زندگينامه مشاهير ايران و جهان جلد 19

مشخصات كتاب

سرشناسه : مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1390

عنوان و نام پديدآور : زندگينامه مشاهير ايران و جهان/ واحد تحقيقات مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان.

مشخصات نشر ديجيتالي: اصفهان: مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان - 1390.

مشخصات ظاهري : [9018] ص.: مصور.

يادداشت : عنوان روي جلد: زندگينامه مشاهير ايران و جهان : دانشمندان - شاعران - نويسندگان....

يادداشت : كتابنامه: ص. [9018].

عنوان روي جلد : زندگينامه مشاهير ايران و جهان : دانشمندان - شاعران - نويسندگان....

موضوع : سرگذشتنامه -- مجموعه ها

رده بندي كنگره : CT203 /ف28 و67 1385

رده بندي ديويي : 920/02

سران فرق و مذاهب

ابجديان، امراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه شيراز، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه ايلينويز آمريكا در سال 1347، دكتراى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه سنت لوئيس آمريكا در سال 1350.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پژوهش و تحقيق در زمينه تاريخ ادبيات انگليس.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ ادبيات انگليس، نمايشنامه مكبث، نمايشنامه دكتر فاكتوس.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 1، تعداد مقالات بزبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

ادبيات انگليس.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ابراهيم زاده، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله ابراهيم زاده

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1336 هجري شمسي در حومه آمل به دنيا آمدم. دوران تحصيلي شش ساله ابتدايي و سه سال تحصيلي در دبيرستان را در شهرستان آمل گذرانيدم و در سال تحصيلي 1352 براي شروع تحصيلات علوم ديني وارد حوزه علميه قم شدم. به استثناي چند سالي كه در خلال مدت تحصيل در قم به خاطر مبارزات سياسي پيش از انقلاب (حدود دو سال و اندي) تبعيد به ارتش و در زندان گذرانيدم. و پس از انقلاب نيز چند سالي به ماموريت هاي تبليغي، رزمي در پشت جبهه و ارگان ها و نهادها به ويژه در مراكز سپاه عزيمت كردم، بقيه ايام و سال ها را در حوزه علميه قم به

تحصيل، تحقيق، تدريس و نگارش آثار علمي مشغول بوده و هستم .

تا سال 1368 سطوح مقدماتي، متوسط و عالي دروس حوزوي را به پايان بردم و از اين سال در دروس خارج فقه اصول و دروس معقول از منطق، كلام، فلسفه و عرفان شركت كردم و در مجموع، علاوه بر اينكه حدود يك دوره دروس خارج فقه و اصول فرا گرفتم، در رشته معقول نيز كتاب هاي زيادي نظير : شرح تجريد، بداية الحكمه، نهاية الحكمه، المنطق مرحوم مظفر، بخش هايي از شرح منظومه سبزواري، الهيات، شفا و شرح اشارات شيخ الرئيس ابن سينا، اسفار اربعه ملاصدرا (به ويژه جلدهاي اول تا سوم و ششم و هفتم) و غير آن را نزد اساتيد عاليقدر فرا گرفتم. اساتيد مهم دروس منقول و معقول اينجانب عبارتند از آيات عظام : صالحي مازندراني، اعتمادي، ستوده، جعفر سبحاني، فاضل لنكراني، مكارم شيرازي، جوادي آملي، حسن زاده آملي، دوزدوزاني، پاياني و وجداني فخر. دوره چهار ساله تخصصي علم كلام و عقايد را (از سال 1373 لغايت 1377) طي كردم. تبليغات منبري را از سال هاي اول انقلاب آغاز كردم و همچنان ادامه دارد. تدريس در برخي از مراكز آموزش عالي، مراكز سپاه، بعضا حوزه و دانشگاه، را از سال هاي حدود 1360 و پس از آن آغاز كردم و به طور متناوب ادامه دارد .

به دليل اشتياق زياد به نوشتن و نويسندگي و نيز پژوهش، از سال هاي آغازين طلبگي نگارش و نويسندگي را شروع كردم و از سال 1371 با ورود به پژوهشكده تحقيقات اسلامي در قم، كار نوشتن به طور رسمي و جدي شروع شد و تاكنون بيش

از 50 كتاب و مقاله به چاپ رسانيدم. برخي از كتاب ها و مقالاتي را كه در كتاب سال حوزه و همايش هاي علمي و ... برگزيده شده است، از جمله مي توان به موارد زير اشاره كرد :

1. كتاب حاكميت ديني، كه به عنوان يكي از كتب برگزيده كتاب سال حوزه علميه (سال 1378) انتخاب گرديد .

2. مجموعه آثار اينجانب در همايش پاسداران اهل قلم در سال 1383 در تهران از ميان حدود 75 كتاب و مقاله علمي در رشته هاي مختلف، برگزيده شد . (البته در رشته فلسفه و كلام) و در رديف آثار برگزيده و ممتاز مورد تشويق قرار گرفته و جوايزي اهدا كردند .

ابراهيم نژاد، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا ابراهيم نژاد

محل تولد : سبزوار بخش ديوانخوي

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/4/20

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا ابراهيم نژاد در سال 1344 وارد حوزه علميه سبزوار شدم و ادبيات عرب را مطابق برنامه هاي موجود آغاز و ادامه دادم كه تا سال 1351 ادامه داشت به موازات آن درس هاي كلاسيك را نيز تا دوره دبيرستان سپري نمودم.

در سال 1351 وارد حوزه علميه تهران شدم و تا سال 1354 دروس حوزوي (ادبيات، فقه و اصول) و دبيرستان را ادامه دادم و در اواخر سال 1354 وارد حوزه علميه قم شدم. در حوزه علميه قم دوره سطح و پس از آن دوره خارج فقه و اصول و فلسفه اسلامي را گذراندم، اين برنامه پيش از انقلاب، دوران انقلاب و پس از پيروزي انقلاب تا سال 1370 ادامه داشت و در نتيجه ادبيات، منطق، معاني بيان، فلسفه اسلامي، فقه و اصول (دوره سطح

و خارج) را تحصيل و قسمتي از اينها را تدريس نمودم. در سال 1370 ضمن ادامه دروس حوزه تدريس در دانشگاه (دانشگاههاي تهران، شهيد بهشتي و علامه طباطبايي و...) را نيز آغاز نمودم كه تاكنون ادامه دارد.

ابراهيمي دهكردي، بيژن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ابراهيمي ديناني، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين ابراهيمي ديناني در سال 1313 در يك خانواده مذهبي در روستاي دينان در اصفهان چشم به جهان گشود، و پس از گذراندن تحصيلات ابتدائي به حوزه علميه وارد شد و تا درجه اجتهاد تحصيل خود را ادامه داد. سپس به تحصيلات دانشگاهي روي آورد و مدرك دكتراي فلسفه خود را از دانشگاه مشهد دريافت نمود(1355 ه.ش) وي مدتي درهمان دانشگاه حوزه علميه و نيز در دانشگاه تهران تدريس نموده است و هنوز در دانشگاه تهران به فعاليت آموزشي خود ادامه مي دهد. تا كنون از وي چند اثر منتشر گرديده است كه مشهورترين و جديدترين آنها كتاب سه جلدي دفتر عقل و آيت عشق مي باشد. ككتاب(ترجمه) "ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام" و كتاب"دفتر عقل و آيت عشق" (تاليف)غلامحسين ابراهيمي ديناني ، يه ترتيب در دورهاي هفدهم و بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شدند.وي برگزيده همايش طرح سپاس درسال 85 در فرهنگسراي سينا مي باشد. ايشان برگزيده بيست و ششمين دوره كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

گرايش : فلسفه اسلامي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : غلامحسين ابراهيمي ديناني در سال 1321 در يك خانواده مذهبي كه ساكن يكي از روستاهاي تابع شهر اصفهان، بنام دينان بود، بدنيا آمد. اعضاي خانواده او همگي متصديان كارهاي دولتي يا

بازاري بودند و چندان توجهي به علم بويژه فلسفه اسلامي نداشتند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامحسين ابراهيمي ديناني تحصيلات ابتدائي خود را در اصفهان به پايان رساند و سپس دوره فقه اصول و ادبيات را در حوزه علميه گذراند و تحصيل دروس ديني را تا دوره اجتهاد طي كرد. اما مدتي بعد تصميم گرفت كه به تحصيل در دانشگاه بپردازد، حاصل اين تصميم و تلاشهاي پيگير وي احزار درجه دكتري فلسفه از دانشگاه تهران در سال1355 ه.ش بود.

خاطرات و وقايع تحصيل : غلامحسين ابراهيمي ديناني از كودكي به درس و كتاب علاقمند بود. وي هنگامي كه در حوزه دروس فقه، ادبيات منطق بلاغت و اصول را مي گذراند فلسفه را قويتر از كلام يافت و به مطالعه آن پرداخت. دكتر ديناني درباره فضاي حوزه ها در آن روزگار مي گويد كه اين مراكز از فضايي بسته اما پر معنويت برخوردار بوده اند. با اين وجود وي شيوه زندگي درحوزه را نمي پسنديد، اما به علوم آن علاقمند بود. از اين رو وارد دانشگاه شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : غلامحسين ابراهيمي ديناني هنگامي كه در حوزه به تحصيل مي پرداخت در همان مركز نيز سطوح پايين تر علومي چون فقه، اصول، منطق، فلسفه و ادبيات را تدريس مي كرد. از اين گذشته ظاهراً در همان زمان به تمرين و آموختن زبان عربي مي پرداخت. تا آنجا كه بعدها توانست چند كتاب عربي را ترجمه نمايد.

استادان و مربيان : غلامحسين ابراهيمي ديناني ،تحصيلات خود را در حوزۀ علميه اصفهان نزد استاداني چون شيخ محمد علي حبيب آبادي و حاج شيخ عباسعلي اديب حبيب آبادي آغاز كرد. آنگاه

براي ادامه تحصيل عازم قم شد. دروس سطح را نزد اساتيدي مانند مرحوم مجاهدي، سلطاني طباطبايي، فكور يزدي و آقا شيخ عبدالجواد اصفهاني گذراند و مدتي هم درس خارج مرحوم آية الله بروجردي شركت كرد. اصول را نيز نزد مرحوم سيد محمد داماد خواند اما بيشترين مدت تحصيل خارج فقه و اصول را در درس امام خميني (ره) سپري كرد. وي از محضر استاد علامه طباطبايي نيز بهره برده است كه از آن دوران مي گويد: "در همان ايام-تحصيل در حوزه علميه قم- ضمن اين كه در درس هاي خارج فقه و اصول شركت مي كردم در درس هاي فلسفه علامه طباطبائي نيز حضور پيدا مي كردم. علاوه بر درس هاي روزانه خود كه غالباً تدريس كتاب اسفار ملاصدرا و شفاي ابن سينا را شامل مي شد جلسه هاي خصوصي تدريس فلسفه در شب هاي پنج شنبه و جمعه را به عهده داشت كه بنده نيز در آن جلسات شركت فعال و مداوم داشتم علامه طباطبائي در هر سال چند ماه نيز در شب هاي جمعه به تهران مي رفتند و با پرفسور هانري كرسي فرانسوي در موضوعات مختلف ديني و فلسفي به گفتگو مي پرداختند اين بنده به همراه مرحوم علامه به تهران مي رفتم و در آن جلسات شركت مي كردم " وي از آغاز تحصيل در اصفهان، فراگيري فلسفه را نيز نزد شخصي به نام ضياءپور شروع كرد و پس از عزيمت به قم بلافاصله به درس مرحوم علامه طباطبايي وارد شد و در حلقه خصوصي شاگردان ايشان نيز قرار گرفت. ايشان در كنار فلسفه اسلامي، تاريخ فلسفۀ غرب را نيز نزد مرحوم دكتر غلامحسين صديقي فرا گرفت.

وقايع ميانسالي : غلامحسين ابراهيمي ديناني در سال 1345 به دانشگاه

تهران راه يافت. پس از اخذ مدرك كارشناسي در رشتة فلسفه به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد. تا سال 1351 تهران بود. در سال 1352 از رسالة دكتري خود دفاع كرد. تا سال 1361 در دانشكدة الهيات دانشگاه فردوسي مشهد مشغول تدريس بود و پس از انقلاب شكوهمند اسلامي به عضويت هيئت علمي دانشگاه تهران درآمد. خروج غلامحسين ابراهيمي ديناني از حوزه علميه و ورود به دانشگاه مشهد( 1355 ه.ش) براي تدريس يكي از تحولات و تغييرات مهم در شيوه زندگي وي بود كه طرز فكر وي به شيوه هاي تحقيق دانشگاهي سوق داد. با اين وجود به فلسفه و كلام اسلامي وفادار ماند و مضامين اين علوم ذهن او را به خود مشغول مي نمود. وي در زمان تدريس در دانشگاه مشهد، مقالاتي را براي روزنامه ها و مجلات دانشكده تحرير مي نمود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پس در حدود سالهاي 1355-56 با انجمن فلسفه ايران به رياست دكتر سيد حسين نصر همكاري و رفت و آمد داشت چنانكه توسط همان مركز رسالة دكتراي خود تحت عنوان قواعد كل فلسفه را در سه جلد به چاپ رساند. وي هم اكنون استاد فلسفه دانشگاه تهران مي باشد.

فعاليتهاي آموزشي : غلامحسين ابراهيمي ديناني در حين تحصيل در حوزه علميه، دروسي چون فقه، اصول، ادبيات منطق و فلسفه و ادبيات را تدريس مي نمود. در حدود سالهاي 56-1355 نيز هنگامي كه وي به تازگي رساله دكتري خود را نوشته بود، در دانشگاه فردوسي مشهد تدريس مي كرد. وي در سال 1362 به دانشگاه تهران منتقل شد و تا هم اكنون در گروه فلسفه آن دانشگاه

به تدريس فلسفه اشتغال دارد در خلال اين مدت علاوه بر كار تدريس به تأليف كتاب هائي در زمينه هاي مختلف فلسفي مبادرت كرده است.

شاگردان : غلامحسين ابراهيمي ديناني چون از جواني به تدريس مي پرداخت، بدليل فاصله سني كمي كه با شاگردان خود داشت روابط بسيار نزديكي با آنان برقرار نمود. امروزه نيز همان صميميت ميان استاد و دانشجويان وي برقرار است. و بيشتر فارغ التحصيلان فلسفه دانشگاه تهران از شاگردان او بشمار مي روند.

همفكران فرد : دكتر عبدالكريم سروش، دكتر نصر ا.. پورجوادي، دكتر مصطفي محقق داماد و دكتر شهرام پازوكي نيز همانند دكتر ديناني سالها به تحقيق در زمينه فلسفه اسلامي پرداخته اند. درحوزه پژوهشي در عقايد فرقه هاي گوناگون نيز با كساني چون علي اكبر مدرس يزدي اشتراكات فكري دارند.

آرا و گرايشهاي خاص : غلامحسين ابراهيمي ديناني، فلسفه را پاسخگوي مهمترين و عمده ترين پرسشهاي انسان درباره معني هستي و حيات مي داند از نظر وي تفاوت فيلسوف با مردم عادي در اين است كه از خارج از روز مرگي به زندگي مي نگرد و درباره آن مي پرسد.

جوائز و نشانها : كتاب(ترجمه) "ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام" و كتاب"دفتر عقل و آيت عشق" (تاليف)غلامحسين ابراهيمي ديناني ، يه ترتيب در دورهاي هفدهم و بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شدند.وي برگزيده همايش طرح سپاس در سال 85 در فرهنگسراي سينا مي باشد. ايشان برگزيده بيست و ششمين دوره كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است.

چگونگي عرضه

آثار : ابراهيمي ديناني در سمينارها و همايشهاي متعدد داخلي و خارجي شركت جسته و مقالات متعددي در حوزه هاي فلسفي و دين پژوهي به رشتة تحرير درآورده است. كتابهاي غلامحسين ابراهيمي ديناني در انتشارات انجمن فلسفه ايران، انتشارات طرح نو، و سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نشر شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اسماء و صفات الهي

ويژگي اثر : اين كتاب نيز از كتابهاي كلامي در باره توحيد و خداشناسي است.

2 دفتر عقل و آيت عشق

ويژگي اثر : جديدترين كتابي كه از دكتر ديناني منتشر شده است كتاب سه جلدي دفتر عقل و آيت عشق است اين اثر در سه جلد به مقايسه عقل و عشق و بر شمردن تشابهات و تناقضات آنها مي پردازد. [غلامحسين ابراهيمي ديناني، دفتر عقل و آيت عشق، 3 جلد ، چاپ اول ، تهران: طرح نو، 1380، صفحات مقدمه ]،اين كتاب ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. دفتر عقل و آيت عشق / تأليف غلامحسين ابراهيمي ديناني. - تهران: طرح نوح 3 ) .1383 ج). كتابنامه به صورت زيرنويس. در اين سه مجلد كوشش وتلاش به عمل آمده تا نشان داده شود كه منشأ پيدايش عقل و عشق امري واحد و يگانه است و در پايان سير و سلوك و سرانجام تطورات و تكامل انسان نيز متحد و همراه خواهند بود. اين واقعيت نيز به هيچ وجه قابل انكار نيست

كه در طي مراحل زندگي و برخي از مراتب هستي انسان، ممكن است عشق و عقل از يكديگر فاصله بگيرند و حتي به نكوهش شديد از يكديگر نيز زبان بگشايند. اين جدايي و فاصله اي كه ممكن است ميان عقل و عشق پيدا شود، به اختلاف و تفاوت در مراتب آنها مربوط مي گردد. يعني آنجا كه عقل در يك مرحله و موضع خاص متوقف گشته و از سير به مراتب بالاتر باز مي ماند، مورد نكوهش عشق واقع مي شود. چنانچه عشق نيز وقتي به امور پست و فرومايه تعلق پيدا مي كند و در آنجا وابسته و اسير شود، از نكوهشهاي عقل بر كنار نخواهد بود. قبل از اين دفترهاي سه گانه، كتاب ديگري تحت عنوان ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام به خامة همين نگارنده در سه مجلد تنظيم يافته است. در آن دفترهاي سه گانه نيز ضمن اينكه به ماجراهاي عمده و مهم فكر فلسفي در جهان اسلام پرداخته شده، نزاع و كشمكش ميان متكلمان و متشرعان از يك سو و فلاسفه و حكما از سوي ديگر مورد بررسي قرار گرفته است. در آنجا نيز كوشش و تلاش به عمل آمده تا نشان داده شود كه ميان عقل و دين اختلاف و تضاد وجود ندارد و اگر در برخي موارد با نوعي تضاد و اختلاف روبرو مي شويم، بايد آن را نتيجة سوء فهم و كج تابيهاي ذهن و زبان انسان به شمار آوريم.

3 شرح فصوص الحكم مؤ يدالدين جندي

ويژگي اثر : تصحيح ،در سال 1361 نيز با همكاري زنده ياد استاد سيدجلال الدين آشتياني

4 شعاع انديشه و شهود در فلسفه سهروردي

5 قواعد كلي فلسفه در فلسفه اسلامي

ويژگي اثر : رساله دكتراي وي بود كه ابتدا در انجمن فلسفه در يك جلد به چاپ رساند و مدتي بعد با افزودن مطالب تكميلي بدان، آنرا در سه جلد منتشر كرد.

6 ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام

ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه اي است از عربي در سه جلد درباره تاريخ فلسفه اسلامي و فيلسوفان مسمان. معاد از نظر حكيم زنوزي در بردارنده بحث هايي كلامي درباره حيات انسان پس از مرگ در تفكر اسلامي مي باشد.اين كتاب ، در دوره هفدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: «ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام»: ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام/ غلامحسين ابراهيمي ديناني – تهران: طرح نو، 1377 -2ج [ تاكنون]. هر انديش? فلسفي معمولاُ در نتيجه تعاطي و برخورد انديشه¬هاي گوناگون شكل مي گيرد و انديش? فلسفي در جهان اسلام نيز از اين قاعده بركنار نيست. اين كتاب شرح ماجراي پر نشيب و فراز فكر فلسفي در جهان اسلام است كه از ميان گروههاي متعدد و مخالف عبور كرده و بحرانهاي سخت و دشواري را پشت سر نهاده است. اين كتاب با رجوع به اصل نوشته هاي معارضان با فلسفه در جهان اسلام نگاشته شده و سعي بر اين بوده است كه ضمن بيان آراء معارضان، تلاش فلاسفه را براي پاسخگويي به ردّيات مخالفان منعكس كند و از اين رهگذر، خواننده را

با سير شكل¬گيري انديش? فلسفي در فرهنگ اسلامي تا زمان حاضر آشنا سازد

7 معاد از نظر حكيم زنوزي

8 مقدمه بر مجموعه رسائل كلامي و فلسفي و ملل و نحل [ ديناني، حكايت عقل و عشق و فلسفه( مصاحبه)، فرهنگ و پژوهش،ص 32 ] و علي اكبر مدرس يزدي، مجموعه مسائل كلامي و فلسفي و ملل و نحل، با مقدمه دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني، صفحات مقدمه]

9 منطق و معرفت در نظر غزالي

ويژگي اثر : از كتابهاي حوزه غزالي شناسي بشمار مي رود.

10 نيايش فيلسوف

ويژگي اثر : مجموعه مقالاتي است كه دكتر ديناني از عربي ترجمه نموده كه عمدتا؛ً مباحثي در فلسفه اسلامي را مطرح مي نمايد.

11 وجود رابط و مستقل در فلسف? اسلامي

منابع زندگينامه :

1www.ketabesal.ir2بانك رسانه ها روزنامه همشهري 14-10-86 "زندگينامه غلامحسين ابراهيمي ديناني"3ديناني، حكايت عقل و عشق و فلسلفه( مصاحبه)، فرهنگ و پژوهش، ص 324علي اكبر مدرس يزدي، مجموعه وسائل كلامي و فقهي و ملل و نحل، با مقدمه غلامحسين ابراهيمي ديناني، صفحات مقدمه5ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام در سه جلد و نيز معاد از نظر حكيم زنوزي و نيايش فيلسوف ( مجموعه مقالات عربي)

ابراهيمي راد، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيمي راد

محل تولد : قوچان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1353 وارد حوزه علميه قوچان شدم و در سال 1355 در حوزه علميه فاروج ادامه تحصيل دادم. در سال 1356 در حوزه علميه

قم مشغول تحصيل شدم و در مدسه آيت الله گلپايگاني مغني، المنطق، اصول فقه و شرح لمعه را به اتمام رساندم. پس از آن در درس اساتيد حوزه شركت كرده و سطح را به اتمام رساندم.

در سال 1363 دروس خارج اساتيدي همچون آيت الله وحيد خراساني و سيد عباس خاتم يزدي و آيت الله مكارم شيرازي شركت كردم. البته عمده درس هاي فقه و اصول را در درس آيت الله وحيد خراساني شركت كرده ام و استفاده نموده ام. در فلسفه از اساتيدي همچون استاد فياضي، انصاري شيرازي، جوادي آملي، و مصباح يزدي بهره برده ام و كتاب هاي فلسفي بدايه و نهايه و شرح منظومه و اسفار را خوانده ام.

از سال 1365 مشغول تدريس در دانشگاه اراك بوده ام كه تاكنون ادامه دارد و حدود 4 سال است كه عضو هيأت علمي آن دانشگاه در گروه معارف اسلامي شده ام و به عنوان استاد يار مشغول تدريس هستم. در ضمن حدود 8 سال در حوزه علميه قم مشغول تدريس دروس حوزوي بودم و دروسي از قبيل اصول فقه، شرح لمعه، بدايه، رسائل و مكاسب را تدريس كرده ام.

ابراهيمي فر، عبدالجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالجواد ابراهيمي فر

محل تولد : گنبد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

استاد عبدالجواد ابراهيمي فرد در سال 1341 در خانواده اي روحاني و در روستاي نظام آباد از توابع شهرستان گنبد ديده به جهان گشود. سال اول و دوم ابتدايي را در زادگاه خود گذراند، آنگاه با هجرت به شهرستان گنبد ادامه تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در آنجا سپري نمود. پس از آن، دوران مقدماتي تحصيلات حوزوي خود را

به مدت دو سال در مدرسه اي كه توسط والد معظم ايشان مرحوم حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ علي اكبر ابراهيمي (طاب ثراه) در شهرستان گنبد (مدرسه علميه منتظريه) تأسيس شده بود، در محضر اساتيد بزرگواري همچون مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ حسن محدثي و مرحوم شهيد آيت الله مدني (ره) در آن زمان دوران تبعيد خود را در آن سامان مي گذراند به پايان برد.

آنگاه در سال 56 _ 57 با عزيمت به شهر قيام و اجتهاد (قم) نخستين گام هاي آشنايي با دروس متوسطه حوزه را در مدرسه رسالت برداشت؛ و نزد اساتيدي همچون آقايان: حجةالاسلام حسيني بوشهري (منطق را) و حجة الاسلام حاجياني (تبصرة المتعلمين را) و حجة الاسلام محمدي امام جمعه فعلي همدان (بخشي از شرح لمعه را)، حجة الاسلام باكوئي و مرحوم آيت الله سيد محمد جواد ذهني (بخشي از شرح لمعه را) و آيت الله استادى و آيت الله سيدعلي حائري (حلقات اصول شهيد صدر را)، تلمذ نمود. در كنار منطق و فقه و اصول، مرحله مقدماتي آشنايي با فلسفه و روش نقد و بررسي تفسير را آغاز نمود. كتاب بداية الحكمه را نزد اساتيدي همچون آيت الله محمد يزدي و آيت الله ممدوحي آموخت. كتاب دراية الحديث را همراه با دروس شيوه نقد تفسير، در محضر آيت الله استادى فرا گرفت. دروس فقه و اصول پيشرفته مرحله سطح حوزه را در محضر اساتيد بزرگواري همچون: آيت الله اعتمادى، (بخش هاي عمده رسائل شيخ انصاري)، مرحوم آيت الله وجداني فخر (بخشي از رسائل شيخ انصاري) آيت الله پاياني و دوزدوزاني (مكاسب شيخ انصاري) را آموخت. كتاب كفاية الاصول را از دروس مضبوط مرجع عاليقدر

حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني فرا گرفت.

همزمان با فراگيري دروس فقه و اصول، اقدام به فراگيري دروس فلسفه و معارف نمود. و از سال 58 با اساتيد بزرگواري همچون آيت الله محمدتقي مصباح يزدى، آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده آملى، آشنا شد.

در همان سال با عضويت در بخش آموزش موسسه در راه حق و شركت در درسهاي استاد مصباح فصل ديگري در مراحل تحصيل ايشان گشوده شد؛ و ادامه اين فصل در بنياد فرهنگي باقرالعلوم (ع) و موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) رقم خورد؛ پرونده اين فصل نوراني همچنان مفتوح مانده است. كتاب هاى نهاية الحكمه، دروس فلسفه، فلسفه اخلاق، برهان شفا، الهيات شفا مجلداتي از اسفار اربعه و يك دوره معارف قرآن را همراه با درس هاي اخلاق نزد استاد بزرگوار آيت الله محمدتقي مصباح يزدي فراگرفت. از ويژگي هاي اين فصل از تحصيل، فراگيري برخي از رشته هاي علوم انساني همچون علوم سياسي و جامعه شناسي و نيز فراگيري زبان انگليسي و آشنايي با فلسفه غرب بود كه توسط اساتيد مجرب دانشگاهي انجام مي گرفت. كتابهاى تمهيد القواعد و شرح فصوص الحكم كه از كتاب هاى معتبر عرفان اسلامي است و جلد ششم اسفار اربعه را از دروس مضبوط آيت الله جوادي آملى استفاده كرد (فراگيري اين كتب جزء برنامه هاي موظفي گروه فلسفه موسسه در راه حق و بنياد فرهنگي باقرالعلوم (ع) بود كه ايشان نيز عضو آن گروه بود).

در محضر آيت الله حسن زاده آملى در جلسات درس هيئت و نجوم شركت نمود و از لطايف سخن و پندهاي حكيمانه و عارفانه ايشان در شرح و تفسير برخي احاديث، در محافل خصوصي بهره

برد.

سال تحصيلي 62 _ 63 با شركت در دروس خارج حوزه روند ديگري در مراحل تحصيل ايشان آغاز گرديد. اين روند تا سال 1375 ادامه يافت. هر چند طي اين مرحله با فراز و نشيب هايي همراه بود. شركت در درس خارج آيت الله العظمي وحيدخراسانى و آيت الله العظمي مظاهري ساختار بنيه فقهي و اصولي ايشان را در اين مرحله شكل داده است. شركت در دو دوره اصول آقاي مظاهري و شركت در درس فقه ايشان همچنين شركت در درس هاي اصول و فقه آقاي وحيد خراساني از ويژگي هاي اين مرحله از تحصيل ايشان به شمار مي آيد.

از همان آغاز دوران تحصيل، به تدريس كتابهايى كه خود فراگرفته بود پرداخت و تدريس را مكمل تحصيل خود قرار داد. كتابهاى جامع المقدمات، سيوطي، مغني، حاشيه، شرح لمعه، حلقات اصول شهيد صدر، اصول فقه و كفاية الاصول را به طور پراكنده و خصوصي در حوزه تدريس نمود. علاوه بر آن، از سال 73 در مراكز علمى، فرهنگي و حوزوي به طور رسمي به تدريس علوم و معارف اسلامي پرداخت. از جمله:

الف) در مركز جهاني علوم اسلامى: (مدرسه حجتيه، مدرسه امام خميني (ره)، مدرسه مومنيه و مدرسه مرعشيه) به تدريس قواعد فقهيه، فقه مقارن، اصول مقارن و علوم سياسي، فلسفه و كلام (كتاب هاي تحرير بداية الحكمه و درآمدي بر آموزش عقايد تأليف خود ايشان) و حلقات اصول شهيد صدر (حلقه ثانيه و دو جزء حلقه ثالثه) پرداخت.

ب) در دانشكده تربيت مربي عقيدتي سياسي سپاه (دانشكده شهيد محلاتي قم) از سال 73 تا سال تحصيلي 79 _ 80 به تدريس فلسفه و كلام، كتابهاى: تحرير بداية الحكمه (تأليف

خود ايشان) و درآمدي بر آموزش عقايد (تأليف خود ايشان) و نيز تدريس فلسفه اخلاق پرداخت.

ج) در اردوهاي بسيج دانشجويي (طرح ولايت) از سال 76 تا 83 در زمينه هاي مختلف علوم سياسى، معرفت شناسي و فلسفه اخلاق تدريس كرد.

د) در موسسه آموزشي پژوهشي امام خمينى(ره)، در زمينه هاي فلسفه و كلام، فلسفه اخلاق و اخلاق تدريس نموده و هم اكنون عضو هيئت علمي آن مؤسسه مي باشد.

در سال 1369 با ارائه دو مقاله به كنفرانس بين المللي انديشه اسلامي نخستين بار به تماشاي تفسير آيه شريفه «ن والقلم و ما يسطرون» نشست. مقاله «امام خميني (ره) و احياء حكومت اسلامي» و مقاله «امام خميني (ره) و اسلام ناب محمدي (ره)» نخستين مقالاتي بود كه نگاشت و از سوي كنفرانس انديشه اسلامي در سال 1369 انتشار يافت و روح خودباوري و اعتماد به نفس را بيش از پيش در ايشان زنده كرد.

از آن پس فراخوان مجامع علمي و فرهنگي را در ارائه مقاله، بي پاسخ نگذاشت. مقاله «پژوهشي پيرامون حدوث و قدم جهان» را در سال 1372 به كنگره بين المللي شيخ مفيد (ره) ارائه كرد كه در مجموعه منشورات آن كنگره جهانى چاپ و منتشر گرديد. همچنين مقاله «اجتهاد و تقليد از ديدگاه شيخ اعظم انصاري (ره)» را در سال 1373 به كنگره جهاني شيخ اعظم انصارى عرضه نمود كه در كميته ويژه علمي با حضور آيات بزرگوار: آيت الله استادى، و آيت الله حاج شيخ محسن اراكي و جمعي ديگر از اساتيد فن بررسي و با دفاعيات نويسنده، براي چاپ و نشر توسط آن كنگره جهاني تصويب گرديد كه انتشار آن، نمايه اي از استعداد فقهي و اصولي ايشان قرار گرفت؛

و آغاز مباركي از يك دوران گرديد. نيز مقاله «تبيين فقهي ثابت و متغير» را در سال 74 به كنگره بررسي مباني فقهي امام خميني (ره)، نقش زمان و مكان در اجتهاد عرضه داشت كه در جلد چهارم از مجموعه مقالات كميته علمي كنگره مذكور به چاپ رسيد. و مقاله «منشاء مشروعيت حكومت اسلامي» را در سال 1378 به كنگره امام خميني (ره) و انديشه حكومت اسلامي عرضه نمود كه در مجموعه آثار (2) آن كنگره در مجلد فلسفه سياسي (1) به چاپ رسيده است.

ابراهيمي فر، عبدالرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرضا ابراهيمي فر

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1363/7/1

ابراهيمي وركياني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيمي وركياني

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد ابراهيم وركياني متولّد 1323 در روستاي وركيان از توابع شهرستان دامغان هستم. پدر و مادر و اجدادم هم دامغاني بوده اند. در سال 1335 پس از دوره شش ساله ابتدائي وارد حوزه علميه دامغان شدم. برادرم هم قبل از من به حوزه علميه وارد شده بود، مقدمات تا سيوطي و بخشي از مغني و حاشيه ملاعبدالله و منطق كبري را در دامغان خواندم ولي سخت نگران بودم، چون روحانيت حرمت اجتماعي نداشت و سرانجام در سال 1343 با آيت الله شيخ محمد كاظم دامغاني (ره) در جلسه اي روبرو شدم و سخت مورد تشويق معظم له قرار گرفتم و از ترديد درآمدم و پس از يكسال عازم مشهد مقدس شدم و معظم له نيز من را پذيرفتند و بمدت شش سال مورد عنايت ايشان بودم. مطول را در درس اديب نيشابوري شركت نمودم و لمعه را با استاد صالحي و فائقي گذراندم و با تأسيس بخش آموزش مدرسه آيت الله ميلاني (ره) وارد اين مدرسه شدم و مكرر مورد تشويق قرار گرفتم.

سرانجام عازم حوزه علميه قم شدم و در بخش آموزشي مدرسه آيت الله ميلاني از اساتيد بزرگواري مانند حجةالاسلام آهنيان و حضرت آيت الله شيخ محمدرضا مهدوي دامغاني كتابهاي رسائل و مكاسب و بخشي از كفايه را استفاده نمودم و در عين حال كه آيت الله شيخ محمد كاظم دامغاني علاقه مند بودند كه من

در مشهد بمانم و آيت الله شيخ محمدرضا نيز سخت مخالف رفتن من به قم بودند من حوزه مشهد را پاسخگوي روحيه تنوع طلبي خود نمي ديدم و لذا به قم آمدم. در بدو ورود در درس خارج عروه آيت الله فاضل لنكراني شركت نمودم و درس كفايه را در خدمت استاد سبحاني ادامه دادم. يكسال و نيم هم در دارالتبليغ آيت الله شريعتمدار حضور داشتم و از اساتيد بزرگواري مثل دكتر شهابي، صدر بلاغي و آقاي رضواني بهره بردم و ضمناً در درس آيت الله وحيد خراساني شركت داشتم.

در موسسه در راه حق زير نظر دكتر سيد علي گرمارودي تمرين نويسندگي مقاله داشتيم و سرانجام با تأسيس بخش آموزش مؤسسه در راه حق به دعوت آيت الله خرازي وارد اين مؤسسه شدم و در خدمت استاد بزرگوار حضرت آيت الله مصباح يزدي بهره هاي فراواني به مدت هشت سال بردم، در اين دوره 8 ساله اساتيد ديگر ما آيت الله سيد محمد كاظم حائري، آيت الله حسين مظاهري، استاد احمد احدي، استاد علي قائمي و آيت الله تسخيري و..... بوده اند.

سرانجام پس از پايان دوره هشت ساله مؤسسه و تحقق انقلاب اسلامى به دنبال فرمان تاريخي امام (ه) در مورد تدوين كتب مبنائي علوم انساني و واگذاري اين مسئوليت از ناحيه جامعه مدرسين به حضرت استاد مصباح يزدي به دعوت معظم له در دفتر همكاري حوزه و دانشگاه به تحقيق و تأليف در رشته حقوق پرداختم و به مدت چهارده سال چهار جلد كتاب درآمدي بر حقوق اسلام ج 1 و2، اسلام و حقوق بين الملل ج 1 و2 فراهم آمد.

ناگفته نماند كه كه

در كنار تحقيق و تحصيل و احياناً تدريس و تبليغ از سال 1360 به دعوت استاد بزرگوار دكتر احمد احمدي به دانشگاه دعوت شدم و تاكنون عضو هيأت علمي دانشگاه شهيد بهشتي با رتبه و پايه 14 استاد ياري هستم و مدرك دكتري در فقه و مباني حقوق اسلام را در سال 1371 از خبرگان وزارت علوم گرفتم و پايان نامه اينجانب براي رساله دكترى، ازدواج با بيگانگان در اديان الهي و مكاتب فقهي اسلام بوده است كه با راهنمايي استاد بزرگوار محقق داماد و آيت الله مرعشي شوشتري فراهم آمده و مكرر در انتشارات دفتر تبليغات به چاپ رسيده و در انتشارات الغديريه معرفي و ترجمه شده و در لبنان به چاپ رسيده است.

موضوعاتي را كه اينجانب در حوزه و دانشگاه تدريس داشته ام، عبارتند از: مباني حقوق، حقوق و سياست در قرآن، فقه سياسى، حقوق بين الملل اسلامى، حقوق عمومي در اسلام، قواعد فقه، معارف تشيع، تاريخ تشيع، تاريخ اسلام، انقلاب اسلامى، حقوق اجتماعي سياسي در اسلام، تاريخ امامت، فقه مقارن آيات الاحكام و .... كه معمولاً در هر يك از موضوعات فوق جزوه درسي و يا كتاب درسي ارائه داده ام و به اين مناسبت كتاب "تاريخ صدر اسلام" (بعثت نبوي تا حكومت علوي) تأليف كرده ام كه در مركز تهيه متون درسي وابسته به دفتر رهبري در سال 1382 به چاپ رسيد و اكنون چاپ دوم آن آماده چاپ است و در سال 1384 كتاب "انقلاب اسلامى در تئوري" به چاپ رسيد و مقالات متعّددي پيرامون معارف تشيع در مجله گام چهارم انقلاب اسلامى و پيرامون حقوق اهل ذمه در

مجله نور علم و حقوق بشر در اديان در مجله آئينه معرفت و احكام ثابت و متغير در كنفرانس بين الملل تقريب مذاهب و ... منتشر نموده ام و جزوه اي تحت عنوان "اسلام و آزادي" در دفتر تحقيقات وابسته به دفتر رهبري فراهم نموده ام و در حال حاضر سرگرم تدوين جلد دوم تاريخ اسلامي در رابطه با زندگي سياسي امامان اهلبيت (ع) و كتابي در زمينه "حقوق بين الملل اسلامى و تاريخ امامت و حقوق اجتماعي سياسي در اسلام" بر اساس جزوه هاي درسي كه از قبل فراهم آمده مي باشم «و ما توفيقي الابالله عليه توكلت و اليه انيب. »

البته بناست كه پاره اي از موضوعات فوق بصورت طرح تحقيقاتي در مركز متون درسي وابسته به نهاد معظم رهبري در دانشگاهها و يا جائي ديگر مثل دانشگاه شهيد بهشتي انجام شود كه پاره اي از محققان نيز در انجام آن مشاركت داشته باشند. مقالاتي نيز در دست انجام است مثل: "پيامبر اعظم(ص) تنها روح آئين جهاني" و "مباني فقهي و حقوقي مردم سالاري ديني" و "نگاهي نو به ارتداد و مجازات مرتد در اسلام" كه اميدوارم با ياري خدا و عنايت معصومين علهيم السلام بخوبي فراهم آيد و عرضه گردد و نيز مقاله اي تحت عنوان "بلوغ دختران" را تقريبا آماده چاپ دارم.

ابراهيمي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر ابراهيمي در سال 1330ش در يكي از روستاهاي شهرستان اردبيل به دنيا آمد .ميل و كشش او به داستان نويسي و ادبيات كودكان موجب شد كه در سال 1360ش. بنا به درخواست كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان از وزارت دارايي به آن كانون منتقل شود و

هم اكنون در همين مركز به ارائة خدمات فرهنگي اشتغال دارد. كتاب "يك سنگ و يك دوست " تاليف جعفر ابراهيمي ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات كودكان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : جعفر ابراهيمي تحصيلات مقدماتي خود را در تهران به پايان رسانده است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : جعفر ابراهيمي پس از انجام خدمت سربازي به استخدام وزارت دارائي درآمد. امّا ميل و كشش او به داستان نويسي و ادبيات كودكان موجب شد كه در سال 1360ش. بنا به درخواست كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان به آن كانون منتقل شود و هم اكنون در همين مركز به ارائة خدمات فرهنگي اشتغال دارد.

جوائز و نشانها : كتاب "يك سنگ و يك دوست " تاليف جعفر ابراهيمي ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. شاعر، نازك خيال كودكان را گاه در «باران» و گاه در «گنجشك» گاه در «گيسوان سبز» يا كه در «بقچ? گلدار» به مدد تصويرگران به روي كاغذ آورده است.كتابهاي «آب مثل سلام»، «آواز پوپك» ، «قالي رنگين كمان» و «لبخند شبنمها» توانسته اند توأماً امتياز بهترين كتاب سال كودكان ( در دوره دوازدهم كتاب سال )در بخش شعر را به خود اختصاص بدهند.

چگونگي عرضه آثار : سالهاست كه كودكان سرزمين ما، با سروده هاي جعفر ابراهيمي كه همگون با روح لطيف آنهاست آشنايند. كودكان اين بار شاهد اشعاري چند

از اين شاعر، در چهار كتاب: آب، مثل سلام؛ آواز پوپك؛ قالي رنگين كمان و لبخند شبنمها هستند كه براي گروههاي سني «ج» و «د» مناسب مي باشد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آب مثل سلام

ويژگي اثر : سرود? جعفر ابراهيمي (شاهد)؛ تصويرگر: ساعد مشگي؛ تهران: كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، 1372.

2 آواز پوپك

ويژگي اثر : سرود? جعفر ابراهيمي (شاهد)؛ تصويرگر: مريم رحمتي اويني؛ تهران: كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان

3 دوستي كلاغ و كبوتر

4 شكوفه هاي شعر

5 غنچه هاي شعر

6 قالي رنگين كمان

ويژگي اثر : سرود? جعفر ابراهيمي (شاهد)؛ تصويرگر: كارگاه شريف؛ تهران: انتشارات مدرسه، 1372.

7 كبوتر

8 گل باغ آشنايي

9 لبخند شبنمها

ويژگي اثر : سرود? جعفر ابراهيمي (شاهد)؛ تصويرگر: غلامعلي مكتبي؛ تهران: انتشارات مدرسه، 1372

10 مادر بزرگ

11 يك سنگ و يك دوست

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.قابل ذكر است كه كتاب مذكور براي گروه سني «ج» و «د» (سالهاي پايان دبستان و دوره راهنمايي) نوشته شده است.

ابراهيمي، رحمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحمت الله ابراهيمي

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت

: ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اين حقير متولد 1349 در شهر آمل استان مازندران در روستاي شاه كتي در خانواده اي كشاورز به دنيا آمدم. دوران راهنمايي و سال اول دبيرستان را در شهر آمل گذراندم. پس از آن وارد حوزه علميه آمل شدم كه در سال 1367 بوده است.

اين حقير مقدمات و سيوطي را در شهر آمل طي دو سال گذراندم و پس از آن يكسال را در شهر ساري ادامه تحصيل دادم. پس از آن در سال 1370 وارد حوزه علميه قم شدم و در محضر اساتيدي چون حضرت آيت الله اشتهاردي (دامت بركاته) و حضرت آيت الله وجداني فخر(رحمت الله عليه) و حضرت آيت الله سبحاني و حضرت آيت الله درياباري افاضه نمودم، كه دروس سطح را به اتمام رساندم و في الحال در درس خارج آيت الله درياباري و دروس فلسفه و منظومه آقاي درياباري و خارج اصول آقاي سبحاني مشغول تحصيل مي باشم.

اين حقير تاليفات خود را از سال 1376 آغاز كردم كه تاكنون 5 اثر حقير به چاپ رسيده و بعضي از آثار چاپ مجدد شده است كه اميد است خداوند قبول فرمايد.

ابراهيمي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين ابراهيمي

محل تولد : كازرون

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

ابراهيمي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1311، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1336، دكتراى تخصصى جراحى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1340، و فوق تخصص جراحى دستگاه گوارش از دانشگاه وين اتريش در سال 1352.

مرتبه علمى:

دستيار در دانشگاه تهران از سال 1336، تا سال 1340، استاديار دانشگاه تهران از سال 1340 تا سال 1347، دانشيار دانشگاه تهران از سال 1347 تا سال 1364 و استاد دانشگاه تهران از سال 1364 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس جراحى در دانشگاههاى تهران، كرمان و همدان، مطالعه و پژوهش در زمينه هاى مختلف پزشكى و جراحى عمومى و استاد راهنماى پايان نامه هاى متعدد دكتراى پزشكى و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مراقبت بيماران عمل شده.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 16، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

پزشكى، فاسيوهپاتيكا، كيست هيداتيك، خونريزيهاى گوارش در كودكان، تغذيه از راه عروق مركزى و چند مقاله ديگر به زبان انگليسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ابراهيمي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفى ابراهيمي

محل تولد : قائمشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

ابراهيمي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي ابراهيمي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/10/1

زندگينامه علمي

اينجانب مهدي ابراهيمي متولد 1342 در مشهد از خانواده اي روحاني هستم. دوران تحصيل ابتدايي را در مدرسه جواديه كه يكي از مدارس حاج آقاي عابدزاده بود گذراندم و پس از تعطيلي آن مدارس توسط رژيم پهلوي به مدارس دولتي رفتم و تا پايان دوره راهنمايي تحصيل كردم. بعد از اتمام دوره راهنمايي كه مصادف با سال 57 شروع انقلاب اسلامي بود وارد حوزه علميه مشهد شدم و در مدرسه علميه حاج آقاي موسوي نژاد به تحصيل پرداختم و همزمان دروس دبيرستان را نيز تا مقطع ديپلم ادامه دادم.

دروس سطح اول و عالي حوزه علميه و 2 سال درس خارج را در مشهد گذراندم و از سال سوم ورود به حوزه به تدريس ادبيات، منطق و معاني بيان و اصول نيز پرداختم. در سال 1366 وارد حوزه علميه قم شدم و تا سال 1372 در درسهاي خارج فقه و اصول استادان محترم آن حوزه بنام آيت الله تبريزي، فاضل، وحيد خراساني و ... شركت كردم و درسهاي فلسفه را نيز در مشهد و قم نزد استاد آقاي آشتياني و آيت الله حسن زاده آملي گذراندم.

در ايام تحصيل در قم در امتحانات مركز تربيت مدرس دانشگاه قم شركت كردم و در مقطع فوق ليسانس ادامه تحصيل دادم. در سال 1372 موفق به اخذ فوق ليسانس شدم و مجددا به مشهد مراجعت كردم و در گروه معارف اسلامي دانشگاه علوم

پزشكي و فردوسي مشهد مشغول به كار شدم. در سال 1376 به استخدام دانشگاه علوم پزشكي مشهد درآمدم و به عنوان عضو هيئت علمي و مدير گروه فعاليت خود را ادامه دادم. در بهمن سال 1377 در گرايش علوم قرآن و حديث در دانشگاه قم در مقطع دكتري پذيرفته شدم و در سال 1382 فارغ التحصيل شدم و هم اكنون در رتبه استادياري پايه در دانشگاه علوم پزشكي مشهد در گروه معارف اسلامي مشغول به كار هستم و بعضي از واحدهاي درسي مرتبط با علوم انساني مثل اصول و فلسفه تعليم و تربيت را در اين دانشگاه نيز تدريس مي كنم.

ابراهيمي، نادر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نادر ابراهيمي در [چهاردهم] فروردين ماه سال ١٣١5 در تهران به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتي را در اين شهر گذراند و پس از گرفتن ديپلم ادبي از دبيرستان دارالفنون، به دانشكده ي حقوق وارد شد. اما اين دانشكده را پس از دو سال رها كرد و سپس در رشته ي زبان و ادبيات انگليسي به درجه ي ليسانس رسيد.

او از ١٣ سالگي به يك سازمان سياسي پيوست كه بارها دستگيري، بازجويي و زندان رفتن را برايش درپي داشت.

ارايه ي فهرست كاملي از شغل هاي ابراهيمي، كار دشواري است. او خود در دو كتاب ”ابن مشغله” و ”ابوالمشاغل” ضمن شرح وقايع زندگي، به فعاليت هاي گوناگون خود نيز پرداخته است. ازجمله شغل هاي او بوده است: كمك كارگري تعميرگاه سيار در تركمن صحرا، كارگري چاپخانه، حسابداري و تحويلداري بانك، صفحه بندي روزنامه و مجله و كارهاي چاپ ديگر، ميرزايي يك حجره ي فرش در بازار، مترجمي و ويراستاري، ايران شناسي عملي و چاپ مقاله هاي ايران شناختي، فيلمسازي مستند و سينمايي، مصور كردن كتاب هاي كودكان، مديريت يك كتاب فروشي،

خطاطي، نقاشي و نقاشي روي روسري و لباس، تدريس در دانشگاه ها و ...

در تمام سال هاي پركار و بي كار يا وقت هايي كه در زندان به سر مي برد، نوشتن را _ كه از ١٦ سالگي آغاز كرده بود _ كنار نگذاشت. در سال ١٣4٢ نخستين كتاب خود را با عنوان ” خانه يي براي شب” به چاپ رسانيد كه داستان ”دشنام” در آن با استقبالي چشمگير مواجه شد. تا سال ١٣8٠ علاوه بر صدها مقاله ي تحقيقي و نقد، بيش از صد كتاب از او چاپ و منتشر شده است كه دربرگيرنده ي داستان بلند (رمان) و كوتاه، كتاب كودك و نوجوان، نمايشنامه، فيلمنامه و پژوهش در زمينه هاي گوناگون است. ضمن آن كه چند اثرش به زبان هاي مختلف دنيا برگردانده شده است.

نادر ابراهيمي چندين فيلم مستند و سينمايي و همچنين دو مجموعه ي تلويزيوني را نوشته و كارگرداني كرده، و آهنگ ها و ترانه هايي براي آن ها ساخته است. او همچنين توانسته است نخستين مؤسسه ي غيرانتفاعي _ غيردولتي ايران شناسي را تاسيس كند؛ كه هزينه و زحمت هاي فراواني براي سفر، تهيه ي فيلم و عكس و اسلايد از سراسر ايران و بايگاني كردن آن ها صرف كرد؛ ولي چنان كه بايد، شناخته و به كار گرفته نشد و با فرارسيدن انقلاب و جنگ، متوقف شد.

او فعاليت حرفه يي خود را در زمينه ي ادبيات كودكان، با تاسيس ”مؤسسه ي همگام با كودكان و نوجوانان” _ با همكاري همسرش _ در آن مؤسسه متمركز كرد. اين مؤسسه، به منظور مطالعه در زمينه ي مسائل مربوط به كودكان و نوجوانان برپا شد و فعاليتش را در حيطه ي نوشتن، چاپ و پخش كتاب، نقاشي، عكاسي، و پژوهش درباره ي خلق وخو، رفتار و زبان كودكان و نيز بررسي شيوه هاي

يادگيري آنان دنبال كرد. ”همگام” عنوان ”ناشر برگزيده ي آسيا” و ”ناشر برگزيده ي نخست جهان” را از جشنواره هاي آسيايي و جهاني تصويرگري كتاب كودك دريافت كرد.

ابراهيمي در زمينه ي ادبيات كودكان، جايزه ي نخست براتيلاوا، جايزه ي نخست تعليم و تربيت يونسكو، جايزه ي كتاب برگزيده ي سال ايران و چندين جايزه ي ديگر را هم دريافت كرده است. او همچنين عنوان ”نويسنده ي برگزيده ي ادبيات داستاني ٢٠ سال بعد از انقلاب” را به خاطر داستان بلند و هفت جلدي ”آتش بدون دود” به دست آورده است.

نادر ابراهيمي در زندگي پرفرازونشيب خود، جايگاه خاصي براي ورزش نگهداشته است. او رشته هاي مختلف ورزشي را تجربه كرده، يكي از قديم ترين گروه هاي كوهنوردي به نام ”اَبَرمرد” را بنيان نهاده و در توسعه ي كوهنوردي و اخلاق كوهنوردي، تاثيرگذار بوده است.

نادر ابراهيمي در حال حاضر كه 7٠ سال دارد، به علت بيماري در منزل استراحت مي كند، بيماري اش آرام آرام در حال بهبود است. اميد كه بتواند انبوه كارهاي ناتمامش را كه شامل تحقيقات، داستانهاي بلند و كوتاه و فيلمنامه مي شود، به پايان برساند.

ابرزي فارسي، عميدالدين، ابونصر اسعد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 624 ق)، شاعر و اديب. وى اهل ابرج فارس بود و وزير اتابك سعد بن زنگى و معاصر امام فخر رازى بود. پس از مرگ سعد بن زنگى به اتهام مكاتبه ى پنهانى با سلطان جلال الدين خوارزمشاه به وسيله ى ابوبكر سعد زنگى در قلعه ى اشكنوان زندانى شد و پس از چند ماه درگذشت. وى قصيده اى غرا در يكصد و يازده بيت به زبان عربى سروده كه به قصيده ى «اشكنوانيه» معروف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (720 -716 /3)، دستور الوزراء (239 -237)، ريحانه (70 /1)، لغت نامه

(ذيل/ ابونصر)، مرآت الفصاحه (57 -55).

ابرسچي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على اصغر ابرسچى شاهرودى از علماء اعلام و دانشمندان بنام معاصر شاهرود است.

در سال 1324 ق در يكى از كوه پايهاى شاهرود بنام ابرسچ بدنيا آمد و از سن هفت سالگى تا پانزده سالگى در مكتب خانهاى آن قريه خواندن و نوشتن را آموخته و در اواخر 1338 در خدمت جدامى خود مرحوم ثقةالاسلام آقاى آقا سيد محمد به مشهد مشرف گرديده و در مدرسه نواب در تحت نظر دائى خود حجةالاسلام آقا سيد رضا به علوم عربى اشتغال پيدا نموده.

و پس از مقدمات عربى بهائى را از مرحوم اديب بزرگ نيشابورى فراگرفت و تا سال 1347 ق از سطوح فارغ شده و در سال 1348 به حوزه قم مشرف و حدود دو سال از محضر آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى استفاده نموده و در سال 1350 قمرى مهاجرت به نجف اشرف و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدحسين نائينى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى استفاده نموده و يك دوره از ابحاث اصول و بعض ابحاث فقهى آنها را به رشته تحرير آورده و پس از دوازده سال توقف در نجف با دريافت سه اجازه اجتهاد از مرحوم آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه شاهرودى و آيت اللَّه حاج شيخ موسى خونسارى در جمادى الاولى 1363 ق به شهر خود مراجعت نموده و در مسجد خيابان فردوسى به انجام وظائف مربوطه اشتغال دارند.

از باقيات الصالحات معظم له است فرزند فاضل و ارجمندش جناب ثقةالاسلام و فخر المتكلمين آقاى آقا شيخ محمدرضا دانش پژوه كه از محصلين جدى و روشنفكر و گويندگان و وعاظ شايسته معاصر است و در

منبر بيانى رسا و زبانى گويا و شيرين دارند و در ماه رمضان و محرم و صفر در تهران از راه منبر به خدمات تبليغى پرداخته و در اوقات تحصيل در حوزه علميه قم به تكميل علوم دينى اشتغال دارند.

و جدا جوانى آراسته و فاضلى پيراسته و داماد حضرت آيت اللَّه حاج شيخ عبداللَّه مهدوى شاهرودى كه ترجمه ايشان در جلد چهارم گذشت مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ابرقوهي، عبدالسلام

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مترجم. وى كتاب «سيره ى رسول» تأليف سعدالدين محمد كازرونى را تحت نام «نهاية المسؤول فى دراية الرسول» به نام يكى از اعيان زمان خود، ابوالشرف محمد، ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (236).

ابطحي اصفهاني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابطحى شهرت سلسله اى از سادات رفيع الدرجات است و تيره هاى مختلفى هستند كه در اصفهان و كاشان و تهران و قم و خراسان و ساير نقاط ايران و عراق سكونت دارند بعضى از آنها حسينى و بعضى موسوى و برخى رضوى و يا علوى و غيره مى باشند ولى به اين شهرت و صفت هويت خود را معروف ساخته اند مثلا اخ الزوجه نگارنده جناب حجه الاسلام حاج سيد حسن ابطحى خانى نسبا موسوى هستند ولى به ابطحى شهرت يافته اند.

يكى از اين تيره ها ابطحى هاى اصفهان و خمينى شهرند كه در آن سامان و قم و تهران و رى زندگى مى كنند و تمامى با همبستگى و خويشاوندى دارند و در پشت سوم و چهارم الى دهم يكى مى شوند و از آنهاست جناب حجه الاسلام و محقق فهام و مفسر علام آقاى حاج سيد محمدباقر ابطحى فرزند آيت الله حاج سيد مرتضى ابطحى كه در تاريخ 1349 قمرى در اصفهان متولد و پس از طى مقدمات و متون فقه و اصول در تاريخ 1366 قمرى به قم مهاجرت نموده و از محضر زعيم اعظم آيت الله بروجردى و آيات ديگر حوزه علميه چون آيت الله آقاى خمينى و گلپايگانى و حاج سيد احمد خونسارى و آقاى اراكى و محقق يزدى استفاده كامل نموده و هم علوم عقليه فلسفه و الهيات شفا را از استاد بزرگوار علامه طباطبائى فراگرفته و ضمنا تدريس فقه و اصول

را براى عده اى از محصلين مى نمايند.

آثار علمى معظم له عبارت است از: 1- الدور اللامعه فى الاحاديث الجامعه 2- المدخل للتفسير الموضوعى للقرآن الكريم پنج مجلد كه جلد اول آن مطبوع و بقيه آماده براى طبع است.

3- ترتيب اساتيد الوسائل و مصادرها و تحقيق رجالها على اسلوب منهجى دراسى

آيت اللَّه آقاى حاج سيد محمدباقر موحد ابطحى اولين فرزند حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد مرتضى موحد ابطحى و سبط مرحوم آيت اللَّه متقى حاج سيد محمد تقى فقيه احمدآبادى در سال 1346 قمرى در شب دوم ماه مبارك رمضان در بيت علم و تقوا متولد شده و مقدمات و متون فقه و اصول را در حوزه علميه (مدرسه صدر اصفهان) نزد والد ماجدش و اساتيد مشهور اصفهان از جمله آيت اللَّه حاج آقا رحيم ارباب و آيت اللَّه حاج شيخ محمود مفيد فراگرفته و در ربيع الاول سال 1365 قمرى مهاجرت به قم نموده و در مدرسه حجتيه اقامت و از دراسات و ابحاث مرحوم آيت اللَّه حجت و نيز محضر و درس زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس سره حاضر و با اينكه در آن موقع سنش از بيست تجاوز نكرده بود كاملا با ايراد و نقد و صحبت كردن در درس معظم له جلب نظر ايشان را نموده و پاسخ مى گرفت و كتاب قضاء و شهادات را در محضر آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خونسارى استفاده نموده و در سال 1370 ق- ه به قصد استفاده از حوزه علميه نجف مسافرت به آن سامان و از محضر آيات عظام و اساتيد بزرگ آميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه شاهرودى و خوئى مستفيض و بهره مند شده ليكن به علت گرماى طاقت فرساى

نجف مجبور به مراجعت به قم گرديده و پيوسته تحقيق راه و روش تعاليم فقه و اصول و رجال و حديث و تفسير را از محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى و نائب الامام آيت اللَّه العظمى خمينى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آقاى شريعتمدارى و آقاى حاج شيخ محمد على اراكى و مرحوم آقاى محقق يزدى و فلسفه و اسفار و شفاء را از فيلسوف بزرگ علامه طباطبائى و قانون بوعلى را از والد ماجدش و علامه حاج ميرزا محمد طبيب زاده فراگرفته و ضمناً به تدريس سطوح عاليه فقه و اصول پرداخته و اكنون داراى حوزه درسى تحقيقى و استدلالى فقه و اصول كه جمعى از فضلا و محصلين با استداد از محضر و بياشان استفاده مى كنند. مى باشند.

داراى تاليفات و آثار علمى چندى مى باشند كه از ديدگاه دانش پژوهان مى گذرانم. 1- كتاب زكوة و خمس و صوم و اعتكاف از كتاب جامع الاحاديث آيت اللَّه العظمى بروجردى كه با شركت و معاونت چند تن از فضلاء چون حجةالاسلام حاج آقا جواد خندق آبادى و حاج آقا جلال گلپايگانى و آقاى حاج سيد محمدعلى موحد ابطحى (برادر گرامى خود) تاليف نموده و به آن مرحوم تحويل كه بعد از رحلتش با تجديد نظر و مقابله با حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى به طبع رسيد.

2- الدرر العلامه فى الاحاديث الجامعه للاحكام الفقهيه... كه آن مقدمه اى است براى كتاب جامع الاحاديث كه اخبار طولانى در آن تقطيع شده است.

3- المدخل الى (التفسير الموضوعى) للقرآن الحكيم پنج جلد كه جلد اول در دو جزء به چاپ رسيده است.

4- جامع الاثار فى تفسير القرآن كه به اسلوب جديد تمام اخبار مصادر و جوامع احاديث اهلبيت عليهم السلام بررسى (به كمك فضلاء

لجنه تحقيق).

5- معجم اسناد روايات كه از تمام احاديث موجوده در مصادر اوليه و جوامع بزرگ حديث چون بحارالانوار و عوالم و وسايل اتخاذ و به اسلوب جدولى منظم و با كمك فضلاء لجنه تحقيق در شرف اتمام است.

6- توحيدالروايات كه در تمام اخبار مصادر و جوامع حديث در هر موضوع با استقصاء وحدت روايت از نظر سند و متن (با كمك فضلاء لجنه انجام گرفته).

7- فقه جامع الاحاديث كه از نظر تفسير و دلالت بر حديث و جمع دلالات احاديث و بررسى معارضات و كيفيت علاج و جمع آن (با كمك فضلاء لجنه تحقيق).

اما باقيات الصالحات و آثار تاريخى معظم له.

1- مدرسه الامام المهدى در قم 2- مدرسه علمى در شهرستان اقليد 3- مساجد بسيارى در منطقه وسيع اقليد و سرحد چهار دانگه ييلاق تمام عشاير فارس 4- مراكز تبليغ در شهرستان اقليد و سرحد چهار دانگه 5- درمانگاه ولى عصر (ع) در حومه اقليد 6- بيمارستان ولى عصر (ع) در شهرستان اقليد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ابطحي سدهي، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد مهدى حسينى. از سلسله سادات معروف به سادات حكيمى. در ماه صفر سال 1294 در سده متولّد، و در ماه رجب 1371 در سفر زيارت مشهد در آنجا وفات يافته، در صحن دارالضيافه مدفون گرديد.

در خدمت آقاى شيخ مرتضى ريزى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و شيخ عبدالحسين محلاّتى، و جهانگير خان قشقائى، و ميرزا هدايت اللَّه چهار سوقى تحصيل نموده، و در حدود پنجاه مجلّد كتاب و رساله تأليف نموده كه از آن جمله است:

1- تعليقه بر فرائد 2- ختام الغرر [مطبوع] 3- رساله در تعارض ادلّه 4- رساله در تعادل و تراجيح

5- رساله استدلالى در توحيد 6- رساله در حجّيّت مظنّه 7- رساله در رضاع 8- رساله در صلات 9- رساله در طهارت 10- رساله در قضا و شهادات 11- رساله در معاملات 12- رساله استدلالى در معاد 13- رساله استدلالى در امامت 14- رساله در نبوّت 15- رساله در ولايت حاكم 16- شرح فارسى بر كفايه آخوند خراسانى؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابطحي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد ابطحي

محل تولد : كاشان

شهرت : ابطحي كاشاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1309/1/1

زندگينامه علمي

آية الله ابطحي كاشاني در سال 1309 در كاشان به دنيا آمد. خانواده او خانواده اي مذهبي و از دوستداران خاندان پاك پيامبر (ص ) بود و پدرش نيز در كسوت مقدس روحانيت بود كه دو سال پس از تولد ايشان دارفاني را وداع گفت .

آية الله ابطحي با به پايان رساندن دوره دبستان ، در 14 سالگي وارد حوزه علميه كاشان شد. او بخشي از دروس دوره مقدمات را در كاشان فرا گرفت و سپس به حوزه علميه قم عزيمت كرد. ادامه مقدمات را نزد اساتيد اين حوزه به پايان رسانيد. او معالم را نزد امام موسي صدر فرا گرفت بعد از چندي به علت نداشتن شهريه به كاشان مراجعت نمود و از جلسات درس علماي كاشان بهره مند گرديد. مطول و شرح لمعه را نزد شيخ عبدالله مدني آموخت پس از آن مجدداً به قم آمد و رسائل و مكاسب را نزد استادان سلطاني، طباطبايي ، شهيد صدوقي ، فكور يزدي و سيد محمد صادق روحاني آموخت. براي فراگيري كفايه نيز به درس حضرات آيات مجاهدي، تبريزي ، شيخ عبدالجواد اصفهاني و سلطاني

طباطبايي رفت . او با به پايان بردن دوره سطح ، به درس خارج حضرات آيات عظام بروجردي (ره )، محقق داماد (ره ) و امام خميني (ره ) راه يافت .

آية الله ابطحي در سالهاي تحصيل خود با بسياري از فضلاي روزگار خود رابطه دوستي داشت كه از جمله آنها، آية الله شهيد سيد مصطفي خميني (ره) را مي توان نام برد. آيت الله ابطحي در عرصه علم و فرهنگ، فعاليت هاي بسياري از خود بر جا نهاده است . او بسياري از دروس حوزه را تدريس نموده و از اين رهگذر طلاب بسياري را تربيت كرده است . او تقريرات درس استادان خود را نگاشته و در مجله نور علم ، مقالات بسياري تأليف كرده است .

آية الله ابطحي از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و در بسياري از فعاليتهاي جمعي آن شركت داشته است . او مدتي در معيّت حضرات آيات سيد جعفر كريمي و محمدي گيلاني و حجة الاسلام والمسلمين قاضي خرم آبادي به نمايندگي از امام (ره ) به امور زندانها در قوه قضائيه مي پرداخته است.

ابطحي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

برادر معظم له حجه الاسلام ذخر العلماء الاعلام آقاى آقاسيد محمدعلى ابطحى در سال 1350 قمرى در اصفهان متولد و پس از طى مقدمات و سطوح عاليه در سال 1368 به قم مهاجرت نموده و از محضر آيات عظام و بالاخص آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده، و در سال 1378 قمرى مهاجرت به نجف نموده و در آنجا از محضر درس مرحوم آيت الله العظمى حكيم و آيت الله العظمى خوئى و مرحوم آيت الله ميرزا عبدالهادى شيرازى استفاده نموده، و ضمنا اشتغال به تدريس فقه و اصول دارند از تاليفات ايشانست تهذيب المقال فى تنفيح الرجال للشيخ النجاشى كه جلد اول و دوم

آن به طبع رسيده است.

حاج سيد محمد على فرزند دوم حجةالاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد مرتضى حفيد آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى فقيه احمدآبادى صاحب (مكيال المكارم) معظم له كه از فقهاء و جامع معقول و منقول و از اساتيد حوزه علميه نجف اشرف و اصفهان مى باشد.

در شهر اصفهان سال در 1349 ق روز 26 صفرالمظفر متولد گرديد و پس از تحصيلات فارسى به علوم عربى اشتغال پيدا كرد و اكثر كتب نحو و صرف و منطق را نزد پدر بزرگوارش تلمذ نمود و منظومه منطق حاج سبزوارى را نزد استاد بزرگوار آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا كلباسى و شرح نفيسى و شرح اسباب را نزد پدر خود و مقدارى از قانون را نزد اساتيد معروف آيت اللَّه حاج ميرزا على آقا شيرازى قدس سره و سطح اصول و فقه تا كفايه و مكاسب شيخ را نزد اساتيد عالى قدر حوزه اصفهان از جمله آيت اللَّه ارباب و آيت اللَّه حاج شيخ محمود مفيد استفاده كرد.

در سال 1364 به حوزه مقدسه (قم) مشرف و اكثر تحصيلات فلسفه را فيلسوف بزرگ علامه بزرگوار آيت اللَّه حاج سيد محمدحسين طباطبائى صاحب (الميزان) دام ظله بود.

و به درس اسفار و شفاء ابن سينا و ساير دروس و ابحاث معظم له حاضر شده و در فقه و اصول به درس آيات عظام حوزه مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى آقاى حجت و ساير آيات و اساتيد حوزه حاضر و از مبرزين فضلاء و مؤلفين و مدرسين حوزه به شمار مى رفت و در درس آيت اللَّه بروجردى ره اشكالات او مورد توجه بود و آن مرحوم اظهار علاقه به وى مى نمود و از مؤلفين كتاب نفيس

(جامع الحاديث) مى باشد.

و در ربيع الاول سال 1374 به نجف اشرف تشرف پيدا كرده و به درس آيات عظام آيت اللَّه حكيم، و آيت اللَّه سيد عبدالهادى و آيت اللَّه خوئى حاضر و پس از وفات استاد بزرگوارش آيت اللَّه بروجردى به تدريس اصول و فقه خارج و تاليف منحصراً پرداخته و جماعتى از فضلاء به درس وى حاضر مى شدند.

و پس از حادثه اسف بار بيرون كردن حوزه علميه نجف اشرف و ايرانيان به مدتى در دهم جمادى الثانى 1394 به علت كسالت قلبى به ايران آمدند و تاكنون در اصفهان استاد خارج فقه و اصول و تفسير و رجال در اصفهان و مورد استفاده حوزه علميه اصفهان و مردم اين شهر مى باشند.

مترجم گرامى ما از دانشمندان پركار و جدى چه در تحصيل و چه در تدريس و چه در تاليف مى باشند و از روز ورود به تحصيل تا حال حاضر همواره اشتغال به مطالعه و تاليف كتب قيمه و مفيده داشته و هرگز بيكار نبوده و لذا تاليفات بسيارى در قم و نجف نموده اند كه فهرست آن را غير از تقريرات بحث اساتيد از نظر اهل ادب مى گذرانيم. و اكثراً تاكنون طبع نشده و از مطبوعات آن است. 1- تهذيب المقال اول، و دوم كه در نجف اشرف و اخيراً در بيروت- تجديد طبع شده.

2- شرح رساله ابى غالب زرارى ره.

3- تاريخ آل زراره.

و از غير مطبوع - مؤلفات معظم له:

1- الطبقات الكبرى، در احوال و تراجم اصحاب پيغمبر اكرم (ص) و ائمه طاهرين (ع) 36 مجلد.

2- شرح رجال نجاشى 6 مجلد.

3- شرح رجال كشى 2 مجلد.

4- شرح فهرست شيخ طوسى 2 مجلد بزرگ.

5- اخبارالرواة در شناسائى رواة شيعه از طريق رواياتى كه در

مدح و ذم آنان رسيده و يا از طريق رواياتى كه او روايت نموده.

6- شرح كفايةالاصول 3 مجلد دوره اصول تحقيقى استدلالى.

7- شرح (عروةالوثقى فقه استدلالى، كتاب طهارت، و صلوات و صوم، و خمس، و حج و اجاره و مضاربه و نكاح و وصيت آن تاليف شده.

8- الجهاد فى الاسلام فقه استدلالى.

9- الخمس فى الاسلام.

10- شرح وسايل الشيعه شرح تحقيقى كامل از نظر سند، و دلالة و ساير جهات فقهيه آنها و قسمتى از كتب آن تاليف شده مثل كتاب طهارت، صلواة، صوم، حج، جهاد، نكاح.

11- كتاب الامام اميرالمؤمنين على ابن ابى طالب (ع) 2 مجلد.

12- علوم القرآن 2 مجلد.

13- المعراج- بحث استدلالى مبسوط در معراج.

14- التوحيد بحث استدلالى مبسوط در الهيات.

15- النبوه.

16- النهضة.

17- الحكومة الاسلاميه بحث استدلالى مبسوط در انحاء حكومات و حكومت اسلامى. 18- المالكية فى الاسلام.

19- رسالة فى الرضاع.

20- رسالة فى صلواة الجمعه.

21- رسالة فى النيابه.

22- رسالة فى صلة الرحم.

23- رسالة فى الشفاعه.

24- رسالة فى الذباحه.

25- شرح الوسيله.

26- نخبة الاثر فى رجال المعتبر.

27- مصادر تراجم رواة الشيعه.

28- مواليد النبى الاكرم و الائمه (ع) و وفياتهم.

29- تاريخ اصبهان.

30- الزهراء عليهاسلام.

31- على (ع) فى القرآن.

32- النبى و عايشه.

33- على و عايشه.

34- ازواج النبى و عايشه.

35- تاريخ عايشه.

36- ابوهريره.

37- مراسيل ابن ابى عمير و اصحاب الاجماع.

38- الموعودالمنتظر (ع).

39- اخبارالزمان و وفيات الاعيان.

40- شرح كتاب طهارت و صلوة وافى فيض، شرح استدلالى و غير از اين رسائل ديگرى كه تاليف آن كامل نشده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ابطحي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد مرتضى بزرگ خاندان موحد ابطحى فرزند مرحوم سيد على بن سيد محمدعلى ابن سيد محمدحسين ابن مير محمدتقى معروف به (له له) از اجله بيوت سادات موسوى در اصفهان

كه نسبت آنان به حضرت موسى بن جعفر عليهاالسلام مورد گواهى علماء بزرگ و مشاهير سادات موسوى مانند پدر صاحب روضات مى باشند. معظم له از علماء بنام و ائمه جماعت معاصر اصفهانند كه در حدود سال 1319 قمرى برابر 1278 شمسى در اصفهان ديده به جهان گشوده و در بيت مجد و سيادت پرورش يافته و پس ار رشد و بلوغ و خواندن مقدمات و ادبيات و متون فقه و اصول در خدمت مدرسين بزرگ اصفهان به افتخار دامادى مرحوم علامه متقى آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى فقيه احمدآبادى صاحب (مكيال المكارم) نائل شده و از محضر و درس استاد محقق جامع المنقول و المعقول آيت اللَّه حاج سيد على نجف آبادى و آيت اللَّه حاج سيد محمد نجف آبادى صاحب حاشيه كفايه و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا نجفى صاحب (وقايةالاذهان) و ساير اساتيد حاضر گرديد.

و در علم طب از مبرزين و مشاهير مدرسين بشمار مى رود و در جديت در تحصيل و تدريس شهرتى دارد و در حوزه علميه اصفهان فضلاء از تدريس ادبيات و سطوح اصول و فقه او بهره كامل داشته و در علوم اسلامى مورد استفاده عموم طبقات مردم اصفهان مى باشند.

فرزندان برومند ايشان همه از فضلاء و مبرزين حوزه هاى علميه قم و نجف و اصفهان بشمار مى روند بدين ترتيب.

1- آيت اللَّه محقق حاج سيد محمدباقر كه از اساتيد حوزه علميه قم مى باشند.

2- آيت اللَّه محقق آقاى حاج سيد محمدعلى كه از اساتيد حوزه علميه نجف و اصفهان مى باشند.

3- حجةالاسلام- حاج سيد على كه از افاضل حوزه علميه قم مى باشند.

4- حجةالاسلام حاج سيد محمدرضا (داماد معظم آيت اللَّه العظمى آقاى گلپايگانى) 5- حجةالاسلام حاج آقاى حجت از افاضل حوزه اصفهان.

6-

حجةالاسلام حسن آقا از فضلاء حوزه علميه قم.

7- حجةالاسلام حسين آقا از فضلاء حوزه علميه قم.

عالم علوم دينى.

تولد: 1323 ق.، اصفهان.

درگذشت: 13 آذر 1371 (نهم جمادى الثانى 1413).

آيت الله سيد مرتضى موحد ابطحى در سن نوجوانى در محضر آقايان استاد جلال الدين همايى، ميرزا احمد شهيدى، ميرزا محمد تقى موسوى، احمدآبادى، (صاحب مكيال المكارم و پدر همسر خويش) و آقا سيد محمد درچه اى به آموختن دروس سطح مشغول شد. پس از اتمام سطح به درس خارج حضرات آيات سيد محمد و سيد على نجف آبادى، شيخ محمدرضا مسجدشاهى شتافت و مبانى فقهى و اصولى خويش را تكميل نمود و همزمان از محضر آقا شيخ محمود مفيد (حكمت و كلام)، شيخ محمدباقر قزوينى (هيئت) و ميرزا ابوالقاسم طبيب (طب سنتى) فراگرفت.

آيت الله موحد ابطحى پس از تحصيلات، رو به تدريس آورد و در مدرسه صدر به تدريس دوره سطح پرداخت و دهها شاگرد تربيت نمود. وى از حضرات آيات شيخ آقا بزرگ تهرانى، محدث قمى، سيد محمدتقى موسوى احمدآبادى و مرعشى نجفى اجازه روايت و از آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهانى، بروجردى و ملا محمد حسين فشاركى اجازه ى امور حسبيه را دريافت نمود.

از آثار ايشان مى توان ديوان اشعار، رساله هاى گوناگون در حديث، تاريخ كلام، ادعيه و احراز، طب و زيارت را نام برد.

آيت الله موحد ابطحى در نود سالگى، در سيزدهم آذر 1371 دار فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ابطحي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ابن ابي اَشْعَث فارسي، ابوجعفر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 360 ق)، پزشك و محقق. از مردم فارس بود. به موصل رفت و تا پايان عمر در آنجا ماندگار شد. ابوجعفر بر برخى از كتابهاى جالينوس شرح نوشته و شاگردان بسيارى تربيت كرده است، از جمله: ابوفلاح و محمد، پسرش. از آثار وى: «الادوية المفردة»؛ «الحيوان»؛ «العلم الالهى»؛ «كتاب الجدرى والحصبة والحميقاء»؛ «كتاب السرسام والبرسام و مداواتهما»؛ «كتاب القولنج و انواعه و مداواته»؛ «كتاب البرض والبهق»؛ «كتاب الصرح»؛ «كتاب الاستسقاء»؛ «ظهور الدم»؛ «كتاب ماليخوليا»؛ «تركيب الادوية»؛ «امراض المعدة و مداواتها»؛ شرح «كتاب الحمياة» جالينوس؛ «كتاب الغادى والمغتدى»؛ شرح «كتاب الفرق» جالينوس؛ «المقاله فى النوم واليقظه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (201 /1)، تاريخ طب (666 -664 /2)، كشف الظنون (1783 ،1455 ،1451 ،1446 ،1444 ،1432 ،1424 ،1413 ،1408 ،1402 ،1389 ،401 ،51)، معجم المؤلفين (148 /2)، هدية العارفين (65 /1).

ابن ابي الخير حمداني، برهان الدين، ابوالحارث محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، عالم، مفسر و واعظ شيعى. شيخ منتجب الدين از او به صفتهاى عالم، مفسر، صالح و واعظ ياد كرده است. از آثار وى: «مفتاح التفسير» يا «تفسير ابن ابى الخير»؛ «دلائل القرآن»؛ «عين الاصول»؛ «شرح الشهاب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (323 /21 ،367 /15 ،344 /13 ،252 /8 ،240 /4). رياض العلماء (128 /5)، فوائد الرضويه (571)، فهرست منتجب الدين (161).

ابن ابي الخير، ابوالعباس معين الدين احمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(758 -670 ق)، نويسنده و مورخ. پدرش شيخ الاسلام شهاب الدين از دانشمندان و مؤلفان قرن هفتم و هشتم هجرى و برادرش محمود زركوب از علماى زمان خويش بود وى علوم ادبى و شرعى را نزد استاد دانش، محمدصفى كرمانى، ابراهيم زنجانى، عبدالرحمن على بزغش، نورالدين محمد خراسانى و امين محمد فراگرفت و از عبدالرحمن على بزغش اجازه ى اجتهاد گرفت سپس سر تعظيم بر آستان شيخ امين الدين بليانى سود. در طريقت پيرو پدران بزرگوارش شد و از شيخ صدرالدين و شيخ قطب الدين نامقى جامى اخذ روش در سير و سلوك كرد و خرقه از شيخ فخرالدين و دائى خويش حاج ركن الدين منصور بن مظفر پوشيد. وى حدود 90 سال زيست و سال وفاتش را به اختلاف بين 745 تا 758 ق آورده اند. آثار وى: «شيراز نامه»، كه به سبك بغداد نامه نوشته است؛ «كامل التواريخ» يا «عمدة التواريخ» در متن «شيراز نامه» بدان اشاره شده اما ناياب است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1307 -1304 /3)، تذكره ى هزار مزار (359 -358)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (102 /1)، شيرازنامه (مقدمه).

ابن ابي ثلج رازي، ابوبكر، ابوعبداللَّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 257 ق)، محدث اهل سنت. اصل وى از رى بود. از مصعب بن مقدام و روح بن عباده و عبدالصمد بن عبدالوارث حديث شنيد. مصاحب احمد بن حنبل بود. نوه اش، محمد بن احمد بن محمد شيعى، و بخارى، در «صحيح» خود، و ترمذى و ابن خزيمه و ابوبكر سجستانى از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (426 -425 /5)، تهذيب التهذيب (214 -213 /9)، رى باستان (285 /2)، ريحانه (329 /7).

ابن ابي ثلج كاتب، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 238 /237- وف 325 -322 ق)، محدث و مورخ امامى. اصل وى از رى بود. در زمان غيبت صغرى از محدثان برجسته ى مورد اعتماد بود. نزد محمد بن جرير طبرى درس خواند، و از جدش، محمد بن عبداللَّه، حديث شنيد. ابوالحسن دارقطنى و ابوحفص بن شاهين و ابومحمد هارون بن موسى تلعكبرى و ابوالمفضل شييبانى از او روايت كرده اند. به گفته ابن نديم موافق مذهب عامه و خاصه رفتار مى كرد اما بيشتر تشيع مى ورزيد. از آثار وى: «اخبار فاطمه والحسن والحسين عليهم السلام»؛ «اخبار النساء الممدوحات»؛ «تاريخ الائمة عليهم السلام»؛ «تفسير قرآن»؛ «التنزيل او ما نزل من القرآن فى اميرالمؤمنين عليه السلام»؛ «البشرى والزلفى فى فضائل الشيعة»؛ «كتاب من قال بالتفضيل من الصحابه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (101 /9)، تاريخ بغداد (338 /1)، الذريعه (240 /4 ،218 /3 ،343 /1)، رجال الطوسى (502)، رجال النجاشى (300 -299 /2)، ريحانه (329 -328 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 244 /4)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (423)، الفهرست للطوسى (273)، لغت نامه (ذيل/ ابن ابى ثلج)، معجم رجال الحديث (314 -313 /14)، معجم المؤلفين (9 /9).

ابن ابي جيد قمي، ابوالحسين، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، فقيه امامى. او از جماعت بسيارى از محدثين از جمله محمد بن حسن بن وليد قمى روايت كرده است. نجاشى و شيخ طوسى از شاگردان وى بودند و شيخ طوسى در «استبصار» احاديث بسيارى از او نقل كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :روضات الجنات (283 /4)، رياض العلماء (352 -349 /3)، ريحانه (332 /7)، الفهرست للطوسى (36 ،26 ،14).

ابن ابي حاتم رازي، ابومحمد عبدالرحمان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 327 -240 ق)، متكلم، مفسر، فقيه، رجال شناس، حافظ و محدث. در رى متولد شد و در همانجا نشو و نما يافت. وى در محله ى درب حنظله ى رى ساكن، و خانه و مسجدش در آن محل واقع بود. به همراه پدر به حج رفت و سفرهاى بسيارى نيز به شهرهاى مختلف اسلامى، همچون شام و مصر و اصفهان داشت. قرآن را نزد فضل بن شاذان آموخت و پس از آن به فراگيرى حديث روى آورد، زيرا پدرش اجازه نداده بود كه قبل از قرائت قرآن به حديث بپردازد. در فراگيرى حديث از محضر استادان بسيارى از جمله پدرش، ابوحاتم رازى، و ابوسعيد اشج و يونس بن عبدالاعلى و على بن مُنذر طريقى و احمد بن سِنان و مسلم بن حجاج و حجّاج بن شاعر و ابراهيم مُزنى و بحر بن نصر و محمد بن عبدالملك بن زَنجويه و ابوزرعه رازى و ابن وارة بهره جست و از آنها حديث شنيد. ابن عدى، حسين بن على حسينك تميمى، على بن عبدالعزيز بن مَردك، حَمد اصفهانى، ابواحمد حاكم، احمد بن محمد بصير رازى، ابراهيم بن محمد بن يَزداد، احمد بن محمد بن يزداد، ابراهيم بن محمد نصرآبادى، ابوسعيد عبدالوهاب رازى و ديگران

از وى حديث نقل كرده اند و او را ثقه دانسته اند. چون ابن ابى حاتم، اميرالمؤمنين على (ع) را مقدم بر عثمان مى داند، سليمانى وى را شيعه به حساب آورده است. پدرش ابوحاتم، عبادت و ورع وى را ستوده ست. از آثار وى: «الجرح والتعديل». «تقدمة المعرفة للجرح والتعديل»؛ «التفسير»؛ «الردعلى الجهميه»؛ «العلل» يا «علل الحديث»؛ «المسند»؛ «الفوائد الكبير»؛ «ثواب الاعمال»؛ «المراسيل»؛ «فوائد الرازيين» يا «فوائد اهل الرى»؛ «الكنى»؛ «الزهد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (99 /4)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (32)، تهذيب التهذيب (29 /9)، الجرح والتعديل (مقدمه/ د- ط)، ريحانه (286 /2)، سير النبلاء (269 -263 /13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 147 /4)، كشف الظنون (1840 ،1458 ،1440 ،583 -582 ،436)، لسان الميزان (300 -299 /4)، لغت نامه (ذيل/ رازى)، معجم المؤلفين (171 -170 /5)، هدية العارفين (513 /1).

ابن ابي حاتم نيشابوري، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 320 ق)، محدث. منسوب به بيل از روستاهاى سرخس است. در خراسان، عراق، شام و جزيره از محمد بن اسجاق چغانى، اسحاق بن سيار، محمد بن يحيى ذُهْلى، ابوزُرعه، ابن داره، ابوحاتم، عباس دورى، محمد بن عوف و همطبقه آنان حديث شنيد. ابن حمشاد، ابوعلى حافظ، محمد بن اسماعيل بن مهران نيشابورى، ابوعلى ثقفى و محمد بن فضل بن خُزيمه از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دائرةالمعارف البستانى (348 /1)، سير النبلاء (61 -60 /15).

ابن ابي حماد رازي، ابوالخير، صالح

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، محدث شيعى. نام وى در فارسى زادويه يا زادبه است. شيخ طوسى وى را از اصحاب امام جواد (ع)، امام هادى (ع) و امام حسن عسكرى (ع) مى شمارد. احمد بن ابى عبداللَّه برقى و سعد بن عبداللَّه اشعرى از وى حديث شنيدند. از نظر برخى رجال شناسان ابهاماتى در مورد وى وجود دارد و لذا ابن داوود او را در قسم دوم از «رجال» خود آورده است. از آثارش: كتاب «خطب اميرالمؤمنين (ع)»؛ كتاب «النوادر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اختيار معرفة الرجال (145)، الذريعه (332 /24 ،190 -189 /7)، رجال ابن داود (قسم 461 /2)، رجال الطوسى (432 ،416 ،402)، رجال النجاشى (442 -441 /1)، رى باستان (312 /2)، الفهرست للطوسى (167)، معجم رحال الحديث (56 -53 /9).

ابن ابي ربيع، عمادالدين، ابوطاهر عبدالسلام

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 661 ق)، محدث و فقيه حنفى. در شيراز متولد شد. براى استماع حديث به شهرهاى گوناگون سفر مى كرد و آنچه مى شنيد و مى خواند و نيز اجازه هايى كه مى گرفت در كتابى جمع مى كرد. مدتى در بغداد اقامت كرد. روزگارى مصاحب شهاب الدين سهروردى بود. پس از بازگشت به شيراز به تدريس پرداخت. ابوالفتوح عجلى، ابوالمكارم لبان و معمر قرشى از او حديث شنيده و روايت مى كردند. بسيارى از طالبان علم در خدمت وى علم و ادب آموختند. در شيراز درگذشت و در جوار شيخ كبير دفن شد. از آثار وى: كتاب «صنوان الرواية و قنوان الدراية»، كه همه مسموعات و مقروءات و مستجازات خود را در اين كتاب ضبط كرده؛ «الاطراف»؛ «الدررالمنثوره فى السنن المأثوره»؛ «ذخيرة العبادليوم المعاد»؛ «فضل الساجد و شرف المساجد»؛ «المعلى»؛ «الوسائل لنيل الفضائل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى هزار مزار

(99 -98)، شيرازنامه (170)، معجم المؤلفين (232 -231 /5).

ابن ابي شريح انصاري هروي، ابومحمد، عبدالرحمان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(392 -307 ق)، محدث. وى از بغوى روايت مى كرد. در هرات اقامت داشت و پيشواى اهل حديث بود. دانشجويان از هر سو به سويش مى آمدند. وى در هرات درگذشت. از آثارش: «جزء فى الحديث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (447 /14)، معجم المؤلفين (122 /5).

ابن ابي صادق، ابوالقاسم، عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 470 ق)، پزشك و دانشمند. مشهور به بقراط ثانى. از مردم نيشابور بود. وى شاگرد ابن سينا و استاد سيد اسماعيل جرجانى بود. عميدالملك كُندرى، وزير مشهور طغرل بيك سلجوقى براى درمان قولنج خود وى را طلبيد. عبداللَّه بن عبدالعزيز بن موسى السيواسى در مقدمه ى تلخيص شرح «فصول بقراط» ابن ابى صادق مى گويد: از آنجايى كه فصول بقراط از مشكل ترين كتب طبى است و با اينكه بسيارى بر آن شرح نوشته اند، اما هيچ يك در حل مشكلات به پاى امام ابن ابى صاد نرسيده اند، زيرا او بسيار دقيق بود و تعمق در مسائل مى نمود». از كلمات خردپرور اوست: طبيب حقيقى آن است كه معالجت كند نفس خود را به فضايل انسانى، و امراض رذايل هيولائى را از هيكل نفس خويش بزدايد». از آثارش: شرح «مسائل حُنين بن اسحاق»، در طب؛ شرح «فصول بقراط»؛ شرح «تَقْدِمَة المعرفة» بقراط؛ شرح «منافع الاعضاء» جالينوس؛ «كتاب التاريخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (89 /4)، ايضاح المكنون (279 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (314 /2)، تاريخ طب (693 -692 /2)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمة (69 -68)، كشف الظنون (1835 -1834 ،1668 ،1268 -1267)، لغت نامه (ذيل/ ابن ابى صادق)، معجم المؤلفين (154 /5)، هدية العارفين (517 /1).

ابن ابي صهبان قمي، محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، محدث شيعى. شيخ طوسى وى را از ياران امام جواد (ع)، امام هادى (ع) و امام عسكرى (ع) مى شمارد و بارى ديگر در شمار كسانى كه مستقيماً از امام روايت نكرده اند ياد كرده است. او از محمد بن سنان و على بن حكم و صفوان و محمد بن عمر روايت كرده است. شيخ طوسى وى را ثقه توصيف كرده و در

«الفهرست» نام وى را محمد بن على بن عبدالجبار ذكر كرد و گويد كه وى داراى روايات است. سعد بن عبداللَّه و ابوعلى اشعرى و احمد بن ادريس و عبداللَّه حميرى و محمد بن يحيى و صفار از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رجال ابن داود (قسم 287 /1)، رجال البرقى (61)، رجال الطوسى (512 ،435 ،423 ،407)، الفهرست للطوسى (303)، معجم رجال الحديث (203 -200 /16).

ابن ابي طاهر طبري سمرقندي، ابوالحسن، ابوالحسين، علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، محدث شيعى. از مردم سمرقد بود و شيخ طوسى وى را در شمار كسانى كه از ائمه طاهرين (ع) مستقيماً روايت نكرده اند آورده است. از جعفر بن محمد بن مالك و از ابوجعفر اسدى روايت مى كرد. رجال نويسان شيعه او را با صفتهاى ثقه و وكيل ياد كرده اند. از آثار وى: «مداواة الجسد لحياة الابد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رجال ابن داود (قسم 241 /1)، رجال الطوسى (518 ،487)، الفهرست للطوسى (371)، معجم رجال الحديث (365 -364 /11).

ابن ابي طاهر مروزي، ابوالفضل احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(280 -204 ق)، اديب و مورخ. از فرزندان خراسان بود كه در بغداد به دنيا آمد. در ابتدا آموزگار نوجوانان بود. پس از چندى به بازار كتابفروشان راه يافت و به استنساخ كتب پرداخت و از اين رهگذر با بسيارى از عالمان و اديبان بغداد آشنا شد. وى از عمر بن شبه و احمد بن هيثم سامى و عبداللَّه وراق حديث روايت كرده، و از وى فرزندش، عبيداللَّه، و محمد بن خلف مرزبان نقل حديث كرده اند. شهرت عمده ى وى براى نگارش «تاريخ بغداد» است. از او در حدود پنجاه اثر به جاى مانده كه از آن جمله: «تاريخ بغداد»، كه جلد ششم آن چاپ شده؛ «المنثور والمنظوم»، در 14 جزء كه فقط دو جزء آن باقى مانده كه يكى از اين دو به نام «بلاغات النساء» است كه مجموعه اى از خطبه ها، گفته ها و شعرهاى زنان عهد اسلامى است و دومين خطبه اين كتاب گفتار آتشين حضرت زهرا (ع) پيرامون دفاع از حريم ولايت و بازگرداندن فدك است. از ديگر آثارش: «سرقات الشعراء»؛ «كتاب المؤلفين»؛ «اخبار بشار بن برد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:الاعلام (138 /1)، تاريخ بغداد (212 -211 /4)، دانشنامه ى ايران و اسلام (403 -401 /2)، كشف الظنون (288)، مروج الذهب، ترجمه (665 /2)، هدية العارفين (52 -51 /1).

ابن ابي طيّب نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 458 ق)، مفسر و شاعر. در نيشابور متولد شد. در اوايل قرن پنجم قمرى در نيشابور چهار مدرسه بزرگ براى چهار فرقه بنا شد و آن مدرسه را كه جهت شيعه و عدليه و زيديه، در محله اسفريس بنا كردند، به نام امام على بن ابى طيّب ناميدند. او را در 414 ق براى موعظه به دربار سلطان محمود غزنوى بردند، به محض ورود بى اجازه نشست و بى اجازه شروع به حديث خواندن كرد، سلطان پندناپذير فرمان داد تا بر سر او چنان ضربه اى زدند كه از اثر آن ناشنوا شد. وى را شاگردان بسيارى بود كه از آن جمله: خواجه ابوالقاسم على بن محمد است. وى در سبزوار درگذشت. از آثارش: «التفسير الكبير»، در سى جلد؛ «التفسير الاوسط»، در يازده جلد؛ و «التفسير الصغير»، در سه جلد؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (119 /5)، تاريخ ادبيات در ايران (267 /1)، تاريخ بيهق (194)، سير النبلاء (174 -173 /18)، معجم الادباء (276 -273 /13)، معجم المؤلفين (131 -130 /7).

ابن ابي مريم شيرازي، ابوعبداللَّه نصر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 565 ق)، مفسر، خطيب، دانشمند و اديب. اهل فسا بود. در تفسير، قرائت و نحو مهارت داشت و خطيب شيراز بود. از برهان الدين محمود كرمانى روايت مى كرد. قاضى مجدالدين اسماعيل و قاضى سراج الدين مكرم از شاگردان او بودند. از آثارش: «الكشف والبيان»، در تفسير قرآن، در هشت جلد، مشهور به «تفسير ابن ابى مريم»؛ «الموضح»، در قراآت هشتگانه يا دهگانه، كه آن را شاگردان از گفته هاى استاد تقرير كرده اند؛ «الارفاد فى شرح الارشاد»؛ «الافصاح فى شرح الايضاح»، در شرح «ايضاح» ابوعلى فارسى؛ «عيون التصريف»؛ «المنتقى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:الاعلام (348 -347 /8)، تذكره ى هزار مزار (430 -429)، ريحانه (367 -366 /7)، كشف الظنون (1905 -1904 ،437 ،212)، معجم الادباء (225 -224 /19)، معجم المؤلفين (91 -90 /13)، هدية العارفين (491 /2).

ابن ابي مريم مروزي، ابوعصمة نوح

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 173 ق)، فقيه و قاضى مرجئى. مشهور به جامع. وى چون عالمى ذوفنون بود به جامع شهرت يافت. پدرش زرتشتى بود. در مرو مى زيست و عهده دار منصب قضاى آن شهر بو. وى به ارجاء اعتقاد داشت. روايتهاى او را سست و احاديث وى را عيبناك مى دانند. او «فقه ابوحنيفه» را گرد آورد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (28 /9)، التاريخ الكبير (111 /8)، تهذيب التهذيب (435 -433 /10)، الجرح والتعديل (ج 4، ق 485 /1)، معجم المؤلفين (119 /13).

ابن ابي منصور منجم فارسي، ابوعلي يحيي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 230 ق)، اديب و اخترشناس. او بزرگ خاندان آل منجم است. نوادگان وى همگى اخترشناس بودند. ابن خلكان آنها را زرتشتيانى مى داند كه به دست مأمون اسلام آوردند. يحيى با فضل بن سهل ذوالرياستين دوستى داشت و برا او اختر مى ديد. پس از وى به مأمون عباسى پيوست و به دستور او به اخترشناسى پرداخت اما موفق به ادامه ى آن نشد. محمد، على، سعيد و حسن چهار پسر وى نيز در ادب، فصاحت زبان و اخترشناسى آوازه داشتند. در سفرش به طرسوس درگذشت و در حلب در مقابر قريش دفن شد. از آثارش: «الاغانى»؛ «كتاب الطبيخ»؛ «كتاب العود والملاهى»؛ «كتاب المعاريض»؛ «الزيج الممتحن»؛ «مقالة فى ارتفاع سدس ساعة لعرض مدينه السلام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ علوم عقلى (50 ،46)، ريحانه (370 -369 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (247)، كشف الظنون (1441 ،1435 ،130)، معجم المؤلفين (233 /13)، هدية العارفين (517 /2).

ابن ابي هند سرخسي، ابوبكر، ابومحمد داوود

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 141 -1139 ق)، محدث و مفسر شيعى. وى از ياران امام باقر (ع) بود. در خراسان به دنيا آمد. وى از سعيد بن مسيب و عكرمه و شعبى و حسن بصرى و محمد بن سيرين و بسيارى ديگر حديث شنيد؛ و ثورى و شعبه و ابن جريح و يحيى القطان و ابن عُليّه و بسيارى ديگر از او نقل حديث كرده اند. او را از حفاظ بصره مى شناسند. وى در زمان حسن بصرى فتوى مى داد. احمد بن حنبل و ابن معين و نسائى و ابوحاتم رازى و عجلى او را ثقه دانسته اند. در پنج «صحيح» از صحاح ششگانه به روايات او احتجاج شده است. در سفرى كه به حج مى رفت در ميانه راه درگذشت. از آثار وى:

«تفسير ابن ابى هند».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (370 /6)، تاريخ الاسلام (حوادث 415 -413 /140 -121)، تاريخ الكبير (232 -231 /3)، تهذيب التهذيب (183 -182 /3)، الجرح والتعديل (ج 1، ق 412 -411 /2)، الذريعه (240 /4)، ذيل تاريخ الكبير (90 -89 /2)، رجال الطوسى (120)، سير النبلاء (379 -376 /6)، طبقات ابن سعد (190 -189 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (59)، معجم رجال الحديث (91 /7).

ابن ابي يمان بندنيجي، ابوبشر، يمان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(284 -200 ق)، اديب و لغوى. از دهقان زادگان ايرانى بود كه در شهر بندنيج، نزديك بغداد در حالى كه نابينا بود به دنيا آمد. وى از ثروتمندان و ملاكين عجم بود كه تمامى املاك و بستانهاى خود را كه از پدرش به ارث رسيده بود، فروخت و صرف هزينه ى علما و تحصيل علم كرد. او نزد ابن سكيت و رياشى و ديگرى علماى بصره و كوفه به تحصيل پرداخت. ابوبشر شعر نيز مى سرود. از آثار وى: «التفقيه»؛ «العروض»؛ «معانى الشعر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (276 /9)، ايضاح المكنون (506 ،313 ،283 /2)، روضات الجنات (200 /8)، ريحانه (283 /1)، الفهرست لابن النديم (285 ،131)، معجم الادباء (57 -56 /20)، معجم المؤلفين (257 -256 /13)، هدية العارفين (548 /2).

ابن احمد عجمي، حافظ الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 957 ق)، محقق. نياكانش از مردم بردعه بودند. در تبريز درس خواند. از آثار وى: ترجمه ى «ظفرنامه ى تيمورى»، به تركى؛ «حاشيه ى شرح وقاية الرواية» برهان الشريعه ى حنفى، «السبعة السيارة»؛ «نقطة العلم»؛ «محاكمات الفريد فى حاشيه تجريد»، وى در اين كتاب شروح تجريد خواجه نصيرالدين طوسى را به ذوق و سليقه ى خود به محك نقد زده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1975)، لغت نامه (ذيل/ ابن احمد عجمى)، هدية العارفين (243 /2).

ابن اَخرم نيشابوري، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(344 -250 ق)، حافظ و محدث. در ابتدا به ابن كرمانى معروف بود. از على بن حسن هلالى در دَرابَجِردى و يحيى بن محمد ذُهلى و اسحاق بن عمران اسفراينى و محمد بن نصر مروزى حديث شنيد. ابوبكر صبغى و ابوعبداللَّه بن مَنده اصفهانى و حاكم نيشابورى از وى روايت كرده اند. به گفته ى حاكم نيشابورى وى در زمان خودش از سرآمدان اهل حديث بود. او بر جنازه ى محمد بن يحيى ذهلى نماز گزارد. ابن اخرم به محدثين نيشابور بسنده كرد و هرگز از نيشابور بيرون نرفت. از آثار وى: «كتاب الرسالة»؛ «المستخرج على الصحيحين» بخارى و مسلم؛ «المسند الكبير»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (17 /8)، سير النبلاء (470 -466 /15)، معجم المؤلفين (120 /12)، هدية العارفين (41 /2).

ابن اخضر گنابادي، تقي الدين، ابومحمد، عبدالعزيز

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 611 -524 ق)، محدث حنبلى. نياكانش از مردم گناباد خراسان بودند. در بغداد متولد شد و در همان جا نشو و نما يافت. از شش سالگى شروع به استماع حديث كرد و از مشايخ بسيار حديث شنيد و در اين علم تأليفات بسيار كرد. رجال نويسان حنبلى وى را محدثى ثقه مى دانند. از قاضى ابوبكر، ابوالقاسم ابن سمرقندى و عبدالجبار بن توبه و ابوالفضل ارموى و عبدالوهاب انماطى و ديگران حديث شنيد. در مسجد جامع قصر سالهاى متوالى حديث مى گفت. او محدث عراق در عصر خود بود و حدود 60 سال به حديث گويى مشغول بود. فرزندش، على، و ابن دُبيثى و ابن نجار و احمد بن حسين دارى و على بن ميران و ديگران از او روايت كرده اند. ياقوت حموى ذيل جُنابذ از او ياد كرده و مى گويد كه ابن اخضر از مشايخ او بوده و

ادامه مى ورزيد». او از نيكان و ظريفان بغداد شمرده مى شد. در اين شهر وفات كرد و در باب حرب دفن شد. از آثار وى: «الاصابة فى ذكر الصحابة أبناء الصحابة»؛ «تنبيه اللبيب و تلقيح فهم المريب فى تحقيق اوهام الخطيب»؛ «المقصد الارشد فى ذكر من روى عن احمد»، در دو مجلد؛ «معالم العترة النبوية و معارف اهل البيت الفاطمية»، كه على بن عيسى اربلى در «كشف الغمه» اين كتاب را با واسطه تاج الدين على بن انجب از خود مؤلف روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (153 /4)، الذريعه (201 -200 /21)، ريحانه (377 -376 /7)، سير النبلاء (32 -31 /22)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 90 /7)، كشف الظنون (1726)، الكنى والالقاب (157 /2)، معجم البلدان (192 /2)، معجم المؤلفين (262 /5)، هدية العارفين (579 /1).

ابن اخوه بغدادي، جمال الدين، ابوالفضل عبدالرحمان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 548 ق)، شاعر، اديب و محدث شيعى. از بزرگان دودمان آل اخوه بود. در بغداد متولد شد و در همان شهر نشو و نما يافت. نزد ابوالسعادات هبة اللَّه بن شجرى، ابوشجاع صابر بن حسين، ابوالفوارس زينبى، ابوالخطاب نصر بن احمد، ابوعبداللَّه نعالى و ابوغانم هروى درس خواند و حديث شنيد. بانوى دانشمند، دختر سيد مرتضى، كه كتاب «نهج البلاغه» را از عمويش سيد رضى نقل كرده نيز از مشايخ اوست. وى در طلب حديث به ايران آمد و در كاشان و خراسان و رى و طبرستان حديث شنيد و چندى در اصفهان مسكن گزيد و سالهاى واپسين عمر خود را در شيراز گذراند و در همان جا درگذشت. ضياءالدين راوندى، قطب الدين راوندى و عمادالدين راوندى و سديدالدين طوسى از شاگردان وى بودند. وى به خاطر خط

خوبى كه داشت حدود يكهزار مجلد كتاب را استنساخ كرد. او شعر را نيز خوب مى گفت و اشعارى از او باقى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (65 /4)، اعيان الشيعه (469 -466 /7)، رياض العلماء (409 /5 ،107 /3)، ريحانه (377 /7).

ابن اسفنديار، بهاءالدين محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 613 ق)، مورخ. از مردم طبرستان بود. و از وابستگان دربار آل باوند، خاصه حسام الدوله اردشير بن حسن بازگشت به موطن خويش از قتل رستم بن اردشير (606 ق) پسر و جانشين حامى خويش، مطلع شد. در رى ماند و كتاب «تاريخ طبرستان» ابوالحسن يزدادى را، براى ترجمه و بسط، با افزودن تاريخ سلاطين آل باوند در دست گرفت. به درخواست پدر به آمل رفت، ولى به سبب ناآرامى اوضاع به خوارزم سفر كرد. در آنجا ترجمه ى ابن مقفع از «نامه ى تنسر» را، كه از قطعات مهم ادبى پهلوى است، يافت و آن را ترجمه كرد و به كتاب تاريخ خود افزود. «تاريخ طبرستان» كه تنها اثر شناخته شده ى ابن اسفنديار محسوب مى شود، علاوه بر اشتمال اطلاعات جغرافيايى و تاريخى معتبر، در بر گيرنده ى شرح حال مشاهير و شاعرانى است كه اشعارى به لهجه ى طبرى سروده اند كه اين نيز بر اهميت كتاب مى افزايد.[1]

محمد بن حسن بن اسفنديار مورخ ايرانى اواخر قرن ششم و اوايل قرن هفتم هجرى. از شرح زندگانى وى اطلاعى در دست نيست جز همانكه خود در مقدمه تاريخ طبرستان نگاشته. او در سال 606 ه.ق. هنگامى كه رستم بن اردشير فرنانفرماى طبرستان كشته شد در بغداد بود و چون اين خبر بشنيد از بغداد به عراق عجم بازگشت. و دو سال براى تكميل مواد كتاب خود در رى

به سر برد و پس از آن به خوارزم رفت و مداركى در دكان كتابفروشى يافت كه نامه تنسر (ه.م.) به گشنسب شاه فرمانفرماى طبرستان هم در ميان آنها بود. تاريخ طبرستان.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ايران در زمان ساسانيان (35 -34)، تاريخ در ايران (10 -9)، تاريخ نظم و نثر (136)، تاريخنگاران ايران (236 /1)، چهار مقاله (مقدمه/ چهار)، دايرةالمعارف فارسى (15 -14 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (416 -415 /3)، گنج و گنجينه (267 -263)، لغت نامه (ذيل/ ابن اسفنديار).

ابن اشته اصفهاني، ابوبكر، محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 360 ق)، نحوى و اديب. اهل اصفهان بود. به مصر مهاجرت كرد و تا پايان عمر در آن سرزمين زيست. نزد ابوبكر بن مجاهد، محمد بن احمد بن حسن كسايى، محمد بن يعقوب المعدل، ابوبكر نقاش، ابوبكر ادمى، ابراهيم بن جعفر باطرقانى، محمد بن احمد بن عبدالوهاب و عبداللَّه بن باذان و يوسف بن جعفر بن معروف، درس خواند. خلف بن ابراهيم، عبداللَّه بن محمد بن اسداندلسى، عبدالمنعم بن غلبون، محمد بن عبداللَّه المؤدب از شاگردان وى بودند. سرانجام در مصر درگذشت. از آثار وى: «المحبر»؛ «المفيد فى الشاذ» يا «شواذ القراآت»؛ «المصاحف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (97 /7)، كشف الظنون (1459)، معجم المؤلفين (237 /10)، الوافى بالوفيات (347 /3).

ابن الاسود

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بن علويه كرانى كرمانى (كوانى) كاتب اصفهانى، شاعر محدّث اديب لغوى شيعى، از مجاهرين شعراى اهل بيت است.

ابوحاتم سجستانى كه خود از بزرگان شعر و ادب است خطاب به اهل بصره گويد: قسم به خدا اين شاعر اصفهانى در محكم بودن اشعار، و كثرت فوائد آن، بر همه تفوّق يافته است.

بيشتر از يك صد سال عمر كرده، و در 312 (و به قولى 320) وفات يافته است.

كتب زير از اوست: 1- الاعتقاد، يا دعاء الاعتقاد 2- الفيّه، و آن قصيده اى است در هزار بيات در مدح حضرت على عليه السلام 3- الرسائل المختاره، در ادعيه 4- الشيب و الخضاب، و غيره.

نجاشى در رجال خود (:64) و عموم مؤلّفين شيعه در كتب خود او را به احترام نام برده اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابن الرسول، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا ابن الرسول

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در خانواده اي روحاني در اصفهان چشم به جهان گشوده ام. در شش ماهگي همراه پدر و مادرم به قم هجرت كرده و تا بيست و چند سالگي همواره در ميان قم و اصفهان در تردد بوده ايم. بخشي از تحصيلات دوران ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان را هم در قم گذرانده ام.

همه قبيله من عالمان دين بوده اند. پدربزرگم مجتهد و مدرس حوزه علميه اصفهان، پدرم مدرس خارج حوزه علميه اصفهان و ممتحن دروس سطح عالي است. خود نيز از سال 1364 رسماً وارد حوزه علميه قم مدرسه علميه رضويه شدم و در سال 1365 با قبولي در دانشگاه اصفهان همزمان به حوزه اصفهان منتقل شدم و دروس

حوزوي را در كنار دانشگاه ادامه دادم. تاكنون اين مقارنت به لطف خداوند ادامه يافته است. و اكنون مدرس دانشگاه مركز تخصصي حوزه علميه اصفهان بوده و گاه گاه در موسسات آموزشي ديگر و نيز مدارس علميه به تدريس ادبيات عرب اشتغال داشته ام.

ابن الرضا، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا ميرزا محمود ابن الرضا از اجله علماء خوانسار و در علم و تقوا و زهد و حسن اخلاق در عصر خود كم نظير بوده اند.

اين عالم بزرگوار مردم را به محاسن اخلاق خود به سوى خدا دعوت و افعال و اقوالش براى آنان موعظه بود و رفتارش جامعه را به ياد خدا مى آورد و به آخرت راغب مى نمود گفتارش بر علم آنها ميفزود.

وى از عموزادگان مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ميرزا آقاى دولت آبادى است كه از مشاهير شاگردان و خواص اصحاب مرحوم آخوند ملا حسينقلى همدانى معروف مى باشند.

آقاى آقا ميرزا محمود ابن الرضا در سال 1285 قمرى متولد و از همان اوائل زندگى اشتياق به تحصيل علوم و فضائل داشته از محاضر علماء اعلام معاصر خويش ادبيات و منطق و فقه و اصول را فراگرفت و سپس براى تكميل معلومات به اصفهان مهاجرت و حدود شش سال از محاضر آيات مرحوم آخوند كاشى و علامه جهانگير خان و آيت اللَّه آقا نجفى مسجد شاهى و آيت اللَّه ميرزا محمدهاشم چهارسوقى خوانسارى و غيرهم استفاده نموده و به خوانسار مراجعت و به تدريس پرداخته آنگاه براى عتبات عاليات حركت و در نجف اشرف به منزل مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ميرزا آقاى دولت آبادى وارد و مدت شش سال از محضر و درس آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمدكاظم يزدى و علامه آخوند خراسانى و شريعت اصفهانى و آقا

سيد اسماعيل صدر و غيرهم استفاده كامل نموده و از بعض آنان به دريافت اجازه نائل و در خلال اين مدت به تهذيب نفس و فراگرفتن اخلاق و سير و سلوك نزد آقا سيد ميرزا آقاى مذكور و ملا فتحعلى اشتغال داشته آنگاه مراجعت به خوانسار و در اثر موقعيت خاص محل و اختلافات داخلى و هرج و مرج و حكومت خوانين و متنفذين انزوا و گوشه گيرى اختيار و به تدريس و ترويج و نشر احكام و اقامه جماعت و تهذيب اخلاق جامعه پرداخته و علاوه بر تدريس فقه و اصول درس اخلاق نيز داشتند و در اواخر عمر بيشتر اوقاتش مستغرق در عبادت و دعا بود و در هفتاد سالگى به عالم بقا رحلت فرمودند.

وى داراى دو پسر 1- حجةالاسلام ميرزا رضا بود كه در علم و عمل و ذكاوت و اخلاق حميده همچون والد ماجد خود از همگنان گوى سبقت را مى ربود. او از محضر والد ماجدش علوم ادبى و منطقى و فقه و اصول را استفاده كرده و بعد به قم آمده و از حوزه درس علماء قم مخصوصاً مرحوم آيت اللَّه حايرى مؤسس حوزه بهره مند شده ولى متأسفانه در سن 27 سالگى از دنيا رفته است.

2- حجةالاسلام والمسلمين آقاى ميرزا محمدعلى ابن الرضا كه از علماء معاصر خوانسار است. وى در ربيع المولود 1331 قمرى متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح در خوانسار به قم مهاجرت نموده و از حدود سال 1349 قمرى از محضر آيات و مدرسين حوزه علميه بهره مند شده آنگاه در سال 1356 قمرى به خونسار مراجعت و تاكنون به اقامه جماعت و خدمات

دينى و روحى اشتغال دارند.

اساتيد آنجناب سطحاً و خارجاً به قرار ذيل است:

1- حضرت آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى

2- حضرت آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خوانسارى.

3- حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى آقا سيد شهاب الدين نجفى مرعشى.

4- حضرت آيت اللَّه مرحوم آقا ميرزا محمد همدانى.

فرزند ارجمند و برومند آنجناب جناب حجةالاسلام آقاى آقا سيد مهدى ابن الرضا در خوانسار متولد شده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و در ذى الحجه سال 1371 قمرى مهاجرت به قم نموده و ادبيات و سطوح را از مدرسين فراگرفته آنگاه به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى موسوى و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى اراكى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى استفاده نموده و قسمتى از معقول و تفسير را هم از علامه طباطبائى بهره مند گرديده و در حال حاضر تابستانها را و تعطيلات حوزه را در خوانسار و بقيه را در قم اشتغال روحى و دينى دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ابن الفتي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعبداللَّه سليمان بن عبداللَّه، اديب نحوى لغوى، از فضلاى قرن ششم، در 575 در اصفهان وفات يافته است.

فرزندش ابوعلى حسن نيز به اين لقب معروف بوده، منصب قضاوت خوزستان، و سپس تدريس نظاميّه بغداد را يافته، در آنجا روز 2 شنبه 5 شوال 525 وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابن بابويه ابوالحسن، علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ف. بابويه) 1- ابوالحسن على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى، فقيه معروف شيعى (ف. 239 ه.ق.). در شهر قم علم فقه آموخت و در همين شهر به تجارت اشتغال داشت و در سال 328 به خدمت حسين بن روح رسيد. تأليفات متعدد دارد و ابن النديم معتقد است كه دويست كتاب در علم فقه تأليف كرده است كه از آن جمله كتاب الشرائع و كتاب الرساله را بايد نام برد. مزار او در شهر قم قرار دارد و از ديرباز زيارتگاه شيعيان است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ابن بابويه ابوجعفر، محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوجعفر محمد بن على ابن حسين فرزند مهتر ابوالحسن على بن حسين قمى و ملقب به صدوق (ف. 381. ه.ق.). او از اساتيد بسيار از جمله پدر خود و محمد بن حسن ابن الوليد ادب و فقه را فراگرفت.

وى با سلاطين و اعاظم شيعه زمان خود آميزش داشت. كتاب من لا يحضره الفقيه خود را كه از كتب معتبر شيعه و يكى از كتب اربعه است به نام الوليد نوشته است. مدتى نيز در بغداد تدريس مى كرده در اواخر عمر در رى متوطن شد و وزير ركن الدوله، صاحب بن عباد او را گرامى مى داشت. ابن بابويه كتاب عيون الاخبار الرضا را به نام صاحب بن عباد نوشت. از كتب ديگر اوست: اكمال الدين، امالى، معانى، الاخبار، كتاب التوحيد، ثواب الاعمال، علل الشرائع، كتاب الخصال، و كتاب الاعتقاد كه همه به طبع رسيده.

محمد بن على بن الحسين بن موسى بن بابويه القمى. كنيه وى ابوجعفر و لقبش (صدوق) است و او چنانكه شيخ گويد: به جلالت قدر معروف و به قوه حافظه موصوف در مضمار فقاهت يكه سوار و در

ميدان احاديث و اخبار و بصيرت به احوال رجال علمدار، او را كتابهاى بسيار و مصنفات بيشمارى است و آنها را در فهرست ذكر كرده ايم.

نجاشى و علامه فرموده اند: او پيشواى ما شيعه و فقيه ماست. و در خراسان رئيس طايفه بوده.

در سنه ى 355 وارد بغداد شد و با حداثت سن شيوخ طائفه بسماع حديث مستفيض و بهره مند شدند و علامه نيز پس از اين سخن او را به جلالت قدر و حفظ و بصيرت به احوال رجال و ناقديت اخبار ستايش كرده و گفته است در قميين مانند او در قوه حافظه و حفظ حديث و كثرت علم ديده نشده قريب سيصد كتاب تصنيف كرده و آنها را در كتاب كبير خود ذكر كرده ايم و به موافقت نجاشى گفته وفات وى در رى سنه ى 381 بوده.

وحيد بهبهانى قدس سره الشريف در تعليقه از محقق بحرانى نقل كرده كه در حاشيه كتاب بلغه كه در علم رجال است چنين گفته: مشايخ ما يكى از ديگرى از شيخ بهائى رحمةاللَّه عليه روايت كرده اند كه: كسى از وى از حال اين شيخ بزرگوار سؤال كرد. پس از تعديل و توثيق و ثنا و ستايش او فرمود كه در قديم الايام كسى از من سؤال كرد كه زكريا بن آدم و شيخ صدوق محمد بن على بن بابويه كدام يك افضل و در مرتبه جلالت اكملند گفتم زكريا بن آدم، چه اخبار بسيار و احاديث بى شمار از ائمه اطهار عليهم صلوات اللَّه الملك الغفار در مدح او وارد شده. پس از اين جواب در خواب خدمت شيخ صدوق (ره) رسيدم آن جناب به من عتاب كرده فرمود، از كجا دانستى كه زكريا بن

آدم از من افضل است و روى از من برگردانيد.

اين بزرگوار در السنه اهل علم ملقب به ريئس المحدثين و صدوق مطلق است و گفتيم كه او با برادرش (حسين بن بابويه) بدعاء حضرت صاحب الامر عجل اللَّه فرجه متولد شده اند و مدح ايشان قبل از ولادتش به زبان آن لسان اللَّه جارى شده.

بالجمله جلالت او پيدا و آشكار و عدالت او كالشمس فى رايعة النهار است كتب و مصنفات وى بتفصيل در كتاب رجال شيخ و نجاشى (ره) مذكور است و حضرتش را در مجلس ركن الدوله ديلمى با علماى مخالفين در اثبات خلافت بلافصل حضرت اميرالمؤمنين و حقانيت مذهب شيعه مناظره ايست كه قاضى نوراللَّه شوشترى نوراللَّه مرقده الشريف در (مجالس المؤمنين) آن را نقل كرده از خوف اطناب از درجش اجتناب شد.

قبر شريفش در شهر رى نزديكى قبر منور حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام در وسط باغ مستوفى با بقعه و قبه عالى زيارتگاه عامه مردم است، اين نويسنده ترجمه او را مفصلا با تراجم دانشمندان و رجال علمى كه در اطراف مزار او مدفون اند در كتاب «تذكرة المقابر» فى «احوال المفاخر» خود نگاشته ام من جمله كرامات آن بزرگوار كه جماعتى از اعلام در كتب خود ثبت نموده اند در زمان فتحعليشاه خواستند قبر شريفش را تعمير نمايند ناگزير به نبش شدند ديدند جسد مطهرش بحال خود باقيست و نپوسيده است و بر نوك ناخن و محاسن او رنگ حنا باقى است.

مرحوم حاج شيخ عبداللَّه مامقانى در رجال خود (تنقيح المقال) مى گويد و از چيزهائى كه گواهى به جلالت او مى دهد اضافه بر آنچه گذشت كه براى من نقل كرده اند بسند صحيح متجاوز از چهل سال قبل، از عدل

ثقه امين سيد ابراهيم لواسانى تهرانى (جد سادات لواسانى) قدس سره كه در اواخر صده سوم بعد از هزار (1300) سيل قبر او را خراب كرد و جسد شريفش نمودار شد، سيد لواسانى از اشخاصى بوده كه داخل قبر شده و ديده كه جسد شريفش صحيح و سالم است و تغيير نكرده گويا روح او الآن از جسدش مفارقت نموده و رنگ حنا بر محاسن و زردى حنا در پاى او موجود است.

نگارنده گويد- اين حكايت را شنيدم از سيد استادم علامه بزرگوار فقيه و محدث اهل البيت عليهم السلام آيةاللَّه نجفى مرعشى مدظله كه فرمودند مرحوم پدرم علامه ورع حاج سيد محمود مرعشى در سفر مشهدش در تهران با عده اى از علماء مركز به زيارت بدن شريف مرحوم صدوق موفق شده و دست او را بوسيده كه نرم بود و ناخن يك دستش را گرفته و دست ديگرش را نگرفته بود (گويا دست راست را روز پنجشنبه گرفته و دست چپ را براى روز جمعه گذارده كه در شب جمعه وفات نموده).

و اين مطلب از متواتراتست و افرادى كه به اين فيض رسيده اند نامبردگان زيراند:

1- سيد ابراهيم لواسانى 2- ميرزا ابوالحسن جلوه حكيم و فيلسوف آن عصر 3- سيد محمود مرعشى 4- حاج آقا محمد آل آقا سبط وحيد بهبهانى 5- آخوند ملا محمد اندرمانى و بعضى ديگر.

از تصنيفات و تأليفات آن بزرگوار قدس سره كه مطبوع و در كتابخانه نگارنده موجود است نامبرده هاى زير است: 1- كتاب من لا يحضره الفقيه 2- كتاب علل الشرايع 3- كتاب معانى الاخبار 4- كتاب الامالى 5- كتاب التوحيد 6- كتاب خصال 7- كتاب المقنع 8- كتاب ثواب الاعمال 9-

كتاب عقاب الاعمال 10- كتاب عيون اخبارالرضا 11- كتاب الاعتقادات 12- كتاب حقوق الاخوان 13- كتاب صفات الشيعه 14- كتاب اكمال الدين و اتمام النعمه كه به امر حضرت صاحب الامر روحى له الفداء نوشته است و از كتابهاى بسيار ارزنده او كتاب مدينةالعلم است كه متأسفانه از قرن ششم به بعد مفقود شده و اثرى از او نيست و به گفته بعضى از بزرگان اگر مفقود نشده بود ما را از كتب اربعه مستغنى مى كرد.

اين بزرگوار دانشمندى نابغه و متحرك بوده و فكرى مواج داشته است. او در روزگار سلطنت ركن الدوله ديلمى و وزارت صاحب بن عباد كه هر دو شيعى مذهب و شخصيتى ممتاز داشته اند به منظور معرفى شيعه، دست به يك سلسله مسافرتهاى طولانى زد و همه جا با استقبال شايان اهل فضل و رجال حديث روبرو شد، اين مسافرتها از رى كه مقر وى بود شروع و به رى نيز پايان يافت، به طورى كه از تأليفات او استفاده مى شود صدوق در سال 352 هجرى در نيشابور بود كه آن روز مركز علمى بزرگ اهل تسنن بود توقف داشت و همانسال به بغداد و از بغداد به كوفه رفته و تا سال 354 در كوفه بوده سپس در 355 به بغداد مراجعت كرده و در 367 به خراسان سفر كرد و تا سال 368 در نيشابور ماند و همان سال عازم ماوراءالنهر و بخارا شد و در سال 372 كتاب با عظمت «من لا يحضره الفقيه» را در قصبه «ايلاف» از توابع شهر تاريخى «بلخ» تأليف كرد.

رجال و دانشمندانى كه افتخار مجاورت اين بزرگوار را يافته اند بسيار و از معاريف و مشاهير آنان

نامبردگان زير مى باشند.

1- مرحوم علامه عاليقدر و حكيم ربانى حاج شيخ على مدرس نورى (ره)

2- مرحوم سيد المتالهين فيلسوف و حكيم اماميه علامه بزرگ ميرزا ابوالحسن جلوه.

3- مرحوم شيخ الحكماء والفقهاء ميرزا طاهر تنكابنى.

4- مرحوم عالم جليل القدر ميرزا مسيح طالقانى استاد و مدرس مدرسه مروى كه ماده تاريخ فوتش اين آيه: (لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للَّه) است

5- مرحوم حجةالاسلام و شيخ الاعلام حاج شيخ محمد آملى والد ماجد آيةاللَّه آملى معاصر ما.

6- عالم بزرگوار حاج شيخ احمد خندق آبادى پدر بزرگوار شيخ المحدثين حاج شيخ جعفر خندق آبادى معاصر.

7- دانشمند جليل القدر حاج شيخ محمد خندق آبادى فرزند آن مرحوم.

و بسيارى ديگر كه ذكر آنها موجب اطناب و طالبين مراجعه به كتاب تذكرةالمقابر نويسنده كنند.

(وف 381 ق)، محدث، مفسر، فقيه، اصولى، حافظ قرآن و رجال شناس شيعى. مشهور به شيخ صدوق. وى يكى از برجسته ترين فقها و محدثان شيعه است. اهل قم بود و در خانواده اى فقيه و دانشور به دنيا آمد. پدرش، ابوالحسن على بن حسين، شيخ قمى ها در زمان خويش، نيز محدث و فقيه والايى بود. در قم از پدرش و محمد بن حسين بن وليد و محمد بن على ماجيلويه و احمد بن على بن ابراهيم قمى و ديگران، فقه و حديث آموخت. استادان شناخته شده ى او را در قم و ديگر شهرها متجاوز از دويست نفر مى دانند. سپس راهى سفرى دراز گرديد و در رى، نيشابور، مشهد، بلخ، بخارا، مدينه، كوفه، بغداد و همدان، نزد عالمان بزرگ آن عصر به تحصيل علم پرداخت و از سرآمدان شيعه ى آن روزگار شد. شيخ مفيد و حسين بن عبيداللَّه غضائرى و حسين بن على بن بابويه از

شاگردان معروف او بودند. دانش، حافظه قوى و استوارى او در معارف شيعى، آثارش را به لحاظ اهميت در صدر قرار مى دهد. در آخرين سالهاى زندگى به درخواست شيعيان رى در آن شهر ساكن شد و در همان جا درگذشت. تأليف حدود سيصد اثر را به وى نسبت مى دهند و نجاشى از يكصد و هشتاد كتاب او نام مى برد. مهم ترين اثار وى عبارت اند از: «من لا يحضره الفقيه»، يكى از كتب چهارگانه ى شيعه؛ «الاعتقادات»؛ «مدينة العلم»؛ «عيون اخبار الرضا (ع)»، كه به درخواست صاحب بن عباد نوشت؛ «الخصال» «اثبات الخلافة»؛ «فضائل الشيعة»؛.«علل الشرايع»؛ «دعائم الاسلام»؛ «ثواب الاعمال»؛ «كتاب الامالى»، معروف به «مجالس»؛ «معانى الاخبار»؛ «اثبات الوصية»؛ كتاب «التوحيد»؛ «صفات الشيعة»؛ «نصوص الائمة».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (159 / 7)، اعيان الشيعه (25 -24 / 10)، ايضاح المكنون (584 ،505 ،491 ،490 ،456 ،350 ،342 ،316 ،315 ،297 ،261 ،196 ،103 / 2 ،477 ،473 ،348 ،123 / 1)، تاريخ ادبى ايران (548 -547 / 1)، تاريخ بغداد (89 / 3)، خاتمة مستدرك الوسائل (265 -257 ،240 / 3)، دانشنامه (432 -431 / 3)، دايرة المعارف فارسى (17 -16 / 1)، الذريعه (179 / 24 ،232 / 22 ،204 / 21 ،260 / 16 ،375 ،313 ،45 / 15 ،162 / 7 ،482 / 4 ،315 ،226 / 2)، رجال الطوسى (495)، رجال النجاشى (316 -311 / 2)، روضات الجنات (135 -123 / 6)، رجال ابن داود (قسم 325 -324 / 1)، رياض العلماء (122 -119 / 5)، رى باستان (422 / 2 ،426 -424 / 1)، ريحانه (439 -434 / 3)،

سير النبلاء (304 -303 / 16)، الفهرست لابن النديم (363)، الفهرست للطوسى (305 -304)، فوائد الرضويه (564 -560)، كشف الظنون (1174)، الكنى والالقاب (223 -221 / 1)، لغت نامه (ذيل/ ابن بابويه)، مؤلفين كتب چاپى (617 -612 / 5)، مجالس المؤمنين (463 -454 / 1)، معجم المؤلفين (3 / 11)، معجم رجال الحديث (326 -316 / 16)، هدية الاحباب (50 -49)، هدية العارفين (53 -52 / 2).

ابن بشر مرورودي، ابوحامد احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 362 ق)، فقيه شافعى. نزد ابواسحاق مروزى فقه آموخت. وى از مرو به بصره رفت و در آنجا ساكن شد، و به تدريس پرداخت. مقام افتاء و قضاى آن شهر را نيز عهده دار شد. فقهاى بصره از محضرش بهره گرفتند. ابوحيان توحيدى از شاگردان خاص وى بود. از آثارش: «الجامع»، در فقه شافعى، حدود هزر برگ؛ شرح «مختصر» مزن؛ «الاشراف على اصول الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (139 ،99 /1)، روضات الجنات (178 /1)، ريحانه (295 -294 /5)، سير النبلاء (167 -166 /16)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (394)، كشف الظنون (1635 ،575)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (258 /1)، الوافى بالوفيات (10 /7)، وفيات الاعيان (70 -69 /1)، هدية العارفين (66 /1).

ابن بلخي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مورخ ايرانى قرن پنجم معاصر محمد بن ملك شاه سلجوقى است، و او به زمان سلطان محمد مستوفى فارس بود. كتاب «فارسنامه» از تأليفات اوست.

(ز ح 511 ق)، مورّخ. در شيراز متولد شد. در دستگاه سلجوقى كار را شروع كرد و همراه ركن الدوله خمارتگين به شيراز رفت و در دستگاه وى عهده دار ديوان استيفا شد. اث معروفش «فارسنامه» است كه جزو منابع معتبر تاريخى و جغرافيايى ايران در عهد سلجوقى به شمار مى رود. تاريخ تأليفات كتاب مشخص نيست، ولى بايد قبل از وفات سلطان محمد سلجوقى (511 ق) تمام شده باشد، چون مقدمه آن به نام اوست.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (927 -926 / 2)، دايرةالمعارف فارسى (1823 / 2)، كشف الظنون (1215).

ابن بي بي، ناصرالدين، يحيي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصرالدين يحيى بن مجدالدين محمد ترجمان نويسنده و مورخ ايرانى قرن هفتم. مادرش بى بى به كار زجر و فال اشتغال داشت و پدرش در دربار سلاجقه آسياى صغير دبير و مترجم بود و چند بار به سفارت به دربار پادشاهان رفته. از احوال او چيزى در دست نيست. كتابى به نام «الاوامر العلائية فى امور العلائية» كه در تاريخ سلاجقه آسياى علاءالدين كيقباد را به تفصيل شرح داده و كتاب را به علاءالدين عطا ملك جوينى اهدا كرده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ابن چهاربخت، عيسي

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم ق)، پزشك سريانى. وى از شاگردان جرجيس بن بختيشوع بود كه در بيمارستان جنديشاپور به كار پزشكى مشغول بود. هنگامى كه منصور عباسى بيمار شد و كسى در پى ابن بختيشوع فرستاد، وى نيز بيمار بود و از ابن چهاربخت خواست كه به نزد خليفه رود، اما او از رفتن سر باز زد و ابن بختيشوع شاگرد ديگر خود ابراهيم را نزد خليفه فرستاد. از آثارش: «فى قوى ادوية المفردة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ طب (65 -64 /2)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (529).

ابن حاجب، جمال الدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جمال الدين ابوعمر و عثمان بن عمر نحوى معروف (و. 570- ف.646 ه.ق.) وى اصلا از كردان ايرانى بود و در مصر متولد شد و در قاهره به تحصيل علوم ادبى و فقه پرداخت و چندى نيز در دمشق تدريس كرد. از تأليفات او: كافيه (نحو)، شافيه (صرف)، مختصرالمنتهى (تلخيص كتاب ديگر او به نام منتهى السؤال و الامل)، الامالى و غيره است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ابن خضرشاه اصفهاني، عيسي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1074 -1034 ق)، فقيه و محدث شيعى. پدرش از كارگزاران دربار شاه عباس بود. 20 سال از زندگى خود را به فراگيرى دانش پرداخت و در مجلس درس استادانى چون ميرزا على اصفهانى، محمدتقى مجلسى، رفيع الدين نايينى، علاءالدين محمد گلستانه و محمدصادق كرباسى حاضر شد و در انواع علوم عقلى، نقلى، ادبى، رياضى و پزشكى مهارت يافت. وى در تقوا و پرهيزكارى و زهد و بى اعتنايى به دنيا تا بدان پايه بود كه گرچه او را مكلف به منصب قضاوت و شيخ الاسلامى اصفهان كردند اما او نپذيرفت و با اينكه ثروت فراوان داشت به دست خود به استنساخ كتب مى پرداخت. به گفته ى پسرش ميرزا عبداللَّه افندى، مؤلف «رياض العلماء» كتب بسيارى را استنساخ كرد. ابن خضرشاه خوشنويسى چيره دست بود و با وجود سرعت كتابت انواع خط را به زيبايى مى نوشت. به بركت او بيشتر خويشاوندان و خدمتگزاران و ياران و اهالى محل او موفق به كسب دانش شدند. از آثار وى: «رسالة فى كيفية تحليف اهل الذمه و سائر الكفار»؛ «رسالة فى رؤية الهلال قبل الزوال»؛ «رسالة فى صلاة الجمعة»؛ تعليقاتى بر «كلام اللَّه مجيد»، و «كتب اربعه» حديثى، و كتب فقهى و اصولى، و

كتب ادبيات عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (309 /11)، رياض العلماء (310 -306 /4)، معجم المؤلفين (32 /8).

ابن خطيب گنجوي، تاج الدين اميراحمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، شاعر و اديب. مشهور به پسر خطيب گنجه يا پورخطيب گنجه. وى معاصر محمود غزنوى بود و با همسرش مهستى گنجوى به دربار غزنوى پيوستگى داشت. همسرش از سرايندگان شهرآشوب بود و ميان او و مهستى مناظره در مى گرفت. در سده ى هفتم قمرى داستان اميراحمد و مهستى درباره ى شوخ طبعيهاى وى و همسرش به نثر نوشته شد. از وى اشعارى در تذكره ها باقى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ گزيده (718)، تاريخ نظم و نثر (739 ،85)، تذكره ى روز روشن (18)، دانشمندان آذربايجان (76)، الذريعه (21 /9)، مجالس النفائس (327).

ابن راوندي، ابوالحسين احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 245 ق)، متكلم و فيلسوف. برخى منابع وى را اهل راوند، ميان اصفهان و كاشان، و برخى اهل مرورود مى دانند. از زندگى شخصى وى اطلاع چندانى در دست نيست. گويا نخست معتزلى بوده و پس از مدتى به شدت با معتزليان درافتاده است. ايشان نيز ردّيه هاى شديدى بر ضد وى نوشته اند. پيروى ابن راوندى از تشيع نيز ناپايدار بود. گفته اند كه استقرار به مذهبى نداشته. برخى معتقدند كه پدر وى از يهوديان بوده ولى، خودش اسلام آورده است. از نظر علماى عامه ابن راوندى ملحد و زنديق است و به گفته آنان شهرت بى دينى وى از جهان اسلام فراتر رفت و برخى از يهوديان نيز وى را مذمت كردند. به هر حال وى يكى از شخصيتهاى پيچيده و ناشناخته كلام اسلامى است. ابن رواندى دَر ادبيات استادى كم نظير بود. ابن خلكان آثار وى را بالغ بر 114 اثر دانسته، و حمداللَّه مستوفى گويد كه وى 124 كتاب تصنيف كرده است. بسيارى از آثار وى از ميان رفته اند. تنها بخشى از آنها در رديه هاى مخالفانش

باقى مانده است: از جمله آثار وى: «فضيحة المعتزله»؛ «التاج»، در قدم عالم؛ «نعت الحكمة»؛ «قضيب الذهب». دوازده كتاب به او نسبت داده اند كه در طعن اصول شريعت است و گروهى از علما در رد آنها كتابهاى بسيارى نوشته اند. ابن راوندى خود گاه در رد كتب خود نيز رديه ى نوشته است. از آن جمله: «كتاب نقض كتاب الزمرد على نفسه»؛ «كتاب نقض المرجان». برخى از كتابهاى او در تأييد دين است: «كتاب الامامة»؛ «كتاب الاسماء والاحكام»؛ «كتاب الابتداء والاعادة». در تاريخ وفات ابن راوندى اكثريت بر نظر ابن خلكان در «وفيات الاعيان» و مسعودى در «مروج الذهب» هستند ولى، صاحب «البداية والنهاية» نظر ابن خلكان و مسعودى را اشتباه و نظر ابن جوزى (298 ق) را صحيح مى داند.[1]

ابوالحسين احمد بن يحيى، اصلا از مردم راوند (ميان اصفهان و كاشان) و در زمره متكلمان معروف به شمار است (و. 205- ف. 245 ه.ق.) وى عقايدى خاص داشته، از تأليفات او: التاج، خلق القرآن، الفضيحةالمعتزله را بايد نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (253 -252 /1)، اعيان الشيعه (206 -204 /3)، تاريخ گزيده (693)، دائرةالمعارف البستانى (486 /1)، دايرةالمعارف فارسى (19 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (573 -571 /4)، روضات الجنات (204 -203 /1)، رياض العلماء (19 /6)، ريحانه (530 -528 /7)، سير النبلاء (62 -59 /14)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (318 -316)، كشف الظنون (1450 ،1423 ،1403 ،1274)، الكنى والالقاب (288 -287 /1)، لسان الميزان (492 -491 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن راوندى)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (82 -81)، معجم المؤلفين (200 /2)، الملل والنحل (151 ،105 ،57)، هدية العارفين (55 /1)، هدية الاحباب (59)، الوافى بالوفيات (238 -232 /8)،

وفيات الاعيان (95 -94 /1).

ابن ربّن طبري، ابوالحسن، علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم و سوم ق)، طبيب. در مرو متولد شد و در سال 254 ق همراه پدرش به خدمت مازيار بن قارن، امير طبرستان رسيد و پس از گرفتارى و قتل مازيار در 224 ق به رى گريخت و در زمان الواثق باللَّه در سامراء مقيم بود و در دوران اين خليفه اسلام آورد و كتاب معروف خود «كتاب الدين والدوله»، را در اثبات حقانيت دين اسلام و عليه دين نصارى نوشت. عده اى وى را استاد زكرياى رازى نوشته اند كه درست نيست. از آثار وى: «فردوس الحكمة»؛ «كناش الحضرة»؛ «منافع الادويه والاشربه والعقاقير»؛ «كتاب تحفة الملوك»؛ «كتاب عرفان المياه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (99 /5)، تاريخ ادبيات در ايران (119 -118 /1)، تاريخ الحكماء قفطى (321 -320)، تاريخ طب (324 -316 /2)، هدية العارفين (669 /1).

ابن ربن، ابوالحسن علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن على بن سهل ربن طبرى. وى تا 224 ه.ق. دبير مازيار بن قارن بود و سپس به خدمت معتصم بالله خليفه عباسى درآمد و بعد از او در خدمت واثق و متوكل نيز بوده است. از تأليفات او فردوس الحكمه (ه.م.) در طب، كتاب الدين والدوله و كتاب حفظالصحه در دست است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ابن شهرآشوب سروي مازندراني، رشيدالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(588 -488 ق)، عالم، متكلم، محدث، فقيه، مفسر، اديب و شاعر شيعى. در سارى متولد شد. نياى وى شهرآشوب از شاگردان شيخ طوسى بود و ابن شهرآشوب به واسطه ى پدر خود از او روايت مى كرد. در هشت سالگى قرآن را حفظ مى خواند. از زمخشرى و احمد و محمد غزالى و خطيب خوارزمى اجازه ى روايت داشت. بنا به دلايل مذهبى به حلب كه در آن زمان در پرتو حمايت حمدانيها پيشرفته ترين مركز علمى تشيع و پناهگاه شيعيان بود، رفت. مدتى نيز در بغداد اقامت داشت. به دليل اينكه بلاغتش در خطبه مورد پسند مقتفى، خليفه ى عباسى، واقع شد و مواعظش در وى مؤثر افتاد، منصب تدريس در بغداد و لقب رشيدالدين گرفت. پدرش شيخ على بن شهرآشوب، ابومنصور احمد طبرسى، امين الدين طبرسى، ابوالفتوح رازى، قطب راوندى، وفتال نيشابورى، از جمله ى استادان وى بودند. شاگردان زيادى نزد وى تربيت شدند. محقق حلى خود را به يك واسطه شاگرد او مى دانسته است. شهرت و مقبوليت وى چندان بود كه على رغم اعتقادات شيعى، مورد احترام و قبول اهل تسنن نيز بود و وى را از محدثين ثقه مى دانند. مقبره ى ابن شهرآشوب در جبل جوشن نزديك مشهد حسينى قرار دارد. از آثار وى: «معالم العلما»، كه فصلى از آن درباره ى شعراى شيعه

است؛ «مناقب آل ابى طالب»؛ «متشابه القرآن»؛ «بيان التنزيل»؛ «اعلام الطرائق فى الحدود والحقائق»؛ «انساب آل ابيطالب»؛ «الاسباب والنزول على مذهب آل رسول (ص)»؛ «الحاوى»؛ «الاوصاف»؛ «المنهاج»؛ «المخزون المكنون فى عيون الفنون».[1]

سارى قديم الايام معدن رجال و دانشمندان بزرگ علمى بوده و بزرگان از قبيل علامه جليل القدر جناب محمد بن على بن شهرآشوب ساروى مازندرانى منسوب به آن مى باشد.

اين بزرگوار از علماء قرن ششم هجرى و صاحب تأليفات عديده مانند مناقب آل ابيطالب و متشابهات القرآن و معالم العلماء و غيره مى باشد.

علماء علم رجال وى را چنين ستوده اند.

محمد بن على بن آشوب السروى نوراللَّه مرقده السنى فخر الشيعه و تاج الشريعه محى آثار المناقب والفضائل والبحر المتلاطم الزخار الذى ليس له ساحل قطب المحدثين و شيخ مشايخهم رئيس العلماء و فقيههم رشيد الملة والدين شمس الاسلام والمسلمين فقيه وجيه و محدث مفسر محقق اديب اريب شاعر منشى بليغ جامع فنون فضائل و محاسن عالم ربانى شيخ رشيد بن ابن شهر آشوب المازندرانى صاحب 1- مناقب آل ابيطالب 2- والمعالم 3- و مثالب النواصب 4- والمخزون المكنون فى عيون الفنون 5- و اعلام الطرائق فى الحدود 6- والحقايق 7- والاوصاف 8- و مائدة الفايده 9- والمثال فى الامثال والاسباب 10- والنزول على مذهب آل الرسول 11- والحاوى 12- والانصاف 13- والمنهاج الى غير ذلك مما ذكره فى رجاله المسمى بمعالم العلماء.

وى در شب جمعه 22 شعبان سنه 588 ق ه وفات يافته و در بيرون حلب در بالاى كوه معروف به جبل جوشن در جوار مشهدالسقط (محسن بن حسين الشهيد (ع)) و قبر احمد بن منير و ابن زهره.

و ما به خواست خدا عده اى از رجال گذشته و معاصر اين شهر را به نظر ارباب

فضل و دانش مى آوريم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (167 /7)، اعيان الشيعه (17 /10)، ايضاح المكنون (452 ،427 ،421 /2 ،103 ،69 /1)، خاتمة مستدرك الوسائل (60 -56 /3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (663 -662 /5)، الذريعه (233 ،154 /23 ،319 -318 /22 ،201 ،99 -98 /21 ،231 /20 ،76 ،73 ،63 -62 ،11 -10 /19 ،178 -177 /3 ،477 ،476 ،378 ،239 ،12 /2)، روضات الجنات (272 -269 /6)، رياض العلماء (128 -124 /5)، ريحانه (60 -58 /8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 274 -273 /6)، فوائد الرضويه (571 -568)، قصص العلماء (429 -428)، كشف الظنون (1584 ،1269 ،77)، الكنى والالقاب (333 -332 /1)، لسان الميزان (395 /6)، لغت نامه (ذيل/ ابن شهرآشوب)، مؤلفين كتب چاپى (625 -624 /5)، معجم المؤلفين (17 -16 /11)، نامه ى دانشوران (46 -45 /5)، الوافى بالوفيات (164 /4)، هدية الاحباب (69)، هدية العارفين (102 /2).

ابن صابوني، كمال الدين عبدالرزاق

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كمال الدين عبدالرزاق بن احمد مكنى به ابن فوطى، از مشاهير علماى حديثه و تاريخ و صاحب نظر در حكمت (و. 642- ف. 723 ه.ق.) از آثار اوست: مجمع الآداب فى معجم الاسماء على معجم الالقاب در 50 جلد، در الاصداف فى غرر الاوصاف در 20 جلد، تاريخ عالم از خلقت تا تخريب بغداد، الحوادث الجامعة و التجارب النافعة فى الماة السابعة.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ابن ضُرَيْس رازي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 294 -200 ق)، حافظ و محدث. جدش، يحيى بن ضريس، از ياران سفيان ثورى است. پدرش، ايوب، نيز از محدثان است و لذا ابن ضريس را محدث بن محدث لقب داده اند. وى خود محدث رى بود. از قعنبى، مسلم بن ابراهيم، ابوالوليد طيالسى و محمد بن كثير عَبدى حديث شنيد. احمد بن اسحاق طيّبى، اسماعيل بن نُجَيد، احمد بن عُبَيد هَمَدانى، عبداللَّه بن محمد بن عبدالوهاب رازى و بسيارى ديگر از او روايت كرده اند. ابن ضريس را شيخ و مسند خوانده اند و عبدالرحمان بن ابى حاتم رازى وى را محدثى ثقه مى دانست و از او روايت مى كرد. روز عاشورا در رى درگذشت. از آثار وى: «فضائل القرآن»، در چند مجلد؛ «تفسير القرآن» يا «تفسير محمد بن ايوب رازى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (270 /6)، ايضاح المكنون (197 /2)، الجرح والتعديل (ج 3، ق 198 /2)، رى باستان (350 /2)، سير النبلاء (453 -449 /13)، كشف الظنون (1277 ،458)، معجم المؤلفين (84 -83 /9)، الوافى بالوفيات (234 /2)، هدية العارفين (22 -21 /2).

ابن عبدالباقي بخاري مكي، علاءالدين، ابوالمعالي محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 991 ق)، قاضى، خطيب و اديب. معروف به خطيب مدينه. وى در 991 ق در مدينه به ايراد خطبه مى پرداخت. از آثار وى: «الطراز المنقوش فى فضائل الحبوش»، تأليف 991 ق، موسوم به «نزهة الناظر و سلوة الخاطر»؛ «عقد الفرائد فيما نظم من الفوائد»، در ادب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (55 -54 /7)، ايضاح المكنون (109 /2)، كشف الظنون (1109)، معجم المؤلفين (123 /10)، هدية العارفين (256 /2).

ابن عميد، ابوالفضل محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل محمد بن عميد كاتب خراسانى (ف. 359 ه.ق.) پدر وى صاحب ترسل بود و لقب عميد و وزارت مردآويج داشت.

ابوالضفل در سال 328 به جاى ابو على ابن قمى به وزارت ركن الدوله ديلمى رسيد. وى در نجوم و فسلفه دست داشت و در ادب و ترسل كمتر كسى به پاى او مى رسيد. صاحب بن عباد از اتباع او بود. در سال 359 ابن عميد با لشكرى براى جنگ حسنويه كرد بيرون رفت و در همين ايام درگذشت. از تأليفات اوست: ديوان الرسائل، والمذهب فى البلاغات.

2- ابوالفتح على بن محمد بن عميد (ف. 366 ه.ق.) وى در جنگ با حسنوى همراه پدر بود و چون پدرش درگذشت با حسنويه صلح كرد و به رى بازگشت و منصب پدر را به او تفويض كردند. وى تا سال 366 وزارت مؤيدالدوله را داشت سپس به حبس افتاد و درحبس درگذشت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ابن فاذِشاه اصفهاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 381 ق)، متلكم و فقيه شافعى اشعرى. وى اهل اصفهان بود كه به بصره مهاجرت كرد. او آثار زيادى در فقه و اصول و احكام داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (227 /7)، معجم المؤلفين (136 -135 /11).

ابن فورك

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوبكر محمد بن حسن بن فورك (بر وزن دوزخ) اديب متكلم اسولى، واعظ نحوى مدتى در عراق به مذهب اشعرى تدريس مى نموده سپس به رى مهاجرت كرده و بر حسب خواهش مردم نيشابور بدانجا رفته و ساكن شده و جهت او مدرسه و خانقاهى بنا كردند.

بالاخره به سال 406 وفات يافته، و علت آن را مسموم شدن در مراجعت از غزنه نوشته اند و پس از فوت در حيره مدفون گرديده و قبرش معروف است.

تعداد تأليفاتش را در اصول دين و اصول فقه و معانى قرآن حدود يكصد جلد نوشته اند.

از كلمات اوست كه گويد: گرفتارى عيال نتيجه متابعت شهوات حلال است پس چه گمان مى كنى در پيروى از شهوات حرام؟

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابن قاآني خوارزمي، ابومحمد منصور

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 775 /705 ق)، عالم اصولى و فقيه حنبلى. وى از مردم خوارزم بود، اما در مكه اقامت داشت و در همان جا درگذشت. از آثار وى: شرح «المغنى» خبازى، در اصول فقه؛ «حاشية على المنتخب فى شرح المنتخب»، در اصول مذهب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (234 /8)، ايضاح المكنون (569 /2)، كشف الظنون (1749)، معجم المؤلفين (10 /13)، هدية العارفين (475 -474 /2).

ابن لزه كرخي اصفهاني، ابوعمرو بندار

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، لغوى. در كرخ بغداد درس خواند و سپس به اصفهان سفر كرد. در آن شهر شهرت بسيار كسب كرد. حافظه اى قوى داشت، حدود هفتصد يا نهصد قصيده حفظ بود. ابوعبيد هروى استادش بود و ابن كيسان بغدادى شاگرد وى. در شعر، خبر و انساب سرآمد همروزگاران خود بود. برخى منابع از او به ابن لره ياد كرده اند. در زمان خلافت متوكل عباسى، مبرد را در سامرا ملاقات و او را به خليفه معرفى كرد. از آثار وى: «معانى الشعرا»؛ «جامع اللغه»؛«شرح معانى الباهلى» (الانصارى)؛ «الوحوش».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (814 -813 /6)، روضات الجنات (141 -139 /2)، ريحانه (181 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (139)، الكنى والالقاب (397 /1)، معجم الادباء (134 -128 /7).

ابن لنكك، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 360 ق)، نحوى. شاعر. از مردم بصره و معاصر متنبى بود. به بغداد رفت و به خدمت مهلبى وزير درآمد. احتمالاً به اشاره ى مهلبى، در 351 ق كه متنبى از وزير ديدن كرد، ابن لنكك در اشارى وى را هجو كرد. «ديوان» اشعار او را گرد آورده بودند و شعر او پسند خاطر صاحب بن عباد افتاده بود، اما اكنون از سروده هاى وى مگر اندكى به جا نمانده است. از شهرت او به ابن لنكك (پسر مرد لنگ) چنين برمى آيد كه تبار ايرانى داشته است. وى قصيده ى تائيه ى دعبل را كه در مدح اهل بيت سروده روايت مى كرد. از اين روى مى توان حدس زد كه وى با شيعيان همدلى داشته است. پسرش ابراهيم نيز شاعر بود و به ابن لنكك شهرت داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (243 /7)، دانشنامه ى ايران و اسلام (815 -814

/6)، دائرةالمعارف البستانى (671 /1)، ريحانه (181 /8)، معجم الادباء (11 -6 /19)، الوافى بالوفيات (157 -156 /1).

ابن ماكولا، سعدالملك، ابونصر علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(486 /475 -422 /421 ق)، رجال شناس، حافظ، محدث و شاعر. از فرزندزادگان ابودلف عجلى است. اصل وى از گلپايگان بود. در عكبرا، نزديك بغداد، متولد شد. نزد ابن بشران، خرائطى حنبلى، ابوالطيب طبرى و قشيرى درس خواند و در 447 ق پس از مرگ عمويش، قاضى القضات بغداد شد. وى با ابراهيم بن اسحاق حبّال دوستى داشت و با احمد عتيقى و خطيب بغدادى معاشر بود. ابن مأكولا با محافل نيمه حنبلى و نيمه شافعى اطراف ابن مسلمه وزير و قائم، خليفه عباسى كه تلاش در براندازى آل بويه، كه خاندان ماكولا قدرت و ثروت از آنها داشتند، پيوستگى داشت. ابونصر به شام، مصر، عراق، ماوراءالنهر، جزيره و خراسان سفر كرد و از دانشمندان آن مرز و بوم حديث شنيد و كسانى مثل حسن بن احمد سمرقندى و شجاع بن فارس ذهلى از وى روايت كرده اند. او سرانجام به دست غلام ترك خود به قتل رسيد. در مكان و سال مرگ وى اختلاف است. از جمله آثارش: «الاكمال فى المؤتلف والمختلف» در اسماء الرجال و بررسى اسامى متشابه رجال حديث است؛ «تهذيب مستمر الاوهام على ذوى التمنى والاحلام»؛ «مفاخر القلم والسيف والدينار»؛ «الوزراء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (183 /5)، دانشنامه ى ايران و اسلام (826 -825 /6)، دائرةالمعارف البستانى (674 -673 /1)، سير النبلاء (578 -569 /18)، كشف الظنون (1758 ،1637)، الكنى والالقاب (399 /1)، المستفاد فى ذيل تاريخ بغداد (203 -201)، معجم الادباء (111 -102 /15)، معجم المؤلفين (257 /7)، وفيات الاعيان (306 -305 /3)، هدية الاحباب (85)،

هدية العارفين (693 /1)، ريحانه (185 /8).

ابن مردويه ي اصفهاني، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(410 -323 ق)، محدث، حافظ، مفسر و مورخ. از ابوسهل بن زياد قطان، ابن اسحاق خراسانى، محمد اسوارى، احمد بندار و ديگران حديث شنيد. ابوالقاسم عبدالرحمان بن منده، ابوبكر مستملى عطار و ابن شكرويه و برخى ديگر از وى روايت شنيدند. در «معجم البلدان» و «الكنى والالقاب» و «هدية الاحباب» سال وفات او 352 ق ذكر شده است. از آثار وى: «المستخرج على صحيح البخارى»؛ «التاريخ»، درباره ى تاريخ اصفهان؛ «تفسير القرآن» يا «تفسير الكبير»، معروف به «تفسير ابن مردويه»؛ «الامالى»، در سيصد مجلس.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (246 /1)، ريحانه (200 /8)، سير النبلاء (311 -308 /17)، كشف الظنون (439)، الكنى والالقاب (406 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم البلدان (216 /1)، معجم المؤلفين (190 /2)، الوافى بالوفيات (201 /8)، هدية الاحباب (87)، هدية العارفين (72 -71 /1).

ابن مروان فارسي، دهقان كلوذاني، ابوالحسن عباس

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، محدث شيعى. از مشايخ نجاشى بود كه از محمد بن يحيى صوفى، ابوافرج اصفهانى و على بن بابويه، پدر شيخ صدوق، حديث شنيد. او از على بن بابويه قمى در سفرى كه در سال 328 ق به بغداد نمود اجازه روايت تمام كتابهايش را گرفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (431 /7)، رجال النجاشى (90 /2 ،272 /1)، رياض العلماء (57 /3)، معجم رجال الحديث (236 /9).

ابن مسكويه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعلى احمد بن محمد بن يعقوب بن مسكويه خازن رازى اصفهانى.

حكيم و فيلسوف و مورخ عالي قدر شيعى مذهب گويند: در اول مجوسى بوده و سپس مسلمان و شيعى گرديده و ظاهراً اين مطلب خالى از اعتبار است زيرا نام پدر و جدش مخالف اين عقيده است. در زمان جوانى بخدمت ابن عميد رسيده. ابوحيان توحيدى درباره او عقيده خوبى ندارد و وى را به بخل زياد و حرص شديد در جمع مال و طلب كيميا سخت نكوهش مى كند. وى خازن «كتابدار» فخرالدوله ديلمى بوده و بدين جهت به خازن شهرت يافته.

در كتاب دانشوران خراسان (:159) و ديگر كتب نوشته اند كه سلطان محمود، غزنوى خواجه ابوالفضل حسين بن على ميكال را نزد مأمون خوازمشاه گسيل داشته و اين دانشمندان كه در دربار او بودند را طلب كرد: شيخ الرئيس ابوعلى سينا - ابوريحان بيرونى - ابوسهل مسيحي، ابوعلى مسكويه، ابن خمار و ابو نصرعراق. سه نفر از اينان نزد سلطان محمود رفتند، و سه نفر ديگر يعنى: ابن سينا و ابن مسكويه و ابوسهل خدمت سلطان محمود را نپذيرفته و به سمت گرگان حركت كردند و ابوسهل در راه از تشنگى بمرد

(سال 401 ه.ق) و آن دو به سختى جان بدر بردند.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- آداب العرب و الفرس، در اخلاق 2- احوال الحكماء 3- تجارب الامم، در تاريخ مشهورترين تأليفات او 4- ترتيب السعادات، در اخلاق 5- تفضيل النشأتين 6- طهارة الاعراق؛ معروفترين كتاب در اخلاق.

مجموعه تأليفاتش متجاوز از بيست و هشت مجلد مى شود.

صاحب عنوان در 9 صفر سال 421 در اصفهان وفات يافته در محله خواجو مدفون گرديد و محل قبرش ظاهراً حدود امام زاده باقر فعلى مى باشد.

قمى در الكنى و الالقاب گويد: قبره على باب (درب جناد) فى اصفهان. و درب جناد تصحيف شده حسن آباد است، و مراد دروازه حسن آباد است كه در اصفهان معروف است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابن نُجَيد نيشابوري، ابوعمرو اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(366 /365 -272 ق)، محدث. وى از مشايخ و زاهدان و محدثان بنام نيشابور و نياى ابوعبدالرحمان سُلّمى بود و با ابوعثمان حيرى و جنيد معاصر و هم صحبت بود. در نيشابور از ابراهيم بن ابى طالب و ابومسلم كَجّى و محمد بن ابراهيم پوشنجى و عبداللَّه بن احمد بن حنبل و على بن جنيد رازى حديث شنيد. نوه اش، ابوعبدالرحمان سُلّمى، و ابوعبداللَّه حاكم و ابونصر صفّار و بسيارى ديگر از وى روايت كرده اند. ابن جوزى وى را در حديث مورد اعتماد و ثقه مى داند. او را مسند خراسان مى خواندند. وى در مكه درگذشت. از آثارش: «جزء»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (326 /1)، تذكرة الاولياء (264 -262 /2)، دائرةالمعارف البستانى (620 /3)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (80 -79)، ريحانه (213 /7)، سير النبلاء (148 -146 /16)، طبقات الصوفيه سلمى (457 -454)، طبقات الصوفيه هروى

(507)، لغت نامه (ذيل/ اسماعيل)، معجم المؤلفين (298 /2)، نامه ى دانشوران (429 -427 /4)، نفحات الانس (232 -231).

ابن نقيب بلخي، جمال الدين، ابوعبداللَّه محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(698 -611 ق)، مفسر و فقيه حنفى. پدرانش از مردم بلخ بودند. در قدس به دنيا آمد. به مصر رفت و در مدرسه عاشوريه آنجا مشغول تدريس شد. سپس به قدس مراجعت كرد و در همان جا درگذشت. از آثارش: تفسيرى است به نام «التحرير والتحبير لاقوال ائمة التفسير فى معانى كلام السميع البصير»، شامل اسباب نزول و قراآت و اعراب و لغات و علم باطن و حقايق آن در پنجاه يا هفتاد يا نود و نه مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (21 /7)، دائرةالمعارف البستانى (724 /1)، ريحانه (256 /8)، كشف الظنون (358)، الكنى والالقاب (441 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن نقيب)، معجم المؤلفين (50 -49 /10)، الوافى بالوفيات (137 -136 /3)، هدية العارفين (139 /2).

ابن واضح يعقوبي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بن ابى يعقوب اسحق بن جعفر بن وهب بن واضح كاتب عباسى معروف به ابن واضح، و ابن يعقوبى، و گاهى او را يعقوبى گويند، اصفهانى شيعى، از قدماى مشاهير مورخين و جغرافى دانان شيعه است مردى جهانگرد بوده كه مسافرت را دوست مى داشته و شرق و غرب بلاد اسلام را سياحت كرده، در سال 260 به ارمنستان رفته سپس به هند و از آنجا به مصر و بلاد مغرب بعد از آن كتب تاريخى و جغرافيائى خود را به رشته تحرير در آورده است.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- اخبار الامم السالفة 2- الاسماء 3- البلدان در جغرافيا 4- التاريخ كه به تاريخ يعقوبى معروف است و در دو مجلد به طبع رسيده است 5- المسالك و الممالك 6- مشاكلة الناس لزمانهم؛ و غيره.ُ

صاحب عنوان در سال 284 وفات يافته است.

مخفى نماند كه صاحب عنوان غير

از شيخ ابوبكر احمد بن يعقوب ابن ناصح نحوى اديب، شاگرد ابن منده اصفهانى است. وى در سال 340 و اندى وفات يافته و برادرش ابى الحسن محمّد بن يعقوب بن ناصح اديب نحوى متوفى بسال 354 مى باشد. هر دو برادر در نيشابور ساكن بوده اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابن ورقاء اودني، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 385 ق)، فقيه و محدث شافعى. از مردم اودنه ى بخارا بود و در فقه شافعى آوازه اى بلند داشت، و امام شافعيان ماوراءالنهر، در زمان خود بود. از يعقوب يوسف عاصمى و هيثم بن كليب شاشى و گروهى ديگر روايت مى كرد. حاكم و ابوعبداللَّه حليمى و ابوعبداللَّه غُنْجار و جعفر بن محمد مستغفرى از شاگردان او بودند. ابن ورقاء هرگونه ربا را حرام مى دانست و فروش كالا را در قبال كالا، مگر متساوى، مجاز نمى دانست. پس از زيارت خانه ى خدا مدتى در نيشابور مسكن گزيد، سپس به بخارا بازگشت و در همان شهر درگذشت و در محله كلاباذ دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دائرةالمعارف البستانى (739 /1)، سير النبلاء (466 -465 /16)، لغت نامه (ذيل/ ابن ورقاء)، معجم البلدان (329 /1)، الوافى بالوفيات (316 /3)، وفيات الاعيان (211 -209 /4).

ابن هزارمرد، ابومحمد عبداللَّه بن محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(469 -84 ق)، محدث اهل سنت. به گفته ى خطيب بغدادى شهرت پدرش، محمد، هزارمرد بود، اما به آورده ى ياقوت حموى و ذهبى هزارمرد نام نياى بزرگ اوست. در بغداد متولد شد. از ابوالقاسم بن حبّابه و ابوحفص كتانى و ابوطاهر مخلّص و ديگر مشايخ وقت حديث شنيد. مدتى خطيب صريفين بود. بارها به بغداد رفت و به روايت احاديث شريف پرداخت. خطيب بغدادى از وى روايت كرده و او را به صدوق بودن ستوده است. ابن هزارمرد از مشايخ حُميدى، ابوالمُفظفّر سمعانى، هبةاللَّه شيرازى، اسماعيل بن سمرقندى، عبدالوهاب انماطى و محمد بن طاهر و ديگران است. وى راوى كتاب «الجَعديات» از ابوالقاسم بن حَبابه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (147 -146 /10)، سير النبلاء (332 -330 / 18)، ريحانه

(272 /8)، معجم البلدان (458 /3).

ابن اشرف سمرقندي، شمس الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 675 ق)، رياضيدان، منجم و منطقى. وى از رياضيدانان و دانشمندان بزرگ زمان خود بود. از آثار وى: «الصحائف الاهية»، در تفسير؛ «التذكرة فى الهيئة»؛ «رسالة فى آداب البحث والمناظرة»؛ «اشكال التأسيس فى الهندسة»؛ «الفسطاط» يا «قسطاس الميزان»؛ «كتاب عينى النظر»، در منطق؛ «شرح تحرير مجسطى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رياضيدانان (287 -285)، كشف الظنون (1074 ،105 ،39)، لغت نامه (ذيل/ سمرقندى)، معجم المؤلفين (63 /9)، هدية العارفين (106 /2).

ابن اورمه ي قمي، ابوجعفر محمد

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم ق)، محدث شيعى. از ياران امام هادى (ع) بود و در روزهايى كه امام در زندان سامراء بود ابن اورمه به ديدار وى مى رفت. به گفته ى نجاشى مردم قم به وى نسبت غلوّ داده بودند و تمامى روايات او را موثق نمى دانستند. اما توقيع منسوب به امام هادى (ع) او را از تهمت غلوّ مبرى مى نمايد. وى از ابن سنان و احمد بن نضر و زرعة بن محمد و على بن حسان روايت مى كرد و حسين بن حسن و سهل بن زياد و معلى بن محمد از او حديث شنيدند. از جمله آثارش: «كتاب الاشربة»؛ «الايمان والنذور»؛ «التجارات والاجارات»؛ «التجمل والمروة»؛ «الجنائز»؛ «كتاب الحدود»؛ «حقوق المؤمن و فضه»؛ «كتاب الخمس»؛ «كتاب مانزل فى القرآن فى القرآن فى اميرالمؤمنين (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (29 /19 ،255 ،46 /7 ،296 /6 ،149/5 ،359 ،347 /3 ،516 ،106/2)، رجال الطوسى (512)، رجال النجاشى (213 -211 /12)، الفهرست للطوسى (278)، معجم رجال الحديث (119 -115 /15).

ابن بابا كاشاني، ابوالعباس، احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 501 ق)، مورّخ. از زندگانى وى چيزى در دست، اما از نسبت كاشانى چنين برمى آيد كه از مردم كاشان بوده است. گويا در اواخر زندگى به مرو رفت و سرانجام در همان شهر نيز درگذشت. وى در تاريخ و ادب دانش فراوانى داشت و چندين كتاب در اين زمينه ها تأليف كرده بود كه از آنها تنها كتاب «رأس مال النديم» باقى مانده است، مؤلف اين كتاب را در 501 ق به پايان برده و آن را به امير ناشناخته اى به نام سعدالملك، ابوالفتوح محمد بن بهرام بن على كه شايد از وابستگان دربار سنجر بن ملكشاه سلجوقى

بوده هديه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ غزنويان (439 -437 ،288)، معجم البلدان (336 /4).

ابن بابويه قمي، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 329 ق)، فقيه شيعى. شيخ قميون و پيشتاز آنان در عصر خود بود. وى دوران امام عسكرى (ع) را دريافت و آن امام نامه اى برايش فرستادند و در آن وى را شيخ و مورد اعتماد خود خطاب كردند. در دوره غيبت صغرى وى به عراق رفت و با ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى، سومين نايب امام زمان (عج) ديدار كرد. از ابوالعباس عبداللَّه بن جعفر حميرى، عبداللَّه بن حسن مؤدب، محمد بن احمد هشام و ابوخلف عجلى كه از اصحاب امام عسكرى (ع) است روايت كرده است. وى پدر شيخ صدوق ست. از او به جز دو فرزندش، حسين و محمدصدوق، عباس كلوذانى و تلعكبرى و جعفر بن محمد بن قولويه و احمد بن داود قمى، مشهور به صاحب «نوادر» و سلامة بن محمد روايت كرده اند. در قم درگذشت و در همان جا دفن شد. قبر وى هنوز زيارتگاه است. فرزندش صدوق دويست كتاب را به وى نسبت داده. از آثار وى: «التوحيد»؛ الامامة والتبصرة من الحيرة»؛ «الاملاء»؛ «المنطق»؛ «قرب الاسناد»؛ «كتاب الوضوء»؛ «كتاب الصلاة»؛ «كتاب الجنائز»؛ «كتاب الاخوان»؛ «كتاب التسليم والتمييز»؛ «التفسير»؛ «الطب»؛ «الشرائع»، رساله اى كه براى فرزندش نگاشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (87 /5)، دانشنامه ى ايران و اسلام (430 /3)، الذريعه (298 /24 ،58 /15 ،180 /4 ،383 -382 /1)، رجال الطوسى (482)، رجال النجاشى (90 -89 /2)، روضات الجنات (272 -264 /4)، ريحانه (402 -401 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 185 /4)، فوائد الرضويه (282 -280)، الفهرست ابن نديم،

ترجمه (363)، الفهرست للطوسى (218)، مجالس المؤمنين (454 -453 /1)، معجم رجال الحديث (370 -368 /11)، معجم المؤلفين (18 /7)، نامه ى دانشوران (6 -1 /1)، هدية الاحباب (50 -49)، هدية العارفين (678 /1).

ابن بابويه، ابوعبداللَّه حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 378 ق)، فقيه و محدث امامى. برادر شيخ صدوق. در خاندانى از اهل علم نشو و نما كرد. نزد پدرش و برادرش و حسين بن احمد بن ادريس و علويه صفار حديث آموخت. كثرت محفوظات و قدرت حافظه اش حيرت آور بود. از او روايات بسيارى نقل شده. شريف مرتضى، شريف محمد بن حمزه مرعشى، خزاز، و ابن غضائرى از وى روايت كرده اند. صاحب بن عباد او را بسيار گرامى مى داشت و چون به حضور صاحب مى آمد و او را در صدر مى نشاند. فرزندش، ثقةالدين حسن بن حسين، و فرزندزادگانشان تا زمان شيخ منتجب الدين جملگى از بزرگان علما و فقها و محدثين بوده اد. از آثارش: كتاب «التوحيد و نفى التشبيه»؛ كتاب «الردعلى الواقفة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (117 -116 /6)، الذريعه (235 -234 /10 ،487 /4)، روضات الجنات (304 -303 /2)، رياض العلماء (150 -148 /2)، ريحانه (400 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 115 /4)، لسان الميزان (566 /2)، مجالس المؤمنين (429 /1)، معجم رجال الحديث (45 -44 ،42 /6)، معجم المؤلفين (30 /4).

ابن بسطام، حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم و چهارم ق)، عالم امامى و محدث. از رجال بنام روزگار غيبت صغرى است كه با كلينى (م 329 ق) و ابن قولويه همطبقه و معاصر بود. وى به دستيارى برادرش ابوعتاب عبداللَّه بن بسطام اخبار و احاديث داير بر طب را كه از حضرت رسول (ص) و اهل بيت عصمت (ع) روايت شده بود در كتابى به نام «طب الائمة» گردآورى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (460 /5)، بحارالانوار (11 /1)، الذريعه (140 -139 /15)، رجال النجاشى (15 /2 ،137 /1)، روضات الجنات

(303 -301 /2)، ريحانه (413 /7 ،400 /2)، الكنى والالقاب (226 /1)، لسان الميزان (508 /2)، معجم رجال الحديث (202 -201 /5).

ابن بُطه قمي، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، اديب، محدث، نحوى، لغوى و رجال شناس امامى. در روزگار غيبت صغرى در قم و بغداد مى زيست. وى معاصر شيخ كلينى بود. محدثان و رجال نويسان شيعى وى را محدث داراى مسامحه مى دانند و مى گويند كه در روايتهايش احاديث سستى يافت مى شود. وى از احمد بن محمد بن خالد برقى و حسين به حسن قمى و محمد بن حسن صفّار و محمد بن حسين بن ابى الخطاب حديث شنيد. على بن حاتم از وى روايت كرده است. از آثار وى: «تفسير اسماء اللَّه تعالى و ما يدعى به»، «كتاب قرب الاسناد»، «فهرست ابن بطه». نجاشى در كتاب خود آثار ديگرى از وى را آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (261 /2)، الذريعه (70 /17 ،375 -374 /16)، رجال النجاشى (283 -282 /2)، ريحانه (417 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 254 -253 /4)، الفهرست للطوسى (39)، معجم المؤلفين (148 /9).

ابن بُندار قزويني، ابويوسف عبدالسلام

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(488 -393 ق)، مفسر، متكلم و محدث معتزلى. اصلاً قزوينى است و در آنجا به دنيا آمد. ابتدا در زادگاهش به تحصيل پرداخت. وى از شاگردان برجسته قاضى عبدالجبار همدانى بود و در نزد وى كلام خواند و مذهب اعتزال را از او اخذ كرد. در همدان از ابوطاهر بن سَلمة و در اصفهان از ابونعيم، و نيز از اساتيد ديگر بهره گرفت. گرانمايه، خوش محضر و ظريف بود. ابوالقاسم بن سمرقندى ابوغالب بن بنّاء، هبة اللَّه بن طاووس و اسماعيل بن محمد تيمى و أبوسَعْد بغدادى و ديگران از وى حديث شنيدند. ساليان بسيارى در مصر به سر برد. چندى هم در طرابلس (شام) سكنى كرد. از دمشق ديدار كرد و آن

شهر را بَلَدِالنَّصْب، شهر دشمنان اميرالمؤمنين و خاندانش (ع) ناميد. در اواخر عمر مقيم بغداد شد، و در همان جا درگذشت و در گورستان خيزران دفن شد. ابن اثير تاريخ تولد وى را 411 ق ذكر كرده است و در «هدية العارفين» نيز به تبع آن چنين آمده است. ازآثار وى: «حدائق ذات بهجة»، تفسير قرآن در سيصد جزء كه هفت جزء آن درباره ى سوره فاتحه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (131 /4)، سير النبلاء (620 -616 /18)، الكامل (178 /8)، كشف الظنون (634)، لسان الميزان (362 ،350 -347 /4)، معجم المؤلفين (231 /5)، هدية العارفين (569 /1).

ابن بَوَاب، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 423 /413 ق)، خطاط مذهّب، حافظ، قارى، اديب و شاعر شيعى. مشهور به ابن بواب يا ابن سترى و ملقّب به علاءالدين و قبلةالكتاب. پدرش پرده دار دستگاه آل بويه بود و شهرت وى هم از اين رو است. ابوالحسن نيز يك چند در خدمت بهاءالدوله ى ديلمى سرپرستى كتابخانه ى بهاءالدوله را در شيراز بر عهده داشت. خوشنويسى را از ابن اسد كاتب آموخت، برخى او را شاگرد حسن بن مقله و بعضى شاگرد محمد بن مقله دانسته اند. خط نسخ را به شيوه ى خود مى نوشت و اصولى نيز براى آن وضع كرد. وى را پايه گذار شيوه ى ريحانى و محقق نيز دانسته اند. آموزشگاهى براى تعليم خط تأسيس كرد كه تا 698 ق برجا بود. شصت و چهار نسخه قرآن به خط خود نوشته بود. ابن بواب به خدمت فخرالملك، ابوغالب محمد بن على بن خلف واسطى، والى عراق، از جانب بهاءالدوله، درآمد و نديم وى شد. در بغداد درگذشت و در جوار امام احمد حنبل به خاك سپرده شد. آثارى از وى

در مجموعه ى چستربيتى لندن و كتابخانه لاله لى استانبول باقى است. نسخه قرآن كتابخانه چستربيتى به امضاى او و به تاريخ 391 ق است كه هم از نظر خط و هم از تذهيب مجلل است. اشعارى نيز در فن خط و لوازم آن سروده كه اديبان «القصيدة الرائية» او را در نهايت بلاغت دانسته اند. شهرت او در تكميل و تنقيح شيوه ى ابن مقله است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اطلس خط (308 -300)، الاعلام (183 /5)، پيدايش خط و خطاطان (75 ،74 -70)، تاريخ گزيده (696)، تاريخ هنرهاى ملى (744 -739 /2)، خوشنويسان و هنرمندان (22)، دانشنامه ى ايران و اسلام (454 /3)، دائرةالمعارف البستانى (411 -410 /1)، ريحانه (424 -422 /7)، سرآمدان فرهنگ (36 -35 /1)، سير النبلاء (320 -315 /17)، كارنامه ى بزرگان (24)، كشف الظنون (1339)، الكنى والالقاب (234 /1)، گلستان هنر (19 ،18 ،12)، مجالس المؤمنين (488 /2)، معجم الادباء (134 -120 /15)، معجم المؤلفين (258 /7)، مناقب هنرمندان (113 ،42 ،38 -37)، نامه ى دانشوران (105 -91 /5)، وفيات الاعيان (344 -342 /3)، هدية الاحباب (51).

ابن بوذي شيرازي، ابوالقاسم هبة اللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 486 /485 ق)، حافظ، محدث و مورّخ. اهل شيراز بود. به دنبال حديث به شرق و غرب سفر كرد و در خراسان، عراق، مكه، مدينه، يمن، مصر، شام، جزيره، قومس، فارس، خوزستان، جبال، سرحدات و سواحل، از ابوبكر محمد بن حسن شيرازى و احمد بن فضل باطِرقانى و ابوجعفر بن مُسْلِمة و اقران آنها حديث شنيد. نصر مقدسى و هبة اللَّه بن طاووس و ابونصر يونارتى از وى روايت كرده اند. سمعانى گويد از محضر او بهره بسيار مى بردند. در 350 ق وارد بغداد شد و در

اواخر عمر ساكن مرو شد و در همان جا درگذشت. اثر وى: «تاريخ شيراز».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (61 /9)، سير النبلاء (19 -17 /19)، الكامل (166 /8)، كشف الظنون (296)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (248 -246)، معجم المؤلفين (141 /13).

ابن بي بي جعفري رُغَدي، امير ناصرالدين حسين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 684 ق)، اديب و مورخ. معروف به ابن بى بى منجمّه. پدرش مجدالدين محمد ترجمان از مردم گرگان، مدتها منشى دستگاه جلال الدين خوارزمشاه و سمنانى، رييس شافعيان نيشابور بود و چون به اخترگويى مى پرداخت به بى بى منجّمه شهرت داشت. ابن بى بى از طريق پدر وارد دستگاه سلجوقيان گرديد. در روزگار جانشينان علاءالدين كيقباد فرمان نويس و مهردار پادشاه بود. تنها اثر بازمانده او كتاب «الاوامر العلانيه فى الامور العلائيه» است مشهور به «تاريخ ابن بى بى»، درباره ى تاريخ سلاجقه ى روم كه وقايع ميان سالهاى 588 و 679 ق را در بر مى گيرد. مؤلف اين كتاب را پس از استيلاى مغولان بر آسيا، به علاءالدين عَطاء مَلكِ جوينى اهدا كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1217 -1213 /3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (456 -455 /3)، لغت نامه (ذيل/ ابن بى بى).

ابن تانه خرجاني، ابونصر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 375 ق)، محدث و قارى. از مردم اصفهان بود. در بغداد از ابوعلى بن شاذان و همتايان او و در اصفهان از ابوبكر بن مردويه و همطبقه او حديث شنيد. وى در اصفهان مجلس املاى حديث داشت. سرانجام در اصفهان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دائرةالمعارف البستانى (412 /2).

ابن تفاح، ابوالحسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 380 ق)، طبيب و جراح. در زمان عضدالدوله ى ديلمى به عمل جراحى در بيمارستان عضدالدوله اشتغال داشت. گويا در يكى از جنگها بخشى از شمشير در ران يكى از فرماندهان عضدالدوله باقى ماند و او تنها جراحى بود، كه توانست آن را خارج كند. تاريخ تولد و وفاتش به دست نيامده و از وى تأليفى ديده نشده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ طب (667 /2).

ابن جبّان، ابومنصور محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 416 ق)، لغوى و اديب. وى اهل رى و ساكن اصفهان بود. در 391 ق رهسپار بغداد شد. او سرآمد اقران در لغت و از معاشران ابوعلى فارسى از ونديمان صاحب بن عباد بود. در اواخر عمر به حج رفت. از وى اشعار پراكنده اى به جا مانده است. ازآثارش: «انتهاز الفُرَص فى تبيين المقلوب من كلام العرب»؛ «ابنية الافعال»؛ «الشامل»، در لغت؛ «شرح الفصيح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (133)، لسان الميزان (365 /6)، معجم الادباء (262 -260 /18)، معجم المؤلفين (31 -30 /11)، الوافى بالوفيات (180 /4).

ابن جراح بغدادي، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(334 -245 ق)، اديب، نويسنده، محدث، مفسر و مورخ. از خاندانى ايرانى تبار بود. از احمد بن بُديل قاضى و حسن بن محمد زعفرانى و ديگران حديث شنيد. فرزندش عيسى و ابوالقاسم طبرانى و ابوطاهر ذهلى از او حديث روايت كرده اند. وى وزير مقتدر و قاهر عباسى بود كه امور مالى دولت را سامان داد. مدتى خليفه او را بركنار كرد و به زندان انداخت و پس از آزادى به رياست ديوانها منصوب شد. در 311 ق او را به مكه، سپس به صنعا تبعيد كرد. در 312 ق بخشوده و رياست ديوان اشراف مصر و شام به او سپرده شد. پس از آن در 315 ق مجدداً به وزارت رسيد، ولى باز بر اثر حسد درباريان خشم خليفه بر وى نازل شد و او را دستگير و زندانى كردند. ابن جراح از وزراى ايرانى دربار خلفاى عباسى بود، كه زندگى پر فراز و نشيبى را گذراند، اما در پايان زندگى، در بغداد، محتشم زيست. او را به نيك رفتارى و نيك خلقى ستوده اند. هارولدباون

خاورشناس انگليسى كتابى درباره ى زندگى وى به نام «زندگى على بن عيسى و عصر او» به انگليسى نوشته است. از آثارش: «ديوان رسائل»؛ «معانى القرآن» و تفسير آن كه با همكارى ابوالحسن واسطى و ابن مجاهد مقرى تأليف شد، «جامع الدعاء»؛ «كتاب الكتّاب و سياسة المملكة و سيرة الخلفاء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الوزراء (131 -126) الاعلام (133 /5)، تاريخ بغداد (16 -14 /12)، روضات الجنات (207 -206 /5)، سير النبلاء (301 -298 /15)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (212 -211 ،60)، معجم الادباء (73 -68 /14)، معجم المؤلفين (162 -161 /7).

ابن جراح، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(296 -243 ق)، اديب و دبير ديوان خلفاى عباسى. از خانواده اى ايرانى نژاد مسيحى در شهر بغداد متولد شد و در دربار خلفاى عباسى به كار ديوانى پرداخت. ابتدا رياست ديوان خراج ولايت شرقى را به عهده داشت. در 285 ق همراه وزير به ايالت جبال رفت و پس از بازگشت از سفر، ديوان خود را كه تا آن هنگام زير نظر احمد بن فرات بود مستقل ساخت. در ايامى كه قرامطه به كاروان حج حمله كردند، به رياست ديوان جيش منصوب شد. وى پس از مرگ مكتفى از خلافت ابن معتز هوادارى كرد و چند ماه بعد در شمار يكى از اعضاى اصلى توطئه عليه مقتدر خليفه ى جوان قرار گرفت و در زمان ابن معتز 24 ساعت مقام وزارت داشت. ابن فرات كه دشمن ديرينه ى وى بود پس از مدتى تقيب ابن جراح را دستگير و اعدام كرد. از آثار وى: «الشعر والشعراء»؛ «الورقه فى اخبار الشعراء»؛ «كتاب الوزراء» «كتاب الاربعه على مثال كتاب ابن هفان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (355 /6)، تاريخ بغداد (255

/5)، دانشنامه ى ايران و اسلام (474 /3)، ريحانه (439 -438 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (211)، معجم المؤلفين (295 /9)، هدية العارفين (695 /3) ،(22 /2).

ابن جنگ سجزي، ابوسعيد، خليل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(378 -289 ق)، فقيه و اديب حنفى مذهب. در سيستان به دنيا آمد. به شهرهاى بسيارى سفر كرد و در دمشق و نيشابور از ابوالقاسم بغوى و يحيى بن صاعد و ابوالعباس سراج حديث شنيد و الحاكم و ابوذر هروى و عبدالوهاب بن محمد خطابى از وى روايت كرده اند. او معاصر ملك مظفر صالح بن نوح سامانى، و در فقه بى نظير بود. در 320 ق امير ابوجعفر، فرمانرواى صفارى سيستان وى را به قضاوت سيستان گماشت. چندى نيز قاضى سمرقند بود. در فرغانه درگذشت. ابوبكر خوارزمى در رثاى او شعر گفته است. از آثار وى: «الدعوات والآداب والمواعظ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (363 /2)، ايضاح المكنون (295 /2)، تاريخ سيستان (327 ،313 ،20)، سير النبلاء (439 -437 /16)، معجم الادباء (80 -77 /11)، معجم المؤلفين (113 /4).

ابن جنيد رازي، ابوالحسين محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 347 ق)، حافظ، محدث شافعى و مورّخ. در ابتدا معروف به ابن رستاقى و يا ابورستاق بود. از مردم رى بود. در خراسان، عراق، شام و مكه حديث شنيد و در دمشق مسكن گزيد و به محدث شام معروف شد. اولين استاد وى محمد بن ايوب بن ضُرَيس بود و ابن جنيد از او و محمد بن حفص مِهْرِقانى و حسن بن سفيان و ابراهيم بن يوسف هِسِنجانى و فِريابى و بسيارى ديگر حديث شنيد. پسرش، تمّام رازى، و عقيل بن عَبدان و ابوالحسن بن جَهْضَم از او روايت كرده اند. در دمشق از دنيا رفت. از آثار وى: «مناقب الامام الشافعى»، در احوال و اخبار شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (37 /2)، سير النبلاء (18 -17 /16)، كشف الظنون (1839)، معجم المؤلفين

(207 /10)، هدية العارفين (43 /2).

ابن حاتم قزويني، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 350 ق)، محدث و فقيه شيعى. از محمد بن ابى عبداللَّه اسدى حديث شنيد و از وى نيز روايت مى كرد. شيخ طوسى او را محدثى ثقه مى داند، و كتب او را مورد اعتماد توصيف كرده است. ابن حاتم از مشايخ شيخ صدوق بود و صدوق و تلعكبرى از وى اجازه ى روايت گرفتند. ابوعبداللَّه حسين بن على بن شيبان قزوينى در 350 ق از وى حديث شنيده است و جعفر بن محمد قولويه و تلعكبرى نيز از وى روايت كرده اند. ابوعبداللَّه بن شاذان كه از مشايخ نجاشى است از راويان اوست. از آثار وى: حدود سى كتاب به ترتيب كتب فقه، از جمله: كتاب «الوضوء»؛ كتاب «الاذان»؛ كتاب «القبلة»؛ كتاب «الوقت»؛ كتاب «الصلاة»؛ كتاب «الصوم» يا «الصيام»؛ كتاب «الحج» از ديگر آثار وى: كتاب «التوحيد والمعرفة»؛ كتاب «العلل»؛ كتاب «الصفوة فى اسماء اميرالمؤمنين (ع)؛ كتاب «صفات الانبياء»؛ كتاب «الردّ على القرامطه»؛ كتاب «الردّ على اهل البدع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (305 ،111 /25 ،92 /21 ،41 /17 ،146 /16 ،312 ،102 ،58 ،47 ،44 /15 ،265 /12 ،251 /6 ،487 /4 ،405 /1)، رجال ابن داود (قسم 239 /1 و قسم 479 /2)، رجال الطوسى (482)، معجم رجال الحديث (236 -235 /11)، الفهرست للطوسى (213).

ابن حازم، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فرهنگ نويس. معروف به لحيانى. وى غلام كسايى مروزى و معاصر محمود غزنوى و فراء بود. در لغت عرب استاد بود و با دانشمندان و سخنوران عرب ديدار و گفتگو مى كرد. نزد اصمعى و ابوعبيده و ابوعمرو شيبانى درس خواند. ابوعبيد قاسم بن سلام شاگرد وى بود. تنها اثرش: «كتاب النوادر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح

المكنون (345 /2)، ريحانه (125 /5)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (84)، معجم الادباء (108 -106 /14)، معجم المؤلفين (56 /7).

ابن حِبّان تَميمي بُستي، ابوحاتم محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 354 -270 ق)، محدّث، مورخ و فقيه شافعى. در خانواده اى عرب تبار در بُست، بين سجستان و هرات، متولد شد. در خراسان، عراق، شام، حجاز، و مصر حديث شنيد، و استادان بسيارى ديد، ولى از ابن خزيمه بيشترين تأثير را پذيرفت. در بازگشت به زادگاهش با حنبليان به ستيزه پرداخت و به علت نگرش مخالفى كه در توحيد و نبوت داشت به زندقه متهم شد؛ لذا به سمرقند رفت و در آنجا به واسطه احاطه به حديث و فقه، منصب قضاوت را به وى سپردند. در سفر به نيشابور خانقاهى در آنجا ساخت. در 340 ق به زادگاهش بازگشت و تا پايان عمر در آنجا ماند. ابوحاتم خانه و كتابخانه خود را وقف دانش پژوهان كرد. از آثار وى: «المُسند الصحيح»، در حديث كه برخى آن را از «سنن ابن ماجه» صحيح تر مى دانند؛ «روضة العقلاء»، در ادبيات؛ كتاب«الانواع والتقاسيم» يا «التقاسيم والانواع»، در حديث؛ «معرفة المجروحين من المحدثين»؛ «وصف العلوم و انواعها»؛ «علل اوهام اصحاب التواريخ»؛ «تاريخ ابن حبان»؛ كتاب «الثقات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (307 -306 /6)، تاريخ اسلام (حوادث 114 -112 /380 -351)، دانشنامه ى ايران و اسلام (489 -488 /3)، دائرةالمعارف البستانى (439 /1)، ريحانه (464 -463 /7)، سير النبلاء (104 -92 /16)، كشف الظنون (1400 ،1087 ،1075 ،522 -521 ،463 ،277)، لسان الميزان (9 /6)، لغت نامه (ذيل/ ابن حبان)، معجم البلدان (498 -493 /1)، معجم المؤلفين (174 -173 /9)، نامه ى دانشوران (375 -371 /2)، الوافى بالوفيات (318 -317 /2)، هدية العارفين (45 -44 /2).

ابن حبيب نيشابوري، ابوالقاسم حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 406 ق)، مفسر، قارى، واعظ، مورخ، اديب و نحوى. از اصم و ابوالحسن كارزى و ابوحاتم بن حِبّان

و ابوزكريا عنبرى حديث شنيد. ابوالقاسم ثعلبى از خواص شاگردان وى بود. نخست مذهب كرامى داشت، اما بعدها به مذهب شافعى گرويد. در علوم و معانى قراآت مختلف امام عصر خود بود و در نيشابور سرچشمه علم به حساب مى آمد. وى در آنجا به تدريس مشغول بود و گروه فراوانى از مجلس درس او بهره مند گرديدند. ابوبكر حيرى واعظ و محمد فرغانى و حسين سكّاكى از وى روايت كرده اند. ابن حبيب در مغازى، قصص و سير نيز پيشگام بود. از آثار وى: «تفسير النيسابورى القديم» يا «تفسير قرآن مجيد»؛ «عقلاء المجانين». از وى آثارى در آداب و مواعظ و نيز اشعارى پراكنده بر جاى ماند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (278 /6)، سير النبلاء (238 -237 /17)، كشف الظنون (460)، لغت نامه (ذيل/ حسن)، معجم المؤلفين (278 /3)، الوافى بالوفيات (240 -239 /12)، هدية العارفين (274 /1).

ابن حسول رازي، صفي الملك، ابوالعلاء محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 450 ق)، اديب و خوشنويس شيعى. از مردم همدان بود، اما در رى نشو و نما يافت. پدرش نيز اديب و كاتب بود. وى از صاحب بن عباد و ابن فارس ادب آموخت. ابتدا در دستگاه آل بويه ى رى عهده دار ديوان رسايل بود، سپس به وزارت ابوطالب مجدالدوله رسيد و با تسلط محمود غزنوى بر رى، به غزنويات پيوست و به دبيرى گمارده شد. در 434 ق به هنگام تسلط تركان سلجوقى بر رى به خدمت آنها درآمد و منشى عميدالملك كندرى شد. از آثار وى: «تفضيل الاتراك على سائر الاجناد»؛ «مناقب الحضرة السلطانيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (162 /7)، اعيان الشيعه (383 /2)، بزرگان و سخن سرايان همدان (34 -31 /1)، تاريخ بيهق (111)، دائرةالمعارف

البستانى (445 /1)، راحة الصدور (482 -480)، كشف الظنون (462)، معجم المؤلفين (318 /10)، الوافى بالوفيات (135 -132 /4).

ابن حمزه ي طوسي، عمادالدين، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 560 ق)، فقيه، متلكم و واعظ شيعى. مشهور به صاحب «وسيله»، عماد طوسى، ابوجعفر ثانى و ابوجعفر متأخر. از مردم طوس بود. به دليل تأخر وى از شيخ طوسى كه در اسم و كنيه و نسبت با او مشترك است، وى را ابوجعفر ثانى و ابوجعفر متأخر نام نهادند. وى معاصر شيخ منتجب الدين رازى و از مشايخ ابن شهرآشوب بود. ابن حمزه در كربلا وفات يافت و همان جا در بيرون دروازه نجف دفن شد. از آثار وى: «الرايع فى الشرايع»؛ «ثاقب المناقب»، در ذكر معجزات پيغمبر (ص)، و ائمه (ع)؛ «الوسيلة الى نيل الفضيلة» و «الواسطة»، كه هر دو از متون فقهى اند. برخى از رجال شناسان، همچون نظام الدين ساوجى و به تبع او سيد صدرالدين عاملى، ابويعلى محمد بن حسن بن حمزه ى جعفرى را به اشتباه مؤلف «الوسيلة» دانسته اند، در حالى كه نجاشى در شرح حالى ابويعلى نامى از «الوسيلة» نمى برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (264 -263 /2)، ايضاح المكنون (349 ،331 /2)، بحارالانوار (38 ،19 /1)، تنقيح المقال (156 -155 ،101 /3)، الذريعه (76 -75 ،11 /25 ،66 /10 ،5 /5)، رجال النجاشى (334 -333 /2)، روضات الجنات (254 -243 /6)، رياض العلماء (17 -16 /6 ،124 -122 /5)، ريحانه (203 -202 /4)، فقهاى نامدار شيعه (106 -103)، فوائد الرضويه (566 -564)، فهرست منتجب الدين (164)، الكنى والالقاب (268 -267 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن حمزه)، مؤلفين كتب چاپى (620 -619 /5)، معجم رجال الحديث (327 /16)، معجم المؤلفين (4 /11).

ابن حمزه ي طوسي، نصيرالدين، عبداللَّه

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 578 ق)، فقيه شيعى. معروف به نصيرالدين طوسى. با شيخ منتجب الدين رازى معاصر بود و شيخ در فهرست خود

او را فقيهى ثقه خوانده است. وى از مشايخ خواجه نصيرالدين طوسى و دايى پدر خواجه است. نياى او عبداللَّه بن حمزه پسر عم شيخ طوسى بود. ابوالفتوح رازى از جمله استادان ابن حمزه بود. قطب الدين كيدرى در 573 ق در سبزوار نزد او درس خوانده و وى را مدح بليغ كرده است. علامه حلّى با دو واسطه از وى روايت مى كرد. به دليل لقب نصيرالدين طوسى، برخى وى را با خواجه نصيرالدين طوسى و به دليل كنيه، بعضى او را با عمادالدين محمد بن على بن حمزه ى طوسى اشتباه گرفته اند. از آثار وى: «الوافى بكلام المثبت والنافى»، يا به گفته ى صاحب «رياض العلماء»، «الشافى للمثبت والنافى والواسطة بينهما»، كه از كتب معتبر در حكمت است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (16 /25 ،10 /13)، ريحانه (480 /7)، رياض العلماء (216 -214 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 164 -163 /6)، فوائد الرضويه (249)، فهرست منتجب الدين (125)، الكنى والالقاب (267 /1 پانوشت)، لغت نامه (ذيل/ ابن حمزه)، معجم رجال الحديث (177 /10).

ابن حَمْشاد نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(338 -258 ق)، حافظ و محدث. شيخ نيشابور بود. از حسين بن فضل مُفَسّر و فضل بن محمد شعرانى و ابراهيم بن دَيْزيل و همطبقه آنان حديث شنيد و براى استماع حديث سفرهاى بسيار كرد. احمد بن اسحاق صبغى نيشابورى مدتى ملازم و معاشر وى بود. ابوعبداللَّه حاكم و ابواحمد حاكم و ابوعبداللَّه بن مَنده از شاگردان وى مى باشند. فرزندش، عبداللَّه بن على، گويد كه ياد ندارم پدرم شبى قيام و نيايش شبانه را ترك كرده باشد. در «سير اعلام النبلاء» وى را تحت نام على بن حمشاد آورده. از آثار وى: «المسند الكبير»،

در 400 جزء؛ «الانوار» در 260 جزء؛ «تفسير القرآن»، 230 جزء در ده مجلد؛ «الاحكام» در 260 جزء.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (142 /5)، سير النبلاء (400 -398 /15)، معجم المؤلفين (85 /7)، هدية العارفين (679 /1).

ابن حمّويه جويني سرخسي، تاج الدين، ابومحمد عبداللَّه

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(642 -573 /572 -566 ق)، مورخ، رياضيدان، پزشك، محدث و فقيه شافعى. اصل وى از خراسان بود و در دمشق به دنيا آمد. در 593 ق به مغرب رفت و به منصور يعقوب بن يوسف، سومين فرمانرواى موحدى پيوست. و تا 600 ق در آنجا ماند آنگاه از راه مصر به دمشق بازگشت. از ابومحمد بن عبداللَّه بن سليمان بن حوط اللَّه انصارى و ابوالقاسم بن عساكر حديث شنيد منذرى و زين الدين فارقى از وى روايت كردند. وى در دمشق فوت كرد. از آثار: «المسالك والممالك»؛ «السياسة الملوكيه»؛ «المونس فى اصول الاشياء»، در هشت مجلد؛ «الامالى»؛ «رحلة المغربية» يا «رحلة الى المغرب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (248 /4)، ايضاح المكنون (473 ،102 ،32 /2 ،55 /1)، دائرةالمعارف البستانى (449 -448 /1)، سير النبلاء (97 -96 /23)، معجم المؤلفين (96 /6)، هدية العارفين (461 /1).

ابن حمّويه جويني، صاحب، فخرالدين، ابوالمظفر يوسف

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(647 -582 ق)، اديب، شاعر و محدث. اصل وى از جوين نيشابور بود. در دمشق به دنيا آمد و در آنجا و مصر حديث شنيد. از 624 ق به خدمت محمد بن محمد، فرمانرواى ايوبى دمشق، درآمد و تا زمان مرگ او با وى همكارى داشت. در 640 ق سلطان نجم الدين ايوب او را زندانى كرد. ابن حمويه تا 643 ق در زندان به سر برد. سلطان در اين سال وى را از بند رها كرد و فرماندهى سپاه خود را به او داد. پس از درگذشت نجم الدين، اروپائيان بر «دمياط» دست يافتند كه ابن حمويه در جنگ با آنها كشته شد و جنازه ى وى به مصر برده شد. از آثارش: «تقويم النديم و عقبى النعيم المقيم»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (255 /10 ،329 -328 /9)، كشف الظنون (470)، معجم المولفين (331 /13).

ابن حَيّ همداني، ابوعبداللَّه حسن

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 100- وف 169 -167 ق)، فقيه و متكلم شيعى. اصل او از نواحى همدان است. خروج مسلحانه بر زمامداران ظالم را روا مى دانست. مهدى عباسى در طلب او و عيسى بن زيد بود. و وى از بيم اسارت در كوفه پنهانى مى زيست و هفت سال با عيسى بن زيد در يك خانه پنهان بود. او فقيهى پرهيزكار و عابدى والا بود. وكيع او را امام مى داند و در بيان عبادت او گويد: حسن با برادرش على و مادرشان شب را به سه بخش تقسيم كرده بودند و هر كدام در يك سوم آن به عبادت برمى خواستند. وقتى مادرشان مرد، دو برادر شب را بين خود به دو نيم تقسيم كردند؛ و آنگاه كه على مرد، حسن تمام شب را بيدار ماند و به عبادت مشغول بود. به گفته ابوزرعه، راستى، درستى، فقه، عبادت و زهد در او جمع بود. ابن حَىّ از اقران سفيان ثورى، بلكه مقدم بر او، و از محدثان بزرگ و مورد اعتماد است كه از پدرش و برادرش، على بن صالح، و عبداللَّه بن دينار و على بن اَقمر و ابواسحاق سبيعى روايت مى كرد. ابن مبارك و وَكيع و ابونعيم و على بن جَعد و بسيارى ديگر از وى روايت كرده اند. در پنج «صحيح» از «صحاح ششگانه» حديث او آورده شده است. احمد حنبل گويد كه او و برادرش على هر دو از محدثان مورد اعتمادند. در كوفه، در حال اختفا، شش ماه پس از درگذشت عيسى بن زيد، درگذشت. از كلمات اوست كه

گويد: گاه شيطان 99 در خير بر انسان مى گشايد تا بتواند درى از شر باز كند. از آثار وى: «التوحيد»؛ «امامة ولد علىّ من فاطمه»؛ «الجامع»، در فقه. به گفته ى شيخ طوسى او داراى «اصل» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (208 /2)، تاريخ الاسلام (حوادث 136 -131 /170 -161)، التاريخ الكبير (295 /2)، تهذيب التهذيب (264 -261 /2)، الجرح والتعديل (ج 1، ق 18 /2)، حلية الاولياء (335 -327 /7)، رجال الطوسى (166)، سير النبلاء (371 -361 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (333)، الفهرست للطوسى (90)، لسان الميزان (269 /8)، المعارف (222)، معجم المؤلفين (231 /3)، ميزان الاعتدال (499 -496 /1)، الوافى بالوفيات (60 -59 /12).

ابن حيدر قزويني، ابوالقاسم عبداللَّه، عبيداللَّه

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 582 ق)، فقيه و محدث شافعى. در قزوين متولد شد. به خراسان مهاجرت و در محضر پيشگامان فقه شافعى آنجا تلمذ كرد. وى از زاهر شحّامى و فُراوى و يوسف همدانى حديث شنيد. سپس به همدان رفت و در آنجا مسكن گزيد و همان جا درگذشت. كتابى به نام «المشيخة»، در شرح زندگى استادانش نوشت. از ديگر آثارش: «اربعون حديثاً»؛ «تصنيف فى الاصلين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (214 /4)، لسان الميزان (765 -764 /3)، معجم المؤلفين (52 /6)، هدية العارفين (457 /1).

ابن حَيُّويه نيشابوري، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 366 -276 ق)، محدث و قاضى. در كودكى به مصر رفت و در همان جا ساكن شد. از عمويش، يحيى بن زكرياى نيشابورى اعرج، از بكر بن سهل دمياطى، و نسائى صاحب «سنن» و بسيارى ديگر حديث شنيد. عبدالغنى و على بن محمد خراسانى و هارون بن يحيى طحّان و ديگران از وى روايت كرده اند. ابن ماكولا او را ثقه اى دانا و بزرگ توصيف كرده است. از آثار وى: رساله اى در «من وافقت كنيته كنية زوجه من الصحابة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (97 /7)، سير النبلاء (160 /16)، معجم المؤلفين (215 /10).

ابن خاتون طوسي، شمس الدين، ابوالمعالي محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1055 ق)، فقيه امامى و اديب. از پيشوايان و برجستگان علماى اماميه و شاگرد شيخ بهايى و در علوم و فنون مختلف سرآمد بود. پس از فراغت از تحصيل مدتى در حيدرآباد دكن مسكن گزيد، و از آنجا به مشهد مقدس رفت و پس از چندى به هندوستان بازگشت و در آن ديار وزارت سلاطين قطب شاهيه را در حيدرآباد عهده دار شد. در 1038 ق سلطان عبداللَّه قطب شاه كه به جاى سلطان محمد قطب شاه نشسته بود، منصب صدارت عظمى را به وى داد و او را به لقب پيشوا ملقب ساخت. وى شيخ اجازه سيد حسين فرزند حيدر كركى است. در حيدرآباد دكن از دنيا رفت. از آثار وى: ترجمه ى «اربعين» استادش شيخ بهايى كه به امر سلطان محمد قطب شاه از سلاطين قطب شاهيه ى هند نوشت و به نام ترجمه ى «قطب شاهى» ناميد و در سفرى كه به عنوان سفير حيدرآباد به ايران آمد ترجمه ى قطب شاهى را به استادش شيخ بهائى نشان داد، و شيخ در

1028 ق تقريظى لطيف بر آن نوشت؛ «شرح الارشاد» علامه ى حلى؛ «شرح جامع عباسى» شيخ بهائى؛ «توضيح اخلاق عبداللَّه شاهى»، به فارسى، در شرح كتاب «اخلاق ناصرى» خواجه نصير طوسى، به درخواست عبداللَّه قطب شاه؛ كتابى در «امامت»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (11 -10 /10)، الذريعه (172 ،80 -79 /13 ،76 /4)، روضات الجنات (87 /1)، رياض العلماء (135 -134 /5)، ريحانه (490 -489 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 513 -512 /11)، فوائد الرضويه (567)، الكنى والالقاب (272 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن خاتون)، معجم المؤلفين (6 /11)، هدية الاحباب (56).

ابن خالويه، ابوعبداللَّه حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 370 ق)، نحوى، لغوى، اديب و شاعر امامى. اصلش از همدان بود. در 314 ق وارد بغداد شد و در محضر بزرگان علم و ادب حضور يافت. قرآن را از ابن مجاهد، نحو و ادب را از ابن دُرَيد و ابن انبارى و نِفْطويه، و لغت را از ابوعمر زاهد آموخت و از محمد بن مخلد عطار حديث شنيد. پس از آن ساكن حلب و ادب آموز فرزندان سيف الدوله حمدانى شد. ابن عدى معروف به ابن قطان، ابن غلبون، معافى بن زكريا و حسين بن سليمان انطاكى از شاگردان وى بودند. او با متنبى در محضر سيف الدوله مباحثات بسيار داشته است. زجاجى نحوى و ابوعلى فارسى معاصر او بودند. وى در حلب وفات يافت. از آثارش: «الآل»؛ «الاشتقاق»؛ «شرح مقصورة ابن دريد»؛ «اعراب ثلاثين سورة من القرآن العزيز»؛ «ليس»، در ادب؛ «الجمل»، در نحو؛ «شرح المقصور والممدود»؛ «الاسماء الاسد»؛ «الفصيح»؛ «شرح قصيده ى نفطويّه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (249 -248 /2)، اعيان الشيعه (423 -419 /5)، دانشنامه ى ايران و اسلام (528 -527 /4)، الذريعه

(37 /1)، رجال النجاشى (188 /1)، روضات الجنات (145 -141 /3)، رياض العلماء (28 -23 /2)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (141)، كشف الظنون (1391 ،1343 ،1272 ،602 ،123 ،86)، الكنى والالقاب (275 -274 /1)، لسان الميزان (490 -489 /2)، معجم الادباء (205 -200 /9)، معجم المؤلفين (310 /3)، الوافى بالوفيات (325 -323 /12)، وفيات الاعيان (179 -178 /2).

ابن خراساني، ابوالعزّ محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(576 -494 ق)، شاعر، نحوى، عروضى و محدث. وى نزد ابومنصور جواليقى به تحصيل پرداخت. از ابوالحسين طيورى و ابوسعد بن خشيش حديث شنيد و ابن الاخضر و ابوالفتوح بن حصرى از وى روايت كرده اند. وى علاقه ى وافرى به علم عروض داشت و در سرودن شعر بسيار توانا و استاد بود. در پايان عرم دچار پريشانى حواس شد. از آثار وى: «ديوان» اشعار، در پنج مجلد؛ «النوادر»؛ «العروض» و چندين اثر ديگر در فنون ادبى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (252 /7)، ايضاح المكنون (100 /2)، ريحانه (497 -496 /7)، سير النبلاء (83 -82 /21)، كشف الظنون (765)، لسان الميزان (510 /6)، معجم الادباء (47 -46 /19)، معجم المؤلفين (304 /11)، الوافى بالوفيات (150 /1)، هدية العارفين (98 /2).

ابن خِراش خراساني، ابوجعفر احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 243 /242 ق)، محدث. در بغداد مى زيست. از عبدالرحمان بن مهدى، وهب بن جرير، شبابة بن سوار، ابوعامر عقدى، عمرو بن عاصم و عبدالصمد بن عبدالوارث حديث شنيد. مسلم بن حجاج نيشابورى، ترمذى، عبيد عجلى، عبداللَّه بن احمد و سراج از وى روايت كرده اند. برخى رجال نويسان وى را شيعه دانسته اند و بر ثقه بودن وى تأكيد دارند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (493 /2)، الجرح والتعديل (ج 1، ق 48 /1)، تاريخ بغداد (80 -78 /4)، تهذيب التهذيب (23 /1)، سير النبلاء (158 -157 /12).

ابن خِراش مروزي، ابومحمد عبدالرحمان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 283 ق)، محدث شيعى. اصل او از مرو است. به گفته خطيب بغدادى او يكى از جويندگان حديث در آفاق بود كه به حفظ و شناخت و فهم صحيح حديث و رجال موصوف مى باشد. در طلب حديث رنج فراوان كشيد و شهرهاى خراسان، عراق، حجاز، شام و مصر را ديد. بكر بن محمد بن حمدان مروزى از وى نقل كرده كه گفت: در راه تحصيل حديث در تنگناهاى طرق ارتباطى و كمبود آب پنج بار مجبور شدم تا ادرار خود را بياشامم. وى از خالد بن يوسف سمتى و عبدالجبار بن علاء مكى و ابوحفص فلاّس و على بن خَشْرم مروزى و محمد بن يحيى ذهلى و بسيارى از همطبقه آنان حديث شنيده است. او از مشايخ ابن عُقده و بكر بن محمد صيرفى مروزى و ابوسهل قطان و ديگران است. عبدالملك بن محمد جرجانى گويد كه پرحافظه تر از ابن خراش نديده است. او در بغداد درگذشت، اما ابوبكر طرسوسى معتقد است كه ابن خراش در طرسوس در سال 294 ق درگذشته.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:تاريخ الاسلام (حوادث 214 -213 /290 -281)، تاريخ بغداد (282 -280 /10)، سير النبلاء (510 -508 /13)، لسان الميزان (324 -322 /4)، معجم رجال الحديث (354 /9).

ابن خُرداذْبِه، ابوالقاسم عبيداللَّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 300 /280 -205 ق)، مورخ، جغرافيدان و موسيقيدان. پدربزرگ وى زرتشتى بود و به دست برامكه اسلام آورد. به روايتى پدرش در خلافت مأمون حاكم طبرستان بود و خود او نيز ظاهراً در خراسان به دنيا آمد. گفته اند كه براى كسب علم شوق وافر داشت و هنر و ادب را به خوبى فراگرفت. وى در موسيقى نيز دست داشت و آن را نزد اسحاق موصلى فراگرفت. نخست چندى در ولايت جبال مأمور پست و خبر بود و سپس با حفظ سمت به بغداد و سامرا رفت و در دربار معتمد، خليفه ى عباسى، از مقربين گشت. فهرستى از آثار او را ابن نديم در كتاب خود آورده كه اكثر آنها مفقود شده است. مهم ترين اثر وى «المسالك والممالك» يا «تاريخ ابن خرداذبه» است كه به زبان فرانسه نيز ترجمه و چاپ شده است و مشتمل بر اطلاعاتى درباره ى راهها و شهرها مى باشد. اين كتاب مورد استفاده ى جغرافى نويسان پس از او از قبيل: ابن فقيه، مقدسى، ابن حوقل و جيهانى قرار گرفته است، ولى درباره ى ارزش علمى اين كتاب نويسندگان قديم عرب و خاورشناسان جديد آراء متضاد ارائه كرده اند؛ از ديگر آثار او: «كتاب اللهو و الملاهى»، درباره ى موسيقى و موسيقيدانان؛ «كتاب جمهرة انساب الفرس والنواقل»، درباره ى طايفه ى ايرانيان و اقوام جابه جا شده؛ «كتاب التاريخ»، كه مسعودى آن را بهترين و كامل ترين تأليف در نوع خود دانسته است؛ «الندماء والجلساء»؛ «ادب السماع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :استادان موسيقى (29 -28)،

الاعلام (343 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (350 -349 /1)، تاريخ گزيده (697)، تاريخ موسيقى (557 /2 ،131 ،73 ،58 /1)، تاريخ هنرهاى ملى (727 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (529 -528 /4)، دائرةالمعارف البستانى (457 /1)، دايرةالمعارف فارسى (18 /1)، ذيل تاريخ بغداد (13 -11 /17)، ريحانه (498 -497 /7)، سرآمدان فرهنگ (39 /1)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (245)، كارنامه بزرگان (31 -30)، كشف الظنون (1665 ،278)، لغت نامه (ذيل/ ابن خرداذبه)، معجم المؤلفين (236 /6)، هدية العارفين (645 /1).

ابن خُزَيمه، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(311 -223 ق)، فقيه و محدث شافعى. اهل نيشابور و در آنجا پيشواى دينى بود. به عراق، شام، عربستان و مصر سفر كرد. از اسحاق بن راهويه و محمد بن حميد و عتبه مروزى و على بن حُجر و اسحاق بن شاهين و ديگران حديث شنيد و استادان بسيارى ديد و خود استاد محمد بن اسماعيل بخارى و مسلم بن حجاج نيشابورى و ابوحاتم بُستى و اسحاق نَسوى و ابن بالويه و ابواحمد حاكم و ابوالحسن آبرى و بسيارى ديگر بود. آثارش را بيش از 140 مجلد دانسته اند، از آن جمله: كتاب «صحيح ابن خزيمه» يا «مختصر المختصر من المسند الصحيح عن النبى (ص)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (253 /6)، تاريخ نيشابور (120 -119)، الجرح والتعديل (ج 3، ق 196 /2)، دائرةالمعارف البستانى (459 /1)، ريحانه (499 /7)، سير النبلاء (382 -365 /14)، كشف الظنون (1406 ،1075)، الكنى والالقاب (276 /1)، معجم المؤلفين (40 -39 /9)، الوافى بالوفيات (196 /2)، هدية العارفين (29 /2).

ابن خسرو بلخي، ابوعبداللَّه حسين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 520 ق)، محدث. معروف به سمسار حنفى. از حميدى و مالك بانياسى و ابوالحسن انبارى و عبدالسلام قزوينى و عبدالواحد بن فهد علّاف و بسيارى ديگر حديث شنيد و ابن جوزى و ابن عساكر از وى روايت كرده اند. ابن ابى طى او را در رجال شيعه ذكر كرده و گويد كه او كتابى در «مناقب اهل بيت (ع)» و نيز در «كلام ائمه (ع)» نوشته است. به وى نسبت اعتزال نيز داده اند و صاحب «اعيان الشيعه» گويد كه چنين نسبتى ناشى از خلط بين تشيع و اعتزال به خاطر اشتراك پاره اى از اصول مى باشد. از آثارش: جمع آورى «مسند ابى حنيفه» در دو مجلد.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (154 /6)، سير النبلاء (593 -592 /19)، كشف الظنون (1681)، لسان الميزان (578 -577 /2)، معجم المؤلفين (50 /4)، الوافى بالوفيات (39 -38 /13).

ابن خمّار، ابوالخير حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(331- ح 421 ق)، طبيب، فيلسوف و مترجم. از نصرانيان ايرانى و يكى از مترجمان بزرگ، از زبان سريانى به عربى بود. وى كتب زيادى را از آن زبان به عربى ترجمه كرد. در فلسفه شاگرد يحيى بن عَدى بود. ابن نديم او را ملاقات كرده و از او به عنوان منطقى بزرگى ياد مى كند. ابوالفرج بن طيّب مسيحى و ابوالفرج بن هندوى مسلمان احتمالاً در زمان اقامت او در بغداد از شاگردان وى بوده اند. او را در طب ثالث بقراط و جالينوس مى دانستند. از جراحان بيمارستان بزرگ عضدالدوله در بغداد بود. ابن سينا او را تحسين كرده، ولى با تمام اشتياقى كه به ديدار وى داشت، به اين امر نائل نشد. مدتى در زمان مجدالدوله ى ديلمى در رى، چندى در دستگاه ابوالعباس مأمون خوارزمشاه در خوارزم بود. پس از فتح خوارزم به دست سلطان محمود غزنوى وى را به همراه ابوريحان بيرونى و چند تن از دانشمندان به غزنه بردند. در اواخر عمر به سبب شنيدن آيه اى از قرآن و ديدن پيامبر اسلام (ص) در خواب، مسلمان شد. در زمان سلطان محمود، در راه رفتن به دربار او از اسب بر زمين افتاد و كشته شد. از جمله آثار باقى مانده از وى: «كتاب الوفاق بين آراء الفلاسفة والنصارى»؛ «مقالة فى التوحيد والتثليث»؛ «مقالة فى الصديق والصداقة»؛ «مقاله فى السعادة»؛ «مقالة فى الاخلاق»؛ «مقالة فى الصرع»؛ «كتاب ديابطا» يعنى تقطير؛ «الآثار المخيلة فى الجو الحادثه

عن البخار المائى و هى الهالة والقوس والضباب»؛ «كتاب الهيولى»؛ «مقالة فى امتحان الاطباء»؛ كه آن را به خوارزمشاه اهدا كرد؛ «كتاب الآثار العلويه»؛ «كتاب اللبس فى الكتب الاربعة فى المنطق» كه اين از ترجمه هاى او از سريانى به عربى است؛ «كتاب تفسير ايساغوجى»، هم به صورت مشروح و هم به صورت مختصر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (282 -281 /1)، تاريخ الحكماء قفطى (226)، تاريخ طب (701 -699 /2)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (16 -14)، چهار مقاله (119 ،118)، دانشنامه ى ايران و اسلام (956 -955 /7)، ريحانه (509 -508 /7)، عيون الانباء (323 -322 /1)، فهرست ابن نديم، ترجمه (477 -476 ،447)، لغت نامه (ذيل/ ابن خمار)، معجم المؤلفين (229 /3)، الملل والنحل (369)، نامه ى دانشوران (88 -85 /1)، الوافى بالوفيات (42 -41 /12)، هدية العارفين (277 /1).

ابن خَيّاط، ابوبكر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 320 ق) نحوى و لغوى. از مردم سمرقند بود، در بغداد زيست و در بصره از دنيا رفت. ابوعلى فارسى و ابوالقاسم زجاجى از شاگردان او بودند. با ابراهيم بن سرى زجّاج مشاجرات نحوى داشت. به ظاهر در دوره اى از زندگى دچار كرى كامل شده بود. به گفته ى ياقوت حموى او مردى خوش اندام، خوش اخلاق و خوش برخورد بود. او شيوه ى نحويان كوفه و بصره را در نحو به هم مى آميخت، در پاره اى از موارد از لحاظ روش، بصرى بود ولى بعضى از نظرات كوفيان را نيز مى پذيرفت. آثار وى: كتاب «المعانى القرآن»؛ «النحو الكبير»؛ كتاب «الموجز» و كتاب «المقنع» هردو در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (199 -198 /6)، دانشنامه ى ايران و اسلام (554 -553 /4)، ريحانه (512 /7)، الفهرست

ابن نديم، ترجمه (137)، كشف الظنون (1935 ،1899 ،1810 ،1730)، لغت نامه (ذيل/ ابن خياط)، معجم الادباء (142 -141 /17)، معجم المؤلفين (23 /9)، الوافى بالوفيات (88 /2)، هدية العارفين (31 /2).

ابن داوود قمي، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 368 ق)، فقيه امامى و محدث. وى از فقها و مشايخ حديث اماميه در قم بود. از قم به بغداد رفت و در آنجا به نشر حديث پرداخت. ابن داوود ممدوح نجاشى و علامه و ديگر علماى رجال بود. شيخ مفيد و احمد بن عبدون و ابوعبداللَّه غضائرى و ابن نوح سيرافى از وى روايت كرده اند. ابن غضائرى مى گويد: «افقه و احفظ از ابن داوود و اعرف نسبت به حديث از او نديدم». وى در بغداد درگذشت و در مقابر قريش دفن شد. از آثار وى: «كتاب البيان عن حقيقة الصيام»؛ «الحديثين المختلفين»؛ «الذخائر»؛ كتاب بزرگ «المزار»؛ «الممدوحين والمذمومين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (202 /6)، اعيان الشيعه (65 /9)، ايضاح المكنون (205 /1)، رجال الطوسى (511)، رجال النجاشى (305 -304 /2)، ريحانه (514 /7)، الذريعه (224 /22 ،320 /20 ،5 /10 ،171 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 236 /4)، فوائد الرضويه (388)، الفهرست للطوسى (270)، الكنى والالقاب (283 -282 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن داوود)، معجم المؤلفين (259 /8)، هدية العارفين (48 /2).

ابن دُرُستُوْيه فسوي، ابومحمد عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(347 -258 ق)، نحوى، لغوى و عالم دينى. پدرش از محدثين بزرگ بود. وى از مردم فساى فارس بود كه در نوجوانى به بغداد رفت و در آنجا مقيم شد. در بسيارى از علوم، از جمله در علم حديث، سرآمد زمان خويش بود. مجموعه هايى گرد آورده بود كه حداقل تا زمان خطيب بغدادى باقى بود. در بغداد درس خواند و از محضر استادانى چون ابن قتيبه ى دينورى و ابوالعباس مبرد بهره گرفت. ابن درستويه مفسر قرآن نيز بود و در تفسير دو ديدگاه اخفش بصرى و ثعلب كوفى را تلفيق مى كرد. ابن درستويه در آثار نحوى، طرفدار

مكتب بصره بود. گويا كتبى نيز در رد افكار نحويون كوفى نيز نوشته بوده است. اما در تفسير قرآن و حديث روشى مختلط داشته است. دارقطنى، ابن شاهين و ابوعبيداللَّه مرزبانى از شاگردان وى بودند. از آثار وى: «كتاب الكتّاب المتمم» يا «ادب الكاتب المتمم»، در بررسى جزئيات خط و املا براى دبيران؛ كتاب «الارشاد»، در نحو؛ «معانى الشعر»؛ «اخبار النحويين»؛ «نقض كتاب العين»؛ «التوسط بين الاخفش و ثعلب»، در تفسير قرآن؛ شرح «كتاب الجرمى»؛ «كتاب الهجاء»؛ كتاب «غريب الحديث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (204 /4)، ايضاح المكنون (558 ،374 ،343 ،330 ،299 ،298 ،282 /2 ،556 ،553 ،374 /1)، تاريخ بغداد (429 -428 /9)، دانشنامه ى ايران و اسلام (564 /4)، دائرةالمعارف البستانى (475 /1)، دايرةالمعارف فارسى (18 /1)، روضات الجنات (105 -104 /5)، ريحانه (517 /7)، سير النبلاء (532 -531 /15)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (107 -106)، كشف الظنون (2041 ،1730 ،1729 ،1472 ،1461 ،1452 -1451 ،1415 ،1272 ،1205 ،1108 ،839 ،700 ،506 ،116 -115 ،68)، الكنى والالقاب (284 /1)، لسان الميزان (744 -742 /3)، لغت نامه (ذيل/ ابن درستويه)، معجم المؤلفين (40 /6)، نامه ى دانشوران (126 -125 /3)، وفيات الاعيان (45 -44 /3)، هديةالعارفين (446 /1).

ابن دوست، ابوسعيد، ابوسعد عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(431 -357 ق)، عالم، اديب و شاعر. جدش ملقب به دوست بود. عبدالرحمان از مردم نيشابور و ناشنوا بود. نزد ابونصر جوهرى لغت و ادب آموخت. ابوالحسن واحدى مفسير از شاگردان اوست. از آثار او: «ردّ على الزجاجى»، در استداركش بر «اصلاح منطق» ابن سكيت؛ «ديوان» شعر. در «الاعلام» زركلى نام او را به استناد «جواهر المضيئه» ابن درست نوشته است، اما با توجه به آنكه اغلب منابع او را

ابن دوست ذكر كرده اند، بنا را بر ضبط ابن دوست مى گذاريم. همين ضبط را «دائرةالمعارف البستانى» به صورت ابن دُوَست [dowast] آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (102 /4)، دائرةالمعارف البستانى (482 /1)، ريحانه (520 /7)، سير النبلاء (510 -509 /17)، لغت نامه (ذيل/ ابن دوست)، معجم المؤلفين (188 /5).

ابن رازي، ابومحمد جعفر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه و محدث امامى. ساكن رى بود. پدرش محدثى ثقه بود و از مشايخ ابن رازى محسوب مى شود. از ديگر استادان او محمد حميرى، سهل ديباجى، محمد بن همام اسكافى و محمد بن مظفر مصرى مى باشند. وى از مشايخ روايت شيخ صدوق است، و به نوبه ى خود، تفسير امام حسن عسكرى (ع) را از صدوق روايت كرده است. به گفته ى صاحب «روضات»، از كتب ابن رازى استفاده مى شود كه نامبرده از صاحب بن عباد روايت مى كرده و ممكن است پاره اى از مقامات علمى را از او بهره مند شده باشد. ابن داوود او را دانشمندى ثقه مى داند و شيخ طوسى او را در رديف كسانى آورده است كه مستقيماً از معصوم روايت نكرده اند. در «رجال الطوسى» و «رجال ابن داود» تحت نام جعفر بن على بن احمد آورده شده است. محدث نورى معتقد است كه شرح حال نويسان در مورد ابومحمد جعفر بن احمد قمى اهمال كرده اند و در «نَفِس الرحمان» از علماى رجال گذشته و حال تعجب مى كند كه چگونه به شرح حال او نپرداخته و از اين مهم غفلت كرده اند. او را تصانيف بسيارى است. سيد بن طاووس در «الدروع الواقيه» و شيخ ورام در «تنبيه الخواطر» و ابن فهد در «التحصين» و «عدة الداعى» از كتب او نقل كرده اند، و كراجكى در كتاب «الفهرس» ذكر كرده كه وى

در قم و رى 220 كتاب تصنيف كرده است. از جمله آثار وى: «ادب الامام والمأموم»؛ «المانعات من دخول الجنة» يا «الاعمال المانعة من دخول الجنة»؛ «جامع الاحاديث النبوية»، مشتمل بر هزار حديث نبوى به ترتيب حروف هجا؛ «المنبى عن زهد النبى (ص)»؛ «الغايات»؛ «المسلسلات» يا «مسلسلات الاخبار»، شامل كليه ى وقايعى است كه در تمام طبقات اسنادش نامعصوم، لفظ خاص تكرار شده؛ «العروس»، در فضل و آداب روز جمعه؛ «نوادر الاثر فى على (ع) خيرالبشر»، كه در آن حديث نبوى «علىُّ خَيُر البَشَر» را از، بيش از، 70 طريق آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (83 -82 /4)، الذريعه (21 /21 ،31 -30 /19 ،31 /5 ،386 /1)، رجال ابن داود (قسم 86 /1)، رجال الطوسى (457)، روضات الجنات (170 -168 /2)، ريحانه (528 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 69 -68 /4)، فوائد الرضويه (61 -59)، لغت نامه (ذيل/ جعفر)، معجم رجال الحديث (83 -82 /4)، معجم المؤلفين (133 -132 /3)، نفس الرحمان (90 -88).

ابن راهويه، ابويعقوب اسحاق

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 238 /237 -161 ق)، حافظ، محدث و فقيه شافعى. اهل مرو بود. وجه تسميه ى اسم او بدان سبب است كه پدر ابن راهويه، ابراهيم، در راه مكه متولد شده بود. وى به عراق، حجاز، يمن و شام سفر كرد. احمد بن حنبل او را ستوده و گفته كه براى اسحاق در جهان نظيرى نيست. احمد حنبل و يحيى بن معين و صاحبان «صحاح»: بخارى، مسلم، ترمذى، ابوداوود و نسائى از او حديث نقل كرده اند. وى به همراه عده اى از محدثان در نيشابور با امام رضا (ع) ديدار كرد و از امام حديث «سلسلة الذهب» را شنيد. در مكه

با شافعى مناظره كرد. وى حافظه ى شگفت انگيزى در حفظ حديث داشت، چنانكه گويند هفتاد هزار حديث حفظ بود و درباره ى يك صد هزار حديث مذاكره كرد، لذا ذهبى از او به عنوان «سيد الحفّاظ» نام مى برد. وى در پايان عمر در نيشابور ماندگار شد و در همان جا درگذشت. در تاريخ تولد و وفات او اختلافاتى هست، ابن خلكان تاريخ تولد وى را بين 161 تا 163 ق و وفاتش را ميان 237 و 238 ق مى داند؛ در «طبقات الحنابله» تولد وى در 166 و وفاتش در 243 ق ذكر شده است. از آثار او: كتاب «التفسير»؛ كتاب «المسند»؛ كتاب «السنن»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (284 /1)، تاريخ اسلام (حوادث 90 -80 /240 -231)، تاريخ بغداد (355 -345 /6)، تاريخ الكبير (380 -379 /1)، تهذيب التهذيب (198 -197 /1)، الجرح والتعديل (ج 1، ق 210 -209 /1)، حليه الاولياء (238 -234 /9)، دانشنامه ى ايران و اسلام (573 /4)، دائرةالمعارف البستانى (486 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن راهويه)، روضات الجنات (7 -5 /2)، ريحانه (531 -530 /7)، سير النبلاء (383 -358 /11)، الفهرست لابن النديم (418)، كشف الظنون (1685 -1678 ،442)، الكنى والالقاب (290 /1)، لسان الميزان (205 /8)، معجم المؤلفين (228 /2)، نامه ى دانشوران (382 -375 /2)، الوافى بالوفيات (388 - 386 /8)، وفيات الاعيان (201 -199 /1)، هدية الاحباب (60 -59).

ابن رزين رازي اصفهاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 253 ق)، قارى، نحوى و محدث. اصل وى از اصفهان بود. در رى متولد شد. نزد نُصير و خلاّدبن خالد قرآن آموخت. در عربيت و قراآت استاد و راوى حديث بود. از آثار وى: «الجامع»، در قرائت، «رسم القرآن»؛ «العدد»؛ كتابى

در «جواز قراءة القرآن على طريق المخاطبه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (213 /7)، رى باستان (378 /2)، معجم المؤلفين (103 /11)، الوافى بالوفيات (294 /4).

ابن رستم، عبدالرحمان

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 171 ق)، فقه اباضى. تبارش ايرانى و از خوارج اباضى است. وى مؤسس شهر تاهرت در الجزاير و اولين پادشاه رستميان از فقهاى اباضيه افريقا بود. جدش بهرام از موالى عثمان عفان بود. از آثار وى كتاب «التفسير» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (78 /4)، الكامل (32 /5).

ابن رفاعه ي هاشمي، ابوالخير زيد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 400 ق)، فيلسوف و محدث. از مردم رى بود و ساليان بسيارى در بصره زيست. او در شهرهاى جبال و خراسان از ابن دريد و ابوبكر بن انبارى و ديگران حديث نقل كرد. ابن يزداد قارى از او حديث روايت كرده است خطيب بغدادى او را مورد اعتماد نمى داند. در نگارش «رسائل» اخوال الصفا همكارى داشت. از آثارش: «اربعين حديثاً»؛ «جوامع اصلاح المنطق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (98 /3)، تاريخ بغداد (451 -450 /8)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (20)، دايرةالمعارف فارسى (69 /1)، الذريعه (384 /5)، لسان الميزان (196 /3)، لغت نامه (ذيل/ زيد)، معجم المؤلفين (190 /4).

ابن زياد نيشابوري، ابوبكر عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(324 -238 ق)، فقيه، حافظ و محدث شافعى. در نيشابور به دنيا آمد. مسافرتهاى بسيار به مصر و شام و عراق كرد و در بغداد اقامت گزيد. نزد مزنى و ربيع و ابن عبدالحكم فقه آموخت. از محمد بن يحيى ذُهْلى و احمد بن يوسف سلمى و احمد بن ازهر نيشابورى، و عبداللَّه بن هاشم طوسى و ابوزرعه رازى و ابن حاتم و ابن واره و بسيارى ديگر حديث شنيد. وى پيشواى شافعيان عراق در زمان خود بود. ابن عقده، ابوعمر بن حيويه، ابن شاهين و دارقطنى و بسيارى ديگر از وى روايت كرده اند. دارقطنى از او به عنوان افقه المشايخ نام مى برد. در نيشابور درگذشت. از آثار وى: «كتاب الربا»؛ افزوده هايى بر «مختصر» مزنى، در فروع فقه شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (263 /4)، تاريخ بغداد (122 -120 /10)، سير النبلاء (68 -65 /15)، كشف الظنون (1636)، معجم المؤلفين (119 /6)، هدية العارفين (445 /1).

ابن زَيله، ابومنصور حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 440 ق)، حكيم، رياضيدان، فيلسوف و موسيقدان. اهل اصفهان و از شاگردان برجسته ى ابن سينا بود. در ادبيات نيز دست داشت. شرحى بر رساله «حىّ بن يقظان» ابن سينا نوشت كه شارحان پس از وى از آن بسيار بهره بردند. از آثارش: «النفس»؛ كتاب «الكافى فى الموسيقى»؛ «الاختصار من طبيعيات الشفاء» ابن سينا است. ابن ابى اصيبعة در «طبقات الاطباء» نام او را به صورت ابن زيلا آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :استادان موسيقى (33)، الاعلام (278 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (319 /1)، تاريخ طب (865 ،514 ،498 /2)، تاريخ موسيقى (154 -153 /1)، تاريخ هنرهاى ملى (745 -744 /2)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (58)، دانشنامه ى ايران و اسلام (619 -618

/4)، كشف الظنون (862)، معجم المؤلفين (13 /4).

ابن ساربان، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(430 -347 ق)، عالم امامى و محدث شيعى. اصلش از قم بود، در شيراز متولد شد. به بغداد رفت و تا پايان عمر در همان جا اقامت كرد. وى از شاگردان على بن هارون كرمانشاهى، ابوسعيد سيرافى و ابوعبيداللَّه مرزبانى بود و از ايشان حديث شنيد. ابن ساربان از اساتيد و مشايخ حديث خطيب بغدادى است. از متنبى «ديوان» شعرش را شنيده بود و خطيب بغدادى تمام «ديوان» را نزد وى خواند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (351 /11)، ريحانه (557 /7)، لسان الميزان (742 -741 /4).

ابن ساعاتي، فخرالدين رضوان، رمضان

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 627 -617 ق)، پزشك و اديب. در دمشق متولد شد. وى با اينكه پزشك بود، در ادب و منطق و ساير موضوعات فلسفى و نيز در ساعت سازى مهارت داشت. در ابتدا وزير محمد بن ايوب، برادرزاده ى صلاح الدين بود، سپس وزير و طبيب خاص برادر وى شد. در دمشق درگذشت. از آثار وى: «رسالة فى عمل الساعات و استعمالها»، درباره ى ساختن ساعت؛ «حاشيه ى قانون ابن سينا»؛ «المختارات فى الاشعار»؛ «تكميل كتاب القولنج ابن سينا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (53 /3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (619 /4)، ريحانه (558 -557 /7)، لغت نامه (ذيل/ ابن ساعاتى)، معجم الادباء (143 ،141 /11)، هدية العارفين (369 /1).

ابن سالبه، ابوالفتح عبدالسلام

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 473 ق)، صوفى و محدث. پدرش ابوالحسين احمد سالبه نيز از مشايخ بزرگ صوفيه در فارس بود. ابن سالبه در طلب حديث به عراق و شام سفر كرد و در مصر از ابوعبداللَّه بن نظيف و در اصفهان از ابوبكر بن زيده و در بغداد از ابوالقاسم بن بشران و ابوعلى بن شاذان حديث شنيد. وى مدتى ملازم شيخ ابواسحاق كازرونى بود. يحيى بن عبدالوهاب بن منده از جمله كسانى بود كه از وى حديث روايت كرده اند. در فارس درگذشت و در تل بيضا دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شيرازنامه (149 -148)، الكامل (129 /8)، كشف المحجوب (215)، نامه ى دانشوران (228 /7).

ابن ساوجي، ابوالمحاسن محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 732 ق)، اديب، شاعر و خطاط. از مردم نخجوان بود. از وى اشعارى در تذكره ها به جاى مانده است. از آثار او: منظومه اى است به نام «درّة المعانى»، در ترجمه و شرح «لآلى المنثوره»، كه ابن ساوجى آن را در 732 ق سروده است؛ نسخه اى از ترجمه ى كتاب «مسالك و ممالك» ابواسحاق ابراهيم اصطخرى به خط ابن ساوجى به تاريخ 726 ق؛ كتاب «السامى فى الاسلامى»، به خط نسخ و رقاع و عناوين ثلث دودانگ، با رقم: «ابوالمحاسن محمد بن سعد بن محمد يعرف ابن الساوجى... سنة احدى عشر و سبعمائة الهجرية، بالسلطانية» (711).كاتب اين نسخه را براى فرزندش، ابوطاهر محمد، كتابت كرده است و اكنون اين كتاب در كتابخانه ى سلطنتى موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1170 /4)، تاريخ نظم ونثر (771)، دانشمندان آذربايجان (21)، فرهنگ سخنوران (19).

ابن سدير، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 606 ق)، پزشك و شاعر. در مداين متولد شد. در بغداد پزشكى خواند. با ناصرالدين اللَّه عباسى معاصر و در مداين به معالجت عامه مشغول بود. شعرهايى از وى برجاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ طب (714 /2)، نامه ى دانشوران (367 -366 /5).

ابن سرهنگ طبري، ابوالحسن مهدي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، فقيه. از ابوجعفر احمد بن محمد حديث شنيد و محمد بن عثمان و مَيدانى و ابوالقاسم محمد بن جعفر القَؤول از او روايت كرده اند. به گفته ى شيرويه ابن سرهنگ در 440 ق به همدان رفت. وى محدثى راستگو بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم البلدان (53 /5).

ابن سُرَيج، ابوالعباس احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(306 /305 -249 ق)، متكلّم، محدث و فقيه شافعى. معروف به باز اشهب. از مردم شيراز و پس از اصحاب خاص شافعى، بزرگ ترين عالم فرقه ى شافعى بود. در جوانى مدتى در شيراز منصب قضاء داشت. نزد عثمان بن سعيد انماطى درس خواند. با محمد بن داوود بن خلف در محضر على بن عيسى وزير مناظره و مباحثه داشت. على بن عيسى خواست كه وى را قاضى بغداد كند و او نپذيرفت. مدتى در درسهاى جنيد حاضر شد، ولى به تصوف گرايشى نشان نداد. در قضيه ى منصور حلاج بى طرف ماند و از دادن فتوا خوددارى كرد. در بغداد تدريس مى كرد. و همان جا درگذشت. بيش از چهار صد اثر به او نسبت مى دهند كه ظاهراً تعداد كمى از آنها باقى مانده است. از آن جمله: كتاب «الانتصار»؛ كتاب «الزيادات»؛ كتاب «الودايع»، در امانات؛ كتاب «المختصر فى الفقه»؛ كتاب «العين والدين»؛ كتاب «الرد على محمد بن حسن»؛ كتاب «الرد على عيسى بن ابان» عالم حنفى، كتاب «جواب كاشانى». در ترجمه ى «الفهرست» ابن نديم، و نه در اصل كتاب به عربى، و همچنين در «كشف الظنون» ذيل كتاب «العين والدين» و نيز در متن و پانوشت «فارسنامه» از او به عنوان ابن شريح ياد شده است كه با توجه به ديگر منابع، ضبط ابن سريج صحيح تر به نظر مى آيد.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (179 -178 /1)، تاريخ بغداد (290 -287 /4)، تاريخ نجوم اسلامى (286)، دائرةالمعارف البستانى (216 -215 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (627 -626 /4)، روضات الجنات (218 -216 /1)، ريحانه (220 /1)، سير النبلاء (204 -201 /14)، فارسنامه ى ناصرى (1136)، الفهرست لابن النديم (300 -299)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (392)، الكنى والالقاب (306 /1)، كشف الظنون (2005 ،1444 ،1258 -1257 ،705)، لغت نامه (ذيل/ ابن سريج)، معجم المؤلفين (32 -31 /2)، نامه ى دانشوران (209 -196 /1)، الوافى بالوفيات (261 -260 /7)، وفيات الاعيان (67 -66 /1)، هدية العارفين (57 /1).

ابن سِكّيت، ابويوسف يعقوب

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(244 -186 ق)، لغوى، نحوى، شاعر و زبان شناس شيعى. پدرش سكيت، شاعر و از مردم دورق خوزستان بود. نخست نزد پدر، كه در شعر و لغت صاحب نظر بود، و سپس نزد ابوعمرو شيبانى، فرّاء و ابن اعرابى و ديگران، درس خواند. ابن سكيت گويد: پدرم در شعر بر من مقدم است و من در نحو بر وى. از اصحاب خاص امام محمدتقى (ع) و امام على النقى (ع)، و محدثى ثقه و صادق بود. در درب القنطره ى بغداد مقيم و همراه پدرش به تدريس مشغول بود. ابن سكيت معلم فرزندان متوكل خليفه عباسى بود و در ابراز شيعيگرى خود زبانى بى پروا داشت، چندان كه جان خود را نيز به خاطر آن از دست داد. روزى متوكل كه با اهل بيت (ع) دشمنى داشت، از او پرسيد كه آيا فرزندان من بهترند يا پسران على (ع)، ابن سكيت در جواب گفت: من، تو و فرزندان تو را با قنبر، خادم على (ع)، برابر ندارم. متوكل برآشفت و فرمان داد زبان وى را از قفا بيرون كشند. غلامان او

را به بدترين صورت كشتند. ابن سكيت در نحو از پيروان مكتب كوفه بود. و سبب اشتهار وى آثار لغوى اوست كهبه مكتب بصره تعلق دارد، بدين سبب نيز او را نماينده ى مكتب تلفيقى كوفه و بصره دانسته اند. ابن سكيت متخصص لغت و شعر عرب بود و بيش از بيست اثر از خود بر جاى گذاشته است كه برخى از آنها عبارت اند از: «اصلاح المنطق» كه به گفته مبرد كتابى در لغت همسنگ آن در بغداد ديده نشده؛ كتاب «الالفاظ»؛ كتاب «القلب والابدال»؛ كتاب «الاضداد». علاوه بر اينها، ابن نديم از سى شاعر قديم نام مى برد كه ابن سكيت دواوين ايشان را با دقت تحسين برانگيزى جمع آورى و شرح كرده است كه از اين تعداد تنها چند اثر باقى مانده است. از ديگر آثار او: «الاصوات»؛ «الامثال»؛ «معانى الشعر الكبير»؛ «معانى الشعر الصغير»؛ «المقصور والممدود»؛ «المذكر والمؤنث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (255 /9)، اعيان الشيعه (306 -305 /10)، ايضاح المكنون (507 ،348 ،345 ،342 ،335 ،330 ،328 ،320 ،318 ،302 ،290 ،277 ،276 ،273 ،262 ،261 /2 ،94 /1)، تاريخ بغداد (274 -273 /14)، دانشنامه ى ايران و اسلام (632 -631 /4)، دائرةالمعارف البستانى (525 -523 /1)، الذريعه (173 /2)، رجال ابن داود (قسم 379 /1)، رجال النجاشى (426 -425 /2)، روضات الجنات (200 -198 /8)، رياض العلماء (21 /6 ،387 -381 /5)، ريحانه (571 -569 /7)، سير النبلاء (19 -16 /12)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (263 -260 ،122 -121)، كشف الظنون (2009 ،1406 ،1358 ،1355 ،507 ،264 ،108)، الكنى والالقاب (316 -314 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن سكيت)، مؤلفين كتب چاپى (869 -868 /6)، مجالس المؤمنين (556 -555 /1)، معجم

الادباء (52 -50 /20)، معجم رجال الحديث (130 -129 /20)، معجم المؤلفين (244 -243 /13)، نامه ى دانشوران (260 -252 /2)، وفيات الاعيان (401 -395 /6)، هدية الاحباب (64 -63)، هدية العارفين (537 -536 /2).

ابن سَلْم رازي اصفهاني، ابويحيي عبدالرحمان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(291 -211 ق)، عالم، حافظ، محدث و مفسر. در رى متولد شد. وى امام مسجد جامع اصفهان بود. از سهل بن عثمان و عبدالعزيز بن يحيى و حسين بن عيسى زُهرى روايت كرده، و قاضى ابواحمد عسّال و ابوالقاسم طَبَرانى و ابوالشيخ بن حَيّان و عبدالرحمان بن سياه از وى حديث شنيدند. از آثارش: «المسند»، در حديث؛ «التفسير»، تفسيرى بر قرآن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (99 /4)، رى باستان (319 /2)، سير النبلاء (531 -530 /13)، معجم المؤلفين (175 /5)، هدية العارفين (513 /1).

ابن سَلَمه ي نيشابوري، ابوالفضل احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 286 ق)، حافظ و محدث. وى مسلم بن حجاج نيشابورى را در سفر بلخ و بصره همراهى كرد. از قُتَيْبَه و اسحاق بن راهوَيه و محمد بن مِهران جَمّال و ابوكُريب و ابن حميد رازى و محمد بن اسلم طوسى حديث شنيد. ابن واره رازى و ابوزُرعَه رازى و ابوحاتم رازى و على بن عيسى از وى روايت كرده اند. او كتابى به نام «صحيح» در حديث دارد كه به سبك «صحيح مسلم» گردآورى شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (128 /1)، تاريخ بغداد (187 -186 /4)، الجرح والتعديل (ج 1، ق 54 /1)، سير النبلاء (373 /13).

ابن سمقه، محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 369 ق)، مورّخ. وى از تاريخنگاران محلى است كه درباره خوارزم تاريخ مفردى به نام «اخبار الخوارزم» نگاشته است حاجى خليفه از صاحب ترجمه به نام ابواحمد محمد بن سعيد بن قاضى ياد كرده و از اثر وى تحت عنوان «الكافى من تواريخ الخوارزم» و تاريخ وفات وى را 346 ق ذكر كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (9 /7)، كشف الظنون (293)، الوافى بالوفيات (105 -104 /3).

ابن سمكه قمي، ابوعلي احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، حكيم، اديب و نويسنده. اهل قم و از استادان ابن عميد بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (638 /1)، تاريخ قم (217).

ابن سمناني، ابوالقاسم علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 499 ق)، مورّخ و فقيه حنفى. در رحبه، نزديك حلب، متولد شد. در فقه و تاريخ كتبى نگاشت. از آثار وى: «روضة القضاة و طريق النجاة» در آداب قضا؛ «العروة الوثقى»، در شروط.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (149 -148 /5)، ايضاح المكنون (99 /2 ،596 /1)، كشف الظنون (1133)، معجم المؤلفين (180 /7)، هدية العارفين (694 /1).

ابن سيّار شيرازي، ابوماهر، ابوعمران موسي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 350 ق)، پزشك، حكيم، فيلسوف، شاعر. ولادت او در شيراز بود و در همان جا نشو و نما يافت و به تحصيل پرداخت. وى در فنون طب و حكمت مشهور بود. ابوعلى مندويه و احمد بن محمد طبرى و على بن عباس مجوسى اهوازى و اغلب بزرگان طب وقت به شاگردى وى مباهات مى كردند. در علم منطق از استادان بود. پس از راه يافتن به دربار بويهان، عضدالدوله جوان را كه به بيمارى چشم مبتلا بود درمان كرد و همين امر موجب شهرت بيشتر او شد. او بر عقايد جالينوس اعتراضاتى وارد كرد. از جمله آثارش: «مقاله اى در فصد»؛ «اضافاتى بر «كناش» اسحاق بن حنين؛ رساله اى در «آلات جراحى»؛ «امراض العين و منافع خرافات»؛ كتاب «چهل باب»، در جزء نظرى و عملى؛ «تعليقات بر كتاب اغلوتن جالينوس»؛ «فى الستة الضرورية»؛ شرح بر كتابهاى يوحنا بن سرابيون؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (485 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (346 /1)، تاريخ طب (669 -668 ،446 ،445 ،296 /2)، ريحانه (103 -102 /3)، لغت نامه (ذيل/ ابن سيار و موسى)، معجم المؤلفين (50 /13)، هدية العارفين (478 /2).

ابن سيّار مروزي، ابوالحسن احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(268 -198 ق)، فقيه، محدث شافعى و مورّخ. در مرو متولد شد. براى استماع حديث بسيار سفر كرد و از اسحاق بن راهويه و عَبدان بن عثمان مروزى و عفان بن مسلم و از همطبقه آنان در خراسان و عراق و حجاز و شام و مصر حديث شنيد. ابن سيار در علم و پارسايى بلند آوازه بود و در روزگار خود با ابن مبارك مقايسه مى شد و در ميان معاصران خود حرمت و احترام فراوانى داشت. نسايى

در «صحيح» خود و نيز محمد بن اسماعيل يخارى و محمد بن نصر مروزى و ابن خُزيمه و محمد بن عقيل بلخى و حاجب طوسى و ديگر خراسانيان از وى روايت كرده اند. رجال شناسان او را ثقه توصيف كرده اند. وى يكى از كسانى است كه فقه شافعى را در خراسان پراكنده كرد. از آثار وى: كتابى در «اخبار مرو» يا «تاريخ مرو»؛ «فتوح خراسان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الجرح والتعديل (ج 1، ق 53 /1)، تاريخ بغداد (189 -187 /4)، تهذيب التهذيب (34 -33 /1)، سير النبلاء (611 -609 /12)، كشف الظنون (303)، معجم المؤلفين (241 /1).

ابن سينا، ابوعلي حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(427 /428 -370 ق)، پزشك، فيلسوف، منطقى و دانشمند. مشهور به ابن سينا يا ابوعلى سينا، در مغرب زمين آويسن يا آويسنا و ملقب به حجةالحق، شيخ الرييس، شرف الملك و امام الحكما. ابن سينا در افشنه ى بخارا، زادگاه مادرش، متولد شد. پدر وى از ديوانيان دستگاه سامانيان بود و در تربيت فرزندان خود سخت كوشا. پدر ابن سينا، عبداللَّه، شيفته ى تعليمات اسماعيليان بود. ابن سينا، على رغم اشراف به نظر و عقايد اين گروه، گرايشى به اين فرقه نداشت. در چهارده سالگى در علم بر استاد خود ابوعبداللَّه ناتلى پيشى گرفت، چندان كه مشكلات منطق را بر استاد خود مى گشود. در شانزده سالگى جمعى از پزشكان فاضل زيردست او كار مى كردند. ابوعلى با مداواى بيمارى نوح بن منصور سامانى امير خراسان اجازه يافت كه از كتابخانه ى عالى امير استفاده كند. در هجده سالگى جامع العلوم شد و از اين پس ترقيات وى نتيجه ى اجتهاد شخصى خود وى بود. در بيست و يك سالگى نخستين اثر فلسفى خود را تحت عنوان «العروضيه» به درخواست ابوالخير عروضى

نوشت. پس از درگذشت پدر، به خدمات ديوانى روى آورد. به زودى فكر و تدبير او مورد قدردانى واقع شد. اميران علاوه بر نصايح پزشكى او در سياست نيز خواستار رأى او شدند. چندين بار به وزارت رسيد، و در معرض رشك ديگران قرار گرفت. چندين بار فرار كرد. مدتى زندانى شد. ولى از زندان گريخت. چهارده سال در آرامش در دربار علاءالدوله ديلمى در اصفهان مى زيست. بر اثر مسافرتها و شب زنده داريها و بى توجهى به خود به قولنج مبتلا شد و در ضمن لشكركشى علاءالدوله در همدان درگذشت و در همين شهر به خاك سپرده شد. در جشن يادبود هزاره ى او بر مزارش بنايى ساختند. شهرت ابن سينا چندان است كه از مرزهاى سرزمينهاى اسلامى گذشته و به سراسر جهان رسيده است. آثار او به زبانهاى مختلفى ترجمه و منتشر شده اند. ابن سينا، علاوه بر پزشكى و فلسفه، در نجوم، فيزيك، علوم طبيعى نيز آثارى دارد از آن جمله، در اواخر عمر به دستور علاءالدوله آلتى شبيه ورنيه ى كنونى براى به دست آوردن نتايج دقيق در رصد اختراع كرد. از هوش و حافظه ى وى سخنها گفته اند و او را سرآمد فلاسفه اسلامى دانسته اند. وى با ابوريحان بيرونى و ابوسهل مسيحى، معاشرت و مباحثه داشت و از معاصرينش مى توان ابن خمار و ابوالفرج بن طيّب را نام برد و از جمله شاگردان او ابوالحسن بهمنيار بن مرزبان، ابن زيله، ابوعبداللَّه معصومى، ابوعبيد جوزجانى را با ابوسعيد ابوالخير نيز مباحثه اى داشت كه بسيار مشهور است. ابن سينا در زمينه ى ادبيات نيز كتابهايى نوشت و اشعارى نيز به وى منسوب است. از آثار او: «النجاة»؛ «الاشارات والتنبيهات»، در منطق و حكمت؛ «الشفا»

در حكمت علمى نظرى؛ «دانشنامه ى علائى»، به فارسى؛ «اسرار الصلاة»؛ «مبدأ و معاد»؛ «قانون»، در طب. اين كتاب با وجود ناقص بودن، سبب اشتهار ابن سينا در اروپا شد. «اسباب حدوث الحروف و مخارجها»، در زبان شناسى؛ «الموجز الكبير»؛ «الموجز الصغير»، هر دو در منطق؛ «رساله حى بن يقظان»؛ «المدخل الى صناعة الموسيقى»، در موسيقى كه از آثار فارابى كامل تر و جامع تر است؛ «مقالة فى آلة رصديه». در كل 276 عنوان كتاب به او نسبت مى دهند كه 131 اثر را با انتساب صحيح و مابقى را با انتساب مشكوك از او دانسته اند.[1]

شيخ الرئيس حجةالحق شرف الملك امام الحكماء ابوعلى حسين بن عبداللَّه بن حسن بن على معروف به ابن سينا (و. افشنه يا خرميثن 370- ف. همدان 428 ه.ق.) پدر او از مردم بلخ و مادر وى ستاره از اهل افشنه (نزديك بخارا) بود. ابن سينا در بخارا كسب علم كرد و در ده سالگى قرآن را از بر نمود و نزد ابو عبداللَّه ناتلى منطق و هندسه و نجوم آموخت. و پايه وى از استاد در گذشت. از آن پس به تعقيب علوم طبيعى و ما بعدالطبيعه و طب پرداخت. آثار فارابى فكر ابن سينا را به خود جلب كرد و مشوق او در مطالعه آثار فلسفى گرديد. وى در عنفوان شباب نوح بن منصور پادشاه سامانى را معالجه كرد و از كتابخانه گرانبهاى او بهره ها برد. ابن سينا بخارا را ترك گفت و به گرگانج شتافت، و از آنجا به حكم ضرورت به خراسان و سپس به گرگان و رى و همدان و اصفهان شد و آثار ذى قيمت خويش را در اين سفرها تحرير كرد. شيخ در همدان به وزارت

شمس الدوله رسيد. و سالهاى اخير عمر را در اصفهان در حمايت علاءالدوله كاكويه گذرانيد و در سفرى كه همراه امير مزبور به همدان مى شد، در راه مريض گرديد و در همدان درگذشت. آرامگاه او را بدانجا برپا داشته اند. به مناسبت هزارمين سال تولد وى، جشنى در سال 1331، ه. ش. در ايران منعقد گرديد. مؤلفات ابن سينا همواره مورد توجه بوده و شروح متعدد بر آنها نوشته اند و بسيارى از آنها نيز به زبانهاى غربى ترجمه شده است. آثار مهم ابن سينا- كتاب الشفاء كتاب القانون فى الطب، كتاب اشارات، كتاب النجاة، دانشنامه علائى (به فارسى) و غيره است. آرامگاه ابن سينا.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الباقيه (395)، از فردوسى تا سعدى (157 -152)، استادان موسيقى (33 -32)، الاعلام (262 -261 /2)، اعيان الشيعه (80 -69 /6)، ايضاح المكنون (672 ،555 /2)، بزرگان و سخن سرايان همدان (149 -148 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (347 -346 ،343 -342 ،319 -303 /1)، تاريخ الحكماء قفطى (570 -555)، تاريخ طب (633 -477 /2)، تاريخ فلسفه در اسلام (721 -683 /1)، تاريخ گزيده (689 -688)، تاريخ موسيقى (153 -148 /1)، تاريخ نجوم اسلامى (321 -320 ،313 ،45 ،38 ،35 -34)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (43 -29)، حبيب السير (449 /2)، دائرةالمعارف البستانى (539 -535 /1)، الذريعه (232 ،223 -222 ،220 ،218 -217 ،215 ،154 ،145 ،144 ،140 ،139 ،129 ،122 ،121 ،94 ،93 ،92 ،65 ،51 ،48 ،26 ،25 -24 /17 ،381 /15 ،201 /14 ،240 ،239 /10 ،47 /8 ،184 ،130 ،128 /7 ،286 ،43 /5 ،484 ،407 ،371 /1)، روضات الجنات (173

-159 /3)، زندگينامه ى رياضيدانان (34 -29)، سرگذشت ابن سينا (19 -1)، سير النبلاء (537 -531 /17)، فوائد الرضويه (459 -458 /2)، كشف الظنون (2031 ،1900 ،1793 ،1783 ،1621 ،1550 ،1533 ،1520 ،1466 ،1455 ،1454 ،1440 ،1430 ،1408 ،1389 ،1341 ،1327 ،1311 ،1186 ،1055 ،953 ،900 ،897 ،896 ،894 ،891 ،889 ،880 -879 ،876 ،870 ،862 ،861 ،852 ،846 ،843 ،841 ،766 ،757 ،736 ،685 ،624 ،463 ،451 ،449 ،380 ،377 ،238 ،201 ،183 ،94 ،63 ،51 ،37 -36 ،12)، الكنى والالقاب (323 -320 /1)، لسان الميزان (541 -538 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابوعلى سينا)، مجالس المؤمنين (189 -181 /2)، معجم المؤلفين (23 -20 /4)، مقدمه بر تاريخ علم (818 -816 /1)، مؤلفين كتب چاپى (800 -779 /2)، نامه ى دانشوران (146 -89 /1)، وفيات الاعيان (162 -157 /2)، الوافى بالوفيات (412 -391 /12)، هدية الاحباب (67 -66)، هدية العارفين (309 -308 /1).

ابن شاذان قمّي، ابوالحسن محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 420 ق)، فقيه و محدث امامى. ابن قولويه دايى او يا دايى پدر اوست. وى از راويان ابن بابويه صدوق و از مشايخ علامه ابوالفتح كراجكى و نجاشى است. كراجكى در 412 ق در مكه معظمه، در مسجدالحرام، كتاب «مناقب» را بر او خواند. آثار وى: «ايضاح دفائن النواصب»؛ «كتاب المناقب» يا «المأة منقبة» يا «مناقب اميرالمؤمنين (ع)»، حاوى صد منقبت از طريق عامه، معروف به «مناقب ابن شاذان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (102 -101 /9)، الذريعه (316 /22 ،3 -2 /19 ،494 /2)، روضات الجنات (177 -167 /6)، رياض العلماء (27 -26 /5)، ريحانه (42 /8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 151 -150 /5)، فوائد الرضويه (391 -390)، الكنى والالقاب (323 /1)، لغت نامه

(ذيل/ ابن شاذان)، هدية الاحباب (68).

ابن شاذان قمّي، ابوالعباس احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم و پنجم ق)، فقيه امامى. وى نزد ابن تمام دهقان درس خواند و از وى و محمد بن حسن بن احمد حديث شنيد. پسرش، ابوالحسن محمد، و ديگران از او روايت كرده اند. وى در روزگار خود از مراجع بزرگ تشيع به شمار مى رفت. در برخى منابع از او به نام ابن شاذان كوفى ياد كرده اند كه پسوند كوفى شايد نشانه ى آن باشد كه نياكانش از كوفه به قم كوچيده بودند. از آثار وى: «امالى» و «زادالمسافر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (40 -39 /3)، الذريعه (8 -7 /12)، رجال النجاشى (223 -222 /1)، رياض العلماء (52 -51 /1)، ريحانه (42 /8)، فوائد الرضويه (21)، الكنى والالقاب (323 /1)، لسان الميزان (353 -352 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن شاذان)، معجم رجال الحديث (166 /2).

ابن شاذان نيشابوري، ابومحمد فضل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 260 ق)، محدث، كلامى و فقيه شيعى. نياكانش از قبيله ى ازد يمن بودند و پس از فتح خراسان به آنجا آمدند. پدرش نيز از فقهاى شيعه و از ياران يونس بن عبدالرحمان بود. خود وى از اصحاب امام جواد، امام هادى و امام حسن عسكرى (ع) بود. برخى از محدثين وى را از اصحاب امام رضا (ع) نيز دانسته اند. يك بار زمانى كه پوشنجى در محضر امام حسن عسكرى (ع) در حال خارج شدن بود، يكى از كتابهاى فضل بن شاذان را كه با خود داشت از دستش بر زمين افتاد. امام وقتى كتاب را مشاهده مى كند از آن تعريف و نويسنده ى آن را دعا مى كند. عبداللَّه بن طاهر ذواليمينين امير خراسان فضل را به جرم تشيع به بيهق تبعيد كرد، اما پس از چندى از او دلجويى كرد. ابن داوود

و كشّى و نجاشى و طوسى او را از ثقه ترين محدثان عصر مى دانند و ابن نديم از او به عنوان يكى از پيشوايان در قرآن و روايات نام مى برد. فضل به هنگام حمله ى خوارج به بيهق از آنجا بيرون رفت و در راه بيهق به نيشابور درگذشت. آرامگاه وى در يك فرسنگى نيشابور است. على بن محمد بن قتيبه نيشابورى، محمد بن اسماعيل بندقى نيشابورى، سهل بن بحر فارسى و برادرانش على و محمد از شاگردان وى بودند. شمار آثار وى را بيش از 180 تصنيف و تأليف دانسته اند، و نجاشى چهل و هشت اثر وى را نام برده است. از آن جمله: «اثبات الرجعة»؛ «التوحيد»؛ «تبيان اصل الُضلالة» كه نجاشى از آن به نام «تبيان اهل الضلالة» ياد كرده؛ «حذو النعل بالنعل»؛ «فرائض الكبير»؛ «فرائض الاوسط»؛ «فرائض الصغير»؛ «فضائل اميرالمؤمنين (ع)»؛ «كتاب الاعراض والجوهر»؛ «كتاب الايمان»؛ «ايضاح»، در رد فرق مختلف و يكى از كتب مهم و تقريباً كامل ترين اثر به جا مانده از فضل بن شاذان؛ «كتاب الطلاق»؛ «كتاب الملاحم»؛ «كتاب النجاح»؛ «كتاب التفسير»؛ «كتاب القراآت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (355 /5)، ايضاح المكنون (675 ،513 ،474 ،445 ،342 ،336 ،334 ،325 ،321 ،315 ،313 ،312 ،303 ،292 ،284 ،282 ،277 ،269 ،197 ،185 ،184 /2 ،400 ،223 ،23 /1)، الذريعه (290 ،288 ،285 ،145 ،64 -63 /24 ،373 ،359 ،356 ،343 ،339 ،336 /20 ،67 /19 ،325 /18 ،52 ،1 /17 ،147 ،78 /16 ،510 ،491 -490 /2 ،93 /1)، رجال ابن داود (قسم 273 -272 /1)، رجال الطوسى (434 ،420)، رجال الكشّى (545 -537)، رجال النجاشى (169 -168 /2)، ريحانه

(42 -41 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (421 -420 ،61 ،45 ،44)، الفهرست للطوسى (255 -254)، لغت نامه (ذيل/ ابن شاذان)، الملل والنحل (151)، مجالس المؤمنين (404 -400 /1)، معجم المؤلفين (69 /8)، معجم رجال الحديث (301 -289 /3)، مفاخر اسلام (164 -127 /1)، هدية العارفين (818 -817 /1).

ابن شاذان، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(383 -298 ق)، محدث. معروف به ابوبكر بزاز. در بغداد متولد شد. نياكان وى از مردم دورق اهواز بودند. از ابوالقاسم بغوى، ابوبكر بن دُريد، ابوذر بن باغندى، احمد بن سليمان طوسى و نفطويه نحوى و بسيارى ديگر حديث شنيد. فرزندش، ابوعلى بن شاذان، دارقطنى و تنوخى و جوهرى از وى روايت كرده اند. او محدث بغداد در زمان خود بود. ابن شاذان به مصر و ديگر جاى ها مسافرت تجارى داشت و تجارت نوعى پارچه به نام بَز مى كرد و لذا بزاز لقب گرفت. او در اين سفرها از شيوخ حديث شنيد و از آنان نوشت. از آثار وى: «مسلسات»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (83 /1)، تاريخ بغداد (20 -18 /4)، سير النبلاء (430 -429 /16)، معجم المؤلفين (136 /1).

ابن شاذان، ابوعلي احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 450 ق)، اديب. در دوران فرمانروايى چغرى بيك و آلب ارسلان در دستگاه سلجوقيان در بلخ و شمال افغانستان به كار ديوانى مشغول بود. ابن شادان از ابوالعباس محمد بن احمد نقاش كلام آموخت. از شاگردان او مى توان، ابوالمعالى ثابت بن بُندار بقّال و ابوعلى محمد بن سعد كاتب را نام برد. خواجه نظام الملك نيز مدتى در شهر بلخ نزد وى، كه در آن زمان از طرف چغرى بيك حاكم آن شهر بود، به دبيرى اشتغال داشت و اين يكى از دلايل اشتهار ابوعلى شد، چه از طريق او بود كه خواجه نظام الملك به خدمت آلب ارسلان درآمد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از فردوسى تا سعدى (258)، دانشنامه ى ايران و اسلام (653 /5)، لغت نامه (ذيل/ ابن شاذان و احمد)، وزارت در عهد سلاطين بزرگ سلجوقى (47).

ابن شاذكوني اصفهاني، ابوايوب سليمان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 234 ق)، محدث شيعى. در بصره به دنيا آمد. از حفص بن غياث، سفيان بن عيينه و ابوبصير و حماد بن عيسى و بسيارى ديگر از شاگردان امام صادق (ع) حديث شنيد. ابن سماعه، كُديمى، على بن محمد كاشانى، قاسم بن محمد اصفهانى، ابراهيم بن محمد اصفهانى و اسيد بن عاصم اصفهانى از شاگردان وى مى باشند. وى به بغداد رفت وارد شد احمد بن حنبل به عمرو ناقد گفت كه با هم به مجلس سليمان برويم تا نقد الرجال بياموزيم. او سپس به اصفهان رفت و در آنجا ساكن شد و حديث گفت. نجاشى و على بن ابراهيم وى را محدثى ثقه مى دانند، اما برخى رجال نويسان شيعه او را در شمار محدثان ضعيف نام برده اند. در اصفهان درگذشت. وى كتابى در حديث داشته كه از ميان رفته

است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (298 /7)، تاريخ بغداد (48 -40 /9)، الجرح والتعديل (ج 2، ق 115 -114 /1)، رجال النجاشى (416 -415 /1)، سير النبلاء (684 -679 /10)، الكامل (282 /5)، لسان الميزان (375 -369 /3)، معجم رجال الحديث (291 -290 ،260 -257 ،256 -254 /8).

ابن شاذويه، علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، محدث و عالم شيعى. وى از مشايخ شيخ صدوق بود و صدوق در «عيون اخبار الرضا (ع)» از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تنقيح المقال (281 /2)، معجم رجال الحديث (362 -361 /11).

ابن شاه، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(376 -313 ق)، شاعر، اديب، صوفى و فقيه حنفى. اصل وى از خوارزم بود و خود از اهالى بخارا. ابن سينا از شاگردان او بود. به گفته ى ذهبى او از پيشگامان بود و تصانيف زيبائى داشت. از آثارش: «ديوان» اشعار، كه ابن ماكولا آن را ديده كه اكثرش به خط ابن سينا بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (202 /1)، ايضاح المكنون (485 /1)، معجم المؤلفين (77 /2).

ابن شاه مردان ابهري، عبيداللَّه

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 600 ق)، اديب و زبان شناس. در «الذريعه» نام وى عبداللَّه ذكر شده است. از آثار وى: «حدائق الآداب» يا «خلائق الادب»، در لغت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (280 /6)، كشف الظنون (632)، معجم الادباء (72 /12)، معجم المؤلفين (245 /6)، هدية العارفين (650 /1).

ابن شاهويه، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 362 ق)، فقيه شافعى. از مردم فارس بود. سفرى به نيشابور كرد و مدتى در آنجا اقامت گزيد و سپس به بخارا رفت و باز به فارس مراجعت كرد و در آنجا متصدى منصب قضا شد. او در فقه شافعى اقوالى مخالف ديگر فقهاى آن مذهب دارد. در نيشابور درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دائرةالمعارف البستانى (539 /1)، ريحانه (44 -43 /8)، لغت نامه (ذيل/ ابن شاهويه)، وفيات الاعيان (211 /4).

ابن شاهين، ابوجعفر عمر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(385 -297 ق)، محدث، حافظ، واعظ و مفسر. از محدثين ثقه و مورد اعتماد است كه در بغداد متولد شد و در شام، عراق، بصره و فارس حديث شنيد. ابوبكر باغندى و ابوالقاسم بغوى از جمله ى محدثانى بودند كه وى از آنان حديث شنيد. و ابوبكر برقانى، ابوسعد مالينى و ابوبكر محمد بن اسماعيل وراق از او روايت حديث كردند. بيش از سيصد تصنيف داشته است از جمله ى آنها: «تفسير قرآن»، حدود سى مجلد با اسناد مفصل؛ «المسند» يا «السنة»، در حديث؛ «معجم الشيوخ»؛ «كشف الممالك»؛ «ناسخ الحديث و منسوخه»؛ «تاريخ اسماء الثقات»؛ «الافراد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (196 /5)، تاريخ بغداد (268 -265 /11)، دائرةالمعارف البستانى (540 -539 /1)، سير النبلاء (435 -431 /16)، كشف الظنون (1920 ،1426 -1425 ،1394)، معجم المؤلفين (274 -273 /7)، هدية العارفين (781 /1).

ابن شرفشاه حسيني استرآبادي، ركن الدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(718 /717 /715 -645)، فيلسوف، عالم، نحوى و طبيب. از مردم استرآباد بود. از زادگاهش به مراغه رفت. نزد خواجه نصيرالدين طوسى درس خواند و در زمره ى شاگردان برجسته ى وى درآمد و تا پايان زندگى خواجه در كنار او بود. وى بر برخى از كتب استادش شرح نوشت و پس از مرگ خواجه نصير به موصل رفت و در مدرسه نوريّه به تدريس حكمت مشغول شد و تا پايان عمر در موصل ماند. برخى منابع او را شيعه و برخى ديگر شافعيش مى دانند اما آراى فلسفى و كتب او در حكمت مويد تشيع اوست. صَفَدى از حلم و تواضع زائدالوصف او سخن گفته است. از جمله شاگردان وى: زين الدين على بن حسين و شيخ تاج الدين على بن عبداللَّه تبريزى. از آثار وى: شرح

«مختصر» ابن حاجب، در اصول؛ شرح «تجريد الكلام» خواجه نصيرالدين؛ شرح «قواعد العقائد» خواجه نصير؛ شرح «كافيه» ابن حاجب، در سه قسمت صغير و كبير و وسيط، كه شرح كبير آن به نام «بسيط» و شرح متوسط آن به اسم «وافيه» مشهورند؛ شرح «الفصيح» ثعلب در لغت؛ «مرآةالشفا»، در طب؛ شرح «الشافية» ابن حاجب، در تصريف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (233 /2)، اعيان الشيعه (255 /5)، الذريعه (71 /7 ،380 ،83 /2)، روضات الجنات (92 -91 /3)، رياض العلماء (22 -21 /6 ،321 -320 /1)، ريحانه (54 -53 /8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 48 -47 /8)، كشف الظنون (1855 ،1648 ،1376 ،1370 ،1021 ،626)، معجم المؤلفين (283 /3)، الوافى بالوفيات (54 /12)، هدية العارفين (283 /1).

ابن شرقي نيشابوري، ابوحامد احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(325 -240 ق)، حافظ و محدث. از شاگردان مسلم نيشابورى بود. او از محمد بن يحيى ذُهْلى و عبدالرحمان بن بِشر بن حكم، و احمد بن ازهر، و احمد بن يوسف سلمى و همطبقه ايشان حديث شنيد؛ آنگاه مسافرت آغاز كرد، و در رى از ابوحاتم رازى، در مكمه از ابويحيى بن ابى مَسَرّة و در بغداد از محمد بن اسحاق صَغانى و در كوفه از ابوحزم غِفارى حديث شنيد. چندين بار به زبارت خانه ى خدا رفت. حافظانى همچون ابوالعباس بن عقدة، قاضى ابواحمد عسّال، ابوعلى نيشابورى، زاهر بن احمد سرخسى، ابوبكر محمد جَوزَقى، سيد ابوالحسن علوى و ابواحمد حاكم و بسيارى ديگر از او روايت كرده اند. دارقطنى او را، در حديث، پيشگامى امين و مورد اعتماد برشمرده و به گفته حاكم نيشابورى، از نظر حافظه و درستى، يگانه زمان خود بود. ابن خزيمه گويد كه ابوحامد در زندگى خود راه دروغ

بستن بر پيامبر (ص) را سد كرد. از آثارش: «الصحيح»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (197 /1)، ايضاح المكنون (65 /2)، تاريخ بغداد (427 -426 /4)، لسان الميزان (464 -463 /1)، معجم المؤلفين (92 /2)، سير النبلاء (41 -37 /15)، الوافى بالوفيات (379 /7).

ابن شهاب يزدي، حسن

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 855 ق)، مورخ و شاعر. از مردم يزد بود و «منظومه اى» در تاريخ سلجوقيان سرود و آن را به سلطان محمد بن بايسنقر بن شاهرخ از شاهزادگان تيمورى اهدا كرد. كتاب ديگر وى «جامع التواريخ حسنى» نام دارد كه آن را نيز به نام سلطان محمد بن بايسنقر در 855 ق تأليف كرده است. ابن شهاب در «جامع التواريخ» اطلاعات مفيدى درباره ى عصر حافظ نقل كرده و در موارد متعدد به اشعار خواجه حافظ تمثل جسته است. نسخه اى از آن كتاب به تاريخ 880 ق در كتابخانه ى ملى موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ عصر حافظ (مقدمه: مو- مز، 124 ،122)، تاريخ نظم و نثر (239)، الذريعه (47 -46 /5)، ريحانه (58 /8).

ابن شيبان قزويني، ابوعبداللَّه حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، محدث شيعى. او مردم قزوين بود كه به بغداد مهاجرت كرد. شيخ طوسى وى را در شمار كسانى كه از امامان مستقيماً روايت نكرده اند، نام مى برد. وى تلعكبرى از او حديث شنيده و اجازه روايت داشته است. امّا ابوعبداللَّه حسين بن على بن شيبان قزوينى كه به فرموده آيت اللَّه خوئى ظاهراً پسر عموى اوست از راويان على بن حاتم و از مشايخ شيخ مفيد بوده و احمد بن عبدون بدون واسطه از وى نقل حديث كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (424 -423 /5)، رجال الطوسى (467)، رجال النجاشى (338 /1)، لسان الميزان (491 /2)، معجم رجال الحديث (48 /6 ،191 /5).

ابن شيرويه ي نيشابوري، ابومحمد عبداللَّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 305 ق)، فقيه، محدث و حافظ. از نوادگان رُكامه، صحابى مشهور، بود. از اصحاق بن راهويه و احمد بن مَنيع و عمرو بن زُراره حديث شنيد، و كتاب سفيان بن عيينه را در حجاز از عدنى فراگرفت. ابن خزيمه و ابوعبداللَّه بن اَخْرم و ابوحامد بن شرقى از او روايت كرده اند. حاكم نيشابورى گويد «ابن شيرويه از بزرگان نيشابور بود. در تصنيفات بسيار او عدالت و استقامتش آشكار است. حفّاظ شهر ما از وى روايت مى كنند و به اين روايات احتجاج مى نمايند». مصنّفات بسيارى به جاى گذاشت كه از آن جمله: «محاسن الشرائع والاسلام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (168 -166 /14)، معجم المؤلفين (125 /6)، هدية العارفين (443 /1).

ابن شيره كاشاني، ابوالحسن علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، محدث و فقيه شيعى. شيخ طوسى وى را در شمار اصحاب امام هادى (ع) نام مى برد. محمد بن حسن صفار از وى روايت كرده است. از آثار وى: «كتاب التأديب»؛ «كتاب الجامع الكبير»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (68 /5 ،211 -210 /3)، رجال ابن داود (قسم 486 /2)، رجال للطوسى (417)، رجال النجاشى (79 /2)، الفهرست للطوسى (160)، معجم رجال الحديث (151 -149 /12).

ابن صلاح همداني، نجم الدين، ابوالفتوح احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 548 /540 ق)، پزشك، رياضيدان و فيلسوف. گرچه همگان موطن ابن صلاح را همدان مى دانند امّا مشخص نيست به چه دليلى صاحب «تاريخ الحكماء» اصل وى را از سميساط دانسته است. به بغداد رفت و علم منطق و رياضيات و طب را در آنجا فراگرفت. سپس به موصل به قصد خدمت نورالدين محمود بن عمادالدين زنگى رفت و در آنجا بسيار وى را معزز داشتند. از موصل به دمشق رفت و تا پايان عمر در آنجا رحل اقامت افكند. در موصل در محضر ابوالحكم مغربى كه هم طبيب و هم شاعر بود، كسب علم كرد و او را شيخ خود مى ناميد، ولى ابوالحكم معتقد بود كه ابن صلاح در تحصيل علم بر وى نيز پيشى گرفته است. وى با زمخشرى، اوحدالدين انورى و ناصح الدين ارجانى معاصر بود. خاندان ابن صلاح همگى اهل علم بودند. از وى آثار و رساله هاى بسيارى در رياضيات و طب به جا مانده است كه از آن جمله اند: «شرح كتاب شفاء ابن سينا»؛ كتاب «الفوز الاصغر»؛ «جواب عن برهان مسئلة مضافة الى المقالة السابعة من كتاب اقليدس فى الاصول و سائر ماجره الكلام فيه»؛ «قول فى بيان ما وهم فيه ابوعلى بن

الهيثم فى كتابه فى الشكوك على اقليدس»؛ «قول فى ايضاح غلط ابى على بن الهيثم فى الشكل الاول من المقالة العاشرة من كتاب اقليدس فى الاصول»؛ «مقالة فى كشف الشبهة التى عرضت لجماعة ممن ينسب نفسه الى علوم التعاليم على اقليدس فى الشكل الرابع عشر»؛ «كتاب فى كيفية تسطيح البسيط الكرى»؛ «مقالة فى تزييف مقدمات مقالة ابى سهل القوهى فى ان نسبة القطر الى المحيط نسبة الواحد الى ثلثة و سبع»، درباره ى عدد پى؛ «حاشيه بر كتاب ايضاح البرهان على حساب الخطأين»، تأليف جابر بن ابراهيم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (320 /2)، تاريخ الحكماء قفطى (574)، تاريخ طب (704 -703 /2)، ريحانه (68 /8)، زندگينامه ى رياضيدانان (37 -35)، لغت نامه (ذيل/ ابن صلاح)، معجم المؤلفين (105 /2)، نامه ى دانشوران (260 -251 /1)، هدية العارفين (84 /1).

ابن صلت اهوازي، ابوالحسن احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(409 -324 ق)، محدث شيعى. از ابوالعباس احمد بن محمد بن سعيد، معروف به ابن عُقده، و قاضى ابوعبداللَّه مَحاملى و ديگران روايت مى كرد. وى ازمشايخ شيخ طوسى است. خطيب بغدادى و ابوالقاسم بن مَنده و نجاشى از وى حديث شنيدند. شيخ طوسى به واسطه ى وى آثار ابن عقده را نيز روايت مى كرد. خطيب بغدادى او را ستوده و گويد كه راستگويى صالح بود. رجال نويسان شيعى نيز وى را محدثى ثقه مى دانند. از آثار وى: كتاب «نوادر كبير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (156 /3)، رياض العلماء (67 /1)، سير النبلاء (188 -187 /17)، الفهرست للطوسى (48)، لسان الميزان (387 -386 /1)، معجم رجال الحديث (322 -321 /2).

ابن صيرفي، ناصرالدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(737 -693 ق)، محدث. نياكانش از مردم خوارزم بودند، اما وى در دمشق زندگى مى كرد. از ابوبكر بن عبدالدايم و على بن ابراهيم مطعّم و بسيارى ديگر حديث شنيد. او در دمشق آوازه اى بلند يافت و شاگردان بسيارى تربيت كرد. او را از محدثان قوى نمى دانند. سرانجام، در ميان سالى، در نزديكى حماق درگذشت. از آثار وى: «اربعون حديثاً منتقاة من كتاب الشفا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (44 /7)، معجم المؤلفين (104 /10)، الوافى بالوفيات (172 /3).

ابن طباطبايي اصفهاني، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 322 ق)، عالم، اديب، شاعر، و محقق. در اصفهان متولد شد. در همان جا تحصيل كرد و تا پايان عمر در همان شهر زيست، از اين رو به ابن طباطباى اصفهانى شهرت يافت. گرچه در عصرى مى زيست كه بازار سياست گرم بود، اما او يكسره به كارهاى علمى و ادبى و شعر و شاعرى پرداخخت و عمرى را به آسودگى گذراند. بيشترين شهرت او از رهگذر توجه به شعر و شاعرى به زبان عربى است. شعرهاى او را متوسط دانسته اند، اما در نقد ادبى توانا بود. در شرح واقعه ى غدير خم اشعارى سروده است. عبداللَّه بن معتز، شاعر معروف بغدادى را بسيار دوست مى داشت، اما هرگز با او ملاقات نكرد. برخى از آثار او: «المدخل فى معرفة المعمى من الشعر»؛ «الشعر والشعرا»؛ «تهذيب الطبع»؛ «ديوان» شعر؛ «تقريظ الدفاتر»؛ «عيار الشعر». ظاهراً ابن خلكان در «وفيات» وجه تفاوتى ميان او و احمد بن محمد بن اسماعيل الديباج، ابن طباطباى مصرى نيافته و به همين جهت در ضبط اشعارشان به اشتباه افتاده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (199 /6)، اعيان الشيعه (80 -72 /9)، الذريعه

(1363 /15 ،26 /9 ،511 ،387 /4)، ريحانه (82 -81 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (225)، معجم الادباء (156 -143 /17)، معجم المؤلفين (312 /8)، وفيات الاعيان (130 /1)، الوافى بالوفيات (80 -79 /2)، يادگار (س 3، ش 10، ص 69 -68).

ابن طبري مروزي، ابوحامد احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 377 /376 ق)، قاضى، حافظ، محدث و مورّخ حنفى. اصل پدر وى از همدان بود و خود از مردم طبرستان. در جوانى وارد بغداد شد و نزد ابوالحسن على كرخى فقه حنفى را فراگرفت. وى از احمد بن خضر مروزى، احمد بن محمد بن عمر منكدرى، محمد بن عبدالرحمان دغولى، احمد بن محمد بن حارث عبدالكريم و محمد بن رزام مروزى حديث شنيد. ابوبكر برقانى و قاضى ابوالعلاى واسطى و محمد بن حسين بن احمد بن بكير و محمد بن مؤمل انبارى و احمد بن محمد عتيقى از وى روايت كرده اند. وى مدتى عهده دار منصب قاضى القضاتى خراسان بود. او سرانجام در بخارا يا مرو درگذشت. از آثار وى: كتاب «التاريخ» كه با صفت بديع توصيف شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (112 -111 /1)، تاريخ بغداد (108 -107 /4)، معجم المؤلفين (207 /1).

ابن طحان بيهقي نيشابوري، ابوسعيد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 536 ق)، طبيب. در نيشابور متولد شد و در بيهق نشو و نما يافت. وى علاوه بر طبابت شعر نيز مى سروده و به گفته ى معاصر وى، بيهقى، كتابهاى بسيارى نوشته است. پدرش به حكيم على صحان معروف بود. ابوسعيد در بلخ درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (164 /7)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (99 -98).

ابن طليق، اسحاق

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم ق)، كاتب و مترجم. وى نخستين كسى بود كه در خراسان نگارشها را از فارسى به عربى گزارش كرد و عربى نويسى را در ديوانها رواج داد. وى از بنى نهشل و از نزديكان و همراهان نصر بن سيار ولايتدار خراسان و از دبيران وى بود. در 124 ق يوسف بن عمر فرمانرواى عراق به نصرنامه نوشت كه در نگارش ديوانى به هيچ وجه از زرتشتيان يارى نخواهد كرد. اسحاق از آن پس فرمان يافت تا دفاتر ديوانى را از فارسى به عربى برگرداند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :لغت نامه (ذيل/ اسحاق).

ابن طيفور، ابوالحسن، ابوالحسين عبيداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 313 ق)، اديب و مورخ. اصل وى از مرورود خراسان بود. در بغداد متولد شد. او همچون پدر به تاريخ نگارى روى آورد و بر كتاب تاريخ بغداد پدرش كه درباره ى اخبار بغداد و شرح حال پادشاهان و حوادث مربوط به آنان بود ذيلى به نام «تتمه كتاب اخبار بغداد» نوشت و تاريخ روزگار معتمد تا نيمه ى خلافت مقتدر را بر آن افزود. از ديگر آثار وى: «المستظرفات والمستظرفين»؛ «كتاب السكباج و فضائلها».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (343 /4)، دانشنامه ى ايران و اسلام (402 /2)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (243)، معجم المؤلفين (236 /6)، هدية العارفين (646 /1).

ابن عاصم اصفهاني، ابوجعفر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 262 ق)، عابد و محدث. وى برادر بزرگتر اسيد بن عاصم است و از سفيان بن عيينه و حسين بن على جعفى و عَبدَة بن سليمان حديث شنيد. احمد بن على بن جارود و محمد بن يحيى بن مَنده و محمد بن عمر گورگيرى از او روايت كرده اند. از آثار وى: جزوه اى معروف به «جزء العالى»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تهذيب التهذيب (207 /9)، الجرح والتعديل (ج 4، ق 46 /1)، سير النبلاء (378 -377 /12)، معجم المؤلفين (115 /10)، الوافى بالوفيات (180 /3).

ابن عاصم اصفهاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 299 ق)، فقيه شافعى. وى كاتب قاضى اصفهان بود. به مصر رفت و نزد شافعيان آنجا به تحصيل پرداخت. ابواحمد عسال و ابوالقاسم طبرانى از وى روايت كرده اند. به گفته سبكى او كتابهاى بسيارى تأليف كرده است كه از جمله ى آنها كتابى است در مذهب شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (50 /7)، تهذيب التهذيب (207 /9)، معجم المؤلفين (116 /10).

ابن عَبدان همداني، ابوالفضل عبداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 433 ق)، فقيه شافعى. او پيشواى دينى و مفتى همدان بود. از آثار وى: «شرائط الاحكام»، در فقه؛ «شرح العبادات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (229 /4)، كشف الظنون (1030)، معجم المؤلفين (80 /6)، هدية العارفين (450 /1).

ابن عبدك گرگاني

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 340 ق)، مفسر، اديب، فقيه و متكلم امامى. معروف به عبدكى. عبدك اختصار عبدالكريم است. اهل گرگان بود و پيشواى شيعيان آنجا. مدتى در نيشابور توطن كرد. از عمران بن موسى جرجانى و همطبقه او حديث شنيد. حاكم نيشابورى از وى روايت كرده است. او سرانجام در گرگان درگذشت. از آثار وى: «التفسير» يا «تفسير ابن عبدك»؛ «شرح الجامع الصغير» و «شرح الجامع الكبير» محمد بن حسن شيبانى، در فروع فقه حنفى؛ «الاقتداء بعلى»؛ «الرد على الاسماعيليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (159 /7)، اعيان الشيعه (438 -437 /9)، الذريعه (183 /10 ،244 /4)، رجال ابن داود (قسم 325 /1)، رجال النجاشى (301 -300 /2)، ريحانه (103 /8)، الفهرست للطوسى (368 ،306)، كشف الظنون (568 ،562)، معجم رجال الحديث (331 /16)، معجم المؤلفين (26 /11).

ابن عبدوس نيشابوري، عبدالواحد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، محدث شيعى. از على بن محمد بن قتيبه ى نيشابورى حديث شنيد. وى از مشايخ شيخ صدوق بود و صدوق از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رياض العلماء (281 /3)، معجم رجال الحديث (38 -37 /11).

ابن عُبَيد، ابوعثمان، ابومروان عمرو

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(145 /144 -80 ق)، زاهد قَدَرى و متكلم معتزلى. معروف به ابن باب. نياى او از موالى ايرانى و اصل وى از كابل بود. در بصره متولد شد و در همان جا نشو و نما يافت. پدرش ابتدا پيشه ى بافندگى داشت؛ اما بعد، به فرمان حجاج بن يوسف ثقفى خونخوار، صاحب شرطه ى (رييس پليس)، بصره شد. عمرو از معاصران حسن بصرى و از مشهوران به زهد عصر خود بود. با روى كار آمدن عباسيان به آنان پيوست وى به دربار منصور خليفه ى عباسى رفت و آمد مى كرد و خليفه را پند مى داد. وى از ابوعاليه و ابوقلابه و حسن بصرى حديث شنيد. حمادان و عبدالوارث و ابن عيينه از وى روايت مى كردند. عمرو از محدثان بود. ابوحاتم رازى او را متروك الحديث دانسته و نسائى گويد كه در حديث غيرقابل اعتماد است. وى وقتى به معتزله پيوست بسيارى از محدثان قدرى مذهب بصره به او پيوستند. او امامت اميرالمؤمنين (ع) را قبول نداشت. مناظره ى هشام بن حكم از اصحاب امام صادق (ع) با وى در زمينه امامت و به زانو درآمدن عمرو بسيار مشهور است. وى اصحاب جمل را فاسق مى دانست، از ابن رو برخى او را از خوارج دانسته اند. گروهى از علما و دانشمندان او را از بدعت گذاران حساب كرده و يحيى بن معين او را از دهريون به شمار آورده است. عمرو

بن عبيد در مران، نزديكى مكه، درگذشت و منصور خليفه در شعرى وى را رثا گفت. از آثار وى: «كتاب التفسير عن حسن بصرى»؛ «الرد على القدريه»؛ كتابى در «عدل» و «توحيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (252 /5)، تاريخ الاسلام (حوادث 243 -238 /160 -141)، تاريخ بغداد (188 -166 /12)، تهذيب التهذيب (61 -58 /8)، الجرح والتعديل (ج 3، ق 247 -246 /1)، روضات الجنات (190 /8)، ريحانه (398 /7)، سير النبلاء (106 -104 /6)، تاريخ فلسفه در جهان اسلامى (126 -125 ،115 -114)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (294)، الكنى والالقاب (155 /1)، لغت نامه (ذيل/ عمرو)، مروج الذهب، ترجمه (308 -306 /2)، معجم المؤلفين (9 /8)، الملل والنحل (38 -37)، وفيات الاعيان (462 -460 /3).

ابن عُجيم فارسي، ابوالحسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 420 ق)، طبيب، اديب و منجم. در فارسى متولد شد و همان جا نشو و نما يافت و تحصيلات طبى را نزد پزشكان زمان آموخت و در همان سرزمين ساليان دراز به طبابت اشتغال ورزيد. ابن عجيم در خدمت بهاءالدوله ديلمى مقامى بس ارجمند داشت و ابتدا در زمره ى اطباء مخصوص وى بود. او علاوه بر طب در ادب و كتابت نيز دستى بسزا داشت تا آنجا كه امر كتابت بصره ب وى تفويض شد. از تاريخ تولد و وفات وى اطلاع دقيقى در دست نيست. زمان وفاتش در حدود زمان درگذشت ابن سينا است و از خلال بعضى كتب چنين برمى آيد كه تا حدود 430 ق زنده بوده است. فيلسوف الدوله در «مطرح الانظار» مى نويسد كه وى كتابى در كليات طب داشته كه ظاهراً به اتمام آن توفيق نيافته است. از آثارش: «نقل اقوال حكماى قبل از

اسلام در حركت و كروى بودن زمين»؛ «جواب سؤالهاى ابوريحان بيرونى درباره ى افلاك و ثوابت و سيارات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان نامى پارس (206 -205 /1)، تاريخ الحكماء قفطى (589)، تاريخ طب (688 -687 /2)، دانشمندان و سخن سرايان فارسى (57 /1)، ريحانه (107 /8)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسين فارسى)، نامه ى دانشوران (385 -384 /4).

ابن عَديّ جرجاني، ابواحمد عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(365 -277 ق)، حافظ، محدث، رجال شناس و فقيه شافعى. مشهور به ابن عدى و ابن قَطّان. در گرگان به دنيا آمد. در طلب حديث از اسكندريه تا سمرقند سفر كرد، و از محمد بن خزيم، عبدالصمد بن عبداللَّه بن ابى زيد، عبدان اهوازى، ابومحمد بن صاعد و ديگران كه متجاوز از هزار نفرند حديث شنيد. برخى نيز چون ابوالعباس بن عقده، استاد خود وى، و حمزه بن يوسف سهمى و ابوسعد مالينى و ديگران از او حديث شنيده، و وى را محدثى فقيه و حافظ دانسته اند. در گرگان وفات يافت. از آثار او: «الكامل فى الجرح والتعديل» يا «الكامل فى معرفة الضعفاء و المتروكين من الرواة»، در معرفى ضعيفان اهل حديث؛ «الانتصار» يا «الابصار»، در نقل حديث جماعتى از متقدمان؛ «علل الحديث»، در هشت جزء؛ «معجم»، در اسامى استادانش.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (239 /4)، ايضاح المكنون (274 /2)، تاريخ اسلام (حوادث 341 -339 /380 -351)، دانشنامه ى ايران و اسلام (703 /5)، ريحانه (402 -401 /1)، سير النبلاء (156 -154 /16)، كشف الظنون (1382)، معجم البلدان (142 -141 /2)، معجم المؤلفين (82 /6)، هدية العارفين (447 /1).

ابن عربشاه اسفرايني، عصام الدين، ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 873 وف 945 -943 ق)، اديب و منطقى. اصل وى از سمرقند بود. در اسفراين متولد شد و در همان جا نشو و نما يافت. نيا و پدر او قاضى اسفراين بودند. ابن عربشاه از شاگردان نورالدين عبدالرحمان جامى بود و در بخارا سكونت داشت. در اواخر عمر به قصد زيارت مرقد خواجه عبيداللَّه احرار نقشبندى به سمرقند رفت، اما در آن شهر بيمار شد و درگذشت و در كنار بارگاه خواجه عبيداللَّه دفن شد. از آثار

وى: «اطول» كه شرح «تلخيص المفتاح» خطيب دمشقى است و آن را در برابر «مطول» تفتازانى نوشته است؛ «بيان النسب بين القضايا»؛ «الاستعارات البديعة»؛ حاشيه «تفسير» بيضاوى؛ حاشيه بر «حاشيه ى شمسيه ى» مير سيد شريف جرجانى؛ حاشيه ى «شرح عقايد نسفيه ى» تفتازانى؛ حاشيه ى «كبراى» مير سيد شريف جرجانى؛ «ميزان الادب»، در صرف و نحو و بيان؛ شرح «الرسالة الترشيحية»، در اقسام استعارات؛ شرح «المشائل النبوية» ترمذى؛ شرح «طوالع الانوار» بيضاوى؛ شرح «الرسالة العضدية»؛ «الفريد» در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (332 -331 /6)، ايضاح المكنون (44 /2)، ريحانه (141 -140 /3)، كشف الظنون (2022 ،1916 ،1614 ،1372 ،1259 ،1146 ،1144 ،1116 ،1060 ،878 ،853 ،477 ،190 ،41 ،39)، الكنى والالقاب (468 /2)، معجم المؤلفين (102 -101 /1)، هديةالاحباب (198).

ابن عربشاه اسفرايني، علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1007 ق)، اديب و فقيه شافعى. معروف به عصامى و همچنين حفيد يا حفيد عصام. در مكه ى معظمه به دنيا آمد. و در همان جا نشو و نما يافت. از رجال بلاغت محسوب مى شد. وى در زادگاه خويش منصب قضاوت داشت و سرانجام در همان شهر درگذشت. از آثار وى: حاشيه بر «شرح الاستعارات» جدش عصام الدين بر «سمرقنديه»، در بلاغت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (70 /5)، معجم المؤلفين (34 /7)، هدية العارفين (751 /1).

ابن عربشاه، شهاب الدين، ابومحمد، ابوالعباس احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(854 -791 ق)، مورخ، اديب، لغوى، فقيه و محدث حنفى. معروف به عربى و گاهى به عجمى. در دمشق متولد شد و همان جا نشو و نما كرد. در لشكركشى تيمور، در 803 ق به همراه او به سمرقند انتقال يافت و نزد جرجانى، جزرى و بسيارى ديگر، به تحصيل علم پرداخت و زبانهاى فارسى، تركى و مغولى را فراگرفت. در مغولستان، نزد شِرامى حديث آموخت. از سفرهايى به خوارزم، كريمه و ادرنه داشت و در ادرنه معتمد سلطان عثمان محمد اول شد و براى او كتابهاى بسيارى به تركى ترجمه كرد و به عنوان كاتب السر مسؤول نامه نگاريهاى سلان به زبانهاى عربى، تركى، فارسى و مغولى شد. در 824 ق به حلب و سال بعد به دمشق رفت و نزد دوست خود، ابوعبداللَّه محمد بخارى به تحصيل حديث پرداخت. درطى سفر حج در قاهره با ابوالمحاسن ابن تغرى بردى و ديگران روابط دوستى ايجاد كرد. سرانجام در مصر درگذشت. از آثار وى: «عجائب المقدور فى نوائب (اخبار) تيمور»؛ «فاكهة الخلفاء و مفاكهة الظرفاء» كه تقليدى است از «مرزبان نامه»؛ «الترجمان المترجم بمنتهى الارب فى لغة الترك والعجم»؛ «برهان

الفارض بقول المعارض»؛ «العقد الفريد فى علم التوحيد»؛ «عنقود النصيحة»؛ «غرة السير فى دول الترك والتتر»؛ ترجمه «جامع الحكايات»؛ «مرآت الادب فى المعانى والبيان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (218 /1)، ايضاح المكنون (228 /2 ،178 /1)، تاريخ ادبيات زبان عربى (635)، دائرةالمعارف اسلاميه (231 -230 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (707 -706 /5)، الذريعه (220 /15)، ريحانه (111 -110 /8)، كشف الظنون (1646 ،1216 ،1198 ،1174 ،1152 ،1128 ،714 ،397)، الكنى والالقاب (355 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (122 /2)، هدية العارفين (130 /1).

ابن عميد قمي، ابوالفضل محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 360 ق)، شاعر، اديب، كاتب، حكيم معتزلى، لغوى، فيلسوف و منجم. از مردم قم بود. در همان جا نزد ابن سمكه تلمذ كرد. و پس از پدر در دربار آل بويه خدمت مى كرد. در رى وزارت وشمگير را داشت و مدتى هم وزير ركن الدوله ى ديلمى بود. چندى در خدمت عضدالدوله در شيراز به سر برد. صاحب بن عباد از شاگردان او بود و به دليل مصاحبت بيش از حد با وى به صاحب شهرت يافت. در طول عمر به بيمارى نقرس و قولنج دچار بود. ابن عميد در اغلب علوم عصر خود تبحر داشت. شعراى بسيارى او را مدح كردند از آن جمله متنبى، شاعر معروف در ارجان به خدمت او رسيد و به سبب قصيده اى كه در محدح او گفت، صله دريافت كرد. ابن عميد كتابخانه ى بزرگى حاوى صد بار كتاب در علوم مختلف داشت كه خازن آن ابوعلى بن مسكويه بود. اهميت ابن عميد در آن است كه صنايع لفظيه را با معانى دقيق گرد آورد و در بلاغت به درجه اى رساند كه او را تالى عبدالحميد دانستند. وى

در بغداد و به قولى در همدان يا رى درگذشت. پس از وى، پسرش نيز به وزارت ركن الدوله رسيد كه به سبب حسادت به شهادت رسيد. در ادب و ترسل او را «جاحظ ثانى» مى ناميدند. از آثار او: «تاريخ ابن عميد»؛ «ديوان رسائل» يا «رسائل ابن عميد». ابن نديم، كتاب «المذهب فى بلاغة» را از آثار وى مى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (328 /6)، تاريخ ادبيات در ايران (639 -638 /1)، تاريخ گزيده (792 ،791 ،417 ،416 ،412)، دانشنامه ى ايران و اسلام (740 -739 /5)، الذريعه (241 ،240 /10 ،224 /3)، رساله ى شرح احوال و آثار ابن عميد، روضةالصفا (50 /4)، ريحانه (128 -125 /8)، سير النبلاء (138 -137 /16)، فوائد الرضويه (528 -521)، مجالس المؤمنين (445 -443 /2)، معجم المؤلفين (258 -257 /9)، الوافى بالوفيات (383 -381 /2)، وفيات الاعيان (113 -103 /5)، هدية الاحباب (78 -77)، هدية العارفين (46 /2).

ابن غيلان، افضل الدين عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 582 ق)، فيلسوف. در مدرسه ى نظاميه ى مرو درس خواند. از مخالفان ابن سينا و نخستين كسى بود كه بر عقايد ابن سينا و منطق او خرده گرفت. از وى رساله اى به نام «حدوث العالم» باقى مانده است. وى در بسيارى موارد از كتاب «اشارات» و مباحثات او عباراتى را ذكر و مورد انتقاد قرار داده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مدارس نظاميه (244 -243).

ابن فارس رازي، ابوالحسن، ابوالحسين احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(395 /375 -329 ق)، اديب، لغوى و محدث. در قزوين به دنيا آمد، سپس به همدان رفت و پس از چندى به رى مهاجرت كرد. در نحو شيوه ى كوفيان را اختيار كرد. بديع الزمان همدانى و صاحب بن عباد از مشهورترين شاگردانش بودند. خطيب تبريزى، صاحب بن عباد و شيخ صدوق از وى روايت كرده اند. چندى در رى معلم ابوطالب مجدالدوله ى ديلمى بود و همين، سبب نزديكى بيشتر صاحب بن عباد به وى شد. در مذهب وى اختلاف نظر بسيار است، برخى او را مالكى يا شافعى و برخى ديگر او را شيعى مى دانند؛ علت اين امر را شايد بتوان در گستردگى انديشه اش يافت. برخى از آثار او: «الاتباع والمُزاوجه»؛ «اختلاف النحاة»؛ «اخلاق النبى»؛ «اصول الفقه»؛ «امثلة الاسجاع»؛ «اللامات»؛ «انتصار لثعلب»؛ «تفسير اسماء النبى»؛ «حلية الفقهاء»؛ «دارات العرب»؛ «ديوان» شعر؛ «ذخائر الكلمات»؛ «ذم الخطاء فى الشعر»؛ «الصاحبى»؛ كتاب «المجمل»؛ در لغت؛ «النيروز».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (184 /1)، اعيان الشيعه (63 -60 /3)، ايضاح المكنون (421 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (754 -751 /5)، الذريعه (435 /24 ،16 -15 /22 ،296 /21،269 /18 ،296 /16 ،9 /5 ،348 -347 /2 ،361 ،81 /1)، روضات الجنات (244

-242 /1)، ريحانه (135 -134 /8)، سير النبلاء (106 -103 /17)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (67 -65)، معجم الادباء (98 -80 /4)، معجم المؤلفين (41 -40 /2)، نامه ى دانشوران (72 -65 /6)، الوافى بالوفيات (280 -278 /7)، وفيات الاعيان (120 -118 /1)، هدية العارفين (69 -68 /1).

ابن فارسي، ابوعبداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، فقيه. علامه حلّى در «خلاصه» گويد كه او از مشايخ شيخ طوسى بود. رجال نويسان شيعى وى را از علماى خاصه مى دانند. از زندگى او اطلاع چندانى در دست نيست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (378 /2)، رياض العلماء (476 /5).

ابن فتي، ابوعبداللَّه سلمان، سليمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 493 ق)، لغوى، نحوى و مفسر. متولد نهروان بود. ياقوت حموى گويد كه نشو و نماى او در رى بوده است. وى در بغداد نحو را نزد ثمانينى و لغت را نزد حسن بن دهّان و حديث را از قاضى ابوطيّب طبرى فراگرفت، و به شهرهاى عراق سفر كرد و به تعليم پرداخت. سرانجام در اصفهان مقيم شد و در همان جا درگذشت. از آثار او: «تفسير القرآن»؛ «شرح الايضاح» ابوعلى فارسى، در نحو؛ «شرح ديوان المتنبى»؛ «شرح الامالى»؛ «علل القراآت»؛ «القانون»، در زبان شناسى، ده مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (169 /3)، روضات الجنات (84 -82 /4)، ريحانه (138 -137 /8)، كشف الظنون (1313 ،1160 ،812 ،446 ،212 ،163)، معجم الادباء (253 -251 /11)، معجم المؤلفين (239 /4)، الوافى بالوفيات (313 -311 /15).

ابن فرات رازي، ابومسعود احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 258 ق)، محدث. در دمشق حديث شنيد. به كوفه، بصره، يمن، شام، مصر، جزيره، حجاز و بغداد سفر كرد. در علم حديث وى را در رديف ابن ابى شيبه دانسته اند. چهل و پنج سال در اصفهان مقيم بود و در آنجا به املاى حديث اشتغال داشت. ابن فرات مورد احترام احمد بن حنبل بود. احمد گويد كه در زير آسمان از ابن فرات پرحافظه تر براى اخبار نبوى (ص) نبود. ابوداوود در «سنن» خود از وى روايت كرده است. اثر وى «المسند» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (186 /1)، تاريخ بغداد (344 -343 /4)، تهذيب التهذيب (61 -60 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (760 -759 /5)، الوافى بالوفيات (280 /7)، معجم المؤلفين (45 /2).

ابن فقيه همداني، ابوبكر، ابوعبداللَّه احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 340 ق)، جغرافيدان و اديب. از مردم همدان بود. از زندگى او آگاهى چندانى در دست نيست. برخى از جغرافى نويسان مسلمان در آثار خود از او ياد مى كنند و با نسبت دادن تأليفاتى مركب از پنج كتاب به وى، بر آثار او خرده مى گيرند و او را به نداشتن دقت متهم مى سازد. از آثارش: «البلدان»؛ «مختصر البلدان».[1]

ابوبكر شهاب الدين احمد بن محمد بن اسحاق همدانى. از جعرافى دانان مشهور بود. وى در سال 290 ه.ق. كتاب البلدان را تأليف كرد. اين كتاب به گفته ابن النديم نزديك هزار ورق است كه بيشتر آن را ابن فقيه از جيهانى گرفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احسن التقّاسيم (7 -6 /1)، بزرگان و سخن سرايان همدان (138 /1)، ريحانه (141 -140 /8)، دانشنامه ى ايران و اسلام (5 و 767 -766 /6)، مقدمه بر تاريخ علم (734 /1).

ابن فَنجويه، ابوعبداللَّه حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 414 ق)، محدث. از مردم دينور بود. «سنن» احمد بن شعيب نسايى را از ابوبكر بن سنى روايت مى كرد. او همچنين از عيسى بن حامد رخّجى و هارون عطّار و ابوالحسين دينورى و بسيارى از دانشمندان همدان و ديگر جاها حديث شنيد. جعفر ابهرى و عبدالرحمن بن مَنده و ابوالفضل قومستانى و محمد بن يحيى كرمانى و بسيارى ديگر از وى حديث شنيدند. شيرويه در «تاريخ» خود وى را ثقه و خوش خط و نويسنده اى پركار توصيف كرده است، و گويد كه وى وقتى به همدان رسيد فقير بود اما با دست پر به سوى نيشابور رفت و تا پايان عمر در آنجا با مكنت و حشمت زيست. وى در نيشابور درگذشت و در گورستان حيره ى نيشابور دفن شد.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (383 /17)، معجم المؤلفين (49 /4).

ابن فورجه بروجردي، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(455 -330 ق)، اديب، شاعر، مؤلف و محقق. اهل نهاوند بود. برخى منابع، وى را از مردم اصفهان مى دانند. در بغداد از محضر سيد مرتضى بهره برد و مناظراتى نيز با وى داشت، از ابوالعلاء معرى بهره جست و در رى اقامت گزيد و صدارت و رياست علمى داشت. گويند بيش از يك صد و سى و دو سال عمر كرد. در سال تولد و وفات وى اختلاف است. ابن فورجه در نظم و نثر مبرّز بوده است. از آثار وى: «التجنى على بن جنى»؛ «الفتح على ابن الفتح»، كه هر دو اثر در رد ابن جنى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (341 /6)، تاريخ بروجرد (48 -42 /2)، دائرةالمعارف البستانى (641 /1)، ريحانه (142 -141 /8)، معجم الادباء (188 /18)، معجم المؤلفين (269 /9)، الوافى بالوفيات (25 -24 /3).

ابن فورك اصفهاني، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 406 -330 ق)، متكلم، محدث و فقيه شافعى. در اصفهان متولد شد. همراه باقلانى واسفراينى نزد ابوالحسن باهلى كلام خواند. براى تكميل كلام و شنيدن حديث به بصره، بغداد، رى و نيشابور سفر كرد. در كنار خانقاه پوشنجى، در نيشابور به تدريس پرداخت. در 406 ق محمود غزنوى او را به غزنين فراخواند تا با كراميه آن شهر يعنى پيروان ابوعبداللَّه محمد بن كرام كه معتقد به جسميت و فرق بين صفات و ذات الهى بودند، مناظره كند. وى به آسانى در مناظره پيروز شد، اما گويند كه در راه بازگشت وى را به زهر كشتند. ابن فورك براى بسط كلام اشعرى در خراسان بسيار كوشيد. ابوالقاسم قشيرى از برجسته ترين شاگردان او بود. ابوبكر بيهقى و قشيرى از وى روايت كرده اند. مدفن وى محله ى

حيره نيشابور مشهور است. ابن عساكر تصنيفات وى را در اصول دين و اصول فقه و معانى قرآن بالغ بر صد اثر مى داند. از آثار او: «مشكل الحديث و غريبه»؛ «النظامى»؛ «الحدود»؛ «اسماء الرجال»؛ «التفسير»؛ «حل آيات المتشابهات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (313 /6)، ايضاح المكنون (489 /2 ،475 /1)، تاريخ نيشابور (226 -225)، دانشنامه ى ايران و اسلام (768 -767 /6)، ريحانه (143 -142 /8)، سير النبلاء (216 -214 /17)، كشف الظنون (1960 ،1106 ،439 ،200)، الكنى والالقاب (380 /1)، معجم المؤلفين (208 /9)، الوافى بالوفيات (344 /2)، وفيات الاعيان (273 -272 /4)، هدية الاحباب (81)، هدية العارفين (60 /2).

ابن فوطي، كمال الدين، ابوالفضل

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(723 -642 ق)، محدث، مورخ، متكلم، حكيم، شاعر و منجم. نياكانش از مردم مرورود خراسان بودند. در چهارده سالگى مغولان او را در بند كردند و نزديك دو سال در بند بود. در زمان آخرين خليفه ى عباسى در بغداد شغل ديوانى داشت. ابن فوطى در منطق، حكمت و خوشنويسى استاد بود و به دو زبان فارسى و عربى شعر مى سرود. پس از فتح بغداد، به خدمت خواجه نصيرالدين طوسى رفت و در محضر او علوم پايه را آموخت، و در رصدخانه ى مراغه مشغول كار شد. در 679 ق به بغداد بازگشت و از على بن ساعى بغدادى بهره گرفت. گفته اند كه وى حدود پانصد استاد ديد. در ايامى كه عطاءالملك جوينى امارت بغداد داشت وارد دربار گرديد. او مجدداً به سال 704 ق به آذربايجان سفر كرد و سه سال در آن خطه زيست. او سفرهاى ديگرى نيز به آذربايجان كرد و سرانجام در اثر سكته و كهولت در بغداد درگذشت. چون نياى مادرى

او فوطه (لنگ) مى فروخته، به ابن فوطى شهرت يافته است. برخى منابع نيز وى را به واسطه ى پيشه ى نياى پدرش ابن صابونى نام نهاده اند. در شيعى يا معتزلى يا شافعى بودن او جاى ترديد است. از آثارش: «الحوادث الجامعة والتجارب النافعة فى المائة السابعة»، در رويدادهاى سده ى هفتم قمرى در چند مجلد؛ «تاريخ الحوادث من آدم الى خراب بغداد»؛ «تذكرة الرصد»، در تاريخ رصدخانه ى مراغه؛ «دررالاصداف فى غرر الاوصاف»، در بيست جلد، در شرح مراحل هستى؛ «مجمع الآداب فى معجم الاسماء والالقاب»؛ «معجم الشيوخ»؛ «الدرر الناصعة فى شعراء المائة السابعة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (124 /4)، دانشنامه ى ايران و اسلام (770 -768 /6)، ريحانه (144 -143 /8)، كشف الظنون (1736 ،1597 ،750 ،693 ،573)، لسان الميزان (347 -346 /4)، معجم المؤلفين (216 -215 /5)، هدية العارفين (567 -566 /1).

ابن قاصّ طبري، ابوالعباس احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 335 ق)، قاضى و فقيه شافعى. پدرش- قاص- قصه پردازى از مردم طبرستان بود كه با سپاهيان مسلمان به روم شرقى رفت تا با رجزهايش سپاهيان را به جنگ برانگيزد. ابن قاص در زادگاهش بزرگ شد، سپس به بغداد رفت و نزد ابن سريج فقه آموخت. پس از چندى به زادگاهش بازگشت و به قضاوت و تدريس پرداخت. ابن قاص از ابوخليفه جُمَحى و ديگران روايت كرد. او در عصر خود پيشواى مذهبى طبرستان بود و اهل علم در حوزه ى وى فقه مى آموختند، در سفرى به طرسوس، در جنوب تركيه و شمال عراق و سوريه، مجلس وعظى برايش آراستند، كه در اثناى موعظه او را رقت و خشيت فراگرفت. بيهوش افتاد و از دنيا رفت. از آثار وى: «المفتاح»، در مذهب شافعى؛ «ادب القاضى»؛ «المواقيت»؛ «التلخيص»، در فروع

فقه شافعى؛ «دلائل القبله»؛ «فتاوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (86 /1)، دائرةالمعارف البستانى (622 /1)، ريحانه (149 -148 /8)، سير النبلاء (372 -371 /15)، كشف الظنون (1769 ،1636 ،1465 ،1219 ،760 ،479 ،47)، الكنى والالقاب (382 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (149 /1)، الوافى بالوفيات (227 /6)، وفيات الاعيان (69 -68 /1).

ابن قبه ي رازي، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه و متكلم شيعى. با كلينى معاصر بود. نزد ابوالقاسم كعبى بلخى، متكلم معتزلى، درس خواند. نخست معتزلى بود، اما پس از مدتى شيعه شد. ابن بطه و ابوالحسن سوسنجردى از شاگردان وى بودند. ابن ابى الحديد، شيخ مفيد و سيد مرتضى از كتاب «الانصاف فى الامامة» روايت كرده اند. سوسنجردى در ملاقاتى كه با ابوالقاسم بلخى داشت، كتاب «الانصاف» ابن قبه را به وى تسليم كرد، بلخى ردّى بر آن نوشت به نام «المسترشد». سوسنجردى «المسترشد» را نزد ابن قبه آورد. ابن قبه نيز ردّى بر آن نوشت به نام «المستثبت» سوسنجردى ديگر بار به نزد بلخى رفت و «المستثبت» را به وى داد. بلخى نيز ردّى بر آن نوشت، اما ابن قبه قبل از آنكه اين رديه را دريافت كند، وفات كرد. از ديگر آثارش: «الامامة»؛ «الرد على الزيديه»؛ «الرد على ابى على الجبائى»؛ «المسألة المفردة فى الامامة»؛ «التعريف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (380 /9)، الذريعه (2 -1 /21 ،394 /20 ،200 /10 ،216 /4 ،397 -396 ،335 /2) رجال النجاشى (289 -288 /2)، رى باستان (369 /2)، ريحانه (150 -149 /8)، الفهرست للطوسى (298 -297)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (330)، الكنى والالقاب (383 -382 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن قبه)، معجم المؤلفين (149 -148 /10)، نامه ى دانشوران (310 -282 /4)، هدية

العارفين (106 /2).

ابن قتلمش، ابومنصور محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(620 -543 /542 ق)، اديب، نحوى، شاعر و رياضيدان. از اميرزادگان سمرقند بود ولى در بغداد به دنيا آمد. در رياضى و در حل مشكلات هندسه ى اقليدسى تبحر داشت. گويند شوق بسيار به قمار داشت و مدتى حاجب خليفه بود. در بغداد درگذشت و درشو نيزيه دفن شد. اشعار پراكنده اى از وى در تذكره ها به جا مانده است. از آثارش: «التبر المسبوك والوشى المحبوك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دائرةالمعارف البستانى (645 -644 /1)، ريحانه (159 /8)، معجم الادباء (206 -205 /18)، معجم المؤلفين (52 /10)، الوافى بالوفيات (127 -125 /3).

ابن قتيبه ي دينوري، ابومحمد عبداللَّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(276 -213 ق)، فرهنگ نويس، زبان شناس، نويسنده، محدث و مفسر. از مردم مرو بود. نزد استادانى چون اسحاق بن راهويه، ابوحاتم سهل بن محمد سجستانى و عباس بن فرج رياشى درس خواند. بيشترين تأثير را از ابن مقفع و ارسطو پذيرفت. آثار جاحظ را خوب مى شناخت. شكوفايى او با جنبش سنت گرايى متوكل همزمان بود. وى توانست با پاره اى از نوشته هاى خود از اصلاحات متوكل پشتيبانى كند، و در اندك زمانى سخنگوى اين مذهب شود. در 236 ق قاضى دينور شد و بعد از آن همين سمت را در بصره داشت تا زنگيان، شهر را تاراج كردند. ابن قتيبه پس از آن تمام همّ خود را بر سر تدريس گذاشت. وى علاوه بر پايگاه بلندى كه در ميان اهل سنت داشت، پايه گذار مكتب زبان شناسى بغداد بود كه مكتبى آميخته از مكاتب نحوى كوفه و بصره به شمار مى رفت. وى سومين نثرنويس بزرگ عرب پس از ابن مقفع و جاحظ است. آوازه ى او در عرب به خاطر توانايى وى در نگارش آثار ادبى است كه گونه اى انسان گرايى را در

جريانهاى فكرى آن زمان نشان مى دهد. پسرش، احمد، و قاسم بن اصنع و عبدالرحمان شكرى از شاگردان او بودند. آثار او تا مصر نيز رفت. از آثارش: «ادب الكاتب»، كتابى واژگانى است براى دبيران كه پيشگفتار پرآوازه ى آن بيانيه اى فرنگى- سياسى است؛ «كتاب الانواء» درباره ى گاهنامه اخترشناسى با اطلاعاتى درباره ى برجهاى دوازده گانه، كهكشان راه شيرى و پيكره هاى آسمانى كه تمام متن كتاب باقى مانده است؛ «المعارف»، در شناخت و شرح رجال؛ «الشعر والشعراء» برگزيده ى شعر عرب به ترتيب زمان حيات شاعران كه پيشگفتار آن بيانيه ى مكتب نئوكلاسيك شمرده مى شود؛ «تفسير غريب قرآن»، تفسير واژگانى بر آيه هاى دشوار؛ «تأويل مختلف الحديث»، بزرگ ترين اثر كلامى ابن قتيبه كه در آن شرح انديشه هاى دينى و سياسى و باورهاى وى آمده است؛ «تأويل القرآن»، در معانى و بيان و اعجاز قرآن؛ «عيون الاخبار»، مجموعه ى بزرگ ادبى؛ «غريب الحديث»، شرحى لغوى بر حديث از پيامبر (ص) تا معاويه؛ «اعلام النبوة»؛ «الامامة والسياسة»؛ «جامع النحو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (280 /4)، ايضاح المكنون (506 ،146 ،134 /2 ،356 /1)، تاريخ مشاهير كرد (7 /1)، تاريخ بغداد (170 /10)، دائرةالمعارف البستانى (645 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (781 -775 /6)، روضات الجنات (103 -100 /5)، ريحانه (152 /8)، سير النبلاء (297 -296 ،7 /12)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (130)، كشف الظنون (1724 ،1465 ،1464 ،1415 ،1399 ،1392 ،1204 ،1184 ،1102 ،807 ،760 ،722 ،609 ،575 ،463 ،335 ،108 ،47 ،32)، الكنى والالقاب (387 -383 /1)، لسان الميزان (161 -158 /4)، معجم المؤلفين (402 /13 ،150 /6)، وفيات الاعيان (43 -42 /3)، هدية العارفين (442 -441 /1).

ابن قولويه قمي، ابوالقاسم جعفر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 369 /368 ق)، فقيه

و محدث شيعى. از پدرش، ابن قولويه قمى ابوجعفر محمد بن جعفر معروف به مَسلَمه متوفى (301 /299 ق)، و مدفون در قم نزديك بقعه على بن بابويه قمى، و نيز از احمد بن حسين زعفرانى، ابوالفضل صابونى، كلينى، ابن وليد قمى، ابن مهزيار اهوازى، ابن بابويه پدر صدوق، ابن عُفدَه و احمد بن اصفهبد و گروهى ديگر حديث شنيد. شيخ مفيد شاگرد او بود و وى را شيخ صدوق توصيف مى كرد. ابن غضائرى نيز از شاگردان اوست. همگى وى را محدثى ثقه دانسته اند. برادرش ابوالحسين على بن محمد نيز از محدثان شيعه و از مشايخ اوست. در 339 ق عازم سفر حج شد، اما، در بغداد بيمار شد و نتوانست به حج برود و در همان جا درگذشت و در كاظمين دفن شد. از آثار وى: «كامل الزيارات»؛ «الجمعة والجماعة»؛ «تاريخ الشهور والحدوث»؛ «النوادر»؛ «الصلوة»؛ «الرضاع»؛ «الصداق»؛ «مداواة الجسد لحياة الابد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (156 -154 /4)، تاريخ الاسلام (حوادث 394 ،393 /380 -351)، دانشنامه ى ايران و اسلام (801 -800 /6)، الذريعه (255 /17)، رجال النجاشى (306 -305 /1)، روضات الجنات (168 -167 /2)، ريحانه (162 /8)، الفهرست للطوسى (78 -77)، لسان الميزان (224 -223 /2)، فوائد الرضويه (80 -78)، مفاخر اسلام (152 -132 /3)، معجم المؤلفين (146 /3)، معجم رجال الحديث (116 /4)، نامه ى دانشوران (364 -361 /2)، الوافى بالوفيات (151 /11).

ابن كَبَن، جمال الدين محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(842 -776 ق)، شاعر، نويسنده، فقيه و قاضى. نياكانش از مردم طبرستان بودند. وى در عدن متولد شد و در آنجا نشو و نما يافت و پس از اتمام تحصيلات به تدريس پرداخت، پس از آن مفتى شده و عهده دار قضاى عدن گرديد،

و حدود 40 سال به قضاوت مشغول بود. با مردم به مدارا رفتار مى كرد و به داشتن فروتنى، نرم خويى و مايل به اصلاح ميان مردم مشهور بود. سرانجام در عدن درگذشت. از آثارش: «الدرالنظيم فى الكلام على بسم اللَّه الرحمن الرحيم» يا «شرح البسملة»؛ «مفتاح الحاوى المبين عن النصوص والفحاوى»، شرح گونه اى بر «الحاوى المبين عن النصوص والفحاوى»، شرح گونه اى بر «الحاوى الصغير» نجم الدين قزوينى؛ «الرقم الجمالى فى شرح الآلى» يا «شرح قصيده جعبريه»، در فرائض.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (523 /2 ،454 /1)، كشف الظنون (1035)، معجم المؤلفين (33 /10)، هدية العارفين (191 /2).

ابن كثير داري، ابومعبد، ابوبكر عبداللَّه

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(120 -45 ق)، قارى و محدث. در مكه ى معظمه متولد شد. او از نوادگان ايرانيانى بود كه پادشاه ايران آنان را با كشتى به يمن فرستاد. وى از موالى عمرو بن عَلقَمه ى كنانى بود. ابن كثير يكى از قراء هفتگانه بود كه اصول قرائت را از مجاهد و دِرْباس (مولى ابن عباس) از ابن عباس از اميرالمؤمنين (ع) اخذ كرد. به احتمالى وى بر عبداللَّه بن سائب مخزومى نيز قرائت كرده است. او از ابن زبير و عكرمه و ديگران حديث شنيد. گرچه قليل الحديث است اما به گفته ابن مدينى و ابن سعد و نسائى از راويان موثق به حساب مى آيد. ايوب، ابن جُريج، جرير بن حازم، سفيان بن عُيَينه و شبل بن عباد و ديگران از وى روايت كرده اند. وى پيشه ى عطرفروشى داشت و نسبت دارين او به جهت همين پيشه بود، ولى عده اى نوشته اند كه او منسوب به دار بنى لخم است. محمد بن عبدالرحمان مخزومى ملقب به قنبل و ابن ابى بَزّى فارسى، قارى مكه، از شاگردان و راويان

قرائت ابن كثير مى باشند. ابوعمرو بن علاء و معروف بن مُشكان و اسماعيل بن قُسطنطين و بسيارى ديگر بر وى تلاوت كردند. قاضى اهل جماعت مكه بود. و در همان جا از دنيا رفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (255 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (68 /1)، تاريخ الاسلام (حوادث 402 -401 /120 -101)، التاريخ الكبير (181 /5)، تهذيب التهذيب (326 -325 /5)، الجرح والتعديل (ج 2، ق 144 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (805 -804 /6)، دائرةالمعارف البستانى (660 /1)، ريحانه (167 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (49)، الكنى والالقاب (393 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن كثير)، وفيات الاعيان (42 -41 /3)، هدية الاحباب (84 -83).

ابن كثير نهاوندي، عبدالوهاب

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم ق)، محدث شيعى. مشهور به ابن كثير و ابوكثير. شيخ طوسى وى را در شمار اصحاب و ياران امام رضا (ع) نام مى برد. از زندگانى وى جز اين چيزى در دست نيست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رجال الطوسى (380)، معجم رجال الحديث (44 /11).

ابن لال همداني، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(398 /392 -308 /307 ق)، محدث و فقيه شافعى. مفتى همدان بود. وى از عبدالرحمان جلّاب و اسماعيل صفار و ابن حمدويه مروزى و حفص بن عمر اردبيلى و ديگران حديث شنيد. چندين بار به بغداد سفر كرد و در آنجا به روايت حديث پرداخت و املاى حديث كرد و افرادى همچون دارقطنى از وى حديث شنيدند. جعفر ابهرى و محمد بن عيسى صوفى و حميد بن مامون نيز از وى روايت كرده اند. از آثار او: «كتاب السنن»؛ «مالا يسع المكلف جهله من العبادات»؛ «ماآت القرآن على ترتيب السور»؛ «معجم الصحابه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (319 -318 /4)، ريحانه (178 /8)، سير النبلاء (77 -75 /17)، الكامل (242 /7)، كشف الظنون (1736 ،1575)، معجم المؤلفين (318 /1)، الوافى بالوفيات (217 /7)، هدية العارفين (69 /1).

ابن لبان اصفهاني، ابومحمد عبداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 446 ق)، عالم و فقيه شافعى. در اصفهان به دنيا آمد و در بغداد و مكه اقامت گزيد. در اصفهان از مشايخى چون ابن مقرى و ابراهيم بن عبداللَّه بن خرشيد قوله و در بغداد از ابوطاهر مخلص حديث شنيد. در فقه شافعى از اصحاب ابوحامد اسفراينى و از مشايخ خطيب بغدادى بود. چندى نيز قاضى ايذه شد. قرآن را در پنج سالگى حفظ و به چندين روايت قرائت مى كرد. در اصفهان درگذشت. از آثار وى: «الروضة»؛ «دررالغواص فى علوم الخواص»؛ ويرايش «ادب القضاء» خصاف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (266 /4)، تاريخ بغداد (145 -144 /10)، ريحانه (179 -178 /8)، دائرةالمعارف البستانى (669 /1)، سير النبلاء (654 -653 /17)، الكامل (69 /8)، كشف الظنون (931)، معجم المؤلفين (125 /6)، هدية العارفين (451 /1).

ابن ماجه ي قزويني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(273 -209 ق)، حافظ، محدث، مفسر و مورخ. برخى گفته اند كه ماجه لقب پدر وى است نه جدش. ابن ماجه براى گردآورى حديث به رى، بصره، دمشق، بغداد، حمص، شام مصر و حجاز سفر كرد. در دمشق از هشام بن عمار و عباس بن وليد خلاّل و در حمص از محمد بن مصفى و در عراق از ابوبكر بن ابى شيبه و احمد بن عبده و اسماعيل فزارى و ديگران حديث شنيد. محمد بن عيسى ابهرى و ابوطيّب بغدادى و ابوعمرو احمد مدينى و ابوالحسن على بن قَطّان از شاگردان وى بودند. وى سرانجام در قزوين درگذشت. آوازه ى او بيشتر به جهت كتاب «السنن» است كه چهار هزار حديث را در آن گرد آورده و يكى از كتابهاى ششگانه «صحيح» در حديث اهل سنت است. ابن ماجه خود گويد: چون كتاب «السنن»

را بر ابوزرعه عرضه كردم، گفت: «گمان من آن است كه اگر اين كتاب در دسترس مردم قرار گيرد ديگر كتابها يا اكثرشان بى رونق شوند». از ديگر آثار وى: «تفسير القرآن»؛ «تاريخ قزوين»، كه گويا هر دو از ميان رفته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (15 /8)، تهذيب التهذيب (458 -457 /9)، دانشنامه ى ايران و اسلام (823 -822 /6)، دائرةالمعارف البستانى (673 /1)، دايرةالمعارف فارسى (22 /1)، ريحانه (183 /8)، سير النبلاء (281 -277 /13)، كشف الظنون (1405 ،1004 ،439 ،300)، الكامل (62 /6)، الكنى والالقاب (398 /1)، نامه ى دانشوران (342 -340 /4)، معجم البلدان (391 /4)، معجم المؤلفين (116 -115 /12)، الوافى بالوفيات (220 /5)، وفيات الاعيان (279 /4).

ابن ماسويه، ابوزكريا يوحنا

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 243 ق)، طبيب مسيحى. اهل جندى شاپور بود. پدرش از راه يافتن به دربار خليفه او را به بغداد برد. نزد جبرئيل بن بختيشوع پزشكى خواند. هارون پس از فتح آنكارا به او فرمان داد تا بر نسخه بردارى و ترجمه ى كتب نظارت و خود نيز كتب پزشكى را ترجمه كند. يوحنا از يونانى و سريانى ترجمه مى كرد و كتابهاى خود را به عربى مى نوشت. پس از هارون، در عهد مأمون سرپرست بيت الحكمه شد. در روزگار فرمانروايى معتصم شهرتى فراوان به دست آورد و به كارهاى پژوهشى مشغول شد و خليفه به خاطر تحقيقاتش در كالبد شكافى فرمان داد تا برايش ميمون بياورند. خلفا به حذاقت او چندان باور داشتند كه بى حضور او هيچ نمى خوردند. وى در ادب و فلسفه نيز دست داشت. از آثارش: «نوادر الطيبه»، مجموعه ى دستورهاى كوتاه پزشكى؛ «كتاب الازمنه»، توصيف فصلهاى گوناگون بر پايه ى فرضيه ى اخلاط طبايع؛ «كتاب الباه»؛

«كتاب البرهان»؛ «دغل العين»، كهن ترين كتاب در علم چشم پزشكى؛ «كتاب فى الاشربه»؛ «المنحج فى الصفات و الحلاجات»؛ «كتاب فى الفصد والحجامه»؛ «كتاب فى الجذام» كه ظاهراً نخستين كتاب در اين زمينه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (279 /9)، تاريخ ادبيات در ايران (118 ،109 /1)، تاريخ الحكماء قفطى (528 -513)، تاريخ طب (235 -230 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (824 -823 /6)، ريحانه (185 -184 /8)، الفهرست لابن النديم (526)، الكنى والالقاب (399 -398 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابن ماسويه)، معجم المؤلفين (264 -263 /13)، مقدمه بر تاريخ علم (664 /1)، نامه ى دانشوران (98 -61 /4)، هدية العارفين (516 -515 /2).

ابن ماسويه، عيسي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم و سوم ق)، پزشك. نزد پدرش كه داروساز و درمانگر بود پزشكى آموخت. وى برادر بزرگ جرجيس، ميخائيل و يوحنا بن ماسويه بود. در پى پژوهش و كارهاى توان فرسا به ماليخوليا گرفتار شد. از آثارش: «قوى الاغذيه»؛ «من لا يحضره الطبيب»؛ كتاب «فى الفصد والحجامه»؛ كتاب «جامع الطب»؛ كتاب «فى الصداع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الحكماء قفطى (340)، تاريخ طب (372 ،269 -230 /2)، ريحانه (184 /8)، نامه ى دانشوران (107 -105 /4).

ابن ماسويه، ميخائيل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 330 ق)، پزشك. وى نخست نزد پدرش و سپس در بيمارستان بغداد پزشكى آموخت. از پزشكان مسيحى دربار مأمون عباسى بود. و برادر كوچكتر عيسى بن ماسويه بود. شيوه ى او بر پايه ى تجربه ى يونانيان بود و تنها از داروهايى سود مى جست كه 200 سال پيش از وى آنها را آزموده باشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ طب (235 ،230 ،227 ،178 -177 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابن ماسويه)، نامه ى دانشوران (104 -99 /4).

ابن مبارك مروزي، ابوعبدالرحمان عبداللَّه

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(181 -119 /118 ق)، عالم، عارف و محدث. از موالى بنى حنظله و مادرش از خوارزميان بود. بيشتر زندگيش را در سفرهاى بازرگانى، حج گزارى و جهاد با روميان گذراند. از بيست سالگى به دنبال علم رفت و از سليمان اعمش، اوزاعى، شعبه، ابن عيينه، ابن جُريح، ابوحنيفه كوفى، سفيان ثورى و مالك بن انس فقه و حديث آموخت. يحيى بن معين، اسحاق بن راهويه، قطّان، احمد بن مردويه، ابواسحاق فزارى، حسن بورانى، فضيل بن عياض، عبدالرحمن بن مهدى، و ابن منيع از وى روايت كرده اند. به گفته ى ابن معين، وى داراى مجموعه ى احاديثى حدود بيست هزار موضوع بود. خود مى گفت كه چهار هزار حديث شنيده و از هزار نفر روايت كرده است. ابن مبارك بازرگان پارسا و بخشنده بود و گويد هر سال هزار دينار از اموال خود را به تهيدستان مى بخشيد. وى در بازگشت از جنگ با روميان در عراق درگذشت. از آثار او: «السنن»، در فقه؛ «التفسير»؛ «التاريخ»؛ «الزهد»؛ «البر والصلة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (256 /4)، تاريخ بغداد (169 -152 /10)، تاريخ الكبير (212 /5)، تذكرة الاولياء (188 -179 /1)، تهذيب التهذيب (341 -338 /5)، الجرح والتعديل (ج 2، ق 180

-179 /2)، حلية الاولياء (190 -162 /8)، دانشنامه ى ايران و اسلام (829 /6)، ريحانه (191 -189 /8)، سير النبلاء (421 -378 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (416)، كشف الظنون (1422 ،1410 ،911 ،57)، لغت نامه (ذيل/ ابن مبارك)، معجم المؤلفين (106 /6)، وفيات الاعيان (34 -32 /3)، هدية العارفين (438 /1).

ابن مبارك، ابوعثمان سعدان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 220 ق)، اديب، نحوى و محدث. وى برده و از اسيرانى بود كه در طخارستان به دست مسلمانان افتاد. ابن مبارك نابينا بود و در نحو از مكتب كوفيان پيروى مى كرد. از ابوعبيد معمر بن مثنى روايت مى كرده و ابن دينا هاشمى نيز از او روايت كرده است. از آثار وى: «خلق الانسان»؛ «كتاب الوحوش»؛ «الارض والمياه والبحار والجبال»؛ «النقائص والامثال».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (140 /3)، تاريخ بغداد (203 /9)، ريحانه (189 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (119)، معجم الادباء (190 -189 /11)، معجم المؤلفين (214 /4).

ابن متويه قزداني، ابوالحسن، علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، محدث امامى. وى از مشايخ اجازه شيخ اجل ابوجعفر محمد بن حسن بن وليد قمى (م 343 ق) است. از آثارش «نوادر كبير» است كه ابن بابويه آن را با واسطه محمد بن حسن بن وليد از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (336 /24)، رجال الطوسى (484)، رجال النجاشى (82 -81 /2)، ريحانه (196 /8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 204 -203 /4)، الفهرست للطوسى (229)، الكنى والالقاب (403 /1)، هدية الاحباب (86).

ابن مجاور شيرازي، نجم الدين ابوالفتح يوسف

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 601 ق)، اديب و شاعر. پدر وى از صوفيان شيراز بود كه در دمشق خانقاه بنا كرده بود. يوسف در دمشق متولد شد و همان جا نشو و نما يافت و در همان شهر مكتب خانه اى بنا كرد و به تعليم پرداخت. صلاح الدين او را به عنوان مربى پسرش برگزيد و پس از آن هم مدتى وزارت مصر را عهده دار بود. وى در سرودن شعر نيز توانا بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (302 -301 /9)، دانشنامه ى ايران و اسلام (831 /6)، دائرةالمعارف البستانى (676 /1).

ابن مجاور، جمال الدين، نجم الدين، ابوالفتح يوسف

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(690 -601 ق)، مورخ، محدث و كاتب ايرانى تبار. از كندى و ابن مندويه حديث شنيد. بنا به علت نامعلومى به هند رفت و از آنجا به عدن. سه بار به زبيد سفر كرد. در سال 621 ق در مكه بود و از آنجا به جده رفت. در غلافقه، يكى از شهرهاى يمن، مدتى مقيم شد. ابن مجاور با جمع آورى اطلاعات درباره ى شهرها، قبايل غرب و جنوب عربستان كتاب مشهور خود «تاريخ المستبصر/ مستنصر» را نوشت. ارزش اين كتاب بيشتر به لحاظ معرفى جغرافيايى و اجتماعى عربستان آن زمان است. راه شناسى كتاب نيز بسيار مفيد است و مسافتها به فرسنگ نوشته شده. ابن مجاور توصيف جغرافيايى خود را از مدينه شروع كرده و اطلاعاتى كه وى درباره ى قلهات، مسقط و صحار در خليج عمان به دست مى دهد از ديگر جغرافيدانان عرب پربارتر است. در اين كتاب از خليج فارس و جزيره ى كيش (قيس) نيز سخن رفته است. گزارش او درباره ى فرق اسلامى، آداب زناشويى، برده دارى، لباس، اوزان و مقياسها، سكه ها، كشاورزى، دريانوردى و حقوق گمركى بسيار دقيق است.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (341 /9)، دانشنامه ى ايران و اسلام (831 -829 /6)، معجم المؤلفين (345 /13).

ابن محسد شيرازي، محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت 766 ق)، فقيه شيعى. از بزرگان و نام آوران علماى اماميه ى روزگار خود بود كه در دمشق اقامت داشت و در مدرسه ى ابى عمر آن شهر بود. وى در جنبش ضد شيعى كه در شام روى داد، به همراه تعداد بسيارى از شيعيان شام كشته شد. ابتدا قاضى حنبلى چهل روز وى را زندانى كرد. پس از آن او را نزد قاضى القضات مالكى حاضر كردند و او دستور ضرب داد. سپس نزد نائب السلطنه بردند و عليه او شهادت دادند و قاضى حكم به ريختن خون او كرد. پس او را به بيرون شهر برده و گردنش را زدند و او را سوزاندند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (101 /10)، شهيدان راه فضيلت (154)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 210 -209 /8).

ابن مدبر، ابوالحسن احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 270 ق)، كاتب و شاعر. در روزگار خلافت واثق عباسى سرپرست ديوان سپاه و از دولتمردان بود. در سالهاى نخست خلافت متوكل سرپرستى هفت ديوان را داشت. متوكل اشعار او را مى پسنديد و آنها را ارج مى نهاد. نفوذ ابن مدبر در دربار باعث بدگمانى وزير خليفه عبيداللَّه بن خاقان شد و گويا ابن مدبر و برادرش به زندان افتادند. اما پس از چندى كارگزار خراج دمشق و اردن شد و به دمشق رهسپار شد. پس از آن وى كارگزار مصر شد و به علت مالياتهاى تازه كه وضع كرده بود از منفورترين كارگزاران خراج شد. وى با ابن طولون كشمكشهايى پيدا كرد كه درگيرى آنها به سامرا نيز كشيد و احمد بن طولون ابن مدبر را به زندان افكند و دارايى وى را مصادره كرد. برخى منابع گفته اند به اشاره ابن طولون در زندان كشته شد

و برخى ديگر مى گويند در 258 ق آزاد شد و پيشكار دارايى شام و اردن و فلسطين شد و به دمشق رفت. ابن طولون كه دمشق را تسخير كرد بار ديگر ابن مدبر را بازداشت نمود و به پرداخت 600 هزار درهم محكوم كرد. وى را به مصر بردند و در آنجا تا پايان عمر زندانى بود. وى هر كسى كه شعرش را مى پسنديد صله مى داد و به هر كسى كه شعرش را نمى پذيرفت دستور مى داد 100 ركعت نماز بخواند. از آثارش: كتاب «المجالسه والمذاكره».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (833 /6)، ريحانه (198 -197 /8)، سير النبلاء (126 -125 /13)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (203)، الكنى والالقاب (404 /1)، معجم الادباء (228 /1)، الوافى بالوفيات (4038 /8)، وفيات الاعيان (57 -56 /7).

ابن مراغي همداني، ابوالفتح محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 371 ق)، اديب، نحوى و محدث شيعى. در بغداد ساكن شد و از ابن قتيبه حديث شنيد. آموزگار عزالدوله بويهى بود. ابوالحسين محاملى از وى روايت مى كرد. حافظه اى نيكو داشت و در نحو و لغت زبانزد بغداديان بود. برخى وى را منسوب به قبيله هَمْدان و گروهى او را همدانى دانسته اند. از آثارش: «استدراك لما اغفلة الخليل»؛ «البهجة»، نظير كتاب «الكامل للمبرد»؛ «مختار الاخبار»؛ «كتاب الخليلى فى الامامة»؛ «ذكر المجاز فى القرآن»؛ «اسماء البلدان»، و جلد دوم آن به نام «اخبار البلدان»؛ «كتاب الجزء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (298 /6)، اعيان الشيعه (201 /9)، ايضاح المكنون (447 ،293 /2)، تاريخ بغداد (154 -152 /2)، الذريعه (169 /20 ،159 /3 ،65 ،23 -22 /2)، رجال النجاشى (319 -318 /2)، ريحانه (199 /8 -279 /5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 258

/4)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (144)، كشف الظنون (87 ،78)، لغت نامه (ذيل/ ابن مراغى)، معجم الادباء (103 -101 /18)، معجم رجال الحديث (160 -159 /15)، معجم المؤلفين (157 /9)، هدية العارفين (50 /2).

ابن مردان، ابوموسي عيسي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، نحوى. وى از ياران فرّاء نحوى بود. از آثار او: «القياس على اصول النحو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (200 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (119 -118)، كشف الظنون (1366).

ابن مرزبان اصفهاني، ابواحمد عبدالرحيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 396 ق)، پزشك، فقيه و قاضى. از مردم اصفهان بود و در روزگار آل بويه در بغداد به كار پزشكى مى پرداخت. چندى نيز قاضى شوشتر و خوزستان بود. در شوشتر درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (121 -120 /4)، الكامل (229 /7).

ابن مرزبان، ابونصر سهل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 420 ق)، اديب و شاعر. از مردم اصفهان بود كه در قاين متولد شد و در همان جا نشو و نما يافت. در نيشابور مسكن گزيد و چند بار در جستجوى كتاب به بغداد سفر كرد و كتابهايى نفيس گرد آورد. ابن مرزبان معاصر ثعالبى بود و با او مكاتبه داشت. از آثار وى: «اخبار ابى العيناء»؛ «اخبار ابن الرومى»؛ «اخبار جحظة البرمكى»؛ «الآداب فى الطعام والشراب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (210 /3)، معجم المؤلفين (286 /4).

ابن مسكويه، ابوعلي، ابوعبداللَّه احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 421 ق)، فيلسوف اديب، نويسنده، و منشى آل بويه. ملقب به خازن. در خانواده اى زردشتى در رى متولد شد. در فن دبيرى چندان مهارت داشت كه به عنوان كاتب و نديم به خدمت ابومحمد حسن مهلبى، وزير امير معزالدوله ى ديلمى درآمد و تا زمان مرگ با وى بود. مدت هفت سال نيز در خدمت ابن عميد در دربار ركن الدوله در رى بود و سمت كتابدارى و نگاهدارى اسناد و مدارك را داشت. در 355 ق كه غازيان آشوبگر خراسان بر سر راه خود به روم شرقى از رى مى گذشتند، كتابخانه ى عظيم ابن عميد را از غارت و ويرانى مصون داشت. پس از عزل ابوالفتح ابن عميد، همكارى با دستگاه صاحب بن عباد را نپذيرفت. چه خود را همپايه ى وى مى دانست و مستقيماً به خدمت يكى از فرمانروايان آل بويه درآمد. پس از مرگ عضدالدوله به خدمت پسرش، صمصام الدوله رسيد. از معاصران بوعلى سينا بود و با ابوحيان توحيدى و بديع الزمان همدانى مكاتبه داشت. از احوال ابن مسكويه پس از اعدام ابن سعدان، وزير صمصام الدوله (375 ق)، اطلاع چندانى در دست نيست. ابن مسكويه چهره ى برجسته اى در حيات عقلى و فرهنگى زمان خود بود.

در رشته هاى گوناگون تاريخ، علم كلام، فلسفه و پزشكى تبحر داشت. به كيمياگرى و علوم غريبه سخت علاقه مند بود. برداشت وى از دين بيشتر فلسفى و تا حدى عقلانى بود. رنگ فلسفى آثار ابن مسكويه سبب شده است كه شيعيان بيش از اهل تسنن آنها را بپذيرند. خود وى مانند فارابى و اخوان الصفا از معتقدان به تشيع فلسفى بود. از ديگر علوم مورد علاقه ى وى پزشكى بود و بسيار محتمل است كه دو كتاب داروشناسى كه ابن قفطى در «تاريخ الحكماء» از وى نام برده است براى عضدالدوله تأليف كرده باشد. از آثار مهم او «تجارب الامم و عواقب الهمم» در تاريخ است از آغاز تا مرگ عضدالدوله 372 ق. از ديگر آثار بزرگ وى: «تذهيب الاخلاق و تطهير الاعراق»، در فلسفه اخلاق است. هدف از تأليف اين كتاب آن بوده است كه براى دانشجويان فلسفه و اخلاق، كتابى ساده و روان مشتمل بر بيان اصول فلسفه فراهم آورد. پس از آن كتب زيادى را به اين سبك نوشتند از آن جمله، «اخلاق ناصرى» خواجه نصيرالدين طوسى كه ترجمه و تأليفى از آن كتاب؛ كتاب «حكمة الخالده»، ترجمه ى كتاب «جاويدان خرد»، كه يكى از نسخه هاى آن عنوان «كتاب آداب العرب والفرس» دارد.[1]

(مسكويه معر.) ابوعلى خازن احمد بن محمد بن يعقوب (ف. 421 ه.ق.) بنا به نقل مورخان و يا پدر او در آغاز امر زردشتى بود و سپس اسلام آورد. ابوعلى نخست در خدمت ابومحمد مهلبى وزير معزالدوله (ف. 352) به سر مى برد و بعد از آن نزد ابن العميد رفت و خازن كتب او بود. پس از وفات ابن العميد چندى در خدمت عضدالدله ديلمى و صمصام الدوله

گذراند. ابو على به علوم اوايل معرفت بسيار داشت و از آن جمله به فلسفه و طب و كيميا بيش از همه مايل بود. وى از نويسندگان و مورخان مشهور اسلامى محسوب مى شود. از جمله آثار فسلفى او كه در دست است كتب ذيل را نام مى بريم: الطهارة فى علم الاخلاق، كتاب فى جواب المسائل الثلاث (در سه مسأله: اول در اثبات صانع، دوم در نفس و احوال آن، سوم در نبوات)، تهذيب الاخلاق، آداب العرب و الفرس (ه.م.)، جاويدان خرد، كتاب العادة تجارب الامم (ه.م.) ابن مسكويه در ما بعدالطبيعه سه مسأله اثبات وجود صانع و نفس و نبوت را با روش تازه اى مورد مطالعه قرار داده است.

ابوعلى احمد بن محمد بن يعقوب مسكويه (ف. 421 ه.ق) از بزرگان فلاسفه و حكما و مشاهير دانشمندان اسلامى است. در لغت، منطق، فنون شعر، رياضيات، فلسفه و حكمت استاد بود، به خدمت عضدالدوله رسيد و سمت نديم و خازنى او را يافت. تأليفات بسيارى دارد كه از آن جمله است «تجارب الامم و تعاقب الهمم» و «تهذيب الاخلاق و تطهيرالاعراق» و كتاب «جاويدان خرد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (205 -204 /1)، اعيان الشيعه (172 -158 /3)، تاريخ ادبيات در ايران (302 -300 /1)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (195 -173)، تاريخ فلسفه در اسلام (682 -665 /1)، تازيخ گزيده (689)، تاريخ نظم و نثر (123)، دانشنامه ى ايران و اسلام (854 -852 /6)، دايرةالمعارف فارسى (34 /1)، الذرّيعه (66 /4 ،105 /2 ،387 /1)، روضات الجنات (266 -264 /1)، رى باستان (287 ،286 /2)، ريحانه (208 -206 /8)، كشف الظنون (1937 ،1436 ،1303 ،514 ،43)، الكنى والالقاب (409

-408 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، مؤلفين كتب چاپى (337 -336 /1)، مجالس المؤمنين (190 -189 /2)، معجم الادباء (19 -5 /5)، معجم المؤلفين (169 -168 /2)، هدية العارفين (73 /1).

ابن مشهدي حائري، ابوعبداللَّه محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم و هفتم ق)، محدث و فقيه شيعى. از ابن بطريق، ورّام بن ابى فراس، ابن زهره، هبة اللَّه بن نما و ابن شاذان بن جبرئيل قمى حديث شنيد و از همگى آنان اجازه ى حديث گرفت. محدث نورى او را در شمار مشايخ نجيب الدين بن نما آورده است. از آثارش: «بغية الطالب و ايضاح المناسك لمن هو راغب فى الحج»؛ «مزار كبير»، معروف به «مزار محمد بن المشهدى»؛ «المصباح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (202 /9)، خاتمة مستدرك الوسائل (20 -19 /3)، الذريعه (325 -324 /20 ،135 -134 /3)، رياض العلماء (49 /5)، ريحانه (209 -208 /8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 253 -252 /6)، فوائد الرضويه (449)، الكنى والالقاب (409 /1)، مشاهير دانشمندان اسلام (337 -336 /2)، معجم المؤلفين (153 /9)، معجم رجال الحديث (260 -259 /17 ،159 /15).

ابن مظفر شيرازي، بهاءالدين، ابوالمبارك محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 740 ق)، حافظ، صوفى و محدث. نزد شيخ على ديوانى واسطى درس خواند، و «كتاب شاطبى» و «جامع الاصول» را بر او خواند. وى در قراآت هفتگانه قرآن ماهر بود. در بقعه پدر و جدش و همچنين مسجد سرو با بيانى خوش وعظ مى گفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (218)، تذكره ى هزار مزار (249 -248).

ابن مظفر شيرازي، جلال الدين، ابوالميامن مسعود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 725 ق)، مفسر، واعظ، عارف و دانشور. وى نياى مادرى ابوالعباس زركوب شيرازى، نويسنده ى «شيرازنامه» و نياى سوم جنيد شيرازى، نويسنده ى «شد الازار» بود. دوبار حج گزارد اما سعى كرد كه مردم بر آن مطلع نشوند. او در مسجد آدينه ى سنقرى وعظ مى كرد و در بقعه ى شيخ كبير درس حكمت مى گفت. در شيراز سپرده شد. از تأليفات وى: «كتاب مفتاح الروايات و مصباح الحكايات»، كتابى در فضائل اهل بيت- عليهم السلام- در چهار مجلد، مشتمل بر دوازده باب. بعلاوه وى داراى تأليفات و مجموعات و اجازات و اسانيد معتبر است كه اكثر آنها از شيوخ پدرش بوده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (217)، بزرگان نامى پارس (407 -406 /1)، تذكره ى هزار مزار (132 -131)، شيرازنامه (179)، معجم المؤلفين (231 /12).

ابن مظفر شيرازي، زين الدين، طاهر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف پس از 700 ق)، عالم، عارف، مفسر و محدث. براى تحصيل علم مسافرت بسيار كرد و صحبت مشايخ را دريافت. به تدريس و تربيت اهل علم علاقه داشت و چندين سال در سير و سلوك و درس و افاده و وعظ بود. كتاب «جامع الاصول» مجدالدين ابن اثير جزرى را از قطب الدين محمود شيرازى روايت مى كرد. او را مجموعه ها و اجازات از پدر خود در تفسير و حديث و فقه و تصوف و تاريخ است. در پايان زندگى سفرى به جزاير خليج فارس، كيش و هرمز، كرد. در بين راه چون به نماز شب نشست و برخاست مى كرد، نگهبان قافله، به اشتباه، تيرى به پيشانى او زد و به زندگيش خاتمه داد. جنازه اش را به شيراز آوردند و در بيرون دروازه فسا دفن كردند. از آثار وى: كتابى در فضيلت علم و شرف

دانشمندان به نام «تحفة الحلفاء الى حضرة الخلفاء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (215 -214)، بزرگان نامى پارس (273 -271 /1)، تذكره ى هزار مزار (235 -231 ،22 -21)، شيرازنامه (179)، معجم المؤلفين (39 /5).

ابن مظفر شيرازي، سعدالدين، ابواليمن اسعد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 670 ق)، واعظ و اديب. پسر مهتر مظفر بود. به مدد حافظه ى توانا بسيارى از كتابها و آيات و احاديث و احكام را در خاطر داشت و آنها را درس مى داد، و در مسجد عتيق و مسجد بغدادى وعظ مى كرد. در وعظ بسيار خوش بيان بود. هنوز جوان بود كه در پى ريزش سقف خانه اش در زير آوار از پاى درآمد. وى پيش از پدر وفات كرد. و در مقبره خانوادگى دفن شد. پدرش در سوك او بسى ابيات سرود كه تمامى حاكى از سوزش و احتراق بود. در «شيرازنامه» اين مشخصات با سعدالدين محمد انطباق داده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (213)، تذكره ى هزار مزار (243 -242 ،25)، شيرازنامه (179).

ابن مظفر شيرازي، شمس الدين، ابوالمفاخر عمر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 662 -632 ق)، دانشمند، محدث و متكلم. معروف به حكيم. وى در ادبيات، فقه، نجوم، پزشكى، رياضى و دانشهاى ديگر استادى داشت. از شاگردان قاضى سراج الدين ابوالعز مكرم بن ابى العلاء و معاصر امام فخر رازى بود. وى امام فخر را مى ستود و كتابهاى او را انتشار مى داد و با او مكاتبه داشت. از شيخ ابوالفتوح منتجب الدين محمود بن خلف عجلى و شيخ عبدالرحيم سروستانى و شيخ عبدالوهاب ابن سكينه بغدادى و شهاب الدين سهروردى، عارف معروف، روايت مى كرد. با شيخ سهروردى ديدار كرد و با او به سفر حج و از آنجا به بغداد رفت. وى بخشى از كتاب «عوارف المعارف» شيخ شهاب الدين را پيش او خواند. شمس الدين نويسنده اى پركار بود و از هيجده سالگى به نوشتن روى آورد. به خط خود بسيار حديث نوشت و اجازه ها داد. شمس الدين براى اينكه علم را همگانى سازد اين علوم را به شعر درآورد

تا فراگرفتنش براى دانشجويان آسانتر باشد. وى در عبارت نيز كوشا بود. در شيراز درگذشت و در مقبره باغ نو شيراز در كنار پدر و برادر مدفون است. از آثار وى: كتاب «الاربعين» به نام «دارالسلام فى مدار الاسلام»؛ «المحصل فى شرح المفصل»؛ «الهداية»؛ «التبيان»؛ «الفرائض»؛ «زبدة الادراك فى هيئة الافلاك»؛ «المدخل فى النجوم»؛ «تلخيص البيان فى تخليص الابدان»؛ «منهاج الاريب فى احتياج الى الطبيب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (216)، بزرگان نامى پارس (359 -357 ،294 /1)، تذكره ى هزار مزار (285 -284 ،20 -19)، شيرازنامه (180 -179)، معجم المؤلفين (4 -3 /8).

ابن مظفر شيرازي، شمس الدين، ابوالمؤيد عمر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 700 ق)، واعظ و محدث. مردى پارسا بود و در اخبار و حديث استادى داشت. در رباط شيخ ابراهيم كرخى وعظ مى كرد. منصور راستگو برادر او بود. وى با خط بسيار حديث نوشت و اجازه ها داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى هزارمزار (250 ،24)، شيرازنامه (179).

ابن مظفر شيرازي، صدرالدين، ابوالمعالي مظفر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 688 /687 /681 ق)، عالم، عارف و محدث. ابتدا نزد پدرش، سعدالدين محمد، درس خواند. عمويش، شمس الدين ابوالمفاخر و شمس الدين محمد بن صفى، ابوالخير سيرافى و شهاب الدين فضل اللَّه تورپشتى و قاضى مجدالدين فالى و امام الدين بيضاوى از استادان او بودند. وى در فقه و حديث از سرآمدان بود و در مسجد باغ نو وعظ مى كرد. اتابك ابوبكر سعد بن زنگى از مريدان وى بود. او با يكى از دختران شيخ بيضاوى ازدواج كرد و هفت فرزندش همگى از علما بودند. حدود شصت كتاب و رساله به زبانهاى عرب و فارسى نوشت. از آثار وى: «التلويح»، شرح بر «مصابيح السنة» حسين بن مسعود؛ «غررالمعانى والنكات»، در شرح «المقامات» حريرى، «غايةالايجاز فى بيان الحقيقة والمجاز»؛ «توضيح السبيل فى الجرح والتعديل»؛ «المرموزات العشرين»؛ «منتهى المطالب فى معرفة اميرالمؤمنين على بن ابى طالب- كرم اللَّه وجهه-»؛ «تحفة الاحرار»؛ «حلية الافاضل و زينة المحافل»؛ «انيس القلوب»؛ «تبصير الملوك والسلاطين فى التحذير عن اعوان الشياطين»؛ «مسائل الخلاف المستخرجة من كتب الاشراف»؛ «منتقد الاخبار و معتقد الاخيار فى شرح احاديث النبى المختار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (213 -211)، بزرگان نامى پارس (295 -293)، تذكره ى هزار مزار (242 -237 ،21 -20)، شيرازنامه (179 -178)، كشف الظنون (1791 -1202)، معجم المؤلفين (301 /12).

ابن مظفر شيرازي، نجم الدين، ابوالفتح محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 740 ق)، زاهد، واعظ و نساخ. نزد شهاب الدين زنجانى و نورالدين خراسانى درس خواند. زبان آور بود و در رباط ضيائيه و گاه مسجد عتيق وعظ مى كرد. در حفظ قرآن و ضبط وجوه قراآت و بيان متشابهات نيز دست داشت. از طريقه ى پدر و عم خود پيروى كرد و به انزوا گراييد و به در خانه

حاكمى نرفت. وى در مقبره ى پدرانش مدفون است. معين الدين ابوالقاسم جنيد شيرازى، نويسنده ى «شدالازار» پسر او بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان نامى پارس (397 -396)، تذكره ى هزار مزار (254 -251 ،16).

ابن معروف، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، اديب و فرهنگ نويس. وى مؤلف فرهنگى است به نام «كنزاللغات» يا «كنز اللغه» كه اين كتاب را به نام سلطان محمد كاركيا و پسرش كاركيا ميرزا على تدوين كرد. اين كتاب از بدو تأليف مورد استفاده ى طالبان علم بود. مؤلف در گردآورى اين كتاب از قرآن و اكثر كتابهاى لغت عربى و تفسير، حديث فقه و طب بهره برده است. وى در آغاز هر باب به ذكر مصادر مبادرت كرده و از بيان مشتقات آنها خوددارى كرده و بعد از ذكر مصادر به لغات غير مشتقه پرداخته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (380 /9)، تاريخ ادبيات در ايران (112 /4)، تاريخ نظم و نثر (260)، الذريعه (164 /18)، ريحانه (214 /8)، كشف الظنون (1518).

ابن مَعْقِل نسفي، ابواسحاق ابراهيم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 295 ق)، محدث و مفسر و فقيه حنفى. از مردم روستاى سانج در نزديكى نسف بود. «صحيح» بخارى را از مؤلف آن روايت كرد و از قتيبة بن سعيد، ابوكريب، هشام بن عمّار حديث شنيد. فرزندش، سعيد بن ابراهيم، و على طَغامى و خلف بن محمد خَيّام از وى روايت كردند. ابن معقل چندى قاضى نسف (نخشب) بود و عالم آن سامان به حساب مى آمد. از آثار وى: «المسند» در حديث؛ «التفسير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (70 /1)، سير النبلاء (493 /13)، كشف الظنون (1685 ،436)، معجم المؤلفين (115 /1)، الوافى بالوفيات (149 /4).

ابن مقفع، عبداللَّه

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(102- ح 139 ق)، مترجم و عالم. وى يكى از نخستين مترجمان آثار ادبى تمدنهاى هند و ايرانى به زبان عربى و يكى از آفرينندگان نثر ادبى عربى است. در خاندانى نجيب زاده در جور فارس، فيروزآباد كنونى، متولد شد. پدرش، دادويه كه با نام اسلامى مبارك، معروف بود در زمان حجاج تحصيلدار ماليات بود و چون به جرم اختلاس شكنجه شد، وى را به تمسخر مقفع خواندند. عبداللَّه نام اسلامى روزبه بود. در آغاز در كرمان منشى حكام و صاحب منصبان اموى بود. در آنجا ثروتى هنگفت به دست آورد. پس از آن به خدمت عيسى بن على، عموى منصور، خليفه ى عباسى، درآمد. بهترين سالهاى عمر وى در كوفه و بصره طى شد. در محفل اديبان و ظريفان رفت و آمد داشت. مرگ وى عللى سياسى داشت. ابن مقفع با دست بردن در متن دستخط امان نامه ى منصور خليفه سبب برآشفتگى و بدگمانى خليفه در حق خود شد. خليفه فرمان داد تا دست كاتب گستاخ را قطع كنند. حاكم

بصره كه از مدتها پيش كينه ى وى را در دل داشت از اين پيشامد براى گرفتن انتقام شديد بهره برد و ابن مقفع را زير شكنجه هاى سهمناك به قتل رساند. ابن مقفع، با وجود كمى عمر خود آثار گرانبهايى را تأليف و ترجمه كرد، از آن جمله اند: ترجمه ى «كليله و دمنه»، كه قديمى ترين ترجمه از اين اثر هندى است؛ «ادب الصغير» و «ادب الكبير»؛ «اليتيمة»؛ «خداى نامه» كه ترجمه اى است از «آيين نامه ى» عهد ساسانيان؛ «كتاب مزدك»؛ «كتاب التاج».[1]

عبداللَّه روزبه (مقت. 142 يا 143 يا 145 ه.ق.) اصل وى از فارس است و او در آغاز كاتب عيسى بن على بود و يكى از ناقلان بزرگ كتب از فارسى به عربى است. از تأليفات اوست: التاج در سيرت انوشروان، آيين نامه، كليله و دمنه، اليتيمة (در رسائل). ابن مقفع به تحريك سفيان بن معاويه و موافقت منصور خليفه در 36 سالگى كشته شده و در كيفيت مرگ او روايات مختلف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (284 -283 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (187 -185)، تاريخ ادبيات زبان عربى (352 -346 ،338 -329)، تاريخ الحكماء قفطى (307 -306)، تاريخ گزيده (687)، دانشنامه ى ايران و اسلام (868 -864 /6)، دائرةالمعارف اسلامى (1674 /2)، روضات الجنات (219 /3)، ريحانه (226 -222 /8)، سير النبلاء (209 -208 /6)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (196 -195)، كشف الظنون (745 ،217)، الكنى والالقاب (425 -421 /1)، لسان الميزان (175 -173 /4)، لغت نامه (ذيل/ ابن المقفع)، معجم المؤلفين (402 /13 ،156 /6)، مؤلفين كتب چاپى (1001 -999 /3)، الوافى بالوفيات (639 -633 /17)، وفيات الاعيان (155 -151 /2)، هدية العارفين (438 /1).

ابن مَكّي رازي، حسام الدين، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 598

/593 ق)، فقيه حنفى. چندى در حلب مى زيست، سپس به دمشق رفت و تا پايان زندگى در آن شهر ماند. پيكر وى را پس از مرگ در بيرون باب الفراديس به خاك سپردند. از آثار وى: «سلوة الهموم»؛ «خلاصة الدلائل فى تنقيح المسائل»، كه تكمله و شرحى است بر «مختصر القدورى»، در فروع فقه حنفى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (61 /5)، كشف الظنون (1633 ،1632 ،999)، معجم المؤلفين (30 /7)، هدية العارفين (703 /1)، رى باستان (329 /2).

ابن منتجب مروزي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 536 ق)، كاتب، اديب و شاعر. از مردم مرو بود. پدرش محمد نيز اديب و شاعرى فاضل بود و خطى نيكو داشت و لقب منتجب الملك داشت و زمخشرى وى را مدح و مرثيه گفته بود. وى به عراق سفر كرد و شهرهاى اين سرزمين را سياحت كرد. در مرو از ابوعلى اسماعيل بن احمد بن حسين بيهقى حديث شنيد. سرانجام در يورش خوارزمشاهيان به مرو كشته شد. از آثار وى: «تعلة المشتاق الى ساكنى العراق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (149 /5)، ايضاح المكنون (297 /1)، معجم الادباء (61 -58 /15)، معجم المؤلفين (183 /7).

ابن منجّم، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(352 -277 /276 ق)، اديب، شاعر، منجم، متكلم و نسب شناس. وى در بغداد متولد شد. با صاحب بن عباد نيز مدتى معاشر بود.، نديمى گروهى از خلفاء را كرد گويا به وزارت نيز رسيد. از آثارش؛ كتاب «القوافى»؛ فضائل «شهر رمضان»؛ «الرّد على الخليل»، در عروض؛ كتاب «النيروز النوروز والمهرجان»؛ «الفرق بين ابراهيم بن المهدى و اسحاق الموصلى فى الغناء» و «اللفظ المحيط بنقض مالفظ به اللقيط»، در معارضه ى كتاب «الفرق والمعيار» ابوالفرج اصفهانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (183 /5)، ريحانه (267 /8 ،369 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (238)، كشف الظنون (1559 ،1468 ،1256)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم الادباء (120 -112 /15)، معجم المؤلفين (256 /7)، وفيات الاعيان (376 -375 /3)، هدية العارفين (680 /1).

ابن منجّم، ابوعبداللَّه هارون

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(288 -251 ق)، اديب، اخبارى و شاعر. معروف به ابن ابى منصور منجم. وى در بغداد متولد شد. با اديبان و خلفاى هم روزگارش مجالست داشت. در جوانى در شهر بغداد درگذشت. از آثارش. «البارع»، در اخبار شعراء مولدين؛ «المختار»، در اغانى؛ كتاب «النساء و ماجاء فيهن من الخبر و محاسن ماقيل فيهن من الشعر والكلام الحسن» يا «اخبار النساء»؛ «اختيار الشعراء كبير»، كه ناتمام ماند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (43 -42 /9)، ريحانه (368 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (238)، كشف الظنون (217)، الكنى والالقاب (210 /3)، لغت نامه (ذيل / ابوعبداللَّه). سير النبلاء (405 -404 /13)، معجم الادباء (263 -262 /19)، معجم المولفين (129 /13)، وفيات الاعيان (79 -78 /6)، هديه العارفين (503 /2).

ابن مندويه ي اصفهاني، ابوعلي احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 410 /407 ق)، پزشك و فيلسوف. اهل اصفهان و از پزشكان مشهور عهد ديلميان بود. عضدالدوله به هنگام گشايش بيمارستان عضدى او را به بغداد احضار كرد. وى يكى از بيست و چهار پزشكى بود كه براى مداواى بيماران در بيمارستان انتخاب شد. ابن مندويه با ابن سيار و اهوازى همعصر بود. شاگردان بسيارى تربيت كرد، و از پركارترين محققين زمان خود بود. از آثار او: «كافى»، مهم ترين اثر ابن مندويه، معروف به «قانون صغير»؛ «الجامع الكبير»؛ «الجامع المختصر فى طب»؛ «المدخل الى الطب»؛ «الاغذيه»؛ «المغيث»؛ «نهاية الاختصار»، دو كتاب اخير هر دو در پزشكى است؛ «الطبيخ»؛ و رسايل متعدد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (259 /2)، تاريخ الحكماء قفطى (587)، تاريخ طب (672 -670 /2)، ريحانه (233 /8)، كشف الظنون (900 ،896 ،895 ،891 ،888 ،884 ،880 ،861 ،856 ،853 ،849 ،573)، معجم المؤلفين (269 /1)، الوافى

بالوفيات (55 -53 /7).

ابن منده اصفهاني، ابراهيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 320 ق)، محدث حنبلى. وى عموى محمد بن اسحاق صاحب تصانيف است. از آثارش: «الشيوخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (13 /15)، معجم المؤلفين (110 /1).

ابن منده اصفهاني، ابوالحسن عبداللَّه، عبيداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 464 /462 ق)، محدث. وى از اعضاى خاندان دانشور منده بود. او از پدرش و ابن خُرَّشيد قُوله و ابوجعفر بن مرزبان و حسن بن يَوَه حديث شنيد و حسين بن عبدالملك الخلّال و گروهى از وى روايت كردند. وى هشتاد سال زيست. در جيرفت درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (879 /6)، سير النبلاء (355 / 18).

ابن منده اصفهاني، ابوالقاسم عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(470 -383 ق)، مورخ، حافظ و محدث حنبلى. منده نياى بزرگ او بود. در اصفهان به دنيا آمد. نيا و پدرش هر دو عالم دينى بودند. ابوالقاسم از پدرش و ابوبكر بن مردويه و ابوجعفر مرزبان و ابراهيم بن خرشيد قوله و محمد بن ابراهيم جرجانى و ديگر محدثين حديث شنيد و از زاهر بن احمد سرخسى اجازه ى روايت گرفت. براى استماع بيشتر حديث بسيار سفر كرد و از مشايخ همدان، دينور، شيراز، بغداد و نيشابور حديث شنيد. ابن منده از علماى بزرگ عصر خويش بود، چنانكه وى را با خواجه عبداللَّه انصارى همسنگ مى دانستند. او از حسن خط نيز بهره داشت. ابوالقاسم بسيار به شرع پايبند بود و مردم را از منكر نهى مى كرد. او به مكه سفر كرد و ظاهراً در «تاريخ مكه» تأليفى كرده است. وى در اصفهان درگذشت. پيروان عقايد وى در اصفهان به عبدالرحمانيه موسوم بودند. از آثارش: «تاريخ اصفهان»، با ذكر تاريخ ولادتش در آن؛ «حرمةالدين»؛ «الرد على الجهمية»؛ «صيام يوم الشك»؛ «المستخرج من الكتب الناس»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (103 /4)، دائرةالمعارف البستانى (708 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (879 /6)، ريحانه (234 /8)، سير النبلاء (355 -349 /18)، الكامل (125

/8)، كشف الظنون (1672 -1671)، معجم المؤلفين (171 /5)، نامه ى دانشوران (292 -291 /5)، هدية العارفين (517 /1).

ابن منده اصفهاني، ابوالوفاء محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(632 -552 /550 ق)، محدث حنبلى. از افراد خاندان منده بود. از مسعود ثقفى عبدالمنعم سَعدويه، ابوعبداللَّه رستمى و ابوالخير باغبان روايت مى كرد. ضياء و ابن نجّار و شيخ عبدالصمد بن احمد بن ابى الجيش از او حديث شنيدند. در سال 632 ق كه مغولان به اصفهان تاختند وى در كشتار عام مردم اصفهان كشته شد. از آثارش «الايمان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (880 /6)، دائرةالمعارف البستانى (708 /1)، سير النبلاء (383 -382 /22).

ابن منده اصفهاني، ابوزكريا يحيي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(512 /511 -434 ق)، مورخ و محدث حنبلى. در اصفهان متولد شد. از پدر، عمويش و ابن ريذه ابوبكر اصفهانى دانش فراگرفت. در پژوهشهاى علمى با پدرش همراه بود. به سفر حج رفت و سپس راهى بغداد شد و در جامع منصورى درس گفت، و املاى حديث كرد. ابن ناصر و عبدالقادر حيلى و ابن خشاب نحوى و حافظ سلفى و عبدالوهاب انماطى و على بن ابى تراب خياط و محمد طرسوسى از وى حديث نقل مى كردند، و از شاگردان او به حساب مى آمدند. شهرت خاندان دانشور ابن منده در علم و فضل با نياى بزرگ او، خاندان دانشور ابن منده در علم و فضل با نياى بزرگ او، يحيى، آغاز و به وى، يحيى، ختم مى شود. لذا وى را محدث بن محدث بن محدث بن محدث بن محدث بن محدث گويند. ابن منده داراى تصانيف و آثار بسيارى است از آن جمله: «تاريخ اصفهان»، كه احتمالاً اين كتاب را بر پايه ى كتاب جد بزرگش نوشته است؛ «التنبيه على احوال الجهال والمنافقين»؛ «زندگينامه ى مفصلى درباره ى طبرانى»؛ «مناقب الامام احمد»، درباره ى احمد بن حنبل؛ «معرفة السماء ارداف النبى»؛ «من عاش من الصحابة مائة

و عشرين»؛ «مناقب العباس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (194 /9)، دانشنامه ى ايران و اسلام (880 -879 /6)، دائرةالمعارف البستانى (708 /1)، ريحانه (234 /8)، سير النبلاء (396 -395 /19)، الكامل (285 /8)، كشف الظنون (1464 ،282)، الكنى والالقاب (428 -427 /1)، لغت نامه (ذيل/ بنومنده)، معجم المؤلفين (211 -210 /13)، نامه ى دانشوران (287 /5)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (257 -256)، وفيات الاعيان (171 -168 /6)، هدية العارفين (520 /2).

ابن منده اصفهاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(395 -310 ق)، حافظ، محدث و مورّخ. در خانواده ى علم و حديث، در اصفهان، به دنيا آمد از پدرش و عموى پدرش بهره گرفت و در جوانى به خراسان، اصفهان، عراق، حجاز، مصر، شام و بخارا حديثها شنيد. در نيشابور ابوحامد بن بلال و محمد بن حسين قطّان را درك كرد و از ابوالعباس اصم هزار جزء نحو نوشت. در بغداد از اسماعيل صفّار و ابوجعفر ابن البخترى و در طرابلس از خيثمة بن سليمان در شام از ابراهيم ابن سنان قنطرى و در حمص از حسن بن منصور امام و در مكه از ابوسعيد بن اعرابى و در مصر از ابوطاهر مدينى و احمد بن بهزاد فارسى و در سرخس از عبداللَّه بن محمد بن حنبل و در مرو از محمد بن احمد بن محبوب حديث شنيد. و به گفته فرزندش عبدالرحمن حدود 1700 استاد ديد و از ابن ابى حاتم و ديگران اجازه ى روايت گرفت. چون از سفر طولانى علمى اش بازگشت كتابهاى فراوانى به همراه آورد. ابوعبداللَّه حاكم و ابوعبداللَّه غنجار و ابوسعيد ادريسى و تمام رازى و ابونعيم اصفهانى و ابن بُندار رازى و بسيارى ديگر از شاگردان وى مى باشند. از آثارش: «فتح

الباب فى الكنى والالقاب»؛ «تاريخ اصفهان»؛ «معرفة الصحابه» يا «اسماء الصحابه»؛ «الناسخ والمنسوخ»؛ «التوحيد و معرفة اسماء اللَّه عزّ و جلّ و صفاته»؛ «الايمان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (235 /6)، ريحانه (234 /8)، سير النبلاء (43 -28 / 17)، الكامل (230 /7)، كشف الظنون (1406 ،1103 ،589 ،89)، معجم المولفين (43 -42 /9)، الوافى بالوفيات (191 -190 /2)، هدية العارفين (57 /2).

ابن منده اصفهاني، ابوعمرو عبدالوهاب

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(475 -386 ق)، حافظ و محدث. از برادرش عبدالرحمن بن محمد كوچكتر است. وى در اصفهان به دنيا آمد. از پدرش و ابواسحاق بن خرشيد قوله و ابن عبدالوهاب سُلّمى و ابوبكر بن مردويه و گروهى ديگر از علماى اصفهان بهره گرفت. او در نيشابور خدمت سعيد صيرفى رسيد و در شيراز و همدان و مكه و رى نيز اساتيدى ديد. او را مُسند و سندشناس حديث اصفهان مى دانند. وى در كارهاى علمى فرزندش يحيى را به يارى مى گرفت. فرزندش، يحيى بن عبدالوهاب، و موتمن ساجى و حسن رستمى و مسعود ثقفى و ابوالخير باغيان و بسيارى ديگر از شاگردان وى به حساب مى آيند. او با شاگردانش با اخلاقى بسيار نيكو برخورد مى كرد. سمعانى گويد كه در اصفهان جملگى بر مدح و ثناى او بودند. وى در اصفهان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دائرةالمعارف البستانى (708 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (879 /6)، سير النبلاء (442 -440 /18)، الكامل (132 /8)، معجم المؤلفين (228 /6)، وفيات الاعيان (171 -170 /6).

ابن منده اصفهاني، اسحاق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(341 ق)، محدث حنبلى. وى پدر ابوعبداللَّه محمد بن اسحاق پرآوازه ترين كسى از خاندان منده است. پاره اى منابع زندگى و كتابهاى پسرش را با وى درآميخته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (878 /6)، سير النبلاء (441 / 15).

ابن منده، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، محدث شيعى. ابن منده از استادش حسين بن يعقوب بزاز در 370 ق حديث مشهور «الطير المشوى» را كه در فضيلت اميرالمؤمنين (ع) است نقل كرده، و شيخ ابوالفتح كراجكى در 436 ق در طرابلس همين حديث را از وى شنيده و آن را در كتاب خويش «تفضيل اميرالمؤمنين (ع)» آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 119 /5).

ابن مهران، ابومُسلم عبدالرحمان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 275 ق)، حافظ و محدث. در بغداد متولد شد و در همان جا نشو و نما يافت. براى استماع حديث سفرهاى زيادى كرد و در خراسان، ماوراءالنهر، شام و جزيره از كسانى چون ابن ابى داوود و محمد بن محمد باغَندى و ابوالقاسم بغوى و ابوعَروبه حديث شنيد. پس از آن به نيشابور و از آنجا به سمرقند رفت و حدود 30 سال در اين شهر سكنى گزيد. در پايان عمر به حجاز رفت و در مكه زيست. احمد بن محمد كاتب، على بن محمدمقرى، ابوالعلاء واسطى، دارقطنى و حاكم نيشابورى از او حديث شنيدند. دارقطنى و ديگر بزرگان او را تكريم كرده و حاكم گويد كه او در شناخت حديث از پيشگامان بود. وى در مكه مى كوشيد تا از چشم محدثان و ديگران پنهان بماند. زندگى او به پارسايى گذشت و رجال نويسان از او به صفت ثقه ياد كرده اند. تصنيفات بسيارى داشت. از جمله ى آثار وى: «المسند»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (300 -299 /10)، سير النبلاء (337 -335 /16)، معجم المؤلفين (182 /5).

ابن مهريزد اصفهاني، ابومسلم محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(459 /457 -366 ق)، اديب، مفسر و محدث معتزلى. معروف به ابومسلم اصفهانى. وى محدث اصفهانى و از بزرگان معتزله ى عصر خويش است. ابومسلم آشناى به عربيت و به گفته يحيى بن منده آشناى به نحو بود. او از شاگردان ابوبكر بن مُقْرى بود و سعيد بن ابى رجاء صيرفى و حسين خلّال و محمد بن حَمد كبريتى از وى روايت كرده اند. او شيخ و استاد اسماعيل بن على حمامى است. در اصفهان درگذشت. از آثار وى: «جامع التأويل لمحكم التنزيل» يا «تفسير قرآن»، تفسير بزرگى

در بيست مجلد؛ «جامع الرسائل»؛ «ناسخ الحديث و منسوخه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (163 /7)، سير النبلاء (147 -146 /18)، لسان الميزان (374 -373 /6)، معجم المؤلفين (50 -49 /11)، ميزان الاعتدال (655 /3)، الوافى بالوفيات (131 -130 /4)، هدية العارفين (71 /2).

ابن مهزيار اهوازي، ابوالحسن علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 254 ق)، محدث امامى و فقيه شيعى. وى از ياران امام رضا (ع) و امام محمدتقى (ع) و امام على النقى (ع) بود. در اهواز به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت. پدرش از مردم دورق خوزستان بود كه نخست آيين مسيحى داشت. به واسطه ى حسن بن سعيد اهوازى، وى و پسرش، على، نزد امام رضا (ع) رفتند و به دست امام اسلام آوردند. ابن مهزيار از جانب امام محمدتقى (ع) و امام على النقى (ع) وكالت داشت و اين دو امام درباره ى خوبيهاى وى توقيعاتى صادر كرده اند. ابن مهزيار از محمد بن ابى عمير، على بن فضال، حسن بن على بن فضال و ابان بن عثمان و حسن بن محبوب و حسين بن سعيد اهوازى و ابراهيم بن محمد همدانى و احمد بن اسحاق ابهرى و جمعى ديگر كه شمار آنها به 55 تن مى رسد، روايت كرده است. وى شاگردان بسيارى تربيت كرده است كه ابوعبداللَّه برقى و برادرش، ابراهيم بن مهزيار، و ابراهيم بن هاشم قمى و پسرش، حسن بن على بن مهزيار، از آن دسته اند. بسيارى از رجال نويسان شيعه او را محدثى ثقه مى دانند و حدود 33 كتاب از وى برمى شمارند. از آثار وى: «كتاب الوضوء»؛ «كتاب الصلاة»؛ «كتاب الزكاة»؛ «كتاب الصوم»؛ «كتاب الحج»؛ «كتاب الانبياء»؛ «كتاب المثالب»؛ «كتاب البشارات»؛ «المواريث»؛ «الملاحم»؛ «التقيّه»؛ «الرد على

الغلاة»؛ «تفسير ابن مهزيار»؛ «التجمل والمروءة»؛ «المكاسب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (178 /5)، ايضاح المكنون (349 ،346 ،336 ،328 ،321 ،319 ،301 ،293 ،289 ،283 ،280 ،278 ،273 ،198 /2 ،304 /1)، الذريعه (336 /24 ،214 /10 ،249 ،248 /4)، رجال الطوسى (417 ،403 ،381)، رجال النجاشى (76 -74 /2)، ريحانه (239 /8)، الفهرست للطوسى (231)، الكنى والالقاب (433 -432 /1)، لغت نامه (ذيل / على اهوازى)، مجالس المؤمنين (423 -421 /1)، معجم المؤلفين (247 /7)، مفاخر اسلام (126 ،107 /1)، هدية العارفين (674 /1).

ابن نصير انبردواني، ابوكامل احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 449 ق)، عالم و فقيه حنفى. از مردم روستاى انبردوان در بخارا بود. وى در مذهب حنفى تعصب مى ورزيد و دشمن سرسخت شافعيان به شمار مى آمد. از عالمان به انساب به شمار مى رفت. از آثار وى: «المضاهاة والمضافات فى الاسماء والانساب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (207 /1)، كشف الظنون (1712)، معجم المؤلفين (136 /2).

ابن وليد قمي، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 343 ق)، فقيه، محدث و رجال شناس شيعى. از محمد بن صفار و سعد بن عبداللَّه اشعرى و ديگران علم آموخت. وى به دقت در شنيدن حديث شهرت داشت. نجاشى او را ثقه خوانده است. شيخ صدوق، تلعكبرى، ابوالحسين بن ابى جيدوعلى بن حسين بن بابويه از شاگردان وى بودند و از او روايت كرده اند. فرزندش، احمد بن محمد استاد شيخ مفيد و از مشايخ اجازه اوست. از آثارش: «التفسير القرآن»؛ «الجامع»؛ و فهرستى در رجال.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رجال ابن داود (قسم 308 /1)، رجال الطوسى (495)، رجال النجاشى (302 -301 /2 ،123 /1)، ريحانه (265 /8)، الفهرست للطوسى (285 -284)، الكنى والالقاب (446 /1)، معجم رجال الحديث (208 -206 /15).

ابن هارون توزي، ابومحمد عبداللَّه

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 203 ق)، اديب و نحوى. نسبت وى به توز، شهرى نزديك اهواز، مى رسد. نخست برده ى قريشيان بود. شاگرد اصمعى بود و «الكتاب» سيبويه رانزد ابوعمر جرمى خواند از آثارش «كتاب الاضداد»؛ «كتاب الامثال»؛ «كتاب الخيل»؛ «كتاب فعلت و افعلت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (294 ،173 /2 ،94 /1)، روضات الجنات (3 /6)، ريحانه (267 -266 /8)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (99 -98)، لغت نامه (ذيل/ ثورى)، معجم المؤلفين (143 /6).

ابن هارون دشت ميشاني، ابوعمرو سهل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 215 ق)، حكيم، شاعر، نحوى و لغوى. معروف به بزرگمهر اسلام. وى از مردم دشت ميشان بود كه به بصره نقل مكان كرد و در آنجا شهره گشت. و به خدمت هارون الرشيد درآمد و تا آنجا اوج گرفت كه به جاى يحيى برمكى برگزيده شد. او همچنين از خادمان خاص مأمون گرديد و متصدى خزانةالحكمة و كتابدار مأمون شد. ابن هارون از شعوبيان بود و عجم را بر عرب برترى مى داد. و در اين باره كتابها و رسايل مختلفى نگاشته است. جاحظ شيفته اوست و در وصفش گويد كه او خطيب، شاعر و نويسنده قطعات بلند و كوتاه و كتب بزرگ است. گويند كه وى بخيل و خسيس بود، به طورى كه رساله اى در «بخل» نوشت و در آن خساست و بخل را ستود، و آن را به نام حسن بن سهل وزير كرد. از جمله آثارش: كتاب «ادب اسل بن اسل»؛ كتاب «اسباسيوس فى اتحاد الاخوان»؛ «تدبير الملك والسياسة»؛ كتاب «ديوان الرسائل»؛ «ثعلة و عفراء»، كه بر اساس «كليله و دمنه» براى مأمون نوشت؛ «المسائل»؛ «ندود و ودود و لدود»؛ «النّمر والثعلب»؛ «الوامق والعذراء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام

(211 /3)، اعيان الشيعه (323 /7)، ايضاح المكنون (41 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (187 /1)، ريحانه (266 /8)، الفهرست لابن النديم (174)، لغت نامه (ذيل/ سهل)، معجم الادباء (267 -266 /1)، معجم المؤلفين (286 /4).

ابن هارون عسكري، ابوالحسين احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 369 ق)، نحوى و لغوى. از مردم شهر عسكر مكرم خوزستان بود. از آثار او: «شرح التلقين فى النحو لابن جنى» كه آن را در 369 ق به پايان برد؛ «شرح العيون»؛ «شرح المجارى»؛ «شرح مختصر ابن اسماعيل مبرمان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :روضات الجنات (242 -241 /1)، ريحانه (266 /8)، كشف الظنون (481)، معجم الادباء (232 -231 /4)، معجم المؤلفين (124 /2).

ابن هندو، ابوالفرج علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 420 /410 ق)، اديب، شاعر، طبيب و منجم. از مردم رى بود. در نيشابور تحصيل كرد و هم در آنجا با دانش يونانى آشنا شد. از شاگردان ابوالحسن دائلى بود. پزشكى را نزد ابن خمار آموخت. مدتى در گرگان در خدمت قابوس وشمگير بود. در اشعارش قابوس و فرزند وى، منوچهر، را ستود. پس از آن به خدمت عضدالدوله ى ديلمى درآمد و تا پايان زندگى دبير وى بود. از آثارش: «مفتاح الطب»؛ «الكلم الروحانية من الحكم اليونانيه»؛ «كتاب النفس»؛ «المقالة المشوقة فى المدخل الى العلم الفلسفه»؛ «الرسالة المشرقيه»؛ «انموذج الحكمة»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (89 -88 /5)، ايضاح المكنون (704 -379 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (302 /1)، تاريخ طب (678 /2)، تاريخ طبرستان (125 -138)، دانشنامه ى ايران و اسلام (920 /7)، دائرةالمعارف البستانى (732 /1)، الذريعه (36 /9)، ريحانه (280 -279 /8)، روضات الجنات (216 -215 /5)، كشف الظنون (1762)، لغت نامه (ذيل / ابن هندو)، معجم الادباء (146 -136 /13)، معجم المؤلفين (83 -82 /7)، نامه ى دانشوران (134 -127 /3).

ابن هندويه فارسي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(507 -440 ق)، فقيه، محدث و مصنف. در بغداد به شهرت رسيد و همان جا مى زيست تا درگذشت و در كنار آرامگاه ابن سريج به خاك سپرده شد. وى داراى تأليفات و مجموعاتى بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (248 /7)، معجم المؤلفين (206 /11).

ابن هيصم هروي، صدرالاسلام، مجدالدين، علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(زنده قبل از 280 ق)، اديب، شاعر و محدث. در هرات متولد شد، از آنجا به بغداد رفت و از عثمان بن سعيد دارمى (م ح 280 ق)، حديث شنيد. ابواحمد غطريفى گرگانى از او حديث شنيد. ابن هيصم در سرودن شعر به زبان عربى توانا بد. از آثار وى: «مفتاح البلاغة»؛ «كتاب البَسملة»؛ «نهج الرشاد»؛ «عقود الجواهر»؛ «لطائف النُكَت»؛ «تصفية القلوب»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (286 /8)، تاريخ بغداد (5 /12)، ريحانه (363 /1)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم الادباء (280 -277 /13)، معجم المؤلفين (141 /7)، هدية العارفين (698 -697 /1).

ابن يزداد قمي نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 305 ق)، فقيه، محدث و مفسر حنفى. از مردم رى بود. اما مدتى در نيشابور نيز زندگى كرد. از محمد بن شجاع ثَلْجى فقه آموخت و از محمد بن حميد رازى حديث شنيد. ابوبكر احمد بن سعد بن نصر و احمد كاغَدى از او روايت مى كردند. چندى در نيشابور به املاى حديث مى پرداخت. ابن يزداد در فقه دستى توانا داشت و از مشاهير فقهاى حنفى روزگار خويش بود. با انديشه هاى شافعى مخالفت مى ورزيد و بر كتابهاى او خرده مى گرفت و بر اصحاب شافعى ردّيه مى نوشت. از آثار وى: «احكام القرآن»؛ «اثبات القياس والاجتهاد و خبر الواحد»؛ شرح «الجامع الكبير» شيبانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (178 /5)، سير النبلاء (237 -236 /14)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (384)، كشف الظنون (20)، معجم المؤلفين (251 -250 /7)، هدية العارفين (675 /1).

ابن يعيش، ابواسحاق ابراهيم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 257 ق)، محدث اهل سنت. ساكن همدان بود. از يزيد بن هارون و عبدالوهاب بن عطاء و محمد بن عمر واقدى و ديگران حديث شنيد. وى به همدان منتقل شد و در آنجا سكنى گزيد و نزد علماى شهر حديث آموخت. او را ثقه اى فهيم دانسته اند. محمد بن جعفر بن خلف قوهستانى از شاگردان او است «مسند»ى در حديث نوشت و آن را پرداخت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (6 -3 /6)، ريحانه (282 /8)، الكنى والالقاب (453 /1)، معجم المؤلفين (6 /1).

ابن يمين فريومدي، امير فخرالدين، محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 772 /769 ق)، شاعر و اديب. پدرش از تركانى بود كه از ماوراءالنهر به خراسان آمده بودند. با دربار ابوسعيد و طغاتيمور مراوده داشت. ابن يمين نخست در ديوان استيفا مشغول به كار شد. سپس به تبريز رفت و در دستگاه غياث الدين محمد فرزند رشيدالدين فضل اللَّه به خدمت مشغول شد. از آنجا عازم عراق عجم شد و سپس به زادگاهش بازگشت. وى علاءالدين محمد فريومدى را مى ستود و با سربداران دوست بود. در 743 ق در نبرد ميان وجيه الدين مسعود سربدارى با ابوالحسين محمد بن غياث الدين كرت «ديوان» اشعارش گم شد و گويا به سارت آل كرت درآمد. در دربار آل كرت به گردآورى مجدد «ديوان» اشعارش همت گماشت. سپس به سبزوار رفت و انزوا گزيد. شعر وى برخلاف گويندگان معاصر وى ساده و دوراز تكلّف است. در سرودن قطعه بيش از ديگر قالبها تبحر داشت. به جز «ديوان» شعر، مثنوى «مجلس افروز» از جمله آثار باقى مانده از اوست. وى از نخستين شاعرانى است كه در مناقب امامان و درباره ى فاجعه كربلا شعر سروده است. از شاگردان برجسته ى وى

مى توان به ابوعلى فارسى اشاره كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (39 -37 /1)، از سعدى تا جامى (301 -291)، ايضاح المكنون (488 /1)، با كاروان حله (274 -271)، تاريخ ادبيات در ايران (962 -951 /3)، تاريخ نظم و نثر (201 -200)، تذكرة الشعراء (314 -306)، حبيب السير (386 /3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (926 -924 /7)، دايرةالمعارف فارسى (23 /1)، الذريعه (34 /9)، ريحانه (284 -282 /8)، سرآمدان فرهنگ (53 /1)، سيرى در شعر فارسى (89)، فرهنگ ادبيات فارسى (18 -17)، الكنى والالقاب (454 /1)، فهرست كتب چاپى (4 -2 /6)، لغت نامه (ذيل/ ابن يمين)، مجالس المؤمنين (672 -671 /2)، مجمع الفصحا (8 -1 /4)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 769 ،743)، هدية العارفين (408 /2)، هفت اقليم (286 -285 /2).

ابواسحاق اصفهاني، ابراهيم بن عيسي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 247 ق)، صوفى و محدث. از مردم اصفهان بود. با معروف كرخى و ابراهيم خوّاص معاشرت داشت. به او كراماتى نسبت داده اند. وى از ابوداود الطيالسى و جويرية بن اسماء روايت كرده است. و ابوالعباس احمد بن محمد بزار و نضر بن محمد بن هشام اصفهانى از وى روايت كرده اند. ابواسحاق در اصفهان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الجرح والتعديل (ج 1، ق 117 /1)، حلية الاولياء (393 /10)، لسان الميزان (129 -128 /1)، نفحات الانس (141).

ابواسحاق، ابراهيم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ابواسحق ابراهيم صاحب مقامات عاليه بوده گويند هنوز به حد بلوغ نرسيده جامع علوم شرعى و دينى گشته چهل و چهار كتاب تصنيف كرده از جمله كتابى در فقه مسمى به مهذب در چهار مجلد. در سال 479 ق در عصر خلافت المقتدى بامر اللَّه به بغداد آمده و در آنجا وفات و مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ابوالازهر عبدي نيشابوري، احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 263 /261 ق)، حافظ و محدث. مشهور به شيخ نيشابور و نيز محدث خراسان. به آورده ى بستانى وى معروف به ابن سمناوى بود. براى استماع حديث به عراق رفت و تا يمن سفر كرد و از عبداللَّه بن نُمَير و ابوضمره انس بن عياض ليثى و اسباط بن محمد و مالك بن سُعير و يعقوب بن ابراهيم و وهب بن جرير حديث شنيد. و با سفيان بن عُيينة ملاقات كرد. او شنيده هاى خود از گروه بسيارى از محدثان حجاز، يمن، شام، كوفه، بصره و خراسان را جمع و تصنيف كرد. ابوحامد بن شرقى در جواب اين سؤال كه چرا در طلب حديث به عراق نرفتى، گفت: كجا روم كه نقادان حديث، ذُهْلى و ابن ازهر در نزد ما، در خراسان، هستند. دو رفيق ابوالازهر، محمد بن رافع و محمد بن يحيى ذهبى، و همچنين استادش، يحيى بن يحيى تميمى، و نسائى و ابن ماجه قزوينى و ابوحاتم و ابوزُرعه رازى و ابن خُزَيمه و ابوعوانه اسفراينى و محمد بن جرير طبرى از او روايت كرده اند. گفته شده كه بخارى و مسلم و دارمى نيز از وى روايت كرده اند. ابن عدى و ابوحاتم بر درستى و راستى او صحّه گذاشته و به گفته ذهبى بى شك ثقه اى مورد

اعتماد است. اما چون در فضيلت اميرالمؤمنين (ع)، حديث «انت سيد فى الدنيا سيد فى الاخرة» را نقل كرده، پاره اى از محدثان عامه از سر تعصب بر او خرده گرفتند و حديث او را منكر شدند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (43 -39 /4)، تهذيب التهذيب (12 -11 /1)، الجرح والتعديل (ج 1، ق 41 /1)، دائرةالمعارف البستانى (571 /2)، سير النبلاء (369 -363 /12)، لسان الميزان (197 /8)، ميزان الاعتدال (82 /1).

ابوالبركات كازروني، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ابوالبركات تاج الدين محمد بن احمد بن ابراهيم مدنى شافعى كازرونى معروف به (حاج هراس) از دانشمندان قرن هشتم و نهم هجريست زيرا تولدش 757 و وفاتش 843 مى باشد. تأليفات عديده دارد كه از آنهاست.

1- بحرالساده فى الاخلاق والادب (فارسى) 2- تفسير القرآن 3- شرح التنبيه (تأليف ابواسحاق اسفراينى) 4- شرح فروع (ابن ابى الحديد) 5- شرح مختصر التنبيه (در سه جلد) 6- مختصر المعنى (للبارزى در فروع دين).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ابوالسعادات

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسعد بن عبدالقاهر بن اسعد اصفهانى

از اجلّه ي علما و فقهاى قرن هفتم هجرى، و از مشايخ روايت سيد رضى الدين على بن طاوس است.

كتب زير از اوست:

1- اكسير السعادتين 2- توجيه السؤالات 3- جامع الدلائل و مجمع الفضائل، در امامت كه آن را منبع الدلائل نيز نوشته اند 4- رشح الولاء (رشح الوفاء) در شرح دعاى صنمى قريش، و آن را جهت شاه سلطان حسين صفوى ترجمه كردند. (نام مترجم ذكر نشده است) 5- مجمع البحرين، مجموعه ي مواعظ و حكم منقول از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و امير المؤمنين عليه السلام؛ و غيره.

وفاتش را در 635 نوشته اند.

در اعيان الشيعه خواجه نصير الدين طوسى و ميثم بن على بحرانى را از اساتيد او معرفى مى كند. و در روضات (: 28) صاحب عنوان از مشايخ اين دو نفر است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابوالشيخ اصفهاني، ابومحمد عبدالله

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(369 -274 ق)، محدث، مفسر و رجالى. محدث اصفهان بود. وى از كودكى در جستجوى حديث بود. از جد مادرى اش، محمود بن فرج زاهد، و محمد بن عبدالله همدانى، رييس اصفهان، و ابراهيم بن رسته، و احمد بن رسته اصفهانى، و ابوالقاسم بغوى و على بن سعيد رازى، و محمد بن يحيى مروزى، و جعفر فريابى حديث شنيد. ابن منده و ابن مردويه و احمد بن عبدالرحمان شيرازى و سفيان بن حسنكويه و ابونعيم حافظ و محمد بن على بن بهروز مرد و فضل بن محمد كاشانى و محمد بن على بن سمويه و احمد بن محمد يزدى از وى حديث شنيدند. ابن مردويه او را محدثى امين و مورد اعتماد دانسته است. وى شصت سال

به تصنيف و تأليف اشتغال داشت. از آثا وى: «التفسير»؛ «ثواب الاعمال»، در پنج مجلد؛ «السنن»؛ در چند مجلد؛ «السنة»؛ «طبقات المحدثين باصفهان و الواردين عليها»، در دو مجلد؛ «العظمة»، رساله اى در تاريخ.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (264 /4)، ريحانه (156 -155 /7)، سير النبلاء (280 -276 /16)، كشف الظنون (1439 ،1407 ،1406)، لغت نامه (ذيل/ عبدالله)، معجم المؤلفين (114 /6)، هدية العارفين (447 /1).

ابوالفتح بستي، نظام الدين عميد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بستى، على بن محمد بن حسين بن يوسف بن محمد بن عبدالعزيز (ف. بخارا 400 يا 401 ه.ق.). از مشاهير مترسلان و شاعران پارسى و تازى در آغاز عهد غزنويان و اواخر قرن چهارم است. وى نخست در خدمت «بايتوز» امير بست به سر مى برد و دبير او بود و پس از غلبه سبكيگين بر بايتوز به دبيرى سبكتيگين منصوب شد و تا پايان حيات آن امير و اوايل پادشاهى محمود صاحب ديوان رسائل بود، تا عاقبت به عللى سلطان بر او متغيير شد و بستى به ديار ترك افتاد و در آن غربت فروشده. عوفى گفته كه خود و ديوان پارسى و تازى او را ديده.

(وف 401 / 400 ق)، شاعر و كاتب. ابتدا در دربار سامانيان به شغل دبيرى اشتغال داشت و بعد از آن به خدمت امير بست پيوست و تا هنگامى كه ناصرالدين سبكتكين بر امير بست غلبه يافت، سمت دبيرى داشت ابوالفتح از بيم او متوارى شد، ليكن سبكتكين كه بر مرتبه ى او در دانش وقوف داشت وى را به خدمت خواند و به دبيرى برگزيد. ابوالفتح تا پايان عمر سبكتكين صاحب ديوان رسائل او بود و در اوايل سلطنت محمود نيز

همچنان در شغل خود باقى ماند تا عاقبت به جهاتى سلطان بر او متغير شد. وى در شعر و نثر عربى مهارت بسيار و در هر دو شهرت داشت و داراى دو «ديوان» بود، يكى تازى و ديگرى فارسى. در بخارا درگذشت. ابوالفتح چند رساله ى در انشاء نيز نوشته است.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (144 / 5)، تاريخ ادبيات در ايران (458 -457 / 1)، تاريخ گزيده (690)، تاريخ نظم و نثر (45)، تذكره ى روز روشن (23)، دايرة المعارف فارسى (26 / 1)، لباب الالباب (64 / 1)، مجمع الفصحا (150 / 1)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 400)، نامه ى دانشوران (197 -173 / 4)، وفيات الاعيان (378 -376 / 3).

ابوالفتحي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيوشيمى بالينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زيست شناسى از دانشگاه تهران در سال 1353، دكتراى بيوشيمى بالينى از دانشگاه سارى انگلستان در سال 1358.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى نقص ايمنى در بيماران مبتلا به سوءتغذيه، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 43 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيوشيمى عمومى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

هموگلوبين گليكوزيله، ديابت، تالاسمى، انكوژنها، اهميت آهن در پاتوژنسيته نئوپلاسم و 17 سخنرانى در كنگره هاى مختلف با ارائه مقاله.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ابوالفرج اصفهاني، علي بن حسين بن هيثم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(356 -284 ق)، مورخ، محدث، اديب شاعر و موسيقيدان. در اصفهان متولد شد و در بغداد نشو و نما يافت و نزد ابن دريد و ابن انبارى و محمد بن جرير طبرى تحصيل كرد. وى از على بن عباس بجلى و محمد بن جعفر قتّات و ابوبكر بن دريد و نفطويه حديث شنيد. دارقطنى و ابراهيم بن احمد طبرى و ابوالفتح بن ابى الفوارس از وى حديث روايت كرده اند. ابوالفرج در ادبيات، نحو، لغت، تاريخ، سير، انساب، طب، نجوم و حديث متبحر بود و شعر را نيكو مى گفت. با اينكه نسب اموى داشت، شيعى زيدى بود و اين را از عجايب شمرده اند. وى در بغداد درگذشت و همان جا دفن شد. مهمترين اثرش كه او را جاودانه ساخته، كتاب «الاغانى» است كه رجال قرن چهارم، مانند صاحب بن عباد و عضدالدوله ى ديلمى به

آن توجه بسيار داشتند و گفته اند كه عضدالدوله اين كتاب را از خود در سفر و حضر دور نمى داشت. از ديگر آثار وى: «الاماء الشواعر»؛ «الديارات»؛ «مقاتل الطالبين»؛ «اعيان الفرس»؛ «آداب الفرباء من اهل الفضل و الاداب»؛ «اخبار جحظة البرمكى»، «اخبار الطفيليين»؛ «اشعار الاماء و المماليك»؛ «جمهرة النسب»؛ «دعوة التجار»؛ «كتاب التنزيل فى اميرالمؤمنين (ع)»؛ «كتاب الخمارين و الخمارات»؛ «كتاب الغلمان المغنين»؛ «مجرد الاغانى » و « ديوان» شعر.[1]

اصفهانى على بن حسين (و. 284 ه.ق./ 897 م.- ف. 356 ه.ق./ 967 م.) نويسنده و اديب قرن چهارم. وى در ادب عرب شاگرد ابن دريد و ابن الانبارى و محمد- ابن جرير طبرى بود و كتاب مشهورش الاغانى (اغانى) است، ديگر از آثار او «مقاتل الطالبين»، «الاماء الشواعر» و «الديارات» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] استادان موسيقى (31)، الاعلام (88 /5)، اعيان الشيعه (201 -198 /8)، تاريخ ادبيات در ايران (642 /1)، تاريخ الاسلام (حوادث 145 -143 /380 -351)، تاريخ برگزيدگان (274 -272)، تاريخ بغداد (400 -398 /11)، تاريخ در ايران (24 -23)، تاريخ هنرهاى ملى (736 -735 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (978 -977 /7)، دائرةالمعارف البستانى (304 -303 /2)، دايرةالمعارف فارسى (26 /1)، الذريعه (377 -376 /21 ،742 /9 ،287 /8 ،250 -249 /2)، سرآمدان فرهنگ (82 -81 /1)، سير النبلاء (203 -201 -16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 184 -183 /4)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (189)، الفهرست للطوسى (379)، فوائد الرضويه (280 -278)، الكامل (25 /7)، كشف الظنون (1951 ،1947 ،1444 ،1256 ،756 ،605 ،419 ،360 ،161 ،129 ،128)، الكنى و الالقاب (139 -138 /1)، لسان الميزان (15 -13 /5)، لغت نامه (ذيل/

ابوالفرج)، معجم الادباء (136 -94 /13)، معجم المؤلفين (79 -78 /7)، مؤلفين كتب چاپى (213 -212 /4)، نامه ى دانشوران (58 -44 /4)، الوافى بالوفيات (26 -20 /21)، وفيات الاعيان (309 -307 /3)، هدية العارفين (681 /1).

ابوالفضل سديدالدين شاذان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در امل الآمل است كه وى مرد عالم فاضل فقيه عظيم الشأن جليل القدرى بوده است او را كتابهائى است كه از جمله آنها كتاب «ازاحةالعلة فى معرفة القبله» و كتاب «تحفة المؤلف الناظم و عمدة المكلف الصائم» و كتاب «فضائل» است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

ابوالفضل محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حر «ره» در امل الآمل گويد وى فاضل و عالم و جليل و شاعر و اديب بوده است صاحب بن عباد نزد او قرائت نموده و شيخ طوسى در فهرست گويد وى نزد احمد بن اسماعيل بن سمكه قمى قرائت كرده و او از اهل فضل و ادب و علم است از اصحاب احمد بن ابى عبداللَّه برقى و از افرادى است كه نزد او تأدب نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

ابوالقاسم حكيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، طبيب و شاعر. وى برادرزاده ى درويش على، پزشك امير عليشير نوايى، و مردى دانشمند و پزشكى حاذق بود و در فنون ديگر نيز دست داشت. ظاهرا، خاندان وى از مردم هرات بودند ولى، او در بخارا مى زيست. هفتاد سال عمر كرد؛ در حوالى نمازگاه بخارا دفن شد. ابوالقاسم غزل نيز خوب مى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (622).

ابوالقاسمي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ابوبكر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عتيق بن محمد هروى سورآبادى، به قول حمداللَّه مستوفى و حاج خليفه معاصر الب ارسلان سلجوقى بود، و بنابرين در اواسط قرن پنجم زندگى مى كرده است. وى مؤلف «تفسير سور آبادى» (ه.م.) است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ابوترابي علوي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد ابوترابى علوى فرزند آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر بن العالم الجليل آسيد ابوتراب قزوينى از علماء و ائمه جماعت معاصر قزوين بودند

تولد ايشان در سال 1316 قمرى در دارالسلطنه قزوين واقع شده و پس از دو سال در خدمت والد خود به عتبات عاليات مشرف و مدت 15 سال در تحت مراقبت چنان پدرى كه مظهر قدس و ورع و تقوا بودند تربيت و در سال 1331 ق مراجعت به ايران و قزوين نموده و در آنجا شروع به مقدمات و سطوح را خدمت والد خود و ساير علماء خوانده و در سال 1342 ق مهاجرت به قم و خدمت مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم كبير و آيت اللَّه آميرزا سيد على يثربى كاشانى و مرحوم آيت اللَّه خونسارى و مراتب دانش و اجتهادشان مورد تصديق آن مرحوم و مشحون به دست خط مباركشان گرديده و از مرحوم محدث قمى و والدشان هم اجازه روايتى داشته و بعد به امر مرحوم آيت اللَّه حايرى به قزوين آمده و تا آخر عمر به خدمات دينى از اقامه جماعت و تدريس و ترويج دين اشتغال داشته تا بعد از 1380 وفات و به صالحين نياكانش ملحق گرديده است چنانچه در ذيل ترجمه والدشان اشاره نمودم

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ابوترابي، ابوتراب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

و اما والد ماجدشان مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوتراب ابوترابى فرزند مرلَّه آقا سيد حسين فرزند آقا سيد ابوتراب كه از جمله مبرزين شاگردان مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى انصارى رضوان اللَّه عليهم بوده و ترجمه وى در تراجم مربوطه مضبوط است نامبرده در قزوين در سال يك هزار و سيصد و نه هجرى متولد شده در دوران رضا ع

پدر خود را از دست داده و در سن شباب شروع به تحصيل به امر مادر خود در شهر مزبور كرد كه آن روز يكى از مراكز علمى و فقه اصول بوده به تحصيل علوم دينى همت گماشت دوره سطح را در محضر اساتيد از جمله مرحوم حاج على اكبر يزدى كه از شاگردان مرحوم شيخ انصارى بوده است به پايان رسانيد تا مرتبه قريب الاجتهاد به نجف اشرف منتقل در مدتى بيش از ده سال از محضر مراجع عاليمقام مرحوم آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه عراقى استفاده كرده به مرتبه عاليه اى از اجتهاد نائل آمد و از هر يك از علماء نامبرده گواهى صريح بر نيل مشاراليه به مرتبه اجتهاد صادر چنانچه تأليفات وى اين حقيقت را گواه است سپس چهل و شش سال قبل از فوت به درخواست جمعى از محترمين قزوين به وطن مألوف مراجعت با فضائل اخلاقى به امر تدريس و پرورش طلاب علوم دينى و ساير امور شرعى كه در عهده وظيفه يك عالم روحانى است همت گماشت و به آيه مباركه نفر عمل كرد تا آنگاه كه در سال 1393 هجرى در سن 84 سالگى دعوت حق را لبيك گفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ابوترابي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد ابوترابي

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/3/2

زندگينامه علمي

اينجانب يكسال پيش از پيروزي انقلاب، يعني زماني كه 14 سال داشتم با علاقه وافر شخصي سال 56 - 1355 به حوزه وارد شدم، علوم حوزوي را از مدرسه حقاني منتظريه آغاز كردم. اين مدرسه با اشراف آيةالله شهيد بهشتي (ره) و شهيد قدوسي

(ره) و با همكاري شخصيت هايي از قبيل آيت الله مصباح يزدي و آيةالله جنتي اداره مي شد تا سه سال پس از پيروزي انقلاب از درسهاي اين مدرسه استفاده مي كردم.

دروس سطح 2 و 3 را از درسهاي آزاد حوزه علميه استفاده كردم و در اين دوره از اساتيدي چون مرحوم آيةالله ذهني تهراني، مرحوم آيةالله اعتمادي و آيةالله اشتهاردي و آيةالله محقق داماد بهره بردم.

درس خارج فقه و اصول را از اساتيدي چون آية الله تبريزي، آية الله وحيد خراساني، آية الله بهجت، آية الله هاشمي شاهرودي و آيةالله مكارم شيرازي فرا گرفتم. حدود 12 سال در خارج فقه و اصول شركت كردم. از سال 1364 به دوره عمومي درسهاي موسسه در راه حق كه زير نظر آيت الله مصباح يزدي اداره مي شد وارد شدم، در اين دوره هاي درسي با فلسفه اسلامي، فلسفه غرب، فلسفه علوم تربيتي، اقتصاد اسلامي و علم اقتصاد (خرد، كلان، پول، بين الملل) فلسفه سياست، روانشناسي عمومي و تفسير قرآن آشنا شدم. علاقه وافر اينجانب به دفاع عقلاني از مباني اعتقادي اسلامي با انگيزه اصلي اينجانب براي ورود به اين دوره درسي و بعد درسهاي موسسه در راه حق به صورت تخصصي در بنياد فرهنگي باقرالعلوم عليه السلام ادامه يافت، در اين بنياد دوره فوق ليسانس فلسفه اسلامي را گذراندم و با پايان نامه اي در موضوع شيوه تحقيق در علوم فطري فارغ التحصيل شدم. اين دوره درسي در موسسه امام خميني (ره) ادامه يافت. با ورود به دوره دكتراي فلسفه تطبيقي (اسلام و غرب) مدرك دكتراي فلسفه تطبيقي را دريافت كردم.

از سال 1377 به عنوان

قائم مقام مديريت تحقيقاتي تدوين دائرة المعارف علوم عقلي اسلامي وارد شدم، اين بخش در ابتداي تشكيل خود بود. در اين سمت توانستم زمينه هاي رشد و پيشرفت اين تحقيقات را فراهم آورم. سپس به عنوان مسئول اين مركز كه وابسته به موسسه امام خميني (ره) است، از سوي حضرت آيت الله مصباح يزدي انتخاب شدم و هم اكنون نيز رياست اين مركز را به عهده دارم. در آشنايي با فلسفه اسلامي و غرب بيش از همه از استاد علامه حضرت آيت الله مصباح يزدي بهره بردم و سه جلد از مجلدات اسفار صدر المتالهين و كتاب برهان شفا و معارف قرآن از ايشان فرا گرفتم، در فلسفه كانت از استاد دكتر احمد احمدي و استاد دكتر حداد عادل استفاده كردم. منطق رياضي، فلسفه رياضي و نفس و بدن را از استاد دكتر پورعبدالله آموختم. منطق، اشارات و تاريخ فلسفه را از استاد فياضي بهره بردم و فلسفه تحليلي را از جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاي صادق لاريجاني آموختم. بخشي از اسفار صدر المتالهين را از درسهاي آيةالله جوادي آملي استفاده كردم.

از سال 1363 تاكنون تدريسهاي متعددي در منطق، ادبيات عرب، فقه، فلسفه اخلاق، فلسفه سياست، هستي شناسي، معرفت شناسي داشته و دارم و علاوه بر پايان نامه هاي فوق ليسانس و دكترا مقالات متعددي در موضوعات تخصصي محض و كاربردي در بحث اعتقادي و سياسي و ... نگاشته ام، كه برخي از آنها چاپ شده است و برخي ديگر به تدريج در حال آماده شدن براي چاپ است.

ابوترابي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس بن آيت اللَّه حاج سيد ابوتراب بن العالم الجليل السيد بن آيت اللَّه حاج سيد ابوتراب

ابوترابى از علماء معاصر شهرستان قزوين است. تولدش در قزوين واقع شده و بعد از دريافت گواهينامه ششم ابتدائى به امر پدرش در شهرستان قزوين شروع به تحصيل علوم دينى نموده بعد از تكميل ادبيات و اشتغال به فقه و اصول با كسب اجازه از پدرش به قم رهسپار شده و در پرتو و مراحم مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر قزوينى عم والامقام پدرش كه بعداً نسبت مصاهرت به ايشان را يافت به تحصيل ادامه داد بعد از تكميل سطح دوره خارج فقه و اصول را از محضر درس آيات عظام مراجع عاليمقام به ترتيب مرحوم آقاى حجت و كوه كمره اى و مرحوم طباطبائى بروجردى اعلى اللَّه مقامهما تا پايان حيات اين دو مرجع عاليقدر و آقاى موسوى ادام اللَّه ظله و مرحوم حاج آسيد محمد محقق معروف به داماد استفاده كرده و بحمداللَّه با كوشش و سعى بليغ بيشتر نتايج حاصله را به قيد كتابت اندوخته است و از آن همه تقريرات خمس مرحوم آيت اللَّه بروجردى قبل از فوت مشاراليه مقارن با فوت به طبع رسيد و در طى اين سير از محضر استاد عاليمقام علامه طباطبائى آقاى حاج سيد محمدحسين ادام الله ظله بكسب فلسفه و عرفان اشتغال داشته اين استاد بزرگوار بر اثر لطف و عنايات بيشترى كه با بعضى از شاگردان خود داشتند خلطه و آميزش با فضايل اخلاقى و صفات نفسانى كه از مزاياى مشاراليه معظم است عملا آنان را به تهذيب و تربيت اخلاقى هدايت مى فرمودند و به درخواست پدرش و جمعى از محترمين به قصد مراجعت به شهرستان قزوين حركت كرده و تاكنون هستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد

ششم)

ابوترابي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجت الاسلام و المسلمين سيد على اكبر ابوترابي، در سال 1318 هجرى شمسى در شهر مقدس قم متولد شد. پدر بزرگوارش آيت الله سيد عباس ابوترابي، فرزند آيت الله سيد ابوتراب و مادرش دختر آيت الله سيد محمد باقر علوى قزوينى است. حجت الاسلام ابوترابى تحصيلات ابتدايى تا پايان دوره دبيرستان را با موفقيت سپرى كرد و در سال 1336، موفق به اخذ ديپلم رياضى شد. پس از اخذ ديپلم با توصيه پدر بزرگوارش به تحصيل دروس دينى علاقمند شد و در سال 1337 به مشهد مقدس عزيمت نمود و در مدرسه نواب اقامت گزيد. دروس مقدماتى و دوره سطح را با جديت و تلاش شبانه روزى و استعدادى شگرف در حوزه علميه مشهد گذراند و از اساتيد بزرگى چون اديب نيشابورى و مرحوم آيت الله شيخ مجتبى قزوينى بهره هاى فراوانى برد.

با آغاز نهضت امام خمينى (ره) در سال 42، همراه با حاج آقا مصطفى وارد جريانات سياسى شد و در تظاهرات مردم قم در 15 خرداد سال 42، حضورى فعال داشت. در هجوم عوامل رژيم ستمشاهى به مدرسه فيضيه، مورد ضرب و شتم مأمورين شاه قرار گرفت. در پى تبعيد حضرت امام (ره) به نجف اشرف، ايشان نيز به نجف مشرف و مشغول تحصيل شد و در محضر امام راحل(ره) از درس خارج فقه و اصول معظم له بهره مند شد.

پس از حدود شش سال تحصيل در نجف، هنگامى كه اعلاميه هاى امام خمينى (ره) را در كيف خود جاسازى كرده بود تا به ايران بياورد، در مرز خسروى باز داشت شد و ساواك ايشان را به زندان قصر شيرين، سپس

به زندان كرمانشاه و زندان كميته مشترك و پس از آن به زندان اوين منتقل كرد و او را مورد شكنجه و بازجويى قرار داد. پس از آزادى از زندان، فصل جديدى در فعاليتهاى سياسى ايشان آغاز شد و همراه با شهيد مجاهد، سيد على اندرزگو علاوه برمبارزات سياسي، به سازماندهى جهاد مسلحانه همت گماشتند و در اين دوره بارها مورد تعقيب ساواك قرار گرفتند.

مرحوم ابوترابى به واسطه حشر و نشر فراوان با شهيد اندرزگو، عميقاً با خصوصيات اخلاقى و صفات حسنه آن مجاهد فى سبيل الله آشنا شده بود و خاطرات بسيارى از او به ياد داشت. در توصيف شهيد اندرزگو فرموده است كه: ”شهيد سيد على اندرزگو، از يك اخلاق اسلامى در سطح بسيار بالا برخوردار بود و آن گونه بود كه قرآن مى فرمايد: ”... اشداء على الكفار و رحماء بينهم”.

مرحوم ابوترابي، با افرادى چون شهيد رجايى ارتباط نزديك و همكارى تنگاتنگى داشت و در جلسات ماهانه شهيد آيت الله بهشتى شركت مى كرد و از نزديك با آن شهيد عزيز در زمينه جذب نيروهاى فعال و تحصيلكرده همكارى داشت. وى همچنين با ساير مبارزان و علماى مجاهد دوران ستمشاهي، از جمله رهبر معظم انقلاب، حضرت آيت الله خامنه اى همكارى و ارتباط داشت.

با آغاز مبارزات انقلابى مردم ايران، او سر از پا نمى شناخت و خواب را بر خويش حرام كرده بود به طورى كه خود ايشان مى گفت: ”در آن روزهاى پر التهاب، كار ما سنگين بود و بسيار اتفاق مى افتاد كه در طول شبانه روز كمتر از يك ساعت مى خوابيديم”. در جريان پيروزى انقلاب،

فرماندهى گروهى از مردم كه كاخ سعدآباد را به تصرف در آوردند به عهده داشت و امكانات و وسايل موجود در كاخ را مورد حفاظت قرار داده و تحويل مقامات ذى صلاح داد. ايشان همچنين با همكارى برادرشان حجت الاسلام سيد محمد حسن ابوترابي، در تصرف پادگان لشكر قزوين نقش كليدى داشتند و از خروج اسلحه و ادوات و تجهيزات جنگى ممانعت كردند. پس از پيروزى انقلاب اسلامي، به عنوان رئيس كميته انقلاب اسلامى قزوين به خدمت محرومان و مستضعفان پرداخت و پس از آن با رأى مردم، به عضويت شوراى شهر قزوين انتخاب و رئيس شورا شد. همزمان با آغاز جنگ تحميلي، با لباس رزم به سوى جبهه رفت و در كنار شهيد دكتر مصطفى چمران در ستاد جنگهاى نا منظم به سازماندهى نيروهاى مردمى پرداخت و شخصاً به ماموريت هاى شناسايى رزمى و دشوار مى رفت. آزادى منطقه پر حادثه و خطرناك ((دب حردان)) به فرماندهى وى و در رأس يك گروه متشكل از يكصد رزمنده فداكار، يكى از اقدامات ايشان است.

مرحوم ابوترابى سرانجام در روز 26 آذر ماه سال 59 در جريان يكى از مأموريتهاى شناسايى كه براى تكميل شناسايى قبلى خويش انجام داد تا نيروهاى ستاد جنگهاى نامنظم آماده يك عمليات گسترده شوند، بر اثر اشتباه يكى از همراهان خود، در حالى كه هفت كيلومتر از نيروهاى خودى دور شده و تا 200 مترى دشمن پيشروى كرده بود، هنگام بازگشت مورد شناسايى دشمن بعثى قرار گرفت و گرچه مى توانست خود را از دام دشمن برهاند، اما چون قصد داشت همراهان خود را نجات دهد، با تانك و نفربر به

تعقيب وى پرداختند و نهايتاً به اسارت دشمن در آمد. مرحوم ابوترابى پانزده ماه اول اسارت را در سلولهاى زندانهاى بغداد و تحت شديد ترين شكنجه ها گذراند و در اراده پولادين اين مرد خدا خللى ايجاد نشد تا پس از سپرى كردن سختى هاى فراوان و دو بار تا پاى چوبه دار رفتن با لطف و رحمت الهى و امدادهاى غيبي، ايشان به اردوگاه و جمع اسيران ايرانى منتقل شد.

حجت الاسلام ابوترابى پس از حضور در جمع ساير اسيران، با رهبرى حكيمانه خود و با تمسك به ائمه معصومين (ع) و با معنويت و سعه صدر و حلم و بردبارى فوق العاده مكر و حيله دشمنان بعثى را بى تأثير نمود و شمع محفل ايران شد و در جهت تقويت روحيه مقاومت و ايمان آنان از هيچ اقدام و ايثارى دريغ نورزيد. هدف و راه را به آنان نشان مى داد و چون ابرى فياض، اميد و ايمان را بر آنان مى باريد. اردوگاههاى عنبر، موصل1، 3، 4 و رماديه و تكريت 5، 17، 18، و نيز سلولهاى زندانهاى بغداد شاهد خوبيها و مجاهدتهاى خستگى ناپذير آن عارف حكيم هستند. اين عارف مجاهد، پس از ده سال اسارت سرانجام در سال 1369، همراه با خيل آزادگان سرافراز به ميهن اسلامى بازگشت و به جاى آنكه پس از سى سال مبارزه و تلاش طاقت فرسا به استراحت بپردازد، راهى دشوارتر را در پيش گرفت و همراهى آزادگان و پى گيرى مشكلات آنان را وظيفه خود مى دانست و در اين راه تمام تلاش و توان خود را صرف كرد و در تاريخ 7/7/69 با

حكم رهبر معظم انقلاب در جايگاه نماينده ولى فقيه در امور آزادگان قرار گرفت و تمام سعى خويش را به كار بست تا آزادگان، مايه عزت و تقويت نظام جمهورى اسلامى باشند.

در دوره هاى چهارم و پنجم مجلس شوراى اسلامي، با رأى بالاى مردم قدرشناس تهران به عنوان نفر دوم و سوم مجلس راه يافت و در خانه ملت، با نطق هاى خود، مسئولين و كارگزاران نظام را به رعايت عدالت، توجه به توده مردم و حفظ ارزشهاى دينى نمود. مرحوم ابوترابي، تقويت و دفاع از نظام اسلامى و ولايت فقيه را واجب مى دانست و نسبت به شخص مقام معظم رهبرى ارادت و اعتقاد ويژه اى داشت و اطاعت از ايشان و تقويت معظم له را در هر مجلس و محفلى متذكر مى شد. آن مجاهد خستگى ناپذير، سرانجام در تاريخ دوازدهم خرداد 79 در حالى كه همراه پدر بزرگوارشان عازم مشهد مقدس و زيارت حضرت ثامن الحجج (ع) بودند، در جاده بين سبزوار و نيشابور، براثر تصادف جان به جان آفرين تسليم كرد و ارواح آن عالمان وارسته از خاك به افلاك پر كشيده و به لقاء الله پيوستند. اين بزرگوار در صحن آزادي حرم مطهر امام رضا (ع) غرفه 24 به خاك سپرده شد.

ابوترابي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود ابوترابي آبندانسري

محل تولد : سارى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1340 شمسي در خانواده اي مذهبي در شهر ساري متولد شدم. در سال تحصيلي 55 _ 56 شمسي از كلاس سوم نظري به سبب اوضاع ناهنجار و نامساعد محيط دبيرستان، ترك تحصيل كردم. از آن پس

تا سال 1358 به كار كشاورزي و مشاغل آزاد مشغول بودم، تا اينكه پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در سال تحصيلي 58 _ 59 توفيق ورود به حوزه علميه قم را يافتم.

دروس مقدماتي تا سطح عالي را سال 1366 به پايان رساندم و از سال 67 در درس خارج اصول از محضر آيات عظام: فاضل لنكراني و شيخ جواد تبريزي و شيخ جعفر سبحاني و در درس خارج فقه از محضر حضرات آيات عظام: شيخ جواد تبريزي و جوادي آملى و احمدي فقيه يزدي و برخي ديگر از بزرگان استفاده فراوان نمودم. در خلال سالهاي مذكور حداقل يك سال از درس تفسير حضرت آيت الله مشكيني و دو سال از درس تفسير استاد فرزانه جوادي آملى با قرآن بيشتر آشنا شده و مأنوس گشتم، كه ذوق حلاوت آن سبب شد تا در سال تحصيل 73 _ 74 در رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن حوزه علميه شركت نمايم، كه به لطف حق تعالي در سال 76 _ 77 دوره را به پايان رسانده، كه مهر ماه سال 1384 از رساله سطح چهار (دكترا) با عنوان «پژوهشي در تفاسير روايي شيعه» دفاع نمودم.

در خلال سالهاي 61 تا 75 در دروس كلام، فلسفه و عرفان از محضر اساتيد فرزانه و آيات عظام: حسن زاده آملى، جوادي آملى، عسكري گيلاني و انصاري شيرازي استفاده شايان بردم. همزمان با تحصيلات به فعاليتهاي تدريسى، تحقيقى، تاليفي و تبليغي در حد توان پرداختم و نيز در طول هشت سال دفاع مقدس حداقل به مدت يك سال توفيق حضور در جبهه هاي حق عليه باطل به شكل رزمي، تبليغي را

داشتم.

در حال حاضر با برخي از مراكز تحقيقى و نيز در مركز جامعة الزهراء (س) در بخش امور پايان نامه به راهنمايي دانش پژوهان، همكاري دارم.

ابوحرب

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 445 /444 ق)، طبيب. طب را نزد اطباء خراسان آموخت. طبيب سلطان مسعود غزنوى شد. وى در دربار سلطان محمود و پس از او نزد مسعود و فرخ زاد طبيب دربار بود و با كمال عزت زندگانى مى كرد و به درمان و حفظ صحت آنان مشغول بود. همين نزديكى سبب رشك بعضى از وزراى پادشاه شد و او را به دوستى طغرل كه قاتل عبدالرشيد بن محمد بود، متهم كردند، لذا، فرخ زاد امر به قتل ابوحرب داد. وى را تأليفى در «حفظ صحت» است كه آن را به نام سلطان مسعود غزنوى نوشته.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الحكماء قفطى (544)، تاريخ طب (691 /2)، نامه ى دانشوران (168 -166 /5).

ابوحنيفه صغير، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 362 ق)، فقيه حنفى. وى در هندوان بلخ به دنيا آمد. از محمد بن عقيل بلخى حديث شنيد و از ابوبكر محمد بن ابى سعيد فقه آموخت. ابوجعفر از اكابر فقهاى حنفيه است. وى را به دليل تبحرى كه در فقاهت داشت ابوحنيفه صغير مى گفتند. در بلخ به نقل حديث مى پرداخت و مشكلات فقهى را به مرحله ى بيان مى آورد. وى در بخارا درگذشت. از آثار وى: شرح «ادب القاضى على مذهب ابى حنيفه» ابويوسف قاضى؛ «الفوائد الفقهيه»؛ «كشف الغوامض»، در فروع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (75/7)، سير النبلاء (131/216)، كشف الظنون (1493 ،1300 ،46)، لغت نامه (ذيل/ ابوحنيفه صغير)، معجم المؤلفين (244/10)، الوافى بالوفيات (347/3)، هدية العارفين (47/2).

ابوحنيفه نعمان

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(150 -80 ق)، فقيه، محدث، مؤسس مذهب حنفيه و متكلم. مشهور به امام اصحاب راى و امام اعظم. نژاد ايرانى داشت. جدّ وى از موالى تيم بود كه از كابل به كوفه آورده شده بود. ابوحنيفه در كوفه متولد شد، و مدتى به تجارت خز مشغول بود. وى از شاگردان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) و حّماد بن ابى سليمان و عطاء بن ابى رباح بود. ابوحنيفه پس از مرگ حمّاد مرجع عمده ى مكتب فقهى كوفه گرديد. ابوحنيفه خود كتابى در فقه ننوشته است ولى آراء و بحثهايش از سوى شاگردان وى جمع آورى شده و به همين جهت بعضى از تأليفات شاگردان او بايد به عنوان منابع اصلى مذهب حنفى تلّقى شود. فقه ابوحنيفه داراى چنان مطالب تازه و صريحى است كه قسمت مهمّى از آن را شاگردانش محكوم و مردود شناخته اند. آراى فقهى او، در مقايسه با موارد اصولى آراى معاصرانش، مشروح تر و دورانديشانه تر است.

فقه او به طور كلى از جهت استدلال عالى و غالباً قاطع است و كمتر جنبه ى عملى را در نظر مى آورد. او علاوه بر به كارگيرى رأى و قياس كمتر حاضر است كه مانند ارباب مذاهب ديگر از سنّت در برابر احاديث آحاد دست بكشد. ابوحنيفه در كلام نيز دست داشته است. وى مدتى زندانى شد و سرانجام در زندان وفات كرد. مقبره ى وى در اعظميه ى بغداد است. او شاگردان زيادى داشت از جمله: زفر بن هذيل، داوود طائى، ابويوسف قاضى، ابومطيع بلخى، محمد بن حسين شيبانى، اسد بن عمرو بجلى، حسن بن زياد لؤلؤى و پسرش حمّاد بن ابى حنيفه و عبداللَّه بن مبارك و جارود نيشابورى و عبدالكريم جرجانى و ابونعيم و وكيع. از آثار او: كتاب «مسند»، در حديث كه جمع آورى شاگردان اوست؛ «المخارج»، در فقه كه روايت ابويوسف از اوست. برخى به غلط كتابهايى را به او نسبت داده اند از جمله: «فقه الاكبر»، كه عقايد اصيل ابوحنيفه را نشان مى دهد؛ «العالم والمتعلّم»؛ «فقه الاَبسَط».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (5 -4 /9)، تاريخ ادبيات در ايران (77 -76 /1)، تاريخ ادبى ايران (402/1)، تاريخ بغداد (454 -323 /13)، التاريخ الكبير (81/8)، تعليقات اسرار التوحيد (654)، تهذيب التهذيب (403 -401 /10)، الجرح والتعديل (ج 4، ق 450 -449 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1029 -1027 /8)، دائرةالمعارف الاسلاميه (322 -330 /1)، روضات الجنات (162 -153 /8)، سير النبلاء (403 -390 /6)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (375 -373)، الكامل (30/5)، كشف الظنون (1680 ،1437 ،1287)، كشف المحجوب (112)، الكنى والالقاب (56 -53 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوحنيفه)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 80 و 150)،

معجم المؤلفين (105 -104 /13)، وفيات الاعيان (415 -405 /5)، هدية العارفين (495/2).

ابوطالب اسحاق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ منتجب الدين در فهرستش گويد كه وى تمام كتب شيخ صدوق را بر وى قرائت نموده روايات و احاديث و مطولات و مختصراتى در اعتقادات به عربى و فارسى دارد، خبر داد ما را به آنها شيخ والد موفق الدين عبيداللَّه بن الحسن بن الحسين بن بابويه از مؤلف.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

ابوعبيد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالواحد بن محمد جوزجانى، از سال 403 ه.ق.- هنگامى كه ابن سينا (ه.ق.) از دهستان به گرگان ميرفت به خدمت او پيوست و تا پايان حيات وى در خدمتش به سر برد، و از خواص او و محرك وى در تصنيف كتب و گردآورنده تأليفات شيخ پس از وفات او بود. اختصاص ابوعبيد بيشتر در رياضيات بوده است و از جمله كارهاى او تكميل قسمت رياضيات از كتاب نجات ابوعلى است كه آن را از كتب رياضى شيخ تلخيص كرد و علاوه بر آن قسمت رياضى و موسيقى از كتاب دانشنامه علائى را به همين سياق بر آن كتاب افزود. ديگر از آثار او تتمه سرگذشت ابن سيناست كه قسمت نخستين آن به قلم خود شيخ است و ابوعبيد حوادث حيات شيخ را بعد از 403 بر آن افزود.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ابونراس اهوازي، حسن

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم ق)، شاعر و اديب. از شاعران معروف دوره ى بنى عباس است كه بين 130 و 145 ق در اهواز از مادرى ايرانى متولد شد و در بصره و كوفه پرورش يافت و سپس به بغداد رفت و به خدمت برامكه پيوست و بعد از افول دولت آنها به مصر گريخت، ولى دگر بار به بغداد بازگشت و از مقربان خليفه، امين، شد. ابونراس به قولى در زندان و به 2 قولى ديگر در ميخانه اى در بغداد بين 198 و 200 ق وفات يافت. اشعار وى بيشتر در وصف مى و معشوق و بعضى در مدح هارون الرشيد وامين است. «ديوان» اشعار او بعد از مرگش توسط ادبا تدوين گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (241 -240

/2)، تاريخ ادبيات زبان عربى (315 -296)، تاريخ بغداد (450 -436 /7)، خاندان نوبختى (23 -21)، دائرةالمعارف البستانى (371 -368 /2)، دايرةالمعارف فارسى (36 /1)، روضات الجنات (51 -36 /3)، رياض العلماء (526 -525 /5)، ريحانه (290 -287 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه، (267 -266)، الكنى و الالقاب (168 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابونواس)، مجالس المومنين (583 -582 /2)، الوافى بالوفيات (286 -283 /12)، وفيات الاعيان (104 -95 /2).

ابونصر (ابومضر)

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نجم الدين محمود بن جرير ضبى اصفهانى، اديب نحوى معتزلى لغوى معروف به «فريد العصر»، در نحو و لغت و طب، بلكه در جميع علوم و فنون سرآمد اهل زمان بوده و بدو مثال مى زدند. در خوارزم سكونت داشته و مذهب معتزله را ترويج مى كرده و جمعى كثير از علما كه از آن جمله است زمخشرى از محضر او مستفيد شده اند. در سال 507 در مرو وفات يافته كتاب: 1- زاد الراكب، در متفرقات ادب و اشعار و حكايات 2- مسالك العباد، در تصوف به فارسى 3- مناهج الطالبين از اوست.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ابونصر سراج طوسي، عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 378 ق)، صوفى و محدث. مشهور به طاووس الفقراء. در طوس متولد شد و مدتى در بغداد زيست. وى از جعفر خلدى و ابوبكر دقّى و جز ايشان روايت كرده است. سرانجام در زادگاهش درگذشت و همان جا دفن شد. كتاب «اللمع فى التصوف» از اوست. اين كتاب به اهتمام نيكلسون چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (552 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (257 /1)، تاريخ گزيده (677)، تذكرة الاولياء (183 -182 /2)، تعليقات اسرارالتوحيد (682 -681)، تلبيس ابليس (137)، دايرةالمعارف فارسى (36 /1)، كشف الظنون (1562)، لغت نامه (ذيل/ ابونصر)، معجم المؤلفين (89 /6)، نفحات الانس (300 -289)، هدية العارفين (447 /1).

ابونصر قايني، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، اديب و شاعر. معروف به مناح. وى از ادباى معروف عصر خود بود كه شعر عربى را نيكو مى سرود و در حكمت نيز دست داشت. در بعضى منابع كتاب «قراضه ى طبيعيات» را به وى نسبت داده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (352)، بهارستان (169 -167)، تاريخ نظم و نثر (63)، الذريعه (65 /17).

ابونصر قباوي بخاري، احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، مترجم. وى از مردم قباى بخارا بود. در سال 523 ق كتاب «تاريخ بخارا» را كه ابوبكر محمد بن جعفر نرشخى در سال 332 ق براى نوح بن نصر سامانى نوشته بود، با جرح و تعديل هايى ازعربى به فارسى بسيار فصيح ترجمه كرد كه از شاهكارهاى نثر فارسى است. اين كتاب در سال 570 توسط محمد بن زفر بن عمر، خلاص شد و اينك همان خلاصه در دست است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (978 -977 /2)، تاريخ بخارا (مقدمه)، تاريخ نظم و نثر (70 /1)، دايرةالمعارف فارسى (594 /1).

ابونصر مشكان، منصور

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 431 ق)، نويسنده و منشى معروف به شيخ عميد. صاحب ديوان رسالت محمود غزنوى و پسرش مسعود بود. از منشيان زبردست زمان خود كه در نثر عربى و فارسى استاد بود. ابوالفضل بيهقى مورخ معروف كه دستيار و دست پرورده ى او در ديوان رسالت بود، از استاد خود به نيكى ياد مى كند و سبك نگارش خود را متأثر از وى مى داند و چندين مكتوب وى را در تاريخ خود آورده است كه آثار قلمى وى همين مكاتيبى است كه بيهقى در اثر خود نقل كرده است.[1]

شيخ العميد ابونصر بن مشكان (ف. 431 ه.ق.). وى در ادب فارسى و تازى دست داشت و صاحب ديوان رسايل محمود ومسعود غزنوى بود (تا پايان حيات) نمونه هايى از انشاى او در تاريخ بيهقى موجود است و ابوالفضل بيهقى خود شاگرد او بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (634 /1)، تاريخ برگزيدگان (167)، تاريخ گزيده (391)، دايرةالمعارف فارسى (36 /1)، سبك شناسى (69 -66

/2)، الكامل (21 /8)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 431).

ابونصر مقبلي، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم و پنجم ق)، طبيب. از اطباء تمدن اسلامى بود. وى داراى دو تأليف طبى است: «تلخيص مسائل» حنين فرزند اسحاق؛ «رساله اى در شراب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ طب (681 /2).

ابونصر منجّم قمي، حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 357 ق)، رياضيدان و منجم. وى كتاب «البارع المدخل فى احكام النجوم و الطوالع» را كه مشتمل بر 5 مقاله و 64 فصل است به زبان عربى نوشت و بعدا خود مؤلف آن را به زبان فارسى ترجمه كرد. اين كتاب در علوم احكام نجوم شهرت داشته است و مورد استفاده ى بسيارى از علما نجوم قديم بوده است و آنان در نوشته هاى خود از آن ياد كرده و بدان استفاده جسته ند. شهاب الدين احمد بن تمرتغا آن را تحت عنوان «البرق الساطع» تلخيص كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ قم (145)، تاريخ گزيده (691)، ريحانه (284 /7)، الذريعه (8 /3)، كشف الظنون (1642 ،217)، معجم المؤلفين (263 /3)، هدية العارفين (270 /1).

ابونعيم اصفهاني، احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(430 -336 /334 ق)، محدث، عارف و مورخ. معروف به حافظ اصفهانى و حافظ دنيا. به گفته صاحب «رياض العلماء» ابونعيم نياى بزرگ علامه مجلسى است. وى فقه و تصوف را با حديث توأم ساخت. در خانانى ايرانى نژاد در اصفهان متولد شد. در مذهب او اختلاف است. بعضى او را از اهل سنت مى دانند ولى يك گمان بر اين است كه از شدت تقيه حاكم بر زمانش تشيع خود را از مخالفين مذهب كتمان مى كرده است. ابونعيم در هشت سالگى رسما شروع به استماع حديث از محدثان معروف اصفهان كرد. و از پدرش و ابوالقاسم طبرانى و ابن فارس و ابن مقرى حديث شنيد. پدرش كه از بزرگان علما و محدثان بود براى وى از علماى شهرهاى ديگر درخواست اجازه روايت كرد. خيثمة بن سليمان از شام و ابوالعباس اصم از نيشابور و عبداللَّه بن عمر از واسط و ابوسهل قطان

از بغداد و ابوبكر بن سنى از دينور به او اجازه حديث دادند. وى از سال 356 ق براى تكميل تحصيلات به خراسان، خوزستان، عراق و حجاز سفر كرد و استادان بسيار ديد و از ابواحمد حاكم و ابن حمدان و ابو عبدالرحمان سلمى در نيشابور و از ابوزرعه استرآبادى در استرآباد و از محمد بن احمد غطريفى در گرگان و از محمد بن احمد بن سختويه در شوشتر و ديگران حديث شنيد. در مورد وى گفته اند: كه بيش از چهار صد و سى عالم حديث به او اجازه ى روايت دادند كه براى بعضى از آنان وى تنها راوى شناخته شده است. از جمله آثارش: «منقبة المطهرين و مرتبة الطيبين»؛ «ما نزل من القرآن فى اميرالمؤمنين (ع)»؛ «حلية الاولياء و طبقات الاصفياء»؛ «تاريخ اصفهان» يا «ذكر اخبار اصفهان»، در دو مجلد كه در 1931 م در ليدن چاپ شد؛ «المستخرج على الصحيحين»؛ «دلائل النبوه»، در سيره پيامبر (ص)؛ «معرفة الصحابة»؛ «تاريخ بلد»؛ «فضايل الصحابة»؛ «النفاق»؛ «علوم الحديث»؛ «طب النبى»؛ «كتاب الطب» يا «الشفا فى الطب»؛ «الاربعين» يا «كتاب المهدى»، در حالات حضرت مهدى (عج)؛ «مختصر الاستيعاب»؛ «رياضه المتعلم»؛ «معجم الشيوخ»؛ «حرمة المساجد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (150 /1)، اعيان الشيعه (438 /2)، تتمة المنتهى (393)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1120 -1118 /8)، دايرةالمعارف فارسى (36 /1)، الذريعه (143 /15 ،81 /7 ،396 /6 ،232 /3)، روضات الجنات (285 -282 /1)، ريحانه (286 -285 /7)، سير النبلاء (464 -453 /17)، الكامل (18 /8)، كشف الظنون (1739 ،1735 ،1672 -1671 ،1465 ،1435 ،1433 ،1422 ،1411 ،1279 ،1276 ،1209 ،1095 ،1055 ،938 ،760 ،689 ،282 ،116

،53)، لسان الميزان (38 /8 ،304 -303 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، الكنى و الالقاب (168 -165 /1)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 430)، معجم المؤلفين (283 -282 /1)، الوافى بالوفيات (84 -81 /7)، وفيات الاعيان (92 -91 /1)، هدية الاحباب (43 -42)، هدية العارفين (75 -74 /1).

ابويعقوب سجستاني، اسحاق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 386 ق)، متكلم و داعى اسماعيلى. ملقب به خيشفوج. وى از بزرگان متكلم اسماعيلى سده ى چهارم قمرى است. تحقيق كامل آثار ابويعقوب امرى است ضرورى زيرا، ابويعقوب تنها مرجع عمده ى ما براى اطلاع از عقايد جناح فلسفى اسماعيليه در سده ى چهارم است. رويه ى فلسفى ابويعقوب به طور كلى براساس عقديد فلسفى نسفى قرار دارد. نسفى ظاهرا نخستين كسى بود كه فلسفه ى نور افلاطونى را در حدود سال 300 ق وارد عقايد اسماعيليه كرد. از كتابهاى متعددى كه از ابويعقوب به جا مانده ظاهرا، مهمترين آنها «كشف المحجوب» و «الافتخار» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات درايران (633 /1)، تاريخ و عقايد اسماعيليه (170 -169)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1131 -1130 /9)، دايرةالمعارف فارسى (1275 /1)، گنج و گنجينه (65).

ابويعقوب همداني، يوسف

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(535 -466 /440 ق)، صوفى، فقيه و محدث. ملقب به شيخ الاسلام. در بوزنجرد نزديك همدان متولد شد. وى شخصيت برجسته اى در تاريخ تصوف ايران و آسياى مركزى بود. ابويعقوب نخستين كس از خواجگان، يعنى سلسله اى از مشايخ ماوراء النهر است، كه طريقت نقشبندى و يسوى از ميان آنان برخاست. در 18 سالگى به بغداد رفت و در آنجا به تحصيل فقه و حديث در محضر استادان بزرگى چون ابواسحاق شيرازى پرداخت. از ابوبكر خطيب و ابوجعفر سلمه و ابن هزار مرد حديث شنيد و به خدمت جمعى از مشايخ از جمله حسن سمنانى و عبداللَّه جوينى رسيد. در ضمن تحصيلات خود به شهرهاى دور دست چون سمرقند سفر كرد. در حدود سى سالگى به تصوف متمايل شد. و مربى اصلى وى ابوعلى فارمدى بود. همدانى در مرو خانقاهى تأسيس كرد كه

به نام كعبه ى خراسان شهرت يافت، وى پيوسته در خانقاه نمى ماند، دوبار به هرات سفر كرد و سى و هشت بار به حج رفت و مدتى در بخارا و سمرقند به سر برد، در همين دو شهر بود كه برجسته ترين پيروان خود كه بعدها جانشينان وى شدند به دست آورد. ابويعقوب در هرات وفات يافت و در مرو دفن شد. شرح «منازل السائرين» خواجه عبداللَّه انصارى از جمله آثار وى است كه مفقود شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اوراد الاحباب (74 -72)، تذكرة الشعراء (109)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1131 /9)، رشحات عين الحياة (مقدمه/ 36 -13 ،43 -40)، سير النبلاء (69 -66 /20)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 466 و 535)، نفحات الانس (380)، وفيات الاعيان (81 -78 /7)، هدية العارفين (552 /2).

ابهري عماد الدين، عبدالعزيز

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 895 / 843 ق)، محدث و فقيه. در علم حديث و فقه حنفى و شافعى مهارت داشت. سالها در مدرسه ى شاهرخ ميرزا و مدرسه ى سلطانى و خانقا اخلاصيه به تدريس اشتغال داشت. در اواخر عمر به هند رفت و در ولايات سند از دنيا رفت. ابهرى محدثى برجسته بود و كتابهايى در موضوعات مختلف نگاشت. او همچنين بر بسيارى از كتب حواشى نوشت. از آثار وى: «منهاج المشكاه»، شرح و تفسيرى «مشكاه المصابيح» خطيب تبريزى، در حديث، كه آن را به نام امير عليشر نوايى تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (263 -262)، حبيب السير (349 / 4)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1142 / 9)، رجال حبيب السير (199)، كشف الظنون (1700)، هديه العارفين (582 / 1).

ابهري، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(375 -289 /287 ق)، قاضى، قارى، محدث و فقيه مالكى. در ابهر تولد يافت و ساكن بغداد شد و در آنجا از ابوعمر محمد بن يوسف قاضى و فرزندش ابوالحسين فقه آموخت. و از ابوبكر باغندى و ابوالقاسم بغوى و عبداللَّه بجلى و ابن تمّام بهرانى و محمد اشنانى و ديگران در عراق و شام و جزيره حديث شنيد. دارقطنى از او حديث نقل كرده و او را ستوده و گفته كه او امام مالكيان در عصر خود بود و از اندلس و مغرب و گوشه و كنار دنيا به سويش مى شتافتند. از وى آثارى بر جاى مانده است كه به گفته ى قاضى عياض تصانيف از در شرح مذهب مالكى و ردّ مخالفين است. از جمله آثار وى : «الاصول»، در فقه؛ «الرد على المزنى»؛ «شرح كتاب ابن عبدالحكم الصغير» و

«شرح كتاب ابن عبدالحكم الكبير»؛ «فضل المدينه على مكة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (98 /7)، تاريخ الاسلام (حوادث 582 -580 /380 -351)، تاريخ بغداد (463 -462 /5)، ريحانه (72 /1)، سير النبلاء (334 -332 /16)، الفهرست لابن النديم (283)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 375)، معجم البلدان (106 /1)، معجم المؤلفين (241 /10)، الوافى بالوفيات (308 /3)، هدية العارفين (50 /2).

ابهري، شمس الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد شمس الدين بن السيد الجليل السيد اسدالله موسوى ابهرى كه از ذرارى حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام و از علماء مبرز معاصرين بوده است در تهران وى در سال 1324 قمرى در ابهر متولد شده پس از تحصيل سطوح در قزوين در سال 1349 قمرى ببلده طيبه قم عزيمت نموده و در حوزه درس اساتيد بزرگ بالاخص مرحوم آيه الله حايرى و مرحومين آيتين آقاى حجت و آقاى حاج سيد محمد تقى خونسارى قدس الله انفسهم استفاده نموده و از آن بزرگواران مفتخر به اخذ تصديق اجتهاد شده و پس از فوت مرحوم آيه الله حايرى بنجف اشرف مشرف گرديده و در حوزه درس مرحوم آيه الله اصفهانى حاضر و از آن بزرگوار هم به اخذ تصديق اجتهاد نائل و در اثر تأكيد و تقاضاى اهالى ابهر بامر مرحوم آيه الله اصفهانى به ابهر مراجعت نموده و در مسجد جامع ابهر باقامه جماعت و وظائف دينى پرداخته و مورد توجه عموم قرار گرفته و بواسطه حسن عمل و اخلاق حسنه محبوبيت بسزائى تحصيل كرده تا در سال 1362 قمرى و غائله توده اى هاى آذربايجان كه مجبور بمهاجرت به تهران گرديده و مورد اقبال و توجه جمعى از علاقمندان گشته و آنان از مقام فضل و دانش و

محامد آداب ايشان استفاده نموده و چند سالى در مسجد سليمى خيابان ناصر خسرو اقامه جماعت و بعد در مسجد باب الحوائج خيابان صفا شهباز به اداء وظيفه دينى و روحى اشتغال يافته تا در ايام فاطميه كه در سال 1392 قمرى كه در منزلش مجلس سوگوارى منعقد بود بسكته قلبى بدرود حيات گفته و با تشييع مجلّلى حمل بقم و در جنب وادى السلام قم مدفون گرديده است.

از آثار ايشانست تعمير ماسجد خاصه تجديد بناء مسجد جامع ابهر كه از آثار قديمه ميباشد كه توسط آنمرحوم آباد گرديده و نيز مدرسه براى طلاّب علوم دينى احداث و بنا نموده و چندين طلبه را تكفل و تشويق بتحصيل علوم دينى نموده كه از فضلاء امروز ابهر و حوميه آن در قم ميباشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ابهري، كمال الدين ابوعمرو، ابوعمر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، اديب، شاعر. از وزيران سلجوقيان بزرگ بود. پيش از وزارت، در دستگاه سلطنت كارهاى خطير و مشاغل مهم ديوانى داشت وى زمان هرج و مرج سلطنت طغرل از بيم دشمنان در جامه ى اهل تصوف به حجاز رفت و از آن جا، رباعيى در وصف حال خود سرود و به ابهر فرستاد. همان رباعى در تذكره ها به عنوان شاهد شعرى وى ثبت شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (178)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1143 -142 /9)، دستورالوزراء (220 -219)، نسائم الاسحار (91 -90).

ابيوردي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالمظفّر محمّد بن احمد بن محمّد اديب شاعر لغوى، در علوم لغت و ادب و حديث و انساب و اخبار عرب و بسيارى از علوم ديگر، وحيد عصر، و فريد دهر خود بوده.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- الانساب 2- تاريخ ابيورد 3- تاريخ نساء 4- تعلة المشتاق 5- الدرة الثمينة 6- طبقات العلوم 7- قبسة العجلان فى نسب آل ابى سفيان 8- المجتبى من المجتبى 9- المختلف و المؤتلف 10- ديوان اشعار مطبوع.

وفات صاحب عنوان در روز 5 شنبه 20 ربيع الاول سال 507، ما بين دو نماز، به مرگ فجأه و يا مسموماً در اصفهان روى داده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ابيوردي كوفني، ابوالمظفر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 507 ق)، اديب، شاعر، نسب شناس و محدث شيعى. در بعضى كتب شهرت او را كوفنى نوشته اند. در كوفن، دهى ميان ابيورد و نسا، متولد شد. به بغداد رفت و به خدمت مؤيد الملك بن نظام الملك درآمد. و به درخواست او عميدالدوله را هجو كرد و عميدالدوله شكايت به نزد خليفه برد كه ابيوردى شعر در هجاى خليفه عباسى و مدح خليفه فاطمى مصر سروده است. خليفه خون او را مباح كرد. ابيوردى به همدان گريخت و نسبت مجعول منسوب به معاوية بن محمد بن عثمان را براى خود ساخت. وى پس از فرار از بغداد، مدتها در اصفهان به پريشانى زيست، و از رهگذر تعليم فرزندان زين الملك برسق گذران زندگى مى كرد، ولى بعد به دربار سلطان محمد سلجوقى راه يافت و سلطان او را مشرف مملكت خود كرد. گويند بعد از قاضى ابويوسف اسفراين متصدى دارالكتب نظاميه ى بغداد شد. و در اصفهان مسموم شد

و از دنيا رفت. ابيوردى از اسماعيل بن مسعده ى جرجانى، عبدالوهاب بن محمد بن الشهيد و ابوبكر بن خلف شيرازى حديث شنيد و از ابومحمد حسن بن احمد سمرقندى و عبدالقاهر جرجانى، روايت كرد. محمد بن طاهر مقدسى در كتاب «انساب» خويش از ابيوردى بسيار روايت كرده است. از آثار وى: «قبسة العجلان فى نسب آل ابى سفيان»؛ «المجتبى من المجتنى»؛ «المختلف و المؤتلف»؛ «طبقات العلم»؛ «تعلة المشتاق»؛ «كوكب المتأمل»؛ «كتاب فى انساب»؛ «الدرة الثمينة»؛ «تاريخ ابيورد و نسا». وى صاحب «ديوان» شعرى است در سه بخش: «عراقيات»، «نجديات» و «جديات». او را در مرثيه امام حسين (ع) قصيده اى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (209 /6)، اعيان الشيعه (102 /9)، تاريخ ادبيات در ايران (239 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1146 /9)، الذريعه (35 /17 ،96 /8 ،219 /4)، روضات الجنات (19 /8)، رياض العلماء (29 -30 /5)، ريحانه (72 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 247 /6)، الكامل (268 -267 /8)، كشف الظنون (1942 ،1930 ،1637 ،1105 ،945 ،774 ،398 ،281)، الكنى و الالقاب (11 -10 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابيوردى)، معجم الادباء (266 -234 /17)، معجم المؤلفين (314 /8)، الوافى بالوفيات (93 -91 /2)، وفيات الاعيان (449 -444 /4)، هدية العارفين (82 -81 /2).

ابيوردي، حسام الدين، ابومحمد حسن

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(816 -761 ق)، دانشمند، فقيه و خطيب شافعى. اصل وى از سرخس بود ولى در ابيورد تولد يافت و همان جا نشو و نما كرد. وى شاگرد ملا سعدالدين تفتازانى بود. به بغداد رفت و بعد از ان به اصفهان، و در اين شهر به تحصيل علوم رياضى پرداخت. ابيوردى در مكه سكومت گزيد و در آخر عمر راهى

يمن شد و در آنجا مجلس درس داير كرد. وى از زاهدان زمان، و بر مذهب غلاة و اهل تفويض بود. از آثار وى: «ربيع الجنان فى المعانى و البيان»؛ حاشيه بر شرح قطب الدين رازى بر «مطالع الانوار» سراج الدين ارموى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (1147 -1146 /9)، روضات الجنات (38 -37 /4)، ريحانه (42 /2)، كشف الظنون (1716 ،833)، معجم المؤلفين (251 -250 /3)، هدية العارفين (287 /1).

اتابكيان الكساندر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، پزشك. از معاريف پزشكان ارمنى مقيم رشت بود كه در محله ى سبزه ميدان منزل و درمانگاه داشت. خانه ى او پايگاهى بود براى بيماران متشخص و دولتمندى كه ازتهران براى معالجه و مداواى خود عازم اروپا مى شدند. دكتر الكساندر اتابكيان در خلال فعاليتهاى پزشكى به كارهاى ادبى و سياسى هم مى پرداخت و به سال 1259 ش به چاپ و انتشار مجله اى به زبان ارمنى به نام «هاماينك Hamayenk» موفق شد كه شايد اولين مجله اى بود كه به زبان ارمنى در ايران انتشار يافت. در اواخر عمر، رشت را ترك گفت و ديگر بدان شهر بازنگشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :نامها و نامدارهاى گيلان (25 -24).

اتحاديه، منصوره

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

منصوره اتحاديه در سال 1312، در تهران به دنيا آمد. وي تحصيلات خود را در سال 1358، در دانشگاه ادينبورگ انگلستان به پايان برد و با اخذ درجه دكتري در گروه تاريخ دانشگاه تهران مشغول تدريس شد. دكتر اتحاديه ضمن تاليف و تحقيق و مديريت نشر تاريخ، با انجام سفرهاي مطالعاتي و شركت در سمينارهاي خارجي، بر پشتوانه هاي علمي خود افزود. او صاحب تاليفات بسياري در زمينه تاريخ مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : منصوره اتحاديه پس از اخذ مدرك ديپلم و ليسانس، رهسپار انگلستان شد و در سال 1358 به دريافت مدرك دكتراي تاريخ از دانشگاه ادينبورگ نائل آمد.

همسر و فرزندان : منصوره اتحاديه همسر دكتر نظام مآفي و مادر چهار فرزند مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : منصوره اتحاديه پس از مدتي اقامت و تحصيل در انگلستان، به ايران بازگشت و مديريت نشر تاريخ را

در تهران عهده دار شد.

فعاليتهاي آموزشي : منصوره اتحاديه پس از كسب درجه دكتري، در گروه تاريخ دانشگاه تهران مشغول تدريس شد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : منصوره اتحاديه ضمن تاليف و تحقيق، دست به سفرهاي مطالعاتي و شركت در سمينارهاي خارجي نيز زده است و بدين ترتيب بر پشتوانه هاي علمي خود افزوده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 احزاب سياسي در مجلس سوم (1334 - 1333 ه_ ق)

2 پيدايش و تحول احزاب سياسي مشروطيت دوره اول و دوم مجلس شوراي اصلي

3 حرفي از هزاران، كاندر عبارت آمد، وقايع تبريز و رشت1335-1326 هجري قمر

4 خاطرات و اسناد حسين قلي خان نظام السلطنه ما في

5 خاطرات و اسناد محمد علي غفاري، نايب اول پيشخدمت باشي (تاريخ غفاري)

6 رضا قلي خان نظام السلطنه

7 زمانه، زندگي و كارنامه ي بيهقي

8 زندگي نامه حاج محمد حسين كمپاني، امين دار الضرب

9 سفرنامه كرمان و بلوچستان

10 سياق معيشت در عصر قاجار حكمراني و ملكداري مجموعه اسناد عبدالحسين ميرزا فرمانفرما

11 گزيده اي از مجموعه اسناد عبدالحسين ميرزا فرمانفرما، از 1325 تا 1340 هجري قمري

12 گوشه هايي از روابط خارجي ايران

13 مجلس و انتخابات: از مشروطه تا پايان قاجاريه

14 مرامنامه ها و نظام نامه هاي احزاب سياسي ايران در دوره دوم مجلس شوراي ملي

15 نخبه سيفيه، در تاريخ و جغرافياي استرآباد به انضمام ترانه هاي عاميانه تركمن

16 نصرت الدوله: مجموعه مكاتبات، اسناد، خاطرات ...

17 واقعات اتفاقيه در روزگار (تاريخ مشروطه)

اثني عشري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا حسين بن السيد الجليل المرحوم الحاج السيد حاج آقا اثنى عشرى اعتمادى از علماء ابرار و اتقياء اخيار شهرستان رى (زاويه مقدسه حضرت عبدالعظيم عليه السلام) است كه به تقوا و پارسائى و تعصب در دين معروف و موصوف بوده اند.

وى در سال 1318 قمرى در شهر رى متولد و در مهد تربيت مرحوم والدش كه از روساء آستانه مقدسه و محترمين زاويه مقدسه بوده نشو و نما يافته و دروس جديد را به پايان رسانيده آنگاه بتحصيل مقدمات و ادبيات در مدرسه محمديه تهران پرداخته و بعد از تكميل آن در سال 1349 قمرى به قم مهاجرت و سطوح را از اساتيد حوزه چون مرحوم اديب تهرانى و ميرزا محمد همدانى و آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى مد ظله فراگرفته و در دروس خارج مرحوم آيت اللَّه حايرى مقدارى و پس از ايشان از محضر مرحومين علمين آيتين حجت و خونسارى استفاده نموده و در سال 1362 قمرى بوطن مذكور خود برگشته و بوظائف دينى پرداخته و در آستانه مقدسه اقامه جماعت و همه شب تبليغ دين و تفسير كتاب مبين نموده و در امر بمعروف و نهى از منكر

بسيار ساعى و جدى و در اين موضوع (لا يخافه لومه لائم) بوده تا در شب پنجشنبه پنجم ماه شعبان 1384 قمرى كه در هنگام انجام وظيفه در بالاى منبر بسكته قلبى بدرود حيات گفته و در رواق مطهر نزديك درب حرم شريف مدفون گرديده است.

از آثار اوست تفسير اثنى عشرى در 14 جلد كه در حيات آن مرحوم طبع و نشر گرديده و ديگرى رساله اى در اخبار و احاديث و رساله اى در اصول عقايد كه بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

اثيرالدين ابهري سمرقندي، مفضل

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 663 /661 /660 ق)، فيلسوف، رياضيدان و منجم. از اهالى ابهر و از دانشمندان علوم رياضى و منطق و نجوم و حكمت در قرن هفتم هجرى بود و شاگرد امام فخر رازى و معاصر و همكار خواجه نصيرالدين طوسى در رصدخانه ى مراغه. ابهرى علوم رياضى را علم نظرى خوانده و آن را به چهارشاخه ى اصلى هندسه، حساب موسيقى و هيئت تقسيم كرده است. ابن خلكان نوشته كه وى در اربل، در سال 625 ق با ابوالفتح موسى بن يونس از فقهاى دانشمند شافعى كه در رياضيات و طب نيز مهارت داشته، به مباحثه پرداخته است. از آثار وى: «هداية الحكمة»، در منطق كه كتاب درسى بوده؛ «ايساغوجى» و «تنزيل الافكار فى تعديل الاسرار»، در منطق؛ « المغنى» و «تهذيب النكت»، در علم جدل؛ «اصلاح هندسه ى اقليدس»، در رياضى؛ «زبدة الكشف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (247 /3)، تذكره ى روز روشن (30)، دانشنامه ى ايران و اسلام (143 /9)، دايرةالمعارف فارسى (57 /1)، ريحانه (37 /1)، زندگينامه ى رياضيدانان (122 -121)، كارنامه ى بزرگان (286)، كشف الظنون (2030

-2028 ،1750 ،1616 ،1493 ،953 ،494 ،97)، لغت نامه (ذيل/ ابهرى)، معجم المؤلفين (315 /12)، وفيات الاعيان (313 /5)، هفت اقليم (190 -189 /3).

اجتهادي، مجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: فارماكولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اجلالي، امين پاشا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از ايران.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه مسائل دستورى، دروس حماسى و عرفانى، فرهنگ شاهنامه، راهنمائى 10 پايان نامه كارشناسى ارشد و مشاوره 3 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تحقيقى و تدريسى بيشتر براى كمك درس دانشجويان و استفاده آنان در درك بهتر مطالب ادبى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 8، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبى، عرفانى، دستورى، فرهنگى و لغوى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

احترامي، منوچهر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منوچهر احترامي متولد سال 1320 است. در مدارس مروي و دارالفنون دوران تحصيل را طي كرد و از دانشكدۀ حقوق دانشگاه تهران فارغ التّحصيل شد.

وي سال ها به عنوان طنزنويس با نشريات مختلف همكاري داشت و طي چندسال گذشته اغلب آثارش را در مجله گل آقا چاپ مي كرد.

طنزنويسي را به طور جدّي از سال 1337 با مجله توفيق آغاز كرد و با مطبوعات ديگر و نيز راديو و تلويزيون هم همكاري داشت. امضاهاي مستعار، «م.پسرخاله»، «الف _ اينكاره» و ... از امضاهاي اوست .

احترامي مجموعه اي از اين آثار را دركتاب «جامع الحكايات» منتشر كرد و چاپ بخشي از داستان هاي طنزش را در مجموعه «بچه ها، من هم بازي» تدارك ديد.

منوچهر احترامي تاكنون بيش از پنجاه عنوان كتاب براي كودكان نوشته و منتشر كرده كه «حسني نگو يه دسته گل» و «خروس نگو يه

ساعت» و «خرس وكوزه عسل» و «دزده و مرغ فلفلي» و... از آن جمله اند.

خودش دربارۀ تحصيلش مي گويد:«چند ماهي رشتۀ رياضي خواندم. چون شيطان بودم، بيرونم كردند. جايي اسمم را ننوشتند و مجبور شدم بروم مدرسۀ مروي در محلّۀ ناصرخسرو. چهارم و پنجم را آن جا خواندم و ششم را دارالفنون. انصافاً هم سطح اين دو مدرسه بالا بود. ما بيست و پنج نفر بوديم كه بيست و چهار نفرمان براي دورۀ ليسانس پذيرفته شديم. سال سي و نه دانشكدۀ حقوق قبول شدم. بچه ي درس نخوان شاگرد اوّلي بودم!» و ايضاً بخوانيد خاطره اي از دوران تحصيل ايشان:«يادم هست يك بار چون بچّۀ زرنگ كلاس بودم، همه امتحان رياضي را از روي دست من نوشتند. معلّممان ديد كه برگه ام را آويزان كرده ام كه بقيه ببينند، با خودكار قرمز بالاي برگه نمرۀ يك گذاشت و رفت. همه آن امتحان را هجده شدند و من، يك! جالب اين جاست كه رفقا هنوز هم اين خاطرۀ بد من را به عنوان خاطرۀ شيرين دورۀ تحصيلشان همه جا تعريف مي كنند»

احترامي در عرصۀ طنز به خاطر تسلّط بر ادبيات فارسي از سبك ها و قالب هاي گوناگون استفاده مي كند.

وي در روز چهارشنبه، 23 بهمن 1387 بر اثر نارسايي قلبي، در يكي از بيمارستان هاي تهران درگذشت.

احتشام دفتري، جمشيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1305 مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى عمومى دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى، دكتراى تخصصى جراحى عمومى از دانشگاه تبريز در سال 1329 و فوق تخصصى جراحى سينه از دانشگاههاى پاريس و لندن در سال هاى 1339 و 1384.

مرتبه علمى:

استاد جراحى دانشگاه علوم پزشكى تبريز از سال 1351 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى ريوى، كيست هيداتيك، روش هاى جراحى

مدرن سينه و استاد راهنماى 6 پايان نامه دكترا و تخصصى در هر سال از سال 1348 تاكنون.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ريه و طرق جراحى مدرن، قلب و ريه مصنوعى و جراحى قلب باز.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

پيوند كولون در تنگيهاى ساده و بدخيم مرى، گاستروكتومى، انرونانژكتومى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

احتشامي افشار، امين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى ريوى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

احدي نسب، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي احدي نسب

محل تولد : شميران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1372 همزمان با اتمام سطح حوزه وارد دانشگاه شدم و رشته فلسفه را از دانشگاه شهيد بهشتي و در مقطع كارشناسي به اتمام رساندم و همزمان به تدريس در حوزه پرداختم. بعد از اتمام تحصيل در دانشگاه در مقطع كارشناسي ارشد فلسفه در دانشگاه مفيد به تحصيل پرداخته و همزمان در درس خارج شركت كردم و در طي تحصيل در مراكز مختلف به تدريس مشغول بودم.

احدي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد كاظم بن العالم الجليل آقا سيد محمد احدى رشتى از علماء ابرار و ائمه جماعت اخيار معاصر رشت مى باشند.

وى در سال 1327 قمرى در رشت متولد شده و در حجر تربيت والد ماجدش كه از علماء بزرگ رشت بودند پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح در زمان مرحوم آيت اللَّه حايرى به قم آمده و از محضر آيات و مدرسين حوزه كسب فيض علم و كمال نموده ولى به واسطه ى جهاتى زياد توقف ننموده و بنابر امر والد مبرورش به رشت برگشته و پس از فوت معظم له بجاى ايشان نشسته و در مسجدشان اقامه جماعت نموده و تاكنون به اين سمت و خدمات ديگر دينى اشتغال دارد.

از باقيات الصالحات ايشانست فرزند ارجمندش حجةالاسلام آقاى آسيد على اصغر احدى كه از فضلاء مهذب و بارع گيلانى حوزه علميه قم مى باشند. وى در رشت متولد شده و در بيت تقوا و ورع تربيت يافته و پس از فراگرفتن دروس جديد و مقدمات به قم مهاجرت نموده و سطوح را از مدرسين حوزه به پايان

رسانيده سپس به درس خارج آيات عظام شركت نموده و اكنون به تدريس متون فقه و اصول و مباحثات خصوصى اشتغال دارند.

از تأليفات ايشانست كتابى بنام (همه به سوى خدا) كه در سال 1382 قمرى بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

احدي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى احدي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1354 وارد حوزه علميه قم شدم. ادبيات را در حد تدريس فرا گرفتم، بطورى كه پس از گذشت چهار سال، شرح بر هدايه بنام كتاب "الزبده" را نوشته و استاد مدرس افغانى تقريظ بسيار ارزشمندى را بر اين كتاب نوشتند. دو نكته را در آنجا اشاره فرمودند:

1- بنده را بعنوان مجتهد در نحو و صرف تلقى دادند.

2- ديگران را در اخذ مسائل متقن نحوى، بر كتاب حقير ارجاع داده اند. اين دو نكته مايه تشويق بنده شد، بطورى كه تدريس را در كنار تحصيل شروع نمودم. همواره از اساتيد بسيار مجرب در اصول پايه نظير استاد مصطفى اعتمادى استفاده نمودم، كه تعليقه فرائد الاصول را پس از اتمام رسائل شروع نمودم. پس از آن مكاسب را محضر استاد ستوده و حاج شيخ على پناه اشتهاردى، و كفاية الاصول را نزد فاضل لنكرانى تلمذ نمودم.

خارج اصول را نزد استاد وحيد خراسانى به اتمام رساندم. خارج فقه را نزد آية الله مرحوم حاج ميرزا هاشم آملى و وحيد خراسانى استفاده نمودم. اشتياق وافر به فلسفه و عرفان و تفسير باعث شد كه شرح منظومه را از محضر انصارى شيرازى و اسفار را از محضر جوادى آملى و حسن زاده آملى و نيز عرفان

را از اين دو بزرگوار فيض ببرم و هنوز ادامه دارد و اكنون مشغول تدريس اسفار و تمهيد و كفايه و خارج اصول مى باشم.

مباحث روانشناسى را مدت هفت سال با تحقيق و پژوهش ادامه دادم و به مقطع صاحب نظرى رسيدم و اكنون در حد كارشناسى، استفاده مى گردد. و اين دانش باعث شد كه در زمينه هاى مختلف اجتماعى، فرهنگى وارد شوم و از اطلاعات به روز استفاده كامل نمايم.

منابع زندگينامه :مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي

احراري، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، پزشك.

تولد: 1313، رشت.

درگذشت: 2 مهر 1372، تهران.

دكتر هوشنگ احرارى پس از گذراندن تحصيلات متوسطه در رشت، براى ادامه ى تحصيلات در سال 1330 در رشته ى پزشكى وارد دانشگاه علوم پزشكى تهران شد. در سال 1336 موفق به دريافت دكتراى پزشكى عمومى گرديد. وى سپس در بخش جراحى بيمارستان هزار تخت خوابى به عنوان رزيدنت مشغول به كار شد و پس از اخذ تخصص جراحى عمومى، در سال 1344 با استفاده از بورس تحصيلى جهت گذراندن دوره ى فوق تخصق قلب و عروق عازم كشور سوئد گرديد و در سال 1346 موفق به دريافت فوق تخصص قلب و عروق از دانشگاه استكهلم شد.

پس از بازگشت به ايران، توانست بخش جراحى عروق را در بيمارستان هزار تخت خوابى تأسيس كند و در سال 1347 موفق به انجام پيوند مصنوعى آئورت در ايران شد.

دكتر احرارى عضو آكادمى جراحان بزرگ آمريكا بود و بارها براى شركت در كنگره هاى علمى در سراسر دنيا به كشورهاى مختلف سفر كرد. از وى چند كتاب در زمينه ى جراحى به يادگار مانده است كه به عنوان نمونه مى توان از كتاب جراحى عروق و سى ناكسين جراحى نام برد.

برگرفته از

كتاب :گلزار مشاهير

احساني طباطبائي، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1282 ق)، نويسنده و پزشك. تحصيلات ابتدايى را در اصفهان گذرانيد، سپس به تهران آمد و دوره ى متوسط را در شعبه ى علمى دارالفنون سپرى كرد. دانشكده ى پزشكى را در سال 1310 ش به اتمام رسانيد و پس از دريافت گواهى دكتراى طب و تخصص در بيماريهاى عفونى، به مدت سى سال در طب ارتش از درجه ى سرگردى تا سرتيپى خدمت كرد. اثر به جاى مانده از وى: «چنته ى درويش» در دو جلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (84 /1)، مؤلفين كتب چاپى (106 -105 /4).

احساني فر، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد احساني فر

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/7/1

زندگينامه علمي

با اخذ سوم نظرى در دبيرستان، در اوّل پاييز سال 1360 وارد حوزه علميه لنگرود شدم. به رغم نشاط و رونق علمى كم نظير اين حوزه كوچك شهرستانى در زمان رياست مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاجّ شيخ عليرضا ممجَّد لنگرودى (قدس) براى تحصيل فراغت بال و فرار از آمد و شدها، در سال تحصيلى بعد به حوزه مشهد و در سال سوّم به حوزه كاشان عزيمت نمودم. پاييز 1363 وارد حوزه علميه مباركه قم شدم و پيوسته در اينجا مشغول به تحصيل و وظايف طلبگى هستم.

جامع المقدمات، منطق، حاشيه و بخشى از سيوطى را نزد مرحوم آقاى ممجّد (قدس) در حوزه لنگرود خواندم. بقيه سيوطى، مغنى و بخشى از معالم را در مشهد و بقيه معالم را در تابستان در لنگرود و مختصر و جلد اوّل اصول مظفّر و كتب عبادات شرح لمعه را در حوزه كاشان و بقيه دروس را در قم گذرانده، از پاييز

سال 1367 حضور در خارج فقه و اصول را آغاز نمودم.

احساني، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى كودكان دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

احسائي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1241 -1166 ق)، عالم، حكيم و مؤسس طريقه ى شيخيه. وى در احساء به دنيا آمد. در حدود 1186 ق از بحرين عازم عتبات شد و در مجالس استادانى نظير وحيد بهبهانى، سيد مهدى بحرالعلوم طباطبايى، سيد على طباطبايى مؤلف «رياض»، شيخ جعفر كاشف العظاء و ميرزا مهدى شهرستانى تلمذ كرد. شيخ احمد علاوه بر تحصيل فقه و اصول، در طب و نجوم و رياضى قديم و علم حروف و اعداد و طلسمات نيز مطالعاتى كرد و بخصوص در فلسفه تبحرى خاص يافت. وى چندى نيز در بحرين و كربلا و نجف و بصره زيست و در حدود 1221 ق به قصد زيارت مشهد رضوى به ايران آمد و در مراجعت از مشهد، به خواهش اهالى يزد، يك چند در آن جا اقامت گزيد. فتحعلى شاه او را به تهران خواند، وى نيز قبول دعوت محمد على ميرزاى دولتشاه در كرمانشاه اقامت گزيد و بعد به حجاز و شام و عراق رفت و سپس به مشهد سفر كرد و در مراجعت به قزوين رفت، و در مدرسه صالحيه مشغول تدريس گشت. وى در اين سفر با ملامحمد تقى برغانى مباحثاتى داشت. او مريدان بسيار و تأليفات فراوان داشت. به زهد و عزلت و رياضت علاقه ى بسيار مى ورزيد و خلوت و تفكر را دوست مى داشت. احسائى پس از فوت اساتيد و مشايخ خود ادعاى كشف و الهام و تفويض و غلو و موهمات و معميات كرد، و از اين رو در مراكز

علمى شيعه موجى عليه او برخاست . افكار او رنگى از عرفان و حكمت داشت. عقايد و آراء شيخ احد به وسيله ى شاگردش سيد كاظم رشتى تقرير و توضيح شد و طريقه ى ايشان به نام طريقه يا مذهب شيخيه موسوم گشت. احسائى عاقبت در سفر حج، بين راه، وفات يافت و در مدينه در جوار قبور ائمه اطهار (ع) دفن شد. آثار عمده ى او عبارت است از: « شرح الزيارة الجامعة الكبيره»؛ «شرح حكمت عرشيه ى ملاصدرا»؛ «جوامع الكلم»؛ «شرح فوايد»؛ «شرح المشاعر» ملاصدرا؛ «رساله فى بيان حقيقة العقل و الروح و النفس بمراتبها»؛ «الاجازات»؛ «الاجتهاد و التقليد»؛ «مباحث الالفاظ»، در اصول؛ «كتاب فى احكام الكفّار»؛ «حياة النفس»؛ «حقيقة الرؤيا و اقسامها».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (124 /1)، اعيان الشيعه (593 -589 /2)، ايضاح المكنون (705 ،475 ،474 348 ،209 ،205 ،203 /2 ،567 ،564 ،474 ،425 412 ،372 ،339 ،305 ،267 ،222 ،206 ،205 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1204 -1202 /9)، دايرةالمعارف فارسى (63 /1)، الذريعه (71 /18 ،133 /13 ،124 /7)، روضات الجنات (97 /1)، ريحانه (82 -78 /1)، طرائق الحقائق (339 -337 /3)، قصص العلماء (49 -47)، لغت نامه (ذيل/ احمد احسايى)، مؤلفين كتب چاپى (349 -345 /1)، معجم المؤلفين (229 -228 /1)، مكارم الآثار (1138 -134 /4)، هدية العارفين (185 /1)، يادداشتهاى قزوينى (148 /8)، يادگار (س 1، ش 4، ص 47 -30)، يغما (س 14، ش 10، ص 448 -440).

احسائي، علينقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1246 ق)، عالم دينى، اديب و شاعر. دومين فرزند شيخ احمد احسائى. كه در حساهجر مركز شيعى نشين ساحل شبه جزيره ى عرب متولد شد. شاگرد و پيرو

مكتب تند پدرش در تشيع بود و در سفرهاى ايران و عراق او را همراهى مى كرد. بيش از ده تأليف در كلام و تفسير، نزديك به شيوه ى فلسفى پدرش، دارد كه برخى از آنها چاپ شده است. علينقى در كرمانشاه درگذشت و چون انتقال جنازه را حرام مى دانست، در همان جا به خاكش سپردند. وى شعر نيز مى سرود و «ديوان» اشعارش به چاپ رسيده است. از آثارش: «نهج المحجة»، در امامت؛ «منهج السالكين» يا «منهاج السالكين»، در اخلاق؛ «المعاد»؛ «واضح المنار فى علم الاسرار»؛ «رسالة فى القصة الموسى و الخضر»؛ «رسالة العلم»؛ «الرد على رسالة بعض العرفا»؛ «مشرق الانوار» در حكمت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (1204 /9)، الذريعه (12 -11 /25 ،424 /24 ،189 ،161 /23 ،173 /21 ،195 /20 ،98 /17 ،316 /15 ،197 /10 ،763 /9)، مؤلفين كتب چاپى (602 /4)، معجم المؤلفين (255 -254 /7).

احسائي، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1275 ق)، عالم اصولى. وى فرزند بزرگ، و شاگرد، پدر خود، شيخ احمد احسائى، بود. سالها در قزوين از محضر شهيد ثالث و محمد صالح برغانى استفاده كرد و فقه و اصول آموخت. حكمت و فلسفه را نيز از ملاآقاى حكمى و آخوند ملايوسف حكمى فراگرفت. از پدرش در تاريخ 1236 ق اجازه دريافت كرد و در اين اجازه با برادرش شيخ علينقى شريك بود. او از مخالفين سرسخت طريقه پدر خود به حساب مى آمد. و در مجلس قزوين در كنار علماى متشرعه ايستاد و از پدر انتقاد كرد. و همواره ضمن انكار مكتب وى برايش طلب مغفرت مى كرد. او همچنين در رساله اش در «الاجتهاد و الاخبار» كه در جواب

سؤال شيخ عبداللَّه قطيفى نگاشته طريقت پدر را به وضوح انكار كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (592 /2)، الذريعه (30 /11 ،141 /1)، روضات الجنات (100 /1).

احصايي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد احصائي ، در تيرماه 1318 شمسي در قزوين ديده به دنيا گشود. احصائي ، سال هاي نخست زندگي را در قزوين گذراند و سپس تهران را براي سكونت برگزيد. در ابتداي راه زندگي هنري خويش ، آثار استاد عمادالكتاب قزويني را سرمشق قرارداد تا سرانجام به حضور استاد سيدحسين ميرخاني رسيد و از تعليمات ايشان بهره جست. آنگاه به دانشسراي تهران راه يافت و پس از آن بيش از ده سال را به تجربه و تحصيل در دانشكده هنرهاي زيبا و حضور در نمايشگاه هاي هنري سپري كرد تا سرانجام موفق به ارائه ي هنر « نقاشيخط » شد. وي پس از سال هاي 1338 به بعد ، توجه خود را بر روي آثار ميرعماد قزويني متمركز نمود و بعدها هنر خط را در دوره ي قاجار كاويد. احصائي ، گرافيست ، خوشنويس ، مؤلف و كارشناس هنر ، عضو شورايعالي هنرهاي تجسمي كشور ، عضو شورايعالي انجمن خوشنويسان ، اديتور كتاب هاي هنر در سازمان كتاب هاي درسي ايران و احياگر كاربرد خطاطي در معماري اسلامي مي باشد.

گروه : هنر

رشته : هنرهاي تجسمي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد احصائي ، سال هاي نخست زندگي را در قزوين گذراند و سپس تهران را براي سكونت برگزيد. در ابتداي راه زندگي هنري خويش ، آثار استاد عمادالكتاب قزويني را سرمشق قرارداد تا سرانجام به حضور استاد سيدحسين ميرخاني رسيد و از تعليمات

ايشان بهره جست. آنگاه به دانشسراي تهران راه يافت و پس از آن بيش از ده سال را به تجربه و تحصيل در دانشكده هنرهاي زيبا و حضور در نمايشگاه هاي هنري سپري كرد تا سرانجام موفق به ارائه ي هنر « نقاشيخط » شد. وي پس از سال هاي 1338 به بعد ، توجه خود را بر روي آثار ميرعماد قزويني متمركز نمود و بعدها هنر خط را در دوره ي قاجار كاويد.

خاطرات و وقايع تحصيل : محمد احصائي ، با ذكر خاطره اي از دوران تجربه اندوزي هاي خود مي گويد : « در بهار 1354 ، در روزه داري هاي ادواريم ، در يك حالتي از مواجهه ي شديد عاطفي با كلام « الله » ، كه يكسره ذهن و دل مرا به تصرف گرفته بود ، حدود دويست قطعه كار انجام شد كه تكنيك اجراي آن ، حضور دائم و آمادگي شديد روحي را مي طلبيد ؛ ضرباهنگي كه هدايت قلم را « قلب » به عهده داشت ».

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد احصائي ، مشاور رئيس مؤسسه ي مطالعات و تحقيقات فرهنگي در قسمت چاپ و انتشارات مي باشد.

فعاليتهاي آموزشي : محمد احصائي ، سال ها به عنوان آموزگار ادبيات فارسي و خط در دبستان هاي جهان تربيت و شهر ري ، مدرس گروه هنرهاي تجسمي دانشكده هنرهاي زيبا ي دانشگاه تهران و دانشگاه هنرهاي تزئيني و عضو رسمي هيئت علمي دانشگاه تهران به فعاليت هاي آموزشي اشتغال داشته است.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : محمد احصائي ، عضو هيئت مؤسس « انجمن

هنرمندان نقاش ايران » مي باشد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد احصائي ، گرافيست ، خوشنويس ، مؤلف و كارشناس هنر ، عضو شورايعالي هنرهاي تجسمي كشور ، عضو شورايعالي انجمن خوشنويسان ، اديتور كتاب هاي هنر در سازمان كتاب هاي درسي ايران و احياگر كاربرد خطاطي در معماري اسلامي مي باشد. وي در بيست سال اخير ، به جمع آوري و مطالعه ي عميق روي كارهاي اساتيد متقدم خويش پرداخته و قلم « محقق » و « ريحان » - كه در جهان اسلام به قلم هاي ايراني مشهورند - دستاورد كار مداوم او در اين سال ها است.

آرا و گرايشهاي خاص : نستعليق محمد احصائي ، آميزه اي از شيوه ي « مير » و « ميرزا غلامرضا اصفهني » و « ميرحسين » با بعضي ملاحظات امروزي است و كاربرد گرافيكي در خوشنويسي وي ، از وجوه مشخصه اي است كه موجب تفاوت فاحش از ديگر خوشنويسان معاصر شده است. كارهاي « كلام الله » احصائي به چهار گروه تقسيم بندي مي شوند كه عبارتند از : نقاشي خط ها ، الله ها ، كارهاي در ارتباط با معماري ، و احياي قلم محقق و ريحان. وي در حوزه ي « نقاشي خط » با قلم « ثلث » و « محقق » با ياري گرفتن از « كلام الله » ، به خلق آثار بديعي دست زده است.

جوائز و نشانها : محمد احصائي ، در هفتمين نمايشگاه بزرگ قرآن كريم تهران در سال 1378 ، به جهت « خوشنويس ممتاز آيات قرآني » در قطعات و كتيبه ها

، به ويژه احياي خطوط ريحان و محقق ، و بهره گيري مناسب از خط و گرافيك و نقاشيخط در آثار خود ، همچنين استفاده از كلمه ي مباركه ي الله به صورت هاي متنوع در آثار و كتيبه نگاري ، به عنوان « خادم برگزيده » شناخته شد.

چگونگي عرضه آثار : محمد احصائي در زمينه ي تشكيل نمايشگاه هاي مختلف در ايران و خارج از كشور نيز فعاليت دارد كه دستاورد آن ، ارائه ي آثاري متفاوت در زمينه ي خط است كه در گرافيك و معماري كاربرد فراواني دارد. نمونه هايي از اين نمايشگاه ها عبارتند از : نمايشگاه گالري سيحون ، فستيوال بين المللي نقاشي در كاني سومر فرانسه ، نمايشگاه جمعي جهان در بال سوئيس ، نمايشگاه هنرمندان ايراني در پكن و شانگهاي جمهوري خلق چين ، نمايشگاه جمعي در دانشكده هنرهاي زيباي ايران و ... .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تحرير قرآن مجيد به قلم « محقق »

2 خوشنويسي سوره علق به ابعاد 120 × 110 سانتي متر با رنگ و روغن روي بوم

ويژگي اثر : اين اثر ، اكنون جزء گنجينه ي آثار مجموعه ي موزه ي هنرهاي معاصر تهران قرار دارد.

3 كتيبه اي به قطع 400 مترمربع واقع در دانشكده الهيات

4 كتيبه ي سردر ورودي موزه ملي ايران ( ايران باستان )

ويژگي اثر : اين اثر ، آيه اي از قرآن مجيد به شيوه ي « محقق »

و « برجسته » با لعاب زر است.

5 مجموعه ي « الله »

احمدپناهي، جلال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جلال احمد پناهي

محل تولد : سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

احمدخان بيگي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا احمد خان بيگي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال تحصيلي 58 - 57 با ديپلم رياضي از دبيرستان دكتر هشترودي تهران فارغ التحصيل شدم. از سال 59 دروس حوزه را از مدرسه آقاي مجتهدي در تهران آغاز و پس از يكسال به قم آمدم و در مدرسه رضويه دروس حوزوي را ادامه دادم.

در سال 78 با پايان دوره مقدمات سطح و خارج در دوره تخصصي كلام حوزه پذيرفته شدم و در سال 81 فارغ التحصيل شدم و در حال حاضر در حال نوشتن پايان نامه در موضوع فطرت هستم. همچنين در سال 78 براي تدريس دروس معارف دانشگاههاي تهران كار خود را آغاز كردم. در طول اين چند سال در دانشگاههاي تهران، شهيد بهشتي، ايران و الزهراء تدريس داشته ام و از سال 81 به عنوان هيئت علمي (رتبه مربي) در دانشگاه ايران پذيرفته شدم.

در حال حاضر مسئوليت نهاد رهبري در دانشگاه الزهراء را نيز دارا هستم.

احمدزاده بزاز، عبدالمطلب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالمطلب احمدزاده بزاز

محل تولد : خرمشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1360 وارد حوزه علميه امام خميني (ره) اهواز شدم. در زمان ورود به حوزه مدرك سال دوم تجربي را داشتم، تا سال 1365 در اين حوزه درس خواندم. ادبيات را به طور كامل، معالم الاصول، شرح لمعه، اصول مظفر و قسمت قطع و ظن رسائل را در اهواز به پايان بردم. از سال 1365 به حوزه قم آمدم و تا سال 69- 68 باقيمانده سطح يعني برائت و استصحاب،

رسائل، مكاسب و كفايه را گذراندم. پس از آن همزمان با شروع درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني، باقيمانده دوره متوسطه را به صورت متفرقه خواندم.

درس خارج اصول از ابتدا بر اساس كفاية الاصول از سال 1369 شروع و در سال 1386 به پايان رسيده است. درس خارج فقه در سالهاي 69 و 70 مباحث صلاة بوده است و پس از آن مباحث فقه المعاملات (از ابتداي بيع) بر اساس مكاسب شروع شده كه تاكنون ادامه دارد.حدوداً ده سال همزمان با درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني از محضر درس خارج مباحث طهارت تا خمس (بر اساس عروه) حضرت حجةالاسلام حاج شيخ محسن وحيد خراساني نيز استفاده برده ام.

از سال 1371 جهت تحصيل در رشته حقوق وارد دانشگاه مفيد شده ام كه اكنون در حال تدوين رساله در مقطع دكتري مي باشم. امتحان جامع نيز سپري شده است.

در زمان تحصيل دروس حوزوي، به صورت پراكنده از مباحث ادبيات گرفته تا فقه و اصول تدريس داشته ام كه بيشتر آنها را در خاطر ندارم. پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد نيز دروس تخصصي رشته حقوق را از جمله در دانشگاه آزاد اسلامي اهواز تدريس كرده ام.

احمدسلطاني، منيره

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

خلاصه : منيره احمد سلطاني در سال 1331در تهران متولد شد. تحصيلات ابتدايي را در دبستان «كسايي» گذراند بعد به دبيرستان « عطار» رفت و در ادامه در دبيرستان « اسدي» دوره متوسطه را به اتمام رسانيد. خانم باوندي ( همسر محمد زهري) نيز يكي از معلمان منيره احمد سلطاني بود كه دراين راه او را بسيار تشويق كرد

و در واقع جرقه شوقي را كه معلمان ابتدايي او زده بودند به آتش اشتياقي براي مطالعه بدل كرد. در سال 1347 دررشته حقوق دانشگاه پذيرفته شد كه به احترام پدر وارد دانش سراي عالي شد و در سال 1351 مدرك كارشناسي خود را از دانشگاه علامه طباطبايي گرفت و بعد از يك وقفه طولاني به دليل حوادث انتقلاب اسلامي در سال 1364 مدرك كارشناسي ارشد خود را نيز اخذ كرد و در سال 1370 در دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرج تحصيلات خود را ادامه داد و از پايان نامه دكتري خود دفاع كرد. منيره احمد سلطاني نيز يكي از همان استادان برجسته و با پشتكاري است كه نكات پيچيده در ادبيات را بيان مي كند و با اين انديشه آثار برجسته اي از خود به جا گذاشته است.

گروه : علوم انساني

رشته : اديان خارجي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : منيره احمد سلطاني در سال 1331 در تهران متولد شد. پدرش مردي آگاه و روشن بين بود و در آن ايام به همان اندازه كه تحصيلات پسرانش اهميت داشت، تحصيل دخترش نيز حائز اهميت بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : _ گذراندن دوره ابتدايي و راهنمايي در تهران _ دريافت مدرك كارشناسي از دانشسراي عالي، سال 1351 _ دريافت مدرك كارشناسي ارشد سال 1364 از دانشگاه علامه طباطبايي _ دريافت مدرك دكتري 1370 دانشگاه آزاد واحد كرج - گذرادن دوره بهداشت و پزشكياري در دانشگاه تهران

خاطرات و وقايع تحصيل : منيره احمد سلطاني بين سال هاي 1347 تا 1351 در دانشسراي عالي سرگرم تحصيل بود و كارشناسي خود را گرفت. در همين ايام به

خاطر كار مجبور شد به لنگرود برود و همسرش عبدالحسين فرزاد (مترجم و استاد دانشگاه) هم با او به آنجا رفت. يك سال بعد مأموران ساواك عبدالحسين فرزاد را دستگير كردند و در اين روزها منيره احمدسلطاني ايام سختي را سپري كرد چون مجبور بود _ با اين كه شاغل بود _ بدون همسرش زندگي و فرزندان را اداره كند. يك سال و اندي بعد وقتي فرزاد از زندان آزاد شد، از آموزش و پرورش اخراج شده بود و همين امر موجب شد كه فرزاد هم بتواند به تحصيلاتش ادامه دهد. در اين ايام منيره احمدسلطاني در لنگرود زندگي مي كرد. در سال 1356 به تهران آمد و در دبيرستان فرزانه _ در منطقه سيزده _ سرگرم تدريس شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : منيره احمد سلطاني در سال 1356 از لنگرود به تهران آمد و در دبيرستان فرزانه سرگرم تدريس شدو بعد از دوره كارشناسي ارشد مدتي به عنوان مدرس تربيت معلم درس "ادبيات كودكان و نوجوانان" تدريس ميكرد

استادان و مربيان : در زمان سپري كردن دوره آموزش عالي و كارشناسي ارشد و دكتري توانست از محضر استادان بسيار برجسته استفاده كند، استاداني چون دكتر تفضلي، دكتر سادات ناصري، دكتر زرين كوب، دكتر مشكور، دكتر ضياءالدين سجادي، دكتر شفيعي كدكني، دكتر جعفر شعار، دكتر استعلامي، دكتر شميسا، دكتر شهيدي، دكتر پورنامداريان، دكتر ابوالقاسمي و ديگر استادان...

همسر و فرزندان : همسر وي عبدالحسين فرزاد _ مترجم و استاد دانشگاه است.

فعاليتهاي آموزشي : از فعاليتهاي آموزشي منيره احمد سلطاني ميتوان به : تدريس در دانشگاه هايشهيد بهشتي، آزاد اسلامي، مراكز تربيت معلم، پيام نور منيره احمدسلطاني در

دوره كارشناسي تاكنون استاد راهنماي بيش از 50 پايان نامه بوده كه موضوع بيشتر آن ها ادبيات بوده و همچنين بخشي از آنها ادبيات كهن و تعدادي ديگر به ادبيات معاصر و حتي ادبيات كودكان و نوجوانان ازجمله «نقد انوري و تأثير او بر سعدي و حافظ» ، «نقد و بررسي اشعار منوچهري»، «صور خيال و صنايع لفظي در مخزن الاسرار نظامي»، «بازتاب تضاد درانديشه انوري»، «بررسي اصطلاح عشق در آثار عين القضات» و... اختصاص داشته است. او در دوره كارشناسي ارشد نيز استاد راهنماي رساله هاي بسياري بوده است. استاد راهنماي پايان نامه هاي كارشناسي ارشد

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : _ همكاري با مطبوعات از سال 1370 از قبيل: فصلنامه پژوهش ادبي، اطلاعات شوكران، كيهان فرهنگي، رشد زبان و ادب فارسي، رودكي و سروش، انتخاب، فرهنگ منيره احمد سلطاني از دهه 70 نيز با نوشتن نقد و مقالات ادبي وارد عرصه مطبوعات شد. اين فعاليت نخست در كيهان فرهنگي و سپس در مجله رشد زبان و ادب فارسي و ادبيات معاصر شكل گرفت. هرچند در سال 1378 با 25 سال سابقه تدريس از آموزش و پرورش كناره گيري كرد، اما تاكنون هيچ گاه تدريس را رها نكرده و تنها محل خدمتش را از آموزش و پرورش به دانشگاه منتقل كرده است.

آرا و گرايشهاي خاص : منيره احمد سلطاني معتقد است، اگرچه به تازگي درباره نقد علمي و كاربردي در ايران حركت هايي صورت گرفته، اما «پيري» نوع خاصي از نقد علمي را در كتاب خود مطرح مي كند و معتقد است كه سخن گفتن و بررسي يك اثر بايد با مدارك

و استنادهايي علمي و نه به شكل احساسي صورت بگيرد. در نقدي كه «پيري» مطرح مي كند بايد همه جوانب اثر مورد بررسي قرار گيرد. منيره احمد سلطاني به دانشجويان توصيه مي كند كه بيشتر مطالعه كنند زيرا شرايط تحقيق و پژوهش مهيا است و دانشجويان مي توانند از اين شرايط استفاده بهينه كنند و در مسير افزايش سطح علمي خود، كوشا باشند. محققان و پژوهشگران نيز با توجه به تجربياتشان مي توانند به نسل جوان كمك كنند تا بتوانند آينده كشورمان را بسازند. اين يعني همياري و سازندگي آينده و كشور.

جوائز و نشانها : پژوهشگر نمونه سال 1375

________________________________________

آثار :

1 «قصيده فني و تصويرآفريني خاقاني»

ويژگي اثر : چاپ 1371

2 اساطير شاخه طلايي اثر سرجيمز فريزر

ويژگي اثر : در دست چاپ

3 ترجمه چگونه نقد بنويسيم اثر ب. پيري

4 ترجمه زنان در سلامت وبيماري

5 ترجمه فرهنگ فولكلور جهان (?? جلد)

6 كتاب «واژگان فارسي در زبان فارسي»

7 كتاب خاقاني شرواني؛ نقد و پژوهش با نمونه اشعار

ويژگي اثر : چاپ 1376

8 كتاب دستور گشتاري بر مبناي زبان شناسي و معناشناسي

9 كتاب گزينه اشعار انوري ابيوردي

10 كتاب معاني و بيان در شعر معاصر

11 هزار

واژه اشتقاقي در زبان انگليسي، اسطوره بريتانيا اثر (چارلز اسكوا)، ستاره شناسي و مسائل الهي

ويژگي اثر : در دست چاپ

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

احمدوند، معروف علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف على احمدوند

محل تولد : ملاير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب معروف علي احمدوند در سال 1342 در روستاي دهلق از توابع شهرستان ملاير به دنيا آمدم. دوران تحصيل ابتدائي را در زادگاه خود آموختم و براي تحصيل در دوره راهنمائي به دهستان آورزمان با فاصله 8 كيلومتر از روستاي خودمان رفتم. دوران دبيرستان را در شهرستان نهاوند به پايان رساندم.

در سال 1361 پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه قم شدم. و همزمان با تحصيل در حوزه در جبهه هاي جنگ نيز شركت مي نمودم. از سال 1365 در كنار دروس حوزوي وارد مؤسسه در راه حق شدم و مدت 5 سال دوره عمومي آن مركز را آموزش ديدم.

در سال 1373 در آزمون كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس حوزه علميه قم شركت نموده و پذيرفته شدم. تا سال 1376 تحصيلات آن مقطع را با نگارش پايان نامه به اتمام رساندم و از مهر همان سال در دانشگاه تربيت معلم آذربايجان به عنوان عضو هيات علمي گروه فلسفه و كلام اسلامي پذيرفته شدم و از آبان ماه همان سال به مدت 4 سال رياست دانشكده الهيات آن دانشگاه را به عهده داشتم و در كنار آن به تدريس نيز اشتغال داشتم. در سال 1382 به عنوان دانشجوي دكترا در رشته كلام در دانشگاه قم پذيرفته شدم كه در حال حاضر پس از گذراندن دوره آموزشي به نگارش

پايان نامه اشتغال دارم و در بعضي از مراكز دانشگاهي اشتغال به تدريس نيز دارم.

احمدي ابهري، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد علي احمدي ابهري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

وي در سال 1335در خانواده اي روحاني به دنيا آمد. پدرش مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاج سيّد نورالدين ابهري از شاگردان امام خميني (ره) و جد او مرحوم آيةالله سيّد شمس الدين ابهري از شاگردان مرحوم آيةالله العظمي حائري، مؤسس حوزه علميّه قم بود. تحصيلات ابتدائي و متوسطه را در قم و تهران به پايان رسانيد و در سال 1358 موفق به اخذ ليسانس حقوق قضائي در مجتمع آموزش عالي قم (وابسته به دانشگاه تهران) گرديد.

در ابتداي تأسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به عنوان عضو شوراي قضائي خدمت كرد. در سال 1359 به حوزه علميّه قم وارد شده و از محضر اساتيد بزرگواري چون آيات عظام محقق داماد، محفوظي، مكارم شيرازي، صالحي مازندراني و ديگر بزرگان كسب فيض نمود.

همراه با تحصيلات حوزوي از سال 1370 تا 1373 در دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران موفق به اخذ كارشناسي ارشد در حقوق جزا و جرم شناسي گرديد. وي اينك در مرحله دكتراي حقوق جزا و جرم شناسي مشغول به تحصيل است.

احمدي جلفايي، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد احمدي جلفايي

محل تولد : هادي شهر جلفا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1357/1/15

زندگينامه علمي

اينجانب حميداحمدي فرزند يدالله، متولد 15/ 01/ 1357 در هادي شهر در شهرستان جلفا. پس از اخذ ديپلم رياضي فيزيك در سال 1357 همزمان در امتحان ورودي حوزه و دانشگاه شركت كرده و در همان سال به همراه تحصيل علوم حوزوي در مدرسه رضوي قم به گذراندن دوره كارشناسي اقتصاد

نظري در دانشگاه مفيد نيز مشغول شدم. همزمان با اخذ مدرك كارشناسي دانشگاه در علوم حوزوي نيز مدارج آن را تا دوره سطح نخست طي نمودم و پس از آن نيز به همراه ادامه تحصيلات حوزوي در مؤسسه علمي فرهنگي دارالحديث قم بعنوان محقق مشغول تحقيق شدم و علاوه بر آن در كنار تحقيقات گروهي در دارالحديث در موضوعات مختلف دست به تأليف و تحقيق كتاب يا مقاله پرداختم. در سال 1379 ملبس به لباس روحانيت شده و پس از آن در همه مناسبتهاي تبليغي در همه سنين به مكانهاي مختلف اعم از مساجد و دانشگاهها چه در قم و چه در تهران و چه در تبريز جهت تبليغ ارزشهاي اسلامي فعاليت نموده ام.

در حال حاضر در سطح خارج در دروس برخي از آقايان شركت دارم و علاوه بر آن با برخي از اساتيد مشهور حوزه بصورت اختصاصي در زمينه موضوعات فقهي و اصولي و همچنين در مؤسسه دارالحديث در مباحث رجال و درايه اي و غيره در حال تحقيق و پژوهش مي باشم.

بطور كلي در موضوعات مختلف كتب فقهي و اصولي در دروس خارج برخي از آقايان و اساتيد عظام (البته در برخي كم و در برخي بصورت طولاني) همچون: حضرت آية الله مكارم شيرازى، حضرت آية الله شيخ جعفر سبحانى، حضرت آية الله وحيد خراسانى، حضرت آية الله سيد احمد مودى، حضرت آية الله كريمى، حضرت آية الله سيد موسي بشيري زنجانى، حجةالاسلام والمسلمين محسن فقيهى، و غيره شركت نموده و از خرمن معارف اين اساتيد بهره جسته ام.

احمدي راد، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتبي احمدي راد

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

پس از آن كه دروس مقدماتي در حوزه شهرستان نيشابور را فرا گرفتم، به حوزه مشهد رفتم. در آن حوزه ضمن فراگيري درسهاي حوزوي در جلسات سخنراني بزرگان حوزه شركت مي كردم از جمله برنامه هاي بسيار آموزنده، رهگشا و عالمانه مقام معظم رهبري در مسجد كرامت، مسجد امام حسن مجتبي، درسهاي اعتقادي شهيد هاشمي نژاد و گاه درسهاي تفسيري عارف بزرگوار آقا ميرزا جواد آقا تهراني.

در حوزه قم افزون به شركت در درسهاي بزرگان كه از آنها در بخش اساتيد نام بردم و كارهاي تبليغي معمولي از آغاز آبان 1362 تاكنون با مجله حوزه بوده ام در پي ريزي بناي آن ادامه حيات و... ؛ و نيز در مجله فقه از آغاز تاكنون به اندازه توانايي نقش داشته ام پي ريزي و ادامه حيات؛ در ضمن در مجله حوزه علاوه بر ويراستاري محتوا و بازنويسي عضو هيات تحريريه و سياست گذاري مجله نيز هستم.

در مجله فقه نيز افزون بر عضويت در هيات تحريريه و سياست گذاري از آغاز بهمن 72 تا سال 1383 تمامي شماره ها را بنده ويراستاري و بازنويسي كرده ام.

احمدي شاهرودي، احمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1305(1346 ق.)، ميامى (در نزديكى شاهرود).

درگذشت: 25 شعبان 1417 ق.

آيت الله احمدعلى احمدى شاهرودى، فرزند آيت الله محمدحسن احمدى، يكى از علماى بنام و مشهور منطقه و جدش آيت الله آقا شيخ احمد نيز از علما و زهاد بود. ايشان به تحصيل علوم دينى روى آورد و مقدمات را نزد پدر بزرگوارش فراگرفت. پس از چند سالى، به حوزه علميه مشهد شتافت و ادبيات را نزد اديب نيشابورى و سطوح عاليه را نزد حضرات

آيات حاج هاشم قزوينى، حاج شيخ مجتبى قزوينى، ميرزا كاظم محقق دامغانى و حاج ميرزا احمد مدرس يزدى آموخت. سپس براى تكميل معلومات و فراگيرى دوره عالى دورس فقه واصول به حوزه ى علميه ى قم آمد و در محضر آيات عظام بروجردى، سيد محمدتقى خوانسارى، حجت كوه كمره اى، صدرالدين صدر و امام خمينى زانوى ادب به زمين زد و از خرمن فيض آنان توشه ها برگرفت. آنگاه براى مدت كوتاهى به نجف اشرف كوچيد و در درسهاى آيات عظام سيد عبدالهادى شيرازى، حكيم و خويى حاضر شد. سپس به قم بازگشت و براى تبليغ دين و راهنمايى مردم مسلمان به نمايندگى آيت الله العظمى بروجردى به شهرهاى آباده، فيروزكوه، چهارمحال بختيارى و كاشان رفت و مبارزه اى پيگير با منحرفان و اهل بدعت را آغاز كرد و در اين راستا بسيارى از آنان را توبه داد و به اسلام بازگردانيد.

ايشان پس از مدتى به قم بازگشت و به تدريس سطوح عاليه، ترويج شعائر دينى، اقامه جماعت، ارشاد و راهنمايى مؤمنان و تأليف كتابهاى علمى دست يازيد. او همزمان به تدريس معارف اسلامى در دانشگاه آزاد اسلامى اشتغال ورزيد و در سالهاى نبرد عليه متجاوزين بعثى، ماه ها در كنار رزمندگان اسلام به سر برد و در تقويت روحيه آنان، سخنرانى هاى فراوان ايراد كرد.

برخى از تأليفات چاپ شده آن فقيد عبارت است از:

تقليد الاعلم؛ سيرى درعقايد (بررسى آراء و نظريات صوفيه)؛ به سوى خدا برويد؛ مجموعه مقالات در پيرامون باب و بهاء؛ انگيزه حق (درباره مناقب اميرالمومنين- ع)، جنگ خيبر؛ تفسير موضوعى. تأليفات چاپ نشده ايشان عبارتند از: تقريرات درس فقه آيت الله بروجردى (درباره لباس مشكوك)، رساله در مسئله ى بداء؛ ترجمه

جامع السعادات ملا مهدى نراقى؛ روحانيت در عصر انقلاب.

آيت الله احمدى شاهرودى در تاريخ بيست و پنجم شعبان 1417 ق.، در هفتاد سالگى در جوار بيت الله بدرود حيات گفت.

احمدعلى احمدى فرزند آقا شيخ محمدحسن احمدى ميامئى شاهرودى در ساله 1305 شمسى در ميامى كه در ده فرسنگى شاهرود در طريق خراسان واقع شده به دنيا آمده و در مهد پرورش والدش كه از علماء برجسته آن منطقه بوده نشو و نما نموده است.

مرحوم شيخ محمدحسن پدر مترجم ما در علوم مختلفه بالاخص علم طب اطلاعاتى داشتند و مردم آن بخش از وجودش استفاده مى كردند. و پدر ايشان آقا شيخ احمد نيز از اوتاد و زهاد زمان خود و داراى تأليفات بوده اند و همينطور پدران او تا چند پشت روحانى بوده اند.

وى پس از پايان تحصيلات ابتدائى براى تحصيلات مذهبى خود به مشهد مشرف شده و تحت سرپرستى رئيس حوزه علميه مرحوم آيت اللَّه احمد كفائى قرار و دوره مقدمات و ادبيات را خدمت اديب نيشابورى به پايان رسانيده سپس دوره سطح را از محضر اساتيد بزرگ مانند مرحوم حاج ميرزا احمد يزدى و حاج شيخ هاشم قزوينى و حاج شيخ كاظم دامغانى تكميل و اصول و معارف الهى را در خدمت حاج شيخ مجتبى قزوينى كه از شاگردان بزرگ ميرزا مهدى غروى اصفهانى بوده و نيز مقدارى از فلسفه و كلام را از آن مرحوم استفاده كرده و بعد از پايان دوره سطح در حوزه مشهد به اتفاق بعضى از فضلاء مشهد هجرت به قم نموده و از درس خارج مكاسب و اسفار آقاى خمينى و آقاى حجت كوهكمرى و حاج سيدمحمدتقى خونسارى و حاج شيخ عباسعلى شاهرودى

و بالاخص حاج آقا حسين بروجردى استفاده نموده و مدت كوتاهى هم در نجف اشرف از اساتيد بزرگ حوزه نجف چون آقاى حكيم و آقاى شاهرودى و حاج سيد ابوالقاسم خوئى و مرحوم ميرزا عبدالهادى شيرازى استفاده كرده سپس به قم مراجعت و از طرف آقاى بروجردى اعزام به حومه فارس شهر آباده گرديده و حدود دو سال در آن سامان به خدمات دينى اشتغال داشته و كتاب اسلام و عقايد را بر رد مذاهب باطله مخصوصا صوفيه در آنجا تأليف نموده و پس از برگشت از استان فارس اعزام به فيروز كوه شده و مدتى هم در آنجا مشغول ارشاد بوده و پس از چندى كه مبارزه با فرقه ضاله بهائيه آغاز گرديد به اتفاق چند نفر ديگر به امر معظم له به منطقه فريدون و چهار محال رفته و با آنان مبارزه نموده كه به نابودى برخى از رهبران گمراه آنها منتهى شده و پس از آن از طرف آن مرحوم به قراء اطراف كاشان كه مركز بهائيه بوده رفته تا عده اى از آنها توبه نموده و به دامن اسلام برگشتند و برخى هم مانند دكتر برجيس كه مبلغ آنها بود در كاشان كشته شده و آن گروهك تضعيف و نابود شدند.

و پس از فوت مرحوم آقاى بروجردى از طرف حوزه علميه قم در تهران انجام وظيفه نمود سپس به قم مراجعت و تا حال تحرير اين كتاب اشتغال به تدريس سطوح عالى و اقامه جماعت در مسجد امام رضا عليه السلام در سالاريه اشتغال دارند.

داراى تأليفات چندى مى باشند.

1- اسلام و عقايد كه مكرر به طبع رسيده.

2- رساله تقليد اعلم عربى.

3- كتاب سوى خدا

برويد.

4- انگيزه حق در مناقب اميرالمؤمنين.

5- رساله در بداء و روحانيت در عصر انقلاب و قبل از انقلاب.

6- كتابى در احكام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

احمدي شاهرودي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متولد: 1342 ه.ق

متوفى: 1411 ه.ق

على اصغر شهيد احمدى شاهرودى فرزند آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى احمدى مغزى شاهرودى از افاضل دانشمندان معاصر نجف اشرف بوده اند.

ايشان در سال 1342 قمرى برابر 1302 شمسى در يكى از مضافات شاهرود به نام مغز به دنيا آمده و در بيت علم و دانش و دامن پدرى چون حاج شيخ محمدتقى شاهرودى (مغزى) كه از شاگردان علامه خراسانى آخوند ملا محمدكاظم صاحب كفايه بودند پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات در سال 1358 قمرى به قم آمده و به اتفاق مرحوم استاد مرتضى مطهرى و آقاى حاج شيخ حسينعلى منتظرى كفايه را از محضر آيت اللَّه محقق داماد استفاده كرده و حتى تابستان و ايام تعطيل ماه رمضان و عاشوراء كه آقايان براى تبليغ مسافرت مى كردند ايشان دروس را تعطيل نكرده و ادامه مى دادند و پس از پايان سطوح به درس خارج آيت اللَّه حجت قدس اللَّه سره شركت و استفاده نموده و با نامبردگان فوق مباحثه و مذاكره علمى داشتند و آن مرحوم از آن عده و چند نفرى بودند كه امام راحل آيت اللَّه خمينى را وادار به گفتن درس اصول كردند و خود شركت مى نمودند.

مرحوم احمدى به اتفاق دو نفر رفيق و شريك بحث خود تابستانى مسافرت به بروجرد كرده و در آنجا از محضر و مبانى مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده و از معظم له تقاضاى عزيمت به قم را نمودند. و پس از ورود ايشان به قم مهاجرت به نجف اشرف

نموده و رحل اقامت افكنده و از درس فقه آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم استفاده نموده ولى عمده تحصيلات ايشان در فقه و اصول و تفسير و رجال از محضر انور آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله الوارف بوده و كم كم اختصاص و انقطاع با ايشان داشته و مورد توجه خاص و عنايت مخصوص آن مرجع اعلاى دينى قرار گرفته تا جائى كه در برخى از مسائل ارجاع به ايشان مى نمودند و از او تعبير به آقاى ميرزا مى فرمودند و به نظريات ايشان توجه داشتند زيرا آن مرحوم در علوم مختلفه اسلامى فقه و اصول و تفسير و تاريخ و حديث احاطه كامل داشتند.

روحيات و ملكات فاضله اخلاقى آن مرحوم:

نگارنده در اوائل طلبگى در مدرسه فيضيه با ايشان مدتى هم حجره و هم غذا بودم هرگز مكروهى از او نديده و نشنيدم. همواره سبقت سلام داشتند و به هر كس از پير و جوان و ميان سال ابتدا به سلام مى كردند. بسيار متواضع و خوش برخورد و اخلاقى و داراى ملكات فاضله اخلاقى بودند و اهتمام خاص به شركت در مجالس عزادارى و سوگوارى خاندان رسالت بالاخص حضرت ابى عبداللَّه داشتند و به مجالس دور هم براى فوز به اجر بيشتر پياده مى رفتند و براى درك فيض عظيم بارها و بارها از نجف پاى پياده به كربلا مشرف مى شدند و به مجاورت حضرت اميرالمؤمنين عليه الصلوه والسلام علاقه شديد تامى داشتند و با اينكه مواجه با شدت فشار و سختگيريهاى بعثيهاى عراق بودند كه ناچار به فرستادن خانواده خود به قم شدند خود اقامت با ناراحتى ها و خطرات را بر مهاجرت به ايران ترجيح داده و به تنهائى

باقى ماندند زيرا معتقد بود حفظ حوزه علميه هزار ساله نجف اشرف بر هر فرد بخصوص روحانيون و دانشمندان فرض و لازم است مضافا در جواب نامه فرزندش كه اصرار داشتند ايشان به ايران بيايند تا از شر حكومت ظالمانه صدام و بعثيها مصون باشند. مرقوم داشتند كه نبى اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمودند اكثر اعمار امتى بين سنين و سبعين و من در اين حدود هستم و مى خواهم در جوار مولايم از دنيا بروم و من آرزوئى جز اين ندارم. سرانجام در موقع تشرف به حرم مطهر در روز هفتم رمضان 1411 ه.ق در نزديكى صحن مطهر مورد حمله ناجوانمردانه بعثى ها قرار گرفته و با وضع فجيع و دلخراشى شهيد گرديده و سه روز جنازه اش روى زمين افتاده و كسى نبود و يا جرات نمى كردند كه به آن نزديك شوند تا شبانه برخى از فضلاء با لباس مبدل جنازه اش را حمل نموده و به خاك سپردند رحمه اللَّه عليه عاش سعيدا و مات سعيدا شهيدا حشره اللَّه مع الشهداء و الصالحين آمين يا رب العالمين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

احمدي فراز، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي احمدي فراز

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد مهدي احمدي فراز در سال 1350متولد و در سال 1365مشغول تحصيل شدم و سال 1368موفق به اخذ ديپلم شدم. بعد از آن به خدمت سربازي اعزام و يك سال از سربازي را گذراندم. دانشگاه قبول شدم و از خدمت معاف شدم و مشغول به تحصيل شدم. بعد از اخذ مدرك كارشناسي دو مرتبه به خدمت سربازي رفتم و در

سال 1370مشغول به تحصيل در حوزه و دانشگاه شدم.

سال 1378مدرك كارشناسي ارشد را اخذ نمودم و در سالهاي بعد آن دروس حوزوي را تا پايه 8 خواندم و فعاليت هاي جنبي داشته ام كه بطور خلاصه عبارتند از:

1- حفظ قرآن كريم 2- حفظ كلمات قصار نهج البلاغه 3- شركت در كلاسهاي مكالمه عربي دفتر تبليغات حوزه علميه و اخذ مدرك از موسسه باقرالعلوم قم 4- در حال حاضر كلاسهاي ترجمه انگليسي بصورت كارگاه شركت دارم كه متون را از عربي به انگليسي برمي گردانيم.

احمدي گيلاكجائي، فائزه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1322، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى پوستى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى در سال 1349، دكتراى تخصصى بيماريهاى پوست در سال 1352.

مرتبه علمى:

استاديار در سال 1352، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى در سال 1364 و استاد دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح بيماريهاى قارچى و درمان آن با Terlinofin، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 40 پايان نامه دكترا و 15 پايان نامه دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى پوستى و آميزشى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى قارچى، سالك و بيماريهاى پوستى و آميزشى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

احمدي گيوي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : حسن احمدي گيوي متولد اول بهمن1306 در گيوي خلخال چشم به جهان گشود وي بعد از تحصيل در مدرسه ناصري خلخال گرچه مدارج دانشگاهي اش را تا اخذ مدرك فوق ليسانس فلسفه و علوم تربيتي پي مي گيرد،اما قريحه ادبي و ذوق شعر و شاعري كه از عنفوان جواني در او متبلور بوده است،حسن احمدي گيوي را ترغيب به تحصيل در زبان و ادب فارسي مي كند،آنچنان كه دكتراي خويش را با موضوع «دستور تاريخي فعل» و با راهنمايي دكتر محمد معين و بعد دكتر محمد مقدم به نگارش در مي آورد و در سال 1344 از رساله دكتراي خود دفاع مي كند. او اكنون استاد بلند مرتبه ادبيات و چهره شناخته شده نزد اديبان و مؤلفان و محققان زبان فارسي امروز است.

و مؤلف بيش از پنجاه جلد كتاب در زمينه ادبيات فارسي است

گروه : علوم انساني

رشته : اديان خارجي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : - تحصيل در مدرسه ناصري خلخال - فوق ليسانس فلسفه و علوم تربيتي - دكتراي ادبيات فارسي از دانشگاه تهران

استادان و مربيان : از استادان وي ميتوان به آقايان دكتر معين ، دكتر محمد مقدم و دكتر خيام پور اشاره كرد.

هم دوره اي ها و همكاران : از همكاران حسن احمدي گيوي ميتوان دكتر محمد استعلامي و دكتر نجفي اسداللهي را نام برد.

فعاليتهاي آموزشي : حسن احمدي گيوي بيش از چهارده فعاليت پژوهشي در موسسه لغت نامه دهخدا داشته و در دانشگاههاي متعدد زبان و ادب فارسي تدريس كرده است.

آرا و گرايشهاي خاص : او درباره زبان فارسي ديدگاه هاي نو و تازه اي دارد.او معتقد است: «زبان فارسي يكي از زبان هاي مهم خانواده زبان هاي هند و اروپايي است، با وجود پژوهش هاي دامنه داري كه در زمينه تاريخ زبان فارسي و زبان هاي ايراني ميانه و باستان انجام گرفته است، هنوز به درستي نمي دانيم زبان فارسي دنباله مستقيم كدام يك از زبان هاي ايراني ميانه است. او به محتواي سخن ايمان دارد تا قالبي كه با آن شعري سروده شده باشد. «از حضرت محمد(ص) پرسيدند عقيده شما درباره شعر چيست. ايشان فرمودند: «شعر سخن است و سخن، خوب و بد دارد». اگر در شعر سعدي يك سخن سست ديديد، نمي توانيد بگوييد چون اين سخن را سعدي گفته پس خوب است. حتي گمنام ترين شاعر هم مي تواند سخن تازه و دلنشيني را بگويد. من از

معدود معلمان ايران هستم كه شعرهاي سپيد بسياري را در حافظه ام دارم . من همانطور كه به فردوسي و مولانا و حافظ عشق مي ورزم به نيما، شاملو، فروغ، سهراب، دكتر شفيعي كدكني و... هم احترام مي گذارم. براي من قالب ها و الفاظ به منزله لباس است. اينها شخصيت مستقلي ندارند.» خطر تحريف آن نگاه قابل توجهي دارد: «من خطري كه براي زبان فارسي احساس مي كنم، خيلي مربوط به صدا و سيما و نهادهاي مشابه نيست. اصل خطر به دليل زبان هاي علمي دنيا است كه با اختراعات فراواني كه صورت مي گيرد و وارد مملكت مي شود، اين زبان علمي به سرعت با فارسي در آميخته مي شود. متأسفانه ما به دليل كمبود بودجه تحقيقاتي براي اهل فرهنگ و تحقيق تاب مقاومت در برابر اين هجوم گسترده نداريم. در نتيجه ما اينطور بي رحمانه تهديد مي شويم. احمدي گيوي معتقد است كه ادبيات معاصر ما نيز نخبگان بسياري پرورانده، اما در كوران آثار بي محتوا گم شده است. «مردم آنقدر كتاب بد خوانده اند كه طعم كتاب خوب را حس نمي كنند. در گذشته پديد آورندگان آثار جدي قوي تر بودند و با نويسندگان عامه پسند مبارزه مي كردند. اما حالا كفه ترازو به نفع باري به هر جهت نويس ها سنگين شده است...

جوائز و نشانها : - سه شنبه اول بهمن ماه دو سه سال پيش بود، مراسم بزرگداشتي به مناسبت هفتاد و پنجمين سالگرد تولد «دكتر حسن احمدي گيوي » استاد برجسته ادبيات فارسي در تالار بعثت باشگاه دانشگاه تهران برگزار شد. دوتن از برجسته ترين اديبان ايراني «دكتر

محمدرضا شفيعي كدكني» و «دكتر حسن انوري» باني اين بزرگداشت در روز تولد دوست و همكار خود بودند، حركتي زيبا و بديع كه نشان از صافي و صفاي باطن آن دو استاد و ارزش و اعتبار « حسن احمدي گيوي » داشت. - انتخاب به عنوان نويسنده كتاب برتر سال ازسوي وزارت فرهنگ و ارشاد براي «دستور تاريخي فعل»

چگونگي عرضه آثار : حسن احمدي گيوي در خلال سالهايي كه در موسسه دهخدا مشغول بوده است زير نظر استاد محمد معين مشغول به كار بوده و تحقيق و تفحص در زبان و ادب فارسي را به جد دنبال مي كرد: «از سال چهل تا امروز يعني حدود 45 سال است كه من در مؤسسه لغت نامه دهخدا كارمي كنم و 24 جلد از 222 جلد مجموعه لغت نامه دهخدا را من نوشتم. يعني بيش از ديگر همكاران اين مؤسسه، مجلدات لغت نامه را تأليف كرده ام.» با اين حال احمدي گيوي مهمترين اثر خويش را همان دستور تاريخي فعل مي داند.اين كتاب مشتمل بر 1964 صفحه است.از ديگر آثار مهم احمدي گيوي كتاب «آيين پژوهش و مرجع شناسي» است: «آيين پژوهش و مرجع شناسي را به عنوان يك كتاب درسي و دانشگاهي تأليف كرده ام. زماني كه من در دانشگاه رشته ادبيات فارسي تدريس مي كردم. شيوه تحقيق و مرجع شناسي را درچندين فصل براي دانشجويان تشريح كرده ام. شيوه مراجعه به منابع و مآخذ چيست؟ پيداكردن كتاب ها، آيين كتابداري، آيين نقطه گذاري، آيين تلخيص، يادداشت برداري ضمن مطالعه جزو مباحثي بودند كه دراين كتاب توضيح داده شده است.» حسن احمدي گيوي اثري با

عنوان زبان و نگارش فارسي نيز نگاشته و هدف از تدوين اين كتاب را فراهم آوردن امكاني براي علاقه مندان به زبان فارسي مي داند كه با قواعد نگارش و خط فارسي و انواع نوشته ها از قبيل مقاله، داستان، رمان، گزارش، ترجمه و ...بيشتر آشنا شوند. كتاب «از فن نگارش تا هنر نويسندگي» نيز يكي ديگر از تأليفات احمدي گيوي است.اين كتاب بيشتر اثري درسي و دانشگاهي است و براي دانشجوياني كه در رشته هاي غيراز ادبيات تحصيل مي كنند، نوشتن و شيوه نگارش را توضيح مي دهد. حسن احمدي گيوي شاعر نيز هست: «شعرهاي من بيشتردر قالب كلاسيك سروده شده، البته شعر آزاد هم دارم اما شعر سپيد اصلاً نگفتم و نمي توانم بگويم. اشعار من عموماً در قالب غزل نيست. درمجموعه دو - سه غزل دارم كه اين غزل ها هم به ياد عزيزانم سروده شده است. شعرهاي من بيشتر يا قطعه هستند و يا قصيده. عموماً شعرهايم ملي و ميهني، سياسي و اجتماعي و انتقادي و مبارزاتي و انقلابي اند. چه قبل ازانقلاب و چه در جريان انقلاب و چه بعد ازانقلاب اشعاري كه سروده ام، همه را در يك جلد گردآوري كرده ام.» با اين حال او به همه قالب ها ي شعري معتقد است و بر خلاف بسياري از همنسلانش كه در عرصه پژوهش ادب فارسي، سخن از شعر نو گفتن را بر نمي تابند.

________________________________________

آثار :

1 آيين پژوهش و مرجع شناسي

ويژگي اثر : از ديگر آثار مهم احمدي گيوي كتاب «آيين پژوهش و مرجع شناسي» است: «آيين

پژوهش و مرجع شناسي را به عنوان يك كتاب درسي و دانشگاهي تأليف كرده ام. زماني كه من در دانشگاه رشته ادبيات فارسي تدريس مي كردم. شيوه تحقيق و مرجع شناسي را درچندين فصل براي دانشجويان تشريح كرده ام. شيوه مراجعه به منابع و مآخذ چيست؟ پيداكردن كتاب ها، آيين كتابداري، آيين نقطه گذاري، آيين تلخيص، يادداشت برداري ضمن مطالعه جزو مباحثي بودند كه دراين كتاب توضيح داده شده است.»

2 ادب و نگارش

3 از فن نگارش تا هنر نويسندگي

4 دستور تاريخي فعل

ويژگي اثر : اما موضوع «فعل» بعد از آن احمدي گيوي را رها نكرد و به مهمترين دغدغه پژوهشي او بدل شد: «تمام مباحث فعل را از دوران رودكي و بلعمي و بيهقي مرور كردم و تا آثار جلال آل احمد و اسلامي ندوشن و دكتر ناتل خانلري و آثار ديگر نويسندگان معاصر را فيش كردم. حدود ????? فيش تهيه كردم. منابع تحقيق من متون نثر بودند، از متون نظم فقط سه كتاب موردنظر من قرار گرفت كه فردوسي و سعدي و ملك الشعراي بهار بودند. حداقل چند نكته جديد كه درهيچ يك از كتاب هاي دستور زبان مطرح نشده بود ، دراين تحقيق چهل ساله كشف و ضبط كردم. بنده در تبريز شاگرد دكتر خيام پور بودم و از آنجا كه سخت شيفته دستور نويسي ايشان بودم، علاقه اي خاص به دستور زبان پيدا كردم. وقتي به تهران آمدم و در دوره دكتري قبول شدم، آقاي دكتر معين، من و آقاي دكتر

محمد استعلامي ودكتر نجفي اسداللهي را به لغت نامه دعوت كرد و از من پرسيد كه براي رساله دكتري فكري كرده اي؟ گفتم مي خواهم با شما مشورت كنم. گفت روي فعل كار نشده، شما درباره فعل رساله بگيريد. اقسام فعل به اعتبار زمان. خودايشان ? جلد كتاب درباره اسم نوشته بودند. بعد از دوسه سال كه با ايشان كار كردم دكتر معين سكته كردند و من با آقاي مقدم ? سال ديگر كار كردم تا اين كتاب تمام شد. اين اثر به دلايلي چاپ نشد و من تصميم گرفتم در همه مسائل فعل تحقيق كنم. اينگونه بود كه در مجموع ?? سال طول كشيد و اين كتاب دوجلدي حاصل تلاش ? دهه من است. چهل سال تلاش و هفتاد و پنج هزار فيش.»اين كتاب مشتمل بر ???? صفحه است و برخي از فصول مهم آن به اين شرح است: «تعريف فعل و كليات»، «اقسام فعل به اعتبار زمان» (كه يكي از فصول اصلي كتاب است)، «اقسام فعل به اعتبار مفعول»، «اقسام فعل به اعتبار فاعل»، «اقسام فعل به اعتبار ساختار»، «اقسام فعل به اعتبار نقش»، «اقسام فعل به اعتبار صرف»، «اقسام فعل به اعتبار وجه»، «اقسام فعل از جهات گوناگون» «مفردات فعل »، «فعل و گفتني هاي ناگفته». احمدي گيوي در پيشگفتار كتاب نوشته است: «...فعل، كار دستور نويسي و استخراج قواعد زبان را با دشواريهايي همراه مي كند.و علت عمده آن اين است كه مرز دقيقي ميان زبان نوشتاري روز با زبان كهن، با همه وجوه افتراق آنها ديده نمي شود و كاربردهاي نحوي و صرفي ديرين، چه در نثر و چه در

شعر امروز فراوان به چشم مي خورد...لازمه پژوهش جامع در دستور زبان فارسي اين است كه براي هر واحد جغرافيايي _ تاريخي دستور زباني جداگانه نوشته شود و علاوه بر اين، هر يك از مقولات دستوري از آغاز تا امروز جداگانه بررسي شود.» و به راستي كه حسن احمدي گيوي در نگارش اين اثر ماندگار،چنين كرده است.

5 دستور تطبيقي زبان تركي به فارسي

ويژگي اثر : حسن احمدي گيوي به زبان و فرهنگ آذري نيز توجه ويژه دارد و در اين زمينه نيز پژوهش هاي مهمي را به ثمر رسانده است.كتاب دستور تطبيقي زبان تركي و فارسي از آن جمله است.زبان تركي آذربايجاني، زبان بخش بزرگي از شمال غرب ايران، شامل استان هاي آذربايجان شرقي، آذربايجان غربي، اردبيل، زنجان، و نيز بخشي از مناطق مركزي ايران از جمله قزوين، ساوه، همدان و شهرهاي استان مركزي است.كتاب احمدي گيوي، يك دوره كامل دستور زبان تركي است كه جزء به جزء با دستور زبان فارسي سنجيده شده و در آخر نيز فصلي با عنوان «رهنمود آموزش زبان تركي به فارسي زبانان» به آن افزوده شده است

6 دستور زبان فارسي

ويژگي اثر : . دستور زبان فارسي نيز عنوان اثر ديگري از حسن احمدي گيوي است كه به همراه دكترحسن انوري، در خرداد ???? در دو جلد انتشار يافت و به سرعت به يكي از منابع مهم درسي و پژوهشي بدل گشت. اين كتاب، مجموعه اي جامع و مفيد از اصول و قواعد دستور زبان نوشتاري امروز است كه شاهدها و مثال هاي بسيار از اين

زبان را دربر دارد.در آخر هر بخش، تمرين ها و پرسش هاي مناسبي آورده شده و در آخر كتاب نيز جمله ها و عبارت هاي گوناگوني تجزيه و تركيب شده است.احمدي گيوي درباره نگارش دستور زبان هاي فارسي در صد سال گذشته اطلاعات جالبي را بازگو مي كند.او مي گويد: «دستور زبان فارسي براي نخستين بار يكصد و بيست سال پيش توسط حاج ميرزا حبيب اصفهاني به نگارش در آمد. قبل از اين تاريخ ما دستور تدوين شده اي نداشتيم. البته آنچه عالم بزرگوار حبيب اصفهاني نوشته بود، چندان كامل نبود و بعد بزرگاني با دانش و بينش خيره كننده اي در يك كارگروهي پنج استاد را نوشتند. البته نبايد از حق گذشت كه استاد ارجمند دكتر پرويز ناتل خانلري كه خدايش رحمت كند در اين وادي رنج بسياري برد و گنج شايسته اي نيز برجا نهاد. اما كار ارزشمندي كه در اين باب صورت گرفته اثر فناناپذير دكتر خيام پور تبريزي است. ايشان دستور را به نحو حيرت آوري كامل كرد و به آنچه كه ديگران به آن بي توجه بودند، به درستي پرداخت. به عقيده من صحيح ترين، سازنده ترين و كارساز ترين قدمي كه در دستور زبان فارسي به صورت علمي و تحقيقي نوشته شده، اثر دكتر خيام پور است كه دستور زبان فارسي من و دكترحسن انوري هم ملهم از همين اثر است. با اين تفاوت كه ما از كمك زبان شناسان استفاده كرديم. چون دستور بدون زبان شناسي امروز مي لنگد. به همين دليل دستور زبان فارسي كه ما نوشتيم، بين زبان شناسي و دستور سنتي است. به همين دليل

كتاب هاي ما در تيراژهاي وسيع منتشر مي شود. گذشته از دستور زبان فارسي كه براي آموزش و پرورش در تيراژ ميليوني چاپ مي شود كتاب دستور زباني به چاپ رسانده ايم كه در عرض ?? سال ?? بار تجديد چاپ شد. آن هم در تيراژ بالا. اين به خاطر اعتدال ماست. هم به ساخت گرايي توجه داشتيم و هم به معنا وفادار مانديم. همين است كه سخت مورد استقبال ادب دوستان قرار گرفته ايم.»

7 زبان و نگارش فارسي

ويژگي اثر : .» حسن احمدي گيوي اثري با عنوان زبان و نگارش فارسي نيز نگاشته و هدف از تدوين اين كتاب را فراهم آوردن امكاني براي علاقه مندان به زبان فارسي مي داند كه با قواعد نگارش و خط فارسي و انواع نوشته ها از قبيل مقاله، داستان، رمان، گزارش، ترجمه و ...بيشتر آشنا شوند.احمدي گيوي در اين كتاب از طرح بحث هاي طولاني و مطالب كاملاً تخصصي خودداري كرده و نمونه هايي از نوشته هاي ادبي، اجتماعي، اخلاقي و حكايات و داستان ها را نقل كرده است، به گونه اي كه مخاطبان كتاب، طيف گسترده اي از علاقه مندان غير حرفه اي باشند.

8 شوريده و بي قرار

9 گزيده از فن نگارش تا هنر نويسندگي

ويژگي اثر : كتاب «از فن نگارش تا هنر نويسندگي» نيز يكي ديگر از تأليفات احمدي گيوي است.اين كتاب بيشتر اثري درسي و دانشگاهي است و براي دانشجوياني كه در رشته هاي غيراز ادبيات تحصيل مي كنند، نوشتن و شيوه

نگارش را توضيح مي دهد.

10 گزيده اشعار و مقالات دهخدا

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

احمدي نژاد، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم احمدي نژاد

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/8/15

زندگينامه علمي

اينجانب ابوالقاسم احمدي نژاد در سال 1339 در آبادان متولد شدم. دوران دبستان، راهنمايي و دبيرستان را در آبادان گذراندم. در زمان اوج گيري انقلاب شكوهمند اسلامي به همراه بچه هاي مسجد مهدي موعود (عج) در پخش اعلاميه و تظاهرات فعاليت مي كردم. سال آخر دبيرستان مصادف با پيروزي انقلاب اسلامي شد و در اولين انجمن اسلامي دبيرستان به عضويت شورا بر گزيده شدم.

در سال 1358 در انستيتو تكنولوژي بروجرد در رشته برق پذيرفته شدم ودر آنجا نيز به عنوان نماينده انجمن اسلامي انتخاب شدم. در سال 1359 بعد ازانصراف از انستيتو تكنولوژي وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه رسول اكرم (ص) وامام باقر (ع) دروس مقدماتي و سطح را خواندم و از سال 1373 تا كنون مشغول به تحصيل درس خارج مي باشم.

در اين مدت از محضر اساتيد گرانقدر حضرات آيات خسرو شاهي، فتوحي، مرحوم آيت وجداني، مرحوم آيت الله پاياني و همچنين آيت الله اعتمادي، آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله مكارم شيرازي بهره وافر برده ام.

از قبل از دوران انقلاب به ادبيات كودك و نوجوان علاقمند بودم و در اين زمينه مطالعه مي كردم. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و با ورود به حوزۀ علميه قم در مركز تحقيقات جهاد سازندگي كه شعبه اي در قم داشت به نقد و برسي كتابهاي كودك و نوجوان مشغول شدم. پس از كسب تجربه

و تخصص در واحد كودكان و نوجوانان دفتر تبليغات اسلامي قم به عنوان مسئول نقد و بررسي كتاب سالهاي متمادي مشغول به فعاليت بودم.

در كنار تحقيق تاكنون بارها به تدريس، نقد و بررسي كتاب كودك و نوجوان در حوزه علميه قم و نهادهاي ديگر اشتغال داشته ام كه بخش خواهران دفتر تبليغات، طرح هجرت، حوزه علميه گچساران و... از اين قبيل است. در پي اين همكاريها، چندين سال عضو هيئت طرح و برنامه مركز تربيت مربي كودك و نوجوان دفتر تبليغات بوده ام. مدت كوتاهي نيز با مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيماي قم در زمينه نقد سريالهاي تلويزيوني كودك و نوجوان همكاري داشته ام. به غير از سفرهاي ايام دفاع مقدس همه سفرهاي تبليغي بنده تخصصي بوده و فقط شامل كار با كودك و نوجوان بوده است و به شهرهاي: سنندج، شيراز، اهواز، گچساران، بندرعباس، آبادان، تهران، گرمسار، شوشتر، زاهدان، اصفهان، كرمان، همدان و... جهت تبليغ صاحب نظر و راي مي باشم.

در سال 1375 به مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي وارد شدم و سالها به عنوان معاونت شبكه جهاني نور انجام وظيفه نموده و در به ثمر رساندن بانك اطلاعات شبكه جهاني نور، نرم افزار پايگاه هاي قرآني، پايگاه امام علي (ع) همكاري عملي و اجرايي داشته ام.

هم اكنون نيز به عنوان مدير سازمان آموزش كامپيوتر نور، مدير گروه آموزش از راه دور دانشكده باقرالعلوم (ع) و عضو طرح و برنامه مدرسه اسلامي هنر مشغول به فعاليت مي باشم.

احمدي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد احمدي

محل تولد : ملاير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1312/6/15

دكتر احمداحمدي متولد 15/ 12/

1312 اهل ملاير در خانواده اي كشاورز به دنيا آمد. جامع المقدمات را در روستاي زادگاه خويش خواند. سپس در سال 1331به مدت پنح سال تا نيمه سطح را در شهرستان بروجرد فرا گرفت و در سال 1336 به حوزه علميه قم رفت و دروس تفسير و فلسفه اسلامي را از محضر استاد علامه طباطبايي و نيمه دوم سطح را در خدمت آيات عظام سيدمحمدباقر طباطبايي سلطاني، فكور (رحمهم االله)، نوري همداني و مشكيني مدظلهما. دروس خارج را از محضر آيات عظام بروجردي، امام خميني (ره)، نجفي مرعشي، محقق داماد، (رضوان الله عليهم) تلمذ كرد.

همزمان با تحصيل در قم دكتراي فلسفه غرب را از دانشگاه تهران گرفت و از سال 1353 تاكنون عضو گروه فلسفه دانشگاه تهران است. دكتر احمدي در اوائل دي ماه 1360 به امر حضرت امام (ره) عضو ستاد انقلاب فرهنگي و سپس عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي شد و هم اكنون نيز عضو آن شورا است.

وي از بنيانگذاران اصلي دانشگاه تربيت مدرس است و خود به مدت 14 سال رياست دانشكده علوم انساني آنجا را به عهده داشته است. همچنين بخش تربيت مدرس دانشگاه قم در مدرسه دارالشفاء را راه اندازي و تا چند سال اداره كرده است. دكتر احمدي سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني براي دانشگاهها (سمت) را در نيمه دوم سال 1364 تاسيس كرد. مسئوليت آن را تاكنون به عهده دارد.

از سال 1363 تاكنون در دانشگاههاي مختلف فلسفه تطبيقي در سطح كارشناسي ارشد و دكتري تدريس مي كند. از آثار چاپ شده او ترجمه تأملات دكارت و ترجمه كتاب "The Unity of Philosophical Experience" تاليف ژيلسون است

كه با نام فارسي (نقد تفكر فلسفه غرب) تاكنون شش بار چاپ شده است. از آثار چاپ نشده او ترجمه (تاسيس ما بعدالطبيعه اخلاق) كانت است. دهها مقاله چاپ شده در زمينه هاي تفسير و ادبيات و فلسفه و... كه بيشتر آنها فلسفي است. كتابي هم در دست تاليف دارد كه حاوي نظرات خود او در باب بنيادي ترين مسائل فلسفي و طبعاً بسياري از مكتبهاي فلسفي بويژه فلسفه هاي غرب را نقادي كرده است .

منابع زندگينامه :مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي

احمدي، احمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمدرضا احمدي در سال 1319 در كرمان بدنيا آمد.در كارنامه ادبي چهل و چندساله اش، آثار مختلفي در حوزه هاي داستان، شعر كودك، شعر بزرگسال، دكلمه شعر و... ثبت شده اند.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر و نويسندگي

والدين و انساب : جد پدري احمدرضا احمدي ،ثقه الاسلام كرماني، و جد مادري اش آقا شيخ محمود كرماني است. حاج محمدرضا كرماني از فعالان نهضت مشروطيت در كرمان، دايي مادري احمدي است. پدر وي مصطفي از كارمندان وزارت دارايي و نيز از درويشان حلقه ذوالرياتين بود. خاندان او در اين شهر از اعقاب حاج احمد فقيه كرماني بودند كه احوال شان در كتاب «تاريخ بيداري ايرانيان» اثر ناظم الاسلام كرماني آمده است.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : احمدرضا احمدي در 30 ارديبهشت 1319 در كرمان در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود

تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمدرضا احمدي تحصيلات ابتدايي را در دبستان كاوياني كرمان و بعد از كوچيدن خانواده اش به تهران در سال 1326 در مدرسه هاي ادبي و صفوي تهران و

دورة متوسطه را در دبيرستان دارالفنون ناصرخسرو و هدف شماره 3 طي كرد و در سال 1345 با اخذ ديپلم ادبي از دارالفنون فارغ التحصيل شد و دورة سربازي را با عنوان سپاهي دانش در روستاي ماهونك كرمان گذراند

هم دوره اي ها و همكاران : نادر ابراهيمي، اسماعيل نوري علاء، مهرداد صمدي، محمدعلي سپانلو، بهرام بيضايي، اكبر رادي، جعفر كوش آبادي، مريم جزايري و جميله دبيري از همكاران احمدي مي باشند.

همسر و فرزندان : احمدرضا احمدي تنها يك دختر 21 ساله به نام ماهور دارد كه در رشته موسيقي از هنرستان ملي موسيقي در تهران فارغ التحصيل شده است

وقايع ميانسالي : احمدرضا احمدي در سال 46 راهي آمريكا شد و مدت يك سال در اين كشور مقيم شد. تجربه سفر، شناخت جهان و افقهاي تازهتر سبب شد كه شاعر در بازگشت يعني در سال 47 مجموعه »وقت خوب مصائب« را به بازار بفرستد. ناشر اين اثر، كتاب زمان بود; ناشري كه آثار روشنفكراني چون حقوقي، رحماني، ابوالحسن نجفي، مصطفي رحيمي و... را منتشر ميكرد. احمدي با انتشار اين شعرهاي سهل و ممتنع جايگاه خود را در شعر ايران تثبيت كرد. احمدي پس از يك سال اقامت در آمريكا به ايران بازگشت و از سال 49 كار در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان را انتخاب كرد و تا سال 73 كه بازنشسته شد، در همين مؤسسه فعاليت داشت. قابل ذكر است او در سال 1355 همكاري با برنامه راديويي ظهر روز هفتم را با تهيه كنندگي مسعود بهنود در نگارش و قرائت متن پذيرفت. «طرح» نام نخستين دفتر شعر احمدي است. اين دفتر زمينه پديد آمدن جرياني را

در شعر نو فارسي فراهم كرد كه بعدها موج نو نام گرفت

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمدضا احمدي اولين مجموعه شعرش را با عنوان « طرح» در سال 1341 چاپ و منتشر كرد. وي پس از پايان خدمت در گروه صنعتي بهشهر، گروه تبليغات استخدام شد. مدتي بعد با انتشارات روزن به همكاري پرداخت و سردبيري مجله روزن را بر عهده گرفت. در سال 1349 براي گذراندن دوره اي يك ماهه در رشته انيميشن كودكان راهي آمريكا شد. از مهر همان سال تا 1358 مديريت توليد صفحه و نوار كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان را داشت و از سال 1358 با سمت ويراستاري در مركز انتشارات كانون به كار پرداخت و در سال 1373 بازنشسته شد. هم كاري با مجله هاي رودكي، فيلم، گزارش فيلم، جنگ روزن، كلك و نگاه نو از ديگر فعاليت هاي او به شمار مي روند. احمدي هم چنين در فيلم هاي «نار و ني» اثر سعيد ابراهيمي فر و « بانوي ارديبهشت» رخشان بني اعتماد گويندگي و در فيلم «پستچي» داريوش مهرجويي در سال 1351 بازي كرده است. در سال 1378 داور نخستين جشنواره موسيقي پاپ در ايران مي شود و در سال 1379 داور جشنواره 20 سال شعر و قصه كودك در ايران. در مدتي كه مدير توليد مركز تهيه صفحه و نوار در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان بوده است.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : احمدي در سال 1343 به همراه نادر ابراهيمي، اسماعيل نوري علاء، مهرداد صمدي، محمدعلي سپانلو، بهرام بيضايي، اكبر رادي، جعفر كوش آبادي، مريم جزايري و جميله دبيري گروه ادبي طرفه را با هدف دفاع از هنر موج

نو تأسيس كرد. انتشار دو شماره مجله طرفه و تعدادي كتاب در زمينه شعر و داستان از فعاليتهاي اين گروه است.

آرا و گرايشهاي خاص : به عقيده ي احمدرضا احمدي ،شعر چندصد سال پيش، به اعتلاي روحي آدم ها كمك مي كرد، ولي الان نمي تواند چنين كاري را انجام دهد. به طور كلي فعاليتهاي احمدي را مي توان به 5 بخش زير تقسيم كرد: 1_ شعر 2_ نثر 3_ ادبيات كودك 4_ نوار كاست و اشعار صداي او 5_ سينما: بازيگري.

جوائز و نشانها : در سال 1386 در دومين جشنواره شعر فجر از احمدرضا احمدي به عنوان شاعر برگزيده بخش آزاد تقدير شد. در سال 1381 ناصر صفاريان در فيلمي با عنوان «وقت خوب مصائب»، به زندگي و آثار اين شاعر پرداخت. در بهار خرگوش سفيدم را يافتم، با نقاشي نفيسه رياحي70(اين كتاب ازسوي شوراي كتاب كودك كتاب به عنوان كتاب سال برگزيده شد.) «اسب و سيب و بهار» با نقاشي كريم نصر80، (اين كتاب هم برنده انتخاب شوراي كتاب كودك شد) از طرف ديگر احمدي شيوه تازهاي در شعر نو پيشنهاد ميكرد و با چاپ »روزنامه شيشهاي« در سال 42 توسط نشر طرفه بهعنوان شاعري آوانگارد شناخته شد

چگونگي عرضه آثار : آثاري ازجمله مجموعه «صداي شاعر» كه معرفي شعر معاصر و شعر كلاسيك فارسي بود، مجموعه زندگي و آثار موسيقي دانان ايران و جهان، مجموعه آوازهاي فولكلور ايران، مجموعه كل رديف موسيقي ايران، مجموعه بازسازي تصنيف هاي كلاسيك موسيقي ايران و مجموعه قصه براي كودكان را توليد كرده است. احمدرضا احمدي كتاب هاي «پسرك تنها روي برف»، «برف هفت گل بنفشه را پوشانده بود»، «همه ي اين قايق هاي كاغذي»، «شب

دوازدهم»، «خواب دوازدهم»، «چهار مهمان»، «باز هم نوشتم صبح، صبح شد»، «قاصدك و قاصدك ها»، «در يك صبح مه آلود» و «ديگر شب كامل بود» را نيز براي انتشار نزد ناشران مختلف دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ساعت 10 صبح بود(1385)

2 از نگاه تو زير آسمان لاجوردي(1376)

3 اسب و سيب و بهار

ويژگي اثر : با نقاشي كريم نصر80، (اين كتاب هم برنده انتخاب شوراي كتاب كودك شد)

4 تو ديگر از اين بوته هزار گل سرخ داري

ويژگي اثر : با نقاشي فردوس ابراهيمي فر و مينا ضرابي 68

5 چاي در غروب جمعه روي ميز سرد مي شود(1386)

6 در بهار پرنده را صدا كرديم، جواب داد

ويژگي اثر : با نقاشي فرح اصولي 69

7 در بهار خرگوش سفيدم را يافتم

ويژگي اثر : با نقاشي نفيسه رياحي70، (اين كتاب ازسوي شوراي كتاب كودك كتاب به عنوان كتاب سال برگزيده شد.)

8 در قلمرو ادبيات كودكان: من حرفي دارم كه فقط شما بچه ها باور مي كنيد

ويژگي اثر : با نقاشي عباس كيارستمي 1348

9 در قلمرو نثر: حكايت آشنايي من( 1377)

10 روزنامه شيشه اي

ويژگي اثر : 1343

11 روزهاي آخر پاييز بود

ويژگي اثر : با نقاشي فرح اصولي 69

12

عاشقي بود كه صبحگاه دير به مسافرخانه آمده بود(1378)

13 عزيزمن(1384)

14 عكاس در حياط خانه ما منتظر بود

ويژگي اثر : با نقاشي نسرين خسروي 69

15 قافيه در باد گم مي شود(1369)

16 كتاب منتخبات(1381)

17 گزيده ادبيات معاصر(1378)

18 لكه اي از عمر بر ديوار بود(1372)

19 ما روي زمين هستيم(1352)،

20 من فقط سپيدي اسب را گريستم (1350)،

21 نثرهاي يوميه( تجديد چاپ 82)

22 نوشتم باران، باران باريد

ويژگي اثر : با نقاشي فردوس ابراهيمي فر 68

23 هزار اقاقيا در چشمان تو هيچ بود ( 1379)

24 هزار پله به دريا مانده (1346)

25 هفت روز هفته دارم

ويژگي اثر : با نقاشي محمدرضا دادگر 1364

26 هفت كمان هفت رنگ

ويژگي اثر : با نقاشي هوشنگ محمديان 1364

27 همه آن سال ها (1371)

28 وقت خوب مصائب( 1347)،

29 ويرانه هاي دل را به باد مي سپارم(1373)

30 يادگاري(1377)

31 يك منظومه ديرياب در

برف و باران يافت شد(1380)

احمدي، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1328، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى كرمان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1353، دكتراى تخصصى كودكان در سال 1358.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه علوم پزشكى كرمان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پزشكى، ديابت، اختلالات رشد و نمو كودكان، بيماريهاى غدد كودكان، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 17 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

پزشكى، ديابت در كودكان، هيپوگليسمى در نوزادان و كودكان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

پزشكى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

احمدي، بابك

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بابك احمدي در سال 1327 در تهران به دنيا آمد و مقيم همين شهر است. تا سال 1352 در دو رشته علوم سياسي و فلسفه، در ايران و ايالات متحده آمريكا درس خواند. وي از سال هاي ابتدايي دهه 60 به همكاري با نشريه فيلم پرداخت و در همان سال ها گرايش به ترجمه و تاليف متون مربوط به فلسفه و فلسفه هنر را آ غاز كرد و آثار فراواني را در اين زمينه به رشته تحرير درآورده است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

گرايش : فلسفه هنر

تحصيلات رسمي و حرفه اي : بابك احمدي تا سال 1352 در دو رشته علوم سياسي و فلسفه، در ايران و ايالات متحده آمريكا درس خواند. او سال هاي 1353 و 1354 را در لندن و سال هاي بعد تا بهمن 1357 را در پاريس گذرانده است.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : وي از سال هاي ابتدايي

دهه 60 به همكاري با نشريه فيلم پرداخت و در همان سال ها گرايش به ترجمه و تاليف متون مربوط به فلسفه و فلسفه هنر در آثار و نوشته هايش آشكار شد.

چگونگي عرضه آثار : ترجمه و تاليف متون مربوط به فلسفه و فلسفه هنر از آثار بابك احمدي است. فعاليت هاي اوليه وي بر معرفي فيلمسازان متفاوتي چون روبر برسون و آندري تاركوفسكي گذشت كه با انتشار كتاب هاي«باد هر جا بخواهد مي وزد، انديشه ها و فيلم هاي روبربرسون» و «اميد بازيافته، سينماي آندري تاركوفسكي» عرضه عمومي شد. بعد ها وي به سمت مباحث زيبايي شناسانه و فلسفه هنر روي آورد كه نتيجه آن كتاب«از نشانه هاي تصويري تا متن» بود. مدتي بعد وي حاصل درس گفتاري هاي خود در فلسفه هنر را در كتابي با عنوان «حقيقت و زيبايي، درس هاي فلسفهٔ هنر» از سوي نشر مركز به بازار كتاب عرضه كرد. احمدي در زمينه ماركس هم علاوه بر واژه نامه فلسفي ماركس كتاب نسبتا حجيم ماركس و سياست مدرن را تدوين وانتشار داد. همزمان با اوج گيري مباحث مربوط به هايدگر در ايران وي دو كتاب درباره هايدگر نوشت

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آفرينش و آزادي،

ويژگي اثر : جستارهاي هرمنوتيك و زيبايي شناسي-نشر مركز

2 از نشانه هاي تصويري تا متن

ويژگي اثر : مباحث زيبايي شناسانه و فلسفه هنر- نشر مركز

3 اميد بازيافته،

ويژگي اثر : سينماي آندري تاركوفسكي-نشر مركز

4 باد هر جا بخواهد مي وزد،

ويژگي اثر : انديشه ها و فيلم هاي روبربرسوننشر مركز

5 تصاوير دنياي

خيالي،

ويژگي اثر : مقاله هايي درباره سينما-نشر مركز

6 چهار گزارش از تذكرة الاولياي شيخ فريدالدين عطار نيشابوري

ويژگي اثر : رويكرد به متني از ادبيات كهن ايراني-نشر مركز

7 حقيقت و زيبايي، درس هاي فلسفه هنر

ويژگي اثر : حاصل درس گفتاري هاي بابك احمدي در فلسفه هنر -نشر مركز

8 خاطرات ظلمت

ويژگي اثر : درباره سه انديش گر مكتب فرانكفورت-نشر مركز

9 رساله اي در تاريخ

ويژگي اثر : در دست چاپ-نشر مركز

10 ساختار و تأويل متن

ويژگي اثر : -نشر مركز

11 ساختار و هرمنوتيك

ويژگي اثر : -نشر مركز

12 سارتر كه مي نوشت

ويژگي اثر : -نشر مركز

13 كار روشنفكري

ويژگي اثر : نقد وارزيابي وي از فضاي روشنفكري در ايران است-نشر مركز

14 كتاب ترديد

ويژگي اثر : -نشر مركز

15 ماركس و سياست مدرن

ويژگي اثر : احمدي در زمينه ماركس هم علاوه بر واژه نامه فلسفي ماركس-نشر مركز كتاب نسبتا حجيم ماركس و سياست مدرن را تدوين وانتشار داد.

16 مدرنيته و انديشه انتقادي

ويژگي اثر : -نشر مركز

17 معماي مدرنيته

ويژگي اثر : -نشر مركز

18 هايدگر و پرسش بنيادين

ويژگي اثر : -نشر مركز

19

هايدگر و تاريخ هستي

ويژگي اثر : -نشر مركز

20 واژه نامه فلسفي ماركس

ويژگي اثر : -نشر مركز

منابع زندگينامه :

بانك رسانه ها - روزنامه همشهري 31-1-1387 "زندگينامه : بابك احمدي"

احمدي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن احمدي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 در مشهد مقدس رضوي به عشق علوم اهل بيت عصمت و طهارت (ع) وارد مدرسه حاج آقاي موسوي نژاد (حفظه الله) تعالي شدم و طبق برنامه بسيار جالبي كه در اين مدرسه حاكم بود، درس صرف را مستقيماً از خود ايشان آموختم، ايشان با طرحي بسيار جالب مطالب صرف را دسته بندي و روي تخته آموزش مي داد و ما هم مي نوشتيم. بدون هيچ كتابي در مدت كوتاهي در صرف مهارت خوبي پيدا كرديم. بعد از تمام شدن فقط صرف ساده و بعضي كتب جامع المقدمات را مرور نموديم، و بعد وارد درس هدايه شديم و بعد صمديه و ساير كتب ادبيات. بعد از مدت چهار سال دروس ابتدايي و متوسط را اعم از ادبيات، منطق، معاني بيان، اصول الاستنباط، اصول فقه و لمعه را تمام كردم.

در سال پنجم وارد دروس سطح عالي شدم. قطع و ظن رسائل و مكاسب محرمه را در مشهد درس گرفتم. بعد از آن رهسپار قم مقدسه شدم و بيع به بعد را از خدمت حضرت آيت الله استاد احمد پاياني (رحمة الله عليه) و حضرت استاد شيخ مصطفي اعتمادي استفاده نمودم و كفايتين را خدمت استاد گنجعلي خراساني كه خود از شاگردان اسبق

همان مدرسه حاج آقاي موسوي نژاد در مشهد بوده اند، فرا گرفتم و با مشورت و تشويق خود ايشان و به توفيق الهي با شوق فراوان وارد درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني (از اول اصول) و اصول حضرت آيت الله تبريزي (از استصحاب تا آخر دوره بعد) شدم. همزمان در درس فقه حضرت آيت الله تبريزي (از بحث اواني در طهارة) شركت نمودم و هر روز بعد از درس در جلسات خصوصي سوال و جواب در منزل حضرت آيت الله تبريزي شركت نموده و از آن مباحثات و سوال و جوابها استفاده ها نمودم.

بعد از اينكه چند سال درس خارج رفتم به اتفاق چند نفر از دوستان كه از فضلا مي باشند از يكي از شاگردان اسبق حضرت آيت الله تبريزي جناب حجت الاسلام والمسلمين محمد تقي شهيدي (حفظه الله) خواهش نموده و يك درس با محوريت كتاب بحوث في علم الاصول شهيد آيت الله صدر، درس خارج خصوصي كه بيشتر صبغه مباحثه و جواب و اشكال داشته باشد را شروع نموديم كه تا سال 83 ادامه داشت و پايان يافت. در خلال بحث هاي اصول و فقه از تحصيل فلسفه هم بي بهره نبودم و كتاب منظومه سبزواري را خدمت استاد نكونام آموختم. كتابهاي نهايه، بدايه و اسفار، اشارات، شوارق و حتي بعضي بحثهاي شفا را مطالعه نموده ام.

حدود 10 سال است كه تدريس در بعضي از مدارس و به صورت منظم در مدرسه حضرت آيت الله گلپايگاني را شروع كرده ام. در اين خلال اصول فقه، روضه، حلقات شهيد صدر و خصوصا حلقه ثالثه رسائل اعم از قطع و ظن، برائت

و استصحاب و مكاسب را تدريس نموده ام و هم اكنون نيز مشغول تدريس قطع و ظن در مدرسه مباركه آيت الله گلپايگاني و حلقه ثالثه در مدرسه مباركه حجتيه براي طلاب خارج از كشور مي باشم.

از سال 75 وارد موسسه دائرة المعارف فقه شيعه شده و تاكنون به همكاري با آنان ادامه داده ام و در اين راستا زير نظر حضرت آيت الله هاشمي شاهرودي مقالات فقهي زيادي را به رشته تحرير در آورده ام. در آن موسسه به عنوان هاي سر گروه، مدير مجله، عضو شوراي سرپرستي تحقيقات، دبير شوراي سرپرستي تحقيقات و اخيراً عضو هيئت علمي آن موسسه مشغول انجام وظيفه علمي و حوزوي مي باشم.

با بخش مركز مديريت خواهران حوزه علميه به عنوان مصاحبه سطح 2 و 3 نيز همكاري دارم. با مراكز مختلف تحقيقاتي از جمله مركز تحقيقات قوه قضاييه، مركز جهاني تقريب المذاهب و... همكاري داشته و گاهگاهي مقالات فقهي و اصولي مي نويسم .

احمدي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين احمدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در تاريخ 1369 بعد از اتمام دفاع مقدس و بازگشت از منطقه كردستان در مدرسه علميه مباركه جانبازان مشغول به تحصيل علوم ديني شدم و دوره سطح را تمام و يا بعضاً در درس خارج شركت ميكنم. در درس تفسير حضرت آيت الله جوادي هم بعضا شركت مي كنم. يك دوره كامل عروة الوثقي را با مطابقت فتواهاي مراجع حاضر درس گرفته ام و مدت اندكي به تدريس المنطق مشغول بوده ام و مدتي در موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) (حدود 2سال) دوره

عمومي را خوانده ام.

پژوهش و ترجمه عربي به فارسي را تجربه كرده ام و آثاري اندك دارم كه بعضاً به چاپ رسيده اند. در خصوص برگزاري كنگره هاي بين المللي و همايش ها تجربه هاي زيادي داشته ام و حدودا 10 كنگره و همايش را به عنوان دبير اجرايي برگزار نموده ام. در مجمع جهاني اهل بيت (ع) مدتي مدير امور بين الملل و مدتي مدير امور اجرايي بوده ام و... .

احمدي، ذكرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ذكر الله احمدي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ذكرالله احمدي در سال 1353وارد حوزه علميه آية الله بروجردي كرمانشاه شده و پس از آشنائي با ادبيات، صرف و نحو در حد جامع المقدمات، سيوطي، مغني و حاشيه ملاعبدالله در منطق به حوزه علميه قم هجرت كرده و به تحصيل ادامه داده و سطوح عاليه را از محضر اساتيد گرانقدر به پايان رسانده، سپس در دروس خارج فقه و اصول مراجع و اساتيد بزرگ شركت جسته و فلسفه را در حد شرح منظومه از محضر آية الله محمدي گيلاني و آية الله انصاري شيرازي تلمذ نمودم.

در دور سوم مجلس خبرگان رهبري از سوي مردم استان كرمان به عنوان نماينده انتخاب و به مدت هشت سال ادامه داشته است.

احمدي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على احمدي

محل تولد : قصر شيرين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي احمدي فرزند محمد به شناسنامه 517 به سال 1355در قصر شيرين استان كرمانشاه متولد شدم. پس از گذراندن دوران ابتدايي و راهنمايي و دو سال از دبيرستان نظام قديم در سال 1372وارد حوزه علميه قم شدم.

پس از اتمام تحصيلات سطح 1 حوزه در سال 1378به كارهاي پژوهشي روي آوردم. نگارش 4 كتاب مستقل و بيش از 4 كتاب به صورت گروهي حاصل اين سالها مي باشد. البته در زمينه هاي ديگر هم كه با نويسندگي مرتبط است فعاليت داشته ام از جمله تصحيح و مقابله، ويرايش و آموزش، هم اكنون هم چندين طرح پژوهشي در دست كار دارم كه برخي در مرحله

تدوين و برخي در مرحله تايپ است.

احمدي، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم احمدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب قاسم احمدي دوران تحصيلات ابتدايي را در قم سپري نمودم در رشته اقتصاد و علوم اجتماعي در دبيرستان صدوق قم ادامه تحصيل دادم.

در سال 1364 در حوزه علميه قم گزينش شدم و در سال 1369 كنار درس حوزوي دوره كارشناسي علوم سياسي را در دانشكده باقرالعلوم (ع) قم شروع و در سال 1374 به پايان رساندم.

در سال 1375 در گزينش اساتيد معارف خبرگان بدون مدرك شركت كردم و از سال 1376 در دانشگاه علامه طباطبائي تهران شروع به تدريس نمودم. در سال 1378 تا 1379 در دانشگاه شهيد بهشتي تهران تدريس داشتم، در حاليكه در دو دانشگاه فوق به صورت حق التدريس همكاري داشته به درخواست گروه معارف اسلامي وقت دانشگاه آشتيان و معاونت محترم امور اساتيد به عنوان مدير گروه معارف اسلامي دانشگاه آشتيان انتخاب شدم و هم اكنون در اين واحد مشغول تدريس و اداره گروه معارف اسلامي مي باشم و از معاونت محترم امور اساتيد و دروس معارف اسلامي داراي مجوز تدريس در دروس انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن اخلاق و تربيت اسلامي هستم.

هم اكنون به عنوان مدير گروه معارف اسلامي دانشگاه آشتيان مشغول خدمت مي باشم كه در سال جاري از طرف معاونت امور اساتيد معارف به عنوان مدير گروه نمونه معرفي شدم.

احمدي، محمد مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد مهدي احمدي

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيدمحمدمهدي احمدي، فرزند سيدابوالفضل، متولد 1332 شمسي، محل تولد: خميني شهر اصفهان. پدرم از روحانيون موجه

و معنون آن خطه بودند و اجداد ما همگي روحاني عالم و مورد اعتماد مردم بودند. حقير در اين خانواده رشد نموده و طبق معمول وارد دبستان شدم.

در آن زمان در بعضي از مدارس صبحها سر صف قرآن قرائت مي شد و بعد مراسم دعا انجام مي گرفت. معمولا بنده را مامور اين كار مي كردند و با تلاوت چند آيه از قرآن و خواندن سرود مراسم پايان مي يافت. بعد از ظهرها مجدداً كلاس درس برگزار مي گرديد. يكي از نقاط قوت آن مدرسه اين بود كه مدير مدرسه به جهت مذهبي بودن، مراسم نماز جماعت ظهر و عصر را بر پا نموده و همه را مكلف به انجام آن مي نمود. حقير چون از خانواده روحاني بودم به عنوان امام جماعت انتخاب شدم و نماز جماعت را در مسجد نزديك مدرسه اقامه مي نمودم.

بعد از تمام نمودن دوران ابتدايي به جهت علاقه شخصي و نيز محيط خانواده به مدارس علوم ديني و به اصطلاح طلبگي روي آوردم. آغاز تحصيل حدوداً سال 45 _ 44 بود. ابتدا در همان شهر به مدت يك سال ماندم و بعد به اصفهان آمده و در مدرسه صدر بازار حجره گرفته و مشغول تحصيل شدم. در ضمن دروس جديد مقطع دبيرستان را به صورت شبانه خواندم و ديپلم گرفتم.

هجرت به قم: در حوزه علميه اصفهان دروس مقدمات سيوطي و شرايع و حاشيه را خواندم. ولي احساس نمودم دروس اصفهان شتاب خاص خود را ندارد و بسيار كند حركت مي كند. اساتيد معمولا جديت خاصي ندارند و بسيار كم درس مي دهند. از طرفي تشنگي و نياز دروني من

متناسب با داده ها نمي باشد. لذا بعد از مشورت با چند نفر از اساتيد دلسوز تصميم گرفتم به حوزه علميه قم هجرت نمايم. لكن موانع زيادي در سر راهم وجود داشت و تقريبا مشوقي در اين كار نيافتم بلكه به عكس مخالفت هاي زيادي مي شد.

سال تحصيلي 49 _ 48 بود كه به قم مشرف شدم. در آن زمان مدرسه حقاني از مدارس بسيار منظم و معروفي بود و از طريق امتحان ورودي طلاب را جذب مي نمود. من در امتحان شركت كردم و بعد از قبولي وارد آن مدرسه شدم. اساتيد آن مدرسه نوعا از اساتيد بزرگ حوزه علميه قم بودند كه اكنون بعضي از آنان از مراجع تقليد مي باشند. مدتي در آن مدرسه بودم و بعد از آن مدرسه بيرون آمدم و در مدرسه دارالشفاء حجره اي گرفتم و تا سال 54 در آن مدرسه بودم. اساتيد مقطع تحصيل سطح: هر چند حقير اساتيد متعددي در اين مقطع داشتم لكن نام بعضي از آنان را اشاره مي كنم:

1. مرحوم آيت الله ستوده كه مكاسب را نوعا خدمت ايشان خواندم.

2. حضرت آيت الله مظاهري اصفهاني كه اكنون رياست حوزه علميه اصفهان را دارند.

3. مرحوم آيت الله سلطاني كه استاد كفايه بودند و نزد ايشان بخشي از كفايه را تلمذ نمودم.

در سال 1354 به درس خارج راه يافتم و دروس فقه و اصول را نزد اساتيد بزرگوار فرا گرفتم. همزمان با آن به جهت علاقه شديد به علوم عقلي دروس فلسفه را نزد اساتيد بزرگوار تلمذ نمودم. لازم به ذكر است تا حدود سال 1374 به درس خارج اشتغال داشتم.

اساتيد خارج فقه

و اصول حضرات آيات: فاني اصفهاني، حائري يزدي، سيدمحمدرضا گلپايگاني، (رحمت الله عليهم) حاج شيخ جواد تبريزي، وحيد خراساني و شبيري زنجاني (دامت بركاتهم). قبلاً اشاره كردم كه همزمان با دروس فقه و اصول، فلسفه را نيز فرا گرفتم و دروس بداية الحكمه، نهاية الحكمه، منظومه، شفا و اسفار را نزد اساتيد آموختم. اساتيد فلسفه آيات عظام: حسن زاده آملي، جوادي، اميني، انصاري. ضمناً حقير كتاب فصوص الحكم ابن عربي و بخشي از مصباح الانس را نزد حضرت آيت الله حسن زاده تلمذ نمودم.

احمدي، محمدابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم احمدي

محل تولد : روستاي يام

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/9/5

زندگينامه علمي

در نيمه دوم سال 1362 در تهران، دروس طلبگي را شروع كردم. بحمدالله تعالي 7 - 9 نفر از بستگانم (ازجمله پدر بزرگ ها، دايي و پسردايي ام) روحاني بوده و هستند. در اسفند 1367 معمم شدم و در نيمه دوم 1368 متأهل گرديدم.

از همان دوران نوجواني به مطالعه كتاب به ويژه داستان و شعر علاقه داشتم كه بحمدالله تعالي با ورود به حوزه علميه، به مطالعه كتاب و گوش دادن به نوارهاي سخنرانى، بيشتر اهميت مي دادم، چنان كه در برخي از كتابخانه هاي تهران عضو شده و در اوقات فراغت، به كتابخانه هاي چهل ستون، ملك، پارك شهر، مجلس شوراي اسلامي بهارستان و غيره مي رفتم. از سال 1365 به اين نتيجه رسيدم كه علاوه بر مطالعه و نگارش مطالب مهم كتابها، مجلات، روزنامه ها و سخنراني ها (نوار و زنده) مي بايد به خريدن كتاب هم بپردازم، لذا از آن سال تاكنون بخشي از شهريه و درآمدم

را به خريد كتاب اختصاص داده ام و كتابخانه شخصي ام، حدود سه هزار كتاب در موضوعات گوناگون دارد.

از آذرماه 1369 به نگارش مقاله روي آوردم كه نخستين مقاله ام با عنوان "كعبه مي گريد." در روزنامه جمهوري اسلامي چاپ شد و از سوي مدير مدرسه شهيد بهشتي و برخي از استادان و دوستان طلبه، مورد تشويق قرار گرفتم. از اين روى، هر ماه مقاله يا مقالاتي به روزنامه هاي جمهوري اسلامى، كار و گارگر، كيهان، اطلاعات، سلام، جهان اسلام، رسالت و ابرار مي فرستادم كه بحمد الله برخي از آنها چاپ شده است.

در تاريخ 3 / 7 / 1372 همراه خانواده ام (همسر و پسر هشت ماهه ام) به شهر مقدس قم مهاجرت كرديم كه تا سال جارى، سكونت ما (حقير، همسر، دو پسر و يك دختر) استمرار داشته است. مهاجرت به قم، غربت، عدم اشتغال، مستأجري و نداشتن شهريه تا سيزده ماه، همگي باعث شد كه به پيشنهاد يكي از دوستان طلبه ام، به جمع پژوهشگران پژوهشكده باقر العلوم (ع) وابسته به سازمان تبليغات اسلامي ملحق شوم، كه اين همكاري آزاد و پروژه اى، از آذرماه 1373 تاكنون كم و بيش در قالب هاى نگارش كتاب و مقاله، تصحيح، ويرايش، ارزيابي و جلسات نقد و بررسي اهل قلم، ادامه دارد.

از خرداد 1378 تاكنون نيز در نشريه فرهنگ كوثر وابسته به آستانه مقدسه حضرت معصومه (س) به عنوان مصحح همكاري داشته ام و معمولا مقالاتي از حقير هم در نشريه چاپ مي شود و گاهي هم به ويرايش و ارزيابي برخي از مقالات كوثر هم مي پردازم. البته تصحيح كتاب ستارگان حرم از

جلد 6- 8 و 10- 16 به عهده حقير بود و حدود دو سال (1382 و 1383) هم در آستانه مقدسه به كتابداري نيز اشتغال داشتم.

شايان توجه است علاوه بر همكاري با پژوهشكده باقر العلوم (ع) و نشريه فرهنگ كوثر، براي برخي از نهادها، مثل: سازمان تبليغات اسلامي قم و نيز عده اي از نويسندگان، كارهاي علمي (نگارش بروشور، داوري مسابقات، ويرايش، تصحيح و ارزيابي كتاب و مقاله) انجام داده ام.

در ضمن، حقير:

الف) از نه سالگي تاكنون در زمنية برق و الكترونيك، فعاليت و تجارب گوناگوني دارم.

ب) از سال 1362 نيز تا الآن در خصوص مداحي و تعزيه خوانى، فعاليت و ...

ج) از سال 1360 تا كنون، در قالب هاى مختلف به «سرودن اشعار» پرداخته ام.

د) از سال 1368 تا الان نيز به «طراحي» مي پردازم كه كاربر آن در امور: تذهيب، قالى، گچبري و غيره است. مي توان تعداد اين طرح ها، اشكال و نقوش را تا هزار مورد تخمين زد.

ه) در اربيهشت 1372 به مناسبت برپايي نمايشگاه بين المللي كتاب و اختصاص يافتن غرفه اي به نام «سلمان رشدي» از عموم مردم دعوت شده بود كه در صورت تمايل و توانايي هنرى، در مسابقه حضوري طراحي كاريكاتور شركت كنند كه بحمد الله شركت كرده و دو طرح كشيدم كه در مردادماه 1372دعوتنامه اي براي حقير نيز ارسال شد تا هيئت داوران از بين كاريكاتوريست هاي داخلي و خارجى، كه امتياز مناسب را به دست آورده اند نفرات برتر و ممتاز (ظاهراً 53 نفر) را انتخاب كنند و لكن نام حقير در ليست برگزيدگان نبود.

و) در سال هاي 1367- 1373 پنج «نمايشنامه و فيلمنامه»

نوشته ام كه البته نياز به اصلاحات علمى، هنري و فني دارد.

احمدي، محمدجعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جعفر احمدي

محل تولد :

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

احمدي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى احمدي

محل تولد : عشق آباد طبس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/6/30

زندگينامه علمي

در سال 1372 پس از اخذ مدرك سيكل وارد حوزه علميه قم شدم. سه سال در مدرسه علميه رسالت تحصيل كرده و سپس به مدرسه امام باقر (ع) رفتم و تا پايه 6 را در آن مدرسه تحصيل نمودم.تاثير گذارترين اساتيد من در اين دوره حجةالاسلام والمسلمين قائمى، طاهرى، رباني و قوامي بودند. رسائل و مكاسب را از محضر حجةالاسلام والمسلمين دكتر سيد محمود مدني فراگرفتم. همزمان با تحصيل به تحقيق روي آوردم. تحقيقات خود را از سال 1379 آغاز كردم. محورهاي تحقيقاتي اينجانب تا كنون موارد زير است:

1- بيوگرافى، بررسي افكار و انديشه هاي بزرگان ديني. 2- سيره اهل بيت (ع). 3- حقوق زنان در اسلام. 4- شهيد شناسي در حوزه دين.

احمديان، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم احمديان

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابراهيم احمديان در سال 1361 وارد حوزه علميه قم شدم. نخست در مدرسه مرحوم آقاي خلخالي (امام صادق عليه السلام) و سپس مدرسه امام خميني (ره) و آن گاه در مدرسه مرحوم آقاي گلپايگاني مشغول شدم.

دوره ادبيات را زير نظر آقايان طالقاني و مرحوم مدرس افغاني و نيز آقاي آدينه وند و عليدوست گذراندم. همزمان در جبهه هاي جنگ نيز حضور داشتم و اين موجب شد تا دوره ادبيات برايم اندكي طولاني شود. استادانم در فقه و اصول عبارت بودند از: آقايان اشتهاردي، پاياني و نامدار .

در سال 1370 به دانشگاه مشهد رفتم و در رشته اديان و عرفان دوره

كارشناسي را طي كردم. سپس در دانشگاه تهران با رتبه يك پذيرفته شدم و دوره را طي كردم. همزمان در درس خارج آقايان مرحوم خاتم يزدي و نيز آيت الله وحيدي شركت جستم.

احمديان، عطاءاللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: باكترى شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد پاتوبيولوژى در سال 1354، دكتراى باكترى شناسى از ايران.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1357 و ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1371.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

باكتريال و عفونت هاى باكتريائى، بررسى اسهال هاى تابستانى و بزرگسالان، بررسى عفونت هاى التهاب كيسه صفرا، بررسى عفونت هاى كمپيلوباكتر، بررسى عفونت هاى بعد از اعمال جراحى، تعيين حساسيت در مقابل آنتى بيوتيك ها، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 12 پايان نامه كارنشاسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تحقيقى و آمارى در مورد عفونت هاى باكتريال.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

احمديان، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1300(1340 ق.)، نجف آباد.

درگذشت: 18 فروردين 1367(28 ذيقعدة 1417 ق.).

آيت الله حاج شيخ محمدعلى احمديان نجف آبادى پس از گذران دوران كودكى به فراگيرى قرآن مجيد، ادبيات فارسى و حساب و هندسه پرداخت. در پانزده سالگى به اصفهان رفت و در محضر اساتيد وقت به آموختن ادبيات (سيوطى، مغنى، مطول) و حاشيه و معالم همت برگماشت.

سپس به حوزه ى علميه ى قم مشرف شد و سطوح را در محضر حضرات آيات شيخ عبدالرزاق قاينى (قوانين)، آيت الله نجفى مرعشى، ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و حاج سيد مرتضى علوى (شرح لمعه)، آيت الله گلپايگانى و حاج سيد محمدباقر قزوينى (مكاسب و تفسير) را فراگرفت و اين همه چهار سال به طول انجاميد. آنگاه در سال 1320 پس از سقوط رضاخان، عازم بيت الله الحرام و زيارت عتبات

گرديد و در بازگشت، حوزه ى علميه ى نجف اشرف رحل اقامت افكند و باقى مانده سطوح مكاسب و رسائل و كفاية الاصول را نزد آيت الله شيخ عبدالحسين رشتى به پايان رساند. پس از آن به درس خارج حضرات آيات عظام سيد عبدالهادى شيرازى (فقه و اصول)، سيد جمال الدين گلپايگانى (در فقه)، ميرزا باقر زنجانى و سيد ابوالقاسم خويى (اصول) و سرانجام به درس آقاى حكيم حاضر شد و از محضر آنان توشه برگرفت و در كنار آن به تدريس سطوح و تأليفات و تحقيق دست يازيد.

ايشان در سال 1393 ق. به ايران آمد و اقامت در قم و تدريس و تأليف را برگزيد و آن كار تا پايان زندگى اش ادامه يافت.

از آثار وى مى توان اين عنوان ها را نام برد:

رسالة فى المكاسب المحرمة؛ رسالة فى الاستصحاب (هر دو رساله از تقريرات درس آيت الله سيد عبدالهادى شيرازى است)؛ قاعدة الضرر؛ الصحابة الكرام (سه جلد)؛ رسالة فى الخمس؛ رسالة فى القضاء؛ رسالة فى الديات؛ المعمرون (حدود 550 نفر)؛ الاربعون حديثا؛ شرح كتاب نقد الرجال مير مصطفى تفرشى؛ طبقات مفسرين شيعه (از صدر اسلام تاكنون)؛ كشكول (اين كتاب بسيار مفصل بوده و شامل مطالب: تفسير، منتخب اشعار فارسى و عربى، حل مشكلات بعضى از احاديث، تاريخ، جغرافيا، شرح حال بزرگان و علما و شعراى عرب و عجم و در 1500 صفحه مى باشد)، حاشيه بر كتاب مسالك الافهام؛ تحقيق و حاشيه بر زبدة التفاسير ملا فتح الله كاشانى؛ تعليقه بر كتاب هاى شيخ صدوق؛ فهرست امالى شيخ؛ فهرست حاشيه مكاسب كمپانى و فهرست اصول سنة عشر.

آيت الله احمديان نجف آبادى سرانجام در تاريخ دوشنبه هيجدهم فروردين 1367(28 ذيقعده 1417 ق.) در هفتاد و هفت

سالگى بدرود حيات گفت و پس از تشييع، در قبرستان شيخان در خاك آرميد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

احمديان، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي احمديان

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مرتضي احمديان متولد 1323 شمسي در شهرستان نجف آباد اصفهان متولد شدم و در سال 1339 گواهينامه پايان تحصيلاتي خود را از دبستان شيخ بهائي گرفتم.

در سال 1341 ش طلبه شدم و در مدرسه الحجة نجف آباد مشغول تحصيلات دروس حوزوي شدم. جامع المقدمات را كه در نجف آباد خواندم راهي حوزه علميه قم شدم و به مدرسه حقاني وارد شدم. در آنجا مشغول خواندن كتاب سيوطي شدم. كتاب سيوطي، مغني، مختصر، معالم، اصول الفقه رسائل، مكاسب و كفايه را در مدرسه حقاني خواندم. به اضافه دروس جنبي مانند: تاريخ اسلام، معارف، دروس عقائد، طبيعي (يك دوره فشرده طب) زبان، مكالمه عربى، المحاورات العربيه، زبان انگليسى، شامل كتاب هاي دايركت متد 1 و 2 و 3، اكسفورد و... تفسير قرآن، تعليم خط نستعليق، رياضيات، ادبيات فارسي و... و حدود سال 51 يا 1352 بود كه پس از كفايه از مدرسه حقاني بيرون آمدم و به درس خارج مراجع آن وقت مانند آيت الله حاج آقا مرتضي حائري و آيت الله العظمي فاني اصفهاني و آيت الله العظمي وحيدخراساني و آيت الله العظمي گلپايگاني تلمذ كردم.

البته به درس آيت الله العظمي تبريزي و غيره نيز رفتم و در نجف اشرف كه رفتم در سال 1347 و 1348 به قسمتي از درس ولايت فقيه امام خميني (ره) هم رفتم البته در آن موقع اينجانب مشغول دروس سطح بودم اما پس از

اينكه از نجف اشرف آمدم و ازدواج نمودم در مضيقه مالي بسيار شديدي قرار گرفتم به طوري كه نه كرايه منزل را مي توانستم بپردازم و نه هزينه روزمره زندگي را، لذا مدتي مشغول روزه و نماز استيجاري شدم اما چون بسيار مشكل بود، رفتم به چاپخانه علميه نبش كوچه آبشار قم و در آنجا خط خود را ارائه دادم و مشغول خطاطي كتب علمي مانند آيات الاحكام آيت الله سلطاني و فقه الحج، و الشواهد المنتخبه مدرس افغاني و غيره شدم و در برابر هر صفحه سي خطي كه به صورت رحلي بود فقط 3 تومان دريافت مي كردم و تقريباً در آن موقع ماهي هزار تومان خطاطي مي نمودم و با همين پول ناچيز توانستم منزلي هم در نيروگاه قم بسازيم و يادم هست يكماه كار كردم تا توانستم پرده كركره اطاق را بخرم و بابت يك كتاب كه نياز داشتم سه روز روزه استيجاري گرفتم تا كتاب معراج السعادة نراقي را بخرم حالا چون اصل بر اين بود كه زندگينامه علمي به نگارش درآيد لذا از زندگينامه سياسي و غيره و كارهاي سياسي قبل از انقلاب و دستگير شدن و زنداني شدن و... خودداري مي شود. اينجانب در سال 1347 در نجف اشرف اولين كتاب خود را به زبان عربي نگاشتم و آن را به نام "دليل الزائر" نام گذاري كردم .

دومين كتاب خود را به نام "زندگي زناشوئي" نوشتم كه متأسفانه اولين كتاب در نقل و انتقال به ايران مفقود شد و كتاب دوم را طلبه اي كه عازم كويت بود از من گرفت كه بخواند و برگرداند ولي برد و ديگر آن را برنگرداند، و

چون طبع شعر مختصري داشتم از اين رو شهيد محمد منتظري مجله فردوسي آن زمان را آورد كه بخوانم و در شعر و ادبيات فارسي از آن بهره گيرم و علت توفيق يافتن به نوشتن اين بود كه روزي به اتفاق حجةالاسلام سيد محمود دعائي از نجف اشرف راهي كربلا شديم و در آنجا خدمت آيت الله العظمي سيدمحمد شيرازي رسيديم ايشان هم ما را تشويق به نوشتن كتاب كرد، كه اينجانب خدمت ايشان عرض كردم كه ما طلبه اي مبتدي هستيم چه بنويسيم؟ ايشان فرمودند: «شما لازم نيست كتاب هاي علمي بنويسيد بلكه مي توانيد از كتاب هاي مختصري كه معارف اسلامي را به زبان ساده براي عوام بيان نمايد شروع كنيد و بنده كتاب هاي كوچك چند صفحه اي مانند: "اعرف الشيعه، من هم الشيعه" و... نوشته ام تا كتاب هاي بزرگ اينجانب هم با تشويق ايشان شروع به نوشتن كتاب كردم.

در نجف اشرف مقالات عربي مي نوشتم و به مناسبت هاي مختلف در احتفالات مي خواندم. يادم هست در آن زمان مقاله اي نوشتم به نام «مَن هُوَ الامام جعفر بن محمد الصادق (ع)» و داستان حمله نظاميان شاه به مدرسه فيضيه و قتل و غارت و دستگيري طلاب را هم در آن مقاله نوشتم و در جشن تولد آن حضرت خواندم، و چون علاقه به اشعار هم داشتم سه دفترچه 200 برگي از اشعار عربي و فارسي و مطالب متفرقه يادداشت كردم كه دو جلد كتاب كشكول قسمتي از آنهاست، و از شدت علاقه به نوشتن صبح كه شروع به كار مي نمودم ناگاه مي ديدم ظهر شده و هيچ احساس خستگي نمي كردم.

اكثر كتاب هايي كه نوشته ام به سفارش ناشرين و غيره بوده است، مخصوصاً ترجمه ها

و خطاطي ها تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد. و شايد اين به خاطر توجه و گوشه چشمي است كه حضرت به اينجانب نموده باشد

اوائل طلبگي نمي دانم حالا خواب ديدم يا حالت شهود بود كه در پشت بام منزل ديدم حضرت ولي عصر(عج) نشسته و شمشير دو دم «ذوالفقار» را بر زانوي خود نهاده و كاغذي پيچيده شده به صورت لوله اي در دست دارد و ما چند طلبه بوديم دو زانو حلقه وار در جلو ايشان نشسته بوديم و هرگاه با هم صحبتي مي كرديم ايشان چيزي بر روي آن طومار و كاغذ مي نوشت و ما طلاب از وحشت ديگر قادر بر سخن گفتن نبوديم، و خانم بنده نقل مي نمايد كه قبل از اينكه من شوهر كنم در نجف آباد بودم و چون در آن زمان منازل، آب لوله كشي نداشت ما مي رفتيم از قنات آب مي آورديم، قناتي در نجف آباد است به نام شير بچه كه با سطح زمين تقريباً چهار متر و خورده اي فاصله داشت كه هم اكنون هم هست و از آبش مردم استفاده مي كنند، خلاصه مي گويد رفتم آب بياورم ديدم سيدي نوراني بر روي آب نشسته و جا نماز خود را پهن نموده و بر روي قبله نشسته است تا من نگاه كردم او به من نظر فرمود، من هم چون به حد بلوغ نرسيده بودم از ديدن منظره دلهره و اضطراب مرا گرفت و رفتم به مادر خود و ديگران گفتم، آنها نگاه كردند و چيزي نديدند، باز من نگاه كردم و حضرت را ديدم و به آنها گفتم، آنها باز نگاه كردند و چيزي نديدند، من به همسرم گفتم، حضرت به تو توجه

نموده است.

احمديه، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: چشم پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى چشم پزشكى از دانشگاه تهران در سال 1361، طى دوره فلوشيپ ويتره ورتين در مركز پزشكى شهيد لبافى نژاد از سال 1363 تا سال 1365.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه علوم پزشكى بهشتى از سال 1364.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى عوامل مؤثر در ديد نهايى چشم هاى آسيب ديده بعد از انجام ويتركتومى عميق، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2 تعداد مقالات به زبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

چشم پزشكى و عمدتا ويتره ورتين.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

احمر، ابوعبداللَّه جعفر

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(167 /165 -98 ق)، محدث. از اصحاب امام صادق (ع) و از ثقات نام آور حديث است كه از اعمش و بيان بن بشر و منصور بن معتمر و ابواسحاق شيبانى و جمعى ديگر روايت كرد. سفيان بن عيينه و وكيع بن جراح و عبيداللَّه بن موسى و ابوغسان نهدى و عبدالرحمن بن مهدى و ديگران از او روايت كرده اند. ترمذى در «صحيح» خود و ابوداوود در كتاب «المسائل» و نسايى در كتاب «خصائص على (ع)» از او نقل حديث كرده اند. وى اظهار تشيع مى كرد و علماى اهل سنّت همچون ابن معين، يعقوب بن سفيان، ابوزرعه، ابوداوود و نسائى ضمن تصريح به شيع او وثاقت او را نيز متذكر شده اند. او به خراسان آمد و از رؤساى شيعه خراسان شد. در رابطه با مسائل حكومتى گزارشاتى عليه او به منصور خليفه رسيد، دستور داد تا او را دستگير

و به وضع خفت بار و توهين آميزى به بغداد آورده و زندانى كردند. پس از مدتى طولانى آزاد شد. وى در كوفه وفات يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (108 -107 /4)، تاريخ بغداد (152 -150 /7)، تاريخ الكبير (192 /2)، تهذيب التهذيب (84 -83 /2)، الجرح و التعديل (ج 1، ق 480 /1)، رجال الطوسى (161)، ريحانه (82 /1)، الكنى و الالقاب (12 -11 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابوعبداللَّه)، ميزان الاعتدال (407 /1).

احياءالملك، محمدخان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1317 -1243 ق)، چشم پزشك. در تهران متولد شد و تحصيلات مقدماتى و علوم قديم را نزد استادان وقت فراگرفت. سپس در دارالفنون به تحصيل طب پرداخت، آنگاه براى تكميل تحصيلات به پاريس رفت. در سال 1307 ق به ايران بازگشت و به عنوان پزشك مخصوص وارد دربار ناصرالدين شاه شد و تا پايان عمر او در همين سمت باقى ماند. پس از مرگ ناصرالدين شاه، در خدمت على اصغرخان اتابك بود. در بحبوحه ى انقلاب مشروطه توسط عين الدوله مدتى به اروپا تبعيد شد. پس از مراجعت چند سالى با سمت استاد كالبدشناسى در دارالفنون تدريس كرد. سرانجام در تهران درگذشت و پيكرش در امامزاده عبداللَّه در مقبره ى سعدالدوله به خاك سپرده شد. اثر وى:«طب الناظرين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ انقلاب مشروطيت (316 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (98 /1)، شرح حال رجال (262 /3).

اخباري نيشابوري اكبرآبادي، جمال الدين، ابواحمد محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1178- مقتول 1232 ق)، متكلم، فقيه، محدث و شاعر. مشهور به محدث اخبارى و به خاطر پدر نيشابورى اش مشهور به محدث نيشابورى است. در اكبرآباد هند به دنيا آمد. در 1198 ق از هند به زبارت خانه خدا رفت و در بازگشت در نجف و كربلا و كاظمين براى تحصيل علوم دينى اقامت گزيد و در كلام و الهيات و فقه و ديگر علوم تبحر يافت. در عهد فتحعلى شاه براى مدتى به ايران آمد. وى به فارسى و عربى شعر مى سرود. ملا عبدالحسين و ملافتحعلى خان شيرازى، از نوادگان كريم خان زند، مولف «الفوائد الشيرازيه»، و ملا محمد باقر لارى دشتى، شارح رساله ى «البرهانيه»، و ملا عبدالصاحب دوانى، مولف «الفوائد الذهبيه»، و سيد محمد جواد سياه پوش از شاگردان

وى هستند در علوم عقلى و نقلى داراى هشتاد تأليف است. از جمله آثار وى: «تسلية القلوب الحزينة»، به سبك و سياق كشكول در 10 مجلد، «الكتاب المبين»، در اثبات امامت طاهرين؛ «آيينه ى عباسى» يا «امالى عباسى»؛ «دوائر العلوم» يا «تحفه الخاقان»؛ «التحفه»، در فقه، از طهارت تا ديات؛ «الدرّ الفريد و معراج التوحيد»؛ «البرهان فى التكليف و البيان» يا «البرهانيه»، در تقويت مسلك اخبارى؛ «قلع الاساس»، در نقض «اساس الاصول» سيد دلدار على هندى؛ «الدمدمة الكبرى»، در ردّ زنارقه صغرى، كه به گفته ى شاگردش ملافتحعلى در رّد اصوليين است؛ «قبسه العجول فى الاخبار و الاصول» كه ميرزاى قمى كتاب «عين العين» را در رّد آن نوشت و ميرزامحمد اخبارى در ردّ كتاب ميرزاى قمى كتاب «انسان العين فى ردّ كتاب عين العين» را نگاشت؛ «مصادر الانوار فى الاجتهاد و الاخبار»؛ «كوثر الاسرار فى شرح معضلات الاخبار»؛ «فصل الخطاب فى نقض مقاله ابن عبدالوهاب»؛ «كليات الرجال»؛ «ذخيرة الالباب»؛ رساله «الاعتذار»؛ «ديوان» بزرگ شعر فارسى و «ديوان» شعر به عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (392 /9)، ايضاح المكنون (663 ،597 ،490 ،430 ،392 ،380 ،327 ،239 ،220 ،191 ،159 ،89 ،72 ،62 ،60 ،55 ،49 /2 ،559 541 ،481 ،447 ،412 ،411 ،403 ،400 ،315 287 ،255 ،242 ،137 ،132 ،124 /1)، تاريخ ادبيات ايران، براون (244 -243 /4)، الذريعه (373/19 ،182 ،129 /18 ،180 /17 ،344 ،229 /16 ،104 /15 ،252 /14 ،14 /10 ،968 ،61 -60 /9 ،267 ،263 ،69 ،67 /8 ،53 /1) روضات الجنات (138 -121 /7)، ريحانه (86 -85 /1)، فرهنگ سخنوران (47)، لغت نامه (ذيل/ محمد اخبارى)،

مكارم الآثار (944 -925 /3).

اخباري، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(حاج ميرزا...) (و. 1198 ف. 1232 ه.ق در كاظمين.) يكى از علماى بزرگ و به فرقه ى اخباريه منتسب است، از اهالى نيشابور و عالمى بزرگ بود، وى فرزند عبدالنبى نيشابورى است. ميرزا محمد چون در مذهب به طريقه ى اخباريه رفتار مى كرده معاصرينش كه عموماً پيرو طريقه ى اصوليه بوده اند با وى مخالف بودند. داستان چله نشستن او به منظور كشته شدن سردار روسى معروف است: اشپختر.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

اخترشهر، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اخترشهر

محل تولد : لاهيجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/7/1

زندگينامه علمي

علي اخترشهر متولد 1348 از شهرستان لاهيجان ديده به جهان گشود. دوران تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و متوسطه خود را در همان شهرستان گذراند و پس از اخذ ديپلم در سال 1367 براي كسب تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه قم شد.

وي در كنار تحصيلات حوزوي به تحصيل علوم دانشگاهي پرداخت. بعد از اتمام سطح مدت 7 سال در درس خارج فقه و اصول اساتيد: چون آيت الله جوادي آملي و آيت الله شبيري زنجاني به كسب علم پرداخت و تحصيلات دانشگاهي را تا مقطع كارشناسي ارشد با رتبه اول پشت سرگذاشت. در سال 1384 در رشته انقلاب اسلامي مقطع دكتري در مؤسسه پژوهشي و آموزشي امام خميني (ره) مشغول به تحصيل مي باشد.

در كنار تحصيل به تدريس در دانشگاههاي قم، اراك، آشتيان، تفرش، لاهيجان و سمنان پرداخت و از طرف معاونت امور اساتيد نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري موفق به اخذ درجه استادياري شد و استاد نمونه سال 82 در اراك و سال 85 در دانشگاه سمنان گرديد.

در كنار تحصيل و تدريس به امر پژوهش

پرداخت و تا به امروز بالغ بر 30 مقاله و چندين كتاب به رشته تحرير درآورد. در سال 85 دو پژوهش وي با عنوان "اسلام و توسعه" و "جامعه پذيري سياسي در حكومت ديني" در كنگره دين پژوهان، پژوهش برگزيده گرديد و كتاب "جامعه پذيري سياسي" در سال 86 رتبه اول كتابهاي فصل جمهوري اسلامي ايران كه از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزار مي گردد، را اخذ نمود.

از مسئوليت اجرائي معاون پژوهشكده فرهنگ و مطالعات اجتماعي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي تا سال 83 و كارشناس مسئول امور حلقات در كانون انديشه جوان تا سال 84 و كارشناس امور ارزيابي اساتيد تاكنون در معاونت امور اساتيد قم، مدير گروه معارف اسلامي در دانشگاه آزاد اسلامي لاهيجان و مدير گروه معارف اسلامي دانشگاه دولتي سمنان تاكنون مي باشد.

اختري يزدي، مولانا

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، طبيب، منجم و شاعر. بعد از تحصيل طب و نجوم و ديگر علوم و فنون به سرزمين هندوستان سفر كرد و بعد از سى و هفت سال اقامت در آن سرزمين به يزد بازگشت و تشكيل خانواده داد.

مجددا به هندوستان رفت و در آن ديار درگذشت. از اوست:

شكفته غنچه ى عيشم ز شاخ ياسمنى

كه آرزوى نسيمى ازو به از چمنى

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى سخنوران يزد (9 -7)، تذكره ى نصرآبادى (285)، جامع مفيدى (451 -450 /3)، الذريعه (62 -61 /9)، فرهنگ سخنوران (48)، كاروان هند (30 -27 /1).

اختيارالدين حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 928 ق)، شاعر، اديب و خطاط. وى اهل تربت حيدريه بود. در جوانى از ولايت زاوه به هرات رفت و به تحصيل علوم دينى پرداخت و پس از آن به فن انشاء و شعر و معما نيز آگاهى يافت. در ابتدا كاتب محكمه ى قضاوت نظام الدين امير عليشير بود و در زمان سلطان حسين بايقرا به منصب قضاوت رسيد و به دليل دانش و كمالاتش سرآمد قضات زمان خود شد. در عهد ابوالفتح محمد خان شيبانى نيز در كار قضاوت بود، ولى پس از كشته شدن آن پادشاه به تربت رفت و به امر كشاورزى پرداخت. در همان قصبه بدرود زندگانى گفت. از آثار وى: «اساس الاقتباس»؛ «مجالس الملوك»؛ «مختار اختيار الاخبار در ميان فضلاى روزگار»؛ «مقالات حسينى»؛ «قياسات»؛ مثنوى «عدل و جود».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (278)، تاريخ هنرهاى ملى (917 /2)، تحفه ى سامى (49)، تذكره ى روز روشن (44 -43)، حبيب السير (356 -355 /4)، خوشنويسان و هنرمندان (80)، الذريعه (246 -245 /19 ،62 /9)،

روضة الصفا (293 -292 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 18 /10)، فرهنگ سخنوران (48)، كارنامه ى بزرگان (113)،لغت نامه (ذيل/ اختيارالدين) مجالس النفائس (271 ،95)، هدية العارفين (317 /1).

اخسيكثي، ابوالوفاء محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 520 ق)، لغوى و مورخ. معروف به ابن ابى المناقب. وى برادر ابورشاد اخسيكثى است. در اخسيكث فرغانه ماوراءالنهر متولد شد، همراه برادر به مرو رفت و در آن شهر تحصيل كمال كرد و از اديبان به نام روزگار خود شد. پايان عمر را در همان شهر زيست تا درگذشت. از آثار وى: «التاريخ»، كه به «تاريخ ابى الوفاء الاخسيكثى» معروف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (212 /1)، ريحانه (367 /7)، كشف الظنون (281)، معجم الادباء (55 -52 /5)، معجم البلدان (148 /1)، معجم المؤلفين (259 /11).

اخسيكثي، ابورشاد احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(528 /526 -466 ق)، اديب، شاعر، نويسنده و مورّخ. ملقب به ذوالفضائل، و منسوب به اخسكيث ماوراءالنهر در نظم و نثر و نحو و لغت دستى توانا داشت و مرجع استفاده ى اكثر فضلا و كاتبان ديوان سلاطين بود. در مرو وفات يافت. از تأليفات او: «تاريخ ابى رشاد»؛ «الزوائد»، شرح «سقط الزند» ابوالعلاء معرّى؛ « كتاب فى قولهم كذب عليك كذا»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (208 /1)، ايضاح المكنون (212 /1)، روضات الجنات (269 -268 /1)، ريحانه (110 /7)، كشف الظنون (933 -280)،لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (55 -52 /5)، معجم المؤلفين (144 /2).

اخسيكشي، ابوالوفاء محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 644 ق)، فقيه و اصولى حنفى. معروف به ابن ابى المناقب ملقب به حسام الدين. از اهالى اخسيكث از شهرهاى فرغانه ماوراءالنهر بود. از آثارش: «منتخب فى اصول المذهب»، كه به «منتخب حسامى» معروف است و عده اى از جمله عبدالعزيز بن احمد نجارى بر آن شرح نوشته اند؛ «مفتاح الاصول»؛ «غاية التحقيق» و «دقائق الاصول و التبيين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (256 -255 /7)، ريحانه (367 /7)، كشف الظنون (1848)،لغت نامه (ذيل/ اخسيكتى)، معجم المؤلفين (253 /11)، هدية العارفين (123 /2).

اخضري، حجت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجت الله اخضري

محل تولد : نجف آباد اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1341 در شهرستان نجف آباد اصفهان متولد و در سال 1360 در رشته حسابداري از دبيرستان فارغ التحصيل شدم. سپس حدود يك سال در كميته فرهنگي جهاد سازندگي نجف آباد در روستاهاي توابع مشغول بودم.

بعد از آن وارد حوزه علميه نجف آباد شدم و از مقدمات و سيوطي و حاشيه ملاعبدالله را به اتمام رساندم و در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شدم و ابتدا در مدرسه امام محمد باقر (ع) تا پايان لمعتين و اصول مظفر تحت برنامه مدرسه به اتمام رساندم و با تشكيل خانواده از مدرسه خارج و به طور آزاد دروس حوزه را ادامه دادم.

حدود سال 1370 دوره سطح حوزه را به اتمام رساندم و از سال 1371 با حضور در درس خارج فقه آية الله منتظري و اصول آية الله مكارم شيرازي خارج فقه و اصول را شروع كردم. در همين ايام بود كه ضمن تحصيل در مركز تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي روزانه

حدود سه ساعت شروع به كار كردم كه اين ورود در كارهاي تحقيقاتي شد.

اخفش اوسط خوارزمي بلخي، ابوالحسن سعيد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 221 /215 ق)، نحوى، لغوى و عروضى. ملقب به اخفش. در خوارزم متولد شد و در بصره رشد و نمود كرد. وى از موالى بنى مجاشع بن دارم از نحويين بصره و از شاگردان سيبويه در نحو بود. صاحب كتاب «البغية» او را معتزلى مى داند اخفش از كلبى و نخعى و هشام بن عروة حديث شنيد و ابوحاتم سجستانى از وى روايت مى كرد. اخفش دچار ضعف بينايى بود، چشمان ريزى نيز داشت و اجلع هم بود يعنى دو لب او بر هم بسته نمى شد. در ابتدا به اخفش اصغر معروف بود، اما پس از آنكه على بن سليمان نحوى به اخفش معروف شد او را اخفش اوسط و على بن سليمان را اخفش اصغر خواندند. چون از لحاظ سنى از سيبويه بزرگتر بود نه تنها از سيبويه بلكه از محضر استادان سيبويه نيز استفاده كرد. وى راوى و شارح «الكتاب» سيبويه نيز آن را براى كسى نخوانده بود، به همين جهت ابوعمر جرمى و ابوعثمان مازنى دو تن از شاگردان سيبويه پس از مرگ وى بيم آن داشتند كه اخفش آن را به نام خود كند، از اين رو با بذل مال «الكتاب» را نزد اخفش خواندند و آن را به نام سيبويه منتشر كردند. اخفش معتقد بود كه سيبويه هر چه را مى خواست وارد «الكتاب» كند بر وى عرضه مى كرد و نيز ادعا مى كرده است كه او به مضامين «الكتاب» داناتر از سيبويه بود، گرچه در آغاز سيبويه داناتر از او بوده است. اخفش پس از شكست سيبويه از

كسائى، در مناظره مشهور، به بغداد رفت و در مسجد كسائى دو ركعت نماز صبح را به او اقتدا كرد و سپس در حضور شاگردانش سؤالاتى از وى نمود و جوابهاى او را رد كرد تا جايى كه شاگردان كسائى قصد حمله به او را كردند ولى كسائى مانع شد، و هنگامى كه شناختش به او احترام گذاشت و او را معلم فرزندانش كرد. كسائى «الكتاب» سيبويه را نزد او خواند و هفتاد هزار دينار در ازاى آن به وى بخشيد. وى شعر مى گفت و استخراج بحر خبب را در علم عروض كه به عبارت ديگر همان بحر المتدارك است به او نسبت مى دهند. وى صاحب آثار بسيارى است كه عبارت اند از: «كتاب الاوسط»، در نحو؛ «تفسير معانى القرآن»؛ «كتاب المقاييس»، در نحو؛ «كتاب الاشتقاق»؛ «كتاب الاربعه»؛ «كتاب العروض»؛ «كتاب المسائل الكبير»؛ «كتاب المسائل الصغير»؛ «كتاب القوافى»؛ «كتاب الملوك»؛ «كتاب معانى الشعر»؛ «كتاب وقف التمام»؛ «كتاب الاصواب»؛ «كتاب اللامات»، در قرآن؛ «كتاب الوقف التام»؛ «المعاياة»، كه در خزانه الادب تأليف عبدالقادر بغدادى از آن نام برده شده است؛ «كتاب صفات الغنم و الوانها و علاجها و اسبابها»؛ «غريب القرآن».[1]

(بخش 1) سعيد بن مسعده مجاشعى بالولاء خوارزمى بلخى، مكنى به ابوالحسن و ملقب به اخفش اوسط (ف. 221 ه.ق./ 836 م. و به قولى 215 ه.ق./ 830 م.). عالم نحو و ايرانى و از موالى بنى مجاشع بن دارم و از بصريان است. او شاگرد سيبويه و يكى از اصحاب اوست. اخفش از حماد بن زبرقان روايت دارد. از مؤلفات اوست: كتاب الاوسط فى النحو، كتاب تفسير معانى القرآن، كتاب المقاييس فى النحو، كتاب الاشتاق، كتاب

العروض. او را در اول اخفش اصغر مى ناميدند و پس از ظهور على بن سليمان اخفش، ابوالحسن سعيد را اخفش اوسط گفتند و على را اخفش صغير. چون اخفش مطلق گويند مراد همين اخفش است بز اخفش.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (155 -154 /3)، اعيان الشيعه (249 -248 /7)، ايضاح المكنون (265 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (129 ،126 ،71 /1)، تاريخ برگزيدگان (265 /264)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1333 -1332 /10)، روضات الجنات (53 -50 /4)، ريحانه (91 -90 /1)، سرآمدان فرهنگ (155 -154 /1)، سير النبلاء (208 -206 /10)، كشف الظنون (1792 ،1730 ،1670 ،1463 ،1451 ،1438 ،1392 ،1391 ،1207 ،201)، الكنى و الالقاب (17 -16 /2)،لغت نامه (ذيل/ اخفش)، معجم الادباء (230 -224 /11)، المعجم فى معايير اشعار العجم (35 -34)، معجم المؤلفين (232 -231 /4)، نام آوران فرهنگ (10 -109)، الوافى بالوفيات (260 -258 /15)، وفيات الاعيان (381 -380 /2)، هدية العارفين (388 /1).

اخوان ذاكري، اسكندر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اخوان طبسي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد اخوان طبسي

محل تولد : طبس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمداخوان طبسي در سال 1354 يا 1355 بود كه براي تحصيل علوم حوزوي به شهر قم آمدم و در مدرسه علميه اي كه در خيابان صفائيه كوچه ممتاز به نام مدرسه رسالت معروف بود مشغول به تحصيل شدم. بعد از انقلاب هم در مدارس ديگري به تحصيل اشتغال داشتم از جمله سه سال در مدرسه علميه اسلاميه و سه سال هم در اصفهان و بعد هم دوباره به قم برگشتم و تا به حال ساكن قم بوده ام.

براي تدريس به مدارس علميه چند شهر به نامهاي آباده، گرگان، شيراز، گلپايگان، لردگان كه از جمله آنهاست رفته ام.

اخوان طبسي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد اخوان طبسي

محل تولد : طبس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمداخوان طبسي در سال 1354 يا 1355 بود كه براي تحصيل علوم حوزوي به شهر قم آمدم و در مدرسه علميه اي كه در خيابان صفائيه كوچه ممتاز به نام مدرسه رسالت معروف بود مشغول به تحصيل شدم. بعد از انقلاب هم در مدارس ديگري به تحصيل اشتغال داشتم از جمله سه سال در مدرسه علميه اسلاميه و سه سال هم در اصفهان و بعد هم دوباره به قم برگشتم و تا به حال ساكن قم بوده ام.

براي تدريس به مدارس علميه چند شهر به نامهاي آباده، گرگان، شيراز، گلپايگان، لردگان كه از جمله آنهاست رفته ام.

اخوان مرعشي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جنابان حجتى الاسلام و المسلمين و سيدى الاعلام و المعاصرين حاج سيد كاظم و حاج سيد مهدى آقا مشهوران باخوان المرعشى فرزندان عالم جليل آيت الله مرحوم حاج سيد محمدرضا رفسنجانى مرعشى از علماء اعلام و اكابر فضلاء و مدرسين حوزه قم و نجف اشرف مى باشند.

اين دو برادر در پانزدهم شعبان المعظم 1337 قمرى كه مصادف با يكهزار و هشتاد و دومين سال ولادت حضرت ولى الله اعظم حجه بن الحسن العسكرى ارواحنا له الفداء مى باشد در باب طوسى نجف اشرف با هم از يك مادر عفيفه فاضله علويه از بيت مرحوم آيت الله العظمى مجدد شيرازى متولد و از جهت شباهت چنان با يكديگر شباهت دارند كه گاهى تشخيص و تميز آنان از يكديگر مشكل است و آنها تا سال 1347 قمرى در نجف بود، آنگاه به رفسنجان آمده و تا سال 1353 قمرى در بلوك كشكوئيه رفسنجان

كه علاقه ملكى داشتند تكميل دروس فارسى نموده و پس از آن در اثر اهتمام والده ماجده به قم آمده در ايامى كه به واسطه پاره اى از جهات نوعا از روحانيت و طلبگى فرار مى كردند شوق مفرطى به تحصيل علم و كمال نموده و در مقابل سختيها استقامت ورزيده و ادبيات و سطوح را تكميل و حاضر به درس خارج اساتيد بزرگ كه حوزه چون مرحوم آيت الله حجت كوهكمرى و آيت الله مرحوم حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت الله صدر و بالاخص مرحوم آيت الله العظمى بروجردى شده تا جائى كه موفق به اكتساب جميع مبانى اصوليه و فقهيه از نظر اجتهاد و حصول راى شده و گاهى در مباحثات و مناقشات علمى موجب تغيير راى اساتيد مى شدند.

و پس از تكميل مراتب عاليه در سال 1370 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و در محضر بحث استفتائى مرحوم آيت الله العظمى آقاى آميرزا عبدالهادى شيرازى (والد معظم همسران خود) شده و چهارسال هم به بحث خارج آن مرحوم شركت نموده و مدت بيست و دو سال در حوزه نجف اشتغال به بحثهاى خصوصى و تدريس سطوح سپس خارج فقه و اصول داشته تا در سال 1392 قمرى كه جناب آقاى حاج سيد كاظم آقا به ايران آمدند و در قم ساكن گشتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اخوان مرعشي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جنابان حجتى الاسلام و المسلمين و سيدى الاعلام و المعاصرين حاج سيد كاظم و حاج سيد مهدى آقا مشهوران باخوان المرعشى فرزندان عالم جليل آيت الله مرحوم حاج سيد محمدرضا رفسنجانى مرعشى از علماء اعلام و اكابر فضلاء و مدرسين حوزه قم و نجف اشرف مى باشند.

اين دو برادر در پانزدهم شعبان المعظم

1337 قمرى كه مصادف با يكهزار و هشتاد و دومين سال ولادت حضرت ولى الله اعظم حجه بن الحسن العسكرى ارواحنا له الفداء مى باشد در باب طوسى نجف اشرف با هم از يك مادر عفيفه فاضله علويه از بيت مرحوم آيت الله العظمى مجدد شيرازى متولد و از جهت شباهت چنان با يكديگر شباهت دارند كه گاهى تشخيص و تميز آنان از يكديگر مشكل است و آنها تا سال 1347 قمرى در نجف بود، آنگاه به رفسنجان آمده و تا سال 1353 قمرى در بلوك كشكوئيه رفسنجان كه علاقه ملكى داشتند تكميل دروس فارسى نموده و پس از آن در اثر اهتمام والده ماجده به قم آمده در ايامى كه به واسطه پاره اى از جهات نوعا از روحانيت و طلبگى فرار مى كردند شوق مفرطى به تحصيل علم و كمال نموده و در مقابل سختيها استقامت ورزيده و ادبيات و سطوح را تكميل و حاضر به درس خارج اساتيد بزرگ كه حوزه چون مرحوم آيت الله حجت كوهكمرى و آيت الله مرحوم حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت الله صدر و بالاخص مرحوم آيت الله العظمى بروجردى شده تا جائى كه موفق به اكتساب جميع مبانى اصوليه و فقهيه از نظر اجتهاد و حصول راى شده و گاهى در مباحثات و مناقشات علمى موجب تغيير راى اساتيد مى شدند.

و پس از تكميل مراتب عاليه در سال 1370 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و در محضر بحث استفتائى مرحوم آيت الله العظمى آقاى آميرزا عبدالهادى شيرازى (والد معظم همسران خود) شده و چهارسال هم به بحث خارج آن مرحوم شركت نموده و مدت بيست و دو سال در حوزه نجف اشتغال به بحثهاى خصوصى

و تدريس سطوح سپس خارج فقه و اصول داشته تا در سال 1392 قمرى كه جناب آقاى حاج سيد كاظم آقا به ايران آمدند و در قم ساكن گشتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اخوان نياكان، اسفنديار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ارتدنسى، دانشكده: دندانپزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دندانپزشكى از دانشگاه علوم پزشكى تهران و گذراندن يك سال دوره اندرگراجوئت در دانشگاه مونترال كانادا، اخذ درجه تخصصى ارتدنسى از دانشگاه مونترال كانادا.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده دندانپزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

دندانپزشكى و ارتدنسى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 14 پايان نامه دكترا و 3 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كراس بايتها عوارض و درمان آنها، شناخت بيومكانيك و كاربرد آن در ارتدنسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2 تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

كاربرد وسايل ارتدنسى و تمايل تجمع ميكروبى روى آنها، بررسى تخريب انساج داخل دهان در اثر كاربرد نيروهاى نامناسب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اخويان، محمد علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي اخويان

محل تولد : كوهدشت لرستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد علي اخويان در سال 1362 وارد حوزه علميه شدم و در سال 1374 در رشته تخصصي كلام از موسسه امام صادق (ع) فارغ التحصيل شدم و حدود يك دوره اصول حضرت آيت الله سبحاني شركت نمودم و بيش از 8 سال در درس خارج آيت الله فاضل و آيت الله نوري همداني و آيت الله وحيد خراساني شركت نمودم.

كارشناسي زبان و ادبيات فارسي را از دانشگاه پيام نور تهران اخذ كردم و كارشناسي ارشد تاريخ عمومي جهان را از دانشگاه واحد مركز تهران گرفتم. همچنين در دانشگاههاي مختلف از جمله هنر، آزاد اسلامي تهران، دانشگاه

قم، باقرالعلوم (ع)، دانشگاه اراك، حوزه علميه شهيد صدوقي فاز 4 و 5 تدريس داشته و دارم.

اخويني بخارائي، ابوبكر ربيع

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 373 ق)، طبيب و نويسنده. اهل بخارا بود و شاگرد ابوالقاسم طاهربن محمد بن ابراهيم مقانعى رازى و ابوالقاسم مقانعى شاگرد فيلسوف و پزشك معروف، زكرياى رازى بود. آگاهى ما درباره ى حوادث زندگانى اخوينى محدود است. در همه ى عمر به كار طباب اشتغال داشت و در عصر خود پزشكى مشهور بود و به علت توفيق در درمان بيماران ماليخوليايى او را بجشك ديوانگان مى ناميده اند. علت شهر اخوينى چيزى جز اين نبود كه وى در آن روزگار از مرز تقليد به مرحله ى اجتهاد رسيد. وى براى درمان بعضى از بيماريها نسخه هاى ابتكارى پيشنهاد كرد. از آثار اخوينى به جز كتاب مفصل «هداية المتعلمين فى الطب» كه به نامهاى «هدايه» و «كناش» نيز خوانده شده، اثر ديگرى در دست نيست. گرچه، خود او در همان كتاب از ديگر آثار خود: «قرابادين»؛ «كتاب نبض»؛ «كتاب تشريح» اسم مى برد. كتاب «هدايه» داراى يك فهرست مطالب و سه قسمت اساسى در دويست باب است. با آنكه اين كتاب براساس طب رازى نوشته شده، پس از كتاب «قانون» ابن سينا همچنان از مشهورترين كتاب طب است. چنانكه در اواسط قرن ششم قمرى، نظامى عروضى آن را از جمله «كتب وسط» طبى خواند. اهميت كتاب «هدايه» به دو جهت است، نخست اينكه از قديمترين آثار پزشكى است و دو ديگر از آن جهت كه از شمار كهنه ترين آثار منثور زبان فارسى است. مؤلف بر خلاف شيوه معمول نويسندگان كه كتاب خود را به سلاطين و امرا تقديم مى كرده اند، مقدمه كتاب را به نام

فرزند خود نوشته.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (621 /1)، تاريخ طب (640 /2)، چهار مقاله (110)، دانشنامه ى ايران و اسلام (109 -1008 /8)، الذريعه (189 /25)، گنج و گنجينه (29 -25)، لغت نامه (ذيل/ ربيع بن احمد)، يادگار (ش 55 /7 -6)، يغما (س 3، ش 12، ص 519 -497).

ادب كرمانشاهي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1280 ق)، خطاط، شاعر و اديب. وى از سلسله ى سادات كرمانشاه بود. از بيشتر علوم متداول زمان خود بهره ى كافى داشت. مردى اديب و دانشمند بود. كتابى به سبك «گلستان» سعدى پرداخته و در آن حكايات خوبى همراه با شعر آورده است. وى در خط شكسته مهارت داشت. ادب در كرمانشاه بدرود حيات گفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (108 -102 /1)، الذريعه (173 -172 /9)، فرهنگ سخنوران (150).

ادريسيان، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1310، مرتبه علمى: استاد، رشته: بهداشت، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى در سال 1336، تخصص علوم آزمايشگاهى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1344، دوره تخصصى ماسترانگل شناسى پزشكى از دانشگاه لندن در سال 1348، گذراندن دوره مالاريولوژى در دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1326، طى دوره ريشه كنى مالاريا در جامائيكا در سال 1343 و دوره تكنيك هاى سرولوژى IFA.IHA، ELISA در انگلستان و هلند در سالهاى 1351 و 1354، گذراندن دوره كشت انگل مالاريا در پاناما در سال 1358.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مالارياى ناشى از انتقال خون، بررسى سرواپيدميولوژى مالاريا، كالاآزار و توكسوپلاسموز در بعضى از مناطق تهران، ارتباط پادتن دى مالاريا و كمبود G_6_PD، تعيين ميزان خونخورى پشه آنوفل در انسان بررسى عفونت هاى تك ياخته اى در پستانداران، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 17 پايان نامه دكترا.

ابداع:

استفاده از روش ELISA در تعيين خونخوارى پشه و تشخيص لكه خون انسان براى اولين بار در دنيا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه

كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

همكارى در تدوين و ترجمه راهمناى ميكروسكوپى مالاريا، همكارى در تهى نشريه آموزشى تك ياخته شناسى پزشكى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 17 تعداد مقالات به زبان خارجى: 37

زمينه علمى مقالات:

روشهاى تشخيص پرابيولوژى و سرولوژى بررسى سرواپيدميولوژى، تعيين ميزان بروز و شيوع بيمارى مالاريا.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اديب اصفهاني، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ملا عباسعلى اديب حبيب آبادى اصفهانى يكى از علماء به نام و مدرسين كرام و ائمه جماعات عالى مقام معاصر اصفهانى است.

ايشان در حدود 1320 قمرى هجرى در حبيب آباد به دنيا آمده و پس از پرورش صحيح و گذرانيدن دوران كودكى و خواندن دروس ابتدائى و مقدماتى در زادگاه خود به اصفهان آمده و سطوح فقه و اصول را در خدمت مدرسين بزرگ آموخته و از محضر و دراسات علماء بزرگ اصفهان استفاده كامل نموده و چندى به محل اوليه خود مراجعت و اقامت فرموده سپس هجرت به اصفهان و در مدرسه صدر و بعضى از مدارس ديگر به تدريس سطوح و در بعضى از مساجد هم به اقامه جماعت و ترويجات دينى تاكنون اشتغال دارند داراى آثار علمى مطبوع و غيره مى باشند.

تاليفات جناب آقاى اديب اصفهانى.

1- ارث الشيعه.

2- مناسك.

3- زيارت مدينه.

4- وظيفه الشيعه (شرح دعاء ندبه).

5- هديه العباد در احوال صاحب ابن عباد.

6- قطبيه در اوقات شهرهاى قطب.

7- تطبيق در تطبيق سالهاى شمسى به قمرى و برعكس.

8- احسن التقويم در اوقات شبانه روزى اصفهان و شهرهاى در عرض آن.

9- احسن التقويم براى كاشان و شهرهاى در عرض آن.

10- احسن التقويم براى تهران و شهرهاى در عرض آن.

11- ملحقات قضاياى اميرالمومنين (ع).

12- معرفه القبله در تعين قبله هاى ايران از روى آفتاب در

تمام سال.

نويسنده كرارا براى معظم له نامه نوشته و به وسيله دوستان اصفهانى پيام داده كه شمه اى از ترجمه و زندگينامه فهرست آثار خود را ارسال تا زينت گنجينه گردانم ولى متاسفانه ما را از اين فيض محروم داشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

اديب السلطنه سميعي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1293 ق)، اديب و شاعر، متخلص به عطا. در رشت متولد شد و تحصيلات خود را در تهران و كرمانشاه به پايان رسانيد. از محضر ابوالفقراء اصفهانى و ميرزا سالك كرمانشاهى كسب فيض كرد. به استانبول رفت و پس از پنج سال به تهران بازگشت، آنگاه به مشاغل دولتى پرداخت و به مقاماتى رسيد. وى چند سال رياست انجمن ادبى فرهنگستان را عهده دار بود و مطالعه ى كتاب و معاشرت با ادبا و سرودن شعر از سرگرمى هاى او بود. از آثارش: «رساله ى جان كلام»؛ «رساله ى دستور زبان فارسى»؛ «آرزوى بشر»؛ «آيين نگارش»؛ «جامعة الحيوانات»؛ «خواهران»؛ ترجمه ى «تاريخ افغانستان» به قلم سيد جمال الدين اسدآبادى از عربى به فارسى؛ «ديوان» اشعار؛ «منظومه ى سياست»، به عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (75 -73)، تاريخ برگزيدگان (361)، چهار صد شاعر برگزيده پارسى گوى (86 -83)، سخنوران نامى معاصر (2503 /4)، سرآمدان فرهنگ (484 -483 /1)، معجم المؤلفين (11 /4)، مؤلفين كتب چاپى (756 -755 /2).

اديب آل علي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد اديب آل علي

محل تولد : شوشتر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

سيد محمد اديب آل علي در سال 1345 در خانواده اي مذهبي در شهرستان شوشتر متولد شد. پس از گذراندن تحصيلات ديپلم در سال 1364 راهي قم شد.

در مدرسه علميه منتظريه (حقاني) طي 5 سال دروس مقدمات و سطح را گذراند و در سال 1369 درس خارج را با بهره گيري از محاضرات عملي آيات عظام وحيد خراساني و فاضل لنكراني دامت بركاتهما آغاز نمود كه همچنان ادامه دارد.

نياز به پاسخگويي معقول و متداول به پرسش هاي نسل جوان

و به ويژه دانشجويان او را به تحصيل در رشته هاي تخصصي كلام كشاند و طي 5 سال از مباحثات علمي آيت الله سبحاني، حجت الاسلام والمسلمين رباني گلپايگاني و فياضي و هادوي و ديگر اساتيد استفاده نمود. رساله علمي سطح چهار وي تحت عنوان (زبان قرآن) با راهنمايي استاد حجةالاسلام والمسلمين دكتر محمد تقي فعالي و مشاوره حجةالاسلام و المسلمين محسن غرويان، در آستانه دفاع مي باشد.

علاقه وي به مطالعه در اديان و كتب آسماني باعث شد كه در اين زمينه مطالعات و پژوهش هايي داشته باشد كه حاصل آن، كتابي است با عنوان (پرسش ها و پاسخ هايي درباره مسيحيت)، انتشار يافته توسط شوراي مديريت حوزه علميه قم در سال 1385، و مقاله اي با عنوان (مقايسه دكترين منجي گرايي اسلام و مسيحيت)، منتشر شده در كتاب مقالات برگزيده دومين همايش بين المللي دكترين مهدويت مي باشد. نامبرده مقالات ديگري در زمينه زبان شناسي قرآن و مسحيت صهيونيستي دارد كه هنوز منتشر نشده اند. وي دوره آموزش زبان انگليسي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم را كه گذرانده در حال تكميل آن است.

در حال حاضر به تدريس (آشنايي با متون مقدس) و (رهبران الهي در اديان توحيدي) در مركز تخصصي مهدويت و ارائه دروس معارف اسلامي در دانشگاه آزاد اسلامي واحد جنوب تهران و چند پروژه پژوهشي اشتغال دارد.

اديب بهروز، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن اديب بهروز

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/9

اديب پيشاوري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1349 -1260 ق)، عالم و شاعر. معروف به اديب. در سرحد بين پيشاور و افغانستان متولد شد. علوم ادبى و عربى را در زادگاه خود فراگرفت، سپس به افغانستان رفت و طى اقامت دو ساله ى خود در كابل، نزد آخوند ملا محمد مشهور به آل ناصر دانش آموخت. بعد به غزنين رفت و در باغ فيروزه، آرامگاه حكيم سنايى غزنوى، اقامت گزيد و آنجا نزد سعدالدين غزنوى تلمّذ نمود. وى در بيست و دو سالگى به مشهد آمد و در آن شهر رياضى را نزد ميرزا عبدالرحمان و علوم عقلى را در محضر آخوند ملا غلامحسين شيخ الاسلام آموخت. سپس به سبزوار رفت و دو سال از محضر حاج ملا هادى سبزوارى و آخوند ملا محمد، فرزند وى، و آخوند ملا اسماعيل استفاده كرد. بعد به مشهد بازگشت و در مدرسه ى ميرزا جعفر ساكن و به اديب پيشاورى يا اديب هندى مشهور شد. در مشهد مورد توجه ميرزا سعيدخان گرمرودى، نايب التوليه آستان قدس رضوى، قرار گرفت و بنا به تقاضاى وى به تهران آمد و ميهمان محمد خان قوام الدوله شد. و به تعليم و نشر ادب پرداخت. وى علاوه بر فنون ادبى و عربى و حفظ اشعار و نحو و لغت و حكمت و رياضيات در حسن خط نيز استاد بود. اديب تا پايان عمر مجرد زيست و سرانجام، در منزل يحيى خان قراگوزلو، وزير معارف، درگذشت و در امامزاده عبداللَّه تهران دفن شد. آثار وى: «ديوان» اشعار مشتمل بر چهار هزار و دويست بيت قصيده و غزل فارسى

و سيصد و هفتاد بيت قصايد و قطعات عربى به انضمام دو رساله در بديهيات اوليه و تصحيح «ديوان ناصر خسرو»؛ «قيصر نامه»؛ حواشى و تعليقات بر «تاريخ بيهقى»؛ ترجمه ى فارسى «اشارات» شيخ الرييس كه ناتمام ماند؛ حاشه بر «شرح ابن ابى الحديد» بر نهج البلاغه.[1]

(سيد) احمد بن (سيد) شهاب الدين پيشاورى، اديب و شاعر (و. 1260 ه.ق./ 1844 م. ف. 1349 ه.ق./ 1930 م.). وى از سلسله سادات معروف به «اجاق» بود كه در پيشاور به سر ميبردند، و نسبت آنان در سير و سلوك به سلسله سهرو ديده مى رسد. پدر اديب در حوادث سياسى هندوستان تباه شد، و اديب مدتى در شهرهاى افغانستان و خراسان به تحصيل علوم معقول و منقول اشتغال داشت و در غالب علوم سرآمد عصر خود گرديد. در سال 1300 ه.ق./ 1882 م. به تهران هجرت كرد و تا پايان عمر در اين شهر اقامت داشت. اديب در شعر سبك استادان قديم را با موفقيت اقتفا ميكرد. كثرت اطلاع او از فرهنگ اسلامى و علوم مختلف قديم و تبحرش در لغات فارسى و عربى باعث شد كه شعرش بيش از حد عادت مشحون از اطلاعات و معلومات مختلف گرديده، و به همان نسبت از لطافت و حال و اشتمال بر عواطف رقيق شاعران دور افتاده است. ديوان وى به طبع رسيده.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (322 -317 /2)، اعيان الشيعه (603 /2)، حماسه سرايى در ايران (375)، دايرةالمعارف فارسى (77 /1)، الذريعه (162 /9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (105 -103 /1)، سخنوران نامى (9 -3 /1)، سخنوران نامى معاصر (214 -208 /1)، سرآمدان

فرهنگ (156 /1)، شرح حال رجال (78 -77 /1)،لغت نامه (ذيل/ اديب پيشاورى)، مؤلفين كتب چاپى (352 -351 /1)، معجم المؤلفين (246 /1)، مكارم الآثار (1624 -1623 /5)، يادداشتهاى قزوينى (149 /8)، يادگار (س 3، ش 3، ص 34 -33).

اديب حبيب آبادي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: فارماكولوژى، دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى در سال 1330، تخصص در فارماكولوژى از فرانسه.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى فارماكولوژى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1343.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فارماكولوژى داخلى، سابقه تدريس 41 ساله در دانشگاه علوم پزشكى اصفهان و ترجمه بيش از 2000 صفحه كتب پزشكى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 54 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 14

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

طب داخلى (تشخيص و درمان بيماريها)، بيماريهاى كودكان، بيماريهاى زنان و مامائى، مقدمات جراحى شوارتز، پزشكى سيسيل، روشنگرى درپزشكى كهنه و نو، داروهاى مؤثر بر سلسله اعصاب نباتى، فارماكولوژى پايه و بالينى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

پزشكى و داروسازى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اديب شيباني كاشاني، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، اديب و شاعر. وى پدربزرگ حاج ميرزا ابراهيم خان صديق الممالك شيبانى كاشانى بود. درباره ى اديب در «تاريخ شيبانى» آمده است كه وى از علماى بزرگ و فضلاى بى نظير بود و گذشته از علوم عقلى و نقلى و فنون ادبى و عربى، در تاريخ و امثال و حكم و رياضيات و نجوم و فن نگارش و نظم شعر و برخى علوم غربى حتى زبان عبرى نيز مهارت تام داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (89 /1)، يغما (س 13، ش 7، ص 362 -361).

اديب شيرازي، محمود مصطفوي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1310 ش)، خطاط و اديب. در خط نستعليق شيوه شيرينى داشت و بسيار خوش مى نوشت. در شيراز وفات يافت. از آثار وى: كتابهاى «دبستان الفرصه»، «بحور الالحان» كه از مؤلفات ميرزا نصيرالدين فرصت شيرازى است و در بمبئى چاپ شده؛ همچنين «كليات سعدى» تصحيح شوريده به قلم او كتابت شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (245 ،244 /1).

اديب طالقاني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب و فاضل. وى از مؤلفين جلد اول «نامه ى دانشوران» بود و يكى از چهار نفر فضلاى درجه اول كه اعتضاد السلطنه، وزير علوم وقت آنها را مأمور نگارش «نامه ى دانشوران» كرد. و چون به فرقه ى بابيه گرويد، به اين جهت او را از دارالتأليف به كلى اخراج كرد. مدفن او در غرب تهران است. تأليف ديگرش «لسان العجم» در صرف و نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (307 /18)، شرح حال رجال (80 /6)، نامه ى دانشوران (12 /1).

اديب طوسي، محمدامين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1283 ش)، دانشمند، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به اديب طوسى. وى در مشهد متولد شد و تحصيلات مقدماتى را در مكتب گذرانيد. سپس، به تحصيل علوم دينى در مدارس قديم پرداخت. علوم ادبى را نزد اديب نيشابورى و حكمت را نزد حاج ميرزا عباسعلى معروف به فاضل و آقا بزرگ حكيم و فقه را نزد پدر خود آموخت. اديب طوسى با سفرهايى كه به هند، تركستان، عربستان، مصر، شام و آسياى صغير كرد، به زبانهاى رايج عربى، تركى، اردو، انگليسى، سانسكريت، اوستايى، پهلوى و كلدانى آشنايى كامل پيدا كرد. وى در تبريز اقامت نمود و مجله ى «ماهتاب» را در سال 1316 ش آنجا به مدت يك سال انتشار داد. در دانشكده ى ادبيات تبريز تدريس كرد و مديريت مجله ى آن دانشكده را نيز عهده دار شد. او كتب زيادى به رشته ى تحرير درآورد. از جمله آثار وى: «تاريخ دينى ايران» در دو دوره؛ «دستور زبان فارسى» در سه دوره؛ «بودا در هند»؛ «تخت سليمان»؛ «پيام فردوسى»؛ به نظم؛ «لغات آذرى»؛ «لهجه هاى محلى»؛ «تعليم و تربيت از نظر غزالى».[1]

مدرس، اديب، محقق.

تولد:

1283، مشهد (محله نوغان).

درگذشت: 5 خرداد 1361، تهران.

محمد امين طوسى، معروف به اديب طوسى، فرزند شيخ محمدحسين گيلانى در شهر مشهد به تحصيل پرداخت و در مكتب هاى قديم و مدارس علوم دينى به كسب علم و دانش مشغول شد و علوم ادبى را از اديب نيشابورى و حمكت و فسلفه را از آقا بزرگ حكيم آموخت و مدتى نيز در سبزوار نزد حاج ملا هادى سبزوارى به فراگيرى اصول فسلفه اشراق پرداخت. وى در سال 1342 ق. به بغداد رفت و در آنجا به تحصيل زبان انگليسى و تدريس ادبيات مشغول شد و بعد از سه سال اقامت به مشهد بازگشت و در مدارس آنجا به تحصيل پرداخت. پس از آن نيز در مدرسه هاى تهران و يزد و تبريز به تدريس مشغول شد.

اديب طوسى سفرهايى به ندوتسان و عربستان سعودى و تركستان و مصر و سوره و تركيه نمود. از آن پس كه به ايران مراجعت كرد به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و چندى در اداره ى كل نگارش وزارت فرهنگ به خدمت پرداخت و سال ها نيز در دانشگاه تبريز به تدريس در دانشكده ى ادبيات مشغول بود و در ضمن مديريت نشريه ى «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تبريز» را به عهده داشت. پس از آن كه بازنشسته گرديد در اواخر عمر به تهران آمد و در اين شهر اقامت گزيد.

از جمله آثار وى مى توان به موارد زير اشاره نمود: آموزش و پروش از نظر غزالى (تبريز، 1320)؛ ايام كودكى (نظم، تهران، 1312)؛ بودا در هند؛ پيام فردوسى (نظم، تهران، 1313)؛ تاريخ دينى ايران قديم (در دو دوره)؛ تخت سليمان؛ دستور زبان و معانى و بيان و

بديع فارسى؛ رابطه اوزان شعر يا ترانه هاى محلى ايران (تبريز، 1332)؛ فرهنگ لغات ادبى تبريز (دو جلد، 1349)؛ فرهنگ لغات بازيافته (ذيل برهان قاطع) (تبريز، دو جلد، 1343)؛ فرهنگ لغات لهجه هاى محلى ايران؛ فقه الغة فارسى؛ لغات آذرى؛ تلخيص مثنوى؛ مهرشاه و ميهن (نظم، تبريز 1320)؛ نقد الادب (بغداد). وى همچنين مجله ى «ماهتاب» (نشريه ى انجمن ادبى آذربايجان) و نيز داستان هايى چند را منتشر ساخت. از جمله اين داستان ها مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: انتقام عشق (سه جلد، تبريز، 1319 -1317)، مرد عجيب، جوكى در جنگل، دخمه هاى سياه يا كلبه بدبختان (تبريز 1320)، شبح مخوف، درويش گمنام.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (181 /4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (107 -106 /1)، سخنوران نامى (54 -46 /2)، سخنوران نامى معاصر (230 /1)، مؤلفين كتب چاپى (687 -685 /1).

اديب فراهاني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اميرالشعراء اديب الممالك محمدصادق بن (حاجى ميرزا) حسين فراهانى، شاعر (و. 1277 ه.ق./ 1860 م.- ف. 1336 ه.ق./ 1917 م.) نسب وى به ميرزا عيسى قائم مقام مى رسد. اديب از كودكى به آموختن علوم و ادبيات فارسى و تازى و زبانهاى اروپايى اشتغال يافت و هم از خردى به سرودن شعر پرداخت. از سال 1316 ه.ق./ 1898 م. نويسندگى و اداره روزنامه هاى ادب، مجلس، عراق عجم و آفتاب را بر عهده داشت. چندى نيز در سفرهاى خارج و داخل ايران گذراند. وى در انواع شعر مخصوصا در قصيده و قطعه استاد بود و سبك استادان قديم را نيك پيروى مى كرد. غالب شعر او نماينده زندگانى اجتماعى و مبارزات سياسى وى است. او در وطنيات، سياسيات، اجتماعيات و آوردن تمثيلات و حكاياتى كه مبتنى بر

نظرهاى انتقادى و اصلاحى باشد از نخستين گويندگان استاد عهد اخير است. آشنايى اديب با ادب اروپايى موجب ورود بعضى افكار و مضامين و قصص و كلمات فرنگى دراشعارش شده است، و نيز اطلاع او از ادب و لغت و تاريخ عرب و اسلام باعث گرديده كه بسيار بيشتر از معاصران خود كلمات و تركيبات غير ضرور عربى ر در سخنان خود به كار برد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

اديب كرماني، غلامحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز ح 1330 ق)، موّرخ، مترجم نويسنده و شاعر، متخلص به اديب. معروف به اديب كرمانى. از كرمان به خراسان رفت، سپس به تهران آمد. شغل ديوانى داشته و در اوقات فراغت به مطالعه و تأليف كتب در تاريخ، جغرافيا و سفرنامه مى پرداخت. او مترجم ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه و و قايع نگار ايشان در سفرهايشان بود. وى صاحب دو «ديوان» بوده يكى به فارسى و ديگرى به عربى. از آثار اوست: «سفرنامه ى خراسان»؛ «سفرنامه ى عراق عرب»؛ «تاريخ و جغرافياى مازندران».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شاعران كرمان (34)، الذريعه (66 /9)، ستارگان كرمان (15)، فرهنگ سخنوران (53)،لغت نامه (ذيل/ غلامحسين خان).

اديب نيشابوري، عبدالجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1344 -1281 ق)، شاعر، متخلص به اديب. در نيشابور ديده به جهان گشود و در چهار سالگى بر اثر بيمارى آبله بينايى چشم راست و قسمتى از چشم چپ خود را از دست داد. علوم مقدماتى را در همان شهر آموخت. سپس براى ادامه ى تحصيل به مشهد رفت و در آنجا علوم ادبى و شعر و لغت عربى را آموخت. پس از احاطه بر ادبيات و شعر عرب، به مدت چهل و سه سال در مشهد در مدارس خيرات خان، فاضل خان و نواب به تدريس پرداخت. از شاگردان برجسته ى وى استاد بديع الزمان فروزانفر بود. وى علاوه بر فنون ادبى از علوم رياضى و نجوم و فقه و اصول نيز بهره داشت. در شعر ابتدا پيرو قاآنى بود و سپس شيوه ى خراسانى را برگزيد. به دو زبان عربى و فارسى شعر مى گفت. در مشهد درگذشت و در دارالسياده دفن شد. «ديوان» اشعارش به نام «لئالى مكنون» به چاپ رسيده است. همچنين رساله اى در «جمع

بين عروض فارسى و عربى»؛ رساله اى در «شرح معلقات سبعه» و چند جزوه در تلخيص «شرح خطيب تبريزى بر حماسه ى ابوتمام» نوشته است.[1]

عبدالجواد بن (ملا) عباس (و. نيشابور 1281 ه.ق./ 1242 ه.ش.- ف. 1344 ه.ق./ 1305 ه.ش.) يك چشم وى به چهار سالگى بر اثر آبله كور شد. وى تا 16 سالگى در نيشابور به خواندن مقدمات مشغول بود، سپس به مشهد رهسپار شد و نخست در مدرسه خيرات خانى و بعد در مدرسه فاضل خان و مدرسه نواب منزل اختيار كرد و فنون و ادبى را فراگرفت و بيشتر اوقات را در مطالعه كتب ادبى عرب مى گذرانيد. از آثار او چيزى به طبع نرسيده. رساله اى در جمع بين عروض فارسى و عربى و رساله اى در شرح معلقات سبع و چند جزوه در تلخيص شرح خطيب تبريزى بر حماسه ابوتمام نوشته. اديب تا پايان عمر مجرد زيست و مالى نيندوخت و گروهى از ادباى معاصر تربيت يافته اويند. در شعر نخست پيرو قاآنى بود و بعد شيوه خراسانى را اختيار كرد.

به فارسى و عربى شعر مى گفت. قريب 6000 بيت از اشعارش را جمع كرده اند.

عبدالجواد از معاريف ادباى عصر حاضر بوده شرح حال او را در آغاز ديوانش كه مطبوع است و در برخى از كتب و مجلات ديگر چاپ شده است .

وى در سال 1281 ق در نيشابور متولد شده مقدمات عربى را همانجا تكميل و در سال 1297 ق به مشهد آمده و در مدرسه نواب مشغول به تحصيل و تدريس گرديده و با اينكه يك چشمش در اثر بيمارى آبله از دست رفته و از چشم ديگر هم به زحمت استفاده مى كرده و مطالعات

عميق داشته و دقيقه اى بيكار نبوده و جز با معدودى از آشنايان با ديگرى مراوده نداشته و با مناعت طبع زندگى مى كرد و متجاوز از چهل سال به تدريس اشتغال داشت تا در 15 ذيقعده كه خود مكرر مى گفت در ذيقعده وفات خواهم يافت در سال 1344 ق درگذشت و در دارالسياده مدفون شد شيخ احمد بهار متوفى 1366 در تاريخش به دو مصرع گفت.

دور ادب نپرورد بهر اديب تالى

جاى اديب خالى جاى اديب خالى

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات معاصر (15 -14)، از صبا تا نيما (20 -19 /2)، تاريخ برگزيدگان (333)، دايرةالمعارف فارسى (78 /1)، دويست سخنور (16 -15)، زندگينامه ى رجال ومشاهير (107 /1)، سخنوران نامى (15 -10 /1)، سخنوران نامى معاصر (219 /1)، سرآمدان فرهنگ (157 -156 /1)، گنجينه ى دانشمندان (98 -97 /7)،لغت نامه (ذيل/ اديب نيشابورى)، يادداشتهاى قزوينى (150 /8).

اديب نيشابوري، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1277 ق)، دانشمند، عالم و اديب. در روستاى خيرآباد بلوك عشق آباد نيشابور به دنيا آمد. او تا هيجده سالگى در نزد پدرش درس خواند. سپس پدرش وى را به مشهد فرستاد. پس از اندك زمانى نزد دائى خود حاج شيخ محمد كدكنى به تحصيل پرداخت. در 1294 ش به محضر شيخ عبدالجواد اديب نيشابورى اول راه يافت. اديب نزد بسيارى از مدرسان و عالمان آن عصر درس خواند. او در رشته هاى ادبيات عرب، منطق، فلسفه، رياضيات، اصول، فقه، رجال حديث و تفسير متبحر بود و طب قديم را نيز مى دانست. او نزديك به شصت سال صاحب حوزه ى تدريس بود و شاگردان بسيارى تربت كرد. از آثار وى: «گوهر دانش»؛ «تاريخ ادبيات عرب»؛ «البداية و النهاية»؛ «تابش

جان و بينش روان»؛ «حديث جان و جانان»؛ «تاريخ ادبيات ايران».[1]

محمدتقى معروف به (اديب نيشابورى) از ادباء و اساتيد ادبيات و دانشمندان عاليمقام معاصر و در فنون ادبيه تالى و ثانى استادش مرحوم عبدالجواد اديب نيشابورى بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2785 /2)، مؤلفين كتب چاپى (196 -195 /2)، مجله ى دانشكده ادبيات و علوم انسانى مشهد (زمستان 1357).

اديب هروي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1302 ق)، اديب و نويسنده. وى در مشهد متولد شد. بعد از فراگيرى مقدمات عربى و ادبى به حوزه ى درس ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى وارد شد و به مدت چهار الى پنج سال از محضر وى بهره گرفت. همچنين در محضر آخوند ملاعلى تونى علم فقه و اصول را نيز آموخت. اديب هروى پس از اتمام تحصيلات در سال 1325 ق با سمت معلمى در مدارس مشهد به كار پرداخت. آثار به جاى مانده از او: «احسن القصص»؛ «تاريخ انقلاب طوس»؛ «حديقة الرضويه» «دستور حسن»؛ «صرف متوسط»؛ «نحو مقدماتى»؛ «تاريخ پيدايش مشروطيت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (110 -109 /1)، مؤلفين كتب چاپى (532 -531 /2).

اديب، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد.

تولد: 1278، تهران.

درگذشت: 1363.

محمدحسين اديب، فرزند خانبابا دكتر اديب الدوله (ناظم مدرسه دارالفنون)، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در تهران به پايان رسانيد. پس از آن از مدرسه ى عالى حقوق به دريافت گواهى نامه ديپلم و ليسانس نايل آمد و در رشته ى پزشكى به تحصيل پرداخت و به سال 1305 به دريافت دانشنامه ى دكترى توفيق يافت.

در همان سال براى ادامه ى تحصيلات به اروپا عزيمت نمود و در دانشكده ى پزشكى پاريس به تحصيل مشغول شد.

پس از فراغت از تحصيل به اخذ دانشنامه ى دكترى نايل آمد و علاوه بر اين در رشته ى مالارياشناسى ايتاليا و پزشكى مستعمراتى و بيمارى هاى مجارى ادرار و جراحى عمومى و خصوصى و دوره ى ميكروب شناسى بنگاه پاستور پاريس و دوره ى تكميلى مامائى و در باب آئين نامه هاى بهداشتى و قرانتينتى در طب مستعمراتى و اندوسكوپى گواهى نامه دريافت نمود.

در مراجعت به ايران عهده دار مشاغل ذيل گرديد: دبير دبيرستان دارالفنون، كارمند بنگاه بيمارى هاى زنان در بيمارستان

گوهر شاد حسابى، پزشكى قانونى وزارت دادگسترى، معاون دانشكده ى پزشكى، كارمند كميسيون پزشكى فرهنگستان، بازرس فنى بيمارستان هاى دانشكده ى پزشكى، كارشناس وزارت دادگسترى، در سال 1319 به استادى كرسى پزشكى قانونى منصب و پس از فوت دكتر حبيبى، استاد كرسى آسيب شناسى، تصدى كرسى مذكور نيز به عهده ى وى محول گرديد. دكتر اديب بعدها به وزارت بهدارى نيز رسيد.

دكتر محمدحسين اديب همچنين در مباحث اجتماعى و ادبى نيز فعال بود و سخنرانى هاى وى در كانون ايران جوان در مجموعه ى سخنرانى هاى آن كانون چاپ شده است.

از آثار اوست: پزشكى قانونى (1329)؛ گروه هاى خون و توارث (1338).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اديب الممالك فراهاني، محمدصادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 /1335 -1277 ق)، اديب، روزنامه نگار و شاعر. در اوايل پروانه تخلص مى كرد، چون به اميرالشعرا ملقب گرديد، تخلص خود را اميرى قرار داد. وى در قريه ى گازران، از توابع فراهان اراك، متولد شد. در نوجوانى پدرش را از دست داد و به همين علت به تهران آمد. در تهران، پس از طى مدارج معمول آن زمان، فنون ادبيات ايران و عرب را از استادان فن آموخت و سرآمد سخنوران عصر گشت و مورد اكرام و توجه شاهزاده طهماسب ميرزاى مويدالدوله قرار گرفت. دوره ى فعال زندگانى وى مقارن با جنبش مشروطه خوواهى در ايران بود. در سال 1309 ق كه امير نظام گروسى به حكومت كرمانشاه منصوب شد، با او بدان جا رفت و تا سال 1313 ق در كرمانشاه بود. در سال 1314 ق از طرف مظفرالدين شاه به اديب الممالك ملقب گرديد. در همين سال بود كه امير نظام به پيشكارى كل آذربايجان منصوب شد و با او به تبريز رفت. «روزنامه ادب» را در سال 1316 ق

در تبريز منتشر كرد. در سال 1318 ق از تبريز به قفقاز رفت و در آنجا با كمك احمد بيك آقايف قراباغى «روزنامه ى ارشاد» را به زبان تركى و فارسى منتشر كرد. از آنجا به خوارزم و پس از چندى به مشهد رفت و «روزنامه ى ادب» را در آن شهر انتشار داد. سپس به تهران آمد و در سال 1324 ق «روزنامه ى عراق عجم» را در تهران تأسيس كرد اما ديرى نپاييد. سپس سردبير «روزنامه ى ايران» دولتى شد و در سال 1322 ق از طرف وزارت كشور مدير روزنامه ى نيمه رسمى «آفتاب» شد و در اين ايام در وزارت دادگسترى خدمت كرد. در سال 1335 ق مأمور عدليه ى يزد شد. در تهران بدرود حيات گفت و در امامزاده عبدالعظيم شهر رى. به خاك سپرده شد. «ديوان» اشعار وى مشتمل بر بيست و دو هزار بيت، به همت وحيد دستگردى، در سال 1312 ش در تهران چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (22 -20)، از صبا تا نيما (146 -137)، تاريخ ادبيات ايران، براون (226 -223 ،196 /4)، تاريخ جرايد (98 -80)، چشمه ى روشن (356 -348)، الذريعه (66 /9)، سخنوران نامى معاصر (384 -376 /1)، سرآمدان فرهنگ (155 /1)، شخصيت هاى نامى (41 -40)، شرح حال رجال (161 -159 /2)، لغت نامه (ذيل/ اديب فراهانى)، مكارم الآثار (2132 -2131 /6)، مؤلفين كتب چاپى (479 -477 /3)، يادداشتهاى قزوينى (150 -149 /8)، يادگار (س 3، ش 3 ص 34).

اديبي فر، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1310، مرتبه علمى: استاد، رشته: ميكروب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم

پزشكى تهران در سال 1336، تخصص ميكروب شناسى از دانشكده دانشگاه علوم پزشكى تهران، تخصص علوم آزمايشگاهى بالينى از دانشگاه علوم پزشكى تهران، فوق تخصص باكترى شناسى از دانشگاه ويكتوريا انگلستان.

مرتبه علمى:

پس از طى استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ميكروب شناسى، بررسى كامپيلوباكترژزونى، كاملترين باكتيهاى بى هوازى در ايران، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 50 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ميكروب شناسى پزشكى (كتاب برگزيده پزشكى دانشگاهها).

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 15، تعداد مقالات به زبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

ميكروب شناسى پزشكى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اذكائي، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پرويز اذكائي، به سال 1318 در همدان زاده شد.تحصيلات خود را در آن شهر و تهران و سپس دانشگاه منچستر (انگلستان) ادامه داد. مطالعات وي به طور عمده در تاريخ و فلسفه است. كتاب"الآثار الباقية عن القرون الخالية" پرويز اذكايي، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : تاريخ و فلسفهتحصيلات رسمي و حرفه اي : پرويز اذكائي تحصيلات خود را درهمدان و تهران و سپس دانشگاه منچستر (انگلستان) ادامه داد. مطالعات وي به طور عمده در تاريخ و فلسفه است.جوائز و نشانها : كتاب"الآثار الباقية عن القرون الخالية" پرويز اذكايي، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : پرويز اذكائي در رشته هاي كتاب شناسي و رجال شناسي و تاريخ

علم نيز داراي تأليفات است. تاكنون 340 عنوان اثر، شامل 30 كتاب، 60 رسالة علمي مفصّل و گفتارهاي بلند و كوتاه در دائرة المعارف ها و نشريات معتبر، از وي به چاپ رسيده است. چند اثر مشهور وي از اين قرار است: زندگينامة بيروني (ترجمه)، كارنامة بيروني (تأليف)، فرمانروايان گمنام (تاريخ)، رسالة قبّة الارض ايراني (هيأت و نجوم)، رسالة زرواني (علماي اسلام)، مفاتيح الاسرار (تفسير شهرستاني)، تاريخ نگاران ايران (ج1)، ابوريحان بيروني (آراء و افكار)، خاندان شاهية خوارزم (رساله)، فهرست ماقبل الفهرست (2 ج)، تبارشناسي درايران (رساله)، الآثار الباقيه بيروني (تحقيق و تعليق)، حكيم رازي (نظام فلسفي)، طب روحاني (رازي) ، ماتيكان عين القضات همداني، فهرست نسخ خطي همدان، فرهنگ مردم همدان، مور ّخان همدان، ناموران همدان، قراگزلوهاي همدان، علويان همدان، ميرسيد علي همداني (احوال و آثار)، رسالة حكيم الهي همدان (عين القضات)، باباطاهر نامه (هفده گفتار)، رسالة عراق عجم (در عهد ايلخانان)، درگزين تا كاشان (سه گفتار)، كتاب شناسي همدان، تاريخ معاصر همدان، راهنماي همدان، گفتارهاي مغان، مادشناسي و همدان نامه (بيست گفتار دربارة مادستان).

________________________________________

آثار : الآثار الباقية عن القرون الخالية ويژگي اثر : تحقيق،اين كتاب ، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب:الآثار الباقية عن القرون الخالية/ تأليف ابي ريحان محم_ّدبناحمد البيروني؛ تحقيق و تعليق پرويز اذكائي. _ تهران: مركز نشر ميراث مكتوب، 1380. كط، 895ص.: جدول، نمونه، نمودار.كتابنامه: ص [749]-771؛ همچنين به صورت زيرنويس. به اعتقاد برخي از محققان، الآثار الباقية، شاهكار دانشمند و محقق بزرگ ابوريحان بيروني و ماية افتخار مسلمانان،

خاصّة ايرانيان است. اين كتاب به دليل داشتن مطالب با ارزش بسياري دربارة تقويم و گاه¬شماري ملل مختلف، جشن ها، اعياد، ايام شادماني و روزهاي غمناكي اقوام گوناگون، مراسم فرقه¬هاي مذهبي، نكات تازه اي در تاريخ شاهان بابل و ايران و روم و ...، مطالبي مهم در باب كتب مقدس، يهود، صابئيان، زرتشتيان، مانويان، مزدك، حلاّج و ... از اهميت بسيار برخوردار است. به همين سبب، نخستين بار، 125 سال پيش، ادوارد زاخائو (خاورشناس بزرگ آلماني) آن را با مقدمه اي عالمانه در لايپزيگ (آلمان) در سال 1878م. تصحيح و چاپ كرد. وي كه به اهميت اين كتاب پي برده بود، سال بعد (1879) آن را به انگليسي ترجمه كرد و با حواشي و شروح بسيار در لندن منتشر ساخت. اما آنچه تصحيح و چاپ مجدد آن را ضروري ساخته، دستيابي به سه نسخة خطي نسبتاً كهن است كه حكايت از تجديدنظر و تكميل به دست ابوريحان دارد. تصحيح متن حاضر، افزون بر نسخة تصحيح شدة زاخائو (بر اساس نسخ موجود در لندن، پاريس و ...) با مقابلة چند نسخة ديگر از كتابخانه هاي «عمومي» استانبول، «توپقاپوسراي» استانبول و «دانشگاه ادينبورگ» انگلستان كه زاخائو آن هارا نديده بود، صورت گرفته است. اين اثر گرانسنگ كه از اعتبار جهاني برخوردار است و همواره مورد استناد و مراجعة محققان بوده، با ويرايشي دقيق و تحقيقي جامع به اهتمام استاد اذكائي، از بيروني شناسان معاصر، كه ساليان متمادي دربارة احوال و آثار بيروني قلم مي زند، سامان پذيرفته است. از ويژگي هاي اين كتاب، علاوه بر مقدمة تحقيقي، تعليقات آن، يعني حجمي افزون بر ثلث كتاب حاضر است كه مشتمل بر پانصد و بيست يادداشت مفيد

و عميق كوتاه و بلند است كه برخي از آن ها حاصل كار زاخائو و برخي ديگر، حاصل كار محقق كتاب است و هر يادداشت با نام پژوهشگر آن متمايز شده است. از ديگر امتيازات اين چاپ، فقره بندي و شماره گذاري عبارات، تنظيم دقيق جدول ها و نيز فهارس فنّي و نمايه هاي ضروري و كارآمد است كه بر اعتبار آن افزوده است. 2 زندگينامة بيروني (ترجمه) nbsp3 فرمانروايان گمنام (تاريخ) ويژگي اثر : رساله4 كارنامة بيروني (تأليف)

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

اراكي نجفي، عبدالنبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1378 -1308 ق)، فقيه و مجتهد. وى در اراك متولد شد. براى تحصيل به همدان رفت و پس از آن به اراك بازگشت و حدود چهار سال به تحصيل سطوح پرداخت و دو سال از حوزه ى درس آيت اللَّه آقانورالدين عراقى بهره جست. در 1327 ق به نجف رفت و از درس اصول آخوند ملامحمد كاظم خراسانى و چند سالى از درس فقه علامه ى يزدى استفاده كرد. وى همچنين شاگرد شريعت اصفهانى، آقا ضياءالدين عراقى، آقا شيخ على قوچانى و آقا شيخ مهدى مازندرانى بود و در فقه و اصول از محضر آيت اللَّه نايينى نيز استفاده كرد. و مدتى در نجف، در مسجد هندى و مسجد شيخ مرتضى، تدريس كرد. بعد از آن براى مدت كمى به ايران آمد و پس از بازگشت به نجف، به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. آيت اللَّه اراكى در سال 1368 ق به ايران بازگشت و در اراك ساكن شد و به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت تا سرانجام در شهر رى وفات يافت

و در مسجد بالا سر قم به خاك سپرده شد. وى داراى 65 جلد تأليفات ارزنده است از جمله: «كنز مخفى»؛ «الغوالى اللآلى فى فروع العلم الاجمالى»؛ «روح الايمان»، در لزوم شناختن حقيقت انسان؛ «ارشاد الامة»؛ «اعلام الامامية»؛ «ايقاظ البشر»؛ «ذخيرة العباد ليوم المعاد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (165 /18)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (113 -112 /1)، گنجينه ى دانشمندان (197 -196 /2)، مؤلفين كتب چاپى (20 -18 /4).

اراكي، فتحعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1317 ق)، فقيه، عارف و استاد اخلاق. از شاگردان آقا سيد محمد سلطان آبادى بود. در جوانى به نجف رفت و اواخر ايام شيخ محمد حسن نجفى صاحب «جواهر» را درك كرد و نزد شيخ انصارى ميرزاى شيرازى تلمذ نمود. با ميرزاى شيرازى به سامرا رفت و تا مرگ ميرزاى شيرازى در سال 1312 ق در سامرا بود. سپس به كربلا مهاجرت نمود و در همان جا درگذشت. شاگردان بسيارى داشت كه از آن جمله اند: علامه نورى صاحب «مستدرك الوسائل»، سيد ابوالقاسم دهكردى، سيد اسداللَّه قزوينى و آقا بزرگ ساوجى. علامه نورى درباره ى وى چنين نوشته است«...از هر مكرمتى اعلاى آن و از هر فضيلتى ارفعش و از هر خصلتى اشرفش و از هر خيرى پايه بلندش و از هر علم شريفى جوهر و حقيقتش در وى جمع است، سالها با وى در سفر و حضر و شب و روز و شدت و رخاء مصاحبت و معاشرت نمودم زلتى در مكروهى و لغزشى در مرجوحى نديدم و در يك خصلتى از آن خصال كريمه ى كه حضرت امير صلوات اللَّه عليه از براى همام بن عباده در صفات شيعه خود برشمرده شريكى و نظيرى بر وى

نيافتم...» آقا سيد محمد سلطان آبادى و حاج ملاعلى تهرانى مشايخ سلوك او بوده اند و ميان او و آخوند ملا حسينقلى همدانى همدلى و دوستى نزديك برقرار بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (392 /8)، فوائد الرضويه (344 -343)، علماء معاصرين (338)، گنجينه ى دانشمندان (51 /3)، المآثر والآثار (149).

اراكي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتهد، محقق.

تولد: 1273(24 جمادى الثانى 1312 ق.)، اراك.

درگذشت: 8 آذر 1373، تهران.

آيت الله العظمى محمدعلى اراكى از سن يازده سالگى به فراگيرى علوم ادبى و دروس مقدماتى سطح نزد اساتيد مختلف (شوهر خواهرش، عماد، سيد جعفر شيئى، آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى يزدى)، پرداخت. همزمان با شركت در درس آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى، نزد آيت الله شيخ محمد سلطان العلماء اراكى شرح منظومه ملا هادى سبزوارى را در حكمت متعاليه تحصيل كرد. از اساتيد ديگر ايشان آيت الله آقا سيد نورالدين اراكى بود.

در پى وفات آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى در سال 1371 ق.، ايشان به قم مهاجرت نمود و به تدريس خارج فقه پرداخت و طى بيش از سى سال مباحث نكاح، مكاسب محرمه، بيع، خيارات (دو دوره)، طهارت و حج در علم فقه و سه دوره كامل علم اصول را تدريس كرد. محل تدريس او مدرسه زير كتابخانه مدرسه فيضيه قم بود و صبح ها به تدريس خارج اصول اشتغال داشت. وى در مسجد امام حسن عسگرى قم نماز جمعه اقامت مى كرد. ضمنا حدود چهل سال در مدرسه فيضيه و حرم حضرت معصومه (س) اقامه جماعت مى نمود.

فهرست تأليفات آيت الله العظمى اراكى به شرح زير است: تقريرات بحث آيت الله شيخ محمد سلطان العلماء اراكى؛ تقريرات درس فقه آيت الله حائرى شامل: الف: كتاب الطهارة، ب: رسالة

فى الاجتهاد و التقليد (كه در ضمن كتاب درر الفوائد آيت الله حائرى چاپ شده است)، ج: رسالة فى الولاية، (كه به ضميمه جلد اول كتاب القرآن و العقل به چاپ رسيده است)، د: الارث، ه. نفقه زوجه (كه همراه كتاب ارث به نام رسالتان فى الارث و فى نفقه الزوجه به چاپ رسيده است) و: مكاسب المحرمه، ز: كتاب البيع،، ح: كتاب الخيارات (اين سه عنوان آخر هر سه به چاپ رسيده است)؛ تقريرات درس اصول فقه آيت الله العظمى حائرى (سه دوره)؛ حاشيه بر درر الاصول آيت الله العظمى حائرى (كه در پاورقى آن كتاب چاپ شده است)، تقرير درس فقه آيت الله خوانسارى (كتاب الطهارة): حاشيه ى عروة الوثقى؛ شرح مفصل عروة الوثقى- باب طهارت؛ توضيح المسائل (كه مكرر به چاپ رسيده)؛ مناسك حج؛ رساله استفتائات؛ مقدمه بر تفسير القرآن و العقل آيت الله سيد نورالدين اراكى (اين تفسير به اهتمام ايشان به چاپ رسيده است)؛ كتاب النكاح و الطلاق.

آيت الله محمدعلى اراكى به سبب يك ضايعه عروقى در بيمارستان شهيد رجائى تهران درگذشت. پيكر ايشان در صحن حرم معصومه (س) در كنار مدفن آيات عظام عبدالكريم حائرى و سيد محمدتقى خوانسارى به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ارباب شيراني، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سعيد ارباب شيراني در سال 1316 در اصفهان به دنيا آمد.وي پس از دريافت كارشناسي زبان و ادبيات انگليسي از دانشگاه تهران ،در سال 1340 براي ادامۀ تحصيل به آمريكا رفت و موفق شد از دانشگاه پرينستن درجۀ فوق ليسانس و دكتراي ادبيات تطبيقي را دريافت كند.ايشان در حال حاضر در دانشگاه علامۀ طباطبايي به تدريس اشتغال دارد. كتاب"تاريخ نقد جديد" ترجمه،سعيد ارباب شيراني، در دوره پانزدهم كتاب

سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : سعيد ارباب شيراني پس از طي دوران دبستان و دبيرستان در اصفهان، در رشتۀ زبان و ادبيات انگليسي دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت. در سال 1340 براي ادامۀ تحصيل به آمريكا رفت و ضمن تدريس فارسي در بخش شرق شناسي دانشگاه پرينستن، از دانشگاه راتگرز (دانشگاه ايالتي نيوجرزي) درجۀ فوق ليسانس ادبيات انگليسي و از دانشگاه پرينستن درجۀ فوق ليسانس و دكتراي ادبيات تطبيقي دريافت داشتمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سعيد ارباب شيراني در سال 1340 براي ادامۀ تحصيل به آمريكا رفت و در كنار تحصيل به تدريس زبان و ادبيات فارسي در بخش شرق شناسي دانشگاه پرينستن پرداخت.ايشان در حال حاضر در دانشگاه علامۀ طباطبايي به تدريس اشتغال دارد.جوائز و نشانها : كتاب"تاريخ نقد جديد" ترجمه،سعيد ارباب شيراني، در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : nbsp1 -"Creative use of convention in Herrick's Corinna's going a-Maying" -"Theoretical Backgrounds of French Prose Poetry: Fenelon to Baudelaire accepted for publication in the forthcoming issue of Humanities ويژگي اثر : تاليف2 تاريخ نقد جديد ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب «تاريخ نقد جديد»: تاريخ نقد

جديد (جلد 1، 2، 3و...)؛ رنه ولك؛ ترجمه سعيد ارباب شيراني؛ تهران: انتشارات نيلوفر، جلد سوم، 1375. نقد ادبي و اطلاع از آراء و مكاتب آن، اهميت بنيادي در شناخت و ارزيابي آثار ادبي- هنري دارد. رنه ولك- مورخ و منتقد برجسته كه او را «منتقد والاي منتقدان» خوانده اند- داراي آثاري باارزش در اين زمينه است. يكي از اين آثار، كتاب هشت جلدي تاريخ و نقد است كه تأليف آن قريب چهل سال زمان برده است. كتاب حاضر از امّهات كتب نقد ادبي در همه زبانهاي مغرب زمين به شمار مي رود و تفصيل و دامنه شمول آن چشمگير است. ترجمه اين اثر، همتي والا را مي طلبيد كه مترجم محترم از عهده اين كار دشوار به شايستگي برآمده است و تاكنون سه جلد آن- با رعايت امانت در ترجمه- به خوانندگان عرضه شده است. اين كتاب راهنماي مناسبي براي همه محققان، دانشجويان دوره هاي كارشناسي ارشد و دكترا وعلاقه مندان به نقد ادبي است. تعليقات پاياني هريك از مجلدات، نه تنها ياري رسان خواننده است؛ بلكه مي توان آن را در حكم تحقيق ارزنده اي به شمار آورد 3 تاريخچه نقد در ادبيات قديم عرب ويژگي اثر : ترجمه،فان گلدر، ؛ تحقيقات اسلامي، سال سوم، شماره1 و 2(1367)4 تخيل فرهيخته ويژگي اثر : ترجمه،نورتروپ فراي؛ تهران: مركز نشر دانشگاهي، چاپ اول 1363، چاپ دوم 1372.5 مضمون سازي در شعر سبك هندي و شعر متافيزيكي انگليس ويژگي اثر : تاليف،صائب و سبك هندي، به كوشش محمدرسول

درياگشت

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ارباب قمي، ميرزامحمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت اللّه حاج ميرزا محمد ارباب قمي در سال 1273 ق، در بيت علم و فضل - در عين حال كشاورز - در شهر قم چشم به جهان گشود.حاج ميرزا محمد ارباب، به سامراء و سپس نجف مهاجرت كردو ساليان بسيار در درسهاي آيات عظام، ميرزا حبيب رشيتي وآخوند ملا محمدكاظم خراساني حضور يافت، تا آنكه پس از تحصيل و تكميل علوم ديني، به درجه رفيع اجتهاد نائل آمد.

گروه : علوم انساني

رشته : الهيات و معارف اسلامي

والدين و انساب : پدر بزرگوارش، مرحوم محمد تقي بيك ارباب - معروف به جان بابا - از فاضلان و اديبان و شاعران قم به شمار مي رفت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مرحوم ميرزا محمد ارباب قمي ، پس از پشت سر نهادن دوران نوجواني به تحصيل ادبيات همت گمارد و پس از آن به تهران رفت و نزد اساتيد هر فن از هنر علمي توشه اي و از هر خرمن خوشه اي برچيد تا مشار بالبنان گرديد. مرحوم حاج ميرزا محمد ارباب، به همراه دوستان گرانقدرش مرحوم آيت اللّه حاج ملا آقا حسين قمي (م 1327 ق) و آيت اللّه مولي عبداللّه قمي به سامراء مهاجرت كردند و چندي در درسهاي آيت اللّه العظمي ميرزاي شيرازي شركت نمود. پس از آن به همراه ملا عبداللّه قمي به نجف كوچيد.و ساليان بسيار در درسهاي آيات عظام، ميرزاحبيب اللّه رشتي و آخوند ملا محمد كاظم خراساني حضور يافت، تا آنكه پس از تحصيل و تكميل علوم ديني، به درجه رفيع اجتهاد نائل آمد و با اخذ اجازات متعدد روايي (از آيات عظام: محدث

نوري و شريعت اصفهاني و حاج ميرزا حسين خليلي تهراني) و اجتهادي (از آخوند خراساني و ميرزا حبيب اللّه رشتي) به زادگاهش بازگشت.

استادان و مربيان : از استادان ميرزا محمد ارباب قمي مي توان به آيات عظام زير اشاره كرد: ميرزاحبيب اللّه رشتي آخوند ملا محمد كاظم خراساني آيت اللّه العظمي ميرزاي شيخ عبدالرحيم نهاوندي ميرزا ابوالحسن جلوه آقا محمد رضا قمشه اي

هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره ايهاي ميرزا محمد ارباب قمي مي توان به موارد زير اشاره كرد: مرحوم آيت اللّه حاج ملا آقا حسين قمي (م 1327 ق) آيت اللّه مولي عبداللّه قمي

همسر و فرزندان : از آن فقيه بزرگ ميرزا محمد ارباب قمي ، فرزنداني والامقام بر جاي مانده كه عبارتند از:مرحوم حجة الاسلام ميرزا محمد باقر رباني و ميرزا محسن اشراقي و در حال حاضر آقاي حاج آقا سعيد اشراقي از جمله فرزندان معظم له به شمارند. اما از همه معروفتر استاد سخن و خطيب شيرين شكّرشكن مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج ميرزا محمد تقي اشراقي است.

زمان و علت فوت : سرانجام آن فقيه بزرگ ميرزا محمد ارباب قمي، پس از عمري تلاش و كوشش در ترويج دين و بزرگداشت شعاير الهي، در سال 1341 ق در 68 سالگي چشم از جهان فرو بست و به مواليان طاهرينش پيوست. در وفات ايشان، مردم و حوزه علميه قم يكپارچه عزادار شدند و به خصوص مرحوم آيت اللّه حايري، بسيار متأثر و نگران شده و در تسليت مرحوم اشراقي و برادران او فرمود:«نه تنها شما يتيم شديد، بلكه برادري هم از دست من رفته است.»مردم حق شناس قم، پيكر پاكش را پس از يك تشييع باشكوه، در

قبرستان شيخان - در جوار مرقد ميرزاي قمي - به خاك سپردند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مرحوم ميرزا محمد ارباب قمي ، پس از مراجعت به تدريس و تاليف و اقامه جماعت و موعظه و حلّ و فصل دعاوي و رفع مخاصمات اشتغال داشت. وي در اين زمان رياستي عام و شهرتي تام پيدا كرد و آوازه فقاهت و فضيلت او به همه جا رسيد و مجلس درس و بحث او، يكي از پررونق ترين مجالس درسي حوزه بود. منبري داشت شيرين و متين و محضري بس نمكين، در نهي از منكر و منع اهل فجور قلبي قوي و قدمي راسخ داشت و در حفظ حدود شرعيه دقيقه اي فرو نگذاشت... جماعت علما در محضر وي، خود را كوچك مي شمردند و بزرگان دين و دنيا نام مباركش را به حرمت تمام مي بردند.

فعاليتهاي آموزشي : ميرزا محمد ارباب قمي، همه روز به تدريس فقه و حديث اشتغال داشت و از مجلس درس وي گروهي بسيار به مدارج عاليه نائل آمدند.

شاگردان : آن فقيه بزرگ، همه روز به تدريس فقه و حديث اشتغال داشت و از مجلس درس وي گروهي بسيار به مدارج عاليه نائل آمدند. برخي از آنان عبارتند از:1 - آيت اللّه حاج شيخ عباس محدث قمي (1294 - 1359 ق) نويسنده «سفينةالبحار» و «الكني و الالقاب»2 - آيت اللّه حاج ميرزا محمد فيض قمي (1293 - 1370 ق) نويسنده «كتاب الفيض» و «ذخيرةالعباد»3 - آيت اللّه حاج ميرزا محمد كبير قمي (1290 - 1369 ق) نويسنده «مطالع الشموس» در علم اصول 4 - آيت اللّه حاج شيخ حسن نويسي قمي (1291 - 1371 ق)5 - مرحوم حاج شيخ علي محمد

باغ پنبه اي قمي6 - مرحوم حاج سيد علي اكبر برقعي قمي (1317 - 1407 ق) نويسنده «راهنماي دانشوران» و «كانون احساسات»7 - مرحوم حاج شيخ ابوالحسن فقيهي قمي 8 - مرحوم ميرزا محمد تقي اشراقي (1313 - 1368 ق) نويسنده «تفسير سوره يوسف» و «تفسير سوره قلم»9 - حاج سيد محمد صادق طاهري 10 - حاج شيخ محمد صادق فقيهي قمي11 - حاج شيخ احمد فقيهي قمي12 - آقا ميرزا محمد باقر رباني - فرزند معظم له -13 - مرحوم آقا سيد ناصرالدين قمي

آرا و گرايشهاي خاص : ميرزا محمد ارباب قمي آن فقيه بزرگ داراي سجايا و صفاتي بود كه از ديگران، متمايزش ساخته بود. از جمله ويژگيهايش دستگيري از مستمندان و كمك به مردم بود. جود و احسان شيوه او بود.

چگونگي عرضه آثار : در سبب تأليف الاربعين الحسينيه كتاب، آورده اند:از مرحوم محدث نوري مي خواهند كه بحارالانوار را براي چاپ، مقابله و تصحيح نمايد و ايشان، اين كار را به مرحوم ميرزا محمد ارباب قمي حواله مي دهد. معظم له نيز مي پذيرد، اما در اثر انجام اين كار سنگين و طاقت فرسا، نور چشم خود را از دست مي دهد و كم ديد مي شود لذا نذر مي كند كه اگر خداوند او را شفا دهد كتاب اربعين را بنويسد. و خداوند متعال او را شفا داد و او هم اين كتاب را در سال 1328 ق نگاشت و در سال 1330 به چاپ رسيد.(13)مؤلف محترم، در آغاز سلسله سند خويش را به ائمه اطهار (ع) از طريق محدث نوري، و در حديث 40، از طريق آيات عظام: حاج ميرزا حسين خليلي تهراني، سيد محمد هندي نجفي، شيخ الشريعه اصفهاني و

محدث نوري بازگو كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 الاربعين الحسينيه

ويژگي اثر : .اين كتاب، معروفترين نوشتار وي است. مؤلف، در اين كتاب شريف چهل حديث درباره امام حسين (ع) را شرح نموده و در آن از مطالب بسيار در فنون حديث، تفسير، تاريخ، كلام، شعر عربي و فارسي، لغت و فقه سخن گفته است.(11)اين كتاب، آكنده از فوائد گوناگون و مطالب خواندني بوده و نوشته اي توسط نگارنده پيرامون آن به چاپ رسيده است.(12) مؤلف بزرگوار، بسياري از اشعار عربي و فارسي خود را در اين كتاب - به تناسب مقام - ذكر نموده و چيره دستي خود را در فنّ قصيده سرايي نشان داده است.

2 تصحيح و مقابله و چاپ كتاب اثبات الوصية مسعودي

3 تصحيح و مقابله و چاپ كتاب غيبت نعماني

4 تصحيح و مقابله و چاپ كتاب كنزالعرفان فاضل مقداد و منهاج النجاة فيض كاشاني

5 تصحيح و مقابله و طبع كتاب شريف «بحارالانوار»

6 حاشيه بر كتاب «جواهر الكلام»

7 حاشيه بر كتابهاي بسيار، مانند: اسفار

8 ديوان اشعار

ويژگي اثر : (مجموعه اي از اشعار عربي و فارسي، كه برخي از آنها بسيار معروف است و اگر گردآوري شود، ديواني بزرگ خواهد شد.)

9 رجوم الشياطين، در ردّ بر فرقه ضاله بابي و بهايي

10

شرح قصيده عينيه سيد حميري (لامّ عمرو باللوي مربع)

11 شرح كتاب «بيان» شهيد اول - دوره فقه

منابع زندگينامه :

سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1k

ارباب كيخسرو

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1319 -1253 ش)، نويسنده و شاعر. وى در كرمان متولد شد. در طفوليت از داشتن پدر محروم گرديد. تحصيلات مقدماتى را تحت توجه مادر خود در دبستان كرمان به پايان برد و در نه سالگى به تهران آمد و به ادامه ى تحصيل پرداخت. سپس به بمبئى رفت و تحت حمايت و سرپرستى دينشاه به تحصيل مشغول شد. پس از پايان تحصيلات، از طرف انجمن اكابر صاحبان پارسى، به آموزگارى در كرمان منصوب شد. در اين مدت به اصلاحات فرهنگى اقدام كرد. پس از مدتى از طريق مشهد و عشق آباد به روسيه رفت و بيش از يكسال در ادسا ماند، سپس به تهران آمد و جزو مديران اداره ى ارباب جمشيد بهمن درآمد. در دوره ى دوّم، از طرف همكيشان خود به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و جمعا يازده دوره نماينده ى زردتشتيان در مجلس بود. در سال 1310 ش، تنى چند از رجال دانشمند، به منظور تجليل از بزرگان علم و ادب ايران و حفظ آثار باستانى و ابنيه ى تاريخى، انجمنى به نام «انجمن آثار ملى» تأسيس كردند كه وى نيز با آنان همكارى داشت. نخستين اقدام انجمن مذكور، ساختن آرامگاه فردوسى در طوس بود. وى مردى امين و صديق و ميهن دوست بود. به زبان انگليسى تسلط داشت. در تهران به طرز مشكوك و اسرارآميزى كشته شد. او طبع شعر داشت و داراى تأليفاتى است از جمله:

«آئين پارسيان»، ترجمه از انگليسى؛ «آئينه ى آئين مزديسنى»؛ «فروغ مزديسنى».

ارباب كيخسرو شاهرخ 7 تيرماه 1254 در كرمان زاده شد.وي معلم ، نويسنده و مدرسه ساز نمونه و ساخت بيش از 20 مدرسه در شهرهاي مختلف از جمله مدرسه ملي ايرانشهر كرمان به سال 1285 خورشيدي و مدارس جمشيدي و جمشيد جم و فيروز بهرام و ... بود.ارباب كيخسرو شاهرخ، نماينده زرتشتيان در دوره دوم مجلس شوراي ملي، مبتكر ط رح كتابخانه مجلس بود. وي دو سال پس از پيروزي مشروطيت ، اين ط رح را به مجلس ارائه كرد و دايره كتابخانه در نظام نامه داخلي مجلس شوراي ملي ، مورد توجه قرار گرفت .نانبرده سرانجام پس از شصت و شش سال زندگي نيك ، آفتاب عمرش در نيمه شب يازدهم تيرماه 1319 غروب كرد و نامش را در تاريخ ايران جاودان ساخت .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : نويسنده

تحصيلات رسمي و حرفه اي : . تحصيلات ابتدايي را در كرمان گذراند و سپس به هند رفت. سال 1284 به تهران آمد

هم دوره اي ها و همكاران : اسناد موجود و اطلاعات به دست آمده نشان مي دهد كه ارباب كيخسرو شاهرخ با همكاري جمعي از نمايندگان پيشگام مجلس مانند دكتر رضا افشار، شيخ ابراهيم زنجاني و سيد نصرالله تقوي در فراهم آوردن مقدمات تأسيس كتابخانه مجلس از اين ط رح پيشنهاد و تا استقرار و پا گرفتن آن ، كوشش هاي فراواني كردند.

وقايع ميانسالي : اين مرد نيك انديش از همان بدو كودكي با تمامي مشكلاتي كه برايش پيش مي آمد از كمك به همنوع دريغ نمي نمود و در دوران زندگي اش منشاء خدمات ارزنده اي به جامعه

زرتشتي و كشورش ايران شد

زمان و علت فوت : ارباب كيخسرو شاهرخ در يازدهم تير سال 1319 دار فاني را وداع گفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ارباب كيخسرو شاهرخ سال 1288 از طرف همكيشان خود به نمايندگي مجلس برگزيده شد. همان سال نيز به رياست انجمن زرتشتيان تهران منصوب شد. وي در سال 1289 كتاب «فروغ مزديسني» را به رشته تحرير درآورد. او 31 سال نماينده زرتشتيان در مجلس شوراي ملي بود. ارباب كيخسرو شاهرخ، نماينده زرتشتيان در دوره دوم مجلس شوراي ملي، مبتكر ط رح كتابخانه مجلس بود. وي دو سال پس از پيروزي مشروطيت ، اين ط رح را به مجلس ارائه كرد و دايره كتابخانه در نظام نامه داخلي مجلس شوراي ملي ، مورد توجه قرار گرفت . خلاصه اي از فعاليت هاي ايشان به قرار زير است: معلم ، نويسنده و مدرسه ساز نمونه و ساخت بيش از 20 مدرسه در شهرهاي مختلف از جمله مدرسه ملي ايرانشهر كرمان به سال 1285 خورشيدي و مدارس جمشيدي و جمشيد جم و فيروز بهرام و ... نگارش و چاپ كتابهاي آينه آيين مزديسني و فروغ مزديسني 31 سال نماينده ايرانيان زرتشتي در مجلس شوراي ملي از سال 1288 تا 1319 خورشيدي تغيير مراسم تدفين از دخمه به خاكسپاري و خريد و احياي آرامگاه قصر فيروزه تهران و پيگيري اين مراسم در ساير شهرها پافشاري در تصويب به رسميت شمردن احوال شخصيه اقليتهاي مذهبي و پيگيري و تدوين مفاد آن دريافت حكم توليت موقوفات زرتشتي به نام انجمن هاي زرتشتيان هر شهرستان . مسئول ساخت راه آهن ايران مديرعامل شركت سهامي تلفن به سال 1295 خورشيدي مسئول خريد گندم

و غلات در زمان قحطي سال 1297 خورشيدي مسئول شناسايي و بازسازي آرامگاه فردوسي و سرپرستي جشن هزاره آن شاعر نامور به سال 1313 خورشيدي تاسيس كتابخانه مجلس و رئيس اداره مباشرت و سرپرست چاپخانه مجلس مسئوليت و سرپرستي جشن تاج گذاري احمد شاه قاجار نظارت بر جشن تاج گذاري رضا شاه پهلوي

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ارباب كيخسرو در انجام مراحل مقدماتي تاسيس ، گردآوري كتاب و تعيين مكاني براي نگهداري كتاب ها و ايجاد كتابخانه موقت ، سهم به سزايي داشته است .كه از وي به عوان بنيانگذار كتابخانه مجلس ياد مي شود. وي علاوه بر اين، بنيانگذار انجمن آثار ملي است. اين انجمن بعد از انقلاب به انجمن آثار و مفاخر فرهنگي تغيير نام داد. همچنين مسؤليت ساخت بناي فعلي آرامگاه فردوسي در طوس نيز بر عهده ارباب كيخسرو بوده است. ساخت بناي آرامگاه فردوسي در كميسيوني پيگيري مي شده كه محمدعلي فروغي نخست وزير، ارباب كيخسرو، هرتسفلد آلماني و گدار فرانسوي اعضاي آن بوده اند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 فروغ مزديسني

ويژگي اثر : تاليف

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (124 -120 /1)، شرح حال رجال (180 -179 /3)، مؤلفين كتب چاپى (102 -101 /5).

ارباب، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى از مشاهير علماء اسلامى و اكابر دانشمندان و اكبر و اعظم علماء معاصر اصفهانست و از جهت سن و شيخوخيت از تمام علماء و مجتهدين اماميه مسن تر و بيش از يكصد سال از عمر مباركش ميگذرد و از بركات روحانيت است.

ولادتش در اصفهان و نشو

و نمايش نيز در آن سامان بوده در خانواده ثروتمندى اصيل و نجيب و شريف تربيت شده و مقدمات و سطوح را از مدرسين اصفهان فرا گرفته و دروس فقه و اصول را از اكابر دانشمندان چون حجه الاسلام والمسلمين آقاى ابوالمعالى كلباسى و حجه الاسلام آخوند ملا محمد كاشى و آيه الله مير سيد محمد تقى مدرس و آيه الله حاج سيد محمد باقر درچه اى و بالاخص مرحوم ميرزا جهانگيرخان قشقائى علم حكمت و فلسفه را فرا گرفته و با مرحوم آيه الله العظمى بروجردى در هنگاميكه در اصفهان تحصيل ميكردند شريك درس و مباحثه بوده اند و چون بحكيم قشقائى اتصال و ارتباط زيادى داشتند بآن بزرگوار تأسى نموده و جز در هنگام اقامه جمعه و جماعت عمامه نميگذارند بلكه با كلاه كه در تمثالشان ديده ميشود بسر برده اند.

تأليفات و تصنيفاتى در فقه و اصول و حكمت دارند رحمه الله عليه رحمه واسعه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ارباب، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1341 ق)، عالم، مجتهد و شاعر. در جوانى به تهران آمد و از اساتيد هرفن بهره جست. سپس به نجف رفت و در حوزه ى درس آخوند ملامحمد كاظم خراسانى شركت نمود. پس از رسيدن به اجتهاد، به قم بازگشت و به تدريس و ترويج مذهب پرداخت و تا قبل از ورود آيت اللَّه حائرى به قم رياست و مرجعيت با او بود. وى به عربى و فارسى شعر مى سرود. پس از مرگ او را در گورستان شيخان بزرگ به خاك سپردند. از آثارش: «اربعين الحسينيه».[1]

فرزند مرحوم محمدتقى بيك مشهور به ارباب از اجله علماء و محدثين و حكماء و متكلمين بود در ابتداء جوانى به تهران مهاجرت نموده و در آن

سامان نزد اساتيد هر فن از هر علمى توشه اى و از هر خرمن خوشه اى چيد تا مشار بالبنان و مغبوط اماثل و اقران گردد، آنگاه مسافرت به نجف اشرف نموده و در آن مهد علم و معرفت خدمت اساتيد بزرگ چون مرحوم آيت اللَّه كفائى ملا محمدكاظم و ديگران تلمذ نمود تا به مقام منيع اجتهاد نائل گرديد و مجازا به وطن مألوف خود دارالعلم والايمان قم مراجعت و به تدريس و افاضه و موعظه و اقامت جماعت مشغول گرديد و تا قبل از تأسيس حوزه و ورود مرحوم آيت اللَّه حايرى رياستى بزرگ و مرجعيتى تمام پيدا نمود تا در سنه 1341 در قم مرحوم و در شيخان بزرگ مدفون گرديد از آثار و تأليفات اوست كتاب اربعين الحسينيه كه به طبع رسيده است.

و نيز از باقيات الصالحات اوست فرزندان برومند روحانى كه هر كدام در موقع خود از خدمتگذاران دين و مروجين شرع مبين بوده و هستند و ترجمه هر كدام در جاى خود مذكور مى گردد و فرزندان آن مرحوم بدين قرار است 1- مرحوم حاج ميرزا محمدتقى اشراقى بزرگ خاندان اشراقى قم.

2- مرحوم آقا ميرزا محمدباقر اشراقى مقيم تهران و متوفى در آن.

3- مرحوم ميرزا محسن اشراقى.

4- آقاى آقا ميرزا سعيد اشراقى.

5- آقاى آقا محمد اشرقى.

نگارنده: گويد يكى از باقيات الصالحات آن مرحوم همين دانشگاه جعفرى و حوزه علميه قم است زيرا چنانچه در كتاب آثارالحجه ج 1 ص 220 نگاشته ام آن بزرگوار هم در تشكيل اين حوزه سهم بسزائى دارد براى اينكه با مرحوم آيت اللَّه حايرى همكارى شايانى نموده و حقاً مى توان گفت از كسانى است كه در اين مؤسسه علمى و دينى

تا قيامت سهيم و شريك است و معروف است كه در فوت ايشان آيت اللَّه حايرى بسيار متأثر شده و در تسليت فرزندان آن مرحوم فرمودند نه تنها شما يتيم شديد بلكه برادرى هم از دست من رفته است.

شاگردان بسيارى مانند مرحوم آيت اللَّه فيض كه خود از مجتهدين بزرگ قم بود و بسيارى از علماء قم از وجودش استفاده هاى علمى نمودند داراى طبعى سرشار و ذوقى سليم بود و به عربى و فارسى اشعارى دارد كه بعضى از آن را به نظر خوانندگان مى رسانم.

در توسل به حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه گويد

چه خوش باشد كه بعد از انتظارى

به اميدى رسند اميدواران

جمال اللَّه شود از غيب طالع

پديدار آيد اندر بزم ياران

دمد از قرن قدرت نفخه صور

ببارد ابر رحمت آب باران

اگر اسكندر دوران بيايد

چشند آب حياتى تشنه كامان

به آواز (اناالحق) مرغ توحيد

كند پرواز اندر شاخساران

همى گويد منم آدم منم نوح

خليل و داودم قربان جانان

منم موسى منم عيسى بن مريم

منم پيغمبر آخر زمانان

جهان شد تيره چون شبهاى تاريك

خدايا در رسان خورشيد تابان

تو اى جام جهان رخساره بنما

كه خستند از تعب آئينه داران

جهان ويران ز جور جوفروشان

ز سالوسى اين گندم نمايان

تو اى مرات نيكوى خدائى

خدا را سوى ما رو كن شتابان

ببين ما را اسير بند كفار

گرفتار شكنج روزگاران

تو موسى وار شمشير خدائى

بكش وانگه بكش فرعون و هامان

تو اى عدل خدا كن دادخواهى

ز جا خيز اى پناه بى پناهان

برون كن ز آستين دست خدا را

به خونخواهى و از خون نياكان

قدم در كربلا بگذار و بستان

سر پر خون ز دست نيزه داران

تو اى دست خدا از شصت قدرت

بكش تير از گلوى شيرخواران

خبر دارى كه از سم ستوران

دگر جسمى نماند از شه سواران

شنيدستى چسان دست خدا را

جدا كردند از تن

ساربانان

در ج 1 كتاب تحفةالفاطميين درباره وى گويد: مرحوم ميرزا محمد ارباب صاحب كتاب (اربعين الحسينيه) از آيات الهيه و از براهين قاطعه طريقه حقه جعفريه در فقاهت و اجتهاد مقامى بسيار بلند و رتبه اى بس ارجمند داشت به مقام بزرگوارى و بسط يد و انفاذ حكم و قبول عامه كه داشت كمتر كسى رسيده است در حفظ و حمايت شريعت مصطفوى دقيقه اى فرونگذاشت و در اين باب اقدام و اهتمام او را ديگرى نداشت، در اوائل جوانى از اين بلد شريف رخت به عتبات عاليات كشيده و در محضر حجةالاسلام حاج ميرزا محمدحسن شيرازى استفاده و استفاضه نموده و عمده تلمذ وى در فقه و اصول در خدمت حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ملا كاظم خراسانى بوده تا آنكه بعد از تحصيل و تكميل علوم دينيه به قوه قدسيه اجتهاد فائز آمده و مجاز شده و به وطن مراجعت نموده رياستى عامه و شهرتى تامه پيدا كرد صيت فقاهت و فضيلت او به همه جا رسيده و مقروع خاص و عام گرديد.

مجلس درس و افادت و افاضتش دائر و برقرار بود منبرى داشت شيرين و متين و محضرى بس نمكين در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه دقيقه اى فرونگذاشت مادام الحيات به تدريس و ترويج و افاضت و امامت و حكومات شرعيه اشتغال داشت و ساحت مقدس آن بزرگوار به هيچ توهم مشوب نشد و دامن اصحاب و اتباعش هرگز به تهمتى نيالود جماعت علماء در حضرت وى خويشتن را خورد مى شمردند و بزرگان دين و دنيا نام مباركش را به حرمت تمام مى بردند.

برگرفته از كتاب

:اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (125 -124 /1)، گنجينه ى دانشمندان (151 -150 /1).

ارباب زاده، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اربابي، عظيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكترا و فوق دكتراى فيزيك پزشكى از دانشگاه ليدز انگلستان، مدرك Diploma در راديوبيولوژى از دانشگاه پزشكى گراناداى اسپانيا و انجمن راديوتراپيست هاى اروپا.

مرتبه علمى:

عضويت در هيأت عملى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى 10 سال پرتوگيرى بانوان باردار ايرانى، مطالعه در زمينه تومورهاى سرطانى، عضويت در كميسيون تشخيص قانون سازمان انرژى اتمى ايران، عضويت در بورد تخصصى رشته راديوتراپى وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى، عضويت در بورد تخصصى فيزيك پزشكى وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى، تدريس در دانشكده هاى پزشكى و دندانپزشكى در دوره هاى كارشناسى ارشد و تدريس به رزيدنت هاى راديوتراپى دانشگاههاى علوم پزشكى شهيد بهشتى، تهران و اصفهان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 6 پايان نامه ارشد و 1 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فيزيك شناسى، راديوبيولوژى، راديولوژى، سونوگرافى و پزشكى هسته اى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 8، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

راديوبيولوژى، دزيمترى، حفاظت در برابر اشعه، روش هاى درمان سرطان، اثرات آناتوميكى اشعه.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ارجاني، ابوسهل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 416 ق)، طبيب. وى از مردم ارّجان فارس بود و طبابت خاص ابوكاليجار مرزبان بن سلطان الدوله بن بهاءالدوله ديلمى را داشت در شيراز بود و به خدمت، ابوكاليجار، عمادالدوله روزگار مى گذراند. گويند مقام و مرتبت رفيعى نزد سلطان داشت، اما بر اثر سعايت همسر ابوكاليجار متهم به مسموم كردن يكى از پردگيان حرم پادشاه شد و به زندان افتاد و همان جا درگذشت.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ طب (681 /2)، ريحانه (142 /7)،لغت نامه (ذيل/ ابوسهل)، نامه ى دانشوران (371 -368 /2).

ارجمند، جمشيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جمشيد ارجمند، مترجم و منتقد سينمايي.

زندگي نامه:

جمشيد ارجمند در خيابان لاله زار، كوچهٔ پيرنيا 2، روبه روي سينما كريستال به دنيا آمد. خيلي زود در 12 سالگي در آغاز دهه سي و دولت دكتر مصدق به عضويت حزب پان ايرانيست درآمد. بعد از كودتاي 28 مرداد با وسايل ابتدايي به چاپ اعلاميه مي پرداخت اما فعاليت هاي سياسي او را خيلي زود به فعاليت هاي فرهنگي كشاند و در تابستان 1333 كار در مجله فردوسي زير نظر ناصر نيرمحمدي آغاز كرد. در همين سال چاپ چند شعر نو در مجله فردوسي و راهنمايي هاي اسماعيل شاهرودي و نصرت رحماني او را با ادبيات نوين فارسي آشنا كرد.

مرگ مادرش در 1337 طي حادثه اي در جلوي چشمان اش و مرگ پدر در دو سال بعد زندگي مشقت باري را به او تحميل كرد اما وي توانست با سخت كوشي بر مشكلات فايق آيد و به دانشگاه برود و هم زمان در مجلهٔ فردوسي به مديريت نعمت الله جهانبانويي و ستارهٔ سينما به سردبيري پرويز نوري به كار ترجمه و انتشار مقاله بپردازد.

در 1340 به دليل فعاليت هاي سياسي در چارچوب جبهه ملي دو بار دستگير و در زندان قزل قلعه زنداني شد. در سال 1341 در تظاهرات دانشجويي مورد ضرب و جرخ شديدي قرار گرفت.

سال 1342 سال پرباري براي ارجمند بود در اين سال از دانشكدهٔ حقوق فارغ التحصيل شد و با روشنك كشاورز، فرزند سيد محمدعلي كشاورز سخنگوي جبهه ملي دوم، ازدواج كرد. تحصيل فوق ليسانس مديريت اداري را آغاز كرد كه البته ناتمام ماند. در همين سال در موسسهٔ تحقيقات اقتصادي

با سمت محقق استخدادم شد كه امكان تحقيق و سفر به مناطق مختلف ايران و انتشار پژوهش هاي اش در فصلنامه تحقيقات اقتصادي را براي اش فراهم آورد. نخستين فرزندش در سال بعد 5 مرداد 1343 به دنيا آمد كه به ياد دكتر محمد مصدق نام او را "محمد" گذاشت. چهار سال بعد در آذر 1346 دخترش ليلا به دنيا آمد. در اين سال ها هر چند دو سال را در سربازي گذراند اما به فعاليت هاي مطبوعاتي و ترجمه و تاليف و نقد سينمايي نيز پرداخت و در سال 1345 مجمع منتقدان فيلم در بنيانگذاري كرد و در همين سال به عنوان عضو هيئت داوران منتقدان سينمايي در جشنوارهٔ فيلم كودك و نوجوان انتخاب شد.

در 1348 به فرانسه رفت تا مطالعات تخصصي در دورهٔ دكتراي سيكل سوم دانشگاه اكس-مارسي، رشته اقتصاد و تبليغات جهانگردي را پي بگيرد. در همين سال ترجمه نخستين كتاب اش را به پايان برد و با بازگشت به كشور در سال بعد، به فعاليت هاي گسترده و مداوم به ترجمه و تاليف پرداخت. بعد از انقلاب بهمن 1357 در سال 1358 كار در هيئت تحريريه روزنامه هفتگي طنز "آهنگر" به سردبيري منوچهر محجوبي را آغاز كرد و با تعطيلي اين هفته نامه در سرويس خارجي روزنامه بامداد شروع به كار كرد كه اين روزنامه هم تعطيل شد و او در روزنامه ميزان مشغول كار شد و اين روزنامه هم به سرنوشت آن دو نشريه دچار شد و به كام تعطيلي رفت.

جمشيد ارجمند هر چند تا كنون دو بار عمل جراحي قلب انجام داده است اما هم اكنون ضمن تحقيق و پژوهش و ترجمه، سردبيري و انتشار فصلنامه بيمه و

كشاورزي براي صندوق بيمه محصولات كشاورزي را به عهده دارد.

:تاليف

- 1351 دربارهٔ چند سينماگر(2و1)، نشر و پژوهش كتاب جار.

- 1351 در بارهٔ سينما، نشر و پخش كتاب جار.

- 1352فيلم ساختن، انتشارات مرواريد.

- 1353 سينماگر، نشر و پخش كتاب جار.

- 1372 دستور خط و نگارش، مركز مطالعات برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي.

- دست نامهٔ شيوهٔ نگارش، سازمان مديريت صنعتي.

- 1377 گربه روي شيرواني داغ و 21 فيلم-قصهٔ ديگر، انتشارات روزنه كار.

- 1379 ميان پرده، گل آقا.

ترجمه:

- 1351 حقوق نويسنده، آلكساندر سولژنيتسين، انتشارات مرواريد

- 1352 جامعه شناسي راديو و تلويزيون، ژان كازنو، انتشارات سروش

- 1354 چهرهٔ عريان آمريكا، روژه كان، سازمان انتشاراتي و فرهنگي ابتكار.

- 1362 جنبش مقاومت ايرلند، روژه خاليگو، انتشارات خوارزمي.

- 1363 نيكلا كوچولو، سامپه(تصويرگر)، گوسيني (نويسنده)، نشر شينلام.

- 1363 دنياي كوچك دن كاميلو، جوواني گوارسكي، نشر تهران فارياب، چاپ هاي بعد نشر پرواز.

- 1368 تاريخچهٔ راديو و تلويزيون، پير آلبر، آندره ژان تودسك، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي.

- 1377 سنگ قيصر، جستجوي خط مبارزه در آثار مسعود كيميايي، پير بالدوكي، بهرام شيراوژن، فرهنگ كاوش.

- 1377 اصفهان، تصوير بهشت، هانري استيرلن (با مقدمهٔ هانري كربن)، نشر و پژوهش فرزان روز.

- 1378 نقد فيلم , (نمونه هايي از نقدهاي دهه 1340 تا 1370، انتشارات فانوس خيال

- 1379 مينياتور ايراني، رنگ هاي نور: آينه و باغ، يوسف اسحاق پور، نشر و پژوهش فرزان روز.

- 1380 شوهر مدرسه اي، جوواني گوارسكي، نشر كتاب پرواز.

- 1382 آيين هندو و عرفان اسلامي، داريوش شايگان، نشر و پژوهش فرزان روز.

- 1388 ايرانيان، يونانيان و روميان، يوزف ويسهوفر، نشر و پژوهش

فرزان روز.

ارجي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر ارجي

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/12

زندگينامه علمي

علي اكبر ارجي فرزند غلامرضا در 12 فروردين سال 1334 در يك روستاي دور افتاده خراسان رضوي از توابع نيشابور و در يك خانواده روحاني ديده به جهان گشوده ام. در پنج سالگي با نماز و قرائت قرآن آشنا شده، بخشي از دوره دبستان را در روستا و بخش ديگر آن و دوره راهنمايي و دبيرستان را در مشهد مقدس گذرانده ام.

از سال 1353 _ 1354 نخست به مدت يك سال وارد حوزه علميه قوچان و سپس وارد حوزه علميه مشهد شده و ادبيات عرب، منطق و مقداري از اصول و فقه را در نزد اساتيد آن حوزه مانند آقاي حجت هاشمي خراساني، آقاي صالحي نيشابوري، آقاي عباسي واعظ طبسي فراگرفته ام. سپس در سال 1358 به حوزه علميه قم هجرت كرده و در مدرسه فيضيه به تحصيلات حوزوي خود ادامه دادم.

دروس سطوح عالي را در نزد اساتيدي همچون آقاي اشتهاردى، اعتمادى، مرحوم ستوده، محقق داماد و مرحوم فاضل لنكراني به اتمام رسانيدم. همراه با درس هاي فقه و اصول به سراغ علوم عقلي و تفسير قرآن رفته علم كلام، فلسفه و بخشي از عرفان نظري و بخشي از علم هيئت را در نزد اساتيد بزرگ همچون آيات عظام انصاري شيرازى، حسن زاده آملى، جوادي آملي و مصباح يزدي مشغول شدم و تفسير قرآن را در نزد مرحوم آيت الله مشكيني شروع و در خدمت آيت الله جوادي ادامه دادم.

از سال 1362 در دروس خارج فقه و اصول شركت كردم و يك دوره كامل خارج فقه و

اصول را نزد مرحوم آيت الله فاضل لنكراني فراگرفتم و نزد اساتيدي بزرگ همچون مرحوم آيت الله جواد تبريزي خارج فقه، آيت الله وحيد خراساني خارج فقه و بخشي از اصول فقه، آيت الله يوسف صانعي بخشي از خارج اصول، آيت الله نوري همداني بخشي از خارج فقه، آيت الله مكارم شيرازي بخشي از خارج فقه و از آيت الله جوادي بخشي از خارج فقه را فراگرفتم. البته به طور مقطعي از محضر آيت الله گلپايگاني و نجفي مرعشي و بعضي مراجع عظام ديگر نيز استفاده كرده ام.

از همان سال هاي 54 _ 55 تبليغ را در مشهد مقدس از تعليم قرآن شروع كرده و سپس در ماههاي محرم، صفر و رمضان براي تبليغ دين و بيان احكام و ابلاغ پيام انقلاب اسلامي به شهرهاي مختلف و در دوران جنگ تحميلي به جبهه هاي دفاع مقدس، مسافرت كردم. و چيزي كه در اين دوره براي من جالب توجه و شيرين است، اين است كه معمولاً سوژه ها و نكته ها و پيام هاي تبليغي را، از نوشته هاي مرحوم آيت الله مطهري و پيام هاي حضرت امام خميني (ره) و از بيانات مرحوم شهيد هاشمي نژاد، و مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي دريافت كرده و در ابلاغ آن به مردم جدي و كوشا بوده ام.

تدريس را به طور رسمي از سال 1359 شروع و دروس حوزوي را در حوزه علميه قم در رشته هاي مختلف مانند: ادبيات عرب، منطق، اصول، فقه، كلام، فلسفه و تفسير قرآن تدريس كرده ام و كماكان پاره اي از دروس حوزوي را در فقه و اصول و فلسفه و تفسير قرآن تدريس مي كنم.

اين بنده همواره امر تحصيل، تبليغ، تدريس، تأليف،

تدوين و تحقيق را دنبال كرده ام. و پيوسته اشتغال داشته و دارد و بنابر علاقه دروني تأليفاتي در زمينه هاي مختلف، منطق، كلام، اصول و علوم قرآني را شروع كرده و هنوز هم ادامه دارد. از سال 70 _ 71 در مركز فرهنگ و معارف قرآن، در زمينه هاي مختلف، تفسير قرآن و علوم قرآني در كنار محققين گرانمايه ديگر، به امر تحقيق اشتغال داشته و اين امر تا سال 1385 ادامه داشته است و تاكنون تا بخش هاي مختلفى، همچون تفسير قرآن (تفسير راهنما) نمايه سازي كتاب هاي علوم قرآنى، تدوين اصطلاح نامه معارف قرآن، فرهنگ موضوعي قرآن (كليد قرآن) و دايرة المعارف موضوعات و مفاهيم قرآن، همكاري داشته ام.

در سال 1376 به راديو معارف اسلامى پخش سراسرى، دعوت شدم و در برنامه اي با عنوان «عارفانه» درباره نماز و اهميت و آثار، آداب و اسرار آن به مدت (10 _ 15 دقيقه) نزديك به صد جلسه برنامه سخنراني داشتم. در سال 1377 از سوي صداي جمهوري اسلامي ايران مركز چهارمحال بختياري شهركرد دعوت به همكاري شده و در آنجا چهل و پنج جلسه سخنراني هاي كوتاه با عنوان كلي «آداب» داشته ام كه هر هفته تنها يك جلسه از آن از راديو پخش مي شد. برخي از زير مجموعه عنوان مذكور عبارتند از: آداب عبادت، آداب نماز، آداب روزه، آداب تلاوت قرآن، آداب استماع قرآن، آداب سخن گفتن، آداب سلام و پاسخ آن، آداب دعا، آداب مساجد، آداب پرسش، آداب ازدواج، آداب اطعام، آداب قرض دادن، آداب برخورد با سختي ها، آداب تجارت و ده ها عنوان ديگر .

براي بار سوم از طرف راديو معارف مركز قم، در سال 1382 دعوت به همكاري شدم اين

بار سخنراني هاي اين بنده در برنامه هاي «مشكات هدايت» و «بر آستانه ارادت» ضبط و پخش مي شد. مباحث مطرح شده، مناسبت هاي ايام و مباحث دعا و ذكر و نماز بوده، اين برنامه ها بيش از يك سال ادامه داشت.

اردبيلي اصفهاني، حيدر علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، در مقدمات و سطوح از شاگردان حاج سيد مهدى نحوى، و در فقه و اصول از تلاميذ حاج شيخ محمد باقر مسجد شاهى بوده.

در سلخ صفر سال 1327 وفات يافته، در تخت فولاد مقابل تكيه ى ميرزا ابوالمعالى مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

از جنان آمد يكى و از پى تاريخ او

گفت حيدر روز ميزان شافع حيدر على

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اردبيلي، جمال الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 647 ق)، مفسر، فقيه و نحوى. از اهالى اردبيل بود. وى مؤلف كتاب «شرح انموذج» زمخشرى است كه از قرن هفتم تاكنون از كتب درسى حوزوى بوده و در مجموعه ى «جامع المقدمات» براى تعليم مبتديان علوم عربى آمده است. از ديگر آثار وى: حاشيه بر «انوار التنزيل» بيضاوى، در تفسير؛ «الانوار»، در فقه شافعى. صاحب «هدية العارفين» اردبيلى را با نادرى رومى، معروف به غنى زاده، شاعر ترك زبان قرن دهم و يازدهم، اشتباه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (80 /7)، تاريخ ادبيات در ايران (290 /3)، ريحانه (425 /1)، كشف الظنون (185)، معجم المؤلفين (178 /10)، هدية العارفين (275 /2).

اردبيلي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1346 -1269 ق)، عالم، متكلم و اديب. وى پس از تحصيل مقدمات و سطوح، در سال 1294 ق به عتبات رفت و مدتى نزد ميرزا حبيب اللَّه رشتى، فاضل ايروانى و ديگران شاگردى كرد. سپس به اردبيل بازگشت. در جريان نهضت مشروطيت، وى نخست از طرفداران آن بود، ولى بعدا از در مخالفت درآمد. در 1338 ق كه لشكريان روسيه وارد انزلى شدند، عليه آنان فرمان جهاد داد. آقا ميرزا على اكبر مشرب كلامى داشت، بدان پايه كه تحصيل آن را واجب مى شمرد. وى عالم و كامل و عارف به حكمت و كلام و حديث و فقه و اصول بود. وى در اردبيل وفات يافت. از آثار اوست: «اصول الدين مسلمين»؛ «البعث و النشور»، در اثبات معاد جسمانى؛ «جواب السؤال عن وقعة زيد و زينب»؛ «رسالة فى تقليد الميت»؛ «عمود النور»، در رد شيخيه و بابيه و صوفيه. وى چند كتاب نيز به زبان تركى نوشته كه به طبع رسيده است، از جمله:

«اصول الدين عوامى»؛ «رساله ى عوام الناس»، در رد بابيه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مشروطه (402 -400 ،197)، الذريعه (129 /3)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (132 /1)، طبقت اعلام الشيعه (قرن 1606 -1605 /14)، علماء معاصرين (395 -394)، مؤلفين كتب چاپى (540 /4)، مكارم الآثار (1933 /6).

اردبيلي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسين اردبيلى از اجله و مبرزين شاگردان مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت و علماء معاصر است در شهر گنبد.

ايشان در سال 1326 قمرى تقريباً در اردبيل ديده به جهان گشوده و در سن صبا يك سالى در بازار به كسب و كار اشتغال داشته و در سال 1341 ق براى تحصيل به زنجان آمده و در حدود 5 سال از اساتيد زنجان علوم ادبيت و سطوح اوليه را خوانده و مخصوص در آن موقع علوم رياضيات را از مرحوم ميرزا ابراهيم رياضى شاگرد مرحوم ميرزاء جلوه فراگرفته و در سن بيست و يك سالگى سال 1346 ق ه به قم مهاجرت نموده و بقيه سطوح وسطى را از آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى مدظله و آيت اللَّه آقا كاظم گلپايگانى خوانده و سطوح عالى را خدمت مرحوم آيت اللَّه حجت و ميرزاء همدانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى متقن نموده و هم حكمت را از مرحوم آيت اللَّه شاه آبادى تحصيل كرده و به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى حاضر و پس از ايشان از مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمد حجت كوه كمرى تا پايان عمر آن جناب استفاده نموده و مقدارى هم از ابحاث مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر بهره مند شده و نيز به درس مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت نموده تا سال 1373 قمرى

كه بنا به امريه آن مرحوم براى ارشاد و هدايت و پيشوائى مردم گنبد قابوس به آنجا عزيمت و تا حال تحرير كه بيش از بيست و دو سالست به انجام وظائف دينى و روحى خود اشتغال دارند.

آثار آنجناب جناب آقاى اردبيلى در مدت اقامتشان در اين شهر منشاء آثار و خدمات بزرگى از بناء مسجدى بنام ائمه معصومين عليهم السلام و تعمير حرم و صحن امامزاده يحيى و مدرسه علوم دينيه و غيره گرديده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اردبيلي، محمدطاهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج ميرزا محمدطاهر اردبيلى نجفى از شيوخ علماء و اكابر اساتيد و مدرسين حوزه علميه قم بوده اند وى فرزند مرحوم حاج ملا عبدالظاهر مدرس اردبيلى كه از علماء آذربايجان و ادباء بى بديل آن سامان بوده است در ذى حجه 1308 قمرى در اردبيل متولد شده و ادبيات را از والد مبرورش استفاده و بعد دو سالى در مشهد از محضر مرحوم اديب نيشابورى استفاده كرده و بعد منتقل به اصفهان شده و ده سال در اين شهر باستانى اقامت نموده و از محضر مدرسين بزرگ چون مرحوم آخوند گزى و آيت الله درچه اى و ديگران استفاده نموده و هم از محضر مرحوم آخوند ملامحمد كاشى استاد مرحوم آيت الله بروجردى و آقاى حاج ميرزا رحيم ارباب بهره هاى وافى برده و بعد مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محاضر دروس آيات بزرگ اسفهانى و نائينى و عراقى استفاضه نموده و بعد به قم آمده و به امر مرحوم آيت الله العظمى بروجردى اقامت را اختيار و به تدريس فقه و اصول و هيئت و نجوم پرداخته تا اينكه داعى حق را در اواخر رياست مرحوم آيت الله بروجردى

اجابت و در ارض پاك قم مدفون گرديده است.

از آثار ايشانست 1- ايما آت در نجوم 2- شرح صمديه 3- اين الهيئه والاسلام 4- حويشه الكفايه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اردبيلي، محي الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محى الدين يونسى مجتهد اردبيلى بن آيت اللَّه آقاى سيد يونس اردبيلى از احفاد مرحوم خاتم المجتهدين عالم ربانى مولانا سيد حسين مجتهد كركى متوفى 1001 ق.ه كه شيخ الاسلام اردبيل بوده مى باشد. آن مرحوم از اكابر علماء زمان خود حاوى فروع و اصول و عالمى محقق و مدقق از مراجع عصر خود در منطقه اردبيل بوده و مضافا بر مقامات علمى در زهد و ورع و كمالات نفسانى كم نظير و موصوف به كمالات معنوى و صفاء باطن و مقام اجتهاد و فقاهت وى مورد قبول معاصرين او بوده در سال 1281 ق در اردبيل متولد و در وطن خويش مقدمات و ادبيات و سطوح مقدارى از علوم جديده را فرا گرفته و در نزد اساتيدى مانند مرحوم علامه ميرزا محسن اردبيلى و مرحوم حجت الاسلام آقا شيخ عبدالستار سطوح عاليه را به اتمام رسانيده و در سال 1303 قمرى مهاجرت به نجف اشرف و در درس علامه بزرگوار ميرزا حبيب اللَّه رشتى و مرحوم علامه شريبانى و علامه كبير آخوند خراسانى و علامه آقا سيد محمد كاظم يزدى رضوان اللَّه عليهم حاضر و از آيات عظام مذكوره به دريافت اجازه اجتهاد نائل و در سال 1324 قمرى به اردبيل بازگشته و تا آخر عمر به تاليف و تدريس و تبليغ احكام و ترويج دين اشتغال داشته تا در سال 1355 ق كه به رحمت حق پيوسته است.

از آثار او حاشيه بر رسائل و حاشيه بر مكاسب و حاشيه اى

بر عروه الوثقى است. وى داراى دو فرزند عالم و صالح برومند است.

1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يونس يونسى اردبيلى كه ترجمه اش در جلد سوم در باب اردبيل گذشت.

2- سلاله الاطياب آقاى حاج سيد هاشم يونسى كه از اصناف محترم شهرستان مذهبى قم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

اردبيلي، يونس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله العظمى فى العالمين حاج سيد يونس موسوى بن العالم الجليل السيد تقى الموسوى بن العلامه الكبرى السيد فتحعلى الموسوى الفريق اردبيلى انارالله برهانه از مراجع بزرگ معاصر بودند در مشهد مقدس وى در سال 1293 قمرى در اردبيل متولد شده و پس از پرورش و تحصيل مقدمات و خواندن سطوح در اردبيل مهاجرت بزنجان نموده و مدت دو سال از محضر مرحوم آيه الله آخوند ملا قربانعلى زنجانى استفاده و دروس عقليه را از حكيم معروف آخوند ملا سبز على فرا گرفته و بعد از آن در سن 17 سالگى مهاجرت بنجف اشرف نموده و مدت 36 سال اقامت و از محضر علمين آيتين آخوند ملامحمد كاظم خراسانى و علامه طباطبائى حاج سيد محمد كاظم يزدى (صاحب عروه) حدود 14 سال بهره مند شده و بتدريس فقه و اصول و غيره پرداخته تا سال 1346 قمرى مراجعت بايران و اردبيل نموده و از آنجا بقصد اقامت منتقل بمشهد مقدس شده و بتدريس و اقامه جماعت و خدمات دينى گرديده تا سال 1353 قمرى در غائله مسجد گوهر شاد باردبيل تبعيد و مدت هشت سال در آنجا توقف قهرى نموده تا سال 1362 قمرى كه ثانيا بازگشت بمشهد نموده و تا سال 1377 قمرى بتدريس فقه و اصول و اقامه جماعت در مسجد بالا سر حضرت ثامن الحجج عليه الصلوه

والسلام نموده تا سال مزبور كه مبتلا بكسالت قلبى گرديده و براى معالجه بتهران عزيمت و در آنجا بدرود حيات گفته و جنازه اش با تجليل و تعظيم عجيب بوسيله هواپيما حمل بمشهد گرديده و پس از تشييع كم نظيرى بآستانه مقدسه نقل و در جوار امام هشتم عليه السلام مدفون گرديده است.

مؤلف گويد: مرحوم آيه الله اردبيلى از مراجع بسيار متعصب و غيور زمان ما بودند و در امر بمعروف و نهى از منكر مسامحه و كوتاهى نداشتند. بسيارى از مردم آذربايجان و اردبيل و خراسان و تهران و غيره از آنجناب تقليد مينمودند.

داراى آثار علمى ارزنده اى ميباشند كه اشاره بآنها مينمائيم.

1- دوره كامله فقه مخطوط.

2- صلوه المسافره.

3- قاعده لاضرر.

4- فروعات اجمالى مطبوع.

5- معتقدات القاصر در اصول عقايد مطبوع.

6- رساله اى در ترتب.

7- حاشيه بر عروه الوثقى.

8- رساله عمليه بنام وجيزه المسائل.

(1377 -1296 / 1293 ق)، فقيه، مجتهد و مرجع تقليد. وى پس از تحصيل مقدمات و سطوح در اردبيل، به زنجان رفت و فقه و اصول را از آخوند ملاقربانعلى زنجانى و علوم معقول را از آخوند ملاسبزعلى حكيم آموخت و براى تكميل تحصيلات مذهبى به نجف رفت. در آنجا از حوزه ى درس شريعت اصفهانى، فاضل شربيانى، آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و علامه يزدى استفاده كرد و سپس به كربلا رفت و از محضر آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى بهره جست. در 1346 ق به ايران بازگشت و در اردبيل عهده دار امور مذهبى شد. و سپس به مشهد رفت و به تدريس و ترويج و خدمات دينى پرداخت. پس از كشتار مسجد گوهرشاد به همراه عده ى ديگرى از روحانيون دستگير و زندانى و به تهران و سپس به

اردبيل تبعيد شد. در سال 1361 ق به مشهد بازگشت و حوزه ى درسى تشكيل داد. در پايان عمر راهى كربلا و نجف شد و قصد داشت در نجف بماند ولى بيمار شد و به تهران آمد و در اين شهر درگذشت. پيكر وى در مشهد به خاك سپرده شد. برخى از تأليفاتش در فقه و اصول: رساله ى عمليه، به نام «وجيزة المسائل»؛ «القاصر فى صلوة المسافر»؛ «دوره ى كامل فقه»؛ «رساله در قاعده ى لاضرر»؛ «رساله در فروع علم اجمالى»؛ «رساله در ترتب»؛ «معتقدات القاصر»، در اصول عقايد؛ «حاشيه ى عروة الوثقى».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (128 -127 / 1)، گنجينه ى دانشمندان (153 / 7 ،62 -61 / 3).

اردستاني، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 415 ق)، اديب. ملقب به ابوجعفر. وى به ناحيه ى اردستان اصفهان منسوب است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (104 /1).

اردستاني، محمدصادق

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1134 ق)، عارف، فيلسوف و زاهد. از اهالى اصفهان بود. پدرانش همه اهل فضل و از جمله ى عرفا بودند. وى در اصفهان حكمت عاليه تدريس مى كرد. از جمله شاگردانش مولى حمزه ى گيلانى، شيخ محمدعلى حزين، محمدصالح بن سعيد خلخالى و آقا محمد صادق تفرشى بوده اند. پس از مرگ پيكرش را در سمت جنوب شرقى پل خواجو دفن كردند، به همين جهت به آخوندپلى يا آخوند پلوى شهرت يافت.

ولى در موقع تعريض خيابان جنازه ى وى به تخت فولاد منتقل شد. از آثار وى: «تباشير»، در عرفان؛ «رسايل جعليه»؛ حواشى بر «شفا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (383 -382)، ريحانه (105 -104 /1).

اردكاني، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1302 ق)، مجتهد شيعه. مشهور به فاضل اردكانى و اردكانى حائرى. وى از اهالى اردكان بود. پس از آنكه خواندن و نوشتن و قسمتى از مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت، به يزد رفت و عمويش، ملامحمد تقى اردكانى، تربيت وى را به عهده گرفت و مقدمات را تا سطوح عالى شخصا به او آموخت. سپس به قزوين رفت و مدارج عالى اجتهاد را نزد شهيد ثالث و ملامحمد صالح برغانى طى كرد و حكمت و فلسفه را از مجلس درس ملاآقا حكمى آموخت. سپس كربلا را مسكن دائمى خويش قرار دارد و به حوزه ى درس شريف العلما ملحق گشت و «تقريرات» درس وى را در مبحث بيع فضولى و تجارت نگاشت. پس از فوت شريف العلما به حلقه ى درس سيد ابراهيم قزوينى، صاحب، «ضوابط» پيوست. اردكانى از مراجع تقليد زمان خود بود و جمع كثيرى از علماى اماميه در حوزه ى درس وى تربيت يافتند، از آن جمله: ميرزا محمدتقى

شيرازى و سيد محمد اصفهانى و سيد حسن كشميرى و ميرزا مهدى شيرازى و ديگران. او در كربلا درگذشت و در مقبره ى استادش صاحب «ضوابط الاصول» دفن شد. از آثار وى: «تقريرات اصول» از درس عموى خود؛ كتاب «متاجر» و تقريرات استادش شريف العلماء؛ شرح «نتايج الافكار» استادش، سيد ابراهيم قزوينى، صاحب «ضوابط»؛ تعليقات حواشى بر كتاب «الرياض»؛ «الطهاره»؛ «كتاب «الصلاة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (143 -142 /6)، الذريعه (59 /19 ،185 ،56 /15 ،99 -98 /14 ،179 /1)، ريحانه (105 /1)، الكنى و الالقاب (22 -21 /2)، لغت نامه (ذيل/ فاضل اردكانى)، المآثر و الآثار (145 -144)، معجم المؤلفين (46 /4).

اردكاني، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا اردكاني

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/3/10

زندگينامه علمي

اين جانب در يك خانواده مذهبي و متديّن در سال 1324 شمسي، در يكي از روستاهاي شهرستان ميانه چشم به جهان گشودم. در همان سال هاي نخست پدرم را از دست دادم و تحت تفل دايي زحمتكشم بزرگ شدم، و در هفت سالگي بر اثر حادثه اي از ناحيه دست چپ معلول شدم. پس از اتمام تحصيلات ابتدايي در همان روستا، جهت فراگيري علوم آل محمد ( عليهم السلام ) و دروس حوزوي عازم شهرستان ميانه شدم، و پس از دو سال تحصيل در آن شهر و علاقه زياد به دروس حوزه، روانه شهر خون و قيام قم شدم، و اين سفر مصادف با رحلت جانگداز مرحوم آيت الله العظمي بروجري ( رحمه الله ) بود. پس از وقوع پيوستن جرياانات سال هاي 41 ، حوادث خونين خرداد 42، خروش مردم انقلابي

و بازداشت امام خميني ( قدس سرّه ) در تهران، بر اثر فعاليت هاي سياسي و انقلابي مجبور شدم براي ادامه تحصيل به نجف اشرف هجرت كنم، مدتي كه در آن ديار بودم _ يعني : تا سال 1353 شمسي _ همواره در درسهاي خارج حضرات آيات عظام و مراجع عالي قدر به ويژه امام امّت، خميني كبير ( قدس سره ) و مرحوم آيت الله العظمي السيّد الخوئي شركت مي كردم. در سال 1353 كه رژيم ضد خدائي بعث، تصميم به بيرون راندن ايرانيان از عراق گرفت، اين جانب به همراه عده اي از فضلا و علماي ايراني مقيم نجف اشرف، از آن ديار رانده شديم، و از همان سال تا كنون در شهر مقدس قم ساكن هستم. تا كنون بيش از سي و پنج سال است كه به تحقيق علوم و احاديث و اخبار ائمه اطهار ( عليهم السلام ) مشغول ام، مدت چهارده سال آن در مؤسسه الامام المهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) ، يك سال در بخش تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي قم، نوزده سال در مؤسسه بنياد معارف اسلامي، مركز تحقيقات حج و بخش تحقيقات بنياد جانبازان و تحقيقات متفرق ديگر به فعاليت مشغول بودم، هم اكنون نيز در مركز فقه الائمه الاطهار ( عليهم السلام ) و مدرسه امام باقر العلوم ( عليه السلام ) به تحقيقات ادامه مي دهم.

اردكاني، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد رضا مجتهد بزرگ اردكانى از علماء بزرگ و مراجع بنام اين سامان داراى تأليفات و تصنيفات بسياريست در فقه و اصول و از اسباط اوست حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ مرتضى اردكانى اصفهانى

كه از علماء بزرگ معاصر اصفهان و داراى تأليفات ارزنده ايست كه در ضمن تراجم علماء اصفهان ذكر خواهد گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اردكاني، محمدباقر شريف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1275 ق)، عالم و فقيه شيعى. وى فقه و اصول را از سيد على طباطبائى حائرى و سيد مهدى بحرالعلوم فراگرفت و از علماى معاصر شيخ محمد حسن نجفى صاحب «جواهر» بود. از آثار وى: «جامع الشواهد»، به زبان فارسى كه كرارا چاپ شده و در آن كتابهاى «امثله»؛ «تصريف»؛ «عوامل»؛ «الانموذج»؛ «الهداية»؛ «الكافيه»؛ «سيوطى»؛ «مغنى» و «مطول» و غيره شرح شده و از كتب درسى رايج حوزه هاى علمى شيعه است؛ كتاب «شواهد كبرى»، كه آن نيز مكررا به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (190 /9)، الذريعه (244 /14 ،61 /5)، ريحانه (105 /1)، مؤلفين كتب چاپى (64 /2)، معجم المؤلفين (88 /9).

اردكاني، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: استاد، رشته: زنان و مامائى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

جراح و متخصص بيماريهاى زنان و مامائى از آلمان، فوق تخصص در سرطان شناسى زنان از انگلستان، فوق تخصص در اولتراسونوگرافى زنان و مامائى از آلمان و دو دوره كوتاه مدت براى L.V.F در اطريش (وين).

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح زود شناختن مرض تالاسمى در اوايل حاملگى (قبل از 12 هفتگى)، استاد راهنماى 7 پايان نامه دكترا و دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:- تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

زنان و مامائى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اردكاني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ مرتضى بن العلامه ميرزا محمد مجتهدبن العالم العابد الحاج على رضا و سبط العلامه الكبرى الحاج الشيخ محمدرضا المجتهد الاردكانى از علماء اعلام و آيات عظام معاصر اصفهان ميباشند. در روز دوشنبه 17 ربيع الاول 1326 قمرى در اردكان متولد شده و در سن 15 سالگى مهاجرت باصفهان نموده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و سطوح نزد مدرسين بزرگ دروس تحليلى خارج فقه و اصول را از آيات عظام مرحوم آيه الله آقا سيد محمد نجف آبادى و مرحوم آيه الله سيد على نجف آبادى و آيه الله حاج ميرزا محمد صادق يزدآبادى اصفهانى استفاده نموده و دروس عقلى و فلسفه را از مرحوم شيخ المتألّهين آشيخ محمد خراسانى فرا گرفته و از همان اوان بوظائف دينى و روحى و اقامه جماعت و تدريس فقه و اصول

اشتغال داشته است.

داراى تأليفات ارزنده علمى ميباشد كه ذيلا مينگارم:

1- غنيه الطالب تعليقه بر مكاسب شيخنا الانصارى ره در پنج مجلد كه دو جلد آن در قم بطبع رسيده و سه مجلد آماده طبع ميباشد. 2- رساله فى الكر 3- تقريرات فقه و اصول مرحوم آيه الله آقا سيد محمد نجف آبادى 4- شرح خلاصه الاصول مرحوم آيه الله صدرالدين صدر ره 5- رساله فى الجماعه 6- رساله قول فصل در ردسى فصل ميرزا محمد كريم خان كرمانى فارسى. 7- داور داورى يا كسر كسروى در رد كسروى 8- حاشيه بر عروه الوثقى علامه يزدى.

معظم له داراى اجازات عديده از مراجع بزرگ چون: 1- آيت الله العظمى اصفهانى 2- آيه الله الكبرى آقا ضياءالدين عراقى 3- مرحوم آيه الله السيد محمد نجف آبادى 4- آيه الله حاج شيخ محمد حسين فشاركى ميباشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اردلاني، غفار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: كالبدشناسى دامپزشكى، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: اروميه.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى كالبدشناسى دامپزشكى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده دامپزشكى دانشگاه اروميه.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى دستگاه ادرارى و تناسلى گاو نر و گوارش نشخوار كنندگان، كالبدشناسى جفت گاوميش آذربايجانى، استاد راهنماى 10 پايان نامه كارشناسى ارشد و 3 پايان نامه دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كالبدشناسى دستگاه گوارش گاو نر.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 7، تعداد مقالات به زبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

كالبدشناسى دامپزشكى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اردوبادي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1333 -1274 ق)، فقيه، اصولى و متكلم. در تبريز متولد شد. در چهار سالگى همراه پدر به نجف رفت، و در آنجا شروع به تحصيل علم و كمال كرد. وى نزد ملامحمد ايروانى و ملاعلى نهاوندى و شيخ محمد حسين كاظمى درس خواند و از محضر فاضل اردكانى و ميرزاى شيرازى بهره مند شد. او از شيخ محمد طه نجف اجازه روايت و از فاضل شربيانى و شيخ زين العابدين و شيخ لطف اللَّه مازندرانى و ميرزاى شيرازى اجازه ى اجتهاد گرفت. پس از رسيدن به مقامات عاليه به تبريز بازگشت و به تدريس و نشر احكام در آن ديار مشغول شد و از مراجع تقليد آن سامان گشت. مجددا به نجف رفت و در آن شهر زيست و به تدريس مشغول شد. تا اينكه در راه سفر به خراسان در همدان درگذشت. و پس از چند سال جنازه اش به نجف منتقل شد. در «اعيان الشيعه» پنجاه و دو اثر به وى نسبت داده شده است. از آثار وى:

« القبسات فى اصول الدين»؛ «مناهج اليقين فى الرد على النصارى»؛ «الشهاب المبين فى اعجاز القرآن»؛ «اصول الدين»؛ «الدّرة البيضاء»؛ «النجم الثاقب فى نفائس المناقب»؛ رساله اى در «احتكار»؛ رساله اى در «اوزان و مقادير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (411 -410 /2)، الذريعه (187 /15 ،93 /8 -182 /2)، ريحانه (205 -204 /1)، الكنى و الالقاب (21 /2)، معجم المؤلفين (116 /8).

اردوبادي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1380 -1312 ق)، محدث، اديب و شاعر. در تبريز متولد شد. در حدود 14 سالگى به همراه پدر به نجف رفت و ادبيات را از افاضل آن شهر فراگرفت و پس از آن در حوزه ى درس استدلالى پدر خود حاضر شد. پس از فوت پدر، در حوزه ى درس ميرزا على آقا شيرازى، شريعت اصفهانى، حاج شيخ محمدحسين اصفهانى حاضر شد و بيش از همه از محضر نابغه ى عصر، آقا شيخ جواد بلاغى بهره برد. وى از مشايخ بسيارى كه شمار آنها به بيش از سى تن مى رسد روايت كرده است. اردوبارى به دو زبان فارسى و عربى شعر مى سرود و مضمون بيشتر اشعار عربى وى در منقبت اهل بيت و مقاصد و امور دينى بود. از آثار وى: «الانوار الساطعة» فى نسمية حجةاللَّه القاطعة»؛ «سبك النضار فى شرح حال المختار»؛ «منظومه اى در وقايع روز عاشورا»؛ منظومه اى در استقبال «الفيه ى» ميرزا محمدتقى نير تبريزى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (438 /9)، الذريعه (428 /2)، ريحانه (205 /1)، الكنى و الالقاب (21 -20 /2).

اردهالي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى پوستى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصصى بيماريهاى پوست از دانشگاه تهران در سال 1344 و گذراندن دوره فوق تخصصى پوست در دانشگاه لندن.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده پزشكى علوم پزشكى تهران در سال 1344، دانشيار در سال 1353 و ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه تهران در سال 1356.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق در زمينه هاى بيماريهاى پوستى و آميزشى و استاد راهنماى پايان نامه هاى متعدد دكتراى پزشكى عمومى و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به

زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى پوستى بومى ايران، بيماريهاى آميزشى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 1، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى پوستى و آميزشى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ارسنجاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم بن العلامة آقا سيد محمدرضا فقيه ارسنجانى از مشاهير دانشمند معاصر شيراز است.

آنجناب در سال 1318 ق در ارسنجان فارس متولد شده و پس از رشد و خواندن مقدمات در محل خود در سال 1333 ق به شيراز آمده و مدت سه سال در مدرسه حكيم شيراز تحصيل نمود.

و در سال 1336 ق مهاجرت به نجف اشرف و از درس و بحث مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى و آيت اللَّه اصطهباناتى و آيت اللَّه ميرزا محمود شيرازى استفاده و تكميل سطوح نموده و پس از آن مدت شش سال از درس خارج مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى با معيت آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله استفاده نمود.

در سال 1342 ق پس از تبعيد حضرات آيات عظام نجف به قم با مصاحبت آيت اللَّه مرعشى نجفى مذكور عزيمت به قم نموده و در اين شهر ايمانى و علمى از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على يثربى كاشانى استفاده و ضمناً تدريس سطوح عالى فقه و اصول نموده و در اواخر عمر مرحوم آيت اللَّه حايرى به شيراز مراجعت و در مسجد شيخ على خان و مسجد جامع وكيل اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تدريس فقه و اصول نموده و در حال حاضر كه هفتاد و شش سال از سن مباركش مى گذرد در شيراز به

خدمات مذكوره اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ارسنجاني، علي عسكر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1302 ق)، اديب، عارف، خطاط، نقاش و شاعر. از اهالى قصبه ى ارسنجان شيراز و مردى درويش مسلك بود كه به ملااحمد ارسنجانى دست ارادت داده بود. از علوم رسمى و كمالات بهره داشت و خط نسخ را خوب مى نوشت و در نقاشى و چهره سازى نيز دست داشت. وى در زادگاه خود بدرود حيات گفت. از آثار او: دعاى صباح، جانمازى، دو صفحه ى اول مذهّب عالى نسخ و آخر رقاع كتابت خوش. ترجمه ى نستعليق كتابت خفى عالى، حواشى شكسته خفى خوش، با رقم: «على عسكر الارسنجانى الشيرازى 1292»؛ قرآن جلد روغنى، به خط نسخ و آخر رقاع كتابت خفى عالى، با رقم: «على عسكر بن محمد شفيع الارسنجانى سنه 1253»؛ يك قطعه نسخ و رقاع كتابت عالى، با رقم: «وانا العبد الاقل على عسكر الارسنجانى 1281».[1]

على عسكر ارسنجانى مشهور به ميرزا آقا در هنر خطاطى و شعر از نوابغ بود. على عسكر در شعر «الحان» تخلص مى كرده است. قطعات بسيارى از مرحوم ميرزا آقا به جاى مانده است كه از ذوق و ابتكار وى حكايت مى كند.

على عسكر در اوان جوانى چنان در هنر خط و نقاشى درخشيد كه شهرت جهانى يافت و از طرف دولت هندوستان به آن كشور دعوت شد. سپس از آن كشور بازگشت و در شيراز بدرود حيات گفت و در حرم مطهر امامزاده سيد حاج غريب شيراز مدفون گرديد.

دعاى صباح، جانمازى، دو صفحه ى اول مذهب عالى نسخ و آخر رقاع كتابت خوش. ترجمه ى نستعليق كتابت خفى عالى، حواشى شكسته خفى خوش با رقم:

«كتبه فى شهر ربيع الاول سنة اثنى و تسعين و

مأتين بعد الالف من الهجرة على عسكر الارسنجانى الشيرازى» «1292» در مجموعه ى آقاى سلطان القرائى.

- قرآن جلد روغنى رقم «يا اميرالمؤمنين» نسخ و آخر رقاع كتابت خى عالى با رفم: «حسب الخواهش... ميرزا عابد مستوفى شيرازى له الاعز... ميرزا محمدرضا من شهور سنة ثلث و خمسين و مأتين بعد الاف من الهجرة... سمت اختتام پذيرفت. و انا العبد الاثم الخاطى الجانى العاصى الفانى على عسكر ابن محمد شفيع الارسنجانى سنة 1253».

- يك قطعه نسخ و رقاع كتابت عالى با رقم: «كتبه فى شهر ذى القعدةالحرام سنة احدى و ثمان و مأتين بعد الف من الهجرة النبوية المصطفوية و انا العبد الاقل على عسكر الارسنجانى 1281» در مجموعه ى بيانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (249 -248)، احوال و آثار خوشنويسان (1121 -1120 /4)، حديقة الشعراء (20 /1)، ريحانه (106 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (707 /3)، فارسنامه ى ناصرى (1251 /2).

ارشاد، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتبي ارشاد

محل تولد : گرگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مجتبي ارشاد فرزند امين در سال 1344 در گرگان متولد شدم و در سال 1362 تحصيلات حوزوي خود را در مدرسه امام خميني (ره) گرگان شروع نمودم.

تا سال 1370 در گرگان به تحصيل پرداختم. اين دروس تا اواسط رسائل و مكاسب ادامه داشت و همزمان براي امتحان به قم و در امتحانات مركز مديريت شركت مي نمودم. در سال 1368 تمام امتحانات شرح لمعه را به پايان بردم و در مراحل بعدي امتحان مي دادم.

در هنگامي كه در گرگان بودم دروس ادبيات و منطق را مكرراً تدريس مي نمودم و در اداره آن مدرسه همكاري مي

كردم. در مهرماه سال 70 به قم منتقل شدم و ادامه رسائل و مكاسب و همچنين شروع كفايه را تا سال 1372 ادامه دادم. در مهر سال 1372 دروس خارج فقه و اصول را نزد مراجع عظام شروع كردم كه عمدتاً از محضر حضرت آيت الله تبريزي، فاضل لنكراني و وحيد خراساني بود و هم اكنون از محضر فقه آيت الله وحيد استفاده مي كنم.

در مهر سال 1372 دروس تخصصي كلام را آغاز نمودم و در خرداد سال 1376 به پايان برده ام كه اكنون با اتمام نوشتن رساله آن در نوبت دفاع از آن هستم.

پس از اتمام دروس تخصصي در موسسه دايرة المعارف فقه اسلامي به مدت چهار سال در بخش موسوعه و بخش فرهنگ فقه همكاري داشتم و همزمان در چند واحد دانشگاه آزاد اسلامي به تدريس دروس معارف اسلامي و همچنين دروس تخصصي فقهي مشغول مي باشم كه تاكنون ادامه دارد. از ديگر فعاليت فرهنگي اينجانب همكاري با موسسه ميرداماد در شهرستان گرگان بوده كه در قسمت پاسخ به سوالات از سال 1382 آغاز شد و به صورت مكتوب چاپ شده است.

ارشادي نيا، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق ارشادي نيا

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد صادق ارشادي نيا در سال 1342هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان سبزوار ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1356 كه سالهاي خفقان و ترس از

رژيم شاهنشاهي بر كشور حاكم بود ايشان بدون هيچگونه ترس و واهمه اي وارد حوزه علميه مشهد گرديد.

پس از ورود به مشهد مقدس ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا (ع ) از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار همچون مرحوم آيت الله فلسفي، آيت الله مرتضوي و... بهره ها برد. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1367 به حلقه دروس خارج راه يافت.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه اسلامي در مقطع دكترا در سال1381 از دانشگاه امام صادق عليه السلام تهران فارغ التحصيل گرديد. و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان "نقد و بررسي نظريه تفكيك" دفاع كرد. ايشان ضمن تبليغ به تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي، دانشگاه فردوسي، و... مشغول است.

لازم به ذكر است كه نامبرده به مدت سه سال رياست دانشگاه آزاد واحد سبزوار را به عهده داشته است. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به كلاس و درس و قلم و كتاب و تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه كتاب هاي "كتاب نقد و بررسي نظريه تفكيك" و "از مدرسه معارف تا انجمن حجتيه و مكتب تفكيك" و... از جمله آثار ايشان است.

ارغياني اسفنجي نيشابوري، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(315 -223 ق)، حافظ و محدث. وى از اسحاق بن شاهين و عبداللَّه بن محمد زهرى و اسحاق كوسج و يونس بن عبدالاعلى و محمد بن بشّار و عبدالجبار بن علاء و ابراهيم بن سعيد جوهرى و ديگران حديث شنيد

و به گفته ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى در طلب حديث سفرها كرد و بر اساس صدق و راستى ذخيره ها اندوخت. ابن خزيمه و ابوحامد شرقى و ابوعلى نيشابورى و زاهر بن احمد سرخسى و ابواحمد حاكم و محمد بن يعقوب بن اخرم و ديگران از او حديث شنيدند. او در زمينه علم و عمل مبرّز بود و تصانيف بزرگى به وجود آورد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (426 -422 /14)، معجم المؤلفين (22 /12)، معجم طبقات الحفاظ (168)، الوافى بالوفيات (30 /5).

ارغياني، ابوالفتح سهل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(499 -426 ق)، فقيه شافعى. اصل وى از ارغيان نيشابور بود. براى تحصيل به مرو رفت و در نزد شيخ ابوعلى حسين بن شعيب سنجى و قاضى حسين بن محمد مرورودى به فراگيرى فقه و دانش پرداخت. سپس به نيشابور بازگشت و اصول فقه را نزد امام الحرمين ابوالمعالى جوينى فراگرفت و آنگاه به ارغيان آمد و چندين سال عهده دار قضاى آن ناحيه بود. پس از مدتى به زيارت خانه ى خدا رفت و در ضمن سفر، در حجاز و عراق و جبال بسيارى از مشايخ را زيارت كرد و از آنان حديث شنيد. وى از ابوبكر بيهقى و ناصر مروزى و عبدالغافر فارسى صاحب «مجمع الغرائب» حديث شنيده است. در راه بازگشت به نيشابور به خدمت شيخ حسن سمنانى رسيد و تحت تأثير سخنان وى ترك مناظره كرد و در اواخر عمر از كارهاى جارى دست شست و به زد و تصوف گرايش پيدا كرد و از مال خود سرائى محقر براى صوفيان بنا كرد و پايان عمر را به عبادت و تأليف گذرانيد. از آثار وى: «الفتاوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :الاعلام (209 /3)، روضات الجنات (94 -93 /4)، ريحانه (107 /1)، لغت نامه (ذيل/ سهل)، معجم البلدان (183 /1)، معجم المؤلفين (283 /4)، نامه ى دانشوران (419 -418 /4)، وفيات الاعيان (434 -433 /2)، هدية العارفين (413 /1).

ارفع، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد كاظم ارفع ، فرزند سيد ناصر الدين ارفع ، در سال 1323 در تهران به دنيا آمد . دوران تحصيلي دبيرستان را ناتمام رها كرد و به تشويق پدر و شوق خود ، روي به آموزش حوزوي آورد . او در حوزه ي علميه اي در تهران ( خيابان ري ، بازارچه ي نايب السلطنه ) به درس و بحث طلبگي اشتغال يافت . پس از چهار سال طلبگي در آن مدرسه ي علوم اسلامي كه برجسته ترين استادش حاج آقا مجتهدي بود ، در سال 1342 به حوزه ي علميه ي قم مهاجرت كرد . استادان بزرگ او در اين حوزه عبارت بودند از: آيت الله فاضل لنكراني ، مرحوم آيت الله سلطاني ، آيت الله نوري همداني و مرحوم دكتر مفتح .

پس از درگذشت پدر گرانمايه اش ، ناچار شد براي سرپرستي خانواده ، از قم به تهران بازگردد و باز همچنان به آموختن علوم و معارف اسلامي ، اين بار نزد استادان : آيت الله حاج ميزرا علي آقا فلسفه در مسجد لرزاده و آيت الله ميرزا باقر آشتياني در مدرسه ي مروي پرداخت . در عين حال ، چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامي ، به وعظ و تبليغ متعهدانه ي انقلابي روي آورد .

مترجم گرامي صاحب بيش از پنجاه كتاب اعم از تاليف و ترجمه است

و اغلب و بلكه همه ي آنها در زمينه ي علوم و معارف اسلامي و نشر و ترويج فرهنگ اهل بيت عصمت و طهارت ( عليهم السلام ) است . ايشان بر وفق سنتي مرضيه به ترجمه ي قرآن كريم و نهج البلاغه و صحيفه ي سجاديه توفيق يافته است .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

ارموي، سراج الدين، ابوالثنا محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(682 -594 ق)، فقيه، اصولى و متكلم شافعى. اصل وى از اروميه بود. در موصل تحصيل كرد و در دمشق ساكن شد و عهده دار قضا آنجا گرديد. سپس به آسياى صغير رفت و در قونيه مقيم شد و در همان جا درگذشت. معروفترين اثرش كتاب «مطالع الانوار» در منطق و كلام است، شرحهاى متعدد بر آن نوشته شده كه مشهورترين آنها كتاب «لوامع الاسرار فى شرح مطالع الانوار» قطب الدين رازى است كه به «شرح مطالع» معروف و از كتابهاى رايج تعليمى است. برخى ديگر از آثارش: «بيان الحق»؛ «المناهج»؛ «شرح الوجيز» غزالى، در فروع فقه شافعى؛ «تلخيص اربعين» يا «مختصر الاربعين»، «التحصيل» مختصر «المحصول» فخررازى در اصول فقه؛ «لطائف الحكمة»، در حكمت به زبان فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (42 -41 /8)، تاريخ ادبيات در ايران (244 -243 /3)، تاريخ نظم و نثر (151 -150)، روضات الجنات (108 /8)، ريحانه (108 /1)، كشف الظنون (2002 ،1846 ،1715 ،1615 ،1567 ،902 ،848 ،261 ،95 ،92 ،61)، الكنى و الالقاب (22 /2)، معجم المؤلفين (155 /12)، نام آوران فرهنگ (5 -4)، هدية العارفين (406 /2).

ازهر، حشمت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زنان و زايمان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه هايدبرگ آلمان در سال 1338 و گذرانيدن دوره تخصصى بيماريهاى زنان و زايمان دانشگاه برلين غربى آلمان در سال 1345.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه پزشكى دانشگاه تبريز تا سال 1349 و دانشيار در رشته زنان و زايمان در بيمارستان امام خمينى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى زنان و زايمان واستاد راهنماى بيش از 50 پايان نامه

دكترا و تخصصى

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

زنان، زايمان و مامائى هورمون در بيماريهاى زنان و زايمان و متد مختلف جلوگيرى از حاملگى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

زنان، زايمان و مامائى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ازهري هروي، ابومنصور محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(371 /370 -282 ق)، اديب، نحوى، لغوى، فقيه و محدث شافعى. در هرات به دنيا آمد. از شاگردان نفطويه و ابن السراج و ربيع بن سليمان بود و با زجاج و ابن الانبارى نيز ملاقات كرد و از محمد بن ابى جعفر مندرى و به يك واسطه از ابوالعباس ثعلب روايت مى كرد و از شاگردان وى بود. ابن دريد را درك كرده اما از وى روايت ننموده است. وى در فنون علم حديث نيز مهارت داشت. مدتى در عراق و جزيرةالعرب به جمع لغت مشغول بود. چندى هم به دست قرامطه باديه نشين اسير شد، و در آنجا بر اثر معاشرت با اعراب هوازن بسيارى از لغات و اصطلاحات حقيقى زبان عرب را فراگرفت. ابوعبيد هروى مولف «غريبين» و ابويعقوب قراب و حسين بن محمد باشانى و ديگران از شاگردان ازهرى هستند. ابومنصور در هرات درگذشت. از آثار وى: «تهذيب اللغة» در ده مجلد كه ابن منظور صاحب كتاب « لسان العرب» در مقدمه ى كتاب خود آن را از مهتمرين كتاب لغت شمرده است؛ «الادوات»؛ «تفسير اصلاح المنطق»؛ «تفسير الفاظ مختصر» مزنى؛ «تفسير السبع الطوال»؛ «التقريب فى التفسير»؛ «تفسير شعر ابى تّمام»؛ «شرح غرائب الفاظ مستعمل فقها» يا «الزاهر فى غرائب الالفاظ»؛ «معرفة الصبح»؛ «كتاب علل القراءات»؛ «تفسير

القرآن»؛ «معانى شواهد غريب الحديث»؛ «ردّ على الليث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (202 /6)، ايضاح المكنون (608 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (354 /1)، روضات الجنات (322 -320 /7)، ريحانه (113 -112 /1)، سرآمدان فرهنگ (138 /1)، سير النبلاء (317 -315 /16)، كشف الظنون (1636 ،1414 ،1207 ،117 ،515 ،465 ،448 ،289 ،108 ،31)، الكنى و الالقاب (25 -24 /2)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 370 ،282)، معجم الادباء (167 -164 /17)، معجم المؤلفين (231 -230 /8)، الوافى بالوفيات (46 -45 /2)، وفيات الاعيان (336 -334 /4)، هدية العارفين (49 /1).

اژه اي، علي اكبر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در نيمه دوم قرن دوازدهم هجري ستاره اي در آسمان علمِ و فقاهت تشيع درخشيد كه تلألو درخشش آن تا ابد روشنگر راه مشتاقان علم و حقيقت خواهد بود و او كسي نيست جزملا علي اكبر اژه اي از چهره هاي درخشان علمي و فرهنگي اصفهان در قرن سيزدهم هجري، وي در روستاي اژه از توابع رويدشت در دامان خانواده اي اهل فضل و تقوي پاي به عرصه گيتي نهاد و پرورش يافت.

نياكانش همه از علما و بزرگان عرصه علم و فقاهت بوده اند. ملا علي اكبر مرحوم محمد شريف بن شمس الدين محمد مشهور به مولانا شريفا (آقاي شريفاي اژه اي اصفهاني) از علماي صاحب نام عصر صفوي بود كه شاگردي شيخ بهايي را نموده و از استادان عالم و محقق بزرگ شيعه مرحوم ملا محمد باقر مجلسي به شمار مي رفت و به سال 1087ق درگذشت و در رويدشت به خاك سپرده شد اينك مزارش زيارتگاه اهل دل است. همچنين آخوند ملا اكبر از نوادگان دختري علامه فاضل اصفهاني

(فاضل هندي) به شمار مي رود. آخوند ملا علي اكبر قدم در راه نيكان گذاشت و براي كسب معرفت به اصفهان آمد و از محضر بزرگاني همچون ميرزا ابوالقاسم مدرس خاتون آبادي از چهره هاي درخشان و مدرسين برجسته مدرس چهارباغ و آقا محمد بيدآبادي عالم و فاضل متأله و عارف برجسته قرن دوازدهم بهره مند شد و خود چشمة خودشان علم و حكمت گرديد و به مقام اجتهاد نائل آمد در زمينه هاي فقه، اصول و حكمت جامع علوم گرديد. وي از جمله علماي اصولي است كه با عقايد شيخ احمد احسائي زعيم فرقة شيخيه و ميرزا محمد اخباري سخت مخالف بود و در رد عقايد آنها رسالاتي نوشت. از جمله اين رديه ها: رساله اي در رد پادري نصراني كه شبهاتي به دين اسلام وارد آورده است و رديّه بر برخي رسائل شيخ احمد احسايي ورديّه اي بر حاج ميرزا محمد اخباري كه منكر اساس اجتهاد در احكام شرعي بوده است.

وي داراي شخصيتي با ويژگيهاي بارز اخلاقي بود و صاحب روضات او را فقيهي متكلم و واعظي متبحر عنوان مي كند و از فصاحت و بلاغت، زهد و تقوي و مقام بلند عرفاني اش بسيار ياد مي كند. مرحوم عبدالكريم گزي هم در بيان شخصيت او مي نويسد: « اين بزرگوار از اهل زهد و تقوي و رياضات شاقّه و قناعت و تهجّد و نماز شب و حالت خوش بوده....»

ملا علي اكبر اژه اي كلامي دلنشين داشت و مواعظ و نصايحش كه با حلاوت خاص بيان شده دل را جلا مي دهد:« اگركسي ديده بگشايد و ساعتي سر برگريبان

تفكر فرو برد ودر احوال خود تفكر نمايد خواهد يافت كه اين عمر مانند كشتي بر روي دريا در گذراست ومردم مسافرند. اول منزل گهواره و وقت تولد و آخر منزل لحد و قبر و وطن يا بهشت است يا جهنم»

اين عارف انديشمند اندوخته هاي علمي خود را در قالب كتب و رسالات متعددي براي آيندگان به يادگار گذارده و آثار ارزشمندي در علوم مختلف از وي به جا مانده است. از جمله :

- رساله نماز شب كه دربارة چگونگي نماز شب و آداب و ثواب آن بوده و به نوعي بيانگر شخصيت مؤلف است.

- رساله سير آسماني در معراج،- ارشاد الواعظين وانحاج الطالبين در اجتهاد و...

اين استاد فرزانه شاگردان بسياري تربيت نمود از جمله از آنها حاج ميرزا زين العابدين خوانساري پدر صاحب روضات ملا علي اكبر در محله جوباره سكونت داشت و در مسجد علي در محله هارونيه امامت جماعت را داشت و در همين مدرسه هم تدريس مي نمود . وي در كسوت فقر و درويشي روزگار مي گذرانيد در تهجد و شب زنده داري بسيار استوار بود.

سرانجام مرغ جان اين عالم رباني در يازدهم شوال 1232 ق از قفس خاكي تن رها شد و به افلاك پرگشود و پيكرش را در تخت فولاد در جوار قبر مرحوم ملا اسماعيل خواجويي به خاك سپردند.

اژه اي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1323، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فلسفه، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكترا در رشته فلسفه و منطق از ايران.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و

علوم انسانى دانشگاه اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فلسفه، منطق و فلسفه تحليلى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

منطق، فلسفه علوم، فلسفه معاصر.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 6، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

منطق، معنى شناسى، فلسفه هاى تحليلى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

استاد ولي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين استاد ولي در سال 1331 ، در تهران متولد گرديد. با به پايان بردن تحصيلات مقدماتي ، وارد دوره ي متوسطه دبيرستان شد ، و در سال 1348 هم زمان با تحصيل در دوره ي متوسطه ، شب ها پس از نماز مغرب و عشاء به مسجد مرحوم حاج ملا محمد جعفر معروف به حوزه ي علميه ي حضرت آقاي شيخ احمد مجتهدي تهراني مي رفت و به فراگيري علوم ادبي و ديني مي پرداخت ، او تا سطح لمعه را در آنجا فراگرفت. استاد ولي فراگيري علوم ديني را هم چنان پس از اين دوره ادامه داد و توانست در اين مدت محضر درس اساتيد بزرگي را درك نمايد. استادولي كار ترجمه و تصحيح را از سال 1354 نزد استاد غفاري آغاز نمود و در اين مدت آثار زيادي به چاپ رساند. تصحيح كتاب «الامالي» حسين استاد ولي ، در دوره دوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : الهيات و معارف اسلامي

والدين و انساب : پدر حسين استاد ولي ، مرحوم عباسعلي ، معروف به آقاي شيخ عباس از كسبه ي متدين و اهل تهران بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي

: حسين استاد ولي با به پايان بردن تحصيلات مقدماتي ، وارد دوره ي متوسطه دبيرستان شد ، و در سال 1348 هم زمان با تحصيل در دوره ي متوسطه ، شب ها پس از نماز مغرب و عشاء به مسجد مرحوم حاج ملا محمد جعفر معروف به حوزه ي علميه ي حضرت آقاي شيخ احمد مجتهدي تهراني مي رفت و به فراگيري علوم ادبي و ديني مي پرداخت ، او تا سطح لمعه را در آنجا فراگرفت. استاد ولي فراگيري علوم ديني را هم چنان پس از اين دوره ادامه داد و توانست در اين مدت محضر درس اساتيد بزرگي را درك نمايد.

استادان و مربيان : حسين استاد ولي از سال 1348 تا سال 1354 در محضر درس شيخ احمد مجتهدي تهراني حاضر گرديد. در سال 1354 در اثر علاقه ي وافر به علم حديث ( با توسل به ذيل عنايت شيخ صدوق ) محضر درس ميرزا علي اكبر غفاري را درك نمود. و در فاصله ي سال هاي 48 تا 57 همزمان با تحصيل در مدرسه ي آقا ، در محضر درس حاج سيدهاشم حسيني حاضر گرديد. استاد ولي همچنين در سال 1362 به حوزه ي درس آيت الله حاج سيخ محمدتقي شريعتمداري راه يافت و شرح لمعه و بخشي از مكاسب شيخ و چندي نيز خارج المدارك آيت الله حاج سيد احمد خوانساري را نزد اين استاد فراگرفت.

هم دوره اي ها و همكاران : حسين استاد ولي در سال 1345 با دانشمند گرانمايه آقاي ميرزا علي اكبر غفاري آشنا شد كه ثمرۀ اين آشنايي فراگيري روش تصحيح فني متون اسلامي از آقاي

غفاري بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حسين استادولي كار ترجمه و تصحيح را از سال 1354 نزد استاد غفاري آغاز نمود و در اين مدت آثار زيادي به چاپ رساند.

جوائز و نشانها : تصحيح كتاب «الامالي» حسين استاد ولي ، در دوره دوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اعراب گذاري كتابهاي توحيد صدوق، ثواب الاعمال، غيبت نعماني

2 الامالي

ويژگي اثر : تصحيح كتاب - برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره دوم كتاب سال-يكي از پايه هاي معارف اسلامي سخنان و سيره ائم? اطهار عليهم السلام است، ثقل اصغري كه پيامبر اكرم بارها و بارها در حيات خويش به تمسك و پيروي از آن فرمان داده بود. بدين سبب در طول دوران حيات ائم? اطهار محدثين شيعه با دقت و وسواس بي نظير خود به گردآوري و ضبط احاديث آن بزرگواران پرداختند و حاصل تلاش آنان مجموعه هاي روايي بود كه به آيندگان به ارث رسيد. علماي اسلامي كه پس از عصر ائمه و دوران غيبت كبري به سر مي بردند در استمرار اين سنت حسنه به نقل روايات ائمه عليهم السلام پرداختند. علاوه بر تأليف كتابهاي روايي، اين بزرگواران با تشكيل مجالس هفتگي و يا ماهانه به نقل حديث مي نشستند و شاگردان ايشان با كتابت اين احاديث مجموعه هايي را مي پرداختند كه در اصطلاح «امالي» ناميده مي شود. يكي از علمان بزرگ شيعي كه چنين مجالسي را

برپا مي داشت فخرالشيعه ابوعبدالله محمدبن النعمان العكبري الغدادي، معروف به شيخ مفيد (متوفي به سال 413 ه_.ق) مي باشد. شيخ مفيد از دانشمندان بزرگي است كه در فنون مختلف اسلامي تبحر فراواني داشته و در دفاع از حريم اهل بيت عليهم السلام با قدرت بي نظيري به بحث و مناظره مي پرداخته است. كتاب «الامالي» دربرگيرند? 42 جلس? نقل روايت است كه اولين آن در ماه مبارك رمضان سال 404 هجري و آخرين آن در روز شنبه 27 ماه مبارك رمضان سال 411 هجري برگزار شده است و در مجموع حاوي 387 حديث در مسائل مختلف مي باشد. در تصحيح كتاب، مصحح محترم با مراجعه به نسخ مختلف و نيز افزودن تعاليق مفيد، در مجموع كار ارزنده اي را به انجام رسانده كه سبب احياي مجدد اين كتاب شده است. فهارس تفصيلي اعلام، بيوتات قبايل و اماكن نيز به اين كتاب ارزش افزونتري بخشيده است

3 الامام علي بن ابي طالب (ع)

4 الامام مهدي

ويژگي اثر : ترجمه

5 امالي مفيد

6 بحرالمعارف

7 ترجمه مستقلي از قرآن كريم

8 دعاهاي مفتاح الفلاح

9 علم اليقين

10 قصه هاي طاقديس

11 قصه هاي عارفان

منابع زندگينامه : 1www.ketabesal.ir2دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي ، به كوشش: بهاءالدين خرمشاهي ، تهران: انتشارات دوستان و ناهيد،

ص 196

استادي مقدم، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا استادي مقدم

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1316/1/1

زندگينامه علمي

آية الله رضا استادي مقدم (تهراني ) در سال 1316 در تهران در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد. پدرش مرحوم حاج خداداد كه در سال 1372 دار فاني را وداع گفت ، مردي متدين و اهل خير بود كه هماره فرزند خود را در مسائل معنوي و مادي كمك مي كرد. او در قبرستان وادي السلام قم در مقبره اي كه خود تهيه كرده بود، مدفون است .

آية الله استادي در سن هفت سالگي به دبستان رفت و در دوازده سالگي تحصيلات دوره ابتدايي را به پايان رساند. پس از آن تا شانزده سالگي به كار و كسب مشغول بود. در شانزده سالگي به وساطت دو نفر از مؤمنان ، به مسجد امين الدوله بازار تهران و مدرسه علميه مروي رفت و تحصيل علوم ديني را آغاز كرد. حدود چهار سال از عمر طلبگي خود را در تهران سپري كرد و سپس به حوزه علميه قم شرفياب شد و در دروس دوره سطح شركت مي كرد. سپس حدود ده سال در دروس خارج فقه و اصول شركت كرد و از محضر استادان برجسته روزگار خود بهره برد. او دو بار به عتبات عاليات مشرف شده بود كه نخستين بار آن در دوران كودكي و بار دوم در دوران تحصيل بود و چند ماه به طول انجاميد كه در طي اين چند ماه در درس خارج برخي از استادان آن ديار نيز حاضر شد.

آية الله استادي در طي اين سالها، شوق فراواني به گردآوري كتب و مطالعه آنها داشت كه اين مسأله ، بعدها در

شكل گيري روحيه پژوهشگري او تأثير بسزايي داشت . همچنين در اين سالها در درس اخلاق استادان حوزه علميه تهران و قم حاضر مي شد.

آية الله رضا استادي در سالهاي تحصيل خود، محضر استادان بسياري را درك كرد. او در حدود چهار سال در تهران ، از محضر آقايان حاج شيخ عبدالكريم حق شناس امام جماعت مسجد امين الدوله ، حاج شيخ احمد مجتهدي امام جماعت مسجد حاج ملاجعفر، مرحوم حاج شيخ هادي مقدس واعظ ، مرحوم حاج ميرزا عبدالعلي تهراني امام جماعت مسجد بزازهاي تهران و... استفاده كرد. در قم نيز در چند سالي كه دروس دوره سطح را مي خواند به درس آية الله ستوده ، آية الله ميرزا حسين نوري ، آية الله خزعلي ، آية الله محمدي شاه آبادي ، آية الله جعفر سبحاني ، آية الله منتظري ، آية الله مكارم شيرازي ، آية الله سلطاني بروجردي ، آية الله آذري قمي رفت و از درس ايشان بهره برد.

در ضمن در درس اخلاق و توسل مرحوم آية الله حاج شيخ عباس طهراني و مرحوم حاج آقا حسين فاطمي شركت كرد. با پايان يافتن دوره سطح نيز به دروس خارج آيات عظام مرحوم سيد حسن فريد اراكي، مرحوم سيد محمد محقق داماد يزدي ، مرحوم سيد محمدرضا گلپايگاني ، مرحوم سيد كاظم شريعتمداري، مرحوم حاج شيخ محمد علي اراكي و آية الله حاج سيد موسي شبيري زنجاني رفت و در چند ماهي كه در نجف حضور داشت ، در درس خارج امام خميني (ره )، آية الله العظمي خويي (ره ) و شهيد سيد محمد باقر صدر (ره ) شركت جست . او در سالهاي تحصيل خود كه نزديك به بيست سال بود، با برخي از فضلا و بيش از همه با آية الله سيد محسن خرازي درسها را مباحثه مي نموده است و در طي اين سالها، خود

از تدريس دروسي كه خوانده بود، غافل نماند. ايشان از باب تيمّن و تبرك از مرحوم آية الله سيد مصطفي صفايي خوانساري و مرحوم آية الله شيخ محمد تقي تستري (مؤلف قاموس الرجال ) و آية الله نجومي اجازه روايت دريافت كرد.

آقاي استادي تا به امروز فعاليتهاي فرهنگي بسياري را به عالم اسلام تقديم داشته است . او در طول سالهاي متمادي به تدريس كتابهاي شرح لمعه ، اصول فقه ، مكاسب ، رسائل ، كفايه ، و نيز اصول عقايد و تفسير پرداخته و از اين رهگذر، شاگردان بسياري را پرورانده است .

از آغازين سالهاي تحصيل ، به امر تبليغ اهتمام داشته و به نقاط گوناگوني رفته و مردم آنجا را ارشاد نموده است . همچنين در برخي سمينارها و همايشهاي علمي ، مانند كنگره شيخ انصاري ، شيخ فضل الله نوري ، رشيدالدين ميبدي ، سيد حسن مدرس ، ميرزاكوچك خان ، سيد شرف الدين و كنگره امام رضا (ع ) و نيز همايش اقتصاد اسلامي به ايراد سخن پرداخته است . از كارهاي مهم ايشان در اين عرصه تهيه ، تنظيم و چاپ آثار سه كنگره عظيم شيخ مفيد، مقدس اردبيلي و آقاحسين خوانساري است كه حدود 5 سال ، بيشتر اوقات ايشان را به خود مصروف داشته است . پس از آن نيز تنظيم آثار كنگره فاضلين نراقي و نخبگان گلپايگان و چاپ آن به عهده ايشان بوده است .

آية الله استادي سه سال مدير حوزه علميه قم و پنج سال سرپرست كتابخانه مسجداعظم بود و چند سال است كه عضو شوراي عالي حوزه علميه قم مي باشد. او حدود شش سال از اعضاي هيأت امناي دائرة المعارف اسلامي ، سه سال از اعضاي مشاوران كتابخانه آستان قدس رضوي بود و حدود سي سال است كه به همراه آية الله خرازي ،

در هيأت مديرة مؤسسة در راه حق مي باشد. وي از سال 1350 تاكنون در كنار درس ، به تأليف ، تصحيح و ترجمه نيز اشتغال داشته است .

آية الله استادي تاكنون حدود 150 مقاله نگاشته كه پس از چاپ در مجلاّت به صورت كتابهايي با نام هاي مختلف تجديد چاپ شده كه در بخش تأليفات ايشان ياد شد. وي كتب بسياري را تصحيح نموده است كه از جمله مي توان الكافي في الفقه ، تقريب المعارف ، نفس المهموم ، دو جلد از جواهر الكلام ، المسلك محقق حلّي ، 9 رساله از محقق حلّي ، منهج الرشاد، هفده رساله فارسي ، چهارده رساله عربي ، سي رساله مرحوم آقاميرزا احمد آشتياني را نام برد.

همچنين وي بر چاپ كتب بسياري نظارت داشته است كه از جمله آنها به ميزان الطالب ، چهارده جلد از تفسير نور، التوازن الاسلامي ، الحكومت الاسلاميه في روايات الشيعه و چند جلد از تأليفات آية الله العظمي اراكي را مي توان اشاره كرد.

آيت الله استادي در پيش از انقلاب ، دوشادوش مردم به مبارزه براي سرنگوني رژيم شاه پرداخت و پس از انقلاب به عضويت جامعه مدرسين حوزه علميه قم درآمد. وي همواره به تبعيت از راه امام خميني (ره ) و حمايت از رهبري مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي تأكيد داشته و هماره دستاوردهاي انقلاب را كه همانا حاصل خون هزاران شهيد بوده ، پاس مي داشته است .

استادي مقدم، كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كاظم استادي مقدم

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/5/5

استادي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا استادى يكى از ستارگان درخشان حوزه علميه قم است. كه در سال 1316 شمسى در تهران به دنيا آمده و در دامان والدشان حاج خداداد استادى كه از مردان نيك و خير تهران است پرورش يافته و پس از خواندن دروس ابتدائى به تحصيل علوم دينى پرداخته و در خدمت حاج شيخ عبدالكريم حقشناسى و حاج شيخ احمد مجتهدى و حاج شيخ هادى مقدس واعظ و مرحوم حاج ميرزا عبدالعلى تهرانى و ديگران مقدمات و سطوح را خوانده و سپس عزيمت به قم نموده و سطوح وسطحى و نهائى را از اساتيد بزرگ آيات حوزه چون حاج شيخ محمدتقى ستوده و حاج ميرزا حسين نورى و حاج شيخ ابوالقاسم خزعلى و حاج ميرزا محمدشاه آبادى و حاج شيخ جعفر سبحانى و آقاى منتظرى و حاج آقاى مكارم و آقاى آذرى و حاج سيد محمدباقر سلطانى و جوادى آملى استفاده نموده سپس حدود 12 سال از دروس خارج فقه و اصول آقايان مراجع و اساتيد بزرگ چون حاج آقا حسن فريد محسنى اراكى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و حاج شيخ محمدعلى اراكى و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم تبريزى و حاج آقا موسى شبيرى زنجانى استفاده كرده و در خلال اين سالها عزيمت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات آنجا چون آيت اللَّه خوئى و آيت اللَّه خمينى و آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر صدر شهيد استفاده نموده و در طول بيست سال غالبا شريك بحث آيت اللَّه سيد محسن خرازى بوده.

آقاى استادى در خلال

تحصيل اشتغال به تدريس سطوح فقه و اصول شرح لمعه و اصول مظفر و رسائل و مكاسب و كفايه و اصول عقايد داشته و دارند.

آثار و تأليفات استادى

آقاى استادى در طول پانزده سال است كه در كنار تدريس اشتغال به تأليف و تصنيف و ترجمه و تصحيح دارند و از خود آثار به جاى گذارده كه اغلب به طبع رسيده است و آنها از اين قرار است:

1- فهرست كتابهاى خطى كتابخانه مدرسه فيضيه قم در دو مجلد كه به چاپ رسيده است- چاپ قم.

2- فهرست كتابهاى خطى كتابخانه عمومى آيت اللَّه گلپايگانى جلد دوم و سوم.

3- فهرست كتب خطى مدرسه حجتيه.

4- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه مسجد جامع چهل ستون تهران.

5- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه حسينيه شوشتريهاى نجف اشرف ج 12 -11.

6- فهرست صد و شصت نسخه خطى چاپ قم.

7- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه آيت اللَّه حجت (ره).

8- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه طبسى حايرى.

9- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه حاج شيخ على خونسارى.

10- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه مسجد اعظم.

11- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه آيت اللَّه زنجانى.

12- كتابنامه نهج البلاغه چاپ بنياد نهج البلاغه.

13- كتابنامه امام صادق عليه السلام چاپ موسسه راه حق قم.

14- كتابنامه امام حسين عليه السلام.

15- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه سيد مهدى روحانى.

16- اصول دين براى همه چاپ دارالفكر.

17- شورى در قرآن و حديث.

18- مدارك نهج البلاغه.

19- تحقيق در يك مسئله فقهى.

20- بررسى قسمتى از كتاب شهيد جاويد.

21- خاتميت از ديدگاه عقل و قرآن و حديث.

22- شفاعت در قرآن و حديث.

23- چهل داستان چاپ كتابفروشى علامه.

24- تحقيق درباره دعاء ندبه.

25- توضيحى در پيرامون آيه خمس.

26- امامت در چند درس.

27- تحقيق در پيرامون فقه الرضا و چندين مقاله و جزوه هاى ديگر كه به طبع

رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

استپانيان، سروژ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم سروژ استپانيان در آذرماه 1308 در شهر باكو به دنيا آمد.وي از فرهيختگان معاصر ايران بود . او درزمينه ترجمه آثار روسي تبحر داشت . وي آثار بسياري ارا ززبان روسي ترجمه كرده است . سروژ فارسي را خوب و روان مي نوشت و به زبان فرانسه و انگليسي هم تسلط داشت . كتاب"مجموعه آثار چخوف"ترجمه ،ايشان ، در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

والدين و انساب : سروژ استپانيان در خانواده اي ارمني و از مادري روس تبار به دنيا آمد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سروژ استپانيان ده ساله بود كه با خانواده اش به ايران كوچ كرد و در شهر رشت مقيم شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سروژ استپانيان تحصيلات ابتدايي و متوسطه را دررشت سپري كرد .

همسر و فرزندان : از سروژ استپانيان يك پسرو يك دختر به جامانده است كه دخترش دبيررياضي و پسرش دكتر دارو ساز مي باشد .

وقايع ميانسالي : سروژ استپانيان دراين دوران به ترجمه روي آورد . وي همچنين بانشريه ها نيز همكاري مي كرد .

زمان و علت فوت : سروژ استپانيان براثر ابتلاء به بيماري سرطان فوت كرد .

فعاليتهاي آموزشي : سروژ استپانيان از سال 1341 فعاليتهاي فرهنگي خود را با ترجم? داستانهايي از نويسندگان روس يا روسي نويس در «كتاب هفته» آغاز كرد كه اخيراً آنها را در مجموعه اي با عنوان «فيل در پرونده» براي انتشار آماده ساخت. كتابهاي

«زندگي درگور» اثر ستراتيس مي ري ويليس، «سراب» و رمان سه جلدي «گذر از رنجها» اثر الكسي تولستوي و «ماجراهاي حيرت انگيز بارون مونهاورن» اثر بورگ آثار ديگري بودند كه وي به ترجم? آنها پرداخت. مرحوم استپانيان سپس به چخوف روي آورد و گزينه اي از داستانهاي كوتاه او را در سه جلد و نمايشنامه هايش را در دو جلد ترجمه كرد. اخيراً جزير? ساخالين و چند داستان كوتاه ديگر از همين نويسنده نيز بر آنها افزوده شده، چنانكه چاپ بعدي آثار چخوف مشتمل بر هفت جلد خواهد بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سروژ استپانيان درنظر داشت كه آثار نثر پوشكين ، نويسنده روسي ، را به فارسي ترجمه كند و آن را براي مراسم دويستمين سالگرد تولد پوشكين حاضر كند كه اجل مهلت نداد .

جوائز و نشانها : درپانزدهمين دوره معرفي كتاب سال جمهوري اسلامي ايران(از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي) درده فجر 1376 درحوزه ادبيات ، يكي از آثاري كه به عنوان اثر ممتاز معرفي شد، مجموعه آثار چخوف ، ترجمه سروژاستپانيان بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجمه بچه هاي آربات

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف ريباكف است

2 ترجمه جزيره ساخاري

3 ترجمه داستانهاي چخوف

4 ترجمه زندگي درگور

ويژگي اثر : اثر ستراتيس مي ري ويليس

5 ترجمه سراب

ويژگي اثر : اين اثر تاليف تولستوي است

6 ترجمه فيل درپرونده

7 ترجمه كتاب شطرنج

8 ترجمه گذر از رنجها

ويژگي اثر : اين كتاب سه جلد بوده و تاليف الكسي تولستوي مي باشد كه به جريان انقلاب اكتبر و جنگهاي داخلي شورروي سابق مي پردازد .

9 ترجمه ماجراي حيرت انگيز بارون مونها وزن

ويژگي اثر : اين كتاب اثر بورگ مي باشد كه يك اثر كاملا طنز آميز است .

10 ترجمه مجموعه آثار چخوف

ويژگي اثر : اين كتاب در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب:«مجموعه آثار چخوف»: مجموعه آثار چخوف (جلدهاي 4 و 5)؛ آنتوان چخوف؛ ترجم? سروژاستپانيان؛ تهران: توس، 1375. دوران فعاليت ادبي چخوف سالهاي آخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم است. معاصران او، اين دوران را «قرن درام نويسي» و درام نويسي او را «درام نوين» مي نامند. درام نوين در حدود سالهاي 1870 تا 1880 در اروپا نضج گرفت و به سرعت از فرانسه تا روسيه و از نروژ تا ايتاليا گسترش يافت. تولد تئاتر چخوف، در شرايط تاريخي زمان او امري اجتناب ناپذير مي نمود. با اينكه خلاقيت هنري او بيشتر با درام نويسي آغاز مي شود و با آن خاتمه مي يابد، نثر او مشحون از موضوعات بكر نمايشي است. چخوف به تئاتر زمان خود با نگرش انتقادي مي نگريست و از عنفوان جواني، در مقاله هاي طنزآميز و در نامه هاي خود، آن را شديداً مورد انتقاد قرار مي داد. او بارها

سعي كرده بود با تئاتر وداع كند اما باز به آغوش آن بازگشته بود و اين حقيقتي بود كه نوسينده خود آن را تجربه كرده و به زبان آورده است. به طور كلي بايد گفت كه چخوف به قرن طلايي ادبيات روس تعلق دارد. نمايشنامه هاي او بيانگر اوضاع اجتماعي قرن نوزدهم و از بسياري جهات با واقعيتهاي جامعه قابل قياس است. از ويژگيهاي كتاب اين است كه مترجم به زبان روسي تسلط كامل دارد و براي ترجمه، زبان راحت و مناسبي اختيار كرده است

11 ترجمه مجموعه آثار ناس (لانس ) لاوكيج

12 كتاب هفته

ويژگي اثر : ترجمه از زبان روسي

استخري، احسان الله علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1353 ق.، شيراز.

درگذشت: آذر 1365.

احسان الله على استخرى فرزند كمال در شيراز متولد شده است. نسبش با شش واسطه از امهات به سيد قطب الدين محمد صاحب فصل الخطاب و از وى طبق نسب نامه به امام زين العابدين (ع) مى پيوندد و علاوه بر انتساب به برخى از مشايخ اولياء از جهت والدين سلسله نياكانش تا امام قلى خان ابن اللهورديخان سهپسالار عصر صفويه متصل است.

احسان الله على استخرى در تصحيل علوم متعلق به باطن از خدمت جمعى از علماء عامل و اولياء عارف استفاده برد و از دانشكده ى معقول و منقول نيز به دريافت دكترى توفيق يافت. وى سپس به تدريس در دانشسراى عالى پرداخت.

از آثار اوست: اصول تصرف (1337).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

استرآبادي ، ملا جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ملاجعفر بن ملاسيف الدين استرآبادي

حاج ملاجعفر بن ملاسيف الدين استرآبادي معروف به شريعتمدار تهراني از فقها و مجتهدين اماميه ي قرن سيزدهم هجري، صاحب تحقيقات و تاليفات متعدد، بسيار متقي و محتاط و پرهيزكار بود. بيشتر ايام جواني را به تحصيل علم و دانش سپري كرد و از محضر اساتيد برجسته ي زمان بهره برد. ملاجعفر شريعتمدار تهراني علاوه بر منصب قضاوت، در ادبيات عرب و سرودن شعر نيز مهارتي بسيار داشت اما شهرت او بيشتر به خاطر تاليفات متعدد وي در زمينه هاي فقه، اصول فقه، حكمت، كلام و اخلاق است. مهم ترين آثار به جا مانده از وي، كتب مصابيح در اصول فقه، الشَّارِعُ الكبير، سفينةُ النجاة و البراهينُ القاطِعَه در حكمت و كلام مي باشد. ملاجعفر شريعتمدار در 66 سالگي وفات يافت و بدن وي را در نجف اشرف، در كنار مزار علامه ي حلي به خاك سپردند.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

منابع زندگينامه :تقويم تاريخ

استرآبادي، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1323 ق)، فقيه و اصولى. پس از طى مقدمات و سطوح نزد پدرش و آقا سيد محمد وحيد در تهران، به قم رفت و در حوزه ى درس حاج شيخ حسن فاضل و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه حائرى يزدى حاضر شد تا مقام اجتهاد يافت و به دريافت اجازه از آيات عظام حائرى و اصفهانى و خوانسارى و حكيم نايل شد. پس از درگذشت آيت اللَّه حائرى مشغول تدريس متون فقه و اصول گرديد و پس از فوت پدرش به تهران آمد و به جاى او به ترويج دين پرداخت و مديريت مدرسه علميه محمديه را متعهد و به سرپرستى طلاب اشتغال يافت. از آثار وى: «تقريرات مباحثات فقه و اصول

استدلالى» استادانش؛ «رسالة العقائد الامامية»؛ «رساله اى در خمس»؛ «رساله اى در زكوة»؛ «رساله اى در تجرّد بقاء روح»؛ «حواشى بر عروه الوثقى».[1]

سيد ضياءالدين فرزند مرحوم مغفور حاج سيد محمد استرآبادى عالمى جامع و دانشمندى كامل و فقيهى ورع محلى بلباس تقوا و قدس ميباشد. معظم له از احفاد امام زاده عظيم الشان سيد عمادالدين حسينى علوى كه به چند واسطه بحضرت سيدالساجدين و زين العابدين على ابن الحسين عليهماالسلام از فرزندش جناب عبداللَّه الاصغر منتهى ميشود. جناب سيد عمادالدين در يكى از مضافات هزار جريب مدفون و زيارتگاه مردم آن سامان ميباشد.

مترجم عزيز ما در حدود سال 1323 ق متولد و پس از طى مقدمات و سطوح نزد مرحوم والد و آقا سيد محمد وحيد در تهران به قم مشرف و بحوزه تدريس مرحوم حاج شيخ حسن فاضل و بعد آيه اللَّه حاج سيد محمد تقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه موسس حاج شيخ عبدالكريم حايرى- ره- حاضر تا بمقام منيع اجتهاد و اصل و مجاز از آيات عظام حايرى و اصفهانى و خونسارى و حكيم و ديگران گرديده و در آن اجازات كه بنظر حقير رسيده تصريح باجتهاد آن جناب نموده اند. پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حايرى مشغول تدريس متون فقه و اصول گرديده تا سال 1365 ق بعد از فوت مرحوم والدش به تهران آمده و بجاى مرحوم پدر در مسجد جمعه باقامت جماعت و ترويج دين و تفسير آيات مبين و نيز مديريت مدرسه علميه محمديه را متعهد و در آنجا بتدريس و سرپرستى چهل نفر از طلاب و محصلين اشتغال دارد.

آثار علمى آن جناب از اين قرار است:

1- تقريرات مباحثات فقه و اصول استدلالى اساتيد قم.

2- رساله العقائد الاماميه. 3- رساله اى در خمس. 4- رساله اى در زكوه. 5- رساله اى در صلوه الليل. 6- رساله اى در تجرد بقاء روح. 7- سؤال و جواب عروه الحج در مناسك حج مطبوع. 8- حواشى توضيح المسائل مرحوم بروجردى. 9- حواشى بر عروه الوثقى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (374 -373 /4).

استرآبادي، فاضل

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن الحسن رضى الدين الاسترآبادى عالمى محقق صاحب شرح كافيه و شرح شافيه و شرح قصايد سبع ابن ابى الحديد مى باشد.

علماء عامه و خاصه اين بزرگوار ستوده و كتاب شرح كافيه او را تعريف نموده اند قاضى شهيد شوشترى در مجالس المؤمنين فرموده كه شرح كافيه او بهترين كتابست در نحو و متاخرين او همگى خود را عيال آن مى دانند و آن را دست بدست مى گردانند و آن را بر وجهى كه در خطبه آن ذكر نموده در آستانه مقدسه علوى و مشهد مقدس مرتضوى نوشته و گفته كه اگر مقبول طبع اهل روزگار خواهد بود از بركات وقوع آن در اين جوار است و الا از قصور طبع اين خاكسار وفات آن بزرگوار در سال 686 قمرى واقع شده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

استرآبادي، محمد علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه ى فقيه آخوند ملا محمد على بن احمد استرآبادى يكى از دامادهاى چهار گانه ى مجلسى اول بوده، و خود عالمى محقق، و فقيهى جامع بوده، در 5 شنبه اول رجب 1010 متولد شده، و در () وفات يافته، قبرش در بقعه ى مجلسى در ايوانچه ى پايين پا قبر مرمر بلند بسته اى دارد، و در همين قبر مرحوم آقا ميرزا جعفر امام جمعه مدفون مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

استرآبادي، محمدامين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1036 -1030 ق)، فقيه و محدث اخبارى. در استرآباد متولد شد. به مكه معظمه مهاجرت كرد و در آنجا مقيم شد. ابتدا در سلك اصوليان بود و از صاحب «مدارك» و صاحب «معالم» و ميرزا محمد استرآبادى، صاحب «رجال»، اجازه ى روايت داشت. وى پس از آن، از طريقه ى اصولى به اخبارى روى آورد و كتابى هم به نام «فوائد المدينة»، در رد اصولى ها نوشت. سرانجام در مكه درگذشت. ديگر آثار وى: «حاشية على شرح المدارك»؛ «شرح التهذيب»؛ «شرح الاستبصار»؛ حاشيه بر «انموذج العلوم» جلال الدين دوانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (137 /9)، خاتمه مستدرك الوسائل (193 -189 /2)، الذريعه (358 /16 ،181 ،26 /6 ،217 /5)، روضات الجنات (148 -129 /1)، ريحانه (115 -114 /1)، فوائد الرضويه (399 -398)، معجم المؤلفين (79 /9)، هدية العارفين (274 /2).

استرآبادي، محمدتقي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقى بن ملا محمد اسماعيل استرآبادى از علماء اعلام عصر خود و از شاگردان شيخ محمدحسن صاحب (الجواهر) و علامه سيد ابراهيم قزوينى صاحب (الضوابط) بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

استرآبادي، محمدمهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1180 -1100 ق)، منشى و مورخ. ملقب به ميرزا مهدى خان. در اصفهان تحصيل كرد. و منشى دربار صفوى شد سمت فرمان صدر و لقب كوكب، عنوان باغبان باشى يا ناظر قصور يافت. پس از پيروزى نادر بر افاغنه در اصفهان، مهدى نامه اى، به عنوان تبريك مردم مازندران به نادر فرستاد و از سال 1142 ق به مدت هجده سال مشاور خاص او شد و از او لقب منشى الممالك يافت و بعد از تاج گذارى نادر در سال 1148 ق لقب ميرزا مهدى خان را گرفت و تنها سمت ضبط وقايع داشت. در جنگها و سفرهاى نادر از داغستان تا دهلى و از هرات تا بغداد و نجف همراه وى و يكى از سه شخصيت اصلى دربار بود. در اوايل سال 1158 ق كه عثمانيان در جنگ ايروان از نادر شكست خوردند و درخواست مصالحه نمودند، مذاكراتى صورت گرفت ميزامهدى به عنوان سفير نادر به دربار عثمان رفت و در راه بازگشت در بغداد بود كه نادر درگذشت. به مشهد آمد و از كارهاى ديوانى كناره گرفت و دور از مردم در مدرسه اى كه بعضى از نسخه هاى نوشته ى وى هم اكنون در آنجا يافت مى شود و وقف فرزندان وى است، به تكميل تأليفاتش در تاريخ حوادث حكومت نادر پرداخت. سبك نگارش وى شيوه ى مترسلان قرن هفتم و هشتم قمرى چون وصاف الحضره است. آثار وى: «جهانگشاى نادرى»؛ «درّه ى نادره»، با نثر مسجع؛ «سنگلاخ»، در

ترجمه ى لغات تركى جغتايى، اين كتاب سه جلد است جلد اول در مبانى لغت تركى جلد دوم سنگلاخ است كه قسمت اعظم كتاب است و جلد سوم در شرح و تفسير لغات مشكل فارسى و عربى؛ «مبانى اللغه»، مقدمه ى «سنگلاخ»؛ «انشاء الدرر»، كه همان «منشآت» است كه با انشاى دشوارى نوشته شده و گواهى روشن بر بلاغت اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1810 -1085 /5)، شرح حال رجال (172 -171 /4)، صبح گلشن (479)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 756 -653 /12)، لغت نامه (ذيل/ مهدى)، مؤلفين كتب چاپى (448 -447 /6).

استعلامي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد استعلامي در سال 1315 ، در اراك متولد گرديد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اراك و تهران به پايان رساند و سپس براي ادامه تحصيل در رشته ادبيات فارسي به دانشسراي عالي تهران راه يافت و در سال 1337 به اخذ مدرك ليسانس نائل آمد. اما او به اين حد كفايت ننمود و تحصيلات خود را تا مقطع دكترا ( سال 1345 ) ، در دانشگاه تهران ادامه داد. او در سال 1343 در گروه ادبيات فارسي دانشگاه تهران و دانشسراي عالي به عنوان مدرس استخدام شد و در سال 1356 بازنشسته گرديد. دكتر استعلامي در تابستان 1361 براي تكميل مطالعات و تحقيقات خود به سفرهاي طولاني درهند، آمريكا و كانادا پرداخت و هم اكنون به تدريس در مركز مطالعات اسلامي دانشگاه «مك گيل» مشغول است. كتاب هشت جلدي « تصحيح ، توضيح ، مقدمه و فهرست هاي مثنوي مولانا جلال الدين در سال 1364 به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ

و ارشاد اسلامي برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد استعلامي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اراك و تهران به پايان رساند و سپس براي ادامه تحصيل در رشته ادبيات فارسي به دانشسراي عالي تهران راه يافت و در سال 1337 به اخذ مدرك ليسانس نائل آمد. اما او به اين حد كفايت ننمود و تحصيلات خود را تا مقطع دكترا ( سال 1345 ) ، در دانشگاه تهران ادامه داد. از آن پس دوره هاي مطالعاتي گوناگوني را در دانشگاههاي هند ، كانادا و آمريكا گذراند.

استادان و مربيان : مرحوم دكتر محمد معين و مرحوم دكتر بديع الزمان فروزانفر

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد استعلامي به مدت هفت سال عضو هئيت مولفين دهخدا بوده ، و بعد از آن به سمت معاونت آموزشي و پژوهشي دانشگاه الزهرا انتخاب شد.

فعاليتهاي آموزشي : محمد استعلامي به مدت چندسال در دبيرستان هاي تهران به كار معلمي پرداخت. او در سال 1343 در گروه ادبيات فارسي دانشگاه تهران و دانشسراي عالي به عنوان مدرس استخدام شد و در سال 1356 بازنشسته گرديد. وي در تابستان 1361 براي تكميل مطالعات و تحقيقات خود به سفرهاي طولاني در هند ، آمريكا و كانادا پرداخت و تا سال 1374 به تدريس در مركز مطالعات اسلامي و دانشگاه مك گيل مشغول بوده است.

شاگردان : فارغ التحصيلان رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران و دانشسراي عالي تهران در بين سالهاي 1356 - 1343 شاگردان محمد استعلامي به شمار مي روند.

آرا و گرايشهاي خاص : محمد استعلامي به دليل سابقة شاگردي در محضر

استاد معين و نيز فعاليت در لغت نامه دهخدا ، به لغت شناسي و تمثيل و كلمات قصار در ادبيات فارسي توجهي خاص دارد كه در تصحيحات وي آشكار است.

جوائز و نشانها : كتاب هشت جلدي « تصحيح ، توضيح ، مقدمه و فهرست هاي مثنوي مولانا جلال الدين در سال 1364 به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : آثار محمد استعلامي توسط نشر دانشگاه تهران ، انتشارات لغت نامه دهخدا و مجلات معتبر منتشر شده است. ايشان پس از مدرك دكتري (از آن زمان به بعد )در دوره هاي مطالعاتي گوناگون در دانشگاههاي هند، كانادا و آمريكا و اجراي پروژه هاي مختلف تحقيقي شركت نمود كه نتيج? آنها غالباً به صورت كتب و مقالات متعدد به چاپ رسيده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بررسي شاهكارهاي زبان فارسي

2 تصحيح و توضيح و مقدمه و فهرستهاي مثنوي مولانا جلال الدين

ويژگي اثر : اين كتاب الدين در هشت مجلد كه سه جلد از آنها به چاپ رسيده است و باقي مجلدات در آينده به چاپ خواهد رسيد.دفتر سوم مثنوي ،در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب :«مثنوي» (دفتر سوم): اين كتاب در هشت جلد به چاپ خواهد رسيد كه چاپ سه جلد از آنها به اتمام رسيده است. تصحيح اين اثر بر اساس نسخه معتبري است كه از سال 668 (چهار سال پيش از

فوت مولانا) باقي مانده و نيز نسخه هاي معتبري كه اندكي پس از درگذشت مولانا تحرير شده و از جمله نسخه بسيار دقيق مورّخ 677 محفوظ در مقبره مولانا و نسخ? دقيق بي تاريخ موجود در مقبره مورخ 715 محفوظ در كتابخانه ملي تهران، صورت گرفته و با نسخ? چاپي معروف نيكلسن و نسخه علاءالدوله مطابقت داده شده است. احاديث نبوي، مثل ها، مواردي كه بيان مولانا پيچيده است و نياز به توضيح دارد، رابط? مطالب با كتب صوفيان? پيش از مولانا و ... با اشاره به شمار? ابيات توضيح داده شده است . نسخه هاي مورد استفاده و همه منابع كار و كيفيت مقابله و تصحيح و معرفي مولانا و انديشه ها و آثار ديگر او، موضاعاتي است كه در مقدمه جامع اين اثر مورد گفتگو خواهد بود و اين قسمت هنوز به تدوين نهايي نرسيده است. به غير از متن و تعليقات 6 دفتر مثنوي و مقدمه جامع آن، هشتمين جلد به فهرست هاي گوناگون و كشف ابيات اختصاص خواهد داشت كه اين فهرستها حاوي راهنماي يافتن قصه ها، موضوعات، اصطلاحات، آيات قرآن، احاديث نبوي، امثال، كلمات مشايخ صوفيه و عبارات و اشعار تضمين شده در مثنوي به ترتيب حروف الفبا خواهد بود. .

3 سه جلد از مجموعه شاهكارهاي ادبيات فارسي

ويژگي اثر : (براي تدريس در دانشگاهها)

4 گزيده تذكرة الاوليا

5 متن كامل تذكرة الاوليا با تعليقات و فهرستها

6 مطالب و مقالات تمام حرف «ف» و قسمتهايي از حروف «ه_»، «كاف» در

لغت نامه دهخدا.

استقامت تهراني، اسفنديار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1355، بورد تخصصى كودكان در سال 1341 و فوق تخصص هماتولوژى كودكان در سال 1342 از نيويورك آمريكا.

مرتبه علمى:

تدريس دانشجويان رزيدنت دانشكده پزشكى جندى شاپور سابق از 1347 تا 1358، تدريس دانشجويان رزيدنت مجمتع پزشكى آيت اللَّه طالقانى و دانشگاه علوم پزشكى ايران از سال 1359، دانشيار دانشگاه علوم پزشكى ايران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى كودكان، هماتولوژى، نظارت بر 10 پايان نامه تخصصى كودكان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

پزشكى كودكان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اسحاق بن عبداللَّه

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از ثقات قميين است از حضرت صادق و حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام روايت كرده و جناب احمد بن اسحق كه وكيل حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام است فرزند اوست و مورد وثوق اصحاب بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

اسحق

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نجاشى او را از اصحاب حضرت رضا عليه السلام شمرده و گفته كه از آن حضرت روايت دارد و او برادر جناب زكريا بن آدم است و قبرش در همان مقبره شيخانست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

اسداللهي، الله شكر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الله شكر اسدالهي در سال 1339 در شهر اردبيل بدنيا آمد. ايشان در سال 1375مدرك دكتري در رشته زبان و ادبيات فرانسه را از دانشگاه گرونوبل فرانسه با موفقيت اخذ كرده اند .وي هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه تبريز مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فرانسه تحصيلات رسمي و حرفه اي : الله شكر اسدالهي ،تحصيلات ابتدايي را در دبستان بزمي به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1358از دبيرستان صفوي اخذ كرده اند . ايشان مدرك كارشناسي در رشته زبان فرانسه را از دانشگاه علامه طباطبائي و كارشناسي ارشد زبان و ادبيات فرانسه را در سال 1369 از دانشگاه تهران دريافت نموده اند و در سال 1375مدرك دكتري در رشته زبان و ادبيات فرانسه را از دانشگاه گرونوبل فرانسه با موفقيت اخذ كرده اند . عنوان پاياننامه: الف - كارشناسي ارشد: Cellule familiale dans les ceuvres principales de Balzac ب- دكتري: Absence et ses mecanismes langagiers chez N. Sarraute وقايع ميانسالي : الله شكر اسدالهي از سال 1376 بعنوان عضو هيات علمي در گروه زبان فرانسه دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي مشغول خدمت شده اند. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي و مديريتي الله شكر اسدالهي به قرار زير است: - معاون دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي - رئيس دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي

- عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه تبريز - عضو كميته برنامه ريزي رشته هاي علوم انساني دانشگاه تبريز - نماينده دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي در كميته تخصصي علوم انساني دانشگاه تبريز چگونگي عرضه آثار : فعاليتهاي پژوهشي الله شكر اسدالهي به قرار زير است: تعداد مقاله هاي منتشر شده : 15 مورد تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها: 13 مورد تعداد كتابهاي ترجمه شده: 2 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد: 8 مورد

اسدزاده، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دندانپزشكى، دانشكده: دندانپزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد دندانپزشكى از دانشگاه تهران در سال 1344 و تخصص در پروتز از دانشگاه لندن در سال 1351.

مرتبه علمى:

عضويت در هيأت و استاديار دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى از سال 1347 و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

كاربرد پروتز همراه با راديوتراپى سرطان هاى سر و گردن، پروتز كامل Record Base، تدريس پروتز كامل در دانشگاه شهيد بهشتى، استاد راهنماى 6 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

پروتز، چگونگى عامل سن در پيش آگهى پروتز كامل، نگاهدارنده سنگولوم براى پروتز،

ATecnigue for making Temporarg Bases for complete Deuture

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اسدي اصفهاني، ابوبكر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن عبدالرحيم، اديب لغوى نحوى، در سال 296 در بغداد وفات يافته، و او امام و پيشواى قراء زمان خود، و استاد در قراءت ورش بوده، و مردم عراق قرائت ورش را از او اخذ نموده اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اسدي لاري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1305، لار.

درگذشت: 28 فروردين 1368، تهران، هنگام ورود به كلاس درس دانشگاه.

حسن اسدى لارى از مؤسسان انجمن اسلامى معلمان و نيز زمانى معاون وزير آموزش و پرورش بود. وى داراى درجه ى دكتراى ادبيات عرب از دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اسدي نسب، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد على اسدي نسب

محل تولد : بروجرد

شهرت : اسدي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تا كلاس اول علوم تجربي (دبيرستان) را به صورت شبانه خواندم. در سال 56 وارد حوزه علميه بروجرد شدم و در سال 59 وارد حوزه علميه قم گرديدم، تا سال 67 دروس سطح را به اتمام رساندم و وارد دروس خارج شدم.

از سال 70 تا 73 (به مدت چهار سال) در اولين دوره رشته تخصصي تفسير شركت نمودم و از اساتيدي چون آية الله معرفت، مكارم، خزعلي، شب زنده دار و ديگران بهره مند شدم و رساله سطح چهار را با موضوع قرآن و سكولاريسم با راهنمايي آية الله غروي و مشاوره حجة الاسلام غرويان انجام دادم و دفاع كردم.

از آن زمان تاكنون مشغول تدريس و تحقيق مي باشم كه به آنها اشاره مي كنم:

الف: فلسفه، تدريس بدايه و نهايه ب: ادبيات عرب، تدريس سيوطي و جامع المقدمات ج: تفسير، تدريس الميزان مجمع البيان و علوم قرآن در حوزه و دانشگاه علامه طباطبائي د: اصول، رسائل و كفايه ه: فقه، مكاسب و لمعه.

در زمينه تحقيقاتي:

الف: نوشتن كتبي در زمينه علوم قرآن مثل جامع البيان في الاحاديث المشتركه حول القرآن حدود 650 صفحه ب: مناهج التفسير از ديدگاه شيعه و سني به ميزان 550 صفحه ج:

قرآن و سكولاريسم براي دانشجويان د: اشتغال به تفسيري روان براي جوان در يك جلد كه هم اكنون مشغول آن هستم. ه: نوشتن مقالات مختلف در زمينه علوم قرآن كه به برخي از آنها اشاره شد. و: ترجمه برخي از آثار و مقالات از جمله ترجمه جلد اول تفسير " المختصر المفيد في تفسير القرآن المجيد " به ميزان 600صفحه و هم اكنون نيز با سمت عضو هيات علمي گروه قرآن پژوهي در پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي ٰ مشغول نوشتن تفسير كامل فارسي روان و تك جلدي مي باشم كه اميد است در سال 1390 به اتمام برسد. اين تفسير طوري طراحي شده است كه بتواند حدود هفتصد هزار كلمه در خود جاي دهد.

اسدي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اسدي

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي اسدي در سال 1348در يكي از روستاهاي اطراف زنجان متولد شدم. تحصيلات ابتدائي راهنمايي و دبيرستان را در زنجان گذراندم. سال 1365 وارد حوزه علميه شده و سطح يك حوزه را در زنجان و تهران به پايان رساندم. در سال 1371 وارد حوزه علميه قم شدم.

همراه با درسهاي حوزه تا مقطع خارج فقه و اصول در مقطع كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي از موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) فارغ التحصيل شدم. در سال 1380 از پايان نامه مقطع كارشناسي ارشد با عنوان "مواجهه آيات و روايات با جنبه هاي منفي فرهنگ پذيري" دفاع كردم. پايان نامه ياد شده در سال 1382 از سوي دبيرخانه دين پژوهان كشور به عنوان پژوهش برتر ديني سال انتخاب و

در پنجمين همايش تجليل از پژوهشگران برتر حوزه دين موفق به دريافت لوح تقدير و جايزه شد و هم اكنون در دست پاره اي اصلاحات است تا از سوي موسسه امام خميني (ره) منتشر شود.

از سال 1379 در زمينه تاليف و ارزيابي با دايرة المعارف قرآن كريم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي) همكاري دارم، بيش از20 مقاله براي دايرة المعارف مزبور نوشته ام. از سال 1382 تاكنون مدير گروه اديان دايرة المعارف هستم، همچنين عضو هيات علمي و عضو شوراي علمي گروه دايرة المعارف ها در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي مي باشم .

اسدي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اسدي

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/10/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي اسدي نام پدر عزيز متولد سال 1323 از سال 39 و 40 وارد حوزه علميه قزوين شده و مقدمات را در قزوين خدمت اساتيدي همچون حجةالاسلام والمسلمين مرحوم رفيعي قزويني و آقاي صامت تلمذ نموده و در سال 45 و 46 به حوزه علميه نجف مشرف شدم و در محضر اساتيدي همچون حجةالاسلام والمسلمين شيخ هادي معرفت حفظه الله و آقا ميرزا جواد تبريزي و همچنين شيخ صدرا باد كوبه رحمة الله عليه و به مدت يكي دو سال در درس آيت الله خوئي رحمة الله عليه شركت نموده و در سال 53 به ايران آمده و درحوزه علميه قم، درس خارج آقاي تبريزي و وحيد حفظهما الله شركت نمودم.

در اوائل جنگ تحميلي از طرف نمايندگي ولي فقيه در جنوب و غرب در سپاه در جبهات جنگ انجام وظيفه نمودم و از سال 67 تاكنون در دفتر تبليغات اسلامي در

واحد احياء تراث اسلامي با آقاياني همچون فاضل محترم شيخ محمد باقري اصفهاني نجفي و فاضل محترم رضا مختاري همكاري مي نمايم.

اسدي، غلامحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسن اسدي ملامحله

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1362 درس مقدمات حوزوي را از تهران مدرسه امام القائم (علم الهدي) شروع و بعد از اتمام شرح لمعه و اصول مظفر در سال 1368 به قم آمده و از محضر آقايان شب زنده دار، شيخ علي پناه، ستوده، محفوظي، استادي، امين شيرازي استفاده كرده ام و دروس خارج فقه و اصول را از آيت الله مكارم و آيت الله سبحاني بهره مند هستم.

از سال 1370در موسسه (در راه حق) اشتغالات فرهنگي را كنار درس داشته ام و روش تحقيق و تفحص را از آقايان آيت الله نوراني، امين زاده، ادياني، توفيقي، مسعودي، عبداللهي كمك گرفته و مشغول به كارهاي تحقيقاتي در كتابخانه (موسسه در راه حق) كه مسئوليتش بر عهده حقير است، پيش برده ام و الحمد الله چند جلد چاپ و بقيه را در توان حقير نبوده و آماده چاپ هستند كه بعدا نام مي برم.

دروس كلاسيك را تا پنجم ابتدايي در روستاي محل تولد (ملا محله) از توابع ديلمان لاهيجان و دروس راهنمايي را در شهرستان رودسر و دروس دبيرستان را در قزوين فرا گرفتم و بعد از ترك تحصيل دروس كلاسيك به دروس حوزوي روي آوردم آن هم همانگونه كه قبلا گفتم از تهران شروع كردم و الان هم قريب 20 سال را سپري نموده ام.

اسدي، كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كاظم اسدي

محل تولد : بصره

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

نشات احب الشعر و الرسم و الخط و قراءت القرآن الكريم و الكتب الدينيه

خاصه التي فيها ذكر مولانا الحجه بن الحسن المهدي (عليه الصلاه و السلام) و حفظت المزيد من القصائد الشعريه و الفت العريد من القصائد الشعريه و كذلك في مجال الرسم، و كان لي شغف بتعلم علوم اهل البيت (ع) منذ الصغر و حاولت منذ البدايه و تمنيت ذلك كثيرا ان اكون طالبا طيله حياتي و قد رزقني الله ذلك بعد عناءكبير.

و كنت اعشق المنبر و قراءت العزاء الحسيني و قد رزقني الله عز وجل ذلك بعد جهد جهيد.- درست الابتدائيه و المتوسطه والثانويه في محافظه البصره بتفوق وكنت اعظي من الامتحانات النهائيه بسبب التفوق.

- درست معهد الكترونيك و تخرجت من الاوائل.

- تم ايفاوي الي ايطاليا – روما و فلورنسا و اكملت فيها دراسه الالكترونيك و تخرجت بتفوق و بدرجه ممتاز.

- درست اللغه الايطاليه لمده اربعه سنوات دراسه تخصص في البصره.

- درست اللغه الانگليزيه لمده اربعه سنوات دراسه تخصص في البصره.

- درست اللغه الايطاليه لمده سنتين في البصره.

- درست اللغه الانگليزيه لمده سنتين في البصره.

- بدات بدراسه الحوزه المباركه في سنه 1985 م في عهد السيد الخوئي (رض) و لكن بصوره سريه.

- ارتبطت بالسيد ابوالقاسم الخوئي و كنت احمل الخمس اليه من البصره و الاحكام الشرعيه و غيرها.

- درست في معهد الامامين الحسنين (ع) للخطابه لمده (4 سنوات).

- درست في حوزه دائره العلوم الاسلاميه المقدمات و السطوح.

- درست في جامعه آل البيت العالميه لاكمال الماجستير(كارشناسي ارشد) لمده ثلاث سنوات.

- درست البحث الخارج فقها و اصولا في مدرسه الحجتيه.

- درست البحث الخارج فقها و اصولا في منتدي جبل عامل(حوزه لبنانيها).

- درست الفلسفه و الاصول و العرفان النظري علي يد آيت الله السيدكمال الحيدري(حفظه الله).

- درست الاصول

(بحث خارج) علي يد السيد علي رضا الحائري.

- درست الفقه و الاصول (بحث خارج) علي يد آيت الله الشيخ فاضل المالكي من 1384-1382 .

- توجهت للكتابه و التاليف و خاصه في مجال الاديان و القصائد و لي بحوث و كتب و مقالات في القرآن الكريم و العهدين (الكتاب المقدس) و السيره و التاريخ و القصائد و عقائد الاديان السماويه.

- تم طبع ثلاث كتب لحد الان و لكن طبع محدود علي حسابي الخاص.

- لي عشره كتب جاهزه للطبع مبتكره.

- تم تكليفي شخصيا بكتابه كتب خاصه في مواضيع خاصه و مهمه و تلائم روح العصر و ذلك من قبل بعض العلماء و الاساتيذه الكبار في قم المقدسه و لازالت هذه الكتب تحت اليد اسال الله عز و جل التوفيق بانجازها. و الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد وآله الطيبين الطاهرين.

اسديان، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اسراري، هادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا هادى بن حاج مهدى عالمى عامل و حكيمى كامل از اعاظم فلاسفه و حكماى اسلامى اواخر قرن سيزدهم هجرى بوده است.

وى صدر متألهين اسلام و قدوه متبحرين در حكمت و كلام و در احاطه حقايق حكمت بى نظير و در استكشاف اسرار و دقايق فلسفه بى عديل بوده.

اگر افلاطون عصرش بخوانيم روا و اگر ارسطوى دهرش بگوئيم بجاست.

و در عصر ناصرالدين شاه قاجار چنان بود كه ملا صدرا در زمان شاه عباس كبير و در فنون شعريه نيز بسيار ماهر بوده و خود را متخلص به اسرار مى نموده و گاهى در اصطلاح اهل فضل به حاجى يا حاجى سبزوارى تعبيرش نمايند و خلاصه ادوار زندگانى آن فيلسوف ربانى موافق آنچه از خط خودش نقل شده.

آنگه در حدود هفت و هشت سالگى شروع به نحو و صرف كرده و در حدود ده سالگى وى، پدرش به مكه رفته و در مراجعت در شيراز وفات يافته پس عمه زاده اش حاج ملا حسين سبزوارى كه سالها مقيم مشهد مقدس بوده و در انزوا و تقليل غذا و اجتناب از محرمات و مكروهات و مواظبت بر فرائض و نوافل مراقبت تمام داشت

وى او را به ارض اقدس برده و در تمام اخلاق فاضله مساهم و مشاركش نموده و او نيز اصول و فقه و عربيات و علوم عقليه را از حاج ملاحسين مذكور فراگرفته و تا ده سال ديگر بدين منوال گذرانيده و بحظوط و افره علمى و اخلاقى نايل پس به قصد تحصيل معقول

و حكمت به اصفهان رفته و هشت سال ديگر در حوزه درس ملا اسماعيل اصفهانى و ملا على نورى به تحصيل فلسفه پرداخته و اساس حكمت اشراق را استوار داشته پس پنج سال ديگر در خراسان به تدريس فقه و اصول و حكمت پرداخته سپس به زيارت بيت اللَّه الحرام مشرف و بعد از مراجعت در سبزوار مشغول تدريس حكمت گرديده است.

تولد ايشان در 1212 ق برابر حساب (غريب) واقع شده و در سال 1289 ق وفات نموده است.

آثار علمى وى بسيار و از آنهاست كتب زير

1- اسرارالحكم فارسى و مكرر چاپ شده

2- اسرارالعباده در فقه

3- اصول الدين

4- الجبر والاختيار

5- ديوان شعر فارسى

6- شرح الاسماء الحسنى كه دعاء جوشن كبير است

7- شرح دعاء صباح حضرت امير (ع)

8- شرح غررالفوائد

9- شرح لالى المنتظمه

10- غررالفرائد

11- محاكمات در رد شيخيه

12- مقياس در فقه

13- نبراس نيز در فقه

14- هداية المسترشدين و حواشى بسيارى در اسفار ملا صدرا و كتب ديگر. ملا كاظم سبزوارى كه از تلامذه وى بوده در ماده تاريخش گفته است.

اسرار چو از جهان بدر شد

از فرش بعرش ناله بر شد

تاريخ وفاتش ار به پرسند

گويم كه نمرد زنده تر شد

از اشعار حكيم سبزوارى اشعار زير است

شورش عشق تو در هيچ سرى نيست كه نيست

منظر روى تو زيب نظرى نيست كه نيست

ز فغانم ز فراق رخ و زلفت به فغان

سگ كويت همه شب تا سحرى نيست كه نيست

نه همين از غم او سينه ما صد چاك است

داغ او لاله صفت بر جگرى نيست كه نيست

موسى نيست كه دعوى اناالحق شنود

ورنه اين زمزمه اندر شجرى نيست كه نيست

چشم ما ديده خفاش بود ورنه ترا

پرتو حسن به ديوار و درى نيست كه نيست

گوش اسرار

شنو نيست وگرنه اسرار

برش از عالم معنى خبرى نيست كه نيست

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

اسرائيل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، پزشك. از اطباى بسيار خوش قريحه و هوشمند و صاحب نظر بود كه در تركيب داروها و اثرات آن دستى توانا داشت. اثر وى «ترياق» بوده كه امروزه در دست است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ طب (181/ 2).

اسعدالدوله، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب و خطاط. رييس ذخيره ى توپخانه بود و مدتى در شيراز مى زيست. وى در علوم ادبى فارسى و عربى ماهر بود و نستعليق را استرار مى نوشت. هنگام تأليف «آثار عجم»، سال 1313 ق، در قيد حيات بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (534 -533)، احوال و آثار خوشنويسان (634 /3).

اسعدي، محمد حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن اسعدي

محل تولد : كاشمر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/2

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسن اسعدي در سال 1351 در شهرستان كاشمر دروس مقدماتي خود را شروع كردم. دوره ادبيات و مقدمات را كه شامل (نصاب الصبيان، جامع المقدمات، شرح قطر، مغني، مختصر، حاشيه ملاعبدالله، سيوطي و معالم الاصول) مي باشد، در محضر اساتيد آن ديار كامل نمودم و در كنار اينها گلستان سعدي، كليله و دمنه و همچنين عروة الوثقي را نيز خواندم و نوشتم. در ضمن تحصيل تدريس نصاب الصبيان و مقدمات و شرح قطر و گلستان سعدي را نيز داشتم.

در سال 1356 وارد حوزه علميه قم شدم. دوران انقلاب و مبارزه بود درسها به كندي پيش مي رفت. لمعتين را در محضر آيت الله شيخ علي پناه اشتهاردي و ديگران خواندم، اصول فقه را خدمت مرحوم آقاي عرفانيان بودم.

بعد از انقلاب نيز تا مدتي درسها به كندي پيش مي رفت، زيرا در خدمات انقلاب خود را سهيم مي دانستم. مدتي كه از وجود طلاب براي حراست بيت امام خميني (ره) استفاده مي شد شركت داشتم. مكاسب را خدمت آقاي ستوده و رسائل را خدمت آقاي اعتمادي به پايان بردم. در ضمن در كلاسهاي معارف دفتر

تبليغات و موسسه در راه حق شركت مي كردم. مسافرت هاي خدماتي نيز داشته ام و نيز مسافرت هاي تبليغاتي نيز به شهرهاي مختلف داشته ام.

كفايتين را خدمت آيت الله ستوده خواندم. در سال 1363 براي تدريس به شهرستان ايذه رفتم. در سال 1365 خارج فقه را در محضر آيت الله مكارم شيرازي شروع كردم و تا سال 1373 در محضر ايشان بودم. در سال 1368 براي بار دوم به شهرستان ايذه براي تدريس رفتم، هر بار يكسال آنجا بودم.

در سال 1371 خارج اصول را در خدمت آيت الله وحيد خراساني شروع كردم و تا سال 1377 از محضر ايشان استفاده مي كردم. در مدتي كه در قم بودم قبل از مسافرت به ايذه تدريس ادبيات، منطق، معالم و غيره داشتم. البته به صورت خصوصي و در ايذه از ادبيات تا لمعه و اصول تدريس مي كردم و بعد از بازگشت نيز مدتي تدريس كفايه براي يكي از دوستان داشتم. از سال 1374 تا كنون از محضر آيت الله تبريزي استفاده مي كنم.

اسعر ديه، زينب

قرن:8

جنسيت:زن

مليت:ايران

705 ق، از زنان فاضل و محدث. وى دختر سليمان بن احمد و از اهالى اسعر بود. زينب بيش از هشتاد سال زندگى كرد و در قاهره درگذشت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ مشاهير كرد، 97 / 1.

اسفرايني طوسي، ابوالمظفر شاهفور، طاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 471 ق)، فقيه، اصولى، مفسر و متكلم شافعى. از بزرگان عصر خويش بود و در فنون مختلف دست داشت. وى داماد استاد ابومنصور بغدادى بود. او از ابن مَحمِش و اصحاب اصم نقل حديث كرده و زاهر شحّامى از شاگردان او بوده است. در «طبقات الشافعية» و به تبع آن «الاعلام» و «تاريخ نظم و نثر» و همچنين در جلد چهارم «معجم المؤلفين» از وى به عنوان فرزند طاهر ياد شده است. ابوالمظفر در طوس درگذشت. از آثار وى: «التبصير فى الدين و تمييز الفرقة الناجية عن الفرق الهالكين»؛ «تاج التراجم فى تفسير القرآن للاعاجم»، تفسيرى از قرآن به زبان فارسى؛ «الاوسط» در ملل و نحل؛ كتابى در «اصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (260 /3)، تاريخ نظم و نثر (117)، سير النبلاء (402 -401 /18)، كشف الظنون (1820 ،442 ،340 ،268)، لغت نامه (ذيل/ اسفراينى)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 471)، معجم المؤلفين (38 /5 ،310 /4)، هدية العارفين (430 /1).

اسفرايني، ابواسحاق ابراهيم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 418 ق)، متكلم، اصولى و فقيه شافعى. ملقب به ركن الدين و مشهور به استاد. او در اسفراين نشو و نما يافت و نزد ابوبكر اسماعيلى در خراسان و ابومحمد دعلج اسفراينى سجزى در عراق تحصيل كرد. وى از معاصران صاحب بن عباد، شيخ مفيد و سيد مرتضى بود. اكثر علماى عصر و شيوخ نيشابور كلام و اصول را نزد وى آموختند و جمله ى علماى عراق و خراسان به فضل و علم او اقرار كرده و او را مجتهد و پيرايه ملك خاور خوانده اند. صاحب بن عباد در حقش گويد كه او آتشى است سوزنده. قاضى ابوالطيب طبرى هنگامى كه در اسفراين

بود اصول فقه را از وى آموخت. و ابوبكر بيهقى و ابوالقاسم قشيرى از وى حديث روايت كردند. زمانى كه اسفراين در نيشابور اقامت داشت مدرسه ى بنامى براى تدريس او بنا كردند. او در اصول اشعرى بود و با معتزليان از جمله قاضى عبدالجبار معتزلى مناظراتى داشت. به گفته ابوالقاسم قشيرى او كرامات اولياء را منكر بود. وى در روز عاشورا در نيشابور درگذشت و همان طور كه آرزو داشت مردم آن شهر بر جنازه ى او نماز گزاردند؛ سپس جنازه او را به اسفراين انتقال دادند. از آثار وى: «الجامع»، در «اصول الدين و الرد على الملحدين»؛ «العقيدة»؛ شرح «الفروغ» ابن حداد؛ «معالم الاسلام»؛ «نورالعين فى مشهد الحسين»؛ «ادب الجدل»؛ «تعليقه»، در اصول فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (59 /1)، تاريخ نيشابور (156)، تعليقات اسرار التوحيد (642 /2)، روضات الجنات (176 -175 /1)، ريحانه (119 -118 /1)، سير النبلاء (356 -353 /17)، كشف الظنون (1725 ،1418 ،1257 ،1157 ،572 ،539 ،45)، الكنى و الالقاب (26 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابواسحاق اسفراينى و اسفراينى)، معجم البلدان (211 /1)، معجم المؤلفين (83 /1)، نامه ى دانشوران (234 -232 /2)، الوافى بالوفيات (105 -104 /6)، وفيات الاعيان (28 /1)، هدية الاحباب (98)، هدية العارفين (8 /1).

اسفرايني، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، اديب و شاعر. از رجال بزرگ عهد غزنويان، و از ممدوحان فرخى سيستانى بود كه پدرش از وزيران مشهور محمود بود. وى به زبان عربى شعر مى گفت و در تذكره ها اشعارى از او باقى مانده. مترجم «تاريخ عتبى» او را به فضل و كمال ستوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (538 /1)، سرآمدان

فرهنگ (64 /1)، فرخى سيستانى (118 -117).

اسفرايني، ابوحامد احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(406 -344 ق)، فقيه شافعى. معروف به ابن ابى طاهر. وى پيرو محمد بن ادريس شافعى بود. در 364 /363 ق وارد بغداد شد و علم فقه را از ابوالحسن بن مرزبان و ابوالقاسم داركى فراگرفت و از عبداللَّه بن عدى و ابى بكر اسماعيلى و ابراهيم بن محمد اسفراينى حديث شنيد و «السنن» را از دارقطنى استماع كرد. رياست دارالسلام بغداد در بحبوبه ى رواج علم به او واگذار شد. در مسجد عبداللَّه بن مبارك در حوزه فقها بيش از سى سال درس مى گفت. در مجلس درس او بيش از سيصد و به قولى تا هفتصد فقيه حضور داشتند. قاضى ابوالحسن ماوردى و سليم رازى و ابوعلى سنجى و ابوالحسن محاملى از شاگردان وى بودند. ابوحامد در بغدا وفات يافت، پيكر او را به خارج از بغداد حمل كردند. در تشييع جنازه وى انبوه عظيمى از مردم دارالسلام شركت داشتند. پس از تغسيل، به امامت ابوعبداللَّه بن مهتدى، خطيب جامع منصور، بر وى نماز گزاردند و جنازه او را به شهر آوردند و در سرايش به خاك سپردند. در سال 416 ق قبر او را شكافتند و جثه ى او را بيرون آوردند و در باب حرب دفن كردند. از جمله آثار وى: «بستان فى النوادر و الغرائب»؛ «التعليقة الكبرى فى الفروع»، تعليقات بر «شرح المزنى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (203 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (278 /1)، تاريخ بغداد (370 -368 /4)، ريحانه (120 -119 /1)، سير النبلاء (197 -193 /17)، الكامل (281 -280 /7)، كشف الظنون (424 -443 ،244)، الكنى و الالقاب (26 -25 /2)، لغت نامه

(ذيل/ ابوحامد اسفراينى)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 344 و 406)، معجم البلدان (212 /1)، معجم المؤلفين (65 /2)، نامه ى دانشوران (73 -65 /2)، الوافى بالوفيات (358 -357 /7)، وفيات الاعيان (74 -72 /1)، هدية العارفين (71 /1).

اسفرايني، تاج الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 684 ق)، نحوى. آثار وى: «فاتحه الاعراب باعراب الفاتحه»؛ «الضوء على المصباح» كه در شرح كتاب «مصباح» تأليف مطرزى است در نحو كه در سال 1850 م در هند به چاپ رسيده است؛ «الجملة الخبرية»؛ «لباب الاعراب»؛ «لباب العلم و الادب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (259 /7)، ايضاح المكنون (153 /2)، ريحانه (120 /1)، كشف الظنون (1708 ،1545 ،1544 -1543)، لغت نامه (ذيل/ اسفرائينى)، معجم المؤلفين (180 /11)، هدية العارفين (134 /2).

اسفرايني، خواجه نصيرالدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : ملك الشعرا خواجه نصير الدين اسفرايني معروف به احول ازشاعران و استاد معروف قرن 7ه.ق است وي شاعر دربارهاي مماليك دهلي، آل صاعد دراصفهان و اتابكان سلغري فارسي و مداح خواجه شمس الدين محمدجويني بوده است. و قصيده سرايي مداح و ماهر در وصف طبيعت بوده است.

گروه : علوم انساني

رشته : اديان خارجي

گرايش : شعرسنتي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : ملك الشعرا خواجه فريدالدين اسفرايني ازشاعران معروف قرن 7ه.ق است. وي را به سبب اقامت ممتد در اصفهان فريد اصفهاني و به علت زاده شدن دراسفراين، فريد اسفرايني گفته اند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فريدالدين احول پس از كسب معلومات از خراسان درطب درگاه پادشاهان مداح بيرون رفت.

خاطرات و وقايع تحصيل : فريدالدين احول از خراساني سفري به هندوستان رفت و به خدمت ناصر الدين قباجه از سلاطين غوري مملوك رسيد كه تاسال624ه.ش درناحيه سند فرمانروايي داشت . وي عين الملك حسين بن ابوبكر انسوي وزيرناصرالدين را در قصيده اي مدح گفت

فعاليتهاي ضمن تحصيل : فريدالدين احول در كنار تحصيل علم به مطالعه دورانهاي شاعران پيش از خود مي پرداخت.

هم دوره اي ها و همكاران : تذكره

نويسان فريدالدين احول را از اوان و مصاحبان امامي هروي دانسته اند.

وقايع ميانسالي : فريدالدين احول سالها در اصفهان زيسته و درآنجا به ملازمت آل صاعد (صاعديه) كه رياست حنيفيان اصفهان داشتند درآمد آنان را مدح گفت. بعضي محققان تصور كرده اند كه فريد از خراسان نخست به شيراز نزد اتابكان سلغري پس از چندگاني از آنجا به اصفهان رفت و در خدمت آل صاعد درآمد و تا زمان مرگ در آنجاماند

زمان و علت فوت : به نظر نمي رسد كه فريدالدين احول ديرگاهي پس از سال663ه.ق زيسته باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فريدالدين احول از شاعران دربارهاي آل صاعد دراصفهان، اتابكان سلغري فارسي و همچنين ناصر الدين قباجه سلطان ملوك دهلي بوده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فريدالدين احول دركنار شاعري به مطالعه ديوانهاي شاعران بزرگ پيش ازخود و جواب گويي شعر آنان مي پرداخته است.

همفكران فرد : فريدالدين احول از معاصران امامي هروي وسعدي شيرازي بوده است.

آرا و گرايشهاي خاص : فريدالدين احول به شيوه غالب شاعران پايان قرن ششم و هفتم هجري به سردون قصايد مصنوع علاقه خاصي داشت و سخن او جامع جميع شرايطي است كه در نزد شعراي مشابه وي مي بينيم ومخصوصا در وصف طبيعت مهارت خاصي دارد.

چگونگي عرضه آثار : فريدالدين احول قصايد و مدايح خود رابه كساني چون ناصرالدين قباجه سلطان مملوك خاصي و وزيرش عين الملك حسين بن ابوبكر اشعري، سعد بن ابوبكر بن سعد بن زنگي و جانشينانش تا ابش خاتون و همچنين شمس الدين محمدصاحب ديوان جويني را مدح گفته است .

________________________________________

آثار :

1 ديوان فريد

احول(اسفرايني)

ويژگي اثر : ديوان فريد احول موجود و شامل بيش از سه هزار بيت است.

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

اسفرايني، شمس الدين محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 900 ق)، اديب. در جوانى به تحصيل علوم و فنون پرداخت و مدتى در مدرسه ى سلطانى هرات به تدريس مشغول بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (340 /4).

اسفرنجاني، محمدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدى اسفرنجانى (والد ماجد حاج ميرزا ابوالقاسم محمدى در سال) در سال 1300 قمرى در قمرى در قريه اسفرنجان گلپايگان به دنيا آمده و بعد از رسيدن به مراحل امكان كسب فضيلت مقدمات را در گلپايگان فراگرفت

و سپس به منظور تحصيل علم و دانش به اصفهان عزيمت نمود و چند سالى را در خدمت اساتيد با فضيلت آن شهر تلمذ نمود و بعد از طى مراحلى به گلپايگان مراجعت و سپس به عزم زيارت بيت اللَّه به مكه معظمه مشرف شد و در مراجعت از مكه در نجف اشرف رحل اقامت افكند و در خدمت استاد كل مرحوم آيت اللَّه العظمى آخوند خراسانى و ساير اساتيد آن مهد علم و فضيلت اشتغال به تحصيل داشت تا اينكه به مقام شامخ اجتهاد مطلق نائل گرديد و با اخذ اجازه اجتهاد از محضر آن آيت اللَّه بزرگوار به ايران مراجعت فرموده و يكى دو سال با عموى بزرگوارش مرحوم حاج ميرزا عبدالكريم كه در آن موقع مرجعيت عامه داشت در قسمت انجام خدمات اجتماعى و مجاهدات دينى همكارى فرمود و بعد از رحلت ايشان زمام امور را به دست گرفت و با قصد قربت و خلوص نيت در انجام وظائف مرجعيت دينى كوشا و ساعى بود و چون از نظر معيشت در رفاه بود و احتياج به كسى نداشت و عموم مردم هم مى دانستند كه او در كار خود هدفى جز تحصيل رضاى خدا ندارد. در بين طبقات

مردم محبوبيت خاصى داشت و عمرى را با حسن نيت و محبوبيت و نفوذ معنوى گذراند و در اثر همين نيت پاك و خلوصى كه در كارها داشت صرفا به نيت تقرب به خدا انجام وظيفه مى نمود بعد از رحلتش يكى از صلحاء با فضيلت او را در خواب ديد و بدون توجه به اينكه او مرحوم شده است از او احوال پرسى نمود. و ايشان در جواب پرسش او فرموده بود (يا ليت قومى يعلمون بما غفرلى ربى و جعلنى من المكرمين)- اى كاش نزديكان من مى دانستند كه چگونه خدا مرا آمرزيد و مورد مرحمت خود قرارم داد (آية 25 سور يس)

رشته تحصيلات او علوم قديمه بود ولى در دوران مرجعيتش با همه گرفتاريهائى كه داشت و با كسالتى كه هميشه دامن گيرش بود مطالعات دامنه دارى در رشته هاى گوناگون از علوم جديده داشت و توانسته بود كه در اين قسمت هم در رديف يكى از دانشمندان فرهنگ روز به شمار بيايد

شاهد اين مدعى مقالات ارزنده ايست كه در مجلات دعوت اسلامى و غيره از او منتشر شده و جلب نظر دانشمندان آن عصر را نموده و در اثر همين نبوغ علمى آثارى از خود باقى گذاشت كه در رأس آنها كتابى بنام توحيد محمدى است و كتب در رد منحرفين نوشته و مقالات گوناگونى در رشته هاى مختلف از خود به يادگار گذاشته كه متاسفانه هيچ يك به طبع نرسيده است بالاخره عمرى را با تقوى و حسن نيت و اخلاص عمل گذرانيده و در سن شصت و يك سالگى در ماه رمضان 1361 هجرى در تهران مرحوم شده و در ارض اقدس قم مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب

:گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اسفندياري، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا اسفندياري

محل تولد : تهران

شهرت : اسلامي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اخذ ديپلم رياضي ( سال 61-60 )

* شروع دروس حوزوي ( سال 62-61 ) در مدرسه مجتهدي تهران و همزمان مربي تربيتي در برخي مدارس تهران

* انتقال به مدرسه چيذر تهران ( سال 63-62 ) وتدريس مكرر كتب درسي حوزه در رشته ادبيات عرب و منطق در خلال سالهاي 65-62

* افتخار پوشيدن لباس روحانيت ( سال 64 )

* انتقال به حوزه علميه قم همزمان با اتمام دروس سطح 1 ( سال 66 ) يعني پايان لمعتين و اصول مظفر

* اتمام دروس سطح 2 حوزه در قم ( سال 69 ) ورود به درس خارج آيت الله مكارم شيرازي

* پذيرش مسئوليت امور اساتيد مدرسه علميه معصوميه در قم ( سال 73-69 ) و همزمان تدريس برخي كتب درسي چون معالم الاصول , لمعه , تحرير الوسيله , منطق و ادبيات عرب

* سفرهاي مكرر تبليغي به جبهه هاي دفاع مقدس و مراكز ارتش و سپاه و برخي روستاها ( سال 69-64 ) و ايراد سخنراني و برپايي منابر حسيني در برخي مساجد قم پس از اين سالها تا كنون

* تدريس مكرر كتاب حلقات الاصول و نگارش شرح بر اين كتاب از سال 73 تا كنون , در مراكز مختلف علمى

* ارائه اولين اثر مكتوب به نام منطق اجتهاد در شرح "معالم الدين" درسال 72 و شروع به كار تحقيق و تاليف

* دفاع از پايان نامه سطح 3 حوزه , تحت عنوان " الجمع بين الحكم الظاهري و

الواقعي " با نمره 19 در سال 1380

* ارتباط علمي با مركز اديان و مذاهب (سال 76 تا 78 )

* ارتباط علمي با پژوهشكده فقه و حقوق , وابسته به دفتر تبليغات اسلامي و پذيرش مديريت گروه علوم وابسته به فقه (سال 79 تا 82 )

* دفاع از پايان نامه سطح 4 حوزه با عنوان "نظريه حق الطاعه" با نمره 17 درسال 83 و پس از 6 مصاحبه علمي مربوط به شركت در درس خارج فقه آيت الله تبريزي و خارج اصول آيت الله سيد كاظم حائرى

* شركت در همايش هاي علمي و ايراد سخنرانيهاي علمي و نيز دريافت جايزه و لوح تشويق از كنگره دين پژوهان در سالهاي 80 و 82 به مناسبت ارائه دو اثر پژوهشي

* همكاري با معاونت پژوهشي حوزه در تدوين درسنامه مقدماتي علم فقه

اسفندياري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اسفندياري معروف به نيما يوشيج ، در سال 1274 شمسي در يوش مازندران به دنيا آمد. وي آموزش هاي ابتدايي را در يوش آغاز كرد و در سن دوازده سالگي (1288) با خانواده اش به تهران رفت و در آنجا مسكن گزيد. او ابتدا به دبستان (حيات جاويد) و سپس به مدرسه متوسطه كاتوليك (سن لوئي) رفت. در اين مدرسه بود كه زبان فرانسه را آموخت. نيما يوشيج به سال 1296 در سن بيست سالگي موفق به دريافت تصديقنامه از مدرسه ي عالي سن لوئي شد. نخستين كار اداري نيما شغلي در درجه پايين كارمندي در وزارت ماليه بود، او تا سال 1298 در اين كار دوام آورد. از سال 1306 در كنار همسرش عاليه ،در آموزشگاه هاي كوچك شهرهاي شمال ايران

: بارفروش ( بابل كنوني ) ، لاهيجان ، رشت ، آستارا به كار تدريس اشتغال داشت. از فروردين ماه سال 1312 نيما و همسرش به تهران آمدند. نيما نخست در بلا تكليفي بسر برد و سپس در جست و جوي كاري مناسب بر آمد. در سال 1316 به تدريس ادبيات در دوره دوم دبيرستان صنعتي پرداخت. پس از آن به وزارت پيشه و هنر منتقل گرديد. يك سال بعد به اداره موسيقي كشور منتقل شد و به عضويت هيات تحريريه ي مجله موسيقي انتخاب گرديد؛ نيما يوشيج تا سال 1326 شغل ثابتي نداشت و پس از آن به خدمت در اداره ي نگارش وزارت فرهنگ پرداخت . او تا پايان زندگيش در اين شغل اداري باقي ماند. نيما در روز پنج شنبه 16 دي ماه 1338 هجري شمسي به علت ابتلا به بيماري ذات الريه در گذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : نيما يوشيج فرزند ابراهيم نوري و طوبي مفتاح بود. در يادداشت كوچك بي تاريخي نسب خود را چنين نوشته است: « علي بن ابراهيم علي ( معروف به ناظم الاياله ) بن محمدرضا ( معروف به باباخان بيك ) بن محمد هاشم بن محمدرضا » .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : نيما آنگونه كه خود مي گويد، كودكي اش در ميان شبانان و ايلخي بانان سپري شده است، اينان به هواي چراگاه به نقاط دور ييلاق قشلاق مي كردند و شب بالاي كوهها ساعات طولاني باهم به دور آتش جمع مي شدند ،او مي گويد: «از تمام دوره بچگي خود،به زدو خوردهاي و حشيانه

و چيزهاي مربوط به زندگي كوچ نشيني و تفريحات ساده آنها در آرامش يكنواخت و كور و بي خبر ازهمه جا چيزي به خاطر ندارم».

تحصيلات رسمي و حرفه اي : نيما خواندن و نوشتن را در يوش كه بود آموخت. در زندگينامه ي خود چنين مي نويسد: «در همان دهكده كه متولد شدم خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده ياد گرفتم. او مرا در كوچه باغهاي دنبال مي كرد و به باد شكنجه مي گرفت. پاهاي نازك مرا به درختهاي ريشه و گزنه دار مي بست. با تركه هاي بلند مرا مجبور مي كرد به از بر كردن نامه هايي كه معمولا“ اهل خانواده اي دهاتي به هم مي نويسند و خودش آنها را بهم چسبانيده و براي من طومار درست كرده بود». در سن دوازده سالگي (1288) نيما با خانواده اش در تهران مسكن گزيد و در اين شهر ،ابتدا به دبستان (حيات جاويد) و سپس به مدرسه متوسطه كاتوليك (سن لوئي) رفت. در اين مدرسه بود كه زبان فرانسه را آموخت. نيما يوشيج به سال 1296 در سن بيست سالگي موفق به دريافت تصديقنامه از مدرسه ي عالي سن لوئي شد و اين پايان تحصيلات رسمي اوست. پس از آن مدتي به اتفاق لاربن در مدرسه ي خان مروي نزد مرحوم آقا شيخ هادي يوشي، زبان عربي آموخت . در سال 1307 نيز در بار فروش (بابل) در محضر علامه ي حائري به درسهاي فلسفه و منطق و فقه اين عالم بزرگ دل سپرد.

خاطرات و وقايع تحصيل : نيما يوشيج از دوران تحصيل خود چنين تعريف مي كند : «سالهاي اول زندگي

مدرسه من به زد وخورد بچه ها گذشت ،وضع رفتار و سكنات من كناره گيري و حجبي كه مخصوص بچه ها ي بربيت شده در بيرون شهر است . موضوعي بود كه در مدرسه مسخره برانداز بود. هنر من خوب پريدن و با رفيقم پژمان (حين) فرار از محوطه مدرسه بود. من در مدرسه خوب كار نمي كردم فقط نمرات نقاشي به داد من مي رسيد. اما بعدها مراقبت و تشويق يك معلم خوش رفتار كه نطام وفا شاعر امروز باشد مرا به خط شعر گفتن انداخت. اين تاريخ مقارن بود با سالها يا كه جنگها ي بين المللي ادامه داشت. من در آن وقت اخبار جنگ را به زبان فرانسه مي توانستم بخوانم». او در ادامه مي گويد : «به منزل خاله ام ، مادر تقي كياني كاردار، مي گريختم. با پاي برهنه از بازارها و كوچه هاي يخ بسته و مرطوب كه آثار قديم در آنجا هنوز بجا بود (مي گذشتم). در سر راه من دالان دولتسراي عضدالملك نائب السلطنه بود. با چراغ كم روشن توي دالان و قراول دم در با لباس مخصوص قديم قراول هاي زمان پيش از مشروطه . همه چيز قديم. من درست به يادم مي آيد حيدر علي كمالي و تقي كاردار كياني در بالاخانه شعر مي خواندند تا صبح. و احتشام الملك ، پدر همين خانلري ، در زاويه به حساب خود زندگي مي كرد. آنها تا صبح نظامي مي خواندند. تاثير نظامي از آن وقت در من پيدا شد كه من اصلاً در خصوص شعر فكر نمي كردم. تقي كياين كاردار ( معتصم الملك ) در

من تاثير مهمي دارد ، بدون اينكه خودش بداند» .

استادان و مربيان : نيما به تشويق نظام وفا كه استاد او بود ،به نظم شعر پرداخت. از استادان وي مي توان به مرحوم آقا شيخ هادي يوشيجي و علامه حائري اشاره كرد.

هم دوره اي ها و همكاران : يكي از همدو ره ايها ي دوران تحصيل نيما يوشيج ،حسين پژمان بود.

همسر و فرزندان : در تاريخ 6 ارديبهشت ماه سال 1305 نيما يوشيج ، در سن 29 سالگي ،با خانم عا ليه ي جهانگير ،فرزند ميرزا اسماعيل شيرازي ،خواهر زاده ي انقلابي و نويسنده ي مشهور ميرزا جهانگير صور اسرافيل ازدواج كرد.حاصل اين ازدواج فرزندي به نام شراگيم بود.

وقايع ميانسالي : نيما در يكي از طوفاني ترين و پر آشوب ترين ايام تاريخ كشور را درك نموده است.وي در اين زمان رضا خان با توطئه چيني و حمايت بيگانگان در پي تغيير حكومت قاجار و انتقال سلطنت به خود و خاندان خود بود. در سال 1303 مجلس شوراي ملي لايحه اي عزل احمد شاه قاجار و جانشيني سردار سپه را به مقام سلطنت تصويب مي كند و در 15 آذر ماه 1304 مجلس موسسان براي تغيير مواردي از قانون اساسي تشكيل مي شود. نيما يوشيج با روشن بيني و آينده نگري كامل ، كه نشانه ي حس قوي و شناخت كامل او از موقعيت سياسي و اجتماعي ايران است ،در ياد داشتي با عنوان (مجلس مؤسسان )براي تغيير موادي از قانون اساسي تشكيل مي شود. نيما يوشيج با روشن بيني و آينده نگري كامل ، كه نشانه ي حس قوي و شناخت كامل او از

موقعيت سياسي و اجتماعي ايران است، در ياد داشتي با عنوان (مجلس موسسان ) به تاريخ 21 آبان ماه 1304 چنين مي نويسد:(مجلس موسسان به اصطلاح شيطان مي خواهد آتيه ي مملكت ،يعني سرنوشت يك مست بچه هاي يتيم و مادرهاي فقير را معين كند. جوانها اغلب آنهايي كه چند جلد از كتب ادبيات غربي را ترجمه كرده اند و به اين جهت مشهور به نويسندگان هستند، در اين مجلس شركت دارند. مي خواهند آنها را براي اين مجلس انتخاب كنند. به من هم تكليف كرده اند،ولي من تاكنون نه پا به مجلس آنها گذاشته ام نه بازي قرعه و انتخاب و كلا را شناخته ام . من از اين بازي چيزي نمي فهمم . يك نفر را روي كار كشيده اند يك استبداد خطرناك ،مملكت را تغيير خواهد داد. جوان باهنر گمنام ،بمير يا ساكت باش تا تو را معدوم نكنند و تو بتواني روزي كه نطفه هاي پاك پيدا شدند ،به آنها اتحاد را تبليغ كني .اين نقشه ها براي اين است كه متفكرين و مخالفين شناخته شوند و آنها را در موقع جلسه ،نيست كنند؛ ولي بالاخره شيطان مغلوب مي شود.) نيما يوشيج كه به هنگام نوشتن يادداشت 28 ساله است، در اين عبارت (جوان باهنر گمنام ،بمير يا ساكت باش تا تورا معدوم نكنند )بي گمان به شهادت دوست ناكام خود ميرزاده عشقي نظر دارد و جملات (من از اين بازيها چيزي نمي فهمم .يك نفر را روي كار كشيده اند . يك استبداد خطرناك ،مملكت را تغيير خواهد داد .سخت هوشيارانه ،قابل توجه، تاريخي و عبرت آور است. در بهمن

ماه 1306 حادثه سياسي مهمي روي داد : كشف كتيبه ي سري و اعلام سرهنگ احمد پولادين. سرهنگ احمد خان پولادين كه افسري حساس و چو ن رئيس گارد رضا شاه و از نزديك شاهد اعمال او بود با عده اي از افسران و اشخاص مي دانست آنها هم با رژيم پهلوي موافق نيستند وارد مذاكره و متحد شده كميته اي سري تشكيل دادند كه او را از ميان بردارند و رژيم پهلوي را سرنگون سازند. نزديك بود كه موفق هم بشوند . اما يكي از افراد اين كميته از بيم نافرجام ماندن اين اقدام محرمانه مراتب را به اطلاع پهلوي رسانيد . همگي اعضاء كميته دستگير و تسليم دادگاه نظامي شدند محاكمات آنها چند روز به طول انجاميد در نتيجه سرهنگ احمدخان پولادين محكوم به اعدام شد. اين واقعه نيما يوشيج را كه انديشه انتقام هميشه با او بود سر شوق مي آورد و در اسفند ماه 1306 شعر بلند و حماسي (سرباز فولادين) را سرود تا اين تاريخ بعد از (افسانه) مهم ترين شعر اوست.

زمان و علت فوت : نيما در روز پنج شنبه 16 دي ماه 1338 هجري شمسي به علت ابتلا به بيماري ذات الريه در گذشت و در قبرستان امامزاده عبدالله به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نخستين كار اداري نيما شغلي در درجه پايين كارمندي در وزارت ماليه بود و ي تا سال 1298 در اين كار دوام آورد. از فروردين ماه سال 1312 نيما و همسرش در تهران بودند. نيما نخست در بلا تكليفي بسر برد و سپس در جست و جوي كاري مناسب بر

آمد. در سال 1316 به وزارت پيشه و هنر منتقل گرديد. يك سال بعد به تمايل خودش با همان حقوق به اداره موسيقي كشور منتقل شد و به عضويت هيات تحريريه ي مجله موسيقي انتخاب گرديد؛ اين كار جدي ترين و مناسب ترين شغل اداري نيما يوشيج درتما م طول زندگيش است كه تا پابان عمر اين مجله ،تا بهمن 1320 ادامه يافت. نيما يوشيج تا سال 1326 شغل ثابتي نداشت و پس از آن به خدمت در اداره ي نگارش وزارت فرهنگ پرداخت . كار او بررسي و اظهار نظر در باره ي نمايشنامه ها و فيلمنامه هايي بود كه به اين اداره مي رسيد. تا پايان زندگيش اين شغل اداري او بود و حقوقش سيصد و سي تومان در ماه بود.

فعاليتهاي آموزشي : از سال 1306 ، نيما در كنار همسرش عاليه ،در آموزشگاه هاي كوچك شهرهاي شمال ايران : بارفروش ( بابل كنوني ) ، لاهيجان ، رشت ، آستارا به كار تدريس اشتغال داشت. او در سال 1316 در تهران به تدريس ادبيات در دوره دوم دبيرستان صنعتي پرداخت.

آرا و گرايشهاي خاص : نيما يوشيج در سال 1316 موفق به كشف شكل تازه اي در شعر فارسي شد كه اين شيوه به كلي با شعر قديم فرق دارد و با نگرشي كه در شيوه شكل آن پديد آورد به پدر شعر نو لقب گرفت. نظرنيما در خصوص شعر، يك نگاه جديد است كه بعضاً شيوه هاي قديم را به چالش كشيده و از منظري جديد غالب شعر را تعريف مي نمايد. او مي گويد: « ادبيات ما بايد از هر حيث

عوض شود. موضوع تازه كافي نيست و نه اين كافي است كه مضموني را بسط داده و به طرز تازه بيان كنيم. نه اين كافي است كه با پس و پيش كردن قافيه و افزايش و كاهش مصراع ها يا وسايل ديگر ، دست به فرم تازه زده باشيم . عمده كار اين است كه طرز كار عوض شود و مدل وصفي و روائي ، كه در دنياي با شعور آدم هاست ، به شعر بدهيم. »او در ادامه مي گويد:« شعر وزن و قافيه نيست ، بلكه وزن و قافيه هم از ابزار كار يك نفر شاعر هستند. همچنين شعر رديف ساختن مصطلحات و فهرست كلي دادن از مطالب معلوم كه در سر زبان ها افتاده است نيست. اين جور كار به درد دفتر حساب بندي يك تجارتخانه مي خورد. شعر واسطه تشريح و تاثير دادن و كوچك كردن معنويات و شكافتن و نمودن درونيهاي دقيق و نهفته آنهاست. و تمام كوشش و كاوش شاعر براي آن است كه « مخصوصاً شعر را از حيث بيان آن به طبيعت نزديك كرده و به آن اثر دلپذير نثر را دهد » . زياد رغبت دارد و دلباخته رغبت خود است كه « شعر را از مصراعبازيهاي ابتدايي _ كه در طبيعت اين طور يكدست و يكنواخت و ساده لوح پسندانه وجود ندارد و لباس متحد الشكل نپوشيده است_ آزاد كرده باشد» .نيما فقط در ابداع شعر نو جسارت به خرج نداد بلكه همين آوردن واژه هاي روستايي و بومي در شعر فارسي و ملي در نوع خود بدعت و نوآوري محسوب مي شود ، تا

جاييكه كه بعد از او بسياري خواستند از اين شيوه بهره بگيرند كه راه به جايي نبردند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 پادشاه فتح

2 خواب زمستاني

3 قصه رنگ پريده ،خون سرد

ويژگي اثر : اين قصه مثنوي حزن انگيزي است كه براي دلهاي خونين سروده شده است و به بيان مصائب شاعر اختصاص يافته كه ميخواهد قصه ا ي از ياران و ببخت و دوران خويش بازگو كند.

4 كار شب پا

5 منظومه افسانه

ويژگي اثر : افسانه منظومه مفصلي است. در يكي از مفترعات بحر رمل(فاعلاتن فعولن فعولن) كه محتوي آشفتگي و خيالهاي پريشان شاعر است. نيما نخستين انحراف خود را از اسلوب تفكر وبيان ديرينه شعر فارسي در اين منظومه نشان مي دهد.

6 واي بر من

منابع زندگينامه :1آريان پورم يحيي- از نيما تا روزگار ما- ج3, تهران: انتشارات زوار, ص 5972پيام نوين- سال 3- شماره 6, اسفند 13393صوفيم ليلا- زندگي نامه شاعران ايران- انتشارات جاجرمي, ص 2164طاهباز, سيروس- زندگي و هنر نيما يوشيج پردرد كوهستان- تهران: انتشارات زرياب, ص 11

اسفندياري، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي اسفندياري

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

استاد گرانقدر آقاي مصطفي اسفندياري مشهور به فقيه در اول فروردين سال 1351هجري شمسي در خانواده اي متدين، كاملا مذهبي و دوستدار اهل بيت عليهم السلام در برگه به دنيا آمد.

نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش، برگه از توابع شهرستان ساري با موفقيت سپري كرد.

در پي تشويق خانواده، مخصوصا پدرش و علاقه فراوان خويش به فراگيري علوم ديني و براي ادامه تحصيل راهي حوزه علميه مشهد مقدس شد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه حاضر شد. پس از اتمام دوران سطوح عالي و شاگردي اساتيد مبرزي چوت آيت الله مروي و و اعظي در سال 1375 به حلقه درس خارج راه يافت و از محضر بزرگاني همچون آيت الله علي فلسفي، آيت الله سيدعبدالهادي مرتضوي، آيت الله اشرفي كسب فيض كرد. از دامن ستارگان پر فروغ حوزه علميه مشهد مشغول خوشه چيني گشت و تاكنون در اين زمينه از هيچ كوششي دريغ نكره است.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه و كلام اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1380از دانشگاه علوم اسلامي رضوي فارغ التحصيل گرديد و با موفقيت از پايان نامه خويش باعنوان "بررسي مهم ترين اختلاف هاي سني و شيعه در مهدويت" دفاع كرد و هم اكنون در مقطع دكترا در رشته فلسفه و كلام اسلامي در دانشگاه علوم اسلامي رضوي مشغول تحصيل است.

ايشان ضمن تدريس در دانشگاه فردوسي و آزاد اسلامي مشهد به تحقيق و پژوهش مشغول مي باشد كه كتاب "حجت موجه" يكي از آثار گرانبهاي ايشان است.

اسكافي مروزي، ابوحنيفه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 451 ق)، فقيه، حكيم و شاعر. او را بعضى اهل مرو و برخى اهل غزنين مى دانند. لقب اسكافى وى به اين دليل بود

كه پدر يا اجداد وى كفشگر بودند، البته در بعضى از منابع شغل خودش را نيز كفشگر نوشته اند. در زمان سلطنت سلطان مسعود غزنوى مى زيست، و علاوه بر شاعرى مسند تدريس نيز داشت، و مردمان را رايگان علم و ادب مى آموخت. او داراى «ديوان» شعر نيز بود و ابوالفضل بيهقى اشعار وى را در تاريخ خود آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (655/2)، تاريخ ادبيات در ايران (403 -398 /2)، تاريخ بيهقى (274 و 381 ،380 ،275)، تاريخ نظم و نثر (44)، چهارمقاله (9)، دايرةالمعارف فارسى (29/1)، الذريعه (40/9)، ريحانه (76 -75 /7)، سخن و سخنوران (198)، شاعران بى ديوان (596 -587)، لباب الالباب (175/2)، لغت نامه (ذيل/ ابوحنيفه ى اسكافى)، مجمع الفصحا (216 -208 /1)، هفت اقليم (332/1).

اسكافي، ابوجعفر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 240 ق)، متكلم معتزلى، اديب و شاعر. اصلى وى از سمرقند بود. در بغداد متولد شد و در همان شهر نشو و نما يافت. ابتدا پيشه خياطى داشت اما به تحصيل دانش روى آورد و علم كلام را از جعفر بن حرب فراگرفت و از پيشوايان بنام معتزليان بغداد شد. طايفه اسكافيه بدو منسوبند. وى مناظراتى با حسين بن على كرابيسى داشته است. معتصم عباسى او را بر همه مقدم مى داشت. در مآخذ مختلف او را صاحب تصانيف بسيار دانسته اند. از آثارش: كتاب «المقامات فى تفضيل على- عليه السلام»؛ كتاب «فضائل على- عليه السلام»؛ كتاب «ابطال قول من قال بتعذيب الاطفال»؛ كتاب. «البدل»؛ كتاب «الرد على المشبهة»؛ كتاب «اللطيف»؛ كتاب «النقض».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (92 /7)، تاريخ بغداد (416 /5)، خاندان نوبختى (85 ،81)، ريحانه (122 /1)، الكنى والالقاب (27 /2)، لسان الميزان

(227 /6)، لغت نامه (ذيل/ اسكافى)، مروج الذهب ترجمه (512 /2)، معجم المؤلفين (200 /10)، الوافى بالوفيات (337 -336 /3)، هدية الاحباب (98).

اسكافي، ابوعلي محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(336 /332 -258 ق)، مورخ و عالم امامى. مشهور به ابوعلى كاتب بغدادى. اجداد او زرتشتى بودند. پيشگام در فنون مختلف و از مشايخ برجسته ى شيعه و از معاصران شيخ كلينى بود كه در سوق العطش بغداد مسكن داشت. وى از شاگردان جعفر بن محمد بن مالك و محمد بن موسى بربرى و احمد بن محمد بن رستم نحوى است. تلعكبرى و ابوالقاسم جعفر بن محمد قولويه و ابوبكر احمد وراق دورى و معافى بن زكريا جريرى از او روايت كرده و رجال نويسان شيعه از او به صفت هاى ثقه و جليل القدر ياد كرده اند. در بغداد درگذشت و در مقابر قريش دفن شد. از آثارش: «الانوار فى تاريخ الائمة الاطهار (ع)»؛ «التمحيص».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (92 -91 /10 ،156 /4)، ايضاح المكنون (275 /2)، بحارالانوار (17 /1)، تاريخ بغداد (365 /3)، خاندان نوبختى (215)، الذريعه (432 -431 /4 ،413 -412 /2)، رجال الطوسى (494)، رجال النجاشى (297 -295 /2 ،303 /1)، رياض العلماء (39 -38 /6)، ريحانه (123 -122 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 312 /4)، الفهرست للطوسى (325 -324)، لغت نامه (ذيل/ ابوعلى و اسكافى)، الكنى والالقاب (27 /2)، معجم المؤلفين (93 /12)، هدية الاحباب (98).

اسكندرلو، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد اسكندر لو

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/2

زندگينامه علمي

بنده در سال 1340 در شهرستان همدان در يك خانواده مذهبي متولد شدم. در سال 1356 به منظور فراگيري معارف و علوم اسلامي به حوزه علميه قم آمدم. ادبيات عرب، منطق و علوم بلاغي را (60 _ 1356) در مدرسه مباركه رضويه خواندم. لمعتين (63 _

61) را نزد آيت الله اشتهاردي و استاد شماعي همداني، رسائل و مكاسب (67 _ 64) را نزد آيت الله اعتمادي و آيت الله علوي گرگاني، كفايتين (69 _ 67) را نزد آيت الله اعتمادي، خارج فقه (80 _ 70) را نزد آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله نوري همداني خارج اصول (78 _ 70) را نزد آيت الله فاضل و آيت الله مكارم شيرازي.

تحصيلات دانشگاهي:

مقطع كارشناسي الهيات و معارف اسلامي (74 _ 71) موسسه در راه حق.

مقطع كارشناسي ارشد علوم قرآني (78 _ 74) موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)

مقطع دكتري علوم قرآن و حديث (83 _ 79) تربيت مدرس دانشگاه قم.

ملاحظات: در مهر ماه 1378 از پايان نامه كارشناسي ارشد خود تحت عنوان "نقد و ترجمه مدخل قرآن از دايرة المعارف دين" دفاع نموده و امتياز 20 را احراز كردم و در سال 1379 در كنكور دكتراي علوم قرآن و حديث تربيت مدرس دانشگاه قم شركت كرده و با كسب رتبه اول پذيرفته شدم. در تاريخ 22/ 3/ 82 موضوع پايان نامه دكتري بنده تحت عنوان "نقد و بررسي تحقيقات خاور شناسان در زمينه تاريخ گذاري آيات و سور قرآن" به تصويب رسيد و در تاريخ 15/ 10/ 83 مورد دفاع قرار گرفت و با درجه عالي و امتياز 5 /18 پذيرفته شد.

فراگيري زبان انگليسي:

الف) دوره عالي زبان انگليسي مركز زبان هاي خارجي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم در سال 1365 (طي 700 ساعت آموزش) كه در تاريخ 31/ 4 / 66 گواهينامه آن را (ممهور به مهر مركز زبان هاي خارجي دانشگاه تهران، مركز زبان هاي خارجي نيروي

هوايي ارتش جمهوري اسلامي و مركز زبان هاي خارجي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم) است، دريافت نمودم.

ب) در سال 1369 جهت تقويت مكالمه زبان انلگيسي، كلاس هاي آن را در زبانكده انگليسي (اي. اچ. پ) پشت سر نهاده و موفق به اخذ ديپلم زبان (با امتياز 20) گرديدم.

ت) اخذ گواهينامه مترجمي زبان از نيروي دريايي پاكستان (1370)

ملاحظه: در سال 1370 از سوي نمايندگي ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي عازم بندر كراچي پاكستان شدم و در طي مدت شش ماه در جمع برادران سپاهي كه جهت گذراندن دوره تخصصي زير دريايي به نيروي دريايي پاكستان اعزام شده بودند، به عنوان مبلغ و مترجم زبان انگليسي حضور داشته و در پايان دوره موفق به اخذ گواهينامه مزبور شدم.

اسكندري، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: 1371.

دكتر محمدحسين اسكندى استاد رشته ى ادبيات بود كه چندى در دانشگاه شيراز تدريس مى كرد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اسكويي، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1307، مشهد.

درگذشت: 11 تير 1371.

محمدكاظم اسكويى درسن 11 سالگى به همراه والدين از مشهد به تهران آمد و تحصيلات متوسطه را در دبيرستان شرف به پايان رسانيد. در سال 1326 در دانشكده ى پزشكى تهران نام نويسى كرد و در سال 1332 فارغ التحصيل اين دانشكده شد. وى براى گذرانيدن دوره ى تخصصى راهى آمريكا شد. دكتر اسكويى دورى انترنى را به مدت يك سال در بيمارستان «انگل روده» در نيوجرسى به پايان برد و دوره ى رزيدنسى و چيف رزيدنسى جراحى عمومى را به مدت چهار سال در بيمارستان مرسى در ايالت اوهايو گذراند. براى كسب درجه ى فوق تخصص در جراحى سرطان عازم نيويورك شد و مدت يك سال در بيمارستان مموريال به كار پرداخت. پس از بازگشت به ايران در بخش جراحى سرطان بيمارستان هزار تختخوابى مشغول به كار شد. دكتر اسكويى درجات استاديارى و دانشيارى را پشت سر گذاشت و به مقام استادى دانشگاه تهران رسيد. چند سال رييس گروه جراحى بيمارستان هزار تختخوابى بود. در سال 1364 براى درمان بيمارى كه به آن گرفتار آمده بود راهى خارج از كشور شد و همانجا درگذشت.

دكتر اسكويى بيش از بيست و پنج سال در بخش جراحى سرطان بيمارستان هزار تختخوابى كار كرده بود. وى چندى به عنوان سرپرست گروه بيهوشى و چندى نيز معاون آموزشى اين مركز بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اسلامپور كريمي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن اسلام پور كريمي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/4/5

زندگينامه علمي

در سال 1349 شمسي در بابل متولد شدم و بعد از اتمام دوره هاي ابتدائي و راهنمائي با معدل20 يا بالاي 19 بر اساس علاقه

ام به قرآن و معارف اسلامي در مسابقات قرآن و تجويد و مفاهيم شركت مي كردم.

در سال 64 در حوزه علميه فيضيه مازندران در بابل نزد استاد گرانقدر حاج آقاي فاضل به تحصيل صرف و نحو و فقه مشغول شدم. در سال 65 بر اساس وظيفه و لبيك به نداي ولايت فقيه در جبهه حق عليه باطل حضور يافتم. در تاريخ 14/ 12/ 65 در منطقه شلمچه به اسارت نيروهاي بعثي در آمدم و تا سال 66 كه در تكريت، بعقوبه و رماديه عراق در اسارت به يادگيري و ياددهي نحو و صرف و تجويد و عربي جديد صرف كردم.

بعد از آزادي (30/ 8/ 69) و بعد از 9 روز از آزادي در مدرسه رضويه قم به تحصييل حوزوي ام ادامه دادم. با توجه به نياز و آمادگي براي خدمت به قشر جوان دانشگاهي، دوران دبيرستان را در رشته فرهنگ و ادب در سال 73 به اتمام رسانده و سال 74 وارد دانشگاه تهران (مجتمع آموزشي عالي قم) شدم. مقطع كارشناسي در سال 77 به اتمام رسد . همزمان در مقطع كارشناسي فعاليتهاي چشم گيري در مسجد امام رضا (ع) منطقه علي آباد سعدگان و پايگاه بسيح مربوط به آن (پايگاه 4 شهيد اميني بيات) انجام دادم كه به طور عمده روي قرآن، عقيدتي و امر به معروف و نهي از منكر، مفاهيم قرآن و روخواني و تجويد متمركز بود و در سال 77 در مقطع كارشناسي ارشد دانشگاه تهران پذيرفته شدم.

در سال 81 از پايان نامه ام با موضوع "ادراكات فطري" در مقطع كارشناسي ارشد دانشگاه تهران دفاع نمودم.

از سال 81 تاكنون

كه در مقطع دكتري همان رشته (فلسفه) و همان دانشگاه مشغولم به تدريس در موضوعات فلسفه، كلام، منطق و عرفان و متون انگليسي مي پردازم و همزمان مشاورات نويسندگي و پژوهشي ارائه مي دهم. از سال 81 تاكنون در واحد كتابشناسي دائرة المعارف علوم عقلي اسلامي وابسته به موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) اشتغال دارم.

در زمينه ويراستاري و نگارش قطعات كوتاه ادبي كارهايي انجام دادم و چاپ شده است. از سال 82 تاكنون در تاسيس و اداره نشريه هاي عمومي براي جوانان منطقه هاي بابل تحت عنوان هاي نشريه لاله آباد و نشريه شهداي كريمكلا فعاليت دارم.

اسلامي اردكاني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين اسلامي اردكاني

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در خانواده اي روحاني مقيم در كربلا زاده شدم. در سال 1350 به ايران بازگشتم. هر چند از كودكي به گونه پراكنده اي صرف و نحو مي خواندم، اما در سال 56 رسما وارد حوزه علميه شيراز شدم و به تحصيل پرداختم. پس از تسلط بر ادبيات عرب و دروس مياني حوزوي، سطوح عالي و خارج را در قم گذراندم. در كنار دروس حوزوي و ادامه تحصيل دانشگاهي، به فعاليت هاي فرهنگي و برخي مشاغل علمي اجريي اشتغال داشتم. در زيرفعاليت هاي علمي بنده به تفكيك آمده است:

1. سوابق آموزشي:

الف) حوزوي: پس از به پايان بردن مرحله سطح حوزه، هشت سال نيز در درس هاي خارج فقه و اصول اساتيد مبارز حوزه شركت كرده ام. در ين مدت درس هاي اصلي (فقه و اصول) و درس هاي جانبي حوزه مانند فلسفه، كلام، تفسير را نيز گذرانده

ام.

ب) دانشگاهي: در كنار درس هاي حوزوي به ادامه تحصيل در دانشگاه مشغول بوده، كارشناسي ارشد خود را در رشته مدرسي معارف اسلامي (گرايش فلسفه و كلام) دانشگاه قم در سال 1379 دريافت داشته ام. در همان سال نيز در مقطع دكتري كلام (گرايش فلسفه دين و مسائل جديد كلامي) همان دانشگاه پذيرفته و در سال 1384 با دفاع از پايان نامه دكتري خود با عنوان "شبيه سازي انسان از ديدگاه دين كاتوليك و اسلام" با رتبه عالي فارغ التحصيل شدم.

ج) دوره هاي آموزشي مختلف: در كنار فعاليت هاي اصلي آموزشي، همواره در پي كسب صلاحيت هاي لازم براي تخصص در تعليم و تحقيق بوده ام. از اين رو در دروه هاي آموزشي مختلف مانند كارگاه ترجمه، اصول كتابداري، آشنايي با منابع مرجع، نمايه سازي، اصطلاح نامه نويسي، ويرايش، مباني كامپيوتري، اينترنت، تكنولوژي اطلاعات، زبان انگليسي و فرانسه شركت كرده و دوره هاي گوناگوني از اين دست را گذرانده ام.

2. توانايي هاي علمي:

الف) اينجانب به زبان هاي انگليسي و عربي، در حد مكالمه و ترجمه متون تخصصي مسلط هستم و نوشته هاي متعددي از اين زبان ها ترجمه كرده ام. يك دوره شش ماهه زبان فرانسه را گذرانده ام. همچنين اندكي با زبان آلماني در حد خواندن پاره ا ي از متون ابتدايي آشنايي دارم.

ب) ترجمه: بيش از يك دهه است كه مستمرا به كار ترجمه مشغول بوده ام. محصول اين مدت فعاليت ترجمه اي، ترجمه ده مقاله علمي از زبان انگليسي و بيست مقاله و هشت عنوان كتاب از عربي بوده است كه منتشر شده اند.

ج) تحقيق: عمده فعاليت علمي بنده، مصروف تحقيق و

تاليف بوده است كه نتيجه آن تاكنون تاليف بيش از هشتاد مقاله و يازده عنوان كتاب بوده است.

د) عضويت در شوراهاي علمي: اينجانب به عنوان عضو هيئت تحريريه فصلنامه نقد و نظر، ميقات حج و حديث زندگي، فعاليت مطبوعاتي داشته ام. همچنين به عنوان عضو شوراهاي مختلف مراكز تحقيقي قم همچون موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) و عضو شوراي دائرة المعارف امام خميني (ره) مشغول فعاليت بوده ام. و نيز در سمينارهاي علمي كشوري مانند "همايش بين المللي حقوق بشر و گفتگوي تمدن ها"، "سمينار بررسي سقط جنين در ايران"، "همايش ترجماني متون مقدس"، "همايش بين المللي مردم سالاري ديني"، "همايش سراسري استادان، محققان و مترجمان حوزه هاي فلسفه، كلام، اديان، عرفان"، "سومين كنفرانس بين المللي حقوق بشر"، "همايش گفتگوي علم و دين"، شركت كرده و مقالات خود را ارائه كرده ام.

ضمنا فعاليت هاي مديريت پژوهشي مانند معاونت پژوهشي مراكز علمي و مسئوليت ترجمه نيز داشته ام. هم اينك نيز عضو انجمن علمي اديان و مذاهب حوزه علميه هستم.

ه) تدريس: اينجانب در موسسات آموزش عالي مانند دانشگاه قم، دانشگاه مفيد، دانشگاه شهيد بهشتي، موسسه آموزش ضمن خدمت وزارت ارشاد، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) و دانشكده علوم قرآني تدريس داشته ام. موضوعات تدريس بنده عمدتاً عبارت بوده اند از: منطق، متون فلسفي معاصر، اخلاق، روش تحقيق، قواعد فقه، اصول فقه، متون فقه و شناخت منابع مرجع اسلامي.

3. حوزه هاي مورد علاقه:

اينجانب بيشتر به حوزه هاي فلسفه و كلام جديد، فلسفه اخلاق (اخلاق كاربردي با تاكيد بر اخلاق زيستي)، دين شناسي، نقد انديشه ها و مسائل اجتماعي، اسلامي توجه خاص

دارم و به كاوش در مسائل موردي و كم سابقه مي پردازم و مورد پژوهشي را بر بحث كليات ترجيح مي دهم.

4. كارنامه علمي:

كارنامه علمي بنده در دو عرصه تاليف و ترجمه حدود 20 عنوان كتاب و 90 مقاله است.

5. جوايز علمي:

درسال 1380 تحقيق بنده با عنوان «امام، اخلاق، سياست» از سوي دبيرخانه دين پژوهان كشور برگزيده شد و به آن جايزه ويژه رياست جمهوري تعلق گرفت. در همان سال مقاله بنده با عنوان «امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه امام علي ع» كه براي دانشنامه امام علي عليه السلام نوشته شده بود به عنوان مقاله برتر شناخته شد و به آن لوح تقديري تعلق يافت. در سال 82 نيز تحقيق اينجانب با عنوان «اخلاق نقد» از سوي دبيرخانه دين پژوهان برگزيده شد. همچنين تحقيق (دروغ مصلحت آميز) از سوي همين دبيرخانه رتبه آورد، اما به دليل تعلق آن به سال هاي قبل، از جريان داوري خارج و در بيانيه نهايي از آن تقدير شد.

در همين سال نيز كتاب «امام، اخلاق، سياست» از سوي دهمين سال كتاب دانشجويي برگزيده شد. در سال 1383 نيز جايزه يازدهمين كتاب سال دانشجويي به علت كثرت تاليف به بنده تعلق گرفت. همچنين در آن سال، مقاله بنده با عنوان «گريش هاي تفسيري در ميان مسلمانان؛ بررسي يك ترجمه» به عنوان نقد برتر در حوزه علوم قرآني برگزيده شد و جايزه و لوح تقديري از سوي رياست محترم مجلس به آن تعلق گرفت.

در ارديبهشت سال 1384 نيز مقاله بنده با عنوان «چالش علم و دين در مسئله شبيه سازي انساني» كه در نخستين همايش كشوري گفتگوي علم

و دين ارائه شده بود، از سوي مسئوولين همايش به عنوان مقاله برگزيده انتخاب و به آن لوح تقديري تعلق گرفت.

اسلامي پناه، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي اسلامي پناه

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب هادي اسلامي پناه در سال 1337 در شهر كربلا و در يك خانواده روحاني بدنيا آمدم . تحصيلات ابتدائي را در مدارس عراقي گذرانده ، از همان زمان با حوزه كربلا و نجف آشنا شدم . در سال 1351 از كربلا اخراج شده و در قم سكونت كردم . در سال 1352 وارد حوزه علميه قم شده ، در مدرسه آيت الله گلپايگاني دروس مقدمات را طي نمودم . از دروس سطح ، رسائل را نزد استاد اعتمادي و مكاسب و كفايه را نزد استاد ستوده به پايان رساندم.

در همان زمان در سال 1359 وارد موسسه در راه حق شدم و دوره چهار ساله را طي نمودم . بيشتر درسها را نزد استاد مصباح يزدي و آيت الله معرفت و استاد فياضي گذراندم . در سال 1373 پايان نامه خود را به راهنمائي استاد اعرافي دفاع كردم . از همان زمان در بخش تاريخ و سيره اهل بيت (ع) ، با دفتر تبليغات اسلامي همكاري خوبي داشتم و عضو گروه زن در انديشه اسلامي موسسه امام خميني (ره) شدم و اين دو كار تا سال 1380 ادامه داشت . از سال 1380 در مدارس وابسته به مركز جهاني علوم اسلامي به تدريس علوم قرآن ، تفسير و فقه پرداخته و هم اكنون نيز ادامه دارد .

اسلامي ندوشن، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن ، در سال 1304 شمسي در ندوشن يزد ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و قسمتي از متوسطه را در ندوشن يزد فراگرفت ،

آنگاه به تهران عزيمت كرد و دوره ي متوسطه را به پايان رسانيد و براي ادامه ي تحصيل وارد دانشكده حقوق شد و به دريافت ليسانس توفيق يافت. سپس به منظور تكميل تحصيلات رهسپار اروپا شد و مدت پنج سال در فرانسه و انگلستان به اندوخته هاي علمي خود افزود و به اخذ دكترا در همان رشته نائل آمد. دكتر اسلامي ندوشن ، در شمار شاعران انديشمند و نويسندگان توانا و برجسته اي است كه از سال 1327 اشعارش در مجله ي سخن و برخي مجلات ديگر انتشار يافته است. اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : اسلامي ندوشن در خانواده اي با بضاعت متوسط به دنيا آمد ، پدرش خيلي زود وفات يافت و او ناگزير شد كه روي پاي خود بايستد. تحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر اسلامي ندوشن ، تحصيلات ابتدايي را نخست در مدرسه ي ناصرخسرو ندوشن ، سپس مدرسه ي خان يزد ، پس از آن به دبستان دينياري رفت و دبيرستان را تا سوم متوسطه در دبيرستان ايرانشهر يزد گذراند ، آنگاه براي ادامه ي تحصيل در سال 1323 به تهران عزيمت كرد و بقيه ي دوره ي متوسطه را در دبيرستان البرز به پايان رساند. سپس براي ادامه ي تحصيل وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شد و به دريافت ليسانس توفيق يافت. پس از آن به منظور تكميل تحصيلات به اروپا عزيمت نمود .مدت پنج سال در فرانسه و انگلستان به اندوخته هاي علمي خود افزود و با گذراندن پايان نامه ي دكتراي خود به نام « كشور هند و كامنولث » به دريافت دكتراي حقوق بين الملل

از دانشكده حقوق دانشگاه پاريس نائل آمد فعاليتهاي ضمن تحصيل : اسلامي از ده دوازده سالگي شاعري را آغاز كرد و پس از آمدن به تهران در دوران دبيرستان ، حرفه اي تر شعر مي گفت. وي در اين زمان بعضي از قطعه شعرها را در مجله ي سخن منتشر مي نمود. فعاليت هاي اسلامي ندوشن در دوران تحصيلات در اروپا ، بيشتر آشنايي با زبان فرانسه و شركت در سخنراني هاي دانشگاه سوربن بود و به جز چند داستان كوتاه و چند قطعه شعر و پايان نامه ي دكترايش چيز ديگري ننوشت همسر و فرزندان : دكتر شيرين بياني استاد تاريخ دانشگاه تهران و نويسنده ي چندين كتاب تاريخي ، همسر دكتر اسلامي ندوشن مي باشد مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر اسلامي ندوشن در سال 1334 پس از بازگشت به ايران ، چند سال در شغل قاضي دادگستري خدمت كرد فعاليتهاي آموزشي : دكتر اسلامي ندوشن پس از ترك خدمت در دادگستري ، به تدريس حقوق و ادبيات در برخي دانشگاه ها و آموزشگاه هاي عالي ، از جمله : دانشگاه ملي ، مدرسه ي عالي ادبيات ، مدرسه ي عالي بازرگاني و مؤسسه ي علوم بانكي پرداخت. در سال 1348 به دعوت پروفسور فضل الله رضا ( رئيس وقت دانشگاه تهران ) به همكاري با دانشگاه تهران دعوت گرديد و براساس تأليفاتي كه در زمينه ي ادبيات انتشار داده بود ، جزء هيئت علمي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران قرار گرفت و تدريس نقد ادبي و سخن سنجي ، ادبيات تطبيقي ، فردوسي و شاهنامه ، شاهكارهاي ادبيات جهان در دانشكده ادبيات

و تدريس تاريخ تمدن و فرهنگ ايران را در دانشكده حقوق برعهده گرفت و تا سال 1359 كه به انتخاب خود از دانشگاه تهران بازنشسته شد ، ادامه داشت. وي اكنون در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران و در مقطع دكتراي ادبيات به تدريس مكتب هاي ادبي جهان مي پردازد. مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن ، در سال 1304 شمسي در ندوشن يزد ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و قسمتي از متوسطه را در ندوشن يزد فراگرفت ، آنگاه به تهران عزيمت كرد و دوره ي متوسطه را به پايان رسانيد و براي ادامه ي تحصيل وارد دانشكده حقوق شد و به دريافت ليسانس توفيق يافت. سپس به منظور تكميل تحصيلات رهسپار اروپا شد و مدت پنج سال در فرانسه و انگلستان به اندوخته هاي علمي خود افزود و به اخذ دكترا در همان رشته نائل آمد. دكتر اسلامي ندوشن ، در شمار شاعران انديشمند و نويسندگان توانا و برجسته اي است كه از سال 1327 اشعارش در مجله ي سخن و برخي مجلات ديگر انتشار يافته است. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر اسلامي ندوشن ، در شمار شاعران انديشمند و نويسندگان توانا و برجسته اي است كه از سال 1327 اشعارش در مجله ي سخن و برخي از مجلات ديگر انتشار يافت و مورد توجه قرارگرفت. وي در كنار فعاليت هاي علمي و تحقيقي خود ، از زبان شعر كمتر استفاده كرده است ، اما آنچه از او چاپ و در دسترس قرار گرفته است ، بسيار خوب و نمودار استعداد

و ذوق سرشار و قريحت تابناك او در شعر مي باشد. استاد بيشتر اوقات خود را صرف در تحقيق آثار علمي و ادبي ايران و ترجمه ي آثار نويسندگان جهان كرده و آثارش در مجلات پيام نو ، سخن ، يغما ، راهنماي كتاب و نگين چاپ شده است. آرا و گرايشهاي خاص : دكتر اسلامي ندوشن ، برخي از آثار خود را با امضاي مستعار « م. ديده ور » چاپ و منتشر ساخته است. جوائز و نشانها : كتاب « ابر زمانه و ابر زلف » در سال 1342 به عنوان كتاب برگزيده ي سال از سوي انجمن كتاب انتخاب گرديد آثار : مجموعه شعر « چشمه »- مجموعه شعر « گناه »- ترجمه و مؤخره ي پيروزي آينده ي دموكراسي- ترجمه ي جهاد در اروپا- ترجمه ي قطعاتي از رومئو و ژوليت- در كشور شوراها- آزادي مجسمه- ذكر مناقب حقوق بشر در جهان سوم- گفت و گوها- افسانه و افسون- زندگي و مرگ پهلوانان در شاهنامه- ايران را از ياد نبريم- به دنبال سايه ي هماي- فرهنگ و شبه فرهنگ- درباره ي آموزش- گفته ها و ناگفته ها- صفير سيمرغ- داستان داستان ها- نوشت هاي بي سرنوشت- كارنامه ي سفر چين- جام جهان بين- آواها و ايماها- ديدن دگر آموز ، شنيدن دگر آموز- داستان كوتاه پنجره هاي بسته- ترجمه ي آنتونيوس و كلئوپاترا- ابرزمانه و ابر زلف- شور زندگي- ترجمه ي ملال پاريس و برگزيده اي از گل هاي بدي- ترجمه ي بهترين اشعار هِنري لانگ فلو- روزها ، سرگذشت- تحقيق در منظومه ي ويس و رامين گرگاني- آويزه ي سخن

ها- ايران لوك پير- ايران و تنهايي اش- باران نه رگبار- باغ سبز عشق- سخن ها را بشنويم- سرو سايه فكن- ترجمه ي عمر خيام- كشور هند و كامنولث- گفتيم و نگفتيم- ماجراي پايان ناپذير حافظ- مسئله ي عقب ماندگي- نامه ي نامور-

منابع زندگينامه :پايگاه ياد يار

اسلامي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آشيب شناسى دهان و دندان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اسلامي، محمد تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي اسلامي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از پايان تحصيلات در مقطع راهنمايي تحصيل در سال 1362 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس مقدماتي را در مدرسه علميه امام صادق (ع) گذراندم. دروس سطح حوزه را نيز از سال 1366 آغاز كردم و در درس حضرات اساتيد علي محمدي خراسانى، آقارسول موسوي تهرانى، نكونام گلپايگاني و شيخ حسين توتونچي تهراني (ره) شركت جسته، اين دروس را در حدود سال تحصيلي 72 _ 71 به پايان بردم.

از سال 1370 به صورت موقت و آزمايشي در برخي كلاس هاي درس خارج شركت مي كردم. تا اين كه رسماً از سال 1372 در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات سبحانى، وحيد خراساني و جوادي آملي شركت جستم. در ضمن دروس و مباحثات حوزوي به پيشنهاد برخي از دوستان هم بحث، در دوره عمومي دروس موسسه در راه حق شركت نمودم.

سال ورود من به موسسه در راه حق (كه بعداً با نام موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) در ساختمان جديد فعاليت خود را ادامه داد) سال 1371 (سال تحصيلي 72 _ 71) بود. پس از گذراندن دروس عمومي طي چهار سال، در سال تحصيلي 76 _ 75 در آ زمون ورودي دوره كارشناسي ارشد در رشته تخصصي دين شناسي پذيرفته شدم. و پس از طي دوره تحصيلي در سال 1380 با دفاع از پايان نامه اي تحت عنوان "نقد

و بررسي نظريه جان مارتين فيشر در باب مسئوليت اخلاقي" فارغ التحصيل شدم. البته ضمن تحصيل در دوره كارشناسي ارشد، فعاليت هاي پژوهشي و آموزشي خود را با پذيرفتن پروژه هايي از مراكز تحقيقاتي مختلف و تدريس در مراكز حوزوي و دانشگاهى، از سال 1378 آغاز نمودم و تاكنون فعاليت ها ادامه دارد.

پس از فارغ التحصيلي ابتدا حدود 8 ماه با معاونت تدوين متون درسي معارف اسلامي در نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، به عنوان كارشناس گروه اخلاق همكاري علمي پژوهشي داشتم. پس از آن از سوي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي براي تأسيس و تشكيل يك گروه علمي پژوهشي كارآمد در حوزه اخلاق اسلامي دعوت شدم و كار اصلي پژوهش خود را در اين رشته ابتدا در قالب هسته اي علمي، پژوهشي آغاز نمودم و با رسميت يافتن گروهي با نام گروه اخلاق و تربيت در اين پژوهشگاه به عنوان عضو هيئت علمي به فعاليت خود ادامه مي دهم.

اسلاميان، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا اسلاميان

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين اسلاميان در سال 1372 هجري قمري در قم و در ميان خانواده اي متدين و دلباخته خاندان پاك پيامبر اسلام (ص ) چشم به جهان گشود. پدرش از كسبه شهر قم و از ارادتمندان به علما و مجتهدان اين شهر عالم پرور بود كه از راه چيني و بلورفروشي روزگار مي گذرانيد. حجة الاسلام والمسلمين اسلاميان تحصيلات دبستاني خود را در مدرسه محمديه قم به پايان رسانيد. سپس به سفارش پدر، به نزد دايي خود كه از فضلاي حوزه علميه قم بود، رفت و دروس حوزوي را نزد او آغاز

كرد. پس از او خدمت چند استاد ديگر در زمينه ادبيات عرب مشرف شد، ضمن اينكه روابط علمي خود را با دايي خود قطع نكرد. پس از اتمام بخشي از دروس دوره مقدمات به مدرسه علميه حقاني رفت . مدرسه علميه حقاني در آن روزگار از مدارس مهم حوزه علميه قم به شمار مي آمد كه با روشي جديد به آموزش دروس حوزوي همت گماشته بود. در اين مدرسه كه مسؤول آن شهيد آيت الله قدوسي (ره ) بود، علاوه بر دروس حوزوي ، دروسي كه هر طلبه در امور تبليغي خود بدان نياز داشت ، آموزش داده مي شد، از جمله زبان انگليسي ، ادبيات فارسي و... .

حجة الاسلام والمسلمين اسلاميان در آن مدرسه ، دروس مقدمات را پي گرفت و سپس دروس دوره سطح را در آنجا به اتمام رسانيد و به درس خارج عالمان و استادان مشهور دوره خود راه يافت و سالها از محضر آنان بهره مند شد، ضمن اينكه در طي اين سالها در دروس اخلاق نيز شركت جدي داشت تا همواره علم خود را با عمل توام سازد.

حجة الاسلام والمسلمين اسلاميان در ساليان تحصيل خود به محضر استادان بسياري راه يافت . او كه دروس جامع المقدمات و سيوطي را نزد دايي خود و حجج اسلام علي طيبي و صديقيان فرا گرفته بود، در درس مغني حجة الاسلام والمسلمين فياضي يزدي قمي و درس معاني و بيان آيت الله خزعلي و آيت الله گرامي شركت كرد. او اصول فقه را نزد حضرات آيات خزعلي ، جنتي و استادي ، معالم الاصول را نزد استادان تقوي اشتهاردي ، و شرح لمعه را نزد حضرات آيات حرم پناهي ، گرامي ، محمدي گيلاني ، مظاهري ، مصلحي اراكي ، طاهري خرم آبادي ، فاضلي اشتهاردي ، شهيد قدوسي و

شهيد سلطاني اشتهاردي آموخت و در درس رسائل حضرات آيات محمدي گيلاني ، صانعي ، آذري و درس مكاسب حضرات آيات خزعلي و احمدي ميانجي حاضر شد. بخشي از كفاية الاصول را نيز نزد آيت الله صانعي و تفسير را نزد آيت الله مصباح يزدي فرا گرفت ، ضمن اينكه در طي اين سالها، دروسي همچون ادبيات فارسي، املاء و انشاء و زبان انگليسي را نيز آموخته بود.

با پايان يافتن دوره سطح به درس خارج آيت الله العظمي شيخ كاظم تبريزي (ره )، آيت الله العظمي سيد محمدرضا گلپايگاني (ره )، آيت الله العظمي شيخ مرتضي حائري (ره )، آيت الله العظمي وحيد خراساني ، آية الله العظمي شيخ جواد تبريزي و آية الله شاه آبادي رفت و سالها از خرمن دانش و معرفت آنان خوشه چيد. در بخش فلسفه نيز از محضر آيات عظام جوادي آملي ، مؤمن قمي ، اميني و صدر بهره برد. او در سالهاي تحصيل خود با فضلا و عالمان بسياري رابطه دوستي داشت كه از جمله آنان مي توان از حجج اسلام آقايان شب زنده دار، عندليب ، علي مؤمن و محمود رجبي نام برد.

حجة الاسلام والمسلمين اسلاميان در سالهاي مختلف زندگي خود فعاليتهاي علمي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است. كه از جمله آنها شركت در مجمع الفقه است كه در آن به تأليف رساله ها و نوشته هاي گوناگون فقهي پرداخته مي شود.

وي در طول سالهاي تحصيل و پس از آن به مناطق گوناگوني سفر نموده و به تبليغ عقايد شيعه پرداخته است كه از جمله آنها مي توان به سفر او به شهر مهران و دره شهر در سالهاي نخستين پيروزي انقلاب اسلامي اشاره كرد. همچنين وي مدتي در دفتر امام (ره ) به بررسي نامه هاي رسيده و اقدام مقتضي

آن مي پرداخته است .

حجة الاسلام و المسلمين اسلاميان در طول سالهاي رژيم طاغوت و پس از آن ، همواره چون مردم ايران اسلامي ، زندگي توام با مبارزه را طي نموده است . از فعاليتهاي سياسي وي در زمان رژيم شاه مي توان به افشاگريهاي او اشاره كرد كه در سال 1351 به مدت دو ماه به زندان افتادند.

اسلاميان، لاله

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر لاله اسلاميان در سال1340 در شهرستان شيراز متولد شد.وي در سال 1369 موفق به اخذ درجة تخصصي در رشتة جراحي زنان و مامايي از دانشكدة پزشكي دانشگاه تهران گرديد. سپس تحصيلات فلوشيپ خود را در رشتة طب مادر و جنين دانشگاه امپريال كالج لندن انگلستان در سال 1380 به پايان رساند. وي دوره هاي تكميلي سونوگرافي را در بيمارستان ميرزاكوچك خان دانشگاه تهران گذراند.ايشان اكنون به عنوان عضو هيئت علمي و دانشيار گروه زنان و زايمان در بخش پره ناتالوژي بيمارستان دكتر شريعتي (وابسته به دانشكده پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران)مشغول به كار مي باشند.گروه : علوم پزشكيرشته : زنان و زايمانگرايش : سونوگرافيتحصيلات رسمي و حرفه اي : لاله اسلاميان تحصيلات ابتدايي را در دبستان انستيتومريم در سال 1346 و تحصيلات متوسطه را در دبيرستان انستيتومريم آغاز نمود و در سال 1356 موفق به اخذ مدرك ديپلم گرديد. تحصيلات عالي خود را در سال 1356 در رشته پزشكي دانشكدة پزشكي دانشگاه تهران آغاز كرد و در سال 1364 فارغ التحصيل شد. وي در سال 1369 موفق به اخذ درجة تخصصي در رشتة جراحي زنان و مامايي از دانشكدة پزشكي دانشگاه تهران گرديد. سپس تحصيلات فلوشيپ خود را در رشتة طب مادر و جنين دانشگاه امپريال كالج لندن انگلستان در سال 1380 به پايان

رساند. وي دوره هاي تكميلي سونوگرافي را در بيمارستان ميرزاكوچك خان دانشگاه تهران گذراند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ايشان اكنون به عنوان عضو هيئت علمي و دانشيار گروه زنان و زايمان در بخش پره ناتالوژي بيمارستان دكتر شريعتي مشغول به كار مي باشند. سمت هاي اجرائي (گذشته تاكنون) 1- مسئول آموزش دانشجويان از سال 1377 تاكنون 2- مسئول آموزش دستياران از سال 77-1371 3- عضو گروه پژوهشي گروه زنان از آذر ماه 1379 تاكنون 4- عضو كميته اجرايي گروه زنان (79-1378)

اسلاميان، لاله

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

زهرا الشمير به لاله اسلاميان سال 1340 در شيراز متولد شد. دوران كودكي و تحصيلات را در تهران گذراند.در سال 1356 وارد دانشگاه پزشكي دانشگاه تهران شد و در سال 1369 در رشته تخصصي جراحي زنان و مامايي از دانشگاه علوم پزشكي تهران فارغ التحصيل گرديد. وي هم اكنون عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي تهران است و در بيمارستان دكتر شريعتي مشغول به خدمت ميباشد.گروه : علوم پزشكيرشته : زنان و زايمانگرايش : جراحي زنان و ماماييوالدين و انساب : پدر زهرا الشمير به لاله اسلاميان ، احمد اسلاميان سرهنگ بازنشسته ژاندارمري و داراي مدرك فوق ليسانس حقوق و مادر محترمشان مهرماه كجوري بازنشسته آموزش و پرورش و ليسانس رشته زبان انگليسي است. وي داراي دو خواهر با نامهاي لادن اسلاميان (دوقلوي ايشان)كه دانشيار ارتودنسي دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي و دكتر مهرناز اسلاميان دندانپزشك ميباشند.خاطرات كودكي : از خاطران آن دوران زهرا الشمير به لاله اسلاميان اينچنين ياد مي كند: پس از اتمام كلاس چهارم ابتدايي سال 1350 بهمراه خواهر دوقلويم لادن كلاس پنج و ششم را در تابستان بصورت جهشي خوانديم و مهرماه همان

سال سركلاس هفتم نشستيم. همكلاسيهايمان كه دو سال بزرگتر بودند مارا از ضعف پايه و تجديد شدن ميترساندن كه خوشبختانه به ياري خداوند و همت هميشگي كه داشتيم ثلث اول تاسوم من و خواهرم هميشه شاگرد اول و دوم كلاس بوديم كه موجب تعجب هم شاگردي ها و نيز اولياي مدرسه بود.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : كمك بسيار والدين و همراهي همسرم موجب موفقيت و پيشرفت هايم ميباشد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : كسب ديپلم تجربي از موسسه مريم تهران 1356 ديپلم دكتراي عمومي از دانشگاه تهران 1364 دكتراي تخصصي جراحي زنان و مامايي از دانشگاه علوم پزشكي تهران 1369 فلوشيب پرناتالوژي از دانشگاه علوم پزشكي تهران 1381خاطرات و وقايع تحصيل : از آن دوران زهرا الشمير به لاله اسلاميان خاطرات جالبي دارند : " دراولين هفته ورود به دانشگاه پزشكي آقاي دكتر ملك نيا استاد رشته بيوشيمي عده اي از دانشجويان را براي يك طرح تحقيقاتي خواست و وقتي سن و سال ورود مرا پرسيد گفت اينجا به جاي University (دانشگاه) تبديل به Baby city (مهد كودك) شده است." و يا " وقتي براي خدمت در جبهه به انديمشك اعزاام شديم رئيس شبكه وقت حاج آقا يعقوبي با نگراني گفت من زن و بچه ام را براي سلامت ماندن به روستا هاي دور افتاده فرستاده ام حالا براي من سرپزشك زن فرستاده اند، چگونه امنيت شما را تضمين كنم. حالا بعد نگراني ما را حساب كنيد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : زهرا الشمير به لاله اسلاميان خدمت در خط پشت جبهه سالي يك ماه در شهرهاي انديمشك سال 1365، دزفول سال 1366 و اهواز سال 1367 عليرغم

مواجه با خطرات فراوان را در كارنامه خود دارد.استادان و مربيان : از استادان زهرا الشمير به لاله اسلاميان ميتوان به دكتر انوشيروان مهرايت استاد رشته جراحي بيمارستان شريعتي، دكتر وهاب متوره چي استاد غدد بيمارستان دكتر شريعتي ) و دكتر محمد باستان حق استاد غدد بيمارستان دكتر شريعتي ، و دكتر وهاب معصومي استاد جراحي زنان و زايمان بيمارستان دكتر شريعتي و مرحوم دكتر شفيع زاده استاد روماتولوژي نيز اشاره كرد.هم دوره اي ها و همكاران : خانم دكتر شيرين قاضي زاده ، دكتر بتول رشيدي كه هم اكنون از هيئت علمي هاي دانشگاه علوم پزشكي تهران د رگروه زنان و مامايي هستند . دكتر شيوا بقايي متخصص پوست و مو مقيم استراليا و دكتر عليرضا استقاقي كه از هيئت علمي هاي دانشگاه علوم پزشكي تهران در رشته فوق تخصص غدد از همدوره ايها و همكاران زهرا الشمير به لاله اسلاميان ميباشند.همسر و فرزندان : همسر زهرا الشمير به لاله اسلاميان ، دكتر حسين بوستاني جراح و متخصص گوش و حلق و بيني از دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي هستند وي داراي دو فرزند به نامهاي علي 15 ساله دانش آموز سال اول دبيرستان و پريا 9 ساله دانش آموز سال چهارم ابتدايي استمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مسئوليت آموزش رزيدنت ها (دستياران) زنان و مامايي 74-1370 مسئوليت آموزش دانشجويان پزشكي زنان و مامايي از سال 1374 تا كنون عضو هيئت مديره انجمن تشخيص و درمان جنين از سال 1383 دبير انجمن تشخيص و درمان جنين از سال 1385فعاليتهاي آموزشي : آموزش دانشجويان، كارورزان، دستيارات رشته زنان و مامايي در بيمارستان دكتر شريعتي، آموزش دانشجويان ليسانس

فوق ليسانس مامايي در دانشكده پرستاري و مامايي و هدايت پايان نامه هاي طب عمومي و تخصصي از فعاليتهاي زهرا الشمير به لاله اسلاميان در آموزش ميباشد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : راه اندازي واحد سونوگرافي زنان و مامايي در بخش زنان و مامايي بيمارستان دكتر شريعتي راهاندازي واحد پرناتالوژي در بخش زنان و مامايي بيمارستان دكتر شريفي و دانشگاه علوم پزشكي تهران راه اندازي واحد كولپوسكوپي در درمانگاه بمارستان دكتر شريعتي راه اندازي موسسه نسل اميد FMF ايرانيان در تهرانساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : تهيه پروتكل هاي مامايي و زايمان در همكاري با وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشكي شركت در جلسات مختلف دانشگاه براي آموزش دانشجوييهمفكران فرد : خانم دكتر اشرف جمال و دكتر صديقه برنا در گروه پري تاتالوژي ، دكتر اشرف آلياسين، دكتر رضيه آقا حسيني و خانم دكتر ليلي صفدريان در بخش زنان و مامايي بيمارستان دكتر شريعتي را زهرا الشمير به لاله اسلاميان اشاره دارد.چگونگي عرضه آثار : آثار زهرا الشمير يه لاله اسلاميان بصورت تاليف 7 جلد كتاب و 16 مقاله در نشريه هاي داخلي و خارجي ميباشد.

________________________________________

آثار : 10 مقاله به زبان فارسي 6 مقاله به زبان انگليسي اورژانسهاي مامايي و نوزادان ويژگي اثر : تاليف، انتشارات ارجمند 13764 تازه هاي طب مادر و جنين ويژگي اثر : تاليف ، معاونت پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي تهران فروردين 13785 درس نامه (بيمارستان زنان و مامايي)

ويژگي اثر : تاليف، انتشارات فرهنگي راستان 13776 راهكارهاي درماني در حاملگي هاي پر خطر و عارضه دار ويژگي اثر : تاليف ، معاونت پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي تهران 13797 زايمانهاي زودرس ويژگي اثر : تاليف ، معاونت پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي تهران فروردين 13818 مروري برآندوكرينولوژي اسپيروف ويژگي اثر : تاليف، انتشارات پژوهنده 13769 نازايي و آندوكرينولوژي اسپيروف ويژگي اثر : ترجمه، انتشارات دانشگاه تهران 1372

اسماعيل پور نيازي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن اسماعيل پور نيازي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

در تابستان سال 1366 پس از طي مقطع راهنمايي وارد حوزه علميه شدم. در گام اول قدم در مدرسه مباركه فيضه مازندران (شهرستان بابل) تحت نظارت مديريت و اشراف حضرت آيت الله فاضل استر آبادي نهادم.

پس از طي مراحل اوليه تحصيل در سال 1370 وارد حوزه علميه قم شدم و در قم در دروس سطح از دروس استاد آيت الله سيد علي محقق دامان و ديگر اساتيد استفاده كردم. در درس خارج نيز در فقه و اصول در محضر اساتيد بزرگوار آيت الله سيدعلي محقق داماد، آيت الله مكارم شيرازي، آيت الله سبحاني و آيت الله لاريجاني حاضر شدم.

همزمان با تحصيل در مقطع خارج در رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن نيز طي يك دوره چهار ساله در مقطع سطح چهار از محضر اساتيد بزرگوار آيت الله معرفت، آيت الله خزعلي، آيت الله دكتر احمد بهشتي، حجت الاسلام دكتر نقي پورفر

و اساتيد ديگر بهره مند شدم. پس از اتمام دوره تحصيل رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن به دليل احساس نياز به مباحث عقلي و فلسفي در رشته فلسفه مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) مشغول به تحصيل شدم و اكنون در مقطع كارشناسي ارشد مي باشم.

در بهار سال 1384 پايان نامه سطح چهار مركز تخصصي تفسير و علوم قرآن را تحت عنوان «آزادي و ارتداد از ديدگاه قرآن» با راهنمايي و مشاورت استاد آيت الله معرفت و استاد دكتر نقي پورفر دفاع كردم و با درجه عالي داوران همراه بود. پيش از آن در سال 1383 پايان نامه فوق به عنوان پژوهش برگزيده سال در حوزه دين پژوهي از سوي دبيرخانه دين پژوهان كشور انتخاب و معرفي شد.

در بخش تحقيقات علمي نيز با مركز جهاني علوم اسلامي در تدوين درسنامه، مركز پژوهشهاي صدا و سيما در تأليف كتاب و پژوهشكده فرهنگ و انديشه (كانون انديشه جوان) براي تدوين كتاب همكاري داشته و دارم.

اسماعيل پور، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي اسماعيل پور

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

شروع به علوم قديمه از سال 1335 شمسي در شهرضا و بعد از طي مقدمات و قسمتي از سطوح عالي و فراگيري فلسفه و كلام و مقداري طب قديم و مقداري هيئت در سال 1339 وارد حوزه علميه قم شدم.

بعد از تكميل سطح عالي حوزه در دروس خارج فقه و اصول شركت نموده و مباحث فلسفي را نيز تكميل و در طول خواندن درس خارج به مباحثات علمي و تدريس سطح عالي و علوم اعتقادي مشغول بوده ام و بعد از

دوره هائي از تدريس كفاية الاصول از سال 1357 شمسي به تدريس خارج فقه و اصول مشغول بوده كه هم اكنون هم ادامه دارد و فعلاً دوره سوم تدريس خارج اصول برقرار مي باشد.

در سخنراني بعد از نماز جماعت چه در قم و چه در شهرضا (قمشه) در ايام مناسب و تعطيلات حوزه مثل ماه مبارك رمضان و تابستان با توفيق الهي يكدوره تفسير كامل قرآن براي مردم گفته شده است و دوره دوم نيز تاكنون به سوره يونس رسيده است.

اسماعيل زاده، صديقه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

صديقه اسماعيل زاده در سال 1343 در شهر بابل به دنيا آمد، وي داراي دكتراي پزشكي رشته زنان و زايمان از دانشگاه شهيد بهشتي در سال 1369 ميباشد . وي دوره دستياري را در شهر مقدس مشهد گذراند و هم اكنون دانشيار هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي بابل ازسال 1373 است.گروه : علوم پزشكيرشته : زنان و زايمانگرايش : نازاييخاطرات كودكي : صديقه اسماعيل زاده از آشنايي خود با كتاب خواندن اينچنين ميگويد:« در دوران راهنمايي بودم كه خواهر بزرگم كه دانشجوي دانشگاه صنعتي شريف بود وارد جريانات سياسي مذهبي شد وبرايم كتابهاي زيادي مي آورد كه از همان زمان به كتاب خوادن علاقه مند شدم.»اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : صديقه اسماعيل زاده در يك خانواده در سطح متوسط از نظر اقتصادي جائيكه پدر وابستگي و محبت بسيار نسبت به خانواده و بچه هايش داشت و دارد پرورش يافت وي داراي سه خواهر است كه وي آخرين فرزند خانواده است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : صديقه اسماعيل زاده تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاهش گذراند در سال 1362 دبيرستان را به پايان

برد و بعد از انقلاب فرهنگي و قبولي در كنكور وارد دانشگاه شهيد بهشتي گرديد و در رشته پزشكي شروع به تحصيل كرد و در سال 1368 فارغ التحصيل گرديد و از سال 1369 پس از موفقيت در آزمون ورودي، دوره دستياري زنان زايمان را در شهر مقدي مشهد شروع كرد و در سال 1373 بعنوان استاديار در دانشگاه علوم پزشكي بابل مشغول به خدمت شد. در سال 1375 دوره مونوگرافي و سال 1376 و 1377 دوره نازايي را در پژوهشكده رويان طي كرد و در سال 1382 دوره تكميلي نازايي را در بيرمنگام انگليس گذراند .خاطرات و وقايع تحصيل : وقوع انقلاب فرهنگي و قبولي در رشته پزشكي را ميتوان از وقايع دوره تحصيل صديقه اسماعيل زاده نام برد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : حضور در انجمن اسلامي دانشگاه و فعاليتهاي مخصوص به آن زمان از فعاليتهاي دوران تحصيلات دانشگاهي صديقه اسماعيل زاده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : صديقه اسماعيل زاده از سال 1377 بعنوان رئيس بخش و شوراي نابروري دانشگاه علوم پزشكي بابل انجام وظيفه ميكند. و چندين سال به عنوان معاون آموزشي گروه زنان و زايمان فعاليت كرده و هم اكنون مدير دستياري اين گروه ميباشد.فعاليتهاي آموزشي : تدريس در دانشگاه علوم پزشكي بابل از سال 1373 بعنوان استاديار و راهنماي بيش از 20 پاياننامه رشته زنان و زايمان از فعاليتهاي آموزشي صديقه اسماعيل زاده ميباشد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : صديقه اسماعيل زاده از سال 1382 مركز ناباروري مهرگان را در بيمارستان خصوصي شهر راه اندازي نموه و هم اكنون در تلاش جهت راه اندازي مركز تحقيقات

باروري ، ناباروري در دانشگاه علوم پزشكي بابل ميباشد .جوائز و نشانها : كسب عنوان پزشك نمونه در سال 1383، عنوان پژوهشگر نمونه در دانشگاه در سال 1385 و در سال 1386 بعنوان دستيار نمونه و دريافت گواهي از وزير محترم وقت ا زجوائز صديقه اسماعيل زاده است.چگونگي عرضه آثار : چاپ بيش از 15 مقاله علمي فارسي و 5 مقاله خارجي و چاپ چند جلد كتاب از آثار صديقه اسماعيل زاده است.

________________________________________

آثار : پاسخ به سوالات شما در مورد نازايي ويژگي اثر : ترجمه و تاليف

اسماعيل زاده، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى پزشكى از آموزشگاه عالى بهدارى مشهد در سال 1338، كارشناسى ارشد پزشكى از دانشكده پزشكى مشهد در سال 1348، دكتراى راديولوژى فردوسى مشهد در سال 1352 و فوق تخصص سى تى اسكن از دانشگاه پاريس در سال 1365.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1352، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1346.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام طرح تحقيقاتى نماى راديولوژى درفكين، تدريس دروس راديولوژى عمومى، تفسير راديولوژى، تكنيك و تفسير راديولوژى در دانشكده پزشكى مشهد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

تكنيكهاى راديولوژى اندامها، كيست هاى كليوى، آفيبروژنمى، اولسرهاى دومگرنال.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 8، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

راديولوژى، هموبيلى ضربه اى، لارنگوگرافى در تومورهاى لارنكس، هموبيلى ترموماتيك، لنفانژكتازى استخوانى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اسماعيلي ايولي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اسماعيلي ايولي

محل تولد : ساري

شهرت : اسماعيلي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1348 در روستاي ايول از توابع بخش چهاردانگه (كياس) شهرستان ساري مركز استان مازندران متولد شدم. تحصيلات ابتدايي را در همان روستا و تحصيلات راهنمايي را در ساري و پس از دوره راهنمايي وارد حوزه علميه شدم.

دو سال در حوزه علميه سعادتيه ساري و سپس در سال 1366 وارد حوزه قم شد. حدود هشت سال در مدرسه علميه امام باقر (ع) كه از مدارس تحت برنامه مركز مديريت بود مشغول تحصيل بودم. همراه با

تحصيلات اين دوره به صورت متفرقه ديپلم علوم انساني را گرفتم و در دروس مكاسب، رسائل و كفايه از اساتيد محترم سروش محلاتي، حسيني بوشهري، حسيني خراساني، نكونام، وحيد خراساني فيض بردم. سه سال در درس خارج اصول استاد صادق لاريجاني و سه سال در خارج فقه استاد مكارم شيرازي و سه سال از خارج اصول استاد جعفر سبحاني بهره بردم.

همراه با تحصيلات سطوح عاليه حوزوي در رشته فلسفه (غرب) دانشگاه مفيد دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد را از سال 1372 تا 1380 به اتمام رساندم. همراه با تحصيلات دانشگاهي در حوزه علميه در بخش علوم اسلامي عقلي (كلام _ فلسفه اسلامي _ عرفان) در درس اسفار استاد دهقاني و درس اسفار و اشارات استاد فياضي و نهاية الحكمه استاد معلمي شركت نمودم.

هم اكنون با جامعة الزهرا و گروه معارف دانشگاه سمنان همكاري تحقيقي و تدريس دارم. همچنين به مدت پنج سال با دايرة المعارف علوم عقلي موسسه امام خميني (ره) از سال 79 تا 84 همكاري داشته ام. در ايام تبليغ و فصل تابستان به تبليغ و سخنراني مي پردازم.

اسماعيلي جرجاني نيشابوري، ابوبكر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 295 ق)، حافظ و محدث. معروف به اسماعيلى. در طلب و جمع آورى حديث بسيار سفر كرد. از اسحا بن راهويه و هشام بن عمّار و محمد بن بكّار و ديگران حديث شنيد. فرزندش، احمد بن محمد، و دوستش، ابراهيم بن ابى طالب، و ابن شرقى و ابوالعبّاس سرّاج و احمد بن على رازى و على بن حمشاد و دَعْلج سجزى از وى روايت كرده اند. به گفته ى حاكم نيشابورى اسماعيلى يكى از اركان حديث نيشابور و ثقه اى مورد اعتماد بود. او «حديث زهرى» و «حديث مالك» و

«حديث يحيى بن سعيد» و «حديث عبداللَّه بن دينار» و «حديث موسى بن عُقبه» را جمع آورى كرد. از آثارش: «كتاب الصحابه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (259/6)، تاريخ الاسلام (حوادث 254 /300 -291)، سير النبلاء (118 -117 /14)، الكامل (120/6)، كشف الظنون (1432)، لسان الميزان (724 -723 /5)، معجم طبقات الحفاظ (152)، معجم المؤلفين (62/9).

اسماعيلي مباركه، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد اسماعيلي مباركه

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد اسماعيلي مباركه در سال 1341 در روستاي مباركه از توابع جرقويه اصفهان متولد شدم. تحصيلات ابتدائي و راهنمائي را در روستاي پيله وران جنوبى، و ادامه تحصيل را در شهر اصفهان گذراندم.

در سال 1363 وارد حوزه علميه اصفهان شدم و پايه اول تا سوم را در مدرسه علميه ذوالفقار اصفهان، و سپس در سال 1366پايه هاي چهارم و پنجم را در مدرسه علميه امام صادق (ع) اصفهان گذراندم. در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم و تا سال 1375 سطح را در قم يعني پايه هاي ششم و هفتم و هشتم و نهم و دهم را به پايان رساندم و در سال 1376 وارد دروس خارج آيت الله مكارم شيرازي و آيت الله آقا موسي شبيري زنجاني شدم.

بعد از دو سال همراه با ادامه درس خارج فقه و اصول، تخصصي تبليغ را در مدرسه عالي دارالشفاء شروع كردم و بعد از چهار سال موفق به گذراندن دوره تخصصي تبليغ با گرايش ارشاد نوجوانان و جوانان تأليف كودك و نوجوان شدم و جزء ممتازين دوره سوم تخصصي تبليغ، در سال 1380 از مركز تخصصي تبليغ مدرسه عالي دارالشفاء

فارغ التحصيل شدم و همزمان با طي كردن 6سال درس خارج فقه و اصول موفق به دريافت سطح چهار حوزه (دكتري) شدم.

در سال 1380 رسماً تدريس خود را در مراكز تخصصي حوزه:

1- تخصصي تبليغ تحت عنوان روش تدريس و كلاسداري و روانشناسي تبليغ و تدريس مفاهيم ديني و تدريس ديني و قرآن، شروع كردم. 2- تخصصي علوم حديث، روش تبليغ حديث 3- در تخصصي مهدويت، روش تفسير براي جوانان را مشغول هستم. 4- در دانشگاه باقر العلوم (ع) عناويني مانند: الف) روش تبليغ ب) روش ارائه مفاهيم ديني، عقايد، تفسير، احكام، روانشناسي تبليغ، روش تدريس و كلاس داري را تدريس مي كنم. 5- در مجموعه سفيران هدايت قم هم به تدريس مباني اصول، روشهاي تربيتي، روش تدريس، كلاس داري كودك و نوجوانان و روش تدريس و كلاسداري عمومي مشغول هستم. 6 - در كارشناسي ارشد تخصصي تبليغ، تدريس كلاسداري كودكان و نوجوانان مشغول مي باشم. 7 - در معاونت تبليغ و آموزشهاي كاربردي نيز مشغول آموزش 2000 نفر از طلاب طرح هجرت بلند مدت مي باشم.

اسماعيلي، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل اسماعيلي

محل تولد : كريز كاشمر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

پس از فراگيري قرآن در مكتب خانه روستاي زادگاهم كريز و پايان تحصيلات ابتدايي كلاس ششم نظام قديم در سال 1348 وارد مدرسه مرحوم حاج سلطان العلما حوزه علميه شهرستان كاشمر گرديدم و طلبه شدم.

حوزه كاشمر در آن سالها بسيار پر رونق بود و از شهرهاي گناباد، قاين، فردوس، بجستان و تربت حيدريه طلبه ها براي درس خواندن به كاشمر مي آمدند. هر سه مدرسه كاشمر، مدرسه مرحوم حاج

شيخ، مدرسه عتيق و مدرسه حاج سلطان پر از طلبه بود و با مديريت مرحوم آيت الله سعيدى برنامه هاي آموزشي منظم و خوبي در جريان بود، امتحانات به طور مرتب برگزار مي شد. در آن زمان تقريبا همه سطوح از ابتدايي و مقدماتي گرفته تا خارج فقه و اصول تدريس مي شد. مرحوم آيت الله امامي كه از شاگردان ميرزاي نائيني و هم مباحثه آيت الله خويي بوده است در مدرسه حاج شيخ خارج فقه مي گفت. خود آيت الله سعيدي هم علاوه بر مديريت حوزه و فعاليت هاي متعدد اجتماعي، مذهبي در چند مقطع تدريس مي كرد.

بعد از انقلاب متاسفانه برخلاف بسياري از شهرستانها حوزه كاشمر دچار ركود شد و اخيراً پس از تقريبا دو دهه بي نظمي و بي رونقي دوباره با همت حجت الاسلام عربي سامان گرفته است و كم كم رونق گذشته خود را باز مي يابد. در سال 1352 به اتفاق پسر عمويم حجت الاسلام حاج شيخ علي اسماعيلي براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم رفتم.

در حوزه كاشمر دروس مقدماتي و ادبيات عرب مثل نصاب الصبيان، جامع المقدمات، سيوطى، مغنى، شرح قطر، حاشيه ملاعبدالله در منطق و برخي دروس ديگر را از محضر استادان مرحوم آيت الله سعيدى، مرحوم حاج شيخ جواد آقا مدرسى، مرحوم حاج آقاي فرقانى، مرحوم آقاي شريعتي محولاتى، مرحوم آقا ضياء اوليائي فرا گرفتم و در قم پس از چند ماه سرگرداني و نهايتاً استقرار در مدرسه حجتيه (پارك چهارم حجره 75) و با استفاده از راهنمايي حاج آقاي جراسيمي و حاج آقاي عرب در برنامه هاي درسي حوزه شركت كردم.

معاني بيان را

از محضر استاد عرفاني استفاده كردم، شرح لمعه را از محضر آيت الله فاضل هرندي و بخشي از مكاسب را از محضر آيت الله صانعى و بيشتر آن را از آيت الله حاج سيد علي محقق داماد و كفايه را از محضر آيت الله فاضل لنكراني استفاده كردم. در همان زمان در درس اخلاق و تفسير آيت الله مشكيني و درس نهج البلاغه آيت الله حسين نوري همداني نيز شركت مي كردم. قوانين الاصول ميرزاي قمى را نزد استاد آيت الله دوزدوزاني خواندم. معالم را از استاد فياضي فرا گرفتم و رسائل شيخ را از محضر آيت الله فاضل هرندي استفاده كردم، مدت كمي نيز در درس آيت الله فاني و مرحوم آيت الله نجفي مرعشي و مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي شركت مي كردم.

در همين سالها فعاليتهاي تبليغي و سياسي نيز داشتم و در برخي جلسات و فعاليتهاي انقلابي شركت مي كردم. جلسه طلاب كاشمر كه در آن سالها در منزل مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم جلالي كاشمري در جوي شور به صورت هفتگي برگزار مي شد و هنوز هم كم و بيش به صورت غير منظم ادامه دارد، محور فعاليتهاي سياسي بود. در سال 1354 جلسه لو رفت مرحوم جلالي و حاج آقاي عربي و آقاي موسوي زيرك آبادي توسط ساواك دستگير شدند و به زندان افتادند. جلسه را فردي كه مدت كمي در جلسه شركت مي كرد و در ارتباط با جريان ديگري دستگير شده بود لو داده بود، به لطف خدا من و پسر عمو و حاج آقاي رضايى، احمدى، موسوي نژاد، يوسفي گنابادى، يعقوبي و ... با اينكه

تحت تعقيب بوديم ولي دستگير نشديم.

دو بار براي دستگيري من و پسر عمويم نيمه شب ساواكيها به مدرسه حجتيه آمدند ولي من قبل از وارد شدن به حجره از آمدن آنها مطلع شدم و به حياط مدرسه آمدم و تا آنها نرفتند با جمع زيادي از طلاب عبا به سر و مهر به دست در حياط مدرسه و كنار حوض مانديم و ماموران ساواك را دسته جمعي هو مي كرديم. آنها بخشي از كتابها، نوار مرا از حجره بردند و از هم حجره مان آقاي كاظمي پرسيده بودند كه فلاني كجاست و او اظهار بي اطلاعي مي كرده است. در هر صورت در جريان تظاهرات مفصل 17 خرداد سال 54 در فيضيه كه ماموران ساواك ريختند و عده اى را ضرب و شتم كردند و بردند و مدرسه را بستند، شركت داشتم ولي قبل از بسته شدن درهاي مدرسه از آنجا خارج شدم. روزنامه هاي آن زمان با عنوان ماركسيست هاي اسلامي تيتر كرده بودند. باز در فعاليتهاي سالهاي 56 و 57 جريان مجالس مرحوم حاج آقا مصطفى، جريان 19 دي حضور داشتم.

بعد از انقلاب از دانشگاه قم مدرك كارشناسي گرفتم. در برنامه مركز آموزشي زبانهاي خارجي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم در رشته زبان انگليسي فارغ التحصيل شدم و مدرك سطح عالي گرفتم.

همچنين يك دوره درس خارجي فقه و اصول از محضر استادان حضرات آيات منتظرى، وحيد خراسانى، صانعى، تبريزي و فاضل لنكراني استفاده كردم. بدايه و نهايه علامه را از استاد فياضي درس گرفتم. مقداري از منظومه را نزد آيت الله انصاري شيرازي خواندم و از سالهاي 65 در ضمن

درس كارهاي پژوهشي و نوشتاري نيز مي كردم. در تصحيح و تحقيق مفصل و ده جلدي مختلف علامه كه بطور بسيار خوب چاپ شده و كتاب سال هم شد و جايزه دريافت كرد شركت داشتم و بخش اعلام و تراجم و رجال آن را به اتفاق دوستم حاج شيخ علي اكبر ذاكري انجام دادم. از آن زمان تا به حال حدود يكصد مقاله مفصل علمي كه بخش از آنها در مجله هاي فقه حوزه و برخي روزنامه ها و مجلات ديگر چاپ شده است نوشته ام و الان نيز جانشين مدير مسئول مجله حوزه و عضو هيات تحريريه آن و دبير شوراي مطبوعات دفتر هستم.

اسماعيلي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيهوشى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1339، دستيار بيهوشى در دانشگاه هاروارد آمريكا تا سال 1348.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيهوشى، داخلى، فيزيولوژى و فارماكولوژى، استاد راهنماى 30 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جنگ افزارهاى شيمايى و بيولوژيك.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

فيزيولوژى، بيهوشى و فارماكولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اشتري اصفهاني، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1287 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر. در اصفهان و در يك خانواده ى روحانى متولد شد. پس از طى دوران تحصيلات ابتدايى در اصفهان، به تهران آمد و در وزارت دارايى به خدمت مشغول شد. او ضمن نوشتن مقالات ادبى و اجتماعى براى جرايد و سرودن شعر، به تأليف و ترجمه هم مى پرداخت و از آن جمله است: «تاريخ عشق»؛ «طوفان روح»؛ «نامه هائى اسيران جنگ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (41 -37)، فرهنگ سخنوران (64)، مؤلفين كتب چاپى (538/1).

اشتري نسب، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اشتهاردي، علي پناه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ على پناه اشتهاردى عالمى عامل و فاضلى كامل و باتقواى حوزه علميه قم و داراى قدس و متانت و زهد و معنويت مى باشد در سال 1339 قمرى در قصبه اشتهارد متولد شده و در سنين كودكى به تحصيل علوم پرداخته و در سال 1360 قمرى مهاجرت به قم نموده و سطوح را از حاج شيخ يحيى اشتهاردى و آيت الله العظمى مرعشى نجفى و مرحوم اديب تهرانى خوانده و قوانين الاصول را از آيت الله حاج شيخ مرتضى حايرى و آقاى حاج شيخ عبدالرزاق قائينى استفاده نموده و سطوح را از مرحوم آيت الله حاج شيخ محمدعلى كرمانى و حاج سيد صادق شريعتمدارى و آيت الله العظمى گلپايگانى و آيت الله زنجانى و علامه طباطبائى فراگرفته و 18 سال تمام در درس خارج فقه و اصول علامه كبرى آيت الله العظمى بروجردى و نيز چندى از مرحوم آيت الله صدر استفاده نموده و پس از فوت مرحوم بروجردى از محضر زعماء و مراجع حاضر استفاده كرده و مى نمايد.

آثار علمى ايشان از مخطوط و مطبوع به قرار زير است:

1- تقرير بحث صلوه جمعه مرحوم آيت الله بروجردى به ضميمه بعضى از مطالب مستفاده از بحث آيت الله گلپايگانى به انضمام نظر شخصى خود مخطوط.

2- تقرير بحث آيت الله بروجردى كتاب ضمان و غصب وارث الزوجه و منجزات المريض و بيشتر از صلوه و كفايه تا آخر بحث حجيه الاجماع.

3- تقرير بحث آن مرحوم از مباحث الفاظ

4- مدارك العروة در 25 جلد مشتمل بر شرح جميع مسائل عروه سه جلد مطبوع و

بقيه مخطوط.

5- كتاب هفت ساله چرا صدا درآورد.

6- تعليمات اخلاقى برحسب درخواست بعضى از علماء بزرگ ناحيه اصفهان.

7- مقاله اى به نام يك جزوه از تعليمات اخلاقى در حكومت انبياء و ائمه عليهم السلام.

8- شركت در كتاب جامع الاحاديث مرحوم آيت الله بروجردى.

9- شركت در بعضى تعليقات و پاورقى ايضاح الفوائد فخر المحققين در 4 جلد مطبوع.

10- تعليقه بر عروه الوثقى از مبحث اجتهاد و تقليد.

11- تعليقه بر وسيله النجاه مرحوم آيت الله اصفهانى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اشراقي، احسان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احسان اشراقي در سال 1307در قزوين بدنيا آمد.ايشان داراي دكتراي تخصّصي تاريخ از دانشگاه تهران است. وي هم اكنون عضو پيوسته فرهنگستان علوم و استاد تاريخ دانشگاه تهران مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي احسان اشراقي به قرار زير است: كارشناسي رشته تاريخ و جغرافيا از دانشگاه تهران در سال 1328 كارشناسي ارشد رشته تاريخ و علوم اجتماعي از دانشگاه تهران در سال 1341 دكتراي رشته تاريخ از دانشگاه تهران در سال 1348

همسر و فرزندان : دكتر احسان اشراقي متاهل و داراي يك فرزند مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سوابق مديريتي و اجرايي دكتر احسان اشراقي به قرار زير است: مديريت گروه آموزش تاريخ دانشگاه تهران بمدت بيست سال معاونت آموزشي داانشكده ادبيات و علوم انساني در دانشگاه تهران بمدت دو سال عضو پيوسته فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران

فعاليتهاي آموزشي : احسان اشراقي عضو هيئت علمي دانشگاه تهران مي باشد .ايشان بمدت 50 سال است كه در مراكز دانشگاهي و موسسات آموزش عالي به امر تدريس فعاليت دارد.

جوائز و نشانها : جوايز و نشانهاي دريافتي احسان

اشراقي به قرار زير است: استاد ممتاز دانشكده ادبيات دانشگاه تهران جشن بزرگداشت و تكريم دكتر اشراقي در قزوين در سال 1380 به علت پژوهشهاي علمي و فرهنگي درباره شهر مذكور

چگونگي عرضه آثار : - ارائه 50 مقاله در زمينه تاريخي - تاليف شش كتاب تاريخي - داراي سه ترجمه ( ترجمه يك كتاب از زبان فرانسوي) - ايراد سخنراني در خارج از كشور در كشورهايي همچون فرانسه،انگليس،آلمان ،گرجستان و غيره

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بيهقي تصويرگر زمان

ويژگي اثر : مولف: محمدبن حسن بيهقي، احسان اشراقي (مترجم) ناشر: سخن - 1381

2 تاريخ جهان آراي عباسي

ويژگي اثر : مولف: محمدطاهرحسين وحيدقزويني، احسان اشراقي (مترجم)، سيدسعيد ميرمحمدصادق (مترجم) ناشر: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي - 1383

3 خلاصه التواريخ

ويژگي اثر : مولف: احمدبن حسين منشي قمي، احسان اشراقي (مترجم) ناشر: دانشگاه تهران - 1383

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

اشراقي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1368 -1313 ق)، عالم، مفسر، خطيب و شاعر. حجت الاسلام اشراقى در قم متولد شد. مقدمات و سطوح را نزد پدرش و ساير مدرسين مانند حاج شيخ ابوالقاسم كبير فراگرفت و عمده ى تحصيلات خود را نزد آيت اللَّه حائرى به پايان برد و از برجسته ترين شاگردان وى بود. او سرانجام به مقام اجتهاد نايل آمد و در فقه و اصول و حكمت و فلسفه و منطق و عرفان صاحب نظر گرديد. در حيات آيت اللَّه حائرى به تدريس فقه و اصول و حكمت و كلام پرداخت. اشراقى طبع شاعرى نيز داشت.

در تهران درگذشت و در قم در مسجد بالا سر دفن شد. از آثار وى: «تفسير سوره ى يوسف» و «تفسير سوره ى اعلى و ن والقلم». آثار ديگرى از او بجا مانده كه به چاپ نرسيده از جمله: «اربعين»؛ تقريرات فقه «مكاسب» آيت اللَّه حائرى؛ و تعليقاتى بركتب فقهى و اصولى.[1]

ميرزا شهاب الدين بن العالم الجليل و الخطيب الجميل ميرزا محمدتقى اشراقى يكى از افاضل حوزه و حفيد مرحوم آيت الله ارباب مى باشد.

در سال 1302 شمسى در شهر مذهبى قم به دنيا آمده و اوان كودكى را در مهد تربيت والد ماجد خود گذرانيده و تحصيلات جديد را تا دريافت ديپلم موفق شده و به زبان فرانسه مسلط گرديده و ضمنا علوم قديمه ادبيات و منطق را نزد والد خود خوانده و پس از آن در سال 1321 شمسى رسما در سلك روحانيت درآمده و در مدت سه سال سطوح فقه و اصول را نزد اساتيد حوزه تمام نموده و درس خارج را نزد مرحوم آيت الله حاج سيد محمد محقق يزدى شروع كرده و در سن بيست و پنج سالگى پدر را از دست داده و يكسال پس از آن با وصلت كردن با مرجع عاليقدر آيت الله العظمى... پدر روحانى بزرگى خداوند تعالى نصيبش فرموده كه از محضر درس و جلسات خصوصى وى بهره هاى وافرى برده و هم به درس مرحوم آيت الله العظمى بروجردى شركت نموده و مدت دوازده سال تمام از محضر آيت الله... (ابوالزوجه) خود خوشه چينى كرده و در ضمن در رشته معقول از اساتيد فن استفاده نموده و در فن تفسير از محضر درس پدر و زحمات فراوانى كه خود متحمل گشته مهارت تامى پيدا نموده و

هم به تدريس فقه و اصول اشتغال دارد از تاليفات ارزنده مطبوع ايشان كتب زير مى باشد:

1- پاسداران وحى كه در بحث امامت كتاب كم نظيريست كه با معيت آقاى محمد فاضل نوشته است.

2- چهره هاى درخشان بحث در آيه تطهير 3- سخن حق در تفسير در 20 مجلد كه دو مجلد آن به چاپ رسيده است اما كتب چاپ نشده ايشان 1- دانستنيهائى از اسلام 2- شرح بر عروةالوثقى كه كتاب طهارت آن تكميل است و در نظر دارد دماء ثلاثه را كه كتاب مستدل نفيسى است عليحده چاپ نمايد 3- فى الاحوط والاقوى كه فتاوى مراجع را بر حاشيه عروه مورد بحث قرار داده است.

ميرزا محمدتقى اشراقى فرزند مرحوم آيت الله آقا ميرزا محمد ارباب يكى از علماء و دانشمندان بنام حوزه علميه قم بوده اند كه در سال 1313 ق در قم متولد شده و در مهد تربيت پدرى چون مرحوم علامه ارباب نشو و نما نموده و مقدمات و سطوح را از والد خود و ساير اساتيد و آيات عظام قم مثل مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم كبير و ديگران آموخته تا در سلك شاگردان مبرز مرحوم آيت الله حايرى درآمده و عمده تحصيلات را از آن بزرگوار تحصيل نموده و از برجسته ترين شاگردان آن مرحوم به شمار مى رفته است

مرحوم علامه اشراقى داراى مقام اجتهاد و حقا در هر علم و فنى از فقه و اصول و حكمت و فلسفه و منطق و عرفان حايز آن مقام منيع بود و از زمان مرحوم آيت الله حايرى تدريس فقه و اصول و كلام و حكمت و تفسير را با بيانى شيرين مى نمود و مخصوص در فن خطابه و ابتكارات

منبرى و تحقيق در مطالب در عصر خود كم نظير بود علم خود را به زيور حلم و وقار و تواضع و حسن اخلاق آراسته و در اين فضائل گوى سبقت از بسيارى از اقران خود ربوده بود به قدرى مهارت و استادى در تطبيق مطالب داشت و حق مطلب را اداء كرده و داد سخن مى داد كه عقول مات و خردها حيران مى ماند، در 25 ماه رمضان 1368 در تهران سكته قلبى نموده و جنازه اش با احترام فوق العاده اى حمل به قم و در مسجد بالاسر نزديكى قبر مرحوم آيت الله حايرى مدفون گرديد.

تاليفات ايشان كه مطبوع شده تفسير سوره يوسف و سوره ن والقلم و غير مطبوع اربعين در حدوث و تقريرات فقه مكاسب مرحوم آيت الله حايرى و تعليقاتى بر كتب فقيه و اصوليه و حكمت و فلسفه مى باشد مانند مرحوم والدش داراى طبع روان و ذوق فراوان بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (219/26)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (184 -183 /1)، گنجينه ى دانشمندان (338 -337 /2)، مؤلفين كتب چاپى (246 -245 /2).

اشرف اصفهاني، محمداشرف

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1133 ق)، اديب، محدث و شاعر. از علماى عهد صفويه و از شاگردان علامه ى مجلسى و نوه ى دخترى ميرداماد بود. به همين خاطر به وى ميرزااشرف ميردامادى هم گفته اند. در بيشتر علوم عقلى و نقلى مهارت داشت. در قريه ى ورنوسفادران از قراء سده ى ماربين اصفهان مدفون است. ازآثار وى: «اشرف المناقب»، كه آن را در 1102 ق به نام شاه سليمان صفوى تأليف كرد و بعدها مطالبى بر آن افزود و نام آن را «فضائل السادات» گذاشت و به نام شاه سلطان حسين صفوى كرد. اين كتاب

حاكى از وسعت اطلاعات سيد محمداشرف در انساب و حديث است؛ حاشيه بر «قبسات»؛ حاشيه بر «شرح مختصر» عضدى؛ شرح «مشيخه تهذيب الحديث»؛ معروف به «رجال سيد محمداشرف»؛ ترجمه ى «الفيه» ابن مالك، به نظم؛ «علاقة التجريد»، شرح فارسى بر «تجريد العقايد» خواجه طوسى؛ «المنهاج الصفوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (125/9)، تذكرة القبور (147)، تذكرة المعاصرين (282 -281)، الذريعه (259/16 ،310/15 ،355/3 ،107/2)، ريحانه (381 -380 /3)، فرهنگ سخنوران (65)، فوائد الرضويه (397)، مؤلفين كتب چاپى (621/1)، معجم المؤلفين (64/9).

اشرف الواعظين يزدي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1278 ش)، محدث و واعظ. وى از حاج شيخ محمدباقر بيرجندى و شيخ مرتضى آشتيانى و حاج شيخ عباس محدث قمى روايت مى كرد. در سالهاى آخر عمر به تهران مهاجرت كرد و در تهران درگذشت. از آثار وى: «جواهر الكلام فى سوانح الايام»؛«جواهر العديديه» يا «گنج جواهر دانش»؛ «الدرر السنيه فى المواعظ العدديه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (236 /18 ،127 -126 /8 ،277 /5)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (111 /3)، مؤلفين كتب چاپى (629 -628 /2).

اشرف زاده، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر رضا اشرف زاده در سال 1321 در شهر بم بدنيا آمد ايشان داراي مدرك دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه فردوسي مشهد در سال 1363 مي باشد. وي هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد زبان و ادبيات فارسي و قائم مقام و معاون آموزشي دانشگاه آزاد اسلامي مشهد مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر رضا اشرف زاده ماشا الله است كه به شغل مسگري اشتغال داشت و داراي سواد اندك خواندن و نوشتن بود و خود را از نسل دختر عمرروليث صفاري بنام اشرف مي خواند و مدعي بود كه فاميل "اشرف زاده " به همين سبب است. نام مادر محترمشان سيده صغري از نسل پيغمبر خدا(ص) و زني خانه دار بود.دكتر اشرف زاده كلا 2 برادر و 4 خواهر بودند.

خاطرات كودكي : رضا اشرف زاده از خاطرات دوران كودكي خود چنين مي گويد: "يكي از خاطرات تلخ آن دوران اين بود كه در سال سوم دبستان مدير دبستان ،عالم اما سختگيري داشتيم-در دبستان فردوسي بم -بنام آقاي رشاد-

براي تعميرات مدرسه مبلغ 50 ريال از هر دانش آموز طلب كرده بود و پدرم اين مقدار پول را نداشت ،مدير دبستان نيز مرا تهديد به اخراج مي كرد و پدرم نيز از انان نبود كه داشته باشد ! بالاخره بر اين شد كه بنده از رفتن به مدرسه بازدارند. گريه و ضجه من ناراحتي پدرو مادرم و سختگيري جناب رشاد ... بالاخره پدرم را وادار به قرض كردن كرد و غائله خوابيد و من - خوشحال- به تحصيل ادامه دادم. شايد يكي از اسرار موفقيت من در طول تحصيل همن موضع باشد."

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : رضا اشرف زاده در خانواده اي با وضع مالي مناسبي بدنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : رضا اشرف زاده ،دوران ابتدايي، سيكل اوّل و چهارم رياضي را در بم گذراند و در سال 1338 به دانشسراي مقدّماتي كرمان رفته و با درجة ممتاز و شاگرد اوّلي، فارغ التحصيل شدند، به علّلي ادامة تحصيل نداد وبه استخدام آموزش و پرورش (فعلي) در آمد. در سال 1349 براي ادامة تحصيل وارد دانشكدة ادبيات دانشگاه فردوسي مشهد شد و دورة كارشناسي را در سال 1353، كارشناسي ارشدرا در سال 1356، و دكتراي زبان و ادبيات فارسي را در سال 1363 گذرانيد، ايشان در تمام دوران تحصيل شاگرد ممتاز و دانشجوي اوّل بودند. رسالة كارشناسي ارشد ، با راهنمايي استاد فرزانه و فقيد زنده ياد آقاي دكتر يوسفي، با درجة ممتاز و رسالة دورة دكتري را در 7 جلد و با 4200 صفحه و با درجة ممتاز در سال 1363 دفاع كرد.

خاطرات و وقايع تحصيل : رضا اشرف زاده از خاطرات دوران

تحصيل خود چنين به ياد دارد : "از خاطرات خوب دوران تحصيل دانشگاهيم آشنايي با دو استاد خوب و برجسته بود: مرحوم دكتر حميد زرين كوب و مرحوم زنده ياد غلامحسين يوسفي و از خاطرات دوران دبستان وجود معلمي بسيار دلسوز -آقاي اصفهاني - معلم سال ششم ابتدايي كه با شوري و صف ناپذير و با تمام وجود درس مي گفت و دانش آموزان را شوق يادگرفتن مي آموخت."

فعاليتهاي ضمن تحصيل : رضا اشرف زاده در حين تحصيل در هفته اي 24 ساعت به تدريس مي پرداخت.

استادان و مربيان : از مربيان و استادان رضا اشرف زاده مي توان به چند تن از آنها اشاره كرد: دوران دبستان : سركار خانم تهمتني -معلم كلاس اول ابتدايي- ،آقاي اصفهاني _معلم كلاس ششم ابتدايي دوران متوسطه : آقاي پرورشي- دبير رياضي دوران دانشگاهي : دكتر حميد زرين كوب ،دكتر متيني ،دكتر شهابي ،دكتر عبدالشكور احسن و زنده ياد دكتر غلامحسين يوسفي

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر دهقان ،دكتر فاطمي و دكتر حميدي از همدوره ايها و دكتر علوي مقدم ،دكتر محمد فاضلي ،دكتر تقي وحيديان كاميار و دكتر محمود مهدوي دامغاني و غيره از همكارن رضا اشرف زاده مي باشند.

همسر و فرزندان : رضا اشرف زاده متاهل و داراي همسر بنام سركار خانم طاهره سيف الديني (داراي مدرك ديپلم ادبيات فارسي - خانه دار)مي باشد ايشان همچنين داراي چهار فرزند بنامهاي زير مي باشد: - انيس اشرف زاده ،داراي مدرك كارشناسي كتابداري- شاغل - انوش اشرف زاده ،دوره كارشناسي مديريت دولتي را به اتمام نرساندو خانه دار شدند - آرزو اشرف زاده ،داراي مدرك كارشناسي

زيست شناسي -خانه دار - نونا اشرف زاده دانشجوي سال آخر رشته كامپيوتر نرم افزار

وقايع ميانسالي : از وقايع تلخ رخ داده براي رضا اشرف زاده فوت پسر 24 ساله اش بنام اميد اشرف زاده و فوت دامادش بنام سرهنگ دكتر مجيد كردعلي در سال 1385 مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مدير گروه زبان و ادبيات فارسي و عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد ( استاد زبان و ادبيات فارسي ) بمدت 20 سال و هم اكنون ادامه دارد قائم مقام رياست دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد بمدت 8 سال كه اكنون هم ادامه دارد مدير گروه زبان و ادبيات فارسي و عضو هيئت علمي دانشگاه نيشابور بمدت 8 سال معاون آموزشي دانشگاه آزاد اسلامي مشهد بمدت 17 سال هم اكنون ادامه دارد عضو انجمن آثار و مفاخر خراسان مشاور فرهنگي و ادبي ادارة كلّ فرهنگ و ارشاد اسلامي عضو شوراي نشر كتاب عضو هيأت رئيسة مركز خراسان شناسي، از تأسيس تا انحلال

فعاليتهاي آموزشي : رضا اشرف زاده 46 سال سابقه تدريس در مقاطع مختلف تحصيل از سال اول ابتدايي گرفته تا دكتري را دارد.

جوائز و نشانها : رضا اشرف زاده در باره جوايز و نشان هاي خود چنين مي گويد: "با صدا و سيماي مركز خراسان نيز گاهگاهي برنامه داشته ام (حدود 50 برنامه) در برنامة تلويزيوني چهره هاي ماندگار 50 دقيقه، زندگي و آثارم نمايش داده شد و مصاحبه هاي گوناگون علمي و ادبي داشته ام چه در مجلاّت و روزنامه ها و چه در صدا و سيما. 2بار به عنوان استاد نمونه مشهد، يكبار استاد نمونة كشور در دانشگاه آزاد اسلامي برگزيده شدم.

محقق نمونة جشنوارة فردوسي و محقّق نمونة دانشگاه آزاد اسلامي و شهروند نمونة منطقه 9در سال 1382 بودم در روز بزرگداشت عطّار نيشابوري، به عنوان عطّار شناس، از من تجليل به عمل آمد."

چگونگي عرضه آثار : رضا اشرف زاده تاكنون حدود 45 كتاب و 50 مقالة علمي و ادبي منتشر كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آب آتش فروز (گزيد? حديقه الحقيقه) (چاپ هفتم)

ويژگي اثر : انتشارات جامي 1385

2 المستخلص في ترجمان القرآن از محمدبن محمد بخاري

ويژگي اثر : انتشارات رجا 1365

3 برگزيد? اخلاق ناصري

ويژگي اثر : انتشارات پيام نور 1371

4 بهار زنده دلان (گزيد? اشعار صائب)

ويژگي اثر : انتشارات جامي 1384

5 پيغام اهل راز (دو جلد)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1381

6 تجلي رمز و روايت در شعر عطّار نيشابوري

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1373

7 جلوه گريهاي سحرگاهي (شرح گزيد? مخزن الاسرار)

ويژگي اثر : انتشارات جامي 1385

8 چهل حكايت (چاپ دوم)

ويژگي اثر : انتشارات جهان انديشه 1374

9 حق اليقين في معرف? ربّ العالمين شيخ محمود شبستري

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1380

10 حكايت شيخ صنعان (چاپ دوم) عطّار نيشابوري

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1380

11 خزان و بهار قاضي محمد شريف شيرازي

ويژگي اثر

: انتشارات به نشر 1382

12 داستان شيخ صنعان

ويژگي اثر : انتشارات كلهر 1374

13 داستان هاي ديوانگان در آثار عطار

ويژگي اثر : انتشارات جهان انديشه 1375

14 رابعه (زندگي و آثار رابعه بنت كعب)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1383

15 راز خلوتيان (شرح 110 غزل حافظ)

ويژگي اثر : انتشارات كلهر 1379

16 رنجنام? زنداني ناي و مرنج (گزيد? مسعود سعد)

ويژگي اثر : انتشارات صالح 1378

17 سرود خورشيد (شرح 114 غزل ديوان شمس)

ويژگي اثر : انتشارات روزگار 1379

18 شرح گزيد? منطق الطير (چاپ سوم)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1379

19 صد كلم? اميرالمؤمنين عادل بن علي بن عادل

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه آزاد اسلامي مشهد 1380

20 فارسي عمومي (چاپ يازدهم)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1385 چاپ سيزدهم 1386

21 فارسي عمومي (چاپ يازدهم) سيزدهم

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1385

22 فرهنگ بازيافته هاي ادبي از متون پيشين

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه آزاد اسلامي _ سخن گستر 1386

23 فرهنگ كاربرد آيات و روايات در شعر عطّار

ويژگي اثر : انتشارات انجمن مفاخر خراسان 1373

24 فرهنگ نوادر لغات و تركيبات آثار عطّار نيشابوري

ويژگي اثر : انتشارات آستان قدس رضوي،

چاپ سوم 1374

25 كلاه بي سران (شرح گزيد? مصيبت نامه)

ويژگي اثر : انتشارات صالح 1376

26 گزيد? اخلاق ناصري (چاپ ششم)

ويژگي اثر : انتشارات توس 1378

27 گزيد? اشعار (ناصرخسرو _ مسعود سعد)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1382

28 گزيد? اشعار خاقاني

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1385

29 گزيد? شعر دو شاعر برجسته (فرخي _ كسايي)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1379

30 گزيد? متون تفسيري فارسي

ويژگي اثر : انتشارات جامي- زير چاپ

31 گزيد? مختارنامه (رباعيات عطار)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير 1377

32 گلشن توحيد (شرح منظوم مفردات مثنوي) مغلوي دده

ويژگي اثر : جهان انديشه 1372

33 مرج البحرين (شرح غزليات حافظ) از ختمي لاهوري (تصحيح و تعليق)

ويژگي اثر : اساطير - زير چاپ

34 مضمار دانش (فرسنامه) ميرازا احمد نظام الدين گيلاني

ويژگي اثر : انتشارات انديشه 1373

35 معاني و بيان (چاپ پنجم)

ويژگي اثر : انتشارات سمت 1383

36 نشان تيش? فرهاد (شيرين و فرهاد وحشي بافقي) (نقد و تحليل)

ويژگي اثر : انتشارات صالح 1376

37 نوبت زن كوي ساقي (ساقي نامه هاي راجي كرماني)

ويژگي اثر : انتشارات آيين? انديشه 1378

38 هفت حكايت (چاپ سوم)

ويژگي اثر : انتشارات جهان انديشه 1373

اشرف سمرقندي، معين الدين حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 595 ق)، اديب و شاعر. معروف به اشرف ثانى. از مردم ماوراءالنهر بوده و در سمرقند مى زيسته است. متصدى كارهاى شرعى بود. وى از علما و فضلاى عهد خود و مجمع كمالات و مداح پادشاهان سلسله ى تركستان از جمله الغ قدرخان و علاءالدين پيغوملك بود و با او از خراسان به عراق رفت و مدت زيادى در اصفهان ماند. از آثارش: «ديوان» اشعار مشتمل بر دو هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (719 ،87)، تذكره ى روز روشن (54 -53)، رياض العارفين (168)،الذريعه (1076 ،261 ،79 -78 /9)، ريحانه (129 /1)، صبح گلشن (25)، فرنگ سخنوران (66)، لباب الالباب (392 -390 /2)، لغت نامه (ذيل/ اشرفى)، مجمع الفصحا (265 /1)، هفت اقليم (368 -362 /3).

اشرف طسوجي، علي اشرف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1268 ق)، اديب و عالم و شاعر. وى نبيره ى آخوند ملا عبدالنبى طسوجى و از شعرا و علماى دوران خود و در الهيات و حديث و كلام سرآمد بود. تصحيلات خود را در اصفهان و عتبات عاليه به انجام رساند در طسوج وفات يافت. جسدش به كربلا منتقل و همان جا دفن شد. «ديوان» مولانا اشرف حاوى غزل، قصيده و مخمس و اثر ديگرى به نام «شعله» نيز از او باقى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى آذربايجان (473 -468 /1)، دانشمندان آذربايجان (42)، الذريعه (77 /9)، سخنوران آذربايجان (138 -132)، نگارستان دارا (60 -59).

اشرفي استرآبادي، نظام الدين، عبدالحي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 959 ق)، فقيه، متكلم و اديب. در استرآباد متولد شد ولى، اصل وى از جرجان بود. او از شاگردان محقق كركى بود و همواره پى گير تحصيل معقول و منقول. از استرآباد به هرات رفت و به خاطر مهارتش در علوم مختلف مورد توجه سلطان حسين بايقرا قرار گرفت و از سوى وى به تدريس در مدرسه ى گوهرشادبيگم اشتغال يافت. پس از تسلط شاه اسماعيل صفوى بر خراسان، امير غياث الدين محمد بن يوسف به قضاوت خراسان منصوب گشت و پس از استعفاى او عبدالحى استرآبادى به جاى او نشست و تا سال 930 ق در كمال احترام در هرات قضاوت كرد و به نشر علوم دينى و معارف اسلامى مشغول بود. سرانجام وى از ترس دشمنان به قصبه ى كوهبنان كرمان پناه برد و در آنجا به تأليف پاره اى از كتب خويش به درخواست عده اى از شاگردانش پرداخت. از جمله شاگردان وى ابن قمر شجاع الدين محمود كركى است. وى در كرمان درگذشت. از جمله آثار وى: شرح

كبير «الفيه» شهيد اول و شرح متوسط «الفيه» كه در كرمان تأليف كرده است؛ ترجمه ى «الفيه ى شهيد»؛ حاشيه بر «شرح شمسيه»؛ حاشيه بر حاشيه ى سيد شريف بر «شرح شمسيه»؛ «الخطب»؛ حاشيه بر «شرح الهدايه الاثيريه» ميبدى؛ حاشيه بر «فرائض النصيريه»؛ رساله اى در علوم مختلف مانند منطق و كلام و فقه كه در 959 ق تأليف نموده است؛ «لسان الالهام»؛ «معراج الخيال»، منظومه ى فارسى؛ «المعضلات»، در مشكلات علوم فقهى و حكمى كه در عهد شاه طهماسب صفوى به سال 959 ق تأليف شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (615 -614 /4)، الذريعه (139 ،89 /6 ،81 /4 ،189 /2)، روضات الجنات (189 -187 /4)، رياض العلماء (90 -87 /3)، ريحانه (202 -201 /6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 120 -119 /10)، معجم المؤلفين (108 /5)، هديه العارفين (508 /1).

اشرفي اصفهاني، عطاالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه، مجتهد.

تولد: 1279، سده اصفهان (خمينى شهر).

شهادت: 23 مهر 1361، كرمانشاه.

آيت الله ميرزا عطاءالله اشرفى اصفهانى پس از آموختن مقدمات در خمينى شهر در سن دوازده سالگى رهسپار حوزه ى علميه ى اصفهان گرديد و پس از ورود به اصفهان در مدرسه ى نوريه واقع در بازار عتيق سكونت كرد. ادبيات و سطح را نزد اساتيد حوزه ى علميه اصفهان، حضرات آيات عظام محمد حسين فشاركى و سيد مهدى درچه اى تلمذ نمود. پس از پايان تحصيلات سطح فقطه و اصول، براى ادامه تحصيل و كسب علوم اسلامى در سن بيست سالگى رهسپار حوزه علميه قم گرديد و در سال 1350 ق. در آن شهر اقامت گزيد و مدت يك سال از آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى يزدى ، مؤسس حوزه ى علميه ى قم، كسب علم نمود. پس از فوت آيت الله العظمى حائرى، نزد

آيت الله سيد محمد بهجت كوه كمره اى آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و آيت الله سيد حسن صدر مدت ده سال به كسب علم مشغول بود. همچنين مدتى از آيت الله فيض كسب دانش نمود. ايشان تمامى دروس آيت الله حجت كوه كمره اى و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى را نوشته اند. آيت الله اشرفى منظومه حكمت و اسفار را نزد حضرت امام خمينى (ره) فراگرفتند. پس از ورود آيت الله سيد حسين بروجردى به حورزه ى علميه ى قم و اقامت در قم، آيت الله اشرفى مدت دوازده سال از محضر درس ايشان بهره گرفت و تمامى دروس فقه آن فقيه را نوشت.

آيت الله اشرفى اصفهانى سپس به تدريس دروس سطح رسائل و مكاسب در حوزه اشتغال ورزيد و شاگردانى تربيت كرد. ايشان از مراجع تقليد آيات عظام اصفهانى، خوانسارى، كوه كمره اى، صدر بروجردى، شيرازى و شاهرودى اجازه در امور حسبيه گرفتند و در سن چهل سالگى توسط آيت الله العظمى خوانسارى براى ايشان اجازه اجتهاد صادر شد. در سال 1342 نيز از حضرت امام خمينى (ره) وكالت مطلق و نمايندگى در سال 1342 براى وى صادر شد. ايشان وكالت مطلق از آيت الله گلپايگانى نيز داشتند.

از جمله خدمات آيت الله اشرفى مى توان به اين موارد اشاره نمود: تجديد بناى مسجد ولى عصر (ع) در خمينى شهر، ساختمان مسجد امام حسين (ع) در خمينى شهر، ساختمان مكتب الزهرا، تأسيس حوزه ى علميه ى امام خمينى در كرمانشاه، مسئوليت امور تبليغى روحانيون تسنن استان كرمانشاه (كه از سوى امام به عهده ايشان واگذار شده بود).

پس از تأسيس مدرسه ى علميه در شهر كرمانشاه در سال 1334 توسط آيت الله سيد حسين بروجردى ايشان به همراه مدرس هاى ديگر از قم به كرمانشاه رفتند. پس از فوت آيت الله

بروجردى ايشان در همان جا باقى ماندند. وى از جمله كسانى بود كه پس از شهادت فرزند امام، آيت الله سيد مصطفى خمينى، مجلس بزرگداشت همراه با اعلاميه ى چاپ شده برگزار كرد. آيت الله اشرفى چندين بار مورد تهديد رژيم پهلوى قرار گرفت اما به واسطه نفوذ مردمى اش، نتوانستند تبعيدش كنند. زمانى كه رژيم عراق امام خمينى (ره) را از عراق اخراج كرد، آيت الله اشرفى ساعت سه نيمه شب در منزل دستگير و پس از يك ساعت توقف در ساواك به اتفاق حجت الاسلام بهاءالدين عراقى به تهران برده و در كميته ى شهربانى در سلولى بازداشت كردند.ولى وى بر اثر فشار مراجع تقليد پس از چند روز آزاد شد. در هنگام اوج گيرى انقلاب، در تمام راهپيمايى ها شركت مى كرد و مردم را به شركت در كليه ى راهپيمايى ها و اعتصابات دعوت مى نمود. اولين راهپيمايى كه همزمان با راهپيمايى تهران بود و درعيد فطر سال 1357 رخ داد، به دعوت ايشان پس از انجام نماز عيد از مسجد آيت الله بروجردى تا مجسد آيت الله جامع انجام شد. آيت الله اشرفى امام جماعت مسجد آيت الله بروجردى بود. همچنين پس از انقلاب، در ذى العقده 1391 ق. (1385) از سوى بينانگذار انقلاب، به امامت جمعه شهر كرمانشاه منصوب شدند كه تا پايان عمر امام جمعه همين شهر بودند.

آيت الله اشرفى اصفهانى در بيست و سوم مهر 1361 در كرمانشاه به شهادت رسيد.

عطاء اصفهانى از علماء مبرز و ممتاز معاصر كرمانشاه است.

معظم له در حدود 1338 قمرى در سه ده (خمينى شهر) اصفهان متولد شده و پس از رشد و خواندن ادبيات و قسمتى از سطوح در اصفهان به قم مهاجرت نموده و پس از پايان و تكميل سطوح

عالى از مدرسين بزرگ حوزه چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و بعد مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت و آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه صدر و پس از ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى از محضر و ابحاث آنجناب استفاده وافى و كافى و ضمناً تدريس سطح فقه و اصول نموده تا هنگام تأسيس حوزه علميه كرمانشاه و بناء مدرسه آن مرحوم به امر معظم له به اتفاق چند نفر از علماء و مدرسين بزرگ چون آيت اللَّه حاج شيخ عبدالجواد اصفهانى و بعضى از اعلام ديگر به كرمانشاه عزيمت و تا حال بيش از بيست سالست كه در مسجد مدرسه مزبور به اقامه جماعت و تدريس و ارشاد مردم اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى حاج آقا عطاء اصفهانى از دانشمندان موصوف به فضل و كمال و تقوا و متانت و بيش از سى سالست كه افتخار شناسائى معظم له را دارم عالمى متقى و متصف به اوصاف جميله و محامد اخلاق و ملكات فاضله مى باشد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اشرفي بارفروشي مازندراني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1315 -1215 ق)، مجتهد و عالم شيعى. معروف به حجت يا حاجى اشرفى. وى در بهشهر و بارفروش به تصحيل پرداخت و در خدمت استادان عهد خويش از جمله سعيدالعلماى مازندرانى بارفروشى تلمذ كرد. سپس به عتبات رفت و در محضر شيخ مرتضى انصارى درس خواند. پس از بازگشت، در بارفروش اقامت گزيد و در ميان مردم نفوذ فراوان يافت، چنان كه نسبت كرامت به او دادند. وى معاصر تنكابنى صاحب «قصص العلماء» است. از آثارش: «اسرار الشهاده»، به زبان فارسى ؛ «شعائر الاسلام»، در مسائل حلال و حرام؛ و رساله اى در

عبادات و برخى معاملات.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (191 /14 ،46 /2)، ريحانه (129 -128 /1)، طرائق الحقائق (652 /3)، قصص العلماء (124 -123)، گنجينه ى دانشمندان (161 -160 /3)، لغت نامه (ذيل/ اشرفى)، المآثر الآثار (144 -143)، مكارم الآثار (679 -678 /3).

اشرفي، اميررضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اميررضا اشرفي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 به حول و قوه الهي و با عنايات حضرت ولي عصر ارواحنا له الفداء وارد حوزه مقدسه علميه قم شدم. دروس مقدمات را در مدرسه علميه امام خميني (ره) به مديريت حجت الاسلام والمسلمين علي عطايي اصفهاني گذراندم. در آن زمان تدريس دروس ادبيات عرب و منطق را در آن مدرسه استاد تهراني، طالقاني و مظهر علي (پاكستاني) به عهده داشتند، لذا دروس مذكور را در محضر اين سه استاد گذراندم. در درس معالم الاصول از محضر آيت الله شيخ يحيي انواري استفاده بردم. دروس اصول فقه و لمعه را نزد حجج اسلام علي حسيني بوشهري و سيد احمد خاتمي و علي محمدي خراساني گذراندم.

بين سالهاي 1367تا 1370 در درس رسائل استاد علي محمدي خراسانى و مكاسب محرمه آيت الله عراقچي حاضر شدم. جلد اول و دوم كفاية الاصول را نزد استاد سيد محمد رضا يزدي (عضو فعلي فقهاي شوراي نگهبان) گذراندم. و پس از آن حدود 5 سال در درس خارج اصول ايشان در مدرسه علميه آيت الله العظمي گلپايگاني (روبروي شيخان قم) تلمذ نمودم. ضمناً حدود 4 سال از محضر درس خارج فقه آيت الله العظمي ميرزا جواد آقا تبريزي (ره) و خارج فقه آيت الله عبدالله

جوادي آملي استفاده بردم.

همزمان با اشتغال به دروس فقه و اصول بين سالهاي 1369 تا 1374 دوره پنج ساله الهيات و معارف اسلامي موسسه در راه حق را گذراندم و در سال 1374 از آن موسسه با مدرك كارشناسي الهيات و معارف اسلامي فارغ التحصيل شدم. در همان سالها گروه هاي آموزشي و پژوهشي موسسه مزبور به رياست آيت الله مصباح يزدي فعاليت خود را در قالب موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) ادامه دادند، بنده نيز دوره آموزشي كارشناسي ارشد پيوسته علوم قرآني آن موسسه را بين سالهاي 1374 تا 1378 گذراندم و در سال 1378 از رساله ام با عنوان نقد و بررسي ديدگاههاي علوم قرآني علامه بلاغي (ره) دفاع نموده و با مدرك كارشناسي ارشد علوم قرآني از آن موسسه فارغ التحصيل شدم. در سال 1380 در دوره دكتري علوم قرآن و حديث مركز تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شدم و در خرداد 1385 از رساله ام با عنوان مباني و قواعد تفسيري علامه طباطبائي (ره) دفاع نمودم و با مدرك دكتري علوم قرآن و حديث از آن مركز فارغ التحصيل شدم.

ضمناً از سال 1379 به عنوان عضو هيئت علمي و عضو شوراي علمي گروه علوم قرآني و از بهمن 1385 به عنوان قائم مقام مدير گروه علوم قرآني با موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) همكاري مي كنم. والحمد لله رب العالمين.

اشرفي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين اشرفي

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1341 در خانواده اي متوسط و كارگر ديده به جهان گشودم و در سن هفت سالگي

به مدرسه ابتدايي رفته و دوره راهنمايي و متوسطه را تا سال 1360 به پايان رساندم. در سال 1362 پس از اتمام دوران سربازي وارد حوزه علميه دامغان شده و پس از شش ماه با پايان رساندن سال اول حوزه به شهر مقدس قم عزيمت كردم و در مدرسه رضويه كه تحت پوشش مركز مديريت بود، قبول شدم و دوره مقدمات و سطح را 8 ساله به پايان رساندم.

در سال 1372 در درس خارج آية الله العظمي فاضل لنكراني شركت كردم و درس خارج فقه را به پايان رسانده و پس از آن در درس خارج اصول آية الله سبحاني شركت نموده و همزمان درس خارج فقه آية الله نوري همداني نيز شركت كردم. در سال 1372 با آزمون، وارد درس تخصصي تفسير شدم و پس از چهار سال موفق شدم كه دوره را به پايان رسانم. ضمناً در كنار درس فقه و اصول حوزه حدوداً 20 سال است در درس تفسير آية الله جوادي آملي شركت مي نمايم و مدت 7 سال از درس خارج فقه ايشان نيز بهره جسته ام.

در سال 1376 وارد دوره تخصصي فقه شده و پس از 4 سال آن را به پايان رساندم. ضمناً در زمينه هاي حديث، رجال، فلسفه و عرفان بصورت ناپيوسته آموزش ديده ام. در سالهاي 80 الي 83 توفيق تدريس فقه را در مدرسه صدوقي فاز 4 داشتم و قبل از آن كتاب منطق مظفر را دو دوره تدريس نمودم.

نام اسا تيد اصلي در حوزه:

1. جوادي آملي/ تفسير/ قرآن/ 20 سال

2. جوادي آملي/ خارج فقه/ مكاسب/ 7 سال

3. فاضل/ خارج فقه/ حج/ 6

سال

4. نوري همداني/ خارج فقه/ مسائل مستحدثه/ 4 سال

5. سبحاني/ خارج اصول/ خارج كفايه/ 6 سال

6. مكارم/ فقه و اصول/ طهارت/ 2 سال

7. محقق داماد/ مكاسب بيع/ 4 سال

8. اعتمادي/ اصول/ كفايتين/ 2 سال

اشرفي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى معروف به حاج شيخ آقا بزرگ اشرفى بن العالم الجليل الشيخ علينقى بن الفاضل البارع شيخ محمدعلى بن العالم الكامل حاج ملا عباس شاهرودى از مجتهدين عاليمقام و شخصيت هاى برجسته علمى معاصر مقيم شاهرود بودند.

معظم له در سال 1307 ق در دهكده (پرو) به دنيا آمده و در كودكى پدر را از دست داده و پس از تحصيل مقدمات و ادبيات در سال 1328 ق براى كسب فيض و كمال رهسپار مشهد مقدس گرديده و از محضر اساتيد و شخصيتهاى برجسته اى ماند آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى و حاج ميرزا محمد آقازاده كفائى و اساتيد بزرگ بهره مند شده و به مراتب علميه اى نائل گشته.

به طورى كه مشار بالبنان و به تدريس فقه و اصول پرداخته و حوزه درسش مجمع فضلاء و طلاب گرديده تا در سال 1340 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر اساتين علم چون مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه محقق حاج ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى استفاده كامل نموده و مبانى علمى و استقامت رأى و خوش فكرى او مورد اعجاب حضرات آيات واقع شده و در مقام شهادت درباره مقام علمى ايشان مرحوم آيت اللَّه نائينى در تاريخ ذى حجه 1349 ق چنين مرقوم دارند.

(جناب العالم العامل والفاضل الكامل صاحب الفكرة القويه والسليقة المستقيمه عمدة المجتهدين العظام المؤيد المسدد التقى الزكى الشيخ آقا بزرگ الاشرفى الشاهرودى ادام اللَّه تعالى تأييده و افضاله...

ادرك مناه و نال مبتغاه فهو بحمداللَّه تعالى من المجتهدين المبرزين العظام و له العمل بما استنبطه و يستنبطه من الاحكام...)

و مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى چنين مرقوم فرمودند (جناب العالم الفاضل التقى قدوة الانام ركن الاسلام آقا بزرگ الشاهرودى قد هاجر الى النجف الاشرف لتحصيل العلوم الشرعيه فنال بحمداللَّه و منه ما هو فوق المراد و فاز الملكة القدسية و صار بحمداللَّه مجتهدا ذكيا صفيا يحرم عليه التقليد و وجب عليه العمل بما استقر به رأيه).

پس آن بزرگوار با دريافت اجازات اجتهاد در سال 1353 قمرى بواسطه كسالت و معالجه به ايران برگشته.

و پس از چند ماهى توقف در شاهرود به مشهد مقدس مسافرت و علماء و فضلاء حوزه مشهد تقاضاى اقامت و تشكيل حوزه درس نموده.

و ايشان هم براى مدتى اجابت و شروع به تدريس و افاضل خراسان مانند علامه وحيدى خراسانى و علامه شاهرودى و ديگران از محضر و درسش كسب فيض نموده و در اثر پيش آمد حادثه مسجد گوهرشاد ناچار به مراجعت به شاهرود و به اقامه جماعت و تدريس و رتق و فتق امور شرعى و اداره حوزه علميه شاهرود گرديده تا در روز جمعه دوم شوال المكرم 1394 قمرى كه در اثر سكته قلبى بدرود حيات گفته و مردم شاهرود و حوزه هاى علمى قم و نجف و مشهد را قرين سوك و ماتم خود نمودند.

آثار علمى مغفور له از اينقرار است.

1- دوره كامل تقريرات مرحوم آقا ضياءالدين عراقى 2- دوره كامل تقريرات نائينى قدس سره 3- الروائع الفقهيه كه سه جلد آن بطبع رسيده است 4- رسالة فى التقية والعدالة وارث الزوجه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

اشعري قمي، ابوجعفر احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)،

عالم و فقيه امامى. از فرزندان جماهر بن اشعر بود كه در قم مى زيست. از اصحاب امام رضا (ع) و امام جواد (ع) و امام هادى (ع) است، و درك فيض محضر آنان را نموده است. شيخ طوسى او را محدثى ثقه خوانده است. وى شيخ قمييون و فقيه برجسته آنان به حساب مى آمد. حاكم قم در امور شهرى همواره جوياى نظر و راى او بود. از آثارش: كتاب «التوحيد»؛ كتاب «فضل النبى (ص)»؛ كتاب «المتعه»؛ كتاب «النوادر»؛ «الاظله»؛ «الناسخ و المنسوخ»؛ «فضائل العرب». كتاب «الطب الكبير»؛ كتاب «الطب الصغير»؛ كتاب «المكاسب»، كه اين سه كتاب اخير در «هديه العارفين» به ابوجعفر احمد بن محمد بن حسين بن حسن بن عيسى قمى (م 350 ق) نسبت داده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (146 -144 /3)، الذريعه (275 ،261 /16 ،477 /4)، رجال ابن داود (قسم 43 /1)، رجال الطوسى (397 ،366)، رجال النجاشى (218 -216 /1)، ريحانه (130 /1)، الفهرست لابن النديم (312)، الفهرست للطوسى (47 -46)، لسان الميزان (393 /1)، لغت نامه (ذيل/ اشعرى)، معجم رجال الحديث (318 -317 ،317 -295 /2)، معجم المؤلفين (142 /2)، هديه العارفين (63 /1).

اشعري قمي، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، محدث شيعى. شيخ طوسى را در شمار كسانى كه از امامان مستقيما روايت نكرده اند آورده است. رجال نويسان شيعى وى را محدثى ثقه مى دانند. اما به مراسيل اعتماد و از محدثان ضعيف روايت كرده است. سعد بن عبدالله اشعرى از همطبقه هاى اوست كه از وى روايت كرده است. فرزندش احمد و ابن بطه و احمد بن ادريس و محمد بن يحيى عطار و محمد بن على ماجيلويه و محمد بن

جعفر رزاز از وى حديث شنيده اند. از آثار وى: «نوادر الحكمه»، كه مجموعه اى است مشتمل بر بيست و دو كتاب؛ «الجامع»، در حديث؛ «ما نزل من القرآن فى الحسين بن على (ع)»؛ «الامامه»؛ «الطب»؛ «مناقب الرجال».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (346 /24 ،327 -326 /22 ،29 /5 ،332 /2)، رجال الطوسى (493)، رجال النجاشى (245 /2)، ريحانه (134 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 246 /4)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (406)، الفهرست للطوسى (275 -273)، لغت نامه (ذيل/ اشعرى)، معجم المؤلفين (28 /9)، هديه العارفين (20 /2).

اشعري قمي، آدم بن اسحاق

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم ق)، محدث. علامه حلّى، نجاشى، شيخ طوسى و ابن داوود حلّى در كتب خود او را عادل و ثقه خوانده اند. او زاهد و خاشع بود. وى از يونس بن يعقوب روايت مى كند، و احمد بن محمد برقى صاحب كتاب «محاسن» و محمد بن عبدالجبار و ديگران از وى روايت نموده اند. در قبرستان شيخان قم نزديك قبر زكريا بن آدم مدفون است. اثر وى «كتاب الحديث» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (85 /2)، الذريعه (303 /6)، رجال ابن داود (قسم 9 /1)، رجال النجاشى (262 /1)، الفهرست للطوسى (5)، گنجينه ى دانشمندان (63 /1)، لسان الميزان (510 /1)، معجم رجال الحديث (120 /1)، معجم المؤلفين (219 /2)، هدية الاحباب (37).

اشعري قمي، يعقوب

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 174 ق). عالم، محدث و مفسر. ذهبى از او تعبير به عالم اهل قم كرده است. از برادرانش، عبدالرحمن و عيسى و عمران بن عبدالله، و نيز جعفر بن ابى المغيره و اعمش و ليث بن ابى سليم روايت كرده است. ابن مهدى، منصور خزاعى، هيثم بن خارجه، ابوربيع زهرانى و عمرو بن رافع قزوينى و محمد بن حميد رازى و بسيارى ديگر از وى روايت كرده اند. نسائى و ابوالقاسم طبرانى او را موثق دانسته و ابن حبان او را در كتاب «الثقات» خود ذكر كرده است. در «سنن» چهارگانه از او نقل حديث شده است. و بخارى نيز در «صحيح» خود از او بطور تعليق حديث نقل كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تهذيب التهذيب (340 /11)، الجرح و التعديل (ج 4، ق 210 -209 /2)، سير النبلاء (300 -299 /8)، لسان الميزان (322 -321 /9)، ميزان الاعتدال (452 /4).

اشعري، عبدالحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين اشعري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/1/1

زندگينامه علمي

در شرائطي كه سالهاي 1336 تحصيلات ابتدائي و ششم را به اتمام رساندم 2 سال هم تا كلاس 8 دبيرستان را شبانه خواندم ولي مشكلات مادي خانواده مرا به بازار و شاگردي و شغل آزاد كشانيد و در كنارش با تشويق پدر دروس حوزوي را از نصاب الصبيان و جامع المقدمات آغاز كردم و در حالي كه هنوز وارد حوزه نشده بودم، بالاخره با ادامه دروس مقدماتي حوزه در مسجد امام حسن عسگري (ع) و مسجد بالاسر در حالي كه تازه ازدواج كرده بودم.

در اوايل سال 1350 قدم به حوزه علميه گذاشتم و ادامه تحصيل با

شركت در دروس حوزوي سيوطي آقاي فشاركي در مسجد امام و شركت در تفسير آقاي مشكيني و حاشيه ملاعبدالله و بالاخره در درس مغني و مختصر اساتيد بزرگ حوزه و لمعتين و رسائل و مكاسب و كفايه و فراموش نمي كنم كه در اولين سالهاي شركت در درس خارج گلپايگاني مباحث فقهي امام خميني (رضوان الله) در مسجد اعظم و آيات عظام گلپايگاني و گاهي درس خارج آقاي منتظري هم مي رفتم و حتي در امتحانات سراسري كه از طرف آيت الله گلپايگاني و آيت الله شريعتمداري انجام مي شد با رتبه بالا و قبولي در رتبه سوم كتبي و شفاهى حضور پيدا كردم.

در حاشيه مباحث حوزوي از شركت در همه صحنه هاي انقلاب كوتاهي نكردم بخصوص در سرودن اشعار حماسي چه در تقويت بنيه شعري مداحان و چه در پرشور كردن نوحه سرائي براي محرم و صفر و دسته جات و هيات كه از استثنايي ترين سروده هاي شعر كه جنبه حماسي و انقلابي داشت بصورت جزوه هايي چاپ شد، بنام نهضت كربلا و از عاشورا تا عاشوراها و سرودهاي اسلامي و فلسطين كلاس انقلاب در اولين سالهاي پيروزي چاپ شد و با تشويق بعضي از ناشران مانند آقاي مصطفي زماني و آقاي حق جو به ترجمه ديوان حضرت علي (ع) در 4000 شعر و تأليف بعضي از كتب تاريخي و مراثي مانند: 72 مجلس در عزاي مظلوم و فاطمه زهرا (س) از ديدگاه قرآن و عترت و آموزش جوان و چاپ اشعار دوران بحراني انقلاب و دفاع مقدس بنام شعر مسئول و شهيد در آغوش مهدي، بسوي كربلا، شهيد و شهادت و در

ادامه ترجمه بعضي از دعاهاي معروف كه بيشتر در جلسات عمومي خوانده مي شود اقدام كردم از قبيل ترجمه منظوم دعاي كميل و دعاي ندبه و زيارت عاشورا و دعاي توسل و زيارت ناحيه در حالي كه به ترجمه منظوم نهج البلاغه حضرت علي (ع) در حاشيه درسهاي حوزوي كه درس فقه آقاي مكارم و درس تفسير آقاي جوادي آملي كوشا بودم و هستم.

سرانجام آخرين سروده هاي منظوم كه به پايان رساندم ترجمه منظوم قرآن مجيد ولي متأسفانه موفق به چاپ سروده هاي نظمي نهج البلاغه و قرآن نشدم ضمناً با شركت در هيات مذهبي مثل مجله مجمع عاشقان محسن عليه السلام با اين مجمع در تأليف جزوه هاي فصلي و ماهانه اين هيئت همراهي كردم و بيش از ده مورد مقالات و جزوه ها به چاپ رسانده شد و خلاصه در نيمه مناسبتهاي دوره هاي سال حداقل چند شعري مي سرودم و درباره اهل بيت عليهم السلام و مناسبتهاي ارگانها و نهادها و شخصيتهاي مذهبي و علما و مراجع و شخصيتهاي رزمي و حماسي سروده هاي چاپ نشده دارم.

ممكن است سوال كنيد كه چرا در ارگانها و نهادهاي مذهبي و انقلابي حضور فرهنگي و اجتماعي نداشم كه شايد عمده چيزي كه مانع بود و اين توفيق را از من سلب كرد، فرزند مريضي بود كه بيماري مادر زادي داشت و تا سن 25 سالگي كه فوت كرد خودم در كنار مادرش به سرپرستي او و جابجائي كردن و حتي حدود 16 سال بود كه هرگز از جا حركت نمي كرد و خودم او را مي خواباندم و براي قضاء حاجت بغل مي كردم و...

و 25 سال بحراني ترين دوره زندگي اينجانب به مساعدت و كمك و سرپرستي از اين فرزند گذاشت ولي سر انجام حدود 10 سال قبل اين امانت الهي را خداوند از من گرفت و در خاتمه با كمال عذر خواهي از آنجايي كه «تزكية المرء لنفسه قبيح» ولي از طرفي هم خداوند مي فرمايد: «و اما بنعمه ربك فحدث» به اين مختصر بسنده مي كنم خداوند شما و اين حقير را در انجام تكاليف موفق گرداند.

اشكاني، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: روانپزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اشكوري، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1325 -1322 ق)، فقيه اصولى امامى. در جوانى به اتفاق برادرانش سيد جعفر و سيد مرتضى به نجف رفت و در محضر استادانى چون ميرزاى و ميرزا حبيب الله رشتى حاضر شد. سپس خود مقام مرجعيت يافت و به تربيت شاگردان پرداخت. در اواخر عمر به بيمارى دماغى مبتلا شد و دچار نسيان گشت و از مقلدان خود خواست كه فتاوى وى را به كار نبندند و از مجتهد ديگرى تقليد كنند. در نجف درگذشت و همان جا دفن شد. آثار وى: «بغيه الطالب فى حاشيه المكاسب» كه شرح «مكاسب» شيخ مرتضى انصارى است؛ «جواهر العقول فى شرح فرائد الاصول» كه شرح «رسائل» شيخ مرتضى انصارى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (416 /2)، الذريعه (272 /5 ،133 /3)، ريحانه (135 -134 /1)، علماء معاصرين (86)، لغت نامه (ذيل/ اشكورى)، معجم المؤلفين (125 /8).

اشكوري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1349 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. در اشكور گيلان به دنيا آمد. پس از فراگيرى خواندن و نوشتن و يادگيرى قرآن، در چهارده سالگى به قزوين رفت و مقدمات علوم متداوله را نزد فضلاى مدرسين مدرسه ى صالحيه آموخت. فقه و اصول را نزد سيد على قزوينى- صاحب حاشيه بر «قوانين» و «معالم»- و حكمت و فلسفه را از ميرزا عبدالوهاب برغانى فراگرفت. سپس به نجف رفت و مدارج عالى اجتهاد را در حوزه ى درس ميرزا حبيب الله رشتى و شيخ عبدالله مازندرانى و آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و سيد كاظم يزدى و شيخ محمد حسن ممقانى پيمود. و آن گاه به تدريس پرداخت. جمعى از طلاب در حوزه ى درس وى تربيت شدند. پس از فوت برادرش سيد اسدالله

اشكورى در سال 1333 ق به جاى وى، در حرم حضرت اميرالمومنين (ع) به امامت پرداخت. در كاظمين درگذشت و در صحن علوى دفن شد. از آثارش: «الادله العقليه»؛ حاشيه بر «رسائل و مكاسب» شيخ مرتضى انصارى؛ حاشيه بر «كفايه ى» آخوند خراسانى؛ «القضاء و الصوم و البيع»؛ «مباحث الالفاظ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (458 /5)، ريحانه (135 /1)، لغت نامه (ذيل/ اشكورى).

اشكوري، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد موسى اشكورى موسوى از علماء بزرگ گيلان و مقيم شهرستان لنگرود و از شاگردان مبرز مرحومين علمين آيتين آقاى آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و آقاى آقا سيد محمدكاظم يزدى و ديگران بوده و در لنگرود و حومه آن مرجعيت تامه و عامه داشتند و در حدود سال 1370 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

اشگوري، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى حسينى اشگورى از علماء اعلام معاصر تهران است.

وى در حدود سال 1334 ق متولد شده و در مهد علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات و ادبيات را از مدرسين نجف آموخته و پس از تكميل متون فقه و اصول از محضر آيات عظام و مراجع اعلام چون مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه آقاى حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه العظمى خوئى و مرحوم آيت اللَّه ميرزا ابوالحسن مشگينى و آيةاللَّه كمپانى اصفهانى و ديگران استفاده نموده و بعد به ايران مهاجرات و در تهران رحل اقامت افكنده و تاكنون در مسجد حاج محمد اسمعيل حورى واقع در كوچه مشاور تهران به اقامه جماعت و گفتن تفسير قرآن و ترويج دين و تبليغ احكام و خدمات ديگر اشتغال دارند.

نگارنده گويد: جناب آقاى اشگورى عالمى متين و دانشمندى جليل و بزرگوار و موصوف بفضل و تقوا و مورد توجه مردم تهران و بالاخص خيابان خراسان و غيره ميباشد.

فرزند ارجمندش جناب حجه الاسلام آقاى آقا سيد ضياءالدين اشگورى از افاضل حوزه علميه قم ميباشد. وى تولدش در نجف واقع شده و در خدمت والد به تهران و پس از خواندن اوليات به قم مهاجرت و ادبيات و سطوح را از مدرسين حوزه خوانده و سالها از محضر

مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران استفاده نموده و دراسات برخى از آنان را برشته تحرير درآورده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

اشني قودجاني، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد حسين اشني

وى فرزند حاج ملاّ محمّد قودجانى است كه در حدود سال 1285 ق. در قودجان گلپايگان ديده به جهان گشود. شيخ محمّدحسين كه آوازه ى حوزه ى علمى اصفهان و پيشينه ى كهن آن را بارها شنيده بود راهى اصفهان شد و از محضر رجال علمى و دانشمندان نامى اين شهر بهره هاى فراوان برد. از جمله اساتيد وى در دارالعلم اصفهان مي توان به حضرات آيات عظام: ميرزا ابوالمعالى كلباسى، مير سيّد محمدتقى مدرّس ، آقا شيخ محمدتقى نجفى و سيّد محمدباقر درچه اى اشاره كرد. مرحوم قودجانى كه از دوستان صميمى و هم مباحثه اى هاى نزديك آيت اللّه بروجردى و آيت اللّه ارباب بوده است، ازمحضر آخوند كاشى و احتمالاً جهانگيرخان قشقايي نيز استفاده كرده است.مرحوم حاج شيخ محمدحسين پس از استفاده از محضر فقيهان و حكيمان نامي اصفهان، راهى عتبات عاليات شد و با نظرات و ديدگاه هاي فقها و دانشمندان آن ديار نيز آشنا گشت. مرحوم آيت اللّه حاج شيخ محمدحسين قودجانى پس از بازگشت از نجف، به خواهش يار و دوست صميمى اش زعيم اعظم مرحوم آيت اللّه بروجردى، راهى روستاى أشن در شمال غربى نجف آباد شد تا به تبليغ و ترويج احكام آيين اسلام بپردازد. ايشان ساليان سال در قريه ى أشن سكونت اختيار نمود و از همين رو به «أشنى» نيز شهرت يافت. حاج شيخ محمدحسين قودجانى پس از سال ها اقامت در أشن، سرانجام در ده سال

آخر عمر خود، به اصرار برخى از علما به اصفهان بازگشت و در مدرسه درب كوشك، به تدريس خارج فقه و اصول همّت گمارد و عدّه اى از فضلا، از محضرش بهره مند مى شدند. از جمله بزرگانى كه به درس ايشان حاضر مى شده مرحوم آيت اللّه علاّ مه مير سيّد حسن مدرّس هاشمى اصفهانى و فرزند خودشان مرحوم آيت اللّه حاج شيخ نورالدين قودجانى أشنى بوده اند. به گفته مرحوم مدرس درس ايشان عميق و تحقيقى بود و افاضل وقت در درس معظم له شركت مى كرده اند. آيت اللّه قودجانى، مهارت بسزايى در فقه و اصول داشت و بعضى از علما، وى را اعلم فقهاى اصفهان ومجتهد طراز اول شهر مى دانستند. مرحوم حاج آقا صدر كوهپايى به فقاهت ايشان معترف بود و مرحوم مدرس، بارها، از مراتب علمى و فضايل اخلاقى آيت اللّه قودجانى سخن مى گفت و سلامت نفس و پاكى روح او را مى ستود. حاج شيخ محمد حسين قودجانى فقيهى پرهيزكار و عالمى عابد و زاهد و مجتهدى بزرگ بود و زهد و وارستگى او زبانزد همگان بود و خواص علما و بزرگان اصفهان به وى ارادت مى ورزيدند. به ويژه مرحوم آيت اللّه ارباب كه تقوى و خداترسى مرحوم قودجانى و اعراض او از هواى نفسانى را بسيار مى ستوده است. آيت اللّه قودجانى با اينكه از علماى طراز اول اصفهان بود و محل عنايت و توجه خاص زعيم اعظم آيت اللّه بروجردى داشت، امّا به خاطر سال ها گوشه گيرى و انزوا و نيز بواسطه ى اينكه امام جماعت نبود، اغلب مردم او را نمى شناختند و جز خواص،

كسى با او مراوده نداشت.

حاج شيخ محمدحسين قودجانى در چهارم ماه مبارك رمضان سال 1375 قمرى جهان فانى را بدرود گفت و در داخل بقعه ى استادش ميرزا ابوالمعالى كلباسى مدفون گرديد.

روز وفات ايشان در اصفهان غوغايى برپا بود و مراسم تشييع باشكوهى در تجليل از مقام شامخ علمى و معنوى اين عالم ربّانى برگزار شد. مرحوم حاج آقا رحيم ارباب در روز وفات اين دوست و يار صميمى اش، مسجد خود را تعطيل نمود و به جمع مؤمنين تشييع كننده پيوست و نماز را بر پيكرِ ايشان خواند

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصالت، اسدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسدالله اصالت

محل تولد : ساوه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/12/10

اصطخري، ابوسعيد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(328 -224 ق)، فقيه عراق و قاضى. دوست و همرديف ابن سريج بود. مدتى قاضى قم و زمانى سرپرست امور حسبيه بغداد بود. مقتدر عباسى او را عهده دار منصب قضاوت سيستان كرد. سعدان بن صنر و حفص ربالى و احمد رمادى و عباس دورى از مشايخ او؛ و دارقطنى و ابن شاهين و محمد بن مظفر و ابن جندى از شاگردان وى بودند. ابواسحاق مروزى گويد كه چون به بغداد رسيدم جز ابن سريج و ابوسعيد اصطخرى كسى را شايسته استادى خود نديدم. او در بغداد درگذشت و در مقابرالدير (مقبره معروف كرخى) دفن شد. اصطخرى كتابى در قضا تأليف كرده كه حاكى از سعه ى انديشه و شناخت اوست و به گفته ى خطيب بغدادى هيچ كس تا آن زمان همانند اين كتاب تأليف نكرده است. برخى از آثار وى عبارت اند از: «ادب القضاء» يا «ادب القاضى»، بر اساس مذهب شافعى؛ كتاب «الاقضيه»؛ «الفرائض الكبير»؛ كتاب «الشروط و الوثاق و المحاضر و السجلات»؛ شرح «المستعمل»، در فروع فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (192 /2)، تاريخ بغداد (270 -268 /7)، ريحانه (142 /1)، سير النبلاء (252 -250 /15)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (392)، الفهرست لابن النديم (300)، كشف الظنون (1674 ،1395 ،47)، الكنى و الالقاب (37 -36 /2)، لغت نامه (ذيل/ اصطخرى و حسن استخرى)، معجم المؤلفين (204 /3)، نامه ى دانشوران (259 -258 /8)، وفيات الاعيان (75 -74 /2)، هديه العارفين (269 /1).

اصطهباناتي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1339 -1258 ش)، فقيه و مجتهد. مشهور به ميرزا آقا مجتهد. وى در اصطهبانات فارس متولد شد و تحصيلات خود را در نجف در محضر ميرزا محمد تقى مجتهد شيرزاى و ساير علماى نجف به پايان رساند

و به اخذ اجازه ى اجتهاد نائل شد و مرجع تقليد گشت و در نجف اقامت گزيد. برخى آثار وى عبارت است از: «حاشيه على العروه الوثقى»؛ «ذخيره العباد»؛ «صراط النجاه»، ترجمه فارسى «وسيله النجاه»؛ «طريق النجاه»؛ «وسيله النجاه» و «مناسك».[1]

حاج سيد ابراهيم معروف بحاج سيد ميرزا آقا اصطهباناتى شيرازى از مراجع تقليد نجف پس از فوت مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى بودند كه بسيارى از مردم فارس از ايشان تقليد ميكردند.

محدث محلاتى در كتاب اختران تابناك گويد وى مردى محقق مدقق متكلم (در علم كلام) فقيه و دانشمند جامع علم معقول و منقول بود او در نجف اشرف يكى از معلمين فقه و اصول حقير بود.

بنده در نجف اشرف رسائل شيخ مرتضى انصارى رضوان الله عليه را در مسجد هندى نزد او خواندم بجان خودم قسم در اين مدتى كه من باوى معاشرت داشتى لغزشى از او نديدم و نشنيدم. وى مردى خوش اخلاق، بخشنده خوش بيان، كثيرالعلم، باذكاوت، كشنده نفس، زاهد و از زخارف دنيوى بيزار بود.

بسيارى از دانشمندان و مراجع من جمله حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى مدظله نزد وى تلمذ نموده و سطوح را از وى فرا گرفته نسبت بحقير مؤلف اين گنجينه عنايتى داشت و اجازه جامعى برايم مرقوم فرمودند در نجف از دنيا رفته و در يكى از حجرات صحن مطهر مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (47 -46 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (102 /3)، مؤلفين كتب چاپى (34 -33 /1).

اصطهباناتي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا ابوالقاسم بن ميرزا احمد شيخ الاسلام اصطهباناتى عالمى حكيم بوده در 14 صفر 1312 ق متولد شده و در خدمت عده اى از اعلام علم

و فضل تلمذ نموده و بكمال علم و فقاهت رسيده و بعلامه شهرت يافته و منظومه در حكمت نوشته كه نزديك دو هزار بيت است و اول آن اين بيت است:

اول ما جادبه طرف القلم

مفتتح الكلام بدئه الرقم- الخ

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اصطهباناتي، ابوتراب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361/1360 -1305 ق)، شاعر و نحوى. وى دخترزاده ى سيد جعفر كشفى و از شاگردان ميرزا ابوالحسن محقق اصطهباناتى بود كه در شعر عربى و فارسى دست داشت. از او اشعارى بر جاى مانده است. آثار وى: منظومه هاى «حدائق الاعراب»، به سبك الفيه ى ابن مالك در و نحو؛ «دره التاليف و دره التصريف»، در صرف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (914 -913 /5 ،122/1)، فرهنگ سخنوران (70).

اصطهباناتي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1291 ق)، عالم، عارف و اديب. ملقب به شيخ المحققين و معروف به شيخ الاسلام. در اصطهبانات به دنيا آمد و سالهاى بسيار در شيراز در محضر پدرش و هم در خدمت حاج سيد على حكيم كازرونى تحصيل علم و كمال كرد. وى در علوم غريبه ماندن جفر نيز دست داشت. او با سيد عبدالحسين مجتهد لارى كه از آزادى خواهان مشهور بود، محاصر و دوست بوده و به خواهش او «رساله اى در وجوب نماز جمعه» نوشته است. وى در امامزاده عبدالله شهر رى مدفون است. آثار وى عبارت اند از: «بيان الحق»، در مهدويت شخصيه و شخصيت مهدويه با تقريظ آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى بر آن؛ «كشكول الادباء» و «كشكول العرفاء»؛ «تنبيهات عشر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (302 /2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (200 -197 /1)، الذريعه (180 -179 /3)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (189 -188 /1)، گنجينه ى دانشمندان (119 /3).

اصطهباناتي، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1238 ش)، عالم و پزشك. معروف به حكيم باشى. از ابتداى جوانى در شيراز علوم معقول و منقول و طب قديم را آموخت. پس از آن، با مطالعه ى كتب طبى چاپ بيروت و مصر، با طب جديد نيز آشنا شد. حدود چهل سال به طبابت به سبك قديم و جديد پرداحت. در مجامع طبى و انجمنهاى بهداشتى نيز شركت مى كرد. مدت دو سال پزشك مخصوص ركن الدوله والى فارس بود. آثار وى: «رساله در طب مخصوصا امراض زنان»؛ «رساله متضمن بعض نسخه ها و داروهاى مجرب»؛ «رساله سفينه النجاه در طب و ادويه مركبه»؛ «مقدمه و شرح و حواشى بر كتب قديمه و جديده ى طبى»؛ «منتخب نظم و نثر و كلمات قصار و

پاره اى يادداشتهاى علمى و تاريخى»؛ «تاريخچه اى شامل شرح حال خودش و بعضى از وقايع كشور».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (265 -263 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (190 -189 /1).

اصطهباناتي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقا شيخ حسين بن محمد يوسف اصطهباناتى عالمى فاضل بوده و بعد از 1292 ق وفات نموده است. وى داراى خط زيبائى بوده و كتاب (الشواهد) عينى را بخط خود نوشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اصطهباناتي، عبدالمولي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالمولى بن محمد باقر بن محمد على اصطهباناتى اخبارى فاضلى جليل داراى تأليفاتى بنام: (زاد المسافرين) در طب بوده و بعد 1240 ق بدرود حيات گفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اصطهباناتي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله الشيخ محمد باقر بن عبدالمحسن بن سراج الدين اصطهباناتى شيرازى عالمى بزرگ و حكيمى جليل بوده است.

در اصفهان از محضر علامه شيخ محمد باقر بن محشى (معالم) استفاده نموده و از آنجناب نائل بدريافت اجازه گرديده و مراجعت بشيراز نموده و مرجع تدريس و امور شرعى گشته و تنافرى بين او و حاكم شيراز شده و از آنجا بسامرا مشرف و و در درس آيه الله مجدد شيرازى شركت و پس از فوت آن بزرگوار بنجف اشرف مهاجرت و بتدريس و اقامه جماعت پرداخته تا سال 1319 ق كه بشيراز مراجعت و مقبول عام و خاص گرديده و زعامت عامه و رياست تامه يافته تا در انقلاب مشروطه در سال 1326 ق با سيد احمد معين و غيره بشهادت رسيده و عالم جليل القدر سيد محمد شفيع كازرونى بوشهرى در رثاء و ماده تاريخ فوتش سرود (تاريخ فوت الشيخ مغفوراتى).

داراى تأليفات ارزنده اى مانند رساله حدوث العالم و رساله مبسوطى در احكام الدين و غيره بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

اصغري تبريزي، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى زبان و ادبيات فرانسه در سال 1347 از دانشگاه سوربن پاريس.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه اصفهان و ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه اصفهان از سال 1363 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات فرانسه با تخصص در ادبيات قرن نوزدهم، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

مذهبى، تاريخى، اجتماعى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 10، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى

مقالات:

فلسفه و عرفان در مقياس جهانى، ادبيات، دانستنيهايى از علوم پزشكى، ادبيات فرانسه در قرن 19.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

اصغري، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالله اصغري

محل تولد : تربت جام

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1321/1/1

زندگينامه علمي

در سالهاي 1345- 1346در حالي كه فقر در منطقه مسكوني و روستاي ما بيداد مي كرد بنده به خاطر عشق و علاقه اي كه به فراگيري معارف اسلامي و ديني داشتم با هزينه ناچيز در يك مدرسه علميه اي مشغول تحصيل شدم.

در مدت سه سال تا قسمتي از جلد اول لمعه را خواندم و به مشهد مقدس در مدرسه عباسقلي خان و در مدرسه جعفريه كه زير نظر مرحوم غلامحسين تبريزي بود تا بخش اول كتاب مكاسب را خواندم.

با مشكلات فراوان به نجف اشرف منتقل شدم و بخشي از رسائل و مكاسب و كفايتين را در نجف نزد مرحوم صدر و استاد فياض و خارج اصول را نزد شيخ جواد تبريزي گذراندم و درسال 1354به قم عزيمت كردم. خارج اصول و فقه را خدمت وحيد خراساني و آقاي مكارم شيرازي و شيخ جواد تبريزي تلمذ كردم.

در ضمن تدريس كتاب رسائل شيخ انصاري را در كاشان، دو جلد شرح رسائل را (اوضح الشروح في فرائد الاصول) نوشتم و دو جلد شرح فارسي به اصول فقه مظفر (ره) به چاپ رساندم و درحوزه مورد استفاده است. بهرحال اميد چنان است كه خداوند راضي و امام زمان (عليه السلام )خشنود باشد جهت هر گونه همكاري علمي حاضر و آماده هستم.

اصفهاني ، سيد ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت الله حاج سيد ابو الحسن اصفهاني رحمة الله عليه يكي از بزرگترين علما و مراجع شيعه در قرن اخير است كه متجاوز از سي سال در رأس حوزه نجف از اساتيد بزرگ فقه و اصول

بود و بعد از فوت مرحوم حائري و مرحوم نائيني زعامت و مرجعيت جهان تشيع به معظم له منتهي شد. در سال 1284 در يكي از قصبات اصفهان متولد شد و ابتدا چند سال در اصفهان مقدمات علوم و سطوح فقه و اصول را به پايان برد و سپس وارد حوزه عراق شد و سالها از كرسي درس آيات عظام: مرحوم سيد استاد، آخوند خراساني، علامه يزدي، مجاهد شيرازي، و آقا شريعت اصفهاني به خوبي بهره مند بود و خود به درجه اجتهاد و استادي ارتقاء يافت. آيت الله اصفهاني يكي از مدرسين بزرگ حوزه نجف بود كه پس ازفوت علامه يزدي حوزه درس او محل استفاده اعلام بزرگ و فضلاي متعدد قرار گرفت. آيت الله اصفهاني مجتهدي اصولي، محققي مدبر، استادي كامل و دانشمندي جامع علوم فقهي بود. او عمري در حوزه نجف در كوران بحثهاي مختلف علمي و فقهي قرار داشت و خود سرآمد اقران گرديد. مرحوم اصفهاني دانشمندي متقي و مجسمه اي از فضائل انساني و معالم ديني و اخلاقي بود. اين پيكر تقوي و صبر و استقامت، از مسير علم و عبادت چنان پيشرفتي نمود كه مورد توجه خاص اولياي خدا قرار گرفت و از امدادهاي غيبي و توجهات خاصه بقية الله الاعظم ارواحنا فداه برخوردار گشت، و از او در دوران زعامت و سرپرستي كرامات و عجايبي مشاهده شد كه مسلما مورد توجهات باري تعالي و ولي امر او بوده است. نوشته اند معظم له در موارد لزوم ضمن تماس با سرور انس و جان نارسائيهاي حوزه و حوايج ضروري جهان تشيع را مرتفع مي ساخت. مرحوم آيت الله اصفهاني

را دولت انگليس با مبالغي زياد قصد داشت استعمار كند. سفير آنها به اتفاق نوري سعيد تقاضاي ملاقاتي درخلوت به او پيشنهاد نمود نپذيرفت.آخر الامر سفير به اتفاق نوري سعيد وارد جلسه عمومي كه آيات و شيعيان در حضور آقا بودند به خدمت رسيد و ضمن سخناني مزورانه چكي سنگين از طرف دولت متبوع خود تقديم آقا نمود. مرحوم اصفهاني آن چك را با مبالغي زيادتر (جهت هزينه مسلمانان و شيعيان مستضعف و مستمنداني كه همه توان خويش را به اضافه عزيزان خود در جنگهاي بين الملل از دست داده بودند) به سفير و نوري سعيد مسترد داشت و فرمود اگر داشتيم (مبسوط اليد بوديم) خيلي بيش از اينها در راه اسلام و مسلمين مصرف مي نموديم. سفير در مراجعت از خانه آقا، گفته بود ما خواستيم او و پيروان او را بخريم! اما او ما و دولت انگليس را خريد!! جهانيان زعما و سران مختلف ممالك و مذاهب را با زعماي شيعه مقايسه نمايند و خود قضاوت كنند!! آنگاه پي به حقانيت اسلام و تشيع سرخ علوي كه در رأس آن پيامبر بزرگ اسلام و علي و اولادش عليهم السلام بازو به بازو با اقيانوس علوم تشريعي (و تكويني) ايستاده و خونها داده اند خوب بنگرند! و قضاوت نمايند!! و سپس به حقيقت و روح اسلام پي ببرند. مرحوم آيت الله اصفهاني عمري طولاني در راه خدمت به اسلام و مسلمين به خوبي پيش رفت و خود وسيله نجات بود و وسيلة النجاتي نيز جهت عمل مقلدين به رشته تحرير برد و فضلا و دانشمنداني به جهان تشيع تحويل داد. فرزند عالم و مجتهد

او سيد حسن موسوي اصفهاني را بعد از نماز مغرب در حضور آقا به دستور استعمارگران و نوكران ابله سربريدند و او كه در مقابل خدا بود خم به ابرو نياورد. معظم له كه خواستار رضاي خداي متعال و بقاي اسلام عزيز بود بعد از مدتي قاتل ابله را نيز پيامبر گونه بخشيد. مرحوم آيت الله اصفهاني سالها از دست استعمارگران و نوكران داخلي آنها در رنج بود و مدتي تبعيدي كشيد و از دست ددمنشان منافق ناراحتيها و آزارهاي روحي ديد ولي تحمل مي فرمود. و در عين حال كه از رنج مسلمين و شيعيان غافل نبود، خود عمري ايستاد و در راه انجام وظائف و ابلاغ رسالت خويش كوتاهي ننمود، و سرانجام در ششم ذيحجه سال 1365 روانش از زندان تن آزاد شد و به لقاي حق نائل گرديد و در كنار صحن مرتضوي مدفون شد. با مرگ او همانگونه كه به ياد داريد جهان اسلام و تشيع به ماتم عظيمي فرو رفت كه فقدان اين گونه افراد ثلمه ايست بر پيكر اسلام كه لايسدها شيء. يادآوري: بعد از مرحوم آيت الله العظمي اصفهاني رحمة الله عليه، با آنكه به مراجع و آياتي بزرگ بر مي خوريم، اما سرانجام زعامت و مرجعيت جهان تشيع به مرحوم آيت الله بروجردي منتهي شد. روان همگان شادتر باد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

اصفهاني ابوالفتح، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 513 ق)، مترجم و رياضيدان. وى معاصر ابوكاليجار گرشاسف بن فرامرز، پنجمين پادشاه كاكويه اصفهان و همدان بود. و كتاب «المخروطات» ابولونيوس را كه هلال بن ابى هلال الحمصى و ثابت بن فرّه آن را ترجمه كرده بودند، تكميل كرد و سه كتاب اخير آن را

به عربى درآورد و تفسير گرانبهايى بر آن كتاب نوشت كه از آن چند ترجمه به زبانهاى لاتينى و انگليسى صورت گرفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (334 /1)، دايرة المعارف فارسى (26 /1)، زندگينامه رياضيدان (92).

اصفهاني آل محمد، علي نقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، شارح، مجتهد.

تولد: 1284.

درگذشت: 24 ارديبهشت 1364.

سيد على نقى اصفهانى آل محمد ديباج معروف به «فيض الاسلام» ناظم و شارح قرآن مجيد، نهج البلاغه، صحيفه سجاديه. ايشان از آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهانى، ضياءالدين عراقى، محمد كاظم شيرازى اجازه اجتهاد داشتند و نيز صاحب اجازه روايتى از آيت الله على اكبر نهاوندى و محدث قمى بودند. فيض الاسلام براى نخستين بار نهج البلاغه را به فارسى زبان ها معرفى كردند و به ترجمه و شرح و چاپ اين كتاب در شش جلد (جلد اول آن در سال 1325 منتشر شد) همت ورزيدند. اثر دوم ايشان، ترجمه و شرح صحيفه سجاديه است كه در جمادى الاولى 1375 ق. منتشر شد. وى در ترجمه صحيفه مطالب و نكاتى از علمايى مانند شيخ بهاءالدين ميرداماد، سيد على خان هندى، سيد جزايرى و ديگران كه در نشرهاى خود بيان نموداند و مطالبى از كتاب هاى تاريخ، اخبار، فقه لغت، حكمت و كلام به اختصار و ساده آورده است. ترجمه و خلاصه تفسيرش به نام قرآن عظيم در سه مجلد و به خط ميرزا طاهر خوشنويس تبريزى است و پس از چهارده سال تحقيق به چاپ رسيد، از آثار ديگر اوست: ترجمه خاتون دو سرا: شرح حال زينب كبرى (س) (تهران، 1366) الثقلان فى تفسير القرآن: سوره مباركه فاتحة الكتاب (تهران، 1366).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اصفهاني قهدريجاني، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از اجله ى فضلا و فقهاء، و از شاگردان آخوند خراسانى بوده كه پس از وفات استاد، به سامرا رفته، و دو سال به درس ميرزا محمد تقى شيرازى حاضر شده، سپس به ايران جهت زيارت حضرت رضا عليه السلام مشرف شده، و پس از برگشتن، در كربلا در 7 شعبان 1334 وفات يافته، در

ايوان بزرگ معروف به مقبره ى ميرزا موسى دفن شده. عالمى خليق و مهربان بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني كاظميني، محمد حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن كرم على، متولد در حدود 1170. پدر و جدش تجارت مى كرده اند. خود در اوايل جوانى اندك [تجارت و سپس] تحصيل علوم نموده، سال ها به سير و سياحت در اطراف شهرها پرداخته، و خدمت جمعى كثير از علما و بزرگان رسيده، و چون از سفر خسته شد در كاظمين ساكن گرديده، و مدت سى سال در آن ارض اقدس مجاور بوده، در سال 1227 شروع به تأليف كتابى كشكول مانند نموده، و آنچه در مسافرت ها و شهرها ديده و شنيده است در آن جمع آورى كرده است. و ديگر: جامع التواريخ كه در 1228 تأليف شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني كمال الدين، ابوالفضل اسماعيل

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 635 ق)، اديب و شاعر. معروف به خلاق المعانى، به دليل آوردن معانى دقيق شعرى. در اصفهان به دنيا آمد و از جوانى به سرودن شعر پرداخت. وى علاوه بر باريك انديشى و دقت در خلق معانى در التزامات دشوار و تقيد به آوردن رديف هاى مشكل نيز مشهور بود. او آخرين قصيده سراى بزرگ ايران در دوره ى مغول است. او خاندان آل صاعد، اتابكان فارس و امراى طبرستان و همچنين جلال الدين منكبرنى را مدح گفته است. كمال الدين در فقه، اصول و ادبيات عرب تبحر داشت و از اغلب علوم عصر خود آگاه و در حكمت، طب، رياضيات به ويژه هندسه ماهر بود، و در اشعار خود اصطلاحات علمى به كار مى برد. وى همچون پدرش شاهان معاصر و بزرگان بسيارى را مدح گفت. كمال الدين در قصايد عرفانى پيشرو سعدى بود و قصايد عرفانى سعدى مكمل قصايد وى مى باشد. در پايان عمر به عرفان روى آورد و مريد شيخ شهاب الدين سهروردى گرديد و خانقاهى براى

خويش اختيار كرد. وى شاهد حمله ى مغولان به اصفهان و كشته شدن انسانهاى بسيار بود و خود نيز سرانجام به دست مغولى كشته شد يا به قول «مجمل فصيحى» به دست رندان و اوباش در 626 ق به قتل رسيد. از آثارش: «رسله ى القوسية»؛ «ديوان» شعر، شامل قصائد، مقطعات، غزليات، رباعيات و چند مثنوى، كه نسخه اى از آن در هند به چاپ رسيد.[1]

اسماعيل بن جمال الدين محمد بن عبدالرزاق اصفهانى، ملقب به خلاق المعانى، شاعر قصيده سراى ايرانى (ف. 635 ه.ق). پدر وى جمال الدين محمد بن عبدالرزاق (ه.م) شاعر معروف است. سبب شهرت او را به خلاق المعانى آن دانسته اند كه: «در شعر او معانى دقيقه مضمر است كه بعد از چند نوبت كه مطالعه كنند، ظاهر مى شود.» از جمله ى ممدوحان او ركن الدين مسعود از آل صاعد اصفهان، جلال الدين منكبرنى خوارزمشاه، حسام الدين اردشير از آل باوند و اتابك سعد بن زنگى هستند. وى دوره ى وحشتناك حمله ى مغول را درك كرد و به چشم خويش قتل عام مردم اصفهان را به دست مغولان به سال 633 ديد و خود نيز دو سال بعد، در 635 به دست مغولى به قتل رسيد. كمال الدين در آوردن معانى دقيق و باريك انديشى مهارت دارد و در التزامات صعب و تقييد به آوردن مفاهيم مشكل چيره دست است و ديوان او بطبع رسيده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1007 -980/ 3)، ارمغان (س 7، ش 1، ص 23 -19 ش 3 -2 ص 117 -104 ش 5، ص 312 -301)، از سعدى تا جامى (468 ،346)، بهارستان جامى (115 -114)، تاريخ ادبيات در ايران (877 -871/ 2)، تاريخ گزيده (746)، تاريخ مغول (533

-532)، تاريخ نظم و نثر (740 -739 ،158 -157)، تذكرة الشعراء (170 -164)، تذكرة القبور (141 -140)، حبيب السير (665/ 2)، دايرة المعارف فارسى (2260/ 2)، الذريعه (207/ 17 ،259/ 12 ،917 -916/ 9)، راحة الصدور و آية السرور (469)، رياض العارفين (230 -229)، ريحانه (84 -83/ 5)، سبك شناسى (88/ 3)، شعر العجم (18 -11 / 2)، طرائق الحقائق (649 -648/ 2)، فرهنگ ادبيات فارسى (416 -415)، فرهنگ سخنوران (767 -766)، گنج سخن (141 -126/ 2)، لغت نامه (ذيل/ كمال الدين اسماعيل)، مجالس النفائس (348)، مجمع الفصحا (1153 -1144/ 3)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 626)، مرآة الخيال (38 -36)، المعجم فى معايير اشعار العجم (472 ،367 ،349 -348)، مؤلفين كتب چاپى (610 -609/ 1)، نتايج الافكار (593 -590)، هفت اقليم (383 -373/ 2)، يغما (س 4، ش 5، ص 205).

اصفهاني مازندراني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن رضا بن على بن محمد حسينى اصفهانى مازندرانى.

عالم فاضل جليل، در 11 ذى حجه سال 1287 در نجف متولد شده، و در 5 شنبه دوم جمادى الاولى سال 1344 در سامرا وفات يافته، در صحن شريف مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني مسجد شاهي، نورالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ مهدى معروف به حاج آقا نور اللَّه فرزند حاج شيخ محمّد باقر، عالم سياسى، و مجتهد عاليقدر. در اصفهان متولّد شده، و در اصفهان و نجف نزد علما تحصيل نموده، پس از مراجعت به ايران در عداد علماى سياسى و متنفّذ قرار گرفته، در جنگ بين الملل اوّل در اثر سوء سياست و اغواى جمعى، به نفع آلمانها اقداماتى نمود و خود و ديگران را رسوا نموده و در مجلس موسسان اول، و خلع سلطنت از خاندان قاجار، از اعضاى مؤثر بوده، و در 15 ربيع الاول سال 1346 به پاره اى جهات با جمعى از علماى اصفهان به قم مهاجرت نموده، و سرانجام پس از مدّتى توقّف در آنجا و نتيجه نگرفتن از مهاجرت و تفرقه علما، در شب غرّه رجب سال مزبور در قم وفات يافته، جنازه به نجف اشرف منتقل گرديد.

انصارى درباره او گويد: حاج شيخ نور اللَّه داراى خلالى خوب و خصالى نامطلوب بود. در حيا، و تواضع، و حلم، و علم، و شجاعت، و شهامت، و عدم خديعت، و لطف مجاورت، و حسن بيان در معاشرت عين القلاده آقايان مسجد شاه مى نمود، كه از پاره اى حركات ديگران و تكفير و تفسيق مردم برائت داشت، ولى در سخاوت و صرف اوقات را به تدريس يا به رسيدگى حال ارباب حاجات، كوتاهى مى آمد. سياستش همه

حبّ رياست بود! و پيشرفت انديشه خود، و مقيّد به نيك و بد در سرانجام امر نبود. بختى بلند، و ثروتى گرامند داشت.

مادّه تاريخ وفاتش را انصارى گويد:

بدا فى وجهه نور و غابا

لذا ارّخت (غاب مهبط النور)

كتب زير از آثار اوست:

1- خصال الشيعه 2- ديوان اشعار عربى و فارسى 3- شرح حال شيخ محمد حسين برادر خود؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني نجفي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، متوفى در 1290 و اندى. وى مؤلف كتابى است در سه مجلد در اعمال روز و شب و هفته و ماه و سال، و خاتمه ى آن در آداب و سنن و اخلاق.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 989 ق)، شاعر، اديب و خطاط. از هنرمندان عصر صفوى بود. پس از قتل پدرش (928 ق)، روزگار او و برادرش، ميرزا اسماعيل، دگرگون شد. ميرزا ابراهيم به قزوين رفت و چون خوش قريحه و با ذوق بود، منزلش محفل دانشمندان و شعرا گرديد. وى خط نستعليق را خوش مى نوشت و شعر نيز مى سرود. خط او را در رديف حسنعلى مشهدى و سيد احمد مشهدى و ميرمعز كاشانى دانسته اند. به گفته ى صاحب «عالم آراى عباسى»، وى فرهنگى تدوين كرده بود كه در آن لغات متداول در اشعار قدما و معانى آنها، گاه به تتبع و گاه به تصرف قريحه، جمع آورى شده بود. در قزوين درگذشت. از آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (16 -15 /1)، تاريخ نظم و نثر (501)، الذريعه (15 /9)، عالم آراى عباسى (172 /1)، مجمع الخواص (70)، هفت اقليم (401 /2).

اصفهاني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت الله حاج سيد ابو الحسن اصفهاني رحمة الله عليه يكي از بزرگترين علما و مراجع شيعه در قرن اخير است كه متجاوز از سي سال در رأس حوزه نجف از اساتيد بزرگ فقه و اصول بود و بعد از فوت مرحوم حائري و مرحوم نائيني زعامت و مرجعيت جهان تشيع به معظم له منتهي شد.

در سال 1284 در يكي از قصبات اصفهان متولد شد و ابتدا چند سال در اصفهان مقدمات علوم و سطوح فقه و اصول را به پايان برد و سپس وارد حوزه عراق شد و سالها از كرسي درس آيات عظام: مرحوم سيد استاد، آخوند خراساني، علامه يزدي، مجاهد شيرازي، و آقا شريعت اصفهاني به

خوبي بهره مند بود و خود به درجه اجتهاد و استادي ارتقاء يافت. آيت الله اصفهاني يكي از مدرسين بزرگ حوزه نجف بود كه پس ازفوت علامه يزدي حوزه درس او محل استفاده اعلام بزرگ و فضلاي متعدد قرار گرفت.

آيت الله اصفهاني مجتهدي اصولي، محققي مدبر، استادي كامل و دانشمندي جامع علوم فقهي بود. او عمري در حوزه نجف در كوران بحثهاي مختلف علمي و فقهي قرار داشت و خود سرآمد اقران گرديد. مرحوم اصفهاني دانشمندي متقي و مجسمه اي از فضائل انساني و معالم ديني و اخلاقي بود.

اين پيكر تقوي و صبر و استقامت، از مسير علم و عبادت چنان پيشرفتي نمود كه مورد توجه خاص اولياي خدا قرار گرفت و از امدادهاي غيبي و توجهات خاصه بقية الله الاعظم ارواحنا فداه برخوردار گشت، و از او در دوران زعامت و سرپرستي كرامات و عجايبي مشاهده شد كه مسلما مورد توجهات باري تعالي و ولي امر او بوده است. نوشته اند معظم له در موارد لزوم ضمن تماس با سرور انس و جان نارسائيهاي حوزه و حوايج ضروري جهان تشيع را مرتفع مي ساخت.

مرحوم آيت الله اصفهاني را دولت انگليس با مبالغي زياد قصد داشت استعمار كند. سفير آنها به اتفاق نوري سعيد تقاضاي ملاقاتي درخلوت به او پيشنهاد نمود نپذيرفت.آخر الامر سفير به اتفاق نوري سعيد وارد جلسه عمومي كه آيات و شيعيان در حضور آقا بودند به خدمت رسيد و ضمن سخناني مزورانه چكي سنگين از طرف دولت متبوع خود تقديم آقا نمود. مرحوم اصفهاني آن چك را با مبالغي زيادتر (جهت هزينه مسلمانان و شيعيان مستضعف و مستمنداني كه همه توان

خويش را به اضافه عزيزان خود در جنگهاي بين الملل از دست داده بودند) به سفير و نوري سعيد مسترد داشت و فرمود اگر داشتيم (مبسوط اليد بوديم) خيلي بيش از اينها در راه اسلام و مسلمين مصرف مي نموديم. سفير در مراجعت از خانه آقا، گفته بود ما خواستيم او و پيروان او را بخريم! اما او ما و دولت انگليس را خريد!! جهانيان زعما و سران مختلف ممالك و مذاهب را با زعماي شيعه مقايسه نمايند و خود قضاوت كنند!! آنگاه پي به حقانيت اسلام و تشيع سرخ علوي كه در رأس آن پيامبر بزرگ اسلام و علي و اولادش عليهم السلام بازو به بازو با اقيانوس علوم تشريعي (و تكويني) ايستاده و خونها داده اند خوب بنگرند! و قضاوت نمايند!! و سپس به حقيقت و روح اسلام پي ببرند.

مرحوم آيت الله اصفهاني عمري طولاني در راه خدمت به اسلام و مسلمين به خوبي پيش رفت و خود وسيله نجات بود و وسيلة النجاتي نيز جهت عمل مقلدين به رشته تحرير برد و فضلا و دانشمنداني به جهان تشيع تحويل داد. فرزند عالم و مجتهد او سيد حسن موسوي اصفهاني را بعد از نماز مغرب در حضور آقا به دستور استعمارگران و نوكران ابله سربريدند و او كه در مقابل خدا بود خم به ابرو نياورد. معظم له كه خواستار رضاي خداي متعال و بقاي اسلام عزيز بود بعد از مدتي قاتل ابله را نيز پيامبر گونه بخشيد.

مرحوم آيت الله اصفهاني سالها از دست استعمارگران و نوكران داخلي آنها در رنج بود و مدتي تبعيدي كشيد و از دست ددمنشان منافق ناراحتيها و

آزارهاي روحي ديد ولي تحمل مي فرمود. و در عين حال كه از رنج مسلمين و شيعيان غافل نبود، خود عمري ايستاد و در راه انجام وظائف و ابلاغ رسالت خويش كوتاهي ننمود، و سرانجام در ششم ذيحجه سال 1365 روانش از زندان تن آزاد شد و به لقاي حق نائل گرديد و در كنار صحن مرتضوي مدفون شد. با مرگ او همانگونه كه به ياد داريد جهان اسلام و تشيع به ماتم عظيمي فرو رفت كه فقدان اين گونه افراد ثلمه ايست بر پيكر اسلام كه لايسدها شيء.

يادآوري: بعد از مرحوم آيت الله العظمي اصفهاني رحمة الله عليه، با آنكه به مراجع و آياتي بزرگ بر مي خوريم، اما سرانجام زعامت و مرجعيت جهان تشيع به مرحوم آيت الله بروجردي منتهي شد. روان همگان شادتر باد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

اصفهاني، ابوالسعادات اسعد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 635 ق)، فقيه امامى. مشهور به ابن سفر و يا ابوالسعادات اصفهانى. وى از شاگردان على بن قطب الدين راوندى و از اساتيد و مشايخ خواجه نصيرالدين طوسى، ميثم بن على بحرانى و سيد رضى الدين على بن موسى بن طاووس بود. از آثار وى: كتاب «اكسير السعادتين»، كه حاوى كلمات قصار حضرت اميرالمؤمنين (ع) است و احتمالا همان كتاب «مجمع البحرين و مطلع السعادتين» است كه جمع بين كلمات قصار پيامبر (ص) به نقل از «الشهاب» و كلمات قصار اميرالمؤمنين (ع) به نقل از «نهج البلاغه» مى باشد؛ «توجيه السؤالات فى حلّ الاشكالات»؛ «جامع الدلائل و مجمع الفضائل»، در امامت؛ «رشح الولاء فى شرح الدعاء»، درباره ى دعاء صنمى قريش؛ «الفائق على الاربعين فى مناقب اميرالمؤمنين (ع)»، در اثبات امامت حضرت اميرالمؤمنين (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان

الشيعه (298 -297 /3)، ايضاح المكنون (573 ،353 ،336 /1)، الذريعه (22 /20 ،91 -90 /16 ،236 /11 ،52 /5 ،476 /4 ،278 /2)، روضات الجنات (110 /1)، رياض العلماء (82 -81 /1)، ريحانه (124 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 17 /7)، لغت نامه (ذيل/ اسعد)، معجم المؤلفين (247 /2).

اصفهاني، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين عالم متقى آقاى حاج شيخ ابوالفضل اصفهانى نجفى از علماء محترم و دانشمندان معظم حوزه علميه قم مى باشد. در تاريخ 9 ذى الحجه 1334 ق در محله بيدآباد اصفهان متولد شده و تا 1354 در اصفهان مشغول به تحصيل مقدمات بوده و پس از آن حركت به نجف اشرف نموده و سطوح عاليه را نزد اساتيد عظام چون آيت الله خوئى و آقاميرزا محمدباقر زنجانى خوانده و بعد از آن سه سال از محضر علامه مرحوم حاج شيخ محمدحسين اصفهانى استفاده اصول نمود، و بعد از فوت آن مرحوم از محضر آيات عظام آن سامان چون آيت الله خوئى و كاظمينى و آيت الله آقا سيد عبدالهادى شيرازى و آيت الله حكيم و آقا سيد جمال گلپايگانى استفاده نموده و در سال 1370 به واسطه ابتلاء به كسالت سل ريوى ناچار به مراجعت از نجف به ايران شده و تا حدود دو سال در تهران به معالجه پرداخته و پس از آن براى عدم تمكن به معاودت به نجف براى كسالت مزبور به قم المحميه مشرف و از محضر علامه المتاخرين آيت الله العظمى بروجردى استفاده و ضمنا به تدريس متون فقه و اصول مشغول و تاكنون كه يكى از مدرسين محترم حوزه مى باشند و در مسجد امام براى عده اى تدريس مى كنند.

از تاليفات و آثار ايشانست 1- حاشيه اى بر مكاسب

2- دوره اصول مستقل 3- رساله اى در جمع بين حكم ظاهرى و واقعى 4- رساله اى در قاعده فراغ و تجاوز 5- مختصرى در طهارت و صلوه 6- كتابى در جمع احاديث مربوط به مواعظ و فضل و مصائب اهل بيت عليهم السلام 7- جوهر النضيد فى شرح فروع التقليد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اصفهاني، ابوالمجد شيخ محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1362 -1287 ق)، فقيه اصولى، حكيم، متكلم، رياضيدان و شاعر. مشهور به آقا رضا اصفهانى. وى پيش از سن بلوغ، مقدمات علوم را از سيد ابراهيم قزوينى فراگرفت و سپس به تحصيل فقه و اصول و تفسير در محضر پدر و شريعت اصفهانى پرداخت. علوم معقول و رياضى را نزد ميرزا حبيب اللَّه ذوالفنون آموخت و براى تكميل فقه و اصول وارد حوزه ى درس آخوند خراسانى و سيد محمد كاظم يزدى شد. پس از بازگشت سيد محمد فشاركى از سامرا به نجف، نزد وى شاگردى كرد. در هفتاد و پنج سالگى به علت جنگ جهانى اول از نجف اشرف به اصفهان كوچيد و در همان جا درگذشت. از آثار وى: «تنبيهات دليل الانسداد» يا «اثبات حجيت ظن طريقى»؛ «ذخائر المجتهدين»، در شرح كتاب «معالم الدين فى فقه آل طه و يس»؛ «سمط اللآل فى معرفة الوضع و الاستعمال» يا «جلية الحال»؛ «السيف الصنيع لرقاب منكرى علم البديع»؛ «نقد فلسفه ى داروين»؛ «وقاية الاذهان»؛ «الايراد و الاصدار»؛ تعريب «السيرو السلوك» منسوب به آيةاللَّه بحرالعلوم؛ «ديوان» شعر، به فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (133 /25 ،277 /24 ،287 /12 ،363 /9 ،79 /7 ،127 /5 ،452 ،213 /4 ،488 /2)، ريحانه (253 -252 /7).

اصفهاني، ابوالمجد محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1362 -1287 ق)، فقيه اصولى، حكيم، متكلم، رياضيدان و شاعر. وى پيش از سن بلوغ، مقدمات علوم را فراگرفت و در پانزده سالگى به نجف رفت و به تحصيل فقه و اصول و تفسير در محضر پدر و سيد ابراهيم قزوينى پرداخت. علوم معقول و رياضى را نزد ميرزا حبيب الله ذوالفنون آموخت و براى تكميل فقه و اصول وارد حوزه درس

آخوند خراسانى و سيد محمد كاظم يزدى و شريعت اصفهانى شد. پس از بازگشت سيد محمد فشاركى از سامرا به نجف، نزد وى شاگردى كرد و در هفتاد و پنج سالگى به علت جنگ جهانى اول به اصفهان كوچيد و در همان جا درگذشت. از آثار وى: «تنبيهات دليل الانسداد»؛ «ذخائر المجتهدين»، در شرح كتاب معالم الدين فى فقه آل طه و يس؛ «سمط اللآل فى الوضع و الاستعمال»؛ «السيف الصنيع لرقاب منكرى علم البديع»؛ «نقد فلسفه ى داروين و دحض شبهات المبطلين»؛«وقايه الاذهان»؛ «اداء المفروض فى شرح ارجوزه العروض»؛ «استيضاح المراد من قول الفاضل الجواد» و «الامجديه» در اعمال ماه رمضان.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (127 /5 ،452 /4)، ريحانه (253 -252 /7).

اصفهاني، ابوشجاع احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 434- وف ح 500 ق)، فقيه شافعى. اصل خاندان او از اصفهان بود، و پدر وى در آبادان و خود او در بصره متولد شد. او در بصره بيش از چهل سال به تدريس فقه اشتغال داشت. زمانى هم منصب قضا يافت. وى كتابى مختصر در فروع فقه شافعى به نام «الغاية فى الاختصار» يا «المختصر» يا «التقريب» دارد، كه منشأ يك رشته آثار در فقه شافعى گرديد و از سده هفتم تا سيزدهم شروح فراوان بر آن نوشته شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران اسلام (1057 /8)، كشف الظنون (1625)، معجم المؤلفين (199 /1)، هدية العارفين (82 -81 /1).

اصفهاني، ابومنصور معمر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 418 /412 ق)، عارف و محدث حنبلى. معروف به شيخ اصفهان. وى در اصفهان زندگى مى كرده. عالم به علوم ظاهرى و باطنى، و يگانه شيخ زمان خود بوده و معاصر عارفانى چون ابونصر سراج طوسى و ابوعبدالرحمان سلمى و ابوبكر كلاباذى.از ابوعبدالله محمد بن يوسف بنا و على بن سهل به عنوان امام خود در تصوف ياد مى كند. شيخ احمد كوفانى وى را ديده بوده است. او صاحب تصانيف بسيار است،از آثار وى: «نهج الخاص»؛ «اربعين صوفيان»؛ «غربت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات الصوفيه هروى (625 -624)، كشف المحجوب (63 -62)، معارف (س 6، ص 80 -3)، نفحات الانس (289).

اصفهاني، ابونعيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حافظ ابونعيم (به تصغير) احمد بن عبداللَّه بن احمد بن اسحق بن موسى بن مهران اصفهانى، سبط محمّد بن يوسف البنّاء الاصفهانى.

محدّث جليل القدر و عظيم المنزلة، در رجب سال 330 يا (336) در اصفهان متولّد شده، و جنت اخذ حديث و تحصيل علم، به شهرهاى مختلف مسافرت فرموده، و سرانجام در يكشنبه 21 محرّم سال 430 در اصفهان وفات يافته، در قبرستان آب بخشان مدفون گرديد.

شرح حالش در عموم كتب شيعه و سنّى به حلالت قدر و وثاقت، مذكور است.

كتب زير از اوست:

1- اربعين در حالات حضرت مهدى عجّل اللَّه تعالى فرجه 2- تاريخ اصفهان، در دو مجلد، به طبع رسيده 3- حلية الاولياء، معروف ترين تأليف او 4- ذكر المهدى عليه السلام 5- ما نزل من القرآن فى اميرالمومنين عليه السلام 6- معرفة الصحابه، و يازده مجلّد كتاب ديگر.

در كتب رجال از او به حافظ اصفهان، و گاهى حافظ دنيا تعبير مى كنند.

وى از اجداد و علاّمه ي مجلسى است. برخى او را

سنّى و صوفى، و عدّه اى شيعه مى دانند.

از ابى بكر احمد بن على بن ثابت خطيب نقل شده كه او گويد: جمع كرد بين حديث و فقه و تصوّف، و نديدم احدى را از مشايخ خود حافظ تر از او.

از شيخ ابو عبداللَّه محمّد بن محمّد اصفهانى نقل شده است كه چون سلطان محمود غزنوى بر اصفهان استيلا يافت، از طرف خود، كسى را بر اين شهر والى گردانيد، مردم بر او بشوريدند و او را كشتند. سلطان محمود مجدّداً به شهر مراجعت نموده و مردم را تأمين داد، و از تقصير آنان در گذشت. چون روز جمعه شد و مردم جهت نماز جمعه در مسجد حاضر شدند جمعى كثير از مردم بكشت، و چون مردم شهر قبلاً حافظ ابو نعيم را از ورود به مسجد منع كرده بودند از اين مهلكه جان به سلامت برد، و اين موضوع را از كرامات حافظ دانستند.

مؤلّف طرايق الحقايق (2: 251) وى را از موّرخين صوفيّه مى نويسد.

در مذهب حافظ ابو نعيم اختلاف است، لكن قول به تشيّع او از جهاتى برتر از اقوال ديگر است.

در روضات الجنّات (1: 75) گويد: نقل شده است كه مير لوحى موسوى سبزوارى ساكن اصفهان از جمله كسانى است كه با مجلسى عداوت داشته و از جهت همين عداوت، مردم را تحريك نموده، و قبر حافظ ابو نعيم را خراب كرده، و از اين تخريب قصد اذيّت و آزار علاّمه مجلسى را داشته است.

و هم در آنجا از «نظام الاقوال» نقل مى كند كه قبر حافظ ابونعيم در اصفهان است، آن را زيارت كرده ام، و بر آن مكتوب است:

قال رسول الله صلى الله عليه و

آله و سلم: مكتوب على ساق العرش: لا اله الاّ اللَّه وحده لا شريك له محمّد بن عبداللَّه عبدى و رسولى، و أيّدتُه بعلّى بن أبى طالب عليه السلام. رواه الشيخ الحافظ المؤمن الثقه العدل أبو نعيم أحمد بن محمّد بن عبداللَّه، سبط احمد بن يوسف البنّاء الاصفهانى.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني، باقر، محمد باقر

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1000 ق)، شاعر و منشى. وى از سادات نطنز بود و در اصفهان نشو و نما يافت. جد اعلاى او از مريدان صفى اردبيلى بود و پدرش نيز در دربار شاه عباس وزير سركار قوچيان بود كه اين منصب بعد از مرگش به وى ارجاع داده شد. ميرزا محمد باقر در سرودن قصيده، غزل و ساير اقسام شعر قدرت تمام داشت. از وى «ديوان» اشعارى به جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (926/3)، تذكره ى نصرآبادى (70 -69)، الذريعه (122/9)، صبح گلشن (53 -52).

اصفهاني، بهرام بن فيروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلّف شارستان فارسى، در بيان مراتب دانش، و عقايد و آداب ايرانيان باستانى. مؤلّف از شيراز به تته رفته، و از شاگردان جمال الدين محمود تبريزى و آذر كيوان است. در 1304 در لاهور فوت شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني، جمال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج شيخ جمال الدين بن حاج شيخ محمدباقر اصفهانى برادر مرحوم حاج آقا نوراللَّه كه پس از فوت برادرش به قم آمده و منبرهاى داغ و با حرارت و پرسوز و گدازى رفت و سر و صدائى بلند كرد آن عالم جليل از رؤساء علماى اصفهان بود در سال 1284 متولد شده در خدمت پدر خود در اصفهان تحصيل كرده آنگاه مهاجرت به نجف و در درس مرحوم ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند خراسانى تلمذ نموده و سپس به اصفهان مراجعت كرده در جنگ بين الملل اول در سال 1332 روسها به تهرانش بردند و تا آخر عمر در آنجا ساكن و از مراجع عاليقدر به شمار مى رفت يكى دو سال قبل از فوتش تبعيد به اصفهان شده و در شب يكشنبه 25 جمادى الاولى 1354 وفات يافته و در بقعه تكيه مادر شاهزاده مدفون گرديد معظم له از علماء متنفذ و محبوب القلوب عندالخواص والعوام بود شبهاى جمعه در جوار حضرت عبدالعظيم عليه السلام و هم در موقعى كه در اصفهان بود در تخت فولاد در تكيه ميرزا رفيعا احياء مى گرفت و جمع كثيرى در آن شركت مى نمودند در اصفهان در مسجد شيخ لطف اللَّه و در تهران در مسجد حاج سيد عزيزاللَّه بازار امامت مى فرمود.

ماده تاريخ وفاتش را دانشمند بزرگوار آقاى معلم حبيب آبادى ضمن قطعه اى گفته است:

بماه و سال و تاريخ وفاتش

بگفت اين شعر

با حالى مرفه

جماداى يكم در بيست و پنجم

(جمال الدين بجنت رفت ناگه)

والده ماجده اش از سادات اخوى تهران دختر عموى داماد گرامى نگارنده آقاى سيد حسين تقوى تهرانى (سادات اخوى) و زوجه اوليه اش دختر مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسن عراقى متولد 1325 و متوفى 1347 مى باشد.

(1354 -1284 ق)، فقيه و امام جمعه. در خدمت پدر خود در اصفهان تحصيل كرد. آن گاه به نجف رفت و در محضر ميرزا حبيب الله رشتى و آخوند خراسانى تلمذ كرد، سپس به اصفهان بازگشت. در اوايل جنگ جهانى اول به علت مخالفت با روسيه ى تزارى از اصفهان به تهران تبعيد شد. وى از علماى طراز اول تهران و ياران مدرس و مدتى نيز امام جمعه ى تهران بود. حاج آقا جمال از هنگامى كه رضاخان مى خواست جمهوريت را پى ريزى كند با او به مخالفت برخاست و سرانجام به اصفهان تبعيد شد. وى در همان جا درگذشت و شايع شد كه توسط عوامل رضاخان مسموم شد.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تذكره القبور (237 -236)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (191 -189 / 1)، گنجينه ى دانشمندان (236 -235 / 1).

اصفهاني، حاجي ابو تراب

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از صلحاى دهر، و از مصاحبين مولى محمّد باقر مجلسى بوده، و به افاده فقه و حديث مشغول، و اقوالش در شرعيّات معتمد عليه، و روزگارى به آسايش داشته، در سال 1110 وفات يافته است.

پسرش حاجى ابوطالب نيز از محدّثين بوده و پس از پدر، به چند سال فاصله وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني، حافظ عبدالرحمان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حافظ ابوصالح عبدالرحمان بن سعيد اصفهانى بغدادى، از بزرگان محدثين به شمار مى رود، و از عبدالرحمان بن رسته ى اصفهانى و ابومسعود رازى اخذ حديث نموده، در جمادى الآخر سال 324 در بغداد از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، حبيب الله

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا عبداللَّه. عالم و فاضل و اديب و نويسنده بوده، در سال 1106 وفات يافته. وى مؤلّف كتاب: «توصيف الوزراء» است كه آن را رجال ميرزا حبيب اللَّه نيز گويند، در احوال وزارى دولت صفويّه.

ظاهراً وى سيد نور الدين حبيب اللَّه نسّابه اصفهانى است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني، حسنعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1279 ق)، عالم، مدرس، عارف ربانى و حكيم الهى. مشهور به نخودكى. مقدمات را تا يازده سالگى نزد پدر خويش و ديگران آموخت. سپس زير نظر حاج ميرزا محمدصادق به سير و سلوك عارفانه پرداخت. در سنين جوانى ادبيات و قسمتى از رياضيات مانند حساب و هيئت را نزد آخوند كاشى و فلسفه را نزد ميرزا جهانگيرخان قشقايى تحصيل كرد و سپس راهى عتبات عاليه شد و در نجف به ادامه ى تحصيل پرداخت. و در آنجا با حاج سيد مرتضى كشميرى معاشرت و مجالست كرد. سپس به اصفهان بازگشت و پس از مدتى در مشهد اقامت گزيد. حاج شيخ حسنعلى بيشتر ايام عمر را در رياضت هاى طاقت فرسا سپرى كرد. وى داراى مقامات و كرامات بسيار بوده كه شرح جزئى از كرامات و كارهاى خارق العادى وى در كتابى تحت عنوان «نشان از بى نشانها» توسط فرزند آن مرحوم گردآورى شده و نشر يافته است. او به تدريس فقه مانند شرح لمعه و درس تفسير و گاهى هم هيئت و حساب مى پرداخت و بقيه ى اوقات را به برآوردن حاجات مؤمنان از دعا و دوا مى گذراند. در مدت اقامت او در مشهد هزاران هزار مريض با دعاى وى معالجه شدند. آيت الله اصفهانى پس از يك بيمارى چهل روزه در محله سعدآباد مشهد رحلت كرد و

در صحن رضوى دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (192 -191 /1)، گنجينه ى دانشمندان (113 -111 /7)،نشان از بى نشانها (مقدمه).

اصفهاني، زليخا

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن ششم هجرى، از زنان محدث. وى دختر احمد بن محمد بن احمد بود و از ابومحمد رزق اللَّه تميمى و ابوعبداللَّه قاسم بن فضل ثقفى و ابوالفوارس طراد زبيبى حديث شنيد. معمرالمفيد در سال 545 از او حديث نوشته و به سمعانى اجازه داده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 36 / 2.

اصفهاني، زينب

قرن:16

جنسيت:زن

مليت:ايران

از زنان محدث و پارسا. وى دختر عبيداللَّه بن حسن بود و در نيشابور به دنيا آمد. پدرش او را با خود به اصفهان برد و در آنجا از ابومطيع محمد بن عبدالواحد مصرى حديث شنيد و همچنين در نيشابور از ابوعلى نصراللَّه احمد خشنانى استماع حديث كرد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 78 / 2.

اصفهاني، ست آزرميه

قرن:16

جنسيت:زن

مليت:ايران

از زنان محدث. وى دختر احمد بن محمد بن حداد بود و از ابراهيم بن محمد بن ابراهيم طبايى حديث شنيده و سمعانى حديثى چند از او نوشته است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 150 / 2.

اصفهاني، ست ناز

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

اوايل قرن ششم هجرى، از زنان محدث. وى دختر مفضل بن ابى الفوارس بود و از شجاع بن على صقلى حديث فراگرفت و سمعانى از او احاديثى شنيده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 170 / 2.

اصفهاني، ست الجليل

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن ششم هجرى، از زنان محدث. وى دختر ابومحمد بن الحسن بود و در مجلس ابوبكر بن ماجة حاضر مى شده و سمعانى از او حديث شنيده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 153 / 2.

اصفهاني، ست الناس

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن ششم هجرى، از زنان محدث. وى دختر على بن عباد بود و از ابراهيم طيان حديث فراگرفت و سمعانى از او استماع حديث كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 171 / 2.

اصفهاني، شمس الدين محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمود بن محمّد بن عبدالكافى.

در 616 متولّد، و در رجب سال 680 در مصر وفات يافته، در قرافه مدفون گرديد.

در اصفهان و بغداد تحصيل علوم نموده، و در منطق و كلام و اصول از اساتيد به شمار مى رود.

كتب زير از اوست:

1- قواعد 2- غاية المطب، در منطق 3- الكاشف عن الحصول، در شرح كتاب محصول، معروف ترين تأليفات اوست و در بين مؤلّفين به همين جهت او را اصفهانى شارح محصول گويند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني، شمس الدين، ابوالثناء محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(649 -674 ق)، مفسر، صوفى، متكلم، منطقى، عروضى و نحوى. در اصفهان متولد شد و فنون متداول را در زادگاه خود نزد پدر و جمال الدين ابى رجا و ديگران فراگرفت. مدتى در اصفهان و تبريز به تدريس پرداخت و از معاصران شيخ حسن چوپانى و قاضى مظفرالدين شاه قزوينى بود. پس از زيارت خانه خدا به دمشق رفت و در جامع اموى به تدريس پرداخت، سپس به قاهره رفت و در خانقاهى كه قوصون براى او بنا كرده بود به ارشاد و تربيت مريدان مشغول شد و در همان شهر بود تا درگذشت. و در قرافه دفن شد. از آثار: وى «تشييد القواعد فى شرح تجريد العقايد»؛ شرح «كافيه» ابن حاجب در نحو؛ شرح «ساويه»، در عروض؛ «انوار الحقايق الربانيه فى تفسير الآيات القرآنيه»؛ شرح «منهاج» بيضاوى؛ «ناظر العين»؛ «شرح مختصر السؤل و الأمل فى علمى الاصول و الجدل»؛ «شرح الطوالع»، در منطق و كتاب مختصرى در اصول دين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (52 /8)، تاريخ ادبيات در ايران (230 ،229 /3)، حبيب السير (232 /3)، الذريعه (140 /13)، روضات الجنات (117 /8)، ريحانه (249

-248 /3)، كشف الظنون (1991 ،1921 ،1879 ،1855 ،1717 ،1371 ،1148 ،1137 ،1116 ،443 ،442 ،346 ،235)، لغت نامه (ذيل/ محمود)، معجم المؤلفين (173 /12)، هديه العارفين (409 /2).

اصفهاني، ضوء

قرن:16

جنسيت:زن

مليت:ايران

از زنان محدث. وى دختر حمد بن محمد بن ابى الفتح بود و از سليمان بن ابراهيم حافظ و ابوبكر بن ماجه الابهرى حديث فراگرفت و سمعانى از او حديث شنيده است.[1]

از زنان محدث، نيكوكار و پارسا. از جده اش عايشه و ركانيه دختر حسين حديث فراگرفت و سمعانى در اصفهان از او حديث نوشت.[2]

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :[1] منبع: اعلام النساء، 360 / 2.

[2] منبع: اعلام النساء، 360 / 2.

اصفهاني، طاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به ديباچه نگار. فاضل اديب و شاعر مترسل از سلسله ى مشايخ بيدآباد كه نسب آنان به شيخ زاهد گيلانى مى پيوندد مى باشد.

در 10 ذى حجه 1224 در اصفهان متولد شده، و مقدمات علوم را در اين شهر آموخته، به طهران رفته، و مورد نظر بزرگان واقع شده.

كتاب «گنج شايگان» را در تراجم شعراى مادح ميرزا آقا خان نورى جمع آورى نموده، و در آن از 48 شاعر نام مى برد.

تاريخ اتمام آن (آكنده شده به درج گهر گنج شايگان 1273) مى باشد. وى را ديوان اشعار است به عربى و فارسى، و در آن «شعرى» تخلص مى كند.

وفاتش را در 1270 نوشته اند و يقينا اشتباه است، ليكن دانشمند محقق آقاى آقاميرزا محمد على معلم در كتاب «نمونه ى مختصر المكارم» آن را در 1275 نوشته اند، و اين تاريخ به يقين نزديكتر است.

جد اعلاى ايشان شيخ محمد حسن [بن شيخ عبدالله گيلانى] عالم و عارف بوده و او را محمد حسن خان قاجار به اصفهان آورده، و منصب قضاوت بدو داده، كه تا اين اواخر قضاوت اصفهان در سلسله ى ايشان باقى بود.

برادرش: شيخ محمد صالح، عالم و فاضل بوده، در مدرسه ى دارالفنون تدريس، و در مسجد آنجا امامت

مى نموده، و در طهران فوت شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، ظفر باثوبه

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز 532 ق، از زنان محدث، وى از ابوطالب احمد بن محمد بن جعفر استماع حديث كرد و براى سمعانى در سال 532 اجازه نوشت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 375 / 2.

اصفهاني، عافيه

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

532 ق، از زنان محدث، ديندار و پارسا.

وى دختر حسين بن عبدالملك بن عبدالوهاب و اهل اصفهان بود. از احمد بن زياد و ابوبكر ابن احمد بن ماجه حديث فراگرفت و سمعانى از او استماع حديث كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 221 / 3.

اصفهاني، عبدالجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عبدالجواد اصفهانى از علماء مبرز و محترم حوزه و شاگردان برجسته مرحوم آيت الله خونسارى و آيت الله آقاى حاج شيخ محمدعلى عراقى و آيت الله العظمى بروجرديست كه به فضل و دانش موصوف و مشهور است تولدش در حدود 1323 قمرى در خمينى شهر اصفهان واقع شده و پس از رشد و طى مقدمات به قم هجرت نموده و از محاضر معظم لهم و بعض اساتيد ديگر استفاده نموده و چند سالى هم از طرف مرحوم آيت الله بروجردى براى تدريس و اداره مدرسه علميه كرمانشاه به آن سامان مهاجرت ولى دوام نياورده و به قم مراجعت و تاكنون به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارد و مورد توجه مخصوص آيت الله العظمى گلپايگانى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اصفهاني، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از شاگردان آخوند خراسانى بوده، و [شرح] خطبه ى «اول الدين معرفته» را از تقريرات استاد خويش تأليف نموه است، و در حدود سال 1356 در نجف وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالله اصفهاني

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/1

زندگينامه علمي

آقاي سيد عبدالله اصفهاني در سال 1339هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در ساري ديده به جهان گشود. نامبرده پس از فراغت از تحصيل در دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان در زادگاه خويش، در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1355 كه سال هاي خفقان و ترس از رژيم شاهنشاهي بر كشور حاكم بود و حوزه هاي علميه از طرف رژيم منحوس پهلوي به شدت تحت فشار بودند وارد حوزه علميه مازندران گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي، اخلاقي فراوان برد.

وي پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1375 به حلقه دروس خارج راه يافت. و از درس ستارگان درخشان حوزه هاي علميه عالم شيعه همچون مرحوم آيت الله مازندراني، شيخ مهدي زماني و... بهره هاي فراوان علمي و اخلاقي برد.

استاد سال هاي متمادي است كه به تدريس و شاگرد پروري در دانشگاه مازندران و دانشگاه آزاد قائم شهر مشغول است و علاوه بر تدريس هم اكنون مدير گروه معارف شبكه تلويزيوني طبرستان مي باشد. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به

تبليغ، تحقيق و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه آثار متعددي از جمله" تفسير موضوعي قرآن كريم"، " اخلاق اسلامي كليات و مفاهيم" و... را به رشته تحرير و زيور طبع آراسته است.

اصفهاني، عبدالله بن حسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم عامل، و فقيه كامل، متوفى در سال 1184 بوده، قبرش نزديك قبر خواجوئى در تخت فولاد.

ماده تاريخ وفاتش را صهبا گويد:

از جهان رفت آه عبدالله

زان در اخلاق و فضل كامل حيف

كلك صهبا نوشت تاريخش

حيف زان زبده ى افاضل حيف

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، عبدالمطلب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد حسن كاظمينى، معروف به عباس آبادى. عالم فاضل، از شاگردان شيخ احمد احسائى و پيروان او بوده، و در كتب خويش طعن زياد به مخالفين شيخيه دارد.

كتب زير از آثار اوست:

1 - الحجة البالغة 2 - رساله در حجيت مظنه (عنوان هفتم كتاب الحجة البالغه است) 3 - رساله رد بداء، در 1277 تأليف شده 4 - نجاة الدارين (عنوان پنجم الحجة البالغه است).

وفاتش پس از 1277 مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، عماد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعبدالله محمدبن صفى الدين ابى الفرج محمدبن حامدبن محمد [بن عبدالله] بن على بن محمود كاتب اصفهانى.

اديب كاتب، و فقيه شافعى، معروف به [كاتب اصفهانى، عماد كاتب و] ابن اخى عزيز، در شعبان 519 در اصفهان متولد، و در اصفهان و بغداد تحصيل نموده، سال ها در نظاميه ى بغداد به كسب علوم پرداخته، در شام به وزارت صلاح الدين ايوبى رسيده، سرانجام در دوشنبه غره ى رمضان سال 597 وفات يافته، در دمشق مدفون گرديده.

كتب زير از اوست:

1 - البرق الشامى، در تاريخ، در 7 مجلد 2 - خريدة القصر و جريدة اهل العصر، معروف ترين تأليفات او در 10 مجلد 3 - ديوان رباعى 4 - ديوان الرسائل 5 - ديوان شعر، در چهار مجلد 6 - زبدة النصرة، در پاريس و لندن چاپ شده است 7 - السيل على الذيل، شرح تاريخ بداد 8 - عتبى الزمان 9 - الفتح القسى فى الفتح القدسى، دو جلد 10 - نحلة الرحلة 11 - نصرة العترة، در تاريخ سلجوقى؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، عيسي بن محمد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از فضلاى قرن 13، و مؤلف كتاب «اسرار الانوار» فارسى، در حكايات اخلاقى و مواعظ، در بيست باب. تاريخ تأليف يا كتابت 1215 مى باشد. از مطالعه ى كتاب معلوم مى شود كه مؤلف را از علم و دانش بهره ى زيادى نبوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، عين الشمس

قرن:7

جنسيت:زن

مليت:ايران

610 ق، از زنان محدث و فقيه. وى دختر احمد بن ابى الفرج بود و از جدش مطهر بن عبدالواحد و از اسمعيل بن اخشيد حديث فراگرفت و حافظ ابوالقاسم ابن عساكر اجازة از او حديث نوشته و سمعانى در اصفهان از او كتابت حديث كرد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 382 / 3.

اصفهاني، غاليه

قرن:16

جنسيت:زن

مليت:ايران

مكنى به ام الوفاء، از زنان محدث. وى دختر محمد بود كه از هبةاللّه بن جنة روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 4 / 4.

اصفهاني، غنيمه

قرن:16

جنسيت:زن

مليت:ايران

مكنى به ام سعد، از زنان محدث. وى دختر عبداللَّه بن احمد بن شيبان بود كه از حافظ ابن مردويه روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 12 / 4.

اصفهاني، فخرالنساء

قرن:16

جنسيت:زن

مليت:ايران

از زنان محدث. وى دختر اسعد بن ابى احمد بود كه از ابوسعيد رجاء بن عبدالواحد استماع حديث كرد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 157 / 4.

اصفهاني، كريمه

قرن:16

جنسيت:زن

مليت:ايران

مكنى به ام الحسن، از زنان محدث. وى دختر احمد بن حسن بود و از محمد ابن ابراهيم جرجانى و حافظ ابوبكر بن مردويه روايت حديث مى كرد و ابوبكر محمد بن ابى نصر لفتوانى از او روايت حديث كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 240 / 4.

اصفهاني، محمد بن حسن بن محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، از علماى اواخر قرن دهم و اوايل قرن يازدهم هجرى در اصفهان است. مجموعه اى از كتب مربوط به نماز جمعه را كه تاريخ برخى از آنها 1010 مى باشد جمع آورى نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد، از شاگردان وحيد بهبهانى است. در سال 1216 به ايران مهاجرت نموده، و چندين سال در كرمانشاه ساكن، و سپس به اصفهان منتقل شده، و در اين شهر از جمله اعلام به شمار مى رفته.

كتب زير از اوست:

1- انوار البصائر، در انواع علوم، در 12 مجلّد 2- الرسالة المعاديّه، به فارسى 3- زبدة الرجال؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

اصفهاني، محمد رضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل فقيه مجتهد و عادل، از دانشمندان گمنامي است كه در اصفهان در قرن 13 مي زيسته، و مانند هزاران عالم ديگر بدون اسم و رسم زندگي نموده و بدرود حيات گفته است. از آثارش اجازه اجتهادي است كه به نام آقا سيد محمد حسن مجتهد موسوي بعد از سال 1244 نوشته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا محمدصادق مدرس خاتون آبادى فرزند حاج ميرزا حسين نايب الصدر عالمى جليل و محققى كامل و بى نظير از رؤساء علماء اصفهان و مدرسين بزرگ آن سامان بود در اصفهان مقدمات علوم را تحصيل نموده و جهت تكميل به نجف اشرف مهاجرت كرده در خدمت جمعى از اساتيد بزرگ آنجا مانند آقاى آخوند خراسانى و علامه ى يزدى تلمذ فرموده و از خواص شاگردان مرحوم آخوند گرديد و در تصنيف كتاب كفايةالاصول يار و معين استاد بوده و حتى برخى از اهل اطلاع قسمتى از تحقيقات كفايه را از ايشان مى دانند. پس از مراجعت به اصفهان مرجعيت كلى در تدريس و فتوى يافت جمعى كثير از فضلاء اين شهر از شاگردان ايشان محسوب مى شوند در سال 1345 باتفاق مرحوم آيت اللَّه حاج آقا نوراللَّه و علماء ديگر به قم آمده و تا چند ماه تشكيل جلسه درس و مباحثه داده و فضلاء برجسته از محضرش برخوردار مى شدند تا بعد از فوت مرحوم حاج آقا نوراللَّه به اصفهان مراجعت و به وظائف مقرره روحانى خود پرداخت تا در جمعه هفتم جمادى الاولى سال 1348 وفات نموده و در بقعه ى سيدالعراقين مدفون گرديد.

جزواتى در فقه و اصول نوشته و تقريرات فقهى و اصولى اساتيد خود را به رشته ى تحرير

درآورده لكن متأسفانه به طبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

اصفهاني، معتزه ي

قرن:5

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن پنجم هجرى، از زنان محدث. وى دختر حصين بود و از عبدالملك بن حسن بن عبد ربه عطار روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 63 / 5.

اصفهاني، منير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا منير اصفهانى عالمى فاضل و زاهدى جليل از بزرگان فقهاء و مجتهدين و از روساء علماء و محققين. در 21 رجب 1269 در بروجرد متولد گرديده و مقدمات علوم را آموخته و جهت تكميل علوم به اصفهان مهاجرت و به درس حاج شيخ محمدباقر مسجد شاهى حاضر شده و مدتى در سامرا درس آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن مجدد شيرازى را درك نموده و سپس به اصفهان مراجعت و با كمال عزت و احترام و قدرت و نفوذ بين الخواص و العوام مى زيسته و در مسجد ايلچى اقامه جماعت و در منزل تدريس مى نموده و خصوصاً در علم رجال و درايه احاطه كامل داشته و كتب چندى تاليف نموده از آن جمله است.

1- الفيه در شرح حال علماء و اساتيد خود 2- تتميم منظومه بحرالعلوم در فقه 3- ترجمه حال عده اى از رواة 4- رساله در فرق بين نافله و فريضه 5- منظومه اى در اصحاب اجماع 6- منظومه در اصول 7- رساله مستقله اى در شرح حال رواة 8- جوابات مسائل استدلالى به طريق جامع الشتات و غيره ايشان از حاج شيخ محمدباقر و شيخ زين العابدين مازندرانى روايت احاديث نموده و عده اى نيز از او اجازه روايت دارند آن بزرگوار در ظهر روز دوشنبه 17 ربيع الثانى 1342 وفات و در تكيه ملك مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

اصفهاني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم مبرور علم الفقهاء و الاعلام آيت اللَّه العظمى فى الانام آقا ميرزا محمدمهدى اصفهانى غروى ابن المرحوم حجةالاسلام ميرزا اسمعيل اصفهانى از مشاهير علماء عظام و مدرسين گرام مشهد مقدس بوده اند تولد آن بزرگوار در سال 1303 قمرى هجرى در شهر اسفهان واقع شده و

در مهد پرورش والد ماجدش كه از صلحاء و اخيار ملاكين اصفهان بوده اند تربيت يافته و تحصيلات ادبى و مقدمات و اندكى از اصول و فقه را در اصفهان خدمت اساتيد آن زمان خوانده و پس از فوت مرحوم والدشان زير نظر حجةالاسلام آيت اللَّه آقاى حاج آقا رحيم ارباب تحت سرپرستى ايشان بوده اند و با نظر ايشان براى ادامه تحصيل به عتبات عاليات مشرف شده و بر حسب توصيه و سفارش آقاى ارباب خدمت مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد اسمعيل صدر رضوان اللَّه عليه مشرف شده و تحت سرپرستى علمى و سلوك روحانى آن بزرگوار واقع گرديده و علاوه بر تحصيلات فقه و اصول با مبانى معنوى و عوالمى روحانى مرحوم صدر كه از خواص اصحاب اسرار مرحوم آخوند حاج ملا فتحعلى اراكى بوده اند آشنا شده و از عوالم معنويات و اخلاقيات و سير و سلوكهاى شرعى و حتى آن بزرگواران بهره مند گرديده سپس به امر مرحوم آيت اللَّه صدر مذكور به نجف اشرف مشرف و در مرحوم آخوند ملا كاظم خراسانى شركت و در عين اشتغال به تحصيل فقه و اصول با مرحوم آيت اللَّه آقا سيد احمد كربلائى و مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ محمد بهارى كه دو شاگرد ممتاز مرحوم آخوند ملا حسينقلى همدانى رضوان اللَّه عليهم بوده اند مخالطه و موانست كامل پيدا نموده و در وادى سير شرعى روحانى و سلوك ايمانى اين جمع وارد شده و مقدارى خود را از آب و گل بيرون كشيده و با معاشرين ديگرى از اصحاب سلوك از قبيل مرحوم حاج سيد على قاضى و مرحوم آيت اللَّه عالم ربانى حاج سيد جمال الدين گلپايگانى و غيرهم آميزش داشته تا در

اوان جار و جنجال و انقلاب امر مشروطه به اتفاق آيت اللَّه آقاى سيد جمال مزبور و چند نفر معدود ديگر خدمت مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاميرزا حسين نائينى قدس اللَّه سره مشغول به تحصيل فقه و اصول سامره و شيخ مى شوند و كليه مطالب شيخ انصارى را كه مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا حسن شيرازى تنظيم و تهذيب نموده بودند و به توسط مرحوم سيد استاد محمد فشاركى به ميرزاى نائينى و اصل شده بود تماما را در مدت چهار و پنج سال تشرف خدمت مرحوم ميرزاى نائينى ثبت و ضبط نموده و در نتيجه به همه مبانى سامره ايها و مبانى نجفيها احاطه كامل حاصل فرمود و در عين حال مراحل سير نفسى را هم بهايه تجريد و خلع بدن رسانيده و كاملا خود را از آب و گل بيرون مى كشد و از اقيانوس معارف صاحب علم جمعى قدس اللَّه اسراره شطوط و انهارى جارى مى سازد.

شطى در اصول آل الرسول و نهرى در فقه اكبر اهل البيت كه شامل معارف مبدئى و معادى و انفسى و آفائى كتاب و سنت است و خلاصه پيش از تشرف حضور مقدس حضرت بقيةاللَّه ارواحناه فداه در وادى السلام سر قبر حضرت هود و صالح موفق به تحصيل كمالات مذكوره مى گردد و در حدود سنه 1345 قمرى هجرى مشرف به ارض اقدس رضوى شده و مجاورت مشهد مقدس را اختيار و به تدريس و تعليم و تربيت طلاب و مدرسين حوزه مشهد پرداخته و علاوه بر تعليم علوم نقليه و القاء معارف اهل بيت عليهم السلام پيوند ولايت بسيارى از اهل علم را با شجره ملكوتيه ولى عصر حضرت بقيةاللَّه ارواحنا فداه محكم و مستحكم

فرموده و آنان را به ثمرات ولايتى بارور نموده و اين خدمت ادامه داشت تا در آخرين انخلاع و تجريدى كه براى آن بزرگوار دست داد درخواست نقل از اين نشانه از دربار احديت كرده و مستجاب شده به فاصله چند روز از اين درخواست روز پنجشنبه 19 ذى الحجه سال 1365 هجرى قمرى نداى غيبى را لبيك اجابت گفته و بر اثر سكته از دنيا رحلت فرمود و در تاريخ فوت ايشان علامه محقق جناب حاج شيخ محمود حلبى كه از تلامذه و ارادتمندان ايشان بود سرود.

يوم الخميس تلوعيد الغدير

نال الى لقاء حى قدير

قلت لعام فقد هادينا

غاب من الاعين مهدينا

مرقد شريفش در وسط دار الضيافه آسنانه مباركه رضويه است. دانشمند معظم جناب آقاى غروى فرزند آن مرحوم در مقدمه كتاب دين و فطرت مى نويسد: حضرت آيت اللَّه عالم عامل فقيه اهل البيت آقاى آقا ميرزا مهدى اصفهانى اعلى اللَّه مقامه الشريف متولد سال 1303 هجرى قمرى فرزند مرحوم مبرور حجةالاسلام آقاى حاج شيخ اسماعيل طاب ثراه مى باشد.

مرحوم ميرزا پس از دوران كودكى مقدمات و سطوح عاليه را نزد اساتيد اصفهان منجمله نزد پدر بزرگوارش به اتمام رسانيده سپس به نجف اشرف رهسپار مى شوند. مدت كمى از محضر مقدس حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى آقا سيد محمدكاظم يزدى و آيت اللَّه العظمى ملا محمدكاظم خراسانى استفاده مى كند و بعد از فوت مرحوم آخوند خراسانى و حسب الامر مرحوم آيت اللَّه العظمى صدر اصفهانى به محضر مقدس محقق كامل علامه محترم آقاى ميرزا محمدحسين نائينى قدس اللَّه سره حاضر مى شوند.

بنابر فرموده خود آن مرحوم در شبانه روز سه درس در مبانى فقه و اصول در خدمت ايشان اشتغال داشتند اول كسى كه در درس خصوصى

ايشان شركت مى كند مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد جمال گلپايگانى بودند و تا هنگام ختم درس تلامذه مرحوم ميرزاى نائينى به هفت نفر رسيدند و تا چهارده سال از محضر درس مرحوم نائينى استفاده نموده و در سن سى و پنج سالگى موفق به دريافت اجازه اجتهاد از مراجع بزرگ نجف مى شوند بالاخص اجازه مرحوم ميرزاى نائينى كه در موقع حركت به ايران به ايشان داده شده كم نظير مى باشد.

بعد از دوران فقه و اصول نزد اساتيد فن به اشتغال پرداختند و به فرموده خودشان چون قواعد فلسفى را كافى براى نيل به حقايق نديدند ناچار متوجه مطالب عرفان شدند و در خدمت مرحوم آقا سيد احمد استاد اخلاق معروف به كربلائى كه از افاضل درس عارف كامل آقاى ملا حسينعلى همدانى بودند به تحصيل معارف و اخلاق و تهذيب نفس اشتغال ورزيدند، بعد از چندى استاد محترمشان تصديق نامه نيل به معارف و وصول به مقام معرفه النفس را به ايشان عنايت كردند

مرحوم ميرزاى والد در يكى از جلسات به بعضى از افاضل اين موضوع را متذكر شدند و فرمودند به اينكه به مطالب فلسفه و عرفان كاملا آشنا و وارد بودم.

نفس خود را قانع به اين معارف نمى ديدم به علاوه آنچه بر من گران مى آمد عدم مطابقت بين قرآن و روايات مباركات با مطالب فلسفه و عرفان بود كه آموخته بودم و اين امر مشكلى بود و براى من ناچار متوسل به حضرت بقيه اللَّه حجة بن الحسن العسكرى عليه السلام شدم و در مواقع متعدد به مسجد سهله مى رفتم و استغاثه والتجاء و تضرع به حضرتش داشتم و از آن حضرت استمداد مى طلبيدم آخرالامر عنايات و

الطاف خاصه آن حضرت شامل حالم شد طريق و اصول به معارف قرآن براى من آشكار گرديد چون به بركت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف حقيقت مطلب بر من ظاهر گشت تمام جزواتى كه در مدت اشتغال به فلسفه و عرفان نوشته بودم از همه آنها اعراض كرده در شط كوفه انداختم و با خود عهد كردم در معارف قرآن غير از كلمات عترت طاهره كه مفسرين قرآن هستند نظريه احدى را قبول نكنم و دست از آيات و روايات برندارم و متشابهات آنها را بر محكمات حل نمايم و مانند كسانى نباشم كه مطالبى را به راى و قياس مى پردازند و چون خود را منتسب به شرح مى دانند براى بافته هاى فكر خود به متشابهات آيات و روايات متمسك مى شوند و با نظر خود آن را تاويل و توجيه مى كنند

مرحوم والد چون به مشهد مقدس مشرف شدند متوسل به حضرت ثامن الائمه (ع) شدند به تعليم و تدريس مشغول مى شوند پس از اندك زمانى فضلاء حوزه علميه خراسان پروانه وار اطراف شمع وجودشان جمع گشته از سرمايه علم و معرفتش بهره مند مى شوند.

مرحوم ميرزاى والد حدود 28 سال به افاضه و افاده اشتغال داشتند و حوزه درسشان در بين حوزه ها ممتاز و تلامذه ايشان مشار بالبنان بوده و به فوائد و فيوضات بسيار نائل شدند.

مرحوم فقيد سعيد به قدرى در نشر معارف قرآن و علوم اهل بيت رسالت (ع) كوشا بودند كه در ايام تعطيلى حوزه هم به تدريس معارف و اصول اخلاق اشتغال داشتند كسانى كه از درس اخلاق و معارف آن مرحوم مستفيض شده اند الحق در اخلاق و تقوا امتياز بخصوصى دارا هستند.

مرحوم ميرزا مباحث اصول

را در سه دوره بيان فرمودند دوره اول مفصل و مسبوط مطابق معمول و مرحوم بين فقهاء و اصوليين قدس اللَّه اسرار هم دوره دوم مطالب خود را با بيان و تحقيق كامل اثبات مى فرمودند.

دوره سوم قواعد مهمه اصولى را كه براى استدلال احكام فقهى لازم است بطور اختصار بيان فرموده و تقديرات آن نزد افاضل شاگردان آن مرحوم موجود است.

عده اى از افاضل تلامذه مرحوم ميرزا معارف ايشان را به اندازه اى كه مقتضى ميدانستند در جلسات درس خود و در نوشتجاتشان افاده فرموده اند.

نگارنده گويد در سال 1364 قمرى كه در مشهد اقامت داشتم به مباحثه حج ايشان شركت نموده و استفاده ميكردم و با بيان مخصوص بخود كه از هيچ مدرسى در مشهد و قم و نجف نديدم درس گفته و با بيان مطلب مى فرمودند و خاطرم هست كه در معناى حج فرمودند الحج فى اللغة القصد و فى اصطلاحنا قصد العاشق نحو بيت معشوقه شاگردان و تلامذه آن بزرگوار از مفاخر دانشمندان حوزه مشهد مقدسند.

معظم آنهايى كه به خاطر دارم افراد زيرند.

1- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ غلامحسين مهامى.

2- آيت اللَّه حاج شيخ هاشم قزوينى.

3- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى قزوينى.

4- آيت اللَّه حاج كاظم دامغانى.

5- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ زين العابدين مازندرانى.

6- آيت اللَّه حاج ميرزا جواد تهرانى.

7- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد جلال مدرس.

8- آيت اللَّه حاج شيخ حسنعلى مرواريد.

9- مرحوم آيت اللَّه حاح شيخ محمود كلباسى.

10- آيت اللَّه حاج شيخ على اكبر صدرزاده.

11- مرحوم آيت اللَّه آقا سيد حسين قاضى طباطبايى.

12- حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ محمود حلبى واعظ.

13- حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ على نمازى.

14- حجةالاسلام حاج شيخ عباسعلى اسلامى.

و ده ها نفر ديگر كه هر كدام از دانشمندان طراز اول ايران مى باشند.

برگرفته

از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

اصفهاني، ناصر الدين خسرو

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب شاعر، مؤلف سعادتنامه ى منظوم، متوفى به سال 731. به طورى كه در كشف الظنون گفته، و ظاهر عبارت آن است كه او غير از ناصر خسرو علوى قباديانى متوفى به سال 481 باشد، و اين غلط است، و كتاب نامبرده از ناصر خسرو علوى است، و وى اصفهانى نمى باشد، و برخى از تذكره نويسان مانند آذر و ديگران كه وى را اصفهانى نوشته اند اشتباه نموده اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اصفهاني،شهراز

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

545 -476 ق، از زنان محدث. وى از امام ابومحمد رزق اللّه و ابواحمد منصور و ابن اسكاف حديث فراگرفت و سمعانى در اصفهان حديثى چند از او نوشت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 315 / 2.

اصفهانيان، داود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ، دانشكده: علوم انسانى و اجتماعى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تاريخ و تحصيلات عالى در زمينه هاى تاريخى در ايران و دانشگاه كمبريج انگلستان.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى در سال 1356.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تاريخ فرهنگ ايران و تاريخ ايران عصر مغول و ايلخانان و ادوار مختلف تاريخ اروپا، نظارت بر 3 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تاريخى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 15

زمينه علمى مقالات:

تاريخ، فرهنگ و هنر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

اصفهاني زاده، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى در سال 1339، دكتراى تخصصى در بيماريهاى داخلى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1346، دكتراى تخصصى بيماريهاى ريوى سل از دانشگاه ولز انگلستان.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پزشكى، بيماريهاى داخلى، استاد راهنماى 7 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

سل ريوى، بيماريهاى تنفسى كودكان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 8، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى تنفسى، بيمارى سل ريوى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اصفياني شندآبادي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم رباني، آيت اللّه حاج سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي به سال 1328 هجري قمري در روستاي «شندآباد» از توابع شهرستان «شبستر» استان آذربايجان شرقي در خانواده اي مؤمن و متدين ديده به جهان گشود. وي پس از طي دوره هاي مقدماتي عازم حوزه علميه شبستر شد و در نزد مرحوم حضرت آيت الله حاج ميرزا كاظم آقا شبستري به تكميل علوم و فنون تا سطوح عاليه پرداخت. آنگاه وارد حوزه علميه تبريز شد، از محضر درس مرحوم ايت الله حاج ميرزا ابوالحسن انگجي و از دروس خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله حاج سيدمرتضي خسرو شاهي در حد وافر بهره برد. تا آنكه خود يكي از مدرسين ماهر و زبر دست حوزه علميه تبريز قرار گرفت.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : پدر سيد اسماعيل اصفياني شند آبادي «ميرعبداللّه» از سادات

محترم و معروف و در خوبي و صفا زبانزد عام و خاص بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي پس از آن كه قرآن و ادبيات فارسي از قبيل ابواب الجنان، گلستان سعدي، تاريخ معجم، تنبيه الغافلين، و نصاب الصبيان كه از اهم كتب مقدماتي در ادبيات فارسي و تدارك ورود به رشته ادبيات عرب بود، را در مكتب خانه هاي قديمي شندآباد فراگرفت. سپس عازم حوزه علميه شبستر شد و در نزد مرحوم حضرت آيت اللّه حاج ميرزا كاظم آقا شبستري به تكميل علوم و فنون تا سطوح عاليه پرداخت. آنگاه وارد حوزه علميه تبريز شد، از محضر درس مرحوم آيت اللّه حاج ميرزا ابوالحسن انگجي و از دروس خارج فقه و اصول مرحوم آيت اللّه حاج سيدمرتضي خسروشاهي در حد وافر بهره برد. تا آنكه خود يكي از مدرسين ماهر و زبردست حوزه علميه تبريز قرار گرفت.خاطرات و وقايع تحصيل : يكي از خويشاوندان سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي تعريف مي كند كه ايشان دايي خانواده ما بودند و بدين جهت نامحرمي در خانه ما براي او وجود نداشت. از اين گذشته از كودكي لطف ديگري به ما داشت و خانه ما را مثل خانه خود مي دانست و هر وقت از قم به «شندآباد» مي آمد، اولي به خانه ما مي آمد، بعد سراغ ديگران مي رفت.وقتي من از مسافرت برگشتم، نصف شب به خانه رسيدم، ديدم ايشان مثل هميشه به نماز شب ايستاده و گريه و زاري مي كند و با خداي خود مناجات مي نمايد. سعي كردم طوري داخل شوم كه ايشان متوجه من نشوند و مشغول عبادت باشند، ولي ايشان متوجه شدند و مرا مورد لطف و تفقد قرار دادند. نشستيم و كمي از

اينجا و آنجا صحبت كرديم. بعد ايشان فرمود: شما از مسافرت آمده ايد، برويد استراحت كنيد. خودشان دوباره برخاستند و مشغول عبادت شدند. باز با آن گريه هاي جگرسوزشان به مناجات پرداختند. من هم طبق معمول رفتم و مقدمات خواب را فراهم كردم. ديدم همسرم سرزنش كنان به سراغم آمد و گفت:«ايشان هم ملاّ هست تو هم ملاّئي! بابا تو هم نماز شبي، مناجاتي، چيزي!!»كه من خنديدم و گفتم:«تو از هيچ چيز خبر نداري! نمي داني ايشان چقدر گناه كرده است! بايد هم گريه كند! بايد هم از خدا طلب عفو كند! امّا ما چي؟!»بالاخره با اين حرفها از دست خانم خلاصي يافتم. امّا صبح كه بيدار شديم و سر صبحانه حاضر شديم، مرحوم آقاي شندآبادي لبخندي زد و گفت. «ديشب چه گفتي راستش را بگو!» گفتم: «ما كه چيزي نگفتيم» دوباره گفتند: «تو راست گفتي، باز هم بگو!» ديدم يكباره منقلب شد و باز در حالي كه آه مي كشيد، فرمود: «تو راست گفتي من خيلي گناهكارم!!»فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي پس از عمري تلاش و كوشش و فعاليتهاي مذهبي و اجتماعي در تبريز و خدمت به مردم آن شهر، ترجيح داد اواخر عمرش را در كنار حرم كريمه اهل بيت (ع) بگذراند و با استفاده از انفاس قدسي عارفان آن تربت پاك تزكيه نفس خويش را به اكمال برساند. با اين حال از تدريس، تأليف تفسير نيز غافل نماند و از بدو ورود به قم، با عشقي سرشار به فقه آل محمد (ص) تلاش خود را در اين زمينه ها دوچندان كرد و با بهره گيري از مباحثه و همنشيني بزرگان حوزه قم، خود به حدّي از مراتب

كمال رسيد كه مورد علاقه خاص بزرگان و عارفان واقع شد.همسر و فرزندان : مرحوم سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي اصفيائي شندآبادي چهارفرزند دختر و چهارفرزند پسر دارد؛ فرزندان پسر عبارتنداز:1 - سيدعبداللّه فاطمي نيا وعظ شهير و توانا و از روحانيان متعهد تهران 2 - سيدمحمد اصفيائي كارمند كتابخانه آيت اللّه مرعشي(ره)3 - سيدعلي اصفيائي طلبه و كاردار سفارت ايران در عربستان 4 - سيدمحسن اصفيائي پيشه وروقايع ميانسالي : مرحوم سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي رقيق القلب و از «بكائون» زمان خود بود. وقتي به منبر مي رفت در آغاز گفتارش آيه اي را ذكر مي كرد و گريه مي نمود و همه را به گريه مي انداخت. مخصوصا آياتي را كه عتاب آميز بود با همان لحن عتاب آميز بلند قرائت مي كرد و حال همه را منقلب مي نمود. وقتي جهت اقامه نماز در مسجد حاضر مي شد، مدتي قبل از شروع نماز به نوافل مي ايستاد و گريه و زاريشان مسجد را پر مي كرد.آقا سيد محمد فرزند گرامي اش در اين باره مي گويد:«مرحوم پدرم دائم الذكر و اهل مراقبت بود و در عين حال هيچگونه دعوي نداشت بلكه رفتار او به گونه اي بود كه كسي متوجه عوالم او نمي شد. او با ادعيه عاليه اهل بيت (ع) انس زيادي داشت و بسياري از آنها را از حفظ داشت و قسمتهاي مختلفي را گاهي در قنوت و سجده ذكر مي نمود. به ياد دارم، روزي در منزل خلوتي از او در مورد دعاي كميل سئوال كردم و پرسيدم، آيا هركس مي تواند دعاي كميل را بخواند؟ ايشان جواب داد: اگر خداوند به كسي توفيق عنامت كند امر خطيري است، مگر نمي بيني مي فرمايد: «ويناديك بلسان اهل توحيدك و يتوسل اليك بربوبيتك» اينجا منقلب شد و مرا نيز

منقلب كرد و من ديگر نتوانستم به سئوالات خودم ادامه دهم.»زمان و علت فوت : سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي سرانجام پس از سالها تلاش و كوشش در جهت ترويج و تبليغ دين و تزكيه و تهذيب نفس خويش در تاريخ 26 آذر 1368، مطابق 18 جمادي الاول 1410 هجري قمري قريب به نيمه شب با حالات عجيب روحي و اشتغال به مناجات الهي دار فاني را وداع گفت و در جوار اجداد طاهرين خود آرام گرفت. پيكر پاك و شريفش پس از تشييع با شكوهي با همت مردم و روحانيون در قم در مقبره علماء در باغ بهشت به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي در اوايل انقلاب بنا به احساس مسؤليتي كه در قبال انقلاب داشت، جهت ارشاد مردم و خدمت به انقلاب و نظام جمهوري اسلامي امامت جمعه شهرستان مراغه را قبول كرد و رهسپار آن شهرستان شد، ولي مدت كمي در آنجا ماند و بنا به مصالحي دوباره به قم برگشت.فعاليتهاي آموزشي : روح و ذهن مرحوم سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي از معارف قرآن كريم سيراب شده بود و در مقام تفسير قرآن نكاتي را يادآوري مي كرد كه شايد بعضي از آنها در هيچ تفسيري وجود نداشت. مرحوم اصفيائي در بخش ادبي تفسير قرآن نيز نظرهاي (به اصطلاح علماء، شم تفسيري خاص) داشت.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : مجموعه مسجد و مدرسه سيدحمزه، از آثار فرهنگي اسلامي اوائل سده هشتم هجري قمري است كه همزمان با تأسيس مدرسه و شهر علمي رشيدالدين فضل اللّه بوسيله «سيد حمزه» كه از سادات محترم و متمول دوران «اولجاتيو» بوده

تاسيس و موقوفات بسيار مفصل بدانجا اختصاص داده شده بود. ولي با گذشت زمان اگرچه اين مكان از سرنوشت ربع رشيدي مستثني مانده ولي از دست چپاول عمله مولّي به نام «متولي» در امان نمانده و حجره ها و مدرسهايي مدرسه تبديل به گورستان شده بود و مرحوم سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي با يك دهه تلاش پيگير توانست مدرسه را از عمله مولي خارج نموده و پس از بازسازي حجره ها، در حدود سال 1338 شمسي اولين طلاب علوم ديني را در آنجا اسكان دهد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مرحوم سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي در كنار درس و بحث براي ارشاد مردم امامت مسجد سيد حمزه تبريز كه به كلي مخروبه و غيرقابل استفاده گرديده بود، پذيرفت و پس از چند سال تعمير و بازسازي تدريجي آن به وسيله احياي موقوفات مسجد به اقامه نماز جماعت، ايراد سخنراني، وعظ و خطابه مشغول شد. او چنان از محبوبيت و استقبال گرمي برخوردار شد كه بعد از سالهاي سال هنوز كسبه اهل بازار و محله با حرمت از آن دوران ياد مي كنند و مي گويند ما در عمرمان و در تاريخ مسجد سيد حمزه تنها كسي را كه ديديم در دل و جان ما نفوذ كند و محبت خدا را در دلهاي ما رخنه دهد، آيت اللّه شندآبادي بود.آرا و گرايشهاي خاص : سيداسماعيل اصفيائي شندآبادي داراي ملكات فاضله و سجاياي جميله بود. بسيار كريم النفس، منيع الطبع، سخي و صبور و شجاع بود و در قضاء حوائج مؤمنين و رسيدگي به مستمندان و مريضان همت عجيبي داشت.آثار : nbsp1 تحقيق و چاپ «محاسبةالنفس» سيدبن طاووس

nbsp2 كشف الريبه ويژگي اثر : شهيد ثاني كه اين مجموعه مكرر در ايران و لبنان به چاپ رسيده است3 محاسبه النفس و پشتكار حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1k

اصلاني، مختار

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مختار اصلاني

محل تولد : مراغه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مختار اصلاني در سال 1352 در يكي از روستاهاي شهرستان مراغه در يك خانواده مذهبي به دنيا آمدم. تحصيلات ابتدائي را در همان روستا و تحصيلات راهنمائي را در بخش خراجو به پايان رسانده و جهت ادامه تحصيل در دوره دبيرستان مجبور به ترك خانواده شده و در شهر مراغه و دبيرستان خواجه نصير به ادامه تحصيل پرداختم.

روحيات مذهبي و فطرت پاك روستائي با محيط شهر و دبيرستان خيلي سازگار نبود، از اين رو هميشه دنبال گمشده اي مي گشتم كه در محيطي سالم و مطابق با روحيات مذهبي و انقلابي بتوانم ادامه تحصيل بدهم كه با راهنمائي يكي از دوستان، حوزه علميه را مناسبترين جا تشخيص داده و در سال 1370 وارد حوزه علميه شهرستان بناب شدم و بعد از اتمام سطح يك براي ادامه تحصيل در سال 1375 به شهر قم مهاجرت كرده و بعد از اتمام سطح در درس خارج اصول و فقه حضرات آيات: مكارم شيرازي و سبحانى شركت نمودم.

در كنار دروس حوزه در مركز تربيت محقق و نويسنده دفتر تبليغات در رشته تاريخ اسلام به مدت دو سال دوره ديده و در گروه تاريخ مركز مطالعات حوزه

مشغول به تحقيق شدم كه حاصل كارهاي تحقيقي بنده چاپ ده ها مقاله در مجلات و روزنامه ها و چاپ كتابي به نام "تاريخ پيدايش شيعه" بوده است.

اصيل الدين واعظ شيرازي، عبدالله

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 884 /883 ق)، مفسر و محدث. وى در زمان سلطان ابو سعيد گوركان از شيراز به هرات رفت و در آنجا اقامت گزيد به همين جهت به هروى نيز مشهور بوده است. او به دستور آن پادشاه هفته اى يكبار در مدرسه ى عاليه گوهرشادآغا، به موعظه و نصيحت مى پرداخت. وى در هرات درگذشت و نزديك مدرسه گوهرشادآغا دفن شد. از جمله تأليفات وى: كتاب «درج الدرر

فى ميلاد سيدالبشر»؛ رساله ى «مزارات هرات» يا «مقصد الاقبال السلطانيه و مرصدالاعمال الخاقانيه»؛ رساله ى «مزارات شيراز»؛ «المجتبى فى سيره المصطفى»؛ «المجتنى من كتاب المجتبى فى سيره المصطفى»، خلاصه اى از كتاب سابق الذكر است كه براى جمال الدين ابراهيم معروف به ابى كاليجار وزير نوشته است؛ كتاب «معراج الاعمال»، در اوراد و عبارات؛ «غرفه الحصن»، ترجمه «مختصر حصن الحصين»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (607)، تاريخ ادبيات در ايران (1606/5)، تاريخ نظم و نثر (244 -243)، حبيب السير (334/4)، الذريعه (110/22 ،228/21 ،326 ،1/20 ،44/16 ،58/8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 78/9)، كشف الظنون (745 ،670)، مجالس المومنين (527 -526 /1)، مزارت هرات (مقدمه)، معجم المولفين (68/6)، هديه العارفين (470 -469 /1)، هفت اقليم (217 -216 /1).

اصيليان، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى پوست، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصصى بيماريهاى پوستى و آميزشى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان در سال 1367.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پژوهش در زمينه سالك با پماد پاروموماسين با همكارى سازمان بهداشت جهانى، انجام طرح تحقيقاتى بررسى ضايعات پوستى

ديابت و درمان قارچ هاى سطحى با استيركونازول و راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 23 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى پوستى كودكان و نوزادان، بيمارى سالك (ليشمانيوز جلدى)، بيماريهاى شغلى پوست، درمان شناسى بيماريهاى پوست.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى پوستى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اطروش، ناصرالحق، ابومحمدحسن

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(304/302 -230/225 ق)، مفسر، متكلم، فقيه، محدث، اديب و شاعر شيعى. مشهور به ناصر كبير. جد مادرى شريف رضى و شريف مرتضى است. شيخ طوسى او را در شمار اصحاب امام هادى (ع) آورده است. حاكم طبرستان بود و از اين رو كه بر اثر اصابت شمشيرى در نبردگاه كر شده بود به اطروش خوانده مى شد. وى در فقه و دين علامه بود و در شعر توانا. ابن ابى الحديد گويد كه او صاحب سيف و قلم و از بزرگان فقهاى اماميه و شيخ طالبيين و عالم و زاهد و اديب و شاعر ايشان بود. او اسلام را در ميان ساكنان ساحل درياى خزر نشر داد و در حدود دويست هزار ديلمى و گيلانى به دست وى ايمان آوردند، و او را در شهرهاى آنان مساجدى بنا كرد. به گفته ى طبرى و ابن اثير او حاكمى عادل و نيك سيرت بود و مردم همانند او را در عدل و برپايى حق و حسن روش نديدند. وى سرانجام در آمل طبرستان درگذشت و مزارش در همان شهر زيارتگاه عموم است. تاليفات و آثار وى بيش از سيصد كتاب بوده است. از

جمله آثارش: «اصول الدين»؛ «الامالى»؛ «الامامه الصغير»؛ «الامامه الكبير»؛ «امهات الاولاد»؛ «البساط»، در علم كلام؛ «تفسير الاطروش»، در دو مجلد كه در آن به 1000 بيت از 1000 قصيده احتجاج كرده؛ «الفقه الناصريه» كه شريف مرتضى علم الهدى آن را شرح و تصحيح كرد و «المسائل الناصريات» ناميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (216/2)، اعيان الشيعه (184 -179 /5)، الذريعه (299/16 ،261/4 ،315 ،308 /2)، رجال الطوسى (412)، رجال النجاشى (171 -170 /1)، روضات الجنات (253 -251 /2)، ريحانه (98/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 92/4)، الكامل (148/6)، الكنى و الالقاب (232/3)، لغت نامه (ذيل/ اطروش)، مروج الذهب، ترجمه (690/2)، معجم المولفين (252/3).

اطميناني آملي، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: استاد، رشته: داخلى دام بزرگ، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دامپزشكى در سال 1341، گذراندن دوره دو ساله تبريز در علوم دامپزشكى در سال هاى 1348 تا 1350.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى در سال 1347 و دانشيارى در سال 1352، ارتقاء به استادى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

دامپزشكى، راهنمائى و داورى 18 پايان نامه دكترا و دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى دستگاه تنفس در دامپزشكى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 20، تعداد مقالات به زبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

دامپزشكى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اعتصام يزداني، سيروس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: آسيب شناسى دهان و دندان، دانشكده: دندانپزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دندانپزشكى.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آسيب شناسى دندانپزشكى، تدريس دروس هيستوپاتولوژى دهان و دندان، استاد راهنماى حدود 30 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جنين شناسى، حفره دهان و دندان و بافت دندان انسان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

دندان پزشكى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اعتصام، فريده

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دندانپزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اعتصامي، پروين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

پروين اعتصامي ، دختر يوسف اعتصامي آشتياني ( اعتصام الملك ) ، در سال 1285 هجري شمسي در تبريز از مادر زاده شد. او تحصيلات خود را در كالج آمريكايي به پايان رساند و به اخذ گواهينامه ي دوره ي متوسطه نائل آمد و در جشن فارغ التحصيلي خود خطابه ي « زن و تاريخ » را ايراد كرد. پروين ، ادبيات فارسي و عربي را در نزد پدرش آموخت . پروين در شعر ، سبك اساتيد خراسان و عراقي را پسنديد و در قصيده ، را ه آنان را دنبال نمود . او سرانجام در شب 16 فروردين ماه سال 1320 در حالي كه پروين داشت شوط جواني را مي پيمود ، جهان را ترك گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : پروين دخت اعتصامي دختر مرحوم يوسف اعتصامي ( اعتصام الملك آشتياني ) يكي از گويندگان تواناي معاصر در شعر فارسي است.اعتصام الملك از نويسندگان ايران معاصر مدير مجله معروف« بهار» بود و به شعر و ادب عشق مي ورزيد.دهخدا درمورد او مي نويسد:« يوسف اعتصامي در زبان تركي اسلامبولي دبيري شيرين سخن و در فرانسه مترجمي توانا و در لسان و ادب عرب بالخصوص يكي از ائمه و اركان به شمار ميرود چنانكه در احاطه به اين لغت در ايران بي همال و در مصر و عراق و شام كم نظير بود.در خطوط اربعه نستعليق و نسخ و شكسته وسياق از

بسياري از استادان سلف گوي سبقت ربود. همچنين وي كتابهاي بينوايان و خدعه و عشق (شيلر) را ترجمه كرده است.» [ پيام نوين- سال دوم, شماره 6, اسفند 1338 .]

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پروين اعتصامي از زمان كودكي با شعر و ادب آشنا شد ، چرا كه خانه ي آنها محفل شاعران و فرزانگان آن روزگار بود و پروين با ادبيات و شعر بزرگ شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : پروين اعتصامي در كودكي به همراه خانواده به تهران آمدو مقدمات عربي و برخي متون فارسي را در خانه نزد پدر فرا گرفت. بعد از آموختن ادب فارسي و عربي به مدرسه دخترانه ( ايران نبل ) كه از سوي آمرييكاييان اداره مي شد رفت و در سال 1303 شمسي دوره تحصيلي آن مدرسه را به پايان رساند.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : پروين اعتصامي سرودن شعر را از كودكي آغاز كرد. وبا تكامل فكري اشعارش آب و رنگي يافت و آنها را در حضور ادبا و شعرايي كه در مجلس پدرش حاضر مي شدند مي خواندچنانكه مورد تعجب و درعين حال تحسين حاضرين واقع مي شد.

همسر و فرزندان : پروين اعتصامي در 19 تير ماه 1313 با پسرعموي خود به نام فضل الله كه رئيس شهرباني بود در كرمانشاه ازدواج كرد.

وقايع ميانسالي : پروين اعتصامي چهار ماه پس از عقد با همسر خود به كرمانشاه رفت ، اما از همان آغاز پيدا بود كه ديگر با دل و جان به شعر و شاعري نمي پردازد چرا كه روح خشن و نظامي شوهرش با روح لطيف پروين هم خواني نداشت ، پروين نمي توانست برخوردهاي

او را تحمل كند پس با برادرش راهي تهران شد و سرانجام در 11 مرداد 1314 با چشم پوشي از مهريه از وي جدا شد. اين تجربه ي تلخ از زندگاني مشترك ، پروين را در دنيايي از غم و اندوه و انزوا فرو برد و باز هم متوسل به روحيه ي آرام خود شد و از كم وكيف آن با هيچ كس صحبت نكرد فقط چند بيت سرود : اي گل تو زجمعيت گلزار چه ديدي جز سرزنش و بد سري خار چه ديدي اي لعل دل افروز تا با اين همه پرتو جز مشتري سفله به بازار چه ديدي رفتي به چمن ، ليكن قفس شد نصيبت غير از قفس اي مرغ گرفتار چه ديدي زندگي نامه شاعران ايران ، تاليف : ليلا صوفي ، ص 224 ]

زمان و علت فوت : پروين اعتصامي در سوم فروردين 1320 بي هيچ سابقه اي بيمار شد و حصبه گرفت. در لحظات آخر عمر از دايي خود كه هر روز بر سر بالين او مي آمد خواست تا براي مادر تسكيني باشد و بعد بيهوش شد و در نيمه شب جمعه 15 فروردين 1320 در آغوش مادر جان داد. جنازه پرورين در صحن حضرت معصومه در قم در كنار آرامگاه پدرش به خاك سپرده شد.

فعاليتهاي آموزشي : پروين اعتصامي در همان مدرسه اي كه دوره ي تحصيلي خود را در آن سپري كرد ( ايران نوبل ) ، بعد از اتمام تحصيل به تعليم پرداخت.

آرا و گرايشهاي خاص : استاد بهار در مورد اشعار پروين اعتصامي چنين مي گويد : «پروين در قصايد خود پس از

بيانات حكيمانه و عارفانه روح انسان را به سوي سعي و عمل اميد ، حيات , اغتنام وقت ، كسب كمال ، همت ، اقدام نيكبختي و فصيلت سوق مي دهد .»او همچنين مي گويد :« ... خانم پروين در سروده هايش مهر مادري و لطافت روح خويش را از زبان پرندگان ، از زبان مادران فقير ، و از زبان بيچارگان بيان مي كند.» [ چيستا - سال شانزدهم ، شماره ي 151 ، مهر 1377 ] پروين درزيستن و سرودنش به تك تك عناصر هستي ، دگرگونه مي نگرد . در وراي پرده هاي پوشاننده ظاهري ، درون و باطن مخلوقات را مي نگر د، خود را در هم جوهري روحي با عناصر جهان مي بيند وبراي هر يك از اعضا ء وجوارح به ظاهر بي جان آن ، جاني تازه و حالتي ذي شعور متصور مي شود . ازنظر گاه او ، جهان و عناصر آن از روح فعال زندگي و خصايص شعور مند برخوردار هستند . دراين نگرش كه از نوعي بينش اساطيري و برداشت ازلي انسان باستان از جهان نشات مي گيرد ، هر جزيي ازعالم داراي حياتي پويا ، مستقل ، زنده و زايا است . در شعر او بد نشانه ها و ويژگي ها ي بينش اساطيري مي توان اشاره كرد . در جهان شعر پروين همه مخلوقات جهان داراي جان هستند و تك تك عناصر طبيعت را رواني جادويي است . وي در اين جهان با عناصر و حوادث طبيعي همانندموجود است از نعمت تفكر و تكلم برخوردار مي شوند . در اين نوع نگرش و گويش ،

شاعر قصه پرداز ، آرمان هاو آوازه هاي خويش را از زبان عناصر جهان و حتي اشيا ء بي جان و جامدي چون سنگ و چوب مي گويد . [ احمدي ملكي رحمان . بينش اساطيري درشعر پروين اعتصامي، فصلنامه هنر . دوره جديد ،زمستان 1377 ،پياپي 38، ص234 ]

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ديوان اشعار

ويژگي اثر : ديوان وي مجموعا 6500 بيت را شامل مي شود . حاوي سه قسمت مي باشد ؤ قصايد , مثنويات , تمثيلات.درباره سبك اشعار, نظر بهار اين است ؛؛ اين ديوان تركيبي است از دو سبك و شيوه لفظي و معنوي - آميخته با سبكي مستقل و آن دو يكي شيوه شعراء خراسان است خاصه استاد ناصر خسرو و ديگر شيوه شعرا ء عراق و فارس بويژه مصلح الدين سعدي ؛؛ ميتوان گفت در قصائد ,طرز گفتارش طوري است و در قطعات طور ديگر. بيشتر قطعات بطرز سئوال و جواب يا ؛؛ مناظره؛؛ بسته شده . در سرودن قطعات , شاعر استقلال طبع نشان داده و ضمن سرودن قطعات كه ؛؛ قديمي ترين اسلوب حسن اداء مقصود ؛؛ است اين شيوه پسنديده را احيا كرده است. در قطعات پروين و در كليه اشعارش چيزي كه آنها را مشخص مي كند هما هنگي فكر و احساس است.در ببعضي از قطعات و بخصوص در قصايد او انديشه هايي از تصوف و عرفان ديده ميشود. او در اشعارش در قالب يك منتقد اجتما عي مي رود وتباهي ها را نابود مي كند. [ پيام نوين- سال دوم , شماره 6, اسفند 1338]

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1پيام نوين-سال دوم,شماره 6, اسفند 1338 .2چيستا - سال شانزدهم ، شماره ي 151 ، مهر 13773صوفي, ليلا- زند گينامه شاعران ايران-انتشارات جاجرمي,1378 .

اعتضاد الاطباء، عبدالباقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1277 ش)، پزشك. او پدر دكتر خليل خان ثقفى اعلم الدوله شاگرد حاج ميرزا سيد اسدالله طبيب و شاگرد حاج ميرزا بابا معروف به حكيم باشى عباس ميرزا، نايب السلطنه و محمدشاه، از اطباء و اساتيد عصر قاجار بود. وى علاوه بر طب، در علوم ادبى و حكمت نيز مهارت داشت و چندين كتاب طبى و ادبى به چاپ رسانده و بر اغلب آنها مقدمه و حواشى و تعليقات نوشته است، از آن جمله: مقدمه و حواشى و تعليقات بر كتاب «كليات قانون ابوعلى سينا»، «گنجينه ى معتمدى»، يعنى رسائل و اشعار ميرزا عبدالوهاب معتمدالدوله نشاط اصفهانى، «ديوان يغما» كه در سال 1273 ق در تهران به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (236 -235 /2)، مولفين كتب چاپى (706 -705 /3)، يادگار (س 3، ش 5، ص 45).

اعتضاد مظفر، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آناتومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اعتضادالسلطنه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على قلى ميرزا (و. 1234- ف. 1298 ه.ق.). پسر فتحعلى شاه. وى پس از فوت محمد شاه قاجار (1250) در تهران تا ورود ناصرالدين شاه پيشكار مهدعليا مادر او بود. در 1272 لقب اعتضادالسلطنه گرفت. در 1274 رياست دارالفنون را داشت. در 1275 اولين خط تلگراف بين تهران و سلطانيه را به اتمام رسانيد و وزير علوم شد و بعدها رياست مدرسه دارالفنون و اداره تلگرافخانه ها و معادن و روزنامه دولتى و علمى و مديريت چاپخانه را به عهده گرفت، و حكومت ملاير و تويسركان هم ضميمه مشاغل او گرديد. قبرش در جنب مزار حضرت عبدالعظيم است. از تأليفات اوست: تاريخ وقايع و سوانح افغانستان (تهران 1273)، فلك السعاده، در رد اقوال اختر شناسان و كهنه (تهران 1278)، ترجمه كتاب الآثار الباقيه و اكسير التواريخ، كتابى در تاريخ متنبئين (همه خطى).

(1298 -1234 ق)، اديب، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به فخرى. وى سمت پيشكار مهدعليا را داشت و در دوره ى صدارت اميركبير سمت خود را حفظ كرد و با مهدعليا و ميرزا آقاخان نورى عليه اميركبير همكارى مى كرد. در اين مدت فنون شعر و ادب و حكمت و رياضى را فراگرفت و به مطالعه ى كتاب و معاشرت با اهل فضل و ادب مشغول بود. كتابخانه ى مهم و معتبرى فراهم آورد كه بعدها تمام آن را براى مدرسه ى سپهسالار جديد خريدارى و وقف آن مدرسه كردند. در سال 1272 ق به اعتضادالسلطنه ملقب شد. سمتهايى چون رياست مدرسه ى دارالفنون و وزارت علوم و صنايع

و تجارت و اداره ى تلگرافخانه و معادن و روزنامه هاى دولتى و علمى و چاپخانه هاى تهران، ولايات و حكومت ملاير و تويسركان همه بر عهده ى او بود. در سال 1283 ق روزنامه «ملت سنيه ايران» را انتشار داد و پس از انتشار دو شماره، نام آن به روزنامه ى «ملتى» تبديل شد. در زمان وزارت علوم چندين نشريه تحت نظر وى داير گرديد: روزنامه ى «ملت عليه ايران» در دو شماره، روزنامه ى «ملت سنيه ايران» سابق الذكر در دو شماره، «روزنامه ى ملتى» 34 شماره، روزنامه ى «علميه ى دولت عليه ايران» 53 شماره به سه زبان فارسى، عربى و فرانسه. در شب عاشورا در شصت و چهار سالگى درگذشت و در يكى از حجرات جنب مزار حضرت عبدالعظيم دفن شد. آثار وى علاوه بر انتشار روزنامه ها: «تاريخ وقايع و سوانح افغانستان»؛ «فلك السعاده» در ابطال ستاره شناسى؛ «اكسير التواريخ»؛ «تاريخ متنبئين»، كه قسمتى از آن به نام «فتنه ى باب» در تهران چاپ شده است.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (196/ 1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (635 -633/ 2)، تاريخ جرايد (240 -237 ،48 -45/ 4 ،307 -305/ 2)، تاريخ در ايران (81)، حديقه الشعراء (1296 -1291/ 2)، دايره المعارف فارسى (167)، سرآمدان فرهنگ (167 -166/ 1)، شرح حال رجال (447 -442/ 2)، فرهنگ سخنوران (692)، المآثر و الآثار (194 -193)، مؤلفين كتب چاپى (571 -569/ 4).

اعتماد السلطنه صنيع الملك، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1313 -1259 ق)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. ملقب به صنيع الدوله و موتمن السلطنه. از شاگردان دوره ى اول رشته ى نظام مدرسه ى دارالفنون بود و در سن شانزده سالگى به منصب سرهنگى ارتقاء يافت و به رياست قشون و نيابت حكومتهاى خوزستان و لرستان منصوب و

پس از آن معاون وزارت عدليه شد. اعتمادالسلطنه ضمن اين كه نايب دوم سفارت ايران در پاريس بود، به تكميل تحصيلات خود پرداخت و بعد از بازگشت به ايران، علاوه بر مترجمى مخصوص شاه، موضوعاتى را از كتب فرانسه، براى «روزنامه ى دولتى» ترجمه مى كرد. وى در 1288 ق رياست دارالطباعه ى دولتى را بر عهده داشت و وزير انطباعات شد و زير نظر او روزنامه ى «ايران سلطانى» و «مريخ» و روزنامه ى «نظامى» و ماهنامه ى «علمى» و روزنامه مصور «شرف» منتشر مى شد. وى با سيد جمال الدين اسدآبادى مكاتبه و مراوده داشت. در تهران سكته كرد و در نجف اشرف دفن شد. آثار وى: «وقايع يوميه» شانزده سال اواخر عمر او كه تمام مجلدات خطى آن در هشت جلد در كتابخانه آستان قدس رضوى موجود است؛ «منتظم ناصرى»، در سه جلد، به صورت تاريخ عمومى از صدر اسلام تا زمان مولف؛ «مطلع الشمس»، در جغرافيا و تاريخ خراسان؛ «مرآت البلدان» در جغرافياى ايران كه ناتمام مانده؛ «المآثر و الآثار»؛ «دررالتيجان فى تاريخ بن الاشكان»؛ «التدوين فى جبال شروين»؛ «خيرات حسان»، تاريخ مشاهير زنان؛ «خلسه» يا «خوابنامه»؛ «تاريخ فرانسه». از معروف ترين ترجمه هاى اوست: «خاطرات مادموازل دومونت پانسيه»؛ «شرح احوال كريستف كلمب»؛ «سرگذشت خانم انگليسى»؛ «طبيب اجبارى».[1]

(ع. مورد اعتماد پادشاهى) محمدحسن خان مقلب به صنيع الدوله كه بعدها معروف و ملقب به اعتمادالسلطنه گرديد (ف. 1313 ه.ق.). از مقربان دربار ناصرالدين شاه و وزير انطباعات، وى داراى تأليفات متعددى است از جمله مرآة البلدان (ه. م.)، مطلع الشمس (ه. م.) خيرات الحسان (ه. م.) والمآثر و الآثار، و منظم ناصرى در تاريخ و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا

تا نيما (271 -264 /1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (616 -611 /1)، تاريخ جرايد (204 -203 /4 ،61 -59 /3 ،312 -305 /1)، تاريخ در ايران (83 -82)، دايره المعارف فارسى (168/1)، الذريعه (120/25 ،122/8 ،267/7 ،272/3)، ريحانه (151/1)، سرآمدان فرهنگ (167/1)، شرح حال رجال (348 -330 /3)، لغت نامه (ذيل/ اعتمادالسلطنه)، معجم المولفين (200/9)، يادداشتهاى قزوينى (152 -151 /8)، يادگار (س 3، ش 3، ص 36)، يغما (س 17، ش 8، ص 390 -383).

اعتمادي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس اعتمادى بن حجةالاسلام عالم فاضل آقا سيد محمود بن حجةالاسلام آقا سيد رضى بن العالم الجليل آقا سيد مهدى كاشانى از علماء و فضلاء معاصر كاشانست پدرانش همگى از سلسله سادات و علماء كاشان بوده اند- وى در 29 ماه ذى الحجه 1348 قمرى در كاشان متولد شده و در مهد علم و فضيلت پرورش يافته و بعد از خواندن دروس جديد به ارشاد والدش به تحصيل علوم عربى پرداخته و مدت دو سال ابتداءاً در حوزه مرحوم آيت اللَّه يثربى و آيت اللَّه حاج شيخ محمود نجفى اشتغال داشته.

و در سال 1326 شمسى به قم مهاجرت نموده و تا سال 1334 شمسى اقامت و از محضر مرحوم آيت اللَّه مجاهدى و آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى مدظله و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه محقق داماد استفاده نموده و نيز از ابحاث مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى اراكى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى عراقى بهره مند شده و مدت چهار سال از دروس خارج آيات عظام مذكور كامياب گرديده آنگاه به مشهد مقدس رضوى مشرف و دروس حكمت و فلسفه را در آنجا از مرحوم كلباسى و استاد فيض استفاده كرده سپس مشرف به

نجف و در مدرسه آيت اللَّه بروجردى اقامت و از اول ورود به حوزه درس آيت اللَّه العظمى خوئى مدظلله حاضر و نزديك دو دوره از اصول آن بزرگوار و نيز در بحث فقه آن استاد بزرگ تا پايان توقف در نجف شركت نموده و هم از محضر مرحوم آيت اللَّه سبحانى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى مدرس يزدى و آيت اللَّه حاج شيخ حسين حلى و بالاخص بحث خصوصى مرحوم آيت اللَّه حاج سيد جواد طباطبائى تبريزى (قالب مثالى آيت اللَّه بروجردى در شباهت) استفاده نموده تا در ماه شعبان 1381 قمرى از نجف مراجعت و به امر والده اش به كاشان رحل اقامت افكنده و تاكنون به وظائف دينى و روحى از اقامه جماعت در مسجد اعظم (كرسى) و ارشاد انام و تبليغ احكام و خدمات ديگر اشتغال دارند

از آثار ايشانست در اين شهرستان ساختمان (دارالعلم اسلامى) كه مركز مطالعه عمومى و داراى كتابخانه معظم و مدرسه علميه است و نگارنده از نزديك آن را ديده و شاهد خدمات معظم له گشته ام

ديگر از آثار خالده معظم له- از اين قرار است 1- مسجد اعظم كرسى با سقف آئينه كه در ايران كم نظير است 2- مسجد النبى (ص) كه از مساجد آبرومند كاشانست 3- مسجد خاتم الانبياء كه بهترين مسجد مدرن شهر است 4- مسجد جامع حضرت اميرالمؤمنين (ع) كه بسيار مجلل است 5- مسجد مهديه كه در خارج شهر بنا نموده اند 6- مسجد الحسين (ع) در همان محل 7- مدرسه علميه و كتابخانه عمومى كه در مركز شهر بنام (دارالعلم) اسلامى كاشان كه اشاره نمودم- و اما آثار قلمى 1- ديوان

اشعار در دو جلد 2- كتاب كشكول اعتمادى به نام (ويترين) 3- حقيقت مرام در اجتماع يا يك ايده لوژى صحيح- معظم له داراى اجازه عديده از مراجع نجف و قم مى باشند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اعتمادي، محمد هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد هادي اعتمادي بلياني

محل تولد : كازرون

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1350 هجري شمسي وارد حوزه علميه قم شدم. تا كتاب شريف معالم را نزد اساتيد در مدرسه مباركه امام مهدي (عج) زير نظر حضرت آيت الله گلپايگاني (ره) تلمذ نمودم. آنگاه در حوزه، اكثر ابواب لمعتين را نزد مرحوم آيت الله وجداني فخر و حضرات آيات محقق داماد، شيخ علي پناه اشتهاردي، و... فرا گرفتم.

رسائل را در محضر آية الله حاج شيخ مصطفي اعتمادي و مكاسب محرمه را در محضر آيت الله دوزدوزاني، بيع را در نزد آيت الله بني فضل، خيارات و جلدين كفابه را در محضر استاد عالي قدر آيت الله ستوده فرا گرفتم. پس از اتمام سطح، اصول (درس خارج) را به مدت 6سال در درس آيت الله العظمي مكارم شيرازي شركت داشتم. چند سالي هم در درس خارج يكي از اساتيد و همچنين در محضر حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي استفاده بردم. بدايه را از محضر آيت الله مدرسي يزدي كه بعداً عضو شوراي نگهبان شدند استفاده و از نوارهاي استاد فياضي هم بهره مند شدم. اين بود اجمالي از مراحل تحصيلي در حوزه مقدسه علميه قم.

اعتمادي، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: استاد، رشته: مغز و اعصاب، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى مشهد، دكتراى تخصصى مغز و اعصاب از دانشگاه پيرومارى كورى پاريس، 3 ديپلم در رشته هاى الكتروآنسفالوگرافى، آناتومى، فيزيولوژى از دانشگاه پاريس.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه

استادى دانشگاه پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى عروقى، بررسى گاماگلبولين و سيستم HLA در 110 بيمار مبتلا به MS، بررسى HTLV1، استاد راهنماى 15 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى گوناگون مغز و اعصاب، بيماريهاى عروقى مغزى C.V.A صرع، بيماريهاى عضلانى، بيماريهاى اعصاب محيطى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 20، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى عروقى مغزى، صرع، بيماريهاى اعصاب محيطى، عوارض داروهاى صد صرع.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اعتمادي، هرمزديار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ميكروب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اعرابي، بيژن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراجى مغز و اعصاب، دانشكده:پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى شيراز در سال 1352، دكتراى تخصصى در جراحى مغز از دانشگاه جانزهاپكينز آمريكا در سال 1358، بورد تخصصى جراحى مغز از آمريكا در سال 1360، بورد تخصصى جراحى مغز از كانادا در سال 1362، فوق تخصص جراحى قاعده جمجمعه از نبراسكا در سال 1369، فوق تخصص استرپوتاكسى از نبراسكا در سال 1369، فلوشيپ جراحى مغز- هيپوفيز از كانادا در سال 1359، جراحى مغز جنرال نروسرجرى كانادا در سال 1360، فلوشيپ استرپوتاكسى و جراحى قاعده جمجمعه از دانشگاه آمريكا در سال 1369.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح در زمينه صدمات نخاعى مجروحين جنگى، غده هاى قاعده جمجمعه، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مقدمه اى بر درمان مجروحين جنگى ايران و عراق

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 27

زمينه علمى مقالات:

فارنژيوم، كالسيفيكاسيون مغز، عفونت هاى مغزى حاصل از جنگ ايران و عراق، مرگ و مير مجروحان مغزى در جنگ ايران و عراق، آسيب ساقه مغز در مجروحين جنگى، ادم مغزى، تومورهاى قاعده جمجمعه، جراحات پوست سر در مجروحين جنگى، تالاسمى، متاستاز به ستون فقرات.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران

كشور (جلد دوم)

اعرافي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا اعرافي

محل تولد : ميبد- محله شهيديه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين عليرضا اعرافي در سال 1338 در شهر ميبد (محله شهيديه) واقع در استان يزد در ميان خانواده اي اهل علم و با تقوا به دنيا آمد. پدرش آيت الله محمد ابراهيم اعرافي از علماي مشهور آن ديار و از دوستان نزديك امام خميني (ره ) بود كه نقش بسزايي در بيداري مردم ميبد و يزد ايفا كرد. آن عالم وارسته سالها قبل از انقلاب اسلامي نماز جمعه بر پا مي كرد و خود، با سلاح در آن خطبه مي خواند. مادر استاد اعرافي نيز از زنان پاكدامن و مؤمن روزگار بود و از فرزندان آيت الله شيخ كاظم افضلي اردكاني (ره ) به شمار مي آمد.

استاد اعرافي تحصيلات كلاسيك خود را در ديار خود آغاز كرد. او پس از خواندن مقداري از دروس ادبيات، در سال 1349 به قم آمد و همان جا تحصيلات دوره ابتدايي خود را تكميل كرد و همزمان دروس حوزه خود را آغاز نمود، و به سرعت دروس دوره مقدمات و سطح را به پايان رسانيد؛ به گونه اي كه در سال 1356 به درس خارج بزرگان قم راه يافت . او در طي اين سالها از شركت در دروس فلسفي نيز باز نماند و آن دروس را نيز به حد كمال فرا گرفت و نيز در درس اخلاق استادان خود حضور جدّي داشت .

او در ضمن تحصيل دروس حوزوي زبانهاي عربي و انگليسي را فرا گرفت و از مطالعات در رشته هاي رياضي و فلسفه غرب نيز باز نماند و بسياري از كتب

را كه در آن روزگار در حوزه متداول نبود، فرا گرفت و در دوره تعليم و تربيت دفتر همكاري حوزه و دانشگاه (پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ) شركت كرد و در تعطيلات به مباحثه تفسير الميزان و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد پرداخت .

استاد اعرافي در سالهاي تحصيل خود به محضر عالمان بسيار شرفياب شد. او كه در تفسير شاگرد آيت الله مشكيني (ره) و در هيئت شاگرد استاد حسن زاده آملي بود، كتابهاي فلسفتنا و اقتصادنا نوشته شهيد صدر (ره ) را نزد آيت الله سيد كاظم حائري فرا گرفت . در درس خارج فقه و اصول شاگرد استاداني چون آيت الله العظمي حاج شيخ مرتضي حائري (ره )، آيت الله العظمي فاضل لنكراني (ره)، آيت الله العظمي وحيد خراساني ، آيت الله العظمي جواد تبريزي (ره) ، آيت الله العظمي مكارم شيرازي و آيت الله العظمي شبيري زنجاني بود. او دروس اسفار اربعه ، برهان شفا، فصوص الحكم و تمهيد القواعد را نزد آيت الله جوادي آملي و بخشي از اسفار را نزد آيت الله شهيد مطهري (ره ) آموخته و در زمينه فلسفه از آيت الله مصباح يزدي بهره هاي بسيار برد.

استاد اعرافي در سالهاي تحصيل خود با استادان و فضلاي بسيار رابطه دوستي داشت و دروس پيش آموخته را مباحثه مي كرد كه از جمله آنان حجة الاسلام والمسلمين محمدعلي مدرسي يزدي ، حجة الاسلام والمسلمين محمدكاظم بهرامي ، حجة الاسلام والمسلمين علي نقي فقيهي ، حجة الاسلام والمسلمين محمد بهشتي را مي توان نام برد.

حجة الاسلام والمسلمين اعرافي ، در سالهاي عمر خود فعاليتهاي بسياري را در زمينه علم و فرهنگ به انجام رسانده است . او بسياري از كتب دوره سطح را بارها تدريس كرده و سالها به

تدريس اسفار اربعه و خارج فقه قضا و تربيت (فقه التربية ) اشتغال داشته است . ويژگي تدريس او نوآوري و تطبيق مباحث موجود در كتب قدما با مباني امروزين علوم است .

او كتابهاي بسياري در زمينه علوم تربيتي به چاپ رسانده است كه از جمله آنان مي توان به كتاب «فلسفه تعليم و تربيت » اشاره كرد.

استاد اعرافي از ابتداي انقلاب اسلامي تاكنون در مسؤوليتهاي مهمي ايفاي نقش كرده است . استاد اعرافي سالها در دانشگاههاي سراسر كشور و مؤسسات وابسته به آموزش عالي تدريس داشته و از اين رهگذر شاگردان خوبي را تربيت كرده است . در سالهاي عمر خود تا به امروز در عرصه سياست فعاليتهاي بسياري را به منصه ظهور نهاده است . او كه فرزند پدري عالم و مجاهد بود همواره با نهضت امام (ره ) همراه بود فعاليتهاي سياسي نيز داشته و به تحقق آرمانهاي انقلاب كمك شاياني نموده است .

او در سال 1371 با حكم مقام معظم رهبري به امامت جمعه شهر ميبد برگزيده شد. استاد اعرافي در سالهاي دفاع مقدس ، بارها در جبهه ها حضور يافت و مشوق رزمندگان اسلام بود او هم اكنون از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و به تدريس اشتغال دارد.

اعرافي، محمدابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شيخ محمد ابراهيم اعرافي فرزند عباس يزدي شوركي يكي ديگر از عالمان ديني ديار دارالعباده يزد است كه در اواخر سده 13 و سده 14 مي زيسته. وي در سال 1290 شمسي در خانواده اي مذهبي متولد شد. جد وي حاج آقا محمد در واقعه مبارزه با خوانين شرور به شهادت رسيد.

ايشان بعد از مقدمات به حوزه هاي علميه يزد و مشهد مقدس و سپس به حوزه علميه قم

مراجعه و با استفاده از دروس اساتيدي چون آيات عظام مرعشي نجفي، حايري يزدي، امام خميني و سيد صدرالدين صدر به مقامي رسيد كه اجازات متعددي از آيات عظام دريافت داشت كه در همان ايام از سوي وزارت فرهنگ وقت مدرك ليسانس به وي اعطا شد. از آن پس به تدريس سطوح روي آورد كه هم اكنون شاگردان وي از فضلاي حوزه به شمار مي روند.

وي از پيشگامان مبارزه با رژيم فاسد بود. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي از طرف حضرت امام (ره) به امامت جمعه ميبد منصوب شد. آيت الله اعرافي فقيهي برجسته و پرهيزگار و گشاده دست بود، شب زنده داري و تواضع نيز از ديگر خصوصيات آن مرحوم بود. احداث چندين مسجد، مدرسه، درمانگاه، آب انبار و تأسيس حوزه علميه شهرستان ميبد از همت ايشان مي باشد. اين عالم متقي سرانجام صبح روز شنبه بيست و هشتم شهريور ماه سال 1371 چشم از جهان فرو بست. روحش شاد.

افتخارات:

كتاب چهل حديث و رساله هاي اخلاقي و تصويري از آثار اوست.

منابع زندگينامه :http://www.tebyan-yazd.ir

اعرج نيشابوري، نظام الدين حسن

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، عالم دينى، مفسر، عارف و اديب. معروف به نظام نيشابورى و نظام اعرج. او را از علماى عامه دانسته اند و بعضى به او نسبت تشيع داده اند. اصلش از قم و ساكن نيشابور و به آورده ى برخى از مآخذ اصلش از نيشابور و ساكن قم بود. وى از شاگردان قطب الدين محمد بن مسعود شيرازى به شمار مى آمد. در پاره اى از منابع وى جزو علماى سده ى نهم قمرى آورده شده چون تاريخ اتمام بعضى از مجلدات «تفسير» مشهور او را در حدود 850 ق ذكر كرده اند، در حالى

كه برخى از منابع 728 ق را تاريخ صحيح اتمام مى دانند. از آثارش: «غرائب القرآن و رغائب الفرقان»، در تفسير كه به «تفسير نيشابورى» معروف است و آن را به اشاره استادش، قطب الدين محمد بن مسعود شيرازى، تأليف كرد؛ «لب التأويل»، در تفسير قرآن؛ «اوقاف القرآن»، كه به امر قطب الدين شيرازى به اسم خواجه سعدالدين ساوجى وزير الجايتو (م 711 ق) نوشته است، «توضيح التذكرة»، شرح «تذكرة النصيرية» خواجه نصير طوسى، در هيئت كه در 711 ق تأليف نموده است؛ شرح «الشافية» ابن حاجب، در علم صرف كه به «شرح نظام» معروف است؛ شرح «مفتاح العلوم» سكاكى؛ «الربع المقنطر»؛ رساله اى در «علم الحساب».[1]

نظام الدين حسن بن محمد نيشابورى (ف. 900 ه.ق). از علماى قرن نهم است. آثارش: كتاب «شرح تذكره ى طوسى» در هيأت، كتاب «شرح مجسطى»، كتاب «شرح نظام» در صرف، كتاب «تفسير» معروف به تفسير نيشابورى و شرحى بر كتب زيج.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (234 ،233/ 2)، اعيان الشيعه (249 -248/ 5)، الذريعه (284/ 18 ،32 -31/ 16 ،142/ 13 ،72/ 10 ،492 ،206/ 4 ،121/ 3 ،480/ 2)، روضات الجنات (101 -96/ 3)، ريحانه (199 -197/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 47 -46/ 8)، كشف الظنون (1763 ،1595 ،1195 ،1062 ،1021 ،392 -391)، الكنى والالقاب (256/ 3)، معجم المؤلفين (291 ،282 -281/ 3)، هديةالاحباب (257)، هديةالعارفين (283/ 1).

اعرجي كاظميني، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن بن حسن الحسينى الاعرجى الكاظمى مكنى بابى الفضائل عالمى محقق و مدقق و فقيهى نبيه صاحب كتاب وسائل در فقه و محصول در اصول و وافى در شرح وافيه ملا عبداللَّه تونى و سلالة الاجتهاد و شرح مقدمات حدائق و منظومه در جميع اشعار و نظاير و

اشعار جيده و مراثى فاخره براى اهل بيت عليهم السلام و غيره مى باشد.

آن بزرگوار در زهد و ورع نادره عصر و وحيد زمان خود بوده و از زهد آنجناب نقل شده كه چيزى نداشت كه چراغش را بر روى آن بگذارد لاجرم آجرى يا كلوخى در نزد خود مى گذاشت و چراغ خود را روى آن مى نهاد و در سنه 1240 رحلت فرمود و قبر شريفش در كاظمين در كوچه قريب به صحن مطهر در طرف شمال آن مزار و مشهور است.

مرحوم محدث نورى در خاتمه مستدرك از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ زين العابدين سلماسى حكايت كرده كه در عالم خواب ديدم منزل بسيار رفيع و عالى و جليلى كه درب بسيار بزرگ و وسيعى داشت و بر ديوارهاى آن ميخهاى طلا كه هر بيننده را مسرور مى نمود نصب بود پرسيدم اين خانه از كيست گفتند از سيد محسن كاظمى. تعجب كردم و گفتم آقا سيد محسن خانه اش در كاظمين بسيار كوچك و ناچيز و درب كوچك و فضاء كوچكى داشت. پس اين منزل شاهانه را از كجا آورده گفتند از همين منزل كوچك چون در دنيا قناعت كرد به آن منزل حقير خداوند منان اين خانه وسيع و عالى را به او مرحمت كرد.

احفاد و اولاد آن بزرگوار از علماء و دانشمندان و اخيار بوده و مى باشند و در عصر ما جناب آيت اللَّه حاج سيد طاهر كاظمينى در بروجرد و فرزند برومندش جناب حجةالاسلام والمسلمين حج سيد محمدعلى كاظمينى در تهران از احفاد ايشانند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اعلايي بنابي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اعلايي بنابي

محل تولد : بناب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/10/1

زندگينامه

علمي

از همان دوران تحصيل ابتدايي نزد مرحوم والد كه خود اهل علم بودند كتابهاي ابتدايي طلبگي را از جمله نصاب الصبيان، جامع المقدمات و ... را خواندم. البته معمولاً فقط تابستان ها مشغول اين درسها بودم.

در سال 1375 پدرم از دنيا رفتند و بنده در همان سال رسماً طلبه حوزه حضرت ولي عصر (عج) بناب شدم و طي سه سال دوره مقدمات تا پايه هفتم را گذراندم و در ضمن تحصيل برخي دروس پايه هاي پايين را نيز تدريس مي كردم، همچون صرف ساده، عوامل، صمديه، منطق مظفر، مغني، اصول فقه مظفر و... . از اساتيدي كه در آن مدرسه از وجود آنها بسيار بهره بردم مي توان جناب حجت الاسلام و المسلمين حاج آقاي شيخ عبدالمجيد باقري بنابي، جناب حاج علي آتش زر، جناب آقاي سيدي جناب آقاي اسدپور و ... را نام برد.

در سال 1378 به قم مقدسه آمدم و در جوار كريمه اهل بيت (س)، در فيضيه مباركه حجره گرفتم. با چهار پنج نفر از طلبه هاي با استعداد گروهي تشكيل داديم و از محضر حضرت حجت الاسلام والمسلمين حاج آقاي رحيقي و حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج آقاي زماني قمشه اي مدت شش هفت سال برخي كتاب هاي فلسفي همچون نهاية الحكمه، شرح منظومه، قسمتي از اسفار، تمهيد القواعد ابن تركه، شرح فصوص قيصري و بخشي از مصباح الانس ابن فناري را در همان حجره گذرانديم. در ضمن تحصيل علوم عقلي، از محضر حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج آقاي مقيمي نيز در مباني رجال و سند شناسي و از محضر آيات عظام مرحوم آقا شيخ جواد تبريزي (ره)

و حاج آقاي وحيد خراساني (دام ظله) در خارج فقه و اصول بهره ها برديم.

بنده در ضمن تحصيل به تدريس كتابهاي بداية الحكمه، نهاية الحكمه و قسمت هايي از كتاب رسائل، مكاسب، كفايه و اسفار نيز مشغول بودم.

هم اكنون نيز از درس حضرت آيت الله حاج آقاي بهبهاني در خارج اصول بهره مي برم و به تدريس نهاية الحكمه، مكاسب محرمه و رجال و سند شناسي مشغولم.

اعلمي هرندي، بهادر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى ارتوپدى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه اصفهان در سال 1343 و دكتراى تخصصى جراحى ارتوپدى از آمريكا در سال 1351.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ارتوپدى، تدريس ارتوپدى در دانشگاه تهران، دريافت نشان بهترين انترن سال و استاد راهنما در 25 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اصول ارتوپدى و شكسته بندى، معاينه فيزيكى اندامها و ستون فقرات، طب اطفال و كمردرد.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 20، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

پزشكى، ارتوپدى و شكسته بندى به زبان فارسى و انگليسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اعلمي هرندي، زهرا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: چشم پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1358.

مرتبه علمى:

استاديار در سال 1362، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تخصص در بيماريهاى پرده شبكيه، جراحى هاى پرده شبكيه، آنژيوگرافى پرده شبكيه، ليزر درمانى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 9 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جزوات درسى براى رشته تخصصى چشم پزشكى در زمينه آناتومى رتين، جداشدگى پرده شبكيه، اولتراسونوگرافى در چشم.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 19، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى پرده شبكيه.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي

استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اعلمي، سليمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حضرت مستطاب شيخنا الجليل الكبير المتتبع حجه الاسلام والمسلمين الحاج شيخ محمدحسين بن الشيخ سليمان الاعلمى المهرجانى اصلا والنجفى تحصيلا و الحايرى مسكنا والقمى خاتمه در سال 1320 در مهرجان از مضافات جندق و بيابانك متولد شده و پس از برهه اى از زمان مشرف به خراسان شده و مدتى در آنجا اقامت نموده و به تحصيل پرداخته آنگاه در سال 1340 ق مهاجرت به نجف اشرف و اعتاب عاليات نموده و با جدى تمام سطوح را در مدت ده سال نزد اساتيد نجف خوانده و مسافرتى هم به زيارت مشهد نموده و بعد به اتفاق مادر و دو برادر مراجعت به نجف كرد و از محضر مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله اصفهانى و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله كمپانى اصفهانى و حاج شيخ على زاهد قمى استفاده نموده و مسافرتى به مكه كرده و با عده اى از علماء اهل سنت ملاقات و مباحثاتى در امور دينيه نموده و بعد از مراجعت در سال 1368 ق مهاجرت به كربلا نموده و به درس مرحوم آيت الله ميرزا مهدى شيرازى و آيت الله ميلانى حاضر شده و مشغول به تاليف كتاب مقتبس الاثر و مجدد مادثر فى تاريخ البشر در علوم مختلفه در علم رجال از صحابه و تابعين و رواة و علماء و غيرهم نموده و در سال 1374 مشرف به ارض اقدس شده و بعد مراجعت به تهران و پس از چندى توقف در آنجا منتقل به قم در عصر زعامت آيت الله العظمى بروجردى منتقل به قم و در مدرسه فيضيه اقامت و از محضر معظم له استفاده و در خلال مشغول

به طبع كتاب نفيس خود گرديده و تاكنون كه ربيع الثانى 1393 قمريست بيست و هشت مجلد آن از طبع خارج شده است.

مرحوم علامه آيت الله حاج شيخ محمدحسين آل كاشف الغطاء درباره كتاب معظم له گويد بسم الله الرحمن الرحيم و له الحمد نظرت فى اجزاء هذه الموسوعه القيمه نظره عابره و هى وانكان عجلى لكن قد ظهرلى ان جناب المولف العالم العلامه الجليل المويد من الاله الاجل الشيخ محمدحسين بن الشيخ سليمان الاعلمى ادام الله تاييده قد بذل جهده و استفرغ وسعه و احسن فى ما جمع و اصاب فيما وضع و رفع فشكر الله مساعيه و زاد معارفه و معاليه و رفقه لاتمامه فانه اذاتم يكون من جلائل المولفات النافعه والله ينفعه و ينفع به صدر من كربلاء المشرفه 16 شعبان 1369 قمرى

و مرحوم آيت الله الحاج السيد يونس اردبيلى رحمه الله درباره كتاب ارزنده وى گويد بعد البسمله هذا هو الكلام الفحل و القول الجزل وفقه الله راقمه الاحقر يونس الموسوى الاردبيلى كتبه فى جمادى الاولى 1374 قال الشاعر:

هذا كتاب نافع للبشر

سطوره منظومه كالدرر

مبرهن احوال ما قد غبر

جاء اسمه مقتبس للاثر

اكثر اعلام عصر تقاريظى بر اين اثر ارزنده و نفيس نوشته اند كه در جلد اول و دوم و سوم آن مندرج مى باشد فرزندان فاضل و عالمى به نام شيخ محمدحسن و شيخ محمدحسين و شيخ محمدمحسن دارد كه در سلك روحانيت به خدمات دينى اشتغال دارند داماد معظم ايشان خطيب توانا آقا سيد حسين شهرستانى است ادام الله توفيقاتهم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

اعمش، ابومحمد سليمان

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(148 -61 ق)، قارى، حافظ و محدث شيعى. اصل او از نواحى رى بود و در قريه ى امه طبرستان، در روز عاشورا، به دنيا

آمد. در كودكى او را به كوفه آوردند. شيخ طوسى او را از اصحاب امام صادق (ع) شمرده و ابن شهرآشوب او را از خواص اصحاب امام خوانده است. علماى عامه نيز او را از شاگردان امام صادق (ع) دانسته و برترى او را بر ديگران در قرائت قرآن و علم به فرائض و حفظ حديث پذيرفته و تجليل و تعظيم كرده اند. ابن ابى ليلى، قاضى كوفه، اعمش را سرور و بزرگ كوفه معرفى مى كرد و يحيى بن قطان گيود كه از علامه اسلام بود و عجلى گويد كه او در عصر خود محدث كوفه بود و چهار هزار حديث از او نقل شده، ليكن كتابى از وى در دست نيست. ذهبى از او به عنوان شيخ قاريان و شيخ محدثان نام مى برد و او را يكى از ائمه ثقات مى داند. حمزه و زائده بر وى قرائت كرده اند و كسائى بر زائده به قرائت اعمش قرائت كرده است. حكم بن عتبه و ابواسحاق سبيعى و ابان بن تغلب و ابوحنيفه و اوزاعى و جرير بن عبدالحميد و حفص بن غياث و سفيان بن عيينه و سفيان ثورى و يحيى بن سعيد قطان و شعبه و ابونعيم و خلق بسيارى از اعمش حديث شنيدند. بخارى و مسلم و ترمذى و ابوداوود و نسائى و ابن ماجه در «صحاح» ششگانه خود از او حديث نقل كرده و ابن معين و نسائى و عجلى او را توثيق نموده اند. ميرداماد در «رواشح السماويه» به شرح حال او پرداخته و شيخ بهائى در «توضيح المقاصد» گويد كه او شيعه امامى و از زهاد و فقهاى عصر خود بود و از تواريخ

چنين برمى آيد كه او شيعه امامى است. به گفته عيسى بن يونس او با اين كه بسيار فقير بود اما اغنيا و سلاطين در چشمش بسيار حقير بوند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اصحاب امام صادق (ع) (247 -231)، اعيان الشيعه (318 -315 /7)، تذكره الحفاظ (ج 1، ط 154/4)، تقريب التهذيب (331/1)، تنقيح المقال (66 -65 /2)، تهذيب التهذيب (204 -201 /4)، رجال الطوسى (206)، سير النبلاء (248 -226 /6)، الكنى والالقاب (47 -45 /2)، لسان الميزان (378/8)، المعارف (268)، الملل و النحل (150)، ميزان الاعتدال (224/2)، النجوم الزاهره (10 -9 /2)، الوافى بالوفيات (431 -429 /15)، وفيات الاعيان (403 -400 /2).

اعمي، مختار

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قارى اصفهانى، فاضل اديب شاعر، از دانايان به علوم قرآن و تجويد، و از دانشمندان قرن دهم در اصفهان است.

كتب چندى در تجويد تأليف نموده، از آن جمله است:

1- درج المضامين، منظومه اى در 72 بيت در تجويد، در سال 949 تأليف نموده، و آن را مولى على بن جعفر استرآبادى شرح نموده، و آن را: «در نثار» در شرح تجويد ملا مختار ناميده، و در 1280 از شرح فارغ شده، و اين شرح به طبع رسيده. در الذريعه سه شرح ديگر از اين تجويد نام مى برد

2- رساله اى فارسى در تجويد 3- مختار القراء، نسخه اى از آن نزد نگارنده موجوداست؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

اعواني، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا اعواني متولد 1321ه.ش در سمنان پس از پايان تحصيلات در مكتب خانه و مدرسه شيخ علاء الدوله سمناني در سمنان به اخذ ديپلم درسال 1340ه.ش نايل شد و سپس به بيروت رفت و از دانشگاه آمريكايي آنجا ليسانس گرفت( 1345)، سپس به ايران آمد و در سالهاي 1347و 1355 فوق ليسانس و دكتراي خود را در رشته فلسفه از دانشگاه تهران دريافت كرد. وي از سال 1348ه.ش عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي شد. وي در سال 1380درنخستين چهره هاي ماندگار برگزيده و معرفي گرديد. وي برگزيده همايش طرح سپاس در سال 86 در فرهنگسراي سينا مي باشد. از وي ترجمه ها و تصحيحاتي در زمينه فلسفه اسلامي و فلسفه غرب باقي است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

گرايش : فلسفه اسلامي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : غلامرضا اعواني درسال 1321ه.ش درسمنان به دنياآمد. در آن روزگار دانشگاه تهران به تازگي آغاز به كار كرده بود.

و نيز آموزش جديد در كشور چندان رواج قابل توجهي نداشت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامرضا اعواني در سال 1325در مكتب خانه ملا غلامرضا شيوايي از شاگردان حاج ملا هادي سبزواري آغاز به تحصيل كرد در سال 1327وارد مدرسه شيخ علاء الدوله سمناني( سمنان) شدو در سال 1340 ديپلم خودرا دريافت كرد. سپس با بهره گيري از بورس دانشگاه آمريكايي بيروت به آنجا رفت و پس از اخذ ليسانس فلسفه در 1345به ايران بازگشت. و وارد دانشگاه تهران شد. در سالهاي 1347و 1355 مدرك فوق ليسانس و دكتري فلسفه را احراز كرد. عنوان تز دكتري وي « عقل ونفس در فلسفه افلوطين و تاثير آن در حكمت اسلامي» بوده است.

خاطرات و وقايع تحصيل : از وقايع مهم روزگار تحصيل غلامرضا اعواني سفر به لبنان و آشنا شدن با استادان مهمي در فلسفه از جمله چارلز اسكات و ماجد فخري و پوچتي بوده است.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : غلامرضا اعواني درحين تحصيل در مقطع دكتراي در دانشگاه تهران، ( از سالهاي 1347)، به تدريس در دانشگاه ملي ايران( شهيد بهشتي) ( از سال 1348) مي پرداخت.

استادان و مربيان : برخي از استادان غلامرضا اعواني در دانشگاه آمريكايي بيروت عبارت بودند از چارلز اسكات، ماجد فخري، پوچتي، صادق العظم. در دانشگاه تهران نيز وي از استاداني چون دكتر سيد حسين نصر، دكتر سيد احمد فرديدو دكتر مهدوي دامغاني بهره برد.

آرا و گرايشهاي خاص : غلامرضا اعواني درزمينه فلسفه اسلامي بيشتر به تصحيح آثار فلسفي و كلامي كساني چون حاتم رازي و خواجه نصير الدين طوسي علاقمند است. وي در زمينه فلسفه غرب به فلسفه افلوطين و نيز

كانت علاقمند است و به مطابقت و مقايسه آنها با فلاسفه مسلمان مي پردازد.

جوائز و نشانها : غلامرضا اعواني برگزيده همايش طرح سپاس درسال 86 در فرهنگسراي سينا مي باشد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجكه تاريخ فلسفه

ويژگي اثر : كتاب تاريخ فلسفه اثر فردريك كاپلستون درباره شرح احوال فيلسوفان غرب و سير تكامل انديشه فلسفي آنها مي باشد كه توسط دكتر اعواني به فارسي ترجمه شده است.

2 ترجمه گزيده اي از اشعار عرفاني

ويژگي اثر : به زبان انگليسي

3 تصحيح النبوئه

ويژگي اثر : كتاب النبوئه اثر حاتم رازي اثري است درباره فلسفه و كلام اسلامي كه دكتر غلامرضا اعواني آن را تصحيح و منتشر كرده است.

4 تصحيح وجه دين ناصري

5 فرهنگ فلسفي

6 مجموعه مقالات حكمت ونصر معنوي

ويژگي اثر : دكتر غلامرضا اعواني مجموعه مقالاتي تحت عنوان حكمت و هنر معنوي را پيرامون معني هنر در جهان اسلامي و ديدگاههاي زببا شناسانه هنر اسلامي و فلسفه هنر مربوط به آن را منتشر كرده است.

منابع زندگينامه :

محمود اسعدي، چهره هاي ماندگار ، تهران : زمان و جهان فرهنگ ، 1382، صص29_ 26

افتخار الحكما، عيسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا موسى خان ناظم الاطباء، اديب كامل، و شاعر فاضل، و طبيب حاذق، از خاندان علم و حكمت، در 20 ماه صفر سال 1320 در طهران وفات يافته، در ايوان مقبره ى ناصرالدين شاه مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

پوشيد سيه

چه شارق اندر تاريخ

سوسن ز عزاى ميرزا عيسى خان

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

افتخار الحكماء، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1348/1345 ق)، عالم و پزشك. در طالقان متولد شد. بعد از فراگيرى علوم ادبى، رياضى و طب مدتى در تهران و بار فروش طبابت كرد. سپس همراه يكى از شاهزادگان به عنوان طبيب سفر به پطرزبورگ رفت. در سال 1285 ق حكمت اشراق را از حاج ملاهادى سبزوارى آموخت. بعد از فوت او، دو سال نيز در حوزه ى درس آخوند ملا محمدكاظم فرزند اسرار درس خواند. وى در سبزوار صبحها به كار طبابت و عصرها به تدريس حكمت اشراق، طب قديم، رياضى، بلاغت، اصول و موسيقى و ديگر علوم مى پرداخت. وى علاوه بر آشنايى با طب جديد، شعر هم مى سرود و زبان فرانسه نيز مى دانست. سرانجام در صدوچند سالگى در همان شهر درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (224 -223 /1).

افتخار الحكماء، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1318 ق)، پزشك، وى از پزشكان نامدار تبريز بود. آثار وى: «رساله اى در امراض حصبه و مطبقه و محرقه و علامات و منشاء بروز آنها»؛ «رساله اى در جدرى»؛ «رساله اى در حرقت بول»؛ «تقويم الشريعه»؛ «الاطباء الاسلاميون فى تراجمهم و وفياتهم و تاليفاتهم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (157 -156 /1)، معجم المولفين (379/13).

افتخاري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

افجه اي، جمال الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، فقيه. از دوره ى اوليه ى زندگانى وى اطلاعى در دست نيست. در زمان شيخ مرتضى انصارى به نجف رفت و در محضر وى شاگردى كرد. او همچنين در مجلس شيخ راضى نجفى و ميرزا حسين خليلى حاضر شد. در حدود 1290 ق به تهران بازگشت و به تدريس و ترويج مذهب پرداخت. وى از سران مشروطيت و از علماى طراز اول ايران آن زمان بود و شايسته مرجعيت امور شرعى، و گرچه در ابتدا از فرط پرهيزكارى حاضر به قبول اين مقام نبود اما، سرانجام بر اثر اصرار عامه قبول مرجعيت كرد. تا پايان عمر حوزه درسش برقرار بود. در تهران درگذشت، جنازه اش به نجف منتقل، و در آنجا دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ انقلاب مشروطيت (749 ،277 ،271).

افسر اصفهاني، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1305 ق)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به افسر. وى پزشكى نيز مى دانسته اما به اين حرفه اشتغال نداشته است. بنا به گفته ى جلال الدين همايى در مقدمه ى «ديوان» طرب: طرب در خط، ارشد شاگردان ميرزا عبدالرحيم افسر شاعر خوشنويس معروف است كه وفاتش على التحقيق بعد از سنه ى 1308 و به بعض احتمالات در سال 1315 قمرى است». كتابت خفى نزديك به غبار را بسيار شيرين و استوار مى نوشت. از استوارى خط ميرعماد و ملاحت كتابت ميرعلى هروى در خطوط او اثرى است. از آثار وى: قسمت اول روزنامه ى «فرهنگ» است كه در زمان حكومت ظل السلطان در اصفهان چاپ سنگى شده و قسمتهاى بعدى آن به خط پسر او ميرزا فتح الله جلالى است كه از شاگردان وى نيز بود؛ خط و شعر كتيبه ى كاشيكارى سر در

تكيه ى حاج محمد جعفرآباده اى، جنب مسجد ركن الملك تخت فولاد اصفهان؛ يك نسخه «جهانگشاى» جوينى، به قلم كتابت جلى عالى، با رقم: «كتبه العبد المذنب المستكين ابن مسكين الحقير الفقير الاثيم، عبدالرحيم المتخلص به افسر 1283»؛ يك نسخه «گلشن راز» شبسترى، به قلم كتابت خفى عالى، در سنه ى 1279. شش اثر ديگر وى در كتاب «احوال و آثار خوشنويسان» ذكر گرديده است.

احوال و آثار خوشنويسان (384 -381 /2)، اطلس خط (576)، تذكره القبور (180)، حديقه الشعراء (141 -140 /1)، گنجينه ى آثار تاريخى اصفهان (736).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

افسر اصفهاني، عبدالرزاق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، طبيب و شاعر. مدتى در كلكته ساكن بود، با همت و قناعت و از حق العلاج طبابت گذران زندگى مى كرد. از اغلب علوم با بهره بود، گاهى شعر هم مى سرود و در اين فن توانا بود. اما از جمع آورى و سپردن اشعار خود به ديگران مضايقه داشت از اوست:

لب و چشمم ز اشك گرم و آه سرد پندارى

فروزان آذرستى، آن فسرده آبدانستى

نه هيچ از دست رفتم، به مويى گشته پابستم

ز مو كمتر ميان او را، ز هيچش كم دهانستى

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (142 -141 /1)، فرهنگ سخنوران (72)، مصطبه ى خراب (17 -16).

افسر كرماني، مهدي قلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1300 -1259 ق)، اديب، خطاط و شاعر، متخلص به افسر. ملقب به افسر الشعراء. وى در كرمان به دنيا آمد و در اين شهر تحصيل كرد. در حكمت و منطق سرآمد سخنوران عصر خود گشت بطورى كه ناصرالدين شاه وى را به حضور پذيرفت و او را به افسرالشعرا ملقب ساخت. افسر در حسن خط ممتاز بود و نثر را به شيوه ى قايم مقام نيكو مى نوشت. ظاهرا نخستين انجمن ادبى را در كرمان وى بنياد نهاد. او داراى دو «ديوان» شعر از انواع قصايد، غزليات، مثنويات و رباعيات بوده كه به وسيله ى يكى از احفادش گردآورى و چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شاعران كرمان (73 -70)، الذريعه (84/9)، ستارگان كرمان (53 -49)، فرهنگ سخنوران (73).

افسر يزدي، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، پزشك و شاعر، متخلص به افسر. اصل وى از اصفهان و در يزد ساكن بود. ميرزا عبدالوهاب همانند پدر طبابت مى كرد و گاه شعر مى گفت. از اوست:

هر كس زبرم رفت كه آرد خبر از وى

باز آمد و از خويش چو من بى خبر افتاد

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (148/1)، فرهنگ سخنوران (73).

افشار ارموي، تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1284 -1234 ق)، حكيم و رياضيدان. اهل اروميه بود. در عتبات به تحصيل علوم منقول پرداخت. سپس به همراه پدر به وطن بازگشت ولى برخلاف اصرار پدر از قبول منصب امتناع كرد و عمر را در انزوا و عزلت به رياضت و عبادت سپرى كرد. او در علم اعداد و جفر مهارت كامل داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (9)، الماثر و الاثار (209).

افشار شيرازي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

درگذشت: 1363.

احمد افشار شيرازى در انجمن ادبى كه در دبيرستان فيروز بهرام تشكيل مى شد، حضور مى يافت. همچنين در جلسات انجمن ايران شناسى كه ابراهيم پوردود تأسيس كرده بود، نيز حاضر مى شد. وى كتاب شناس بود و چندين بار براى گذراندن زندگى مجبور شد كه بخش هايى از كتابخانه ى خود را به كتابخانه هاى مجلس شوراى ملى، مجلس سنا و دانشگاه تهران و كتابخانه ى دانشگاه شيراز بفروشد. از او دو اثر به يادگار مانده است: يكى از آنها گردآورى و چاپ نوشته هايش راجع به مانى و مانويت است كه به تشويق و راهنمايى سيد حسن تقى زاده از ميان متون فارسى و عربى جمع كرد. ديگرى تجديد طبع از پرويز تا چنگيز (تأليف سيد حسن تقى زاده، تهران، 1335) است، چاپ اين كتاب از سال 1338 تا سال 1349 به طول كشيد زيرا افشار شيرازى اصرار داشت كه كتاب معرب به چاپ برسد.

دروه ى خدمت دولتى افشار شيرازى به مدرس ادبيات و زبان فارسى و عربى در دبيرستان ها (شيراز و تهران) و سپس در دانشگاه هاى كشور «تهران و شيراز» گذشت. وى به زبان عربى تسلط داشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

افشار يزدي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر، محقق، اديب.

تولد: 1313 (1272 ق.)، يزد.

درگذشت: 28 آذر 1362، تهران.

دكتر محمود افشار يزدى، فرزند محمدصادق، در سن سيزده سالگى مادر خود را از دست داد و به اين سبب براى تصحيل به نزد عمويش در هند اعزام شد و اين شخص كه ساليان دراز رياست انجمن ايرانيان مقيم بمبئى با او بود در آن شهر به ترويج و گسترش زبان و ادبيات فارسى در هندوستان مشغول بود. محمود افشار يزدى در هند مقدمات علوم جديد و زبان انگليسى را فراگرفت. و

پس از سه سال به تهران آمد و در مدرسه علوم سياسى به تصحيل پرداخت. اما به قصد ادامه ى تحصيل در نوزده سالگى راهى اروپا شد و در سوييس از دانشكده ى علوم سياسى دانشگاه لوزان درجه دكتراى دريافت كرد. چون ايام اقامت وى در اروپا مقارن با ختم جنگ بين الملل اول بود و موضوع قرارداد 1919 مطرح بود در جرايد سوييس مقالاتى در دفاع از حقوق ايران نوشت، همچنين مقالاتى درباره ى زبان فارسى و ايران در جرايد سوييس از وى به يادگار مانده است. وى پس از به پايان رساندن دوره دكتراى در سال 1340 ق. به ايران بازگشت. چندى در مدرسه ى علوم سياسى به تدريس تاريخ اشتغال داشت. سپ به رياست مدرسه ى عالى تجارت كه تازه تأسيس شده بود انتخاب شد و اساس مدرسه ى مزبور را پى ريزى كرد. مدتى نيز در وزارت ماليه و عدليه به خدمت اشتغال داشت با به سمت مستشارى ديوان كشور رسيد. آخرين موقعيت ادارى او معاونت وزارت فرهنگ بود. از آن پس از خدمت دولتى كناره گرفت.

دكتر محمود افشار يزدى از سال 1300 وارد عرصه ى مطبوعات شد. در سال 1304 مجله «آينده» را تأسيس كرد كه ابتدا دو سال (24 شماره) و سپس از سال 1322، شانزده شماره ى آن طبع گرديد و سپس پسرش ايرج افشار به نشر آن ادامه داد. از كارهاى ديگر وى ايجاد موقوفه دكتر محمود افشار در شميران تهران است كه مؤسسه لغت نامه دهخدا در همان جا مستقر شد. دفتر اشعار دكتر محمود افشار در سال 1362 از طرف موقوفه فوق چاپ شده است. فهرست آثار او به شرح زير است: مجله «آينده»، چهار دوره؛

روزنامه ى خاطرات اعتمادالسلطنه (1345)؛ گفتار ادبى (در دو جلد)؛ گنجينه مقالات (مقالات سياسى يا سياستنامه ى جديد، جلد يك 1368)؛ سياست اروپا در ايران (1921، آلمان، گفته شده كه اين كتاب را به زبان فرانسوى نوشته است)؛ افغان نامه (درسه جلد)؛ تاريخچه ى سياست روسيه در ايران. مقاله هاى وى در جرايد «آفتاب»، «رعد»، «ايران»، «ستاره ى جهان»، «شفق سرخ»، «شيركوه» و «كوشش» و روزنامه هاى ديگر سال هاى 1306 -1303 منتشر شده است. مقاله هايى نيز براى روزنامه هاى «حبل المتين» (كلكته) و «شمس» (استانبول) نوشته است. به مناسبت يادبود دومين سال درگذشتش، چهار مجلد كتاب به نام نامواره ى دكتر محمود افشار شامل مقاله هاى تحقيق منتشر شد.

حقوقدان، قاضى، مدير، مدبر، ميهن خواه، مروج علم و فرهنگ، نيكوكار. در 1267 در يزد متولد شد. پدرش حاج محمدصادق افشار يزدى بازرگانى روشنفكر و طالب علم و ادب بود. به همين دليل در تربيت فرزندان خود كه مستعد بودند سعى بليغ مبذول داشت. محمود افشار تحصيلات مقدماتى و متوسطه و مقدمات زبان و ادبيات عربى و فرانسه را در تهران و هندوستان فراگرفت و در 1290 براى ادامه ى تحصيلات و كسب علوم جديد اروپائى عازم سويس شد و دوره ى ليسانس و دكتراى حقوق را پايان برد. از محصلينى كه در آن تاريخ در سويس ادامه تحصيل مى دادند يكى دكتر محمد مصدق السلطنه و ديگرى على اكبر داور بودند كه بين افشار و آن دو دوستى و نزديكى زيادى ايجاد شد و در تمام مدت عمر ادامه داشت.

پس از مراجعت به ايران به كارهاى علمى و تحقيقاتى پرداخت و با كمك دكتر محمد مصدق و چند نفر ديگر مجله ى علمى را انتشار دادند. در 1304 مجله ى آينده را بنياد نهاد

و چند سالى مرتباً آن را انتشار داد. داور وقتى وزير فوائد عامه شد او را به همكارى دعوت نمود و رياست مدرسه ى تجارت را به عهده ى وى سپرد. افشار بر اساس مدارس اروپائى سر و صورتى شايسته به آنجا داد. در 1306 بنا به دعوت داور وارد تشكيلات نوين قضائى شد و به مستشارى استيناف تهران منصوب گرديد. چند سالى اين همكارى ادامه داشت. بين وى و داور اختلاف سليقه بوجود آمد ناگزير افشار عدليه را ترك كرد و در زمان وزارت دارائى تقى زاده به آن وزارتخانه منتقل گرديد. رياست اداره ى اقتصادى و حقوقى را كه از اهم ادارات بود بدو سپردند. تا سال 1312 در آنجا خدمت مى كرد. وقتى داور به وزارت ماليه رفت او به دادگسترى بازگشت. ابتدا به مقام داديارى ديوان عالى كشور رسيد، چندى بعد مقام مستشارى يافت. بعد از 1320 به معاونت وزارت فرهنگ منصوب گرديد و مجله ى آينده را مجدداً انتشار داد.

افشار مردى دانشمند، محقق، اديب، شاعر و ثروتمند بود. عشق ميهن خواهى داشت. براى ترويج علم و فرهنگ چه از لحاظ مادى و چه معنوى دريغى نداشت، كما اينكه قسمتى از مستغلات خود را در باغ فردوس شميران وقف سازمان لغت نامه دهخدا نمود. در 1363 درگذشت.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

افشار، ايرج

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه: در سال 1304 در تهران متولد شد فرزند برومند «دكتر محمود افشار» تربيت يافته خاندان ادب و سياست است. تحصيلات خود را در رشته حقوق به پايان رسانيد و دورة دكتري را نيز ديده است.

افشار از ذخاير ادبي و علمي كشور شمرده مي شود و در فن كتاب شناسي و كتابداري بي مانند

است.

زبان انگليسي را خوب مي داند و زبان فرانسه را از آن بهتر. ده سال كتابدار دانشكده حقوق بود و سپس رئيس كتابخانه دانش سراي عالي شد. يك سال نيز رياست كتابخانه ملي را بر عهده داشت و چهار سال هم رئيس اداره كل انتشارات دانشگاه بود.

افشار به سال 1331 با همكاري چهار تن از دوستان خود، انتشار نشريه گرانقدر «فرهنگ ايران زمين» را آغاز كرد و از سال 1327 مديريت مجله راهنماي كتاب را به عهده داشت.

وي به دعوت دانشگاه هاروارد آمريكا يك سال در آن كشور مقيم بوده و به كار مرتب كردن كتابهاي السنه شرقي آن دانشگاه معتبر اشتغال داشته است و نيز براي امور مربوط به كتاب و كتابداري سفرهايي به كشورهاي مختلف داشته است.

آثار:

1_ فردوس المرشديد 2 _ تاريخ كاشان 3_ تاريخ يزد 4_ جامع مفيدي 5_ مالك و ممالك 6 _ قنديه 7_ حالت و سخنان ابوسعيد 8 _ آغاز و انجام از نصرالدين طوسي 9_ رساله عشق از صفي الدين نجاري 10_ عرض سپاه 11 _ بيان الصناعت 12- تاريخ كبير از جعفري 13-يادداشت قزويني در 6 ج، 14 _ نثر فارسي معاصر 15 _ ميرزا تقي خان امير كبير 16 _ فرهنگ ايران زمين در 9 جلد 17_ راهنماي كتاب در 5 جلد 18 _ مهر جلد هشتم 19 _ كتابهاي ماه در 3 ج.

افشار، جليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دانشكده:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فارماكوگنوزى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى، C.E.S فيتوفارسى، مدرك D.E.A شيمى مواد طبيعى و دكتراى ETAT در شيمى مواد طبيعى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى شيميائى تركيبات گياهان به منظور تهيه فرآورده هاى داروئى، راهنمائى، مشاوره و نظارت

بر 40 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 15، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

شيمى مواد طبيعى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

افشار، حاجي باباي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1252 ق)، طبيب. ميرزابابا يكى از افسران شاهزاده عباس ميرزا، و اولين محصلى است كه به اتفاق محصل ديگرى به نام محمدكاظم، از طرف عباس ميرزا براى تحصيل به اروپا فرستاده شدند. ميرزابابا پس از آموختن مقدمات، تا شش سال بعد در لندن ماندگار شد و تحصيلات خود را در رشته ى پزشكى ادامه داد. ميرزابابا اولين طبيب ايرانى است كه در اروپا به اتمام تحصيل خود موفق شد. جميز موريه، نويسنده ى كتاب «حاجى بابا اصفهانى»، نام كتاب خود را از نام وى اقتباس كرده و حاجى بابا را موضوع داستان خود قرار داده است. اين امر موجب رنجش حاجى بابا شد و وى پس از مدتى، كلمه ى حاجى را از نام خود حذف كرد.[1]

از نخستين ايرانيانى است كه براى تحصيل به اروپا رفتند. حاجى بابا در سال 1226 ه.ق. به همراهى سرهرفرد جونز وزير مختار انگليس براى تحصيل علم طب و شيمى به انگلستان رفت و به تحصيل پرداخت. در 1234 ه.ق. كه ميرزا صالح و سه تن ديگر از محصلان ايرانى عازم بازگشت به ايران بودند حاجى بابا نيز كه تحصيل خود را به پايان رسانده بود با آنان شركت كرد و سمت حكيمباشى را در دستگاه عباس ميرزا يافت. وى تا اواخر سال 1254 ه.ق. هنوز طبيب محمد شاه بود. تاريخ فوت او معلوم نيست ضح.- نويسنده

كتاب «حاجى بابا» به انگليسى ظ. نام وى را براى عنوان كتاب خود برگزيده بود و او از اين معنى دلتنگ بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] شرح حال رجال (193 -191 /4).

افشار، خداوردي

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد قاسم. از اجلاى شاگردان مولى عبدالله تستر، و معاصر با مجلسى بوده، كتابى در رجال به نام «زبدة الرجال» تأليف نموده، و در آن اسامى مجهولان را اسقاط نموده است.

و در فضل و كمال او كافى است كه در خانواده اى به مقام سامى علم و كمال رسيده كه در بين آنها اهل فضلى وجود نداشته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

افشار، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا افشار

محل تولد : كرج

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب متولد 1341 هستم. در شهرستان كرج مدت 20 سال زندگي كردم و تا ديپلم تحصيل مي كردم كه مصادف با جنگ تحميلي شد و عازم جبهه شدم و مجروح گرديدم و از ساق پا قطع گرديده كه به علت علاقه شديد به دروس حوزوي نسبت به تحصيل كلاسيك بي ميل شده و در چهارم نظري تجديد آورده و ديگر ادامه ندادم و وارد حوزه علميه شهرستان كرج شدم.

در سال 1362 كه تا سال 1374 در حوزه علميه كرج مشغول تحصيل و تدريس بودم. البته نه به طور رسمي. از سال 74 وارد حوزه علميه قم شدم و مشغول تحصيل در درس خارج شدم كه مدت 12 سال است كه مشغول تحصيل در دروس خارج فقه و اصول هستم. اساتيد درس خارج عبارتند از آيت الله فاضل لنكراني (فقه) آيت الله مكارم شيرازي (فقه) آيت الله صالحي مازندراني (اصول) آيت الله شيخ جواد تبريزي (فقه) آيت الله جوادي آملي (تفسير) آيت الله فاضل لنكراني (اصول) و هم اكنون مشغول تحصيل در درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني و فقه آيت الله مكارم

شيرازي هستم.

مدت 2 سال نيز هر پنج شنبه به اتفاق دوستان طلبه عازم كرج مي شدم و در هر پنج شنبه مدت چهار ساعت در دو مدرسه جلسه پرسش و پاسخ براي مقاطع مختلف دانش آموزان تشكيل مي داديم كه حدود 90 مدرسه رفته ام و جلسه پرسش و پاسخ تشكيل داده ام كه امام جمعه محترم سابق كرج آقاي رمضاني مقدمات حضور ما را در مدارس فراهم مي كردند كه دفتري به نام دفتر فرج طلوع تشكيل داده بودند. و چندين دوره كلاس كامپيوتر رفته ام از جمله مباني، ويندوز، سخت افزار. چهار سال دوره تخصصي تبليغ را گذرانده ام ك اين چهار سال را در مدت 3 سال گذراندم. مدت دو سال نيز مشغول حفظ قرآن با دوستان بوديم كه يك بار از اول تا آخر قرآن حفظ كردم اما به علت عدم تكرار فراموش كرده ام.

از سال 84 نيز مشغول تدريس در دانشگاه تهران، ورامين، پيشوا و ساوه مي باشم. هم اكنون نيز مشغول نوشتن پايان نامه سطح چهار مي باشم. در بدو ورود به حوزه در طرح هجرت تابستان نيز شركت كردم و امتياز نيز آورده ام كه جايزه نيز به بنده تعلق گرفته چندين بار از طرف دفتر تبليغات قم، و چندين بار نيز از جانب سازمان تبليغات تهران جايزه گرفتم به علت مربي نمونه در تبليغات تابستاني.

منابع زندگينامه :پايگاه انديشوران حوزه

افشاربيات، مهشيد

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: سم شناسى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى، گذراندن چهار سال دستيارى سم شناسى و اخذ تخصص سم شناسى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

علوم آزمايشگاهى، جرم يابى، تشخيص انواع جوهرها و خودكارهاى مختلف از نظر كشف جعل دستبردگى

و الحاق در اسناد و مدارك، تدريس رشته سم شناسى در دانشكده هاى پزشكى، داروسازى، دندانپزشكى، مامائى و حقوق، استاد راهنماى 15 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مسموميتهاى دارويئى و درمان آن.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

توكسيكولوژى، جرم يابى و تشخيص هويت.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

افشاري پور، سليمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فارماكوگنوزى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى فارماكوگنوزى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فيتوشيمى گياهان داروئى موجود در كشور، اثرات فارماكولوژيك برخى از گياهان داروئى موجود در كشور، فرمولاسيون داروهاى گياهى استاندارد و تهيه فرآورده هاى مناسب، بررسى استانداردهاى داروهاى گياهى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 48 پايان نامه دكتراى داروسازى و فاركوگنوزى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

روش هاى نوين تجزيه دستگاهى، كشت بافت گياهى، مبانى فارماكوگنوزى (مفردات پزشكى)، شميمى گياهى (فيتوشيمى).

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 11، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

شيمى گياهى (فيتوشيمى)، تجزيه هاى دستگاهى نوين، كشت بافت گياهى، آثار فارماكولوژيكى داروهاى گياهى در حيوانات و انسان، طرح الگوى نوين براى ارائه خدمات داروئى علمى توسط داروسازان در داروخانه ها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

افضل كرماني، افضل الدين، ابوحامد، احمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 613 ق)، مورخ، طبيب و شاعر. از تاريخ نويسان بزرگ زبان فارسى كه به ظاهر از بردسير كرمان بود. وى در اواخر عهد قاورديان و انقلابات كرمان و عهد تسلط غزان بر آن سرزمين به سر مى برد و در آن جا به تدريس و طبابت مشغول بود. و با ملك دينار از ملوك غزكه در اول رجب سال 583 ق بر كرمان استيلا يافته بود معاصر بوده است. بعد از آن نيز شاهد كشاكشهاى عمال اتابك فارس، سعد بن زنگى و قطب الدين مبارز، امير شبانكاره و سلطان محمد خوارزمشاه براى تسلط بر كرمان بوده و آثار خود را در اين كشاكشها تاليف نموده است. ظاهرا در

شروع بحران كرمان و اختلاف ميان پسران طغرل شاه يعنى بهرام شاه و ارسلان شاه و تركان شاه، نظر به آشنايى كه با امرا و وزراء و اشراف داشت چند سالى عمل انشاء آن اميران و وزيران به او تفويض شد، ليكن بر اثر دوام بحران ناگزير جلاى وطن و قصد خراسان و دربار ملك طغان شاه بن مويد آى ابه را كرد و راه خراسان پيش گرفت و در كوه بنان متوقف شد و پنج سال آنجا بود، بعد به يزد رفت و چندى متعهد امور بيمارستان آن شهر شد و بعد از سر و سامان يافتن اوضاع در كرمان طبابت و انشاء ديوان اتابك يزد به او پيشنهاد شد، اما نپذيرفت. در سال 584 ق عزم كرمان نمود و در همان اوان به خدمت ملك دينار رسيد و كتاب معروف خود را به نام او نوشت. آثار وى: «عقدالعلى للموقف الاعلى» در تاريخ ملك دينار كه در سال 584 ق به پايان رسيده است؛ «بدايع الازمان فى وقايع كرمان» معروف به «تاريخ افضل» كه حوادث كرمان را تا سال 601 ق در آن ضبط كرده است و شخصى به نام محمد بن ابراهيم در قرن يازدهم قمرى تحرير نوى از آن كتاب با زبان ساده تر به نام «تاريخ سلاجقه كرمان» انجام داده است؛ «المضاف الى بدايع الازمان فى وقايع كرمان» كه شامل حوادث از سال 602 تا 612 ق است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سنايى تا سعدى (262 -261)، تاريخ ادبيات در ايران (1026 -1023 /2)، تاريخ در ايران (26 -25)، تاريخ نظم و نثر (118)، ستارگان كرمان (57)، سرآمدان فرهنگ

(169 -168 /1)، لغت نامه (ذيل/ افضل الدين).

افضلي بهبهاني، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

افضلي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي افضلي

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/9/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد علي افضلي در سال 1336هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان ساري ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد.

در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1351 و در اوج خفقان حاكم بر كشور از سوي حكومت ستمگر و ظالم شاهنشاهي بر كشور و حوزه هاي علميه، وارد حوزه علميه مشهد گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد.

پس از مدتها تحصيل و كوشش در مشهد، اين بار به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه (سلام عليها) و ادامه تحصيل در قم رهسپار قم و وارد حوزه علميه گرديد. پس از ورود ضمن انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت (ع ) با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. با اتمام سطوح عالي در سال 1359 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله وحيد، آيت الله صالحي مازندراني، مرحوم آيت الله فاضل لنكراني و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس

حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فقه در مقطع كارشناسي ارشد از خبرگان رهبري فارغ التحصيل گرديد.

وي پس از سالها تلاش و علم اندوزي در قم، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت و هم اكنون علاوه بر مديريت نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه علوم پزشكي مازندران، در اين دانشگاه و ديگر دانشگاههاي استان به تدريس دروس معارف اسلامي مشغول مي باشد.

وي در طول حيات علمي خويش از امر نگارش و پژوهش غافل نمانده است و آثاري از قبيل "ترجمه تاريخ شيعه در هند" و مجموعه مقالات "تبيين انديشه هاي سياسي امام خميني" را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

افضلي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد مهدي افضلي

محل تولد : غزني

شهرت

تابعيت : افغانستان

تاريخ تولد : 1358/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1369 در سن يازده سالگي وارد حوزه علميه و تحصيل علوم ديني شدم و سه سال در مدارس علميه استان غزني افغانستان سپري شد. در سال 1372 وارد جمهوري اسلامي ايران شدم و در جامعه علميه اميرالمومنين شهرري تهران به ادامه تحصيل پرداختم.

در سال 1373 از طريق آزمون وارد مركز جهاني علوم اسلامي شدم و با توافق مسئولان مربوطه تا سال تحصيلي 76 - 75 در تهران ماندم و از محضر اساتيد بزرگوار مرحوم حاج شيخ حسنعلي كرمانى، استاد لطفي كاشانى، استاد مرتضي شجاري و ... بهره بردم. در سال 1376 با سكونت در قم از محضر حضرات آيات و حجج اسلام حسيني خراسانى، موسوي تهراني رسائل، مكاسب و كفايه را استفاده كردم.

همزمان در درس شرح اشارات

استاد حاج شيخ غلامرضا فياضي و استاد جناب آقاي دكتر محمد حسين حشمت پور نيز شركت مي كردم. دروس خارج فقه و اصول را خدمت آيات عظام و حجج اسلام مكارم شيرازى، حاج شيخ صادق لاريجاني و حاج شيخ جواد مروي ادامه دادم. از سال 1377 از طريق آزمون وارد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) شدم و در سال 1381 مقطع كارشناسي ارشد را به پايان رساندم و در سال 1382 وارد مقطع ارشد شدم و در سال تحصيلي 86 - 85 از تحصيل فراغت يافتم.

افكاري، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: خون شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

افوشته اي نطنزي، محمود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 938 ق)، مورخ و شاعر. از ادباى پركار زمان خود، كه در نظم و نثر دست داشت. در شيراز مى زيست. آثار وى: «نقاوه الاثار فى ذكر الاخيار» در تاريخ صفويه كه در 998 ق تاليف آن را آغاز كرد و وقايع آن سلسله را تا سال 1006 ق در آن آورده است؛ «ديوان مجازيه»؛ «ديوان غايه المجاز»؛ «ديوان حاصل الجنات»، در مدح ائمه، «ديوان اضطراريه»؛ «برائه القلم»، كه دو «ديوان» اخير در مدح پادشاهان است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1697/5)، تاريخ نظم و نثر (358)، الذريعه (271/24)، نقاوه الاثار (پيش گفتار).

اقبال آشتياني، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334 -1277 ش)، اديب، مورخ و روزنامه نگار. در خانواده اى پيشه ور و تهيدست به دنيا آمد. در كودكى شاگرد درودگر بود اما ميل به تحصيل سبب شد كه در ضمن كار به مكتب رفته، مقدمات علوم را در زادگاه خود فراگيرد. در سال 1328 ق به تهران آمد. ابتدا به مدرسه ى شركت گلستان رفت سپس در دارالفنون به فراگيرى ادب فارسى پرداخت و معاونت كتابخانه ى معارف را كه در دارالفنون داير شده بود به عهده گرفت. علاوه بر آن تدريس ادبيات و جغرافيا در مدارس نظام و علوم سياسى و دارالمعلمين عالى نيز سالها با وى بود. كار نويسندگى اقبال از همكارى با «مجله ى دانشكده» و انتشار مقالاتى در آن مجله از سال 1297 ش آغاز شد. در سال 1304 ش از سوى وزارت جنگ با سمت منشى به همراه هيئت نظامى ايران به پاريس رفت و از دانشگاه سوربن ليسانس ادبيات گرفت. در سال 1308 ش به ايران بازگشت. در اين هنگام وزارت فرهنگ از وى خواست كه

در تأليف كتابهاى درسى تاريخ و جغرافياى اقتصادى ايران براى دبيرستانها و شعب علوم انسانى مدارس عاليه كه در كشور تأسيس شده بود شركت كند. با تأسيس دانشگاه تهران در سال 1313 ش به سمت استادى در دانشكده ى ادبيات انتخاب گرديد. از سال 1323 تا 1328 ش مجله ى «يادگار» را در تهران منتشر كرد. در اواخر عمر مدتى رايزن فرهنگى ايران در تركيه و ايتاليا و در رم درگذشت. پس از يك سال پيكرش را به ايران آوردند و در مرقد شيخ ابوالفتوح رازى در جوار بارگاه حضرت عبدالعظيم به خاك سپردند. از وى آثار زيادى بر جاى مانده است از جمله: «تاريخ اكتشافات جغرافيايى و تاريخ علم جغرافيا»؛ «تاريخ ايران از صدراسلام تا استيلاى مغول»؛ «تاريخ ايران از بدو خروج چنگيز تا ظهور امير تيمور»؛ «دوره ى تاريخ عمومى»؛ «جغرافياى ايران در خارجه»؛ «خاندان نوبختى»؛ «خدمات ايرانيان به تمدن عالم»؛ ترجمه ها: «تاريخ مختصر ايران» تأليف پاول هرن؛ «طبقات سلاطين اسلام»؛ «مأموريت ژنرال گاردان در ايران»؛ «ناپلئون و اسلام»؛ «يادداشتهاى ژنرال تره زل»؛ تصحيح متون: «ديوان معزى»؛ «حدائق السحر»؛ «بيان الاديان»؛ «تجارب السلف».[1]

(بخش 1) عباس اقبال آشتيانى، محقق و مورخ ايرانى (و. 1314 ه.ق./ 1275 ه.ش.- ف. رم. 1375 ه.ق./ 1334 ه.ش.). وى در آغاز جوانى شاگرد درودگر بود و سپس به تحصيل پرداخت و دوره دارالفنون را به پايان رسانيد و به معاونت كتابخانه معارف انتخاب گرديد. آنگاه در دارالفنون به تدريس، پرداخت و بعدها به معلمى مدارس نظام، مدرسه علوم سياسى و داراالمعلين عالى منصوب شد. در سال 1304 ه.ش. به منشى گرى هيئت نظامى ايران به پاريس رفت و در آنجا به تحصيل ادامه داد

و با اخذ درجه ليسانس از سربن نائل آمد و در آن شهر با علامه محمد قزوينى آشنايى يافت و از محضر وى استفاده كرد. پس از بازگشت به ايران به سمت استادى دانشگاه و عضويت فرهنگستان انتخاب شد و سپس به سمت نماينده فرهنگى ايران در تركيه و ايتاليا به شهر رم رفت و در آنجا اقامت گزيد و هم در آنجا در سن 59 سالگى درگذشت.

جنازه او را به تهران حمل كردند. وى در 1324 مجله «يادگار» را تأسيس كرد كه پنج دوره از آن منتشر شده. از آثار وى «تاريخ مغول»، «وزراء سلاجقه»، «خاندان نوبختى»، تصحيح «عبتة الكتبه»، تصحيح «سمط العلى»، تصحيح «مجمع التواريخ» تأليف دكتر فوريه، ترجمه «يادداشتهاى ژنرال تره زل»، ترجمه «مأموريت ژنرال گاردان در ايران»، تصحيح «ترجمه فارسى محاسن اصفهان»، تصحيح «بيان الاديان»، و تصحيح «تبصرةالعوام» را بايد نام برد. وى در تحقيقات تاريخى و ادبى روش عالمانه اى دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما(89 -85)، تاريخ در ايران(200 -197)، دايرةالمعارف فارسى(183 -182 /1)، زندگى نامه ى رجال و مشاهير(245 -243 /1)، سرآمدان فرهنگ(172 -171 /1)، شخصيتهاى نامى(17 -16)، شرح حال رجال(131 /5)، فرهنگ ادبيات فارسى(64 -63)، كارنامه ى بزرگان(418 -416)، گلزار معانى(92 -84)، مؤلفين كتب چاپى(640 -633 /3)، يغما(س 9، ش 1، ص 45 -44).

اقبال مازندراني، عليقلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، اديب و شاعر. از اهالى چلاو مازندران بود. در نظم و نثر عربى و فارسى دست داشت. مدتى در خدمت محمدقلى ميرزا ملك آرا، والى مازندارن بود. سپس به خدمت شاهزاده محمدعلى ميرزا درآمد و در زمان وى نزد طهماسب ميراز منصب دبيرى يافت. در زادگاه خود كشته و به

چاهى انداخته شد. قاتل و علت قتل نيز معلوم نشد. اثر وى: «ملك آرا» در ذكر سلسله ى قاجاريه و وقايع دوران محمدحسنخان قاجار و جهانسوز شاه است كه به دستور محمدقلى ميرزا ملك آرا والى مازندران نوشته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء(151 -150 /1)، سفينة المحمود(619 /2)، فرهنگ سخنوران(78)، مجمع الفصحا(146 -145 /4).

اقبال يغمايي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم اقبال يغمايي نويسنده و مترجم دانشمند معاصر بود . او دانش آموخته دانشسراي سابق بوده وبه امر معلمي اشتغال داشت . وي همچنين دربنياد فرهنگ ايران نيز فعاليت داشت . يغمايي آثار بسياري به يادگار گذاشته است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : اقبال يغمايي فرزند شادروان اسد الله منتخب السادات جندقي (آل داود ) و برادر كوچكتر مرحوم حبيب يغمايي (مدير مجله يغما) بود .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : اقبال يغمايي كوچكترين پسر خانواده بود . او درروزگاري زاده شد كه پدرو ساير افراد خاندان به تازه گي از رنج دربه دري هاي ناشي از تهاجم نايب حسين كاشي و ديگر باغبان رسته بودند . ردرروستاي خور به طور دائم ماواگزيدند .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : اقبال يغمايي تحصيلات نخستين را نزد پدر دانشمندش فرا گرفت و درحالي كه بيش از هفت سال نداشت ازراه كوير به شاهرود آد و از آنجا روانه تهران شد . درتهران درجوار برادرش ، حبيب يغمايي ، دريكي از حجره هاي مدرسه دارالشفاء كه برروي مسجد شاه بود سكني گزيده و به كار تحصيل پرداخت . پس از آن دردوره اول دانشسراي مقدماتي پسران به تحصيل پرداخت و درسال 1315 شمسي دوره آن

را به انجام رسانيد .

همسر و فرزندان : مرحوم اقبال يغمايي چهارفرزند پسر و دختر دارد كه دو تن از آنان پزشكان برجسته و نامورند .

وقايع ميانسالي : اقبال يغمايي دردوران ميانسالي ابتدابا نشريات و مجلات گوناگون همكاري داشت . نشرياتي همچون مهر ، ارمغان ، يغما ، آموزش و پرورش و دانش آموز مي باشند .

زمان و علت فوت : اقبال يغمايي در15شهريور 1376 شمسي دربيمارستاني درغرب تهران و در حالي كه بيش از هشتاد سال سن داشت درگذشت و روز بعد درقطعه ويژه دانشمندان و اهل قلم دربهشت زهرا به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اقبال يغمايي درنيمه دوم سال 1315 شمسي به خدمت وزارت معارف درآمد و با سمت دبيري به شاهرود رفت . وي درسال 1325 به تهران منتقل شدو پس از دو سال تدريس درمدارس تهران به اداره كل نگارش وزارت فرهنگ منتقل شد . وي درتاريخ 12/10/1374ازوزارت آموزش و پرورش بازنشسته شد .

فعاليتهاي آموزشي : مهمترين فعاليت هاي آموزشي اقبال يغمايي ، نويسندگي بود . در آن راستا وي مدتي مجله آموزش و پرورش را منتشر كرد . سپس در دوره 25 مجله (سال تحصيلي 31-1330) رسما مديريت مجله را برعهده گرفت . سالهايي كه تصدي اين مجله را يغمايي برعهده داشت از جمله ادوار خوب اين مجله بود . از آن پس مجله مستقلي به راه انداخت . اين مجله كه دانش آموز نام داشت مخصوص كودكان و نوجوانان بوده و يكي از بهترين و نخسيتن نشرياتي بود كه درايران براي نوجوانان منتشرگرديد .او همچنين مجله رايزن را نيز براي كودكان چاپ مي كرد .

ساير فعاليتها

و برنامه هاي روزمره : اقبال يغمايي درزمان بازنشستگي به طور غير رسمي و بنا به دعوت دكتر پرويز خانلري دربنياد فرهنگ ايران به كار پرداخت و مدتي از ساعات ظهر به بعد دراداره نگارش وزارت فرهنگ وهنر به انجام خدمت متفرقه فرهنگي اشتغال داشت . تا آنكه دراواخر سال 1357 شمسي به كلي خدمات فرهنگي و اداري را رها كرده و درمنزل كارهاي تحقيقي خودرا ادامه داد . وي تاروزها پاياني عمر دست ازمطالعه و تحقيق و ترجمه برنداشت .

آرا و گرايشهاي خاص : اقبال يغمايي به مطالعه و تحقيق و پژوهش علاقه خاصي داشت .طوري كه تاروزهاي واپسين عمر دست ازنوشتن برنداشت . با آنكه ديگانش كم نورشده و دستانش مي لرزيد باز هرهنگام كه رمقي مي يافت كتابي بردست مي گرفت و يا خطوطي برصفحه كاغذ نقش مي كرد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 افرند

ويژگي اثر : اين اثر مجموعه داستانهاي آموزش است

2 بزرگمهر

3 تاريخچه اداره كل نگارش وزارت معارف

4 تاريخچه اعزام محصل به اروپا اززمان ناصرالدين شاه تا 1312شمسي

5 ترجمه پتي شنر

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف آليفونس دوده بوده و توسط يغمايي به فارسي ترجمه شده است .

6 ترجمه پل وويرژيني

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف برناردن دوسن پير است كه توسط يغمايي به فارسي ترجمه شده است

7 ترجمه تلماك

ويژگي اثر : اين كتاب نوشته فنلون است و توسط يغمايي به فارسي ترجمه شده است

8 ترجمه حكايت هاي آسيايي

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف كنت گوبينو است

9 ترجمه ربنسن كروزئه

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف دانيل دفو بوده و توسط يغمايي به فارسي ترجمه شده است

10 ترجمه سفر نامه شاردن

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف شاردن است كه در5جلد به فارسي ترجمه گشت

11 تشبيهات شاعرانه

12 تصحيح ابومسلم نامه

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف ابو طاهر بن علي بن حسين طرطوسي و توسط يغمايي تصحيح شده است

13 جغرافياي تاريخي دامغان

14 خليج فارس

15 خمسه نظامي به نثر

16 داستان هاي عاشقانه ادبيات فارسي

17 داستانهاي پهلواني ادبيات فارسي

18 دانستني هاي علمي

19 زگفتار دهقان

ويژگي اثر : اين اثر شاهنامه فردوسي به نثر است

20 سيستان و بلوچستان

21 شرح احوال و آثار خواجه نصير الدين طوسي

22 شهيد راه آزادي سيد جمال اصفهاني

23 طرفه ها

24 عارف نامي يايزيد بسطامي

25 عشق و پادشاهي ياداستان تاريخي نورجهان و جهانگير

26 مختصر راماين (كهن ترين اثر حماسي هندوان )

27 مدرسه دارالفنون

28 هوس نامه خسرو و شيرين

29 وزيران علوم و معارف وفرهنگ ايران

منابع زندگينامه :

1آل داود ، سيد علي، 60سال با كتاب /نگاهي به زندگي وآثار اقبال يغمايي ، كتاب ماه زبان وادبيات ، بهمن و اسفند ماه 1376، شماره چهاردم و پنجم ، ص30

اقتداري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد اقتداري به سال1304 هجري شمسي در شهر لار فارس به دنيا آمد. در پنج شش سالگي او را به مكتب خانه اي در شهر لار رفت. چيزي بعد از تاسيسي مدرسه دولتي در لار او را از مكتب خانه بازگرفتند وبه مدرسه دولتي فرستادند دروس شش ساله ابتدايي را آنجا خواند. جايزه شاگرد اولي در تمام استان (ايالت آن روز) فارس را در اين شش سال را دريافت كرد. دوران سه ساله دبيرستان را در شهر لار گذراند پدرش پس از ترديد بسيار او را به شيراز فرستاد تا در دانشسراي مقدماتي شيراز كه دارالمعلمين ابتدايي بود نام نويسي كرد. دو سال در آن دانشسرا درس خواند و با شور و شوق بسيار با سمت آموزگاري به شهر لار برگشت و در سال هاي اول تا چهارم ابتدايي به خدمت آموزگاري پرداخت. اوايل سال1325؛ حدود يك سال پس از ازدواج استاد با اين كه مي توانست از معافيت

استفاده كند، اما عشق به وطن سبب شد كه براي خدمت وظيفه عازم تهران شود. خود را به دانشكده افسري معرفي كرد پس از پايان اين دوره و در سال1328 كه نخستين كنكور دانشكده حقوق و علوم سياسي و اقتصادي تهران برگزار مي شد، در اين دانشگاه پذيرفته شد و با كسب مدرك ليسانس به دبيري در دبيرستان هاي تهران پرداخت و در دانشسراي مقدماتي پسران به خدمت آموزشي مأمور شد. در سال1332 پروانه كارآموزي وكالت درجه يك بعد از درخواست يكساله، برايش صادر شد. سال1334 سوگند ياد كرد وبه اخذ اجازه وكالت پايه يكم دادگستري مفتخر شد تا علاوه بر 30 سال معلمي و خدمت به نونهالان اين مرز و بوم چهل سال هم در شغل وكالت دادگستري به جامعه خود خدمت كند. احمد اقتداري در طول زندگي سرشار از علم و ادب خود حدود چهل كتاب با ارزش و بيش از صد مقاله علمي به چاپ رسانده است. در ميان آثار او از تصحيح و همت گماردن به انتشار ديوان اشعار شاعران، ترجمه آثار تحقيقي نويسندگان و پژوهشگران غيرايراني تا چاپ قصه هاي مثنوي، منطق الطير و هزار و يك شب و همچنين تحقيقات علمي در زمينه لهجه شناسي، زبان و فرهنگ مناطق مختلف كشور را مي توان يافت.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : تاريخ محلي جنوب ايران

والدين و انساب : پدراحمد اقتداري مرحوم مرتضي قلي خان اقتداري و مادرش انيس خانم اقتداري، هر دو لارستاني و از روستاي گراش بودند. از آن جهت كه به علم آموزي احمد اهميت مي دادند از پنج شش سالگي او را به مكتب خانه

اي در شهر لار فرستادند .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : احمد اقتداري از خانداني كهنسال از خوانين گردش است. پرورش در آن خاندان منشاء ظهور خلقيات و مرام خاص در او شده است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : - گذراندن دوره ابتدايي و دبيرستان در شهر لار - گذراندن دوره دانشسراي مقدماتي در شيراز - شركت در كنكور دانشكده حقوق سال1328 - اخذ پروانه كارآموزي وكالت درجه يك سال1332 - اخذ مجوز وكالت پايه يكم سال1334 - اخذ دكتراي افتخاري از دانشگاه تهران

همسر و فرزندان : احمد اقتداري در سال 1323 با قمر خانم اقتداري ازدواح كرد. حاصل اين ازدواج يك دختر و سه پسر بود. او و همسرش در تربيت فرزندان خود موجدانه كوشيدند و همه را با فضيلت به بار آورده اند. دختر ايشان با نام آرزو، متخصص زبان ايتاليايي و مدرس دانشگاه در آن رشته است، و تحقيق او درباره غزل هاي حافظ به زبان ايتاليايي به چاپ رسيده است.

وقايع ميانسالي : احمد اقتداري در سال1331 تقاضاي اخذ پروانه وكالت درجه يك دادگستري كرد و در سال1332 پروانه كارآموزي وكالت درجه يك برايش صادر شد. در همين ايام يادداشت هاي كتاب هاي «فرهنگ لارستاني» و «لارستان كهن» را آماده و مرتب مي كرد ضمن اين كه سال1334 سوگند ياد كرد وبه اخذ اجازه وكالت پايه يكم دادگستري مفتخر شد تا علاوه بر 30 سال معلمي و خدمت به نونهالان اين مرز و بوم چهل سال هم در شغل وكالت دادگستري به جامعه خود خدمت كند

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : زندگي احمد اقتداري سرشار از تلاش، كوشش و آفرينش است.

خلق 24 كتاب و بيش از 200 مقاله علمي، نشان دهنده توانايي ها و كوشش هاي عاشقانه وي به ايران زمين، و به ويژه سرزمين فارس است. اقتداري مشاغل گوناگوني را پيشه خود ساخته است كه مي توان به معلي، مديريت هاي فرهنگي، تدريس در دانشگاه تهران، فعاليت هاي اجتماعي و سياسي، وكالت دادگستري،و مقاله نويسي در نشريات متعددي همچون يغما، فرهنگ ايران زمين اشاره نمود. در كنار اين امور در برگزاري گردهمايي هاي علمي نيز مشاركت فعال مي نمود از جمله برگزاري سمينار « خليج فارس در سال 1342» و برگزاري نمايشگاه آثار سديد السطنه كبابي بندر عباس در سال 1354 در دانشگاه تهران

فعاليتهاي آموزشي : لارستان در آثار احمد اقتداري جايگاه ويژه اي دارد، علاوه بر آن استان هاي هرمزگان، خوزستان، بوشهر، كهكيلويه و بوير احمد نيز مورد توجه او بوده اند. يكي ديگر از اساسي ترين دل مشغولي هاي وي در عرصه علمي و فرهنگي، خليج فارس مي باشد. با توجه به حساسيت هاي پنجاه ساله اخير در مودر اين بخش از جغرافياي ايران، اقتداري به طور مستمر در جهت تبيين و تحليل تاريخي آن كوشيده است. تنوع آثار نگارشي استاد در زمينه هاي تاريخ، معماري، ترجمه، تصحيح، تحشيه، ادبيات، مردم شناسي و سياست نشان دهنده توانايي ها و علاقة اقتداري به زواياي نهان و پنهان فرهنگ ايراني است. عرصه هاي پژوهشي اقتداري شامل تحقيقات كتابخانه اي و تحقيقات اصيل مي شود و ميان به فراخور در اين تحقيقات ميداني نيز در تقويت روش علمي خود بكار مي گيرد.آثار اقتداري در واقع حاصل مشاهده، معاينه، مصاحبه و مراجعه به اصل بوده است.شيوه تحقيق

و تاريخ نگاري اقتداري، تلاش جهت حداكثر به كار گيري شواهد بيروني جغرافيايي و وجه شيئي فعليت يافته تاريخي است. او تمام خليج فارس و سراسر جنوب را با قدم طي كرده و سپس در آن باره قلم زده است.م روش تاريخ نگاري وي مبتني بر اتكاء به آن بخش از اطلاعات تاريخي است كه متقن و مثبت به شمار مي آيند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ي

جوائز و نشانها : بنياد فارس شناسي در نوزدهم آبان ماه 1379 با همراهي استادان برجسته تاريخ و ادب كشور، و انجمن آثار و مفاخر فرهنگي استان فارس به دليل سپاس از زحمات بي دريغ احمد اقتداري در حيطه علم و فرهنگ، از او تجليل به عمل آورد.

چگونگي عرضه آثار : آثار احمد اقتداري را ميتوان به تاليفات ، مقالات و سخنرانيها تقسيم كرد ضمن اين كه مجموعه مقاله هاي او در اين زمينه با نام «كشته خويش» به چاپ رسيده است كه مجموعاً پنجاه مقاله را دربرمي گيرد و مجموعه سخنراني هايش بانام «از درياي پارس تا درياي چين» منتشر شده است.كي از مهمترين جنبه هاي تحقيقات اقتداري پژوهشي درباره خليج فارس است. اهميت استراتژيك اين منطقه و اين كه خليج فارس به اندازه قدمت و پيشينه اش شناخته شده نيست ضرورت تحقيق درباره شناسايي جنبه هاي مختلف آن را بيش از پيش بر ما مشخص مي كند. آنچه امروز درباره اين منطقه مي دانيم و آنچه در دست داريم برپايه حدس و گمان يا بنابر افسانه هاي قديم و اسناد تاريخي مانند تورات، كتيبه هاي ميخي و آثار برجا مانده از دوران باستان است و در

اين ميان اقتداري با توجه به جنبه هاي مختلف خليج فارس از جمله زبان هاي محلي، آثار باستاني، تاريخ و جغرافياي منطقه، نام خليج فارس و... مقاله هاي متنوع و آموزنده اي در شناسايي آن نوشته كه مي توان به اين موارد اشاره كرد: «زبان هاي محلي و فولكلور خليج فارس»، «اسناد فارسي، عربي و تركي در آرشيو ملي پرتغال درباره هرمز و خليج فارس»، «سرگذشت تاريخي چهار جزيره در خليج فارس»، «تاريخ و جغرافياي خليج فارس»، «خليج فارس و آشنايي با امارات آن»، «محاكمه خليج فارس نويسان»، «خليج فارس و نام آن» و... ضمن اين كه كتابي با عنوان يكصد و پنجاه مقاله در زمينه هاي ايران شناسي و خليج فارس از او به چاپ رسيده است كه مي تواند به عنوان مرجعي در شناخت اين منطقه پراهميت مورد استفاده قرار گيرد. و نيز تلاش هاي اقتداري در هويت بخشيدن به لارستان و نگرش تازه به تاريخ، فرهنگ و جغرافياي اين ناحيه بسيار مهم و قابل تقدير است احمد اقتداري، علاوه بر تحقيق و پژوهش، طبعي شاعرانه و روحي لطيف دارد گرچه او خود را شاعر نمي داند اما: او شاعري است كه تجربيات اجتماعي و زندگي خود را در شعرهايش مي گنجاند. احمد اقتداري، علاوه بر تحقيق و پژوهش، طبعي شاعرانه و روحي لطيف دارد گرچه او خود را شاعر نمي داند اما: او شاعري است كه تجربيات اجتماعي و زندگي خود را در شعرهايش مي گنجاند. يكي از نمونه شعرهاي او: از گردش روزگار آزرده منم وز دور زمان دمي نيا سوده منم از كارگران و مزد كم باد به دست با

رنج مدام، گنج نابرده منم بس بود و نبود عمر را كرده گذار هم نيك و بدش به هيچ نشمرده منم با هر كس زروي مهر خدمت كردم ماري به درون جيب پرورده منم بس نيش به جاي نوشم دادند ترياق نخورده زهرآمخته منم محزونم و مهجورم و مطرودم از آنك ديري است كه با عشق تو خو كرده منم

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آتشكده كاريان و آتشكده هاي فارس- ناتمام

2 آثار شهرهاي باستاني سواحل و جزاير خليج فارس و درياي عمان

3 آيين دريا نوردي كهن در اقيانوس هند و خليج فارس

4 از درياي پارس تا درياي چين

5 بشنو از ني: نداي ني

6 بشنو از ني: نياز ني

7 بشنوي از ني: نواي ني

8 تحشية ارجان و كهكيلويه

9 تحشية سرگذشت كشتي راني ايرانيان

10 تحشيه ديوان سديد الدوله- ناتمام

11 تحشيه عهد مسم( سفرنامه خسرو ميرزا)- ناتمام

12 تحشيه مشوش نامه- ناتمام

13 ترجمه لار در قرون وسطي- ناتمام

14 تصحيح باغستان لارستاني

15 تصحيح بندر عباس و خليج فارس

16 تصحيح تاريخ مسقط وعمان و بحرين و قطر و روابط آنها با ايران

17 تصحيح ديوان شيداي گراشي

18 تصحيح سرزمين هاي پيرامون خليج فارس و درياي عمان در صد سال پيش

19 تصحيح سفرنامه سديد السطنه

20 خليج فارس

ويژگي اثر : اين اثر جايزه ويژه يونسكو در ايران را به خود اختصاص داده است.[كمال سروستاني، سخن اول، ص6 ]

21 خوزستان و ممسني و كهكيلويه

ويژگي اثر : در زمينه شناساندن كهگيلويه هم كتاب معروف احمد اقتداري بانام «خوزستان، كهگيلويه و ممسني» با استناد به مدارك و منابع معتبر اين ناحيه را به خوانندگان خود معرفي كرده است. براي نمونه در اين كتاب به نقل از مسالك و ممالك اصطخري مي خوانيم: «يكي از پادشاهان رم كه هميشه از يك تا سه هزار نفر بر در خانه ايشان لشكر حاضر است، مهرگان پسر برزويه پادشاه زميگان است و آن رمي است كه به رم گيلويه مشهور است و مهرگان پيش از گيلويه بوده و شأن و شوكتي از گيلويه بالاتر داشته. پس ازمهرگان پسرش سلمه به جاي او نشست. گيلويه از ولايت اصطخر نزد او آمد و به خدمتگزاري پرداخت. چون سلمه بمرد گيلويه آنجا را تصرف كرد و كارش به جايي رسيد كه اين سرزمين را به اسم او مي خوانند...»

22 ديار شهر ياران(ج1)

23

ديار شهر ياران(ج2)

24 سايه سيمرع- ناتمام

25 صدو پنجاه مقاله در زمينه ايران شناسي و خليج فارس- ناتمام

26 فرهنگ لارستاني

ويژگي اثر : نخستين و يكي از مهمترين كتاب هاي اقتداري «فرهنگ لارستاني» بود كه به عنوان نخستين نشريه جداگانه مجله «فرهنگ ايران زمين» با نشان فرهنگ ايران زمين، نقش شير در كتيبه هاي تخت جمشيد زينت يافت و در سال ???? منتشر شد.

27 كاروان عمر

ويژگي اثر : اين اثر شامل خاطرات سياسي و فرهنگي هفتاد سال عمر اقتداري مي باشد.اقتداري در كتابي با نام «كاروان عمر» خاطرات سياسي فرهنگي هفتاد سال عمر خود را با قلمي شيوا و با ذكر جزئيات نوشته است. در اين كتاب ضمن آشنايي با جنبه هاي مختلف زندگي او با توجه به سمت هاي مختلفي كه وي در طول عمر خود داشته است و با توجه به فعاليت هاي مختلف فرهنگي و هنري اش مي توان با اوضاع فرهنگي ايران در دوره معاصر آشنا شد. وي در آغاز اين كتاب مي نويسد: «نوشتن «خاطرات» زندگي، از ديرباز در ايران زمين معمول بوده است. بسياري از نكته ها و گوشه هاي تاريخ اجتماعي ايران از روي همين «خاطرات نامه ها» به دست ارباب تحقيق رسيده و مسائل مبهم و فرهنگي و وضع زندگي مردمان و كيفيات زندگي مدني و اجتماعي، از روي اينگونه كتاب ها استخراج شده و مورد بحث و تدقيق جامعه شناسان و مورخين و

محققين قرار گرفته است... من در هفتاد سال عمر خود در ايران و خارج از ايران بسياري از مشكلات را در سر راه زندگي خود يافته ام. بسياري راحل كرده ام و بسياري راحل نكرده ام و...»

28 كشته خويش

29 لارستان كهن

30 لارستان كهن و فرهنگ لارستاني

منابع زندگينامه :

1http://www.iran-newspaper.com/1385/851024/html/horizon.htm2خيرانديش، عبدالرسول.«سبك تاريخ نگاري استاد احمد اقتداري،» فارس شناخت. پاييز 1379، صص5-143رياحي، محمد امين، اقتداري محقي آشنا. فارسشناخت، پايير 1379، ص 124قاسمي، كتاب ماه تاريخ و جغرافيا،ص455كمالي سروستاني، كوروش، سخن اول، فارس شناخت. پاييز 1379، ص66ياسيني، قاسم. نقش احمد اقتداري در احياي آثار سديد سلطنه كبابي، فارس شناخت، پاييز1379، ص27

اقتصادي، شهريار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تغذيه، دانشكده: بهداشت و تغذيه، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در علوم تغذيه و شيمى مواد غذايى از دانشكده علوم تغذيه و انستيتوى تحقيقات تغذيه و صنايع غذايى ايران در سال 1353، پايان نامه در زمينه اثر شيميايى در بهبود كيفيت آردهاى ايران، كارشناسى ارشد علوم بهداشتى در تغذيه از دانشكده دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1355، موضوع پايان نامه در زمينه بررسى ليپيد در زنان حامله، دكترا در رشته تغذيه از دانشگاه ديويس كاليفرنيا در سال 1364 موضوع پايان نامه در زمينه اثر كمبود و متابوليكى كربوئيدرات بر روى سرعت گلوكونئوژنز در موشهاى در حال رشد.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده بهداشت و تغذيه دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ويتامين ها، تغذيه كلينيكى، تداخل غذا و دارو و كنترل متابوليسم، تغذيه كودكان و شير مادر، طرح بررسى

كمى و كيفى اسيدهاى چرب تشكيل دهند چربى شير مادر در رابطه با وضعيت تغذيه اى آنان در مراكز بهداشتى تبريز، راهنمائى، مشاوره بر 11 پايان نامه دكتراى داروسازى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ديدگاههاى بيوشيمى در تغذيه.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 25، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

تغذيه، بيوشيمى، متابوليسم، سموم غذايى، صنايع غذايى، تداخل غذا و دارو، رژيم درمانى، تغذيه وريدى و كم خونى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اقداشي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيوشيمى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اكبرنژاد، محمد تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي اكبر نژاد

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد تقي اكبر نژاد متولد تبريز هستم. دوره هاي تحصيلي را با موفقيت به پايان بردم و نهايتاً در دبيرستان سپاه مشغول به تحصيل شدم. بعد از شروع سال تحصيلي سوم نظري رشته رياضي فيزيك، علاقه وافر به حوزه مانع از ادامه تحصيل شد و به حوزه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب رفته و در خدمت حضرت حجةالاسلام والمسلمين حاج آقاي باقري بنابي مشغول به تحصيل شدم. دوره شش ساله را در دو سال به اتمام رساندم و به قم رفتم.

در قم از خدمت اساتيدي مانند حضرات آقايان عابدى، حسن تهرانى، ايزدى، الهي زاده بهره مند شدم. تا اين كه در سال 81 به توصيه يكي از اساتيد براي تدريس به شهرستان برگشتم. يك سال در شهرستان هادي شهر و سه سال در مراغه مشغول به تدريس ادبيات، منطق و فقه و اصول بودم. در كنار تدريس به كار پژوهش پرداختم و آثار متنوعي را ارائه دادم كه اكثراً يا به چاپ رسيده اند و يا در شرف چاپ هستند كه البته در ادامه ذكر خواهند شد.

علاقه شخصي بنده بيشتر به فقه و اصول ميباشد و شايد حدود يك سال است كه به نظرات فقهي خودم عمل مي كنم. در سال 85 قصد عزيمت به قم را داشتم كه بنا به اصرار يكي از دوستان و وجود برخي

از مشكلات مالي منصرف شدم و مديريت حوزه علميه كنگاور را به عهده گرفتم و هم اكنون مشغول به خدمت در اين حوزه مي باشم. آن چه كه مهم است اين كه، اشتغال به هيچ يك از اين كارها مرا از تحقيق و پژوهش جدا نكرده است و تحقيق به عنوان مهم ترين شاخصه فعاليت هاي من حضور دارد.

اكبرنژاد، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي اكبر نژاد

محل تولد : شيروان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مهدي اكبر نژاد در سال 1356 وارد حوزه علميه ايلام شدم و برخي دروس مقدماتي را در آنجا گذراندم. با شروع تظاهرات و راهپيمايي هاي دوران انقلاب عملاً دروس حوزوي تعطيل شد و با پيروزي انقلاب، در اسفند 1357 وارد حوزه علميه قم شدم.

در سال 1368 دروس سطح را به پايان رساندم و وارد درس خارج شدم همزمان با دوره سطح برخي دروس مانند بعضي از كتابهاي فلسفي از جمله بدايه و نهايه را خواندم و در زمان تحصيل در دوره خارج، مدتي در درس اسفار آيت الله حسن زاده و آيت الله جوادي آملي نيز شركت كردم. درس خارج را نزد آيات عظام فاضل لنكراني، مكارم شيرازي، نوري همداني، وحيد خراساني و مومن قمي گذراندم.

در سال 1370 بعنوان عضو تحقيقاتي تفسير راهنما، به اعضاي نويسنده آن تفسير ملحق و بعد از چند ماه كار در گروه برداشتهاي اوليه روائي، وارد گروه كنترل نهايي فيش هاي حديثي تفسير شدم و اين همكاري تا سال 1374 ادامه داشت و بدليل رفتن به شهرستان در سال 1374 پايان يافت.

در سال 1371 در آزمون تربيت مدرس

دانشگاه قم شركت كردم و در دوره كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي پذيرفته شدم. در پاييز سال 1374 از رساله اين دوره با عنوان "جدال در قرآن" دفاع كردم.

در زمستان 1374 بعنوان مسئول نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه هاي ايلام و علوم پزشكي ايلام منصوب شدم و همزمان دروس دانشگاهي را تدريس مي كردم. در سال 1377 بعنوان عضو هيئت علمي دانشگاه در آمدم تا سال 1380 كه با قبولي در دوره دكتراي علوم قرآن و حديث تربيت مدرس دانشگاه قم، به قم منتقل شدم و عملاً مشغول تحصيل حوزوي و دانشگاهي و نيز انجام كارهاي تحقيقي شدم كه اكنون رساله دكترا آماده دفاع مي باشد.

در سال 1381 با دعوت مركز فرهنگي انتظار نور وابسته به دفتر تبليغات اسلامي قم به گروه حديث اين موسسه پيوسته و با همكاري چند تن از دوستان، اكنون مجموعه احاديث مهدويت دسته بندي و آماده چاپ و ارائه نرم افزاري مي باشد.

اكبري حامد، اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: چشم پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اكبري كارمزدي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد اكبري كارمزدي

محل تولد : سواد كوه (عباس آباد)

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/10

زندگينامه علمي

اينجانب محمد اكبري كارمزدي فرزند هادي در تاريخ 10/1/1343 در خانواده اي مذهبي و قرآني متولد شدم. دوران ابتدائي را در محل و راهنمائي را در آلاشت به پايان رساندم به پيشنهاد ابوي مرحوم و به خاطر علاقه اي كه در درون خود نسبت به دروس حوزوي مي ديدم راهي حوزه علميه رستم كلاه در يكي از شهرهاي استان مازندران به سرپرستي مرحوم آية الله ايازي شدم و جامع المقدمات را همگام با قيام عمومي مردم در سال 1357 شروع نمودم كه با تهديدات طاغوت حوزه علميه تعطيل شد به نا چار در سال 1359 وارد حوزه علميه قم شدم و در سال 1360 مشغول تحصيل در مدرسه مرحوم آية الله گلپايگاني شدم. با اتمام لمعتين در درس هاي آزاد حوزه شركت نمودم كه اصول فقه را در خدمت استاد حسيني بوشهري و صالحي افغاني بودم. مكاسب را در محضر اساتيدي چون استاد بني فضل، مرحوم پاياني و استاد قدبري تلمذ بودم و رسائل را محضر آية الله فاضل استفاده بردم و پنج سال متوالي خارج اصول را در محضر آية الله سبحاني به پايان رساندم . همگام با خارج اصول به مدت 8سال خارج فقه را در محضر آية الله مكارم تلمذ نمودم. ضمنا ساليان سال در درس تفسير قرآن محضر آية الله جوادي آملي بودم .حدود سال

1372 به خاطر علاقه اي كه به قرآن و تفسير قرآن پيدا كردم وارد رشته علوم قرآ ني و تفسير شدم. بعد از اتمام 4سال مشغول تدوين رساله سطح چهار شدم كه بخاطر مشكلاتي، كار ناتمام و مهلت آن به سر آمد كه براي بار دوم مشغول تدوين رساله سطح چهار شدم كه تا به حال ادامه دارد. بعد از پايان دوره تخصصي براي انجام كار تحقيقات قرآني در مركز فرهنگ معارف قرآن مشغول و با تشكيل پرونده ها و سپس ارزيابي مقاله ها و نهائي كردن مقاله ها در بخش مقابله، نزديك به 9 سال است كه دنبال مي كنم نتيجه كارهائي كه انجام گرفت انتشار پنج جلد از دايرة المعارف قرآني و دو جلد اعلام قرآن گروهي مي باشد و چند مقاله كه به نام اينجانب در دايرة المعارف چاپ شده است. د رحال حاضر در درس فقه آية الله جوادي آملي مشغول مي باشم.

اكبري، فيروزه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

خانم دكتر فيروزه اكبري اسبق در سال 1333در شهرستان مرند متولد شد.تحصيلات عالي خود را در سال 1353 در رشته پزشكي دانشكدة پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران آغاز كرد و به سال 1360 فارغ التحصيل شد. وي در سال 1366 موفق به اخذ درجة تخصصي در رشتة زنان و زايمان از دانشكدة پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران گرديد. سپس تحصيلات فلوشيپ خود را در رشتة نازايي و IVF دانشگاه لندن به پايان رساند. ايشان اكنون به عنوان عضو هيئت علمي و استاد گروه زنان و زايمان و در بخش نازايي و IVF بيمارستان ميرزاكوچك خان مشغول به كار مي باشند. گروه : علوم پزشكيرشته : زنان و زايمانگرايش

: نازايي و IVFتحصيلات رسمي و حرفه اي : فيروزه اكبري اسبق تحصيلات ابتدايي را در سال 1340 در مرند آغاز كرد و در سال 1353 موفق به اخذ مدرك ديپلم گرديد. تحصيلات عالي خود را در سال 1353 در رشته پزشكي دانشكدة پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران آغاز كرد و به سال 1360 فارغ التحصيل شد. وي در سال 1366 موفق به اخذ درجة تخصصي در رشتة زنان و زايمان از دانشكدة پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران گرديد. سپس تحصيلات فلوشيپ خود را در رشتة نازايي و IVF دانشگاه لندن به پايان رساند.فعاليتهاي ضمن تحصيل : فيروزه اكبري اسبق درحين تحصيل دردوره تخصصي زنانو زايمان به مداوا وكارآموزي دربيمارستانهاي تهران ومطالعه وتاليف دراين زمينه مشغول بوده است.وقايع ميانسالي : فيروزه اكبري اسبق پيس ازفراغت ازتحصيل وبازگشت ازانگلستان به عنوان عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي تهران دربيمارستان ميرزا كوجك خان (بخش نازايي و IVF) مشغول به فعاليت شد. وي هم اكنون درآن بخش سمت استادي دارد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمت هاي اجرائي و مديريتي فيروزه اكبري اسبق (از گذشته تاكنون) به ترتيب زير است - عضو گروه تحقيقات جراحي اداره كل امور پژوهش در رشته زنان سال 1372 - عضو شوراي پژوهش و پايان نامه گروه آموزش زنان و مامايي از سال 1374 تاكنون - عضو هيئت ممتحنه و ارزشيابي رشته زنان و مامايي بورد از سال 76-1374 - عضو كميته زنان شورايعالي پزشكي از سال 77-1373 - عضو هيئت تحريريه مجله فارسي از سال 1375 تاكنون - كارشناس نظام پزشكي از سال 1377 تاكنون - رياست بخش IVF بيمارستان ميرزاكوچك خان از سال 1374

تاكنون - رياست بيمارستان آرش از سال 71-1369 - كارشناس پزشكي قانوني از سال 1376 تاكنون - رياست بيمارستان ميرزاكوچك خان از سال 1386 - عنوان عضو هيئت علمي و استاد گروه زنان و زايمان و در بخش نازايي و IVF بيمارستان ميرزاكوچك خانمراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : دكتر فيروزه اكبري اسبق بخش IVF بيمارستان ميرزاكوچك خان (وابسته به دانشگاه علوم پزشكي تهران) را راه اندازي كرده است.آرا و گرايشهاي خاص : فيروزه اكبري اسبق ازجمله متخصصين زنانو زايمان است كه به مباحث نازايي وIVF توجه تخصصي دارد وي توان گفت ازكساني است كه علم IVF را وارد ايران كرده است.

________________________________________

آثار : چكيده بيماريهاي زنان و مامايي دنفورث 1999 ويژگي اثر : پديدآورنده: اميرابراهيم صفرزاده، افسانه علي مدد تفرشي، الهام پورمطرود، فيروزه اكبري اسبق ناشر: نسل فردا - 1382

اكبري، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود اكبري

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمود اكبري در سال 1351 در مدرسه آيت الله گلپايگاني به تحصيل علوم ديني پرداختم و پس از هفت سال تحصيل نزد اساتيد بزرگي چون آيت الله حسين تهراني، مدرس افغاني، آيت الله صلواتي، آيت الله مقتدايي و يك دوره خارج اصول آيت الله مكارم شيرازي و آيت الله وحيد خراساني شركت كردم و پانزده سال در دروس فقه آيت الله تبريزي و آيت الله مكارم شيرازي شركت كردم و مدت سه سال دروس موسسه اديان و مذاهب حوزه را طي كردم.

بدايه و نهايه علامه طباطبايي را نزد استاد فياضي و منظومه سبزواري را

نزد آيت الله يحيي انصاري به اتمام رساندم و از سال 59 برنامه هاي تبليغي در قالب كلاسداري و منبر و پاسخ به سوالات از مدارس و دبيرستان ها پرداختم و از سال 74 شروع به تاليف و نشر كتاب هاي متناسب با نسل جوان پرداختم و هم اكنون 40 اثر چاپ شده و 10 اثر آماده چاپ دارم. بدان اميد كه مورد توجه خداوند متعال واقع شود.

اكبريان، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زنان و زايمان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اكبريان، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عبدالرسول اكبريان متولد 1318ه.ش در شهر بروجن از توابع چهار محال بختياري است.ايشان داراي برد تخصص زنان و زايمان از كشور امريكا مي باشد وي عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي ايران بود كه در 15 بهمن سال 1386 بنا به درخواست خود پس از 33 سال خدمت بازنشسته گرديد.گروه : علوم پزشكيرشته : زنان و زايمانوالدين و انساب : پدر عبدالرسول اكبريان در شهر هاي اصفهان و چهار و محال بختياري به كار تجارت پارچه مشغول بود و مادرش هم خانه دار بود. او نيز سه برادر و چهار خواهر دارد.خاطرات كودكي : دوران كودكي عبدالرسول اكبريان با ورشكستگي پدرش همزمان بود بطوري كه آنها به ناچار جهت كار براي تهران آمدند.دكتر اكبريان فرزند ارشد خانواده بود و با وجود سن كم كارهاي مختلف منزل و سرپرستي برادران و خواهران را برعهده داشت. اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : عبدالرسول اكبريان در خانواده اي مذهبي بدنيا آمد.دوران كودكي او با ورشكستگي پدرش همزمان بود .او مجبور بود در كنار تحصيل به كارهايي همچون تدريس خصوصي و كار شبانه در بيمارستانها بپردازد تا خانواده هفت نفري را سرپرستي كند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالرسول اكبريان تحصيلات ابتدايي را در شهر بروجن گذراندو تصديق ششم ابتدايي را با نمره بالايي اخذ كرد.تحصيلات متوسطه را در تهران همزمان با كار ادامه داد و موفق شد پس از قبولي در كنكور در رشته پزشكي دانشگاه تهران به تحصيل بپردازد.او تنوانست

پزشكي عمومي را از دانشگاه تهران اخذ كند.دكتر اكبريان تخصص رشته زنان و زايمان را از آمريكا دريافت كرده است.خاطرات و وقايع تحصيل : عبدالرسول اكبريان از آن دوران چنين بياد دارد: "شروع اعتصا بها و ناراضي گري ها از سال 1338 شروع شد. من بخاطر دارم كه در يكي از روزهاي سخت زمستان كه برف سنگيني هم مي باريد.تمام دانشگاه يكپارچه شروع به شعار دادن عليه حكومت وقت (شاهنشاهي) كردند.كليه درهاي دانشگاه رابستند و ما تا شب هنگام در دانشگاه مانديم بطوري كه با دخالت پليس اين اعتصابات تمام شد." فعاليتهاي ضمن تحصيل : عبدالرسول اكبريان در كنار تحصيل به تدريس خصوصي و كشيك شبانه در بيمارستانها مي پرداخت.استادان و مربيان : مرحوم دكتر محمد قريب ،دكتر پژوهي ،دكتر متين و غيره از اساتيد عبدالرسول اكبريان بودند.همسر و فرزندان : عبدالرسول اكبريان متاهل و داراي همسر (داراي مدرك كارشناسي علوم زيست شناسي و دبير بازنشسته آموزش و پرورش) و دو فرزند دختر مي باشد. دختر ارشد داراي دكتري دندانپزشكي و در امريكا مشغول بكار مي باشد و دختر كوچكش داراي مدرك كارشناسي ارشد الكترونيك از دانشگاه USC امريكا است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالرسول اكبريان پس از طي دوره پزشكي عمومي و در زمان خدمت سربازي بعنوان دستيار بهداشت در منطقه ييلاقي ايل قشقايي و همچنين در استانهاي اصفهان ،شيراز و چهار و محال بختياري خدمت كرده است.او همچنين بمدت 5 سال در طي سالهاي 1348-1352 مسئول بهداشت و درمان اداره بهداشت استان سيستان و بلوچستان بود. ازديگر سمت هاي وي مي توان به چند مورد زير اشاره كرد: - رئيس بخش زنان

و زايمان و تربيت متخصص زنان و زايمان - مدير گروه رشته زنان و زايمان دانشگاه علوم پزشكي ايران بمدت 16 سال - عضو بورد تخصصي زنان و زايمان بمدت 14 سال - مسئول برگزاري هفت كنگره بين المللي زنان و زايمان مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : عبدالرسول اكبريان درمانگاهي (بنام مرحوم پدرش) در استان سيستان و بلچستان در شهرستان ايرانشهر به همراه برادرش تاسيس كرده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از برنامه هاي روزمره عبدالرسول اكبريان مي توان به موارد زير اشاره كرد: - شركت در برنامه هاي انجمن زنان و زايمان (بعنوان عضو اين انجمن) - شركت در جلسات كارشناسي نظام پزشكي بعنوان كارشناس - شركت در جلسات كارشناسي وزارت بهداشت بعنوان كارشناسآرا و گرايشهاي خاص : عبدالرسول اكبريان از جمله پزشكاني است كه پژوهشها و تلاشهاي علمي وسيعي درباره زنان و زايمان عمل سزاريان انجام داده است. جوائز و نشانها : - استاد نمونه در سه دوره - درياف لوح تقدير از ئيس جمهور وقت جناب آيه الله هاشمي رفسنجاني بعنوان استاد ممتاز - پژوهشگر نمونه سازمان نظام پزشكي ايرانچگونگي عرضه آثار : عبدالرسول اكبريان داراي چندين ترجمه و تاليف در زمينه رشته تخصصي خود مي باشد .وي همچنين چندين مقاله در مجلات معتبر علمي به چاپ رسانيده است.

________________________________________

آثار : احياء نوزادان ويژگي اثر : همكاري در ترجمه-اين كتاب بيشتر براي آموزش و آشنايي با فنون احياء نوزادان است.2 زنان و زايمان ويژگي اثر : ترجمه- اين كتاب از كتابهاي

پايه و مهم رشته زنان و زايمان براي دانشجويان رشته هاي زنان و زايمان است3 شير مادر ويژگي اثر : ترجمه4 لوپاكسيلن زنان و زايمان ويژگي اثر : با همكاري گروه زنان و زايمان - آشنايي با اصول و طرز كار و استفاده از سونوگرافي براي همكاراني كه علاقمند به روش جراحي درون بين مي باشد.

اكبريان، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد اكبريان

محل تولد : جويبار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

سال 1362وارد حوزه علميه مشهد شده و در سال 1364به شهر قم آمدم سال 1368در دانشگاه تهران الهيات و معارف اسلامي فلسفه و كلام اسلامي پذيرفته شدم و در سال 1372در دانشگاه تربيت مدرس تهران فلسفه و حكمت اسلامي قبول شدم و در سال 1376از پايان نامه با عنوان تحليل آراءفلسفي عرفاني سيد حيدر آملي را دفاع نمودم اين پايان نامه در سال 1380در كنگره سيد حيدر آملي منتشر گرديد با عنوان عرفان شيعي در انديشه حيدر آملي.

در سال 1374در آزمون كتبي و شفاهي پايه پذيرفته شدم قبل از آن در سال 1373 سطح را به پايان رساندم و چند سال در درس خارج حضرات آيات صالحي مازندراني فاضل لنكراني جوادي آملي شركت داشت در سال 1373با پژوهشگاه دفتر تبليغات اسلامي همكاري را آغاز نمودم؛ طي اين مدت در تأليف معجم بحارالانوار گروه تصحيح حضور داشتم هم چنين مدتي با پژوهشكده كلام همكاري داشتم سپس در اصطلاح نامه علوم اسلامي كه در طي اين مدت در تأليف فرهنگ اصطلاحات فلسفي با عنوان مستندات اصطلاحات فلسفي شركت داشتم.سپس

از سال 1382 تاكنون به عنوان مدير واحد پاسخ به سوالات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي دفتر تبليغات اسلامي اشتغال دارم كه تاكنون در تأليف گروهي دو كتاب مجموعه پاسخ هاي برگزيده ويژه رمضان و ويژه محرم جهت استفاده مبلغان ديني اعزامي از دفتر تبليغات حضور داشتم. از سا ل1376 تاكنون در دانشگاههاي مختلف تهران از جمله دانشگاه شهيد بهشتي و به مدت 8سال در دانشگاه تهران در گروه معارف اسلامي به تدريس اشتغال دارم.

اكبريان، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: روماتولوژى، دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصصى پزشكى داخلى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1362، فوق تخصص در روماتولوژى در سال 1369.

مرتبه علمى:

استاديار در رشته روماتولوژى دانشگاه علوم پزشكى تهران، دانشيار مركز روماتولوژى دانشگاه تهران در سال 1370.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اپيدميولوژى بيمارى بهجت در ايران، اپيدميولوژى بيمارى لوپوس در ايران، پوكى استخوان در بيماران ايرانى و درمان آن، روشهاى مختلف درمانى در بيماران مبتلا به SLE، فاكتورهاى مختلف تشديد كننده بيمارى لوپوس، تعيين شيوع علائم بيمارى لوپوس در ايران و مقايسه آنها با آمارهاى خارجى، تعيين شيوع پوكى استخوان در بيماران ايرانى و مقايسه آن با آمارهاى خارجى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 30، تعداد مقالات به زبان خارجى: 50

زمينه علمى مقالات:

استئوپوروز در ايران، بيمارى بهجت در ايران، لوپوس اريتماتوسيستميك درايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اكرامي، يزدگرد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اكرمي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

وي در آبان ماه سال 1338ش در شهر گوگد گلپايگان در يك خانواده مذهبي ديده به جهان گشود. دوران كودكي را در همانجا سپري كرد و در سن چهار سالگي جهت فراگيري قرآن مجيد و احكام اسلامي به مكتب خانه رفت و در سن شش سالگي قرآن و احكام اسلامي را فرا گرفت سپس براي فراگيري تحصيلات كلاسيك به دبستان رفت و مقطع ابتدائي را در يكي از مدارس شهر به پايان رسانيد.

سال آخر دوره ابتدائي يعني پنجم دبستان را طي مي كرد كه ابوي ايشان به حج مشرف شد. هنگام بازگشت پدر، وي جهت استقبال همراه عده اي از آشنايان به قم آمده و به حسن اتفاق همراه يكي از طلاب ساكن مدرسه حاج ملا محمد صادق به آن مدرسه رفت و شب را در آنجا سپري كرد. روحيه لطيف و سادگي طلاب وي را جذب خود كرد و از همانجا تصميم گرفت جهت آموزش و فراگيري علوم ديني به اين شهر عزيمت كند. با اصرار او و موافقت والدين در سال 1350 ش به قم آمد و در همان مدرسه ساكن شد. ادبيات و دوره مقدمات را نزد اساتيد بزرگوار مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني فرا گرفت. همزمان با تحصيل علوم ديني دروس جديد و كلاسيك را نيز ادامه داد و موفق به اخذ ديپلم اقتصاد گرديد.

پس از پايان مقدمات سطح را نيز ادامه داده و در اين هنگام از محضر اساتيد بزرگواري چون حضرات آيات

محسن دوزدوزاني، محمد تقي ستوده، محي الدين فاضل هرندي، و ... تلمذ نموده و در نهايت در سال 1363ش امتحانات پايان سطح را با موفقيت پشت سر گذاشته و در درس هاي خارج فقه و اصول همچنين فلسفه و تفسير شركت كرد. در اين مقطع نيز كه 16 سال ادامه داشت و هم اكنون نيز ادامه دارد، از محضر اساتيد معظم و مراجع تقليد حضرات آيات عظام محمد فاضل لنكراني، حسينعلي منتظري، جوادي آملي، مكارم شيرازي و محمد علي گرامي بهره مند شده و تقريراتي كه وي از اين دروس نوشته به حدود سي دفتر مي رسد كه به صورت دست نويس نزد ايشان موجود است.

همزمان و در كنار آموزش و فراگيري علوم ديني در مبارزات حق طلبانه اي كه در حوزه علميه قم وجود داشت شركت مي كرد. در سال 1354 همراه طلاب و فضلا در جلسه اي كه در مدرسه فيضيه به مناسبت بزرگداشت شهداي پانزده خرداد سال 1342 برپا شده بود حضوري فعال داشت و يكي از رهبران آن جنبش به شمار مي آمد. در سال 1356 به اتفاق جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاي محمد علي نكونام سفري تبليغي سياسي به گلپايگان داشته و به دنبال سخنرانيهاي افشاگرانه و پخش اعلاميه هاي حضرات آيات عظام امام خميني(ره) و گلپايگاني و ... دستگير، بازداشت و ممنوع الملاقات گرديد. در شهرباني شهر پس از بازجويي گسترده و تحمل حدود يك ماه زندان بدون ملاقات به اصفهان اعزام شد و در دادگاه نظامي و فرمايشي شاهنشاهي محاكمه و به دو سال حبس محكوم گرديد.

دوران محكوميت را در زندان شهرباني اصفهان سپري مي كرد كه

همزمان با اوج گيري مبارزات حق طلبانه مردم ايران رژيم استبدادي تسليم خواسته مردم شد و زندانيان سياسي را آزاد كرد، وي نيز در پاييز سال 1357 پس از تحمل حدود يك سال اسارت و زندان آزاد شد و به آغوش خانواده بازگشت.

پس از پيروزي انقلاب و شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران نامبرده پس از طي مراحل مختلف آموزش نظامي به جبهه هاي جنگ عزيمت كرده و در كنار رزمندگان اسلام به انجام وظيفه پرداخت.

يكي از وظايف و مسئوليتهاي مهم طلاب و فضلاي حوزه علميه تبليغ، ارشاد و هدايت مردم است، براي اداي اين وظيفه الهي، مردمي اولين سفر تبليغي خود را در سال 1354 به اطراف شيراز اعزام شد و از همان سال به طور مرتب در ايام تبليغ به مناطق و شهرهاي مختلف كشور سفر مي كرد.

اكفاني سنجاري، شمس الدين، ابوعبداللَّه محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 749 ق)، رياضيدان، طبيب و منجم. معروف به اكفانى. در سنجار بخارا متولد شد. در قاهره مقيم بود و همان جا درگذشت. او علم هيئت را برشمرده و آنها را پنج دانسته است: علم زيجات و تقاويم، علم مواقيت، علم كيفيت رصدها، علم تسطيح كره و آلات شعاعى كه از آن حادث مى شود و علم آلات ظلّى. تأليفات بسيارى در رياضى و فنون و حكمت دارد. تحرير اقليدس را بدون انديشه حل مى كرد. در شناخت طب و جواهر و نباتات بر تمامى اهل عصر خود برترى داشت و پزشكان نامى از حسن معالجات و تشخيص وى در حيرت بودند. در تاريخ و اخبار نيز مهارتى به سزا داشت. آثار وى: «ارشاد القاصد الى اسنى المقاصد» در انواع علوم كه در سال 1904 م

در بيروت چاپ شده است؛ «اللباب فى الحساب»؛ «غنية اللبيب عند غيبة الطبيب؛ «نخب الذخائر فى احوال الجواهر» كه در مجله ى المشرق سال يازدهم منتشر شده است؛ «كشف الرين فى احوال العين»، «الدرالنظيم فى احوال العلوم والتعليم»؛ «نهاية القصد فى صناعة الفصد»؛ «النظرو التحقيق فى تقليب الرقيق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام(189 /6)، ايضاح المكنون(692 /2)، تاريخ نجوم اسلام(33 -32)، ريحانه(166 /1)، كشف الظنون(1990 ،1935 ،1542 ،1490 ،66)، الكنى والالقاب (50 /2)، لغت نامه(ذيل/ محمد بن ابراهيم)، معجم المؤلفين(100 /8)، الوافى بالوفيات(27 -25 /2)، هدية العارفين(155 /2).

الاشعري، ابراهيم

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اغلب علماء رجال او را توثيق كرده اند. علامه حلى و نجاشى گفته اند كه او از اصحاب حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا عليه السلام بوده و از هر دو آن بزرگواران روايت نموده است.

نجاشى گويد: برادر او فضل بن محمد است كه به اشتراك كتابى نوشته اند و آن كتاب را حسن بن على بن فضال از ايشان روايت كرده و شيخ هم در فهرستش آن را بطريقش از ابن فضال نقل نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

البرزي، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

الحلو، مشتاق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مشتاق الحلو

محل تولد : -

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

همزمان با تحصيل در مدرسه به طور غيررسمي مشغول تحصيلات حوزوي بوده ام و پس از اخذ ديپلم در رشته علوم تجربي به تحصيلات حوزوي توجه بيشتري نمودم. در سال 1374 وارد دانشگاه مفيد در رشته علوم سياسي شدم و همزمان تحصيلات رسمي خود را در حوزه آغاز كردم. در خرداد 77 موفق به اخذ مدرك ليسانس در رشته علوم و معارف اسلامي حوزه شدم و در سال 78 ليسانس علوم سياسي را از دانشگاه اخذ نمودم.

از دي ماه سال 80 حضور در درس بحث خارج را آغاز كردم و در سال 81 فوق ليسانس علوم سياسي از دانشگاه اخذ كردم. در سال 83 مدرك كارشناسي ارشد حوزه را در رشته فقه و اصول اخذ كردم. از سال 73 كار در برخي موسسات تحقيقاتي را در قم آغاز نمودم. و در ابتدا ترجمه از عربي به فارسي را آغاز كردم و از سال 75 به نوشتن تحقيقات در همايش هاي مختلف مبادرت نمودم.

همزمان با تحصيلات، كار تدريس را در مراكز مختلف انجام مي دادم كه از مهمترين آنها دو سال و نيم تدريس در موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) از مهر 80 بوده است. و همچنان به عنوان محقق با موسسات مختلف به همكاري ادامه مي دهم. كار ترجمه به زبان عربي را در زمينه تخصصي (فلسفه دين و كلام

جديد) براي برخي مجلات عربي ادامه مي دهم و كار راهنمايي و مشاوره پايان نامه هاي حوزه را نيز انجام مي دهم.

الفت اصفهاني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1343 -1262 ش)، عالم، اديب، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به الفت. در اصفهان متولد شد. پس از فراگيرى فلسفه و حديث و عرفان، به آموختن رياضيات قديم و جديد و سپس زبان فرانسه روى آورد. در فرقه شناسى و فلسفه و تاريخ نيز استاد بود. به نجف رفت و در حوزه ى درس آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و شيخ الشريعه ى اصفهانى و آقا شيخ باقر اصطهباناتى و آقاضياء عراقى به فراگيرى علوم مذهبى پرداخت و اجازه ى روايت را از حاج ميرزا خليل و آقا سيد حسن صدر اخذ كرد. در انقلاب مشروطه در صف آزاديخواهان قرار گرفت و مجله ى «آفتاب» را داير كرد و به نشر آن پرداخت و در بيدارى مردم نقش مؤثرى ايفا نمود. وى در سفر به شهرهاى مختلف ايران با آزاديخواهان همكارى كرد. عضو مجلس مؤسسان و نماينده ى مجلس شوارى ملى بود. الفت در انواع شعر مهارت داشت اما بيشتر غزل مى سرود. كتابخانه بزرگ او به دانشكده ى ادبيات اصفهان اهدا گرديد. وى در اصفهان وفات يافت و در مقبره ى پدرش جنب امامزاده احمد دفن شد.از آثارش: «ابواب الروضات»، فهرست كتاب «رضوات الجنات»؛ «داستان هفت برادر»؛ «دانش نامه»؛ «ديوان» اشعار؛ «كشف الحجب»، در اسامى كتب، كه تأليف آن به مناسبت آن كه مرحوم ثقة الاسلام تبريزى نيز در همين موضوع تأليفى را شروع كرده بود ناتمام ماند؛ «مجله ى آفتاب»؛ «مجمع الاجازات و منبع الافادات»، در دو مجلد؛ «سفرنامه»، در شرح حالات خودش در دو مجلد؛ «نسب نامه ى الفت»، در شرح وابستگان سببى و

نسبى خودش؛ «تاريخ مداخله علماى شيعه در امور سياسى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان(58 -55)، تذكرة القبور(162 -160)، الذريعه(15 /20 ،27 /18 ،383 /16 ،90 /9 ،124 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير(251 -249 /1)، سخنوران نامى معاصر(330 -326 /1)، فرهنگ سخنوران(82 -81)، لغت نامه(ذيل/ الفت اصفهانى)، مكارم الآثار(1664 /5).

القمي، ابوالمحارب حنين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در مجالس المؤمنين مى نويسد وى از اعاظم حكماى شيعه اماميه است، در ايام ديالمه نشو و نما يافته و پرتو انوار حكمت بر صفحات حال او تافته. در تاريخ الحكماء مسطور است كه صاحب اعظم سعيد بن العميد كه استاد الفضلاء و عميد وزراى روزگار بود به وجود او افتخار مى نمود و مى فرمود كه اگر از شهر ما همين بيرون آمده باشد ما را كافى است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

القمي، احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه و نجاشى در رجالشان درباره او گفته اند ثقة ثقة و او را توثيقى كامل كرده اند و پدر و جد او هر دو از راويان و اصحاب حضرت رضا عليه السلام بوده اند. نجاشى گويد او را كتاب نوادر است، و حضرت حجت عجل اللَّه فرجه الشريف هم او را در توقيع شريف توثيق فرموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

القمي، اسحاق

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از اصحاب حضرت باقر عليه السلام و صاحب كتاب است و شيخ او را در فهرست ياد كرده و ظاهراً او با اسحاق سابق الذكر يكى است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

القمي، عبدالوهاب

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از اصحاب حضرت صادق عليه السلام است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

القمي، محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حر در امل الآمل گويد وى مردى فاضل و جليل بوده و روايت مى كند از او شاذان بن جبرئيل قمى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

الكسانيان، استپان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آسيب شناسى دهان و دندان دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

الله اكبري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد الله اكبري

محل تولد : بند قراء

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1358 وارد حوزه علميه كاشمر شدم. در مهر سال 1359به حوزه علميه يزد رفتم و پس از سه سال تحصيل در آنجا و خواندن دروس مقدمات و معالم و مختصر المعانى، سال 1362 در مهرماه وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه الهادي مرحوم آية الله گلپايگاني مشغول به تحصيل شدم و به ترتيب دروس فقه و اصول را در حوزه قم خواندم.

در سال 1367درس خارج را شروع كردم. درس هاي فقه و اصول را نزد آقايان نكونام، مدنى، كريمى، نظري، ميانجى، عندليب شيرازى، اعتمادي و بني فضل و ستوده خواندم. درس خارج اصول را نخست در درس خارج اصول آية الله صانعي حاضر شدم و سپس درس خارج اصول آية الله سبحاني و درس خارج فقه را نزد آية الله مكارم شيرازي حاضر مي شدم.

در سال 1368 از طريق كنكور سراسري در دانشكده الهيات دانشگاه تهران قبول شدم و هر هفته دو روز به تهران مي رفتم تا در سال 1372ليسانس تاريخ تمدن ملل اسلامي را گرفتم و همان سال فوق ليسانس همان رشته را قبول شدم و در شهريور 1375از اين سطح فارغ التحصيل شدم و همان سال در همان رشته و همان دانشكده دكتري قبول شدم كه مع الاسف هنوز رساله دكتري را دفاع نكرده ام. از سال 1374 همزمان با

تحصيل در معاونت فرهنگي دفتر تبليغات واحد پژوهش به پژوهش مشغول شدم و مدت دو سال هم مدير اين واحد بودم از سال 1378 با قسمت دائرة المعارف قرآن كريم دفتر تبليغات همكاري مي كردم تا سال1382.

از سال 1380در واحد سيره و تاريخ اهل بيت سيره دفتر تبليغات همكاري را شروع كردم و دو سال مدير گروه سيره اهل بيت (ع) بودم تا سال 1382.و تاكنون هم عضو شوراي پژوهش اين واحد هستم.

از سال 1379 تدريس در مركز جهاني علوم را آغاز كردم و سال 1381 جزء هيأت علمي آن مركز شدم و از اسفند سال 1382 تا كنون معاون پژوهش مدرسه عالي امام خميني (ره) از مدارس تحت پوشش اين مركز هستم و فعاليتم ادامه دارد. در مراكزي مانند مركز جهانى، مركز مهدويت، مؤسسه امام خمينى(ره)، باقر العلوم(ع)، مركز تخصصي تاريخ اسلام حوزه علميه قم، دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد تدريس داشته ام.

الله بداشتي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي الله بداشتي

محل تولد : نوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/7/1

زندگينامه علمي

اخذ ديپلم رياضي: 1356

اخذ فوق ديپلم رياضي: خرداد 1358

شروع به تدريس رياضي: مهرماه 1358

شروع به تحصيلات در رشته دبيري الهيات دانشگاه تهران: نيمه دوم 1363

فراغت از تحصيل در رشته دبيري الهيات دانشگاه تهران: خرداد 1368

شروع به تحصيل در رشته كارشناسي ارشد فلسفه: مهر ماه 1368

فراغت از تحصيل كارشناسي ارشد: 1371

شروع به فعاليت علمي در دانشگاه قم: 1371 تاكنون

شروع به تحصيل دوره دكتري 1378.

فراغت از دوره دكتري 1382.

مدير گروه فلسفه: 1381 تاكنون

شروع به تحصيلات حوزوي آزاد: 1358

شروع به تحصيلات در حوزه همزمان با تحصيلات دانشگاهي: 1364 ( كه تاكنون گاه پيوسته و

گاه گسسته ادامه دارد. )

الماسي، حسين علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا ابوطالب، عالم فاضل محدث، از احفاد مجلسى، در 20 رجب سال 1227 وفات يافته، در صحن تكيه ى آقا حسين خوانسارى مدفون گرديد. مشاراليه برادر زن و راوى از ميرزا حيدرعلى مجلسى است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

النور، حليم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حليم النور

محل تولد : عراق

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد حليم النور طلبه عراقي در سال 1371 به ايران آمده و در حوزه مشغول به تحصيل علوم حوزوي و ديني شدم. فعاليت تبليغي خود را از سال 1373 شروع و ابتدا به مناطق فقير و مستضعف خوزستان عازم شدم.

در سال 1377 اولين سفر تبليغي خود را به خارج از كشور شروع نموده و به سوريه عازم شدم و به مدت 3 سال هم به لبنان براي تبليغ دين در ايام محرم و صفر و رمضان عزيمت نمودم. در سال 1381 به مدت 4 سال به لطف خداوند و نظر بقيه الله الاعظم و ائمه اطهار عليهم السلام به آفريقا (كنگو) رفتم. و در اين سالها تجارب خوبي كسب نمودم و مثمر ثمر براي آن كشورها بودم.

ناگفته نماند كه به همت و ياري دوستان و محبان اهلبيت عليهم السلام توانستم مدرسه اي براي ترويج و تبليغ اسلام و اصول اعتقادي و اخلاقي و ديني پايه ريزي نمايم كه فعلا در دست اجرا مي باشد و هم اكنون مشغول تحقيق در كتب تاريخ اسلام مي باشم.

الهي خراساني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر الهي خراساني

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1321/1/1

حجت الاسلام علي اكبر الهي خراساني درسال 1321 در نيشابور به دنيا آمد.وي تحصيلات خود را در حوزه علميه نيشابور آغاز كرد و پس از عزيمت به مشهد و كسب معلومات حوزوي ،د رسال 1344 موفق به اخذ گواهينامۀ مدرّسي علوم منقول از تهران شد و در سال 1352 به دريافت

دانشنامۀ كارشناسي در رشتۀ فقه و مباني حقوق اسلامي از دانشكدۀ الهيات و معارف اسلامي مشهد موفق گرديد؛ و اين در حالي بود كه دو سال پيشتر، اجازۀ اجتهاد را از بعضي اساتيد و از وزارت علوم و آموزش عالي دريافت داشته بود.نامبرده در حال حاضر علاوه بر مديريت بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، مدير گروه فقه و اصول بنياد، عضو هيأت امنا و شوراي آموزشي دانشگاه علوم اسلامي رضويي مي باشد. كتاب "منتهي المطلب في تحقيق المذهب"علي اكبر الهي خراساني ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميتحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اكبر الهي خراساني در سال 1335 براي تحصيل علوم ديني وارد مدرسۀ علميه گلشن نيشابور شد. و سال بعد براي ادامۀ تحصيل به مشهد عزيمت كرد و پس از چند سال موفق به اخذ اجازۀ كتبي نقل حديث از بزرگان علما نظير مرحوم آيت ا... مرعشي نجفي شد و اجازۀ تصدي امور حسبيه از ناحيۀ برخي از مراجع به وي اعطا گرديد. د رسال 1344 موفق به اخذ گواهينامۀ مدرّسي علوم منقول از تهران شد و در سال 1352 به دريافت دانشنامۀ كارشناسي در رشتۀ فقه و مباني حقوق اسلامي از دانشكدۀ الهيات و معارف اسلامي مشهد موفق گرديد؛ و اين در حالي بود كه دو سال پيشتر، اجازۀ اجتهاد را از بعضي اساتيد و از وزارت علوم و آموزش عالي دريافت داشته بود. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اكبر الهي خراساني در حال حاضر

علاوه بر مديريت بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، مدير گروه فقه و اصول بنياد، عضو هيأت امنا و شوراي آموزشي دانشگاه علوم اسلامي رضويي، عضو هيأت تحريريه و هيأت مديره مجله مشكوة، عضو شوراي فرهنگ عمومي استان و در عين حال مدرّس حوزه و دانشگاه مي باشد.فعاليتهاي آموزشي : حجت الاسلام الهي خراساني از سال 1364 به مدت هفت سال دروس علوم قرآني، فقه و اصول، آيات الاحكام و تفسير تخصصي را در دانشكدۀ الهيات و معارف اسلامي دانشگاه مشهد تدريس كرده است. اكنون چهار سال است كه به تدريس علوم قرآني و تفسير براي طلاّب خارجي دانشگاه علوم اسلامي رضوي اشتغال دارد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : علي اكبر الهي خراساني در سال 1342 نخستين صندوق قرض الحسنۀ ايران را در حوزۀ علميه مشهد و پس از آن كتابخانۀ مجهز رضوي و فروشگاه تعاوني طلاّب را تأسيس كرد. در سال 1363 در پي ريزي و راه اندازي بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي با مسؤولان آستان قدس و اساتيد حوزه و دانشگاه مشهد، همفكري و همكاري داشت و از بدو تأسيس اين بنياد، به عنوان عضو هيأت مديره و مدير عامل آن منصوب شد.جوائز و نشانها : كتاب "منتهي المطلب في تحقيق المذهب"علي اكبر الهي خراساني ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.همچنين وي مصحح كتاب «سفينةالبحار و مدينةالحكم والآثار» بود كه اين كتاب هم در دوره پانزدهم به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي انتخاب شد.چگونگي عرضه آثار : الهي خراساني علاوه بر

نگارش مقالات و كتابهاي متعدد در تعدادي از كنگره ها و سمينارهاي علمي بين المللي، از جمله كنگرۀ بزرگداشت سعدي در هندوستان، كنگرۀ هزارۀ شريف رضي، كنگرۀ شيخ مفيد، كنفرانس انديشه اسلامي، كنگرۀ جهاني امام جعفر صادق عليه السلام در دمشق، كنگرۀ نهج البلاغه، مجمع جهاني اهل البيت(ع)، مجمع تقريب بين المذاهب اسلامي، مجمع بررسيهاي اقتصاد اسلامي و كنگرۀ جهاني امام رضا عليه السلام و ... شركت جسته وبعضاً سخناني ايراد كرده است. به چند عنوان از مقالات و سخنراني هاي وي اشاره مي شود: 1. كتابنامۀ امام رضا عليه السلام، كنگرۀ جهاني امام رضا (ع)، 1363. 2. المسائل العكبرية، للشيخ المفيد (تصحيح و تحقيق)، كنگرۀ هزارۀ شيخ مفيد، 1371؛ دارالمفيد، بيروت1373. 3. مكانة السنة المطهرة في التشريع الاسلامي، مجلۀ الارشاد، شماره هاي 1 تا 6، 1400 و 1401 ق. 4. حجةالحق شيخ محمدتقي اديب نيشابوري، ويژگيها و خاطرات، مجله كيهان فرهنگي، شماره 9، آذر ماه 1363؛ يادنامۀ اديب نيشابوري، مؤسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا، 1365. 5. شناخت و پرورش تحقيق در نهج البلاغه ، كنگرۀ نهج البلاغه، 1371. آثار : nbsp1 الدروس الشرعيه، تأليف شهيد ثاني ( اشراف بر تصحيح و تحقيق) ويژگي اثر : بنياد پژوهشهاي اسلامي، در دست انتشار.2 الرسالة العزيزة في الوجيزة، تأليف مرحوم محدّث قمي، (تصحيح و تحقيق) ويژگي اثر : در دست انتشار.3 المسائل العكربة، شيخ المفيد ويژگي اثر : (تصحيح و تحقيق)، كنگره هزار? شيخ مفيد، 1371؛ دارالمفيد، بيروت 13734 تاج التراجم في تفسير

القرآن للاعاجم، تأليف شهفورالفرايني، (تصحيح و تحقيق، با همكاري) ويژگي اثر : در دست انتشار5 سفينةالبحار، تأليف مرحوم شيخ عباس قمي (اشراف بر تصحيح و تحقيق) ويژگي اثر : بنياد پژوهشهاي اسلامي، تصحيح،اين كتاب در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «سفينةالبحار و مدينةالحكم والآثار»: بحارالانوار مهمترين دايرةالمعارف علوم شيعي است، و از زمان تأليف تاكنون هميشه مورد توجه و استقبال دانش پژوهان بوده است. نياز اين كتاب 110 جلدي به فهرست بر كسي پوشيده نيست. مهمترين فهرست موضوعي اين كتاب، اثر حاضر است. مرحوم حاج شيخ عباس قمي، كتاب را برحسب حروف تهجّي مرتب ساخته است. وي در مقدم? كتاب، روش خود را توضيح داده، ذيل هرعنوان به آيات و روايات و گاهي توضيح و تفسير پرداخته است و هم? آنها را با حروف ابجد به مجلدات مختلف بحار ارجاع داده است و در موارد بسياري نيز خود، افزون بر مطالب علام? مجلسي نكات بديعي ذكر كرده است. تصحيح جديد كتاب براساس نسخ? خطي مؤلّف انجام شده است و چون مرحوم محدث قمي هميشه با حروف ابجد و به مجلدات چاپ كمپاني ارجاع مي دهد كه استفاده از آن مشكل است و اين امر با هدف اصلي فهرست نويسي منافات دارد، محققان محترم كتاب با حفظ رمزهايي كه از طرف مؤلّف نوشته شده، تمام آنها را با عدد به مجلدات چاپ جديد بحارالانوار ارجاع داده اند. ضمناً با پانوشتهاي سودمند آنچه را مؤلّف از كتابهاي مختلف نقل

كرده است به همان منابع ارجاع داده اند. مقدم? مفصل كتاب نيز بر امتياز اين تصحيح افزوده است. 6 منتهي المطلب، تأليف علامه حلّي (اشراف بر تصحيح و تحقيق) ويژگي اثر : سه جلد اين كتاب از سوي بنياد پژوهشهاي اسلامي انتشار يافته، ساير مجلات در دست چاپ است.اين كتاب در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «منتهي المطلب في تحقيق المذهب»: منتهي المطلب في تحقيق المذهب؛ علام? حلّي؛ تحقيق گروه فقه بنياد پژوهشهاي اسلامي، مشهد: بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1412 ه_ . ق. 2ج. كتاب « منتهي المطلب في تحقيق المذهب» يكي از منابع مهم فقه شيعه در زمين? فقه مقارن (فقه تطبيقي) است. امروزه، پرداختن به اين زمين? فقهي در بين مذاهب اسلامي يك ضرورت است كه تدريس آن در حوزه ها و دانشگاهها نيز هرچه بيشتر، حس مي شود. از امتيازات اين كتاب: مقدم? تحليلي خوب؛ آيات، احاديث، اقوال و آراء استخراج شده؛ توضيح لغات و واژه هاي دشوار؛ شرح حال موجز اعلام و روات كتاب در پا نوشتها، و توضيح هرچند مختصر در مورد برخي فرِق است.

الهي طباطبايي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسن الهي طباطبايي

ولادت:1325ق.

محل ولادت: تبريز

وفات:1388ق

محل دفن :قم

محل تحصيل: تبريز ، نجف

اساتيد: حضرات سيد ابوالحسن اصفهاني، ميرزا محمد حسين نائيني ، سيد حسين بادكوبه اي و ....

شاگردان: حسن حسن زاده آملي ، ميرزا محمد علي ارتقايي، ميزرا موسي تبريزي و ....

تاليفات: رساله اي در علم موسيقي و روابط معنوي روح با صداها ( كه خود آن را

از بين برد).

او از شاگردان مبرز مرحوم سيد علي قاضي بود. در سعه صدر و پاكي و حسن خلق زبانزد بود. سير و سلوك را يك دوران خاص و با اعمال خاصي نيم دانست بلكه آن را در متن همين زندگي عادي تعريف مي كرد و زندگي رسول الله (ص) را شاهد اين مطلب مي آورد. مي فرمود: مراقبه يعني آدم در همين زندگي روزمره غفلت را از خودش دور كند.

ايشان پس از يازده سال اقامت در شهر ساقي كوثر، به دليل وضع نامناسب معيشتي مجبور شد همراه برادر خويش، علامه طباطبايي ، به تبريز باز گردد. در تبريز به تدريس فلسفه و تربيت جويندگان كمال پرداخت. ارتباط ايشان با مرحوم قاضي از طريق نامه برقرار بود، عباراتي چون " جعلت فداك " و " عزيز دلم " كه آيت الله قاضي در اين نامه ها خطاب به آقاي الهي به كار مي برد گوياي عظمت شان ايشان نزد استاد است . استاد سيد محمد حسين قاضي مي فرمايد : با اينكه خود آقا به علامه و بردارش گفته بود كه به ايران برگردند اما دوري آن ها برايشان بسيار ناگوار بود و هر وقت ياد آن ها مي افتاد گريه مي كرد.

زماني كه آيت الله الهي در قم بود ، در مجلس روضه اي كه در منزل ميرزا تقي زرگري تشكيل مي شد ، شركت مي كرد. يك بار بعد از اتمام روضه در سيني مسي برايش چاي آورند. او انگشت خود را بر لب گذارد و بعد به سيني مسي زد . سيني تبديل به طلا شد . بعد فرمود: " ما طلا

را مي خواهيم چه كنيم"؟ دوباره انگشت بر لب گذاشت و به سيني زد و سيني به حالت اول برگشت ! با وجود چنين قدرت روحي ، زماني براي پرداخت قرضش به دو هزار تومان احتياج پيدا كردو چون اين مبلغ را نداشت مدتي زنداني شد!

اين گفتار علامه طباطبايي مشهور است كه مي فرمود: من خودم از اخوي استفاده مي كنم توصيه هميشگي ايشان هنوز در خاطر اطرافيان است : از حسنات اعمالتان كه خيال مي كنيد حسنه است توبه كنيد ، تا چه رسد به معاصي!

سيد محمد حسن الهي در سال 1388 هجري قمري درگذشت.

شرح احوال ايشان دركتاب الهيه از انتشارات موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس آمده است .

الهي قمشه اي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين محي الدين الهي قمشه اي فرزند چهارم استاد فقيد مهدي الهي قمشه اي و خانم طيبه تربتي در دي ماه 1318 (ژانويه 1940) در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدائي، متوسطه و دانشگاهي را به ترتيب در دبستان دانش، دبيرستان مروي و دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران تا درجه دكتري (Ph.D. In Islamic Philosophy Theology) به پايان برد و نيز تحصيلات حوزوي و سنتي را نزد پدر، و استادان ديگر دنبال كرد. پدر ايشان فيلسوف، مجتهد، شاعر و مترجم برجسته اي بودند و اولين و معتبر ترين ترجمه فارسي قرآن از كارهاي ايشان ميباشد. دكتر قمشه اي پس از پايان تحصيلات دانشگاهي به كار تدريس در دانشگاه تهران و ساير مراكز آموزش عالي در داخل و بعد ها خارج از كشور پرداخت و در كنار آن به تاليف و ترجمه در زمينه عرفان و ادبيات و زيبائي شناسي مشغول

شد.

ايشان داراي همسر و دو فرزند، يك پسر و يك دختر بنامهاي شاهد و شادي مي باشند. وي همه آموزش هاي او در ايران صورت گرفته و زبان انگليسي، عربي، فرانسه و غيره را نيز در ايران آموخته است. استاد قمشه اي، با خستگي ناپذيري تحسين بر انگيزش همواره پيك آشنايي ايراني و غير ايراني با فلسفه و ادبيات غني عرفاني ايران بوده و در اين راستا در دانشگاههاو مراكز علمي فرهنگي بيشماري در ايران و خارج از ايران تدريس و سخنراني داشته كه از آن ميان ميتوان تدريس فلسفه، عرفان، ادبيات، و هنر در دانشگاه تهران و ديگر دانشگاههاي ايران و همچنين دانشگاههاي لندن، آكسفورد، هاروارد، پرينستن، و بركلي كاليفرنيا را نام برد.

دكتر قمشه اي همچنين با هنر هايي چون نقاشي و موسيقي و خوشنويسي از نزديك آشنايي دارد و گاهگاهي در زمينه خوش نويسي آثاري از او به نمايش گذاشته شده است. ايشان به موسيقي ارادت خاص دارد و آنرا بيش از ساير هنر ها در سخنرانيهاي خود ستوده و همگان را به آموختن آن تشويق نموده است. به قول يكي از موسيقيدانان هيچيك از سخنرانيهاي دكتر قمشه اي نيست كه در آن نكته اي در باره موسيقي نباشد.

دكتر قمشه اي از حافظه درخشاني برخوردار است و به نظر مي رسد كه قرآن را تقزيبا از حفظ دارد و با مثنوي و حافظ و نظامي و فردوسي چنان است كه گويي ديوان آنها در پيش روي او گشاده است و بخصوص گلشن راز شيخ محمود شبستري تماما در خاطر اوست. وي همچنين در ادبيات انگليس و عرب نيز مي تواند

ساعتها از حفظ ، اشعار و قطعاتي را بازگو كند.

الهي قمشه اي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم ربانى و حكيم متاله استاد ميرزا مهدى الهى قمشه اى فرزند حكيم و عارف بزرگ ميرزا ابوالحسن از دانشمندان به نام و حكماء والامقام و اساتيد عظام معاصر تهران بوده اند تولد ايشان در حدود 1322 در قمشه اصفهان (شهرضا) واقع شده و در بيت علم و تقوا پرورش و دروس ابتدائى و سطوح نهائى را در فقه و اصول از علماء بزرگ و حكماء قمشه و اصفهان فراگرفته و از آنجا مسافرت به مشهد مقدس نموده و از اساتيد خراسان چون مرحوم آقا بزرگ حكيم و آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى و ميرزا مهدى اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه برسى و ديگران استفاده نموده آنگاه به تهران عزيمت نموده و در دانشكده الهيات و دانشگاه به تدريس فلسفه و حكمت و ساير علوم پرداخته تا در ربيع الثانى 1393 قمرى بدرود حيات گفته و جنازه اش حمل به قم و در جوار حضرت معصومه (ع) مدفون شده است.

استاد الهى داراى تأليفات ارزنده مرحوم استاد الهى قمشه اى در فلسفه و حكمت و ديوان بزرگ هزار صفحه اى مى باشد كه شرح حال خود را در صفحه 395 ديوانش به نظم آورده كه نويسنده عين آن را با بعضى از غزلياتش تقديم اهل ذوق و معرفت و پژوهش مى نمايم باشد كه روح پرفتوح آن حكيم ربانى و عارف صمدانى اين گنهكار را ياد و دوستانش دعا فرمايند.

آثار گرانقدر مرحوم استاد الهى قمشه اى.

1- ترجمه آزاد و خلاصه التفسير قرآن كريم.

2- ترجمه آزاد مفاتيح الجنان مرحوم حاج شيخ عباس قمى طاب ثراه.

3- ترجمه و شرح صحيفه سجاديه.

4- حكمت الهى جلد اول (يك دوره حكمت از امور

عامه و طبيعيات و الهيات خاص و بيان نبوت و امامت عامه و خاصه و معاد).

5- حكمت الهى جلد سوم شرح خصوص حكيم فارابى و شرح خطبه توحيده مولا اميرالمؤمنين و اخلاق علمى و عرفانى صد كلمه از كلمات مولا على عليه السلام.

6- كليات ديوان الهى (نغمه الهى - نغمه حسينى- نغمه عشاق).

7- توحيد هوشمندان ترجمه و شرح خصوص فارابى.

(1392 -1320 ق)، حكيم، عالم و شاعر، متخلص به الهى. در شهرضا (قمشه) متولد شد. مقدمات علوم فقه و اصول و حكمت را از شيخ هادى قمشه اى و ديگران آموخت و جهت تكميل آن به اصفهان رفت و در خدمت آقا شيخ محمدحكيم خراسانى و پس از آن در خراسان در محضر مرحوم آقابزرگ حكيم مشهدى و آقا شيخ اسداللَّه يزدى مشغول شد تا در حكمت و فلسفه صاحب نظر شد. مدتى نيز در حوزه ى درس آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى و ميرزامهدى اصفهانى حاضر گشت. سپس به تهران آمد و در مدرسه ى عالى سپهسالار به تدريس حكمت و فلسفه پرداخت. همچنين به سمت استاد زبان عربى در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران و استاد فلسفه در دانشكده ى الهيات (معقول و منقول)، تدريس كرد. وى در تهران وفات يافت و در قم، در جوار حضرت معصومه (ع)، به خاك سپرده شد. از آثار منثور وى: «رساله اى در فلسفه ى كلى»؛ «شرح رساله ى حكيم فارابى»؛ «رساله اى در سير و سلوك»؛ حاشيه اى بر «مبدأ و معاد» ملاصدرا؛ «رساله اى در مراتب ادراك»؛ «رساله اى در مراتب عشق». و از آثار منظوم وى: «نغمه ى عشاق»؛ «ديوان» شعر؛ «نغمه ى حسينى»، كه تاريخ بزرگترين شهيد اسلام است؛ «نغمه ى الهى». و از ديگر آثار او: «ترجمه ى قرآن مجيد»؛ «ترجمه صحيفه ى

سجاديه»؛ «ترجمه مفاتيح الجنان»؛ و «تصحيح و تحشيه ى تفسير ابوالفتوح رازى».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

منابع زندگينامه :[1] تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (55 -53)، الذريعه (1135 ،92 / 9)، سخنوران نامى معاصر (339 -334 / 1)، فرهنگ سخنوران (85)، گلزار معانى (458 -451)، گنجينه ى دانشمندان (116 -108 / 8)، مؤلفين كتب چاپى (370 -368 / 6).

الهي منش، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا الهي منش

محل تولد : محلات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1358 ديپلم رياضي و فيزيك گرفتم و بلافاصه وارد حوزه علميه قم شدم. تمام تحصيلات سطح و بخشي از درس خارج من در مدرسه حقاني (و شهيدين) بوده است.

اساتيد اينجانب جناب آقاي شب زنده دار در منطق، جناب علي آقاي قمي و آقاي طباطبايي در اصول فقه و معالم و مرحوم آيت آلله مصلحي در رسائل و مكاسب و كفايه و بخشي از خارج. اعشاقي، رحماني، فياضي و آيت الله مصباح در فلسفه، مرحوم آيت الله تبريزي در فقه خارج و آقاي حاج سيدكاظم حائري در فقه و اصول خارج و جناب آيت الله خرازي و استادي و عندليب در تحقيقات فقهي و اصولي به مدت پنج سال.

در سال 1372 وارد موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) شدم و در رشته كلام جديد (دين شناسي) در كارشناسي ارشد مشغول شدم و در 1358 از پايان نامه حوزه با عنوان "نقد و ترجمه بخش اسماء و صفات كتاب فلسفه دين پويمن" دفاع نمودم.

در سال 1382 براي ادامه تحصيلات در دكتري كلام جديد (گرايش فلسفه دين) در تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شدم. هم اكنون مشغول تدوين پايان نامه خود

تحت عنوان "ساحات وجودي انسان و تأثيرات آنها بر يكديگر از نگاه قرآن و عرفان شيعي" مي باشم. اساتيد راهنماي مشاور: جناب آقاي دكتر محسن جهانگيري و دكتر پازوكي. همچنين به وسيله دكتري و هيئت علمي مركز عالي اديان و مذاهب در رشته عرفان و تصوف (گرايش عرفان تطبيقي بين الاديان) مي باشم.

الهي نژاد، واحد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

واحد الهي نژاد

محل تولد : خرم آباد (بخش پاپي)

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

واحد الهي نژاد فرزند شمس الله متولد پاپي خرم آباد .وي پس از تحصيلات ابتدايي و راهنمايي در زادگاهش براي ادامه تحصيل به درود لرستان رفت و مدرك ديپلم را گرفت .درسال 1369 ش وارد حوزه علميه مهديه علي گودرز شد.پس از دو سال به مدرسه مروي در تهران رفت و در 1375وارد حوزه علميه قم شد و پس از پايان سطح به مدت 2سال در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات .محمد فاضل لنكراني و جعفر سبحاني شركت كرد .همچنين مدرك كارشناسي فلسفه غرب را از دانشگاه مفيد قم دريافت كرد .او همزمان تحصيل در تهران به تدريس در حوزه اشتغال يافت .همچنين در دانشگاه آزاد اسلامي شهر كرد و خرم آباد به تدريس پرداخت .وي از آيت الله سيد علي خامنه اي اجازه تصدي امور حسبيه را دارد

الهي، بهرام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

الهي، سيدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: دانشيار رشته: انگل شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى پزشكى از آموزشگاه عالى بهداشت مشهد درسال 1338، دكتراى پزشكى از دانشگاه مشهد در سال 1351 و دكتراى تخصصى انگل شناسى و قارچ شناسى از دانشگاه فردوسى مشهد در سال 1360.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انگلهاى روده اى شايع اطفال در مشهد و حومه، بررسى بيماريهاى انگلى و درمان آنان در يك پرورشگاه، مطالعه و بررسى آنوفلهاى استان خراسان، بررسى آلودگيهاى قارچى جلدى در بين دانشجويان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 1، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

انگل شناسى، بالانتيديازيس و گزارش اولين مورد در استان خراسان،

Analysis of results of panasitology

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

الهي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس الهي

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از اخذ ديپلم تجربي در سال 1383 وارد حوزه علميه شهرستان بابل شدم و پس از مدت كمي تحصيل در حوزه علميه روحيه وارد حوزه علميه قم گرديده و در مدرسه الهادي (ع) شروع به تحصيل كردم و پس از گذراندن دوران مقدماتي و سپس در خارج از مدرسه موفق به گذراندن دوره سطوح عالي حوزه علميه قم شدم.

حدود 6 سال در مدارس علميه قم مانند الهادي (ع) و رضويه و علوي به تدريس ادبيات عرب، تفسير و علوم قرآني پرداختم و امتحانات سطوح عالي را با موفقيت گذرانده و

4 بار مصاحبه خارج فقه و اصول شركت كردم و پايان نامه اي را تحت عنوان علوم قرآني در تفسير الميزان براي اخذ سطح سه يا كارشناسي ارشد نوشته و دو سال و خرده اي پيش دفاع كرده و اصلاحات آن پس از اخذ نمره 17 رو به پايان است.

و براي نوشتن دوره دكتري آماده ام البته پس از تحويل مدرك فوق ليسانس هم اكنون در مدرسه امام (ع) با سابقه سه سال تدريس و در دانشكده علوم قرآني با سابقه دو سال تدريس و در دانشكده اصول دين و مدرسه عالي بنت الهدي در خدمت طلاب خارجي و دانشجويان ايراني هستم. و مشغول مطالعه و تحقيق و آماده كردن مقالاتي با عناوين و موضوعات مختلف هستم.

الهي، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر الهي

محل تولد :

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم به جاي تحصيل در دانشگاه، حوزه علميه قم را انتخاب كردم. دروس مقدماتي را در مدرسه رسالت، رسائل را نزد جناب آقاي راستى، مكاسب را خدمت آقاي پاياني و بني فضل و كفايه را خدمت آقاي محقق داماد خواندم. از سال 1369 به بعد محضر آيات عظام موسوي اردبيلي و منتظرى، وحيد و جواد تبريزي به خارج فقه و اصول مشغول شدم.

در سال 1369 همراه با تحصيل در خارج فقه و اصول، به دانشگاه مفيد براي تحصيل اقتصاد نظري راه يافتم. تحصيلات در سال تحصيلي 73 _ 1372 با موفقيت كامل سپري شد و به مقطع كارشناسي ارشد علوم اقتصادي دانشگاه تهران راه يافتم. در بهمن سال 1375 پايان نامه كارشناسي ارشد را تحت عنوان

"بررسي مباني نظري دخالت دولت در اقتصاد از ديدگاه مكاتب مختلف با تاكيد بر مكتب اسلام" دفاع نمودم. پس از آن به دوره دكتري دانشگاه امام صادق عليه السلام راه يافتم و اقتصاد پولي و بين المللي را گذراندم و از رساله خود تحت عنوان تاثير جهاني شدن بر همگرايي و يكپارچه سازي حوزه تجاري كشورهاي اسلامي (MENA) در ارديبهشت 84 دفاع كردم.

از سال 1376 به عنوان عضو هيات علمي گروه اقتصاد دانشگاه مفيد به تدريس اشتغال دارم. تاكنون مواد درسي زيادي از جمله:

1. اقتصاد كلان 1 و 2 مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد 2. تجارت بين الملل مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد 3. ماليه بين الملل مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد 4. اقتصاد منابع طبيعي كارشناسى 5. اقتصاد سنجي كارشناسى 6. تفسير آيات اقتصادى 7. زبان تخصصي را تدريس كرده ام.

سال 1375 مديريت دفتر برنامه ريزي و خدمات پژوهشي دانشگاه مفيد را بر عهده داشتم و از سال 1376 تا 1381 معاون پژوهشي و از سال 1381 تا 1385 قائم مقام رئيس دانشگاه بودم و اكنون مدير مركز مطالعات اقتصادي دانشگاه هستم.

الهيان، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ علي اكبر الهيان در سال 1305 ه_ . ق ، در قزوين پا به عرصه ي هستي نهاد. وي مقدمات را نزد اساتيد موطن خود فراگرفت. آنگاه جهت كسب تحصيلات عاليه رهسپار حوزه علميه تهران شدو بعد از مدتي به زادگاهش بازگشت و به فراگيري « عرفان نظري و علوم غريبه » پرداخت. شيخ علي اكبر به تدريس و تربيت شاگرداني نيز همت گماشت ، و به تبعيت از استاد و مراد خويش سيد موسي ، نهال نجابت علم

و عرفان را در تدريس نو عالمان برافراشت. او سرانجام در سال 1339 هجري شمسي ديده بر جان و جهان فروبست.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : شيخ علي اكبر الهيان فرزند آيت الله حاج شيخ محمد تنكابني ، در سال 1305 ه_ . ق در خانواده اي اهل علم و فضيلت در قزوين پا به عرصه ي هستي نهاد.خاندان الهيان از علما و بزرگان مي باشند و هم اكنون در منطقه رامسر به ارشاد و راهنمايي مردم اشتغال دارند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ علي اكبر الهيان تنكابني قزويني دروس مقدمات ادبيات عرب و فارسي را قزوين در نزد پدر بزرگوار و دانشمندش آموخت و در محضر درس ديگر اساتيد آن حوزه حضور يافت. وي در سال 1323 قمري درست يك سال پس از رحلت پدر عازم تهران شد. او كه مقدمات را در قزوين به خوبي به پايان برده بود در تهران نزد اساتيد آن شهر سطوح عالي را فرا گرفت و سپس براي ادامه تحصيل به نجف اشرف عزيمت نمود.در ابتداي ورودش به معدن علم و فضيلت مدّت كوتاهي را در محضر پربار مرحوم آخوند خراساني صاحب «كفايةالاصول» زانوي شاگردي بر زمين زد و از فضل و دانش ايشان بهره جست. در همان زمان و پس از آن با حضور در حلقه درس آيةاللّه العظمي سيدمحمد كاظم طباطبايي يزدي و ديگر بزرگان آن عصر، شايستگي علمي اش را به ثبوت رسانيد و به درجه اجتهاد نايل گرديد.پس از مدتي به زادگاهش بازگشت و به فراگيري « عرفان نظري و علوم غريبه » پرداخت.استادان و مربيان : شيخ علي اكبر

الهيان تنكابني قزويني در قزوين از كلاس درس سيدموسي زرآبادي كسب فيض نمود و دريچه هاي عرفان را به روي خويش گشود. وي « عرفان نظري و علوم غريبه » را از اين استاد آموخت و دلباخته حالات عرفاني او شد.هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره ايهاي علي اكبر الهيان تنكابني قزويني مي توان به شيخ مجتبي قزويني اشاره كرد.همسر و فرزندان : شيخ علي اكبر الهيان تنكابني قزويني داراي دو فرزند يكي بنام محمد و ديگري بنام حسن، كه هر دو دبير آموزش و پرورش تهران مي باشند البته حسن در سال 1402 هجري قمري در هنگام بازگشت از زيارت حضرت رضا (ع) در تصادفي دار فاني را وداع گفتوقايع ميانسالي : علامه حاج شيخ عبدالحسين لاهيجي ساكن لاهيجان نقل مي كند: از مرحوم الهيان شنيدم كه فرمود: تمام هوي و هوسها را از خود دور كردم و هيچ آمالي در من وجود ندارد. و نيز نقل نمود: حدود سال 1370 قمري نامبرده يك شب تابستان با عده اي از ارادتمندان آن جناب در منزل ما بودند. آن شب در اتاق كك زياد بود به حدّي كه همه را ناراحت مي كرد. يكي از دوستان ككي را با دست كشت. مرحوم الهيان متغيّر شد و فرمود: چرا اين حيوان را مي كشيد؟ بگوييد. برود - لحظاتي نگذشت كه تمام ككها از اتاق خارج شدند، و مدتها در آن اتاق كك مشاهده نگرديد.زمان و علت فوت : مرحوم علي اكبر الهيان تنكابني قزويني همان طور كه گذشت هميشه در سفر بود و در سال اخير بيشتر اوقات را در طالقان مي گذرانيد تا در اوايل زمستان 1339 خورشيدي بيمار

شد و بيماري ايشان شدت يافت(3) و در بيمارستان دكتر هشترودي تهران بستري گرديد و در روز سه شنبه سيزدهم بهمن ماه 1339 خورشيدي سال 1380 قمري به درود حيات گفت جنازه اش به قم حمل شد و مرحوم آيةاللّه العظمي بروجردي(ره) بر ايشان نماز گذارد (و گويا اين آخرين نماز ميّت ايشان بود كه بجا آورد) و در قبرستان «وادي السلام خاكفرج» به خاك سپرده شد.شيخ محمدتقي نحوي كه اكثر اوقات خدمت آن مرحوم مي رسيد از قول يكي از اخيار تهران كه در لحظات آخر حيات آن مرحوم نزدش حاضر بوده است نقل مي كند كه چند لحظه قبل از وفات، ايشان به من فرمودند: زير بغلم را بگيريد تا بنشينم. او را نشانديم، متوجه شديم آن مرحوم پاها را جمع كرده و مؤدب نشسته و به يك نقطه معيني نگاه مي كنند و لبان را تكان مي دهد، گويا با كسي صحبت مي كند، سپس پا را دراز نموده و خوابيد و به رحمت ايزدي پيوست، در همين حال بوي عطري بسيار عالي به مشام ما رسيد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اكبر الهيان تنكابني قزويني چون استادش سيدموسي زرآبادي هيچگاه شانه از تكاليف سياسي و اجتماعي خالي نمي كردند و هميشه در مبارزه با ظلم و ستم در دو ميدان جهاد نفساني و جهاد بيروني پيش قدم بودند.فعاليتهاي آموزشي : شيخ علي اكبر الهيان تنكابني قزويني پس از بهره گيري از حوزه نجف اشرف و علماي آن سامان و درك مقام اجتهاد در حدود سال 1335 قمري به قزوين مراجعت نمود و در آنجا به تدريس و تربيت طلاب علوم ديني پرداخت. ، و به تبعيت از استاد و مراد خويش سيد موسي ،

نهال نجابت علم و عرفان را در تدريس نو عالمان برافراشت. هميشه در حالت سفر بود، گاه به مشهد مقدس مشرف مي گشت و بر خواهرزاده خود مرحوم شيخ مجتبي قزويني وارد مي شد و گاه در حجره اي در مدرسه نواب اقامت مي گزيد و به زيارت و عبادت مشغول مي شد و همواره در شهرهاي قزوين، رامسر، رشت، طالقان، تهران، آستانه و مشهد در تردد بود. وي هر جا مي رفت به تدريس و تربيت و تهذيب طلاب علوم ديني مي پرداخت. در طول دوران زندگي هرگز دلبستگي به دنيا پيدا نكرد و هيچگاه خانه اي تهيه ننمود. با زندگي بسيار ساده و بي آلايش عمر را سپري مي ساخت. با وجودي كه هزاران تومان وجوهات به او داده مي شد با اين حال هرگز در آن وجوه تصرف نمي نمود و در دوران زعامت آيةللّه العظمي بروجردي(ره) هم وجوهات را به ايشان مي داد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : شيخ علي اكبر الهيان در همين زمان با حضور در خدمت اعجوبه دوران، عالم رباني و متأله قرآني حضرت سيدموسي زرآبادي (متوفي سال 1353 قمري) به تهذيب و تزكيه نفس مشغول گرديد. استاد كه يكي از بنيانگذاران و استوانه هاي «مكتب تفكيك» بود، در پرورش ايشان و شيخ مجتبي قزويني تلاش فراوان نمود. مكتب تربيتي سيّد كه مكتب توأمان علم و عمل بود بر معرفت و شناخت بر اساس علوم قرآني خالص و عمل بر طبق موازين دقيق شرعي تأكيد داشت. درباره تأثير اخلاق و كتب علمي و عملي او در پرورش و ساختن روحهاي بزرگ، همين بس كه شيخ علي اكبر الهيان و شيخ مجتبي قزويني تنكابني از تربيت يافتگان ايشان هستند. شيخ علي اكبر الهيان در سال 1345

قمري به رامسر مهاجرت و چندي در آنجا رحل اقامت انداخت. وي پس از مدتي درنگ در آن شهر به قزوين بازگشت و از آن پس هميشه در سفر بسر مي برد.آثار : nbsp1 تقريرات درس فقه و اصول ميرزاي بزرگ شيرازي(ره) nbsp2 حاشيه بر «عين الاصول» nbsp3 حاشيه بر نجاةالعباد nbsp4 فوائدالعسكريه nbsp5 مصابيح

الهيان، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتبي الهيان

محل تولد : رامسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/1/1

زندگينامه علمي

حجةالاسلام الهيان در سال 1328 در شهرستان رامسر متولد شد. پدر ايشان محمد تقي به كشاورزي اشتغال داشته و همچنين مرجع حل و فصل مشكلات مردم آن سامان به حساب مي آمده است. ايشان دوره ابتدايي و دروس مرسوم آن زمان را در رامسر به پايان رساند.

در 15 سالگي وارد حوزه علميه قم شد و قبل از آن يعني در سال 1342 همزمان با شروع نهضت امام خميني (ره) مدت 3 ماه را در باغ شاه سابق تحت نظر بود .

پس از ورود به حوزه دوره سطح را زير نظر آيات عظام: فاضل و سبحاني گذراند. دروس خارج را نيز در محضر آيات: ميرزا هاشم آملي، داماد، نجفي مرعشي و گلپايگاني شاگردي نمود.

همزمان با تحصيل حوزوي ديپلم را اخذ نمود و سپس وارد دانشگاه فردوسي مشهد در رشته فقه و مباني حقوق شد كه به دليل شناخته شدن نتوانست به تحصيل ادامه دهد. بلافاصله به رامسر آمد و سپس به قم جهت ادامه

تحصيل نقل مكان نمود. سال 1359 در دانشكده الهيات تهران قبول شد اما پس از يك ترم تحصيل، تحصيلات خود را در مدرسه عالي قضائي و اداري قم (دانشگاه قم) ادامه داد و موفق به اخذ مدرك تحصيلي ليسانس علوم تربيتي گرديد. ايشان داراي درجه اجتهاد (نقل حديث) از آيت الله مرعشي نجفي است .

الياسي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: داخلى گوارشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى در سال 1356، دكتراى تخصصى داخلى در سال 1362 و فوق تخصص گوارش در سال 1368.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده عمومى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

در زمينه جنگ، طب داخلى و بررسى گوارش مجروحان شيميائى بسترى، اثرات خردل گوگردى روى سيستم ادرارى و روى دستگاه گوارش، بيمارى تاكاياسو، عقرب گزيدگى، اثر داروها بر كبد، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 50 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

طب داخلى، تشخيص بالينى، آسيب بدنى در جنگ خردل گوگردى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

طب داخلى اثر خردل گوگردى بر غلظت هورمونها در مصدومين شيميائى جنگ، مقايسه ژيارديوز در 126 مجروح، هليكوباكترپيلورى در بيماران مبتلا به گاستريت.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

الياسي، هدايت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ام احمد

قرن:5

جنسيت:زن

مليت:ايران

نيمه دوم قرن پنجم هجرى، از زنان پارسا و محدث. وى دختر عايشه بنت سعيد نيشابورى و از اهالى نيشابور بود و از مادرش عايشه دختر سعيد نيشابورى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء 22 / 1.

ام عبدالرحمان

قرن:4

جنسيت:زن

مليت:ايران

اوايل قرن چهارم هجرى، از زنان محدث. وى همسر محمد بن على بن زهير بود. سهمى (ز 427 ق) در تاريخ جرجان مى نويسد كه به خط عمويم، ابونصر اسهم، حديثى ديدم كه با چند واسطه از ام عبدالرحمان نقل شده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ جرجان، 504.

ام العباس، سكينه

قرن:5

جنسيت:زن

مليت:ايران

407 / 406 ق، از زنان محدث. وى دختر ابوبكر احمد بن ابراهيم اسماعيلى بود و از ابوالعباس محمد بن يعقوب اصم و غيره روايت كرده و ابوالعلاء و ابوالفضل، پسران ابوسعد اسماعيلى، از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ جرجان، 506.

امام الحرمين، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1305 -1302 ق)، عالم شيعى، فقيه، اديب، لغوى، نحوى و شاعر. داراى حافظه اى قوى و خط نيكو بود. در كاظمين ادبيات را آموخت و در علوم مختلف كامل شد. از شاگردان شيخ مرتضى انصارى بود. و از بزرگان علماى اعلام همچون شيخ انصارى و مير سيد على شوشترى داراى اجازه بود. ميرزامحمد در كاظمين به قضاوت منصوب و از جانب ناصرالدين شاه ملقب به امام الحرمين شد ولى به روايت آقاشيخ آقابزرگ تهرانى اين لقب از طرف سلطان روم (ترك) به وى داده شد. وى در كاظمين درگذشت. از آثار وى: «فصوص اليواقيت فى علم المواقيت»، شعر عربى؛ «عصمة الاذهان فى علم الميزان»، منظومه اى در منطق؛ «غنيمة السفر»، در شرح حال شيخ جعفر شوشترى؛ «المحاسن»، در انشاآت و مراسلات؛ «المشكاة فى مسائل الخمس والزكاة»؛ «كتاب الاجازات»؛ «المجلة الزاهرة فى امر الخلافة والمشاورة فى جواب دعوت العلماء القاهرة من منشآت العاجله والمؤلفات الباجلة»؛ «الأسنة»؛ «المواعظ البالغه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (395 -394 /9)، بزرگان و سخن سرايان همدان (50 -49 /2)، الذريعه (226 -225 /23 ،52 /21 ،124 /20 ،236 ،70 /16 ،274 -273 /15 ،186 /13 ،70 /2 ،130 -129 /1)، ريحانه (171 /1)، فوائد الرضويه (553)، مؤلفين كتب چاپى (590 -589 /5)، معجم المؤلفين (268 /10).

امام جمعه تهراني، محمد مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1263 -1185 ق)، فقيه. اولين امام جمعه تهران و از نوادگان علامه ى مجلسى است. فتحعلى شاه پس از بناى مسجد سلطانى، ميرمحمد مهدى را كه از بزرگان خاندان امام جمعه اصفهان بود، به تهران دعوت كرد و با احترام كامل او را امام جمعه تهران و متولى مسجد سلطانى قرار داد. در برخى منابع

وى را رييس العلماى تهران نيز ناميده اند. در تهران درگذشت و در مزارى در جنوب تهران كه بعدها به نام خود وى معروف شد (سر قبر آقا) دفن گرديد. از آثارش: «تكملة الحيات»، در امامت؛ «شرح فارسى نهج البلاغه»، در پنج مجلد كه برخى از عبارات آن ترجمه ى عينى عبارات «شرح ابن عتائفى» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (512)، شرح حال رجال (55 /1)، المآثر والآثار (141).

امام جمعه خويي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1276 ق)، فقيه و مجتهد. تحت نظارت و مراقبت دائى اش حاج ميرزا ابراهيم آقا دنبلى تحصيلات خود را در خوى و تبريز و نجف به پايان رسانيد. در دوره ى اول مجلس از طرف علماى آذربايجان به نمايندگى انتخاب گرديد. در مجلس از تندرويها جلوگيرى كرد و از طرفى از مجلس در مقابل محمدعلى شاه مخلوع دفاع مى كرد. پس از به توپ بستن مجلس و جريان پارك امين الدوله در پارك دستگير شد. پس از فتح تهران در دوره ى دوم، سال 1326 ق، جزو پنج نفر روحانى طراز اول از طرف مراجع تقليد مقيم نجف به نمايندگى مجلس انتخاب گرديد. در دوره ى سوم نيز نماينده ى تهران شد. با قرارداد 1919 م وثوق الدوله مخالفت كرد و خانه اش را در اختيار مخالفين وثوق الدوله قرار داد. پس از كودتاى 1299 ش نيروهاى كودتاچى به خانه اش ريختند اما موفق به فرار شد و در حرم حضرت عبدالعظيم بست نشست. پس از آنكه در سال 1306 ش حاج آقا نوراللَّه اصفهانى به ضديت با قانون نظام اجبارى به قم مهاجرت كرد و روحانيون ديگر نيز به تأسى از او به قم رفتند، رضاخان از امام جمعه خويى خواست تا به او

در آرام كردن اين شورش كمك نمايد ولى او نپذيرفت. به مدرس علاقه داشت و مواضع سياسى مدرس مطلوب او بود. در سال 1322 ش قانونى از تصويب مجلس گذشت كه بر اساس آن مقرراتى براى تربيت واعظان روشنفكر و روحانيان متجدد و واقف به اوضاع عصر، وضع شده بود و در هيجدهم بهمن همين سال، شورايى به نام شوراى علوم دينى طى جلسه اى با حضور سهيلى نخست وزير وقت به همين منظور تشكيل شد كه امام جمعه خويى نيز عضو اين شورا بود. وى در تهران درگذشت و در نجف دفن شد.[1]

حاج ميرزا يحيى امام جمعه خوئى، فرزند حاج ميرزا اسداللَّه امام جمعه، متولد 1240 در خوى. به سيره ى خانوادگى تحصيلات خود را در رشته ى ادبيات فارسى و عرب و معارف اسلامى در خوى و تبريز تا حدى به اتمام رسانيد و براى ادامه ى تحصيل به نجف رفت و به درجه ى اجتهاد نائل آمد. پس از مراجعت به زادگاه خود از روحانيون متنفذ آذربايجان شد. بعد از نهضت مشروطيت از طرف علماء آذربايجان به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد و در مجلس اول با آزادى خواهان همكارى نزديك داشت. پس از توپ بستن مجلس از طرف عمال محمدعلى شاه بازداشت شد و مدتى در باغشاه توقيف بود تا سرانجام آزاد گرديد. در ادوار دوم و سوم نيز نمايندگى مجلس شوراى ملى را عهده دار بود و يكى از عوامل مؤثر روحانيت و سياست به شمار مى رفت. از دوره ى سوم به بعد وكالت را نپذيرفت، ولى همچنان در مسائل سياسى روز صاحبنظر بود و مورد مشورت قرار مى گرفت. با قرارداد 1919 كه وثوق الدوله با انگليس ها منعقد

نمود شديداً مخالفت كرد. نيم قرن در آذربايجان و تهران مرد اول روحانيت و سياست محسوب مى شد. در 1324 درگذشت.

چند تن از فرزندان وى در صحنه ى سياست پيشرفت كردند. او مجتهدى روشنفكر و بذال بود. همه روزه عده ى زيادى در منزلش گرد آمده و حاجت خود را در ميان مى نهادند. پس از فوت در آذربايجان و تهران تجليل فراوانى از وى به عمل آمد. وى از دو همسر خود فرزندان متعددى داشت. جواد، جمال و نورالدين به مقامات سياسى رسيدند.

ابراهيم شغل وكالت دادگسترى داشت. كوچكترين فرزند وى به نام حسن كه آجودان شاه بود به رياست بانك كشاورزى و مديرعاملى كانون بانك ها رسيد. وى در دوره دوم مجلس جزو پنج نفر علماى طراز اول بود. وى در 1378 درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ انقلاب مشروطيت (784 ،771 ،681 ،567 ،396)، دايرةالمعارف فارسى (234 /1)، زندگى نامه ى رجال و مشاهير (261 -254 /1)، شرح حال رجال (433 /4).

امام جمعه خوئي، محمدامين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت اللَّه حاج ملا محمد امين امام جمعه خوئى ساكن تهران كه از شخصيتهاى برجسته روحانيت تهران بوده است در عصر مرحوم آيت اللَّه حايرى و نيز بعد از فوت آن مرحوم به قم مشرف شده و علماء و زعماى حوزه از وى ديدن و تجليل كرده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

امام جمعه زنجاني، عزالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا عزالدين بن آيت اللَّه حاج سيد محمود امام جمعه زنجانى از علماء بزرگوار و دانشمندان عاليمقدار معاصر و مقيم مشهد مقدس مى باشند.

وى در سال 1338 قمرى هجرى در شهر زنجان متولد و بعد از فراگرفتن دروس و تعليمات ابتدائى مقدمات علوم دينى و ادبيات عرب يعنى سيوطى و جامى و مغنى و مطول را در نزد اساتيد ادبيات آن دوره بالاخص مرحوم مبرور آقاى ميرزا على اصغر فصاحتى طاب ثراه معروف (به مطول گو) فراگرفته.

و با مرحوم والدش شرح شمسيه منطق را كه از حاشيه ملا عبداللَّه نافع تر مى دانستند نزد يكى از افاضل زنجان خوانده و با معيت مرحوم دانشمند متقى آقاى روزبه منطق حكمت الاشراق و معيارالعلم غزالى را نزد مرحوم والدش تحصيل نموده و بعد از اتمام آنها كتاب مبدء و معاد و مقدار كمى از اسفار را هم شبها بعد از فراغت از نماز جماعت تدريس مى فرمودند.

بعد از فراغت از مقدمات كتابهاى سطح عالى مانند رسائل و مكاسب و قسمت عمده از طهارت شيخ اعظم انصارى را در نزد آيت اللَّه مرحوم مبرور آقا شيخ حسين كه از مجتهدين و تلامذه مرحوم آخوند خراسانى بودند خوانده و كفايةالاصول را در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم خوئينى زنجانى فراگرفته و بعد از دو سال تحصيل در آن كتب به درس خارج اصول

مرحوم والدش آيت اللَّه امام جمعه كه عنوانش تقريرات مرحوم كاظمينى بود حاضر شده تا اينكه مقارن شهريور بيست شمسى براى تكميل تحصيلات به قم مشرف شده و به درس خارج فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه حجت حاضر گرديده.

و يك دوره كامل اصول با قسمت اعظم خارج مكاسب شيخ و صلوة را در نزد آن مرحوم تلمذ نموده و شبها به درس خارج اصول مرحوم آيت اللَّه صدر و آيت اللَّه حاج سيد احمد خوانسارى مدظله شركت نموده و خارج مقالات مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و جلد دوم تقريرات كاظمينى را در نزد ايشان خوانده و در معقول اسفار و غيره آن را از محضر آيت اللَّه العظمى موسوى مصطفوى دام ظله به اتفاق عده اى از فضلاء دانشمندان عصر چون آقاى مطهرى و آيت اللَّه حاج سيد محمدعلى طباطبائى تبريزى استفاده نموده.

و چون آيت اللَّه حاج سيد محمدحسين علامه طباطبائى صاحب تفسير (الميزان) به قم مشرف شدند مجدداً اسفار را با معيت بعضى از آن آقايان از آنجناب بهره مند شده تا اينكه آيت اللَّه بروجردى به قم آمدند فقهاً و اصولا در درس ايشان حاضر و تقريرات معظم له را به رشته تحرير آورده.

آنگاه مسافرت به نجف اشرف نموده و در حوزه درس مرحوم آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه آقا سيد عبدالهادى طاب ثراه حاضر شده.

ولى به مناسبت كسالت شديد مزاج به امر والدش به ايران مراجعت و به زنجان وارد شده و از آن تاريخ به خدمات دينى از قبيل بحث و تدريس و اقامه نماز جماعت و نماز جمعه و تبليغ احكام و نشر معارف اسلام پرداخته است. آقاى امام جمعه سلمه اللَّه داراى آثار و باقيات الصالحاتى مى باشند كه ذيلا مى نگارم.

1-

تأسيس كتابخانه مهم به سبك معمارى جديد موسوم به كتابخانه حسينى در مدخل و جلوخان مسجد جامع و مدرسه (جدشان) كه سالهاست مورد استفاده محصلين علوم دينى و غيره مى باشد و بالغ بر شش هزار كتاب از فنون مختلفه دارد. و قسمتى از آن كتب مربوط به مرحوم دانشمند محترم استاد دانشگاه تهران آقاى محمد نجمى است كه حسب الوصيه تمام كتب خود را به كتابخانه مزبور وقف نمودند.

2- ساختمان مساجد متعدده در شهر و قراء اطراف مانند مسجد در جنب انبار غله زنجان موسوم به مسجد قمر بنى هاشم صلوات اللَّه عليه و مسجد ديگر.

3- تشكيل انجمن هاى تبليغى بالخصوص بر عليه فرقه ضاله و مضله بهائى ها خذلهم اللَّه با همكارى عده اى از دانشمندان فعال و جوان كه مشتمل بر دبيران و دانش آموزان است كه بدين وسيله موفق شدند عده اى از آن فرقه مستبصر گرديده و برگشتند و بالاخص در قريه يد بلاغ كه مركز تبليغات آن فرقه بود بحمداللَّه ريشه كن شدند و در همان قريه مسجد بسيار خوبى به سبك جديد بنا نمودند.

4- بناء مسجد ديگر با سبك جديد در قريه ديگر كه هم مرز آن قريه است.

5- تشكيل جشن باشكوهى همه ساله در پانزدهم ماه شعبان و دعوت مبلغ برجسته براى افاضه و بيان اسلام خصوص فلسفه غيبت و معرفى حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف.

اما تأليفات و آثار قلمى ايشان.

1- تقريرات اصول آيت اللَّه بروجردى

2- شرح قسمت مهمى از وسيله كه در ضمن تدريس خارج فقه تأليف نموده اند

3- حواشى متفرقه در منظومه حكمت

4- تحرير كفايةالاصول

5- كتابى در تصوف

6- تحريرات زيادى در زمينه تبليغ

7- رساله عمليه متوسط

8- تحرير الوسيط فى الفقه كه با سبك استدلالى متوسط نوشته اند كه

مباحث عمده طهارت تمام شده

9- تحرير كتاب خمس.

نگارنده گويد: آيت اللَّه امام جمعه معاصر زنجان كه روى جهاتى مدت يكسالست مهاجرت به ارض اقدس نموده و در جوار سلطان سرير ارتضا عليه آلاف التحية والثناء با بعضى از علماء بزرگ مشهد مباحثه كمپانى دارند از دانشمندان باتقوا و مهذب و موصوف به فضل و كمال و محامد آداب و محاسن اخلاق مى باشند كه افتخار آشنائى و رفاقت با وى را دارم از خداوند توفيق و عزت امثال آنجناب را مسئلت مى نمايم

57- حجةالاسلام مرحوم سيد محمدباقر سجاسى متوفى سال 1301 قمرى.

58- حجةالاسلام مرحوم شيخ باقر قروه ابهرى

59- حجةالاسلام مرحوم آقا سيد باقر صائين قلعه ابهرى متوفى سال 1304 ق

60- حجةالاسلام مرحوم آقا سيد باقر خرم دره اى

61- حجةالاسلام مرحوم علامه آقا سيد باقر حسينى هيدجى متوفى سال 1332 ق

62- حجةالاسلام مرحوم آقا سيد محمدباقر زنجانى

63- آيت اللَّه مرحوم آقاى آقا شيخ حسين قاتوقى زنجانى متوفى سال 1360 ق

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

امام جمعه، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: آبان 1356.

جلال الدين امام جمعه محقق لهجه هاى خوزستان بود. از جمله آثار اوست: مثل هاى شوشترى و برخى زبانزدها (بنياد نيشابور، 1363). اين كتاب بخشى از «فرهنگ خوزى» است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

امام جمعه، محمد مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله آقاى حاج سيد محمد مهدى امام جمعه شهرستان اصفهان از احفاد و اسباط علامه مجلسى اول رضوان الله عليه و دانشمندان بنام و متنفذ آن سامان ميباشد و منصب امام جمعه اى از صدها سال قبل در خاندان اين سلسله بوده كه در مسجد جامع اصفهان و مسجد شاه تهران اقامه نماز جمعه نموده و مينمايند.

مرحوم فتحعلى شاه قاجار بعد از بناء مسجد سلطانى تهران از يكى از اعمام معظم له دعوت نمود كه بتهران آمده در مسجد شاه مزبور اقامه نماز جمعه و جماعت نمايند و منصب مزبور در خاندان وى تاكنون باقى و امام جمعه تهران با امام جمعه اصفهان پسر عمو و از يك سلسله و بيت ميباشند.

معظم له در بيت علم و سيادت در حدود سال 1310 قمرى تولد يافته و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح بدرس مرحومين علمين آيتين آيه الله حاج سيد ابوالقاسم ده كردى و آيه الله حاج شيخ محمد حسين فشاركى حاضر شده آقا بمدارج عاليه علم رسيده و از آن بزرگوار بدريافت اجازه ى اجتهاد و روايتى مفتخر گرديده است.

و ايشان حدود بيست و پنج سال است كه امام جمعه و جماعت مسجد جامع شهرستان اصفهان ميباشند.

از آثار ايشان است رساله اى در ميراث زوجه كه مستدلا مرقوم داشته و مورد تحسين و تجليل استادش مرحوم آيه الله دهكرى قرار گرفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

امام جمعه، محمدكاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كه در السنه مشهور است به آمير محمدكاظم عالمى جليل بوده و ايشان برادر كوچك امام جمعه بزرگ آقا ميرمحمد صادق است مجلس درس داشته و در شمس التواريخ تعبير از او به سيد المجتهدين و قدوة المدققين شده در دوم شهر ربيع الثانى

1329 به رحمت ايزدى پيوسته و در جنب مسجدش در حجره مدفون گرديده .

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

امام زاده، هما

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دختر ميرزا سيّد حسن [ميربد] قمشه اى (1383-1305) از احفاد ميرزا محمّد خليل بن مير عبدالواسع امام جمعه قميشه، (متوفّى به سال 1314 قمرى) است.

صاحب عنوان زنى فاضله و دانشمند است كه در 17 شوّال 1325 در اصفهان متولّد شده، و در اصفهان و طهران و پاريس تحصيلات خود را در رشته پزشكى به پايان رسانيده، و پس از مراجعت از اروپا، سالها در طهران ساكن شده، و در اين اواخر به مناسبت انقلاب روحى و فكرى كه از سرچشمه ديانت و تقواى او سرزد به عراق رفته، و در كربلا مجاور گرديد، و در آنجا به معالجه بيماران، و دلجويى از مستمندان پرداخت، و در اين چند سال اخير (حدود 1385) در كربلا وفات يافته و همانجا به خاك رفت.

مشاراليها علاوه بر زبان عربى و فرانسه و آلمانى، به زبانهاى انگليسى و ايتاليايى و اسپانيايى نيز آشنايى كامل داشت.

كتب زير از آثار اوست:

1- جذام و سيفليس (رساله دكتراى اوست) 2- زن در لباس مرد 3- زنبور عاشق (نمايشنامه) 4- گمراهان 5- مقالات متعدّده در امور سياسى و اجتماعى كه در روزنامه هاى طهران منتشر مى شد و اگر جمع آورى گردد خود كتاب بزرگى مى شود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

امام سده اي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن بن آيت اللَّه ميرزا سيد على امام سدهى (خمينى شهرى) فروشانى متولد 1320 ق هجرى پس از پرورش تحصيلات مقدمات را از مرحوم حاج آخوند زهره اى فراگرفته و سطوح اوليه را از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج آقا محمد فيض و آيت اللَّه حاج آقا احمد اخوى آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى در قم آموخته و بعدا به مشهد مقدس عزيمت و در آنجا از مرحوم آيت اللَّه

حاج سيد عباس شاهرودى كه از شاگردان شيخ بوده و آسيد حسن كه از تلامذه مرحوم آخوند خراسانى بوده سطوح عاليه را فراگرفته و به اصفهان مراجعت و در حوزه درس آيت اللَّه آقا ميرزا محمدصادق و آخوند گزى و آيت اللَّه آقا شيخ محمدرضا مسجد شاهى شركت و چند سالى استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا حسين نائينى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين كمپانى استفاده كامل نموده و به علت كسالت مزاج به اصفهان برگشته و بعد از بيست سال اقامت در اصفهان بار ديگر به نجف مشرف و تا آخر عمر مرحوم آيت اللَّه اصفهانى از دروس و محضرشان بهره مند و نيز از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدكاظم شيرازى و آيت اللَّه آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى در مدت هفت سال استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و اجتهاد رسيده و در سال 1367 قمرى به قم منتقل و به امر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى با معيت آيت اللَّه حاج شيخ عبدالجواد و آيت اللَّه حاج آقا عطا به كرمانشاه عزيمت و تأسيس حوزه علميه كرمانشاه نموده و بعد از چند سال مراجعت به قم و مدتى به مذاكره علمى و مطالعه اشتغال داشته و پس از آن منتقل به زادگاه خود خمينى شهر گرديده و تا حال حاضر به اقامه جماعت و تدريس خارج فقه اشتغال دارند.

معظم له دانشمندى اديب و فقيهى اصولى و حكيمى شاعر اشعارى به عربى دارند كه از آنهاست قصيده اى در مرثيه فوت آيت اللَّه صدر كه در ذيل احوال آن مرحوم

مذكور نموديم و مطلع آن اين است.

بكت باسماء المجد يا فلك الفخر

عليك شموس العلم بالانجم الزهر

فيا عجبا والشمس بالفجر طالع

و نحن فقدنا الشمس فى مطلع الفجر

تحملت اعباء الهدايه طال ما

تجرعت من كاس امر من الصبر

از تأليفات ايشان است يك دوره فقه كه مخطوط مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

امام نجف آبادي، نصراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصراللَّه قضائى نجف آبادى اين مرحوم حاج ميرزا جعفر از علماء محترم معاصر نجف آبادندوى در تاريخ 1310 هجرى در نجف آباد به دنيا آمده و پس از رشد و بلوغ در مقدمات را در مدرسه حاج ميرزا حسن و چهارباغ وم عربان اصفهان در خدمت شيخ محمود مفيد و آسيد آقاجان تحصيل نموده در همان اوقات از مبرزين طلاب بوده و سطوح را خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا مسجد شاهى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسن نجف آبادى فراگرفته خارج فقه اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه سيد محمد مدرس نجف آبادى و آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على نجف آبادى استفاده نموده و بعد از فوت استادش مرحوم آقاى سيد على مدت شش سال در اصفهان به تدريس فقه و اصول و غيره اشتغال داشته و بعد به تقاضا و اصرار مردم نجف آباد به وطن خود برگشته و در مدرسه (الحجه) رياضى به تدريس فقه و اصول و تفسير پرداخته و اقامه نماز جماعت و حل و فصل مشكلات مردم مشغول بوده و بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه رياضى رياست روحانيت و حوزه علميه نجف آباد به ايشان منتهى گرديده تا بعد از چند سالى به عللى كه از آنها كسالت و خستگى روحى بوده از رياست كناره گيرى و به وظائف ديگر روحى از تدريس و اقامه جماعت و ترويج

دين و تبليغ احكام تا حال تحرير موفق مى باشند.

از آثار ايشانست رساله اى در متفرقات و حاشيه اى بر نجاه العباد. وى داراى هيجده فرزند مى باشند كه دوازده نفر آنها ذكور و در ميان آنان جنابان ثقتى الاسلام آقاشيخ مجتبى قضائى و آقا شيخ عباس قضائى از معاودين اهل علم نجف اشرفند كه اكنون در قم از دروس خارج آيات عظام قم استفاده مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

امام، جلال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جلال امام

محل تولد : رشكوئيه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/1/1

زندگينامه علمي

در سال تحصيلي 73 وارد حوزه علميه امام خميني (ره) يزد شدم. در سال 75 به مدرسه علميه مصلي يزد رفته و فقه و اصول را گذراندم و همزمان در كلاسهاي زبان جهاد دانشگاهي به مدت دو سال به مكالمه زبان پرداختم. در سال 78 امتحان ورودي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) داده و مهر 79 به قم آمدم و در كنار دروس حوزه در رشته تاريخ موسسه مشغول به تحصيل شدم.

پس از اتمام دوره كارشناسي در بهار سال 84 در امتحان ورودي كارشناسي ارشد تاريخ تشيع موسسه پذيرفته شدم و از بهمن ماه 84 در مقطع ارشد مشغول به تحصيلم.

همزمان سطح دو حوزه را از شوراي مديريت اخذ كردم. از فروردين 86 به عنوان كارشناس اجرايي گروه تاريخ اسلام مدرسه عالي امام خميني (ره) مشغول به كار شدم و از مهر ماه 86 در اين مدرسه مشغول به تدريس مي باشم. موضوع پايان نامه كارشناسي ارشد بنده هنوز تصويب نشده است.

امام الحرمين جويني، ابوالمعالي عبدالملك

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(478 -419 ق)، متكلم، اصولى و فقيه شافعى اشعرى. ملقب به ضياءالدين و مشهور به امام الحرمين. در جوين نيشابور متولد شد. پدرش ركن الاسلام ابومحمد جوينى و عمويش على بن يوسف هر دو از علما و فقهاى بزرگ عصر خود بودند. در كودكى در محضر پدرش يادگيرى فقه را آغاز كرد تا آنجا كه تمامى تأليفات او را بازبينى كرد و بر تحقيقات پدرش افزود. چون پدرش درگذشت بيست ساله بود كه بر كرسى تدريس وى نشست. او از استاد

ابوالقاسم اسكافى اسفراينى در مدرسه ى بيهقى علم اصول آموخت و از ابونعيم اصفهانى كسب فيض نمود و اجازه دريافت كرد. بر اثر تعصبات و دشمنى هايى كه به تحريك عميدالملك كندرى بر ضد شيعه و اشاعره مى شد، به بغداد رفت و در آنجا با علماى بزرگ ملاقات كرد. وى سپس به حجاز رفت و نزديك چهار سال در مكه و مدينه مجاورت گزيد، و تمامى مسائل فقه را موافق هر كدام از مذاهب اربعه كه سؤال مى كردند فتوى مى داد و پاسخ مى نوشت، به همين جهت به امام الحرمين مشهور شد. در اوايل سلطنت آلب ارسلان سلجوقى به نيشابور بازگشت. خواجه نظام الملك مدرسه ى نظاميه را در آن شهر براى وى بنا نهاد و رياست عاليه و علميه را در اختيار وى قرار داد و تا سى سال، در كمال استقلال، تمامى امور مذهبى را بر عهده داشت. وى تا پايان عمر در نظاميه ى نيشابور به تدريس پرداخت. اكابر فضلاى آن ديار در درسش حاضر مى شدند و هر روزه متجاوز از سيصد فقيه در برابرش حاضر مى نشستند. مجموع شاگردان وى را چهارصد تن نوشته اند كه از آن ميان مى توان از ابوحامد غزالى، شمس الاسلام عمادالدين كياى هراسى، ابوالمظفر ابيوردى، ابوالقاسم حكمى، ابوالقاسم انصارى، ابوالمظفر خوافى، زاهر شحامى، احمد بن سهل مسجدى و ابوعبداللَّه فراوى نام برد. چون بيمار شد او را به ده زادگاهش بشتنقان كه از اعتدال هوا برخوردار بود منتقل كردند. وى همان جا درگذشت. جنازه اش را به نيشابور آوردند و در جوار مزار تلاجرد دفن كردند. به گفته ى ابن خلكان چند سال بعد پيكرش را به كربلا انتقال دادند. شاگردانش در مرگ او قلم و دوات را شكستند و

يك سال در سوگش نشستند. باخرزى گويد: امام الحرمين در فقه همچون شافعى، در ادبيات همچون اصمعى و در وعظ همچون حسن بصرى بود. برخى از آثار وى: «ارشاد»، در اصول فقه؛ «تلخيص التقريب»؛ «الشامل»، در اصول دين؛ بر اساس مذهب اشاعره؛ «نهاية المطلب فى دراية المذهب»، در فقه شافعى، 12 مجلد؛ «غياث الامم»، در امامت؛ «غُنية المستر شدين»؛ در خلاف؛ «مغيث الخلق فى اختيار الاَحَق»، در اصول؛ «الورقات»، در اصول فقه؛ «العقيدة النظامية» يا «الرسالة النظاميه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (306 /4)، ايضاح المكنون (288 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (268 /2)، تاريخ گزيده (680)، تاريخ نظم و نثر (61)، روضات الجنات (160 -158 /5)، ريحانه (171 -170 /1)، سرآمدان فرهنگ (180 -179 /1)، سير النبلاء (477 -468 /18)، الكامل (129 /8)، كشف الظنون (2005 ،1990 ،1754 ،1641 ،1562 ،1561 ،1159 ،1024 ،896 ،466 ،443 ،253 ،242 ،75 ،70 ،68)، الكنى والالقاب (55 -54 /2)، لغت نامه (ذيل/ امام الحرمين و ابوالمعالى)، مؤلفين كتب چاپى (15 /4)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 419 و 478)، مدارس نظاميه (94 -93)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (175 -174)، معجم المؤلفين (185 -184 /6)، نفحات الانس (851 -850)، وفيات الاعيان (170 -167 /3)، هدية الاحباب (101 -100)، هدية العارفين (626 /1)، هفت اقليم (304 -303 /2).

امامت، فخرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فخرالدين بن العلامة الزاهد السيد محمدمهدى امامت حسينى كاشانى از آيات عظام و علماء بزرگ معاصر كاشان (داماد مرحوم آيت اللَّه ملا حبيب اللَّه كاشانى) بودند.

وى در حدود 1292 قمرى در كاشان متولد شده و در بيت علم و عمل پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات متون فقه و

اصول را از دو عموى گرامش آيت اللَّه آقا سيد محمدحسين امام (متوفى حدود 1311) و آيت اللَّه آقا سيد محمدحسن امام (متوفى حدود 1330) و مرحوم آيت اللَّه حاج ملا محمدحسين نطنزى و ميرزا محمدحسين نراقى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا فخرالدين نراقى (متوفى 1325 قمرى) و حاج ميرزا ابوالقاسم نراقى سبط فاضل نراقى و پس از آن مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا حبيب اللَّه كاشانى (متوفى 1340) صاحب مقامات عاليه و تأليفات كثيره استفاده نموده و در اوائل تأسيس حوزه علميه به قم آمده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى بهره مند شته و پس از مدتى به كاشان مراجعت و اشتغال به تدريس و تأليف و ارشاد مردم و اقامه جماعت در مدرسه سلطانيه نموده تا در سال 1392 قمرى كه در سن صد سالگى بدرود حيات گفته و در جنب ميدان و فلكه بزرگ كاشان (كامل الملك) در مقبره شخصى مدفون گرديد.

نگارنده گويد: مرحوم آيت اللَّه امامت از بركات شهرستان كاشان و مفاخر علمى و قدسى اين شهرستان و از مشايخ اجازه عصر ما بودند و جماعتى از اعلام و آيات عظام كه ذكرشان موجب اطنابست از ايشان اجازه روايتى داشتند و براى اين حقير هم در اواخر عمرشان اجازه مبسوطى صادر فرمودند تأليفات و آثار عديده دارند كه ذيلا مى نگارم.

تأليفات مرحوم امامت

1- هدايةالعوام فى مهمات الاحكام (رساله عمليه) مطبوع

2- راه نجات او تنبيهات الغافلين منظومات بالفارسيه مطبوع

3- راه خداشناسى فى اصول العقايد بالفارسى مطبوع

4- وسيلة النجاة فى فضائل السادات بالفارسى مطبوع

5- ثواب الزيارات بالفارسى مطبوع

6- رسالة فى احكام الارث فارسى

7- رسالة فى حكم الجلود واللحوم مشتبهين عربى.

8- رسالة فى منجزات المريض عربى

9- رساله در

حكم آب قليل متنجس متمم

10- رسالة فى عقد الفضولى عربى

11- شرح بر منظومه استادش در اصول موسوم (به منيةالاصول).

12- مرآت الحقيقه در حالات صوفيه فارسى

13- كشكول در مواعظ در چند جلد فارسى.

14- حاشيه بر شوايع

15- حاشيه بر مكاسب

16- رساله در مصرف سهم الامام (ع)

17- در متفرقات از حواشى و غيره.

ادباء و بعضى از دانشمندان كاشان اشعارى بسيار در رثاء آن مرحوم سروده اند از جمله آيت اللَّه العلام آقاى حاج آقا رضا مدنى دام ظله در ماده تاريخ وفاتش سروده.

سيد اهل العلم فخرالدين

نجم الامامه و بدرالدين

يا لهف قد مضى فقل مورخا

(الى الجنان رام فخرالدين)

و در روز وفاتش گفته اند.

يا لهف مات سيد جليل

فخرالهدى مجتهد نبيل

للدين فخر كامل لبيب

عدل زكى عالم اديب

(1392 -1292 ق)، عالم، فقيه و مدرس. در كاشان متولد شد. پس از فراگيرى مقدمات و ادبيات، متون فقه و اصول را از دو عموى خود، آيت اللَّه آقاسيد محمدحسين امام و آيت اللَّه آقاسيد محمدحسن امام، فراگرفت. وى همچنين از حوزه هاى درس آيت اللَّه حاج ملا محمدحسين نظنزى، ميرزا محمدحسين نراقى، آيت اللَّه حاج ميرزا فخرالدين نراقى، حاج ميرزا ابوالقاسم نراقى و آخوند ملا حبيب اللَّه كاشانى، پدر همسرش، استفاده كرد. در اوايل تأسيس حوزه ى علميه به قم رفت و از محضر آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حائرى بهره مند شد. پس از مدتى به كاشان بازگشت و به تدريس و تأليف و وعظ و اقامه ى جماعت در مدرسه ى سلطانيه اشتغال ورزيد. وى از مشايخ اجازه عصر حاضر بود و بسيارى از علما از ايشان اجازه روايتى داشتند. او در كاشان درگذشت. از آثار وى: «هداية العوام فى مهمات الاحكام»، رساله ى علميه؛ «راه نجات»؛ «تنبيه الغافلين»، شعر فارسى؛ «راه خداشناسى»، در اصول عقايد، به

فارسى؛ «ثواب الزيارات»، به فارسى؛ «رسالة فى حكم الجلود واللحوم مشتبهين»، به عربى؛ «رسالة فى منجزات المريض»، به عربى؛ «رسالة فى عقد الفضولى»، به عربى؛ «وسيلة النجاة»، در فضائل سادات.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگى نامه ى رجال و مشاهير (252 -251 / 1)، گنجينه ى دانشمندان (264 -262 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (784 / 4).

امامت، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فضل اللَّه بن العلامة المرحوم حاج سيد فخرالدين امامت حسينى كاشانى از علماء محترم معاصر كاشانست. وى در سال 1333 قمرى در بيت فضل و فضيلت به دنيا آمده و در كودكى ادبيات را خوانده و به تحصيل فقه و اصول پرداخته و از محضر والدش وجدامى خود مرحوم آيت اللَّه ملا حبيب اللَّه شريف كاشانى و آيت اللَّه آقا سيد محمد علوى بروجردى استفاده نموده آنگاه به قم مهاجرت و از درس و محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه آقا سيد محمد حجت و آيت اللَّه صدر و غيرهم بهره مند شده آنگاه در شهر خود به امامت و انجام وظائف دينى پرداخته و تاكنون اشتغال دارد.

داراى آثاريست كه از آنها تحفةالطالبين به طبع رسيده است و تأليفات ديگر ايشان در صرف و نحو و فقه و اصول تاكنون مخطوط مانده است.

(تو 1333 ق)، فقيه اصولى. در نوجوانى ادبيات را آموخت و در محضر پدر و جد مادرى اش آخوند ملا حبيب اللَّه كاشانى و نيز آقاسيد محمدعلوى بروجردى به تحصيل فقه و اصول پرداخت. سپس به قم مهاجرت كرد و از حوزه ى درس آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه سيد محمد حجت و آيت اللَّه صدر بهره مند شد. در بازگشت به كاشان به

ترويج مذهب و تأليف كتاب پرداخت و آثارى در صرف و نحو و فقه نگاشت. از آثار وى: «تحفة الطالبين».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (264 / 6).

امامي اصفهاني، علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، عالم و فقيه. او را به خاطر نسبتش به امام زاده زين العابدين از فرزندان امام صادق (ع)، مدفون در محله درب امام اصفهان، امامى مى گفتند. وى از شاگردان آقاحسين خوانسارى و علامه مجلسى و معاصر افندى مؤلف «رياض العلماء» بود. پدرش مستوفى موقوفات عامه اصفهان بود. مدتى با پدرش به هند مسافرت كرد و سپس به اصفهان بازگشت و همان جا درگذشت. هشت مجلد كتاب در حديث ترجمه كرد و آن را «هشت بهشت» ناميد كه عبارتند از: ترجمه «اشارات» خواجه طوسى؛ ترجمه ى «اكمال الدين»؛ ترجمه ى «امالى» صدوق؛ ترجمه «خصال» صدوق؛ ترجمه ى «مصابح المتهجد» شيخ طوسى؛ ترجمه ى «مصباح» كفعمى؛ ترجمه ى «مهج الدعوات» ابن طاووس. از ديگران آثار وى: «التراجيح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (313 /8)، تذكرة القبور (436)، الذريعه (141 ،137 ،136 ،121 ،110 ،99 ،81 ،80 ،79 -78 ،63 -62 /4)، روضات الجنات (208 /4)، رياض العلماء (187 -186 /4)، ريحانه (173 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 502 -500 /12)، فوائد الرضويه (370)، الكنى والالقاب (56 /2)، لغت نامه (ذيل/ امامى)، معجم المؤلفين (183 /7).

امامي حجتي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر امامي حجتي

محل تولد : نجف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي اكبر امامي حجتي دوران كودكي و نوجواني را در نجف اشرف گذراندم و در خانواده اي روحاني نشو و نما كردم. دروس مقدماتي را در حوزه علميه نجف گذارندم و درسال 1350 وارد حوزه علميه قم شدم و نزد حضرات آيات شيخ علي پناه اشتهاردي، شيخ محمد تقي ستوده و شيخ احمد پاياني، كرباسي، محمد هادي معرفت و فاضل سطح را به پايان

بردم. در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام تبريزي، وحيد خراساني و فاضل، سال هاي متمادي شركت كردم و بحمدالله موفق بوده ام كه سطح را از مقدمات تا نهايه تدريس كنم و به مدت پنج سال در واحد آموزشي خواهران دفتر تبليغات نيز تدريس كرده ام و علاوه بر تقريرات دروس اساتيدم با همكاري برخي از موسسات پژوهشي آثاري از خود به يادگار گذاشته ام.

از سال 1370 با بخش مركز تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي همكاري كردم. نتيجه آن با همكاري ديگر برادران چهارده جلد "المعجم المفهرس لالفاظ احاديث بحارالانوار" و سه جلد "المعجم المفهرس لاعلام احاديث بحار الانوار"، و نقد و پاورقي بر ترجمه كتاب "احداث التاريخ الاسلامي" و فيش برداري از مكتب هاي تاريخي زير نظر دكتر آدينه وند و مقاله "تعداد ياران امام حسين عليه السلام" كه در كتاب نگاهي نو به جريان عاشورا به چاپ رسيده است. ضمناً در برخي از موسسات ديگر نيز همكاري داشته ام كه كتاب "مجمع الفوائد في شرح الفرائد" با همكاري ديگران نوشته ام كه به چاپ رسيده است.

از كارهاي شخصي خودم نيز مي توان اشاره كنم كه تعليقه توضيحي بر خيارات مكاسب نوشته ام و مقاله اي تحت عنوان مصرف سهم امام عليه السلام در زمان غيبت.

امامي سدهي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على فروشانى (سدهى) متوفى حدود 1355 كه آباء گرامش تا جناب سيد محمد ديباج فرزند امام صادق عليه الصلوه والسلام همگى از علماء و دانشمندان بزرگ بوده اند. از مفاخر علماء معاصر سده (خمينى شهر) بوده اند.

وى جامع علوم عقلى و نقلى و مضافا داراى علوم غريبه جفر و اعداد و رياضيات و بسيار مبارز بر عليه منكرات

و مجاهد با فرقه ضاله مضله بهائيه و غيره بوده و از بركات مجاهدات آن بزرگوار تاكنون بحمداللَّه پاى احدى از آن فرقه مردود در آن منطقه باز نشده است. وى داراى مقامات معنوى و صاحب كرامت و نفس بوده كه با دعاها و تعليم ختومات خويش بيماران را شفا و معالجه مى نموده است.

و نيز در راه مراجعت از مشهد به فيض زيارت و ملاقات حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

امامي فر، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي امامي فر

محل تولد : ملاير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

دوره ابتدايي را در روستا (روستاي ارگس عليا از توابع ملاير) گذراندم. پاييز سال 56 براي ادامه تحصيل به بروجرد رفتم روزها در حوزه علميه نوربخش كه الان به نام امام صادق (ع) تغيير نام داده مشغول تحصيل شدم و شب ها در مدرسه راهنمايي به ادامه تحصيل دولتي مشغول شدم. اواخر 56 انقلاب شروع شد و در سال 57 كه انقلاب ادامه داشت در سال 58 به منظور ادامه تحصيل به قم آمدم.

سال 62 در موسسه در راه حق در برنامه هاي آموزشي آيت الله مصباح شركت نمودم. و دوره هاي آموزش اين موسسه را به پايان بردم. بعد از تأسيس موسسه امام خميني (ره) به صورت مستقل از طرف معظم له مجدداً در دوره تخصصي تاريخ اسلام در مقطع كارشناسي ارشد شركت نمودم و فارغ التحصيل شدم (در سال 74). اين برنامه ها در كنار درس هاي حوزه بود كه دروس اصلي به حساب مي آمدند. لمعتين را در محضر آيت الله اشتهاردي و مرحوم وجداني، مكاسب و رسائل را خدمت آيت الله

پاياني و محفوظي و اعتمادي خواندم. كفايه را در محضر آيت الله اعتمادي و مرحوم ستوده خواندم. در دروس خارج مرحوم آيات عظام مرحوم تبريزى، صالحي مازندرانى، مكارم شيرازي و سبحاني و آيت الله مؤمن، شركت نموده و انتقاد كرده ام. از سال 74 در دانشگاههاي شهيد بهشتي تهران، آزاد قم، اراك، بروجرد و ساوه مشغول به تدريس بوده ام و حدود 10 سال است كه عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد ساوه هستم.

امامي كاشاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين امام كاشانى فرزند عالم جليل آقا حسام الدين امامى در شهرستان كاشان به دنيا آمده و در بيت دانش پرورش يافته و مقدمات و سطوح را در آنجا خوانده پس از آن به قم آمده و در دوره اول امتحان طلاب كه شركت نموده با نمره ممتاز و رتبه اول پذيرفته شده و در درس و مباحثه مرحوم آيت اللَّه بروجردى كه صحبت و اشكال مى كرد و مورد توجه آيت اللَّه قرار گرفته و با عنايات مخصوص به ايشان نگريسته و تعبير به عالم عصر من مى فرمودند و پس از ديدن يك دوره خارج و اصول مهاجرت به نجف اشرف نموده و در مدرسه مرحوم علامه يزدى معروف به مدرسه سيد سكنى گزيده و به مباحثات ادامه داده و حاشيه كامل بر عروه الوثقى زده سپس مراجعت به كاشان نموده و به انجام وظائف دينى و روحى از اقامه جماعت در مسجد بازار كاشان و تدريس فقه و اصول اشتغال دارند و جمع كثيرى از محصلين و صلاب كاشان از محضرشان استفاده مى نمايند داراى تأليفاتى در فقه و اصول مى باشند. و در چند سال قبل كتابى به نام اصول الاماميه تأليف نمودند كه با آنكه مختصرترين كتب

اصولى است بسيار ساده و آسان و قابل استفاده است و با اين ابتكارشان زحمات طلاب را براى فهم كفايه الاصول علامه خراسانى كم نموده است.

نگارنده گويد: جناب آقاى حاج شيخ حسين امامى كاشانى سلمه اللَّه از افاضل مجتهدين معاصر است كه اجتهادش از حدود سى و پنج سال قبل مورد تاييد و تصديق آيات عظام نجف اشرف چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن حكيم قدس اللَّه سره و ديگران و نيز مراجع بزرگ و زعماء حوزه علميه قم مانند آيت اللَّه العظمى بروجردى طاب اللَّه ثراه و ديگران بوده.

آثار علمى ايشان مطبوعا و مخطوطا

1- اصل اصول الاماميه يكدوره اصول كه به طبع رسيده است.

2- دراسات الاصول آماده طبع است.

3- فقه الاماميه- سه جلد كه آماده طبع است.

4- حاشيه كامل بر عروه كه در سال 1375 هجرى قمرى شروع و در سال 1410 هجرى قمرى پايان يافته.

5- متفردات الاماميه مانند تقيه يا خبرئيت بسيم اللَّه از سور قرآنيه.

6- قاعده- لاضرر چاپ شده.

7- قاعده- تقيه چاپ شده.

8- قاعده- اعلميت چاپ شده.

9- ترجمه عروه كه رساله عمليه فارسى است.

و ايشان داماد گرامى حضرت آيت اللَّه حاج آقا رضا مدنى كاشانيست كه سبط مرحوم آيت اللَّه العظمى آخوند ملا حبيب اللَّه شريف كاشانى صاحب تأليفات و تصنيفات كثيره مطبوع و غيره مى باشند.

از آثار خير معظم له تعمير برخى از مساجد است كه از آنهاست تعمير اساسى مسجد ميرعماد كاشان و بنياد مدرسه اماميه براى طلاب خودشان.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

امامي نيا، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا امامي نيا

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1364به حوزه علميه زنجان وارد شدم و با علاقه

فراوان دروس حوزوي را تا پايان سطح در شهر زنجان گذرانده و در سال 1374به حوزه علميه قم تشرف يافته و تا سا ل 76 در دروس خارج اصول و فقه اساتيد محترم همچون حضرات آيات سبحاني، مكارم و وحيد خراساني شركت كردم.

در سال 76 در دوره تخصصي كلام اسلام در سطح 4 پذيرفته شده و به مدت 4 سال اين دوره را با معدل 61/19گذراندم.

از سال 80 به مدت 2 سال در مدارس علميه الهادي، حقاني، معصوميه، كلام اسلامي را تدريس كردم. از سال 81 تاكنون در دو سطح 2 و 3 فلسفه و كلام اسلامي را در مركز تخصصي كلام اسلامي تدريس مي كنم. در موسسه مذاهب اسلامي سطح 3 چند دوره فلسفه تدريس كرده ام. در مدرسه بقية الله (ويژه طلاب محترم پاكستاني) به مدت 3سال فلسفه اسلامي تدريس كرده ام. ازسال 85 تاكنون در مركز تخصصي تربيت مدرس كلام و فلسفه اسلامي تدريس مي كنم.

از سال 82 تاكنون در مركز پژوهشي دايرة المعارف علوم عقلي اسلامي (موسسه امام خميني) در كميته علمي كلام عضويت دارم و چند مقاله براي آن مركز تاليف كرده ام. از سال 82 در شوراي علمي دانشنامه كلام اسلامي (موسسه امام صادق) عضويت داشته و در ارزيابي مقالات، نظارت بر پرونده هاي علمي و تاليف مقاله فعاليت مي كنم. به سفارش داانشنامه جهان اسلام مقاله "ذميه" را تاليف كرده ام به طور خلاصه فعاليت اين جانب در دو بخش تدريس و پژوهش در فلسفه و كلام اسلامي تمركز دارد. از سال 85 نيز راهنمائي، مشاوره و داوري چند رساله علمي را عهده دار بوده ام.

امامي هروي، رضي الدين، ابوعبداللَّه محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 686 ق)، اديب، شاعر. وى ملك الشعراء و مداح اتابكان فارس و معاصر سعدى و مجدالدين همگر بود. ابتدا مداح ملوك كرت بود. سپس به كرمان رفت و به مدح پادشاهان آن ديار يعنى سلاطين قراختايى پرداخت. در يزد مصاحب شمس الدين محمد تازى گوى، كارگزار شمس الدين محمد صاحب ديوان شد. به سبب فضل و دانش وافر و تسلط بر زبان و ادب عربى و فارسى و اطلاع از علوم مختلف معقول و منقول شهرت بسيار داشت، تا آنجايى كه برخى از معاصران در مقام مقايسه او با سعدى بر آمده و او را بر بسيارى از شاعران ترجيح داده اند. مجدالدين همگر او را بر سعدى ترجيح داه است. در قصيده سرايى به سبك عراقى شهرت داشت. وى به اصفهان رفت و باقى عمر را در آنجا گذرانيد. و در قصبه ى لنجان درگذشت. آثار وى «ديوان» اشعار مشتمل بر دو هزار بيت؛ شرحى بر قصيده ى «بائيه» ذوالُرمّه شاعر معروف عرب به عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (759 -752 /2)، از سعدى تا جامى (165 -161)، تاريخ ادبيات در ايران (557 -546 /3)، تاريخ گزيده (717 -716)، تاريخ نظم و نثر (162 -161)، تذكرة الشعراء (188 -183)، تذكرة القبور (198)، حبيب السير (387 ،118 /3)، الذريعه (94/9)، ريحانه (172/1)، سرآمدان فرهنگ (188 -187 /1)، صبح گلشن (36)، گنج سخن (146 -142 /2)، لغت نامه (ذيل/ امامى)، مجمع الفصحا (265 -259 /1).

امامي هروي، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، خطاط و منشى. از زبر دست ترين كاتبان قرن خويش بود كه ظاهراً در دربار سلطان يعقوب و رستم آق قويونلو به كار كتابت مشغول بود و به همين جهت يعقوبى و رستمى

رقم مى كرد. از خطوط نستعليق او: يك نسخه «انيس العاشقين»، به قلم نستعليق كتابت عالى، با رقم: «تمت... به انيس العاشقين فى تاريخ سنة سبع و ثمانين و ثمانمائة... شيخ محمد الامامى»؛ يك نسخه «هفت اورنگ» جامى، به قلم كتابت خفى خوش، با رقم: «كتبه العبد الفقير الحقير شيخ محمد بن شيخ احمد الهروى فى تاريخ سنة تسع و تسعين و ثمانمائة»؛ يك نسخه مثنوى «اشترنامه»، به قلم كتابت متوسط، با رقم: «تمام شد كتاب اشترنامه ى شيخ فريدالدين عطار... شيخ محد بن احمد... سنه ى احمد عشرين و ثمانمائة...» و قطعات و مرقعات ديگر كه در كتاب «احوال و آثار خوشنويسان» به آنها اشاره شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (644 -642 /3).

امامي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عنوان : دكتر ابوالقاسم امامي

آقاي دكتر ابوالقاسم امامي از فضلاي كم كار اما گزيده كار و دقيق النظر امروز ايران است و در ادبيت و عربيت و اغلب دانش ها و معارف اسلامي ، هم در حوزه و هم در دانشگاه ، به مدارج والاي علمي دست يافته است . او متولد بيست و سوم دي ماه 1313 ش در روستاي گز ( وابسته به بندر گز ، جزو استان گلستان امروز ) است . پدرش اهل علم و از شاگردان مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني بود . تا سال 1328 تحصيلات ابتدايي را در گز و بندر گز به پايان رساند . سپس بر وفق علاقه و ارشاد پدر ، به تحصيلات حوزوي ( در بهشهر ، گرگان ، و سرانجام و بيش از همه در مشهد ) روي آورد ، و استادان

فرزانه اي داشت از جمله اديب نيشابوري ، و ميرزا جواد آقا تهراني . مدتي كوتاه نيز به حوزه ي علميه ي قم رفت و سپس به تهران آمد . در سال 1339 از كسوت روحاني بيرون آمد و تحصيلات دانشگاهي جديد را در پيش گرفت . يك چند با مجله ي عربي الاخاء همكاري داشت . پس از طي دوره ي ليسانس حقوق سياسي ( 1348 ) در دانشگاه تهران ، دوره ي فوق ليسانس زبان و ادبيات عربي را با احراز رتبه ي اول گذراند ( 1351 ) و دوره ي دكتري در رشته ي فرهنگ عربي و علوم قرآني را با نگارش رساله اي به نام تصحيح و تحقيق در متن تجارب الامم ، نيز تاليف رساله اي در زندگينامه و كارنامه ي ابوعلي مسكويه در دانشكده ي ادبيات و از سال 1360 در دانشكده ي الهيات همان دانشگاه به تدريس پرداخت . از سال 1355 تا 1369 ( كه بازنشسته شد ) ، از سر ويراستاران و صاحب نظران مسائل كتاب و نشر در انتشارات صدا و سيما ( سروش ) بود . از سال 1371 به عضويت هيئت علمي دانشكده ي الهيات و ادبيات عرب دانشگاه آزاد اسلامي ، واحد كرج ، در گروه علوم قرآن و حديث درآمد . همچنين با بعضي نهادهاي علمي _ انتشاراتي نظير دفتر نشر ميراث مكتوب و انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، همچنان ، و به موازت كار تدريس و مسئوليت دانشگاهي همكاري دارد . مقالات علمي بسياري به عربي و فارسي نوشته است . آثار كتابي چاپ شده يا در دست

چاپ ايشان از اين قرار است :

1 _ ترجمه ي قرآن كريم كه به توصيف اجمالي آن مي پردازيم ( چاپ اول ، نگار ، 1370 ؛ چاپ دوم ، اسوه ، 1378 )

2 _ تصحيح متن عربي تجارب الامم اثر هفت جلدي ابوعلي مسكويه ( مشكويه رازي ) كه دو جلد آن ( سروش ، 1366 ) منتشر شده و كار بر روي باقي مجلدات ادامه دارد .

3 _ ترجمه ي تجارب الامم پيش گفته ( جلد اول ، سروش ، 1369 )

4 _ تصحيح ترتيب السعادات ، اثر مسكويه ( آماده ي چاپ )

5 _ رسائل پراكنده ي مسكويه ( نزديك به پايان )

6 _ رساله فيماهيه العدل ( آماده ي چاپ )

7 _ تصحيح متن الفوز الاصغر ( آماده ي چاپ )

8 _ تصحيح كيمياي سعادت ( كه ترجمه اي است از طهاره الاعراق / تهذيب الاخلاق اثر ابوعلي مسكويه ، به قلم ميرزا ابوطالب زنجاني . چاپ تهران ، انتشارات نقطه با همكاري « ميراث مكتوب » ، 1375 )

9 _ تصحيح و ترجمه ي ديوان امام علي ( تهران ، اسوه ، 1370 ، 1373 ) .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

امامي، تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد تقى امامي

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سال 1354 وارد مدرسه حقاني شدم. با گذراندن سالهاي اوليه در آن مدرسه و تكميل دروس در حوزه از محضر اساتيدي نظير حضرات آيات وجداني، عندليب، محقق داماد، اعتمادى، ستوده، نبوي، محفوظي و پاياني

براي دوره هاي بعدي تا پايان سطح عالي بهره جستم. سپس از محضر اساتيدي چون حضرات آيات تبريزى و وحيد خراساني از سال 1370 به بعد استفاده نمودم.

همزمان از سال 1368 به تدريس سطح اول و سپس سطح عالي پرداختم كه هم اكنون سالهاست به تدريس مكاسب و رسائل اشتغال دارم. (مدرسه حضرت آية الله بروجردي حجره 15) در سال 1368 مقاله اي پيرامون كنكاشي پيرامون تورم به سمينار اقتصادي كنگره جهاني حضرت امام رضا (ع) ارائه دادم كه در جلسه مطرح نمودم و توسط مركز پژوهشهاي آستان قدس رضوي منتشر گرديد.

از سال 1379 مقالات و مطالب فراواني به صورت سلسله اي و ادامه دار در مجلات فاطيما و ميثاق با كوثر ارائه دادم كه عناوين برخي از آنها عبارتند از: "سخني با نيكان 24 شماره"، "سخني با ايرانيان 13 شماره"، "مشاوره روانشناسي 17 شماره"، "تحليل مسائل سياسي روز تحت عنوان (چرا ؟) 15 شماره"، "النكاح في الاسلام 15 شماره"، همچنين مدير مسئولي مجلات فاطيما و ميثاق با كوثر را عهده دار بوده ام كه در مورد ميثاق ادامه دارد.

امامي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حسين بن العالم الجليل آقا حسام الدين امامى كاشانى از دانشمندان نامى و علماء سامى معاصر كاشانست وى در كاشان متولد شده و مقدمات و سطوح را در آنجا خوانده و پس از آن به قم آمده و در امتحانات حوزه شركت و رتبه اول و نمره عالى را دريافت و مكرر مكالمات علميه با حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى نموده و مورد توجه معظم له واقع شده به طورى كه بعضى از اوقات از ايشان تعبير به عالم هم عصر مى فرمودند و هر

يك از طلاب و محصلين كاشانى و غيره را كه توصيه و توثيق مى نمودند آن مرحوم پذيرفته و بر ايشان حقوق و شهريه برقرار مى كردند

آقاى امامى پس از يك دوره تحصيلات و ديدن دروس خارج قم به نجف اشرف عزيمت نموده در حالى كه در آن موقع بر عروةالوثقى علامه يزدى حاشيه شروع نموده و در اقامتشان در (باب مدينه علم) تا باب خمس به اتمام رسانيدند

معظم له پس از چندى توقف در نجف و شركت در دروس آيات عظام آنجا بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله و ديگران مراجعت به كاشان نموده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى باز به قم آمده و به تدريس خارج پرداخته و صدها نفر از طلاب در درسشان شركت مى نمودند. ولى متأسفانه روى بعضى از جهات دوباره به كاشان برگشته او تا حال تحرير و تأليف اين كتاب (سال 1395 قمرى) به اقامه جماعت و تدريس و تأليف اشتغال دارند از آثار گرانقدر آنجناب كتاب (اصول الاماميه) است كه زحمات فضلاء را آسان و راهى را كه بايد سالها در مبانى اصول فقه طى نمايند به چند ماه رسانيده است

نگارنده گويد مترجم محترم ما از مجتهدين جوان عصر حاضر است آثار نبوغ و بزرگى در چهره و سيمايش نمايان است و اميد است كه بخواست خدا و عنايت صاحب ولايت در آينده از مراجع عاليقدر بوده باشند زيرا از سى سال قبل كه ايشان را شناخته ام همواره چه در قم و چه در كاشان و چه در نجف اشرف با كمال سادگى و دور از تظاهرات مجدانه اشتغال به تحصيل و تدريس و

تصنيف داشتند و بحمد اللَّه آثار علمى ارزنده اى مانند (اصول الاماميه) و حواشى بر عروةالوثقى و غيره دارند و ايشان داماد ارجمند حضرت آيت اللَّه والعالم العلام آقاى حاج آقا رضاى مدنى كاشانى كه از مجتهدين و مراجع عصر حاضرند در كاشان مى باشند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

امامي، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: تغذيه، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان در سال 1337، ديپلم تغذيه از دانشگاه لندن در سال 1346.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى اپيدميولوژيك در مورد گواتر آندميك در ايران براى اولين بار در سالهاى 1346 -42، تغذبه پزشكى، طرح به كارگيرى فرمهاى قد و وزن اطفال زير پنج سال در مركز آموزشى و پژوهشى روستائى گرگ تپه ورامين، كم خونيهاى تغذيه اى، ديابت، راشيتيسم، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 24 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تعذيه و ديابت.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 26، تعداد مقالات به زبان خارجى: 21

زمينه علمى مقالات:

تغذيه و ديابت.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

امامي، علي اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي اصغر امامي

محل تولد : دهاقان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1350 پس از اتمام دوره ابتدايي وارد حوزه شدم و به موازات تحصيل در حوزه علميه اصفهان ديپلم متوسطه را نيز اخذ نمودم.

تحصيلات اينجانب از اوائل در حوزه به صورت مستمر با تدريس دروس حوزوي همراه بوده است. در سال 1358 پس از اتمام سطح در دوره هاي مختلف خارج فقه و اصول و همچنين فلسفه در حد اسفار نزد اساتيد متعدد شركت نمودم. يك دوره اصول در خدمت مرحوم آيت الله صافي اصفهاني شركت كرده و در محضر مرحوم

آيت الله صادقي و مجلسي اصفهاني مباحث فقه را شركت كرده ام. تدريس اينجانب در مدارس صدر و امام صادق (ع) و دارالحكمه و جدّه بزرگ اصفهان تا سال قبل (1385 _ 1386) ادامه داشته است.

امامي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد امامى اراكى از علماء محترم معاصر شهرستان اراك مى باشند. والد ماجش مرحوم علامه آيت اللَّه آخوند ملا محمدعلى امامى خوانسارى از دانشمندان به نام و بزرگ عصر خود در نجف اشرف بوده است.

مترجم گرامى ما در بيت علم و تقوا و ورع ب دنيا آمده و در دامن پاك چنان پدر بزرگوارى پرورش يافته و پس از خوان اوليات و ادبيات و سطوح كه اكثرا با استعدا سرشار فوق العاده اى كه داشتند خود با مطالعه اتقان نموده و چند سالى در بحث خارج فقهى و اصولى مرحوم آيت اللَّه نائينى قدس سره حاضر گشتند و مفتخر به اجازه اجتهاد از ايشان گرديده است.

آيت اللَّه امامى به واسطه نبوغ فكرى وجودت ذهن استقامت فهم و سرعت انتقال كه در ترقيات علمى ايشان تاثير بسيار قوى داشته به مرتبه اى كه در سطوح نهائى چون مكاسب و رسائل و كفايه بيش از چند ورقى استاد نديده به نحو اكمل و وافى تدريس كتب مذكور نموده است.

آيت اللَّه امامى در شب سه شنبه بيست و پنجم جمادى الثانى 1399 قمرى برابر سى و يكم ارديبهشت 1358 شمسى در اراك از دنيا رفت و با تشيع و تجليل زيادى در همان شهر در مقبره خصوصى مدفون گرديد.

تاليفات و آثار علمى ايشان.

1- منهاج الاحرام لزائر بيت اللَّه الحرام كتاب استدلالى در احكام حج مشتمل بر هزارها مسائل حج.

2- بغيه الطالب درحاشيه مكاسب شيخ انصارى.

3- تسديد القواعد فى حاشيه الفرائد حاشيه مبسوطى بر رسائل شيخ.

4-

صحيفه الحج در اسرار و فلسفه حج.

5- ترجمه صحيفه الحج به فارسى.

6- كلمات قصار انشاء خود ايشان موسوم الكلم الفائقه و الحكم البالغه.

7- رساله اى به نام الرحمه السابقه و الهدايه البارغه.

8- رساله اى مبسوطى در انفعال ماء قليل.

9- رساله اى مبسوطى در علل اختلاف حديث.

10- رساله اى در جميع مسائل مبحث تعادل و تراجيح.

11- رساله اى در مسائل اصاله الصحه و مسائل قرعه.

12- دو رساله د رجميع حكم ظاهرى و و اقعى.

13- رساله اى در اينكه صيغه امر موضوع است براى مطلق طلب و اينكه اطلاقش افاده وجوب دارد.

14- شرح دعاء صباح حضرت امير عليه السلام.

15- حاشيه برنجاه العباد.

16- حاشيه بر عروه الوثقى.

17- حاشيه بر رسائل پنجگانه و نفقات و قبله و رضاعيه و ربائيه حاج ملا هاشم خراسانى.

18- حاشيه بر توضيح المسائل مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى.

محمد امامى نجفى از علماء و ائمه جماعت معاصر اراك مى باشند. وى در خونسار متولد شده و در بيت علم و فضيلت پرورش يافته و براى تحصيل به اصفهان عزيمت و پس از خواندن مقدمات و سطوح به نجف اشرف مهاجرت و از محضر آيات عظام آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه عراقى آقا ضياءالدين و ديگران استفاده نموده و بعد از پايان مراتب علمى به اراك آمده تا حال حاضر اشتغال به خدمات دينى از قبيل امامت در مسجد آيت اللَّه سلطان و تبليغ احكام و ترويج دين دارند. ادام اللَّه توفيقه و عزه

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

امامي، محمد مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي امامي

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد مهدي امامي در بهار سال 47 در يك خانواده روحاني و اهل علم متولد شدم. دوران ابتدائي و راهنمائي را در محل

تولد كه يكي از روستاهاي بخش بهار همدان مي باشد گذراندم. پايان دوران راهنمائي همزمان شد با شروع جنگ تحميلي، بخشي از دوران راهنمائي (سوم) در جبهه و بخشي از آن را در مجتمع رزمندگان به اتمام رساندم.

همزمان با جنگ و دوران تحصيل در مدرسه در سال 64- 65وارد حوزه علميه قم شدم، البته قبل از آن پايه اول حوزه را در مدرسه شهيد مصطفي خميني (ره) تهران گذراندم. و به جهت اين كه شهر قم شهر علم و اجتهاد بود و حرم حضرت معصومه (س) در آنجا بود، در امتحانات حوزه شركت و قبول شدم. از سال اول تا سال سوم را در مدرسه الهادي واقع در خاكفرج قم سپري كردم و همزمان با دروس حوزه دروس مقطع دبيرستان را در مجمع ايثارگران شهيد زين الدين قم به اتمام رساندم.

در سال 73 وارد دانشگاه شدم در رشته علوم سياسي و همزمان با دروس حوزه و دانشگاه، در سال 75 موفق به اتمام سطح دو حوزه و كارشناسي در دانشگاه شدم. در سال 77 در مقطع كارشناسي ارشد در دانشگاه باقرالعلوم (ع) قبول شدم. و همزمان تا سال 82 دروس دانشگاه و مصاحبه هاي خارج فقه و اصول را در شش نوبت به پايان رساندم.

از سال80 همزمان با دروس ديگر و تحقيقات مشغول به تدريس در دانشگاه خواجه نصيرالدين طوسي و علامه طباطبائي تهران شدم. و در حال حاضر هم با اشتغال به كار آموزشي مشغول تدوين و نگارش كتاب و مقالات و تدريس در دانشگاههاي ياد شده و اراك و پيام نور هستم.

امامي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر امامى اول عالم موجه معاصر كاشمر است.

وى در

آن سامان متولد شده و پس از خواندن مقدمات و اوليات و قسمتى از سطوح به مشهد عزيمت نموده و در آنجا به تكميل متون فقه و اصول پرداخته و از دروس خارج آيات عظام آنجا و ديگران استفاده نموده و پس از وصول به مقام رفيع فضل و دانش به كاشمر مراجعت و تا حال حاضر به انجام وظائف دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

امامي، محمدجعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جعفر امامي

محل تولد : داراب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1322/1/1

زندگينامه علمي

حجةالاسلام والمسلمين محمد جعفر امامي در سال 1322 و در شب عيد فطر در روستاي لايزنگان (خشم عليا) از توابع شهرستان داراب استان فارس در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود. پدرش روحاني نبود ولي پدر بزرگش در كسوت روحانيت بود اما از راه باغ داري و كشاورزي زندگي خويش را اداره مي كردند. وي دوران ابتدائي را در مسقط الراس خود، ابتدا در مكتب خانه و پس از آن در مدرسه ابتدايي آن روز به تحصيل گذراند.

در 27/7/1337 به حوزه علميه داراب كه تحت قيموميت مرحوم آيت الله نسابه اداره مي شد وارد شد و تا سال 1341 در آنجا بود. در طي اين سالها دروس دوره مقدمات و بخشي از دروس دوره سطح را آموخت و سپس به حوزه علميه قم آمد و در قم نخست به مدرسه رضويه رفت و دروس دوره سطح را پي گرفت و در مدتي كوتاه آن را به پايان برد. سپس به درس خارج استادان مشهور آن روزگار رفت و از محضر بسياري از آنان بهره مند

شد. اما استاد اصلي او در اين بخش آيت الله العظمي مكارم شيرازي بود.

حجةالاسلام والمسلمين امامي، در پيش و پس از (انقلاب اسلامي) در عرصه هاي گوناگون سياسي حضور فعال داشته است. او در سالهاي حكومت (پهلوي) براي تبليغ به نقاط مختلف كشور سفر مي كرده و در آنجا ماهيت رژيم پهلوي را افشا مي نموده است تا آنجا كه رژيم پهلوي او را ممنوع المنبر كرد و تا پيروزي انقلاب اين ممنوعيت ادامه داشت از آغاز ورود او به قم كه مبارزه مرجعيت و روحانيت با تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي بر ضد رژيم پهلوي شروع شد همواره در تمام صحنه هاي اين مبارزه شركت داشت.

وي در جريان رفراندوم و لوايح ششگانه در سخنراني جلسه مهم مدرسين حوزه كه پس از لغو مصوبه انجمن هاي ايالتي و ولايتي در مسجد اعظم قم كه در آن آية الله العظمي مكارم و مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ مرتضي انصاري سخنراني كردند و موضع مدرسين حوزه را اعلام داشتند و در كليه سخنراني هاي امام راحل چه آنها كه در مسجد اعظم ايراد فرمودند و چه سخنراني معروف مدرسه فيضيه در عصر عاشورا شركت داشت. و نيز در صحنه پانزده خرداد در قم كه ملت ايران به خاك و خون كشيده شدند، حضور داشت.

در شب و روز آزادي امام قدس سره از حبس و حصر و حضور مردم قم در بيت ايشان و ورود هيئت هاي ديدار كننده از شهرستانهاي كشور و سخنراني آن حضرت در مسجد اعظم و در جشن باز گشت امام كه در فيضيه منعقد گرديد و نيز در سخنراني ضد كاپيتولاسيون

كه در بيت خود حضرت امام (ره) در محله يخچال قاضي قم انجام گرفت در تمامي اين مراحل حضور داشت.

او پس از انقلاب نيز در صحنه هاي گونا گون همواره پشتيبان انقلاب و امام (ره) بوده است. در آغاز به نمايندگي از امام در آمادگاه منظريه قم و در ستاد انقلاب مدتي در سازمان برنامه و بودجه و مدتي در وزارت بازرگاني انجام وظيفه نمود. در طي سالهاي دفاع مقدس نيز با تنظيم كتاب (نظام دفاعي اسلامي) و بحث هاي عقائد و اطلاعات رزمندگان اسلام را با مباني دفاع و ديدگاه اسلام درباره آن آشنا مي ساخته است.

حجة الاسلام و المسلمين امامي هم اكنون از اعضاء جامعه مدرسين حوزه علميه قم مي باشد و در شهر قم حضور دارد .

امامي، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: داروسازى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى و تخصص انگل شناسى از دانشگاه پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران و تخصص قارچ شناسى (ديپلم قارچ شناسى پزشكى) از انستيتو پاستور پاريس و C.D.C آمريكا.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده پزشكى داشنگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

قارچها و عوامل بيماريهاى قارچى، اپيدميولوژى، نظارت بر 53 پايان نامه كارشناسى ارشد و 20 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

قارچها و بيماريهاى قارچى، تشخيص آزمايشگاهى قارچ شناسى پزشكى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 29، تعداد مقالات به زبان خارجى: 21

زمينه علمى مقالات:

قارچ شناسى پزشكى، قارچها، عوامل بيماريهاى قارچى و بيماريهاى قارچى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

امامي، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود امامي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

پس از اتمام سال دوم دبيرستان به علت علاقه شديد به دروس حوزوي، دبيرستان را رها كردم و به مدرسه علميه ملا محمد جعفر (حاج آقا مجتهدي تهراني) وارد شدم. از سال 1360 تا 1365 تحصيل دروس مقدمات (تا پايان لمعتين) را در اين مدرسه سپري كردم. سپس مدت يكسال بطور آزاد در دروس مدرسه عالي شهيد مطهري شركت نمودم و آنگاه در سال 1367 به حوزه علميه قم آمدم و تا كنون در اين حوزه به تحصيل و تحقيق مشغول هستم.

شرايع و دروس جنبي مانند تفسير قرآن، نهج البلاغه، صحيفه سجاديه و اخلاق را به مدت 5 سال از محضر استاد بزرگوار آيت الله مجتهدي تهراني بهره گرفتم. لمعتين و اصول فقه

را خدمت حاج سيد محمد ضياء آبادي خواندم. مدت يكسال كه در مدرسه شهيد مطهري بودم، الهيات شرح منظومه را نزد استاد سيد مصطفي محقق داماد و رسائل را نزد آيت الله سيد حسن مرعشي درس گرفتم. ادامه درس رسائل را در قم در درس آيت الله سيد رسول تهراني شركت كردم. در تهران بداية الحكمه را در درس آيت الله سيد رضي شيرازي و نهاية الحكمه را در درس استاد سيد حسين حسيني حاضر شدم. در قم، درس مكاسب را در محضر آيت الله سيد حسن طاهري خرم آبادي شركت كردم. جلد نخست كفايه را نيز خدمت آيت الله شيخ حسن قديري و جلد دوم را خدمت استاد شيخ صادق لاريجاني خواندم.

سال 1371 به مدت 4 سال در درس خارج فقه (مبحث بيع) آيت الله وحيد خراساني حاضر شدم و در كنار آن به دروس خارج اصول حضرات سيد احمد مددي و استاد گنجي حاضر مي شدم. مدت 2 سال خارج فقه (خمس) آيت الله شيخ جواد تبريزي را درس گرفتم و در نهايت مدت 6 سال از خارج فقه (خمس و نكاح) استاد معظم حضرت آيت الله شبيري زنجاني را بهره مند شدم. همچنين 4 سال در درس خارج اصول حضرت استاد وحيد خراساني حاضر شده ام. نهايتا مدت 12 سال در دروس خارج فقه و اصول شركت كرده ام و از سال گذشته از حضور در دروس خارج منصرف شده ام. و بيشتر وقت خود را به كارهاي پژوهشي سپري ميكنم.

در مدت اقامت در قم، مدت 7 سال در درس كلام يكي از اساتيد بزرگوار شركت كردم (به علت عدم

رضايت استاد، از ذكر نام ايشان معذورم) مدت 2 سال در درس اشارات حضرت آيت الله حسن زاده آملي و مدتي در درس اسفار حضرت آيت الله جوادي آملي شركت نمودم.

مدت 5 سال كه در مدرسه مجتهدي در تهران بودم، دروس مختلف ادبيات و منطق را كراراً تدريس كردم و مدت 8 سال است كه هفته اي يك روز به تهران مي روم و به تدريس دروس معارف اسلامي و مباحث اعتقادي در دانشگاه هاي تهران (3 سال نخست در دانشگاه خواجه نصير و 5 سال بعدي در دانشگاه تهران) مشغول هستم و همچنان ادامه دارد.

از آغاز تحصيل در حوزه، علاقه وافري به تحقيق و پژوهش داشتم و نخستين كار پژوهشي ام را در سال دوم دبيرستان (16 سالگي) شروع كردم كه بحثي پيرامون عصمت بود و يكسال بعد از تحصيل در حوزه آن را با مطالعه متون عربي تكميل كردم و در نهايت با 120 منبع به پايان رساندم. در مدتي كه در تهران و قم بودم كارهاي پژوهشي مختلفي انجام دادم، در دوران اقامت در تهران و مدتي پس از ورود به قم به كارهاي تحقيقي پيرامون متون روايي و ترجمه آنها (ترجمه و تحقيق فضائل الخمسه و تحقيق نفس الرحمن في فضائل سلمان، (تاليف محدث نوري، اللوامع النورانيه تاليف محدث بحراني، الهدايه حسين بن حمدان) اشتغال داشتم.

مدت 7 سال است كه با موسسه دائرة المعارف فقه اسلامي (زير نظر آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي) در بخش فرهنگ فقه و مجله فقه اهل بيت (ع) همكاري پژوهشي دارم و مدت 6 سال است كه در كارهاي پژوهشي و تحقيقي مركز

تحقيقات فقهي قوه قضائيه همكاري مي كنم و با موسسه هايى چون فرهنگ و انديشه اسلامي، همايش دو سالانه مهدويت همكاري پراكنده داشته ام.

امامي، نصراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1328، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1350، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تبريز در سال 1352، دكترا در رشته زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1362.

مرتبه علمى:

عضويت در هيأت علمى دانشگاه شهيد چمران اهواز از سال 1355 تاكنون، استاد دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات فارسى و عربى، شركت و سخنرانى در كنگره هاى جهانى حافظ، سعدى، فردوسى، نظامى، خواجوى كرمانى و تدريس در دروس تخصصى ادبيات فارسى و عربى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مرثيه سرايى در ادبيات فارسى، پرنيان هفت رنگ (بررسى اشعار فرخى سيستانى) در دست چاپ.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 30، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

نقد ادبى، اسطوره شناسى، شعر شناسى، سبك شناسى شعر، زندگينامه نويسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

امامي، نوراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نوراللَّه بن مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا سيد على فروشانى (برادر بزرگ آيت اللَّه حاج سيد حسن امام) در 1317 قمرى در فروشان سده متولد شده و پس از نشو و نما و تربيت در بيت علم مقدمات را در محل خود خوانده و بعضى از علوم غريبه را از مرحوم والدش استفاده نموده و سطوح و خارج را از علماء بزرگ و مدرسين بنام و آيات عظام اصفهان بهره مند گرديده آنگاه در زادگاه خويش به خدمات دينى از اقامه

جماعت و تبليغ احكام و غيره پرداخته و تا حال حاضر اشتغال دارند.

داراى دو فرزند دانشمند و بزرگوارى بنام 1- حجةالاسلام والمسلمين حاج آقا مهدى امامى 2- حجةالاسلام آقا سيد محمدباقر امامى مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

اماميه، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دندانپزشكى، دانشكده: دندانپزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

فارغ التحصيل از دانشگاه بوستون آمريكا در رشته پروتزهاى دندانى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه دندانپزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

دندانپزشكى، پروتزهاى ثابت دندانى، استاد راهنماى 4 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

راهنماى مورفولوژى سطح جونده دندانها.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

بررسى مقدار حلاليت، بررسى اكلوژن فيزيولوژيك، محل انتخاب Margin سرپوش ها و اثرات احتمالى آنها كاربرد نيازهاى ارتدنسى قبل از معالجات پروتز ثابت، آماده سازى دهان قبل از معالجات پروتزهاى دندانى، چگونگى Management دندانهاى گرفتار Furcation از طريقه سرپوشها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

امانت، رشيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1289 ش)، نويسنده و مترجم. در يزد متولد شد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى در زادگاهش به تهران آمد و دو سال در مدرسه ى صنعتى آلمان و سه ماه در كالج تحصيل نمود، بعد به خدمت سربازى پرداخت. پس آن به شغل آزاد مشغول شد. زبان انگليسى را در مدت پنج سال و زبان آلمانى را در مدرسه ى صنعتى و فرانسوى را خود آموخت. از آثار وى: ترجمه ى «از اسرار جنگ گذشته»؛ «اسرار سيرك»؛ «اسرار عشق»؛ ترجمه ى «پسر كاپيتان» يا «شواليه شاه»؛ ترجمه ى «تريپوله» يا «مقلد دربار شاهى»؛ «خودآموز انگليسى به فارسى»؛ ترجمه ى «ژان دولارج»؛ «سرگذشتهاى آرسن لوپن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگى نامه ى رجال و مشاهير (265 -264 /1)، مؤلفين كتب چاپى (125 -122 /3).

اماني، محمدصالح

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد صالح اماني

محل تولد : جنت رودبار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/3/1

زندگينامه علمي

اينجانب متولد هشتم ربيع الثاني سنه 1391 ه.ق مطابق خرداد ماه 1349 خورشيدي در يكي از روستاهاي خوش آب و هواي منطقه تنكابن به نام جنت رودبار از حوالي بخش مركزي شهرستان رامسر بدنيا آمدم. در خانواده اي كه دينداري، نوعدوستي، اصالت، تقوا، پاكدامني مشهور و زبانزد خاص و عام بودند. از همان زمان طفوليت عشق و علاقه وافري كه به مكتب اهل بيت (ع) داشتم، همواره شوق و اشتياق را در اينجانب زياد مي كرد، تا اينكه پس از طي مراحل تحصيلي مدارس ابتدايي و راهنمايي را در زادگاه خودم با موفقيت به پايان رسانيدم و دوره آموزش متوسطه و دبيرستان را در شهرستان آمل مازندران گذرانيدم و در خلال اين مدت قريب

يك سال نيز در جبهه هاي جنگ عليه باطل شركت كردم. و سرانجام وارد حوزه علميه شهر شدم و با قبولي در آزمون و مصاحبه به پذيرش آن حوزه مقدسه درآمدم.

پس از ورود به حوزه نيز با برنامه ريزي دقيق و نظم و سليقه خاص كه از صفات لاينفك وجودم مي باشد در كنار گذراندن دروس اصلي و فرعي به مطالعات و تحقيقات نيز پرداختم و عهد اينكه در كنار مطالعات همواره مطالب مورد نياز و علاقه را بصورت فيش برداري يادداشت مي نمودم كه همچنان نيز ادامه دارد.

يكي ديگر از كارهايي كه در كنار تحصيل داشتم و دارم تبليغ و ترويج مكتب دين مبين اسلام بوده و هست كه در ايام تبليغ هر ساله با شور و شوق فراوان به آن پرداختم. و از كارهاي ديگر تدريسي است كه از همان اوايل خود را مقيد به آن كردم كه تاكنون اكثر كتب مقدماتي اعم از صرف، نحو، ادبيات، منطق، تجويد قرآن، حاشيه ابن عقيل، معاني، فقه و اصول، لمعه، تحرير الوسيله، مختصر النافع، مكاسب و رسائل، نهج البلاغه و صحيفه سجاديه را تدريس نمودم.

از بدو ورود به حوزه مقدسه علميه يعني سال 1377 خورشيدي تاكنون بطور مستمر و مداوم مرتباً در دروس سطح عالي و خارج فقه و اصول و تفسير و رجال و حديث و غير آن از محضر پر بركت اساتيد معظم و مراجع عظام تقليد (دامت تأئيداتهم) بهره بردم كه بخشي از آن بزرگواران در صفحه 2 همين فرم ذكر گرديده اند و از اكثر آن بزرگواران نيز به اخذ اجازات علمي، حديثي و امور حسبيه نائل شدم.

امة الرحمن

قرن:5

جنسيت:زن

مليت:ايران

پس از

479 ق، از زنان محدث. وى دختر عمر بن محمد بن يوسف بن دوست بود و از عمويش ابوعمرو عثمان بن محمد، از جدش محمد بن يوسف روايت دارد و ابن سمرقندى از او حديث شنيده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 85 / 1.

امةالحق

قرن:7

جنسيت:زن

مليت:ايران

685 ق، از زنان محدث. وى دختر حسن البكرى، و اهل سرخس بود و از جد خويش و از ابن طبرزد روايت حديث كرده و براى جمعى اجازه نوشته است. وى در سن 87 سالگى در شيزر از نواحى سرخس درگذشت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء 83 / 1.

امةالرحيم

قرن:16

جنسيت:زن

مليت:ايران

از زنان محدث. پسرش ابوالحسن عبدالغفار بن اسماعيل فارسى از او حديث شنيده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 85 / 1.

امةالقاهر

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن ششم هجرى، از زنان محدث. وى دختر محمد بن عثمان بن محمد بن يوسف بن دوست بود كه از جدش عثمان حديث روايت كرده و ابن سمرقندى از او حديث فراگرفته است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 89 / 1.

امجد، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شيخ محمود امجد به سال 1318 ه_.ش در خانواده اى روحانى در شهرستان كنگاور از توابع شهر «كرمانشاه» به دنيا آمد، پدرش از واعظان توانا و از علماي آن ديار بود كه به عنوان پايگاهي در مسير ايران به كربلا، ميزبان علماي هم عصر خويش بود. ، و جدّشان از عالمان ذى فنون ملقّب به «افصح المتكلّمين» بود. پدر بزرگ ايشان از علما و شعراي با اخلاص و ارادتمند خاندان عصمت و طهارت است كه تضمين هاي عاشورايي ايشان از اشعار حافظ مشهور است.

در حدود 18 سالگى تحصيلات جديد را رها و به انگيزه تحصيل علوم دينى به شهر مقدّس قم مشرّف شد و در مدّت كوتاهى دوره مقدّمات و سطح را به پايان رسانده و به دروس خارج مشغول گرديد. در درس خارج فقه و اصول از محضر استادانى چون حضرات آيات عظام: امام خمينى، داماد، حاج آقا حسين فاطمي ، بهاءالدينى و بهجت _ قدّس الله اسرار الماضين، و دامت بركات الباقين منهم _ و در فلسفه و عرفان عملى از محضر پربار علاّمه طباطبايى قدّس سرّه استفاده فراوان برد. و در حدود 20 سال پايان عمر گهربار معظّم له با ايشان انس داشت و در جلسات عمومى و خصوصى ايشان شركت مى كرد ارادت علامه نيز به ايشان مشهود بوده است بطوري

كه مي فرموده اند به او امجد كرمانشاهي نگوييد بلكه امجد كربلايي بگوييد.

بزرگترين استاد اخلاق و عرفان ايشان مرحوم آيت الله العظمي بهاءالديني است كه از سال 1351 ه_.ش. با آيت الله العظمى بهاء الدينى مأنوس و استفاده فراوان برد. و نيز در حدود سال 1350 با آيت اللّه العظمى بهجت _ دامت بركاته _ مرتبط شد و افزون بر بهره بردارى از دروس خارج فقه و اصول آن عارف ارتباط خاص و نزديك با معظّم له داشت و اينك حدود يك دهه است كه ايشان در تهران ساكن و دانشجويان و جوانان از جلساتش بهره هاى اخلاقى مى برند و علامه طباطبايي مي گفت: «ايشان قوي است.»

روش تربيتي و رفتاري و اخلاق اجتماعي و زهد بي نظير ايشان باعث شده، جوانان خصوصا دانشجويان، اين عالم گرانقدر را همچون نگيني در آغوش بگيرند. مباحث اخلاقي و نماز جماعت ايشان در مسجد كوي دانشگاه تهران و مراسمي چون عزاداري ايام محرم و احياء شبهاي قدر، همه عاشقان فضيلت را به سوي خويش جذب كرده است.

از خصوصيات بارز ايشان اخلاص عجيب و بي اعتنايي او به دنياست به طوري كه بسيار ديده اند كه مجالس بسيار كوچك و در ظاهر كم اهميت و افراد بي نام و نشان را بر مجالس بسيار بزرگ ترجيح داده اند. آنچه در نظر ايشان اهميت دارد ارادت و اخلاص به اهل بيت عصمت طهارت عليهم السلام است. عشق به جوانان، دلسوزي براي آنان و محبت پدرانه ايشان باعث شده است كه جوانان هم به او عشق ورزند و با ايشان رابطه اي صميمي داشته باشند.

ام عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز 347 ق، از زنان

محدث. وى دختر عبدالرحمان بن محمد بن زياد بن معروف عجلى بود. در سال 347 در جرجان حديث نقل كرده و ابونعيم عبدالملك بن احمد بن نعيم قاضى از او حديث شنيده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ جرجان، 506.

اميدي اشرفي، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى:-، رشته: پاتولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و طى دوره رزيدنتى پاتولوژى در دانشگاه شيراز در سال 1357، متخصص در رشته هاى آناتوميكال و كلينيكال پاتولوژى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

سيستولوژى ادرار، اسپربماتوژنز و نابارورى، بررسى كلينيكى تست كازونى در تشخيص كيتس هيداتيك، ضايعات پوستى تريكوتسن ها پيشگيرى و درمان آن، پيشگيرى از عوارض پوستى عصاره قارچ فوزاريوم، بررسى شيوع پروپانولول در موش شيوع عفونت سيتومگالوويروس در اهدا كنندگان خون مرد و زن و بررسى سيتولوژى اسمير سرويكس و ادرار، شيوع عفونت سيتومگالو ويروس در مادران ايرانى و عفونت كونزنيتال نوزادى و سيلهاى ناشى از آن، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 11 پايان نامه و دكترا.

ابداع:

3 مورد در زمينه هاى كمك حياتى به درمان گيلن باره به روش پلاسمافرزيس در مشهد، كمك حياتى به درمان درماتوميوزيت به روش پلاسمافرزيس، درمان موفقيت آميز ناسازگارى RH در سه مادر حامله حساس به آنتى ژن RH به روش پلاسمافرزيس.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

پزشكى، تكنيك هاى هيستوپاتولوژى،

research on 4000 spermogram in jahad central labratory

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 7، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

پزشكى، هماتولوژى، اسفروسيتوز ارثى، نازائى، هيرزوسپرمى، آسيب شناسى تشريحى، نابارورى، بررسى سيتومگالو ويروس در مادران و نوزادان.

برگرفته از كتاب :شرح

حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اميدي تهراني، ارجاسب

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 925 ق)، پزشك، شاعر، متخلص به اميدى. پدرانش رييس و كدخداى تهران بوده اند كه در آن زمان قصبه اى از توابع رى بود. در جوانى به شيراز رفت و در زمره ى شاگردان مولانا جلال الدين دوانى درآمد و علوم زمانه را فراگرفت و خصوصاً در طب مهارت يافت. استادش نام او را مسعود و تخلصش را اميدى قرار داد. بيشتر با اركان دولت شاه اسماعيل صفوى مربوط بود و اشعارى در مدح آنان مى گفت در اواخر زندگى در تهران ساكن شد و در آنجا باغى به نام باغ اميد ساخت و بر سر همين باغ با شاه قوام الدين نوربخش پيشواى نوربخشيان اختلاف و نزاع پيدا كرد و در اثر نزاع زخم برداشته و جان داد و در طرشت تهران دفن شد. از آثار وى: «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1075 -1067 /3)، تاريخ ادبيات ايران، براون (155 -154 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (430 -425 /4)، تاريخ نظم و نثر (315)، تحفه ى سامى(176 -173)، تذكره ى ميخانه (150 -141)، تذكره ى نصرآبادى (526)، الذريعه (98 -97 /9)، ريحانه (177 -176 /1)، فرهنگ سخنوران (91)، لغت نامه (ذيل/ اميدى)، مجالس النفائس (143 -141)، مجمع الفصحا (11 -10 /4)، هفت اقليم (67 -63 /3).

اميدي فرد، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبد الله اميدي فرد

محل تولد : فارمد مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/4/20

زندگينامه علمي

اينجانب عبدالله اميدي فرد در سال 1336 در يكي از روستاهاي نزديك به مشهد مقدس به نام فارمد كه مردم محل آنرا پژمه هم مي خوانند ديده به جهان گشودم. در همان روستا دوره ابتدائي را كه آن زمان شش سال

طول مي كشيد به پايان رساندم و به پيشنهاد پدرم كه از شاگردان و دوستان نزديك آيات حضرت آية الله حاج آقاي مرواريد و حضرت آية الله حاج ميرزا جواد آقا تهراني بود وارد حوزه علميه مشهد شدم و تحصيلات حوزوي را در مدرسه علميه بعثت زير نظر آية الله مرواريد شروع كردم اين زمان مهر ماه 1350 بود پس از سه سال با موافقت پدرم با مرحوم حاج شيخ عباسعلي سبزي عازم حوزه علميه قم شدم.

در سال هزار سيصد و پنجاه و چهار به درس مكاسب حضرت آيت الله حاج شيخ يوسف صانعي و رسايل حضرت آيت الله اعتمادي و برخي از مباحث مكاسب را هم نزد آيت الله ستوده شركت نموده و تلمذ نمودم. در ادامه دروس سطح توفيق يافتم كفايتين را نزد آية الله العظمي فاضل و شرح تجريد را نزد استاد شهيد خليلي و منظومه را نزد آقايان دكتر بهشتي و آية الله يحيي انصاري و برخي از مباحث اشارات را نزد آيت الله حسن زاده و برخي از قسمت هاي اسفار را نزد آية الله جوادي آملي فرا بگيرم. در سال 58 رسماً حضور در دروس خارج را با شركت در فقه آية الله صانعي و آقايان ديگر شروع كردم بيشترين تاثير را از آيات عظام فاضل، صانعي، منتظري و تا اندازه اي هم از محضر آيات عظام وحيد خراساني، آية الله حاج شيخ جواد تبريزي داشته ام.

بايد ياد آور شوم كه همزمان با دروس حوزه به تحصيلات جديد هم ادامه دادم نخست دوره راهنمايي را و سپس دوره دبيرستان را با اخذ ديپلم اقتصاد به پايان رساندم و در

اولين دوره مدرسه عالي طلاب موفق به اخذ مدرك آن دوره كه ارزش ليسانس معارف اسلامي را داشت گرديدم و در اولين دوره تربيت مدرس هم موفق به اخذ كارشناسي ارشد شدم و از سال 1371 ضمن تدريس در دانشگاه به عنوان هيات علمي، توفيق دريافت درجه دكتري در رشته فقه و مباحث حقوق اسلامي از دانشكده الهيات تهران را پيدا كردم.

از توفيقات بزرگ كه خداوند به اينجانب عطا فرموده آن است كه از آغاز انقلاب شكوهمند اسلامي همواره در خدمت انقلاب بوده هر چند سمت هاي مهم و حساس را نداشته ام اما در حد توان از سويي در خدمت نظام مقدس بوده و هستم و... و از سويي از خدمت در دانشگاه به قشر جوان در راستاي اهداف نظام اسلامي خدمت نموده ام و از همه بهتر در حوزه همواره با تدريس تلاش كرده ام اندوخته هاي اندكم را به ديگران انتقال دهم در همين راستا مدتي را به عنوان مدير يكي از مدارس علميه قم سپري مي كرده ام غير از تدريس در مدارس تحت برنامه مديريت حوزه تدريس خصوصي ادبيات و دروس سطح از سال 1374 با تدريس صفات اصول شهيد صدر سپس كفايه و مكاسب و... را در حجرات و سپس مدرسه حضرت آية الله العظمي گلپايگاني را داشته ام.

امير رسولي، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيوشيمى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

امير همايون

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، طبيب، اديب، منجم و شاعر. ظاهراً وى غير از همايون اسفراينى شاعر معروف قرن نهم و همايون عراقى است. در ماوراءالنهر مى زيست و در زمان خود بسيار معروف بود. علاوه بر فنون مذكور در ادبيات عرب و عروض نيز دست داشت و غزل و معما بسيار خوب مى گفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (625).

اميراني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اميرحكمتي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى كودكان دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى علوم پزشكى شيراز، رزيدنتى كودكان در دانشگاه علوم پزشكى شيراز و دانشگاه جانزهاپكينز آمريكا، بورد تخصصى كودكان از آمريكا، فلوشيپ در بيماريهاى غدد داخلى و متابوليسم كودكان از دانشگاه راچستر آمريكا، تخصص بهداشت M.P.H از دانشكده بهداشت دانشگاه جانزهاپكينز آمريكا.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

رشد كودكان، بيماريهاى غدد داخلى و متابوليسمى كودكان، ديابت و بيماريهاى تيدوئيد، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 30 پايان نامه دكترا و دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 20

زمينه علمى مقالات:

رشد كودكان، بيماريهاى غدد داخلى كودكان، سوءتغذيه، راشيتيسم، ديابت، نقصان روى بيماريهاى متابوليسمى كودكان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اميرخاني، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اميرخاني

محل تولد : گونبان بخش دينور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي اميرخاني فرزند امام قلي در سال 1351در روستاي گونبان از توابع بخش دينور استان كرمانشاه به دنيا آمده و تحصيلات مقطع ابتدائي را در همان روستا گذرانده و در سال 1363 تحصيلات دوره راهنمائي را در كرمانشاه آغاز كردم.

در سال 1367به سبب علاقه به معارف و علوم اسلامي و حوزوي وارد حوزه علميه آيت الله بروجردي (ره) شدم و پس از يك سال به خاطر فقدان امكانات علمي و آموزشي در آزمون سراسري حوزه

علميه قم شركت و موفق به كسب رتبه قبولي شدم.

دروس مقدمات را در مدرسه علميه مهدي موعود (عج) خواندم و در سال 1371براي ادامه تحصيل و تكميل دروس سطح وارد مدرسه علميه امام محمد باقر (ع) شدم و از محضر اساتيد بزرگوار و توانا بهره بردم. درسال 1380موفق شدم كه دروس سطح (كفايتين و مكاسب) را به اتمام برسانم و به درس خارج راه پيدا كردم. از سال 1380 تاكنون در درس خارج فقه استاد بزرگوارم حضرت آيت الله جوادي آملي بهره مي برم. از سال 1372شروع به نوشتن كردم و در سميناري كه باني آن دانشگاه تهران بود مقاله ارائه كردم كه عنوان رتبه سوم را به خود اختصاص داد. در سال 1373 همكاري خود را با چاپ مقاله به مناسبت وحدت حوزه و دانشگاه در روزنامه اطلاعا ت با روزنامه و مجلات آغاز كردم سپس با مراكز پژوهشي و تحقيقاتي همكاري خود را آغاز كردم.

اميرشيباني، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1311، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى جراحى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1345 و فوق تخصص جراحى اعصاب از دانشگاه تهران و دانشگاه پاريس در سالهاى 1349 و 1351.

مرتبه علمى:

استاديار در دانشكده پزشكى مشهد از سال 1345 تا سال 1347 و دانشيار جراحى اعصاب در دانشكده پزشكى مشهد از سال 1351 تا سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

همانژيوماتو، منژيوما

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

جراحى عمومى و اعصاب، كيست هيداتيك مغز، ترميم اسكلت هاى

جمجمعه، عوامل فشار به نخاع.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اميرشيباني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اميرفيض، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى اطفال، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه كارل ابرهاد آلمان، تخصص در جراحى عمومى از دانشگاه كارل ابرهاد در سال 1349 و فوق تخصص در جراحى كودكان از دانشگاه كارل ابرهارد در سال 1352.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده پزشكى دانشگتاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پزشكى، جراحى كودكان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 35 پايان نامه دكترا و فوق تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات: جراحى نوازادان، بيماريهاى تنفسى كودكان و مسائل طب اطفال.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 18 تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

مباحث مختلف پزشكى، جراحى كودكان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اميرلو، رحمت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دندانپزشكى، دانشكده: دندانپزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دندانپزشكى و متخصص پروتز ثابت.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده دندانپزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق در رشته پروتزهاى ثابت شاخه اى از دندانپزشكى است كه با جايگزينى دندانهاى از دست رفته بيماران به وسيله مواد مصنوعى مانند چينى Porcelain و پلاستيك همراه با طلا به طور ساده در باز گردانيدن توان بخشى دهان مؤثر است و بازسازى ارتفاع عمودى، حفظ و نگهدارى فواصل بين دندانها و سلامت بيماران را تأمين مى كند، نظارت بر 12 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اصول پروتز ثابت، مقايسه و تشخيص در پروتز، سيمانها و انواع آنها و طريقه به

كار بردن آنها در پروتز، لحيم و لحيم كارى در پروتز ثابت، پروتز ثابت آزمايشگاهى، علل نواقص در پروتزهاى ريختگى، فلزات قيمتى و غير قيمتى در پروتز ثابت.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

ارزيابى دندانهاى پايه در پروتز ثابت، انواع Pontic و مشخصات آن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اميرنظام گروسي، حسنعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1317 -1237/1236 ق)، اديب و خطاط. ملقب به سالار عسكر و اميرنظام. يكى از رجال جليل القدر دوره قاجار و از خاندان قديمى ايل كرد كبودوند ساكن گروس بود. نياكان وى در دوره هاى صفويه، افشاريه، زنديه و قاجاريه مصدر خدمات مهم دولتى بوده اند اميرنظام همواره مشاغل سياسى و ادارى مهمى در داخل و خارج از كشور برعهده داشت. از جمله اقدامات سياسى وى پايان دادن به ماجراى عبيداللَّه خان نقشبندى، رييس صوفى مسلك كرد بوده است. اميرنظام گهگاهى از روى تفنن به نظم هم مى پرداخته است. از آثار وى: «منشآت اميرنظام» و «پندنامه» كه به خط خود براى فرزندش يحيى نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1256 -1254 /4)، از صبا تا نيما (172 -165 /1)، اطلس خط (631 -630)، تاريخ برگزيدگان (190 -188)، تذكره خوشنويسان معاصر (56 -53)، سرآمدان فرهنگ (201 -200 /1)، شرح حال رجال (367 -359 /1).

اميري قره گزلو، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: ميكروب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اميري، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر. وى نواده ى حاج محمدتقى اميرالامراء بود. در كرمانشاه متولد شد. در كودكى به تهران آمد، سپس به تبريز رفت و در آنجا تحصيلات ابتدايى خود را به پايان رساند. در سال 1314 ش به تهران بازگشت و دوره ى متوسطه را تمام كرد، سپس از دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران ليسانس گرفت. در سال 1322 ش در دانشسراى عالى به تدريس پرداخت. در خلال اين مدت موفق به اخذ دكترى ادبيات فارسى شد. از سال 1342 تا 1348 ش نماينده ى فرهنگ و هنر در آمريكا بود و پس از بازگشت به ايران در دانشكده ى ارتباطات اجتماعى و مدرسه ى عالى ادبيات به تدريس پرداخت. در سال 1350 ش به دعوت دانشگاه يوتا به امريكا رفت و در سال در آنجا به تدريس پرداخت. در بازگشت، به استادى دانشگاه شيراز منصوب شد و سرانجام در سال 1364 ش بازنشسته گرديد. برخى از آثار وى: فرهنگ كتاب «الابنيه عن حقايق الادويه»؛ ترجمه ى «منظومه ى سهراب و رستم»؛ ترجمه ى «منظومه ى فردوسى در تبعيد»؛ ترجمه ى «سفرنامه ى گاليور»؛ «آشنايى با شكسپير»؛ ترجمه ى «مالك و زارع در ايران»؛ ترجمه ى «بازگشت ده هزار يونانى»؛ ترجمه ى «سفرنامه ى فريزر»؛ ترجمه ى «روس و انگليس در ايران»؛ ترجمه ى «سفرنامه ى جكسن» يا «ايران در گذشته و حال».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (390 -385 /1)، مؤلفين كتب چاپى (304 -303 /6).

اميريان، محمدهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1322، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى اطفال از آمريكتا در سال 1358.

مرتبه علمى:

استاديار از سال 1358 تا سال 1364 و دانشيار از سال 1365 در

دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

علل هماتورى در اطفال، مننژيت در كودكان و نوزادان، بيماريهاى عفونى شايع دهان اطفال، گاستروآنژيتهاى شيرخواران و اطفال، سندرم كاهش ايمنى، تدريس بيماريهاى كودكان در دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى اطفال، گاستروآنژيتها در اطفال.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى اطفال، تب در اطفال، بررسى علل مسوميت در اطفال.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

امين الدوله، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1322 -1259 ق)، نويسنده و منشى. وى از رجال دوران قاجاريه و مردى مطلع بود. در جوانى در اداره يا وزارت رسائل به خدمت پذيرفته شد. در سال 1275 ق با سمت منشيگرى وارد وزارت خارجه و به واسطه ى خط خوشى كه داشت ملتزم ناصرالدين شاه شد. در سال 1279 ق به سمت نيابت اول وزارت خارجه منصوب شد و در سال 1283 ق لقب منشى يافت. در اولين سفر ناصرالدين شاه به فرنگ همراه او بود اما بر اثر سعايت امين السلطان، رقيبش، از مرز آلمان بازگشت. وى سمت هاى مختلفى چون وزارت رسائل، نظامت مجلس شورا، تصدى امور ضرابخانه، وزارت اوقاف را داشت و در نهايت، بعد از امين السلطان، صدراعظم ايران شد. در سال 1316 ق از صدارت معزول و به ملك خود در لشت نشاء گيلان رفت. از كارهاى امين الدوله تأسيس كارخانه ى آخرين سيستم قند كهريزك با سرمايه ى داخلى و خارجى به وسيله ى مهندسين بلژيكى، تأسيس كارخانه ى كبريت سازى در الهيه ى شميران ملك خود و تأسيس مدرسه ى رشديه در تهران است. امين الدوله از مؤسسان اداره ى

پست به سبك جديد بود. وى زبان فرانسه را به خوبى مى دانست. در گيان درگذشت. از آثار وى: «سفرنامه ى مكه»؛ «خاطرات امين الدوله».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از صبا تا نيما (280 -272 /1)، تاريخ برگزيدگان (194 -191)، دايرةالمعارف فارسى (254/1)، سرآمدان فرهنگ (202 -201 /1)، شرح حال رجال (366 -354 /2)، طرائق الحقائق (639/3)، المآثر والآثار (193)، مكارم الآثار (1596 -1595 /5)، يادگار (س 3، ش 3، ص 38 -37).

امين رشتي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، طبيب و شاعر. اصل وى از رشت است. مدتها در عتبات مقدسه ى عراق معالجه ى بيماران مى كرده، سپس به تهران آمده و در دستگاه ميرزا على اصغر خان امين سلطان به خدمت مشغول بوده است. وى در طبابت شيوه ى سنتى را برگزيده بوده، گاهى شعر هم مى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فرهنگ سخنوران (95)، المآثر والآثار (211 -210).

امين زارع، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا امين زارع

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1346 در خانواده اي مذهبي و متوسط در سبزوار متولد شدم. تحصيلات ابتدائي و راهنمائي را در همان شهر سپري كردم. در ميان اساتيد آن دوره استاد محمود كياني دبير ادبيات بيشترين تاثير مثبت را بر من داشتند. در بحبوحه انقلاب با حضرت آيت الله سيد محمد حسن علوي آشنا شدم و ارتباط خوبي با محضر ايشان پيدا كردم. ارتباط با ايشان درس تقوي، معنويت، خلوص و سادگي بود و هم اكنون نيز از اين جهت بهره هاي وافري از ايشان مي برم. همچنين ادامه فعاليت درسي ام تاكنون نتيجه سفارش، تاكيد و تشويق ايشان و استادم آيت الله سبحاني مي باشد.

حدود سال 1361 به واسطه استادم حجة الاسلام سيد سليمان علوي وارد حوزه علميه شدم و تا پايه سوم را در مدرسه رسالت و امام خميني (ره) گذراندم. بعد از آن به صورت آزاد سطح را به پايان رساندم. پس از پايان سطح حدود پنج سال در مبحث خارج نكاح استاد آيت الله شبيري زنجاني و خارج اصول آيت الله سبحاني شركت كردم. تقريرات نيم دوره اصول و بخشي از كتاب نكاح

به زبان عربي مكتوبات اين دوره است.

هم اكنون در درس فقه آيت الله مكارم شيرازي شركت مي نمايم. ساير فعاليتهاي بنده به ترتيب: در سالهاي 66 و 67 دوبار افتخار حضور در جبهه داشتم و در سال 71 به عنوان نماينده سازمان تبليغات در مقدونيه به آن كشور مسافرت كردم و در مسير راه در كشور آلباني توقفي داشتم. ماموريت بنده در مقدونيه با تظاهرات خياباني و اعتراضات مسلمانان مقدونيه مصادف شد و همين امر باعث شد دولت مركزي و مسيحي مقدونيه تقريبا همه مجموعه ها و هيئت هاي خارجي مسلمان را از مقدونيه اخراج كند و مجموعه بنده نيز مشمول همين قاعده شده و به ايران بازگشتيم.

گذراندن يك دوره كامل زبان انگليسي در دانشكده باقرالعلوم عليه السلام دفتر تبليغات حوزه علميه قم نيز از فعاليتهاي سالهاي 73 و 74 اينجانب بوده است از سال 78 تاكنون در بخش هاي مختلف پايگاه حوزه نت (تحقيقات، پاسخ به سوالات، بخش انگليسي و...) مشغول به همكاري هستم. همچنين در سال 79 به مناسبت پاسخگويي به چند پرسش راجع به جناب ذوالقرنين و اقوام ياجوج و ماجوج، كتابچه اي در مورد ايشان با نام «ذوالقرنين در قرآن» تحرير و چاپ نمودم كه بحمدالله مورد استقبال خوبي هم قرار گرفت.

امين، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد امين

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

در خانواده اي معتقد و متدين زاده شدم. بعد از دوران تحصيلات جديد در مشهد مقدس وارد حوزه علميه شده و در مدرسه نواب حجره گرفتم و مدت هفت سال بطور منظم به درس هاي حضرت حجت الحق

استاد اديب نيشابوري (محمد تقي) رحمة الله عليه شدم و هر آنچه را معظم له تدريس فرمودند آموختم و نوشتم و از همان سال ها نيز به تدريس اشتغال ورزيدم.

شرح لمعتين و خلاصه الحساب مرحوم شيخ بهايي را به مناسبت كتاب ارث در خدمت استاد بزرگوار مرحوم حاج ميرزا احمد قدوسي يزدي آموختم. پس از آن به شهر مقدس قم آمدم و از طرف حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني به تدريس در مدرسه علوي كه آن وقت جنب كوچه حاج زينل در خيابان تهران (امام) بود پرداختم.

ضمناً رسائل را خدمت حضرت آيت الله نوري همداني، مكاسب و كفايه را خدمت حضرت آيت الله فاضل لنكراني، قوانين را خدمت حضرت استاد اعتمادي، هيئت تشريح الافلاك و هيئت چغمني را خدمت حضرت استاد حسن زاده آملي و منظومه مرحوم حاج ملا هادي سبزواري را خدمت مرحوم شهيد دكتر محمد مفتح و منطق منظومه را خدمت استاد بزرگوار آيت الله گرامي قمي آموختم. مدت هفت سال در مدرسه مباركه منتظريه (حقاني) به دعوت شهيد حضرت آيت الله قدوسي به تدريس در آن مدرسه اشتغال داشتم و نيز درس هايي به صورت آزاد در حوزه علميه كه بيشتر در مسجد فاطميه و مدرسه فيضيه و مسجد امام بود داشتم.

در اين مدت به دروس خارج حضرات آيت الله مرحوم داماد، حاج آقا مرتضي حائري، آيت الله اراكي و آيت الله گلپايگاني، حضرت آيت الله آقا ميرزا هاشم آملي و حضرت آيت الله وحيد خراساني مي رفتم كه نوشته هاي دروس اين بزرگواران موجود مي باشد و كتاب هاي اشعار را محضر حضرت آيت الله جوادي آملي آموختم.

در زمان انقلاب

سال 1357 مدتي قبل و مدتي بعد از آن حدود دو سال تا سه سال در شهر خوانسار كه از طرف حضرت حجة الاسلام والمسلمين حاج آقا مهدي ابن الرضا (زيد عزه) دعوت شده بودم تدريس در مدرسه مهديه و نيز فعاليت هاي فرهنگي و انقلابي در دبيرستان هاي آن شهر داشتم و مدت سه سال بعد از آن به دعوت حضرت آيت الله طاهري خرم آبادي (دام عزه) در حوزه علميه خرم آباد (فاطميه) و ارگان هاي مختلف آن شهر به تدريس و كارهاي فرهنگي و انقلابي اشتغال داشتم.

از اين مدت به تاليف كتاب هايي همچون «البيع في المعاني و البيان و البديع» به زبان عربي و «اسلام پزشك بي دارو» به زبان فارسي كه رشته غذا شناسي اسلامي است پرداختم سال 1362 مجدداً از جانب حوزه علميه قم براي تدريس دعوت شدم و در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني واقع در ابتداي خيابان شهدا (صفائيه) به تدريس «مختصر المعاني» پرداختم كه نوارهاي آن ضبط شده و فعلاً به صورت نوار و سي دي موجود است. از اين زمان به تدريس فقه و اصول و فلسفه در مدرسه دار الشفاء و فيضيه و بعضي كلاس هاي خصوصي مثل مدرسه معصوميه پرداختم و ضمناً به كار تبليغ در شهرستان هاي مختلف مثل گيلان (انزلي، رشت) و مازندران، اهواز، آبادان و شهرهاي مختلف شيراز مثل مرودشت و غيره (البته ايام تعطيل) مثل محرم و ماه مبارك رمضان پرداختم و به كار تحقيق نيز ادامه دادم.

در كارهاي تحقيقي شروع به استخراج قواعد ادبي از كتب پيچيده و مغلق علمي صرف و نحو و آميختن آنها با

آيات و روايات به جاي مثال هاي مستهجن و اشعار نامربوط نمودم كه مجموعه آنها در شش مجلد سه جلدي در علم صرف و سه جلد در علم نحو براي سه دوره مقدماتي، متوسط و عالي نمودم و شرحي بر كتاب (مختصر المعاني) در چهار مجلد نمودم و اينك نيز به كار تدريس ادامه داده و اشتغال دارم.

امين، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

امين، نصرت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(1405 -1308 ق)، عالم و مجتهد. آمنه بيگم حاجيه نصرت خانم، فرزند حاج سيد محمدعلى امين التجار اصفهانى، در اصفهان متولد شد. دايى اش آيت اللَّه شريعت اصفهانى بود. از كودكى به تحصيل پرداخت و پس از فراگيرى مقدمات در محضر حاج آخوند زفره اى، فقه و اصول و علوم معقول و منقول و حكمت و كلام را نزد آيت اللَّه آقاسيد على مجتهد نجف آبادى و آقاسيد ابوالقاسم دهكردى تكميل كرد و به مرتبه ى استنباط رسيد. پس از امتحانات كتبى به دريافت اجازه ى اجتهاد از آقاميرزا ابراهيم اصطهباناتى شيرازى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى و آيت اللَّه حائرى يزدى و آيت اللَّه نجفى مرعشى؛ و اجازه ى روايت از آقاشيخ محمدرضا نجفى مسجدشاهى نائل آمد. تمام عمر را به تأليف و تدريس گذراند و مدرسه اى به نام مكتب فاطمه (س) تأسيس كرد كه در آن زنان و دختران ايرانى به تحصيل و كسب علوم و معارف اسلامى مى پرداختند. آيت اللَّه ميرزاآقاى شيرازى در اجازه نامه اش به وى، او را با اين اشعار توصيف كرده است.

فلَوُ كُنّ النّساء بِمثلِ هذى

لَفضّلت النّساءِ عَلى الرّجال

فلا التَأنيث لاسم الشمس عار

و لا التّذكير فخر للهِلال

وى آثار خود را تحت نام «يك بانوى ايرانى» منتشر مى كرد از جمله آثارش: «الاربعين الهاشميه»، «شرح چهل حديث»؛ «اخلاق و راه سعادت بشر»، كه ترجمه و اقتباسى است از «طهارة الاعراق فى تصحيل الاخلاق» ابن مسكويه؛ «روش خوشبختى و توصيه به خواهران»؛ «سير و سلوك»، در روش اولياءِاللَّه؛ «مخزن العرفان» و «كنز العرفان»، در علوم قرآن؛ «تفسير قرآن»، در پانزده جلد؛ «معاد يا

آخرين سير بشر»؛ «النفخات الرحمانية فى الواردات القلبية»، حاوى كشفيات و مشاهدات معارف؛ «مخزن اللئالى فى فضايل مولى الموالى».[1]

1308 ق- 1362 ش، حاجيه نصرت خانم از زنان دانشمند معاصر. پدرش حاج سيد محمدعلى بن حسن حسينى مشهور به امين التجار اصفهانى و مادرش دختر حاج سيد مهدى جناب و دائى اش مرحوم شريعت اصفهانى بود. از اوان كودكى در اصفهان به تحصيل پرداخت و پس از آموزش مقدمات در محضر حاج آخوند زفره اى، ساليانى دراز در فقه و اصول فرائد و فصول و كفاية و خارج صلات و طهارت، و در كلام دو جلد شوارق، و در فلسفه از ابتدا تا الهيات اسفار را در خدمت آقا مير سيد على نجف آبادى آموخت و هر چند كه در اين ضمن به عقد ازدواج پسر عم خويش حاج ميرزا آقا معين التجار درآمده بود و تعهد وظائف خانه دارى مى كرد، كمال سعى در تحصيل مبذول مى داشت.

بر اثر اين گونه استقامت و بذل سعى به مراقب علمى والائى رسيد و از پى امتحان كتبى به دريافت اجازه ى اجتهاد از آقا ميرزا آقاى اصطهباناتى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى و آيت اللَّه نجفى مرعشى و همچنين اجازه ى روايت از آقا شيخ محمدرضا مسجد شاهى نائل آمد. خانم امين عمر خود را يكسره به تاليف و تدريس گذراند. مدرسه اى به نام «مكتب فاطمه» تاسيس كرد كه زنان و دختران در آن به كسب علوم و معارف اسلامى مى پرداختند. آثار بسيارى تأليف كرد كه از آن جمله اند، الاربعين الهاشمية (1328 ش) كه ترجمه و اقتباسى است از اخلاق ابن مسكويه؛ روش خوشبختى و اقتباسى است از اخلاق ابن مسكويه؛ روش خوشبختى و توصيه به خواهران (1371 ق)؛ سير

و سلوك در روش اولياء (1323 ش)؛ مخزن العرفان (1326 ش به بعد)؛ تفسير كامل قرآن در 15 جلد؛ معاد يا آخرين سير بشر (1326 ش)، النفحات الرحمانية فى الواردات القلبية (1369 ق) حاوى كشفيات و مشاهدات معارف؛ مخزن اللئالى در فضل مولى الموالى. خانم امين آثار خود را تحت نام «يك بانوى ايرانى» منتشر مى كرد.[2]

مجتهد، فقيه، مدرس.

تولد: 1265، اصفهان.

درگذشت: 23 خرداد 1362، اصفهان.

حجت الاسلام سيده نصرت بيگم امين (معروف به بانوى ايران) فرزند سيد محمدعلى امين التجار اصفهانى، در چهار سالگى براى آموزش قرآن و فراگيرى خواندن و نوشتن راهى مكتب شد.

بانو امين همچنان به تحصيل ادامه مى داد تا اينكه در پانزده سالگى با پسر عموى خود حاج ميرزا ملقب به معين التجار كه از بازرگانان سرشناس و معتبر اصفهان بود ازدواج نمود و به خانه دارى و تربيت فرزندان مشغول شد. اما اين امر مانع ادامه تحصيل و مطالعه و تحقيق وى در معارف اسلامى نشد و به تحصيل صرف، نحو، بلاغت، تفسير، علم حديث، فقه، اصول، فلسفه و عرفان پرداخت و با وجود مشكلاتى كه در فضارى حاكم بر آن ايام براى زنان در امر تحصيل وجود داشت، طلبگى و تحصيل خود را در سطوح عاليه نيز ادامه داد تا اينكه در چهل سالگى مرتبت و تسلط علمى ايشان مورد تأييد مراجع تقليد وقت قرار گرفت و به دريافت درجه ى اجتهاد و روايت نايل شد. بانو امين از چهل سالگى تا پايان عمر به تأليف كتب، تدريس، پاسخگويى به پرسش هاى دينى و ارشاد دختران و زنان پرداخت.

آثار ايشان عبارتند از: اربعين الهاشميه (به زبان عربى، 1356 ق.)؛ جامع الشتات (زبان عربى) معاد يا آخرين سير بشر (تهران، 1326، تبريز

چاپ دوم، 1334)؛ نفحات الرحمانية فى الواردات القلبية (به زبان عربى، اصفهان، 1369)؛ اخلاق (ترجمه كتاب ابن مسكويه)؛ مخزن العرفان (تفسير قرآن در پانزده جلد)؛ روش خوشبختى و توصيه به خواهران ايمانى (تهران، 1331، اين كتاب در تبريز و اصفهان نيز به چاپ رسيده است)؛ مخزن اللئالى در مناقب مولى الموالى اميرالمؤمنين على (ع)؛ سير و سلوك؛ در روش اولياء و طريق سير سعداء (اصفهان 1323).

حجت الاسلام امين در سال 1344 با سرمايه خود مكتبى به نام «فاطمه سلام الله عليها» و نيز دبيرستانى دخترانه تأسيس كرد تا فضايى براى ادامه تحصيل بانوان فراهم آيد. ايشان همچنين در كانون تبليغات و تعليمات دينى بانوان اصفهان به تدريس معارف و تفسير قرآن مى پرداخت.

مزار بانو امين در اصفهان قرار دارد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :[1] تذكرة القبور (445)، الذريعه (248/24 ،229/20)، علماء معاصرين (325 -311)، گنجينه ى دانشمندان (116 -114 /3)، مؤلفين كتب چاپى (559 -557 /6).

[2] منبع: دايرةالمعارف تشيع، 527 /2.

امين احمد رازي، محمد مؤمن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1002 ق)، تذكره نويس و اديب. در رى متولد شد، پدرش از جانب شاه طهماسب صفوى به كلانترى رى مأمور بود، امين احمد نيز از اعيان دربار صفوى بود و به روزگار شاه عباس كبير به هندوستان رفت و به دربار جهانگير شاه راه يافت و طى مدت شش سال تذكره نفيس خود، «هفت اقليم» را به رشته ى تحرير درآورد. امين احمد در هندوستان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (288)، تاريخ ادبيات در ايران (1691 -1688 /5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (414 -410 /2)، تاريخ نظم و نثر (382)، الذريعه (230 -229 /25 ،52/4)، طرائق الحقائق (159/3)، كاروان هند

(116 -115 /1)، كشف الظنون (2044).

امين الشريعه، محمداسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيهد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

امين فر، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار رشته: گوش و حلق و بينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى گوش و حلق و بينى از دانشگاه تهران در سال 1349.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تومورها، فلاپ هاى لوكابل و ديستال، گوش و حلق و بينى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 25 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مبانى بيماريهاى گوش و حلق و بينى و كاربرد بالينى شنوائى شناسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 9، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

تخصص گوش و حلق و بينى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اميني پور، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله اميني پور

محل تولد : شوش دانيال

شهرت : عبدالله (امير) اميني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/6/3

زندگينامه علمي

زندگي نامه علمي

نگارش و ترجمه:

كودكان و نوجوانان (1371- 1383)

آغاز نگارش و ترجمه از 1373 با مجله سلام بجه ها و در ادامه (1372 - 1383) با پوپك و دوچرخه و حديث زندگي و در ده ها شماره و در حدود 100صفحه، براي كودكان و نوجوانان نوشته شد.

سردبيري(1374 – 1376)

كار با سردبيري مجله ميراث شهاب (نشريه كتابخانه آيت اله مرعشي نجفي) ادامه يافت . چاپ و انتشار آن در دو سال و نيمي كه با كتابخانه همكاري وجود داشت، ادامه يافت، سپس در 1374 و 75 با مجله تبيان همكاري (ترجمه ).

همكاري با مجلات و روزنامه ها (1375 تا كنون)

از 1375 همكاري با روزنامه ها آغاز مي شود. در ابتدا روزنامه كيهان با درج مقاله

« فرهنگبان بزرگ ميراث اسلامي» و چاپ دوباره آن در روزنامه رسالت (خرداد 76).

نخستين معرفي و نقد كتاب (كتاب شناسي) در مجله فقه (بهار 76) سپس در مجلات زير ادامه مي يابد: حوزه ، آينه پژوهش، كتاب ماه دين، پژوهش و حوزه ، حكومت اسلامي، ميقات حج، روزنامه جمهوري اسلامي (ضميمه صحيفه) ، كوثر، پيام زن و ...

در كتاب «برگزيده مقالات» چاپ 1384شرحي درباره نهج البلاغه به چاپ رسيده است.

زن پژوهي:

از 1379 به بعد نگارش و ترجمه مقالات زن پژوهي در مجلات : پيام زن ، زنان و پگاه حوزه شروع مي شود، كه برآيند چاپ و انتشار مقالاتي در اين نشريه است:

پيام زن ، شماره 99 و 115 و 118 و116 و 122 و 124 و 125 و 131 و 135 و 136

و پگاه حوزه ، شماره 70 و 71 و 75 و 93 و زنان ، شماره 116

شرح حال: از 1376 به بعد كتب و مقالاتي در شرح حال نوشته شده ، از جمله در : روزنامه كيهان و رسالت،

مجلات: ميراث شهاب، تبيان، كوثر، ياد ايام (شهريور 76) بينات و پيام زن.

كتابها : شكوه فقاهت (1379) فرزانه ناشناخته (1381) مزربان وحي و خرد (1381)

قرآن پژوهي : نخستين كتاب در اين باره «مصحف فاطمي» است كه 1382 (چاپ اول) و 1387 (چاپ دوم) توسط «دليل ما» به چاپ رسيد . نيز در كتاب «زندگي شخصي امام علي» مصحف امام علي (ع) (1380) چاپ شد. كتاب ديگر «تحقيق و حاشيه بر تفسير سوره حمد» مرحوم محمد تقي فلسفي است كه آذر 78 مركز فرهنگ و معارف قرآن

با عنوان « تفسير بيان» بدون ذكر نام محقق چاپ كرده است.

سپس مقالاتي در نشريات:

تبيان، كوثر (ش 33) پيام زن (116 و135 و136 و87 و88) كتاب ماه دين ، روزنامه جام جم (ش 925) بينات( ش 33) و ميراث شهاب (ش 14)

مهدي پژوهي:

افزون بر ترجمه كتاب چند جلدي «معجم احاديث الامام المهدي» و «غيبت امام مهدي » (چ موعود عصر، 1378) مقالاتي در مجلات: موعود و انتظار

تدريس:

از سال 1371 تا 1382 در جامعه الزهرا (بخش غير ايراني ها و بخش روزانه) تدريس ادبيات عرب و تاريخ اسلام به مدت ده سال .

تبلغ: در جبهه جنگ (1362) و نيز زادگاه محقق .

مديريت: مديريت روابط عمومي و اموربين الملل كتابخانه آيت اله مرعشي نجفي، مدير آموزش كتابخانه، (1373 – 1376)

مدير اجرايي مجله فقه اهل بيت (1378 – 1383) نيز همكاري با مركز جهاني علوم اسلامي و سازمان مدارس خارج از كشور (1370 – 1373)

نوآوري:

تأسيس انجمن علمي مترجمان كه شرح آن در مصاحبه با نشريات زير آمده

روزنامه جام جم/ 20 ارديبهشت 83

روزنامه كيهان/ 19 خرداد 83

نشريه كتاب هفته / 23 شهريور 81 و 6 تير 83

نشريه پگاه حوزه/ 28 فروردين 81

نشريه نصوص معاصره / كشور بحرين / محرم 1416 (مارس 2005)

نشريه پژوهش و حوزه / بهار 81

كسب نشان و جوايز علمي:

تقدير از نگارش مقالات در كنگره بين المللي شرف الدين

تقدير از نگارش مقاله براي همايش سيره حكومتي امام علي ، مشهد (دانشگاه فردوسي)

تقدير از نگارش مقاله مصحف فاطمي ، همايش بانوي آفتاب ، گرگان

تقدير از نگارش مقاله مهدي موعود از ديدگاه آيات ، تهران (دانشگاه رودهن)

تقدير از نگارش مقاله براي دومين كنگره عاشورا

پژوهشي ، قم

نيز تقدير از همكاري با دفتر تبليغات اسلامي ، همچنين مجله پيام زن

اميني تبريزي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1390 -1320 ق)، عالم، فقيه و محدث. در تبريز متولد و چون جدّ او ملا نجف على امين شرع بوده، به امينى شهرت يافته است. ابتدا تحت تربيت پدرش كه از علماى بزرگ تبريز بود پرورش يافت و در مدارس تبريز مقدمات و ادبيات را فراگرفت. سپس از محضر حاج سيد محمد مولانا و حاج سيد مرتضى خسروشاهى صاحب كتاب «اهداء الحقير در معنى حديث الغدير» و آقا شيخ حسين مؤلف كتاب «هداية الانام» سطوح عاليه را آموخت. بعد به نجف اشرف مهاجرت كرد و در محضر حاج سيد ابوتراب خوانسارى، آقا سيد محمد فيروزآبادى، تلمذ كرد و از آقا سيد ابوالحسن اصفهانى، علامه نائينى، حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى، محمدحسين غروى اصفهانى و ميرزا على آقا شيرازى و ديگران استفاده نمود و به دريافت اجازه اجتهاد از ايشان نايل گرديد. او بعد از فراغت از تحصيل به تبريز بازگشت و در آنجا به وظائف شرعى پرداخت. سرانجام به قصد اقامت دائم به نجف بازگشت. علامه امينى فقيهى بزرگ و مؤلفى پركار و خطيبى دانشمند بود و از ابتدا بزرگان نجف او را اميد اسلام و تشيع پيش بينى مى كردند. وى در تأليف اثر گرانقدرش «الغدير» كتابخانه هاى ايران و عراق و ديگر كشورهاى اسلامى را جستجو كرد. و بيش از چند هزار كتاب را ديد. وى با سفر به شهرهاى حيدرآباد دكن و عليگره و بمبئى و لكهنو و كانپور و پتنه و رامپور و جلالى هند و نيز بيروت و دمشق و معره و نبل و حلب و مكه و

مدينه و شهرهاى بسيار ديگر همگام با تهيه مآخذ و مطالعه و استنساخ كتب در ملاقات با استادان و دانش پژوهان و شركت در محافل عمومى به نشر مفاهيم اصيل و صحيح ولايت مى پرداخت. كتابخانه ى اميرالمؤمنين (ع) در نجف با همت وى تأسيس شده كه از نفايس جهان علم و ادب به شمار مى رود و حدود 40000 كتاب از جمله صدها كتاب خطى در آن گردآورى شده است. وى در تهران درگذشت؛ پيكر او را به نجف بردند و در كتابخانه اش دفن كردند. از وى آثارى بر جاى مانده است كه عبارت اند از: «الغدير فى الكتاب والسنة والادب»، دايرةالمعارف شيعه كه در آن احاديث و اشعار مربوط به روز عيد غدير را آورده است؛ «اعلام الانام فى معرفة الملك العلام»؛ «ثمرات الاسفار»، در دو جلد كه شرح سفرهاى اوست؛ «شهداء الفضيله»؛ «رياض الانس»، در دو جلد؛ «سيرتنا و سنّتنا سيرة نبيّنا و سنته»؛ «حاشيه بر رسائل شيخ مرتضى انصارى»؛ «حاشيه بر مكاسب شيخ مرتضى انصارى»؛ «تفسير سوره ى حمد»؛ «تفسير آياتى از قرآن»؛ «ادب الزائر»؛ «العترة الطاهرة فى الكتاب».[1]

حاج شيخ عبدالحسين امينى تبريزى ابن عالم الجليل ميرزا احمد بن المولى نجفعلى مشهور به امين الشرع تبريزى از اعاظم علماء و اكابر دانشمندان معاصر و داراى معنويت و مقامات عاليه بودند.

در سال 1320 ق در تبريز متولد شده و در تحت تربيت و رعايت مرحوم والدش كه از علماء بزرگ تبريز بودند پرورش يافته و در مدارس تبريز مقدمات و ادبيات را فرا گرفته و از همان اوان صغر آثار نبوغ و كثرت حافظه و سرعت انتقال از وى ظاهر و بارز بوده است. پس از پايان

اوليات، سطوح عاليه را از محضر مرحوم آيةاللَّه حاج سيد محمد مولانا و آيةاللَّه حاج سيد مرتضى خسرو شاهى و آيه اللَّه آقا شيخ حسين مولف كتاب (هدايه الانام) استفاده نموده و به نجف اشرف مهاجرت و از محضر مرحوم آيةاللَّه حاج سيد ابوتراب خونسارى متوفى 1346 ق و آيةاللَّه آقا سيد محمد فيروز آبادى متوفى 1345 ق و مرحوم آيةاللَّه نائينى و آيةاللَّه ميرزا على آقا شيرازى و بعضى ديگر بهره مند شده تا بمدارج علم و كمال رسيده و مبادرت بتأليف و تصنيف كتب مفيد نموده و از اين راه خدمات بسيار ارزنده اى بعالم اسلام مخصوصا تشيع نموده است.

نگارنده گويد: مرحوم علامه مجاهد امينى حقا از نوادر علماء معاصر ما بودند كه در راه خدمت بدين و ولايت تحمل شدائدى نموده و به كشورهاى هند و پاكستان و سوريا و حلب و غيره مسافرتها كرده و كتابخانه هاى مهم آنجا را با دقت مطالعه و بررسى و بيش از چند هزار كتاب را ديده و دائره المعارفى بنام (الغدير) در موضوع ولايت حضرت اميرالمومنين على بن ابيطالب عليه السلام و مثالب غاصبين حقش از كتب اهل سنت نوشته كه در فن خود بى نظير و موجب استبصار بسيارى از اهل سنت كه تقليد كوركورانه ستمكاران به اهل بيت عليهم السلام مى نمودند گرويده اند.

علامه امينى چندين سال بود كه در تهران رحل اقامت افكنده، و در آخر ماه ربيع الاول 1390 ق در تهران وفات و پس از تشييع و تجليل با شكوهى حمل به نجف و در كتابخانه اش مدفون گرديده است.

آثار خالده ى او كه بزرگترين اثر جاودانى او مى باشد تاسيس كتابخانه وزين اميرالمومنين عليه السلام نجف اشرف است كه بيش از

چهل هزار جلد كتاب مطبوع و محفوظ دارد و از نفايس جهان علم و ادب بشمار مى رود.

و آثار علمى او از اين قرار است:

1- دائره المعارف شيعه بنام الغدير كه بيست و دو مجلد است يازده جلد آن مطبوع و بقيه مخطوط است و مطبوع آن مكرر در نجف و بيروت و تهران بطبع رسيده است.

2- شهداء الفضيله كه در نجف چاپ شده. 3- كتاب سيرتنا و سنتنا كه بچاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] حماسه ى غدير (احوال و آثار علامه امين)، الذريعه (26/16 ،259/1482/2)، الغدير، ترجمه (163 -154 /1)، گنجينه ى دانشمندان (379 -377 /4)، مؤلفين كتب چاپى (723 -722 /3)، مستدركات اعيان (82/1).

اميني دروازه اي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى امينى بن العالم الجليل والفقيه النبيل آيت اللَّه حاج سيد ابراهيم (دروازه اى) تبريزى از علماء معاصر تهرانست.

وى در سال 1353 ق در شهر تبريز ديده به جهان گشوده و در يك خانواده روحانى و علمى كه اباً عن جد همه ارباب فضل و كمال و مردان برجسته و وارسته اى بودند بزرگ شده و دوران طفوليت را گذرانيده و بعد از فراگرفتن مقدمات علمى در حوزه هاى درسى بزرگان علماء و مدرسين شهر تبريز از جمله مرحوم والدش و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد مهدى انگجى و مرحوم آيت اللَّه مفيد و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد بادكوبه اى شركت نموده و پس از فراغ از متون درسى در رشته هاى ادبى و فقه و اصول و فلسفه در سال هزار و سيصد و هفتاد و سه به قم مهاجرت و حدود ده سال از محضر فحول علماء و اكابر فقهاء و دانشمندان دينى حظهاى وافر و استفاده هاى شايانى نموده فقه و اصول

نظرى را از مرحوم آيت اللَّه العظمى والفقيه الاعظم بروجردى قدس اللَّه سره الشريف و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و آيت اللَّه العظمى موسوى و علوم منظرى و فلسفه عاليه و از آيت اللَّه العلامة الطباطبائى دام اللَّه ظلالهم على رؤس الانام اخذ نموده و بحمداللَّه از خرمنهاى علم و دانش آنها خوشه هاى فراوانى كسب و به اخذ اجازه اجتهاد از چند نفر از فقهاء نائل آمده و طى مدت اشتغال در حوزه مقدسه قم- تقريرات اساتيد بزرگ را به رشته تحرير درآورده كه متجاوز از پنج مجلد مى باشد.

در سال 1382 قمرى يك سال پس از فوت مرحوم والدش به تبريز مراجعت و پنج سال در آنجا به شئون و وظائف روحانيت از امامت در مسجد و تدريس و ارشاد مردم قيام و اقدام نموده و در سال 1387 ق روى جهات و پيش آمدهائى اجباراً موطن عزيز خود تبريز را ترك و به تهران مهاجرت و اكنون قريب هشت سال است كه در گوشه اى از اين شهر بزرگ و پرغوغا اختيار مسكن نموده و گرچه مشغوليتهائى از امامت در مسجد و تدريس و غيره دارند.

ليكن بيشتر در منزل به مطالعه و نوشتن گذرانيده و كمتر در اجتماع كنونى كه هوا و هوس و ريا و تظاهرات و آلودگيهاى ديگر اخلاقى به همه شئونات زندگى سايه افكنده و از حق پرستى و حقيقت جوئى و وفا و صفا نامى بيشتر باقى نمانده شركت مى كند و البته هر قدر انسان از اين جار و جنجالهاى بى معنى و خفه كننده كنار باشد راحت تر و سالم تر خواهد بود.

آرى به فرمايش امام صادق (ع) فسدالزمان و تغير الاخوان فرأيت الانفراد اسكن للفوأد.

معظم له داراى آثار علمى چندى

در موضوعات مختلف از قبيل تفسير موضوعى شرح پاره اى از احادث، زندگى يك مسلمان از ولادت تا مرگ، زن و زناشوئى در اسلام، ديوان شعر. ترجمه چند كتاب نفسى عربى به فارسى مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

اميني هروي، صدرالدين ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 941/930 ق)، مورخ و شاعر. از اعيان هرات و از وزراى سلطان حسين بايقرا بود و در هنگام استيلاى ازبكان در آن شهر كشته شد. او ابتدا در هرات در خدمت سلطان حسين ميرزا بايقرا بود و در سال 927 ق به دربار شاه اسماعيل پيوست و به امر او كتابى در دو قسمت به نام «فتوحات شاهى» تأليف كرد. از ديگر آثار وى: «مناظره ى مهر و مكتوب»؛ ترجمه «ديوان» على بن ابيطالب (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (666 ،275)، تحفه ى سامى (47 -46)، الذريعه (117 ،16 -15 /9)، فرهنگ سخنوران (99).

اميني، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ابراهيم امينى (حاج امينى) نجف آبادى يكى از مدرسين و دانشمندان حوزه علميه قم مى باشد. در سال 1304 شمسى برابر 1345 قمرى در نجف آباد به دنيا آمده و در سال 1330 شمسى براى تحصيل علوم دينيه وارد اصفهان شده مقدمات و ادبيات زبان عرب را در حوزه اصفهان مانند مرحوم حاج آقا رحيم ارباب و حاج شيخ محمد حسن عالم نجف آبادى و حاج شيخ محمدرضا جرقويه و حاج شيخ هبه اللَّه اعلميان هرندى و حاج سيد على اصغر مدرس نجف آبادى و بعضى اساتيد ديگر خوانده و در سال 1326 شمسى به منظور ادامه تحصيلات وارد حوزه علميه قم شده و مقدارى از سطوح را نزد اساتيد بزرگ و علماء اعلام و آقايان حاج آقا رضا صفى و حاج سيد محمد باقر سلطانى خوانده و سطح كفايه را نزد آيت اللَّه العظمى گلپايگانى به اتمام رسانيده سپس در درس خارج فقه و اصول آيت اللَّه العظمى خمينى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى شركت ولى بيشتراز محضر و درس نايب الامام خمينى

استفاده نموده و از شاگردان قديمى معظم له محسوب مى شود. از سال 1329 شمسى تا هنگامى كه به خارج ايران تبعيد شدند مرتب در درس خارج ايشان حاضر و كسب فيض مى نمودند.

آقاى امينى علاوه بر فقه و اصول در علم حكمت و فلسفه نيز وارد منظومه سبزوارى و اسفار و شفاء را نزد آيت اللَّه علامه طباطبائى خوانده و از همان اوائل در جلسه تحقيقى پربركت علامه طباطبائى كه گروهى از دانشمندان حوزه علميه قم به منظور بررسى و تجزيه و تحليل مطالب فلسفى و تطبيق آن با فلسفه هاى جديد تأسيس گرديده بود شركت و از محضر استاد بزرگ استفاده مى نمودند- كه بخشى از تحقيقات آن جلسه بعدا به صورت كتاب اصول فلسفه با روش رئاليسم منتشر شد.

آقاى امينى در حوزه علميه قم به تدريس و تأليف اشتغال دارد ولى اكثرا اوقاتشان صرف تحقيقات علمى و تأليف كتابهاى سودمند مى شود و تاكنون كتابهاى ارزنده اى از ايشان به چاپ رسيده كه غالباً مورد استقبال عمومى قرار گرفته است. مانند:

1- دادگستر جهان.

2- بررسى مسائل كلى امامت.

3- بانوى نمونه اسلام.

4- آئين همسردارى.

5- همه بايد بدانند.

6- اسلام و تمدن جديد.

7- آموزش دين درپنج جلد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

اميني، اميرقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1277 ش)، روزنامه نگار، مترجم و نويسنده. در اصفهان متولد شد. پدرش را در طفوليت از دست داد و تعليم و تربيت او به مادرش كه دختر ميرزااحمد صادقى، برادر آيت اللَّه شريعت نجفى شيرازى بود، منحصر شد. وى تحصيل را از پنج سالگى نزد معلمه اى كه مادرش به خدمت گرفته بود، آغاز كرد. پس از چندى مدرسه اى كه به طرز جديد در پشت باغ چهل ستون اصفهان تأسيس شده بود به

تحصيل پرداخت و بعد از آن به مدرسه ى اسلاميه رفت. از سنين كودكى به بيمارى فلج اطفال دچار و نيمى از بدنش بى حس شد. با اين حال، از حركت و تلاش باز نايستاد. نخستين فعاليتش را از روزنامه نگارى آغاز كرد و در سال 1307 ش روزنامه ى «اخگر» را از ميرزا فتح اللَّه خان وزيرزاده تحويل گرفت. مدتى نيز مديريت روزنامه ى «باختر» را عهده دار شد و روزنامه ى «اصفهان» را نيز جايگزين روزنامه «اخگر» كرد. وى به كارهاى عام المنفعه مى پرداخت از جمله تأسيس پرورشگاه كودكان بى سرپرست اصفهان، احداث قنات و غرس درختان بى شمار و آبرسانى به اراضى باير، و نسبت به تأمين كار و درآمد براى روستاييان اصفهان كمك شايانى كرد. اميرقلى زبانهاى عربى، فرانسه و اسپرانتو را به خوبى مى دانست. از آثارش: ترجمه ى «عروس فرغانه»، اثر جرجى زيدان؛ «غلبه بر ترس و گرسنگى»، ترجمه از عربى؛ «داستانهاى امثال»؛ «فرهنگ عوام»؛ «عبدالرحمن ناصر»، اثر جرجى زيدان؛ «كودك»، اثر ويكتور پوشه؛ «داستانهاى كوچك»، از اسپرانتو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (2 -1 /2 ،182 -177 ،74 -71 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (295 -294 /1)، مؤلفين كتب چاپى (681 -679 /1).

اميني، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اميني، جمشيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد جمشيد اميني( 1282- 1377 هجري شمسي) از طراحان فرش نوين ايران بشمار مي رود. وي اصولي نوين را در اين هنر ايجاد كرد و با شيوه اي خاص چون بافندگي كوبلن به ابداع آثار هنري پرداخت. استاد اميني اولين كسي است كه شيوه شبيه سازي را در فرش ايران متداول كرد. وي آخرين بازمانده از شاگردان استاد كمال الملك بود كه احترام خاصي به استاد خود و انديشه اش داشت.

گروه : هنر

رشته : هنرهاي تجسمي

گرايش : طراحي فرش

والدين و انساب : جمشيد اميني در سال 1282 شمسي در روستاي فشند از روستاهاي ساوجبلاغ متولد شد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : جمشيد اميني از آغاز كودكي به نقش و رنگ علاقه داشت و در پنج سالگي به اتفاق خانواده به تهران آمد و در اين شهر با بافندگي قالي آشنا شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : جمشيد اميني در سال 1298 به مدرسه صنايع مستظرفه كمال المك راه يافت و استعداد وي مورد توجه استاد كمال الملك قرار گرفت و در آن مدرسه دار قالي برپا كرد.

استادان و مربيان : اميني طراحي را نزد كمال الملك آموخت .

همسر و فرزندان : يكي از فرزندان جمشيد اميني كه از شاگردان وي نيز مي باشد استاد دكتر حسن اميني است كه شيوه ابتكاري پدر را دنبال مي كند.

زمان و علت فوت : جمشيد اميني آخرين بازمانده از شاگردان كمال الملك و مكتب وي بود كه در سن 95 سالگي جهان را بدرود گفت و در روز

سه شنبه 22 دي ماه 1377 در ميان اندوه هنرمندان بسيار و مردم زادگاهش فشند در اين روستا به خاك سپرده شد.

آرا و گرايشهاي خاص : جمشيد اميني علاوه بر هنر طراحي، مرد عارف پيشه و انديشمندي بود بطوري كه شاگردان در اخلاق و اصول عارفانه انساني او را چون مرادي مي ستودند و استاد اميني نيز عاشق استاد خويش بود و در تمام عمر ياد استاد و مرادش كمال الملك را عزيز مي داشت و هر گاه از او سخن مي گفت قطرات اشك از چشمانش جاري مي شد. استاد اميني يكي از هنرمندان مبتكر در شيوه بافندگي فرش است. او اصولي نوين را به هنر فرش ارائه داد و با شيوه خاص چون بافندگي كوبلن به ابداع آثار هنري پرداخت. وي اولين كسي است كه شيوه شبيه سازي را در فرش ايران متداول كرد . از جمله توصيه هاي وي به شاگردانش، پاكي زبان و احترام به زن بود. او عقيده داشت مردان بزرگ را زنان پاكدامن شاخته اند، پس بايد به ستايش مقام زن و مادر كه منشاء همه بزرگي هاست پرداخته شود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تابلوي ضامن آهو

2 تصوير كمال الملك

ويژگي اثر : از آثار بي نظير استاد اميني است . اين فرش آنچنان استادانه بافته شده كه از فاصله نزديك حتي با نقاشي تفاوتي ندارد. اين اثر در موزه هنرهاي ملي نگهداري مي شود.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1سرمدي، عباس. دانشنامه هنرمندان ايراه و جهان اسلام. تهران،هيرمند.1380

اميني، حيدر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آمار زيستى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه:

علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اميني، صفرعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر صفرعلي اميني در سال 1320 در شهر ميانه بدنيا آمد. ايشان فوق تخصص رشته زنان و زايمان از انگلستان است و هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد بازنشسته دانشگاه علوم پزشكي مي باشد.گروه : علوم پزشكيرشته : زنان و زايمانگرايش : پره ناتولوژيوالدين و انساب : پدر صفرعلي اميني كشاورز بود. پدر و مادر وي هر دو دار فاني را وداع گفتند.خاطرات كودكي : صفرعلي اميني در دوران كودكي از سن 5 الي 7 سالگي معلم خصوصي داشت بطوري كه معلم بعد از دو ساعت درس يك ساعت تار مي نواخت. وي از اينكه در طول اين همه سال نواختن تار را فرا نگرفته است افسوس مي خورد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : صفرعلي اميني در خانواده اي كشاورز بدنيا آمد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : صفرعلي اميني دوران دبستان و سيكل اول دبيرستان را در شهرستان ميانه و سيكل دوم متوسطه را در شهرستان تبريز گذراند و بلافاصله در كنكور دانشگاه تبريز شركت كرد و در رشته طب و كشاورزي جزء نفرات اول كنكور شد و در رشته طب به تحصيل پرداخت و طب عمومي و تخصصي را در دانشگاه تبريز به پايان رساند.ايشان يك دوره سه ماهه را در بيمارستان جانز هاپكينز امريكا و يك دوره تخصصي را در دانشگاه منچستر تعليم ديد.خاطرات و وقايع تحصيل : صفرعلي اميني نيمي از عمر خود را به تحصيل گذراند و سپس به شغل معلمي و تدريس و تعليم مشغول شد كه اين دوران از زندگي اش همواره براي او خاطرات خوبي به همراه داشته

است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : صفرعلي اميني در كنار تحصيل به تعليم و تدريس مي پرداخت.استادان و مربيان : مرحوم آقاي لكديزچي از مربيان مدرسه و دكتر حميديه و دكتر مولوي از استادان دكتر اميني در دانشگاه مي باشند.هم دوره اي ها و همكاران : طهماسب اسدي، دكتر داود اصبح از هم دوره اي هاي دكتر اميني هستند.همسر و فرزندان : همسر صفرعلي اميني سر كار خانم ژيلا كلانتري، متخصص اطفال است. ايشان داراي چهار فرزند به ترتيب: فرزند پسر داراي مدرك كارشناسي ارشد مخابرات و مقيم منچستر و فرزندان دختر با مدرك مهندسي پزشكي و مقيم لندن، مدرك دكتراي مهندسي ژنتيك و كارشناسي ارشد انفورماتيك با گرايش ژنتيك هستند.وقايع ميانسالي : از مهمترين خاطرات صفرعلي اميني وقوع انقلاب اسلامي مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : صفرعلي اميني بمدت 25 سال در بيمارستان شهيد اكبر آبادي به تدريس و تحقيق و معالجه بيماران پراخته است. ايشان در اين سالها در بيمارستان بعنوان رئيس بخش و رئيس آموزش و رئيس بيمارستان مشغول به خدمت بوده است. سالهاي آخر خدمت در بيمارستان فيروزگر رئيس بخش و مدير گروه زنان و مامايي دانشگاه علوم پزشكي ايران بوده است. دكتر اميني مدت 30 سال عضو اعضاي مركزي انجمن متخصصين مامائي و زنان ايران، چند سال بعنوان كارشناس نظام پزشكي و چند سالي در بنياد شهيد خدمت كرده است.فعاليتهاي آموزشي : صفرعلي اميني بمدت 30 سال مشغول به تعليم و تربيت دانشجويان پزشكي و رزيدنت بوده است.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : صفرعلي اميني در مركز آموزشي درماني شهيد اكبرآبادي بنيانگذار كتابخانه، درمانگاه بهداشت مادر و كودك، بنيان گذار پاويون پزشكان، سالن

كنفرانس و بخش سونوگرافي بوده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : صفرعلي اميني در كنار تدريس به فعاليت هاي تحقيقي و پژوهشي مي پردازد.جوائز و نشانها : صفرعلي اميني نشانها، لوح ها و جوايز و تشويق نامه هاي متعددي را از محافل مختلف علمي و پژوهشي دريافت كرده است.

________________________________________

آثار : بررسي ضربان قلب و ارزيابي سلامت جنين ويژگي اثر : تأليف2 ترجمه كامل دنفورث زنان و زايمان ويژگي اثر : پديدآورنده: ديويد دنفورث، تكتم رشيد كردستاني، علي اميني (مترجم) ناشر: براي فردا - 13823 سونوگرافي پايه مامائي زنان ويژگي اثر : تأليف4 طب قبل از تولد ويژگي اثر : پديدآورنده: علي اميني، فتانه زنوزي ناشر: طبيب - 1382 - ويژگي اين اثر از اين لحاظ مهم است كه اين رشته چند سالي است در ايران مورد توجه قرار گرفته است و دكتر اميني اولين نفري است كه در اين زمينه به تحصيل پرداخت. وي در اين زمينه تأليفاتي دارد كه شايد اولين كتابي است كه در اين زمينه نگاشته شده است.5 علوم پايه درمامائي و زنان ويژگي اثر : علوم پايه نيز جزء رشته هايي است كه در چند سال اخير در ايران مورد توجه و اهميت قرار گرفته است و كتاب فوق الذكر به قول خود دكتر اميني ممكن است اولين اثر در زمينه مامائي و زنان باشد.

امينيان، ناهيد

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آسيب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب

:شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

انتظام، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد انتظام

محل تولد : چناران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1336 در روستاي فريزي از توابع مشهد مقدس متولد شدم. دوران ابتدايي را در همان روستا تحصيل نمودم و در سال 1352 جهت تحصيل دروس حوزوي به مشهد مقدس آمدم. دروس مقدماتي را در مدرسه حاج آقاي موسي نژاد، رسائل را در محضر استاد عباسپور و مكاسب را در محضر آيت الله فلسفي و كفايه را محضر استاد رضا زاده فرا گرفتم.

از سال 1358 در درس خارج فقه آيت الله فلسفي و پس از آن درس خارج اصول مرحوم آيت الله علم الهدي شركت كردم كه تا سال 1372 ادامه يافت. از سال 1360 از محضر آيت الله سيد عزالدين زنجاني خارج فقه «جواهر الكلام» را همراه با دروس فلسفه و عرفان فرا گرفتم. حدود شش سال نيز در محضر استاد بزرگ فلسفه و عرفان مرحوم سيد جلال الدين آشتياني فلسفه و عرفان اسلامي را آموختم. به دليل علاقه به فلسفه اسلامي، در اين مدت با استفاده از نوارهاي درسي آيت الله انصاري شيرازي، آيت الله جوادي آملي و آيت الله مصباح يزدي از دروس فلسفه اين بزرگان «شرح منظومه، نهاية الحكمه، الهيات، شفا و اسفار» بهره بردم.

در سال 1372 پس از شركت در آزمون ورودي كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي در مركز تربيت مدرس دانشگاه قم مشغول به تحصيل شدم و پس از آن، دوره دكتري فلسفه تطبيقي را نيز در همين مركز گذراندم.

در قم نيز با شركت در درس خارج اصول آيت

الله وحيد خراساني و خارج فقه آيت الله تبريزي از محضر اين بزرگان بهره مند بودم. همزمان با تحصيل دروس حوزوي در مشهد و قم به تدريس دروس مختلف در دانشگاه و حوزه نيز اشتغال داشته ام.

انجمي بازانه اي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى انجمى بازانه اى (معروف به حاج آخوند) وى مقدمات را در اراك خوانده و بعد به اصفهان عزيمت نموده و پس از پايان سطوح مهاجرت به نجف اشرف و از محاضر آيات عظام نجف استفاده نموده و با دريافت اجازات اجتهاد مراجعت به وطن و تا آخر عمر اشتغال به تبليغ دين و ترويج مذهب مقدس داشته تا در سال 1330 شمسى كه از دنيا رفته است.

آن مرحوم دانشمندى متقى و عالمى پرهيزگار و اهل تجهد و با معنويت بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

انجوي حسيني شيرازي، ابوالولي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، فقيه امامى و متكلم. معروف به صدر كبير. در تشيع غيرتمند و از علماى دولت شاه طهماسب صفوى بود. در اول متولى روضه مقدسه رضويه شد. پس از عزل، به مشاركت برادر خود، امير شاه ابومحمد، متولى اوقاف غازانى شد، و سپس در اواخر سلطنت شاه طهماسب متولى بقعه صفى الدين اردبيلى شد. در زمان سلطان محمد خدابنده منصب سپاه به او داده شد و در اوايل سلطنت شاه عباس اول به منصب صدارت ارتقاء يافت. شيخ بهائى درنامه اى كه به او نوشت از او تبجيل و تكريم كرد. وى از خواجه جمال الدين شيرازى و سيد صفى الدين استرآبادى حديث نقل كرد و به واسطه پدر خود از شيخ ابراهيم قطيفى روايت مى كند. سيد حسين كركى از شاگردان شيخ بهائى، و سيد نعمة اللَّه جزائرى و شيخ ابراهيم حرفوشى از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (443 /2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (118 /1)، روضات الجنات (165 /8)، رياض العلماء (528 -527 /5)، ريحانه (293 /7)، عالم آراى عباسى (148 /1)، الكنى

و الالقاب (174 -173 /1).

انجوي شيرازي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدابوالقاسم انجوي شيرازي در سال 1300 ش. در شيراز به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتي خود را در مدارس علميه تهران و مشهد آغاز كرد ، سپس به تهران رفت و در دبيرستان دارايي تحصيلات خود را پي گرفت. او تا مقطع ليسانس ادامه تحصيل داد ، سپس در سال 1329 به سوييس رفت و تحصيلات خود را در رشته علوم سياسي و اجتماعي در ژنو تكميل نمود. بعد از شهريور 1320 و سقوط رضا شاه ، استاد انجوي به فعاليت هاي سياسي روي آورد و از حدود سال 1322 نيز فعاليت هاي مطبوعاتي خود را آغاز كرد. استاد انجوي شيرازي از چهل سالگي به كار گردآوري اسناد و حفظ و نگهداري روايات و ميراث فرهنگي مردم پرداخت. در سال 1340 با همكاري علي دشتي و محيط طباطبايي به راديو راه يافت و برنامه اي درباره فرهنگ مردم پي افكند. استاد انجوي شيرازي در شهريور 1372 ، در تهران درگذشت و در گورستان ابن بابويه به خاك سپرده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : سيد ابوالقاسم انجوي شيرازي فرزند سيدخليل صدرالعلماء ، در سال 1300ش ، در شيراز به دنيا آمد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر سيدابوالقاسم انجوي شيرازي در واقعه گوهرشاد حضور داشت ،او بعد از وقوع حادثه به همراه خانواده مخفيانه به تهران عزيمت نمود و در اين شهر اقامت كرد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدابوالقاسم انجوي شيرازي تحصيلات مقدماتي خود را در مدارس علميه تهران و مشهد آغاز كرد ، سپس به تهران رفت و در دبيرستان دارايي تحصيلات خود

را پي گرفت. او تا مقطع ليسانس ادامه تحصيل داد ، سپس در سال 1329 به سوييس رفت و تحصيلات خود را در رشته علوم سياسي و اجتماعي در ژنو تكميل نمود.

هم دوره اي ها و همكاران : سيدابوالقاسم انجوي شيرازي در سال 1318 ، با صادق هدايت آشنا شد. او همچنين در تاسيس يك مركز پژوهشي ، از همكاري كساني چون نصرالله يگاني ، محمود ظريفيان ، حسن پناهيان ، احمد وكيليان ، ولي الله دروديان ، علي اكبر جباري و علي اكبر عبدالرشيدي ، برخوردار بود.

وقايع ميانسالي : بعد از شهريور 1320 و سقوط رضا شاه ، سيدابوالقاسم انجوي شيرازي به فعاليت هاي سياسي روي آورد ؛ وي در سال 1324 به جرم سخنراني هاي ضد دولتي در تهران و گرگان ، تحت تعقيب فرماندار نظامي تهران قرار گرفت. در زمستان سال 1327 ، ترور نافرجام محمدرضا شاه باعث گرديد ، به اروپا رفته و فعاليت هاي روزنامه نگاري خود را در آنجا پي گيرد. انجوي پس از بازگشت به ايران ، با كودتاي 28 مرداد سال 1332 مواجه گرديد او به همراه 60 نفر ديگر دستگير و به جزيره خارك تبعيد شدند ، كه تا 19 اردبيهشت 1334 در آنجا باقي ماند.

زمان و علت فوت : سيدابوالقاسم انجوي شيرازي در شهريور 1372 ، در تهران درگذشت و در گورستان ابن بابويه به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيدابوالقاسم انجوي شيرازي از چهل سالگي به كار گردآوري اسناد و حفظ و نگهداري روايات و ميراث فرهنگي مردم پرداخت. در سال 1340 با همكاري علي دشتي و محيط طباطبايي به راديو

راه يافت و برنامه اي درباره فرهنگ مردم پي افكند. ابتدا اين برنامه به مدت يك ربع ساعت در هفته و تحت نام « احساس و انديشه پخش مي شد. پس از تغيير عنوان هاي مكرر ، سرانجام اين برنامه « سفينه فرهنگ مردم » نام گرفت و در اواخر سه ساعت تمام به آن اختصاص داده شده بود. اين برنامه تا بهار 1358 ادامه داشت تا سرانجام انجوي بازنشسته شد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : يكي از اقدامات مهم سيدابوالقاسم انجوي شيرازي ، گشايش مركزي براي گردآوري و پژوهش فرهنگ مردم بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيدابوالقاسم انجوي شيرازي از حدود سال 1322 فعاليت هاي مطبوعاتي خود را آغاز كرد. در سال 1323 ، سردبيري روزنامه « نبرد امروز » را عهده دار شد كه تا سال توقيف اين روزنامه ( آبان 1325 ) ، همچنان اين مسئوليت بر عهده او بود. در سال 1324 مدتي به انتشار روزنامه « افق » پرداخت. در آبان 1325 پس از توقيف روزنامه « نبرد امروز » به سوييس رفت و از آنجا به قصد ديدار هدايت راهي پاريس شد. انجوي در سال 1326 به تهران بازگشت و اين بار سردبيري مجله « آتشبار » را كه به مديريت ايرج زندپور منتشر مي شد ، عهده دار شد. او پس از كودتاي 28 مرداد و سپري نمودن دوره تبعيد ، به كار تاليف روي آورد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بازي نمايشي

2 تمثيل و مثل

3

جشن ها و آداب و معتقدات زمستان

4 ديوان حافظ

5 سفينه ي غزل

ويژگي اثر : با مقدمه ي دكتر محسن هشترودي.

6 فرهنگ مردم و طرز گردآوري و نوشتن آن

7 قصه هاي ايراني

8 گذري و نظري در فرهنگ مردم

9 مردم و شاهنامه

10 مردم و فردوسي

11 مردم و قهرمانان شاهنامه

12 مكتب شمس

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1مشاهير ادب معاصر ايران ، گردآوري و پژوهش: علي مير انصاري ، دفتر اول ، تهران: سازمان اسناد مدارك ملي ايران ، ص 488

اندامي، آذر

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر آذَر اَندامي (به انگليسي: Azar Andami ) (زاده 1305 - درگذشته 1363) از پژوهشگران انستيتو پاستور ايران بود. بخاطر خدمات علمي و انساني او يكي از حفره هاي برخوردي روي سياره ناهيد، به نام وي «اندامي» نامگذاري شده است.

آذر اندامي در سال 1305 در محله ساغريسازان رشت متولد شد. او فرزند چهارم و تنها دختر خانواده بود. مقطع ابتدايي را در دبستان بانوان رشت با يك سال جهش تحصيلي به پايان برد. بعد از اخذ مدرك پايان سال نهم تحصيلات عمومي از دبيرستان فروغ رشت، پدرش با اينكه فردي روشنفكر بود از ادامه تحصيل او ممانعت كرد و وي را به دانشسراي مقدماتي رشت فرستاد. در سال

1324 از دانشسرا فارغ التحصيل شد. و در سال 1325 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و معلم شد. درسال 1329 و در حين كار ديپلم طبيعي را با امتحان متفرقه دريافت كرد. در سال 1331 با شركت در كنكور دانشگاه تهران در رشته پزشكي اين دانشگاه پذيرفته شد. در سال 1337 موفق به دريافت گواهينامه دكتراي پزشكي گرديد و بلافاصله به گذراندن دوره تخصصي زنان و زايمان مشغول شد. پس از پايان دوره تخصصي به وزارت بهداري آن زمان منتقل شد و در نهايت به كار در انستيتو پاستور پرداخت.

او پس از مدتي با استفاده از بورس تحصيلي انستيتو پاستور به پاريس رفت و در سال 1346 موفق به اخذ گواهينامه باكتريولوژي گرديد. در سال 1353 موفق به دريافت دانشنامه تخصصي علوم آزمايشگاهي باليني شد. او در سال 1357 بازنشسته شد. چندين بار به كشورهاي فرانسه و بلژيك سفر كرد و حاصل اين سفرها مقالات علمي بود كه در مجلات معتبر به چاپ رسيد. پس از بازنشستگي چون خانه نشيني را نمي پسنديد به بيمارستان باهر رفت و رياست آزمايشگاه تشخيص طبي آنجا را بر عهده گرفت. پس از مدتي در مطب همسرش، دكتر خلعتبري، در خيابان حسام السلطنه به كار مداواي بيماريهاي زنان و زايمان مشغول شد. در همين سالها بود كه به تومور مغزي مبتلا شد. يك روز در مطب در حين معاينه بيمار، تعادل خود را از دست داد و بر روي او سقوط كرد. در 28 مرداد سال 1363 به علت آمبولي ريه كه از عواقب بيماري سختش بود درگذشت.

در سال 1992، اتحاديه بين المللي ستاره شناسي (IAU) حفره اي به قطر 30 كيلومتر در طول

جغرافياي 26 درجه و 55 دقيقه و عرض جغرافيايي 17 درجه و 45 دقيقه با قله اي مركزي را در جنوب سياره زهره به نام اندامي نامگذاري كرد. آذر اندامي تنها زن ايراني بود كه نامش به اين شورا فرستاده شد و باني اين كار دخترش بود.

اندرزيان، امرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امرالله اندرزيان

محل تولد : كهگيلويه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

اندرماني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام والمسلمين آخوند ملا محمد مجتهد اندرمانى از مشاهير علماء رى مقيم تهران و مدرس مدرسه مروى داراى مقام علم و كمال و فضل و جلال و مورد توجه دولت و ملت و صاحب نفوذ و موقعيت بوده و از وى منقولست كه برياست دينى و دنيوى نرسيدم مگر بواسطه مداومت بزيارت امامزاده ابوالحسن اندرمان رى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

اندروافر، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد اندر وافر

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سال 1357در مدرسه وليعصر (عج) تبريز شروع به طلبگي كردم. سال 1360به حوزه مقدسه قم مهاجرت كردم. و ادبيات را از محضر مرحوم آيت الله مدرس افغاني تلمذ نمودم. بقيه دروس سطح را از محضر آيات و حجج الاسلام آقايان: خسروشاهى، وجداني، اشتهاردى، صالحي افغاني، اعتمادي و پاياني (ره) بهره مند شدم.

از سال 1370درس خارج را با شركت در بحث فقه و اصول حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني شروع كردم. در سالهاي بعد از درس خارج آيت الله بهجت، ملكوتي، محقق و بيش از همه از محضر آيت الله معرفت در بحث فقه خصوصي استفاده بردم. (بيش ازده سال) در كنار تحصيل غالباً تدريس هم داشتم. و دو سال به عنوان استاد به مدارس ديني جمهوري آذربايجان اعزام شدم.

انزابي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

انزابي نژاد، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

انصاري اراكي، محمد ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم انصارى اراكى از افاضل دانشمندان و مدرسين سطوح عالى حوزه علميه قم مى باشند.

وى فرزند مرحوم آقاى شيخ موسى فرزند مرحوم آخوند ملا على اصغر فرزند مرحوم آخوند حاج ملا على اكبر كرهرودى اراكى است كه در تاريخ 1315 شمسى در اراك متولد شده و پس از سپرى كردن دوران كودكى و خواندن درس فارسى و مقدمات و ادبيات به قم آمده و سطوح وسطى و عالى را در قم از مدرسين حوزه فراگرفته و در سن بيست و يك سالگى در سال 1336 شمسى مهاجرت به نجف اشرف نموده و مدت پانزده سال در آنجا اقامت و از محاضر و دراسات آيات عظام آنجا چون مرحوم شهيد آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر صدر و آيت اللَّه خمينى و آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم و بالاخص آيت اللَّه خوئى مدظله فقها و اصولا استفاده نموده و از معظم لهم موفق به دريافت اجازات جامعى كه نزد حقير موجود است شده و در سال 1350 شمسى برابر 1392 قمرى به ايران مراجعت و اقامت در قم و حوزه علميه را اختيار و تا حال حاضر به تدريس فقه و اصول و مباحثات علمى اشتغال دارند. آنجناب به واسطه مراتب فضل و دانش مورد توجه افاضل حوزه و جامعه مدرسيين و آيات عظام مى باشند.

نگارنده گويد: آقاى انصارى اراكى از خاندان روحانى اراك و پدرانش تا چندين پشت روحانى و از مروجين دين و خدام شرع مبين بوده و خود متصف به صفات

حميده و ملكات پسنديده مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

انصاري استرآبادي، نصيرالدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، دانشمند شيعى و مترجم. وى ساكن هرات و معاصر شاه طهماسب اول صفوى بود. كتاب «مكارم الاخلاق» تأليف رضى الدين ابونصر حسن بن فضل طبرسى را كه از كتابهاى مشهور است، به دستور محمدخان شرف الدين اوغلى تكلو، حاكم هرات و اميرالامراى خراسان در عهد شاه طهماسب، به نام او به فارسى ترجمه كرد و «محاسن الآداب» ناميد. از ديگر آثار او ترجمه كتاب «عدة الداعى» ابن فهدحلّى است كه آن را به درخواست امير قزان خان فرزند محمدخان به فارسى ترجمه كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1487/5)، تاريخ نظم و نثر (373)، الذريعه (124/20 ،116/4).

انصاري اهوازي، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله الشيخ منصور بن العلامه الشيخ محمد سبط الشيخ الانصارى از فضلاء متبحر و علماء متتبع حوزه علميه قم است، وى در اهواز در بيت علم و كمال متولد و پرورش يافته و بعد از خواندن سطوح به قم مهاجرت نموده و از ابحاث مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و مرحوم والدشان و آيت الله صدر استفاده نموده تا به اعلا مقام علم نائل گرديده و اكنون به تدريس و تاليف اشتغال دارند.

آثار ايشان چنانچه در پشت مناسك حج ايشان مذكور است بدين قراراست:

1- رساله الادله الاجتهاديه والفقاهيه) 2- رساله در علم حديث 3- رساله اى در منجزات مريض 4- رساله ى (الدلائل و المسائل).

5- حواشى رسائل و مكاسب و كفايه 6- خلاصه الاصول و شرح الخلاصه

7- تهذيب الالفيه و تهذيب المنطق 8- حاشيه استدلالى بر عروه الوثقى.

9- حاشيه عروه الوثقى عربى 10- حاشيه توضيح المسائل 11- وصيتنامه در احكام وصيت فارسى 12- النجاح فى طب الارواح عربى 13- خواص الادويه عربى و فارسى.

14- الروضه فارسى 15- نجاه و

شرح نجاه فارسى 16- اقتباس از فقه آل محمد صلى الله عليه و آله.

17- الحجه من فقه آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم.

18- توضيح الاحكام.

19- حاشيه مناسك شيخ مرتضى انصارى.

20- ادله المستحدثات.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

انصاري گرمرودي، موتمن الملك، سعيد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1301 -1231 ق)، خطاط، اديب و شاعر. وى خود را از اولاد خواجه عبداللَّه انصارى مى دانست و در انشاء و حسن خط و احاطه بر اشعار عربى و فارسى در عهد خود كم نظير بوده است. نستعليق و شكسته را استوار و درست مى نوشت. سعيد خان به خاطر ديدارى كه با ميرزا محمدتقى خان اميركبير كرد و ميرزا محمدتقى خان حسن خطش را ديد، او را از تبريز به تهران آورد و مسؤول نامه هاى محرمانه خود قرار داد. او پس از مدتى ملقب به موتمن الملك شد و در سال 1269 ق رسما به وزارت خارجه منصوب گرديد و مدتها بر آن سمت بود. در پايان عمر نيز افتخار توليت آستان قدس رضوى را داشت. او سرانجام در هفتاد سالگى در تهران درگذشت و در دارالسعاده ى مشهد دفن شد. از آثار وى: مرقعى به قلم سه دانگ و كتابت متوسط از اشعار مختلف، با رقم: «لمحرره سعيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (231 -230 /1)، شرح حال رجال (70 -66 /2).

انصاري محلاتي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1289.

درگذشت: 1375، قم.

آيت الله ميرزا حسن انصارى محلاتى در حوزه ى علميه ى قم و در محضر آيت الله العظمى حائرى يزدى به تحصيل پرداخت. در ادامه تحصيلات خود، از حوزه فقه و اصول حضرات آيات عظام خوانسارى، كوه كمره اى و بروجردى بهره گرفته و به مدارج عالى فقاهت دست يافت و مدت ها در درس فلسفه حضرات امام خمينى (ره) حاضر شد و شرح منظومه و بخشى از اسفار را در خدمت ايشان تلمذ نمود.

آيت الله انصارى محلاتى در شهر قم درگذشت و پيكر ايشان در حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

آقاميرزا حسن انصارى

از علماء ابرار و فضلاء اخيار و قدماء با فضل و تقواى حوزه علميه قم است.

وى در قصبه محلات (وطن مادرى نگارنده) كه در هجده فرسخى قم واقع است متولد شده و براى تحصيل علوم و تكميل فضائل به قم مهاجرت نموده و اكنون بيش از چهل سال است كه در اين شهر اقامت دارند. ايشان پس از فراغت از سطوح چندين سال از درس خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى خونسارى و بالاخص آيت الله العظمى بروجردى قدس الله اسرارهم استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و دانش رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

انصاري هروي، عبداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(481 -396 ق)، عارف، محدث، فقيه و شاعر. معروف به پير هرات و پير انصار و شيخ الاسلام. وى از اعقاب ابوايوب انصارى صاحب رحل پيغمبر بود، كه در قهندز هرات متولد شد. از كودكى زبانى گويا و توانا داشت چنانكه به عربى و فارسى شعر مى سرود و اشعار عربى بسيار در خاطر داشت. خواجه در تصوف و حديث و كلام و فقه سرآمد زمان خود بود. او در تصوف از شيخ ابوالحسن خرقانى تعليم گرفت و جانشين او شد و علاوه بر او از مشاهير متصوفه ى عهد خود مانند شيخ ابوسعيد ابوالخير نيز بهره جست. وى از عبدالجبار جراحى، قاضى ابومنصور ازدى، ابوسعيد سرخسى، ابوالفوارس پوشنجى، احمد بن منجويه اصفهانى و محمد بن عبداللَّه شيرازى و بسيارى ديگر حديث شنيد. و مؤتمن ساجى و عبداللَّه سمرقندى و عبدالصبور هروى و حنبل بخارى و ابوالوقت، خادمش، و ديگران از وى روايت كرده اند. او در فقه پيرو روش احمد بن حنبل بود. خواجه بيشتر اوقات

در هرات به ارشاد و تعليم مشغول بود. در همان جا درگذشت و در گازرگاه دفن شد. مزار او امروز زيارتگاه است. از آثار وى: «منازل السائرين»، «در عرفان و سلوك»؛ «انوارالتحقيق»؛ «رحل الرسول»؛ «رساله ى اربعين»؛ «طبقات الصوفيه»، به گويش هروى در شرح احوال عرفا؛ تفسيرى كه بر قرآن نوشت و اساس كار ميبدى در تأليف «كشف الاسرار وعدةالابرار»، معروف به «تفسير خواجه عبداللَّه»؛ «زاد العارفين»؛ «كنز السالكين»؛ «قلندرنامه»؛ «محبت نامه»؛ «الهى نامه»؛ «رساله ى واردات»؛ «ذم الكلام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (741 -739 /2)، الاعلام (267/4)، ايضاح المكنون (118/2 ،310/1)، تاريخ ادبيات در ايران (915 -911 /2)، تاريخ نظم و نثر (58 -57)، الذريعه (306/9 و 368/2 و 241 -240 /22)، رياض العارفين (31 -30)، ريحانه (170 -168 /2)، سير النبلاء (518 -503 /18)، صبح گلشن (44)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 109/5)، فرهنگ سخنوران (102)، الكامل (148/8)، كشف الظنون (1836 ،1828 ،828 ،420 ،56)، الكنى والالقاب (201/2)، لغت نامه (ذيل/ انصارى هروى)، مجمع الفصحا (135/1)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 481)، معجم طبقات الحفّاظ (120)، نفحات الانس (339 -336)، هدية العارفين (453 -452 /1).

انصاري، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ رضا انصارى از علماء معاصر شهرستان همدانست:

وى در سال 1340 قمرى در يكى از قراء همدان متولد و پس از فراگرفتن قسمتى از علوم ادبى از پدر عاليقدرش حجةالاسلام حاج شيخ قربانعلى كه يكى از علماء مشهور و محترم آن سامان و 95 سال از سن مباركش مى گذرد به همدان منتقل و چند سالى در آنجا از علماء اعلام استفاده نموده و در سال 1355 قمرى مهاجرت به قم و سطوح عالى را از محضر آيت اللَّه العظمى آقاى مرعشى نجفى مدظله

و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد محقق داماد استفاده نموده.

سپص به درس خارج حضرات آيات آقاى حجت و آقاى صدر و آقاى حاج سيد محمدتقى خونسارى اعلى اللَّه مقامهم الشريف حاضر شده و استفاده وافر نموده و ضمنا خود تدريس شرح لمعه و غيره نموده.

و عده اى از طلاب را تربيت و حدود 21 سال در قم اشتغال داشته بعدا در سال 1367 قمرى به امر حضرت آيت اللَّه آقاى آخوند ملاعلى مدظله رحل اقامت در همدان انداخته و در مدرسه معظم له به تدريس سطوح عالى و به درس آن جناب نيز شركت و تا هم اكنون به اقامه جماعت و ارشاد مردم و ساير خدمات دينى اشتغال دارند.

از آثار ايشانست 1- رساله در قاعده لاضرر 2- مباحثى در اصول 3- رساله اى در اخلاق 4- كتابى در توحيد كه تاكنون مخطوط مانده است.

داراى اجازات از مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حجت و ديگران مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

انصاري، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس بن ثقه الاسلام آقا شيخ محمد انصارى همدانى كه مانند مرحوم شيخ بزرگوار عالمه كبير شيخ مرتضى انصارى منتسب بجناب جابر بن عبداللَّه انصارى صحابى از علماء معاصر تهران بوده اند. در يكى از قراء سر درود همدان متولد شده و مقدمات را از پدر خود فراگرفته و سطوح اوليه را خدمت مرحوم آخوند ملا تقى و مرحوم ميرزا محمد دره جزينى خوانده و در سال 1333 ق به همدان آمده و سطوح را از مرحوم حجه الاسلام آقاى آقا شيخ على دامغانى و حجه الاسلام آقا شيخ على گنبدى و ديگران فرا گرفته و بعد از آن به اراك آمده و از محضر مرحوم آيه اللَّه حايرى و آيه اللَّه آقا شيخ

محمد سلطان و آقاى حاج ميرزا محمدعلى خان دو سالى استفاده و در سنه ى 1340 ق با آيةاللَّه حايرى مهاجرت به قم نموده و علاوه از آن بزرگوار از حضور مبارك مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم كبير و حاج شيخ حسن فاضل و آيةاللَّه حاج ميرزا محمد كبير و آيت اللَّه ميرزا محمد فيض مدت هفت سال استفاده ها برده و بعد از آن به امر مبارك آيت اللَّه حايرى به تهران منتقل و در يكى از محلات آن به اقامه جماعت و بيان مسائل حلال و حرام و در ضمن بتدريس پرداخته و چندين سال در مدرسه عبداللَّه خان واقع در بازار بزازها اشتغال بتدريس فقه و اصول (كفايه و رسائل و غيره) داشته تا باجل محتوم از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

انصاري، كريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كريم انصاري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مراحل ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان را تا سال اول دانشگاه رشته مهندسي برق در كشور عراق طي كردم. سپس در سال 1359 به جمهوري اسلامي ايران تبعيد شدم.

در سال 1361 تحصيلات حوزوي خود را شروع كردم. مقدمات را پيش عمده اي از اساتيد مشهد خواندم. سپس دروس لمعتين را نزد استاد مهدوي و مكاسب و رسائل را نزد اساتيد: تبريزيان و اعتمادي (نوار كاست) خواندم. كفايتين را نزد استاد رضا زاده و خارج فقه و اصول تا پنج سال نزد آيت الله مرحوم حاج آقاي فلسفي (قدس سره) خواندم.

سال 1375 به شهر مقدس قم منتقل شدم. بلافاصله در درس خارج اصول آيت الله العظمي وحيد خراساني و فقه آيت

الله العظمي ميرزا جواد تبريزي شركت نمودم. در سال 1380 _ 1381 دوره كامل اصول را به اتمام رسانيدم و هم اكنون درس خارج فقه شركت مي كنم. به مدت كوتاهي، اشتغال به تدريس داشتم كه حدوداً سه الي چهار سال ادامه داشت. به علت اشتغال به تحقيقات علوم اسلامي و نوشته هاي مختلف، تدريس را رها كردم.

سال 1365 شروع به فعاليت تحقيقات اسلامي نمودم و نزديك به تحقيق شصت جلد كتاب شركت نمودم. از سال 1368 به عنوان مدير تحقيقات موسسه آل البيت (ع) شعبه مشهد منصوب شدم. از سال 1375 كه به شهر قم منتقل شدم، در شعبه مركز موسسه آل البيت (ع) به عنوان مسئوول كل تحقيقات موسسه منصوب شده و عضو هيئت مديره آن موسسه گرديدم و اين سمت تا به حال ادامه دارد.

انصاري، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد انصاري

محل تولد : داراب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/1/3

انصاري، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا انصاري

محل تولد : محلات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رضا انصاري در سال 1327 ش در شهرستان محلات متولد شدم. در دوران كودكي مدت سه سال در مكتبي كه قرآن و خط و كتاب فارسي آموزش مي دادند درس خواندم و همزمان با هجرت اعضاي خانواده به قم، تحصيلات ابتدايي را تا سال ششم به پايان رساندم. پس از آن با تشويق پدرم مرحوم آيت الله حاج ميرزا حسن انصاري، تحصيلات حوزوي را آغاز نمودم و بخش عمده ادبيات را نزد استاد بزرگوار حاج شيخ رحمت الله فشاركي آموختم و فقه و اصول را در مرحله سطح نزد آيات عظام فاضل لنكراني و حسين نوري، و فلسفه و منطق را نزد حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ يحيي انصاري شيرازي فرا گرفتم.

پس از ورود به مرحله دروس خارج، چندين سال به طور مداوم در درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني شركت جستم و براي خارج فقه، از آغاز، درس مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني (قدس سره) را انتخاب نمودم كه تا پايان عمر ايشان، قريب بيست سال در آن شركت كردم.

از سال 1350 نويسندگي را آغاز نمودم و نخستين اثري كه به عنوان ترجمه از من منتشر شد، كتاب "اسلام بر فراز اجتماع" نوشته استاد محمد جواد مغنيه بود كه در سال 1352 توسط انتشارات پيام اسلام در قم به چاپ رسيد. از آن پس به تدريج كتابهايي را از عربي به فارسي ترجمه نمودم

و در مجلات و سالنامه هايي كه در آن دوران منتشر مي شد مقالاتي گوناگون ارائه دادم.

در سال 1367 به پيشنهاد هيئت علمي دارالقرآن الكريم آيت الله العظمي گلپايگاني به منظور همكاري علمي در اين موسسه، تحقيقات قرآني را آغاز نمودم. استخراج آيات اجتماعي قرآن و تنظيم و دسته بندي آنها براي تدوين "الكشاف الموضوعي لآيات القرآن الكريم" و نيز نگارش مقالات قرآني در مجله "پيام قرآن" (نخستين نشريه فارسي قرآني) و اقدام به ترجمه گروهي قرآن كريم به پيشنهاد هيئت نامبرده، از جمله تلاشهاي قرآني اين جانب بود. قابل ذكر است كه ترجمه قرآن كريم هرچند پس از گذشت چهار سال به پايان رسيد، لكن با رحلت آيت الله العظمي گلپايگاني و متوقف شدن فعاليتهاي علمي دارالقرآن، چاپ اين ترجمه نيز متوقف ماند. با پايان يافتن كار در دارالقرآن الكريم، از سال 1375 به دعوت سرپرست "مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاي خارجي" در اين مركز به تحقيقات قرآني به ويژه در زمينه ترجمه هاي فارسي قرآن كريم پرداختم كه تاكنون نيز در آنجا به اين رشته اشتغال دارم.

در خلال يك دهه اخير پنج ترجمه از قرآن مجيد را به صورت گروهي يا انفرادي تصحيح و ويرايش كرده ام كه نام آنها در جدول آثار خواهد آمد. در مجله تخصصي "ترجمان وحي" كه مركز ترجمه قرآن مجيد آن را منتشر مي سازد، نيز مقالاتي پيرامون مباحث قرآني از اين جانب به چاپ رسيده است. در مركز فرهنگ و معارف قرآن نيز در دو پروژه قرآني شركت داشتم. اين دو پروژه كه هر دو به انجام رسيد، يكي "تصحيح و ويرايش ترجمه قرآن مجيد" براي

درج در تفسير راهنما و ديگري "تصحيح و ويرايش ترجمه قرآن كريم بر اساس تفسير الميزان" بود.

انصاري، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد مسعود انصاري خوشابر ، يكي از اسلام شناسان و محققان عالي مقام و سختكوش و پركار و صاحب نظر و صاحب اثر در اغلب زمينه ها و رشته هاي علوم اسلامي ، به ويژه علوم قرآني و فقه ( همراه با حقوق ) و حديث و نيز مترجمي تواناست كه به شمه اي از آثار ايشان اشاره خواهد شد .

او در سال 1345 در شهرستان تالش / طالش به دنيا آمد . تحصيلات ابتدايي را در زادگاه خود گذراند ، و همزمان به آموزش مقدمات علوم ديني پرداخت . پس از به پايان رساندن تحصيلات دوره ي متوسطه ، براي تكميل آموخته هاي ديني به حوزه ي علميه ي دارالعلوم زاهدان رفت . پس از طي مراحل لازم ، در تهران به تحصيل در دانشكده ي حقوق ( در دانشگاه شهيد بهشتي ) پرداخت ، و با شور و شوقي بيكران تحصيلات حوزوي را پي گرفت و نزد استاد محمد شيخ الاسلامي ، فقه ، كلام ، تفسير ، علوم قرآني ، نحو و علوم بلاغي را تا مدارج عالي فرا گرفت و در سال 1370 ش در محضر اين استاد عاليقدر و از دست ايشان _ در 25 سالگي _ اجازه ي مكتوب « افتاء » به شيوه ي مرسوم در مذهب شافعي ، دريافت داشت و دو سال بعد از دانشكده ي حقوق فارغ التحصيل شد و پس از آن قرآن پژوهي و اسلام شناسي و تاليف و ترجمه و تحقيق را

پيشه ي خود ساخت و تاكنون آثار معتنابهي ، هم از نظر ارزشمندي خود اثر ، و هم از نظر كيفيت عالي پژوهش ، پديد آورده كه مايه ي اعجاب اهل فن و ارباب نظر است . مهم ترين و طبعاً شريف ترين اثر ايشان ترجمه ي قرآن كريم به شيوه اي شيوا در كمال صحت و دقت است كه بخشهاي بعدي اين مقاله ، تماماً به بحث درباره ي آن و معرفي آن اختصاص دارد . بعضي از آثار ديگر ايشان عبارت است از :

_ تاليف بيش از چهارصد مقاله براي دو اثر مرجع : دانشنامه ي قرآن و قرآن پژوهي و فرهنگ آثار ( بخش معرفي كتابهاي عربي و فارسي ، به سرپرستي جناب رضا سيد حسيني و سه محقق برجسته ي ديگر )

_ ترجمه ي كتاب واقعه ي كربلا، اثر عباس محمود عقاد

_ ترجمه ي مجموعه اي از حدوداً چهار هزار حديث و خطبه و نامه و عهدنامه ، و وصايا و كلمات قصار ، و احاديث موضوعي ، با ذكر اسناد هر حديث از كتب ششگانه ( صحاح سته ) اهل سنت و كتب اربعه ي شيعه ، با همكاري بهاء الدين خرمشاهي . نام اين مجموعه كه تدوين فرهنگ وار و انواع فهارس را در بر دارد ، پيام پيامبر ( ص ) است .

_ هديه ي معراج ( احكام نماز در فقه شافعي )

_ اهميت نماز جماعت ( ترجمه )

_ پديده ي افراط در تكفير ( ترجمه از اثر دكتر قرضاوي )

_ زن در اسلام و نقش زن در فعاليتهاي اجتماعي (

ترجمه از اثر فيصل مولوي )

_ ترجمه ي مجموعه اي از آثار جبران خليل جبران ( از جمله اشكي و لبخندي ، تندبادها ، موسيقي ، عروسان مرغزار ، بالهاي شكسته ، عيسي فرزند انسان ، تازه و طرفه ها ، و ارواح سركش )

_ ترجمه ي كتاب خاتم النبيين اثر سميح عاطف الزين كه ممكن است عنوان فارسي آن « حضرت محمد در مكه / حضرت محمد در مدينه » باشد .

_ قاموس شگرفيهاي قرآن ( در دست تدوين )

_ پژوهشهاي تاريخي در قرآن ( ترجمه ي اثر بيومي مهران ، زير چاپ )

_ دانشنامه ي حقوق خصوصي اين اثر مرجع 3 جلدي ، در مرحله ي حروف نگاري است . و يكي از آثار و كوششهاي قرآن پژوهي ديگر ايشان تصحيحي علمي و هر چه دقيق تر ترجمه ي شاه ولي الله دهلوي از مهم ترين و دقيق ترين ترجمه هاي قرآن مجيد به زبان فارسي است ، كه متاسفانه چاپ آن در حدود يك دهه به درازا كشيده و هنوز هم منتشر نشده است .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

انصاريان، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1322، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فارماكوگنوزى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى از دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1345، درجه Ph.Dداروسازى و فارماكوگنوزى از دانشكده داروسازى دانشگاه لستر انگلستان.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1361، ارتقاء به دانشيارى در سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

شيمى گياهى، فارماكوگنوزى، بررسى تركيبات شيميائى سداب ايران جهت توليد صنعتى روتوزيد، نظارت بر 10 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد

تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 8، تعداد مقالات به زبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

فارماكوگنوزى و شيمى گياهى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

انصاريپور، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقى انصاري پور

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

خرداد سال 1360 ديپلم تجربي _ تهران _ خ جمهوري اسلامى، دبيرستان بامداد.

ورود به حوزه: مهرماه 1360، مدرسه حقاني و سپس مدرسه شهيدين.

اتمام دروس سطح: 1369 شركت در درس خارج فقه و اصول آيت الله سيدكاظم حائري تا سال 1375 و ضمن درس خارج ورود به موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، بنياد باقرالعلوم (ع) در سال 1370 اخذ مدرك كارشناسي ارشد در رشته دين شناسي در 1378 ورود به مركز تربيت مدرس، دوره دكتري فلسفه دين در سال 1379 در حال حاضر در حال تدوين پايان نامه دكتري و در عين حال مشغول به كار در مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب هستم.

در ضمن دروس حوزوي با شركت در دوره هاي متعدد آشنايي با مكالمه و گرامر زبان انگليسي و نيز مكالمه عربي و متون جديد عربي را نيز گذراندم. دوره هاي زبان تخصصي مربوط به فلسفه دين و كلاس هاي ترجمه، توانايي مكالمه به زبان انگليسي و عربي و ترجمه از اين دو زبان را نيز كسب كردم.

انگجي تبريزي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1357 -1282 ق)، عالم، مجتهد و فقيه اصولى. در انگج، يكى از محلات تبريز، متولد شد. ادبيات فارسى و عربى و نجوم و حساب و فقه و اصول را در تبريز خواند و از محضر درس استادانى همچون آقامير فتاح سرابى و ميرزا محمود اصولى بهره گرفت. سپس در 1304 ق براى ادامه ى تحصيلات به نجف رفت. در آنجا از حوزه ى درس استدلالى فقهى و اصولى آقاشيخ محمدحسن مامقانى، فاضل ايروانى و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى بهره

جست. وى از همان هنگام كه آيرم، امير لشكر رضاخان در تبريز شئونات اسلامى را زير پا نهاد با مردم تبريز همصدا شد و نسبت به عمل آيرم اعتراض كرد. در قضيه ى تغيير لباس نيز عليه رضاخان موضعگيرى كرد كه منجر به دستگيرى و تبعيد او به سمنان شد. پس از بازگشت از تبعيد به حوزه ى درس خود پرداخت و كتاب هايى نيز در زمينه ى فقه و اصول تأليف كرد. از جمله آثار وى: «ازاحة الالتباس عن حكم المشكوك فيه من اللباس»؛ «رساله ى سؤال و جواب»؛ حاشيه ى «رسائل» شيخ مرتضى انصارى؛ حاشيه ى «رياض»؛ حاشيه ى «مكاسب» شيخ انصارى؛ «كتاب الارث»؛ «كتاب حج شرايع»؛ «كتاب الصلوة»؛ «كتاب الطهارة».[1]

مرحوم مغفور آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا ابوالحسن انگجى تبريزى از مجتهدين طراز اول ايران و يكى از مراجع احكام آذربايجان بوده كه در سال 1347 قمرى به واسطه انقلاب تبريز مسافرت به قم نموده و مدتى در آنجا توقف آنگاه به مشهد مقدس مشرف و حدود يك سال توقف سپس به خواهش دولت به تبريز مراجعت نمود مرحوم انگجى بنا به نقل علماء معاصرين و ديگران مردى محقق و مدقق و فقيهى اصولى و صاحب وقار و تمكين و متانت و ابهت كثيرالعلم و قليل الكلام بود.

تولدش در سال 1282 قمرى در تبريز واقع شد و پس از بلوغ بتحصيل علوم عربيه و ادبيه و حساب و نجوم موفن گشته و فقه و اصول را از مرحوم حاج ميرفتاح سرابى و ميرزا محمود اصولى اخذ كرده و از خودش نقل است كه تمام قوانين الاصول ميرزاى قمى را نزد مرحوم اصولى خوانده و در سال 1304 قمرى به نجف مشرف و تا

دو سال از محضر مرحوم فاضل ايروانى و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و علامه مامقانى استفاده نموده آنگاه مراجعت به وطن كرده و به خدمات دينى از قبيل امر به معروف و نهى از منكر و اقامه جماعت و تدريس پرداخته و در امور دينى بسيار متصلب و خشن در ذات اللَّه بود و به هيچوجه در اداء وظائف شرعيه و حفظ حدود الهيه و ردع بدع مستحدثه مداهنه و مسامحه نداشت.

از آثار آن مرحوم است كتاب ازاحة الالتباس عن حكم المشكوك من اللباس كه در سال 1316 تأليف و طبع شده و نيز شرح كتاب حج شرايع و حاشيه بر كتاب رياض، مرحوم علامه تهرانى در الذريعه ج 1 ص 526 كتاب آن مرحوم را ذكر كرده است.

داراى شش فرزند برومندند كه سه نفر آنان در سلك روحانيت و از علماء و فضلاء حوزه علميه قم بوده اند كه ترجمه آنان خواهد آمد و سه نفر هم در رشته طب و از اطباء معروف تهران مى باشند.

وفاتش در سال 18 ذى القعده سال 1357 واقع شد و استان آذربايجان و اكثر بلاد ديگر غريق بحر ماتم و سوك آن بزرگوار شدند والد ماجدشان مرحوم حاج ميرزا محمد آقا معروف به شيخ الشريعه از اجلاء علماء و اشراف تبريز بودند و اين لقب را مرحوم مظفرالدين شاه قاجار با اعطاء يك حلقه انگشتر الماس به ايشان اهداء نمودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (314 -313)، الذريعه (249 ،99/6 ،526/1)، ريحانه (60 -59 /7)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (303 -301 /1)، علماء معاصرين (179 -178)، مؤلفين كتب چاپى (142 -141 /1).

انوار، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد،

رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيلات حوزوى، علوم قديمه و ادبيات عرب، كارشناسى و كارشناسى ارشد و دكترا در رشته ادبيات عرب از دانشكده ادبيات و الهيات و معارف اسلامى تهران با رتبه ممتاز.

مرتبه علمى:

تدريس در دانشگاههاى مختلف ايران، پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه تهران، دريافت سه مدال درجه اول فرهنگ، سراينده اشعار فارسى و عربى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تفسير و عرفان، لغت، شرح نظم و نثر عربى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر بيش از 50 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 15

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 5

زمينه علمى تأليفات:

تفسير، عرفان، ادب، لغت، شعر فارسى، شعر عربى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

ادب، عرفان، تفسير، شعر و هنر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

انواري، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر انواري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب جعفر انواري در سال 1350 وارد حوزه شدم و در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني (ره) دروس مقدماتي را به پايان رساندم و دروس سطح (رسائل، مكاسب و كفايه) را در حوزه، بصورت آزاد خواندم.

در كنار تحصيل فقه و اصول در ديگر دروس حوزه مانند نهج البلاغه، عقائد، تفسير و... شركت داشتم. در سال 1356 پس از پايان دروس سطح به درس خارج فقه و اصول راه يافتم و در دوران شركت در درس خارج كه حدود بيست سال بطول انجاميد از محضر حضرات آيات

عظام وحيد خراساني، تبريزي، مكارم شيرازي و جوادي آملي بهره مند شدم.

در سال 1360 وارد موسسه در راه حق شدم و از دروس آن موسسه كه افزون بر رشته هاي مختلف اقتصادي و فلسفي، در قالب اقتصاد و فلسفه شهيد صدر، از دروس فلسفه (فلسفه، نهايه، برهان، شفا و اسفار) و معارف قرآن استاد مصباح يزدي كسب فيض نمودم.

در سال 1363 در گروههاي تحقيقاتي تفسير و علوم قرآن، به كاوش و پژوهش پرداختم و در همان سال ها تدريس مباحث معارف قرآن استاد مصباح يزدي را نيز عهده دار شدم. از سال 1361 تدريس دروس معارف اسلامي را در دانشگاه آغاز كردم كه 18 سال تدريس اين دروس در دانشگاه تهران بطول انجاميد.

با تاسيس موسسه علمي پژوهشي امام خميني (ره)، در رشته علوم قرآني به پژوهش و همكاري با بخش آموزش ادامه دادم و در سال 1380 بعنوان عضو هيئت علمي آن موسسه پذيرفته شدم كه هم اكنون با بخش آموزش در تدريس دروس قرآني و با پژوهش در تحقيقات قرآني ادامه همكاري دارم.

انواري، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زين العابدين بن العالم الجليل ميرزا على بن العلم العلام ملا عبدالرزاق همدانى انوارى از علماء معاصر همدان و برادر ارجمند مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمود سابق الذكر است.

وى در سال 1315 قمر در قريه انوار كه در 12 فرسخى همدان كه جزو در جزين است متولد شده و فقط تا 16 سالگى در همان قريه زندگى و مقدارى از علوم صرف و نحو و منطق را نزد مرحوم والد خوانده.

و در اواخر سال 1332 قمرى به همدان آمده و در مدرسه زنگنه معروف به مدرسه بزرگ ادامه به تحصيل داده و

سطوح عالى را از اساتيد بزرگ و معروف آن زمان تكميل و در اواخر سال 1339 قمرى به شهرستان قم مهاجرت و از محضر مرحوم آيت اللَّه آق شيخ ابوالقاسم كبير قمى استفاده پس از آمدن مرحوم آيت اللَّه حايرى و تشكيل حوزه به درس ايشان رفته و از ابحاث آن مرحوم و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى بهره مند شده و در زمان تبعيد آيات عظام نجف به قم از مباحث مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آقاسيد ابوالحسن اصفهانى استفاضه نموده و از آنان نائل به دريافت اجازه اجتهاد و غيره گرديده است.

و در سال 1351 قمرى مراجعت به همدان و به تدريس فقه و اصول و اقامه جماعت و ارشاد مردم پرداخته و تا هم اكنون كه نزديك هشتاد سال از عمرش مى گذرد و به واسطه ابتلاء و گرفتارى فرزند ارجمندش جناب حجةالاسلام آقا شيخ محى الدين انوارى كه از افاضل و ائمه جماعت تهرانست بسيار شكسته و خسته شده در همدان به خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

انواري، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر اديب فاضل، متخلص به «لمعه» از خدمت گزاران صديق فرهنگ. در 1321 قمرى در دستگرد متولد، و تحصيلات خويش را در مدارس قديم و جديد اين شهر به پايان رسانيده، مدتى به محراب و منبر سرگرم بوده، سپس ترك نموده به خدمت فرهنگ اشتغال جسته، سال ها مديريت دبستان حسين آباد را داشت. در انجمن شعرا شركت مى كرد، و از آثارش: «نامه هاى دهقان» به چاپ رسيده. صاحب ديوان اشعار است.

در يكشنبه 14 محرم 1385 وفات يافته، در تكيه ى شيخ مرتضى ريزى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

انواري، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود انوارى از مشاهير علماء معاصر همدان بوده اند.

محمود بن ميرزا على ملقب به جناب ابن آخوند ملا عبدالرزاق بن ملاميرزا بن ملا آقا در سال 1306 قمرى به دنيا آمده و پس از پرورش مقدارى از ادبيات را در خدمت والدش خوانده و در سال 1324 قمرى در مدرسه زنگنه به تحصيل پرداخته و در سال 1337 ق به تهران آمده و ابتدا در مدرسه نصرالدين و بعد از چند ماهى به مدرسه سپهسالار جديد منتقل و علوم عقليه و نقليه را آموخته و در سال 1441 قمرى مهاجرت به قم نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى و آيت اللَّه حاج شيخ ابوالقاسم كبير و آيت اللَّه فيض استفاده نموده و در سال 1349 قمرى بارى پاره اى از گرفتاريهاى شخصى به همدان برگشته و در مسجد امامزاده يحيى و مسجد پيغمبر به اقامه جماعت و خدمات دينى و روحى پرداخته تا اينكه به اصرار جماعتى از وجوه اهالى امزاجرد همدان و تاكيد بعضى از آقايان براى ارشاد مردم جلوگيرى از تبليغات مسمومانه فرقه ضاله بهايبة

به آن محل منتقل گرديده و تبليغ و اقامه جماعت و رفع شبهات مشغول گرديده.

و عده بسيارى از آنان را هدايت به اسلام نموده و از انحراف نجات داده اند تا در پنجم ذيقعده الحرام 1384 قمرى كه در همان محل از دنيا رفته و با تشييع جنازه عجيبى در جنب مسجد بزرگ امزاجرد كه از آثار ايشانست بنا بر وصيتش مدفون و مزار مردم قريه و قراء ديگر گرديده!

آثار قلمى و علمى آن مرحوم به قرار زير است

1- هدايت المسترشدين در نجاست اهل كتاب 2- اختيارات الايام در بيان سعد و نحس ايام از كتب معتبره اخذ و ترجمه شده 3- تير شهاب در رد بهاء و باب 4- كتاب شيطان و سركشى كه كتابى است علمى و تاريخى و ديانتى مشتمل بر مواعظ و نصايح 5- شمع هدايت در شناسائى 6- حجت كه نسبتا مبسوط و انفع است. 7- تحفه الواعظين كه داراى هفتاد مجلس منبريست 8- تذكره الصائب فى مقتل الاطائب چهل مجلس منبرى و در آخر آن چهل حديث منبريست از باقيات الصالحات ايشانست جناب ثقةالاسلام والمسلمين آقا ميرزا يوسف انوارى كه اكنون در امزاجرد به جاى آن مرحوم اقامه جماعت مى كند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

انواري، محي الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محى الدين بن العالم الكامل آيت اللَّه الحاج الشيخ زين العابدين انوارى همدانى از افاضل علماء مجاهدين معاصر تهران است وى در حدود سال 1350 قمرى در همدان در بيت علم و تقوى به دنيا آمده و پس از پرورش و خواندن اوليات و دروس ابتدائى قسمتى از مقدمات و ادبيات را در همدان فراگرفته سپس عزيمت به تهران و پس از تكميل سطوح مكاسب و فرائد و كفايه

از محضر علمين آتين مرحوم حاج ميرزا احمد آشتيانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمد تقى آملى و بعضى ديگر از آيات و مدرسين بزرگ مدرسه مروى معقولا و منقولا استفاده و ضمناً خود به تدريس سطوح و در يكى از مساجد بازار به اقامه جماعت و گفتن تفسير و نشر معارف حقه اثناعشريه پرداخته تا در سال 1384 قمرى كه به اتهام توطئه در قتل حسينعلى منصور نخست وزير دولت طاغوتى محمدرضا پهلوى با عده اى از جوانان متدين و مبارز از طرف سازمان ساواك بازداشت و مدت سيزده سال در زندان قصر و اوين به سر برده تا در سال 1397 قمرى آزاد و مجددا مشغول خدمات گرديده و چند ماهى هم از طرف قائد عظيم الشان آيت اللَّه العظمى نايب الامام آقاى خمينى مدظله العالى براى ارشاد و خدمات دينى به پاكستان و كراچى مسافرت و بعدا به تهران مراجعت و اكنون از طرف رهبر انقلاب در مسجد جامع نارمك تهران به اقامه نماز جمعه و جماعات و تبليغات دينى اشتغال دارند.

نويسنده گويد:

جناب آقاى انوارى هم يكى از فضلاء مبارز است كه در پيروزى انقلاب و حكومت جمهورى اسلامى خدماتى نموده است و در اين مسير تحمل مصائب و شدائدى از زندان و شكنجه و غيره نموده است. در ميان علماء و اقران طهران خود محبوبيت خاصى دارند و مورد توجه مخصوص رهبر عزيزمان امام خمينى بودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

انوري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسن انوري در سال 1312 در شهرستان تكاب به دنيا آمد. در سال 1350 موفق به اخذ درجه دكترا در رشتة زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران شد. وي علاوه بر تدريس

در دانشگاه هاي مختلف طي ساليان متمادي با سازمان كتاب هاي درسي وزارت آموزش و پرورش و مؤسسة لغت نامه دهخدا و دانشگاه پيام نور و... همكاري داشته است و چندين سفر مطالعاتي به كشورهاي آلمان و آمريكا نموده است. دكتر حسن انوري سرپرست گروه تدوين كتاب"فرهنگ بزرگ سخنگ مي باشد. كتاب فوق، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسن انوري بعد از تحصيلات ابتدايي ، از سال 40_ 1337در مقطع كارشناسي رشته زبان وادبيات فارسي دانشگاه تبريز ادامه تحصيل داد و همچنين كارشناسي ارشد در همين رشته را از دانشگاه تهران از سال 1344تا1346 ادامه داد. وي دوره دكتري زبان و ادبيات فارسي را در دانشگاه تهران ازسال1346 تا 1350 ادامه گذراند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فعاليت در تاليف بخشي از لغت نامه دهخدا در موسسه لغت نامه دهخدا و نوشتن مقاله در دايرة المعارف بزرگ اسلامي از جمله فعاليتهاي حسن انوري به شمار مي آيد.

فعاليتهاي آموزشي : فعاليت هاي آموزشي كه حسن انوري تا كنون بر عهده داشته است عبارتند از: تدريس در دبيرستانهاي تكاب ، 1337_1332 تدريس دردبيرستانهاي تبريز 1340-1337 تدريس در دبيرستانهاي تهران 1346-1340 تدريس در دانشگاه علم وصنعت 1351-1348 همكاري با سازمان كتابهاي درسي 1358-1343 همكاري با سازمان لغت نامه دهخدا و تاليف بخشي از مجلدات لغت نامه دهخدا، 1359-1340 تدريس نقد ادبي در رشته روزنامه نگاري دانشكده علوم ارتباطات و علوم اجتماعي 1358-1351 تدريس ادبيات فارسي و سرپرستي گروه زبان وادبيات فارسي دانشكده

علوم ورزشي1358-1351 تدريس نقد ادبي ، متون قديم فارسي (شاهنامه ، حافظ ، سعدي ) و دستورزبان فارسي تربيت معلم 1358-1365 همكاري بادانشگاه پيام نور و تاليف 9 جلد كتاب درسي براي آن دانشگاه تاسيس مجموعه ادب فارسي با همكاري دكترجعفر شعار ، تاكنون 25 جلد از اين مجموعه به وسيله چند ناشر چاپ شده است( 1362) تاسيس مجموعه گنج ادب ، تاكنون 25 مجلد در نشر قطره چاپ شده است( 1371) تاسيس سازمان فرهنگ براي تدوين چند روزه فرهنگ( 1373)

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : حسن انوري موسس مجموعه ادب فارسي، مجموعه گنج ادب (در سال 1371) و سازمان فرهنگ (1371)بوده است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حسن انوري بغير از تدريس در مجامع علمي درسال 1353 به دعوت دانشگاه كن راهي آلمان و براي گذراندن فرصت مطالعاتي دردانشگاه پرنيستون درسال هاي 8 _ 1357 به آمريكا سفركرده است.

جوائز و نشانها : دكتر حسن انوري سرپرست گروه تدوين كتاب"فرهنگ بزرگ سخنگ مي باشد. كتاب فوق، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد. حسن انوري در هفتمين همايش چهره هاي ماندگار در ابان ماه 1387 بعنوان چهره برگزيده در رشته ادبيات فارسي انتخاب گرديد.

چگونگي عرضه آثار : از دكتر انوري مقالات و تأليفات متعددي به چاپ رسيده است و در زمينة تحقيق و تصحيح نيز داراي آثار مختلفي مي باشد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آتشكده آذر گشسب

2 آغاجي _ ترخان

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله آينده سال هشتم شماره 10 دي ماه 1361 به چاپ رسيده است

3 آميختگي عرفان با ورزش باستاني

ويژگي اثر : نشريه دانشكده تربيت بدني و علوم ورزشي در شماره دوم زمستان 1356 به چاپ رسيده است

4 آي بي كلاه ،آي با كلاه

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله راهنماي كتاب شماره 4 سال يازدهم تيرماه 1347 به چاپ رسيده است

5 آيين نگارش

ويژگي اثر : براي سال اول ودوم و سوم دبيرستان و همچنين آيين نگارش مقدماتي و پيشرفته و براي تحصيلات مكاتبه اي از انتشارات رسا و پيام نور و آموزش و پرورش در سال 1353تا 1368 چاپ شده است

6 اصطلاحات ديواني دوره غزنوي و سلجوقي

ويژگي اثر : تهران ، سال1355

7 ايران درشاهنامه

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله خاوران شماره 3و4 دربهمن و اسفند 1369 و مقالات كنگره بزرگداشت فردوسي دردانشگاه تهران 1375 به چاپ رسيده است

8 تحقيق در احوال مشايخ نقشبنديه

9 تحقيق در افعال فارسي

10 تحليل داستان شاه و كنيزك و زرگر

ويژگي اثر : اين مقاله در نشريه دانشكده علوم انساني در دانشگاه تربيت معلم در اسفند ماه 1356به چاپ رسيده است

11 تساهل

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله يغما سال

پانزدهم دي ماه 1341 به چاپ رسيده است

12 تصحيح انتقادي ديوان حافظ

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله آينده سال سيزدهم شماره12_ 8 درسال 1366به چاپ رسيده است

13 تصحيح انتقادي گلستان سعدي

14 تصحيح انتقادي نصاب الصبيان فراهي

15 تعميم سواد دردهكده ها

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله يغما سال شانزدهم آبان ماه 1342 به چاپ رسيده است

16 تنظيم مجلدات از لغت نامه دهخدا (حروف الف ، ب ، ر، ك، ي)

17 خاندان نوبختي

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله راهنماي كتاب شماره 3و 4 سال دوازدهم تير ماه 1348 به چاپ رسيده است

18 دستور زبان فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب بعنوان دستورزبان فارسي براي سالهاي اول و دوم و سوم راهنمايي و دانشسراي راهنمايي در تهران و دانشسراي مقدماتي توسط انتشارات فاطمي وبراي تحصيلات مكاتبه اي در دانشگاه پيام نوراز سالهاي 1350 تا 1368 به چاپ رسيده است .

19 دستورزيان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله يغما درسال 1341 شماره 4 ، تيرماه ،سال پانزدهم به چاپ رسيده است

20 ديوان استيفا در حكومت غزنويان وسلجوقيان

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله بررسيهاي تاريخي درشماره 6 سال هشتم بهمن واسفند ماه 1352 در چاپ رسيده است .

21 راهنماي تدريس فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب بعنوان راهنماي تدريس آموزگاران براي سالهاي چهارم و پنجم و اول و دوم و سوم راهنمايي از سال 1328 تاسال 1352 به چاپ رسيده است .

22 رزمنامه رستم و سهراب

ويژگي اثر : اين كتاب با همكاري جعفر شعار در تهران ،درسال 1363به چاپ رسيده است

23 سخن و انديشه

ويژگي اثر : اين كتاب در تهران و در انتشارات توس باهمكاري علي اصغر خبره زاده به چاپ رسيده است

24 صداي سخن عشق

ويژگي اثر : تهران ، انتشارات سخن، 1374

25 غمنامه رستم و سهراب

ويژگي اثر : اين كتاب در تهران و انتشارات توس درسال 1363 به چاپ رسيده است

26 فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب براي دانشسراي مقدماتي درسال 1352 به چاپ رسيده است

27 فرهنگ بزرگ سخن

ويژگي اثر : اين كتاب حاوي 8 جلد است كه در انتشارات سخن درسال 1381 به چاپ رسيد ه است.دكتر انوري سرپرست گروه تدوين اين كتاب مي باشد. اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: فرهنگ بزرگ سخن به سرپرستي حسن انوري._تهران: انتشارات سخن، 8 ج، 1381. اين فرهنگ، به گفتة سرويراستار آن، گامي است كوچك در راه تدوين فرهنگ جامع زبان فارسي. تهيه كنندگان اين فرهنگ خواسته اند به نياز

طبقة متوسط كتابخوان و مراجعان فارسي¬زبان پاسخ گويند، هم نيازهاي آنان را كه در متون و در گفتارهاي روز به واژه اي ناآشنا برمي خورند و هم نياز آنان را كه متون كهن را در مطالعه مي گيرند برآورده كنند. براي تهية اين فرهنگ بيش از هشت سال وقت صرف شده و ده ها تن از كارشناسان درجة اوّل تحت نظارت و سرپرستي دكتر حسن انوري، استاد زبان و ادب فارسي، به كار پرداخته اند. اگر چه مبناي كار تهيه كنندگان بر استخراج معاني از شواهد بوده، فرهنگ هاي مهم فارسي را پيوسته پيش چشم داشته اند . از آن ميان، فرهنگ هاي برهان قاطع، جهانگيري، آنندراج، فرهنگ فارسي امروز، و به ويژه لغت نامة دهخدا و فرهنگ معين، پيوسته مورد مراجعة آنان بوده است

28 فرهنگ دو جلدي سخن

29 كتاب فارسي و تاريخ ادبيات

ويژگي اثر : اين كتاب براي سالهاي2 _ 1351 در وزارت آموزش وپرورش به چاپ رسيده است

30 كتاب قرائت فارسي براي مدارس

ويژگي اثر : اين كتاب براي سالهاي چهارم و پنجم دبستان و اول و دوم و سوم راهنمايي از آموزش و پرورش درسالهاي 1348 تا سال 1351 به چاپ رسيده است

31 كتاب لغت براي كودكان

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله راهنماي كتاب شماره 1 سال دهم ارديبهشت 1346 به چاپ رسيده است

32 كشتي از ديدگاه اهل تصوف

ويژگي اثر : اين مقاله درنشريه تربيت بدني و علوم ورزشي شماره اول آذر ماه 1356 به چاپ رسيده

است

33 گزيده اشعار رودكي

ويژگي اثر : اين كتاب در تهران درانتشارات اميركبير درسال 1365 با همكاري جعفر شعار به چاپ رسيده است

34 گزيده اشعار صائب

ويژگي اثر : اين كتاب در نشر بنياد در تهران با همكاري دكتر جعفر شعار و زين العابدين موتمن به چاپ رسيده است

35 گزيده بوستان سعدي

ويژگي اثر : 1371 تهران ،انتشارات علمي،

36 گزيده غزليات سعدي

ويژگي اثر : اين كتاب در تهران در انتشارات سعدي و درسال 1369به چاپ رسيده است

37 گزيده گلستان سعدي

ويژگي اثر : تهران ، انتشارات علمي، 1371.

38 هدف تدريس از ادبيات

ويژگي اثر : اين مقاله در نشريه انجمن دبيران ادبيات فارسي در تهران 1352 به چاپ رسيده است

39 يادداشتهاي قزويني بر حافظ

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله راهنماي كتاب درسال 1340 شماره 5و 6 به چاپ رسيده است

40 يك قصه بيش نيست

ويژگي اثر : تهران ، مقاله علمي ، 1368-بررسي محتوايي و ساختاري شعر حافظ

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1http://www.aftab.ir/lifestyle/view.php?id=1002292www.ketabesal.ir

انيسي قندهاري

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 973 ق)، شاعر و مورخ. واقعه نويس دربار ظهيرالدين بابر بود و استادانه غزل مى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (642).

اوجاقي، ناصرالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصرالدين اوجاقي

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم در سال 1370 وارد حوزه علميه قم شدم در مدرسه علميه معصوميه تحصيلات حوزوي خود را شروع كردم و در سال 1374 وارد موسسه امام خميني (ره) شدم.

در كنار دروس حوزوي دوره عمومي اين موسسه را نيز گذراندم و نيز در سال 1380 مدرك كارشناسي ارشد پيوسته الهيات و معارف اسلامي را از اين موسسه اخذ كردم در همين سال نيز موفق به اتمام پايه 10 حوزه شدم. در ادامه به خاطر علاقه اي كه به رشته دين شناسي داشتم با شركت در آزمون به تحصيل در اين رشته در مقطع كارشناسي ارشد در موسسه امام خميني (ره) اشتغال يافتم. در همين دوره حين تحصيل دوره كارورزي تحقيق را نيز گذراندم و موفق به اخذ مدرك اين دوره شدم و در بهار سال 1386 مدرك كارشناسي ارشد دين شناسي را نيز اخذ كردم.

اكنون نيز در قسمت پژوهشي موسسه مذكور اشتغال به امر پژوهش دارم و علاوه بر آن با بخش دايرة المعارف علوم عقلي نيز همكاري دارم.

اوحد سبزواري، خواجه فخرالدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 868 ق)، منجم، حكيم، اديب و شاعر، متخلص به اوحد. از اعيان سبزوار و از خاندان مستوفى آن سامان و از معاصران اميرعليشير نوايى، شيخ آذرى، مولانا يحيى سيبك و مولانا حسن سليمى تونى و اميرشاهى سبزوارى بود. با وجود فضل و حكمت مشرب فقر و درويشى داشت و هميشه جمعى از وى استفاده مى بردند. بنا به گفته ى دولتشاه يك هزار جلد كتاب فارسى و عربى جمع كرد و آن را به خط خود

تصحيح و مقابله نمود، وى در سبزوار درگذشت. اثر وى: «ديوان» اشعار مشتمل بر قصايد و غزليات و مقطعات است و قصايد غرّا در مدايح ائمه (ع) گفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (398 -397 /1)، تاريخ نظم و نثر (304 -303)، تذكره ى روز روشن (91)، الذريعه (111/9)، ريحانه (200/1)، الكنى والالقاب (200/2)، لغت نامه (ذيل/ اوحد)، مجالس المؤمنين (668 -667 /2)، مجالس النفائس (200 ،26).

اورعي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي اورعي

محل تولد : خوانسار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

پس از پايان دوره ابتدائي در سال 51 وارد حوزه علميه خوانسار و در سال 53 وارد حوزه علميه قم شدم. سطح را در مدرسه مرحوم آيةالله گلپايگاني خواندم و درس خارج را در محضر مرحوم آيةالله فاضل و حضرت آيةالله مكارم شيرازي شركت كردم. زبان انگليسي را در دفتر تبليغات فرا گرفتم. سفرهاي تبليغي به زبان انگليسي در كشورهاي ياد شده داشتم. 14 سال است كه در نگارش دائرة المعارف قرآن كريم و فرهنگ قرآن در مركز فرهنگ و معارف قرآن مشاركت دارم.

اورمزدي، هرمزد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: انگل شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اورنگ شيرازي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1344 -1286 ق)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به اورنگ. مشهور به وقارالسلطنه. وى نواده ى وصال شيرازى بود و علوم ادبى و فارسى و عربى را در محضر پدر آموخت. سفرى به عراق رفت و چندى در اصفهان و تهران اقامت كرد. در يكى از دوره ها از سوى مردم فارس به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و از آن پس در تهران ساكن شد و رياست دفتر رييس الوزراء ايران را قبول كرد. پس از مرگ پدر به عتبات سفر كرد و بعد از شش ماه در سال 1313 ق به تهران بازگشت و با مؤلف «طرائق الحقائق» معاشر شد و مورد نوازش صدراعظم قرار گرفت. وفات وى در تهران اتفاق افتاد و در ابن بابويه به خاك سپرده شد. اثر وى: ديوان «اشعار»، و از خطوط او: يك نسخه «لوايح» جامى، به قلم كتابت خفى خوش در كتابخانه ى مجلس شوراى ملى، كه چنين تمام مى شود، «به انجام رسيد... در چهارم شهر ربيع الاول من شهور سنه 1313 صلاث عشر و ثلاثمائة بعدالالف، على يد تراب اقدام العارفين محمودالمتخلص به اورنگ ابن الفرهنگ ابن الوصال». اثر ديگر وى، «نصاب الرجال» است كه منظومه اى فكاهى است و در آن از اوضاع ايران و فساد اخلاق مردمش به اسلوب زيبايى انتقاد كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (364 -363)، احوال و آثار خوشنويسان (867 -866 /3)، حديقة الشعراء (202 -200 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (376 -371 /1)، الذريعه

(112/9)، ريحانه (328/6 ،206/1)، شرح حال رجال (259/6)، طرائق الحقائق (381/3)، لغت نامه (ذيل/ اورنگ شيرازى)، مؤلفين كتب چاپى (10 -9 /6)، مرآت الفصاحه (76 -75).

اورنگ، مراد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق زبان هاى باستان.

تولد: 1283، تكاب آذربايجان.

درگذشت: آذر 1361.

مراد اورنگ، فرزند على اكبر، بازنشسته ى ارتش بود. از وى آثارى درباره ى فرهنگ ايران باستان به يادگار مانده است كه از آن جمله است: بررسى يسنا (ترجمه و تفسير اوستا، بخش يكم، تهران. 1339؛ بخش دوم- هات 9- تهران، 1340؛ بخش سوم- هات 10- تهران)؛ جشن هاى ايران باستان (تهران، 1336)؛ سددر (منتخبى از گفتارهاى زند و پازند، تهران، 1337)؛ سوشيانت (داستان هوشيدر و هوشيدرماه و سوشيانت، تهران، 1342)، فرهنگ اورنگ (تهران، 1337)؛ گزارش گاتاها (سرودهاى زرتشت، تهران، 1341)؛ همبستگى در اوستا (ترجمه و گزارش واژه اوستانى: خوات و دته، تهران 1341)؛ يكتاپرستى در ايران باستان (تهران، 1334).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اوستا، مهرداد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر.

تولد: 20 بهمن 1308، بروجرد.

درگذشت: 17 ارديبهشت، 1370، تهران.

محمدرضا رحمانى ياراحمدى مشهور به مهرداد اوستا كه در شعر «اوستا» تخلص مى كرد، از ده سالگى به سرودن شعر پرداخت و تخستين شعرى را كه سرود در سوگ امام حسين (ع) بود. بعد از پايان دوره ى دبستان در سال 1321، براى تحصيلات متوسطه به تهران آمد و پس از تحصيل در يكى از دبيرستان هاى شبانه در سال 1327 ديپلم ادبى گرفت. در همان سال همكارى با آموزش و پرورش (به عنوان مسئول سامان داده به كتابخانه هاى موجود در اين وزارتخانه و تأسيس كتابخانه هاى شهرستان ها، اصلاح متون و مقالات و كتب ادبى اين وزارتخانه، تدريس در چند دبيرستان) آغاز و همزمان وارد دانشگاه شد و در سال 1330 از دانشكده معقول و منقول (دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى تهران) موفق به دريافت مدرك كارشناسى شد و سپس به ادامه ى تحصيل پرداخت و كارشناسى ارشد خود را در همين رشته گرفت. در

شهريور 1332 به سبب طرفدارى از دكتر محمد مصدق، مخالفت با شاه و سخنرانى هاى انقلابى در جريان كودتاى 28 مرداد دستگير و به مدت هفت ماه زندانى شد. ضمنا همان سال اوستا به تصحيح و چاپ ديوان سلمان ساوجى اقدام نمود. در سال 1333 رساله اى در فلسفه، منطق و روان شناسى و اخلاق را منتشر ساخت و شروع به تدريس در دانشگاه تهران نمود. سپس كتاب فلسفى عقل و اشراق و پس از آن رسائل خيام (نوروزنامه- رساله ى موجود) را با مقدمه و تحقيق در زندگى خيام تحقيق و منتشر كرد.

در سال 1335 با سباستين مونه، فيلسوف و شرق شناس فرانسوى، آشنا شد و نزد ايشان شروع به تحصيل فسلفه تكميلى نمود و در مقابل، عرفان مشرق زمين و آثار عرفاى اسلامى از جمله مولوى و عطار نيشابورى را به مونه درس مى داد. اين ارتباط تا سال 1339 ادامه داشت. در اين سال اولين مجموعه شعر خود را به نام كاروان از دست رفته را منتشر ساخت. سال ها بعد پاليزبان، حماسه آرش و از امروز تا هرگز را منتشر ساخت. در تابستان 1346 براى نخستين بار براى مدت يك ماه به كشورهاى فرانسه، انگلستان و ايتاليا سفر كرد. دو سال بعد كتاب اشك و سرنوشت كه گزيده اى از شاهكارهاى ادبى جهان است و سپس روش تحقيق در دستور زبان فارسى و شيوه نگارش را منتشر كرد. در سال 1349 براى بار دوم به اروپا سفر كرد و در مدت اقامت يك ماه اش در فرانسه و سوييس با ژان پل سارتر ارتباط برقرار كرد. اين ارتباط چندين سال ادامه داشته است. در تير 1351 مجموعه ى شعر شراب خانگى

ترس محتسب خوره را به رشته ى تحرير درآورد كه در همان سال توقيف شد. در خرداد 1352 كتاب انتقادى تيرانا را منتشر كرد كه اين كتاب هم توقيف شد. ضمنا به سبب طرح پاره اى از مسائل و از جمله ذكر نام حضرت امام خمينى (ره) در اين كتاب مدت يك سال ممنوع القلم گرديد. در تابستان 1356 به فرانسه و سوييس رفت و با سيد محمدعلى جمالزاده در ژنو ديدارى داشت. در شهريور 1359 نيز يك ماهى در فراسنه اقامت گزيد و در دانشگاه ها و مراكز فرهنگى اين كشور سخنرانى هايى نمود. با شروع جنگ تحميلى بارها در جبهه ها و مناطق جنگى حضور داشت. در سال 1360 مجموعه شعر امام حماسه اى ديگر را ساخت. در زمستان سال 1362 جهت معالجه بيمارى قلبى و بازگردانيدن چند كتاب ارزشمند خطى به كشور كه در سال هاى انقلاب به فرانسه منتقل شده بود، براى مدت يك ماه به فرانسه رفت. در زمستان 1367 به پاكستان رفت و چندين سخنرانى درباره ى شخصيت حافظ و آثار او ايراد نمود. ضمنا مجتمع هنر و ادبيات مقدس طى مراسمى در تالار وحدت در سال 1367 لوح دست خط زرين حضرت امام (ره) و ديپلم افتخار و سكه ى يادبود مجتمع را به مهرداد اوستا به عنوان برگزيده ى بخش شعر اهدا نمود. در سال 1369 نيز خليل الله خليلى، قصيده سراى افغانى، سخنراى نمود. استاد اوستا، طى سال هاى تدريس در مراكزى چون دانشگاه هاى تهران، ملى، مدارس عالى ترجمه و پارس، مجتمع عالى هنر، فلسفه تاريخ هنر، تاريخ اجتماعى هنر، روش تحقيق هنر در اروپا، روش تحقيق هنر در شوق، ادبيات جهان، ادبيات نمايشى، زيبايى شناسى، روش تحقيق در زيبايى

شناسى، به تدريس تاريخ موسيقى اشتغال داشت. آخرين سال هاى تدريس استاد 1369 و 1370 بود كه در دانشكده ى هنرهاى زيباى دانشگاه تهران تاريخ موسيقى تدريس مى كرد. وى همچنين مشاور هنرى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى بود.

استاد اوستا با اينكه بيشتر به قصيده سرايى متمايل بود در زمينه هاى ديگر شعر همانند غزل، مثنوى، دو بيتى هاى پيوسته، رباعى و غيره نيز تسلط داشت. از نظر قالب به شيوه شعراى خراسانى و بيشتر پيرو ناصر خسرو، خاقانى و مسعود سعد بود و در انديشه هاى شاعرانه اش غالبا دقايق فلسفى و تفكرات حكيمانه را مى پرواند. وى معتقد بود كه «يك هنرمند بايد فرزند زمان خود باشد و اگر احيانا خود نيازمندى هاى زيادى از نظر مادى ندارد بايد آنقدر روحيه ى حساس و تأثير پذيرى داشته باشد كه درها و نيازمندى هاى اكثريت مردم را درك كند و آينه ى گوياى رنج و شادى مردم زمان باشد.»

فهرست آثارش (هرچند برخى از كتاب هايى كه در زير آمده در هيچ كتابخانه اى يافت نشد، معهذا عنوان آن در اينجا ذكر شد). به اين شرح است: از امروز تا هرگز (نثر داستانى، 1345)؛ از كاروان رفته (شعر، 1339)؛ اشك و سرنوشت (قطعه هاى ادبى، ترجمه، شعر)؛ امام، حماسه اى ديگر (1368)؛ پاليزبان (شعر، 1342)، پرنيان (شعر)؛ تحليل فلسفى علمى پيرامون اصول اديان؛ رسائل خيام؛ نوروزنامه- رساله وجود (تصحيح، مقدمه و تحقيق در زندگى خيام)؛ تصحيح ديوان سلمان ساوجى؛ تصحيح و تحقيق كليات شيخ سعدى؛ تعريف و توجيه انسان؛ تيرانا (نثر انتقادى، 1352)؛ حماسه آرش (شعر، 1344)؛ راما (شعر 1370)؛ رساله اى در منطق؛ فلسفه؛ روان شناسى و اخلاق، روش تحقيقى در تاريخ هنر؛ روش تحقيق در تحولات فكرى و فلسفى در اروپا

و آسيا؛ روش تحقيق در دستور زبان و شيوه نگاش (1348)، روش تحقيق در زيبا شناسى؛ روش تحقيق در بيان فلسفى اسطوره ها؛ روش تحقيق در بيان دين و اخلاق؛ سرود ناتمام (مجموعه شعر از عبدالله صاحلى سمنانى، با ديباچه اى از استاد اوستا، 1353)؛ سير مكاتب هنرى در ايران؛ شراب خانگى ترس محتسب خورده (شعر، 1351)؛ عدالت، حكومت، جامعه، عقل و اشراق؛ كارنامه ى شعر معاصر پارسى؛ لحن شناسى (پيرامون آثار و افكار بزرگان سخن ايران)؛ مجموعه مقالات، مقدمه اى بر ديوان حافظ، مكاتب فلسفى در آسيا؛ مكاتب فلسفى در اروپا؛ مكاتب هنرى در اروپا؛ مكاتب هنرى در شرق؛ منطق حماسى مهابهارات؛ منطق كلام حافظ؛ منطق كلام فردوسى؛ نامه ها؛ نقد و بررسى آثار سنائى.

استاد مهرداد اوستا سرانجام در روز هفدهم ارديبهشت 1370 به هنگام اشتغال به تصحيح شعر و تعليم، در تالار وحدت- شوراى شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى- در ساعت 1 / 30 بعدارظهر به سبب سكته ى قلبى درگذشت و فرداى آن روز پيكر وى در بهشت زهرا در مقبره ى مشاهير فرهنگ، ادب و هنر ايران در كنار مجتبى مينوى و مشايخ فريدنى (حجره 953) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

اوليايي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي اوليايي در سال 1316 ، در يكي از روستاهاي ملاير به دنيا آمد. پس از آنكه تحصيلات خود را در مقطع ابتدايي و متوسطه به پايان برد ، در سال 1344 وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1349 موفق به اخذ ليسانس شد. پس از آن هم چنان به تحصيلات خود ادامه داد تا آنكه در سال 1355 ، موفق به اخذ درجه ي دكتري فرهنگ عربي و علوم قرآني شد.

او كه در سال1326وارد شده بود، پس از اخذ درجه دكترا به دانشگاه تربيت معلم منتقل گرديد و تا سال 1356 در دانشسراي عالي زاهدان كه وابسته دانشگاه زاهدان بود به تدريس پرداخت. دكتر اوليايي سپس به دانشگاه اراك رفته و فعاليت هاي آموزشي خود را در اين دانشگاه دنبال نمود. وي در طول خدمات آموزشي و تدريس در دانشگاه ، به كار پژوهش و تاليف نيز پرداخته است و آثاري چند به چاپ رسانده است.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي گرايش : علوم قرآني تحصيلات رسمي و حرفه اي : مصطفي اوليايي پس از آنكه تحصيلات خود را در مقطع ابتدايي و متوسطه را به پايان برد ، در سال 1344 وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1349 موفق به اخذ ليسانس شد. پس از آن همچنان به تحصيلات خود ادامه داد تا آنكه در سال 1355 ، موفق به اخذ درجه ي دكتري فرهنگ عربي و علوم قرآني شد.فعاليتهاي آموزشي : مصطفي اوليايي پس از آنكه تحصيلات متوسطه را به پايان برد ، در سال 1326 وارد آموزش و پرورش شد. او پس از اخذ مدرك دكترا در سال 1353 از آموزش و پرورش به دانشگاه تربيت معلم منتقل گرديد و تا سال 1356 در دانشسراي عالي زاهدان كه وابسته دانشگاه زاهدان بود به تدريس پرداخت. دكتر اوليايي سپس به دانشگاه اراك رفته و فعاليت هاي آموزشي خود را در اين دانشگاه دنبال نمود.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مصطفي اولياي در طول خدمات آموزشي و تدريس در دانشگاه ، از كار پژوهش و تاليف نيز غافل

نبوده و آثاري چند به چاپ رسانده است.آثار : آشنايي با علوم قرآني ويژگي اثر : اين كتاب به بحث پيرامون علوم قرآني از آغاز پيدايي آن در زمينه هاي علوم في القرآن و للقرآن و آن دسته از علومي كه قرآن موجب گسترش آنها شده در شانزده فصل مورد بررسي قرار گرفته است.

منابع زندگينامه :دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي ، به كوشش: بهاءالدين خرمشاهي ، تهران: انتشارات دوستان و ناهيد، ص 323

اويس اردبيلي، اويس

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم و دهم ق)، طبيب، شاعر و قاضى. وى طبيب و قاضى اردبيلى بود، پنجاه سال در آن شهر به قضاوت روزگار گذراند. تدريس در آن ديار هم به عهده ى وى بود. اويس شاعرى ماهر با طبعى روان بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى آذربايجان (23 -22 /1)، دانشمندان آذربايجان (57 -56)، الذريعه (112/9)، سخنوران آذربايجان (8 -7)، فرهنگ سخنوران (110)، مجالس النفائس (396).

اويسي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسين اويسي فرزند غلامعلي اويسي قزويني ( 1336 _ 1411 ق ) از علماي اعلام و مدرسان نامدار حكمت و فلسفه در قزوين بود. وي پس از آنكه تحصيلات خود را در حوزه علميه ي قم به پايان رساند ، به زادگاه خود قزوين مراجعت كرد و به تدريس فقه و اصول و فلسفه پرداخت. او آثاري چند در حوزه علوم قرآني به تاليف رسانده است.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : شيخ محمدحسين فرزند غلامعلي اويسي قزويني ( 1336 _ 1411 ق ) از علماي اعلام و مدرسان نامدار حكمت و فلسفه در قزوين بوده است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ محمدحسين اويسي مقدمات علوم و فنون ادب را در زادگاه خود فراگرفت. در حدود سال 1372 ق به قم هجرت هجرت نموده و در مجلس درس بزرگان حوزه حاضر گرديد.استادان و مربيان : محمدحسين اويسي دروس طلبگي همچون صرف و نحو و... را در قزوين نزد سيد احمد عمادحاج سيدجوادي و شيخ مهدي قاضي فراگرفت و سپس مشغول تحصيل در فقه و اصول گرديد و فلسفه را از محضر فيلسوف شهير ، شيخ ابوالحسن رفيعي قزويني

استفاده كرد. وي پس از آنكه به قم مهاجرت نمود ، خارج فقه را از محضر آيت الله بروجردي استفاده كرد و براي يادگيري اصول درس شيخ عباس شاهرودي و سيدمحمد داماد حاضر شد. اويسي ساليان متمادي از محضر درس علامه طباطبايي صاحب تفسير الميزان استفاده كرد.فعاليتهاي آموزشي : محمدحسين اويسي پس از آنكه تحصيلات خود را در حوزه علميه ي قم به پايان رساند ، به زادگاه خود قزوين مراجعت كرد و به تدريس فقه و اصول و فلسفه پرداخت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمدحسين اويسي همراه با تدريس ، به تاليف و تفسير قرآن نيز پرداخت. او تفسير خود را مدت سي سال در چندين مجلد جمع و تاليف نموده است.آرا و گرايشهاي خاص : شيوه و روش محمدحسين اويسي در تفسير قرآن بدين گونه است كه پس از ذكر آيه با بهره گيري از روايات ، به تفسير آن مي پردازد و در ضمنِ آن اقوال ديگر مفسران ، مانند فخر رازي را بيان كرده و مورد نقد عالمانه قرار مي دهد و سپس براي روشن تر شدن بحث به اشعاري از شاعران قديم تمسك مي كند.آثار : تفسير اويسي ويژگي اثر : اين تفسير به زبان فارسي و ثمره جلسات تفسير قرآني است كه شبهاي ماه رمضان براي مردم و طلاب در طول سي سال بيان داشته است و سپس آن را جمع آوري و به صورت كتاب مستقلي درآورده است.

منابع زندگينامه :قرآن پژوهان قزوين ، تاليف: سيدمحمدعلي ايازي ، تهران: موسسه نمايشگاه هاي فرهنگي ايران ، ص 148

اهرابي نژاد، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:

1306، مرتبه علمى: استاد رشته: ارتوپدى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1337، گذراندن دوره تخصصى ارتوپدى دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1342، دريافت نشان جراحى عمومى در سال 1342، گذراندن دوره دو ساله ارتوپدى در دانشگاه پاريس.

مرتبه علمى:

استاد دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1354 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح اسپلنوپورتوگرافى در زمينه جراحى كبد و عروق وريدى كبد و بيماريهاى مربوط به هيپرتانسيون پورتال راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه دكترا.

ابداع:

تكنيك اختصاصى براى آمپوتاسيون استئوميوتراپى در زمينه ارتوپدى و تروماتولوژى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جراحى عمومى، جراحى ارتوپدى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

ارتوپدى تروماتولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

اهري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ احمد اهري در سال 1268 ه . ش (1305 ه . ق) در شهرستان سرسبز اهر ديده به جهان گشود. او در زادگاهش دوس مقدماتي را فرا گرفت. وي درسال 1327ه.ق سطح مقدماتي و دروس فقه و اصول را در حوزه علميه تبريز شروع كرد. وي درسال 1338ه.ق بار سفر به سوي عتبات عاليات بست و مدت سي و دو سال از محضر بزرگان كسب علم و فضل كرد. او به طور رسمي به عنوان استاد حوزه پذيرفته شد. آيت الله اهري در مدت اقامتش در حوزه علميه نجف به تاليف كتابهايي نيز پرداخت كه به جهت تنگدستي موفق به چاپ اثارش نشد. آيت الله اهري در سال 1370ه.ق به جهت

زيارت مرقد امام رضا(ع) و ديدار اقوام به ايران مسافرت كرد و درزماني كه در آذربايجان بود، به خلا حضور علماء بزرگ پي برد. به همين جهت وقتي بزرگاني از اهالي تبريز از محضرش درخواست اقامت در شهر را كردند، با نهايت رغبت پذيرفت و تا آخر عمر به خدمت اسلام و مومنان آن ديار مشغول شد و مرجعيت ديني يافت.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : پدر شيخ احمد اهري آقا حسين از مؤمنين آن شهر بود و در محله قديمي شهر زندگي ساده و بي آلايشي داشت.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : در آن زمان شهر اهر با وجود اينكه وسعت و آبادي امروزي را نداشت ؛ لكن شهري عالم خيز بود و مكتب هاي بزرگ درسي در آنجا داير مي شد. مكتب هاي «ملا جليل» و «ملا فرج» كه آوازه آنها در منطقه آذربايجان پيچيده بود، متعلّق به اين دوره است. هر چند اين مكتب ها در زمان تحصيل شيخ احمد اهري به مدارس ديني و علمي منظم تبديل شده بود ؛ لكن تا اوائل قرن چهاردهم هجري، قمري همچنان با نام «مكتب خانه» پر رونق بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ احمد اهري در زادگاهش دروس مقدماتي را فرا گرفت و پس از تكميل ادبيات، مدرسه ديني تازه تأسيس شده اهر را به مقصد تبريز ترك گفت. وي در سال 1327 ه . ق سطح مقدماتي و دروس فقه و اصول را در حوزه علميه تبريز شروع كرد و در آن زمان بيش از 22 سال نداشت.آقا شيخ احمد اهري يازده سال نيز در حوزه تبريز به تحصيل پرداخت.

آقا ميرزا علي اكبر اهري، عموي آقا احمد اهري بود و عنايت ويژه اي به وي داشت. كتاب «قوانين الاصول» را كه در آن زمان بسيار مورد توجه حوزه ها بود، خود به برادر زاده اش آموخت و پايه علمي وي از همانجا بود كه استحكام يافت. آقا شيخ احمد اهري در حوزه علميه تبريز در درس هاي سطح حوزه تبحّر يافت و گاه به تدريس نيز پرداخت. در سال 1338 ه . ق آقا شيخ احمد اهري هجرتي ديگر پيش روي داشت. او از دير زمان آوازه حوزه علميه نجف را شنيده بود و آرزوي درك آن مركز بزرگ علمي را داشت. در اين سال وي بار سفر به سوي عتبات عاليات بست و فصل نويني در زندگي اش آغاز شد و به اين ترتيب آقا شيخ احمد اهري براي مدتي زياد در آنجا سكونت گزيد و از محضر بزرگان كسب علم و فضل كرد. آن مقطع، دوره اي بسيار پربار و پررونق براي حوزه علميه نجف اشرف بود ؛ چرا كه تنها در اين زمان در شهر نجف استادان بسيار متبحّر در علوم مختلف، حضور داشتند و جلسات درس و بحث علمي خود را در سطح بسيار عالي داير كرده بودند، وي حدود 10 سال از عمرشان را صرف تحصيل و كسب دانش از محضر بزرگان انجام داده اند.استادان و مربيان : از اساتيد معروف آن زمان چون: آقا شيخ عبد الرحيم كِلبري، آقا سيد ابو الحسن انگجي و آقا ميرزا علي اكبر اهري بهره برد. از اساتيد نجف حضرات آيات چون: شيخ الشريعه اصفهاني، ميرزا محمد حسن نائيني، ميرزا علي شيرازي (فرزند شيرازي بزرگ) آقا ضياء الدين عراقي،

آقا شيخ محمد حسن غروي اصفهاني و آقا سيّد ابو الحسن اصفهانيهمسر و فرزندان : فرزندان شيخ احمد اهري عبارتند از آقايان:1 - مرحوم حجة الاسلام شيخ جواد اهري، استاد شيخ محمد كاشفي درباره ايشان مي گويد:«آقا ميرزا جواد اهري، آن موقع كه با ايشان آشنا شدم، نابينا شده بود. بسيار خوش بيان بود. داراي لهجه جالب و شوخ طبع هم بود. از او درباره نجف اشرف و ساير مطالب متفرقه كه مي پرسيديم، با زباني شيوا و رسا مطالب را بيان مي كرد. اهل قلم بود و يكي دو اثر هم از او هم چاپ شد. وي در حدود سال 1395 ه . ق در تبريز درگذشت و در قبرستان اماميه به خاك سپرده شد.»2 - مرحوم آقا محمود. 3 - مرحوم آقا حسين.زمان و علت فوت : شيخ احمد اهري در اثر كهولت سن در روز پنجشنبه (18/صفر/1388)ه . ق مطابق با ارديبهشت 1348 ه . ش در سن هشتاد و يك سالگي در تبريز به رحمت ايزدي پيوست. مراسم تشييع با شكوهي از سوي مردم و روحانيّت معظم آذربايجان به عمل آمد و پيكر پاك ايشان جهت مراسم خاكسپاري به شهر مذهبي قم حمل و در مقبره العلماي قبرستان ابوحسين به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : شيخ احمد اهري در سال 1370 ه . ق به جهت زيارت مرقد امام رضا (ع) و ديدار اقوام به ايران مسافرت كرد و مدّتي فارغ از درس و بحث علمي روزهايش را سپري كرد. وي ابتدا به مشهد مقدس سفر كرد و به زيارت مرقد مطهر امام رضا (ع) شتافت. آنگاه به ديدار بزرگان حوزه

علميه مشهد از جمله زعيم بزرگ، آيت الله ميلاني رفت و از آنجا به شهر مقدس قم آمد. در آن زمان حوزه علميه قم نيز پويا بود و بزرگاني چون: آيت الله حجّت كوه كمره اي و آيت الله سيد حسين بروجردي عهده دار اداره حوزه بزرگ آيت الله حائري بودند. آيت الله اهري مدّتي در قم ساكن شد. هنگام ورود نيز از جانب اين بزرگان مورد استقبال قرار گرفت ؛ امّا به درخواست آنها كه اقامت در حوزه علميه قم بود، پاسخ مثبت نداد. آيت الله اهري از قم به تبريز رفت و مدّتي در زادگاهش با اقوام خود سپري كرد. در زماني كه در آذربايجان بود، به خلأ حضور علماء بزرگ پي برد. به همين جهت وقتي بزرگاني از اهالي تبريز از محضرش درخواست اقامت در شهر را كردند، با نهايت رغبت پذيرفت و تا آخر عمر به خدمت اسلام و مؤمنان آن ديار مشغول شد و مرجعيت ديني يافت. موقعيت و مقام علمي و اجتماعي آيت الله اهري كه سرپرستي حوزه علميه تبريز را نيز عهده دار بود، ارادت و عشق مردم به شخصيت والاي ايشان و توجه علماي نجف اشرف و بزرگان حوزه علميه قم، همه موجب شد كه وي در اكثر حوادث اجتماعي و سياسي به صورت مستقيم يا غير مستقيم شركت كند و راهنمايي مردم در جريانات را بر عهده گيرد. موارد زير نمونه هايي است از زندگي اين بزرگوار، از نگاه مدارك: 1 - در تلگراف ها، آيت الله حكيم و آيت الله خوئي (از نجف اشرف به تبريز) درباره فاجعه مدرسه فيضيه و اهانت رژيم شاه به مقدسات اسلامي

در تاريخ 42 / 1 / 14 شمسي، آيت الله اهري را يكي از مخاطبين قرار دادند و خواهان حمايت ايشان از قوانين الهي شدند. 2 - آيت الله خوئي در تلگرافي ديگر، به تاريخ آذر / 1342 ش، درباره بازداشت جمعي از علماء و وعاظ آذربايجان، خواستار فعّاليت موثر مرحوم آيت الله اهري براي آزادي آنان شد. 3- آيت الله اهري به همراه ديگر علماي برجسته تبريز در پي تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي، از پيشگامان در مخالفت با اين قانون بود. به همين خاطر همراه با ساير علماي تبريز خواستار لغو لوايح سه گانه شد.فعاليتهاي آموزشي : شيخ احمد اهري بيش از بيست سال در كنار كسب علوم مختلف به تدريس پرداخت به گونه اي كه در حوزه علميه نجف كه آن زمان افراد برجسته اي مي توانستند در صحنه هاي علمي حاضر شوند، وي به طور رسمي به عنوان استاد حوزه پذيرفته شد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : با تأسيس صندوق قرض الحسنه و تشكيل هيئت رسيدگي به وضع مستمندان، وسيله خير و سعادت براي برخي از مردم شهرهاي آذربايجان شد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : زندگي شيخ احمد اهري پربار و همراه با خير و بركت بود. خصوصاً وقتي مقيم تبريز شد و به طور رسمي مرجعيت و امامت جمعه و اداره امور مؤمنان را عهده دار شد،اين خير و بركت چندين برابر شد. وي كه از لحاظ خانوادگي «اهري» محسوب مي شد، در بين آقايان تجار و بازاري ها نفوذ فراوان داشت و از اين موقعيت به نفع فقرا بهره مي برد.شاگردان : تلاش هاي شيخ احمد اهري در حوزه علميه

نجف، نتيجه پرباري داد. در محضر اين عالم وارسته، هزار دانشجوي علوم اسلامي تربيت شدند و در خدمت تبليغ دين اسلام قرار گرفتند. دهها نفر نيز به مدارج عالي علمي، استادي و اجتهاد راه يافتند كه بسياري از آنها سهم ارزنده و تعيين كننده اي درحوادث و جريان هاي نيم قرن اخير داشتند و بي گمان مهمترين آن، شكل گيري نظام اسلامي و جايگزين شدن ارزشهاي ديني به جاي ارزشهاي غير ديني در ايران است ؛ زيرا برخي از شاگردان آيت الله اهري حتي در رأس حركت ها و رهبري جريان هاي مردمي به سوي واقعيتهاي ديني بودند.اسامي برخي از شاگردان وي به اين ترتيب است:(16)1 - مرحوم سيد مصطفي مولانا (از مراجع و اساتيد تبريز).2 - مرحوم ميرزا احمد سرايي.3 - شيخ محمّد غروي قزويني (ساكن قم).4 - مرحوم ميرزا كاظم تبريزي.5 - سيد علي مير غفّاري (آذر شهر).6 - آقا شيخ عيسي اهري (ساكن تهران).7 - آقا شيخ محمّد كاشفي (ساكن قم).8 - شيخ عمران عليزاده تبريزي.9 - مرحوم ميرزا احمد زنجاني.10 - مرحوم ميرزا علي اكبر قاري تبريزي.11 - آقا شيخ رضا توحيدي تبريزي.12 - آقا ميرزا محمود انصاري تبريزي.آثار : nbsp1 حاشيه بر رسائل nbsp2 حاشيه بر مكاسب nbsp3 رساله در اجتهاد و تقليد تقريرات فقه استاد نائيني nbsp4 رساله علميّه nbsp5 رساله اي در قاعده لاضرر ولاضرار

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/بخش زندگينامه علماhttp://www.hawzah.net

اهوازي ارجاني، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(338/318- ح 384 ق)، پزشك.

ملقب به رييس، و معروف ابن المجوسى. در اهواز يا ارجان (بهبهان) متولد شد. پدرش زرتشى بود. وى از جمله اطباء بزرگ اسلامى ايرانى و بنا به قول جورج سارتن يكى از سه پزشك بزرگ خلافت شرقى بود كه خدمت به سزايى به طب اسلامى و دنياى طب كرده است. طب را نزد ابوماهر موسى بن سيار آموخت و با پزشكان بيمارستان عضدى بغداد مانند ابوالحسن على بن ابراهيم بن بكس و ابوالحسن بن كشكرايا معروف به تلميذستان و ابويعقوب الاهوازى و ابوعيسى بقيه و نظيف القس رومى، بنو حسنون و ابوالنصرالدحنى چشم پزشك و ابوالخير و ابوالحسن بن تفاح جراح معاصر بود. اثر وى: «كامل الصناعة الطبية الملكى» يا «كتاب ملكى» است كه از جمله كتب جامع طبى عربى و بنا به قول سارتن يك دايرةالمعارف طبى بود. اين كتاب مشتمل بر بيست باب بود كه نيمى از آن به طب نظرى و نيمى ديگر به طب عملى اختصاص داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (111/5)، تاريخ الحكماء قفطى (321)، تاريخ طب (477 -443 /2)، ريحانه (221/5)، دايرةالمعارف فارسى (317/1)، كشف الظنون (1380)، مقدمه بر تاريخ علم (780 -779 /1)، هدية العارفين (683/1).

اهوازي، ابوعلي حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(446 -362)، متكلم، قارى و محدث. معروف به ابن يزداد. در اهواز به دنيا آمد. و در سال 391 ق به شام رفت و تا آخر عمر آنجا بود. ابوعلى در علم قراآت مشهور بود و قرآن را به روايات بسيار قرائت مى كرد و سرآمد قاريان شام بود. وى بر على بن حسين غضائرى و برشنبوذى و ابوحفص كتانى قرائت كرده بود و هذّلى و غلام هرّاس و احمد سمرقندى

و ابوالحسن مصيّنى و ديگران بروى قرائت كرده اند. او همچنين از نصر بن احمد مرجى حديث شنيد و افرادى همچون خطيب بغدادى از وى حديث روايت كرده اند. در دمشق درگذشت. كتاب «الاقناع» را در قراآت شاذ پرداخت. او را كتب ديگرى نيز هست مانند: «الايضاح فى القراآت»؛ كتاب «البيان فى شرح عقود اهل الايمان»؛- «الفوائد و العوائد» يا «الفوائد و القلائد»، در نصيحت پادشاهان؛ «قراءة الحسن البصرى»؛ «النير الجلى فى قراءه زيد بن على»؛ «الوجيز فى القراآت الثمانيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (218 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1073 /8)، سير النبلاء (18 - 13 /18)، كشف الظنون (2004 ،1994 ،1773 ،1323 ،1303 ،211 ،140)، لسان الميزان (442 -439 /2)، معجم الادباء (39 -34 /9)، معجم المؤلفين (248 -247 /3)، الوافى بالوفيات (122 /12)، هدية العارفين (276 -275 /1).

اهوازي، ابويعقوب

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، طبيب. از مردم اهواز و از بيست و چهار طبيبى بود كه عضدالدوله ديلمى براى بيمارستان عضدى بغداد انتخاب كرد. رويه ى وى در درمان بسيار نيكو بود. از تاريخ تولد و وفات و اطلاعى در دست نيست. تأليفى دارد موسوم به «رسالة فى اثبات ان السومالى المطيب احرّ من الترياق.».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الحكماء قفطى (584)، تاريخ طب (670 -669 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1129 /9).

اهوازي، حسن، ابومحمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، فقيه و محدث امامى. حسن در مكتب امام رضا (ع) و امام جواد (ع) پرورش يافت و در صف اصحاب آن بزرگان قرار گرفت. وى على بن مهزيار، اسحاق بن ابراهيم و عبداللَّه بن محمد را به محضر امام رضا (ع) برد و ايشان را با مقام ولايت و انجام خدمت آشنا ساخت. او با مشاركت برادرش، حسين بن سعيد، سى كتاب در بيان احكام اسلام و شرح مسايل حلال و حرام تاليف كرد كه البته آن كتابها بيشتر به نام برادرش است، تا وى. از آثار او: «الصلاه»؛ «الطلاق»؛ «النكاح»؛ «الوصايا»؛ «المثالب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اختيار معرفه الرجال (551)، رجال ابن داود (قسم 552 -551 /1)، رجال النجاشى (176 -171 /1)، الفهرست للطوسى (53)، معجم رجال الحديث (349 -342 /4).

اهوازي، حسين

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 300 ق)، فقيه و محدث امامى. نياى وى از موالى امام سجاد (ع) بود. به قول شيخ طوسى وى و برادرش، حسن، از اصحاب امام رضا (ع) و امام جواد (ع) و امام هادى (ع) بودند. حسين با برادرش كتابهاى سى گانه ى مشتركى تاليف كردند. به قم رفت و در آنجا در منزل حسن بن ابان سكنى گزيد. حسين از امام رضا (ع) و جواد (ع) و هادى (ع) و نيز محدثان بسيارى كه شمار آنها را تا صد و يازده تن ياد كرده اند، روايت كرده است. ابراهيم بن مهزيار، احمد بن محمد بن خالد برقى، محمد بن جعفر بن بطه ى قمى و حسين بن حسن بن ابان قمى و بسيارى ديگر از اهوازى حديث شنيدند و از او روايت كردند. وى در قم درگذشت. از جمله كتابهاى

سى گانه ى حسين و حسن عبارت اند از: «الوضوء»؛ «الصلاه»؛ «النكاح»؛ «الطلاق»؛ «الوصايا»؛ «الفرائض»؛ «التجارات»؛ «الاجارات»؛ «الشهادت»؛ «الزهد»؛ «التقيه»؛ «المثال»؛ «الملاحم»؛ «المومن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اختيار معرفه الرجال (552 -551 ،508)، اعيان الشيعه (27/6)، الذريعه (279 -278 /23 ،73/19)، رجال الطوسى (412 ،399 ،372)، رجال النجاشى (176 -171 /1)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (406)، الفهرست للطوسى (105 -104)، لسان الميزان (525 -542 /2)، مجالس المومنين (423/1)، معجم رجال الحديث (244 -243 /5)، معجم المولفين (10/4).

ايازي، علي نقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي نقي ايازي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب سيد علي نقي ايازي در خانواده اي روحاني متولد شدم . پس از گذراندن مقطع ابتدايي و راهنمايي در سال 1363 وارد حوزه علميّه مشهد مقدس شدم و بطور همزمان در سال 1366 دروس جديد را بصورت متفرقه ادامه دادم وتا پايان ادبيّات در حوزه علميّه مشهد بودم . از ابتداي سطح به قم هجرت كرده و در مدرسه شهابيه قم ادامه تحصيل دادم ، تا اينكه پس از اتمام مقطع متوسطه در سال 1369 در كنكور سراسري دانشگاه پذيرفته شدم و به ناچار براي ادامه تحصيل دروس حوزوي و دانشگاهي به وطن خود مشهد مقدّس عزيمت نموده و همزمان با دروس سطح عالي حوزه ، در دانشگاه فردوسي رشته پژوهشگري علوم اجتماعي ادامه تحصيل دادم . از سال 1373 دروس خارج فقه و اصول را در محضر اساتيدي همچون آيت الله مرتضوي ، حجج الاسلام آقايان رضا زاده و اشرفي شاهرودي آغاز كرده و قريب به ده سال دروس خارج فقه و اصول را تلمذ كردم و همچنين تحصيلات دانشگاهي

را تا مقطع كارشناسي ارشد به اتمام رساندم .

ايازي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد على ايازي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

استاد سيّد محمّد علي ايازي متولد 1333 شمسي يكي از قرآن پژوهان معاصر است كه تحصيلات حوزوي خود را از سال 1347 از حوزه علميه مشهد آغاز كرد. پس از گذراندن دوره ادبيات و مقداري از سطح به حوزه علميه قم وارد شد و از استادان سطح آقايان: محقق داماد، فاضل ، ستوده، صلواتي و سلطاني از درس خارج اصول آيات عظام: وحيد خراساني ، آقا موسي زنجاني و فاضل لنكراني يك دوره را تمام كرد. همچنين از درس فقه آيات عظام: منتظري و شيخ جواد تبريزي ( به مدّت 15 سال ) و نيز اندكي از درس حاج شيخ مرتضي حائري و اراكي استفاده برد. درس فلسفه را گرچه در آغاز با درس آيت الله حسن زاده آملي شروع كرد، اما مدت 10 سال در خدمت آيت الله جوادي آملي اسفار و تمهيد القواعد و شرح فصوص الحكم را تلمذ كرد و نيز از محضر سيد جلال الدين آشتياني در فلسفه و عرفان بهره برد. در كنار تحصيلات و از همان سال هاي نخست ورود به حوزه، به درس تحقيق و پژوهشهاي تحقيقي در زمينه قرآن توجه بسيار داشت و مدت 3 سال در درس تفسير آية الله خزعلي و درس فلسفه جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن شهيد مطهري و در كارهاي تحقيقاتي با اين شهيد در سال 55 تا 57 شركت داشت. او در كنار تحصيل و تحقيق از كارهاي

فرهنگي و تاليف نيز غافل نبود و به ويژه پس از دوره هاي متمادي تحصيل فقه و اصول و فلسفه ، بيشتر وقت خود را به تحقيقات قرآني اختصاص داده است و در اين زمينه افزون بر مقالات گوناگون در مجلات و همايش ها، كتاب هاي بسياري را تاليف كرده است.

ايپكچي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر مهدي ايپكچي سال 1306ه.ش داراي مدرك دكتراي در رشته ي بيوشيمي ازدانشگاه پاريس درسال1345 و عضو هئيت علمي دانشكده ي علوم دانشگاه فردوسي مشهد با مرتبه ي علمي استادي مي باشد.

گروه : علوم پايه

رشته : بيوشيمي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مهدي ايپكچي داراي مدرك كارشناسي شيمي و كارشناسي ارشد شيمي از دانشگاه تهران و دكتراي در رشته ي بيوشيمي از دانشگاه پاريس درسال1345 مي باشد.

خاطرات و وقايع تحصيل : اخذ مدرك دكتراي شيمي ازدانشگاه پاريس در سال1345 ه.ش از مهمترين مقاطع علمي زندگي مهدي ايپكچي مي باشد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : مهدي ايپكچي ضمن تحصيل به مطالعه و تحقيق پيرامون موضوعاتي چون اثرهورمونهاي استروئيدي درسلوهاي سترولي موش و انسان، مكانيسم كاهش دهندگي گلوكز، تري كليسيريدهاي عصاره ميوه نوعي درخت سرو پرداخته است.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى: بررسى اثر هورمونهاى استروئيدى در سلولهاى سرتولى موش و انسان، مكانيسم كاهش دهندگى گلوكز، كلسترول، ترى كليسيريدهاى عصاره ميوه نوعى درخت سرو، تهيه اسيدسيتريك و تخليص آن از ملاس به روش ميكروبيولوژى، مكانيسم داروهاى لاغركننده بر روى موش، اثر بيولوژيكى ويتامين در بدن، نقش پروستاگلاندين ها و مشخصات آنها، روشهاى اندازه گيرى كلسترول در سرم خون، استاد راهنماى 4 پايان نامه دكترا. تأليفات تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2 تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه

كتاب) بزبان خارجى: 5 زمينه علمى تأليفات: بيوشيمى، شيمى صنعتى، شيمى مواد غذائى و اصول صنايع شيمى. مقالات تعداد مقالات بزبان فارسى: 2، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5 زمينه علمى مقالات: بيوشيمى و تغذيه.

وقايع ميانسالي : مهدي ايپكچي پس از اخذ مدرك دكتراي بيوشيمي ازدانشگاه پاريس در سال1345 ه.ش به ايران بازگشت و به عنوان عضو هئيت علعي دانشكده ي علوم دانشگاه فردوسي مشهد استخدام شدو و مرتبه ي علمي استادي را كسب نمود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مهدي ايپكچي عضو هئيت علمي دانشكده ي علوم دانشگاه فردوسي مشهد پس از طي مرحله استادياري و سپس دانشياري به مرحله ي علمي استادي تمام وقت پايه ي 16گروه شيمي و زيست شناسي اين دانشكده رسيد.

فعاليتهاي آموزشي : مهدي ايپكچي در گروه علوم دانشگاههاي فردوسي مشهدي به تدريس دروس رشته ي بيوشيمي پرداخته و استاد راهنماي 4پايان نامه دكترا و چندين پايان نامه كارشناسي ارشد بوده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مهدي ايپكچي در كنار تدريس به مطالعه و تحقيق پيرامون موضوعاتي چون تهيه اسيدسيتريك در تلخيص آن از ملاس به روشهاي ميكروبيولوژي، مكانيسم داروهاي لاغر كننده برروي موش پرداخته است.

آرا و گرايشهاي خاص : مهدي ايپكچي ازجمله متخصصان رشته ي بيوشيمي مي باشد كه دراموري چون بيوشيمي، شيمي صنعتي، شيمي مواد مواد غذايي و اصول صنايع شيمي و بيوشيمي تغذيه داراي تخصص مي باشد.

آثار :

1 بيوشيمي صنعتي

2 بيوشيمي و تغذيه

3 شيمي مواد غذايي و اصول صنايع شيمي

ايجي صفوي، معين الدين، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(906/905 -832 ق)، مفسر، محدث و عالم شافعى. وى از اهالى ايج از توابع فارس بود. از آثار وى: «جامع البيان» يا «جوامع التبيان فى تفسير القرآن»، مشهور به «تفسير صوفى»، يا «تفسير ايجى»، كه در سال 1789 م در لاهور چاپ شده است؛ «بيان المعاد الجسمانى والروح»؛ «شرح اربعين النووى»؛ «شعب الايمان»، در اخبار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (68/7)، ايضاح المكنون (303/1)، تاريخ ادبيات در ايران (87/4)، تاريخ نظم و نثر (272)، ريحانه (211 -210 /1)، كشف الظنون (610 ،452 ،60)، معجم المؤلفين (153/10).

ايجي، قاضي عضدالدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(708/701- ح 756 ق)، متكلم، اصولى، فقيه شافعى و نحوى. از معاصران حافظ است كه در ايج از توابع اصطهبانات متولد شد. صوفى مشرب بود و شاگردان بسيارى داشت، شمس الدين كرمانى و سيف الدين ابهرى و سعدالدين تفتازانى از شاگردان وى بودند. در زمان سلطنت آل مظفر در شيراز به قضاوت اشتغال داشت. حافظ او را در زمره ى يكى از مفاخر علمى پنجگانه ى فارس ستايش كرده است. كتب بسيارى در فلسفه و كلام و اصول دين و اخلاق به زبان عربى دارد. آنگاه كه از سوى شيخ ابواسحاق نزد امير مبارزالدين براى انصراف وى از حمله به شيراز رفت مورد احترام فوق العاده وى قرار گرفت و امير از او درخواست كرد كه كتاب «المفصل» زمخشرى را كه در نحو است به فرزندش شاه شجاع تعليم دهد. در مذهب خود بسيار متعصب و با اماميه شديداً مخالفت مى ورزيد. كار او به سختى رسيد و توسط والى كرمان زندانى شد و در زندان قلعيه دريميان كرمان درگذشت. از تأليفات او: «المواقف»، در علم كلام، كه به نام خواجه غياث الدين محمد بن

رشيدالدين وزير تأليف كرده و ميرشريف جرجانى نيز شرحى بر آن نوشته است؛ شرح «مختصر الاصول» ابن حاجب؛ «الفوائد الغياثيه»، كه اختصارى است از قسمت سوم «مفتاح العلوم»؛ «تحقيق التفسير فى تكثير التنوير»؛ «الرسالة العضدية»، در وضع؛ «المدخل فى علم المعانى والبيان والبديع»؛ «العقائد العضديه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (482 -480)، الاعلام (66/4)، ايضاح المكنون (565 ،378 /1)، بزرگان شيراز (292)، تاريخ ادبيات در ايران (295/3)، تاريخ گزيده (699)، حبيب السير (221/3)، دايرةالمعارف فارسى (323/1)، روضات الجنات (51 -47 /5)، ريحانه (144 -142 /4)، فارسنامه ى ناصرى (1146/2)، كشف الظنون (1891 ،1764 ،1299 ،1144 ،898 ،104 ،41 ،37)، الكنى والالقاب (472/2)، لغت نامه (ذيل/ عبدالرحمن)، معجم المؤلفين (119/5)، هدية العارفين (527/1)، هفت اقليم (169 -168 /1).

ايدرم، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن ايدرم

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

پس از اخذ مدرك سال دوم رياضي فيزيك راهي حوزه علميه قم، مدرسه امام صادق عليه السلام مشهور به خلخالي شدم. در مدت چهار سال مقدمات را در آن جا فرا گرفتم. بنام ترين استادمان دراين مرحله جناب حجه الاسلام جراثيمي بود. البته، بيشتر دروس اين مرحله را پيش خودم خواندم؛ همچنين فراگيري را محدود به درسهاي ارايه شده نكردم .در مرحله سطح 1 و 2 هم بيشتر دروس را بجز بخشهايي از آن ، پيش خود خواندم از اساتيد اين مرحله مي توانم آيات و حجج اسلام: وجداني، اعتمادي، محفوظي و محقق داماد را نام ببرم كه مدتي بخشهايي از سطح را پيش ايشان فراگرفتم. در مرحله خارج كه از سال 67 شروع شد، بخشهايي از

فقه و اصول را نزد آيات عظام: منتظري، صانعي، موسوي اردبيلي، صالحي مازندراني، احمدي فقيه يزدي فرا گرفتم.

از سال 69 هم تحقيق و پژوهش را در جلسه حزب الله در مباحث تاريخي شروع نمودم. كمي بعد به پژوهشكده باقر العلوم عليه السلام رفتم و مدت چهارسال با آنجا به همكاري پژوهشي پرداختم. سپس در سال 75 به همكاري با پژوهشكده فرهنگ و انديشه پرداخته و تا چهار سال اين همكاري ادامه داشت. از سال 78 تا كنون نيز با موسسه فرهنگي و هنري عصر سبز همكاري دارم. در ضمن، سال 76 تا 79 هم با حوزه هنري همكاري داشته ام.

ايران پرست، نورالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1289، اصفهان.

نورالله ايران پرست مؤسس و مدير كتابفروشى دانش و صاحب امتياز و ناشر «دانش» (سه سال منتشر شد) فرزند مرحوم محمدعلى داعى السلام در 1289 در اصفهان متولد شد. سال هاى نوجوانى را در هند گذرانيد و تحصيل كرد. سپس به ايران آمد و كتابفروشى دانش را در خيابان سعدى ايجاد كرد. از جمله آثار او تصحيح گلستان سعدى است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ايرانپور، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم ايران پور مباركه

محل تولد : مباركه اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

درسال 1336در روستائي بنام مباركه در ميان يك خانواده مذهبي كه به تدين معروف اند متولد شدم و تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در همان روستا به پايان رساندم و به خاطر علاقه اي كه به علوم اسلامي داشتم و در زادگاه ام اين مكان فراهم نبود و از طرفي وضع اقتصادي پدر بزرگوارم كه يك كشاورز و كارگري بيش نبود اقتضاي رفتن به شهر نبود آن هم با سخت گيري ساواك آن زمان براي رفتن به حوزه علميه و مشكلات ديگر ، تا اينكه با توسلات و دست تقدير و عنايات پروردگار و تمايلات باطني خدادادي به شناسايي عميق معارف و حقايق اسلام اين توفيق حاصل گرديد و به حوزه علميه اصفهان رهسپار شديم و مقدار اندكي از نياز علوم صرف و نحو- منطق معاني و بيان و بديع تامين نمودم و براي تكميل آن در رشته فقه و اصول و تفسير توفيق تشرف به حوزه مباركه علميه قم و همجواري حضرت معصومه (س) حاصل گرديد.اميد است كه در آن مهد علم بتوانيم كمال استفاده علمي و عملي را ببريم

و پايان كار ختم به خير و ترويج و نشر علوم آل محمد عليهم السلام باشد واخرالامر حشر با اين خاندان را داشته باشيم و به شفاعتشان نائل گرديم

ايراندوست تبريزي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه تبريز، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه مونپليه فرانسه.

مرتبه علمى:

دانشيار زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات تطبيقى (ادبيات فارسى و ادبيات فرانسه)، ويراستارى 5 كتاب از دانشگاههاى تبريز و سهند.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 4، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

ادبيات تطبيقى (ادبيات فارسى و ادبيات فرانسه).

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ايراني، عبدالمحمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1250 ق)، شاعر، نويسنده، مورخ و روزنامه نگار. ملقب به مؤدب السلطان. در اصفهان متولد شد. در هفت سالگى پدرش را از دست داد و در حجره ى تجارتى برادران خود به كار مشغول شد و همزمان در مدارس قديم اصفهان نيز به تحصيل پرداخت. در هفده سالگى به شيراز و بوشهر سفر كرد و پس از يك سال اقامت به عتبات رفت. پس از بازگشت به اصفهان، به نمايندگى شركت اسلاميه، كه براى ترويج صنايع وطنى در اصفهان تأسيس شده بود، به بادكوبه رفت و چند سال در آنجا ماند. در سال 1332 ق كه به مصر رفته بود، ابتدا در اسكندريه و سپس در قاهره به انتشار روزنامه ى «چهره نما» پرداخت. به همين سبب به چهره نما مشهور شد. در سال 1327 ق به اروپا رفت و در سال 1309 ش به ايران مراجعت نمود. پس از مرگش روزنامه ى «چهره نما» به مديريت فرزندش منوچهر مؤدب زاده ايرانى چاپ مى شد. ايرانى

سرانجام در مصر درگذشت. از آثار وى: «رساله ى احقاق الحق»؛ «زرتشت باستانى و فلسفه ى او»؛ «تاريخ مفصل افغان»؛ «پيدايش خط و خطاطان»؛ «امان التواريخ»؛ «فوائد التواريخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (493 -492 /2)، تاريخ جرايد (199 -190 /2)، تذكرة القبور (247)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (318 -317 /1)، مؤلفين كتب چاپى (9 -7 /4).

ايراني، مصيب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصيب ايراني

محل تولد : سنقر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/3/9

زندگينامه علمي

اينجانب مصيب ايرانى تحصيلات ابتدائي وراهنمائي را در شهرستان سنقر به اتمام رسانده ودر سال1366 وارد حوزه علميه امام خميني (ره)شهر كرمانشاه شده،همزمان با دروس حوزه مدر ك ديپلم متوسطه اخذ نموده و بعد از پايان مقدمات در سال 1375وارد حوزه علميه قم شدم ودر دروس آقايان حجت الاسلام احدي واستاددرياباري شروع به ادامه دروس حوزه نمودم.همزمان در قم وحضور در دروس اساتيد مذكور دوره تربيت مربي (دفتر تبليغات )وآموزش مبلغين اين مركزوحضور در موسسه تنظيم ونشرآثار امام خميني (ره)دوره امام شناسي با گرايش انديشه سياسي(كارشناسي ارشد) به پايان رساندم .در حال حاضر نيز دروس خارج فقه استاد قاضي زاده وشرح منظومه استاد درياباري را تلمذ مي نمايم.

وسلام توفيقات روز افزون را از ايزدمنان خواهانم خداوند مارا از الطاف خود و اوليائش محروم نكند..

ايرواني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1237 -1151 ش)، پزشك، عالم و شاعر. در ايروان متولّد شد و نزد حسين عليشاه تربيت يافت. از اطباى عهد عباس ميرزاى نايب السلطنه بود و از علوم عقليه و نقليه و حكمت الهى و عرفان اطلاع كامل داشت. از آقا سيد على صاحب «شرح كبير» اجازه ى روايت داشت. در تبريز درگذشت و در مقبره ى سيد حمزه دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1051/2)، دانشمندان آذربايجان (29)، مكارم الآثار (1041/4).

ايرواني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا على آقا صاحب حاشيه (مكاسب) ابن العالم الجليل الشيخ عبدالحسين ابن على اصغر بن محمد باقر ايروانى نجفى از افاضل علماء معاصر تهران بود.

آن مرحوم از مراجع و مدرسين بزرگ حوزه علميه نجف بوده اند كه در سال 1301 ق تولد يافته و مقدمات علوم را از بعضى افاضل فراگرفته، آنگاه حاضر حوزه درس علامه خراسانى صاحب (كفايه) و علامه يزدى صاحب (عروه الوثقى) و در كربلا بدرس مرحوم آيةاللَّه التقى ميرزا محمد تقى شيرازى شده و بمقام بلندى از فقه و اصول رسيده و بعد از فوت مرحوم ميرزا به نجف مراجعت و متصدى تدريس خارج گرديده و بسيارى از فضلاء كه از مراجع علمى و تقليدى معاصرند از محضرش استفاده نموده تا در عصر روز دوازدهم ربيع المولود 1354 ق از دنيا رفته و در حجره كازرونى واقع در صحن شريف به خاك رفته است.

از تأليفات ارزنده ى علمى اوست كتاب (بشرى المجتهدين) در اصول و حاشيه بر مكاسب مطبوع و كتاب الطهاره و كتاب صلوه و كتاب حج و كتاب خمس و رساله اى در فروع علم اجمالى و الذهب المسكوك فى لباس المشكوك و خير الزاد الى يوم المعاد.

(1354 -1301

ق)، عالم، فقيه و مدرس. از چهارده سالگى، بعد از وفات پدرش، به تصحيل علوم دينى روى آورد. پس از تحصيل مقدمات در اندك مدتى سطوح را به پايان رساند. آنگاه معقول را نزد شيخ على محمد نجف آبادى خواند و در حوزه ى درس اصول آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و حوزه درس فقه آيت اللَّه يزدى در نجف شركت جست. سپس به كربلا رفت و در درس آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى حاضر شد و به مقام بلندى از فقه و اصول رسيد. پس از فوت آيت اللَّه شيرازى به نجف بازگشت و عهده دار تدريس خارج فقه و اصول گرديد و بسيارى از علماى وقت از محضرش استفاده كردند. وى در نجف درگذشت و در حجره ى كازرونى واقع در صحن شريف علوى دفن شد. از آثار وى: «كتاب بشرى المجتهدين»، در اصول؛ «تحرير الاصول»، در دو مجلد؛ «كتاب طهارة»؛ «كتاب صلاة»؛ «كتاب الحج»؛ «كتاب خمس»؛ «الذهب المسكوك فى اللباس المشكوك»؛ «خيرالزاد الى يوم المعاد»؛ «عقد اللئالى فى فروع العلم الاجمالى»؛ «نهاية النهاية فى شرح الكفاية»؛ حاشيه ى «مكاسب» و «هدية الصبيان».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (261/ 8)، الذريعه (408/ 24 ،45/ 10 ،220 ،188/ 6)، ريحانه (65 -64/ 6)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (319/ 1)، شهيدان راه فضيلت (مقدمه/ 9 -8)، گنجينه ى دانشمندان (383/ 4)، لغت نامه (ذيل/ على حائرى)، مؤلفين كتب چاپى (309 -308/ 4)، معجم المؤلفين (118 -117/ 8).

ايرواني، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ يوسف ايروانى از افاضل علماء معاصر تهران، در سال 1329 ق در نجف متولد شده و در بيت علم پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و سطوح از محضر بزرگان نجف مرحوم

آيةاللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيةاللَّه حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيةاللَّه العظمى خوئى و مقدارى از آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيات ديگر استفاده نموده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه اصفهانى در سال 1366 ق به تهران مهاجرت و در مسجد (قندى) خيابان خانى آباد به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

آثار معظم له از اين قرار است: 1- مستند الفتوى فى شرح عروةالوثقى 2- تقريرات و دراسات اساتيد نجف اشرف مرحوم والدش علامه ايروانى و اساتيد ديگر.

داراى اجازات اجتهاد و رواياتى از آيات عظام نجف آيةاللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و مرحوم علامه كاشف الغطاء و علامه تهرانى صاحب الذريعه مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

ايزد پناه، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس ايزد پناه

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

آدرس اينترنتي

زندگينامه علمي

در سال 1354 سوم راهنمايي را به پايان رساندم و در سال 1355 وارد حوزه قم شدم. تا سال 1364 دروس سطح را همراه با فلسفه و كلام و تفسير به پايان رسانده و وارد دوره اشارات بوعلي و درس خارج فقه اصول شدم.

در سال 1364 كتاب اصول سياستها و احزاب را انتشار دادم و در سال 1367 وارد فوق ليسانس فلسفه و الهيات دانشگاه شدم. مدت 2 سال در دانشگاه تربيت معلم تبريز تدريس فلسفه و كلام و در سال 1372 وارد دانشگاه قم شدم. ابتدا عضو هيأت علمى- پژوهشي شدم و پس از آن به تدريس پرداختم.از سال 1372 مقالات علمي من از كنگرة علامة طباطبايي تبريز آغاز شد و

مقاله دركيهان در دو شماره به چاپ رسيد. در سال 1373 مقاله ام در دانشگاه امام حسين(ع) پذيرفته شد كه بررسي تحريف شناسي عاشورا در پرتو انسان شناسي بود. پس از آن مدت حدود 8 سال مقالات علمي ام در روزنامه هاي اطلاعات، كيهان و مجلات علمي به چاپ رسيد كه به حدود 90 مقاله مي رسد.

در سال 1380 وارد دوره دكتري فلسفه تطبيقي شدم همزمان با آن در دانشگاه قم فلسفه علم، فلسفه اخلاق و كلام و عرفان تدريس مي كنيم و در ضمن در سال 1383 طي 60 برنامة علمي راديو معارف به بررسي مباني جنبش نرم افزاري پرداختم و پس از آن در معاونت پژوهشي دفتر تبليغات حدود 10 كارگاه علمي برگزار كرده ام.اين فعاليت هم اكنون به ياري حضرت حق ادامه دارد.هم اكنون دهها طرح و برنامه در دست تحقيق و تاليف دارم كه در شرايط مقتضي ان شاء الله ارائه خواهند شد. گرايش عمومي اينجانب فلسفة علم، هنر و ادبيات و علوم دين است. آنچه كه دغدغة اصل من در تحقيقات تأليفات است اصل جامع نگري به مسائل و تحقيق همه جانبه است.

منابع زندگينامه :پايگاه انديشوران حوزه

ايزدپور، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا ايزد پور

محل تولد : قم

شهرت : ايزدي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 با رها نمودن تحصيلات متوسطه در سطح دوم دبيرستان و در رشته علوم تجربى، به حوزه علميه قم وارد شده و تا سال 1370 شمسي علوم مقدماتي و سطوح حوزوي را به پايان رسانده و از همان سال به تحصيلات خارج فقه و اصول مبادرت

ورزيدم، تحصيلات عالي فقه و اصول را براي مدت 16- 15 سال ادامه داده و اكنون نيز در حلقه اصول استاد معظم حضرت آيت الله وحيد مشاركت دارم. همزمان با تحصيلات فوق، سالها در حوزه علميه به تدريس كتابهايي همانند، الموجز، اصول الفقه، لمعه، رسائل و مكاسب و عقايد و در دانشگاه صنعتي اميركبير و تهران به تدريس مباني نظري اسلامي و اخلاق كاربردى اشتغال داشته ام.

ايزدجو، تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تقي ايزدجو

محل تولد : آشتيان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1346 در آشتيان هستم سال 1358 وارد حوزه علميه آشتيان شدم پس از دروس مقدماتي (جامع المقدمات، سيوطى، مغنى، منطق مظفر، مختصر، مختصر المعانى، شرح لمعه و اصول فقه) و شركت در دروس جنبي عقايد و تاريخ اسلام و نهج البلاغه كه توسط حضرات حجج الاسلام محمدرضا آشتياني و محمدجعفر امامي عصر روزهاي چهارشنبه برگزار مي شد در سال 1365 راهي حوزه علميه قم شدم. و در امتحانات كتبي شوراي مديريت (كه گويا اولين سال برگزاري آن بود) شركت كردم و با نمره عالي قبول شدم و در امتحانات شفاهي كه از سيوطى، مختصر و مغنى تا لمعتين و وصولين برگزار شد قبول شدم. و در مدرسه رسول اكرم(ص) واقع در خيابان شاه ابراهيم ساكن شدم. اوليه دورس لمعه و اصول را در قم در محضر استاد وجداني فخر و صالحي اطفالي به پايان بردم.كفايه را پاي درس استاد اعتمادي ششم و مكاسب را در حضور مرحوم پاياني تلمذ كردم و رسايل را از حضور استاد تهراني بهره بردم.در طي سال هاي 65 تا 69 پاي درس

تفسير آيت الله جوادي كه آغاز دوره تفسير ايشان بود حاضر مي شدم. سال 65 سطح 4 و 5 و 6 را امتحان دادم سال 66 تا سال 1369 پايه هاي 7 و 8 و 9 قديم را گذراندم و فقط امتحان شفاهي پايه آخر مانده بود كه به علت سفر به شهرستان ايذه از طرف مركز مديريت حوزه علميه براي تدريس دروس حوزوي در سال 73 انجام شد.در سال 1370 به دعوت مسئول حوزه علميه شهرستان ايذه از شهرستانهاي استان خوزستان به اين شهرستان هجرت كردم كه با هماهنگي حوزه علميه قم (شوراي مديريت) بود و در شهرستان ايذه به تدريس مقدمات از سيوطى، مغنى اللبيب، حاشيه، مختصر المعاني و قسمت متاجر عصر پرداختم و پس از گذشت سه سال از تدريس در اين شهرستان در سال 1373 به علت قبولي در دانشگاه (مجتمع آموزش عالي قم) در رشته فلسفه در مقطع كارشناسي به قم بازگشتم. و طي چند سال در اين مقطع مدرك تحصيلي آن را به دست آوردم. در سال 73 پس از بازگشت از ايذه و در كنار تحصيل در دانشگاه پاي درس اصول آيت الله سبحاني و اصول آيت الله مكارم حاضر مي شدم (البته نه به طور كامل).و به علاوه در قسمت تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي قم در بخش معجم بحارالانوار مشغول به كار شدم كه حاصل آن همكاري ها در چند جلد چاپ شده و در سال 75 به عنوان كتاب سال برگزيده شد با پايان يافتن كار تدوين معجم بحارالانوار با ستاد منطقه 2 سازمان تبليغات شروع به همكاري كردم و به عنوان مسئول بخش نقد و بررسي كتاب براي مناطق

اهل سنت به مدت دو سال به انجام وظيفه پرداختم و هنگامي كه به بي فايده بودن اين كار پي بردم از اين نهاد جدا شم.و در سال 1376 با هدف تعليم و تربيت نسل جوان و جوياي حقيقت به استخدام آموزش و پرورش شهرستان هاي استان تهران درآمدم كه هنوز هم همكاري با اين نهاد ادامه دارد. در سال 1380 در مقطع كارشناسي ارشد رشته فلسفه و كلام دانشگاه قم پذيرفته شدم و پس از پايان دروس تئوري و در حاليكه پايان نامه را رو به پايان داشتم به علت برخي مشكلات از ادامه تحصيل دست كشيدم و در سال 1382 تدريس در دانشگاه را آغاز كردم. و هم اينك نيز تدريس دروس معارف 1 و 2 اخلاق اسلامي و متون را هر ترم تدريس مي نمايم.تحصيلات حوزوي سال 76 براي ارائه به آموزش و پرورش مدرك سطح 2 را اخذ كردم و براي سطح 3 نيز در سال 1380 موضوع گرفته بودم ولي پيگيري نكردم.در سال 1369 در بخش گزينش قضات فيضيه مدركم را كامل كردم و در سال 70 دعوت به دوره شدم ولي نرفتم اما اكنون طي سال هاي اخير اين مدرك را دوباره ارائه داده و به احتمال زياد امسال (1386) جذب قوضه قضائيه شوم براي اشتغال به امير خطير قضا.

ايزدهي، سجاد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سجاد ايزدهي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

ساكن شهر بابل متولد سال 1349

ايزدي يزدي، سيروس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: استاد رشته: روانپزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

ديپلم تخصصى روانپزشكى از دانشگاه علوم پزشكى تهران و كالج سلطنتى روانپزشكان انگلستان در سالهاى 1347 و 1352.

مرتبه علمى:

استاديار گروه روانپزشكى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1347، ارتقاء به مراتب علمى دانشيارى و استادى در سالهاى 1354 و 1364.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اپيدميولوژى در روانپزشكى، سردمزاجى، شهرنشينى، نوروز جنگ، ارزشيابى استرس، علل فرار نوجوانان، علل گرايش به مواد مخدر، هذيان حسادت، لكنت زبان، افسردگى مقاوم به درمان، استاد راهنماى 46 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 10

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

شخصيت از ديدگاه مكاتب، جنبه هاى مختلف روان شناسى زن، مبانى بيولوژيك رفتار انسان تعامل عوامل زيستى روانى، اجتماعى، زبان و نقش اسطوره و تاريخ در تكوين شخصيت و شناخت روان پزشكى در رابطه با بيماريهاى زنان و مامايى، مسائل نوجوانان، مبانى روان شناختى كهن سالى، اصول گروه درمانى، خواب و اختلالات آن، الكتورآنسفالوگرافى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 33، تعداد مقالات به زبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

جنبه هاى مختلف روانپزشكى با تأكيد بر اهميت تعامل عملكرد و ساختار سيستم عصبى مركزى و تكوين رفتار عادى و غير عادى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ايزدي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين ايزدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/7/1

ايزدي، ميرزا اسحاق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله حاج ميرزا اسحاق ايزدي در سال 1251 ( سوم صفر 1290هجري قمري ) ، در قزوين متولد گرديد. پس از دوران كودكي ، جهت كسب علوم ديني نزد اساتيد و پدر خود مشغول به تحصيل شد. پس از آنكه سطوح را در قزوين آموخت ، در سال 1313 با برادرش آيت الله حاج ميرزا باقر به اصفهان عزيمت كرد. او مدت سه سال به كسب فقه ، اصول ، حكمت ، رجال و هيات پرداخت و از اساتيد آن سامان بسيار بهره برد. سپس در سال 1316 رهسپار نجف گرديد و با كسب علوم عاليه اسلامي به درجه اجتهاد رسيد. وي در سال 1326 ه_.ق به قزوين بازگشت و در زادگاه خويش به تدريس علوم پرداخت. همچنين در 24 خرداد 1310 از طرف دولت وقت محضرخانه ي شماره يك اسناد رسمي را به ميرزا اسحاق واگذار گرديد و تا پايان حيات آن مسئوليت به عهده داشت و چون مرد دقيقي بود و در انجام معاملات منتهاي دقت را مي كرد ، از آن جهت هيچ گاه ديده يا شنيده نشد كه يك معامله فاسد در محضر وي انجام شده باشد. آيت الله حاج ميرزا اسحاق ايزدي سرانجام در نوزدهم آبان 1322 شمسي دارفاني را وداع گفت.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : حاج ميرزا اسحاق فرزند خلف حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ مولا عبدالله بن ملا محمدباقر بن ملا سليمان ايزدي ، كه همگي از سلسله خاندان روحانيت با نفوذ بودند.تحصيلات

رسمي و حرفه اي : ميرزا اسحاق ايزدي پس از دوران كودكي ، جهت كسب علوم ديني نزد اساتيد و پدر خود مشغول به تحصيل شد. پس از آنكه سطوح را در قزوين آموخت ، در سال 1313 با برادرش آيت الله حاج ميرزا باقر به اصفهان عزيمت كرد. او مدت سه سال به كسب فقه ، اصول ، حكمت ، رجال و هيات پرداخت و از اساتيد آن سامان بسيار بهره برد. سپس در سال 1316 رهسپار نجف گرديد و با كسب علوم عاليه اسلامي به درجه اجتهاد رسيد.استادان و مربيان : ميرزا اسحاق ايزدي ابتدا نزد پدر خود تحصيلات مقدماتي و سطوح را فراگرفت. سپس به اصفهان رفته و نزد آيت الله حاج شيخ محمدتقي معروف به آقا نجفي و آيت الله سيدمحمد درچه اي كه هردو از اساتيد به نام و طراز اول آن روز بودند ، به كسب كمال فقه ، اصول ، حكمت ، رجال و هيات پرداخت. وي همچنين در نجف اشرف محضر درس آيت الله العظمي آخوند ملا محمد كاظم خراساني و آيت الله حاج سيدكاظم طباطبايي را درك نمود. او از سوي آيت الله حاج سيدكاظم طباطبايي اجازه اجتهاد دريافت نمود.زمان و علت فوت : ميرزا اسحاق ايزدي در نوزدهم آبان 1322 شمسي دارفاني را وداع گفت و در شهر قم به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در 24 خرداد 1310 از طرف دولت وقت محضرخانه ي شماره يك اسناد رسمي را به ميرزا اسحاق واگذار گرديد و تا پايان حيات آن مسئوليت به عهده داشت و چون مرد دقيقي بود و در انجام

معاملات منتهاي دقت را مي كرد ، از آن جهت هيچ گاه ديده يا شنيده نشد كه يك معامله فاسد در محضر وي انجام شده باشد.فعاليتهاي آموزشي : ميرزا اسحاق ايزدي پس از آنكه تحصيلات خود را نجف اشرف به پايان رساند ، در سال 1326 ه_.ق به قزوين بازگشت و در زادگاه خويش به تدريس علوم پرداخت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ميرزا اسحاق ايزدي در سال 1331 جهت زيارت خانه خدا به مكه مشرف شد و پس از مرگ عمويش ، حاج ملا علي اكبر معروف به سيادهني كه از اكابر معروف قزوين بود ، در اندك مدتي مرجعيت تامه يافت و به حل و فصل امور اجتماعي مسلمين پرداخت. او در اين زمان دفتري مرتب نموده و كليه معاملاتي كه در محضر وي انجام مي شد را ثبت مي كرد و اين موضوع باعث اعتماد مردم قزوين شده بود. علاوه بر فعاليت هاي ذكر شده ، وي به عنوان يك روحاني روشنفكر ، زمينه مطالعاتي و تحقيقاتي نيز داشته و آثاري از خود به يادگار نهاده است.آثار : رساله در استصحاب رساله در توبه رساله درمبحث قطع

ايلاقي، شرف الدين، شرف الزمان ابوعبداللَّه محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 536 ق)، طبيب. اصل وى از ايلاق نيشابور بود و در باخزر و بلخ اقامت داشت. وى از شاگردان مشهور ابوالعباس لوكرى بود كه در مسائل نظرى و علمى حكمت توانا و در طب نيز ماهر بود. او در جنگ قطوان نزديك سمرقند كشته شد. در برخى آثار او را شاگرد ابن سينا نوشته اند كه با توجه به سال مرگ وى احتمالا درست نيست. تصنيفات بسيار پديد

آورد مانند: «الفصول الايلاقيه»، در كليات طب كه به نامهاى «اختصار القانون» يا «مختصر القانون» ابوعلى سينا و يا «شرح ايلاقى» نيز آمده است. آثار ديگرى نيز به وى نسبت داده اند از جمله: «اللواحق»؛ «دوست نامه»؛ «سلطان نامه» و «اعداد الوفق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (22/8)، اعيان الشيعه (101/10)، تاريخ ادبيات در ايران (294/2)، تاريخ طب (695/2)، تاريخ نظم و نثر (728)، الذريعه (509/2)، ريحانه (211/1)، سرآمدان فرهنگ (210 -209 /1)، كشف الظنون (1266 ،77)، لغت نامه (ذيل/ ايلاقى)، معجم المؤلفين (123/12 ،82/9).

ايلخاني، اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: دامپزشكى، دانشكده:-، دانشگاه: آزاد اسلامى كرج.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

داراى تحصيلات عالى و دكتراى دامپزشكى از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

استاد دامپزشكى دانشگاه آزاد اسلامى كرج.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريها و جراحى هاى مختلف در سگ، تدريس در بخش جراحى دانشكده دامپزشكى TROPETSREDNO واقع در پرتوريا كشور آفريقاى جنوبى به مدت 3 ماه، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 8 پايان نامه دكترا در رشته دامپزشكى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جراحى عمومى و اختصاصا دام هاى كوچك.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 14، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

علوم دامپزشكى، بيماريهاى درونى، جراحى دامهاى كوچك.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ايماندل، كرامت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بهداشت محيط، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى، متخصص در رشته بهداشت محيط، متخصص در رشته كلينيكال پاتولوژى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بهداشت محيط زيست، كيفيت آب، آلودگى آب، ارزشيابى گندزداها، آلودگى هوا، عفونت بيمارستانى، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 35 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بهداشت مواد غذايى، شيمى و ميكروبيولوژى آب و فاضلاب، گندزداها، ضد عفونى كننده ها و پاك كننده ها.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 35، تعداد مقالات به زبان خارجى: 11

زمينه علمى مقالات:

بهداشت محيط زيست، آب، هوا، فاضلاب، گندزداها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ايماني مقدم، رحمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

اينجانب رحمت الله ايماني فرزند حيدر علي سال 1341 در خميني شهر(هما يون شهر- سده-) به دنيا آمده، تحصيلات ابتدايى، راهنمايي و متوسطه را در مدارس پرتو، كورش كبير و صائب به پايان برده و سال 1357 سال سوم دبيرستان در برنامه هاي ضد رژيم و تظاهرات و... شركت نموده، سال چهارم دبيرستان( رشتة فرهنگ و ادب) با پيروزي و تثبيت انقلاب اسلامي به پايان رسانده و سال 1359 وارد حوزه علمّيه قم شده و با اسكان در مدرسه مهديّه- خ باجك- در مدرسه وثوق«المهدي(عج)» -صفائيه- شروع به درس نموده و پس از چهار سال وارد دروس آزاد حوزه علمّيه قم شده و در دروس آزاد حوزه- مدرسه فيضيّه و مدرسه آية الله گلپايگانى- شركت كرده و در سال 1370 سطح عالي را به پايان رسانده

و در دروس خارج فقه و اصول شركت نموده و مدّت چهار سال به درس خارج اصول استاد بزرگوار فاضل لنكراني دام عزه شركت نموده و پس از آن در درس فقه استاد بزرگوار حضرت آيت الله تبريزي قدس سره شركت نموده(اين درس 15 سال به طول انجاميد و چه استفاده هاي مهمّ فقهى، علمى، رجالي و... كه از اين استاد بهره مند شديم خداوند درجات او را متعالي گرداند و با اولياء و اوصيايش مخصوصا اميرالمومنين علي ابن ابي طالب(ع) محشور گرداند كه او در دفاع از حريم ذات احديت و ولايت سخت كوشا بود.) و در اصول وحيد خراساني «دام عزه» شركت نموده (اين درس از سال 69 شروع و هم اكنون ادامه دارد) در دروس اساتيد اخلاق مانند استاد مظاهرى، استاد اشتهاردي و استاد مصباح شركت نموده و از سال 1376 به اصرار يكي از دوستان در مدرسه علميه معصوميّه مشغول تدريس شدم(اين درس چهار سال ادامه داشت) در سال 1377 با راهنمايي يكي از دوستان وارد مركز فرهنگ و معارف قرآن شده(كه اين مرحله شروع تحقيقات علمى ماست) و با آموزش كوتاه مدّت – دو هفته اي – با بخش تشكيل پرونده علمى دائرة المعارف قرآن كريم شروع به همكاري كرده اين بخش(بعد از تعيين مدخلها و موضوعات دائرة المعارف) مهمترين كار علمى دائرة المعارف است كه با تحقيق و بررسي كامل موضوع و مدخل خاص از كتب لغات، تفسير،روايات، تاريخ و ديگر كتب مربوط به موضوع و گرفتن كپى، عكس، مطالب و جمع آوري آن در يك پرونده علمى و تهيّة گزارش از كار علمى،فهرست منابع و مدارك پرونده آماده

ارزيابي و بررسي مي شود و بعد از آن،ارزيابي و اشكالات و ايرادات وارده را رفع يا جواب داده پرونده براي نوشتن مقاله تحويل بخش تدوين مقالات مي شود. بنده در بخش تشكيل پرونده نزديك به بيست پرونده علمى تشكيل داده و در بخش ارزيابي نزديك به بيست پرونده را ارزيابي و پس از سه سال فعاليّت در آن بخش وارد بخش مقابله و باز بيني علمى شده و الآن در آن بخش به فعّاليت مشغول هستم كه علاوه بر مقابله و باز بيني علمى و غني سازي مقالات به كتاب شناسي جلد دوّم تا ششم دائرة المعارف قرآن كريم هم مشغول بوده(هر جلد بيش از هشتصد منبع دارد) و همزمان كار يكسان سازي منابع و پانوشتها را انجام داده كه نام بنده در رديف همكاران علمى دائرة المعارف قرآن كريم كه اكنون پنج جلد آن چاپ و جلد ششم آماده چاپ مي باشد آمده است در كنار كار تحقيقاتي قرآن از سال 64 تا حال هر سال ماه مبارك رمضان و محرّم و صفر به تبليغ احكام و معارف اشتغال دارم و از سال 70 تا به حال بعنوان روحاني كاروانهاي سوريّه،عمره و حج با سازمان حج و زيارت همكاري مي كنم به حول وقوه الهي تا به حال 14 سفر حج و عمره سه سفر سوريّه مشرف شده ام.

در طول سالهاي جنگ تحميلي(59-67) هر سال يكي دو بار بصورت رزمي و تبليغي به جمع رزمندگان اسلام پيوسته و در عمليّات محرم مورد اصابت تركش خمپاره قرار گرفته و مجروح شده و الآن افتخار جانبازي جنگ تحميلي را دارم.

ايماني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين ايماني

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

اينجو، عضدالدوله، جمال الدين حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1035 ق)، فرهنگ نويس. از علويان شيراز بود كه ظاهراً نسب خود را به شيخ ابواحسق اينجو پادشاه معروف فارس در سده ى هشتم قمرى مى رساند. پدرش از اركان دولت دكن بود. علوم متداوله را در خدمت اساتيد عصر آموخت و از مقربان درگاه حسين نظام شاه صاحب احمدنگر شد، و نظام شاه دختر او خديجه را به عقد خود درآورد و مقام پدرزن خود را بالا برد. تا حيات نظام شاه با احترام زيست. پس از وفات او پسرش مرتضى بن حسين بحرى جانشين وى شد و چون مادر شاه بر امور مسلط بود جمال الدين را به زندان انداخت. اما بعداً امور به دست مرتضى افتاد، او را از زندان بيرون آورد و كارهاى مهم را به او سپرد. پس از مدتى از او رنجيد و او را با دخترش خديجه به رامپور تبعيد كرد. وى به آگره نزد جلال الدين اكبر بن همايون تيمورى رفت و از مقربان درگاه او شد. زمانى كه جهانگير پسر اكبر به تخت سلطنت نشست او را والى بهار كرد و لقب عضدالدوله به او داد. در سال 1030 ق به علت كهولت سن از كار كناره گرفت و در اكبرآباد ساكن شد. اثر وى: «فرهنگ جهانگيرى» در لغت فارسى است كه آن را در سال 1032 ق تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (380 -376 /5)، تاريخ نظم و نثر (397)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (123 -122 /2).

ايوبي، مونسه

قرن:7

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن هفتم هجرى، ملقب به جليلةالسلطانيه از زنان محدث. وى دختر ملك عادل ابوبكر ايوبى و از زنان نامدار و بلندهمت اين خاندان بود. عبداللَّه

بن موسى زواوى، فقيه معروف، از او حديث نقل كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعلام النساء 127 / 5؛ تاريخ مشاهير كرد، 186 / 3؛ خيرات حسان، 89 -88 / 1.

آباداني، فرهاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

درگذشت: 1 فروردين 1359.

فرهاد آبادانى تحصيلات خود را در دانشگاه هاى هند به پايان رسانيد و پس از آن استاد زبان هاى ايرانى و فرهنگ پيش از اسلام در دانشگاه اصفهان گشت. مقاله هاى او در زمينه ى فرهنگ پيش از اسلام و تاريخ ايران باستان در مجله هاى تحقيقى و بيشتر در مجله هاى «هوخت»، «مهر»، «نامه ى سخنوران سپاهان»، «باستان شناسى» و «فرهنگ و هنر» چاپ شده است. وى در كتاب گوشه اى از فرهنگ ايران باستان مقاله اى درباره كتيبه ى داريوش دارد.

فرهاد آبادانى همچنين براى دومين كنگره ى تحقيقات ايرانى مقاله اى را به رشته ى تحرير درآورد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

آبان، محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، نساج و طراح. در هنر خود شهره و هم عيار نساجان و طراحان معروف زمان خود، از قبيل غياث، حسين عبداللَّه، يحيى و معزالدين بود و استادى چيره دست به شمار مى آمد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1 /1).

آبري سيستاني، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 363 ق)، مورخ، حافظ و محدث شافعى. وى به خراسان، شام، جزيره و حجاز سفر كرد. از ابن خزيمه ى نيشابورى، ابوالعبّاس سراج نيشابورى، زكريا بن احمد بلخى، محمد بن يوسف هروى و محمد بن سهل قهستانى و ديگران حديث شنيد. على بن بُشرى ليثى سجستانى، يحيى بن عمّار سجستانى و ديگران از وى روايت كرده اند. اثر معروف او: «مناقب الامام الشافعى» است كه تذكره نويسان آن را در نوع خود كم نظير دانسته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (56 /1)، تاريخ سيستان (29)، تذكرة الحفاظ (955 -954 /3)، دائرة المعارف البستانى (20 /1)، سير النبلاء (301 -299 /16 ،500 ،12 /10)، كشف الظنون (1839)، مراصد الاطلاع (1 /1)، معجم البلدان (67 /1)، معجم المؤلفين (232 -231 /9)، الوافى بالوفيات (372 /2)، هدية العارفين (48 /2).

آبسكوني، ابوالعلاء احمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، محدث. از مردم آبسكون واقع در سواحل درياى مازندران بود. به صور در ساحل مديترانه رفت و در آنجا مسكن گزيد. ابوالعلاء از محمد بن حميد و ابوزرعه رازى حديث شنيد و بسيار حديث نقل مى كرد. عبداللَّه بن عدى حافظ از او روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (57 -56 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (10 /1)، دائرةالمعارف البستانى (20 /1)، معجم البلدان (68 /1).

آبندوني گرگاني، ابوالقاسم عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(368 -274 ق)، حافظ و محدث. از مردم آبندون گرگان بود. حاكم نيشابورى او را يكى از اركان حديث و خطيب بغدادى او را ثقه مى داند. سمعانى او را پرهيزكار و امين مى خواند. آبندونى از ابوخليفه ى جمحى و ابوالعباس سراج و همطبقه ى آنان روايت مى كرد. ابوبكر اسماعيلى، دوست آبندونى، ابوبكر بن شاه مروزى و ابونعيم حافظ از او روايت كرده اند.

حاكم در تاريخ خود از او ياد كرده است. آبندونى شاگردان كمى را مى پذيرفت. در سال 350 ق به بغداد رفت و در آنجا ساكن شد. او داراى كتب و آثار مدونى بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (58 -57 /1)، تاريخ بغداد (408 -407 /9)، سير النبلاء (263 -261 /1)، معجم المؤلفين (20 -19 /6).

آبي رازي، موفق الدين، حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، فقيه و محدث. مشهور به خواجه آبى. وى در قريه راشدة شنست رى ساكن بود. وى بر فقيه عاليمقام اميركيا فرزند ابوالجيم مصدرى قرائت كرد. خواجه آبى فقيهى صالح و مورد اعتماد بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (282 /2)، رى باستان (298 /2)، رياض العلماء (338 /1)، شهيدان راه فضيلت (133)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 66 /6)، فهرست منتجب الدين (55 -54).

آبي، ابوسعد، ابوسعيد منصور

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 432 /422 /421 ق)، فقيه، اديب، شاعر و مورخ امامى. در آبه يا آوه از توابع ساوه متولد شد. و پس از كسب معلومات متداول زمان در رى به وزارت ابوطالب مجدالدوله ى ديلمى رسيد، و با صاحب بن عباد دوستى داشت. به گفته ى منتجب الدين از شاگردان شيخ طوسى بود. عبدالرحمان نيشابورى از او روايت مى كرد. برادر او، ابومنصور محمد بن حسن آبى، نيز از اديبان و دانشمندان قرن پنجم است كه در خدمت ملوك طبرستان داراى منصب وزارت بود. آثار ابوسعد عبارت اند از: «نزهة الادب»؛ «نثر الدرر»؛ «تاريخ رى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (237 /8)، اعيان الشيعه (252 /9 ،85 /2)، دائرةالمعارف البستانى (26 -25 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (12 /1)، الذريعه (108 ،52 -51 /24 ،254 /3)، رى باستان (394 /2)، رياض العلماء (219 /5)، ريجانه (136 -135 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 196 -195 /5)، فهرست منتجب الدين (161)، فوائد الرضويه (668 -667)، كشف الظنون (1939 ،1927 ،295)، الكنى والالقاب (4 /2)، معجم الادباء (238 /6)، معجم البلدان (69 /1)، معجم المؤلفين (12 /13)، نشر دانش (س 13، ش 6، ص 28)، هدية الاحباب (96)، هدية العارفين (473 /2).

آبي، ابوعبداللَّه جرير

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(188 -110 /109 /107 ق)، محدث. در آبه يا آوه، از قراء نزديك ساوه، متولد شد و در رى سكونت گزيد و بدين سبب او را محدث رى ناميدند. جرير دانشى وسيع داشت و مورد وثوق بود، اهل حديث براى استفاده به او روى مى آوردند و خود از كسانى چون عبدالملك بن عمير، سليمان اعمش و منصور بن المُعْتَمر حديث شنيده بود و كسانى نيز چون اسحاق بن

راهويه، احمد بن حَنْبل، يحيى بن مَعين و عثمان بن ابى شَيْبَة از او حديث شنيده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (111 /2)، انساب سمعانى (59 /1)، تاريخ الكبير (214 /2)، تاريخ بغداد (261 -253 /7)، تقريب التهذيب (127 /1)، الجرح والتعديل (ج 1، ق 507 -505 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (12 /1)، رى باستان (293 /2)، سير النبلاء (18 -9 /9)، طبقات ابن سعد (267 /7)، مجالس المؤمنين (88 /1)، معجم البلدان (69 /1).

آبي، تاج الدين علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، فقيه. قاضى تاج الدين، به آورده منتجب الدين در «فهرست»، از فقيهان عصر خويش بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 188 /6)، فهرست منتجب الدين (134)، معجم رجال الحديث (32 /12).

آبي، سيد حسين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 729 ق)، مترجم. از احوالات وى اطلاع چندانى در دست نيست، فقط از اشاراتى كه خود در كتابش به احوال خويش نموده است معلوم مى شود كه اصلاً از سادات به (بين قزوين و همدان) بوده و در جوانى به كاشان و سپس به اصفهان رفته است و در همان جا مقيم و با حكّام آنجا محشور شده است. اثر وى ترجمه ى آزادى است از «محاسن اصفهان) نوشته ى مفضل مافروخى، از عربى به فارسى، در 729 ق كه آن را به خواجه غياث الدين محمد پسر خواجه رشيدالدين فضل اللَّه تقديم كرده است. عباس اقبال آشتيانى آن را تصحيح و منتشر كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ در ايران (54)، تاريخ نگاران ايران (368 /1)، الذريعه (126 /20)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 58 /8)، مولفين كتب چاپى (860 -859 /2).

آبي، عزّالدين، زين الدين، ابومحمد حسن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، فقيه امامى. وى معروف به فاضل آبى و ابن زينب يا ابن زبيب يا ابن ربيب و از شاگردان محقق حلّى بود كه با استاد خود مباحثاتى داشته و در بسيارى موارد با وى مخالفت كرده است. از آثار او «كشف الرموز» است، در شرح «مختصر نافع» كه در رمضان سال 672 ق از كتابت آن فارغ شده است. آبه روستايى در بخش جعفر آباد ساوه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (282 ،85 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (12 /1)، الذريعه (35 /18)، رياض العلماء (15 ،11 /7 ،147 -146 /1)، ريحانه (39 -38 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 38 /7)، فوائد الرضويه (64 ،95)، الكنى والالقاب (155 /3 ،4 /2)، هدية الاحباب (96).

آبي، مجدالدين، صاعد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، فقيه و واعظ. وى از فقيهان و واعظان شيعى قرن ششم ق است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 137 /6)، فهرست منتجب الدين (100).

آبي، محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، اديب و محدث. مشهور به اديب آبى. وى استاد منتجب الدين است و منتجب الدين در «فهرست» گويد كه از محضرش استفاده روايى برده ام. از آثارش: «المنتخب»؛ «ندبةالوالد على المولود».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (104 -103 /24 ،366 /22)، رياض العلماء (87 /5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 260 /6)، فهرست منتجب الدين (170).

آپاساي منشي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح س سوم م)، منشى دربار ساسانى. در شهر قديمى شاپور، در بيست و چهار كيلومترى شمال غربى كازرون دو ستون مربوط به يك آتشكده ى كوچك ضمن ويرانه ها پيدا شد كه روى آن 16 سطر به پهلوى ساسانى و اشكانى از بهرام اول (272 تا 275 م) نوشته شده بود بدين مضمون: «در فروردين ماه از سال 48 از تاريخ آتش اردشير و سال سى از آتش شاپورشاه مؤبدان سال 24. اين است پيكر مزداپرست خداوندگار شاه شاهان ايران و غير ايران... اردشير.. نوه ى پاپك. اين آثار توسط «آپاساى» منشى از شهر حران.. براى پادشاه خود... شاپور... ساخته است. وقتى كه شاهنشاه اين پيكر را ديد به آپاساى منشى خلعت بخشيد از طلا و نقره و يك باغ و يك معبد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تمدن ساسانى (66 -65 /1).

آتشي شيرازي، محمد كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289 -1208 ق)، فقيه و مجتهد. دائى نگارنده ى «فارسنامه ى ناصرى» است. سالها تحصيل مراتب علميه كرد تا به دريافت درجه اجتهاد نايل گشت. در 1245 ق از شيراز به كرمان رفت و در آنجا ساكن شد و سالها به نشر معارف اسلامى پرداخت و عهده دار امامت مسجد گنجعلى خان بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فارسنامه ى ناصرى (958 /2).

آتشي مراغه اي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، فقيه، اديب و شاعر. در عهد فتحعلى شاه شيخ الاسلام مراغه و از شعراى معروف آن شهر و متخلص به آتشى بوده است. وى كتب زيادى تأليف كرده است، ديوانى هم دارد كه اكثر اشعار آن به زبان تركى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (2)، الذريعه (2 /9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 69 /13)، فرهنگ سخنوران (2)، مستدركات اعيان (3 /3).

آجُرّي، ابوحَفص عمر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 344 ق)، محدث. از كسانى چون ابوخليفه فضل بن حُباب جُمَحى و زكريا بن يحيى ساجى حديث شنيده است. و به نقل سمعانى، حاكم نيشابورى در تاريخ خود گفته است: ابوحفص با ما از استادان حديث شنيد و چند سالى در نيشابور زندگى كرد، آنگاه به آهنگ عراق از نيشابور خارج شد و... خبر مرگ او را از رى دريافت داشتيم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (60 -59 /1)، دانشامه ى ايران و اسلام (21 /1).

آجِنْگاني، ابوالفضل محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه و متكلم. در آجنگان، از روستاهاى سرخس، متولد شد. از بزرگان اهل مناظره و از استادان فقه و كلام بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (60 /1)، دائرةالمعارف البستانى (40 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (22 /1)، معجم البلدان (130 /1)، نام آوران فرهنگ (91).

آجودان باشي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1323 ق)، مترجم. ملقب به امير تومان فرزند ميرزا على اكبرخان آجودانباشى. وى «تياتر ضحاك» نوشته ى سامى بيك عثمانى را كه يكى از نمايشنامه هاى ضداستعمارى است به فارسى ترجمه كرد. اهميت اين نمايشنامه از جهت داشتن محتواى ضداستبدادى و انتشار آن مقارن با شكل گيرى نخستين حركتهاى مشروطه طلبانه است. از اين گذشته، انتخاب يك داستان اساطيرى- تاريخى براى تنظيم يك نمايش ابعاد نمايشى اساطير ايرانى را هم براى ايجاد «نمايش ملى» به ايرانيان نشان مى داد. ميرزا ابراهيم خان آجودان باشى ترجمه ى نسبتاً خوبى از اين اثر به دست داده است به طورى كه ذكاءالملك فروغى از آن بسيار تعريف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نمايشى (274 -273 /2)، ايدئولوژى نهضت مشروطيت (342).

آخري، ابوالفضل خُزيمة

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 548 ق)، فقيه و متكلم معتزلى، اديب و لغوى. نامش محمد و به خزيمه معروف بود. اهل آخُر، قصبه اى در دهستان، ميان گرگان و خوارزم، بود. در ناحيه ى دهستان از كسانى چون ابوالفتيان عمر بن عبدالكريم روّاسى و بندار بن عبدالواحد دهستانى و ديگران حديث شنيد. در مرو به روايت حديث اشتغال داشت و در همان جا نيز درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (61 /1)، دانشنامه ى ايران اسلام (38 /1)، معجم البلدان (559 /2 ،70 /1).

آخُري، ابوالفضل عباس

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، محدث. از مردم آخُر، قصبه اى در دهستان، ميان گرگان و خوارزم بود. وى امام جماعت مسجد عتيق در مرز دهستان بود و از كسانى چون عبدالرحمان بن ابى حاتم، ابوبكر شَعرانى، موسى بن العباس آزادوارى و ديگران نقل حديث مى كرده، و حمزة بن يوسف سهمى از او حديث رواى كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (61 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (38 /1)، معجم البلدان (559 /2 ،70 /1).

آخري، ابوالقاسم اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه و محدث. در آخُر، قصبه اى در ناحيه دهستان ميان گرگان و خوارزم، متولد شد و به مصر سفر كرد. وى از احمد بن بهزاد سيرافى و ابوالفوارس صابونى و ديگران حديث روايت مى كرد. ابوالقاسم حمزه بن يوسف سهمى نيز از او روايت كرده و «اصول» او را ستوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (61 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (38 /1)، لسان الميزان (67 /8 ،605 -604 /1)، معجم البلدان (559 /2 ،70 /1).

آخوند خراساني، ملا محمد كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1329 -1255 ق)، فقيه، اصولى، مجتهد بزرگ تشيع و از بنيانگذاران انقلاب مشروطيت. پدرش ملا حسين اهل هرات و ساكن مشهد بود. وى مقدمات علوم را در مشهد آموخت و از آنجا به سبزوار رفت و مدتى در محضر درس حاج ملاهادى سبزوارى حاضر گشت. در بيست و دو سالگى به تهران آمد و علوم عقلى را نزد ميرزا ابوالحسن جلوه و ديگران فراگرفت و در سال 1278 ق به نجف رفت و به حوزه درس شيخ مرتضى انصارى پيوست. مدتى نيز در درس شيخ راضى، سيد مهدى قزوينى و سيد على شوشترى شركت جست و پس از وفات شيخ انصارى به خدمت ميرزاى شيرازى درآمد. آخوند اسلام است كه شاگردان بسيارى را تربيت كرده است. وى يكى از سه تن روحانى نجف بود كه از مشروطيت حمايت كرد و اين عمل او منجر به موفقيت آزاديخواهان در انقلاب مشروطيت شد. در سال 1329 ق زمانى كه روسها بر آزاديخواهان ايران با ارسال اولتيماتوم هاى پشت سر هم سخت گرفته بودند، به قصد آمدن به ايران حركت كرد، ولى در راه ناگهان درگذشت، شايع

شد كه او را مسموم كرده اند. وى در مقبره ى حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى مدفون گرديد. آثار او عبارت اند از «كفاية الاصول»، دو جلد، از مراجع معتبر علم اصول، «حاشيه بر رسائل» و «حاشيه بر مكاسب» كه نقدى است بر آثار شيخ مرتضى انصارى؛ «حاشيه بر اسفار»؛ «حاشيه بر شرح منظومه»؛ «رسالاتى در مشتق، رضاع،...»؛ «الاجارة»؛ «الاجتهاد والتقليد»؛ «الفوائد الاصولية» و «تكملة التبصرة». از آثار خير آخوند احداث سه مدرسه ى بزرگ و متوسط و كوچك در نجف است. وى ضمناً به انتشار چهار مجله ى «اخوت»، در «درةالنجف»، «العلم» و «نجف اشرف» كمك بسيار كرد. وى در نزد فقها و دانشمندان علوم دينى به «صاحب الكفايه» شهرت دارد. و فرزندان او كلمه «كفائى» را براى نام خانوادگى خويش انتخاب كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (234 /7)، اعيان الشيعه (6 -5 /9)، تاريخ برگزيدگان (43 /42)، خدمات متقابل اسلام و ايران (500 -499)، الذريعه (88 /18 ،324 /16 ،220 /6 ،412 /4 ،122 /1)، ريحانه (42 -41 /1)، شرح حال رجال (1 /4)، گنجينه ى دانشمندان (93 -92 /7)، معجم المؤلفين (155 /11)، مؤلفين كتب چاپى (16 -14 /5).

آخوند زاده

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزاى فتحلى بن ميرزا محمد تقى. پدر وى كدخداى ده خانه از حوالى شبستر بود. فتحعلى در ده سالگى (1236 ه.ق.) از تبريز با مادر خود به ارسباران و از آنجا به قفقاز رفت، و بعد نزد پدر زن خود حاج على اصغر قرجه داغى در دفترخانه مترجم زبانهاى اسلامى گرديد. آخوندزاده مردى دانشمند بود و در غالب مباحث علمى و فلسفى و دينى اظهار نظر و موجبات جهالت شرقيان و بدبختى آنان را گوشزد كرده است. وى بيشتر

آثار خود را درباره انتقاد از اوضاع اجتماعى و اصول اداره استبدادى ايران نگاشته، و با آنكه در خدمت دولت تزارى بوده، و از شاگرد مترجمى به مترجمى و از درجه سلطانى (سروانى) تا سرهنگى ارتقا يافته بود، تا پايان عمر محبت صادقانه اى به ايران داشت. از جمله آثار وى مرثيه منظوم درباره مرگ پوشكين شاعر روسى، درامها، داستان ستارگان فريب خورده (از سال 1274 -1267) به زبانهاى فرانسوى، انگليسى، آلمانى و روسى ترجمه شده است. رساله «خواب شگفت» او در انتقاد اوضاع اجتماعى در برلين چاپ شده. نامه هاى كمال الدوله نيز بدو منسوب است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

آدرنگي، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: استاد، رشته: داروسازى صنعتى، دانشكده داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و داروسازى در سال 1350، درجه S.E.C در داروسازى صنعتى از دانشگاه ليون فرانسه در سال 1352، ديپلم تخصصى D.E.R.S در رشته درموفارماسى از دانشگاه پاريس در سال 1356، دكتراى تخصصى ETAT در داروسازى صنعتى در سال 1361.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پزشكى، داروسازى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر حدود 100 پايان نامه و دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

داروسازى، فيزيولوژى پوست و داروهاى پوستى، اصول فارماكوسينتيك بالينى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 55، تعداد مقالات به زبان خارجى 12

زمينه علمى مقالات:

داروسازى صنعتى و فرآورده هاى بهداشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

آدم بن ابي اياس

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(221 /220 -132 ق)، حافظ و محدث. براى تحصيل حديث به عراق و شام و مصر و حجاز رفت و از راويانى چون شعبة بن حجاج، مسعودى، مبارك بن فضاله و عبداللَّه بن مبارك حديث شنيد. در چهار «صحيح» از صحاح ششگانه از جمله «صحيح بخارى» از وى روايت شده است. ابوحاتم رازى، اسماعيل سمّويه، هاشم طبرانى و گروه بسيارى از او حديث نقل كرده اند. احمد بن حنبل او را يكى از ضابطين حديث مى داند و ابوحاتم رازى او را ثقه اى امين و عابد مى شمرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (30 -27 /7)، تاريخ الكبير (39 /2)، تذكرة الحفاظ (409 /1)، تقريب التهذيب (30 /1)، تهذيب التهذيب (177 /1)،

الجرح والتعديل (ج 1، ق 268 /1)، سيرالنبلاء (338 -335 /10)، المعارف (228).

آدم بن عبداللَّه قمي

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم ق)، محدث. از اصحاب امام صادق (ع) بود و از آن امام كسب فيض كرد. شيخ طوسى در «رجال» خويش از او ياد كرده و به گفته ى ابن حجر او را ستوده است. برقى او را با پسوند اشعرى توصيف كرده است. وى در قم درگذشت و در حدود مقبره ى شيخان دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (86 /2)، رجال البرقى (27)، رجال الطوسى (143)، گنجينه ى دانشمندان (63 /1)، لسان الميزان (510 /1)، معجم رجال الحديث (121 /1).

آدم بن يونس نسفي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، فقيه امامى. شيخ فقيه و ثقه ى عادل كه تصنيفات شيخ ابوجعفر طوسى را بر وى قرائت كرد. ابن حجر در «لسان الميزان» تحت عنوان رجال شيعه ى اماميه از او نام مى برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (86 /2)، فوائد الرضويه (41)، فهرست منتجب الدين (11)، لسان الميزان (512 /1)، معجم رجال الحديث (124 /1).

آدمي استرآبادي، ابوالقاسم علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه و محدث. او را آدمى اسدآبادى و همچنين آدمى همدانى نيز ناميده اند. او در طلب حخديث مسافرت كرد و از فاروق خَطّابى و ابوبكر قطيعى و برخى ديگر حديث شنيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (1/ ح 61)، دانشنامه ى ايران و اسلام (45 /1).

آدمي چاچي، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه و محدث. آدمى در چاچ (ناحيه اى در شمال شرقى سير دريا، ظاهراً مطابق ناحيه ى تاشكند) و نواحى اطراف آن زندگى مى كرد و به روايت حديث اشتغال داشت. وى به عراق و حجاز سفر كرد و از حبيب بن مغيره چاچى، حامد بن داوود چاچى، عبيداللَّه بن واصل بخارى، ابوحاتم محمد بن ادريس رازى و محمد بن عبداللَّه بن يزدى مُقْرى و ديگران حديث شنيد. ابوالفضل محمد بن محمد چاچى، و ابوجعفر محمد بن على غزال و همطبقه ايشان از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (61 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (45 /1).

آدمي خوارزمي، ابوالفضل محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 562 /561 ق)، مفسر، نحوى، لغوى و محدث. ملقب به زين المشايخ. او در ادبيات از پيشگامان و در زبان عرب خحجت به حساب مى آيد. لغت و علم اِعراب را از زمخشرى آموخت و پس از او بر جايش نشست. او حديث را نيز از زمخشرى و ديگران شنيد. در ترسل و نقد شعر دست داشت. از آثارش: «تفسير القرآن»؛ «شرح الاسماء الحُسنى»؛ «مفتاح التنزيل»؛ «تقويم اللسان»، در نحو؛ «الاعجاب فى علم الاعراب»؛ «الهدايه فى المعانى والبيان»؛ «اعجاز القرآن»؛ «اسرار الادب و افتخار العرب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (227 /7)، كشف الظنون (2040 ،1829 ،1760 ،595 ،488 ،469 ،400 ،132 ،120 ،91 ،84 ،51)، معجم الادباء (5 /19)، معجم المؤلفين (138 -137 /11)، الوافى بالوفيات (340 /4)، هدية العارفين (98 /2).

آدمي رازي، ابوسعيد سهل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 255 ق)، محدث شيعه. شيخ طوسى او را از اصحاب سه امام دانسته است: امام جواد، امام هادى و امام عسكرى- عليهم السلام. نجاشى و ابن داوود و شيخ طوسى او را ضعيف الروايه شمرده اند. احمد بن محمد بن عيسى اشعرى او را غالى خواند و از قم بيرون راند. از آن پس وى در رى زيست. از آثار وى: «كتاب التوحيد»؛ «كتاب النوادر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (86 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (45 /1)، رجال ابن داود (قسم 460 /2)، رجال البرقى (58)، رجال النجاشى (418 -417 /1)، ريحانه (44 /1)، الفهرست لابن النديم (409)، الفهرست للطوسى (164)، معجم رجال الحديث (353 -337 /8)، معجم المؤلفين (284 /4).

آدميت، فريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متولد 1299 و فارغ التحصيل دانشكده حقوق دانشگاه تهران. دكتراى خود را در رشته ى تاريخ سياسى از دانشگاه لندن دريافت كرد. خدمات ادارى را از 1319 در وزارت امور خارجه آغاز نمود و مشاغل مختلفى را در آن وزارتخانه احراز كرد، تا سرانجام به مستشارى سفارت و معاونت نمايندگى دائمى ايران در سازمان ملل متحد منصوب شد. در تهران نيز مدتى مديركل اداره ى سازمانهاى بين المللى بود. چندى با سمت سفير كبير در هلى نو اقامت داشت و زمانى نيز سفير ايران در هلند بود. در كنار مشاغل سياسى و ادارى خود به كار تحقيق و تتبع در تاريخ جديد ايران پرداخته است. نشريه ى وزارت امور خارجه كه حاوى نكات مهم تاريخى است با مديريت وى منتشر مى شد. او داراى تأليفات متعددى است كه از همه مهمتر كتاب اميركبير و ايران است كه چند بار به چاپ رسيده است. در اين كتاب، گذشته از منابع

دست اول، با استفاده از آرشيو وزارت امور خارجه ايران و انگليس اسناد مهمى را ارائه نموده است. اين كتاب از معتبرترين كتبى است كه تاكنون در اين زمينه چاپ شده است. كتاب ديگرى نيز به نام فكر آزادى و مقدمه ى نهضت مشروطه انتشار داده است كه اين نيز تاريخى و تحقيقى است. كتاب ايدئولوژى نهضت مشروطيت ايران از آثار ديگر اوست. آدميت پس از بازنشستگى فراغت بيشترى براى تحقيق در تاريخ قاجار و نهضت مشروطيت پيدا كرد و آثار زيادى انتشار داد. كتاب افكار اجتماعى و سياسى و اقتصادى در آثار منتشر نشده ى دوران قاجار را تنظيم نموده كه از تحقيقات سودمند اوست. وى را يكى از تاريخ نگاران دوره ى جديد ايران مى دانند كه آثارش براى پژوهش تاريخى در دوره ى قاجاريه مفيد و باارزش است. علاوه بر كتاب، رسالات و مقالات بسيارى نوشته كه همگى از لحاظ روش علمى تاريخ نگارى به سهم خود اهميت دارد.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

آدينه اصفهاني، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1339 ق)، حكيم، فقيه و زاهد. از مبرزين شاگردان جهانگيرخان قشقائى بود. وى از مدرسين حكمت در مدرسه صدر و مسجد ذوالفقار اصفهان بود و متون معقول و منقول را تدريس مى كرد. خط او نيز پخته و شيرين بود. همچنين از نجوم و هيئت سر رشته داشت. استاد جلال همايى و آقاميرزا محمود مفيد اصفهانى از شاگردان نامور وى بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (242 -241)، همايى نامه (22).

آذر تبريزي مرتضوي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1250 ش)، اديب و شاعر، متخلص به آذر. مردى ميهن دوست بود. مدتى به استانبول مسافرت كرد. در آنجا با سيد جمال الدين اسدآبادى ملاقت كرد و از او چيزها در زمينه سياست آموخت. چنان كه در انقلاب مشروطه ى ايران از مؤسسين جدّى انجمن آذربايجان در تهران شد و در 1311 ش به عضويت انجمن ادبى آذربايجان درآمد. آذر مردى وارسته و آزاديخواه بود. وى در مقبرةالشعراء مدفون است. «ديوان» اشعارش شامل بيش از يكهزار بيت مى باشد. «اوراق پريشان» از آثار او است كه در 1334 ش در تبريز چاپ شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (70 /26)، سخنوران آذربايجان (188 -187)، فرهنگ سخنوران (3)، مؤلفين كتب چاپى (223 /1).

آذر كيوان

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از روحانيان بزرگ زرتشتى (قر. 11 ه.) از مردم شيراز يا حوالى آن (ف.پتنه 1027 ه.ق.). وى با گروهى از مريدان خود به هندوستان شتافت. آذر كيوان مؤسس فرقه ايست مذهبى كه تركيبى است از اديان زرتشتى، اسلام، برهمنى و مسيحى. وى را «ذوالعلوم» لقب داده اند و منظومه اى به نام «جام كيخسرو» در شرح مشاهدات وى، بدو منسوب است.

(1027 -942 ق)، مؤسس فرقه ى آذر كيوان. در فارس زاده شد. نسبش به بهمن پسر اسفنديار مى رسد. از شخصيت هاى بسيار مشكوك تاريخ است. گويند در كودكى اهل رياضت بود. در اواخر عمر به هند رفت و در شهر پتنه اقامت گزيد و نحله اى تازه به نام خود پديد آورد كه تركيبى از مذاهب زرتشتى، اسلام، به ويژه تشيع، برهمنى و مسيحيت بود. عده اى بدو گرويدند اين فرقه معتقد بود كه حقيقت همه ى اديان يكى است، به شرايع عمل نمى كردند. طرفداران آذر كيوان به فلسفه ى اشراق توجه

خاصى نشان مى دادند تا آنجا كه برخى آثار شيخ شهاب الدين سهروردى را به فارسى ترجمه كردند. مريدانش به آذر كيوان كراماتى نسبت داده اند. از جمله آثار وى: «مكاشفات»؛ «جام كيخسرو»؛ «آيينه ى اسكندر»؛ «تخت طاقديس»؛ «پرتو فرهنگ». دكتر زرين كوب از اصل وجود چنين مردى را منكر است و مى گويد: «اما آنچه از احوال او و از تحصيلات و مسافرتهايش نقل كرده اند موجب حصول اطمينان به تاريخى بودن شخص او به نظر نمى آيد...». از آثار منسوب به فرقه ى آذر كيوان «دساتير» و «دبستان المذاهب» است كه بنا به راى اكثر صاحبنظران از مجعولات و اغراقات خالى نيست.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] ايضاح المكنون (442 / 1)، تذكره ى روز روشن (6)، در قلمرو وجدان (369 -368)، طرائق الحقائق (252 / 2)، فرهنگ شاعران زبان پارسى (12 -11)، لغت نامه ى (مقدمه/ 62 -57 و ذيل/ آذركيوان).

آذر يزدي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي آذر يزدي ، در روز دوم خمسه مسترقه ي سال 1300 شمسي در خرمشاه از توابع بزد در يك خانواده ي جديد الاسلام ديده به جهان گشود. مختصرخواندن و نوشتن را در خانه از پدر و قرآن را از مادربزرگ فراگرفت. در سن چهارده پانزده سالگي ، همراه با كار رعيتي و يا شاگرد بنايي ، مدت يك سال و نيم ، صبح هاي تاريك به مدرسه ي خان مي رفت و تا طلوع آفتاب نزد يك « آشيخ » كه او هم روزها در گيوه فروشي كار مي كرد ، با سه شاگرد ديگر يادگرفتن عربي را با اصرار پدر شروع كرد ، « نصاب » را حفظ نمود و تا « انموزج و

الفيه » خواند كه بعد آن را رها كرد.آذر يزدي ، پس از اتمام تحصيلات مقدماتي ، چندي در رشته ي علوم قديمه به تحصيل پرداخت و با زبان عربي و انگليسي آشنايي يافت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر مهدي آذريزدي ، حاج علي اكبر رشيد ، به شغل زراعت اشتغال داشت و به امور ديني و مذهبي سخت متعصب بود و چون از ذوق و قريحه ي شاعري برخوردار بود ، ديواني از اشعار در مدايح و مراثي ائمه اطهار از خود به جا گذاشت.

خاطرات كودكي : مهدي آذر يزدي ، با ذكر خاطراتي از دوران كودكي خود مي گويد : « - اولين بار كه حسرت را تجربه كردم ، موقعي بود كه ديدم پسرخاله ي پدرم كه روي پشت بام با هم بازي مي كرديم و هردو هشت سال بوديم ، چندتا كتاب دارد كه من هم مي خواستم و نداشتم. به نظرم ظلمي از اين بزرگتر نمي آمد كه آن بچه كه سواد نداشت ، آن كتاب ها را داشته باشد و من كه سواد داشتم ، نداشته باشم. كتاب ها ، گلستان و بوستان سعدي ، سيدالانشاء ، نوظهور و تاريخ معجم چاپ بمبئي بود كه پدرش از زرتشتي هاي مقيم بمبئي هديه گرفته بود. شب قضيه را به پدرم گفتم. پدرم گفت ، اينها به درد ما نمي خورد ، اينها كتاب هاي دنيايي اند. ما بايد به فكر آخرتمان باشيم. شب رفتم توي زيرزمين و ساعت ها گريه كردم و از همان زمان عقده ي كتاب پيدا كردم ، كه هنوز

هم دارم. - يك وقتي كار كوچه و صحرا كم شد ، قرار شد من بروم سر كار بنايي و گلكاري كار كنم. اين كارها هم اغلب توي شهر بود و به اين ترتيب من با شهر يزد آشنا شدم. در يزد با اينكه بچه ها و بزرگ ها ما را دهاتي حساب مي كردند و لهجه و لحن حرف زدن ما را مسخره مي كردند ، ناراحت نبودم ، چون راست مي گفتند : ما دهاتي بوديم و خيلي چيزها را نمي دانستيم. اما رفت و آمد توي شهر براي من تازگي داشت. نان نازك بازاري و پالوده يزدي و بعضي ميوه ها كه قبلاً هرگز نديده بودم و زندگي شسته رفته ي شهري ها مرا به شهر جذب مي كرد. به خاطر همين يك روز گفتم : ديگر به صحرا نمي روم. پدرم اوقاتش تلخ شد ، ولي مادرم با كار در شهر موافق بود. از كار بنايي به كار در كارگاه جوراب بافي كشيده شدم. صاحب كارگاه با « گلباري ها » ، صاحبان يگانه كتابفروشي شهر ، خويشي داشت و او هم جداگانه يك كتابفروشي تأسيس كرد و مرا از ميان شاگردهاي جوراب بافي جدا كرد و به كتابفروشي برد. ديگر گمان مي كردم به بهشت رسيده ام ، تولد دوباره و كتاب خواندن من شروع شد. در اين كتابفروشي بود كه فهميدم چقدر بي سوادم و بچه هايي كه به دبستان و دبيرستان مي روند ، چقدر چيزها مي دانند كه من نمي دانم. براي رسيدن به دانايي بيشتر ، يگانه راهي كه جلو پايم بود خواندن كتاب بود. سه

چهار سال كار در اين كتابفروشي ، هوس نوشتن و شعرگفتن و با بچه هاي درس خوانده همرنگ شدن را در من به وجود آورد ».

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : خانواده ي مهدي آذر يزدي ، جزء خانواده ي جديدالاسلام ها بودند ؛ يعني قبلاً زرتشتي بودند و سه چهار نسل پيش مسلمان شدند ، خانواده اي كم جمعيت با مردمي فقير. پدر او جز كار و رعيتي و باغباني ، درآمد ديگري نداشت ، كم سواد بود و خيلي خشك و وسواسي و متعصب.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : پدرمهدي آذر يزدي ، كم سواد و خيلي متعصب بود و مدرسه ي دولتي و كار دولتي و لباس كت و شلوار را حرام مي دانست ، به همين علت او را به مدرسه نگذاشت. مختصرخواندن و نوشتن را در خانه از پدر و قرآن را از مادربزرگ فراگرفت. در منزل هم قرآن ، مفاتيح الجنان ، حليه المتقين ، عين الحيات ، معراج السعاده ، نصاب الصبيان و جامع المقدمات را خواند. در سن چهارده پانزده سالگي ، همراه با كار رعيتي و يا شاگرد بنايي ، مدت يك سال و نيم ، صبح هاي تاريك به مدرسه ي خان مي رفت و تا طلوع آفتاب نزد يك « آشيخ » كه او هم روزها در گيوه فروشي كار مي كرد ، با سه شاگرد ديگر يادگرفتن عربي را با اصرار پدر شروع كرد ، « نصاب » را حفظ نمود و تا « انموزج و الفيه » خواند كه بعد آن را رها كرد. آذر يزدي ، پس از اتمام تحصيلات

مقدماتي ، چندي در رشته ي علوم قديمه به تحصيل پرداخت و با زبان عربي و انگليسي آشنايي يافت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مهدي آذر يزدي ، با ذكر خاطراتي از فعاليت هاي گوناگون خود مي گويد : « - در بحبوبه ي جنگ دوم و يكي دو سال از شهريور 1320 گذشته بود كه ناگهان آمدم تهران ، حال ناگزير مي بايست كاري پيدا مي كردم تا بتوانم با آن زندگي كنم و اين كار حتماً مي بايست كاري مطبوعاتي مي بود. در تهران با چند كتابفروشي از راه مكاتبه آشنا بودم ، ولي نمي خواستم بروم و بگويم كار مي خواهم ناشناسانه تقاضاي كار كردن را سهل تر مي يافتم. پيشتر با مقالات « هاشمي حائري » انسي پيدا كرده بودم. با خودم گفتم ، يك روزنامه نويس مشهور با همه ارتباط دارد. نامه اي به ايشان نوشتم و گفتم كه كار مطبوعاتي مي خواهم. آقاي هاشمي قدري توپ و تشر زد و ملامت كرد كه به تهران مي آييد چه كنيد ؟! ما خودمان از اين شهر در عذابيم و از اين حرف ها. بعد كم كم آرام شد و گفت ، شما سه شنبه ي آينده بيا يك فكري برايت مي كنم. سه شنبه ي بعد ، آقاي حسين مكي را در همان اداره ( ظاهراً روزنامه ايران ) صدا كرد و گفت ، بيا ، اين همشهري ات آمده. با آقاي مكي در يزد آشنا شده بودم. آقاي مكي گفت ، در خيابان ناصرخسرو با چاپخانه ي حاج محمدعلي علمي صحبت كرده ام ، برو آنجا و بگو

مكي مرا فرستاده. همان روز رفتم و در چاپخانه ي علمي مشغول به كار شدم و تا امروز همچنان در كتابفروشي هاي متعددي مشغول كار هستم ( حالا در هشتادسالگي ، كارم بيشتر تصحيح نمونه هاي چاپي كتاب است ). - با اينكه در اين مدت چهل و هفت سال اقامت در تهران ، از كتاب دور نشده ام ، ولي به كارهاي مختلفي دست زده ام و هروقت از هرجا بد مي آوردم ، چاپخانه ي علمي دوباره پناهگاه من بود. دو بار كتابفروشي داير كردم و هر دوبار ورشكست شدم. دوبار با يكي از كساني كه در چاپخانه آشنا شده بودم شريك شدم و به كار عكاسي حرفه اي پرداختم و هر دوبار مغبون و پشيمان شدم. يك بار يك عكاسخانه را خريدم ، ولي بعد از يك سال واگذار كردم ، چون با وضع من جور نمي آمد. در كتابفروشي هاي خاور ، ابن سينا ، اميركبير ( دوبار ) ، بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، روزنامه ي هاي آشفته و اطلاعات و چاپخانه ي علمي ( سه چهار نوبت و هر نوبت به مدت شش ماه تا چندسال ) كار كردم. هر وقت نمي توانستم با جايي جور بياييم ، از كار موظف و مستمري گرفتن دست برمي داشتم و فقط كار فردي غلط گيري و فهرست اعلام نويسي و ... را انجام مي دادم ( كاري كه همچنان به آن مشغولم ). - اولين بار كه به فكر تدارك كتاب براي كودكان افتادم ، سال 1335 يعني در سن 35 سالگي ام بود. در اين سال ، در عكاسي

يادگار يا بنگاه ترجمه و نشر كتاب كار مي كردم و ضمناً كار غلط گيري نمونه هاي چاپي را هم از انتشارات اميركبير گرفته بودم و شب ها آن را انجام مي دادم. قصه اي از « انوار سهيلي » را در چاپخانه مي خواندم كه خيلي جالب بود ، فكر كردم اگر ساده تر نوشته شود ، براي بچه ها خيلي مناسب است. جلد اول « قصه هاي خوب براي بچه هاي خوب » خود به خود از اينجا پيدا شد. آن را شب ها در حالي مي نوشتم كه توي يك اتاق 2 × 3 متري زير شيرواني ، با يك لامپاي نمره ده ديواركوب زندگي مي كردم. نگران بودم كتاب خوبي نشود و مرا مسخره كنند. آن را اول بار به كتابخانه ي ابن سينا ( سر چهار راه مخبرالدوله ) دادم. آن را بعد از مدتي پس دادند و رد كردند. گريه كنان آن را پيش آقاي جعفري ، مدير انتشارات اميركبير بردم. ايشان حاضر شد آن را چاپ كند. وقتي يك سال بعد كتاب از چاپ درآمد ، ديگران كه اهل مطبوعات و كار كتاب بودند ، گفته بودند كه خوب است. به همين خاطر ، آقاي جعفري پيوسته جلد دوم آن را مطالبه مي كرد. كم كم اين كتاب ها به هشت جلد رسيد ، البته قرار بود ده جلد شود ، ولي من مجال نوشتن آن را پيدا نكردم ».

جوائز و نشانها : مهدي آذر يزدي ، در سال 1343 از سازمان يونسكو جايزه اي دريافت كرد و در سال 1345 دو اثر وي به عنوان اثر برگزيده

ي « كتاب كودك » انتخاب شد

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تصحيح مثنوي معنوي مولوي

2 چهل حديث

3 خاله گوهر

4 خودآموز شطرنج

5 خودآموز شطرنج

6 خودآموز عكاسي

7 خودآموز عكاسي

8 دستور طباخي و خانه داري

9 شعر قند و عسل

10 فرهنگ لغات و اصطلاحات محلي يزد

11 قصه هاي پيامبران

12 قصه هاي تازه از كتاب هاي كهن

ويژگي اثر : دوره ي ده جلدي.

13 قصه هاي خوب براي بچه هاي خوب

ويژگي اثر : دوره ي هشت جلدي.

14 قصه هاي ساده

15 گربه ي تنبل

16 گربه ي ناقلا

17 لبخند

18 لبخن__د

19 مثنوي بچه خوب

20 منظومه ي باباي من

21 منظومه ي نوروزنامه

22 ياد عاشورا

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1اذر يزدي به روايت آذر يزدي ، روزنامه ي پيمان يزد ، سال هفتم ، شماره ي 6282سخنوران نامي معاصر ايران ، تأليف : سيدمحمدباقر برقعي ، ج 1 ، قم : نشر خرم ، ص 44

آذر، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1281 ش)، پزشك. دكتر آذر در مشهد متولد شد و در همان جا تحصيلات مقدماتى خود را به پايان رسانيد و سپس به تهران آمد و ابتدا در دارالفنون و سپس در مدرسه ى طب ادامه ى تحصيل داد و در 1307 ش گواهينامه ى دكتراى پزشكى را دريافت كرد و جزو اولين گروه دانشجويان براى تكميل تحصيلات عازم فرانسه شد و پس از گذراندن امتحانات تشريح و بافت شناسى در دانشگاه ليدن دوره هاى انگل شناسى و ميكروب شناسى را نيز به پايان رسانيد. درس تكميلى بيماريهاى گوارشى را نيز خواند و پايان نامه خود را درباره «ناراحتيهاى ناشى از اشكال جريان و جذب و دفع هوا و بخارات ديگر معده و امعاء» تهيه و سرانجام در 1313 ش به دريافت دانشنامه دكتراى پزشكى از دانشگاه پاريس، و مدال برنز، نائل گرديد و سپس به ايران آمد و رياست بيمارستانهاى رازى و وزيرى را بر عهده گرفت، در ضمن استاد كرسى پزشكى بالينى شد. دكتر آذر مدتى نيز وزير معارف شد. اثر او عبارت است از: «بيماريهاى عفونى».[1]

متولد 1280 در مشهد. پدرش ميرزا على آقا تبريزى مجتهدى بلندپايه بود و در دوره ى اول از طرف روحانيون و طلاب مشهد به نمايندگى مجلس انتخاب شد. مهدى آذر پس از انجام تحصيلات مقدماتى و متوسطه وارد مدرسه ى عالى طب شد و درجه ى دكترا دريافت نمود. سپس از طرف دولت براى ادامه ى تحصيل عازم اروپا شد و

از دانشگاه پاريس در رشته ى طب عمومى و امراض داخلى تخصص گرفت. پس از مراجعت به ايران وارد دانشگاه تهران شد و به مقام دانشيارى و استادى دانشكده ى پزشكى رسيد. در وزارت بهدارى هم شاغل مقامات مختلف شد و مدتها رياست بيمارستان رازى با او بود. در 1329 سپهبد رزم آرا كه در آن وقت نخست وزير بود سرزده از بيمارستان رازى بازديد كرد. وضع آشفته ى بيمارستان و شكايت مراجعين رئيس دولت را عصبانى نمود. از دكتر آذر توضيحاتى خواست و او نيز با پاسخ درشت و تند خود نخست وزير را عصبانى تر كرد. رزم آرا در جواب جسارت رئيس بيمارستان بر صورت او سيلى نواخت و دستور داد مأموران دژبان توقيفش كنند. خبر سيلى خوردن استاد دانشگاه و رئيس بيمارستان رازى موج اعتراض شديد اطباء و استادان دانشگاه را به دنبال داشت و دانشكده ى پزشكى به حال تعطيل درآمد. دكتر جهانشاه صالح وزير وقت بهدارى سخت به تلاش افتاد تا قضيه را فيصله دهد. سرانجام رزم آرا حاضر شد در جمع استادان دانشگاه حضور يافته و از عمل خود اظهار ندامت نمايد و بدين ترتيب ماجرا خاتمه يافت. دكتر مهدى آذر در اين جريان معروفيت بيشترى يافت، از طرف مخالفين رزم آرا مورد حمايت قرار گرفت و به همكارى دعوت شد. در 1331 دكتر مصدق در كابينه ى خود سمت وزارت فرهنگ را به او سپرد. مادام كه مصدق در مقام نخست وزيرى بود او هم وزارت فرهنگ را اداره مى كرد. در مرداد 1332 بدنبال سقوط مصدق او نيز دستگير و زندانى گرديد. چند ماهى در حبس ماند تا اينكه مورد عفو قرار گرفت و آزاد شد، ولى كار دانشگاهيش را به

او ندادند و او بدون سر و صدا به طبابت پرداخت و دور از غوغاى سياسى به زندگى خود ادامه داد تا اينكه بار ديگر فعاليت سياسى را آغاز كرد و از افراد فعال در جبهه ى ملى گرديد. چند بار با تعرض روبرو و بازداشت شد، ولى از مبارزه دست برنداشت. آذر طبيبى حاذق، استادى دانشمند و انساندوست بود. در پيشه ى طبابت هيچگاه طمع و حرص و ولعى از او ديده نشده است. وى در سال 1373 درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى مشاهير رجال پزشكى معاصر (111 -101)، مؤلفين كتب چاپى (356 -355 /6).

آذرباد مهر اسپندان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم م)، موبد زرتشتى. وى در عهد شاپور دوم (379 -309 م) مى زيست. او براى اثبات حقانيت دين تن به آزمايش دينى داد و پيروز به درآمد. اثر وى به نام «اندرژ آتورپات امهر اسپند يا مارسپندان» است كه بيست و يك نسك يا كتاب را شامل و دايرةالمعارف بزرگ علوم دينى زرتشتى محسوب مى شده است. متن پهلوى و پازند و ترجمه ى گجراتى و انگليسى آن در 1869 م در بمبئى منتشر شد و ترجمه ى فرانسوى آن در 1887 م. به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايران در زمان ساسانيان (88 ،72)، تاريخ ادبى ايران (154 /1)، تاريخ ادبيات ايران پيش از اسلام (184 ،183 ،182 ،181 ،168 ،155 -154 ،135 ،66)، تاريخ ادبيات در ايران (139 /1)، تاريخ نظم و نثر (9)، تمدن ساسانى (144 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (47 /1)، سبك شناسى (12 /1)، مجمل التواريخ و القصص (67 ،51).

آذربال، آفاق

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

آذربايجاني، گوهر بيگم

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ز پيش از 1307 ق)، اديب و شاعر. وى در فضل و عفت مشهور بود. از آثارش: «ديوان» شعر است. از اشعار او است:

اگر به باد دهم زلف عنبر آسا را

به دام خويش كشم آهوان صحرا را

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رياحين الشريعه (42 /5)، ريحانه (44 /1)، دانشمندان آذربايجان (320)، الذريعه (3 /9)، فرهنگ سخنوران (782)، مشاهير زنان (199).

آذرخش، حسنعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1298 ش)، پزشك، نويسنده و شاعر، متخلص به شكيبا. در دارالفنون و دبيرستان ادب به تحصيل پرداخت و سپس به رشته ى پزشكى روى آورد و براى تكميل اين رشته به فرانسه رفت. وى علاوه بر پزشكى با شعر و شاعرى نيز انس و الفت داشت. دوبار به سفر حج رفت. وى در وزارت بهدارى سرپرست امور مبارزه با ترياك شد. از آثار او است: «آفت زندگى، مبارزه ى با ترياك و الكل و سيفليس و فحشا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فرهنگ سخنوران (510)، مؤلفين كتب چاپى (679 -678 /2).

آذرخشي، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1290 ش)، مترجم. از اهالى مشهد. در اواخر قرن سيزدهم افرادى در مشهد به فكر ايجاد سالنها و گروههاى نمايشى افتادند. اعتبارالسلطنه غفارى سالنى در سال 1290 ش تأسيس كرد كه جايگاه اجراى نمايش شد. در همين سالها رضا آذرخشى كه در اداره ى نظميه ى مشهد كار مى كرد، به ترجمه ى چند نمايشنامه دست زد و آنها را شخصاً به روى صحنه آورد. برخى از ترجمه هاى او عبارت اند از: «الهه»؛ «از دريچه ى سفارت»؛ «ايالت چهل و نهم»؛ «تصوير»؛ «در زندان و در آزادى»؛ «سرگشتگى جانگداز»؛ «توفان»؛ «عدالت»؛ «فضول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نمايشى (68 /2)، مؤلفين كتب چاپى (128 -127 /3).

آذرمهر، فاطمه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

فاطمه آذرمهر در سال 1333 در تهران به دنيا آمد. در سال 1358 در رشتۀ زبان و ادبيات انگليسي از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد. از سال 1364 فعاليت علمي و فرهنگي خود را در مؤسسۀ انتشارات «فرهنگ معاصر»، براي تهيه و تدوين فرهنگ هاي دو زبانۀ انگليسي _ فارسي و فارسي _ انگليسي آغاز كرده و در حال حاضر نيز در آن مؤسسه مشغول به كار هستند. كتاب "فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي" تاليف فاطمه آذر مهر (يكي از مؤلفين)، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : فاطمه آذر مهر در سال 1358 در رشتۀ زبان و ادبيات انگليسي از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فاطمه آذر مهر از سال 1364 فعاليت علمي و فرهنگي خود را

در مؤسسۀ انتشارات «فرهنگ معاصر»، براي تهيه و تدوين فرهنگ هاي دو زبانۀ انگليسي _ فارسي و فارسي _ انگليسي آغاز كرده و در حال حاضر نيز در آن مؤسسه مشغول به كار هستند.جوائز و نشانها : كتاب "فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي" تاليف فاطمه آذر مهر (يكي از مؤلفين)، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. آثار : فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي ويژگي اثر : تاليف،با همكاري محمد رضا باطني،اين كتاب در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنائي با كتاب:«فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي» : فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي؛ محمدرضا باطني، با دستياري فاطمه آذرمهر؛ تهران: فرهنگ معاصر، 1371. از جمله اهميت هاي «فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي» اين است كه مدخلهاي انگليسي و معادلهاي فارسي آن با تكيه بر پنج فرهنگ معتبر از زبان زنده روز گرفته شده است. توجه اين فرهنگ بيشتر بر برشها ظريف معنايي است و براي دستيابي اين هدف، سعي شده است كه معاني واژه هاي انگليسي از متن مثالهاي واقعي كه در فرهنگهاي مذكور ضبط شده، استخراج و طبقه بندي شود. نكته قابل توجه ديگر در ارتباط با «فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي» اين است كه اين فرهنگ بر اصل برابريابي پايه گذاري شده است و چون در فرهنگهاي دوزبانه، بر خلاف فرهنگهاي يك زبانه، تعريف واژه به تنهايي مشكل چنداني را براي مراجعه كننده حل نمي كند، لذا نهايت تلاش به

عمل آمده تا با بهره گيري از فرهنگهاي ديگر، برابرهاي دقيق فارسي براي معاني گوناگون واژه هاي انگليسي انتخاب و ثبت شود. اين موارد، در كنار هماهنگي در ارائه مطالب و شيوايي نگارش موجب شده تا كارايي فرهنگ مورد نظر در ترجمه از انگليسي به فارسي، افزايش يابد.

آذرنوش، آذرتاش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

آذري تاكامي، قباد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دامپزشكى آبزيان، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

آذري قمي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ احمد آذرى قمى يكى از ستارگان... آسمان فضيلت حوزه علميه و شهرستان مذهبى قم است كه در حدود 1342 قمرى در قم چشم به جهان گشوده و پس از پرورش و خواندن اوليات و ادبيات سطوح را از مدرسين حوزه علميه فراگرفته و آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و در آن سامان از محضر آيات عظام آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى خوئى و ديگران استفاده نموده و پس از چند سال اقامت به وطن مراجعت و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه نايب الامام آقاى خمينى و آيت اللَّه محقق داماد بهره مند شده و در ضمن در مواقع مقتضى ماه رمضان و محرم و صفر براى ارشاد و تبليغ اسلام و تنوير افكار به تهران مسافرت نموده ولى چند ساليست كه به واسطه مشاغل زياد آن برنامه را تعطيل و از طرف حجةالاسلام والمسلمين آقاى آذرى ديگر به خدمات دينى و مبارزات بر عليه امپرياليسم و رژيم منفور شاه مخلوع ادامه و براى همين هم چند سالى از طرف عمال كثيف و جنايتكار طاغوتى تبعيد به اردستان و بعضى از نواحى ديگر شده كه سر اين جان چند تن از عزيزانش در اثر تصادم از دست رفته است بالجمله جناب آقاى آذرى از افراد بسيار شايسته و لايق و پرهيزكار و مراتب فضل و تقوايش مورد تاييد مراجع بزرگ بالاخص حضرت آيه اللَّه العظمى امام خمينى است و از طرف معظم له به اتفاق بعضى ديگر منصوب به

سرپرستى آستانه مقدسه حضرت معصومه (ع) و هم نظارت در دادگاه انقلابى ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

آذري، علاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تاريخ از دانشگاه تهران در سال 1348.

مرتبه علمى:

تدريس دروس مختلف از جمله تاريخ ايران باستان، تاريخ مغول و قاجاريه، تاريخ قرون وسطى در دانشگاههاى تهران و اصفهان از سال 1348، دانشيار دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

جغرافياى تاريخى، تاريخ و فرهنگ، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر، پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جغرافياى تاريخى ورامين. تاريخ روابط ايران و چين، سيرى در تاريخ و فرهنگ ايران.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 50، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

روابط خارجى، جغرافياى تاريخى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

آذري، قدرت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قدرت الله آذري مؤسس و مدير بنگاه مطبوعاتي آذري درگذشت (20 ارديبهشت 1372). من نزديك به سي سال با او آشنا و دوست بودم. حدود پانزده سال ازين مدت كتابدار انجمن كتاب بود. نوجواني بود كه با شور و شوق در آنجا به كار آغاز كرد و با دلسوزي و علاقه مندي امور مربوط به مشتركان و پخش مجله راهنماي كتاب را انجام مي داد. مرحوم تقي زاده معرف او بود. ابتدا در بنگاه ترجمه و نشر كتاب در تهران و سپس در مؤسسه فرانكلين در تبريز كار مي كرد و چون به تهران آمد به ياري و همكاري ما شتافت. جواني دلسوز و صديق و كاردان بود. تصدي كتابداري در انجمن كتاب موجب علاقه مندي او به گردآوري و مجموعه سازي مجله ها و روزنامه هاي قديمي شد. درين رشته

تبحر و ممارستي به دست آورد. چون انجمن كتاب و مجله راهنماي كتاب در پايان سال 1357 بي سرانجام ماند و كتابخانه اش را به بنگاه ترجمه و نشر كتاب بردند، آذري هم چند صباحي به آنجا كشانيده شد. ولي دوران خدمت او درآن مؤسسه مدتي دراز نپاييد و سرنوشت او "ما را از مدرسه بيرون كردند " شد. زيرا معلوم نشد كه آن كتابخانه را از انجمن به كجا فرستادند. او براي اعاشه خانواده خويش مغازه كوچكي در اول خيابان اميرآباد گرفت و به مجله فروشي_ كاري كه در آن استادي و مهارت پيدا كرده بود_ پرداخت. البته آغاز اين دوره از زندگي او با سختي روبه رو شد. در آن روزها هيچ قدرت و بنيه مالي نداشت و با قرض توانست در آن دكه كار را شروع كند. بي ترديد بسياري از مجموعه هايي كه كتابخانه هاي كشور از نشريات ادواري دارند نتيجه رنجها و كوششهايي است كه آذري در راه جور كردن آنها متحمل شده بود. بنابراين همه استفاده كنندگان از نشريه ها بايد آمرزش آن مرد فرهنگ دوست را بخواهند. مدير مجله با تأسف بسيار، به فرزندان و همسرش تسليت مي گويد و اظهار شادماني مي كند كه فرزندان برومندش دنباله كار پدر را از دست نمي گذارند و آن مركز را سرپا نگاه خواهند داشت.1 محمد امين اديب طوسي ( 1283 – 1361ش) به تازگي از دوستم مصطفي مقربي شنيدم كه محمد امين اديب طوسي استاد بازنشسته دانشگاه تبريز دو سه سال پيش درگذشته است(5 خرداد 1361). آن مرحوم سال هاي دراز رشته ادبيات را در دبيرستان ها و پس

از آن حدود پانزده سال در دانشگاه تبريز تدريس مي كرد. چند سال هم در بغداد درس گفته بود. از خدمات فرهنگي او همكاري در انتشار مجله ماهتاب است. اين مجله تقريباْ نشريه انجمن ادبي آذربايجان محسوب مي شد. آن انجمن را مرحوم اديب السلطنه سميعي به هنگامي كه استاندار آذربايجان بود تشكيل داده بود. مجله ماهتاب كه به صاحب امتيازي جواد ناطق (پدر مهندس ناصح ناطق) منتشر مي شد، بيش از دوازده شماره انتشار نيافت؛ مجله اي بود ادبي و تحقيقي و داراي مقاله هاي خوب. اديب طوسي مخصوصاْ علاقه اي مخصوص به تحقيق در متون ادبي و لهجه هاي فارسي داشت و مقاله هايي چند در اين زمينه دارد كه همه در نشريه دانشكده ادبيات تبريز به چاپ رسيده است. كتابهايي كه از آثار اديب طوسي طبع شده است عبارتند از : 1312 دستور نوين، تهران 1312 ايام كودكي (شعر)، تهران . 1313 پيام فردوسي (شعر). 1317 – 19 انتقام عشق؛ تبريز (سه جلد) 1320 آموزش و پرورش از نظر غزالي ، تبريز 1321 دخمه هاي سياه يا كلبه بدبختان، تبريز. 1332 رابطه اوزان شعر فارسي با اوزان ترانه هاي محلي ايران، تبريز. 1341 ديوان اديب طوسي ، تبريز. 1342 فرهنگ لغات بازيافته (ذيل برهان قاطع)، تبريز(دوجلد). 1349 فرهنگ لغات ادبي، تبريز دوجلد. بي تاريخ بودا در هند بي تاريخ تخت سليمان اديب طوسي شعر مي سرود و نمونه اشعارش در تذكره هاي معاصران نقد شده است.1 1 - آينده ، سال 13، شماره 1 –3 (فروردين – خرداد 1366)، صص 198 – 199

آذيني اصفهاني، احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم و چهارم ق)، محدث. از مردم

اصفهان و ساكن نصيبين بود. ابراهيم بن محمد، حافظ اصفهانى، در سفر خود به نصيبين از او حديث شنيده و نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (62 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (70 /1).

آذيوخاني، ابوسعد، فضل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 470 ق)، محدث. در آذيوخان، از توابع نهاوند، به دنيا آمد. در علم حديث بسيار متبحر بود و خطيب بغدادى و ديگر حافظان «اصول» او را به رشته ى تحرير درآوردند. وى در بغداد از عبيداللَّه بن عمر بن احمد بن شاهين واعظ و ديگران حديث شنيده و در نهاوند عبداللَّه بن احمد سمرقندى حافظ از او تحصيل حديث كرد. وى در بغداد درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (62 /1)، دائرةالمعارف البستانى (61 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (70 /1)، مراصد الاطلاع (3 /1)، معجم البلدان (70 /1).

آرام، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد آرام (1281-1378ش)، مترجم و نويسنده .در محله چاله ميدان تهران متولد شد. پس از پايان تحصيلات متوسطه از دارالفنون، در سال 1304 احمد آرام به تدريس فيزيك و شيمي پرداخت. او متوجه شد كه درس هاي تجربي بصورت نظري و بدون فعاليت آزمايشگاهي تدريس مي شود. ايشان به ابتكار جديدي دست زد و كتابي با عنوان هديه سال نو « مجموعه تجربيات فيزيكي و شيميايي» منتشر كرد. «هديه سال نو» نخستين كتاب آموزشي در كارهاي آزمايشگاهي شامل آزمايش هاي فيزيك و شيمي است كه استاد احمد آرام آن را در بهمن سال 1304 تأليف كرده است. احمد آرام سپس به رشته حقوق روي آورد ولي پس از چندي آن را رها كرد وبه پزشكي تمايل يافت، ولي اين يك نيز چندان پاي بندش نكرد ودر آخرين سال آن را نيز رها كرد و به فعاليتهاي فرهنگي و ترجمه روي آورد. وي به همراه دكتر نصيري از بنيانگذاران تاليف كتاب هاي درسي در ايران است و مدتي به عنوان معاون وزير آموزش و پرورش در دهه 20

هجري شمسي فعاليت داشته است.

استاد آرام يكي از نخستين مؤلفان كتاب هاي درسي و آموزشي بود كه هم به تنهايي و هم با كمك ديگران كتاب هاي فيزيك و شيمي دبيرستان را تأليف كرد. علاقه اي كه به اميركبير داشت نام مجموعه اي از كتاب هاي خود را به نام «مجموعه امير» نامگذاري كرد. احمد آرام تا حدود سال 1330 نزديك به چهل جلد كتاب درسي و آموزشي نوشت.

احمد آرام يكي از پركارترين مترجمين معاصر است كه بيش از يكصد و چهل اثر از زبانهاي انگليسي فرانسه و عربي ترجمه كرده است. وي در ترجمه كتاب ها، دقت مي كرد تا معادل هاي فارسي مناسب براي واژه هاي خارجي بيابد و از اصطلاحات و واژه هاي فرنگي استفاده نكند. خود وي در اين باره مي گويد: من در زمينه طب كتابي ترجمه كرده ام كه حدود 1200 صفحه دارد. در اين كتاب سعي كرده ام حتي يك كلمه فرنگي نياورم. البته كار بسيار مشكلي است، ولي من اين كار را انجام دادم.

مرحوم احمد آرام روز 14 فروردين سال 1378 در آمريكا درگذشت و طي مراسمي در روز 22 فروردين و پس از انتقال به تهران تدفين شد. وي در سال 1382 به عنوان يكي از چهره هاي ماندگار برگزيده شد.

آثار :

وي بيش از يكصد و چهل اثر از زبانهاي انگليسي فرانسه و عربي ترجمه كرده است . برخي از آثار ترجمه ايشان شامل: اثبات وجود خدا ؛ سه حكيم مسلمان (نوشته حسين نصر) ؛ علم و تمدن در اسلام (نوشته حسين نصر) ؛پيدايش و مرگ خورشيد ؛ تكامل فيزيك (تأليف آلبرت اينشتين)؛ تاريخ تمدن (نوشته ويل دورانت)، انتقال

علوم يوناني بعالم اسلامي (تاليف دليسي اوليوي)؛ مشرق زمين گاهواره تمدن هگل و مبانى انديشه معاصر تاريخ علم (تاليف جرج سارتن)؛ شش بال علم؛ متفكران اسلام (نوشته بارون كاراد)؛ حدس ها و ابطل ها(نوشته كارل پوپر) ؛ هگل و مبانى انديشه معاصر (نوشته اميرمهدى بديع)؛ يونانيان و ب_رب_ره_ا (نوشته اميرمهدى بديع)؛ هيئت ؛ لغتهاي قرآن؛ معلم نمونه؛ انديشه هاى كلامى شيعه (نوشته مارتين مكدرموت) مي باشد.

آرام، شهناز

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر شهناز آرام در سال 1335 در شهر يزد بدنيا آمد. در سال 1353 ديپلم تجربي خود را از شهر يزد اخذ كرد در همان سال در رشته پزشكي دانشگاه اصفهان پذيرفته شد و در سال 1360 در رشته پزشكي فارغ التحصيل شد و در سال 1365 تخصص زنان و مامايي را از دانشگاه علوم پزشكي اصفهان دريافت داشت. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه علوم پزشكي اصفهان است. گروه : علوم پزشكيرشته : زنان و زايمانگرايش : زنان و مامائيوالدين و انساب : پدر شهناز آرام، مرحوم علي آرام و داراي شغل آزاد بود و مادرش نيز خانه دار بوده است. "برادر اول دبير رياضي و بازنشسته آموزش و پرورش يزد است. برادر دوم مهندس برق و در اصفهان مشغول به كار است. خواهرم نيز ليسانس ادبيات فارسي مي باشد."خاطرات كودكي : " دوران كودكي در يزد بودم و در دبستان و دبيرستان اشرف (سابق) تحصيل كرده ام. از دانش آموزان درس خوان و فعال بودم."تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي دكتر شهناز آرام به قرار زير است: • ديپلم تجربي در سال 1353 • پزشكي عمومي پزشكي عمومي. 1360 • زنان و مامايي

تخصص. 1365خاطرات و وقايع تحصيل : "مهمترين وقايع دوران تحصيل پزشكي عمومي من زلزله طبس بود كه تقريبا همزمان با شروع انقلاب اسلامي بود. من در آن زمان به عنوان دانشجوي پزشكي در خدمت زلزله زدگان بودم."همسر و فرزندان : همسر دكتر شهنازآرام، آقاي جعفرگلشاهي (؟) داراي بورد تخصصي قلب و عروق و هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي اصفهان مي باشد. ماحصل اين ازدواج سه فرزند مي باشد. فرزند اول دختر، پزشك عمومي فرزند دوم رزيدنت سال دوم رشته زنان و مامايي در دانشگاه علوم پزشكي تهران فرزند سوم پسر و دانشجو رشته دندانپزشكي دانشگاه اصفهان است.وقايع ميانسالي : دكتر شهناز آرام از مهمترين واقعه دوران ميانسالي خود وقوع انقلاب اسلامي ايران را متذكر مي شود.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : • عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه علوم پزشكي اصفهان، • اجراي كميته تحقيقات تنظيم خانواده، • پزشك معتمد بيمارستان شريعتي، • پزشك معتمد بيمارستان شهيد بهشتي، • عضو كميسيون پزشكي قانوني، • داوري پايان نامه هاي كارشناسي ارشد، • رابط پژوهشي گروه زنان، • ريئس بخش زنان بيمارستان الزهرا، • ريئس بخش زنان بيمارستان امين، • عضو كميسيون شوراي عالي پزشكي، • عضو كميته علمي بررسي مقالات ششمين كنگره بيهوشي و مراقبتهاي ويژه، • عضو كميته كانسر زنان استان، • عضو كميته كاهش سزارين، • عضو كميته مرگ و مير بيمارستان شهيد بهشتي، • عضو كميته مشورتي دانشكده پزشكي، • عضو هسته آموزش گروه زنان، • عضو هيئت تحريريه مجله زنان مامايي و نازايي، • عضو هيئت مديره سازمان نظام پزشكي، • عضو هيئت ممتحنه دانشنامه تخصصي رشته زنان و زايمان، • عضوكميته تحقيقات

تنظيمات خانواده، • مسئول آموزش دستياران گروه زنان و مامايي، • هيئت ممتحنه تخصصي باليني ارتقاء گواهينامه تخصصي، • كارشناسي مقاله جهت فصلنامه علمي پژوهشي باروري و ناباروري و برگ ضميمه دانشگاه علوم پزشكي تهران، 1384- 1385، • برگ ماموريت اداري جهت كارهاي وزارتخانه و 21 برگ ضميمه آن تهران، 1379- 1385، • پزشك معتمد دانشگاه علوم پزشكي اصفهان دانشگاه علوم پزشكي اصفهان، 1379- 1385، • كارشناس سازمان نظام پزشكي و عضو هيات بدوي انتظامي سازمان نظام پزشكي، 1379- 1385، • مدير گروه زنان و مامايي دانشكده پزشكي دانشگاه علوم پزشكي اصفهان دانشگاه علوم پزشكي اصفهان، 1380- 1384، • عضو كميته علمي سمينار تازه هاي باروري و ناباروري از منظر ايمونولوژي اصفهان، 1382- 1382، • عضو كميته علمي سومين همايش مراقبتهاي ويژه پزشكي ايران اصفهان، 1382-1382. • رئيس بخش زنان و مامايي بيمارستان الزهرا (س) بيمارستان الزهرا، 1379- 1380.فعاليتهاي آموزشي : ارتقاء مهارت ها: • participation in national workshop on training family planning conunseling metods • اولين سمينار رزمي و اورژانس • اولين همايش سالانه سونوگرافي در زنان و مامايي • روش تدريس و ارزيابي دانشجو • سمينار انكولوژي زنان • سمينار انكولوژي زنان • سمينار تغذيه در پزشكي • سمينار روشهاي ختم حاملگي • سمينار كاربرد ليزر در بيماريهاي زنان • سومين كنگره سراسري بازآموزي زنان و مامايي • شركت در كارگاه آموزش روش تحقيق • شركت در كارگاه آموزش كلينيكال فارماكولوژي • شركت در كارگاه ارزشيابي پيشرفت تحصيلي • شركت در كارگاه باز آموزي ترويج تغذيه با شير مادر • كارگاه آموزشي روش تدريس و ارزيابي دانشجو • كارگاه آي.يو.دي و پاپ اسمير •

كارگاه تغذيه با شير مادر • كارگاه مقاله نويسي در زمينه بهداشت باروري • كنفرانس علمي متخصصين زنان • كنفرانسهاي علمي متخصصين زنان و مامايي • كنگره رايج طبي و جراحي كودكان • مشاوره تنظيم خانواده • مقاله نويسي در زمينه بهداشت باروري • هجدهمين كنگره علمي جراحان ايران مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : دكتر شهناز آرام در سال 1365 با همكاري يكي ديگر از اعضاء گروه بخش زنان و مامايي بيمارستان بهشتي را راه اندازي كرد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : • شركت در جلسات كميسيون پزشكي قانون پزشكي قانون، 1382 - 1385 • شركت فعال در جلسات كميته ترويج زايمان طبيعي در معاونت درمان معاونت درمان، 1379 - 1385 • شركت فعال در جلسات كميته تخصصي بررسي مرگ مادران در معاونت درمان معاونت درمان، 1379 - 1385 • شركت فعال در جلسات كميته تخصصي سزارين در معاونت درمان معاونت درمان، 1379 - 1385 شاگردان : شهناز آرام از سال 1365 تاكنون شاگردان و دانشجويان زيادي را تحت تعليم خود داشته است.آرا و گرايشهاي خاص : دكتر شهناز آرام، متخصص زنان و دانشيار دانشگاه علوم پزشكي اصفهان، درخصوص جديدترين روش هاي جلوگيري از بارداري كه در دنيا ارائه شده است، مي گويد: «قرص ضد بارداري به نام ياسمين با سطح هورموني پايين يكي از جديدترين قرص هاي پيشگيري از بارداري است كه به خصوص در زنان حساس به قرص هاي ضدبارداري كاملاً موفق و تأثيرگذار بوده است.» جوائز و نشانها : برتري ها، جوايز و نشان ها: • تشكر و قدرداني به خاطر برگزاري سمينار بزرگداشت روزهاي جهاني شير مادر و تنظيم خانواده، •

تشكر و قدرداني به خاطر تلاش و تدبير ارجمند و تجارب مفيد در برنامه تامين سلامت خانواده، • تشكر و قدرداني به خاطر زحمات بي دريغ وي در بيمارستان الزهرا، • تشكر و قدرداني به خاطر مشاوره با پزشكي قانوني پزشكي قانوني استان، • تشكر و قدرداني به خاطر همكاري با دفتر آموزش مداوم، • تشكر و قدرداني به خاطر امور آموزشي و اجرايي در بخش زنان بيمارستان الزهرا، • تشكر و قدرداني به خاطر برگزاري انتخابات نظام پزشكي رياست دانشگاه علوم پزشكي، • تقدير نامه به خاطر سخنراني در سمينار دي. آي. سي و درمانهاي آن، • تقدير نامه ويژه مدرسين و اعضاء هيئت علمي، • تقدير و تشكر به خاطر سخنراني در واحد مامايي در كارگاه مادر و نوزاد در معرض خطر، • تقديرنامه براي برگزاري كارگاه باروري و ناباروري، • صحيفه سپاس براي طراحي و برگزاري امتحانات بورد فوق تخصصي.چگونگي عرضه آثار : دكتر آرام مقالات متعددي را در مجلات علمي داخلي و خارجي به چاپ رسانيده است. (حدود 30 مقاله)

آراني كاشاني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1244 ق)، فقيه. معروف به ملا على آرانى. از اهالى ده آران از توابع كاشان بود. پس از كسب فيض از محضر علما و كسب اجازه از ملا احمد نراقى در 1217 ق به گلپايگان رفت و سپس در 1242 ق به تهران آمد، پس از آن در قم اقامت گزيد. آثار او عبارت اند از: «الدّرة البهية»، منظومه در اصول فقه كه در 1242 ق، منطبق بر تعداد ابيات كتاب، سرودن آن را به پايان برده؛ «الغرة الجلّية فى شرح الدرة البهية»؛ «المقاصد المهمة»؛ «مطلع الانوار»، در سه جلد، كه

جلد يكم آن در دسترس نيست، جلد دوم آن درباره ى پادشاهان ايران از كيومرث تا روزگار نويسنده (1239 ق) است، و جلد سوم در سرگذشت دانشمندان و سرايندگان معاصر نويسنده تا سال 1226 ق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (385 ،151 /21 ،34 /16 ،91 /8 ،424 /4)، فوائد الرضويه (577)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (657 -656 /1).

آراني كاشاني، ملا محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1250 ق)، فقيه. در آران كاشان متولد شد. مقدمات را نزد پدرش فراگرفت و در تهران نزد سيد حسين كاشانى تحصيل كرد. پس از آن به عراق رفت و از محضر فاضل ايروانى و شيخ زين العابدين مازندرانى بهره جست و اجازه يافت. سپس به ايران بازگشت و در زادگاهش متوطن شد و به ترويج معارف اسلامى پرداخت. از آثارش: «عرائس الاحكام»، در شرح «الفيه»؛ «حاشية القوانين»؛ «حاشية الرسائل»؛ شرح «الدرة» سيد بحرالعلوم؛ رساله اى در «اجتهاد و تقليد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (242 /15 ،272 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1541 -1540 /14).

آرمين، كمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1294 ش)، پزشك و نويسنده. وى پس از پايان تحصيلات مقدماتى، در دبيرستان ثروت در تهران تحصيلات متوسطه را گذراند و پس از آن تحصيلات عالى خود را در دانشكده ى پزشكى تهران به پايان رساند. پايان نامه ى تحصيلى او در زمينه ى «روند چسبندگى سخت شامه در كاسه ى سر كودكان و اهميت جراحى آن» بود. پس از پايان تحصيلات عهده دار مشاغل مختلف گرديد، مانند: دستيار آسيب شناسى، رييس درمانگاه آسيب شناسى، دانشيار كرسى آسيب شناسى، استاد بى كرسى. او مردى وارسته بود و تا جايى كه مى توانست مشكلات مادى دانشجويان خويش را به طرق گوناگون رفع مى نمود. از آثار وى: «آسيب شناسى لنفوگرانولوماتوز بدخيم در ايران»؛ «آسيب شناسى آزردگى گانگليون استلر»؛ «سرطان شناسى»؛ «آسيب شناسى آزردگيهاى سيستم رتيكولوآندوتليال»؛ «بيماريهاى دهان و دندان»؛ «آسيب شناسى آزردگى سورنال غده فوق كليوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (28 -27 /1)، زندگينامه مشاهير رجال پزشكى معاصر (382 ،14 ،13 /1)، مؤلفين كتب چاپى (89 -88 /5).

آرندي ناييني، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1270 -1190 ق)، عارف، حكيم و رياضيدان. در آرند، از تابع نائين، متولد شد. در دهات نائين به شبانى روزگار مى گذرانيد تا آنكه حاج محمد حسن نائينى، از مشايخ سلسله ى اويسيه، او را تشويق به تحصيل علم و تكميل نفس كرد. پس از آن به اصفهان رفت و شصت سال در فقرو قناعت در يكى از حجره هاى مدرسه ى نيماورد اصفهان در تنهايى و تجرد زيست. ظاهراً شاگرد ملا محراب گيلانى و آخوند نورى بو. در عرفان و حكمت الهى و انواع علوم رياضى تبحر داشت. او را از مشايخ سلسله ى نعمت اللهيه مى دانند. ميرزا محمد حسن صفى عليشاه از شاگردان او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة

القبور (263 -262)، طرائق الحقائق (240 -239 /3)، المآثر والآثار (169).

آريا، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر غلامعلي آريا در سال 1316 در شهر فسا به دنيا آمد. ايشان داراي مدرك دكتري رشته اديان و عرفان از دانشكده الهيات دانشگاه (؟) است. وي هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهر ري مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : الهيات و معارف اسلامي

گرايش : اديان و عرفان

والدين و انساب : خانواده پدري غلامعلي آريا از تيره فائديهاي چهرلنگ بختياري بودند كه در اثر اختلافي كه بعد از فتح اصفهان با كريم خان زند پيدا كرده بودند به روستاي خيرآباد در سه كيلومتري شهر فسا تبعيد شد. بنابراين نياي دكتر آريا در حدود دو قرن پيش در آنجا سكني گزيده اند.خانواده مادري دكتر آريا نيز از روستاي مجاور بنام كوشك قاضي بود.

خاطرات كودكي : دوران كودكي غلامعلي آريا با جنگ جهاني دوم و نابساماني هاي موجود مصادف بود ايشان از آن دوران چنين مي گويد:" دوران كودكي من مصادف با جنگ جهاني دوم بود از اين رو دولت مركزي قدرتي چنداني براي تامين امنيت و بهداشت نداشت. ناامني، دزدي و بيماري لااقل در ناحيه فسا و مناطق فارس وجود داشت. افزون بر اين قحطي و ملخ خوراكي نيز مزيد بر علت بود. بيشتر خانواده هاي روستاي ما مهاجرت كردند و تنها چند خانواده نسبتا متمكن باقي ماندند. اين تعداد خانواده ها را اندك هم از دزدان گوناگون در امام نبودند. من خودم شاهد بودم كه گروهي از دزدان از ده مجاور به خانه ما هجوم آوردند و شبانه از گاو و گوسفند و هرچه كه بود به غارت

بردند."

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : خانواده غلامعلي آريا علاوه بر كشاورزي به دامداري سنتي و عصاري نيز مشغول بودند پدرش هم زمينهاي مالكان غير بومي را اجاره مي كرد و به كشاورزي مي پرداخت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامعلي آريا كلاس سوم ابتدايي را تا سوم متوسطه را در شهر فسا گذراند. سپس در شيراز وارد دانشسراي مقدماتي گرديد. كارشناسي رشته حقوق را از دانشگاه تهران و كارشناسي ارشد و دكتري رشته اديان وعرفان را از دانشكده الهيات دانشگاه تهران اخذ كرد. او همچنين دبيري ادبيات را از دانشسراي عالي تهران دريافت كرده است.

خاطرات و وقايع تحصيل : غلامعلي آريا از خاطرات دوران تحصيل خود چنين به ياد دارد: "مهمترين خاطرات من مربوط به دوران تحصيل در فسا مي باشد كه مي بايست روزانه در هواي سرد و باراني و بدون امكانات از روستا تا شهر حدود نيم فرسنگ صبح زود برويم و غروب برگرديم.معمولا روزانه نان محلي را براي نهار مي برديم و گاهي هم شاگردان غير بومي آن را از ما مي دزديدند."

فعاليتهاي ضمن تحصيل : فعاليت هاي حين تحصيل غلامعلي آريا به دو بخش تقسيم مي شود. اولي در دوره دبيرستان بود كه با تدريس خصوصي و يا كار در تابستانها سپري شد و ديگري تحصيل در دانشگاه بود كه در حين تحصيل در مدارس تهران و مراكز تربيت معلم تدريس مي كردند.

استادان و مربيان : نخستين معلم غلامعلي آريا پيرزني بود كه در روستاي خير آباد به او خواندن قرآن و الفباي فارسي را آموخت. اساتيد غلامعلي آريا در دانشكده حقوق، مرحوم دكتر حميد عنايت و در دانشكده الهيات در مقاطع كارشناسي ارشد و

دكتري، دكتر فتح الله مجتبايي بود كه در زندگي علمي وي نقش بسزايي داشته اند.

همسر و فرزندان : غلامعلي آريا در سال 1340 با همسرش (بازنشسته آموزش و پرورش) ازدواج كرد كه ماحصل اين ازدواج 6 فرزند مي باشد كه دو فرزند آخرش در دانشگاه مشغول تحصيل هستند و دو فرزند بزرگتر داراي تحصيلات عاليه مي باشند و دو فرزند ديگرش در شركتهاي نيمه دولتي به كار مشغول هستند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سمتهاي اداري غلامعلي آريا به قرار زير است: مدير دبستانهاي روستاي بيضاي فارس، نماينده فرهنگ (آموزش و پرورش) دبستانها كام فيروز و ابرح و رامجرد فارس از سال 1337-1342،مدير گروه اديان و عرفان دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهر ري، رئيس دانشكده تربيت معلم همان واحد، معاون آموزش واحد شهر ري از سال 1381 تاكنون، رئيس دانشكده معارف اسلامي (خواهران) دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شمال، مدير گروه كارشناسي ارشد اديان و عرفان دانشكده معارف اسلامي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شمال.

فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريس غلامعلي آريا به ترتيب زير است: مدير و آموزگار نواحي اطراف شيراز از سال 1337، از سال 1343-1345 آموزگار دبستانهاي شيراز، از سال 1346 آموزگار دبستانهاي شهر تهران، از سال 1350 دبير دبيرستانهاي شهر تهران (تدريس رياضي)، از سال 1353 مربي مراكز تربيت معلم (تدريس ادبيات و معارف اسلامي)، پس از انقلاب فرهنگي تدريس در دانشگاههاي شهيد بهشتي، تربيت معلم، دانشگاه تهران و سرانجام از سال 1364 به بعد ضمن تدريس در دانشگاههاي مذكور در دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهر ري (با درجه استادي). او همچنين مسئوليت دانشكده الهيات دانشگاه تهران شمال را هم بر

عهده دارد و دروس اديان و تاريخ تصوف و متون عرفان را تدريس مي كند.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : غلامعلي آريا در تاسيس دبستانهاي نوبنياد جعفر آباد بيضا و درودزن ابرج سهم بسزايي داشتند. ايشان در دوران اشتغال در دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهر ري دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد اديان و عرفان را به راه انداخت. دكتر آريا همچنين باني همين رشته (اديان و عرفان) در دانشگاه آزاد واحد اسلامي واحد تهران شمال مي باشد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : غلامعلي آريا در كنار تدريس با دايره المعارف بزرگ اسلامي در تاليف مقاله هاي عرفاني همكاري داشته است. او همچنين در فرهنگستان زبان و ادب فارسي در بخش شبه قاره بطوره پاره وقت به فعاليت مي پردازد.

جوائز و نشانها : غلامعلي آريا چندين مورد لوح تقدير به خاطر انتخاب او بعنوان استاد نمونه دريافت كرده است.

چگونگي عرضه آثار : - تعداد مقالات ارائه شده در همايشها به همراه سخنراني : بيش از 5 مورد - تعداد مقالات منتشر شده در مجلات علمي : بيش از 7 مورد

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آشنايي با تاريخ اديان

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامعلي آريا ناشر: پايا - 1382

2 برگزيده متون عرفان فارسي

ويژگي اثر : تهران- 1380

3 تاريخ فرق اسلامي و مذاهب كلامي

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامعلي آريا ناشر: پايا - 1382

4 جغرافياي تاريخي ،حافظ ابرو(تصحيح و تعليق بخش سرزمين فارسي )

ويژگي اثر : زير چاپ

5 سلك السلوك

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامعلي آريا، ضياء الدين نخشبي ناشر: زوار - 1382

6 شيخ روزبهان فسايي

ويژگي اثر : انتشارات روزبهان1363

7 طريقه چشتيه هند و پاكستان

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامعلي آريا ناشر: زوار - 1383

8 طوطي نامه

ويژگي اثر : پديد آورنده گان : ضياء بخشي ،منوچهري و دكتر مجتبايي ،غلامعلي آريا-1372

9 فارسي (2) دوره تكميلي

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامعلي آريا، بشير خزامي پور، علي النقي بافنده، رضا خوشنويسان، مصطفي سالاري (خطاط) ناشر: سازمان نهضت سوادآموزي - 16 مهر

10 كلياتي در مباني عرفان و تصوف، مطابق سرفصلهاي كارشناسي ادبيات و گرايش دبيري رشته الهيات

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامعلي آريا ناشر: پايا - 1382

11 متون روضه العقول (مرزبان نامه كهن)

ويژگي اثر : تصحيح-با همكاري دكتر مجتبايي _خوارزمي زير چاپ

آريان، قمر

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

قمر آريان ، در سال 1301 شمسي در شهر مشهد قدم به عرصه ي هستي نهاد. لات ابتدايي و متوسطه را در شهر مشهد به پايان رسانيد. سپس به تهران رهسپار گرديد و به دانشكده ادبيات راه يافت و در رشته ي زبان و ادبيات فارسي به تحصيل پرداخت و پس از طي مراحل مربوطه به دريافت ليسانس توفيق حاصل كرد. پس از آن در خلال خدمات آموزشي ، دوره ي دكتراي ادبيات را گذراند و در سال

1337 فارغ التحصيل گرديد. خانم دكتر آريان ، پس از اخذ مدرك ليسانس ، با عنوان دبير در دبيرستان ها به تدريس اشتغال ورزيد. وي سال ها از عمر خويش را صرف تدريس در دانشگاه ها كرد. علاوه بر تأليف چندين كتاب ، مقالات ادبي و تحقيقي نيز در مجله هاي سخن ، راهنماي كتاب ، يغما ، مرواريد و مهرگان به چاپ رسانيده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : قمر آريان ، تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهر مشهد به پايان رسانيد. سپس به تهران رهسپار گرديد و به دانشكده ادبيات راه يافت و در رشته ي زبان و ادبيات فارسي به تحصيل پرداخت و پس از طي مراحل مربوطه به دريافت ليسانس توفيق حاصل كرد. پس از آن در خلال خدمات آموزشي ، دوره ي دكتراي ادبيات را گذراند و در سال 1337 فارغ التحصيل گرديد.

همسر و فرزندان : قمر آريان ، همسر نويسنده ي توانا دكتر عبدالحسين زرين كوب مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : قمر آريان ، مدت ها رياست هنرستان هنرهاي زيباي دختران را بر عهده داشته و هم زمان به فعاليت هاي فرهنگي خود ادامه مي دهد.

فعاليتهاي آموزشي : قمر آريان ، پس از اخذ مدرك ليسانس ، با عنوان دبير در دبيرستان ها به تدريس اشتغال ورزيد. وي سال ها از عمر خويش را صرف تدريس در دانشگاه ها كرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : قمر آريان ، علاوه بر تأليف چندين كتاب ، مقالات ادبي و تحقيقي نيز در مجله هاي سخن ، راهنماي كتاب ،

يغما ، مرواريد و مهرگان به چاپ رسانده است. وي دانشمندي محقق و مترجمي توانا و شاعري خوش قريحه و در شعر و شاعري از استعداد و توانايي كافي برخوردار است و اشعارش بيشتر در قالب دوبيتي به نظم درآمده و در قالب قصيده و غزل كمتر از او شعري مشاهده گرديده است. او به زبان هاي فرانسه ، انگليسي و عربي آشنايي دارد.

آرا و گرايشهاي خاص : رساله ي دكتراي قمرآريان ، درباره ي مسيحيت و آيين مسيح و تأثير آن در ادبيات و شعر فارسي است. وي درباره ي نقش زن در قصه ها و افسانه هاي تورات و قرآن نيز به پژوهش پرداخته و آثاري را در اين زمينه خلق كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجمه ي جهان اسلام

ويژگي اثر : تأليف : برتولد اشپولر.

2 ترجمه ي شرق نزديك در تاريخ

ويژگي اثر : تأليف : فيليپ حتي.

3 چهره ي مسيح در ادبيات فارسي

ويژگي اثر : تحقيق درباره ي تأثير مسيحيت در ادبيات ايران.

4 كمال الدين بهزاد

ويژگي اثر : تحقيق در احوال و آثار بهزاد و محيط هرات عهد شاهرخ.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1دانشنامه ي زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ، تأليف : پوران فرخزاد ، ج 1 ، تهران انتشارات زرياب ، ص 672سخنوران نامي معاصر ايران ، تأليف : سيدمحمدباقر برقعي ، ج 1 ، قم : نشر خرم ، ص

89

آرين پور، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1364 -1286 ش)، نويسنده و شاعر، متخلص به دانش. در تبريز متولد شد. نياى پدريش عباس ميرزا بود و از طرف مادر سلسله نسبش به خواجه نصيرالدين طوسى مى رسد. آرين پور در شرح حال خود در «كتاب امروز» مى گويد: روز و ماه و حتى سال تولدم را به درستى نمى دانم، آنچه از اين بابت در شناسنامه ام آمده راه به جايى نمى برد زيرا مستند به بياض و يادداشت پشت جلد كتابى نيست. وى در مدرسه اى در تبريز كه اسماعيل امير حيزى مديريت و تعليمات آن را بر عهده داشت، تحصيل كرد. از همدرسان وى، دكتر رعدى آذرخشى، دكتر على اصغر حريرى، محمد حسين شهريار و ديگران بودند. از معلمان وى ابوالقاسم فيوضات، تقى رفعت و سيد احمد كسروى. تقى رفعت نخستين شخصى بود كه وى را با ادبيات نو آشنا ساخت. وى هنگامى كه در كلاس ششم دبيرستان تحصيل مى كرد شش شماره از «مجله ادب» را انتشار داد. او سى سال در دارائى خدمت كرد. از آثار وى: ترجمه ى «ناصرخسرو و اسماعيليان» برتلس؛ «از صبا تا نيما»؛ «از نيما تا روزگار ما».[1]

محقق، مترجم، مورخ.

تولد: 1297، تبريز.

درگذشت: 24 آبان 1364، تهران.

يحيى آرين پور تحصيلات خود را از مكتبخانه و سپس در دبستان تمدن تبريز آغاز نمود. علوم متوسطه را در دبيرستان محمديه همان شهر ادامه داد. آموزگاران وى در دبيرستان محمديه ابوالقاسم فيوضات، تقى رفعت، سيد احمد كسروى بودند. از همان زمان قصيده گويى و غزل گويى را با تخلص «دانش» آغاز كرد. بعدها برخى از قطعه ها و ترجمه هاى شعرى او در مجله هاى «سخن» و «يغما» به شكل پراكنده به چاپ رسيد.

در اواسط سال 1298 كه در كلاس ششم دبيرستان تحصيل

مى كرد، شش شماره از مجله ى «ادب» را انتشار داد، شش شماره ى ديگر آن مجله تحت نظر اسماعيل امير خيزى منتشر شد. در اواسط سال 1299 وارد خدمت وزارت دارايى در تبريز شد و تا مرداد 1332، يعنى مدت سى و سه سال پياپى را در آن وزارتخانه مشاغلى داشت. زبان روسى را در آموزشگاهى در تبريز فراگرفت و با زبان هاى انگليسى و فرانسوى نيز آشنا بود. پس از بازنشستگى به عنوان مترجم در راه آهن دولتى ايران مشغول به كار شد و همزمان به تحقيقات علمى خود ادامه داد. در سال 1346، كتاب ناصر خسرو و اسماعيليان تأليف ايران شناس روس (برتلس) را ترجمه كرد. كتاب ديگر او خاطرات سيمونيچ، وزير مختار روس بود. اما اثر ديگر او از صبا تا نيما نام دارد (1350) كه تاريخ يك قرن و نيم (سده ى سيزدهم و نيمه ى اول سده ى چهاردهم هجرى) ادب ايران است. وى سرانجام پس از يك سال بيمارى جانكاه جان سپرد و در بهشت زهرا مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آدينه (ش 1، ص 11)، آينده (س 12، ص 116 -115)، چيستا (س 3، ص 322).

آزاد سرو

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، از راويان «خداينامه». وى با احمد بن سهل (وف 307) از بزرگان كامكاريان كه داعيه ى امارت داشت در مرو ب سر مى برد. فردوسى سالها بعد از او از كتابش كه در «اخبار رستم» نوشته بود و از روايتش راجع به قتل رستم استفاده كرد. البته توجه فردوسى به نظم «شاهنامه» و مرگ احمد نزديك هفتاد سال فاصله داشت و يقيناً آزاد سرو در طول اين ايام جهان را بدرود گفته بود. بنابراين فردوسى مستقيماً

از آزادسرو روايت نكرده است، بلكه از «دفتر» بهره جسته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (616 ،489 ،473 /1)، حماسه سرايى در ايران (99 -97)، دايرةالمعارف فارسى (113 -112 ،63 /1).

آزاد قزويني، ميرآزاد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مجتهد اصولى، فيلسوف، حكيم و شاعر. برادر كوچك مير سيد على قزوينى و از سادات قزوين بود. او نزد شيخ محمدتقى شهيد ثالث و برادرش ملا محمدصالح برغانى فقه و اصول خواند و در حوزه ى درس آخوند ملا آقا حكمى قزوينى حكمت آموخت، سپس عازم هندوستان شد و ساكن آن سامان گشت. طبعى موزن داشت و اشعار لطيفى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (7)، فرهنگ سخنوران (5)، مستدركات اعيان (3 /3)، مينو در (356 /2).

آزاد همداني، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1324 -1263 ش)، شاعر، متخلص به آزاد. در همدان متولد شد. پدرش حسين از اهالى ناحيه ى خوانسار اصفهان بود. وى از پانزده سالگى به تحصيل ادبيات فارسى و عربى پرداخت. منطق را بدون معلم و فقه و اصول و فلسفه را از اساتيد فن آموخت و با زبان انگليسى، فرانس و اسپرانتو آشنا شد. وى تحصيلات خود را در همدان و تهران گذراند و به خدمت وزارت فرهنگ و آموزش و پرورش درآمد و متجاوز از چهل سال به خدمت مشغول بود. وى سالها رييس انجمن ادبى همدان بود. آزاد خط شكسته را خوب مى نوشت و شعر نيز مى سرود. ابتدا اسير و سپس آزاد تخلص مى كرد و از مريدان سيد محمد يوسف زاده معروف به غمام همدانى بود كه بدين سبب به غمامى نيز شهرت داشت. از آثار او: كتاب «عشق و ادب»، در دو جلد در شرح داستان فردوسى كه ناتمام مانده است، جلد اول آن در 1313 ش در تهران به چاپ رسيد.[1]

شيخ على محمد غمامى آزاد همدانى (و. 1302 ه.ق.) وى به فنون ادب فارسى و طبعى سرشار و بيانى

جذاب و شيرين داشت. آزاد يكى از با ذوق ترين نويسندگان هم عصر خويش بود و سراسر عمر را در خدمت فرهنگ كشور گذراند و مردى نيك نام و درستكار بود.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما (238 -237)، بزرگان و سخن سرايان همدان (276 -272 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (159 /3)، سخنوران نامى معاصر (99 -94 /1)، شرح حال رجال (171 /6)، فرهنگ سخنوران (6)، مؤلفين كتب چاپى (577 /4).

آزاد، حسين خان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1355 ق). پزشك، نويسنده و شاعر. وى فرزند ميرزا يوسف خان مستشارالدوله بود. تحصيلات خود را در رشته ى پزشكى در دانشگاه لندن به پايان رساند. پس از بازگشت به ايران جزو پزشكان دربار ناصرى درآمد و از ظلّ السلطان پسر ناصرالدين شاه لقب حكيم باشى گرفت. اما چون استبداد قاجار و وضع نامطلوب سياسى و اجتماعى ايران را تاب تحمل نداشت، به فرانسه رفت و تا پايان عمر در پاريس به سر برد. وى مجموعه ى نفيسى از نسخ خطى فارسى گردآورى كرده بود كه پس از مرگ او توسط انتشاراتى «كواريچ» در لندن حراج شد. اثر وى: ترجمه ى «مثنوى» مولوى است از فارسى به فرانسه. دو مجموعه منتخب از اشعار آزاد به نامهاى «گلزار معرفت» و «صبح اميد» جداگانه به فرانسه ترجمه و در 1906 و 1907 م در ليدن منتشر شده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (29 /1)، شرح حال رجال (378 /1)، مؤلفين كتب چاپى (686 -685 /2)، يادگار (س 3، ش 4، ص 21 -19).

آزاداني، ابوعبدالرحمان قتيبة

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، استاد قرائت قرآن و محدث. از اهالى آزادان، قريه اى در اصفهان بود. وى شاگرد و راوى على بن حمزه ى كسائى در قرائت بود. آزادانى گويد: يك بار قرآن را از ابتدا تا انتها بر كسائى قرائت كردم و كسائى نيز قرآن را از ابتدا تا انتها بر من قرائت كرد. او از ليث بن سعد و شُعبه و ديگران حديث شنيده و يونس بن حبيب از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (63 /1)، دائرةالمعارف البستانى (69 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (82 /1)، معجم

البلدان (72 /1).

آزادواري جويني نيشابوري، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 313 ق)، محدث. در خراسان از ابن راهويه، اسحاق بن ابراهيم حنظلى، و محمد بن رافع؛ و در عراق و حجاز از ديگران حديث شنيد. يحيى بن منصور قاضى و ابوعلى حافظ از او روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (63 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (85 /1)، سير النبلاء (469 -468 /14)، معجم البلدان (199 /1).

آزادواري جويني، ابوموسي هارون

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، اديب و فقيه. در نيشابور از ابوعبداللَّه محمد بن ابراهيم پوشَنجى و ابراهيم بن عبدالرحمان بن سهل آزادوارى حديث شنيد. حاكم ابوعبداللَّه حافظ از او روايت كرده و او را فقيه و اديب شمرده و گفت است كه وى پيش از سال 310 ق در رى و بغداد به جمع آورى احاديث اشتغال داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (63 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (85 /1).

آزادواري، ابوموسي ابراهيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، مدث. وى منسوب به آزادوار، قريه اى در حوالى جُوَين، از نواحى نيشابور، بود. او از ابوحُذافه ى سهمى نقل حديث مى كند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (63 /1)، دائرةالمعارف البستانى (69 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (85 /1)، معجم البلدان (72 /1).

آزردگان، فيروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه عملى: استاد، رشته: داروسازى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1343، درجه MPH آمار حياتى از دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1348، درجه آمار حياتى (جميعت شناسى) از كاروليناى شمالى آمريكا در سال 1350.

مرتبه عملى:

استاديار گروه اپيدميولوژى و آمار دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1351، دانشيار در سال 1356، استاد دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1369 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرحهاى بهداشتى در زمينه كودكان، طرحهاى مختلف آمار حياتى و داروئى، راهنمائى، مشاوره و نظارات بر تعداد زيادى پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه عملى تأليفات:

بهداشتى، اپيدميولوژى، نمونه بردارى آمارى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 16، تعداد مقالات به زبان خارجى: 8

آمار حياتى، K.A.P نوزادان، اپيدميولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

آزرم، طالب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: هماتولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى اصفهان در سال 1354، دكتراى تخصصى داخلى در سال 1316، فوق تخصص هماتولوژى از ايران در سال 1363، دوره هاى آموزشى در زمينه پيوند مغز استخوان در ايتاليا و آمريكا.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم اصفهان در سال 1360، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان در سال 1370.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پيوند مغز استخوان، ليزوزيم در تشخيص و درمان لوسمى هاى حاد، بررسى ضايعات مفصلى در بيماران هموفيلى، مطالعه اثرات فرآورده هاى گياهى ضد سرطان، بررسى انواع و شيوع فوريتهاى بيماران انكولوژى، بررسى زونا در

افراد مبتلا به بيمارى هوچكين، بررسى 76 مورد PTr مزمن و تازه هاى درمان آن، بررسى 54 مورد سرطان معده در اصفهان، مطالعه 50 مورد بيمارى CLL در اصفهان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 22 پايان نامه دكتراى پزشكى عمومى و 8 پايان نامه دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اصول هماتولوژى در روش هاى آزمايشگاهى، هماتولوژى بالينى، معاينه فيزيكى، پيوند مغز استخوان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 60، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى خون، سرطان، طب داخلى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

آزموده، عذرا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

عذرا آزموده متولد 1336ه.ش تهران، پس از اخذ ديپلم در 1354دكتراي پزشكي عمومي از دانشگاه ملي ايران (شهيد بهشتي)، تخصصي زنان و زايمان از دانشگاه تهران و نيز تحصيلات فلوشيپ در رشته نازايي و ivfاز دانشگاه تهران در 1375 و گذراندن مدت كوتاهي در ميني لاپاراتومي tlدرفيليپين به عنوان دانشيار در بيمارستان ميرزا كوچك خان تهران مشغول به كار است.گروه : علوم پزشكيرشته : زنان و زايمانتحصيلات رسمي و حرفه اي : عذرا آْزموده تحصيلات ابتدايي را در دبستان نجفي قدسي درسال1343 و تحصيلات متوسطه را در دبيرستان صيانت و اماميه گذراند. و پس از اخذ ديپلم در 1354، وارد دانشگاه شهيد بهشتي شد وي داراي دكتري پزشكي عمومي از آنجا، تخصص زنان و زايمان و فلوشيپ در رشته نازايي و ivf از دانشگاه تهارن (1375) مي باشد. وي دوره كوتاه مدت آموزش در ميني لاپارتوميTL را در فيليپين گذرانده است.خاطرات و وقايع تحصيل : اخذ تخصصي در زمينه زنان و زايمان موجب شد كه

دكتر عذرا آزموده از آن پس در اين رشته به تحقيق و مطالعه و ادامه تحصيل بپردازد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : عذرا آزموده در كنار مداوا و تدريس به تحقيق، و مطالعه و تاليف آثاري در زمينه زنان و زايمان، و نازايي و IVF نيز پرداخته مي پردازد.وقايع ميانسالي : عذرا آزموده پس از اخذ تخصص در رشته زنان و زايمان به عنوان عضو هئيت علمي بيمارستان ميرزا كوچك خان استخدام شد. وي هم اكنون در آنجا سمت دانشياري دارد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - دانشيار گروه زنان و زايمان بيمارسنان ميرزا كوچك خان - نماينده معاونت درمان وزارت بهداشت در مسائل اورژانش بيمارستانها - معاونت آموزشي بيمارستان ميرزا كوچك خان از سال1372در IPPF در زمان معاونت دكتر زالي - تدريس در دانشكده مامايي و پرستاري دانشگاه تهران - عضو كميته كشوري شروع تغديه با شير مادر در سال 1378فعاليتهاي آموزشي : عذرا آزموده پس از اخذ تخصص در رشته زنان و زايمان به عضويت هئيت علمي بيمارستان ميرزا كوچك خان در آمده وي هم اكنون در آنجا دانشيار است. و نيز مدتي را در دانشكد مامايي و پرستاري دانشگاه تهران مشغول به تدريس بوده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عذرا آزموده در كنار مداوا و رسيدگي به امور مربوط به مسئوليت هاي خود به مطالعه و تحقيق و تاليف نيز مي پردازد.چگونگي عرضه آثار : عذرا آزموده مقالات خود را در مجلات معتبر داخلي و بين المللي به چاپ رسانيده است. ايشان داراي تحقيقات و تاليفاتي در زمينه ناباروري، IVF و بيماريهاي مربوط به زنان و زايمان مي باشد كه مجلات معتبر

داخلي و بين المللي به چاپ رسيده است.

آستارايي، اسحاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1391 ق)، فقيه و مدرس. در قصبه ارچوان آستارا متولد شد. پس از تحصيل ادبيت در زادگاهش، به لنكران رفت و از آنجا به اردبيل مهاجرت كرد. وى نزد افتخارالعلما و شيخ عبداللَّه تحصيل علوم كرد و در سال 1340 ق به خراسان مسافرت كرد و از محضر درس آقا شيخ حسن برسى و ميرزا ابوالقاسم حكمى و آقا بزرگ حكيم و اديب نيشابورى و ميرزا هاشم بهره برد و در 1345 ق به قم رفت و در حوزه درس آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه بروجردى حاضر شد. از ابتداى تأسيس مدرسه حجتيه قم عهده دار امور مدرسه بود. در قم درگذشت و در مقبره ابوالحسن در بقعةالعلماء دفن شد. از آثار وى: «تقريرات» درس آيت اللَّه حائرى و «تقريرات» درس آيت اللَّه حجت در كفايه و فقه و مكاسب.[1]

مرحوم مبرور حجه الاسلام آقاى آميرزا اسحق آستارائى از افاضل حوزه و مبرزين اصحاب و خواص رفقاء مرحوم آيت الله حجت به فضل و دانش معروف و به متانت و حسن افعال موصوف بوده است والدش مرحوم آقاعباس تاجر قفقازيست در قصبه ارچوان نزديك شهر آستارا متولد شده و پس از گذرانيدن. ايام كودكى در همانجا به تحصيل ادبيات پرداخته و در سال 1336 ق به لنكران آمده و از آنجا به اردبيل مهاجرت كرده و نزد مرحومين افتخار العلماء و شيخ عبدالله تحصيل مقدمات نموده و در سال 1340 ق به خراسان مسافرت و از محضر درس مرحوم آقاشيخ حسن برسى و ميرزا ابوالقاسم حكمى و آقابزرگ حكيم و اديب نيشابورى و ميرزا هاشم استفاده نموده

و در سال 1345 ق مهاجره به قم و از محضر مرحوم آيت الله حايرى و آيت الله حجت و خونسارى استفاده كامل نموده و هم به درس مرحوم آيت الله العظمى بروجردى حاضر شده و از اول تاسيس مدرسه حجتيه تصدى امور مربوط به مدرسه از تمام جهات از طرف مرحوم آيت الله حجت به ايشان محول بوده است.

از آثار اوست مقدارى از تقريرات درس مرحوم آيت الله حايرى و تقريرات درس مرحوم آيت الله حجت در كفايه وقفه و مكاسب اجازاتى هم از آيات عظام گذشته داشته است در ماه ذى الحجه 1391 قمرى از دنيا رفته و در مقبره ابوحسين در بقعه العلماء مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجة (42 /2)، گنجينه ى دانشمندان (55 -54 /2).

آستارايي، حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، عالم، حكيم و صوفى. ظاهراً از شاگردان ميرداماد است. وى داراى مؤلفات و تعليقات بسيار است كه صاحب «رياض العلماء» برخى از آنها را در رشت ديده است. از آثارش: «تعليقات بر «شرح الهياكل» علامه دوانى؛ «رسالة المصطفوية فى تحقيق الخير والشر على مسلك الحكماء والصوفية»؛ كه به فارسى و عربى تأليف شده؛ رساله اى در «وحدت الوجود»؛ به فارسى بر مذاق صوفيه و حكماى اشراق؛ رساله اى در «تفسير اسماءاللَّه الحسنى»؛ به فارسى؛ «حديقةالانوار» در جواب شبهه ى ابن كمونه در قدم حوادث يوميه؛ تعليقات بر رساله «جام گيتى نما» قاضى اميرحسين ميبدى، به فارسى، در حكمت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (381 /6)، رياض العلماء (96 /2).

آسوده شيرازي، محمد مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1320 -1265 ق)، حكيم، اديب و شاعر، متخلص به آسوده. از اهالى شيراز و پدرش بازرگان بود، اما خود او به حكم ذوق و گرايش فكرى، به شاعرى روى آورد و به تحصيل علوم ادبى و حكمت و رياضيات پرداخت و در فنون شاعرى چون عروض و بديع و قافيه و نقدالشعر مهارت يافت. در اواسط عمر به عزلت گراييد و به مصاحبت اهل ذوق و عرفان روى آورد. وى در تمام قلبهاى شعرى اعم از قصيده، غزل، قطعه، رباعى، مثنوى و مسمط طبع آزمايى كرده است و مثنويى به نام «عرفان الحكم» و مثنويى در تقريظ «سالارنامه» دارد. «ديوان آسوده» اثر ديگر او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (354 -353)، حديقة الشعراء (37 -32 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (30 -25 /1)، الذريعه (246 ،143 /19 ،247 /15 ،6 /9)، ريحانه (48 /1)، فارسنامه ى ناصرى (1154 ،1135 ،980 /2)، فرنگ سخنوران

(6)، مؤلفين كتب چاپى (358 -357 /6)، مرآت الفصاحة (26 -25).

آشتياني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا محمدحسن آشتيانى (ف. تهران 1319 ه.ق.) از اعيان علما و مجتهدان با فضل و ديانت و از شاگردان شيخ مرتضى انصارى بود. وى به تهران آمد و حوزه درس او مرجع استفاده بسيارى بوده است. كتاب «بحرالفوائد فى شرح الفرائد و التقريرات» وى در سال 1315 ه.ق. در تهران چاپ سنگى شده و كتاب «ازاحة الشكوك» نيز به چاپ سنگى رسيده است. آشتيانى در تهران وفات يافت و جنازه او را به نجف بردند و در مقبره شيخ جعفر شوشترى دفن كردند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

آشتياني اعتصام الملك، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1253 ش)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. اصلا آشتيانى بود و در تبريز متولد شد. پس از فوت پدرش، كه از مستوفيان آذربايجان بود، به اعتصام الملك ملقب گرديد. در تبريز ادبيات فارسى و عربى و قدرى از فقه و اصول و حكمت قديم و زبان فرانسه و عربى را آموخت. در ترجمه از عربى و فرانسه توانا بود. در جوانى مطبعه ى سربى را در تبريز داير كرد. وى در دوره ى دوم مجلس وكيل بود و مدتى رياست كتابخانه ى مجلس شوراى ملى را داشت. از سال 1329 تا 1341 ق مجله ى ادبى علمى و اخلاقى و سياسى «بهار» را انتشار داد. در تهران درگذشت و در آرامگاه خانوادگى در قم دفن شد. بعضى از تاليفاتش كه به زبان عربى است ظاهر در مصر چاپ شده است. از عربى و فرانسه نيز چند كتاب به فارسى ترجمه كرده است. از آثار وى: «تربيت نسوان» كه ترجمه اى است از «تحرير المراه»؛ «تيره بختان»، اثر ويكتور هوگو؛ ترجمه «خدعه و عشق»، اثر شيلر شاعر آلمانى برگردان از ترجمه فرانسوى؛

ترجمه ى «سفينه غواصه» اثر ژول ورن؛ ترجمه ى «حال تولستوى»؛ «سياحتنامه ى فيثاغورث در ايران»؛ «فهرست كتابخانه ى مجلس شوراى ملى»؛ «قلائد الادب»، در شرح «اطواق الذهب» زمخشرى، به عربى؛ «الثوره الهنديه»، ترجمه به عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از صبا تا نيما (117 -113 /2)، ايضاح المكنون (237/2)، دايره المعارف فارسى (167/1)، الذريعه (161/17 ،389/16)، ريحانه (850/1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (205 -203 /1)، شرح حال رجال (494 -493 /4)، مؤلفين كتب چاپى (881 -880 /6)، معجم المولفين (277/13)، يادگار (س 3، ش 3، ص 35)، يادداشتهاى قزوينى (264/8).

آشتياني، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا باقر بن العلامه المتبحر حاج ميرزا احمد آشتيانى دام ظله از علماء معاصر تهران و افاضل خاندان آشتيانى ميباشند. تولد ايشان در آخر 1323 ق در تهران واقع شده و پس از فراغت از سطوح اوليه در سال 1340 ق مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه مشكينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه نائينى فقها و اصولا استفاده نموده آنگاه به تهران مراجعت و در مدرسه مروى بتدريس معقول و منقول اشتغال يافت.

از تأليفات ايشان است كتب زير:

1- كتاب النكاح 2- كتاب الطلاق 3- كتاب الصوم 4- كتاب القضاء 5- تعليقاتى بر فرائد 6- شرح مبسوطى بر كفايه 7- تعليقاتى بر متاجر شيخ 8- تعليقاتى بر خمس و زكوه مرحوم حاج آقا رضا همدانى 9- تعليقاتى بر صلوه آن مرحوم 10- تعليقاتى بر حج جواهر 11- رساله اى در لباس مشكوك 12- رساله اى در زكوه الفطر 13- رساله اى در ميراث الزوجه 14- رساله اى در حبوه 15- رساله اى در قضاء احكام 16- رساله اى در مسالك وحدت وجود 17-

رساله اى در جبر و تفويض و امر بين الامرين 18- رساله ى مختصرى در صلوه جمعه 19- رساله اى در اجتهاد و تقليد 20- رساله اى در احكام و اقسام آبها 21- رساله اى در نجاسات و احكام آنها 22- رساله اى در احكام مساجد 23- رساله ى مفصلى در احياء موات 25- رساله اى در خلع و مبارات 26- رساله اى در تصوير مالكيت يا عدم مالكيت بعضى عناوين كليه 27- رساله اى در قاعده يد 28- رساله اى در قاعده من ملك 29- رساله اى در شروط 30- رساله اى در كفو 31- رساله اى در جواب تحيت 32- حواشى بر شرح اللمعه 33- حواشى بر قوانين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

آشتياني، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1324 ق)، دانشمند و حكيم. ملقب و مشهور به ميرزاى كوچك. برادرزاده و داماد ميرزاى بزرگ آشتيانى بود. او از برجستگان علما و حكماى زمان خود بود و در ادبيات و رياضيات بر افاضل عصرش مقدم. در فقه و اصول شاگرد عم خود حاج ميرزا حسن آشتيانى بود. معقول و طب و نجوم و حساب و هندسه و اصول عرفان را نيز از آقا على حكيم زنوزى و ميرزا ابوالحسن جلوه و ديگر حكما فراگرفت. در تهران درگذشت و در زاويه صحن حضرت عبدالعظيم دفن شد. او تأليفات بسيارى داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (274 /5).

آشتياني، حسن، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1319 -1248 /1243 ق)، عالم اصولى و مجتهد. در آشتيان متولد شد و در نجف تحصيل كرد و از شاگردان شيخ مرتضى انصارى بود. پس از اتمام تحصيلات و رسيدن به مقام اجتهاد، به تهران آمد و به تشكيل حوزه و تدريس مشغول شد. شهرت ميرزاى آشتيانى به سبب مخالفتش با اعطاى امتياز توتون و تنباكو به بيگانگان، معروف به قرارداد رژى، و كوشش او در لغو اين امتياز بود كه سرانجام با ارشاد و حمايت قاطع ميرزاى شيرازى منجر به لغو قرارداد گرديد. وى سفرى نيز به ديدار ميرزاى شيرازى در سامرا رفت و مورد استقبال قرار گرفت. وى در تهران درگذشت و پس از تشييع جنازه با شكوه پيكرش به نجف حمل و در مقبره شيخ جعفر شوشترى مدفون گشت. حاج شيخ مرتضى آشتيانى، شيخ مصطفى آشتيانى، ميرزا هاشم آشتيانى و ميرزا احمد آشتيانى از فرزندان او هستند. از آثار ميرزاى آشتيانى: «بحرالفوائد فى شرح الفرائد»، كه حاشيه ى مفصلى است بر رسائل شيخ

انصارى؛ «مباحث الالفاظ»، در اصول؛ «ازاحةالشكوك فى حكم اللباس المشكوك»؛ «كتاب القضاء»؛ «كتاب الاوانى الذهب والفضه»؛ «كتاب الوقف» و «احياء الموات»؛ «رسالة فى نكاح المريض»؛ «الاجزاء»؛ «كتاب الاجاره»؛ «الخلل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (38 -37 /5)، دانشنامه ى ايران و اسلام (98 -97 /1)، دايرةالمعارف فارسى (155 /1)، الذريعه (139 /25 ،301 /24 ،248 /7 ،137 /5 ،44 /3 ،527 ،39 ،274 ،122 /1). ريحانه (49 /1)، شرح حال رجال (317 -316 /1)، علماء معاصرى (71 -70)، فوائد الرضويه (451 ،68)، گنجينه ى دانشمندان (364 -363 /4)، لغت نامه (ذيل/ محمدحسن)، المآثر والآثار (151)، مؤلفين كتب چاپى (539 -537 /2)، معجم المولفين (186 /9)، يادگار (س 3، ش 4، ص 16).

آشتياني، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1382 -1298 ق)، حكيم و قاضى. مشهور به آشتيانى. پس از تحصيل مقدمات علوم اسلامى به محضر درس ميرزا محمدحسن آشتيانى راه يافت و در زمينه معقول حوزه درس ميرزاى جلوه و ميرزاحسن كرمانشاهى را دريافت. پس از فراغ از تحصيل به خدمت قضايى درآمد و مستشار ديوان عالى كشور شد. اما هيچ گاه رابطه ى او با علم و حكمت قطع نشد. هرگاه كه ميرزا مهدى آشتيانى به سفر مى رفت يا بر اثر بيمارى توان درس گفتن نداشت به اصرار به جاى وى در مدرسه ى سپهسالار قديم درس مى گفت. در تهران درگذشت و در جوار حضرت عبدالعظيم دفن شد. از آثارش: رساله اى مختصر در «حدوث عالم جسمانى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گلزار معانى (15 -7).

آشتياني، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1270 ق)، خطاط و منشى. در علم انشاء مهارت داشت و نستعليق را نيكو و استوار مى نوشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (620 /3).

آشتياني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا محمدحسن بن ميرزا جعفر بن ميرزا محمد آشتيانى از اعيان علماء و مجتهدين عصر گذشته ما كه با فضل و ديانت و وثاقت معروف و از شاگردان مبرز و ممتاز شيخ الطائفه علامه انصارى بوده و بعد از وفات استادش در سال 1282 ق به تهران مهاجرت نموده و حوزه درس او مورد توجه و مرجع استفاده بسيارى از اطباء عصر بوده تا در سال 1319 ق كه بدرود حيات گفته و جنازه اش پس از يكسال حمل به نجف اشرف و در مقبره شيخ جعفر شوشترى بخاك رفته است. آثار علمى او از اينقرار است:

1- بحر الفوائد فى شرح الفرائد 2- كتاب اجاره 3- كتاب اجزاء احكام الاوانى 4- كتاب احياء الموات- ازاحه الشكوك عن حكم لباس المشكوك 5- كتاب الوقف 6- قضا و شهادات و كتب ديگرى كه طبع نشده است.

آن مرحوم داراى چهار فرزند عالم و دانشمند بوده است: 1- مرحوم آيه اللَّه العظمى حاج شيخ مرتضى آشتيانى كه ترجمه و شرح احوالش در ضمن علماء مشهد خواهد آمد.

2- مرحوم آيه اللَّه حاج آقا ميرزا آشتيانى معروف بافتخار از علماء و دانشمندان بنام اين خاندان بوده و در قضاياى مشروطيت ايران در يكى از منازل شهر رى مقتول و در مقبره صحن مطهر در جنب كفش كن زنانه كه بنام مقبره افتخار آشتيانى معروف است مدفون گرديد داراى تاليفاتى بوده كه يكى از آنها بنام: افتخار نامه در غزوات حضرت ولايت ماب مولى الكونين

اميرالمؤمنين بنهج فردوسى بطبع رسيده است.

3- مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم آشتيانى غالبا وارد در امور سياست بودند و تاليفاتى در ادعيه و زيارت از ايشان بيادگار مانده و در سن 92 سالگى برحمت ايزدى پيوسته و در ارض اقدس رضوى مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

آشتياني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضى ابن العلامه الجليل آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا محمدحسن بن العالم العامل ميرزا جعفر آشتيانى از مشاهير علماء و مجتهدين و روسا حوزه علميه مشهد مقدس بوده لند.

تولدش در سال 1281 قمرى روز وفات علامه انصارى شيخنا المرتضى ره صاحب فرائد و مكاسب بوده و مرحوم والدش به واسطه كثرت علاقه به استادش مرحوم شيخ وى را به نام او موسوم نموده و همت بر تربيت او گماشت تا اوليات و سطوح را فراگرفت و از محضر مرحوم والدش استفاده كافى نمود و در خدمت آن مرحوم به مكه مشرف و پس از مراجعت در نجف اشرف اقامت و از مجالس ابحاث مرحوم حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آيت اللَّه حاج ميرزا حسين حاج ميرزا خليل و مرحوم آخوند خراسانى بهره مند شده تا به مدارج عاليه اجتهاد و فقاهت رسيده و به ايران مراجعت و در تهران به تدريس و اقامه جماعت مشغول تا در سال 1340 قمرى به ارض اقدس رضوى مشرف و در آنجا به تدريس و اقامه جماعت و اصلاح امور مردم موفق و در سال 1353 قمرى به حكم اجبار به تهران و چند سالى در زاويه مقدسه حضرت عبدالعظيم حسنى (ع) مجاور تا سال 1360 ق كه مشرف به اعتاب عاليات و دو سال در كربلا به تدريس مشغول و به واسطه

كسالت مزاج مراجعت به ايران و ثانيا به مشهد مقدس مشرف و به وظائف شرعى قيام تا در 24 ذى حجه 1365 قمرى كه به رحمت ايزدى پيوستند و در پائين مبارك حضرت رضا (ع) درب حرم مطهر مدفون گرديدند.

نگارنده گويد مرحوم علامه آشتيانى عالمى بود ربانى و فقيهى بود سبحانى و اخلاص بسيارى به اهل بيت عصمت عليهم السلام داشت و در تمام مواليد ائمه و اعباد مذهبى در منزلش مجلس جشن منعقد و در وفيات آنان مجلس سوگوارى مى گذاشت و خود با آن كبر سن از مردم پذيرائى كرده و گاهى مديحه خوانى مى نمود توسلش بسيار و به زيارت جامعه كبيره مداومت داشت براى او منامات و مكاشفات و نوادر آموزنده بود يكى از مناماتش مربوط به مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محسن صدرالعلماء بود كه در ترجمه او نگاشتم و يكى ديگر هم مربوط به خود ايشانست كه بسيار جالب است.

مكاشفه آيت اللَّه آشتيانى

در شهر رى در ايام اقامتش براى اين بنده فرمود در مشهد مقدس كه بودم روزى حمام رفتم و خضاب كرده و خوابيدم كه خضابم رنگ بگيرد پس ديدم ملك الموت آمد و مرا قبض روح كرد و مردم از مردنم خبردار شدند اجتماع كرده و پس از تغسيل و تشييع آورده و دفن كردند شخصى به من گفت بيا نزد اين غريب برويم من گفتم من مى ترسم در زير خاك و ميان قبر نمى روم گفت نه بايد برويم پس مرا به قبر وارد نمود و لحد گذارده شد چنان وحشت مرا گرفت ناگاه ديدم قبرم وسيع شد و درى از بالاى سرم باز و به من گفته شد حضرت رسول و ائمه عليهم السلام تشريف مى آورند

و ديدم آن جناب و حضرت زهرا و دوازده امام عليهم السلام آمدند و در عقب سر آنان چهارده نفر از علماء بزرگ كه آخرين آنها مرحوم پدرم بود آمدند ناگاه ديدم درى از پائين گشوده و دو نفر با قيافه هولناكى وارد و به حضرت رسول (ص) عرض كردند اجازه مى فرمائيد از او سؤال كنيم فرمود نه از من بپرسيد عرض كردند سمعا و طاعه.

يا رسول اللَّه من ربك فرمود اللَّه جل جلاله ربى من نبيك فرمود انا نبى نفسى تا آخر عقايد.

پس گفتند حال اجازه مى فرمائيد از او بپرسيم فرمود نه از پسر عمويم على سوال كنيد پرسيدند پس از پايان باز كسب اجازه كردند فرمود نه از دخترم بپرسيد، پرسيدند و هر كدام جواب مى دادند مى گفتند نه از حسن و از حسين تا آخر حضرت مهدى بپرسيد و آنها مى پرسيدند و حضرات جواب مى دادند تا بعد از جوابهاى چهارده معصوم عليهم السلام معروض داشتند حالا بپرسيم فرمودند آرى و ارفقابه با وى مدارا كنيد. مرحوم آشتيانى فرمود از تلقين حضرت رسول (ص) و ائمه عليهم السلام من روان شده و عقايدى كه از هول و ترس از يادم رفته بود به يادم آمد پس تا پرسيدند من ربك فورا گفتم اللَّه جل جلاله ربى گفتند من نبيك گفتم هذا محمد بن عبداللَّه (ص) نبيى.

من امامك گفتم هذا على بن ابى طالب امامى و هر جوابى كه مى دادم پيغمبر (ص) من علماء مخصوص پدرم خوشحال و خندان مى شوند تا پس از پايان سؤال و جواب پيغمبر (ص) حركت نموده و از همان در كه آمده رفتند و در اثر آن حضرت حضرات ائمه عليهم السلام يكى بعد از

ديگرى رفته و قبر تاريك مى شد گفتم لابد علماء و پدرم آمده اند كه من تنها نباشم ديدم آنها هم بعد از ائمه عليهم السلام رفتند و چنان قبر تاريك و وحشتناك شده و از خواب بيدار شدم.

برادر ارجمندشان جناب مستطاب حجه الاسلام والمسلمين آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا احمد آشتيانى كه ترجمه شان در ص 364 جلد چهارم گذشت در روز چهارشنبه پانزدهم جمادى الثانى 1395 وفات نموده و با تجليل و تشييع فراوان از تهران حمل به شهر رى و در جوار حضرت عبدالعظيم در مقبره برادرش مرحوم آقا ميرزا مصطفى افتخار آشتيانى مدفون گرديدند.

از يادگارهاى ايشان گذشته از كتب و تاليفات دو فرزند دانشمند به نام آيت اللَّه حاج ميرزا محمدباقر آشتيانى و حجةالاسلام آقاميرزا محمدصادق آشتيانى مى باشد.

(ح 1365 -1281 ق)، فقيه و اصولى. او از محضر پدر بهره كافى برد و همراه وى به مكه رفت. در بازگشت در نجف ماند و از مجالس درس ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند خراسانى و ديگران سود جست. وى از بزرگ ترين فقهاى زمان خود به شمار مى آمد و از علماى بانفوذ ايران بود. در جنبش مشروطيت شركت داشت و در قضيه ى بانك روس و حوادثى كه منتهى به لغو امتياز آن گرديد، نيز دخالت بسزايى داشت. مدتى كه در مشهد اقامت داشت (1353 -1340 ق)، رياست و سرپرستى حوزه ى علميه ى مشهد را برعهده داشت. در سال 1360 ق به عراق رفت و دو سال مقيم كربلا بود. و سپس به ايران آمد و تا پايان عمر در مشهد زيست. كتابى در باب «اجاره»، بر مبناى تقريرات او، باقى است. ميرزا محمود آشتيانى و اسماعيل آشتيانى فرزندان او هستند.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه

دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (37 -35 / 1)، شرح حال رجال (260 / 6)، گلزار معانى (20 -16)، گنجينه ى دانشمندان (96 -95 / 7).

آشتياني، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا مهدي آشتياني، حكيم، عارف و دانشمند شيعي در حدود سال 1266 ش (1306 ق) در تهران متولد گرديد. پدرش ميرزا جعفر ملقب به ميرزا كوچك از شاگردان آقا محمدرضا حكيم قمشه اي و مادرش دختر حاج ميرزا حسن آشتياني، مجتهد معروف تهران بود. ايشان پس از فراگيري مقدمات، خارج فقه و اصول را نزد شيخ فضل اللَّه نوري و آقا سيدعبدالكريم مدرس آموخت. وي از آن پس سال ها در تهران مُدَرس فلسفه و عرفان بود و عنوان مدرس رسمي مدرسه سپهسالار را داشت. در اين ميان شاگردان فرهيخته اي تربيت نمود كه ميرزا ابوالحسن شعراني، دكتر عبدالجواد فلاطوري، دكتر محمدابراهيم آيتي، سيدجلال آشتياني، مهدي حائري يزدي و بديع الزمان فروزانفر و... از آن جمله اند. آيت اللَّه ميرزا مهدي آشتياني در سال 1325ش برابر با سال هاي 1366 - 1365 هجري قمري، به استدعاي فضلا و طلاب حوزه علميه قم چندي به قم مهاجرت كرد و به تدريس و افاضه پرداخت و استاد شهيد مرتضي مطهري در آن مدت قليل توفيق استفاده از محضر او را داشت. ميرزا مهدي آشتياني بي گمان يكي از متبحرترين شارحان و مدرسان فلسفه بود ولي ذوق عرفاني او بر مشرب عقلي اش غلبه داشت و اين همه در آثار و شروح و حواشي او كه البته از حد شرح و تفسير بسيار فراتر مي روند و خود، آثار مستقلي به شمار مي روند، به خوبي هويداست. از اين عالم برجسته و محقق توانا آثار متعددي بر جاي مانده كه:

حاشيه شرح منظومه منطق و حكمت، اساس التوحيد درباره قاعده "الواحد" در وحدت وجود از آن جمله است. ميرزا مهدي آشتياني سرانجام در دوم ارديبهشت 1332 ش برابر با نهم شعبان 1372 ق در 66 سالگي درگذشت و در حرم حضرت معصومه(س) مدفون گرديد.

آشتياني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا مهدي آشتياني در سال 1306 قمري به دنيا آمد. از همان اوان كودكي آثار هوش و استعداد در وي آشكار بود، طوري كه درسن پنج سالگي به تلاوت كامل قرآن مجيد موفق گرديد.ميرزا مهدي علوم ادبي مانند صرف، نحو، معاني، بياي، بديع و همچنين منطق و مقدمات فلسفه را نزد پدر دانشمند خود فرا گرفت و سپس به درس اساتيد تهران در علوم و معارف مختلف حاضر شد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ و فلسفه

والدين و انساب : از پدر و مادري پرهيزگار در ذيقعده سال 1306 قمري ميرزا مهدي پا به عرصه وجود گذاشته شد. پدر و نياكان ميرزا مهدي همه از علماي بزرگ اسلام بوده اند. در رأس اين خاندان آيت اللّه العظمي حاج ميرزا حسن آشتياني (ره) معروف به ميرزاي آشتياني است. ميرزاي آشتياني به عنوان رئيس علماي تهران در جنبش شكوهمند تحريم تنباكو نقش فوق العاده اي را ايفا مي كرد. ايشان كه نماينده ميرزاي بزرگ شيرزاي نيز بود در انجام رساندن هدف قيام و رهبري مردم دخالت مستقيم داشت. آن بزرگوار در سال 1319 قمري درگذشت. از شاگردان مبرّز ميرزاي آشتياني، برادرزاده اش، مرحوم آيت اللّه حاج ميرزا جعفر آشتياني است كه افتخار دامادي استاد را نيز داشته است. او پدر فيلسوف عالي مقام ميرزا مهدي آشتياني مي باشد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : از همان اوان كودكي آثار هوش و

استعداد در وي آشكار بود، طوري كه درسن پنج سالگي به تلاوت كامل قرآن مجيد موفق گرديد.ميرزا مهدي علوم ادبي مانند صرف، نحو، معاني، بياي، بديع و همچنين منطق و مقدمات فلسفه را نزد پدر دانشمند خود فرا گرفت و سپس به درس اساتيد تهران در علوم و معارف مختلف حاضر شد.آشتياني براي آموختن فقه و اصول، نزد بزرگاني همچون آقا شيخ مسيح طالقاني، آخوند ملا عبدالرسول مازندراني، آقا سيد عبدالكريم لاهيجي و شهيد حاج شيخ فضل اللّه نوري زانو زد و نيز رياضي را نزد آقا شيخ عبدالحسين سيبويه، ميرز اغفار خان نجم الدوله، ميرزا جهانبخش منجم بروجردي و آقا شيخ محمد حسين رياضي فرا گرفت. ايشان همچنين طب قديم را از محضر ميرزا محمد حسين حكيم و آقا ميرزا ابوالقاسم نائيني و طب جديد را از ميرزا علي اكبر خان ناظم الاطبا و ميرزا ابوالحسن خان رئيس الاطبا آموخت.ميرزا مهدي با جديت تمام همه علوم و معارف فوق را نزد دانشمندان و بزرگان عصر آموخت و از بسياري اساتيد خود به اخذ اجازه و گواهي نامه علمي نائل شد.ايشان اگرچه در فقه و اصول و رياضي و طب صاحب نظر و داراي مقامي ارجمند بود، ولي آنچه بيشتر براي او جاذبه داشت گام نهادن در وادي علوم عقلي و فلسفي بود.ميرزا مهدي آشتياني طي سال ها تلاش مستمر و كوشش مداوم در حوزه سالخورده نجف و در جوار آستان قدس علوي، مضجع حضرت اميرالمؤمنين (ع) موفق به اخذ اجازه اجتهاد از همه اساتيد خود شد.

استادان و مربيان : ميرزا مهدي آشتياني براي آموختن فقه و اصول، نزد بزرگاني همچون آقا شيخ مسيح طالقاني، آخوند ملا عبدالرسول

مازندراني، آقا سيد عبدالكريم لاهيجي و شهيد حاج شيخ فضل اللّه نوري زانو زد و نيز رياضي را نزد آقا شيخ عبدالحسين سيبويه، ميرز اغفار خان نجم الدوله، ميرزا جهانبخش منجم بروجردي و آقا شيخ محمد حسين رياضي فرا گرفت. ايشان همچنين طب قديم را از محضر ميرزا محمد حسين حكيم و آقا ميرزا ابوالقاسم نائيني و طب جديد را از ميرزا علي اكبر خان ناظم الاطبا و ميرزا ابوالحسن خان رئيس الاطبا آموخت. از اساتيد وي در مباحث فلسفه مي توان به موارد زير اشاره كرد: سيدالحكمائ آقا ميرزا ابوالحسن جلوه مرحوم آقا ميرزا حسن كرمانشاهي آقا مير شهاب نيريزي ميرزا هاشم اشكوري نام برد. از اساتيد وي در نجف اشرف عبارتند از: آيت الله آخوند خراساني آيت الله سيد محمد كاظم يزدي آيت الله سيد محمد فيروز آبادي آيت الله ميرزا حسن نائيني آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني

همسر و فرزندان : همچنين از يادگارهاي ميرزا مهدي آشتياني فرزند دانشمندش، مهندس جلال الدين آشتياني مي باشد كه از اساتيد و نويسندگان تواناي كشورمان به شمار مي رود. فرزند ديگر ايشان، آقاي ميرزا جعفر آشتياني است.

وقايع ميانسالي : در ماه ذيحجه سال 1368 ه . ق در منزل مرحوم آيت اللّه حجت (ره) بودم و مرحوم ميرزا مهدي آشتياني در آنجا وارد بودند.مرحوم آيت اللّه العظمي بروجردي و آيت اللّه سيد محمد تقي خوانساري براي ديدن ايشان آمدند و بعد از تعارفات و تشريفات، آيت اللّه حجت به آيت اللّه بروجردي گفتند كه آقاي ميرزا مهدي آشتياني مكاشفه عجيبي دارند و مناسب است خودشان نقل كنند. مرحوم آشتياني فرمودند:من مبتلا به يرقان هستم و براي همين مسافرت به خارج هم نموده ام ولي

علاج نشده است. در سال 1365 ق كه توده اي ها - نهايت تسلط را در شمال و غرب ايران داشتند - به مشهد مشرف مي شدم. در اتوبوس حالم منقلب شد به طوري كه مسافرين و راننده خيال كردند من سكته كرده ام. ماشين را متوقف كردند و مرا بيرون آوردند و در آن حال ديدم كه در عرفات هستم و انوار بسياري از آسمان به زمين مي آيد و ديدم كه مردم به يك طرف متوجه هستند. پرسيدم چه خبر است؟ گفتند: حضرت رسول (ص) تشريف آورده اند. من به آن طرف رفتم و ديدم چهارده خيمه در كنار يكديگر نصب است. خيمه بزرگي بود كه متعلق به حضرت رسول (ص) بود من در آن خيمه مشرف شدم و حضرت را زيارت كردم. خواستم از كسالت خود و حوائج ديگرم بگويم. گفتند: چون زائر فرزندم رضا (ع) هستي برو به خيمه ايكه متعلق به اوست. پس من به خيمه آن حضرت شرفياب شدم و سه حاجت خود را اظهار كردم. اول راجع به كسالتم، فرمودند مقدر شده كه اين كسالت با تو باشد تا از دنيا بروي، دوم راجع به فتنه توده اي ها، فرمودند به همين زودي شر آنها مرتفع خواهد شد و تا شما با قبور و مجالس سوگواري ما ارتباط داريد در امان هستيد و سوم راجع به حاجت شخصي بودكه فرمودند: اين حاجت هم رواست.»

زمان و علت فوت : سرانجام بعد از سال ها تحقيق و تدريس و عمري سراسر پارسائي مرغ روح ميرزا مهدي آشتياني، عارف فرزانه و فيلسوف و حكيم عالي قدر، پس از يك بيماري طولاني در حوالي ساعت ده صبح روز پنجشنبه، سوم ارديبهشت 1332 ش،

برابر با نهم شعبان 1372 ق در تهران و در حالي كه مشغول افاضه مطالبي در مسئله «شق القمر» بود و گاه گاه بلند مي فرمود: يا رحمن و يا رحيم يا ارحم الراحمين»، به عالم قدس پركشيد و خطه خاك را از انوار آن وجود تابناك محروم ساخت.يكر مطهر آن مرحوم به قم منتقل شد و پس از تشييع با شكوهي، در جوار كريمه اهل بيت (ع) ، حضرت فاطمه معصومه (س) ، نزديك مرقد مرحوم آيت اللّه حاج شيخ عبدالكريم حائري (ره) در مسجد بالاسر مبارك به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ميرزا مهدي آشتياني حدود 30 سال در مدرسه سپهسالار و مدرسه ميرزا محمدخان قزويني تدريس داشت. معمولاً روزي سه ساعت و گاهي چهار ساعت تدريس مي كردند. علامه سيد جلال الدين آشتياني نوشته اند:دوازده دوره الهيات شفا و چهار دوره طبيعيات اين كتاب عظيم را تدريس نموده اند. تمهيد القواعد را پنج بار و شرح فصوص را تا قبل از سال 1316ش در طول هجده سال، شش دوره و مجلدات اسفار را در دوره هاي متوالي درس داده اند.»تسلط ايشان به مباني حكمت و عرفان و تبحر در آثار ملاصدرا باعث مي شد تا محفل درس او مورد توجه اهل فضل قرار گيرد.علامه سيد جلال الدين آشتياني باز نوشته اند:«مرحوم استاد آقا ميرزا مهدي سه سال ايام عيد را به مقصد زيارت حضرت معصومه (س) در قم به اين شهر مسافرت كردند ؛ و در سفر اخير مغفور له، حضرت امام خميني درس اسفار خود را تعطيل كردند و فرمودند، آقاي آشتياني در رتبه اساتيد من هستند...»

فعاليتهاي آموزشي : ميرزا مهدي آشتياني طي سال ها تلاش مستمر و كوشش مداوم

در حوزه سالخورده نجف و در جوار آستان قدس علوي، مضجع حضرت اميرالمؤمنين (ع) موفق به اخذ اجازه اجتهاد از همه اساتيد خود شد. ايشان مدتي را نيز در نجف اشرف به تدريس معقول اشتغال يافت و آن گاه به ايران بازگشت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ميرزا مهدي آشتياني در اوائل شباب تدريس منظومه مي كرد.

شاگردان : اگر چه ميرزا مهدي آشتياني به علت مسافرت هاي زياد و كسالت طولاني به صورت پيوسته و شايان نمي توانست به افاده بپردازد، ولي حوزه درس و محفل بحث او تا اواخر عمر شريفش ادامه داشت و جويندگان معارف ناب از زلال درياي علومش استفاده ها بردند. نام برخي از شاگردان زبده وي چنين است:1 - آيت اللّه سيد علي سيستاني.2 - آيت اللّه ميرزا ابوالحسن شعراني.3 - آيت اللّه علامه سيد جلال الدّين آشتياني.4 - آيت اللّه دكتر مهدي حائري يزدي.5 - آيت اللّه علامه محمد تقي جعفري.6 - آيت اللّه آخوند ملا علي همداني.7 - آيت اللّه شيخ ابوطالب تجليل تبريزي.8 - آيت اللّه شهيد مرتضي مطهري.9 - پرفسور عبدالجواد فلاطوري.10 - استاد بديع الزمان فروزان فر.11 - دكتر محمد تقي دانش پژوه.12 - دكتر مهدي محقق.13 - دكتر ابراهيم آيتي.14 - دكتر محمد صادقي.15 - دكتر محمد جعفر لنگرودي.16 - دكتر موسي جوان.17 - دكتر سيد صادق گوهرين.18 - حكيم حاج شيخ علي محمد جولستاني.19 - حكيم شيخ محمدرضا رباني تربتي.20 - شيخ عبدالكريم روشنا تهراني.21 - آقا شيخ جعفر خندق آبادي.22 - آقا ميرزا محمد علي اديب تهراني.23 - آقا شيخ علي محقق كاشمري.24 - آقا سيد مهدي لاجوردي كاشاني.25 - آقا سيد هوشنگ ميرمطهري.26 - آقا سيد محمد تقي نقوي.27 - آقا سيد محمد

حسين آل طيب شوشتري و بسياري ديگر

آرا و گرايشهاي خاص : يكي از ويژگي هاي برجسته ميرزا مهدي آشتياني اين بودكه در يك محدوده جغرافيايي نمي ماند و مسافرت هاي متعددي را به مراكز علم و دانش جهان داشت. او طي سفري به بخارا مدت يك سال در آنجا اقامت گزيد و به تدريس حكمت و فلسفه اسلامي مبادرت ورزيد.بعد از آن به مصر، اسكندريه، برلين، پاريس، رم، هند، بلژيك و ديگر نقاط اروپا مسافرت كرد و با فلاسفه و انديشمندان آن ديار مباحثاتي را انجام داد.ملاقات هاي ايشان كه در واقع نماينده فلسفه و عرفان اسلامي بود - در آشنايي فلاسفه غرب با مباني بلند و ژرف فلسفه اسلام و ايران تأثير مطلوبي داشت.

________________________________________

آثار :

1 اساس التوحيد

ويژگي اثر : اساس التوحيد، ط تهران، دانشگاه تهران. اين كتاب كه قبلاً با مقدمه آقاي منوچهر صدوقي سُها چاپ شده بود اخيراً با مقدمه و تصحيح آيت اللّه سيد جلال الدين آشتياني مجدداً به چاپ رسيده است.

2 ترجمه اسفار اربعه

3 ترجمه اي بر اشارات بوعلي

4 تعليقه بر اسفار اربعه

5 تعليقه بر اشارات بوعلي

6 تعليقه بر شفاء بوعلي

7 تعليقه بر فصوص ابن عربي

8 تعليقه بر فصوص فارابي

9 تعليقه بر مصباح الانس

10 تعليقه بر منطق منظومه

سبزواري

11 حاشيه بر فرائد الاصول

12 حاشيه بر فرائد الاصول تعليقه بر حكمت منظومه سبزواري

13 حاشيه بر كفاية الاصول

14 حاشيه بر مكاسب شيخ انصاري (ره)

15 رساله در اثبات معراج جسماني

16 رساله اي در اثبات معاد جسماني

17 رساله اي در جبر و تفويض

18 رساله اي در حقيقت كتاب و ميزان به مذاق عرفا، ط تهران، 1352

19 رساله اي در شق القمر

20 رساله اي در علم اجمالي و طلب و اراده

21 شرح بر مشكلات حافظ

22 شرح حديث عمران صابي

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

آشتياني پور، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى دانشيار، رشته: آشيب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

آشنا، محمدطاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1081 ق)، مورخ و شاعر شيعى، متخلص به آشنا. ملقب به عنايت خان و خان زمان. اصل وى از تربت خراسان بود. او و پدر و جدش در دستگاه گوركانى هند داراى اعتبار و نفوذ بودند و در پرورش شاعران و اديبان پارسى گوى شهرت فراوان داشتند. آشنا در درگاه شاهجهان صاحب منصب بود و در اواخر پادشاهى او عهده دار سرپرستى كتابخانه ى شاهى شد. وى در اوايل سلطنت اورنگ زيب در كشمير گوشه گيرى كرد و سرانجام در همان جا درگذشت. از آثار وى: «ديوان» اشعار؛ سه مثنوى منظوم، كه از آن جمله مثنوى در صعوبت راه كشمير است؛ خلاصه ى «پادشاه نامه» ملا عبدالحميد لاهورى تحت عنوان «ملخص»، به نثر در احوال سى سال پادشاهى شاهجهان.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1245 ،483 -482 /5)، تذكره ى نصرآبادى (58)، الذريعه (1000 ،7 /9)، شام غريبان (39)، فرهنگ سخنوران (7)، لغت نامه (ذيل/ آشنا)، نشتر عشق (119 -118 /1)، يغما (س 9، ش 2، ص 82).

آصف قزويني

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1136 ق)، فقيه. در قزوين متولد شد. مراتب علمى را تا تحصيل اجتهاد در اصفهان طى كرد. سپس به قزوين و از آنجا به تفليس رفت و به تدريس فقه و اصول پرداخت. چند سال بعد دوباره به اصفهان رفت و دچار فتنه ى افغان و محاصره ى اصفهان و قحط و غلا گرديد و كمر همت به يارى برادران دينى بست و مواسات بسيارى با آنان كرد. از آثار او است: شرح «خطبه همّام» از خطب اميرالمؤمنين (ع)، كه برخى آن را ستوده اند و بهترين شرح دانسته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (87 /2)، تذكرة القبور

(11)، الذريعه (226 /13 ،113 /7)، ريحانه (448 -447 /4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1 /12)، فوائد الرضويه (53)، مينو در (763 /2).

آغاسي وزيراف، دربندي، حيدر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1257 ق)، نويسنده، مورخ. از جمله آثار وى: «مجمع الملوك فى ذكر سلاطين عجم»، در تاريخ.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرستواره ى كتابهاى فارسى (1070 -1069 /2).

آغزوني، ابوعبداللَّه، عبدالواحد

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 200 ق)، محدث. نسبتش به آغزون از قريه هاى بخارا است. از كسانى چون سفيان بن عُيَيْنه و شريك بن عبداللَّه نخعى و محمد بن مسلم طائفى و ديگران حديث شنيده بود و محمد بن سلام بِيكَندى و كعب بن سعيد قاضى و ديگران نيز از او حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (64 /1)، دائرةالمعارف البستانى (111 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (108 /1)، معجم البلدان (74 /1)، نام آوران فرهنگ (95).

آغنه دوست، فاطمه خاتون

قرن:10

جنسيت:زن

مليت:ايران

(قبل از 962 ق)، اديب و شاعر، متخلص به دوستى. وى دختر درويش قيام سبزوارى بود. آغادوست در ادبيات و علم عروض وقوف و بصيرت كافى داشت و داراى طبعى سرشار بود. در تذكره ها با نامهاى آقا يا آغادوست نيز آمده است بيت زير از او است:

ز آشنايى تو عاقبت جدايى بود

فغان كه با تو مرا اين چه آشنايى بود

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (11)، الذريعه (9 /9)، رياحين الشريعه (322 /3)، زنان سخنور (197 /1)، فرهنگ سخنوران (10)، مرآت الخيال (337)، مستدركات اعيان (4 /3)، مشاهير زنان (5).

آفُراني، ابواحمد، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 422 ق)، فقيه و محدث. از ليث بن نصر كاجَرى نَسفَى حديث شنيد و كتاب «موَّطا» را از او روايت كرد. آفُران قريه اى است نزديك نَسَف و ابواحمد در آنجا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (65 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (109 /1)، معجم البلدان (74 /1).

آفُراني، ابوالطيب، عبدالملك

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 338 ق)، فقيه، اديب و شاعر. ابوالطيب از مردم آفُران، قريه اى در نزديكى نسف، بود. از احمد بن حامد مقرى نسفى و ابوالفوارس احمد بن محمد بن جمعه و ليث بن نصر كاجَرى نَسفَى حديث شنيد و به مرو رفت و در آنجا فقه آموخت و از ابوالعباس معدانى و ابوالحسن محمودى و ابوزيد فقيه مروزى حديث شنيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (65 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (109 /1).

آفُراني، ابوالفضل، شعبي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 383 ق)، محدث. ملقب به شاه. از اهالى آفُران، دهى در نزديكى نسف بود. وى از دانشمندان روزگار خود و در گردآورى حديث بسيار ساعى بود. از ابويَعلى عبدالمؤمن بن خَلف، محمد بن محمود بن عَتيق و ديگران روايت نقل كرده است. ابوالعباس جعفر بن محمد بن المُعْتز مُسْتغفرى و ديگران از او روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (65 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (109 /1)، نام آوران فرهنگ (96).

آفُراني، ابوبكر، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 413 ق)، فقيه و محدث. در بخارا اقامت داشت و از ابوصالح خلف بن محمد خيام و برخى ديگر حديث شنيد. او در سن هشتاد سالگى در بخارا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (65 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (109 /1)، نام آوران فرهنگ (95).

آفراني، ابوتَمام، عبدالسلام

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 400 ق)، اديب، شاعر و فقيه. برادر ابوالطيب آفُرانى و از مردم آفُران، دهى در نزديكى نَسَف بود. در فقه پيرو مذهب شافعى بود و از اصحاب شافعى نيز آموخته بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (65 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (109 /1).

آفُراني، ابومحمد، جبرئيل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، محدث. ابومحمد اهل آفُران، قريه اى در يك فرسنگى نَسَف، بود. با محمد بن اسماعيل بخارى دوست بود و عبدالعزيز بن حاتم آفرانى شاگرد او بوده و از او روايت كرده است. ابومحمد، خود، از قُتيبة بن سعيد و ديگر محدثان بزرگ روايت نقل مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (65 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (110 -109 /1)، نام آوران فرهنگ (87).

آقا خان كرماني، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1270- مقتول 1314 ق)، نويسنده، مترجم، روزنامه نگار و شاعر. وى نوه ى دخترى مظفر عليشاه كرمانى بود و در كرمان به دنيا آمد. پس از فراگيرى صرف و نحو و معانى و بيان به تكميل ادبيات، رياضيات و حكمت الهى كوشيد. ميرزا عبدالحسين در حدود 1302 ق همراه شيخ احمد روحى به اصفهان مهاجرت كرد و از آنجا به تهران آمد و به تدريس و تفسير قرآن اشتغال ورزيد. وى مدتى با حاجى ميرزا يحيى دولت آبادى و شيخ مهدى شريف كاشانى مصاحبت داشت. سپس به همراه روحى به رشت رفت و از آنجا رهسپار استانبول شد. او در استانبول با روزنامه ى «اختر» با مديريت آقا محمدطاهر تبريزى، همكارى كرد و مقالاتى در آن روزنامه نوشت. ميرزا آقاخان و شيخ احمد روحى و ميرزا حسن خان خبيرالملك نامه هاى بسيارى از قول سيد جمال الدين اسدآبادى به علماى نجف و سامرا و ايران نوشتند و خواستار همبستگى و مبارزه با استبداد ناصرالدين شاه شدند و همچنين از اعمال ميرزا على اصغر خان صد اعظم انتقاد كردند. به همين دليل صدر اعظم در صدد دستگيرى آنان برآمد و با متهم كردن آنان به دست داشتن در شورش ارمنيان، دولت عثمانى آنان را تحت الحفظ به

طرابوزن تبعد و زندانى كرد. با پيش آمدن واقعه ى قتل ناصرالدين شاه در 1313 ق، سوءظن دولت ايران نسبت به اين افراد بيشتر شد و عاقبت بر اثر اصرار ميرزا محمود خان علاءالملك ديبا، سفير كبير ايران در عثمان، به ايران فرستاده شدند و سرانجام به دستور محمدعلى ميرزاى وليعهد در تبريز به قتل رسيدند. از آثار وى: «آيينه سكندرى»، در تاريخ ايران، از ماقبل تاريخ تا رحلت پيغمبر (ص)؛ «جنگ هفتاد و دو ملت»؛ «عهدنامه ى مالك اشتر و دستور حكومت»، شرح و ترجمه؛ «نامه ى باستان»، منظوم، بر وزن «شاهنامه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اختر (ج 1، س 3 -1، مقدمه ص 11)، ادبيات نوين (30)، از صبا تا نيما (394 -390/ 1)، تذكره ى شاعران كرمان (497 -493)، ستارگان كرمان (372 -368)، شرح حال رجال (257 -253/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3232/ 2 ،1586 ،1067 ،870 ،92/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (756 -754/ 3)، يادگار (س 3، ش 4، ص 54)، يغما (س 2، ش 6، ص 259 -255).

آقا ميري دزفولي، محمدطاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1318 ق) فقيه. وى از نوادگان سيد عبدالباقى معروف به سيد آقا مير است. در دزفول متولد شد. پس از تحصيلات مقدماتى در دزفول در 1260 ق به نجف رفت و نزد شيخ مرتضى انصارى تلمذ كرد و سرانجام داماد وى گشت. و در همان جا درگذشت. از آثار وى: تحرير «تقارير» شيخ انصارى در اصول؛ «خلل و مواريث»؛ حاشيه اى مفصل بر «شرح لمعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (144 -143 /5).

آقا نجفي اصفهاني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1332 /1331 -1262 ق)، عالم شيعى و مجتهد. معروف به آقانجفى. وى نوه ى شيخ محمدتقى رازى اصفهانى صاحب «هداية المسترشدين» بود. در اصفهان متولد شد و مقدمات را از پدرش شيخ محمدباقر اصفهانى فراگرفت. در نجف در محضر ميرزا محمدحسن شيرازى، حاج شيخ مهدى نجفى و حاج سيد على شوشترى به تكميل تحصيل پرداخت و به مقام اجتهاد رسيد و به اصفهان بازگشت در زمان پدر مرجعيت تام يافت. وى در كمك به مدرم و تأمين وسايل آسايش ايشان كوشا بود، حدود شرعى را اجرا مى كرد و نسبت به حسن جريان زندگى و تحصيل طلاب علوم دينى اهتمام مى ورزيد. وى در جنبش تنباكو از آغازگران مبارزه بود. مخالفتش با مظالم ظل السلطان و مأمورن انگليسى سبب تبعيد وى به تهران شد. اما در تهران نيز همچنان به فعاليت سياسى خود ادامه داد و دوباره او را به اصفهان باز گرداندند. سرانجام در اصفهان درگذشت و در جوار مرقد امامزاده احمد نواده ى امام محمدباقر (ع) به خاك سپرده شد. آثار او را بيش از صد دانسته اند، از آن جمله: «آداب العارفين»؛ «الاجتهاد والتقليد»؛ «اسرار الآيات»؛ «اسرار الاحكام»؛ «اصول الدين»؛ «انوار العارفين»؛ «تأويل

الآيات الباهرة فى العترة الطاهرة»؛ «بحر الحقائق»؛ «جامع الانوار»؛ «المتاجر»؛ «مفتاح السعادة».[1]

ا آقا نجفى (و. 22 ربيع الثانى 1262 ه.ق- ف. 11 شعبان 1332 ه.ق) شيخ محمدتقى بن حاج شيخ محمدتقى بن عبدالرحيم، از علماى بزرگ و متنفذ اصفهان و داراى تأليفات متعددى است در فقه و اصول فقه و كلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (288 /6)، اعيان الشيعه (196 /9)، تذكرة القبور (18 -16)، دانشنامه ى ايران و اسلام (119 /1)، الذريعه (332 ،74 /21 ،59 /19 ،43 /5 ،431 ،255 ،46 ،45 ،40 ،38 /2 ،270 ،380 ،24 ،21 /1)، ريحانه (58 -57 /1)، شرح حال رجال (327 -326 /3)، علماء معاصرين (102 -101)، فوائد الرضويه (438)، الكنى والالقاب (6 /2)، مؤلفين كتب چاپى (203 -198 /2)، مصفى المقال (95)، معجم المؤلفين (134 -133 /9)، مكارم الآثار (1666 -1662 /5).

آقابزرگ تهراني، محمدمحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289 -1293 ق)، كتاب شناس، محقق، فقيه و محدث شيعى. آقا بزرگ تحصيلات مقدماتى خود را در تهران در مدارس دانگى و پامنار و فخريه آغاز كرد و ادبيات و فقه و اصول و منطق آموخت و در 1315 ق عازم نجف شد و نزد حاج ميرزا حسين محدث نورى تحصيل علم حديث كرد. و در حوزه درس آخوند ملا كاظم خراسانى، شريعت اصفهانى، سيد محمدكاظم يزدى و ميرزا محمدتقى شيرازى به تكميل فقه و اصول پرداخت. در سال 1329 ق به كاظمين رفت تا مقدمات تدوين بزرگ ترين دايرةالمعارف كتاب شناسى شيعه، يعني«الذريعة الى تصانيف الشيعة» را آماده سازد. اين دايرةالمعارف در واقع جوابى به جرجى زيدان، اديب مسيحى عرب بود كه مدعى شده وبد كه نقش شيعه در فرهنگ اسلامى

بسيار اندك است. آقابزرگ براى تهيه ى «فهرست الذريعه» در نجف چاپخانه اى به نام مطبعةالسعادة داير كرد. ولى دولت عراق مانع كار وى شد. وى براى تكميل «الذريعه» سفرهاى بسيار كرد و از بيشتر كتابخانه هاى عمومى عراق و ايران و سوريه و فلسطين و مصر و حجاز و بسيارى از كتابخانه هاى خصوصى بازديد كرد. حاج آقا بزرگ از بسيارى از محدثين فرق و مذاهب گوناگون اجازه ى نقل حديث داشت، از جمله: ميرزا حسين نورى، سيد محمدعلى شاه عبدالعظيمى، شيخ على خاقانى، شيخ على كاشف الغطاء، سيد حسن صدر، شيخ محمدعلى ازهرى مالكى، شيخ عبدالوهاب شافعى، شيخ ابراهيم الاحمدى، شيخ عبدالقادر طرابلسى، شيخ عبدالرحمن حنفى. بسيارى از بزرگان نيز از او اجازه ى نقل حديث گرفته اند، مانند: حاج آقا حسين بروجردى، سيد عبدالحسين شرف الدين عاملى، شيخ عبدالحسين امينى، سيد عبدالهادى شيرازى، شيخ محمدرضا آل ياسين، سيد محمدصادق بحرالعلوم، سيد شهاب الدين مرعشى. وى پس از يك بيمارى طولانى در نجف درگذشت و طبق وصيتش، در كتابخانه خود كه آن را وقف علما كرده بود به خاك سپرده شد. مهمترين آثار وى عبارت اند از: «الذريعة الى تصانيف الشيعة» در 26 جلد؛ «طبقات اعلام الشيعه»، از سده ى چهارم تا چهاردهم ق. در يازده جزء كه ادامه كتاب «وفيات الاعلام» سيد حسن صدر در سه قرن اول بود؛ «مصفى المقال فى مصنفى علم الرجال»؛ «هدية الرازى الى المجدد شيرازى»؛ «النقد اللطيف فى نفى التحريف عن القرآن الشريف»؛ «توضيح الرشاد فى تاريخ حصر الاجتهاد»؛ «المشيخة»؛ «ضياء المفازات فى طريق مشايخ الاجازات»؛ «مستدرك كشف الظنون».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينده (س 6، ش 4 -3، ص 253 -247 و ش 8 -7، ص 596 -588)،

الذريعه (1/ مقدمه و 20/ مقدمه)، ريحانه (54 -52 /1)، سرآمدان فرهنگ (19 -18 /1)، سواد و بياض (589 -587)، گنجينه ى دانشمندان (280 -279 /1)، مؤلفين كتب چاپى (235 -232 /5)، نام آوران فرهنگ (353).

آقابزرگ ساوجي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1357 ق)، عالم، مدرس و مجتهد. معروف به آقابزرگ يا شيخ آقابزرگ ساوجى. در حوزه ى درس حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى به درجه ى اجتهاد رسيد و در مدارس مروى و سپهسالار جديد به تدريس پرداخت و گروه بسيارى در حوزه ى درس او كه غالباً حوزه ى ادب و فقه و اصول بود حاضر مى شدند. وى در علوم معقول از استادان بزرگ بود. در سلوك نيز پيرو آخوند ملا فتحعلى اراكى بود. سرانجام در تهران درگذشت و جنازه ى وى را به قم بردند و در يكى از حجرات صحن جديد كه اينك به مقبره ى پروين اعتصامى شهرت دارد دفن كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (294 /5).

آقاتهراني، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي آقا تهراني

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

حجت الاسلام والمسلمين دكتر مرتضي آقا تهراني در سال 1336 در اصفهان متولد شد. تحصيلات مقدماتي علوم حوزوي را در مدرسه حقاني قم و زير نظر شهيدان گرانقدر، قدوسي و بهشتي به اتمام رسانيد.

ايشان از رزمندگان پر تلاش دوران دفاع مقدس بوده و همزمان دروس متوسطه و عالي فقه و اصول، فلسفه و تفسير را در مكتب بزرگاني چون حضرات آيات بهجت، مظاهري و مصباح يزدي(دامت بركاتهم) فرا گرفته است. تحصيل در مؤسسات باقرالعلوم، در راه حق، امام خميني(ره) و اخذ فوق ليسانس روانشناسي در قم، فوق ليسانس فلسفه غرب و دكتراي فلسفه عرفان از دانشگاه بينگ همتون آمريكا، كارشناسي ارشد مطالعات اسلامي از دانشگاه لگ گيل كانادا بخش ديگري از كارنامه درخشان علمي ايشان است.

حجت الاسلام والمسلمين تهراني، 5 سال به عنوان امام

جمعه شهر نيويورك و مسئول مؤسسه اسلامي اين شهر فعاليت نمودند و پس از بازگشت از آمريكا تا به امروز به تدريس و تبليغ در حوزه و دانشگاه و تحقيق و پژوهش در گستره فقه، اصول، اخلاق، عرفان و علوم تربيتي پرداخته است.

منابع زندگينامه :مركز تحقيقات علوم كامپيوتري علوم اسلامي

آقاجان اصفهاني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، طراح و معمار. طراح نقش آفرين و معمار و رسام دوره ى فتحعلى شاه و محمدشاه قاجار بود. او در طرح نقشه و ايجاد ساختمانهاى آن دوره، صاحب ابتكار بود و در آرايش و پيرايش داخلى و خارجى قصرها و ابنى، دست پر كمال داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (7 /1).

آقاجاني، عليرضا

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1016 ق)، فقيه و محدث شيعى. وى از شاگردان ميرزا محمد استرآبادى بود كه در مكه پس از قرائت كتاب «تهذيب الاحكام» بر او، به دريافت اجازه روايت نايل شد. وى پدر محمد بن عليرضا آقاجانى، حكيم و فيلسوف بزرگ عصر خويش است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 398 /11).

آقاجاني، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1071 ق)، عارف، حكيم و فيلسوف. اصل وى از استرآباد يا مازندران بود. در قم مسكن گزيد و در محضر ملاصدراى شيرازى شاگردى كرد. وى منكر وحدت وجود و برخلاف سيد داماد وجود را اعتبارى نمى داند. از آثار وى: «شرح القبسات» محقق داماد، كه كتاب بزرگى در حدود 80 هزار سطر است؛ «الانوار شاهية» در كلام؛ تعليقات «الهيات شفا»؛ رساله در «ابطال الهيولى»؛ رساله در «حدوث الدهرى»؛ «رياض الطالبين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (391 -390 /13)، راهنماى كتاب (س 21، ص 338 -332)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 494 -493 /11).

آقاخان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاخان اول مشهور به آقاخان محلاتى ابن شاه خليل اللَّه رئيس فرقه اسماعيليه (و. ايران 1800 م.- ف. هند 1881 م.) چون حاج عبدالمحمد محلاتى رفتارى كرد كه آقاخان آن را نپسنديد، و از آنجا كه حاج ميرزا آقا سى وزير اعظم وقت حاج عبدالمحمد را مورد توجه قرار داده بود، اين امر بر آقاخان گران آمد و قلعه بم را تسخير كرد. ولى فيروز ميرزا حكمران كرمان قلعه را از او باز ستد و او را روانه تهران كرد (1255 ه.ق.) اگر چه حاج ميرزا آقاسى در ظاهر با وى به ملاطفت رفتار ميكرد، ولى چون عبدالمحمد مذكور را واداشت تا شفيع او گردد، كدورت پيشواى اسماعيليه مرتفع نگرديد و به بهانه سفر مكه از تهران به مقابله او شتافت و پس از دو جنگ، آقاخان به جانب لار رفت و از آنجا راه هند پيش گرفت و تا زمان مرگ رئيس فرقه اسماعيليه بود.

آقاخان دوم. پس از پدر خود، آقاخان اول جانشين او شد. (ف. 1885 م.) آقاخان سوم. پس

از آقاخان دوم، تنها پسرش به نام آقا سلطان به عنوان آقا خان سوم جانشين او شد. (ف. ژنو 1336 ه.ش/ 1957 م.) آقاخان چهارم پس از آقاخان سوم بنا به وصيت او نوه پسرى وى شاه (پرنس) كريم خان پسر على خان (ف. 1957 م.) به پيشوائى اسماعيليه منصوب شد و امروره نيز همين سمت را داراست.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

آقاخان محلاتي اول، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1298 -1219 ق)، رييس طايفه ى اسماعيليان نزارى. معروف به حسنعلى شاه و ملقب به آقاخان اول. در كهك به دنيا آمد. حسنعلى پسرشاه خليل اللَّه، معروف به سيد كهكى، از درباريان دوره ى قاجار بود. پس از قتل پدرش، بر اثر لطف فتحعلى شاه، با يكى از دختران شاه وصلت كرد و حكومت قم و محلات به مدت دو سال به وى سپرده شد. در عهد وزارت حاج ميرزا آقاسى عهده دار حكومت كرمان بلوچستان شد. منتها به علت خصومتى كه ميان آقاخان و حاج ميرزا آقاسى بود، در زمان جنگ هرات، وى در قلعه ى بم متحصن شد، ولى تاب مقاومت نياورد و تسليم شد. پس از عفو شاه، حاج ميرزا آقاسى از پا ننشست؛ آقاخان نيز خانواده ى خود را به بهانه ى زيارت به عتبات فرستاد و خود نيز راه بلوچستان و كرمان را در پيش گرفت و با حمايت انگليس، اسنادى داير بر انتصاب خود به حكومت كرمان به اطراف فرستاد، اما شكست خورد. سپس راهى هندوستان گرديد و در بمبئى مقيم شد و آن جا را مركز فرقه ى اسماعيليه ساخت، و در همان جا درگذشت. از حسنعلى شاه كتابى به جا مانده به نام «عبرت افزا» كه در اين كتاب وى ابتدا درباره ى

نسب خانوادگى خود كه به خلفاى فاطمى مى رسد صحبت مى كند، سپس قتل پدر خود در يزد و به دنبال آن زندگينامه ى خود را شرح مى دهد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ و عقايد اسماعيليه (612 -610 ،591 -574)، حديقة الشعراء (1214 -1208 /2)، دانشنامه ى ايران و اسلام (141 -110 /1)، الذريعه (212 /15)، شرح حال رجال (358 -354 /1)، مكارم الآثار (669 -662 /3)، مؤلفين كتب چاپى (12 /1).

آقاخاوري، امير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ارتدنسى، دانشكده: دندانپزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

آقاسردار، نجف قلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1303 ق)، مورخ و مترجم. وى پس از پايان تحصيلات ابتدايى و مقدمات براى ادامه ى تحصيلات به بيروت رفته و از آنجا به فرانسه رهسپار شد. مدتى براى تكميل انگليسى در لندن صرف وقت كرده در بازگشت وارد خدمت وزارت دارايى شده و يك دوره نيز به وكالت مجلس انتخاب شد. وى از شاگردان فرصت الدوله شيرازى صاحب «آثار عجم» است. از آثارش: ترجمه ى «تاريخ انگلستان»؛ ترجمه ى «تاريخ روسيه»؛ «تاريخ سياسى نفت»، «دره ى نجفى»، در عروض و بديع و قافيه؛ «راه آهن ايران»؛ ترجمه ى «شناسايى دام و دد»؛ «عالم حيوانات»؛ «فراماسيون در انقلاب فرانسه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (235 /14 ،114 /8)، مؤلفين كتب چاپى (546 -544 /6).

آقاسي، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1134 ق)، محدث و شاعر. مشهور به آقاسى. او خواهرزاده ى ابوطالب خان نهاوندى بود. وى از پدرش علامه مجلسى روايت مى كرد. او در فتنه افغان درگذشت. وى شعر نيز مى سرود. گزيده اى از اشعار او در «تذكره ى غنى» آمده است. از آثارش: «ارشاد الحنفاء فى وصف الخلفاء»؛ «معراج النفس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تلامذه العلامة المجلسى (120)، الذريعه (42 /26 ،237 /21 ،363 /9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 262 /12)، مرآت الاحوال جهان نما (125 /1).

آقاسي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمّدرضا آقاسي هستم. فرزند ششم يك خانواده ي مذهبي.24 فروردين سال 1338 در منزل پدري مان، واقع در تهران، خيابان خيّام، پشت امامزاده سيّد نصرالدين، به دنيا آمدم. مرحوم پدرم، با آنكه سوادي به آن صورت نداشت، امّا قاري قرآن بود و از مريدان مرحوم آيت الله« حاج سيد احمد طالقاني آل احمد» كه روحاني سرشناس محل ما بود و پدر جوانمرد فاضل؛ زنده ياد« جلال آل احمد». از طرفي، مادرم حدود چهل سال است افتخار مدّاحي حضرت قمر بني هاشم (عليه السلام) را دارد.

دو.

از زمان بچگي كلمات را به هم مي بافتم. مشخصاً از سنين سيزده چهارده سالگي. تقريباً بيست ساله بودم كه انقلاب شروع شد. قبل از انقلاب، دو سالي هنرجوي «هنرستان هنرهاي زيبا»ي شهر تهران بودم. منتها، از آنجا كه به نحوه ي آموزش متون درسي و مديريت خشك و بي بهره از ظرافت هاي تعليم و تعلّم هنري اولياء امور هنرستان اعتراض داشتم، با مدير، ناظم و بعضي از اساتيد آنجا برخورد پيدا كردم. روي همين حساب هم، دو سال پياپي مرا مردود كردند و دست آخر سال سوم؛ اخراج ام كردند.

بعد از آن ماجرا، مدتي در تسليحات ارتش كار مي كردم. اين وضع ادامه داشت تا حوالي تابستان 1357 كه با اوج گيري مسائل انقلاب، از تسليحات هم زدم بيرون.

سه.

از همان شب اول پيروزي انقلاب در بيست و دو بهمن 57، در كميته ي انقلاب؛ مستقر در مسجد امامزاده سيّد نصرالدين تفنگ به دوش كشيدم و شدم يكي از صدها هزار جوان پاسدار انقلاب.

چهار.

شعار محوري آن روزهاي انقلابيون اين بود؛ «امروز ايران- فردا، فلسطين». بر مبناي همين باور، دوره هاي مقدّماتي جنگ چريكي را در تهران آموزش ديدم. در آذرماه 58 بود كه به جمهوري عربي سوريه رفتيم. آنجا در يكي از پادگان هاي متعلّق به جناح نظامي «سازمان آزادي بخش فلسطين»- معروف به قواي العاصفه- مستقر شديم و مربيان زبده ي فلسطيني، يك دوره ي تخصصي از رزم پارتيزاني را به ما آموزش دادند. در پايان آن دوره ي آموزشي، روزي كه مي خواستيم به سمت مرز حركت كنيم، نيروهاي مسيحي لبناني طرفدار ارتش اسرائيل؛ معروف به فالانژها، مستقر در مرز مشترك سوريه- لبنان، راه عبور را به روي ما بستند و از ورود اكيپ ما به خاك لبنان جلوگيري شد. به ناچار، من به اتفّاق تعدادي از دوستان به تهران برگشتيم تا دستكم خودمان را به جبهه هاي نبرد افغانستان برسانيم؛ كه تازه چند ماهي بود توسّط يكصد و چهل هزار چكمه پوش سپاه چهلم ارتش سرخ اتّحاد شوروي اشغال شده بود.

پنج.

پاييز سال 1365 بود كه يكي از رفقاي ما، در ستاد پشتيباني مهندسي جنگ جهاد سازندگي، سر وقت ام آمد با اين پيشنهاد كه؛« اگر آمادگي داري، بيا با هم

برويم براي دوره ي آموزشي كار با بلدوزر و ماشين آلات سنگين. جبهه بلدوزرچي لازم دارد». خب، ما هم رفتيم در واحد مهندسي- رزمي ستاد پشتيباني جنگ جهاد تهران اسم نوشتيم. مدتي در كهريزك، دوره ي كار با ماشين آلات سنگين را ديديم. بعد هم اعزام شديم به جبهه ي جنوب. مدتي در شوش دانيال مستقر بوديم. بعد هم رفتيم سمت جزاير مجنون و دست آخر هم دشت شلمچه.

شش.

انتخاب قالب شعري براي بيان ادراكات و احساسات شاعرانه ام، يحتمل مثنوي به اين خاطر بود كه در اين قالب، براي فَوَرانِ شور دروني شاعر، به نسبت ديگر قالب هاي شعري، ميدان به مراتب وسيع تري وجود دارد. مثنوي درياست، مثنوي اقيانوس است. وقتي بخواهي بيايي توي چنين وادي هايي،« شرط اول قدم آن است كه مجنون باشي». بايد ايمان داشته باشي كه ذاتاً فقيري و غني مطلق خداست و باب جود و عطاي خدا، آل محمّد (عليهم السلام) هستند. بايد كاسه ي گدايي برداري، بروي درِ خانه ي اهل بيت (عليهم السلام) را بزني. احساس استغنا و بي نيازي هم نبايد داشته باشي. در چنين صورتي؛ مطمئن باش اهل بيت (عليهم السلام) تو را دست خالي از در خانه شان بر نمي گردانند. هر چه شكسته تر و زارتر درِ خانه شان بروي، كاسه ي گدايي تو را پُرتَر مي كنند. حالا در رابطه با معروف ترين شعري كه خلايق در اين ملك مرا به آن مي شناسند؛ يعني شيعه نامه، فقط مي توانم بگويم كه من شيعه نامه را از كرم اهل بيت (عليهم السلام) دارم، نه از خودم؛ كه هيچ ام و هيچ.

هفت.

بيشتر سرمايه

ها و رديف بودجه هاي مصوّب براي شعر اصيل انقلاب، به سمينارها و سمپوزيوم ها و كنگره ها و كنفرانس ها و- به قولي امروزي ها همايش ها- ي پر از اسراف و تبذير و بي حاصلِ مثلاً فرهنگي- هنري و چاپ كاتالوگ ها و بولتن هاي لوكس و چهار رنگ بي خاصيت و يك بار مصرف اختصاص داده شد. بعضي دستگاه ها هم كه بعد از انقلاب به وجود آمدند و خود، به عنوان نهاد هاي هنري- تبليغاتي اين انقلاب مطرح شدند، زدند به بي راهه ي فرو رفتن در مسائلي، كه بيشتر در حوزه ي مسؤوليت وزارت بازرگاني و وزارت مسكن و شهرسازي است، تا يك نهاد مدّعي ترويج انديشه و هنر اسلامي! من از بيان حرف حق پروايي ندارم و خوفي هم ندارم كه اگر به خوشايند اين حضرات حرف نزنم، نان نداشته ام آجر شود! همين قدر گفته باشم، يكي از همين قماش دستگاه هاي متولّي انديشه و هنر اسلامي، يك بار عكس العمل تندي را نسبت به من نشان داد... حقوق ام را قطع كردند و ضمن ارسال يك دستورالعمل اكيد، مرا به صحن و سراي دستگاه شان ممنوع الورود فرمودند! يك بيت نثارشان كردم و سپردم شان به قهر مولا علي (عليه السلام). كه:

از آن روزي كه در خون پر گشودم به دار الكفر ممنوع الورودم

آثار استاد محمّدرضا آقاسي در حوزه ي شعر به حدود 6-7 هزار بيت مي رسد، كه يكي از مشهور ترين آنها مثنوي بلند شيعه نامه است.

محمد رضا آقاسي ، شاعر و مثنوي سراي اهل بيت عصمت و طهارت ،در سن ٤٦ سالگي ،بامداد سه

شنبه سوم خرداد ماه ٨٤ به علت عارضه قلبي در مركز تخصصي قلب تهران دار فاني را وداع گفت. پيكر وي 5 خردادماه از مقابل معراج الشهداي تهران تشييع و در قطعه 44 شهيدان بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

آقاكوچك بروجردي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1279 ق)، عالم، فقيه و محدث. از اهالى قميشه و در اصفهان ساكن بود. پس از كسب مقدمات سالها در تحصيل نحو و صرف و معانى و بيان و حديث و رجال و علوم دينى و معارف صرف اوقات كرد تا به درجه ى اجتهاد رسيد. از آثار وى «رساله در استصحاب» كه تحرير تقريرات پدرش بود و به انضمام «قواعد الشريفيه ى» پدرش به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (423 -422 /2)، تذكرة القبور (14)، ريحانه (57 -56 /1)، المآثر والآثار (162).

آقاگلزاده، فردوس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فردوس آقاگلزاده در سال 1335 به دنيا آمد. وي پس از اتمام دوره دبيرستان، وارد دانشگاه علامه طباطبايي شد و در رشته زبان و ادبيات انگليسي به تحصيل پرداخت. او تحصيلات مقطع كارشناسي ارشد و دكتري را در رشته زبان شناسي همگاني از دانشگاه تربيت مدرس و تكميل تحقيقات دكتري را در دانشگاه ليورپول انگلستان سپري كرد. وي پس از اتمام تحصيلات خود، به عنوان عضو هيات علمي گروه زبان شناسي دانشگاه تربيت مدرس فعاليت خود را آغاز كرد. او همچنين با نشريات و مجلات تخصصي همكاري نزديك داشته و ضمن آن در همايشها و سمينارهاي عملي، مقالات بسيار ارزشمندي را ارائه داده است.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيگرايش : زبانشناسي همگانيتحصيلات رسمي و حرفه اي : فردوس آقاگلزاده پس از اتمام دوره دبيرستان، وارد دانشگاه علامه طباطبايي شد و در رشته زبان و ادبيات انگليسي به تحصيل پرداخت. او تحصيلات مقطع كارشناسي ارشد و دكتري را در رشته زبان شناسي همگاني از دانشگاه تربيت مدرس و تكميل تحقيقات دكتري را در دانشگاه ليورپول

انگلستان سپري كرد. موضوع رساله وي " مقايسه و نقد رويكردهاي تحليل كلام و تحليل انتقادي در توليد و درك متن" مي باشد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فردوس آقاگلزاده از سال 1378تا 1381سرپرست كتابخانه دانشكده، از سال 1376 جانشين معاونت پژوهشي دانشكده و از سال 1375 تا كنون سرپرستي آزمايشگاههاي زبان را به عهده داشته است.فعاليتهاي آموزشي : فردوس آقاگلزاده عضو هيات علمي گروه زبان شناسي و استاديار دانشگاه تربيت مدرس مي باشد. از جمله دروسي كه وي در مقطع كارشناسي ارشد و دكتري تدريس مي نمايد عبارتند از: تجزيه و تحليل كلام و كاربرد شناسي، تطور زبان فارسي، مقدمات زبانشناسي، زبان انگليسي (مقطع كارشناسي ارشد و دكتري).ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فردوس آقاگلزاده با نشريات و مجلات تخصصي همكاري نزديك داشته و ضمن آن در همايشها و سمينارهاي عملي نيز شركت كرده است.آرا و گرايشهاي خاص : تخصص اصلي فردوس آقاگلزاده تجزيه و تحليل كلام و كاربردشناسي بوده اما به صورت جنبي بر روي جامعه شناسي زبان، ادبيات و زبانشناسي، گويش شناسي مطالعات و پژوهشهاي خود را نيز متمركز نموده است.آثار : " نقش جامعه شناسي زبان و راهبردهاي آن در تدريس زبان" مجله رشد زبان، شماره 14، تهران 1379 ، تقويت مهارت شنيداري به روش نوين تحليل متن، نخستين همايش بررسي روش هاي نوين آموزش زبان فارسي به غير فارسي زبانان، چاپ شده در مجموعه مقالات، دانشگاه علامه طباطبايي، 1380. دوزبانگي و چند زبانگي از ديدگاه روانشناسي زبان (به زبان انگليسي) "، دومين كنفرانس بين المللي علوم شناختي، تهران 1381 ، سازگاري صورت و محتوا در آيات قرآن

مجيد از نگاه زبانشناسي"، همايش قرآن و علوم روز دانشگاه بيرجند، 1379 ، مفاهيم فرهنگ و زبان" كنفرانس تعاملات علمي و فرهنگي ايران و غرب، دانشگاه خواجه نصيرالدين طوسي، تهران، 1379 ، نقش عوامل زبانشناختي و فرازباني در گفتگو و تفاهم فرهنگي ايران و آفريقا"، كنفرانس ايران و آفريقا، دانشگاه تربيت مدرس ، ويژگيهاي متون ادبي از ديدگاه زبانشناسي" مجله آموزش زبان، شماره 2، مشهد، 1379 ، ويژگيهاي متون ادبي از ديدگاه زبانشناسي"، همايش ترجمه ادبي در ايران دانشگاه فردوسي مشهد، بهمن ماه 1378

آقالر آذربايجاني، ولي اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1275 ق)، طبيب و شاعر، متخلص به ولى. ميرزا ولى اللَّه آذربايجانى اصلش از هشترود تبريز است. از جانب اولياى دولت لقب حكيم باشى نظام داشت و اطباى زمان به دانش و تبحر او در طب معترف بودند. بيمارستان دولت با لوازم آن به او سپرده شد بود و از طرف ناصرالدين شاه به جمع شيوه درمان فرنگى و ايرانى و تأليف كتابى در يك جلد در اين زمينه مأمور شد. در ميان مردم به ميرزا آقالر مشهور بود. در مجموعه ى «قلندر شاه» بعضى از اشعار عربى و فارسى او موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (2042 -2041 /3)، فرهنگ سخنوران (988)، گنج شايگان (481 -478).

آقاميري دزفولي، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد اسدالله معروف بامام بن سيد نورالله بن سيد اسدالله بن سيد محمد حسين بن العلامه سيد عبدالباقى مشهور بسيد آقا مير دزفولى يكى از فضلاء نامدار خوزستان و فقهاء عظام اهواز بوده است.

وى در دزفول متولد شده و پس از فراغت از مبادى علوم مهاجرت بنجف اشرف نموده و از محضر علمين آخوند خراسانى و علامه يزدى استفاده كامل نموده و چند سالى هم در تهران بتحصيل پرداخته و از درس علماء آن سامان بهره مند شده آنگاه باهواز منتثل و رحل اقامت افكنده و بوظائف دينى قيام و مورد احترام و تجليل قرار گرفت و در مسجد جامع آن شهر باقامه جماعت و تدريس پرداخت تا در سال 1357 ق وفات نموده و جنازه اش حمل بنجف و در وادى السلام مدفون گرديد.

فرزند ارشدش حجه الاسلام آقاى حاج سيد هبه الله امام از علماء محترم و متصف بفضائل اخلاق و تا هم اكنون در مسجد جامع اهواز بجاى

والدش بامامت اشتغال دارد.

(وف 1357 ق)، فقيه. معروف به امام. وى از نوادگان سيد عبدالباقى معروف به سيد آقا مير است. در دزفول به دنيا آمد. پس از فراغت از خواندن علوم مقدماتى عازم نجف اشرف شد و در حوزه درس آخوند خراسانى و علامه يزدى شركت كرد و از آنان استفاده كامل برد. چند سالى هم در تهران به تحصيل پرداخت. سپس به اهواز منتقل شد و در آنجا عهده دار وظايف دينى گشت. در همان جا درگذشت. پيكرش به نجف حمل و در وادى السلام دفن شد.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (141 / 3).

آقانجفي قوچاني، سيد حسن، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1295 ق)، فقيه، حكيم و اديب. در خسرويه ى قوچان به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در قوچان، سبزوار و مشهد به پايان رسانيد و در بيست سالگى به اصفهان رفت و نزد آخوند كاشانى و ميرزا جهانگيرخان قشقايى حكمت و فلسفه و نزد آخوند شيخ عبدالكريم گزى، و سيد محمدباقر درچه اى فقه و اصول خواند. سپس از اصفهان به نجف رفت و نزد آخوند محمدكاظم خراسانى، شريعت اصفهانى، محمدباقر اصطهباناتى تلمذ كرد و در سى سالگى به اجتهاد رسيد و پس از بيست سال توقف در نجف به قوچان بازگشت و متجاور از بيست و پنج سال در قوچان مقام فقاهت و رتق و فتق امو مذهبى مردم و اداره ى حوزه ى علوم دينى را برعهده داشت. وى در قوچان درگذشت و آرامگاهش از زيارتگاه هاى قوچان است. از آثار وى: «شرح دعاى صباح»؛ «عذر بدتر از گناه»، درباره ى مشروطيت؛ «سفرى كوتاه به آباديهاى قوچان»؛ «سياحت غرب»؛ در كيفيت عالم برزخ و سير ارواح؛ «سياحت شرق» كه

مهمترين اثر آقا نجفى و شرح حال خود او از كودكى تا مقام اجتهاد است؛ «حيوة الاسلام فى احوال آيةاللَّه الملك العلام»، در شرح زندگى آخوند خراسانى؛ «شرح كفايةالاصول».[1]

حسن بن سيد محمد نجفى صاحب (كتاب سياحت شرق و سياحت غرب) از علماء بنام شهرستان قوچان بوده است. وى در سال 1295 قمرى در قريه (خروه) از توابع قوچان متولد شده و پس از رشد به مكتب رفته و شروع به دروس فارسى نموده و آن را تكميل و بعد با عدم رغبت و ميلى كه به ادامه درس داشت ولى روى اصرار پدرش به تحصيل ادامه داده و مدتى در مدرسه قوچان مقدمات را كاملا خوانده و بعد در سن 20 سالگى از راه كوير لوت به يزد و از آنجا به اصفهان آمده و در يكى از حجرات مسجد شاه و مسجد عربون اقامت و منظومه سبزوارى را در خدمت مرحوم آخوند كاشى و رسائل را از شيخ عبدالكريم كزى و حكمت و فلسفه را از ميرزا جهانگير خان قشقائى و فقه را از مرحوم آقا نجفى مسجد شاهى فراگرفته و در درس خارج حاج سيد محمدباقر درچه اى شركت و با مشقات بسيارى مواجه شده و به مراقبت و تزكيه نفس خويش پرداخته و بعد از چهار سال توقف در اصفهان در سال 1318 قمرى در سن 23 سالگى پياده به نجف اشرف مشرف شده و به درس مرحوم آخوند خراسانى و حاج سيد محمدكاظم يزدى و شريعت اصفهانى حاضر شده و هم از محضر مرحوم آقا شيخ محمدباقر اصطهباناتى در فلسفه استفاده نموده تا در سن سى سالگى به مقام فقاهت و اجتهاد رسيده

و بعد از بيست سال اقامت در عتبات عاليات در سال 1338 قمرى به قوچان مراجعت و به ارشاد مردم و رتق و فتق امور دينى مردم و حوزه علوم دينى قوچان اشتغال داشته تا بعد از بيست و پنج سال خدمات شايسته در قوچان در شب جمعه 26 ربيع الثانى 1363 قمرى در سن 68 سالگى وفات نموده و در منزل خودش مدفون و تاكنون قبرش مزار و مورد احترام مردم قوچان است. مرحوم آقا نجفى قوچانى كه افتخار اين شهرستان بلكه استان خراسان است داراى آثار نفيس و ارزنده اى مى باشد كه بعضى طبع و برخى غيره مطبوع مانده است و آنها از اينقرار است.

1- سفر غرب (سياحت غرب) 2- سياحت شرق 3- شرح ترجمه رساله تفاحيه ارسطو 4- كتاب عذر بدتر از گناه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (221 -220 /6)، نشر دانش (س 4، ش 2، ص 27 -18).

آقانجفي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1324 ق)، عالم دينى، فقيه و مفسر. در نجف اشرف به دنيا آمد. پس از پرورش در محضر پدر كه از علماى همدان بود و خواندن مقدمات و سطرح به حوزه درس علماى بزرگ نجف چون آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه غروى اصفهانى راه يافت و از آنان بهره ى كامل گرفت. پس از نيل به مقامات عاليه به همدان مهاجرت كرد و به ترويج مذهب و تأليف و تصنيف پرداخت. از آثار وى: تفسير شريف «انوار درخشان» است كه در پانزده جلد عرضه شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان و سخن سرايان همدان (244 /2)، گنجينه ى دانشمندان (416 -415 /7).

آقسرايي، جمال الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 770 ق)، طبيب، عارف و محقق. وى در شهر آقسراى قونيه در مدرسه معروف به سلسله يا مسلسله مدرّس بود. او معاصر با مير سيد شريف جرجانى بود. شاگردان او سه طبقه بوده اند كه يكى در حين رفتن به مدرسه و ديگرى در داخل مدرسه و سومى در خارج آن، كلمات استاد را استماع مى نمودند و از روى تقليد حكماى يونان يكى را مشانيّون نام داده و ديگرى را هم رواقيّون مى ناميدند. از آثارش: «حاشيه كشاف»؛ «ايضاح الايضاح» يا «شرح الايضاح»، در معانى و بيان؛ «حل الموجز» يا شرح «موجز القانون» ابن نفيس، در طب؛ «شرح اللباب»، در نحو، به نام «كشف الاعراب» كه در 740 ق در شيراز از تأليف آن فراغت يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (433 /2)، ريحانه (58 /1)، لغت نامه (ذيل/ آقسرايى)، كشف الظنون (1900 ،1544 ،1478 ،1192 ،687 ،210 ،36)، معجم المؤلفين (273 ،192 /11)

هدية العارفى (166 /2).

آل احمد، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال الدين سادات آل احمد، معروف به جلال آل احمد، فرزند سيد احمد حسيني طالقاني در محله سيد نصرالدين از محله هاي قديمي شهر تهران به دنيا آمد، او در سال 1302 پس از هفت دختر متولد شد و نهمين فرزند پدر و دومين پسر خانواده بود.

پدرش در كسوت روحانيت بود و از اين رو جلال دوران كودكي را در محيطي مذهبي گذراند. تمام سعي پدر اين بود كه از جلال، براي مسجد و منبرش جانشيني بپرورد.

جلال پس از اتمام دوره دبستان، تحصيل در دبيرستان را آغاز كرد، اما پدر كه تحصيل فرزند را در مدارس دولتي نمي پسنديد و پيش بيني مي كرد كه آن درسها، فرزندش را از راه دين و حقيقت منحرف مي كند، با او مخالفت كرد:

« دبستان را كه تمام كردم، ديگر نگذاشت درس بخوانم كه: «برو بازار كار كن» تا بعد ازم جانشيني بسازد. و من رفتم بازار. اما دارالفنون هم كلاسهاي شبانه باز كرده بود كه پنهان از پدر اسم نوشتم. »

پس از ختم تحصيل دبيرستاني، پدر او را به نجف نزد برادر بزرگش سيد محمد تقي فرستاد تا در آنجا به تحصيل در علوم ديني بپردازد، البته او خود به قصد تحصيل در بيروت به اين سفر رفت، اما در نجف ماندگار شد. اين سفر چند ماه بيشتر دوام نياورد و جلال به ايران بازگشت.

در «كارنامه سه ساله» ماجراي رفتن به عراق را اين گونه شرح مي دهد:

«تابستان 1322 بود، در بحبوحه جنگ، با حضور سربازان بيگانه و رفت و آمد وحشت انگيز U.K.C.C و قرقي كه در تمام جاده ها كرده بودند

تا مهمات جنگي از خرمشهر به استالينگراد برسد. به قصد تحصيل به بيروت مي رفتم كه آخرين حد نوك دماغ ذهن جواني ام بود و از راه خرمشهر به بصره و نجف مي رفتم كه سپس به بغداد والخ .... اما در نجف ماندگار شدم. ميهمان سفره برادرم. تا سه ماه بعد به چيزي در حدود گريزي، از راه خانقين و كرمانشاه برگردم. كله خورده و كلافه و از برادر و پدر.»

پس از بازگشت از سفر، آثار شك و ترديد و بي اعتقادي به مذهب در او مشاهده مي شود كه بازتابهاي منفي خانواده را به دنبال داشت.

«شخص من كه نويسنده اين كلمات است، در خانواده روحاني خود همان وقت لامذهب اعلام شد ه ديگر مهر نماز زيرپيشاني نمي گذاشت. در نظر خود من كه چنين مي كردم، بر مهر گلي نماز خواندن نوعي بت پرستي بود كه اسلام هر نوعش را نهي كرده، ولي در نظر پدرم آغاز لا مذهبي بود. و تصديق مي كنيد كه وقتي لا مذهبي به اين آساني به چنگ آمد، به خاطر آزمايش هم شده، آدميزاد به خود حق مي دهد كه تا به آخر براندش.»

آل احمد در سال 1323 به حزب توده ايران پيوست و عملاً از تفكرات مذهبي دست شست. دوران پر حرارت بلوغ كه شك و ترديد لازمه آن دوره از زندگي بود، اوج گيري حركت هاي چپ گرايانه حزب توده ايران و توجه جوانان پرشور آن زمان به شعارهاي تند وانقلابي آن حزب و درگيري جنگ جهاني دوم عواملي بودند كه باعث تغيير مسير فكري آن احد شدند.

همه اين عوامل دست به دست هم داد

تا جوانكي با انگشتري عقيق با دست و سر تراشيده، تبديل شد به جواني مرتب و منظم با يك كراوات و يكدست لباس نيمدار آمريكايي شود.

در سال 1324 با چاپ داستان «زيارت» در مجله سخن به دنياي نويسندگي قدم گذاشت و در همان سال، اين داستان در كنار چند ديگر در مجموعه "ديد و بازديد" به چاپ رسيد. آل احمد در نوروز سال 1324 براي افتتاح حزب توده و اتحاديه كارگران وابسته به حزب به آبادان سفر كرد:

«در آبادان اطراق كردم. پانزده روزي. سال 1324 بود، ايام نوروز و من به مأموريتي براي افتتاح حزب توده و اتحاديه كارگران وابسته اش به آن ولايت مي رفتم و اولين ميتينگ در اهواز از بالاي بالكوني كنار خيابان".

آل احمد كه از دانشسراي عالي در رشته ادبيات فارسي فارغ التحصيل شده بود، او تحصيل را در دوره دكتراي ادبيات فارسي نيز ادامه داد، اما در اواخر تحصيل از ادامه آن دوري جست و به قول خودش «از آن بيماري (دكتر شدن) شفا يافت».

به علت فعاليت مداومش در حزب توده، مسؤوليتهاي چندي را پذيرفت. خود در اين باره مي گويد:

«در حزب توده در عرض چهار سال از صورت يك عضو ساده به عضويت كميته حزبي تهران رسيدم و نمايندگي كنگره.... و از اوايل 25 مأمور شدم زير نظر طبري «ماهنامه مردم» را راه بيندازم كه تا هنگام انشعاب 18 شماره اش را درآوردم حتي شش ماهي مدير چاپخانه حزب بودم.»

در سال 1326 به استخدام آموزش و پرورش درآمد. در همان سال، به رهبري خليل ملكي و 10 تن ديگر از حزب توده جدا شد. آنها از رهبري حزب

و مشي آن انتقاد مي كردند و نمي توانستند بپذيرند كه يك حزب ايراني، آلت دست كشور بيگانه باشد. در اين سال با همراهي گروهي از همفكرانش طرح استعفاي دسته جمعي خود را نوشتند.

آل احمد با نثر عصيانگرش اينگونه مي گويد:

«روزگاري بود و حزب توده اي بود و حرف و سخني داشت و انقلابي مي نمود و ضد استعمار حرف مي زد و مدافع كارگران و دهقانان بود و چه دعويهاي ديگر و چه شوري كه انگيخته بود و ما جوان بوديم و عضو آن حزب بوديم و نمي دانستيم سر نخ دست كيست و جواني مان را مي فرسوديم و تجربه مي آموختيم. براي خود من «اما» روزي شروع شد كه مأمور انتظامات يكي از تظاهرات حزبي بوديم (سال 23 يا 24؟) از در حزب خيابان فردوسي تا چهارراه مخبرالدوله با بازوبند انتظامات چه فخرها كه به خلق نفروختم، اما اول شاه آباد چشمم افتاد به كاميون هاي روسي پر از سرباز كه ناظر و حامي تظاهرات ما كنار خيابان صف كشيده بودند كه يك مرتبه جا خوردم و چنان خجالت كشيدم كه تپيدم توي كوچه سيد هاشم و ....."

در سال 1326 كتاب «از رنجي كه مي بريم» چاپ شد كه مجموعه 10 قصه كوتاه بود و در سال بعد «سه تار» به چاپ رسيد. پس از اين سالها آل احمد به ترجمه روي آورد. در اين دوره، به ترجمه آثار «ژيد» و«كامو»، «سارتر» و «داستايوسكي» پرداخت و در همين دوره با دكتر سيمين دانشور ازدواج كرد.

«زن زيادي» نيز به اين سال تعلق دارد.

در طي سالهاي 1333 و 1334 «اورازان»، «تات نشينهاي بلوك زهرا»،

«هفت مقاله» و ترجمه مائده هاي زميني را منتشر كرد و در سال 1337 «مدير مدرسه» «سرگذشت كندوها» را به چاپ سپرد. دو سال بعد «جزيره خارك- در يتيم خليج» را چاپ كرد. سپس از سال 40 تا 43 «نون و القلم»، «سه مقاله ديگر»، «كارنامه سه ساله»، «غرب زدگي» «سفر روس»، «سنگي بر گوري» را نوشت و در سال 45 «خسي در ميقات» را چاپ كرد و هم «كرگدن» نمايشنامه اي از اوژان يونسكورا. «در خدمت و خيانت روشنفكران» و «نفرين زمين» و ترجمه «عبور از خط» از آخرين آثار اوست.

آل احمد در صحنه مطبوعات نيز حضور فعالانه مستمري داشت و در اين مجلات و روزنامه ها فعاليت مي كرد.

نكته اي كه در زندگي آل احمد جالب توجه است، زندگي مستمر ادبي او است. اگر حيات ادبي اين نويسنده با ديگر نويسندگان همعصرش مقايسه شود اين موضوع به خوبي مشخص مي شود.

جلال در سالهاي فرجامين زندگي، با روحي خسته و دلزده از تفكرات مادي به تعمق در خويشتن خويش پرداخت تا آنجا كه در نهايت، پلي روحاني و معنوي بين او و خدايش ارتباط برقرار كرد.

او در كتاب "خسي در ميقات" كه سفرنامه ي حج اوست به اين تحول روحي اشاره مي كند و مي گويد: "ديدم كه كسي نيستم كه به ميعاد آمده باشد كه خسي به ميقات آمده است. . ."

اين نويسنده پر توان كه همواره به حقيقت مي انديشيد و از مصلحت انديشي مي گريخت، در اواخر عمر پر بارش، به كلبه اي در ميان جنگلهاي اسالم كوچ كرد.

جلال آل احمد، نويسنده توانا و هنرمند دلير به ناگاه در غروب روز

هفدهم شهريور ماه سال 1348 در چهل و شش سالگي زندگي را بدرود گفت.

ويژگي هاي آثار

به طور كلي نثر آل احمد نثري است شتابزده، كوتاه، تاثير گذار و در نهايت كوتاهي و ايجاز .

آل احمد در شكستن برخي از سنت هاي ادبي و قواعد دستور زبان فارسي شجاعتي كم نظير داشت و اين ويژگي در نامه هاي او به اوج مي رسد.

اغلب نوشته هايش به گونه اي است كه خواننده مي تواند بپندارد نويسنده هم اكنون در برابرش نشسته و سخنان خود را بيان مي كند و خواننده، اگر با نثر او آشنا نباشد و نتواند به كمك آهنگ عبارات ، آغاز و انجام آنها را دريابد، سر در گم خواهد شد.

از اين رو ناآشنايان با سبك آل احمد گاهي ناگريز مي شوند عباراتي را بيش از چند بار بخوانند.

آثار

آثار جلال آل احمد را به طور كلي مي توان در پنج مقوله يا موضوع طبقه بندي كرد:

الف- قصه و داستان. ب- مشاهدات و سفرنامه. ج- مقالات. د- ترجمه. ه_- خاطرات و نامه ها.

الف- قصه و داستان

1- ديد و بازديد 1324:

نخست شامل ده بود، در چاپ هفتم دوازده داستان كوتاه را در بردارد. جلال جوان در اين مجموعه با ديدي سطحي و نثري طنز آلود اما خام كه آن هم سطحي است، زبان به انتقاد از مسايل اجتماعي و باورهاي قومي مي گشايد.

2- از رنجي كه مي بريم 1326:

مجموعه هفت است كه در اين دو سال زبان و نثر داستانهاي جلال به انسجام و پختگي مي گرايد. در اين مجموعه تشبيهات تازه، زبان آل احمد را تصويري كرده است.

3- سه تار 1327:

مجموعه سيزده است.

فضاي داستانهاي سه تار لبريز از شكست و ناكامي قشرهاي فرو دست جامعه است.

4- زن زيادي 1331:

حاوي يك مقدمه و نه داستان كوتاه است. قبل از جلال، صادق چوبك و به تصوير شخصيت زنان در داستانهاي خود پرداخته اند.

زنان مجموعه زن زيادي را قشرهاي مختلف و متضاد مرفه، سنت زده و تباه شده تشكيل مي دهند.

5- سرگذشت كندوها 1337:

نخستين داستان نسبتاً بلند جلال است با شروعي به سبك قصه هاي سنتي ايراني، "يكي بود يكي نبود غير از خدا هيچكس نبود" اين داستان به بيان شكست مبارزات سياسي سالهاي 29 تا 31 حزبي پرداخته است.

6- مدير مدرسه 1337:

اين داستان نسبتاً بلند به نوعي ميان خاطرات فرهنگي آل احمد است. خود او در اين مورد گفته است:

"حاصل انديشه هاي خصوصي و برداشت هاي سريع عاطفي از حوزه بسيار كوچك اما بسيار موثر فرهنگ و مدرسه"

مدير مدرسه، گزارش گونه اي است از روابط افراد يك مدرسه با هم و روابط مدرسه با جامعه.

" آل احمد در مدير مدرسه به نثر خود اعتماد كامل دارد.

قلم ديگر در دستش نمي لرزد و چنين مي نمايد كه انديشه هايش نيز، در چارچوبي خاص، شكل نهايي خود را يافته است.

به رغم اين تكوين انديشه، جلال شكست را باور كرده است، لذا به دنبال گوشه اي خلوت مي گردد.

7- نون والقلم 1340:

يك داستان بلند تاريخي كه حوادث آن مربوط به اويل حكومت صفويان است. زبان نون والقلم به اقتضاي زمان آن نسبتاً كهنه است.

8- نفرين زمين 1346:

رماني روستايي است كه بازتابي از جريانهاي مربوط به "اصلاحات ارضي" در آن بيان شده است.

9- پنج داستان 1350:

دو سال پس از مرگ آل احمد چاپ

شده است.

10- چهل طوطي اصل (با سيمين دانشور) 1351:

مجموعه شش قصه كوتاه قديمي از "طوطي نامه" كه با تحريري نو نگاشته شده است.

آل احمد در نامه اي خطاب به حبيب يغمايي، مدير مجله ادبي يغما مي نويسد: " و من كه جلال باشم وقتي خيال دكتر شدن و ادبيات را در سر داشتم به اينها دسترسي يافتم. قرار بود درباره "هزار و يك شب" و ريشه هاي هندي و ايراني قصه هايش چيزي درست كنم به رسم رساله، كه نشد. . ."

11- سنگي بر گوري 1360:

رماني است كوتاه و آخرين اثر داستاني آل احمد محسوب مي شود. موضوع آن فرزند نداشتن اوست.

ب- مشاهدات و سفرنامه ها

اورازان 1333، تات نشينهاي بلوك زهرا 1337، جزيره خارك، درٌ يتيم خليج فارس 1339، خسي در ميقات 1345، سفر به ولايت عزرائيل چاپ 1363، سفر روس 1369 ، سفر آمريكا و سفر اروپا كه هنوز چاپ نشده اند.

ج- مقالات و كتابهاي تحقيقي

گزارشها 1325، حزب توده سر دو راه 1326، هفت مقاله 1333، سه مقاله ديگر 1341، غرب زدگي به صورت كتاب 1341، كارنامه سه ساله 1341، ارزيابي شتابزده 1342، يك چاه و دو چاله 1356، در خدمت و خيانت روشنفكران 1356، گفتگوها 1346.

د- ترجمه

عزاداريهاي نامشروع 1322 از عربي، محمد آخرالزمان نوشته بل كازانوا نويسنده فرانسوي 1326، قمارباز 1327 از داستايوسكي، بيگانه 1328 اثر آلبركامو (با علي اصغر خبرزاده)، سوء تفاهم 1329 از آلبركامو، دستهاي آلوده 1331 از ژان پل سارتر، بازگشت از شوروي 1333 از آندره ژيد، مائده هاي زميني 1334 اثر ژيد (با پرويز داريوش)، كرگدن 1345 از اوژن يونسكو، عبور از خط 1346 از يونگر (با دكتر

محمود هومن)، تشنگي و گشنگي 1351 نمايشنامه اي از اوژن يونسكو؛ در حدود پنجاه صفحه اين كتاب را جلال آل احمد ترجمه كرده بود كه مرگ زودرس باعث شد نتواند آن را به پايان ببرد؛ پس از آل احمد دكتر منوچهر هزارخاني بقيه كتاب را ترجمه كرد.

ه_- خاطرات و نامه ها

نامه هاي جلال آل احمد (جلد اول 1364) به كوشش علي دهباشي، چاپ شده است كه حاوي نامه هاي او به دوستان دور و نزديك است.

آل احمد، شمس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شمس آل احمد از دانشمندان معاصر ايران است . او دررشته فلسفه و علوم تربيتي تحصيل كرده و مدت ها به عنوان دبير آموزش وپرورش خدمت كرده است . وي در دانشكده نيز رشته كتابداري را تدريس كرد . سپس با تاسيس موسسه انتشاراتي رواق به كار نشر پرداخت.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : شجره خانوادگي شمس آل احمد ، پس از 35 نسب به حضرت امام سجاد (ع) مي رسد .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : شمس آل احمد درمحله پاچنار و در يك خانواده مذهبي تهران رشد و نمو كرد .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : شمس آل احمد ،فوق ليسانس فلسفه و علوم تربيتي را از دانشسراي عالي تهران اخذ كرد .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : شمس آل احمد ضمن مقدمات آكادميك به عكاسي نيز علاقمندشد و با اين زمينه دوره عكاسي سينما را درآلمان گذراند.

فعاليتهاي آموزشي : شمس آل احمد فلسفه شمس را مدتي دردانشكده رشته كتابداري تدريس كرد و پس از آن درمدرسه بهياري ادبيات را به دانشجويان آموزش داد. او در مورد فعاليتهاي آموزشي براين عقيده است كه هركس كه درهرزماني

خوب بنويسد و حاشيه نگر نباشد ، حتما مطالبي را از او درحافظه تاريخي مردم خواهد ماند واين يكي از خصوصيات هميشگي ادبيات و فرهنگ درجهان است .

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : شمس آل احمد پس از آنكه دوره عكاسي وسينما را در آلمان سپري كرد، موسسه انتشاراتي رواق را تاسيس و به كار نشر پرداخت.

همفكران فرد : يكي ازهمفكران اصلي شمس آل احمد ، برادرش جلال بود كه همانند دو دوست باهم رفتار مي كردند. اين مناسبات دوستانه چنان بود كه گاه باهم به سفرو سير و سياحت و نيز كوه پيمايي مي رفتند. همفكران ديگر او ، عبدالكريم روشن ، جلال الدين فارسي و رباني املشي هستند .

آرا و گرايشهاي خاص : شمس آل احمد براين عقيده است كه «يك اتفاق مبارك و بزرگ درادبيات داستاني مادر حال رخ دادن است . اين نوع از ادبيات كم كم دارد از صورت مكالمه اي به محاوره اي نزديك مي شود . يعني از كاغذ فاصله مي گيرد وبه زبان و لحن مي رسد، كه خيلي دلنشين است . زيرا مخاطب اين نوع آثاراحساس نمي كند كسي برايش برروي كاغذ تعيين تكليف كرده است . او حس مي كند كه نويسنده به طور رو دررو با او درحال گفتمان است» .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 از چشم برادر

ويژگي اثر : شمس آل احمد اين اثررا تنظيم و ويرايش كرده است .

2 حديث انقلاب

ويژگي اثر : شمس اين اثر را تنظيم و ويرايش

كرده است .

3 خاطرات سفر كوبا

ويژگي اثر : شمس اين اثر را تنظيم و ويرايش كرده است

4 طوطي نامه

ويژگي اثر : شمس آل احمد اين اثر را تنظيم و ويرايش كرده است

آل اسحاق، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ علي آل اسحاق در 25 تير سال 1318ش. در خوئين، از توابع زنجان، خانواده مذهبي اش را با ميلاد خود پر از شور و شادي كرد. پدرش نام علي را براي وي برگزيد. علي از همان هشت سالگي كه با پدر به قم آمد، شروع به تحصيل نمود و مقدمات را در محضر آيه الله سيد حسن بدلا( رئيس ائمه جماعت) و استادان ديگر به پايان برد. وي در شانزده سالگي در سال 1334ش به نجف اشرف مي رود و در مدرسه آيه الله بروجردي اقامت مي گزيند و دروس حوزه را تا رسيدن به مرحله اجتهاد ادامه داد و به گفته خانواده ايشان ، از دو عالم بزرگ: آيه الله سيد محسن حكيم و آقا بزرگ تهراني، اجازه اجتهاد گرفت. او در شب جمعه 24 خرداد سال 1380ش بر اثر سكته قلبي دار فاني را وداع مي گويد.

گروه : علوم انساني

رشته : الهيات و معارف اسلامي

والدين و انساب : پدر شيخ علي آل اسحاق، حاج شيخ عبدالكريم خوئيني، از عالمان بزرگ عصر خود به شمار مي رود. وي از شاگردان مرحوم آخوند خراساني بود. روحيه مبارزاتي شديدي داشت و با عمّال و وابستگان حكومت طاغوتي رضاخان، كه با منافع مردم در تضاد بود، به شدت مقابله مي كرد؛ به عنوان نمونه در مقابل دو خان، كه مي خواستند زمين هاي كشاورزي مردم

را به تصرف خود درآورند، ايستادگي كرد و توانست آنان را از تصرف در اموال مردم باز دارد.مادر علي كه از سلاله پاك پيامبر بود، زني صبور در مقابل مشكلات و دوستدار علم و فضيلت بود.

خاطرات كودكي : برادر شيخ علي آل اسحاق مي گويد: در نزديكي هاي خانه ما تعدادي بوقلمون آورده بودند. من و بچه هاي ديگر، از جمله علي، به تماشاي آن ها رفتيم و نزديك غروب براي انجام فريضه مغرب به خانه برگشتيم. رسم خانه ما اين بود كه نمازها را در خانه به جماعت و با امامت پدر برگزار مي كرديم و تمامي افراد خانواده، چه مردان و چه زنان، در نماز جماعت شركت مي كردند. هنگامي كه پدر مي خواست اقامه نماز كند، علي شروع به گريه كرد. وقتي پدر علت گريه اش را پرسيد، گفت: «من هم بوقلمون مي خواهم.» و به گريه خود ادامه مي دهد. پدر بدون عصبانيت و با آرامش كامل رو به فرزند مي كند و مي گويد: نماز مغرب را با خلوص نيت بخوان و هر حاجتي كه داري از خدا بخواه؛ خداوند است كه حاجات را برآورده مي كند. علي همين كار را انجام مي دهد. پس از تمام شدن نماز، در خانه به صدا در مي آيد. هنگامي كه من در را باز كردم، يكي از همشهريان را كه يك بوقلمون در دست داشت، ديدم. او به خانه وارد شد و علي به خواسته خود رسيد.از اين خاطره به خوبي مي توان فهميد كه محيط رشد علي چگونه بوده است؛ او در خانواده اي پرورش مي يابد كه اهل خانه مقيد به نماز اول وقت بودند و تحت تربيت پدري بودند كه نام و ياد خدا را گره گشاي مشكلات

و برآوردن حاجات مي دانست و روشن است كه تنها از چنين خانواده هايي، مرداني شايسته و الگو چون آقاشيخ علي آل اسحاق، برخواهند خاست.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : تربيت فرزندان يكي از وظايف مهم هر پدر و مادري است. مرحوم شيخ علي آل اسحاق نيز با جديت فراوان مي كوشيد تابه اين وظيفه خود عمل كند. از اين رو، او هيچ گاه از سفارش به فرزندان خود دريغ نمي ورزيد و واضح است كه اين سفارش ها، راه گشاي افكار تمامي جوانان خواهد بود؛ چنان كه گفته است:«'...اسلام رابه دقت بشناسيد و آن طوري كه دسته بندي كرده ام، به دقت مطالعه كنيد. تاريخ زندگي پيامبر اسلام و ائمه (ع) را هر چند سال يك بار بررسي نماييد. تا مي توانيد با هم دوست و با محبت باشيد و بر سر مسائل جزئي با هم اختلاف نكنيد. در اين انقلاب، تا وقت درس است، درس بخوانيد و سپس خدمت كنيد. به مادرتان كه خيلي رنج كشيده است، كمك كار باشيد، پس از ازدواج رابطه صميمي خود را با مادرتان قطع نكنيد. والسلام. با چشم گريان و دستي لرزان. خداحافظ».

تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ علي آل اسحاق در سال 1326 ش. از زنجان به قم مهاجرت كرد تا در آن شهر به تدريس علوم اسلامي و ساير فعاليت ها بپردازد؛ وي در آن سال، هشت بهار از عمرش گذشته بود. وي از همان هشت سالگي كه با پدر به قم آمد، شروع به تحصيل نمود و مقدمات را در محضر آيةاللّه سيد حسين بُدَلّا(رئيس ائمه جماعات) و استادان ديگر به پايان برد.وي در شانزده سالگي در سال 1334 ش. در حالي كه

دو سال از فوت پدر مهربانش مي گذشت، تصميم گرفت به عراق برود و در آن جا به تحصيل ادامه دهد؛ اما تيرگي روابط دو كشور ايران و عراق، باعث شد كه اين سفر انجام نشود. به همين سبب به حضرت معصومه (س) پناه برد و با توسل به آن حضرت، توانست مجوز اقامت در عراق را دريافت كند و به عتبات عاليات سفر نمايد. او به نجف اشرف مي رود و در مدرسه آيةاللّه بروجردي اقامت مي گزيند.آقا شيخ علي آل اسحاق در نجف اشرف در محضر شيخ صدراي بادكوبه اي «مكاسب» را فرا گرفت و كتاب «رسائل» را، به همراه 3 نفر ديگر به طور خصوصي در محضر آيةاللّه آقا جواد تبريزي، آموخت. وي جلد اول «كفايه» را نزد آيةاللّه حسين راستي كاشاني، آيةاللّه حسين وحيد خراساني، آيةاللّه حاج شيخ علي فلسفي(كه اكنون در مشهد ساكن است) و جلد دوم آن را با پيشنهاد آيةاللّه محمدباقر حكيم نزد آيةاللّه شهيد محمدباقر صدر به اتمام رساند. وي كه به مقام علمي شهيد صدر پي برده بود، در جلسات درس ديگر او، كه كتاب هاي «فلسفتنا»، «اقتصادنا» و برخي مباحث ديگر را تعليم مي داد، شركت مي كند و همان دروس را در مسجد هنديِ نجف براي عموم محصّلين تدريس مي نمايد. شيخ علي، «شرح تجريد» رادر محضر آيةاللّه شهيد سيّداسداللّه مدني و «فلسفه» را در محضر آيةاللّه شيخ عباس قوچاني و همچنين علم طب را از مرحوم سيدحسين حكيم فرا گرفت. به علاوه، دو سال در درس خارج فقه آيةاللّه سيدابوالقاسم خوئي و سيدمحمود شاهرودي شركت جست و سپس به مدت 12 سال، دو دوره درس خارج فقه آيةاللّه ميرزا محمدباقر زنجاني را گذراند.پس از

تشريف فرمايي امام خميني به نجف، در درس خارج فقه ايشان و نيز در درس «ولايت فقيه» امام شركت كرد و تا سال 1353 ش. كه حكومت بعث عراق امام را دستگير كرد، در محضر ايشان بود. شيخ علي دروس حوزه را تا رسيدن به مرحله اجتهاد ادامه داد و به گفته خانواده ايشان، از دو عالم بزرگ: آيةاللّه سيدمحسن حكيم و آقابزرگ تهراني، اجازه اجتهاد گرفت.

خاطرات و وقايع تحصيل : پس از رحلت آيةاللّه حكيم وي نمايندگي امام راحل در همان منطقه را بر عهده گرفت. او در بخشي از خاطراتش ارتباط نزديك با امام را اين چنين بيان مي دارد:«آن روزها در حوزه علميه نجف اشرف من موقعيت خوبي داشتم؛ داماد مرحوم آيةاللّه العظمي آقاميرزاباقر زنجاني(ره) بودم و نمايندگي از طرف مرحوم آيةاللّه العظمي حكيم(ره) در شهر سنجار استان موصل عراق را داشتم. و امام راحل با مرحوم پدرم حضرت آيةاللّه آقاي شيخ عبدالكريم خوييني آشنايي كامل و علاقه داشتند و آن روز دل و جرأت مي خواست كه كسي به امام اظهار محبت كرده، در كنارش قرار گيرد. من با تمام ناملايماتي كه برايم فراهم شده بود، شب و روز در كنار آن رادمرد الهي قرار گرفته، با تمام نيرو آنچه در توان داشتم، در خدمت ايشان بودم. در تمام جلسات عمومي و از اولين روز شروع درس فقه و نماز جماعت ها و گاه در جلسات خصوصي شركت مي كردم. مدتي مسئوليت پرداخت شهريه را بر عهده گرفته و مدتي در جلسه استفتائات به دستور ايشان شركت مي كردم و شبانه روز حداقل پنج بار به خدمتشان مي رسيدم. خلاصه اخبار راديوهاي عربي و خارجي را در مسير راه

بيان مي كردم. لذت بخش ترين خاطره يك شب زمستاني بود كه امام مرا جهت تجديد كتابت صورت نمايندگي نمايندگان خود در سطح جهان خواسته بودند. آن شب تا اذان صبح مشغول نوشتن شده و از اين كه امام چنين اعتمادي را به من نموده و از ميان دوستان مرا انتخاب فرموده، بيش از حد خوشحال و خرسند بودم».وي درباره حساسيت امام به بيت المال چنين مي گويد:«در نجف، روزي به منزل امام رفتم. برخلاف هميشه درب خانه امام بسته بود و صداي فرياد امام به گوش مي رسيد. درب خانه را زدم، خادم درب را باز كرد و گفت: امام بسيار ناراحتند. وقتي وارد شدم، فهميدم ناراحتي امام به خاطر آن است كه آقاسيدمصطفي 250 درهم(يك چهارم دينار) به گوجه فرنگي نوبر داده است و امام مي فرمود: چرا هنوز كه گوجه ارزان نشده، آن مقدار پول را از سهم امام به گوجه داده است؟ سپس به او فرمود: همين الآن برو گوجه ها را پس بده».

استادان و مربيان : ازاستادان شيخ علي آل اسحاق كه دروس مختلف را در محضرشان آموخته بود مي توان به افراد زير اشاره كرد: شيخ صدراي بادكوبه اي آيه الله حسين راستي كاشاني آيه الله حسين وحيد خراساني آيه الله حاج شيخ علي فلسفي آيه الله محمدباقر حكيم آيه الله شهيد محمدباقر صدر آيه الله شهيد سيد اسدالله مدني آيه الله شيخ عباس قوچاني آيه الله سيد ابوالقاسم خوئي مرحوم سيد حسين حكيم سيد محمود شاهرودي آيه الله ميرزا محمدباقر زنجاني امام خميني

همسر و فرزندان : شيخ علي آل اسحاق داراي 5 فرزند بود: سه دختر و دو پسر. يكي از پسران او در جبهه هاي جنگ به

شهادت رسيد كه نامش «محمدجواد» بود. محمدجواد جواني فعال، پرشور، و خداجوي بود و در مسجد اباذر(واقع در محلّه زاويه قم) در عرصه هاي مختلف به فعاليت مشغول بود؛ همانند جمع آوري كمك ها به رزمندگان، جذب جوانان براي امور فرهنگي و مذهبي و... . اكنون نيز كتابخانه آن مسجد به نام همين جوان فعال مزيّن است. پسر ديگر ايشان «رضا» نام دارد كه هم اكنون در حال تحصيل است. دامادهاي اين عالم پرتلاش عبارتند از:1 - مهندس ابوالحسن آل اسحاق، كه در جبهه جنگ به فيض شهادت نايل شد. و برادر وي به نام حسين پس از او به افتخار دامادي عموي خود يافت.2 - دكتر ساحلي است، كه در محله نيروگاه قم، مطب دارد. و به درمان بيماران توفيق يافته است.3 - آقاي دهقان كه كاردار وزارت خارجه جمهوري اسلامي ايران در ژاپن مي باشد.

وقايع ميانسالي : اين مرد مجاهد و نستوه كه تا آخرين نفس بر آرمان هاي خود پافشاري كرد و يك لحظه از خدمت به دين و نظام اسلامي غفلت نورزيد، در اواخر عمرش به خاطر مرض قند و ناراحتي قلبي، كمتر موفق به فعاليت هاي اجتماعي مي شد؛ اما دغدغه تهاجم آشكار فرهنگي و گسترش فساد در ميان جوانان و... آراكش را از او ربوده بود؛ به طوري كه شب جمعه 24 خرداد سال 1380 ش. در تماس تلفني با برادرش درباره اوضاع فرهنگي گفت و گو مي كند.

زمان و علت فوت : شيخ علي آل اسحاق ساعت 2 نيمه شب 24 خرداد 1380ش نيز بر اثر سكته قلبي دار فاني را وداع مي گويد.پيكر مرحوم شيخ علي (ره) روز شنبه 26 خرداد با شركت گسترده مردم از

مسجد امام حسن عسكري (ع) تا حرم مطهر حضرت معصومه (س) تشييع شد و شركت كنندگان در غم از دست دادن اين يار دلسوز امام، اشك ماتم ريختند. پس از تشييع، بدن مطهرش در گلزار علي بن جعفر (ع) ، در قطعه مخصوص پدر شهيدان به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : شيخ علي آل اسحاق نيز مانند بسياري از روحانيون ديگر كه مردم را به انقلاب فرا مي خواندند، هميشه در سفرهاي تبليغي خود، ضمن تبيين اهداف نظام اسلامي، مردم را با انقلاب و امام آشنا مي كرد. در همين راستا وقتي در شهر خرّم آباد در مسجد علوي سخنراني نمود و مواضع انقلاب را بيان كرد، دستگير شد.(3) در اوايل سال 1356 ش. به مدت 3 ماه در، يافت آباد تهران به تبليغ و فعاليت هاي فرهنگي و مذهبي پرداخت. همچنين، صندوق قرض الحسنه اي تأسيس كرد تا سهمي در رفع مشكلات مادي مردم آن جا داشته باشد.همزمان با پيروزي انقلاب در شهر سنجان، واقع در استان مركزي مشغول تبليغ شد. پس از پيروزي انقلاب بر اساسِ احساسِ وظيفه و با تجربه اي كه در مناطق سنّي نشين داشت، به استان سيستان و بلوچستان سفر كرد و با تشكيل بسيج مردمي و ايجاد وحدت ميان شيعه و سنّي، توانست توطئه هاي ضدانقلاب را در آن سامان خنثي كند. نتيجه فعاليت هاي وي، تصرّف صدا و سيماي آن ناحيه به دست نيروهاي انقلاب بود و از آن طريق خبر پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي با شور و شعف خاصي به گوش هموطنان رسيد.پس از آرام شدن اوضاع، به استان مركزي بازگشت و در سمت مسئول كميته انقلاب اسلامي همان منطقه به فعاليت خود ادامه داد.آشوب هاي

كردستان موجب شد كه شيخ علي چندين بار براي ايجاد آرامش در آن منطقه، با نيروهاي تحت فرمان خود به آن جا برود. پس از آن به تهران دعوت شد و مسئوليت بخش فرهنگي كلّ كميته هاي انقلاب اسلامي را بر عهده گرفت.با پيروزي انقلاب اسلامي، عده زيادي به دنبال فرصت بودند تا اين انقلاب نوپا را تضعيف كنند و آن گونه كه مي خواهند، انقلاب را تغيير دهند. آنان براي رسيدن به همين هدف، جوانان پاكدل و ساده را فريفته، با شعارها و افكار انحرافي، آنان را گمراه مي ساختند.شيخ علي آل اسحاق كه اين خطر را به خوبي حس كرده بود، به مقابله با اين جريان برخاست و با پاسخ به شبهات و جذب جوانان نقشه هاي آنان را خنثي مي ساخت.وي بعدها نيز در ارگان هاي مختلف، از جمله: سپاه پاسداران، جهاد سازندگي، اداره بهداري و بهزيستي در شهرهاي مختلف كلاس هايي را تشكيل داد. گذشته از اين ها، شيخ علي دو سفر تبليغي نيز به خارج از كشور داشت؛ يك بار به آذربايجان سفر كرد و بار ديگر به لبنان رفت. همچنين مدت 10 تا 11 سال از طرف آيةاللّه گلپايگاني امام جماعت مسجد اباذر واقع در منطقه زاويه قم بود. او رابطه بسيار صميمي با جوانان مخصوصاً طلاب جوان داشت؛ به طوري كه حتي در اردوهاي زيارتي نيز همراه آنان بود.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : وي در زمان مرجعيت آيةاللّه حكيم، نماينده ايشان در استان موصل عراق در شهرهاي سنجار و طلّعفر بود و به مدت 11 سال در فصل تابستان، دهه محرم، دهه صفر و ماه رمضان به آن جا مي رفت. از آن جا

كه مردم آن مناطق كرد بودند، او قبل از اعزام در طي سه ماه زبان كردي را فرامي گيرد. شيخ علي، در ايّام تبليغ، در جلسات مناظره و مباحثه با اهل سنّت آن ناحيه شركت مي جست. اين تلاش ها، باعث گرايش و جذب عدّه زيادي به مذهب تشيع گرديد؛ به طوري كه توانست مسجد و مدرسه علميه بسازد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از فعاليت هاي شيخ علي آل اسحاق به خوبي آشكار است كه وي به امور فكري، فرهنگي و ديني مردم بسيار حساس بوده است. اگر چه وي در طول عمر خود فعاليت هاي فرهنگي، مبارزاتي داشت، اما بنا بر احساس وظيفه در برابر اقشار كم درآمد و طلاب، اقدام به فعاليت هاي اقتصادي كرد. يكي از آن فعاليت ها، گرفتن امتياز صادرات و واردات از طريق مرز آذربايجان بود. وي درآمد حاصله را در امور فرهنگي و حمايت از طلاب و ديگر موارد لازم صرف نمود. همچنين به منظور خدمت به طلاب، يكي از مؤسّسين تعاوني طلاب نيز بود.او كه براي پيشبرد اهداف اسلام از هيچ كاري دريغ نورزيده بود، وقتي جنگ نابرابر عراق بر ايران تحميل شد، باز هم وظيفه خود را به خوبي انجام داد و بارها و بارها در جبهه هاي حق عليه باطل شركت جست و دوشادوش رزمندگان اسلام اسلحه به دست گرفت و به ستيز با دشمنان دين خدا برخاست.وي در تشكيل بسيج عشاير و سازماندهي نيروهاي مقاوم بومي در منطقه جنوب نيز نقش خود را به خوبي ايفا نمود

شاگردان : وي شيخ علي آل اسحاق مبارز تركيه اي) يكي از آنان است. وي پس از انقلاب در دانشگاه هاي مختلف از جمله: دانشگاه شهيد

بهشتي تهران، دانشگاه تبريز و دانشكده امام حسين (ع) به فعاليت پرداخت و به عنوان استاد دانشگاه، معارف دين اسلام را براي دانشجويان مطرح مي كرد. همچنين در مدارس علميه از جمله: مدرسه امام خميني (ره) ، مدرسه حجّتيه (براي طلاب خارجي)، مدرسه الهادي و مدرسه صدوقي(براي طلاب ايراني) درس اخلاق و دروس ديگر مي گفت.فقه و اصول را نيز در خانه اش تدريس مي نمود. همچنين براي پاسخ به شبهه هاي مطرح شده، كلاسي در مدرسه فيضيه تحت عنوان «احكام اجتماعي قرآن و تبيين مسائل روز» تشكيل داده بود.

آرا و گرايشهاي خاص : زندگي شيخ علي آل اسحاق رنگ خدايي داشت و اين، در اعمال و رفتارش هويدا بود. رابطه روحي و معنوي با ائمه اطهار داشت. زهد و پارسايي او زبانزد و كاملاً به زخارف دنيا بي توجه بود. با وجود اين كه موقعيت رسيدن به پست ها و مقامات متعددي داشت، ترجيح مي داد ساده زندگي كند. هركس وارد منزلش مي شد؛ساده زيستي را به خوبي در او و زندگي اش مشاهده مي كرد. با اهل خانه بسيار مهربان بود. خانواده اش چنان با اخلاق خوش و رفتار اسلامي او انس داشتند كه تحمل فقدان او، بر ايشان، بسيار دشوار بود.

چگونگي عرضه آثار : شيخ علي آل اسحاق آثار ديگري نيز دارد كه به چاپ نرسيده است؛ از جمله :.1 قرائت امام خميني (ره) از ولايت مطلقه فقيه يا حكومت جهاني فرامين الهي؛.2 تقريرات اصول فقه مرحوم آية اللّه العظمي محمد باقر زنجاني؛.3 النكاح علي المذاهب الخمسه(عربي)؛.4 الفقه الاسلامي(الحلقه الاولي، عربي)؛.5 آخرين نظريات علماي اصول در محور كفايةالاصول از مرحوم آخوند تا امام؛.6 مباني فكري امام امت يا اصول سياسي، اجتماعي اسلام؛.7 بهترين راهنماي حج(مطابق

با فتاواي امام خميني)؛.8 معالم دين يا تنظيم مضامين عالي دعاي ندبه.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آشنايي با مكتب وحي

2 اخلاق و رفتار يا اصول تزكيه و حكمت

3 اسلام از ديدگاه دانشمندان جهان

4 اصول خود سازي يا اخلاق در مكتب وحي الهي

5 جبهه يا دانشگاه خود سازي

6 زمينه اسلام شناسي

7 كنترل زبان

8 مسئوليت امت از ديدگاه امام

9 ياد خدا عامل انقلاب

آل آقا، ابوتراب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوتراب بن العالم الجليل آقاى آقا شمس الدين بن العلامه آقا محمدهادى بن آقا محمدصالح آل آقا (حفيد آيت اللَّه العظمى وحيد بهبهانى) از علماء بزرگ معاصر كرمانشاه است

معظم له در حدود سال 1319 قمرى در كرمانشاه متولد شده و در بيت اصيل آل آقا پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و متون فقه و اصول مهاجرت به نجف اشرف نموده و ساليان دراز در باب مدينه علم اقامت و از محاضر آيات عظام نجف چون مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى و اعلام ديگر استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيده و در اين اواخر به حكم ضرورت به كرمانشاه وطن خود مراجعت و به اقامه جماعت و انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

آل بحرالعلوم، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1320 /1319 -1248 ق)، فقيه، اديب و شاعر. در نجف به دنيا آمد. تفسير و فقه و اصول و كلام و ادبيات را از پدر آموخت. از او به عنوان شاعر كبير آل بحرالعلوم ياد شده است. مناعت طبع او مورد ستايش همگان بود. شيخ محمد سماوى نجفى صاحب كتاب «الطليعة» و شيخ عبدالمحسن كاظمى و شيخ عبدالحسين خياط نجفى از شاگردان وى در ادبيات و شعر مى باشند. از آثارش «ديوان» شعرى است كه با اجازه در فرزندش سيد حسن و سيد محمد در صيداء به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (29 /1)، اعيان الشيعه (133 -129 /2)، الذريعه (644 /9)، معجم المؤلفين (24 -23 /1)، مكارم الآثار (1333 /4).

آل بحرالعلوم، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1377 -1281 ق)، فقيه، اصولى، رجالى و محدث. در نجف به دنيا آمد. در كودكى پدر را از دست داد و تحت سرپرستى جدش، سيد على، قرار گرفت. پس از فراگيرى مقدمات علوم سطوح عالى فقه و اصول را نزد سيد محمدكاظم يزدى و سيد محمد بحرالعلوم و آخوند خراسانى خواند و به دريافت اجازه نايل شد. او در تاريخ و رجال و درايه چيره دست بود. از آثار وى: «تقريرات يزدى و خراسانى»، در مباحث فقهى و اصولى؛ «تحفة العالم فى شرح خطبة المعالم»، در دو مجلد، جلد اول در شرح خود خطبه كه تواريخ معصومين عليهم السلام و مشاهد آنان است و جلد دوم در شرح سى و نه حديث كه در صدر كتاب معالم بعد از خطبه در فضل علم و علما نگاشته شده؛ «تحفة الطالب»؛ «اسرار العارفين»، در شرح دعاى كميل؛ «بغيه الطالب»؛ «حدائق العارفين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (451 ،448 /3 ،51 /2)، علماء معاصرين (276 -271)، مؤلفين كتب چاپى (299 -298 /2)، معجم المؤلفين (145 /3).

آل بحرالعلوم، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1282 ق)، عالم، مورخ، اديب و شاعر. در نجف به دنيا آمد. ادبيات و مقدمات علوم را نزد پدر آموخت. فقه و اصول را نزد سيد محمدكاظم يزدى و شيخ الشريعة اصفهانى و شيخ عبداللَّه مازندرانى فراگرفت. بيشترين شهرت او در شعر و ادب و تاريخ است. او همچون پدرش شاعرى توانمند بود. از آثارش: «التاريخ المنظوم»، حدود 1000 بيت، در تاريخ وفيات مشاهير علما و پاره اى از حوادث مهم و تاريخى و مدائح ائمه- عليهم السلام؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (626 /4)، الذريعه (289 /3)، معجم المؤلفين (195 -194 /3).

آل بحرالعلوم، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1221 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، اديب و شاعر. در نجف زاده شد و همان جا نشو و نما يافت و مراحل علمى را پيمود. فقه و اصول و كلام را نزد شيخ حسن فرزند شيخ جعفر كاشف الغطاء و شريف العلماء مازندرانى و شيخ مرتضى انصارى و شيخ محمدحسن نجفى صاحب «جواهر» آموخت. وى از صاحب «جواهر» به دريافت اجازه نايل شد. كتاب ارزشمند «جواهر الكلام» محصول همكارى وى با استادش مى باشد. عالمانى چون سيد ميرزا جعفر حايرى و سيد محمد موسوى ساروى و شيخ فضل اللَّه مازندرانى و ميرزا صادق تبريزى و ميرزا محمد همدانى از شاگردان وى هستند. در سفرى كه براى مداواى چشم به ايران آمد پس از زيارت مشهد حدود دو سال در بروجرد نزد اقوامش ماند. پس از وفات برادرش، سيد على، از سوى خاص و عام به رياست حوزه ى نجف و مرجعيت شيعه برگزيده شد. سيد حسين در شعر و ادب نيز شهرت بسزايى دارد، و «ديوان» اشعارى از او باقى مانده كه

به ترتيب حروف تهجى است و در آن اشعار جدش سيد بحرالعلوم را نيز تخميس كرده است. در فقه و اصول نيز كتابهائى از وى به جا مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (20 -18 /6)، الذريعه (126 /9)، شهيدان راه فضيلت (496)، فوائد الرضويه (156 -155)، معجم المؤلفين (50 /4)، مكارم الآثار (725 -723 /3).

آل بحرالعلوم، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1318 -1247 ق)، فقيه، اصولى و اديب. نزد پدرش و عمويش، سيد على صاحب «البرهان القاطع»، و شيخ مرتضى انصارى و ميرزا حسن شيرازى فقه و اصول خواند. او داراى دقت نظر بود. او را آثارى در فقه و اصول است و چندين رساله تصنيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (47 /9)، شهيدان راه فضيلت (496)، علماء معاصرين (70 -69)، فوائد الرضويه (374)، معجم المؤلفين (183 /8).

آل بحرالعلوم، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1326 -1261 ق)، فقيه، اصولى و حكيم. در نجف به دنيا آمد. فقه را نزد عمويش، سيد على، و شيخ راضى نجفى و سيد حسين ترك كوه كمرى و اصول را نزد ميرزا عبدالرحيم نهاوندى و فلسفه را نزد ميرزا محمدباقر نجفى آموخت. وى از عمويش، سيد على، به دريافت اجازه نايل گشت و پس از درگذشت او در سطح عالى به تدريس پرداخت و سرانجام عهده دار رياست حوزه ى نجف گرديد. او به امور اجتماعى و سياسى حوزه و رفع مشكلات مردم اهتمام مى ورزيد. شوق او به تحقيق و تأليف تا بدانجا بود كه بينائى خود را نيز در اين راه از دست داد. وى كتابخانه بزرگى در زمينه فقهى و اصولى و روايى بنياد نهاد. او پس از نشستن به سوگ دو فرزند عالم و فاضل خود، سيد مهدى و سيد ميرعلى، در نجف از دنيا رفت. از آثارش: «بلغة الفقيه»، شامل 16 رساله فقهى؛ «مصباح العباد»، رساله عمليه مبسوط؛ «الوجيزه»، مختصر «مصباح العباد»؛ «مواقف حاسمة فى تاريخ التضحية والفداء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (409 -408 /9)، الذريعه (51 /25 ،114 /21 ،148 /3)، شهيدان راه

فضيلت (497)، علماء معاصرين (94 -93)، المآثر والآثار (183)، مؤلفين كتب چاپى (779 /5)، مكارم الآثار (1637 -1636 /5).

آل بحرالعلوم، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289 -1219 ق)، فقيه اصولى. از فقيهان نامى آل بحرالعلوم بود. در نجف به دنيا آمد. نزد پدر مقدمات علوم را فراگرفت. و فقه و اصول را نزد شيخ محمدحسن نجفى صاحب «جواهر» طى كرد. موقعيت علمى وى به گونه اى بود كه پس از مرگ پدر به رهبرى دينى و اجتماعى عراق دست يافت. وى داماد سيد على طباطبائى صاحب «رياض»، و پدر سيد على نقى معروف به آقاكوچك است كه در شعر و ادب دست داشت و در كربلا كشته شد. سيد محمدتقى در كربلا درگذشت و در نجف به خاك سپرده است. از آثارش كتاب «قواعد الاصول» است در «اصول الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (288 /6)، اعيان الشيعه (197 -196 /9)، الذريعه (178 /17 ،204/2)، شهيدان راه فضيلت (495)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 218 -217 /13)، فوائد الرضويه (432 -431)، معجم المؤلفين (130 -129 /9)، مكارم الآثار (662 -661 /3).

آل بحرالعلوم، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1253 -1189 ق)، فقيه، اصولى، محدث و رجالى. در نجف به دنيا آمد. مقدمات علوم و ادبيات را نزد پدر خواند. فقه و اصول ر نزد عالمانى چون شيخ جعفر كاشف الغطاء و شيخ محمد سعيد دينورى و شيخ محمدتقى ملاكتاب تكميل كرد و از ايشان به دريافت اجازه نايل شد. او پس از پدر عهده دار سرپرستى حوزه ى نجف و مرجعيت دينى شد. از آثارش: «اصول الفقه»؛ «شرح الشرايع»؛ «شرح اللمعه»؛ «كشف القناع فى اصحاب الاجماع»؛ «الفقه الاستدلالى»؛ «الفوائد الرجالية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (282 /9 ،19 /7)، الذريعه (338 ،286 /16 ،205 -204 ،120 /2)، شهيدان راه فضيلت (496 -495)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 573

-571 /13)، فوائد الرضويه (182)، مكارم الآثار (1446 -1445 /4).

آل بحرالعلوم، محمدصادق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه، اصولى، اديب و شاعر. در نجف متولد شد. تحت نظارت پدر مقدمات علوم را فراگرفت. و سطوح عالى فقه و اصول را نزد ميرزاى نايينى و سيد ابوالحسن اصفهانى و سيد محسن قزوينى، و تفسير را نزد بلاغى و علم حديث و درايه را نزد شيخ ابوتراب خوانسارى آموخت. و از نايينى و شيخ آقا بزرگ تهرانى و سيد محسن امين و سيد حسن صدر اجازه روايت گرفت. وى كتابخانه اى بنياد نهاد كه در آن كتابهاى خطى نفيسى گردآورى شد. او آثار بسيارى در فقه و اصول و شعر و ادب پديد آورد. از جمله: «دليل القضاء الشرعى، اصول و فروعه»؛ «السلاسل الذهبية»، كشكولى ادبى و تاريخى و رجالى؛ «المجموع الرائق من ازهار الحداق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (55 /20 ،211 /12 ،259 /8).

آل بحرالعلوم، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1335 -1302 ق)، فقيه اصولى. از عالمان بنام آل بحرالعلوم بود. در نجف به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات، سطوح عالى فقه و اصول را در حوزه ى درس سيد محمد بحرالعلوم، صاحب «بلغة»، و شيخ عبدالهادى همدانى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى آموخت. شاگردان بسيارى در حوزه ى درس او تربيت شدند. او عالمى پركار و اهل نقد و نظر و تأليف بود. وى در نجف درگذشت. از آثار او: حاشيه اى بر «معالم الاصول» و «منظومه»اى در اصول است كه شرحى بر آن نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (156 /10)، علماء معاصرين (70 -69)، معجم المؤلفين (30 /13).

آل بحرالعلوم، ميرعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1315 ق)، فقيه و نحوى. در علم و تقوا به درجه كمال رسيد. در زمان حيات پدرش از دنيا رفت. پدرش در آخر رساله ولايت در كتاب «بلغة الفقيه» از او تمجيد نموده و او را غواص درياى فقه خوانده است. از آثارش: كتاب «كشف الاسرار فى شرح الاظهار»، درنحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (313 -312 /8)، الذريعه (17 /18)، شهيدان راه فضيلت (497)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1530 -1529 /14).

آل بحرالعلوم، هاشم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1284 -1255 ق)، فقيه اصولى. در نجف زاده شد. نزد پدر خود، سيد على صاحب «برهان»، و ميرزاى شيرازى مقدمات و سطوح عالى فقه و اصول را آموخت. از آثار وى: «التقريرات» استادش ميرزاى شيرازى در اصول است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شهيدان راه فضيلت (497)، الذريعه (387 -386 /4)، مكارم الآثار (1515 /5).

آل داوود, علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : سيدعلي آل داوود در سال 1331 در شهر خور بيابانك به دنيا آمد. تحصيلات متوسطه تا سال پنجم دبيرستان را در زادگاهش سپري كرد و سال آخر را در شهر اصفهان به پايان رسانيد، به تهران آمد و در رشته حقوق سياسي در دانشگاه تهران مدرك ليسانس گرفت. سپس تحصيل در مقطع فوق ليسانس رشته جامعه شناسي را در دانشگاه تهران آغاز كرد ولي آن را نا تمام گذاشت. آل داوود مصحح ديوان شعراي قديم، نسخه شناسي، مقاله نويس و ويراستار ، شايد كارنامه پر بار وي ، امروزه مايه رشك و غبطه افرادي است كه راه كوبيده شده و هموار « تحصيلات رسمي» را تا آخر رفتند. و دست آخر، تبديل به كارمندان پشت ميز نويس شدند. بدون تحقيق و تاليف و بدون جاي پاي در تاريخ و ادب و فرهنگ ايران . وي هم اكنون عضو هيات علمي دايره المعارف بزرگ اسلامي است.

گروه : علوم انساني

رشته : اديان خارجي

گرايش : اديب، محقق و نسخ شناس و ويراستار

والدين و انساب : پدر سيد علي آل داوود زنده نام سيد عبدالحسين آل داوود از كاركنان وزارت معارف ( سابق) و پدر بزرگش ، اسدالله منتخب السادات يغمايي، شاعر نامدار آن اقليم ( خور) بوده است. منتخب السادات

نواده دختري يغمايي جندقي شاعر بزرگ عصر قاجار بود و بدين طريق نسب سيدعلي ال داوود ، هم از طريق پدر و هم از طريق مادر به يغمايي جندقي مي رسد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدعلي آل داوود، تحصيلات متوسطه را تا سال پنجم دبيرستان در زادگاهش (خور) و سال آخر را در دبيرستان ادب در شهر اصفهان به پايان رسانيد. به تهران آمد و در رشته حقوق سياسي در دانشگاه تهران به ادامه تحصيل پرداخت و موفق به اخذ درجه ليسانس شد. بعد از آن، راغب شد تا در رشته جامعه شناسي تحصيل را ادامه بدهد، در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، و چند قدم مانده به اخذ درجه فوق ليسانس، به قول خودش: «از آن منصرف شده و تا امروز ديگر پيگير تحصيلات رسمي نبوده ام».

فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيدعلي آل داوود از همان زمان تحصيل در دبيرستان بنياد فرهنگ ايران كار مي كرد. نخستين مقاله سيدعلي آل داوود جوان در «كتاب طوس» - نشريه وزين و سنگين - چاپ شد و پايه و مايه علمي او را به همگنانش نشان داد. با اين حال، محقق جوان ما، صلاح نديد بناي معيشت خود را بر كار سنگين و كم بركت تحقيق (از لحاظ مادي) بگذارد. از اين رو، كار در وزارت فرهنگ و هنر (سابق) را نيز رها كرد و بر آن شد كه از تحصيلات خود در رشته وكالت دعاوي استفاده كند. هرچند كه بخش اعظم عمر او عملاً در كتاب و قلم و دايرة المعارف ها سپري شد نه در دفتر وكالت و دادگاه ها.

استادان و مربيان : سيدعلي آل

داوود زيرنظر استادي بزرگ: پرويز ناتل خانلري كه استعدادپرور بود و وسعت مشرب داشت. استاداني مثل محمدپروين گنابادي، حسين فريدجم و دكتر مهرداد بهار بناي فكري و علمي او را شكل دادند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيدعلي آل داوود از 1365 به سمت مؤلف و ويراستار در دايرة المعارف بزرگ اسلامي (زير نظر كاظم موسوي بجنوردي) به كار مشغول شد و در عرض كمتر از بيست سال، بيش از يكصد مقاله علمي سنگين در موضوعات مختلف براي آن دايرة المعارف نوشت و چند برابر اين تعداد مقالات را ويرايش كرد. اوقاتي از هفته را نيز در فرهنگستان زبان و ادب فارسي به كار پرداخت. «دانشنامه زبان وا دب فارسي در شبه قاره هند» را تدوين و ويرايش كرد: نخستين كتاب هاي او نيز در همين سال ها از چاپ درآمد

فعاليتهاي آموزشي : سيدعلي آل داوود اكنون عضو هيات علمي دايره المعارف بزرگ اسلامي است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از كارهاي تحقيقي سيدعلي آل داوود در سه سال گذشته بايد به اين موارد اشاره كرد: «برگزيده اعجوبه و محجوبه»، از جمله داستان هاي كهن عاميانه و از زمره داستان هاي خواندني و مفيد در ادب قديم فارسي است. آل داوود اين «برگزيده» را از متن خطي آن (موجود در كتابخانه مجلس) استخراج و همراه با مقدمه مفصل و شرح لغات و اصطلاحات چاپ كرده است.

آرا و گرايشهاي خاص : وي در مورد پژوهش در نسخههاي خطي ميگويد: «در انتشار نسخه هاي خطي، طبيعتاً بايد نسخه هاي مختلف آن اثر، با هم مقابله و تصحيح و سپس منتشر شوند. اين نقدها را بر

آثاري مي نويسم كه مقابله شده اند و جزو آثار مطرح محسوب مي شوند. هر كتاب مطرحي را بايد يك منتقد كه به آن حوزه مسلط است، نقادي و بررسي كند و ببيند كه چاپ تازه اين كتاب تا چه حد توانسته به اهداف خودش نزديك باشد، اگر متن است، منتقد بايد ببيند اين متن درست تصحيح شده يا نه؟ اگر در حوزه تحقيقاتي است بايد ديد محقق آخرين حرف ها و تازه ترين حرف ها را در مورد يك اثر زده يا نه، مهم اين است كتابي كه در حوزه تاريخ و يا ادب منتشر مي شود آخرين مباحث اين موضوع را مطرح كرده باشد، اگر تكراري و مثل حرف هاي گذشتگان باشد، طبعاً آن اثر تحقيقي واجد ارزشي نيست». زندگي در ميان متون و اشتغال مداوم به كار تصحيح و بازشناسي، نسخ قديم، سيدعلي آل داوود را بدل به مسافر خستگي ناپذير نسخه هاي كهن ساخته است.

جوائز و نشانها : بزرگداشت حاميان نسخه هاي خطي در كتابخانه مجلس، از بسياري مصححان و پژوهشگران نسخه هاي خطي تقدير شد كه نام سيدعلي آل داوود نيز در آن فهرست بود. خود او با فروتني در اين مورد مي گويد: «اين تقدير در واقع بابت نقدنويسي در مجله نشر دانش (وابسته به مركز نشر دانشگاهي) است. يكي از كارهاي اصلي اين نشريه، نقد و بررسي نسخه هاي خطي است كه توسط مصححان منتشر مي شوند. در اين نشريه يكي از كارهاي من نوشتن نقد و بررسي روي آثار خطي است كه منتشر شده اند. من در اين چند سال بيش از شصت نقد در مورد اين

آثار نوشته ام. آنچه موجب اين تقدير شد در واقع سلسله نقدهاي من بود».

چگونگي عرضه آثار : مقالات فراوان سيدعلي آل داوود را مي توان در نشريات و كتاب هاي وزيني چون نشر دانش، نامه فرهنگستان، تحقيقات اسلامي، كتاب طوس (توس)، ارج نامه ايرج (با استخراج و فهرست نويسي درخشان سيدفريد قاسمي از آثار استاد ايرج افشار)، نامه بهارستان ... و مجله كانون وكلاي دادگستري سراغ كرد. اين آخري، مجله اي ويژه در زمينه تاريخ و مطالعات حقوقي است. سيدعلي آل داوود، رشته و حرفه معيشتي خود را نيز مثل كاردل، بسيار جدي دانسته و در آن مسير نيز فكر و قلم خود را به كار گرفته است. از جمله: مجموعه آثار يغماي جندقي (جلد اول: ديوان اشعار غير از فكاهيات؛ در سال ،1357 و جلد دوم شامل مكاتيب، در سال 1362)، شرح احوال و آثار يغماي جندقي (در سال 1362)، شرح احوال و اشعار حريف جندقي (در سال 1366)، دو سفرنامه از جنوب ايران (به سال 1367). او اين آزمودگي در نسخه هاي قديم و كارورزي با ادبيات كهن ايران را در فضاي ماهنامه وزين «يغما» (1357-1327) آموخته بود و از 1352 تا چند سال بعد، مدير داخلي آن مجله و يار و ياور عمومي دانشمندش حبيب يغمايي بود. آل داوود جوان در محيط آن نشريه، با غنايي از ادب و فرهنگ ايران آشنا شد كه در نوع خود منحصربه فرد بود

________________________________________

آثار :

1 احوال و اشعار حريف جندقي

ويژگي اثر : تهران، انتشارات فتحي، 1366

2 اسرار الشهود، اثر شمس الدين اسيري لاهيجي

ويژگي اثر : موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1368

3 برگزيده اشعار يغماي جندقي

ويژگي اثر : تهران ، امير كبير، 1365، چاپ دوم 1369

4 تاريخ الفي،تاريخ ايران و كشورهاي همسايه در بين سالهاي 850 تا 984 ه_.ق

ويژگي اثر : تهران، انتشارات فكر روز، 1378

5 دو سفرنامه از جنوب ايران

ويژگي اثر : تهران، امير كبير، سال 1368، چاپ اول و چاپ دوم 1378

6 ديوان اشعار صفايي جندقي

ويژگي اثر : تهران، انتشارات افرينش، 1370

7 ديوان حافظ با مقدمه

ويژگي اثر : تهران، انتشارات هيرمند، 1367

8 ديوان هنر جندقي

ويژگي اثر : انتشارات تالار كتاب، 1366، تهران

9 مثنوي شمس و قمر، اثر خواجه مسعود قمي

ويژگي اثر : اسلام آباد پاكستان، مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان، 1367

10 مجموعه آثار يغماي جندقي جلد اول و دوم

ويژگي اثر : انتشارات توس، چاپ اول، 1357، چاپ دوم 1367 تهران ، جلد دوم اين كتاب در تاريخ 1362 منتشر شد.

11 نامه اقبال (45 گفتار در زمينه مطالعات و تحقيقات ايراني)

ويژگي اثر : تهران ، انتشارات هيرمند،1377

12 نامه هاي امير كبير و انضمام رساله نوادرالامير

ويژگي اثر : تهران، نشر تاريخ ايران، 1371

13 يوسف و زليخا و شمس و قمر، اثر

خواجه مسعود قمي

ويژگي اثر : تهران، انتشارات آفرين، 1369

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

آل طالقاني، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1319 -1248 ق)، اديب، فقيه و عارف. در نجف به دنيا آمد. مقدمات را در خدمت برادر خويش، سيد هاشم، فراگرفت و ادبيات را در محضر شيخ احمد قفطان خواند. سپس به مجالس درس شيخ انصارى و شيخ مهدى آل كاشف الغطاء و ميرزاى شيرازى حاضر شد، تا در فقه و اصول به اجتهاد رسيد. در اخلاق نيز مدتى نزد ملا حسينقلى همدانى رفت و از محضرش بهره ها گرفت. بيشترين شهرت وى در زمينه ادبيات است بدان پايه كه او را سيبويه ملقب كردند. جماعتى از ادباء از شاگردان وى به حساب مى آيند، از جمله: شيخ جعفر بديرى. در نجف وفات كرد و در صحن علوى دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مكارم الآثار (1340 -1339 /4).

آل طيب شوشتري، عبدالسلام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1330 ق)، عالم دينى، فقيه و واعظ. در شوشتر به دنيا آمد. در خدمت برادرش آقا سيد محمد مهدى آل طيب و آقا شيخ محمد كاظم ابن الشيخ تلمذ نمود تا به درجه اجتهاد رسيد و از اين دو عالم بزرگ اجازه اجتهاد گرفت. او از ديگر آيات نيز بهره گرفت. چون حاوى كمالات نفسانى بود و در پارسايى و تقوا پيشتاز، مواعظ و نصايح وى بسيار مؤثر بود.او را تأليفات و تصنيفات چندى در فقه است، از جمله: حاشيه استدلالى بر «عروة الوثقى» طباطبائى يزدى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (415 /5).

آل طيب شوشتري، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1362 -1311 ق)، فقيه، محقق، واعظ و زاهد. از خاندان سيد نعمت اللَّه جزايرى است. در شوشتر به دنيا آمد. تحصيلات سطوح نهايى را نزد عم خويش آقا سيد بزرگ آل طيب و حاج شيخ محمدكاظم شوشترى به پايان رساند و از محضر حاج شيخ محمد رضاى دزفولى نيز بهره برد و از او اجازه اجتهاد دريافت كرد. وى در زهد و پارسايى و موعظه و خطابه يگانه دوران خود بود. او عهده دار مرجعيت اهالى شوشتر بود. در شوشتر از دنيا رفت و همان جا دفن شد. آثار بسيارى از او به يادگار ماند كه از جمله آنها: شرحى بر «كفاية الاصول»؛ شرحى بر «معالم الاصول»؛ «معالى الاخلاق»؛ «الوسيلة الكبرى فيما يعم به البلوى»، فارسى، در اصول دين و فروع از طهارت تا آخر عبادات و نيز معاملات؛ شرحى بر وصيت نامه حضرت اميرالمؤمنين (ع) به فرزندش امام حسن (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (82 /25)، گنجينه ى دانشمندان (415 -414 /5).

آل طيب، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدتقى فرزند سيد جليل و عالم زاهد آقا سيد على محمد آل طيب جزايرى شوشترى از افاضل سادات و احفاد علامه بزرگوار و محدث عالى مقدار سيد نعمت اللَّه جزايرى است.

وى در سال 1329 قمرى در شوشتر متولد شده و در بيت فضل و دانش پرورش يافته و مقدمات را در خدمت مرحوم والدش خوانده و قسمتى از سطوح را نزد علامه آقا سيد بزرگ آل طيب خوانده و از اساتيد ديگر آن زمان استفاده كرده و پس از آن به دزفول عزيمت نموده و از محضر علامه بزرگوار حاج شيخ محمدرضا معزى بهره مند شده و از شاگردان خاص آن مرحوم گرديدند و ايشان

علاقه مخصوص به ايشان داشتند و اجازه اجتهاد بر ايشان نوشتند كه عين آن نزد برادر عزيزش حاج سيد كاظم آل طيب موجود است و در ايام تابستان كه شيخ به بروجرد مى رفتند براى گرمى هواى دزفول ايشان را همراه خود مى بردند و ايشان هم از اين فرصت استفاده كرده از محضر و درس آيت اللَّه العظمى بروجردى (ره) كه در آن موقع در بروجرد بودند استفاده كرده و كسب فيض مى نمودند و مدتى هم در قم از محضر مرحوم آيت اللَّه حجت بهره مند شده و بعد از وفات شيخ به شوشتر آمده و بعد از چندى به اهواز رحل اقامت افكنده و به اقامه جماعت و تدريس و خدمات دينى پرداخته تا در روز پنجشنبه دهم ماه رمضان هزار و سيصد و شصت و پنج قمرى سال فوت آيت اللَّه العظمى اصفهانى از دنيا رفته و جنازه اش حمل به نجف اشرف و در وادى السلام در جوار جدش حضرت اميرالمؤمنين عليه الصلوه والسلام مدفون شده است.

خدايش رحمت كند كه در استقامت راى و بودن فهم از ابناء ممتاز و در بيت شريف آل طيب مشار بالبنان بوده ولى متاسفانه كه عمرش كوتاه و در سن 36 سالگى از دنيا رفته ولى خوشبختانه به مضمون آيه شريفه «ما ننسخ من آيه او ننسها ناتى بخير منها او مثلها» ما هيچ آيه را منسوخ نكرده يا واپس نكرديم مگر اينكه بهتر از آن يا مانند آن را آورديم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

آل طيب، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسين شوشترى مشهور به آقا سيد بزرگ آل طيب طاب ثراه از اعاظم علماء خوزستان جامع علوم مختلفه و صاحب ملكات فاضله و مكارم اخلاق و

متعبد و زاهد بوده اند

در سال 1275 قمرى در شوشتر متولد شده و سلسله نسبش به اين كيفيت به علامه جزايرى منتهى مى شود.

السيد محمدحسين بن السيد محمدجعفر بن السيد محمدحسين بن السيد جعفر بن السيد طيب بن السيد محمد بن السيد نورالدين بن العلامه المحدث السيد نعمت اللَّه جزايرى قدس اللَّه اسرارهم.

وى علوم ادبيات را در شوشتر از مرحوم حجةالاسلام آقا سيد محمدعلى شيخ الاسلام و آسيد محمد معلم آموخته و در فقه و اصول از محضر آيات عظام حاج سيد عبدالصمد جزايرى و حاج شيخ عبدالكريم شوشترى كه از اجله تلامذه شيخ انصارى بوده و بعضى علماء ديگر در (رياضيات و هيئت و نجوم) از عالمان جليلان حاج سيد محمد بنى هاشمى و حاج سيد حسن منجم و در علم طب از دو عالم بزرگوار حاج سيد حسين حكيم بن العالم الزاهد آيت اللَّه حاج سيد على شوشترى وصى علامه انصارى و سيد جعفر سيد الاطباء همدانى استفاده كامل نموده و در علوم ديگر نيز حظى وافر داشتند و خط ثلث و نسخ و كتبه را بسيار خوب و زيبا مى نوشت و در اين فن استادش مير اسداللَّه قاضى مرعشى كه از شاگردان مرحوم ميرزاى وصال شيرازى است بوده.

و آنجناب جمع نموده بود بين حدت ذهن و قوت حافظه را لذا با قلت مراجعه به كتاب به واسطه ضعف چشم مستحضر از مطالب فنون كثيره متنوعه بوده و غوامض آنها را به آسانى حل مى نمود و مى فرمود تحرير اقليدس را درس نخواندم.

ولى به فكر و ذهن خودم عباراتش را حل و مطالبش را فراگرفته ام و اوقات خود را به تدريس و عبادت صرف مى نمود و قليل المعاشره با مردم

بود و غالب علماء شوشتر رشته تحصيلاتشان بلاواسطه يا با واسطه به آن بزرگوار منتهى مى شود يك سال استخراج نجومى نموده و تقويم نوشته است.

در كثرت عبادت قليل النظير بلكه يگانه عصر خود بشمار مى رود نوافل مرتبه از او فوت نمى شد مداومت به زيارت عاشوراء به طريق احتياط و نماز حضرت جعفر طيار و زيارت جامعه و بعضى صلوات مستحبه داشت در هفته يك ختم قرآن مى نمود و روزى هزار صلوات مى فرستاد و ايام البيض هر ماه را تا آخر عمرش روزه مى گرفت عمل استفتاح را بجا مى آورد و چند سال ماه رجب و شعبان را روزه گرفته و وصل به ماه صيام مى نمود.

اول شب را كمى مى خوابيد و زود برمى خواست و به عبادت مى پرداخت.

و داراى مقامات معنوى و الهامات غيبى بود و با قرآن استخاره نموده و غالباً مراد شخص را بيان مى كرد و صلاح و فساد آن كار را توضيح مى داد.

در معالى اخلاق ممتاز در عصر خويش بود و هيچگاه سائلى را محروم نمى كرد و با او با ملاطفت حرف مى زد و در صورت عجز از قضاء حاجت او از وى عذرخواهى مى كرد.

با مناعت طبع و عزت نفس زندگى مى كرد و در امر معاش قانع و شاكر بود و از حقوق شرعى كمتر تصرف مى كرد و در امر به معروف و نهى از منكر در مواقع مقتضيه قلبى قوى داشت و از رياست عامه كناره مى گرفت و متصدى مرافعات و فصل خصومات نمى شد و از فتوا دادن نيز خوددارى مى كرد و در اواخر عمر منزوى گرديد.

و تمام اوقات را مصروف به عبادت مى كرد و بالجمله فضائل و كمالات نفسانيه و مكارم اخلاق و محاسن اطوار

آن بزرگوار و جديت او در عبادات و التزام او به مستحبات مهمه و اعراض او از زخارف دنيويه به اندازه اى است كه سزاوار است كتاب مستقلى در اين خصوص نوشته شود و آنچه در اينجا نوشته شده گذشته از اينكه مبالغه نيست به نحو ايجاز تحرير گرديده است.

در شب پانزدهم شوال 1150 قمرى در حالى كه مشغول ذكر پروردگار بود از اين سراى فانى به دار باقى ارتحال نمود.

داراى فرزندانى بنام سيد عبداللَّه و سيد ابوالحسن و سيد نعمت اللَّه بوده كه هر سه وفات نموده و يك فرزند بنام آقا سيد محمدحسن از او مانده كه ترجمه اش خواهد آمد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

آل عصفور، احمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1131 -1084 ق)، فقيه، متكلم، محقق و نويسنده. در شاخوره به دنيا آمد و علوم مقدماتى را در آنجا فراگرفت. آنگاه نزد استادان بزرگ آن عصر مراتب عالى فقه و اصول را به پايان رساند و به درجه ى اجتهاد نايل آمد. وى از برجسته ترين شاگردان شيخ سليمان ماحوزى بود كه فقه و اصول و حكمت را نزد وى آموخت. رياضيات را نزد شيخ محمد بن يوسف بحرانى فراگرفت. در بسيارى از داشنهاى روزگار خود مهارت داشت. على رغم ديگر عالمان آل عصفور كه اخبارى بودند وى به عقل گرايى تمايل داشت و كتابهايى در زمينه ى علوم عقلى تأليف كرد. همچنين در فصاحت زبان و بلاغت سخن و حاضرجوابى مشهور بود. در آشوب بحرين، و تاخت و تاز اعراب هوله، به قطيف مهاجرت كرد. اما بر اثر شنيدن خبر به تاراج رفتن كتابخانه اش بيمار شد و در 47 سالگى در قطيف درگذشت. گفته اند كه 23 تأليف معتبر داشته است كه همگى با كتابخانه ى

وى، على رغم تلاشهاى پسرش شيخ يوسف صاحب «حدائق» كه براى حفظ كتابخانه كرد، در فتنه ى بحرين از بين رفت. كتاب «اثبات الجزءالذى لايتجزاء» و «الجزءالذى لايتجزى» از جمله كتابهاى او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (464 -463 /2)، الذريعه (104 ،7 /5 ،90 ،88 -87 /1)، ريحانه (230 /1)، شهيدان راه فضيلت (463 -462)، فوائد الرضويه (13).

آل عصفور، خلف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1280 ق)، عالم، نويسنده، فقيه و محدث. در بوشهر متولد شد و پس از آموزشهاى مقدماتى در 1306 ق به نجف مهاجرت كرد و در حوزه ى علميه ى آنجا به آموختن سطوح عالى دانشهاى متداول روزگار پرداخت. او در درس عالمان و فقيهان بلندپايه چون آخوند ملا محمدكاظم خراسانى شركت كرد و در 1314 ق به بوشهر بازگشت. پس از درگذشت پدرش، در 1315 ق، به امامت جماعت و ديگر امور شرعى پرداخت. صاحب آثارى در فقه و كلام است، از آن جمله: «الانوار الجعفريه»؛ «قصد السبيل»؛ «منتخب الفوائد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (329 -328 /6)، الذريعه (419 /22 ،99 /17 ،423 /2)، معجم المؤلفين (104 /4).

آل علي شاهرودي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين آل على شاهرودى والد ماجد آيت اللَّه حاج سيد جواد آل على شاهرودى از علماء بزرگوار و دانشمندان خدمتگزار شاهرود بوده است كه از خدمات معروف ايشان تأسيس حوزه علميه سامرى بوده كه بعد از رحلت آيت اللَّه العظمى مجدد شيرازى و انقراض حوزه علميه سامره در سال 1353 ه.ق تا سال 1365 ه.ق دائر نموده و حدود دويست طلبه در آن اشتغال داشتند تا سال 1373 قمرى كه از دنيا رفته و در صحن مبارك علوى در حجره شمال غربى دفن شده اند.

آن بزرگوار داراى چهار فرزند پسر و سه دختر بوده است، فرزند بزرگ ايشان حاج آقا ضياءالدين آل على حسينى شاهرودى بود كه در زمان آن مرحوم و بعد از او در مسجد جامع شاهرود و مسجد نخل اقامه جماعت داشته و مؤمنين از مواعظ حسنه ايشان بهره مند مى شدند و يك سال بعد از فوت والدش در نجف اشرف ايامى كه

براى زيارت عتبات عاليات آمده بودند واقع شده و در مقبره والدش مدفون شده است.

فرزند دوم ايشان حضرت آيت اللَّه حاج سيد جواد آل على است كه ترجمه و آثارش را در صفحات بعد خواهيد خواند.

فرزند سوم ايشان مرحوم حجةالاسلام حاج آقا على آل على است كه در طهران اقامت داشتند و چندين سال راهنماى صدها نفر حجاج طهرانى بوده و در سال 1358 شمسى برابر سال 1398 قمرى در مدينه طيبه بدرود حيات گفته و در بقيع شريف نزديك قبور ائمه بقيع عليهم السلام به خاك رفته. در سال 1389 قمرى كه نگارنده در هند بودم ايشان از مكه به هند آمده و حدود يك ماه در بمبئى و حيدرآباد و ديگر شهرها با ايشان بوده و خاطراتى شيرين از آن سفر دارم.

فرزند چهارم ايشان آقاى دكتر نورالدين آل على است، كه نيز در نجف متولد شده و خلاصه اى از بيوگرافى ايشان را كه به دستم رسيده است در ذيل مى خوانيد: دكتر سيد نورالدين آل على

متولد: 1320

سال 1343 فارغ التحصيل رتبه اول رشته زبان و ادبيات عرب از دانشگاه تهران.

سال 1965 فوق ليسانس از دانشگاه قديس يوسف لبنان و سال 1969 دكتراى خود را با درجه بسيار عالى از دانشگاه الجزائر دريافت داشته است.

از سال 1970 -1966 به سمت استاديارى در دانشگاه ادبيات و علوم انسانى دانشگاه الجزاير به تدريس مشغول شده و از سال 1970 تا 1972 با سمت وابسته فرهنگى ايران در الجزاير انجام وظيفه نموده است. در سال 1976 -1973 رايزن فرهنگى ايران در كشورهاى اسلامى شمال افريقا (الجزائر، مراكش و تونس) بوده و از سال 1979 -1976 رايزن فرهنگى ايران در مصر، او

مؤسس مركز فرهنگى ايران در قاهره، و ناشر بيش از 20 اثر و تأليف از مخطوطات و تاليفهاى دانشمندان مصرى در ارتباط با فرهنگ و تاريخ ايران در مدت سه سال در مصر است.

در دانشگاههاى الازهر، قاهره و عين شمس زبان و ادبيات فارسى و ادبيات تطبيقى تدريس نموده است از سال 1983 تا به حال در دانشكده علوم و مطالعات بين الملل در شهر مونتره در ولايت كاليفرنيا به تدريس عربى و تاريخ اسلام مشغول است. او داراى دو فرزند پسر با نامهاى امين و هادى است. تأليفات زير از آثار چاپ شده او است:

1- فارابى موطنه وثقافته، مجله البحث العلمى جامعه محمد الخامس الرباط عدد 26 نوامبر 1976.

2- از زردشت تا زرياب (به فرانسه) مجله المجاهد نوامبر 1971- الجزائر.

3- الصحافه الفارسيه مصر (عربى)- مجله المنتدى شماره هاى يكم و دوم سال 1978 قاهره.

4- ايران و مصر در گذرگاه تاريخ- مجله المنتدى شماره يكم سال 1978 و شماره 2 سال 1979 قاره.

5- هنرهاى ايرانى در شمال افريقا- مجله هنر و مردم شماره 157 سال 1355 تهران- ايران.

6- الامام الصادق كما عرفه علماء الغرب (عربى)، چاپ موسسه الوفاء بيروت- لبنان 1988.

7- فضائل الانام من رسائل حجه الاسلام الغزالى (عربى و فرانسه)- چاپ الدار التونسيه للنشر- تونس 1972.

8- التعريب و اثره فى الثقافتين الفارسيه والعربيه با مقدمه اى از رئيس مجمع لغت عرب قاهره. چاپ: دارالثقافه للطباعه والنشر قاهره 1978.

9- معربات الرشيديه (قاموس كلمات فارسى تعريب شده) ترجمه و تحقيق با اشتراك دكتر امين عبدالمجيد بدوى. چاپ: درالثقافه للطباعه والنشر قاهره 1978.

10- دروس اللغه والادب الفارسى (2 ج) چاپ: الشركه التونسيه للتوزيع تونس 1972.

11- الصلات الثقافيه بين ايران و

العرب- چاپ: مطبعه الآنجلو المصريه قاهره 1975.

12- جوانب من الصلات الثقافيه بين ايران و مصر جمع و تقديم- چاپ: درالثقافه للطباعه والنشر قاهره چاپ اول 1975 چاپ دوم 1978.

13- اسلام در غرب (تاريخ اسلام در اروپاى غربى)- چاپ دانشگاه تهران 1370.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

آل گداعلي بيگ، محمدصالح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1288 -1187 ق)، فقيه، اصولى، مرجع دينى و خطاط. جدش اميرفضل على خان مشهور به گداعلى بيگ نورى از خوانين بزرگ بروجرد و سلطان آباد بود كه در روزگار دولت صفوى به عراق مهاجرت كرد و در كربلا ساكن شد و با خواهر سيد ميرزا صالح شهرستانى ازدواج كرد. شيخ محمدصالح از شاگردان برجسته ى سيد ابراهيم قزوينى، صاحب «ضوابط» بود كه در فقه و اصول شهره ى عام و خاص شد و از مراجع بنام كربلا گشت. از آثار وى: كتيبه ى داخل گنبد حضرت سيدالشهداء (ع) به خط ثلث بوده كه در آيينه كارى از بين رفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 664 -663 /13).

آل محمد، محمدجعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى عفونى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1341، دكتراى تخصصى بيماريهاى عفونى از دانشگاه تهران در سال 1362، كارشناسى ارشد (M.P.H) در انستيتو سلطنتى هلند در سال 1352 و كارشناسى ارشد C.T.M در دانشگاه لندن در سال 1356.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

شوك، برونشيت مزمن و آمفيزم، سل استخوان، مننژيت سلى، مننژيت باكتريال، تدريس دروس مختلف بهداشتى شامل، بهداشت عمومى، اپيدميولوژى آمار، بيماريهاى عفونى، بهداشت حرفه اى استاد راهنماى 5 پايان نامه دكتراى پزشكى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تدوين جزوات درسى در علوم مختلف بهداشتى و بيماريهاى عفونى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 1، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بررسى مقايسه اى تست جلدى مانتو، هيف.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و

دانشياران كشور (جلد دوم)

آل ياسين، اشرف

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

اشرف آل ياسين درسال1336 در اراك متولد شد. وي پس از اخذ ديپلم در 1354 اززادگاه خود، وارد دانشگاه تهران شد. وي داراي دكتري پزشكي عمومي 1360، تخصص زنان و زايمان 1365 و فلوشيپ نازايي از دانشگاه علوم پزشكي تهران(1374)است. وي هم اكنون عضو هئيت علمي و دانشيار رشته نازايي دانشگاه علوم پزشكي تهران است.گروه : علوم پزشكيرشته : زنان و زايمانگرايش : نازايي

________________________________________

آثار : آيا هيبوپرولاكتينمي يك عامل اصلي در ايجاد نازايي است. ويژگي اثر : دكتراشرف آل ياسين مقاله مذكور را در مجله دانشكده پزشكي تهران در شماره يكم و درسال 1378 منتشركرده است.2 بررسي اثر سن زن به عنوان يك فاكتور موثر در موقعيت روش تزريق داخل سيتوپلاسمي اسپرم در بخش نازايي بيمارستان شريعتي ويژگي اثر : مقاله مذكور توسط دكتر اشرف آل ياسين در مجله زنان و مامايي ايران مربوط به دانشگاه پزشكي مشهد درسال 1379 به چاپ رسيد3 بررسي عوامل خطر سازه در بروز سندرم تحريك بيش از حد تخمدان در بيماران نازايي مراجعه كننده به مركز ناباروري بيمارستان شريعتي تهران ويژگي اثر : دكتر اشرف آل ياسين مقاله حاضر را در مجله دانشگه علوم پزشكي كرمان در دوره هشتم، شماره دوم به چاپ رسانيده است.4 بيماريهاي التهابي لگن ويژگي اثر : كتاب بيماريهاي التهابي لگن از جمله تاليفات دكتر اشرف آل ياسين است كه به طور مشترك يا دكتر آقا حسيني درسال 1375 انجام داده است.

آل احمد طالقاني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدتقى (آل احمد) طالقانى فرزند مرحوم آيت اللَّه

حاج سيد احمد طالقانى كه به امر زعيم اعظم آيت اللَّه بروجردى رهبرى شيعيان مدينه را به عهده داشتند تولد ايشان در 1325 ق واقع شده و چند سالى در قم تحصيل نموده و بعد به نجف اشرف مهاجرت و از محضر آيت اللَّه اصفهانى و ديگران بهره مند شده و بر حسب امريه، مرحوم آيت اللَّه بروجردى به مدينه طيبه عزيمت نموده و به خدمات دينى و روحى و ارشاد شيعيان مدينه و راهنمائى حجاج بيت اللَّه الحرام اشتغال داشته تا در 14 شعبان 1372 ق وفات و در قبرستان بقيع به خاك رفته است.

(1372 -1325 ق)، عالم دينى و مرجع شيعيان مدينه. در تهران به دنيا آمد. پس از طى مقدمات و سطوح اوليه در اوايل تشكيل حوزه علميه به قم رفت و پس از پايان سطوح به نجف اشرف مهاجرت كرد و از حوزه ى درس و بحث آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه عراقى استفاده كرد. وى داماد آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى آملى بود. در سال 1370 ق به امر آيت اللَّه بروجردى رهبرى شيعيان مدينه را عهده دار شد و در آنجا به نشر احكام جعفرى پرداخت و راهنماى حجاج بيت اللَّه الحرام گشت. آل احمد بطور ناگهانى در مدينه درگذشت و در قبرستان بقيع دفن شد.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجة (349 -378 / 2)، گنجينه ى دانشمندان (66 / 7).

آلاشتي سوادكوهي، عباسعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، فقيه اصولى. از علماى عصر آقا محمدخان قاجار بود. در جوانى از آلاشت به تهران آمد. بعد از سه سال اقامت در تهران به قزوين رفت و هفت سال در آنجا به درس و بحث پرداخت. آنگاه به عراق رفت و در محضر درس

آقا سيد على طباطبائى صاحب «رياض» پانزده سال به تحصيل و تكميل علم فقه و اصول پرداخت. سرانجام به دريافت اجازه اجتهاد از وى نايل گشت. آقا سيد على طباطبائى او را به بازگشت به ايران مكلف كرد و وى در امتثال امر استاد به تهران آمد ولى پانزده روز بعد از ورود، وقت صبح در سن چهل و پنج سالگى بطور ناگهانى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :التدوين فى احوال جبال شروين (278)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 695 -694 ،694 -693 /13).

آلاشتي سوادكوهي، عبدالباقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1311 ق)، فقيه، قاضى و عالم دينى. از بزرگان سوادكوه بود و از جمله عالمان پرهيزكار آن سامان به حساب مى آمد. در محضر ملا محمد اشرفى شاگردى كرد. وى عهده دار منصب قضا در ديار خود و مرجع دينى مردم سوادكوه بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :التدوين فى احوال جبال شروين (282)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1021 /14).

آل آقا تهراني، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1317 ق)، فقيه و عالم دينى. از احفاد وحيد بهبهانى است. در تهران به دنيا آمد. در سال 1344 ق به قم رفت و در خدمت اديب تهرانى و ميرزاى همدانى درس خواند. وى دروس خارج فقه و اصول تحليلى را از محضر آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حجت استفاده برد. او از طرف آيت اللَّه حايرى سرپرستى بيمارستان سهامى را كه بيمارستان طلاب بود به عهده داشت. وى سرانجام براى انجام خدمات دينى به تهران عزيمت كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجة (259 -258 /2)، گنجينه ى دانشمندان (370 /4).

آل آقا كرمانشاهي، ابوتراب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1319 ق)، فقيه. در كرمانشاه متولد شد. در خاندان اصيل آل آقا پرورش يافت. پس از خواندن مقدمات و ادبيات و متون فقه و اصول به نجف مهاجرت كرد و در محضر آيت اللَّه اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى تلمذ كرد تا به مدارج عالى رسيد. سپس به كرمانشاه بازگشت و به ترويج امور دينى پرداخت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (359 -358 /6).

آل طاهر، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم آل طاهر، پس از تكميل مقدمات و حفظ تمامى قرآن در خونسار نزد اساتيد محل به امر مرحوم والد خود به نجف اشرف مهاجرت نموده و چند سالى از محضر علماء و رجال علمى كسب علم و دانش نموده تا به مرتبه اجتهاد رسيده و پس از آن به خونسار مراجعت و به خدمات دينى از ارشاد مردم پرداخته و براى اصلاح دو طائفه بزرگ بختيار به منطقه بختيار مسافرت و ميان آنها التيام داده و صفا و دوستى كامل ايجاد و با اصرار مردم آن سامان و احساس وظيفه دينى در دولت آباد توقف و خدمات ارزنده اى نموده و در آن محل دورافتاده و نبودن امكانات كمال مراقبت را در تربيت فرزندان خود مبذول داشته و آنها را به تحصيل وامى دارد.

و چون آن مرحوم علاقه و استعداد در فرزند ارشد خود حاج شيخ احمد مشاهده مى كند ايشان را براى ادامه تحصيل به اراك فرستاده و مدت چهار سال از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد مصطفى محسنى اراكى كسب دانش نموده سپس با كسب اجازه از پدر به اصفهان رفته و مدت 14 سال از محضر اساتيد و آيات اصفهان مانند مرحوم آيت اللَّه آقانجفى اصفهانى و مرحوم آخوند ملا

محمد كاشى بهره مند شده و پس از فوت مرحوم والدش كه حوادث ناگوارى براى جامعه روحانيت انفاق افتاد روحانيون با مشكلات سختى مواجه شدنى براى اينكه بتواند در گوشه و كنار به خدمات روحانى خود انجام وظيفه نمايد.

مدت چند سال در يكى از قراء خمين در ملك شخصى خود رحل اقامت افكند. و با اخلاق ملكوتى خود موفق مى شود قتل و غارت و دزدى را در قسمتى از طوايف بختيارى برانداخته و خدمات ارزنده اش در تمام آن نواحى زبانزد خاص و عام قرار گيرد تا عده اى از تجار محترم خمين با معيت حضرت آيت اللَّه حاج شيخ محمد امامى اراكى به ايشان مراجعه و تقاضاى آمدن به شهر خمين را از آن مرحوم مى نمايند.

و ايشان پس از موافقت استخاره قبول و با تجليل و احترام زياد وارد خمين و در مسجد جامع به انجام وظائف دينى و روحانى مشغول و به حسن اخلاق و رفتار نيك موفق مى شود چهل نفر از مسيحيان و يهود آنجا را به دين اسلام هدايت و وارد نمايند تا در سال 1374 قمرى از دنيا رفته و در مقبره شخصى دفن شدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

آل طيب شوشتري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1329 ق)، فقيه، مجتهد و اديب. در شوشتر متولد شد. در محضر عموى خود سيد محمدباقر آل طيب علوم مقدماتى را خواند، و نزد پدرش و شيخ محمدكاظم ابن الشيخ سطوح عالى فراگرفت. سپس به دزفول مهاجرت كرد و از محضر شيخ محمدرضا دزفولى در زمينه فقه و اصول و حديث بهره برد. آنگاه به قم رفت و چند سال در محضر آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى تلمذ كرد و

پس از دريافت درجه اجتهاد به زادگاهش بازگشت و به ترويج مذهب و نشر معارف اسلامى پرداخت. وى از آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى نيز داراى اجازه بود. او در علم هيئت و علوم عقلى مهارت داشت و در فلسفه از شاگردان مبرز ميرزا مهدى آشتيانى بود. از او آثار زيادى در فقه و اصول و حكمت و ادبيات باقى مانده، از جمله آثار وى: منظومه «رياض المرضيه» كه متضمن «الفيه» ابن مالك نحوى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (307 -306 /26)، گنجينه ى دانشمندان (414 -412 /5).

آل طيب شوشتري، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1350 -1275 ق)، فقيه اصولى، منجم، رياضيدان و طبيب. مشهور به آقا سيد بزرگ. از فرزندزادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى است. در شوشتر متولد شد و در محضر آقا سيد محمدعلى شيخ الاسلام و آقا سيد محمدعلى معلم ادبيات و در نزد آقا سيد عبدالصمد جزايرى و شيخ عبدالرحيم شوشترى، از شاگردان شيخ مرتضى انصارى، فقه و اصول را آموخت و در نزد سيد جعفر سيد الاطباء همدانى طب را فراگرفت. وى در نجوم و رياضى و خوشنويسى مهارت كامل داشت. او عمر خويش را در رياضت و عبادت و تدريس بسر برد. از آثار وى تقويمى است كه خودش استخراج كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (412 -410 /5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 465 -463 /14).

آل طيب، عبدالسلام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالسلام آل طيب از علماء اعلام معاصر شوشتر است كه در سال 1330 قمرى در شوشتر متولد شده و پس از پرورش در خدمت والد ماجدش به تحصيل پرداخته و مدتها در خدمت برادر معظم له آيت اللَّه آقا سيد محمدمهدى آل طيب طابت تربته و مرحوم آيت اللَّه فى العالمين آقاى حاج شيخ محمدكاظم طاب ثراه تلمذ نموده تا به درجه اجتهاد رسيده و آن دو بزرگوار اجازه اجتهاد او را به خط مبارك خود مرقوم فرمودند و در خلال اين مدت از محاضر ديگران از آيات عظام و مراجع تقليد انام استفاده نموده.

و پس از فراغ از تحصيل به تأليف و تصنيف و حاشيه استدلالى بر عروةالوثقى علامه طباطبائى نوشتهو به نظر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حجت كوه كمرى رسانيده و آن مرحوم تقريظى كه اثبات و تصديق اجتهاد ايشان را مى كند مرقوم فرموده و تمجيد وافرى از

تحقيقات ايشان مى نمايد.

بالجمله معظم له حاوى كمالات نفسانيه از علم و عمل و تقوى و ورع و جامع بين فن فقاهت و وعظ و صاحب تأليفات در فقه و غيره مى باشند.

بيانات و نصايح و مواعظ منبرى ايشان همه دلنشين و جالب قلوب مستمعين است و در ماه رمضان و شبهاى ايام عاشوراء مسجد ايشان به آن وسعت بسيار كه دارد پر مى شود و هزارها نفر در خارج و اطراف مسجد از اهالى شهر و اطراف آن براى استفاده حاضر مى شوند و صداى ضجه و ناله از مردم بلند مى شود از اين جهت بسيار كم نظير است حقا منابرش منابر مرحوم حاج شيخ جعفر شوشترى را مجسم مى كند.

مكاشفات و منامات عجيب و غريبى براى ايشان و منابرشان ديده شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

آل طيب، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 29 ذيقعده 1329 ق.، شوشتر.

درگذشت: 25 تير 1373(6 صفر 1415 ق.)، شوشتر.

آيت الله محمدحسن آل طيب، فرزند آيت الله آقا سيد محمد حسين آل طيب معروف به آقا سيد بزرگ، پيش از هفت سالگى خواندن و نوشتن را آموخت. سپس تحصيل علوم دينى را آغاز كرد. وى ادبيات و مقدمات را نزد عمويش، آيت الله سيد محمدباقر آل طيب فراگرفت. رياضيات، هيئت، علوم نجوم و بخشى از طب را نزد پدر خود كسب كرد و براى تحصيل علوم فقه، اصول و حديث به دزفول رفت و از محضر آيت الله محمدرضا معزى دزفولى استفاده كرد. سپس به شوشتر برگشت و از محضر آيت الله محمدكاظم شيخ شوشترى بهره ها گرفت. آنگاه به حوزه هاى علميه ى قم و تهران هجرت كرد و از مراجع آن عصر همچون آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى، آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى و آيت الله سيد محمدتقى

خوانسارى، به تكميل علوم دينى پرداخت و از محضر ميرزا مهدى آشتيانى حكمت و فلسفه را آموخت. همچنين در رياضيات، خوشنويسى و ادبيات عرب تبحر داشت. وى سپس به تدريس علوم دينى روى آورد.

آيت الله آل طيب از مراجعى چون آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى، آيت الله محمد كاظم شيرازى، آيت الله ضياءالدين عراقى، آيت الله سيد محمدهادى ميلانى و آيت الله سيد محمود شاهرودى اجازه اجتهاد داشت.

از جمله تأليفات ايشان مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: تضمين اشعار الفيه ابن مالك كه بيش از 600 شعر است كه در آنها به بررسى علوم گوناگون اسلامى مى پردازد، قاعده لاتعاد، تحرير عروة الوثقى، نوشتارهايى در علم اصول، فقه، رياضيات و نجوم، منظومه اى در حكمت.

آيت الله محمدحسن آل طيب در هشتاد و شش سالگى جان سپرد و در بقعه ى مقام صاحب الزمان (ع) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

آل طيب، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسن آل طيب بن العالم الجليل السيد محمدمهدى آل طيب از علماء بزرگوار معاصر در شوشتر است.

وى در ماه ذى العقدة الحرام 1329 قمرى در شوشتر متولد شده و در مهد علم و فضيلت پرورش يافته و دروس مقدماتى را از عموى معظم خود مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمدباقر آل طيب خوانده.

و سطوح عاليه را از والد بزرگوارش و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدكاظم ابن الشيخ فراگرفته سپس به دزفول مهاجرت و از محضر آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضاى دزفولى كه از مراجع تقليد بوده اند در فقه و اصول و علم الحديث استفاده نمود.

آنگاه به قم آمده و چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد احمد خونسارى بهره مند شده و با دريافت اجازات اجتهاد و روايتى و غيره به وطن مراجعت

و تا هم اكنون به وظائف دينى و روحى از اقامت جماعت و ارشاد مردم و تبليغ احكام و نشر معارف اسلام و تربيت محصلين علوم دينيه و سرپرستى حوزه علميه شوشتر اشتغال دارد.

نگارنده گويد: مترجم معظم عالمى جامع و فقيهى كامل و در فروع مختلفه فقهيه استحضارى وافر دارد و در مكارم اخلاق و محامد آداب و سرعت انتقال و سلامت نفس و خفض جناح قليل النظير است در شوشتر و نواحى آن مرجع و ملجأ مردم و طلاب و فضلاء و در نهى از منكر و امر به معروف و مبارزه با فساد سعى بليغ و اهتمامى عجيب دارند.

از آثر ايشانست منظومه رياض المرضيه كه تضمين الفيه ابن مالك نحوى نموده اند در علم كلام و اخلاق و بعضى از مباحث فقهيه كه آن را نگارنده شرح مزجى نموده و بنام (بستان الرازى) منتشر ساختم و از ابيات آن كه در قدح غاصبين حق آل محمد (ع) گفته ابيات زير است:

يا سيدى ارواحنا فدا كا

لقد بغى و اعتد يا عبد اكا

عن رتبة الخلافة احذف جاز ما

ثلاثهن تقض حكم لازما

و الاول النفاق فيه قدرا

جميعه و هو الذى قد قصرا

والثانى منقوص و نصبه ظهر

و هو الى الناكذا ايضاً يجر

و ما لاول علمت مطلقا

للثانى والثالث ايضا حققا

الى آخر

داراى اجازاتى جامع و كاملى از نامبردگان ذيل مى باشند.

1- آيت اللَّه العظمى اصفهانى

2- آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى

3- آيت اللَّه حاج شيخ محمدكاظم شيرازى

4- آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدهادى ميلانى

5- آيت اللَّه حاج شيخ آغا بزرگ تهرانى.

معظم له در علم هيئت و مباحث عقليه هم مهارت تامى دارند و هيئت را از والد خود فراگرفته و علم فلسفه و حكمت را از مرحوم حكيم ربانى علامه ميرزا

مهدى آشتيانى آموخته اند و تأليفاتى هم در فقه و اصول و مباحث متفرقه دارند و هم منظومه اى در بعض حكمت الهيه و رساله اى در حديث لاتعاد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

آل عصفور، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1261 ق)، فقيه. شيخ حسن امامى اخبارى بوشهرى، پس از فوت پدر از بحرين به بوشهر و شيراز رفت و چندى در آنجا بود و سپس به بوشهر بازگشت و در آنجا متوطن شد. وى مرجع اخبارى ها و امام جماعت و قاضى و مفتى بود و در همان جا نيز فوت كرد. و در خانه اش مدفون گشت. از آثارش: «الفوائد»؛ «رساله ى عمليه»، در عبادات؛ شرح منظومه ى پدرش كه «شارحة الصدور» نام داشت؛ «مناسك الحج».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (57 /5)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (248 -247 /2)، الذريعه (214 /11).

آل عصفور، حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت 1216 ق)، فقيه، محدث، متكلم و شاعر. از سوى مادر نوه ى شيخ حسين ماحوزى بود. نزد عمويش يوسف آل عصفور درس خواند. و از او و عموى ديگرش عبدعلى آل عصفور روايت مى كرد. او در شاخوره اقامت داشت و به تدريس و مرجعيت دينى و تحقيق و تأليف اشتغال يافت. از بزرگ ترين فقهاى اخبارى زمان خود بود، اين كه برخى او را مجدد دين در آغاز سده ى سيزدهم قمرى دانسته اند گوياى موقعيت علمى و فقهى و نقش وى در ترويج ديانت است. بر بيشتر دانشهاى متداول روزگار خود احاطه ى كافى داشت طالبان علوم دينى از همه جا به ويژه از قطيف و احساء به حوزه ى درس او مى آمدند. از اين رو شاگردان بسيارى در اين حوزه پرورش يافتند و خود از عالمان بنام دين شدند. شيخ احمد احسائى از او روايت مى كند. او در پارسايى شهره بود و بويژه در عرض اخلاص به امام حسين (ع) و شهيدان كربلا كوشش بسيار داشت و اشعار بسيارى در رثاى آن حضرت مى سرود و داراى

«ديوان» است. وى را شهيد نيز ناميده اند چون توسط يكى از خوارج كشته شد. كتابهاى بسيارى در موضوعات مختلف روايى، كلامى و فقهى نوشته است. تأليفات او را بيش از پنجحاه كتاب دانسته اند كه جز معدودى در دست نيست. از جمله: «اجازة»؛ «الاشراف»؛ «انوار اللوامع»؛ «باهرة العقول»؛ «مصابيح اللوامع»؛ «الحدق الناظرة» يا «عيون الحقائق الناظرة»، در تتميم «الحدائق الناظرة»؛ «منظومة فى ظن و اخواتها»؛ «منظومة فى الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (358)، الذريعه (127 ،122 /23 ،91 /21 ،379 ،360 /15 ،292 /6 ،404 /4 ،15 /3 ،439 /2 ،102 /2 ،188 /1)، ريحانه (417 -470 /8 ،59 /1)، شهيدان راه فضيلت (461 -456)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 429 -427 /13)، فوائد الرضويه (149 -148)، مؤلفين كتب چاپى (864 /2)، مكارم الآثار (573 -569 /2).

آل عصفور، خلف

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1208 ق)، فقيه، محدث، متكلم، نويسنده و از عالمان اخبارى. در بحرين متولد شد. پس از فراگيرى علوم به قطيف مهاجرت كرد و در آنجا ساكن شد. پس از چندى به بوشهر رفت. وى نزد عمويش يوسف آل عصفور درس خواند. به پيروى از انديشه هاى اخباريان، تنها سنت (حديث) را قابل استناد مى دانست و معتقد بود كه قرآن به دليل اين كه فقط معصومان (ع) مى توانند آن را دريابند، نمى تواند مورد استناد باشد. وى در بوشهر درگذشت. اثر وى شرحى مفصل بر «بحارالانوار» است. او حاشيه هايى بر جلد چهارم «بحارالانوار» دارد. از او «مجموعه ى رسائل» نيز باقى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (330 /6)، شهيدان راه فضيلت (465)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 501 -500 /13).

آل عصفور، سلمان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد 1261 ق)، عالم و فقيه. ساكن شيراز بود و در آنجا از مراجع مردم فارس به حساب مى آمد. وى پس از درگذشت عمويش شيخ حسن بن حسين در 1261 ق از دنيا رفت. تصانيف بسيارى از وى باقى مانده كه از جمله آنها: «مصارع الشهداء» و مقاتل السعداء، در وفيات ائمه (ع)، در ده هزار بيت؛ «كتاب الزيارات»؛ «وفاة اميرالمؤمنين (ع)»، كه در 1436 ق به طبع رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (118 -117 /25 ،98 /21)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 603 /13).

آل عصفور، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1186 -1112 ق)، عالم، فقيه و محدث. پدر شيخ حسين آل عصفور و برادر شيخ يوسف آل عصفور در ماحوز متولد شد و در بحرين مى زيست. در علم و تقوا مشهور، و در آن سامان عهده دار امور شرعى و فقهى بود. از شيخ حسين ماحوزى اجازه ى روايت داشت. وى قبل از برادرش يوسف آل عصفور در همان سال وفات وى درگذشت. از جمله آثار وى: «مرآت الاخبار فى احكام الاسفار»؛ «اصول الدين»؛ رساله اى در نماز.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (262 -261 /20 ،192 /2)، ريحانه (471 /8 ،232 /1)، شهيدان راه فضيلت (462 -461)، فوائد الرضويه (385).

آل عصفور، يوسف

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1186 -1107 ق)، فقيه، متكلم، محدث، محقق، نويسنده و رجال شناس. از فرزندان احمد بن ابراهيم از شخصيتهاى معروف روحانى و علمى اين خاندان بود. وى در شاخوره ى بحرين زاده شد و در مكتب خانه و نزد پدر خواندن و نوشتن و مقدمات علوم را آموخت. هنگام فتنه خوارج در بحرين، و مهاجرت پدرش احمد به قطيف، در شاخوره ماند و پس از چندى به آنان پيوست. در آنجا نزد شيخ حسين ماحوزى و شيح احمد بن عبداللَّه بلادى و شيخ احمد بن على به آموختن علوم دينى مشغول شد. فوت پدر و سنگينى معيشت خانواده مانع ادامه ى تحصيل وى شد. پس به بحرين و سپس به مكه رفت و يكبار ديگر نزد شيح حسين ماحوزى بازگشت. از آنجا به بحرين، كرمان و شيراز رفت. و چون شيراز دچار خشم و غضب نادرشاه گشت به فسا رفت. در فسا براى تأمين نيازهاى زندگى به كشاورزى پرداخت و با فراغت نسبى به كار تدريس و تحقيق مشغول گشت و تأليف

مشهورترين اثر فقهى خود «حدائق» را آغاز كرد. اما پس از آشوب خونينى كه در فسا رخ داد و ميرزا محمدعلى، حاكم وقت فسا، كه به وى التفات داشت كشته شد و دارايى و كتابهاى خود وى نيز به غارت رفت به اصطهبانات و سپس به عراق رفت و در كربلا اقامت گزيد و در اين شهر به آرامش و امنيت و رفاه دست يافت و كتاب «حدائق» و چندين كتاب ديگر را تمام كرد. وى تا پايان عمر در آنجا زندگى كرد و حيات خود را صرف تدريس و تعليم و تحقيق و تأليف كتاباى فقهى، روايى و كلامى و عبادى كرد. او استاد سيد على طباطبائى صاحب «رياض» و از مشايخ روائى علامه بحرالعلوم است. در كربلا بر اثر طاعون درگذشت. بنابر وصيتش استاد وحيد بهبهانى بر وى نماز گزارد و در كنار تربت امام حسين (ع) به خاك سپرده شد. از جمله آثار وى: «اعلام القاصدين»؛ «الحدائق الناضرة فى احكام العترة الطاهرة»، در فقه استدلالى؛ «سلاسل الحديد فى تقييد ابن ابى الحديد»؛ «الدررالنجفية من الملتقطات اليوسفية»؛ «انيس المسافر و جليس الخواطر»؛ «لؤلؤة البحرين فى الاجازة لقرتى العين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (286 /9) ايضاح المكنون (20 /2 ،103 /1)، تاريخ ادبيات ايران، براون (229 /4)، الذريعه (380 -379 /18 ،211 -210 /12 ،140 /8 ،290 -289 /6 ،466 -465 ،239 /2)، روضات الجنات (190 -186 /8)، ريحانه، (472 /8) ،(361 -360 /3) ،(234 /1)، شهيدان راه فضيلت (466)، طرائق الحقائق (186 -180 /1)، فارسنامه ى ناصرى (1407 -1406 /2)، فوائد الرضويه (716 -713)، گنجينه ى دانشمندان (324 /6)، مؤلفين كتب چاپى (879

-876 /6)، مصفى المقال (505)، معجم المؤلفين (269 -268 /13)، هدية الاحباب (172)، هدية العارفين (569 /2).

آلفته، عيسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عيسي آلفته ، در بيرجند به دنيا آمد. پس از عزيمت به مشهد در سن پانزده سالگي ، شوق نقاشي در وجودش شعله ور شد و دست تقدير او را به خدمت استاد بزرگ نقاشي خراسان ، محمدرضا قزلباش كه ساليان طولاني در افغانستان و ايران كار كرده بود ، كشاند و مدت ها نزد آن استاد ، شاگردي كرد. استاد آلفته به دليل جذبه و كشش آستان قدس رضوي و نياز گنجينه ي عظيم كتابخانه ي آن ، در آنجا مشغول به كار شد و با عشق و علاقه ي بسيار شروع به مرمت و ساختن جلد كتاب هاي خطي كرد و بعدها با راهنمايي اساتيد به كپيه برداري از نقاشي هنرمندان بزرگي كه آثارشان زينت بخش كتاب هاي ذيقيمت آستان قدس بود ، پرداخت.

گروه : هنر

رشته : هنرهاي تجسمي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عيسي آلفته ، پس از عزيمت به مشهد در سن پانزده سالگي ، شوق نقاشي در وجودش شعله ور شد و دست تقدير او را به خدمت استاد بزرگ نقاشي خراسان ، محمدرضا قزلباش كه ساليان طولاني در افغانستان و ايران كار كرده بود ، كشاند و مدت ها نزد آن استاد ، شاگردي كرد.

فعاليتهاي آموزشي : عيسي آلفته ، پس از شاگردي در نزد استاد قزلباش ، به دليل جذبه و كشش آستان قدس رضوي و نياز گنجينه ي عظيم كتابخانه ي آن ، در آنجا مشغول شد و با عشق و علاقه ي بسيار شروع به مرمت و ساختن جلد

كتاب هاي خطي كرد و بعدها با راهنمايي اساتيد به كپيه برداري از نقاشي هنرمندان بزرگي كه آثارشان زينت بخش كتاب هاي ذيقيمت آستان قدس بود ، پرداخت.

آرا و گرايشهاي خاص : عيسي آلفته ، غير از شيوه ي گل و مرغ ، در نقاشي آبرنگ ، تذهيب ، جلدسازي ، جلد روغني و قاب آيينه نيز دستي قوي دارد و آثار باارزشي آفريده است كه هم اكنون زينت بخش برخي از موزه هاي جهان مي باشد.

جوائز و نشانها : عيسي آلفته ، در نمايشگاه هاي بسياري شركت كرده و جوايزي دريافت نموده است.

21 مرداد ماه سال1370هجري شمسي: استاد عيسي آلفته طراح و تذهيب كار پرآوازه ايراني به ديار باقي شتافت.

منابع زندگينامه :عيسي آلفته و نقاشي بهار ، مجله ي كيهان فرهنگي ، 1 فروردين 1365

آلوزاني، سورة

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم). محدث. از قريه آلوزان سرخس بود. وى از محمد بن حسن شيبانى (م 198 ق) كه از شاگردان ابوحنيفه و ناشر فقه حنفى است، روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دائرةالمعارف البستانى (145 /1)، معجم البلدان (75 /1).

آلياري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ، دانشكده: علوم انسانى و اجتماعى، دانشگاه: تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

فارغ التحصيل از دانشگاه استانبول در رشته تاريخ، كارشناسى ارشد در زمينه هاى تاريخ آسيا و تاريخ اسلام قرون وسطى، دكتراى تاريخ در سال 1345.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مسايل تاريخى از جهت روشن شدن دهليزهاى تاريك تاريخ. نظارت بر 2 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

اوضاع سياسى و اقتصادى و اجتماعى تاريخ ايران بعد از اسلام.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 18، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

در مورد مسايل تاريخى بويژه از جهت روشن شدن دهليزهاى تاريك تاريخ

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

آملي اصفهاني، ابراهيم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1098 ق)، محدث، فقيه، اصولى، متكلم و شاعر. نزد پدرش، خليفه سلطان، كه از علما و دانشمندان بنام عهد خويش بود تلمذ كرد. وى تعليقات و حواشى بسيارى بر كتابهاى فقهى و كلامى و اصولى نوشت كه بهترين آنها حاشيه اى بر «شرح لمعه»، تا كتاب طهارت، است. او همچنين حواشى متفرقه اى بر كتاب «المدارك» نوشته كه از آنها گستره ى فكر و انديشه و دقت نظر و حسن سليقه او پديدار است. وى با اينكه در سه سالگى بينايى خود را از دست داده بود با پشتكار و جديت به دنبال دانش رفت و بر بسيارى از صاحبان ديده تفوق يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (136 -135 /2)، رياض العلماء (53 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 2 -1 /11)، معجم المؤلفين (24 /1).

آملي بخاري، ابوصالح، خلف

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 361 ق)، محدث. معروف به ابوصالح خيام. اهل آمل بود كه در بخارا زندگى مى كرد. و چون پيشه او خيمه دوزى بود به خيام شهرت يافت. او را بُندار حديث ماورالنهر مى گفتند. او از صالح بن محمد جَزَره و نصر كِندى و فرح بن ايوب و ديگر مشايخ ديارش حديث نقل كرده. حاكم نيشابورى و ابن منده و محمد بن احمد غُنجار از او روايت كرده اند. فقط ابوسعد ادريسى ثقه بودن او را كمرنگ جلوه داده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الاسلام (حوادث 281 -280 /380 -351)، سير النبلاء (70 /16)، لسان الميزان (772 -771 /2)، معجم البلدان (78 /1)، الوافى بالوفيات (362 /13).

آملي طبرستاني، اولياءاللَّه، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 764 ق)، مورخ و شاعر. معروف به ملا اولياء. مدتها در بغداد تحصيل كرد. سپس به عراق عجم و طبرستان بازگشت و به جهت مرگ اردشير بن حسن حكمران مازندرانى كه ممدوح ظهيرالدين فاريابى بود دلتنگ شد و از استرآباد به خوارزم رفت و چندى در آن سامان زيست. «تاريخ سلاطين مازندران» كه نثرى ساده و روان دارد از تصنيفات او است. بعدها سيد ظهيرالدين مرعشى، از آن زمان تا حيات خود، ذيلى بر آن نوشت. ملا اولياء گاهى شعر مى سرود و بيشتر در قالب رباعى طبع آزمايى مى كرد. از آثارش: «تاريخ رويان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (511 -510 /3)، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران (نودونه- صد)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (709 /1)، مؤلفين كتب چاپى (389 /5)، مجمع الفصحا (1173 /3).

آملي طبري، ابوعبداللَّه احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 275 ق)، محدث و واعظ. معروف به غلام خليل. اصل وى از طبرستان است. در بصره متولد شد و در بغداد سكونت داشت و شيخ بغداد بود. از دينار و قُرَّة بن حبيب و سهل بن عثمان و شيبان حديث شنيد، و محمد بن مخلد و عثمان سمّاك و احمد بن كامل و گروهى از او حديث روايت كرده اند. محمد بن محمد كندى از راويان او است. ابن غضائرى و نجاشى او را محدثى ضعيف شمرده اند. در بغداد درگذشت، در فقدش بازارها بسته شد و زن و مرد و كودك از منازل خارج شدند تا بر وى نماز گزارند. جنازه اش به بصره حمل و در آنجا دفن و بنايى بر آن افراشته شد. از آثارش: كتاب «الوصول الى معرفة الاصول»؛ كتاب «الكشف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (118 /3)، تاريخ بغداد (80 -78 /5)، تنقيح المقال (77 /1)، الجرح والتعديل (ج 1، ق 73 /1)، رجال ابن داود (قسم 423 /2)، رجال النجاشى (243 /1)، سير النبلاء (285 -282 /13)، لسان الميزان (414 -412 /1)، معجم رجال الحديث (224 /2)، معجم المؤلفين (113 /2).

آملي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، كاتب. ملقب به صدرالكتاب. يك نسخه ى ديوان رودكى به قلم كتابت جلى متوسط به خط وى موجود است كه در تهران چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (14 /1).

آملي، ابوالحسين احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(421 -333 ق)، فقيه، اديب، شاعر و محدث. در آمل به دنيا آمد. وى برادر يحيى ملقب به ناطق بالحق و از پيشوايان زيديه ى طبرستان و معاصر صاحب بن عباد بود. و با برادر كوچك تر خود به برادران هارونى معروف بودند. پدر وى شيعه ى اثنى عشرى بود و خود او و برادرش نيز نخست داراى اين مذهب بودند و بعد از فرقه ى زيديه ى پيوستند. آملى در پى كسب دانش به بغداد رفت و نزد دايى خود ابوالعباس احمد بن ابراهيم درس خواند. بعد به همدان رفت و نزد قاضى القضاة عبدالجبار همدانى درس خود را به پايان رساند و در فقه و اصول و نحو و لغت عربى و حديث و درايت تبحر يافت و آراء فقهى او از سوى زيديان ايران و كوفه و حجاز و يمن پذيرفته شد. وى در فصاحت شهره بود، چنانكه نثر وى را در كتابى كه در پاسخ قابوس وشمگير درباره ى فضايل اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) نوشت معجزه مانند دانسته اند. در ديلمستان با او به خلافت بيعت كردند و مدت حكومتش بيست سال طول كشيد. آثار او عبارتند از: «التجريد»، و شرح آن؛ «ديوان» اشعار؛ «سياسة المريدين»؛ «كتاب الافادة»؛ «كتاب البلغه»؛ «كتاب النصرة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (112 /1)، اعيان الشيعه (570 /2)، تاريخ طبرستان (101 ،98)، تاريخ گيلان و ديلمستان (27)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 16 -15

/5)، معجم المؤلفين (209 /1).

آملي، ابوعبدالرحمان، عبداللَّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 273 /269 ق)، حافظ و محدث. از قعنبى و ابن معين و ديگران حديث شنيده است. بخارى در خوارزم به خدمت او رسيد و كتب او را بررسى كرد. گذشته از بخارى كه از او در «صحيح» خود حديث نقل كرده، قاضى محاملى و ابن بُجير و ابراهيم بن خُزيم نيز از وى روايت كرده اند، و او را ثقه دانسته اند. آمل (چهار جوى) از نواحى مرو و زير آمودريا است. در «تاريخ بغداد» نسبت او به جاى آملى، ايلى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (67 /1)، تاريخ بغداد (445 -444 /9)، تقريب التهذيب (410 /1)، تهذيب التهذيب (171 -170 /5)، دائرةالمعارف البستانى (147 /1)، سير النبلاء (611 /12)، معجم البلدان (78 /1).

آملي، جمال الدين، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، محدث. وى از مردم طبرستان بود كه در سلك شاگردان شيخ الطائفه محمد بن حسن طوسى درآمد و از وى روايت كرد. علامه بحرالعلوم در «فوائد الرجاليه» به اين نكته اشارت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 183 -182 /5).

آملي، حيدر

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(720- وف بعد از 782 ق) فقيه و عارف شيعى امامى. وى از نوادگان علويان مازندران بود و به صوفى شهرت داشت. در طلب علم از آمل كه زادگاه وى بود به استرآباد و خراسان و اصفهان رفت. پس از 20 سال به آمل بازگشت و وزير فخرالدوله پادشاه مازندران شد و به جاه و جلال فراوان رسيد. در سى سالگى شور حقيقت جويى در وى پديد آمد و براى تزكيه ى نفس، عيال و فرزند و مال و مكنت را گذارده و به قصد حج و زيارت بارگاه پيامبر (ص) از آمل خارج شد، به اصفهان رفت و مدتى به تصفيه ى باطن پرداخت و به نورالدين اصفهانى دست ارادت داد و از انفاس او بهره مند گرديد. سپس آهنگ حج كرد و قصد مجاورت داشت امّا به علت نابسامانى حال جسمى اش به عراق سفر كرد و پس از زيارت نجف و كربلا در بغداد رحل اقامت افكند و از محضر مولانا نصيرالدين كاشانى مشهور به حلّى و ديگر علما و عرفاى شيعه ى اماميّه استفاده برد و در 761 ق فخرالمحققين، پسر علامه حلّى، به وى اجازه داد. سيد تا پايان عمر به تزكيه ى نفس و تصنيف كتب پرداخت. از آثار وى: «التأويلات»، در تفسير قرآن؛ «جامع الاسرار و منبع الانوار»؛ «نص النصوص»، كه شرحى بر «فصوص الحكم» ابن عربى

است؛ «الاركان فى فروع شرايع اهل الايمان»؛ «اسرار الشريعة و اطوار الطريقة و انوار الحقيقة»؛ «امثلة التوحيد و ابنية التجريد»؛ «رافعة الخلاف عن وجه سكوت اميرالمؤمنين عن الاختلاف»؛ «محيط الاعظم»؛ «الكشكول فيما جرى لآل الرسلول»؛ «رسالة فى العلوم العاليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (273 -271 /6)، ايضاح المكنون (192 /2)، جامع الاسرار و منبع الانوار (مقدمه)، دنباله ى جستجو در تصوف (41 -138)، الذريعه (281 -280 /24 ،162 -161 /20 ،82 /18 ،327 -326 /15 ،39 -38 /5 ،73 -72 /2)، روضات الجنات (368 -365 /2)، رياض العلماء (225 -218 /2)، ريحانه (104 /4 ،475 /3 ،64 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 70 -66 /8)، الكنى والالقاب (9 /2)، مجالس المؤمنين (54 -51 /2)، معجم المؤلفين (91 /4).

آملي، ركن الدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(860 -800 ق)، رياضيدان، منجم، فقيه و محدث. سيد ركن الدين در آمل متولد شد. چندى در فارس و كرمان و هند به سر برد. وى گذشته از رياضى و نجوم در فقه و حديث نيز دست داشت و چون به خاندان مرعشى مازندران پيوسته بود كتابى در شرح احوال دانشمندان اين خاندان نوشت. تأليفات ديگر او عبارت اند از: «زيج جامع سعيدى»، در تنقيح «زيج ايلخانى» خواجه نصيرالدين طوسى، به نام سلطان ابوسعيد تيمورى؛ و «پنجاه باب سلطانى» به اسم بابرخان بهادر در هرات.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (35 /7)، تاريخ ادبيات ايران، براون (108 -107 /4)، تاريخ نظم و نثر (271)، الذريعه (198 /3)، ريحانه (64 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 70 -66 /8)، فوائدالرضويه (166 -165)، كارنامه ى بزرگان (324)، نام آوران فرهنگ (567 -566).

آملي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

آملي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1391 -1304 ق)، عارف، حكيم، فقيه و اصولى. در تهران متولد شد. پس از آموختن صرف و نحو و منطق، سطوح فقه و اصول را نزد پدرش و شيخ رضا نورى آموخت. درس «شوارق» شيخ على نورى را نيز دريافت. حكمت و فلسفه را نزد ميرزا حسن كرمانشاهى تحصيل كرد و چهار سال از حوزه درس معقول و منقول شيخ عبدالنبى نورى استفاده برد. در 1340 به عراق رفت و محضر آقاضياء عراقى، علامه نائينى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى را دريافت. وى پس از نيل به اجتهاد در 1353 ق به تهران بازگشت و حوزه ى درس حكمت و فقه و اصول داير كرد. او از اصحاب بزرگ آقا سيد على قاضى طباطبائى بود. آقا شيخ محمدتقى آملى در تهران درگذشت. آثار او عبارت اند از: «اثبات صانع از ماترياليسم تا ايدئاليسم»؛ «تقريرات اصول نائينى»؛ «حيات جاويد»، در اخلاق؛ «خداشناسى»؛ «دررالفوائد»؛ تعليقه اى بر «شرح منظومه ى» سبزوارى؛ «رسالة فى الرضاع»؛ «رسالة فى قاعدة لاضرر»؛ «كتاب الصلوة»؛ «مصباح الهدى فى شرح عروة الوثقى»؛ «تعليقة على المكاسب والبيع»؛ حاشيه بر «شرح اشارات» بوعلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خدمات متقابل اسلام و ايران (618)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (52 /1)، گنجينه ى دانشمندان (372 -371 /4)، مؤلفين كتب چاپى (245 -243 /2).

آملي، محمدسليم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، شارح و مترجم. وى «دعاى مشلول» را شرح و ترجمه كرده است. اين كتاب همراه «ترجمة دعاء السمات» علامه مجلسى كه در حدود 1000 سطر است با خط يك نويسنده گردآورى شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (101 /4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 318 /12).

آملي، ملا محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1263 ق)، فقيه و اصولى. از خاندان بنى جوان (جوان ظاهراً نام يكى از شعراى دوره ى صفويه است). در آمل به دنيا آمد. پس از تحصيل مقدمات در زادگاهش در هفده سالگى به تهران آمد و نزد ميرزا حسن آشتيانى، ميرزا ابوالقاسم كلانترى و سيد صادق طباطبايى به تحصيل فقه و اصول پرداخت. حكمت و فلسفه را نيز نزد ميرزا ابوالحسن جلوه و آقا على مدرس آموخت. آنگاه خود حوزه ى درس داير كرد. در 1320 ق امامت مسجد مجد در تهران به وى محول شد. ملا محمد آملى از مخالفان مشروطه بود و پس از پيروزى مشورطه خواهان زندانى و سپس به آمل تبعيد شد و چند سال بعد به تهران آمد و به تدريس پرداخت. آثار او عبارت اند از: «تلخيص الفرائض»؛ حاشيه بر «شمسيه»؛ «اخبارالاسرار فى مراحل الابرار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (424 /4)، مؤلفين كتب چاپى (631 /5).

آملي، هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1371 -1292 ش)، عالم و مدرس. مراحل ابتدايى تحصيلات را در شهر خويش و سطوح را در مدرسه سپهسالار (مدرسه عالى شهيد مطهرى كنونى) تهران فراگرفت. براى تكميل تحصيلات عاليه به قم رفت و نزد آيت اللَّه حائرى، آيت اللَّه حاج مير سيد على يثربى، حاج ميرزا محمدعلى شاه آبادى و حاج سيد محمد حجت كوه كمرى تلمذ كرد. سپس به نجف رفت و نزد استادانى چون آقا سيد ابوالحسن اصفهانى، ميرزاى نائينى و آقا ضياءالدين عراقى فقه و اصول را فراگرفت. سپس به تدريس پرداخت. در سال 1381 ق به قصد معالجه و ديدار بستگان و دوستان و دعوت جمعى از استادان به قم عزيمت نمود و به تدريس فقه و اصول پرداخت آثار وى:

«كشف الحقايق»؛ «المعالم المأثوره»؛ «مجمع الافكار»؛ «منتهى الافكار»؛ «بدايع الافكار فى الاصول».[1]

فقيه.

تولد: 1322(1282 ق.)، توابع لاريجان آمل.

درگذشت: 7 اسفند 1371.

آيت الله العظمى هاشم آملى پس از طى تحصيلات ابتدايى براى كسب علوم دينى به تهران رفت و مورد توجه آيت الله سيد حسن مدرس واقع شد. ايشان در فرصت كوتاهى ادبيات، منطق و سطوح عاليه را به پايان رسانيد. اساتيد وى در اين برهه، آيت الله سيد محمد تنكابنى و آيت الله يدالله نظرپاك بوده اند.

در همين ايام كه حوزه ى علميه ى قم با استقرار آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى يزدى شكل گرفته بود، ايشان براى تحصيلات عاليه به قم عزيمت كرد و به فراگيرى علوم اسلامى پرداخت. در اين دوران علاوه بر حضور در محفل درس آيت الله مؤسس، در جلسات درس اساتيد ديگر از جمله آيت الله سيد على يثربى كاشانى و آيت الله شاه آبادى و آيت الله كوه كمره اى نيز شركت كرد.

پس از پنج سال تحصيل و تدريس در حوزه ى علميه ى قم با اخذ درجه اجتهاد از آيت الله العظمى حائرى و آيت الله حجت كوه كمره اى براى ادامه تحصيل عازم نجف شد و در درس آيات عظام محمد حسين نايينى، ضياءالدين عراقى و سيد ابوالحسن اصفهانى شركت كرد.

ايشان توانست در اين دوره كليه ى مطالب دروس اساتيد خود را تقرير نمايد و در مدت كوتاهى با توصيه اساتيد خود پس از چندين سال تدريس سطوح عاليه به تدريس خارج پرداخت. همچنين در سال 1381 ق. عازم قم شد و در آنجا به تدريس فقه و اصول پرداخت.

از جمله آثار ايشان كه به رشته تقرير درآمده و به طبع رسيده به شرح زير هستند: كشف الحقايق عن الفقه الجعفرى فى المكاسب كه تقرير درس بيع و

خيارات ايشان است كه بعضى از مجلدهاى آن به چاپ رسيده است (جلد چهارم به تحرير سيد جعفر حسينى طبرسى در نجف در سال 1380 ق. به چاپ رسيده است)، العالم المأثوره در طهارت؛ منتهى الافكار حاوى مباحث الفاظ اصول فقه (به عربى، جلد دوم، نجف، 1380 ق.) همچنين برخى از آثار قلمى ايشان به شرح زير است، بدايع الافكار فى الاصول يك دوره مباحث اصول فقه تقرير درس آيت الله العظمى ضياءالدين عراقى (به زبان عربى) است. از اين دوره مبحث الفاظ به طبع رسيده است. كتاب الرهن؛ كتاب الاجاره؛ كتاب الصوم؛ رسالة النية؛ رساله الخلل فى الصلاة؛ حاشيه اى بر التحصيل بهمنيار كه در زمان تلمذ ايشان نزد استاد نظرپاك تأليف شده است، تعليقة عروة الوثقى.

آيت الله العظمى ميرزا هاشم آملى به دنبال يك بيمارى طولانى در هفتم اسفند ماه 1371 درگذشت.

يكى از مدرسين عالى قدر و علماء بزرگ حوزه علميه جناب حجه الاسلام والمسلين آيت الله آقاى آقاميرزا هاشم آملى است وى در حدود 1323 قمرى در يكى از قراء لاريجان آمل به دنيا آمده و تحصيلات مقدماتى را در آمل از جناب ثقه الاسلام آقا شيخ احمد آملى و ثقه الاسلام آقا سيد تاج فراگرفته سپس به تهران آمده و كتب فلسفه شوارق و منظومه. و اشارات و امور عامه و الهيات اسفار را از استاد اين فنون مرحوم ميرزا طاهر تنكابنى و ميرزا يدالله نظرپاك آموخته و سطوح وسطى شرح لمعه و قوانين را از حجه الاسلام آقا شيخ حسين آملى و حاج شيخ محمدعلى لواسانى و ميرزا عبدالله غروى آملى و سطوح عالى را از مرحوم حجت الاسلام آقاى ميرزا محمدرضا فقيه لاريجانى و حجت الاسلام آقاى آقا سيد

محمد تنكابنى فراگرفته آنگاه عزيمت قم نموده و چند سالى از محضر و ابحاث فقه و اصول مرحوم آيت الله حايرى و آيت الله حجت استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و مدت سى سال از محضر وحيد عصر مرحوم آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله ميرزا حسين نائينى و آيت الله العظمى اصفهانى استفاده كافى و وافى نموده تا به درجه اعلاء اجتهاد ارتقاء يافته و ضمنا در همان حوزه مقدسه براى جماعتى از محصلين و فضلاء تدريس فقه و اصول را مى نمود در مدت بيست سال چهارده دوره اصول و چهارده دوره مكاسب شيخ انصارى را تدريس نموده تا بعد از فوت مرحوم آيت الله اصفهانى در عهد رياست آيت الله العظمى بروجردى به قم مراجعت نموده و تشكيل حوزه تدريس داده و در مدت دوازده سال دو دوره اصول و خيارات مكاسب را تا آخر و طهاره را از عروه در قم تدريس نموده و اكنون نيز در مسجد اعظم حوزه درس را دارند و عده اى از فضلاء شمال و غيره به درسشان حاضر شده و از بياناتشان استفاده مى كنند از آثار ايشانست 1- كتابى در اصول 2- كتابى در فقه از صلوه، زكاه، قضا، اجاره، غصب، رهن، بيع در پنج مجلد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 10، ش 1، ص 59)، گنجينه ى دانشمندان (54 -53 /2)، مؤلفين كتب چاپى (745 -744 /6).

آمنه حسن آبادي

قرن:5

جنسيت:زن

مليت:ايران

(س پنجم و ششم ق)، محدث. وى زنى شايسته و ديندار از اهالى اصفهان بود. از ابوحفص سمسار اصفهانى حديث استماع مى كرد و عبدالكريم سمعانى تعدادى حديث از او نقل كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :رياحين الشريعه (323 /3)، مشاهير زنان (9).

آموزگار يگانه، ژاله

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فرهنگ و زبانهاى باستان، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه تبريز، دكتراى فرهنگ و زبانهاى باستانى از مدرسه مطالعات عالى سوربن پاريس در سال 1346.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات فارسى، فرهنگ و اساطير ايران باستان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 100 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

زبان و ادبيات فارسى، فرهنگ و زبانهاى باستانى، تاريخ و فرهنگ.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

زبان، تاريخ، فرهنگ و اساطير ايران باستان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

آموزگار، جهانگير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1298 ق)، نويسنده و مترجم. پسر حبيب اللَّه آموزگار در اصطهبانات فارس متولد شد. در رشته ى اقتصاد و ادبيات به اخذ مدرك كارشناسى نايل شد. براى تكميل تحصيل به آمريكا رفت و دكتراى خود را در هر دو رشته گرفت. پس از بازگشت به ايران مشاور اقتصادى شد. ولى مجدداً به آمريكا رفت و به تدريس در دانشگاه مشغول شد. وى مدتى نماينده ى اصطهبانات در مجلس بود و يك چند نيز وزير بازرگانى شد. از آثار او است: «كليما يا سايه ى خوبان»، ترجمه اى از كتاب آندره موروا.[1]

(1359 -1269 ش)، روزنامه نگار و مترجم. در اصطهبانات فارس متولد شد. به شيراز رفت و مقدمات فقه و اصول و منطق را فراگرفت. در 1290 ش به تهران آمد و به جرگه ى مطبوعات وارد شد و سردبير روزنامه هاى «آفتاب»، «صداى ايران»، و مدير مجله

«رهنما» و صاحب امتياز مجله «علم و اخلاق» شد. سپس به رياست مدرسه ى دولتى ادب منصوب گرديد مدتى هم رياست فرهنگ شيراز را بر عهده داشت. در وزارت دادگسترى نيز يك چند مشاغل گوناگونى عهده دار شد. در سال 1330 ش وزير فرهنگ و پس از آن چند دوره سناتور شد. از همكاران مجله ى «آينده» و جزء مؤسسان و شريكان دوره ى چهارم آن مجله بود از جمله ى آثار وى: «آموزش و پرورش»؛ «ابومسلم خراسانى»، ترجمه از عربى؛ «اصلاحات اجتماعى»؛ «تاريخ اسلام»؛ «رهنماى تربيت»، ترجمه از عربى؛ «زن در جامعه»؛ «فرهنگ آموزگار».[2]

روزنامه نگار.

تولد: 1270، تهران.

درگذشت: فروردين 1359.

حبيب الله آموزگار اصطهباناتى، فرزند محمدحسين اصطهباناتى، تحصيلات مقدماتى خود را در مدارس تهران پشت سر گذاشت و سپس به دارالفنون وارد شد و پس از فراغت از تحصيل به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. وى مدتى رياست مدرسه ى دولتى ادب و پس از آن رياست معارف فارس و رياست تعليمات ولايات را به عهده داشت. در زمان داور به وزارت عدليه منتقل شد و به مشاغل مختلفى از عضويت استيناف و ثبت كل و بازرسى قضايى دست يافت. وى همچنين مدتى مستشار ديوان كشور بود. حبيب الله آموزگار اصطهباناتى، مدتى نيز در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران تدريس نمود. مدتى در وزارت دادگسترى در سمت هاى مختلف مشغول به كار بود. سال ها در مجلس سنا به عنوان نماينده ى منصوب شده بود و در كابينه ى حسين علاء كه در 29 اسفند سال 1330 تشكيل شد به عنوان وزير فرهنگ معرفى گرديد. اين كابينه بر اثر تظاهرات مردم و اعتصابات ادارات و بازار به منظور ملى شدن صنعت نفت ديرى نپاييد و در دهم ارديبهشت سال 1331 سقوط

كرد. حبيب الله آموزگار در دوره ى چهارم مجلس شوراى ملى نيز نماينده بود.

آموزگار در تهران به عرصه مطبوعاتى وارد شد و به سردبيرى روزنامه ى «آفتاب» و روزنامه ى «صداى ايران» و همچنين به مديريت مجله هاى «رهنما» و «علم و اخلاق» رسيد. آموزگار مدتى نيز صاحب امتياز روزنامه «جهان آينده» بود.

علاوه بر تأليف برخى از كتب درسى، از آثار وى كه قسمتى به صورت تأليف و قسمتى ديگر به صورت ترجمه است، مى توان به عنوان هاى زير اشاره كرد: آموزش و پرورش (1316)؛ ابومسلم خراسانى (جرجى زيدان، ترجمه با همكارى عبدالحسين ميرزا، سه جلد)؛ اصطلاحات اجتماعى (1307)؛ تاريخ اسلام (1334)؛ جهان و روح آفرينش (1333)؛ رهنماى تربيت يا اصول تعليم (اثر عمر بيك مصرى، ترجمه ى كتاب هداية المدرس، تأليف و ترجه، 1301)؛ زن در جامعه (1311)؛ عالم ارواح (تلخيص و ترجمه از كتاب الارواح طنطاوى، 1307)؛ صرف عربى، عمدة النحو (نحو عربى)، فرهنگ فارسى آموزگار (چاپ اول: 1336)؛ منطق آموزگار (1301)؛ لغت عربى به فارسى آموزگار، فلسفه ى روحى (1308)؛ ملكه اسلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 4، ش 5، ص 337)، مؤلفين كتب چاپى (444 -443 /2).

[2] آينده (س 4، ش 1، ص 237)، تاريخ جرايد (39 -38 /4)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (44 -43 /1)، الذريعه (23 /76)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (52 /1)، مؤلفين كتب چاپى (484 -482 /2).

آني، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيوشيمى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد بيوشيمى از ايران در سال 1354، دكتراى بيوشيمى بالينى از دانشگاه لندن كالج چلسى در سال 1358.

مرتبه علمى:

عضو هيئت علمى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان از سال

1358، دانشيار دانشكده داروسازى داشنگاه علوم پزشكى اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تداخل هورمونها و سيستم هاى آنزيمى مغز در طى دوران تكامل مغز، متابوليسم مواد شيميائى، بررسى مقايسه اى تداخل آلومينيم و كروم در متابوليسم آهن، ارزشيابى مواد مغذى غذاهاى كودكان در داروخانه هاى ايرانى، بررسى شيوع كم خونى تغذيه اى در كودكان دبستانى، بررسى ميزان مس، روى و فعاليت سرولوپلاسمين در انواع مختلف سرطان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 46 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 7، تعداد مقالات به زبان خارجى: 22

زمينه علمى مقالات:

زمينه هاى مختلف بيوشيمى، متابوليسم عناصر شيميائى، رابطه بين غلظت ويتامين H و فراكسيونهاى مختلف چربى سرم، اثر داروهاى ضد چاقى بر ميزان گلوكز خون و متابوليسم بافت چربى، اثر آلومينيم بر پارامترهاى مرتبط با متابوليسم بافت استخوانى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

آوانسي ماسئيان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1310 -1242 ش)، مترجم. آوانسى يا هوانس خان ماسئيان ملقب به عمادالوزاره و بعد ملقب به مساعدالسلطنه از ارامنه ى ايران بود كه در تهران متولد شد. پس از اتمام تحصيلات در تهران و پاريس در اداره ى انطباعات و دارالترجمه ى دولتى به عنوان مترجم زبان انگليسى و فرانسه مشغول به كار شد. مدتى نائب اول سفارت ايران در برلين بود، ولى با شروع جنگ جهانى اول به ايران آمد. در دوره ى ششم نماينده ى ارامنه ى جنوب در مجلس شد. پس از آن نيز مدتى وزيرمختار ايران در لندن و سفير ايران در توكيو شد. در سال 1310 ش از توكيو احضار شد، ولى در راه بازگشت در منچورى درگذشت. آوانس خان

احاطه ى كاملى به زبانهاى ارمنى، انگليسى، فارسى، فرانسه و آلمانى داشت. آثار وى عبارت اند از: ترجمه ى آثار شكسپير به ارمنى؛ «سفرنامه ى آنتوان و روبرت شرلى»، ترجمه ى منظوم بخشى از «شاهنامه» به ارمنى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (174 -173 /1)، مؤلفين كتب چاپى (20 /1).

آوجي، ابوعبداللَّه، محمد

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(؟)، محدث. از پدرش نقل حديث مى كرد و ابونصر محمد بن يوسف فقيه از او روايت كرده است. حاكم حديث او را در امالى خود آورده است. ابوعبداللَّه از مردم آوج يا آوه قريه اى در نزديكى قزوين بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (56 /1)، معجم البلدان. (67 /1).

آوي، ابوالحسين، طاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، محدث شيعى. وى شاگرد ابوعبداللَّه احمد بن محمد بن عياش جوهرى صاحب «مقتضب الأثر» بود و كتاب «اخبار ابى هاشم جعفرى» را بر او خواند. ابوعبداللَّه حسين بن حسن جرجانى از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 96 /5).

آوي، ابوالفتوح، احمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 705 ق)، فقيه، محدث و كاتب. وى از شاگردان علامه حلى و فرزندش فخرالمحققين بود و از هر دوى آنان اجازه داشت. علامه حلى در اجازه نامه اش از او تمجيد بسيار كرده است. از آثارش استنساخ از نسخه «نهج البلاغه» سيد ابوالرضا فضل اللَّه راوندى و نگارش حواشى بر آن است. از ديگر آثارش شرح «قصيدة العينية السينائية» است. او مجموعه اى از «نهج المسترشدين» و «مبادى ء الاصول» حلى را نوشت و نوشته ها را بر فخرالمحققين خواند و از او اجازه گرفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 26 /7، قرن 5 /8).

آوي، تاج الدين، ابوالفضل محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت 711 ق)، اديب، عالم و پيشواى مذهبى. اصل او از آوه و محل تولدش كوفه و محل نشو و نماى او نجف است. در آغاز كار واعظ بود. سلطان محمد اولجاتيو به او عقيده بست و مقام رياست نقيبان همه بلاد اسلامى را به وى سپرد. رشيدالدين وزير به دشمنى وى برخاست و با گرد كردن مخالفين و تطميع سيد جلال الدين ابراهيم بن مختار، سيد تاج الدين و دو پسرش شمس الدين حسين و شرف الدين على را تسليم جلال الدين كرد و او به فرمان رشيد وزير ناجوانمردانه دو پسرش را پيش از وى كشت و سپس تاج الدين را به شهادت رساند. در اين واقعه آثار تعصب بسيار به ظهور رسيد. آستانه وى در كنار دجله بين عزيزيه و صويره در راه كوت و بغداد است، و يكى از زيارتگاه هاى شيعيان در اطراف بغداد به حساب مى آيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ گزيده (608)، روضةالصفا (439 -438 /5)، رياض العلماء (39 /7)، شهيدان راه فضيلت (134 -129)، طبقات اعلام الشيعه (قرن

187 -186 /8)، مجالس المؤمنين (518 /1)، يادداشتهاى قزوينى (3 /2).

آوي، حسن

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، عالم و محدث شيعى. جدش رضى الدين محمد است. وى از خواجه نصيرالدين طوسى و علامه حلى روايت كرده است. و خود از مشايخ تاج الدين محمد بن قاسم بن معيه بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رياض العلماء (326 -325 ،304 -303 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 50 -49 /8).

آوي، حسين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 729 ق)، مترجم. از زندگى او اطلاع چندانى در دست نيست اما از اشاره اى كه به زندگى خود در كتاب ترجمه ى «محاسن اصفهان» كرده معلوم مى شود كه در اصل از سادات آوه- آبه كنونى بين قزوين و همدان- بوده است. در جوانى به كاشان و از آنجا به اصفهان سفر كرد در آن شهر مقيم شد و با بزرگان و متنفذين آن شهر همچون افراد خاندان صاعدى و خواجه شمس الدين محمد بن نظام الدين يزدى و امير مظفرالدين شيخ على و حكام آن ديار جليس و همنشين بود. از آثارش: ترجمه ى «محاسن اصفهان» ما فروخى كه به نام غياث الدين محمد بن خواجه رشيدالدين فضل اللَّه همدانى ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (877 /1)، مؤلفين كتب چاپى (860 -859 /2).

آوي، داعي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، محدث. او جد سوم رضى الدين محمد بن محمد بن محمد آوى است. داعى در مدت طولانى عمر خويش فرصت يافت تا از سيد مرتضى و شيخ طوسى و سلار بن عبدالعزيز ديلمى و ابن البّراج و تقى حلبى جميع كتابها و تصانيف آنان را روايت كند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خاتمه مستدرك الوسائل (335 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 75 /5).

آهي، مجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا ابوالقاسم خان در 1265 متولد شد. بعد از انجام تحصيلات ابتدائى و متوسطه به كمك عموى خود كه منشى سفارت روسيه در تهران بود، براى ادامه ى تحصيلات به پطرزبورگ رفت و در آنجا مجدداً دوره ى متوسطه و عالى را در رشته ى حقوق به پايان رسانيد. پس از مراجعت به ايران چندى در وزارت امور خارجه مصدر خدماتى شد و تا رياست اداره ترقى كرد و بعد به رياست شيلات شمال منصوب شد. در 1301 با على اكبر داور محشور و نزديك شد و از پايه گذاران حزب راديكال و دنباله روى خط سياسى داور بود. در 1301 با كمك و مساعدت حزب راديكال، به معاونت وزارت معارف منصوب گرديد و ضمناً در مدارس عالى حقوق و علوم سياسى تدريس مى نمود.

در 1306 در تشكيلات نوين دادگسترى با تربه ى 9 قضائى به مستشارى ديوان عالى تميز منصوب گرديد و قريب 6 سال در آن سمت باقى ماند. در 1312 استاندارى فارس به عهده ى او قرار گرفت و در احياء آثار باستانى فارس جد و جهدى از خود معمول داشت. در 1314 وقتى على منصور ظاهراً به اتهام اخذ رشوه از شركت كامپاكس بركنار و بازداشت شد، آهى به جاى او به وزارت طرق

منصور گرديد و قريب سه سال در آن شغل مستقر بود و اتصال خطوط راه آهن شمال و جنوب در دوران تصدى او انجام گرفت. در نيمه ى دوم سال 1317 بركنار و زندانى شد. علت بركناريش سوءظنى بود كه رضاشاه به او داشت چون تحصيلكرده ى روسيه بود و با سفيركبير شوروى حشر و نشر زيادى داشت، شاه به او ظنين شده بود. در يكى از ملاقات ها به رضاشاه گفته بود مردم از حكومت رضايت ندارند. همين جلسه موجب عصبانيت فوق العاده ى شاه شد و دستور داد شهربانى او را توقيف كند و پرونده اى در دادگسترى برايش درست كردند تا سرانجام بر اثر مجاهدت دكتر احمد متين دفترى وزير دادگسترى محاكمه ى او سر نگرفت و از وى رفع اتهام گرديد و مدتى بيكار ماند تا اينكه در تير ماه 1319 در كابينه ى على منصور به سمت وزير دادگسترى تعيين و معرفى شد. در شهريور 1320 پس از حمله ى شوروى و انگليس به مرزهاى ايران، على منصور از نخست وزيرى كناره گيرى كرد. رضاشاه رياست دولت را به آهى تكليف نمود ولى او زير بار نرفت و به لطائف الحيل او را راضى كرد كه بايد در اين موقع خطير يكى از رجال باتجربه و پرسابقه در رأس دولت قرار بگيرد و شاه اين پيشنهاد را پذيرفت و رياست دولت را به فروغى واگذار كرد. شغل آهى در كابينه ى جديد همچنان وزارت دادگسترى بود. دولت فروغى از نخستين روزهاى تشكيل با مشكلات بسيار بزرگى مواجه بود كه از همه مهمتر ترك مخاصمه و تعيين تكليف رضاشاه و بالاخره انعقاد پيمان نامه اى با دولتين شوروى و انگليس بود. آهى در حل مشكلات نقش مهمى

داشت. در حقيقت قائم مقام نخست وزير و كارگردان دولت بود. در مذاكرات با سفراء شوروى و انگليس آهى نقش آفرين شد. پس از استعفا و خروج رضاشاه از ايران، فروغى مجدداً با رأى تمايل نمايندگان مجلس به رياست دولت رسيد و آهى همچنان در كابينه با سمت وزير دادگسترى باقى ماند.

فروغى بعلت كسالت و كهولت غالباً قادر به حضور در مجلس شوراى ملى نبود و تمام وظايف او را در مجلس، آهى انجام مى داد. در سومين ترميم كابينه باز هم شغل او محفوظ ماند و به هنگام طرح پيمان سه جانبه ى بين ايران و متفقين، دفاع اصلى از آن به دوش او قرار گرفت. در اوايل اسفند 1320 در چهارمين ترميم كابينه، فروغى شغل آهى را تغيير داد و او را به وزارت اقتصاد و خواروبار و كشاورزى منصوب نمود. پس از معرفى هيئت دولت جديد، مجلس با اكثريت ضعيفى دولت را تأييد كرد وليكن رأى مجلس مورد قبول فروغى واقع نشد و طبعاً خود و وزيران استعفا دادند. على سهيلى جانشين فروغى در هيئت وزيران خود، آهى را به سمت وزير دادگسترى معرفى نمود و ضمناً براى سفارتش در مسكو از دولت شوروى تقاضاى آگرمان كرد و در اوايل 1321 به مسكو رفت و قريب چهار سال در آنجا سفارت داشت. در 1325 در اثر بيمارى به تهران بازگشت و سرانجام در همان سال در اثر بيمارى سرطان درگذشت.

(1325 -1265 ق)، مترجم. پسر ميرزاابوالقاسم آهى سفير ايران در مسكو بود. در تهران متولد شد. تحصيلات خود را در رشته ى حقوق و اقتصاد در مسكو به پايان رسانيد. مشاغل گوناگونى را عهده دار شد. استاد مدرسه ى علوم سياسى تهران،

معاون وزارت معارف، وزير راه و دادگسترى، سفير ايران در مسكو از 1321 ش تا پايان عمر در اواخر عمر به علت كسالت شديد به تهران بازگشت و در تهران درگذشت.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] يادگار (س 3، ش 3،ص 28).

آهي، مهري

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

مدرس، اديب.

تولد تهران.

درگذشت: اسفند 1366.

مهرى آهى، فرزند مجيد، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدرسه ى ژاندارك تهران به پايان رسانيد و در سال 1310 در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه فارغ التحصيل شد. در سال 1311 پدرش به سفارت كبير ايران در اتحاد حماهير شوروى منصوب گرديد و مهرى آهى همراه پدر عازم روسيه شد و مدت سه سال در دانشگاه لومونوسوف مسكو به تحصيل زبان و ادبيات روسى پرداخت. پس از مراجعت به ايران در سال 1327 براى ادامه تحصيل خود در اين رشته به انگلستان و فرانسه رفت و مدت هفت سال به تحصيل پرداخت و به اخذ دكترى در رشته ى زبان و ادبيات روسى نايل آمد. پس از مراجعت به ايران به تدريس زبان و ادبيات روسى در دانشكده ادبيات تهران و ادبيات تطبيقى مشغول شد و به رياست مركز زبان هاى خارجى دانشگاه تهران منصوب گرديد. وى همچنين با زبان هاى فرانسوى، انگليسى و ادبيات اين زبان ها آشنايى داشت.

مهرى آهى، علاوه بر تدريس به فعاليت هاى ديگرى نيز مى پرداخت. وى از اعضاى مؤسس جمعيت راه نو، شوراى كتاب كودك، انجمن كتاب و شوراى عالى جمعيت زنان ايران بود و از همين رو در برخى كنفرانس هاى بين المللى به نمايندگى از ايران حضور داشت. در سال 1336 در كنفرانسى كه در مسكو از طرف سازمان ملل متحد تشكيل شد شركت جست.

در

سال 1338، از طرف كميته ارتباطات براى شركت در سمينار زنان و كودكان به نيويورك دعوت شد و سپس بنا به دعوت سازمان ملل در كنفرانس جمعيت هاى غير دولتى شركت نمود و نيز چهار دوره به عنوان نماينده ى ايران در كميسيون مقام زن سازمان ملل متحد منصوب گرديد و همچنين به نمايندگى ايران در دو همايش مربوط به حقوق بشر به مغولستان و مانيل اعزام شد. در سال 1343 جزو هيئت نمايندگى ايران براى شركت در مجمع عمومى سازمان ملل متحد و نمايندگى ايران در كميسيون سوم (كميسيون امور اجتماعى و اقتصادى) انتخاب شد و انجام وظيفه نمود. در همين سال بنا بر دعوت دانشگاه هاروارد در سمينار تابستانى آن شركت كرد.

از ترجمه هاى وى مى توان به اين آثار اشاره نمود: مجموعه اى از قصه هاى آندرسن (مجموعه قصه، 1320)، پدران و پسران (اثر ايوان تورگنيف)، جنايت و مكافات (اثر فئودر داستايوسكى)، قهرمان كوچك (اثر نويسندگان خارجى، 1341). وى همچنين كتاب داستان كودكان هركس خانه اى دارد را به رشته ى تحرير درآورد.

(وف 1367 ش)، مترجم. وى تحصيلات ابتدايى و متوسطه خود را در مدرسه ى ژاندارك تهران به پايان آورد و در سال 1320 ش در رشته ى زبان و ادبيات فارسى فارغ التحصيل شد. در سال 1321 ش همراه پدر كه به سفارت ايران در شوروى (سابق) منصور شده بود عازم روسيه شد و مدت سه سال در دانشگاه لومونوسوف مسكو به تحصيل زبان و ادبيات روسى پرداخت. پس از مراجعت به ايران در سال 1327 ش براى ادامه تحصيل خود در اين رشته با انگلستان و فرانسه مسافرت نمود پس از بازگشت به تدريس زبان و ادبيات روسى در دانشكده

ادبيات تهران پرداخت. از جمله آثارش: ترجمه ى «آندرسن»؛ ترجمه «پدران و پسران» تورگينف؛ ترجمه «قهرمان عصر ما» لرمانتف؛ ترجمه «قهرمان كوچك».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] مؤلفين كتب چاپى (471 -470 / 6).

آيةاللهي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر بن آيت اللَّه العظمى مير عبدالباقى معروف به (حاج عالم) از دانشمندان معاصر شيراز است.

وى در بيستم ماه شعبان 1322 ق در شهرستان لار متولد شده و پس از خواندن مقدمات در سال 1333 ق منتقل به شيراز و تحصيلات اوليه را تمام و به سطوح پرداخته و پس از تكميل آن مقدارى از درس خارج مرحوم والدش و نيز آيت اللَّه حاج شيخ على ابيوردى و آيت اللَّه آشيخ محمد محلاتى و آيت اللَّه ميرزا محمدصادق شيرازى رحمهم اللَّه استفاده نمود.

در سال 1346 ق مهاجرت به نجف و مدتى از محضر آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه مشكينى بهره مند شد. و به واسطه عروض كسالت مراجعت به شيراز نمود.

پس از بهبودى به اصفهان مسافرت و مدت يك سال از مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدصادق احمدآبادى و آيت اللَّه آقا شيخ محمد خراسانى و آيت اللَّه حاج ميرزا رحيم ارباب استفاده نمود.

در سال 1349 ق به قم آمده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى مستفيض و در تابستان همانسال به مشهد مقدس مشرف و از درس و محضر آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى و آيت اللَّه حاج ميرزا محمد كفائى درك فيض كرده و در سال 1351 ق به شيراز بازگشت و تاكنون كه هفتاد و دو سال از عمر شريفش مى گذرد در شيراز به خدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج دين و

تدريس و غيره اشتغال دارد.

داراى اجازات عديده اجتهادى و روايتى از آيات عظام و مراجع بزرگ گذشته مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

آيةاللهي، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدكاظم بن آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالباقى آيةاللهى شيرازى برادر مترجم مذكور از علماء متقى معاصر شيراز است.

وى در سال 1332 ق در شيراز متولد و ايام كودكى را در تحت تربيت و پرورش مرحوم والدش گذرانيده و بعد از آن به تحصيل پرداخته و متون فقه و اصول را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخعلى ابيوردى صاحب كتاب (يزبگيا) و آيت اللَّه حاج شيخ بهاءالدين محلاتى فراگرفت.

در سال 1364 ق به قم مهاجرت و از محضر مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه صدر استفاده نموده و آنگاه به شيراز مراجعت و تا حال به وظائف دينى از اقامه جماعت و تدريس و تبليغ احكام اشتغال دارند.

داراى آثار عديده علمى و غيره مى باشد كه فهرست آن را مى نگارم: 1- تقريرات درس آيت اللَّه حجت 2- تقريرات مرحوم آيت اللَّه خوانسارى 3- تقريرات درس مرحوم آيت اللَّه بروجردى 4- رساله اى در اجازه 5- رساله اى در غصب 6- رساله اى در شركت 7- رساله اى در ارث زوجه 8- رساله در وصيت 9- رساله اى در منجزات مريض 10- رساله اى در اقرار مريض 11- رساله در صلوة الجمعه 12- كتاب الصلوة بياناتى.

داراى اجازه عديد از مراجع گذشته و معاصر مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

آيت قزويني، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، اديب و شاعر، متخلص به آيت. سلسله نسب وى منسوب به علماى مسجد جامع قزوين بود. از علوم ادبى و عربى و حكمت بهره داشت. مدتى در عراق و خراسان و فارس مسافرت كرد و با محمدخان دشتى مصاحبت داشت و در 1286 ق ديباچه اى بر «ديوان» دشتى نوشت. مدتى نيز در خدمت اسداللَّه ميرزا، از نوادگان

ظل السلطان، بود و بعد از وفات وى جزو شعرا و ادباى دارالخلافه تهران شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (64 -63 /1)، الذريعه (13 /9)، فرهنگ سخنوران (14)، مينو در (358 -357 /2).

آيت نجف آبادي، مير سيد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم مجاهد آيت اللَّه ميرسيد علي آيت نجف آبادي در سال 1247ش (1287ق) در نجف آباد اصفهان به دنيا آمد. ايشان بعد از سن بيست سالگي در اثر حادثه اي، به علم و دانش علاقه مند شد و وارد حوزه علميه اصفهان گرديد. وي در اصفهان از محضر استاداني همچون: سيد محمد فشاركي، سيد ابوالحسن جلوه و سيد مهدي نحوي استفاده برد و پس از آن رهسپار نجف اشرف گرديد. آيت اللَّه نجف آبادي در نجف از محضر استادان بزرگي همچون: سيد اسماعيل صدر، ميرزا محمد تقي شيرازي، حاج آقا رضا همداني، آخوند ملا محمد كاظم خراساني و سيد محمد كاظم يزدي كسب فيض كرد و در مدت كوتاهي با طي مراحل رشد، در فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق به مقام تبحّر و استادي رسيد. وي از آن پس عازم اصفهان گرديد و حلقه درس خود را تشكيل داد. آيت اللَّه نجف آبادي يكي از مشهورترين استادان حوزه اصفهان در دوره سركوب اين پايگاه ديني توسط رضاخان بوده است. ايشان به فريضه امر به معروف و نهي از منكر اهميت خاصي مي داد و با حاكمان مستبد محلي و خوانين زورگو مبارزه مي كرد. همچنين در مقطعي كه ايران توسط بيگانگان اشغال شد، آيت اللَّه نجف آبادي با خودكامگي روس ها مجاهده و مبارزه زيادي كرد؛ در نتيجه خانه اش توسط اوباشِ تحريك شده و مزدوران و مأمورانشان غارت شد و خودش نيز در كنسولگري شوروي در

اصفهان زنداني گرديد. در آن ايام كه در اثر حضور متفقين در ايران، قحطي و گراني بيداد مي كرد، ايشان و عالم ديگر اصفهان، ميرسيد حسن چهارسوقي، ابتكاري به خرج داده و مشتركاً طي اعلاميه اي از مردم مسلمان و بازاريان متمكن خواستند در نقاط مختلف شهر، انجمن هاي خيريه تشكيل داده و از بينوايان، بيكاران و گرسنگان، حمايتِ برنامه ريزي شده كنند. اين برنامه در بين مردم بسيار مؤثر واقع شد؛ به گونه اي كه اغلب انجمن هاي خيريه فعلي اصفهان نيز از بقاياي همان انجمن ها هستند. در كنار فعاليت هاي سياسي و اجتماعي، حلقه درس آيت اللَّه نجف آبادي، محفل فضلا و فرهيختگان بود و شاگردان نامداري در آن پرورش يافتند كه حضرات آيات ابوالقاسم رفيعي مهرآبادي، شيخ احمد فياض، حيدرعلي صلواتي، سيد روح اللَّه خاتمي، سيد علي علامه فاني و سيد مرتضي پسنديده از آن جمله اند. ايشان مسائل فقه و اصول را به خوبي تجزيه و تحليل مي كرد و در كلام نيز تبحّر وافي داشت. آيت اللَّه ميرسيد علي آيت نجف آبادي سرانجام در 30 بهمن 1321 ش برابر سيزدهم صفر 1362 ق در 74 سالگي در اصفهان وفات يافت و پس از تشييعي باشكوه، در قبرستان تخت فولاد مدفون گشت. اين عالم مجاهد و فقيه سترگ، جدّ مادري شهيد دكتر حسن آيت، نماينده مجلس شوراي اسلامي در دوره اول و عضو حزب جمهوري اسلامي است كه در چهاردهم مرداد 1360 ش توسط منافقين كوردل به شهادت رسيد.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

آيت اللَّه زاده مازنداراني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1263 ش) حاكم شرع و شاعر. وى فرزند شيخ محمد مازندرانى و نواده ى شيخ زين العابدين مازندرانى بود كه هر دو از مراجع تقليد بوده اند. در كربلا متولد شد.

پس از گذراندن مقدمات، تحصيلات عاليه را در خدمت آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و شيخ الشريعه ى اصفهانى تكميل كرد و موفق به دريافت درجه ى اجتهاد گرديد. در تشكيلات نوين دادگسترى ايران در زمان داور، حاكم شرع خراسان و تهران بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهارصد شاعر برگزيده پارسى گوى (109).

آيت اللَّه زاده، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

آيت اللهي لاري، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1381 -1314 ق)، مجتهد و پيشواى دينى. وى از اهالى جهرم بود و ابتدا نزد برادر بزرگتر خويش، آقا سيد محمد، و سپس نزد سيد عبدالباقى شاگردى كرد، آنگاه از اين دو مجتهد و سپس از مراجعى همچون آقا سيد ابوالحسن اصفهانى، آقا ضياى عراقى و حاج آقا حسين قمى اجازه ى اجتهاد گرفت. بعد از پدر جانشين وى شد. سالهاى دراز به ترويج دين مبين و نشر معارف اسلامى و كمك به فقرا و دستگيرى از پاافتادگان و يتيمان گذرانيد. رياضت پيشه و مستجاب الدعوه و زاهد و متقى بود كه با سادگى تمام زندگى مى كرد. او از مردان مبارز و شجاع بود. چند روز پيش از رحلتش اصحاب خود را از مرگ خويش آگاه ساخت. وى در شهر جهرم بدرود حيات گفت، و در بقعه «قبر آقا» كنار پدر و برادرش مدفون گشت.[1]

مرحوم حاج سيد على اكبر بن آيت اللَّه حاج سيد عبدالحسين بن العالم الجليل السيد عبداللَّه ابن سيد عبدالرحيم بن السيد محمد آيةاللهى مجتهد لارى جهرمى از علماء معروف اين ناحيه است.

وى در جهرم متولد شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح وسطى و نهائى در جهرم و شيراز علوم تحليلى و اجتهادى را از آيات عظام و مدرسين بزرگ معاصر خود فراگرفته تا به مدارج عاليه علم و اجتهاد رسيده و پس از فوت مرحوم والدش بجاى او نشسته و سالهاى متمادى در جهرم به خدمات دينى و ترويجات مذهبى و نشر معارف اسلامى و مساعدت

به فقراء و دستگيرى از پاافتادگان و سرپرستى يتيمان و معاشرت با تهى دستان و بينوايان گذرانيده است.

معظم له عالمى مرتاض و مستجاب الدعوه و زاهد و متقى و بى اعتنا به مال بود و با سادگى تمام زندگى مى كرد و در خانه وى بر روى عموم باز بود و در عين حال دائم الذكر بود و جز به هنگام ضرورت سخن نمى گفت و چون بر فراز منبر مى نشست و لب به موعظه مى گشود دل از عارف و عامى مى ربود و داد سخن مى داد چند روز قبل از مرگش دوستانش را از مرگ خويش خبر داد و در تيرماه هزار و سيصد و چهل (ماه صفر 1381) در شهر جهرم لبيك حق را اجابت گفت و رخت به سراى باقى كشيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] بزرگان جهرم (142 -141 ،133)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (903 -902 /5)، گنجينه ى دانشمندان (7 ،5 -4 /5).

آيتي بيرجندي، محمدابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم آيتي در سال 1333هجري قمري در قريه گازار از توابع بيرجند در خانواده اي روحاني و شيعه متولد شد و اهل خانه را از قدوم خويش شاد كرد اين فرزند محمدابراهيم نام گرفت. وي از هفت سالگي براي فراگيري از قرآن مجيد و خواندن كتابهاي فارسي مذهبي و اخلاقي و از قبيل اينها وارد جلسات استادان آن زمان در شهر خود گرديد. در سيزده سالگي به شهر بيرجند رفت و ادامه تحصيل خود را در كنار اساتيد بيرجند گذراند. در هيجده سالگي در مدرسه باقريه شهر مشهد به قمستي از فصول و منطق تحت نظر استادان مجرب بودند. وي به درجه دكترا نايل گرديد و در تمام طول تحصيل به تحصيلات

حوزوي بسنده نشد. وي در سن 51 سالگي در اثر سانحه تصادف در سال 1384 قمري جان خويش را از دست دادند.

گروه : علوم انساني

رشته : الهيات و معارف اسلامي

والدين و انساب : پدر محمد ابراهيم آيتي شيخ محمد قائني پيشنماز روستاي گازار بود كه به امور شرعي مردم رسيدگي مي كرد. او در سلك روحانيت و در امور ديني خود و مردم كوشا بود. وي كه توفيق تربيت در دامن مادر متدين پيدا نموده بود رشد كرد و به سن تحصيل رسيد.

خاطرات كودكي : محمد ابراهيم آيتي مقدمات عربي از پدرش شيخ محمد قائني ياد گرفت تا اينكه به نه سالگي كه رسيدند پدر در سوم ماه رمضان 1342 مرحوم شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : هفت ساله بودم كه پدرم مرحوم شيخ محمد قائني مرا براي فراگيري قرآن مجيد و خواندن كتابهاي فارسي مذهبي و اخلاقي از قبيل عين الحيات و جلاء العيون و حلية المتقين مرحوم مجلسي نزد « آخوند ملا عبداللّه گازاري» برد و به وي سپرد. مقدمات عربي را از مرحوم پدرم فرا گرفتم، نه ساله بودم كه پدرم در سوم ماه رمضان سال 1342قمري مرحوم شد. پس از آن شرح « قطرالندي» و « القيه» ابن مالك « سيوطي» و « شرح جامي» را نزد همان ملا عبداللّه و « محمد ابراهيم بويكي» خواندم. سيزده ساله بودم كه با اجازه مادرم براي ادامه تحصيل به شهر بيرجند رفتم و مدت پنج سال در مدرسه معصوميه كتابهاي « حاشيه» ملاعبداللّه يزدي و « شرح شمسيه» در منطق، « شرح نظام» « مغني البيب» در صرف و نحو و قسمتي از «

مطوّل» در معاني و بيان و بديع و « معالم» و قسمتي از « قوانين الاصول» ميرزاي قمي در اصول، « تبصرة» علامه حلّي و « شرح لمعه» شهيد ثاني در فقه و مختصري حساب و هيأت و مقداري از شرح « سبعة معلّقه» را خواندم. در اين مدت پنج سال در شهر بيرجند از محضر مرحوم حاج شيخ محمد باقر آيتي بيرجندي و آيةاللّه حاج شيخ محمد حسين آيتي و مرحوم شيخ غلامرضا فاضل و آقاي حاج شيخ محمد علي ربّاني و مرحوم حاج ملا محمد دهكي استفاده بردم و شاگردي آنها را نمودم.هيجده ساله بودم كه براي ادامه تحصيل به مشهد مقدس مشرّف و در مدرسه باقريه ساكن شدم و بقيه شرح لمعه و مطول و قسمتي از فصول و قسمت منطق شرح منظومه حاج ملا هادي سبزواري و آنگاه تمام سطح مكاسب، رسائل شيخ انصاري و كفايه آخوند خراساني را در محضر استادان فرا گرفتم. ضمنا هيئت قديم را نزد مرحوم حاج شيخ هاشم قزويني و آقا شيخ مجتبي قزويني و آيةاللّه ميرزا حسين فقيه سبزواري و آيةاللّه اديب نيشابوري و مرحوم حاج شيخ حسن پايين خياباني و برخي اساتيد ديگر خواندم. در همان حال با درس خارج فقه و معارف مرحوم آقا ميرزا مهدي اصفهاني آشنا شدم و با شوق فراوان در حدود دو سال به درس پر بهره ايشان مي رفتم و در همين اوقات به درس شرح منظومه آقا ميرزا مهدي فرزند مرحوم آقا بزرگ حكيم مي رفتم و از اين راه با فلسفه قديم آشنا شدم. آشنايي من با متون عالي فلسفه قديم از قبيل شرح اشارات، شفاي بوعلي و

اسفار مرحوم آخوند ملاصدرا در خارج از محيط طلبگي بود.» آيتي پس از فراگيري دروس حوزه هاي علوم ديني به دانشگاه راه يافت و او در همان دانشكده معقول و منقول تهران تحصيل كرده بود و موفق به اخذ درجه دكتري شده بود. ايشان علاوه بر علوم اسلامي و ادبيات عرب به زبان انگليسي نيز احاطه كامل داشت و از اين راه با انديشه هاي غربي و متون و روش تحقيق آنان آشنا گرديد.

خاطرات و وقايع تحصيل : حوزه هاي درس هرگاه محدود به چند نفر و كم جمعيت بود غالبا در اطاقهاي مسكوني مدارس و درسهاي سطوح عالي و خارج كه جمعيت بيشتري در آن شركت مي داشت بيشتر در مدرس هاي نسبتا وسيع مدارس كه فرش آن در تابستان و زمستان منحصر به حصير بود و يا در شبستان هاي مساجد كه نيز در تابستان و زمستان حصير فرش و بسيار سرد بود و هرگز بخاري نمي ديد، تشكيل مي گرديد.كساني كه اهل كار و تحصيل بودند تقريبا تمام وقتشان به درس خواندن و مطالعه كردن و مباحثه كردن همان درسها و ( اگر خود از فضلاي حوزه بودند) به درس گفتن برگزار مي شد و فقط در هفته اي دو روز پنجشنبه و جمعه تعطيل بود، كه آن هم احيانا با درسهاي تعطيلي از قبيل رياضيات و هيئت و تفسير و حديث و جز اينها مي گذشت.زندگي طلبگي بسيار ساده و در عين حال پرنشاط برگزار مي شد. در آن تاريخ كمتر افكار اجتماعي به محيط طلبگي راه داشت و گير و داري هم اگر پيش مي آمد از حدود حجره هاي مدارس تجاوز نمي كرد. تا در بيرجند بودم با اينكه مدرسه معصوميه اوقاف زيادي داشت،

به طلبه مدرسه چيزي نمي رسيد و متصدّيان اوقاف تمام درآمد موقوفه را مي خوردند و زندگاني ساده طلاب منحصرا از كمكهاي پدران و مادرانشان مي گذشت.اما در مشهد مقدس چون از طرفي موقوفات مدارس سرشارتر بود و از طرف ديگر متصديان اوقاف آنجا مانند متصديان اوقاف بيرجند نبودند مختصر حق السكوت و قوت لا يموتي به طلاب داده مي شد و روزي كه وارد مشهد شدم متصدي اوقاف مدرسه باقريه آقا شيخ جواد شيخ الاسلامي اصفهاني به ديدن من آمد و از همان روز مبلغ سي ريال ( كه شهريه كامل آن مدرسه بود) حقوق ماهيانه براي من قرار ساخت و اين مبلغ در آن تاريخ براي زندگي طلبگي متوسط يك نفر به خوبي كفايت مي كرد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : از امتيازات بسيار ارزنده حيات علمي محمد ابراهيم آيتي اين است كه او هرگز خود را در علوم متداول حوزه ها و مجامع علمي محدود نساخت. گو اينكه راز موفقيت هر انديشه ورِ دلسوز و تلاشگر و كاوشگر پر توفيق اين است كه خودجوش و زيركانه بيابد چه چيزي را بايد بخواند و كدام راه را برود. بدينسان او در تاريخ دوره اسلامي و تاريخ پيامبر و اهل بيت نيز تلاش فراوان كرد و يكي از متخصصان اين رشته در آمد و از تأليفات ايشان نيز اين نكته آشكار خواهد شد.

استادان و مربيان : از استادان محمد ابراهيم آيتي در زمينه هاي مختلف درسي مي توان به موارد زير اشاره كرد: آخوند ملا عبدالله گازاري ابن مالك محمد ابراهيم بويكي ميرزاي قمي علامه حلي شهيد ثاني باقر آيتي بيرجندي شيخ محمد حسين آيتي غلامرضا فاضل شيخ محمد علي رباني حاج ملا

محمد دهكي ملا هادي سبزواري شيخ انصاري آخوند خراساني شيخ هاشم قزويني مجتبي قزويني حسين فقيه سبزواري اديب نيشابوري حسن پايين خياباني ميرزا مهدي اصفهاني ميرزا مهدي فرزند مرحوم آقا بزرگ حكيم آخوند ملاصدرا

هم دوره اي ها و همكاران : از دوستان محمد ابراهيم آيتي ، شهيد مطهري، آيةاللّه بهشتي و آيةاللّه طالقاني بود و با هم مراوده علمي و مباحثه داشتند.

زمان و علت فوت : محمد ابراهيم آيتي در سوم جمادي الثانيه 1384 قمري مطابق با هفدهم 1343 شمسي بر اثر سانحه تصادف جان خويش را از دست دادند. پيكر ايشان در قبرستان ابوحسن قم دفن گرديد.

فعاليتهاي آموزشي : محمد ابراهيم آيتي پس از فراگيري دروس حوزه هاي علوم ديني به دانشگاه راه يافت و در كنار تدريس به تحصيل نيز پرداخت. در سال 1334شمسي در دانشكده علوم معقول و منقول مشغول به تدريس شد و درسهاي تاريخ اسلام، تاريخ تمدن اسلام، فقه( دوره ليسانس) و فقه الحديث( دوره دكتري) را درس مي داد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از دوستان محمد ابراهيم آيتي، شهيد مطهري، آيةاللّه بهشتي و آيةاللّه طالقاني بود و با هم مراوده علمي و مباحثه داشتند. در آن زمان نواي بيداري در بعضي از مجامع علمي و فرهنگي برخاسته بود و حركت هاي خودجوش ارزشمندي براي شناخت درست اسلام ايجاد شده بود. كار مهم انديشه وران آن روز تغذيه فكري اين مجامع بود و استاد آيتي يكي از كساني بود كه در انجام اين مهم كوشا بود. در انجمن اسلامي مهندسان، جلسات ماهانه ديني كه شهيد مطهري نيز سخنراني داشت شركت داشت و به سخنرانيهاي ارزشمندي مي پرداخت و اين سخنرانيها بلافاصله تايپ

و تكثير مي شد و با استقبال فراواني نيز روبرو گشت.يكي از تلاش هاي تحسين برانگيز ايشان تلاش در راه انتشار كتابهاي مذهبي بود كه از آن جمله تلاش گروهي ايشان و همراهانش منشأ ايجاد « شركت انتشار» گرديد. باري او در راه اصلاح ساختار فرهنگي و اجتماعي جامعه خويش از هيچ خدمتي فروگذار نكرد و با قلم و زبان و دست خويش هر آنچه كرد براي احياي فكر ديني و انديشه الهي بود.او همچنين در پرداختن به برخي موضوعات اسلامي و پيراستن نقص ها و خرافه ها متون اصيل و استواري را عرضه كرد .

آرا و گرايشهاي خاص : از خصوصيات محمد ابراهيم آيتي تحقيق هاي نو و بديع است. او در تاريخ به بررسي و كنكاشي ارزنده پرداخت و نكات ابهام و نقاط كور را شناسايي كرد و به بحث و بررسي در آن پرداخت. . معظم له داراي ملكات نفسانيه و جامع علوم عقليّه نقليّه، مروج طريقه جعفريه بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 12افكار جاويد محمد

ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه اي از متن انگليسي

2 آندلس يا تاريخ حكومت مسلمين در اروپا

ويژگي اثر : به طوري كه ايشان در مقدمه كتاب ذكر مي كنند اين اثر حاصل تحقيق و تدريس سال هاي 1337و 1338دوره ليسانس دانشكده معقول و منقول تهران است و ايشان در اين كتاب تاريخ حوادث مهم هشت قرن حكومت مسلمين در اروپا را به تفصيل بيان كرده اند كه شامل تاريخ حكومتها، دست نشاندگان حكام عباسي و غير آن مي باشد. اين كتاب در سال 1340در 357صفحه چاپ شده است.

3 آيينه اسلام

ويژگي اثر : ترجمه اي است از متن عربي آن اثر نويسنده تواناي مصري دكتر طه حسين كه در تهران وسيله شركت انتشار به چاپ رسيده است.

4 بررسي تاريخ عاشورا

ويژگي اثر : اين خصلت او در كتاب بررسي تاريخ عاشورا به خوبي ظهور كرده است يعني او در اين قضيه مطيع و دنباله رو هيچ كس نيست و آزادانه و زيبا بر اساس مباني اصيل و اساسي قرآن و عترت و با عقل سليم و ذهل جوال خويش به ميدان آمده و به راستي به نقد احياگري در جريان عاشورا دست زده است.خمير مايه اين كتاب را مجموعه هفده سخنراني دكتر آيتي در راديو ايران در سال هاي 1343 - 1342تشكيل مي دهد. اين اثر به همت استاد علي اكبر غفاري تنظيم و چاپ شده و تاكنون در حدود 10نوبت تجديد چاپ شده است.

5 تاريخ پيامبر اسلام

ويژگي اثر : اين كتاب تحقيقي است مستند، گسترده و دقيق بر اساس متون كهن در پيرامون حيات اشرف مخلوقات هستي حضرت رسول اكرم (ص)كه مؤلف در تنظيم آن زحمات فراواني را متحمل شده اند. اين كتاب با تعليقات و اضافاتي از دكتر ابوالقاسم گرجي از طرف دانشگاه تهران چاپ شده و چندين بار تجديد چاپ گرديده است.

6 ترجمه البلدان يعقوبي

ويژگي اثر : اين كتاب نيز به وسيله بنگاه ترجمه و نشر كتاب در سال 1356در 211صفحه چاپ شده است.

7 ترجمه تاريخ يعقوبي

ويژگي اثر : اين كتاب در دو جلد ضخيم

چاپ شده است و از ترجمه هاي ارزشمند متون تاريخي به حساب مي آيد به طوري كه در سال 1342اين ترجمه به عنوان كتاب سال شناخته شد. متخصصان ترجمه نسبت به ترجمه هاي دقيق و اصولي مرحوم آيتي اعتماد خاصي دارند. اين اثر نيز چندين بار تجديد چاپ شده است.

8 تصحيح تفسير شريف لاهيجي

ويژگي اثر : مرحوم استاد آيتي جلد 3و 4اين تفسير را به صورت زيبا و اصولي تصحيح نموده اند و در سال 1340از طرف اداره اوقاف تهران به چاپ رسيده است.

9 خطبه هاي رسول اكرم(ص

ويژگي اثر : به زبان عربي نگارش يافته و تاكنون چاپ نشده است.

10 راه و رسم تبليغ

ويژگي اثر : مقاله اي است كه در كتاب گفتار ماه جلد دوم، ص 174 - 149به چاپ رسيده است.

11 سرمايه سخن

ويژگي اثر : اين كتاب به انگيزه تقويت و غني سازي سخنرانيهاي اسلامي تهيه شده است و مجموعه 80مقاله درباره مناسبت هاي مذهبي است كه سي مجلس آن درباره ماه مبارك رمضان، بيست و پنج مجلس درباره ماه محرم و صفر و بيست و پنج مجلس ديگر در مناسبت هاي ديگر سال مي باشد. اين اثر به همت مرحوم آيتي و يكي از دوستانش به نام سيد محمد باقر سبزواري تهيه و تنظيم شده و در سال 1339به چاپ رسيده است.

12 سيماي اميرالمؤمنين از مسجدالحرام تا مسجد كوفه

ويژگي اثر : اين كتاب سخنراني استاد در جلسه ماهانه ديني است كه ابتدا در كتاب گفتار ماه،

ج 3ص 164 - 1296چاپ شده و سپس به صورت جداگانه به زيور طبع آراسته گرديده است.

13 شهداي اسلام

ويژگي اثر : به عربي است و تاكنون چاپ نشده است.

14 فهرست ابواب و فصول اسفار

ويژگي اثر : اين مقاله در يادنامه ملاصدرا به چاپ رسيده است.

15 كتاب و سنت

ويژگي اثر : در كتاب گفتار ماه جلد اول، ص 225تا 252به چاپ رسيده است.

16 گفتار عاشورا

ويژگي اثر : با همكاري عده اي از انديشه وران.

17 مجموعه سخنرانيها در مورد شخصيت هاي برجسته عالم اسلام

ويژگي اثر : و مقالات و سخنرانيهاي علمي و تحقيقي ارزشمندي كه براستي شايسته است در يك مجموعه ارزشمند گرد آيد.فرازهايي از انديشه استاد آيتي

18 مرجعيت و روحانيت

ويژگي اثر : اين كتاب را نيز با همكاري عده اي از نويسندگان تأليف كرده است.

19 مقولات عشر

ويژگي اثر : اين كتاب رساله تز دكتراي آن مرحوم مي باشد و در روزنامه 1371 / 6 /5مورد بررسي و تبيين قرار گرفته است.

20 همه مسؤول يكديگريم

ويژگي اثر : مقاله اي است در كتاب همه مسؤول يكديگريم كه بحث زيبايي درباره امر به معروف و نهي از منكر نموده است. كتاب توسط انتشارات تشيّع در سال 1356به چاپ رسيده و مقاله در كتاب گفتار ماه، ج 1ص 76 - 45نيز چاپ شده است.

آيتي قائني، ضياءالدين محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1397 -1310 ق)، فقيه، متكلم،

اديب و شاعر، متخلص به آيتى. در روستاى مهموئى از توابع قاين متولد شد. مقدمات علوم را در بيرجند آموخت. سپس به مشهد رفت و به تحصيل در حوزه علميه آنجا پرداخت علوم ادبى را نزد شيخ عبدالجواد نيشابورى و مقدارى فقه و اصول را از پدر خود آموخت. در سال 1331 ق به مكه رفت و در اين سفر از قفقاز، سوريه، تركيه و عراق ديدن كرد. در بازگشت به اصفهان رفت و مدت دو سال در حوزه ى اين شهر درسهاى فقه و اصول را آموخت و از محضر اساتيدى چون سيد على نجف آبادى و شيخ محمد الهى گنابادى استفاده كرد، سپس به نجف رفت و مدت پنج سال نزد آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ضياء عراقى دروس خارج فقه و اصول را آموخت. در سال 1343 ق به بيرجند بازگشت و به اقامه جماعت و تدريس و تأليف پرداخت. علاوه بر بهره كافى در زمينه دانشهاى مختلف طبع شاعرانه اى هم داشت و حدود بيست هزار بيت شعر سروده است. آثار وى: شرح «كفاية الاصول» علامه خراسانى؛ «درّالفريد فيماروى عن السبط الشهيد»، در خطب و مواعظ و اشعار سيدالشهداء (ع)؛ «مقامات معنوى»؛ «مقامات الابرار»؛ «بهارستان»، شرح حال رجال قاينات و قهستان؛ «تتميم بهارستان»؛ «ديوان درّ غلطان»؛ «فوائد العقول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (377 -367 /1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (488 -486 /2)، الذريعه (13 /22)، صد سال شعر خراسان (55 -54)، گنجينه ى دانشمندان (268 -266 /3)، مؤلفين كتب چاپى (688 -687 /2).

آيتي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين بافقي يزدي ( 1288 ق _ 13741 ق / 1332 ش ) معروف به آيتي و

متخلص به « ضيايي » ، « آواره » و « آيتي » ، از شعرا ، محققان ، نويسندگان و قرآن پژوهان معاصر كه پس از ورود و درنگ 18 _ 20 ساله ي او در سلك بهائيت و طي مدارج تبليغ در آن مسلك و دريافت لقب رئيس المبلغين و القاب ديگر و الواح تشويقي از عباس افندي و شوقي افندي و به سر بردن چند سالي با آنها ، با ديدن كژيها و ناراستيها ، دوباره به اسلام و تشيع بازگشت و شرح حال اين دوران سرگشتگي فكري و به تعبير خود فريب خوردگي را در كتاب كشف الحيل ( 3 جلد ، تهران ، 1370 _ 1310 ش با تجديد چاپهاي مكرر ) نوشته و اين زندگي پرتلاطم از او شخصيت پرآوازه و حقيقت جو ساخته است . او فرزند حاج ملا محمد بن محمد بن حاج بزرگ ، در خانواده ي علم و عرفان به دنيا آمد . پدرش حاج ( ملا ) آخوند تفتي از ائمه ي جماعت و خطباي فرهيخته ي يزد ، و در زادگاه خويش نيز امام جماعت و مرجع حل و فصل امور شرعي مردم بود . زادگاهش قصبه ي تفت از نواحي يزد بود . تحصيلات مقدماتي را در مكتب خانه ي زادگاهش آغاز كرد و اولين معلمش پدرش بود . در سال 1303 ق به يزد رفت و پس از فراگيري صرف و نحو و علم بلاغت و منطق در 1305 ق به قصد ادامه ي تحصيلات ، سفر به عتبات عاليات كرد ، و به فراگيري فقه و اصول پرداخت . يك

سال بعد پدرش درگذشت و او به درخواست مادر به زادگاهش بازگشت و نظر به ابراز علاقه ي هم ولايتي ها مسند پدر را كه امامت جماعت و وعظ و خطابه بود عهده دار شد . در سي و سه سالگي كه امامت جماعت مسجد تفت و تصدي امور شرعيه را عهده دار بود ، بعضي از مبلغان بهايي كتابهاي اين فرقه را به ترفند ، به تعبير خودش ، به مطالعه ي او رساندند و چون مطالعه ي اين كتابها آشكار شد ، يكي از رقباي روحاني ، او را به بد ديني و انحراف عقيده متهم كرد و آزار و ايذاء و بدنامي و رنجهاي روحي همراه آن ، او را به دامان بهائيت سوق داد . خود در اين مورد مي گويد : « ... دستار از سر برافكندم و ريش خود را از بن بركندم و به جهانگردي پرداختم . چون محرم اسرار شدم و مقام عالي يافته بودم رئيس المبلغين شدم » .

ابتدا مدتي در تهران و رشت و اردستان و كاشان به كارهاي فرهنگي و تاسيس مدارس و تبليغ بهائيت پرداخت و سپس چند بار به عكّا ( مقرّ سران بهائيت ) مسافرت كرد و از طرف عباس افندي ( عبدالبهاء ) به « آواره » مشهورگرديد و به دستور يا درخواست او و ساير روساي مركز به تاليف كتاب مآثر البهائيه پرداخت ( نام كامل آن الكواكب الدريه في مآثر البهائيه ) كه در تاريخ ظهور و تشكيل بهائيت است . خود در مورد اين كتاب مي گويد : « چون خواستم طبع كنم عباس افندي نسخه

ي آن را طلبيد و دستوراتي داد . ناچار بسياري از آن را تغيير دادم و بنده سه دفعه در تحت نفوذ حضرات به تحريفات و جعليات مبتلا شد و اينك مي گويم آن كتاب كه بعداً به كواكب الدريه موسوم شده ، در دو جلد ، به كلي از درجه ي اعتبار ساقط است .... » اما چون تغييرات دلخواه سران بهائيت در آن وارد شده طبيعي است چنانكه در مقاله ي دانشنامه ي ايرانيكا ( به انگليسي ، جلد سوم ، ذيل « آيتي » آمده است « اين كتاب هنوز اثر عمده اي در موضوع خود به شمار مي آيد » .

به نوشته ي دايره المعارف تشيع : « ... پس از فوت عباس افندي ( 1340 ق ) ، شوقي افندي جانشين او آواره را به عكا احضار نمود و آواره از طريق بادكوبه و اسلامبول به عكا و از آنجا به دستور شوقي و براي تبليغ ، مسافرتي به انگلستان و فرانسه نمود . آواره در اواخر عمر عباس افندي و سپس در اوايل شوقي افندي به ميزان زيادي از سوء اخلاق و فساد روسا و مبلغين فرقه ي بهائيت اطلاع حاصل نمود و از كرده ي خود پشيمان شد ؛ و در مسافرت به اروپا و در مراجعت هنگام اقامت در مصر ، در احوالات آنها و مخصوصاً در علل و جهات انصراف ميرزا ابوالفضل گلپايگاني و ميرزا نعيم و ميرزا علي اكبر رفسنجاني [ با رياست محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام ، در اين عصر ، اشتباه نشود ] كه از بهائيان اصلي و از مبلغين به

نام آنها بودند ، از فرقه ي بهائيت تحقيق و تفحص بسيار نمود و يقين حاصل كرد كه آن سه تن با وجود تحمل زحمات و مشقات در طريق بهائيت و انجام تبليغات فراوان براي اين فرقه اخيراً از آن تبري جسته و از عمل خود نادم گشته بودند . آواره نيز هنگام اقامت در مصر زمزمه ي مخالفت آغاز و به جمع آوري اسناد و تصاوير و تهيه ي يادداشتهاي لازم عليه بهائيت مبادرت نمود و با ورود به تهران مخالفت خود را آشكار كرد و به تاليف كتاب كشف الحيل اقدام نمود . اين كتاب در سه جلد [ و گاه چاپ شده در يك مجلد ، چاپ تهران 1307 _ 1310 ] و حاوي شرح و تفصيل كافي راجع به حيله ها و نيرنگهاي بهائيان تدوين گرديده و ... سند ارزنده و گوهر گرانبهايي است ... » ( داريه المعارف تشيع ، ج 1 ، ص 242 )

به نوشته ي دايره المعارف بزرگ اسلامي او در سال 1348 ق / 1929 م در تهران اقامت گزيد و به خدمت وزارت معارف ( آموزش و پرورش ) درآمد ، و به عنوان دبير به تدريس در دوره ي متوسطه پرداخت . با طبع و ذوق سخنوري كه داشت ، به پژوهشهاي ادبي روي آورد و نشريه اي ادبي / انتقادي به نام نمكدان [ كه بعضي منابع برآنند كه مقالات مختلف اغلب يا تمامي 61 شماره ي آن را خود او با اسامي مستعار گوناگون نوشته است ] در سال 1308 ش منتشر كرد كه در واقع گاهنامه بود و انتشارنامنظم

آن چند سالي دوام آورد . مجموعه ي آثار او مشتمل بر 17 كتاب است كه عمده ترين آنها ترجمه ي تفسير آميز قرآن كريم است كه به كتاب نبي ( به ضم نون ) يا قرآن فارسي [ يا به قول خود آيتي ، به نقل از يكي از فضلا كه در مقدمه ي ترجمه اش آورده فارسي قرآن، كه دقيق تر و به ادب شرعي نزديك تر از قرآن فارسي است ] مشهور است . از دو كتاب الكوكب الدريه و كشف الحيل نيز نام برديم . كتابي نيز به نام تكميل كتاب كشف الحيل و بيان الحق و نيز جزوه اي به نام ضميمه ي كشف الحيل دارد و آتشكده ي يزدان ( تاريخ يزد ) ، و تاريخ فلاسفه ، و فرهنگ آيتي و اثر قرآني ديگري به نام قصيده ي قرآنيه و ترانه ي روحي ( كه چون تاريخ نشر آن در منابع شرح حال او نيامده نميتوان راجع به صحت كلي آنكه در كدام مرحله ي حياتش نوشته / سروده است ، قضاوت كرد ) .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

آيتي، عبدالمحمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد عبدالمحمد آيتي درسال 1305 شمسي در شهر بروجرد ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و دوره متوسطه را در شهر بروجرد به پايان رسانيد. پس از تحصيل در حوزه قم (بمدت دو سال) به تهران رفته و تحصيلات خود را در دانشكده معقول و منقول پي گرفت. آيتي سرانجام در سال 1328 با رتبه اول در رشته معقول را به پايان رساند و به دريافت مدرك ليسانس توفيق يافت. استاد پس از

فارغ التحصيل شدن به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به تدريس ادبيات در مقطع دبيرستان پرداخت، تا آنكه در سال 1359 بازنشسته شد. او هم اكنون عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي مي باشد.ايشان چندين تاليف و ترجمه در كارنامه علمي خود در زمينه هاي زبان و ادبيات عربي و فلسفه دارد. ترجمه كتاب "تاريخ ادبيات زبان عربي " عبدالمحمد آيتي ، در دوره دوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالمحمد آيتي تحصيلات ابتدايي و دوره ي متوسطه را در شهر بروجرد به پايان رسانيد. پس از چندي رهسپار قم شد و به تحصيل علوم دينيه پرداخت. تحصيلات او در حوزه علميه قم مدت دو سال به طول انجاميد ، سپس به تهران رفته و تحصيلات خود را در دانشكده معقول و منقول پي گرفت. آيتي سرانجام در سال 1328 با رتبه اول در رشته معقول فارغ التحصيل شد و به دريافت ليسانس توفيق يافت.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : وضعيت معيشت عبدالمحمد آيتي به گونه اي بود كه دركنار تحصيل مجبور بود پشتوانه اي براي تحصيلش فراهم سازد. از اين روي ، چندي در قنادي و زماني در نجاري به كار پرداخت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالمحمد آيتي رئيس شوراي علمي دانشنامۀ تحقيقات ادبي فرهنگستان نيز بوده است.

فعاليتهاي آموزشي : عبدالمحمد آيتي پس از فارغ التحصيل شدن به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به تدريس ادبيات در مقطع دبيرستان پرداخت. او چندي در بابل و مدتي نيز در

خرم آباد انجام وظيفه كرد. استاد عبدالمحمد آيتي در تاريخ 17/2/1370 به عضويت پيوسته شوراي فرهنگستان زبان و ادب فارسي در آمده است. سوابق تدريس : - مدرّس ادبيات داستاني در دانشگاه فارابي (1356)؛ - مدرّس ادبيات داستاني و عربي در دانشگاه دماوند (1357_ 1358)؛ - بازنشستۀ آموزش و پرورش (1358).

جوائز و نشانها : ترجمه كتاب "تاريخ ادبيات زبان عربي " عبدالمحمد آيتي ، در دوره دوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آمرزش ابوالعلا معري

ويژگي اثر : (ترجمه )، 1347

2 الغارات در حوادث سال هاي معدود خلافت علي(ع )،

ويژگي اثر : 1371

3 بسي رنج بردم ، بازنويسي شده از فردوسي

ويژگي اثر : 1376

4 تاريخ ابن خلدون (تر جمه )

ويژگي اثر : 1363-71

5 تاريخ ادبيات زبان عربي ( ترجمه )

ويژگي اثر : تاليف حنا الفاخوري-برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره دوم كتاب سال-آشنايي با كتاب اين كتاب، ترجمه «تاريخ الادب العربي» تأليف حنّاالفاخوري است. كتاب، سير تحوّل و دگرگونيهاي ادبيات زبان عربي طي بيش از 1500 سال را بررسي مي كند. آشنايي با اين بررسي، گذشته از فايد? آن براي فرهنگ عربي، در ارتباط با ادبيات و فرهنگ فارسي نيز مفيد است، چرا كه رابطه ديرينه ادبيات فارسي با ادبيات عربي و تاثير ادبيات عرب بر زبان فارسي، ضرورت آشنائي با تاريخ ادبيات عربي

و شيوه امروز و آميخته با نقد و تحليل را ايجاب مي كند. مؤلف در اين كتاب پس از ذكر مقدماتي، سراسر تاريخ ادب عربي را به شش دوره تقسيم كرده است: عصر جاهلي، عصر خلفاي راشدين و اموي، عصر عبّاسي در شرق، عصر عباسي در غرب، عصر مغول و ترك، و عصر نهضت. آنگاه طي هر يك از اين ادوار به بررسي سبكهاي جديد نظم و نثر در هر دوره، كه خود بازتابي از حوادث و انقلابهاي آن دوره بوده، پرداخته است.

6 تاريخ دولت اسلامي در اندلس ، محمّد عبداللّه عنان

ويژگي اثر : (ترجمه) ، 1366_1371؛

7 تاريخ فلسفه در جهان اسلامي

8 تحرير تاريخ وصاف به زبان ساده

9 تقويم البلدان(ترجمه)

ويژگي اثر : نوشته ابوالفداء

10 داوري حيوانات نزد پادشاه پريان

ويژگي اثر : (ترجمه )، 1383

11 در تمام طول شب ،

ويژگي اثر : شرح چهار شعر بلند نيما-1383

12 درباره فلسفه اسلامي

ويژگي اثر : ترجمه

13 درباره فلسفه اسلامي

ويژگي اثر : ترجمه

14 شرح خسرو شيرين نظامي گنجوي

15 شرح منظومه مانلي و پانزده قطعه ديگر

ويژگي اثر : 1375

16 شرح و ترجمه معلّقات سبع

ويژگي اثر : 1371

17 شكوه سعدي در غزل

ويژگي اثر : 1369

18 شكوه قصيده

ويژگي اثر : 1364

19 قرآن مجيد

ويژگي اثر : (ترجمه )، 1367

20 قصّه باربد و بيست قصّه ديگر از شاهنامه

ويژگي اثر : 1380

21 كشتي شكسته(ترجمه )

ويژگي اثر : اثر تاگور

22 گزيده شرح مقامات حميدي

ويژگي اثر : 1383

23 گزيده از نثر پارسي

24 گزيده غزليات سعدي

25 گزيده و شرح خمس? نظامي

ويژگي اثر : 1355_1373

26 گنجور پنج گنج

ويژگي اثر : 1374

27 معجم الأدبا، ياقوت حموي

ويژگي اثر : (ترجمه)، 1381

28 معلقات سبعه(ترجمه)

29 مقالاتي در مجلّه راهنماي كتاب و آموزش و پرورش

منابع زندگينامه :زندگينامه :عبدالمحمد آيتي"ا3سخنوران نامي معاصر ايران ، سيد محمد باقر برقعي ، جلد1 ، ص 138

آيغرتركي

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

539 يا 540 ق، از زنان محدث ديندار و نيكوكردار. وى در ناحيه ى دهستان از نواحى مازندران و جرجان مى زيست و از ابويعقوب بن يوسف بن محمد بن ابراهيم مقرى دهستانى استماع حديث كرد. سمعانى از او حديث شنيده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 19 / 1.

آئينه وند، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ و ادبيات اسلامى، دانشكده: علوم انسانى، دانشگاه: تربيت مدرس

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

داراى تحصيلات عالى و دكترا در رشته تاريخ و ادبيات اسلامى از دانشگاه القديس يوسف لبنان.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرس.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تاريخ اسلام، تاريخ شيعه، فرهنگ و تمدن اسلامى، علوم حديث، علوم قرآن، سيره، ادبيات عرب، علوم سياسى، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 45 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 17

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 3

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ اسلام، ادبيات سياسى، علم التاريخ، تاريخ شيعه.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 15، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

ادبيات، تاريخ، فقه، فرهنگ و تمدن اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

باب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على محمد شيرازى (و. شيراز 1235 ه.ق./ 1819 م.- مقت. تبريز 1266 ه.ق./ 1850 م.) ابن سيد محمد رضاى بزاز. پدرش در كودكى وى، وفات يافت و او تحت سرپرستى دايى خود حاج سيد على به شغل پدر مشغول شد، ولى چون مجذوب مسايل مذهبى بود، توانست عده اى را به سوى خود جلب كند و پس از مدتى توقف در بوشهر به شيراز بازگشت و تجارت را رها كرد و سفرى به كربلا رفت و قبور ائمه را زيارت كرد و چند بار در سر درس سيد كاظم رشتى حاضر شد و مورد توجه سيد قرار گرفت. پس از فوت سيد مورد اقبال عده اى از شاگردان او گرديد. در سن 25 سالگى (1260 ه.ق.). تحولى در فكر او ايجاد شد و نخست دعوى «بابيت» كرد و سپس «مهدويت» كرد.

در مدتى اندك 18 تن به او گرويدند و آنان به حروف «حى» موسوم اند. بعدها دعوت او بالا گرفت و به سبب شورشهاى پياپى در مازندران، زنجان، و تبريز گروه بسيار از بابيان به قتل رسيدند. به دستور ميرزا تقى خان امير كبير و موافقت ناصرالدين شاه، در تبريز مجلس مباحثه اى بين علما و باب با حضور وليعهد تشكيل شد (1263 ه.ق.) و علما حكم قتل باب دادند و او را تيرباران كردند. از آثار او از «بيان» (عربى)، «بيان» (فارسى)، دلائل السبعه، احسن القصص بايد نام برد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

بابا افضل كاشاني

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 667 ق)، حكيم، نويسنده، عارف، اديب، شاعر، متخلص به افضل. معروف به بابا افضل. ولادت او در مرق بين اصفهان و كاشان اتفاق افتاد. بابا افضل بيشتر در زادگاه خود به اعتكاف، تدريس، تأليف، تحقيق و مباحثه روزگار مى گذرانيد. نسبت تعليم خواجه نصير طوسى با يك واسطه به او مى رسد. وى مدتى از عمر خود را به علت رشك حاسدان و سخن چينى آنها در زندان گذرانده است كه با توجه به گفته هاى صفا حبس وى سخت مورد ترديد است شيوه نثر بابا افضل بسيار پخته و به اصول متقدمان نزديك است. در رسالات خود كوشيده لغات فارسى را به جاى اصطلاحات عربى قرار دهد. وى چند رساله در تصوف و سلوك و حكمت به زبان فارسى دارد با متنى بسيار فصيح. مجموع رسائل وى تحت عنوان «مصنفات بابا افضل» نشر يافته است، اين رسايل بيانگر انديشه هاى حكمى و تفكراتى است كه بر نويسنده دست مى داده است و همچنين بيان كننده مواعظ و حكم و حقايق عرفانى است. مدفن وى در مرق

كاشان است. تاريخ وفات وى را به اختلاف 707 ،606 و 664 ق نوشته اند كه صحيحتر آن همان است كه در بالا ذكر شد. آثار بسيارى از وى به جا مانده است، از آن جمله اند: «المفيد للمتسفيد»؛ ترجمه ى «رساله ى نفس» ارسطو؛ «جاودان نامه» يا «جاويدنامه»؛ «ره انجام نامه»؛ يا «آغاز و انجام»؛ «انشاء نامه»؛ «مدارج الكمال؛ «ساز و پيرايه شاهان پرمايه»؛ «منهاج المبين»؛ «عرض نامه»؛ «مبادى موجودات نفسانى»؛ «مكتوبات»؛ «رباعيات»؛ «رساله در منطق»؛ ترجمه ى «رساله تفاحه»، ارسطو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1187 -1182 ،434 -426 ،252 -250 /3)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (459 -451) تاريخ كاشان (563 -562 ،439)، حبسيه در ادب فارسى (123 -122)، دايرةالمعارف فارسى (357/1)، الذريعه (116/9)، رباعى و رباعى سرايان (215 ،212 ،192)، رياض العارفين (164)، ريحانه (213 -212 /1)، سبك شناسى (165 -162 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 20/7)، فرهنگ ادبيات فارسى (63 -62)، فرهنگ سخنوران (76)، كشف الظنون (1640 ،578)، لغت نامه (ذيل/ بابا افضل كاشانى) مؤلفين كتب چاپى (395 -393 /5) مجمع الفصحا (259 -255 /1)، مخزن الغرائب (77/1)، هفت اقليم (452 -449 /2)، يغما (س 4، ش 9، ص 417 -414).

بابا نعمت الله نخجواني

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 920 ق)، صوفى و مفسر حنفى. معروف به شيخ علوان. وى اهل نخجوان بود و در اواخر عمر به سرزمين عثمانى رفت و در آق شهر ساكن شد، به همين جهت به علوان آق شهرى نيز معروف شد. او از عرفاى طريقت نقشبنديه بود و در آق شهر درگذشت. آثار وى عبارتند از: «فواتح الالهية و مفاتح الغيبية الموضحة للكلم القرآنية و الحكم الفرقانية»، در تفسير، كه در سال 902 ق به پايان رسيده است؛

حاشيه بر «انوار التنزيل و اسرار التأويل»؛ شرح بر «گلشن راز»، به فارسى؛ «هدية الاخوان»، در تصوف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (12/9)، تاريخ نظم و نثر (282)، ريحانه (217/1)، كشف الظنون (2028 ،1292 ،189)، لغت نامه (ذيل/ بابا نعمة الله)، معجم المؤلفين (111/13)، هدية العارفين (497/2).

باباپور، محمد مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي باباپور

محل تولد : قائم شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدمهدي باباپور متولد 1343 در روستاي گل افشان از توابع قائمشهر (مازندران) به دنيا آمدم تحصيلات ابتدايي را در همان روستا و دوران راهنمايي و دبيرستان را در رشته علوم تجربي در همان شهرستان به اتمام رساندم.پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه تهران شدم و پس از دو سال يعني سال 65 وارد حوزه علميه قم شدم. پس از 8 سال دروس سطوح حوزه را اتمام كردم و به مدت ده سال در خارج فقه و تفسير علوم آيت الله جوادي آملي و دو سال در جامع اصول آيت الله صالحي مازندراني كسب فيض نمودم. در كنار تحصيل حوزوي از سال 68 تحصيلات دانشگاهي را آغاز نمودم. كارشناسي علوم سياسي را در دانشگاه باقرالعلوم قم و كارشناسي ارشد علوم سياسي را در دانشگاه شهيد بهشتي تهران و دكتري علوم سياسي در دانشگاه تهران گذراندم و هم اكنون عضو هيأت علمي دانشگاه شهيد بهشتي مي باشم. در كنار تحصيل دروس حوزوي و دانشگاهي تدريس در حوزه و دانشگاه را به مدت 15 سال طي نمودم. در مركز جهاني علوم اسلامي و جامعة الزهراء درس هاي مختلفي را ارائه نمودم. در زمينه فعاليت هاي تحقيقاتي و پژوهشي نيز پنج جلد كتاب

چاپ گرديده و دو جلد آماده چاپ مي باشد. و ده ها مقالات علمي و راهنمايي و مشاوره 20 پايان نامه در سطح كارشناسي ارشد حوزه را نيز برعهده داشتم.

بابازاده، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر بابازاده

محل تولد : آذرشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اين حقير تا پايان ششم ابتدايي در مدرسه علوي آذر شهر تحصيل داشتم. همه ساله شاگرد اول، در پايان كلاس ششم در منطقه در امتحان نهايي ممتاز شدم. يك سال در مدرسه طالبيه تبريز تا پايان سيوطي و جامي تحصيل كرده سپس در قم به تحصيل پرداختم. سطح را در 7 سال به پايان رسانده ودر سال 1351 در امتحانات خارج حوزه قبول شدم و از مدرسين و مراجع فعلي حوزه تلمذ نموده و بيش از 20 سال دوره خارج ديده ام و به طور كتبي تاييديه دارم. از تمام مراجع تقليد و شخص مقام رهبري در امور حسبي وكالت و نمايندگي دارم. در موسسه بسيار وزين علمي( دار التبليغ سابق) كه همچون علامه طباطبايي، آيت الله مكارم، آيت الله سبحاني، شهيد مطهري، آيت الله شبيري و ساير رجال علمي و سياسي از اساتيد آنجا بودند، شش سال دوره عادي سپس دو سال دوره تخصصي و عالي را به پايان رسانده و پيوسته جزو دانشجويان ممتاز بودم. دراين ميان از من درخواست شد كه براي ادامه تحصيل و به عنوان مبادله دانشجو به آمريكا بروم كه به جهت عائله مندي نپذيرفتم.مدت يك سال و اندي مديريت مركز تحقيقات و تاليفات موسسه امام صادق عليه السلام را به عهده داشتم كه خود استعفا دادم.چهار سال در سازمان امور

اداري استخدامي كشور در شعبه تحقيقاتي قم عضو ارشد و فعال پژوهشي و نگارشي بودم و چند اثر توسط حقير نگارش شده از جمله (ولايت فقيه) كه كتاب درسي براي موسسات و وزارتخانه ها مي باشد.تا به حال 28 جلد كتاب چاپ شده و تعدادي مقالات چاپ شده تقديم داشته ام. در اين ميان كتاب (تحليل سيره فاطمه زهرا سلام الله عليها) و اخيرا كتاب( سيري در سيره فاطمه زهرا«س» )رسما از طرف شوراي مديريت حوزه به عنوان كتاب درسي حوزه هاي بانوان سراسر كشور مي باشد از مجموع كتاب هايم تا به حال سه عنوان كتاب هاي برتر و برگزيده حوزه علميه انتخاب شده و مورد تقدير مراجع بزرگ و گاهي تشويق و مقدمه آنان قرار گرفته ام. به ويژه از سوي رهبر معظم انقلاب مورد تفقد واقع شده (هم نماينده ايشان تلفني از برخي نوشته هايم تقدير داشتند و هم رئيس بيت قم و معاونت فرهنگي معظم له جناب آقاي مروي به همراه ديگران براي تفقد و تشويق و ابلاغ سلام و پيام به منزلم آمدند.) در حوزه علميه از طرف شوراي مديريت و مدارج علمي حوزه در جايگاه استاد راهنما و استاد مشاور در خدمت فضلاء و دانشمندان حوزه در نگارش رسائل علمي و پايان نامه انجام وظيفه مي كنم. در ضمن از اعضاي نخستين نخبگان حوزه مي باشم. مقاطع كوتاهي در دانشكده سپاه قم در رشته (حقوق) و (احكام و فقه) براي مديران سپاه تدريس داشتم كه به جهت مسافرت هاي زيادي كه دارم ادامه ندادم. در حوزه علميه در سال هاي آغازين درسم به تدريس حاشيه و معالم مي

پرداختم كه سپس به جهت اشتغال زياد در محورهاي مختلف تحصيلي از ادامه آن خودداري نمودم. ناگفته نماند كه دروس متوسطه را به طور متفرقه به پايان رساندم و حتي يك ساعت در كلاس نبوده ام. بنده در مسير تحصيل و تعليم روزانه 16 ساعت مشغول كسب علم بودم. نظم، اخلاص، انگيزه ، پشتكاري و ... از ابراز موفقيت من بودند. از خداوند متعال مي خواهم با نيت خالصانه در مسير اهل بيت نگه داشته و عاقبت بخيري را روزي من گرداند و السلام عليكم و رحمه الله

بابايي، اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اصغر بابايي ساخمرسي

محل تولد : ساخمرس ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب اصغر بابايي ساخمرسي ساكن استان مازندران، شهرستان نكاء، روستاي مرس كوچك، تحصيلات دوران ابتدايي را در روستاي مرس كوچك يا محل تولد پشت سرگذاشته ام. و تحصيلات دوران راهنمايي و دوران متوسطه را در شهرستان نكاء به پايان رسانده ام و در رشته ي فرهنگ و ادب موفق به اخذ ديپلم شده ام.در سال تحصيلي 1364-1363 وارد حوزه شده ام و در حوزه ي امام صادق(ع) شهرستان نكاء مشغول تحصيل علوم ديني شده ام.در سال 1365 وارد حوزه امام خميني(ره) گرگان شدم و تا سال 1371 در آن حوزه مشغول تحصيل بوده ام و از آن تاريخ به بعد وارد حوزه علميه قم مقدس شده ام و تاكنون مشغول تحصيل علوم حوزوي بوده ام.

در ضمن در سال 1373 از طريق كنكور وارد دانشگاه شده ام و در رشته ي حقوق، در دانشگاه مفيد قم موفق به اخذ مدرك ليسانس شده ام و پس از آن در رشته مهارتهاي تبليغ نيز زير نظر دفتر

تبليغات، رشته ي تخصصي تبليغ و شيوه هاي كلاس داري و علوم تربيتي را در 56 واحد درس پشت سر گذاشته ام. در راستاي علوم حوزوي نيز تا پايه ي دهم امتحانات كتبي و شفاهي را به پايان برده و با نوشتن پايان نامه ي سطح 3 حوزه و دفاع از آن، حدود هشت سال شركت در درس خارج و هفت نوبت مصاحبه ي درس خارج، اصول و فقه.

بابايي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ علي بابايي

محل تولد : پلدختر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1314/8/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1314 در خليل اكبر (يكي از روستاهاي پل دختر ) متولد شدم، تحصيلات ابتدائي را در پلدختر گذراندم.

در سال 1333 وارد حوزه علميه خرم آباد شدم و از سال 1333 تا 1342 در آنجا بودم و از محضر آيت الله كمالوند بهره بردم و از سال 1342 به قم مهاجرت نمودم و در محضر اساتيد آنجا به كسب علوم دينيه پرداختم و ضمن تحصيل بنا به فرموده حضرت امام ره و ساير علماي اعلام به مبارزه با رژيم شاه پرداختم و بيش از 16 سال با رژيم مبارزه كرديم و در جنگ فيضيه شركت داشته ام و ضرباتي به فك و كتف اينجانب وارد شد كه هنوز هم آثار آن موجود است و بعد از پيروزي انقلاب همان مسئوليت هايي را كه ذكر كرديم عهده دار بوده ام و نسبت به انقلاب و دستورات رهبر كبير انقلاب هيچ گونه مسامحه و كوتاهي تاكنون نداشته ام و هم اكنون مسئول حوزه علميه امام صادق كه موسس آن خودم بوده ام مي باشم.

اين حوزه تعداد 50 نفر طلبه برادر و 40

نفر خواهر دارد. و فعاليت آنها بسيار خوب مي باشد.

بابايي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر بابائي

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب علي اكبر بابائي متولد 1333 در اراك پس از آموختن قرآن و برخي كتاب هاي مذهبي در مكتب خانه و تحصيلات ابتدايي در مدارس دولتي و دروس مقدماتي حوزه مانند صرف و نحو در حوزه علميه اراك در سال 1353 ه.ش وارد حوزة علميه قم شدم و تا سال 1359 ه.ش ساير دروس مقدماتي و سطوح عالي حوزوي را فرا گرفتم و در سال 1360 به دروس خارج اصول و فقه راه يافتم ، مدت كوتاهي از درس خارج اصول آيت الله مكارم و خارج فقه آيت الله تبريزي استفاده كردم ولي عمده تحصيلات خارج فقه و اصول اين جانب از درس هاي خارج فقه و اصول آيت الله وحيد خراساني بوده است حدود 12 سال در درس خارج اصول و حدود 2 سال در درس خارج فقه معظم له شركت كرده ام همزمان با تحصيلات خارج فقه اصول در برنامه هاي درسي مؤسسه در راه حق و پس از اتمام دوره عمومي تحقيقات خود را در رشتة تخصصي تفسير علوم قرآني در اين مؤسسه آغاز كردم و تا سال 1373 ادامه يافت از سال 1373 تا كنون در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه كه قبلا دفتر حوزه و دانشگاه ناميده مي شد به پژوهش در موضوع مباحث علوم قرآني با گرايش منطق فهم قرآن اشتغال داشته ام و نتيجه آن تأليف كتاب هاى: روش شناسي تفسير قرآن. مكاتب تفسيري ج 1 و 2 تاريخ تفسير قرآن بوده است.

بابكي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بابكي

محل تولد : دماوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

سال 1353 پس از اتمام مقطع سيكل وارد حوزه علميه قم شدم و به فراگيري علوم حوزوي روي آوردم؛ از آن تاريخ تاكنون در حوزه به درس و بحث و مطالعه، تحقيق و تدريس اشتغال دارم. جز ايام تبليغي و مانند آن از اشتغالات علمي سرباز نزدم، تحصيلات مقدماتي و سطح را تا سال 1365 ادامه دادم و از سال 1366 به درس هاي خارج فقه و اصول راه يافتم و از محضر بزرگاني چون حضرات آيات نجفي مرعشي، تبريزي، فاضل لنكراني، وحيد خراساني، مكارم شيرازي، كوكبي ، انصاري شيرازي ، مصباح يزدي، جوادي آملي و حسن زاده آملي استفاده بردم و هم اكنون به تدريس سطوح عالي حوزه و تحقيق در عرصه هاي مختلف فقهي اشتغال دارم

بابويه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ منتجب الدين در فهرستش گويد: وى مردى فقيه و صالح و مقرى بوده، نزد شيخ بزرگوار ما شمس الاسلام حسن بن حسين بن بابويه قرائت نموده او را كتابى است در اصول و فروع كه آن را «صراطالمستقيم» ناميده و من آن كتاب را بر او قرائت نمودم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

بابيوردي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1287، اهر.

درگذشت: 8 اسفند 1366، تهران.

حسين بابيوردى پس از طى دوره ى تحصيلات ابتدايى به عنوان اولين سرباز وظيفه ى قراچه داغ در سال 1307 خدمت نظام را در تبريز آغاز كرد و به تدريج مدارج مختلف خدمت از سربازى تا سرهنگى را گذراند و در سال 1337 بازنشسته شد.

مقاله هاى او در مجلات «بررسيهاى تاريخى»، «وحيد»، «يغما»، «ارتش» و «ژاندارمرى» منتشر شده و از تأليفات او تاريخ ارسباران (1341) و تاريخ پناهندگان ايران به چاپ رسيده است. تاريخ ارسباران حاوى تاريخچه ى خانواده ى بابيوردى و قرانيى مربوط به آنها از سال 900 ق. تا عصر حاضر است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

باجغلي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

باخرزي، ابوالحسن، ابوالقاسم علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 467 ق)، اديب، شاعر و فقيه شافعى. مشهور به رييس على حسن خان و ملقب به تاج الرؤسا. در باخرز و نيشابور به فراگيرى علم پرداخت و سفرى دور و دراز به شهرهاى ايران و عراق كرد. وى در جوانى كاتب طغرل بيگ و شاگرد شيخ ابومحمد جوينى بود. اما به ميل خود از دربار بيرون رفت و در سلك عارفان درآمد. وى در مجلس شادخوارى به دست والى باخرز كشته شد. باخرزى به زبان فارسى و عربى «ديوان» شعر داشته كه «ديوان» فارسى او از ميان رفته است و همچنين در شعر فارسى مجموعه ى رباعياتى به نام «طرب خانه» داشته كه ظاهرا آن هم در ميان نيست. از شعر فارسى او جز يك قصيده و چند قطعه چيز ديگرى در دست نيست. از ديگر آثار او كتاب «دمية القصر و عمرة اهل العصر» كه از كتابهاى معروف ادبيات عرب و ذيلى است بر «يتيمة الدهر» ثعالبى. گويند على بن زيد بيهقى بر آن ذيلى تحت عنوان «وشاح الدمية» نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (81/5)، تاريخ ادبيات در ايران (1038 -1037 /2)، تاريخ نظم و نثر (53 -52)، دايرةالمعارف فارسى (362/1)، الذريعه (118/9)، رباعى و رباعى سرايان (107 -106) ريحانه (219 -218 /1)، سيرالنبلاء (364 -363 /18)، فرهنگ ادبيات فارسى (83 -82)، فرهنگ سخنوران (401)، كشف الظنون (2049 ،1103 ،778 ،761)، الكنى و الالقاب (63/2)، لغت نامه (ذيل/ باخرزى)، معجم الادباء (48 -33 /13)، معجم البلدان (376/1)، معجم المؤلفين

(65/7)، وفيات الاعيان (389 -387 /3)، هدية العارفين (692/1).

باخرزي، ابونصر احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 435 ق)، اديب. به قول صاحب «دمية القصر » وى از بزرگان و مفاخر باخرز و داراى شعرى دقيق و روان بود. مدتى نيز وزير امير بيغو حسن بن موسى در خراسان بود. بالاخره در قريه ى بنداشير به قتل رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (112/1).

باخرزي، اسماعيل

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، نويسنده و لغوى. وى مؤلف كتاب «خلاصة اللغات و تفسير المشكلات»، در لغت عربى به فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (814).

باخرزي، سيف الدين، ابوالمعالي سعيد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 659 -629 ق)، فقيه، شاعر، صوفى. ملقب به شيخ الاسلام. وى را از مشايخ صوفيه و مريدان و اصحاب عارف مشهور، نجم الدين كبرى، (618 -540 ق) دانسته و گفته اند كه نجم الدين او را بعد از اعطاء خرقه به بخارا فرستاد. باخرزى در بخارا زيست و طريقه كبرويه را نشر داد و در همان جا وفات يافت. وى با عده اى از اصحاب شيخ نجم الدين مانند: شيخ مجدالدين بغدادى، فريدالدين عطار و شيخ سعدالدين حمويه و نجم الدين ابوبكر عبدالله بن محمد، معروف به دايه و رضى الدين على لالاى غزنوى معاصر بوده. سيف الدين در نظم و نثر صاحب اثر است و «ديوان» شعر دارد. پاره اى از رباعيات وى ضمن مجموعه رباعيات ابوسعيد ابوالخير در تهران به چاپ رسيده است. از وى رساله اى به فارسى در معنى عشق و اشعار متوسطى بازمانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اوراد الاحباب (303 -300 و صفحات ديگر)، تاريخ ادبيات در ايران (858 -856 /2)، تاريخ گزيده، (672 -671)، حبيب السير (61/3)، دنباله جستجو در تصوف (112 -108)، الذريعه (486 -485 /9)، رباعى و رباعى سرايان (155 -154)، سفرنامه ى ابن بطوطه (446 -445 /1)، فرهنگ سخنوران (481)، لغت نامه (ذيل- باخرزى)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 658 ،576)، نفحات الانس (434 -433)، هفت اقليم (166 -165 /2).

بادكوبه اي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1358 -1293 ق)، فقيه، فيلسوف و دانشمند. وى نوه ى سيد موسى حسينى لاهيجى بود و در قريه ى خوددلان بادكوبه متولد شد. سيد حسين مقدمات و ادبيات را نزد پدرش آموخت و پس از فوت پدر به تهران آمد و در مدرسه ى صدر اقامت كرد و در مجلس درس ابوالحسن جلوه، فيلسوف مشهور شركت جست و رياضى و

فلسفه را از وى و ميرزا هاشم اشكورى آموخت. او بعد از هفت سال تحصيل به نجف رفت و در كلاس درس آخوند خراسانى شركت كرد و فقه را از حوزه ى آيت الله آقا شيخ محمد حسن مامقانى فرا گرفت. وى تا آخر عمر نيز در نجف به تدريس پرداخت و در همان جا درگذشت و در جوار مرقد حضرت اميرالمؤمنين (ع) به خاك سپرده شد. فرزندش سيد محمد بادكوبه اى از علماى بزرگ شمال و مقيم در غازيان بندر انزلى و مروج مذهب در آن ناحيه بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (9/2)، گنجينه ى دانشمندان (227/3).

بادكوبه اي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد محمد بادكوبه اى فرزند علامه العلام والحكيم القمقام آيه الله آقاى آقا سيد حسين بادكوبه اى بن العالم الجليل السيد رضا بن السيد موسى الحسينى الباد كوبه اى اللاهيجى از علماء اعلام معاصر شمال و مقيم در غازيان بندر پهلوى ميباشد.

معظم له در خاندان فضيلت متولد و تربيت يافته و از مرحوم والد مذكورش و آيات و مراجع ديگر استفاده نموده آنگاه بايران مراجعت و در غازيان رحل اقامت افكنده و اكنون بيش از بيست سال است كه در آن ناحيه باقامه جماعت و ترويجات دينى اشتغال دارد.

والد ماجدش مرحوم آيه الله آقا سيد حسين بادكوبه اى در قريه (خود دلان) از قراى بادكوبه در سال 1293 ق متولد شده و در نزد والد عالمش تربيت يافته و مقدمات و ادبيات را فرا گرفته و پس از فوت والدش مهاجرت بطهران و در مدرسه صدر اقامت نموده و رياضيات و فلسفه را از فيلسوف بزرگ مرحوم آقا سيد ابوالحسن جلوه و ميرزا هاشم اشكورى فرا گرفته و كلام را از

اساتيد اين علم در مدت هفت سال با جديت تمام فرا گرفته آنگاه مسافرت بنجف كرده و در درس آيه الله العظمى آقاى آخوند خراسانى در اوائل تأليف كفايه اش حاضر شده و فقه را از محضر آيه الله آقا شيخ محمد حسن مامقانى استفاده نموده و در علم و حكمت مشار بالبنان گشته و جماعت بسيارى از فضلاء گردش جمع شده و از تحقيقات و نظرياتش استفاده مينمودند تا آنكه در شب 28 شوال المكرم 1358 ق در حمام حضرتى نجف وفات نموده و در جوار جد گرامش حضرت على عليه السلام مدفون گرديدند.

معظم له داراى چهار فرزند عالم و دانشمند ميباشند كه اسامى آنها را مينگارم: 1- آيه الله آقا سيد محمد مذكور 2- آيه الله آقا سيد حسن ساكن نجف 3- آقا سيد احمد عليل 4- آيه الله آقا سيد محمد باقر مقيم آبادان.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

باراني، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا باراني

محل تولد : سيرجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

زندگينامه علمي محمدرضا باراني

وي در سال 1344 در شهرستان سيرجان به دنيا آمد و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان در سال 1363 شمسي مدرك ديپلم را دريافت نمود. او همچنين در زمان جنگ تحميلي عراق بر ضد جمهوري اسلامي ايران، به همراه هم رزمان خود حدود يك سال در جبهه هاي جنگ و دفاع مقدس نيز حضور داشته است.

الف _ تحصيلات حوزوي:

ايشان در سال 63 پس از اخذ ديپلم به شهر مقدس قم آمده و وارد حوزه علميه قم شده و به تحصيلات حوزوي پرداخت كه شرح آن در زير مي آيد:

1. دروس دوره آغازين حوزه مانند جامع

المقدمات، المغني، سيوطي، مختصر المعاني و برخي دورس جنبي را در مدرسه حقاني گذراند.

2. دروس سطح را نزد اساتيدي چون حجج اسلام؛ سيد محمد سعيدي، سيد احمد خاتمي، سيد هاشم حسيني بوشهري، مدرسي يزدي، پاياني، اعتمادي، آيت الله استادي، آيت الله طاهري خرم آبادي، آيت الله محفوظي و آيت الله سبحاني به پايان رساند.

3. دروس خارج فقه و اصول را نزد آيات عظام؛ فاضل لنكراني، سبحاني، خاتم يزدي، جوادي آملي و وحيد خراساني گذرانده است.

ب- تحصيلات دانشگاهي:

ايشان هم زمان با تحصيلات حوزوي به تحصيلات دانشگاهي و كلاسيك روي آورد و مراحل زير را پيموده است.

1. كارشناسي «الهيات و معارف اسلامي» را در سال 1373شمسي دريافت نمود.

2. كارشناسي ارشد «تاريخ» را در سال 1379 با عنوان پايان نامه «شيعه در ايران عصر ايلخانان» به پايان رساند.

3. دكتري Ph.D«تاريخ اسلام»؛ سال 1381 در دانشگاه اصفهان به عنوان دانشجوي دكتري تاريخ اسلام پذيرفته شد و در سال 1386 از پايان نامه دكتري با موضوع «بررسي تاريخي تعامل فكري و سياسي اماميه با فرقه هاي معتزله، اشاعره و حنابله در عصر آل بويه در بغداد» دفاع كرده است.

ج _ مسئوليت هاي علمي:

1. عضو هيئت علمي جامعه المصطفي العالميه از 1382 تاكنون

2. مسئول انجمن تاريخ پژوهان از 1380 تاكنون كه يكي از انجمن هاي علمي حوزه مي باشد.

3. مسئول انجمن علمي ايراني تاريخ اسلام از سال 1387 تاكنون كه از انجمن هاي علمي وزارت علوم است.

4. مدير گروه تاريخ جامعة الزهرا (س) از سال 1386 تاكنون

5. مسئول دبيرخانه انجمن هاي علمي حوزه از 1381 تا پايان 1386

6. عضو هيئت تحريريه فصل نامه علمي تخصصي «نامه تاريخ پژوهان» وابسته به انجمن تاريخ-پژوهان

7. عضو هيئت تحريريه فصل نامه تخصصي

« سخن تاريخ» وابسته به گروه تاريخ مدرسه عالي امام ره

8. مدير گروه تاريخ جشنواره كتاب سال حوزه از 1382 تاكنون

9. مدير مسئول فصلنامه تخصصي «نامه تاريخ پژوهان» از سال 1382 تاكنون

10. سردبير فصلنامه دانشجويي «سخن تاريخ» از سال 1385 تاكنون

11. مسئول كميسيون تاريخ اسلام مركز جهاني علوم اسلامي از 1383 تاكنون

12. عضو هيئت موسس انجمن تاريخ پژوهان از انجمن هاي علمي حوزه

13. عضو هيئت موسس انجمن علمي ايراني تاريخ اسلام از انجمن هاي علمي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري

14. عضو شوراي علمي مركز تخصصي تاريخ حوزه از 1382 تا مهر 1385

15. عضو شوراي گروه سيره پژوهشكده تاريخ و سيره دفتر تبليغات از 1381 تا آذر 84

16. عضو شوراي پژوهشي گروه تاريخ جامعة الزهراء از تابستان 1385 تاكنون

17. مسئول علمي نخستين «همايش بين المللي تشيع و خاورشناسان» در سال 1384 تا 1385

18. دبير علمي همايش «نكوداشت استاد علي دواني» در سال 1386.

19. عضو شوراي علمي «همايش بين المللي پيامبر اعظم (ص)» در دانشگاه اصفهان در سال 1385

20. عضو شوراي علمي همايش سراسري «قرآن و تاريخ» دانشگاه آزاد اسلامي در سال 1385

21. دبير گروه تاريخ مدرسه عالي امام خميني (ره) در سال 1381

22. مسئول علمي دومين «همايش بين المللي تشيع و خاورشناسان» در سال 1386 و 1387

د- تدريس

ايشان در دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد تدريس داشته اند كه به قرار ذيل است.

1) تدريس دروس مختلف تاريخ مانند؛ تاريخ پيامبر(ص)، تاريخ ائمه (ع)، تاريخ عباسيان، تاريخ امپراطوري عثماني، تاريخ اسلام در مصر و شام، تاريخ اسلام در مغرب و اندلس، تاريخ نگاري در اسلام، تاريخ اسلام و خاورشناسان و تشيع در آثار خاورشناسان در

مدرسه عالي امام خميني(ره) وابسته به جامعه المصطفي العالميه از سال 1379 تاكنون.

2) تدريس دروس تاريخي مانند؛ تاريخ عباسيان، تاريخ عثماني، تشيع در آثار خاورشناسان و تاريخ اسلام در مغرب و اندلس در دانشگاه اهل بيت(ع) در سال هاي 1383 و 1385 و 1386.

3) تدريس دروس تاريخي مانند؛ تاريخ امويان، تاريخ عباسيان، تاريخ عثماني، تشيع در آثار خاورشناسان و تاريخ اسلام و خاورشناسان در مركز آموزش هاي اسلامي وابسته به حوزه – گروه تخصصي تاريخ در سال هاي 1382 تاكنون

4) تدريس درس تاريخ اسلام و خاورشناسان در مدرسه عالي فقه و معارف اسلامي در سال هاي 1383 تا 1385.

5) تدريس دروس تاريخي تاريخ عثماني و تشيع در آثار خاورشناسان در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) در سال 1385.

6) تدريس درس تشيع در آثار خاورشناسان در دانشگاه پيام نور قم در سال 1387.

ه_ پژوهش هاي منتشر شده:

1. «گرايش ايرانيان به تشيع در قرن هفتم هجري»؛ منتشره در فروردين 1380 در نشريه تخصصي معرفت شماره 40.

2. «نقد و بررسي گرايش ايلخانان به اسلام و تشيع»؛ منتشره در نشريه تخصصي تاريخ در آيينه پژوهش شماره اول پاييز 1381.

3. «معرفي و نقد سفرنامه ابن فضلان» منتشره در نشريه تخصصي تاريخ در آيينه پژوهش شماره پنجم فروردين 1383.

4. «اختلاف روايات و راهكارهاي حل آن» منتشره در مجموعه مقالات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در سال 1380.

5. «زندگينامه علمي فرهنگي امام هادي(ع)» در مجموعه مقالات دفتر تبليغات اسلامي 1384.

6. «دين حنيف، ماهيتي مستقل يا روح اديان الاهي» منتشره در نشريه تخصصي مذاهب و فرق اسلامي «طلوع» پاييز 1384.

7. «جامعه شناختي نهاد حكومت پيامبر(ص)» منتشره در مجموعه مقالات همايش بين المللي

پيامبر اعظم (ص) دانشگاه اصفهان پاييز 1385.

8. «احناف» در دائرة المعارف قرآن در دائره المعارف قرآن وابسته به دفتر تبليغات اسلامي سال 1386.

9. «التأثير الفكري المتبادل بين الامامية و المعتزلة في عصر البويهيين» كه مجوز انتشار آن از نشريه بين المللي علوم انساني در تاريخ 4/7/1386 دريافت شده است.

10. بررسي و تحليل تعامل فكري سياسي اماميه با اشاعره در بغداد دوره آل بويه (سده هاي چهارم و پنجم

هجري) انتشار در نشريه شيعه شناسي وابسته به موسسه شيعه شناسي، 1387.

11. مدخل بسر بن سفيان در دائره المعارف قرآن انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه

و _ پژوهش هاي آماده نشر:

الف) مقالات

1. امام هادي (ع) و علم و دانش

2. تأثير حمله مغول بر جغرافياي انساني ايران

3. تأثير حديث نگاري بر تاريخ نگاري

4. سير تاريخي انديشه ولايت فقيه

5. تبيين تاريخي(تأليف و ترجمه قسمتي از كتاب استنفورد)

6. حركت و پويايي در تاريخ (تأليف و ترجمه قسمتي از كتاب استنفورد)

7. سبب در تاريخ (تأليف و ترجمه قسمتي از كتاب استنفورد)

8. تاريخ نگاري قرن هاي 4 تا 6 هجري

9. نقش مروان بن حكم در صدر اسلام

10. بررسي تاريخي حادثه انذار عشيره

11. رويكرد اماميه و حنابله درباره باورهاي كلامي در بغداد دوره آل بويه

12. ديدگاه اماميه و اشاعره در باره دانش ها

13. ديدگاه اماميه و حنابله درباره دانش ها

14. ديدگاه اماميه و معتزله درباره دانش ها

15. رويكرد حنابله در رقابت با ديگر فرقه هاي

16. همگرايي و واگرايي حنابله با ديگر فرقه هاي

17. فرايند اقتداريابي اشاعره در دوره آل بويه

18. فرايند تعامل و تقابل سياسي اماميه و معتزله

19. فرايند تعامل و تقابل فكري اماميه و اشاعره

20. فرايند تعامل و تقابل فكري اماميه و معتزله

21. مصلحت انديشي سياسي

و مذهبي آل بويه

22. معتزله در فرايند اقتدار سياسي و فكري

ب) كتاب ها

1. بررسي تاريخي تعامل فكري و سياسي اماميه با فرقه هاي معتزله، اشاعره و حنابله در عصر آل بويه در بغداد (رساله دكتري كه تا چند ماه آينده منتشر خواهد شد.)

2. تشيع در ايران عصر ايلخانان؛ (پايان نامه كارشناسي ارشد است كه در حال آماده سازي براي انتشار است).

3. تاريخ امپراطوري عثماني (كتاب درسي)؛ در حال انجام است.

4. تشيع در آثار خاورشناسان (كتاب درسي)؛ در حال انجام است.

ز- سخنراني علمي و شركت در همايش ها و ميزگردها

1. ارايه مقاله در همايش «بررسي كتاب الصحيح من سيرة النبي الاعظم (ص)» توسط پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در سال 1379.

2. ارايه مقاله در «همايش بين المللي پيامبر اعظم (ص)» در دانشگاه اصفهان در سال 1385.

3. شركت در ميزگرد «امام رضا (ع) و گروه هاي دورن شيعي» در انجمن تاريخ پژوهان در سال 1385.

4. شركت در ميزگرد «بازكاوي اوضاع سياسي و اجتماعي عصر امام رضا (ع)» در انجمن تاريخ پژوهان در سال 1385.

5. شركت در ميزگرد «توليد علم در تاريخ» توسط انجمن تاريخ پژوهان و نهضت نرم افزاري در سال 1383.

6. شركت در ميزگرد «نقد نظريه از اماميه تا اثني عشريه» كه اين نظريه از سوي خاورشناس مشهور اتان كلبرگ مطرح شده است و جلسه نقد اين نظريه كه توسط نهضت نرم افزاري و انجمن تاريخ پژوهان در سال 1385 برگزار گرديد.

7. شركت در ميزگرد نقد كتاب «موسوعة التاريخ الاسلامي» نوشته استاد يوسفي غروي كه توسط انجمن تاريخ پژوهان و دبيرخانه كتاب سال حوزه در 2 اسفند 1386 برگزار شد.

8. سخنراني علمي در همايش توليد علم

با عنوان «جايگاه مطالعات تاريخي در حوزه» در سال 1383.

9. سخنراني علمي در انجمن معلمان تاريخ استان قم با عنوان «آسيب شناسي تدريس تاريخ» در سال 1385.

10. شركت در ميزگرد «چالش هاي فراروي شيعه پژوهي غربيان» برگزار شده در دومين همايش بين المللي تشيع از ديدگاه خاورشناسان، 1387.

ح- راهنمايي و مشاوره رساله و پايان نامه

1. راهنمايي بيش از 36 رساله دفاع شده و در حال نگارش

2. مشاوره 15 (پانزده) رساله دفاع شده و در حال نگارش

3. داوري 5 (پنج) رساله ارشد

بارع زوزني، ابوالقاسم اسعد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 492 ق)، شاعر و محدث. معروف به بارع. اصل وى از زوزن از نواحى خواف بود و در نيشابور سكونت داشت. ابوالقاسم به عراق رفت و در آنجا شهرتى بسزا يافت. او در نيشابور درگذشت. بارع يگانه ى روزگار در خراسان و عراق بود. از ابوعبدالرحمان بن محمد الداوودى و اباجعفر محمد بن اسحاق بحاثى حديث شنيد و ابوالبركات فراوى و ابومنصور شحامى از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (294/1)، لغت نامه (ذيل/ بارع زوزنى)، معجم الادباء (96 -90 /6).

بارفروشي سمناني، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم بن ملا بابا بارفروشى سمنانى عالمى فقيه از شاگردان شريف العلماء مازندرانى بوده و بعد از وى به سمنان آمده و به وظائف دينى و روحى قيام نموده تا حدود 1280 ق از دنيا رفته و جنازه اش را به كربلا حمل و در رواق شريف مدفون شده است.

و ايشانست والد عالم جليل معمر مرحوم آقا شيخ ميرزا هادى سمنانى متوفى 1328 ق.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

بازرگان، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1286 ش)، استاد دانشگاه، محقق، اسلام شناس و قرآن پژوه. مهندس بازرگان در تهران به دنيا آمد و پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى در سال 1307 ش با اولين گروه اعزامى دانشجويان به فرانسه عزيمت كرد. او در رشته ى ترموديناميك فارغ التحصيل شد و در سال 1313 ش به ايران بازگشت. و در سال 1315 ش درس ترموديناميك (ماشينهاى حرارتى) را در دانشكده ى فنى بنيان نهاد و به عنوان دانشيار به تدريس اين رشته پرداخت. چند سالى نيز رياست دانشكده ى فنى را عهده دار بود وى همكارى خود را با نوشتن مقاله ى «مذهب در اروپا» با كانون اسلام در سال 1319 ش شروع كرد. بازرگان با سمت معاون وزارت فرهنگ در دولت دكتر مصدق انجام وظيفه كرد. سپس از سوى دكتر مصدق به رياست هيأت مديره موقت شركت ملى نفت منصوب شد و براى مأموريت خلع يد از شركت نفت انگليس به آبادان رفت. بازرگان زمانى كه مدير كل سازمان آب تهران بود، اولين راه اندازى انشعاب آب تهران را بدون كمك مهندسين خارجى انجام داد. او به خاطر امضاى نامه ى اعتراض آميز به انتخابات غير قانونى مجلس به دستور سپهبد زاهدى نخست وزير كودتا، بركنار شد. بازرگان يكى از مهمترين پايه گذاران و

نقش آفرينان نهضت مقاومت ملى بود و با كشف چاپخانه نهضت مقاومت ملى در سال 1334 ش به همراه عده اى ديگر از سران نهضت مقاومت دستگير و زندانى شد. در سال 1341 ش بار ديگر به ده سال زندان محكوم شد. در سالهاى 1356 و 1357 ش، مهندس از چهره هاى درخشان درجه ى اول جنبش انقلابى مردم ايران بود. پيش از پيروزى انقلاب اسلامى، به طور مخفيانه به عضويت «شوراى انقلاب» درآمد و آنگاه مأمور تشكيل كابينه و تأسيس دولت موقت انقلاب شد. مهندس بازرگان با حكم رهبر و پيشنهاد شوراى انقلاب به نخست وزيرى منصوب شد، ولى در آبان ماه 1358 ش استعفا داد. او در انتخابات نخستين دوره ى مجلس به نمايندگى از طرف مردم تهران به مجلس شوراى اسلامى راه يافت. سرانجام در ضمن سفر طبابتى در ژنو درگذشت و بعد از انتقال پيكر او به تهران، در قم دفن شد. از آثار وى: «علمى بودن ماركسيسم»؛ «بررسى نظريه ى اريك فروم»؛ «بازيابى ارزشها»، در چهار جلد؛ «مطهرات در اسلام»؛ «راه طى شده»؛ «ذره ى بى انتها»؛ «بعثت و تكامل»؛ «جمله شناسى قرآن»؛ «آفات توحيد»؛ «بازگشت به قرآن»، در چهار جلد؛ «بينهايت كوچكها»؛ «ترموديناميك صنعتى»؛ «حكومت جهانى واحد»؛ «عشق و پرستش يا ترموديناميك انسان»؛ «مرز ميان دين و سياست».[1]

محقق، نويسنده، استاد.

تولد: 1286، تهران.

درگذشت: 30 دى 1373، سوييس.

مهدى بازرگان، فرزند حاج عباسقلى آقا تبريزى بازرگان تهرانى، در سال 1307 با نخستين گروه دانشجويان ايرانى به اروپا رفت و در رشته هاى مهندسى ماشين و مهندسى نساجى از فرانسه فارغ التحصيل شد، پس از بازگشت به ايران، در همان رشته ى تخصصى خود در دانشگاه تهران به تدريس مشغول شد. در سال 1320 با

پاى گذاشتن در كانون اسلام به فعاليت هاى سياسى و دينى رو آورد. از سال 1314 (تا 1330) در دانشكده ى فنى دانشگاه تهران بر كرسى استادى نشست و از سال 1325 تا 1331 همزمان رياست اين دانشگاه را نيز به عهده داشت.

وى زمان دولت دكتر محمد مصدق به عنوان رييس هيئت مديره ى موقت شركت ملى نفت و سپس به عنوان مدير عامل سازمان آب تهران به فعاليت مى پرداخت.

مهندس مهدى بازرگان نخستين بار در سال 1334 گرفتار زندان شد و پس از آزادى، در بهمن 1341 دوباره دستگير و به ده سال زندان محكوم شد. پس از آزادى از بند، در آبان سال 1346 به كار در شركت هاى مهندسى روى آورد تا آن كه بار ديگر در شهريور سال 1357 دستگير شد. وى پس از پيروزى انقلاب اسلامى از سوى امام خمينى (ره) به عضويت شوراى انقلاب درآمد و زمانى كوتاه پس از آن به عنوان نخست وزير دولت موقت منصوب شد، اما با تسليم استعفانامه ى خود در اعتراض به اشغال سفارت آمريكا از سوى دانشجويان مسلمان پيرو خط امام از سمت نخست وزيرى كنار رفت.

وى در گذر عمر خود با گروه هايى چون «كانون اسلام»، «كانون مهندسى ايران»، «انجمن اسلامى مهندسين»، «جامعه ى تعليمات اسلامى» و «مؤسسه ى دين و اخلاق» در زمينه هاى مذهبى همكارى بسيار داشت.

فهرستى از آثار وى به شرح زير است: مطهرات در اسلام (چاپ دوم، 1333)؛ سير تحول در قرآن، راه طى شده (1327، اين كتاب به دفعات به چاپ رسيده است)؛ اسلام با كمونيسم، عشق و پرسش يا ترموديناميك انسان (1335)؛ بررسى نظريه ى اريك فروم؛ بى نهايت كوچكها؛ مذهب در اروپا؛ يادداشت هايى از سفر

حج؛ از خداپرستى تا خودپرستى؛ اسلام و جوانان (1341)؛ انسان و خدا (1339)؛ بازى جوانان با سياست؛ ترموديناميك صنعتى (2 جلد، 1333 -1331)؛ حكومت واحد جهانى (1342)؛ خداپرستى و افكار روز؛ خودجوشى؛ ضريب و تبادل ماديات و معنويات؛ مرز ميان دين و سياست مسئله ى وحى.

پيكر مهندس بازرگان بنا بر وصيت خودش در قم به خاك سپرده شد.

فرزند حاج ميرزا عباسقلى خان، در 1286 در تهران متولد شد. تحصيلات ابتدايى را در مدارس ثروت و سلطانى پايان داد و دوره ى متوسطه را در دارالمعلمين مركزى كه بنيانگذار آن ابوالحسن فروغى بود پايان بخشيد. در سال 1307 بازرگان در كنكور اعزام محصل به اروپا شركت كرد و با نمرات عالى جزء ده نفر اول شد و به پاريس رفت. مدت پنج سال مدرسه ليسه و مدرسه سانترال را طى كرد و مهندس معدن شد و مدت يك سال هم در كارخانجات نساجى انگلستان استاژ و كارآموزى داد و در سال 1314 به ايران بازگشت و لدى الورود به خدمت وظيفه اعزام شد و دوره مزبور را پايان داد. شوراى عالى وزارت فرهنگ تحصيلات بازرگان را معادل درجه دكترا تشخيص داد و بلافاصله براى تدريس به دانشكده فنى دعوت به كار شد. در آن تاريخ استادان دانشگاه مى توانستند با حفظ سمت دانشگاهى در سازمان هاى ديگر نيز استخدام شوند. مهندس بازرگان ابتدا در راه آهن اشتغال ورزيد و سپس به اتفاق احمد على ابتهاج، محسن فروغى، كاظم جفرودى و مهندس مشايخى به بانك ملى وارد شدند و اداره ساختمان را تحويل گرفتند. مهندس بازرگان عهده دار قسمت تأسيسات بانك ملى شد. در سال 1321 بازرگان به معاونت دانشكده فنى انتخاب گرديد و

در 1324 پس از فوت غلامحسين رهنما، براى مدت سه سال به رياست دانشكده فنى انتخاب شد و در سال 1327 شوراى استادان دانشكده فنى براى سه سال ديگر رياست او را تمديد نمودند. مجموعاً مدت شش سال رياست دانشكده فنى با او بود.

در سال 1330 كه دكتر مصدق زمام امور را در دست گرفت و صنعت نفت را ملى نمود، سه هيئت براى خلع يد از شركت نفت ايران و انگليس تعيين شد. يك هيئت از مجلس سنا كه عبارت بودند از: آقايان مرتضى قلى بيات، دكتر احمد متين دفترى، محمد سرورى، ابوالقاسم نجم و دكتر شفق. از مجلس شوراى ملى اعضاء هيئت مختلط براى نظارت در امر خلع يد عبارت بودند از: آقايان دكتر عبداللَّه معظمى، دكتر على شايگان، اللهيار صالح، حسين مكى و ناصرقلى اردلان. از طرف دولت نيز اشخاص زير براى خلع يد تعيين گرديدند: محمدعلى وارسته، مهندس كاظم حسيبى، مهندس مهدى بازرگان، دكتر عبدالحسين على آبادى و محمد بيات.

بازرگان همزمان با انتخاب در هيئت خلع يد به معاونت وزارت فرهنگ منصوب گرديد. قرار بر اين شد كه هيئت خلع يد براى اداره امور شركت ملى نفت هيئت مديره موقتى از بين خود انتخاب نمايند. نظر به آقاى دكتر محمود حسابى تعلق گرفت ولى ايشان براى قبول چنين سمتى اختياراتى خواستند كه هيئت مختلط و دكتر مصدق با آن مخالف بودند. سرانجام در اثر تلاش آقاى مهندس حسيبى، آقاى مهندس بازرگان براى رياست هيئت مديره موقت تعيين شد و نامه اى از طرف دكتر مصدق به دانشگاه تهران بشرح زير نوشته شد:

دانشگاه تهران- چون لازم است آقاى مهندس بازرگان رئيس و استاد دانشكده فنى تا مدتى وظيفه ى

فعلى خود را كه عضويت هيئت مديره موقت شركت ملى نفت ايران است ادامه دهند و نخواهند توانست در اول سال تحصيلى جارى وظايفى را كه در دانشگاه به عهده دارند انجام نمايند، مقتضى است موافقت فرمائيد ايشان با حفظ عنوان و سمت و حقوق در دانشگاه براى مدت يكسال رياست هيئت مديره موقت شركت ملى نفت ايران را عهده دار باشند و مراتب را نيز به ايشان ابلاغ نماييد.

نخست وزير- دكتر محمد مصدق

آقاى مهندس بازرگان در كتاب شصت سال خدمت و مقاومت در مورد مأموريت خطير خود چنين نوشته اند: اداره شركت ملى نفت ايران، با اوضاع و شرايطى كه خلع يد صورت گرفت كار عظيمى بود و حالت «پرش در تاريكى» داشت. ولى به خواست خداوند و همت مردم ايران، مرحله اول مديريت كه حفظ سازمان و بهره بردارى از تأسيسات عمومى بود بخوبى انجام گرفت خلع يد صددرصد انجام گرفت. مديريت سرتاسر شركت نفت سابق به دست ايرانيان افتاد. جاى هفتصد متخصص فنى و ادارى و مالى را عده اى در حدود 70 نفر ايرانى پر كردند كه تقريباً 50 نفر از كارمندان متخصص شركت و بيست نفر از داوطلبان انتقال يافته از مركز بودند. اما مشكل اخلاقى و فرهنگى بود كه به تدريج و پس از پيروزى با آن روبرو مى شديم و اسم آن را بايد دوران «غنائم گيرى» گذاشت. حسادت ها، برترى جوئى ها، رقابت هاى ناسالم و ملاحظات غيرمسئولانه، منفعت طلبى هاى شخصى، ميدان مساعد پيدا كرده بود.

حالا كارها براه افتاده و خطرات و مشكلات اوليه مرتفع شده بود و همه پهلوان ميدان شده بودند. اين مسئله منحصر به آنجا نبود، بلكه مربوط به كل مملكت و از نوع سياسى و ادارى و

اقتصادى بود كه عليه دولت مصدق اعمال مى شد. اشكال عمده و گره كار هيئت مديره اين بود كه همكاران حاضر نمى شدند يك نفر را به عنوان مديرعامل ثابت تعيين كنند و دست او را براى پيشبرد كارها و اجراى تصميمات باز بگذارند در حالى كه به قول دكتر متين دفترى، يك دكان سبزى فروشى هم نمى تواند بدون مسئول و مدير كار كند تا چه رسد به آن دستگاه عظيم و پيچيده شركت نفت.

البته دكتر مصدق به ضرورت اين امر توجه داشت ولى ملاحظات سياسى- اجتماعى مركز و علاقه او به رعايت نظرات بعضى از نمايندگان، دستش را بسته بود. او درگير توطئه هاى داخل و خارج بود و در چند جبهه مبارزه مى كرد. آقاى مكى كه در روز عزيمت دكتر مصدق و همراهان به آمريكا جهت حضور در شوراى امنيت سازمان ملل، اسم خود را در هيئت اعزامى از راديو نشنيد، از همان لحظه ناسازگارى را شروع كرد؛ چون عقيده داشت كه «مصدق را من آورده ام و نفت را من ملى كرده ام». مكى در همه امور براى خود حق آمريت قائل بود. وى به عنوان يكى از اعضاى هيئت مختلط، شأن خود را بالاتر از آن مى دانست كه در جلسات هيئت مديره بطور منظم حضور و مشاركت داشته باشد. بدون مشورت با ساير اعضاى هيئت با مسئولين مربوطه دستور صادر مى كرد. به عنوان مثال دستور تغيير مسير اتوبوسرانى يا انتقال يك كارگر شاكى، از شهرى به شهر ديگر.

آقايان اعضاى هيئت مختلط كه براى حل و فصل مشكلات و يارى هيئت مديره در ميان احساسات پرشور مردم و كارگران به آبادان آمده بودند نسبت به يكديگر برترى طلبى مى كردند،

در يك مورد يكى از اعضاى هيئت مختلط كه استاد دانشگاه هم بود، از اينكه مهندس حسيبى بيش از او مورد احترام و ابراز احساسات واقع شده بود در موقع ناهار با خشم زياد او را مورد بى مهرى و عتاب شديد قرار داد. بعد از ظهر همان روز كه جلسه در منزل من تشكيل شده بود درگيرى ديگرى با لحن ناهنجارترى ميان آقاى مكى و مهندس حسيبى بر سر انتخاب يا اعتماد به بعضى از مسئولين و مشاورين شركت روى داد در حالى كه رانندگان و كاركنان از پشت پنجره با بهت و حيرت شاهد آن صحنه ى تأسف آور بودند! به هر حال، حضور و خدمت من در خوزستان حدود 9 ماه بيشتر نبود.

مأموريت مهدى بازرگان در سمت رياست هيئت مديره موقت صنعت ملى شده نفت قريب 9 ماه طول كشيد. عدم هماهنگى و دسته بندى هائى كه در داخل هيئت خلع يد به تبعيت از اختلافات و رقابت هاى سياسى و ادارى مركز پديدار شده بود. همچنين انعكاس و تأثيرات غير مستقيم كه اختلاف و كارشكنى هاى مخالفان دولت و سياست هاى مركز در اوضاع داشت او را وادار به كناره گيرى نمود و مجدداً به دانشگاه بازگشت و دو سه ماهى در دانشكده فنى اشتغال به كار داشت تا اينكه دكتر مصدق تصميم گرفت به آب لوله كشى تهران سر و صورتى بدهد، از اين رو مهندس بازرگان براى تصدى آب لوله كشى تهران انتخاب شد و در مدت قليلى كار لوله كشى را به ثمر رسانيد و آب تصفيه شده را به قسمتى از خانه هاى شهر تهران رسانيد.

كودتاى 28 مرداد ماه 1332 و ساقط كردن دولت ملى مصدق، تغييراتى در شئون مملكت ايجاد

كرد. اين كودتا براى اين انجام گرفت كه مسئله نفت به صورتى كه منافع دولت هاى خارجى در آن ملحوظ شود حل گردد. بنابراين قرار شد كنسرسيومى كه اكثر سهام آن متعلق به انگليس و آمريكا باشد تشكيل شود و نفت ملى شده ايران به آن كنسرسيوم واگذار گردد. لذا لازم بود انتخابات دوره هجدهم هرچه زودتر با نمايندگانى كه از طرف دولت تعيين و انتخاب مى شوند، قرارداد بين ايران و كنسرسيوم تصويب شود. در چنين اوضاع و احوالى عده اى در صدد برآمدند حداقل ابراز وجود كنند و اعتراضى بنمايند. نامه اى به عنوان وزير كشور يا رئيس انجمن مركزى انتخابات نوشتند و در آن نامه درخواست شده بود دستور فرمايند شرايط آزادى انتخابات تأمين شود. از جمله امضاءكنندگان نامه مهندس مهدى بازرگان رئيس آب تهران بود. اين نامه به دولت گران آمد كه يكى از مديران كه با دولت همكارى دارد اين نامه را امضاء كند. نتيجه ى مذاكرات مهندس بازرگان با دولت بر اين محور قرار گرفت كه ايشان از رياست سازمان آب تهران استعفا بدهند، و استعفا دادند. دولت زاهدى و دولت هاى بعد از آن تمام مساعى خود را به كار بردند تا استقلال دانشگاه را كه سنگرى عليه طرح هاى سركوب گرانه آنها بود بگيرند و نگذارند در مراكز كشور جزيره امنى وجود داشته باشد. بعد از كودتاى 28 مرداد عده اى از علاقمندان به دكتر مصدق «نهضت مقاومت ملى» را تشكيل دادند. در هفتم شهريور 1332 كميته مخفى نهضت مقاومت اعلاميه اى منتشر كرد و خط مشى خود را در سه اصل بشرح زير اعلام نمود:

1- ادامه نهضت ملى و اعاده استقلال و حكومت ملى.

2- مبارزه عليه

هرگونه استعمار خارجى اعم از سرخ و سياه.

3- مبارزه عليه حكومت هاى دست نشانده ى خارجى و عمال فساد.

تدريجاً احزاب ملى نيز به نهضت ملى پيوستند. نهضت مقاومت ملى به پيروى از راه مصدق، آرمان هاى او را عامل اساسى ايجاد اتحاد و همبستگى اقشار جامعه در راستاى مبارزه عليه رژيم كودتا مى دانست.

تظاهرات روز 16 مهر به نشانه اعتراض به محاكمه مصدق، شايگان و رضوى صورت گرفت. در آن روز بازار تهران، دانشگاه و مدارس تعطيل گرديد. اين تظاهرات به طول انجاميد و مأمورين انتظامى و چاقوكشان دولتى با دانشجويان و مردمى كه به صفوف آنها پيوسته بودند به زد و خورد پرداختند. تعداد زيادى مجروح و دستگير شدند. اين تظاهرات بازتاب وسيعى در رسانه هاى خبرى اروپا و آمريكا داشت. تظاهرات ديگرى روز 21 آبان به وقوع پيوست. نقش اول را دانشجويان در دست داشتند. بازار تهران نيز به حمايت دانشجويان تعطيل گرديد. دولت كودتا عده ى زيادى را دستگير و سرانجام سقف قسمتى از بازار را خراب كرد. در روز 16 آذر 1332 در اعتراض به تجديد روابط ايران و انگليس و ورود نيكسون به ايران، از روز شنبه 14 آذر با ايراد سخنرانى در كلاس ها شروع شد. عصر آن روز در دانشكده ها تظاهرات پرشورى انجام پذيرفت. روز دوشنبه 16 آذر عده ى زيادى از افراد نظامى وارد محوطه دانشگاه شدند. دانشجويان در كلاس هاى خود تظاهرات مى كردند و سرانجام برخورد بين دانشجويان و سربازان از دانشكده فنى كه مركز عمده فعاليت دانشگاه بود شروع شد. به همين دليل دستگاه قصد داشت كه با سركوب دانشجويان اين دانشكده زهر چشم خود را نشان دهد. بنابراين تيراندازى در دانشكده فنى شروع شد

و در نتيجه سه نفر از دانشجويان به درجه شهادت نائل شدند.

كميته دانشگاه عزاى عمومى و تعطيل اعلام كرد. در مراسم برگزارى سومين روز شهادت دانشجويان چند هزار دانشجو و هزاران نفر از مردم تهران در حالى كه جاده تهران- ميدان شوش را سربازان محاصره كرده بودند و مانع حركت مردم بودند، شركت كردند. در خيابان مقابل امامزاده عبداللَّه، بين مردم و سربازان زد و خورد درگرفت و عده اى مجروح شدند. اعتصاب دانشگاه دو هفته ادامه يافت و حادثه 16 آذر به عنوان يك روز «مقاومت تاريخى» در تاريخ دانشگاه ثبت شد و در همان ايام انتخابات دوره هجدهم مجلس شوراى ملى آغاز گرديد و نهضت مقاومت ملى دوازده نفر از اعضاى خود را كه بيشتر آنها در زندان بودند براى نامزدى انتخابات معرفى كرد. اين دوازده تن عبارت بودند از: مهندس احمد رضوى، دكتر عبداللَّه معظمى، دكتر على شايگان، محمدعلى انگجى، دكتر كريم سنجابى، اللهيار صالح، مهندس احمد زيرك زاده، سرهنگ احمد اخگر، جلالى موسوى، محمود نريمان، اصغر پارسا و مهندس كاظم حسيبى.

سرانجام دولت تصميم گرفت عده اى از استادان دانشگاه را اخراج كند كه عبارت بودند از: دكتر عبداللَّه معظمى، دكتر يداللَّه سحابى، دكتر قريب، دكتر عابدى، دكتر جناب، مهندس عطائى، مهندس خليلى، مهندس انتظام، دكتر نعمت اللهى، دكتر بيژن، دكتر ميربابائى و مهندس مهدى بازرگان.

با تمام مقاومتى كه از طرف دكتر سياسى رئيس دانشگاه براى ابطال تصميم دولت نسبت به اخراج استادان انجام گرفت، مع الوصف تصميم به تغيير او گرفته شد و احكام اساتيد اخراجى را رضا جعفرى وزير فرهنگ وقت امضاء كرد. اخراج اساتيد هيچگونه اثرى در مبارزات دانشجويان نكرد و حملات به دولت

كودتا شديدتر شد و سرانجام دولت تصميم به بازداشت عده اى گرفت كه عبارت بودند از: آيت اللَّه حاج آقا رضا زنجانى، دكتر يداللَّه سحابى، مهندس عزت اللَّه سحابى و مهندس مهدى بازرگان. در شهرستان ها نيز عده اى بازداشت شدند. زندانى شدن مهندس بازرگان و هم سنگران وى قريب پنج ماه به طول كشيد و مجدداً به دانشگاه بازگشتند و همچنان به مبارزه خود عليه رژيم ادامه دادند.

در سال 1339 محمدرضا پهلوى طى نطقى از آزادى انتخابات سخن گفت و در نتيجه سران و كارگردانان سابق جبهه ملى و ديگر دستجات و جمعيت هاى سياسى در صدد برآمدند فعاليت سياسى را بطور علنى شروع كنند. بدين منظور رهبران نهضت مقاومت ملى از جمله مهندس بازرگان، دكتر يداللَّه سحابى و آيت اللَّه سيد محمود طالقانى همراه با سران فعالان جبهه ملى سابق و همكاران دكتر مصدق از قبيل سيد باقرخان كاظمى، دكتر غلامحسين صديقى، دكتر عبداللَّه معظمى، اللهيار صالح، سيد محمود نريمان، مهندس احمد زنگنه، دكتر كريم سنجابى و داريوش فروهر. پس از چند جلسه بحث و گفتگو درباره تأسيس يك سازمان سياسى در بر گيرنده ى همه ى نيروهاى ملى موافقت شد. سرانجام روز 30 تيرماه 1339 طى اعلاميه اى خبر تشكيل جبهه ملى دوم انتشار يافت. مهندس بازرگان در اين سازمان سياسى، عضو شوراى عالى بود.

اولين برنامه جبهه ملى دوم، شركت در انتخابات دوره بيستم مجلس شوراى ملى بود كه آنهم با مخالفت شديد دكتر اقبال نخست وزير شروع شد و در نتيجه عده اى از سران جبهه ملى دوم از جمله مهندس مهدى بازرگان در مجلس سنا متحصن شدند. مدت اين تحصن پنج هفته به طول انجاميد و پس از انتخابات و افتتاح مجلس از

طرف شاه اجازه دادند متحصنين به خانه هاى خود بروند. نتيجه انتخابات زمستانى دوره ى بيستم بين حزب مليّون و حزب مردم تقسيم شد و سرسپردگان رژيم و كسانى كه در كودتاى مرداد ماه 1332 مشاركت فعال داشتند، به مجلس راه يافتند. از ملى گراها فقط اللهيار صالح از كاشان انتخاب شد. صالح هنگام طرح اعتبارنامه ها، انتخابات دوره ى بيستم را مخدوش دانست و تقاضاى ابطال انتخابات را نمود. در ارديبهشت ماه 1340 دولت شريف امامى سقوط كرد و دكتر امينى با حمايت همه جانبه كندى، به رياست دولت انتخاب گرديد و سرانجام مجلس را منحل نمود. دكتر امينى در نخستين روزهاى حكومت خود، آزادى اجتماعات و نطق و بيان را آزاد كرد. در نتيجه روز 28 مرداد ماه 1332 يك ميتينگ بزرگ در ميدان جلاليه از طرف جبهه ملى تشكيل شد كه قريب يك صد هزار نفر در آن شركت داشتند.

نهضت آزادى در 27 ارديبهشت ماه 1340 چند روز پس از معرفى كابينه دكتر امينى تشكيل شد. نهضت آزادى از عناصر تركيب دهنده جبهه ملى نبود، آنها با تمام احزاب و دستجات ملى همكارى داشتند.

در اواخر دى ماه 1340 عده اى از دانش آموزان دبيرستان هاى تهران از جمله دارالفنون و البرز در اعتراض به تعطيل مجلس تظاهراتى برپا كردند كه منجر به خراج چند تن از دانش آموزان گرديد و چون اقدام براى بازگشت اخراج شدگان به نتيجه نرسيد. روز اول بهمن چند دانشكده دانشگاه تهران در اعتراض به تعطيل مجلس و پشتيبانى از دانش آموزان اخراجى كلاس هاى درس را تعطيل كردند و به تظاهرات پرداختند. شاه دستور سركوب دانشجويان را صادر كرد. كماندوها پس از يورش به محوطه دانشجويان را تا كلاس درس دنبال

كردند و عده زيادى از جمله چند تن از استادان را كتك زدند، وسايل آزمايشگاه ها و كارگاه ها و ميكروسكوپ ها را شكستند، كتابخانه ها را ويران نمودند و كتاب ها را پاره كردند. آمار مجروحين اين حمله وحشيانه از 600 نفر تجاوز كرد. دكتر احمد فرهاد رئيس دانشگاه اين يورش سبعانه را محكوم كرد و از رياست دانشگاه استعفا داد. روزهاى بعد مدارس تهران تظاهراتى در اعتراض به حمله كماندوها به دانشگاه برپا كردند كه به خيابان ها كشيده شد. روز سوم بهمن يكى از دانش آموزان دبيرستان علميه پشت بهارستان به شهادت رسيد و عده ى زيادى مجروح شدند. سرتيپ محسن مبصر رئيس پليس تهران و سرهنگ اكسير معاون پليس در اين حملات عامل اصلى بودند و قتل را كه توسط پليس انجام گرفته بود به گردن ديگرى انداختند.

جبهه ملى دوم در 1333 بدون توفيق در برنامه هاى خود، به انحلال انجاميد و در نتيجه مهندس بازرگان و دكتر سحابى پس از بحث و مذاكره زياد به اين نتيجه رسيدند كه فعاليت سياسى و تشكيل يك حزب و جمعيت در شرايط موجود مملكت، لازم و واجب است ولى مرام و ايدئولوژى اين جمعيت با حزب بايد مبنى و مأخوذ از اسلام باشد. بر همين اساس تصميم به تأسيس نهضت آزادى ايران گرفته شد. ايدئولوژى نهضت آزادى ايران حفظ اصالت نهضت ملى در چهارچوب وحدت با جنبش نوين اسلامى بود و تدريجاً نهضت آزادى توانست رسالت تاريخى خود را در آن مرحله از رشد جنبش به بهترين وجهى انجام دهد به طورى كه پس از 15 خرداد 1342 به مرحله متكامل ترى ارتقاء يابد و نهضت آن مكتب مجاهدپرورى بشود كه از درون

خود مجاهدين پرافتخارى را به ملت تقديم نمايد. بطور خلاصه مرامنامه نهضت آزادى در چهار اصل خلاصه مى شد: 1- مسلمان بودن نه به اين معنى كه يگانه وظيفه ى خود را روزه و نماز مى دانيم بلكه ورود ما به سياست و فعاليت اجتماعى من باب وظيفه ملى و فريضه دينى بود. دين از سياست جدا نيست. 2- ايرانى بودن 3- تابعيت از قانون اساسى 4- مصدقى بودن.

از نظر حزب نهضت آزادى، مصدق يگانه رئيس دولتى بود كه در طول تاريخ ايران محبوب و منتخب واقعى اكثريت مردم بود و قدم در راه خواسته هاى مردم برداشت. ضمناً لازم به يادآورى است كه مهندس بازرگان قبل از اعلام تشكيل نهضت آزادى، تصميم خود را در نامه اى بوسيله ى دكتر غلامحسين مصدق به استحضار دكتر محمد مصدق رسانيده و پاسخى دريافت داشتند. متن نامه و پاسخ آن به شرح زير است:

21 ارديبهشت 1340

جناب آقاى دكتر مصدق پيشواى نهضت ملى ايران

با استحضارى كه از وفادارى و ايمان مداوم مردم نسبت به اصول نهضت ملى ايران داريد و علاقه و انتظارى كه در دل هاى فرزندان وطن به احياى آزادى و تأمين استقلال كشور عزيز وجود دارد و با توجه به تحولات اخير جهانى، عده اى از افراد مؤمن و مبارز كه در طول هشت سال اختناق از ادامه راه پيشواى محبوب و تعقيب خواسته هاى مردم آرام ننشسته بودند، در صدد برآمدند با توكل به عنايت خداوندى و به سرمايه شرف و غيرت و همت مردم آزاده ايران جمعيتى بنام «نهضت آزادى ايران» تشكيل دهند. يقين دارم از پشتيبانى و راهنمائى هاى پيشواى بزرگ خود پيوسته برخوردار خواهيم بود.

با تقديم صميمى ترين درود و سلام دوستان

و ارادتمندان

از طرف مؤسسين نهضت آزادى ايران- مهندس مهدى بازرگان

پاسخ نامه بشرح زير است:

احمدآباد- 25 ارديبهشت 1340

جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان

قربانت شوم. مرقومه محترمه مورخ 21 جمادى، مبشر تشكيل جمعيتى بنام نهضت آزادى ايران عز وصول بخشيد و موجب نهايت امتنان گرديد. تبريكات صميمانه خود را تقديم مى كنم و ترديد ندارم كه اين جمعيت تحت رهبرى شخص شخيص جنابعالى موفق به خدمات بزرگى نسبت به مملكت خواهد شد و بنده توفيق جنابعالى و همكاران محترمتان را در اين راه از خداوند مسئلت دارم.

دكتر محمد مصدق

استقبال مردم مخصوصاً جوانان از عضويت در نهضت آزادى بيش از انتظار شد و گروه كثيرى از طبقات مختلف جامعه، دانشگاهيان، بازاريان و كسبه و كارمندان دولت به نهضت پيوستند. گروهى از فعالين نهضت آزادى در اروپا و آمريكا دوره هاى آموزش چريكى در الجزيره ديدند.

فكر مقاومت مسلحانه در برابر رژيم كودتا از اواخر 1342 پس از سركوب آخرين مقاومت ملى مذهبى و متلاشى شدن نيروهاى اپوزيسيون و شكست نهضت ملى و از بين رفتن امكانات مبارزه از طريق قانونى، شكل گرفت به طورى كه در سال 1343 همه گروه ها و دستجات مخالف رژيم با افكار و ايدئولوژى هاى گوناگون به يك نتيجه ى واحد رسيدند كه تنها راه مبارزه با رژيم شاه، مبارزه ى مسلحانه است. ترور حسنعلى منصور نخست وزير، در مقابل در ورودى مجلس شوراى ملى در اول بهمن ماه 1343 و به گلوله بستن شاه در كاخ مرمر از طرف يكى از افراد گارد محافظ دربار، اخطار آغاز مبارزه ى مسلحانه عليه رژيم كودتا بود. سازمان چريكى مجاهدين خلق ايران توسط سه تن از اعضاى نهضت آزادى ايران: محمد حنيف نژاد، سيد محسن

و على اصغر بديع زادگان در شهريور 1344 پايه گذارى شد.

سازمان فدائيان خلق ايران سابقه ى عضويت يا همكارى با حزب توده را داشتند ولى عناصر تشكيل دهنده ى مجاهدين خلق ايران از اعضاى راديكال نهضت آزادى بودند.

ناگفته نماند بنيانگذاران نهضت آزادى سه نفر بودند كه عبارت بودند از دكتر يداللَّه سحابى، آيت اللَّه طالقانى و مهندس مهدى بازرگان. رياست نهضت عملاً با بازرگان بود.

واكنش نهضت آزادى ايران در روز سوم بهمن ماه 1341 در برابر رفراندوم، بسيار شديد بود. شوراى مركزى نهضت آزادى اعلاميه اى زير عنوان «ايران در آستانه ى يك انقلاب بزرگ!» منتشر كرد. فرازهائى از اعلاميه ى مزبور به اين شرح بود:

... عامل اين انقلاب، نه دهاتى ها هستند، نه شهريها، نه ملت، نه مجلس و نه دولت. يك نفر است، شخص پادشاه مملكت!

اين انقلاب يك پديده ى نوظهور تاريخ است! زيرا انقلاب دو طرف دارد و انقلاب كننده ى آن تو سرى خورده، زجر كشيده، محروم شده، خشمگين و مظلوم اجتماع است. انقلاب را در برابر طبقه ى قاهر غاصب حاكم ظالم انجام مى دهند اما امروز هيئت حاكمه و دستگاهى انقلاب مى كنند كه تا ديروز خود از طريق ارباب ها، مالك ها و مأمورين دولت، يگانه حامى نظام ارباب رعيتى و فئوداليته و وكيل ساز و برخوردار از اقتصاد اجحاف مالكيت و سرمايه دارى بود و در مرحله ى نهائى عامل تمام فشارها و فسادها (...) انقلاب از اين بزرگتر نمى شود كه با يك گردش كوچك زمان، ضارب خودش مدافع مضروب بى زبان بشود.

اقبال ها و شريف امامى ها مى آيند تا آنچه حزب و دموكراسى و انتخابات است به لجن مالى و رسوائى بكشند. با اشاعه فساد و تعميم و توسعه اختلاس هاى كلان به كليه دستگاه هاى لشكرى و كشورى، پرده ننگ را آنقدر بالا مى زنند

و اركان دولت و سلطنت را على رغم ادعاهاى ثبات سياسى و اجتماعى ايران آنقدر متزلزل مى نمايند كه داخل و خارج متوحش مى شوند. مى ترسند مبادا ملت پرمدعاى ايران كاسه صبرش لبريز شود و معجزه انقلاب و قيامى آزاد سر بزند.

سياست توافق به باز كردن يك سوپاپ خطر ديگر، در اين ديگ زنگ خورده پوسيده است (...) دولت امينى را روى كار مى آورند و سياست آمريكا علاقه اى به شخص و طبقه ندارد. آنها برنامه مى خواستند، طالب اصلاحات ارضى و مبارزه با فساد بودند، براى اينكه جلوى كمونيسم را بگيرند. بنابراين مسافرتى به اروپا و آمريكا به عمل آمد و وعده و قول و قرارى مبادله شد. كه شخص اول مملكت شخص اول و وسط و آخر مملكت و مجرى ظاهر و باطن برنامه باشد. نخست وزير رفت و نوكر حلقه بگوشى به جايش نشست، فقط يك مدعى در ميان است، بايد او را از ميدان برد، اسلحه را از دست و زبانش گرفت...

هر فرد عادى از خود مى پرسد اگر رفراندوم يا مراجعه به آراى عمومى كار مجاز و صحيحى است، پس چرا همين دستگاه در محاكم به قول خودش قانونى ذى صلاحيت، جناب آقاى دكتر مصدق را به جرم رفراندوم، محكوم و محبوس كرد و دكتر اقبال نوكر جان نثار، مليّون ايران را به عنوان رفراندومچى بودن از حق نماينده شدن محروم كرد. اگر اين كار بد و خلاف قانون است، پس چطور شاه مملكت رفراندومچى مى شود؟ سبحان اللَّه، اين چه بام دو هوائى است؟!

انقلاب بايد از درون باشد نه بيرون. كشاورزانى كه با گوسفند و گرگ آشنا هستيد فريب نخوريد و گرگ خود را بشناسيد.

همزمان با انتشار اين اعلاميه،

مأمورين ساواك ابتدا مهندس مهدى بازرگان و آيت اللَّه طالقانى و دكتر سحابى را دستگير كردند. چند روز بعد عده اى از دوستان و همكاران آنها را در نهضت آزادى به زندان انداختند و سرانجام محاكمه اى براى آنان ترتيب داده شد و كيفرخواستى تنظيم گرديد.

كيفرخواست دادستان ارتش پس از تشريح موارد اتهام و نتيجه ى تحقيقات از متهمين به اين شرح بود:

... نوع بزه و انطباق با قانون: عمل سه نفر متهمين رديف هاى 3 -2 -1 (مهندس مهدى بازرگان، دكتر يداللَّه سحابى و آيت اللَّه طالقانى) جزء مؤسسين جمعيت نهضت آزادى مى باشند و اين جمعيت، مرام و رويه آنان ضديت با سلطنت مشروطه ايران مى باشد و همچنين متهمين رديف 8 -7 -6 -5 -4 و 9 (مهندس عزت اللَّه سحابى، دكتر عباس شيبانى، احمدعلى بابائى، ابوالفضل حكيمى، سيد مهدى جعفرى و پرويز عدالت منش كه عضو نهضت آزادى نيست) از جهت عضويت مزبور، جنائى منطبق با بند 1 ماده 1 قانون مقدمين عليه امنيت و استقلال كشور و از جهت اهانت هاى مكرر و گستاخانه به مقام شامخ سلطنت از درجه جنحه و منطبق با ماده 81 قانون مجازات عمومى مى باشد و صدور حكم مجازات آنها با رعايت ماده 2 الحاقيه به اصول محاكمات جزائى مورد تقاضاست. تاريخ و محل وقوع جرم: تهران ارديبهشت ماه 1340 از تاريخ تشكيل جمعيت نهضت آزادى. ضمناً پرونده اى بنام افرادى كه پرونده آنها تاكنون ارجاع نشده يا دستگير نشده اند مفتوح است. دادستان- سرهنگ فخر مدرس.

محاكمه سرانجام انجام گرفت و متهمين و وكلاى مدافع آنها كه از برجسته ترين حقوقدانان كشور بودند، داد سخن دادند به طورى كه بعضى از اعضاى دادگاه تحت تأثير قرار گرفتند. سرانجام در

روز 16 دى ماه 1342 دادگاه بدوى نظامى بدون ورود در ماهيت امر و دفاع وكلاى مدافع و متهمين، پايان كار خود را اعلام و متهمين را به جرم اقدام بر ضد امنيت كشور و اهانت به مقام سلطنت به مجازات هاى زير محكوم كرد:

1- مهندس مهدى بازرگان و آيت اللَّه طالقانى، هر يك ده سال زندان تأديبى.

2- دكتر يداللَّه سحابى، دكتر عباس شيبانى و احمدعلى بابائى، هر يك شش سال زندان مجرد.

3- مهندس عزت اللَّه سحابى، ابوالفضل حكيمى و محمد مهدى جعفرى، هر يك چهار سال زندان مجرد.

4- پرويز عدالت منش كه عضو نهضت آزادى ايران نيست، يك سال حبس تأديبى.

دادگاه تجديد نظر سران نهضت آزادى بسيار طولانى شد و مجموعاً 76 جلسه تشكيل گرديد. آراء صادره به شرح زير بود:

متهم رديف يك (آقاى مهندس بازرگان)، متهم رديف 3 (آيت اللَّه طالقانى)، رديف 4 آقاى عزت اللَّه سحابى، رديف 5 دكتر عباس شيبانى، رديف 6 آقاى احمدعلى بابائى، رديف 7 مهندس ابوالفضل حكيمى، رديف 8 آقاى مهدى جعفرى، رديف 9 آقاى پرويز عدالت منش. حكم دادگاه بدوى تأييد شد. در مورد متهم رديف 2 آقاى دكتر يداللَّه سحابى با توجه به عدم پيشينه كيفرى، 38 سال سابقه ى فرهنگى، كبر سن و معيل بودن متهم و نحوه ى دفاعيات، با رعايت ماده ى 5 مكرر از قانون مجازات عمومى از جهت اهانت به مقام شامخ سلطنت و عهده دار بودن رياست شوراى جمعيتى كه رويه آن ضديت با سلطنت مشروطه است، به چهار سال زندان مجرد محكوم مى شود.

در تاريخ 25 تيرماه هشت تن محكومين طى نامه اى از زندان قصر تقاضاى فرجام خواهى كردند. در 15 مرداد به آنها اطلاع داده شد كه شاه با تقاضاى آنها

موافقت نكرده و حكم محكوميت آنها قطعى است. محاكمه مهندس مهدى بازرگان و ساير سران نهضت آزادى در يكى از بيدادگاه هاى محمدرضا پهلوى يكى از محاكمات مهم و پر سر و صداى پنجاه سال اخير است و مى توان گفت كه بعد از محاكمه ى دكتر مصدق و ياران او داراى اهميت و اعتبار خاصى است. پاسخ گوئى بازرگان و ساير متهمين به ياوه سرائى آقاى دادستان بسيار جالب و حائز اهميت بود. دفاعيات وكلاى سران نهضت آزادى تماماً بدون ترس و واهمه، سستى اين محاكمه را عريان ساخت.

بازرگان مخالف سلطنت مشروطه نبود و اين مطلب را چندين بار در دادگاه عنوان كرد. او مخالف دخالت هاى شاه در تمام شئون مملكتى بود. بازرگان از ديكتاتورى شاه سخن گفت و بدون ترس و واهمه، آنچه را لازم تشخيص مى داد در دادگاه بيان نمود.

پس از محاكمه ى سران نهضت آزادى و محكوميت آنان در دادگاه و عدم قبول فرجام خواهى، چهار تن از وكلاى مدافع سران نهضت آزادى ايران به اتهام توهين به مقام سلطنت به شرح زير بازداشت و محاكمه شدند: سرتيپ على اصغر مسعودى، سرهنگ عزيزاللَّه امير رحيمى، سرهنگ دكتر اسمعيل علميه و سرهنگ على اصغر غفارى. افسران مزبور هركدام به مجازات هائى كه بيش از يك سال بود محكوم گرديدند و نتيجه ى اين محاكمه علاوه بر تحمل زندان، اخراج از ارتش بود.

بازرگان مبارزات سياسى خود را از بعد از كودتاى 28 مرداد ماه 1332 آغاز كرد. اين مبارزه با مخالفت با انتخابات مجلس هيجدهم و سپس قرارداد با كنسرسيوم كه نتيجه ى آن واگذارى صنعت نفت به آمريكا و انگليس بود آغاز شد و سرانجام در مخالفت با انقلاب سفيد شاه و مردم، بازرگان

و ياران وى دستگير و محاكمه شدند.

بازرگان پس از آزادى از زندان، مبارزات خود را ادامه داد و از نيمه هاى سال 1356 اين مبارزات بصورت حادى آغاز گرديد.

در سال 1357 بازرگان به محكوميت مجدد آيت اللَّه طالقانى طى اعلاميه اى شديداً اعتراض نمود و بازداشت شد و قريب ده روز در زندان بسر برد و روز 26 شهريور از زندان آزاد شد. روز 29 مهر ماه، مهندس بازرگان به اتفاق دكتر ميناچى براى ملاقات با آيت اللَّه خمينى به پاريس عزيمت نمود. در روز هشتم دى ماه، امام خمينى فرمانى براى حل و فصل مشكلات نفت براى بازرگان صادر نمودند. در اين فرمان آمده بود:... جنابعالى كه در اداره صنايع نفت داراى سوابق و تجارب هستيد يك هيئت پنج نفرى مركب از جناب حجت الاسلام حاج شيخ اكبر رفسنجانى و جناب آقاى مهندس كتيرائى و دو نفر را با نظر خودتان و مشورت آقايان تعيين نمائيد و اين هيئت تحت سرپرستى جنابعالى، مناطق نفتى را بازرسى نموده و در امر توليد نفت نظارت نمايند. پس از صدور فرمان امام، كاركنان اعتصابى صنعت نفت ايران براى توليد نفت مورد نياز داخلى، به سر كار خود بازگشتند. روز سوم بهمن ماه بازرگان اعلام كرد بختيار بايد استعفا كند، در غير اين صورت بايد ارتش را بكار گيرد.

روز چهارم بهمن ماه مهندس بازرگان طى مصاحبه اى نحوه ى تشكيل شوراى انقلاب و دولت موقت اسلامى را تشريح كرد و گفت الگوئى كه ما براى حكومت اسلامى در نظر داريم دوران رسالت و رهبرى ده ساله ى حضرت محمد (ص) در مدينه و دوران پنج ساله ى امام حضرت على (ع) در كوفه است.

روز 16 بهمن ماه

1357 امام خمينى مهندس بازرگان را بعنوان رئيس دولت موقت تعيين كردند و فرمانى در اين مورد شرف صدور يافت.

در همان روز مهندس بازرگان رئيس دولت موقت در پاسخ مصاحبه ى شاپور بختيار كه گفته بود رئيس دولت موقت را بازداشت مى كنم، گفت از اين اخطار نمى ترسم، اگر تهديد مى خواهند بكنند به چيز ديگرى ما را تهديد كنند، اين چيز خيلى كوچكى است، اگر عملى شود بنده شخصاً خيلى ممنون مى شوم چون راحت مى شوم.

در روز شانزدهم بازرگان نخست وزير موقت، برنامه و وظايف دولت موقت را بيان كرد و گفت از وظايف عمده دولت موقت اينست كه يك همه پرسى برپا كند تا نظر مردم را درباره ى تغيير رژيم و تحول آن به جمهورى دموكراتيك اسلامى بپرسد. سپس اين وظيفه را خواهد داشت كه انتخابات مجلس مؤسسان را برگزار كند، مجلسى كه قانون اساسى آينده را تدوين خواهد كرد. وظيفه ى سوم نيز انتخابات مجلس خواهد بود كه به موجب قانون اساسى جديد تشكيل مى شود و پس از اين مجلس دولت رسمى تعيين خواهد شد.

روز شانزدهم جامعه ى روحانيت اعلام كرد براى تأييد بازرگان راهپيمائى بزرگ روز پنجشنبه 19 بهمن در تهران و شهرستان ها انجام خواهد گرفت.

در همان روز شاپور بختيار به دنبال انتخاب بازرگان به رياست دولت موقت گفت در ايران تنها يك حكومت وجود خواهد داشت. ساخت ايران تجزيه ناپذير است. اگر بختيار تنها به حرف زدن اكتفا كند يك مسئله است. اگر بخواهد دست به عملى ديگر بزند مسئله ى ديگرى مطرح مى شود.

در اجراى خواسته ى امام روز نوزدهم بهمن ماه مبنى بر راهپيمائى مردم در تأييد دولت موقت، ميليون ها تن از مردم براى حمايت از آيت اللَّه خمينى و دولت

موقت اسلامى، در تهران و شهرستان ها به خيابان ها آمدند و راهپيمائى گسترده اى در سراسر ايران برپا نمودند. تنها در تهران متجاوز از دو ميليون نفر در اين راهپيمائى مشاركت داشتند. غير از تمام طبقات مردم روحانيون، اصناف، احزاب سياسى و همافران در اين رفراندوم شركت داشتند. در پايان راهپيمائى تهران قطعنامه اى در 7 ماده قرائت شد و مردم يكپارچه آن را تأييد كردند. در بعضى از شهرستان ها راهپيمائى مردم به آتش و خون كشيده شد. به دنبال راهپيمائى مردم در تأييد دولت بازرگان، بختيار اعلام كرد در كشور واحدى چون ايران دو دولت را نمى پذيرد و دولتى را كه گويا مهندس بازرگان درصدد تشكيل آن است، به رسميت نمى شناسد.

روز بيستم بهمن ماه مهندس مهدى بازرگان نخست وزير دولت انقلابى، طى يك سخنرانى كه در دانشگاه تهران ايراد كرد، برنامه ى دولت موقت را اعلام كرد. بازرگان در نخستين سخنرانى اش در برابر مردم گفت مأمورتى كه رهبر انقلاب به من داده است، پرمخاطره ترين و سنگين ترين مأموريت در عمر 71 ساله ى مشروطيت ايران است كه به نخست وزير ايران داده شده است. آنگاه بازرگان افزود: خطوط اصلى و وظايف دولت موقت به قرار ذيل است:

1- احراز و انتقال قدرت 2- ارائه و اثبات حقانيت (همان رفراندوم) 3- احياء و اداره و اصلاح مملكت 4- انتخابات مجلس مؤسسان و ارجاع به آراء عمومى براى تدوين و تصويب قانون اساسى جديد 5- انتخابات مجلس شوراى ملى 6- استعفا و تحويل كار به رئيس جمهور و دولت رسمى بعدى.

روز 21 بهمن ماه، فرماندار نظامى تهران و حومه اعلاميه ى شماره 40 را انتشار داد و اعلام نمود ساعت منع عبور و مرور در تهران را

افزايش داده و رفت و آمد را از ساعت 16/30 تا 5 بامداد ممنوع اعلام كرد. در همان روز متعاقب اعلاميه ى شماره 40، فرماندارى نظامى اعلاميه ى شماره 11 را صادر نمود. در اين اعلاميه آمده بود: فرماندارى نظامى تهران و حومه به حكم وظيفه و مسئوليت سنگينى كه به عهده دارد نمى تواند در مقابل عمليات ضد انسانى و وحشيانه عناصر اخلالگر و فريب خورده بى تفاوت بماند، عليهذا بدينوسيله ساعت عبور و مرور شبانه را تا ساعت 11 روز يكشنبه 22 بهمن تمديد مى نمايد. به دنبال اين اعلاميه، امام خمينى پيام مهمى انتشار داد و اعلاميه هاى حكومت نظامى را خدعه و خلاف شرع دانست و مردم به هيچوجه به آن اعتنا نكردند و در نتيجه مردم به خيابان ها ريختند.

روزهاى 21 و 22 بهمن، تهران و ساير شهرها تبديل به ميدان جنگ شد. لشكر گارد بطور ناگهانى به نيروز هوائى حمله كرد و مردم نيز به كلانترى ها يورش بردند و غالب كلانترى ها به تصرف مردم درآمد. مهندس بازرگان طى پيامى اعلاميه هاى فرماندارى نظامى را توطئه عليه انقلاب خواند.

سرانجام در ساعت 10/5 بامداد روز 22 بهمن، شوراى عالى ارتش با شركت رئيس ستاد، وزير جنگ و غالب فرماندهان تشكيل جلسه داد و پس از بحث و مذاكره، اعلاميه صادر و متذكر شد براى جلوگيرى از هرج و مرج و خونريزى، بيطرفى خود را در مناقشات فعلى اعلام و به يگان هاى نظامى دستور داده شد كه به پادگان هاى خود مراجعه نمايند. به دنبال اعلاميه شوراى عالى ارتش و جمع آورى سربازان تمام تهران و شهرها به دست مردم انقلابى افتاد و سرانجام صداى انقلاب در روى صفحه تلويزيون نقش بست

و بدين ترتيب رژيم 2500 ساله ى شاهنشاهى و آخرين سلسله ى سلطنتى ايران سقوط كرد.

بازرگان سياستمدارى مسلمان و مبارزى خستگى ناپذير بود. وى در سى امين روز دى ماه 1373 در تهران وفات يافت.

تأليفات بازرگان بشرح زير مى باشد: 1- مطهرات در اسلام 2- سير تحول در قرآن 3- ره طى شده 4- اسلام يا كمونيسم 5- عشق و پرستش يا ترموديناميك انسان 6- نظريه اريك فروم 7- بى نهايت كوچكها 8- مذهب در اروپا 9- يادداشت هائى از سفر حج 10- از خداپرستى تا خودپرستى 11- اسلام و جوانان 12- انسان و خدا 13- بازى جوانان با سياست 14- ترموديناميك صنعتى 15- حكومت واحد جهانى 16- خداپرستى و افكار روز 17- خودجوشى 18- ضريب و تبادل ماديات و معنويات 19- مرز ميان دين و سياست 20- مسئله وحى 21- انقلاب در دو حركت 22- شصت سال خدمت و مقاومت (خاطرات مهندس مهدى بازرگان، جلد اول).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ايران فردا (اسفند 1373، ويژه نامه درگذشت مهندس بازرگان)، خاطرات بازرگان (شصت سال خدمت و مقاومت)، مؤلفين كتب چاپى (373 -372 /6)، نشر دانش (س 15، ش 1 و 2، ص 82).

باستان، نصرت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1356 -1282 ش)، چشم پزشك. در تهران و در خانواده اى ظاهرا از اهالى آذربايجان متولد شد. تحصيلات مقدماتى را ابتدا در مكتب خانه و سپس در مدرسه ى صفائيه و تربيت فراگرفت، پس از آن دارالفنون را به پايان رسانيد. نصرت الله دوره ى پزشكى را در مدرسه ى طب تهران و در سال 1307 ش گذراند. و در سال 1307 ش جزء اولين گروه محصلين اعزامى به اروپا، به فرانسه رفت و در دانشگاههاى بردو و پاريس دوره ى پزشكى عمومى را

خواند و در رشته ى چشم پزشكى متخصص شد. در سال 1315 ش به ايران بازگشت و به تدريس در رشته ى پزشكى پرداخت و مشاغلى را عهده دار شد. وى غير از تأليفاتى كه در رشته ى تخصصى خود داشت اهل ذوق و قلم بود. از ديده ها و شنيده هاى خود داستانهاى كوتاه طنزآميزى نوشت و از آن نوشته ها دو مجموعه به نامهاى: «افسانه زندگى» و «چهل تيكه» منتشر ساخت. از آثار وى در پزشكى: «اورام ملتحمه»؛ «بيماريهاى چشم و درمان آن»؛ «بيماريهاى گوش و حلق و بينى و حنجره»؛ «تراخم»؛ «چشم و بيماريهاى آن»؛ «كيميا پزشكى».[1]

مدرس، پزشك، اديب.

تولد: 1282.

درگذشت: آذر 1361.

نصرت الله باستان تحصيلات مقدماتى خود را در مكتب و نزد ميرزا على اكبر و با خواندن عم جزء آغاز كرد. پس از مدتى مكتب را ترك گفت و به مدرسه ى صفائيه و سپس به مدرسه تربيت رفت. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى وارد دارالفنون شد (شرح اين بخش در كتاب افسانه زندگى آمده است) سپس وارد خدمات دولتى شد و در نقليه ى قشون مشغول به كار شد. در سال 1307 در ميان اولين گروه محصلين اعزامى به اروپا رفت. در شهر بردو فرانسه مشغول به تحصيل شد و بالاخره پس از هفت سال اقامت در كشور فرانسه، و گذراندن دوره ى دكتراى دانشگاه پاريس در سال 1315 به تهران مراجعت كرد. در همان موقع در بيمارستان هاى سينا و شهردارى مشغول به چشم پزشكى شد. كتابى در ششصد صفحه تحت عنوان بيمارى هاى چشم و درمان آن نوشت. وزارت فرهنگ اين كتاب را به چاپ رسانيد. سپس به رياست بخش چشم پزشكى بيمارستان وزيرى منصوب شد و در سال 1328 به مقام استداى كرسى بالينى

نايل آمد و در اين سمت بعدها به بخشى از بيمارستان هزار تختخوابى (اين بيمارستان به نام امام خمينى تغيير نام داده است) منتقل شد و از شركاى بيمارستان مهر در تهران شد. اثر ديگر دكتر باستان در زمينه ى پزشكى نازايى و فرزند زيادى (1348) است.

دكتر باستان بخشى از كتاب افسانه ى زندگى يا خواب پريشان (1344) را به شرح گذشته و حكايت دوران مدرسه اختصاص داد و در بخش ديگر به خيال پردازى درباره ى آينده و مرگ پرداخت (اقتباسى از كمدى الهى دانته، نويسنده ايتاليايى). كتاب ديگر او چهل تيكه (1351)؛ حاوى 45 قطعه ى طنزآلود از ماجراهاى زندگى خود اوست. از آثار ديگر اوست: اورام ملتحمه (1315)؛ بيمارى هاى گوش و حلق و بينى و حنجره (با همكارى دكتر مصطفى بهشتى شيرازى، جلد اول، تهران، 1327)؛ تراخم (با همكارى دكتر حميد محسنين و دكتر سهراب داروگر، جلد اول، تهران، 1341)؛ چشم و بيماريهاى آن (تهران، 1335)؛ كيميا پزشكى. دكتر باستان در سال 1323 نيز نشريه ى «باستان» را منتشر مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (10/2)، زندگينامه ى مشاهير رجال پزشكى (321 -219 /1)، مؤلفين كتب چاپى (563 -562 /6).

باستان حق، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: غدد، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

باستاني پاريزي، محمدابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم باستاني پاريزي فرزند شيخ علي اكبر ، در سال 1304 هجري شمسي در روستاي پاريز كرمان ديده به جهان گشود. استاد تحصيلات ابتدايي را در پاريز به پايان برد و دوره دبيرستان را تا سوم متوسطه در سعيدآباد سيرجان به انجام رسانيد و در كرمان وارد دانشسراي مقدماتي شد و ديپلم گرفت. در خلال تحصيل ، در حالي كه بيش از هفده سال نداشت ، با روزنامه روح القدس همكاري كرد و آثار نظم و نثرش را در آن به چاپ رساند. دكتر باستاني براي ادامه ي تحصيل راهي تهران شد و در دانشسراي عالي در رشته تاريخ و جغرافيا به تحصيل پرداخت و به دريافت ليسانس توفيق يافت و تا درجه دكترا پيش رفت. در تهران فعاليت مطبوعاتي خود را گسترش داد و با روزنامه ها و مجلات همكاري نزديك داشت. استاد مدتي در دبيرستان هاي كرمان مشغول خدمت بود اما سرانجام به تهران آمد و به كار تدريس در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران مشغول گرديد. از ايشان آثار زيادي تاكنون به چاپ رسيده است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : ايران دوره اسلامي

والدين و انساب : محمدابراهيم باستاني پاريزي ، فرزند حاج شيخ علي اكبر معروف به حاج آخوند بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : از آنجايي كه پدر محمد ابراهيم باستاني پاريزي فردي باسواد بود ، وي را روانه ي مدرسه اي در همان قريه ي پاريز نمود. اين مدرسه در منزل شخصي به نام ملامحمدحسن

قرار داشت _ اين فرد همان كسي است كه سال ها بعد باستاني پاريزي آثار ، نوشته ها و نامه هايش را تحت عنوان « آثار پيغمبر دزدان » جمع آوري و چاپ كرد - ، در سال 1313 پدر باستاني پاريزي مدرسه اي ساخته و او كلاس پنجم را در همين مدرسه به پايان رساند. پاريزي كلاس ششم ابتدايي را در سيرجان و در دبيرستان بدر سپري نمود. وي پس از به پايان بردن دوره ي تحصيل در مقطع ابتدايي ، به مدت 2 سال ترك تحصيل كرد ، اما در اين فاصله در محضر كلاس پدر حاضر مي شد و به آموختن ادبيات و عربي مي پرداخت. او در سال 1318 براي ادامه ي تحصيل عازم سيرجان شد و سه سال اول دبيرستان را در آنجا گذراند ؛ علي رغم آن كه وي تصميم داشت بجاي تحصيل به اداره پست و تلگراف رود ، اما با توصيه يكي از معلمان خود براي ادامه ي تحصيل به دانشسراي مقدماتي كرمان ، كه به كوشش رئيس فرهنگ وقت ( رهبر كسروي ) شبانه روزي شده بود ، وارد شد. با توجه به اينكه اين دانشسرا تنها به محصلان رتبه ي اول و دوم اجازه ي ادامه ي تحصيل در دانشسراي عالي تهران را مي داد ، پاريزي توانست شاگرد دوم اين دانشسرا شده و به تهران رود. سال ششم را در دبيرستان رشديه ي آن روز خواند و سپس در دانشسراي عالي تهران در دانشكده ادبيات به ادامه ي تحصيل در رشته ي تاريخ پرداخت. پس از آن باستاني پاريزي به كرمان رفت ، اما

مجددا در سال 1337 براي دوره دكتراي تاريخ به تهران بازگشت و توانست اين دوره را نيز به پايان برد.

خاطرات و وقايع تحصيل : تحصيلات دوره ي دبيرستان محمد ابراهيم باستاني پاريزي در سيرجان مصادف با جنگ جهاني اول بود. اين سال ها براي كشورمان سال هاي سختي بود ، چرا كه جنگ جهاني باعث گرديد فقر و گرسنگي بر همه جا سايه افكند. با سقوط رضا شاه در سال 1320 ، پاريزي تصميم گرفت از كلاس نهم ( سوم دبيرستان ) ترك تحصيل نمايد و در پستخانة پاريز به جاي مدير قبلي كه در همان زمان بازنشسته شده بود استخدام شود ، اما چيزي كه باعث شد او از اين كار منصرف شود ، مقاله اي بود كه در روزنامة « بيداري » به چاپ رساند ، او در اين مقاله جوابيه اي در مقابل مقالة مرتضي برازجاني كه از معلمان مدارس كرمان بود تنظيم نمود. اين مقاله در احوال حضرت فاطمه زهرا ( ع ) و كيفيت زندگي او تنظيم شده بود ، پاريزي در جواب نوشت « اينكه زنهاي امروز از اين بانوي بزرگ سرمشق نمي گيرند ، تقصير مردان است كه زن ها را به گونه اي ديگر مي پسندند ، تقصير زن ها نيست ... » در همان زمان يك معلم كرماني به نام منصوري كه براي توزيع كوپن به پاريز آمده بود با خواندن اين مقالعه او را از خدمت در پست و تلگراف برحذر داشت .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمد ابراهيم باستاني پاريزي پس از به پايان بردن دوره ي ابتدايي ، به مدت دوسال ترك تحصيل نمود

و در همين سال ها مجله ي خطي به نام « نداي پاريز » با سه مشتري منتشر كرد.

استادان و مربيان : از معلمين دوره ي ابتدايي محمد ابراهيم باستاني پاريزي مي توان آقايان : سيد احمد هدايت زاده نبوي پاريزي ، يحيي سالمي پاريزي و ميرزا غلامحسين سعيدنيا معروف به ناظم را نام برد. از معلمين پاريزي در سه سال اول دبيرستان مي توان آقايان : سيد عبدالحسين حجازي ، ابوالقاسم ارجمند ، محمد صنعتي ، جلال پور ، صفوت و چند تن ديگر را نام برد كه در شكل گيري معلومات و ذوق وي تاثيرگذار بوده اند. همچنين او در تابستان با مراجعت به زادگاه خود ، از محضر پدرش نيز كه محل تردد رجال ادب ، سياست و اهل ذوق بودند استفاده هاي زيادي مي نمود ؛ از كساني كه در اين مجلس حاضر مي شدند اسماعيل مرآت ، هادي حائري ، عطيفه ، مايل تويسركاني ، صادق انصاري _ از رؤساي اسبق معروف كرمان _ هادي اشتري ، ابوالفا معتمدي ، آقاسيد محمدرضا مدني ، سيدجلال هجري رفسنجاني ، شيخ عبدالمحسن محسني _ كه از خوشنويسان به نام و از شعراي سيرجان بود _ و مرتضي خان ستوده و بسياري از رجال صاحب ذوق سيرجان و زيدآباد و همچنين معلمان كرمان مي توان نام برد. پاريزي در فاصله ي دو ساله ي تحصيل در دانشسراي مقدماتي كرمان از محضر آقايان : فنايي ، الفت ، سيد حسين مدني پور ، دكتر پورحسيني ، دكتر بقايي ، بهمن اوف ، صباحي محمد طاهري ، محمد طاهري ، محمد صرافي ، رغبتي ، محمد

علي بابايي ، مهندس كارآموز و چند تن ديگر نيز استفاده نمود. او در سال ششم ادبي دبيرستان رشديه نزد معلمين معروفي همچون محمد جواد تربتي ، عضدتي ، محيط طباطبايي ، دكتر گوهرين ، محمد علي خليلي به كسب علم پرداخت. پس از واردشدن در دانشسراي عالي و دانشكده ادبيات ، در رشته ي تاريخ محضر استادان بزرگواري چون نصرالله فلسفي ، رشيد ياسمي ، سعيد نفيسي ، عباس اقبال آشتياني ، دكتر سعادت ، دكتر مجير شيباني ، دكتر بينا ، فاضل توني ، دكتر احمد بهمنش ، دكتر احمد مستوفي و دكتر محمدحسن گنجي را درك نمود. باستاني پاريزي دوره ي دكتراي تاريخ را زيرنظر استاداني چون دكتر محسن عزيزي ، ابراهيم پورداود و سعيد نفيسي به پايان برد.

همسر و فرزندان : محمد ابراهيم باستاني پاريزي پس از اتمام تحصيلات عاليه در سال 1337 به كرمان بازگشت و در همين سال با يكي از معلمان دبيرستان دخترانه بهمنيار كرمان ازدواج نمود كه حاصل اين ازدواج يك دختر و يك پسر مي باشد و هر دو فارغ التحصيل دانشكده فني دانشگاه تهران هستند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد ابراهيم باستاني پاريزي به مدت سه سال سرپرستي دبيرستان دخترانه « بهمنيار » را به عهده داشت. در سال 1337 بعد از اخذ مدرك دكتري ، ابتدا در موزه ايران باستان شروع به كار نمود و چون دكتر خوانساري مدير داخلي مجله « دانشكده ادبيات » دانشگاه تهران براي استفاده از فرصت مطالعاتي به اروپا رفته بود ، وي را به عنوان غلط گير مجله به دانشكده ادبيات منتقل نمودند. حدود ده سال مديريت

مجله « دانشكده ادبيات » را به عهده داشت تا اينكه در سال 1349 براي فرصت مطالعاتي به اروپا رفته و به همين خاطر از كار مستعفي شد.

فعاليتهاي آموزشي : محمد ابراهيم باستاني پاريزي در پاييز 1330 پس از اتمام تحصيلات عاليه به سمت دبيري دبيرستان هاي كرمان منصوب شد و سه سال نيز سرپرستي دبيرستان دخترانه بهمنيار را به عهده گرفت. در سال 1337 بعد از اخذ مدرك دكترا ، به دانشكده ادبيات دانشگاه تهران رفت و به كار تدريس پرداخت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد ابراهيم باستاني پاريزي در كنار فعاليت هاي آمزشي ، با نوشتن مقاله و شعر ، با مطبوعات نيز همكاري داشتند. وي در دوره دانشسراي مقدماتي در روزنامه « بيداري ايران » مقاله اي در رثاي معلم دانشسرا ، مرحوم اديب بامداد نوشت و در همين سال ها با انتشار روزنامه « روح القدس » در كرمان مقالات خود را به چاپ رساند. در دوران تحصيل در دانشسراي عالي و دانشكده ادبيات به عنوان مترجم عربي با روزنامه « كيهان » همكاري خود را براي ترجمه روزنامه هاي معروف مصر « المصري ، الاهرام ، آخرساعه ، اخبار اليوم » و امثال آن آغاز نمود. پس از اتمام تحصيلات عاليه با توجه به آنكه در كرمان به شغل دبيري مشغول بود ، در روزنامه « بيداري كرمان » كه تحت مديريت سيد محمد رضا هاشمي _ بعد از سيد محمد هاشمي _ مقالاتي را منتشر كرد ، پس از آن با به دست آوردن امتياز مجله اي به نام « هفتواد » از سال 1336 تا 1337

در چاپخانه يارمند كرمان 17 شماره ي آن را به چاپ رساند. بعد تحصيلات دوره ي دكترا مقالاتي را در مجلات « يغما ، دانشكده ادبيات ، بررسي هاي تاريخي ، وحيد ، گوهر ، هفت هنر » و امثال آن منتشر نمود كه بلافاصله در مجله ي « خواندني ها » نقل مي گرديد. « سپيد و سياه » ، « راه نماي كتاب » و مجله « باستان شناسي » نيز مقالات او را چاپ مي كردند. از جرايد شهرستان ها مثل « پارس شيراز » ، « انديشه كرمان » ، « خراسان مشهد » ، « استوار قم » در افغانستان مجله « آريانا » ، « نواي ملت » خوزستان و امثال آن نيز اشعار و نوشته هايش راچاپ مي كردند. در ستون انتقاد روزنامه اطلاعات مقالاتي را چاپ نمود كه اين مقالات در كتاب جداگانه اي به نام « زير اين هفت آسمان » تجديد چاپ شد. بعد از انقلاب نيز با بسياري از جرايد و مجلات مثل « نهيب آزادي » ، « ماهان » ، « حديث كرمان » ، « آينده » و « چيستا » نيز به همكاري پرداخت. استاد باستاني پاريزي در شعر و شاعري نيز دستي داشته كه مجموعا سه بار اشعار او در سال هاي 1327 تحت عنوان « يادبود من » ، در سال 1340 تحت عنوان « ياد و يادبود » و در سال 1363 با نام « ياد بود » چاپ گرديد . اشعار وي در سال هاي تحصيل معمولا در جرايد تهران ، خصوصا « توفيق » با

سبكي خاص در دوبيتي عرضه مي گرديد.

آرا و گرايشهاي خاص : محمد ابراهيم باستاني پاريزي عمر خويش را بر سر معرفي و شناخت هر چه بيشتر سرزمين كرمان گذاشته اند ، به قول يكي از اساتيد : « ... و نديده ام كه او [ پاريزي ] روزي از ياد مردم كرمان و سرزمين آن خالي باشد ، اگر كتابي يا مجله اي به دستش مي افتد ، نخست مي خواهد بداند كه آيا در آن مطلبي در بارة كرمان هست يا نه ؟ اگر در كنگره اي و مجمعي علمي پيشنهاد سخنراني با او مي كنند ، تمام هم او آن است كه در موضوعي سخن بگويد كه به وجهي ، ولو بسيار دور با كرمان ارتباط داشته باشد و چنين موضوعي را ، هر چند دور از ذهن باشد ، پيدا مي كند و در آن باره سخن مي گويد. او عاشق كرمان و مردم آن است و عشقش عرضي و مجازي نيست كه از او جدا شود با شير اندرون شده و با جان خواهد بود. او تنها عاشق كرمان و منطقه ي آن نيست ، ايران و مردم آن را نيز به همان اندازه دوست دارد ، كسي نمي داند كه در ذهن باستاني ، ايران اصل است يا كرمان ، پاريز فرع است يا كرمان ؟ و اگر كسي به اوضاع جهان واقف نباشد و فقط نوشته هاي پاريزي را بخواند خيال خواهد كرد كه كرمان دل ايران است و پاريز دل كرمان . » تاريخ در نظر باستاني پاريزي امري طولي و زماني نيست كه حوادث در آن به

دنبال هم و در توالي يكديگر قرار گرفته باشند ، در انديشه ي او زمان تبديل به مكان و طول مبدل به عرض شده است و حوادث زماني مانند اشيا ء مكاني در جنب هم قرار دارند نه در پشت سر هم ؛ در نظر باستاني حوادث تاريخ جز « به درد گواه و شاهد براي امور مبتلا به فعلي مردم نمي خورند و گذشته مقدمه حال است و اگر تاريخي نتواند مشكلي را از حال حل كند ، بي فايده و بي حاصل است . » باستاني پاريزي به عنوان يك مورخ اديب معتقد است كه در تمدن چند هزاره ساله ي ما كه هزار و پانصد سال با زبان فارسي امروزي همراه بوده است ، غير عادي نيست اگر تاريخ با ادب آميخته شده باشد ، بيشتر كتب ادب فارسي ما حاوي قسمت مهمي از تاريخ اجتماعي ماست و ياد مي كند از عباس اقبال كه مي گفت : « ديوان معزي نيشابوري ، خودش يك تارخ سلجوقي است » . از طرف ديگر شعر و ادب ، در نگارش تاريخ يك چاشني اي به نوشته مي دهد تا خواننده را به دنبال كردن بحث تشويق و ترغيب كند. او مي گويد : « البته مرزي هست ميان شعر و ادب با تاريخ و سرگذشت كه اين مرز بايد رعايت شود و نكته همين جاست كه كسي از مرز خود تجاوز و از خط سير خود عدول نكند. » پاريز معتقد است از شعر و ادب در تاريخ و پيوند اين دو مظهر بزرگ فرهنگ ايراني ، چيزي نيست ، مگر ادامه ي

سنت و روال فرهنگي قديم و تاريخ نويسي هزارساله ي ما و اينك يك دانشجوي كم استعداد ، به همان راه قدم نهاده ، و چنان مي نمايد كه مورد تشويق همه قرار گرفته است. دكتر باستاني پاريزي در مورد تاريخ و تعريف آن برخلاف ديدگاه اروپاييان كه معتقدند « تاريخ علم ساختن آينده است » و يا به قول ابن خلدون « تاريخ عبرت است » ، با تاريخ نگاري منظم و كرونولوژيك فاصله دارد ، او مي گويد : « جامعه از تاريخ چه مي خواهد ؟ جامعه مايل است كه تاريخ مثل بسياري از منابع ديگر فرهنگي يك مملكت براي هريك از افراد آن ملت يك « شخصيت ثابت » و قابل اعتنا و در خور احترام پديد آورد ، چه ، ثابت شده است كه در برابر حوادث و پيش آمدها ي روزگار ، تنها كساني پايدار و بردبار و خوددار و حليم و چاره جو هستند كه از يك « شخصيت ثابت » برخوردار باشند. اشخاصي كه از جهت رواني نتوانند شخصيت خود را توجيه كنند ، و نقص شخصيت ، و بيماري تزلزل ، و فساد شخصيت داشته و درباره ي هويت خود دچار ترديد باشند ، هرگز افراد قابل اطميناني براي يك جامعه نخواهد بود ... ». او معتقد است كه دوران نوشتن تاريخ هاي كرنولوژيك به روال سابق سپري شده است و با توجه به آنكه دوران مطبوعاتي ها ، روزنامه نويسان ، رپورترها ، فيلم بردارهاي تلويزيون ، مشغول نوشتن و تنظيم تاريخ كرونولوژيك ايران و دنيا هستند خيلي مستندتر و مفصل تر از تاريخي كه

في المثل « هدايت » صاحب روضه الصفا ناصري براي قاجاريه نوشت ، يا شرف الدين يزدي صاحب ظفرنامه براي تيمور ، يا اسكندر بيك منشي صاحب عالم آرا براي شاه عباس. همچنين او مي گويد : « تاريخ واقعي را وقتي مي شود نوشت كه بسياري از اسناد محرمانه سياسي آزاد شده باشد و اين معمولا بيش از سي سال وقت مي طلبد ، به عبارت ديگر ، تاريخ واقعي امروز را نسل آينده خواهد نوشت. ما اگر همت و علاقه و بينش و توانايي و متد داشته باشيم ، بتوانيم تاريخ قرن پيش را بنويسيم ، خود كاري است كه در حد معجزه است » !

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آثار پيغمبر دزدان

ويژگي اثر : نخستين كتاب باستاني پاريزي به نام « آثار پيغمبر دزدان » در سال 1323 يعني زماني كه در دانشسراي مقدماتي بود چاپ شد. او درباره ي اين كتاب مي گويد : « در يكي از تابستان ها وقتي مرحوم احمدآقا معين زاده رفسنجاني به پاريز آمد ، نامه هاي زيادي از پيغمبر دزدان داشت ، كه آنها را رونويس كردم و از جاهاي ديگر و اشخاص ديگر نيز شنيده ها را يادداشت كرده و درسال 1323 مقدمه اي برآن نوشتم و مرحوم سعيدي يزدي مدير كتابفروشي گلبهار كرمان آن را چاپ كرد و اين نخستين كتاب من بود كه به چاپ مي رسيد ».

2 آسياي هفت سنگ

3 از پاريز تا پاريس

ويژگي اثر : باستاني پاريزي

خاطرات مسافرت به اروپاي خود را ( فرصت مطالعاتي ) در مجلات « وحيد » و « يغما » منتشر نمود ، كه بعد از مدتي به صورت كتاب « از پاريز تا پاريس » درآمد.

4 اژدهاي هفت سر

ويژگي اثر : « اژدهاي هفت سر » مقاله مفصلي است كه باستاني پاريزي با عنوان « خودمشت مالي » به جهت تصحيح اشتباهات گذشته تنظيم نمود .

5 اصول حكومت آتن

ويژگي اثر : درسال 1337 در دوره ي دكترا به عنوان تكليف درسي ، رساله « اصول حكومت آتن » را كه از رسالات ارسطو است ، به فارسي ترجمه نمود كه چند سال بعد با نقدمه استاد دكتر غلامحسين صديقي منتشر شد.

6 ترجمه اخبار ايران ( از ابن اثير )

7 تصحيح و تحشيه تاريخ شاهي قراختائيان

8 تصحيح و تحشيه تاريخ وزيري

9 تصحيح و تحشيه جغرافياي كرمان وزيري

ويژگي اثر : پس از انتشار اين كتاب توسط باستاني پاريز ، بلافاصله به عنوان مسائل اجتماعي در تاريخ و جغرافياي كرمان توسط « بوسه » به زبان آلماني ترجمه و در شماره 50 مجله اسلام ( Derislam ) چاپ گرديد.

10 تلاش آزادي

ويژگي اثر : « تلاش آزادي » تاريخچه اي است از مشروطيت تا سقوط قاجار ، كه ابتدا به عنوان مقدمه كتاب « ايران باستان » نوشته پيرنيا چاپ

گرديد سپس به صورت جداگانه چاپ شد.

11 تن آدمي شريف است ...

ويژگي اثر : اين كتاب تحقيقي درباره ي مظالم و گرفتاري هايي است كه بر تك تك اعضاي بدن آدمي وارد مي شود. قسمت اول كتاب ناتمام مانده و اختصاص دارد به موي و سر و گوش و ابرو و چشم ، و قسمت هاي ديگر نيز هنوز به چاپ نرسيده است. نام اين مجموعه از شعر « تن آدمي شريف است ... » از شعر سعدي گرفته شده است.

12 جامع المقدمات

ويژگي اثر : پاريزي كليه ي مقدمه هايي را كه براي كتاب هاي ديگر نوشته است ، در يك مجموعه جمع كرده و تحت عنوان « جامع المقدمات » به چاپ رسانده است.

13 حماسه كوير

ويژگي اثر : «حماسه كوير » متن اضافه شده ي يك سخنراني درباره ي « قائم مقام » بود كه به صورت كتابي هشتصد صفحه اي در آمد.

14 خاتون هفت قلعه

15 دوره مجله هفتواد

16 ذوالقرنين ( كورش كبير )

ويژگي اثر : در سال 1330 هنگام ورود ابوالكلام آزاد ، وزير فرهنگ هند به ايران ، به ترجمه ي رساله ي معروف او كه در تفسير آياتي از قرآن كريم است ، مبادرت كرد و اين رساله تحت عنوان « ذوالقرنين يا كورش كبير » به چاپ رسيد كه تا كنون چهار بار تجديدچاپ شده است. در باب

اين رساله ، پاريزي معتقد است كه شايد آخرين نظر در مورد كورش از سوي ابوالكلام مطرح شده است ، اين نظر را برخي پذيرفته اند و بعضي ترديد كرده اند ، او مي گويد : « من البته مدافع آن نظر نيستم ، كاري كه من كردم علاوه بر ترجمه ي متن ، يك مقدمه ي مفصل تحت عنوان « كورش در روايات ايراني » بر آن نوشتم كه احتمالا مفصل ترين تحقيق است كه براي اولين بار در مورد كورش بر اساس روايات اسلامي ، ايراني و شرقي چاپ شده است ».

17 راهنماي آثار تاريخي كرمان

18 زير اين هفت آسمان

19 سلجوقيان و غز در كرمان

ويژگي اثر : اين كتاب از روي نسخه كتاب « بديع الزمان » كه مربوط به قرن هشتم هجري و از روي نسخه چاپ شده « هوتسما » ( مستشرق فرنگي ) تنظيم شده است .

20 سنگ هفت قلم

ويژگي اثر : پاريزي در كتاب « سنگ هفت قلم » نقش زن را به شكلي خاص در تاريخ مطرح كرده است و در اين كتاب جاي پاي زن را در همه جا جستجو نموده است ، به همين خاطر در مقاله « زن و جنگ » در « ناي هفت » معترف است كه از سرنوشت زن در تاريخ غافل نبوده است.

21 سياست و اقتصاد عصر صفوي

ويژگي اثر : سياست و اقتصاد در عصر صفوي

نتيجه يك سخنراني در اصفهان بود كه به تدريج به صورت كتاب درآمد.

22 شاه منصور

23 فرماندهان كرمان

24 فرمانفرماي عالم

25 كوچه هفت پيچ

26 گنجعلي خان

27 محيط سياسي و زندگي مشيرالدوله

28 منابع و مآخذ تاريخ كرمان

29 ناي هفت بند

30 نشريه فرهنگ كرمان

31 نون جو و دوغ گو

ويژگي اثر : اين كتاب در احوال كساني است كه در تاريخ به خوردن نون جو از آنها ياد شده است ، يعني آنهايي كه با نان جوين خويش ساخته اند و آلوده ي منت كسان نشده اند. اين كتاب ابتدا مقاله اي بود در يادواره استاد محيط طباطبايي ، كه يك سالي معلم او بود ، به اين مقاله بعد ها مطالبي اضافه شد و به صورت كتابي مفصل درآمد. در همين كتاب به مناسبت آنهايي كه ترك ديار گفته و مهاجرت اجباري بر آنها تحميل شده بود ، خصوصا در عصر صفوي يادي به ميان آمده و به كتابي نهصد صفحه اي در آمد.

32 هشت الهفت

33 وادي هفت واد

34 ياد و يادبود

ويژگي اثر : مجموعه شعر

35 يادبود

من

ويژگي اثر : مجموع شعر

36 يعقوب ليث

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

باستي، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى عفونى، دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1340، ديپلم تخصصى بيماريهاى عفونى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1343، گذراندن دوره تخصصى بيماريهاى گرمسيرى و انگلى از دانشگاه ليورپول انگلستان در سال 1350، كارشناسى روزنامه نگارى از دانشگاه تهران و كارشناسى ارشد ادارى از دانشگاه شهيد بهشتى.

مرتبه علمى:

استاديار رسمى در سال 1343، دانشيار دانشكده دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1352 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

علت يابى ايجاد كم خونى پلاكتى در بيماران مالاريائى و تحقيق در زمينه ميكروبهاى مولد اسهال هاى عفونى راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 26 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى عفونى و موارد پرستارى و مراقبت.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 8، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى عفونى، عفونت و بيماريها، بررسى و تحقيق در تعدادى از بيماران انتخابى بسترى در بيمارستان بخش هاى عفونى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

باشي، بهزاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1311.

درگذشت: مهر 1370.

بهزاد باشى فارغ التحصيل رشته ى علوم سياسى از دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران بود. در جوانى به زندان افتاد و موسيقى را پيش خود و پدرش (پيش از زندان) و در زندان هاى كودتاى 1332 آموخت و با موسيقى كلاسيك به همين ترتيب آشنا شده بود.

فعاليت مطبوعاتى وى از سال 1335 آغاز شد و حدود سى سال به طول انجاميد. مدتى مترجمن بخش خارجى روزنامه ى «كيهان» و سردبير اخبار خارجى خبرگزارى پارس بود. علاوه بر چندين

نشريه ى ديگر و سازمان راديو و تلويزيون هم همكارى داشته است. بهزاد باشى ده سال آخر عمر را بر ترجمه ى كتاب پنج جلدى تاريخ جامع موسيقى كه حجم آن بيش از چهار هزار صفحه است، صرف كرد كه در سه جلد در سال 1369 منتشر شد. از ترجمه هاى ديگر وى مى توان از: يوهان سباستيان باخ (آلبرت شوايتزر)؛ زندگى نامه سوكارنو؛ خاطرات مك ميلان؛ خاطرات سارا چرچيل؛ از استالين تا خروشچف؛ تاريخچه ى سينما؛ تاريخچه ى هواپيما؛ تاريخ موسيقى؛ زندگى شومان (نوشته جون شيسل)؛ آمريكاى بزرگ و حقوق بشر؛ جامعه ى فئودالى؛ خنيانگرى و موسيقى ايرانى؛ سلفاى موسيقى ايران نام برد كه همه آنها را از انگليسى ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

باطرقاني اصفهاني، ابوبكر احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(460 -372 ق)، قارى و محدث. شيخ القراء زمان خود بود. نسبتش به باطرقان از توابع اصفهان مى رسد. قرآن را با روايات مختلف بر بزرگان قرائت، تلاوت كرد، و از ابوعبدالله بن منده و ابراهيم بن خرشيد قوله و ابومسلم بن شهدل و ابوجعفر ابهرى و بسيارى ديگر حديث شنيد. ابوعلى حداد و عبدالعزيز نخشبى و ابوعلى وخشى از او روايت كرده اند. ساليانى امام مسجد بزرگ شهر بود. سعيد بن ابى رجاء و حسين بن عبدالملك اديب و محمد دقاق و عبدالسلام بن محمد حسن آبادى و ديگران از شاگردان وى در قرائت بوده اند. از آثار وى: «طبقات القراء» و «الشواذ» در قراآت؛ كتاب «المسند»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (186/1)، ايضاح المكنون (79/2)، سير النبلاء (183 -182 /18)، معجم الادباء (102 -100 /4)، الوافى بالوفيات (288/7)، هدية العارفين (73/1).

باطني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمدرضا باطني در سال 1313 در اصفهان به دنيا آمد.ايشان مدرك كارشناسي ارشد و دكتري رشته زبان و ادبيات انگليسي را از انگلستان دريافت كرد.او تا سال 1360استاد زبان شناسي در دانشگاه تهران بودو از سال 1364 تاكنون، رياست واحد پژوهش مؤسسۀ فرهنگ معاصر را به عهده دارد. كتاب "فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي" تاليف محمد رضا باطني(با همكاري همكارانش) ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد رضا باطني كارشناسي زبان انگليسي را از دانشسراي عالي (دانشگاه تربيت معلم فعلي) و كارشناسي ارشد و دكتري در زبان انگليسي را از

انگلستان دريافت داشت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر محمدرضا باطني تا سال 1360استاد زبان شناسي در دانشگاه تهران بود و از سال 1364 تاكنون، رياست واحد پژوهش مؤسسۀ فرهنگ معاصر را به عهده دارد.جوائز و نشانها : كتاب "فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي" تاليف محمد رضا باطني(با همكاري همكارانش) ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : تأليفات و ترجمه هاي فراواني در زبان شناسي و علوم از محمد رضا باطني به چاپ رسيده است .آثار : nbsp1 پيرامون زبان و زبان شناسي ويژگي اثر : تهران: انتشارات آگاه، 13672 توصيف ساختمان زبان فارسي ويژگي اثر : تهران: انتشارات امير كبير، 13483 زبان و تفكر ويژگي اثر : تهران: زمان، 13544 ساخت و كار ذهن ويژگي اثر : (ترجمه)؛ انتشارات فرهنگ معاصر5 فرهنگ معاصر انگليسي _ فارسي ويژگي اثر : اين كتاب در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است6 نگاهي تازه به دستور زبان ويژگي اثر : تهران: انتشارات آگاه، 1371

باغ نوي شيرازي، شمس الدين حبيب الله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 995 /994 ق)، فقيه، متكلم، شاعر و اديب. معروف به ميرزاجان. چون در محله باغ نو شيراز مى زيست به باغ نوى معروف بود. او شاگرد جمال الدين محمود از دانشمندان زمان خود و از معاصران علامه

جلال الدين دوانى بود. شمس الدين در علوم زمان بخصوص در حكمت و منطق دست داشته است و يكى از آخرين حكماى بزرگ ايران است كه پيرو طريقه ى اشعريان و از شافعيان متعصب بود و در كلام و اصول نيز دست داشت. وى چند سالى قبل از وفات به هندوستان رفت و همان جا درگذشت. از تأليفات او: «انموذج الفنون»؛ «تعليقات بر شرح «مختصر العضدى»؛ «حاشيه بر شرح جديد قديم؛ «تجريد الكلام»؛ «حاشيه بر شرح مطالع»؛ «حاشيه ى بر حاشيه ى شرح مطالع»؛ «حاشيه بر اثبات الواجب دوانى»؛ «حاشيه بر محاكمات قطب الدين شيرازى بر شرح اشارات»؛ «حاشيه بر شرح اشارات خواجه نصيرالدين طوسى» و «حاشيه بر مطول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (172/2)، بزرگان شيراز (336)، تاريخ ادبيات در ايران (305/5)، تاريخ نظم و نثر (389)، الذريعه (10/6)، روضات الجنات (12/3)، ريحانه (63/6)، صبح گلشن (482)، فارسنامه ى ناصرى (960 -959 /2)، فرهنگ سخنوران (900)، كشف الظنون (1853 ،1716 ،842 ،685 ،476 ،475 ،185 ،95)، الكنى و الالقاب (221/3)، لغت نامه (ذيل/ حبيب)، معجم المؤلفين (188/3)، هدية الاحباب (252)، هدية العارفين (263 -262 /1).

باغچه بان، جبار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مبدع روش آموزش ناشنوايان در ايران و پايه گذار آموزش و پرورش پيش از دبستان و از پيشگامان فرهنگ و ادبيات كودكان. او در 1264ش در ايروان، از ايالات قفقاز، به دنيا آمد. پدر و جد وي از اهالي تبريز بودند. پدرش قناد، معمار و مجسمه ساز بود و در نقل داستانهاي كهن و اشعار شاهنامه تبحر داشت. مادربزرگش، بنفشه، زني باكفايت، طبيب محل و شاعر بود. اين دو نقش مهمي در پرورش استعدادهاي هنري و خلاقيت جبار داشتند. تحصيلات جبار به شيوة سنتي و مكتبخانه اي بود.

او در پانزده سالگي مجبور به ترك تحصيل شد و به حرفه هاي پدرش روي آورد. در 1284ش، به دليل درگيريهاي مذهبي، به زندان افتاد. در آنجا، هفته نامة ملانهيب و سپس ملاباشي را مي نوشت و مصور مي كرد و به كمك همزنجير و همبندش براي فروش به خارج از زندان مي فرستاد. زندان در افكار و معتقدات او تغييرات بنيادي پديد آورد و از آن پس، با عشق به آرمان صلح و انساندوستي، فعالانه وارد زندگي فرهنگي و اجتماعي شد. باغچه بان تعليم و تربيت زنان و كودكان را مهم مي شمرد و به رغم مخاطرات موجود، پنهاني به تدريس سرِخانة دختران مي پرداخت. از اولين آثار او براي كودكان داستانهاي منظوم « قيزيللي ياپراق» (برگ زراندود) و «بايرامچيليق» (مژده رساني عيد) است. اين آثار، با نام جبار عسكرزاده، متخلص به عاجز، در 1290ش در ايروان چاپ شد. وي، در همين اوان، با نوشتن مقالات و سرودن اشعار، همكاري خود را با روزنامة فكاهي ملانصرالدين آغار كرد و در 1291ش به نشر هفته نامة فكاهي لك لك در ايروان پرداخت. با آغاز جنگ بين الملل اول و كشمكشهاي خونين ميان مسلمانان و ارامنه، ناگزير به تركيه مهاجرت كرد. در آنجا، ابتدا تحويلدار و سپس فرماندار شهر ايگدير شد؛ ولي چندي بعد ناگزير به قفقاز بازگشت. وي در 1297ش، در شهر نوراشين، از توابع ايالت ايروان، مدرسه اي تأسيس كرد كه به علت آشفتگي اوضاع دير نپاييد. در 1298ش، بر اثر شدت گرفتن خونريزيها در قفقاز، با خانوادة خود به ايران آمد. باغچه بان خدمات فرهنگي خود را، به عنوان معلم كلاس اول، در مدرسة احمدية مرند آغاز كرد و ديري نگذشت كه نحوة كار وي و پيشرفت

شاگردانش جلب توجه نمود. اولين اثر او در ايران نمايشنامة «خرخر» است كه براي شاگردانش نوشت و در مدرسه اجرا كرد. در ايران زمان، امتياز تأسيس يك دبستان دخترانه را گرفت؛ ولي، به سبب مخالفتهاي متعصبان، موفق به افتتاح آن نشد. در 1299ش، به جهت حسن شهرتش، بنا به دعوت رئيس فرهنگ آذربايجان، به تبريز رفت و در آنجا به كار خود ادامه داد. در اين زمان، با روش تازة خويش نوشتن كتاب اول را براي كودكان آغاز نهاد. باغچه بان براي تدريس مواد گوناگون درسي، وسايل سمعي و بصري ساخت و كتاب الفباي آسان را براي تدريس فارسي به ترك زبانان بزرگسال نوشت. وي، با همكاري همسر و همكارش، صفيه ميربابايي، به تدريس دختران در كلاسهاي مخصوص نيز موفق شد. وي، در اين زمان، «جمعيت حمايت معلمين» و «جمعيت تئاتر» را تأسيس كرد و نمايشنامه هاي انتقادي، از جمله حيات معلمين و اِركَك خالاقيزي(خاله قزيِ نَر)، را نوشت. باغچه بان در 1303ش، بنا به پيشنهاد رئيس فرهنگ آذربايجان، كودكستاني به نام «باغچة اطفال» در تبريز تأسيس كرد و نام خانوادگي خود را از عسكرزاده به باغچه بان تغيير داد. وي، براي كودكان، بازيها و كاردستيهاي جديد و تزئينات و صورتكهاي گوناگون ساخت و شعر، سرود و نمايشنامه نوشت، و به ياري همسرش، كه با موسيقي آشنا بود، در كودكستان نمايشهاي آهنگين اجرا كرد. در1305، با توجه به حالات يك كودك ناشنوا در «باغچة اطفال» به فكر تدريس به ناشنوايان افتاد و كار تدريس به كر و لالها را با سه پسر ناشنوا آغاز كرد. باغچه بان در آموزش ناشنوايان هيچگونه تجربه قبلي يا دسترسي به كتاب و مقالاتي در اين باره نداشت.

او، در پرتو تجربة شخصي، به نقش مهم حس باصره و لامسه در آموزش زبان به ناشنوايان پي برد. صداهاي زبان فارسي را به دو دستة حنجره اي(آوايي) و تنفسي(بي آوا) و هر يك از اين دو گروه را به ممتد و غير ممتد تقسيم كرد. وي «الفباي دستي گويا» را، كه در نوع خود در جهان بي نظير است، بر پايه ويژگي صداها و شكل حرفها ابداع كرد. در اين الفبا، بر خلاف بعضي الفباهاي دستي ديگر، از يك دست استفاده مي شود. اين نشانهاي دستي، ضمن اينكه كمك به لبخواني است، وسيله اي براي تعليم و اصلاح تلفظ نيز هست. باغچه بان، به رغم خدمات فرهنگيش، مجبور به ترك تبريز شد و در1306 به دعوت رئيس فرهنگ فارس به شيراز رفت. در همان سال، «كودكستان شيراز» را تأسيس كرد و به نوشتن شعر، چيستان و نمايشنامه هاي گوناگون پرداخت كه، از آن ميان، مجموعه شعر زندگي كودكان و نمايشنامة گرگ و چوپان را در1308و نمايشنامة پيروترب و خانم خزوك را در 1311خود مصور و چاپ كرد و وسايل و بازيهاي گوناگوني براي پرورش حافظه، حواس و اندامهاي تكلم ساخت. برنامة كودكستانش شامل ورزش، گردش در كوه و صحرا، تمرين رختشويي، تعليم بنايي و خشت زني و مجسمه سازي و كار بافتني و آداب معاشرت و غيره بود. در همين زمان، كار تئاتر را نيز ادامه داد و با همكاري نصرالله شادروان، چندين نمايشنامة انتقادي به صحنه آورد. از اين رو مي توان گفت كه در دهة اول قرن چهاردهم در كشور ما از نظر آغاز آموزش و پرورش ابتدايي و آموزش كودكان استثنائي و ايجاد فرهنگ و ادبيات كودكان برجستگي چشمگيري داشته است. در پايان

1311، باغچه بان به تهران آمد. او قصد داشت مؤسسه اي براي پژوهشهاي روانشناسي و تربيتي تأسيس كند كه به دليل نداشتن پشتيباني مادي و معنوي از آن منصرف شد. در اين ايام، ناگزير مدت كوتاهي در يك كارخانة سيگارپيچي مشغول كار شد. در آذر 1312، باغچه بان، با چاپ اعلاني در روزنامة اطلاعات دربارة آموزش ناشنوايان، اولين كلاس ناشنوايان را، در مطب دوستش، با يك شاگرد، داير كرد. تعداد شاگردان به تدريج به پنج نفر افزايش يافت. در پايان سال تحصيلي، وزارت فرهنگ، با احساس رضايت از نتيجة آموزش ناشنوايان، ماهانه اي به مبلغ چهل تومان براي دبستان مقرر داشت و «دبستان كر و لالها» رسماً آغاز به كار كرد. در همان سال، باغچه بان تلفن گنگ يا سمعك استخواني را اختراع كرد و به ثبت رسانيد. اين سمعك وسيلة انتقال صوت از طريق دندان به مركز شنوايي است. در 1314، وزارت فرهنگ «دستور تعليم الفباي» او را منتشر كرد كه امروز نيز از روش پيشنهادي در آن («روش باغچه بان») در كلاسهاي دبستاني و بزرگسالان استفاده مي شود. در 1322، با كمك افراد خيّر، «جمعيت حمايت كودكان كر و لال كور» را در تهران تأسيس كرد كه در تير 1323 به ثبت رسيد و بعدها كلمة كور از عنوان آن حذف شد. در بهمن همين سال، ماهنامة زبان را منتشر كرد و در آن روش تازة خويش را در اختيار آموزگاران كلاس اول گذاشت. كتابهاي اول دبستان و كتاب سرباز را، با روش تازه، در همين سال منتشر كرد. در اسفند 1328، اساسنامه و برنامة كامل و دقيق تحصيلات پنجسالة ناشنوايان براي آموزش زبان و حرفه، روش شفاهي توأم با الفباي

دستي گويا، به كوشش باغچه بان، تهيه و به تصويب رسيد. او، در1330، «كانون كر و لالها» را پايه گذاري كرد. در 1332، نخستين كلاس تربيت معلم ناشنوايان را، با همكاري دانشسراي مقدماتي، در آموزشگاه خود تأسيس كرد و بدين ترتيب، اولين گام در تربيت رسمي معلمان كودكان استثنائي برداشته شد. در 1343، كتاب حساب را براي كودكان ناشنوا و روش آموزش كر و لالها را براي آموزگاران نوشت. در كتاب اخير، ضمن توضيح صداهاي زبان فارسي و روش آموزش تلفظ و لبخواني، اصول «زبان مصور» را به تفصيل شرح داده است. زبان مصور مجموعة علايم بصري است كه با استفاده از آن مي توان ساختار زبان را به ناشنوايان آموخت. در همين زمان، «گاهنامه»، وسيله اي بصري براي آموختن چگونگي بلند و كوتاه شدن روزها، را ساخت. آموزشگاه باغچه بان، در زمان حيات وي، از هر نظر گسترده و مجهز شد. با اجراي برنامة تربيت معلم ناشنوايان، مدارس و كلاسهاي ويژه و هنرستانها و كلاسهاي بزرگسالان(اكابر) و باشگاهها و مراكز پژوهشي و خدمات ويژه، از جمله دوره هاي تربيت رابط ناشنوايان در تهران و شهرستانها تأسيس شد و ناشنوايان به مراكز آموزش عالي راه يافتند. باغچه بان در اواخر عمر، «جمعيت سلام» يا «گراميداشت» را با نيت تشويق مردم به تجليل از نيكوكاران در زمان حياتشان، تأسيس كرد و جزوة «آدمي اصيل» را در اين باره منتشر ساخت. از كتابهاي شعر و نمايشنامه و داستانهاي كودكانة باغچه بان به زبان فارسي نُه اثر به چاپ رسيده است. از جمله آثار چاپ نشدة او در اين حوزه نمايشنامة آهنگين مجادلة دو پري است. همچنين در روشهاي تدريس خواندن و نوشتن و آموزش ناشنوايان، سيزده اثر از

وي منتشر شده است. آثار او به زبان تركي بالغ بر دوازده كتاب است كه از آن ميان، ترجمة رباعيات خيام، به نام رباعيات آذري خيام، ارزش خاصي دارد. رباعيات باغچه بان، كه در 1337 به چاپ رسيد، آيينة افكار و فلسفة زندگي اوست. باغچه بان در 4 آذر 1345 درگذشت.

منابع زندگينامه :پايگاه ياد يار

باغداساريان، آراپيك

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1318.

درگذشت: 1364.

آراپيك باغداساريان در كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان به كارهاى مختلفى نظير گرافيك، نقاشى و غيره مشغول بود. از آثار اوست: شيوه طراحى با قلم و مركب (نوشته خوزه پارامان، 1365)؛ شيوه يادگيرى طراحى (1365).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بافقي علي، شرف الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شرف الدين على بافقى از سخنوران نامى و مشاهير اهل فضل و استاد وحشى بافقى بوده از يزد بشيراز رفته و بتحصيل علم پرداخته پس بهند رفته و محل توجه اكابر گرديده و بعد از مراجعت در دربار شاه طهماسب صفوى 930 تا 984 قمرى تقرب يافته و در واقعه ى قتل بايزيد پسر سلطان سليم با چهار پسرش اين رباعى را در قزوين گفته و بنظر شاه رسانده و مورد اكرام شاهانه گرديد.

دست ستم سپهر بيداد نما

سر پنجه فتنه داشت از ميخ بلا

چون دعوى زور پنجه با بخت تو كرد

اقبال تو ساخت دستش از پنجه جدا

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بافقي يزدي، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف قبل از 1244 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث و رجالى. از شاگردان علامه وحيد بهبهانى و سيد على طباطبايى، صاحب «رياض»، است. بافقى در جنگ روس و ايران شركت داشت. از آثارش: «الوجيزة فى الدراية»، مرتب بر مقدمه و شش فصل است كه به گفته ى شيخ آقا بزرگ تهرانى از اين كتاب مهارت علمى مؤلف در حديث و رجال و ديگر علوم آشكار مى شود. وى از تأليف اين كتاب در 1237 ق فراغت يافته است. در نسخه اى از اين كتاب كه در 1244 ق كتابت شد به وفات مؤلف قبل از 1244 ق تصريح شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (48/25)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 34/13).

بافقي، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا اسدالله بافقى برادر مرحوم حاج شيخ محمد تقى عالمى بارع و عابدى ناسك و زاهدى كم نظير و داراى كرامات و مقامات معنوى بوده و بعضى وى را از جهاتى از مرحوم برادرش برتر ميدانستند.

نگارنده در سفريكه آنمرحوم بمشهد مشرف و برى آمدند او را در منزل مرحوم برادرش زيارت كردم آثار صفا و معنويت از سيمايش هويدا بود در سال 1369 قمرى سفرى به يزد رفتم و از آنجا براى ديدن آن عالم ربانى ببافق مسافرت نموده و دو هفته اى توقف و از محضرش استفاده كردم. و مدت ده شب در حسينيه امامزاده سهل بن على منبر رفته و انجام وظيفه نمودم. مردم بافق بآنمرحوم علاقه مخصوص و نظر خاصى داشتند و براى وى كراماتى قائل بودند و او را نميديدند مگر اينكه دست ويرا بوسيده و چيزى بعنوان تبرك ميخواستند و او هم مرتب از جيب خود بمردم پول يا خرما و

يا نبات و بادام و غيره ميداد و ابدا تمام نميشد و نميدانم كيسه و جيب آن بزرگوار بكدام سيلو و انبار و خزينه راه داشت. شبها يا نمى خوابيد يا بسيار كم ميخوابيد مسجدى داشت كه بآنجا رفته و تا بصبح مناجات و عبادت مينمود. مزرعه اى داشت بنام حجتيه كه نان و لباس كرباس خود را از آن مزرعه تحصيل مينمود.

از اشياء نفيسه كه نزد ايشان ديدم بادامى بود كه بطور طبيعى در روى آن حك شده بود الله محمد على فاطمه حسن حسين تا آخر ائمه عليهم السلام كه نوشته بود (مهدى و لشگرش) و نيز انگشتر عقيق يمنى بسيار ظريف و نفيسى كه آنرا اهدائى و اعطائى حضرت صديقه كبرى عليهاسلام ميدانست و بر روى آن آيات رزق منقوش بود. (و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لايتحسب و من يتوكل على الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لكل شى ء قدرا). ميفرمود توسلى بحضرت زهرا سلام الله عليها نموده و از حضرتش چيزى خواستم پس روزى در منزلم نشسته بودم كه گفتند كسى شما را ميخواهد درب منزل رفتم زنى را ديدم در چادر و پوشيه سياه كه اصلا در بافق چنين لباسى معمول نبود گفت اين را خانم براى شما داده بسته كوچكى بمن داد و رفت من از او نپرسيدم خانم كيست بسته را باز كردم ديدم اين انگشتر است. فورا بخود آمدم كه اين زن با اين لباس و چادر كه بود و خانم كيست از عقب او آمد هرچه جستجو كردم اثرى از او نيافتم و از هركس استفسار كردم گفتند چنين زنى با اين نشانى نديدم دانستم

اين اعطائى از طرف بى بى دو جهان شفيعه روز جزا حضرت صديقه طاهره سلام الله عليهاست.

ديگر از يادگارهاى آن بزرگوار بحقير دعائى است كه ميترسم اگر در اينجا ياد نكنم بميرم و آن مخفى بماند و البته با من تعهد كرد كه بنا اهل ندهى و من معتقدم كه موفق نميشود باين دعا مگر خواص از دوستان اهل بيت عليهم السلام و آن دعا اينست. ميفرمود از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم است اين دعا.

دعاء كفن ميت

قال رسول الله صلى الله عليه و آله. من كتب هذا الدعاء والقى فى كفن الميت او وضع فى يده لايعذب فى قبره والله والله والله.

بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم ان قدومى اليك فاكرمنى فان الضيف اذا نزل بقوم يكرم و انت اولى بالكرامه الهى مادمت حيا عصيتك و انت احسنت على (الى) فالان انقطع عصيانى فلاتقطع احسانك عنى يا رب اعتقنى من النار بمحمد و آله الاطهار الابرار الاخيار و صلى الله على محمد و آله الطاهرين.

نگارنده گويد از آن تاريخ تااكنون بيش از چند نفرى را كه ياد ميكنم موفق نشدم اين دعاء را باو بدهم.

1- مرحوم آيه الله العظمى حجت 2- مرحوم آيه الله العظمى صدر 3- مرحوم آيه الله مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى.

4- مرحوم آيه الله حاج سيد حسين قاضى كه يك ماه مانده بفوتش اين دعا را از حقير گرفت و گويا پيش بينى مرگ خود را كرده بود.

5- مرحومه مغفوره صبيه جوانم كه مناسب است خوابيكه بعد از فوت آن مرحومه يكى از بستگان بى اطلاع ديده بود بنگارم.

6- آيه الله حاج شيخ محمد رضا طبسى نجفى.

ديدن صبيه ام در خواب و دعاء مذكور

در دهم ماه رجب سال 1391 قمرى بود كه نگارنده مبتلا بداغ

و مرگ ناگهانى صبيه ام مرحومه فاطمه رازى كه همسر آقا سيد حسين تقوى طهرانى از سادات اخوى تهران كه جوان متدين و پرهيزكاريست شدم و خدا شاهد است كه مرگ او چه ضربه اى بر من و بيت من وارد و چه داغى بر دل من و مادرش و كليه بستگانم گذارد زيرا در ميان 9 فرزندم مزايائى از تقوا و مواظبت بجامعه و توسل و عاشوراء و غيره داشت.

در آن ناراحتى عجيب كه خود داشتم و انقلاب مادرش و همسر و تمام فاميل را ميديدم و از همه چى غافل بودم ديدم گويا بمن گفته ميشود چرا دعاء را نمينويسى اينجا جاى آنست. پس فورا در هنگاميكه مشغول غسل وى بودند، دعاء را نوشته و بخاله صبيه ام دادم و گفتم اين را در كفن و يا دست راست او بگذار او هم گذارد كسى جز او و يكى دو نفر ديگر اطلاع نداشت و نميدانستند چيست مدت دو سه ماه از اين حادثه گذشت يكى از خويشان و ارحام كه هيچ از اين جريان خبر نداشت در تهران آنمرحومه را در خواب ديد كه در باغ بسيار زيبائى است و لباس سفيد گل دوزى شده اى شبيه لباس سفيد عروسهاى ايران پوشيده و بى اندازه زيباست پرسيد از او بگوئيد چگونه گذشت و وضع تو چطور است. گفت بسيار خوبم و اينجا منزل من است گفتم جريان خود را بگو گفت وقتى من مردم ميديدم كه شما چگونه ناراحتيد و گريه ميكنيد ميگفتم اگر براى من است منكه حالم خوب است تا مرا بقم آورده و در مقبره ام گذاردند و قبر مرا كندند بمن گفتند بايد اينجا

بروى گفتم من ميترسم گفتند بايد بروى گفتم پس چشمم را مى بندم كه نبينم ناگاه متوجه شدم در قبرم هستم وحشت مرا گرفت بمن گفته شد نترس چشمت را باز كن پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آمده است بيادم آمد نامه ئى پدرم براى پيغمبر نوشته و در دستم گذارده اند گفتم چشمم را باز كرده و نامه را تقديم ميكنم... و آن نامه همين دعاء مذكور است... خداوند مرحوم حجه الاسلام بافقى و برادر بزرگوار مذكورش و ما را با نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و اهل بيتش محشور گرداند.

درخت خرما ميترسد

از نوادرى كه در بافق ديده و شنيده ام اين قضيه است در منزل مرحوم حاج ملا اسدالله درخت خرماى بزرگى بود و فرمود سالها بود كه اين درخت با اين هيكل خرما نميداد و هرچه او را تلقيح ميكرديم (تلقيح خرما گرد مخصوصى از خرماى نر است كه بخرماى ماده ميزنند تا بار بدهد (اثر نمى كرد فرمود با دخترم تبانى كردم كه من نردبان گذارده و ريسمانى برداشته با اره ميروم كه سر درخت خرما را ببرم تو بيا بگو ميخواهى چكنى گفتم ميخواهم سر اين خرماى بى ثمر و فايده را ببرم و چوب او را بسوزانم زيرا فقط هيكل بزرگ كرده تو بيا شفاعت كن. پس من از نردبان بالا رفته و ريسمان بر گردن درخت بسته و اره گذاردم كه سر درخت را ببرم دخترم آمد گفت بابا چه ميكنى گفتم ميخواهم سر اين درخت بى فايده را ببرم گفت بابا امسال او را بمن ببخش اگر خرما نداد سال بعد منهم شما را كمك ميكنم در بريدن و

من گفتم بخدا قسم كه خرما ندهد حتما سر او را بريده و ميسوزانم آنرا پس از اين تهديد درخت خرما از آن سال مرتب بار آورد و خرماى خوبى داد و مقدارى از آن خرما باين نگارنده داد كه برى آورم.

پس به آنمرحوم گفتم مگر درخت خرما تهديد را حس ميكند و يا ترس دارد و تا اگر سرش را بريدند خشك ميشود فرمود آرى درخت خرما برزخ ميان نباتات و حيوانات است چند خاصيت از خواص حيوانات در اوست:

1- ميترسد چنانچه حيوانات ميترسند.

2- اگر سرش را ببرند ديگر سبز نميشود مانند حيوانات كه اگر سرش را ببرند ميميرد درخت خرما هم ميميرد.

3- اگر سرش را آب بگيرد خفه ميشود مانند حيوانات خشكى كه اگر زير آب بروند غرق شده و ميميرند.

4- تلقيح لازم دارد يعنى بايد گردى از خرماى نر بخرماى ماده بزنند تا ثمر بدهد مانند حيوانات كه بايد نر با ماده جفت شود تا توليد مثل كند، و در روايات نبوى صلى الله عليه و آله هست كه فرموده: اوصيكم بعمتكم النخله سفارش ميكنم شما را درباره درخت خرما... انتهى.

مرحوم ثقه الاسلام بافقى در حدود سال 1375 قمرى در بافق وفات نموده و در همانجا مدفون گرديد اشعار بسيارى درباره حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف سروده و منبر بسيار شيرين و مؤثرى داشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بافقي، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1292 ق)، عالم دينى و فقيه. در بافق به دنيا آمد و در خانواده اى با تقوا تربيت يافت. براى تحصيل به يزد رفت و در مدرسه مصلى، ادبيات و سطوح را نزد حاج ميرزا سيد على مدرس لب خندقى و ديگران فراگرفت.

بافقى از ترس حكومت مستبد آن روز يزد گريخت و به نجف رفت و مورد توجه و تشويق آيت الله طباطبايى يزدى قرار گرفت و مدت 19 سال در نجف اقامت كرد و از محضر آيت الله يزدى و آيت الله كفايى خراسانى و حاج سيد احمد كربلايى استفاده برد. آن گاه به ايران مراجعت و در قم سكنى گزيد. وى در قم اقدام به تأسيس حوزه ى علميه كرد و از آيت الله حايرى كه آن روز در اراك بودند تقاضا كرد كه حتما قم را مركز قرار دهند و براى انجام اين كار قدمهاى مؤثرى برداشت، و با ايشان همه گونه مساعدت، و طلاب و واردين را همه گونه تشويق و ترغيب مى نمود. وى در 1346 ق به واسطه امر به معروف و نهى از منكر به تهران تبعيد شد و رحل اقامت در رى افكند و تا پايان عمر در شهر رى ماند. مؤلف «گنجينه ى دانشمندان» كتابى در شرح حال وى به نام «التقوى و ما ادريك ما التقوى» نگاشته كه به چاپ رسيده و به زبان اردو نيز ترجمه و نشر يافته است.[1]

مرحوم مبرور حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه مجاهد و عالم متقى حاج شيخ محمدتقى بن حاج محمدباقر تاجر بافقى يزدى از علماء بزرگوار و مجاهدين پرهيزكار زمان معاصر ما و مربى و پدر روحانى نگارنده و از افرادى بودند كه حقيقه حق عظيمى بر حوزه علميه قم و مردم ايران دارند زيرا اگر اصرار آن مرحوم بمرحوم آيت اللَّه حايرى موسس حوزه و همكاريهاى ايشان نبود حوزه تأسيس نميشد و آن مرحوم يگانه مشوق و غمخوار طلاب و محصلين علوم دينيه و وحيد

زمان در امر بمعروف و نهى از منكر و فريد دهر در قدس و ورع و ربيع الايام در حال و حقيقت و اويس اليمان در صفا و معنويت و سلمان عصر در زهد و ولايت و بوذر اوان در شجاعت قلب و رشادت و ترويج و حمايت از امام زمانش بود.

شرح احوال و مقامات معنوى او در اين مختصر نگنجد رساله ى مستقلى بنام (التقوى و ما ادريك ما التقوى) نوشته و منتشر نموده ام. در اينجا هم بطور اجمال مى نگارم.

وى در سال هزار و سيصد و نود و دو قمرى در بافق يزد متولد شده و در دامن مادر علويه و پدر متدين خود پرورش يافته و از همان اوقات با كمال پاكى و پرهيزكارى زنده گانى نموده و از زادگاه خود براى تحصيل به يزد و پس از چند سال بواسطه ابراز حريت و شجاعت و ابلاغ اعلان مرحوم آيت اللَّه طباطبائى يزدى بر عليه عالم مفتون بدنيا و حب جاه مورد تعقيب دولتيان واقع و بناچار با پاى پياده شبانه مهاجرت به نجف نموده و در آن سرزمين هم كسب روزى حلال و هم تحصيل تا بمقام منيع اجتهاد و معنويت رسيده و چند سالى از اصول مرحوم علامه خراسانى و چندين سال از فقه مرحوم علامه يزدى استفاده كرده و در سال 1337 قمرى مهاجرت به قم و نقشه ى تأسيس حوزه علميه را طرح تا ورود مرحوم آيت اللَّه حايرى كه موجب شد آن مرحوم تصميم بماندن در قم و انتقال حوزه اراك را باين سرزمين مقدس نمايد و با ايشان همه گونه مساعدت و از طلاب و واردين از محصلين تشويق و ترغيب نموده تا

سال 1346 قمرى كه بواسطه امر بمعروف و نهى از منكر تبعيد به تهران و رحل اقامت قهرى برى افكند و بخدمات دينى پرداخته تا در دوازدهم جمادى الاولى سال 1365 قمرى كه در اثر عمل جراحى در بيمارستان فيروزآبادى با پيش بينى قبلى خودش از دنيا رفته و با تشييع مفصلى حمل به قم و در مقبره آيت اللَّه حايرى مدفون گرديد.

از كلمات اوست كه مى فرمود على بن مهزيار اهوازى بيست سال از اهواز بمكه رفت تا حضرت ولى عصر امام زمان عليه السلام را زيارت كند چرا يك مرتبه و يا شب نيمه ماه شعبان بكربلا نيامد تا حضرتش را در كنار قبر جدش حضرت امام حسين عليه السلام ملاقات كند، و آن مرحوم از متشرفين زمان بود كه كرارا اين توفيق نصيبش گرديده بود چنانچه حقير در آثار الحجه والتقوى و بستان الرازى نگاشته ام.

حاج شيخ محمدتقى بافقى يزدى اباذر زمان خود بود كه حوزه علميه قم را به امر و اشاره حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف با دعوت از مرحوم آيت اللَّه حائرى يزدى به اقامت در قم بنيان گذارى كرد و خود از سال 1340 تا 1346 قمرى هجرى معاون مرحوم حائرى و پدر مهربانى براى طلاب و محصلين آن زمان و آن دوره بود و آقايان طلاب تمام نيازمنديهاى خود را به ايشان مراجعه و رفع نيازشان مى شد.

مرحوم بافقى گذشته از مقام علمى و فقاهت و زهد و پارسائى مردى مجاهد بر عليه بيدادگران و مبارز با منكرات و متظاهرين گناه بود و از ملامت هيچ ملامت كننده از شاه و روحانى و اقشار ديگر كمترين خوف و هراسى نداشت و با ستمگران و طاغوتان

و رژيم پليد دولت رضاخان (زنديق) سرسختانه مبارزه مى كرد و تنها كسى بود علنا جنايات و مظالم شاه را اعلان و براى وى پيامها و نامه هاى داغ سوزنده تر از هر آتشى مى فرستاد.

امام خمينى كه بسيار مورد علاقه مرحوم بافقى مجاهد بود از اصحاب و مريدان خاص آن مرحوم بود و غالبا در مدرسه فيضيه يا نقاط ديگر كه آن مرحوم اقامه جماعت مى كرد به ايشان اقتدا مى نمود و در شبهاى جمعه كه آن مرحوم به مسجد جمكران مى رفت با ايشان همراهى مى نمود.

مرحوم مجاهد بافقى براى امام بهترين مربى و آموزنده ترين مدرسين اخلاقى بود كه درس شهامت و شجاعت و صبر و استقامت را در حوادث و رويدادهاى مبارزه از زندان و تبعيد و شكنجه و آزار مى آموخت.

اين نويسنده در خاطر دارم كه امام در عصرهاى پنجشنبه و جمعه در مدرسه فيضيه درس اخلاق يعنى درس انسان سازى مى فرمود و عنوان درسش آيه كريمه (يا ايها الذين آمنو اتقواللَّه و لتنظر نفس ما قدمت لغد اتقواللَّه ان اللَّه خبير بما تعلمون) بود

اى گرويدگان پرهيز كنيد و بايد هر انسانى بيانديشد كه براى آتيه اش چه پيش فرستاده و پرهيز كنيد كه خداوند آگاه است كه چه مى كنيد.

امام غالبا وقتى مى خواست يك انسان كا مل و مؤمن حقيقى و مجاهد واقعى را بعنوان الگو و نمونه زمان معرفى كند كه شياطين تسليم او شده و به او ايمان مى آورند مى فرمود سفرى به شهر رى زاويه مقدسه (حضرت عبدالعظيم عليه السلام) نموده و او را زيارت كنيد. و خودشان در هر ماه يك يا دو بار براى زيارت و ديدار مرحوم بافقى مجاهد كه در آنوقت در آنجا تبعيد بودند راهى

رى مى شدند در خاطر دارم كه بعضى از روشندلان و اهل معنى در آن زمان كه از دور يا نزديك به شهر رى مى رفتند به زبان حال و قال مى سرودند.

چه خوش بود كه برايد بيك كرشمه دو كار

زيارت شه عبدالعظيم (ع) و ديدن يار

(يعنى اباذر زمان و مسلمان دوران حجةالاسلام مجاهد حاج شيخ محمدتقى بافقى)

امام در مدت شش سالى كه مرحوم بافقى در قم با رژيم كثيف شاه و عمال خائن و ستمگران او در شهرستان علمى و مذهبى قم (فرماندار و رئيس شهربانى و..) مبارزه و امر به معروف و نهى از منكر مى كرد از نزديك به ايشان مراوده و از كردار و گفتار او تمامى درس شهامت و مجاهده با ستمگرى و مبارزه با گناه بود سرمشق مى گرفت و خود را آماده براى قيام و نهضت بزرگ مى نمود.

و مرحوم بافقى هم چون مؤمن پاكدل و يكى از مصاديق حقيقى (المؤمن ينظر بنوراللَّه) در سيما و چهره درخشان امام آثار نبوغ با طاغوتيان و مجاهده در راه حق مشاهده مى كرد و در موقع اقامتش در قم عنايت مخصوص به امام داشت و در پاره اى از امور سفارش وى را به مرحوم آيت اللَّه حائرى مى كرد و بعد از گرفتارى و تبعيدش به شهر رى به محصلين و ديگران توصيه آن بزرگوار را مى نمود و حتى خود اين نويسنده را كه به ارشاد و رهنموئى معظم له براى تحصيل به قم آمدم به آشنائى و مراوده با امام تاكيد فرمود. و به همين سبب اين حقير از اوائل ورودم به قم در سال 1357 قمرى با آن بزرگوار آشنا و مورد تشويق و محبتشان قرار گرفته

و تا اين زمان كه حدود چهل سال است افتخار ارادت به ساحت قدسشان را دارا و يكى از جان نثارانشان مى باشم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجة (281 -280 /2)، گنجينه ى دانشمندان (621 -619 /4 ،178 -177 /3).

بافقي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجاهد رباني و آيت سبحاني حاج شيخ محمدتقي بافقي يكي از آيات بزرگ وعلماي معروف قرن اخير در شهرستان قم بود. در سال 1292 در بافق يزد متولد شد و در خانداني از محبين به اسلام و اهل بيت نشو و نما نمود. بافقي در آغاز از شاگردان ميرزا سيد علي مدرس (لب جندقي) در شهرستان يزد بود.

بافقي جواني پرشور، فعال و مجاهد بود، و با مخالفين اسلام و روحانيت در ستيز! نوشته اند به دنبال يك سلسله فعاليتهاي اسلامي عليه ستمگران در يزد تحت تعقيب عمال دولتي قرار گرفت. ناگزير پاي پياده يزد را به سوي نجف اشرف ترك نمود. مقدم او را علماي نجف مخصوصا علامه يزدي گرامي داشتند و از مجاهدت و فعاليتهاي اسلامي او خرسند گشتند. بافقي سالها در نجف از محضر آخوند خراساني و علامه يزدي و سيد احمد كربلائي به تكميل خارج اصول فقهي و دروس اعتقادي مشغول بود تا در فنون علمي به درجه اجتهاد ارتقاء يافت و در مراجعت به ايران ساكن قم گرديد.

مرحوم بافقي دانشمندي فعال و پرشور و مجاهدي نستوه بود. موقعي كه آيت الله حائري در اراك بود، براي هجرت او به قم و تأسيس حوزه فعاليتهاي چشم گيري مي نمود و سرانجام هم با همكاري امثال اين مجاهد رباني حوزه علميه قم به خوبي پي ريزي شد. هدف اين علما و مجاهدين

تأسيس پايگاهي عظيم در راه گسترش حقايق مذهبي و علوم اسلامي، و هم سدي عظيم در مقابل افكار و اعمال استعمارگران و نوكر جديد آنها رضا خان قلدر بود. مرحوم بافقي در امر به معروف و نهي از منكرات به خوبي كمر همت بست و با شجاعت و شهامت در مقابل اعمال ضد اسلامي و خفت بار ننگين پهلوي قدعلم نمود. در قم امثال ايشان و در مشهد آيت الله قمي رحمة الله عليه عليه مظالم، بي عفتيها و بي ناموسي هاي دربار مردم را هشدار دادند. در شب نوروز 1306 شمسي كه خاندان ننگين سلطنت بدون حجاب در صحن مطهر حضرت معصومه سلام الله عليها اجتماع نمودند. امثال آيت الله بافقي با شجاعت و حرارت ضمن سخنراني و با پخش اعلاميه هاي متعدد بدون ترس واهمه وظيفه اسلامي خويش را به خوبي ايفاء نمودند.

سرانجام اين ايت مجاهد به دستور عمال رضاخاني به تهران (و شهر ري) تبعيد شد!! دوري معظم له از حوزه قم و علماي هم فكر براي او عذابي اليم و رنجي قلبي بود. هر چند در شهر ري نيز از وظايف و تعهد دين خويش دست بر نداشت. اما متأسفانه به علت ديكته كردن دستورات اجانب ناراحتيهاي گوناگون به وسيله رضا خان وايادي او به حوزه ها و اعلام شيعيان يكي پس از ديگري روي آور مي شد. نوشته اند با حادثه مسجد گوهر شاد مرحوم بافقي قلبش از كار افتاد و در بيمارستان فيروز آبادي بعد از يك عمل جراحي متأسفانه جان سپرد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com/nikan.htm

بافي خوارزمي، ابومحمد عبدالله

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 398 ق)، اديب، نحوى، شاعر و فقيه شافعى. نسبتش به باف از توابع خوارزم

مى رسد. خطيب بغدادى گويد كه اصل وى از بخارا است، لذا، به وى بافى بخارى نيز مى گويند. او شاگرد ابوعلى بن ابى هريره مروزى و ابواسحاق مروزى است. بافى شاعرى ماهر بود و در فنون ادب مهارت داشت و فصيح، بديهه گو و نيكو محضر نيز بود. وى متصدى منصب تدريس در بغداد بود و كتب شافعى را درس مى گفت و شاگردان از دور و نزديك براى استفاده به محضرش مى آمدند. به گفته ى خطيب او در زمان خود فقيه ترين مردم در مذهب شافعى بود. وى در بغداد درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (265 -264 /4)، تاريخ الاسلام (حوادث 358 -357 /400 -381)، تاريخ بغداد (140 -139 /10)، ريحانه (222/1)، سير النبلاء (69 -68 /17)، لغت نامه (ذيل/ ابومحمد)، معجم البلدان (388/1).

باقرپور، يوسف علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يوسفعلي باقر پور

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

مشغول دبيرستان شده بودم كه تصميم به ورود به حوزه علميه گرفتم. (1355) پس از ورود و گذشت چند سال در مقطع دبيرستان را به صورت متفرقه و در عرض سه سال گذراندم. (61-1359) . در سال 61 در دانشگاه تهران رشته الهيات پذيرفته شدم كه چون مغشول تحصيل در سطح حوزه بودم و آن دو را منافي هم مي ديدم از دانشگاه انصراف دادم تا اينكه به درس خارج وارد شدم و يكسال از آن گذشت. در دانشگاه شركت كردم و در پرديس قم دانشگاه تهران در رشته حقوق قضائي پذيرفته شدم(1364). پس از آن و در سال 1368 در تربيت مدرس الهيات و معارف اسلامي دارالشفاء (دانشگاه قم) شركت كردم و تا سال

1371 دوره ارشد را طي كردم. ضمناً در سال 1376 در ارشد حقوق جزا و جرم شناسي دانشگاه مفيد پذيرفته و در سال 1379 فارغ التحصيل شدم. در سال 1384 در رشته دكتري حقوق جزا و جرم شناسي واحد علوم و تحقيقات تهران پذيرفته و هم اكنون مشغول تحصيل در دكتري مي باشم.

از سال 1371 مشغول تدريس در دانشگاه مي باشم. از سال 1371 تا 1379 دروس معارف اسلامي و اخلاق و دروس الهيات و معارف اسلامي را تدريس مي كردم و از سال 1379 به بعد عموماً به تدريس دروس حقوق جزاي عمومي ، اختصاصي، جرم شناسي، كيفر شناسي و ... مشغول مي باشم.در حوزه علميه ابتدا در حوزه علميه رستمكلد تا كتاب معالم را خواندم ضمن اينكه دروس مقدمات را ترديس مي كردم از سال 1358 وارد حوزه علميه قم شدم و كتب لمعتين، رسائل ، مكاسب، و كفايه، اصول فقه، قوانين و نيز كتب بدايه، نهياه، اشارات و مصباح الانس را از اساتيد معظم و بزرگواري چون آيت الهل اشتهاردي، آيت الله ستوده، استاد اعتمادي، آيت الله جوادي آملي، نآيت الهل حسن زاده آملي و آيت الله گرامي و ... استفاده كردم.در دروس خارج كه از سال 1363 شروع كردم از دروس آيت الله وحيد خراساني و آيت الهل مكارم شيرازي و آيت الله جوادي آملي و آيت الله فاضل لنكراني و ... بهره بردم و مي برم. ضمناً دروس حوزه را به صورت خصوصي از ابتدا تا شرح لمعتين تدريس نموده ام و ...

باقرزاده، عبدالرحمن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحمان باقرزاده

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اين حقير عبدالرحمن باقرزاده در سال 1349 در روستاي آغوزبن از توابع شهرستان بابل و در خانواده اي متوسط، كشاورز و مذهبي متولد شدم. از همان كودكي به قرآن و مسائل ديني علاقمند بودم. لذا در مدتي كوتاه و در سايه لطف الهي و استعداد خدادادي قرآن را فرا گرفتم. در مدرسه نيز همواره شاگردي ممتاز از نظر پيشرفت درسي بودم لذا همواره مورد تشويق قرار مي گرفتم كه وارد مدرسه علميه شدم.علاقه وافر قلبي و تشويق هاي مزبور دست به دست هم داد تا پس از اتمام اول راهنمايي در سال 1361 راهي مدرسه صدر بابل شوم. مدت يك سال در مدسه مزبور از محضر اساتيد معظم آيات و حجج اسلام شيخ هادي روحاني(ره)، سيد حسن محقق بهشتي(ره)، شيخ محمد حسن قائمي و سيد مرتضي برهاني استفاده كردم. سپس در سال 1362 وارد حوزه علميه جعفريه رستمكلا بهشهر شده و تحت انفاس قدسي عالم نامدار مازنداران مرحوم آيت الله شيخ ابوالحسن ايازي (قدس) به تلمذ و خوشه چيني پرداختم.

مدت پنج سال حضور در آن مدرسه، دوران طلايي عمر تحصيلي حقير به حساب مي آيد.علاوه بر استفاده علمي از محضر آن فقيه فرهيخته و نامور، مورد عنايت و محبت زياد آن بزرگوار بودم به طوري كه سال ها بعد از مهاجرت به قم و تا پايان عمر آن عالم فرزانه، از محبت ها و توجهات خاص ايشان بهرمند بودم. ضمن آنكه در مدرسه مزبور مدت مديدي خوشه چين محضر فرزند بزرگوار آن عالم بزرگ يعني حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد جواد ايازي (مدير فعلي مدرسه علميه رستمكلا) نيز بوده ام.

در سال 1367 عازم حوزه علميه قم شده و سطوح عالي را از محضر آيات عظام شيخ مصطفي اعتمادي، سيد علي محقق داماد، وجداني فخر و شيخ محسن دوزدوزاني فرا گرفتم و بعد از آن نيز به مدت 10 سال در درس خارج آيت الله مكارم شيرازي و چند سالي را هم در دروس آيات عظام وحيد خراساني و علوي گرگاني حضور پيدا كردم. از سال1381 نيز در جايگاه امامت جمعه شهرستان رامسر مشغول انجام وظيفه مي باشم. علاوه بر مسئوليت امامت جمعه در حوزه علميه اعم از برادران و خواهران و نيز دانشگاه به تدريس مشغولم. حقير داراي دو فرزند پسر به نام هاي محمد مهدي و محمد جواد مي باشم كه ثمره ازدواج اينجانب در سال 1367 مي باشند.

باقرزاده، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا باقرزاده

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

درسال 1358 وارد حوزه شد و پس از پنج سال كه در ورامين و كاشان مشغول تحصيل بود وارد قم گرديد. دروس سطح را از اساتيد معظم: اسلامي، محامي، بني فضل، اعتمادي استفاده كرد. در درس خارج از محضر حضرات آيات: وحيد خراساني، تبريزي، مكارم شيرازي و ... استفاده كرد. در كنار دروس حوزه فوق ليسانس حقوق بين الملل و دكتراي علوم سياسي را در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) گذرانده است. وي عضو هيات علمي موسسه فوق، مدير گروه حقوق و سياست مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه و مدير گروه حلقه نقد فقه و حقوق و سياست در پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي بوده است. از وي مقالات متعددي

در حوزه هاي حقوق و سياست در مجلات و روزنامه هاي كثير الانتشار به چاپ رسيده است. همچنين كتاب" ضمانت اجراهاي صلح و امنيت بين المللي در ارتباط با كشورهاي در حال توسعه" جزوات تدريس قانون اساسي، حقوق بشر در اسلام و مباني حقوق از آثار وي مي باشد. وي مشغول تدريس در حقوق و سياست در حوزه و دانشگاه است.

باقري بنابي، يوسف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، عالم دينى، فقيه و مدرس. در بناب به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات قسمت عمده ى سطوح را نيز در شهر بناب و حوزه ى علميه تبريز خواند. وى بقيه سطوح را در نجف در محضر آيت الله مشكينى و آيت الله اهرى فراگرفت. آن گاه در درس خارج علامه نايينى و آقا ضياءالدين عراقى و حاج شيخ عبدالله مامقانى حاضر شد تا به مدارج عاليه رسيد و به اجازه اجتهاد نايل شد. آن گاه وى به زادگاهش بازگشت و بر اثر اصرار اهالى در آنجا اقامت گزيد و مرجع امور مردم و دعاوى ايشان گشت. آيت الله باقرى بنابى براى تربيت طلاب و محصلين مدرسه اى بزرگ تأسيس كرد و خود عهده دار تدريس علوم مختلفه در حوزه شد چنانكه اكثر علماى بزرگ بناب و حومه در خدمت ايشان تلمذ كرده اند. از آثارش: «ثمرات الفؤاد»، شرح «تفسير» فرات كوفى، در چند مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (224 -221 /3).

باقري بيدهندي، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر باقري بيدهندي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين جناب آقاي ناصر باقري بيدهندي به سال 1337 هجري شمسي درروستاي بيدهند قم در خانواده اي متدين و شهيد پرور چشم به جهان گشود. قرآن را در كتب آموخت و سپس به مدرسه رفت و در اولين روز در كلاس دوم به تحصيل پرداخت. نامبرده بعد از گذراندن تحصيلات جديد به سبب عشق و علاقه فراواني كه به اهل بيت عصمت و طهارت «عليهم السلام» وروحانيت اصيل شيعه داشت در سلك روحانيت درآمد و در مدرسه

آيت الله العظمي گلپايگاني تا مرحله سطوح عاليه را با موفقيت پشت سر گذاشت. پس از آن در دروس خارج آيات عظام : سيد محمد روحاني، محمد فاضل لنكراني، ناصر مكارم شيرازي، علي مشكيني، جعفر سبحاني، ميرزا جواد تبريزي و ديگران به مدت هفده سال شركت و بهره مند شد. در ضمن با مباحث منطق و فلسفه استادان گرامي حوزه نظير آيت الله يحيي انصاري و آيت الله گرامي و دكتر احمد بهشتي و تا حدودي آيت الله حسن زاده آملي كسب فيض كرد.

همچنين در بحث اخلاق از محضر آيت الله مظاهري و ديگران سود گرفت. مشار اليه همگام با تحصيلات حوزوي در سطوح متوسطه و عاليه به پژوهش و تحقيق روي آورد و تاكنون ده ها كتاب و رساله در موضوعات مختلف به زبان فارسي و عربي از خود به يادگار گذارده و هم اكنون نيز به اين مهم با كوشش زياد اشتغال دارد و شمار قابل توجهي از آثار ايشان به زبانهاي زنده دنيا ترجمه شده است. معظم له علاوه بر تأليف و تحقيق به تدريس نيز اشتغال دارد و به عنوان استاد مشاور ، سامان دهي خطوط پژوهشي برخي از پايان نامه ها را نيز به عهده گرفته است . و در تعدادي از مراكز فرهنگي عضويت و فعاليت داشته و دارد.

باقري نجف آبادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ غلامرضا بن حاج ابوالقاسم بن حاج حسين بن حاج محمدعلى بن حاج يوسف كه از شيراز به نجف آباد منتقل شده و تا به حال اولاد و احفادش در نجف آباد و غير آن موجود مى باشند.

والد اين دانشمند مرحوم حاج ابوالقاسم در اواخر عمرش از نجف آباد به حاجى آباد منتقل

شده و اولاد و احفادش در آنجا پراكنده شده اند در سال 1340 قمرى در حاجى آباد مذكور متولد شده و در سن پنج سالگى پدر را از دست داده و تا سن 16 سالگى در تحت تربيت مادر و برادر دروس فارسى را خوانده آنگاه به قم آمده و مقدمات و سطوح اولى را از جناب آقاى شيخ حيدرعلى و حاج شيخ ابوالقاسم نجف آبادى و حجه الاسلام حاج سيد مرتضى علوى و حاج شيخ محسن الهى لاهيجى و ديگران خوانده سپس در سال 1364 ق به نجف مشرف و سطوح نهائى را در خدمت آيت الله حاج شيخ محمدحسين اصغرخانى و مرحوم آيت الله حاج سيد يحيى يزدى و آيت الله مرحوم حاج شيخ عبدالحسين رشتى و معقول را از مرحوم آيت الله حاج شيخ صدرا بادكوبه اى فراگرفته و به درس خارج مرحوم آيت الله العظمى حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت الله العظمى خوئى و آيت الله آملى مدظلهما و مرحوم آيت الله آقا شيخ محمدعلى كاظمينى و مرحوم آيت الله العظمى آقاسيد عبدالهادى شيرازى و مرحوم آيت الله العظمى حكيم قدس الله اسرارهم شركت كرده و از خرمنهاى علم و دانش آنان استفاده ها برده تا به مدارج علم و كمال رسيده و به تدريس متون فقه و اصول از لمعه و مكاسب و كفايه پرداخته و هر كدام را از دو دوره تا ده دوره تدريس نموده و از سال 1391 قمرى تاكنون منحصرا به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارند.

معظم له تا اواخر سال 1391 قمرى در نجف به وظائف علمى مشغول بودند تا در آن اوقات مانند هزاران نفر ديگر از دانشمندان و غيره از طرف دولت شوم بعثى عراق اخراج به ايران و

در قم رحل اقامت افكنده به تدريس و مباحثات علمى اشتغال يافته اند.

آثار و تاليفات علمى ارزنده اى دارند كه از نظر فضلاء مى گذرانم.

1- يك دوره كامل اصول از تقريرات بحث آيت الله خوئى 2- اكثر ابواب فقه 3- شرح عروه الوثقى. 4- رساله اى در ارث زوجه 5- رساله در اعتقادات 6- مقالاتى در عدالت اسلامى 7- داستان كاروان كربلا.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

باقري همداني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ على اصغر بن كربلائى شعبان باقرى همدانى در تاريخ 1343 هجرى قمرى در يكى از مضافات دره جزين از توابع همدان متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات در سال 1358 قمرى والى به سلك روحانيت گشته و پس از اكمال سطوح عالى از محضر آيات عظام حوزه چون مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله حاج شيخ عبدالنبى عراقى و آيت الله گلپايگانى و آيت الله نجفى مرعشى و آيت الله شريعتمدارى و آيت الله داماد و بعضى ديگر استفاده نموده و بالاخص اختصاصى و انقطاع فوق العاده اى به مرحوم آيت الله عراقى مذكور داشت و در تمام جلسات دروس معظم له شركت مى نمود و مورد توجه و علاقه شديد آن مرحوم بود و از وى به دريافت اجازه اجتهاد مفتخر گرديده است.

ايشان اجازات ديگرى از مراجع بزرگ نجف اشرف و قم چون مرحوم آيت الله حكيم و آيت الله گلپايگانى و آيت الله شريعتمدارى و آيت الله مرعشى نجفى و مرحوم آيت الله آملى طهرانى و ديگران دارد.

آثار علمى ايشان عبارت است از جزواتى در اصول عقايد و مطالب منبرى و نيز قسمتى از دراسات اساتيد غير منظم دارد.

وى از راه منبر خدماتى انجام داده و جلسات تفسير و موعظه در قم و خارج از قم داشته و دارد و همه

ساله مانند صدها نفر ديگر از فضلاء در ماه رمضان و محرم براى تبليغ احكام دين و ترويج مذهب به اطراف مسافرت نموده و وظائف دينى و روحى خود را انجام مى دهد ادام الله توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

باقري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على باقرى

محل تولد : اردبيل

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب علي باقري متولد 1343 در شهرستان اردبيل تحصيلات ابتدايي راهنمايي و دبيرستان را در مدارس تهران به اتمام رسانده و بمدت يكسال پس از اخذ ديپلم به حوزه علميه تبريز رفته و در مدرسه ولي عصر(عج) مشغول تحصيل شدم و بعد از آن بمدت يكسال به حوزه علميه تهران وارد شده و در مدارس علميه باهنر و شهيد بهشتي مشغول تحصيل بودم و از كلاس درس منطق ملا عبد الله آيت الله حق شناسي و ساير اساتيد بهره بردم و در سال 1364 وارد حوزه علميه قم شدم و مكاسب در رسائل كفايه را از محضر آيت الله دوزدوزاني – آيت الله پايانى- آيت الله راستى- آيت الله صالحي مازندرانى- آيت الله قديري – آيت الله راستى بهرمند شدم. در همزمان به دوره هاي آموزشي مؤسسه در راه حق وارد شده و به تحصيل نهاية الحكمه، اقتصاد- فلسفتنا و.... در اين مؤسسه پرداختم. بعد از اخذ ديپلم متوسطه بطور متوسط هر سال در جبهه هاي جنگ نيز حضور مي يافتم و در چندين عمليات شركت داشتم.

پس از پايان جنگ وارد دانشگاه مفيد(ره) قم شدم و به تحصيل دوره كارشناسي اقتصاد پرداختم و در اين ايام به تحصيل دروس خارج فقه و اصول نيز مشغول شدم و از محضر اساتيد بزرگواري

همچون آيات عظام وحيد خراساني(دام عزه).جواد آقا تبريزي(ره) آيت الله جوادي آملي (دام عزه) بهره وافر بردم هر چند از اساتيد ديگر نيز استفاده كرده ام.دوره كارشناسي اقتصاد را در سال 1372 به پايان رسانده و در همان سال در آزمون، كارشناسي ارشد اقتصاد دانشگاه تهران پذيرفته شدم اما به دليل تحصيل دروس حوزوى، و در دانشگاه مفيد(ره) دوره كارشناسي ارشد را ادامه دادم و در سال 1375 پايان نامه دوره فوق ليسانس را با موضوع مباني عدالت اقتصادي در اسلام و ساير مكاسب دفاع نمودم و در آزمون ورودي دوره دكتري اقتصاد دانشگاه امام صادق عليه السلام پذيرفته شده و مشغول تحصيل شدم و دوره آموزشي مقطع دكترا با برگزاري امتحان جامع و موفقيت در آن به پايان رسيد و مشغول انجام پروژه تحقيقي در موضوع هدف گذاري سياستهاي پولي شدم و هم اكنون مراحل نهايي پايان نامه را انجام مي دهم.از نظر تدريس دروس حوزوي عمرماً قبل از تحصيلات دانشگاهي بوده است و به تدريس ادبيات و منطق پرداختم و دروس دانشگاهي را نيز در مقطع كارشناسي تدريس نموده ام دروس مانند، اقتصاد پول بانك- اقتصاد فرد- اقتصاد كلان، مباني فقهي اقتصاد و اسلامى- نظام هاي اقتصاد صدر اسلام- تاريخ عقايد اقتصادي – معارف اسلامى. ماليه عمومى را در دانشگاه مفيد(ره)- دانشگاه آزاد تهران و شهرستان نراق و آموزش هاي مديريت دولتي تدريس نموده ام.در زمينه هاي تحقيقات علمي نيز پروژه تامين اجتماعي در اسلام با تكيه بر منابع مالي اقتصاد ايران با همكاري حجة الاسلام كياءالحسيني به انجام رسانيدم اين پروژه توسط سازمان تأمين اجتماعى، تأمين شد و مديريت

آن را دانشگاه مفيد بر عهده داشت اين تحقيق علمي برنده دو جايزه گرديد يكي بعنوان تحقيق برتر فرهنگي سال 1380 و پژوهش برگزيده سال 1382 حوزه اقتصاد اسلامي مورد تقدير قرار گرفت تحقيقات علمي ديگري نيز در حوزه اقتصادانجام دادم كه منتشرنشده است يك مقاله تحت عنوان بررسي تطبيقي عدالت اقتصادي در مجله مفيد از اينجانب به چاپ رسيده است و در سال 1377 منشتر گرديده و استاد واحد پايان نامه كارشناسي ارشد تحت عنوان نقش بازده سرمايه گذاري هاى سازمان تامين اجتماعي در تاخير زمان سربسري منابع و مصارف» را نيز در 1384 بر عهده داشتم.

باقري، مهري

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر مهري باقري درسال 1334، در تهران متولد شد. وي پس از اخذديپلم وارد دانشگاه تهران شد و تحصيلاتش را در زمينه ادبيات فارسي ادامه داد . در سال 1350ه.ش كارشناسي ارشد زبانهاي باستاني و زبان شناسي را از دانشگاه تهران دريافت كرد او در 1353عضويت هيات علمي دانشگاه تبريز در آمد.در سال 1355دكتري اديان و عرفان را از دانشگاه تهران اخذ نمود .نامبرده از آن پس در دانشگاه تبريز به امر تدريس اشتغال دارد. وي در سال 1380در نخستين همايش چهره هاي ماندگار برگزيده و معرفي شد.گروه : علوم انساني رشته : زبان شناسي عمومي گرايش : فرهنگ و زبانهاي باستاني اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : مهري باقري درسال 1324 هجري شمسي در تهران چشم به جهان گشود. و اين زماني بود كه دانشگاه تهران رو به گسترش نهاده بود و تحت تاثير افكار ناسيوناليسي ، علومي چون تاريخ، باستان شناسي و زبان شناسي ( زبانهاي باستاني ) مورد توجه قرار

گرفت.تحصيلات رسمي و حرفه اي : مهري باقري ،تحصيلات ابتدايي را در دبستان خواجه نظام الملك به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1343از دبيرستان شاهدخت اخذ كرد .پس از اخذ ديپلم وارد دانشگاه تهران شدو در سال 1347ه.ش كارشناسي زبان وادبيات فارسي گرفت. در سال 1350 كارشناسي ارشد دررشته زبانهاي باستاني و درسال1355 دكتراي اديان وعرفان را از دانشگاه تهران دريافت كرد. عنوان پاياننامه: الف - كارشناسي ارشد:روايات داراب هرمز ديار ب- دكتري: آفرينش و رستاخيز در اديان ايراني پيش از اسلام و دريافت مشابهت هاي آن با اديان مسيحي خاطرات و وقايع تحصيل : از وقايع مهم روزگار تحصيل دكتر مهري باقري در مقطع دكتري، تدريس و استخدام در دانشگاه تبريز بود.فعاليتهاي ضمن تحصيل : مهري باقري علاوه بر تحصيل در مقطع دكتري در دانشگاه تهران، به تدريس در دانشگاه تبريز مي پرداخت. او همچنين دراين زمان از شركت در مجامع علمي داخلي و بين المللي غافل نمي شد.همسر و فرزندان : مهري باقري متاهل و داراي دوفرزند مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه تبريز - مدير گروههاي آموزشي ايرانشناسي بنياد ايرانشناسي - مدير گروه فرهنگ و زبانهاي باستاني دانشگاه تبريز - عضو يت در هيئت مميزه دانشگاه پيام نور دانشگاه پيام نور تهران - رياست كتابخانه دانشكده هاي ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي - علوم انساني و اجتماعي دانشگاه تبريز - استاد اعزامي وزارت علوم تحقيقات و فناوري براي تدريس ايرانشناسي و زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه بارسلون اسپانيا - عضو يت در هيئت مديره انجمن زبان و ادبيات فارسي - عضويت

در هيئت تحريريه مجله ادبيات و علوم انساني دانشگاه تبريز - عضويت در هيئت تحريريه مجله ادبيات و علوم انساني دانشگاه اروميه - عضويت در هيئت تحريريه مجله گوهر گويا (انتشارات انجمن ترويج زبان و ادبيا فارسي ) - عضويت در شوراي عالي كتابخانه هاي آذربايجان شرقي - عضو پيوسته انجمن فولكور در آكادمي علوم و ادبيات فنلاند - عضويت در هيئت مشاوران انجمن جهاني فولكور ،دانشگاه هلسينكي -فنلاند - عضويت هيئت تحريريه مجله فولكور دانشگاه ميسور هندوستان - عضويت در هيئت مشاوران بين المللي مجله فولكور دانشگاه منچستر انگلستان - معاون انجمن جهاني تحقيقات در زمينه فرهنگ عامه و روايات سنتي و رئيس بخش آسيا و اقيانوسيه در مجمع ياد شده.فعاليتهاي آموزشي : مهري باقري از سال 1353 به عضويت هيات علمي در دانشگاه تبريز در آمد.او در دانشكده ادبيات و نيز در دانشكده زبانهاي خارجي اين دانشگاه به تدريس دروس ادبي، تاريخ اديان و عرفان اسلامي پرداخته است.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : مهري باقري دوره كارشناسي ارشد رشته فرهنگ و زبانهاي باستاني را در دانشگاه تبريز ار تاسيس كرده اند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه، تحقيق و تدوين كتبي درزمينه فرهنگ و زبانهاي ايران پيش از اسلام از امور مورد علاقه مهري باقري مي باشد.آرا و گرايشهاي خاص : مهري باقري درزمينه زبان شناسي به اصوات زبان فارسي وتحولات آن توجه خاص نشان داده و در زمينه فرهنگ علاوه بر تحقيقاتي در زمينه فرهنگ عامه، به عرفان اسلامي نيز نگاه خود را معطوف داشته است.جوائز و نشانها : - استاد نمونه كشوري در سال 1385-

نهاد رياست جمهوري - وزارت علوم و تحقيقات و فناوري - نخبه برگزيده سال 1386- نهاد رياست جمهوري - ستاد بزرگداشت -مركز امور زنان و خانواده - پژوهشگر نمونه دانشگاه تبريز - استاد منتخب در رشته زبان شناسي و ادبيات - نخستين همايش چهرهاي ماندگار مهرماه 1380چگونگي عرضه آثار : مهري باقري داراي 8 تاليف ، 23 مقاله چاپ شده در نشريات معتبر داخلي ،10 مقاله انگليسي چاپ شده در نشريات خارجي ، يك مقاله اسپانيولي چاپ شده در نشريه دانشگاه كمپولتنسه مادريد مي باشد. ايشان همچنين داراي 2 طرح تحقيقاتي انجام يافته است.وي 17 مقاله در سمينارهاي داخلي و 29 مقاله در سمينارهاي خارجي ارائه كرده است.آثار : ايران: تاريخ، فرهنگ، هنر ويژگي اثر : پديدآورنده: علي بهراميان، حسن رضايي باغ بيدي، عبدالحسين زرين كوب، زهره زرشناس، مهري باقري، سيدحسين نصر، قمر آريان، اصغر دادبه، روزبه زرين كوب، يونس كرامتي، علي بلوكباشي، احمد پاكتچي، محمدحسن گنجي، محمدحسن سمسار، فاطمه لاجوردي، محمدكاظم موسوي بجنوردي (زيرنظر)ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات - 04 مرداد، 13852 تاريخ زبان فارسي ويژگي اثر : كتاب تاريخ زبان فارسي شامل تاريخ تحولات زبان فارسي از ادوار پيش از اسلام تا فارسي امروزي است.3 تاريخ زبان فارسي، رشته ادبيات ويژگي اثر : پديدآورنده: حسن انوري، مهري باقري ناشر: دانشگاه پيام نور - 13824 دين هاي ايران باستان ويژگي اثر : تهران- نشريه قطره 13855 دين هاي ايران پيش از اسلام

ويژگي اثر : دكتر مهري باقري در كتاب دين هاي ايران پيش از اسلام به بررسي انواع دين هاي رايج، در جهان ايراني ( آريايي) پيش از اسلام مي پردازد.6 طرح شناسي تاريخي زبان فارسي ويژگي اثر : كتاب طرح شناسي تاريخي زبان فارسي يا تحولات تاريخي اصوات زبان فارسي، به سير تحول و دگر گوني دستگاه اصوات زبان فارسي در طول تاريخ مي پردازد.7 كارنامه اردشير بابكان ويژگي اثر : ترجمه از پهلوي -تهران نشر قطره 13788 مقدمات زبانشناسي ويژگي اثر : پديدآورنده: مهري باقري ناشر: قطره - 01 خرداد، 13869 مقدمات زبانشناسي، رشته زبان و ادبيات فارسي ويژگي اثر : پديدآورنده: مهري باقري ناشر: دانشگاه پيام نور - 138310 واج شناسي تاريخي زبان فارسي ويژگي اثر : تاليف- تهران نشر قطره 1380

منابع زندگينامه :بنياد ايرانشناسي

باقريان ساروي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد باقريان ساروي

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

در آغاز پاييز سال 42 وارد حوزه علميه كوهستان بهشهر شدم و در سال 44-43 در قم و سپس به مدت دو سال در رستمكلاي بهشهر تحصيلات مقدماتي را گذرانده و در سال (پاييز) 48 مجددا وارد قم شدم و دروس سطح را در خدمت اساتيدي همانند مرحوم فاضل هرندي و علوي گرگاني و دوزدوزاني وآيت الله فاضل لنكراني و موسوي تبريزي (سيد ابوالفضل) و مرحوم آيت الله سلطاني(كفايه ج 1 ) و آيت الله

حائري(سيد محمد كاظم ) (كفايه ج 2) گذرانده و درس خارج را كه از سال 50 شروع شد نزد اساتيدي همچون وحيد خراساني و مرحوم ميرزا هاشم آملي و حسين نوري همداني و فاضل لنكراني گذراندم. يك دوره كامل خارج اصول را نزد آيت الله فاضل لنكراني گذرانده و درس ها را به صورت عربي نوشته ام. و در سال 70-69 براي تدريس به گرگان رفته و مدت نه سال در مدرسه علميه امام باقر(ع) گنبد و مدرسه امام خميني گرگان و مدرسه سعديه راميان به تدريس از سيوطي تا اصول فقه و شرح لمعه پپرداخته ام و مجددا وارد قم شده و دروس رسائل و مكاسب و كفايه را تدريس داشته ام. ولي اكنون نزديك به يك سال است كه به سبب بيماري توفيق تدريس عمومي را ندارم ولي كارهاي تحقيقاتي را كه از شش سال پيش در مركز پژوهش هاي اسلامي (فرهنگ و معارف قرآن) شروع كرده ام ادامه مي دهم و در نگارش و تدوين فرهنگ قرآن شركت دارم كه هم اكنون آن اثر 8 جلد به چاپ رسيده است.

باقولي اصفهاني، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 535 ق)، اديب، نحوى و مفسر. مشهور به جامع العلوم و معروف به جامع باقولى. در علم نحو و فنون اعراب پيشگام افاضل عصر خود بود. از آثار وى: «شرح الجمل» يا «الجواهر فى شرح جمل عبدالقاهر»، در نحو؛ «المجمل»؛ «الاستدراك» بر ابوعلى فارسى؛ «البيان فى شواهد القرآن»؛ «علل القراآت»؛ كشف المشكلات و ايضاح المعضلات فى علل القرآن»؛ «شرح اللمع»؛ «تفسير جامع العلوم» يا «تفسير القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (90/5)، الذريعه (269 -268 /4)،

روضات الجنات (241/5)، ريحانه (382/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 186 -185 /6)، الكنى و الالقاب (138/2)، كشف الظنون (1493 ،1160 ،603 ،263)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن)، معجم الادباء (167 -164 /13)، معجم المؤلفين (75/7)، هدية العارفين (697/1).

باقي، محمد علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي باقي

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/11/22

زندگينامه علمي

بعد از اتمام تحصيلات دبيرستان و پيش دانشگاهي در رشته رياضي در سال تحصيلي 1377 شمسي وارد حوزه علميه مقدسه قم شده و تحصيلات مقدماتي تا پايه ششم را در مدرسه مباركه حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام به پايان رسانده ، سپس پايه هفتم تا دهم را در كلاسهاي آزاد كه در مدرسه مباركه حضرت آيت الله مرحوم گلپايگاني برگزار مي شد ادامه دادم و اكنون به فضل الهي در دروس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله العظمي محمد علي اسماعيل پور دام ظله مشغول انجام وظيفه هستم. در زمينه تبليغي نيز از سال ششم به بعد تاكنون در ايام ماه مبارك رمضان و محرم الحرام به حسب وسع خود به اين عمل شريف اقدام نموده ام.

بالا مجتهد دينوري، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آقا ميرزا محمد آقا مجتهد معروف به بالا مجتهد بودند شاگرد مرحوم شيخ محمد حسن صاحب جواهر و جامع معقول و منقول و رياضيات و فلكيات و بعضى علوم غريبه و داراى تصانيف نفيسه كه بعضى از آنها در انقلاب مشروطيت در تبريز از بين رفته و كتابى كه در رياضيات تأليف كرده بود (مرحوم ناصرالدين شاه از ايشان مى گيرند براى طبع و نشر ديگر بدست نمى آيد) و آنچه از آثار ايشان وجود دارد كتاب (الفصول المهمه) در حكمت و كتاب معقول ديگر بنام (التيقضات) موجود است و بطبع نرسيده و بعضى حواشى بر شفاء شيخ الرئيس و بعضى نوشتجات ديگر و باقى آنچه نوشته در فقه و اصول از بين رفته اين شخص داراى رساله عمليه

و مرجع تقليد جمعى بوده و شخصى با ورع و متقى و مرتاض و كراماتى از او مشاهده مى شده شرحش موجب اطناب است رضوان اللَّه عليه. والد ماجدش مرحوم آقا ميرزا محمدعلى آقا مجتهد يكى از علماى معروف و مشهور شهر تبريز داماد حاج ميرزا على اصغر شيخ الاسلام تبريز بود فقيه و متقى و با ورع و در مسجد بزرگى نزديك مدرسه طالبيه مخصوص محصلين علوم دينى اقامه نماز جماعت مى فرمود داراى تأليفات من جمله شرح تبصره علامه است:

اكنون از اين خانواده جليله روحانيت دو نفر باقى كه هر دو برادرند فرزندان مرحوم آقاى حاج ميرزا احمد آقا مجتهدند برادر بزرگ حضرت آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا كاظم آقا دينورى در تبريز مقام عالى روحانى دارند و ديگرى حقير علاءالدين دينورى زادگاهم تبريز پس از طى دوره مقدماتى از مجلس درس مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج سيد محمد آقا مولانا و مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج سيد مرتضى خسرو شاهى و اساتيد ديگر استفاده كرده ام و در سفر مشهد مقدس رضوى كه مدتى آنجا ماندم يكى از اساتيد مرحوم مغفور آقا شيخ آقا محلاتى رضوان اللَّه عليه بود كه از درسشان بهره مند بودم شرح زندگانى خودم را در اثرى بنام: (الشاب و الحياه) بطور مبسوط نوشته ام و (خدمات گزيده) در محاكمه و بررسيهاى تاريخى اثر فارسى و (على معلم العربيه و مصلح البشريه) مشتمل بحث هاى علمى و انتقادى موجود است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

بامداد، پروين تكين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

پروين تكين بامداد در سال 1304 ، در تهران ديده به جهان گشود. در شانزده سالگي تحصيلات متوسطه را در دانشسراي دختران به پايان رسانيد. با آنكه به نام شاگرد اول به دانشسراي

عالي معرفي شد ولي به عذر اينكه هنوز به هجده سالگي نرسيده او را نپذيرفتند. تا اينكه دبيران دانشسراي شايستگي او را براي تحصيلات عالي گواهي كردند و توانست به تحصيلات خود ادامه دهد. او ليسانس زبان انگليسي را از دانشسراي عالي را اخذ نمود. پروين بامداد كه در هنر نقاشي نيز آوازه اي داشت از شاعران بانوان پرآوازه ي زمان خود بود و آثار بسياري در زمينه شعر و ادب از او در مجلات تهران به چاپ رسيده است. او ابتدا اشعارش را با نام مستعار «سيمرغ» انتشار مي داد ولي بعدها از نام خود استفاده مي كرد. وي علاوه بر شعر و نقاشي با قلم و سوزن نيز مهارت دارد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي والدين و انساب : پروين تكين بامداد فرزند حاجي خان تكين مدير چاپخانه ارتش و دكتر بدرالملوك بامداد مي باشد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : مادر پروين تكين بامدادكتابهايي در مسائل آموزش و پرورش نوشت و سفري براي مطالعات فرهنگي و به دست آوردن اطلاعات تازه علمي به آمريكا رفت و پس از دريافت دانشنامه دكترا از دانشگاه كلمبيا و بازگشت به تهران ، دبستان و دبيرستان نمونه اي تاسيس كرد. او چندي روزنامه «زن امروز» را منتشر كرد. و پس از درگذشت حسين صبا مدير روزنامه « ستاره ايران » و شوهر اول خود همسر حاجي تكين شد و پس از او با آقاي بامداد ازدواج كرد و پروين از اين پيوند دوم متولد گرديد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : پروين تكين بامداد در شانزده سالگي تحصيلات متوسطه را در دانشسراي

دختران به پايان رسانيد. با آنكه به نام شاگرد اول به دانشسراي عالي معرفي شد ولي به عذر اينكه هنوز به هجده سالگي نرسيده او را نپذيرفتند. تا اينكه دبيران دانشسراي شايستگي او را براي تحصيلات عالي گواهي كردند و توانست به تحصيلات خود ادامه دهد. او ليسانس زبان انگليسي را از دانشسراي عالي را اخذ نمود.فعاليتهاي ضمن تحصيل : پروين تكين بامداد از كودكي به شعر گرايش پيدا نمود ، مادرش در اين باره چنين مي گويد: « پروين از يازده سالگي گاه گاهي شعرهايي نزد من مي آورد با آنكه سروده هايش بي بهره از انديشه و ذوق نبود ولي وي را ازمن پنهان مي كرد و براي خود شعر مي سرود. »همسر و فرزندان : پروين تكين بامداد با مهندس قدسي ازدواج كرد كه ثمره آن پسري به نام سهيل است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : پروين تكين بامداد كه در هنر نقاشي نيز آوازه اي داشت از شاعران بانوان پرآوازه ي زمان خود بود و آثار بسياري در زمينه شعر و ادب از او در مجلات تهران به چاپ رسيده است. او ابتدا اشعارش را با نام مستعار «سيمرغ» انتشار مي داد ولي بعدها از نام خود استفاده مي كرد. وي علاوه بر شعر و نقاشي با قلم و سوزن نيز مهارت دارد.

منابع زندگينامه :شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف مجيد شفق ، ج 1 ، تهران: انتشارات سنايي ، ص133 _ دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ، تاليف: پوران فرخزاد ، ج 1 ، تهران: انتشارات زرياب ، ص

379

بايسنغر

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند شاهرخ پسر تيمور (837 -802) كه خود از خوشنويسان و هنرمندان بود و اهل هنر را تشويق بسيار مى كرد و در كتابخانه ى او پيوسته چهل تن از خوشنويسان و مذهبان و مصوران مشغول كتابت و تذهيب و تصوير بودند. بايسنقر ميرزا در خطوط اصول (شش- قلم) شاگرد شمس الدين محمد بن حسام هروى معروف به شمس بايسنغر بوده است و خود در خط محقق و ثلث از استادان برجسته. كتيبه ى پيش طاق مسجد گوهرشاد مشهد به خط ثلث اوست كه در بيست سالگى نوشته و از قدرت و قوت قلم سحر و معجزه اى به يادگار گذاشته است. كتابت بزرگترين قرآن موجود به خط محقق نيز اثر ارزنده ى اوست كه هم اكنون بعض صفحات آن در موزه ى آستان قدس رضوى و كتابخانه ى سلطنتى و كتابخانه ى ملى و موزه ى ايران باستان و كتابخانه ى ملك و بعضى مجموعه هاى خصوصى موجود است و منسوب به او مى دانند و بعضى از اوراق آن هم در امامزاده اى در قوچان بوده است چه در حديق الحقايق است كه:

«... از زلزله جز همان امام زاده سلطان ابراهيم بن على بن موسى الرضا (در قوچان) چيزى باقى نمانده و بعضى اوراق قرآن خط ميرزا بايسنغر بن ميرزا شاهرخ ابن امير تيمور گوركانى در آنجاست. گويند نادرشاه افشار از سمرقند به آنجا آورده از عجايب آثار است: طول صفحه دو ذرع و نيم، عرض يك ذرع و ده گره، طول سطر يك ذرع، عرض سطر پنج گره، بين السطور يك چارك اندازه ى قلم صد يك ذرع، و شاه شهيد در سفر خراسان دو صفحه از آن را براى اطاق موزه به تهران آورد». حدايق الحقايق ج 3، ص 313.

بايسنغر ميرزا

در سنين جوانى (سى و پنج سالگى يا سى و هشت سالگى) در هرات بدرود حيات گفت. مولف «حبيب السير» درباره ى او مى نويسد: «به مجالست ارباب عالم و كمال به غايت مايل و راغب بود و در تعظيم و تبجيل اصحاب فضل و هنر در هيچ وقتى از اوقات اهمال و اغفال نمى نمود و خردمندان كامل از اطراف و اكناف ايران و توران به هرات آمده در آستان مكرمت آشيانش مجتمع مى بودند، و بلغاى وافر كياست و فصحاى صاحب فراست از اصار و امصار عراق و فارس و آذربايجان به درگاه عالم پناهش شتافته صبح و شام ملازمت مى نمودند و آن شاهزاده عالى شأن در تربيت و رعايت تمامى آن طايفه گرامى كوشيده همه را به وفور انعام و احسان مسرور و شادمان مى ساخت و هر كس از خوشنويسان و مصوران و نقاشان و مجلدان در كار خويش ترقى مى كرد به همگى همت، به حالش مى پرداخت».

بايسنغر ميرزا دوست ترين و بانى زيباترين مكتب كتاب سازى در ايران بوده است و در هيچ دورانى به اندازه ى زمان او نسخه هاى نفيس و زيبا نوشته و تصوير نشده است به طورى كه در كمتر كتابخانه اى در جهان ممكن است از كتابهاى كتابخانه ى بايسنغر نسخه اى يافته نشود.

(837 -802 / 801 ق)، خطاط، اديب و شاعر. در سال 820 ق پدرش سمت قاضى القضاة دربار خود را به او داد و در سال 835 ق تبريز را تصرف كرد و در همان سال حاكم استرآباد شد. در اواخر عمر به علت اينكه اخترشناسان عمر او را چهل سال بيشتر تخمين نزده بودند، به ميگسارى پرداخت و دست به كارهاى ناشايست زد. وى ذوقى

ادبى و هنرى داشت و اشعار و آثار فارسى را به دقت مطالعه مى كرد و در سرودن اشعار فارسى و تركى نيز مهارت داشت. مجلس او مجمع شاعران، مورخان، خوشنويسان و نقاشان ايرانى بود. خود در خط استاد بود و شاگرد شمس الدين محمد هروى خوشنويس. خطوط محقق و ثلث را به مهارت مى نوشت و اوراق قرآنهايى كه به خط خود نوشته، هنوز در دست است و رقم استادانه او بر طاق و اطراف سر در مسجد گوهرشاد كه آياتى از قرآن مجيد نوشته، ظاهر است. مير على، خوشنويس معروف، و بسيارى ديگر از خوشنويسان آن عصر در كتابخانه او كار مى كردند، بايسنقر در نقاشى و تهذيب نيز دست داشته و بانى زيباترين مكتب كتابسازى در ايران بوده است. نسخه اى از شاهنامه به دستور وى فراهم شد و خود مقدمه اى بر آن نوشت كه به «ديباچه بايسنقرى» و يا «شاهنامه ى بايسنقرى» معروف شد. در تذكره ى «صبح گلشن» سال ولادت او 835 ق و سال وفاتش 865 ق ذكر كرده است. از آثار او: كتيبه ى پيش طاق مسجد گوهرشاد مشهد به خط ثلث كه در بيست سالگى نوشته است.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار خوشنويسان (1052 -1051/ 4)، از سعدى تا جامى (729 -728 ،555 ،538 -537)، پيدايش خط و خطاطان (99 -98)، تاريخ ادبى ايران (187/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (131/ 4)، تاريخ نظم و نثر (798 -797)، تاريخ هنرهاى ملى (809 -806/ 2)، تذكرة الخطاطين (52 -45/ 1)، تذكرة الشعراء (392 -390)، حبيب السير (644 ،634 ،46/ 4)، خوشنويسان و هنرمندان (129 ،128 ،127)، دايرةالمعارف فارسى (387/ 1)، الذريعه

(125/ 9)، روضة السلاطين (33 -32)، سرآمدان فرهنگ (216 -215/ 1)، صبح گلشن (56)، فرهنگ سخنوران (124)، كارنامه ى بزرگان (369)، گلستان هنر (نوزده، سى و هفت، سى و هشت، 29)، لغت نامه (ذيل/ بايسنقر)، مجالس النفائس (125) مناقب هنروران (106 ،59 ،58)، هنر عهد تيموريان (482 -481).

بجنوردي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1395 -1316 ق)، فقيه، اديب و نويسنده. در شهرستان بجنورد به دنيا آمد و همان جا تحصيلات مقدماتى كرد و سپس به مشهد رفت و در آنجا علوم عقلى و نقلى را نزد حاج فاضل خراسانى و آقا بزرگ حكيم و آقازاده ى خراسانى و آيت الله قمى، و ادبيات را نزد اديب نيشابورى اول فراگرفت. سپس به نجف رفت و در محضر آيت الله اصفهانى و ميرزاى نايينى و آقا ضياءالدين عراقى به تكميل تحصيلات خود پرداخت، و در شمار مدرسان نجف درآمد. وى تا آخر عمر به تحقيق و تأليف و تدريس مشغول بود. ميرزا حسن با شعر آشنايى كامل داشت و خود نيز شاعر بود. تأليفاتى در فقه و اصول از وى به جاى مانده است، از آثارش: «منتهى الاصول»؛ «القواعد الفقهيه»؛ «حاشية العروة الوثقى»؛ «ذخيرة المعاد»؛ «رسالة فى اجتماع الامر و النهى»؛ «كتاب فى الحكمة» كه شرحى است بر «الاسفار الاربعة» صدر المتألهين.[1]

آيه الله آقاى حاج ميرزا حسن بن السيد آقا بزرگ ابن السيد على اصغر بن السيد فتحعلى بن السيد اسماعيل موسوى بجنوردى داماد معظم مرحوم آيه الله حاج سيد حسين اصفهانى (داماد آيه الله العظمى آقاى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى) از علماء طراز اول معاصر حوزه علميه نجف و داراى مقام علم و عمل و دقت نظر ميباشد.

معظم له عالمى محقق و فقيهى مدقق و جامع معقول

و منقول و حاوى فروع و اصول ميباشد تولدش در سال 1316 قمرى در بجنورد و از آنجا بمشهد و مدت 13 سال از محضر مرحوم آقا زاده كفائى و آيه الله قمى و حاج فاضل و ديگران استفاده كرده آنگاه مهاجرت بنجف اشرف نموده و در حوزه درس مرحوم آيه الله نائينى و آيه الله عراقى و مخصوصا آيه الله العظمى اصفهانى شركت كرده تا به اعلى درجه فقاهت و اجتهاد رسيده است.

تأليفاتى در فقه و اصول دارد كه بطبع رسيده و مورد استفاده فضلاء حوزه نجف و قم ميباشد و آنها از اين قرار است:

1- منتهى الاصول 2- القواعد الفقهيه 3- حاشيه بر عروه الوثقى 4- حاشيه بر وسائل 5- رساله اجتماع امر و نهى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (275/7 ،184/3).

بجنوردي، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله حاج شيخ محمد تقى بجنوردى و فرزندش مرحوم آيه الله حاج شيخ مرتضى بجنوردى كه هر دو از علماء بزرگوار مشهد و مخصوصا مرحوم حاج شيخ محمد تقى صاحب حسينيه كه اكنون در كوچه آنمرحوم در بالا خيابان واقع و در ايام عاشورا روضه خوانى ميشود در آن صاحب كرامات باهرارت و مقامات معنوى بوده است. مآثر و آثار ص 158 گويد: شيخ محمد تقى بجنوردى مجاور مشهد مقدس رضوى در عدالت مسلم مردم آن ولايت است بل و غيرها شرح مقامات عاليه وى را از تاريخ علماء خراسان تأليف صدرالافاضل و فخرالاماثل آقا ميرزا عبدالرحمن مدرس آستانه رضويه دام علاه بايد خواند و در جلد اوسط مطلع الشمس شيرازى ذكر اين بزرگوار بر سبيل اختصار كرديم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بحاثي زوزني، ابوجعفر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 463 ق)، اديب، قاضى و شاعر. يكى از بزرگان و شاعران صاحب تصنيف است كه در هجويه سرايى توانا بود. بحائى در مدرسه «سيورى» غزنه ساكن بود و در آنجا به كتابت مشغول بود. در مخزنه درگذشت. از آثار وى: «بحر القلوب»؛ «نحو القلوب»؛ «ديوان» شعر؛ شرح «ديوان بحترى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (692/2 ،165/1)، معجم الادباء (29 -18 /18)، معجم المؤلفين (41/9)، الوافى بالوفيات (199 -197 /2).

بحر العلوم، محمد مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1212 -1155 ق)، فقيه، محدث، مفسر و مجتهد. وى در كربلا به دنيا آمد. هنوز به هفت سالگى نرسيده بود كه خواندن و نوشتن را فراگرفت و سطوح اوليه را در مدت سه يا چهار سال تمام كرد و هنوز، به دوازده سالگى نرسيده بود كه در محضر والدش به تحصيل خارج اصول پرداخت و از محضر وحيد بهبهانى و شيخ يوسف بحرانى نيز استفاده كرد. بحرالعلوم به پانزده سالگى نرسيده بود كه به درجه ى اجتهاد نائل شد و استادانش به اجتهاد او شهادت دادند. سپس به نجف رفت و در درس علماء نجف حضور يافت و مشهور شد. پس از چندى به بروجرد رفت. در اواخر سال 1193 ق مجددا به نجف اشرف مراجعت كرد. وى چنان بر احكام آن مذاهب تسلط علمى داشت كه اهل سنت او را از خود مى دانستند. درباره ى وى گفته اند كه از كسانى كه به آخرين مرحله ى ترقى رسيده و در فضايل ادبى و علوم عقلى و نقلى بر همگان فائق آمده است. او در شعر و ادب نيز گوى سبقت را از ديگران ربوده، منظومه ى فقهى او شاهد زنده است. برخى از آثار وى: «مصابيح»، در

فقه؛ «تحفة الكرام»، در تاريخ مكه و بيت الحرام؛ «رساله در عصير عنبى»؛ «الفوائد الرجاليه»؛ «شرح باب حقيقة و مجاز»؛ «فوائد اصوليه»؛ «رساله در مناسك حج و عمره»؛ «رساله در قواعد احكام مشكوك»؛ «رساله در انفعال آب قليل»؛ «الدرة البهية»، در نظم بعضى مسائل اصوليه؛ «ديوان» شعر، در مدح و رثاء اهل البيت. بحرالعلوم علاوه بر آثار علميه و تأليفات نفيسه، آثار بنايى و خدمات مذهبى و اجتماعى نيز دارد كه برخى از آنها عبارتند از: تعيين مشاعر حج و مواقيت احرام، بنا سور مسجد كوفه، بناء حجرات در اطراف مسجد كوفه، بناء مأذنه ى صحن علوى؛ تجديد ساختمان مسجد شيخ طوسى در نجف، تعيين مقام امام زمان (عج) در مسجد سهله و...

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (334/7)، ايضاح المكنون (242 ،206/2 ،461/1)، تاريخ بروجرد (250 -172 /2)، دايرةالمعارف فارسى (390/1)، الذريعه (83 -82 /21 ،127/9 ،463 -462 /3)، ريحانه (235 -234 /1)، شرح حال رجال (6/4)، الكنى و الالقاب (71 -67 /2)، گنجينه ى دانشمندان (187/3)، معجم المؤلفين (61/12)، هدية العارفين (351/2).

بحرالعلوم رشتي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن بن العالم الجليل السيد حسين الملقب به بحرالعلوم معروف به حاج آقا مير مقتول در سال 1327 ق بن العلامة الكبرى والاية العظمى السيد عبدالباقى رشتى (متوفى حدود 1308 قمرى) از علماء مشهور معاصر رشت مى باشند.

وى در حدود سال 1314 قمرى در رشت متولد شده و در اوائل بلوغ والد ماجدش آيت اللَّه حاج سيد حسين بحرالعلوم را كه سبط آيت اللَّه علامه آسيد على آل بحرالعلوم طباطبائى صاحب كتاب (البرهان القاطع) بودند و در فتنه مشروطه با فرزند جوانش آقا سيد جواد در قزوين شهيد شدند.

از دست داده و خود

با شوق فراوان مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح را در رشت و غيره خوانده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و پس از تكميل سطوح از محضر آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ شعبان رشتى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى و ديگران استفاده كامل نموده تا به مقام منيع علم و اجتهاد رسيده آنگاه مراجعت به وطن و تا حال حاضر در مسجد (گلشن) واقع در بازار رشت به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آيت اللَّه بحرالعلوم عالمى ظريف و خوش مجلس و محاوره و غيور و متعصب در دين مى باشند و حقير در حادثه اى چند شبانه روز در (قزل قلعه) تهران در خدمت ايشان و علماء ديگر مركز و شهرستانها بوده و از مطايبات و ظرافات معظم له استفاده نموده ام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

بحرالعلوم رشتي، عبدالباقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالباقى جد آيت اللَّه بحرالعلوم معاصر از علماء بزرگ رشت و شاگردان صاحب جواهر و ديگران بوده و بعد از سال 1306 ق درگذشته و در كتاب (المآثر و الاثار) وى را از مراجع عصر ناصرالدين شاه قاجار شمرده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

بحرالعلوم رفيع، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه حاج ميرزا على بحرالعلوم رفيع گيلانى (يكى از دامادهاى مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين طباطبائى قمى) ابن المرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا مهدى رفيع (برادر مرحوم آيت اللَّه حاج آقا رفيع مذكور) مى باشد.

وى در سال 1300 ق در رشت متولد شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح به نجف اشرف عزيمت نموده و از محاضر و دروس آيات عظام آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و علامه طباطبائى يزدى استفاده نموده آنگاه برشت برگشته و بخدمات دينى مخصوصا قضاء حوائج مؤمنين و حل و فصل بسيارى از معضلات اجتماعى مردم پرداخته و همواره محضرش در تهران و رشت مورد استفاده عالى و دانى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

بحرالعلوم، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج سيد محمد تقى بحرالعلوم از علماء بنام نجف و در مسجد شيخ طوسى اقامه جماعت مينمود و در نجف اشرف و بالاخص حوزه علميه محبوبيت خاصى داشت و مورد احترام و تجليل تمام مقامات بود.

خبر فوتش كه بقم رسيد از طرف زعيم بزرگوار و مرجع اعلى حضرت آيت الله العظمى آقاى نجفى مرعشى مدظله در شب اول ماه رجب در حسينيه معظم له مجلس فاتحه عظيمى برقرار و عموم مراجع و آيات و علماء معاودين و مقيمين حوزه شركت نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بحرالعلوم، مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الحاج السيد مهدى بحرالعلوم بن العلامه السيد مرتضى بروجردى قدس الله سره اشهر مشاهير رجال اين سلسله و عموى جد آيه الله بروجردى است.

آن بزرگوار علامه دهر و وحيد عصر مردمك چشم علماء روزگار و اعجوبه چرخ كج مدار و داراى فنون بسيار و جامع معقول و منقول و مرجع استفاده جمع كثيرى از اكابر عصر خود بوده و صاحب كرامات ظاهره ميباشد كه در كتب مبسوطه دارالسلام و نجم الثاقب و مستدرك حاجى نورى و دارالسلام عراقى و ساير كتب مسطور است.

گروهى انبوهى از يهود در اثر اخلاق فاضله و كرامات باهره اش مذهب شيعه را قبول كردند و فيض يابى او بحضور مبارك حضرت ناموس دهر امام عصر عجل الله فرجه و جعلنا من اعوانه و انصاره متواتر ميباشد و بالجمله جلالت قدر و بلندى مقام آن يگانه ى زمان برتر از آنستكه زبان را قدرت تقرير و يا خامه را نيروى تحرير باشد.

شيخ جعفر كاشف الغطاء با آن همه جلالت و نبالت و رياست و فقاهت مطلقه كه داشته از راه تبرك خاك نعلين رسيد را با گوشه عمامه خود پاك كردى.

از محقق

قمى صاحب قوانين كه خود از آيات باهرات است منقولست كه گفت وقتى بسيد عرض كردم كه اين تبحر عجيب را در فقه و ساير فنون از كجا آوردى و حال آنكه هردوى ما شاگرد آقا باقر وحيد بهبهانى هستيم در جواب فرمود اين فيض از مولايم حضرت صاحب عجل الله فرجه الشريف رسيده (و كيف لا اكون كذلك وقد ضمنى الى صدره الشريف) و كيفيت تشرفش را در مسجد كوفه براى ميرزاى قمى نقل ميكند.

ولادت اين بزرگوار در شب جمعه ماه شوال 1154 يا 1155 در كربلا واقع شده و مرحوم والدش سيد مرتضى گويد شب ولادتش در خواب ديدم كه حضرت رضا عليه السلام بتوسط محمد بن اسمعيل بن بزيع شمعى فرستاده و محمد هم آن شمع را در پشت بام منزلم افروخت كه نور آن بهمه جا رسيد وفات آن بزرگوار در سال 1212 قمرى در پنجاه و هفت سالگى در نجف الاشرف واقع و قبر شريفش در مسجد شيخ طوسى نزديك قبر شيخ زيارتگاه است و عدد لفظ غريب (1212) ماده تاريخ وفات اوست و در نخبه المقال گويد:

والسيد المهدى الطباطبائى

بحرالعلوم صفوه الصفاء

والمرتضى والده سعيد

مات غريبا عمره مجيد

يعنى مدت عمر او عدد لفظ مجيد (57) و سال وفات او هم عدد لفظ غريب (1212) است تأليفات آن بزرگوار از اين قرار است 1- الاثنى عشريات در مراثى كه دوازده قصيده و هر قصيده دوازده بيت است 2- الاجازات 3- الاجتماع الامر والنهى 4- ارجوزه فى الجمل والعقود 5- اصاله البرائه 6- تاريخ مكه و مسجد الحرام موسوم به تحفه الكرام 7- الفوائد الرجاليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بحرالعلومي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب.

تولد: 1296.

درگذشت: 26 آبان

1368.

حسين بحرالعلومى سال ها در دبيرستان ها و سپس در دانشگاه تدريس مى كرد. استاد ادبيات دانشگاه تهران و اصفهان بود. رساله دكتراى او تصحيح ديوان كمال الدين اسماعيلى اصفهانى بود و توفيق يافت آن را به چاپ برساند. كار ديگر او تدوين و تأليف كتاب انجمن آثار ملى است. وى مقاله هايى نيز در مجله هاى «كارنامه ى انجمن آثار ملى»، «تماشا»، «فرهنگ و هنر» و «پشوتن»، مى نوشت. وى در هفتمين كنگره ى تحقيقات ايرانى، مقاله اى تحت عنوان «تحقيقى در احوال و آثار پير هرات» ارائه داد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بحراني، ابوالحسن سليمان

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1121 -1075 ق)، فقيه، محقق، محدث، خطيب و شاعر امامى. معروف به محقق بحرانى. در ماحوز بحرين به دنيا آمد. در هفت سالگى «قرآن» را حفظ كرد. او در محضر درس علماى بحرين حاضر شد. شيخ سليمان بن على بن سليمان بحرانى و شيخ سليمان بن على شاخورى و شيخ صالح بن عبدالكريم در تكوين حيات علمى وى نقش بسزايى داشتند. وى از شاگردان علامه مجلسى بود و از او و ديگر علماى معاصرش همچون علامه سيد هاشم بحرانى، صاحب «البرهان فى تفسير القرآن» و شيخ احمد بن محمد بن يوسف بحرانى و سيد محمد بن ماجد بحرانى ماحوزى حديث نقل كرده است. او در حفظ و دقت و سرعت انتقال در جواب و مناظره مشهور، و حوزه ى درسش انتقال در جواب و مناظره مشهور، و حوزه ى درسش مرجع استفاده ى دانشمندان بود. ابوالحسن در روز جمعه نيز بعد از نماز، صحيفه ى سجاديه را تدريس مى كرد. شيخ عبدالله بن حاج صالح سماهيجى و شيخ احمد بحرانى پدر صاحب «حدائق» از شاگردان وى بودند. در دونج، يكى از روستاهاى ماحوز درگذشت و

در مقبره ى شيخ ميثم، جد ابن ميثم، شارح نهج البلاغه، دفن شد. وى متجاوز از شصت تأليف دارد كه از آن جمله: «بلغة» يا «بلغة المحدثين»، در رجال؛ «جواهر البحرين»، تاريخ علماى بحرين؛ حاشيه «تهذيب الاحكام» شيخ طوسى؛ حاشيه «خلاصة الاقوال» علامه حلى؛ حاشيه «مشرق الشمسين» شيخ بهائى؛ «سر المكتوم فى حكمة تعلم علم النجوم»؛ «الشفاء فى الحكمة النظريه»؛ «معراج اهل الكمال الى معرفة الرجال» يا «المعراج»، در شرح «الفهرست» شيخ طوسى؛ «هداية القاصدين الى عقائدالدين»؛ شرح «الباب الحادى عشر»؛ «النكت البديعة فى فرق الشيعة»؛ «اربعون حديثا فى الامامة من طرق العامة»؛ كشكول «ازهار الرياض»، در ادب، در سه جلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (191/3)، اعيان الشيعه (307 -302 /7)، ايضاح المكنون (721 ،676 ،669 ،616 ،191 ،71 ،12 /2 ،159 ،110 ،104 ،66 /1)، تلامذة العلامة المجلسى (29 -28)، الذريعه (33/25 ،466/9 ،182 -181 /5 ،174/4 ،148 ،147 -146 /3)، روضات الجنات (22 -17 /4)، ريحانه (238 -237 /5 ،231/1)، لغت نامه (ذيل/ سليمان)، معجم المؤلفين (267/4)، هدية العارفين (405 -404 /1).

بحراني، احمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1102 ق)، فقيه، محدث، اديب و شاعر امامى. به جهت انتساب به دو تأليف گرانسنگ خويش «خمائل» و «رياض الدلائل» او را گاهى فاضل الخمائل و زمانى فاضل الدلائل نيز گفته اند. وى در روستاى مقابى بحرين به دنيا آمد. او براى پيمودن مدارج عالى اجتهاد به اصفهان رفت، و در سلك شاگردان مجلسى درآمد. مجلسى در اجازه ى خود او را بسيار ستوده است. ملا محمد باقر سبزوارى صاحب «ذخيره» براى استفاده از مراتب علمى او هفته اى دو روز با وى مصاحبت داشته است. شيخ سليمان بن عبدالله ماحوزى، صاحب «بلغة الرجال»،

و ملا ابوالحسن شريف عاملى فتونى از شاگردان او بودند. وى به مرض طاعون درگذشت و در كاظمين به خاك سپرده شد. از آثارش: «الاستقلاليه»؛ رساله «البداء»؛ «الحسن و القبح العقليان»؛ «الخمائل»، در فقه؛ «رياض الدلائل و حياض المسائل»، در فقه؛ «الرموز الخفية فى المسائل المنطقية»؛ «المشكاة المضيئة فى العلوم المنطقية»؛ «عينية صلاة الجمعة»، اثرى فقهى كه در آن ثابت كرده نماز جمعه در عصر غيبت واجب عينى است. از ديگر آثارش «ديوان» شعر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (229/1)، اعيان الشيعه (173 -172 /3)، ايضاح المكنون (488/2 ،601 ،584 /1)، تلامذة العلامة المجلسى (18 -16) الذريعه (325 -324 ،252 /11)، ريحانه (142 -141 /2 ،230 /1)، روضات الجنات (190/8 ،97 -95 ،39 /1)، رياض العلماء (69 -68 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (169/2)، هدية العارفين (166/1).

بحراني، جعفر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1091 /1088 ق)، عالم، محدث، مفسر و شاعر امامى. ساكن شيراز و حيدرآباد هند بود. وى با شيخ حر عاملى معاصر بود، و از شيخ على بن سليمان بحرانى و سيد نورالدين عاملى برادر صاحب «مدارك»، روايت نموده است. سيد نعمت الله جزايرى، در شيراز، نزد وى تلمذ كرده است. سيد على خان، صاحب «السلافة»، نيز از شاگردان او است. شيخ سليمان بن على بن ابى ظبيه بحرانى نيز از وى روايت كرده است. بحرانى از دوستان نزديك شيخ صالح بن عبدالكريم بحرانى بود كه هر دو در شيراز ساكن بودند. شيخ صالح در شيراز باقى ماند اما، شيخ جعفر به حيدرآباد هند رفت و مقيم شد و در آنجا مرجعيت عام يافت و عهده دار امور دينى مردم شد و همان جا درگذشت. وى

تصانيفى در تفسير و حديث و علوم عربى دارد كه از آن جمله كتاب «اللباب» است. از ديگر آثار وى «ديوان» شعر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (138 -136 /4)، الذريعه (194/9)، روضات الجنات (188 -187 /2)، ريحانه (231 -230 /1)، الكنى و الالقاب (94 -93 /3)، معجم المؤلفين (143/3).

بحراني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت 1319 ق)، فقيه امامى. در بحرين به دنيا آمد. نخست شاگرد پدر دانشمند خويش بود. وى به مطرح منتقل شد و در آن شهر رهبر دينى مردم گشت و طائفه حيدرآباديه را تحت ارشاد خود قرار داد. سپس به بندر لنگه رفت و مقيم اين شهر شد، تا آنكه او را زهر دادند و شهيد كردند. از آثار وى: «لسان الصدق»؛ در رد «ميزان الحق»، يك كشيش مسيحى؛ «منار الهدى فى اثبات امامة ائمة الهدى (ع)» يا «الامامة»، در امامت؛ «قامعة اهل الباطل»؛ رساله اى در «التوحيد»؛ رساله اى در «التقية»؛ «الاجوبة العلمية للمسائل المسقطية» كه خواهرزاده و شاگردش، شيخ احمد بن محمد بن سرحان بحرانى آن را جمع آورى كرده و به ترتيب كتاب فقه درآورده است، و آيت الله ميرزا محمد تقى شيرازى فتاواى خود را بر اين كتاب تعليق كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (123/5)، الذريعه (244/22 ،305/18 ،15/17 ،330/2 ،277/1)، شهيدان راه فضيلت (505 -504).

بحراني، ماجد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1097 ق)، متكلم، فقيه، اديب و شاعر امامى. پس از فراگيرى مقدمات علوم و ادبيات عربى و فارسى، مدارج عالى تر را نزد پدر خود كه جامع علوم و شيخ الاسلام شيراز بود فراگرفت و به درجه اجتهاد نايل شد. بحرانى پس از كناره گيرى پدرش، مدتى قاضى و شيخ الاسلام شيراز بود. سپس به اصفهان رفت و در آنجا نيز به كار قضاوت پرداخت. وى از معاصران شيخ حر عاملى بود و با او مكاتبه داشت. شيخ حر در رثاى وى قطعه اى سروده است. از آثار او: شرحى بر «نهج البلاغه» كه ناتمام مانده؛ «التحفه السليمانيه»، ترجمه عهدنامه مالك اشتر، به فارسى، كه به اسم

شاه سليمان صفوى تأليف و در 1301 ق چاپ شده؛ «فصوص سليمانيه»، شرح فارسى، «دعاى بيت المعمور»، كه به نام شاه سليمان صفوى نوشته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (236 -235 /16 ،145 -144 /14 ،442 -441 /3)، ريحانه (232 -231 /1).

بحراني، هاشم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1109 /1107 ق)، فقيه، مفسر، محدث و رجالى امامى. معروف به علامة البحرين. در كتكان از توابع بحرين به دنيا آمد. نسب او را به سيد مرتضى علم الهدى و از او به امام موسى كاظم (ع) مى رسانند. او محدثى متتبع بود و در كثرت تتبع او را ثانى مجلسى مى دانند. دامنه مرجعيت او از بحرين فراتر رفت و در بيشتر شهرهاى شيعه نشين از وى تقليد مى كردند. صاحب «جواهر» او و مقدس اردبيلى را، به عنوان نمونه ياد مى كند و واجد ملكه عدالت مى داند. سيد هاشم بحرانى از كسانى چون شيخ فخرالدين طريحى نجفى و سيد عبدالعظيم استرآبادى نقل روايت كرده و علمايى همچون شيخ حر عاملى از وى روايت كرده اند. او داراى بيش از هفتاد و پنج تأليف بزرگ و كوچك دارد كه صاحب «رياض العلماء» اكثر اين كتابها را در نزد فرزندش، سيد محسن ديده است. از جمله آثار وى: «اثبات الوصية»؛ «ارشاد المسترشدين»؛ «البرهان فى تفسير القرآن»، در شش مجلد، گردآورى خبرهايى در زمينه تفسير از كتابهاى ناشناخته كهن؛ «معالم الزلفى فى معارف النشأة الاولى و الاخرى»؛ «مدينة المعجزات» يا «مدينة المعاجز»؛ ترتيب كتاب «تهذيب» شيخ طوسى؛ «البهجة المرضية فى اثبات الخلافة و الوصية»؛ «نزهة الابرار و منار الافكار فى الجنة و النار»؛ «روضة العارفين»؛ «غاية المرام و حجة الخصام فى تعيين الامام من طريق

الخاص و العام»؛ «الدر النضيد فى فضائل الحسين الشهيد»؛ «تنبيه الاريب»، در رجال «تهذيب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (48/9)، اعيان الشيعه (250 -249 /10)، ايضاح المكنون (716 ،689 ،634 ،505 ،456 ،442 ،141 ،125 /2 ،595 ،453 ،421 ،419 ،323 ،279 ،203 ،179 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (249/5)، الذريعه (48/7 ،93/3 ،398/2)، روضات الجنات (169 -166 /8)، رياض العلماء (304 -298 /5)، ريحانه (233/1)، فوائد الرضويه (706 -705)، الكنى و الالقاب (108 -107 /3)، معجم المؤلفين (132/13).

بحري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بحري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي بحري(طيبّي) فرزند محرم علي بحري(طيبّي)، به تشويق والد معظم بعد از پايان دبستان در قم وارد حوزه علميه قم شدم. كتاب هاي صرف و نحو و منطق را نزد اساتيدي مانند مرحوم سالك و آقاي تهرانى، كتاب معالم را نزد استاد مرحوم فاضل هرندي و قوانين الاصول را نزد استاد آيت الله ميرزا محسن دوزدوزاني و كتاب منطق كبري و بخشي از شرح تجريد را نزد والد، باب حادي عشر را نزد استاد آيت الله صلواتى ، شرح لعمه را خدمت آيت الله فاضل هرندى، رسائل و مكاسب محرمه را خدمت آيت الله سبحانى، بيع مكاسب نيز خدمت آيت الله مشكينى، جلد اول كفايه را نزد استاد سبحاني و جلد دوّم را نزد آيت الله سلطانى ، با جديّت به پايان رساندم در سن بيست سالگي در امتحان خارج حوزه شركت كردم. بعد از موفقيت در امتحان كتبي امتحان شفاهي را خدمت آيت الله لطف الله صافي و آيت الله محسن دوز دوزاني

با موّفقيت به پايان رساندم. سال هزار و سيصد و پنجاه همان سالي كه امتحان درس خارج را دادم ازدواج كردم. بحمد الله با شهريه ماخوذه و مبالغي كه در ايام تبليغ، ايامي كه حوزه تعطيل بود از طرف حضرت اباعبد الله حواله مى شد براحتي از نظر معيشتي زندگي مي كردم. يكي از توفيقات الهي كه بنده از آن بر خوردار بوده ام اين بوده كه از وقتي سيوطي مي خواندم شروع به تدريس كرده ام و اولين تدريس از دروس صرف و نحو آغاز شد و اولين درس خارج را كه شركت كردم درس آيت الله العظمي وحيد خراساني بود كه قريب بيست و سه صبح و عصر در فقه و اصول معظم له شركت كردم بعد از انقلاب اسلامي تدريس در دانشگاه را نيز پذيرفتم و تا كنون تدريس در حوزه (جامعة الزهراء) و در دانشگاه ادامه دارد.

(يكي از شاگردان اينجانب اخيراً اعتراف مي كرد چند سال نزد اينجانب درس خواند بنده فكر مي كردم چند ماه بيشتر درس نخوانده و در انتخابات خبرگان رهبري رأي آورد و به جمع خبرگان رهبري پيوست.)

بخارايي، ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1004 ق)، حافظ، قارى و شاعر. وى خطيب مسجد جامع بخارا و از مريدان مولانا خواجگى كاشانى بود، پس از مرگ او مدتى از ملازمان خواجه ابواسحاق جويبارى گشت. ابراهيم قرآن را از برداشت و با صدايى خوش مى خواند و در سرودن قصيده، غزل، رباعى و قطعه نيز توانا بود. يك «مثنوى» در طريقه ى سلسله ى خواجگان و سه «ديوان» شعر سروده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (588 -587).

بخاري

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 483 ق)، نحوى و فقيه حنفى. وى در بخارا متولد شد. خواهرزاده قاضى محمد بخارى بود. در بخارا از دنيا رفت. از آثارش: «المبسوط» در فروع؛ «المختصر»؛ «التجنيس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (332/6)، ريحانه (192/2)، كشف الظنون (1580 ،1223 ،569)، لغت نامه (ذيل/ خواهرزاده)، معجم المولفين (253/9)، هديه العارفين (76/2).

بخاري، ابو عبدالله محمد بن اسماعيل بن ابراهيم بن مغيره بن بردزبه، يزدبه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(256 -194 ق)، حافظ، محدث، فقيه و مورخ. وى ثقه ترين محدث اهل سنت است. بردزبه زرتشتيى بود كه اسلام آورد. ابو عبدالله در بخارا به دنيا آمد و در طلب حديث به خراسان و عراق و مصر و شام سفر كرد، و از بسيارى مشايخ چون، ابوعاصم و انصارى و مكى بن ابراهيم و عبيدالله بن موسى و ابوالمغيرة حديث شنيد. او از حدود يك هزار شيخ احاديث بسيارى جمع آورى كرد كه از آن ميان هر چه را به راويان آنها اعتقاد داشت در صحيح خويش ثبت كرد و كتاب خود يعنى اولين كتاب «صحيح» را عرضه كرد كه محمد بن يوسف فربرى از راويان آن است. بخارى از حافظه اى شگرف برخوردار بود. ابوعيسى ترمذى، ابوحاتم رازى، صالح جزره، ابراهيم نسفى، ابن خزيمه، ابو زرعه رازى، و مسلم بن حجاج نيشابورى از جمله راويان و شاگردان وى هستند. وى در آخر عمر به واسطه اختلافات فرقه اى مذهبى نتوانست در بخارا بماند لذا، به يكى از قراء سمرقند -خر تنگ- رفت و همان جا درگذشت. از آثار وى: «الادب المفرد»؛ «الاسماء و الكنى»؛ «تاريخ اوسط»، «تاريخ صغير» و «تاريخ كبير»؛ «ثلاثيات البخارى»؛ «الجامع الصحيح»؛ مشهور به «صحيح بخارى»؛ «خلق افعال العباد»؛ «السنن»، در فقه؛ «الضعفاء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام

(258/6)، تاريخ بغداد (34 -4 /2)، تهذيب التهذيب (55 -47 /9)، الجرح و التعديل (ج 3 ق 191/2)، دايرةالمعارف فارسى (239 -238 /1)، روضات الجنات (269 -264 /7)، ريحانه (238 -237 /1)، سير النبلاء (471 -391 /12)، الفهرست لابن النديم (322 -321)، كشف الظنون (1684 ،1581 ،1471 ،1469 ،1453 ،1449 ،1448 ،1420 ،1402 ،1392 ،1087 ،722 ،571 ،564 ،541 ،522 ،287 ،238 ،227 ،133 ،89 ،49 ،48)، الكنى و الالقاب (71/2) لغت نامه (ذيل/ بخارى)، معجم المؤلفين (54 -52 /9)، معجم البلدان (422/1)، الوافى بالوفيات (209 -206 /2)، وفيات الاعيان (191 -188 /4)هدية العارفين (16/2).

بخاري، افتخارالدين، طاهر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(542 -482 ق)، فقيه حنفى. در بخارا به دنيا آمد و در سرخس از دنيا رفت. از آثار وى: «خلاصة الفتاوى» كه خلاصه ى «خزانة الواقعات» و «النصاب» خودش است؛ «خزانة الفتاوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (318/3)، كشف الظنون (718 ،703 ،702)، معجم المؤلفين (33 -32 /5).

بخاري، صفي الدين، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1200 -1154 ق)، محدث. او را در حديث داناترين مردم شام در عصر خودش مى دانستند. اصل او از بخارا بود و در نابلس فلسطين مسكن داشت. بخارى از مشايخ بسيارى در بخارا و در مصر و شام و حجاز و يمن اخذ مراتب علمى كرد تا آنكه در معرفت حديث و سند آن و رجال يگانه دوران شد. شيخ محمد بن عبدالرحمان كزبرى شافعى از وى اجازه ى روايت داشت. او در همان سامان به مرض طاعون درگذشت و در مقابر نابلس دفن شد. در «مكارم الآثار» از وى تحت عنوان سيد صفى الدين و سيد ابوالفضل محمد بن احمد نام برده شده است. از آثار وى: «القول الجلى»، در شرح حال ابن تيميه؛ «معجم الشيوخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (241/6)، ريحانه (237/1)، لغت نامه (ذيل/ بخارى)، معجم المؤلفين (5/9)، مكارم الآثار (116 -151 /1).

بخاري، ظهيرالدين، ابوبكر محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 619 ق)، فقيه و قاضى حنفى. در بخارا قاضى و محتسب بود و از بزرگان مذهب حنفى. از آثارش: «الفتاوى الظهيرية»؛ «فوائد على الجامع الصغير الحسامى»، در فقه، كه به نام «الفوائد الظهيرية» مشهور است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (215 -214 /6)، ريحانه (77/4)، كشف الظنون (1298 ،1226)، معجم المؤلفين (303/8).

بخاري، علاءالدين، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(841 -779 ق)، فقيه حنفى. در خراسان به دنيا آمد و در بخارا نشو و نما يافت. فقه را نزد پدر و عمويش آموخت و ادبيات و علوم عقلى را از سعد تفتازانى و ديگران فراگرفت. سپس به هند سفر كرد و از آنجا به مكه رفت و سرانجام در مصر اقامت گزيد و پرآوازه گشت. در اواخر عمر به دمشق رفت و تا پايان عمر در آنجا ماند و در مزه از توابع دمشق از دنيا رفت. به گفته ى ابن طولون او امام عصر خويش بود. از آثارش: رساله اى در رد ابن عربى به نام» فاضحة الملحدين و ناصحة الموحدين»، و به دنبال آن «الملجمة للمجسمه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (276/7)، كشف الظنون (1215)، معجم المؤلفين (294/11)، هدية العارفين (191/2).

بخاري، عنايت اللَّه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1176 ق)، مفسر، نحوى و عالم حنفى. از آثار وى: حاشيه بر «تفسير سورة البقره» بيضاوى؛ حاشيه بر «شرح العضدية» دوانى؛ حاشيه بر «شرح اثبات الواجب»؛ حاشيه بر «شرح الكافية» جامى، در نحو؛ حاشيه بر «شرح حكمة العين» مباركشاه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (141 /1)، معجم المؤلفين (14 -13 /8)، هدية العارفين (804 /1).

بخت آور، فريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1306، مرتبه علمى: استاد، رشته: داروسازى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكترا در رشته داروسازى در سال 1334 از دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

مرتبه علمى:

طى مراتب آسيستانى، استاديارى، دانشيارى از سال 1334 تا 1348 در دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى تبريز، ارتقاء به درجه استادى رشته فارماكوگنوزى دانشگاه علوم پزشكى تبريز از سال 1348.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

گياهان داروئى، بررسى تركيبات محرك در گياهان خانواده اوفوربياها، بررسى شيرين بيان ايران در مقايسه آن با نوع اوفيسنيال از نظر گياهى و شيميائى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 34 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:- 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مفردات پزشكى و گياهان داروئى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

گياهان داروئى، تركيبات مؤثر گياهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بختياري، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن بختياري

محل تولد : تاكستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در اواخر سال 1356 وارد حوزه علميه همدان شدم، و مقدمات تحصيلي را شروع نمودم و بعد از يك سال همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي، وارد حوزه علميه قم شدم و مقدمات صرف و نحو و معالم و مغني را در مدرسه المهدي آيت الله گلپايگاني فراگرفتم، اصول فقه مرحوم مظفر را نزد آيت الله اشتهاردي و صالحي افغاني تلمذ كردم. در سال 1362 ازدواج نموده و در نيروگاه قم مستأجر شدم، همزمان با فراگيري تحصيلات حوزوي مشغول تبليغ در ايام تبليغي و رفتن به جبهه شدم.

سطح را نزد اساتيد بزرگوار حوزه فراگرفتم و در

سال 1371 تا 1374 دوره دوم تخصصي كلام را در موسسه امام صادق(ع) گذراندم و در سال 1381 تا 1384 در رشته ي كارشناسي ارشد دوره مدرسي الهيات و معارف اسلامي را در موضوع پايان نامه فلسفه دعا و نقش تربيتي آن گذراندم و اكنون پس از سال ها مشغول تدوين پايان نامه در سطح چهار حوزوي در موضوع _ محو و اثبات بر محور عبوديت و انسان مي باشم و درس خارج را از سال 1369 _ 1370 در نزد اساتيد بزرگوار آيت الله مكارم شيرازي و آيت الله سبحاني گذرانده ام و آنچه فعاليت اين جانب محسوب مي شود، اشتغال به تدوين پايان نامه فوق و تبليغ در ايام تبليغي هستم.

بختياري، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمّد حسن بختيارى، مؤلّف شرح نهج البلاغه متوفّى به سال 1272.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بختياري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پدرش نيز از علما و فضلا معدود بودده، و در سال 1312 در اصفهان وفات يافته است. وى از شاگردان حاج شيخ محمد باقر مسجد شاهى بوده، و كتب زير از اوست:

1 - تفسير سوره ى آل عمران 2 - تفسير سوره ى انبياء 3 - تفسير سوره ى يوسف

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بختياري، يعقوب

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ابراهيم بن جمال الدين بن ابراهيم بختيارى حويزى اصفهانى.

از شاگردان سيد نعمت الله جزائرى، و خود عالم فقيه محدث بوده، و در حدود سال 1148 به طورى كه سيد عبدالله جزائرى در تذكره ى خود فرمايد وفات يافته است.

كتب زير از او است:

1- الاعتبار فى اختصار الاستبصار 2- شرح شرايع 3- شرح صحيفه ى سجاديه 4- صوافى الصافى، در تفسير؛ در غره ى ذى قعده ى سال 1140 هجرى از تأليف آن فراغت يافته است؛ و چندين رساله ى ديگر.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

بدرالدين تبريزي، ابوالمعمر اسماعيل

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، حافظ و محدث. از محدثان ثقه قرن هفتم بود. مشيخه ى دارالحديث اربل بدو تفويض شد. پس از آنكه اربل مسخر تاتار شد. بدرالدين به حلب رفت و تا پايان عمر در آنجا بود و همان جا درگذشت. از آثار وى: «الاربعين بدرالدين»، كه در 601 ق املاء شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (241/1)، كشف الظنون (54).

بدري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پاتولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بدلاء قمي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

داراى مقام فضل و دانش و متانت و اخلاق فاضله است والدش مرحوم آقا سيد محمد قمى از خانواده هاى علم و شرافت بوده است و آنجناب از احفاد جناب امامزاده شاه بدلا مى باشد كه در بلوك و بخش جاپلق مدفون و داراى مزار و قبه و مورد توجه مردم آن ناحيه است.

تولد وى در پنج شنبه چهارم جمادى الاول 1326 قمرى در قم واقع شده و پس از رشد و طى مقدمات سطوح از مرحوم اديب تهرانى و ميرزا على يزدى فراگرفته و پس از آن از دروس مرحوم آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و هم مرحوم آيت الله بروجردى و آيات ديگر استفاده كامل نموده و به تدريس فقه و اصول و هم اقامه جماعت اشتغال دارند.

از آثار ايشانست كتابى در دعا و شرايط دعا و اماكن دعا و منتخبى از ادعيه ماثوره.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

بديع اسطرلابي، بديع الزمان، ابوالقاسم هبة الله

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 534 ق)، فيلسوف، طبيب، اخترشناس، نقاش و شاعر شيعى. نياكانش احتمالا ايرانى و از مردم اصفهان بودند. وى در بغداد زاده و در اصفهان بزرگ شد. او با ابزارهايى كه خود ساخته بود سير نور و اندازه ى آن را معلوم كرد و در اثبات درستى كارهاى خود از براهين هندسى استفاده مى كرد. بديع در كره ى سماوى چيزى افزود و كار آن را كه سالهاى دراز ناقص مانده بود، كامل كرد. خط كشها و قرقره هايى كه ساخته بود، كاربرد عمومى يافتند و از راه تجربه، سودمندى آنها به اثبات رسيد. وى در كاخهاى سلجوقى به ساختن جدولهاى فلكى سرگرم بود و زيجى به نام «المعرب المحمودى» نوشت و به محمود سلجوقى هديه كرد. بديع به شعر حسين بن

حجاج علاقه مى ورزيد و آنها را گردآورى كرد و آن را «درة التاج من شعر ابن حجاج» ناميد. از او «ديوان» شعرى بر جاى مانده كه درونمايه ى بيشتر آنها هجو و لطيفه است. وى در بغداد درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1419/3)، الاعلام (58/9)، تاريخ بغداد (374/15)، دايرةالمعارف فارسى (396/1)، الذريعه (130/9)، لغت نامه (ذيل/ هبة الله)، معجم الادباء (275 -273 /19)، وفيات الاعيان (53 -50 /6).

بديع اصفهاني، مصطفي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1318 ق)، عالم، فقيه، مدرس، اديب و شاعر. به مناسبت سكونت در محله درب امام، به درب امامى مشهور بود. پدرانش عموما از دانشمندان اصفهان به حساب مى آمدند. او نزد حاج ملاحسينعلى تويسركانى و ميرسيد محمد شهشهانى و آقا ميرزا محمد باقر چهارسوقى و حاج شيخ محمد باقر نجفى درس خواند و اجازه اجتهاد گرفت. حاج سيد ميرزا بديع در مدرسه نيماورد درس مى گفت و متجاوز از يكصد دانشمند در محضرش تلمذ مى كردند و عوام و خواص در وقت نماز بدو اقتدا مى كردند. او علاوه بر كمالات علمى در هنر خط نيز شهرت داشت و در ادب و شعر توانا بود. از آثار وى: حاشيه بر «رياض»؛ حاشيه بر «قوانين»؛ رساله اى در «خراج»؛ رساله اى در «استصحاب»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (201 -200)، حديقة الشعراء (226 -225 /1)، الذريعه (175/6)، معجم المؤلفين (40/3).

بديع، اميرمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1294.

درگذشت: 1373.

از آثار اوست: يونانيان و بربرها (به زبان فرانسوى، لوزان، 1347، اين كتاب توسط احمد آرام ترجمه و يك بار در سال 1343 و بار ديگر در سال 1364 منتشر شده است)؛ هگل و مبادى انديشه معاصر (تهران، 1363).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بديع الزمان نطنزي، ابو عبدالله حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 499/497 ق)، اديب و شاعر. وى از اهالى نطنز بود و در اصفهان زندگى مى كرد. او تمام عمر خويش را به معلمى و درس و بحث گذراند و در دو زبان فارسى و عربى اديبى معروف شد. به همين دليل او را ذوالبيانين يا ذواللسانين لقب دادند. در شعر فارسى نيز دست داشت بخصوص سرودن اشعار مصنوع، از شعر او جز چند قطعه چيزى باقى نمانده است. تأليفات او عبارت اند از «الخلاص» يا «دستور اللغة» و «المرقاة» كه هر دو در لغت عربى به فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (318/2)، تاريخ نظم و نثر (56)، الذريعه (311/20 ،131/9 ،166 ،165 /8 ،208/7)، ريحانه (271/2)، فرهنگ سخنوران (53)، كشف الظنون (754)، معجم البلدان (337/5)، معجم المؤلفين (191/3).

بديع الزمان هرندي قهپايي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، فقيه و محدث. شيخ الاسلام يزد در عصر شاه عباس صفوى بود. از آثارش: «رياض العابدين فى شرح صحيفة سيد الساجدين»، به فارسى است، شرحى ترجمه وار و ترجمه اى شرح گونه است كه به نام شاه صفى تصنيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (550/3)، الذريعه (348/13 ،329/11)، ريحانه (243/1)، الكنى و الالقاب (76/2).

بديع الزمان همداني، ابوالفضل احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(398/378 -358/353)، مقاله نويس و شاعر. ملقب به مهذب الدين. در همدان تولد يافت. ساكن هرات شد. از شاگردان ابن فارسى رازى و صاحب بن عباد بود و يكى از فضلا و فصحا عصر خود. وى در حديث هم ثقه بود و مذهب اشعرى داشت. با ابوبكر خوارزمى، دانشمند مشهور زمان خود در شهر نيشابور مناظراتى داشت و از اين طريق بود كه شهرت زيادى به دست آورد و بعد از درگذشت ابوبكر در همه كارهاى ديوانى جانشين او شد. بديع الزمان مسافرتهايى به سيستان، غزنه و ديگر بلاد خراسان كرد و از امرا و فضلا و مشاهير زمان تمتعى كامل برگرفت، و ثروتى عظيم اندوخت. در هرات ازدواج كرد و همان جا درگذشت. وى حافظه اى قوى داشت و آثارى به نظم و نثر از خود به جاى گذاشت و مقامه نويسى را رونق و كمالى بسزا بخشيد. در واقع او خود نخستين كسى است كه مقامه نويسى را ايجاد كرده و در اين راه پيشواى آيندگانى چون حريرى و ديگران شد. آثار وى قريب به چهارصد مقامه مى شده كه برگزيده ى آنها پنجاه و نه مقامه است. از ديگر آثار وى: «مجموعه ى رسائل»؛ «مناظرات او با ابوبكر خوارزمى»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (581

-570 /2)، بزرگان و سخن سرايان همدان (158 -153 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (640/1)، تاريخ الاسلام (حوادث 353 -349/400 -381)، دايرةالمعارف فارسى (396/1)، الذريعه (131/9)، روضات الجنات (250 -248 /1)، ريحانه (244 -243 /1)، سرآمدان فرهنگ (221 -220 /1)، سير النبلاء (68 -67 /17)، فرهنگ ادبيات فارسى (86)، كارنامه ى بزرگان (59 -8)، الكنى و الالقاب (76 -75 /2)، كشف الظنون (1785)، لغت نامه (ذيل/ بديع الزمان)، معجم الادباء (202 -161 /2)، الوافى بالوفيات (358 -355 /6)، وفيات الاعيان (129 -127 /1)، هدية العارفين (69/1).

بديع الزمان، احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. نادر روزگار) احمد بن حسين همدانى (ف. 398 ه.ق.) وى علوم ادبى عرب را در همدان نزد ابن فارس رازى فراگرفت و سپس به خدمت صاحب بن عباد رسيد و از او نيز استفاده علمى كرد. «رسائل» (ه. م.) و «مقامات» (ه. م.) وى در ادب عرب ممتاز است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

بديعي اندجاني، يوسف

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 897 ق)، اديب و شاعر، متخلص به بديعى. ملقب به بديعى معمايى. در اواخر دوران تيمورى در اندجان متولد شد. در كودكى به سمرقند رفت و نزد صفايى شاگردى كرد و به همين جهت به ملايوسف صفايى نيز مشهور شد، گرچه، از شهرت صفايى راضى نبود. بديعى در سرخس درگذشت و در خانقاه شيخ لقمان پرنده دفن شد. مولانا يوسف به علم عروض و صنايع و بدايع شعرى و فن معما آگاهى داشت و صاحب «رساله اى در معما» و «قصيده ى مرآة الصفا» است. از وى «ديوان» شعرى نيز بر جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (673)، تاريخ ادبيات در ايران (120/4)، تاريخ نظم و نثر (323)، تذكره ى روز روشن (103 -102)، حبيب السير (337/4)، الذريعه (131/9)، فرهنگ سخنوران (129)، مجالس النفائس (122).

بديعي تبريزي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 980 ق)، دانشمند، طبيب، اديب و شاعر. از دوستان مظفر على نقاش و مردى خوش طبع و خوش مشرب بود، به تركى و فارسى شعر مى گفت. وى در سرودن غزل مهارت داشت و اين امر از «ديوان» غزليات بازمانده از وى تأييد مى شود. برخى «مثلثات منظوم» در لغت را از او دانسته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (111/1)، تاريخ نظم و نثر (526 -525)، تذكره ى شعراى آذربايجان (87 -86 /2)، دانشمندان آذربايجان (66 -65)، الذريعه (80/19 ،131/9)، سخنوران آذربايجان (234 -233)، هفت اقليم (229/3)، فرهنگ سخنوران (130 -129)، مؤلفين كتب چاپى (100/2)، مجمع الخواص (260).

بديعي، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر منوچهر بديعي در فروردين 1318 در اصفهان به دنيا آمد.وي تحصيلات خود در رشته اي نامرتبط با فن ترجمه ادامه دادو ليسانسش را گرفت . او درس هاي دورة دكتراي همان رشته را نيز تمام كرد، اما چون رسالة پايان دورة تحصيلي را نگذرانده است درجه و عنوان دكترا ندارد.مشاغلش همواره در همان زمينة تحصيلات دانشگاهي اش بوده و از اين رو به ترجمه به عنوان يك شغل و حرفه نگاه نمي كند. كتاب "چهرة مرد هنرمند در جواني" ترجمه منوچهر بديعي ، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : منوچهر بديعي تحصيلات دورة دبستان و دبيرستان را در همان شهر گذراند و سپس در دانشگاه تهران در رشته اي نامرتبط با فن ترجمه تحصيل كرد و ليسانس گرفت. درس هاي دورة دكتراي همان رشته را نيز تمام كرد، اما چون رسالة پايان

دورة تحصيلي را نگذرانده است درجه و عنوان دكترا ندارد

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل منوچهر بديعي همواره در همان زمينة تحصيلات دانشگاهي اش بوده و از اين رو به ترجمه به عنوان يك شغل و حرفه نگاه نمي كند

جوائز و نشانها : كتاب "چهرة مرد هنرمند در جواني" ترجمه منوچهر بديعي ، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : ترجمه هاي منتشر شدة منوچهر بديعي علاوه بر چهرة مرد هنرمند در جواني عبارت است از: بيست اثر سينكلر لوييس؛ بازار خود فروشي اثر ويليام تكري؛ جادة فلاندر اثر كلود سيمون؛ آدم اول اثر آلبر كامو؛ ژان باروا اثر روژه مارتن دوگار؛ مقدمة آلبر كامو بر مجموعة آثار روژه مارتن دوگار؛ كتاب كوچكي دربارة جيمز جويس (چاپ دوم آن همراه با بخش هفدهم اوليس اثر جيمز جويس)؛ دو كتاب كوچك دربارة «رابله» و «ناتالي ساروت» و چند مقالة فلسفي و ادبي در نشريه هاي فرهنگ، ارغنون، كلك و سرانجام، آخرين ترجمة منتشر شدة او كتاب قرائتي نقادانه از رمان چهرة مرد هنرمند در جواني شاهكار جيمز جويس نوشتة ديويد سيد است. ترجمه بخشي از اوليس نيز، ديگر اثر ارزشمند اوست.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آدم اول اثر آلبر كامو

2 ارغنون، كلك و سرانجام

3 بازار خود فروشي اثر ويليام تكري

4 بيست اثر سينكلر لوييس

5 جادة فلاندر اثر كلود سيمون

6 چهرة مرد هنرمند در جواني

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب:چهرة مرد هنرمند در جواني/ جيمز جويس؛ ترجمة منوچهر. بديعي. _ تهران: نيلوفر، 1380.383ص. اين شاهكار ادبي كه در اوايل قرن بيستم ميلادي نوشته شده، از نخستين رمان هايي است كه سير رشد و تكامل قهرمان داستان را از دوران كودكي تا سن ّ كمال در تمامي ابعاد آموزش و پرورش وي نشان مي دهد و از اين لحاظ با رمان هاي قرن نوزدهم تفاوت دارد. به يك معنا مي¬توان گفت كه اين رمان نخستين سنگ بناي رمانِ نو است. اين رمان، نه تنها رشد جسماني شخصيت داستان بلكه رشد معنوي و مذهبي و پرورش معنوي مذهبي و فلسفي او را نيز نشان مي دهد. وصف تأثير تربيت ديني قهرمان رمان و واكنش هاي او نسبت به اين تربيت، كه به صُورِ گوناگون فلسفي و هنري ظاهر مي شود، يكي از ويژگي هاي برجستة اين رمان است. در عين حال، در اين رمان به زمينه هاي تاريخي و اجتماعي رشد قهرمان توجه وافر شده است. فضاي تاريخي رمان و در نتيجه فضاي آموزش و پرورش قهرمان آن، فضاي جامعه اي است استعمارزده كه مي خواهد آزادي را به دست آورد و در اين راه مبارزه ها كرده است. اين، شايد تنها سندِ ادبي باشد كه تنش عقيدتي و اجتماعي ايرلند را پس از سال ها تحمل استعمار انگليس نشان مي دهد. از لحاظ تطابق صورت با محتوا، اين اثر در حد كمال

است. در اين رمان به تناسب رشد شخصيت اصلي، زبان رمان از مرتبة كودكانه به مرتبة زبان شاگردان و معلمان مدرسه و از آن جا به مرتبة زبان ديني و سرانجام به مرتبة زبان فلسفي، به ويژه زبان فلسفة هنر، تحول مي يابد. اغلب جويس¬شناسان معتقدند كه چهر? مرد هنرمند در جواني، در واقع زندگينامة خود نوشت جويس است از دو سالگي تا حدود بيست سالگي، يعني تا زماني كه براي نخستين بار به پاريس رفت. ترجم? چنين رماني مهارت و چيره دستي فراوان مي خواهد و مترجم با استادي از عهد? اين كار برآمده و ترجمة هنرمندانه اي ارائه كرده است. بافت متن يكدست و زيباست و با توجه به قرابت واژگاني و نحوي ترجمه با متن اصلي و تناسب نثر ترجمه با سبك مؤلف، مترجم محترم توانسته است متني ادبي بيافريند كه با متن اصلي، به لحاظ برخورداري از كيفيت ادبي، چندان فاصله ندارد، يا دست كم فارسي زبان را از لذ ّت درك ادبي متن اصلي بي بهره نمي گذارد. نكات فرهنگي، اساطيري، تاريخي و جغرافيايي يا واژگاني و ادبي موجود در كتاب به نحوي شايسته و كامل در بخش «يادداشت ها» در پايان كتاب توضيح داده شده كه بر فايدة اين ترجمه مي افزايد. خلاصه آن كه ترجمة بسيار دشوار اين رمان، يكي از موفق ترين ترجمه هاي زمان حاضر به شمار مي آيد.

7 دو كتاب كوچك دربارة «رابله» و «ناتالي ساروت» و چند مقالة فلسفي و ادبي در نشريه هاي فرهنگ

8 ژان باروا اثر روژه مارتن دوگار

9 كتاب كوچكي دربارة جيمز جويس

ويژگي

اثر : چاپ دوم آن همراه با بخش هفدهم اوليس اثر جيمز جويس

10 مقدمة آلبر كامو بر مجموعة آثار روژه مارتن دوگار

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

براتي، عبدالعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالعلي براتي

محل تولد : مسجد سليمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

پس از اخذ ديپلم در سال 1360 وارده حوزه شدم حدود 12 سال در دروس خارج حوزه شركت نمودم. نزديك به 15 سال در مراكز و مؤسسات پژوهشي و فرهنگي به فعاليتهاي پژوهشي مشغول بوده ام از جمله آنها پژوهشكده باقرالعلوم(ع) . تاكنون حدود سي مقاله تاليف كرده ام و بيش از يكصد كتاب، مقاله و پايان نامه را نقد، بررسي و ارزيابي كرده ام. در حوزه اطلاع رساني به ويژه كتابشناسي سالها تجربه علمي و عملي دارم كه محصول آن در توليد نرم افزار كتابشناسي هادي با كمك ديگر دوستان و همكاران فني امروز در دسترس بسياري از مراكز پژوهش و پژوهشگران و حوزه و دانشگاه است. اين نرم افزار انديشه اي جديد در حوزه فهرست نويسي و مأخذ شناسي در حوزه علوم اسلامي و علوم انساني را عرضه مي كند.

مشاوره و راهنمايي غير رسمي به طلب، داشنجويان و محققان و نويسندگان در تدوين به ويژه رساله و مقاله از فعاليتهاي مهم اينجانب بوده است و هم اكنون بسياري از پايان نامه ها حوزه هاي علميه خواهران توسط اينجانب مأخذ شناسي مي شود.بارها شيوه كتابداري و كتابشناسي مرسوم را به نقد كشيده ام و آن را بويژه در حوزه علوم اسلامي ناكافي مي دانم.در مباحث علوم

اسلامي و سياسي به تدريس در آموزش و پرورش (معلمين)، دبيرستنها و دانشگاه نيز چندين سال هست مشغول بوده ام.

برادران آجيليان، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1328، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ميكروبيولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى از دانشگاه تبريز در سال 1353، دكتراى تخصصى ميكروبيولوژى از دانشگاه مشهد در سال 1363 و فوق تخصص فلوى ايمونولوژى از دانشگاه لندن در سال 1366.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه مشهد از سال 1356 تا سال 1367 دانشيار دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1367 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى مايع مفصل مبتلايان به RA، بررسى ميزان سيكلوسپورين درسرم، بررسى AIDS در كودكان، بررسى مقاومت امى پنسم و بررسى ميزان ايمونوگلوبين ها در كودكان، تدريس دروس ميكروبيولوژى و ايمونولوژى در دانشگاه علوم پزشكى مشهد، استاد راهنماى 4 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

پزشكى، باكترى شناسى، ايمن شناسى و ايمن شناسى كاربردى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

پزشكى، بررسى HLA در هزار فرد خراسانى، راههاى تشخيص بيماى AIDS، روش هاى تشخيص بيمارى سل، سيستم كمپلكس سازگارى سنجى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

برادران، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

برادران، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بافت شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

برارپور، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم برارپور

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي خويش را در مدرسه نوشيرواني بابل با رتبه ممتاز در كلاسهاي اول، سوم ، چهارم و پنجم گذراندم. تحصيلات راهنمايي را در مدرسه شهيد هاشمي نژاد و دبيرستان را در مدرسه طالقاني. در سال 75 در رشته مهندسي كشاورزي دانشگاه آزاد قائم شهر قبول شده و بعد از گذراندن يك ترم تحصيلي با توجه به علاقه وافر به دروس حوزوي و زندگي در فضاي معنوي، وارد حوزه علميه خاتم الانبياي بابل شدم. و سالهاي بعد در مدرسه روحيه بابل دروس خويش را تا پايه 6 به اتمام رساندم و در سال 80 به قم مراجعت كرده و در مدرسه علميه معصوميه پايه هاي 7 و 8 و در مدرسه علميه قديري پايه هاي 9 و 10 را به پايان رساندم و الان مشغول به درس خارج هستم. از آنجا كه به مطالعه در زمينه هاي فرهنگي و سياسي و در خصوص دفاع مقدس علاقه وافر داشته ام عمده تحقيقات خويش را در اين زمينه ها مستقر كرده ام و در زمينه سياسي عضو مجمع تحليل و بررسي سياسي سپاه منطقه قم هستم و دوره دو ساله آن را با موفقيت به پايان رساندم و در زمينه دفاع مقدس با ستاد كنگره شهداي روحاني تيپ 83 امام صادق (ع) همكاري داشتم و در زمينه فرهنگي با موسسه ولاء و تشكل جمعي

از طلاب و بسيجيان شهرستان بابل در راستاي اشاعه فرهنگ شهادت و ايثار فعاليت نمودم و اكنون نيز فعال هستم و تاكنون چندين مقاله و كتاب نوشته ام و پروژه هاي سياسي در راستاي پژوهشهاي علمي انجام داده ام

براري گاوزني، عبدالحق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحق براري گاوزني

محل تولد : رود بست

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

سال 1356 در عهد طاغوت ديپلم علوم تجربي (طبيعي آن زمان) را دريافت كردم (از شهرستان بابلسر). با اينكه در كنكور دانشگاه آن زمان شركت كرده بودم اما شوق تحصيل حوزوي و دانستن زبان عربي مرا به مدرسه علميه فريدونكنار كه تازه به دست حجة السلام محموديان نماينده آيت الله العظمي گلپايگاني در فريدونكنار (مسجد صاحب الزمان) دائر شده بود، وارد شدم و به تدريج صداي انقلاب از قم و تهران و... به مازندران هم رسيده بود كه البته با حال و هوايي كه داشتيم در اولين اعتراضات مردم قم خود را به قم و تهران مي كشانديم و درس و بحث ها تحت الشعاع فعاليت انقلاب قرار گرفته بود و بارها تهديد و تحت تعقيب بودم بالاخره با پيروزي انقلاب اسلامي به حوزه مشهد جهت تقويت ادبيات رفته بودم و در درس حجت هاشمي اديب معروف شركت كرده بودم. سيوطي را گذراندم. شوق حوزه قم مرا به قم كشانده بود آغاز جنگ آغاز حال و هوايي ديگر بود و چند سال جنگ به خاطر ارتباط با گردان يا رسول فريدونكنار و حاج حسين بصير كه تا جانشيني لشكر 25 كربلا پيش رفته بود و در كربلاي 10 در قله هاي مائوت عراق به شهادت رسيده بود

به خاطر ارتباط دامادي و برادرخانمي با ايشان و همراهي با مجاهدان شمال روزگار جنگ را با اهل جنگ محشور بوديم و البته درس و بحثم را در مدرسه گلپايگاني صفائيه مي گذراندم.

يكي از خاطراتم اينكه هرگز بحث خبر واحد را از اصول فقه و معالم تا كفايه استاد نديده بودم و همه اش در اين قسمت از بحث در جبهه ها بودم! دوارن جنگ تمام شد و با دوستان زمان جنگ حاج آقا داود صمدي آملي و حاج آقا مسرور قائم شهري كه هم مباحثه هاي اينجانب بودند به درس و بحث مشغول بوديم بعد از اتمام لمعتين از مدرسه گلپايگاني(ره) براي دروس بعدي وارد حوزه (بيرون از مدرسه) شديم. رسائل را خدمت آيت الله اعتمادي و قسمتي از لمعه را هم با وجداني فخر گذراندم و در ضمن با نوار دروس فلسفه (بداية و نهايه را) با مباحثه دوستان گذراندم. كفايه را با اساتيدي چند از آيت الله صالحي مازندراني و احمدي يزدي و آيت الله راستي پيش برديم و در درس خارج اصول آيت الله فاضل لنكراني حفظه الله شركت كرديم (حدود 6 سال) و با درس فقه آيت الله جوادي بحث اجاره در مدرسه سعادت و حدود و تعزيرات از آيت الله مرحوم شيخ جواد تبريزي(ره) استفاده كرديم.روزها ساعت 11 حدود 5 سال با تفسير آيت الله جوادي آملي در مسجد اعظم همراه بوديم و با آغاز درس مصباح الانس ابن فناري از آيت الله حسن زاده آملي خواستيم تا ما را به حضور بپذيرد نامبرده امتناع كرد، فرموده بودند چون پاييني ها را نخوانديد نمي شود (تمهيد القواعد _ فصوص الحكم و...) اما اصرار كرديم

تا اجازه استفاده از نوارهاي فصوص را مرحمت كردند و همراه با استفاده از درس فصوص به شكل نوار از درس مصباح الانس ايشان استفاده مي كرديم _ حال و هواي عجيبي و شوق زيادي را در اين دوران نشان مي داديم.

متأسفانه درس مصباح الانس به دليلي كه اينجا مطرح نمي كنم تعطيل شد و مايه تاسف ما شد.سه جلد اول اسفار را با آيت الله حسن زاده آملي گذرانديم با اينكه جلد اول را با آيت الله جوادي آملي سر كرده بوديم.سال 72 در كنكور سراسري شركت كردم و در رشته فلسفه غرب در دانشگاه شهيد بهشتي تهران قبول شدم، دوره كارشناسي فلسفه غرب در دانشگاه موجب ضعف ارتباط لازم با حوزه تلقي مي شد و بالاخره سال 76 كارشناسي را تمام نمودم.در طول اين سالها به اندازه يك نماينده پر حرارت مجلس براي مردم زادگاهم چه تلاش ها و عمران و آبادي ها كه نكردم در طول سال تحصيلي علاوه بر تبليغ در حوزه شهر بابلسر و فريدونكنار زادگاهم (كه بين اين دو شهر بوده است (رودبست)) چه وقت ها و سفرها كه هزينه نكردم و ناله اهل خانه به آسمان بلند بود و با توجيه اينكه امروز وقت اين كارها هم هست از درس و بحث گاه مي زدم و چه كارها كه نكرده بودم.بحمدالله از احداث مدرسه ابتدايي تا راهنمايي و ساختن مسجدي باشكوه در حدود هزار متر مربع (با بالكس) و به شكل جمكراني و احداث آسفالت در حدود 3 كيلومتر در زادگاه خود و تلاش براي آوردن تلفن و آب آشاميدني و بسيار كارهاي عمراني و محلي ديگر كه همين ها مرا مدت ها معطل خود كرده

بود مشغول بودم.با سخنراني هاي زمان جنگ و بعد از جنگ از مسجد تا ميدان شهر فريادگر دفاع از امام و انقلاب اسلامي بودم و بحمدالله با همان روحيه همچنان در سنگرم (الحمدالله الذي هدانا...)

در سال 1380 در كارشناسي ارشد فلسفه غرب در دانشگاه تهران مركز قبول شدم و مقارن اين قبولي همراه با حاج آقا دهقان وارد كار در دفتر نهاد رهبري دانشگاه بين المللي امام خميني(ره) همراه با تدريس دروس معارف مشغول شدم قبل از دانشگاه بين المللي امام(ره) در دانشگاه علوم پزشكي ارتش در تهران به تدريس دروس معارف و اخلاق پزشكي و ريشه هاي انقلاب اسلامي مي پرداختم.الان بيش از ده سال است كه به تدريس دروس معارف مشغولم و همچنان در دفتر نهاد رهبري دانشگاه بين المللي در خدمت فعاليت هاي همراه با آمال رهبري مي باشم.

برازجاني، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زنان و مامائى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

برازش، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهندس عليرضا برازش در سال 1334 ش در شهر تهران به دنيا آمد.ايشان داراي مدرك كارشناسي ارشد رشتة «علوم قرآني و حديث» از دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران مي باشد. كتاب "المعجم المفهرس لالفاظ الاصول من الكافي " تاليف عليرضا برازش ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : علوم قرآنيتحصيلات رسمي و حرفه اي : عليرضا برازش پس از طي دورة ابتدائي و متوسطه به دانشگاه علم و صنعت راه يافت و موفق به اخذ درجة مهندسي صنايع (توليد صنعتي) گرديد و پس از آن مدرك فوق ليسانس را در رشتة «علوم قرآني و حديث» از دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران دريافت كرد.جوائز و نشانها : كتاب "المعجم المفهرس لالفاظ الاصول من الكافي " تاليف عليرضا برازش ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

________________________________________

آثار : المعجم المفهرس لالفاظ الاصول من الكافي ويژگي اثر : تاليف-اين كتاب در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است-آشنايي با كتاب: «المعجم المفهرس لالفاظ الاصول من الكافي» اين كتاب از بهترين معاجم لفظي است كه براي كتب حديث تدوين شده است. مؤلف سخت كوش با مبنا قرار

دادن متن معتبري از اصول كافي و با اتكاء بر موازين فهرست نگاري موج بات سهولت و سرعت دستيابي محققين را به تمامي كلمات مهم (اسامي و افعال) با توجه به ريشة آنها فراهم كرده و نيز با ارائة يك جدول تطبيقي، محل هر باب را در مهمترين شرحها، تصحيحها و ترجمه هاي اصول كافي به دست داده است 2 قرآن صاعد مجمع الانوار

برال، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1299، مرتبه علمى: استاد، رشته: علوم آزمايشگاهى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصصى علوم آزمايشگاهى از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

دستيار دانشكده پزشكى دانشگاه تهران در سال 1328، استاد آزمايشگاه بالينى دانشكده پزشكى دانشگاه تهران در سال 1354، مدرس دانشجويان دانشكده پزشكى در دوره هاى مختلف تخصصى آزمايشگاه بالينى، تك رشته هاى مختلف آزمايشگاهى و پوست به مدت چهل سال.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آزمايشگاه بالينى، علوم آزمايشگاهى، استفاده از متد اليزا (Eisa) در آزمايشات ايمونولوژى و هورمونولوژى، تهيه آنزيم پراكسيد از منابع مختلف، رنگ آميزى پراكيسداز، محيط مخصوص براى كشت مايكوپلاسما، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 40 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

علوم آزمايشگاهى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: متعدد تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

انجام آزمايشات پزشكى، آزمايشگاه بالينى، موارد ليتيوم تراپى در تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

براوستاني ازدورقاني، ابوالفضل، ابومحمد سلمة

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم و چهارم ق)، عالم و محدث امامى. او به براوستان يكى از نواحى قم يا از دورقان از توابع رى منسوب است. از محدثان علماى شيعه بود. مشايخ قم از جمله محمد بن حسن صفار و حميرى و احمد بن ادريس و ديگران از وى روايت كرده اند. نجاشى از پانزده كتاب وى نام مى برد. از آثارش: «ثواب الاعمال»؛ «عقاب الاعمال»؛ «وفات النبى (ص)»؛ «مقتل الحسين (ع)»؛ «ثواب الحج»؛ «المواقيت»؛ «تفسير سوره يس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اختيار معرفة الرجال (328)، اعيان الشيعه (289/7)، الذريعه (332/24 ،231/23 ،17/5 ،344/4)، رجال ابن داود (قسم 458/2)، رجال

الطوسى (475)، رجال النجاشى (422/1)، ريحانه (245/1)، الفهرست للطوسى (159 -158)، الكنى و الالقاب (77 -76 /2).

بربا، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد بربا

محل تولد : تويسركان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/1

زندگينامه علمي

آقاي علي محمد بربا در سال 1339هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان تويسركان ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني از يك سو و شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليها از سوي ديگر او را راهي قم گردانيد.

و در سال 1355 كه سال هاي اوج خفقان و ترس از رژيم شاهنشاهي بر كشور حاكم بود و حوزه هاي علميه از طرف رژيم منحوس پهلوي به شدت تحت فشار بودند وارد حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود به قم ضمن انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت عليهم السلام با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1363 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون مرحوم آيت الله فاضل، مرحوم آيت الله شيخ جواد تبريزي، آيت الله محقق داماد، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد از سال 1366 تا كنون به امر تدريس در دانشگاه پيام

نور تويسركان و دانشگاه آزاد اسلامي تويسرگان مشغول مي باشد كه حاصل زحمات ايشان پرورش دانشجويان فراوني مي باشد. علاوه بر اين وي به مدت 10 سال بر كرسي رياست دانشگاه آزاد اسلامي تويسركان تكيه زده بود كه در اين مدت خدمات ارزنده اي به دانشجويان آن دانشگاه ارائه كرد. در ضمن استاد گرانقدر آقاي بربا هيچ وقت از نگارش و پژوهش غافل نماند و آثاري از قبيل "نقش استاد در سلوك روح الله"،"نقد نظري ترايون " و " عرفان و اهل بيت (ع)"را به رشته تحرير در آورده است.

برجي، يعقوب علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يعقوب على برجي

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/2

زندگينامه علمي

در سال تحصيلى 53-52 وارد حوزه علميه "فضل ابن شاذان" نيشابور شدم. ادبيات عرب، معانى بيان، منطق، لمعتين و اصول فقه را در آن حوزه فرا گرفتم. در سال 1358 به حوزه علميه مشهد هجرت نموده و كتابهاي«الرسائل» شيخ اعظم انصارى و كتاب «المكاسب» و نيز«كفايتين» را از محضر اساتيد معروف آن ديار فرا گرفتم. و در سال 1361 به منظور ادامه تحصيل در حوزه علميه قم اقامت نموده و در جوار حرم حضرت معصومه(س)سكنى گزيدم. پايه هاى درسى حوزه علميه قم را امتحان داده و با عنوان«عالى قابل تشويق است» قبول شدم. و پس از يك سال(سال 62) آخرين پايه درسى حوزه علميه يعنى پايه 9 را امتحان داده قبول شدم و به درس هاى خارج حوزه علميه راه يافتم و از ميان حوزه هاى مختلف درسى، خارج فقه حضرت آيت الله العظمى شيخ جواد تبريزى و خارج

اصول حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى را انتخاب نموده و تا سال 1375 به مدت 13 سال از محضر درس خارج اين دو بزرگوار بهره بردم، در كنار فقه اصول به معقول و فلسفه و كلام نيز پرداختم.«نهاية الحكمه» را از محضر استاد مصباح يزدى، «منظومه» مرحوم ملا هادى سبزوارى را از محضر استاد انصارى شيرازى و«الاشارات و التنبيهات» را از محضر استاد علامه حسن زاده آملى و «كشف المراد» را از محضر استاد دكتر بهشتى استفاده نمودم. و در سال تحصيلى 70- 69 در كنكور تربيت مدرس قم(دار الشفاء)شركت نموده و قبول شدم و سال 72 موفق به اخذ كارشناسى ارشد(فوق ليسانس) با معدل 51/18 شده و در تاريخ 20/7/72 پايان نامه كارشناسى ارشد با عنوان: «بدعت و ديدگاهاى مختلف درباره آن» را در محضر دكتر محمد باقر حجتي(استاد راهنما)،حضرت آيت الله معرفت(ره)(استاد مشاور)، جناب دكتر بهشتي(ناظر)و جمعى ديگر از اساتيد دفاع نموده و با نمره نوزده(19)از 20 و درجه عالى از آن مركز فارغ التحصيل گرديدم و در سال تحصيلى 73-72 در كنكور دكتراى گرايش فقه و اصول دانشگاه امام صادق(ع) شركت كرده و قبول شدم و در اين دانشگاه از محضر اساتيد نام آورى همچون حضرت آيت الله مهدوى كنى، آيت الله باقرى كنى، حضرت حجج اسلام سيد حسن مصطفوى و سيد حسين مصطفوى و ... بهره ها برده و در تاريخ 2/4/80 رساله دكترى را با عنوان«سير تاريخى نظريه ولايت فقيه» در محضر آيت الله باقرى كنى(استاد راهنما)، آيت الله مهدوى كني(استاد مشاور)،مصباحى، مرعشي(اساتيد داور)و جمعى ديگر از اساتيد و بعضى از مسؤولان دانشگاه و تعداد زيادى از دانشجويان دانشگاه

دفاع كرده و با نمره 96 و درجه عالى موفق به اخذ دكترى در رشته فقه و اصول گرديدم.

برجيان، رحمت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: آناتومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

برخورداري، قدسيه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار رشته: اندودنتيكس، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بردبار، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1309 مرتبه علمى: استاد، رشته: بيهوشى دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى در رتشه بيهوشى از دانشگاه تهران در سال 1338 و فوق تخصص.D.AR.C.S از دانشكده بيهوشى انگلستان در سال 1344، دريافت چندين لوح تقدير.

مرتبه علمى:

استاديار بيهوشى دانشكده پزشكى اصفهان از سال 1338 تا سال 1345، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه اصفهان از سال 1345 تا سال 1364 و ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى دانشگاه اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

شوك هاى خونريزى، مسائل مختلف بيهوشى و تدريس دروس بيهوشى- جراحى و اجراى رانيماسيون در دانشكده پزشكى اصفهان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

شوك، اختلالات آب و الكتروليت و اسيد و باز.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

مسوميت با ترياك مطالعه روى 200 مورد، مراقبت در انسدادهاى روده و تب بدخيم در بيهوشى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بردعي، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 850 ق)، متكلم. وى پدر شمس الدين بردعى، «شارح هداية الحكمة»، و از متكلمان مشهور سده نهم است كه حاشيه اى «بر شرح ايساغوجى» و حاشيه اى بر «شرح عقايد نسفى تفتازانى» نوشته است. در «كشف الظنون» از احمد بردعى نام برده شده كه احتمال مى رود با صاحب عنوان يكى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1147)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (173/1)، حبيب السير (385/4).

برديجي، ابوبكر احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 301 ق)، حافظ و محدث. اصل او از برديج، از نواحى آذربايجان است. در بغداد ساكن شد. وى از نصر بن على جهضمى و بكار بن قتيبه و على بن اشكاب و محمد بن حمدون كرمانى و سعيد بن ايوب واسطى و همطبقه آنان در شام و مكه و مدينه و مصر و عراق و جزيره روايت كرده و جعفر بن احمد القطان و سليمان طبرانى و ابن عدى و ابوبكر شافعى از او حديث روايت كرده اند. دارقطنى او را در حديث امين و مورد اعتماد توصيف كرده است. وى را يكى از اركان حديث شمرده اند. او در بغداد از دنيا رفت. از آثار وى: «الأسماء المفردة»، در اسامى گروهى از صحابه و تابعين و اصحاب الحديث و همچنين شرحهاى آنان و آنانى كه از ايشان روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (251/1)، تاريخ بغداد (195 -194 /5)، سير النبلاء (124 -122 /14)، معجم البلدان (450 -449 /1)، الوافى بالوفيات (223/8).

برزاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل [مجتهد] زاهد، فوت 1369، قبرش در بقعه ى وسط تكيه.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

برزگر جلالي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1324، مرتبه علمى: استاد، رشته: داروسازى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى از دانشكده داروسازى دانشگاه تهران در سال 1347، دكتراى تخصصى فارماسيوتيكس از پلى تكنيك لستر انگلستان در سال 1358.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى تبريز از سال 1359 تا سال 1364، دانشيار دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى تبريز از سال 1364 و ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى امكان فرمولاسيون مقرون به صرفه از آنتى اسيدها، بررسى برخى صفات فيزيكوشيميائى محلول هاى تزريقى و چشمى، طرح ژنريك و بررسى تداخل فيزيكوشيميائى داروهاى ضد صرع، طرح ژنريك و پليمرهاى مصرفى در فرمولاسيون فرآروده هاى آنها، تدريس دروس اشكال داروئى عملى، فيزيكال فارماسى، بيوفارماسى و فارماكوكينتيك در دانشكده داروسازى تبريز و استاد راهنماى 30 پايان نامه دكتراى داروسازى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

داروسازى (ديباچه اى بر فارماكوكنيتيكس).

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:- تعداد مقالات به زبان خارجى: 25

زمينه علمى مقالات:

داروسازى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

برزگر فاضلي، اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اصغر برزگر فاضلي

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب اصغر برزگر فاضلي در سال 1361پس از اخذ ديپلم (فرهنگ و ادب )وارد حوزه علميه امام صادق عليه السلام شهرستان نور شدم و پس از گذراندن پايه اول ودوم در سال 1364وارد حوزه علميه قم شدم كه تا سال 1369موفق به اتمام پايه 9و سطح سه حوزه شدم كه در اين دوران علاوه بر گذراندن دروس اصلي و جانبي پايه هاي حوزه

دروس فلسفه بدايه ونهايه و برخي دروس تفسير قرآن و دروس هيئت حضرت آيت الله حسن زاده آملي را نيز گذراندم .

از سال 1370دروس خارج فقه واصول حوزه را شروع نمودم كه در اين مدت علاوه بر ادامه دروس فلسفه اسفار، شرح اشارات ، بخشهايي از شفا ، تمهيدالقواعد ، از سال 1374در دوره كارشناسي ارشد دانشگاه قم تربيت مدرس دارالشفاء شركت نمودم كه در سال 1377موفق به اخذ پايان نامه آن شدم و در طي سالهاي 82تا 84در دانشگاههاي كرج و اراك دروس معارف اسلامي را تدريس نمودم .

برزگر، فرامرز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1309.

درگذشت: 1375.

از آثار اوست: اختتاق ايران (تأليف مورگان شوستر؛ ترجمه ابوالحسن موسوى شوشترى؛ تصحيح و مقدمه و حواشى و اسناد محرمانه منتشر نشده در ايران توسط فرامرز برزگر و اسماعيل رائين؛ تهران، 1368)؛ اسرار مرگ (موريس مترلينك؛ تهران، 1371) دو هزار دانشمند در جستجوى خداى بزرگ (ريموند روايه؛ تهران، 1361)؛ سرگذشت كشتى اسنارگ: يك سرگذشت زيبا و پرماجرا از خود نويسنده (جك لندن، تهران، 1335)؛ سفرهاى من: مشتمل بر زيباترين نوشته هاى هوگو درباره ى جهان و طبيعت (ويكتور هوگو؛ تهران، 1363)؛ ماجراجو (جك لندن؛ تهران، 1362).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

برزگر، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلي برزگر بفروئي

محل تولد : ميبد يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد علي برزگر بفروئي در سن بيست و هشت سالگي رسماً مشغول تحصيل علوم ديني در حوزه اردكان يزد گرديدم و تا سال 56 در آنجا مشغول بودم در سال 57 موفق به سكني در قم گرديدم و از اساتيدي مانند آقايان اعتمادي، ستوده، وزيري ، محقق ، آيات عظام سبحاني، تبريزي، وحيد خراساني بهره علمي بردم و در ضمن تحصيل به تحققات در بحارالانوار و كتابهاي مربوط به سيره اهل بيت مدت 9 سال سپري كردم و نيز در دانشگاه جنوب تهران مدت كوتاهي مشغول تدريس علوم اخلاق و معارف بودم كه بعلت مشكلي كه در تنفس داشتم از ادامه آن محروم گرديدم.

برزويه اصفهاني، ابوجعفر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 354 ق)، نحوى و محدث. مشهور به غلام نفطويه. ساكن بغداد بود. نحو را از فضل بن حباب و محمد بن عباس يزيدى فراگرفت. برزويه از عمر بن ايوب سقطى و ابوالعباس خزاعى و على بن رستم و محمد بن يحيى بن منده اصفهانى، روايت كرده و ابوالحسن/ ابوعلى بن شاذان از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (206/3)، تاريخ بغداد (226/5)، روضات الجنات (222/1)، ريحانه (246/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 60/4)، الكنى و الالقاب (77/2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (153 -152 /5).

برزويه طبيب

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 532 م)، طبيب و مترجم. از پزشكان معاصر انوشيروان، و زرتشتى مسلك بود. به دستور انوشيروان كتاب «پنجه تنتره» (كليله و دمنه) را از هند به ايران آورد و از زبان هندى به پهلوى ترجمه كرد. پدرش از لشكريان و مادرش از خانواده ى يكى از علماى زرتشتى بود. گويند بازى شطرنج را او از هند به ايران آورد. وى با جبرييل طبيب، بيادق، صاحب كتاب «الماكول المشروب»، و سرجيوس رأس العينى، طبيب و فيلسوف مشهور، معاصر بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (108/1)، تاريخ طب (70 -66 /2)، تمدن ساسانى (117 -115 /1)، جستجو در تصوف (27 -17)، دايرةالمعارف فارسى (405/1)، لغت نامه (ذيل/ برزويه)، راى و برهمن (مقدمه).

برغاني علوي قزويني، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1290 ق)، فقيه و حكيم. در قزوين به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. پس از فراگيرى مقدمات، فقه و اصول را نزد پدرش ملاعلى برغانى و عمويش، شهيد ثالث و عموى ديگرش ملا محمد صالح برغانى آموخت. حكمت و فلسفه را نيز در محضر ملا آقا حكمى و آخوند ملا يوسف حكمى و آخوند ملاصفر على لاهيجى تلمذ كرد. سپس به عتبات عراق رفت و در درس سيد على طباطبايى، صاحب «رياض» حاضر شد و از حوزه ى درس سيد محمد مجاهد و شريف العلماى مازندرانى استفاده كرد. در كربلا عهده دار مقام زعامت امور شرعى و فتوا و تدريس بود. سپس به قزوين بازگشت و از مدرسان مدرسه صالحيه شد و پس از وفات پدرش از مراجع تقليد گشت. او داماد عمويش، ملا صالح برغانى، و شوهر قرةالعين بود. فرزندش، شيخ رضا، شيخ الاسلام قزوين و

متولى اوقاف برغانى ها بود. از جمله آثارش: «نفحات الالهام»، در شرح «شرايع الاسلام»؛ شرح «القواعد» علامه ى حلى؛ از اول «طهارت» تا «كتاب المتاجر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (247/24 ،19/14 ،77/13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 713 -712 /13)، مستدركات اعيان (303/2)، مكارم الآثار (1709/5)، مينودر (749/2).

برغاني قزويني، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1294 ق)، فقيه، مجتهد، متكلم، حكيم، واعظ و شاعر. پس از فراگيرى مقدمات و ادبيات، فقه و اصول را از پدرش و عمويش شهيد ثالث فراگرفت. آن گاه به اصفهان رفت و حكمت و فلسفه را در حوزه ى درس آخوند ملاعلى نورى آموخت و پس از وفات ملاعلى نورى به حوزه درس ملاآقا حكمى قزوينى پيوست و از شاگردان درجه اول او به حساب مى آمد. برغانى سپس به عراق رفت و در محضر درس سيد محمد مجاهد و شريف العلماى مازندرانى و شيخ محمد حسن نجفى صاحب «جواهر» تلمذ كرد و به درجه اجتهاد نايل شد. وى با استادش سيد محمد مجاهد در جنگ روسيه و ايران شركت كرد. او چندى در كربلا به تدريس مشغول بود و چون پدرش درگذشت در قزوين و سپس در تهران اقامت گزيد. او مرجع تقليد و فتوا و مدرس طلاب علوم دينى بود و تدريس فلسفه و عرفان بعد از فوت ملا آقا حكمى كاملا بر عهده ى او قرار گرفت. از مشهورترين شاگردانش، سيد جمال الدين اسدآبادى است كه در مدرسه صالحيه فلسفه و عرفان را از او اخذ كرد. به گفته ى صاحب «المآثر و الآثار»، در طلاقت زبان و ملاحت بيان و حلاوت لهجه و حسن تفهيم عموما و در منبر خصوصا در تمام ايران يگانه بود. از آثار

وى: «خصائص الاعلام فى شرح شرائع الاسلام»، به عربى، در پانزده مجلد؛ «مخازن الاصول»، به عربى، در اصول فقه، در بيست مجلد؛ شرح بر «عرشيه ى» ملاصدرا؛ «ديوان» شعر؛ كتاب «سوز و گداز»، در قالب مثنوى در واقعه كربلا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 808/13)، المآثر و الآثار (163)، مستدركات اعيان (304/2).

برغاني قزويني، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1264/1263 -1184 ق)، فقيه و عالم امامى. مشهور به شهيد ثالث. در برغان كرج به دنيا آمد. در آغاز در قزوين به تحصيل مقدمات و ادبيات مشغول شد و پس از آن به قم رفت و در مجلس درس ميرزاى قمى، صاحب «قوانين»، حاضر شد. سپس به اصفهان رفت و در محضر علمايى آن شهر به ادامه تحصيل پرداخت. او از آنجا به عتبات مشرف شد و در حوزه ى درس شيخ جعفر كاشف الغطاء و آقا سيد على طباطبايى، صاحب «رياض» و پسرش سيد مجاهد حاضر شد و علوم دينى را اخذ كرد. برغانى از شيخ جعفر نجفى، صاحب «كشف الغطاء»، و از سيد محمد مجاهد، فرزند صاحب «رياض»، و ميرزاى قمى، صاحب «قوانين»، به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل آمد. او در نتيجه ى مخالفت با پيروان شيخ احمد احسايى و به تحريك فرقه ى بابيه در محراب مسجد جامع الصغير در حال سجده مجروح و به شهادت رسيد و در جوار شاهزاده حسين دفن شد. از آثارش: «عيون الاصول»، در اصول فقه، در دو مجلد؛ «منهج الاجتهاد فى شرح شرايع الاسلام»، فقه استدلالى، در بيست و چهار مجلد؛ شرح بر «لمعتين»؛ رساله اى در «نماز جمعه»؛ «رسالة الديات»، به فارسى؛ «ملحض العقائد»، در علم كلام؛ «مجالس المتقين»، به فارسى، در مواعظ.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (288 -287 /6)، اعيان الشيعه (197/9)، الذريعه (183 -182 /23 ،208 /22 ،364 /19 ،190 ،68 /15 -285 /8)، روضات الجنات (387 -386 /4)، ريحانه (247/1)، شهيدان راه فضيلت (479 -476)، فوائد الرضويه (439)، قصص العلماء (66 -19)، الكنى و الالقاب (64/3)، گنجينه ى دانشمندان (163 -162 /6)، المآثر و الآثار (144)، معجم المؤلفين (134/9)، مكارم الآثار (1716 -1707 /5)، مينودر (894/2).

برغاني قزويني، محمد صالح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1283 -1270 ق)، فقيه اصولى و مفسر. وى برادر شهيد ثالث بود. در برغان كرج به دنيا آمد. مقدمات علم و ادب را نزد پدرش در برغان خواند و «قرآن» و «نهج البلاغه» را از حفظ كرد و سپس به قزوين رفت. فقه و اصول را نزد علماى قزوين و علوم عقلى را نزد آخوند ملا آقا محمد بيدآبادى فراگرفت. آنگاه به عتبات عراق رفت و در كربلا به حوزه ى درس علامه وحيد بهبهانى پيوست. بعد از مدتى به زادگاهش بازگشت و از محضر پدر استفاده بيشتر برد. سپس به قم رفت و از حوزه ى درس ميرزاى قمى بهره مند شد و پس از آن به اصفهان سفر كرد و در محضر ملاعلى نورى علوم عقلى را تكميل كرد و بعد در مشهد از حوزه ى درس شهيد ميرزا مهدى خراسانى استفاده برد. وى مجددا به سوى عراق رهسپار شد و در نجف از شيخ جعفر كاشف الغطاء و در كربلا از سيد على طباطبايى، صاحب «رياض»، بهره ها گرفت و به درجه اجتهاد رسيد. در حدود سال 1220 ق به ايران بازگشت و در تهران سكنى گزيد و عهده دار كرسى تدريس و فتوا شد و طلاب علوم دينى گرد

او جمع شدند. خاندان برغانى با جريان شيخيه و بابيه برخوردى جدى داشتند. وى در كربلا در حال دعا در بالاى سر مبارك حضرت سيدالشهدا (ع) از دنيا رفت. از برغانى حدود سيصد كتاب و رساله و حاشيه باقى مانده است كه از آن جمله: تفسير «معدن الانوار و مشكاة الاسرار»، در يك مجلد؛ تفسير «مفتاح الجنان»، در هشت مجلد؛ تفسير «بحر العرفان و معدن الايمان»، در هفده مجلد؛ تفسير «كنز العرفان»؛ «غنيمة المعاد فى شرح الارشاد»، در چهارده مجلد، در فقه؛ «مسالك»؛ «اعمال السنة»، به فارسى؛ «الدرة الثمينة»، در مواعظ؛ «منبع البكاء»، به عربى، مقتل؛ «معدن البكاء»، به فارسى، مقتل.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (34/7)، اعيان الشيعه (369/9)، ايضاح المكنون (148/2 -304/1)، الذريعه (325 ،220 /21 ،159 /18 ،71 /16 ،77 /13 ،96 -95 /8 ،42 -41 /3 ،245 /2)، روضات الجنات (387 -386 /4)، ريحانه (248/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 661 -660 /13)، الكنى و الالقاب (64/3)، گنجينه ى دانشمندان (162/6)، المآثر و الآثار (183 ،144)، معجم المؤلفين (86/10)، مينودر (845/2).

برغاني قزويني، محمد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1175- ح 1269 ق)، عالم دينى، فقيه و عارف. معروف به حاج ملا على برغانى. در برغان كرج به دنيا آمد و نزد پدر مقدمات علوم را آموخت و «قرآن» و «نهج البلاغه» را حفظ كرد. سپس به قزوين رفت و سطوح را نزد دو برادر بزرگتر خود، شهيد ثالث و ملا محمد صالح برغانى، تلمذ كرد. آن گاه به اصفهان رفت و فلسفه را از ملا على نورى اخذ كرد. سپس به عتبات عراق رفت و در كربلا مقيم شد و محضر علامه وحيد بهبهانى را درك كرد و

بعد از آن در نجف نزد سيد على طباطبايى، صاحب «رياض»، و شيخ جعفر كاشف الغطاء مدارج عالى را پيمود و به درجه اجتهاد نايل شد. آن گاه به ايران بازگشت و در تهران مسكن گزيد. و يكى از عالمان نام آور عهد قاجارى شد. بر اثر مخالفت با فتحعلى شاه به عراق تبعيد شد و در كاظمين اقامت كرد و از خواص ميرزا محمد اخبارى شد. پس از قتل استادش به كربلا رفت و با شيخ احمد احسايى برخورد كرد و تحت تأثير افكار او قرار گرفت و سالها ملازم وى شد، و از وى نيز اجازه دريافت كرد. وى سالها در كربلا و نجف و كرمانشاه و قزوين به تدريس و فتوا اشتغال داشت. وى بنيانگذار مكتب جديدى بين شيخيه و متشرعه مى باشد.

از مشهورترين شاگردان وى در عرفان و اخلاق ملا حسينقلى همدانى بود. مصنفات بسيارى در تفسير و عرفان و فقه و حديث از او باقى است كه از آن جمله: «الاعتقادات»؛ «تذكرة العارفين»؛ «حياة الايمان فى العرفان»؛ «رموزات العارفين»؛ «رياض الاحزان» كه جلد پنجم آن به نام «جنة النعيم» و جلد هشتم آن به نام «جنة الرضوان» است؛ «الصراط المستقيم»؛ «ضوابط الاصول»؛ «غنائم العارفين فى تفسير القرآن المبين»؛ «فردوس العارفين فى بيان اسرار آل طاها و ياسين»؛ «لسان العارفين»؛ «مشكاة العارفين فى معرفة اصول الدين»؛ «معراج العارفين»؛ «هموم العارفين و اكسير الصادقين»؛ «مجمع الرسائل»، در شرح «المختصر النافع» محقق حلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (244 /25 ،232 -231 ،58 /21 ،307 -306 /18 ،166 ،64 /16 ،317 ،253 /11 ،117 /7)، ريحانه (248/1)، گنجينه ى دانشمندان (162/6)، المآثر و الآثار

(144)، مستدركات اعيان (299/2)، مكارم الآثار (1709 -1707 /5).

برغاني قزويني، موسي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

موسي برغاني قزويني در سال 1259 ، در قزوين به دنيا آمد. وي علوم اسلامي را نزد علماي زمان خود و همچنين بزرگان خانواده اش فراگرفت. روش تفسيري برغاني قزويني ، كلامي و روايي است كه با ذكر آيه به بيان روايات و احاديث وارد شده در پيرامون آن مي پردازد و سپس نظرات و آراء مفسران پيشين و پدرش ملا صالح را متذكر شده به نقد و بررسي آنها مي پردازد.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : موسي برغاني قزويني صالحي فرزند ملا صالح برغاني قزويني (م1298ق) از علماي قرن سيزدهم هجري در دوران سلاطين قاجار بوده است.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : شيخ موسي برغاني قزويني از خانواده علم و دانشي است كه هر كدام از آن خانواده به نوبه خود با تدريس ، تبليغ و تاليف در زمينه هاي قرآني و علوم اسلامي خدمتي در خور تحسين به جامعه علمي نموده و يادگاراني از خود برجاي گذاشته است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ موسي برغاني قزويني ، علوم اسلامي را نزد علماي زمان خود و همچنين بزرگان خانواده اش فراگرفت.آرا و گرايشهاي خاص : روش تفسيري موسي برغاني قزويني ، كلامي و روايي است كه با ذكر آيه به بيان روايات و احاديث وارد شده در پيرامون آن مي پردازد و سپس نظرات و آراء مفسران پيشين و پدرش ملا صالح را متذكر شده به نقد و بررسي آنها مي پردازد.آثار : اسرارالتنزيل في تفسير القرآن ويژگي اثر : اين كتاب

تفسيري است به زبان عربي و در دو جلد تاليف شده است. نسخه اصلي اين تفسير نزد ميرزا حسن صالحي در قزوين موجود است.

منابع زندگينامه :قرآن پژوهان قزوين ، مولف: سيدمحمدعلي ايازي ، تهران: موسسه نمايشگاههاي فرهنگي ايران ، 1380 ، ص 104

برغاني، ام كلثوم

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

1224- پس از 1268 ق، از زنان فاضل و فقيه. پدرش شيخ محمدتقى برغانى (1264 ق) معروف به شهيد ثالث بود كه به دستور برادرزاده اش قرةالعين كه از سران فرقه بابيه بود به شهادت رسيد. وى مقدمات علوم اسلامى و ادبيات عرب را نزد عمه پدرش ماه شرف آموخت، سپس فقه و اصول را از پدر و عمويش شيخ محمدصالح برغانى فراگرفت و در حكمت و فلسفه در درس ملا آغا حكمى قزوينى حاضر شد. ام كلثوم با پسر بزرگ عمويش شيخ عبدالوهاب برغانى ازدواج كرد. او در قزوين، تهران و كربلا براى زنان حوزه درس داشت. در سال 1268 ق كتابخانه اش را براى همه طلاب علوم دينى وقف كرد و توليت آن را به دست همسرش و پس از وفات او به دست برادر همسرش شيخ حسن قرار داد. از تاليفات او تغيير سوره ى فاتحةالكتاب است. بسيارى از مردان و زنان اين خانواده اهل علم و فضل و تقوا بودند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعيان الشيعه (مستدركات)، 68 / 2؛ دايرةالمعارف تشيع، 508 / 2.

برقاني خوارزمي، ابوبكر احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(425 -336 ق)، فقيه، محدث، قرآن پژوه، نحوى. معروف به حافظ كبير. از اهالى خوارزم بود كه در بغداد سكنى گزيد. در خوارزم ابوالعباس حيرى نيشابورى و در هرات از ابوالفضل بن خميرويه و در جرجان از ابوبكر اسماعيلى و در بغداد از ابوعلى صواف و محمد بن جعفر بندار و در نيشابور از ابوعمرو بن حمدان و ابواحمد حاكم و در دمشق از ابوبكر بن ابى الحديد و در مصر از حافظ عبدالغنى حديث شنيد. ابو عبدالله صورى و ابوبكر بيهقى و ابوبكر خطيب بغدادى و

ابواسحاق شيرازى و ابوطاهر احمد كرجى و بسيارى ديگر از شاگردان وى بودند. خطيب بغدادى او را ثقه، پرهيزكار و داناى فقه و حديث توصيف كرده است. ابوبكر تا زمان مرگ خويش از تأليف و تصنيف باز نايستاد. او در بغداد درگذشت. از آثار وى «مسند» ى است كه جامع تمامى احاديث «صحيح» بخارى و «صحيح» مسلم است. او احاديث سفيان ثورى و شعبه و ايوب و ديگران را نيز جمع آورى كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (205/1)، تاريخ بغداد (376 -373 /4)، ريحانه (249 -248 /1)، سير النبلاء (468 -464 /17)، كشف الظنون (1682)، لكنى و الالقاب (78/2)، معجم المؤلفين (74/2)، الوافى بالوفيات (331/7)، هدية العارفين (74/1).

برقعي، حبيب الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: گوش و حلق و بينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

برقعي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهرت سلسله اى از سادات رضويست كه منسوب به جناب موسى المبرقع بن الامام ابى جعفر محمد التقى عليه السلامند كه قبرش در بلده طيبه قم در محل چهل اختران زيارتگاه عالى و دانى و از امامزاده گان مسلم و بلافصل مدفون در قم مى باشد شرح احوال آن جناب و آمدنش از مدينه به سامره و از آنجا به قم در كتب تواريخ و انساب مذكور است و چون آن بزرگوار در موقع ورودش به قم برقعى به روى مبارك انداخته بود از آنجا شهرت به مبرقع و اولاد او را برقعى خواندند و اكنون اكثر سادات قم منسوب به وى و به اين لقب و يا رضوى و مبرقع و غيره معروف مى باشند و عده اى از آنها هم به تهران و ساير نقاط منتقل و ساكن گرديده اند.

يكى از معاريف اين سلسله در عصر ما مرحوم مبرور آيت الله حاج ميرزا سيد حسين برقعى بودند كه در صحن مطهر اقامه جماعت داشتند وى سومين فرزند مرحوم آيت الله آقاسيد عبدالله قمى است كه ترجمه اش در جلد اول با ترجمه برادر ارجمندش آيت الله آقا سيد محمد بن عبدالله برقعى گذشت. معظم له در سال 1306 در قم متولد شده و مقدمات و سطوح را نزد اساتيد قم آيت الله آقا شيخ ابوالقاسم كبير ديده و پس از آن مسافرت به نجف اشرف نموده و از محضر اساتيد معروف مانند مرحوم آيت الله نائينى استفاده و پس از آن مراجعت به وطن خود كرده و سالها از محضر

و درس آيت الله حايرى و بعد از ورود آيت الله بروجردى چند سال هم از محضر آن مرحوم استفاده و در صحن مطهر اقامه جماعت داشتند و هم تدريس فقه و اصول مى نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

برقعي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1303، قم.

درگذشت: 6 ارديبهشت 1375.

آيت الله سيد رضا برقعى پس از طى دوران طفوليت، به فراگيرى سواد و تحصيل علم در مدرسه هاى باقريه و حكيم نظامى پرداخت. در سال 1320 پس از فراغت از تحصيل مدرسه حكيم نظامى وارد حوزه ى علميه قم شد و با استفاده از دورس آيت الله سيد حسين بروجردى و امام خمينى (ره)، درس خارج را در محضر استادان حوزه ى علميه ى قم به پايان برد. سپس راهى نجف شد و چند سالى در آنجا در درس آقايان سيد يحيى و سيد احمد يزدى و ديگران حاضر شد. پس از بازگشت به ايران، در وزارت آموزش و پرورش به شكل دهى و تأليف و تدوين كتابهاى درسى دينى دبستان و دبيرستان پرداخت. در اين راه آقايان گلزاده ى غفورى، حجت الاسلام محمدجواد باهنر و آيت الله دكتر بهشتى در كنار وى فعاليت مى كردند. در سال 1354 دفتر نشر فرهنگ اسلامى تأسيس كرد.

از جمله فعاليت هاى اجتماعى ايشان، مى توان به تأسيس كارگاه قالى بافى، مدرسه راهنمايى، درمانگاه و احداث راه ارتباطى آسفالته اشاره كرد.

تأليف خودآموز قرآن از جمله آثار اوست. وى همچنين با همكارى دكتر باهنر، رساله خداشناسى و كتاب تعاليم قرآن (اين كتاب به زبان هاى اردو، انگليسى و فرانسوى ترجمه شده است) و كتاب اصول دين و احكام را منتشر كردند. كتابچه ى ديگر معلم قرآن است كه به زبان فارسى و عربى منتشر شده است. رساله احكام دين

نيز از آثار ايشان است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

برقعي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا سيد على بن آيةاللَّه حاج سيد عبداللَّه برقعى رضوى قمى از علماء محترم معاصر تهران بوده و در مسجد امامزاده سيد ولى تهران اقامه جماعت مى نمودند وى سومين فرزند مرحوم آيةاللَّه حاج سيد عبداللَّه برقعى مى باشند كه ترجمه اش در جلد اول گذشت. در حدود 1298 قمرى در قم متولد شده و در بيت علم پرورش يافته و ادبيات و سطوح را از علماء آن زمان قم خوانده از محضر مرحوم آيةاللَّه حاج ميرزا محمد ارباب و آيت اللَّه حاج شيخ ابوالقاسم كبير و آيت اللَّه العظمى حايرى و مقدارى از آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه علامه نائينى و ديگران فقها و اصولا استفاده نموده و معقول را از مرحوم حاج ميرزا على اكبر حكيم و بعض ديگران فراگرفته و در اواخر مرحوم آيت اللَّه حايرى منتقل به تهران و بخدمات دينى پرداخته و از اكثر معاشرتها و مجالس اجتناب نموده و در منزل خود به تزكيه و تكميل نفس و تهذيب اخلاق اشتغال و داراى صفا و معنويت گرديده تا در 27 ماه صفر 1394 قمرى كه بدرود حيات گفته و با تجليل حمل به قم و در جوار عمه گرامى خود حضرت معصومه عليهاالسلام مدفون گرديده است.

(1394 -1298 ق)، فقيه، نويسنده و شاعر. مقدمات و سطح را در قم فراگرفت و به حوزه ى درسى آيت الله محمد ارباب، آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم كبير، آيت الله حائرى، آيت الله اصفهانى و آيت الله نايينى راه يافت، و فلسفه را از حاج ميرزا على اكبر حكيم و ديگران آموخت و در اواخر عمر آيت الله حايرى به تهران آمد

و به درس و بحث پرداخت. او شعر نيز مى سرود. برخى آثار وى عبارتند از: «الهى نامه»؛ «بطون خسمه»؛ «بطون سته»، شعر؛ «فلسفه ى شهادت»؛ «كمال الانسان و ميزان الايمان»؛ «مثالى نامه»، شعر.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1]زندگينامه رجال و مشاهير (58 -56/ 2)، فرهنگ سخنوران (131)، گنجينه ى دانشمندان (388 -385/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (141/ 4).

برقعي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على اكبر بن السيد الجليل السيد رضى برقعى از علماء فضلاء و نويسندگان ادباء معاصر تهران است. وى در شب يازدهم ماه مبارك رمضان سال يكهزار و سيصد و هفده قمرى ه در شهرستان دينى و دارالعلم والايمان قم ديده بجهان گشوده و در مكتب قديم الفباء را آموخته سپس به تركيب كلمات فارسى كه تركيبى از زبان فارسى و عربى بود چنانكه هم هست پرداخته و از آن پس به فراگرفتن علوم ادبيه و فقه و اصول و منطق و كلام و فلسفه و هيئت همت گماشته و از علوم جديد كه در ايران تازه پا مى نهاد طرفى بسته است.

اساتيد معظم له در رشته هاى مختلف غير از اساتيد علوم ادبى بدين نامها مى باشند.

1- عالم جليل و فقيه نبيه آيت اللَّه حاج ميرزا محمد معروف به ارباب كه علاوه بر معلومات عقلى و نقلى محضرى دوست داشتنى و بيانى دلنشين داشت.

2- عالم اصولى خبير آقاى شيخ ابوالقاسم معروف بصغير

3- عالم بسيار مدقق و متفكر آقاى آقا شيخ ابوالقاسم كبير

4- فاضل فكور كه هم اديب بود و هم فقيه آقاى شيخ حسن فاضل

5- فقيه متبحر و اصولى محقق آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى (موسس حوزه علميه قم) كه 15 سال در حلقات درس ايشان شركت نموده و

استفاده كرده است.

6- آيةاللَّه حاج ميرزا حسين نائينى كه حقيقتا احاطه عجيبى به چندين علم داشت.

7- آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى (البته از اين دو بزرگوار فقط در موقع توقفشان در قم كه بعنوان تبعيد بسر مى بردند استفاده نموده است)

8- در منطق و فلسفه و هيئت استاد يگانه و حكيم فرزانه آقا ميرزا على اكبر حكمى يزدى.

مشايخ اجازات ايشان چهار نفرند.

1- مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمد ارباب كه در سال 1337 قمرى مرقوم داشته اند.

2- مرحوم ثقةالاسلام محدث جليل حاج شيخ عباس قمى در سال 1342 قمرى نوشته اند.

3- مرحوم آيةاللَّه آقا ميرزا محمد تهرانى سامرائى در سال 1352 قمرى نوشته اند.

4- مرحوم علامه تهرانى آقا شيخ محسن معروف به آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه كه در تاريخ مزبور مرقوم داشته اند.

آثار و تأليفات ارزنده ى ايشان كه بطبع رسيده است باين شرح است:

1- راهنماى دانشوران در ضبط و تقييد نامها و نسبتها در سه مجلد.

2- كاخ دلاويز در تاريخ شريف رضى.

3- كانون احساسات در رستاخيز شگفت انگيز امام حسين عليه السلام.

4- مهر تابان در سيرت مولاى متقيان امير مؤمنان عليه السلام

5- جلوه حق

6- تذكره مبتكران در بنيان گذاران علوم و فنون.

7- بامداد روشن در اسرار صلح امام حسن.

8- راهنماى دينداران پيرامون چندين بحث جالب دينى.

9- درج گهر در متن سخنان كوتاه پيغمبر و ترجمه فارسى آن.

10- راهنماى قم در تاريخ قم و تاريخ اماكن مقدسه.

11- چرا از مرگ بترسم، پيرامون واقعيت مرگ و اثبات روح

12- ترجمه كتاب الشيعه و فنون الاسلام تأليف علامه سيد حسن صدر. بنام شيعه يا بنيان گذاران فنون و علوم اسلام.

13- مقالات بسيار در موضوع هاى مختلف.

و اما آنچه را كه تاكنون بطبع نرسيده است بسيار و از آنها كتب

زير است:

1- هدايا العقول فى الحكم المأثوره عن العتره و الرسول. اين كتاب را بفارسى ترجمه نموده بنام گنجينه ى حكمت.

2- كتاب الروض المنى در دو مجلد فى الحكمه و الادب.

3- كتاب السراج الوهاج فى اسرار المعراج بعربى.

4- رساله الناهيه عن الفحشاء در اسرار نماز بعربى

5- رهبر دانشوران در شناخته شدگان بكنيه و لقب و ترجمه خطبه حضرت فاطمه عليهاالسلام و شرح آن و نام اين كتاب جزو تاليفاتشان در پشت جلد كتاب كاخ دلاويز مذكور است.

(1366 -1278 ش)، فقيه، نويسنده و شاعر، متخلص به كاشف. در شهر قم متولد شد. وى نسبتش به موسى مبرقع، فرزند امام محمد تقى (ع)، مى رسد. آموزش مقدماتى را در مكتب فراگرفت و از آن پس به تحصيل علوم عربى، دينى و ادبى پرداخت. از بزرگترين استادان وى در رشته هاى مختلف، مى توان از حاج ميرزا حسين نايينى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى نام برد. برقعى نزد آقا ميرزا على اكبر حكمى يزدى منطق، فلسفه و هيئت را فراگرفت. آيت الله ارباب و محدث قمى و شيخ آقا بزرگ تهرانى از مشايخ اجازه ى وى بودند. برقعى مشاور آيت الله حايرى در برخى از مسائل حوزه ى علميه ى قم بود. او در سال 1313 ش يك دبستان و در سال 1315 ش يك دبيرستان در قم بنا كرد. وى به منظور شركت در كنگره ى جهانى صلح به پاريس و وين دعوت شد و در آنجا سخنرانى كرد كه پس از بازگشت به ايران، به شيراز و بعد به يزد تبعيد شد. از اشعار وى تنها دو هزار بيت باقى مانده است. از آثار او مى توان از «راهنماى

دانشوران» در سه مجلد؛ «جلوه ى حق» و «مهر تابان»، در سيرت اميرالمؤمنين (ع)؛ «كاخ دلاويز»، در تاريخ شريف رضى؛ «تذكره ى مبتكران»؛ «درج گهر»، در سخنان سيد بشر؛ «كانون احساسات»، پيرامون جنبش امام حسين (ع)؛ «بامداد روشن»، در اسرار صلح امام حسن (ع)؛ «چرا از مرگ بترسم»، پيرامون واقعيت مرگ؛ «هدايا العقول»؛ «تبصره ى معلمان»، در نحو؛ «السراج الوهاج»؛ «روض المنى فى المختار من قصار الكلمات اميرالمؤمنين (ع)»؛ «سياست نامه حضرت على (ع)»؛ «راهنماى قم»؛ «ديوان» شعر نام برد.[1]

فقيه، محقق، شاعر.

تولد: 1278(1317 ق.)، قم.

وفات: 13 مرداد 1366.

آيت الله سيد على اكبر برقعى قمى متخلص به «كاشف»، فرزند سيد رضى، پس از تحصيلات علوم عقلى و نقلى نزد استادان، شروع به تدريس نمود. حوزه ى درسى به وجود آورد و به دانش پژوهى و دانش پرورى پرداخت.

در بيست سالگى از مراجع زمان اجازه اجتهاد كسب كرد. اساتيد او در ادب شيخ جعفر غفرانى و شيخ ابوالقاسم نحوى و در منقول آقايان محمد ارباب و حسن فاضل و شيخ ابوالقاسم ملا محمد كريم و در خارج از سطح آيات عظام حائرى يزدى و حسن نايينى و سيد ابوالحسن اصفهانى و در مقدمات معقول محمد ارباب و در تحصيلات عاليه معقول شيخ على اكبر حكمى يزدى بودند.

در سال 1313 يك دبستان و سال 1315 يك دبيرستان تأسيس كرد و هر دو را به نام سنايى موسوم ساخت. پس از ورود آيت الله العظمى حائرى يزدى به قم و تأسيس حوزه ى علميه ى، آيت الله برقعى يكى از مشاروان او بود و درباره مشكلات روحانيت و وضع تحصيلى طلاب با او تبادل نظر مى كرد. آيت الله برقعى در زمان جنگ جهانى دوم ياور مردم بود و به تشكيل انجمن خيريه همت گماشت

و از متمكنين تهران و قم كمك گرفت و در منطقه اى كه سكونت داشت نانوايى ايجاد كرد. بدين طريق به بينوايان كمك و مساعدت مى نمود.

در سال 1329 كه در ايران جمعيت هواداران صلح به رياست ملك الشعراى بهار تشكيل شد، از آيت الله برقعى خواستند كه به جمعيت صلح در ايران كمك كند و او نيز اولين سخنرانى خود را در مسجد امام خمينى (ره) (شاه سابق) تهران تحت عنون «صلح و نيروى نگهبان آن» ايراد كرد. شعار «به عدل سوگند، صلح پيروز است» به واسطه ايشان رايج شد. به همين منظور به كنگره ى جهانى صلح دعوت شد كه يك بار در پاريس و بار ديگر در وين تشكيل شد و به عنوان يك پيشواى روحانى مسلمان سخنرانى كرد. پس از مراجعت از سفر اروپا از قم به شيراز و بعد به يزد تبيد شد و اين تبعيد مدت چهارده سال به طول كشيد.

آيت الله برقعى به شعر و شاعرى علاقمند بود و شعر هم مى گفت. قسمتى از اشعار وى از بين رفته است و فقط حدود دو هزار بيت آن گردآورى شده است.

فهرست آثار ايشان به شرح زير است: راهنماى دانشوران (سه جلد؛ 1329 -1328)؛ راهنماى قم (در تاريخ قم و آثار تاريخى آن؛ با مقدمه رسيد ياسمى، 1317)؛ راهنماى دينداران (1324)؛ كانون احساسات (در واقعه كربلا)؛ كاخ دلاويز (يا تاريخ شريف رضى؛ 138)؛ مهر تابان (در سيرت على (ع)؛ 1317)؛ جلوه حق (در سيرت على بن ابى طالب؛ 1319)؛ بامداد روشن (در اسرار واگذارى خلافت حضرت امام حسن (ع) به معاويه؛ 1320)؛ ترجمه شيعه يا پديدآورندگان فنون اسلام (اثر سيد حسن صدر؛ 1319)؛ تذكره مبتكران، درج گهر

(در سخنان حضرت سيد البشر؛ 1366 ق.)؛ چرا از مرگ بترسم (اثر ابن مسكويه، ترجمه لماذا اخاف الموت، قم، چاپ دوم، 1327)، راه نو در جهان شناسى؛ دررالكلم در كلمات قصار على (ع)؛ سياست نامه حضرت على (ع).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] سخنوران نامى معاصر (2931 -2924/ 5)، فرهنگ سخنوران (755)، الذريعه (229/ 17 ،64/ 10 ،899/ 9). گنجينه ى دانشمندان (393 -389/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (493 -491/ 4).

برقي قمي، ابوعبدالله محمد

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 183 ق)، اديب، فقيه و محدث امامى. وى منسوب به برق رود از نواحى قم بود. ابن نديم او را از اصحاب امام رضا (ع) و امام جواد (ع) شمرده است. شيخ طوسى وى را از اصحاب امام كاظم (ع) و امام رضا (ع) و امام جواد (ع) برشمرده است. او در علوم عربى مشهور و به چيرگى در اخبار معروف بود. وى پدر شيخ اجل احمد بن محمد برقى، صاحب «المحاسن»، است. پسرش، احمد بن محمد، از راويان او است. از آثارش: «البلدان و المساحة»؛ «التأويل و التعبير»؛ «التبصرة»؛ «التفسير»؛ «التنزيل»؛ «الرجال»، شامل نام كسانى كه از اميرالمؤمنين (ع) روايت كرده اند؛ «فضائل القرآن»؛ «العويص»؛ «النوادر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (273/9)، تاريخ ادبيات در ايران (80/1)، الذريعه (362/15 ،315/3)، رجال الطوسى (404 ،386)، رجال النجاشى (221 -220 /2)، ريحانه (251/1)، الفهرست لابن النديم (309)، الفهرست للطوسى (292 -291)، الكنى و الالقاب (78/2)، لغت نامه (ذيل/ برقى)، معجم المؤلفين (277/9).

برقي، ابوالقاسم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، طبيب. از پزشكان و منجمان معاصر عضدالدوله ى ديلمى بود و طبيبى متوسط، در بغداد مى زيست و شهرتى نداشت. رساله اى به نام «حفظ صحت» در كتب تاريخ به او نسبت داده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تارخ طب (675/2).

برقي، ابوجعفر احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 280 ق)، دانشمند و محدث شيعى. اصلا از مردم كوفه بود. او در يكى از خانواده هاى ايرانى كه به برقى معروف بودند به دنيا آمد، زمانى كه نياى بزرگ او توسط حجاج بن يوسف ثقفى زندانى شد و به قتل رسيد، جدش، خالد، به همراه پدر خود به برقه از روستاهاى قم گريخت. شيخ طوسى او را از اصحاب امام جواد (ع) و امام هادى (ع) مى داند. وى كاملا ثقه بود اما، از راويان ضعيف بسيار روايت مى كرد، و به مراسيل اعتماد داشت. وى به تهمت غالى بودن مدتى از قم تبعيد شد. افرادى كه برقى از آنها روايت كرده عبارت اند از: حضرت عبدالعظيم حسنى، آدم بن اسحاق قمى، حسن بن على بن فضال، حسن و حسين بن سعيد اهوازى، على بن حكيم و غيره. شاگردان وى عبارت اند از: سعد بن عبدالله اشعرى، سهل بن زياد آدمى رازى، على بن ابراهيم قمى، على بن حسن مودب، على بن حسين سعدآبادى قمى، محمد بن ابى القاسم ماجيلويه، داماد وى و غيره. برقى در حدود يك صد كتاب دارد. از تأليفات وى: «المحاسن»، در فقه و آداب شريعت؛ بزرگترين و معروفترين كتاب او، كه مجموعه ى نفيسى از جميع علوم و فنون است و بسيارى از علما و دانشمندان به شيوه ى آن كتاب نوشته اند؛ «كتاب العويص»؛ «كتاب التبصره»؛ «كتاب الرجال». در كتاب «تاريخ قم» در

جاهاى متعددى به نقل از برقى در مورد تاريخ به وجود آمدن شهر قم توضيحات مفيدى را ذكر كرده است؛ «اختلاف الحديث»؛ «الانساب»؛ «الادب النفس»؛ «المنافع»؛ «المعيشه»؛ «المكاسب»؛ «مذام الاخلاق»؛ «المكارم الاخلاق»؛ «علل الحديث»؛ «النجوم»؛ «السماء»؛ «البلدان و المساحة»؛ «النحو»، «الطب»؛ «الجمل»؛ «الشعر و الشعراء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (195/1)، اعيان الشيعه (107 -105 /3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1225 -1224 /9)، الذريعه (256/2 ،282/1)، رجال الطوسى (410 ،398)، رجال النجاشى (205 -204 /1)، روضات الجنات (54/1)، ريحانه (251 -250 /1)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (405)، الفهرست للطوسى (40 -37)، الكنى و الالقاب (79 -78 /2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (135 -132 /2)، معجم البلدان (464 -463 /1)، معجم رجال الحديث (271 -261 ،230 -229 /2)، معجم المؤلفين (98 -97 /2)، مفاخر اسلام (381 -340 /1)، الوافى بالوفيات (392 -390 /7).

بركت، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بركت

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/7/16

زندگينامه علمي

پس از اخذ ديپلم رياضي فيزيك در خرداد سال 1362 در همان سال وارد حوزه علميه شده و در مدرسه علميه امام عصر (عج) مشغول به تحصيل شدم . اين مدرسه توسط مرحوم آيت الله حاج شيخ مجد الدين محلاتي در سال 1352 شمسي بنا شده است. پس از گذراندن دوره سطح در نزد اساتيد حوزه علميه شيراز، مرحوم حجة الاسلام محمود مدرس تبريزي، مرحوم حجة الاسلام و المسلمين سيد احمد آيت اللهي، مرحوم آيت الله محمد علي جعفري، حضرت آيت الله حسن پاكدل، حضرت آيت الله ملك حسيني و مرحوم آيت حاج شيخ محمد الدين محلاتي، در سال 1371 بمدت هفت سال

در درس خارج آيت الله مجد الدين محلاتي شركت نمودم.

در سال تحصيلي 67-1366 به قم رفته و در درس استاد اعتمادي و استاد سيد علي محقق داماد شركت نمودم و همانجا بود كه با راهنمائي هاي استاد علامه سيد محمد رضا جلالي حسيني ، كار در دحوزه ميراث مكتوب را آغاز نمودم.از سال 1374 تاكنون در مدارس مختلف شيراز مشغول به تدريس دروس حوزوي از مقدمات تا كفايه مي باشم.از سال 1365 مديريت كتابخانه مدرسه امام عصر (عج) را بعهده دارم. اين كتابخانه اكنون با بيش از سي هزار جلد كتاب چاپي و چاپ سنگي كه عمده آنها از كتب مرجع در حوزه علوم ديني و معارف اسلامي است و هزار جلد نسخه خطي ، يكي از كتابخانه هاي معتبر جنوب كشور است كه مورد استفاده طلاب و دانشجويان مي باشد.

از سال 1377 توفيق امامت جماعت مسجد حضرت ولي عصر (عج) نصيبم گشته است و از سال 1379 مديريت مدرسه علميه امام عصر (عج) بر عهده اينجانب قرار داده شده است اميد به امام زمان سلام الله عليه كه موفق به خدمت باشد. ان شاء الله.

بركلي حنفي، تقي الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(981 -929/926 ق)، صوفى، واعظ نحوى، فقيه، مفسر و محدث. وى ايرانى الاصل و از دانشمندان نامى عثمانى بود. ظاهرا چون حنفى مذهب بود، از ترس صفويه به آن سرزمين رفت. از جزئيات احوالش اطلاعى در دست نيست. وى مؤلف كتابهاى بسيارى به زبان عربى و فارسى است كه در فنون مختلف نوشته شده است و معلوم مى شود كه در همه ى علوم زمان دست داشته است. از آثار وى: تعليقه بر «اصلاح الوقاية فى فروع» ابن كمال

پاشا؛ «اظهار الاسرار»، در نحو؛ «انقاذ الهالكين»، كه در سال 967 ق تأليف كرده است؛ «ايقاظ النائمين»، كه در سال 972 به پايان رسانيده؛ «رسالة فى عدم جواز اخذ الاجرة للقراءة و عدم جواز وقف النقود»؛ «جلاء القلوب»، كه در سال 971 ق به پايان رسانيده است؛ «صحاح عجميه»، به فارسى؛ «فرائض» و شرح آن؛ «كفاية المبتدى»، در صرف؛ شرح «لب الالباب فى علم الاعراب» يا شرح «مختصر الكافيه» بيضاوى، معروف به «امتحان الاذكياء»؛ حاشيه بر «شرح الوقاية» صدر الشريعه ثانى. «دامغة المبتدعين و كاشفة بطلان الملحدين»؛ «آداب البركوى»، «الاربعون»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (287 -286 /6)، ايضاح المكنون (442/1) تاريخ نظم و نثر (395)، الذريعه (125/5)، كشف الظنون (2022 -2020 ،1500 ،1246 ،1074 ،592 ،215 -214 ،184 -183 ،117 ،109 ،54)، معجم المؤلفين (124 -123 /9)، هدية العارفين (252/2).

برنجاني بريماني، جلال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى داخلى و اعصاب دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

برنجكار، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا برنجكار

محل تولد : آستارا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

رضا برنجكار در سال 1342 هجري شمسي در شهرستان آستارا به دنيا آمد. تحصيلات متوسطه را در سال 1360 با اخذ ديپلم رياضي به پايان رساند. در سال 1361 به حوزه علميه قم وارد شد. تحصيلات حوزه را پس از اتمام سطح و گذراندن هفت سال درس خارج فقه و اصول به پايان رساند. در كنار درس هاي رايج حوزه به تحصيل كلام، فلسفه، تفسير و حديث پرداخت.

همچنين تحصيل در رشته فلسفه غرب را در دانشگاه ادامه داد و در سال 1380 موفق به اخذ دكتري فلسفه از دانشگاه تهران گرديد. وي هم اينك عضو هيأت علمي دانشگاه تهران است و در حوزه و دانشگاه مشغول تدريس مي باشد. همچنين با بسياري از مراكز پژوهشي حوزه، همچون مؤسسه فرهنگي دارالحديث، دفتر تبليغات اسلامي و پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، مشغول همكاري است. از وي بيش از سي مقاله و چهار كتاب به چاپ رسيده است

بروجردي اصفهاني، منيرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1342 -1269 ق)، محدث و فقيه. اصلا اصفهانى بود و از نوادگان دخترى ميرزا ابوالقاسم قمى، صاحب «قوانين»، و از شاگردان شيخ محمد باقر مسجد شاهى، فرزند شيخ محمدتقى اصفهانى صاحب «هداية المسترشدين»، بود و از او اجازه ى روايت داشت. بعد از مدتى به عراق و سامرا رفت و مدتى در محضر درس ميرزاى شيرازى حاضر شد. سپس به اصفهان مراجعت كرد. منيرالدين از استاد خود، شيخ محمد باقر اصفهانى، و از دائى خويش، شيخ حسن كاشف الغطا، صاحب «انوار الفقاهه»، و شيخ زين العابدين مازندرانى و ديگران روايت كرده

است. شيخ ابوالقاسم بن محمد تقى قمى و ميرزا فخرالدين شيخ الاسلام قمى، سبط صاحب «قوانين»، از او روايت كرده اند. وى در هفتاد سالگى در اصفهان درگذشت و در تخت پولاد به خاك سپرده شد. از جمله آثار وى: «الفروق بين الفريضة و النافلة»، كه در آن بيشتر از دويست فرق ذكر شده؛ «المحاكمات بين صاحبى القوانين و الفصول»؛ «منظومه ى اصحاب الاجماع»؛ «منظومه فى تتميم الدرة البحر العلومية»؛ «منظومة فى الرجال»؛ و «الالفيه فى تراجم اساتذه و سيرالعماء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (142/10)، تاريخ بروجرد (398 -395 /2)، الذريعه (109 ،91 ،76 /23 ،134 -133 /20 ،177 /16)، ريحانه (57/1)، علماء معاصرين (134)، معجم المؤلفين (25/13)، مكارم الآثار (1922 -1921 /6).

بروجردي كاشاني، محمد تقي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، عالم دينى، محدث اديب و شاعر. پس از فراگرفتن علوم متداول خود را به اصفهان رسانيد و در حوزه هاى درسى آنجا تحصيل خود را تكميل كرد. وى از محضر علامه مجلسى فائده ها برد و از وى اجازه ى روايت گرفت و خود به ملا عبدالله كاشانى در 1103 /1102 ق اجازه روايت داد. او قسمت پايانى عمر را در كاشان گذراند. او را ارادتى تمام به خاندان پيامبر عليهم السلام بود، لذا از خود آثارى در مناقب ايشان به جاى گذاشت. يكى از اين آثار كتاب «عين البكاء»، به فارسى، در تاريخ زندگى و شهادت حضرت سيدالشهداء (ع) است كه در آن اشعارى از خود و ديگران آورده است و آن را در 1099 ق در كاشان تأليف كرده و در 1284 ق در لكهنو به چاپ رسيده است. اثر ديگر او «لب عين البكاء» است كه

خلاصه اى از كتاب «عين البكاء» او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (191/9)، تاريخ بروجرد (111 -110 /2)، الذريعه (287/18 ،367/15).

بروجردي، ابو عبدالله محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(359 -272 ق)، عالم دينى و محدث. معروف به ابن زيرك بروجردى. ساكن بغداد بود و مورد وثوق. عمير بن مرداس دورقى و محمد بن ابراهيم بن زياد رازى از استادان وى در حديث بودند. ابونعيم اصفهانى و سلامة بن عمر نصيبى و حسن بن عبدالله بن مرزبان ابوسعيد سيرافى و عبدالكريم، فرزند مطيع لله خليفه عباسى، از شاگردان وى بودند. خطيب بغدادى زهد و پارسايى او را ستوده و او را از اهل قرآن به شمار آورده و از ابوالعباس بن فرات نقل كرده كه ابن زيرك بروجردى جميل المذهب بوده و تا هنگام مرگ به تلاوت قرآن اشتغال داشته است. در «تاريخ بغداد» نام جد وى ديزك آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الاسلام (حوادث 197 /380 -351)، تاريخ بروجرد (18 -14 /2)، تاريخ بغداد (406 -405 /2)، لسان الميزان (445 -444 /6).

بروجردي، ابوالحسن عبيدالله

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، عالم و محدث. معروف به قاضى ابوالحسن بروجردى. ساكن بغداد بود و از علماى حديث زمان بهره ها گرفت. از استادان وى مى توان عبيدالله بن محمد بن محمد باغندى و حسين بن محمد انصارى و محمد بن عمران دينورى و محمد بن ابراهيم اصفهانى را نام برد. محمد بن جرير طبرى نيز از مشايخ او است. در سال 371 ق، در بغداد مجلس املاى حديث داشت. عبدالعزيز بن على ازجى و عبدالملك بن عمر رزاز و ابومنصور محمد بن عيسى همدانى از شاگردان وى بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (34 -26 /2)، تاريخ بغداد (361/10).

بروجردي، ابوالفضل محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم و ششم ق)، حافظ و محدث. معروف به حافظ بروجردى. در زادگاهش مقدمات علوم را فراگرفت و براى تكميل به شهرهاى نهاوند و همدان و اصفهان و بغداد مسافرت كرد و از استادانى همچون محمد بن طاهر مقدسى و ابومحمد عبدالرحمان دونى و يحيى بن عبدالوهاب بن منده استفاده برد. از شاگردان وى مى توان ابوسعد عبدالكريم سمعانى را نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (68 -65 ،60 -58 /2)، سير النبلاء (319/20)، معجم البلدان (481 -480 /1)، وفيات الاعيان (169/6).

بروجردي، ابوتراب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فقيه زاهد، در محلّه شمس آباد ساكن بوده، و در مسجد آنجا امامت مى نموده، در شب يكشنبه 15 شوال سال 1328 وفات يافته، در تخت فولاد بيرون بقعه مادر شاهزاده مدفون شده است.

وى داراى چندين پسر بوده كه از آن جمله است:

1- حاج ميرزا حسن بروجردى كه بعداً شرح حال او نوشته مى شود.

2- ميرزا على واعظ، از وعّاظ معروف، و محدّثين محترم اصفهان بود. در 25 ربيع الثانى 1358 وفات يافته، در صحن تكيه بروجردى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بروجردي، ابوتمام ابراهيم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(532 -440 ق)، فقيه، محدث و مدرس. در بروجرد به دنيا آمد. اصل او از صيمره ى خوزستان است. پس از فراگيرى مقدمات در زادگاهش، براى تكميل تحصيلات به بغداد و مكه مسافرت كرد. ابوتمام از شاگردان يوسف بن محمد خطيب همدانى و ابواسحاق ابراهيم بن احمد رازى است. وى مدتى در همدان ساكن بود و به همين جهت به همدانى نيز مشهور است. سپس به بروجرد بازگشت و به رياست ظاهرى و باطنى شهر رسيد. او در بروجرد به تدريس مشغول شد و شاگردان بسيارى از جمله ابوسعد عبدالكريم سمعانى و ابراهيم بن حسن آدمى را تربيت كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (64 -63 /2)، معجم البلدان (499/3).

بروجردي، ابوحفص عمر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، محدث و قارى. علوم ابتدايى را در زادگاهش، بروجرد، به پايان برد، سپس براى تكميل به بغداد رفت و در آنجا ساكن شد و در محضر استادان زمان به فراگيرى حديث پرداخت. او به مصر نيز مسافرت كرد و از رجال علمى آنجا نيز بهره گرفت. از جمله استادان وى ابوالحسن محمد بن محمد بن عبدالله باهلى است. حسين بن شيرك يا شريك بن عبدالله آدمى، از علماى قرائت، نيز از استادان بروجردى است. ابوحفص از مشاهير محدثان زمان خود شد و خواستاران حديث و قرائت در مجلس درس وى حاضر شدند. از جمله شاگردان وى ابوالعباس احمد بن محمد جرجانى و جعفر بن محمد بن فضل مارستانى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (21 -19 /2)، تاريخ بغداد (254/11).

بروجردي، اسد الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1271 ق)، عالم، فقيه و اصولى. مشهور به حجة الاسلام و معروف به مجتهد بروجردى. در زادگاهش پرورش يافت و در خدمت استادانى همچون ميرزاى قمى، صاحب «قوانين» و سيد محمد مجاهد، صاحب «مناهل»، تلمذ كرد. او مدعى برترى خويش بر تمامى علماى عصرش بود. در عهد وى بروجرد مركز تحصيل علوم شرعى و مجمع افاضل ايران شد، بطورى كه، شيخ انصارى در حوزه ى درس وى حاضر شد و چون خود به مقام رياست و اعلميت رسيد در مجالس خويش از اين استاد نقل قول مى كرد. در «تاريخ بروجرد» نام بيست و دو تن ديگر از علماى بزرگ شيعه، تحت عنوان شاگردان حجة الاسلام آمده است. وى در زادگاهش درگذشت و همان جا دفن شد. سه تن از فرزندان وى به نامهاى فخرالدين محمد و جمال الدين محمد و

نورالدين محمد كه جد مادرى آنان ميرزاى قمى بود، در زمره ى علماى دين و از مجتهدان بزرگ عصر خويش بودند و حجة الاسلام خود براى آنان اجازه ى اجتهادى مبسوط نوشت. از آثار وى حاشيه يا تعليقه بر «قواعد الاحكام» علامه حلى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (286/3)، تاريخ بروجرد (344 -318 /2)، الذريعه (170/6)، روضات الجنات (110 -109 /1)، ريحانه (26 -25 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 128/13)، فوائد الرضويه (43 -42)، گنجينه ى دانشمندان (192 -191 /3)، لغت نامه (ذيل/ اسدالله)، المآثر و الآثار (140)، معجم المؤلفين (242/2)، مكارم الآثار (1952/6).

بروجردي، جمال الدين محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1302 ق)، فقيه، محدث و مفسر. مشهور به مجتهد بروجردى. وى نوه ى دخترى ميرزاى قمى، صاحب «قوانين»، و خلف حاج ملا اسدالله حجة الاسلام بود كه مقام فقاهت و تبحرش در حديث و تفسير مسلم بود. وى از پدرش حجة الاسلام اجازه ى اجتهاد داشت. جمال الدين در اواخر عمر به مشهد مشرف شد و از آنجا به تهران آمد و چندين سال به ترويج شريعت و ارشاد مردم مشغول بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (330 -327 /2)، علماء معاصرين (336 -335)، گنجينه ى دانشمندان (192/3)، المآثر و الآثار (143 -142).

بروجردي، حسين، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1320/1306 ق)، عالم دينى، فقيه و مجتهد. علوم خويش را در محضر اساتيدى همچون حاج ملا اسدالله حجة الاسلام بروجردى فراگرفت، و از جميع كثيرى از علما به دريافت اجازه نايل آمد. در كلام متبحر و در تفسير محقق و در فقه ماهر و در حديث مورد اعتماد بود. از آثار وى: «النص الجلى»، در امامت اميرالمؤمنين (ع)؛ «تفسير قرآن»، مبسوط و مفصل؛ «اسرار التنزيل»؛ «لب الاصول»، در علم اصول فقه؛ «منهاج الولادة» در «اسرار الصلاة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (490 -489 /2)، الذريعه (271/4 ،43/2)، المآثر و الآثار (173)، معجم المؤلفين (253/9).

بروجردي، داوود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1265- ز 1294 ق)، عالم، مورخ، اديب و شاعر. علوم و معارف اسلامى را از استادان عصر فراگرفت. وى اديب و شاعر نيز بود. از آثار وى: «مظهر المصائب»، در تاريخ زندگانى خمسه طيبه (ع)، كه در 1290 ق به رشته تحرير درآمده؛ «سرور المصلين»، در نماز شب و كيفيت و ادعيه آن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (442 -439 /2).

بروجردي، ريحان الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1328 ق)، عالم دينى، فقيه و مجتهد. وى علوم مقدماتى را در بروجرد فراگرفت. سپس براى تكميل تحصيلات به اصفهان و پس از استفاده از محضر عالمان اين شهر به نجف رفت. پس از مدتى به بروجرد بازگشت و چندى نيز در همدان ساكن شد. وى علاوه بر علوم فقه و اصول و حديث در ادبيات و رجال و تراجم نيز احاطه كامل داشت. او در اواخر از رؤساى مذهبى تهران به شمار مى رفت و «رساله عمليه» او مورد رجوع مردم بود. از شاگردان وى مى توان شيخ محمد صادق بروجردى و سيد شمس الدين محمود مرعشى و شيخ هادى مقدس جعفرى و سيد عبدالحسين بن سيد على آل كمونه را نام برد از او كتابخانه اى به جا ماند كه چه از نظر كميت و چه از نظر كيفيت از بزرگترين كتابخانه هاى تهران به شمار مى رفت. از آثار وى: «ريحان القلوب»، در اخلاق؛ «فواكه الفقهاء»، در فقه؛ ترجمه ى «خلاصة الاذكار»؛ «شموس الطالعة»، در شرح زيارت جامعه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (508 -503 /2)، الذريعه (365/16 ،234/14 ،341/11)، المآثر و الآثار (156)، يادگار (س 3، ش 10، ص 24 -22).

بروجردي، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1277 ق)، فقيه و عالم دينى. علوم و معارف را از استادان بزرگ عصر در بروجرد فراگرفت و سپس براى تكميل تحصيلات به نجف رفت. از جمله استادان وى حاج ملا اسدالله حجة الاسلام و شيخ محمد شريف بيغشى و شيخ حسن كاشف الغطاء و شيخ موسى كاشف الغطاء و شيخ على كاشف الغطاء و شيخ محمد حسن نجفى صاحب «الجواهر» و شيخ محمد حسين صاحب «فصول» بودند و در محضر ايشان

به درجه اجتهاد نايل شد. سپس به تهران آمد و در اين شهر اقامت گزيد. حاج شيخ عبدالرحيم بروجردى در تهران به تدريس مشغول شد و حوزه ى درسش از حوزه هاى مهم به شمار مى رفت. جمعى از بزرگان از محضرش استفاده كردند كه از جمله ايشان محدث نورى و ملا محمد على محلاتى و شيخ محمد حسن مامقانى بودند. محدث نورى علاوه بر شاگردى داماد وى نيز بود. شيخ محمد حسن مامقانى در 1263 ق تقرير بحث «الصوم» استادش شيخ عبدالرحيم بروجردى را نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (382 -372 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 725 -724 /13)، المآثر و الآثار (159).

بروجردي، عبدالله

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج محمد رحيم، عالم فاضل مصنف، از اكابر فقها و دانشمندان قرن دوازدهم در اصفهان است.

در ربيع الاول سال 1191 وفات يافته، در تكيه ى مجلسى جنب مسجد جامع مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

بروجردي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1329 -1256 ق)، عالم، فقيه، اصولى و زاهد. در بروجرد به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات، در محضر پدر خويش و حاج ملا اسداللَّه حجةالاسلام تحصيل كرد. سپس براى تكميل تحصيلات به اصفهان رفت و به حوزه درس شيخ محمد باقر اصفهانى فرزند شيخ محمد تقى صاحب «هداية المسترشدين» وارد شد و از او بهره ها گرفت. پس از فراغت از تحصيل به بروجرد بازگشت و تا پايان عمر در آنجا به تدريس پرداخت. آيت اللَّه بروجردى از شاگردان او است. از آثار وى: رساله اى در «اجماع»؛ رساله اى در «مقدمه ى واجب»؛ رساله اى در «اجتماع امر و نهى»؛ رساله اى در «قطع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (512 -510 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1202 -1201 /14).

بروجردي، علي اصغر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1276 -1231 ق)، عالم، متكلم امامى و شاعر، متخلص به اصغر و نير. در بروجرد به دنيا آمد. مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت. سپس به نجف رفت و از بزرگانى همچون شيخ محمد حسن نجفى، صاحب «جواهر»، و شيخ محمد حسين، صاحب «فصول»، و سيد ابراهيم موسوى، صاحب «ضوابط» و شيخ حسن فقيه، فرزند شيخ جعفر كاشف الغطاء، استفاده كامل برد، و فيض حضور اكثر محدثان و مفسران و حكماى عصر خود را يافت. او شعر مى سرود و در مثنوى اش اصغر تخلص مى كرد، اما در «ديوان» خود تخلص نير داشته است. وى آثار سودمندى به جاى گذاشت، از جمله: «الافاضات الرضوية»، در نشئات مختلفه، از بدو خلقت تا محشر؛ «البوارق اللامعة»، در خلافت اميرالمؤمنين (ع)؛ «التيمم»؛ «در مكنون»، مثنوى عرفانى؛ «سيف الشيعة»؛ «سيف المجاهدين»، در احكام جهاد و دفاع؛ «شرح منظومه فقهيه»؛ «ضياء النور»، مثنوى عرفانى عرفانى

و اخلاقى؛ «عقائد الشيعة»؛ «اللؤلؤ المنثور»، در بعض خطب اميرالمؤمنين (ع)؛ «لآلى الكلام»، در فروع و احكام؛ «مخزن الاسرار»؛ «معدن الحكمة»؛ «منهج الحق»، در مسائل مختلفه بين الفريقين؛ «مهمات الاصول»، در اصول فقه؛ «نور الانوار»، در احوال حضرت قائم (عج).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (167/8)، تاريخ بروجرد (352 -348 /2)، الذريعه (176/19 ،386/18 ،63/16 ،284/15 ،1241/9 ،73/5)، ريحانه (253/1)، لغت نامه (ذيل/ على اصغر بروجردى)، المآثر و الآثار (217)، مؤلفين كتب چاپى (482 -480 /4). معجم المؤلفين (38/7)، مكارم الآثار (922 -921 /3).

بروجردي، فخرالدين محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، فقيه، اديب و شاعر. همچون دو برادرش از نوادگان دخترى ميرزاى قمى، صاحب «قوانين» بودند كه از طرف پدرشان، حجة الاسلام، مجاز به اجازه ى اجتهاد شدند. او در بروجرد و حدود آن رياست داشت. ميرزا فخرالدين علاوه بر جنبه ى فقاهت از شعر و شاعرى نيز بهره ى وافرى داشت، و «مثنوى» او به نظر اعتماد السلطنه، صاحب «المآثر و الآثار» رسيده است. قصايد و غزليات او بسيارند كه چند غزل از او در «تاريخ بروجرد» در بخش شعراى بروجرد آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (333 -330 /2)، گنجينه ى دانشمندان (192/3)، المآثر و الآثار (161).

بروجردي، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد تقى بروجردى مقيم و متوفى در تهران از علماء محققين و مجتهدين مسلمين معاصر داراى مقام علم و فقاهت و از تلامذه مبرز مرحوم آيه الله نائينى و آيه الله آقا ضياءالدين عراقى و آيه الله العظمى اصفهانى و ديگران بوده تقريرات استادش مرحوم نائينى را برشته تحرير درآورده و بطبع رسانيده و مورد استفاده فضلاء قم و نجف ميباشد.

وى بعد از فوت مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى بايران آمده و در قم بملاقات زعيم اعظم آيه الله بروجردى رسيده و بنابر امر و اصرار معظم له در قم اقامت و بتدريس خارج فقه و اصول پرداخته ولى پس از چند سال بنابر دعوت مرحوم آيه الله مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى قدس الله سره كه نسبت بايشان محبت و عنايت خاصى داشت بتهران مسافرت و رحل اقامت افكنده و در مسجد شيشه خيابان حاج شيخ هادى باقامه جماعت و وظائف ديگر روحانى پرداخته و براى عده اى از فضلاء و محصلين حوزه تهران تدريس نموده تا در ماه

ذى الحجه 1391 قمرى هجرى در روز فوت مرحوم آيه الله حاج ميرزا عبدالله سعيد تهرانى فوت نموده و جنازه اش را حمل بقم و با تشييع باشكوهى در جوار دختر والاگهر موسى بن جعفر عليهماالسلام حضرت فاطمه معصومه دفن نمودند جناب حجه الاسلام و خطيب والامقام آقاى حاج شيخ ابوالقاسم خزعلى كه از مشاهير مدرسين و خطباء بنام است برادرزاده ى ايشانست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بروجردي، محمد رحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1309 -1224 ق)، فقيه اصولى و مجتهد. معروف به بالاخيابانى. در آغاز كودكى به تحصيل ادب و زبان عرب مشغول گشت و به خاطر استعداد و مهارتى كه در ادبيات عرب داشت، كتابى در همان اوان كودكى در نحو تصنيف كرد كه مورد قبول طلاب شد. سپس در محضر علما و فقها حاضر شد و از سيد بزرگوار سيد شفيع جاپلقى و حاج ملا اسد الله بروجردى استفاضه كرده است. در سال 1241 ق به نجف اشرف رفت و از محضر شيخ محمد حسن نجفى صاحب «جواهر» بهره ها برد و در همان اوقات شرحى محققانه بر «مختصر نافع» در فقه تأليف كرد كه مورد تحسين و تقدير صاحب «جواهر» گرديد و از او اجازه ى اجتهاد گرفت. مدتى در نجف به تحصيل پرداخت و سپس در كربلا مقيم شد. در سال 1258 ق به اصرار دانشمندان مشهد و بزرگان خراسان و امر صاحب «جواهر» به مشهد رفت و به ترويج علوم و نشر احكام اشتغال ورزيد و شاگردان زيادى از محضرش استفاده كردند. وى دو بار به سفر حج رفت و در سال 1266 ق پس از فتنه ى سالار در خراسان، اميركبير او را به توليت آستان قدس رضوى منصوب كرد. وى

بر اثر بيمارى وبا در سن 85 سالگى دار فانى را وداع گفت و در جوار مرقد امام رضا (ع) دفن گرديد. از آثار وى: «كتابى در نحو» كه در كودكى نوشت، «تقريرات دروس فقه و اصول حاج سيد شفيع جاپلقى و حاج ملا اسدالله بروجردى»؛ «شرح المختصر النافع»، «الهداية الرضويه»، «رساله در اثبات سيادت»؛ «رساله در بيع فضولى»؛ «جوامع الكلام» در شرح «قواعد الاحكام» علامه حلى؛ «رساله در اعمال سال»؛ «رساله در اجازه ى شيخ ميرزا محمد همدانى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (256/9)، تاريخ بروجرد (480 -474 /2) الذريعه (176/25 ،59/14 ،252/5)، شرح حال رجال (247/5)، معجم المؤلفين (308/9).

بروجردي، محمد رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ش)، فقيه، اصولى و مدرس. از سادات نوربخشى، و از طرف مادر منسوب به سادات طباطبايى بروجردى است. در بروجرد به دنيا آمد. پس از خواندن مقدمات و سطوح به مشهد رفت و در حدود بيست سال از محضر آيت الله حاج آقا حسين قمى و آيت الله آقازاده كفايى بهره برد. پس از آن به عراق مهاجرت كرد و مدت دوازده سال در نجف اقامت داشت و از حوزه درس آيت الله نايينى و آيت الله آقا ضياء عراقى و آيت الله اصفهانى استفاده كرد، و همزمان براى عده اى فقه و اصول تدريس مى كرد. وى از آيت الله اصفهانى و آيت الله عراقى اجازه اجتهاد دريافت كرد. سپس به مشهد بازگشت و به تدريس فقه و اصول و ترويج احكام مشغول شد. از آثار وى: رساله اى در «اجتهاد و تقليد و عدالت»، كه به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (120 -119

/7).

بروجردي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا بن السيد الجليل فخرالدين الموسوى بروجردى از علماء معاصر مشهد و از سادات نوربخشى از طرف مادر منسوب و به سلسله طباطبايى بروجرد كه از آنهاست آيت اللَّه العظمى آقاى حاج آقاحسين بروجردى اعلى اللَّه مقامه الشريف مى باشد.

معظم له پس از تولد در بروجرد و پرورش در بيت علم و فضيلت و خواندن مقدمات و سطوح به مشهد رضوى مشرف شده و قريب بيست سال از محضر آيت اللَّه العظمى حاج آقاحسين قمى طباطبائى قدس اللَّه سره و آيت اللَّه ميرزا محمد آقازاده كفائى رئيس حوزه علميه مشهد در عصرش استفاده نموده و بعد مهاجرت به عراق و مدت دوازده سال در نجف اشرف اقامت و از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى بهره مند گرديده و ضمنا براى عده اى از طلاب تدريس فقه و اصول داشته تا مبتلا به خونريزى گلو گرديده و براى استشفاء به كربلا مشرف فقه و اصول داشته تا مبتلا به خونريزى گلو گرديده و براى استشفاء به كربلا مشرف و توسل به حضرت سيدالشهداء عليه صلوات اللَّه پيدا نموده و در شب نيمه شعبان المعظم در عالم رويا مى بيند كه حضرت امام حسين (ع) در رواق مطهر تشريف دارند و فرمودند منبر برو منبر برو عرض مى كند از كتاب جلاء العيون علامه مجلسى بخوانم فرمودند دو مرتبه بخوان بخوان.

پس به موجب مساعدت استخاره به مشهد برگشته و تاكنون حدود بيست سال است كه به تدريس فقه و اصول و اقامه جماعت و تبليغ دين و ترويج احكام اشتغال دارند.

از آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه عراقى اجازه اجتهاد و غيره دارند از آثار ايشانست

رساله اى در اجتهاد و تقليد و عدالت كه براى استفاده اهل علم نشته و به طبع رسيده است.

ايشان چندين سال در مسجد جامع گوهرشاد در شبستان بزرگ اقامه جماعت داشتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

بروجردي، مرتضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه بزرگوار حاج سيد مرتضى معروف بعلم الهدى بروجردى متوفى 1204 يكى از اجداد آيه الله بروجردى از مشاهير اين خاندانست كه در عصر خود رياست علمى و دينى و اجتماعى بروجرد باوى بوده و حكام و فرمانداران و زمامداران آنزمان بديدن او آمده و دست ارادت ميدادند. و آن بزرگوار والد ماجد آيه الله على الاطلاق حاج سيد مهدى بحرالعلوم است. معروف است روزى آنجناب با اقران خود در حياط بيرونى مشغول بحث و گفتگو بود و هنوز بسن بلوغ نرسيده و يا در همان حدود بود كه فرماندار بديدن والدش ميآيد و در ورود و يا خروجش ويرا ديده و ميپرسيد اين آقازاده كيست ميگويند فرزند برومند آيه الله علم الهدى است.

پس فرماندار نزديك آمده و دست ويرا ميفشرد و ابراز علاقه ميكند و ميرود پس از رفتن او آقا سيد مهدى خدمت والد آمده و عرض ميكند آقاجان بمن اجازه دهيد مهاجرت بنجف اشرف و عتبات عاليات كنم پدرش ميفرمايد براى چه پسرم باين فكر افتادى ميگويد چون فرماندار بمن ابراز علاقه كرد ميترسم كم كم بين من و او الفت پيدا شود و نميخواهم با اولياء دولت و حكام ارتباط و آشنائى پيدا كنم. پس اجازه گرفت و مهاجرت نمود و رسيد بآنجائيكه بايد برسد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بروجردي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1389 -1300 ق)، مجتهد و نويسنده. در بروجرد متولد شد و دوران مقدماتى تحصيل را در زادگاهش گذراند، سپس به اراك رفت و از محضر آيت الله آقا نور عراقى و آيت الله حايرى بهره گرفت. به همراه آيت الله حايرى در قم ساكن شد و در تأسيس حوزه ى دينى همكار وى گرديد. در پايان عمر

انزوا اختيار كرد و به تأليف اشتغال ورزيد. از آثار وى: «بيان حقيقت»؛ «درد بى درمان يا بدبختى هاى اجتماع»؛ «اسلام و مستمندان»؛ «برهان روشن»؛ «تيره بخت»؛ «اسرار مقبره ى سبز»؛ «اسرار نامه ى زرد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه رجال و مشاهير (60/2)، گنجينه ى دانشمندان (86/2)، مؤلفين كتب چاپى (435/6).

بروجردي، نورالدين محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم و فقيه. وى برادر ميرزا فخرالدين و آقا جمال الدين و هر سه نوه ى دخترى ميرزاى قمى، صاحب «قوانين» و مجاز به اجازه ى اجتهاد از طرف پدرشان ملا اسدالله حجة الاسلام بروجردى بودند. او از شاگردان مخصوص شيخ انصارى بود و مدتها از حوزه ى فقه و اصول وى بهره گرفت. ولى در عنفوان شباب در عتبات عراق قبل از به پايان رساندن تحصيلات درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (330/2)، گنجينه ى دانشمندان (193 -192 /3)، المآثر و الآثار (161).

بروجي، صبغة الله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1015 ق)، مفسر و فقيه متصوف. اصل او از اصفهان بود. در بروج هند متولد شد، و در مدينه ساكن شد و تا پايان عمر در آنجا ماند. از آثار وى: «اراءة الدقائق فى شرح مرآة الحقائق»؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ «باب الوحدة»؛ «مالا يسع المريد تركه كل يوم من سنن القوم»؛ و چند رساله ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (287/3)، ايضاح المكنون (420/2 ،161 ،53 /1)، لغت نامه (ذيل/ بروجى)، معجم المؤلفين (17 -16 /5)، هدية العارفين (425/1).

برهان بلخي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 548 ق)، فقيه حنفى. مشهور به برهان بلخى. در بلخ زاده شد و در همان شهر برآمد. وى در بخارا از برهان بن مازه حديث آموخت و زيارت خانه خدا كرد و پس از بازگشت به بلخ، خانه امير ترخان را براى او مدرسه قرار دادند و او در آنجا به تدريس و وعظ پرداخت اما، بر اثر شورش حنابله ى آن شهر مجبور به كناره گيرى شد، و مدتى نيز در مدرسه خاتونيه برانيه تدريس كرد و سرانجام به دمشق رفت و در مدرسه صادريه به تدريس پرداخت و در همان شهر درگذشت. وى اصحاب بسيارى داشت. مدرسه بلخيه در باب البريد بدو منسوب است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (254/1)، سير النبلاء (276/20).

برهان تبريزي، محمد حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1062 ق)، اديب، فرهنگ نويس و شاعر، متخلص به برهان. در اصل اهل تبريز بود و لكن در هند اقامت داشت. وى مؤلف كتاب «برهان قاطع» و از معاصران سلطان عبدالله قطب الدين شاه، پادشاه شيعى مذهب هند، است. وى كتاب «برهان قاطع» را به سلطان مذكور تقديم كرد. اين كتاب با استفاده از «فرهنگ جهانگيرى»؛ «فرهنگ سرورى»؛ «سرمه ى سليمانى»؛ و «صحاح الادويه ى» حسين انصارى و با حذف شواهد و مكررات و افزايش پاره اى واژه ها از استعاره ها و تركيبهاى لغوى فراهم آمده است، حتى مقدمه ى كتاب كه در بيان بعضى از قاعده هاى دستور فارسى است از كتاب «فرهنگ جهانگيرى» به وجه تلخيص اقتباس شده. برهان در اين كتاب واژه هاى فارسى و تركى يا عربى را كه در فارسى وارد شده، آورده است. اين فرهنگ شامل نه گفتار و هر گفتار در چند بيان است و مقدمه ى آن در نه فايده

تنظيم شده است. بعد از شهرت «برهان» كتابهايى در ذكر اشتباه ها و تكميل آن نگاشته شد از جمله: «قاطع برهان»؛ «ساطع برهان»؛ «رافع هذيان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (251/9)، تاريخ ادبيات در ايران (386 -384 /5)، تذكره ى شعراى آذربايجان (90 -88 /2)، دانشمندان آذربايجان (69 -68)، الذريعه (133/9 ،99 -98 /3)، ريحانه (254 -253 /1)، سخنوران آذربايجان (238 -235)، فرهنگ ادبيات فارسى (89 -88)، فرهنگ سخنوران (132)، فرهنگهاى فارسى (149 -140)، كاروان هند (164/1)، لغت نامه (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (734/2).

برهان قزويني، قربانعلي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1209 ق)، طبيب و شاعر. مشهور به آقالر بيگ. وى از زادگاهش قزوين به اصفهان رفت و در آنجا به تحصيل مشغول شد و از پزشكان مسلم آن ديار گرديد. چندى طبيب باشى شاهزاده محمد على ميرزا بود و چندى نيز در درگاه نواب علينقى ميرزا خدمت كرد. وى با هدايت الله خان گيلانى، والى رشت، معاصر بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سفينة المحمود (185 -184 /1)، مصطبه ى خراب (32).

برهان، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر برهان از علماء عاليقدر و مروجين عظيم الشأن تهران بوده كه بحسن عمل و ديانت و سعى در قضاء حوائج مومنين و دستگيرى از ضعفا و فقراء و بينوايان معروف و بتهذيب اخلاق و سلوك و ترويج و تشويق طلاب و محصلين موصوف بوده است. وى در سال 1324 قمرى در تهران متولد شده و مقدمات و قسمتى از سطوح اوليه را نزد مرحوم آقا سيد محمد قصير و آقا شيخ على رشتى و مرحوم آيةاللَّه حاج سيد محمد استرآبادى خوانده و مشرف به نجف اشرف گرديده و خدمت مرحوم آقا ميرزا محمد عراقى و حجةالاسلام عالم ربانى مرحوم حاج شيخ مرتضى طالقانى تلمذ نموده و پس از سه سال به تهران مراجعت و بعد از يكسال مشرف به قم شده و كفايه و مكاسب را خدمت مرحوم آيةاللَّه آقا شيخ محمد على حايرى قمى و مرحوم آيةاللَّه خونسارى خوانده و مدتى هم از محضر مرحوم آيةاللَّه حايرى يزدى استفاده كرده و بعد از آن به نجف مشرف و از محضر مرحوم آيةاللَّه العظمى اصفهانى و آيةاللَّه العظمى خوئى مد ظله بهره مند شده و بعد از سه سال در سال 1358 قمرى مراجعت

به تهران و به تبليغات و خدمات دينى پرداخته و با داشتن وكالت مطلقه از مرحوم آيةاللَّه اصفهانى و مراجع ديگر نجف و مرحوم آيةاللَّه العظمى حجت كوهكمرى خدمات بسيارى نموده به طورى كه مورد رقابت و غبطه بعضى از اقران خود واقع گرديدند.

آثار ايشان در تهران و شهر رى و دماوند و نقاط ديگر بسيار است كه ذيلا مى نگارم.

1- مسجد و مدرسه علميه لرزاده كه از مساجد معموره تهران واقع در خيابان لرزاده است كه در حال حاضر جناب حجةالاسلام و المسلمين آقاى حاج ميرزا عباسعلى عميد زنجانى داماد معظم آيةاللَّه العظمى مرعشى نجفى مد ظلهما در آن امامت مى كنند.

2- دبستان و دبيرستان پسرانه و دخترانه برهان براى پرورش و آموزش پسران و دختران مسلمين.

3- مدرسه علميه ى برهانيه حضرت عبدالعظيم جنب صحن و مسجد جامع رى كه با سبكى نوين داراى 34 حجره فوقانى و تحتانى و مدرس و ساير لوازم با مساعدت نگارنده بپايان رسيده و سالها دائر و در حال حاضر هم جمعى از محصلين در آن سكونت دارند. و آن مرحوم در حالى كه شب و روز مشغول ترويج و تبليغ بود و ساعتى فراغت و لحظه اى بيكار نبود آثار قلمى چندى از خود بيادگار گذارد كه در اينجا مى نگارم،

1- رساله اى در عدالت 2- تعليقه اى بر مكاسب 3- تفسير سوره يوسف موسوم با حسن المجالس 4- بشائر النبويه 5- رساله در حديث ايام 6- ربيع الابرار 7- پريشان نامه

مرحوم برهان اخلاص فوق العاده اى باهل بيت عصمت عليهم السلام داشتند و در تمام ايام مواليد و اعياد و وفيات ائمه عليهم السلام مجلس جشن و سوگوارى با شكوهى تشكيل مى دادند و خود در مدح آنان

اشعارى مى سرودند.

آن مرحوم از مردن و مدفون شدن در رى وحشت داشت چنانچه در بيت چهارم شعرش گفته و بالاخره بمقصودش رسيد در نيمه ماه ذى الحجةالحرام سال 1378 قمرى پس از انجام مناسك حج در مكه معظمه وفات نموده و در جده نزديك مدينه الحاج مدفون گرديد و در مرگش مردم خيابان خراسان و لرزاده و ديگر نقاط تهران چنان گريستند كه كمتر مثلش ديده شد، قصائد بسيارى در فقدانش سروده شد و نگارنده جزوه اى بنام (برهان ما) نوشته و در آن ترجمه و آثار او را نگاشتم كه در هزار نسخه بطبع رسيده.

(1378 -1324 ق)، فقيه، و مجتهد و شاعر. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى نزد آقا سيد محمد قصير و آقا شيخ على رشتى و حاج سيد محمد استرآبادى، به نجف اشرف رفت و مدت سه سال در محضر آقا ميرزا محمد عراقى و حاج شيخ مرتضى طالقانى به تحصيل پرداخت. وى پس از بازگشت به تهران، به قم رفت و به تحصيل «كفايه» و «مكاسب» خدمت آقا شيخ محمد على حايرى و آيت الله خوانسارى مشغول شد، تا اينكه مجددا براى ادامه تحصيلات به نجف رفت و از حوزه ى درس آيت الله اصفهانى و آيت الله خويى بهره مند شد، و با اخذ وكالت مطلقه از حاج سيد ابوالحسن اصفهانى به تهران بازگشت. وى داراى اجازه ى اجتهاد و روايت بود و در مسجد لرزاده در جنوب تهران به اقامت نماز جماعت اشتغال داشت. مسجد و مدرسه علميه ى لرزاده در تهران و دبستان و دبيرستان پسرانه و دخترانه برهان و مدرسه ى علميه ى برهانيه شهر رى، جنب مسجد جامع رى،

از مآثار برهان به حساب مى آيند. از آثار علمى وى: «حديث الايام»، در ادعيه؛ «ربيع الآثار»؛ «تفسير سوره يوسف» موسوم به «احسن المجالس»؛ تعليقه اى بر «مكاسب»؛ «رساله اى در عدالت»؛ «بشائر النبوية»؛ «پريشان نامه» در شعر.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (61/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (494 -493/ 4).

برهان الدين هروي، حيدر

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(780- ح 830 ق)، مفسر، متكلم و اديب. معروف به صدر هروى. عالم به معانى و بيان بود و از شاگردان ارشد ملاسعد تفتازانى به حساب مى آمد. در «هدية العارفين» سال وفات وى 845 ق ذكر شده است. از آثارش: حاشيه بر «شرح كشاف» استادش، در تفسير؛ شرح بر «ايضاح المعانى» قزوينى، در معانى و بيان؛ حاشيه بر «فرائض سراجيه» يا شرح «فرائض سجاوندى»؛ شرح «المواقف» قاضى ايجى، در علم كلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (256/1)، كشف الظنون (1894 ،1479 ،1247 ،211)، معجم المؤلفين (92/4)، هدية العارفين (342 -341 /1).

بزدوي، ابوطلحه منصور

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 329 ق)، محدث. ابن ماكولا او را ثقه و مورد اعتماد توصيف كرده و گويد كه: او آخرين محدثى بود كه «الجامع الصحيح» را از بخارى مستقيما روايت مى كرد. جعفر مستغفرى در «تاريخ نسف» از او ياد كرده و گويد كه: ابوطلحه دهقان بزده بود و محدثان روايت او را چون مسموعات نوجوانى او بوده، قابل اعتماد نمى دانستند. همشهريانش از وى نقل حديث كرده و عده اى از ديگر نقاط براى شنيدن حديث به سوى او آمده بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (280 -279 /15)، لسان الميزان (70/7).

بزدوي، صدر الاسلام، ابواليسر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(493 -421 ق)، قاضى و فقيه حنفى. مشهور به قاضى صدر. وى بعد از برادرش، فخرالاسلام، شيخ حنفيان ماوراءالنهر به حساب مى آمد و پيشواى آنان بود و از ديگر نقاط نيز براى امور شرعى به نزد او مى آمدند. صدر الاسلام مدتى املاء حديث مى كرد و عهده دار منصب قضاى سمرقند بود. عثمان بن على بيكندى و احمد بن نصر بخارى و محمد بن ابى بكر سنجى و ديگران از وى روايت كرده اند. در بخارا درگذشت. او در اصول و فروع فقه داراى تصانيفى بود، از جمله آنها: «المبسوط»، در فروع فقه، در چند مجلد؛ «واقعات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (247/7)، سير النبلاء (49/1)، كشف الظنون (1581)، معجم المؤلفين (210/11)، هدية العارفين (77/2).

بزدوي، فخر الاسلام، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(482 -400 ق)، فقيه اصولى، محدث و مفسر حنفى. مشهور به ابى العسر. نسبتش به بزده، قلعه اى در نزديك نسف، مى رسد از بزرگان سمرقند و پيشواى اصحاب ماوراءالنهر و خود صاحب طريقه اى در مذهب حنفى بود. سمعانى گويد كه دوستش ابوالمعالى محمد بن نصر، خطيب سمرقند، تنها راوى اوست. وى در سمرقند به خاك سپرده شد. او را تصانيف بسيارى است، از آن جمله: «كنز الوصول الى معرفة الاصول» يا «اصول بزدوى»، در اصول فقه، كه به همراه شرح آن به نام «كشف الاسرار» علاءالدين بخارى چاپ شده است؛ «المبسوط»، يازده مجلد؛ شرح «الجامع الكبير» شيبانى؛ شرح «الجامع الصغير» شيبانى؛ شرح «الجامع الصحيح» بخارى؛ «غناء الفقها»، در فقه؛ «كشف الاستار» يا «تفسير القرآن»، در يك صد و بيست جزء.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (148/5)، ايضاح المكنون (388 ،34 /2)، سير النبلاء (603 -602 /18)، كشف الظنون (1581 ،1485 ،1016 ،568

،563 ،553 ،467 ،113 -112)، معجم البلدان (487 -486 /1)، معجم المؤلفين (192/7)، الوافى بالوفيات (430/21)، و هدية العارفين (693/1).

بزرگمهر، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، مؤلف، مترجم.

تولد: آذر 1289، تهران.

درگذشت: 27 آبان 1365، آمريكا.

منوچهر بزرگمهر، فرزند ميرزا يوسف خان ملقب به عليم السلطنه از پزشكانى بود كه دوره ى طب را در فرانسه گذرانده بود. بزرگمهر تحصيلات ابتدايى و متوسطه خود را در مدرسه ى آمريكايى تهران به پايان رسانيد و بعد از آن كه دو سال در مدرسه ى حقوق به تحصيل پرداخت به سال 1311 براى ادامه ى تحصيل به انگلستان رفت و پس از اخذ درجه ى ليسانس حقوق از دانشگاه بيرمنگام به ايران بازگشت. ابتدا در وزارت معارف مشغول به كار شد. پس از خدمت نظام وظيفه، در وزارت امور خارجه مشغول به كار شد. در سال 1318 به استخدام شركت بيمه درآمد. در سال 1319 به مشهد منتقل شد، مدتى در راه آهن مشغول به كار شد. سرانجام در شركت نفت (ابتدا در آبادان از سال 1321 الى 1333 و سپس در تهران تا سال 1345)؛ اشتغال يافت. وى بين سال هاى 1345 الى 1355 مشاور حقوقى كنسرسيوم بود. وى از سال 1341 الى 1345 نيز در دانشگاه تدريس مى نمود.

وى از ابتداى جوانى به ادبيات فارسى و عربى و انگليسى علاقه مند بود. پيش از سفر به اروپا گلستان و كليله و دمنه را نزد على محمدخان عامرى و مرزبان نامه را به فارسى و مدارج القرائه و مبادى العربيه را به عربى و جواهر الادب را به انگليسى نزد شاهزاده فرهى آموخت. در مقدمات علوم اسلامى از قبيل منطق و معانى بيان و مختصرى از فقه و اصول نيز از استادانى مانند شيخ محمد سنگلجى

و آقا ميرزا محمود شهابى و بديع الزمان فروزانفر و شيخ على بابا فيروزكوهى استفاده كرد.

پس از مراجعت از اروپا، چنانكه خود در بيان احوال خود گفته است: مدتى تلمذ متروك شد. در 1326 مجددا در آبادان نزد استادى به نام سيد موسى، قدرى فقه خواند و در 1328 در تهران نزد عرفان كه خود از شاگردان ميرزا احمد آشتيانى بود، شرح الفيه و در 1332 در مدرسه ى نوربخش بروجرد نزد شيخ على جواهرى مقدراى مطول خواند. پس از مراجعت از خوزستان در 1335 شرح هداية ميبدى و قدرى از شرح منظومه را از عرفان آموخت و در همان سال ها در كلاس درس مطول همايى در دانشگاه شركت كرد.

بزرگمهر با آنكه در فلسفه غربى تحصيل نكرده بود به مطالعه ى كتاب هاى فلسفى غربى و ترجمه ى آنها پرداخت. تحصيل در انگلستان و آشنايى به زبان انگليسى، بزرگمهر را به مطالعه و ترجمه ى آثار فيلسوفان تجربى مذهب انگليسى و فلاسفه ى جديد غرب سوق داد و از اين رهگذر تعدادى كتاب فلسفى به قلم او به زبان فارسى درآمد. اين كتاب ها و آثار ديگر كه فلسفه محور اصلى آنها را تشكيل مى دهد عبارتند از: پوير (بريان مگى)؛ تحليل ذهن (برتراند راسل)؛ رساله در اصول علم انسانى (جرج بركلى)؛ رساله درباره ى فهم انسانى (اثر جان لاك، تهران، 1335)؛ زبان، حقيقت، منطق (ا. اچ. آير)؛ ژان پل سارتر (موريس كريستن)؛ سه گفت و شنود (جرج بركلى)؛ فلسفه چيست؟ (مجموعه ى مقاله هاى منتشر شده در مجله ى «سخن» و بعضى نشريات ديگر)؛ فلسفه ى تحليلى منطقى (مجموعه ى مقاله هاى منتشر شده در مجله ى «سخن» كه قسمتى از آنها به نقد كتاب كاوش هاى عقل نظرى تأليف مهدى حائرى

يزدى اختصاص دارد)؛ فلسفه ى نظرى (منتخبات از فلسفه اروپايى، دو جلد)؛ كارناپ (آرن نائيس)؛ كانت (فردريك كاپلستون)؛ گذشته هاى فلسفى فلاسفه ى تجربى انگلستان (لاك و بركلى)؛ مسائل فلسفه (برتراند راسل)؛ مسائل و نظريات فلسفه (ك. آژدوكيويچ)؛ منطق سمبليك، ويتگنشتاين (يوستوس هارت ناك).

از بزرگمهر در سال هاى جوانى و قبل از آن كه به ترجمه و تأليف كتب فلسفى روى آورد، چند كتاب ديگر نيز به نام هاى زير به جا مانده است: از بيرون گود (1328)؛ ديگ جوش قلندر (1330)؛ عرفان نو (1322) و مرقعات صاحبدل كه مجموعه مقاله هاى منتشره در روزنامه ى «پند» است (1324) (نام مستعاد مطبوعاتى وى «صاحبدل» بود).

علاوه بر اين ترجمه ها و تأليفات، بزرگمهر چندين سال در دوره ى فوق ليسانس و دكتراى فلسلفه دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران، به تدريس درسهايى مانند فلسفه ى تجربى، تفسير متون فلسيفى به زبان هاى اروپايى، منطق جديد و فلسفه ى تحليل منطقى اشتغال داشت و در بعضى دانشكده هاى ديگر نيز تدريس مى كرد.

منوچهر بزرگمهر همچنين در جلسات درس هفتگى در فلسفه ى تطبيقى كه از سال 1352 الى 1357 ادامه داشت، با حضور استاد مرتضى مطهرى و حميد عنايت (و به پيشنهاد او) شركت مى جست. اين جلسات بعدها به مجلس درس منظومه بدل شد و دو جلد شرح مبسوط منظومه از آن حلقه ى درس و بحث باقى مانده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بزرگمهري فرد، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى طيور، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بزمي همداني، عقيل

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، شاعر و طبيب. معاصر شاه عباس بود و در ابتدا بزمى تخلص مى كرد و سپس آن را به كوثرى تغيير داد. شاعرى پاك نيت و درويش مسلك بود و به خاندان اميرالمؤمنين اخلاص و اعتقادى كامل داشت. آثار او: «ديوان» شعر و مثنوى «فرهاد و شيرين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان و سخن سرايان همدان (301 -298 /1)، تاريخ نظم و نثر (503)، تذكره ى نصرآبادى (279 -278)، الذريعه (188 /16 ،924 ،135 /9)، صبح گلشن (62)، فرهنگ سخنوران (772)، لغت نامه (ذيل/ بزمى همدانى)، هفت اقليم (571 -570 /2)، مجمع الخواص (87).

بزنجاني، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا بزنجاني

محل تولد : داراب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

بستان، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين بستان

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 پس از اتمام دوره راهنمائي وارد حوزه علميه قم شدم. در سال 1369 پس از اتمام دوره هاي مقدمات و سطح به درس خارج راه يافتم. سهم بيشتري از اشتغالات حوزوي اينجانب به فقه اختصاص يافته است و حضور بيش از چهارده سال در درس خارج فقه آيت الله شبيري زنجاني و حضور بيش از هفت سال در جلسه بحث فقهي حجت الاسلام و المسلمين گنجي عمده فعاليت هاي فقهي رسمي اينجانب بوده است. به ميزان كمتري در درس خارج اصول به ويژه درس آيت الله وحيد خراساني و درس حجت الاسلام و المسلمين هادوي تهراني حضور يافتم و در كنار اين دروس طي سالهاي 1368 تا 1370 به مطالعه و مباحثه فلسفه(بدايه و نهايه الحكمه) اشتغال داشتم. به موازات دروس رسمي حوزه از سال 1372 تا كنون در رشته جامعه شناسي فعاليت دارم. در بهمن سال 1371 به عضويت دفتر همكاري حوزه و دانشگاه كه وابسته به سازمان سمت بود در آمدم. پس از گذراندن دوره آموزشي در سال 1375 شروع به فعاليتهاي پژوهشي نمودم كه حاصل آن تا كنون تدوين پنج كتاب و بيش از پانزده مقاله در موضوعات جامعه شناسي خانواده، مطالعات زنان، فلسفه علوم اجتماعي و جامعه شناسي دين است. همچنين در سال 1379 موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد جامعه شناسي از پژوهشگاه حوزه و دانشگاه شدم و ان شاء

الله در آينده نزديك در دوره تحصيلات تكميلي(دكتري) در همين پژوهشگاه شركت خواهم كرد

بسطامي، ضياءالدين، ابوشجاع عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(570 /562 -475 ق)، مفسر، حافظ، محدث، اديب و شاعر. محدث و مسند بلخ و امام مسجد راغوم يا راعوام بود. بسطامى نزد پدرش و سپس نزد ابوالقاسم احمد خليلى و ابراهيم بن محمد اصفهانى درس خواند، و در محضر ابوجعفر محمد بن حسين سمنجانى فقه آموخت. او حتى در كهن سالى نيز بر دانش اندوزى حريص بود و از هر كسى چيزى مى آموخت. كلامش شيرين و در وعظ و خطابه ى او نكته ها نهفته بود. سمعانى و فرزندش، ابومظفر، و ابوالفرج ابن جوزى و ابوروح هروى، و بسيارى ديگر، از شاگردان وى به حساب مى آيند. وى در بلخ درگذشت. از آثار وى: «ادب المريض و العائد»؛ «لقطات العقول»؛ «مزاليق يا مزالق العزلة» يا «من الف العزلة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (223/5)، سير النبلاء (454 -452 /20)، كشف الظنون (1659 -1464 ،48)، معجم المؤلفين (313/7)، هدية العارفين (784/1).

بسطامي، عبدالرحمن

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحمن بن محمد بن على حنفى المذهب بسطامى المولد مؤلف كتاب الادعيه و كتاب الادويه الجامعه و شمس الافاق در علم الحروف والاوفاق و مناهج التوسل فى مباهج الترسل بوده و در 858 قمرى از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بسطامي، مطلب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1359 -1274 ق)، فقيه، فيلسوف و عارف. در بسطام به دنيا آمد. پس از تحصيل مقدمات در بسطام و شاهرود براى ادامه تحصيل رهسپار مشهد شد و پس از دو سال استفاده از محضر فقها و فلاسفه آنجا، به تهران آمد و يك سال به فلسفه پرداخت و نزد آقا سيد عبدالحميد گروسى و آقا صادق همدانى و آقا سيد محمد اصفهانى و ميرزا محمد تقى گرگانى تحصيل كرد. سپس به عتبات مهاجرت كرد و مدت چهار سال در سامرا از محضر ميرزاى بزرگ شيرازى استفاده كرد. بعد به نجف رفت و هشت سال از حوزه ى درس ميرزا حبيب الله رشتى و آخوند خراسانى بهره برد. سپس به ايران بازگشت و در مشهد به تدريس پرداخت. در اواخر عمر به شاهرود آمد و در آنجا مشغول ارشاد و تدريس شد. از آثار وى: يك دوره «اصول» آخوند خراسانى؛ «مشاهد سبع» يا «رياض العقول» كه مشتمل بر فلسفه علمى و عملى و شرح سفر نفس است.[1]

ميرمطلب بسطامى از علماء بزرگ و معروف گذشته شاهرود بوده اند. وى در سال 1274 ق در قصبه بسطام متولد شده و پس از تكميل تحصيلات مقدماتى در بسطام و شاهرود جهت ادامه تحصيل رهسپار مشهد مقدس گشته و در آنجا دو سالى توقف و از علماء بزرگ آنجا كسب علوم فقه و فلسفه نموده سپس عزيمت به

تهران و يكسال هم در آنجا به درس فلسفه اشتغال ورزيده و نزد مرحوم آقاسيد عبدالحميد گروسى و آقا صادق همدانى و مرحوم آقا سيد محمد اصفهانى و ميرزا محمدتقى گرگانى تحصيل كرده و سپس به عتبات عاليات مهاجرت و مدت چهارسال در سامرا از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا بزرگ شيرازى استفاده نموده و بعد به نجف آمده و از درس مرحوم ميرزا حبيب اللَّه رشتى و مرحوم آخوند خراسانى مدت هشت سال استفاده نموده و پس از آن مراجعت به ايران و در مشهد مقدس رضوى به افاضه و تدريس پرداخته تا اواخر عمر كه مجددا به وطن خود شاهرود برگشته و مشغول افاضه و وعظ و ارشاد و تدريس گرديده تا اينكه در سال 1359 قمرى به رحمت ايزدى پيوستند.

معظم له گذشته از مقامات علمى داراى نفس زكيه و صاحب كشف و كرامت بودند از جمله در يك ماه رمضانى كه در مسجد خودشان مشغول وعظ و ارشاد بودند سرائر و به وطن مردم پاى منبر به ايشان كشف شد و مردم را به صورتهاى مختلف ديدند و پس از آن به مسجد و منبر نرفتند و در كنج خلوت و انزوا مشغول به خود شدند تا از دنيا رفتند و ديگر از قضاياى منقوله از ايشان اين بود كه قبل از مرگ خود خبر دادند كه در چه وقت خواهند مرد و كجا دفن خواهند شد و گفتند كه قبرستان شاهرود به هم خواهد خورد و تفريحگاه خواهد شود و اين خبر چند سال قبل به وقوع پيوست ولى هنوز مقبره ايشان دست نخورده و زيارتگاه مردم است و مردم از نذورات براى

او و زيارت قبرش نتيجه ها گرفتند. از آثاره او يكدوره اصول مرحوم آخوند است كه ظاهرا قبل از كفايه نوشته شده و ديگر كتاب مشاهد سبع يا رياض العقول كه مشتمل بر فلسفه علمى و عملى و شرح سفر نفس است كه تاكنون مخطوط مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (131 -130 /7).

بشار

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(167 -96 ق)، شاعر، خطيب و اديب. ملقب به مرعث، چون در كودكى گوشواره در گوش مى كرد. در بصره نابينا متولد شد. اصلا از شاهزادگان طخارستان بود. از ده سالگى به زبان عربى شعر مى گفت و چون به سن رشد رسيد، از نيش زبان او مى ترسيدند. بشار بن برد مقدم شعراى زمان خود بوده و دولتهاى اموى و عباسى را درك كرده و در اين دو دولت مدحها و هجاها گفته، و به هجا بيشتر ميل داشته است. مهدى، خليفه عباسى و خالد برمكى از جمله ى ممدوحان او بودند. وى در انواع شعر بخصوص قصيده و رجز دست و ابتكار و ابداع داشت و مقلد نبود. اشعارش را حدود دوازده هزار بيت و بنا به قول خودش دوازده هزار قصيده گفته اند. اين كور روشندل در شعر تشبيهاتى دارد كه بينايان مانند آنرا نمى توانند بياورند. در بعضى اشعارش علاقه ى وى به ايران كهن و تمايلات شعوبى او مشهود است. سه جلد از «ديوان» مفصل او در قاهره به چاپ رسيده است. وى در مباهات به نژاد خود و تحقير عرب و هجو و حكم و امثال مشهور بود و در تغيير سبك شعر عربى بسيار مؤثر بود بشار به كثرت آثار معروف بود به طورى كه آثارى نيز به

زبان فارسى از او باقى مانده و چند خطابه در نثر دارد. سرانجام در عهد مهدى خليفه، دشمنانش او را متهم به زندقه كردند، بشار دستگير و محكوم به تازيانه شد، و سپس او را در باتلاقى در بطائح انداختند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (25 -24 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (452 ،191 ،24 -23 /1)، تاريخ ادبيات زبان عربى (295 -283)، تاريخ الاسلام (حوادث 92 -87/170 -161)، تاريخ بغداد (118 -112 /7)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (342)، حماسه سرايى در ايران (161 -160)، الذريعه (138 -137 /9)، ريحانه (268/1)، سرآمدان فرهنگ (225/1)، سير النبلاء (25 -24 /7)، فرهنگ ادبيات فارسى (90)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (266)، الكنى و الالقاب (180 -179 /3)، لسان الميزان (28 -27 /2)، لغت نامه (ذيل/ بشار)، معجم المؤلفين (45 -44 /3)، الوافى بالوفيات (141 -135 /10)، وفيات الاعيان (274 -271 /1).

بشارت، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه

تولد: 1324، در دهاقان شهررضا.

شهادت: 14 مرداد 1360، تهران.

حجت الاسلام محمدتقى بشارت، فرزند حاجى بابا، تا خارج فقه و اصول تحصيلات حوزوى داشت پيش از پيروزى انقلاب اسلامى به كار تدريس مشغول بود و از طرف حضرت امام خمينى (ره) و جامعه مدرسين حوزه ى عليمه، در امور تبليغ فعاليت داشت. پس از پيروزى انقلاب اسلامى، نمايندگى امام در گچساران و نيز جهاد سازندگى را به عهده داشت. همچنين مدتى سرپرست بنياد شهيد و كميته كهكيلويه و بويراحمد بود. وى از سوى مردم شهر سميرم به نمايندگى مجلس خبرگان و سپس اولين دوره مجلس شوراى اسلامى رسيد.

علاوه بر مقاله هاى ايشان در جرايد، كتاب خوارج از ديدگاه نهج البلاغه را تنظيم نمود و همچنين در ترجمه بخشى از مجموعه ورام نيز سهم داشت.

حجت الاسلام

بشارت در چهاردهم مرداد 1360 به دست منافقين در جلوى درب منزلش به شهادت رسيد. پيكرش در سميرم به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بشر حافي مروزي بغدادي، ابونصر

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(227 -150 ق)، عارف، صوفى و محدث. در قريه بكرد، يكى از قراى مرو، متولد شد و در بغداد سكونت گزيد. وى را از طبقه ى اوليا مى دانند. او در جوانى مردى عياش بود و به روايت علامه ى حلى در «منهاج الكرامة» در اثر ارشاد امام موسى بن جعفر (ع) و به دست آن حضرت موفق به توبه شد. روايتهاى متفاوتى در باب گرايش او را به راه عرفانى هست. پسر عمش، على بن خشرم، محدث معروفى بود و ظاهرا او قواعد طريقت را از وى آموخت. وى معاصر احمد حنبل بود. از مالك و شريك بن عبداللَّه و حماد بن زيد و فضيل بن عياض و ابن مبارك و عبدالرحمان بن زيد بن اسلم و بسيارى ديگر حديث شنيد و كسب فيض كرد. از شاگردان وى مى توان به نعيم بن هيصم و پسرش محمد بن نعيم، نصر بن منصور بزاز، محمد بن مثنى سمسار، سرى السقطى و ابراهيم بن هانى نيشابورى را نام برد. مأثورات و منقولات او در همه كتب عرفان و تصوف آمده است. از آثار وى: «كتاب الزهد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (26/2)، اعيان الشيعه (581 -578 /3)، تاريخ بغداد (80 -67 /7)، تاريخ گزيده (639 -638)، تذكرة الاولياء (114 -106 /1)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (32)، حلية الاولياء (360 -336 /8)، روضات الجنات (130 -125 /2)، ريحانه (18 -16 /2)، سرآمدان فرهنگ (226/1)، سير النبلاء (477 -469 /10)، طبقات صوفيه سلمى (47 -39)،

طبقات الصوفيه هروى (86 -85)، الفهرست لابن النديم (261)، كارنامه ى بزرگان (54 -52)، كشف المحجوب (132 -130)، الكنى و الالقاب (170 -167 /2)، لغت نامه (ذيل/ بشر حافى)، معجم المؤلفين (46/3)، نفحات الانس (45)، وفيات الاعيان (277 -274 /1).

بشير تبريزي، نجم الدين، ابونعمان

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(646 -570 ق)، مفسر. ملقب به نجم الدين و مكنى به ابونعمان و معروف به صوفى و زينبى و جعفرى. در اردبيل به دنيا آمد. بشير در بغداد فقه آموخت و از محضر يحيى ثقفى و ابن كليب و ابوالفتح مندائى استفاده كرد. دمياطى و محب طبرى و ابوالعباس ابن ظاهرى و ديگران از شاگردان وى بودند. او در مكه درگذشت. از آثارش: «التفسير الكبير» يا «تفسير نجم الدين»، در چند مجلد؛ «الحديث الاربعين فى امور الدين»؛ «احاسن الكلام و محاسن الكرام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (29/2)، ايضاح المكنون (30/1)، سير النبلاء (256 -255 /23)، كشف الظنون (644 ،460)، معجم المؤلفين (47 -46 /3)، الوافى بالوفيات (162 -161 /10).

بشيري، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زنان و مامائى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بشيري بد، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1331، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: انگل شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته بيولوژى از دانشگاه كارل فرانتس گراتس اتريش در سال 1352، دكتراى تخصصى در رشته انگل شناسى از دانشگاه كارل فرانتس گراتس اتريش در سال 1355.

مرتبه علمى:

از سال 1355 تا 1367 استاديار رسمى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى و از سال 1367 دانشيار رسمى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

قارچ شناسى، انگل شناسى، اپيدميولوژى، بررسى اثر تركيبات داروئى روى برخى بيماريهاى انگلى و غيرانگلى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 8 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

انگل شناسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى: 15

زمينه علمى مقالات:

اپيدميولوژى، موارد آلودگى به بيماريهاى انگلى و برخى ديگر از بيماريهاى مشترك انسان و حيوان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بصيري، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: اورلوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بطحايي، هاشم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هاشم بطحائي

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1320/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 35 شمسي از گلپايگان وارد حوزه علميه قم شده و مشغول تحصيل گرديدم و ضمن تحصيل حوزوي با توجه به جو اختناق فرهنگي به ذهنم خطور كرد كه بايد تحصيلات كلاسيك را نيز ادامه دهم لذا در كلاس هاي شبانه شركت كردم و پس از دريافت ديپلم وارد دانشگاه تهران شدم و در سال 47 به درجه ليسانس در رشته فلسفه با نمره ممتاز كه مورد تشويق نيز واقع شدم نايل گرديده و در 16 / 1 / 48 الزاما به خدمت نظام وظيفه اعزام شدم و در كسوت افسري با حفظ سيماي طلبگي در مناطق مختلف خدمت سربازي را سپري نموده و در سال 50 به قم برگشتم و دروس حوزوي را ادامه دادم .

در كنار آن در فوق ليسانس دانشگاه تهران شركت كرده و پذيرفته شدم و در سال 52 فوق ليسانس( با معدل بالا)را گرفتم ضمنا با آرماني كه از تحصيل دروس كلاسيك در نظر داشتم در سال 1350 وارد آموزش و پرورش قم شدم و در سمت دبيري در دبيرستان هاي قم تدريس مي كردم و به فضل الهي و تاييدات او از دروس حوزه كم و كاستي نداشتم تا در سال 1365 از آموزش و پروش به آموزش عالي دانشگاه تهران محل خدمت مجتمع آموزش عالي قم منتقل شده و عضو هيئت

علمي آن دانشگاه گرديدم و در تمام اين سنوات تنها دو سال از حوزه بدليل خدمت نظام وظيفه فاصله گرفتم والا تمام سنوات گذشته را اشتغال داشتم .

در سال 45 پس از سپري كردن دروس سطح كه محضر حضرات علماء تلمذ نموده وارد درس خارج حضرات آيات گلپايگاني و امام و حاج شيخ هاشم آملي شدم .سطوح و لمعتين را از محضر مرحوم آقاي ستوده و رسائل را از محضر آقاي نوري همداني و قوانين را از محضر آقاي اعتمادي و مكاسب را از محضر آقاي منتظري و كفايتين را از محضر مرحوم آقاي سلطاني استفاده نمودم و در سال 1380 دكتراي رشته فقه و مباني حقوق را از دانشگاه تهران گرفتم و اينك ضمن اشتغال در دانشگاه تهران - مجتمع آموزش عالي - در حوزه در مقطع درس خارج تدريس مي نمايم .

بغدادچي، جليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تغذيه، دانشكده: بهداشت و تغذيه، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد مهندسى كشاورزى دانشگاه تبريز در سال 1346، مدرك CES در كشاورزى از انسيتوى كشاورزى پاريس، ديپلم DEA در تغذيه از فرانسه و دكتراى از دانشگاه پاريس در سال 1352.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده بهداشت و تغذيه دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تغذيه، بيوشيمى، رژيمهاى درمانى، بررسى وضع تغذيه اى شيرخوارگان، بررسى وضع تغذيه اى بيمارستانهاى تابعه دانشگاه تبريز، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 15 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فيزيولوژى تغذيه.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تغذيه و فيزيولوژى تغذيه.

برگرفته از

كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بغدادي اسفرايني، ابومنصور عبدالقاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 429 ق)، فقيه اصولى، متكلم و اديب شافعى. در بغداد به دنيا آمد و همان جا نشو و نما كرد. سپس همراه پدر ساكن نيشابور شد و در اثر فتنه غز مدتى نيشابور را ترك كرد. وى در هفده رشته علمى مدرس بود، بخصوص در زمينه ى علم حساب از صاحبنظران بود. او شعر نيز مى گفت و اشعار زيادى به جاى گذاشت. دستى گشاده داشت و آنچه از مال و ثروت داشت بر جويندگان علم و حديث انفاق مى كرد. ابومنصور در فقه شاگرد ابواسحاق اسفراينى بود و بعد از او بر مسند استادش نشست و در مجسد عقيل به املا پرداخت. ابوبكر بيهقى، ناصر مروزى، زين الاسلام ابوالقاسم قشيرى و عبدالغفار شيرويى از جمله شاگردان وى بودند. ابومنصور در اسفراين از دنيا رفت و در جوار استادش ابواسحاق دفن شد. از آثارش: «بلوغ المدى فى اصول الهدى»، در اصول فقه؛ «التحصيل»، در اصول فقه؛ «تفسير القرآن»؛ «تأويل متشابه الاخبار»؛ «التكمله»؛ در علم حساب؛ «الفرق بين الفرق»؛ «الملل و النحل»؛ «مشارق النور»، در كلام؛ «معيار النظر»، در عقليات؛ «ناسخ القرآن و منسوخه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (173/4)، ايضاح المكنون (485 ،375 ،234 /2)، ريحانه (278 -277 /7)، سيرالنبلاء (573 -572 /17)، كشف الظنون (1970 ،1921 ،1839 ،1820 ،1769 ،1432 ،1418 ،1401 ،1392 ،1274 ،1252 ،1039 ،471 ،463 -462 ،441 ،398 ،335 ،254)، وفيات الاعيان (203/3)، هدية العارفين (606/1).

بغلاني، ابورجاء قتيبة

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 240 -150 ق)، محدث. در بغلان از شهرهاى طخارستان در نواحى بلخ به دنيا آمد. چون جدش از مواليان حجاج بود، ثقفى ناميده مى شد. به عراق و مدينه و مكه و شام و مصر

صفر كرد و از مالك بن انس و ليث بن سعد و حماد بن زيد و عبداللَّه بن لهيعه و ابوعوانه و سفيان بن عيينه و حفص بن غياث و جرير بن عبدالحميد و معاويه بن عمار دهنى و بسيارى ديگر حديث شنيد. احمد بن حنبل و ابوداوود سجستانى و ابوزرعه رازى و ابوحاتم رازى و بخارى و مسلم و همچنين نسائى و ترمذى در كتب خود، از وى حديث نقل كرده اند و او را ثقه و مورد اعتماد توصيف كرده اند. بخارى در «صحيح» خود 308 حديث و مسلم نيز در «صحيح» خود 668 حديث از او آورده اند. نسائى مدت يك سال در خدمت او بود و از او بسيار حديث فراگرفت. عبداللَّه بن محمد بغوى گويد كه قتيبه بن سعيد در سال 240 ق بلخ را به سوى بغلان ترك گفت و پس از اقامتى كوتاه در بغلان از دنيا رفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (27/6)، تاريخ بغداد (470 -464 /12)، تاريخ الكبير (195/7)، تهذيب التهذيب (313 -311 /8)، الجرح و التعديل (ج 3، ق 140/2)، سير النبلاء (24 -13 /11).

بغوي، ابوالطيب محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 319 ق)، محدث اهل سنت. خاله زاده ى عبداللَّه بن محمد بغوى است. وى از حماد بن حسن عنبسه و احمد بن عبداللَّه مكتب و محمد بن شداد مسمعى روايت كرده است. قاضى ابوالحسن جراحى و ابن شاهين از وى روايت كرده اند. خطيب بغداد مورد اعتماد بودن وى را ستوده و گويد كه جز خوبى از او نمى داند. بغوى به پنج واسطه از جابر بن عبداللَّه از پيامبر (ص) روايت كرده كه آن حضرت روز حديبيه دست اميرالمؤمنين (ع) را گرفت

و فرمود: هذا امير البرره... و آن گاه صدا را بلند كرد و فرمود: انا مدينه العلم و على بابها....

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (377/2)، رحانه (272/1).

بغوي، ابوالقاسم عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(317 -214 /213 ق)، عالم و محدث. اصل وى از بغ يا بغشو از شهرهاى خراسان است. ابوالقاسم نوه ى دخترى احمد بن منيع بغوى است، لذا به ابن منيع نيز مشهور است. در بغداد به دنيا آمد و همان جا سكنى گزيد. در زمان خود محدث و مسند عراق بود. وى از احمد بن حنبل و على بن المدينى و على بن الجعد و بسيارى از مشايخ بخارى و مسلم روايت كرده است. ابوعلى نيشابورى و ابوبكر اسماعيلى و ابوبكر شافعى و ابواحمد حسينك نيشابورى و ابواحمد حاكم و ابوالحسن دارقطنى و كتانى و ابن شاهين و ابوبكر بن المقرى اصفهانى و ابوبكر احمد بن عبدان شيرازى، محدث اهواز، و ابوبكر بن شاذان و ابوبكر بن مهندس مصرى و ابوبكر جعابى و طبرانى از شاگردان وى به حساب آمده اند. عمر طولانى او را مرجع استفاده دو نسل بلكه سه نسل پشت سر هم قرار داده بود. از آثارش: «الجعديات» است كه در آن احاديث بزرگترين استاد خود على بن الجعد هاشمى را در 12 جزء جمع آورى كرده است. محمد بن احمد ليثى و محمد بن جعفر بغدادى كه هر دو از مشايخ صدوق مى باشند، از راويان اين اثرند. از ديگر آثار وى: «معجم الصحابه» يا «معجم كبير»؛ كتاب «المسند»، در حديث؛ كتاب «السنن على مذاهب الفقهاء»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (263/4)، تاريخ بغداد (117 -111 /10)، ريحانه (272/1)، سيرالنبلاء (457 -440

/14)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 157 -156 /4)، الفهرست لابن النديم (325)، كشف الظنون (1736 -674)، الكنى و الالقاب (88/2)، لسان الميزان (71/8 ،124 -120/4)، لغت نامه (ذيل/ بغوى)، معجم البلدان (553/1)، معجم المؤلفين (126/6)، الوافى بالوفيات (479/17).

بغوي، ظهيرالدين، ابومحمد حسين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(516/510 -436 ق)، فقيه شافعى، مفسر، محدث و عارف. ملقب به محيى السنه و مشهور به ابن فراء، يا فراء. منسوب به بغ يا بغشور، از قريه هاى ميان سرخس و هرات در فقه شاگرد قاضى حسين بن محمد مرورودى و در عرفان شاگرد شبلى، ابومحمد مرتعش و عبداللَّه منازل بود. بغوى چون مجلس درس آراست هيچ گاه بى طهارت به تدريس آغاز نكرد. از جمله شاگردان وى در حديث ابوالفتوح محمد بن محمد طايى و ابومنصور محمد عطارى و ابوالمكارم فضل اللَّه بن محمد نوقانى بوده اند. او با غزالى معاصر بود. وى در مرورود، درگذشت و در كنار شيخش، قاضى حسين مرورودى در مقبره ى طالقان دفن شد. از جمله ى آثار وى: «التهذيب»، در فروع فقه شافعى؛ «شرح السنه»، در حديث؛ «معالم التنزيل»، در تفسير؛ «مصابيح السنه»؛ «الجمع بين الصحيحين»؛ «شمائل النبى المختار»؛ «الكفايه فى فروغ الشافعيه»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (284/2)، تاريخ ادبيات در ايران (929 -928 ،260 /2)، تاريخ نظم و نثر (126)، حبيب السير (319/2)، دائره المعارف الاسلاميه (27/4)، روضات الجنات (181 -175 /3)، ريحانه (272 -271 /1)، سرآمدان فرهنگ (179/1)، سير النبلاء (443 -439 /19)، كشف الظنون (1499)، الكنى و الالقاب (88/2)، لغت نامه (ذيل/ بغوى)، معجم البلدان (554 -553 /1)، معجم المؤلفين (61/4)، نامه ى دانشوران (259 -257 /7)، الوافى بالوفيات (63/13)، وفيات الاعيان (137 -136 /2)، هدية العارفين (312/1).

بفروئي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم شيخ محمد على بن احمد بفروئى يزدى حايرى عالمى بزرگ و فقيهى فاضل و مدرسى جليل بوده اند.

اين بزرگوار اصلا از بفرو و از معمّرين و مجتهدين بزرگ و رجال علم بوده است در كربلا از محضر علامه شيخ محمد حسين يزدى

مشهور بپاشنه طلائى حايرى صاحب كتاب (المقاليد) و علامه مولى محمد حسين فاضل اردكانى و در نجف از محضر علامه جليل شيخنا الانصارى و ديگران استفاده نموده تا از بزرگان عصر خود گرديده و حوزه تدريس تشكيل داده و بسيارى از فضلاء بدرسش حاضر و همگى از تبحر علمى و ورع او تمجيد و تجليل نموده اند. در حرم مطهر حسينى عليه السلام اقامه جماعت مينمود تا در حدود سال 1324 قمرى وفات نموده و در جوار سالار شهيدان مدفون گرديده است.

وى از استادش علامه اردكانى روايت نموده و جماعتى از شاگردان او مانند شيخ على بن غلامعلى بهبهانى كه از علماء بزرگ خرمشهر بوده از او روايت نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بقاي اصفهاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1331 -1257 ق)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به بقاء ملقب به شرف المعالى و اشرف الكتاب از بزرگان و معارف اصفهان بود و در تهران اقامت داشت. بقا خطوط مختلف را خوش مى نوشت و در نسخ مهارت داشت. شعر نيز مى سرود و صاحب طبع بود. وى در تهران درگذشت. از آثار او: «آيات يا مراتب و مناقب خسروى» شعر؛ «رساله ى هاشميه»، شعر. از خطوط وى: جزوه ى «زيارت جامعه»، سرلوح مذهب، نسخ و رقاع كتابت خفى عالى، با رقم: «بجهت... 1283 تحرير شد... انا العبد سيد محمد الاصفهانى»؛ قرآن وزيرى جلد روغنى، نسخ كتابت نسخ كتابت خوش، با رقم: «... سيد محمد بقاء اصفهانى... 1299»؛ يك رقعه به خط نسخ كتابت خوش، با رقم: «... كتبه العبد سيد محمد المتخلص بالبقا، سنه 1314»؛ «صحيفه سجاديه»، يك سرلوح مذهب، به خط نسخ كتابت خوش و نستعليق تحرير متوسط و در آخر رقاع خوش،

با رقم: «... حرره العبد سيد محمد المتخلص بالبقاء الملقب بشرف المعالى سنه 1322». سيزده اثر ديگر وى در «احوال و آثار خوشنويسان» ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1144 -1143 /4)، تذكرةالقبور (149)، حديثه الشعراء (249 -248 /1)، المآثر و الآثار (202)، مؤلفين كتب چاپى (783 -782 /5).

بقايي كرماني، مظفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر مظفر بقايي كرماني (1290-1366 ش.) يكي از بحث انگيزترين شخصيت هاي سياسي تاريخ معاصر ايران است. او در يك خانواده داراي پيشينه سياسي در كرمان به دنيا آمد. پدرش، ميرزا شهاب، از فعالين انجمن هاي مخفي وابسته به لژ بيداري ايران در دوران محمدعلي شاه و پس از آن در كرمان بود. مظفر در 18 سالگي به خرج دولت براي ادامه تحصيل راهي فرانسه شد و در 27 سالگي به ايران بازگشت.

با رواج فعاليت احزاب سياسي در فضاي پس از شهريور 1320، مظفر راه پيشرفت خود را در فعاليت هاي حزبي يافت. او ابتدا به عضويت حزب اتحاد ملّي و مدتي بعد به عضويت حزب كار درآمد. با تأسيس حزب دمكرات ايران، به رهبري قوام السلطنه، فعاليت سياسي بقايي وارد مرحله جديدي شد. بقايي، به سان گروه كثيري از جوانان جوياي نام آن زمان، به اين حزب پيوست. او در حزب دمكرات قوام به سرعت رشد كرد، براي تأسيس و تصدي شعبه اين حزب به كرمان رفت و سرانجام در سال 1326 به عنوان كانديداي حزب دمكرات از كرمان به مجلس پانزدهم راه يافت.

حلقه دوستان

بقايي از سال هاي آغازين فعاليت سياسي اش با حسن پاكروان (سرلشكر و رئيس بعدي ساواك) و مادر فرانسوي او، امينه پاكروان، رابطه نزديك داشت. اين رابطه

تا واپسين سال هاي زندگي اينان ادامه يافت. به اين حلقه دوستان بايد عيسي سپهبدي و علي زُهَري را افزود. اين حلقه با سفارت فرانسه در تهران ارتباط نزديك داشت. در اين ميان، پيوندهاي بقايي با عيسي سپهبدي، دوست دوران فرانسه او، از اهميت ويژه اي برخوردار است. اسناد به دست آمده ترديدي برجاي نمي گذارد كه سپهبدي واسطه انتقال برخي پيام هاي مرموز به بقايي بود كه راه سياسي او را ترسيم مي كرد.

جنجال و شهرت

در دوران نخست وزيري سپهبد حاج علي رزم آرا، بقايي سرسخت ترين مخالف او بود و به همين دليل دستگير و به يك سال زندان محكوم شد ولي در دادگاه تجديدنظر تبرئه گرديد. اين مخالفت ها و محاكمه هاي جنجالي، كه توسط مطبوعات آن زمان انعكاس وسيع مي يافت، شهرت بقايي را افزايش داد. بدينسان، بقايي در آستانه چهل سالگي به يكي از چند چهره درجه اوّل سياسي كشور بدل شد.

نفر دوّم جبهه ملي ايران

در اسفند 1329 رزم آرا به قتل رسيد و مدت كوتاهي بعد طرح ملّي شدن صنعت نفت، كه بقايي يكي از امضاكنندگان آن بود، تصويب شد. در اين زمان، كه مقارن با نخست وزيري حسين علا است، بقايي در رأس سازمان خلع يد از شركت نفت انگليس و ايران قرار گرفت. اين حوادث، در ارديبهشت 1330به تشكيل دولت دكتر محمد مصدق انجاميد و اختلافات ميان ايران از يكسو و شركت نفت انگليس و دولت بريتانيا از سوي ديگر به اوج خود رسيد.

در اين دوران، بقايي خود را به عنوان يكي از چهره هاي اصلي نهضت ملي مطرح مي كرد و به اين عنوان نيز شناخته مي شد. ازجمله، بقايي طي نطقي در مجلس خود را به عنوان

«مراقب و محافظ دكتر مصدق پيشواي خودم كه به ملت ايران و به ما بزرگترين درس فداكاري را داده» مطرح نمود.

جعل بزرگ: اسناد خانه سدان

حادثه مهم ديگر كه نقش بقايي را در حوادث سياسي روز برجسته كرد و او را به يك چهره جنجالي و شاخص "ضد انگليسي" بدل نمود، ماجراي خانه سدان است:

ظاهراً در اوايل تيرماه 1330 امير حسين پاكروان، كارمند شركت نفت انگليس و ايران، به بقايي اطلاع داد كه اسنادي از اداره انتشارات و تبليغات شركت نفت به منزل ن. ر. سدان، نماينده شركت نفت انگليس در ايران، در خيابان قوام السلطنه منتقل مي شود. بقايي به همراه سرلشكر فضل الله زاهدي، رئيس شهرباني وقت، و جهانگير تفضلي خانه سدان را تفتيش كرد و اسناد مزبور را به دست آورد. بخشي از اسناد خانه سدان توسط بقايي در روزنامه شاهد، و ساير مطبوعات آن زمان، منتشر شد و جنجال بزرگي به پا كرد.

بعدها، در جريان دادگاه لاهه (خرداد 1331) اسناد خانه سدان به عنوان مدارك مداخله شركت نفت انگليس در امور داخلي ايران ارائه شد. امروزه، اصالت اين ماجرا مورد ترديد جدي است و برخي محققين، از جمله آبراهاميان، اسناد فوق، يا بخشي از آن، را جعلي يا دستكاري شده مي دانند. نگارنده نيز در طي كار چند ساله خود بر روي اسناد خانه سدان، در مجموعه اسناد شخصي بقايي، به اين نتيجه قطعي رسيد كه اسناد فوق كاملاً جعلي است. به عبارت ديگر، اصل اسناد دستمايه قرار گرفته و اسامي و مواردي كه مورد نظر بوده به اسناد افزوده شده. در اين باره دلايل كاملاً مستندي دارم كه در زمان مناسب به صورت مقاله

عرضه خواهم كرد.

خليل ملكي: دوستي و دشمني

در اين دوران بقايي با خليل ملكي همكاري نزديكي را آغاز كرد. ملكي از رهبران حزب توده ايران بود كه در سال 1326 انشعاب پرهياهويي را از اين حزب سازمان داد و منادي مشي سوسياليستي مستقل از مسكو شد. اين مشي بعدها به نام نيروي سوم شهرت يافت. پس از مدتي، ملكي به اتفاق هوادارانش به سازمان نگهبانان آزادي، به رهبري بقايي, پيوست و در اواخر ارديبهشت 1330 به اتفاق بقايي حزب زحمتكشان ملت ايران را تأسيس كرد. روزنامه شاهد ارگان اين حزب بود. سازمان نگهبانان آزادي و سپس حزب زحمتكشان ملت ايران، با بهره گيري از تجارب سازماني و تئوريك ملكي و دوستانش، توانست در بين روشنفكران و كارگران نفوذي كسب كند.

حزب زحمتكشان، كه تنها سازمان متشكل عضو جبهه ملي ايران به شمار مي رفت، نقش اصلي را در مقابله با نفوذ حزب توده به عهده گرفت. مقابله اين دو حزب حوادث خشونت آميزي آفريد كه در نهايت نهضت ملي ايران را تضعيف نمود.

استيضاح زُهري

در روزهايي كه لايحه سلب مصونيت از بقايي مطرح بود، علي زهري دولت را استيضاح كرد. اين امر سبب شد كه مصدق از اكثريت مجلس، كه هوادار دولت او بودند، بخواهد كه استعفا دهند و سپس با برگزاري رفراندوم مجلس هفدهم را من حل كرد. در 25 مرداد 1332 بقايي و زهري دستگير شدند و به زندان عشرت آباد انتقال يافتند. زهري فرداي آن روز آزاد شد، ولي بقايي تا كودتا و سقوط دولت مصدق در زندان بود.

نقش مرموز حسين خطيبي

در اسناد شخصي دكتر بقايي مجموعه اي از نامه هاي حسين خطيبي موجود است كه واجد اهميت فراوان تاريخي

مي باشد.

حسين خطيبي از دوستان نزديك بقايي بود كه در عين حال با محمدرضا پهلوي و اردشير زاهدي نيز رابطه نزديك و صميمانه داشت. طبق اسناد موجود، خطيبي حداقل از سال 1329 در رأس يك سازمان مخفي اطلاعاتي قرار داشت كه در حزب توده داراي عوامل نفوذي بود و با عناصر برجسته اطلاعاتي ارتش پهلوي- و در رأس آنها حسن ارفع، حسن اخوي و حبيب الله ديهيمي- مرتبط بود. اين سازمان به ظاهر در زير رهبري عالي بقايي قرار داشت و خطيبي خود را تابع بقايي وانمود مي كرد. معهذا، كاوش بيشتر نشان مي دهد كه خطيبي در عمليات خود كاملاً مستقل از بقايي بود. درواقع، اين سازمان را بايد بخشي از شبكه هايي به شمار آورد كه در ارتباط با سرويس هاي اطلاعاتي غرب فعاليت خود را آغاز كرده بودند.

بدينسان، با پيوندهايي عجيب مواجهيم كه پيشينه آن حداقل به سال 1329 مي رسد؛ زماني كه بقايي به عنوان يكي از رهبران جنبش ملي شناخته مي شود و از ستيز او با دكتر مصدق خبري نيست. اين شبكه نقش مرموزي در تفرقه افكني هاي آن زمان داشت. براي نمونه، دكتر مصدق پس از آغاز زمامداري اش، در 22 ارديبهشت 1330 در مجلس اعلام نمود كه فداييان اسلام قصد ترور او را دارند. منبع مصدق شاه بود و شاه از ديهيمي، عضو سازمان دكتر بقايي، شنيده بود.

[به شاه] عرض كردم ممكن است بفرماييد چه اشخاصي در صدد از بين بردن من هستند؟ فرمودند: ديهيمي كه در سازمان دكتر بقايي است به او اينطور گفته است كه فداييان اسلام در صدد قتل دكتر مصدق اند و ديهيمي هم به

ستاد ارتش اطلاع داده و از ستاد ارتش هم به من گزارش دادند.

حسين خطيبي در روز پنجشنبه 3 ارديبهشت 1332 توسط مأمورين فرمانداري نظامي دولت مصدق به اتهام كارگرداني عمليات قتل افشارطوس دستگير شد. او در زندان بطور منظم با بقايي مكاتبه پنهان داشت. توجه كنيم كه در اين زمان سرهنگ حسن پاكروان، دوست صميمي بقايي و خطيبي، رئيس ركن دوم ستاد ارتش بود. خطيبي در اين نامه ها مأمورين انتظامي دولت مصدق را به شكنجه هاي «قرون وسطايي» عليه خود و ساير متهمين قتل افشارطوس متهم مي كرد و بدينسان به كمك بقايي كارزار گسترده تبليغاتي، در مجلس و مطبوعات، به سود او جريان يافت.

در اين نامه ها، خطيبي به نحوي ماجراي دستگيري و بازجويي هاي خود را بيان مي دارد كه بقايي راهي جز رويارويي نهايي با مصدق و درگير شدن در نبرد مرگ و زندگي نبيند. به نظر مي رسد كه در اين حادثه نيرويي در وراء و مافوق خطيبي در كار است و خطيبي تنها واسطه انتقال پيام اوست. خطيبي در اين نامه ها طرح توطئه موهوم كودتاي مصدق عليه كاشاني، مكي و بقايي و غيره را افشا مي كند. قابل تصور است كه بقايي اين نامه ها را در اختيار آيت الله كاشاني قرار مي داد و بدينسان تعارض هاي آن زمان به سوي رويارويي محتوم سوق مي يافت. در اين نامه ها خطيبي زنداني حتي طرح استيضاح دولت مصدق و مفاد آن را به بقايي ديكته مي كند.

كودتاچي كينه توز

در ماجراي كودتاي 28 مرداد 1332 نيروهاي دكتر مظفر بقايي از افرادي بودند كه به خانه مصدق حمله بردند. آنان در عمليات كودتا نيز نقش فعال

داشتند و به اين دليل مطبوعات پس از كودتا بقايي را يكي از رهبران "قيام ملي" عليه دولت دكتر مصدق عنوان كردند.

رفتار بقايي پس از كودتا كينه توزانه بود. او طي مصاحبه هاي مطبوعاتي خواستار آن شد كه «همكاران دولت سابق و توده اي ها به شديدترين وضعي مجازات شوند.» هواداران او در كرمان وحشيانه ترين تعرض ها را به مخالفين خود كردند و از جمله سرگرد سخايي، رئيس شهرباني كرمان، را به طرز فجيعي به قتل رسانيدند. بقايي مدتي پس از كودتا به كرمان رفت و در سخنراني خود اعلام كرد دست كسي كه سرگرد سخايي را به قتل رسانيده مي بوسد.

بقايي، كه برجسته ترين ويژگي شخصيت او جاه طلبي بيمارگونه اش بود، انتظار نداشت كه زاهدي در سمت نخست وزير باقي بماند. او گمان مي برد كه با پيروزي كودتا مأموريت زاهدي خاتمه يافته و مسند نخست وزيري به وي تقديم مي شود. شايد، مستقيم يا غيرمستقيم، چنين وعده هايي به او داده شده بود. معهذا، چنين نشد. علت ناكامي بقايي در تصدي مناصب عالي دولتي را بايد در ارزيابي دقيق مامورين اطلاعاتي غربي از شخصيت بقايي جستجو كرد. براي نمونه، مامورين اطلاعاتي آمريكا بقايي را فردي «متلون، زيرك و هوچي» مي شناختند و به همين دليل به وي اعتماد نداشتند.

بقايي سرخورده از ناكامي سياسي، سخناني عليه زاهدي بيان داشت كه منجر به تبعيد محترمانه او به زاهدان شد. پس از زاهدان مدتي در اراك بود و سپس به كرمان رفت. امير اسدالله علم، وزير كشور وقت و دوست محمدرضا شاه پهلوي، از بقايي دعوت كرد كه «در صورت تمايل بقيه ايام تبعيد را در باغ ملكي ايشان در بيرجند بگذرانند كه موجب امتنان و تشكر گرديد.»

علت اين رفتار دوگانه را بايد در اختلافات ميان زاهدي و شاه جستجو كرد. اين اختلافات سرانجام به سود دربار پايان يافت و زاهدي، كه مورد حمايت آمريكايي ها بود، از كشور خارج شد و زمام قدرت بطور كامل به دست شاه افتاد.

تلاش نافرجام

در سال 1339 بقايي با واسطه شمس پهلوي با شاه ملاقات كرد و پس از مذاكراتي به وي اجازه داده شد كه در انتخابات مجلس شركت كند. در مجموعه اسناد شخصي بقايي طرحي موجود است كه در اين زمان بقايي براي تجديد فعاليت سياسي خود تنظيم كرده است. اين طرح، كه نسخه اصلي آن به خط فرد ناشناسي است و توسط بقايي اصلاحات مختصري در آن صورت گرفته و سپس تايپ شده، به روشني گوياي اهداف تكاپوي بقايي در اين دوران است. مطالب مندرجه و به ويژه درخواست هاي بقايي روشن مي كند كه اين طرح، كه نام مخاطب بقايي در آن مندرج نيست، براي ارائه به مقامات عالي تصميم گيرنده تنظيم شده است. مخاطب اين طرح يا محمدرضا پهلوي است يا مقامات خارجي مرتبط با مسايل ايران.

طرح با تحليلي از ساختار اجتماعي ايران آغاز مي شود، عدم تراكم روستاها در ايران را يكي «از عوامل مقاوم [در برابر] كمونيزم» و اختلاف طبقاتي در ايران را «از عوامل مساعد براي نفوذ كمونيزم» ارزيابي مي كند. سپس به علل و زمينه هاي پيدايش كمونيسم در ايران و روش هاي عملكرد آن مي پردازد. در مقابل، عملكرد «دستگاه» حاكمه ايران قرار دارد كه «بد» ارزيابي مي شود. در مقابل اين دو، سازمان نگهبانان آزادي، به رهبري بقايي، به عنوان آلترناتيوي اصلاح طلبانه ارائه مي گردد كه هدف از آن «جلوگيري از انقلاب

سياسي»، «در جهت حفظ رژيم سلطنت»، است: «اين سازمان مي تواند در تمام شهرستان هاي ايران به منزله دريچه اطميناني براي رفع عصيان ها و نارضايتي هاي مردم تشكيل گردد.»

بخش بعدي طرح به بزرگنمايي خطر كمونيسم در ايران اختصاص دارد و از جمله تأثير فعاليت راديو پيك ايران را، كه از آذر 1336 توسط حزب توده ايران آغاز به كار كرده بود، معادل «سيصد روزنامه كثيرالانتشار» ارزيابي مي كند. بقايي براي مقابله با «خطر كمونيسم» خواستار «امتياز چند روزنامه منطقي و ضد كمونيست»، «امكان فعاليت حزبي به طور وسيع و علني»، و «استفاده از كرسي مجلس شوراي ملي و سنا به منظور انتقاد سالم» است. او تضمين مي دهد كه در سازمان نگهبانان آزادي، از آنجا كه «رهبري آن انتصابي است»، امكان «رخنه افراد منحرف و غير ملّي» وجود ندارد. بقايي با خط خود به متن پيش نويس چنين افزوده است: «بنابراين، خطري در اثر زياد شدن مثلا كمونيست ها متوجه سازمان نمي تواند بشود و هرچه بيشتر بيايند امكان هدايت آنها به راه صحيح بيشتر مي شود.»

مكتب بقايي در تاريخنگاري

يكي از عرصه هايي كه مكتب بقايي بيشترين تأثير را در آن بر جاي نهاد، تاريخنگاري دوران نهضت ملي شدن صنعت نفت بود كه به ايجاد تقابلي تند و مطلق گرايانه ميان نقش تاريخي دو رهبر نامدار آن، آيت الله سيدابوالقاسم كاشاني و دكتر محمد مصدق، انجاميد. اين امر تا حدود زيادي بازتاب تعارض هاي سياسي روز بود. در يكسو كساني بودند كه با تجديد خاطره اختلافات ميان كاشاني و مصدق در واپسين دوران حيات سياسي اين دو، موج ضديت با دوستداران مصدق را دامن مي زدند. و در سوي ديگر كساني بودند كه از طريق

بزرگنمايي نقش امروزين بقايي و هواداران او "پارانوياي بقايي" را مي آفريدند. حزب توده ايران و برخي نويسندگان مدافع دكتر مصدق از اين گروه بودند. به عبارت ديگر، تاريخنگاري حوادث سال هاي نهضت ملي به عرصه اي پرتنش بدل شد كه بازتاب عمل روزمره سياسي بود.

بكرآبادي، سعيده

قرن:5

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز پيش از 427 ق. از زنان محدث. وى دختر احمد بن محمد بن شعيب بود و از ابونعيم و عبدالملك بن محمد بن عدى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ جرجان، 504.

بكوس، ابواسحاق ابراهيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، طبيب و مترجم. پزشكى ماهر و ترجمى زبردست بوده و زبانهاى سريانى و عبرى را خوب مى دانسته است. در دولت عباسيان كتب زيادى از يونانى به عربى نقل كرده و در بيمارستان عضدى طبابت و تدريس مى كرده است. در اواخر عمر نابينا شد، با اين وصف همچنان به طبابت اشتغال داشت. آثار وى عبارت اند از: «كناش كبير در طب»، «كناش صغير در طب»، «مقاله اى در باب آبله»، «رساله اى در تشريح و درمان چشم»، «رساله اى در بيمارى پوست»، «كتابى در رويا»، «رساله اى در آبهاى معدنى»، «رساله اى در درمان سموم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ طب (664 -663 ،270 -269 /2)، كشف الظنون (1511)، هدية العارفين (7/1).

بلادي بوشهري، عبدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله فى الارضين آقاى آقا سيد عبدالله بوشهرى بلادى صاحب تأليفات چند بوده و از آنها كشكول بلاديست وى در بوشهر اقامت داشته و اصلا بحرينى و بلاديست كه مهاجرت بايران و بوشهر نموده و در آنجا باقامه جماعت و ترويجات دينى و تبليغ احكام پرداخته تا از دنيا رفته است.

علامه رازى در كرام البرره ص 784 گويد: اوست سيد عبدالله بن سيد على ابن سيد محمد بن سيد عبدالله بلادى عالمى بزرگ از اجلاد علماء و مشاهير عصر خود و استاد شيخ يوسف بحرينى صاحب (حدائق) و ساكن بوشهر بوده كه حفيدش در (الغيث الزابد) نقل كرده و گفته او در سال 1233 بدنيا آمده و در 1282 وفات نموده و كتابى در ادله اصول الفقه دارد. اولاد او تمامى بنام: آقا سيد محمد مهدى و آقا سيد مرتضى و آقا سيد ابوالقاسم و آقا سيد هاشم از علماء بوده و احفادش در بهبهان

و خوزستان و تهران و نقاط ديگر ميباشند.

شيخ عبدالله بوشهرى او فرزند حسن بن محمد على آل عبدالجبار بوشهرى عالمى فقيه بوده منظومه اى در اصول فقه بنام (زهره ارض الغرى) دارد. آن مرحوم نزد علماء نجف تلمذ نموده تا بدريافت اجازه نائل و عزيمت بسمت وطن نموده ولى قبل از رسيدن به بوشهر در سال 1292 در راه فوت نموده است.

(1282 -1233 ق)، عالم. اصلا بحرينى و بلادى است. جدش از بزرگان علما و مشاهير عصر خويش بود. سيد عبداللَّه بن بوشهر مهاجرت كرد و در آنجا تا پايان عمر ماندگار شد. وى استاد شيخ يوسف بحرينى، صاحب «حدائق» است، نوه ى او در كتاب «الغيث الزابد» شرح حال سيد عبداللَّه بوشهرى را آورده و گويد كه: فرزندان وى جملگى از علما بوده اند و احفادش در بهبهان و خوزستان و تهران و ديگر نقاط هستند. از آثار وى كتابى در «ادله من اصول الفقه» است.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 784/ 13)، گنجينه ى دانشمندان (237/ 3).

بلادي بهبهاني بوشهري، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1292- ح 1370 ق)، فقيه، مجتهد و اديب. در بوشهر متولد شد پس از تحصيل مقدمات به نجف اشرف رفت و سالها در نجف تحصيل علوم دينى كرد و به مقام اجتهاد رسيد و سپس به بوشهر بازگشت. سيد عبداللَّه علاوه بر مقام اجتهاد، در زبان و ادبيات عرب نيز تبحر داشت. او از آزاديخواهان و وطن دوستان حافظان استقلال ايران بود. از آثار او: «السحاب اللئالى فى المطالب العوالى»، كشكول، به عربى، در دو جلد؛ «توضيح المآرب»؛ «بصر الحديد فى معرفه الهيئه على الطرز الجديد»، در هيئت؛ «رحله الحرمين»؛ «الردود السته»؛ «ضياء المستضيئين»،

مجموعه اى فارسى؛ «محفظه الانوار»، ترجمه كلمات قصار اميرالمؤمنين (ع)؛ «المسائل الاربعه»؛ «المقالات العشر»، در سياست اسلامى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (600 -598 /3)، الذريعه (392/21 ،152/20 ،130/15 ،150/12 ،238 ،168/10 ،495/4 ،126/3)، زندگينامه رجال و مشاهير (104/2)، مؤلفين كتب چاپى (937/3).

بلاذري، ابوجعفر، ابوالحسن احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 279 ق)، مورخ، جغرافيدان، اديب، شاعر و مترجم. اصل و ريشه ايرانى دارد ولى نشو نمايش در بغداد بود. از مترجمان مشهور فارسى به عربى است. از گروه انبوهى از مشايخ عراق و دمشق و انطاكيه روايت كرده و از آخرين مشاهير مورخان فتوحات اسلامى است. او نزد خلفاى عباسى هم عصرش چون متوكل و مستعين معتز تقرب داشت. در آخر عمر به جهت خوردن ميوه ى بلاذر (بلادر مساوى است با آناكرديوم) مبتلا به اختلال حواس شد و در بيمارستان بغداد جان داد. از آثار وى: «انساب الاشراف»؛ «البلدان الصغير»؛ «البلدان الكبير»، ناتمام؛ «عهد اردشير»؛ «فتوح البلدان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (252/1)، دايرة المعارف فارسى (438/1)، ريحانه (276 -275 /1)، سير النبلاء (163 -162 /13)، الفهرست لابن النديم (164)، كشف الظنون (1402 ،179)، الكنى و الالقاب (93 -92 /2)، لسان الميزان (490 -489 /1)، معجم الادباء (102 -89 /5)، معجم المؤلفين (202 -201 /2)، الوافى بالوفيات (241 -239 /8).

بلاغي ناييني، صدرالدين، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1290 ش)، فقيه، مترجم، نويسنده، خطيب و شاعر. معروف به سيد صدرالدين و مشهور به صدر بلاغى. وى در نايين متولد شد. در سيزده سالگى به اصفهان رفت و مدت شش سال در حوزه درس استادان آن ديار مشغول به تحصيل ادب و منطق و فقه و اصول شد. سپس به شيراز رفت و يازده سال در آن جا به تكميل تحصيلات خود پرداخت. در 1318 ش به خراسان رفت و دو سال بعد به تهران آمد و در اين شهر مقيم شد. بلاغى در سرودن انواع شعر مهارت داشت و اشعارش از مضامين نو و تازه آكنده بود. از آثار وى:

«سخنرانيهاى بلاغى در راديو»؛ ترجمه ى «صحيفه ى سجاديه»؛ «قصص قرآن» و «فرهنگ قصص قرآن»؛ «برهان قرآن»، رد مهمترين شبهات پيروان كمونيسم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى سخنوران يزد (441 -432)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (92 -91)، سخنوران نامى معاصر (549 -543 /1)، فرهنگ سخنوران (140)، مؤلفين كتب چاپى (534 -533 /3).

بلاغي، شيخ حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه شيخ حسن بلاغي

در روز چهارشنبه اي از ماه رجب ، در يكي از محله ها نجف (محله براق ) در خانه دانشمند عامل و روحاني فاضل ، علامه شيخ حسن بلاغي ، ستاره اي چشم به جهان گشود كه اميد آن مي رفت تا گمشدگان وادي شب گون ناداني را به كرانه هاي صبح اميد رساند. اين نورسيده را محمد جواد نام نهادند. و بدين سان در سال 1282 ق .(80) خداوند نعمتي ديگر به جامعه شيعه عنايت كرد.

آل بلاغي يكي از خاندانهاي نجيب ، شريف و قديمي شهر نجف بوده اند. اين دودمان پاك بسان چشمه اي پربركت همواره جوشيده و طراوت بخشيده اند و تشنگان را سيراب كرده و همگي به جلال و بزرگي در علم و ادب شهرت داشته اند.

جرعه نوش علم و معرفت .

محمد جواد پس از آنكه نشو و نما يافت و دوران كودكي را پشت سر گذاشت در بوستان هميشه سبز حوزه قدم نهاد و شاگردي آن مكتب گرديد. علوم مقدماتي را در حضور نوراني علماي نجف فراگرفت و تا 24 سالگي از اساتيد بزرگ آن حوزه عظيم ، استفاده هاي علمي و معنوي فراواني برد.

روان پاك بلاغي كه شيفته كسب معارف و درك فضايل بود او را در سال 1306 ق . مجبور به ترك

زادگاهش كرد و او با دلي مالامال از عشق و علاقه به فراگيري دانش و خودسازي ، وارد شهر مقدس كاظمين شد تا بتواند در سايه انديشه هاي بلند آن ديار، به اهداف عاليه اش نايل آيد.

ايشان شش سال از عمر مباركش را در اين شهر صرف تحصيل و تهذيب نمود و تا سال 1312 ق . در كاظمين ماند. او در همان شهر با خانواده شريف عالم بزرگوار سيد موسي جزايري وصلت نمود.

در سي سالگي به زادگاهش نجف اشرف بازگشت و در درس سرآمدترين استوانه هاي علمي و عملي عصر خويش حاضر شد و سرزمين سبز فكرش را با زلال آبهاي با صفاي آن حوزه طراوت بخشيد و مدت 14 سال در اين دانشگاه بزرگ اسلامي ماند و از باغ و بوستانهاي نجف خوشه هاي فراوان علم و معنويت چيد.

شيخ محمد جواد بلاغي كه سالهاي متمادي را در پي علم و عمل گذرانده بود در سال 1326 ق . وارد شهر مقدس سامرا شد و در درس مرجع مجاهد و رهبر انقلابي ، ميرزا محمد تقي شيرازي شركت جست و ده سال بر سفره علمي اين مجتهد سترگ و بيدار مهمان بود و با استفاده از جنبه هاي روحي و معنوي آن بزرگوار، خويشتن را تقويت كرد.

اين دانشمند وارسته آنچنان شيفته دانش و ياد گرفتن بود كه تا 54 سالگي در درس ميرزاي شيرازي شركت نمود.

راهنمايان رهرو خوبيها

انديشمندان و فرزانگاني كه علامه بلاغي در حضور نوراني آنان نشست و آموخت عبارت اند از:

1. فقيه بزرگوار شيخ محمد طه نجف (متوفي 1323 ق .)

2. فقيه محقق حاج آقا رضا همداني (متوفي 1322 ق .)

3.

عالم و اصولي مدقق شيخ محمد كاظم خراساني (متوفي 1329 ق .)

4. علامه فقيه سيد حسن صدرالدين كاظمي (متوفي 1354 ق .)

5. فقيه بزرگ شيخ محمد حسين مامقاني (متوفي 1323 ق .)

6. علامه محدث ميرزا حسين نوري (متوفي 1320 ق .)

7. فقيه عاليمقام سيد محمد حسن هاشم هندي غروي (متوفي 1323 ق .)

8. مرجع مجاهد ميرزا محمد تقي شيرازي (متوفي 1338 ق .)(81)

پيوند دانش و مبارزه

اين متعهد وظيفه شناس از تبار روحانيتي بيدار و آگاه بود كه در پي استقلال طلبي كشور عراق از يوغ استعمار انگليس در سال 1336 ق . - براي بار دوم - آهنگ شهر كاظمين كرد و در جرگه جهاد و دفاع از ثغور اسلامي حضور يافت و به صف مجاهدان پيوست .

آينده ساز دلسوز

اينك نام تني چند از پروردگان آن فقيه آينده ساز را ذكر مي نماييم .

1. آية الله العظمي آقاي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي (متوفي 1411 ق .)

2. آية الله العظمي حاج سيد ابوالقاسم خويي (متوفي 1414 ق .)

3. آية الله العظمي آقاي حاج سيد هادي ميلاني (متوفي 1395 ق .)

4. علامه اديب آقاي ميرزا محمد علي اردوباي نجفي (متوفي 1380 ق .)

5. علامه سيد محمد صادق بحرالعلوم (متوفي 1390 ق .)

6. آية الله شيخ محمد رضا آل فرج الله نجفي (متوفي 1386 ق .)

7. آية الله شيخ محمد مهدوي لاهيجي (متوفي 1403 ق .)

8. آية الله شيخ نجم الدين جعفر عسكري تهراني (متوفي 1395 ق .)

9. حاج شيخ ذبيح الله محلاتي (متوفي 1405 ق .)

10. آية الله حاج شيخ محمد رضا طبسي نجفي (متوفق 1405 ق .)

11. ميرزا محمد علي مدرس خياباني

12. استاد اديب علي

خاقاني

13. آية الله شيخ علي محمد بروجردي (متوفي 1395 ق .)

14. شيخ مهدي بن داوودالحجار (متوفي 1358 ق .)

15. علامه محقق حاج شيخ مجتبي لنكراني نجفي

16. آية الله سيد صدرالدين جزايري (متوفي 1388 ق .)

17. شيخ ابراهيم بن شيخ مهدي قريشي

18. شيخ مرتضي مظاهري نجفي

19. آية الله سيد مرتضي لنگرودي (متوفي 1383 ق .)

20. علامه ميرزا محمد علي ادبي تهراني

تراوش قلم

آثار سبز او در زمينه هاي فقه ، تفسير، تاريخ ، اصول فقه ، عقايد و رد يهود و نصارا و ماديون و بابيت و بهائيت تدوين يافته است .

نشانه هاي ماندگار ايشان عبارت است از:

1. تفسير آلاءالرحمن 2. رساله اي در پاسخ به پرسشهايي كه از جبل عامل براي ايشان فرستاده و در آن شبهاتي درباره قرآن نموده بودند 3. الرحلة المدرسية يا المدرسة السيارة 4. الهدي الي يدن المصطفي 5. التوحيد والتثليت 6. اعاجيب الاكاذيب 7. انوارالهدي 8. البلاغ المبين 9. نصايح الهدي 10. المسيح و الانجيل 11. نسمات الهدي 12. المصابيح في بعض من ابدع في الدين في القرن الثالث عشر 13. مصباح الهدي 14. مسئلة في البداء 15. نورالهدي 16. اجوية المسائل البغدادية 17. داعي الاسلام و داعي النصرانية

18. تا 45. مجموعه از تعليقه ، حاشيه و رساله هاي فقهي ، در اين ميان رساله اي در احكام وضو به چشم مي خورد كه علامه خود آن را به زبان انگليسي ترجمه كرده است 46. رساله اي درباره اوامر و نواهي در علم اصول 47. رساله اي در نفي تزويج ام كلثوم با عمربن خطاب 48. رساله اي درباره عدم اعتبار تفسير منسوب به امام حسن عسكري عليه السلام 49.

رد بر كتاب ((تعليم العلماء)) نوشته غلام احمد قادياني 50 رد بر كتاب ((حياة المسيح )) نووشته غلام احمد قادياني 51 رد بر كتاب ((ينابيع الكلام )) 52. رساله اي در رد جرجيس سائل و هاشم عربي (اين چهار رساله در رد شبه هاي مخالفان اسلام بويژه مبلغان مسيحي نوشته است .)

53. رساله اي در رد حسيون (رد بر فرقه قاديانيه است .) 54. داروين و اصحابه .(82)

مهتاب ادب

يكي از ويژگيهاي شخصيت علمي علامه بلاغي ، جنبه ادبي ايشان است . او دانشمندي اديب و اديبي دانشمند بود. نوشته هايش را با قلم و سبكي ابتكاري و جديد و در قالبهاي ادبي و شعر، داستان ، رمان و مناظره به رشته تحرير در آورده و برخي از مسائل عقيدتي و فلسفي را در قالب شعر سروده و شعرش حامل پيام بوده است .

ايشان در ثنا و رثاي اهل بيت عليهم السلام چكامه هايي چند سروده است . يكي از آنها را كه مرثيه اي براي امام حسين عليه السلام است مرور مي كنيم :

يا تريب الخد في رمض الطفوف

ليتني دونك نهبا للسيوف

يا نصيرالدين اذ عزالنصير

و حمي الجار اذ عزالمجير

و شديد الباءس واليوم العسير

و ثمال الوفد في العام العسوف

كيف يا خامس اصحاب الكسا

و ابن خيرالمرسلين المصطفي

و ابن ساقي الحوض في يوم الظماء

و شفيع الخلق في اليوم المخوف

يا صريعا ثاويا فوق الصعيد

و خضب الشيب من فيض الوريد

كيف تقضي بين اجناد يزيد

ضاميا تسقي بكاسات الحتوف (83)

- اي كسي كه گونه هايت در سرزمين كربلا بر خاك گرم افتاد! اي كاش من به جاي تو،

جايگاه ضربه هاي شمشير مي شدم .

- اي ياور دين هنگامي كه ياران اندك شدند! و اي اميد بي پناهان هنگامي كه پناه دهندگان كم شدند.

- اي كسي كه در روز جنگ و سختي صبر بسيار داري و اي ملجاء وارد شدگان در سالهاي خشكي و سخت .

- چه سان است اي پنجمين اصحاب كساء و اي فرزند بهترن رسولان (حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم )

- اي فرزند ساقي حوض (حضرت علي عليه السلام ) در روز تشنگي ، شفاعت كننده مردم در روز ترسناك .

- اي كشته افتاده روي زمين و اي كسي كه محاسنت با خون گلويت خضاب است .

- چگونه تشنه ماندي بين لشكر يزيد، در حالي كه سيرابت مي كردند از جام مرگها.

چكاد تلاش

آموختن زبانهاي خارجي با امكانات محدود آن روز، كاري بسيار مشكل بوده است . علامه بلاغي علاوه بر زبان عربي ، زبانهاي عبري ، انگليسي و فارسي (84) را خوب مي دانست و به آنها تسلط داشت و فراگيري آنها به شخصيت علمي ايشان برجستگي ويژه اي بخشيده بود.

درباره چگونگي آموختن زبان عبري چنين نگاشته اند: ((زبان عبري را از يهود دوره گرد آموخته است . در آن روزگار گروهي يهودي در شهرهاي عراق بودند كه مقداري جنس ، پارچه و امثال آن ، بر دوش داشتند و در كوچه و بازار مي گشتند و مي فروختند. بلاغي از اين فرصت استفاده مي كرد و درباره مفردات و جمله بندي زبان عبري از آنان چيزهايي مي پرسيد. گاه مجبور مي شد همه اجناس يك يهودي دوره گرد را بخرد تا از او درباره

يك واژه يا تركيب سخني بشنود. چون يهوديان در آموختن لغت خود به ديگران بسيار بخل مي ورزيدند. بلاغي گاه شيريني و شكلات مي خريد تا اگر بچه اي يهودي ببيند به او بدهد و چيزي از او بپرسد.))(85)

شكوه گمنامي

گمنام زيست و بي هياهو، ولي نامش در گمنامي اوست و هنرش در اخلاص والايش ...

شكوه گمنامي و حماسه اخلاص او در شعار معروفش تجلي كرده كه مي فرمود:

((اني لا اقصد الا الدفاع من الحق لا فرق عندي بين ان يكون باسمي او اسم غيري .))(86): من جز دفاع از حق انگيزه اي نداشتم . بنابراين هيچ فرقي نيست كه كتاب به نام من يا نام ديگري منتشر شود.

اسوه زهد

درباره ساده زيستي اش گويند:

((اتاقي كوچك داشت و محقر. در آن جز بوريايي و روفرشي يي كه بر آن مي نشست هيچ چيز نبود. در زمستان وسايل گرم كردن و در تابستان وسايل سرد كردن نداشت ؛ با اينكه مزاجي ضعيف داشت و بيمار بود. با اين احوال ، هيچ گاه از اين اتاق بيرون نمي رفت مگر براي نيازهاي ضروري .))(87)

بحقيقت كه ايشان با بي پيرايگي اش اسوه برجسته زهد و پارسايي بود.

خنياگر بيداري

حياتش تركيبي از دو عنصر عقيده و جهاد بود و حركتش بر مبناي اين دو عنصر هيچ گاه گوشه نشيني را نگزيد و آرام نگرفت و پيوسته حريت آميخته با حيات را بر سر و روي جامعه اسلامي مي پاشيد و خوابهاي گران را بر مي آشفت گويند:

((برخي از بهائيان جاسوس استعمار در محله اي در بغداد، مكاني را به نام حظيره براي اجتماع خود بنا نهادند. بلاغي با شنيدن اين خبر

ديگر آرام نگرفت و استراحت را بر خود روا نداشت تا با مراجعه به دادگاه و قانون آنان را به ترك آن محل واداشت و پس از مدتي آنجا را به مسجدي تبديل كرد و در آن نماز و شعاير حسيني اقامه مي شد.))(88)

اين روحاني آگاه ، مرز و بوم را همواره نگهبان بود و براي بيدار ساختن جامعه دل مي سوزاند و تمام هستي خود را فداي خدمت به حق و خلق كرد.

وي براي چاپ كتاب ((الهدي )) (در رسوا سازي خدعه ها و توطئه هاي مبلغان مسيحي ) پولي نداشت . بناچار هر چه در خانه داشت به قيمت ارزان فروخت و كتاب را به چاپخانه فرستاد تا خداوند اندك اندك اثاثيه خانه و زندگاني وي را فراهم ساخت .(89)

آخرين هجرت

آسمان شهر غم رنگ بود و اندوهبار. اشك هجران بر گونه هاي شهر جاري بود. زيرا خورشيد انديشه اي رو به غروب بود كه هفتاد سال در آسمان علمي شيعه نور بخشيده بود. تقويم عمري رو به پايان مي شد كه برگ برگ وجودش را وقف خدمت كرده بود.

باد خزان بر باغ پرشكوفه رادمردي وزيدن گرفته بود كه سراسر عمرش بهار بود و بيداري فصل فراق در گوش جان علامه آهنگ وداع مي نواخت و نسيم ((ارجعي ))(90) جانان در بوستان جانش وزيدن داشت و در حياط ((حياتش )) مي رفت كه با قفل مرگ بسته شود. او كه عمري در وادي رضاي حق قدم و قلم زد اكنون مجنون صفت مشتاق نوشيدن جام وصال بود.

سرانجام اين چكاد تعبد و تخصص ، فقيه و اديب فرزانه و مجاهد زاهد، شب دوشنبه بيست و

دوم شعبان 1352 ق .(91) نداي حضرت دوست را لبيك گفت و مرغ جانش با كوله باري از خدمت و خوبي و افتخار به سراي ابدي پر كشيد و در آستان دوست جاي گرفت . خاكيان را در سوگ و عرشيان را در سرور نشاند. حوزه هاي علميه - بويژه طلاب نجف - در اين فقدان ، غرق در ماتم شد. پس از تجليل و تشييع ، پيكر پاكش را در حجره جنوبي سوم در سمت غربي صحن مبارك حضرت علي عليه السلام ، در كنار آرامگاه جواد بن محمد حسيني (مؤ لف كتاب مفتاح الكرامه ) به خاك سپردند.

روحش شاد، راهش سبز و پر رهرو و تربتش از شمع رضاي جانان نوراني باد.

آثار:

تفسير آلاءالرحمن

الرحلة المدرسية يا المدرسة السيارة

الهدي الي يدن المصطفي

التوحيد والتثليت

اعاجيب الاكاذيب

انوارالهدي

البلاغ المبين

نصايح الهدي

المسيح و الانجيل

نسمات الهدي

المصابيح في بعض من ابدع في الدين في القرن الثالث عشر

مصباح الهدي

مسئلة في البداء

نورالهدي

اجوية المسائل البغدادية

داعي الاسلام و داعي النصرانية

رساله اي درباره اوامر و نواهي در علم اصول

رساله اي در نفي تزويج ام كلثوم با عمربن خطاب

رساله اي درباره عدم اعتبار تفسير منسوب به امام حسن عسكري عليه السلام

رد بر كتاب ((تعليم العلماء))

رد بر كتاب ((حياة المسيح ))

رد بر كتاب ((ينابيع الكلام ))

رساله اي در رد جرجيس سائل و هاشم عربي

رساله اي در رد حسيون

بلاغي، محمدجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در روز چهارشنبه اي از ماه رجب ، در يكي از محله ها نجف (محله براق ) در خانه دانشمند عامل و روحاني فاضل ، علامه شيخ حسن بلاغي ، ستاره اي چشم به جهان گشود كه

اميد آن مي رفت تا گمشدگان وادي شب گون ناداني را به كرانه هاي صبح اميد رساند. اين نورسيده را محمد جواد نام نهادند. و بدين سان در سال 1282 ق . خداوند نعمتي ديگر به جامعه شيعه عنايت كرد.

آل بلاغي يكي از خاندانهاي نجيب ، شريف و قديمي شهر نجف بوده اند. اين دودمان پاك بسان چشمه اي پربركت همواره جوشيده و طراوت بخشيده اند و تشنگان را سيراب كرده و همگي به جلال و بزرگي در علم و ادب شهرت داشته اند.

جرعه نوش علم و معرفت .

محمد جواد پس از آنكه نشو و نما يافت و دوران كودكي را پشت سر گذاشت در بوستان هميشه سبز حوزه قدم نهاد و شاگردي آن مكتب گرديد. علوم مقدماتي را در حضور نوراني علماي نجف فراگرفت و تا 24 سالگي از اساتيد بزرگ آن حوزه عظيم ، استفاده هاي علمي و معنوي فراواني برد.

روان پاك بلاغي كه شيفته كسب معارف و درك فضايل بود او را در سال 1306 ق . مجبور به ترك زادگاهش كرد و او با دلي مالامال از عشق و علاقه به فراگيري دانش و خودسازي ، وارد شهر مقدس كاظمين شد تا بتواند در سايه انديشه هاي بلند آن ديار، به اهداف عاليه اش نايل آيد.

ايشان شش سال از عمر مباركش را در اين شهر صرف تحصيل و تهذيب نمود و تا سال 1312 ق . در كاظمين ماند. او در همان شهر با خانواده شريف عالم بزرگوار سيد موسي جزايري وصلت نمود.

در سي سالگي به زادگاهش نجف اشرف بازگشت و در درس سرآمدترين استوانه هاي علمي و عملي عصر خويش

حاضر شد و سرزمين سبز فكرش را با زلال آبهاي با صفاي آن حوزه طراوت بخشيد و مدت 14 سال در اين دانشگاه بزرگ اسلامي ماند و از باغ و بوستانهاي نجف خوشه هاي فراوان علم و معنويت چيد.

شيخ محمد جواد بلاغي كه سالهاي متمادي را در پي علم و عمل گذرانده بود در سال 1326 ق . وارد شهر مقدس سامرا شد و در درس مرجع مجاهد و رهبر انقلابي ، ميرزا محمد تقي شيرازي شركت جست و ده سال بر سفره علمي اين مجتهد سترگ و بيدار مهمان بود و با استفاده از جنبه هاي روحي و معنوي آن بزرگوار، خويشتن را تقويت كرد.

اين دانشمند وارسته آنچنان شيفته دانش و ياد گرفتن بود كه تا 54 سالگي در درس ميرزاي شيرازي شركت نمود.

راهنمايان رهرو خوبيها

انديشمندان و فرزانگاني كه علامه بلاغي در حضور نوراني آنان نشست و آموخت عبارت اند از:

1. فقيه بزرگوار شيخ محمد طه نجف (متوفي 1323 ق .)

2. فقيه محقق حاج آقا رضا همداني (متوفي 1322 ق .)

3. عالم و اصولي مدقق شيخ محمد كاظم خراساني (متوفي 1329 ق .)

4. علامه فقيه سيد حسن صدرالدين كاظمي (متوفي 1354 ق .)

5. فقيه بزرگ شيخ محمد حسين مامقاني (متوفي 1323 ق .)

6. علامه محدث ميرزا حسين نوري (متوفي 1320 ق .)

7. فقيه عاليمقام سيد محمد حسن هاشم هندي غروي (متوفي 1323 ق .)

8. مرجع مجاهد ميرزا محمد تقي شيرازي (متوفي 1338 ق .)

پيوند دانش و مبارزه

اين متعهد وظيفه شناس از تبار روحانيتي بيدار و آگاه بود كه در پي استقلال طلبي كشور عراق از يوغ استعمار انگليس در سال 1336 ق .

- براي بار دوم - آهنگ شهر كاظمين كرد و در جرگه جهاد و دفاع از ثغور اسلامي حضور يافت و به صف مجاهدان پيوست .

آينده ساز دلسوز

اينك نام تني چند از پروردگان آن فقيه آينده ساز را ذكر مي نماييم .

1. آية الله العظمي آقاي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي (متوفي 1411 ق .)

2. آية الله العظمي حاج سيد ابوالقاسم خويي (متوفي 1414 ق .)

3. آية الله العظمي آقاي حاج سيد هادي ميلاني (متوفي 1395 ق .)

4. علامه اديب آقاي ميرزا محمد علي اردوباي نجفي (متوفي 1380 ق .)

5. علامه سيد محمد صادق بحرالعلوم (متوفي 1390 ق .)

6. آية الله شيخ محمد رضا آل فرج الله نجفي (متوفي 1386 ق .)

7. آية الله شيخ محمد مهدوي لاهيجي (متوفي 1403 ق .)

8. آية الله شيخ نجم الدين جعفر عسكري تهراني (متوفي 1395 ق .)

9. حاج شيخ ذبيح الله محلاتي (متوفي 1405 ق .)

10. آية الله حاج شيخ محمد رضا طبسي نجفي (متوفق 1405 ق .)

11. ميرزا محمد علي مدرس خياباني

12. استاد اديب علي خاقاني

13. آية الله شيخ علي محمد بروجردي (متوفي 1395 ق .)

14. شيخ مهدي بن داوودالحجار (متوفي 1358 ق .)

15. علامه محقق حاج شيخ مجتبي لنكراني نجفي

16. آية الله سيد صدرالدين جزايري (متوفي 1388 ق .)

17. شيخ ابراهيم بن شيخ مهدي قريشي

18. شيخ مرتضي مظاهري نجفي

19. آية الله سيد مرتضي لنگرودي (متوفي 1383 ق .)

20. علامه ميرزا محمد علي ادبي تهراني

تراوش قلم

آثار سبز او در زمينه هاي فقه ، تفسير، تاريخ ، اصول فقه ، عقايد و رد يهود و نصارا و ماديون و بابيت و بهائيت تدوين يافته است .

نشانه هاي ماندگار

ايشان عبارت است از:

1. تفسير آلاءالرحمن 2. رساله اي در پاسخ به پرسشهايي كه از جبل عامل براي ايشان فرستاده و در آن شبهاتي درباره قرآن نموده بودند 3. الرحلة المدرسية يا المدرسة السيارة 4. الهدي الي يدن المصطفي 5. التوحيد والتثليت 6. اعاجيب الاكاذيب 7. انوارالهدي 8. البلاغ المبين 9. نصايح الهدي 10. المسيح و الانجيل 11. نسمات الهدي 12. المصابيح في بعض من ابدع في الدين في القرن الثالث عشر 13. مصباح الهدي 14. مسئلة في البداء 15. نورالهدي 16. اجوية المسائل البغدادية 17. داعي الاسلام و داعي النصرانية

18. مجموعه از تعليقه ، حاشيه و رساله هاي فقهي ، در اين ميان رساله اي در احكام وضو به چشم مي خورد كه علامه خود آن را به زبان انگليسي ترجمه كرده است . رساله اي درباره اوامر و نواهي در علم اصول . رساله اي در نفي تزويج ام كلثوم با عمربن خطاب . رساله اي درباره عدم اعتبار تفسير منسوب به امام حسن عسكري عليه السلام . رد بر كتاب ((تعليم العلماء)) نوشته غلام احمد قادياني رد بر كتاب ((حياة المسيح )) نووشته غلام احمد قادياني رد بر كتاب ((ينابيع الكلام )) . رساله اي در رد جرجيس سائل و هاشم عربي (اين چهار رساله در رد شبه هاي مخالفان اسلام بويژه مبلغان مسيحي نوشته است .)

. رساله اي در رد حسيون (رد بر فرقه قاديانيه است .) داروين و اصحابه .

مهتاب ادب

يكي از ويژگيهاي شخصيت علمي علامه بلاغي ، جنبه ادبي ايشان است . او دانشمندي اديب و اديبي دانشمند بود. نوشته هايش را با قلم و سبكي

ابتكاري و جديد و در قالبهاي ادبي و شعر، داستان ، رمان و مناظره به رشته تحرير در آورده و برخي از مسائل عقيدتي و فلسفي را در قالب شعر سروده و شعرش حامل پيام بوده است .

ايشان در ثنا و رثاي اهل بيت عليهم السلام چكامه هايي چند سروده است . يكي از آنها را كه مرثيه اي براي امام حسين عليه السلام است مرور مي كنيم :

يا تريب الخد في رمض الطفوف

ليتني دونك نهبا للسيوف

يا نصيرالدين اذ عزالنصير

و حمي الجار اذ عزالمجير

و شديد الباءس واليوم العسير

و ثمال الوفد في العام العسوف

كيف يا خامس اصحاب الكسا

و ابن خيرالمرسلين المصطفي

و ابن ساقي الحوض في يوم الظماء

و شفيع الخلق في اليوم المخوف

يا صريعا ثاويا فوق الصعيد

و خضب الشيب من فيض الوريد

كيف تقضي بين اجناد يزيد

ضاميا تسقي بكاسات الحتوف

- اي كسي كه گونه هايت در سرزمين كربلا بر خاك گرم افتاد! اي كاش من به جاي تو، جايگاه ضربه هاي شمشير مي شدم .

- اي ياور دين هنگامي كه ياران اندك شدند! و اي اميد بي پناهان هنگامي كه پناه دهندگان كم شدند.

- اي كسي كه در روز جنگ و سختي صبر بسيار داري و اي ملجاء وارد شدگان در سالهاي خشكي و سخت .

- چه سان است اي پنجمين اصحاب كساء و اي فرزند بهترن رسولان (حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم )

- اي فرزند ساقي حوض (حضرت علي عليه السلام ) در روز تشنگي ، شفاعت كننده مردم در روز ترسناك .

- اي كشته افتاده روي زمين و اي كسي كه محاسنت با خون گلويت خضاب است .

- چگونه تشنه ماندي

بين لشكر يزيد، در حالي كه سيرابت مي كردند از جام مرگها.

چكاد تلاش

آموختن زبانهاي خارجي با امكانات محدود آن روز، كاري بسيار مشكل بوده است . علامه بلاغي علاوه بر زبان عربي ، زبانهاي عبري ، انگليسي و فارسي را خوب مي دانست و به آنها تسلط داشت و فراگيري آنها به شخصيت علمي ايشان برجستگي ويژه اي بخشيده بود.

درباره چگونگي آموختن زبان عبري چنين نگاشته اند: ((زبان عبري را از يهود دوره گرد آموخته است . در آن روزگار گروهي يهودي در شهرهاي عراق بودند كه مقداري جنس ، پارچه و امثال آن ، بر دوش داشتند و در كوچه و بازار مي گشتند و مي فروختند. بلاغي از اين فرصت استفاده مي كرد و درباره مفردات و جمله بندي زبان عبري از آنان چيزهايي مي پرسيد. گاه مجبور مي شد همه اجناس يك يهودي دوره گرد را بخرد تا از او درباره يك واژه يا تركيب سخني بشنود. چون يهوديان در آموختن لغت خود به ديگران بسيار بخل مي ورزيدند. بلاغي گاه شيريني و شكلات مي خريد تا اگر بچه اي يهودي ببيند به او بدهد و چيزي از او بپرسد.))

شكوه گمنامي

گمنام زيست و بي هياهو، ولي نامش در گمنامي اوست و هنرش در اخلاص والايش ...

شكوه گمنامي و حماسه اخلاص او در شعار معروفش تجلي كرده كه مي فرمود:

((اني لا اقصد الا الدفاع من الحق لا فرق عندي بين ان يكون باسمي او اسم غيري .)): من جز دفاع از حق انگيزه اي نداشتم . بنابراين هيچ فرقي نيست كه كتاب به نام من يا نام ديگري منتشر شود.

اسوه زهد

درباره ساده

زيستي اش گويند:

((اتاقي كوچك داشت و محقر. در آن جز بوريايي و روفرشي يي كه بر آن مي نشست هيچ چيز نبود. در زمستان وسايل گرم كردن و در تابستان وسايل سرد كردن نداشت ؛ با اينكه مزاجي ضعيف داشت و بيمار بود. با اين احوال ، هيچ گاه از اين اتاق بيرون نمي رفت مگر براي نيازهاي ضروري .))

بحقيقت كه ايشان با بي پيرايگي اش اسوه برجسته زهد و پارسايي بود.

خنياگر بيداري

حياتش تركيبي از دو عنصر عقيده و جهاد بود و حركتش بر مبناي اين دو عنصر هيچ گاه گوشه نشيني را نگزيد و آرام نگرفت و پيوسته حريت آميخته با حيات را بر سر و روي جامعه اسلامي مي پاشيد و خوابهاي گران را بر مي آشفت گويند:

((برخي از بهائيان جاسوس استعمار در محله اي در بغداد، مكاني را به نام حظيره براي اجتماع خود بنا نهادند. بلاغي با شنيدن اين خبر ديگر آرام نگرفت و استراحت را بر خود روا نداشت تا با مراجعه به دادگاه و قانون آنان را به ترك آن محل واداشت و پس از مدتي آنجا را به مسجدي تبديل كرد و در آن نماز و شعاير حسيني اقامه مي شد.))

اين روحاني آگاه ، مرز و بوم را همواره نگهبان بود و براي بيدار ساختن جامعه دل مي سوزاند و تمام هستي خود را فداي خدمت به حق و خلق كرد.

وي براي چاپ كتاب ((الهدي )) (در رسوا سازي خدعه ها و توطئه هاي مبلغان مسيحي ) پولي نداشت . بناچار هر چه در خانه داشت به قيمت ارزان فروخت و كتاب را به چاپخانه فرستاد تا خداوند

اندك اندك اثاثيه خانه و زندگاني وي را فراهم ساخت .

آخرين هجرت

آسمان شهر غم رنگ بود و اندوهبار. اشك هجران بر گونه هاي شهر جاري بود. زيرا خورشيد انديشه اي رو به غروب بود كه هفتاد سال در آسمان علمي شيعه نور بخشيده بود. تقويم عمري رو به پايان مي شد كه برگ برگ وجودش را وقف خدمت كرده بود.

باد خزان بر باغ پرشكوفه رادمردي وزيدن گرفته بود كه سراسر عمرش بهار بود و بيداري فصل فراق در گوش جان علامه آهنگ وداع مي نواخت و نسيم ((ارجعي )) جانان در بوستان جانش وزيدن داشت و در حياط ((حياتش )) مي رفت كه با قفل مرگ بسته شود. او كه عمري در وادي رضاي حق قدم و قلم زد اكنون مجنون صفت مشتاق نوشيدن جام وصال بود.

سرانجام اين چكاد تعبد و تخصص ، فقيه و اديب فرزانه و مجاهد زاهد، شب دوشنبه بيست و دوم شعبان 1352 ق . نداي حضرت دوست را لبيك گفت و مرغ جانش با كوله باري از خدمت و خوبي و افتخار به سراي ابدي پر كشيد و در آستان دوست جاي گرفت . خاكيان را در سوگ و عرشيان را در سرور نشاند. حوزه هاي علميه - بويژه طلاب نجف - در اين فقدان ، غرق در ماتم شد. پس از تجليل و تشييع ، پيكر پاكش را در حجره جنوبي سوم در سمت غربي صحن مبارك حضرت علي عليه السلام ، در كنار آرامگاه جواد بن محمد حسيني (مؤ لف كتاب مفتاح الكرامه ) به خاك سپردند.

روحش شاد، راهش سبز و پر رهرو و تربتش از شمع رضاي

جانان نوراني باد.

آثار:

1. تفسير آلاءالرحمن

2. الرحلة المدرسية يا المدرسة السيارة

3. الهدي الي يدن المصطفي

4. التوحيد والتثليت

5. اعاجيب الاكاذيب

6. انوارالهدي

7. البلاغ المبين

8. نصايح الهدي

9. المسيح و الانجيل

10. نسمات الهدي

11. المصابيح في بعض من ابدع في الدين في القرن الثالث عشر

12. مصباح الهدي

13. مسئلة في البداء

14. نورالهدي

15. اجوية المسائل البغدادية

16. داعي الاسلام و داعي النصرانية

17. رساله اي درباره اوامر و نواهي در علم اصول

18. رساله اي در نفي تزويج ام كلثوم با عمربن خطاب

19. رساله اي درباره عدم اعتبار تفسير منسوب به امام حسن عسكري عليه السلام

20. رد بر كتاب ((تعليم العلماء))

21. رد بر كتاب ((حياة المسيح ))

22. رد بر كتاب ((ينابيع الكلام ))

23. رساله اي در رد جرجيس سائل و هاشم عربي

24. رساله اي در رد حسيون

بلالي مود، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: استاد، رشته: مسموميت ها، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناس شيمى از دانشگاه تربيت معلم در سال 1343، دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1349، دكتراى تخصصى درمان شناسى از دانشكده پزشكى دانشگاه ادينبورگ بريتانيا در سال 1360 و فوق تخصص مسموميت ها از بيمارستان سلطنتى ادينبورگ در سال 1360.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال تا سال 1358، استاديار دانشگاه ادينبورگ از سال 1359 تا سال 1360، استاديار دانشگاه

مشهد از سال 1360 تا سال 1364 و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1346 تا سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى آزمايشگاهى و بالينى قرصهاى ايران و مقايسه آن با نمونه هاى خارجى، مقايسه ميزان ماده مؤثر فرآورده هاى استامينوفن موجود در بازار، بررسى يافته هاى بالينى و آزمايشگاهى مسموميت با گاز خردل بررسى اثرات ديررس مسموميت با گاز جنگى خردل گوگرددار و مقايسه روشهاى اندازه گيرى غلظت خونى تئوفيلين و كاربرد آن، تدريس دروس درمان شناسى، كنترل مسموميت ها، پزشكى قانونى و مسموميت ها، فارماكولوژى بالينى در دانشگاه علوم پزشكى مشهد و راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه دكتراى داروسازى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كاربرد شيمى در زندگى و مسوميت هاى كودكان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 75

زمينه علمى مقالات:

شيمى، سم شناسى، مسموميت ها و فارماكولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بلخي ابوزيد، احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(322 -235 ق)، اديب، متكلم، فيلسوف شيعه و جغرافيدان. در شامستيان، از روستاهاى نزديك بلخ خراسان به دنيا آمد. پدر او از سجستان و معلم كودكان بود. در جوانى به بغداد رفت تا در مذهب اماميه تحقيق كند. در آنجا به محضر يعقوب بن اسحاق كندى راه يافت و نزد او به كسب علوم عقلى پرداخت. وى هشت سال در عراق بسر برد، و در اين مدت فلسفه، نجوم، طب، طبيعيات و علم كلام و ديگر دانشها را فراگرفت، سپس از راه هرات به بلخ بازگشت. ابوزيد علاوه بر تأليفات گران قدر، شاگردانى نيز داشت از جمله: ابن فريغون، ابوالحسن محمد يوسف عامرى، ابومحمد حسن وزيرى. برخى

از محققان، زكرياى رازى را نيز در فلسفه از شاگردان او مى دانند و رازى به سبب تعليمات وى به فلسفه نو فيثاغورى متوجه گرديد. ابوزيد را سومين متكلم بزرگ عالم اسلام مى دانند. و بعضى منابع وى را در عراق جاحظ خراسان لقب دادند. حدود هفتاد تأليف به او نسبت داده اند، از جمله: «صور الاقاليم الاسلاميه»؛ «جمل مصالح الانفس»؛ «العلم و التعليم»؛ «تفسير ابى زيد بلخى»؛ «لغات القرآن»؛ «شرايع الاديان»؛ «رسالة حدود فلسفه»؛ «فضيلة علوم رياضيات»؛ «الاسماء و الكنى و الالقاب»؛ «عصمت الانبياء».[1]

احمد بن سهل بلخى، متكلم و فيلسوف خراسان، از شاگردان مشهور كندى (يعقوب بن اسحاق). وى در آغاز قرن چهارم مى زيست (ف. 322 ه.ق.) گذشته از كتبى كه در كلام تأليف كرد، كتابهاى معتبرى نيز در فسلفه و علوم به رشته تحرير درآورد، مانند: حدود الفلسفة، مايصح من احكام النجوم، كتاب الاخلاق الامم، و كتاب مشهور صورالاقاليم در جغرافيا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (131 /1)، اعيان الشيعه (219 -216 /3)، تاريخ ادبيات در ايران (117 /1)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (68 -65)، تاريخنگاران ايران (44 -43 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1044 -1043 /8)، الذريعه (330 /18 ،255 -253 /4)، روضات الجنات (50 -49 /4)، ريحانه (120 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (229 -228)، كشف الظنون (1440 ،1084 ،602 ،227)، الكنى و الالقاب (81 /1)، لسان الميزان (277 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوزيد)، معجم الادباء (86 -64 /3)، معجم المؤلفين (240 /1)، الملل و النحل (365)، الوافى بالوفيات (413 -409 /6)، هديه العارفين (59 /1).

بلخي خراساني، ابوالجيش مظفر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 367 ق)، متكلم شيعى. از متكلمان و دانشمندان بنام شيعه در سده چهارم بود كه در

بلخ مى زيست. او از شاگردان ابوسهل نوبختى است. از وى آثار بسيارى به جاى مانده است. نجاشى تمام آثار ابوالجيش را از طريق شيخ خود، شيخ مفيد، نقل كرده و تصريح كرده كه ابوالجيش از مشايخ و اساتيد مفيد بوده است. از جمله آثار وى: «الارزاق و الاجال»؛ «الاعراض و النكت» يا «النكت و الاغراض فى الامامه»؛ «الانسان»؛ «نقض العثمانيه على الجاحظ»؛ «فدك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (165/8)، الذريعه (389 ،338 -337 ،236 /2 ،507/1)، رجال النجاشى (374 -373 /2)، هدية العارفين (463/2).

بلخي، ابواسحاق، ابراهيم

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 162 /161 -112 ق)، عارف و محدث. در خاندانى كوفى در بلخ متولد شد. آنچه درباره ى زندگى او مى گويند بيشتر به افسانه شباهت دارد تا واقعيت؛ از جمله آنكه او را فرزند حاكم بلخ دانسته اند كه بر اثر انقلابى درونى از زندگى اشرافى دست كشيد و به درويشى روى آورد. شايد چون خانواده اش عرب تبار بودند، از ترس ابومسلم ناگزير به ترك وطن شد و از خراسان به شام رفت (ح 132 ق) و پس از آن به سفر در سرزمينهاى اسلامى پرداخت. گويا در جنگهاى مسلمانان با بيزانس شركت داشت. وى بر خلاف بسيارى از متصوفه با كار در مزارع، دروگرى، خوشه چينى، خرمنكوبى و باغبانى روزگار مى گذارنيد و در عين زهد متوجه زندگى نيز بود. به روايتى به خدمت امام باقر (ع) نيز رسيد و از بركات و انفاس او بهره گرفت. به روايت ابن فهد، وى، زمانى كه امام صادق (ع) از كوفه عازم مدينه بود با ايشان ملاقت كرد. در تصوف آوازه اى بلند داشت. ميان زدگى او و افسانه ى بودا شباهتهايى يافته اند. كتاب عاميانه «سيرةالسلطان ابراهيم بن

ادهم»، درباره ى زندگى اوست. وى را در شمار محدثين مورد اعتماد نيز آورده اند.[1]

ابواسحاق ابراهيم بن ادهم بلخى از بزرگان زهاد نيمه اول قرن دوم هجرى (مقت. 160 يا 166 ه.ق.) وى از بلخ به مكه رفت و مجاور گرديد. در مكه به صحبت چند تن از اوليا مانند فضيل بن عياض و سفيان ثورى رسيد و سپس به شام رفت و تا پايان عمر بدانجا بود. وى در جنگ دريايى ضد بيزنطيه (بيزانس) به شهادت رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (24 /1)، تاريخ اسلام (حوادث 59 -43 /170 -161)، تاريخ تصوف (435 ،295 ،281 ،270 ،164 -162 ،157 ،59)، تذكرة الاولياء (106 -85 /1)، تهذيب التهذيب (94 -93 /1)، حلية الاولياء (395 -367 /7)، دانشنامه ى ايران و اسلام (336 -334 /2)، دائرةالمعارف البستانى (211 /1)، روضات الجنات (160 -149 /1)، رياض العارفين (21)، ريحانه (98 -97 /1)، سير النبلاء (396 -387 /7)، طبقات الصوفيه هروى (72 -68)، طرائق الحقائق (129 -109 /2)، فضايل بلخى (144 -108)، مجالس المؤمنين (24 /2)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (42 -41)، نفحات الانس (38 -37)، الوافى بالوفيات (319 -318 /5)، وفيات الاعيان (32 -31 /1).

بلخي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 319 ق)، صوفى و محدث. اصل او از بلخ است. متعصبان، وى را به سبب مذهبش از بلخ راندند و او نيز آنان را نفرين كرد و به سمرقند رفت و در آنجا قاضى شد در ضمن سفر حج در شهر نيشابور مجلس مى گفت بعد از زيارت خانه خدا به سمقرند بازگشت و در همان جا درگذشت. شيخ الاسلام، خواجه عبداللَّه انصارى درباره ى وى گفته كه: «پس از او

از بلخ هيچ صوفى نخاست». از كلام اوست: جاهل را مى توان با شش خصلت شناسايى كرد: خشم بى محل و كلام بى ارزش و بخشش بى جا و افشاء سر و اعتماد به هر كس و بازنشناختن دوست از دشمن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (221/7)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (58 -57)، حليه الاولياء (233 -232 /10)، طبقات الصوفيه سلمى (216 -212)، طبقات الصوفيه هروى (306 -305)، معجم البلدان (569/1)، نفحات الانس (118 -117).

بلخي، ابوعلي عبداللَّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 295 /294 ق)، حافظ و محدث. مشهور به محدث بلخ. وى از قتيبه بن سعيد و ابراهيم بن يوسف ماكيانى فقيه و على بن حجر و هدية بن عبدالوهاب و محمد بن يحيى ذهلى و همطبقه آنان حديث شنيد. ابوحامد بن شرقى نيشابورى و محدثان نيشابور و ابن قانع و جعابى و ابوبكر شافعى از او حديث نقل كرده اند. خطيب بغدادى او را يكى از پيشگامان حديث مى شناسد. وى به دست قرمطيان كشته شد. از آثار وى: كتاب «العلل»؛ كتاب «التاريخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (261/4)، تاريخ بغداد (94 -93 /10)، سير النبلاء (530 -529 /13).

بلخي، جمال الدين عبداللَّه

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(698 -611 ق)، مفسر. در قدس متولد شد و در مصر اقامت گزيد و در الازهر تحصيل كرد و سرانجام به زادگاهش بازگشت و همان جا درگذشت. جمال الدين صاحب «تفسير» ى بزرگ است كه آن را با عنايت به پنجاه تفسير نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (270/4)، معجم المؤلفين (121/6).

بلخي، سيد اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسماعيل بلخي سال 1295 ش . در قريه ((سرپل بلخاب )) در يك خانواده روحاني زاده شد. بلخاب سرزميني است خوش آب و هوا و كوهستاني كه در قسمت جنوبي استان مزار شريف و در مسير رودخانه ((بلخ آب )) كه از ((باميان )) سرچشمه مي گيرد قرار گرفته است . اين خطه از ديرباز مركز تشيع و پايگاه ستارگان علم و ادب در تركستان زمين بوده و امروز پس از گذشت قرنها نام ستارگانش چشم و چراغ ملت مسلمان به حساب مي آيند اينك نيم نگاهي به گذشته اين ديار مي اندازيم .

فرزانگان بلخاب

بلخاب تا قبل از ورود ((مير سيد علي فرزند مير سيد جلال الدين بخارايي )) شهرت چنداني نداشته ولي بعد از سال 810 ق . با ورود اين عالم زبردست و دانشمند نام و آوازه اين دره گمنام از ((سمرقند)) تا ((هرات )) پيچيد. بدين مناسبت كاروانهايي از عالمان و دولتمردان به قصد زيارت و ديدار اين عارف وارسته وارد بلخاب شدند. تا جايي كه ((شاهرخ )) به اين شخصيت علاقه مند شد و چندين بار وي را از بلخاب به مركز حكومت خراسان يعني ((هرات )) دعوت نمود و دخترش را به عقد او درآورد. و در آخرين سفر ميرسيدعلي در حالي كه شاهرخ در

((شهر ري )) دار فاني را وداع گفته بود بر طبق وصيتش جنازه او را به هرات حمل نمودند و ميرسيدعلي ولي بر او نماز خواند!

بلخاب از دير زمان با حوزه هاي بزرگ شيعه در نجف ، مشهد و قم در تماس بوده و در دشوارترين ايام اين قافله از حركت نيفتاد. بر همين اساس است كه مدارس و روحانيت بلخاب از ساير مناطق پيشگام است . و نسبت به ساير مناطق شيعه نشين افغانستان بيشترين طلاب از اين منطقه بوده اند.

در اين بخش بيش از سي هزار نفر شيعه مؤ من و غيرت مند زندگي مي كنند و بيش از دهها حسينيه و مسجد وجود دارد و تا قبل از انقلاب بزرگترين پايگاه فرهنگي مردم شمال به حساب مي آمد.

برخي از بزرگان بلخاب به قرار ذيل است :

بلعمي، ابوالفضل محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 330 /329)، اديب. در زمان سامانيان مى زيست. وى پدر صاحب «تاريخ بلعمى» وزير اسماعيل بن احمد سامانى، بود و يكى از ممدوحان و مشوقان رودكى. بلعمى به رودكى اعتقاد بسيار داشت و حتى وى را در عرب و عجم نظيرى نمى شناخت و به او صله ها و جايزه هاى فراوان مى بخشيد. او بود كه رودكى را به نظم «كليله و دمنه» واداشت. به او بلعمى كبير هم مى گفتند. و بلعمى منسوب بود به ديهى به نام بلعمان از نواحى مرو. از آثار او: «تلقيح البلاغه»؛ «المقالات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (139/7)، پيشاهنگان شعر فارسى (17)، تاريخ ادبيات در ايران (619 ،376 /1)، تاريخ برگزيدگان (165)، دايرةالمعارف فارسى (27/1)، ريحانه (281 -280 /1)، سير النبلاء (192/15)، كشف الظنون (480)، معجم البلدان (576 -575 /1)،

معجم المؤلفين (277/10)، الوافى بالوفيات (5/4)، هدية العارفين (34/2).

بلعمي، ابوعلي محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 383/363 ق)، مورخ، اديب و متجرم. وى وزير منصور بن نوح سامانى و پسر ابوالفضل محمد بن عبيدالله بلعمى بود. در زمان سامانيان مى زيست و وزارت عبدالملك بن نوح و منصور بن نوح سامانى را داشت و به دستور پادشاه اخير «تاريخ طبرى» را از عربى به فارسى ترجمه كرد. علت شهرت او به بلعمى به خاطر انتساب او و نياكان وى به بلعمان از قراء مرو بود. بلعمى در اين ترجمه بسيارى از موارد «تاريخ طبرى» را تلخيص كرده و در بسى موارد ديگر از منابع جديدى استفاده كرده است.

كتاب او حكم تأليف جديدى را پيدا كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (619/1)، ترجمه ى تاريخ يمينى (95)، دايرةالمعارف فارسى (33/1)، ريحانه (280/1)، زين الاخبار (161)، سبك شناسى (9 -8 /2)، لغت نامه (ذيل/ بلعمى)، گنج و گنجينه (15 -8)، فرهنگ ادبيات فارسى (91)، دستور الوزراء، (114 -113)، الذريعه (86/4).

بلقيسه

قرن:5

جنسيت:زن

مليت:ايران

پيش از 427 ق، از زنان محدث. وى دختر محمد بن احمد بود. از زندگى او اطلاع بيشترى در دست نيست.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ جرجان، 505.

بلورچيان، بيوك

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: داروسازى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بلورچيان، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1305، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيوشيمى. دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1330، گذراندن دوره تخصصى بيوشيمى از دانشگاه پاريس در سال 1343.

مرتبه علمى:

دستيارى بيوشيمى و علوم آزمايشگاهى در دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تبريز درسال 1333، استاديارى بيوشيمى و علوم آزمايشگاهى در دانشكده دانشگاه علوم پزشكى تبريز، پس از طى مرحله دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

علوم آزمايشگاهى، بيوشيمى در جنبه ها و رشته هاى اختصاصى (نظرى و كاربردى) تهيه محلولهاى دياليز براى بيماران كليوى و به راه انداختن دستگاههاى دياليز كليه، پيشنهاد الگوهاى لازم براى تهيه بيست نوع كيت هاى آزمايشگاهى تشخيص طبى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 100 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه- كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيوشيمى و فيزيوپاتولوژى انعقاد خون، استفاده از بيوشيمى آنزيمها در تشخيص بيماريها.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بيوشيمى و علوم آزمايشگاهى (نظرى و كاربردى).

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بلوريان، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1311، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: قلب و عروق، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى اصفهان در سال 1337، طى دوره هاى رزيدنتى داخلى، فوق تخصص قلب و عروق از دانشگاه علوم پزشكى اصفهان.

مرتبه علمى:

استاديار داخلى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان در سال 1342، ارتقاء به درجه دانشيارى در سال 1349.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى اثرات داروهاى گياهى روى فشار خون، بيمارى قند، قلب و عروق، راهنمائى، مشاوره

و نظارت بر 36 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى قلب، دريچه اى اريتمى ها و بيماريهاى جنب.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 7، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

روماتيسم بيماريهاى قلبى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بلياني كازروني نيشابوري، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(810 -735 /727 ق)، محدث شافعى. در كازرون به دنيا آمد، در همان جا باليد و تحصيل علم كرد. در لار درگذشت. از آثار وى: شرح «الجامع الصحيح» بخارى؛ «الاربعون»، در برترى علم؛ «شعب الاسانيد فى روايه الكتب و المسانيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (220/11).

بليقيني، ابوحفص سراج الدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 804 ق)، عالم و محدث. از مشاهير علما و محدثان عامه است كه «صحيح بخارى» را شرح كرده است. وى تأليفات ديگرى نيز دارد كه اكنون در دسترس نيست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (7/3).

بمي كرماني، طيان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، شاعر و اديب. از شاعران بم كرمان است كه در نظم و نثر توانا بوده است و اشعارى چند از وى در تذكره ها نقل است كه قدرت طبع او از آن مشهود است. صاحب «مجمع الفصحا» احوال وى را با طيان ژاژخاى مرغزى درهم آميخه و اشعار طيان مرغزى را به او نسبت داده است. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (624 -623 / 2)، تذكره ى شاعران كرمان (360 -356)، الذريعه (653 / 9)، صبح گلشن (263)، فرهنگ سخنوران (593)، ستارگان كرمان (269 -263)، مجمع الفصحا (850 -847 / 2)، هفت اقليم (270 -268 / 1).

بناء اصفهاني، محمد امين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1112 ق)، نقاش، طراح و خطاط. اهل اصفهان و رسمى ساز نقوش مختلف و طراح خطوط كوفى تزيينى و پيرآموزى و بنايى بود و كاشى ها را با تزيينات گوناگون و خطوط شيوا مى آراست. از آثار او پيرايش صفه ى استاد در مسجد جامع اصفهان است كه اصل بناى اوليه ى آن، در دوران سلجوقى انجام پذيرفته و با تزيينات دوره ى صفويه تكامل يافته است. اين بنا در 1112 ق ارايش و كاشى كارى شده و ارقام آن چنين است: «عمل ابن محمد مؤمن، محمد امين»؛ «عمل ذره ى بيمقدار ابن محمد مؤمن»؛ «محمد امين بناء اصفهانى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار ملى اصفهانى (551 ،549)، احوال و آثار نقاشان (654/ 2)، تاريخ اصفهان (360)، گنجينه ى آثار تاريخى اصفهان (110 -109).

بنابي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله مرحوم آقا شيخ على بنابى از علماء متبحر و بزرگان فقهاء و مجتهدين بزرگوار و مرجع در احكام و قضاء و زعيمى در امور دين و مجاهدى فى سبيل الله بوده و در فتنه شيخ عبيدالله فداكاريها نموده و يد بيضائى داشته و به (سيف العلماء) ملقب شده و بقاضى مجتهد شهرت يافته و قيام بكارهاى بزرگ نموده و در سال 1305 ق در مشهد رضوى از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بنابي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا محمد بنايى از تلامذه مبرز و با فضل مرحوم آيت الله خونسارى و آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله حجت و آيت الله العظمى بروجرديست تولدش در بناب كه از مضافات مراغه است اتفاق افتاده و در تبريز مقدمات را خوانده آنگاه به قم مهاجرت از محضر اساتيد حوزه و چندى هم از مرحوم آيت الله حايرى استفاده كرده و در زمان زعامت آيت الله بروجردى مهاجرت به نجف اشرف نموده و از درس بحث مرحوم آيت الله ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت الله حكيم و آيت الله شاهرودى استفاده و حدود بيست سال اقامت نموده تا در اين حادثه اخير اخراج ايرانيان مقيم عراق به ايران آمده و اقامت در قم اختيار نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

بنابي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ يوسف باقرى بنابى از دانشمندان مجاهد و فداكار بنام آذربايجان و مرجع و ملجاء مردم بناب و حومه آنست.

معظم له در يك خانواده پرصفا و معنويت بدنيا آمده و پس از نشو و نما علوم مقدمات و قسمت عمده سطوح را در شهر بناب و حوزه علميه تبريز خوانده و بقيه سطوح را در حوزه مقدسه نجف اشرف از محضر آيه الله مشكينى و آيه الله حاج شيخ احمد اهرى استفاده كرده آنگاه در درس خارج آيه الله العظمى نائينى و آيه الله آقا ضياءالدين عراقى و آيه الله حاج شيخ عبدالله مامقانى حاضر و بهره مند گرديده تا بمدارج عاليه علم رسيده و از آيات عظام نجف مفتخر باجازه اجتهاد و غيره شده ولى بواسطه بروز كسالت مزاج بايران و مسقط الرأس خود بناب مراجعت كرده و بنابر اصرار زياد اهالى بناب و حومه آن مجبور باقامت در آنجا شده و

در اثر افكار عاليه و روشنى كه داشت در آن محل نفوذ عجيب پيدا نمود كه مدتها مقامات مربوطه دولتى از رسيدگى بشكايات و خصومات مردم بيكار مانده زيرا آن بزرگوار به احسن وجه رفع خصومات و داورى عادلانه نموده و آنها را خشنود روانه ميكرد.

آيه الله باقرى بنابى عالمى فعال و خدمتگزار و واقعا مجاهد است براى تربيت طلاب و محصلين مدرسه با عظمتى تأسيس نمود و خود تدريس علوم مختلفه را در حوزه متعهد شده چنانچه اكثر علماء بزرگ بناب و حومه در خدمت ايشان تلمذ كرده اند.

معظم له داراى منطقى شيرين و بيانى جذاب و حافظه اى قوى ميباشند و روى همين امتيازات و فضائل علمى و معنوى بود كه همواره موفق و پيروز ميشدند. يكى از مبارزات ايشان منكوب كردن فرقه توده بود كه در اكثر اهالى بناب و حومه نفوذ كرده و معتقدات دور از منطق خود را بمردم تزريق ميكردند.

2- مبارزه با حزب پوشالى سياسى باب و بهاء بوده و تا اندازه اى جلوى فعاليت ايشان را گرفت و با انحاء مختلفه آنها را در مضيقه قرار دادند تا مجبور شدند يا از آن محيط فرار يا بتوبه و انابه بگرايند.

3- مبارزه با فساد بانوان دور از عفت و نجابت. در سال 1324 -1320 يك عده از زنان بدبخت كه در اثر فقر و تنگدستى از راه اعمال منافى عفت ارتزاق مينمودند آنها را در يك منزل با ترتيب خاصى جمع نموده و تحت كنترل شديد قرار داد و تا مدتى معيشت آنها را كفالت و بعد از مدتى تدريجا تمامى آنها را باستثناء يكى كه فرار كرده بود شوهر دادند و طرز ترويج

آنها هم خيلى جالب بود يك عده از كسانى كه فقير و بى بضاعت بوده و در اثر تنگدستى بى همه چيز بودند بهر يكى سرمايه و وسائل ازدواج داده و هريك از زنها را بيكى تزويج و با اين طريق صحيح خدمت بزرگى بعفت اجتماع مسلمين انجام دادند.

4- در عصر تسلط و تهاجم حزب توده منحله (كمونيسم) به آذربايجان معظم له با تمام قوا و نيرو و نفوذ خود مبارزات پيگيرى با آنها شروع كردند عاقبت در اثر نفوذ تبليغات ضدكمونيستى ايشان در اهالى بناب و حومه تحت تعقيب مقامات و نيروهاى آنان واقع و باتفاق آراء قضات دادگاه آنها با چند نفر از افراد وابسته محكوم باعدام شدند ولى تقدير و تأييدات خداوندى تدابير و تصميمات شيطانى آنها را نقش برآب كرد و آنها شكست خورده و منحل گرديده و اين روحانى مجاهد از خطر مرگ نجات يافتند.

5- مبارزه با يك فرد روحانى نما و گرگى بلباس ميش و دزد و راه زنى در ماسك و كسوه رهبر كه سرلوحه تبليغات او مبارزه با حوزه هاى علميه بزرگ جهان شيعه و زعماء مراجع عاليقدر و تحقير و تخريب مقام با عظمت آسمانى ولايت كليه الهيه حضرت على بن ابى طالب عليه الصلوه و عليه السلام ولى الله اعظم است.

اين عالم فداكار و مجاهد بزرگوار حدود بيست و سه سال است با اين اموى مسلك وهابى مذهب مبارزه دارد و چون سد سكندر جلو اشاعه و نشر تبليغات ضد توحيد و ولايت حقيقى او را گرفته و ميگيرند.

آيه الله باقرى بنابى مورد تأييد تمام مراجع عظام نجف و قم و مشهد و بالاخص حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف ميباشد.

آثار و باقيات الصالحاتى

در بناب و حومه آن تأسيس نموده اند كه از نظرتان ميگذرانم:

1- قبرستان نو 2- غسالخانه عمومى 3- توالتهاى عمومى 4- كمك بساختمان شير و خورشيد 5- مساعد تبليغى باسفالت كوچه ها و خيابانهاى بناب. و هم اكنون در مسجد خودشان اقامه جماعت مينمايند. و آثار علمى ايشان از اينقرار است: 1- ثمرات الفؤاد شرح تفسير فرات كوفى در چند مجلد كه ناتمام است.

فرزندان ارجمندى در سلك روحانيت دارند كه سه نفر آنها در تبريز بتدريس و تبليغ اشتغال دارند و يكى هم جزو فضلاء محصلين نجف اشرف در آنجا اقامت دارند و يكى هم در لباس كسب و تجارت و از جوانان متدين با احساسات ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

بناكتي، فخرالدين، ابوسليمان داوود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 731 ق)، مورخ. وى منسوب به بناكت از شهرهاى ماوراء النهر بود، و از مورخان دوره ى مغول و ملك شعراى دربار غازان خان. وى چون از نزديك با خارجيانى كه از شهرهاى دور به دربار غازان خان مى آمدند، سر و كار داشت، اطلاعات جامعى درباره ى مذاهب و ملل گوناگون كسب كرد كه به تأليف تاريخ او به نام «روضه اولى الالباب فى معرفه التواريخ» يا «تاريخ بناكتى» منجر شد. در «كشف الظنون» نام كتاب «روضه اولى الالباب فى تواريخ الاكابر و الانساب» نوشته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ در ايران (86 -85)، دايرةالمعارف فارسى (449/1)، الذريعه (242/3)، فرهنگ ادبيات فارسى (92)، كشف الظنون (925)، لغت نامه (ذيل/ بناكتى)، هدية العارفين (360/1)

بناني، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصصى جراحى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى شيراز در سال 1362، فوق تخصص در رشته جراحى كودكان از دانشگاههاى علوم پزشكى شيراز و علوم پزشكى تهران و بريستول انگلستان از سال 13456 تا سال 1369.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه علوم پزشكى شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پارامترهاى ايمونولوژيك در كودكان مبتلا به تالاسمى ماژور قبل و بعد از عمل اسپلنكتومى بارسيل، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه دكترا و دكتراى تخصصى

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه تعداد) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مراقبت بيمار در جراحى كودكان، بزرگى طحال در تالاسمى، سنگ كيسه صفرا در تالاسمى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى: 11

برگرفته از

كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بناي اصفهاني، محمدرضا

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1028 ق)، طراح و معمار. از زبردست ترين معماران صفويه بود. وى طراح نقشه و معمار مسجد معروف شيخ لطف اللَّه است كه به امر شاه عباس اول ساخته شد. اين بناى با عظمت و پر امتياز، يكى از شاهكارهاى معمارى و كاشى كارى استاد محمدرضا است كه ساخت آن شانزده سال به طول انجاميده و در داخل محراب كاشى كارى معرق مسجد، به خط نستعليق چنين رقم نهاده است: «عمل فقير... محمدرضا بن استاد حسين بناء اصفهانى 1028».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار ملى اصفهان (700 ،697)، احوال و آثار نقاشان (721/ 2)، تاريخ اصفهان (353)، تاريخ هنرهاى ملى (936/ 2)، سرآمدان فرهنگ (160 -159/ 1)، كارنامه ى بزرگان (212 -211)، گنجينه ى آثار تاريخى اصفهان (402).

بنايي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي بنائي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

حجت الاسلام و المسلمين على بنائى در سال 1338 در يكى از محله هاى قديمى خيابان انقلاب (چهارمردان) قم، در خانواده اى اصيل و متدين ديده به جهان گشود. وى با سپرى كردن دوره ابتدايى در مدرسه شايگان، تحصيلات خود را در دبيرستان امام صادق(ع) (حكيم نظامى) ادامه داد. او كه رايحه تعالى بخش و مسؤوليت ساز حوزه علميه قم را از نزديك استشمام كرده بود، در يكى از مدارس نظام مند و موفق آن روزگار (مدرسه مرحوم آيت اللّه العظمى گلپايگانى(ره)) دروس طلبگى را آغاز نمود.

دروس سطح را تا پايان مكاسب و كفايه نزد استادان بزرگوار همچون حضرات آيات: موسوى تهرانى، قديرى، مؤمن، طاهرى خرم آبادى، اشتهاردى و محقق داماد(دامت تأييداتهم) و آيت اللّه ستوده فرا گرفت. ايشان در اين مدت با چهره هايى چون آيت اللّه سيد

مهدى روحانى، آيت اللّه احمدى ميانجى و آيت اللّه العظمى بهاءالدينى(ره) آشنا و مأنوس شد و از چشمه سار زلال عرفان و اخلاق آن ستارگان پرفروغ بهره گرفت. وى همچنين از درس هاى تفسير آيت اللّه مشكينى و آيت اللّه جوادى آملى(مدّ ظلّهما) استفاده هاى فراوان و شايان برد و دروس خارج فقه و اصول را از محضر آيات عظام: فاضل لنكرانى، ميرزا جواد تبريزى، وحيد خراسانى و مكارم شيرازى(دامت بركاتهم) بهره مند شد.

بنائي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ارتوپدى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى جراحى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1350، دوره تخصص ستون فقرات در فرانسه.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح بررسى اسكوليوز ستون فقرات در دانش آموزان نمونه، طرح عمل جراحى مهره ها و آزاد كردن نخاع.

راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 47 پايان نامه دكترا.

ابداع:

3 ابداع در مورد دستگاه بالا بر بيماران، ساخت دستگاه كشش ديناميك ستون فقرات و ساخت دستگاه اكسترنال در زمان جنگ تحميلى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

زانو و تكنيك جراحى، دردهاى كمر و پشت، ديسك و سياتيك، شكسته بندى و عوارض آن، آرتروز.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 20، تعداد مقالات به زبان خارجى: 7

زمينه علمى مقالات:

آمارى، تكنيك هاى جديد ارتوپدى، اوتوداكسن و عفونت ها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بنت المجلسي

قرن:11

جنسيت:زن

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، عالم و فقيه. از ارباب كمال و از علماى روزگار خود به حساب مى آمد. از آثار وى: «رسائلى در مسائل فقيهه»؛ «حاشيه من لا يحضره الفقيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (607/3)، تذكرةالقبور (29)، رياحين الشريعه (225/4)، ريحانه (366/8).

بنت شعري، زينب

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

524- جمادى الاخر 615 ق، ملقب به ام المويد از زنان عالم و محدث. وى در نيشابور متولد شد و محضر گروهى از بزرگان علما را درك كرد و از آنان روايت و اجازه دريافت كرد. او از ابومحمد اسماعيل بن ابوالقاسم نيشابورى قارئى، ابوالقاسم زاهر. ابوالمظفر عبدالمنعم بن عبدالكريم بن هوازن قشيرى، ابوالفتوح عبدالوهاب بن شاه شادياخى و ابوالبركات محمد بن فضل فزارى و ديگران سماع حديث كرد و حافظ ابوالحسن عبدالغافرين اسماعيل بن عبدالغافر فارسى و علامه ابوالقاسم محمود بن عمر زمحشرى (صاحب كشاف) به وى اجازه روايت دادند. همچنين از ابونصر محمد بن منصور حرفى و ديگران از طبقه حفاظ و علما حديث نقل كرد.

كسان بسيارى نيز نزد او حديث آموختند و از وى اجازه دريافت داشتند. زينب در سن 91 سالگى در نيشابور درگذشت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 77 -75 / 2؛ تاريخ دانشگاه هاى بزرگ اسلامى، 370.

بنت المنشار

قرن:11

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ز- 1031 ق)، عالم، فقيه، محدث و مدرس. او همسر شيخ بهايى بود. فقه و حديث و علوم ديگر را به زنان تدريس مى كرد. چون تنها دختر خانواده بود، چهار هزار جلد كتاب از پدر به وى به ارث رسيد. و شيخ بهايى تمام كتابهاى خود و همسرش را وقف كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (607/3)، تذكرةالقبور (30)، رياحين الشريعه (225/4)، رياض العلماء (94/5)، ريحانه (366/8)، فوائد الرضويه (510).

بنجيري شيرازي، شمس الدين عبداللَّه

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 772 ق)، حكيم و شاعر. از حكيمان بنام عصر خود بود و بهره ى وافى از علوم عقلى و نقلى داشت. خواجه شمس الدين محمد حافظ شيرازى و قوام الدين ابواسحق در خدمت او اكتساب علوم كرده اند. سلطان محمد مظفر به او ارادت داشت. شمس الدين شعر نيز مى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (769)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (300/3)، الذريعه (542/9)، رياض العارفين (212)، ريحانه (242/3)، صبح گلشن (225)، فارسنامه ى ناصرى (1172/2)، مرآت الفصاحه (315 -314).

بندار شيرازي، ابوالحسين، ابوالحسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 353 ق)، صوفى و عالم به اصول. در ارجان فارس به دنيا آمد در عرفان و تصوف شاگرد شبلى بود. وى استاد و معارض ابن خفيف بوده است و خادم ابوالحسن اشعرى مؤسس مذهب اشعرى. او تصوف را در وفاى به عهد مى دانست، و آن در نظر بندار بدان معنى نبود كه آنچه بر زبان مى آورد، بدان عمل كند؛ بلكه وى معتقد بود كه آنچه بر دل مى گذرد، بايد به مرحله ى عمل درآورد. اثر وى: «تفسير بندار» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (134 -133)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (81)، حليةالاولياء (385 -384 /10)، سيرالنبلاء (109 ،108 /16)، شرح شطحيات (42)، طبقات الصوفيه سلمى (470 -467)، طبقات الصوفيه هروى (504 -501).

بنداري اصفهاني، قوام الدين فتح

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(643 -586 ق)، مترجم. وى در مولد خود اصفهان تربيت يافت. در سال 620 ق به شام سفرى كرد و در دمشق به خدمت پادشاه عيسى بن ملك عادل ابى بكر بن ايوب رسيد و به امر او «شاهنامه ى» فردوسى را به عربى درآورد كه به «الشاهنامه» معروف است. وى همچنين كتاب «تاريخ سلاجقه» انوشروان بن خالد، وزير محمود بن محمد بن ملكشاه، را كه عمادالدين اصفهانى به عربى درآورده بود، خلاصه كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (473/1)، حماسه سرايى در ايران (224)، سرآمدان فرهنگ (172/1).

بنداري، فتح

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فتح بن على بن محمد البلدارى (البندارى)، از فضلاى شيعه در قرن هفتم بوده، و كتاب «نصرة الفترة» عماد كاتب را در سال 623 مختصر نموده، و آن را: «زبدة النصرة و نخبة العصرة» ناميده، و اين مختصر در ليدن با فهرست اعلام و امم و ولايات و شهرها به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

بنكداريان، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بني مجيدي، منصور

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منصور بني مجيدي، شاعر نوپرداز در سال 1334 در روستاي سيبلي آستارا ديده به جهان گشود. وي پس از اتمام دوره سربازي ، بلافاصله پس از اتمام خدمت در آموزش و پرورش مشكين شهر استخدام و به منطقه ي بيله سوار مغان و سپس پارس آباد اعزام گرديد.او از همان ابتدا در مدارس راهنمايي و دبيرستان با همان مدرك ديپلم تدريس مي كرد تا ايتكه يكسال بعد در دانشگاه گيلان قبول شد و مدرك ليسانس ادبيات فارسي را اخذ كرد. در سال 1365 با انتقال به آموزش و پرورش آستارا با همكاري اكبر اكسير شعر را به طور جدي دنبال كرد و يكي از اعضاي ثابت حلقه فرانوشد. وي از شاعران كلاسيك بشمار مي آمد.نامبرده پس از چند دهه فعاليت در عرصه هنر و شعر در 11 تيرماه سال 1387 ، پس از جدال طولاني با بيماري سرطان، چشم از جهان فرو بست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : نام پدر : اروج

خاطرات كودكي : "دوران كودكي و نوجواني را علي رغم موفقيت در درس و مشق ، با مشقات و دردسرهاي فراوان پشت سر نهاده ام . شايد هم پيشامدهاي ناگوار زمينه ساز مقوله ي شعر و شاعري در من شده است ؛"

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : منصور بني مجيدي، شاعر نوپرداز در سال 1334 در روستاي سيبلي آستارا ديده به جهان گشود.او در يك خانواده ي متوسط و كم

سواد پا به عرصه ي وجود نهاده .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : منصور در خرداد ماه سال 53 با عنوان شاگرد ممتاز ديپلم ادبي گرفت . او در همان سال در رشته فوق ديپلم علوم انساني مركز استان گيلان قبول شد . از آنجائيكه آن زمان هنوز كمك هزينه ي تحصيلي به دانشسراي راهنمايي تربيت معلم نمي دادند از ادامه ي تحصيل باز ماند و به ناچار به خدمت وظيفه اعزام شد و پس از دو سال بلافاصله پس از اتمام خدمت در آموزش و پرورش مشكين شهر استخدام و به منطقه ي بيله سوار مغان و سپس پارس آباد اعزام گرديد. وي از همان ابتدا در مدارس راهنمايي و دبيرستان با همان مدرك ديپلم تدريس مي كرد تا ايتكه يكسال بعد در دانشگاه گيلان قبول شد و مدرك ليسانس ادبيات فارسي را اخذ كرد.

خاطرات و وقايع تحصيل : منصور بني مجيدي از نحوه شاعر شدنش چنين مي گويد: "آنچه به يادم مانده است وقتي با بچه هاي يك كلاس ، يك تنه مشاعره مي كردم سالهاي آخر دوره ي ابتدايي بودم اول بعضي شعرها را بخاطر حروف خاص اش عوض مي كردم و اين دگرگوني به شكلي صورت مي گرفت كه كسي از بچه ها متوجه نمي شد بعدها در دبيرستان تنها انشاء نويس كلاس بودم كه از روي كاغذ سپيد انشاء مي خواندم چرا كه هميشه ، بچه ها انشاءهاي مكتوبم را كش مي رفتند و آن زمانها هم جوري بود كه آدم كسي را لو نمي داد يعني اين كارها به دور از جوانمردي بود "

فعاليتهاي ضمن تحصيل : منصور

بني مجيدي از خاطرات و فعاليت هاي ضمن تحصيل خود چنين مي گويد: "در دوره ي دبيرستان علي الخصوص در سيكل دوم به بعد جزء دانش آموزان اهل قلم شهر ، شناخته شده بودم . انس و الفتم بجاي تفريح و ورزش – اگر كارهاي اجباري و بي گاري مي گذاشت – تنها با كتاب و مطالعه بود . از آنجائيكه راهنماي درست و حسابي نداشتم با هيچ نشريه و مجله اي همكاري نمي كردم . آن زمان تنها كسي در كلاس بودم كه از درس شفاهي « عروض و قافيه » دوره ي دبيرستان سر در مي آوردم . نه معلم درست و حسابي داشتيم و نه كسي اين كتاب را به كلاس مي آورد ... سالها سپري شد .اولين اثرم سال 1356 با نام « بابا انار دارد » در روزنامه ي فروغ آزادي آذربايجان آن زمان در تبريز چاپ شد و اين تلنگري شد براي كارهاي بسيارِ آينده ام ، به جرئت مي توانم بگويم در طول سه دهه در تمام نشريات و مجلات موجود و معتبر ادبي آثارم چه بصورت شعر و چه بصورت مقاله و نقد همه جا چاپ شده است و ديگر اينكه آنچنان گرم شغل مقدس معلمي بودم كه فرصت مجموعه كردن شعرها را در كتاب ها پيدا نمي كردم و شايد هم به موقع به صرافت اين كارها نيفتادم . تا اينكه سال 80 گاهنامه اي به نام « ترلان » در هشتاد و چند صفحه منتشر كردم و بلافاصله اولين كتاب شعرم را – شعرهاي سال 57 الي 80 در 120 صفحه با نام « بهاري

از خاكستر پاييز » در سه هزار تيراژ توسط انتشاراتي « فرهنگ دهسرا » ، منتشر كردم كه پس از چند ماه همان سال با همان تيراژ تجديد چاپ شد"

همسر و فرزندان : در سال 53 مقدمات ازدواج منصور بني مجيد فراهم شده و در سال 56 عروسي كرد .از ايشان سه فرزند ، دو دختر و يك پسر به يادگار مانده است.

زمان و علت فوت : منصور بني مجيدي در 11 تيرماه سال 1387 در ساعت 1:30 نيمه شب پس از جدال طولاني با بيماري سرطان، چشم از جهان فرو بست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : بعد از پايان تحصيلات در مدارس آستارا به استخدام آموزش و پرورش درآمد و در شهرهاي پارس آباد مغان و تالش به تدريس پرداخت. در سال 1365 با انتقال به آموزش و پرورش آستارا با همكاري اكبر اكسير شعر را به طور جدي دنبال كرد و يكي از اعضاي ثابت حلقه فرانوشد. او در كنار تدريس ادبيات فارسي در دبيرستانهاي آستارا سالها در كانون ادبي شهريار اداره ارشاد اين شهر به آموزش فنون شعر و تشويق شاعران جوان پرداخت.

همفكران فرد : استاد منصور بني مجيدي در جواب سوال : از شاعران قديم به كداميك بيش از همه علاقه منديد !؟ چنين جواب مي دهد : " راستش را بخواهيد بنده ي حقير همه چيز را با ادبيات كلاسيك شروع كرده ام و هميشه هم توصيه ام به شا گردان همين مقوله بوده است . چرا كه ريشه و فرهنگ گذشته ي ما باعث استحكام رو بنا و كيفيت كارهاي امروزي ما مي شود بنا براين خود شخصاً آثار

شاعران و نويسندگان قديم را هرچند خيلي با دقت هم نباشد خوانده ام ! به مولوي ، حافظ ، سعدي ، سيف فرغاني ، فخرالدين عراقي ، فردوسي ، صائب تبريزي و ... علاقه ي بيشتري دارم و حافظ را معجزه ي شعر ايران مي دانم . ضمن اينكه سيف فرغاني را انقلابي ترين شاعر ... " او همچنين در جواب سوال :از شاعران معاصر و يك قرن اخير به كداميك علاقه منديد ؟ چنين جواب مي دهد : "اگر دقيقاً صد سال اخير را در نظر بگيرم حتماً مي بايست به شاعران عصر مشروطيت توجه اي بيشتر داشته باشم ولي دوست دارم از نيما شروع كنم كه پرچمدار شعر نو بود هم به لحاظ ساختار هم به لحاظ ديدگاه شاعري كه با مطالعه ي كامل ادبيات فرانسه و ... به آگاهي سطح بالايي رسيده بود و ادبيات كلاسيك ما را نيز خوب دروني كرده بود و بدنبال راه چاره مي گشت . خوشبختانه در آن زمان پس از كشمكش هاي فراوان توانست حرف حق خود را به كرسي بنشاند و در اين راه رنج فراوان برد . او تنها كارش كوتاه و بلند كردن مصراعها نبود بلكه توانست فضاي شعري حاكم را كه هزار و چند سال مدام تكرار مي شد تقريباً عوض بكند . هر چند قبل از او چند تن در تبريز از جمله تقي رفعت ، جعفر خامنه اي ، شمس كسمايي و حتا كساني ديگر در اين راه قدم گذاشته بودند ولي هيچكدام قدرت و مقاومت و استحكام او را نداشت . او بقول خود « آب / در خوابگه

مورچه گان ريخته بود » و در مرتبه ي دوم به شاملوي عزيز عشق و علاقه فراوان داشتم و بازهم دارم . و شاملو توانست شعر چندين ساله ي ايران را از حالت يك نواختي بدر آورد . او با هوش سرشار اش آموزه هاي زيادي را از نيماي بزرگ آموخته بود ولي خود هم معلم و هم متعلم بود و هرگز از آموختن و بكار بستن آنها دست برنداشت . شعر سپيد محصول سن زده اي نبود كه مور و ملخ هم از آن نصيبي نبرند بلكه اين صخره ي به ظاهر دست نايافتني همه چيزش حساب شده بود . رودي بود بزرگ كه حتي مي شد در كنار و گوشه ي آن قايق راني كرد و هر كس بنا به استعداد و توان ذاتي اش از آن ماهي مي گرفت . شاملو شعر سياسي اجتماعي را قرب و منزلت داد و تا پاي مرگ ، كسي ناله ي ننه من غريب از او نشنيد . آثاراش همه ارزشمند و خود شاهد بزرگي ست براي ادعاهاي بزرگ اش ، مي توان از آثار باقي مانده ي شاملو و نيما چندين رساله براي تدريس در دانشگاههاي معتبر جهان تهيه كرد . ديگراني نيز از جنس خلف اينها بوده اند از جمله : يدالله رويايي ، م آزاد ، نادر نادرپور ، هوشنگ ابتهاج ، منوچهر آتشي ، علي باباچاهي و خيلي كسان ديگر كه از ذكر نامشان فعلاً شرمنده ام . "

آرا و گرايشهاي خاص : در شعرهاي منصور بني مجيدي توجه به انسان معاصر و دغدغه هاي آن موج مي زند بني مجيدي در غزل تركي حرفي

براي گفتن داشت و از استقبال عموم برخوردار بود در شعرهاي فارسي كه اغلب در مطبوعات ادبي به چاپ رسيده شاعري اجتماعي و دردآشنا ديده مي شد او از روح لطيفي برخوردار بود و به كمال انسان مي انديشيد شعر او، خطابه هاي مكرر درد بود بازباني ساده و نگاهي انساني، او به نوعي از قصه _ شعر رسيده بود كه در عين بلندي گيرا و دلنشين بود. واژگان شعرهايش آميزه اي از كلمات عاميانه و گفتاري بود با طنزي نهان و استفاده سرشار از فولكلور و امثال و حكم شعري سرزنده و شاداب اما دردمند و تفكربرانگيز.

چگونگي عرضه آثار : آثار بني مجيدي مي توان به مجموعه شعرهاي «بهاري از خاكستر پاييز»(گزيده شعرهاي سال هاي 56 تا 80)، «بانوي باد شبنامه پخش مي كند»، «ديگر نمي توانم شاعر بمانم»، «سهم من، هميشه دلتنگي ست» و «قرائت دوم من، تويي» اشاره كرد. دو كتاب بيژن كلكي با عنوان هاي "ترانه هايي براي الكاپون" و " نيامدي اسم آب يادم رفت " به كوشش بني مجيدي به چاپ رسيده اند. شعر زير با عنوان «افعال غيرمنصرف» از اشعار اوست: اينجا پوسيده باشم پوسيده باشي شايد هم پوسيده باشد اگر به هر سازي تن بدهد! نَه براي قصد قربت / نَه براي رقصيدن تنها دردي هميشگي در كشاله رانم تير مي كشد! اين ناتمامي زندگي ... برايم هيچ لذتي ندارد! هر روز مثلِ چاي لب زنده يا فنجان دَمر شده كنار گذاشته مي شوم اين بغضِ چندين ساله نه تنها من است كه در تو و ديگران نو به نوبه مي تركد!

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بانوي باد شبنامه پخش مي كند

ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور بني مجيدي ناشر: فرهنگ ايليا - 1383

2 بر بام خود آشفته مي وزم

ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور بني مجيدي ناشر: فرهنگ ايليا - 15 اسفند، 1385

3 بهاري از خاكسر پائيز

ويژگي اثر : مجموعه شعر،چاپ دوم

4 ترانه هايي براي آلكاپون

ويژگي اثر : مرحوم بيژن كلكي و باز به كوشش منصور بني مجيدي

5 ديگر نمي توانم شاعر بمانم

ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور بني مجيدي ناشر: فرهنگ ايليا - 1383

6 سهم من، هميشه دلتنگي ست

ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور بني مجيدي ناشر: فرهنگ ايليا - 1383

7 شعر امروز آستارا

ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور بني مجيدي (شاعر) ناشر: فرهنگ ايليا - 27 اسفند، 1384

8 قرائت دوم من، تويي

ويژگي اثر : پديدآورنده: منصور بني مجيدي ناشر: فرهنگ ايليا - 1383

9 نيامدي اسم آب يادم رفت

ويژگي اثر : مرحوم بيژن كلكي و باز به كوشش منصور بني مجيدي

بني احمد، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بافت شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بني صدر، نصراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد نصراللَّه بنى صدر فرزند مرحوم صدرالعلماء همدانى از علماء معروف و محترم معاصر شهرستان همدان بوده اند.

وى در آن سامان متولد شده و در بيت سيادت و فضيلت پرورش يافته و مقدمات و سطوح را در همدان و تهران خوانده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و ديگران استفاده نموده و پس از آن مراجعت به همدان و به خدمات روحى و اجتماعى و خدمت به مردم كه از اهم مهمات است پرداخته و از بسيارى از بارافتادگان و مستمندان دستگيرى نموده تا حدود سال 1391 قمرى كه در بيروت به رحمت حق پيوسته و به جوار اسلاف پاك خويش شتافته و جنازه اش حمل به نجف اشرف و در جوار جد گرامش مدفون شده است.

نگارنده گويد: مرحوم آيت اللَّه بنى صدر از علماء متمكن و متنفذ همدان بودند و از غالب مراجع و دانشمندان عراق كه به همدان وارد مى شدند ضيافت نموده و پذيرائى گرم به عمل مى آوردند منزل وسيع اشرافى كه درش به روى همه باز بود داشتند سفرى كه مرحوم آيت اللَّه مجاهد علامه امينى صاحب (الغدير) به همدان نمودند به ايشان وارد و مورد استقبال معظم له و مردم عالم دوست همدان واقع و ده شب در مسجد جامع در پيرامون ولايت مطلقه مولى الموحدين اميرالمومنين على بن ابى طالب عليه الصلوه والسلام با شركت تمام علماء و ده ها هزار از مردم على دوست همدان

سخنرانى نموده و تاثير و نفوذ عجيبى در مردم نمودند كه پس از گذشت ده ها سال هرگز خاطره آن فراموش نشود.

خاطره اى از آيت اللَّه بنى صدر

مرحوم آيت اللَّه بنى صدر داراى حكايات نادره و خاطره هاى عجيبه بودند كه يكى از آن را مى نگارم.

در سفرى كه در محرم سال 1369 ق به همدان رفتم چند شبى را در ضيافت آن مرحوم به سر برده و از ملكات فاضله و سجاياى كريمانه ايشان استفاده نمودم شبى براى حقير و بعضى از دوستان كه بودند حكايتى غريب نقل كردند كه عين آن را مى نويسم.

فرمودند: چند سال قبل سفرى براى زيارت به عتبارت عاليات نموده و در كربلا معلى مشرف و خواستم براى زيارت به حرم مطهر حضرت ابى عبداللَّه الحسين (ع) مشرف شوم در ايوان حرم به يكى از دوستانم مرحوم آيت اللَّه آقاسيد محمد طباطبائى كه از ائمه جماعت صحن مقدس حسينى بود برخورد كرده و پس از تجديد عهد و احوال پرسى گفتم آقا خبر تازه چه داريد.

گفتند حكايت عجيبى دارم كه اخيرا واقع شده و هرگز از خاطرم محو نمى شود. گفتم آن چيست. گفت چند روز پيش در اينجا نشسته و انتظار ظهر را مى كشيدم كه وقت داخل شده نماز ظهر را بخوانم كه ديدم مردى غريب نورانى كه لباس متوسطى در برداشت نزد من آمده و سلام كرد و گفت آقاى طباطبايى يك اطاق سراغ دارى كه چند شبى در آن بمانم.

من تعجب كردم كه اين شخص كه هيچ وقت او را نديده و نمى شناسم چطور از من منزل مى خواهد باز گفتم ممكن است از مردم اسم مرا شنيده و يا ديده كه من امام جماعت صحن و حرم مطهر هستم.

پس

فكر كردم به خاطرم آمد كه در نزديكى منزل ما پيرزنى منزل كوچكى دارد كه يك اطاق آن را به مسافرين و زائرين كرايه مى دهد گفتم يك اطاق سراغ دارم اگر خالى باشد پس به آنجا رفته ديدم اتفاقا آن اطاق خاليست.

پس آن مرد را معرفى كرده و در آنجا منزل دادم و چون خواستم بروم. به من گفت آقا اگر عصر كار نداشتيد سرى به من بزنيد. پس رفتم و بعد از ظهر كه روز چهارشنبه بود آمدم به سراغ او كه ببينم كيست و چه كاره است.

و چون ساعتى نزد او نشستم هيبتى از او ديدم كه مانع شد بپرسم شما كيستيد. پس گفت آيا ميل داريد برويم جناب حر شهيد را زيارت كنيم گفتم بى ميل نيستم.

پس حركت نموده و از ميان نخلستانها كه راه قديم حر بود رفتيم در وسط نخلستان صداى مهيبى شنيده متوجه شدم كه يك افعى بزرگ به سوى ما مى آيد ترسيدم كه ممكن است آن حيوان خطرناك جهيده و ما را بكشد با نيش زهرآگين خود .

پس آن مرد نورانى گفت: آقا ترسيدى؟ گفتم: بلى زيرا مار است ممكنست حمله كند و ما را بكشد گفت مى خواهى الان آن را بكشم. گفتم چطور اولا اينجا سنگ نيست كه بر سر او بزنى علاوه اين مار را كه تاكنون مثلش را نديده ام با سنگ و چوب كشته نمى شود. گفت با هيچكدام بلكه به اذن و اراده خدائى.

پس رو به مار كرده و گفت بمير به اذن خدا تا اين جمله را گفت ديدم آن مار مانند چوب خشك از حركت افتاده و مرد. تعب كردم. پس گذشته و

طولى نكشيد به حر رسيديم و در آن حدود نهر آبى بود كه از فرات منشعب مى شد و آب پائين بود به من گفت وضو دارى گفتم آرى. گفت تجديد نمى كنى گفتم آب پائين و اطراف اين نهر گل است. پس خودش ديدم قدم بر سر آب گذارد و روى آب نشسته و وضو گرفت بدون اينكه فرو رود و يا آلوده به گل شود و آمد پس به حرم جناب حر رفته و زيارت نموده و فاتحه اى نثار كرده و به سوى شهر برگشتيم اول مغرب بود در صحن او خداحافظى كرده و رفت و من هم آمدم براى نماز ولى از اول نماز مغرب به ياد آن مرد بودم و در اطراف او فكر مى كردم كه آيا شعبده باز و يا جادوگر و يا واقعا از اوتاد و مردان حق است.

پس در نماز عشاء فكرم به اينجا منتهى شد كه بعد از نماز به سراغ افعى بروم ناگر وجود خارجى نداشت معلوم مى شود كه آن مرد چشم بندى و شعبده كرده است.

پس از نماز عشا به اتفاق نوكرم به آنجا رفته و در وسط نخلستان كه شب مهتابى بود ديدم كلاغهاى زيادى سرو صدا مى كنند و چون نزديك شديم آنها پرواز كرده و بالاى نخلها رفتند. پس ديدم نصفى از آن مار را خورده اند برگشتم و به منزل رفته و تا صبح در اطراف آن مرد فكر مى كردم صبح شد پس مشرف به حرم شده و بعد از نماز در اول و روز به منزل آن شخص رفتم و تا وارد شدم گفت شكر خدا را كه ديشب رفتى و لاشه مار را كه كلاغها

نصف آن را خورده بودند ديدى تا از شك درآئى.

پس تعجبم زياد شد و ساعتى نزد او نشستم. و بعد گفت روز پنجشنبه زيارت اهل قبور مستحب است مايليد به قبرستان كربلا (وادى ايمن) برويم گفتم بفرمائيد پس با او به قبرستان رفته و فاتحه خوانديم. پس از آن گفت آقاى طباطبائى برادران ما كه در قبرستان وادى السلام نجف آرميده اند حق دارند.

برويم آنها را زيارت گنيم گفتم آقا تا نجف چهارده فرسخ است دو روز بايد در راه باشيم. فرمود آقا ما انشاءاللَّه زودتر مى رويم دست خود را به من بده و چشم خود را هم بگذار و يك صلوات بفرست. من همين كار را كردم و تا چشم گشودم ديدم در وادى السلام هستيم. پس فاتحه خوانديم.

پس از آن گفت آقا تا اينجا آمديم خلاف ادب است كه جدت حضرت على (ع) را زيارت نكنيم. گفتم آرى ولى من فكر مى كردم چون علماء و طلاب نجف كه غالبا شب جمعه كربلا مشرف مى شوند مرا مى شناسند ممكن است مرا ديده و بپرسند كى آمده و كجا هستيد و كار ما ناتمام بماند.

پس گفت آقا كسى از آشنايان و دوستان شما برخورد نخواهد كرد و يا شما را نخواهد ديد. پس مشرف به حرم مطهر على (ع) شده و زيارت دوره به جا آورده و بيرون آمديم و هيچكس از دوستان را نديدم و چون به وادى برگشتيم گفت آقا دستت را به من ده و چشمت را هم بگذار و صلوات بفرست چنان كردم و چشم باز نمودم و ديدم كربلا هستم. نزديك ظهر بود در راه طاقت نياورده گفتم تو را به آن خدائى كه

اين مقام را به تو داده كيستى و از كجا به اين مقام رسيده اى.

گفت آقا من يك بنده خدا هستم كه اطاعت خدا نموده و اوامر و نواهى او را عمل كرده و به فرامين اجداد بزرگوار شما عمل كرده ام. اين را گفت و از من جدا شد و من رفتم به نماز و ديگر آن روز و فرداى آن كه جمعه بود به واسطه گرفتاريها نتوانستم از آن مرد احوال پرسى كنم پس دو روز بعد به سراغ او رفتم و ديدم از دنيا رفته و صاحب خانه او آن پيرزن امور عجيبى از او نقل نمود و پس آمدم رفقا را خبر كرده و جريان احوال او را تعريف و او را با احترام در صحن مطهر دفن نموديم.

نگارنده گويد نظير اين حكايات بسيار از اوتاد و اخيار و ابدال ديده و شنيده ام كه براى اختصار از ذكر آن مى گذرم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

بني فضل، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ مرتضى فرزند آقاى حاج يوسف على بنى فضل تبريزى از چهره هاى درخشان فضلاء و مدرسين حوزه علميه قم مى باشد در سال 1352 قمرى هجرى در تبريز متولد شد و بعد از پرورش مقدمات را در تبريز تكميل و در سال 1371 قمرى مهاجرت به قم نموده و سطح عالى را در محضر اساتيد معروف منجمله مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمد مجاهدى تلمذ نمود و مدت سه سال از درس خارج فقه صلوه مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و مدت 8 سال از درس خارج (مكاسب محرمه و بيع) و خارج اصول (دوره كامل مباحث الفاظ و اصول علميه) مرجع عاليقدر حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى خمينى مدظله بهره مند شده

و بعد از تبعيد معظم له از ايران به تركيه و عراق حدود شش سال خارج فقه طهارت حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى گلپايگانى مدظله و صلوت مرحوم آيت اللَّه محقق داماد حاضر شده و ضمنا به تدريس سطوح عالى پرداخته و اكنون مدت 20 سال است كه در حوزه اشتغال به تدريس دارند و تاكنون سه دوره تدريس سطح مكاسب و كفايه را نموده و حدود دويست نفر از طلاب و محصلين از محضر درسش استفاده مى كنند و اكنون قسمتى از كارهاى مربوط به آذربايجان در طرف رهبر انقلاب امام خمينى محول به ايشان و سرگرم رسيدگى به امور مذكور هستند.

تاليفات ايشان از اين قرار است:

1- تقريات كامل خارج فقه و اصول آيت اللَّه العظمى آقاى خمينى مدظله العالى.

2- شرح بر كفايةالاصول قسمت مباحث الفاظ.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

بوداق قزويني، منشي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، نويسنده و مورخ. وى نويسنده ى كتاب «جواهرالاخبار» در شرح حال تيمورلنگ و پيروزى هاى او بر تقتمش در سال 795 ق و وقايع عمومى تا سال 984 ق است. وى اين كتاب را به شاه اسماعيل دوم هديه كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (356)، الذريعه (258/5).

بوذري، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم بوذرى به سال 1274 شمسى در قريه كرود از توابع طالقان ديده به جهان گشود، پدرش ملا على اصغر بود، جد وى مرحوم سلطان محمد بود كه قرآن هاى بسيارى به خط زيباى وى موجود مى باشد.

بوذرى، ابتدا در مكتبخانه ى كرود، شروع به فراگيرى دروس فارسى و قرآن كرد و حدود پنج سال داشت به تهران آمد و در منزل مرحوم شيخ محمد آقا بوذرى طالقانى كه از افاضل زمان و مدرس مدرسه عالى شهيد مطهرى (سپهسالار) بود اقامت گزيد.

مرحوم شيخ محمدآقا بوذرى طالقانى در منزل حوزه ى علميه داشت كه فضلا و مدرسين و طلبه ها در اين منزل آمد و شد داشتند و مرحوم ابراهيم بوذرى در اين منزل و در چنين محيطى پرورش يافت.

ابتدا، ادبيات فارسى، عربى، اصول و فقه را نزد مرحومان شيخ مسيح اوانكى، آيت اللَّه كاشانى، حاج ميرزا خليل كمره اى و على شوشترى فراگرفت و از مرحوم شوشترى موفق به دريافت اجازه در امور حسبيه گرفت.

در هنر خطاطى، در رشته نستعليق ابتدا شاگرد مرحوم حاج زين العابدين كه نواده ى مرحوم ميرزا زكى خان نورى بوده رفته، سپس نزد مرحوم عماد طاهرى (عمادالشريعه) كه از شاگردان مرحوم اميرحسين خوشنويس بود به تلمذ پرداخت و بالاخره در محضر عمادالكتاب به كمال رسيد. در خط ثلث شاگرد مرحوم اميرالكتاب استاد بى نظير خط كه در ادب

و شعر و شاعرى «شرفى» تخلص مى كرد رفت و در اندك زمانى گوى سبقت از همگنان خود ربود و خط نسخ و رقاء را در محضر آشيخ على عبدالرسولى (پدر مرتضى عبدالرسولى از شاگردان مرحوم حبيب سماعى) كه از شاگردان سيد محمدتقى شرف المعالى بود به كمال آموخت.

مرحوم استاد ابراهيم بوذرى، خود از بنيان گذاران كلاس هاى انجمن خوشنويسان كه سلف انجمن خوشنويسان فعلى ايران مى باشد بود و در اين رشته شاگردان فراوانى كه همگى هم اكنون از استادان خوشنويس مى باشند تربيت نمود. وى سالها در دبيرستان هاى مختلف تهران از جمله تمدن و اسلام به تعليم خط پرداخت و از سال 1327 شمسى به استاد خط دانشگاه روحانى معقول و منقول انتخاب و مشغول تعليم شد. استاد بوذرى بيش از سى سال كارشناس خط در وزارت دادگسترى بود و خطاط رسمى كتابخانه مجلس شوراى ملى سابق و اداره ى مباشرت و دارالانشاء بود كه همكارى وى در اين ادارات بيش از 37 سال ادامه داشته و در سال 1341 بازنشسته گرديد.

آثار چاپى وى تا آنجا كه در دسترس نگارنده است عبارتند از: ديوان خواجه شيراز، منتخبات ديوان مسعود سعد سلمان، كتاب تاريخ دبيرستاها، صرف و نحو براى دبيرستانها، جوامع الحكايت مرحوم اوفى ترجيع بند مرحوم صفى عليشاه، منتخبات مثنوى، پاورقى نقد مرحوم حكمت اشعار مرحوم حاج ذوالرياستين (مونس عليشاه)، كتيبه هاى آرامگاه شيخ شيراز سعدى، كتيبه ى آرامگاه شاه خليل اللَّه در تفت يزد، كتيبه ى دروازه ى قرآن شيراز، وقف نامه ى بيمارستان نمازى شيراز، تاريخچه ى آب شيراز و...

استاد بوذرى، واقعاً هنرمندى بى نظير بود كه خداوند استعدادى در نهاد او به وديعه نهاده بود كه در كمتر انسانى مى شود مشاهده كرد، زيرا با توجه به اين همه هنر،

در رشته آواز و موسيقى از نوادر روزگار بود از صدايى رسا و خوش برخوردار بود و دستگاهها و گوشه هاى آوازهاى ايرانى را نزد اقبال السلطان، سيد حسين طاهرزاده، ابوالحسن صبا فراگرفت كه بايد يادآور شد كه اقبال السلطان دو شاگرد بيشتر نداشته كه يكى رضاقلى ظلى و ديگرى ابراهيم بوذرى بوده اند.

متأسفانه مشغله ى فراوان و گرفتارى هاى استاد به وى اجازه نداد كه در رشته ى آواز شاگرد بپذيرد و يا آثارى آنچنان از خود به جاى نهد تنها چند نوارى از وى به جاى مانده كه در آرشيو وزارت ارشاد اسلامى (فرهنگ و هنر سابق) موجود مى باشد كه اميد است روزى پخش و براى هنرجويان مورد استفاده قرار گيرد و چاپ دو كتاب در مورد تعزيه و تعزيه خوانى است كه از طرف وزارت فرهنگ و هنر (ارشاد اسلامى فعلى) در سال 1354 چاپ كرد و به سرعت ناياب گرديد.

مرحوم استاد ابراهيم بوذرى در عرفان هم صاحب مكتب و نظر بود و اشعار زيبايى هم سروده كه خود جاى بحث ها و گفتگوهاى جداگانه دارد و يكى از دو بيتى هاى استاد را كه فى البديه ساخته و آن چنين بوده كه روزى دوستى، فندكى به رسم ياد بود توسط دوست مشتركى براى استاد مى فرستد و مرحوم بوذرى به قدرى تحت تأثير اين محبت و دوستى قرار مى گيرد كه اين دو بيتى را براى وى مى سرايد:

جانا غم هجران تو اندك نبود

در دوستى ما به خدا شك نبود

خود آتش دوريت طى سوختنم

بس باشد و محتاج به فندك نبود

فرزندان مرحوم ابراهيم بوذرى پنج پسر و دو دختر مى باشند به نامهاى: على اصغر، يوسف، پروين، منوچهر، على، شيرين و فريدون كه كليه ايشان از خطى زيبا

و خوش برخوردار مى باشند.

از خاطرات استاد بوذرى اين كه يكسال مرحوم اقبال السلطان از تبريز به تهران مى آيد و در سرچشمه منزل مرحوم شيخ محمد بوذرى طالقانى كه يكى از شب هاى ماه مبارك رمضان بوده مهمان مى شود. هنگام سحر كه در آن زمان از گلدسته هاى مدرسه عالى سپهسالار (شهيد مطهرى فعلى) براى بيدار شدن مردم، جهت اداى فرائض دينى و صرف سحرى، توسط تنى چند از خوش صداترين مؤذنان گلدسته ها، مناجات سر مى دادند آن شب مردم متوجه ى وضع ديگرى شدند چرا كه شب هاى گذشته و سال هاى قبل هر يك از مناجات كنندگان از گلدسته هاى متعدد اين مدرسه مى خواندند و هر يك جواب يكديگر را مى دادند ولى آن شب با خواندن مرحوم اقبال آذر در مدرسه و از پايين گلدسته ها آن خوانندگان همه ساكت شدند و تنها صداى رسا و خوش مرحوم اقبال السلطان به گوش مردم مى رسيد و فردا تمام اهالى خيابان هاى سرچشمه، سيروس، ايران، پامنار، بهارستان، مخبرالدوله و بسيارى خيابان هاى دوردست ديگر از يكديگر مى پرسيدند راستى اين چه كسى بود كه ديشب اين چنين زيبا و عالى مناجاب سر داده بود؟ فقط كسانى كه ساكن منزل مرحوم شيخ محمدآقا بوذرى بودند مى دانستند كه صاحب صداى مناجات اقبال السلطان است.

استاد ابراهيم بوذرى هم در سال 1365 درگذشت و جهان فانى را بدرود گفت و با آثارى كه از خود به جاى نهاد، نامش هميشه زنده و جاويد و خدماتش به فرهنگ و هنر كشور در تاريخ ثبت است. روانش شاد.

(1365 -1274 ش). موسيقيدان، خواننده، خطاط و اديب. در روستاى كرود از توابع طالقان به دنيا آمد. تحصيل خود را از مكتب خانه ى زادگاهش شروع كرد، در سن پنج سالگى

به تهران آمد و در مدرسه ى سپهسالار اقامت گزيد. ادبيات فارسى، عربى، اصول و فقه را نزد شيخ مسيح ايوانكى، آيت اللَّه كاشانى، حاج ميرزا خليل كمره يى و على شوشترى فراگرفت. در هنر خطاطى از محضر حاج زين العابدين، عماد طاهرى، عمادالكتاب و اميرالكتاب بهره برد. وى از بنيانگذاران انجمن خوشنويسان بود. بوذرى سالها در دبيرستانهاى مختلف به تعليم خط پرداخت و بيش از سى سال كارشناس خط در وزارت دادگسترى بود؛ همچنين خطاط رسمى كتابخانه ى مجلس شوراى ملى سابق و اداره ى مباشرت و دارالانشاء نيز بود. ابراهيم صدايى رسا و خوش داشت و دستگاهها و گوشه هاى آوازهاى ايرانى را نزد اقبال السلطان، سيد حسين طاهرزاده و ابوالحسن صبا آموخت، مدتى نيز از حبيب اللَّه كاشانى تعليم گرفت و سرانجام اقبال آذر را به استادى انتخاب كرد. در عرفان هم صاحب مكتب و نظر بود، اشعار زيبايى هم سروده است. از آثار چاپى وى: «ديوان» خواجه شيراز؛ «منتخبات ديوان» مسعود سعد؛ كتاب «تاريخ» دبيرستانها؛ «صرف و نحو» براى دبيرستان ها؛ «جوامع الحكايات» عوفى كتيبه هاى آرامگاه شيخ شيراز و كتيبه ى دروازه قرآن شيراز.[1]

خوشنويس، مدرس خوشنويسى.

تولد: 1274، طالقان.

درگذشت: 1 بهمن 1365، تهران.

ابراهيم بوذرى، فرزند على اصغر طالقانى پس از فرا گرفتن علوم مرسوم زمان مانند ادبيات فارسى و عربى و فقه و اصول و غيره به مطالعه رشته ى قضاء پرداخت و از محضر آيت الله خليل كمره اى و آيت الله كاشانى و همچنين آيت الله شوشترى استفاده كرد و از آيت الله شوشترى اجازه در امور حسبيه گرفت و داراى مدرك اجتهاد شد.

ديرى نگذشت كه به عرصه ى خوشنويسى وارد شد و نكات و دقايق اوليه ى خط نستعليق را در محضر زين العابدين ساعت ساز فراگرفت و سپس از

استاد حاج آقا محمد مشهور به عماد طاهرى كه از شاگردان مير حسين خوشنويس باشى بود استفاده برد و براى تكميل اين خط و همچنين براى آموختن خط ثلث، نزد استاد عبدالحميد ملك الكلامى مشهور به اميرالكتاب (متوفى 1328) به تملذ پرداخت. وى چندى نيز جهت تكميل خط نستعليق در محضر استاد محمدحسين عمادالكتاب سيقى قزوينى (متوفى 1315) حضور يافت. سپس خط نسخ را در مكتب استاد محمدتقى كمال و آقا شيخ عبدالرسولى آموخت.

وى پس از سال ها خدمت در دستگاه هاى دولتى سرانجام در سال 1330 بازنشسته شد. وى مدت ها به فرمان نگارى و خوشنويسى احكام در مجلس شوراى ملى و طى خدمتش در وزارت دادگسترى به كارشناسى رسمى خطوط و امضاى فارسى نيز اشتغال داشت. استاد بوذرى به موسيقى نيز علاقه مند بود و از جمله اساتيد وى در اين زمينه اقبال آذر تعزيه خوان معروف به اقبال السلطان بودند. تجربه هايى از او در «رديف»، «پرده»، «نوا» و ايرانى به ياد مانده است.

بوذرى جزء نخستين كسانى بود كه بنياد كلاس هاى آزاد و رايگان خوشنويسى را به وجود آورده و به همراه ديگر استادان (حسين ميرخانى و على اكبر كاوه) سرانجام انجمن خوشنويسان ايران را پايه گذارى كرد. او تا آخرين لحظات عمر خود در آن انجمن به عنوان مشاور شوراى عالى با حفظ مقام استادى و نيز عضويت در شوراى تعيين شايستگى مقام استادى به كار ادامه داد.

ابراهيم بوذرى ابتدا به سبك مير حسين و بعدا به اسلوب ملك الكلامى و عمادالكتاب گرايش پيدا نمود و سرانجام داراى شيوه اى خاص خود گرديد كه به اسلوب مستقل بوذرى معروف شد.

از آثار كتابت به جاى مانده از وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: ملخص

مثنوى؛ منتخب ديوان سعد سلمان؛ جلد اول جوامع الحكايات؛ پارسى نغز؛ تاريخچه ى آب شيراز؛ وقف نامه ى بيمارستان نمازى؛ وقف نامه ى موقوفات مسجد فخرالدوله؛ جزوه هاى قرآن چاپ معروف به حاج ضياءالدنى؛ ارمغان پاك؛ ديوان حافظ؛ كتب كلاسيك؛ كتيبه ى آرامگاه سعدى؛ كتيبه ى شاه خليل الله در يزد؛ كتيبه رو به تهران دروازه شيراز به خط ثلث؛ يك دوره كتاب هاى درسى سال هاى مختلف دبستان و دبيرستان.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] استادان موسيقى (63)، تاريخ موسيقى (669/ 2)، تذكره خوشنويسان معاصر (135 -133)، سرگذشت موسيقى (380/ 1)، مردان موسيقى (152 -149/ 2).

بوستان، مجدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1317 ش)، نويسنده و روزنامه نگار. در خراسان متولد شد و در مشهد نزد آخوند ملا احمد كدكنى و اديب نيشابورى درس خواند و فرانسه را نزد ميرزا حسين تهرانى حبيب فراگرفت. در تهران نيز از محضر آقاميرزا مهدى آشتيانى و ضياءالدين درّى اصفهانى استفاده كرد. سپس به خدمات دولتى روى آورد و مدتى نيز تدريس كرد خدمات ادبى و اجتماعى وى با نگارش مقالات در روزنامه ها و مجلات مهم مانند «مهر»، «منير»، «سعادت بشر»، «بهار»، «چمن»، «فكر آزاد» و «خورشيد» در خراسان شروع شد، كه به انتشار روزنامه «بوستان» در خراسان و عضويت در انجمن فرهنگستان ايران در تهران و همكارى در نشر مجله ى «ارمغان» انجاميد. برخى از تأليفات وى عبارت اند از: «طريقه ى ترجمه»؛ «رساله ى خرافات»؛ «پندنامه منظوم»؛ «تذكره ى منتهيان».[1]

محقق، روزنامه نگار.

تولد: 17 ذيقعده 1317 ق.

درگذشت: 2 اسفند 1364.

مجدالعلى بوستان، فرزند شيخ حسن، فارسى و مقدمات عربى را نزد آخوند ملا احمد كدكنى فراگرفت. در سال 1333 ق. (مطابق با 1293 و 1294) در مشهد نزد ميرزا حسين تهران طبيب (ساكن سر

قبر مير در محله نوغان) به آموختن زبان فرانسوى پرداخت. از سال 1303 كه به تهران آمد از درس آقا ميرزا مهدى آشتيانى و شيخ ضياءالدين درى اصفهانى استفاده نمود.

بوستان به كار معلمى در مدارس جديد خراسان اشتغال داشت. از سال 1306 در تشكيلات جديد عدليه مشغول به كار شد و سرانجام در شهريور 1347 از كار بازنشسته شد. ابتدا مدعى العموم شهرستان ملاير بود و در پايان مستشار ديوان عالى كشور.

وى مقاله هايى را در موضوعات مختلف اجتماعى و ادبى براى روزنامه هاى «مهر منير»، «سعادت بشر»، «بهار»، «چمن»، «فكر آزاد» و «خورشيد» كه در خراسان منتشر مى شد مى نوشت. وى سپس به انتشار روزنامه ى «بوستان» در خراسان اقدام كرد. از سال 1307 به بعد در انجمن ادبى ايران و انجمن فرهنگستان ايران و انجمن ادبى حكيم نظامى حضور مى يافت. وى همچنين در تصحيح ديوان بابا طاهر عريان با اتفاق محمد حسين وحيد دستگردى و عبرت مصاحبى نايينى و محمود عرفان همكارى داشت. تأليفات وى عبارت است از: رساله خرافات، دستور شرق (كتاب دستور فارسى كه براى مدارس ابتدايى خراسان نوشته شد و چندين بار به چاپ رسيد)، پندنامه منظوم (نصحيت مادر به دختر، چاپ سنگى در تهران 1306)، تذكره ى منتهيان (جلد دوم طريقه ترجمه). آثارى نيز از وى به چاپ نرسيد: اوهام خواس «غلطهاى مشهور»؛ ترجمه احوال بزرگان؛ شرح حال شيخ علاءالدوله سمنانى؛ سيد حسن مشكانى طبسى (شرح حال)؛ يادداشت هاى قضايى و مقالات ادبى.

بوستان از زمانى كه به تهران آمد با وحيد دستگردى مدير مجله «ارمغان» آشنا شد. اين آشنايى منتهى به همكارى بوستان در نشر مجله ى «ارمغان» شد. وى گاه نوشته هاى خود را با امضاهاى «پونه»،

«بيابانى»، «عميدجلال»، «بنده خدا» و «عبد خدا» منتشر مى ساخت.

مجدالعلى بوستان به هنگام اقامت در خراسان از هواداران كلنل محمدتقى خان پسيان بود. وقتى كه براى مدت سه سال رييس دادگسترى سمنان بود به سبب تماس با تبعيد شدگان زمان رضاشاه، تحت تعقيب قرار گرفت و براى مدتى به حالت بازداشت تحت نظر بود. در زمان نخست وزيرى دكتر مصدق به سبب وضع خاص و حساس شهر محلات به هنگام انتخابات، از سوى ايشان مأمور نظارت در انتخابات محلات شد كه چون طرفداران شهاب خسروانى وجود او را مخل دخالت هاى خود در صندوق ها تشخيص دادند، به دادگسترى كه محل اقامت او نيز بود، حمله بردند و قصد جان او را كردند. ناچار بنا به توصيه فرمانده ژاندارمرى و شهربانى ضمن مراقبت ويژه او را از محلات بيرون آورده و راهى تهران كردند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (26 -24 /2)، الذريعه (170/15)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (85 -84 /2)، مؤلفين كتب چاپى (188 -187 /5).

بوستاني، ايرانپور

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بوسنجي، عايشه

قرن:16

جنسيت:زن

مليت:ايران

(بوسنج يا پوشنگ، شهركى در ده فرسنگى هرات بوده است). از زنان محدث. وى دختر عبدالله بود و از عبدالرحمن بن محمد بن مظفر بوسنجى (پوشنگى) روايت كرده است.[1]

460- ز 541 ق، از زنان محدث، پارسا و نيكوكار. وى دختر عبداللَّه بن على بن احمد بلخى بود. او در بوشنج (پوشنگ) متولد شد و در همان شهر درگذشت. او از پدرش و از امام عبدالرحمن بن محمد داودى و ابومنصور بن عبدالرحمن بن محمد كلار حديث فراگرفت و سمعانى از او حديث نوشته است.[2]

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :[1] منبع: اعلام النساء، 156 / 3.

[2] منبع: اعلام النساء، 157 / 3.

بوشهري، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1328 ق)، فقيه، نويسنده و مدرس. وى بيشتر ايام عمر را در شيراز گذرانده و به تأليف و تدريس اشتغال داشته است. سيد محمدتقى شفيع، فقيه كازرونى، از شاگردان او بوده است. وى در بوشهر وفات يافت. از تأليفات او: شرح قصيده «بآل محمد عرف الصواب»؛ شرح «دعاء الاحتجاب»، به روايت «مهج الدعوات» از پيامبر (ص)؛ شرح «دعاء الاحتجاب»، از اميرالمؤمنين (ع)»؛ شرح «دعاء الاحتجاب»، از امام حسن (ع)، شرح «دعاء الاحتجاب» از سيدالشهداء (ع)، شرح «دعاء الجوشن الصغير»؛ شرح «دعاء الصباح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (266/1)، الذريعه (252 ،247 -246 /13).

بوشهري، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1292 -1251 ق)، عالم دينى و فقيه. در بوشهر به دنيا آمد. وى در نجف خدمت علماى بزرگوارى همچون شيخ انصارى و علامه كوه كمرى تحصيل كرد تا اينكه به دريافت اجازه ى اجتهاد از ايشان نايل آمد. وى در راه بازگشت به بوشهر از دنيا رفت. جنازه اش به نجف حمل و در آنجا دفن شد. از آثارش: منظومه اى در اصول فقه به نام «زهرة ارض الغرى» است.[1]

وى شيخ عبدالله بن حسن بن محمد على آل عبدالجبار بوشهرى عالمى فقيه و دانشمندى نبيه و داراى منظومه اى در اصول فقه بوده و نام او را (زهره ارض الغرى) گذارده بود تحصيلاتش در نجف خدمت علماء بزرگوار آن مانند شيخنا الانصارى و علامه كوهكمرى و غيره بوده و پيش از رسيدن ببوشهر در سال 1292 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (72/12)، طبقات الاعلام الشيعه (قرن 775 -774 /13)، گنجينه ى دانشمندان (239 ،238 -237 /3).

بوشهري، محمد شفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1329 -1270 ق)، عالم دينى، فقيه و طبيب. در كازرون به دنيا آمد و در محضر پدر تربيت يافت. آنگاه با پدرش در سال 1291 ق به بوشهر منتقل شد و از آنجا به عراق رفت و به همراه آيت اللَّه ميرزاى شيرازى به سامرا مهاجرت كرد و ده سال از محضر وى حداكثر استفاده را نمود تا در فقه و اصول به پايه ى بلندى رسيد. وى همزمان به تحصيل طب پرداخت تا آنجا كه معالجات غريبه اى مى كرد. در سال 1310 ق به بوشهر مراجعت كرد و عهده دار مقام مرجعيت و تدريس شد. در سال آخر عمر سفرى به عتبات كرد و در نجف پس از كسالتى از دنيا رفت

و همان جا دفن شد. وى تأليفاتى در فقه و اصول دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (238/3).

به آفريد

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س اول و دوم ق)، مبتدع. اهل خواف بود و در زمان ابومسلم مذهبى مبتنى بر اصول مهرپرستى و اسلام آورد. اساس مذهب او بر توحيد و اعتقاد به معاد بود و عبادت خورشيد و به جاى آوردن نماز را بدان سوى روا مى داشت و احكامى ديگر صادر كرد. مبناى آن دين همان ديانت زردشتى بود كه با تعليمات اسلامى آميخته شده بود. نام اين فرقه به آفريديه يا سيسانيه است. موبدان زردشتى با او مخالفت كردند و شكايت نزد ابومسلم بردند. عبداللَّه شعبه او را در كوههاى بادغيس گرفت و نزد ابومسلم برد و او را كشتند. به آفريد صاحب كتابى نيز بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آفرينش و تاريخ (574 -573 ،416 ،253)، تاريخ ادبى ايران (462 -459 /1)، دايرةالمعارف فارسى (476/1)، سرآمدان فرهنگ (231 -230 /1)، شخصيتهاى نامى (107)، لغت نامه (ذيل/به آفريد)، الملل والنحل (185/1).

بهاءالديني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 9 فروردين 1267 (عيد غدير خم 1327 ق.)، قم.

درگذشت: 28 تير 1376(13 ربيع الاول 1418 ق.)، قم.

آيت الله سيد رضا بهاءالدينى، فرزند صفى الدين خدمتگزار آستانه حضرت معصومه و حافظ بسيارى از سوره هاى قرآن مجيد و معروف به «كشف الايات» بود. وى پس از پشت سر نهادن دوران كودكى، در شش سالگى به مكتبخانه رفت و به فراگيرى نصاب، گلستان، خواندن و نوشتن پرداخت و پس از آن به آموختن علوم دينى روى آورد، و توانست مغنى را نزد ميرزا محمدعلى اديب تهرانى، شرح لمعه و فرائد الاصول را در محضر آخوند ميرزا محمد همدانى، قوانين الاصول را نزد آيت الله آخوند ملا على همدانى و مكاسب را در مجلس درس آيت الله سيد صدرالدين صدر بياموزد.

سپس

در نوزده سالگى در درس خارج فقه و اصول آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى حاضر شد. پس از وفات ايشان به درس حضرات آيات عظام: سيد صدرالدين صدر، سيد محمد حجت، سيد محمدتقى خوانسارى و حاج آقا حسين بروجردى حاضر شد و مبانى فقهى و اصولى اش را استوار ساخت و در بيست و پنج سالگى از آيت الله خوانسارى اجازه اجتهاد دريافت نمود.

ايشان در كنار تحصيل به تدريس مقدمات و سطوح روى آورد و سيوطى، مغنى، حاشيه، مطول، قوانين (پنج دوره) رسايل، مكاسب و كفايه را تدريس كرد و شاگردان فراوانى را تربيت نمود. سپس خارج فقه و اصول را آغاز كرد و در مدت بيست سال، چند كتاب فقهى و چند دوره اصول را تدريس نمود و مجموع سالهاى تدريس وى، شصت سال به طول انجاميد.

آيت الله بهاءالدينى در جنب تحصيل و تدريس به اقامه جماعت و تأليف نيز پرداخت و نوشتارهايى پيرامون قرآن مجيد، نهج البلاغه و صحيفه سجاديه از او به يادگار ماند و اين همه خميرمايه درسهاى اخلاقى وى در حوزه ى علميه ى قم را تشكيل داد.

در اسفند 1375 سمينارى در تحليل از وى در حوزه ى علميه ى قم برپا شد و از شخصيت وى تجليل گرديد و كتابى با نام آيت بصيرت در شرح زندگى او منتشر شد.

آيت الله بهاءالدينى در سن نود سالگى در روز شنبه بيست و هشتم تير 1376 (سيزدهم ربيع الاول 1418 ق.) بدرود حيات گفت و پيكرش پس از تشييع و نماز آيت الله فاضل لنكرانى بر آن در مسجد بالا سر حضرت فاطمه معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بهادري، مسلم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1305، مرتبه علمى: استاد رشته:

آسيب شناسى دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1332، دكتراى تخصصى آسيب شناسى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1337، فوق تخصص دپارتمان پاتولوژى و باكتريولوژى دانشگاه ولز انگلستان در سال 1339.

مرتبه علمى:

دستيار كرسى آسيب شناسى دانشگاه تهران در سال 1334، دستيار گروه آسيب شناسى دانشگاه تهران در سال 1342، دانشيار تمام وقت دانشگاه تهران در سال 1343، استاد تمام وقت گروه آسيب شناسى دانشگاه تهران در سال 1347، استاد مدعو دانشگاه كاليفرنيا سان ديگو در سالهاى 1349 و 1352.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام طرح هاى تحقيقى در زمينه پاتولوژى، جايزه بهترين كتاب سال در رشته پزشكى در سال 1346، جايزه بهترين تحقيق پزشكى در سال 1351، جايزه بهترين پژوهش در رشته پزشكى در سال 1353، جايزه بهترين كتاب سال جمهورى اسلامى ايران در سال 1370، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه دكترا و تخصصى در هر سال.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 16

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

پاتولوژى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 56، تعداد مقالات به زبان خارجى: 18

زمينه علمى مقالات:

آسيب شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بهار، مهرداد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملك مهرداد بهار ، فرزند محمدتقي بهار ( ملك الشعرا ) در سال 1308 شمسي در تهران چشم به جهان گشود. وي از سال 1326 به عرصه ي فعاليت هاي سياسي واردشد ، و پس از ورود به دانشگاه فعاليت هاي خود را گسترش داد ، كه همين امر باعث اخراجش از دانشگاه شد و چندي بعد منجر به دستگيريِ او گرديد. پس از آزادي

از زندان در سال 1338 براي ادامه ي تحصيلات به انگلستان رفت و در دانشكده شرق شناسي دانشگاه لندن تحصيلات خود را ادامه داد. بهار از سال 1344 به كلي از فعاليت هاي سياسي كناره گرفت و به وطن بازگشت و در زمينه ي فرهنگ ايران باستان به پژوهش پرداخت. وي ده سال در بنياد فرهنگ ايران و فرهنگستان زبان ايران به كار پژوهش پرداخت و مديريت گروه اساطير را به عهده داشت. وي سرانجام در 22 آبان 1373 بر اثر سرطان خون در گذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : ملك مهرداد بهار ، پنجمين فرزند در خانواده ي دانش پرور شاعر پرآوازه استاد محمدتقي بهار ( ملك الشعرا ) چشم به جهان گشود. مادر وي شاهزاده خانمي قاجاريه از خانواده ي دولتشاه كرمانشاه از نوادگان فتحعلي شاه بود.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : ملك مهرداد بهار ، دوران كودكي و نوجواني را در كنار خانواده و تحت سرپرستيِ مادرش سپري كرد. محيط فرهنگيِ خانه كه محل رفت و آمد شعرا و ادبا و محفل انس فضلا و بزرگان ادب و سياستِ آن روز بود ، در روحيه و ساختار و شخصيت او تأثير بسزايي گذاشت ، به طوري كه از او انساني كم نظير با تماميِ خصايل عظيم انساني و فضايل والاي علمي ساخت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ملك مهرداد بهار ، تحصيلات ابتدايي را در مدرسه ي « جمشيد جم » و دوران متوسطه را در دبيرستان « فيروز بهرام » و « البرز » گذراند. وي در سال 1328-1329 در رشته ي زبان و ادبيات

فارسي دانشگاه پذيرفته شد. در سال دوم دانشكده ( 1329-1330 ) به سبب زنداني كردن استاد دانشگاه تهران براي يك سال از دانشگاه اخراج شد. سپس در بهار 1334 پس از چهار سال دوري به دانشگاه برگشت و در سال 1336 در رشته ي زبان و ادبيات فارسي فارغ التحصيل شد. در فروردين 1338 براي ادامه ي تحصيل به انگلستان رفت و در مدرسه ي مطالعات شرقي و آفريقايي در رشته ي زبان ايران باستان - مطالعات كهن و ميانه ي ايراني كه شامل تاريخ و فرهنگ و زبان ايران باستان از اوستا و پارسي باستان تا متن هاي فارسي ميانه و پارتي بود - تحصيلات خود را پي گرفت. وي پس از چهارسال فوق ليسانس خود را در انگلستان گرفت. و دو سال هم بر روي پايان نامه ي دكترا كار كرد ، اما به دلايل مالي مجبور شد به ايران باز گردد (1344). در اين سال در دانشگاه تهران دكتراي رشته ي زبان هاي ايران باستان به تازگي راه اندازي شده بود ، بنابراين بهار رساله ي دكترايش را با عنوان « آفرينش در اساطير ايراني بر پايه ي گزيده هاي زاد سپرم » با دكتر صادق كيا گذراند.

خاطرات و وقايع تحصيل : ملك مهرداد بهار در سال 1326 دركلاس دهم دبيرستان فيروز بهرام وارد حزب توده شد و از رهبران سازمان جوانان آن حزب شد. وي در طول سال هاي تحصيل فعاليت سياسي را دنبال نمود و گاه بدين خاطر به زندان نيز افتاد. در ادامه ي فعاليت هاي سياسي ديگر به صورت مستقل از آرمان هاي صنفي - سياسي دانشجويان ايراني

دفاع مي كرد. در سال 1961 در كنفرانس حزب توده در شهر دوسلدورف آلمان ، در دفاع از عدم انشعاب در كنفدراسيون دانشجويان ايراني و مخالفت با حزب توده ، براي هميشه از اين حزب اخراج شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : مهرداد بهار در مدت تحصيل در انگلستان ، با جنبش دانشجويي ايران و انتشار نشريه هاي فرهنگي - دانشجويي همكاري داشت ، همچنين يكي از اعضاي هيئت دبيران كنفدراسيون محصلين و دانشجويان ايراني در سال هاي 1339 تا 1340 ، عضو هيئت تحريريه ي مجله ي پژوهشي چاپ لندن و مدتي هم سردبير آن بود و با نشرياتي چون « نامه پارسي » همكاري داشت.

استادان و مربيان : ملك مهرداد بهار پس از آنكه تحصيلا ت متوسطه ي خود را در تهران گذراند ، در رشته ي زبان و ادبيات فارسي ادامه ي تحصيل داد. در اين مدت از محضر استاداني چون استاد پورداوود ، استاد بديع الزمان فروزانفر و بيش از همه پدر اديب و سخنورش استاد محمد تقي بهار بهره برد. و ي 6 سال هم در دانشكده ي شرق شناسي دانشگاه لندن در رشته ي ايران شناسي به تحقيق و مطالعه ي زبان هاي پارسي باستان و اوستا و پارسي ميانه و پارتي و تاريخ فرهنگ ايران پرداخت. استادانش ، بزرگاني چون پرفسور هنينك ، پرفسور مكنزي ، پرفسور مري بويس و پروفسور هارولد بيلي بودند.

همسر و فرزندان : همسر ملك مهرداد بهار ، خانم دكتر زهره سرمد تهراني ، استاد دانشگاه تهران است. از او دو پسر و يك دختر به نام هاي كاوه ، ميلاد و فرغانه به يادگار مانده

است.

زمان و علت فوت : ملك مهرداد بهار بر اثر سرطان خون در روز يكشنبه 22 آبان ماه 1373 در سن 65 سالگي در گذشت و در قطعه ي هنرمندان در بهشت زهرا به خا ك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ملك مهرداد بهار پس از آنكه از لندن به ايران بازگشت به سبب فعاليت هاي سياسي هرگز نتوانست در دانشگاه به طور رسمي استخدام شود ، به ناچار در بانك مركزي با عنوان « دبير هيئت عامل بانك » استخدام شد ، سپس به صورت كارمند انتقالي از بانك مركزي در بنياد فرهنگ ايران به پژوهش پرداخت. از 1344 تا 1343 ، پس از پيروزي انقلاب اسلامي به بانك برگشت و به كار ترجمه ي متون اقتصادي پرداخت. پس از 23 سال كار در بانك به دليل ناهم خواني با روحيه ي استاد در سال 1368 خود را بازنشسته كرد. مهرداد بهار در سال 1326 دركلاس دهم دبيرستان فيروز بهرام وارد حزب توده شد و از رهبران سازمان جوانان آن حزب شد و در طول سال هاي تحصيل فعاليت سياسي را دنبال نمود و گاه بدين خاطر به زندان نيز افتاد. بهار در مدت تحصيل در انگلستان ، با جنبش دانشجويي ايران و انتشار نشريه هاي فرهنگي - دانشجويي همكاري داشت ، همچنين يكي از اعضاي هيئت دبيران كنفدراسيون محصلين و دانشجويان ايراني در سال هاي 1339 تا 1340 ، عضو هيئت تحريريه مجله پژوهشي چاپ لندن و مدتي هم سردبير آن بود و با نشرياتي چون « نامه پارسي » همكاري داشت. در ادامه ي فعاليت هاي سياسي ديگر به صورت

مستقل از آرمان هاي صنفي - سياسي دانشجويان ايراني دفاع مي كرد ،در سال 1961 در كنفرانس حزب توده در شهردوسلدورف آلمان ، در دفاع از عدم انشعاب در كنفدراسيون دانشجويان ايراني و مخالفت با حزب توده ، براي هميشه از اين حزب اخراج شد.

فعاليتهاي آموزشي : ملك مهرداد بهار به سبب فعاليت هاي سياسي هرگز نتوانست در دانشگاه به طور رسمي استخدام شود. او هنگامي كه در بانك كار مي كرد به صورت حق التدريس در دانشگاه تهران تدريس مي نمود. از سال 1352 در گروه زبان شناسي و زبان هاي باستاني دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به عنوان عضو هيئت علمي مدعو به تدريس پرداخت. در واپسين سال هاي عمر در گروه تاريخ اديان دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران در رشته ي ادبيات و عرفان به تدريس پرداخت.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ملك مهرداد بهار در سال 1351-1352 در فرهنگستان زبان ايران موفق شد پژوهشكده ي زبان هاي ايراني ميانه و باستان گروه زبان و پارسي ميانه را تشكيل بدهد كه در آنجا طي هفت سال متون پهلوي بسياري به ياري او منتشر شد. در كنار فرهنگستان زيان ايران در فرهنگستان ادب و هنر ايران (1351-1352 ) نيز گروه اساطير را با هدف تدوين دانشنامه ي اساطير ايران تشكيل داد.

آرا و گرايشهاي خاص : ملك مهرداد بهار نخستين كسي بود كه در ايران به پژوهش درباره ي اساطير ايران پرداخت و در اين زمينه شاگردان بسياري پروراند. در ميان پژوهشگران پهنه ي فرهنگ ايران زمين ،گروهي يافت مي شوند كه تنها توجه خود را منحصر به

داده ها و تحليل هاي گذشته نمي بينند ، بلكه ترجيح مي دهند تا با كندوكاو در ديدگاه هاي رايج و ارزيابي و سنجش آن ، خود نيز به ديدگاهي مستقل دست يابند. استاد مهرداد بهار از جمله فرهنگ پژوهاني است كه مي توان وي را در حوزه ي يادشده جاي داد. استاد در عين آشنايي با ديدگاه هاي رايج ايران شناختي و بهره گيري درست و دقيق از هركدام ، پژوهشگري يكتا و مستقل به شمار مي آمد چرا كه بر بسياري از داده ها و نظرگاه هاي ايران شناسان غربي نقد روا داشته و در برخي از موارد از آنها فاصله مي گرفت.كار پراهميت دكتر بهار متمركز است بر تاثير ژرف فرهنگ هاي بومي ايران و فرهنگ آسياي غربي به ويژه ميان رودان بين النهرين بر فرهنگ ايراني كه از چشم بسياري به دور مانده بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بند هش

2 پژوهشي در اساطير ايران

3 درباره ي قيام ژاندارمري ايران

4 سخني چند درباره ي شاهنامه

5 واژه نامه ي گزيده هاي زاداسپرم

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1روزنامه همشهري ، شنبه 5 آذر 1379 ، شماره 22762كتاب ماه ، سال دوم ، شماره دوازدهم ، 29 مهر 13783مهرداد بهار ( يادنامه ي استاد دكتر مهرداد بهار ) ، به كوشش امير كاووس بالازاده ، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، 1377 ، ص 134نشريه ي

نامه ي فرهنگ ، سال چهارم ، شماره ي 16 ، زمستان 1373

بهاري همداني، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1333 -1277 ق)، عارف، فقيه، عالم، محدث و رجالى. در بهار از توابع همدان متولد شد و همان جا نزد پدر خود درس خواند. پس از آن به همدان و بروجرد رفت و به ترتيب نزد محمد اسماعيل همدانى و ميرزا محمود طباطبايى بروجردى تلمذ كرد پس از پايان سطوح و قرائت درس خارج به نجف رهسپار شد، و نزد ملا حسينقلى همدانى تحصيلات خود را ادامه داد و از خواص اصحاب او شد. پس از مرگ استادش، ملا حسينقلى همدانى، و بعد از مدت بيست سال توقف در نجف به همدان بازگشت و تا پايان عمر در آنجا زيست و در همان شهر دفن شد. در «اعيان الشيعه» چهل و چهار تأليف او نام برده شده است. از آثار وى: «ابهى الدرر فى تكملة عقد الدرر»؛ «البيان فى حقيقه الايمان»؛ «السلاح الحازم لدفع الظالم»، رد ابن حجر در منع ذم معاويه»؛ «نثار اللباب»؛ «الدرة الغروية والتحفة الحسينيه»؛ «تسديد المكارم و تفضيح المظالم»؛ «الطلع النضيد فى ابطال المنع عن لعن يزيد»؛ «رسالة فى احوال أخطب خوارزم»؛ حاشيه بر «قوانين الاصول»؛ «ايضاح الخطاء»، در نكوهش استبداد؛ رساله اى در «عدالت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (538 -537 /3)، الذريعه (51/24 ،179 -178 /15 ،208/12 ،104/8 ،175 -174 /6 ،173/3 ،494/2 ،79/1)، فوائد الرضويه (418)، مؤلفين كتب چاپى (46 -45 /2)، معجم المؤلفين (37 -36 /3).

بهاري، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1390 -1320 ق)، عالم دينى و فقيه. در روستاى بهار در دو فرسنگى همدان به دنيا آمد. در سال 1336 ق به تهران آمد و نزد آخوند ملاعلى همدانى و شيخ باقر اصفهانى و آقا سيد على ورامينى به تحصيل پرداخت. در سال

1341 ق به قم رفت و نزد آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى سطوح نهايى فقه و اصول به پايان برد و معقول را در خدمت آقا ميرزا على اكبر حكيم يزدى فراگرفت و از محضر آيت اللَّه يثربى كاشانى و آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حجت استفاده كافى برد. در سال 1360 ق به تهران آمد و به ترويج دين و تفسير قرآن و تدريس فقه و اصول پرداخت. وى در تهران درگذشت و جنازه اش به قم حمل و در جنب مقبره آيت اللَّه حايرى دفن شد. از آثارش: شرح بر «بيع مكاسب» شيخ انصارى؛ شرح بر جلد اول «كفاية»؛ سه رساله در «لباس مشكوك».[1]

حاج اسمعيل بن العالم الجليل آقا شيخ محمد رضا بهارى از علماء مبرز تهران و تلامذه با فضل و تقوى مرحوم آيةاللَّه العظمى حايرى و آيةاللَّه آقاى حجت كوهكمرى رحمهمااللَّه بوده اند.

وى در سال 1320 قمرى در قريه بهار كه در دو فرسخى همدان محل و زادگاه عالم ربانى و سالك سجادى حجةالاسلام و المسلمين آيةاللَّه آقا شيخ محمد بهارى صاحب كتاب (تذكره المتقين) كه از اوتاد عصر خود بوده بدنيا آمد و در سال 1336 قمرى عزيمت به تهران نموده و نزد آخوند ملا على همدانى و شيخ محمدباقر اصفهانى و آقا سيد على ورامينى بتحصيل پرداخته و در سال 1341 قمرى به قم آمده و خدمت علمين مرحومين آيةاللَّه خونسارى و آيةاللَّه ميرزا محمد همدانى سطوح نهائى فقه و اصول را بپايان رسانيده و هم معقول را در خدمت مرحوم آقا ميرزا على اكبر حكيم يزدى خوانده و از محضر مرحوم آيةاللَّه آقاى ميرزا سيد على يثربى كاشانى و آيةاللَّه حايرى و

آيةاللَّه حجت و مخصوصا مرحوم آيةاللَّه العظمى حايرى استفاده كافى نموده و در سال 1360 قمرى رحل اقامت به تهران افكنده و در مسجد بازار آهنگرها به اقامه جماعت و تفسير كلام اللَّه و ترويج دين و نشر احكام مبين و تدريس متون فقه و اصول پرداخته تا در سال 1390 قمرى كه دعوت حق را لبيك اجابت گفته و جنازه اش حمل به قم و در جنب مقبره آيةاللَّه حايرى بخاك رفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجة (244 -243 /2)، گنجينه ى دانشمندان (401 -400 /4).

بهاري، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر بن جعفر بن محمد معروف به (كافى) ابن محمديوسف بهارى همدانى عالمى جامع و فقيهى بزرگ و متفنن و متتبع بوده است.

وى در بهار همدان متولد شده و پس از پرورش و فراگرفتن مقدمات و سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى و حاج ميرزا حسين خليلى و ملا محمدكاظم خراسانى استفاده نموده و كتب بسيارى از تقريرات آنان نوشته و علم سلوك و اخلاق را از علامه شهير آخوند ملاحسينقلى همدانى آموخته و از جماعتى كه از آنهاست خاتم المحدثين ثالث مجلسين حاج ميرزا حسين نورى روايت نموده و در سال 1316 ق به همدان مراجعت و بدون هيچ مسامحه و فتور قيام به انجام وظائف دينى و روحى نموده تا در سال 1333 ق به رحمت حق پيوسته.

آن مرحوم فقيه و مجتهدى متقى و پارسا و شديد در امر به معروف و نهى از منكر و عارفى سالك و مهذبى بارع و داراى تأليفات و تصنيفات ارجدارى بوده كه ذيلا مى نگارم.

1- حاشيه بر شرح الفيه در نحو 2-

حاشيه بر شرح قطر 3- الدره الغروبيه مربوط به حضرت ابى عبداللَّه الحسين (ع) 4- مستدرك الدرة 5- بدرالامه (در جفر الائمه) 6- الطلع النضيد در ابطال منع از لعن يزيد 7- فضائل حمزه و جعفر 8- فضل عمار 9- التقيه 10- ابهى الدرر 11- عقدالدرر در امام منتظر 12- البيان در حقيقة ايمان 13- سلاح الحازم در دفع مظالم جواب ابن حجر هيثمى بر منع از ذم معاويه 14- الدعوه الحسينيه در استحباب گريه بر حسين (ع) 15- اعلان الدعوه 16- نثاب اللباب 17- تنريه المشاهد 18- تلخيص الرسائل الرجاليه 19- رساله در عثمان بن عيسى 20- روح الجوامع در رجال 21- كتاب النور در امام مستور 22- القوانين 23- الفوائد الاصوليه 24- الصحيح و الاعم 25- الحاشيه الجديده بر فوائد الاصول شيخ انصارى 26- حاشيه بر مكاسب انصارى 27- حاشيه بر رضاعيه شيخ 28- كتاب الصوم 29- كتاب وفاه النبى صلى اللَّه عليه و آله 30- كتاب العلائم در علامات ظهور حضرت حجه قائم 31- دعوه الرشاد 32- ايضاح المرام 33- اثبات مذهب الاسلام 34- اصول الدين 35- بعث الاموات قبل ظهور الحجه 36- رساله العصمه 37- حاشيه على المقاصد العليه 38- مفارقه الاجزاء للقبول 39- تزويج الصغيره 40- المولود من الزنا و ده ها كتاب و رساله ديگر كه اكثرا مخطوط مى باشد.

آن بزرگوار را در سال 1333 قمرى بدرود حيات گفته و به رحمت حق پيوستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

بهبودي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر بهبودي درسال 1308ه.ش ديده به جهان گشود. از سال 1327 تحصيلات مذهبي رابطور تمام وقت شروع كرد. ادامه تحصيل خود را تا سال 1337 كشاند واز محضر اساتيد آن دوره كسب

فيض نمود. بعد از ترك تحصيل به تهران منتقل شد و به تصحيح و تحقيق كتب خطي پرداخت. وي اخراج چهل و پنج جلد بحار و مقابله، تحقيق و پاورقي و تخريج احاديث آن و مقابله با ماخذ، كاملا به دست ايشان به اتمام رسيد. در اثر همين توفيق الهي بود كه بيش از ساير همكارانش به نسخة مولف دست يافت و 36 جلد از اين چهل و پنج جلد رابا نسخة مولف مقابله كرد. در جلد 110 كه آخرين جلد بحارالانوار است، سخني كوتاه دربارة اين كتاب و شيوة مولف در جمع احاديث تحرير كرده اند كه توجه علاقمندان را به آن جلب كرد. گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدباقر بهبودي در ادبيات از محضر استاد اديب محمدتقي نيشابوري معروف به اديب دوم، در قسمت سطح مختصري از محضر حجت الاسلام سيد احمد يزدي معروف به نهنگ و بيشتر از محضر استاد حجت الاسلام حاج شيخ هاشم قزويني بهره برد. علاوه بر مقداري سطح در يك رشته از دروس تفسيري محضر حجت الاسلام دامغاني را هم درك كرد كه روزهاي تعطيل به آن پرداختند. در سال 1333 شمسي به قم آمد و بعد از آنكه يك درس در محضر آيت الله خميني حاضر شد، بدون توقف به نجف رفت. در نجف يك درس در محضر آيت الله خويي و يك درس در محضر آيت الله حكيم انتخاب كرد و تا دوسال به تحصيل و بيشتر مطالعه و تحقيق شخصي ادامه داد و درسال 1335 ترك تحصيل نمود.استادان و مربيان : استادان محمدباقر بهبودي

استاد اديب محمدتقي نيشابوري، حجت الاسلام سيداحمد يزدي، حجت الاسلام حاج سيدهاشم قزويني، حجت الاسلام دامغاني، آيت الله خميني، آيت الله خويي، آيت الله حكيم مي توان نام برد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدباقر بهبودي از سال 1337كه به تهران منتقل شد ، به تصحيح و تحقيق كتابهاي خطي و چاپي پرداخت. اولين كاري كه شروع كرد تصحيح تفسير الميزان – جلد هفتم – بود كه تا جلد بيستم آخرين جلد ادامه يافت. درآن هنگام، كارمن چندان مورد توجه و علاقه واعتماد مولف قرار گرفت كه رخصت يافت به حك و اصلاح ادبي آن نيز بپردازد. به موازات تفسير الميزان به تصحيح بحار الانوار پرداخت و از جلد هفدهم تا آخرين مجلد – غير از دو جلد 77 و 78 همه مجلدات به تصحيح اينجانب واشراف و نظارت بر متن كتاب و احيانا حك و اصلاح تعليقة ديگران پايان گرفت.آثار : اسلوب جديد درشناسايي جديد ويژگي اثر : كتابي در تجويد به نام اسلوب جديد در شناسايي تجويد كه مقدمة آن در تاريخ علم قرائت و تجويد بسيار جالب تهيه شده است. به سال 1329.2 تحقيق و تصحيح بحارالانوار ويژگي اثر : اين كتاب اثر محمدباقر مجلسي است.3 تحقيق و تصحيح كتاب كنزالعرفان ويژگي اثر : اين كتاب اثر فاضل مقداد است كه تحقيق نسخه و تخريج احاديث و تصحيح اوراق مطبعه به عهده محمدباقر بهبودي بوده است.4 تحقيق و تصحيح كتاب مسالك الافهام في آيات الاحكام ويژگي اثر :

اين اثر در دو جلد كه قسمت تعليقات فقهي آن به عهده مرحوم شريف زاده است.5 تحقيق و تصحيح كتاب مناقب ابن المغازلي ، تحقيق و تصحيح و تعليقات كتاب الصراط المستقيم ويژگي اثر : اين اثر تاليف مرحوم بياضي در دو جلد است كه يك مقدمه از مرحوم حاج آقا بزرگ تهراني و يك مقدمه از آيت الله سيد شهاب اميري مرعشي در اول آن اضافه گرديده است.7 تحقيق و تصحيح و تعليقات كتاب مبسوط ويژگي اثر : كتاب مبسوط از جلد سوم تا جلد هشتم با تحقيق نسخه وتصحيح اوراق مطبعي و تعليقات نسبتا ناچيز و فهرست كامل فروع در حدود 200 صفحه.8 تحقيق و تصحيح وقايع السنين و الاعوام ويژگي اثر : اين اثر تاليف خاتون آبادي با تحقيق نسخه و تصحيح اوراق و مقابله با ماخذ مي باشد.9 تعليقه و تحقيق و تصحيح كتاب زبده البيان ويژگي اثر : اين اثر تاليف محقق اردبيلي است.10 صحيح الكافي ، قاطع البرهان في علم الميزان ويژگي اثر : اين اثر اولين اثر چاپي او مي باشد كه درسال 1328 شمسي به چاپ رسيده است.12 گزيدة كافي، مجلدات ناسخ التواريخ ، معرفه الحديث ، ميثم تمار ويژگي اثر : اين كتاب در سال 1333 به چاپ رسيده است.

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگي، به كوشش سيدكمال حاج سيدجوادي، سيدمصطفي رخ صفت،

روانشاد حسن منتظر قائم، سال سوم، شمارة 7، مهرماه 1365

بهبهاني آل آقا، محمدجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اما آقا محمدجعفر در شب چهارشنبه 26 جمادى الاولى 1178 در كربلاء متولد شده و با والدش به ايران آمده و مدتى در دارالمؤمنين قم از محضر پرفيض و اثر جناب ميرزا ابوالقاسم قمى صاحب (قوانين الاصول) استفاده نموده و در كرمانشاه بجاى والد ماجدش قرار و رياست تامه و مرجعيت عامه داشته است.

وى تأليفات عديده به اين اسامى داشته است 1- انيس الطلاب 2- رساله اصول الدين فارسى بنام نهج الرشاد فى ارشادالعباد 3- تكمله در شرح تبصره 4- الجواهر البهيه 5- منتخب الاصول 6- مصابيح شرح مفاتيح فيض 7- حاشيه بر معالم الاصول 8- شرح مختصر نافع 9- شرح عميدى بر تهذيب الاصول 10- حاشيه بر وافيةالاصول 11- مفتاح الجامع 12- كتاب مقتل عربى 13- كتاب ارث 14- تحفةالابرار در سه مجلد در تاريخ.

فرزندان آقا محمدجعفر بنامهاى زير مى باشند 1- محمدصادق 2- محمدكاظم 3- آقا عبداللَّه 4- آقا محمدتقى مرحوم آقا عبداللَّه آل آقا از مفاخر علماء خاندان آقا محمدعلى است.

در المآثر والاثار است كه آقا عبداللَّه مجتهد كرمانشاهى از اجله سلاله وحيد بهبهانى بوده است. در سال 1289 وفات نموده و در كربلا در صحن باب السدره دفن شده است.

از آثار علمى او كتاب (تحفةالجعفريه) است كه بنام پدرش نوشته است. وى داراى سه فرزند عالم بنام آقا عبدالمحمد كه از شاگردان شيخ زين العابدين مازندرانى و به سال 1303 وفات نموده و در مقبره جدش آقا محمدعلى مدفون گرديده است.

آقا عبدالمحمد داراى دو فرزند بنام 1- حاج آقا عبداللَّه متوفى 1349 ق كه از شاگردان حاج ميرزا حسين خليلى و آخوند خراسانى و علامه يزدى بوده است 2- حاج

آقا علاءالدين آل آقا كه از علماء محترم اين فاميل در كرمانشاه است.

نگارنده گويد: احوال و مآثر و آثار خاندان آقا محمدعلى (و آل آقا) را كه فرزند ارجمندش آقا احمد در (مرآت الاحوال) و آقاى شيخ على دوانى در (زندگانى وحيد) ذكر كرده از عهده اين كتاب خارج و ما عده اى از آنها را فهرسة ذكر نموده و تفصيل آن را ارجاع به كتب مذكوره و غيره داده و مى پردازيم بذكر معاصرين خود از اين سلسله و دانشمندان ديگر كرمانشاه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

بهبهاني پور، عبدالحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين بهبهاني پور

محل تولد : عماره

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1348/8/1

زندگينامه علمي

در سال 1369 ديپلم تجربي گرفتم در سال 70 وارد حوزه علميه شدم در سال 1374 وارد مؤسسه اما خميني شدم . در سال 1380 پايان نامه ام را در موضوع انديشه كلامي شهيد صدر دفاع كردم. در سال 78 كتاب تنبيه الامه و تنزيه امله اثر محقق نائيني را به عربي ترجمه كردم . با مركز مطالعات حوزه علميه مدتي در نوشتن مقاله در زمينه دين پژوهي (كلام) همكاري داشتم و سه مقاله نوشتم. حدود 4 كتاب به عربي ترجمه كردم و ندين مقاله براي مجلات عربي به ويژه مجله التوحيد ترجمه كردم.

هم اكنون در رشته مدرسي معارف اسلامي (مباني نظري اسلام) در مقطع دكتري مشغول به تحصيل هستم البته در كنار تحصيل حوزوي در مقطع خارج فقه و اصول .

اساتيد بنده در حوزه علميه :

1. استاد مددي.

2. استاد كعبي.

3. استاد احمد عابدي.

بهبهاني، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1295 -1229 ق)، عالم دينى و فقيه. نياكانش از بحرين بودند. در بهبهان به دنيا آمد. وى پس از آموختن مقدمات در زادگاهش رهسپار نجف اشرف شد و در مجلس درس استادانى چون صاحب «جواهر» و شيخ انصارى و شيخ حسن آل كاشف الغطاء حاضر شد. مدتى نيز در كربلا در محضر سيدابراهيم قزوينى، مؤلف «ضوابط»، حضور يافت. پس از دريافت اجازه روايت و اجازه ى اجتهاد به زادگاهش بازگشت و به تعليم و تربيت شاگردان پرداخت. پس از چندى مجدداً راهى نجف شد و در سال 1287 ق به درخواست ناصرالدين شاه به تهران آمد و عهده دار منصب تدريس و امامت و صدور

حكم و فتوا شد. در تهران درگذشت و جنازه اش به نجف حمل و در صحن علوى دفن شد. وى پدر سيد عبداللَّه بهبهانى، شهيد انقلاب مشروطه، است. از آثار وى: «الرسالة العملية»، به فارسى، كه براى استفاده مقلدانش نگاشت و در تهران به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (213/11)، شهيدان راه فضيلت (531 -530)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 147 -146 /13)، المآثر والآثار (141 ،140)، مكارم الآثار (865 -863 /3).

بهبهاني، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحيم بن شيخ هادى بن شيخ صالح بن شيخ محمد اسماعيل بن العلامه آقا محمدعلى بهبهانى از بزرگان علماء و افاضل دانشمندان و مشاهير اين سلسله بوده و در سال 1340 وفات نموده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

بهبهاني، سعيد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1251 ق)، فقيه. ولادت و نشو و نماى او در كربلا بود. پس از تحصيل مقدمات علوم اسلامى، فقه و اصول را از محضر سيدمحمد مجاهد، متوفى 1242 ق اخذ كرد. به پيروى از حكم جهاد استادش به هنگام حمله روسيه تزارى به سر حدات ايران رفت و در جنگ شركت جست. در بازگشت از جبهه در قزوين ساكن شد و مدارج اجتهاد را نزد ملا محمدصالح برغانى و شهيد ثالث پيمود، و علوم عقلى و عرفان را در محضر ملا آقا حكمى قزوينى تلمذ كرد. سپس به كربلا بازگشت و به تدريس و فتوى اشتغال يافت. او مواعظ استادش، سيدمحمد مجاهد، را در متجاوز از پنجاه مجلس از مجالسى كه او به فارسى املاء كرده بود در كتابى به نام «مصباح المجالس»، در تاريخ 1251 ق گردآورى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (119/21)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 600/13).

بهبهاني، سيمين

قرن:15

جنسيت:زن

مليت:ايران

سيمين بهبهاني شاعر و اديب متولد 1306 تهران

- ليسانس حقوق قضايي دانشگاه تهران

- برنده ده ها جايزه علمي و آكادميك به خاطر اشعار و غزلياتش، از جمله جايزه بيژن جلالي

- از معدود شاعراني كه اشعارش به زبان هاي مختلف دنيا ترجمه شده است.

- گزينه شعر «جامي گناه» او به زبان انگليسي ترجمه شده و در دانشگاه نيويورك منتشر شده است.

- برخي از آثار او عبارتند از: جاي پا، چلچراغ، مرمر، رستاخيز، خطي زسرعت و از آتش،دشت ارژن و ...

- زن برگزيده سال 1377 از سوي بنياد جهاني پژوهش هاي زنان

- برنده جايزه ليليان هيلمن و راشيل هامت از طرف سازمان نظارت بر حقوق بشر 1378

- ترجمه 103 شعر او به زبان

انگليسي در مجموعه اي تحت عنوان «فنجاني از آفتاب»

- ترجمه 102 شعر او دركتابي با عنوان «آن سوي واژه ها» در آلمان

ز شب خستگان ياد كن شبي آرميدي اگر

سلامي هم از ما رسان به صبحي رسيدي اگر

به حجت در اين داوري ز دوزخ نشان مي دهم

به دعوي، زخوش باوري بهشت آفريدي اگر

مهرانه خالقي:براي نوشتن از بهبهاني بايد قبل از هر چيز نگاه دوباره اي داشت به غزليات او چه اين غزليات گذشته از تمام ويژگي هاي ديگرشان نشان دهنده حساسيت شاعر به موضوعات سياسي و اجتماعي پيرامونش است. شايد او تنها غزلسراي معاصر ماست كه اگر جنگ مي شود براي جنگ و اگر زلزله رخ مي دهد براي زلزله مي سرايد و در اين ميان محدوديت و دست و پاگيري قاعده وزن و قافيه نه تنها مجال او را تنگ نمي كند، بلكه گستره اي مي شود براي او كه خود را متعهد به رخدادهاي پيرامون خويش نشان دهد كه سيمين بهبهاني شاعر درون نيست و گرفتار انتزاعات و تراوشات ذهن نمي شود. بلكه شاعر برون است و پيرامون. او برخلاف بسياري از زنان روشنفكر و نويسنده و شاعر معاصر، دغدغه خود را كمتر دارد و بيشتر درد اجتماع و جامعه و مردم او را به شعر گفتن وامي دارد و شعر براي او عرصه پرداختن به تعهدات و ضرورت هاي انساني از جنس مردم است و نه خود. علاوه بر اين شعر بهبهاني گرچه از لطافت و زنانگي به حد اعلا بهره مي برد اما فيمينيسم وزنانه نيست و اگر جايي هم دغدغه اش زن بوده است، نه از زاويه تنگ نگاه هاي مرسوم

كه از نگاه يك طبيبي كه درد و محل درد را مي شناسد به موضوع و مشكلات زنان مي پردازد و قصد رو درروكردن زنان با مردان و بهره بردن از اين آب گل آلود - بر خلاف بسياري از روشنفكران زن معاصر- را ندارد.

... سخن آنگه از آب گو، سرابي نديدي اگر /

بدين خالي آسمان، ميفروز خورشيدمان/

به پندار و وهم و گمان چراغي خريدي اگر/

و بايد از آغازش بنويسيم. روزي كه به دنيا آمده است. بايد بنويسيم سيمين بهبهاني (خليلي) به سال 1306 در تهران، در خانواده اي صاحب فرهنگ و قلم متولد شد. «و اما گفتم كه زاده شدم در خانه بزرگ پدربزرگ؛ چون پيش از زادنم، مادرم همسر خود را به اشتغالاتش واگذاشته و به خانه پدري بازگشته بود. گويا مادر را تا آستانه مرگ كشيده بود نوزادي كه من بودم. زيرا نزديك به دو مني وزن داشتم! ماماي فرنگي خود را باخته بود و پدربزرگ با پاي ناتوان بر بام خانه رفته و اذان گفته بود تا دخترش به سلامت فراغت يابد و يافته بود.

به دايه سپرده بودندم، زيرا مادر چنان ناتوان شده بود كه شير نداشت. و اين دايه دختر دايي مادرم بود. (گويا راست است كه مي گويند: «در روزگار پيش، مناصب موروثي بوده اند»)

امير تومان پير كه ديگر كاري نداشت جز انديشيدن به روزگار گذشته... سرگرمي تازه اي يافته بود: نوه نوزاد دومني كه مجبور بودند روزهاي عمرش را به دروغ بيفزايند تا از چشم زخم بيگانه آسيب نبيند. و البته دايه مهربان آنگاه كه زالوي فربه را به شير بي اشتها مي ديد، تخم مرغي را

با خطوط گرد زغالين سياه مي كرد و زير فشار انگشت و پول خرد مي شكست و گناه بي مبالاتي خود را به گردن «چشم شور» عمه و خاله بي گناه مي انداخت و در باور او جز اين گريزي نبود!» (1)

بهبهاني اما در كودكي اولين ماتم را تجربه مي كند. مرگ پدربزرگ. چنانچه مي نويسد: «پدربزرگ را ديدم در بستر بي هيچ نگاهي در چشم و بي هيچ كلامي بر لب و بي هيچ نقل و كلوچه اي در دست. مادر شيون مي كرد و زنان سياهپوش نيز. و مرگ در باور من معناي گنگي يافته بود، بي آنكه به واژه آن انديشيده باشم.»

و شاعر از همين جا طعم تلخ و گس مرگ را تجربه مي كند. رؤياي كودكي از سر شاعر مي پرد. نقل مكان و آغاز زندگي طاقت فرساي در غربت و ناتواني. چه «پدر بزرگ ميراثي بر جاي نگذاشته بود و مادر ناچار بود براي اداره زندگي كار كند. در مدارس تازه پاگرفته آن روزگار به تدريس زبان فرانسه پرداخته بود. يك برادرش به دلايل سياسي ناچار به گريز از مرگ محتوم و فرار از كشور شده بود و برادر ديگرش در زندان به سر مي برد.»

وقت درس و مدرسه آغاز مي شود. شاعر را به كودكستان مي سپرند. «در گوشه باغي پيوسته به كليساي انجيلي تهران، در خيابان قوام السلطنه. هنوز هم گاهي از برابر در ورودي آن مي گذرم... هر روز صبح در كودكستان، دوشيزه دوليتل را -كه كوچك نبود و پير هم بود - مي ديدم كه در برابر خداي به چهار ميخ كشيده مي ايستد و نيايش

مي كند.»

در همين ايام است كه بيماري سختي به جان شاعر مي افتد: «در زير گوش راستم تورمي پديد آمده بود. هر روز كاسه اي تلخابه سياه برابرم مي گذاشتند كه: «بنوش!» اما تبم نمي بريد.» بعدها اين تلخي گله از همروزگارانش مي شود و در اين بيت مي نشيند:

همچو برگ بيد و بيخ كاسني تلخند، ليك

تلخشان بيرون نكرد آسيب تب از پيكرم

«سرانجام، پزشك با نيشتر دمل را شكافت، روزهاي پياپي، تكه اي تنزيب را با محلولي مي آغشت و بيرحمانه در جاي نيشتر فرو مي كرد تا زخم بهبود يافت... پزشك فرياد هاي كودكانه ام را به «كولي گري» تعبير مي كرد و به مادرم مي گفت: «اين دختر انتقام تو را از زمانه خواهد گرفت!» (2)

«كولي گري» شاعر به صورت «كولي واره »ها در آمد و «انتقام» به اين بيت بدل شد:

گر بسوزند استخوانم در نيستان همچو ني

گويد: «از ايشان گذشتم» ناله خاكسترم

سالي بعد مادر شاعر به ازدواج دوباره تن مي دهد. ازدواج دوم مادر مصيبتي است براي او. چنانكه مي نويسد: «در خانه پدر دوم اندوهگين بودم كه مبادا مادر نيمي از محبتش را از من باز گرفته باشد. دايه او را بيش از پيش دوست مي داشتم و آرامش را در سر نهادن بر سينه اش مي جستم كه هميشه بوي دود و پياز مي داد...»

با اين حال تنها پناه شاعر نيز به ديار عدم مي شتابد. «به سفر رفته بوديم، بي دايه، و هنگام بازگشتمان دايه ديگر در خانه نبود. مادرم مي گريست و اين بيت را زمزمه مي كرد:

يك روز صرف بستن دل شد به اين و

آن

روز دگر به كندن دل زين و آن گذشت»

بهبهاني در ايام دبستان و سال اول آن صاحب برادر و پسري دوقلو از پدر جديدش مي شود. مي نويسد: مادرم دختري و پسري توأمان به دنيا آورده بود و من كارت پستال دختركي همسال خود را به مدرسه بردم و گفتم: خواهر من است؛ مادرم ديشب زاييده و آموزگار رندانه گفت: به همين بزرگي؟ و من در نماندم و گفتم: عكس را با برق بزرگ كرده اند!

تراژدي ديگري اما در سنين جواني براي شاعر اتفاق مي افتد: «برادر توأمان بيمار شد. به بيمارستان بردندنش، اما مادر تنها بازگشت. با اندك فاصله پس از او خواهر دوساله هم بيمار شد، همان بيماري. شب را گذراند و صبح به حال خفقان افتاد. از خانه بيرون دويده بودم، بي كفش و با جفتي جوراب كه نيمه اي از هر لنگه مچاله و لوله روي برف و گل كشيده مي شد و من مي دويدم... سرگشته و ناتوان بازگشتم. پزشك از در خانه بيرون مي رفت. سرافكنده و كيفي در دست. كسي بدرقه اش نمي كرد. به اتاق آمدم، مادركنار ديوار نشسته بود. حتي توان گريستن نداشت: مجسمه اي موميايي و خشك. (3)

سال بعد اما خداوند برادري ديگر به او مي دهد. كودكي رنجور كه ناچار به پانسيون مي فرستندش و بيماري بچه بيش از پيش مي شود و شاعر قبول مي كند در ازاي شبانه درس خواندن از او مراقبت كند.

اولين شعرهاي بهبهاني را مادرش كشف مي كند كه خود ذوق سرودن داشت. «يك روز كه دست نوشته هايم را زير بالشم يافته وخوانده بود، پرسيد: شعر مي نويسي؟

سرخ شدم و گريستم اين دومين باري بود كه در برابر نگاه جست وجوگرش سرخ مي شدم و مي گريستم.»

مادر شاعر اما اشعار او را براي پروين اعتصامي مي خواند و شاعر پرآوازه از ذوق و علاقه، بهبهاني را مي بوسد. وقتي رفتند مادر گفت: «او پروين اعتصامي است، بزرگترين شاعر زن. شايد نهاني آرزو مي كرد كه روزي چون او باشم. در فروردين سال بعد پروين اعتصامي درگذشت، به بيماري حصبه، اما خاطره ديدارش در من نخواهد مرد و شايد گلي بر خاكم بروياند...»

بهبهاني تحصيلات خود را در رشته حقوق قضايي به پايان مي برد و از 14 سالگي سرودن را با چهارپاره هاي نيمايي آغاز مي كند و سپس به غزل روي مي آورد. و اين آغاز تحولي نو در غزل معاصر بود.

شاعر تمام هستي اش شعر است. خودش معترف است كه «از آن هنگام كه در جامه سپيد از خانه پدر بيرون خزيدم در شعر زيستم. اگر صفايي، نوري، طراوتي و رنگ و بويي بوده است در شعر است. درغزل هاست. ديگر جز در شعر با خود راست نگفته ام.»

بهبهاني با نزديكي شگفت آورش به زبان روزمره مردم و يافتن پاره هاي موزون در جملات عادي زبان، دموكرات ترين زبان شعر نوكلاسيك فارسي را خلق كرد. شعر او نشانگر درگيري عميق ذهن شاعر، با رنج ها، شادي ها و مسائل مردم است.

او كه به خاطر همين نوآوري ها در زبان و وزن غزل به «بانوي غزل» شناخته مي شد و شعر عاشقانه اش، برتر از انواع ديگر شعرش مي نشست؛ به تدريج شعرش را به تجليگاه رنج ها، محروميت ها و فريادهاي

مردم بدل كرد. او از معدود شاعران مطرح ايراني است كه به جنگ 8 ساله عراق و ايران توجه كرده است، و هم درباره قربانيان جنگ و هم دشواري هاي اجتماعي ناشي از آن شعر سروده است.

واقعيت آن است كه سيمين بهبهاني به خاطر زن بودن مسائل مهم را ناديده نگرفته است. در جاي جاي شعر سيمين بهبهاني توجه به مسائل تبعيض نژادي وطن و دغدغه هاي انسان معاصر به چشم مي خورد. بهبهاني تفكري فرامرزي دارد و استبداد را در هر جاي جهان باشد به محاكمه مي كشد. او ستايشگر شرافت انسان است.

اعتبار اشعار بهبهاني از مرزهاي ايران گذشته است. شعر او تاكنون به زبان هاي انگليسي و آلماني ترجمه شده است. گزينه شعر «جامي گناه» شش سال پيش به زبان انگليسي توسط فرزانه ميلاني و كاوه صفا ترجمه و در دانشگاه نيويورك منتشر شده است و اين نقد توسط علي بهبهاني به فارسي برگردانده شده است.

قالب مورد اقبال سيمين بهبهاني غزل است. او با لحني ماليخوليايي كه از حسي ژرف و عشقي رمانتيك و پاس داشتن ساختار بنيادي شعر نشان دارد، غزل سروده است. او درونمايه را گسترش مي دهد و سبك را گفتارگونه مي كند.

صفدر تقي زاده درباره شعر بهبهاني مي گويد: «آنچه كه از درونمايه 103شعر اين گزيده سر بيرون مي آورد، مسائل ناشي از قشري گري و تلفات ناشي از جنگ ايران و عراق است.بهبهاني در غزل جزئيات عيني را محورقرار مي دهد. مثلاً مردي كه يك پا ندارد، بلكه دردناك تر از يك پانداشتن، سن كمتر از بيست سال اوست.

سيمين بهبهاني به تنهايي با زباني پاك، بي حشو و

حافظ گونه، در عرصه غزل مي تازد. در غزل او حتي خللي و نقصي نمي بينيم. از نظر تنوع اوزان هيچ كس نتوانسته است تا به امروز به مقام مولانا برسد اما سيمين بهبهاني به تنهايي توانسته است 40 وزن به وزن غزل فارسي بيفزايد، ضمن اينكه زبان قوي و قدرتمند احمد شاملو و مهدي اخوان ثالث در شهر او جريان دارد و در كنار اين زبان، بهبهاني از زبان مردم چشم پوشي نكرده است.»

درباره غزل بهبهاني «محمد حقوقي» مي گويد: «غزل بهبهاني غزل مكالمه است. در غزل او تركيبات فوق العاده اي به چشم مي خورد، شعر او در دوران معاصر تنها شعري است كه قابل تفسير است. حتي شعر سعدي نيز در تاريخ ادبيات ايران قابل تفسير نيست.»

او مي گويد: «سيمين بهبهاني كلي گويي را در غزل، جزيي سرايي كرده است. او در شعري كه براي همسر پوينده و مختاري سروده است هنرمندانه ترين تعابير را به كار گرفته است. غزل هاي او در نهايت سادگي، فوق العاده و بي نظير است.»

بهبهاني، شمس الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1247 ق)، عالم دينى و فقيه. او از شاگردان علامه وحيد بهبهانى و علامه سيدمهدى بحرالعلوم و سيدعلى طباطبايى، صاحب «رياض» و ميرزا مهدى شهرستانى و ديگران بود. ملا نوروز على بسطامى در «فردوس التواريخ» تصريح كرده كه بهبهانى استاد وى بوده است و شرح حال استاد را در كتاب خود آورده است. او در مشهد ساكن بود و در مشهد نيز درگذشت و در صحن رضوى در ايروان حجره اى كه وى نزديك به پنجاه سال در آن ساكن بود دفن شد. از آثار وى: شرح يا حاشيه بر

«معالم الاصول»، در پنج مجلد، در حدود يكصد و سى هزار سطر؛ حاشيه «قوانين الاصول»، در دو مجلد؛ حاشيه «المطول»؛ «جواهر الكلام فى اصول عقائد الاسلام، نظير «گوهر مراد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (277/14 ،207 ،176 /6 ،277/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 627/13).

بهبهاني، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1245/1224 ق)، فقيه اصولى، مجتهد و عالم علوم نقلى و عقلى. متولد كربلا و ساكن همدان بود. وى نزد پدر و برادرش، آقا محمدعلى، سيدمهدى شهرستانى و سيدعلى صاحب «رياض» درس خواند. در قضيه ى وهابيون از عراق به ايران آمد و در كرمانشاه ساكن شد، سپس به مشهد رفت و از آنجا راهى همدان شد و بنا به اصرار علماى آن ديار مدتى در آنجا ماند. سپس به اصفهان و مجددا به مشهد و يزد رفت. او سالهاى پايان عمر خود را در همدان گذراند و همان جا درگذشت. اثر وى: «حاشيه معالم الاصول» است كه مفصل ترين حواشى تحقيقاتى بود كه تا آن زمان بر «معالم» نوشته شده بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (208 -207 /6)، روضات الجنات (96/2)، ريحانه (399/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 708 -707 /13)، الكنى والالقاب (110/2)، مرآت الاحوال (169 -168).

بهبهاني، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبداللَّه بهبهانى روحانى و سياستمدار و يكى از دو زعيم روحانى صدر مشروطيت است. وى فرزند سيد اسماعيل مجتهد بهبهانى و متولد سال 1260 ه.ق. است. از كودكى تحصيلات خود را به سيره ى خانوادگى در مقدمات عربى و فقه و اصول آغاز نمود و در سن 20 سالگى قريب الاجتهاد گرديد. سپس براى ادامه ى تحصيل عازم نجف شد و در حوزه ى درس شيخ مرتضى انصارى و ميرزاى شيرازى حضور يافت و به مقام اجتهاد رسيد. در سال 1295 به ايران بازگشت و تدريجاً مقام و موقعيت خاصى در دولت و دربار ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه پيدا كرد. از اواخر دوران سلطنت مظفرالدين شاه كه وى مجتهدى متنفذ بود وارد مسائل سياسى گرديد و در كليه مسائل

سياسى آن روز مداخله مى نمود. در جريان مشروطيت و صدور فرمان آن سيد عبداللَّه نقش اساسى داشت. پس از فرمان مشروطيت، وى از طرف اقليت يهود روانه ى مجلس شد و در مجلس به اوج قدرت و جلال رسيد. بعد از آنكه محمدعلى شاه مجلس را به توپ بست، سيد عبداللَّه بهبهانى به وسيله ى سربازان سيلاخورى و قزاق ها توقيف و به باغشاه برده شد. به دنبال توقيف نامبرده، انجمن هاى شهرستان ها نسبت به توقيف او اعتراض كردند و تلگرافات زيادى به تهران مخابره شد و محمدعلى شاه ناگزير شد او را به حضور پذيرفته و عذرخواهى كند و با پرداخت دوازده هزار تومان، وى را وادار كرد كه از ايران خارج شود. وى نزديك به هشت ماه در عتبات اقامت داشت و سپس با اجازه ى دولت به ايران بازگشت. پس از خلع محمدعلى شاه و تشكيل مشروطيت دوم، بهبهانى به نمايندگى رسيد و نفوذش در جامعه و محافل سياسى ايران چند برابر شد. حزب اعتداليون كه اكثريت را تشكيل مى داد، از بهبهانى تبعيت مى كرد ولى دموكرات ها كه تندرو و انقلابى بودند، با بهبهانى مخالفت مى كردند. در آنجا اختلاف دو دسته بالا گرفت و در روز جمعه هشتم رجب 1328 ه.ق او را در منزلش به ضرب سه گلوله كشتند. بهبهانى ملائى تيزهوش و متهور بود. در سخنورى و خطابت نظير نداشت و به همين دليل در بين مردم موقعيت خاصى داشت.

سيد عبداللَّه (آيةاللَّه) از روحانيون طراز اول تهران (مقت. 1288 ه.ش.) و رهبر شجاع آزاديخواهان در انقلاب مشروطيت. وى رهبرى مشروطه طلبان را بر عهده داشت و با همكارى سيد محمد طباطبائى با نيروهاى استبداد مبارزه كرد

و پس از پيروزى انقلاب و استقرار حكومت مشروطه در تيرماه 1288 ه.ش. به وسيله چند تن تروريست درخانه خود به قتل رسيد.

محمد تقى بهار «ملك الشعرا» به سال 1265 خورشيدى در شهر مقدس مشهد ديده به جهان باز كرد. او فرزند حاجى ميرزا محمدكاظم صبورى «ملك الشعراى آستان قدس رضوى» است.

محمدتقى بهار ابتدا در محضر پدر خود با علم و دانش آشنايى پيدا كرد و آن را نزد او آموخت و پس از فوت وى به محضر اديب نيشابورى شاعر و اديب زمان خود رفت و سال ها از محضر آن مرد فاضل بهره ور گرديد، سپس به مدرسه نواب رفت و علوم عربى را در اين مدرسه به پايان برد.

محمدتقى بهار، پس از چندى به تهران آمد و وارد كارهاى سياسى شد با انتشار مقالات سياسى واشعار مهيج و حماسى و ترانه هاى ملى، هرچه بيشتر به بيدارى مردم كمك كرد و چون علاقه و ذوق سرشار در موسيقى داشت، شروع به ساختن تصانيف و ترانه هاى ملى كرد كه مى شود گفت كليه تصنيف هاى وى جنبه ملى و وطنى و آزاديخواهى دارد.

روى تصنيف هاى ملك الشعراء بهار، درويش خان، حسام السلطنه، ركن الدين خان و مرتضى خان نى داود آهنگ گذارده اند.

محمدتقى بهار را بنا به قولى بعد از جامى، بزرگترين سخنور و شاعر پارسى گوى زبان ايران مى گويند. از آثار برجسته او، غير از ديوان اشعار سبك شناسى تا تاريخ تطور نثر فارسى در سه جلد كه گواهى وى بر احاطه و تسلط به فرهنگ و ادبيات و شعر پارسى است مى كند.

ملك الشعرا بهار، چندين دوره به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد و ساليان متمادى استاد دانشگاه تهران و يك بار هم در كابينه احمد قوام (قوام السلطنه) وزير فرهنگ

شد.

محمدتقى بهار (ملك الشعرا)، پس از آن همه خدمات پربار علمى و فرهنگى به ميهن خود ايران، عاقبت در سال 1330 خورشيدى در سن شصت سالگى چشم از جهان فانى فروبست، روانش شاد.

«مرغ سحر»

مرغ سحر ناله سر كن

داغ مرا تازه تر كن

ز آه شرربار اين قفس را

برشكن و زير و زير كن

بلبل پربسته ز كنج قفس درآ

نغمه ى آزادى نوع بشر سرا

وز نفسى عرصه ى اين خاك توده را

پر شرر كن

ظلم ظالم، جور صياد

آشيانم داده بر باد

اى خدا اى فلك اى طبيعت

شام تاريك ما را سحر كن

نوبهار است گل ببار است

ابر چشمم ژاله بار است

اين فقس چون دلم تنگ و تار است

شعله فكن در قفس اى آه آتشين

دست طبيعت گل عمر مرا مچين

جانب عاشق نگه، اى تازه گل، ازين بيشتر كن

مرغ بى دل، شرح هجران مختصر مختصر مختصر كن

«در طواف شمع»

دل طواف شمع مى گفت اين سخن پروانه اى

سوختم زين آشنايان اى خوشا بيگانه اى

بلبل از شوق گل و پروانه از سوداى شمع

هر كسى سوزد بنوعى در غم جانانه اى

گر اسير خط و خالى شد دلم، عيبم مكن

مرغ جايى مى رود كانجاست آب و دانه اى

تا نفرمايى كه بى پروانه اى در راه عشق

شمع وش پيش تو سوزم گر دهى پروانه اى

پادشه را غرفه آبادان و دل خرم چه باك

گر گدايى جان دهد در گوشه ويرانه اى

كى غم بنيايد ويران دارد آن كس خانه نيست

رو خبر گير اين معانى را ز صاحب خانه اى

عاقلانش باز زنجيرى دگر بر پا نهند

روزى از زنجير از هم بگسلد ديوانه اى

اين جنون تنها نه مجنون را مسلم شد بهار

باش كز ما هم فتد اندر جهان افسانه اى

شاعر، مورخ، محقق، روزنامه نگار، سياستمدار و استاد برجسته ى دانشگاه، معروف به ملك الشعرا، فرزند ميراز محمدكاظم صبورى، متولد 1304 ه.ق در خراسان. پدرش ملك الشعراى

آستان قدس رضوى بود. بهار مقدمات ادبيات را نزد پدر آموخت و تحصيلات ادبى و عربى را نزد استاد اديب نيشابورى كه از ادباء و شعراى مشهور بود دنبال كرد و اصول ادبيات فارسى و عربى را در مدرسه ى نواب در خدمت اساتيد فن زمان تكميل نمود. هنوز سنش به بيست نرسيده بود كه پدر خود را از دست داد و به جاى پدر به خدمت آستان قدس رضوى درآمد. چون در شعر و شاعرى با وجود كمى سن تبحر داشت، از طرف مظفرالدين شاه لقب ملك الشعرائى آستان قدس رضوى به او داده شد.

از 1323 ه.ق كه آوازه ى مشروطيت و آزادى خواهى در سراسر ايران طنين انداز شد، به سلك آزاديخواهان پيوست و براى برچيدن رژيم ديكتاتورى و حكومت مشروطه با ساير آزاديخواهان همداستان شد و اشعارى در اين زمينه سرود كه در جرايد معتبر آن روز انتشار يافت. در 1328 ه.ق پس از خلع محمدعلى شاه از سلطنت، با كمك ساير دوستان خود حزب دموكرات را در خراسان تأسيس كرد و خود عضو كميته ى مركزى آن شد و روزنامه ى نوبهار را با اعتبار و مسئوليت خويش و به عنوان ناشر افكار حزب دموكرات در مشهد انتشار داد. به اقتضاى جوانى و به اعتقاد آزاديخواهى در روزنامه ى نوبهار مقالات تندى عليه بيگانگان و دخالت آنان در امور ايران انتشار مى داد؛ مخصوصاً پس از اولتيماتوم روسيه ى تزارى و اخراج شوستر مستشار آمريكائى و خزانه دار كل ايران، لحن اين مقالات شديدتر شد و سرانجام منجر به توقيف روزنامه ى نوبهار گرديد، ولى پس از مدتى كوتاه به جاى آن تازه بهار انتشار يافت كه جنبه ى انتقادى آن بيش از روزنامه ى قبلى

بود. تازه بهار نيز توقيف شد و مدير جوان و پرشور آن به كلات تبعيد گرديد. هشت ماه اين تبعيد به طول انجاميد. پس از مدتى دوباره نوبهار منتشر گرديد.

در انتخابات دوره ى سوم قانونگذارى مردم در گز و كلات و سرخس، بهار را روانه ى مجلس نمودند. در مجلس اعتبارنامه ى او با مخالفت اعتداليون مواجه شد، ولى سرانجام به تصويب رسيد. جنگ جهانگير اول مجلس را تعطيل نمود و قضيه ى مهاجرت را پيش آورد. بهار هم جزء مهاجران بود، ولى از قم به تهران بازگشت و روزنامه ى نوبهار را انتشار داد و براى بار دوم تبعيد گرديد و اين بار بجنورد تبعيدگاه او شد.

در دوره ى چهارم مردم بجنورد او را به نمايندگى مجلس فرستادند. در دوره ى پنجم نماينده ى مردم كاشمر بود و در مجلس جزء اقليتى بود كه با سلطنت رضاشاه مخالفت مى كرد. دوست و يار نزديك مدرس بود. در دوره ى ششم از تهران انتخاب گرديد. پس از پايان دوره ى ششم از كارهاى سياسى كنار رفت و به خدمات فرهنگى پرداخت و در دارالمعلمين عالى به تدريس ادبيات ايران قبل از اسلام مشغول شد و تا شهريور 1320 دور از كارهاى سياسى به تأليف و تدريس پرداخت و مدتى نيز در زندان، و تبعيد در اصفهان به سر برد.

از 1320 مجدداً كارهاى سياسى را از سر گرفت و روزنامه ى نوبهار را انتشار داد. در 1324 در كابينه ى قوام السلطنه به وزارت فرهنگ رسيد، ولى عمر وزارتش چندان نپائيد و خيلى زود جاى خود را به ديگرى داد. در تشكيل حزب دموكرات ايران كه قوام السلطنه آن را بنيان نهاد، نقش اساسى داشت و در اين زمينه فعاليت بسيار نمود.

در انتخابات دوره ى پانزدهم از تهران وكيل شد و رياست فراكسيون حزب دموكرات ايران در مجلس با او بود. عده اى از نمايندگان به رياست او تمايل داشتند، ولى حال مزاجى اش اجازه ى فعاليت بيشتر به او نمى داد. در اواخر دوره ى پانزدهم بيمار شد و براى معالجه به سويس رفت. معالجاتى نمود، ولى مؤثر نيفتاد و به ايران بازگشت. سرانجام در 1330 به مرض سل درگذشت.

شخصيت ملك الشعرا از جهات مختلف قابل بحث و مداقه است. او شاعرى توانا، نويسنده و محققى دانشمند، روزنامه نگارى سرسخت، سياستمدارى بى باك و استادى مبرز بود. مجموعاً پنج دوره نماينده ى مجلس شوراى ملى بود. جز در دوره ى پانزدهم كه سنش مقتضى فعاليت هاى شديد نبود، در ادوار ديگر مجلس از متوليان و منقدان امور اجتماعى به شمار مى رفت. نطق ها و خطابه هايش در مجلس دولت ها را دگرگون مى كرد. در دوره ى پنجم و ششم رسماً جزو فراكسيون اقليت بود و با سيد حسن مدرس ليدر اقليت، نزديكى و همفكرى داشت. در دوره ى چهارم اكثريت را اداره مى كرد و روى كار آمدن قوام السلطنه در 1301 در نتيجه تلاش او و مدرس بود.

شاعرى توانا بود. گرچه بيشتر قصيده سرا بود، ولى در غزل و رباعى نيز دست داشت. از اين گذشته، افكار تازه را او در شعر فارسى وارد كرد و مضامين غيرايرانى را در شعر فارسى آورد. بهار محقق و نويسنده نيز بود. نثرش كمتر از نظم او نيست. شيوه ى نويسندگى اش مخلوطى از سنت قديم و روش جديد ايران است. با آنكه به ساده انديشى بيشتر گرايش داشت، ولى استحكام جملات و استعمال لغات فارسى و عربى در جاى مناسب خود، شيرينى خاصى به نوشته هايش داد. نمونه ى سبك شيرين

او كتاب سبك شناسى است كه در سه مجلد است. او در رونق بخشيدن به ادبيات نوين ايران سهم بسزائى دارد. گذشته از تأسيس مجله ى دانشكده به تأسيس و تشكيل انجمن ادبى ايران همت گماشت و عده اى از محققين و مؤلفين بزرگ ايران مانند عباس اقبال آشتيانى، غلامرضا رشيد ياسمى، سعيد نفيسى و بديع ازمان فروزانفر از تربيت يافتگان مكتب او مى باشند. مدت ها در دانشسراى عالى و دانشكده ى ادبيات در دوره ى ليسانس و دكترا تدريس مى نمود. تأليفات بسيارى دارد كه به صورت هاى مختلف به چاپ رسيده است. غير از مقالات متعدد كه در روزنامه هاى نوبهار و تازه بهار و مجله ى دانشكده انتشار داده است. در جرايد مختلف نيز مقالاتى دارد. از آثار برجسته ى او تاريخ احزاب سياسى در دو جلد است. سبك شناسى درباره ى تحول نثر فارسى از آغاز تا عصر حاضر است. علاوه بر تأليف كتب، در تصحيح و تحشيه ى كتب زير نيز دست داشت: تاريخ سيستان، مجمل التواريخ والقصص، جوامع الحكايات و لوامع الروايات عوفى و ترجمه ى تاريخ طبرى.

علاوه بر اينها در تأليف و نگارش كتب دبيرستانى نيز مشاركت داشت. در اواخر عمر به فعاليت هاى صلح جويانه ميل زيادى نشان مى داد و به همين دليل رياست جمعيت هواداران صلح را پذيرفت.

(1330 -1266 ش)، انديشمند، نويسنده محقق، روزنامه نگار، استاد دانشگاه و شاعر، متخلص به بهار و ملقب به ملك الشعراء. در مشهد متولد شد، پدر وى ملك الشعراى آستان قدس رضوى بود. بهار تحصيلات مقدماتى را نزد پدر خود آموخت و علوم ادبى و عربى متداول زمان خود را از استادان مشهور خراسان چون اديب نيشابورى فراگرفت. در نوجوانى پدر خود را از دست داد و از همان اوان شعر مى سرود. بعد

از مرگ پدر، به فرمان مظفرالدين شاه، لقب ملك الشعرايى آستان قدس رضوى را يافت. وى در نهضت مشروطه طلبان مجاهدتها كرد. در سال 1328 ق «روزنامه ى نوبهار» و در سال 1329 ق «هفته نامه ى تازه بهار» را نشر داد. در سال 1333 ق از طرف مردم مشهد به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و رهسپار تهران گرديد. در سال 1336 ق انجمن ادبى دانشكده را با «مجله ى دانشكده» كه منتسب به همان انجمن بود، تأسيس كرد و در همان سال به تجديد انتشار «روزنامه ى نوبهار» همت گماشت. در سال 1338 ق مديريت روزنامه ى «ايران»، كه نيمه رسمى بود، به وى محول گرديد. از طرف مردم تهران دو بار به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد و در سال 1324 ش به وزارت فرهنگ برگزيده شد. در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران تدريس مى كرد. و تا پايان عمر در اين خدمت باقى ماند. به منظور مداوا به سويس رفت و پس از چندى اقامت در آنجا، به تهران بازگشت و به تأليف و تحقيق و تصنيف پرداخت. وى واپسين قصيده سراى بزرگ فارسى است. در تهران وفات يافت و در گورستان ظهيرالدوله به خاك سپرده شد. از او آثار بسيارى به جاى مانده است، از جمله: تصحيح «تاريخ سيستان»؛ «مجمل التواريخ والقصص» و «سبك شناسى»، در سه مجلد؛ «تاريخ احزاب سياسى»؛ «چهار خطابه ى منظوم»؛ «ترجمه ى احوال محمد بن جرير طبرى»؛ «رساله ى زندگى مانى»؛ «بهار و ادب فارسى»، مجموعه ى مقالات؛ تصحيح «جوامع الحكايات عوفى» و «تاريخ بلعمى»؛ «ديوان» اشعار، در دو مجلد.[1]

(تو 1262/ 1260- شهادت 1328 ق)، مجتهد. اصلا از اهالى بحرين بود، و در نجف متولد شد. از شاگردان حوزه ى

درس ميرزاى شيرازى و آيت اللَّه كوه كمرى بود. به درجه اجتهاد نايل شد. او در تهران از روحانيون بزرگ و در فقه از سرآمدان روزگار به شمار مى آمد. در زمان مظفرالدين شاه به مخالفت با عين الدوله برخاست. وى در مقاصد خويش آقا سيدمحمد طباطبايى را كه مورد اعتماد و احترام عامه بود، با خود موافق و همراه گردانيد و بعد از به توپ بستن مجلس او و عده اى ديگر از سران نهضت به همراه چند تن از بستگان وى دستگير و به كرمانشاه تبعيد شدند و تا پايان سلطنت محمدعلى شاه در تبعيد بودند. بعد از استعفاى محمدعلى شاه، سيد و همراهان وى به تهران بازگشتند، و به مبارزات خود ادامه دادند. سيد به مخالفت با تقى زاده برخاست و مبارزه بين اين دو شروع شد. سيد به عدالت و آزادى معتقد بود، و حتى براى تربيت جوانان مدرسه اى هم تأسيسى كرد و با تحصيل دختران نيز مخالف نبود و براى ارشاد بزرگسالان نيز به تأسيس انجمن مقدس اسلامى مبادرت كرد. در استبداد صغير به امر دولت به مشهد رفت و در آنجا هر كميته اى سرى تشكيل داد و مشروطه خواهى را ترويج كرد. آيت اللَّه بهبهانى در تنظيم مواد متمم قانون اساسى، از جنبه ى دينى، سهيم و شريك بود. وى در تهران در منزلش به ضرب گلوله شهيد شد و جنازه اش به سال 1332 ق به نجف حمل و در صحن علوى دفن شد. از آثار وى «رسائل و مسائل»، در فقه، مجموعه اى مشتمل بر 25 رساله كه در هر رساله به يكى از مسائل فقهى پرداخته است.[2]

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد سوم)

منابع

زندگينامه :[1] از بهار تا شهريار (139 -116)، از نيما تا روزگار ما (487 -473)، با كاروان حله (384 -373)، تاريخ ادبيات ايران، دوره ى بازگشت (242 -240/ 2)، تاريخ برگزيدگان (452 -449)، تاريخ جرايد (316 -311/ 4 ،272 -170/ 3 ،98/ 2)، چشمه ى روشن (459 -449)، چون سبوى تشنه (40 -31)، الذريعه (146 -145/ 9)، سخنوران نامى معاصر (594 -585/ 1)، شرح حال رجال (350/ 4)، صد سال شعر خراسان (155 -133)، فرهنگ ادبيات فارسى (95 -93)، گلزار معانى (169 -161) گنج و گنجينه (720 -710).

[2] الاعلام (199/ 4)، تاريخ برگزيدگان (141)، تاريخ بروجرد (384)، تاريخ بيدارى ايرانيان (صفحات متعدد)، دانشنامه ى ايران و اسلام (259/ 1)، دايرةالمعارف فارسى (476/ 1)، شرح حال رجال (289 -284/ 2)، شهيدان راه فضيلت (531 -528)، علماء معاصرين (346 -345 ،228)، فارسنامه ناصرى (1478/ 2)، گنجينه ى دانشمندان (403/ 4)، المآثر والآثار (141).

بهبهاني، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1337 -1332 ق)، عالم و متكلم. ساكن همدان بود و در آنجا معروف به آقايى. وى در همدان درگذشت. آثارش: «الرد على الفادرى (پادرى) النصرانى»؛ «الرد على الفضل بن روزبهان» دانشمند اشعرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (216 -214 /10)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 199/14)، معجم المؤلفين (91/9).

بهبهاني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا بهبهانى حايرى از علماء محترم معاصر تهران بودند و در سال 1391 قمرى عزيمت به حج نموده و در مدينه طيبه به رحمت حق و جوار اسلاف طاهرين خود پيوسته و در بقيع شريف مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

بهبهاني، محمدعلي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1216 -1144 ق)، فقيه، متكلم و رجال شناس امامى. در كربلا رفت و چندين سال در آنجا با پدر خود به تدريس اشتغال داشت. بعد از ورود به عراق به علت شيوع طاعون و به جهت اصرار اهالى كرمانشاه به ايران آمد و بقيه ايام عمر را در آن ولايت به سر برد، چندان كه به آقا محمدعلى كرمانشاهى معروف شد و اعقابش نيز به آن منسوب شدند. بهبهانى از سرآمدان علماى معقول و منقول و محققى بى نظير در متون فروع و اصول و معارف و ادبيات عرب بود تا آنجا كه پدرش او را بهاءالدين روزگار خود مى دانست. آقا محمدعلى، پس از پدر، از مراجع بزرگ ايران بود و تا زنده بود فقيهى به شهرت و بزرگوارى وى در ايران وجود نداشت. او در اجراى حدود و احكام، شخصاً اقدام مى كرد. آقا محمدعلى با صوفيه سخت مخالف بود و در رد آنها «رساله ى خيراتيه» را نوشت. در سال 1192 ق به رشت رفت و با هدايت اللَّه خان رشتى مصاحب شد و كتاب «مقامع» را به نام او تأليف كرد. آقا محمدعلى در كرمانشاه درگذشت، مقبره ى وى به نام سر قبر آقا معروف است. از آثار وى: «مقامع الفضل»، شامل هزار و دويست مسأله و حاوى مطالب مشكله بسيارى از فقه و تاريخ كه حاكى از جامعيت و آگاهى بهبهانى در

اكثر علوم و فنون متداول مى باشد و هر يك از مطالب طرح شده در خور آن است كه كتابى مستقل شود؛ «انتخاب الزاد»؛ «تاريخ الحرمين»؛ «سنة الهداية لهداية السنة»؛ «سهوالاقلام»؛ «الفائدة فى مصرف رد المظالم»؛ «الفذالك فى شرح المدارك»؛ «رسالة فى الفيض الالهى»؛ «قطع القال والقيل فى انفعال القليل»؛ «قطع المقال فى رد اهل الضلال»، در رد صوفيه؛ «مساحة البلاد»؛ «مشكاةالعارفين»؛ «مظهر المختار»؛ «معترك الاقوال»؛ «معرفةالائمة»؛ «مفتاح/فتاح المجامع بمفاتيح الشرايع»؛ «خوان الاخوان».[1]

دوانى در زندگانى وحيد ص 362 گويد: آقا محمدعلى آئينه تمام نماى پدر عاليقدرش وحيد بهبهانى و نابغه عظيم الشأنى است كه تاريخ رجال اسلام مانند او را كمتر بياد دارد

كليه تراجم نويسان و تاريخ نگاران قرن 13 و 14 وى را به عظمت و جلالت و نبوغ علمى و فكرى ستوده و ياد نموده اند.

او اول فرديست كه از فرزندان وحيد از كربلاء به كرمانشاه روى فرمان والد ماجدش مهاجرت و عزيمت نمود و بيت آل آقا از او شروع گرديد

معظم له در كرمانشاه خدمات بسيارى نموده از جمله مبارزه با فرقه صوفيه و دراويش (نعمت اللهى) و كشتن معصوم عليشاه قطب آن فرقه و غير از آن كه شرحش موكول بكتاب مبسوطى خواهد بود طالبين را ارجاع به كتاب وحيد بهبهانى دوانى و مرآت الاحوال آقا احمد و غيره مى نمايم

خلاصه آن بزرگوار با يك جهان عظمت و رياست و مرجعيت و آقائى بتمام معنى در آخر عمر مبتلا به كسالت (اسهال) شده و در روز جمعه كه مصادف با مبعث نبى اكرم صلى اللَّه عليه و آله سال 1216 قمرى بود در اثناى نماز ظهرين برحمت ايزدى پيوست

تأليفات و آثار علمى آن رادمرد از اينقرار است

1- منع المنع در حليت

جمع بين دوزن فاطمى رد بر شيخ يوسف بحرانى كه قائل به حرمت بوده است (نگارنده گويد و حق با شيخ يوسف است زيرا قطعاً و قهراً هر دو و يا يكى از آنها ناراضى و ناراحت خواهد شد و از ناراحتى آنها مادرشان حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها اذيت خواهند شد و ايذاء آن مكرمه هم حرام خواهد بود) 2- پنج رساله به فارسى در مناسك حج 3- مظهر المختار فى حكم النكاح مع الاعسار 4- مقامع الفضل 5- فتاح المجامع شرح مفاتيح الشرايع 6- رساله در امامت 7- فذالك حاشيه بر مدارك و مسالك 8- (خوان الاخوان اخوا لكشكول والمخلات و رياض الجنان) 4 مجلد 9- قطع المقال 10- ملتقط الدر فى تحقيق الكر 11- معترك المقال فى علم الرجال 12- رساله عليه علويه در پاسخ مسائل جبليه 13- الرغايب در فوائد غريبه 14- رساله تفضيليه 15- رساله خياريه 16- رساله خيراتية در رد صوفيه 17- تاريخ حرمين شريفين مكه و مدينه در دو جلد بنام ام القرى 18- الفوائد در اصول عقايد 19- شرح تجريد و ده ها رساله ديگر

فرزندان آقا محمدعلى

آن مرحوم داراى 9 فرزند چهار دختر و پنج پسر به اسامى 1- آقا محمدجعفر 2- آقا احمد 3- آقا اسماعيل 4- آقا محمود 5- آقا محمد بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (26 -25 /10)، ايضاح المكنون (507/2). تاريخ بروجرد (151 -145 /1)، الذريعه (177/25 ،14/22 ،348 ،347 ،246 ،209 ،170 -169 ،59 /21 ،375/20 ،158/17 ،405 ،130 ،101 ،89 /16 ،266 ،234 /12 ،95/6 ،249/3 ،359/2)، روضات الجنات (145 -142 /7)، ريحانه (399 -198 /3)، شرح حال رجال (423/3)، طرائق الحقائق (185 -184

/1)، فوائد الرضويه (576 -574)، الكنى والالقاب (110 -109 /2)، گنجينه ى دانشمندان (356 -355 /6)، مرآت الاحوال (مقدمه)، معجم المؤلفين (44 -43 /11)، مكارم الآثار (567 -561 /2)، هديةالاحباب (183 -182)، هديةالعارفين (368/2).

بهبهاني، وحيد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ الفقهاء والمجتهدين قطب العلماء والمحققين آيت اللَّه العظمى فى العالمين العلامة الكبرى و استاد الاكبر آقا محمدباقر بن العلامة محمد اكمل معروف به آقا و مشهور به (وحيد) بهبهانى چنانچه در (فوائد البهبهانيه) مخطوط خود در سال 1369 ق گفتم.

و ان من مدائن الايران

به قرب بحر الفرس بهبهانى

قد قام منها علماء الاهل

كآية اللَّه (وحيد) الفحل

مجددالدين بعون الاكبر

فى مأة الثانية والعشر

آن بزرگوار را مجدد دين در قرن دوازدهم گفته اند چنانچه آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى مجدد قرن سيزدهم بوده است.

ترجمه و شرح زندگانى آن بزرگوار و آثار و خدماتش در خور كتاب بزرگى است و بحمداللَّه والمنه اين كار را يكى از فضلاء بنام جناب حجةالاسلام و خطيب و نويسنده عاليمقام آقاى حاج شيخ على دوانى صاحب (تأليفات عديده كه ترجمه اش در ج 2 ص 361 گذشت انجام داده و كتاب نسبتاً بزرگى بنام (وحيد بهبهانى) تأليف و طبع و نشر نموده اند).

و اجمالا ولادت آن بزرگوار در سال 1117 و يا 1118 در اصفهان واقع شده و در سال 1205 ق در سن نود سالگى تقريباً از دنيا رفت و در رواق شريف حسينى قسمت پائين مبارك متصل به حرم مطهر مدفون و داراى صندوق بزرگيست كه مورد توجه دانشمندان مى باشد. و يكى از شعراء آن عصر بنام (شهاب) در رثاء وى كه بر قبرش نوشته گفته است.

ندانم باز اين شور و مصيبت چيست در عالم

كه افغان خلايق از ثرى تا بر ثريا رفت

همانا ماتم سر خيل

اهل اجتهاد است اين

كه اهل علم را طاقت ز دل و ز جا شكيبا رفت

جهان فضل و علم آقا محمد با قرآن كاخر

جهان را در عزايش خون ز چشم اشك بالا رفت

هزار افسوس از آن مهر سپهر دانش و عرفان

كه سوى مغرب ظلمت چو مهر عالم آرا رفت

غرض آن (باقر) علم و سمى قبله پنجم

شهاب از دار دنيا چون به سوى ملك عقبا رفت

جناب اكبر اولاد امجادش

كه يا رب هم عدد اسم شريف او ز اسما رفت

ز كلك فطرت خود در وفات والد ماجد

بلوح دل رقم زد (باقر علمى ز دنيا رفت)

(تو 1118 -1116 وف 1208 -1205 ق)، عالم و فقيه امامى. وى به وحيد بهبهانى، آقاى بهبهانى، استاد اكبر، معلم البشر و علامه ى ثانى و محقق بهبهانى معروف است. در خانواده اى مذهبى و دانشمند در اصفهان به دنيا آمد. او از نوادگان دخترى مجلسى اول است. مادرش دختر آقا نورالدين، فرزند ملا محمد صالح مازندرانى، است و جده پدرى مادرش آمنه بيگم، دختر مجلسى اول است، و لذا محقق بهبهانى از مجلسى اول به جد و از مجلسى دوم به دايى تعبير مى كند. پدرش از عالم بزرگ زمان خود و از شاگردان محقق شروانى و علامه ى مجلسى و شيخ جعفر قاضى و آقا جمال خوانسارى و سيدصدرالدين رضوى قمى و شيخ جعفر كمره اى بروجردى بود. آقا محمدباقر با جديت تمام به تحصيل علوم پرداخت، تا آنكه سرآمد معصران خويش شد. از استادانش فقط نام پدرش ذكر شده است. وى به همراه پدر از اصفهان به بهبهان رفت و مدتى در آنجا زندگى كرد، سپس راهى عتبات شد و در كربلا سكنى گزيد. و تا

پايان عمر در آنجا زيست و همان جا درگذشت و در رواق مطهر حضرت سيدالشهداء دفن شد. وحيد بهبهانى مجدد مكتب اجتهاد، فقه و اصول شيعه بود و به همين جهت او را استاد اكبر و استاد اساتيد فقهاى شيعه در دويست سال اخير دانسته اند. عده ى زيادى از شيوخ و بزرگان فقهاى شيعه از شاگردان او بودند، از جمله: سيدمهدى بحرالعلوم، سيدعلى طباطبايى، صاحب «رياض»، ميرزا مهدى شهرستانى، ملا محمد مهدى نراقى، حاجى ابراهيم كلباسى، ميرزا مهدى خراسانى، شيخ ابوعلى حايرى و سيداحمد طالقانى. محقق بهبهانى حدود شصت كتاب تصنيف كرد كه برخى از آنها عبارتند از: «شرح المفاتيح»؛ «الاجتهاد والاخبار»، در رد اخباريان؛ «اثبات التحسين والتقبيح العقليين»؛ «احكام العقود»؛ «اصالة البراءة»؛ «الاستحصاب»؛ « مصابيح الظلام»، «تعليقات على منهج المقال»؛ «ابطال القياس»؛ «آداب التجارة»؛ رساله اى در «الجبر والاختيار»؛ «الفوائد الحائرية»، در فقه؛ «شرح الوافى»؛ حاشيه بر «شرح الارشاد» محقق اردبيلى؛ حاشيه بر «تهذيب»؛ حاشيه بر «شرح القواعد»؛ حاشيه بر «مسالك»؛ حاشيه بر «مدارك»؛ حاشيه بر «معالم الاصول». گويند كه بيست مرتبه «المعالم» را درس گفت و در هر مرتبه يك حاشيه جديد بر آن نگاشت.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (273/ 6)، اعيان الشيعه (182/ 9) تاريخ بروجرد (419 ،217 ،211 ،206 ،201 ،176 ،116/ 2)، تذكرةالقبور (12)، الذريعه (103/ 18 ،165 ،75/ 14 ،254/ 7 ،229 ،213 ،205/ 6 ،223/ 4 ،300 ،270 ،269 ،86 ،70/ 1)، روضات الجنات (96 -91/ 2)، ريحانه (52 -51/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 74/ 12، قرن 174 -171/ 13)، فوائد الرضويه (408 -404)، كارنامه ى بزرگان (364 -363)، الكنى والالقاب (110 -109/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (19

-17/ 2)، معجم المؤلفين (90/ 9)، مكارم الآثار (235 -220/ 2)، موادالتواريخ (217)، هديةالاحباب (110 ،100)، هديةالعارفين (351 -350/ 2).

بهپور شيرازي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1373.

درگذشت: 1360.

از آثار اوست: يادداشتهاى پنكوفسكى: خاطرات يك افسر اطلاعاتى شوروى كه به غرب پنانده شده بود (به كوشش فردين بهپور؛ تهران، 1372).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بهجت شيرازي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1258 ش)، طبيب و شاعر، متخلص به بهجت. وى در شيراز اقامت داشت و در همان جا پس از تحصيل علوم ادبى فارسى به تحصيل علم طب مشغول شد. بهجت شعر نيز مى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (490 -488 /1)، فرهنگ سخنوران (147).

بهجت نيا، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر يحيي بهجت نيا در دهم ارديبهشت ماه سال 1308 هجري شمسي در شيراز بدنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات ابتدايي و متوسطه در شيراز وارد دانشكده پزشكي دانشگاه تهران شد و در رشته پزشكي به تحصيل پرداخت. او پس از اتمام تحصيلات پزشكي اش به مدت 4 سال در مناطق محروم به خدمت پرداخت. دكتر بهجت نيا دوره تخصصي 4 ساله زنان و زايمان را گذراندو در سال 1348 به عنوان استاد يار دانشگاه تهران استخدام شد. وي در سال 1366 به رتبه علمي استادي زنان و مامائي دانشگاه علوم پزشكي تهران نائل آمد . نامبرده پس از چندين دهه آموزش و پژوهش در سال 1374 بازنشسته شد.گروه : علوم پزشكيرشته : زنان و زايمانوالدين و انساب : پدرحيي بهجت نيا مرحوم دكتر ميرزا محمد خان شيرازي ملقب به بهجت الملك كه اولين پزشك تحصيل كرده منطقه فارس بود و تحصيلات پزشكي خود را در دانشگاه بمبئي هندوستان گذرانده بود در تاريخ آبانماه 1309 بدرود حيات گفت. مادرش مرحوم اختر الملوك كه از خانواده مرفه اي بود سواد چنداني نداشت و فقط قادر بخواندن قرآن و كتب دعا بود .مادري متدين و مهربان و فداكار كه درسال 1345 دار فاني را وداع گفت و هم اكنون در صحن مطهر حضرت سيد ميراحمد كه نزديك

بحرم مطهر حضرت شاه چراغ است مدفون ميباشد . خواهر بزرگ وي هم در فاصله كمي از مرقد مطهر امامزاده فوق الذكر مدفون است .اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : يحيي بهجت نيا در تاريخ دهم ارديبهشت ماه 1308 هجري شمسي در شيراز در محله اي كه نزديك به آستانه سيد علاء الدين حسين ميباشد در يك خانواده بالنسبه مرفه به دنيا آمد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي يحيي بهجت نيا به ترتيب زير است: 26-1316:تحصيلات ابتدئي به ترتيب در دبستان وصال و صدراي شيراز 29-1323:تحصيلات متوسطه دردبيرستان شاهپور شيراز و روزبهان فسا 35-1329: تحصيل در دانشكده پزشكي دانشگاه تهران 45-1341: تخصص مامائي و زنان در دانشگاه تهران يحيي بهجت نيا در آبان 1335 دوره شش ساله دانشكده پزشكي را با گذراندن رساله اي تحت عنوان تورم هاي بيضه و نسبت بدخيمي وخوش خيمي آنها با نظارت دكتر كمال الدين آرمين به پايان رساند. دكتر بهجت نيا تحصيلات خارج از كشور نداشت ولي او براي گذراندن بوردهاي منقطع به انتاليا و آمريكا سفرهايي داشته است .خاطرات و وقايع تحصيل : يحيي بهجت نيا پس از اتمام دوره پزشكي عمومي بدليل ضعف مالي نتوانست دوره تخصصي را در تهران سپري كند وي از آن دوران از زندگي خود چنين ياد مي كند:"بعد از اتمام دانشكده پزشكي چون استطاعت مالي كافي نداشتم نتوانستم براي گذراندن دوره تخصصي در تهران بمانم چون در آن زمان براي دستياران حقوقي در نظر گرفته نشده بود . لذا اجباراً مدت چهار سال از 1336 تا 1340 در نقاط محروم و دور افتاده كشور به ترتيب در گرمي از توابع

اردبيل ، نور آباد ممستي و اوز لارستان فارس به شغل طبابت مشغول شدم . البته گرمي 18 فرسخ از اردبيل فاصله داشت . البته من به سازمان شاهنشاهي رفتم و آنها گفتند اگر نقاط دور افتاده بروي از سربازي معاف هستي به اين ترتيب من به گرمي رفتم و از سربازي معاف شدم. يادم ميآيد موقعي كه به اردبيل رفتم . از همان اول راننده اتوبوس و .. به من احترام ميگذاشتند و با يك سري ماشين هاي قديمي آمريكايي كه در زمان جنگ براي بيابانها به كار ميرفت آمدند و مرا بردند و آن موقع اصلاً جاده اي وجود نداشت و آب گرمي هم شيرين نبود . من شب به گرمي وارد شدم و از همان فردا صبح مريض را ويزيت كردم . يك مدت آنجا بودم ، مادرم از دوري من ناراحت بود موقعي كه خواستم از آنجا بيرون بيايم باور كنيد سه چهارم ساكنين آنجا آمدند و مرا بدرقه كردند . يك سرهنگ مرزباني بود كه يك گروهبان را فرستاد كه مرا برساند . البته آنجا زندگي خيلي مشكل بود و وضعيت خان بازي شديدي وجود داشت . من در آنجا به وضعيت نانوايي ها و درمانگاه سروصورتي دادم . ازآنجا هم به اوز لارستان رفتم . يك خاطره اي كه در اين جا لازم است بگويم اين است كه گروهي از كارگران فقير كه به بيماري مالاريا مبتلا بودند در اطراف بيناب و بندر عباس براي كار آمده بودند و در نزديكي درمانگاه و محل اقامت من در چادر زندگي ميكردند و نتيجه اين شد كه من هم مالاريا گرفتم

كه بعدا در تهران تحت مداوا قرار گرفتم و خوب شدم. "فعاليتهاي ضمن تحصيل : يحيح بهجت نيا در دوران رزيدنتي در آموزشگاه دختران ،رشته زنان و مامايي را تدريس مي كرد. دكتر بهجت نيا همچنين در مورد فعاليت هاي ضمن تحصيل خود چنين مي گويد: "من فعاليت فوق برنامه اي نداشتم و با سياست هم كاري نداشتم ولي كاملاً موافقم كه دانشجو در اين فعاليتها باشد و اين چيزي است كه در سراسر دنيا وجود دارد البته دانشجويان نبايد وظيفه اصلي خودشان يعني پزشك شدن را فراموش كنند "استادان و مربيان : استاد جهانشاه صالح ،دكتر امير موحدي ،مرحوم دكتر سيمين كامياب ،كمال الدين آرمين و دكتر آذر از اساتيد يحيي بهجت نيا بودند. وي از كلاس درس دكتر آذر چنين ياد مي كند :"من از مرحوم دكتر آذر كه خيلي سخت گير بود 18 گرفتم و در كل دانشجوي خوبي بودم و هميشه جلوي كلاس مينشستم و بلافاصله از استاد سئوال ميپرسيدم و همه ميگفتند سئوالات بهجت نيا تمام نمي شود و از من شاكي بودند. "هم دوره اي ها و همكاران : مرحوم دكتر سيمين كامياب ، خانم دكتر پور رضا ،دكتر رسول اكبريان ،دكتر اشرافي و خانم دكتر چايچيان ، استاد يار دانشگاه اسلامي از همكاران يحيي بهجت نيا بوده اند.همسر و فرزندان : يحيي بهجت نيا با خانم آذري از اهالي تبريز -كه همكلاسي خواهر زاده اش بود- ازدواج كرد. ايشان داراي دكتراي شيمي از كشور فرانسه مي باشد. ثمره اين ازدواج يك دختر است كه فعلاً درآمريكا مشغول تحصيل مي باشد. وقايع ميانسالي : يحيي بهجت نيا پس از بازگشت

در سال 1341 در سن سي و دو سالگي به عنوان دستيار سال اول رشته زنان و مامايي در بيمارستان زنان سابق به رياست مرحوم دكتر جهانشاه صالح با كلي مشقت مشغول كار شد .دكتر بهجت نيا از آن دوران چنين ياد مي كند: "دكتر جهانشاه صالح در آن تاريخ رياست دانشگاه تهران و دانشكده پزشكي را نيز برعهده داشتند و افرادي را كه بعد از فارغ التحصيل شدن براي گذراندن خدمت خارج از مركز رشته تخصصي خود را آغاز نكرده بودند بعد از بازگشت براي شروع دوره تخصصي به سختي ميپذيرفتند. بعد از گذراندن دوره چهار ساله تخصصي زنان از آنجايي كه علاقه زيادي داشتم كه در دانشگاه تدريس نمايم وشغل علمي را دوست داشتم ولي چون متاسفانه براي رسيدن به اين هدف احتياج به توصيه و سفارش بود و براي من مقدور نبود لذا مدت دوسال به عنوان محقق در درمانگاه نازايي و تنظيم خانواده بيمارستان زنان مشغول كار شدم و بالاخره در سال 1347 در مسابقه ورودي انتخاب هيات علمي شركت كردم كه سال بعد (1348) به عنوان استاد يار غير رسمي به استخدام دانشگاه تهران درآمدم "مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : از كارهاي مهم يحيي بهجت نيا بعد از انقلاب اسلامي به سال 1362 بر مي گردد .او با كمك دكتر شيباني ، بيمارستان زنان سابق واقع در پيچ شميران كه مدتي به نام جهانشاه صالح بود به محل فعلي آن ، بيمارستان ميرزا كوچك خان ( شوروي سابق) منتقل داد كه در مدت ششماه با پيگيري و مذاكرات فراوان انجام شد . وي درايران در انجمن ناباروري و در

خارج هم در انجمن ناباروري امريكا عضو مي باشد و اكنون هم جز هيئت تحريريه فصلنامه جهاد دانشگاهي دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد. دكتر بهجت نيا در سال 1354 رتبه علمي دانشياري و در سال 1366 درجه علمي استادي در رشته زنان و مامائي دانشگاه علوم پزشكي تهران را كسب كرد. وي در سال 1374 پس از عمري تلاش در عرصه علمي و پژوهشي به افتخار بازنشستگي نائل آمد. مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : يحيي بهجت نيا بخش آندوسكوپي بيمارستان ميرزا كوچك خان را راه اندازي كرده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : يحيي بهجت نيا از برنامه هاي روزمره فعلي خود چنين مي گويد: با اينكه الان يكسال است كه من بازنشسته شده ام ، اما دوست دارم كار كنم . من در شوراهاي مختلفي كار ميكنم . الان براي كارشناسي به نظام پزشكي ميروم .قبلا به دادگستري هم ميرفتم و سه روز هم درهفته درمنزل مطالعه ميكنم .گهگاهي هم بايد به پارك بروم ولي هميشه دوست دارم كاركنم تا در موقع كار كردن بميرم . آرا و گرايشهاي خاص : توصيه يحيي بهجت نيا به دانشجويان :" اگر هدفتان خدمت باشد در هر رشته اي كه هستيد وقت را تلف نكنيد . سعي كنيد به جاي رفتار در حيطه روابط بر طبق ضوابط و مقررات و نظم عمل كنيد. با عشق و علاقه كار و فعاليت كنيد . "چگونگي عرضه آثار : دكتر يحيي بهجت نيا كارهاي تحقيقاتي زيادي روي سل دستگاه تناسلي انجام داده است. دكتر ولايتي يك كتابي نوشته است كه فصل سل دستگاه

تناسلي توسط دكتر بهجت نيا به رشته تحرير در آمده است.وي همچنين در مورد نازايي تحقياتي دارد و در اين زمينه مقالاتي را ارائه كرده است.

بهجت، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ولادت:

آيت الله العظمي محمد بهجت فومني در اواخر سال 1334 ه.ق. در خانواده اي ديندار و تقوا پيشه، در شهر مذهبي فومن واقع دراستان گيلان، چشم به جهان گشود. هنوز 16 ماه از عمرش نگذشته بود كه مادرش را از دست داد و از اوان كودكي طعم تلخ يتيمي را چشيد.

درباره نام آيت الله بهجت خاطره اي شيرين از يكي از نزديكان آقا نقل شده است كه ذكر آن در اينجا جالب مي نمايد، و آن اينكه:

پدر آيت الله بهجت در سن 16-17 سالگي بر اثر بيماري وبا در بستر بيماري مي افتد و حالش بد مي شود به گونه اي كه اميد زنده ماندن او از بين مي رود وي مي گفت: در آن حال ناگهان صدايي شنيدم كه گفت:

« با ايشان كاري نداشته باشيد، زيرا ايشان پدر محمد تقي است. »

تا اينكه با آن حالت خوابش مي برد و مادرش كه در بالين او نشسته بود گمان مي كند وي از دنيا رفته، اما بعد از مدتي پدر آقاي بهجت از خواب بيدار مي شود و حالش رو به بهبودي مي رود و بالاخره كاملاً شفا مي يابد.

چند سال پس از اين ماجرا تصميم به ازدواج مي گيرد و سخني را كه در حال بيماري به او گفته شده بود كاملاً از ياد مي برد.

بعد از ازدواج نام اولين فرزند خود را به نام پدرش مهدي مي گذارد، فرزند دومي دختر بوده،

وقتي فرزند سومين را خدا به او مي دهد، اسمش را « محمد حسين» مي گذارد، و هنگامي كه خداوند چهارمين فرزند را به او عنايت مي كند به ياد آن سخن كه در دوران بيماري اش شنيده بود مي افتد، و وي را « محمد تقي » نام مي نهد، ولي وي در كودكي در حوض آب مي افتد و از دنيا مي رود، تا اينكه سرانجام پنجمين فرزند را دوباره « محمد تقي » نام مي گذارد، و بدينسان نام آيت الله بهجت مشخص مي گردد.

كربلايي محمود بهجت، پدر آيت الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به كسب و كار، به رتق و فتق امور مردم مي پرداخت و اسناد مهم و قباله ها به گواهي ايشان مي رسيد. وي اهل ادب و از ذوق سرشاري برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثي اهل بيت عليهم السلام به ويژه حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام شعر مي سرود، مرثيه هاي جانگدازي كه اكنون پس از نيم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است.

باري آيت الله بهجت در كودكي تحت تربيت پدري چنين كه دلسوخته اهل بيت عليهم السلام به ويژه سيد الشهداء عليه السلام بود، و نيز با شركت در مجالس حسيني و بهره مندي از انوار آن بار آمد. از همان كودكي از بازيهاي كودكانه پرهيز مي كرد و آثار نبوغ و انوار ايمان در چهره اش نمايان بود، و عشق فوق العاده به كسب علم و دانش در رفتارش جلوه گر.

تحصيلات :

تحصيلات ابتدايي را در مكتب خانه فومن به پايان برد، و

پس از آن در همان شهر به تحصيل علوم ديني پرداخت. به هر حال، روح كمال جو و جان تشنه او تاب نيآ ورد و پس از طي دوران مقدماتي تحصيلات ديني در شهر فومن، به سال 1348 ه.ق. هنگامي كه تقريباً 14 سال از عمر شريفش مي گذشت به عراق مشرّف شد و در كربلاي معلّي اقامت گزيد.

بنا به گفته يكي از شاگردان نزديك ايشان، معظّم له خود به مناسبتي فرمودند:

« بيش از يك سال از اقامتم در كربلا گذشته بود كه مكلّف شدم. »

آري، دست تربيت حضرت ربّ سبحانه هماره بندگان شايسته را از اوان كودكي و نوجواني تحت نظر جهان بين خود گرفته و فيوضاتش را شامل حال آنان گردانيده و پيوسته مي پايد، تا در بزرگي مشعل راهبري راه پويان طريق الي الله را به دستشان بسپارد. بدين سان، آيت الله بهجت حدود چهار سال در كربلاي معلّي مي ماند و از فيوضات سيد الشهداء عليه السلام استفاده نموده و به تهذيب نفس مي پردازد و در طي اين مدت بخش معظمي از كتابهاي فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ آن ديار مطهّر مي خواند.

در سال 1352ه.ق. براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مشرّف مي گردد و قسمتهاي پاياني سطح را در محضر آيات عظام از آن جمله مرحوم آيت الله آقا شيخ مرتضي طالقاني به پايان مي رساند. با اين همه، همّت او تنها مصروف علوم ديني نبوده، بلكه عشق به كمالات والاي انساني هماره جان ناآرام او را به جستجوي مردان الهي و اولياء برجسته وا مي داشته است.

يكي از شاگردان آيت الله بهجت

مي گويد: در سالهاي متمادي كه در درس ايشان شركت مي جويم هرگز نشنيده ام كه جز در موارد نادر درباره خود مطلبي فرموده باشد. از جمله سخناني كه از زبان مباركش درباره خود فرمود، اين است كه در ضمن سخني به مناسبت تجليل از مقام معنوي استاد خود حضرت آيت الله نائيني(رحمت الله عليه) فرمود:

« من در ايام نوجاني در نماز جماعت ايشان شركت مي نمودم، و از حالات ايشان چيزهايي را درك مي كردم. »

استادان بر جسته فقه و اصول :

آيت الله بهجت پس از اتمام دوره سطح، و درك محضر استادان بزرگي چون آيات عظام: آقا سيد ابوالحسن اصفهاني(رحمت الله عليه) ، آقا ضياء عراقي(رحمت الله عليه) ، و ميرزاي نائيني(رحمت الله عليه) ، به حوزه گرانقدر و پر محتواي آيتِ حقّ حاج شيخ محمد حسين غروي اصفهاني (رحمت الله عليه)، معروف به كمپاني وارد شد و در محضر آن علامه كبير به تكميل نظريات فقهي و اصولي خويش پرداخت، و به ياري استعداد درخشان و تأييدات الهي از تفكرات عميق و ظريف و دقيق مرحوم علامه كمپاني، كه داراي فكري سريع و جوّال و متحرك و همراه با تيز بيني بوده، بهره ها برد.

آيت الله محمد تقي مصباح درباره استفاده آيت الله بهجت از استادان خود مي گويد:

« در فقه بيشتر از مرحوم آقا شيخ محمد كاظم شيرازي- كه شاگردان مرحوم ميرزا محمد تقي شيرازي و از استادان بسيار برجسته نجف اشرف بود- استفاده كرده، و در اصول از مرحوم آقاي نائيني، و سپس بيشتر از مرحوم آقا شيخ محمد حسين كمپاني اصفهاني فايده برده بودند،

هم مدّت استفاده شان از مرحوم اصفهاني بيشتر بود و هم استفاده هاي جنبي ديگر. »

سير و سلوك وعرفان :

آيت الله بهجت، در ضمن تحصيل و پيش از دوران بلوغ، به تهذيب نفس و استكما ل معنوي همّت گمارده، و در كربلا در تفحّص استاد و مربي اخلاقي بر آمده و به وجود آقاي قاضي كه در نجف بوده پي مي برد. و پس از مشرف شدن به نجف اشرف از استاد برجسته خويش آيت الله شيخ محمد حسين اصفهاني كمپاني استفاده هاي اخلاقي مي نمايد.

آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:

« پيدا بود كه از نظر رفتار هم خيلي تحت تأثير مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهاني بودند، چون گاهي مطالبي را از ايشان با اعجابي خاص نقل مي كردند، و بعد نمونه هايش را ما در رفتار خود ايشان مي ديديم. پيدا بود كه اين استاد در شكل گرفتن شخصيت معنوي ايشان تأثير بسزايي داشته است. »

همچنين در درسهاي اخلاقي آقا سيد عبدالغفار در نجف اشرف شركت جسته و از آن استفاده مي نموده، تا اينكه در سلك شاگردان حضرت آيت الله سيد علي قاضي(ره) در آمده و در صدد كسب معرفت از ايشان بر مي آيد، و در سن 18 سالگي به محضر پر فيض عارف كامل حضرت آيت الله سيد علي آقاي قاضي بار مي يابد، و مورد ملاطفت و عنايات ويژه آن استاد معظّم قرار مي گيرد و در عنفوان جواني چندان مراحل عرفان را سپري مي كند كه غبطه ديگران را بر مي انگيزد.

آيت الله مصباح مي گويد:

« ايشان از مرحوم

حاج ميرزا علي آقاي قاضي مستقيماً در جهت اخلاقي و معنوي بهره برده و سالها شاگردي ايشان را كرده بودند. آيت الله قاضي از كساني بودند كه مُمَحَّضِ در تربيت افراد از جهات معنوي و عرفاني بودند، مرحوم علامه طباطبايي و مرحوم آيت الله آقا شيخ محمد تقي آملي و مرحوم آقا شيخ علي محمد بروجردي و عده زيادي از بزرگان و حتي مراجع در جنبه هاي اخلاقي و عرفاني از وجود آقاي قاضي بهره برده بودند. آيت الله بهجت از اشخاص ديگري نيز گهگاه نكاتي نقل مي كردند مثل مرحوم آيت الله آقا شيخ مرتضي طالقاني و ديگران...

خود آقاي بهجت نقل مي كردند: شخصي در آن زمان در صدد بر آمده بود كه ببيند چه كساني سحر ماه مبارك رمضان در حرم حضرت امير عليه السلام در قنوت نماز وترشان دعاي ابو حمزه ثمالي مي خوانند، آن طور كه خاطرم هست اگر اشتباه نكنم كساني را كه مقيد بودند اين عمل را هر شب در حرم حضرت امير عليه السلام انجام بدهند شمرده بود و بيش از هفتاد نفر شده بودند.

به هر حال، بزرگاني كه تقيد به جهات عبادي و معنوي داشتند در آن عصرها زياد بودند. متأسفانه در عصر ما كمتر اين نمونه ها را مشاهده مي كنيم. البته علم غيب نداريم، شايد آن كساني كه پيشتر در حرمها اين عبادتها را انجام مي دادند حالا در خانه هايشان انجام مي دهند، ولي مي شود اطمينان پيدا كرد كه تقيد به اعمال عبادي و معنوي سير نزولي داشته و اين بسيار جاي تأسف است.»

يكي ديگر از شاگردان آقا ( حجّة

الاسلام و المسلمين آقاي تهراني ) جريان فوق را به صورت ذيل از حضرت آيت الله بهجت نقل مي كند:

« شخصي در آن زمان شنيده بود كه در گذشته هفتاد نفر در حرم حضرت امير عليه السلام در قنوت نماز وترشان دعاي ابو حمزه ثمالي را مي خواندند، آن شخص تصميم گرفته بود ببيند در زمان خودش چند نفر اين كار را انجام مي دهند، رفته بود و شمارش كرده و ديده بود تعداد افراد نسبت به زمان سابق تقليل پيدا كرده و مجموعاً پنجاه نفر (آن طور كه بنده «تهراني» به ياد دارم) در حرم ( اعّم از نزديك ضريح مطهّر، و رواقهاي اطراف) دعاي ابوحمزه را در دعاي نماز وتر خود قرائت مي كنند. »

فلسفه :

آيت الله بهجت، اشارات ابن سينا و اسفار ملا صدرا را نزد مرحوم آيت الله سيد حسن بادكوبه اي فرا گرفته است.

مرجعيت :

با اينكه ايشان فقيهي شناخته شده اند و بيش از سي سال است كه اشتغال به تدريس خارج فقه واصول دارند، ولي هماره از پذيرش مرجعيت سرباز زده اند.

آقاي مصباح درباره علت پذيرش مرجعيت از سوي ايشان و نيز پيرامون عدم تغيير وضعيت آيت الله بهجت بعد از مرجعيت مي گويد:

« بعد از مرجعيت منزل آايت الله بهجت هيچ تغييري نكرده است، ملاقات و پذيرايي از بازديد كنندگان در منزل امكان ندارد لذا در اعياد و ايام سوگواري، در مسجد فاطميه از ملاقات كنندگان پذيرايي مي شود. اصولاً قبول مرجعيت ايشان به نظر من يكي از كرامات ايشان است، يعني شرايط زندگي ايشان آن هم در سن هشتاد سالگي به

هيچ وجه ايجاب نمي كرد كه زير بار چنين مسؤليتي برود، و كساني كه با ايشان آشنايي داشتند هيچ وقت حدس نمي زدند كه امكان داشته باشد آقا يك وقتي حاضر بشوند پرچم مرجعيت را به دوش بكشند و مسوليتش را قبول بكنند. و بدون شك جز احساس يك وظيفه متعين چيزي باعث نشد كه ايشان اين مسؤليت را بپذيرند. و بايد گفت كه رفتار ايشان در اين زمان با اين وارستگي و پارسايي، حجت را بر ديگران تمام مي كند كه مي شود در عين مرجعيت با سادگي زندگي كرد، بدون اينكه تغييري در لباس، خوراك، مسكن، خانه و شرايط زندگي پيش بيايد. »

تا اينكه بعد از فوت مرحوم آقاي سيد احمد خوانساري(ره) جلد اول و دوم كتاب «ذخيره العباد» (جامع المسائل كنوني) را به قلم خود تصحيح و در اختيار خواص گذاشتند، و پيش از فوت مرجع عاليقدر حضرت آيه الله العظمي اراكي(ره) اجازه نشر رساله عمليه خويش را دادند، سرانجام وقتي جامعه مدرسين با انتشار اطلاعيه اي هفت نفر از آن جمله حضرت آيه الله العظمي بهجت را به عنوان مرجع تقليد معرفي كرد و عده اي از علماي ديگر از جمله آيت الله مشكيني و آيت الله جوادي آملي و ... مرجعيت ايشان را اعلام كردند، به دنبال در خواستهاي مصرانه و مكرر راضي شدند تا رساله عمليه ايشان در تيراژ وسيع به چاپ برسد، با اين حال از نوشتن نام خويش بر روي جلد كتاب دريغ ورزيدند.

در همين ارتباط يكي از مرتبطين ايشان مي گويد: ايشان پيش از در گذشت آيت الله العظمي اراكي چون مطلع شدند جامعه

مدرسين نظر به معرفي ايشان را دارند پيغام دادند كه راضي نيستم اسمي از بنده برده شود.

و بعد از فوت مرحوم اراكي و پيام جامعه مدرسين و اطلاع از انتشار اسمشان فرمودند: « فتاواي بنده را در اختيار كسي قرار ندهيد. از ايشان توضيح خواسته شد فرمودند: صبر كنيد، همه رساله خود را نشر دهند، بعدها اگر كسي ماند و از ديگران تقليد نكرد و فقط خواست از ما تقليد كند آن وقت فتاوي را منتشر كنيد » چندين ماه پس از اين رخداد رساله ايشان توسط بعضي از اهل لبنان به چاپ رسيد.

هجرت:

ايشان بعد از تكميل دروس، در سال 1363 ه.ق. موافق با 1324 ه.ش. به ايران مراجعت كرده و چند ماهي در موطن خود فومن اقامت گزيد و بعداً در حالي كه آماده بازگشت به حوزه علميه نجف اشرف بود، قصد زيارت حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام و اطّلاع يافتن از وضعيت حوزه قم را كرد، ولي در طول چند ماهي كه در قم توقف كرده بود، خبر رحلت استادان بزرگ نجف، يكي پس از ديگري شنيده مي شد، لذا ايشان تصميم گرفت كه در شهر مقدس قم اقامت كند.

در قم از محضر آيت الله العضمي حجت كوه كمره اي استفاده كرده و در بين شاگردان آن فقيد سعيد درخشيد. چند ماهي از اقامت حضرت آيه الله العظمي بروجردي در قم نگذشته بود كه آيت الله بهجت وارد قم شد، و همچون حضرات آيات عظام امام خميني، گلپايگاني و ... به درس فقيد سعيد مرحوم بروجردي حاضر شد.

آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:

« آيت الله بهجت

از همان زماني كه مرحوم آيت الله بروجردي(ره) در قم درس شروع كرده بودند از شاگردان برجسته واز مُستَشكِلين معروف و مبرّز درس ايشان بودند. معمولاً استاداني كه درس خارج مي گويند، در ميان شاگردانشان يكي دو سه نفر هستند كه ضمن اينكه بيش از همه مطالب را ضبط مي كنند احياناً اشكالاتي به نظرشان مي رسد كه مطرح و پي گيري مي كنند تا مسائل كاملاً حل شود، اينان از ديگران دقيق ترند، و اشكالاتشان علمي تر و نياز به غور و بررسي بيشتري دارد، و ايشان در آن زمان چنين موقعيتي را در درس مرحوم آيت الله بروجردي داشتند. »

تدريس :

آيت الله بهجت در همان ايام كه در درس آيات عظام اصفهاني، كمپاني و شيرازي حضور مي يافت، ضمن تهذيب نفس و تعلم، به تعليم هم مي پرداخت و سطوح عاليه را در نجف اشرف تدريس مي كرد. پس از هجرت به قم نيز پيوسته اين روال را ادامه مي دادند. در رابطه با تدريس خارج فقه توسط ايشان نيز در مجموع مي توا ن گفت كه ايشان بيش از چهل سال است كه به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارند و به واسطه شهرت گريزي غالباً در منزل تدريس كرده است، و فضلاي گرانقدري ساليان دراز از محضر پر فيض ايشان بهره برده اند.

شيوه تدريس :

آيت الله مصباح در مورد روش تدريس ايشان مي گويد:

« ايشان در بيان مطالب سعي مي كردند ابتدا مسأله را از روي كتاب شيخ انصاري قدس سره مطرح كنند، و بعد هر كجا مطلب قابل توجهي از ديگران مخصوصاً از صاحب جواهر

قدس سره در طهارت، و از مرحوم حاج آقا رضا همداني و ديگران مطالب برجسته اي داشتند آن را نقل مي كردند، و بعد هر جا خود ايشان نظر خاصي داشتند آن را بيان مي كردند. اين شيوه از يك طرف باعث اين مي شد كه انسان از نظر استادان بزرگ در يك موضوع آگاه بشود و در عين حال صرفه جويي در وقت مي شد. استادان ديگر هم براي تدريس شيوه هاي جالبي داشتند كه شايد براي مبتدي مفيدتر بود كه هر مطلب را از هر استاد جداگانه طرح مي كردند، ولي خوب اين باعث مي شد كه وقت بيشتري گرفته بشود و احياناً مطالبي تكرار بشود.

در ضمن تدريس، در ميان نكته هايي كه از خود ايشان ما استفاده مي كرديم و طبعاً بعضي از اين نكته ها چيزهايي بود كه ايشان از استادانشان شفاهاً دريافت كرده بودند، به مطالب بسيار ارزنده و عميق و داراي دقتهاي كم نظيري بر مي خورديم. »

آيت الله مسعودي كه خود سالها از درس آيت الله العظمي بهجت بهره برده اند درباره ويژگي تدريس ايشان مي گويد:

« سبك درس ايشان سبك خاصي است. معمولاً آقايان مراجع و بزرگان در درس خارج يك مسأله اي را مطرح مي كنند و اقوال ديگران را يكي يكي ذكر مي كنند، سپس يكي را نقد مي كنند و ديگري را تأييد، و سرانجام يكي از آن نظرات را مي پذيرند، يا نظريه ديگري را انتخاب مي كنند. ولي ايشان بر خلاف همه، نقل اقوال نمي كنند بلكه ابتدا مسأله را مطرح مي كنند و بعد روند استدلالش را بيان

مي كنند. اگر شاگرد آراء علماء را ديده و مطالعه كرده باشد، مي فهمد كه دليلي را كه استاد ذكر مي كند چه كسي گفته است، و اشكال يا تأييدي را كه مي كند مي فهمد به سخن چه كسي اشكال يا قول چه كسي را تأييد مي كند. لذا هر كس بخواهد در درس ايشان شركت كند بايد مباني و نظرات آقايان ديگر را ديده باشد. »

آيت الله محمد حسين احمدي فقيه يزدي درباره شيوه درس ايشان مي گويد:

« نوعاً ايشان چند مسئله اصلي يا فرعي را كه عنوان مي فرمودند بعد از توجه به ظرافتهاي حديث و روايت و يا آيه شريفه اي كه دلالت بر موضوع بحث داشت، مقايسه اي بين موضوع بحث و ساير بحثهاي مشابه مي نمودند و دقت عقلي و فكري خاصي در تعادل آن دو انجام مي دادند، آنگاه نتيجه مي گرفتند كه انصافاً نتيجه علمي و جديد بود. و حقيقتاً مطلبي را كه ذكر مي كردند ناشي از اوج و عظمت ديد و فكرشان بود كه از ائمه عليهم السلام و اسلام گرفته بود و اجتهاد صحيح نيز هم اين گونه بحث و تجزيه و تحليل كردن است. »

موعظه در درس :

حجة السلام والمسلمين قدس، امام جمعه كلاچاي كه خود سالها در درس ايشان حضور داشته است مي گويد:

« روال آيت الله العظمي بهجت اين بود كه پيش از شروعِ درس، حدود ده دقيقه موعظه مي كرد، ولي نه به عنوان موعظه بلكه به عنوان حكايت حال بزرگان گذشته. و معلوم بود كه منظور اصلي آيت الله مصباح يزدي كه سالها در

درس خارج فقه ايشان شركت مي كردند (15سال)، علاوه بر استفاده علمي، استفاده از روحيه ملكوتي آقا بوده است. »

آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:

« آيت الله بهجت گاهي داستاني را يا حديثي را نقل مي كردند كه براي ما تعجب آور بود ايشان چه اصراري دارند كه بر مطالب معلوم و روشن تكيه مي كنند، از جمله مطلبي كه ايشان در تذكّرات پيش از درس اصرار مي كردند امامت امير المؤمنين عليه السلام بود، ما تعجب مي كرديم كه ما مگر در آن حضرت شك داريم كه ايشان اين قدر اصرار دارند كه دلائل امامت حضرت علي عليه السلام را براي ما بيان كنند. يك خورده ته دلمان گله مند بوديم كه چرا به جاي اين مطالب يك چيز هايي كه بيشتر حاجت ماست ( در امور اخلاقي و معنوي ) مطالبي را نمي گويند. اما بعد از اين كه به پنجاه- شصت سالگي رسيديم، در بسياري از مباحث ديديم كه آن نكته هايي كه ايشان چهل سال پيشتر در درسشان درباره امامت علي عليه السلام مي فرمودند به دردمان مي خورد. گويا ايشان آن روز مي ديد كه يك مسائلي بناست در آينده مورد غفلت و تشكيك قرار بگيرد.

شايد اگر توجه هاي ايشان نبود ما انگيزه اي نداشتيم درباره اين مسائل مطالعه اي داشته باشيم، حتي از نكته هايي كه ايشان چهل سال پيش بيان مي كردند امروز بنده در نوشته هايم در مورد مسائل اعتقادي يا جاهاي ديگر استفاده كرده ام. »

جايگاه علمي :

گواهي استادان و هم دوره ايها و نيز شاگردان برجسته كه بخشي از

آن در ذيل مي آيد نمايانگر دقت نظر و نبوغ برجستگي علمي ايشان است:

از آن جمله گويند:

روزي ايشان در درس كفايه يكي از شاگردانِ مرحوم آخوند خراساني به نحوه تقرير مطالب آخوند خراساني توسط استاد اعتراض مي كند، ولي با توجه به اينكه از همه طلاب شركت كننده در درس كم سنّ و سال تر بوده در جلسه بعدي پيش از حضور استاد مورد اعتراض و انتقاد شديد شاگردان ديگر قرار مي گيرد، ولي در آن هنگام ناگهان استاد وارد مي شود و متوجه اعتراض شاگردان به ايشان مي گردد. سپس خطاب به آنان مي فرمايد: « با آقاي بهجت كاري نداشته باشيد. » همه ساكت مي شوند آنگاه استاد ادامه مي دهد: « ديشب كه تقريرات درس مرحوم آخوند را مطالعه مي كردم متوجه شدم كه حقّ با ايشان است » و پس از اين سخن، از جديت و نبوغ آيت الله بهجت تمجيد مي نمايد.

يكي از دانشمندان نجف مي گويد:

« ايشان در درس، به مرحوم آيت الله كمپاني امان نمي داد، و پيوسته بحثها را مورد نقد قرار مي داد. »

مرحوم آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري نيز مي گويد:

« ايشان با اظهار نظرهاي دقيق و اشكالات مهمّ، چنان نظر استاد را جلب كرده بود كه چند روزي مجلسِ درس از حالت درس خارج شده بود، آن ايرادها براي ما هم مفيد بود؛ ولي آقاي بهجت براي گريز از شهرت ديگر به انتقاد نپرداختند و اگر ادامه مي دادند معلوم مي شد اگر بالاتر از ديگران نباشند بي شك كمتر از آنان نيستند. »

مرحوم علامه محمد تقي

جعفري مي گويد:

« آن هنگام كه در خدمت آقا شيخ كاظم شيرازي مكاسب مي خوانديم، آيت الله بهجت نيز كه اينك در قم اقامت دارند، در درس ايشان شركت مي نمودند، خوب يادم هست كه وقتي ايشان اشكال مي كردند آقا شيخ كاظم با تمام قوا متوجه مي شد، يعني خيلي دقيق و عميق به اشكالات آقاي بهجت توجه مي كرد، و همان موقع ايشان در نجف به فضل و عرفان شناخته شده بود. »

آيت الله سيد محمد حسين طهراني در كتاب انوارالملكوت مي نويسد:

« آيت الله حاج شيخ عباس قوچاني، وصيّ سيد علي آقاي قاضي مي فرمودند: آيت الله العظمي حاج شيخ محمد تقي بهجت در فقه و اصول به درس مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ محمد حسين غروي اصفهاني حاضر مي شدند و چون به حجره خود در مدرسه مرحوم سيّد باز مي گشتند بعضي از طلابي كه در درس براي آنها اشكالاتي باقي مانده بود به حجره ايشان مي رفتند و اشكالشان را رفع مي نمودند. و چه بسا ايشان در حجره خواب بودند و در حال خواب از ايشان مي پرسيدند و ايشان هم مانند بيداري جواب مي دادند جواب كافي وشافي، و چون از خواب بر مي خاستند و از قضايا و پرسشهاي در حال خواب با ايشان سخن به ميان مي آمد ابداً اطلاع نداشتند و مي گفتند: هيچ به نظرم نمي رسد و از آنچه مي گوييد در خاطرم چيزي نيست. »

آيت الله مشكيني مي گويد:

« ايشان از جهت علمي ( هم در فقه و هم در اصول ) در يك مرتبه

خيلي بالايي در ميان فقهاي شيعه قرار دارند. »

حجة السلام و المسلمين امجد مي گويد:

« ايشان در علميت در افق اعلي است. فقيهي است بسيار بزرگ، و معتقدم كه بايد مجتهدين پاي درسشان باشند تا نكته بگيرند و بفهمند، و حق اين است كه درس خارج را بايد امثال آيت الله بهجت بگويند نه آنهايي كه به نقل اقوال بسنده مي كنند. »

تشويق بزرگان به شركت در درس ايشان :

آيت الله مصباح مي گويد:

« اولين چيزي كه ما را جذب كرد آن جاذبه معنوي و روحاني ايشان بود. ولي تدريجاً متوجه شديم كه ايشان از لحاظ مقامات علمي و فقاهت هم در درجه بسيار عالي قرار دارد. اين بود كه سعي كرديم خدمت ايشان درسي داشته باشيم تا وسيله اي باشد هم از معلومات ايشان بهره اي ببريم، و هم بهانه اي باشد كه هر روز خدمت ايشان برسيم و از كمالات روحي و معنوي آقا بهره مند شويم. كتاب طهارت را در خدمت ايشان شروع كرديم، ابتدا در يكي از حجرات مدرسه فيضيه چند نفر از دوستان شركت مي كردند، و بعد از گذشت يك سال، يكي دو سالي هم در حجره اي در مدرسه خان (مدرسه مرحوم آيت الله بروجردي) خدمت ايشان درس داشتيم، و بعدها كه ضعف مزاج ايشان بيشتر شد از آن به بعد در منزل، خدمتشان مي رفتيم كه يك دوره طهارت را خدمت ايشان خوانديم، و بعد يك دوره هم مكاسب و خيارات را كه تقريباً حدود 15 سال ادامه پيدا كرد. ما در درس ايشان استفاده هايي مي برديم كه در بسياري از

درسها كمتر يافت مي شد. »

شهيد بزرگوار استاد مطهري(ره) نيز به درس ايشان عنايت خاصّي داشتند. آيت الله محمد حسين احمدي يزدي در اين رابطه مي گويد:

« آيت الله شهيد مطهري درباره درس آيت الله بهجت به ما خيلي سفارش مي كرد و مي فرمود: حتماً در درس ايشان شركت كنيد مخصوصاً در اصول، چون آقاي بهجت درس آقا شيخ محمد حسين اصفهاني را ديده حتماً در درس ايشان شركت كنيد.»

استاد خسرو شاهي مي گويد:

« بنده در درس فقه خارج خيارات آيت الله العظمي شيخ مرتضي حائري شركت مي كردم. ايشان اواخر عمر مريض بودند و درسشان تعطيل شد. يك روز وقتي كه آيت الله حايري از حرم بيرون مي آمدند، به خدمتشان رفتم و پس از سلام عرض كردم: ان شاء الله درس را شروع مي فرماييد؟

فرمودند: نه. بعد فرمودند:

« شما كه جوان هستيد من يك ضابطه اي را در اختيار شما قرار بدهم، و آن اينكه درس كساني شركت بكنيد كه فقط نقل اقوال نكنند، بلكه اقوال را بررسي كرده و نكاتي را در درس بيان كنند كه در فعليت رساندن ملكه اجتهاد خيلي سودمند باشد. چون درسي براي شما مفيد است كه اين ملكه اجتهاد را از قوه به فعليت برساند، و تنها به نقل اقوال كفايت نكند. »

من همان جا به ايشان عرض كردم: جناب عالي كسي را با اسم براي ما معرفي بفرماييد. فرمودند: « من از اسم بردن معذورم. » عرض كردم: من در درس آيت الله العظمي بهجت شركت مي كنم. ايشان اظهار رضايت نمود و تبسم كردند و فرمودند: « درس

ايشان از نظر دقت و محتوا همين قاعده و ضابطه اي را كه به شما گفتم دارد، خوب است كه در درس ايشان شركت مي كنيد. درس ايشان از هر جهت سازنده است هم از جهت علمي هم از جهت اخلاقي، اين درس را ادامه بدهيد. »

تأليفات :

حضرت آيت الله بهجت داراي تأليفات متعددي در فقه و اصول هستند كه خود براي چاپ اكثر آنها اقدام نكرده اند، و گاه به كساني كه مي خواهند آنها را حتي با غير وجوه شرعيه چاپ كنند، اجازه نمي دهند و مي فرمايند: هنوز بسياري از كتابهاي علماي بزرگ سالهاست كه به گونه خطي مانده است، آنها را چاپ كنيد نوبت اينها دير نشده است.

فهرست عمده تأليفات ايشان كه برخي نيز با اصرار و پشتكاري برخي از شاگردانشان به چاپ رسيده، عبارتند از:

الف) كتابهاي چاپ شده:

1. رساله توضيح المسائل ( فارسي و عربي )

2. مناسك حجّ

دو كتاب فوق توسط برخي از فضلا بر اساس فتاوي ايشان تأليف و پس از تأييد آقا به چاپ رسيده است.

3. وسيله النجاة

اين كتاب در بردارنده نظرات فقهي ايشان در اكثر ابواب فقه است كه در متن وسيله النجاه آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني(ره) گنجانده شده و نهايتاً جلد نخست آن با تأييد ايشان به چاپ رسيده است.

4. جامع المسائل

اين كتاب مجموعه حواشي ايشان بر كتاب « ذخيره العباد» استادش آيت الله العظمي محمد حسين غروي اصفهاني، و نيز تكميل آن تا آخر فقه مي باشد، كه قسمتهايي از آن ابتدا با نام « ذخيره العباد» با حروفچيني نه چندان زيبا و در

تعداد نسخه اندك در اختيار برخي از شاگردان و خواصّ ايشان قرار گرفت، و بعداً جلد اول از اين مجموعه كه قرار است در پنج مجلد به چاپ برسد، به خاطر كثرت فروع فقهي كه توسط حضرت آيت الله بهجت بر اصل كتاب افزوده شده و جامعيت آن « جامعُ المسائل » نام گرفته و به همت برخي از شاگردان ايشان به چاپ رسيد.

ب) تأليفات آماده چاپ و نشر:

1. جلد اول از كتاب صلوة

آيت الله بهجت در اين كتاب با سبكي ويژه و تلخيص مطالب به ترتيب مباحث

« جواهر الكلام» به بيان نظريات نو و ابتكاري خويش پرداخته اند.

2. جلد اول از دوره اصول

اين كتاب تقريبا" به ترتيب « كفايه الاصول» نگارش يافته است، و بارها توسط ايشان مورد مداقّه و تجديد نظر قرار گرفته، و نظرياتي نو در بسياري از مباحث اصول را در بردارد.

3. تعليقه بر مناسك شيخ انصاري

اين كتاب در بردارنده نظرات ايشان درباره مناسك حجّ مي باشد.

ج) تأليفاتي كه هنوز اقدام به چاپ آنها نشده است:

1. بقيه مجلّدات دوره اصول

2. حاشيه بر مكاسب شيخ انصاري

كه به ترتيب مكاسب شيخ انصاري(ره) از اول تا انجام، و پس از اتمام آن ادامه مباحثي كه در مكاسب مطرح نشده بر اساس متن « شرائع الاسلام » نگارش يافته است، ايشان در اين دوره از مباحث فقهي نظرات جديدي را ارائه داده اند.

3. دوره طهارت

در اين كتاب نيز آيت الله بهجت بسان دوره « كتاب الصلوة » به ترتيب مباحث

« جواهر الكلام» با تلخيص و نو آوري نظرات خويش را مطرح نموده اند.

4.

بقيه مجلّدات دوره كتاب الصلوة

همچنين ايشان در تأليف سفينة البحار با مرحوم حاج شيخ عباس قمي (ره) همكاري داشته اند، و قسمت زيادي از سفينة البحار خطي، به خط ايشان نوشته شده است.

شاگردان :

با توجه به اينكه ايشان به خاطر شهرت گريزي عمدتاً در منزل خود تدريس مي كردند، با وجود اين افراد بسياري از محضر آن جناب استفاده كرده و مي كنند. كه برخي از آنان خود صاحب رساله و فتوي مي باشند، اينك نام بعضي ديگر از آنان را با حذف القاب ذكر مي كنيم:

1. محمد تقي مصباح يزدي.

2. عبدالمجيد رشيد پور.

3. سيد مهدي روحاني.

4. علي پهلواني تهراني.

5. مختار امينيان.

6. محمدهادي فقهي.

7. هادي قدس.

8. محمود امجد.

9. محمد ايماني.

10. محمد حسن احمدي فقيه يزدي.

11. محمد حسين احمدي فقيه يزدي.

12- مسعودي خميني

13- سيد رضا خسروشاهي.

14- حسن لاهوتي

15- عزيز علياري

16- سيد محمد مؤمني

17- حسين مفيدي

18- جواد محمد زاده تهراني

19- سيد صابر مازندراني

20- شهيد نمازي شيرازي

اين عارف برجسته و فقيه ارزشمند در ساعت پانزده و ده دقيقه عصر 27 ارديبهشت 1388 مطابق با 22 جمادي الاولي 1430 قمري دار فاني را وداع گفتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

بهجت نيا، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: استاد، رشته: زنان و مامايى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

اخذ تخصص در رشته زنان و مامايى در سال 1345.

مرتبه علمى:

استاديار در سال 1348، ارتقاء به درجه دانشيارى در سال 1358 و استاد پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1366 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زنان و مامائى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 50

پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 11

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

زنان و مامائى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 13، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

پزشكى، زنان و مامائى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بهجتي اردكاني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى آقا شيخ محمد حسين بهجتى اردكانى از افاضل برجسته و علماء شايسته حوزه ى قم است كه سالها از محضر آيات عظام مرحوم آيه الله العظمى حجت و آيه الله العظمى بروجردى و ساير آيات استفاده كامل نموده و بمدارج عاليه علم و كمال رسيده است داراى طبع شعر ميباشد.

(س چهارم ق)، فقيه، اديب و شاعر. از علماى شايسته حوزه علميه قم بود كه سالها از محضر آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه بروجردى و ساير آيات استفاده كامل كرد و به مدارج عاليه علمى رسيد. وى داراى طبع شعر بود و قصيده ى مخمسى از وى در «گنجينه ى دانشمندان» آورده شده است.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (67/ 3).

بهدار، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا بهدار

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رضا بهدار در سال 1350هجري شمسي در شهرستان دزفول متولد شدم. تحصيلات ابتدائي و راهنمائي و متوسطه خود را در همان شهرستان محل سكونت به پايان رساندم. از همان دوران كودكي و نوجواني اهتمام فراواني به مسائل علمي و اعتقادي و ديني داشتم. از همين رو در همان دوران در مسجد محل خود براي كسب معارف ديني در جلسات قرائت قرآن شركت دا ئم داشتم. و از اساتيد و معلمين ديني كسب فيض مي كردم و اين خود سبب رشد علمي و اعتقادي فراواني شد و خود دريچه اي شد براي ورود به حوزه علميه و كسب معارف بيشتر . از اين رو در سال 1366 به صورت غير رسمي و متفرقه برخي كتب درسي و مقدماتي را پيش اساتيد حوزه فرا گرفتم.

در اين بين مشغول گرفتن ديپلم بودم، كه در سال 1369به صورت رسمي در حوزه آيت الله قاضي واقع در شهرستان دزفول درسهاي مقدماتي حوزه را شروع كردم. در سال 1372براي ادامه تحصيل دروس سطح يك سال به قم مهاجرت كردم. اما به دليل ازدواج و مشكلات خانوادگي براي ادامه تحصيل و تدريس به شهرستان برگشتم. بعد از سه سال يعني سال 1376دوباره موفق شدم براي ادامه تحصيل به قم برگردم و دروس خارج اصول و فقه را دنبال كنم. درسال 1378در كنار درس خارج با قبولي در امتحان ورودي رشته تخصصي كلام اسلامي وارد موسسه امام صادق (عليه السلام )شدم و در سال 1381فارغ التحصيل سطح چهارم حوزه شدم و بعد از آن مشغول پايان نامه هستم. در بين سالهاي 1379تاكنون با برخي از موسسات علمي از جمله پژوهشگاه فرهنگ و انديشه و مركز مطالعات حوزه علميه ارتباط داشته و مقالات و تحقيقاتي ارائه داده ام. از سال 1381تا حال به عنوان مدير گروه كلام و فلسفه مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه مشغول همكاري و نظارت تحقيقات محققين هستم.

بهرام نسب، محمد سهيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سهيل بهرام نسب

محل تولد : كرج

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1357/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد سهيل بهرام نسب پس از گذراندن دوره دبيرستان در سال 1376 شمسي وارد حوزه علميه شدم و در سال 1384 مدرك سطح 1 (كارداني) را اخذ كردم . كارهاي تحقيقي و پژوهشي را از سال 1382 به صورت شركت در مسابقات مقاله نويسي آغاز كردم و حائز رتبه هايي شدم در سال 83 يك پروژه تحقيقي را با عنوان «مسجد قبا

نخستين بنيان تقوي» از مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما مركز قم ، به دست گرفته و به پايان رساندم كه در پايان به عنوان كتاب از چاپ خارج شد . علاوه بر اين آثار حدود هشت مقاله در موضوعات مختلف ديني در مجلات به چاپ رساندم كه از آن جمله است ، معرفي فرهنگ رجالي «الموسوعة الرجاليةالميسرة» و «تقيه در فرهنگ شيعه» ، (ترجمه قسمتي از كتاب مع شيعةالامامية في اعتقادهم) تاليف آيت الله جعفر سبحاني (دام ظله) ؛ اكنون نيز به طور پراكنده ، به نوشتن مقالات در موضوعات مورد علاقه ام مشغولم.

بهرامي خشنودي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضى بهرامي خوشنودي

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

بهرامي، فريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: قلب و عروق، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه پاريس و دكتراى تخصصى قلب از دانشكده پزشكى دانشگاه پاريس در سال 1349.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پزشكى و بيماريهاى قلب.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 8، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

پزشكى، بيماريهاى قلب و عروق.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بهرامي، محمد حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين بهرامي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/5/3

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسين بهرامي در سال 1354 در تهران متولد شدم. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در شهر قم گذراندم و در سال 1368 وارد حوزه علميه شدم. مقدمات را در مدرسه شهيدين گذراندم. سطح را در حوزه و در محضر اساتيدي از جمله حجج اسلام موسوي تهرانى، اعتمادي(ره)، احمدي ميانجي و ديگر اساتيد طي كردم. چند سالي نيز در درس خارج اساتيدي از جمله آيات عظام شبيري زنجانى، مكارم شيرازي و وحيدتبريزي شركت نمودم.

در كنار تحصيل در مراكز سفيران هدايت، جامعه الزهرا و مدرسه امام خميني(ره) به تدريس پرداخته ام. هم اكنون نيز در مدرسه امام خميني(ره) و دانشگاه قم در رشته علوم قرآن و حديث مشغول به تدريس مي باشم. سال 1375 و همزمان با سطح، از طريق موسسه امام خميني (ره) به كارشناسي ارشد پيوسته در رشته الهيات مشغول شده و در سال 1381 با نگارش

پايان نامه "انديشه هاي حديثي علامه محمد تقي شوشتري دركتاب النجعه" فارغ التحصيل شدم.

در سال 1382 در دانشگاه تربيت مدرس قم در رشته علوم قرآن و حديث براي گذراندن مقطع دكتري پذيرفته شدم. و هم اكنون پس از طي دوره آموزشي در آستانه نگارش پايان نامه مي باشم. از سال 1377 در مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي در بخش شبكه اينترنت مشغول به كار شدم. از سال 1379 تا 1382 مدير پايگاه اطلاع رساني حوزه بودم و از سال 1382 تا كنون نيز به عنوان معاون شبكه مركز مشغول به فعاليت مي باشم.

بهرامي، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى اطفال، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيماريهاى اطفال از دانشگاه تهران در سال 1351، طى دوره هاى كوتاه مدت تخصصى در دانشگاههاى جانزهاپكينز آمريكا، انستيتو تغذيه حيدرآباد هندوستان، دانشگاه آمريكائى بيروت و حاجت تپه آنكارا.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى اطفال و تغذيه و بهداشت اطفال، عضويت در كميته هاى گوناگون تخصصى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

همكارى در نگارش 3 فصل از 3 كتاب تخصصى در مورد بيماريهاى كودكان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 25، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

بهداشت و بيماريهاى اطفال.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بهرامي، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر بهرامي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ناصر بهرامي در سال 1364وارد حوزه علميه شدم و در زادگاهم كرمانشاه در مدرسه آيت الله بروجردي مشغول به فرا گرفتن متون درسي حوزوي شدم. سطح مقدمات را در همانجا به پايان رسانيدم و مشغول به سطوح بالاتر شدم .و دروس بالاتر را مانند كفايه ،رسائل ،مكاسب را در محضر حضرات آقايان آيت الله زرندي نماينده ولي فقيه و امام جمعه كرمانشاه ،حاج آقا مجتبي ميبدي ،حاج آقا عبدالخالق عبداللهي ، فرا گرفتم .و در همان مدرسه مذكور مشغول به تدريس سيوطي ،مغني ، مقدمات شدم و در مدرسه امام صادق (ع)كرمانشاه لمعه و سيوطي تدريس نموده ام و در

سال1376وارد حوزه علميه قم شدم و دروس خار ج فقه و اصول را در نزد حضرات آيات مكارم شيرازي ،فاضل لنكراني ،نوري همداني ،جعفر سبحاني ،جوادي آملي و به مدت دو سال هم در تفسير حجت الاسلام سيد احمد خاتمي شركت نمودم و در حال حاضر در درس فقه آيت الله مكارم مشغول هستم . در اين مدّت مشغول پژوهش بوده و هستم و بيشتر كارهايم را در خانه انجام مي دهم و كاري را در دست اقدام دارم بنام خطابات قرآني و اميدوارم خداوند متعال به ما توفيق دهد تا بتوانيم در راه علم و معرفت كوشا باشيم و براي جامعه اسلامي فردي مفيد و صالح باشيم .

بهرمان، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1311، مرتبه علمى: استاد، رشته: ارتدنسى، دانشكده: دندانپزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دندانپزشكى از دانشكده دندانپزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1340 با رتبه اول، دوره هاى دندانپزشكى اطفال در سال 1343 و ارتودنسى در سال 1345 از مركز دندانپزشكى استيمن نيويورك و دوره Graduate براى اخذ درجه M.S از دانشگاه روچستر نيويورك در سال 1346.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده دندانپزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى تكنيك هاى رنگ آميزى حياتى در Rat، بررسى شيوع عدم تشكيل جوانه هاى دندان در تهران، بررسى دندانهاى انكيلوز شيرى، بررسى هاى رشدى سر و صورت در ميمون، بررسى هاى رشدى استخوان در ميمون با رنگ آميزى حياتى به وسيله خاص برشى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 2 پايان نامه دكترا.

ابداع:

ارانه تكنيك خاصى در درمان شلوغى دندانهاى قدامى پائين، تغيير خاصى در دستگاه Hamley به منظورهاى ارتودنسى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان

فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

دندانپزشكى، رشد و نمو فك و صورت، مسائل درمانهاى ارتودنسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بهرمن، حيدر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حيدر بهرمن

زندگينامه علمي

با تكميل دروس ابتدائي و متوسطه در سال 1360با ورود به حوزه علميه اصفهان به تحصيل علوم حوزوي مشغول شدم. سالهاي اوليه دوره مقدمات را كه عمدتاً آشنائي با ادبيات عرب چون صرف و نحو و معاني بيان و لغت و منطق بود به پايان رساندم و با شروع دوره سطح به تدريس علوم مقدماتي مشغول گشتم در كنار آشنايي با كتب فقه و اصول، همچون شرح لمعه و رسائل و مكاسب؛ كتب كلامي همچون باب حادي عشر و شرح تجريد الاعتقاد و نيز كتب فلسفه همچون بدايه و نهايه و شرح منظومه و قسمتي از اسفار و قسمتي از اشارات ابن سينا را فرا گرفتم سال 1369با هجرت به شهر مقدس قم و تكميل دروس سطح وارد مرحله درس خارج فقه و اصول شدم و تا امسال حدود 13سال است كه درس خارج را ادامه مي دهم .

از سال 1377تا كنون مدت 9سال است كه دوره اول و دوم تخصصي فقه واصول را در موسسه بقيه الله (عج)سپري مي نمودم، در كنار فقه و اصول بحث هاي تفسيري نيز شركت مي نمودم. در طول مدت تحصيل به تدريس ادبيات منطق و فلسفه و فقه و اصول نيز اشتغال داشتم و عمده آثار قلمي اينجانب مربوط به رساله ها يي است كه در طول مدت تحصيل در موسسه تحقيقاتي

آموزشي بقيه الله(عج) به نگارش درآمده است.

بهروز، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا بهروز

محل تولد : استهبان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/8/2

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا بهروز در سال 1359 وارد حوزه علميه شيراز شده و از محضر بزرگاني همچون آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب ( شهيد محراب ) بهره وافر برده، دروس ادبيات را در محضر آقايان سيد محمود و سيد احمد آيت الهي از اديبان متبحر آن ديار فرا گرفته و هم چنين دروس مقدماتي و مقداري از سطح را در محضر آقايان حج السلام سيد محمد مهدي و سيد علي محمد دستغيب فرا گرفته و در سال 1365 براي ادامه تحصيلا ت وارد حوزه علميه قم شده و ادامه دروس سطح را در محضر آقايان حجج اسلام اعتمادي ، پاياني ، وجداني فخر، ستوده ، قديري . و اساتيد ديگر فرا گرفتم.

در سال 1368 دروس خارج فقه و اصول را شروع كرده و از محضر آقايان آيات عظام فاضل لنكراني . وحيد خراساني . ميرزا جواد تبريزي و مكارم شيرازي حضور پيدا كردم و دوره هاي فقه واصول را به پايان رسانده و هم چنين در سال 1370-1374 در رشته تخصصي كلام شركت كرده و دوره چهار ساله آن را با موفقيت گذراندم و جزء شاگردان ممتاز آن موسسه بوده ام .

در بحث فلسفه از محضر اساتيد بزرگواري هم چون آيت الله جوادي آملي ، حسن زاده آملي ، مصباح زاده يزدي و هم چنين از محضر درس جناب آقاي انصاري شيرازي بهره وافري برد ه و كتاب هاي بدايه و نهايه را از محضر

آقايان فياضي تلمذ نمودم و اشارات و تنبيهات را از محضر آيت گرامي و دكتر بهشتي تلمذ نمودم و دروس اسفار و الهيات اسفار را از بزرگاني هم چون آيت الله جوادي . حسن زاده . مصباح . و انصاري شيرازي تلمذ نموده ام . و در حال حاضر عضو هيئت علمي پژوهشگاه هستم.

از نظر فعاليت هاي اينترنتي جزء فعالان اينترنتي هستم و فعلا بهعنوان مدير بخش آنلاين مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني مشغول خدمتم . ودر سايت ها و مسنجرهاي مطرح جهان به پاسخگويي و رفع شبهات ديني مشغولم.

كه مي توان به مسنجر بيلوكس ،پال تاك، ال فور اي، ارتباط شيعي و ياهو اشاره كرد و هر روز كاربران زيادي با مراجعه به اين سايت ها پاسخ هاي خود را در يافت مي نمايند و از استقبال فراواني برخوردار است در حالحاضر با همكاري دوستان زيرمجموعه در شبانه روز بيش از ژنجاه ساعت به ژاسخگويي به سوالات ديني اشتغال دارم و درگذشته نيز در مدت بيش از چهار سال در سايت هاي اينترنتي به فعاليت هاي اينترنتي مي پرداختم . در مجموع دركليه موضوهاي اينترنتي حضور فعال داشته ام .

در عرصه ژاسخ به سوالات كتبي نيز روزانه ايميل هاي فراواني به اين مركز ارسال مي شود كه تعداد زيادي از اين سوالات كه مسائل اعتقادي و فلسفي را تشكيل مي دهد به كمك دوستان ديگر به ژاسخ آن مي پردازيم.

بهروز، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيوفيزيك، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى در رشته بيوفيزيك.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى

دانشگاه علوم پزشكى اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام چندين طرح در رابطه با فيزيك پزشكى (فيزيك راديولوژى و راديوتراپى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فيزيك پزشكى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بهروزاقدم، عطاءاللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كليه، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1345، دكتراى تخصصى در رشته نفرولوژى در بيمارستانهاى Necker و Pitie پاريس در سال 1355.

مرتبه علمى:

استاديار گروه داخلى دانشكده پزشكى (عج) داشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1355، دانشيار بيماريهاى كليه دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1364.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پيوند كليه، دياليز، عفونت هاى ادرارى، استفاده از فرصت مطالعاتى پانزده ماهه و گذراندن يك دوره تخصصى پيوند كليه در بيمارستان سنت لوئيس پاريس، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 14 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

نفرولوژى و اصول و مبانى كليه مصنوعى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى كليه، نفرولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بهروزكيا، كمال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كمال بهروزكيا در سال 1329 در تهران به دنيا آمد.ايشان داراي مدرك كارشناسي زبان آلماني از دانشگاه تهران مي باشد.آقاي بهروزكيا سال ها در مدرس? راهنمائي و دبيرستان مشغول تدريس بوده، و كار ترجمه را از سال 58 شروع كرده است. كتاب"تند پا و باد پا " ترجمه كمال بهروز كيا ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : كمال بهروز كيا سال دوم دبيرستان به ناچار تحصيل را ترك كرد و به كارگري مشغول شد. پس

از چندي معلم كلاس دوم يك مدرس? ملي شد. از آن پس، روزها درس داد و شب ها درس خواند تا آنكه سرانجام ديپلم متوسطه را دريافت كرد و به دانشگاه تهران، براي تحصيل در رشت? زبان آلماني، راه يافت و در سال 1359 به اخذ درج? ليسانس نائل شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : كمال بهروزكيا سال ها در مدرس? راهنمائي و دبيرستان مشغول تدريس بوده، و كار ترجمه را از سال 58 شروع كرده است.

جوائز و نشانها : كتاب"تند پا و باد پا " ترجمه كمال بهروز كيا ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 . آتش بعدي (صد سال آزادي بدون تساوي حقوق)

ويژگي اثر : ترجمه،جيمزبالدوين

2 بچه هاي شلوغ

ويژگي اثر : ترجمه،آستريد ليندگرن

3 بچه هاي كوچ? تيله بازها

ويژگي اثر : ترجمه،گرهارد تاخلت

4 بدرود اي سرزمين مقدس (22 داستان از نويسندگان معاصر لهستان)

ويژگي اثر : ترجمه

5 پسرك بي نظم و آدمكهاي روي ديوار

ويژگي اثر : ترجمه،گيزلا بونزلز

6 تند پا و باد پا

ويژگي اثر : ترجمه،اورسولاولفل،اين كتاب در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «تندپا و بادپا»: تند پا و بادپا؛ اورسولا ولفل؛ ترجم? كمال بهروزكيا،

تهران: نشر شورا، 1371. تندپا و بادپا كتابي است جذاب و تربيتي با پيامهاي آموزشي گوناگون. در اين داستان پسرك فقيري از چاقي و كوتاه بودن قدش رنج مي برد و براي همين دوست دارد كودك ديگري باشد. پدرش او را با خود به مسافرت مي برد و در طول سفر، داستانهاي پند آموز و زيبايي براي او تعريف مي كند و سرانجام پسرك آگاه مي شود كه قياف? ظاهري آدمها اهميتي ندارد. ترجم? كتاب با شيوايي و دقت انجام گرفته، و مترجم نيز انتخاب شايسته اي داشته است.

7 دايي من

ويژگي اثر : ترجمه،فرانس اريش كستنر

8 زيباترين تخم مرغ دنيا

ويژگي اثر : ترجمه،هلمه هاينه

9 فلوت سحر آميز هانس

ويژگي اثر : ترجمه،كريستيَن اُندرسن

10 قوي ترين كلاغ دنيا

ويژگي اثر : ترجمه،هلمه هاينه

11 كره خري به نام گريزلا

ويژگي اثر : ترجمه،هاينريش ماريادنبورگ

12 ماشين سحرآميز

ويژگي اثر : ترجمه،كارل تئوگورينگ

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

بهروزي، علي نقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر، محقق.

تولد: 1281(1323 ق.)، كازرون.

درگذشت: 14 فروردين 1362، شيراز.

على نقى بهروزى متخلص به «بهروزى»، فرزند بهروز، پس از اخذ ديپلم در بوشهر و فراگيرى ادبيات و زبان انگليسى، به سال 1302 به بحرين رفت و دو سال به مديريت و آموزگارى مدرسه اتحاديه ايرانيان اشتغال ورزيد و بعد خدمت خود را در سمت هاى معملى و نظامت و مديريت در بوشهر و شيراز ادامه داد.

وى در سال 1337 بازنشسته شد. با اين وجود معلمى در دبيرستان ابن سينا ادامه داد. همچنين داراى گواهينامه زبان انگليسى از دانشگاه كمريج بود. علاوه بر انگليسى، با عربى نيز آشنا بود و به دريافت نشان هاى درجه يك و دو علمى نايل آمد.

در سال 1305 با روزنامه ى «تخت جمشيد» همكارى كرد و بعد به عضويت در هيئت تحريريه روزنامه هاى «عصر آزادى»، «پيغام»، «پارس» و «بهار ايران» درآمد. در عين حال مقالاتى در مجلات «گل هاى رنگارنگ»، «ارمغان»، «يادگار»و «يغما» انتشار مى داد. او در سال 1325 امتياز روزنامه ى «دستاويز» را گرفت و چند شماره در شيراز منتشر كرد. وى همچنين عضو «انجمن قلم» و عضو مشورتى روزنامه ى «اطلاعات» در استان فارس بود و به عنوان شعار در «انجمن ادبى فارس» حضور مى يافت و يكى از بنيانگذاران «كانون دانش پارس» بود و تا روزهاى آخر عمر در جلسات آن شركت مى كرد.

از سال 1350 تا 1358 به سمت سرپرست كتابخانه حافظيه مشغول كار بود. از تير سال 1358 به سرپرستى كتابخانه حضرت احمد در ××××× شاهچراغ شيراز اشتغال داشت.

فهرست آثار او به شرح زير است: جشن هاى ايزدى، تاريخ اعياد ملى (شيراز، 1324)؛ سده ى وفات قاآنى (شيراز، 1333)؛ شرح كامل حالات حكيم قاآنى (شيراز، 1334، نشريه ى سه كانون دانش پارس)؛ شهر شيراز يا خال رخ هفت كشور (شيراز، 1333)؛ تصحيح ديوان رحمت كازرونى (شيراز، 1334)؛ تصحيح ديوان مظفر شيرازى (با همكارى و بازنگرى ديگران شيراز، 1337)؛ لطايف و ظرايف ادبى (شيراز، 1342)؛ آثار محلى فارس (شيراز 1340)؛ فارسنامه ابن بلخى (شيراز، 1343)؛ تاريخچه ى شهر شيراز و اماكن تاريخى (تهران، 1347)؛ واژه ها و مثل هاى شيرازى و كازرونى (تهران، 1348)؛ بناهاى

تاريخى و آثار هنرى جلگه شيراز (شيراز، 1439)؛ تاريخچه ى مسجد جامع سلطانى وكيل (شيراز، 1350)؛ فهرست كتب خطى كتابخانه ملى فارس (دو جلد با همكارى آقاى محمدصادق فقيرى، شيراز، 1351)، نوادر تاريخى (جلد اول، 1353)؛ حافظ را بشناسيد (شيراز، 1355)؛ سعدى را بشناسيد (شيراز، 1355)؛ افتخارات ايران؛ شرح حال و اشعار ناخدا عباس دريانورد (شيراز، 1356)؛ تاريخچه ى كتابخانه ها و مطبوعات و چاپخانه ى فارس (شيراز، 1356)؛ فهرست كتب خطى كتابخانه ى آستان حضرت احمد بن موسى شاهچراغ (دو جلد، شيراز، 1360)؛ تاريخچه ى ده ساله ى كانون فرهنگيان پارس (شيراز، 1333)؛ اشعار نغز؛ گلشكر.

على نقى بهروزى سرانجام به سال 1362 در شيراز زندگى را بدرود گفت و در دارالرحمه شيراز به خاك سپرده شد.

(1362 -1283 / 1281 ش)، شاعر، روزنامه نگار و نويسنده. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در كازرون و بوشهر و شيراز به پايان رسانيد و موفق به اخذ ديپلم متوسطه شد و زبان انگليسى را كاملا آموخت و نايل به دريافت گواهى نامه از دانشگاه كمبريج انگلستان شد. بهروزى وارد خدمت وزارت فرهنگ شد و مدت دو سال مدير مدرسه ى ايرانيان در بحرين بود و از آنجا به بوشهر منتقل شد. و به مديريت و تدريس در مدارس مختلف در بوشهر و شيراز پرداخت. او مقالات ادبى و اجتماعى زيادى در جرايد «تخت جمشيد»، «عصر ايادى»، «پارس» و مجلات «ارمغان»، «يادگار» و «گلهاى رنگارنگ» منتشر كرد. بهروزى در سال 1325 ش امتياز روزنامه ى «دستاويز» را گرفت و چند شماره ى آن را در شيراز منتشر كرد. بعد از بازنشستگى از سال 1350 ش به سرپرستى كتابخانه حافظيه و كتابخانه شاهچراغ، گمارده شد و عضو انجمن ادبى فارس و مؤسس كانون

دانش پارس بود و تا آخر عمر در جلسات آن شركت مى كرد. وى گاهى شعر مى سرود و محققى پركار بود و بيست و چهار جلد كتاب تأليف كرد و دهها مقاله نوشت. از آثار وى: «آثار محلى فارس؛ «جشنهاى ايزدى»؛ «نوادر تاريخى»؛ «گلشكر»، لطائف و ظرائف ادبى؛ «سده قاآنى»؛ «شهر شيراز يا خال رخ هفت كشور»؛ «فرهنگ لغات محلى فارسى».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (332/ 5)، انجمن هاى ادبى شيراز (415 -412)، تارخى جرايد (31 -30/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (494 -490/ 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (120 -119/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (604 ،603/ 4).

بهزادي اندوهجردي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده:-، دانشگاه: آزاد اسلامى تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه مشهد در سال 1341، كارشناسى ارشد در رشته زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1347، دكترا در رشته زبان و ادبيات فارسى در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران در سال 1350، دانشيار دانشگاه تهران در سال 1354 و هم اكنون دانشيار دانشگاه آزاد اسلامى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فرهنگ جامع اصطلاحات زبان و ادبيات فارسى، اصطلاحات دستور زبان فارسى، اصطلاحات عروض و قافيه، اصطلاحات معانى و بيان و بديع، نقد ادبى، سبك شناسى، مكتبها.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 20

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

شعر، تاريخ ادبيات، سبك شناسى، بديع و بيان، عروض و قافيه، طنز و انتقاد.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى:-، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تحقيقات ادبى، نقد و نظر، پژوهش در طنز و هزل، حماسه هاى مذهبى، بديع و بيان، معرفى بهترين

شاعران كرمان، ستارگان كرمان، اختران خراسان، شيرين كاران شيراز، سخنسرايان آذربايجان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

بهشتي تبريزي، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1351 ق)، طبيب و شاعر. وى از پزشكان معروف تبريز بود كه از حوزه ى درس لعلى استفاده مى كرد. وى داراى اخلاق پسنديده بود و بيشتر اوقات فراغت خود را صرف پيشرفت فرهنگ مى كرد. بهشتى طبع شعر نيز داشت در تبريز درگذشت و در قبرستان طوباييه آن شهر دفن شد. از آثار وى «رساله ى مدينه در اخلاق» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى آذربايجان (99 -98 /2)، سخنوران آذربايجان (246 -245)، فرهنگ سخنوران (150)، مؤلفين كتب چاپى (122/3)،

بهشتي رشتي، محمدعلي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1230 ق)، عالم دينى و فقيه. از علماى قرن سيزدهم و از شاگردان سيدعلى طباطبايى، صاحب «رياض» بود كه در كربلا نزد استاد تلمذ مى كرد. او فتواهاى استادش را از تصانيف وى جمع آورى كرد تا مقلدانش بتوانند به رساله ى عمليه ى او دسترسى پيدا كنند. بهشتى از ميان مسايل گردآورى شده استاد، رساله اى فارسى به نام «راه نجات»، با فصولى مرتب در طهارت و نماز و روزه، در سال 1230 ق نگاشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (64/10)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 827/13).

بهشتي قزويني، شريف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1308 ق)، عالم دينى، مدرس، اديب و شاعر. در قزوين به دنيا آمد. وى پس از فراگيرى مقدمات علوم، مدارج عالى را در حوزه ى درس شيخ ملا محمدصالح برغانى و شهيد ثالث پيمود. سپس به عراق رفت و در كربلا و نجف از محضر استادانى چون شيخ حسن برغانى بهره گرفت و به درجه اجتهاد نايل شد. در بازگشت به موطن خويش از استادان قزوين نيز اجازه اجتهاد گرفت. آنگاه به تدريس و فتوا و ترويج دين پرداخت. بهشتى از مدرسان مشهور مدرسه صالحيه بود، بويژه در تدريس كتاب «مطول» به حدى مهارت داشت كه او را مطول گوى مى گفتند. وى و برادرش شيخ ملا عبدالوهاب بهشتى، كه او نيز مدرس سطوح فقهيه بود و در حدود 1300 ق از دنيا رفت، هر دو از علما و ادبا و برجستگان قزوين به حساب مى آمدند. از آثار وى: حواشى بر «مطول»؛ حواشى بر «حاشيه ى ملا عبداللَّه»، در منطق؛ حواشى بر «شرح لمعه ى» شهيد ثانى؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 805/13)، المآثر والآثار (165).

بهشتي مقدم، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا بهشتي مقدم

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

سال 1372 همزمان با ورود به دانشگاه اصفهان در رشته فيزيك كاربردري به حوزه علميه اصفهان وارد شده با جديت مشغول تحصيل دروس مقدمات گشتم، بعد از انصراف از تحصيل در دانشگاه، با جديت بيشتري دروس را ادامه داده، بطوري كه در سال دوم، تدريس دروس ادبيات مربوط به سال اول را مشغول شدم و به پايان رساندم. همزمان با لمعه، دروس مكاسب را و همزمان با رسائل

شيخ كفايه را و با اتمام لمعه و رسائل، در ادامه مكاسب و كفايه را با دروس خارج حضرت استاد آيت الله العظمي آقا شيخ حسين مظاهري ادامه دادم و اين در حالي بود كه سال چهارم حوزه بودم. دروس خارج را با لغت عرب مي نگاشتم و جديتم در دروس و ارائه مطالب نو (و يا در قالبي نو) چشمگير بود.

نهايتاً سال 76 به علت مشكلاتي كه از طرفي بعضي از اقران و هم صنفي ها (روحانيت) بر اينجانب وارد شده بود به حوزه قم منتقل شده و تا سال 79 امتحانات دروس سطح را به پايان بردم (به طوري كه هر دو سال را در يك سال آزمون داده ام). سال 79 موضوع پايان نامه ام را «مباحث الفنية في فقه الاملية» قرار دادم كه متن طرح پايان نامه خدمت مرحوم استاد راهنمايم حضرت آيت الله محمد هادي معرفت(قدس سره) وقتي ارائه نمودم بسيار بسيار تحسين و ترغيب نمودند، ليكن از طرف ديگر مرحوم آيت الله العظمي آقا ميرزا جواد تبريزي بنده را به ادامه دادن دروس خارج بدون توجه به برنامه شوراي مديريت سفارش نموده و مرا از ارائه پايان نامه كه قسمت عمده كارهاي آن صورت گرفته بود، بازداشتند. في الحال اخذ مجوز تدريس دروس معارف اسلامي (مباني نظري) از نهاد نماندگي نموده و مشغول به تدريس در دانشگاهها مي باشم. نيز مايل به تدريس در حوزه مقدس به صورت متمركز و از تدريس مهم تر تحقيق در مباحث تفسيري و فقهي و اصولي و ديگر مباحث جهت خدمت به حوزه مقدسه و انقلاب مي باشم.

بهشتي مهر، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بهشتي مهر

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1367 وارد حوزه شدم در سال 1374 وارد حوزه قم شدم و دركنار دروس حوزوي مقطع كارشناسي الهيات را در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني آغاز كردم . در سال 1379 درس خارج مشغول شدم . در سال 1381 در موسسه رشته دين شناسي در مقطع كارشناسي ارشد پيوسته پذيرفته شدم و در سال 1385 با دفاع از پايان نامه و با رتبه عالي فارغ التحصيل شدم .دروس تحقيقا ت و پژوهشهاي خود را هم پيش از اين نام بردم. از سال 1377 با نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها همكاري مي كنم و در ايام تبليغ به تبليغ در دانشگاهها مي پردازم . پيش از سال 77 هم در مراكز مردمي به تبليغ مي رفتم مناطق محرومي چون زابل و زاهدان و ايرانشهر را براي تبليغ انتخاب كرده بودم .

بهشتي، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم بهشتي

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در حدود سال 1349 به مدرسه علميّه حاج فتحعلي بيك دامغان وارد شده و بعد از دو سال به حوزه علميّه قم آمدم و در مدرسه علميّه آيت الله گلپايگاني به تحصيل خود ادامه دادم و پس از پايان سطح و چند سالي درس خارج فقه و اصول به شهر دماوند رفتم و مدّت چهار سال در آن شهر در مدرسه علميّه امام صادق عليه السلام مشغول تدريس بودم و سپس به قم آمدم و در قم هم مشغول تحصيل و هم تحقيق بودم.

بهشتي، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابولفضل بهشتي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابولفضل بهشتي فرزند جعفر به سال 1339 شمسي در شهر قم در خانواده اي روحاني متولد گرديده، پس از گذراندن تحصيلات عمومي (سطح ديپلم) با پيوستن به حوزه علميه در دوره سطح از اساتيدي چون حضرت آقايان: ستوده، اعتمادى، پايانى، انصاري شيرازي استفاده برده و سالها نيز در دوره هاي خارج فقه اصول، فلسفه از محضر آيات عظام: فاضل لنكرانى، وحيد خراسانى، تبريزى، حسن زاده آملي و.... بهره گرفتم و پس از پيروزي انقلاب همكاري فعال علمي و فرهنگي با نهادها و مراكز فرهنگي و تبليغي و انتشاراتي داشته و از بدو تأسيس دفتر تبليغات اسلامي در بخش هاي مختلف آن بويژه برنامه ريزي و نظارت و پژوهش فعاليت داشته ام و هم اينك نيز ادامه دارد. و همزمان به تهيه و تأليف آثاري در قالب مقاله و كتاب و انجام سفرهاي

تبليغي همت گماشته ام. و در حال حاضر نيز در درس خارج شركت فعال دارم.

بهشتي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله دكتر احمد بهشتي در سال 1314 در ميانده از روستاهاي بخش شيبكوه شهرستان فسا در خانواده اي روحاني متولد شد.ايشان در دوره اول و دوم مجلس شوراي اسلامي از سوي اهالي شهرستان فسا به نمايندگي مجلس انتخاب شد. از سال 1365 به طور رسمي به دانشگاه الهيات دانشگاه تهران رفت. در اين چند سال، مراحل استادياري و دانشياري را پشت سر گذاشت و اكنون به عنوان « استاد » به كار تدريس دروس فلسفه دوره دكترا اشتغال دارند. ايشان به عنوان برگزيده سومين دوره مجلس خبرگان از طرف مردم شريف فارس انتخاب شدند و اكنون در مجلس خبرگان به عنوان رئيس كمسيون آئين نامه انجام وظيفه ميكنند. گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميگرايش : فلسفهوالدين و انساب : پدر احمد بهشتي مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ عبدالمجيد بهشتي در روستاهاي بخش كرديان جهرم اقامه نماز جمعه و جماعت ميكرد. او به قدري در معاشرت با مردم صفا و صميميت داشت كه كمتر كسي بود كه تحت تاثير تذكرات، مواعظ و رهنمودهايش قرار نگيرد. دكتر بهشتي دروس مقدماتي را نزد ايشان خواند و صرف و نحو و همچنين برخي كتب فقهي رااز نزد ايشان بهره مند بردند.مادرشان نيز نمونه زهد، پارسايي، تقوا وتجهد بود.او تربيت اولاد بسيار موفق را برعهده داشت.فرزندانش يكي قاضي بازنشسته ،پزشك جراح ،مدرس حقوق و سردفتر انساب مي باشد.خاطرات كودكي : احمد بهشتي از اين دوران چنين ياد ميكند: "دوران كودكي بامختصري كشاورزي امرار معاش ميكرديم .پدرمان معتقد بود كه

انسان نبايد در زندگي متكي بر مردم باشد. ساده زيستي و قناعت در لباس و پوشاك و خوراك و مسكن روشي بود كه پدر و مادر آن را توصيه مي كردند.اگر غير اين بود در آن شرايط سخت تحصيل كردن از محالات بود .هنگامي كه با برادر كوچكترم كه اكنون از شغل قضاوت بازنشسته شده است ،با روزي 20 ريال كه پدر و مادر تامين مي كردند امرار معاش مي كرديم.مادرمان از طريق مختصري بافندگي به ما كمك مي كرد."اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : ساده زيستي و تقوا وزهد و عبادت و تقليد به فرايض وگذشت و ايثار بر خانواده حاكم بود .مادر محترم احمد بهشتي با آنكه سواد نداشت ولي بر مسائل فقهي مسلط بود بطوري كه به تنهايي پاسخگوي مشكلات زنان بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمد بهشتي در سال 1328 شمسي به همراه پدر به شيراز آمد و در مدرسه آقاباباخان مشغول تحصيل علوم حوزوي شد.علاقه شديد به سخنوري و نويسندگي در ايشان سبب شد منبرهاي پرمايه ايشان طرفداران زيادي داشته باشد ايشان در سال 1338 شمسي به قم وارد شد و در مدرسه دارالشفا به ادامه تحصيل پرداخت.ايشان با داشتن ديپلم متوسطه مشتاق بود كه مدرك ليسانس بگيرد. او همانند مرحوم استاد مطهري، دكتر بهشتي، دكتر مفتح و دكتر باهنر براي اخذ مدرك در سال 1339 هجري شمسي وارد دانشكده الهيات دانشگاه تهران شد.در سال 1342 به علت اينكه در دوره ليسانس شاگرد اول شده بود، بدون كنكور اجازه يافت كه در دوره دكترا ادامه تحصيل دهد. كه در سال 1345 فارغ التحصيل دكتراي فلسفه شد و رساله دكتراي

خود را به راهنمايي استاد مطهري، بدون حضور ايشان دفاع كرد. خاطرات و وقايع تحصيل : احمد بهشتي از اين دوران خاطرات زيادي را به ياد دارد كه مي توان به دريافت جايزه از دست آيت الله بروجردي بخاطر قبولي در امتحانات عالي حوزه و شركت در قرعه كشي نظام وظيفه در سال 1344 كه منجبر به معافيت سربازي وي شد ، اشاره كرد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : احمد بهشتي در كنار تحصيل -فقط در محرم و صفر و رمضان- به منبر ميرفت و از اين طريق امرار معاش ميكرد.استادان و مربيان : احمد بهشتي در دوران تحصيل در شيراز از محضر اساتيد و علماي بزرگي همانند حضرات آيات حاج سيد حسين آيت اللهي، سيد حسن آيت اللهي، شيخ محمد علي موحد، ميرزا علي اكبر ارسنجاني، سيد نورالدين حسيني، شيخ ابولحسن حدائق، شيخ بهاالدين محلاتي، شيخ محمود شريعت زرقاني، حضرت سيد حسين جهبذ و ... بهره هاي بسيار برد. درس خارج فقه و اصول را در محضر امام راحل كه در مسجد سلماسي برگزار ميشد ادامه داد و درس مرحوم آيت الله بروجردي نيز شركت جست. آبت الله بهشتي در محضر مرحوم آيت الله حاج آقا مصطفي خميني، استاد مرحوم آيت الله سلطاني طباطبايي و مرحوم آيت الله محقق داماد نيز تلمذ نمود. از اساتيد دانشگاهي ايشان مي توان به استاد مطهري ،استاد مشكات ،دكتر صديقي ،دكتر حائري و استاد مصلح اشاره كرد.هم دوره اي ها و همكاران : همدوره اي هاي دانشگاه احمد بهشتي : دكتر شيخ،دكتر شكيبا و دكتر مشسائي همكاران در دانشگاه : دكتر حبيبي ،دكتر قراملكي ،دكتر كوچيان و دكتر مطهري همدوره

ايهاي وي در حوزه :استادان انصاري ،مصباح ،اديب لاري ،رفسنجاني و دكتر احمدي همسر و فرزندان : احمد بهشتي متاهل و داري همسر بنام خانم عطيه هاشمي است. ماحصل اين ازدواج فرزنداني است كه اسامي آنها به شرح زير مي باشد: دكتر سعيد بهشتي ،استاد دانشگاه علامه طباطبايي دكتر حميد بهشتي ،داندانپزشك دكتر محسن بهشتي (در سال 78 در پايان دوره سربازي در ماموريت به سوي مناطق جنگي به عنوان پزشك وظيفه به درجه شهادت نائل آمد) مهدي بهشتي دانشجوي فلسفه محمد صادق بهشتي دانشجوي علوم سياسي فاطمه بهشتي ،خانه دار طاهره بهشتي ،خانه دار و دانشجوي ارشد علوم قرآني رضيه بهشتي دانشجوي دندان پزشكيوقايع ميانسالي : از وقايع بوقوع پيوسته دوران ميانسالي احمد بهشتي از دست دادن استادش ،مرحوم سيدنورالدين در سال 1335،فوت پدرشان در سال 1345 و همچنين درگذشت مادرشان (مادر دكتر در سال كشتار حجاج ايراني در مكه حضور داشته كه در آنجا دچار آسيب شديد ميشود كه بعد از بازگشت به ايران پس از سه روز دار فاني را وداع ميگويد)مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد بهشتي تا سال1357 در حوزه علميه قم به تدريس اشتغال داشت و همچنين به عنوان دبير در دبيرستان ها قم به تعليم تربيت نوجوانان مي پرداخت. ايشان در دوره اول و دوم مجلس شوراي اسلامي از سوي اهالي شهرستان فسا به نمايندگي مجلس انتخاب شد. از سال 1365 به طور رسمي به دانشگاه الهيات دانشگاه تهران رفت. در اين چند سال، مراحل استادياري و دانشياري را پشت سر گذاشت و اكنون به عنوان « استاد » به كار تدريس دوره دكترا اشتغال دارند.

و بمدت 15 سال مدير گروه فلسفه بودند.و هم اكنون مدير گروه فلسفه دين هستند .ايشان به عنوان برگزيده سومين دوره مجلس خبرگان از طرف مردم شريف فارس انتخاب شدند و اكنون در مجلس خبرگان به عنوان رئيس كمسيون آئين نامه انجام وظيفه ميكنند. ضمنا دكتر بهشتي براي چهارمين دوره مجلس خبرگان كه از اسفند 1386 شروع و تا سال 1396ادامه مي يابد، انتخاب شده است. فعاليتهاي آموزشي : احمد بهشتي از سال 1365 تا كنون در دانشگاه تهران به تدريس مشغول است ايشان در تدريس هاي حوزوي تمام متون عالي درسي همانند كفايه، مكاسب، خارج فقه و اصول و ... تدريس مي كنند.همچنين در دوره هاي دكتراي دانشگاهها اعم از دانشگاه تهران، شهيد بهشتي، دانشگاه آزاداسلامي ... اسفار، شفا، فقه، اصول، كلام و ... را تدريس مي كنند.ايشان كار تدريس دروس فلسفه دوره دكترا رانيز بر عهده دارد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : احمد بهشتي در روستاي محل زادگاهش دو مسجد،يك دارالقرآن ،يك مركز تبليغي بنام حسينه ،بيت رقيه ويژه بانوان و يك كتابخانه عمومي و همچنين يك دارالقرآن در روستاي موسويه جهرم تاسيس كرده است.ايشان هم اكنون به دنبال تاسيس يك موسسه فرهنگي در قم مي باشد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : احمد بهشتي در كنار تاليف و تدريس به تبليغ و سخنراني نيز مي پردازد.با اينكه فعاليت هاي تبليغي اش بسيار كاهش يافته ولي كار تدريس و راهنمايي پايان نامه ها و تاليف كتب و مقالات هم اكنون ادامه دارد.شاگردان : احمد بهشتي در طول 46 سال خدمت خود توانسته است بيش از صدها شاگرد را

تربيت كند .بطوري كه عده زيادي از آنها در دانشگاهها و حوزه ها به امر تدريس مشغول هستند.و عده زيادي هم در پستها ومنصبهاي حساس مشغول به خدمت هستند.همفكران فرد : بيشترين و عمده ترين گرايش فكري احمد بهشتي به سوي استاد مطهري و شهيد بهشتي و دكتر مفتح و دكتر باهنر بوده است.و يا به زبان ديگر ايشان همواره اين بزرگواران را الگوي خود قرار داده است.جوائز و نشانها : احمد بهشتي در سال 1342 به عنوان شاگرد اول دانشكده الهيات لوح تقدير و جوايزي را دريافت كرد و توانست بدون كنكور وارد مقطع دكتري شود.ايشان همچنين جوايز و تقديرنامه هاي متعددي را به خاطر ارائه مقالات و نشر كتب در زمينه هاي مختلف ديني و غيره از وزارت فرهنگ و ارشاد دريافت كرده است.چگونگي عرضه آثار : احمد بهشتي با ورودشان به جمع نويسندگان مكتب اسلام، كارها و فعاليتهاي قلمي اش گسترش يافت و هم اكنون بيش از 70 جلد كتاب تاليفي و ترجمه اي از ايشان در موضوعات فلسفه، حقوق اسلامي، اقتصاد، ايدئولوژي، تربيت اسلامي، كودك و تربيت، بازي در اسلام، ورزش، زنان، خانواده، قرآن، حكومت و ... كه بالغ بر بيش از 50 هزار صفحه تاليف مي باشد چاپ و برخي به زبانهاي خارجي ترجمه شده است. ضمنا صدها پايان نامه دكترا و كارشناسي ارشد حوزه و دانشگاه را راهنمايي كرده است. آثار : اسلام و بازي كودكان ، اسلام و تربيت كودكان (دو جلد) ، اسلام و حقوق كودك ، انديشه تربيتي و سياسي علوي ، انديشه سياسي نائيني

ويژگي اثر : اين كتاب تكميل مقاله اي است كه به ماسبت همايش نائيني در اصفهان نگاشته شده است.كتابي بر مبناي تنبيه الامه عقايد و نظرات سياسي نائيني را تقرير كرده است.نشر بوستان قلم6 انسان در قرآن ، پايخ به شبهاتي پيرامون تشيع (ترجمه) ، تاملات كلامي ، تجريد ويژگي اثر : نشر بوستان كتاب10 تربيت از ديدگاه اسلام ، تربيت كودك در جهان امروز ، ترجمه و تفسير مجمع البيان (12جلد) ، حكومت در قرآن ، خانواده در قرآن ، خدا در قرآن ، راه تكامل (هفت جلد به همكاري اديب لاري و محمد امامي) ، زنان نامدار (سه جلد) ، صنع ابداع ويژگي اثر : نشر بوستان كتاب19 علي و قوميت عربي (ترجمه) ، عيسي پيام آور اسلام ، عيسي در قرآن ، غايات و مبادي ويژگي اثر : نشر دانشگاه تهران23 فلسفه دين ويژگي اثر : نشر بوستان كتاب24 قهرمان علقمه ، گامهايي در راه تبليغ (ترجمه) ، گوهر و صدف دين ويژگي اثر : نشر بوستان كتاب27 مادرپيامبر (ترجمه ، مبارزات ايدئولوژيك ، مباني تربيت بدني در اسلام ، مستضعف در قرآن ، منشور عفاف (تفسير روايي عرفاني سوره نور) ، نسل

نوخاسته ، هستي و علل آن ، وحيانيت و عقلانيت عرفان

بهشتي، حسين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم و دهم ق)، قارى، عالم و متكلم امامى. از مشاهير عصر شاه اسماعيل بود. آنگونه كه از «رياض» نقل شده وى عالمى فاضل و متكلمى برجسته و از شاگردان شمس الدين محمد، پسر سيدشريف جرجانى، بود. از آثار وى: كتاب «تجويد القرآن»؛ «كتاب الحساب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (159/6)، الذريعه (6/7 ،/366/3)، ريحانه (298/1)، لغت نامه (ذيل/ حسين بهشتى).

بهشتي، سيدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1354 ق)، عالم، اديب، لغوى، مفسر، فقيه و محدث. معروف به مفسر. در كربلا متولد شد و همان جا نشو و نما يافت. وى در تهران ساكن و از اعلام معاصر تهران بود. بهشتى در زهد و تقوى كم نظير بود. او متجاوز از بيست و دو سال پى درپى در مسجد جامع تهران تفسير قرآن مى گفت. در تهران درگذشت و در امامزاده عبداللَّه شهر رى دفن شد. از آثار وى تفسير «مقتنيات الدرر و ملتقطات الثمر»، به عربى، در دوازده مجلد است كه در تهران به طبع رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (179 -178 /4)، مقنيات الدرر (ج 1/ مقدمه مؤلف).

بهشتي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1311، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از ايران، دكتراى تخصصى جراحى عمومى از دانشگاه سين سيناتى آمريكا در سال 1343، طى دوره فوق تخصصى جراحى قلب و عروق در انستيتوى جراحى قلب و عروق در شهر مونترال كانادا در سال 1344.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استدارى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق در زمينه هاى پزشكى و جراحى عمومى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 44 پايان نامه دكتراى تخصصى

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 15، تعداد مقالات به زبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

جراحى عمومى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بهشتي، محمدحسيني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1307، اصفهان.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

آيت الله سيد محمدحسين بهشتى در محله ى لومبان اصفهان چشم به جهان گشود. پدربزرگ وى، آيت الله مير محمدصادق مدرس خاتون آبادى، از مراجع عصر خود بود. آيت الله بهشتى تحصيلات خود را تا سال دوم دبيرستان در اصفهان گذراند و سپس در سال 1325 به قم رفت. حدود شش ماه در قم بقيه سطح مكاسب و كفايه را تكميل نمود و از اوايل سال 1326 به درس خارج فقه و اصول در محضر آيت الله محقق داماد وارد شد. از اساتيد ديگر وى آيات عظام بروجردى، خوانسارى، كوه كمره اى و امام خمينى (ره) بودند.

براى پيگيرى تحصيلات دانشگاهى، در سال 1327 با گرفتن ديپلم وارد دانشگاه معقول و منقول شد و تا سطح دكترى ادامه تحصيل داد. در فسلفه نيز پنج سال مستمر (1335

-1330) در درس علامه ى طباطبائى حضور يافت و علاوه بر بحث هاى اصول فسلفه و روش رئاليسم، اسفار و شفا را نيز فراگرفت.

در همان سالها به سبب آشنايى با زبان انگليسى به عنوان دبير به تعليم اين زبان در دبيرستان ها پرداخت.

در سال هاى 1329 و 1330 وارد عرصه ى فعاليت هاى سياسى شد. تأسيس مدرسه ى منتظريه ى با همت آيت الله قدوسى و با نظارت ايشان از فعاليت هاى ديگرى بود كه از سال 1339 آغاز شد. از سال 1341 نيز در جريان هاى سياسى حضور داشت. از جمله اقدامات وى همكارى در ايجاد «كانون دانش آموزان قم» بود كه بعدها آيت الله دكتر محمد مفتح مسئوليت آن را پذيرفت. در زمستان سال 1342 او را مجبور كردند كه از قم خارج شده و به تهران برود.

با ورود به تهران با جمعيت هاى مؤتلفه ى اسلامى رابطه سازمان يافته اى داشت. در همين جمعيت ها بود كه به پيشنهاد شوراى مركزى، امام خمينى (ره) يك گروه چهار نفرى را به عنوان شوراى سياسى و فقهى تعيين نمود كه يكى از آنها آيت الله بهشتى بود. بعدها برنامه تغيير كتاب هاى تعلميات دينى مدارس در رأس فعاليت هاى آنها قرار گرفت.

با دستگيرى اغلب رهبران سياسى نظامى جمعيت هاى مؤتلفه، آيت الله بهشتى در اوايل سال 1344 براى راهنمايى مسلمانان آلمان، از ايران به آن كشور رفت و در هامبورگ مستقر شد. در آنجا زبان آلمانى را ياد گرفت. اما فعاليت وى فقط منحصر به آلمان نبود و كشورهاى آلمانى زبان (به ويژه اتريش) را نيز در برگرفت. آيت الله در اين مدت در تشكيل اتحاديه ى انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا و نشريه «اسلام مكتب مبارز» همكارى كرد و از ايشان در اين دوره، سخنرانيها و جزوات

چندى به زبان هاى فارسى، انگليسى، عربى و آلمانى باقى مانده است. يك دوره تفسير قرآن از آغاز تا سوره نساء نيز حاصل همين ايام است.

در سال 1349 به ايران بازگشت و با همكارى آيت الله مهدوى كنى، آيت الله موسوى اردبيلى و آيت الله محمد مفتح به تشكيل جامعه روحانيت مبارز نمود. در سال 1355 هسته هايى براى امور تشكيلاتى به وجود آمد و در سال 1356 روحانيت مبارز شكل گرفت.

در كنار فعاليت هاى ديگرش، از همان سال بازگشت به ايران (1349) كار تحقيقاتى و علمى را آغاز كرد كه تا سالهاى انقلاب با همكارى آيت الله موسوى اردبيلى و دكتر محمد مفتح ادامه يافت و اهميت اين كار تحقيقاتى به حدى بود كه حتى در سال 1353 در برگه يادداشت كارهاى جارى، پنجاه درصد از وقت خويش را فقط به آن اختصاص داده اند و بقيه را به بيش از پانزده كار فرهنگى، تحقيقى و اجرائى ديگر. در سالهاى 1355 تا 1357 نيز، جلسه اى در روزهاى دوشنبه در منزل ايشان برقرار بود كه در آن با حضور چند تن از محققان و فارغ التحصيلان رشته ى اقتصاد، كتاب كاپيتال (سرمايه) كارل ماركس مورد بررسى قرار گرفت.

با عزيمت امام خمينى (ره) به پاريس، آيت الله دكتر بهشتى به حضور ايشان رفت و هسته ى شوراى انقلاب تشكيل شد كه وى يكى از اعضاى آن بود.

علاوه بر مقاله ها و سخنرانى ها، تأليفات وى به شرح زير است: بانكدارى و قوانين مالى اسلام؛ عادت (ترجمه از انگليسى)؛ قانون عليت در جامعه ما؛ نقش ايمان در زندگى انسان؛ كدام مسلك ؟؛ صداى اسلام در اروپا (به پنج زبان)؛ روحانيت در اسلام و در قرآن؛ يك قشر جديد در جامعه ما؛

حكومت در اسلام (حكومت از نظر اسلام) (1367)؛ نماز چيست؟ (1366)؛ اسلام و مكتب هاى معاصر؛ مباحث شناخت در اسلام (1369)؛ شناخت از ديدگاه قرآن؛ امر به معروف و نهى از منكر، آزادى از ديدگاه اسلام؛ مالكيت از نظر اسلام؛ تكامل از نظر اسلام؛ تخريب در انديشه اسلامى؛ حقيقت و عرفان؛ اسلام دين واقع بين؛ قضاى اسلامى؛ اقتصاد اسلامى (فارسى و عربى، 1362)؛ توحيد در قرآن؛ حج در قرآن (1365)؛ نقش قيامتى انقلاب اسلامى (مجموعه مقالات؛ با همكارى محمدجواد باهنر).

از آثار ديگر ايشان كه چاپ نشده اند: ترجمه كامل تاريخ قرآن نولد؛ ترجمه بخشى از كتاب دانش منطق اثر هگل؛ تحقيق گسترده اى پيرامون وحى؛ تفسير قرآن (نوار).

ضمنا تعداد معدودى نوار از جلسات درس دكتر بهشتى با عنوان (فلسفه ى هگل) كه از سال 1355 براى طلاب آغاز كرد و نيز يادداشتهاى آن به جا مانده است.

آيت الله دكتر بهشتى در بمب گذارى هفتم تيرماه 1360 در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد. پيكرش در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

استاد دكتر سيد محمد حسينى بهشتى اصفهانى از افاضل دانشمندان و اكابر مدرسين و اساتيد معاصر و مستخرجين با كمال حوزه علميه قم است آقاى دكتر بهشتى در حدود 1345 قمرى در شهر اصفهان به دنيا آمده و پس از خواندن اوليات و قسمتى از سطوح را از مدرسين بزرگ حوزه فراگرفته و آنگاه به دروس خارج فقه واصول آيات عظام مرحوم آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى نايب الامام خمينى و آيت اللَّه العظمى آقاى شريعتمدارى حاضر و از دراسات آنان استفاده كامل نموده و معقول را هم از محضر علامه آيت اللَّه طباطبائى آموخته و در رشته هاى مختلف

علمى عقلى و نقلى يكى از ستارگان درخشنده حوزه علميه گرديده و چند سالى از طرف مراجع بزرگ براى ارشاد و وظائف روحى و دينى به آلمان مهاجرت و در آنجا رهبرى- مسلمين شيعى را نموده و خدمات چشمگيرى انجام داده تا در اين چند ساله اخير كه مراجعت به ايران و در تهران به تدريس و خدمات دينى پرداخته و هم براى تدريس و سخنرانى در دارالتبليغ اسلامى قم به دعوت موسس بزرگوار آن حضرت آيت العظمى آقاى شريعتمدارى به قم آمده و ايفاء وظيفه نموده است.

معظم له نيز از مجاهدين به نام و مبارزين عيه امپرياليسم و رژيم منفور طاغوتى است كه با تمام سخنرانيهايش مظالم و جرائم دولت را بيان و از اعمال ضد خلقى و مردمى و توحيدى آنان انتقاد نموده است.

استاد بهشتى در انقلاب ايران و پيروزى آن سهم ويژه اى دارند و هم اكنون يكى از علماء دولت موقت جمهورى اسلام و از نزديكان و همكاران جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان نخست وزير مى باشد سخنرانيها و اعلاميه هاى ايشان جالب و مجموع آن خود كتابى خواهد بود.

آثار و تاليفات عديده علمى دارند كه بعضى از آن مطبوع و برخى هم مخطوط مانده است از تاليفات مطبوع ايشان كتب زير است.

1- خدا از ديدگاه قرآن كه در 27 شهريور 1352 برابر 25 شعبان 1393 ق به طبع رسيده است.

2- نماز چيست.

3- شناخت اسلام كه به اتفاق دو نفر از افاضل آقاى على آقاى گلزار غفورى- محمدجواد باهنر نوشته اند كتابهاى ديگرى كه متاسفانه نام آنها را ياد ندارم.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بهشتيان، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد عباس بهشتيان به سال 1305ش در اصفهان ديده به جهان گشود. وي يكي

از سه فرزند ذكور خانواده بود. پدرش مرحوم حيدر علي در شهر ريز (زرين شهر ) به شغل برنجكاري و ادارة امور عصارخانه اي در آن محل اشتغال داشت. مرحوم بهشتيان دورة تحصيلات را در مدرسة كه به مديريت عالم فاضل اديب مرحوم ميرزا عبدالحسين قدسي اداره مي شد سپري نمود . عشق به تاريخ ادبيا ت فارسي از همان زمان در وي ريشه گرفت و به مرور ايام تبديل به انگيزه اي مؤثر و مفيد گشته، ديگر فعاليتهاي اجتماعي اش را تحت الشعاع خويش قرار داد. بنحوي كه در نهايت، پاسداري از مواريث فرهنگي و افتخارات ملي اين سرزمين هدف غائي و قوة محركة زندگيش گشت.

پس از فراغت از تحصيل بر خلاف دارا بودن مدرك تحصيلات بالا و توجة زمانه خويش و امكان احراز موقعيتهاي گوناگون جهت تصدي مشاغل دولتي، تن به قبول مسؤليت هاي اداري نداده، ترجيح داد بطور آزاد به انجام مطالعات و تحقيقاتش در امور تاريخي، ادبي و اجتماعي بپردازد.

همچنين فعاليت در امور زراعي سبب گرديد كه ميزان اطلاعات و تبحر وي در مسائل مربوطه به درخت و درختكاري، متناسب با آب و هواي منطقه اصفهان زياد گردد. و با فوت پدرش مزرعه هاي و باتلاقي در حوالي لنجان را خريداري نموده و پس از پنج سال تلاش مداوم ، توانست زمين را بصورت قابل قبول جهت زراعت و سكونت درآورد. در تمام دوران زندگي با درآمد حاصل از راه زراعت، باغداري و توليد سركه و فروش آن زندگي را سر كرد.

عباس بهشتيان يكي از مردان جالب و جذاب و كم نظير و يكي از ياران و همراهانش او را بحق

(آتشفشان خاموش) لقب داده بود. بزرگمهري كه آتش مقدس عشق به زاد و بوم پيوسته در اعماق قلبش زنده و جوشان بود. وي به لحاظ روحيه توكل و قناعتي كه وجه مشخصة او بوده از هيچ قدرت و مانعي جهت حفظ آثار و بناهاي تاريخي هراس نداشت.

استاد مهريار از معاريف كه سالهاي دراز يار همراه بهشتيان بوده درباره وي مي گويد:

« هيچوقت كنار يك منقل پرآتش كه شعله مي كشد نشسته ايد ديده ايد كه وقتي بادي مي وزد چگونه شعله بالا مي كشد، شور و شوق اين مردم به وطن رفته رفته چنين شده بود، در كنار كه مي نشستي حرارت را حس مي كردي و گاه بود كه مي سوختي، بالاخص اگر بادي هم مي ورزيد.

وباز از قلم رفيق شفيق ديگر وي مرحوم استاد منوچهر قدسي كه از عهد شباب تا آخرين روزهاي حيات با وي بوده مي¬خوانيم. «...... من نسبت به گذشتة ايران خاصة اصفهان، آگاهتر از عباس بهشتيان عدهّ اي را ولو به شماره انگشتان يك دست مي شناسم اما.......عاشق تر از او در تمام عمر نديده ايم كسي كه به اندازة او در مسائل تاريخي، هنري و مملكتي صاحب سوز و درد باشد و آثار هنري و فرهنگي اين سرزمين به ويژه اصفهان را نه تنها دوست بدارد، كه به هر كدام تا حد پرستش عاشقانه مهربورزد....»

وي با شور فراواني كه در معرفي و شناساندن آثار تاريخي اصفهان داشت با عشق و مهرورزي تمام دانشجويان و علاقمندان را راهنمايي مي¬نمود و نكته به نكته جاي جاي آثار را كه معرفي مي نمود.

موضاعات تحقيقي استاد، زمينه هاي گوناگون را دربر

مي گرفت كه اهم آنها از قرار ذيل است:

1- بحث آثار ملي، كه شامل معرفي و بيان تاريخچه بازارها، سراها، مساجد ، مدارس و خانه هاي قديمي اصفهان مي گردد.

2- تاريخ تخت فولاد كه تكاياي موجود و از بين رفته را دراين قبرستان بررسي نموده و به ذكر احوال دانشمندان و اساتيد مدفون در اين مزار شريف مي پردازد و اين كتاب بر صفحة كتاب بخشي از گنجينة آثار ملي، به چاپ رسيد.

3- عصارخانه ها¬، تحقيق جامعي است از عصار خانه هاي اصفهان

4- كبوتر¬خانه هاي اصفهان، برج كبوتر را معرفي و در مورد فوائد آن در امور كشاورزي اصفهان و روستاها به بحث مي پردازد.

5- تحقيقي در مورد مادي هاي اصفهان

6- شرح خانقاه تكيه، علي بن سهل وخلاق المعاني كمال الدين اسماعيل و معماران هنرمندان اصفهان و مقالات متعددي ديگر كه در نشريات و مجلات آن زمان به چاپ رسيده است.

مرحوم بهشتيان كه در سالهاي فعاليتش به زندگي بس ساده اي با درآمد حاصل از راه زراعت و باغداري وتوليد و فروش سركه مي گذشت، قناعت مي كرد در سرار عمر بسياري ساده بي پيرايه زندگي مي كرد. به سبك قديم لباس ميپوشيد و هرگز در سلك البسة معمول زمان ديده نشد و به تجملات دنيوي كوچكترين علاقه اي نداشت. مردي بسيار تميز و نظيف بود، حتي در نظافت وسواس داشت، صورتش گلگون و هميشه خندان بود، شوخي و مزاح را دوست مي داشت.

از جمله از اقدامات برجستة استاد بهشتيان با كمك علاقمندان به آثار تاريخي، جلوگيري و ممنوعيت عبور ومرور وسائل نقليه از روي پلهاي

خواجو و سي وسه پل و همچنين احياء ومرمت مزار صائب تبريزي بود.

ايشان در انجمن آثار ملي وكميسيون نامگذاري اماكن و معابر اصفهان با توجه وعلاقه بسيار زياد شركت مي كرد. وي براي حفظ محيط زيست و فضاي سبز شهر اصفهان اقدامات شايسته اي بعمل آورد.

سرانجام اين استاد گرانمايه در 11 اسفند 1366 فوت كرد و بنابر وصيت نامه خود در تكيه مير فندرسكي بخاك سپرده شد.

بهشتي زواره، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بهلول گنابادي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1320 ق)، شاعر. معروف به بهلول. اصل وى بجستان گناباد است. وى در سبزوار متولد شد و همان جا تحصيل علوم قديمى كرد. سپس بيشتر به وعظ و روضه خوانى و مسافرت در ايران و عراق مشغول بود. وى براى مخالفت با قانون اتحاد شكل و تبديل لباسهاى مختلف و معمولى ايرانى به لباس واحد نيم تنه و شاپو، در مشهد سخنرانيهايى كرد كه منجر به شورشى در آنجا شد كه در نهايت وى را به افغانستان بازگشت و در سال 1349 ق به ايران بازگشت. بهلول حافظه اى نيرومند داشت. او را منظومه اى است در حدود هزار و دويست بيت كه خود از آن تعبير به «مجموعه ى دينى» كرده و در آن شرح حال خود و بعضى وقايع زمان خود را به تصوير كشيده است. مجموعه ى شعرش به نام «بهلول» به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (149 -148 /9)، سخنوران نامى معاصر (634 -631 /1)، صد سال شعر خراسان (157 -155)، مؤلفين كتب چاپى (262/2).

بهمنش، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1290 ش)، نويسنده، محقق و مترجم. در تهران متولد شد. تحصيلات مقدماتى خود را در زادگاه خويش انجام داد و بعد به فرانسه رفت و به ايران بازگشت و در سال 1314 ش در دانشسراى عالى به تدريس پرداخت و تاريخ ملل قديم را درس گفت. وى تأليفات و ترجمه هاى زيادى دارد از جمله: ترجمه ى «تاريخ مصر قديم»؛ «تاريخ يونان قديم»؛ «تاريخ ملل قديم آسياى غربى»؛ «سير تاريخ»؛ «تاريخ جهانى»، در دو مجلد؛ «فرهنگ اساطير»؛ مسئله ى شرق»؛ «تارخى اروپا، قرون وسطى و آغاز قرن جديد».[1]

درگذشت: 1371.

احمد بهمنش از تحصيل كردگان دارالفنون بود و جزو محصلان

اعزامى به اروپا و فرانسه به تحصيل تاريخ پرداخت. پس از بازگشت چندى در دبيرستان ها درس مى گفت تا اين كه به دانشگاه منتقل شد و در دانشكده ى ادبيات بيشتر تاريخ يونان و روم را بر عهده داشت. بهمنش چند كتاب در زمينه تدريس و مطالعات خود به چاپ رسانيده است. از جمله آثار اوست: تاريخ اروپا در قرون وسطى و آغاز قرون جديد (مخصوص سال چهارم ادبى و دانشسراى مقدماتى)؛ تاريخ جهانى (تأليف شارل دولاندلن، 1347)؛ تاريخ يونان باستان؛ فرهنگ اساطير يونان و روم (پير گريمال 1376).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 4، ش 1، ص 10 -3)، مؤلفين كتب چاپى (367 -366 /1).

بهمني، اردشير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، مدرس، اديب.

تولد: 1323، بهار همدان.

درگذشت: 8 فروردين 1374، تهران.

اردشير بهمنى تحصيلات ابتدايى و دبيرستان را در همدان گذراند و در سال هاى بعد از دانشسراى عالى تهران به درجه ليسانس در رشته ى زبان و ادبيات پارسى و سپس به اخذ فوق ليسانس ادبيات نائل گرديد. مدت 27 سال به تدريس در نقاط مختلف كشور از جمله كرمانشاه، تهران، اروميه و همدان مشغول بود. دو كتاب به نام هاى دستور زبان فارسى (1364) و رتبت دانش حافظ (1355) از وى به چاپ رسيده است. همچنين از وى مقاله هايى درباره ى ادبيات فارسى در مجله هاى «ارمغان»، «يغما»، «وحيد»، «گلچرخ اطلاعات»، «كيهان فرهنگى» و «نهيب غرب» به چاپ رسيده است.

اردشير بهمنى به علت خونريزى معده و ناراحتى كليه بعد از تحمل درد بسيار درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بهمني، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد بهمني

محل تولد : باجيگران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

پس از پايان تحصيلات متوسطه در سال61-60وارد حوزه علميه قم شدم . ابتدا به مدت سه سال به طور آزاد درس هاي حوزه را از استادان مختلف آموختم و پس از سه سال در حوزه ثبت نام كرده و قبول شدم. دروس سطح را در سال 69 به پايان رسانده و سپس دروس خارج را آغاز كردم . در سال 71-70 در دوره هاي تربيت محقق و مدير و مبلغ مناطق اهل سنت شركت كرده و به مدت دو سال دوره عمومي آن را گذراندم و پس از يك سال دوره تخصصي فقه و اصول را طي كردم . اين دوره ها پس از مدتي به نام رشته هاي تخصصي فوق و مذاهب

اسلامي از سوي حوزه علميه قم به رسميت شناخته شد.

بهمني، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلي بهمني در فروردين سال ١٣٢١ در شهر دزفول به دنيا آمد. شعر بهمني نيز البته شايد با خود او متولد شده باشد، گرچه بسياري بر اين عقيده اند كه او غزلهايش را وامدار سبك و سياق نيماست. نخستين شعر از او در سال ١٣٣٠، يعني زماني كه او تنها ٩ سال داشت، به چاپ رسيد.

محمدعلي بهمني

براي محمدعلي بهمني شعر چون موجودي جاندار است كه شكل و قالب، لباسهاي آن را تشكيل و به آن شخصيت ميدهند. با اين همه، محمدعلي بهمني شيفته ي غزل است و غزل گفتن و غزل خواندن و غزل سرودن. ميگويد: «غزل، نه تنها در شعر امروز، بيترديد در شعر تمام فرداها جايگاه ويژه اي خواهد داشت. غزل هستي ايراني است و خواهد بود. آنچه كه مهم است، اين است كه اين امانت حساس را به نسلهاي آينده تحويل دهيم.»

گرچه به رغم تمام اين علاقه به غزل گفتن، بهمني غزل را هرگز قالب نميبندد. «چون قالب يعني محدوديت و هنر را نميتوان محدود كرد و به خاطر اين حرفم بارها زير تهمت ها رفته ام.» در ديدگاه محمدعلي بهمني، غزل يك شكل است كه ميتواند با روزگار خود و با شرايط جديد تغيير كند.

محمدعلي بهمني در سال ١٣٧٨ موفق به دريافت تنديس خورشيد مهر به عنوان برترين غزلسراي ايران گرديد. برخي از مجموعه اشعار وي عبارتند از: باغ لال (١٣٥٠)، در بيوزني (١٣٥١)، عاميانه ها (١٣٥٥)، گيسو، كلاه، كفتر (١٣٥٦)، گاهي دلم براي خودم تنگ ميشود (١٣٦٩)، غزل (١٣٧٧)، عشق است (١٣٧٨)، شاعر شنيدني است (١٣٧٧)، نيستان (١٣٧٩)،

اين خانه واژه هاي نسوزي دارد (١٣٨٢)، كاسه آب ديوژن، امانم بده (١٣٨٠).

بهمنيار

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بهمن (ايزد) داده (آفريده)) ابن مرزبان مكنى به ابوالحسن، شاگرد ابن سينا (ه.م). وى از زردتشيان آذربايجان بود. كتاب المباحثات شيخ بيشتر در جواب سؤالات اوست. وفات او را در سال 458 ه.ق. نوشته اند و از جمله آثار اوست:التحصيل (يا التحصيلات)، (تحصيل)، رسالة فى مراتب الموجودات كه پوير آن را با ترجمه آلمانى به طبع رسانيده، رساله اى به عنوان «فى موضوع العلم المعروف بما بعد الطبيعة» كه نيز با ترجمه آلمانى همراه مراتب الحروف طبع شده، كتاب المفارقات و النفوس، فى اثبات العقول الفعالة و الدلالة على عددها و اثبات النفوس السماوية.

(وف 458 ق)، فيلسوف و حكيم. وى از زرتشتيان آذربايجان بود كه به دين اسلام گرويد. او از بزرگترين شاگردان ابن سينا بود و مسلك مشايى را مى ستود و با ابن سينا مناظرات و مباحثاتى داشت. از آثار وى: «البهجة فى الحكمه»؛ «السعادة»؛ «التحصيل»، در منطق و رياضى و طبيعى و الهى به طريقه ى حكمت مشايى؛ «مراتب الموجودات» به عربى؛ كتاب «المباحثات» شيخ ابوعلى سينا بيشتر در جواب سؤالات او است؛ «المفارقات والنفوس»؛ «فى اثبات العقول الفعالة والدلالة على عددها و اثبات النفوس السماوية».[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] ايضاح المكنون (303 ،280 -179/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران (319 -318/ 1)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (272)، ترجمه تتمه ى صوان الحكمه (58 -57)، دانشمندان آذربايجان (74 -73)، دايرةالمعارف فارسى (480/ 1)، الذريعه (292/ 20 ،49/ 19 ،395 ،159/ 3)، روضات الجنات (262/ 6)، ريحانه (200/ 8)، سرآمدان فرهنگ (241/ 1)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن بهمنيار)، معجم المؤلفين (81/ 3).

بهنام، عيسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

باستان شناس، مترجم، مدرس.

تولد: 1285، در محله ى عودلاجان تهران.

درگذشت: 9 آذر 1363.

عيسى بهنام پس از تحصيلات ابتدايى و متوسطه در

تهران در سال 1308 در نخستين گروه دانشجويان اعزامى براى ادامه ى تحصيل در رشته ى باستان شناسى به فرانسه رفت و در طى هشت سال در مدرسه ى لوور دانشكده ادبيات مؤسسه ى هنر و باستان شناسى فرانسه به تحصيل پرداخت. سپس به ايران بازگشت. در سال 1319 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به جاى اشميت، رياست هيئت علمى تخت جمشيد را به عهده گرفت و تدريس در دانشگاه تازه تأسيس تهران را از سال 1320 آغاز كرد و رشته ى باستان شناسى را پايه گذارى كرد. وى مدت بيست و سه سال به تدريس در دانشگاه پرداخت. همچنين نشان هاى علمى از دانشگاه هاى بين المللى دريافت كرده است.

عيسى بهنام در برگزارى نمايشگاه هاى آثار ايران در پاريس و نمايشگاه جهانى بروكسل و مسكو در شناساندن تاريخ و فرهنگ ايران نقش بسيارى داشته است. از فعاليت هاى ديگر وى، تأسيس موزه ى مردم شناسى بود. چندى هم منشيگرى و مترجمى سفارت افغانستان در تهران را عهده دار بود.

از جمله تأليفات وى مى توان به اين آثار اشاره كرد: تاريخ صنايع و تمدن مردم فلات ايران پيش از تاريخ (1320)؛ راهنماى موزه ى ايران باستان (به فرانسه و فارسى)؛ راهنماى آثار باستانى پاسارگاد (به فرانسه و فارسى)؛ تمدن ايران پيش از شروع تاريخ، تمدن ايرانى (اثر چند تن از خاورشناسان فرانسوى، 1346)؛ تاريخ صنايع اروپا در قرون وسطى (1327).

همچنين مقاله هايى براى مجله هاى «دانشكده ى ادبيات»، «هنر و مردم»، «سخن»، «پيام نوين»، «هنر و زندگى»، «ژورنال دو تهران» (به زبان فرانسوى) و «معمارى ايران» به رشته ى تحرير درآورده است.

از آثار ترجمه ى عيسى بهنام مى توان به اين عناوين اشاره كرد: تمدن ايرانى (مجموعه ى مقالات خاور شناسان معاصر فرانسوى، 1337)؛ هنر ايران، ماد و هخامنشى

(از رمان گريشمن، 1346)؛ باستان شناسى ايران باستان (از لويى واندنبرگ، 1345)؛ خانواده ى رومانوف، كاروانسراهاى ايران.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بهنيا، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1310، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1339، طى دوره تخصصى بيهوشى با احراز شاگرد اولى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1346.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى ايران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

درمانهاى جديد بيمارى كزاز، طرح تهيه خون بيمار كانديد جراحى و تزريق به او حين عمل جراحى (هموگلوسى ترانسفيوژن) جهت جلوگيرى از بيماريهاى هپاتيت و ايدز و صرفه جوئى در تهيه خون از افراد داوطلب، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 35 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فارماكولوژى، داروهاى هوشبرى، جراحى و بيماريهاى كبد.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 20، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

تحقيقات بالينى در داروهاى بيهوشى، مصرف فاركوتيك ها به صورت اپيدوران در داخل نخاع براى كنترل دردهاى بعد از عمل، معرفى ضد درد متادون براى اولين بار.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بهواد، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بيابانكي، علاءالدوله

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ علا الدوله بيابانكي سمناني در سال 659 در روستاي بيابانك سمنان متولد شد. علاالدوله از كودكي مقدمات علوم نزد دايي خود ركن الدين صاين آموخت . و از پانزده سالگي وارد دربار ارغون خان ايلخان مغول شد و به كارهاي ديواني مشغول گشت 5-674 هق، و تا سال 685 كه اردوي او را ترك نمود، به اعمال ديواني مشغول بود. اما در آن زمان تغيير حالي در علا الدوله رخ داد و ترك مناصب ديواني كرده به تحصيل و تكميل معلومات خود رفته و حديث و سلوك پرداخت و به بغداد رفت وحلقه ارادت شيخ نورالدين اسفرايني برگردن آويخت در اين حين چند بار به سفر حج و شامات رفت تا اينكه در سال 689 خرقه و اجازه ارشاد خود را از مرادخود چند دريافت نمود. و در خانقاه سكاكيه در سمنان به تعليم مشغول شد. و نيز خانقاهي بنام برج احرار را با خرج خود ساخت و در آن به تعليم و تاليف پرداخت و تا زمان مرگ در 736 به كار خود ادامه داد . خواجوي كرماني حكمي از شاگردان وي بود. از علا الدوله در سمنان تاليفات بسياري باقي است كه از آن جمله اند: ديوان اشعار علا الدوله سمناني، مقاصد المخلصين، و بيان الاحسان لاهل العرفان.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي گرايش : عرفان اسلامي والدين و انساب : شيخ علا الدوله بيابانكي سمناني در سال 659 در روستاي بيابانك

سمنان متولد شد. پدر و اجداد وي از حاكمان محلي و مردمي مرفه و با فرهنگ بودند.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : علا الدوله بيابانكي سمناني از يك خاندان ثروتمند سمنان بود چنانكه به قول خود وي «صد هزار از ملك پدري و ميراث، صرف و وقف صوفيان كرد». اصل وي از سند بوده است اما در بيابانك سمنان اقامت گزيده بودند و متصديان امور ديواني به شمار مي رفتند. «مقدمان» اين خاندان با عنوان «ملك» مشهور بودند و به همين سبب برخي تذكره نويسان علا الدوله را از ملوك سمنان دانسته اند. پدرش ملك شرف الدين محمد و عمويش ملك جلال الدين از بزرگان دوره ايلخاني به شمار مي رفتند و از متصديان امور دولتي در آن عهد بوده اند.ملك شرف الدين محمود عنوان ملك بغداد (شحنه بغداد) در زمان ارغون را داشت و درزمان غازان خان منصب الغ بيتكچي يافت و در سال 695 به زمان غازان خان همانند برادر خود اعلام گرديد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : علا الدوله بيابانكي سمناني در سمنان فقه و حديث را از دايي خود ركن الدين صاين (م. 700 ه.ق)آموخت و به اردوي ارغون خان پيوست اما به سبب تغيير حال و بيداري ناگهاني اردوي وي را ترك ركد و تكميل تحصيلات خود در فقه، حديث و علم ادبي و نيز سلوك پرداخت و در سال 687 ه.ق به بغداد رفت و حلقه مريدي شيخ نورالدين عبدالرحمن اسفرايني پرداخت. و خرقه خود را از او ، كه با واسطه اي به شيخ نجم الدين كبري مي رسيد پرداخت نمود. و اجازه ارشاد يافت 689 ه .ق

و مدتي هم به سفر در فلسطين و شام پرداخت.خاطرات و وقايع تحصيل : حمدالله مستوفي كه معاصر علا الدوله بيابانكي سمناني بود نوشته است كه علا الدوله در زمان ارغون خان مغول در مشاغل دولتي روزگار مي گذراند (در 15 سالگي)فعاليتهاي ضمن تحصيل : علا الدوله بيابانكي سمناني در حين تحصيل علوم ديني و ادبي در دربار ارغون به كارهاي ديواني مشغول بود.وقايع ميانسالي : چنانكه حمد الله مستفي نوشته است، علا الدوله بيابانكي سمناني از 15 سالگي در دربار اباقا و ارغون و به مشاغل دولتي مشغول بود اما در يكي از سفرهاي ارغون بر علا الدوله تغييرحالي دست داد چنانكه از خدمت ديواني منصرف شد ، شيخ خود در كتاب العروه اين واقعه را در زمان جنگ ارغون و سلطان احمد تكودار درنزديكي قزوين نسبت داده است (در حدود سال 682) اما در سال 685 از اردوي خان خارج شد و به سمنان رفت و به تكميل تحصيلات و اطلاعات خود پرداخت و غلامان و كنيزان خود از اارد و اولا خود را صرف تعمير و ساختن «خانقاهي سكاكيه» منسوب به شيخ حسن سكاك سمناني (قرن 5 ه.ق) كرد. و به مريدان شيخ نور الدين عبدالرحمن اسفرايني در بغداد پيوست و 687 و اندكي بعد به حج رفت و چندبار اين زيارت را تكرار نمود. اما كما بيش با دربار ايلخانان ارتباط داشت در برخي از آخرين ايلخانان را در ديوان خود مدح نموده است و حتي ميان امير چوپان و سلطان ابوسعيد ايلخانان وساطت نمود. آخرين سفر حج وي به سال 732 بوده است.زمان و علت فوت : وفات علا الدوله

بيابانكي سمناني رادر شب جمعه 22 رجب سال 736 هجري در 77 سالگي نوشته اند. پيكرش در كنار مقبره عماد الدين عبدالوهاب دفن شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علا الدوله بيابانكي سمناني در 15 سالگي درحدود سال 5-673 به خدمت اباقاخان درآمد اشتغال به كارهاي دواني را تا سال 685 ادامه داد. وي پس از ترك اردوي ارغون نيز كما بيش با دربار ايلخانان مرتبط بود.فعاليتهاي آموزشي : علا الدوله بيابانكي سمناني از سال 720 درخانقاه سكاكيه در صوفي آباد سمنان به ارشاد دراويش پرداختمراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : «جرج احراز» نام خانقاهي بود كه علا الدوله بيابانكي سمناني در آخرين سالهاي عمر خود در صوفي آباد سمنان برپا كرد، بودساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : تفكر، تاليف و مناظره درباره موضوعات عرفاني، همواره علا الدوله بيابانكي سمناني را به خود مشغول مي داشته است.شاگردان : از ميان ارادتمندان متعدد علا الدوله بيابانكي سمناني خواجوي كرماني شاعر معروف بود كه مدتي از دوران سلوك را در خدمت وي در صوفياباد گذرانده و در آنجا معتكف بوده و در وصف وي اشعاري سروده است. اخي علي مصري راحتي محمد دهقان و ابوالبركات تقي الدين علي سمناني و منهاج بن محمد السراين از ديگر شاگردان علا الدوله بودند.آرا و گرايشهاي خاص : علا الدوله بيابانكي سمناني ، سمناني در تصوف معتقد به اعتدال اجراي احكام دين و انطباق آنها با اصول تصوف بود و در اين راه سخت گير بود و با معتقدان وحدت وجود (بويژه ابن عربي) مخالفت داشت و از اين رو با شيخ كمال الدين عبدالرزاق

كاشي كه چنين اعتقادي داشته است، مكاتبات و مباحثاتي داشته است.آثار : العروه لاهل الخلوه ، بيان الاحسان لاهو العرفان ، ديوان علا الدوله سمناني [صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج3(بخش 2)، ص 808] ويژگي اثر : امامت علا الدوله سمناني در كتابهاي مقاصدالمخلصين، مفضح عقايد المدعين، بيان الاحسان لاهل العرفان و فلاح، دلايلي بر اثبا امامت علي (ع) آورده است و برخي اين دلايل را نشانه تشيع علاالدوله مي دانند.4 سلوه العاشقين ، فلاح ، مشاريخ ابواب القدس ، مطلع النقط و مجمع اللقط ، مفضح عقايد المدعين ، مقاصد المخلصين ، يسر البال في اطوار سلوك اهل الحال

منابع زندگينامه :صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج3، بخش 2، ص 801

بيات، پروين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: باتريولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بيات، عزيزالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عزيز الله بيات در سال 1299 در شهر نهاون بدنيا آمد.ايشان داراي مدرك دكتراي رشته تاريخ و جغرافيا از دانشگاه پل ساباته فرانسه در سال 1378 مي باشد. نامبرده عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عزيز الله بيات تحصيلات مقدماتي را در شهر نهاوند گذراند.وي كلاسهاي هفتم ،هشتم و نهم را در شهر ملاير سپري كرد.ادامه تحصيلات متوسطه را در همدان پس گرفت و موفق به اخذ ديپلم گرديد. ايشان تتحصيلات دانشگاهي خود را در دانشسراي عالي تهران گذراند و مدرك كارشناسي اش را در سال 1323 گرفت."در سال 1332 و به علت نزديك بودن كرمانشاه به نهاوند از طرف اداره فرهنگ به اين شهر رفتم و به مدت 20 سال در اين شهر زندگي كردم، چند كتاب هم درباره تاريخ و جغرافياي كرمانشاه نوشتم و منتشر كردم."دكتر بيات با استفاده از بورس تحصيلي كه به كارمندان تعلق داشت استفاده كرده و عازم فرانسه گرديد.نامبرده در سال 1348 موفق به اخذ مدرك دكتراي رشته تاريخ و جغرافيا از دانشگاه پل ساياته فرانسه شد.

خاطرات و وقايع تحصيل : دكتر بيات از خاطرات تحصيلش چنين بياد دارد: بعداز از ديپلم ترك تحصيل نكردم .پدر بزرگم انسان فاضلي بود، مضاف بر اين يكي از دوستان آيت الله مدرس بود و زماني كه به تهران رفت وآمد مي كرد در منزل مرحوم مدرس اقامت مي كرد. ايشان

مرا به ادامه تحصيل تشويق مي كرد. ابتدا قرار بود مرا به خارج از كشور بفرستد اما من به دانشسراي عالي كه الان به آن تربيت معلم مي گويند رفتم و ليسانسم را نيز دريافت كردم.

همسر و فرزندان : عزيز الله بيات داراي 4 فرزند پسر و يك فزرند دختر مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه شهيد بهشتي از سال 1350 تا كنون رئيس اداره چهارم كارگزيني آموزش و پرورش رئيس اداره مطالعات و برنامه ها

فعاليتهاي آموزشي : عزيز الله بيات در مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا، به تدريس دروس تاريخ تمدن اسلام و گاه شماري در دانشگاههاي شهيد بهشتي (به عنوان عضو هيئت علمي )،دانشگاه آزادا اسلامي ،دانشگاه تربيت مدرس و دانشگاه الزهرا مي پردازد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر عزيز الله بيات از زندگي خودش چنين اذعان مي كند: من 60 سال است كه تدريس مي كنم و در اين مدت كه درس داده ام شش ساعت هم غيبت ندارم. من بيش از 50 سال است كه فقط يك وعده غذا مي خورم و از هر فرصتي براي پياده روي هم استفاده مي كنم، هيچ بيماري هم ندارم.

چگونگي عرضه آثار : دكتر عزيز الله بيات حدود 40 كتاب به رشته تحرير در آورده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آثار باستاني كرمانشاه

ويژگي اثر : تاليف

2 از ظهور اسلام تا ديالمه

ويژگي اثر : تاليف

3 تاريخ ايران

ويژگي اثر : ناشر: امير كبير

نويسنده: عزيزالله بيات (جلد اول و دوم)

4 تاريخ ايران از آغاز تا انقراض پهلوي با تجزيه و تحليل منابع و ماخذ

ويژگي اثر : تاليف

5 تاريخ تطبيقي ايران(از سلسله ماد تا پهلوي) با تمام دنيا

ويژگي اثر : تاليف-پديدآورنده: عزيزالله بيات ناشر: اميركبير - 06 ارديبهشت، 1385

6 تاريخ مختصر ايران

ويژگي اثر : تاليف

7 تاريخ منابع و ماخذ ايران

ويژگي اثر : تاليف-پديدآورنده: عزيزالله بيات ناشر: اميركبير - 1383

8 تحرير و تحشيه تاريخ گيتي گشاي نامي

ويژگي اثر : تاليف

9 جغرافيا براي دانشسراها و دبيرستانها

ويژگي اثر : تاليف

10 جغرافياي محلي كرمانشها

ويژگي اثر : تاليف

11 زمينه هاي پيشرفت و پيروزيها و شكستهاي ايران

ويژگي اثر : تاليف

12 كتب درسي تاريخ براي دانشسراها و دبيرستانها

ويژگي اثر : تاليف

13 كليات جغرافياي طبيعي و تمدني ايران

ويژگي اثر : تاليف-پديدآورنده: عزيزالله بيات ناشر: اميركبير - 1383

14 كليات گاه شماري در جهان

ويژگي اثر : پديدآورنده: عزيزالله بيات ناشر: دانشگاه شهيد بهشتي - 1381

15 نهاوند

ويژگي اثر : پديدآورنده: حسين زريني، عزيزالله بيات (زيرنظر) ناشر: دفتر پژوهشهاي فرهنگي - 27 تير، 1385

بيات، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود بيات

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ

تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمود بيات در حدود سال 1350 وارد حوزه شهرستان نيشابور و تقريباً بعد از 3 سال در حوزه مشهد به مدت دو سال و سپس راهي قم شده و تاكنون مشغول بوده ام . در سال 63 _ 1362 به مدت يك سال تمام از طرف حوزه علميه قم براي تدريس ادبيات به شهرستان ميناب رفتم . در سال 81 _ 82 به مدت يك سال در دانشكده علوم قرآني تدريس قرآن و علوم مربوطه به مقدمات قرآن از قبيل ادبيات بوده ام و در خلال تحصيل مقداري هم تدريس داشته ام .

در ضمن به مدت سه سال از طرف معاونت تهذيب در مدرسه شهيد صدوقي واقع در بلوار صدوق به امر تهذيب مشغول بوده ام و در مدارس امام صادق و بقية الله واقع در حاجي آباد يك سال تحصيلي تقريباً تدريس تجويد و صرف داشته ام . اكنون پايان نامه سطح چهار را تحويل داده ام و مقدمات دفاع انشاء الله فراهم مي گردد . نيز در دانشگاه علامه طباطبايي تهران مشغول تدريس تفسير موضوعي هفته اي يك روز در هفته مي باشم.

بيارجمندي خاخوريني خراساني، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1328 ق)، دانشمند، محدث و فقيه. در كودكى از زادگاه خود به مشهد رفت و در آنجا به تحصيل پرداخت، پس از چندى جهت تكميل تحصيلات خود به نجف سفر كرد و نزد نايينى به فراگيرى اصول و فقه پرداخت. سپس از محضر شيخ محمدحسين غروى و سيدابوالحسن اصفهانى فيض برد و اجازه ى اجتهاد يافت. همچنين در كربلا از محضر ايت الله قمى فيض برد. وى از محدث قمى اجازه ى حديث گرفت. چند دوره «رسائل» و «مكاسب» و «كفايه» را تدريس كرد.

پس از آن درس خارج را شروع كرد و به تدريس فقه و اصول پرداخت. برخى از آثار وى عبارت اند از: «شرح كفايه»، تقريرات نايينى» در فقه و اصول؛ «تقريرات كمپانى»؛ «حاشيه بر مكاسب»؛ «رساله ى عمليه»؛ «زبدةالمسائل»؛ «مدارك العروة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (136/3)، مؤلفين كتب چاپى (889 -887 /6).

بياري، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر بياري

محل تولد : جعفر آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/5/4

زندگينامه علمي

بنده تا سوم راهنمائي را در محل تولد خواندم. بعد وارد حوزه علميه قم شدم. همزمان بطور غير حضوري ديپلم را گرفتم. در مدارس علميه امام صادق(ع)، امام باقر(ع)، رضويه و معصوميه ادامه تحصيل دادم و در دروس خارج فقه آقايان فاضل لنكرانى، هادوى، كعبي شركت كردم. در تفسير آيت الله جوادي آملي هم 6 سال شركت داشتم، دوره هاي تربيت مربي دفتر تبليغات را گذرانده ام(شش ماه). در مركز ادبي حوزه شركت و دوره ادبيات را گذراندم. در سال 1376 وارد موسسه امام خميني شدم و دوره كارشناسي و سپس ارشد را گذراندم. الان در حال تدوين پايان نامه هستم. همزمان فعاليت هاي تبليغي هم دارم كه عمده آن در دبيرستانهاي كشور است از طريق اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانش آموزان و بسيج دانش آموزى.

بياني، شيرين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر شيرين بياني ، فرزند دكتر خانبابا بياني در يازدهم مرداد ماه سال 1317 در تهران متولد شد. پس از تحصيلات ابتدايي ومتوسطه در سال 1336 وارد دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران شد و در رشته ي تاريخ ادامه تحصيل داد و در دوران تحصيل دانشگاهي ، شاگرد اول بود. در سال 1339 موفق به اخذ درجه ي ليسانس از آن دانشگاه شد. در همان سال براي ادامه ي تحصيل به كشور فرانسه رفت و در سال 1341 از دانشگاه سوربن پاريس موفق به اخذ درجه ي دكتراي تاريخ با درجه ي « بسيار عالي » گرديد. خانم بياني در سال 1342 با رتبه ي

استادياري تمام وقت وارد كادر آموزشي گروه تاريخ دانشكده ي ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران شد و در سال 1346 به مقام دانشياري ارتقاء يافت. در سال 1353 به مقام استادي « تمام وقت » همان دانشگاه دست يافت و در سال 1373 به رتبه ي پروفسوري « رتبه ي همراه استادي » رسيد. وي هم اينك با رتبه ي 30 استادي به تدريس دوره هاي قرون وسطي و دوران باستاني ايران در گروه آموزشي تاريخ دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران مشغول است. خانم شيرين بياني علاوه بر نگارش چندين كتاب ، مقالات زيادي نگاشته است كه در مجلات معتبر داخلي و خارجي به چاپ رسيده است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : تاريخ ايران - دوره مغول

والدين و انساب : شيرين بياني ، فرزند دكتر خانبابا بياني است كه داراي فعاليت هاو كارهاي ارزنده اي بود كه به چند مورد از آنها اشاره مي كنيم: مؤسس دانشگاه تبريز و توسعه دهنده ي دانشگاه تربيت معلم ، استقلال بخشيدن به دانشسراي عالي (تربيت معلم كنوني) عضو شوراي عالي و فرهنگ سابق و تدوين و تنظيم اسناد و مدارك موجود در وزارت خارجه و تاسيس كتابخانه براي وزارت خانه و اهداي كتابهاي خصوصي به آن .دكتر شيرين بياني از جانب مادري ، نواده ي ملك المتكلمين مشروطه خواه معروف و شهيد راه آزادي (كه به در باغشاه توسط محمد عليشاه قاجار همراه با ميرزا جهانگير خان صور اسرافيل شهيد گرديد) و دكتر مهدي ملك زاده از بنيان گزاران طب جديد در ايران و صاحب كتاب « تاريخ مشروطيت » و فرزند ملك زاده

ي بياني كارشناس معروف باستان شناسي و از بنيان گزاران موزه ي ايران باستان مي باشد. مادر بزرگ دكتر بياني از طرف مادري ،خورشيد كلاه ملكزاده بانويي فرهيخته وشاعر بودو عموي ايشان ،دكتر مهدي بياني استاد دانشگاه تهران ،خوشنويس و بنيانگذار انجمن خوشنويسي ايران است.خواهر دكتر بياني ،سوسن بياني (داراي دكتري رشته باستان شناسي و مشغول تدريس در دانشگاه تهران )است.

خاطرات كودكي : دوران كودكي شيرين بياني در بهترين و آرام ترين شرايط ممكن خانوادگي سپري گرديد در محيطي آكنده از مهر و محبت ،صفا ،يك رنگي و عشق به ايران و ايراني و همه انسانها.احترام به سنت ها ي ملي و مذهبي و اصول مذهبي ،احترام و دستگيري از طبقه غير مرفه جامعه كه اين اصول در تدوين شخصيت او بسيار موثر بوده است.افراد خانواده همه فرهنگي ،اهل ذوق و هنر و داراي تاليفات متعدد بوده اند،كه اين شرايط خانوادگي نيز در سوق دادن او بسوي دانش و دانشگاه تاثير بسياري داشته است. شيرين بياني در اين باره مي گويد: يكي از بهترين خاطرات كودكي ام ، در هفت سالگي همراه خواهرم در حياط خانه به بازي مشغول بودم. پدرم با كيفي و بغلي پر از كتاب از دانشگاه به خانه باز گشت.من بسوي او دويدم و سلام كردم. او مرا در ميان كتابها در آغوش گرفت و بوسيد.من در آن لحظه با خود گفتم "منهم استاد دانشگاه مي شوم و هروز با بغلي و كيفي پر از كتاب به خانه باز مي گردم.من مانند پدرم تاريخ خواهم خواند و مانند او استاد خواهم شد " و چنين هم شد من از هفت سالگي

در آغوش پدر راه زندگي ام را يافتم و با راهنمايي هاي مادر ،پدر و مادر بزرگ و پدر بزرگم ،همه ارزنده و انسان ساز بودند،بدون كوچكترين ترديد و تزلزل تاكنون همين را ادامه دادم. دكتر بياني در خانواده اي بزرگ در خيابان ويلا تهران كوچه شيرين زندگي ميكرد بنا به گفته هاي ايشان: در خانه از صبح باز بود و دوستان و آشنايان در رفت و آمد بودند. دراين خانه پدر بزرگ و مادر بزرگ رياست آن را بر عهده داشتند.بيشتر رفت و آمد ها براي ملاقات پدر بزرگ (دكتر مهدي ملكزاده) بود.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : شيرين بياني در خانواده اي فرهيخته و ارجمند متولد شد و دوران كودكي بسيار پرباري را در يك محيط گرم خانوادگي ، توام با محبت و دانش سپري نمود. در خانواده او را با نواميس زندگي چون شرافت و كرامت انساني ، علم دوستي ، پاكدامني ، وطن پرستي و هم وطن دوستي و محبت انساني آشنا كرده و دينداري را به او آموختند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيرين بياني تحصيلات ابتدايي را در مدرسه منوچهري و متوسطه را در دبيرستان هاي ژاندارك و انوشيروان دادگر به انجام رسانيد. در سال 1336 در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران در رشته ي تاريخ به تحصيل ادامه داد و در دوران تحصيل دانشگاهي ، شاگرد اول بود. در سال 1339 موفق به اخذ درجه ي ليسانس از آن دانشگاه شد. در همان سال براي ادامه ي تحصيل به كشور فرانسه رفت و در سال 1341 در دانشگاه سوربن پاريس در رشته ي دكتراي تاريخ تحصيل

و موفق به اخذ درجه ي دكتراي تاريخ با درجه ي « بسيار عالي » گرديد.

خاطرات و وقايع تحصيل : مهم ترين وقايع دوران تحصيل شيرين بياني ، نصب مجسمه ي ملك المتكلمين نياي مادري شان در ميدان « حسن آباد » بود كه نام اين ميدان به ميدان « ملك المتكلمين » تغيير يافت. همچنين خاطره ي ديگر خانم بياني ، شاگرد اول شدن در كلاس ششم ادبي در مدرسه انوشيروان دادگر و كل دبيرستان هاي تهران بود. شيرين از ابتدا تا انتهاي دوران تحصيل در علم رياضي ضعيف و در ادبيات قوي بود.خاطرات تلخ او گاه در كلاسهاي رياضي است و خاطرات شيرين از كلاهاي ادبي، كه سرانجام نيز در رشته ادبي شاگرد اول بود.يكي از خاطرات جالب شيرين در كلاسهايست كه معلمان او را بسيار با فراست و هوشيار مي دانستند و احترام خاصي برايش قائل بودند در حاليكه معلمان رياضي ،با وجود نامي كه در دبيرستان داشت،و همه اورا مي شناختند ،چندان توجهي به او نداشتند البته حق هم داشتند. ودر حين تحصيل در دانشگاه به دليل استادي پدر ،همه اورا مي شناختند و بهمين دليل شيرين مي بايست خوب درس بخواند و خوب رفتار كند كه چنين هم مي كرد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : شيرين بياني ضمن تحصيل فعاليت هاي همچون به تكميل زبان فرانسه ،مطالعه كتابهايي غير درسي و ورزش مي پرداخت.و دردبستان ودبيرستان او را به عنوان سرپرست انجمن نيكوكاري مدرسه انتخاب مي كردند.

استادان و مربيان : ازجمله استادان شيرين بياني مي توان به پدر ايشان دكتر خانبابا بياني ، عموي ايشان دكتر مهدي بياني ، علي اصغر شميم

و دكتر محمدحسن گنجي اشاره نمود.

هم دوره اي ها و همكاران : همدوره ايهاي شيرين بياني اغلب قريب به اتفاق فرهنگي و بخصوص دبير هستند.

همسر و فرزندان : شيرين بياني ، همسر دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن نويسنده ي معروف معاصر و استاد دانشگاه تهران است كه در سال 1343 با وي ازدواج كرد است.ايشان داراي دو فرزند پسر به نام هاي رامين ، متخصص تغذيه طبي و مهران ، متخصص محيط زيست و مسائل آب مي باشند كه پس از گذراندن تحصيلات در سوئيس و آمريكا به ايران بازگشته و مشغول به كار شده اند. آنها كه در محيطي فرهنگي و سالم پرورش يافته اند علم و انسانيت را ارج مي نهند و در اين راستا كوشا مي باشند.

وقايع ميانسالي : شيرين بياني در دوره اي زندگي مي كند كه بيش از هر زمان ديگر داراي فراز و نشيب بوده و هست .دنيا در تحولي شگرف و سريع بسر مي برد كه بخصوص اين سرعت ،در تاريخ بي نظير است و او شاهد اين دگرگوني هاست.و اين وقايع و ماجراهاي جهاني و داخلي در گسترش افق ديد او از جهت نگرش تاريخي ،اهميت بسزايي دارد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : شيرين بياني در طول چهل و سه سال فعاليت علمي خود بلافاصله از اتمام تحصيلات در سال 1342 با رتبه استاد ياري در دانشگاه تهران آغاز كرد .هيچ مسئوليتي بجز تدريس در گروه تارخ دانشگاه تهران نداشته است.وي در سال 1346 به رتبه دانشياري و در سال 1353 به درجه استاد تمام وقت نائل آمد.و در سال 1373 به رتبه ي پروفسوري « رتبه ي

همراه استادي » رسيد. وي هم اينك با رتبه ي 30استادي به تدريس دوره هاي قرون وسطي و دوران باستاني ايران در گروه آموزشي تاريخ دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران مشغول است.

فعاليتهاي آموزشي : تدريس در دوره هاي كارشناسي ،كارشناسي رشد و دكتري در گروه تارخ دانشگاه تهران. عناوين دروس آموزشي ارائه شده توسط شيرين بياني: كارشناسي : • تاريخ ايران دردوره سلوكي واشكاني • تاريخ ايران ازمغولتا كارشناسي ارشد : • بررسي ومطاله انتقادي اديان ايران با • تاريخ تحولات سياسي ومناسبات فرهنگيوتمدني ايران واسلام • تاريخ تمدن وفرهنگ اسلامي • نقدوبررسي ايران باستان • نقدوبررسي تاريخ مغول تيمورحك دكتري: • بررسي وتحليل اسنادارشيوي وكتاب • تاريخ اجتماعي ايران • تحول سياسي اجتماعي بعدازاسلام • مناسبات ايران باستان • هنرهاوصنايع ايران بعدازاسلام

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : شيرين بياني درتاسيس كتابخانه ملي شهر ندوشن ي_____زد فعاليت مستمري از خود نشان داده است. وي همچنين به مراكز درماني نيز كمك مي كند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : شيرين بياني بر اين باور است كه هر زن ابتدا مي بايست به خانه و خانواده بپردازد.چون وي معتقد است كه بزرگترين مسئوليت يك زن تربيت فرزندان نيك براي تحويل دادن به جامعه ،ترتيب امور همسر براي آمادگي وي در پيشبرد كارهايش است.خانم شيرين بياني علاوه بر امورات زندگي به نگارش چندين كتاب ، مقالات زيادي نگاشته است كه در مجلات معتبر داخلي و خارجي چون مجلات : يغما ، راهنماي كتاب ، بررسي هاي تاريخي ، هستي و ايرانيكا ( چاپ دانمارك ) به چاپ رسيده است. او

گذشته از اينها ، سخنراني چيره دست نيز هست و در مجامع بين المللي علمي از قبيل : كنگره ي بين المللي خواجه رشيدالدين فضل الله همداني ، كنگره ي بين المللي بيهقي ، مطالعات ايران شناسي و ازاين قبيل به سخنراني هايي پرداخته كه در مجموعه هاي وابسته به كنگره ها و مجلات معتبر به چاپ رسيده است. او در پيگيري پژوهش هاي علمي خود به كشورهاي فرانسه ، انگليس ، سوئيس ، ايتاليا ، يونان ، بلغارستان ، لهستان ، اسپانيا ، پرتغال ، آلمان ، تركيه ، مصر ، كويت ، هندوستان ، چين ، اردن ، عراق ، امارات متحده عربي و آمريكا سفر كرده و هربار با ره آوردهاي سودمندي به وطن بازگشته است.

همفكران فرد : مولانا جلال الدين رومي بلخي در روشنفكري زندگي شيرين بياني تاثير داشته است. همچنين پدر و مادر و در بسياري موارد همسر وي ، همفكران او بوده و هستند.

آرا و گرايشهاي خاص : درباره گرايش شيرين بياني مي توان گفت كه به عرفان گرايش دارد. بدين گونه او اعتقاد دارد كه بايد بسوي كمال گام برداشت.خودشناسي را ضروري مي داند و دانش را چراغ فرا راه.عشق را ملاط همه اموز زندگي مي داند و انسان را بي عشق نمي تواند تصور كند.در توضيحي افزون تر ،شيرين بياني معتقد است كه سنت هاي ايراني را با تطبيق با وضع در روز مي بايست ارج نهاد و بكار گرفت و مدرنيته را با گزينشي صحيح و مطابق با فرهنگ و تمدن ايراني به آن پيوند داد.دقت در انتخاب هر دو كاري دقيق و سخت است كه

همواره خانواده اش به پيروي از آنان در اين راه اقدام كرده اند و به نتيجه اي مطلوب رسيده اند.

جوائز و نشانها : شيرين بياني به اخذ متجاوز از ده لوح تقدير از مراكز علمي - فرهنگي و دانشگاهي نائل آمده است. مهمترين آنها لوح تقدير از انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ايران مي باشد(سال 1382) .و همچنين لوح هاي تقديري بمناسبت انتخاب كتاب"دين و دولت در ايران عهد مغول" تاليف وي به عنوان كتاب نمونه سال جمهوري اسلامي ايران در سال (دوره پانزدهم كتاب سال)1375 ،لوح تقدير براي انتخاب كتاب او به عنوان كتاب سال دانشگاه تهران در رشته علوم انساني در سال 1375 در يافت كرده است و همچنين در اين راستا موفق به دريافت لوح تقدير به همراه50 سكه بهار آزادي گرديد كه جايزه ي نقدي آن به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي اهداء شد تا كمكي براي تأسيس كتابخانه ملي شهر ندوشن يزد باشد.

چگونگي عرضه آثار : شيرين بياني حدود 35 مقاله نگاشته است كه يا به صورت كتاب و مجموعه به چاپ رسيده و يا زير چاپ است. و قبل از آن در مجلات معتبر داخلي و تعداد اندكي در مجلات معتبر خارجي انتشار يافته است. مقالات ارائه شده در همايشها • بياني شيرين ,"بابا طاهر از اقطاب فرقه قلندريه ",كنگره بزرگداشت بابا طاهر ,همدان /.ايران ,02-,فروردين,1379 • بياني شيرين ,"پيوند ادبيات و تاريخ در ايران ",كنگره زبان فارسي,شيراز /ايران ,02-,فروردين,1379 • بياني شيرين ,"فرقه قلندريه در دوره ايلخاني",كنگره بين المللي مغول شناسي,تهران/ايران ,01-,فروردين,1376 • بياني شيرين ,"هويت ايراني از خلال بوستان سعدي",كنگره هويت ايراني,لندن /انگليس ,01-,فروردين,1376 • بياني شيرين

,"زن در تاريخ بيهقي",كنگره بين المللي بزرگداشت ابوالفضل بيهقي,مشهد /ايران ,01-,فروردين,1349 • بياني شيرين ,"بررسي اوضاع اجتماعي ايران از خلال جامع التواريخ رشيدي",كنگره بين المللي خواجه رشيد الدين فضل االله همداني,تهران /ايران ,01-,فروردين,1348

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ايران در برخورد با مغول

ويژگي اثر : از انتشارات كتابخانه ي طهوري در سال 1353 .

2 پنجره اي بسوي تاريخ

ويژگي اثر : مجموعه شانزده مقاله - انتشارات اساطير -در دست چاپ

3 تاريخ آل جلاير

ويژگي اثر : از انتشارات دانشگاه تهران در سال 1343- اين كتاب به زبان فرانسه و رساله دكتري وي بوده است كه در دانشگاه سوربن پاريس از آن دفاع شده است و بعد ها توسط خود وي به فارسي برگردانده شده است.اين اثر بزبان قزاقي نيز ترجمه شده است

4 تاريخ ايران باستان ( دوره ي سلوكي و اشكاني )

ويژگي اثر : از سري تأليفات زير چاپ.

5 تاريخ ايران باستان از ورود آريايي ها تا سقوط هخامنشيان

ويژگي اثر : از سري تأليفات زير چاپ.

6 تاريخ ايلخانان

ويژگي اثر : از سري تأليفات زير چاپ.

7 ترجمه ي كتا ب تاريخ سري مغولان

ويژگي اثر : تأليف : چائويي شه ، از انتشارات دانشگاه تهران در سال 1350 -اولين منبع درباره تاريخ مغول و چنگيز خان است كه 13 سال پس از در گذشت اين خان تدوين شده

است . و اصل آن بزبان چيني بوده است.

8 ترجمه ي كتاب تاريخ عيلام

ويژگي اثر : تأليف : پير آميه ، از انتشارات دانشگاه تهران در سال 1349 .

9 ترجمه ي كتاب چنگيزخان

ويژگي اثر : تأليف : ولاديمير تسف ، از انتشارات اساطير در سال 1363 .

10 ترجمه ي كتاب نظام اجتماعي مغولان

ويژگي اثر : تأليف : ولاديمير تسف - انتشارات بنگاه ترجم و نشر كتاب - تهران 1346

11 ترجمه ي كتاب نظام اجتماعي مغولان ؛ فئوداليسم خانه به دوشي

ويژگي اثر : تأليف : ولاديمير تسف ، از انتشارات بنگاه ترجمه و نشر كتاب در سال 1346 .

12 ترجمه ي مهمانخانه ي آنژگارين

ويژگي اثر : تأليف : دسكور.كتاب داستان براي نوجوانان و جوانان در سال 1332- اين اثر شيرين بياني هنگامي كه پانزده سال داشت ترجمه گرديد و بكوشش پدرش خانبابا به چاپ رسيد .دكتر ناتل خانلري مقدمه اي بر آن نگاشت.

13 تيسفون و بغداد در گذر تاريخ

ويژگي اثر : تاليف,انتشارات جامي ,1377

14 دين و دولت در ايران عهد مغول

ويژگي اثر : مجموعه اي مشتمل بر سه جلد از انتشارات مركز نشر دانشگاهي در سال 1367 ، 1371 و 1375 - برنده جايزه بهترين كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره پانزدهم كتاب سال در رشته علوم انساني و اخذ لوح تقدير بسال 1375 و

برنده جايزه بهترين كتاب سال دانشگاه تهران در رشته علوم انساني در سال 1375. آشنايي با كتاب: «دين و دولت در ايران عهد مغول»: دين و دولت در ايران عهد مغول؛ شيرين بياني؛ تهران: مركز دانشگاهي، 3ج، جلد سوم، 1375. دوران فرمانروايي ايلخانان مغول در ايران را مي توان يكي از شگفت انگيزترين و پُرتحرك ترين ادوار اين كشور به شمار آورد. در اين عهد است كه درخت فتوحات چنگيزي به بار مي نشيند و براي بازماندگانش ثمري شيرين مي دهد، ولي اين لقم? گلوگير به سختي قابل بلعيدن بود. در طول زندگي حكومت ايلخاني، پيوسته دو تلاش متقابل و در ضمن خستگي ناپذير از جانب حكومت و مردم مشاهده مي شود. از يك سو، تلاش حكومت براي تحكيم هرچه بيشتر مباني قدرت و قبولاندن آن به اتباع ايراني و از سوي ديگر تلاش مردم در جهت كمر راست كردن و تجديد حيات خويش. به بيان نويسند? كتاب، پيوستگي دين و دولت در دورانهاي گوناگون تاريخ ايران به چشم مي خورد. اين پيوستگي كه ريشه در قبل از اسلام دارد، با ورود اسلام و به ويژه در دور? صفوي به اوج رسيده، در نتيجه دين آميخته شده با فرهنگ ملي، مجموع معتقدات ايران را در برمي گرفت. از اين رو، مغولان در هجوم به ايران و فتح آن با معتقدات مردم روبه رو بوده اند كه مي بايست يا آن را ريشه كن كنند يا با آن كنار آيند و اين نبردي بود كه تا زمان اسلام آوردن حكومت مغولي مستقر در ايران، همچنان ادامه داشت. اين موضوع خاص و مهم، محتواي كتاب نويسنده را

تشكيل مي دهد كه 3 جلد را شامل مي شود. در جلد اول رويارويي دو طرز تفكر و دو فرهنگ ناهمگون و نابرابر (غالب و مغلوب) روشن مي شود. ادام? اين نبرد و نفوذ و حضور ايرانيان در امور ديواني و ادار? كشور مطالب جلد دوم را در برمي گيرد. در جلد سوم نيز مسائل سياست خارجي حكومت ايلخاني در مرزهاي شرقي و مرزهاي غربي ايران در روزگاراني مطرح شده كه جهان اسلام از سويي در رويارويي با عنصر بيگان? مغول و از سوي ديگر در تكاپوي رهايي از تتم? جنگهاي صليبي با جهان غرب است.

15 زن در ايران عصر مغول

ويژگي اثر : از انتشارات دانشگاه تهران در سال1352 .

16 شامگاه اشكانيان و بامداد ساسانيان

ويژگي اثر : از انتشارات دانشگاه تهران در سال 1355 .

17 كرمساز دوصد كيش

ويژگي اثر : درباره مولانا جلال الدين _انتشارات جامي -تهران 1382

18 مجموعه مقالات

ويژگي اثر : از سري تأليفات زير چاپ.

19 مغولان و حكومت ايلخاني در ايران

ويژگي اثر : انتشارات سمت - تهران 1379

20 هشت مقاله در زمينه ي تاريخ

ويژگي اثر : از انتشارات توس در سال 1352 .

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

بياني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي بياني ، در سال 1285 شمسي، در شهر همدان متولد گرديد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : مهدي بياني، پسر

محمد، او پسر عباسعلي و وي نيز پسر محمدعلي ، اصلاً فراهاني بودند.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : مهدي بياني ، در دو سالگي پدرش را از دست داد و پس از آن ، همراه مادر و برادران و خاندانش به تهران مهاجرت كرد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مهدي بياني ، گواهينامه ي ابتدايي را از دبستان اقدسيه و متوسطه را از دارالفنون و ليسانس علوم فلسفي و ادبيات را از دانشسراي عالي و عنوان دكتراي ادبيات را از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران اخذ كرد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مهدي بياني ، در سال 1313 در ضمن اشتغال به تدريس دانشكده ادبيات ، به مديريت كتابخانه ي عمومي معارف نيز منصوب گرديد. وي در سال 1316 ، رياست كتابخانه ي ملي را عهده دار شد و در سال 1319 ، به مدت يك سال از طرف وزارت فرهنگ به اصفهان مأموريت يافت و در بازگشت به تهران ، پس از انجام يك سال مأموريت آموزشي در وزارت پيشه و هنر وقت ، دوباره به خدمت كتابخانه ي ملي بازگشت و با سمت مديركلي در كتابخانه ي ملي به ادامه ي خدمت پرداخت. آنگاه در سال 1335 ، به رياست كتابخانه ي سلطنتي انتخاب شد.

فعاليتهاي آموزشي : مهدي بياني ، پس از انجام خدمت وظيفه در سال 1311 ، به تدريس زبان و ادبيات فارسي و كتابداري كتابخانه ي دانشسراي عالي و دانشكده ادبيات دانشگاه تهران اشتغال ورزيد و با سمت استادي مشغول تدريس تاريخ تكامل خطوط اسلامي و كتاب شناسي نسخه هاي خطي شد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي

آيد : مهدي بياني ، در سال 1316 سازمان نخستين كتابخانه ي ملي وابسته به وزارت فرهنگ را بنيان گذارد و خود رياست آن را برعهده گرفت. وي انجمن حمايت خط و خطاطان را پايه گذاري كرد و اين طبقه ي هنرمند را به جامعه معرفي كرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مهدي بياني ، ضمن فعاليت ها و خدمات مختلف خود ، مأموريت هاي فرهنگي نيز به كشورهايي چون: هند ، پاكستان ، افغانستان ، لبنان ، تركيه ، جماهير شوروي ، لهستان ، اطريش ، آلمان ، دانمارك ، هلند ، بلژيك ، فرانسه ، سوئيس ، ايتاليا ، انگلستان و ممالك متحده آمريكا داشته است. وي سال ها عضو انجمن فرهنگي ايران و شوروي بود و مجله ي « پيام نوين » زيرنظر او منتشر مي شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 احوال و آثار ميرعماد

2 اهتمام در نشر السوانح في العشق

ويژگي اثر : تأليف: احمد غزالي.

3 اهتمام در نشر بدايع الازمان في وقايع كرمان ( تاريخ سلاجقه ي كرمان )

ويژگي اثر : تأليف: افضل الدين كرماني.

4 اهتمام در نشر چهار رساله ي فارسي

ويژگي اثر : تأليف: شيخ شهاب الدين سهروردي.

5 اهتمام در نشر معراجنامه ي منسوب به ابن سينا

6 تاريخ پانصدساله ي جواهرات سلطنتي ايران

7 تاريخ درياي نور

8 راهنماي

گنجينه ي قرآن

9 فرهنگ خوشنويسان

ويژگي اثر : در 12 مجلد.

10 فهرست كتاب هاي خطي فارسي كتابخانه ي سلطنتي ايران

11 فهرست نمايشگاه خطوط خوش كتابخانه ي ملي

12 نمونه ي خطوط خوش كتابخانه ي سلطنتي ايران

13 نمونه ي سخن فارسي

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1مجله ي دانشكده ادبيات و علوم انساني ، سال 15 ، شماره ي 5 و 6 ، مرداد 1347

بيدآبادي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن حاج سيد محمّد باقر. عالم فاضل، از رؤساى علما و متنفّذين. در محلّه بيدآباد عنوان كلّى داشته، و پس از فوت حاج سيد اسداللَّه مرجع شرعيّات و متولّى مسجد سيّد بوده، و در زمان توليت او اقداماتى در تكميل ساختمان مسجد شده، در سال 1320 در مسافرت عتبات وفات يافته، جنب برادر مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بيدآبادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا محمد در محله بيدآباد اصفهان چشم به جهان گشود و در اين شهرمراتب رشد و كمال را پيمود. دوران زندگي وي مصادف با سقوط صفويه و انتقال قدرت به افشاريه و پس از آن زنديه بود و او در دوران انحطاط زنديه درگذشت .

بيدآبادي علوم نقلي و عقلي را در محضر ملا اسماعيل خواجويي (متوفي 1172 ق)و ميرزا محمدتقي الماسي (متوفي 1195 ق)فرا گرفت. اما از زماني كه علم رسمي را سر به سرقيل و قال ديد و عطش دروني خود را همچنان در اشتداد يافت دست در دامن استاد عرفان و اخلاق سيد قطب ا لدين نيريزي شيرازي نهاد.

آقا محمد بيدآبادي مردي بسيار متواضع و مهربان بود.در فقه مجتهد مسلم و در فلسفه تسلط كامل داشت.در عرفان علمي و عملي بسيار متبحر بود، در زندگي شخصي اش با كمال قناعت و زهد زندگي مي كرد.چنانكه نقل است در روزگاري وي در اصفهان قحطي سختي روي داد و مردم را به زحمت انداخت در صورتي كه آقا محمد هيچ شكايتي از اوضاع نداشت. وقتي علت را جويا شدند دريافتند كه وي و خانواده اش شش ماه تمام با هويج پخته يا خام روزگار گذرانده اند.

از ديگر صفات بارز

وي بي اعتنايي و عدم توجه اش به حكام زمانه بود . مي گويند كريم خان زند و عليمردان خان زند همواره مايل به ديدار و نشست و برخاست با وي بودند ولي آقا محمد بيدآبادي با قناعت و زهدش هيچ توجهي به آنان نمي كرد.

يكي از تربيت يافتگان بيد آبادي، حاج محمد ابراهيم كرباسي است كه به حق يكي از ستارگان جهان تشيع است. حاجي كلباسي كه ده سال بيشتر از عمرش نمي گذشت بنا بر وصيت پدرش به خانه آقا محمد بيدآبادي رفت و تحت تربيت و كفالت اين عالم رباني قرار گرفت.

اما اهميت ويژه بيدآبادي در انتقال فلسفه غني اصفهان عصر صفوي به روزگار بعد از خودش بود.زيرا با انقراض سلسله صفويه،فلسفه در حوزه اصفهان دستخوش نابودي فراموشي بود ولي آقا محمد بيدآبادي با تربيت شاگردان بزرگي چون ملاعلي نوري توانست علم حكمت را به نسل بعد منتقل كند.

بيدآبادي همچنين در علم كيميا مهارت داشت و تبديل فلزات پست به طلا را عملاً در اصفهان انجام مي داد و چندين رساله و كتاب در اين خصوص از خود بجاي گذاشته است. در رستم التواريخ آمده است كه:«آن مرحوم نزديك وفات خود به ديدن جناب قدسي آداب،ميرزا محمد علي ولد ميرزا مظفر خليفه سلطاني آمد و خواست علم كيميا را تعليمش نمايد،آن كروبي قريحه قبول ننمود و فرمود اين بار بسيار گران است و مرا تاب و طاقت و توانايي برداشتن اين بار گران نيست و اگر متحمل اين بار گران بشوم تكليف بر من شاق مي شود و در اين باب صلاح خود را نمي دانم پس مرحوم آقا محمد

چون غير آن پاك فطرت از براي اين علم شريف سزاوار با اهليتي نيافت، چه از اولاد خود چه از ديگران،پس ناچار اين امانت خدايي را مانند درّ مكنون در گنجينه دل به خاك برد و آن را به هيچ كس نسپرد.»

بيدآبادي پس از عمري تلاش و مجاهده در طريق حق و تربيت شاگردان زياد،عاقبت در سال 1198 در اصفهان دار فاني را وداع گفت.

او قبل از مرگش خوابي در جلالت و منزلت مير معصوم خاتون آبادي(متوفي 1151 ق) ديده بود و به همين اساس وصيت نموده بود او را بعد از مرگ در كنار قبر وي دفن نمايند.همچنين بيدآبادي وصيت كرده بود كه بر بالاي قبر وي گنبد و بارگاهي ساخته نشود.و بر طبق همين وصيت قبر وي تا حدود 120 سال بعد از وفاتش بدون گنبد و بارگاه بوده است.تا اينكه مرحوم ميرزا سليمان خان ركن الملك كه نايب الحكومه اصفهان و از اولاد خلف بيك بود،عمارت چهار طاقي بر بالاي قبر وي ايجاد نمود.بر مزار وي سنگي بسيار نفيس و ارزشمند قرار دارد كه اشعار آقا محمد كاظم واله به خط بسيار زيباي نستعليق بر روي آن حك شده است. يكي از كرامات مشاهده شده در تخت فولاد مربوط به ايشان است . مرحوم مهدوي نقل مي كنند كه هنگام دفن ميرزا حسين ناييني در كنار قبر آقا محمد بيدآبادي ، به قبر ايشان راهي باز شد و جسد مطهر آقا محمد بيدآبادي سالم بود و هيچگونه تغييري نكرده بود در حالي كه 127 سال از فوت ايشان مي گذشت.

بيدآبادي، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمّد على بن سيد محمد باقر حجّة الاسلام.

عالم فاضل

محقّق، مؤلّف كتابى است به نام «غرقاب» در رجال كه در سال 1303 شروع به تأليف آن نموده و تا سال 1309 تأليف آن به طول انجاميد.

نسخه اى از آن در كتابخانه مرحوم اقبال آشتيانى بوده است. تولّد او در 1278 روى داده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

بيرام شيرازي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1266 ش)، مورخ، نويسنده و باستانشناس. وى در شيراز به دنيا آمد. پدرانش همگى اهل دانش بودند. پس از تحصيل مقدمات در خدمت شيخ على ناجى، سيد على يزدى، سيد محمد مدرس يزدى و حاج سيد ابوطالب مجتهد شيرازى علوم متداول عربى و فارسى را آموخت. وى بسيارى از علوم عصر خود را به وسيله ى مطالعه كتابهاى تاريخ- جغرافى و باستانشناسى فراگرفت و به تحقيق در زمينه ى تاريخ ايران پرداخت. شغل او همواره زراعت بود و كشاورزى را بر تمامى مشاغل حتى استادى دانشگاه ترجيح مى داد. از آثار وى: «تاريخ مفصل و جامع ايران از بدو پيدايش تا انقراض سلسله ى قاجاريه» از اين كتاب حدود يكصد صفحه در دست است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (516 -515 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (143/2).

بيرجندي، علي اصغر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1320 -1310 ق)، مفسر و مدرس. وى از بزرگان و سرآمدان علوم دينى در سده ى سيزدهم و اوايل چهاردهم هجرى قمرى بود و همچنين از مشايخ و استادان حاج محمد باقر بيرجندى. از وى تفسيرى دو جلدى به نام «التفسير بالمأثور» به جاى مانده كه نظير «تفسير البرهان» سيد هاشم بحرانى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (265/4)، ريحانه (305/1).

بيرجندي، غلامرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت 1270 ق)، عالم و فقيه. در توابع بيرجند به دنيا آمد. در جوانى در خراسان به تحصيل پرداخت و سپس به اصفهان رفت و در آنجا تحصيلاتش را تكميل كرد. پس از مدتى به بيرجند رفت و با استقبال عمومى مواجه گشت و عهده دار مقام مرجعيت منطقه و رهبرى و تدريس و قضا و فتوا شد. در فتنه ى بابيگرى او و علامه سيد ابوطالب بيرجندى به مقابله برخاستند. در همان اوقات يكى از بابيان در شيرى كه او مى خواست بياشامد زهر ريخت و او را شهيد كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شهيدان راه فضيلت (481 -480).

بيرجندي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1276 ق)، عالم دينى، مجتهد و شاعر، متخلص به صافى، و صافى قاينى. در قريه ى گازار بيرجند متولد شد. تحصيلات خود را در قاين، مشهد و نجف به پايان برد و از حوزه هاى درسى استادانى چون ميرزا على رضا مدرس سبزوارى، حاج ميرزا هدايت الله مجتهد ابهرى و حاج شيخ محمد تقى بجنوردى و سيد مرتضى يزدى قاينى و حاج ميرزا حبيب الله رشتى و فاضل ايروانى و حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى و سرانجام ميرزاى شيرازى بهره گرفت. وى پس از كسب اجازه ى اجتهاد و روايت به بيرجند مراجعت كرد. در بيرجند با آخوند ملا ابراهيم حنفى از افاضل اهل سنت در مسأله ى امامت مباحثه كرد و اين جلسات سبب شهرت وى شد. او از مشايخ اجازه ى آيت الله مرعشى نجفى بود. محمد باقر بيرجندى در بيرجند وفات كرد. از آثار وى: «اكفاء المكائد و اصلاح المفاسد»؛ «زهر الرياض»؛ «فصل الخطاب»؛ «وثيقة الفقهاء»، در شرح «الارشاد»؛ «نور المعرفة»، در عقايد؛ «رساله رجبيه»؛ «ايضاح الطريق»؛

«فوائد الطوسيه»، در رجال؛ «وقايع الايام»؛ «كبريت الاحمر»؛ «عوائد الغرويه»؛ «فاكهة الذاكرين»؛ «ذخيرة المعاد»؛ «ازاحة الريبة»؛ «مفتاح الفردوس»، در مواعظ و اخلاق.[1]

حاج شيخ محمد باقر مجتهد بيرجندى اعلى الله مقامه الشريف، از معاريف علماء اعلام و فقهاء اسلام بود كه صيت فقاهتش در اقطار و بلدان پيچيده و مقام درايتش در علوم اسلامى بهمه جا رسيده بود مصنفات و مؤلفات ايشان مطبوع خواص و عوام و محررات ايشان مورد توجه فضلاء عظام است. تبحرش در فقه برتبه اى بود كه ميفرمود از براى من ميسر است بدون مراجعه به كتب مهمات فقه را از طهارت تاديات با اشاره بفتاوى معظم فقهاء در هر مسئله بنويسم.

در وقوف بر اقاويل ارباب ملل و نحل و كتب مذاهب عالمى بى بديل بود پيوسته در مسائل دينى طائفه شيعه و فرقه حنفيه بايشان رجوع داشتند و در مرقومات دولتى هرات از آن جناب بمفتى الفريقين تعبير ميشد و نماز جمعه را در زمان غيبت واجب ميدانست بوجهى كه ترك نمينمود و غالبا بتدريس فقه و اصول و مطالعه كتب معقول و منقول و اقامه جمعه و جماعت و موعظه و جواب مسائل حلال و حرام عمر عزيز خود را گذرانيد.

مؤلفات و مصنفات عديده برشته تأليف و تصنيف آورد كه از آنجمله است:

(نورالمعرفه) در معارف خمسه و در آن جمع كرده است مابين اخبار وارده از ائمه

1- كتاب معصومين و كلمات محققين از حكماء و متكلمين

2- كتاب صمصام مهدوى در رد رساله شمس الدين هروى در اثبات عقايد شيعه و رد عامه بهترين كتابيست كه تأليف شده.

3- كتاب اكفاءالمكائد در رد عقايد باطله بعضى از مشايخ صوفيه.

4- كتاب زهرالرياض حواشى بر رياض فقه است.

5- كتاب

فصل الخطاب در اثبات نبوت خاصه از كتاب سماويه.

6- ذخيره المعاد جامع طرق و اجازات.

7- كتاب بغيه الطالب دراثبات وجود امام غايب عليه السلام.

8- رساله رجبيه شرح زيارت رجبيه مشاهد مقدسه.

9- كتاب وثيقه الفقهاء در فقه استدلالى بر طريقه مدارك، عبادات آن تمام است.

10- فوائد الكاظميه در علم رجال.

11- كتاب ايضاح الطريق در محاكمه بين اصوليين و اخباريين از فقها.

12- فوائد الطوسيه در علوم رجال.

13- عوائد الغرويه در شرح فوائد الغرويه مرحوم آقا سيد ابوطالب قاينى در علم درايه الحديث.

14- كتاب ازاحه الريبه در وجوب صلوه الجمعه فى زمن الغيبه.

15- نصح الاستغاثه در حرمت افيون و شراب و حشيش كه از آن بملاعين ثلاثه تعبير فرموده.

16- كتاب كبريت الاحمر فى شرايط المنبر در سه مجلد كه يكى از آنها بنام مكين الاساس در احوال حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام.

17- كتاب مفتاح الفردوس در اخبار فضائل و مصائب ائمه طاهرين بر نهج كبريت الاحمر.

18- وقايع الايام.

19- فاكهه الذاكرين در ادعيه و زيارات.

20- رساله اى در سير و سلوك.

21- سفينه القماش حاوى لطائف بسيار نظير كشكول شيخنا البهائى و غير از اينها و از اين كتب هفت مجلد بطبع رسيده بقيه مخطوط مانده است.

مرحوم آيه الله بيرجندى طبعى روان و ذوقى فراوان داشته و بصافى تخلص مينموده و حدود دو هزار بيت از اشعار ايشان جمع آورى شده ولى بطبع نرسيده است.

آن جناب در سال 1276 ق در بيرجند متولد و در 12 سالگى در تحت تربيت برادر بزرگش حاج ملا محمد على براى تحصيل بقاين رفته و در مدرسه جعفريه مشغول تحصيل شده و در آنوقت چنان اتفاق افتاد كه مرحوم خانلرخان اعتصام الملك كه از براى تعديل ماليات قاينات و سيستان از طرف دولت مأمور بود بمدرسه ى قائن

رفته و از فضلاء و طلاب مدرسه سئوالاتى كرده و جماعت فضلاء از جواب عاجز مشاراليه با صغر سن از عهده ى جواب برآمده و جوابهاى شافى و كافى داد كه مرحوم خانلرخان ايشان را اعزام بمشهد مقدس نموده و در اثر مساعدت آن مرحوم در مدرسه ميرزا جعفر در مدرس مرحوم شيخ الرئيس شاهزاده ابوالحسن ميرزاى قاجار ساكن گرديد و چند سالى در آنجا اقامت داشت تا از سطوح فقه و اصول فراغت يافت و در خلال اين احوال بدرس حكمت و معقول مرحوم ميرزا على رضا مدرس سبزوارى نيز حاضر و امور عامه و طبيعيات و الهيات نزد آن مرحوم تلمذ كرده و نيز از محضر مرحوم حاج ميرزا هدايت الله مجتهد ابهرى و مدرس معروف خراسان استفاده نموده و آن مرحوم مكرر ميفرمود كه من فقط درس را از براى ايشان ميگويم زيرا كه شيخ بهائى در عالم خواب توصيه او را بمن فرمود، پس از مشهد مهاجرت بنجف اشرف نموده و بدرس مرحوم حاج ميرزا حبيب الله رشتى و ملا محمد ايروانى و حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى حاضر شده و بعد منتقل بسر من راى گرديده و بدرس مرحوم آيه الله العظمى ميرزاى شيرازى شركت نموده و علم حديث را از مرحوم حاج ميرزا حسين نورى تكميل كرده و در سال 1305 ق بعد از تشرف بمكه معظمه بايران مراجعت و در شهر بيرجند اقامت و تأهل اختيار كرده و در اوائل ورودش در مجلس امير علم خان حكومت وقت با آخوند ملا ابراهيم حنفى كه از افاضل نامى اهل سنت بوده در مسئله امامت و ديگر مسائل خلافيه مذهبى در جلسات عديده مباحثه كرده

و در تمام جلسات غلبه و پيروزى با ايشان بوده و اين خود وسيله شهرت مقامات علمى ايشان گرديده و در آن شهرستان بوظائف دينى و روحانى قيام نموده تا در سال 1352 ق در شب جمعه 14 ذى الحجه الحرام در وقت سحر داعى حق را اجابت گفته و در تشييع جنازه ايشان تجليلى بعمل آمد كه نظير آن كمتر ديده شده است.

مقارن فوت ايشان كرامات عديده بظهور پيوست و منامات عديده ديده شد كه بالجمله كاشف از علو- مقام و درجات اوست. معظم له از آيات عظام نجف چون حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى و حاج ميرزا حسين نورى و آيه الله صدر اصفهانى و آيه الله سيد حسن صدر كاظمينى و ديگر اعلام اجارات جامع اجتهاد و روايتى دارند.

نگارنده اين سطور هم بيك واسطه از آن جناب اجازه دارم اعلى الله مقامه و رفع الله درجاته.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (181/9)، بهارستان آيتى (318 -305)، الذريعه (127/25 ،377/24 ،97/16 ،59/3)، ريحانه (304/1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (145 ،144 /2)، علماء معاصرين (168 -166)، فرهنگ سخنوران (541)، فوائد الرضويه (418)، گنجينه ى دانشمندان (266 -263 /3)، مؤلفين كتب چاپى (49 -48 /2)، معجم المؤلفين (93 -92 /9)، مكارم الآثار (2104/6).

بيرجندي، نظام الدين، عبدالعلي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 934 ق)، رياضيدان، منجم و محدث، حنفى. معروف به فاضل بيرجندى. خواندمير وى را جامع اصناف علوم محسوس و معقول و حاوى انواع مسايل فروع و اصول در علم نجوم و حكميات مى داند. وى رياضى و حكمت را نزد منصور بن معين الدين كاشانى و علم حديث را نزد خواجه حافظ غياث آموخت، و از استادانى چون كمال الدين شيخ حسين القنوى، سيف الدين احمد بن

سعدالدين مسعود تفتازانى و كمال الدين مسعود شروانى بهره برد. تاريخ وفات او «در تاريخ نظم و نثر» و «كشف الظنون» سال 911 ق نوشته شده است. برخى از آثار وى: «شرح الفوائد البهائيه» عمادالدين بغدادى، در حساب؛ «شرح شمسيه فى الحساب»؛ «شرح بيست باب در معرفت اسطرلاب»؛ «رساله تشريح در پرگار»؛ «شرح تحرير مجسطى»؛ «شرح زيج الغ بيگ»؛ «شرح زبدة الاصول»؛ «شرح تذكره خواجه نصيرالدين طوسى»، در هيئت؛ «شرح النقاية» مختصر «الوقاية»؛ رساله «الابعاد و الاجرام»؛ «بيست باب»، در معرفت تقويم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (30/8)، بهارستان آيتى (207 -206)، تاريخ ادبيات در ايران (347 -344 /5)، تاريخ نجوم اسلامى (276 ،41)، تاريخ نظم و نثر (807 -806 ،385 -384 ،283)، حبيب السير (616 ،615 /4)، دايرةالمعارف فارسى (486/1)، الذريعه (256/25 ،216/20 ،55/13 ،27/4 ،188/3 ،71/1)، ريحانه (304/1)، زندگينامه ى رياضيدانان (175 -173)، كشف الظنون (1971 ،1826 ،1296 ،392 ،41)، الكنى و الالقاب (112/2)، لغت نامه (ذيل/ بيرجندى)، مؤلفين كتب چاپى (889/3)، معجم المؤلفين (266/5)، هدية الاحباب (110)، هدية العارفين (586/1).

بيرشك، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بيرشك، فرزند محمد در سال 1285 در تهران زاده شد. تحصيلات اوليه را نزد پدر خويش فراگرفت، سپس در سال 1296 به مشهد عزيمت كرد و در مدرسه احمديه مشغول تحصيل شد. در سال 1300 به تهران آمد و در مدرسه آليانس فرانسه به تحصيل ادامه داد و فرانسه را به نيكي فراگرفت و از همان ابتدا به ترجمه كتاب هاي فرانسوي مشغول شد. پس از فراغت از تحصيل مدتي رئيس اداره استخدام شهرستان ها در كارگزيني وزارت فرهنگ و مدتي رئيس كارگزيني دانشگاه و باني و معلم گروه فرهنگي هدف بود. استاد بيرشك

تاكنون كارهاي تحقيقاتي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است و آثار او در دسترس عموم قرار دارد. از سال 1360 تا 1371 مسئوليت زندگينامۀ علمي دانشوران در شركت انتشارات علمي و فرهنگي به عهده ايشان بود. سپس به كار ويراستاري كتابهاي دانشگاهي و غيردانشگاهي پرداخت، در حال حاضر نيز رئيس بنياد دانشنامۀ بزرگ فارسي است. كتاب "زندگينامه علمي دانشوران" ترجمه احمد بيرشك، در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : نويسندگي

والدين و انساب : احمد بيرشك فرزند محمد مي باشد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : دوران تحصيل و كودكي احمد بيرشك به دليل ماموريت هاي پي در پي پدر، دوران پرتلاطمي در زندگي او بوده است. به همين دليل تحصيلات مقدماتي ايشان پيوسته و منظم نبود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمد بيرشك در 7 الي 8 سالگي نزد پدر خود به آموختن زبان فارسي از كتاب گلستان فارسي و پس از آن زبان فرانسوي پرداخت. در 1296 به مشهد رفته و در مدرسه احمديه اين شهر مشغول تحصيل شد و پس از گذشت سه ماه بنا به تشخيص مدير مدرسه (ميرزا حسين خانزاده) از كلاس چهارم به كلاس پنجم ارتقاء يافت. مرحله دوم تحصيلات ايشان به سال 1300 آن هم در مدرسه آليانس فرانسه تهران بود، ليكن مجدداً به علت نبوغ و استعداد وافر پس از گذراندن يك دوره امتحانات، بنا به تشخيص «مسيو مرل» مدير مدرسه به كلاس ششم و مجدداً دو الي سه ماه پس از آن به كلاس سوم و دوم يعني كلاس ما

قبل آخر ارتقاء يافت. استاد در سال 1306 به تهران بازگشت. در اين سال وي تحصيل در كلاس سوم متوسطه را با موفقيت به پايان برد و بلافاصله در تابستان 1307 شخصاً اقدام به مطالعه كتاب هاي كلاس چهارم و در پايان همان سال توفيق ورود به كلاس پنجم را پيدا نمود. سال پنجم تحصيل استاد در مدرسه شرف بود كه مجدداً در تابستان كلاس ششم را خواند. استاد بيرشك پس از پايان دوره متوسطه، در مهر 1308 وارد دارالمعلمين شد و در رشته رياضيات تحصيلات خود را ادامه داد. در سالهاي 1330 و 1340 چند ماه در انگلستان و آمريكا به مطالعه در روشهاي آموزش و پرورش گذراند.

خاطرات و وقايع تحصيل : احمد بيرشك ياد مي كند از روزي كه زبان فرانسه را تازه آموخته بود، او مي گويد: «در همان سال هاي 1292-1293، آنوقت ها چند تا لغت ياد گرفته بودم گوشه طاقچه كتاب فرانسه اي بود كه تصميم گرفتم آن را ترجمه كنم. رفتم كتاب را آوردم و شروع كردم به ترجمه چهار، پنج سطر اولش. در سطر دوم از «كور سوپريور» (بالاترين كلاس) صحبت مي كرد. من مي دانستم كه «كور» با املاء ديگر يعني حياط، «سوپريور» هم يعني عالي، بنابراين ترجمه كردم: حياط عالي. البته بعد از اينكه سه، چهار سطر جلو رفتم متوقف شدم. نكته جالب اينكه من در چنين سني تصميم داشتم كتاب ترجمه كنم.» احمد بيرشك به دليل هوش و استعداد قابل توجهش، بعضي از كلاس ها را جهشي و به سرعت طي نمود. بيرشك از دوره ابتدايي خود چنين تعريف مي كند: «بعد از اينكه سه ماه در كلاس چهارم بودم به پدرم گفتم: آقاجان اين

كلاس براي من كم است، من اينهايي را كه مي گويند مي دانم. شب كه آقاي مدير به خانه ما آمد پدرم گفت: آقاي مدير! احمد خان مي گويد اين كلاس براي من كم است. [آقاي مدير] گفت: خوب امتحانش مي كنيم، اگر بلد بود مي بريم كلاس پنجم. بنابراين بعد از سه چهار ماه از كلاس چهارم به كلاس پنجم رفتم.» بيرشك دوره تحصيل در مدرسه آليانس را نيز به همين ترتيب طي نمود. او در اين مدرسه از «مسيو مرل» مدير مدرسه كه فرد بداخلاقي بود تقاضا نمود وي را از كلاس هفتم به كلاس ششم منتقل نمايد، مسيو مرل از جسارت بيرشك در بيان خواسته خود خوشش آمد و از طريق آزمون، او را به كلاس ششم ارتقاء داد. اين روال در دوره هاي بعدي يعني پنجم، چهارم، سوم و دوم كه كلاس هاي ماقبل آخر بودند براي او تكرار شد. سال تحصيلي 1306-1307 براي بيرشك سال بسيار سختي بود، زيرا از ثبت نام در مقطع متوسطه بازمانده بود؛ او تنها اميد خود را در ثبت نام در مدرسه شرف مي ديد، به محض مراجعه به آن مدرسه با جواب منفي مدير مدرسه مواجه شد، اما اصرار او باعث شد كه مدير نام او را بپرسد، بيرشك پس از معرفي نمودن خود توانست مدير را قانع نمايد و بدين ترتيب در آن مدرسه ادامه تحصيل داد. اينكه چرا مدير مدرسه با شنيدن نام بيرشك، كه به قول او يك «آدم دهاتي» بود از او ثبت نام نمود معمايي بود كه بيرشك بعدها به آن پي برد. استاد در اين باره مي گويد: «... در آن ايام در سال سوم، دبيرستان هاي تهران

به دنبال اين بودند كه شاگرد اول تحويل بدهند، مرحوم ذوقي و مرحوم مهران هم براي خاطر دانش آموزي به نام عبدالرسول دبير كه مي خواستند شاگرد اول مدرسه شان بشود، دنبال اين امتحانات بودند و اسامي شاگرد اول ها را شناسايي مي كردند، من هم كه كاري نداشتم به اين كارها آمده و امتحان داده بودم، نه كسي بود كه حامي من باشد و نه من احتياج به حمايت داشتم، بعد اينها رفته بودند و ديده بودند كه عبدالرسول دبير با معدل 15/87 شاگرد اول شده، ولي دو تا 15/87 هست: يكي عبدالرسول دبير و يكي هم كسي به نام احمد بيرشك؛ اين را به خاطر سپرده بودند. اين بود كه گره از كار بنده گشوده شد ...». در مقطع تحصيلي دانشسراي عالي، معلمي به نام «كابرئيل يارئير»، به آنها مكانيك درس مي داد؛ اين شخص به دليل آنكه از نظر علمي در سطح پاييني قرار داشت، شيوه تدريس را رعايت نمي نمود و گاه در درس رياضي، فيزيك تدريس مي كرد. استاد بيرشك از اين كلاس خاطره اي به ياد دارد كه بسيار شنيدني است: «يك روز من قطعه كاغذي را روي ميز گذاشتم و روي آن محاوره بين دو دانشجو را نگاشتم: - آيا اينكه به ما تعليم مي شود رياضي است؟ - نه، مسلماً فيزيك است. - اما ما كه دانشجوي رياضي هستيم! - بله، اما استاد ما خيلي فيزيكدان است.» معلم كاغذ را از بيرشك گرفت و بلافاصله شروع به تدريس رياضي نمود، در امتحان سال آخر با مشخص شدن نتايج، بيرشك متوجه شد كه نفر دوم كلاس شده است، زيرا نمره رياضي هشترودي 20 شده بود و نمره او

14. بيرشك وقتي دليل امر را از معلم رياضي خود پرسيد، او در جواب گفت: «آيا موضوع كاغذ را فراموش كرده ايد؟»، و از جيب خود يادداشت بيرشك را بيرون آورد، بعدها «يارئير» مشوق خوبي براي بيرشك گرديد و او را تشويق به ادامه تحصيل در فرانسه نمود، او حتي پيشنهاد داد در صورت موافقت بيرشك، او را به وزير آموزش و پرورش فرانسه و رئيس دارالمعلمين عالي (اكول تورمال) معرفي خواهد كرد، اما اين امر ميسر نگرديد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : احمد بيرشك قبل از آغاز تحصيل در كلاس سوم متوسطه همواره به مطالعه مي پرداخت، استاد خود در اين باره چنين مي گويد: «سرمايه بنده از نظر كتاب عبارت بود از يك «ديكسيونر پتي لاروس»، يك كتاب حساب «بازنان» كه كتاب بسيار خوبي بود، يك گرامر «كلودوژه» جلد سوم و كتاب معلم ايشان. بعد هم رفتم به يك كتابفروشي روبروي محلي كه الآن شهر و روستاست. در خيابان فردوسي، كتابفروشي مادام پازنئود، كتابفروشي فرانسوي. رفتم آنجا دو كتاب داستان خريدم و با اين «زرادخانه» مهم! تو سر خودم مي زدم و تو سر اين كتاب ها، يعني طلبه وار درس مي خواندم، مطلب مشكل بود ولي آن قدر مي خواندم تا بفهمم. »

استادان و مربيان : احمد بيرشك در مورد آموزش هاي دوران كودكي خود چنين مي گويد: «تحصيلاتم خيلي مرتب نبوده است. اولين و بزرگترين معلم من پدرم بود. او مرد خودساخته اي بود و فرزندانش را هم ساخت ... » مدير مدرسه ابتدايي استاد، يعني آقاي ميرزا عبدالحسين خان (بعدها سلطانزاده) نيزدر ارتقاء وي نقش به سزايي داشته است. تحصيلات ابتدايي و متوسطه استاد بيرشك معمولا به صورت خودآموزي و هر سه ماه

يك كلاس بوده است، اما در دوره هاي كوتاه مدت از كلاس معلماني بهره گرفته است كه از ميان آنان مي توان از افراد زير نام برد: شيخ ابوالقاسم محمودي در دبستان المحمديه مشهد، بديع الزمان فروزانفر معلم فارسي كلاس پنجم دبيرستان، شيخ علي اكبر خدابنده (جانشين بديع الزمان فروزانفر)، ميرزا حسن خان مشاور (جانشين شيخ علي اكبر خدابنده، وي پيشكار وليعهد در سوئيس شد)، سيدمصطفي خان طباطبايي (تحصيل كرده آلمان و پسر سيدمحمد طباطبايي از رهبران مشروطه)، معلم شيمي مصور الممالك، نقاش معروف، موسيو بونو معلم ادبيات فرانسه، موسيو پاريه معلم فيزيك (او در سفر بيرجند كشته شد. استاد در رثاي او مقاله اي به زبان فرانسوي نوشت كه در ستاره جهاني چاپ شد، 1308)، حبيب الله مظفري معلم فرانسه. بيرشك در مورد استادان خود در دانشسراي عالي چنين مي گويد: «استادانم در دانشسراي عالي عبارت بودند از شادروانان غلامحسين رهنما، دكتر شفق، فروزانفر، دكتر لويي لونگ، گابرييل يارئير، استادان رياضي و ژان اتييه استاد زبان ... دكتر لونگ در سه سال دانشسراي عالي، استاد شاخه هاي مختلف رياضي بود. در نيمه دوم سال آخر گابرئيل يارئير براي معلمي مكانيك استخدام شد. ... باري آقاي يارئير بسيار خوش هيكل، شيك، خوش لباس، حراف و زبان باز بود، اما در قسمت علمي چندان پرمايه نبود. در درس رياضي اغلب به فيزيك گريز مي زد و وقتي ايراد مي گرفتيم مي گفت: من خيلي فيزيكدان هستم.»

هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره اي هاي تحصيل احمد بيرشك مي توان غلامحسين صديقي را نام برد. وي در سال 1301 دركلاس چهارم مدرسه آليانس فرانسه با وي آشنا گرديد. وي همچنين در سه سال دانشسراي عالي با محسن

هشترودي نيز همكلاس بود.

همسر و فرزندان : احمد بيرشك در سال 1316 با دختر آقاي فرزان ازدواج نمود. اولين فرزند استاد، يعني خانم دكتر گيتي بيرشك در 27 خرداد ماه 1318 متولد شد. خانم دكتر مهشيد بيرشك فرزند دوم ايشان در 19 فروردين 1322 متولد گرديدند، و آخرين فرزند استاد، دكتر بهروز بيرشك در 19 فروردين 1327 به دنيا آمد.

وقايع ميانسالي : با توجه به آنكه تجربه تاسيس مدارس به صورت فردي تجربه خوبي دربرنداشت، احمد بيرشك تصميم به تاسيس مدارسي نمود كه به فرد متكي نباشد، انجام اين كار مقارن بود با دوره رضا شاه؛ او را به شهرباني احضار كردند و در آنجا سرهنگ پارسا، رئيس اداره اماكن پس از بازرسي او را از انجام اين كار برحذر داشت. اين مسئله دو سه بار تكرار شد.

زمان و علت فوت : احمد بيرشك سرانجام در عصر روز چهارشنبه 14 فروردين سال 1381 در سن 95 سالگي چشم از جهان فروبست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد بيرشك در 16 بهمن 1312 به خدمت وزارت «معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه» درآمد و به همين منظور براي تدريس رياضي، فيزيك، علوم طبيعي و زبان از كلاس اول تا ششم متوسطه به ساري اعزام گرديد. وي در اين زمان مسئوليت امتحانات را نيز به عهده داشت . بيرشك با توصيه حسن فرزان رئيس كل كارگزيني وزارت معارف، به سمت رياست استخدام شهرستان ها منصوب گرديد و از همين سال (1314) تا سال 1320به عنوان مدير سوم در مديريت «جامعه ليسانسيه هاي دارالمعلمين عالي» به فعاليت پرداخت. در سال 1320 نيابت انجمن مدارس ايران به استاد بيرشك واگذار گرديد،

و در سال بعد با استقلال دانشگاه تهران، با اقدام دكتر سياسي _ وزير معارف و رئيس دانشگاه تهران _ به دانشگاه تهران منتقل و رياست و كارگزيني آنجا را به عهده گرفت. در سال 1327 گروه فرهنگي هدف تاسيس و رياست هيئت مديره و مدير عامل اين مؤسسه گرديد. با تعطيل شدن مدارس ملي در سال 1338 بيرشك «انجمن ملي مدارس هماهنگ» را با عضويت گروه هاي فرهنگي هدف، خوارزمي، ارامنه، زرتشيان تاسيس و خود رياست آن را تا سال 1358 به عهده گرفت. بيرشك قبل از بازنشستگي در زمان وزارت دكتر خانلري (1341) معاونت وزارت فرهنگ را عهده دار بود، اما بعد از مدتي از اين مقام استعفاء داد و در اواخر ارديبهشت 1342 بازنشسته شد. وي هجده ماه مسئوليت دانشنامۀ ايران و اسلام را در بنگاه ترجمه و نشر كتاب (سابق) برعهده داشت. از سال 1360 تا 1371 مسئوليت زندگينامۀ علمي دانشوران در شركت انتشارات علمي و فرهنگي به عهده ايشان بود. سپس به كار ويراستاري كتابهاي دانشگاهي و غيردانشگاهي پرداخت، در حال حاضر نيز رئيس بنياد دانشنامۀ بزرگ فارسي است.

فعاليتهاي آموزشي : احمد بيرشك خدمات آموزشي را از سال 1306 تا 1307 در مدرسه آليانس تهران آغاز كرد، متعاقبا در ساري و مشهد مشغول تدريس شد. رياست استخدام شهرستان ها در اداره آموزش و پرورش و تدريس در دبيرستان هاي سن لويي، معرفت و دارالفنون و تدريس در دانشكده هنرهاي زيبا در رشته معماري و تدريس در دانشسراي عالي از ديگر خدمات ايشان است كه مي توان به آن اشاره كرد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : از فعاليت هاي فرهنگي احمد بيرشك

تاسيس مدارس علمي بوده است. دليل عمده تشكيل چنين مدارسي توسط استاد اين بود كه مدارسي مانند اقدسيه، تمدن، تدين، اسلام و ... كوتاه زماني پس از تشكيل منحل مي شدند. استاد كه از سال 1315 تا 1320 رئيس جامعه ليسانسيه هاي دانشسراي عالي بود، در سال 1315 فكر خود را با تني چند از دوستان عضو جامعه يادشده در ميان گذاشت و چون آن فكر را تاييد كردند به منظور از قوه به فعل درآمدن فكر، نامه هايي براي تعداد زيادي از اعضاي جامعه تهيه كرد كه به چاپ رسيد و به صورت بخشنامه براي آنان فرستاده شد، تا نيروهاي خود را متمركز سازند و يك تربيتي نو آغاز كنند. گروه فرهنگي «هدف» ثمره اين زحمات بود. مؤسسان گروه مصمم شدند افرادي در گروه پذيرفته شوند كه با منظور اساسي يعني خدمت از راه تعليم در تربيت و بي علاقگي به جنبه مادي، موافق باشند و از طرف اكثريت اعضاي موجود شناخته شده باشند؛ لذا در سال 1320 اولين دبيرستان را داير و در سال 1334 دومين دبيرستان و به همين منوال گروه فرهنگي هدف توسعه پيدا كرد به گونه اي كه در سال 1353 اين گروه داراي 13 مدرسه و 15 هزار دانش آموز بود. حدود 12 سال از تشكيل گروه فرهنگي هدف گذشته بود كه مدارس ملي ديگري هم يكي پس از ديگري شروع به فعاليت كردند. پيرو اين موفقيت ها استاد بيرشك همراه با گروهي از همفكران خود اقدام به تاسيس «انجمن ملي مدارس هماهنگ» كردند. هدف از تشكيل چنين انجمني ارتقاء سطح معلومات دانش آموزان و تبادل تجربيات علمي و تعيين يك سلسله معيارها و استانداردهايي بود كه

مي بايست هر مدرسه اي كه بخواهد عضو اين انجمن شود تلاش كند به اين معيارها برسد و اين راهي بود كه سرانجام موجبات ارتقاء سطح تعليم و تربيت را موجب مي شد.

آرا و گرايشهاي خاص : ديدگاه احمد بيرشك در خصوص تاليف و تدوين كتاب ديدگاهي است ساده و روان. او مي گويد: «من علاقه مندم كه كتاب هاي خودآموز بنويسم تا جوان ها به مطالعه تشويق شوند. بايد ساده نوشت، درست نوشت، جذاب نوشت. براي اينكه الگوي كتاب ساده را به مؤلفان نشان دهم خودم تصميم گرفتم بخش اخترشناسي كتاب خودآموز فيزيك را بنويسم.» لازم به ذكر است كه احمد بيرشك از پايه گذاران آموزش نوين در ايران مي باشد.

جوائز و نشانها : كتاب "زندگينامه علمي دانشوران" ترجمه احمد بيرشك، در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. وي در فروردين 1381 نشان دولتي درجه يك دانش را از دفتر رياست جمهوري دريافت نمود.

چگونگي عرضه آثار : بيرشك تاكنون بيش از 110 كتاب كه برخي از آنها با همكاري ديگران بوده تأليف و ترجمه كرده است.

________________________________________

آثار :

1 38 جلد از مجموعه رياضيات دبيرستاني هدف و مجموعه خرد

2 آثار اصلي رياضيدان هاي بزرگ يونان

3 اصول مناظره مرايا: پرسپكتيو

4 اقتصاد آموزش و پرورش در عصر پهلوي

5 تاريخ مدارس

6 ترجمه رهبر علم نوشته ايزاك عاصم اوف

7 ترجمه سلطنت قباد و ظهور مزدك نوشته آرتور كريستين سن

8 ترجمه شناخت ژاپن نوشته جون ليو ينگستون و ديگران

9 ترجمه علم قديم و تمدن جديد نوشته جورج ساتن

10 ترجمه علم و زندگي نوشته الس ورت س.اوبورن و ديگران

11 ترجمه فرض و اسطوره در فيزيك نظري نوشته هرمان باندي

ويژگي اثر : اين ترجمه با همكاري رضا منصوري مي باشد.

12 ترجمه فرهنگ علم نوشته ئي بي.اوواروف، آيزاكس

ويژگي اثر : اين ترجمه با همكاري ابوالقاسم قلمسياده انجام شده.

13 ترجمه فرهنگ و انديشه نو، نوشته اليور استالي براس، آلن بلوك

14 ترجمه فلسفه رياضي نوشته استيفن سي.پاركر

15 ترجمه كتاب سرگذشت علم، نوشته جورج سارتن

16 ترجمه كتاب آموزش در جريان پيشرفت، نوشته پائولوفريره

17 ترجمه كتاب آموزش ستمديدگان، نوشته پائولوفريره

ويژگي اثر : اين كتاب توسط احمد بيرشك و سيف الله داد ترجمه گرديد.

18 ترجمه كتاب آناباسيس، نوشته گزنفون

19 ترجمه كتاب آنيشتاين، نوشته جرمي برنشتاين

20 ترجمه كتاب پرسش و پاسخ از كتاب دانش

ويژگي اثر : اين كتاب توسط هادي خراساني و احمد بيرشك ترجمه

گرديد.

21 ترجمه كتاب پهلوان شيرافكن يا تاتارن تاراسكني، نوشته آلفونس دوده

22 ترجمه كتاب تاريخ آفريقا، نوشته جي. كي. زربور

ويژگي اثر : اين كتاب توسط احمد بيرشك و مرتضي ثاقب ترجمه گرديد.

23 ترجمه كتاب جهان و اينشتاين، نوشته لينكلن بارنت

24 ترجمه كتاب جهان، تاليف جمعي از مؤلفان

25 ترجمه كتاب رهبر علم ، نوشته آيزاك آسيموف

26 ترجمه كتاب رياضيات نوين ، نوشته سربرژمان ، رنه بزار

27 ترجمه كتاب سرگردان هاي زير دريا، نوشته كاپيتان دانري، دكومانمان ديريان

28 ترجمه كتاب مردي كه طلا مي سازد نوشته كنان دويل

29 ترجمه كتاب هايي كه دنيا را تغيير دادند، نوشته روبرت پژدونز

30 ترجمه كمون پاريس نوشته لئوتروتسكي

31 ترجمه ميراث ايران نوشته سيزده تن از خاورشناسان

32 ترجمه هندسه لياچفسكئي نوشته اسموگوژفسكي

ويژگي اثر : ترجمه از روسي به انگليسي و كيسين،ترجمه از انگليسي به فارسي مي باشد.

33 ترجمه هندسه نااقليدسي نوشته هارولداولف

34 ترجمه يك ،دو،سه بينهايت نوشته ژرژگاموف

35 جبر براي پنجم طبيعي

36 جبر براي سال پنجم ادبي

37 جبر براي سال چهارم طبيعي

38 جبر براي سال چهارم طبيعي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

39 جبر براي سال دوم دبيرستان

40 جبر براي سال دوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

41 جبر براي سال دوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

42 جبر براي سال سوم

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

43 جبر براي سال سوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

44 جبر سال پنجم دبيرستان ها شعبه رياضي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

45 جبر سال پنجم رياضي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

46 جبر سال چهارم ادبي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

47 جبر سال چهارم دبيرستان هاي شعبه رياضي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و

ديگران صورت گرفته است.

48 جبر سال چهارم رياضي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

49 جبر سال ششم رياضي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

50 جبر و مثلثات سال ششم دبيرستان هاي شعبه طبيعي

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

51 جدول هاي لگاريتم

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ا . انواري صورت گرفته است.

52 حساب آسان براي سال پنجم دبستان

53 حساب آسان براي سال ششم دبستان

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و جهانگير شمس آوري صورت گرفته است.

54 حساب براي اول

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

55 حساب براي دوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

56 حساب براي سال اول دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

57 حساب براي سال اول و دوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

58 حساب براي سال دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

59 حساب براي سال دوم و سوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

60 حساب براي سال سوم

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

61 حساب براي سال سوم دبيرستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

62 حساب و دفترداري دوبل براي سال پنجم و ششم دبستان ها

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ديگران صورت گرفته است.

63 حساب و هندسه براي سال هاي پنجم و ششم

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك ، ا. انواري و ب . نحوي صورت گرفته است.

64 خلاصه رياضيات متوسطه

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و ا. انواري صورت گرفته است.

65 دانشنامه خودآموز اختر شناسي

66 رياضيات سال اول دانشگاه

ويژگي اثر : تاليف اين كتاب توسط احمد بيرشك و جهانگير شمس آوري صورت گرفته است.

67 زندگي نامه علمي دانشوران، به ويراستاري چارلز كولسترن گيلسپي

ويژگي اثر : ترجمه اين كتاب زيرنظر احمد بيرشك صورت گرفته است.اين كتاب در دوره چهاردهم كتاب

سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «زندگينام? علمي دانشوران»: زندگينام? علمي دانشوران؛ بودان دوبوالوران، پينل فيليپ؛ زيرنظر احمد بيرشك؛ تهران: انتشارات علمي و فرهنگي با همكاري بنياد دانشنام? بزرگ اسلامي، 1375، 3ج.- زندگينام? علمي دانشوران مشتمل بر شرح حال، آثار و نظريه هاي علمي بيش از شش هزار دانشمند از سراسر جهان است كه با تلاش علمي و عملي خود به پيشرفت تمدن بشري خدمت كرده اند. اين كتاب مرجع كه در پاسخ به نياز محققان و دانش پژوهان تدوين شده، تاريخ نه چندان مختصر علم نيز به شمار مي آيد كه خواننده را با سير علم در طول تمدن بشر آشنا مي سازد و اطلاعات موثقي را دربار? زندگي حرفه اي دانشمندان در دسترس دوستداران علم قرار مي دهد. ترجم? اين كتاب كه حاصل تلاش حداقل 54 نفر از مترجمان و ويراستاران برجست? ايران است، ترجمه اي است بي كم و كاست و خالي از حشو و زوايد كه سعي شده در آن سبك و سياق نويسند? اصلي حفظ شود. امتياز خاص اين كتاب، كتابشناسي جامعي است مركب از دو قسمت، كارهاي اصلي و خواندنيهاي فرعي است كه اطلاعات كافي دربار? آثار صاحب مقاله و آثار وابسته به او را در اختيار خواننده قرار مي دهد. چاپ دقيق و بدون غلط، علامت گذاري دقيق براي تلفظ نام مكانها و افراد به زبان انگليسي و عنوانهاي فرعي قابل رؤيت در هر مقاله از ويژگيهاي ديگر اين كتاب است.

68 زندگينامه برتراندارسل

69 قرآن چهار زبانه

70 كارنامه بزرگان ايران

71 كتاب درسي هندسه

72 گاهشماري ايراني ، شاهكار دقت

73 گاهنامه تطبيقي سه هزار ساله، تطبيق تاريخ هاي ايراني و هجري قمري و ميلادي

74 متمم حساب براي سال چهارم

75 مثلثات براي سال پنجم دبيرستان

76 مثلثات براي سال پنجم شعبه رياضي

77 مثلثات براي سال چهارم دبيرستان ها

78 مثلثات براي سال ششم رياضي

79 مثلثات براي سال ششم رياضي

80 مثلثات سال پنجم دبيرستان ها شعبه طبيعي

81 مثلثات سال پنجم رياضي

82 مثلثات سال ششم دبيرستان ها شعبه رياضي

83 مقاله اختر شناسي

84 مقاله تاريخ تمدن

85 مقاله تاريخ علم

86 مقاله خط فارسي

87 مقاله داستان

88 مقاله داستان نويسي

89 مقاله در زمينه آموزش و پرورش

90 مقاله رياضيات

91 مقاله زندگي

دانشوران و هنرمندان

92 مقاله زيست شناسي

93 مقاله سرگرمي هاي رياضي

94 مقاله سفربه فضا

95 مقاله فرهنگ نويسي

96 مقاله فيزيك

97 مقاله گاهشماري

98 مقاله نقد دانشگاه

99 مقاله نقد قانون تربيت معلم

100 هندسه آسان براي سال پنجم دبستان

101 هندسه آسان براي سال چهارم دبستان

102 هندسه آسان براي سال سوم دبستان

103 هندسه آسان براي سال ششم دبستان

104 هندسه آموزش نظري سال اول

105 هندسه براي سال اول دبيرستان ها

106 هندسه براي سال اول دبيرستان ها

107 هندسه براي سال پنجم دبيرستان ها

108 هندسه براي سال پنجم رياضي

109 هندسه براي سال چهارم ادبي

110 هندسه براي سال چهارم ادبي دبيرستان ها

111 هندسه براي سال چهارم دبيرستان ها

112 هندسه براي سال چهارم رياضي

113 هندسه براي سال دوم دبيرستان

114 هندسه براي سال دوم دبيرستان ها

115 هندسه براي سال سوم دبيرستان ها

116 هندسه ترسيمي و رقومي براي سال ششم رياضي

117 هندسه ترسيمي و رقومي براي سال ششم رياضي

118 هندسه ترسيمي و هندسه رقومي

119 هندسه چهارم طبيعي

120 هندسه سال اول آموزش متوسطه عمومي علوم تجربي و رياضي

121 هندسه سال پنجم ادبي و طبيعي

122 هندسه سال چهارم رياضي

123 هندسه سال دوم دبيرستان

124 هندسه سال سوم

125 هندسه مسطحه براي سالهاي 1و2 دبيرستان هاي دختران

126 هندسه و رسم براي سال اول دبيرستان ها

127 هندسه و رسم براي سال اول دبيرستان ها

128 هندسه و رسم براي سال دوم دبيرستان ها

129 هندسه و رسم براي سال سوم دبيرستان ها

130 هندسه و مخروطات براي سال ششم رياضي

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگى (س 5، ش 4، ص 10 -1)، مؤلفين كتب چاپى (372

-370 /1).

http://iranologyfo.com/

بيروني، ابوريحان محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(440 -362 ق)، دانشمند، منجم، رياضيدان، حكيم، فيلسوف، مورخ، لغوى. در خانواده اى ايرانى در بيرون خوارزم متولد شد. شهرك زادگاهش در بيرون شهر كاث قرار داشت كه يكى از دو شهر مهم اين ناحيه بود و شهرت بيرونى وى از همين جا است. او مدتى را در خوارزم به تحصيل معارف و علوم گذراند و نزد استادانى مثل رياضيدان بزرگ آن عصر، ابومنصور عراق، به فراگرفتن علوم رياضى پرداخت. ابوريحان با ابوعلى سينا، در موضوعات مختلف مكاتبه داشت. بيرونى بعد از مدتى در اثر يك اتفاق مهم به گرگانج شمال خوارزم رفت و بعد سفرى به گرگان كرد و در آنجا به خدمت شمس المعالى قابوس بن ابى طاهر وشمگير رسيد. در رى با ابومحمود خجندى و كوشياركيكى ملاقات كرد و بعد به طبرستان نزد ابوالعباس مرزبان بن شروين رفت و يكى از شاهكارهاى رياضى خود را به نام او نوشت. بيرونى در سال 387 ق در خوارزم بود و با ابوالوفاى بوزجانى كه در بغداد بود، مكاتبه كرد و قرار رصدى را گذاشت. ابوريحان در زمان حكومت سلطان محمود به دربار راه پيدا كرد و در سفرهاى جنگى محمود به هندوستان و مسافرتهاى ممتد او به آن ديار همراه وى بود. او در ضمن همين سفرها بود كه با دانشمندان آن سامان آشنا شد و علاوه بر فراگيرى زبان سانسكريت، با علوم و عقايد هندوان نيز آشنا شد. بيرونى با زبانهاى سريانى، سانسكريت، فارسى، عبرى، عربى آشنا بود. وى در هند فلسفه ى يونان را تدريس مى كرد. اگر چه بيرونى در اكثر رشته هاى علوم زمان خود به پژوهش پرداخت، اما اصولا به رياضيات دلبستگى داشت

و بيشتر وقت خود را صرف تحقيقات رياضى كرد. وى بيش از 113 كتاب در علوم مختلف پزشكى، هيأت، تاريخ جغرافيا نوشت. از جمله آثار وى: «التفهيم لاوائل صناعة التنجيم»، در رياضى؛ «تحقيق مالله ند»، كه پرحجم ترين اثر وى است؛ «استخراج الاوتار»؛ «جمع الطرق السائره فى معرفة اوتار الدائره»؛ «مقاليد علم الهيئة»؛ «قانون مسعودى»؛ «آثار الباقيه عن قرون الخالية»؛ «الجماهر فى معرفة الجواهر»؛ «رساله الاستيعاب لوجوه الممكنة فى صنعة لاسطرلاب»، «الاضلال او افراد المقال» و «فهرستى از تأليفات محمد زكرياى رازى».[1]

(قد. ابوريحان محمد بن احمد، رياضى دان و فيلسوف ايرانى و. بيرون) (خوارزم) 362 ه.ق./ 973 م.- ف. غزنين 440 ه.ق./ 1048 م.) وى اوايل عمر را در خوارزم معروف به خوارزم شاهيان گذرانيد و سپس چند سال در گرگان، در دربار قابوس بن وشمگير به سر برد و كتاب «الآثار الباقيه» (ه.م.) را به نام آن پادشاه تأليف كرد. پس از چندى به خوارزم بازگشت و در دربار ابوالعباس مأمون به مأمون مدتى بزيست. محمود غزنوى در مراجعت به غزنين ابوريحان را با چند تن از فاضلان دربار خوارزمشاه به غزنين برد (408 ه.ق.).پس از آن چند بار به خوارزم سفر كرد و در غالب غزوات محمود به هندوستان در ملازمت او بود و با دانشمندان و حكيمان هند مخالطت كرد و زبان سنسكريت را بياموخت و دايره معلومات خود را وسعت داد و مواد لازم رابراى تأليف كتاب «تحقيق ما للهند» (ه.م.) فراهم آورد. از آثار مهم او جز آنچه گذشت كتاب «التفهيم» (ه.م.) است كه آن را به عربى و فارسى (جداگانه) تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (206

-205 /6)، اعيان الشيعه (65/9)، تاريخ در ايران (21 -20)، تاريخ ادبيات در ايران (342 -337 /1)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (271 -254)، تاريخ گزيده (690 -689)، تاريخ موسيقى (154/1)، الذريعه (5/22 ،27/17 ،132/5 ،7 -6 /1)، روضات الجنات (336 -334 /7)، ريحانه (119 -114 /7)، زندگينامه ى رياضيدانان (197 -176)، زندگينامه ى علمى دانشمندان (327 -35 /1)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (28 -21)، فلاسفه ى شيعه (403 -380)، كشف الظنون (1784 ،1622 ،1594 ،1437 ،1434 ،1385 ،1314 ،1126 ،1065 ،907 ،771 ،594 ،488 ،463 ،424 ،403 ،345 ،81 ،79 ،70 ،9)، الكنى و الالقاب (80 -78 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوريحان)، معجم الادباء (180/17)، معجم المؤلفين (242 -241 /8)، نامه ى دانشوران (82 -61 /1)، هدية العارفين (66 -65 /2).

بيژن، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: انگل شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

داراى تحصيلات عالى در دكترا در رشته انگل شناسى پزشكى.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه شهيد بهشتى در سال 1340.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انگل شناسى پزشكى، بيماريهاى گرمسيرى، اپيدميولوژى، مبارزه، تدريس در رشته انگل شناسى پزشكى در دانشگاه شهيد بهشتى به مدت 20 سال.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

انگل هاى بيمارى زاى انسان، روش هاى تشخيص اپيدميولوژى، اكولوژى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 20

زمينه علمى مقالات:

اپيدميولوژى و اكولوژى بيماريها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بيضاوي فارسي، ابوالخير، ابوسعيد عبدالله

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 696 -680 ق)، عالم، اديب، محدث، مفسر و مورخ اشعرى شافعى. معروف به قاضى بيضاوى. اهل بيضاى فارس بود. پدرش در زمان سلطنت اتابك ابوبكر بن سعد زنگى قاضى القضاة فارس بود و بعد از او اين منصب به پسرش رسيد. وى بعد از مدتها اقامت در شيراز، اواخر عمر را در تبريز سپرى كرد. قاضى معاصر با علامه حلى امامى و خواجه نصيرالدين طوسى و صلاح الدين صفدى بود. او در گورستان چرنداب تبريز مدفون است. بيضاوى در عربى و فارسى تأليفاتى دارد. از جمله: كتاب تفسير كه به «تفسير بيضاوى» يا «انوار التنزيل و اسرار التأويل» شهرت دارد و شيخ بهايى بر آن شرح نوشته است. «الايضاح»، در اصول دين؛ «تهذيب الاخلاق» در تصوف؛ «شرح التنبيه»، در فقه؛ «شرح الكافيه»، در نحو؛ «شرح المصابيح»، در فقه؛ «شرح مطالع»، در منطق؛ «منهاج الوصول الى علم الاصول»، در اصول

فقه؛ «طوالع الانوار» و «مطالع الانظار»، در توحيد و كلام؛ «غاية القصوى فى دراية الفتوى»، در فقه شافعى؛ «شرح منتخب الاصول»، در لغت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (248/4)، بزرگان نامى پارس (281 -274)، تاريخ ادبيات در ايران (1209 ،228 ،223 -222 ،218 /3)، تاريخ گزيده (706)، تاريخ نظم و نثر (140 -139)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (518 -517 /1)، دايرةالمعارف فارسى (490/1)، الذريعه (192/24 ،179 -178 /23)، روضات الجنات (130 -127 /5)، ريحانه (306/1)، شيرازنامه (182)، طرائق الحقائق (666 -662 /2)، فارسنامه ى ناصرى (118/1)، كشف الظنون (1959 ،188 -186)، الكنى و الالقاب (113/2)، لغت نامه (ذيل/ بيضاوى)، معجم المؤلفين (400/13 ،98 -97 /6)، نامه ى دانشوران (151 -137 /8)، هدية الاحباب (111 -110)، هدية العارفين (463 -462 /1)، يادداشتهاى قزوينى (15 -13 /2).

بيضاوي، ابوعبدالله محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 424 ق)، فقيه، محدث، مدرس و قاضى. قاضى بيضاوى ساكن بغداد بود. و در آنجا تدريس فقه مى كرد و مطابق مذهب شافعى فتوا مى داد مدتى نيز عهده دار منصب قضاوت بود. قاضى بيضاوى از ابوبكر بن مالك قطيعى و حين بن محمد عسكرى نقل روايت كرده است. خطيب بغدادى از شاگردان او است و از وى استماع حديث كرده و مورد اعتماد بودن و راستگويى وى را ستوده است. بيضاوى به مرگ ناگهانى در بغداد از دنيا رفت و در مقبره ى باب حرب دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (476/5)، ريحانه (307 -306 /1)، الكنى و الالقاب (113/2).

بيضاوي، امام الدين، ابوالقاسم عمر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 673 ق)، محدث و مدرس. در شيراز ساكن بود و عهده دار مقام قضاوت. وى از دانشمندان و قضات بنام عصر خويش بود. او علاوه بر آگاهى از علوم دينى در طريقت و تصوف نيز مقامى داشت كه به گفته ى صاحب «شيرازنامه» خرقه ى طريقت از شيخ الشيوخ وقت، ابهرى گرفت. وى پدر بيضاوى معروف به صاحب «تفسير» است. در شيراز درگذشت و در مدرسه ى مقربى دفن شد. از آثار وى: «مشيخه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى هزار مزار (339)، ريحانه (406/4)، شيرازنامه (182)، معجم المؤلفين (314/7).

بيغشي، محمد شريف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم، فقيه و مدرس. ملقب به شريف العلماء. اصل او از بيغش، از توابع ملاير است. او از همنامش شريف العلماى مازندرانى متأخر است. ملا محمد شريف شاگرد ملا اسدالله بروجردى، ملقب به حجة الاسلام بود و در تهران سكنى گزيد. در «المآثر و الآثار» آمده كه گروهى از بزرگان علماى عهد قاجار به شاگردى وى مفتخرند، از جمله: شيخ عبدالرحيم بروجردى كه در تهران بود و شيخ محمد رحيم بروجردى و سيد محمد باقر عراقى و حاج آقا محسن عراقى و ملا شيخ على بروجردى و آخوند ملاحسين آقا باقر و شيخ محمود عراقى كه در تهران بوده و ميرزا ضياءالدين قلعه اى و ملا احمد خوانسارى كه ساكن ملاير بوده و ملا محمد على محلاتى ساكن شيراز و ملامحمد تقى گلپايگانى و حاج سيد على بروجردى و ديگران.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (373 -372 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 619 -618 /13)، المآثر و الآثار (171).

بيغمي، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، نويسنده. مشهور به بيغمى. از زندگانى و احوال او اطلاعى در دست نيست و از روى قراينى كه از اثرش به دست مى آيد، مى توان او را از داستانگزاران زمان خود دانست كه داستان كهنه يى را درباره ى فيروز شاه نامى از پهلوانان كه پسر ملك داراب معرفى شده، در حفظ داشت و آن را در حضور گروهى حكايت يا املاء كرد و كاتبى به نام محمود دفتر خوان آن را مى شنيد و يادداشت مى كرد. مولانا اين داستانها را از قصاصان ديگر گرفته بود و به نام همان راويان يا گويندگان نقل مى كرد. حاصل اين داستانها اثرى شد به نام «دارابنامه»

كه ترجمه آن به عربى به نام «سيرة فيروز شاه بن ملك داراب» در مصر طبع شده است.[1]

مولانا شيخ حاجى محمد بن شيخ احمد بن مولانا على بن حاجى محمد طاهرى (طامرى) از داستانسرايان قرن هشتم و قرن نهم، مؤلف و مدون داراب نامه (2- داراب نامه.)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (519 -517 /4)، تاريخ نظم و نثر (758)، دارابنامه (مقدمه)، گنج و گنجينه (500 -486)، مؤلفين كتب چاپى (299/5).

بيكندي بخاري، ابوعبدالله محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 225 -160 ق)، حافظ و محدث. از اهالى ماوراءالنهر بود. او در طلب حديث سفرها كرد و پنج هزار حديث حفظ كرد و به محدث ماوراءالنهر مشهور شد. او از ابواسحاق فزارى و جرير بن عبدالحميد و عيسى غنجار و عبدالله بن مبارك و سفيان بن عيينه و ديگران حديث شنيد. پسرش، ابراهيم بن محمد، و بخارى، در «صحيح» خود، و عبدالله دارمى و محمد بن على مروزى و ابوطاهر اسباط از روايان وى به حساب آمده اند. يحيى بن يحيى گويد كه دو گنج خراسان يكى نزد اسحاق بن راهويه و ديگرى نزد محمد بن سلام است. او در هر باب از علوم حديث تصنيفى دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (16/7)، تهذيب التهذيب (183 -182 /9)، سيرالنبلاء (630 -628 /10)، معجم البلدان (633/1)، معجم المؤلفين (42/10)، الوافى بالوفيات (115/3).

بيكندي، ابوالفضل احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(412/404 -311 ق)، حافظ و محدث. نسبتش به بيكند، ناحيه اى بين بخارا و جيحون، مى رسد. چون جد مادرى اش احمد بن سليمان است به او سليمانى مى گفتند. او از حفاظ بزرگ حديث بود كه در طلب آن به عراق و شام و مصر سفر كرده بود. وى از محمد بن حمدويه مروزى و على بن سختويه و محمد بن صابر بخارى و صالح بن زهير بخارى و همطبقه آنان روايت كرده است. جعفر بن محمد مستغفرى و فرزندش محمد بن جعفر از بيكندى روايت كرده اند. وى در حفظ و دقت و درايت حديث كم نظير بود. او را تصانيف بسيارى است و گويند كه متجاوز از 400 تصنيف داشته است. وى از بيكند به بخارا رفت تا تصنيفات خود را براى شاگردان برخواند. از

جمله كتابهاى او كتابى در «اسماء الرجال» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (165/1)، سير النبلاء (202 -200 /17)، معجم البلدان (633 -632 /1)، الوافى بالوفيات (217 -216 /7)، هدية العارفين (71/1).

بيگدلي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر علي بيگدلي در سال 1322 در شهر قم بدنيا آمد. ايشان داراي دكتراي تاريخ (با موضوع سلجوقيان و جنگهاي صليبي) از دانشگاه تولوز در جنوب فرانسه است. وي عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد. دكتر بيگدلي در سال 1385 پس از 44 سال و شش ماه خدمت در عرصه علم بازنشسته شد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : تاريخ اروپا

والدين و انساب : پدر و مادر علي بيگدلي فوت شده اند و داراي دو برادر و يك خواهر است.

خاطرات كودكي : علي بيگدلي علاوه بر تحصيل به ورزش دو و پرش علاقه زيادي داشت، بطوري كه در اين رشته به فعاليت پرداخته و به مقام قهرماني استان تهران دست يافت. ايشان در موسيقي نيز در زمينه هاي آواز، تنبك و تار به طور مختصر تحت آموزش بوده است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي بيگدلي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهر محل زادگاهش، قم به تحصيل پرداخت و ديپلمش را اخذ كرد. پس از آن (تجربه كارمندي در سفيدرود) در سال 1346 در رشته حقوق دانشگاه ملي با رتبه 13 پذيرفته شد ولي بدليل اشتغال داشتن در آموزش و پرورش نمي توانست روزها به تحصيل بپردازد. بالاخره در سال 1347 بصورت شبانه روزي در مدرسه عالي ادبيات و زبانهاي خارجي در رشته ادبيات فرانسه به تحصيل پرداخت. در سال 1350 پس از اخذ كارشناسي رشته

مذكور عازم فرانسه شد و جامعه شناسي را ادامه داد ولي به علت علاقه به رشته تاريخ در دانشگاه تولوز در جنوب فرانسه به تحصيل رشته تاريخ پرداخت و دوره دكتري را نيز روي سلجوقيان و جنگهاي صليبي كار كرد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : علي بيگدلي در كنار تحصيل به مدت 12 سال به شغل روزنامه نگاري در روزنامه هاي اطلاعات، آيندگان و مجله سياه و سفيد اشتغال داشت. بهترين خاطره از دوران خبرنگاري آشنايي با مقامات اجرايي كشور بود. پس از انقلاب اسلامي بيش از 100 برنامه مصاحبه راديويي، تلويزيوني و بيش از 120 مصاحبه مطبوعاتي در ليست كارنامه كاري خود دارد.

استادان و مربيان : استاد فروزانفر، دكتر ذبيح الله صفا، دكتر موسي بروخيم و غيره از استادان دكتر بيگدلي بودند بطوري كه وي از آنها به عنوان اساتيد برجسته و تاثير گذار در زندگي خود ياد مي كند.

هم دوره اي ها و همكاران : همكلاسي هاي علي بيگدلي به ترتيب از ميان 16 نفر، 6 نفر يهودي، 4 نفر مسيحي و 6 نفر مسلمان بود حتي در طول چهار سال تحصيلي براي يك بار هم صحبتي از تفاوتهاي ديني به ميان نيامد.

همسر و فرزندان : علي بيگدلي در سال 1351 با همسر خود كه هم اكنون بازنشسته آموزش و پرورش است ازدواج كرد. ماحصل اين ازدواج دو فرزند پسر به نامهاي سينا (داراي مدرك كارشناسي ارشد عمران) و عطا (داراي مدرك كارشناسي عمران) مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي بيگدلي پس از اخذ ديپلم خود در سال 1344 در اداره آب و برق سفيدرود مشغول به كار شد. وي پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد

در وزارت راه و ترابري به فعاليت پرداخت و در سن 32 سالگي مدير كل آموزش گرديد. سپس عضو هيئت مديره يكي از شركت هاي تابعه اين وزارتخانه شد. از سال 1358 تا 1361 معاونت اداري مالي هواپيمايي كشور و سازمان هواشناسي را بر عهده گرفت. ايشان همچنين براي مدت كوتاهي مسئوليت معاونت وزير راه و ترابري را در سازمان هواپيمايي كشور را بر عهده داشتند.

فعاليتهاي آموزشي : علي بيگدلي از سال 1353 تا 1361 در بيش از ده دانشگاه و مدرسه عالي به تدريس پرداخت. تخصص ايشان در زمينه تاريخ اروپاست و بيشترين آموزش ايشان در زمينه علوم سياسي در حوزه تاريخ انديشه سياسي و تاريخ روابط بين الملل بوده است و تا مقطع دكتراي اين رشته به تدريس پرداخته اند و كتب درسي اين حوزه را نيز خود نگاشته اند.

چگونگي عرضه آثار : علي بيگدلي داراي 10 كتاب تاليفي و ترجمه است. وي همچنين بيش از 50 مقاله تخصصي منتشر شده در مجلات معتبر علمي دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ اروپا در قرون جديد

ويژگي اثر : تاليف- انتشارات دانشگاه پيام نور

2 تاريخ اروپا در قرون وسطي

ويژگي اثر : تاليف- انتشارات دانشگاه پيام نور

3 تاريخ انديشه سياسي در غرب

ويژگي اثر : تاليف- دو جلد

4 تاريخ روابط بين الملل

ويژگي اثر : ترجمه

5 تاريخ سياسي- اقتصادي عراق

ويژگي اثر : تاليف

6 تاريخ فرهنگ و تمدن اروپا در دوران جديد

ويژگي اثر : تاليف

7 تاريخ يونان و روم

ويژگي اثر : تاليف- انتشارات دانشگاه پيام نور

8 ترورهاي سياسي در تاريخ معاصر ايران

ويژگي اثر : تاليف- دو جلد

9 شيخ نشين هاي خليج فارس و مسئله نفت

ويژگي اثر : ترجمه

10 كرونولوژي مسيحيت و قرون وسطي

ويژگي اثر : تاليف

منابع زندگينامه :

1پرسشنامه تكميل شده توسط دكتر علي بيگدلي بنا به درخواست بنياد ايران شناسي- بهار 1386

بيگدلي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين بيگدلي در سال 1297، در خمسة زنجان ديده به جهان گشود. پس از طي دوران كودكي وارد مدارس جديد شد. آنگاه به تهران عزيمت كرد و در دبيرستان نظام و دانشكده افسري ادامه تحصيل داد و در شهريور 1320 ش. به درجه افسري نايل گرديد.بيگدلي در سال 1324ش. در اثر فعاليت سياسي برضد رژيم به اتحاد جماهير شوروي سابق رفت و در مسكو تحصيلات عالي خود را در رشته ادبيات آغاز كرد. وي پس از اخذ دكتراي ادبيات ، در انستيتوي زبان و ادبيات (نظامي) باكو ( آذربايجان شوروي سابق ) به پژوهش و تحقيق در زمينه ادبيات فارسي و تركي پرداخت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 به ايران بازگشت و بيشتر اوقات خود را صرف پژوهش و نگارش مطالب تاريخي و ادبي كرد. ايشان برگزيده بيست و ششمين دوره جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است. غلامحسين بيگدلي سرانجام در مرداد

ماه سال 1377 در سن 88 سالگي ، در شهرستان كرج چشم از جهان فروبست و به ديار باقي شتافت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر غلامحسين بيگدلي آقا فتح الله خان بيگدلي اهل خمسة زنجان بود و به كار كشاورزي اشتغال داشت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامحسين بيگدلي پس از طي دوران كودكي وارد مدارس جديد شد. آنگاه به تهران عزيمت كرد و در دبيرستان نظام و دانشكده افسري ادامه تحصيل داد و در شهريور 1320 ش. به درجه افسري نايل گرديد. بيگدلي در سال 1324ش. در اثر فعاليت سياسي برضد رژيم به اتحاد جماهير شوروي سابق رفت و در مسكو تحصيلات عالي خود را در رشته ادبيات آغاز كرد و با اخذ گواهينامه دكتراي ادبيات به پايان رسانيد.

خاطرات و وقايع تحصيل : غلامحسين بيگدلي از دوران تحصيل خود و اتفاقي كه در زمان حضور رضا شاه در مدرسه افتاد چنين ياد مي كند: « من با لباس رسمي ( يونيفورم ) مدرسه بودم. رضا شاه از عمويم پرسيد: اين پسر بچه كيست و اين چه لباسي ست كه پوشيده است ؟ عمويم توضيح داد. رضاشاه گفت: محمدرضا هم به همين مدرسه مي رود ولي لباس مدرسه او اين زرق و برق ها را ندارد. عمويم گفت: اين برادرزاده من شاگرد اول كلاس است و بنابراين يونيفورم او چيزهايي علاوه دارد.»

وقايع ميانسالي : غلامحسين بيگدلي در سال 1324ش. در اثر فعاليت هاي سياسي و پيوستن به احزاب مخالف حاكميت بازداشت شد و پس از شش ماه حبس در كرمان رهايي يافت و به اتحاد جماهير شوروي سابق

مسافرت كرد ، ولي به علت سوءظن مسوولان وقت مدت هفت سال در تبعيدگاه سيبري به سر برد، آنگاه به مسكو رفت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 از وي دعوت به همكاري شد و به تهران مهاجرت كرد.

زمان و علت فوت : غلامحسين بيگدلي در مرداد ماه سال 1377 در سن 88 سالگي ،

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : غلامحسين بيگدلي پس از اخذ دكتراي ادبيات ، در انستيتوي زبان و ادبيات (نظامي) باكو ( آذربايجان شوروي سابق ) به پژوهش و تحقيق در زمينه ادبيات فارسي و تركي پرداخت.

جوائز و نشانها : غلامرضا اسلامي بيدگلي برگزيده بيست و ششمين دوره جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ادب خزينه

ويژگي اثر : اين اثربه زبان تركي مي باشد.

2 تاريخ بيگدلي _ شاملو

ويژگي اثر : اين اثر دكتر بيگدلي بنابر نوشته خود وي در ده جلد قرار دارد ، و تنها دو جلد از آن در بيش از 1200 صفحه به چاپ رسيده است و ساير مجلدات ديگر هنوز مخطوط است. الف) جلد اول ، شامل منشاء ايل و تبار بيگدلي و معرفي ساير انشعابات بيگدلي. ب) جلد دوم ، ايل بيگدلي در دوران صفويه. ج) جلد سوم ، دوران افشاريه و ايل بيگدلي. د) جلد چهارم ، دوران زندو ايل بيگدلي. ه ) جلد پنجم ، دوران قاجار و ايل بيگدلي. و) جلد ششم ، دوران پهلوي و خاندان بيگدلي. ز)

جلد هفتم ، دودمان بيگدلي _ شاملو در دوران معاصر. ح) جلد هشتم ، تاريخ شعراي بيگدلي ( معرفي بيش از 80 شاعر ). ط) جلد نهم ، مدارك و اسناد مختلف از خاندان بيگدلي. ي) جلد دهم ، معرفي آثار عمراني و خيريه كه توسط بيگدلي ها بنا شده است.

3 تصحيح ديوان آذر بيگدلي

ويژگي اثر : تصحيح اين ديوان با همكاري دكترحسن سادات ناصري

4 تصحيح شهريار نامة عثمان مختاري غزنوي

5 جمشيد و خورشيد

ويژگي اثر : به اهتمام و ويرايش دكتر بيگدلي .

6 چهره اسكندر در شاهنامه فردوسي و اسكندر نامة نظامي

ويژگي اثر : اين اثر در سال 1369 در تهران به چاپ رسيد ، كه علاوه بر موضوع اصلي ( چهره اسكندر ) متعرض بسياري از نگرش و ويژگي هاي علمي و هنري فردوسي و نظامي شده است.

7 ديدار با شهريار ( استاد سيدمحمدحسين شهريارتبريزي

8 ديوان حاج محمدصادق خان بيگدلي شاملو

ويژگي اثر : گردآوري دكتر غلامحسين بيگدلي.

9 كهله يه سلام ( به زبان تركي )

10 گذر عمر

ويژگي اثر : مجموعه اشعار

11 لغتنامه فارسي _ تركي صحاح العجم ( نسخة غازان )

ويژگي اثر : به اهتمام دكتر غلامحسين بيگدلي .

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1اينه پژوهش ، سال نهم ، شماره

54 ، ص 6812ماهنامه كلك ، شماره 97 ، شهريور 1377 ، ص121

بيگدلي، مصطفي قلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيوشيمى بالينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى، از دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى تهران، متخصص علوم آزمايشگاه بالينى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران، ديپلم علوم آزمايشگاهى از انجمن كلينيكال پاتولوژيستهاى آمريكا، كارشناسى ارشد و دكترا از دانشگاه شيكاگو در بيوشيمى بالينى، فوق دكتراى بيوشيمى آزمايشگاه بالينى از دانشگاه لويولا آمريكا گذراندن يك سال فرصت مطالعاتى در بيوشيمى سلولى در كلينيك اسكريپس- كاليفرنيا.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

علوم آزمايشگاهى، ساخت معرفهاى آزمايشگاهى، اندازه گيرى كاتكولامينهاى مايعات بيولوژيكى، پاسخ بيماران اشتن لونتال به تحريك.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى: 12

زمينه علمى مقالات:

بيوشيمى بالينى و تغذيه، توكسيكولوژى و تعيين سطح خونى داروها، متدولوژى و كنترل كيفى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بيگم

قرن:12

جنسيت:زن

مليت:ايران

سوم ربيع الاول 1164 ق، از زنان عالم، اديب و شاعر. وى دختر ميرزا محمدصالح حسينى خليفه سلطانى بود. اين بانو در اصفهان درگذشت و در امامزاده اسماعيل اين شهر دفن شد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: تذكرةالقبور، 34؛ رجال اصفهان، 179.

بيگم شيرازي، ام سلمه

قرن:12

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ز 1163 ق)، عارف و نويسنده. از آثار وى «جامع الكليات»، در سير و سلوك و عرفان است كه در شيراز چاپ شده است.[1]

ز شعبان 1163 ق. وى كتاب جامع الكليات را در سير و سلوك و عرفان به زبان فارسى در چهارده مقاله تاليف كرده است.[2]

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (69/5)، ريحانه (306/8)، لغت نامه (ذيل/ ام سلمه)، مشاهير زنان (18 -17).

[2] منابع: الذريعه، 69 /5؛ ريحانةالادب، 306 /8؛ فرهنگ بزرگان اسلام و ايران، 116؛ فهرست كتابهاى چاپى فارسى، 1502 /2؛ فهرست نسخه هاى خطى فارسى، 766 /2؛ النساءالمؤمنات، 159؛ مؤلفين كتب چاپى فارسى و عربى، 654 /1.

بيگي، ابوطالب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوطالب بيگي علمدشت در 1331 در كاشان متولدشد. پس از اخذ ديابوپلم درآنجا (1349) به دانشگاه تهران آمد. وي درسال 1356 دكتراي پزشكي عمومي و درسال 1362 تخصص زنان و زايمان گرفت. و از آن پس در گروه زنان و زايمان در بيمارستان آرش مشغول به كار شد. وي هم اكنون با درجه دانشيار مشغول به كار مي باشد.گروه : علوم پزشكيرشته : زنان و زايمانتحصيلات رسمي و حرفه اي : ابوطالب بيگي علمدشت پس از اخذ ديپلم از زادگاه خود كاشان، به دانشگاه تهران آمد1349. وي در سال 1356ه.ش دكتراي پزشكي دانشگاه تهران و در 1362 موفق به اخذ تخصص در رشته جراحي زنان و مامايي از همان دانشگاه شد. وي هم اكنون به عنوان دانشيار در بيمارستان آرش مشغول به كار است.خاطرات و وقايع تحصيل : اخذ تخصصي در رشته جراحي زنان و زايمان از وقايع مهم زندگي علمي ابوطالب بيگي علمدشت بوده و مسير تحقيقات ابوطالب بيگي علمدشت را مشخص

كرده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : ابوطالب بيگي علمدشت علاوه بر تحصيل در رشته جراحي زنان و زايمان، به پژوهش و كار آموزيي در همين باب در دانشگاه تهران و بيمارستان آرش مشغول بوده است.وقايع ميانسالي : ابوطالب بيگي علمدشت پس از اخذ تخصص در رشته جراحي زنان و مامايي از دانشگاه تهران درسال 1362 به عنوان عضو هئيت علمي دانشگاه تهران در بيمارستان آرش مشغول به كار شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : -دانشيار گروه زنان و زايمان دانشگاه تهرن و بيمارستان وليعصر از سال 1362 تا كنون -مسئول امتحانات دانشجويان پزشكي در گروه زنان - مسئول راه اندازي در واحد كولپوسكوپي و سونوگرافي بيمارستان آرش - مسئول بخش اورژانس از سال 1374 تا كنون - مسئول بخش جراحي زنان و زايمان درمانگاههاي آموزشي بيمارستان آرشفعاليتهاي آموزشي : ابوطالب بيگي علمدشت پس از اخذ تخصص در رشته زنان و زايمان ازدانشكده علوم پزشكي دانشگاه تهران، درسال1362، به عنوان عضو هيئت علمي در همان جا مشغول به تدريس و تحقيق شد. وي هم اكنون سمت دانشيار دارد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ابوطالب بيگي علمدشت در راه اندازي واحدهاي كولپوسكوپي و سونوگرافي بيمارستان آرش در تهران نقش اساس داشته است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ابوطالب بيگي علمدشت در كنار تدريس و مشغوليت هاي اجرائي، به مطالعه و تحقيق در زمينه بيماريهاي داخلي زنان و زايمان مشغول است .آرا و گرايشهاي خاص : ابوطالب بيگي علمدشت از جمله متخصصين زنان و زايمان است كه به تجهيزات جديد و كاربرد آنها دراين رشته توجه خاصي دارد.

بيماري شيرازي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، طبيب، جراح

و شاعر. وى اهل شيراز بود و به تصريح بيشتر مآخذ به پيشه ى جراحى مشغول بود و گويند جراحى بسيار ماهر و حاذق بود. بيمارى گاهى شعر نيز مى سرود. از اوست:

رشكم كشد هر جا كه او در محفلى ساغر زند

مست است و ترسم از جفا بر ديگرى خنجر زند

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (520 -519 /1)، سفينة المحمود (511 -510 /2)، فارسنامه ى ناصرى (1160/2)، فرهنگ سخنوران (160)، مجمع الفصحا (181/4)، مرآت الفصاحه (104 -103)، مصطبه ى خراب (23).

بينا، فتح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1284 ش)، پزشك. در تهران متولد شد. وى دوران ابتدايى را در مدرسه ى سابق فرانسويان در تهران به پايان رسانيد، سپس وارد دارالفنون شد. در شانزده سالگى گواهى نامه ى دوره ى كامل متوسطه را دريافت كرد. بينا بعد از آن در دانشكده ى پزشكى تهران به تحصيل پرداخت، و در سال 1306 ش در بيست و دو سالگى ديپلم عالى دكترا را اخذ كرد و سپس تا سال 1319 ش در اداره ى كل بهداشت و درمان تهران به كار پرداخت. از آثار او: «دفتر الفباى بينا»؛ «طب 36 ساله» يا دكتر فرهنگ، دكتر خوشرنگ، دكتر نيرنگ.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (152/2)، مؤلفين كتب چاپى (767 -766 /4).

بينا، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن بينا در سال 1290ه.ش در همدان زاده شد. وي پس از طي تحصيلات مقدماتي و متوسطه و فراگيري زبانهاي عربي و انگليسي وارد دانشگاه تهران شد و در رشته علوم عقلي و عرفاني ليسانس گرفت. از آن پس به استخدام اداره فرهنگ همدان در آمد و به عنوان دبير در دبيرستانها مشغول به تدريس شد. وي رئيس كتابخانه آرامگاه ابوعلي سينا همدان است و تحقيقات بسياري پيرامون علوم عرفاني و آثار ابوعلي سينا دارد.گروه : علوم انسانيرشته : اديان خارجياوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محسن بينا درسال 1290ه.ش در همدان متولد شد. او در مكتب خانه هاي همدان شروع به تحصيل مقدمات علوم كه چيزي جز قرآن و علوم ديني نبود، كرد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : محسن بينا پس از گذراندن تحصيلات اوليه در مكتب خانه هاي همدان و ادامه تحصيل تا اخذ ديپلم، واردمدرسه آخوند همدان شد و به فراگيري

زبان عربي و انگليسي پرداخت. سپس وارد دانشگاه تهران شدو در رشته علوم عقلي و عرفاني ليسانس گرفت و از آن پس به تحقيق و تاليف آثاري درزمينه عرفاني اسلامي پرداخت.فعاليتهاي ضمن تحصيل : محسن بينا درهنگام تحصيل در رشته علوم عقلي وعرفاني در دانشگاه تهران به مطالعه آثاري عرفاني گذشته ايران و نيز آثار شيخ الرئيس بوعلي سينا پرداخت.استادان و مربيان : محسن بينا در هنگام تحصيل دررشته علوم عقلي و عرفاني در دانشگاه تهران، از محضر اساتيد برجسته اي چون مرحوم عصار، الهي قمشه اي، شهابي و ... بهره مند گرديد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محسن بينا پس از فراغت از تحصيل در رشته علوم عقلي و عرفاني از دانشگاه تهران، به استخدام اداره فرهنگ همدان در آمد و به عنوان دبير در دبيرستانهاي آنجا به تدريس پرداخت. وي در حال حاضر رياست كتابخانه بوعلي سينا را برعهده دارد.فعاليتهاي آموزشي : محسن بينا پس از فراغت از اخذ مدرك ليسانس، به عنوان دبير در دبيرستانهاي شهر همدان به تدريس مشغول شد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محسن بينا به مطالعه، تحقيق و تاليف آثاري درزمينه عرفان اسلامي و نيز تصحيح متون گذشته عرفاني ايران بسيار علاقمند بوده و دراين زمينه فعاليت چشمگيري داشته است.آرا و گرايشهاي خاص : محسن بينا در تصحيح متون عرفاني و تحقيق در عرفان اسلامي ايران، به آثار خواجه عبدالله انصاري و شيخ شبستري توجه ويژه اي دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 اصول فراگيري قواعد زبان عربي nbsp2 البدايه و النهايه nbsp3 تعليم و

تربيت در محدوده هاي روستايي nbsp4 سراج الصعود لمعاريج الشهود nbsp5 عيسي از ديدگاه قرآن nbsp6 مجموعه گل ويژگي اثر : كتاب مجموعه گل، اثري است كه استاد محسن بينا در آن شرح اشعار خواجه شمس الدين حافظ شيرازي را با ديدگاهي عرفاني ، در آميخته است.7 مرد مشرق nbsp8 مقامات معنوي ويژگي اثر : كتاب مقامات معنوي اثري است از استاد محسن بينا كه در واقع ترجمه كتاب عربي منازل السائرين اثر خواجه عبدالله انصاري عارف ايران قرون چهارم و پنجم هجري است.9 موسي از ديدگاه قرآن

بينا، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دندانپزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

بينش، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، محقق، مصحح.

تولد: 1300، مشهد.

درگذشت: اسفند 1374، تهران.

تقى بينش، فرزند عليرضا ركن التوليه (از خاندان نقيب)، پس از تحصيلات مقدماتى، تحصيلات عاليه ى خويش را در فيزيك، ادبيات و موسيقى عالى و نظرى تداوم بخشيد. پس از فراغت از تحصيل به مطالعه و پژوهش در زمينه ى معارف اسلامى و ادب فارسى پرداخت و از محضر اساتيدى چون دكتر على اكبر فياض، استاد محمدتقى مدرس رضوى و اديب هروى استفاده برد.

تقى بينش صاحب مقالات و رسالاتى است كه در نشريات مختلف به چاپ رسيده اند. او مديريت نشريه «فرهنگ خراسان» را نيز بر عهده داشت.

وى همچنين نزد استاد على اكبر شهنازى و سليمان روح افزا به فراگيرى موسيقى علمى و نظرى پرداخت. از جمله فعاليت هاى تقى بينش، نسخه شناسى موسيقى بوده است.

از جمله آثار تقى بينش تصحيح كتب مختلف در زمينه نظم و نثر فارسى و ادب عربى است كه مهم ترين آنها عبارتند از: كتاب المصادر زوزنى (دو جلد)؛ ديوان ظهيرالدين فاريابى؛ ديوان شمس طبسى؛ ديوان نظام الدين قمر اصفهانى؛ شمارنامه ى حاسب طبرى؛ كتاب نتيجه الدوله؛ كتاب الابناء فى تاريخ الخلفاء عمرانى (عربى)؛ تصحيح مقاصد الالحان و جامع الالحان عبدالقادر مراغه اى (كتاب جامع الالحان برنده ى جايزه ى ششمين دوره ى كتاب سال جمهورى اسلامى شده است)؛ رساله بنايى به اتفاق دكتر داريوش صفوت؛ «شرح ادوار» عبدالقادر مراغه اى همراه با متن عربى «الادوار» صفى الدين ارموى؛ سه رساله فارسى درباره موسيقى؛ بخش موسيقى دانشنامه ى علايى ابن سينا؛ كنز التحف؛ ترجمه ى رساله ى موسيقى ايران. مقالاتى از وى نيز در مجلات ادبى به چاپ رسيده است.

تقى

بينش در دانشگاه تهران، دانشگاه هنر و مجتمع آموزش عالى سوره تدريس مى نمود و با دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، دانشنامه جهان اسلام، دانشنامه ايرانيكا و فرهنگستان علوم جمهورى اسلامى همكارى داشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

بينواي مشهدي، داوود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1241 -1191 ق)، رياضيدان، فقيه و شاعر، متخلص به بينوا. وى در مشهد زاده شد و دانش مقدماتى را نزد پدر و محمد تقى اصفهانى فراگرفت. او علم هيأت و نجوم مى دانست و از رياضيدانان نامى خراسان و صاحب كتابخانه اى بسيار بزرگ و ممتازى بود كه در آن زمان در خراسان خيلى شهرت داشت. وى در مشهد درگذشت. از اوست:

چشم بيمار تو شد باعث بيمارى دل

باز دارم من از آن چشم پرستارى دل

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سفينة المحمود (579 -577 /2)، شرح حال رجال (99 -98 /6)، فرهنگ سخنوران (161)، مجمع الفصحا (182/4)، مصطبه ى خراب (22 -21)، نگارستان دارا (62 -61).

بيهقي خسروجردي، ابوبكر احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(458 /454 -384 ق)، فقيه شافعى، حافظ، محدث، مفسر و متكلم اصولى. ملقب به فخرالزمان. در خسروجرد بيهق متولد شد، و در همان جا نشو و نما يافت. وى به بغداد و كوفه و مكه سفر كرد و در نيشابور رحل اقامت افكند، در همان جا درگذشت و در بيهق دفن شد. ابوبكر در علوم گوناگون داراى دستى توانا بود. امام الحرمين گويد كه: شافعى بر گردن تمام شافعيان حق دارد جز بيهقى، و اين بيهقى است كه با كثرت تصنيفاتش در حمايت مذهب شافعى بر او منت دارد. ذهبى گويد كه اگر بيهقى مى خواست قادر به تأسيس مذهب جديد بود. بيهقى از شاگردان ابو عبدالله حاكم نيشابورى و ابوالفتح ناصر مروزى و ابن فورك و ابو على رودبارى و عبدالله بن يوسف بن نامويه است. شيخ الاسلام ابو على انصارى و ابو عبدالله فزارى و ابوالقاسم سحامى و ابوالمعالى محمد فارسى از شاگردان وى بوده اند. به خاطر گستردگى دانش و

معرفتش به اختلاف، در حدود يكهزار ساله تصنيف كرد. از جمله ى آثار او: «السنن كبير»، ده مجلد و «السنن صغير»، دو مجلد، در حديث؛ «دلايل النبوة»، در سه مجلد؛ «الجامع المصنف فى شعب الايمان»؛ «المبسوط فى نصوص الشافعى»، در ده مجلد؛ «الاسماء و الصفات»؛ «المعارف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (113/1)، اعيان الشيعه (569 -568 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (274/1)، دائرةالمعارف اسلامية (430 -429 /4)، روضات الجنات (264 -260 /1)، ريحانه (308/1)، سرآمدان فرهنگ (93/1)، سيرالنبلاء (170 -163 /18)، الكامل (104/8)، كشف الظنون (2051 ،1957، 1836 ،1739 ،1726 ،1621 ،1582 ،1455 ،1393 ،1391 ،1047 ،1007 ،760 ،721 ،574 ،400 ،261 ،175 ،53 ،9)، لغت نامه (ذيل/ احمد بن حسين)، معجم البلدان (424/2)، معجم المؤلفين (207 -206 /1)، الوافى بالوفيات (354/6)، وفيات الاعيان (76 -75 /1)، هدية العارفين (78/1).

بيهقي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 565 -490 ق)، مورخ، اديب، محدث، فقيه، متكلم، رياضيدان و حكيم. مشهور به ابن فندق و فريد خراسان. در سبزوار به دنيا آمد، اما آنچنان كه خود بيان مى كند اصلش به خزيمة بن ثابت كه از مشاهير اصحاب پيامبر (ص) بوده، مى رسد. ابوالحسن ابتدا فقه و ادب آموخت و سپس به فراگيرى علوم حكمت و حساب و نجوم پرداخت. بسيارى از استادان بزرگ عهد خود را در بيهق و نيشابور و مرو و سرخس و ديگر بلاد خراسان ديده و از محضر آنان استفاده كرده است، از آن جمله حكيم عمر بن ابراهيم خيام كه وى شرحى از ملاقات خود را با وى در كتاب «تتمة صوان الحكمة» آورده است. او از مشايخ ابن شهرآشوب بود. وى كتب بسيارى تأليف كرده و نخستين كسى است

كه كتاب «نهج البلاغه» را شرح كرده است. ياقوت در «معجم الادباء» در ترجمه ى حال او از هفتاد و چهار تأليف وى با اسم و رسم نام مى برد ولى متأسفانه از آثار فارسى او جز «تاريخ بيهق» و كتابى مختصر در احكام نجومى موسوم به «جوامع الاحكام» و از آثار عربى او: شرحى بر «نهج البلاغه» موسوم به «معارج النهج»؛ جلد اول از «لباب الانساب» و «تتمة صوان الحكمة»، در تاريخ حكما كه ذيلى است بر «صوان الحكمة» سجستانى. مهمترين كتاب فارسى بيهقى «تاريخ بيهق» است؛ اين كتاب در تاريخ و جغرافياى ناحيه ى بيهق و ذكر رجال علم و ادب، كتاب، سادات و خاندانهاى مشهور آن ولايت است و مشحون به فوايد تاريخى است.[1]

ابوالحسن على ابن زيد مشهور به ابن فندق و فريد خراسان (ف. 565 ه.ق.)، حكيم و اديب و رياضى دان معروف قرن ششم از جمله آثار اوست: تاريخ بيهق (ه.م.)، لباب الانساب، تفسير نهج البلاغه، جوامع احكام النجوم (ه.م.)، معرفةالكرة و ذات الحلق و الاصطرلاب، قواعد علوم الطب، مناهج الدرجات فى شرح كتاب النجات، تنبيه العلماء على تمويه المتشبهين بالحكماء، عرائس النفايس فى اصناف العلوم، امثلة الاعمال النجومية.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1]الاعلام (101/5)، ايضاح المكنون (714 ،563 ،552 ،503 ،486 ،469 ،450 ،430 ،398 ،303 ،234 ،222 ،184 ،144 ،115 ،98 ،83 ،60 /2 ،599 ،566 ،548 ،466 ،462 ،406 ،373 ،363 ،326 ،300 ،250 ،232 ،192 ،180 ،154 ،130 ،125 ،123 ،107 ،97 ،92 ،83 ،74 ،66 ،65 ،53 ،36 ،3 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (996 -993 ،312 -311 /2)، تاريخ بيهق (مقدمه)، تاريخ در ايران (17 -16)، ترجمه ى تتمه ى صوان

الحكمة (مقدمه و 72 -71)، دائرةالمعارف الاسلامية (431/4)، الذريعه (184 /21 ،114 -113 /7 ،149 /4)، رياض العلماء (38/7)، ريحانه (335 -334 /4)، سبك شناسى (366 -364 /2)، سرآمدان فرهنگ (62 -61 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 190 -189 /6)، كارنامه ى بزرگان (119 -118)، كشف الظنون (2050 ،2011 ،2007 ،1895 ،1686 ،1514 ،1438 ،1361 ،1200 ،1101 ،1100 ،821 ،747 ،634 ،609 ،289)، لغت نامه (ذيل/ على بيهقى)، مؤلفين كتب چاپى (258 -257 /4)، معجم الادباء (240 -219 /13)، معجم المؤلفين (97 -96/7)، هدية العارفين (700 -699).

بيهقي، ابوالفضل محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(470 -385 ق)، نويسنده و مورخ. وى در قريه حارث آباد بيهق ولادت يافت، بعد از كسب فضايل در نيشابور، به ديوان رسايل محمودى راه جست و در خدمت خواجه بونصر مشكان به كار پرداخت. همچنان در خدمت سلاطين غزنوى بود تا در زمان غزالدوله عبدالرشيد كه در سال 440 ق سلطنت يافت چندى صاحب ديوان انشاء گرديد، اما به تهمت حاسدان معزول شد و در سال 443 ق كه طغرل بر عبدالرشيد خروج كرد و او را كشت، بيهقى با جمعى ديگر از درباريان زندانى شد و يك سال در زندان بود. ابوالفضل در اواخر سلطنت فرخزاد از كارهاى ديوانى كناره گرفت تا اينكه در سال 470 ق وفات يافت. مهمترين اثر بيهقى «تاريخ» مشهور اوست كه از امهات كتب تاريخ و ادب فارسى است در شرح سلطنت آل سبكتكين در سى مجلد كه در آن از تشكيل دولت غزنوى تا اوايل سلطان ابراهيم بن مسعود سخن رفته است، اما اكنون فقط قسمتى از آن كه مربوط به سلطنت مسعود بن محمود غزنوى و تاريخ خوارزم از زوال دولت آل مأمون

و افتادن آن به دست سلطان محمود و حكومت آلتون تاش حاجب، در آن سامان تا غلبه ى سلاجقه، موجود است. درباره ى سبك و شيوه ى نگارش اين كتاب و مؤلف آن سخن بسيار گفته و نوشته اند و از ميان همه نوشته ها به قول استاد فياض كه بيهقى شناس يگانه روزگار ما بود بسنده مى كنيم كه فرمود بيهقى گزارشگر حقيقت بود. علاوه بر اين كتاب ابن فندق كتابى ديگر به نام «زينة الكتاب» در آداب كتابت بدو نسبت داده است.[1]

ابوالفضل محمد ابن حسين، دبير فاضل دربار محمود و مسعود غزنوى (و. حارث آباد بيهق 358- ف. 470 ه.ق.). وى پس از كسب معلومات در نيشابور، به ديوان رسايل محمود غزنوى راه جست، و در خدمت ابونصر مشكان رئيس ديوان رسايل به كار پرداخت، و همچنان در خدمت سلاطين غزنوى به سر مى برد تا در زمان عزالدوله عبدالرشيد (جلوس 440) چندى صاحب ديوان انشا گرديد، ليكن به تهمت حاسدان معزول و محبوس شد. در سال 44 كه طغرل كافر نعمت بر عبدالرشيد خروج كرد و او را كشت، بسيارى از خادمان درگاه را در قلاع محبوس ساخت.از آن جمله بيهقى را از حبس سلطان- و به قولى از حبس قاضى غزنين- بيرون آورد و به زندان قلعه فرستاد. بيهقى پس از رهايى از زندان گويا بقيه عمر را در انزوا به سر برد تا بدرود زندگى گفت. اثر معروف او «تاريخ بيهقى.» (ه.م.) است، ديگر «زينة الكتاب» در آداب كتابت كه اكنون در دست نيست در مجموعه اى خطى متعلق به كتابخانه ملك (تهران) چند ورق مشتمل بر شرح بغض لغات است كه به بيهقى نسبت داده شده.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين

(جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (332 -331 /6)، تاريخ ادبيات در ايران (892 -890 /2)، تاريخ بيهق (178 -175)، تاريخ بيهقى چاپ دكتر فياض، (مقدمه)، تاريخ در ايران (31 -29)، تاريخ غزنويان (9 -8)، تاريخ نظم و نثر (65 -64)، دايرةالمعارف فارسى (497/1)، سبك شناسى (91 -66 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 164 -163 /5)، گنج و گنجينه (92 -84)، لغت نامه (ذيل/ ابوالفضل)، مؤلفين كتب چاپى (417 -416 /5)، معجم المؤلفين (237/9)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 470)، نام آوران فرهنگ (151 -150)، الوافى بالوفيات (20/3)، يادنامه ى بيهقى چاپ دانشگاه فردوسى.

بيهقي، ابوالقاسم اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم و پنجم ق)، لغوى، نحوى، فقيه و قارى. معروف به شمس بيهقى. ملقب به شمس الائمه. او جامع علوم و فنون بود و در مرو مسكن داشت. از آثارش: «نقض الاصطلام»؛ «سمط الثريا»، در معانى غرائب حديث؛ كتابى در «لغت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (675/2)، معجم الادباء (141 -140 /6)، معجم المؤلفين (264/2).

بيهقي، ابوالقاسم زيد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 517 ق)، فقيه و متكلم امامى. او پدر على بن زيد بيهقى، ابن فندق، صاحب «تاريخ بيهق»، شارح «النهج» است. ابوالقاسم بيهقى از مشايخ ابن شهرآشوب مازندرانى بوده است. از آثارش: «حلية الاشراف»؛ «لباب الالباب»؛ «حدائق الحدائق»؛ «مفتاح باب الاصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (127 -126 /7)، تاريخ بيهق (2)، الذريعه (280/18 ،80/7 ،283/6)، ريحانه (309/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 114 -113 /6)، فهرست منتجب الدين (81).

بيهقي، ابوالقاسم، ابومحمد اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(402 -328 ق)، فقيه حنفى. او در اصول و فروع حنفى مقتداى زمان خود بود. از آثار وى: «المجرد فى فروع الحنفية» به نام «الشامل»، در فروع فقه حنفى، در دو جزء؛ «الكفاية الفقهاء»، مختصر شرح القدورى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (308/1)، كشف الظنون (1593 ،1498 ،1024)، هدية العارفين (209/1).

بيهقي، ابوجعفر احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 544 -470 ق)، محدث، فقيه، مفسر و اديب. معروف به بوجعفرك. وى اهل نيشابور بود. گروهى از نجبا همصحبت وى بودند و جماعتى نزد وى دانش فراگرفتند. او از ابونصر احمد بن محمد بن صاعد قاضى و ابوالحسن على بن حسن بن عباس صندلى واعظ و ديگران سماع حديث داشت. تاج الدين محمود بن ابى المعالى خوارى، در مقدمه ى كتاب «ضالة الاديب» مى آورد كه احمد بن على بيهقى در ادب و قرائت امام بود و كتاب «صحاح» جوهرى، در لغت را، پس از قرائت بر ابوالفضل احمد بن محمد ميدانى، حفظ كرد. از جمله ى تأليفات او: «المحيط»، در لغات قرآن؛ «ينابيع اللغة»؛ «تاج المصادر»، در لغت عرب؛ كتاب «المحيط بعلم القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (321 -320 /2)، دايرةالمعارف فارسى (497/1)، روضات الجنات (270/1)، سير النبلاء (208/20)، كشف الظنون (2052 -1619 ،269)، لغت نامه (ذيل/ احمد بن على)، معجم الادباء (51 -49 /4)، معجم المؤلفين (4/2)، الوافى بالوفيات (215 -214 /7)، هدية العارفين (84/1).

بيهودي، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت پس از 1300 ق)، اديب و شاعر. وى منسوب به بيهود از توابع قاين است. در قاين و سپس در مشهد به تحصيل پرداخت، آنگاه راهى نجف شد و تحصيلاتش را نزد استادان عصر، از جمله علامه شربيانى به پايان برد و بر اقران پيشى گرفت و به مقام اجتهاد رسيد. پس از آن به ديار خويش بازگشت و به نشر حقايق اسلامى و اجراى قوانين كيفرى اسلام پرداخت. وى با صوفيان طاووسيه زادگاهش به مقابله برخاست و اين تقابل آنان را به خشم آورد تا حدى كه شبانه به خانه اش درآمدند و او را

در حالى كه خفته بود با ضربات چاقو مجروح و سپس خفه كردند و همسر حامله اش را نيز با او كشتند و اموالش را به غارت بردند. وى در هنگام مرگ شصت ساله بود. از او «ديوان» شعرى باقى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (33/5)، بزرگان قاين (136 -135)، شهيدان راه فضيلت (540 -539)، معجم المؤلفين (246/2).

پارسا تويسركاني، عبدالرحمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر.

تولد: 1288، تويسركان.

درگذشت: 2 فروردين 1369، تهران.

عبدالرحمن پارسا تويسركانى متخلص به «پارسا» فرزند شيخ محمدرحيم رستگار (از نياى پارسا مجنون تويسركانى)، علوم ابتدايى و متوسطه را در تويسركان و مازندران و تهران (فارغ التحصيل دارالمعلمين مركزى) به پايان رساند. سپس به تكميل معلومات خود نزد استادان فن به تحصيل پرداخت.

پس از پايان تحصيلات، چندى به شغل آموزگارى در دبيرستان هاى تهران و مدرسه عالى سپهسالار پرداخت. مدتى نيز رييس تحقيق امنيه ى غرب بود، سپس به شركت بيمه ايران رفت و تا زمان بازنشستگى (در سمت هاى مختلف و از جمله رياست روابط عمومى شركت، مسئوليت مجله ى «بيمه» و فعاليت در اداره ى انتشارات و مطبوعات بيمه ى ايران) در اين شركت كار مى كرد. از سال 1315 تا 1319 منشى و نايب رييس انجمن ادبى ايران بود. مدتى نيز رييس انجمن ادبى ايران بود. علاوه بر اينها عضو دائمى و عضو هيئت مديره فرهنگستان ايران نيز بود. پس از كودتاى 1332 نيز مدت يك سال مشاور مطبوعاتى سپهبد اردشير زاهدى (نخست وزير) بود.

فعاليت مطبوعاتى اش را از سال 1309 آغاز كرد. ضمن خدمت مطبوعاتى خود، سردبيرى مجله ى «معارف» و روزنامه ى «كرمانشاه» را به عهده داشت. با نام هاى «گل آقا»، «همشهرى» و «شيخ ابوالپشم» نيز مطالب خود را امضا مى كرد. وى

به مناسبت هايى نشان هاى 28 مرداد و تاجگذارى دريافت داشت و به كشورهاى عربستان صعودى و كويت و بحرين و قطر و عراق نيز سفر كرد.

پارسا شاعرى را از دوران جوانى آغاز كرد. شاعرى غزلسرا بود و به ساختن قطعه و رباعى نيز مى پرداخت. يكى از كارهاى پارسا به نظم درآودن حكايت ها و مثل هاى اقوام مختلف دنياست كه قسمتى از آنها در مجله ى «گوهر» از سال 1352 تا 1357 به چاپ رسيده است. ديوان اشعار او كه در حدود ده هزار بيت است هرچند به چاپ نرسيده ولى بيشتر اشعارش در جرايد كشور به ويژه در مجله هاى «ارمغان» و «وحيد» و «گوهر» و در مجله هاى كشورهاى پارسى زبان افغانستان و پاكستان منتشر شده است. همچنين قطعه هايى از آثار منظم وى به وسيله پرفسور ايلسكى به زبان روسى و پرفسور مولوى به زبان انگليسى ترجمه گرديده است.

فهرست تأليفات او به شرح زير است: تصحيح و چاپ ديوان شاهزاده افسر سبزوارى؛ تصحيح و چاپ ديوان رضى الدين آريتمانى؛ تصحيح ديوان عنصرى؛ تاريخ تويسركان؛ فهرست كتابخانه ى مدرسه ى عالى سپهسالار تهران؛ تصحيح مقدمه و چاپ قيصرنامه ى اديب پيشاورى؛ رساله در شرح حال خاقانى و رساله در معرفت النفس و مقاله هاى انتقادى و اجتماعى در روزنامه ها و مجله هاى فارسى، مقدمه بر كتاب هاى مختلف از جمله كتاب رجال قم و بحثى در تاريخ آن. كتابى نيز درباره ى تاريخ تويسركان تأليف كرده است كه به چاپ نرسيد.

(1369 -1288 ش)، نويسنده و شاعر، متخلص به مجنون. در تويسركان متولد شد. پدر وى از شاعران و اديبان نامور بود. پارسا علوم ابتدايى و متوسطه را در زادگاهش و مازندران و تهران به پايان برد. از آن

پس چندى آموزگار و مدتى رييس تحقيق امنيه ى غرب بود و سپس به شركت بيمه ى ايران منتقل شد. از سال 1315 تا 1319 ش منشى و نايب رييس انجمن ادبى و عضو دايمى و عضو هيأت مديره فرهنگستان ايران نيز بود. پارسا شاعرى اجتماعى و غزلسرا بود. غزل را نيكو مى سرود و در ساختن قطعه و رباعى توانايى داشت. آثارش در مجله ها و روزنامه ها چاپ مى شد. از آثار او: تصحيح و چاپ «ديوان» شاهزاده افسر سبزوارى؛ تصحيح و چاپ «ديوان» رضى الدين آرتيمانى؛ تصحيح «ديوان» عنصرى؛ «تاريخ تويسركان»؛ «تحرير هزار صفحه فهرست كتابخانه ى مدرسه سپهسالار تهران»؛ تصحيح و چاپ «قيصرنامه» اديب پيشاورى و همچنين مقالات متعددى در مجلات ادبى كه به چاپ رسيده است. يكى از كارهاى مهم و قابل توجه پارسا به نظم درآوردن حكايتهاى آموزنده و مثل هاى اقوام مختلف دنياست كه قسمتى از آنها در دوره ى شش ساله ى مجله ى «گوهر» به چاپ رسيده است. «ديوان» اشعار او حدود ده هزار بيت است كه تاكنون به چاپ نرسيده است.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] سخنوران نامى معاصر (713 -708/ 2)، كيهان فرهنگى (س 7، ش 2، ص 56)، گلزار معانى (244 -242/ 1).

پارسا، داوود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

داوود پارسا

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/4/1

زندگينامه علمي

پس از اتمام دوران دبيرستان و گذراندن دوره هاي زبان انگليسي در موسسه شكوه تهران در سال 1355 و با قبولي در امتحانات كنكور و ورود به مجتمع دانشگاهي فني و مهندسي در رشته برق عزم داشتم رشته ام را در دانشگاه پلي تكنيك (امير كبير فعلي) ادامه دهم كه در سال

1357 انقلاب اسلامي رخ داد و تمامي دانشگاههاي كشور تعطيل گشت.

در سال 1357 در كميته امداد امام خميني (ره) در قسمت تحقيق خانواده شهدا همكاري داشتم و در سال 1358 وارد آموزش و پرورش شدم و چندين سال در رشته ديني و زبان انگليسي به تدريس مشغول شده و بعنوان مدير مدرسه و همكاري با معاونت منطقه 14 تهران مسئوليت پذيرفتم. از سال 1352 به بعد گرايش بيشتري به مسائل مذهبي و علاقه به مطالعه كتب ديني پيدا كردم و با حضور در مجالس سخنراني آيات عظام مكارم شيرازي و سبحاني و مجتبي تهراني و نوري و عبيد زنجاني كه هر كدام جلسات جداگانه اي در تهران داشتند بهره مند شدم.

در ابتداي انقلاب اسلامي با استاد علي صفايي حائري آشنا شدم كه حاصل اين آشنايي بينش جديدي بود كه نسبت به مذهب و دين در من ايجاد شد و با عمق بيشتري مسائل ديني را دنبال كردم و موجب ورود من به حوزه علميه مجتهدي تهران در سال 1361 و سپس هجرت به قم در سال 1362 و ادامه تحصيل در حوزه علميه قم گرديد.

ادبيات را نزد اساتيد : علوي طالقاني، مدرس افغاني، عرفان و اصول و فقه را نزد اساتيد: فاضل ، محمدي ، محامي، محفوظي، موسوي تهراني، پاياني، و آشيخ علي پناه و دروس خارج را نزد آيات عظام : وحيد خراساني، فاضل ، آشيخ جواد تبريزي ، مكارم شيرازي و علي صفايي حائري تلمذ نمودم. و چندين سال هم از محضر درس تفسير آيةالله جوادي آملي بهره مند شدم. در طول دوران تحصيلات حوزوي كار تحقيق با گروهي از

دوستان در موضوعات: تاريخ، عرفان، تعليم وتربيت و روانشناسي و تفسير را دنبال كردم.

از سال 1369 به بعد در دو مقطع تدريس و تبليغ علوم اسلامي در دانشگاههاي تهران و امير كبير و علم و صنعت و شريف و علامه و شيهد بهشتي و خواجه نصير الدين و شيهد مدرس و علوم پزشكي و دانشگاه قم و در استانها دانشگاه بوشهر و شيراز و قزوين پرداختم و چندين بار بعنوان مبلغ و استاد نمونه از طرف نهاد رهبري در دانشگاهها انتخاب شدم. و همچنين در مدرسه امام خميني(ره) و حوزه خواهران و دانشگاه باقرالعلوم(ع) قم به تدريس دروس حوزوي پرداختم.

پارسا، شمس الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 822 ق)، مفسر، فقيه، نويسنده و صوفى. وى اهل بخارا و از اصحاب درجه ى اول خواجه بهاءالدين نقشبند و از اولاد عبدالله بن جعفر طيار بود. او نسبتش به حافظالدين كبير، محمد بخارى مى رسد. از مشاهير عرفاى سلسله ى نقشبنديه است. چون مردى پارسا و دانشمند بود، بهاءالدين وى را پارسا لقب داد. پارسا، كتب بسيارى در تصوف دارد كه به شيوه ى تفكر و تحليل ابن عربى از مسائل عرفانى، نزديك است. وى همچنين در نقل حديث نيز دست داشت و كرامات بسيارى را به او نسبت داده اند. در هنگام بازگشت از سفر حج، در مدينه درگذشت و او را در جوار مزار حضرت عباس (ع) به خاك سپردند. وى پسرى داشت به نام خواجه حافظالدين ابونصر پارسا كه او هم از مشايخ معروف نقشبنديه به شمار مى رود. از آثارش: «فصل الخطاب لوصل الاحباب»، در محاضرات؛ «الفصول الستة»؛ «اربعون حديثا»؛ «تفسير القرآن العظيم»، در يكصد مجلد؛ «رساله ى قدسيه»؛ «عقايد حكيم ابوالقاسم اسحق بن

محمد بن اسمعيل بن ابراهيم بن زيد سمرقندى»؛ «انيس الطالبين و عدة السالكين»؛ «تفسير سوره ى فاتحة الكتاب»؛ «رساله ى كشفيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (273/7)، ايضاح المكنون (191/2)، تاريخ ادبيات در ايران (483 -482 /4)، تاريخ نظم و نثر (281 -280 ،221 -220)، تذكرة الشعراء (379)، حبيب السير (5 -4 /4)، الذريعه (50 /17 ،233-232 /16)، رشحات عين الحيات (مقدمه 111 -101 ،88 ،44)، ريحانه (310/1)، طرائق الحقائق (62/3)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 823)، معجم المؤلفين (300/11)، نفحات الانس (400 -397)، هدية العارفين (183/2).

پارسي نژاد، ايرج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : ايرج پارسي نژاد درسال 1317 در شهر آبادان ديده به جهان گشود. وي بعد از تحصيلات متوسطه وارد دانشگاه تهران شد و فوق ليسانس خود را در رشته زبان شناسي از همان دانشگاه اخذ نمود، وي براي ادامه تحصيل به انگلستان سفر كرد و با اخذمدرك دكتراي ادبيات تطبيقي از دانشگاه آكسفورد انگليس تدريس در دانشگاه مطالعات توكيو را به مدت 17 سال شروع كرد. بعد از بازنشستگي و عزيمت مجدد به آمريكا در دانشگاه ucla به تدريس مروري بر ادبيات كلاسيك فارسي به زبان انگليسي را آغاز نمود. از وي آثار متعددي به جامانده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ايرج پارسي نژاد پس از پايان تحصيلات متوسطه در زادگاه ،براي ادامه تحصيل در رشته ادبيات به تهران مي آيد و موفق به اخذ مدرك فوق ليسانس زبان شناسي دانشگاه تهران مي شود.شوق تحصيل اما ماجراي تحصيلات پارسي نژاد را به اين مختصر ختم نمي كند و او را ترغيب به عزيمت به انگلستان مي كند.او به دانشگاه آكسفورد مي

رود تا در رشته ادبيات تطبيقي ادامه تحصيل دهد.پارسي نژاد موفق به اخذ مدرك دكتراي ادبيات تطبيقي از دانشگاه آكسفورد انگليس مي شود

استادان و مربيان : از استادان ايرج پارسي نژاد مي توان به استاد زرين كوب اشاره كرد.

فعاليتهاي آموزشي : ايرج پارسي نژاد پس از اخذ مدرك دكتراي خود وارد توكيو شد و به مدت 17 سال شروع به تدريس در دانشگاه مطالعات خارجي گرديد. وي سخنراني هاي متعددي در مراكز گسترش زبان و ادبيات فارسي در خارج از ايران داشت. پس از بازنشستگي عزيمت به آمريكا كرد و تدريس « مروري بر ادبيات كلاسيك فارسي» به زبان انگليسي در دانشگاه ucla را آغاز نمود.

آرا و گرايشهاي خاص : ، آراي ايرج پارسي نژاد هم در مورد اهميت نقد ادبي در تاريخ ايران روشن تر مي شود. به نظر او نقد جديد فقط ابزاري براي بهبود ادبيات فارسي نيست، امري كه آن را از نقد پيش از قرن نوزدهم جدا مي كند كه چيزي جز تملق گويي و تعريف و تكذيب شخصي نبود، بلكه پيشرفت سياسي و اجتماعي مملكت نيز پيوندي استوار داشت. به گمانم او نقد ادبي حاصل «مبارزه اجتماعي _ انتقادي روشنفكران ايران با استعداد قرن نوزدهم » بود چون ادبيات در شكل گيري فرهنگ ايراني سهم به سزايي داشته و دارد و «تفكر ادبي، كه محصول نگرش عقلايي است، پيش از هر چيز بر ضد نهادهاي سياسي و اقتصادي حاكم دست به اعتراض مي زند». پارسي نژاددر تأييد ارتباط ميان نقد و پيشرفت مملكت در مقامي مناسب به قول طالبوف استناد مي كند: «اگر در اعمال و اقوال دايره منافع ملي«كريتيكه»،

يعني تشريح معايب و محسنات، نباشد در آن ملت ترقي نمي شود».او معتقد است مبحث «نقد ادبي جديد» با آنچه در سنت ادبي فارسي در اين زمينه وجود دارد از بنياد متفاوت است: «آثاري كه به عنوان مباحث انتقاد ادبي از گذشتگان ما به جا مانده، همچنان كه استاد زرين كوب ياد كرده، يا از نوع «نقد ذوقي» است كه شاعران از سر ذوق به كنايه و تعريض به خرده گيري از يكديگر پرداخته اند، مانند اشاره انتقادي فردوسي به ناتندرستي شعر دقيقي و نكته گيري هاي عنصري و غضائري از يكديگر و يا از مقوله «نقد فني» است كه در كتاب هاي بلاغت و بديع و قافيه از مقدمات ظاهري كلام سخن رفته. مانند ترجمان ابلاغي از محمد بن عمر رادوياني و حدائق السحر از رشيد وطواط و چهار مقاله نظامي عروضي و لباب الالباب محمد عوفي و المعجم في معايير اشعار العجم شمس قيس رازي. اما در همه اين آثار كمتر نشاني از تحليل موضوع و قضاوت درباره ارزش ذاتي آثار ادبي ديده مي شود.»

چگونگي عرضه آثار : ايرج پارسي نژاد نوشتن را به جد و جهد از دوران دبيرستان آغاز كرده و از همان آغاز نيز گرايش نقد ادبي داشته است.زنده ياد سيروس طاهباز كه او نيز متولد آبادان بود، از تأسيس انجمن ادبي دبيرستان رازي آبادان ياد مي كرد كه مهم ترين كار آن تهيه يك روزنامه ديواري بود و ايرج پارسي نژاد با آن همكاري داشت. ايرج پارسي نژاد در اين سال ها علاوه بر تدريس پيوسته،ازنگارش مقالات متعدد در حوزه ادبيات و زبان شناسي در نشريات تخصصي ادبيات نيز

غافل نمانده و همچنين ارتباط پيوسته اش با مراكزآكادميك ، نشريات تخصصي و همكارانش در حوزه ادبيات در ايران را حفظ كرده و هر از چند گاهي براي كارهاي تحقيقي و پژوهشي به ايران مي آيد. پارسي نژاد در اين سال ها علاوه بر حفظ پيوند هايش با جريان نقد ادبي در ايران،از تحقيق و مداقه در وضع ادبيات كلاسيك ايران در خارج از ايران نيز غافل نمانده و به نقد آنان نيز پرداخته است.از آن جمله است ديدگاهي كه او درباره ترجمه امروزين آثارمولانا در آمريكا دارد: «كلمن باركس براي آن كه شعر مولانا را با ذائقه زمانه تطبيق دهد و آن را باب روز بازار آمريكا بگرداند، مضامين عرفاني آن عارف آزاده را از خاستگاه تاريخي و اجتماعي او جدا مي كند و آن را با فرهنگ دنياي معاصر تطبيق مي دهد . باركس به جاي آن كه مفه__وم « عشق » در مثنوي را ، همان گونه كه هست باز نماي__د، دست به تحريف آن مي زند . در سرآغاز فصل ششم زير عنوان « مهارتمنيات جسماني » وانمود مي كند كه در طريق تصوف، برآوردن اميال نفساني، مرحله اي از وصول به حق و رسيدن به عشق الهي است!

آثار :

1 تاريخ نقد ادبي در ايران

ويژگي اثر : پارسي نژاد ترجمه اي از كتاب روشنگران ايراني را با عنوان «تاريخ نقد ادبي در ايران» از سوي انتشارات آيسبك در واشنگتن منتشر كرده و هم اكنون در تدارك جلد دوم «روشنگران ايراني و نقد ادبي» است.در جلد نخست اين كتاب تا

هدايت مورد بررسي و پژوهش قرارگرفته بود و جلد دوم اختصاص دارد به دوره هدايت تا روز گار ما. »

2 ترجمه به انگليسي«تاريخ نقد ادبي در ايران ????-????»

ويژگي اثر : انتشار آن از سوي IBEX در مريلند آمريكا

3 روشنگران ايراني و نقد ادبي در دو جلد

ويژگي اثر : اما يكي از مباحثي كه سال هاست به موضوع اصلي نقد ها و نوشته هاي پارسي نژاد بدل شده، همانا تاريخ نقد ادبي در ايران است.مبحثي كه عنوان مهم ترين كتاب او نيز هست. «روشنگران ايراني و نقد ادبي» اثري تحقيقي از ايرج پارسي نژاد پيرامون شكل گيري جريان نقد ادبي به همت نويسندگان و منتقداني است كه انتشارات سخن مسئوليت چاپ و توزيع آن را به عهده دارد.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

پارسي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى اهواز در سال 1347، بورد تخصصى داخلى از دانشگاه علوم پزشكى اهواز در سال 1355، فوق تخصص سرطان هاى داخلى از دانشگاه آمريكايى بيروت در سال 1368.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

نارسايى ايمنى اكتسابى AIDS بيمارى ايمونوپروليفراتيو روده كوچك DISPI، كم خونى و حاملگى، عفونت در بيماران مبتلا به كمبود ايمنى، كم خونى تالاسمى و فراوانى آن در خوزستان، تدريس درس پاتوفيزيولوژى خون و سرطان در دانشگاه علوم پزشكى اهواز.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان

خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

سرطان، سرطان پستان، بررسى عفونت در امراض نئوپلاستيك، بررسى مقدماتى در مورد انتشار توكسوپلاسموز انسانى در خوزستان، گزارش و بررسى يك مورد لنفوم بوركيت فك تحتانى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پازارگادي، علاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1292 ش)، نويسنده و مترجم. از مردم شيراز است. پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى در شيراز به انگلستان رفت و موفق به دريافت درجه ى ليسانس در رشته ى تاريخ عمومى و فوق ليسانس در رشته ى تعليم و تربيت شد. پس از دريافت درجه ى فوق ليسانس رشته ى علوم سياسى و اقتصادى از دانشگاه آكسفورد به آمريكا رفت و در رشته ى تعليم و تربيت دكترا گرفت. دكتر پازارگادى پس از بازگشت به ايران به امر تدريس پرداخت. برخى از آثار او: «انشاء انگليسى»؛ «پيروزى در دست من»؛ «دستور زبان انگليسى»؛ «گرامر زبان انگليسى»؛ «يك بحث جدى درباره ى خنده و شوخى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (160/2)، مؤلفين كتب چاپى (84 -82 /4).

پازوكي، شهرام

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهرام پازوكي متولد تهران است.در سال 1335 در اين شهر به دنيا آمده، تحصيلات متوسطه را به پايان رسانده و اواسط دهه 50 در رشته فلسفه دانشگاه تهران قبول شده است.در ميانه تحصيل وبا انقلاب فرهنگي وقفه اي در روند تحصيلي او ايجاد مي شود، اما پازوكي كه دلمشغولي جدي اوحوزه انديشه بود بيدرنگ بعد از بازگشايي دانشگاه به ادامه تحصيل مي پردازد و ليسانس فلسفه را درسال1363 از دانشگاه تهران مي گيرد.اوفوق ليسانس فلسفه را نيز با پايان نامه ترجمه مقدمه و تفسير كتاب عقل و وحي در قرون وسطي از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران دريافت كرده و دوره دكترا را نيز با عنوان پايان نامه سير مابعدالطبيعه در غرب به تفسير مارتين هايدگر در سال 1373از دانشگاه تهران گرفته است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : _ پايان تحصيلات متوسطه در تهران _ اخذ

ليسانس فلسفه از دانشگاه تهران سال 1361 _ دريافت فوق ليسانس فلسفه از دانشگاه تهران سال1367 _ اخذ مدرك دكتري فلسفه از دانشگاه تهران سال 1373

خاطرات و وقايع تحصيل : از وقايع دوران تحصيل شهرام پازوكي ميتوان به وقوع انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاهها اشاره كرد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : شهرام پازوكي در خلال سالهاي تحصيل علاوه بر آن،تدريس را نيز آغاز مي كند.او از سال 68 تا 79 در دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد دانشگاه تهران و شهيد بهشتي درس داده است

فعاليتهاي آموزشي : شهرام پازوكي از سال 68 تا 79 در دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد دانشگاه تهران و شهيد بهشتي و از سال 79 تا كنون، دردوره هاي دكتراي دانشگاه تهران(گروه فلسفه )، دانشگاه تربيت مدرس، دانشگاه تهران (دانشكده هنرهاي زيبا) در رشته هاي فلسفه اگزيستانس، فلسفه يونان و مسيحي، عرفان تطبيقي، الهيات تطبيقي ، الهيات مدرن، فلسفه هنر و زيبايي، فلسفه تطبيقي در مباحث وجود شناسي وجهان شناسي درس داده است. او همچنين _ همكاري با دانشگاه تهران به عنوان مدرس دروس فلسفه غرب،عرفان،فلسفه هنر _ همكاري با دانشگاه شهيد بهشتي به عنوان مدرس دروس فلسفه غرب، عرفان، فلسفه هنراز سال 1367 تا سال 1375 _ همكاري با مؤسسه حكمت و فلسفه ايران به عنوان عضو هيأت علمي ومدرس دروس فلسفه غرب،عرفان، فلسفه هنر ازسال 1373 تاكنون در كارنامه خود دارد.

آرا و گرايشهاي خاص : شهرام پازوكي همچنان كه حوزه هاي معرفت ديني و عرفان نظري را دنبال مي كند،از تطبيق و تطابق آن با شرايط اكنون جوامع انساني نيز غافل نمانده و ديدگاه هاي جالبي در

اين باره يافته است.او مي گويد:«برخلاف ذهنيت اشتباه ما كه بر اين باور هستيم كه تكنولوژي غربي بر همه شئون آنها سيطره دارد، غرب خود به واسطه تكنولوژي زدگي، به سمت عرفان و معنويت رفته است؛ زيرا به اين نتيجه رسيده كه اين تكنولوژي نمي تواند برطرف كننده همه نيازهاي انساني، از جمله نيازهاي وجودي و معنوي انسان باشد.اشتباه است كه فكر كنيم تصور غربيان به واسطه اعمال تروريستي برخي حلقه هاي بنيادگرا مانند «طالبان»، نوعي بنيادگرايي است، چرا كه جهان غرب بين اين اعمال خشونت آميز و روح معنوي عرفاني و پاك اسلام، تفكيك قائل شده است. حتي مي توان گفت برداشت كلي آنها از اسلام، برداشتي انساني و مسالمت آميز است. غرب به دنبال فضاي تكنولوژي زدگي كه بر آن حاكم شده است، به دنبال مسكن آرامش دهنده اي است كه نوعي آرامش باطني داشته باشد؛ البته خود به خوبي نمي داند كه به دنبال چيست، اما همين قدر مي داند كه اين فضا ارضا كننده نيست و بايد به دنبال پاسخ به سؤال هاي وجودي و معنوي خود باشد. غرب به خاطر اين آشفتگي و اين كه نمي داند به دنبال چيست، به سمت ابتدايي ترين، مبتذل ترين تا متعالي ترين رهيافت هاي عرفاني رفته است، اما با اين حال از سر اين تكثر خود دارد به نوعي عرفان پي مي برد كه ريشه در اديان دارد. بازخواني و تدريس آثار عرفايي مانند«ملاصدرا»، «ابن عربي» و... و همچنين بزرگداشت هايي درباره عرفان اسلامي در غرب و استقبال طيف هاي مختلف مردم به اين دست كارها، نشان مي دهد غرب در پي دست

يافتن به گم گشته خويش است. در آمريكا، چند سالي است كه «مثنوي معنوي» جلال الدين مولوي پر تيراژترين كتاب است... غرب در يك كلام دوست دارد بيشتر از عرفان اسلامي بداند و اين نشانه بازگشت آن به عرفان و معنويت اسلامي است» پازوكي از اين منظر مسيرهاي طي شده به وسيله اسلام شناسان غربي را نيز به خوبي زير نظر گذاشته و مورد نقد و مداقه قرار داده است.اودرباره هانري كربن مستشرق و اسلام شناس معروف فرانسوي مي گويد:«كربن كه در مطالعاتش به روش هرمنوتيك و پديدارشناسي متكي بود «معتقد شد» كه تشيع باطن اسلام است.به اعتقاد كربن عالم معنوي ايراني اي وجود داشته است كه با ورود اسلام جان تازه اي گرفته است.

چگونگي عرضه آثار : آثار شهرام پازوكي علاوه بر همكاري با دايره المعارف تشيع در نگرش مداخل فلسفه اسلامي، نگارش مقاله هاي متعدد نظري در نشريه هاي تخصصي را نيز به چاپ رسانده. تأمل پازوكي در عرفان نظري در ايران او را با ادبيات و فرهنگ پيرامون عرفان نظري در ايران آشنا كرده و روحيه جست وجوگر او را به گنجينه ادبيات كلاسيك ايران نيز تعميم داده است. او در يكي ازنشست هاي ماهنامه ادبيات و فلسفه درباره عطارسخن گفته و در همايش مولانا به انديشه نظري او پرداخته و درباره محمود شبستري تحقيقات قابل توجهي كرده و خلاصه از اين درياي بي كرانه انديشه نيز غافل نمانده است پازوكي به زبان هاي انگليسي، عربي وآلماني تسلط و آشنايي دارد و بر اساس اين تسلط وآشنايي است كه دست به ترجمه مقاله ها و كتبي از اين زبان ها

به فارسي زده است. او در تدوين فرهنگ فلسفي غرب نيز همكاري داشته وترجمه مقاله هاي اصلي دايرة المعارف فلسفي پل ادواردز در موضوع هاي مابعدالطبيعه و هستي شناسي را بر عهده داشته است.» پازوكي همچنين در موضوع هايي چون حكمت يوناني و مسيحي در عالم اسلام و مناسبات تاريخي و ماهوي تصوف و تشيع، دست به كار تأليف و تحقيقات فراوان زده است.او در كنار تدريس، تحقيق و تأليف از حضور در مجامع علمي حوزه كاري اش نيز غافل نمانده و در همايش ها و گردهمايي هاي مرتبط در داخل و خارج از كشور،حضور پررنگ داشته است.از آن جمله است شركت در كنگره نقد فلسفي، دانشگاه علامه طباطبايي، عنوان مقاله: پرسش از فلسفه مسيحي، همايش هنر جديد، دانشكده هنرهاي زيبا، دانشگاه تهران، مقالات هنر جديد و مبادي فكري مدرنيسم، كنگره دكارت و فلسفه جديد، دانشگاه علامه طباطبايي، دكارت، مؤسس مدرنيته، كنگره فارس شناسي، دانشگاه شيراز، تصوف عاشقانه روزبهان بقلي شيرازي، دومين كنگره تاريخ معماري و شهرسازي ايران، ارگ بم كرمان، بحران معرفت در معماري جديد، سمينار دين و فلسفه، دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، عنوان مقاله: فلسفه مسيحي چيست؟،كنگره بين المللي شيخ اشراق، مقايسه ميان سهروردي و هايدگر،كنگره نقد تجدد از ديدگاه سنت گرايان، سنت گرايي و بنيادگرايي،كنگره بين المللي ادراك بنا بر نظر ملاصدرا و مكاتب فلسفي غرب، دانشگاه لندن، كنگره بين المللي مولوي، دانشگاه استراسبورگ، كنگره بين المللي مولوي، دانشگاه لندن، كنگره بين المللي عطار، دانشگاه لندن، كنگره معناي صلح در اسلام و مذهب بودا، دانشگاه بانكوك، كنگره بين المللي شاه نعمت الله ولي، دانشگاه لايدن هلند و ... پازوكي همچنين با دايرة

المعارف تشيع همكاري مستمر داشته و حدود 50 مقاله در مباحث عرفاني در جلد هاي 1 تا 5 اين دايرة المعارف نگاشته است. تأمل پازوكي در عرفان نظري در ايران او را با ادبيات و فرهنگ پيرامون عرفان نظري در ايران آشنا كرده و روحيه جست وجوگر او را به گنجينه ادبيات كلاسيك ايران نيز تعميم داده است. او در يكي ازنشست هاي ماهنامه ادبيات و فلسفه درباره عطارسخن گفته و در همايش مولانا به انديشه نظري او پرداخته و درباره محمود شبستري تحقيقات قابل توجهي كرده و خلاصه از اين درياي بي كرانه انديشه نيز غافل نمانده است : «آيا عطار در تذكره الاوليا اديب بوده؟ در كتابي كه به قول علامه قزويني كتابي چون آن كه داراي 2صفت «سادگي و شيريني» [به غايت] باشد در ادبيات پارسي سراغ نداريم. به نظرمن _ چنان كه از متن تذكرة الاوليا فهميده مي شود _ قصد عطار از انشاي اين كتاب، احيا و يادآوري ايمان است. او به دنبال آن نيست كه مشخص كند «شبلي» آن «كلوخ» را برحلاج زد يا نه، قاعده آن است كه «حلاج را دردي آمد عظيم» چراكه «ديگران ندانستندي و زدندي و او دانستي و زدي» عطار مي انديشد كه «جنيد حقيقي» كيست او را با «جنيد واقعي» كاري نيست. نگرش او به جهان در اين نقطه است كه رقم مي خورد مي بالد و به ما مي رسد. او درباره مولانا مي گويد: «مولانا يكي از متفكران برجسته ايراني است كه مي تواند در عرصه هاي جهاني مطرح شود. مولانا راه نجات انسان و سلوك الي الله را نشان

مي دهد و به واقع او نه تنها يك شاعر بلكه يك انديشمند برجسته است .مثنوي تنهاً يك متن ادبي نيست بلكه فراتر از آن يك اثر عرفاني و استمرار تفكر غزالي در رابطه با «احياي علوم دين» است. مولانا نه اشعري است و نه معتزله، او انساني است عارف كه حصول معرفت بشري را از طريق عقل جزئي محال مي داند.معرفت تقليدي در انديشه مولانا جايي ندارد، زيرا او قياس و علم نقلي را اگر منطبق بر معرفت قدسي نباشد، نفي مي كند. از منظر عرفاني و در تفكر مولانا ،همه علوم منشأ ديني دارند و هيچ علمي در نزد وي شايسته نيست، مگر اين كه راه رسيدن به خدا را به ما نشان دهد. تفكر مولانا تفكر كلي است و تنها مربوط به ايرانيان نيست؛ بلكه به كل جهان اختصاص دارد. اين تصور وجود دارد كه تأثير و تأثرها تنها در عالم اقتصادي و سياسي رخ مي دهد؛ اما دقت نمي كنيم اين مسأله در عالم تفكر شديد تر است؛ ولي پنهان.» بد نيست با ديدگاه هاي شهرام پازوكي درباره حصول به معرفت ديني در انديشه ايراني آشنا شويم: معرفت به حقيقت هستي از طريق علم حصولي ممكن نيست. بلكه معرفت حقيقي، معرفت حضوري است كه بي واسطه است . عرفان بحث اديان است. اديان ابراهيمي 2 شأن دارند؛ يك جنبه ناظر به احكام شريعت است كه جنبه ظاهر است و جنبه اي است كه شخص چون در عالم زندگي مي كند بايد قوانين و مقرراتي را رعايت كند و در مقابل جنبه شريعت، جنبه باطني به اسم طريقت وجود دارد كه يكي

از اصطلاحات كليدي عرفان اسلامي است . همانطور كه جان براي تجلي و ظهورش نياز به تن دارد، طريقت نيز براي تجلي نياز به شريعت دارد . عرفان فقط در آسمان نيست. بلكه عرفان جنبه باطني، طريقتي و معنوي همه اديان است. از آنجا كه اديان از حيث معنا و حقيقت عرفان واحدي دارند، اديان از وجه جنبه طريقتي با هم مشتركند، بنابراين شريعت مايه تكثر است .به همين دليل در اديان مختلف عارفان آن اديان چون همدل هستند همزبان هم هستند و اين هم زباني موجب شده تفكر عرفاني خصوصيات خاص خود را داشته باشد.يكي از مشتركات عرفاني اديان قول به حقيقت واحد هستي است و عالم مظاهر اين حقيقت است يعني اگر از حيث عرفاني، عرفان اديان مختلف را نگاه كنيم متوجه مي شويم عارفان در بحث از پيدايش عالم قائل به ظهور وتجلي هستند. يعني عالم را جلوگاه حق مي دانند و موجود آيت حق است. به عبارتي در عرفان ميان خالق و مخلوق نسبت وجودي هست. ما در عرفان نظر تنها نداريم و نظر بايد با عمل توام باشد و هيچ كس با خواندن فصوص الحكم عارف نمي شود و هيچ عارفي را سراغ نداريم كه عرفان خوانده باشد ولي اهل عمل نباشد . ايران نسبت خاصي با عرفان و تصوف اسلامي پيدا كرده است . يعني در تمام شئون فكري و اجتماعي ما تصوف و عرفان وجود دارد. مسيحيت به دليل اين كه جنبه طريقتي بسيار غالبي دارد، ديني است كه ماهيت عرفاني دارد، ولي در تاريخ مسيحيت آن چنان ظاهر بيني غلبه پيدا كرد كه سخنگويان اصلي مسيحيت مطرود

شدند و متكلمين مسيحي غلبه پيدا كردند .در ميان فيلسوفان رمانتيك آلماني مانند گوته بحث دين مطرح مي شود .آنها بحث دين را به ماهو دين مطرح مي كنند و نخستين پايه هاي اسلام شناسي و هنر شناسي را مي گذارند. بحث تجربه ديني به عنوان جايگزين براي عرفان مطرح مي شود و جنبه عقايد و كلام دين كنار مي رود و همچنين مخالفت هاي فلسفه مدرن با دين كنار مي رود و تأكيدي كه روي تجربه مي شود به گونه اي طرح مسأله عرفان است .در قرن بيستم بحث تجربه ديني و عرفاني مطرح مي شود و در مقابل عده اي مي گويند دين فقط تجربه ديني نيست. چون در عرفان تجارب، تجربه بر خاسته از حواس نيست بلكه احوال است. عرفان عين ذوقيات و تجربيات نيست و بالاتر از آن است .از حيث عرفاني احوال معرفت زاست. يعني شما معرفتي نسبت به هستي پيدا مي كنيد اما در همه بحث تجربه ديني، مطرح شدن معرفت را نمي بينيد. در ايران يك مشكل اين است كه هم مي خواهيم عارفان مسلمان باشند و هم مي خواهيم نباشند. ما هر وقت مي خواهيم بحث جدي راجع به عرفان كنيم سراغ اسلام مي رويم چون به محض اين كه صحبت از تفكر در اسلام مي كنيم بايد سراغ عرفان برويم و منابع فكري ما عرفا هستند.ايرانيان پرده از حقيقت معنوي اسلام برداشتند و آنچه در باطن اسلام است، نمايان كردند...

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ تصوّف از قرن هفتم تاكنون

ويژگي اثر : مقاله (دايرة المعارف اسلام)

2

تصوف علوي

ويژگي اثر : مقاله (مجله عرفان ايران)

3 جامع الاسرار:جامع تصوّف , تشيع

ويژگي اثر : مقاله (مجله عرفان ايران-)

4 دكارت مؤسس مدرنيته

ويژگي اثر : مقاله (مجله فلسفه دانشگاه تهران-)

5 دكارت و پيدايش مفاهيم نو در هنر

ويژگي اثر : مقاله (مجله فرهنگستان هنر-خيال-)

6 سير مابعدالطبيعه در تاريخ فلسفه غرب

ويژگي اثر : كتاب (تهران-پژوهشگاه علوم انساني)

7 عرفان صراط مستقيم گفت وگوي اديان

ويژگي اثر : مقاله (مجله پل فيروزه)

8 عقل و وحي در قرون وسطي

ويژگي اثر : كتاب(تهران-پژوهشگاه علوم انساني)

9 فلسفه مسيحي چيست؟

ويژگي اثر : مقاله (مجله فلسفه دانشگاه تهران-

10 كتاب خدا در فلسفه

ويژگي اثر : ترجمه كتاب (تهران-حقيقت)

11 گفت وگو و فرا گفت وگو در انديشه

ويژگي اثر : مقاله (مجله فلسفه دانشگاه تهران)

12 معناي هنر و زيبايي در مثنوي

ويژگي اثر : مقاله (مجله دانشكده هنر هاي زيباي دانشگاه تهران-)

پاشايي، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي پاشايي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

محمد تقي پاشايي در فروردين سال 1337 هجري شمسي در شهر مقدس مشهد متولد گرديد. وي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تهران گذراند و در سال 57 موفق به

اخذ ديپلم رياضي گرديد. ايشان در سال 58 جهت تحصيل علوم حوزوي وارد حوزه علميه اشتهارد شد و بعد از شش ماه در مدرسه علميه برهان شهرري ادامه تحصيل داد و از سال 64 تا كنون در حوزه علميه مقدسه قم مشغول تحصيل و تدريس و تحقيق مي باشد.

پاك نيا، عبدالكريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالكريم پاك نيا

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

او در سال 1341 در شهر تبريز به دنيا آمد و در سال 1354 بعد از اتمام تحصيلات دوره ابتدايي دروس جديد،وارد حوزه علميه شد.پدرش حاج اسماعيل يكي از معماران متدين و عالم پرور آن شهر بود. عبد الكريم دروس مقدماتي حوزه و ادبيات عرب را،از اساتيد آن زمان در مدارس علميه طالبيه،صادقيه،حسن پادشاه و حاج صفر على،فرا گرفت.با شتاب گرفتن انقلاب اسلامي ايران،در 29 بهمن 1356 در كنار ديگر طلاب درس را تعطيل،و همراه ساير اقشار مختلف جامعه به جمع انقلابيون پيوست.بعد از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ايران به تحصيل ادامه داد تا اينكه در سال 1359 براي تكميل تحصيلات خود در عرصۀ علوم اسلامى،به شهر مقدس قم هجرت كرد.كتاب هاي مطوّل،حاشيه ملا عبد الله،شرح باب حادي عشر را نزد شيخ محمد علي مدرس افغاني و سيد هاشم خوئي و شرح لمعه را در نزد شيخ علي پناه اشتهاردي و شيخ كريم ملاّئي تبريزي خواند.

درس تفسير قرآن را از آيات عظام دكتر صادقي طهراني و جواد آملي و دروس سطح عالي فقه و اصول را از بزرگاني همچون آقايان شيخ احمد پايانى،شيخ مصطفي اعتمادى،آقا سيد رسول طهراني و منطق و حكمت را نيز از آيت

الله شيخ يحيي انصاري شيرازي و شيخ حسن مجد آموخت. درس خارج فقه و اصول را از محضر حضرات آيات شيخ جواد تبريزى،شيخ حسين وحيد خراسانى،شيخ حسين نورى،سيد موسي زنجانى،شيخ مسلم ملكوتي و شيخ جعفر سبحاني بهره مند گرديد. در كنار تحصيل از سال 1371 به تدريس ادبيات،معاني و بيان ، منطق ، فلسفه مقدماتى،فقه و اصول و ساير دروس سطوح عالي پرداخت.همچنين از سال 1366 تاكنون در عرصه تبليغ به مناسب هاي مختلف در 15 استان كشور به فعاليت هاي تبليغي و خدمات در اين وادي اشتغال داشته است.بالاخره در كنار اين اشتغالات عمده ترين وقت خود را در عرصه پژوهش هاي علمي و تحقيقي در موضوعات مختلف دينى،تاريخى،تربيتى و اخلاقى- كه بيشترين علاقه را داشت- صرف نمود.در اين راستا،از رهنمودها و تشويق هاي استاد محمود مهدي پور بهره برد. حاصل تلاش هاي وي در قالب كتاب و مقاله،توسط ناشرين مختلف و يا در مطبوعات و رسانه هاي سراسري چاپ و منتشر شده است.مهمترين موضوعات اين آثار عبارتند از:سيره و سخن پيشوايان معصوم(ع)،مناسبت هاي مذهبى،شرح حال شخصيت هاي تاثير گذار در جهان اسلام،انديشه هاي اهل بيت(ع) در مسائل اخلاقى ، عقيدتى ، تربيتى ، سياسى ، فرهنگي و اجتماعى،مقالات قرآنى ، ياران اهل بيت(ع) و غيره.

پاكپور، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي پاكپور

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم اقتصاد، در سال 1363 دروس حوزه را در مدرسه علميه جلاليه آستانه اشرفيه آغاز نمودم.

سال 64 براي ادامه تحصيل به قم آمدم و در مدرسه امام صادق(ع) (نيروگاه) پذيرفته شده به مدّت چهار سال

دوره مقدّماتي را به پايان رساندم. ادامه تحصيل در مدرسه امام باقر(ع) (نيروگاه) و ورود به موسسه در راه حق همزمان با دروس موسسه، در سال 73 دروس سطح حوزه را به پايان رساندم. بعد از دوره پنج ساله اول موسسه در راه حق، (موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني) در مقطع كارشناسي ارشد رشته دين شناسي پذيرفته شده و در طول مدت چهار سال پايان نامه خويش را به عنوان «وظيفه گرايي از ديدگاه كريستين ام كرسگارد» دفاع كردم. دو سال آخر دوره كارشناسي ارشد در گروه كارورزي فلسفه اخلاق موسسه زير نظر استاد محمود فتحعلي فعاليت پژوهشي داشته ام، همزمان با كار پايان نامه در گروه اخلاق مركز برنامه ريزي و تدوين كتب درسي نهاد فعاليت نموده و چند سالي است كه به عنوان مسئول گروه اخلاق مشغول فعاليت هستم. بعد از اتمام دوره سطح حوزه چند سالي در درس خارج آيات عظام جوادي آملى، سبحانى، لاريجاني و... شركت كردم. در طول سال 85 با گروه اخلاق و تربيت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي قم در غالب پروژه اخلاق كاربردى، همكاري داشته و از فضاي علمي آنجا بهره كافي برده ام. اكنون در ضمن فعاليت در گروه اخلاق مركز تدوين نهاد رهبرى، در رشته مدرسي معارف اسلامي گرايش اخلاق و عرفان اسلامي در مقطع دكتري مشغول به تحصيل مي باشم.

پاكدامن، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: ايمونولوژى دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پاكدين، كامل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كامل پاكدين

محل تولد : مراغه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/7/1

زندگينامه علمي

بنده از سال 1359 بمدت 12 سال بصورت مستمر در مدرسه علميه شهيدين قم تحصيل كرده و همزمان با تحصيلات حوزوي , دروس دانشگاهي را هم تا سطح كارشناسي به اتمام رساندم.حدود يك سال و نيم در باكو ( آذربايجان شوروي سابق ) مشغول تبليغ بودم. بعد , يكسال در نهاد رهبري دانشگاهها , در قسمت بازرسي فعاليت داشتم بعد , حدود سه سال در مركز دفتر تبليغات اسلامي واحد سيره بعنوان محقق مشغول كار بودم.در جامعه الزهرا (سلام الله عليها ) و دانشكده سپاه قم تدريس كرده ام . يكسال در دانشگاه معارف اسلامي و تاريخ تشيع تدريس داشتم و اخيرا" چهار سال است كه در موسسه پژوهشي راي پرداز مشغول تحقيقات فقهي هستم.

پاكروان، روح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زيست شناسى، دانشكده: علوم، دانشگاه: تهران

سال تولد: 1301، مرتبه علمى: استاد، رشته: زيست شناسى، دانشكده: علوم، دانشگاه: تهران

زندگينامه

شادروان دكتر سيد روح اللَّه پاكروان در سال 1301 شمسى در شهرستان خوى چشم به جهان گشود وى تحصيلات مقدماتى خود را تا كلاس دوم دبيرستان در زادگاه خود بانجام رساند و براى ادامه تحصيل به تهران عزيمت نمود و موفق به اخذ ديپلم علمى گرديد.

ايشان در سال 1329 به دريافت مدرك ليسانس در رشته فيتو پاتولوژى از انستيتوى آكرونوميك فرانسه گرديد و در سال 1338 موفق به اخذ درجه دكتراى ميكروبيولوژى از دانشگاه سوربن فرانسه شد، و دوره ى تخصصى خود را در رشته ى ايزوتوپها و اثرات آن بر ميكروبها در مركز اتمى فرانسه در سال 1340 به پايان رساند.

وى از

نخستين كسانى بود كه محيطهاى كشت ميكروبى را در ايران با استفاده از امكانات محدود آنزمان تهيه نمود و شاگردان زيادى را نيز در اين زمينه تربيت كرد. شادروان دكتر پاكروان همه ى عمر خود را به دانش اندوزى و مهمتر از آن انتقال سخاوتمندانه دانش به عاشقان عمل سپرى نمود و سرانجام در روز اول شهريور ماه سال 1372 دار فانى را وداع گفت.

مدرس.

تولد: 1301، خوى.

درگذشت: 1 شهريور 1372، تهران.

سيد روح الله پاكروان تحصيلات مقدماتى خود را تا كلاس دوم دبيرستان در زادگاه خود به انجام رساند و براى ادامه ى تحصيلات به تهران عزيمت نموده و موفق به اخذ ديپلم عملى گرديد.

وى در سال 1329 به دريافت مدرك ليسانس در رشته ى فيتوپاتولوژى از انستيتوى آكرونوميك فرانسه گرديد و در سال 1338 موفق به اخذ درجه ى دكتراى ميكروبيولوژى از دانشگاه سربن فرانسه شد، و دوره ى تخصصى خود را در رشته ى ايزوتوپ ها و اثرات آن بر ميكروب ها در مركز اتمى فرانسه در سال 1340 به پايان رساند.

دكتر سيد روح الله پاكروان از نخستين كسانى بود كه محيطهاى كشت ميكروبى را در ايران با استفاده از امكانات محدود آن زمان تهيه نمود و شاگردان زيادى را نيز در اين زمينه تربيت كرد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پاكزاد، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1324، مرتبه علمى: استاد، رشته: ايونولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى علوم آزمايشگاهى از دانشكده پزشكى علوم پزشكى اهواز در سال 1350، كارشناسى ارشد ميكروب شناسى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شيراز در سال 1352، دكتراى ايمونولوژى از دانشكده پزشكى دانشگاه مانى توبا در كشور كانادا در سال 1359.

مرتبه علمى:

استاديار داشنكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اهواز در سال

1360، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اهواز در سال 1363، استاد در دانشكده پزشكى علوم پزشكى شهيد بهشتى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آزمايشات ايمونولوژى و سرولوژى و باكتريولوژى، ايمنى نسبت به سرخچه در زنان، جايگزينى ميكروبى در نوزادان در 24 ساعت اول تولد، شيوع آنتى ژن استراليائى در استان خوزستان، ميزان شدت و كلاس گاماپاتى مونوكلونال در افراد مسن، رابطه تغييرات ايمونوگلبولين هاى Siga وIge در ترشحات ريه مجروحين شيميائى، تدريس در رشته ايمونولوژى به مدت 20 سال، راهنمائى 6 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

واكسيناسيون و سروتراپى، اصول و تفسير آزمايشهاى سرولوژى بالينى، ايمونولوژى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

پيشرفت هاى تازه در تهيه واكسن هاى ريبوزوم، مكانيسم هاى بروز آلرژى فورى، بررسى وضعيت ايمنى نسبت به سرخچه در زنان، دختران در سنين بارورى و زنان باردار ساكن اهواز، فاكتورهاى حفاظتى در شير مادر و نقش Ige ترشحى، ايمونولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پاك نژاد، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پزشك، مؤلف.

تولد: 1303، يزد.

درگذشت: 7 تير 1360، تهران.

سيد رضا پاك نژاد، فرزند ابوالقاسم، پس از اخذ ديپلم در رشته ى طبيعى، زمانى را به تجارت و روزگارى را به دبيرى دبيرستان ايران شهر يزد گذراند. از آن پس چون به علم پزشكى علاقه داشت تحصيلات خود را تا درجه ى دكتراى طب به پايان رسانيد. وى پيش از انقلاب اسلامى، علاوه بر آموزگارى، رياست بهدارى و رياست هيئت مديره ى يك بيمارستان در يزد را بر عهده داشت. پس از انقلاب مدتى استاد دانشسراى عالى بود. مشاغل ديگر

او عبارت بودند از: رياست بهدارى سازمان بيمه هاى اجتماعى، رياست هيئت مديره ى گروه فرهنگى علوى در يزد و رياست مركز پزشكى شماره يك يزد.

دكتر پاك نژاد ذوق ادبى داشت و گاهى به سرودن اشعار مى پرداخت. از تأليفاتش مى توان به قهقهرايى دو هزار سال اشاره نمود. وى همچنين مقاله هاى متعددى براى روزنامه ها و مجله ها به رشته ى تحرير درآورده است.

دكتر پاك نژاد در اولين دوره ى مجلس شوراى اسلامى به عنوان نماينده ى مردم يزد فعاليت داشت. وى در هفتم تيرماه 1360 در حادثه ى بمب گذارى حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد. مدفن وى در يزد قرار دارد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پايا، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر علي پايا در هشتم خرداد ماه سال 1332 ش. در تهران به دنيا آمد.ايشان داراي دكتري رشته فلسفه از دانشگاه لندن مي باشد.نامبرده مدرس فلسفة علم و تاريخ انديشة مؤ سسة اسلامي در لندن بوده و هم اكنون به عنوان استاد مدعو در دانشگاه تربيت مدرس فعاليت دارد. كتاب"فلسفة تحليلي: مسائل و چشم اندازها" تاليف علي پايا ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي پايا تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در تهران سپري كرد. سپس وارد تحصيل در مقاطع دانشگاهي شد و ليسانس برق را از دانشگاه صنعتي شريف و فوق ليسانس فلسفه را از دانشگاه تهران اخذ نمود. وي جهت ادامة تحصيل عازم لندن شد و موفق به دريافت فوق ليسانس فلسفه و تاريخ علم و رياضيات و همچنين دكتراي فلسفه از دانشگاه لندن گرديد.

استادان و مربيان : علي پايا

فلسفة اسلامي را در محضر اساتيدي چون مرحوم آيت الله مطهري و مرحوم آيت الله حائري گذرانده است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر پايا در مشاغل مختلف اجرايي، پژوهشي و آموزشي خدمت نموده است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: عضو هيئت علمي و سرپرست گروه علم و فناوري و جامعه، پژوهشگر و مؤ لف كتابهاي تاريخ و فلسفه مركز تحقيقات و تأليف كتب درسي وزارت آموزش و پرورش، مدرس فلسفة علم و تاريخ انديشة مؤ سسة اسلامي در لندن، استاد مدعو دانشگاه تربيت مدرس.

جوائز و نشانها : كتاب"فلسفة تحليلي: مسائل و چشم اندازها" تاليف علي پايا ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اسطوره چارچوب در دفاع از علم و عقلانيت

2 ترجمة فارسي كتاب فرگه، هانس اسلوگا

3 جنبه هاي اخلاقي تحقيقات در حوزة سلولهاي بنيادين

4 فلسفة تحليلي: مسائل و چشم اندازها

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب فلسفة تحليلي: مسائل و چشم اندازها فلسفة تحليلي: مسائل و چشم اندازها / علي پايا. - تهران: طرح نو، 1382. 797 ص. - (فلسفه و فرهنگ). كتابنامه. - 695 - 736. 1. فراتجدد - جنبه هاي اجتماع. 2. علوم اجتماعي - تحقيق. الف.

عنوان. فلسفة تحليلي يكي از شاخه هاي مهم و اثرگذار فلسفه معاصر است كه در ايران نيز با اقبال و توجه فراوان از سوي پژوهندگان و علاقه مندان به مسائل فلسفي مواجه است. اين كتاب كوششي درخور و شايسته در جهت معرفي «واقع نمايانه» فلسفة تحليلي به خوانندگان فارسي زبان است. شاكلة اصلي كتاب فلسفة تحليلي مجموعه مقالاتي است كه نويسنده آنها را دربارة موضوعاتي كه با فلسفة تحليلي ربط و نسبتي مستقيم يا غير مستقيم دارند به نگارش درآورده است و در هريك از آنها جنبه اي خاص از اين روش خاص فلسفي را مورد بحث قرار داده است. براي ايرانيان كه در ميان بسياري از ملل و اقوام به داشتن ذوق و فطانت فلسفي ممتازند و در پي اندازي بناي رفيع يك نظام فلسفي ويژه سهمي اساسي ايفا كرده اند، آشنايي دقيق و نقادانه با فلسفة تحليلي، امري لازم و مفيد است. در مقالة نخست اين مجموعه با عنوان «فلسفه تحليلي چيست؟» ضمن ارائه توضيح دربارة برخي رهيافت هاي نادرست كه در تحديد حدود فلسفه تحليلي اتخاذ شده، اين پرسش مورد بحث قرار گرفته كه آيا ارتباط ميان اجزاي اين نظام فلسفي از نوع شباهت خانوادگي و بنابراين اعتباري و عرضي است يا آنكه رشته اي واقعي و اصيل موجب وحدت اين اجزا مي شود. «نگاهي اجمالي به سير تحولات تاريخي فلسفة تحليلي» كه به دلالت عنوانش به نهضت فكري فلسفة تحليلي به مثابة يك رويداد خاص در تاريخ انديشه نظر كرده، مكمل مقالة نخست است كه به چيستي اين پديدار نظر داشته است. مقالة «فلسفه از ديد من» نگاه خاص يكي از فيلسوفان نامبردار تحليلي را به موضوع كاوش هاي خود

توضيح مي دهد. مقالة چهارم به بررسي نتايجي اختصاص يافته است كه از آموزه هاي فلسفي ويتگنشتاين (به عنوان يكي از برجسته ترين چهره هاي فلسفة تحليلي) متأخر براي پژوهش هاي حوزة علوم اجتماعي حاصل مي شود. مقالة «كارنپ و فلسفة تحليلي» به تفصيل چشم انداز تكاپوهاي فكري يكي از تأثيرگذارترين فيلسوفان تحليلي را پيش روي خواننده قرار مي دهد. در مقالة «جايگاه مفهوم صدق در آرأ فوكو» ارتباط مفهوم صدق با ديگر مفاهيم و عناصر اساسي نظام فكري وي همچون قدرت، معرفت، باستان شناسي آرأ و انديشه ها و تبارشناسي مفاهيم از منظر فلسفة تحليلي مورد بررسي قرار مي گيرد. مقالة هفتم به بررسي «شهود» و موقعيت آن در فلسفة تحليلي معاصر اختصاص يافته است و در آن پس از بحث مختصري دربارة معاني مختلف «شهود» امكانِ يافتن وجه مشتركي ميان ديدگاه هاي قديم و جديد درباره شهود مورد بررسي قرار گرفته است. در مقالة «نقش آزمايش هاي فكري در كاوش هاي علمي و فلسفي » پس از بحث تفصيلي دربارة ماهيت آزمايش هاي فكري، كوشش شده است تا حدود معرفت بخشي اين هستارهاي ذهني را روشن سازد

5 فلسفه هاي بهداشتي و فلسفه هاي غير بهداشتي ايران

6 فناوريهاي نو (نانو، بايو، اينفو) و فرهنگ

7 كارگاه بين المللي يك روزه اسلام و دموكراسي

8 گفت و گو در جهان واقعي

پاياني اردبيلي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عمده الفضلاء الفخام و العلماء الاعلام آقاى حاج شيخ احمد پايانى در سال 1346 قمرى در شهرستان اردبيل متولد شده و بعد از اتمام فارسى و طى مقدمات در مدرسه ملا ابراهيم اردبيل در سال 1366 به قم آمده و

سطوح عاليه را نزد اساتيد معظم قم خوانده و خارج مكاسب را از مرجع عاليقدر مرحوم آيت الله العظمى آقاى حجت قدس الله سره استفاده نموده و پس از فوت آن مرحوم به درس آيت الله العظمى بروجردى حاضر شده و يك دوره درس خارج اصول مرحوم آيت الله آقا سيد محمد محقق يزدى معروف به داماد را فراگرفته و اكنون به تدريس فقه و اصول و مباحثات خصوصى اشتغال دارند.

وى از فضلاء متين و مدرسين خليق و باتقواى حوزه علميه است كه علم خود را با حلم و ورع قرين ساخته است.

عالم علوم دينى.

تولد: 1296(5 رمضان 1346 ق.)، اردبيل.

درگذشت: 6 اسفند 1375، قم.

آيت الله احمد پايانى اردبيلى در حدود پنج سالگى به مكتبخانه رفت و خواندن قرآن مجيد و فنون تجويد و قرائت و متون فارسى چون گلستان و نصاب الصبيان را فراگرفت و پس از آن در مدارس دولتى تحصيلات ابتدايى را آموخت. در سن چهارده سالگى به مدرسه علميه ى ملا ابراهيم شتافت و به خواندن ادبيات عرب پرداخت و به لباس روحانيت ملبس شد. در اوايل سال 1366 ق. به مقصد ادامه ى تحصيل به حوزه ى علميه ى قم آمد و به تحصيل سطوح فقه و اصول پرداخت و مكاسب را نزد آيت الله مجاهدى و رسائل را در محضر آيت الله سلطانى طباطبايى و كفاية الاصول را هم در درس آيت الله العظمى نجفى مرعشى فراگرفت.

آيت الله پايانى اردبيلى همزمان با ادامه ى تحصيل، به تدريس كتابهاى حاشيه ملا عبدالله و معاصم الاصول پرداخت. وى در سال 1370 ق. به درس فقه آيت الله حاج سيد محمد حجت كوه كمره اى حاضر شد و پس از آن در درسهاى فقه و اصول آيت الله العظمى بروجردى و سپس

در درسهاى فقه و اصول آيت الله سيد محقق داماد شركت جست و مبانى عملى خويش را استوار ساخت. استاد حدود پنجاه سال به تدريس كتابهاى مهم فقه و اصول پرداخت.

آيت الله پايانى اردبيلى از بدو شروع مبارزات مرجعيت و روحانيت به رهبرى امام خمينى (ره) عليه رژيم ستم شاهى، به پيكار با نظام پهلوى پرداخت. پس از انقلاب اسلامى نيز از تأييد و پشتيبانى مواضع حضرت امام دريغ نكرد. از اشتغالات ديگر ايشان شركت مستمر در جلسه ديرين تفسير قرآن كريم بود كه با حضور جمعى از بزرگان و دانشمندان تشكيل مى شدند.

آيت الله پايانى به غير از تدريس متوالى، در ايام تعطيلى حوزه ى علميه ى قم رخت سفر برمى بست و براى تبليغ شعاير دين به نقاط ديگر هجرت مى كرد و به راهنمائى مردم و اقامه جماعت مى پرداخت و اين تا ساليان پايان عمرش ادامه داشت. او داراى اجازه ى نقل حديث و امور حسبيه از استادش آيت الله حجت بود.

تأليفات ايشان عبارتند از: تقريرات درس فقه آيت الله حجت كوه كمره اى (بحث بيع)؛ تقريرات درس فقه آيت الله العظمى بروجردى؛ فهرست جامع الشتات ميرزاى قمى؛ شرح مكاسب به نام «ارشاد الطالى الى حقايق المكاسب» از اول مكاسب محرمه تا اواسط خيارات؛ حاشيه كفاية الاوصل؛ حاشيه ى مكاسب (كه حاشيه بر مكاسب محرمه (در يك جلد) و حاشيه بر بيع در دو جلد به چاپ رسيده است)؛ «رسالة فى احكام الاراضى و اقسام ها» كه در مجموعه ى مقالات كنگره ى شيخ انصارى به چاپ رسيده؛ «رسالة فى بيع الفضولى» كه در مجموعه مقالات كنگره ى محقق اردبيلى به چاپ رسيد. آنچه از تقريرات ايشان به چاپ رسيده است، عبارتند از: در كلاس درس مكاسب (شرح قسمتى از مكاسب

محرمه در سه جلد، نوشته آقاى رضا محمودى)؛ در محضر شيخ انصارى (نوشته جواد فخار طوسى؛ در اين كتاب مكاسب محرمه در نه جلد، و نيمى از بيع در هشت جلد و اكثر خيارات در نه جلد شرح گشته و همه آنها نيز به چاپ رسيده است.)

آيت الله پايانى اردبيلى سرانجام در تاريخ يك شنبه ششم اسفند ماه 1375 در هفتاد سالگى جان سپرد. پيكرش پس از تشييع و نماز آيت الله شبيرى زنجانى بر آن، در جوار مرقد استادش آيت الله سيد محقق داماد- كه در صحن حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

پايدار، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1311، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زنان و مامائى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى، دكتراى تخصصى بيماريهاى زنان و مامايى از بيمارستان شهر باليتمور آمريكا در سال 1347، فوق تخصص پرنيتالوژى از نيويورك آمريكا در سال 1354.

مرتبه علمى:

استاديار رشته زنان و مامايى دانشكده پزشكى دانشگاه شيراز از سال 1347 تا سال 1353، دانشيار رشته زنان و مامايى پايه II دانشكده پزشكى دانشگاه شيراز در سال 1353.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تغذيه در حاملگى و اثر آن بر نوزاد، عوارض ناشى از حاملگى هاى چندقلويى، تدريس بيماريهاى زنان و مامايى در دانشكده پزشكى شيراز.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

زنان و مامايى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پاينده غزنوي، حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، نويسنده و مترجم. وى قسمتى از كتاب «بابرنامه» را از زبان جغتايى، در 994 ق ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (816).

پاينده، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روزنامه نگار، داستانسرا، مترجم.

تولد: 1292، نجف آباد.

درگذشت: 18 مرداد 1363.

ابوالقاسم نجف آبادى مشهور به ابوالقاسم پاينده، فرزند رضا، در اصفهان از سال 1301 تا 1309 به تحصيل علوم قديم (صرف و نحو عربى، فقه اسلامى و فلسفه يونان) پرداخت.

خدمت مطبوعاتى خود را از سال 1308 در روزنامه ى «عرفان» (اصفهان) آغار كرد. از سال 1311 به تهران آمد و روزنامه نگارى را ادامه داد مدت ها با روزنامه هاى «شفق سرخ» و «ايران» همكارى داشت. مدتى نيز مدير مجله ى «تعليم و تربيت» بود. در سال 1321 مجله «صبا» را بنياد نهاد و تا سال 1330 انتشار داد. ضمنا با مجلات ديگر از جمله مجله ى «معارف اسلامى» نيز همكارى مى كرد.

ابوالقاسم پاينده در سال 1336 به سبب ترجمه ى قرآن مجيد به دريافت جايزه نايل آمده است. از ترجمه هاى ديگر او مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: التنبيه و الاشراف (على بن حسين مسعودى، 1349)؛ تاريخ طيرى يا تاريخ الرسل و الملوك (اثر محمد بن جرير طبرى در شانزده جلد، 1352)؛ اسرار نيك بختى (اوريزان ماردن، 1333)؛ تاريخ سياسى اسلام از آغاز ظهور تا انقراض دولت اموى (دكتر حسين ابراهيم حسن، سه جلد، 1318)؛ چرا فرانسه شكست خورد (آندره موروآ، 1319)؛ در آغوش خوشبختى (لرد آورى بورى، 1313)؛ زندگانى محمد (ص) (دكتر محمد حسنين هيكل، دو جلد، 1317)؛ مروج الذهب (از مسعودى، دو جلد، 1344)؛ تاريخ عرب (از فيليپ حتى، دو جلد، تبريز، 1344)؛ نهج الفصاحه (س) (كلمات قصار حضرت رسول، جلد اول: 1326)؛

سخنان محمد (ص) (كلمات قصار با ترجمه، 1318)؛ عشق و زناشويى (نيكلا حداد، 1335).

در سال 1326 به رياست اداره ى تبليغات برگزيده شد و در دوره ى دوم مجلس مؤسسان نامزد نجف آباد بود.

ابوالقاسم پاينده داستان هم مى نوشت. داستان هايش تركيبى از خاطره و موعظه اند و بيشتر به انتقاد از زندگى ادارى در سال هاى پيش از 1320 اختصاص دارند. در چند داستان نيز به نشان دادن جنبه هاى مضحك زندگى روستايى و خاطرات دوران كودكى مى پردازد. از جمله آثار داستان وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: رمان قاتل (اصفهان، 1313)؛ در سينماى زندگى (مجموعه داستان، 1337)؛ دفاع از ملا نصرالدين (1347)؛ جناب آقاى دكتر ريش (1348)؛ مرده كشان جوزان و هفده داستان ديگر (1357)؛ داستان هاى برگزيده (1352)؛ و ظلمات عدالت (1354).از آثار ديگر او مى توان به دستور نوشتن (اصفهان، 1309) و تمدن اسلام (از مجلدات تاريخ ويل دورانت) اشاره نمود.

در 1290 در نجف آباد اصفهان متولد شد. تحصيلات جديد و قديم را به خوبى ادامه داد و به ادبيات زبان فارسى و عربى تسلط پيدا كرد. زبان فرانسه را هم فراگرفت. به خدمت دولت درآمد، ولى كار اصلى او ترجمه و نويسندگى بود و كارهاى ادبى و علمى اوليه ى او نشانگر ذوق و تسلط او به زبان فارسى است. چندى در مطبوعات اصفهان به كار ترجمه و نويسندگى اشتغال داشت، بعد به تهران آمد و مدتى به اتفاق على دشتى و عبدالرحمن فرامرزى در اداره ى راهنماى نامه نگارى شهربانى اشتغال داشت. بعد از 1320 مستقلاً به انتشار مجله ى هفتگى صبا كه روزهاى چهارشنبه منتشر مى شد مبادرت نمود. اين مجله در نوع خود جالب بود و در آن مسائل اجتماعى براى اولين

بار در ايران به طور عريان مطرح مى شد. حتى از لحاظ چاپ عكس هاى لخت و نيمه لخت نيز بى سابقه بود. داستان هاى عشقى كه تحريك كننده ى جوانان است، هر هفته با آب و تاب تمام انتشار مى يافت. مخصوصاً عكس هاى ستارگان معروف سينما همه هفته روى جلد و داخل صفحات، و اخبار سينمايى جلب توجه مى كرد. اين مجله خيلى زود با استقبال روبرو شد و تيراژ آن سرسام آور بالا رفت و مدير آن از لحاظ اجتماعى موقعيتى پيدا كرد؛ مخصوصاً تبليغات مجله هم بى سابقه و جالب بود. مجله ى صبا در عين حال مخالفين سرسختى هم داشت و با تمام قدرت مى خواستند از انتشار آن جلوگيرى كنند، ولى ميسر نمى شد. مجله ى صبا چندين سال انتشار مى يافت تا تدريجاً تازگى خود را از دست داد و تعطيل شد.

پاينده در بين مردم وجهه ى زيادى نداشت و دشمنان سرسختى پيدا كرده بود. نسبت هائى به او دادند. هرچه تلاش كرد بدنامى مجله را از خود دور كند، نشد. سرانجام به ترجمه ى قرآن پرداخت و ترجمه اى از قرآن به دست داد كه در زمان خود بهترين ترجمه ى فارسى بود. در دوره ى بيست و يكم پس از چندين سال تلاش، نماينده ى نجف آباد شد. در مجلس تك روى كرد. گاهى عوام فريبى مى كرد. پس از آن دوره، ديگر به مجلس راه نيافت، از او كتاب هاى زيادى انتشار يافته است كه هر يك در حوزه ى خود درخور توجه است. ترجمه هاى او روان است. ترجمه ى كتاب در آغوش خوشبختى يكى از ترجمه هاى سليس اوست. حيات محمد (ص) و ترجمه ى كلمات حضرت رسول (ص) تحت عنوان نهج الفصاحه از ديگر كارهاى علمى و ادبى او مى باشد.

مهمترين كار پاينده، ترجمه ى قرآن و ترجمه ى تاريخ

طبرى در 16 مجلد است. پاينده قصه و طنز نيز مى نوشت. در 73 سالگى در تهران درگذشت. از وى كتابخانه ى معظمى باقى ماند كه غالب كتب آن به زبان هاى فرانسه و عربى بود. ظاهراً اين كتابخانه از طرف وراث به فروش رفت و گويا على رغم ميل صاحب آن، در اختيار مؤسسات دانشگاهى و علمى قرار نگرفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پاينده، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر پاينده

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب جعفر مشهور به پاينده فرزند حسنعلي پس از گذراندن دروس مكتبي در سال1344 به حوزه علميه الحجه در نجف آباد وارد شدم و در مدت يك سال و نيم دروس مقدمات و سيوطي و مغني و منطق را نزد مرحوم حاج شيخ غلام حسين منصور و مرحوم حاج آقا محمود مدرس و ديگر اساتيد گذراندم . اين مدرسه در آن زمان تحت نظر مرحوم حاج شيخ عباس ايزدي بود و بعضي دروس را شخص ايشان عهده دار بودند. پائيز سال 1346 به حوزه علميه قم آمدم و در مدرسه حاج ملا صادق در چهار مردان كه تحت نظر مرحوم آيت الله گلپايگاني بود، دروس معالم و مختصر و حاشيه و منطق و ... را نزد آقايان اميني و حاج حسن آقا تهراني و آدينه وند خواندم و در سال تحصيلي 1347 به مدرسه حقاني تحت مديريت مرحوم شهيد قدوسي وارد شده و دنباله درس معالم و مختصر را نزد آيات : جنتي و خزعلي خوانده و دروس سطح عالي را به ترتيب نزد اين آقايان گذراندم؛ حضرات آيات: مرحوم حرم پناهي و آيت

الله محمدي گيلاني، درس لمعه آيت الله مومن قمي، درس اصول فقه آيت الله آذري قمي ،درس رسائل شيخ مرحوم آيت الله احمدي ميانجي ،درس مكاسب آيت الله يوسف صانعي، درس كفايه آيت الله جوادي آملي، درس بداية الحكمه آيت الله حسن زاده آملي، درس هيئت و كليله و دمنه آيت الله دكتر احمد بهشتي، درس انشاء و نويسندگي آيت الله شهيد قدوسي ،درس اخلاق و عروة الوثقي آيت الله شهيد مفتح و آيت الله انصاري شيرازي ،درس منظومه منطق آيت الله مصباح يزدي ،ضمناً دروس متفرقه ديگري هم مثل مكالمه عربي ، تجويد قرآن و معلومات عمومي تا حد ديپلم در زمينه طبيعي، زبان انگليسي و تشريح كالبد بدن انسان وجود داشت كه از دبيران فرهنگي استفاده مي شد. نزديك پنج سال دروس ياد شده در مدرسه حقاني گذرانده شد و از سال 52 كه اوج اختناق در زمان شاه بود ، بنده از مدرسه حقاني به مدرسه خان و حجتيه آمدم و سه سال تحت تعقيب ساواك شاه قرار گرفتم و همواره در مسافرت و متواري بودم .سال 55 و 56 در خارج كشور (سوريه و لبنان و كويت و ... ) به سر ميبردم و بيشتر اعلاميه هاي امام را در بين ايرانيان زائر و زوار حج پخش مي كردم (با جمعي از دوستان).در اين پنج سال از نظر دروس حوزه وقفه اي ايجاد شد.

اساتيد دروس خارج يا عالي از سال 1360 : درس اسفار اربعه تا آخر نزد آيت الله جوادي آملي ،قسمتي از اشارات نزد آيت الله حسن زاده آملي،عرفان نظري درس فصوص قيصري نزد آيت الله حسن زاده

آملي ،درس تمهيد القواعد نزد آيت الله جوادي آملي،درس خارج اصول نزد آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله صانعي ،درس خارج فقه زكات و مكاسب محرمه و ولايت فقيه نزد آيت الله منتظري ،درس خارج قسمتي از طهارت و صلوة نزد آيت الله تبريزي ،نوارهاي درسي برهان شفا از استاد مصباح يزدي.

پاينده، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود پايندة لنگرودي در سال 1310 خورشيدي در شهرستان لنگرود به دنيا آمد.استاد سالهاست كه به عنوان گرافيست و خوشنويس به خدمات هنري و فرهنگي اشتغال دارد و روزگار را به پژوهش در فرهنگ و تاريخ سرزمين كهنسال گيل و ديلم سپري مي كند. كتاب "فرهنگ گيل و ديلم " محمود پايندة لنگرودي ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمود پايندة لنگرودي دورة تحصيلات دبستان و دبيرستان را در زادگاه خود به پايان برد و در سال 1332 راهي تهران شد و همكاري با مطبوعات را آغاز كرد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمود پايندة لنگرودي سالهاست كه به عنوان گرافيست و خوشنويس به خدمات هنري و فرهنگي اشتغال دارد و روزگار را به پژوهش در فرهنگ و تاريخ سرزمين كهنسال گيل و ديلم سپري مي كند.

جوائز و نشانها : كتاب "فرهنگ گيل و ديلم " محمود پايندة لنگرودي ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آيين ها و باورداشتهاي گيل و

ديلم

ويژگي اثر : بنياد فرهنگ ايران 1355

2 خوئينه هاي تاريخ دارالمرز (گيلان و مازندران)

ويژگي اثر : (در دست چاپ)

3 دكتر حشمت جنگلي

ويژگي اثر : انتشارات شعله انديشه – 1368

4 فرهنگ گيل و ديلم

ويژگي اثر : اميركبير 1367-اين كتاب در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است

5 قيام غريب شاه گيلاني

ويژگي اثر : انتشارات سحر 1357

6 گل عصيان

ويژگي اثر : مجموعة شعر 1336

7 گيلان در شعر شاعران و مجموعة شعر (فارسي)

ويژگي اثر : (در دست چاپ)

8 ليله كوه

ويژگي اثر : شعر گيلكي 1358

9 مثلها و اصطلاحات گيل و ديلم

ويژگي اثر : بنياد فرهنگ ايران 1352

10 مجموعة مقالات گيلان شناسي

ويژگي اثر : (در دست چاپ)

11 يَه شُو بو شَئوم روخُئونَه

ويژگي اثر : شعر گيلكي – 1358

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

پائين شهري، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدحسين پائين شهرى- از مجتهدين بزرگ و با تقواى قم بوده و در بقعه جناب على بن جعفر مدفون مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

پدرام، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى كودكان و فوق تخصص خون و سرطان از دانشگاه منچستر انگلستان.

مرتبه علمى:

دانشيار رشته كودكان دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

خون و سرطان، بيماريهاى كودكان، بررسى بيماريهاى تالاسمى در استان خوزستان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 7 پايان نامه دكترا و 3 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى خون و سرطان كودكان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى خون و سرطان كودكان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پرتو علوي، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1359 -1281 ش)، مترجم، نويسنده و شاعر، متخلص به پرتو. وى در تهران متولد شد. تحصيلات مقدماتى را در مدرسه ى اقدسيه به پايان رسانيد و سپس وارد دارالمعلمين گرديد. وى چندى نيز در عراق و مصر و برلن به تحصيل پرداخت. پس از بازگشت به ايران، ابتدا در وزارت دادگسترى و سپس در راه آهن اشتغال يافت و مدتى نيز به تدريس ادبيات و زبان خارجه در هنرسراى عالى مشغول شد. پرتو در سالهاى ملى شدن صنعت نفت به صف مبارزان عليه شركتهاى استعمارى پيوست، و در اين راه زندانى هم شد. او در شعر به جنبه هاى اجتماعى آن مى پرداخت و هنر خود را در خدمت راهنمايى و ارشاد مردم به كار مى گرفت. از آثار وى: «خودآموز و گرامر آلمانى»؛ «راست و نو»؛ «زندگى على بن ابى طالب (ع)»؛ «بانگ جرس»، در شرح مشكلات «ديوان» خواجه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (163/2)، سخنوران نامى معاصر (733 -729 /2)، مؤلفين كتب چاپى (883 -882 /3).

پرتونيا، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: استاد، رشته: چشم پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1336، دكتراى تخصصى چشم پزشكى از دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1343، گذراندن دوره كوتاه 4 ماهه در بيمارستان كوشن كشور فرانسه در سال 1351.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مننژيت هاى سلى در كودكان، عوارض چشمى ناشى از ضايعات گوش، حلق و بينى، كرايوتراپى در چشم پزشكى، سردردهاى ناشى از چشم و درمان آنها، تدريس دروس نظرى و عملى چشم پزشكى در دانشگاه علوم پزشكى تبريز، استاد راهنماى 4 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

چشم پزشكى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

چشم پزشكى، مشاهده جالبى از بيمارى سندرم فوكس، بحثى مختصر از كريوافتالمولوژى، مشاهده يك مورد جالب از رتينوبلاستوم، بررسى و مطالعه معاينه و تشخيص با اولتراسون، مشاهده جالبى از كيست هيداتيك اربيت، گزارش يك مورد اگزوفتالمى ناشى از كيست هيداتيك كاسه چشمى، مطالعه و بررسى گلوكوم انفانيتل، مطالعه كاربرد اكرگرافى در چشم.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پرتوي آملي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف.

تولد: 1296، آمل.

درگذشت: خرداد 1367.

مهدى پرتوى آملى تحصيلات ابتدايى خود را در آن شهر و دوره متوسطه را در بابل و سارى و تحصيلات عاليه را در دانشسراى عالى تهران در رشته ى تاريخ و جغرافيا به پايان رساند و از شهريور 1316 در دبيرستان پهلوى سارى به تدريس مشغول شد

و سپس به نظامت و رياست دبيرستان منصوب گرديد. مدت پنج سال در اين سمت خدمت كرد و بعد رياست فرهنگ شهرهاى بابل و انزلى و چند بخش فرهنگ تهران را به عهده داشت. او چندى نيز به تدريس پرداخت و مدت ده سال رايزنى فرهنگى در عراق را بر عهده داشت. تأليفات چاپ شده او عبارتنداز: فرهنگ عوام آمل، ريشه هاى تاريخى امثال و حكم (دو جلد).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پرتوي، سيمين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پزشكى اطفال، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1356، دكتراى تخصصى در رشته كودكان در سال 1359.

مرتبه علمى:

استاديار بخش كودكان دانشگاه مشهد در سال 1361، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام آندوسكوپى فوقانى و تحتانى در كودكان مبتلا به استفراغ، خونريزى گوارش، يبوست و دل درد، بررسى تست دگريلوز، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 30 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كبد.

تأليفات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 18، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى گوارشى و كبدى در كودكان و بيماريهاى انگلى در كودكان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پرور، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل پرور

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1362 پس از اخذ ديپلم رياضي ، وارد شهر مقدس قم شده و تحصيل علوم حوزوي را نزد برخي از اساتيد اين شهر آغاز كردم . از سال 1375 توفيق شركت در دروس خارج حضرت آيت الله جوادي آملي را يافتم و پاره اي از ابواب فقهي و معارف تفسيري را از اين استاد فرزانه فرا گرفتم . همزمان با تحصيل علوم فقه و اصول ، به پژوهش در مباحث عقلي پرداختم و در سلسله جلسات پژوهشي مرحوم حجت الاسلام سيد منيرالدين حسيني شيرازي - بنيانگذار فرهنگستان علوم اسلامي- شركت كردم و از نزديك با انديشه

هاي ايشان در زمينه ضرورت تدوين و طراحي علوم اسلامي و لزوم دست يابي به مدل اداره جامعه بر پايه احكام دين آشنا شدم و در اين ميان با برخي از مراكز پژوهشي ديگر مانند مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما نيز همكاري خود را آغاز نموده و چند كتاب و مقاله به رشته تحرير درآوردم .

پرويز، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مورخ، محقق.

تولد: 1286.

درگذشت: 20 آذر 1366.

عباس پرويز، فرزند حسين پرويز (آزاديخواه عضو حزب دمكرات از سال 1327 ق. به بعد و از مؤسسان و مدير كتابخانه ى تهران)؛ چندى در فرانسه تحصيل كرد. پس از بازگشت به ايران در سمت معلمى دبيرستان ها سال هاى دراز تدريس كرد و كتاب هاى درسى نوشت. وى از سال 1351 به مدت يك سال در مؤسسه ى انتشارات دانشگاه تهران به ويراستارى مشغول بود. فهرست تأليفات وى به شرح زير است: تاريخ اروپا در قرون وسطى (1316)؛ تاريخ اروپا در قرون هفدهم و هيجدهم (براى پنجم ادبى، 1316)؛ تاريخ ايران در قرون نوزدهم و بيستم (1316)؛ تاريخ دو هزار و پانصد ساله ى ايران (1343)؛ جغرافياى اقتصادى ايران و انگليس و فرانسه و آلمان (1318)؛ از طاهريان تا مغول (1320)؛ فهرست تاريخ ايران (1326)؛ تاريخ ديالمه و غزنويان (1336)؛ تاريخ ايران بعد از اسلام تا عصر حاضر، (تاريخ روابط ايران با اروپاييان در دوران سلطنت صفويه و قاجاريه، تاريخ عمومى و اروپا از قرون وسطى تا پايان جنگ بين المللى اول، جغرافياى اقتصادى عمومى ايران (براى سال ششم ادبى)؛ از عرب تا ديالمه؛ تاريخ تمدن جديد دنيا و ايران؛ سلاجقه و خوارزمشاهيان؛ قيام ايرانيان در راه تجديد مجد و عظمت ايران؛ كليات جغرافيا (با همكارى نصرالله

فلسفى و على اصغر شميم). مقاله هايى از وى در نشريه ى «بررسيهاى تاريخى» به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پروين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن سيزدهم و نيمه اول قرن چهاردهم هجرى، ملقب به شمس الحاجيه از زنان فاضل، اديب و شاعر. وى ربيبه ى حاج ميرزا حبيب خراسانى (1327 -1266 ق)، از علما و شعراى معروف خراسان بود. پروين بسيارى از اشعار ميرزا حبيب را جواب مى گفته است. او در سن بيش از هفتاد سالگى درگذشت. از اشعار اوست:

وصل يار و فصل فروردين خوش است

طرف جوى و لاله و نسرين خوش است

خوش نباشد هر خطى در هر لبى

گرد آن لب آن خط مشكين خوش است

بر گلستان رخت شب تا سحر

همچو بلبل ناله پروين خوش است[1]

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب و شاعر. ملقب به شمس الحاجيه. وى نادخترى حاج ميرزا حبيب خراسانى بود. پروين بسيارى از اشعار ميرزا حبيب را جواب گفته است. او در سن بيش از هفتاد سالگى درگذشت.[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] منبع: صد سال شعر خراسان، 167.

[2] صد سال شعر خراسان (167)، مشاهير زنان (44 -43).

پروين گنابادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1282 در خراسان متولد شد. تحصيلات خود را در مدارس قديم مشهد گذرانيد و از محضر دانشمندان بزرگى مانند اديب نيشابورى استفاده كرد. در ادبيات فارسى و عربى سرآمد اقران شد. كار ادارى خود را از معلمى آغاز نمود و مدت ها بدين شغل اشتغال داشت. رياست چند دبيرستان و دانشسراى مشهد با او بود. در 1322 از طرف مردم سبزوار به نمايندگى مجلس انتخاب گرديد و جزء نمايندگان دوره ى چهاردهم قرار گرفت. در آن مجلس فراكسيون هاى مختلفى به وجود آمد، از جمله فراكسيون حزب توده كه هشت عضو داشت و محمد پروين گنابادى به لحاظ مردم دوستى و عواطف شديد اجتماعى و به خيال اينكه آن حزب

مدافع زحمتكشان است، به آن فراكسيون پيوست. فراكسيون حزب توده ماجراهاى زيادى در مجلس آفريد. مشاجرات تندى بين اعضاى آن و بعضى از نمايندگان و اعضاى دولت در تمام مدت عمر مجلس چهاردهم وجود داشت، ولى گنابادى در اين مشاجرات هيچ گاه وارد نمى شد و فقط در رأى تابع آن بود.

پس از ختم مجلس، از سياست به كلى گسست و به وزارت فرهنگ بازگشت و از نو به همان كار تدريس اشتغال ورزيد، تا عضويت مؤسسه ى لغت نامه ى دهخدا را قبول كرد و تا آخر عمر در آن مؤسسه ى علمى اشتغال داشت. در طول عمر خود دست به تأليف چندين كتاب مفيد زد و در تصحيح متون كهن تلاش بسيار نمود. ترجمه ى مقدمه ابن خلدون در دو جلد از كارهاى سترگ اوست. كتاب هاى راهنماى مطالعه، پرورش اراده، دستور زبان فارسى، شيوه ى نگارش و فن مناظره از آثار ديگر او به شمار مى رود. دانشگاه تهران به پاس خدمات فرهنگى وى، در 1355 درجه ى دكتراى افتخارى به او داد. او هميشه از نظر مالى در مضيقه بود و زندگى را به سختى مى گذرانيد. چون علو طبع داشت، از كسى چيزى قبول نمى كرد و با مختصر حقوق بازنشستگى امرار معاش مى نمود. مردى صالح، زحمتكش و محققى بى مدعا بود. حقى كه او در تكميل و تتميم لغت نامه ى عظيم دهخدا دارد، بسيار گران است و زحمات هيچ كس ديگر شايد به پاى زحمات وى نرسد. پروين گنابادى در 1357 در 75 سالگى درگذشت. شاگردان، هواخواهان و ارادتمندانش مجموعه ى مقاله اى تهيه كرده اند و به نام او به خود او تقديم داشته اند.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

پرهيزگار، شهريار

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد شهريار

پرهيزكار، در 25 مرداد ماه سال 1343 ه_.ش در شهر تهران ديده به جهان گشود. اشتياق خود او به آموختن قرآن و نيز جوّ مذهبى خانواده، يكى از عوامل اصلى در گرايش قرآنى او شد. خود او مى گويد: ميل و اشتياق درونى به شنيدن نغمات روحانى، اعم از دعا و قرآن كه بويژه توسط مادرم در برخى مواقع به شكلى محزون تلاوت مى شد مرا ترغيب مى كرد. يكى از تفريحات كودكى من اين بود كه گوشه اى مى نشستم و مسابقه اى قرانى براى خودم ترتيب مى دادم و خود را قارى تجسم مى نمودم و احساس مى كردم كه از من دعوت شده براى اجراى برنامه و در شروع مسابقه بايد من بخوانم بعد هم با يك لحن و وضعيت خاصى شروع مى كردم به خواندن و خانواده اين را ديدند بيشتر توجه شان جلب شد و مرا به جلسات قرآن راهنمايى كردند، استاد شهريار پرهيزكار، در سال 1352 كه 9 سال بيشتر نداشت، با شنيدن پخش چند تلاوت زيبا از مسابقات جهانى در مالزى كه از طريق تلويزيون پخش مى شد، مجذوب تلاوت قرآن شد و بخصوص تلاوت استاد محمد تقى مرّوت كه رتبه نخست آن سال را در مسابقات مالزى را كسب كردند، بر او اثرى ويژه گذاشت و زندگى آينده اش در مسير قرآن رقم زد.

آقاى شهريار پرهيزكار، روخوانى و روانخوانى و مباحث اجمالى در زمينه تجويد مقدماتى را در محضر استاد اديب و تجويد و صوت و لحن قرآن كريم را همزمان در جلسات استاد مروت آغاز كرد. و سپس با راهنمايى استاد و مروت به جلسات درس

استاد مولائى حضور يافت و بدين ترتيب، حفظ قرآن را نيز آغاز نمود. استاد پرهيزكار، اولين بار بصورت رسمى در مسابقات قرآنى كه در سال 1356 در مسجد لاله زار و در مقابله با رژيم طاغوت برگزار شد به تلاوت پرداخت در اين مراسم كه بسيار با شكوه برگزار شد آياتى از سوره مباركه يوسف را به زيبائى تلاوت كردند.

آقاى پرهيزكار پس از دريافت ديپلم در سال 1360، در دانشگاه شهيد بهشتى تهران و در رشته كامپيوتر و نرم افزار تحصيل خود را آغاز كرد و مدرك كارشناسى را دريافت نمود. آقاى پرهيزكار در سال 1369 ازدواج كرد كه ثمره اين ازدواج دو فرزند بنامهاى فاطمه و مهديه است.

استاد پرهيزكار قرآن كريم را در طول سه سال در جلسات حفظ استاد مولائى از حفظ نمود او همچنين در بسيارى از مسابقات داخلى در كشور شركت كرده و رتبه هاى ممتاز كسب نموده است.

در سال 1362 در مسابقات بين المللى جمهورى سلامى ايران در حفظ 15 جزء رتبه نخست را كسب كرد همچنين در سال 1364 در حفظ 20 جزء رتبه دوم را در كشور عربستان بدست آورد در سال 66 هم استاد پرهيزكار در رشته حفظ كل قرآن در مسابقات بين المللى ايران شركت كرد و رتبه نخست را در اين مسابقات از آن خود ساخت. او علاوه بر آن، در سال 71 نيز به رتبه نخست مسابقات كشور عربستان در رشته حفظ كل دست يافت. وى شيرين ترين خاطرات فراموش نشدنى خود را دستبوسى حضرت حضرت امام خمينى (ره) و تفقد و صميميت ايشان را با خود دانسته و خاطره ديگر را ورودشان به

داخل كعبه پس از انجام مسابقات عربستان، در سال 66 مى داند.

دوره كامل تلاوت ترتيلى با صداى استاد پرهيزكار كه از سالها پيش و به بركت نظام مقدس جمهورى اسلامى ايران ضبط شده است همه ساله از شبكه هاى مختلف راديو و تلويزيون جمهورى اسلامى ايران پخش مى شود. كه بسيار مورد توجه دوستداران و علاقه مندان به قرآن قرار گرفته است. نوار كاست با تكرار تلاوت ترتيل با صداى استاد پرهيزكار براى علاقه مندان به حفظ قرآن كريم تدوين شده است و در دسترس علاقه مندان است. آقاى پرهيزكار مانند بسيارى ديگر از اساتيد و صاحبظران امر تلاوت معتقدند كه قارى قرآن شايسته است در ابتداى كار از يك قارى مصرى برجسته تقليد كند و در اين مرحله بايد از هرگونه ابداع و ابتكار سبك نوين پرهيز كند او معتقد است پس از سپرى كردن اين دوره مى توان سبكى نو، ابداع كرد به همين دليل خود او نيز در ابتدا از مرحوم استاد عبدالباسط سپس مرحوم منشاوى و پس از آن از مصطفى اسماعيل تقليد نموده است. آقاى پرهيزكار به قاريان جوانى كه در ابتداى راه هستند سفارش مى كند كه در شنيدن تلاوتها براى يادگيرى توجه و دقت بالايى را مبذول دارند؛ يعنى بصورت تفننى به تلاوت گوش ندهند بلكه به تمام ظرايف و ريزه كارى هاى تلاوت قارى مورد تحقيق گوش بسپارند. استاد پرهيزكار تا كنون در جلسات مختلفى در سطح تهران و يا در دبيرستانهاى مختلف در زمينه اى قرآنى تدريس كرده اند ايشان هم چنين در دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران دو واحد درس آوا شناسى را

تدريس نموده است. آقاى پرهيزكار در زمينه فعاليت هاى قرآنى خود در دوره هاى تربيت مربى قرآن، در سپاه پاسداران و تصميم گيرى جلسات برخى از نهادهاى كشور حضورى فعال داشته است. او در طول 8 سال دفاع مقدس كه دل و جان نيروهاى رزمنده لبريز از معنويت بود، در ايامى كه مجاهدان اين مرز و بوم با عشق به قرآن و اهل بيت (ع) لحظات را سپرى مى كردند حضور قاريان برجسته كشور در جمع آنان تأثيرى بسزا داشت، از اين رو استاد پرهيزكار نيز مانند بسيارى از برادران قارى در جمع رزمندگان اسلام در جبهه هاى مختلف حاضر مى شد و با تلاوت آيات وحى دل و جان آنها را از عشق حق حياتى دوباره مى بخشيد.

آقاى پرهيزكار از اساتيد؛ رفعت، شعشاعى، مصطفى اسماعيل و شعيشع به عنوان قاريان برتر پيشكسوت در كشور مصر ياد مى كند. او همچنين در ميان اساتيد حاضر در كشور مصر از اساتيد: شحات محمد انور، اللّيثى و نعينع به عنوان قاريان برتر كشور مصر نام مى برد. وى در توصيه هاى خود به جوانان معتقد است كه فعاليت در امر قرآنى به يك اشتياق و علاقه خاصى نيازمند است و صرف دوست داشتن را كافى نمى داند؛ بايد عشق و علاقه در خود ايجاد كرد تا بتوان با اين موتور محركه كه از درون ما را سوق مى دهد به سمت انس هر چه بيشتر با قرآن در اين عرصه موفق باشيم.

پرهيزگار، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا پرهيزگار استاد بخش زبان و ادبيات انگليسي دردانشگاه شيراز است . او به ويژه درمورد ترجمه فعاليت مي كند . او دانستن يك

زبان خارجي را براي ترجمه كافي نمي داند. وي دانش زبان شناسي با شاخه منظور شناسي راجهت ترجمه لازم و ضروري مي داند او همچنين نظريه تاويل يا هرمنوتيك را از لوازم ترجمه شمرده است .گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي گرايش : زبان هاي خارجي فعاليتهاي ضمن تحصيل : مهمترين فعاليت ضمن تحصيل محمد رضا پرهيزگار ، ترجمه است . او براين عقيده است كه امروزه كساني كه زبان شناسي مي خوانند، دو رشته جديد را تحصيل مي كنند كه بدون اطلاع ازاين دورشته ، يك ترجمه خوب به دست نمي توان داد . مگر به طور تصادفي ، آن دو دانش ، يكي دانش زبان شناسي باشاخه منظور شناسي است كه همان پراگماتيك و گفتمان و تحليل سخن كاوي يا ديسكوآناليزيسم است و ديگر شناخت نظريه هاي متاخر وجدي ادبي است مثل نظريه تاويل يا هرمنوتيك مي باشد .وقايع ميانسالي : مهمترين امر اين دوران رو آوردن محمد رضا پرهيزگار به ام ترجمه است . او كه سخت به ترجمه علاقمند است براين باور مي باشد كه ما ضمن اينكه نقد ترجمه داشته باشيم ، ازطريق مطبوعات نيز به طور مرتب ترجمه هاي خوب را معرفي كنيم تا خوانندگان به سراغ ترجمه هاي غلط و نادرس نروند .آرا و گرايشهاي خاص : محمد رضا پرهيزگار زمينه آفرينش كارفرهنگي رادرترجمه ، آشفته مي داند . او معتقد است كه بعد ازانقلاب اسلامي ، بسياري از مردم به دليل تجربه هايي كه دريك زبان خارجي داشتند و يا دردانشگاهها انگليسي و فرانسه خوانده بودند ، به ترجمه وري آوردند و اين تنها ظاهر قضيه

است . اينها گمان مي كردند دانستن يك زبان خارجي براي ترجمه كافي است . اما اين درست نيست و آشفتگي مي آفريند .آثار : ترجمه رنگ ارغواني ويژگي اثر : اين رمان تاليف خانم آليس و اكران است .

پريمي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي پريمي

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

اينجايب علي پريمي داراي تحصيلات حوزوي ودانشگاه مي باشم .تحصيلات حوزه خود را تا پايه دوم در حوزه علميه دامغان درسالهاي 67-68 سپري نمودم وسال1369وارد حوزه علميه قم شدم و تاكنون مشغول تحصيل هستم كه حدود هشت سال سابقه حضور در دروس خارج فقه واصول را دارم .همزمان با تحصيلات حوزوي ،تحصيلات متوسطه و بعد قبولي در دانشگاه را كسب نمودم و دررشته ادبيات وزبان فارسي مدرك كارشناسي را دريافت نمودم و بعد در دانشگاه باقرالعلوم (ع)قم موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد شدم و از سال 79تاكنون در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)به عنوان محقق و مسئول كتابخانه تخصصي علوم عقلي مشغول به تحقيق و پژوهش هستم . ازسال 1380تاكنون در دانشگاههاي مختلف كشور (پيام نور قم،دامغان ،صنعتي شاهرود،آزاداسلامي دامغان،وشاهرود )در رشته فلسفه ،دروس عمومي و رشته حقوق مشغول به تدريس هستم .

پزشك، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا آقا طبيب فرزند ميرزا عبدالوهاب بن ميرزا كوچك طبيب. از اطباء معروف اصفهان كه به حذاقت و استادى مشهور، و به حسن خلق و شرح صدر و لطف معاشرت مشهور بود.

در 20 ذى حجه ى سال 1384 به سن متجاوز از نود سال وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

پزشكي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد پزشكي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/5/1

پژمان بختياري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353 -1279 ش)، شاعر و مترجم. از مردم تهران بود، مادرش خانم عالم تاج، متخلص به ژاله از دودمان ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، وزير محمد شاه بود. وى تحصيلات خود را در مدارس تهران گذراند و در رشته هاى علوم ادبيات و عربى و زبان فرانسه اطلاعات خود را كامل كرد و پس از آن به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمد. پژمان در هيجده سالگى به سرودن شعر پرداخت و آثارش در روزنامه ها و مجلات مختلف به چاپ رسيد. او از شعراى خوش ذوق و تجددخواهى است كه آثارش از لطف كلام و انسجام لفظى و معنوى برخوردار است. از آثارش: منظومه هاى «سيه روز»؛ «زن بيچاره»؛ «محاكمه ى شاعر»؛ «خاشاك»؛ و همچنين ترجمه ى كتابهاى: «وفاى زن»؛ «آتالاورنه»؛ «پيشه»؛ «دزد اطفال»؛ «قمار»؛ «كرسيل»؛ «گربه ى سياه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (36 -35)، از بهار تا شهريار (388 -384)، چهارصد شاعر برگزيده پارسى گوى (167 -164)، چون سبوى تشنه (180 -178)، دويست سخنور (64 -62)، سخنوران نامى (144 -136 /2)، سخنوران نامى معاصر (803 -798 /2)، صدف (144 -114)، گلزار معانى (187 -175)، مؤلفين كتب چاپى (829 -827 /2).

پژند بيرجندي، هايده

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دندانپزشكى، دانشكده: دندانپزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دندانپزشكى از دانشكده دندانپزشكى علوم پزشكى مشهد در سال 1352، گذراندن دوره اطفال و ارتدنسى در دانشگاه جرج تاون آمريكا در سال 1355، گذراندن دوره تخصصى دندانپزشكى كودكان دانشگاه ويكتوريا در سال 1365، اخذ درجه S.M دندانپزشكى كودكان از انگلستان، گذراندن دوره يكساله فلوشيپ در بخش اطفال و ارتدنسى بيمارستان دانشگاهى منچستر انگلسان در سال 1365.

مرتبه علمى:

دانشيار گروه ارتدنسى اطفال دانشكده

دندانپزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام طرحهاى تحقيقاتى در زمينه هاى بهداشت دهان و دندان كودكان، بهداشت دهان و دندان فك كودكان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 35 پايان نامه دكتراى دندانپزشكى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مطالب ضرورى پزشكى براى دندانپزشكى، اطلس دندانپزشكى كودكان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 7، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

دندانپزشكى كودكان، بهداشت دهان و دندان و پيشگيرى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پژوهي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پسنديده، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1274(17 شوال 1313 ق.)، خمين.

درگذشت: 25 آبان 1375، قم.

آيت الله سيد مرتضى پسنديده به تحصيل علوم اسلامى پرداخت. ادبيات، منطق، كلام، فقه اصول و هيئت و نجوم را نزد عالمان اصفهان از جمله آيت الله رحيم ارباب، شيخ على يزدى، آيت الله محمدعلى تويسركانى آموخت و سالها در محضر آيت الله محمدصادق خاتون آبادى درس هاى سطح و خارج و فقه و اصول را گذراند. پس از طى دوره هاى سطح و خارج دروس حوزوى به خمين بازگشت و حوزه ى دروس فقه و اصول كلام و منطق و نحو را در آن ديار برپا كرد. حضرت امام خمينى (ره) برادر ايشان، نيز در اين دروس از زمره ى حاضران به شمار مى رفتند. مراودات آيت الله پسنديده با سران مخالف حكومت رضاشاه و ايستادگى ايشان در برابر خوانين و سرسپردگان حكومت باعث شد تا در زمان اشغال خاك ايران از سوى نيروهاى متفق، به اتهام مخالفت و جلوگيرى از تأمين نان و خوراك نيروهاى اشغالگر، با حكم وزير كشور رژيم رضا پهلوى به تبعيد محكوم شود. وى همراه با عالمان اصفهان در زمان جنگ جهانى اول براى ايستادگى در برابر نيروهاى انگليسى آموزش هاى نظامى را فراگرفت و در اردوى نظامى روحانيون منطقه شركت كرد. زمانى نيز به اتهام مخالفت با برنامه كشف حجاب محاكمه شد. او همچنين از محضر آيت الله سيد حسن مدرس نيز فيض برده بود و در مبارزات ملى شدن نفت با آيت الله سيد ابوالقاسم كاشانى و سران نهضت ملى ديدار و مشاركت داشتند. ايشان همواره در

مبارزان سده ى اخير شركت داشت و پس از خيزش خونين پانزدهم خرداد سال 1342 كه منجر به دستگيرى امام خمينى (ره) گرديد، همراه با مراجع ديگر به تهران آمد و در اعتراض گروهى علما شركت كرد. وى بارها به دادگاه نظامى احضار شد و تحت محاكمه گرفت.

آيت الله مرتضى پسنديده در سال 1357 درگذشت. پيكرش روز جمعه بيست و پنجم آبان در قم تشييع شد و همان جا به خاك سپرده شد.

آيت الله آقاى حاج سيد مرتضى بن العلامه السيد مصطفى بن السيد احمد معروف به پسنديده برادر بزرگوار امام خمينى عالمى با متانت و دانشمندى با فطانت است در سال 1313 قمرى در خمين متولد شده و مقدمات را در آنجا خوانده آنگاه مهاجرت به اصفهان نموده و سطوح را از مرحوم مبرور آيت الله العظمى آقاسيد على نجف آبادى و ديگران فراگرفته و به درس خارج آيت الله العظمى آقاميرمحمدصادق خاتون آبادى و بعضى از مدرسين بزرگ ديگر اصفهان حاضر شده سپس مراجعت به وطن نموده و به وظائف مقرره دينى و روحى پرداخته تا سال 1358 قمرى به قم مهاجرت نموده اند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پسيان حقيقي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1337، دكتراى تخصصى جراحى از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

عضويت در كادر علمى دانشگاههاى شهيد چمران اهواز و علوم پزشكى ايران از سال 1347، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى نوع بيمارى بيماران جراحى شده، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر حداقل پايان نامه دكترا در هر سال.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان

فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

در زمينه جراحى و نوع تكنيك و درمان بيماران جراحى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پشت مشهدي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدتقى بن سيد عبدالحى بن سيد ابراهيم بن سيد ماجد بن سيد ابراهيم حسينى پشت مشهدى كاشانى از بزرگان علماء عصر و معاصر علامه جليل القدر ملا احمد (فاضل نراقى) بوده و در سال 1258 وفات نموده.

داراى آثارى مانند (تنقيح الاصول) و غيره بوده است.

نگارنده گويد: مرحوم آقا سيد محمدتقى پشت مشهدى كه قبرش در مقبره صحن جناب حبيب بن موسى (ع) در پشت مشهد كاشان مزار است از علماء ربانى و آيات سبحانى زمان خود و از متشرفين خدمت حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف بوده چنانچه مرحوم حجةالاسلام ميرزا محمود ميثمى در (دارالسلام) خود در ضمن حكايت شيخ قاسم واعظ گيلانى نقل نموده است.

بعضى از معاصرين درباره وى فرموده اند- سيدالفقهاء والمجتهدين و سند الاتقياء والزاهدين الحاج سيد محمدتقى بن مير عبدالحى ابن ابراهيم بن السيد ماجدين السيد ابراهيم كاشانى عليهم رحمة البارى جامع علوم ظاهرى و باطنى و صاحب كرامات و خوارق عادات و محل وثوق عامه ناس از خواص و عوام بوده.

مزار كثيرالانوارش در پشت مشهد كاشان در جنب شمالى صحن سلطان حبيب بن موسى (ع) داراى بقعه و ضريح مطاف كافه مردم و زيارتگاه ارباب نياز مى باشد.

علامه محدث ملا حبيب اللَّه شريف در (لباب الالقاب) فرموده: كان عالماً كاملا فاضلا فقيهاً اصوليا جامعاً بين العلم والظاهر والباطن مرتاضا عابداً زاهدا موثوقاً به عند الخواص والافاضل من تلامذة (صاحب الرياض).

برگرفته از كتاب :گنجينه

دانشمندان (جلد ششم)

پناهي، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى مغز و اعصاب، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه فرايبورگ آلمان غربى در سال 1343، دكتراى تخصصى جراحى اعصاب از اتاق پزشكان وست فالن آلمان غربى.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه در زمينه مغز و اعصاب، تدريس اعصاب و تروماتولوژى در دانشگاه علوم پزشكى تبريز و عضويت در انجمن جراحان مغز ايران، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 40 پايان نامه دكترا و دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ضربه هاى ستون فقرات ترجمه از زبان آلمانى به فارسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

كيست هيداتيك نخاع، كيست هيداتيك مغز، هماتوم اكسترادورال اشكوب خلفى جمجمه، كيست هيداتيك اشكوب خلفى جمجمه، بررسى 2500 ديسك عمل شده در تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پناهي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى عفونى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى در سال 1342، دكتراى تخصصى در رشته بيماريهاى عفونى از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

پس از مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى مقايسه اى كشت مغز استخوان با كشت خون، مدفوع و ادرار در بيماران سالمونلائى، طرح واكسسيناسيون فريمان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 40 پايان نامه دكترا و 10 پايان نامه دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

پزشكى.

مقالات

تعداد

مقالات به زبان فارسى: 40، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

پزشكى، تحقيقى، آمارى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پور داوود، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد ابراهيم پور داود اديب ،مورخ و سخنور معاصر در سال 1264 ه.ش در شهر رشت به دنيا آمد. وي مقدمات فارسي و عربي را در زادگاهش آموخت و در سال 1284ه.ش براي تحصيل حكمت و طب قديم به تهران آمد. پور داود در آغاز نهضت مشروطه براي كسب علوم جديد به بيروت رفت. وي پس از دو سال و نيم اقامت در لبنان به ايران بازگشت و رهسپار فرانسه شد و در پاريس به تحصيل علم حقوق پرداخت. استاد پور داود در سال 1307 به اروپا بازگشت و در سال 1311 به درخواست رابيند رانات تاگور شاعر و فيلسوف هندي به تدريس فرهنگ ايران در دانشگاه ويسوبهارتي شهر شانتي نيكيتان پرداخت . پس از آن پور داود مجددا مطالعات خود را در اروپا ادامه داد. وي در سال 1316 به دعوت مسئولان دانشگاه تهران، براي تدريس زبانها و ادبيات ايران پيش از اسلام دعوت شد. پور داود از اين تاريخ تازمان بازنشستگي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به تدريس و تحقيق فرهنگ ايران باستان، زبان اوستا و تاريخ حقوق ايران باستان اشتغال داشت.ايشان در سال 1347 در سن هشتاد و سه سالگي در شهر رشت درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : تاريخ و ادبيات ايران پيش از اسلام،

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ابراهيم پور داود مقدمات فارسي و عربي را در زادگاهش آموخت و در سال 1284ه.ش براي تحصيل حكمت و طب قديم به تهران آمد.

پور داود در آغاز نهضت مشروطه براي كسب علوم جديد به بيروت رفت. وي پس از دو سال و نيم اقامت در لبنان به ايران بازگشت و رهسپار فرانسه شد و در پاريس به تحصيل علم حقوق پرداخت. پور داود پس از شروع جنگ جهاني اول به ايران بازگشت و در كرمانشاه دست به انتشار روزنامه اي بنام رستخيز زد و پس از چند ماه مجددا عازم اروپا شد و در آلمان با ايران شناسان و طرز كار آنان آشنا شد. از اين زمان به بعد پورداود به رشته ايران شناسي به ويژه زبان و فرهنگ ايران علاقه مند شد و زندگي خود را وقف مطالعه و پژوهش تاريخ ايران باستان كرد. وي در سال 1303 ه.ش به ايران بازگشت و پس از يك سال و نيم به هندوستان رفت و با دستيابي به برخي از منابع آئين ايران باستان، بخشي از تفسير اوستا را منتشر كردو يك سلسله سخنراني نيز در باره ايران و فرهنگ كهن آن ايراد كرد كه در كتابي بنام خرمشاه گرد آوري شد.

زمان و علت فوت : پور داود در سال 1347 در سن هشتاد و سه سالگي در شهر رشت درگذشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : استاد پور داود در سال 1307 به اروپا بازگشت و در سال 1311 به درخواست رابيند رانات تاگور شاعر و فيلسوف هندي به تدريس فرهنگ ايران در دانشگاه ويسوبهارتي شهر شانتي نيكيتان پرداخت و ضمن اقامت يك ساله خود در هند صد بند ازاشعار تاگور را از بنگالي به فارسي برگرداند; پس از آن پور داود مجددا مطالعات خود را در اروپا ادامه داد. وي در سال 1316

به دعوت مسئولان دانشگاه تهران، براي تدريس زبانها و ادبيات ايران پيش از اسلام دعوت شد. پور داود از اين تاريخ تازمان بازنشستگي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به تدريس و تحقيق فرهنگ ايران باستان، زبان اوستا و تاريخ حقوق ايران باستان اشتغال داشت. وي در سال 1317 به عضويت دائمي فرهنگستان ايران درآمد. پور داود در سال 1324 انجمن ايران شناسي را در تهران داير كرد و پس از دو سال آموزشگاهي براي ايرانشناسي بوجود آورد كه مدت دو سال دوام داشت.استاد پور داود در سال 1341 ه.ش به عضويت شوراي فرهنگي (سلطنتي) وقت منصوب شد.در سال 1342 دانشگاه دهلي به او درجه دكتري افتخاري داد و در سال 1344 به عنوان اولين دانشمند ايراني به عضويت آكادمي جهاني هنر و دانش برگزيده شد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ابراهيم پور داوددر سال 1324 انجمن ايران شناسي را در تهران داير كردو پس از دو سال آموزشگاهي براي ايرانشناسي بوجود آورد كه مدت دو سال دوام داشت

جوائز و نشانها : در سال 1324 دانشگاه تهران طي مراسم بزرگداشتي از خدمات علمي و فرهنگي ابراهيم پور داودقدرداني كرد و به همين مناسبت در سال 1325 ياد نامه اي مشتمل بر شرح احوال و آثار او به كوشش دكترمحمد معين به زبان فارسي و زبانهاي اروپائي منتشر شد. پور داود در سال 1345 جايزه بزرگ تاگور را از دولت هندوستان دريافت كرد و درسال 1346 به دريافت نشان علمي و عنوان شواليه دوسن سيلوستر (DeSilvester)از دربار واتيكان مفتخر گرديد

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آناهيتا،

ويژگي اثر

: تهران (1343)

2 ايرانشاه(تاريخچه مهاجرت زرتشتيان به هند)

ويژگي اثر : بمبئي 1344

3 پوراندخت نامه،

ويژگي اثر : بمبئي (1306)

4 خرده اوستا

ويژگي اثر : (تفسير مجموعه اوستا بامتن اوستائي) بمبئي، ( 1310)

5 سوشيانت بمبئي

ويژگي اثر : 1306

6 فرهنگ ايران باستان،

ويژگي اثر : تهران (1326)

7 گاتها، نخستين بخش از كتاب مينوي اوستا،

ويژگي اثر : بمبئي (1305)

8 گفت و شنود پارسي

ويژگي اثر : (براي دبيرستانهاي هند) بمبئي (1312)

9 هرمزد نامه،

ويژگي اثر : تهران(1331)

10 يزد گرد شهريار،

ويژگي اثر : بمبئي (1312)

11 يسپرد،

ويژگي اثر : تهران (1342).

12 يشتا بخش نخست

ويژگي اثر : 1307

پور طباطبايي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مجيد پور طباطبائي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/6/1

زندگينامه علمي

در مورخه يكم شهريور ماه 1336 در تهران متولد شدم، سه سال اول ابتدايي را در قم خواندم از تابستان 1345 به تهران منتقل شدم.ديپلم رياضى خود را در سال 1354 از دبيرستان محمد على فروغى تهران دريافت كردم. از سال 1350 مشغول آموختن زبان انگليسى در مؤسسات انگليسى شكوه، ملى زبان، انجمن ايران و آمريكا (كانون زبان فعلي) بودم. در همان سال در كنكور سراسر در رشته زبان انگليسى مدرسه

عالى ادبيات و زبانهاى خارجى پذيرفته شدم. تحصيل در دورة كارشناسى مدت سيزده سال طول كشيد و در سال 1367 از دانشگاه علامه طباطبايى فارغ التحصيل شدم. علاقه به ادبيات و سينما از سال 1349 به واسطه آشنايى و رفاقت با يكى از اقوام (كه دانشجوى رشته فيزيك دانشگاه تهران بود) در اينجانب شكل گرفت. (اين علاقه منجر به تسلّط نسبى به ادبيات و سينماى قبل از انقلاب ايران و جهان شد كه البته با هدايت و راهنمايي هاى مرحوم آيت الله حاج شيخ على صفايى حايري(ره) (مشهور به عين – صاد) شكل و سمت و سوى مناسب شد.

در سال 1357 (ارديبهشت ماه) به خاطر شركت در فعاليت هاي سياسى به مدت يك ترم از دانشگاه اخراج شدم كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى به دانشگاه باز گشتم.از اواخر سال 59 با آشنايى با مرحوم آيت الله رحمانى خليلى كه به تازگى از نجف به تهران آمده بود علاقمند به آموختن دروس حوزوى گشتم، البته اين علاقه بيشتر ريشه در آشنايى با مرحوم آيت الله حاج شيخ على صفايى حايرى كه در اواخر سال 1355 در منزل يكى از اقوام كه از مكه آمده بود شروع شده بود.از مهر ماه 1360 به طور رسمى از تهران به قم منتقل شدم تا براى آموزش حوزوى خود شكل مناسب و مفيدى فراهم كنم. با توجه به سن (حدود 24 سال) و تلاش برخى از فضلاى حوزه دروس ادبيات را تا پايان سال تحصيلى 1361 به پايان بردم.تير ماه 61 با زمزمه بازگشايى دانشگاه ها به تهران باز گشتم ولى دروس حوزوى را رها نكردم و به طور خصوصى از

محضر حجة الاسلام و المسلمين مرحوم شيخ مجتبى عاملى زيد عزه متوفاي فروردين 1385 در محله سرچشمه تهران دروس معالم و كتابهاى اوليه شرح لمعه استفاده كردم.

در اواخر سال 1361 با تشكيل پرونده رسمى در حوزه علميه قم تصميم به اقامت دائمى در قم گرفتم و از همين رو از شهريور 62 ادامة دروس سطح را پى گرفتم. اصول فقه مظفر را از استاد فقيهى استفاده كردم، و كتابهاى مختلف (لمعه) را از بزرگانى چون مرحوم پايانى، حاج شيخ على پناه اشتهاردى، مرحوم حجه الاسلام محامى (زيد عزه) فرا گرفتم. پس از آن فراگيرى مكاسب محرمه و رسائل را به طور همزمان از محضر اساتيدى چون حجة الاسلام اعتمادى، موسوى تهراني(زيد عزه) آيت الله حاج شيخ على صفايى حايرى آغاز كردم. پس از اتمام رسائل، كفايه جلد يك را از محضر آيت الله صفايى حايرى و جلد دوم را از محضر حجه الاسلام موسوى تهرانى استفاده كردم. بيع و خيارات را هم از محضر مرحوم صفايى حايرى بهره بردم.در سال 1369 موفق به پايان دوره سطح و گذراندن امتحانات شفاهى پايه دهم شدم. درس خارج خود را به منظور فراگيرى رجال، با همراهى چند تن از فضلا با حضور در درس خارج (حج) حضرت آيت الله حاج سيد موسى شبيرى زنجانى شب ها يك ساعت پس از نماز مغرب و عشاء در منزل ايشان آغاز كردم. (در آن تاريخ سال هشتم درس حج ايشان بود كه با حضور حدود 12 تن ادامه مى يافت). همزمان در درس خارج اصول آيت الله وحيد خراسانى شركت مي كردم. پس از دوسال درس خارج فقه خود را در محضر

آيت الله حاج شيخ جواد تبريزى و خارج اصول را در محضر آيت الله مومن ادامه دادم.

در همان سال ها حضرت آيت الله مومن مسائل مستحدثه را در روزهاى جمعه در منزل خود با حضور 7 الى 8 نفر پي مي گرفتند كه اينجانب نيز در آن حلقه شركت مي كردم. در طول اين مدت (از سال 69 تا 78) جمعى از فضلا به صورت موضوعى بر روى برخى عناوين فقهى كار دسته جمعى انجام مي دادند و وقتى در هر موضوع جزئى به نتايجى دست مي يافتند، حاصل مطالعه خود را به عرض مرحوم آيت الله حاج شيخ على صفايى حايرى مي رساندند و ايشان نتيجه بررسي هاى آنان را مورد نقد و ارزيابى قرار داده و نواقص كار آنان را گوشزد و سمت و سو مي داد. افتخار همراهى دوستان در اين محفل را نيز داشتم.از سال 1364 به دليل آن كه دروس متداول حوزوى عطش اينجانب و جمعى از دوستان كه همگى دروس دانشگاهى را نيمه تمام گذارده و به حوزه آمده بوديم،را پاسخ نمى گفت با هدايت مرحوم آيت الله صفايى حايرى به بررسى مطالعه عرفان و فلسفه پرداختيم اين سير مطالعاتى حدود 3 سال طول كشيد كه براى اينجانب حاصلى به عنوان بررسى فلسفة افلاطونى و تأثير آن بر عرفان و فلسفه مسيحيان و مسلمانان را داشت كه به دليل وسواس هاى اينجانب هنوز براى نشر به هيچ ناشرى ارائه نشده است.

از سال 1367 همين جمع به دلالت و هدايت مرحوم استاد به مطالعة تاريخ اسلام رو آورديم كه براى اينجانب حاصلى تحت عنوان (ابوطالب تجلى ايمان) داشت كه بعدها با تجديد نظر به چاپ رسيد.از سال 1371 با آشنايى

با دكتر على لاريجانى كه به واسطه حجة الاسلام مهندس مجتبى همدانى (كه از زمان حضور در واحد دانشجويى حزب جمهورى اسلامى در سال هاى 58 – 60 با يكديگر آشنايى و رفاقت داشتيم) به وزارت فرهنگ و ارشال اسلامى و در پى آن صدا و سيما راه يافتم و در كنار دروس حوزوى به انجام خدماتى نائل آمدم. در سال 1375 با تشكيل دانشكده اصول دين، در اولين دوره آن دانشكده پذيرفته شدم كه در سال 1378 از آن دانشكده با نگارش پايان نامه اى تحت عنوان جايگاه صحيح مسلم در سير تدوين حديث (كه از نمرة 20 برخوردار شد) فارغ التحصيل گرديدم. اين پايان نامه در ششمين دوره پايان نامه برتر رتبة اول مقطع كارشناسى ارشد در رشته الهيات را به خود اختصاص داد. اين رساله بالغ بر 5 جلد و 1560 صفحه آ- چهار است كه هنوز هيچ ناشرى خود را براى چاپ و نشر آن به خطر نينداخته است. در پايان خاطر نشان مي شود كه در حال حاضر در حال نگارش پژوهشى تحت عنوان رويارويى خاورشناسان با قرآن در حدود 1000 صفحه براى مركز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبليغات اسلامى هستم.

پور منصوري، خليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خليل پور منصوري

محل تولد : رامسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 وارد حوزه علميه قم شده و در مدرسه رضويه تحصيلات حوزوي خود را ادامه دادم. پس از اتمام دروس سطح حوزوي در سال 66- 65در درس خارج آيت الله منتظري و آيات عظام شركت و در سال 1372 در كلاس هاي تخصصي قوه قضائيه شركت نمودم

. از سال 1368 به بعد نگارش و تحقيق را شروع و در همان سال كتاب نظرية الوصف را نگاشته و در سال بعد به چاپ رساندم. پس از آن كتب متعدد و صدها مقاله علمي و قرآني را تأليف و در مطبوعات كثيرالانتشار چون كيهان به چاپ رساندم.

پورافكاري، نصرت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: داشنيار، رشته: روانپزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پوراميني، محمد باقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر پور اميني

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد باقر پور اميني در سال 1347 متولد شد . تحصيلات ابتدائي تا دبيرستان را در قم گذراند و به سال 1366 مقدمات دروس حوزوي را آغاز كرد . سپس دروس سطح را خدمت اساتيد بزرگواري همچون آيات و حجج الاسلام طالقاني ( لمعه ) ، محمدي خراساني ( لمعه ) ، حسيني بوشهري ( اصول فقه ) ، احمدي ميانجي ( مكاسب ) ، استادي ( مكاسب ) ، پاياني ( مكاسب ) ، موسوي تهراني ( رسائل و كفايه ) و بيگدلي ( كفايه ) فرا گرفت . در سال 1372 كارشناسي علوم سياسي را اخذ نمود . وي از سال 1376 در درس خارج فقه آيت الله زنجاني و اصول آيت الله كوكبي شركت كرد و از سال 1379 تا كنون نيز در درس خارج فقه آيت الله تبريزي و اصول آيت الله وحيد خراساني حضور دارد و همزمان با تحصيلات حوزوي و دانشگاهي ، به فعاليت هاي تبليغي ، تدريس و تاليف نيز پرداخته است .

پورجوادي، نصراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر نصراللّه پورجوادي (1322_ تهران ) داراي مدرك دكتري فلسفه است.وي هم اكنون عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي و استاد رشتۀ فلسفه در دانشگاه تهران مي باشد.دكتر نصرالله پور جوادي از چهره هاي سر شناس و فرهيخته روزگار ما است كه در عرصه فلسفه و عرفان و ادب فارسي با خلق آثاري ماندگار ، از خود چهره اي دوست داشتني و قابل احترام در مجامع علمي به جا گذاشته است .

كتاب"دو مجدّد (پژوهش هايي دربارة محمّد غزّالي و فخررازي)" تاليف نصرالله پورجوادي، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : نصرالله پور جوادي دكتر نصرالله پورجوادي در سال 1322 در تهران چشم به جهان گشود و پس از طي مراحل مقدماتي ت_حصيل ب__راي ادام_ه تحصيل ب_ه ايالات متحده امريكا عزيمت نموده و در سال 1967 (1346) موفق به اخذ مدرك كارشناسي فلسفه از دانشگاه سانفرانسيسكو شد. وي پس از بازگشت به ميهن تحصيلات خود را ادامه داده و مدرك كارشناسي ارشد فلسفه در سال 1351 و سپس دكتري فلسفه در سال 1357 اخذ نمود.

استادان و مربيان : در دوران تحصيل اگرچه محضر استادان به نام بهره برد ، اما خود را وابسته به حوزه خاصي نكرد . در ميان بزرگان عرصه فلسفه و عرفان بيش از هر كس به پروفسور ايزو تسو نزديك شد و در پيش وي فصوص الحكم عربي خواند و به تشويق وي سوانح غزالي را به انگليسي ترجمه كرد و روش تحليلي وي را در امر پژوهش الگو قرار داد اگر چه در كنار استاد ژاپني نام داراني چون ، فردريد ، بزرگمهر ، مهدوي ، جليلي و نصر قرار گرفته بودند ، اما هيچ يك اين دانشجوي متفكر پر احساس را به سوي خود جلب نكرد .

وقايع ميانسالي : نصرالله پور جوادي سعي مي كرد كه هويت ايراني خود را در فرهنگ سرزمين خود پيدا كند ، از اين رو پس از دريافت مدرك

ليسانس به ايران باز گشت و در دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت .دكتر پور جوادي پس از پايان تحصيلات خود به اسخدام دانشگاه صنعتي شريف در آمد و به تدريس فلسفه پرداخت . با پيروزي انقلاب اسلامي و تعطيلي دانشگاه ها با ستاد انقلاب فرهنگي همكاري خود را آغاز نمود و چون مركز نشر دانشگاهي در سال 1359 تاسيس شد مسئوليت اين مركز را بر عهده گرفت . تلاش دكتر پور جوادي در مركز نشر دانشگاهي چشمگير و ستودني است .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر پورجوادي خدمت خود را با سمت مربي مركز تعليمات عمومي دانشگاه صنعتي شريف در سال 1352 آغاز كرد و تا سال 1366 خدمت خود را در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران پي گرفت و با پشت سر گذاردن مدارج دانشگاهي به اخذ رتبه استادي اين دانشگاه نائل شد. دكتر پورجوادي در سال 1358 سرپرستي مركز تعليمات عمومي و مديريت عامل انتشارات دانشگاه صنعتي شريف را به عهده گرفت و در سال 1359 به عنوان سرپرست كميته ترجمه و تاليف ستاد انقلاب فرهنگي انتخاب شد. همچنين از سال 1359 تا 1383 رياست مركز نشر دانشگاهي وابسته به شوراي عالي انقلاب فرهنگي را بر عهده داشته است. وي در سال 1381 به دعوت Colgate University در نيويورك به عنوان استاد مدعو در اين دانشگاه حضور داشته است. دكتر نصرالله پورجوادي در طول خدمت خود مسئوليت هاي اجرايي و فعاليت هاي اجتماعي متعدد بر عهده داشته است كه از اهم آن مي توان به رياست مركز نشر دانشگاهي، عضويت فرهنگستان زبان و ادب فارسي، تاسيس و سردبيري مجله نشر دانش، تاسيس و مديريت

مجله معارف، عضويت هيات امناء بنياد دائره المعارف اسلامي، عضويت هيات علمي دائره المعارف بزرگ اسلامي، عضويت شوراي مركز نشر دانشگاهي، عضويت در شوراي مسئوليت اجرايي ستاد انقلاب فرهنگي و عضويت در شوراي عالي انقلاب فرهنگي اشاره كرد. دكتر پورجوادي در سمت هاي مختلفي خدمت نموده كه به برخي از آن ها اشاره مي شود: _ رئيس مركز تعليمات عمومي دانشگاه صنعتي شريف _ مدير عامل انتشارات دانشگاه صنعتي شريف _ عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي _ رئيس بنياد دانشنامة جهان اسلام _ رئيس مركز نشر دانشگاهي و مدير مسؤول و سردبير نشرية نشر دانش از ابتداي تأسيس در سال 1359 تا سال 1383. -1357- 1352: مربي، مركز تعليمات عمومي دانشگاه صنعتي شريف -1366-1357: استاديار مركز تعليمات عمومي دانشگاه صنعتي شريف -1366 تاكنون: استاديار، دانشيار، دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران -1358: سرپرست مركز تعليمات عمومي، دانشگاه صنعتي شريف -1358: مدير عامل انتشارات دانشگاه صنعتي شريف -1359: سرپرست كميته ترجمه و تاليف ستاد انقلاب فرهنگي - پائيز 1381: استاد مدعو Colgate University (New york) جذب استادان براي ترجمه و تاليف كه حاصل آن بيش از 1300 عنوان كتاب در عرصه هاي مختلف علم و ادب است و يا تاليف فرهنگ اصطلاحات با بيش از 30 عنوان و همچنين نشر مجلاتي چون نشر دانش ، تاريخ و باستان شناسي ، لقمان ، زبان شناسي ، فيزيك ، رياضي ، شيمي . معارف و مجله بهداشت از جمله كار هايي است كه در طول مسئوليت اين عاشق دلباخته فرهنگ اسلامي انجام پذيرفت . وارد كردن كتاب هاي خارجي در زماني كه مرزها بسته بود و ارتباط با خارج چندان مطلوب نبود

، كاري در خور تحسين بود . دكتر پور جوادي در مدت 24 سال دوران مسئوليت خود هر كاري كه كرد ، براي نشان دادن هويت ايراني ايران مظلوم بود . او بهترين روز هاي عمر خود را وقف خدمت به فرهنگ و مردم اين مرز و بوم نمود و آستين بالا زد و دانشمندان و استادان را به همكاري طلبيد و به واقع هر كه روي به وي آورد چه خوب يا بد ماند و نرفت . آنان عشق به وطن را به زر و زيور نفروختند و در اثري كه فضيلت و انسانيت ره گم كرده اي بيش نيست ، ماندند و به هويت ايراني خود باليدند و با خدمت به فرهنگ كهن سرزمين ايران اسلامي احساس غرور كردند و بازوي علمي وي شدند و آنچنان شد كه امروزه مركز نشر دانشگاهي يكي بزرگترين و معتبرترين موسسه انتشارات دانشگاهي به شمار مي رود . بي شك نام نشر دانشگاهي ، در كارنامه وي چون نگيني خواهد درخشيد و در هر جا از نشر دانشگاهي سخن رانده شود ياد آور نام دكتر پور جوادي خواهد بود . دكتر پور جوادي در جلسات فرهنگستان نيز همواره چهره اي شاخص بود ، اظهار نظر هاي وي ، چه موافق و چه مخالف ، قابل بحث بود . او مي گفت هر كاري كه در فرهنگستان صورت مي گيرد ، بايد بنيادي باشد ، زيرا معتقد بود كه زمان فارسي به كار بنيادي نيازمند است هر چند كه زمان طولاني براي آن صرف شود . براي مثال چون صحبت فرهنگ نويسي مطرح مي شد ، مي گفت

: امروزه فرهنگ هاي قديم پاسخگوي نياز هاي جامعه ما نسيتند . براي احتياجات روزمره براي دانشجويان ، براي نسل عظيم تحصيل كرده تشنه علم ، چند كتاب فرهنگ دست و پا شكسته قديمي كفايت نمي كند . امروزه فرهنگ نويسي يك علم و به كلي با گذشته فرق دارد . كارهاي تيمي بايد انجام داد ، كارهاي روشمند و قانون مند ؛ و همواره در جلسات فرهنگستان به اين نكته تاكيد داشت كه اگر كاري مي كنيم و يا گروهي را تشكيل مي دهيم ، بايد بدانيم كه هدفش چيست ؟ برنامه اش چيست و چه كار مي كند ؟ وگر نه اگر بي برنامه حركت كنيم ، به نتيجه نخواهيم رسيد . معتقد بود كه جامعه نياز به فرهنگ روز آمد دارد و نبود آن كاملا در جامعه علمي احساس مي شود . دانشجوي ما فرهنگ درست و حسابي ندارد . فرهنگي كه ما بتوانيم به صورت روز آمد داشته باشيم ، سراغ نداريم يعني وقتي لغت جديدي وارد زبان مي شود ، مرتب بتوانيم كاربرد آن را نشان دهيم و داخل فرهنگ بياوريم ، همان كاري كه امروزه در اكثر كشور ها رايج است . دكتر پور جوادي به تبع كاري كه در نشر دانشگاهي شروع كرده بود ، معتقد بود كه بايد در نشر متون كوشا بود و در اين زمينه سياست روشن و شفاهي داشت . احياي زبان فارسي و هويت اين ملت را در احياي آثار معنوي و معرفي آن به نسل جوان مي دانست و مي گفت ما اكنون مي خواهيم با اين همه متون كه از زبان

فارسي داريم چه كنيم ؟ سياست ما در اين مورد جگونه خواهد بود ؟ در آينده چكار مي خواهيم بكنيم ؟ سياست كشور در قبال متون فارسي چيست ؟ اين مسائل بايد روشن شود ، تا بدانيم در گنجينه ادب فارسي از قديم چه داريم و كمبود ها چيست .

آرا و گرايشهاي خاص : دكتر نصرالله پور جوادي از چهره هاي سر شناس و فرهيخته روزگار ما است كه در عرصه فلسفه و عرفان و ادب فارسي با خلق آثاري ماندگار ، از خود چهره اي دوست داشتني و قابل احترام در مجامع علمي به جا گذاشته است . وي با نگرشي كاملا متفاوت به مسائل فلسفي و عرفاني در هر محفل علمي خوش مي درخشد و حرفي تازه براي گفتن دارد و بي گزاف مي توان گفت كه وي در اين زمينه فردي است صاحب سبك ، و روشن ضميري است آگاه به مسائل روز ، علاقه او به كهن سرزمين ايران ستودني است . مقالات و نوشته هاي وي چنان محكم ، استوار و متكي به منابع اصيل و پر محتوا و گيراست كه هر خواننده اي را در كوچه باغ هاي جهان هستي از خود بي خود مي كند و گويي با مخاطب خود سخن مي گويد . دكتر پورجوادي كه تحصيل غرب را تجربه كرده است و در پي گمشده خود تا قونيه پر كشيده بود ، در زيارت مزار مولانا به گمشده خود دست مي يابد و با فرهنگ هزار چهار و صد ساله خود عهد و پيمان مي بندد تا مي تواند در روشن نگهداشتن چراغ فرهنگ سرزمين

خود تلاش كند . روح جستجو گر و سركش او با تحصيل در رشته هاي پزشكي و فني در تضاد بود او كه تحصيلات دبيرستاني خود را در رشته رياضي به پايان برده در آمريكا در رشته فلسفه فارغ التحصيل شده بود ، روي به عرفان آورد زيرا در عرفان چيزي بود كه نيازهاي فلسفي وي را پاسخ مي گفت . او اين راز و رمز دروني را سال هاي قبل احساس كرده بود به همين جهت چون به گمشده خود رسيد ، احساس كرد كه كليد قفل جهان بيني خود را يافته است وي خود به صراحت به اين موضوع اشاره مي كند و مي نويسد : 5 سال دوري از ايران و اقامت در غرب احساس شديد غربت را در من به وجود آورده بود و پس از مراجعت به وطن ، تصميم گرفته بودم به مزار مولانا مشرف شوم تا در آنجا با هزار و چهار صد سال فرهنگ و زبان خود دوباره بيعت كنم . مولانا براي من مظهر تمام عيار چهارده قرن فرهنگ اسلامي بود و زبان مثنوي كه مجلاي اين فرهنگ بود ، زبان من بود وقتي قدم در صحن مزار گذاشتم ، حال فرزند گمشده اي را داشتم كه پس از سال ها در به دري و آوارگي به آغوش مادر باز مي گردد . قطره اي بودم كه به دريا مي پيوستم با آنكه اولين سفر من به قونيه بود ، همه چيز مزار برايم آشكار بود . (ايران مظلوم ، ص 235) دكتر پور جوادي در آن زمان 24 سال بيشتر نداشت ، اما روح سركش

او ، او را به دنبال چيزي مي كشيد كه بتواند با آن زندگي كند ، حرف زند راز دل گويد ، هويت اسلامي خود را آنچنان كه هست بشناسد و بشناساند . او به كهن سرزمين ايران به عنوان سرزمين انديشه هاي معنوي و تفكر فلسفي ، سرزمين ابن سينا ها ، فارابي ها ، غزالي ها ، مولانا ها ، نظامي ها ، سهروردي ها ، سعدي ها ، حافظ ها ، جامي ها و ملا صدرا ها رابه ديده احترام مي نگرد و عاشقانه مي پرستد و چه زيبا اين احساس خود را بيان مي كند : ايران همواره براي من سرزمين انديشه هاي معنوي و فلسفي بوده است يك جنبه از اين تفكر فلسفي همان است كه در فلسفه هاي ابن سينا و سهروردي و ملاصدرا و فلاسفه و حكماي ديگر متجلي شده ، جنبه ديگر تفكر ايراني ، چيزي كه در دل توده هاي مردم نفوذ كرده و در خلق و خوي ايرانيان ظاهر گشته همان است كه در ادبيات فارسي و بويژه در شعر فارسي جلوه گر شده است . اين جلوه از تفكر فلسفي ، در عين حال كه اساسا اسلامي است ، واجد خصوصيت ايراني هم هست و در واقع از لوازم هويت ايران اسلامي است اين هويت نيز برخاست از نسبت خاصي است كه ايراني با خدا بر قرار كرده است (ايران مظلوم ص 263) . دكتر پور جوادي در تحقيق به دنبال شناخت است با بي طرفي . وي به دنبال القاي فكر نيست و اين گونه است كه خواننده با اعتماد به نوشته هاي

او مي نگرد و همين ديد متفاوت آثار وي را از ديگران متمايز مي سازد . دكتر پور جوادي از نادرستي ها و نارواها مي خروشد و عصيب خود را نشان مي دهد و جوش و خروش او هم از روي دلسوزي است ، دلسوزي به وطن ، به علم ، و به جامعه .

جوائز و نشانها : كتاب"دو مجدّد (پژوهش هايي دربارة محمّد غزّالي و فخررازي)" تاليف نصرالله پورجوادي، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد. ايشان به واسطه خدمات علمي و اجتماعي درخشان مفتخر به دريافت نشان و تقديرنامه هاي متعدد شده كه از آن بين مي توان به دريافت تقديرنامه دومين كتاب به عنوان نويسنده و منتقد شايسته تقدير از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، تشويق به واسطه تاليف كتاب رويت ماه در آسمان، لوح تقدير پنج عنوان كتاب برگزيده شوراي انتشارات دانشگاه تهران اشاره كرد.

چگونگي عرضه آثار : از نصرالله پور جوادي ده ها مقاله و كتاب به زبان هاي فارسي و انگليسي انتشار يافته است.تاكنون ده ها عنوان كتاب و مقاله، تاليف و ترجمه استاد دكتر پورجوادي به چاپ رسيده و فعاليت هاي علمي ايشان باعث غناي هر چه بيشتر گنجينه حكمت ، فلسفه و ادب ايران شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اشراق و عرفان

ويژگي اثر : 1380

2 بسحاق اطعمه را بهتر بشناسيم

ويژگي اثر : 1354

3 بوي جان و شكوه ايران

ويژگي

اثر : 1372

4 حُسن و عشق در ادبيات عرفاني

ويژگي اثر : 1359

5 داستان مرغان ، رسالةالطّير احمد غزالي

ويژگي اثر : 1355

6 درآمدي به فلسفه افلوطين

ويژگي اثر : 1358

7 دو مجدّد (پژوهش هايي دربارة محمّد غزّالي و فخررازي)

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب :«دو مجدّد (پژوهش هايي دربارة محمّد غزّالي و فخررازي)» نصرالله پورجوادي._ تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1381. اين كتاب حاصل پژوهش هايي است كه نگارنده در طي حدود شانزده سال، به مرور و به مناسبت هاي گوناگون، دربارة پاره اي از آثار و آراء و افكار دو تن از شخصيت هاي بزرگ عالم اسلام، يكي ابوحامد محمّدغزّالي و ديگر فخرالدّين رازي، انجام داده است. بيشتر مطالب به نحوي با تصوّف ارتباط دارد. ميان ابوحامد و امام فخر، كه يكي مجدّد رأس قرن ششم به شمار آمده است و ديگري مجدّد رأس قرن هفتم، مشابهت هايي وجود داشته و اگرچه حدود يك قرن فاصله در ميان ايشان بوده، ولي امام فخر به آثار غزّالي توجه داشته و همواره در آثار خود با ديدة احترام به وي مي نگريسته است. توجه امام فخر به آثار غزّالي را در يكي از رساله هاي كوتاه او كه دربارة مشكلاتي است كه در احاديث كتاب مشكوة الانوار غزّالي بوده است مي توان ملاحظه كرد. كتاب در هفت بخش تنظيم شده است. پنج بخش نخست

دربارة ابوحامد غزّالي است و بخش ششم و هفتم دربارة فخر رازي.

8 سلطان طريقت ، سوانح زندگي و شرح آثار احمد غزالي

ويژگي اثر : 1358

9 شعر و شرع (بحثي درباره فلسفه شعر از نظر عطّار)

ويژگي اثر : 1374

پورحسن اميري، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر پورحسن اميري

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1326 در يك خانواده كشاورز مذهبي متولد شدم. دروس ابتدايي در حد قرائت قرآن و كتب فارسي ادبي از قبيل ديوان حافظ و نصاب و غيره را در مكتبخانه هاي متداول آن زمان آموختم. با توجه به گرايش هاي ديني و مذهبي خانواده و روش و منش شخصي خودم همسايه ها و هم محلي ها به پدرم پيشنهاد نمودند كه وارد حوزه علمي ديني شوم . ابتدا به مدرسه صدر اعظم بابل كه فعلا بعد از تجديد بناي مفصل به مدرسه خاتم الانبياء (ص) تغيير نام يافته ، وارد شدم و بعد از فراگيري مقداري از جامع المقدّمات در حد صرف مير و مقداري از نجوم از محضر اساتيد بويژه مرحوم شيخ اسماعيل قشقاوي كه تسلط فوق العاده اي به صرف و نحو داشت در معيت يكي از طلاب منطقه كه سيد متديني بود كه جنبه سرپرستي و راهنمايي نسبت به من داشت وارد حوزه علميّه قم شديم و برنامه آموزشي ما با توجه به نبودن يك برنامه آموزشي در آن زمان و انتخاب استاد و حجره ، داستان مفصلي دارد . اجمالا بعد از گذراندن ادبيات در سطح سيوطي و

حاشيه و مغني و غيره وارد لمعتين و قوانين شدم . اساتيد اين دوره عبارت بودند از آقاي صلواتي و مرحوم سيّد ابوالفضل موسوي تبريزي كه تا آخر در شوراي عالي قضايي مشغول بود و جناب آقاي شيخ مصطفي اعتمادي و غيره و اساتيد دوره عالي سطح عبارت بودند از حضرات آقايان نوري همداني، جعفر سبحاني و فاضل لنكراني . حكمت و فلسفه را هم در حد منظومه و اسفار از محضر اساتيدي چون آقايان محمدي و اميني گيلاني و آقاي جوادي آملي و بعضي ديگر استفاده نمودم ؛ ضمناً بعد از فوت آقاي بروجردي و گذشتن چند سال وضع حوزه از نظر امتحان ، صورت جديدي به خود گرفت و امتحان حوزه در دو قسمت كتبي و شفاهي در يك تشكيلاتي كه زير نظر مرحوم آيت الله گلپايگاني عمل مي كرد اداره مي شد و سه رتبه داشت و من قبل از سال پنجاه حدود سال 47 و 48 امتحانات حوزه را در دو مرحله دوم و سوم گذراندم . دروس خارج حوزه را در مقطع فقه و اصول از محضر اساتيدي چون مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي و حضرت آيت الله وحيد خراساني فرا گرفتم ؛ ضمناً دروس حوزه مخصوصا درس هاي خارج را در دفتر يادداشت مي نمودم.

بعد از گذراندن چند سالي از شركت در درس خارج با توجه به علاقه به كار علمي- تحقيقي از سال 64 با شروع در مؤسسه آل البيت(ع) همراه اشتغال و ادامه تحصيل مشغول كار تحقيقي شدم و بعد از چند ماهي وارد انتشارات جامعه مدرسين گرديدم . ابتدا كارهاي مقابله و استخراج و بعد

از گذشت مدّتي به كارهاي نهائي از قبيل تصحيح و انتخاب متن و بررسي نهائي منابع و غيرهما پرداختم و كارهاي زيادي شد. از قبيل تصحيح متن و تنظيم فهرست حاشيه مرحوم آقا ضياي عراقي كه به تنهائي انجام دادم ؛ تصحيح و انتخاب متن مختلف الشيعه علّامه كه اين قسمت مربوط به من بود و رفقاي ديگر هم در بخش هاي ديگر كار مي كردند كه در مقدمه آن اشاره گرديده و بررسي مجدد سرائر ابن ادريس بعد از تحقيق ديگران و ساير كارها .

تا اينكه مقدّمات برگزاري كنگره شيخ انصاري فراهم گرديد و تحقيق و بررسي كتب شيخ جزو كار اصلي آن بود و اينجانب توسط حاج آقاي انصاري ( مسئول بررسي كتب شيخ و مولف موسوعه الفقهيه الميسره ) دعوت به همكاري شدم كه با رفتن به آن موسسه فصل جديدي در كار تحقيق براي من باز شد و تقريباً در همه كتاب هاي شيخ مخصوصا مكاسب و صلاة و طهارت و غيره كه مجموعا 28 جلد مي شود همكاري داشتم .

پورحسيني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1299 ش)، مترجم، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به واصل. وى در كرمان متولد شد. و تحصيلات ابتدايى و متوسطه ى خود را در همان شهر گذراند، پس از آن به تهران آمد و در دانشسراى عالى موفق به دريافت ليسانس در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى شد. سپس به كرمان بازگشت و به تدريس پرداخت و روزنامه ى «روح القدس» را در كرمان، به مدت سه سال منتشر كرد. برخى از مشاغل وى عبارت اند از: رياست دانشسراى مقدماتى كرمان، رياست دبيرستان، رياست فرهنگ شهداد، رفسنجان، كرمان. واصل در سال 1337

ش به وزارت فرهنگ و هنر تهران انتقال يافت و در خلال خدمت ادارى، و در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى دكترا گرفت و به مقام استادى دانشگاه رسيد. مدفن او در كرمان است. از آثار وى:

ترجمه ى «اخلاق نيكو ماخس» ارسطو؛ ترجمه ى رساله ى «سلامان وابسال»؛ «فيثاغورثيان»؛ «رواقيون»؛ «لغت نامه گويش كرمانى»؛ «فلاسفه قبل از ارسطو»؛ «اخلاق عملى» و «ديوان» اشعار.[1]

مدرس، مترجم.

تولد: 1299، كرمان.

درگذشت: 27 آذر 1365، شهداد.

سيد ابوالقاسم پورحسينى تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در زادگاه خويش به پايان برد. آنگاه به تهران آمد و در سال 1322 از دانشگاه تهران در رشته ى فلسفه فارغ التحصيل شد و به زادگاه خود بازگشت و با شغل دبيرى كار فرهنگى خود را آغاز نمود. وى در طول چهل سال خدمت فرهنگى مشاغلى متعدد چون نظامت دانشسراى مقدماتى كرمان، رياست دانشسراى كرمان و فرهنگ شهداد و رفسنجان، معاونت استان كرمان و... برعهده اش بود. طى پانزده سال خدمت فرهنگى در استان كرمان حدود 122 مدرسه ى ابتدايى در اين شهر احداث كرد. در سال 1337 به تهران بازگشت و در وزارت فرهنگ و هنر مشغول به كار شد و پس از چندى به رياست دبيرخانه ى دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران منصوب شد (1362 -1342) و در ضمن به تدريس در اين دانشكده نيز مى پرداخت.

در سال 1348 از دانشگاه تهران در رشته ى فلسفه دكترى گرفت. در طى اقامتش در كرمان روزنامه «روح القدس» را پى افكند و سه سال متوالى آن را منتشر نمود و دو نشريه را در دانشسراى مقدماتى كرمان فراهم ساخت. مقالات و اشعار او در روزنامه هاى «استقامت»، «صداى كرمان» و «بيدارى» چاپ مى شد.

دكتر پورحسينى شعر نيز مى گفت و غزليات، دو بيتى ها

و قصادى از او به يادگار مانده است و تخلص او «واصل» بود. وى از سال 1335 به بعد در هيئت مديره ى انجمن ابدى عضويت داشته است.

فهرست آثار دكتر پورحسينى به شرح زير است: ترجمه ى اخلاق نيكوماخوس ارسطو به فارسى و تطبيق آن با كتاب تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق (الطهاره) مسكويه، ترجمه رساله سلامان و آبسال ابن سينا، فراسوى تناقض، افلاطون، مشارب عمده ى اخلاقى، فلسفه ى اپيكور، فلسفه ى رواقى، فلسفه ى اخلاق شرح نمط نهم اشارات، فيثاغورثيان، از انتشارات مجله ى «دانشكده ى ادبيات، رواقيون، رساله اى درباره ى فلسفه ى اخلاقى ابن حكماء كتب و آثار خطى مسكويه به صورت مقاله در مجله ى «معارف اسلامى»، ترجمه ى اشعار در مجله ى «يغما». آثار ترجمه نشده ى وى عبارتند از فرهنگ لغات و اصطلاحات كرمان، فلسفه ى بعد از سقراط، سقراط، هراكليتوس، فلسفه ى ياسپرس، سلسله مقالات عرفانى، مردمى و نامردمى ها.

پيكر دكتر پورحسينى بنا بر وصيت خود در جوار مرقد امامزاده زيد به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تذكره ى شاعران كرمان (168 -158)، الذريعه (1249/9)، ستارگان كرمان (129 -124)، سخنوران نامى معاصر (3816 -3813 /6).

پوررضاقزل اياق، مريم

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

مريم پور رضا قزل اياق ، متولد(1313) متخصص زنان و زايمان و فوق تخصص نازايي و فيستول هاي اداري- تناسلي مي باشد. او تنها استاد زن در رشته خود است. وي دبير بورد تخصصي وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي بوده، و چندين سال است كه در كنگره جراحان، دبير شاخه زنان مي باشد.گروه : علوم پزشكيرشته : زنان و زايمانگرايش : نازاييتحصيلات رسمي و حرفه اي : مريم پور رضا قزل اياق تحصيلات ابتدايي خود را در مدرسه فرانسوي ژاندارك سپري نمود و در همان

مدرسه نيز ديپلم (كه معادل با ديپلم يازدهم آن زمان بود) گرفت. در مدرسه ژاندارك زبان فارسي تدريس نمي شدو مريم زبان فارسي را همزمان درمنزل آموزشي مي ديد. او براي تكميل تحصيلات دبيرستاني خود، سال آخر يا ششم متوسطه را در دبيرستان نور بخش كه به دبيرستان رضا شاه معروف بود ، به طور متفرقه و يا شركت در آزمون ورودي آن گذراند. امتحان ورودي بسيار سخت برگزار شد و تنها 10 درصد از كساني كه متفرقه امتحان دادند، پذيرفته شدند. مريم پوررضا، پس از اخذ ديپلم دركنكور شركت كرد، و در بين خانم هاي داوطلب رشته پزشكي رتبه اول را كسب نمود. او بعد از اينكه دوره پزشكي عمومي را در مدت 6 سال در دانشكده پزشكي دانشگاه تهران با موفقيت سپري نمود. دوره تخصص زنان را نيز با پشت كاري عجيب در بيمارستان زنان سابق به اتمام رسانيد. دكتر پوررضا چون به زبان فرانسه مسلط بود، براي گذراندن دوره هاي تكميلي پزشكي، عازم بلژيك و فرانسه شد. با وجود مشغله كاري و تدريس در دانشگاه خود را بي نياز از تحصيل علوم جديد نديد، در سال هايي كه در بيمارستان ميرزا كوچك خان به طبابت و آموزش دانشجويان مي پرداخت، دوره بورد سونوگرافي را طي نمود و دوره نازايي را 3و4 ماهه درخارج از كشور با موفقيت گذراند و موفق به اخذ فوق تخصص نازايي نائل گشت[قانون،ص 43 ] او درآن مورد اذعان مي دارد كه مداركم همه از اينجاست و افتخار مي كنم كه دست پرورده اين جامعه و دانشكده پزشكي هستم. يكي ديگر از فوق تخصص هاي ايشان فيستول ادراري-

تناسلي است. [همان،ص 35 ]خاطرات و وقايع تحصيل : مريم پور رضا قزل اياق ، پزشكي عمومي را با حساسيتها و مراقبتهاي پدر گذراند. سال اول دانشكده پزشكي، هماره با راننده در كلاس درس مي نشست و پس از بازگشت به منزل، راننده از آنچه كه در آن روز گذشته است پدر خانواده را مطلع مي ساخت. آنچه كه پدر خانواده بسختي مي توانست بپذيرد ، كلاس درسي با حضور 14 دختر و 250 پسر بود.در كشيكهاي شب سال پنجم پزشكي نيز پدر خانواده مستخدم را همراه او مي ساخت. تا آن كه حضور يك شب خارج از منزل دخترش پذيرا شد. در مصاحبه اي كه براي پذيرش در دوره تخصص شركت نمود، با بي ميلي مرحوم دكتر مهانشان صالح رئيس بيمارستان زنان براي پذيرش خانمها در رشته تخصص زنان مواجه شد. علت آن نيز بچه داري و شيردهي خانمها عنوان مي شد كه باعث افت تحصيل آنها مي گردد. دكتر پور رضا سعي داشت خلاف آن را نيز ثابت نمايد. او سال دوم دوره تخصص را در حالي گذراند كه فرزند اولش را باردار بود و سعي مي كرد با انجام به موقع وظايفش اين مساله را از همكاران خود پنهان دارد. در اين خصوص آن قدر حساسيت دات كه شب قبل از زايمان خود 3 عمل سزارين را در بيمارستان انجام داد و صبح روز بعد خود عازم بيمارستان شد و پس از 20 روز مجدداً كار را آغاز نمود.استادان و مربيان : مريم پوررضا قزل اياق در دوره پزشكي عمومي و دوره تخصص خود را از محضر مرحوم دكتر جهانشاه صالح و استاد

امير موحدي كسب علم نموده است.همسر و فرزندان : مريم پور رضا قزل اياق در سال ششم دوره پزشكي با يكي از همدوره اي هاي خود ازدواج نمود. حاصل اين پيوند دو دختر بود. كه دختر اول در دانشگاه لندن جراح قلب مي باشد، و دختر دوم نيز دندانپزشك بوده و مقيم آمريكا است. خانم دكتر قزل اياق زحمات و حمايتهاي همسرش را پيشرفت تحصيلي خود بسيار موثر مي داند. او همسرش را در تحصيل فرزندانشان نيز موثر دانسته و نقل مي كند :... اگر شوهري نداشتم كه اينقدر به من كمك كند، ممكن بود كار من و تحصيل فرزندانم بسيار افت پيدا كند ...وقايع ميانسالي : اواخر دوره پهلوي زماني كه حكومت نظامي و اعلام شد، 8 شب ساعت منع تردد بود، مريم پور رضا قزل اياق به علت محدوديتي كه در ساعات رفت و آمد پيش آمده بود 6 ماه تا صبح در بيمارستان مي ماند و پذيراي مريضان بود و 6 ماه ديگر را همكارش مرحوم خانم دكتر سيمين كامياب در بيمارستان به معالجه مراجعه كنندگان مي پرداخت. مريم پوررضا قزل اياق در سال 1378 در حالي كه 30 سال خدمت آموزشي و پزشكي را در دانشگاه تهران را با 65 سال سن پشت سر گذاشته بود بازنشسته شد. روزي كه حكم بازنشستگي خود را دريافت نمود، بيمارستان ميرزا كوچك خان را با گريه ترك نمود. شبانه به بيمارستان بازگشت و تمام تزهايش را به كتابخانه دانشگاه بخشيد. پس از آن به وزارتخانه رفت و استعفاي خود را تحويل داد. زماني كه علت استعفا را جويا شدند، دليل استعفا را چنين تشريح

نمود: من فكر مي كنم كسي بايد عضو و دبير بورد باشد كه سمت آموزشي داشته باشد، من از اين ساعت سمت آموزشي ندارم. با اين استعفا موافقت نشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مريم پور رضا قزل اياق دو سال ، پس از اخذ تخصص در رشته زنان به سمت استاد يار دانشگاه منصوب شد و در بيمارستان زنان مشغول به كار گشت. و به تربيت و آموزش دانشجويان ورزيدنت هاي پزشكي پرداخت. بعد از6يا 8 سال دوره استاد ياري، دانشيار و بعد از 4 سال مقام استادي داشنگاه علوم پزشكي تهران نائل آمد. دكتر پور رضا از سال 1367 دبير بورد تخصصي وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي است. دكتر قزل اياق مطب خود را در آذر ماه 1343 به روي بيماران گشود و همچنان روزي 8 ساعت به معالجه و مداواي مراجعه كنندگان مي پردازد. وي در سال 1378 درحالي كه سئوالات خدمتش دانشگاه تهران به 30 سال رسيده بود و بيش از 65 سال داشت، بازنشسته شد و محل خدمت خود را در بيمارستان ميرزا كوچك خان ترك نمود.فعاليتهاي آموزشي : مريم پور رضا قزل اياق فعاليتهاي آموزشي خود را پس از پايان رساندن دوره تخصص زنان به طور رسمي در دانشگاه تهران آغاز نمود. علاوه بر آموزش دانشجويان دوره عمومي و دانشجويان دوره تخصصي(وزيدنت) در كنگره هاي و گردهمايي هاي باز آموزي و علمي نيز به ارائه دستاوردهاي علمي رشته خود مي پرداخت از آن جمله است: آموزش دوره لاپاروسكوپي در بيمارستان ميرزا كوچك خان ، اموزش سرطمان تخمدان در كنگره باز آموزي در شيراز، آموزش دوران نازايي و ناباروري

در تالار بيمارستان امام خميني(ره)، سخنراني در كنگره كپنهاكمراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : مريم پور رضا قزل اياق در افتتاح بخش نازايي بيمارستان ميرزا كوچك خان نقش مهمي داشت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مريم پور رضا قزل اياق علاوه بر مطالعات تخصصي رشته خود ، علاقه زيادي نيز به ادبيات اشعار شاعراني چون حافظ، سعدي و شاهنامه دارد و آثاري نيز از بر دارد. عليرغم تمايل كه به يادگيري موسيقي داشت، زماني را صرف آن نكرد و از زمان مطالعات تخصصي خود و به روز نمودن ان نكاست.آرا و گرايشهاي خاص : مريم پور رضا قزل اياق ، معتقد است در مقام معلم نبايد از تحصيل علوم جديد باز ايستاد وي معتقد است كه به عنوان مثال استادي كه در بيمارستان ميرزا كوچك خان است و دوره راديولوژي را ديده است بايد كارگاه MRI و CT را در رشته خودش بگذراند تا بتواند مدارك را تفسير نمايد. وي همچنين در خصوص محدوديت پذيرش در رشته تخصص زنان براي خانمهاي معتقد است كه با وجود تراكم متخصص زنان در كشور همچنان با كمبود پزشك متخصص در مناطق محروم مواجه هستيم، در حالي كه شايد حضور آقايان در اين رشته بتواند معضل اعزام پزشك به جاهاي دور افتاده را حل نمايد. دكتر پور رضا آرا و عقايد مخصوصي دارد. او مي گويد كه علاقه اي به پست و مقام نداشته و ندارد. وي اعتقاد زيادي به آموزش داشته و معتقد است كه يك معلم بايد همه علوم رشته خويش را آموخته و به داشته هاي خود اكتفا نكند. وي

به سياست اظهار بي علاقه اي مي كند و اظهار مي دارد كه بدان جهت پيشنهاد 0نمايندگي مجلس را رد نموده است . او اذعان داشته كه ((...سياست من؛ مطب من، مريض من، دانشجوي من و دانشگاه من است...))جوائز و نشانها : در سال 1379 در كنگره ناباروري و نازايي كه در بيمارستان امام خميني( ره) برپا شد، از دكتر مريم پوررضا قزل اياق به عنوان استاد نمونه تجليل به عمل آمد و لوح تقدير و يك كتاب شاهنامه نفيس به وي اهداشد.

________________________________________

آثار : بيماريهاي زنان فوريتهاي زنان و زايمان مقالات متعدد، در همايش ها و كنگره هاي داخلي و خارجي

پوررنجبر، كوكب

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

مدرس قرآن.

تولد: 1282 شيراز.

درگذشت: 12 اسفند 1370.

كوكب پوررنجبر، فرزند محمداسماعيل كه پزشكى مشهور بوده است، پس از اتمام تحصيلات خود به شغل معلمى تعليمات دينى در وزارت فرهنگ سابق روى آورد.

از سن شانزده سالگى به جمع آورى مستندات در روش هاى تدريس علوم اسلامى پرداخت. در اثناى آموزش تعليمات دينى در مدارس بود كه ايشان اعراب گذارى و تصحيح نسخ قرآن چاپ كشورهاى پاكستان، هندوستان و ديگر كشورهاى اسلامى را آغاز كرد.

كوكب پوررنجبر با تغيير روش هاى تدريس قرآن و زيباسازى صفحات اين كتاب آسمانى از سويى و ويراستارى و صفحه آرايى متن آموزشى و درك بصرى راحت لغات از سويى ديگر تلاش نمود تا آموزش قرآن را به نونهالان و نوآموزان علوم دينى ساده و آسانتر سازد.

فعاليت ديگر استاد پوررنجبر بازنويسى مفاتيح الجنان بود. ويژگى اين نسخه اعراب گذارى كامل كلمات در زير و بالاى حروف بود و روال سنتى حاشيه نويسى در متن كه دشوارى زيادى

براى خوانندگان را به همراه دارد، كنار گذاشت و حاشيه در متن صفحات قرار داده شد و از فنون زيبانگارى و هنر خطاطى نيز استفاده نمود.

استاد پوررنجبر در سن بيست و هفت سالگى نابينا شد ولى با ديدن حضرت فاطمه (س) در خواب شفا يافت، و عمر خود را وقف قرآن و علوم دينى كرد. ره آورد چهل و شش سال خدمت در مراكز دولتى و ملى ايشان، تأسيس مركز آموزش ابتدايى (كوكبيه) در شهر مشهد است.

استاد از سالهاى 1338 تا 1363 به منظور تدريس قرآن مجيد، ساده ترين روش ممكن خودآموزى در شش جلد تحت عنوان خودآموز و روش تدريس قرائت مجيد را تأليف نمود. اين خودآموز توسط انتشارات اسلاميه به چاپ رسيده است. از آثار ديگر او تصحيح خودآموز گفتگوى حسين و حسن است.

استاد كوكب پوررنجبر سرانجام در سن هشتاد و دو سالگى روز دوازدهم اسفند 1370 دار فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پورزند، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1323، مرتبه علمى: دانشيار رشته جراحى دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى جراحى عمومى و عروق از دانشگاه جرج واشنگتن آمريكا در سال 1356.

مرتبه علمى:

استاديار جراحى دانشگاه علوم پزشكى تبريز از سال 1360 تا سال 1369، دانشيار جراحى دانشگاه علوم پزشكى تبريز از سال 1370 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

هيپرپاراتيروئيديسم اوليه، تروماى شكمى، تروماى نافذ شكمى، تروماى شريانى، توده هاى آدرنال، تدريس جراحى عمومى و عروق (پزشكى عمومى و تخصصى) در دانشگاه علوم پزشكى تبريز، دريافت تقديرنامه به عنوان بهترين رزيدنت جراحى از مركز بيمارستانى واشنگتن در سال 1355.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان

خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 11، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

درماتوميوزيت حاد و بررسى ده مورد آن، گزارش 70 تروماتيسم رگهاى محيطى، لاپاراتومى تشخيصى مجدد در مجرومين جنگ ايران و عراق، سندرم PEUTZJEGHRS، جراحى تيروئيدهاى بسيار بزرگ، جراحى هيپرپاراتيروئيديسم اوليه، سرطان ركتوم در سنين قبل از 40 سالگى، گزارش تظاهرات بالينى گوناگون فئوكروموسيتوما، ضايعات عروقى همراه با شكستگى ها واعمال جراحى اورتوپدى، بررسى 143 موردانسداد مجارى صفراوى خارج كبدى، ضايعات كيستيك پانكراس، PRMARY ADENOID CYSTIC CARCINOMA OF ESOPHAGUS

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پورسيد آقايي، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود پور سيد آقائي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

پورعجم، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پورفرهاد، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: استاد، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى در سال 1334، دكتراى تخصصى در رشته آناتومى در سال 1339 دكتراى تخصصى در رشته راديولوژى از دانشگاه تهران در سال 1348.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى در رشته آناتومى دانشگاه تبريز در سال 1350.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق در زمينه هاى آناتومى و مسائل به پزشكى و راديولوژى، مأموريت عملى به مدت يك سال در رشته تشريح در دانشكده پزشكى پاريس در سال 1340، مأموريت علمى در رشته تشريح به مدت يك سال در لندن در سال 1352.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كالبدشناسى انسانى كلياتى در مورد ساختمان تشريحى بدن انسان، كالبدشناسى لگن، ساختمان تشريحى ديواره لگنى و احشاء محتوى لگنى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:- تعداد مقالات به زبان خارجى:-

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پورمحمد، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن پور محمد

محل تولد : --

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

بنده از يك خانواده متوسط روستايي هستم. پدرم كشاورز و مادرم خانه دار است. سه فرزند دارم به ترتيب فاطمه متولد 1368 ، حسين متولد 1373 ، محمّد مهدي متولد1381 و همسرم نيز معلّم هستند. در رشته خدمات بازرگاني در سال تحصيلي 62 _ 63 ديپلم گرفتم. بلافاصله به حوزه علميّه قم رفتم و در مدرسه علميّه رسول اكرم (ص) به تحصيل علوم حوزوي پرداختم. تحصيلات حوزوي را در مدرسه امام باقر عليه السلام ادامه داده ، سطح را تمام

كردم و در دروس خارج آيات عظام: فاضل لنكراني (حج) جوادي آملي (صوم و خمس) و مكارم شيرازي (حدود و ارتداد) سبحاني (نماز و طهارت) واز درس خارج اصول اساتيد معظم سبحاني و لاريجاني بهره بردم. البته از درس هاي آيت الله محفوظي و مرحوم آيت الله خاتم يزدي(ره) نيز استفاده كرده ام. و اسفار را در محضر استاد مصباح يزدي و استاد فياضي آموختم. در كنار تحصيل در حوزه در اين دوره به مدت يك سال در جبهه هاي نور عليه ظلمت داوطلبانه حضور داشته ام. بعد از جنگ در سال 1368 با شركت در كنكور سراسري در رشته فلسفه دانشگاه تهران پذيرفته شدم و در سال 1373 از دانشگاه تهران كارشناسي فلسفه غرب را دريافت نمودم. در سال 1373 در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) در رشته دين شناسي در مقطع كارشناسي ارشد پذيرفته شدم و در اين دوره به عنوان دانش پژوه ممتاز شناخته شده و پايان نامه خود را نيز در سال 1376 در موضوع«روح القدس در كتاب مقدس اديان ابراهيمي» با درجه ممتاز دفاع كردم. همزمان در گروه تحقيقات اديان به مدّت 5 سال در محضر استاد حسين توفيقي و دكتر لگنهاوزن فعّاليّت داشتم.

با توجه به اينكه از دروس اسفار آيت الله مصباح يزدي بهره مند مي شدم از طرف ايشان در سال 1373 ماموريت يافتم تا گزارش جامعي در خصوص فعّاليّت هاي علمي در عرصه هاي علوم عقلي در سطح كشور تهيه نمايم. در نهايت با جمعي از شاگردان ايشان طرح دايرة المعارف علوم عقلي اسلامي تهيه گرديد و بنده به عنوان مسئول گروه هاي علمي در آن

فعّاليّت داشتم. اين كار زير نظر آيت الله مصباح به مديريت حجّت الاسلام و المسلمين محسن قمي آغاز شد. با توجه به مأموريت حاج آقاي قمي به عنوان رياست نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، بنده نيز به حسب وظيفه در آن شرايط حساس، مسئوليت نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه علوم پزشكي گيلان را بر عهده گرفتم و با توجه به موفّقيّت هايي در كار، از سال 1382 باحفظ سمت به عنوان دبير منطقه 2 كشوري انجام وظيفه مي نمايم و نيز از سال 1381 به عنوان امام جمعه موقت شهرستان ما سال توفيق خدمت دارم.

پورمند، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1325، دانشكده: دانشيار، رشته: بيماريهاى كليه، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى، دكتراى تخصصى ارولوژى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1357، فوق تخصص پيوند كليه از دانشگاه SYUG انگلستان در سال 1363. مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى تهران حال تخصصى از سال 1357، تا سال 1366، دانشيار علوم پزشكى تهران از سال 1366 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

درمان با B.C.G درمان سنگهاى دستگاه ادرارى با موج ضربه اى (LWSE) تدريس درس اورلوژى در دانشگاه علوم پزشكى تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

هسته استخوانى سنگ هاى ادرارى، ديورتيكول مادرزادى مجرا، گزارش تركيبات سنگ هاى ادرارى ايران، دريچه مادرزادى حالبى، فئوكروموستيوم مثانه، عوارض ارولوژى پيوند كليه.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پورنامداريان، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر تقي پور نامداريان در سال 1320 در همدان متولد شد. وي در سال 1358 در حالي كه فعاليتهاي خودرا در آموزش و پرورش ادامه مي داد موفق به دريافت درجه دكتري خود از دانشگاه تهران گرديد. دكتر پورنامداريان در حال حاضر استاد زبان و ادبيات فارسي در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي ميباشد تقي پورنامداريان در زبان و ادبيات فارسي , بويژه در زمينةنقد ادبي و عرفان مهارت و تخصص دارد. اورا مي توان پيرو مكتب كلاسيسيسم دانست, چون بيشتر به بررسي شعر كلاسيك فارسي پرداخته است . كتاب"رمز و داستانهاي رمزي در ادب فارسي" تقي پورنامداران ، در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : نقد ادبي

والدين و انساب : پدر تقي پور نامداريان قناد بودو شعر هم مي گفت . اما آنقدر سرگرم شعر و شاعري بود كه قنادي را در حاشية آن انجام مي داد .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تقي پورنامداريان تحصيلات خودرا از كلاس سوم ابتدايي شروع نموده و در رشتة رياضي در زادگاهش ديپلم گرفت و ته معلمي پرداخت . يكي از معلمان دبستان روستاي الفوت (در حوالي همدان) وي را به ادامه تحصيل در دانشگاه ترغيب نمود. پورنامداريان پس از موفقيت در امتحانات دانشگاه در رشتة زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران از روستاي الفوت به ازندريان منتقل شد. . وي پس از انتقال به تهران تحصيلات خود را در دورة فوق ليسانس در پژوهشكدة فرهنگ ايران ادامه داد. او اولين دانشجوي پژوهشكده بود كه به تشويق دكتر اتوالقاسمي در آزمون ورودي دكتري دانشگاه تهران شركت نمود و درسال 1358 از پايان نامة دكتري خود دفاع نموده است.

خاطرات و وقايع تحصيل : تقي پورنامداريان از مشكلات رفت و آمدخود به تهران در زمان تحصيل, به خصوص در روزهاي برفي و باراني زمستان , و اقامت در مسافرخانه هاي خيابان ناصرخسرو خاطرات مفصلي دارد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : تقي پورنامداريان در زمان معلمي خود در ازندريان, هر هفته يكي دو روز جهت تحصيل به تهران مي آمد . بدين گونه فعاليت معلمي اودر حين تحصيل نيز ادامه داشت . او كه تحصيلات دانشگاهي خود را مديون اصرار دوستان و همكاران خود در روستاي ازندريان ميداند,

پس از يك سال خدمت در ازندريان به روستاي قروةدرجزين همدان منتقل گشت. وي از اين روستا نيز مدت دو سال به تهران رفت و آمد داشت. تا اينكه به تهران منتقل شده و سال چهارم دانشگاه رادرتهران مقيم گشت. اودر تهران شش سال ديگر به معلمي د ردبستان و دبيرستان پرداخت و در اين مدت نيز موفق به اخذ درجة فوق ليسانس از پژوهشكدة فرهنگ ايران شده است . وي بعداز سال اول دانشجويي درپژوهشكدهعلاوه بردرس خواندن , تدريس هم داشت و بطور غير رسمي به دانشجويان در نوشتن رساله نيز كمك مي كرد. هر چند اشتغال بيش از پيش پورنامداريان در دورة فوق ليسانس و اشتغال بسيار وي در دورة دكتري باعث شدكه همسرش ابراز ناراحتي نمايد , اما با دفاع از پايان نامة دكتري ااز وضعيت با ثباتي برخوردار گرديد.

استادان و مربيان : تقي پور نامداريان دوره دكتري زبان و ادبيات فارسي را در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران با درك فيض از محضر اساتيدي چون مرحوم محمد پروين گنابادي – مرحوم دكتر احمدعلي رجايي و دكتر پرويز ناتل خانلري – دكتر سيدجعفر شهيدي – دكتر سيدحسن سادات ناصري و خصوصا ارشادات و راهنمايي استاد دكتر شفيعي كد كني در سال 1358 طي كرده و به اخذ درجه دكتري در اين رشته نايل آمد.

همسر و فرزندان : تقي پورنامداريان سال اول كه در پژوهشكدة فرهنگ ايران دورة فوق ليسانس را مي گذراند در مدرسةهدف نيز به آموزش خط اشتغال داشت. در اين مدرسه با يكي از معلمان آشنا شده و با او ازدواج نمود.

فعاليتهاي آموزشي : تقي پورنامداريان كه در حال حاضر استاد

زبان و ادبيات فارسي در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي ميباشد, در سالهاي قبل و پس از گرفتن ديپلم, در روستاهاي ملاير( جيجان , مانيزان, كسب, ازندريان, الفوت ) به شغل معلمي پرداخته است . در آن دوران وي چند ماه در جيجان و دو سال نيز در الفوت , تنها معلم دهكده بود . او در در دوران تحصيلات دانشگاهي به فعاليتهايي همچون معلمي , اشتغال در پژوهشكدة فرهنگ ايران , كمك به دانشجويان در درس و رساله و تدريس در دبستان و دبيرستان مي پرداخت . تا اينكه از آموزش و پرورش به فرهنگستان ادب و هنر انتقال يافته و بعنوان مامور در بنياد فرهنگ ايران مشغول گشته است . در سالهاي بعداز انقلاب كه بنيادها و فرهنگستان در مؤ سسةمطالعات و تحقيقات فرهنگي ادغام شده و بعد هم به پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي تغيير داد, او و همكارانش تاليف؛فرهنگ تاريخي زبان فارسي ؛را از سال1363 آ غاز نمودند . در خلال اين سالها , كه سه سال آن در كرةجنوبي به تدريس گذشت , در اكثر دانشگاههاي تهران از جمله , دانشگاه تهران , تربيت معلم , شهيد بهشتي و تربيت مدرس به تدريس پرداخته و به خلق كتب و مقالات متعدد اهتمام ورزيده است .

آرا و گرايشهاي خاص : تقي پورنامداريان در زبان و ادبيات فارسي , بويژه در زمينةنقد ادبي و عرفان مهارت و تخصص دارد. اورا مي توان پيرو مكتب كلاسيسيسم دانست, چون بيشتر به بررسي شعر كلاسيك فارسي پرداخته است . از نمونه آثار وي در نقد ادبي به كتاب در ساية آفتاب :اشاره كرد

. در اين كتاب نويسنده به مشعر فارسي و ساخت شكني در شعر مولوي بپرداخته است.

جوائز و نشانها : كتاب"رمز و داستانهاي رمزي در ادب فارسي" تقي پورنامداران ، در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : دكتر تقي پورنامداران ،بيش از 22 مقاله در زمينه رشته تخصصي خود و بيش از 2 طرح تحقيقاتي را در كارنامه كاري خود دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 احوال و انديشة عطار

ويژگي اثر : مقا له

2 اسباب و صور در غزلهاي مولوي

ويژگي اثر : مقا له

3 استاد زرين كوب و مثنوي

ويژگي اثر : مقا له

4 بلاغت و گفت و گو با متن

ويژگي اثر : مقا له

5 پايان بي قراري ماهان

ويژگي اثر : مقا له

6 پونه هاي الوند

ويژگي اثر : گزيده شعر هاي رضا ذوقي

7 تاملي در شعر احمد شاملو

ويژگي اثر : كتاب

8 تصحيح و شرح كتاب منطق الطير عطار

ويژگي اثر : با همكاري دكتر محمود عابدي بوده و نا تمام است .

9 تصوير آفريني در مرزبان نامه

ويژگي اثر : مقا له

10 تفسيري ديگر از شيخ

ويژگي اثر : مقا له

11

جلد دوم : داستان پيامبران در كليات شمس :

ويژگي اثر : نا تمام است

12 چند نكته دربارة شعر شاعران آذري و نظامي

ويژگي اثر : مقا له

13 خانه ام ابري است ( نقد و تحليل شعر نيما )

ويژگي اثر : كتاب

14 داستان پيامبران در كليات شمس ( جلد اول )

ويژگي اثر : جلد 2 اين كتاب در دست تحرير است

15 در ساية آفتاب

ويژگي اثر : نويسنده اين كتاب را حاصل بخشي از اندوخته هاي ذهني خود -كه سبب حصول يك شهود- و ظرايف غريب زبان قرآني مي داند. نويسنده معتقد است در قرآن همه سخن مي گويند در عين آنكه متكلم حقيقي همان خداست, و در طول سوره ها توالي و تناوب متكلم دستوري و به اقتضاي آن مخاطبها بدون ذكرقرينه ، زبان خاصي را به وجود مي آورند , كه به اين ترتيب مي توان عادت ستيزيهاي گوناگوني راتصور كرد كه در زبان قرآن رخ داده است و ساختارآنرا در قياس با زبان ما درهم شكسته است. دكتر پور نامداريان در فصل اول كتاب به بررسي پاسخ اين سوال مي پردازد كه چه عواملي سبب مي شود شاعراني مثل سنايي: عطار :مولوي و حافظ در غزلهاي عارفانة خود ركن ركين معني داري يا تك معنايي رادر شعر كلاسيك بشكنند و از ميان چهار عامل موثر در توليد شعر يعني اوضاع سياسي و اجتماعي : شخصيت فردي شاعر : ميراث ادبي و

مخاطب شعر : تحول كدام عامل سبب شكسته شدن سد سنت مي گردد و تجدد در اركان سه گانه شعر كلاسيك (زبان ادبي :صورت و قالب ازپيش معين و معني داري )را به دنبال خودمي آورد . همچنين در اين فصل به علت متزلزل بودن ركن معني داري بوسيلةبعضي شاعران مي پردازد. نويسنده در بخشي از كتاب با عنوان : صور و اسباب ابهام در غزل هاي مولوي :كوشيده است تاشباهتهاي ساختاري ميان غزلها ي مولوي با ساختار قرآن را كه نتيجة اشتراك بافت , يعني بافت وحي است :نشان دهد. بخش دوم كتاب نيزهمين ساخت شكنيهارا در مثنوي پي مي گيرد.ضمن آنكه به مناسبت : به شيوة داستان پرداري مولوي و تاثير اين بافت در زبان مثنوي اشاره و براي اثبات مطلب و تفاوت مثنوي با كتابهاي تعليمي مشابه چون حديقةسنايي و مثنويهاي عطار مقايسةلازم به عمل مي آورد.

16 درس فارسي براي فارسي آموزان خارجي

ويژگي اثر : كتاب

17 ديدار با سيمرغ

ويژگي اثر : كتاب

18 رساله هاي عرفاني ابن سينا و مثنويهاي عطار

ويژگي اثر : مقا له

19 رمز و داستانهاي رمزي در ادب فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شده است-آشنايي با كتاب رمز و داستانهاي رمزي اين كتاب شامل 16 بخش است كه 10 بخش ابتداي آن در حكم مقدّمه اي است كه خواننده را با زمينه ها و سوابق رمز و جلوه هاي متعدد و متنوع آن

در ادب فارسي و فرهنگ ايراني – اسلامي آشنا مي سازد. در اين مقدّمه پس از بحث درباره معني لغوي و اصطلاحي رمز علت رمزي شمردن اين داستان ها و سپس رابطه رمز با صور خيال بررسي گرديده است و موارد اشتراك و اختلاف آنها شرح شده و آن گاه نوع برخورد انسان با متعلق معرفت و تأثير آن در كيفيت بيان مورد مداقه قرار گرفته است. در 6 بخش بعدي، كتاب مستقيماً با داستان هاي رمزي ارتباط مي يابد و جدايي داستان رمزي از تمثيل و شباهت آن با رؤيا بيان مي گردد. در بخش هاي 14 و 15 به شرح رمزهايي كه در داستان هاي عرفاني – فلسفي ابن سينا و سهروردي آمده، پرداخته و در بخش 16 به مفهوم كلي «رسالة الطّير» ها اختصاص يافته است. ضمناً خلاصه اي از داستان هاي مورد بحث در پايان به كتاب منضم شده است.

20 رهروان بي برگ

ويژگي اثر : مجموعه شعر

21 سفردر مه ( نقد شعر احمد شاملو )

ويژگي اثر : كتاب

22 سيري در يك غزل عطار

ويژگي اثر : مقا له

23 شرح گزيده اي از نثرهاي شاعرانة عرفاني:

ويژگي اثر : نا تمام است

24 شرح و تحليل سه رساله از سهروردي

ويژگي اثر : اين كتاب در دست تحرير است.

25 شهود زيبايي و عشق الهي

ويژگي اثر : مقا له

26 عالم مثالي شعر حافظ

ويژگي اثر : مقا له

27 عشق و غزل در ادب فارسي

ويژگي اثر : مقا له

28 عطار و ابو سعيد ابوالخير

ويژگي اثر : مقا له

29 غزلهاي فارسي فضولي

ويژگي اثر : مقا له

30 فرهنگ تاريخي زبان فارسي

ويژگي اثر : جلد دوم -(با همكاري پژوهشگران مؤسس? مطالعات و تحقيقات فرهنگي) در دست تحرير است

31 گزيده اي از آثار شيخ اشراق : همراه با شرح و تحليل

ويژگي اثر : نا تمام است

32 گزيده اي از غزلهاي حافظ همراه با شرح :

ويژگي اثر : ناتمام است

33 گزيده اي از نظم و نثر همراه با شرح :

ويژگي اثر : ناتمام است

34 گمشدة لب دريا

ويژگي اثر : مقا له

35 گمشدة لب دريا : دربار ة شعر حافظ:

ويژگي اثر : نا تمام است

36 مجلدات :فرهنگ تاريخي زبان فارسي : ( با تني چند از همكاران )

ويژگي اثر : نا تمام است

37 مسالة معني در شعر كلاسيك و شعر نو

ويژگي اثر : مقا له

38 نقد و تحليل هزارة دوم آهوي كوهي

ويژگي اثر : مقا له

39 هماهنگي صورت و معني در شعر بهار

ويژگي اثر : مقا له

40 هويت ملي و شاهنامه

ويژگي اثر : مقا له

پوريا منفرد، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين پوريامنفرد

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

آقاي حسين پوريا مفرد در سال 1331، در مشهد مقدس ديده به جهان گشود. وي پس از طي موفقيت آميز دوران متوسطه در سال 1350 وارد حوزه علميه مشهد شد و پس از طي مقدمات از محضر آيت الله علي اصغر حسيني به كرمانشاه مهاجرت كرد و در سالهاي 1355 و 1356 از محضر آيت الله نجومي، آيت الله خامنه اي در آن ديار كسب فيض كردو پس از آن به قم مهاجرت كرد. از ديگر اساتيد ايشان مي توان مرحوم آشتياني فلسفي را نام برد. ايشان جهت تبليغ دين مبين اسلام به كشورهاي زيادي سفر كرده است كه از آن جمله مي توان فرانسه، برزيل، فنلاند و هلند را نام برد.

پوستي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: استاد، رشته: فارماكولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشكده دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1341.

مرتبه علمى:

دستيار گروه فارماكولوژى در سالهاى 1341 -1343، استاديار رشته فارماكولوژى در سال 1344، دانشيار در سال 1348 و استاد فارماكولوژى در سال 1353.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

استفاده از دو بورس دانشگاهى دولت بلژيك و آمريكا و تحقيق در زمينه هاى داروهاى قلبى و عروقى، مسوميت قلبى برخى داروها مثل تركيبات ديژيتال و تئوفيلين و جلوگيرى از مسموميت توسط برخى داروها مثل كاربامازپين، پيدا كردن اثر جديدى از اسيد اتاكرينيك در روى قلب مجزاى خوكچه هندى در زمينه اثرات مستقيم قلبى برخى ديورتيكها، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه دكتراى پزشكى و داروسازى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به

زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فارماكولوژى، دندانپزشكى و پرستارى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 46، تعداد مقالات به زبان خارجى: 27

زمينه علمى مقالات:

قلبى عروقى بخصوص برخى اثرات مستقيم داروهاى مدرن بر روى قلب جدا شده حيوانات آزمايشگاهى مانند اثر مستقيم اسيد اتاكرينيك روى دهليز مجزاى خوكچه هندى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پوشنگي، ابوعبدالله حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، محدث. وى منسوب به پوشنگ از نواحى هرات است. در «لسان الميزان» به استناد نجاشى او از شيوخ شيعه شمرده شده. نجاشى گويد كه پوشنجى مضطرب المذهب بود، اما بر آنچه روايت كرده اعتماد است و ابوعبدالله بن المخمرى از راويان اوست. در «رياض العلماء» آمده است كه شيخ مفيد از او روايت كرده و او به نوبه ى خود از حيدر بن محمد بن نعيم سمرقندى روايت كرده است. از آثارش: كتاب «عمل السلطان» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (450/5)، خاتمه مستدرك الوسائل (241/3)، الذريعه (345/15)، رجال النجاشى (190/1)، رياض العلماء (30 -29 /2)، لسان الميزان (493/2)، معجم رجال الحديث (194 -193 /5).

پوشنگي، ابوعبدالله محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(291 -204 ق)، فقيه مالكى، محدث، لغوى و اديب. از پيشگامان حديث، در نيشابور، بود. براى كسب علم و دانش سفرها كرد، و ره آوردش تصنيف ها بود. او در لغت و كلام عرب پيشتاز بود. از يحيى بن عبدالله بن بكير و روح بن صلاح و احمد بن حنبل و اميه بن بسطام و بسيارى ديگر حديث شنيد. محمد بن اسماعيل بخارى با اينكه از او مسن تر بود در «صحيح» خود از وى نقل حديث كرده است. محمد بن اسحاق صاغانى (چغانى) و ابوحامد بن شرقى و ابن خزيمه و يحيى بن محمد عنبرى و على بن حمشاد و خلق بسيارى از او حديث روايت كرده اند. گفته اند كه در محرم سال 291 ق و يا در آخر ذيحجه 290 ق درگذشت و ابن خزيمه بر او نماز گذاشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (184/6)، تهذيب التهذيب (10 -8 /9)، الجرح و التعديل (ج 3، ق 187/2)، سيرالنبلاء (589 -581

/13)، الوافى بالوفيات (342/1).

پويا، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا مهدى پوياى يزدى از علماء معاصر كراچى بودند.

وى در يزد و يا يكى از مضافات آن متولد شده و علوم عربيه و ادبيه را در مدرسه مصلاى يزد خوانده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسين نائينى و مرحوم آيت اللَّه العظمى شريعت اصفهانى و ديگران استفاده نموده و از خواص اصحاب و شاگردان مرحوم ميرزاء نائينى گرديده و در اواخر آن مرحوم مهاجرت به هندوستان نموده و مدتى در مدارس به خدمات دينى و روحى پرداخته و در تقسيم هندوستان و پاكستان از روى ضرورت به كراچى عزيمت و رحل اقامت افكنده و به ترويج دين مشغول تا در اوائل سال 1394 ق كه در همانجا وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

پويا، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1273 ش)، پزشك. از اهالى تهران بود، پس از طى دوره هاى ابتدايى و متوسطه در زادگاهش تحصيلات پزشكى خود را در مدرسه ى طب به پايان رساند و پس از آن به مدت دو سال در انستيتو پاستور تهران به كار پرداخت، سپس به فرانسه رفت و موفق به دريافت دانشنامه ى بيمارى كشورهاى گرمسيرى، سرم شناسى، بيماريهاى پوست و آميزشى شد. پويا همچنين دوره ى انستيتو پاستور مدرسه ى مالاريالژى را طى كرد و گواهينامه گرفت. وى در سال 1310 ش به ايران بازگشت و عهده دار مشاغلى چون: رئيس بهدارى و شهردارى، رئيس آموزشگاه و رئيس بخش بيمارستان رازى شد. وى در سال 1338 ش دوباره به پاريس رفت و ديپلم خون شناسى گرفت و علاوه بر آن در زمينه ى گروه بندى خون افراد و فن انتقال خون، گواهينامه ى تخصصى دريافت كرد. از آثارش:

«بيماريهاى خون»؛ «رساله ى دفاع از امراض تناسلى»؛ «گروه بندى و انتقال خون»؛ «مراسم اولين درس دكتر پويا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (179/2)، مولفين كتب چاپى (823 -822 /6).

پهلوان، منصور

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منصور پهلوان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

پس از پايان موفقيت آميز دوران متوسطه در سال 1351 هجري شمسي بخاطر عشق و علاقه فراوان وارد حوزه علميه تهران شد. در كنار تحصيل حوزوي در سال 1372 در مقطع دكترا در رشته علوم قرآن و حديث از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد. در طي مدت تحصيل سفرهاي علمي و تبليغي فراواني به كشورهاي خارجي داشته است. نامبرده در كنار تحصيل به تدريس در دانشگاههاي تهران پرداخت و در كنار تدريس به راهنما و مشاوره دانشجويان در مقطع و دكترا پرداخت و تاكنون حدود 250 مورد مشاوره و راهنمايي در اين رابطه ارائه كرده است.

ايشان در طول سالهاي عمر خويش خدمات علمي و فرهنگي سياسي انجام داده است كه از آن جمله مي توان سرپرستي شبكه 1 و 2 سيما، سرپرستي دانشگاه بين المللي اسلامي لندن و مدير مسئول بررسي مقالات دانشگاه تهران را نام برد.

پهلوان زاده، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى عفونى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيماريهاى عفونى از دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1348، فوق تخصص بيماريهاى عفونى و گرمسيرى از دانشگاه ايلينويز آمريكا در سال 1357.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى جانبى HBSAG در كاركنان بيمارستانى، بررسى عفونتهاى ادرارى در بيماران مراجعه كنندن، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 25 پايان نامه دكتراى عمومى و فوق تخصصى رشته بيماريهاى عفونى، تدريس دروس بيماريهاى عفونى و بيماريهاى گرمسيرى در دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان

فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى عفونى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى عفونى، مقايسه اثرات آزمايشگاهى آزلد ميلن آمپى سيلينى، كنترل عفونى در مناطق جنگ، ويژگيهاى مننژيت سلى، گزارش 88 مورد مننژيت سلى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

پهلوانيان، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد پهلوانيان

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب احمد پهلوانيان در سال 1372 بعد از اخذ ديپلم در رشته رياضي به حوزه علميه قم مشرف و مشغول به تحصيل شدم ، در مدت 5 سال سطح مقدماتي و عالي را پشت سر گذاشته و بعد از آن به درس خارج اشتغال پيدا كرده و در كنار آن در رشته هاي ارتباطات و پس از آن فلسفه و كلام اسلامي در دانشگاه هاي صداو سيما و باقر العلوم در مقطع كارشناسي ارشد تحصيل كردم .

از جمله دوره هاي آموزشي غير رسمي كه گذراندم مي توان به دوره تربيت مربي كودك و نوجوان ، فيلم نامه نويسي ، نقد فيلم ... اشاره كرد . تاكنون كتب و مقالات متعددي در زمينه ها ي ادبيات ، داستان ، روانشناسي و ارتباطات و فلسفه ، نگارش در آورده ام و در رشته هاي ادبيات عرب ( حوزه ) ارتباطات ( مباني جامه شناسي ) و فيلم نامه نويسي در دوره هاي متعددي تدريس كرده ام .

پيرنيا، مشيرالدوله، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متولد 1251 ش، فرزند ميرزا نصراللَّه مشيرالدوله. تحصيلات مقدماتى و معمول زمان را به اتفاق برادرش حسين پيرنيا (مؤتمن الملك) تحت مراقبت و نظارت پدر انجام داد و علوم متداول زمان را فراگرفت. سپس براى ادامه ى تحصيل عازم روسيه گرديد و در رشته هاى نظام و حقوق فارغ التحصيل شد. بعد مدتى هم در فرانسه به تحصيل اشتغال ورزيد و به خدمت در سفارت ايران در روسيه درآمد و عنوان مستشار سفارت يافت. در 1317 ه.ق پدرش به وزارت امور خارجه رسيد

و او را به تهران احضار و با لقب مشيرالملك به رياست دفتر وزارت امور خارجه و منشى مخصوص خود تعيين نمود. در سفر اول مظفرالدين شاه به اروپا، مترجم زبان روسى شاه بود و در اين مأموريت توانست لياقت و كياست خود را ثابت كند. پس از بازگشت از اروپا، به پيشنهاد پدر و موافقت اتابك صدراعظم، به جاى ميرزا رضاخان ارفع الدوله به وزيرمختارى ايران در روسيه تعيين گرديد.

در 1320 ه.ق در مقام وزيرمختارى ايران در روسيه به آن كشور رفت، ولى در مدت توقف خود در تهران كار عمده اى صورت داد و آن تأسيس مدرسه ى علوم سياسى بود كه به همت ميرزا نصراللَّه خان وزير امور خارجه اين كار انجام يافت. و چهار هزار تومان بودجه ى ساليانه ى آن از محل معدن فيروزه تأمين گرديد. در سفر دوم مظفرالدين شاه به اروپا، در مسكو اقامت داشت. در اين سفر نيز موجب رضايت شاه و اتابك را فراهم نمود و خدمات وى مورد رضايت و تقدير واقع شد. در 1324 ه.ق كه زمزمه ى مشروطيت در ايران بلند بود، به تهران آمد. پدرش مقام صدارت يافته و از طرف پدر و با موافقت شاه، مأمور تدوين نظام نامه ى مجلس گرديد و از اعضاى برجسته ى كميسيون بود.

پس از صدور فرمان مشروطيت و برقرارى حكومت قانون از كار كنار رفت و متعاقباً وزير افخم و اتابك، عهده دار نخست وزيرى گرديدند. مشيرالسلطنه پس از قتل اتابك، به زمامدارى رسيد و براى اولين بار ميرزا حسن خان مشيرالملك به عضويت كابينه دعوت شد. پست وى در كابينه، وزارت عدليه بود. اين كابينه دوام زيادى نداشت و مشيرالسلطنه در 4 آبان 1286 ش

جاى خود را به ناصرالملك داد. در آن هنگام ميرزا نصراللَّه خان مشيرالدوله پدر مشيرالملك درگذشت و محمدعلى شاه چند روز پس از فوت ميرزا نصراللَّه خان، لقب مشيرالدوله را به پسرش ميرزا حسن خان داد و در كابينه ى ناصرالملك وزير امور خارجه گرديد. در همان موقع قرارداد 1907 يا تقسيم ايران به دو منطقه ى نفوذ به وزارت خارجه ى ايران ابلاغ يا اعلام گرديد. ناصرالملك نيز در مقابل اختلاف مجلس و شاه دوام نياورد و جاى خود را به نظام السلطنه مافى داد.

نظام السلطنه در كابينه ى نخستين خود از مشيرالدوله دعوت ننمود، ولى در دو ترميم كابينه، او را به وزارت امور خارجه برگزيد. در خرداد 1287 در كابينه ى ميرزا احمدخان مشيرالسلطنه وزارت علوم و اوقاف به وى سپرده شد و در ترميم همان كابينه همچنان وزير علوم و اوقاف بود. در ارديبهشت 1288 در كابينه ى ناصرالملك كه با سرپرستى سعدالدوله اداره مى شد، وزارت عدليه را بر عهده داشت، ولى چون كشور در حال بحران بسر مى برد، با ساير وزيران استعفا نمود.

پس از فتح تهران و تشكيل دولت جديد به رياست سپهدار تنكابنى، مشيرالدوله در كابينه ى دوم و سوم وزير عدليه بود. در كابينه ى چهارم وزير تجارت گرديد. در اسفند 1289 در دو كابينه ى سپهدار تنكابنى وزير عدليه بود و در ترميم كابينه به وزارت پست و تلگراف و تلفن منصوب گرديد. در مرداد 1290 در هيئت صمصام السلطنه بختيارى، وزارت عدليه به عهده ى او محول گرديد و در ترميم همان دولت نيز شغل خود را حفظ نمود.

علاءالسلطنه مازندرانى در كابينه ى خود كه در دى ماه 1291 تشكيل داد، مشيرالدوله را به وزارت علوم و معارف و اوقاف

معرفى كرد. در اسفند ماه 1293 به نخست وزيرى رسيد و وزارت جنگ را نيز عهده دار شد. در سال 1296 در كابينه ى ديگر علاءالسلطنه، وزير جنگ بود و اين سمت را همچنان در كابينه هاى عين الدوله و مستوفى الممالك حفظ كرد و امور وزارت جنگ را بر عهده داشت. در تيرماه 1299 براى بار دوم زمامدار گرديد و مدت پنج ماه در سمت نخست وزيرى انجام وظيفه كرد تا بالاخره در آبان 1299 جاى خود را به سپهدار رشتى داد. در سوم بهمن 1300 به جاى قوام السلطنه از طرف مجلس چهارم به نخست وزيرى رسيد و در كابينه ى خود وزارت كشور را شخصاً عهده دار بود. در خرداد 1302 براى بار چهارم به نخست وزيرى رسيد. در اين بار هم وزير كشور بود. در ادوار دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم نماينده ى مردم تهران در مجلس شوراى ملى بود، دو نوبت وزير كشور، هشت بار وزير عدليه، سه دفعه وزير امور خارجه، سه بار وزير علوم و شش بار وزير جنگ و يك مرتبه وزير تجارت و يك نوبت وزير پست و تلگراف (يعنى روى هم رفته 24 بار وزير بوده) و پنج دوره ى نمايندگى مجلس را بر عهده داشته است. از مورخين و محققين معاصر است كه تأليفات ارزنده اى از خود به يادگار گذاشته است. مشهورترين اثر وى تاريخ ايران باستان است. در ده سال آخر حيات خود، غالباً به كارهاى فرهنگى و علمى اشتغال داشت. در دوران وزارت دادگسترى، قوانين مهمى به تصويب رسانيد. در 1314 در 63 سالگى درگذشت. فرزندان او نيز مانند پدر نام خانوادگى پيرنيا را براى خود انتخاب نمودند. هيچ يك از فرزندانش

به مقام سياسى مهمى نرسيدند. از ديگر خدمات او تأسيس مدرسه ى نظام بود.

(ميرزا حسن خان مشيرالدوله (و. 1252 ه.ش./ 1291 ه.ق.- ف. تهران 1314 ه.ش./ 1354 ه.ق.) پسر اول ميرزا نصراللَّه خان مشيرالدوله نائينى (مشير الدوله)، از رجال دوره اخير قاجاريه و اوايل پهلوى. وى تحصيلات نظامى و حقوقى خود را در مسكور به پايان رسانيد و مؤلف «ايران باستانى» و تاريخ «ايران باستان» (3 جلد) و «داستانهاى قديم ايران» است. او مكرر سمت سفارت، وزارت و نخست وزيرى داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

پيروزمند، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا پيروزمند

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1344 در شيراز متولد و تا مرحله اخذ ديپلم رياضى در شيراز اشتغال به تحصيل داشتم. زندگى سياسى ام از مقطع راهنمايى همگام با خيل عظيم مردم در مقابله با رژيم شاه شروع شد. در دوران دبيرستان در قالب همكارى با انجمن اسلامى و تقابل با گروههاي ضد انقلاب و ارتباط با سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي(قبل از انشعاب و در دوران نمايندگى آيت ا... راستي) ادامه يافت. توفيق حضور مكرر در جبهه هاى جنگ از همين ايام آغاز و تا ساليانى بعد ادامه داشت. زندگى علمى ام به شكلى هدفمند پس از اخذ ديپلم آغاز شد. در سال 1362 با وجود قبولى در رشته فنى دانشگاه براى ادامه تحصيل به قم آمدم و به موازات فراگيرى دروس حوزوى در دفتر فرهنگستان علوم اسلامى قم به پژوهش مشغول شدم. دروس سطح را خدمت اساتيد محترمى همچون آيات و حجج اسلام آقايان راستى كاشانى، وجدانى فخر، پاياني، ستوده، احمدى ميانجي، حسينى بوشهري، موسوى

،اعتمادى و گنجى فرا گرفتم و از سال 1373 در درس خارج فقه آيت الله تبريزى و خارج اصول آيت الله وحيد خراسانى توفيق حضور داشته و دارم. در طول اين مدت از محضر اخلاقى حضرات آيات: بهاء الديني، مظاهري، احمدى ميانجى، منير الدين حسيني، شب زنده دار و به ويژه راستى كاشانى به قدر بضاعت بهره برده ام. در دفتر فرهنگستان علوم اسلامى نيزر به ويژه از محضر استاد علامه منير الدين حسيني (ره) بهره فراوان برده در موضوعات زير مشغول بوده ام:

روشهاى سنتى و انحرافى اجتهاد، موضوع شناسي، فلسفه علم و معرفت شناسي، مبانى اقتصاد سوسياليسيتى و سرمايه داري، روش سيستمى ،الگوى سيستم سازي، فلسفه(با گرايش فلسفه حركت) مبانى جامعه شناسي، مبانى نظام سياسي، ولايت فقيه، روش مدل سازي، روش تحقيق، مبادى و مبانى اصول فقه احكام حكومتى و... .

در طول اين مدت مسئوليت اجرايى نداشته ام. گذشته از مسئوليتهاى پژوهشى گذشته، هم اكنون عضو هيئت علمى دفتر فرهنگستان، معاونت پژوهشهاى بنيادى و مسئول گروه اصول فقه احكام حكومتى هستم علاوه بر مسائل بنيادي در موضوعات راهبردي نظام اسلامي نيز با گرايش مسائل علمي فرهنگي در قالب همكاري با برخي مراكز كلان نظام فعاليت داشته ام از جمله به عنوان كارشناس مسائل علمي - فرهنگي - اجتماعي در دبيرخانه مجمع تشخيص مصلحت نظام از سال 76 تا 82 ، در طول اين مدت علاوه بر مشاوره ، طرحهاى تحقيقاتى را براى آنها به انجام رسانده ام، از سال 1382 تاكنون نيز به عنوان كارشناس مسايل فرهنگى با دبيرخانه شوراى انقلاب فرهنگى همكارى دارم و طرحهاي تحقيقاتي را نيز در همين ارتباط به

انجام رسانده ام.

در ساليان گذشته علاوه بر ارتباط علمى با مراكز مختلف توفيق تاليف كتاب، مقاله و تنظيم طرحهاى تحقيقاتى را داشته ام كه در دو گرايش مبنايى و راهبردى انجام گرفته است، در موضوعات بنيادي، مباحثى همچون فلسفه علم، روش علم، روش سيستمي، فلسفه فيزيك و رياضي... و در موضوعات راهبردى به مطالبى همچون، شبكه هاى اطلاع رسانى، رابطه دين و دولت و فرهنگ، طبقه بندى موضوعات فرهنگى در مهندسى فرهنگى كشور... پرداخته ام.

پيروزمند، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد پيروزمند

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

ما تقريبا سال 1360 بود كه وارد حوزه مباركه قم شديم هرچند كه از قبل با ادبيات عرب آشنايي داشتم و كتابهاي مختلفي را خوانده بودم ولي برنامه حوزه مقتضي دوباره خواني بود مقدمات از صرف ساده و جامع المقدمات سپس سيوطي و مغني و معالم و حاشيه ملا عبدالله كه همراه با آن منطق صوري دكتر محمد خوانساري را نيز مي خوانديم روزهاي خوش علمي آن روزگار بود بعد هم كه از مدرسه كرمانيها بيرون آمديم و بصورت آزاد شرح لمعه را شروع كرديم بعد از آن رسائل بود در كنار رسائل به درس اسفار جناب علامه حسن زاده آملي مدظله العالي حاضر مي شديم از قبل بدايه را اجمالا و منطق منظومه و حكمت آن را تا اندازه زيادي كار كرده بودم. درس اسفار اگر چه سنگين بود ولي الهيات مداري آن جاذبه اي شيرين بود تمامي جلد اول اسفار و قسمتي از جلد دوم آن را در محضر مبارك آن بزرگوار خوانديم. رسائل و مكاسب و كفايتين را

مي خوانديم همزمان با خواندن كفايه بر خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام وحيد خراساني ، ميرزا جواد آقا تبريزي قدس سره الشريف و سيد احمد مددي شركت مي جستيم كه تا اين زمان 14 سال خارج اصول و 14 سال خارج فقه.بعد از مدتي قسمت قابل توجهي از جلد ششم اسفار لغي الهيات به معني افصار را با يكي از دوستان مباحثه كرديم – زماني جناب حسن زاده آملي مصباح الانس را آغاز فرمود با كسب اجازه از محضر مباركش به خدمتش شتافتم و تا وقتي آن درس برقرار بود رفتن ما نيز برقرار بود تا اينكه ايشان از تدريس عمومي امتناع ورزيد ما به درس پنج شنبه و جمعه آقاي شيخ محمدرضا نكونام مدظله العالي حاضر شديم و مصباح الانس را ادامه داديم . بعد از مدتي ايشان جلد 9 اسفار در معاد قرآني را آغاز كردند.هرچند كه ايشان معاد صدرايي را بسيار نقد مي فرمود اما ما تا آخر جلد كتاب را در درس ايشان حاضر بوديم بعد تمهيد القواعد را به تماما نزد ايشان خوانديم هم زمان جلد دوم اشارات و قسمتي از جلد سوم آن را با دوستان به بحث و بررسي گذاشتيم و در درس حركت و زمان جلد سوم اسفار جناب ممدوحي حاضر گشتيم و بر مسائل آن بحث بسيار گذاشتيم. زمان گذشت تا تمامي بدايه ، نيم از نهاية الحكمة را براي عده اي از عزيزان حوزوي گفتيم و به خاطر تقارن ساعت تدريس فقه در مدرسه معصوميه با ساعت نهايه مجبور به تعطيل نمودن آن شديم، از كتاب رسائل كتاب قطع و ظن را دو

مرتبه و قسمتي از اصالة البرائة و همچنين خيارات، مكاسب و قسمتي از كتاب بيع آن را تدريس كرديم اكنون هم به تدريس مكاسب محرمه و شرح لمعه مشغول هستيم. ساليان متمادي شرح لمعه و اصول فقه را تدريس داشته ايم همچنين حدود چهار ، پنج سال درس شرح فصوص استاد محمدرضا نكونام را نيز درك كرديم. اكنون از خداوند متعال با اين بضاعت مزجات خويش مسئلت خدمتي اگر چه بسيار ناچيز به مذهب حقه و اسلام عزيز و بندگان مخلص خداوند را داريم، در اين زمان پنج شنبه و جمعه در حرم مطهر منطق منظومه را نيز تدريس داريم بحوله تعالي والحمد الله رب العالمين.

پيروزي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1302.

درگذشت: 1360.

از آثار اوست: ترجمه بينوايان (ويكتور هوگو، تهران، 1368).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پيرهاشمي، تيمور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1299.

درگذشت: 1366.

از آثار اوست: آذرى ديلى نين گرامرى- دستور زبان تركى آذرى، فارسى- تركى آذربايجانى (تبريز، دانشگاه تبريز، 1368).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

پيش نماز، محمد باقر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پيشنماز مسجد شاه. از علماى ازكيا، عالم فاضل متقّى، كتب بسيارى از فقه و اصول و اخبار و غير آن بر طلاّب وقف نموده كه اكثر از حالت موقوفه خارج شده، لكن هنوز كم و بيش در دست طلاّب باقى است.

در سال 1123 وفات يافته، در بقعه تكيه آقا رضى مدفون شد.

مشاراليه جد سادات عاملي ساكن رنان و خوارسگان مي باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

پيشوايي يزدي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1288 ق)، عالم و فقيه. وى در قريه ى عزآباد يزد متولد شد. دروس دينى را در يزد در حوزه ى درسى آيت الله ميرزا سيدعلى مدرس و سيديحيى و حاج ملا ابراهيم لارى و سيد ابراهيم مهريزى فراگرفت. در سال 1317 ق به مشهد رفت و از حوزه ى درس سيدعلى حائرى يزدى بهره جست. سپس به سبزوار رفت و از حوزه ى درسى حاج ميرزا حسين بزرگ و ميرزا اسماعيل تهرانى، از شاگردان حكيم سبزوارى، استفاده كرد. در سال 1324 ق به عتبات رفت و از حوزه ى درسى علامه يزدى و علامه خراسانى بهره مند شد و سالها مقسم شهريه آيت الله يزدى بود. در سال 1341 ق به قم آمد و در تاسيس حوزه علميه ى قم با آيت الله حائرى همكارى كرد و به ترويج دين و تدريس مشغول شد. پيشوايى در اواخر دوره ى رياست آيت الله بروجردى در قم درگذشت.[1]

آيت الله حاج سيد على اكبر يزدى از علماء اعلام و فقهاء عظام حوزه علميه قم و فرزند حاج سيد رضاى عزآبادى يزديست در سال 1288 قمرى در قريه عزآباد كه در شش فرسخى يزد است تولد يافته و براى تحصيل به يزد آمده و از محضر علماء بزرگ مانند آيت الله ميرزا سيد على

مدرس و سيد يحيى و حاج ملاابراهيم لارى و سيد ابراهيم مهريزى و ديگران استفاده نموده و در سال 1317 به مشهد رضوى مشرف و از محضر سيد على حايرى يزدى استفاضه كرده آنگاه به سبزوار آمده و از حضرت حاج ميرزا حسين بزرگ و ميرزا اسماعيل طهرانى كه از شاگردان حكيم سبزوارى صاحب منظومه بوده اند استفاده كرده و در سال 1324 به عتبات مشرف و از محضر علامه يزدى و علامه خراسانى و بعضى ديگر بهره مند شده و سالها مقسم شهريه مرحوم آيت الله سيد يزدى بوده و در سال 1341 به قم مهاجرت و در تاسيس حوزه با مرحوم آيت الله حايرى همكارى داشته و ضمنا به ترويج دين و اقامه جماعت در مسجد امام و تدريس هم اشتغال داشته تا در اواخر كه به واسطه مرگ ناگهانى فرزند برومندش سيد مهدى غريق منكسر شده و در اواخر رياست آيت الله بروجردى بدرود حيات گفته و در جوار حضرت معصومه عليهاالسلام مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (227/2)، گنجينه ى دانشمندان (97/2).

پيشوايي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى پيشوائي

محل تولد : -

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

• عضو هيئت تحرير مجله درسهائى از مكتب اسلام از سال 1349 تاكنون

• مديريت داخلى مجله درسهايى از مكتب اسلام از سال 1350 تا 1353

• طى دوره تحصيلات عالى دار التبليغ اسلامى و اخذ گواهينامه اين دوره در سال 1349

• اشتغال به تحقيق و تأليف از سال 1351 تاكنون

• همكارى با سيماى جمهورى اسلامى ايران (شبكه هاى مختلف)

• همكارى با شبكه راديو معارف (قم) – كارشناس عالى تاريخ و سيره

همكارى نزديك با موسسه تعليماتى و تحقيقاتى امام صادق (ع) زير نظر حضرت آيت الله سبحانى و عضو هيئت موسس اين موسسه از بدو تأسيس

• همكارى با فصلنامه ميقات از سال 1373 تا سال 1375

• همكارى با فصلنامه پيام حوزه تا سال 1380

• همكارى با معاونت امور اساتيد دروس معارف اسلامى در دانشگاه ها (نهاد نمايندگى ولى فقيه) از سال 1373 تاكنون در ارتباط با درس تاريخ اسلام و متون و مدرسين اين درس و كتب كمك درسى.

• مدير گروه پژوهشي تاريخ موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى

• سردبير فصلنامه علمي - تخصصى" تاريخ در آينه پژوهش"

• همكارى با نشريه افق حوزه (هفته نامه خبري حوزه علميه)

پيشوائي يزدي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج حسن بن آيت الله حاج سيد على اكبر مذكور از علماء با ورع و تقواى حوزه است كه تمام تحصيلاتش را در قم نزد والد خود و اساتيد ديگر ديده و سالها به درس مرحوم آيت الله العظمى بروجردى حاضر شده و به امر آن جناب براى ترويج احكام و تبليغ مردم نورآباد و خرم آباد لرستان به آنجا مسافرت و چندين سال در آن سامان اين خدمت را به خوبى انجام داده و اكنون در قم مشغول عبادت و بندگى خداست.

نگارنده در سال 1367 ق همسفر مكه وى بودم و تا آنجناب را ديده و شناخته ام اهل تعبد و تهجد و توسل يافته ام بسيار متواضع و بى آلايش و با حزم و احتياط و مقيد به آداب و سنن است ادام الله توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

پيشوائي، ابوطالب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله آقاى حاج سيد ابو طالب پيشوائى در سال 1332 ق در شهرستان رشت شروع بتحصيلات علوم دينيه نموده و دوره مقدمات و مقدارى از سطوح را نزد اساتيد وقت مرحوم آقا شيخ عبدالرحيم رشاد و مرحوم حاج شيخ اسماعيل شفتى صرفى باتمام رسانيدند و در سال 1337 هجرى براى ادامه تحصيلات عازم عتبات عاليات شدند و در كاظمين محضر مرحوم آيه الله آقاى حاج سيد اسمعيل صدر قدس سره مشرف شده و در باب توقف در حوزه نجف اشرف و سامرا با ايشان مشورت نمودند فرمودند لازم است شما بعد از زيارت عتبات نجف اشرف را انتخاب نمائيد، زيرا از زمين نجف علم ميجوشد.

بعد از تشرف بنجف سطوح عاليه را نزد اساتيد وقت مرحوم آقاى آقا شيخ اسمعيل تنكابنى و آقا شيخ زين العابدين مازندرانى و آقا ميرزا مجيد گنجه اى

و آقا شيخ على اكبر خونسارى و آقا شيخ نعمت الله دامغانى و آيه الله ميرزا احمد آشتيانى و مرحوم آيه الله آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى قدس سره باتمام رسانيده سپس در درس خارج فقه و اصول مراجع و علماء وقت مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى و آيه الله العظمى آقا ضياءالدين عراقى حاضر شده و در سال 1350 ق به بندر پهلوى بازگشت نموده و تا حال حاضر باقامه جماعت در مسجد جامع پهلوى و گفتن تفسير قرآن و ترويج دين مبين اسلام و اقامه نماز جمعه و تربيت طلاب علوم دينيه در مدرسه قائميه بندر پهلوى اشتغال دارند.

آثار معظم له در پهلوى و حومه آن از اين قرار است: 1- مسجد قريه بشمن 2- مسجد قريه قلم گوده 3- مسجد ميان پشته 4- مسجد سجاد 5- مسجد قريه سنگاچين 6- مسجد رضويه 7- مسجد آذربايجانيهاى غازيان 8- مدرسه علميه قائميه كه با مرحوم آيه الله العظمى بروجردى قدس سره و تحت نظر ايشان بنيان گرديد كه اكنون عده اى از طلاب در اين مدرسه اشتغال بتحصيلات علوم دينيه دارند و در ضمن محلى است مناسب براى سكونت آقايان مبلغين كه در ايام تبليغ باين شهر وارد ميشوند كه از طرف ايشان پذيرائى كامل شده و باطراف اعزام ميشوند و اكنون يكى از فرزندان معظم له بنام آقاى آقا سيد محمد جواد پيشوائى كه جوان فاضل و نجيب و بسيار متدين و عفيف است در حوزه علميه قم اشتغال بتحصيل دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

پيكاني، محمد صادق

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا احمد، از افاضل شاگردان شيخ انصارى بوده، و پس از وصول به مقام اجتهاد به اصفهان مراجعت نموده، به تدريس و تأليف اشغال جسته،

اميد ترقيات زيادى درباره ى او مى رفته، لكن در جوانى وفات يافته، در ايوانچه ى بيرون بقعه ى تكيه ى آقا حسين خوانسارى مدفون شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

پيوندي، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا پيوندي

محل تولد : لاسجرد - سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/14

زندگينامه علمي

دوران ابتدايي و راهنمايي خود را در روستاي محل تولدم (روستاي لاسجرد سمنان) گذراندم و براي ادامه تحصيل به شهر سمنان عزيمت كردم و دوره دبيرستان را در سمنان بودم كه در سال دوم دبيرستان وارد حوزه علميه صاحب الزمان مهديشهر سمنان شدم و به مدت سه سال مقدمات را در آن شهر با موفقيت سپري كردم و در سال 1365 براي ادامه تحصيل به قم عزيمت نمودم و از پايه چهارم حوزه در شهر مقدس قم در درس اساتيد بزرگوار حوزه علميه قم حاضر شدم و دوره سطح را با موفقيت به اتمام رساندم و به مدت 10 سال در درس خارج فقه و اصول بزرگان حوزه علميه قم تلمذ نمودم لازم به ذكر است در مدت ادامه تحصيل در حوزه علميه قم دوره دبيرستان خود را به صورت متفرقه ادامه و در سال1369 ديپلم خود را گرفتم و براي ادامه تحصيل در دانشگاه وارد عرصه و رشته حقوق شدم و در سال 1375 دوره كارشناسي خود را با معدل 48/18 در دانشگاه مفيد به پايان بردم و در كارشناسي ارشد رشته حقوق جزا و جرم شناسي پذيرفته شدم و در پايان دوره يعني سال 1378 به عنوان نفر اول دوره و با معدل 68/18 و دفاع از پايان نامه خود با نمره عالي

موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد شدم

لازم به ذكر است موفقيت در علم و دانش و فراگيري آن مرهون زحمات و بزرگواري استادان و علماي بزرگ حوزه علميه و دانشگاه بوده است كه به برخي از اساتيد حوزوي و درس هايي كه در خدمت ايشان بودم اشاره مي كنم

الف شركت در درس تفسير ترتيبي قران به مدت 10 سال حضرت آيت الله جوادي املي (حفظه الله)

ب شركت در درس خارج فقه (خمس و صوم ) به مدت سه سال حضرت آيت الله جوادي املي (حفظه الله)

ج شركت در درس خارج فقه (ديات ) به مدت 2 سال حضرت آيه الله مكارم شيرازي ( حفظه الله)

د شدكت در درس خارج فقه (نكاح ) به مدت 2 سال حضرت آيه الله مكارم شيرازي ( حفظه الله)

ه شدكت در درس خارج اصول به مدت 5 سال حضرت آيه الله سبحاني (حفظه الله)

همچنين لازم است كه از اسابيد بزرگوار دوران سطح حوزه نيز از جمله ، استاد اعتمادي ، تهراني ، محمدي خراساني ، عليدوست و ... نيز يادي كنم و بهره هاي علمي خود را مرهون زحمات آنان هستم

پيوندي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا پيوندي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1360 هجرى شمسى ديپلم گرفتم و در همان سال به حوزه علميه كاشان راه يافتم. پس از گذراندن سطح اول در كاشان، در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شده و دروس سطح عالى را تا سال 1369 به اتمام رساندم و در اين سالها از محضر اساتيدى چون آيت الله راستى كاشانى ، فخر

وجدانى ، اعتمادى ، پايانى ، گنجى و خسرو شاهى استفاده فراوانى بردم. در همين سالها به يادگيرى ادبيات داستانى و نمايشى پرداختم و دركنار دروس حوزوى به تدوين داستان و فيلمنامه حضور در كلاسهايى در اين مورد بر اطلاعات هنرى افزوده و در ضمن در نشرياتى چون مكتب جبهه و سرگرمى هاى آموزشى مقالاتى را به رشته تحرير درآوردم.

در سال 1370 به حوزه درسى خارج اصول آيت الله مومن قمى وارد و مدت 4 سال از محضر استاد استفاده نموده و سپس به محضر درس خارج آيت الله سيد عباس خاتم يزدى رفته و مدت 3 سال نير در درس فقه اين استاد فرزانه به فراگيرى فقه آل محمد پرداختم.در سال 1376 در امتحان ورودى دانشكده صدا و سيما شعبه قم شركت كرده و پس از قبولى در آزمون، در اين دانشكده مشغول تحصيل شدم و در سال 1382 با تدوين پايان نامه تحصيلى كارشناسى ارشد تهيه كنندگى از اين دانشكده فارغ التحصيل شدم.

در همين حال با همكارى با مركز پژوهشهاى صدا و سيما، و سيماى عربى به تدوين و ساخت فيلمهاى مستند پرداخته و توانستم حدود 10 فيلمانه و سريال را تدوين نمايم كه با توليد از سوى سيماى عربى در آن شبكه پخش گرديد.سردبيرى نشرياتى چون سرگرمى هاى آموزشى و مربى بسيج عقيدتى سياسى از فعاليتهاى ديگر حقير بوده و هم اكنون نيز مرتبا در موضوعات مختلف در اين نشريات مقاله مى نويسم.مقالات ديگرى نيز در زمينه شخصيت شناسى در فصلنامه «مربيان» دارم و باز مقالات ديگري در موضوعات علوم قرآنى ، تاريخى ، داستانى ، اخلاقى ، اجتماعى دارم

كه بعضي از آنها در فصلنامه هاى انديشه بسيج مربى بسيج اخلاق به چاپ رسيده است.كتابهاى« آن سوى پرده» كه حاوى دو فيلمنانه است سيماى امام على عليه السلام و نهج البلاغه «مهمان سپيده» «فرياد سرخ» حاصل فعاليت علمى حقير در زمينه دين و هنر است. همچنين در تدوين ويراستارى دهها مقاله، و كتاب ديگرنيز همكارى داشته ام.

تابعي، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد ضياء الدين تابعي درسال 1324 در استهبان فارس متولدشد. وي پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و دبيرستان در استهبان -شيراز و اخذ ديپلم طبيعي با رتبه اول در استان در سال 1343، وارد دانشگاه تهران شد و تا دريافت دكتري پزشكي عمومي به تحصيل پرداخت.وي دوره فلوشيب را در دانشگاه آتلانتاي آمريكا و بورد تخصصي پاتولوژي از دانشگاه ميامي آمريكا در سال 1361 ،فوق تخصص هماپاتولوژي از دانشگاه الوري در سال 1362 دريافت كرد.نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه علوم پزشكي شيراز است.وي درنخستين همايش چهره هاي ماندگار درسال 1380 برگزيده ومعرفي شد.گروه : علوم پزشكيرشته : پزشكي عموميگرايش : آسيب شناسيوالدين و انساب : سيد ضياء الدين تابعي از سادات حسيني است و نسب خانوادگي او به امامزاده سيد مير حسين مي رسد كه در ناحيه پستكوه فسا مدفون است و ايشان از نوادگان حضرت امام محمد باقر (ع) مي باشند.خاطرات كودكي : سيد ضياء الدين تابعي از دوران كودكي خود چنين مي گويد: "از دوران كودكي خاطره خاصي ندارم جز همان غم و شادي هاي دوران كودكي در شهري نسبتا محروم از مزاياي اقتصادي،اما مملو از محبت و عاطفه خانوادگي و همشهريان."اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سيد ضياء

الدين تابعي در خانوده اي مذهبي و فرهنگي بدنيا آمد. پدرش آموزگار و مادرش خانه دار بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد ضياء الدين تابعي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در دبيرستانهاي محقق - مغربي - استهبان و دبيرستان ابوذر شيرازگذراند و پس از اخذ ديپلم طبيعي با رتبه اول استان در سال 1343 وارد دانشكده پزشكي دانشگاه تهران شد. او پس از اخذ دكتري عمومي به آمريكا عزيمت كرد و دوره فلوشيب را در دانشگاه آتلانتاي آمريكا و بورد تخصصي پاتولوژي را از دانشگاه ميامي آمريكا در سال 1361 و در آخر سر فوق تخصص هماتولوژي را از دانشگاه الوري در سال 1362 دريافت كرد.خاطرات و وقايع تحصيل : سفر سيد ضياءالدين تابعي به آمريكا و تحصيل و دريافت مدارك گوناگون تخصصي و فوق تخصصي از وقايع مهم روزگار تحصيل استاد بوده است.وي همچنين از سفر به كشور هاي انگلستان و كانادا نيز خاطرات خوشي را به ياد دارد.ايشان از دوران تحصيل در دبيرستان چنين بياد دارد: "در دوران تحصيلات دبيرستان اغلب دبيران ما نيز ديپلم بودند و تنها سه نفر ليسانسيه در استهبان بود كه خوشبختانه داراي معلومات خوب و همگي در آموزش و پرورش اينجانب سهم عمده اي داشته اند."فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد ضياء الدين تابعي در حين تحصيل به مطالعه وسيع در زمينه رشته تخصصي اش پيرامون آسيب شناسي و هماتولوژي و همچنين به يادگيري زبان انگليسي پرداخت.او عضو انجمن اسلامي دانشكده پزشكي تهران بود كه در آنجا اقدام به برگزاري جلساتي با حضور اقايان دكتر شريعتي ،استاد شهيد مطهري و استاد علامه جعفري مي كرد.استادان و مربيان :

دكتر آذرم ،دكتر گل گلاب،دكتر محتاط،روشن ،شهبازي، دكتر فريدونيان ،عزيزي ،دكتر بامشاد و دكتر بوذر جمهرمهر ،دكتر كيهاني،حكيم ،گنج بخش ،طباطبائي ،حكمت ،نجم آبادي ، دكتر پزشكان ، غروي،نعمت اللهي،بهزاد،دكتر شفا، دكتر وثوق ،دكتر مير ،دكتر آذر ،دكتر پيرنيا، دكتر آرمين ،شمسا،بهادري،سجادي ،رئيس بهرامي ،دكتر قريب، دكتر اهري ، دكتر جهانشاه صالح، دكتر غفوري ،دكتر لشكري ،دكتر مرشد و دكتر باقري از اساتيد سيد ضياء الدين تابعي مي باشند.هم دوره اي ها و همكاران : از همكاران سيد ضياء الدين تابعي مي توان به دكتر دانشبد،دكتر رجايي ،دكتر حقيقي ،دكتر محلاتي ، دكتر آزاده ،دكتر كومار و اساتيد بخش پاتولوژي دانشگاه علوم پزشكي شيراز اشاره كرد.همسر و فرزندان : سيد ضياء الدين تابعي متاهل و داراي همسر بنام سركار خانم زهرا بيگم معزي مي باشد. ايشان قبلا آموزگار بودند كه سپس براي تعليم فرزندان به خانه داري پرداختند. وي نيز سه فرزند دارد: - سيد محي الدين علي تابعي ،دانشجوي PHD فيزيك در دانشگاه واترلو كانادا - الهام سادات تابعي MS شيمي معدني از دانشگاه شيراز - فاطمه سادات تابعي دانشجوي سال سوم رشته برقوقايع ميانسالي : از خاطرات ميانسالي سيد ضياء الدين تابعي مي توان به وقوع انقلاب اسلامي و همچنين جنگ تحميلي اشاره كرد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سمتهاي سيد ضياء الدين تابعي به قرار زير است: - رئيس دانشكده پزشكي شيراز - معاون پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي شيراز - رياست دانشگاه علوم پزشكي شيراز - دبيركنگره بين المللي پزشكي جغرافياي دانشگاه شيراز - عضو هيئت امنا دانشگاه - عضو هيئت مميزه دانشگاه - عضو شوراي عالي برنامه ريزي وزارت

بهداشت - عضو شوراي عالي انتقال خون - رئيس انجمن حمايت از بيماران سرطاني استان فارس - مسئول كميته ثبت سرطان در بيمارستان نمازي - مدير گروه پاتولوژي - مدير گروه اخلاق پزشكي - عضو و دبير هيئت ممتحنه رشته آسيب شناسي - دبير كميته راهبردي رشته آسيب شناسي - عضو وابسته فرهنگستان علوم پزشكي - عضويت در كميسيونها و شوراهاي پزشكي معتبر كشورفعاليتهاي آموزشي : سيدضياء الدين تابعي پس از فراغت از تحصيل از آمريكا به ايران بازگشت و در دانشگاه علوم پزشكي شيراز به تدريس دروس ،هماپاتولوژي، آسيب شناسي، فيزيولوژي خون، و ايمونولوژي باليني ، بانك خون پرداخت. او همچنين به تحقيق در طرح جامع بيماري تالاسمي در استان فارس ، طرح بررسي اورژانس در استان فارس ، طرح مطالعه محدوده طبيعي پارامترهاي آزمايشگاهي و طرح بررسي اختلالات كروموزومي در لوكيما مبادرت مي ورزد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : مراكزي كه سيد ضياء الدين تابعي يكي از بانيان آن بشمار مي رود به قرار زير است: - انجمن حمايت از بيماران سرطاني استان فارس - جامعه انديشمندان و انديشه سازان وابسته به فرهنگستان علوم پزشكيساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيد ضياءالدين تابعي علاوه بر تدريس به تحقيق و تاليف كتب و مقالاتي در زمينه هاي : طبقه بندي ليفوما در جنوب ايران ، ماركرهاي ايمونولوژيك در 50 لوسمي اطفال ،ميلوانسيلاستيك مي پردازد.شاگردان : دكتر لنكراني (وزير محترم بهداشت) ،دكتر واسعي ( معاون محترم پژوهشي وزارت بهداشت)،دكتر ايمانيه(رئيس محترم دانشگاه علوم پزشكي شيراز) و غيره از دانش آموختگان و دانشجويان سيد ضياء الدين تابعي بوده اند.همفكران فرد

: سيد ضياء الدين تابعي از همفكري نزديكي با دكتر ملك زاده ،دكتر فاضل ،دكتر ولايتي ،دكتر لاريجاني ،دكتر صدر و دكتر مرندي برخوردار است.آرا و گرايشهاي خاص : ضياء الدين تابعي گرايش فلسفي دارد.جوائز و نشانها : - دريافت لوح تقدير از طرف وزارت بهداشت بخاطر كسب مقام استادي ممتازي - معرفي به عنوان چهره ماندگار سال 1380- صدا و سيما - استاد نمونه آموزشي جشنواره ابن سينا دانشگاه علوم پزشكي تهرانچگونگي عرضه آثار : - تعداد مقالات منتشر شده در مجلات علمي :62 مقاله

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 تغيير آزمايشگاهي خون ويژگي اثر : 40 تست جهاد دانشگاهي شيراز-انگليسي ،13682 تغيير تستهاي آزمايشگاهي ايمني ويژگي اثر : 40 تست جهاد دانشگاهي شيراز-انگليسي ،13693 تغيير تستهاي آزمايشگاهي شيمي ويژگي اثر : 40 تست جهاد دانشگاهي شيراز-انگليسي ،13674 سلسله كتبي درباب آزمايشات هماتولوژي ، شيمي و ايمونولوژي باليني ويژگي اثر : استاددكتر سيد ضياء الدين تابعي سلسله كتابهايي پيرامون آزمايشهاي مربوط به هماتولوژي ( خون شناسي) ، شيمي، ايمونولوژي باليني تاليف نموده است كه از نظر تخصصي مولف و نو بودن مباحث آنها اهميت بودند.5 طبيبانه اي براي طبيبان ويژگي اثر : استاد تابعي دركتاب طبيبانه اي براي طبيبان اندرزها و توصيه هاي اخلاقي رابه همكاران خود تحرير كرده و در مورد مسايل عام مربوط به حرفه خود به سخن نشسته است.6 فيزيولوژي خود براي دانشجويان ويژگي

اثر : استاددكتر سيد ضياء الدين تابعي كتاب فيزيولوژي خون را به عنوان كتابي درسي جهت دانشجويان رشته پزشكي تاليف نموده اند

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

تاج سلماني

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم و نهم ق)، مورخ. وى در سال 813 ق از طرف شاهرخ مامور شد تا ذيلى بر تاريخ «ظفرنامه ى» نظام شامى بنويسد. او نيز وقايع ده ساله 817 -807 ق را در تاريخ سلطنت تيمور و شاهرخ والغ بيگ به صورت ذيلى بر آن افزود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (473 -472 /3)، تاريخ در ايران (178)، تاريخ نظم و نثر (236).

تاج فارسي، تاج الدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 633 ق)، شاعر و منشى. وى از مردم زيرراه (دهى از دهستانهاى بخش برازجان شهرستان بوشهر) بود كه در دهلى مسكن داشت و دبيرى سلطان شمس الدين دهلوى را عهده دار بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (5/2)، فارسنامه ى ناصرى (1330/2)، فرهنگ سخنوران (177)، لغت نامه (ذيل/ تاج الدين)، مجمع الفصحا (465 -464 /1)، مرآت الفصاحه (112 -111).

تاج الحكماء، حسنعلي، حسينعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1254 -1204 ش)، طيب و شاعر. وى در آغاز شاعرى تاج الحكما و طبيب تخلص مى كرد، سپس تخلص خود را فلسفى قرار داد. سيد در نايين متولد شد. تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش به انجام رساند، سپس براى تكميل تحصيلات به اصفهان رفت و يك دوره طب قديم را در محضر درس ميرزا باقر حكيم باشى آموخت. مدتى مامور خدمت در بهدارى نايين شد. در اواخر دوره ى مظفرى به تهران آمد و به تحصيل زبان فرانسه و طب جديد پرداخت تا آنكه در جراحى چشم مهارت يافت. او در نقاشى و موسيقى و تاريخ و جغرافى نيز دست داشت. كتاب چاپ شده ى وى: «هفت مقاله ى فلسفى در لزوم ديانت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى سخنوران يزد (483 -481)، الذريعه (237/25)، سخنوران نامى معاصر (2737 -2734 /4)، فرهنگ سخنوران (177)، مولفين كتب چاپى (683 -682 /2).

تاج الدوله، طاووس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، اديب، شاعر و خطاط. در اصفهان متولد شد. وى از گرجى زادگان صفويه و زنى هوشمند و دانا بود. تاج الدوله علوم اسلامى و فنون ادب و خط را از معتمدالدوله ى نشاط اصفهانى فراگرفت. وى همسر فتحعلى شاه و بسيار مورد توجه و اعتناى او بود. تخت طاووس كه «تخت خورشيد» نام داشت، بعد از وفات تاج الدوله، تخت طاووس ناميده شد. سلطان محمد ميرزاى سيف الدوله، كه شاعرى توانا بود، يكى از سه پسر او است. بعد از مرگ فتحعلى شاه، تاج الدوله دو مرتبه به حج مشرف شد و سرانجام نجف اشرف را مسكن دايمى خويش قرار داد و در همان شهر درگذشت. طاووس خانم در صحن مطهر حضرت اميرالمومنين (ع)، در آرامگاهى كه خود ساخته بود، به خاك سپرده شد. از

اوست:

باد از سر كوى تو گذشتن نتواند

پيغام من دلشده را پس كه رساند؟

گفتم به صبورى دل خود را بفريبم

ديگر دل بيچاره صبورى نتواند[1]

قرن سيزدهم هجرى، از زنان اديب و شاعر. نام اصلى او طاووس خانم و از زنان صيغه اى فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) بود كه بسيار مورد علاقه و توجه وى قرار داشت و از همين رو به او لقب تاج الدوله داد. تخت جواهرنشان سلطنتى معروف به تخت طاووس را كه تا پيش از عروسى تاج الدوله تخت خورشيد مى گفتند از نخستين شب ازدواج شاه و طاووس خانم، تخت طاووس ناميدند. وى خارج از حرمخانه شاهى قصر مجللى مخصوص به خود داشت. شاه و شاهزادگان قاجارى هر ساله از روز اول نوروز تا پايان روز سيزدهم عيد مهمان تاج الدوله بودند.

تاج الدوله نزد شاعر معروف آن زمان، ميرزا عبدالوهاب اصفهانى، متخلص به نشاط فنون ادب و هنر را فراگرفت و در رموز نويسندگى به استادى رسيد. نامه هايى كه به شاه مى نوشت مضامين و دقايق لطيف داشت. برخى از رسايل و مراسلات او را ماه شرف از زنان فاضل و اديب انجام مى داد. تاج الدوله پس از مرگ فتحعلى شاه از بيم نزاع ميان شاهزادگان به عالم معروف اصفهان، سيد محمدباقر شفتى (1260 ق) معروف به حجت الاسلام پناه برد. پس از جلوس محمدشاه قاجار (1264 -1250 ق) تاج الدوله تمام ثروت و جواهرات خود را به محمدشاه تقديم كرد كه به وى بازگرداند. وى چند بار به سفر حج رفت و در پايان عمر در نجف اشرف سكونت كرد و در همان شهر درگذشت و در صحن مطهر امير مؤمنان دفن شد. از جمله فرزندان مشهور او احمد ميرزا

عضدالدوله مؤلف تاريخ عضدى و خورشيد كلاه بودند.

تاج الدوله طبع شعر داشت. وقتى پسرش بر اثر ابتلا به مرض وبا درگذشت شاه با ارسال بيت زير به او تسليت گفت:

از كسى چون بشكند چيزى بلايى بگذرد

خوب شد بر تو بزد آسيبش از مينا گذشت

و او نيز با يك بيت شعر به شاه چنين پاسخ داد:

اگر بشكست اندر بزم مستان ساغر مينا

سر ساقى سلامت دولت پيرمغان برجا

به خواهش او محمود ميرزا كتاب پرورده خيال را به رشته تحرير درآورد. از اشعار اوست:

باد از سر كوى تو گذشتن نتواند

پيغام من دلشده را پس كه رساند

تا كى به صبورى بفريبم دل خود را

ديگر دل بيچاره صبورى نتواند

به تاج الدوله چون دادم لقب شاه

گذشت از آن سرم از طارم ماه

هميشه بخت با او هست و نبود

كسى باذات غير از سايه همراه[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از رابعه تا پروين (166 -164)، تذكره القبور (35)، حديقه الشعراء (2178 -2172 /3)، الذريعه (639/9)، روضه الصفا (138 ،101 ،95 ،77 /10)، زنان سخنور (140 -139)، فرهنگ سخنوران (176)، كارنامه ى زنان (100 -98)، مشاهير زنان (50 -49)، ناسخ التواريخ (153/2)، يغما (س 2، ش 2 و 3، ص 87 -80).

[2] منابع: از رابعه تا پروين، 166 -164؛ تاريخ عضدى، 20 -17؛ تذكرةالقبور، 35؛ حديقةالشعرا، 2178 -2172 /3؛ خيرات حسان، 145 -140 /2؛ دايرةالمعارف تشيع، 11 -10 /4؛ الذريعه، 639 /9؛ رياحين الشريعه، 95 /5؛ زنان سخنور، 312 -311 ،140 -139 /1؛ كارنامه زنان مشهور ايران، 98؛ نقل مجلس، گ 23 -21.

تاج الكتاب سرخسي، ظهيرالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، شاعر و منشى. مدتها ديوان انشاء سلطان مسعود غزنوى به رسم او بود. منشآتش مقبول فضلا و مكتوباتش پسند

علما واقع مى شد. وى معاصر تاج الدين تمران شاه بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (165/9)، فرهنگ سخنوران (177)، لباب الالباب (139 -137 /1)، لغت نامه (ذيل/ تاج الكتاب)، مخزن الغرائب (402 -401 /1)، هفت اقليم (38 -37 /2).

تاج بخش، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: استاد، رشته: ميكروبيولوژى، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دامپزشكى از دانشكده دانشگاه تهران در سال 1340، دكتراى تخصصى ميكروبيولوژى، ايمنولوژى و بيماريهاى گرمسيرى از انستيتو پاريس و انستيتوى بين المللى بيماريهاى گرمسيرى در سال 1345.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده دامپزشكى دانشگاه تهران، استاد ممتاز دانشكده دامپزشكى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ايمونولوژى تيموس، طرح بقاى سالمونلا آبورتوس اوويس در طبيعت، خود ايمنى، ساختار آنتى ژن هاى سالمونلائى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 40 پايان نامه دكترا.

ابداع:

واكسن هاى ضد سالمونلا آبورتوس اوويس.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 10

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 42

زمينه علمى تأليفات:

ميكروبيولوژى، ايمونولوژى بيماريهاى واگيردام، بيماريهاى مشترك انسان و دام، تاريخ پزشكى ايران، تاريخ علوم، تاريخ دامپزشكى ايران.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 40، تعداد مقالات به زبان خارجى: 42

زمينه علمى مقالات:

ايمنى بنيادى، ايمنى بافتى، واكسن هاى ضد سالمونلا، اكوبيولوژى، بروسلوز، تاريخ دامپزشكى ايران، تاريخ بيماريهاى واگير و مسير تحول علم در اسلام و ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

تاراج قمشه اي، رضاقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1248 ش)، اديب، شاعر، متخلص به تاراج. ملقب به پژوهنده. وى تحصيلات مقدماتى را در شهرضا انجام داد و جهت تكميل آن به اصفهان رهسپار شد. تاراج از كودكى طبع شعر داشت و بيشتر اوقات نزد شيخ اسدالله حكيم قمشه اى به گفتن و خواندن اشعار مشغول بود. وى در اغلب فنون شاعرى بخصوص ماده تاريخ و هزل استاد بوده است. ميرزا رضاقلى در ابتدا منشى اداره ى حكومتى بود ولى در اواخر عمر از كليه مشاغل دست كشيد. وى حدود پنج هزار بيت

شعر سروده كه حدود دو هزار بيت آن را فرزندش، حمزه پژوهنده، جمع و مرتب كرد و در صدد تكميل و چاپ آن برآمد. اشعار وى در زمان حياتش در مجله هاى «ارمغان»، «آينده» و روزنامه ى «نداى شهرضا» به چاپ رسيد. وى در شهرضا فوت كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (129 -126).

تازه كام، شعبان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شعبان تازه كام

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/7/1

زندگينامه علمي

آقاي شعبان تازه كام در سال 1337هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان ساري ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1352و در اوج خفقان حاكم بر كشور از سوي حكومت ستمگر و ظالم شاهنشاهي خصوصا با فشار مضاعف بر حوزه هاي علميه وارد حوزه علميه ساري گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. پس از مدتي تحصيل در حوزه علميه ساري به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليها رهسپار حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1370 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله مكارم، مرحوم آيت الله شيخ جواد تبريزي، آيت الله صانعي، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

وي پس

از طي تحصيلات جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون در دانشگاه گرگان علاوه بر معاونت نهاد رهبري در دانشگاهها به امر تدريس نيز اشتغال دارد. وي در طول حيات علمي خويش از امر نگارش و پژوهش غافل نبوده و آثاري از قبيل "چهل حديث در باب ازدواج" و "كوثر رسول" را به رشته تحرير در آورده است

تألهي، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1280، همدان.

درگذشت: 1375، همدان.

آيت الله حاج شيخ هادى تألهى، فرزند آيت الله حاج شيخ مرتضى تألهى (ره) سالها در محضر پدرشان به فراگيرى علوم دينى پرداخت. مدرسه ى زنگنه همدان پايگاه تحقيق و تدريس ايشان بود. ايشان همچنين از محضر علمائى چون آيت الله ميرزا على آقا خلخالى، آيت الله شيخ محمد بهارى، آيت الله حاج سيد على عرب و آيت الله حيدر كسب فيض نمود. حواشى بر قواعد انصارى، حواشى به متاجر شيخ و شرحى بر مجموعه حاج ملا هادى سبزوارى از جمله تأليفات ايشان است.

آيت الله تألهى در سن نود و پنج سالگى به علت كهولت سن درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تاهباز زاده، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول تاهباززاده ( خيام پور ) در سال 1277 ، تبريز ديده به جهان گشود. پس از تحصيلات مقدماتي در تبريز ، به تهران آمد و با گرفتن ديپلم ادبي از دارالفنون به خدمت وزارت فرهنگ در آمد. سپس براي ادامه تحصيل به دارالمعلمين رفت و تحصيلات خود را ادامه داد و در سال 1312 ليسانس فلسفه و ادبيات گرفت. پس از آن ضمن خدمات اداري به اخذ ليسانس و دكتري از دانشگاه استانبول توفيق يافت. پس ازآن مدتي به تدريس در دانشكده ادبيات تبريز مشغول گرديد. در خرداد 1329 به رياست كتابخانه دانشكده نيز منصوب شد و در شهريور همان سال از طرف وزارت فرهنگ به رياست دانشكده انتخاب شد ولي بنا به دلايلي نپذيرفت و تا 25 فروردين 1342 معاونت دانشكده را به عهده داشت و پس از آن مدتي نيز كفيل دانشكده بود. او در 15 تير 1348 بازنشسته شد. دكترتاهباززاده در هفتم فروردين 1358 وفات يافت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين

و انساب : عبدالرسول تاهباز زاده [خيام پور] فرزند حاجي محمود تاهباز در تبريز متولد گرديد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالرسول تاهباز زاده پس از تحصيلات مقدماتي در تبريز ، به تهران آمد و با گرفتن ديپلم ادبي از دارالفنون به خدمت وزارت فرهنگ در آمد. سپس براي ادامه تحصيل به دارالمعلمين رفت و تحصيلات خود را ادامه داد و در سال 1312 ليسانس فلسفه و ادبيات گرفت. پس از آن ضمن خدمات اداري به اخذ ليسانس و دكتري از دانشگاه استانبول توفيق يافت.

زمان و علت فوت : عبدالرسول تاهباززاده در هفتم فروردين 1358 وفات يافت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالرسول تاهباززاده از سال 1316 تا 1325 سمت مديريت دبستان ايرانيان را در استانبول به عهده داشت. در خرداد 1329 به رياست كتابخانه دانشكده نيز منصوب شد و در شهريور همان سال از طرف وزارت فرهنگ به رياست دانشكده انتخاب شد ولي بنا به دلايلي نپذيرفت و تا 25 فروردين 1342 معاونت دانشكده را به عهده داشت و پس از آن مدتي نيز كفيل دانشكده بود. او در 15 تير 1348 بازنشسته شد.

فعاليتهاي آموزشي : عبدالرسول تاهباززاده پس از آنكه ديپلم ادبي را در دارالفنون دريافت كرد ، به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و پس از سه سال تدريس در اهواز براي ادامه تحصيل به تهران بازگشت. با اخذ ليسانس فلسفه و ادبيات فارسي از دانشسراي عالي ، در دارالفنون و ديگر دبيرستانها به تدريس پرداخت. و پس از اخذ مدرك دكترا مدتي به تدريس در دانشكده ادبيات تبريز مشغول گرديد. وي پس از بازنشستگي با توجه به مقام علمي و خدمات آموزشي

و پژوهشي به پيشنهاد دانشكده ادبيات و علوم انساني و تصويب دانشگاه از تاريخ دهم دي ماه 1348 به مقام استادي ممتاز نايل آمد. دكتر تاهباز زاده در شهريور 1349 به تهران نقل مكان كرد و به مدت يك سال در يكي از مدارس عالي تهران به تدريس اشتغال داشت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عبدالرسول تاهباز زاده در دوران بازنشستگي تمام وقت خود را صرف تكميل كتاب « فرهنگ سخنوران » كرد. علاوه بر اثر فوق وي آثار ديگري نيز تايلف و چاپ نموده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تذكره روضه السلاطين

2 ترجمه وتصحيح مجمع الخواص

3 تصحيح و تحشيه تذكره اختر

ويژگي اثر : جلد اول

4 تصحيح و تحشيه تذكره حديقه امان اللهي

5 تصحيح و تحشيه رياض الوفاق

6 تصحيح و تحشيه سفينه المحمود

7 تصحيح و تحشيه نگارستان دارا

8 دستور زبان فارسي

9 رساله عربي براي فارسي

10 رساله يوسف و زليخا

11 فرهنگ سخنوران

12 مصطبه خراب

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1زندگينامه رجال و مشاهير ايران ، تاليف: حسن مرسلوند ، ج 2 ، تهران : انتشارات الهام ، ص 247

تبريزچي، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پاتولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى كرمان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

تبريزي نجفي، راضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ راضى نجفى تبريزى به حجه الاسلام و العلامه المحقق حاج شيخ محمدحسين بن العالم الجليل الحاج شيخ محمدرضا بن وحيد عصره (در احسان) الحاج على تبريزى از علماء اعلام و دانشمندان عظام حوزه علميه قم مى باشند در سال 1315 قمرى در نجف اشرف متولد شده و پس از چند سال با والد ماجد به تبريز آمده و در شهر تبريز علوم مقدمات و ادبيات عاليه را از اساتيد اين فنون مانند مرحوم آقا شيخ حسن نحوى و حجه الاسلام والمسلمين آقاى اهرى و سطوح اصوليه و فقهيه را در خدمت والدشان تكميل نموده آنگاه در سال 1347 هجرى به قم آمده و از چهار استاد بزرگ استفاده كامل نموده و سطوح عاليه را از مرحوم ميرزا محمد همدانى فراگرفته و از جلسات درس مرحوم آيت الله خونسارى و هم آيت الله الموسس الحايرى استفاده كرده و دروس عقليه را از مرحوم ميرزا محمدعلى شاه آبادى آموخته و در سال 1355 قمرى پس از فوت مرحوم حايرى به تبريز مراجعت و چند سالى اقامت نموده و به تدريس متون فقه و اصول اشتغال و بنابر دعوت مرحوم استادش آيت الله خونسارى به قم مراجعت و در سال 1359 مشرف به نجف و حدود پنج سال به درس مرحوم آيت الله اصفهانى و اندكى آيت الله عراقى شركت و هم تدريس اصول و خارج فقه اشتغال تا در سال 1365 ق براى زيارت ارض اقدس مراجعت به ايران و سرانجام قم را محل اقامت خود قرار داده و

به تدريس تحليلى فقه و اصول مى پردازند.

والد ماجدش علامه محقق صاحب افكار بديعه الحاج شيخ محمدحسين از جمله تلامذه بارزه مرحوم علامه يزدى صاحب عروه و مرحوم شريعت اصفهانى بوده است.

جد بزرگوارش مرحوم عالم متقى حاج شيخ محمدرضا بن تاجر با سخاوت و كثيرالاحسان حاج على بن عبدالنبى بن خليل تبريزيست.

آقاى آيت الله حاج ميرزا عبدالله مجتهدسرايى از بنى اعمام ايشانند و در عبدالنبى بوى متصل مى شوند و مرحوم حاج على نجفى الاصل و تبريزى المسكن داراى مضيف خانه اى بود براى نائى و وارد.

مرحوم آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن انگجى كه ترجمه اش در جلد اول گذشت دائى زاده والد آن جناب است و جد مادرى ايشان مرحوم آيت الله حاج سيد كاظم خلخالى سر سلسله جليله طائفه خلخاليه كه از تلامذه ميرزاى رشتى بوده مى باشد.

كنيه مترجم ما ابومحمدون است فرزندان محصل و فاضلى به اسامى زير دارد:

1- محمد محمود 2- محمد مسعود 3- محمدرضا كه مشغول تحصيل مى باشند.

آثار معظم له به قرار زير است:

1- المحاورات الاصوليه الضروريه (الجزء الاول) تحت طبع است 2- تحليل العروة- الاجتهاد والتقليد 3- قضاء الفطره يا داورى وجدان در توحيد 4- الفرقان فى تفسير القرآن 5- الفوائد المنتخبه ناتمام 6- خلاصه الكلام فى فقه الكلام تا باب وضوء 7- قضاء الفطره فى التمسك امامه العتره 8- عقد اللقاح فى عقد النكاح 9- المسائل التداخليه 10- شرح شرايع باب طهاره و نجاسات و تيمم ناتمام 11- ديوان مختصر غديريه و مراثى و اندرز و توحيد بهاريه 12- الوجيزه فى الاجازه 13- غراف البحر از وسائل الشيعه 14- طبرق الجنه 15- نتايج الافكار كشكول 16- طلوع الفجر در قيام حسينى- مخفى نماند كه علامه رازى رحمه الله حاج شيخ آقا

بزرگ تهرانى اكثر اين كتب را در الذريعه خود ذكر كرده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تبريزي، ابومحمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 512 ق)، مورخ و مترجم. وى تاريخ «الامم و الملوك» محمد بن جرير طبرى را كه شامل تاريخ عالم از آغاز خلقت تا سال 309 ق است به فارسى گزارش كرده و وقايع حد فاصل طبرى و زمان خود را نيز بدان افزوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (257/7)، لغت نامه (ذيل/ ابومحمد).

تبريزي، اسماعيل

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، حكيم، عالم. از علماى بزرگ آن دوره كه در خدمت اتابك يوسف شاه بن الب ارغو، از اتابكان بزرگ به سر مى برده و چند كتاب در حكمت به زبان فارسى نوشته است. از آن جمله: «رساله ى حيوه النفس»؛ «رساله ى نصيريه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1317/3).

تبريزي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1290 ق)، فقيه اصولى شيعى. در زادگاهش رشد و نمو كرد و مقدمات علوم را در آنجا آموخت. سپس رهسپار عتبات عراق شد و مدت ده سال نزد استادانى چون شيخ محمدحسن مامقانى، فاضل شربيانى، شيخ الشريعه اصفهانى و آخوند خراسانى به تكميل تحصيلات پرداخت. در سال 1324 ق به تبريز بازگشت و به ارشاد مردم و تاليف كتاب روى آورد. از آثار وى: «الاجزاء»؛ «البيع»؛ «تذكره العباد لزاد المعاد»، به فارسى، در عبادت و ادعيه؛ «استصحاب»؛ «دلائل الخيرات»، در زكات؛ «روائع الاصول»؛ «كتاب الطهاره»؛ «كتاب الصلاه»؛ «كتاب المستبين»، در اصول دين، به فارسى؛ «مبانى الاصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (45/19 ،255/11 ،250 -249 /8 ،40/4)، معجم المولفين (149/3).

تبريزي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ جواد تبريزى از علماى محترم و مدرسين معظم درس خارج حوزه علميه قم مى باشند... تولد ايشان در حدود سال 1345 قمرى در تبريز واقع شد و پس از پرورش و خواندن اوليات و مقدمات سطوح مهاجرت به قم نموده و از محاضر مدرسين بزرگ آيت اللَّه العظمى حجت استفاده و در سال 1370 قمرى مهاجرت به نجف و از دراسات و ابحاث آيت اللَّه العظمى خوئى و آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى بهره هاى كافى و وافى برده تا به مدارج عالى علم و اجتهاد رسيده و خود تشكيل حوزه تدريس داده و عده اى از فضلاء مانند حجت الاسلام حاج سيد عبدالعلى تقوى شيرازى معاصر تهران از محضر و دروسش استفاده نموده تا در سال 1392 هجرى كه بنا بر فشار دولت بعث عراق به ايرانيان مقيم عراق ناچار به مهاجرت به ايران شده و در شهرستان قم رحل اقامت افكنده و به تدريس

خارج فقه و اصول پرداخته و جماعتى از فضلاء از محضرش استفاده نموده و مى نمايند. ادامه اللَّه توفيقه.

نويسنده مكرر از ايشان خواستم ترجمه اى از خود در اختيار ما گذارد متاسفانه اجابت نفرمودند از باب وظيفه وجدانى سطور فوق را نگاشتم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

تبريزي ، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد على. از فضلاى قرن سيزدهم هجرى است. از آثارش كتب زينة الصالحين، در دعا و آداب و شرايط آن مى باشد. تاريخ نسخه 1262 مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

تبريزي، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى ديگر از وافدين اين شهرستان حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه فى العالمين آقاى حاج ميرزا صادق تبريزى است معظم له از اكابر علماء ايران و يكى از مراجع اماميه در زمان خود بوده رياست تامه و مرجعيت تقليد در آذربايجان داشت و او را اعلم وافقه وادق نظراً مى گفتند جميل الخلق و حسن الخلق حليم و كريم و حكيم وقور و شديدالعزم والقلب و بصير در امور و صبور در شدايد و متصلب در دين و شرعيات و طيب المحاوره و محاضره و اديب و منشى و شاعر مجيد و خوش خط بود.

وى فرزند عالم فقيه و مجتهد و متكلم علامه حجةالاسلام ميرزا محمد بن عالم مجتهد ميرزا محمدعلى قراجه داغى شارح تبصره علامه حلى رضوان اللَّه عليهم بود آباء كرامش تا پشت هفتم و اخوان بزرگوارش تمامى علماء و فقهاء و مجتهدين طراز اول آذربايجان بودند.

در سال 1274 ق در تبريز متولد و پس از طى مقدمات فقه و اصول در زمان قليل به امثال و اقران فايق آمده و چون سن شريفش به نوزده سالگى رسيد در مصاحبت برادر اكبرش حاج ميرزا محسن آقا مجتهد در سال 1488 مسافرت به نجف اشرف و مدت اقامتش در آن مكان شريف 24 سال بود و در آنجا يكى از مشايخ عظام و اساتيد كرام بوده كه فضلاء طلاب به بحث او حاضر مى شدند در سال 1311 عزيمت مراجعت به تبريز نموده و پس از ورودش به آن

سامان و انتشار فضل و علم و تقوا و اخلاق فاضله اش محبوب و مطلوب عموم قرار گرفته و رياست تامه يافته و هم به تدريس فقه و اصول پرداخته و هم در منبر افاده با بيانى شيوا افاضه فيض نموده تا در واقعه مرحوم آيت اللَّه بافقى با علماء ديگر تبريز براى استخلاص آن مرحوم قيام و بعد از آزادى وى مسافرتى به كردستان و سنندج كرده و در آنجا مورد تجليل و تبجيل علماء اهل سنت قرار گرفت و بعد از بيست روز توقف از راه همدان مهاجرت به قم نموده و توطن را اختيار فرمود و در شب جمعه ششم ذى القعده 1351 قمرى به روح و ريحان و جنت رضوان خداوند رحمان شتافت.

در صبح جمعه در آن زمان سخت و خفقان آور كه عموم تظاهرات مذهبى موقوف بود بالغ بر پانزده هزار نفر از مردم قم و تهران تشييع جنازه اش نموده و مرحوم آيت اللَّه عالم ربانى حاج شيخ ابوالقاسم كبير بر جنازه اش نماز خوانده و در رواق حضرت معصومه عليهاالسلام در قبرى كه آماده بود از قديم الايام مدفون گرديد، ماده تاريخش به عربى اين جمله است: (قد انجاه اللَّه تعالى من ايدى الظلمه) و در فارسى اين بيت است: (قوام ملت و دين بوده مقتداء انام)

قصايد و آثار ارزنده دارد كه ما تبركاً بعضى از ابيات آن مرحوم را كه درباره مرثيه حضرت على اكبر عليه السلام سروده مى نگاريم:

أيا غافلا والموت ليس بغافل

و سهم المنايا عنك ليس يحول

تروم بطاق العز تبرم عقده

و كل بطاق العز لابد محلول

و من شاهد الدنيا اراها مقيمة

مآتم منها فى السماء عويل

كقتل على بن الحسين الذى له

لايات نعت الاطهرين شمول

بدى كوكبا من آية

النور ساطعاً

له فى ذرا بيت النبوة تعديل

هوالكوكب الدرى سيماء احمد

به لمعت فانسد فيه الاقاويل

شبيه رسول اللَّه خلقا و منطقاً

له من على فى الشجاعة تأويل

و شاهده يوم الطفوف الذى به

خيول المنايا فى البسيط يحول

فقام يحامى عن ابيه و اهله

على موقف قد حار فيه عقول

يخوض المنايا والمنايا تطيعه

الى حيث مال العزم عنه تميل

فيبدوا كليث داميات اظافره

و فى يده ماضى الغرار صقيل

سقى غلة السيف المهند و انثنى

على ظلماء لم يرومنه غليل

يريد لقاء من ابيه لعلمه

بان البقا من بعد ذاك قليل

فجاء لتوديع الامام و نفسه

لاعظم سر فى اللقاء حمول

فقام اليه ابن النبى مبادرا

كان الذى يأتى اليه رسول

و من خلفه للفاطميات مشية

تلوى على اقدامهن ذيول

مشين اليه صارخات فتارة

قيام و اخرى للقعود تميل

فعانقه والدمع ملاء جفونه

افى الدمع من عظم المصاب بديل

الى ان يقول

فقال حسين والدموع بوادر

و من حوله للباكيات عويل

اذا لم تجد بدا الى ما ترومه

فصبرك يابن الاطيبين جميل

فعاد اليهم حاسرا عن ذراعه

كحيدرة الكرار حين يصول

تا آخر قصيده اش.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

تبريزي، علاءالدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، طبيب. وى از خاندان پزشكان معروف تبريز بوده كه در آن شهر ولادت يافت. وى مؤلف كتاب «كامل علايى» است كه آن را براى شاه اسماعيل صفوى (930 -905 ق) تأليف كرده است. اين كتاب به فارسى و شامل واژه ها و اصطلاح هاى پزشكى بر اساس حروف الفبا مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (358 / 5)، تاريخ نظم و نثر (814)، الذريعه (256 / 17).

تبريزي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين تبريزى از علماء اعلام و دانشمندان گرام مشهد مقدس و ائمه جماعت جامعه گوهرشادندورى در سال 1353 قمرى در تبريز متولد شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و ادبيات سطوح متوسط و عالى را از محضر مدرسين و حجج اسلام تبريز مانند مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن انگجى و غيره استفاده نموده و هم مدتى از درس خارج معظم له بهره مند شده و براى تكميل مبانى علميه مهاجرت به نجف اشرف نموده و چندى از درس مرحوم علامه آخوند ملاكاظم خراسانى (صاحب كفايه) و مرحوم آيت اللَّه شريعت اصفهانى و مقدارى از مرحوم علامه يزدى صاحب عروه مستفيض گرديده تا به درجه عاليه اجتهاد رسيده آنگاه به تبريز مراجعت و مشغول به وظائف دينى از اقامه جماعت و ترويج احكام و امر به معروف و نهى از منكر و غيره گرديد و براى همين جهت مورد تعقيب مقامات دولتى آن روز قرار گرفته و مدت هشت ماه در اختفاء به سر برده تا سال 1350 قمرى كه مهاجرت قهرى به آستان قدس رضوى عليه آلاف التحيه والثناء نموده و تاكنون كه بالغ بر نود سال از عمر مباركشان مى گذرد در مسجد جامع

گوهرشاد به اقامه نماز جمعه و جماعت اشتغال دارند و ضمنا تدريس فقه و اصول و غيره مى نمايند.

مولف گويد: حجةالاسلام تبريزى عالمى عابد و متعصب در دين و داراى معنويت و صفاء مى باشد آثار مطبوع و مخطوط عديده اى دارند كه قسمتى از آن را مى نگارم.

1- اصول مهذبه در مسائل مهمه اصول فقه.

2- الدروس الدينيه ج 1 مطبوع.

3- الدروس الدينيه ج 2 مطبوع.

4- الدروس الدينيه ج 3 مطبوع.

5- الدروس الدينيه ج 4 مطبوع.

6- گوهرهاى درخشان مطبوع.

7- دروس دينيه ج 7 مطبوع.

8- دروس دينيه ج 9 مطبوع.

9- انوار لامعه مطبوع.

10- الدررالثمينه مطبوع.

11- مقالات بنام تذاكرات ديانتى در معارف اسلامى.

12- مقالات در حقانيت تشيع و رد كسروى.

13- ترجمه اعتقادات مفيد.

14- ترجمه وجوه اعجاز قرآن علامه بلاغى.

15- نداى راستى در جواب مردوخ در سه مجلد.

و از آثار خير معظم له مدرسه علميه دينيه است كه در آن عده اى از طلاب و محصلين اقامت و به تحصيل علوم دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

تبريزي، لطفعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1262 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. نزد پدرش ميرزا احمد مجتهد تبريزى اخذ مراتب علمى نمود و در كربلا با پدر خود در خدمت آقا سيد على كربلايى درس خواند، و از محضر صاحب «رياض» بهره برد تا به مقامات شايسته ى علمى ارتقاء يافت. آن گاه به تبريز بازگشت و در حيات پدر، امام جمعه آن شهر شد. وى در وباى عمومى، سه سال پيش از وفات پدرش، با دو برادر ديگرش ميرزا رضا و ميرزا جعفر درگذشت. از آثار وى: «اوثق الوسائل»، در شرح «رياض المسائل» استادش آقا سيد على طباطبائى، «تفسير»ى بزرگ در دو جلد؛ كتابى در «زكوه»؛ كتاب «ملاذ الداعى»،

در اخلاق و مواعظ به فارسى؛ شرح قصيده ى «بانت سعاد» كعب بن زهير، در مدح پيامبر (ص)؛ شرح قصيده ى «برده» بوصيرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه 353 / 3 ،32 / 10)، الذريعه (312 -311 / 4 ،473 / 2)، شهديان راه فضيلت (547)، علماء معاصرين (333)، مكارم الآثار (1689 -1688 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (129 -128 / 5).

تبريزي، محمد جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد جواد بن السيد العلام السيد محمد تقى بن السيد الجليل الميرزا ابى القاسم بن العالم الكبير على اصغر شيخ الاسلام الطباطبائى تبريزى از علماء بزرگ معاصر تبريزى بودند در نجف اشرف.

وى در سال 1315 قمرى در تبريز متولد شده و در بيت شرف خود پرورش يافته و اوليات و مقدمات علوم را نزد افاضل تبريز خوانده آنگاه در سال 1337 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله ميرزا على آقاى ايروانى و آيت الله آقا شيخ اسماعيل محلاتى و آيت الله ميرزا احمد آشتيانى و آيت الله سيد ابوتراب خونسارى و غير آنها استفاده كامل نموده و به مقام منيع اجتهاد رسيده و اشتغال به تدريس در فقه و اصول و حكمت يافته و يكى از مدرسين بزرگ و اعلام نجف و ائمه جماعت آن سامان گرديده است تا در سال 1387 هجرى كه مسافرت به ايران و تبريز و تهران نموده و در تهران بعروض سكته بدرود حيات گفته و جنازه اش با تجليل شايان حمل به نجف و در جوار جد بزرگوارش به خاك رفته است.

از آثار علمى اوست كتب زير:

1- اصول مباحث الالفاظ 2- المباحث العقليه 3- تقريرات المكاسب 4-

كتاب ماء و سراب در جواب شبهات وارده بر قرآن كريم 5- كتابى در مقالات روحيه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

تبريزي، محمدابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1149 -1140 ق)، فقيه و اديب امامى. نسبش حسينى و مسكنش قزوين بود. مقدمات علوم را در خدمت پدرش فراگرفت، سپس به اصفهان رفت و از مجلس درس آقاجمال خوانسارى. علامه محمدباقر مجلسى، شيخ جعفر قاضى اصفهانى و ميرزا قوام الدين محمد سيفى قزوينى بهره مند گرديد. پس از چندى به قزوين رفت. وى از علامه مجلسى و آقاجمال خوانسارى اجازه ى حديث داشت. وى گذشته از علوم دينى در شعر و ادب نيز استاد و به هر دو زبان فارسى و عربى شعر مى سرود و اشعارش بيشتر مدايح و مراثى بود. محمد قطب ذهبى و شيخ عبدالنبى قزوينى، مولف «تتميم امل الآمل» از شاگردان او بودند. وى پدر بزرگوار آقاسيد حسين قزوينى و نياى خاندان حاج سيد جوادى است. او سرانجام در شهر قزوين درگذشت. برخى منابع جاى درگذشت وى را در تبريز و محدث قمى به تصريح قبر وى را در قزوين مى داند. او را علامه اى جامع انواع فنون و عالمى زاهد و با ورع و اديبى شاعر به هر زبان فارسى و عربى دانسته و نوشته اند كه كتابخانه اى بيش از هزار و پانصد جلد كتاب داشته كه اكثر آنها را مقابله كرده يا بر آنها حاشيه نوشته است. هفتاد مجلد كتاب به خط خود نوشته كه بعضى از آنها از تاليفات خود ايشان است. از جمله آثار وى: «البداء»؛ «تحصيل الاطمينان»، در شرح «زبده البيان» كه حاشيه اى بر «آيات الاحكام» مقدس اردبيلى است؛ «سلاح المومنين»، در دعا؛ «العلم الالهى»؛ «مجموعه الفوائد» متفرقه، مثل

«كشكول»؛ «تحقيق الصغيره و الكبيره من الذنوب»؛ «مقامات»، همچون «مقامات حريرى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (228 -227 /2)، تلامذه ى العلامه المجلسى (9 -8)، الذريعه (94/20 ،317/15 ،209/12 ،396 ،53 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 17 -15 /12)، فوائد الرضويه (13 -12)، معجم المولفين (114/1).

تبريزي، محمدزمان

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1127 ق)، عالم، فقيه و شاعر امامى. وى پس از اخذ مقدمات و فنون ادب، وارد مدرسه ى شيخ لطف الله اصفهان شد و از مدرسان آنجا بهره مند شد. سپس مدارج على اجتهاد را نزد علماى اصفهان پيمود. فقه و حديث را از علامه محمدباقر مجلسى و شيخ جعفر بن عبدالله بن ابراهيم قاضى حويزى فراگرفت و علوم عقلى را در حوزه ى درس آقاحسين خوانسارى تلمذ كرد. صاحب «روضات الجنات» مى نويسد: بعيد نيست نزد سيد اميرقاسم قهپايى و مجلسى اول كه از آنان داراى اجازه مى باشد، تلمذ نموده باشد. مجلسى دوم در پايان «بحارالانوار» اجازه ى صاحب عنوان را به ملا مهرعلى جرفادقانى ذكر كرده كه وى از قهپايى و مجلسى اول روايت مى كند. از جمله آثار وى: «فرائد الفوائد» در احوال مدارس و مساجد، كه صاحب «روضات الجنات» اين كتاب را يكى از منابع خود دانسته؛ شرح «زبده الاصول»؛ «كتاب الجنه»، داراى فوائد متفرقه مانند «كشكول»؛ «كتاب المسعار فى الاسعار»، به فارسى و منظوم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (19/21 ،142/16)، روضات الجنات (337 -335 /3).

تبريزي، موسي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1307 ق)، فقيه، مفسر و زاهد. از شاگردان شيخ انصارى و آيت الله كوه كمرى بود. از آثار وى «اوثق الوسائل»، در شرح «رسائل» شيخ انصارى معروف به «حاشيه ى ميرزا موسى» است كه در 1295 ق از تأليف آن فارغ شده و اين كتاب به عنوان بهترين شرح «رسائل» مورد استفاده ى خواص مى باشد. از ديگر آثار وى: حاشيه اى بر «قوانين الاصول» كه پسر خواهرش، ميرزا لطفعلى بن ميراز على، آن را تدوين نمود و محتمل است كه همان «غايه المأمول»، در كشف معضلات اصول فقه باشد؛ «تفسير ميرزا موسى»، به

فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (178 / 10)، الذريعه (16 / 16 ،179 / 6 ،473 / 2)، ريحانه (353 / 3،325 / 1)، شهيدان راه فضيلت (549)، مؤلفين كتب چاپى (333 -332 / 6).

تبريزي، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ هادى تبريزى از علماء ابرار شهر رى بوده است.

وى در سال 1291 قمرى در آذربايجان متولد شده و مقدمات و سطوح را در تبريز خوانده و مهاجرت به نجف اشرف نموده و سالها از محاضر آيات بزرگ نجف چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدحسن علامه مامقانى و آيت اللَّه العظمى آخوند خراسانى و علامه طباطبائى يزدى و مرحوم آقاى شريعت اصفهانى و اعلام ديگر استفاده نموده تا بمدارج عاليه علم و اجتهاد رسيده.

و در مصاحبت علامه بزرگوار مامقانى به ايران براى زيارت ارض اقدس رضوى عليه الصلوه والسلام در زمان (مظفر الدين شاه قاجار) به ايران آمده و مورد تجليل دولت و ملت قرار گرفته ميفرمود مرحوم مامقانى مشرف بزيارت حضرت عبدالعظيم عليه السلام گرديده و نماز مغرب و عشاء را در صحن مطهر بجماعت خوانده جماعتى كه نظيرش را نديدم زيرا سجاده آن مرحوم را نزديك كفشن كن مردانه گذارده و تمام صحن و مسجد و بازار مردم ايستاده و به آن مرحوم در جماعت اقتدا نمودند و من چون آن روحانيت و منظره را ديدم از خدا خواستم مجاورت زاويه مقدسه را نصيب من فرمايد و بعد از تشرف بزيارت حضرت رضا عليه الصلوه و السلام مراجعت به نجف نموده و پس از فوت مرحوم علامه مامقانى و مرحوم آخوند خراسانى به تبريز آمده و چون در اسكو و ميلان شيخى ها

نفوذ كرده بودند براى هدايت و ارشاد مردم به آنجا رفته و مدتى به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و مبارزه با آن منحرفين نموده تا در سال 1361 قمرى و غائله پيشورى و توده ئى ها كه وى را مورد حمله اهانت قرار دادند مجبور به مهاجرت از آذربايجان و مجاورت زاويه مقدسه حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام را اختيار و در صحن مطهر به اقامه نماز جماعت و خدمات دينى پرداخته و حتى براى اين كه از وجوه شرعيه اعاشه نكند با يكى از اخيار شريك و مغازه اى گرفته تا در ماه مبارك رمضان سال 1371 قمرى در سن هشتاد سالگى وفات و در صحن مطهر در محل نمازش مدفون و تاكنون قبرش مزار خواص و مؤمنين مى باشد.

نگارنده گويد: مرحوم حاج شيخ هادى جدا عالمى ربانى و آيتى سبحانى و عبادى زاهد و مجتهدى متعبد و دانشمندى متواضع و خليق و در شهر رى محبوبيت تامه داشت.

داماد ارجمندش جناب ثقةالاسلام والمحدثين آقاى حاج ميرزا ابوطالب حايرى خوئى از افاضل اهل منبر رى مى باشد كه در اين ناحيه به خدمات دينى و ترويجى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

تجلي اردكاني، عليرضا

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1085 ق)، عالم، اديب و شاعر، متخلص به تجلى. وى از شاگردان مشهور محقق خوانسارى و از بزرگان اردكان بود كه در آغاز جوانى به اصفهان رفت و در آنجا به كسب دانش پرداخت و پس از مدتى تعلم، در خدمت محقق مذكور سفرى به هند كرد و بعد از مدتى به اصفهان بازگشت و به سبب مقام علمى كه داشت در آن شهر شهرت بسيار يافت و به مرتبه ى مدرسى مدرسه

والده رسيد و شاه عباس دوم به سال 1072 ق محلى را در اردكان به رسم سيورغال بدو واگذاشت و او در همان حال كه حوزه ى درسى خود را اداره مى كرد به تاليف و تصنيف و سرودن شعر نيز سرگرم بود. تجلى پس از چند سال به مكه و از آنجا به شيراز رفت و همان جا ماند تا بدرود حيات گفت. تجلى در موضوعهاى علمى و دينى اثرهايى دارد، از آن جمله است: «رساله»اى به فارسى در منع نماز جمعه و در غيبت امام كه ملحقاتى بر آن در رد رساله ى ملا محمدباقر خراسانى درباره ى وجوب عينى آن افزود كه خود حكم رساله يى مستقل دارد. از آثار وى: «تفسيرى بر قرآن» به فارسى؛ رساله اى درباره امامت به فارسى به نام «سفينه النجاه»؛ «ديوان» قصيده و غزل؛ مثنويى به نام «معراج الخيال»؛ «حاشيه المولى عبدالله فى المنطق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (240/8)، تاريخ ادبيات در ايران (318 -317 /5)، تذكره ى روز روشن (147 -148)، تذكره ى سخنوران يزد (65 -63)، تذكره ى شعراى كشمير (165 -164 /1)، تذكره ى نصرآبادى (170 -168)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (16 -12 /2)، الذريعه (201/12 ،301/19 ،167/9 ،61/6)، ريحانه (328/1)، سرو آزاد (116 -115)، شام غريبان (60)، فارسنامه ى ناصرى (1249/2)، كاروان هند (205 -200 /1)، كلمات الشعراء (39 -38)، الكنى والالقاب (118/2)، لغت نامه (ذيل/ عليرضا)، مرآت الفصاحه (115 -114)، معجم المولفين (93/7)، نتايج الافكار (128 -126)، نشتر عشق (278 -277 /1)، هديه العارفين (760/1).

تجلي حسيني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كه خود از شاگردان مرحوم آيت اللّه مدرّس اسفه اى در مدرسه جدّه كوچك، كاسه گران و نيماورد اصفهان بوده و به علت داشتن تحصيلات عاليه حوزوى

و درجه اجتهاد و نيز گواهى مرحوم آيت اللّه مدرس، سردفتر اسناد رسمى و ازدواج و طلاق در قريه محمودآباد برخوار بوده است. وى با صدور حكم و مجوز از وزارت عدليه، داور وزير دادگسترى وقت در زمان سلطنت رضاخان پهلوى به اجراى امور شرعى مردم مشغول گرديد و پس از وفات در قبرستان امامزاده ابراهيم دستگرد مدفون گشت. او از اولاد سيّد حسين ابن سيّد محمّد ابن اقل الطلبه ميرسيّد محمد اسماعيل الحسينى صاحب دست نوشته هاى جامع المواعظ در سنه 1286 ه.ق (مدفون به امامزاده واقع در سين برخوار) ابن مير علاءالدين محمّد ابن مير بدرالدين محمّد از احفاد مير غياث الدين محمود الحسينى ابن شاه طاهر ابن شاه محمّد ابن شاه جعفر ابن مير ابوالقاسم ابن مير مهدى ابن سيّد زين الدين ابن شاه نعيم ابن شاه نعمت اللّه عمدة القضاة و المتشرعين و خادم شرعِ سيّد المرسلين مدفون به قريه جز برخوار بوده است.

همسرش مرحوم مغفوره بيگم آغا تجلى الحسينى از سادات گز برخوار و دختر مرحوم آقا سيّد كاظم ابن آقا مير هدايت اللّه ابن آقا مير محمّدباقر ابن آقا مير عبدالكريم ابن آقا مير على اكبر ابن آقا مير محمّد ابن آقا سيّد ابوالحسن الحسينى از سادات امامى الحسينى گز است كه نسبش با 27 واسطه به امام همام جعفر ابن محمّدالصادق (ع) مى رسد. از اولاد سيّد محمّدعلى دو فرزند به نامهاى حاج سيّد محمّدحسين تجلى حسينى محمودآبادى كه در قيد حيات و از كارمندان بازنشسته آموزش و پرورش و خانم زهرا بيگم تجلى حسينى متعلقه مرحوم حاج منصور سجادى جزى فرزند سيّد حسين مى باشند. در حال حاضر از آقاى سيّد محمّد حسين تجلى حسينى سه فرزند به نامهاى سيّد محمّدعلى مهندس آرشيتكت

و سيّد محمّدحسين و سيّد محمّدجعفر تجلى حسينى محمودآبادى و از خانم زهرا بيگم چهار فرزند دختر باقى مانده كه در قيد حيات هستند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

تجلي سبزواري، رجبعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1300 ق)، اديب و شاعر، متخلص به تجلى. در سبزوار به دنيا آمد. پس از خاتمه ى تحصيلات در رشته ادبيات، به صف مشروطه خواهان پيوست. به فرمان حاكم سبزوار دستگير شد اما، به همراه چند تن از يارانش شبانه گريخت و به مشهد رفت. تجلى از كارمندان وزارت دارايى بود. به سلسله ى نعمت اللهى گناباد ارادت داشت. تجلى شعر نيكو مى گفت، به ويژه در سرودن مثنوى و غزل استاد بود. از آثار وى: «ارمغان تجلى»؛ «تجددنامه»؛ «طالب نامه ى تجلى»؛ «معراج الخيال»؛ «ذم الاستبداد»؛ «انقلاب خراسان»؛ «نياز تجلى»؛ «كنگاشنامه»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (167/9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (259 -258 /2)، مولفين كتب چاپى (105 -104 /3).

تجليل، ابوطالب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا ابوطالب فرزند مرحوم حاج ميرزا على اكبر تجليل (كه از عباد و صلحاء زمان خود و به قوت ايمان و كمالات نفسانيه ممتاز و در شعبان 1391 ق به رحمت ايزدى پيوسته است) از افاضل دانشمندان و مبرزين تلامذه آيت الله العظمى نجفى مرعشى است كه پس از فوت مرحوم آيت الله بروجردى جز معظم له به درس ديگرى حاضر نشده مى باشد داراى مقام علم و تقوا و متانت و فضائل نفسانى است.

در سال 1345 ق در تبريز متولد شده و با تشويق والد بزرگوارش در سلك روحانيت وارد و پس از خواندن مقدمات ادبيه و منطق و كلام و مقدارى از سطوح در تبريز در سال 1364 ق به قم مهاجرت نموده و پس از فراغت از سطوح نهائى در سال 1365 ق به درس علامه بزرگوار آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى حجت تا زمان فوتشان حاضر گرديده و نيز در فلسفه از مرحوم آيت الله

آقا سيد حسن الهى و ميرزا مهدى آشتيانى و زعيم مجاهد آيت الله العظمى امام خمينى و علامه و فيلسوف بزرگوار طباطبائى استفاده نموده است.

آقاى تجليل در خلال تحصيل نيز به تدريس مكاسب و كفايه از سال 1366 تا سال 1390 مشغول و از سال 1391 به تدريس خارج عروه و كفايه اشتغال دارد.

از موفقيت آن جناب شركت (در لجنه ضبط مدارك شيعه) است كه حضرت علامه ذوفنون مرجع عاليقدر آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله براى معاونت ايشان در جمع فضائل اميرالمومنين و ائمه طاهرين عليهم السلام و سائر مدارك شيعه از كتب عامه تشكيل داده و با اطلاع وسيعى كه مخصوص معظم له است انجام مى گيرد و انصافا اين اقدام ايشان مايه فخر قرن حاضر و آن مقدار مداركى كه تاكنون جمع و مجلدات آن به طور فشرده و اسقاط مكررات اسانيد و متون به عنوان ملحقات احقاق الحق منتشر مى شود بى نظير است.

اما آثار آقاى تجليل از مطبوع و مخطوط به قرار زير است:

1- كتاب البيع مشتمل بر دو قسمت (1) تقريرات مرحوم آيت الله الكبرى حجت ره 2- و نظريات خودشان كه به طبع رسيده است.

2- رساله حجيه الشهره (مطبوع) كه در آن حجيه شهره قدما را در فقه با شرايط خاصى اثبات شده و 18 حجت فقهى در آن مورد بحث قرار گرفته است.

3- معجم الثقات و ترتيب الطبقات (مطبوع) كه در آن 1588 نفر موثق بالخصوص و 1009 موثق بالعموم از اسانيد استخراج و 1008 ممدوح از كتب شيعه جمع آورى شده است.

4- مدارك الحج (مخلوط) مشتمل بر احاديث هر يك از احكام حج و تقسيم آن بر حسب دلالت كه با مرحوم آيت الله بروجردى تاليف شده

است.

5- صلوه المسافر (مخطوط) تقريرات مرحوم آيت الله حجت كه آن مرحوم بر آن تفريظ نوشته اند كه طبع شود.

6- تقريرات مرحوم آيت الله بروجردى در صلوه 7- تقريرات آن مرحوم در وصيت 8- دراسات الاصول تقريرات مرحوم آيت الله بروجردى مخطوط 9- تحريرالاصول تقريرات مرحوم آيت الله حجت مخطوط.

10- رساله فى الاستصحاب (مخطوط) 11- فوائد نفيسه فى الاصول (مخطوط) 12- آنچه حجاج بايد بدانند (مطبوع) 13- حواشى على مختصر المحقق (مخطوط) 14- حواشى على العروه (مخطوط) 15- رساله فى الاجتهاد و التقليد 16- حواشى على كتب الرجال 17- رساله فى ميزان الاستدلال على الاعتبارات 18- فلسفه حقوق اسلامى و تطبيق آن با حقوق ملل ديگر كه بسيار مبسوط است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

تجليل، جليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جليل تجليل درسال 1313 در خوي به دنيا آمد . وي تحصيلات ابتدايي و متوسطه و كارشناسي خودرا در تبريز سپري كرد و براي ادامه تحصيل درمقطع كارشناسي ارشد و دكتري وارد دانشگاه تهران شد . ايشان علاوه برتدريس دردبيرستان و دانشگاهها عضو هئيت مميزه وزارت فرهنگ و آموزش عالي گرديد و تا به حال درآنجا فعاليت دارد .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : جليل تجليل درسال 1313 درشهر خوي به دنياآمد . خانواده او همه تبريزي بودند .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : جليل تجليل تحصيلات ابتدايي و متوسطه و كارشناسي خودرا در تبريز سپري كرد و بارتبه اول درسال 1334 دررشته ادبيات از دانشگاه تبريز دوره ليسانس را به پايان رسانيد . درسال 1347 موفق به اخذ درجه فوق ليسانس از دانشگاه تهران و درسال 1349 ازهمين دانشگاه مدرك دكتري خودرا اخذ كرد . درهمين حين

درحوزه علميه به تحصيلات علوم اسلامي پرداخت .

استادان و مربيان : از استادان جليل تجليل مي توان به حاج سلطاني ، جودي ، علي اكبر صبا ، ميرزا علي سلطان القرآني ، دكتر خيامپور ، دكتر مشكور ، ترجامي ران و حسن تاجي طباطبايي اشاره كرد .

همسر و فرزندان : جليل تجليل درسال 1340 ازدواج كرد و داراي دو فرزند دخترو پسر مي باشد كه هر دوآنها ليسانس مي باشند .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : از مشاغل جليل تجليل مي توان به موارد زير اشاره كرد : 1- عضو هئيت مميزه مركزي وزارت فرهنگ و آموزش عالي حدود 10سال 2_ عضو هئيت مميزه دانشگاه تهران حدود5سال 3_ عضو هئيت درشوراي گسترش زبان فارسي خارج از كشور حدود 8سال 4_ عضويت درشوراي گسترش دانشگاههاي كشور حدود 6سال 5_ عضويت در شوراي گروه علوم انساني وزارت فرهنگ و آموزش عالي 6_ عضويت درشواراي نام گذاري شهرداري تهران به نمايندگي فرهنگ و آموزش عالي حدود 10 سال

فعاليتهاي آموزشي : جليل تجليل ازسال 1331 به دبيري ار دبيرستانهاي آن شهر پرداخت . از سال 1349 به تهران منتقل شد وبا مرتبه استادياري دردانشگاه تهران به تدريس ادبيات مشغول گشت . در سال 1374 به احراز مقام استاد نمونه دانشگاههاي كشور مفتخر گرديد .

جوائز و نشانها : جليل تجليل داراي مدال شاگرد اولي خرداد 1334 ، از دانشگاه تبريز و نشان و لوح تقدير استاد نمونه ازدانشگاههاي كشور از رياست جمهور كسب كرده است .

چگونگي عرضه آثار : جليل تجليل استاد دانشگاههاي تاليفاتي شامل كتب ، مترجم ، مصحح ، مقالات و سخنرانيهاي علمي در مجامع و كنگره هاي مختلف داخلي و

خارجي دارد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آزادي دراسلام

ويژگي اثر : در مجله جامعه اسلامي دانشگاهيان ايران در شماره 3 به سال 1359

2 آشنايي با تصوير فني و نمايش هنري درقرآن

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله مشكوه درشمار ه هاي 12-13 درسال 1365 به چاپ رسيده است

3 ادبيات انقلاب اسلامي

ويژگي اثر : در كيهان فرهنگي در خرداد 71 در ص127 به چاپ رسيده است

4 از هاير گلشن

ويژگي اثر : مولانا ابراهيم من شهاب الدين گلشني كه درتحقيق دكتر جليل تجليل دارالثقلين درقم 1378 به چاپ رسيده است

5 ازهار گلشن

ويژگي اثر : مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران درسال 1362 به شماره 1-4

6 اسلام و محيط زيست

ويژگي اثر : درنشريه اولين كنفرانس بين المللي بررسي علمي اثرات نشت نفت دردانشگاه تهران به سال 1363

7 افسانه تقليد و افسون ابتكار

ويژگي اثر : اين در مجموعه سخنرانيهاي هفتمين كنگره تحقيقات ايراني دانشگاه شهيد بهشتي 1355

8 اقتباسات سعد الدين تفتازاني از عبد القاهر جرجاني

ويژگي اثر : درمجلد دانشكده ادبيات دانشگاه تربيت معلم شماره1 ، سال56

9 اوصاف الفرس في الشعر العربي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجلد الاخاء در 23بهمن سال 1355 به چاپ رسيده است

10 بلاغت پيغمبر اكرم (ص)

ويژگي اثر : درابعاد زندگاني اسوه بشريت رسول اكرم (ص) در انتشارات دانشگاه رسول اكرم (ص) به سال 1366 به چاپ رسيده است

11 بلاغت رسول اكرم

ويژگي اثر : اين مقاله در مجموعه مقالات سمينار ابعادزندگي رسول اكرم در سال 1366 به چاپ رسيده است

12 بلاغت قرآني و پرتوآن در ادب فارسي وعربي

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات علوم انساني درسال 1373 به شماره 1تا 4 به چاپ رسيده است

13 پژوهشي درمجاز

ويژگي اثر : درمجموعه هشتمين كنگره تحقيقات ايراني دركرمان به چاپ رسيده است ود ر كتابفروشي انجمن فلسفه درسي و پنج خطابه در سال 1358 مي باشد

14 پيوند دانش و تهذيب در اسلام

ويژگي اثر : اين درمجله جامعه اسلامي دانشگاهيان ايران در شماره 4 به سال 1359

15 تاثير شاعران ايراني درشعر فضولي

ويژگي اثر : درپائيز 73به شماره 4-73 مي باشد

16 تحليل ابياتي از جام جم اوحدي

ويژگي اثر : درنشريه اختصاصي گروه زبان و ادبيات فارسي در مجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران 1364 شماره 2 صص 111-114

17 تحليل اشعار اسرار البلاغه

ويژگي اثر : اين كتاب درمركز انتشارات علمي دانشگاه آزاد اسلامي بهار 1377 به چاپ رسيده است

18 تحليل هاي بلاغي عبد القاهر جرجاني از آيات قرآني

ويژگي اثر : اين دردانشگاه تربيت مدرس در مجله

مدرس به سال 1368 به چاپ رسيد ه است

19 ترجمه اسرار البلاعه عبد القاهر جرجاني

ويژگي اثر : اين كتاب درسال1361 درانتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسيده است

20 ترجمه فارسي الغدير علامه اميني جلد 21

21 ترجمه فارسي الغدير علامه اميني جلد 22

22 تعهد درشعر اقبال

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله مدرس دانشگاه تربيت مدرس درسال 1369 به چاپ رسيده است

23 توصيف اسب درشعر فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجلد دانشكده ادبيات دانشگاه تربيت معلم به شماره 4، سال1357 به چاپ رسيده است

24 توصيف كعبه و مدينه و خراسان

ويژگي اثر : مجله مشكوه آستان قدس رضوي درسال 1363/5

25 جاذبه هاي شعري خاقاني

ويژگي اثر : درمجله مشكوه در نشريه آستان قدس رضوي 1363/6

26 جاذبه هاي شعري خاقاني

ويژگي اثر : در مجله مشكوه درنشريه آستان قدس رضوي درسال 1364/8

27 جاذبه هاي شعري خاقاني و هنر هاي ادبي او

ويژگي اثر : در مجله مشكوه درآستان قدس رضوي به شماره 7در سال 1364

28 جرعه ها از جام جم

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دردانشگاه تهران درپائيز 1355به چاپ رسيده است

29 جمال شعر نظامي

ويژگي اثر : در مجله آشنا

در شماره هفتم درسال 4 آذرودي 1373 به چاپ رسيده است

30 جمال كمندي درشعر كمال خجندي

ويژگي اثر : درمجموعه مقالات كنگره بزرگداشت كمال خجندي انتشارات سروش در وزارت ارشاد اسلامي درآذر1375

31 جناس درپهنه ادب فارسي موسسه تحقيقات مطالعات فرهنگي 1368

32 جهات مفاخره درشعر حافظ

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله تحقيقات فارسي انجمن فارسي دهلي در سال 1985 به چاپ رسيده است

33 خاطرات من به شهريار و تحليل دو مرغ بهشتي او

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله كلمه به شماره 1371/2 به چاپ رسيده است

34 خصايص سخن امام

ويژگي اثر : مجموعه مقالات سومين سمينار بررسي سيره نظري وعملي حضرت امام 1372

35 دومرغ بهشتي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله كلمه به شماره 2 به چاپ رسيده است

36 رساله اي در استعارد

ويژگي اثر : آرام نامه ، تهرا ن1361

37 سيري در بلاغت نهج البلاغه

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله دانشنامه دانشگاه آزاد اسلامي در سال 1369/1 به چاپ رسيده است

38 شناخت روش در تحقيقات ادب فارسي

39 طبع روان و فسونگري فردوسي

ويژگي اثر : در مجله مدرس دانشگاه تربيت مدرس درسال 1369 به چاپ رسيده است

40 طيف بياني در منشور غزل حافظ

ويژگي

اثر : مجموعه مقالات كنگره بين المللي بزرگداشت حافظ در پائيز 1371 ص159 به چاپ رسيده است

41 عروض نشر همراه 1368

42 عروض و قافيه

ويژگي اثر : درسال 1378 درانتشارات سپهر به چاپ رسيده است

43 علاقه هاي مجاز و رساله اي از عضام الدين

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به شماره 107-108 در پائيز 1367 سال 25 صص 51-61 به چاپ رسيده است

44 علت سازي و علت سوزي درشعر

ويژگي اثر : اين درمجله يغما در شماره 3 درسال 1356 به چاپ رسيده است

45 غوري درديوان حزين

ويژگي اثر : مجله آشنا -شماره 32 به سال 6 آذر 75 به چاپ رسيده است

46 غوري درديوان حزين

ويژگي اثر : آشنا به شماره 32 درسال 1375 ششم آذر

47 فردوسي و تاگور دوحكيم جهاني

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله كلمه در انجمن تحقيقات فارسي در هند در دهلي نو به چاپ رسيده است

48 فك وفعل دراضافه

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله گوهر دردوشماره پياپي 11و12 درسال 1354و شماره 1درسال 1355به چاپ رسيده است

49 فنون و صنايع ادبي (عروض )

ويژگي اثر : وزارت آموزش و پرورش سال چهارم 1362

50 كتاب تعليمات ديني

ويژگي اثر : اين كتاب

براي مقطع دبيرستان است كه در تبريز در كتابفروشي صفوي بازار شيشه گران درسال 1335به چاپ رسيده است

51 كتابداري نوين در اسلام

ويژگي اثر : دانشگاه بهشهر 1360

52 گزيده متون ادب فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب را با همكاري چند تن ازاستادان و همكاران درسال1362 به چاپ رسيده است

53 معالم المدرستين

ويژگي اثر : اين كتاب پژوهش و بررسي تحليلي مباني انديشه هاي اسلامي درديدگاه دو مكتب ، ترجمه كتاب معالم المدرستين علامه عسكري دردو جلد دررايزن 1375به چاپ رسيده است

54 معاني امرو نهي درغزل حافظ

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران درسال1368 در سفينه حافظ به چاپ رسيده است

55 معاني و بيان مركز نشر دانشگاهي

ويژگي اثر : اين كتاب درسال 1362 به چاپ رسيده است

56 معرفت كردگار

ويژگي اثر : اين مقاله در جلد 1 دروزارت ارشاد اسلامي درسال 1363 دربيان ذكر جميل سعدي به چاپ رسيده است

57 مفاخره درشعر حافظ

ويژگي اثر : اين در مجله دانشگاه انقلاب در ارديبهشت 1363 به چاپ رسيده است

58 مفاخره درشهر فارس

ويژگي اثر : ضميمه مجلد انتشارات دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران 1360

59 مقاله شعر از ديدگاه پيغمبر اسلام (ص)

ويژگي اثر : در جشن نمه مدرس اخوي درسال1364 درانتشارات انجمن

استاد به چاپ رسيده است

60 مقايسه ليلي و مجنون نظامي و ليلي و مجنون ففضولي

ويژگي اثر : درانتشارات كنگره بزرگداشت فضولي -تالاروحدت 1374

61 مقدمه بر كتاب عشق درعرفان اسلامي

ويژگي اثر : تاليفات نصرت الله كامياب تالشي ، دارالثقلين چاپ اول 1375

62 ملاحظاتي در مضمون پردازي و هماهنگي تصوير و آهنگ در شعر خاقاني

ويژگي اثر : در دانشنامه مجله دوره عالي در تحقيقات دكتري شماره 12و13 به چاپ رسيده است

63 ملاحظاتي درمضمون پردازي خاقاني

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله مقالات انجمن واره بررسي مسايل ايران درسال 1369 به چاپ رسيده است

64 مهدي كيست

ويژگي اثر : ترجمه من هو المهدي درسال 1360 درقم چاپ ارم به چاپ رسيده است

65 موج تعالي وتهذيب دركلام حافظ

ويژگي اثر : بطور سريال دردو شماره مجله كلمه -1360و1361

66 نتاسي تشبيه

ويژگي اثر : درمجلد انتشارات ادبيات وعلوم انساني دانشگاه تهران شماره 2و3 سال 1353

67 نظرات ادبيه حول التاريخ الطبري

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله جمهوري اسلامي ايران به زبان عربي درسال 1371 به چاپ رسيده است

68 نگارش روز معيار الاشعار خواجه نصير طوسي 1369

69 نوعي تشبيه در خسرو شيرين نظامي گنجوي

ويژگي اثر : اين مجموعه مقالات كنگره بين المللي بزرگداشت نهمين

شده تولد حكيم نظامي در مجله تسف صص 286 به چاپ رسيده است

70 هدايت اسلامي در شعر فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله گلچرخ دراطلاعات به چاپ رسيده است

71 هشيار سران در ابله ديدار

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله ويسمن درسال اول به شماره 1354-1 به چاپ رسيده است

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

تجويدي، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ضياءالدين بن العلامه حاج سيد علينقى بن حاج سيد اسماعيل بن مير محمدعلى تجويدى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار و مدرسين كبار معاصر اصفهان است. در سال 1320 قمرى در اصفهان در بيت علم و تقوا به دنيا آمده و پس از پرورش و خواندن ادبيات و مقدمات و متون فقه و اصول از محضر و تدريس مرحوم آيت اللَّه حاج سيد مهدى درچه اى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على مدرس نجف آبادى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا خراسانى استفاده نموده و هيئت از مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا هدى كرباسى حفيد علامه كبير آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدابراهيم كرباسى معاصر و شريك درس و بحث آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمدباقر شفتى) فراگرفته و ضمنا خود به تدريس متون فقه پرداخته است.

معظم له اكنون ظهرها در مسجد مرحوم آيت اللَّه حاج آقا رحيم ارباب و شبها در مسجد شيخ الاسلام به امامت و خدمات دينى اشتغال و در مدرسه صدر (مركز حوزه علميه اصفهان) به تدريس صلوة حاج آقا رضا همدانى و شرح رياض مشغول و با علماء بزرگ و مدرسين سترك اصفهان مباحثه كمپانى دارند و در ميان دانشمندان اصفهان و مردم

با ايمان آن سامان به فضل و پارسائى و تقوى موصوف و مورد توجه عموم مى باشند.

از باقيات الصالحات ايشان است فرزند برومندش جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج آقا فضل اللَّه تجويدى مقيم تهران. وى در سال 1345 قمرى در اصفهان به دنيا آمده در بيت فضل و ورع پرورش يافته و پس از خواندن اوليات و سطوح متوسطه از محضر و تدريس مرحوم آيت اللَّه حاج آقا رحيم ارباب و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسن نجف آبادى استفاده نموده و حكمت را از مرحوم حاج شيخ محمود مفيد فراگرفته و بعد مهاجرت به تهران و از درس و محضر حضرت آيت اللَّه العظمى حاج احمد خونسارى و شوارق را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ زين العابدين سرخه اى آموخته و در حال حاضر در مسجد جامع محمدى خيابان دولت شميران تهران به امامت و ترويج دين و تبليغ احكام و ساير خدمات و وظائف دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

تحريريان، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1327، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان انگليسى از دانشگاه اصفهان در سال 1348، كارشناسى ارشد زبان انگليسى از دانشگاه شيراز در سال 1350 و دكتراى زبان شناسى و آموزش زبان از دانشگاه ايندياناى آمريكا در سال 1357.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده زبانهاى خارجى دانشگاه اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس مقدمه زبان شناسى، روش تدريس، روش تحقيق، تهيه متون آموزش و تعداد زيادى از دروس ديگر مربوط به زبان شناسى و روش تدريس زبان در دانشگاههاى شيراز و اصفهان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

در زمينه آموزش زبان

كتابهاى Freshman English, ABSIR.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 1، تعداد مقالات بزبان خارجى: 7

زمينه علمى مقالات:

گسترش دامنه لغات و يادگيرى زبان دوم، مقالاتى چند در مورد آموزش زبان و سواد به زبان انگليسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

تخشبي، ابوتراب عسكر

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 245 ق)، عارف و محدث. از مشايخ بزرگ خراسان و از طبقه اول صوفيان و از مشايخ سلسله طيفوريه بود كه با بايزيد بسطامى معاصر و با وى ملاقات داشت. با حاتم، اصم، ابوحاتم عطار و احمد بن حنبل هم صحبت و استاد ابوعبداللَّه الجلاء و ابوعبيد بسرى بود و از نعيم بن حماد و محمد بن عبداللَّه بن نميو حديث شنيد و فتح بن شخرف و عبداللَّه بن احمد بن حنبل از او روايت كرده اند. در بصره فوت كرد. ابونصر سراج در «اللمع» به كتابى از آثار او اشاره دارد و عبارتى نيز از آن نقل مى كند، امّا امروزه چيزى از آن كتاب باقى نمانده است. اقوال وى به صورت پراكنده در آثار پيشينيان آمده است و كراماتى چند به او نسبت مى دهند و ابياتى در بيان نشانه هاى محبت نيز هم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (26 -25 /5)، تاريخ بغداد (317 -315 /12)، تاريخ گزيده (641)، تذكرة الاولياء (298 -294 /1)، تذكره ى هزار مزار (51 -50)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (46)، حلية الاولياء (51 -45 /10)، ريحانه (45 /7)، سير النبلاء (546 ،545 /11)، طبقات الصوفيه سلمى (148 -146)، طبقات الصوفيه هروى (90)، طرائق الحقائق (151 /2)، كشف المحجوب (151)، لغت نامه (ذيل/ ابوتراب نخشبى و عسكر)، نفحات الانس (49).

تدين نجف آبادي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى و علوم تربيتى از دانشسراى عالى تهران در سال 1340، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران، دكتراى ادبيات از دانشگاه تهران در سال

1356.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

عرفان و حكمت، تصوف از نظر دانشمندان عصر صفوى و نظارت بر 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

عرفان و حكمت الهى در ادبيات فارسى، فلسفه اسلامى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 8، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادب عرفانى و جنبه تحقيقى تاريخى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ترابي، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر ترابي

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/29

زندگينامه علمي

در سال 1338 در خانواده اي مذهبي ديده به دنيا گشوده دوران تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهرستان شهرضا با اخذ ديپلم رياضي به پايان رسانيدم . در سال 1356 به حوزه علميه قم وارد و در طي سه سال دوران مقدمات را طي كرده به تحصيل مكاسب و رسائل و كفايه در خدمت اساتيد بزرگواري مانند آيت الله ستوده و استاد موسوي تهراني و استاد اعتمادي پرداختم .در سال 1360 همزمان با درس كفايه به خارج قضا و درس رجال آيت الله جعفر سبحاني حاضر شدم . در سال 1361 در درس فقه و اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني شركت كردم و مدت 13 سال افتخار شاگردي آن بزرگوار را داشتم . در خلال حضور در درس اساتيد فوق به تدريس ادبيات و لمعه و اصول الفقه اشتغال داشته مدت 24 سال فقه و اصول را تدريس كرده ام و از سال 1380 به تدريس مكاسب و رسائل مشغول هستم .

در دوران دفاع مقدس مدت 17 ماه در دفتر نمايندگي امام (ره) _ پس از رحلت امام قدس سره به دفتر نمايندگي ولي فقيه تغيير نام يافت _ در تداركات سپاه به عنوان معاون، خدمت كرده بارها در جبهه دفاع مقدس همگام با رزمندگان دلاور بسيجي حاضر شدم .از كارهاي فرعي علاوه بر تبليغ و عهده دار بودن سمت روحاني كاروانهاي حج و عمره , در امر تنظيم سوالات امتحاني حوزه و تصحيح اوراق و ممتحن امتحانات شفاهي حوزه نيز همكاري دارم ولله الحمد .

ترابي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي ترابي

محل تولد : سكردوبلستان

شهرت

تابعيت : پاكستان

تاريخ تولد : 1355/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي ترابي فرزند احمد از كشور جمهوري اسلامي پاكستان داراي كد 1252184 مي باشم بنده در سال 1976م به دنيا آمدم در سن ده سالگي در دارالقرآن واقع در منطقه روندو مشغول به فراگيري كلام الله مجيد شدم بعد از سن 12 سالگي مشغول به خواندن دروس دولتي شدم كه در همان زمان بخاطر علاقه كه به معارف علوم ديني داشتم در يك مدرسه ديني پذيرش شدم و ادامه تحصيلات علوم اسلامي را در كنار علوم دولتي ادامه داديم. و مدرسه جامعه المنتظر تا حد لمعه ج اول فرا گرفته بودم در اين هنگام به تشويق بعضي از استاد شدم براي ادامه تحصيل به كشور جمهوري اسلامي انقلابي ايران شهر مقدس قم آمدم هم اكنون در مدرسه عالي فقه و معارف اسلامي در سطح 2 مشغول به ادامه تحصيل مي باشم. والسلام

تربتي نژاد، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن تربتي نژاد

محل تولد : گرگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب بعد از اخذ مدرك ديپلم در رشته ي فني ماشين افزار با وجود قبولي در كنكور سراسري در رشته مهندسي وارد حوزه علميه امام خميني شهرستان گرگان كه زير نظر نماينده ولي فقيه در استان گلستان بود شدم. ادبيات عرب ، منطق مظفر و مختصر المعاني را به مدت چهار سال در نزد اساتيدي چون حجج اسلام رضمان پور ، برقرار، افضلي و ... پشت سر نهادم و فقه و اصول فقه مظفر ر ا نيز در نزد اساتيدي همچون حجج اسلام مير بهبهاني

، افضلي و مرحوم سيد علي رئيسي گذراندم. و همچنين مكاسب محرمه را نزد آيت الله محمدرضا ميبدي و رسائل و كفايه را نزد آيت الله نور مفيدي شاگردي نمودم. و در سال تحصيلي 72-71 براي ادامه تحصيل به حوزه عليمه قم مشرف شدم و در اين سال كفايه 2 را نزد استاد آيت الله موسوي تهراني و بقيه ي مكاسب را محضر اساتيدي مثل حجة الاسلام بيگدلي به اتمام رساندم. بعد از اتمام سطح سوم حوزه به مدت 2 سال دردرس خارج اصول آيت الله سبحاني شركت نمودم و به مدت 11 سال در درس خارج فقه حضرت آيت الله مكارم شيرازي نيز شاگردي نمودم و همچنين لازم به ذكر است كه به مدت 7 سال نيز در درس خارج اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني نيز شاگردي كرده ام.

اما اينجانب دروس دانشگاهي را در سال 73 با قبولي در كنكور سراسري و پذيرفته شدن در امتحاناتت اختصاصي دانشگاه مفيد (مصاحبه ي علمي) در رشته علوم سياسي مشغول به تحصيل شده ام. در سال 76 كارشناسي را به اتمام رسانده و 2 سال بعد يعني سال 78 با شركت در كنكور ارشد و كسب رتبه يازدهم در گرايش انديشه ي سياسيي مجددا در دانشگاه مفيد پذيرفته شده و ادامه تحصيل داه ام و در سال 81 با دفاع از پايان نامه فارغ التحصيل شدم. ولي براي ادامه تحصيل در دكتري تا بحال اقدامي نكردم.

تربتي، اسحاق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1237 -1157 ق)، فقيه و متكلم امامى. وى در تربت حيدريه به دنيا آمد و در آن شهر و مشهد رضوى تحصيل كرد تا در فقه و اصول و

معقول و منقول استادى يافت. پس از آن به تدريس و ارشاد شاگردان پرداخت. تا سالها در آن شهر ساكن بود، در اواخر عمر به سفر حج رفت، اندكى پس از بازگشت از سفر حج از دنيا رفت. از جمله آثارش: حاشيه بر «الروضه البهيه فى شرح اللمعه الدمشقيه» شهيد ثانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (91/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 122 -121 /13)، فوائد الرضويه (42)، مكارم الآثار (1042/4)، منتخب التواريخ (625 -624).

تربتي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1300 ق)، فقيه امامى. وى از اهالى تربت حيدريه بود اما در سبزوار ساكن بود. در ميان مردم شهر زعامت و مرجعيت تام داشت. فرزندش، محمدتقى نيز از بزرگان علماى شيعه و از شاگردان ميرزاى شيرازى بود. از جمله آثار وى: «الاجتهاد و التقليد»، به عربى؛ «الرد على من ادعى قطعيه صدور الاحاديث المرويه فى الكتب الاربعه»؛ شرح «الروضه البهيه» شهيد ثانى، كه خودشرحى بر « اللمعه الدمشقيه» شهيد اول است؛ شرح «دعاء الندبه» كه در آن به رد فرقه هاى بابى و بهايى پرداخته؛ «المحاكمات بين المحققين الاصوليين» كه در آن به داورى ميان ميرزاى قمى، شيخ محمدحسين اصفهانى، صاحب «فصول» و برادرش شيخ محمدتقى اصفهانى پرداخته است؛ «النكاح»؛ «الرضاع»؛ «الواقف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (93/6 -271/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 498 ،239 /14).

تربتي، عباس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آخوند ملا عباس تربتي يكي از برجسته ترين و ممتاز ترين چهره هاي معنوي و مردمي درتاريخ اخير ايران است .مرحوم حاج آخوند ملا عباس تربتي در سال 1288 قمري مصادف با 1250 يا 1251 شمسي و در پانزده كيلومتري شرقي تربت حيدريه ، ده « كاريزك ناگهاني ها» متولد گرديد .او را بايد درزمره متشرع ترين عارفان و عارف ترين متشرعات قرار داد. اواز مردمي ترين شخصيتهايي است كه درهمان حال از عابدترين آنها بوده است.وي در سال 1322 شمسي هجري مطابق با 17 شوال سال 1362 قمري هجري دار فاني را وداع گفت.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : حاج آخوند ملا عباس تربتي ، فرزند مردي به نام «ملا حسينعلي» اهل «كاريزك » و زني به

نام «شيرين» (دختر لطفعليْ) از اهالي «قاين» بود. اطلاعات چنداني از والدين حاج آخوند در دست نيست ؛ اما نقل شده كه حاج آخوند از از خوبي، ديانت، خانه داري، حلم و بردباري، كارداني، تميز كاري و دقت مادرش بسيار تعريف مي كرد ونمي شد نام مادرش را ببرد و اشك در چشمانش نيايد. تحصيلات رسمي و حرفه اي : عباس تربتي در سن شش يا هفت سالگي، پدرش او را نخست به مكتب ده، سپس براي تحصيل به شهر تربت فرستاد و نزد مرحوم «حاج ملا عبدالحميد» مقدمات صرف و نحو عربي را به خوبي و با دقت تمام فرا گرفت . اغلب اوقات شب و روز ايشان به فراگرفتن درس و بحث و تكرار و عبادت و فراگرفتن مسائل ديني و خواندن كتب ديني در مواعظ و شرح حال انبياء و اولياء و عباد و زهاد مي گذشت و همه اينها به حكم طبيعت خودش و بدون اجبار ديگري بود. پس از طي مقدمات، به تحصيل سطح فقه و اصول پرداخت و پس از مدتي به مشهد رفته، روزها را كار كرده و شبها درس مي خواند . وي پس از بازگشت به روستاي محل زادگاهش و نيز پس از ازدواج و آسوده گردانيدن خيال پدر در كار زراعت، به منظور ادامه تحصيل ، هر پنج شنبه چند قرص نان خانگي تهيه كرده،و همراه كتابهايش بعد از خواندن نماز ظهر و عصر پياده به طرف خانه عالمي كه متن كتابهاي فقه و اصول را درنزد او مي خواند به راه مي افتاد . شب جمعه و روز جمعه تا ظهر، از استاد به اندازه يك هفته از كتابهايي

مانند « معالم» و « قوانين» در اصول و « شرح لمعه» و « شرايع » در فقه درس مي گرفت، و ظهر جمعه پس از اداي نماز به سوي ده باز مي گشت، و از فردا ضمن اشتعال به كار زراعت به حاضر كردن درسها مي پرداخت تا پنج شنبه ديگر كه دوباره به محضر استاد برسد . استادان و مربيان : يكي از استادان مهم حاج آخوند ملا عباس تربتي ، ملا محمد كاظم آخون خراساني است .همسر و فرزندان : حاج آخوند ملا عباس تربتي پس از تحصيل در مشهد به ده خود بازگشته و به كمك پدر خود در كار زراعت مشغول شد و در هنگام فراغت به گفتن مسائل ديني و موعظه كردن مردم مي پرداخت ، در اين مدت نيز با همسري اهل روستاي « مزدگرد» (در سه كيلومتري جنوب تربت) ازدواج كرد . وقايع ميانسالي : حاج آخوند ملا عباس تربتي مرجع تظلم مردم و خانه اش ملجا دادگستري و پناهگاه آنان بود. چنانكه وقتي از دست حكام و خوانين به وي تظلم مي كردند او با قدرت معنوي خودبه شكايت آنان رسيدگي مي كرد . از ديگر وقايع اين دوره مي توان به موارد زير اشاره كرد: - در سال 1287 شمسي، با كاروان ، پياده به كربلا رفت و اين سفر هفت ماه طول كشيد. روزي كه بازگشت، مرد و زن همگي جمع شدند، به طوري كه در خانه جاي نشستن نبود. - سفر دوم كربلا مرحوم راشد نقل مي كند : در سال 1298 هجري شمسي، با كاروان به همراه حاج آخوند عازم كربلا شديم كه 5

ماه و 20 روز طول كشيد. و گاهي پدرم يكي از پياده ها را بر آن سوار مي كرد. پدرم همان برنامه نمازهاي پنجگانه را در اوقات سه گانه با همان دقت و طمأنينه و منبرهاي بعد از نماز (البته به طور مختصر) داشت. از هر منزل كه راه مي افتاديم، آخرين نفر بود كه به راه مي افتاد تا مطمئن گردد كه همه هستند، و با اينكه او قافله سالار نبود، تفقد حال همه را مي كرد، چرا كه اين را وظيفه ي ديني و اخلاقي خود مي دانست. بسا مي شد كساني از اهالي منزلهاي ميان راه، حالت نماز خواندن او را مي ديدند و سخنان ساده و بي ريا و مؤثرش را مي شنيدند و مجذوب او مي شدند؛ و از اين رو در بعضي از منازل بين راه كربلا نيز معتقداني داشت - حاج آخوند در سال 1306 هجري شمسي عازم مكه معظمه شد؛ با اينكه احتمال داشت به ايشان گذرنامه داده نشود با اين حال از اينكه به طور غير قانوني برود امتناع ورزيد و گفت: من چنين كاري نمي كنم. با آن كه بي نهايت اشتياق زيارت مكه را دارم ولي بر خلاف معمول و قانون حاضر نيستم. ايشان در ساير كارها نيز همين طور بود. سراسر زندگي پر بار ايشان مملو است از فداكاريها ، پايبندي به دستورات شرعي و رسيدگي به احوال مردم كه بسياري از آنها به ما نرسيده است . زمان و علت فوت : مرحوم راشد نقل مي كند : پدرم در روز يكشنبه 24 مهرماه سال 1322 شمسي هجري مطابق با 17 شوال سال 1362 قمري هجري در حدود

دو ساعت از آفتاب گذشته از دنيا رفت . نماز صبحش را همچنان كه خوابيده بود خواند و حالت احتضار بر او دست داد و پايش را به سوي قبله كردند و تا آخرين لحظه هوشيار بود و آهسته كلماتي مي گفت، مثل اين كه متوجه جان دادن خودش بود و آخرين پرتو روح با كلمه لا اله الا الله از لبانش برخاست. حدود دو سال قبل از فوت بيمار شدند و در اين مدت گاهي در تربت و گاهي در مشهد بودند. حاج آخوند، در تربت حيدريه، در خانه شخصي خود، همان اتاق و محلي كه نماز شبهاي بسياري خوانده و «العفو» گفته بود و گريسته بود از دنيا رفت. جنازه حاج آخوند، در مشهد مقدس در آخرين غرفه صحن نو حرم امام رضا عليه السلام (در آن زمان) در زاويه شمال غربي به خاك سپرده شد و چنانكه وصيت كرده بود اين آيه قرآن بر سنگ قبرش كه بر ديوار آن غرفه نصب شد نوشته شد: « و كلبهم باسط ذراعيه بالوصيد؛ و سگ آنها دستهاي خود را بر دهانه غار گشوده بود» (آيه 18 سوره كهف) و در زير آن نوشته شده بود: «مرقد بنده صالح خدا عالم عامل مرحوم حاج شيخ عباس تربتي پسر مرحوم ملا حسينعلي كاريزكي كه هفتاد و اند سال عمر خود را به درستي و پاكي و زهد و عبادت و ترويج دين و خدمت به نوع گذرانيد...» و اين شعر نيز نوشته شده بود: به تاريخش رقم زد، كلك سالك به حق دست ارادت داد عباس بعداً سنگ قبر ايشان توسط حكومت وقت خراب شد و

بعد از انقلاب آستان قدس رضوي سنگ قبر جديدي بر مزار حاج آخوند ملا عباس تربتي نصب كرد. اما عبارات روي اين سنگ، عيناً همان عبارات حك شده بر روي نخستين سنگِ مزار آن مرحوم نيست. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حاج آخوند ملا عباس تربتي پس از ازدواج و تكميل معلومات حوزوي خود ،در تمام اين ايام، عبادات ، نماز شب و روزه ها همچنان جريان خودش را داشت، در كاريزك و در روستاهاي ديگر نيز به كارهاي ديني ، مجالس و منابر مردم رسيدگي مي كرد بي آنكه در برابر آنها چيزي قبول كند. زماني كه مرحوم «حاج شيخ علي اكبر تربتي» كه از شاگردهاي مجتهد حوزه درس مرحوم «آخوند ملا محمد كاظم خراساني» بود از نجف به تربت حيدريه بازگشت ، مرحوم ملا محمد كاظم او را به عنوان «مجتهد جامع الشرايط» معرفي كرد. حاج آخوند در درس « كفاية الصول» ايشان حاضر مي شد ، مرحوم شيخ علي اكبر پس از آنكه با احوال حاج آخوند آشنا مي شود ارادت زيادي درباره او پيدا مي كند و اصرار مي ورزد كه زندگي خود را از ده به شهر تربت منتقل كند. اما حاج آخوند براي رعايت حال پدرش عذر مي آورد. پس از آنكه پدرش فوت مي كند مرحوم حاج شيخ علي اكبر مطلبي مي گويد كه در حاج آخوند خيلي مؤثر مي شود : ترويج دين بر شما واجب است و اين كار در شهر بيشتر ميسر است. در اين هنگام حاج آخوند تصميم گرفت كه به تربت منتقل شود و اين در سال 1289 هجري شمسي واقع شد. پس از انتقال

به شهر، مرحوم شيخ علي اكبر به وي تكليف كرد كه به جاي او در مسجد به نماز بايستد و امامت كند. حاج آخوند با دليل علمي امتناع كرد، ولي شيخ علي اكبر با جواب علمي ايشان را قانع كرد كه بر شما از لحاظ ديني واجب است كه اين كار را بكنيد. خود مرحوم حاج شيخ هم گاهي در هنگامي كه حاج آخوند مشغول نماز بود مي آمد و به وي اقتدا مي كرد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : چانكه از عباس تربتي ياد مي كنند او فردي پرتلاش و درعين حال اهل ورزش و سوادكاري بود.شاگردان : از جمله شاگردان عباس تربتي مي توان به، آيت الله محمد رضا زنجان خراساني اشاره كرد.همفكران فرد : آيت الله جنتي، آيت الله خزعلي، محمود امجد و حاج آقا حسين قمي از جمله همفكران تربتي مي باشند. حاج آقا حسين قمي نيز يكي ديگر ازهمفكران عباس تربتي بود . آيت الله خزعلي ، رئيس بنياد بين المللي غدير، در اين باره چنين اذعان دارد: آخوند ملاعباس راشد تربتي انساني عالم و زاهد و در عين حال بيگانه ستيز و آزاده بود. وي افزود: او از مرداني بود كه هرگز از خداوند غافل نشد و در هر كاري نخست خدا و رضايت او را مد نظر داشت . وي با بيان اينكه حيات او براي خدا بود گفت : ملاعباس راشد تربتي براي خدا به مردم خدمت كرد و تمام تلاشش اين بود كه مردم پيشرفت كرده و رو به جلو حركت كنند. او ادامه داد: آخوند ملاعباس راشد تربتي با فضيلت هاي ارزشمند اخلاقي خود به قدري در ميان مردم نفوذ و تأثير

يافت كه تظلم خواهي و نيازها را پيش او مي بردند. آرا و گرايشهاي خاص : حاج آخوند ملا عباس تربتي نه فقط به عنوان يك شخص بلكه به عنوان يك شخصيت و به عنوان آدم و انساني با مجموعه اي از فضيلت هاي كمياب و ناياب است.

تربتي، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ عباسعلى تربتى عالمى ناسك و دانشمندى زاهد و موصوف بتقوا و ورع و ضرب المثل مردم خراسان و براى او كرامات و مقاماتى حكايت كنند.

وى عمرى را بپاكى و قدس واقعى گذرانيده و تبليغ قولى و عملى و ايفاء وظيفه كرده و باجل موعود بمواليان طاهرين خود ملحق و در جوار حضرت ثامن الحجج عليه الصلوه والسلام در صحن جديد (نادرى) مدفون گرديده است.

واعظ نامى و استاد گرامى آقاى حاج شيخ حسينعلى راشد فرزند ارجند اوست كه شهرتش او را مستغنى از تعريف و ذكر ما نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

تربتي، محمد صالح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1246 ق)، مدرس و فقيه امامى. وى در مشهد رضوى و عتبات تحصيل كرد. پس از پايان تحصيلات در عراق، به مشهد بازگشت و تا پايان زندگى در آن شهر به سر برد. وى در مشهد به تدريس و امامت جماعت مى پرداخت و در ترويج مذهب شيعه مى كوشيد و مردم آن سامان وى را به رياست و مرجعيت مى شناختند. پيكرش را پس از مرگ در گورستان قتلگاه به خاك سپردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (370/9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 650/13).

ترجاني زاده، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، محقق.

تولد: 1319 ق.، مهاباد.

درگذشت: اوايل آبان 1359(1401 ق.)، در تبريز.

احمد ترجانى زده، فرزند ملا حسين فرزند ملا على قزلجى ترجانى، خواندن را در كودكى آموخت و تا هشت سالگى توانست قرآن مجيد را ختم كند. سپس به خواندن كتب مقدماتى فارسى و مشق خط پرداخت. بعد از آن تحت مراقبت و سرپرستى پدرش به تحصيل مقدمات عربى و ايساغوجى منطق و حاشيه ى ملا عبدالله يزدى به تهذيب الكلام شيخ مهاجر و مختصر تفتازانى و قسمتى از مفتاح العلوم سكاكى را در محضر برادر خود ملا محمد قزلجى فراگرفت. سپس به فراگيرى كتب مربوط به اصول فقه و هيأت و ادبيات عرب مشغول بود و تا سن بيست و يك سالگى نزد اساتيد اين علوم به شاگردى پرداخت. بعد از آن، مدتى مشغول فراگيرى حساب و هندسه جديد و قسمتى از جبر و مقابله و فيزيك و شيمى و زبان انگليسى و فرانسوى بود. از سن بيست و دو سالگى تا سى و چهار سالگى جز تدريس و تعليم طلاب علوم دينى مشغول ديگرى نداشت.

احمد ترجانى زاده به سال 1315 به استخدام

وزارت معارف درآمد و مدت شش سال تمام ضمن انجام خدمت، وقت خود را به مطالعه ى كتب قديم و جديد ادبيات فارسى گذراند. ترجانى زاده يك سال در اداره ى فرهنگ اروميه و چهار سال در مشهد يك سال در آذربايجان شرقى و سپس تا خرداد ماه سال 1327 در تهران شغل دبيرى و دانشيارى داشت. مدتى هم به نام بازرس عالى وزارتى و زمانى به عنوان «خطيب سيار فرهنگ» انجام وظيفه كرد. پس از آن به سمت استادى دانشگاه تبريز منصوب شد و تا سال هاى آخر عمر، استاد دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى اين دانشگاه بود. پس از بازنشستگى، از تبريز به تهران آمد. وى به شعر مسلط بود، ديوان شعرى از منتشر شده است و مثنوى دختر ترسا در يك صد و سيزده بيت از جمله آثار شعرى اوست:

آثار و تأليفات ترجانى زاده به اين شرح هستند: تاريخ ادبيات عرب از دوره جاهليت تا عصر حاضر (به فارسى، چاپ تبريز، 1348)؛ شرحى بر سبعه معلقه (به فارسى)؛ الاستاذ الاجل سعدى الشيرازى (به عربى كه به سال 1329 در معداللغات الشرقيه دانشگاه فؤاد قاهره براى دانشجويان و طلاب مصرى به صورت خطابه ايراد كرده است، چاپ دانشكده ادبيات تبريز)؛ داستان منظوم مكتبدار بصره (به فارسى، 1342)؛ علوم معانى و بيان (به فارسى)؛ كتابى در مسائل و احكام فقهى؛ رساله اى در رد معتقدين اقانيم ثلثه؛ آداب المناظره؛ ديوان اشعار؛ رسالة الحذف؛ تفسير جزء عم؛ ياد ايران گذشته؛ چكامه ى كاخ ادب؛ مقدمه بر ديوان استاد شهريار؛ و درج مقالاتى در نشريه ى دانشكده ى ادبيات تبريز.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ترخان، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم ترخان

محل تولد : بن جي كول ،

نوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

ايشان در سال 1346 ش در روستايي از توابع نوشهر استان مازندران به نام بن جي كول ، ديده به جهان گشود و بعد از طي دوره راهنمايي در سال 1360 وارد حوزه علميّه شهرستان نور گرديد و همزمان به دروس دبيرستان هم پرداخت و تا مقطع كارشناسي ارشد در رشته الهيات با گرايش فلسفه و كلام ادامه تحصيل داد و با درجه عالي از دانشگاه قم فارغ التحصيل گرديد . ورود به حوزه و اشتغال به كار علمي مانع از فعّاليّت هاي وي در عرصه انقلاب اسلامي و جنگ نگرديد. طولي نكشيد كه به حوزه علميّه قم وارد شد و از آن زمان تاكنون كه 23 سال به طول انجاميد ، خوشه چين خرمن بزرگان بوده است و از اساتيد و آيات عظام همچون : وجداني فخر ، پاياني ، استادي ، طاهري خرم آبادي ، وحيد خراساني ، فاضل لنكراني ، شيخ جواد تبريزي ، گرامي ، جوادي آملي ، حسن زاده آملي ، صالحي مازندراني ، مصباح يزدي ، فياضي و ... بهره هاي فراواني برد . فقه ، اصول ، تفسير ، كلام ، فلسفه ، عرفان و زبان انگليسي از جمله موضوعات و گرايشاتي بود كه به صورت تخصصي در حوزه علميّه قم به آن پرداخته شد و محصول اين تلاش 25 ساله در حوزه و دانشگاه ، ارائه مقالات متعددي است كه در مجلات ، كنگره ها و سايتهاي اينترنتي ارائه شده است و تعداد زيادي هم از آنان در آينده عرضه خواهد شد .

ترشيزي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ اسماعيل ترشيزى (كاشمرى) از بزرگان علماء و رؤساء روحانيون عصر از شاگردان آيت اللَّه العظمى ميرزاء مجدد شيرازى در سامرا و از رفقاء و اصدقاء مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسنعلى تهرانى (مقيم مشهد) بوده و در مشهد مقدس اقامه جماعت در جامعه گوهرشاد داشته و نيز حوزه تدريس تا در حدود 1320 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ترشيزي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على اكبر ترشيزى (كاشمرى) در اوائل 1300 قمرى مشرف به سامرا شده و از محضر آيت اللَّه مجدد شيرازى استفاده نموده تا در آنجا وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ترشيزي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدباقر ترشيزى (كاشمرى) از اجلاء علماء تهران و از شاگردان علامه حجةالاسلام حاج سيد محمدباقر شفتى اصفهانى و مرجعى بزرگوار در تهران بوده و در حدود 1275 قمرى وفات و دو فرزند بنام شيخ محمد معروف به سرخهى و شيخ حسين والد عالم جليل معاصر آيت اللَّه حاج شيخ زين العابدين سرخهى از خود باقى گذارد كه آنان را مرحوم ملا عباسعلى سرخهى از تلامذه شيخ انصارى تربيت نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ترشيزي، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسين ترشيزى (كاشمرى) عالمى جليل و فاضلى كامل از شاگردان مجدد شيرازى در سامرا و ملازمين علامه آقا شيخ اسماعيل كاشمرى بوده و مضافاً بر تبحر در فقه و اصول يد طولائى در علم طب داشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

تركابادي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1269 ق)، فقيه امامى. وى ابتدا در كاشان در خدمت ملااحمد نراقى و حاج سيد محمدتقى پشت مشهدى و ميرزا ابوالحسن مجتهد و حاج ملا ابوالقاسم تركابادى درس خواند. سپس رهسپار عراق گرديد و در نجف در مجلس درس شريف العلماى مازندرانى آقا سيد محمد كربلايى حضور يافت. پس از گرفتن اجازه ى اجتهاد از سيد محمد كربلايى به زادگاهش بازگشت و در كاشان به امامت نماز و ارشاد مردم پرداخت. از جمله آثار وى: «زبده الاصلاح» كه مختصر «صلاح العمل» سيد محمد كربلايى است؛ شرح «زبده الاصلاح»؛ «الرساله الجعفريه»، در ديات؛ «معتمد الانام»، فقه مبسوط؛ «هلال الاحكام»؛ «محبوب القلوب»، در احوال انبياء و حكما؛ «مجمع الفوايد» كه در آن «جامع الشتات» ميرزاى قمى را گرد آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (212/ 21)، مكارم الاثار (1940 -1939/ 6).

تركاشوند، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن تركاشوند

محل تولد : نهاوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1370 پس از اخذ سوم راهنمائي به دليل سكونت خانواده در كرمانشاه وارد حوزه علميه امام صادق (ع) آن شهر شدم و در محضر اساتيدي همچون استاد محسني، شريفي ، نظري، به تحصيل ادبيات عرب ، منطق ، معاني، تفسير مشغول شدم و البته مدتي نيز اصول را در محضر حضرت آيت الله نجومي تلمذ نمودم .

در سال 1374 به تهران عزيمت نموده و در حوزه علميه مروي به ادامه تحصيل پرداختم لمعه را در نزد استاد قاسمي و اصول را در نزد استاد سعيدي تلمذ نمودم و سپس رسائل را در نزد استاد شريف زاده ، مكاسب را در نزد آيت الله مقتدايي

و آيت الله هاشمي تبريزي، فلسفه را در نزد استاد طبرستاني تلمذ نمودم و در اين مدت در تهران نيز به امور تبليغي و امامت جماعت اشتغال داشتم.در سال 1380 توفيق سكونت و تحصيل در بلده طيبه قم نصيب گرديد و دوره سطح را در نزد اساتيدي همچون آيت الله استادي و مرحوم استاد روستا ارسنجاني و استاد موسوي تهراني به پايان رساندم. در سال 81 همزمان با ورود به دوره خارج و بهره گيري از محضر آيات عظام مكارم شيرازي و سبحاني تبريزي در مركز تخصصي علم كلام به عنوان دانش پژوه مقطع سطح 3 مشغول به تحصيل شدم و از محضر اساتيدي همچون رباني گلپايگاني مومني ،خسرو پناه، توفيقي بهره مند شدم و پس از پايان دوره به تدوين پايان نامه با عنوان "بررسي مباني فكري و اعتقادي معاويه" مشغول شدم.

از سال 1381 همزمان با تحصيل به امور پژوهشي و تحقيقي نيز مشغول شده و با مراكزي همچون مركز مطالعات و پژوهشهاي حوزه ، موسسه تحقيقاتي ولي عصر ، موسسه تحقيقاتي طه و ... همكاري داشته و مقالاتي را تدوين نمودم. در سال 1383 ضمن تدوين و آمده سازي يك متن درسي اعتقادي جهت تدريس در حوزه علميه علوي به تدريس در آن حوزه شريفه نيز مشغول شدم كه اين همكاري هنوز نيز ادامه دارد و همچنين به تدريس در مركز جهاني علوم اسلامي و جامعة الزهرا نيز مشغول مي باشم. همچنين از سال تحصيلي 85 نيز به صلاحديد مسئوولين و بزرگان مركز تخصصي علوم كلام به عنوان معاونت آموزشي اين مركز مشغول به خدمت گزاري مي باشم. از خداوند تبارك و

تعالي حسن عاقبت و توفيق شناخت و عمل به تكاليف را خواستارم.

تركستاني قمي، فخرالدين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1065 ق)، متكلم، فقيه، اديب و شاعر امامى. وى از اهالى تركستان ماوراءالنهر و سنى مذهب بود. سپس به مشهد مقدس هجرت نمود و پس از اخذ مقدمات و فنون ادب نزد علماى مشهد در اوايل جوانى به تشيع گرويد. سپس در قم ساكن شد و مدارج عالى علمى را تا اجتهاد گذرانيد و از ائمه فتوى در قم شد. از جمله آثار وى: ترجمه ى «توحيد المفضل»، به فارسى؛ شرح «حديث البساط» يا شرح «حديث الغمامه»، شامل معجزات اميرالمومنين على (ع)؛ شرح «حديث الاحتجاج و منهاج الكرامه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (192 -191 /13 ،91/4)، رياض العلماء (332 -331 /4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 433/11).

تركمان، علي قلي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن قرچقاى خان، در 1020 متولد گرديده، از شاگردان آقا حسين خوانسارى و شمس الدين حكيم جيلانى بوده، عالم فاضل، و ساكن مدرسه ى شيخ لطف الله بوده است.

كتب زير از اوست:

1 - احياء الحكمة [مطبوع] 2 - ايمان الكامل 3 - خزائن جواهر القرآن 4 - زبور العارفين 5 - السعديه 6 - شرح اثولوجيا 7 - فرقان الرأيين 8 - مزامير العاشقين فى تعريب زيور العارفين؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

تركماني اصفهاني، مهدي قلي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1123 ق)، عالم و حكيم امامى. وى مقدمات علوم را نزد علماى زادگاه خود در اصفهان آموخت و علوم عقلى را از محضر پدرش و فقه و حديث را از حوزه ى مجلسى دوم فراگرفت. سپس قم را مسكن دايمى خويش قرار داد و به فتوى اشتغال يافت. او نيز مانند پدرش توليت استانه حضرت معصومه (ع) را داشت. از آثار فرهنگى وى: تاسيس مدرسه ى مهدى قلى خان در سال 1123 ق و تاسيس كتابخانه در مدرسه ى مذكور است. از آثار علمى وى: حاشيه بر كتاب «احياء الحكمه»؛ حاشيه بر كتاب «فرقان الرايين و بنيان الحكمتين» پدرش، ملا عليقلى خان بن قراچغاى خان؛ «سماء الاسماء»، در لغت، به فارسى؛ تعدادى رسائل فلسفى كوچك.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (174/16 ،228/12)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 763/12)، گنجينه ى دانشمندان (44/1).

تركه، مظفر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر و اديب و واعظ، معاصر شاه عباس صفوى. در هجو ساروتقى (بعداً به نام او اشاره خواهد شد) اشعارى دارد كه از آن جمله است:

ساروتقى كه امروز ايرانيان مدار است

ياران حذر نمائيد الماس لكّه دار است

در گنجينه آثار تاريخى اصفهان(:548) نقل از قصص الخاقانى(80:2) گويد:

در دوره شاه اسماعيل اول به منصب قضاى دارالسلطنه اصفهان سرافراز بوده، و توليت مسجد جامع اصفهان و مقبره مشايخ يزد با اجداد او بوده. در سال 1076 جزو منشيان دربار شاه عباس ثانى بوده، مردى ظريف و بذله گو و عياش بوده است.

نور صادقى در كتاب اصفهان(:548) در ضمن شرح حال ميرزا ابو تراب خطّاط اصفهانى گويد: در جنب مسجد لنبان در جوار مزار خواجه صاين الدين تركه، كه از اجلّه علما و فقها بود. دفن گرديده است.

برگرفته از كتاب

:دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ترمذي، ابوعيسي محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 279 -209 ق)، حافظ، محدث و مصنف. اهل بوغ ترمذ، بر كناره ى جيحون، بود. به دنبال حديث به خراسان و عراق و حجاز سفر كرد و از قتيبه بن سعيد و اسحاق به راهويه و محمد بن عمرو بلخى و محمد بن حميد رازى و ابراهيم بن عبدالله هروى و سويد مروزى و صالح بن عبدالله ترمذى و محمد بن ابى معشر سندى و بسيارى ديگر حديث شنيد. علم حديث را از بخارى آموخت و در بسيارى از مشايخ با وى مشاركت داشت. احمد بن اسماعيل سمرقندى و ابوحامد احمد مروزى و احمد بن على حسنويه و احمد بن يوسف نسفى و اسد بن حمدويه نسفى و عبد بن محمد نسفى و على بن عمر سمرقندى و ابوالعباس محمد بن احمد محبوب و هيثم بن كليب شاشى و بسيارى ديگر از وى حديث شنيدند. ادريسى گويد كه ابوعيسى در قدرت حافظه ضرب المثل بود و حاكم گويد كه بعد از بخارى در خراسان از نظر علم و حفظ، خلف شايسته اى چون او نبود. در اواخر عمر نابينا شد و در قريه ى بوغ ترمذ درگذشت. وى صاحب يكى از «صحاح» ششگانه است. از آثارش: «الجامع الصحيح» يا «جامع ترمذى»، در حديث،: در دو مجلد؛ «الشمائل النبويه»، «التاريخ»؛ «العلل»، در حديث؛ رساله اى در «خلاف و جدل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (213 / 7)، الاعلام بوفيات الاعلام (198 / 1)، انساب سمعانى (460 -459 / 1)، تاريخ ادبيات در ايران (74 / 1)، تهذيب التهذيب (336 -335 / 9)، دايره المعارف فارسى (633 / 1)، روضات الجنات (195 / 8)، ريحانه

(332 / 1)، سير النبلاء (277 -270 / 13)، شذرات الذهب (175 -174 / 2)، طبقات الحفاظ (282)، العبر (402 / 1، الفهرست ابن نديم، ترجمه (423)، الكامل (75 / 6)، كشف الظنون (1440 ،1059 ،863 ،559)، الكنى و الالقاب (119 -118 / 2)، لسان الميزان (134 / 9)، لغت نامه (ذيل/ ترمذى)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 279)، معجم المؤلفين (105 -104/ 11)، النجوم الزاهره (94 -93 / 3)، الوافى بالوفيات (296 -294 / 4)، وفيات الاعيان (278 / 4)، هديه الاحباب (112)، هديه العارفين (19 / 2).

ترياكيان، هارتيون

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ش)، پزشك، محقق، دانشمند و مترجم. از پزشكان ارمنى و از محققين پركار كه علاوه بر طبابت در زمينه ى ارتباط گويش گيلكى و زبان پهلوى و روسى و فرانسه و همچنين گويش محلى گيلان آشنا بود. او ظاهرا نخستين فردى از ارامنه است كه «گلستان» سعدى را به زبان ارمنى ترجمه كرد و اين ترجمه در سال 1918 م به چاپ رسيد كه نسخه اى از آن در كتابخانه ى ايروان موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :نامها و نامدارهاى گيلان (94 -93).

تستري، رضي الدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن بهاءالدين محمد بن مولى حسن على بن مولى عبدالله تسترى اصفهانى. عالم فاضل محقق، مؤلف «شرح ادعيه السر»، كه جهت مريم بيگم يكى از زنان صفويه (عمه ى شاه سلطان حسين) تأليف شده است.

مولى عزالدين عبدالله تسترى بن حسين صاحب مدرسه ى معروفه در بازار اصفهان مى باشد. شرح حالش در كتب تراجم مذكور، و در تاريخچه ى محله ى خواجو (: 36 - 52) به طور مفصل مسطور است.

در 1021 وفات يافته است. جنازه پس از دفن در امام زاده اسماعيل به كربلا منتقل گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

تشيد، محمداسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1306، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى عمومى از دانشكده پزشكى علوم پزشكى تهران در سال 1330، دكتراى تخصصى بيهوشى از آمريكا در سال 1334، سفر به كشورهاى آمريكا، انگلستان، لبنان، و سوئيس در تازه كردن اطلاعات تخصصى.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

روش اندازه گيرى عمق بيهوشى در بيهوشى مدرن، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 50 پايان نامه دكتراى تخصصى بيهوشى.

ابداع:

لوله هاى ويژه انتوباسيون از راه بينى به شكل S مشهور به لوله دانشگاه تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فارماكولوژى داروهاى بيهوشى، انتخاب روش بيهوشى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 33، تعداد مقالات به زبان خارجى: 12

زمينه علمى مقالات:

انستزيولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

تعليمي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1285 ش)، رياضيدان، منجم، فيزيكدان و اديب. در تهران متولد شد. بعد از سپرى كردن دوره ى ابتدايى و متوسطه از دانشسراى عالى در رشته رياضى فارغ التحصيل شد. سپس براى ادامه تحصيل به فرانسه رفت و موفق به اخذ ليسانس از دانشگاه بُردو، و درجه ى دكترا از دانشگاه ژنو شد. همچنين در رشته هاى فيزيك ستارگان و جوشناسى موفق به اخذ دانشنامه گرديد. تعليمى مدت دو سال در رصدخانه ى ژنو به انجام تحقيقات علمى پرداخت و چون به تعليم و تربيت علاقه ى وافر داشت، وارد انستيتوى ژان ژاك روسو شد و پس از پنج سال تحصيل در رشته ى تعليم و تربيت و روانشناسى، دانشنامه، و در قسمت تعليم و

تربيت تجربى ديپلم عالى اختصاصى دريافت كرد. دكتر تعليمى پس از هفده سال تحصيل، تحقيق و كسب تجربه در فرانسه و سويس، به ايران بازگشت و به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و عهده دار سمت هايى چون مترجمى فنى و رياست دانشكده ى ادبيات تبريز شد. از آثار وى: «مبانى آموزش و پرورش نوين»؛ «مربى و طرز تربيت او»؛ «اصول تعليم و تربيت تجربى و روانشناسى فنكسيونل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (268/2)، مولفين كتب چاپى (353 -352 /5).

تفتازاني، سعدالدين مسعود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(792 -722 /712 ق)، عالم و اديب. معروف به ملاسعد تفتازانى. در تفتازان- قريه ى نزديك نساى خراسان- متولد شد. وى از شاگردان قطب الدين رازى و قاضى عضدالدين ايجى بود. سعدالدين مدتى در سرخس سكونت گزيد و به فرمان تيمور به سمرقند رفت. همان جا درگذشت و در سرخس دفن شد. تفتازانى در فنون ادبى، منطق كلام، فقه، اصول، متبحر بود و در بسيارى ديگر از علوم زمان خود دست داشت. از آثار مهم او «شرح العقايد النسفيه»؛ «مقاصد الطالبين»، در كلام و شرح «مقاصد الطالبين»؛ «المطول»، در فصاحت و بلاغت؛ «تهذيب المنطق و الكلام»؛ «شرح الشمسيه»، در منطق؛ حاشيه بر «الكشاف» زمخشرى، در تفسير؛ «ارشاد الهادى»، در نحو؛ «شرح التصريف العزى»، در صرف؛ شرح «تلخيص المفتاح»، در معانى و بيان؛ و مختصر آن شرح به نام «المختصر»؛ «شرح الاربعين النوويه».[1]

سعدالدين مسعود بن عمر (و. تفتازان 722- ف. سرخس 797 يا 791 ه.ق.).

وى در 16 سالگى به تصنيف كتب پرداخت. شرح صرف زنجانى و پس از آن مطول را تأليف كرد و در خوارزم متوطن شد و مختصر را به رشته تحرير آورد. ملك پير

محمد با اجازه امير تيمور تفتازانى را به سرخس فرستاد و او سپس به دعوت تيمور به سمرقند رفت و مورد احترام تيمور گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (114 -113 /8)، ايضاح المكنون (283/1)، تاريخ ادبيات ايران (295 -294 /3)، تاريخ نظم و نثر (897)، دائره المعارف الاسلاميه (339/5)، دايره المعارف فارسى (650/1)، روضات الجنات (38 -34 /4)، ريحانه (340 -337 /1)، كشف الظنون (1780 ،1769 ،1222 ،1145 ،1139 ،847 ،515 ،496 ،474 ،67)، الكنى والالقاب (122 -121 /2)، لغت نامه (ذيل/ تفتازانى)، معجم المولفين (229 -228 /12)، هديه الاحباب (112)، هديه العارفين (430 -429 /2).

تفرشي، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1320 -1261 ق)، طبيب. در خواران تفرش متولد شد و تا سن هجده سالگى در همان جا فارسى و عربى و حسن خط را آموخت. در سال 1279 ق به تهران آمد، سال بعد وارد مدرسه دارالفنون شد و در سال 1291 ق به گرفتن ديپلم طب نايل گرديد. در اين سال به سمت حافظ الصحه (رييس بهدارى) اراك منصوب شد، پس از يكسال طبابت و اقامت در اراك، به تهران بازگشت. تفرشى سمتهاى مختلفى را مانند: دانشيار طب در مدرسه ى دارالفنون، طبيب گارد مخصوص، طبيب و معالج محمدرحيم خان علاءالدوله اميرنظام، رييس مريضخانه دولتى كرمانشاه، رييس بيمارستان دولتى (سيناى كنونى) عهده دار بود. در سال 1302 ق براى مدت كوتاهى به اروپا مسافرت كرد و در پاريس با وضع تشريحات و عمليات آن آشنا شد. وى در تهران درگذشت و در امامزاده حسن مدفون گرديد. نامبرده داراى تأليفات و ترجمه هايى مى باشد از جمله: «پاتولوژى»؛ «تراپوليك و دواسازى»؛ «تشريح»؛ «فيزيولوژى»؛ «مسايل عمده ى حفظ الصحه»؛ «مطلع الطب ناصرى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (8 /6)، مؤلفين كتب چاپى (145 -144 /1)، المآثر والآثار (218)، مكارم الآثار (1652 -1651 /5).

تفرشي، مصطفي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن الحسين الحسينى التفرشى شيخ حر عاملى در امل الامل گويد وى عالمى محقق و فاضلى ثقه است او را كتابى است در علم رجال موسوم به «نقد الرجال» روايت مى كند از مولى عبداللَّه شوشترى و از شيخ عبدالعالى عاملى محقق كركى از پدر خود، خود شيخ عبدالعالى را در رجال خود نام برده است، ولى اشخاصى را كه متأخر از شيخ طوسى بوده اند جز عده اى كمى را نام نبرده.

صاحب روضات الجنات مى گويد: من تحقيق نكردم تا به حال روايت احدى از علماء را از او و گمان من اينست كه صاحب عنوان از بنى اعمام سيد فيض اللَّه بن سيد عبدالقاهر حسينى تفريشى (كه ترجمه اش گذشت) فقيه متكلم رجالى است بلكه دور نيست كه او نيز از جمله مشايخ صاحب عنوان در اين فن و غير آن باشد.

تقدم وى در اين صناعت (علم رجال) از امور شايعه ايست كه احدى انكار نكرده و همچنين كمال وثاقت و عدالت و نهايت ضقط و جلالت او و بس است در اثبات اين مراتب اينكه تلميذ و تربيت شده ى مولى عبداللَّه شوشترى مقدس جليل و نبيل معروف است.

نگارنده گويد: تا اينجا بود آنچه را كه ما به دست آورديم از محدثين و فقهاء و مجتهدين قم از روز مهاجرت اشعريين كوفه به آن تا زمان مرحوم ميرزا قمى و اكنون مى پردازيم به ذكر جناب ميرزا و دانشمندانى كه بعد از وى در قم بوده و يا مدفون در آن شده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

تفريشي، فيض اللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن عبدالقاهر الحسينى التفريشى القمى از معاصرين اوائل دولت صفويه بود است شيخ حر عاملى در كتاب امل الامل مى فرمايد: وى مردى فاضل و محدثى جليل القدر

بوده است داراى كتبى است كه از جمله آنهاست شرح مختلف و كتابى در اصول دارد كه دائى پدرم شيخ على بن محمود عاملى از مصنف آن مرا خبر داد و آنها را نزد وى خوانده بود در نجف و هم از او اجازه گرفته و تعريف مى كرد فضل و علم و صلاح و عبادت او را و سيد مصطفى تفريشى آتى الذكر در رجال خود از وى نام برده و گفته است سيد ما كه طاهر و كثيرالعلم و عظيم الحلم و متكلم و فقيه و ثقه و عين است مولدش در تفرش قم و تحصيلش در مشهد رضا بوده و امروز از ساكنين قبه جدش مشهد غريست و حسن الخلق و سهل الخليقة ولين العريكه است و تمام صفات صلحاء و علماء و اتقياء در او جمع است او را كتبى است كه از آن جمله حاشيه بر مختلف و شرح بر اثنى عشريه است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

تفضلي، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد ابوالقاسم تفضلي در سال 1300 ، در مشهد به دنيا آمد. تحصيلات خودرا پس از مقطع ابتدايي و متوسطه ، در رشته حقوق ادامه داد و در دانشگاههاي استانبول ، پاريس و تهران تا مقطع دكترا به تحصيل پرداخت. مطالعه درباره تصوف و ديدار با بزرگان صوفيه از جمله برنامه هاي استاد تفضلي مي باشد. اغلب مقالات او از سال 1325 در روزنامه ايران ما به چاپ رسيده است. وي از سال 1356 خود را بازنشسته كرد و به سير و سياحت در نقاط مختلف جهان و نگارش كتاب هاي قابل توجهي دربارة عرفان و نيز كتاب هاي جنايي بر گرفته از پرونده

هاي موكلان خود مشغول شد. اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : دكتر تفضلي در خانواده اي درويش مسلك و عارف پيشه به دنيا آمد و پرورش يافت. منزل پدر او محفل درويشان و مجلس مثنوي خواني و تفسير آن بود. تحصيلات رسمي و حرفه اي : تفضلي تحصيلات خودرا پس از مقطع ابتدايي و متوسطه ، در رشته حقوق ادامه داد و در دانشگاههاي استانبول ، پاريس و تهران تا مقطع دكترا به تحصيل پرداخت. وي زبان انگليسي را در دانشگاه كلمبياي نيويورك آموخته است. خاطرات و وقايع تحصيل : دوران تحصيل دكتر تفضلي در تركيه مصادف با جنگ جهاني دوم و كشتار مردم آنجا بود كه استاد تمامي اين وقايع را از نزديك مشاهده كرده بود. استادان و مربيان : عبدالباقي گلپيناري محقق تاريخ و فرهنگ ترك در دانشگاه استانبول و جلال الدين چلبي نوادة مطهر مولوي از جمله استادان وي بودند. هم دوره اي ها و همكاران : دكتر زرين كوب از جمله دوستان نزديك دكترتفضلي به شمار مي آيد. وقايع ميانسالي : دكتر تفضلي در سال 1334 براي زيارت آرامگاه مولانا و در سالهاي 1343 ، 1355و 1356 براي حضور در مجالس سماع درويشان در تركيه حضور يافت و از آن پس به ديدار با مشايخ با مشايخ طريقت مولويه و تحقيق دربارة مولوي پرداخت. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر تفضلي تا سال 1356 ( به مدت 55 سال ) به كار وكالت اشتغال داشت. مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : استاد ابوالقاسم تفضلي در سال 1300 ، در مشهد به دنيا آمد. تحصيلات خودرا

پس از مقطع ابتدايي و متوسطه ، در رشته حقوق ادامه داد و در دانشگاههاي استانبول ، پاريس و تهران تا مقطع دكترا به تحصيل پرداخت. مطالعه درباره تصوف و ديدار با بزرگان صوفيه از جمله برنامه هاي استاد تفضلي مي باشد. اغلب مقالات او از سال 1325 در روزنامه ايران ما به چاپ رسيده است. وي از سال 1356 خود را بازنشسته كرد و به سير و سياحت در نقاط مختلف جهان و نگارش كتاب هاي قابل توجهي دربارة عرفان و نيز كتاب هاي جنايي بر گرفته از پرونده هاي موكلان خود مشغول شد. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه درباره تصوف و ديدار با بزرگان صوفيه از عادات هر روزة استاد تفضلي مي باشد.اغلب مقالات او از سال 1325 در روزنامه ايران ما به چاپ رسيده است. وي از سال 1356 خود را بازنشسته كرد و به سير و سياحت در نقاط مختلف جهان پرداخت.

تفضلي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316 مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در سال 1338، كارشناسى ارشد زبان هاى پيش از اسلام از مدرسه زبان هاى شرقى و آفريقايى دانشگاه لندن در سال 1340، دكترا در زبان هاى باستانى ايران از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در سال 1345.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران در سال 1347، دانشيار در سال 1352، استاد در رشته فرهنگ و زبان هاى باستانى ايران در سال 1357.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان شناسى، لهجه شناسى، زبان هاى باستانى ايران، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب)

بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

زبان شناسى ايران، زبان ها و ادبيات پيش از اسلام ايران، زبان فارسى، اديان پيش از اسلام ايران، اسطوره شناسى ايرانى، لهجه شناسى ايرانى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 39، تعداد مقالات بزبان خارجى: 27

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى ايرانى، زبان پهلوى (فارسى ميانه)، اسطوره شناسى ايران، لغت شناسى فارسى.

زبان شناس، روزنامه نگار.

تولد: 16 آذر 1316، اصفهان.

درگذشت: 24 دى 2375، تهران.

احمد تفضلى، فرزند اسماعيل، فارغ التحصيل رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران بود. وى سپس در رشته ى فرهنگ و زبان هاى باستانى ايران در دانشگاه لندن در انگلستان به تحصيل پرداخت و موفق شد كارشناسى ارشد و دكتراى خود را در همين رشته كسب نمايد. وى استاد دانشگاه تهران و عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسى بود.

آثار وى عبارتند از: تأليف واژه نامه مينوى خرد؛ ترجمه ى مينوى خرد؛ تأليف شناخت اساطير ايران (با همكارى دكتر ژاله آموزگار يگانه، چاپ سوم، 1373)؛ ترجمه نمونه هاى نخستين انسان و نخستين شهريار در تاريخ افسانه اى ايرانيان (اثر آرتور كريستن سن، دو جلد، ترجمه با همكارى دكتر ژاله آموزگار يگانه؛ اين كتاب در هشتمين دوره ى كتاب سال در سال 1369 در موضوع تاريخ و جغرافيا در بخش ترجمه ى برنده ى جايزه ى كتاب سال شده است)؛ گزيده هاى زاد اسپرم (به فرانسوى؛ با همكارى دكتر فيليپ ژينيو، پاريس، 1993، اين كتاب برنده سومين دوره ى جايزه ى جهانى كتاب سال جمهورى اسلامى ايران شده است). از وى مقاله هايى در مجلات «سخن»، «دانشكده ى ادبيات تهران»، «دانشكده ى ادبيات تبريز»، «راهنماى كتاب» و «كلك» به چاپ رسيده است.

دكتر تفضلى در دى 1375 درگذشت و پيكرش در بهشت زهرا در قطعه 88 به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :شرح

حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

تفضلي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1297، مشهد.

درگذشت: 4 مهر 1363، جاده مشهد.

محمود تفضلى، فرزند مصدق السلطان، بعد از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه خود در زادگاهش تحصيلات عالى را در دانشسراى عالى تهران در رشته ى باستان شناسى دنبال كرد. در امتحانات نهايى دوره ى ليسانس با احراز رتبه ى اول موفق به دريافت مدال درجه ى يك علمى (مدال طلا) گرديد و سال ها در دبيرستان هاى تهران (دبيرستان البرز و دبيرستان ديگر) با سمت دبيرى به تدريس مشغول بود. وى همچنين مدتى در موزه ى ايران باستان كار مى كرد.

محمود تضلى با نام مستعار «گرسنه» نيز مطالب خود را امضا مى كرده است. خدمت مطبوعاتى را از سال 1321 آغاز كرده و مدت ها با روزنامه هاى «نبرد» و «ايران ما» همكارى داشته و زمانى نيز صاحب امتياز روزنامه «تلاش» بود. وى همچنين مدتى به مديريت «نامه ى موسيقى» برگمارده شد و هفت شماره از آن مجله را منتشر ساخت.

تفضلى در كشورهاى نپال، تركيه، يونان و خصوصا هندوستان تجاربى اندوخته بود. وى به انتخاب وزارت فرهنگ و هنر به رايزنى فرهنگى به تركيه و هندوستان رفت و چندين سال در اين كشورها اقامت داشت. به ويژه به علت تعلق خاطرى كه به فرهنگ هندوستان داشت، در راه شناسايى ادب اين كشور تلاش بسيار كرد. از وى ترجمه هاى ارزنده اى به جاى مانده است كه از آن جمله است: انديشه هاى نهرو (ترجمه از انگليسى، 1340)؛ نگاهى به تاريخ جهان (سه جلد، ترجمه از انگليسى، تأليف جواهر لعل نهرو، ترجمه از انگليسى، 1338، نشريه ى سفارت هند)؛ ايتر پريسكوم، گزارش سفارتى به دربار شاه عباس اول (از ژرژ تكتاندر فن دريابل، 1351)؛ مرآت الممالك، سفرنامه اى به خليج فارس...

(از سيد على كاتبى، با همكارى على گنجدلى، 1355)؛ كودتا، نفت، مصدق (ترجمه و گردآورى، 1359)؛ نامه هاى پدرى به دخترش (اثر جواهر لعل نهرو، ترجمه از انگليسى، 1341)؛ كشف هند (دو جلد، ترجمه از انگليسى، تأليف جواهر لعل نهرو، 1351)؛ همه ى مردم برادرند (ترجمه از انگليسى، تأليف مهاتما گاندى، 1348)؛ حقيقت من (ترجمه از انگليسى، تأليف اينديرا گاندى، 1362)؛ زندگانى بتهوون (اثر رومن رولان، ترجمه از فرانسه، 1328)؛ اتوبيوگرافى فرانكلين (اثر بنجامين فرانكلين، 1342)، زندگانى من (اثر جواهر لعل نهرو، با مقدمه دكتر تاراچند، 1335)؛ زندگى يوهان سباستيان باخ (نشريه ى شماره ى شش اداره ى موسيقى كشور، 1329)؛ سفرى به مسكو (چاپ دوم، 1332)؛ شاندور پتوفى شاعر انقلاب مجار (ترجمه با مشاركت انكلا بارانى، 1331)؛ گفت و شنود با آقاى نهرو (1338)؛ مجموعه درباره ى مهاتما گاندى پدر ملت هند (1337)؛ مجموعه ى اشعار در توحيد و حقانيت دين مبين اسلام (1335)؛ نامه هاى تيرباران شده ها (1330)؛ شوپن يا شاعر (ازگى دوپورتاس، 1336)؛ دوستى، دوستى (يادداشت هاى يك شركت كننده در جشنواره ى برلين، 1331)؛ هفت شاهى (شامل داستان هاى: «يك فاجعه»، «آخور چوبى»، «يك بار سير شدن»، «تحصيل مجانى در دبيرستان»، «بيچاره ها» اثر زيگوند مورتيس، 1331)؛ هند 1959 م. (1337، نشريه اطلاعات سفارت هند).

تفضلى در آستانه ى وفاتش به عنوان مشاور فرهنگى مؤسسه ى جديدالتأسيس چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى برگزيده شده بود.

محمود تضلى بر اثر تصادف در جاده ى مشهد چهارم مهر 1363 به دار باقى شتافت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تفليسي، حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1197 ق)، عارف و مفسر ايرانى. در اصفهان زندگى مى كرد. در آن شهر مجلس درسى داشت و هم در آن شهر درگذشت. وى با عارف الهى، آقا محمد بيدآبادى (وف

1197 ق) معاصر بود. اثر مشهور وى «تفسير القرآن» است كه به «تفسير تفليسى» شهرت يافته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (51/6)، تذكره القبور (279)، الذريعه (267/4)، معجم المولفين (317/3).

تقدس، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: 1361.

از آثار اوست: الله الخالق: آفريدگار يكتا (تأليف عبدالحليم خضره؛ تهران، 1367)؛ تأليف دنياى ناشناخته نيايش: نگرشى بر نيايش امام سجاد سيدالساجدين (ع) (تهران، 1366)؛ ترجمه قدس، رؤياى ما، نقاشى ها و نوشته هاى كودكان فلسطين (تهران، 1364).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تقديري بشرويه، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي تقديري بشرويه

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/6/3

زندگينامه علمي

در سال 1363 به حوزه علميه وليعصر (عج) شهرستان خوانسار وارد شدم و علوم مقدماتي را در نزد ابوي مرحوم حضرت آيت الله شيخ هاشم تقديري سبزواري (ره) تلمذ نمودم. سطح فقه و اصول را در نزد اساتيد بزرگوار حضرت حجة السلام والمسلمين نيازي خرم آبادي و حجة السلام و المسلمين رفيعان نيشابوري و ديگراستادان آن حوزه استفاده نمودم. در سال 1369 براي تكميل دروس حوزه به شهر قم عزيمت نمودم و سطوح عالي رسائل و مكاسب و كفايه را در محضر حضرات اساتيد حجة الاسلام موسوي تهرانى، مرحوم آية الله پاياني (ره) ، مرحوم آية الله صالحي مازندراني (ره) ودروس خارج حوزه را در محضرحضرات اساتيد آية الله وحيد خراسانى، آية الله شيخ جواد تبريزى، آيةالله جوادي آملي و ديگر بزرگواران بسياري بهره بردم.در حين تحصيل به جهت علاقه وافربه تربيت نسل جوان در مركز تربيت مربي كودكان و نوجوانان از محضر استاد هنرمند حضرت حجت الاسلام و المسلمين راستگو؛ شيوه هاي مهارتي تربيتي و پرورشي را آموختم كه تا كنون ازسرمايه هاي علمي آن مركز در راه تبليغ و تربيت نسل جوان بسيار بهره مند شده ام وهمچنين به عضويت گروه پژوهش كودك و نوجوان صدا وسيماي قم و دوره هاي

نقد ادبي حوزه از محضر استادان حجة الاسلام والمسلمين جواد محدثي و دهنوي درراه خدمت به فرهنگ علمي جامعه از شيوه هاي نگارش و ويرايش استفاده كردم. وپس از مدتي كوتاه به مؤسسه فرهنگي دار الحديث توفيق تحقيق و مصدريابي يافتم و چندين سال از علوم حديث و معارف اهل بيت هم در راه رشد فكري خويش از آن مؤسسه فرهنگي بهره ها بردم.ازتوفيقات بنده در راه خدمت به معارف اهل بيت علهيم السلام، ورود به مؤسسه مذاهب اسلامي جهت شركت در دوره هاي آموزشي وتخصصي مذاهب اسلامي بوده است. ودرتبليغ و اطلاع رساني به ويژه در مناطق اهل سنت و مرزي واجراي برنامه ي كلاسي و اردويي ونويسندگي در خدمت بوده ام.

تقديري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقديري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در 5 مسير داراي فعاليت بوده ام:

1- تحصيل: تحصيلات دبيرستان تا ديپلم در رشته رياضي و فيزيك در دبيرستان امام صادق(ع) قم گذراندم پس از اخذ ديپلم در سال 1360 وارد حوزه علميه مدرسه رسالت شدم و تا لمعتين در آن مدرسه تحصيل كردم از حضور اساتيد معظم نكونام، طالقاني(ادبيات)، فشاركي (سيوطي)، (اصول)، كريمي، صالحي افغاني، نكونام، حائري، لمعه (اشتهاردي، محامي وجداني فخر) استفاده كردم و رسائل را خدمت استاد اعتماد و موسوي تهراني و مكاسب را خدمت استاد مرحوم پاياني، اشتهاردي، ستوده استفاده كردم و هم زمان فلسفه و بدايه و نهايه را خدمت استاد فياضي تلمذ نمودم و سپس وارد درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني و آيت الله هاشم شاهرودي شدم و فقه را نزد

آيت الله تبريزي و مكارم و مددي و سيد كاظم حائري استفاده كردم و خارج بيع را نزد آيت الله هاشمي شاهرودي گذراندم و اكنون مدت 5 سال است در درس خارج مكاسب محرمه نزد رهبر معظم انقلاب در تهران مشغول هستم همزمان با تحصيل حوزه كارشناسي ارشد الهيات رشته كلام در تربيت مدرس دانشگاه قم گذراندم و موضوع افسردگي و حزن و اندون (مقايسه تطبيقي) در قرآن، سنت و متون ديني و روانشناسي پايان نامه ام بود همچنين دو سال و نيم دوره معارف در دانشكده باقرالعلوم (ع) وابسته به دفتر تبليغات گذراندم.

2- تحقيق: به طور رسمي از سال 1372 در مؤسسه دارالحديث جزو محققين همكار در تدوين ميزان الحكمه قرار گرفتم كه موضوعات تربيتي و اخلاقي و روانشناسي مانند اخلاق، حزن، خانواده، خير و بركت، محبت و عناوين ديگر را تحقيق كردم كه دو عنوان آن محبت در قرآن و حديث، خير و بركت در قرآن و حديث منتشر شده است.

3- تدريس: همزمان با دو عنوان قبل به تدريس دروس منطق، فقه و اصول، كلام، اخلاق و تفسير اشتغال داشته ام مباحث روش تحقيق و روش تبليغ از مباحث تدريسي بوده است.

4- تأليف: علاوه بر كتب چاپ شده در تحقيق مقالاتي براي سمينارها و كنفرانسها ارسال مي داشتم كه بعضاً در همان سمينار قرائت شده و سپس چاپ شده است.

5- تبليغ: پس از اتمام لمعتين تبليغ در مدارس، روستاها، سپس دانشگاهها را شروع كردم كه مجموعاً 20 سال تبليغي سابقه دارم و تا سال 1379 كه جهت معاونت فرهنگي آستان حضرت عبدالعظيم به تهران آمدم در 6 دانشگاه كشور و خوابگاههاي آن فعاليت داشته ام بدليل

آموزش و پرورش كار با كودكان و نوجوانان و تحصيلات دانشگاهي توانستم در تبليغ مدارس و دانشگاهها اثرات مؤثري داشته باشم. هم اكنون نيز در مساجد شهرري و تهران دانشگاه شاهد و مراكز و مجالس به سخنراني و تبليغ اشتغال دارم.

در سال 1379 به عنوان معاون فرهنگي آستان حضرت عبدالعظيم(ع) در خدمت آن امامزاده وارد شدم كه علاوه بر كارهاي مديريت رياست مركز نجوم آستان مقدسي، مسئول حوزه علميه حضرت عبدالعظيم (خواهران و برادران) – تدريس در اين دو حوزه و تحصيل درس خارج درس مقام معظم رهبري شركت دارم. و علاوه بر تبليغ مجموعه اي از خواهران و برادران را براي تبليغ در مدارس آموزش داده ام كه در مناسبت ها به تبليغ اعزام مي شوند. همچنين به عنوان استاد راهنما راهنمايي بيش از ده پايان نامه در موضوعات اخلاقي – تربيتي روانشناسي راهنمايي كرده ام.

تقوي اشتهاردي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين تقوي اشتهاردي در اشتهارد، به سال 1304 ش، در يك خانواده روحاني، چشم به اين جهان گشود. او درسال 1325 ش به قم سفر كرد و در مدرسه فيضيه در يكي از حجره ها سكونت نمود و مدت هفت سال در آن حجره بود و با ذوق و شوق به تحصيلات خود ادامه داد. يكي ازاشتغالات مهم آيت الله تقوي در حوزه علميه قم، تدريس و تربيت شاگرد بود و دراين جهت مهارت و پشتكار از خود نشان داد. از همان آغاز كه وارد حوزه شد، در ضمن تحصيل به تدريس دروس سطح حوزه نيز پرداخت. او در 14 مهر ماه 1379 ش دار فاني را وداع گفت.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب :

پدر بزرگوار حسين تقوي اشتهاردي ، حضرت آيت اللّه حاج شيخ يحيي تقوي (1267 - 1338 ه . ش) از علماي برجسته، مخلص و خدمتگذار شهر اشتهارد (واقع در 52 كيلومتري جنوب غربي شهرستان كرج) بود. اين عالم رباني، در صفات و ارزش هاي اخلاقي، عرفاني و شاگردپروري، در سطح بالايي قرار داشت.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : «صبح ها مشغول خريد و فروش و تأمين معاش و رسيدگي به امور خانه بودم و تنها بعدازظهرها درس مي خواندم. ديدم با اين وضع به جايي نخواهم رسيد، نزد پدر رفتم و عرض كردم: اجازه بفرما يا به قم براي ادامه تحصيل بروم و يابه كسب و كار مشغول شوم. ايشان كه بسيار علاقه داشت تحصيلات حوزوي را ادامه دهم، اجازه فرمود به قم عزيمت كنم.از اين رو در سال 1325 شمسي به قم سفر كردم. يك ماه بود كه مرجع معروف، آيت اللّه العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني؛ در نجف اشرف رحلت كرده بود. مدتي نيز از آمدن حضرت آيت اللّه العظمي بروجردي به قم مي گذشت و روز به روز بر رونق حوزه علميه قم تحت زعامت آن مرجع عاليقدر، افزوده مي شد. در مدرسه فيضيه در يكي از حجره ها سكونت نمودم و مدت هفت سال در آن حجره بودم، شرايط حجره از نظر بهداشت و آب و هوا و غذا و ساختمان، بسيار بد بود، به گونه اي كه بيماري رُماتيسم گرفتم، در چنين شرايطي با ذوق و شوق به تحصيلات خود ادامه دادم.»تحصيلات رسمي و حرفه اي : پدر و مادر حسين تقوي اشتهاردي از داشتن نخستين پسر خشنود شدند و نام اين نوزاد فرخنده را حسين گذاشتند. حسين در كنار پدر

و مادر مهربان خود پرورش يافت و در پنج يا شش سالگي نزد پدر، تحصيل را آغاز كرد. طبق رسم آن زمان، نخست به ياد گرفتن تلاوت آيات قرآن پرداخت. بر اثر استعداد سرشار، به زودي تلاوت همه آيات قرآن را فرا گرفت. پس از آن، به تحصيل درس فارسي، كه كتاب «معراج السعاده»، تأليف مرحوم آيت اللّه ملا احمد نراقي؛ بود، پرداخت. قدري رياضي نيز در محضر پدر آموخت. در اين هنگام خواندن و نوشتن را به طور كامل فرا گرفته بود.در دوازده سالگي به خواندن «جامع المقدمات» كه اولين كتاب درسي حوزه است، مشغول شد. چون هنوز مدرسه علميه اشتهارد در آن وقت مخروبه بود، اين كتاب را نيز همراه بعضي از دوستان در مسجد نزد پدرش مي آموخت. تا اين كه سال 1315 شمسي فرا رسيد. مرحوم حاج شيخ يحيي تقوي، مدرسه علميه مخروبه را در آن سال تعمير كرد و حوزه كوچكي در آن جا تشكيل داد. شيخ حسين تقوي، در آنجا همراه بعضي از دوستان، دروس سطح مانند: «لمعه» و «قوانين» را نزد پدر فرا گرفت و در كنار درس، براي تأمين زندگي به كار و كسب نيز اشتغال داشت.حدود شش سال در درس آيت اللّه العظمي بروجردي؛ حاضر شد و از علم وافر او بهره مند گرديد و تقريرات درس فقه ايشان را در سه جلد به رشته تحرير درآورده كه هم اكنون موجود مي باشد و هنوز به چاپ نرسيده است.همچنين در دوره اصول درس خارج امام خميني (ره) از آغاز تا پايان شركت و آن را به طور كامل تقرير كرده است. مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام اين تقريرات را با عنوان

«تنقيح الاصول» در چهار جلد، چاپ و منتشر نموده است. نيز تقريرات درس مكاسب امام راحل را از آغاز تا شرايط متعاقدين، نوشته اند كه بنا است همين مؤسسه آن را به چاپ رساند.فعاليتهاي ضمن تحصيل : حسين تقوي اشتهاردي با وجود برخورداري از حافظه و استعداد سرشار، مي توانستند در سطح مراجع تقليد مطرح شوند؛ ولي بيماري طولاني مانع بروز آثار علمي از آن مرحوم گرديد؛ چنان كه خود مي فرمود:«اوايل انقلاب اسلامي در ايران، چشمهايم آب آورد و بر اثر عمل جرّاحي و طولاني شدن مداوا، مبتلا به سر درد شدم و از توفيقاتم كاسته شد.»استادان و مربيان : اساتيد دروس سطح حسين تقوي اشتهاردي در حوزه قم عبارتند از:1 - مرحوم شهيد آيت اللّه صدوقي يزدي؛ 2 - مرحوم شهيد علامه مرتضي مطهّري؛ 3 - مرحوم آيت اللّه مجاهدي تبريزي؛ 4 - مرحوم آيت اللّه حاج عبدالجواد اصفهاني؛ 5 - مرحوم آيت اللّه آقا جواد خندق آبادي؛ 6 - مرحوم آيت اللّه آقا ميرزا علي اصغر علامه تهراني؛ 7 - مرحوم آيت اللّه حاج آقا باقر سلطان. آيت اللّه تقوي در درس خارج فقه و اصول مراجع و علماي محقق وقت، شركت مي كرد كه مي توان به افراد ذيل اشاره داشت:1 - آيت اللّه العظمي حاج آقا حسين بروجردي؛.2 - آيت اللّه العظمي حضرت امام خميني (ره).3 - آيت اللّه العظمي سيد محمدرضا گلپايگاني؛.4 - آيت اللّه العظمي سيد محمد حجت؛.و بعضي ديگر و مقداري از درس خارج فقه و فلسفه را در محضر علاّمه طباطبايي فرا گرفت.البته در ميان اين بزرگواران بيشتر از درس آيت اللّه العظمي بروجردي؛ و امام خميني (ره) استفاده كرده است.هم دوره اي ها و همكاران : از هم مباحثه هاي حسين تقوي اشتهاردي كه بسيار

با هم بودند، دانشمند و نويسنده محقق عبدالمجيد رشيدپور است كه خدمات فرهنگي بسياري داشته است.او در ضمن تحصيل، كتاب هاي مقدماتي و سطح حوزه را نيز تدريس مي كرد و طلاب از محضرش بهره مند مي شدند.زمان و علت فوت : حسين تقوي اشتهاردي پس از مدت ها كسالت، در هفته آخر، حالشان روز به روز وخيم تر مي شود.خود نيز فهميده بود كه در آستانه رحلت قرار گرفته است. پسرش مي گفت:«ده روز قبل از مرگ، به من فرمود: ده روز ديگر مي ميرم و مصلحت است بروم. در اين باره شك نكن. ماه مبارك رجب فرا رسيد. روز هشتم حالش منقلب شد. شب آن روز، نماز مغرب و عشا را خوابيده خواند؛ اما هوش و حافظه اش هيچ خللي نداشت. حتي دنبال چيزي مي گشتيم، فرمود: فلان جا است. رفتيم، ديديم همان جا است. وقتي پزشك معالج آمده بود، از او تشكر كرد و به ذكر خدا مشغول شد. با آرامش خاصي نام خدا و شهادتين را به زبان آورد. و حدود ساعت 10/30 شب بود كه به لقاء اللّه پيوست.»او چهارشنبه، ششم رجب سال 1421 ق. (برابر با 14 مهر 1379 شمسي) دار دنيا را وداع گفت. پيكر مطهّرش در روز جمعه 15 مهرماه از مسجد امام، با تشييع با شكوه، به طرف حرم حضرت معصومه (س) حركت داده شد. پس از طواف ضريح، حضرت آيت اللّه آقاي حاج شيخ علي پناه اشتهاردي (دامت بركاته) نماز بر آن گزارد. پيكر مطهرش را در قبرستان باغ بهشت (روبه روي گلزار شهداي قم)، در «مقبرة العلماء»، به خاك سپردند. مجالس پر شكوهي به مناسبت رحلت آن عالم ربّاني با شركت مراجع، علما و فضلا و

ساير اقشار مردم در قم، تهران و اشتهارد برگزار گرديد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسين تقوي اشتهاردي با آن كه از مجتهدين و مدرسين بود، اما از وظيفه تبليغ دين و بيان حلال و حرام و وعظ و ارشاد غافل نمي شد. از اين رو در ماه مبارك رمضان و محرم، بنا به دعوت اهالي اشتهارد، به آنجا رفته و ضمن اقامه جماعت، به تبليغ دين مي پرداخت و مدت ها قبل از انقلاب، نماز جمعه را نيز اقامه مي فرمود.در اشتهارد دو مسجد را اداره مي كردند و با تلاش هاي شبانه روزي خود تا مدت 35 سال اين كار را ادامه دادند. از آن جا كه ايشان بر مسائل اسلامي و احكام، بسيار تسلّط داشت و مطالب را به گونه روان و همه فهم بيان مي كرد، لذا توانست تحول خوبي در آن سامان به وجود آورد.در بيان احكام، جدّي و قاطع و دقيق بود. با پيش مطالعه عميق، سخن مي گفت. براي اوقات مردم ارزش فراوان قائل بود. بياناتش اثر خاصي داشت و از اين رو عده بسياري تحت تأثير قرار گرفته و بر ايمان و كمالات خود افزودند.او مكرر مي گفت:«سه چيز بايد از خوب هايش باشد و در انتخاب آنها دقّت كرد: 1 - پزشك براي درمان بيماران؛ 2 - عالمِ دانا به مسائل براي پاسخگويي به مسائل مختلف؛ 3 - هندوانه خوب.»اين مثال هندوانه را مي آورد تا روشن كند اگر دكتر و عالم، حاذق و ماهر نباشند، مانند هندوانه نارسيده، قابل استفاده نيستند.فعاليتهاي آموزشي : يكي از اشتغالات مهم حسين تقوي اشتهاردي در حوزه علميه قم، تدريس و تربيت شاگرد بود و در اين جهت مهارت و پشتكار

چشمگيري از خود نشان مي داد. از همان آغاز كه وارد حوزه شد، در ضمن تحصيل به تدريس دروس سطح حوزه نيز پرداخت. حدود پانزده سال در مدرسه حقّاني و مدرسه آيت اللّه گلپايگاني، كتاب هاي «شرح لمعه»، «مكاسب»، «رسائل» و «كفايه» را تدريس كرد. همچنين در حوزه علميه خرّم آباد نيز يك ماه تدريس كرده است. علاقه وي به دانش و دانش اندوزي به حدّي بود كه در سال هاي آخر عمر، كه بر اثر كسالت، بيشتر در منزل بود، جلسات مباحثه و تدريس درمنزل وي انجام مي گرفت.مرحوم تقوي، مدت ها در مدرسه علميه حاج ملاّ صادق قم تدريس مي كرد و شب ها در همان جا نماز جماعت را اقامه مي نمود و روزهاي پنجشنبه براي خواهران طلبه تفسير مي گفت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حسين تقوي اشتهاردي ؛ در ضمن وعظ و ارشاد در اشتهارد، به نيازهاي مادي و رفاهي مردم نيز توجه خاصي داشتند و در رفع آن نيازها به جدّيت مي كوشيدند.يكي از خدمات مهمي كه با پيشنهاد و جلوداري ايشان شروع و تكميل گرديد، ساخت و تبديل حمام ها و رسانيدن آب آشاميدني به اهالي بود.مشكل ديگري كه در اشتهارد وجود داشت، نداشتن آب آشاميدني بود. مردم از قنات دوردستي كه همان قنات، غسّالخانه نيز بود، آب شُرب خود را تأمين مي كردند. لذا آيت اللّه تقوي با راهنمايي و زمينه سازي و با همت مردم، مزرعه اي را كه داراي آب شيرين بود و در حدود يك فرسخي اشتهارد قرار داشت، خريداري و آب آن را به اشتهارد لوله كشي مي كرد. شروع اين كار در سال 1348 بود و هم اكنون بعد از گذشت سال ها از اين آب استفاده مي شود.

البته بر اثر افزايش جمعيت، آب هاي ديگري را نيز بر آن افزوده اند.او بسيار خرسند بود كه قدمي در راه خدمت به مردم برداشته و در اين باره مي فرمود:«وظيفه خود دانستم كه اهالي را به ياري خداوند متعال، از اين زحمت طاقت فرسا نجات دهم، و آب خوشگوار و شيرين را در دسترس همگان بگذارم.»ارتباط حضرت آيت اللّه تقوي؛ با حضرت امام خميني (ره) در ابعاد گوناگون بسيار قوي بود. ارتباط مهم او با امام، ارتباط شاگرد و استادي بود. ايشان حدود ده سال (از سال 1331 تا 1341 شمسي) در درس فقه و اصول امام شركت كرد و علاوه بر فقه و اصول، از فيوضات عرفاني و اخلاقي امام نيز استفاده فراوان برد.شاگردان : شاگردپروري حسين تقوي اشتهاردي را مي توان از امتيازات ايشان دانست؛ شاگرداني برجسته و كارآمد كه اكنون بسياري از آنها در نظام اسلامي و حوزه هاي علميه، منشأ خدمت هستند؛ مانند حجج اسلام: فلاحيان، رازيني، يونسي (وزير اطلاعات فعلي)، نيّري، عباسي فرد و بسياري از رؤساي دواير قضايي و شيخ محمد رضا آدينه وند، صديقي (دو نفر از علماي حوزه) و محمدي عراقي (رئيس سازمان تبليغات اسلامي) و....آرا و گرايشهاي خاص : مرحوم حسين تقوي اشتهاردي از نظر اخلاقي و معنوي، داراي ويژگي هايي بود كه در اينجا نظر شما را به چند نمونه جلب مي كنيم:زهد و وارستگي ، عبد خدا و شيفته ولايت ،وقار، ادب و متانت ، خوش رويي و اخلاق نيك ،صبر، مقاومت و شكر،تواضع و فروتني،نظم و انضباط،ياد آخرت و آرامش پيش از سفر،آثار : ، اصول المذهب ، تقريرات درس فقه آيت اللّه العظمي بروجردي، تقريرات درس فقه مكاسب ، تنقيح الاصول

، فروع المذهب ، معاشرت از ديدگاه وحي

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/-1k

تقوي شيرازي، محمدشريف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدشريف بن العالم الجليل سيد محمدحسن بن الفقيه النبيه سيد حسين بن السيد الجليل سيد على ابن الشريف الجميل سيد محسن بن سيد شاه حسين بن سيد زبير تقوى برقعى رضوى مجتهد ونكى شيرازى نسبش با بيست و چهار واسطه بوسيله جناب موسى مبرقع به حضرت جوادالائمه امام محمدتقى (ع) منتهى مى شود.

وى در سال 1270 ق در ونك متولد شد و در 5 سالگى به مكتب رفت و در 9 سالگى در محضر پدرش به تحصيل مقدمات عربى مشغول شد و در دوازده سالگى براى تكميل تحصيلات به اصفهان رفت و با مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمدكاظم يزدى (صاحب عروة) كه به اصفهان آمده بود دوستى پيدا كرد و متحدا در محضر درس اساتيد اصفهان به تحصيل فقه و اصول و ساير علوم متداوله عصر مشغول شده تا آنكه سطوح را تمام كرده و سپس به درس خارج حاج شيخ محمدباقر اصفهانى حاضر و در 17 سالگى مهاجرت به نجف نموده و از محضر درس مرحومين علمين حاج شيخ لطف اللَّه و حاج شيخ زين العابدين مازندرانى و فاضل ايروانى و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى مدت دوازده سال تكميل علوم نقلى و عقلى نموده و خود به اصرار طلاب و محصلين حوزه نجف به تدريس پرداخته و جمع كثيرى از فضلاء از محضرش استفاده نموده تا اينكه به مرض قلبى مبتلا و ناچار مراجعت به ايران و شيراز نموده و مورد توجه و احترام و تجليل شايان علماء و

اهالى شيراز قرار گرفته و پس از ورود و پذيرائى علماء او را به مسجد برده و عموم مردم از وى درخواست مجلس بحث و فحص و تدريس نموده و حوزه علمى تشكيل داده و قريب چهل سال به رتق و فتق امور شرعى و امر به معروف و نهى از منكر اشتغال داشت و نيز كتب عديده اى تأليف و تصنيف نمود كه اسامى آنها را يادآور خواهيم شد.

مرحوم آيت اللَّه تقوى مزبور از مخالفين سرسخت مشروطه بود و از اينجهت در شيراز تحت فشار مشروطه خواهان قرار گرفت و به اصفهان و تهران رفت و پس از شهادت مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ فضل اللَّه شهيد نورى مسافرت به عراق نموده و با مرحوم علامه خراسانى آخوند ملا محمدكاظم مباحثه و گفتگو نموده و بعد از چندى به شيراز برگشت و بار ديگر مجلس درس تشكيل و در سال 1342 ق به قصد زيارت مشهد مقدس حركت و در اصفهان مريض و پس از معالجه چندى در مدرسه صدر مجلس درس و بحث قرار داده و پس از دو سال اقامت براى زيارت ارض اقدس به تهران آمده و در آنجا مرضش شدت تا در بيست و هشتم ماه رمضان 1352 ق وفات و جنازه اش را با تشييع عظيمى حمل به قم و به امر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى تعطيل عمومى و تجليل فراوان از جنازه اش نموده و آن مرحوم بر وى نماز خوانده و حسب الوصيه اش در رواق جدش حضرت موسى مبرقع دفنش نمودند.

آثار علمى آن مرحوم از اينقرار است 1- تبصرة الناظرين (در دواعى مسيحى) 2- كشف المرام فى قانون الاسلام (راجع به مشروطه و معايب آن)

3- كشف البيان فى تربية الانسان 4- تذكرة المسلمين فى تهيج العامه (در امر به معروف و نهى از منكر) 5- رساله نفليه (در نوافل) 6- رساله در رد طائفه وهابيه 7- مرآةالاصول (در اصول دين اسلام) 8- رساله عمليه محشى به حاشيه خود آن مرحوم 9- يك دوره فقه فارسى از عبادات تاديات (كه در شيراز و اصفهان و تهران چاپ شده) 10- قانون الهى كه در شيراز به طبع رسيده است.

آن مرحوم فرزندان عديده اى داشتند كه تمامى از ارباب دانش و ادب و زبان و قلم بوده اند.

1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عنايت اللَّه تقوى.

2- آقا سيد عبدالحميد تقوى مدير روزنامه آرين از نويسندگان معاصر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

تقوي شيرازي، هدايت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج سيد هدايت اللَّه تقوى شيرازى بن آيةاللَّه سيد محمد شريف مجتهد ونكى بن العالم الجليل سيد محمد حسن بن السيد الزكى السيد حسين بن العالم العلام السيد على از مشاهير علماء معاصر تهران و داراى وجاهت تامه و مرجعيت عامه و در امر بمعروف و نهى از منكر جدى (ولا يخافه فى اللَّه لومه لائم) بوده و با مرحوم مبرور آيت اللَّه مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى قدس اللَّه سره رفاقت تام و صداقت مخصوص و در اهداف مقدس دينى و اجتماعى وى هم آهنگى داشتند.

در حدود هزار و سيصد و بيست (1320 ق) در شيراز متولد شده و مقدمات را در محضر پدر بزرگوارش آموخته و از علماء عصر شيراز نيز استفاده كرده و آنگاه به قم مشرف شده و چندى در درس مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى (موسس) حوزه شركت نموده و مورد توجه و عنايت استاد واقع شده و پس از آن

مهاجرت به نجف اشرف نموده و در خدمت مرحومين آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حاج سيد ميرزا آقا اصطهباناتى و سايرين علوم دينى خود را تكميل نموده و بدريافت اجازه اجتهاد و روايتى از اساتيد مذكور نائل شده آنگاه بشيراز مراجعت و پس از فوت مرحوم والدش سال (1352 ق) بر حسب دعوت بعضى از علماء مركز به تهران آمده و رحل اقامت افكنده و تا آخر عمر سال 1390 ق به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام پرداخته و چندين نفر از صاحبان اديان مختلفه كليمى و مسيحى و بهائى در اثر بيانات سودمند ايشان مشرف به اسلام گرديده اند. مسجدش در خيابان اديب الممالك (خيابان رى) معروف بمسجد سنگى، از مساجد معروفه تهران و از مراكز حساس تبليغى دينى مى باشد.

وى در سال 1390 ق در تهران در سن هفتاد سالگى رحلت نموده و با تجليل فراوان حمل به نجف و در دارالسياده (مقبره علماء) مدفون گرديده است.

داراى سه فرزند برومند بنام حجةالاسلام آقاى آقا سيد عبدالعلى و آقا سيد غلامرضا و آقا سيد عبدالحسين مى باشند و در ميان آنان جناب آقا سيد عبدالعلى تقوى شيرازى سالها در قم اقامت و اشتغال بتحصيل داشته و از محضر آيات عظام و مدرسين گرام استفاده نموده و پس از فوت والدش به تهران برگشته و اكنون در مسجد والدش بجاى آن مرحوم به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

تقوي قزويني، محمدتقي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه حاج سيدمحمدتقي تقوي قزويني به سال 1159 ه_.ش ( ه_ .ق ) ، در قزوين ديده به جهان گشود. پس از آموختن مقدمات ، ادبيات عرب ، رياضيات ،

فقه و اصول به فراگيري علوم كلام و حكمت نزد استادان زمان خود پرداخت. آن گاه به زيارت بيت الله الحرام مشرف شد و براي تكميل علوم ديني به عتبات عاليات سفر كرد و به كسب كمالات معنوي و طي مراحل عرفاني همت گماشت. سيدمحمدتقي قزويني علاوه بر كسب علوم زمان خود و مطالعات بسيار ، به تاليف آثار متعددي نيز دست زد كه آثار قلمي او به سي و دو عنوان مي رسد. وي سرانجام در سال 1270 هجري قمري ديده از جهان فروبست.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي تحصيلات رسمي و حرفه اي : علامه حاج سيدمحمد تقي قزويني پس از آموختن مقدمات ، ادبيات عرب ، رياضيات ، فقه و اصول به فراگيري علوم كلام و حكمت نزد استادان زمان خود پرداخت. آن گاه به زيارت بيت الله الحرام مشرف شد و براي تكميل علوم ديني به عتبات عاليات سفر كرد و به كسب كمالات معنوي و طي مراحل عرفاني همت گماشت.استادان و مربيان : سيدمحمد تقي تقوي قزويني علوم كلام و حكمت را از محضر علامه مازندراني معروف به «جدلي» فراگرفت. وي همچنين از محضر سيدمحمد مجاهد كه در اصفهان عهده دار تدريس فقه و اصول بود و نيز از محضر شيخ ابراهيم كرباسي بهره هاي فراوان برد. او پس از آنكه از اصفهان به موطن خود بازگشت ، وارد مدرسه صالحيه شد و در محضر درس بزرگاني چون شهيد ثالث و شيخ محمد صالح برغاني حائري و نيز ملاآقا حكمي قزويني حاضر شد ، و بعد از آن عازم عتبات عاليات گرديد. او ابتدا در كربلا

از حوزه درس شريف العلما مازندري حائري (م 1246ق) و سپس از محضر سيدباقر بن سيداحمد قزويني و ملا اسماعيل عقدايي و سيد سليمان طباطبايي يزدي بهره مند گشت و در كاظمين به حوزه درس سيدعبدالله شبر و ديگران ملحق گرديد و به مقام عالي علمي نائل گرديد و از مشايخ خود و همچنين شيخ احمد احسايي اجازه دريافت كرد.زمان و علت فوت : وفات علامه حاج سيد محمدتقي تقوي قزويني در سال 1270 هجري قمري اتفاق افتاد. جسد وي را پس از تشيع با شكوهي به كربلا حمل نموده و در آنجا به خاك سپردند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيدمحمدتقي تقوي قزويني علاوه بر كسب علوم زمان خود و مطالعات بسيار ، به تاليف آثار متعددي نيز دست زد كه آثار قلمي او به سي و دو عنوان مي رسد. او همچنين به شعر و شاعري نيز نزديك بود ، مجموعة از سروده هاي فارسي او در جنگ نفيسي متعلق به كتابخانه امام صادق ( ع) قزوين وجود دارد كه در آنها با نام « رفيع » و گاه « موفق » تخلص كرده است.آرا و گرايشهاي خاص : شيخ جابركاظمي در كتاب خود سلوه الغريب در مورد سيدمحمدتقي تقوي چنين مي گويد: « وي در حكمت و فقه و اصول و فنون اسلامي به سرحد كمال رسيده بود و مردم از اقصي بلاد جهت اخذ دعا به زيارت وي مي شتافتند... » آثار : ارجوزه هايي در صرف و نحو ، فقه ، معاني و بيان ، كلام ، منطق و عرفان ، التجليات ، انوار الاشراق ، برهان

العصمه ، تذكرة انبياي بني اسرائيل مدفون در قزوين ، ترجمه نهج البلاغه ، خلاصه التفاسير، ظرايف الحكمه ، نهايه التحرير في شرح التجريد

منابع زندگينامه :دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي ، به كوشش بهاء الدين خرمشاهي ، ج 1 ، تهران: دوستان و ناهيد ، 1377 ، ص8022ستايش امير المومنين ( در سروده هاي سخنوران قزوين ) ، پژوهش: محمدعلي حضرتي ، قزوين: بحرالعلوم

تقوي مقدم، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضي تقوي مقدم

محل تولد : كهكيلويه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

درسال 1359 در سن 18 سالگي وارد حوزه علميّه قم شدم. قبل از ورود به حوزه مقدمات ادبيّات عرب را نزد پدرم آموخته بودم. دوره مقدّمات را تا سال 62 به پايان رساندم و از سال 63 به محضر درس لمعه و قوانين حضرت آقاي شيخ حسين راستي كاشاني وارد شدم و حقاً از آن محضر پر فيض استفاده بردم. در سال 64 در كنكور سراسري شركت كرده و با احراز رتبه 15 براي تحصيل جامعه شناسي وارد دانشگاه تهران شدم. همزمان با دروس سطح حوزه، به صورت پاره وقت و پراكنده درس دانشگاه را نيز تا پايان دوره ليسانس ادامه دادم. از آنجا كه سطح علمي دانشگاه را پايين تر از تصور قبلي ام مي ديدم، بعد از كارشناسي آن را ادامه نداده و ممحض در دروس حوزه شدم.مكاسب را از محضر مرحوم آقاي شيخ احمد پاياني و مكاسب را اغلب از محضر شيخ مصطفي اعتمادي استفاده كردم.

كفايه را در خدمت آقاي گنجي فرا گرفتم. در سال 71 وارد مرحله خارج شده و

پس از تتبع و شركت در دروس مشهور، در فقه درس آيةالله آقاي سيدمحمد هاشمي شاهرودي و در اصول درس آيةالله آقاي شيخ حسين وحيدخراساني را پسنديدم و ادامه دادم. 8 سال درس فقه و 9سال درس اصول را مستمراً شركت كردم. گزيده درس اصول آقاي وحيد را از نواهي تا آخر برائت در 10 دفتر يادداشت كردم. در حكمت، بخشهايي از منظومه سبزواري را نزد يكي از فضلا خواندم وبداية الحكمه را خود مطالعه كرده و نهاية الحكمه را از نوارهاي آقاي مصباح استفاده كردم. به مقوله هنر و ادبيات مخصوصاً شعر تعلق خاطري داشته و مطالعاتي در اين زمينه داشته ام، در شعر فارسي ممارست ورزيده و علاوه بر تتبع گاهي طبع آزمايي نيز كرده ام. از دريچه شعر به وادي عرفان نيز سري زده و مطالعاتي داشته ام. با حوزه علوم اجتماعي نيز چون رشته دانشگاهيم بود آشنايي دارم، با تاريخ اسلام مخصوصاً تاريخ معاصر نيز بيگانه نيستم.

در سال 1361 كتاب «امرئتان و الرجل» از نوشته هاي شهيده بنت الهدي صدر را كه داستاني آموزنده بود تحت عنوان سرنوشت دو خواهر ترجمه كرده كه انتشارت جامعه مدرسين آن را چاپ و منتشر كرد. از سال 74 همكاري با مجله تخصصي فقه اهل بيت را آغاز كردم و مقالات فقهي خود را در آن منتشر كردم اغلب مقالات استادم جناب آقاي هاشمي شاهرودي كه در اين مجله انتشار يافته با قلم اين بنده به فارسي تقرير شده است. از سال 78 تا 80 مسئوليت مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي دفتر تبليغات را بر عهده داشته و تقريباً همزمان با آن مسئوليت

مركز تحقيقات فقهي قوّه قضائيه نيز به عهده اينجانب واگذار شد. در طول سالهاي گذشته مخصوصاً پس از اتمام دروس خارج به تدريس متون فقهي و اصولي نيز اشتغال داشته ام.

تقوي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين تقوي دهاقاني

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب سال 1355 بعد از اتمام دوره راهنمايي وارد حوزه علميه شهر رضا شدم . كمتر از يكسال در آن حوزه بخش اعظم ادبيات را خواندم و سپس وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه حقاني مشغول تحصيل شدم و ادبيات را در آنجا تكميل نمودم و همزمان در حوزه درس را پيگيري نمودم و سپس به دليل برخي رخ دادها در مدرسه حقاني و شروع انقلاب اسلامي وارد جريانات سياسي شدم ، چندين بار تحت تعقيب ساواك قرار گرفتم و 6 ماه زندگي مخفي داشتم و سپس با پيروزي انقلاب اسلامي در سازماندهي تظاهرات شركت نمودم و اعلاميه هاي امام خميني (ره) را در سراسر كشور توزيع و نشر نمودم و همزمان درس را با جديت دنبال نمودم و عمده سطح را نزد اساتيد آقايان آيات عظام وحيد و تبريزي بهره جسته ام . سپس عمده درس فقه و اصول را به مدت 15 سال از محضر استاد ارجمندم آيت الله مظاهري بهره گرفتم كه تقريرات درسي ايشان بنام مشكوه الاصول در سه جلد به زبان عربي و با نظارت ايشان آماده چاپ و بهره برداري است و در صورت توفيق ، معارف آموخته از ايشان مجددا به زيورچاپ آراسته خواهد شد.ضمنا درس فلسفه، معارف قرآني، تفسير و فلسفه اخلاق و ساير معارف اجتماعي را

بطور مستقيم به مدت 15 سال از محضر استاد مصباح بهره گرفتم.

هم اكنون در سه محور تدريس در سطح رسايل ، مكاسب و لمعه ، در حوزه مشغول تدريس و الحمد الله در امر نگارش و تحقيق و پژوهش توفيق فراواني داشت ام.اكنون نيز ترجيح مي دهم به طور شبانه روز بر آثار وحياني و اهل بيت عليهم السلام تحقيق و تلخيص نمايم. ضمنا اينجانب در طول عمر انقلاب اسلامي مسئوليت هايي از قبيل نمايندگي امام در سپاه پاسداران ، شركت در جنگ تحميلي و افتخارحضور در كنار رزمندگان و مسئوليت كميته انقلاب اسلامي ، خدمت در دادستاني سپاه و معاونت آموزشي دانشكده سپاه را به عهده داشته ام.

تقوي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على تقوي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

او در سال 1351 در خانواده اي روحاني در قم متولد شد. در سال 1357 در حالي به مدرسه رفت كه پس از چند ماه مدارس تعطيل شد. پس از گذراندن سيكل وارد حوزة علمية قم شد و همزمان با دروس حوزوي در دبيرستان شبانه مشغول به تحصيل شد و پس از أخذ ديپلم در دانشگاه پيام نور موفق،به أخذمدرك ليسانس در رشتة جغرافيا(برنامه ريزي شهري و روستايي) شد.

او دروس سطح را در محضر اساتيدي همچون عليدوست، محمدى، موسوي تهرانى، فقيهي و پاياني به پايان رساند و دروس فلسفه را در محضر آقاي اسحاق نيا فرا گرفت. پس از گذراندن دورة سطح در دروس خارج آيات عظام وحيد خراساني ، شيخ جواد تبريزى، كرباسي و هادوي تهراني شركت نمود و همزمان در مؤسسة تخصصي كلام اسلامي موفق به گذراندن دورة سطح

4 حوزه شد. او از سال 1380 به بعد به پژوهش در فقه، اصول و كلام پرداخت و با مؤسساتي مانند مركز مطالعات و پژوهشهاي حوزة علميه قم، معاونت تبليغ حوزة علميه، مجلة تخصصي مبلغان، مؤسسه امام صادق زير نظر آيت الله سبحانى، مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي و مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) همكاري نموده و مي نمايد.

تقوي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1342.

درگذشت: 1364.

از آثار اوست: زندگى در پرتو اخلاق: ذكرالله (قم، جامعه مدرسين حوزه ى علميه ى قم، 1373).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تقوي، محمدكاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاظم تقوي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/5/2

زندگينامه علمي

اينجانب محمدكاظم تقوي در سال تحصيلي 63_1362 در حالي كه در سال اول هنرستان _ رشته راه و ساختمان _ مشغول تحصيل بودم؛ تحصيل در هنرستان را رها كردم و وارد حوزه علميه جعفريه رستمكلاء بهشهر در مازندران شدم و پس از سه سال تحصيل در آن حوزه علميه، در ادامه وارد حوزه علميه اصفهان _ مدرسه ذوالفقار _ شدم و تا سال 1369 در آن حوزه بودم و از سال تحصيلي 71_1370 به حوزه علميه قم وارد شدم و از آن سال تاكنون در اين حوزه علميه مقدسه مشغول تحصيل و استفاده از محضر اساتيد مي باشم. شرح تحصيل بنده در حوزه علميه قم بدين صورت است كه تمام امتحانات كتبي و شفاهي تا پايه دهم را به پايان رساندم و علاوه بر آن چهار نوبت مصاحبه درس خارج فقه و اصول هم انجام دادم كه در پرونده ثبت است.

همچنين براي سطح سوم پايان نامه اي را انتخاب كردم و مشغول نوشتن آن مي باشم. بيش از ده سال است كه در مقطع خارج فقه و اصول از محضر اساتيد بزرگوار بهره برده و مي برم. در درس خارج فقه؛ چهار سال از محضر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكرانى، يك سال از محضر حضرت آيت الله العظمي تبريزي(ره)، يك سال از محضر حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجانى، يك سال از محضر حضرت آيت الله جوادي

آملي و نيز بيش از سه سال از درس تفسير ايشان بهره بردم و نيز بيش از يكسال از درس هاي كلام جديد اين حكيم بزرگوار بهره گرفتم. چهار سال از محضر حضرت آيت الله صانعي استفاده كردم. و اكنون بيش از هفت سال است كه از درس هاي خارج فقه فاضل محقق آيت الله سروش محلاتي استفاده مي برم. از مباحث فقه الحكومه، امر به معروف و نهي از منكر و سال سوم مباحث قصاص است كه مشغول مي باشيم. همچنين يك درس خصوصي قواعد فقهيه و اكنون خارج حج را از محضر استاد محقق و فاضل حضرت حجةالاسلام والمسلمين سيدضياء مرتضوي استفاده مي كنم. در درس خارج اصول نيز از محضر اساتيد بزرگوار به شرح زير استفاده كردم! حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني يك سال، حضرت آيت الله سبحاني چهار سال، استاد محقق لاريجاني دو سال، استاد فاضل سروش محلاتي يك سال و نيز يك سال از محضر آيت الله صانعى. علاوه بر درس هاي رسمي حوزه، درس هاي جانبي و حاشيه اي هم مورد توجهم بود كه بدانها اشاره مي كنم: دوره تربيت مربي كودكان و نوجوانان، دوره اي يك ساله. دوره عمومي موسسه در راه حق _ موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني كه سال اول و سال دوم را گذراندم ولي به خاطر تعارض درس هاي آنجا با درس هاي حوزه _ چون درس هاي بعد از ظهر آنجا به صبح تغيير يافت _ از سال سوم رهايش كردم. دوره اول آشنايي با انديشه هاي امام خمينى، دوره عمومي و دوره تخصصي انديشه هاي سياسي امام خميني _ از سوي مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني _ يك دوره فشرده و كوتاه مدت آشنايي

با علوم حديث در دارالحديث هم شركت كردم. ضمناً پس از طي مراحل جذب و گزينش روحاني حج و عمره هم مي باشم. سال دومي است كه در دانشگاه آزاد ساوه درس انقلاب اسلامي را تدريس مي كنم. چند سالي است كه مجوز تدريس از امور اساتيد حوزه نمايندگي ولي فقه در دانشگاه ها دارم. از سال 1371 تاكنون در مناسبت هاي محرم و ماه مبارك رمضان و بعضي از سال ها دهه صفر و دو سال طرح هجرت _ در همان سال هاي نخست _ به تبليغ موفق هستم. البته دو سال ماه رمضان و يك سال محرم مشكل داشتم و موفق نشدم. بيش از پنج سال در كارهاي اجرايي و قلمي صفحه حوزه روزنامه جمهوري اسلامي و نيز فصلنامه حكومت اسلامى، فعاليت مي كردم. اكنون _ سال تحصيلي 86_1385 در كنار تحصيل و تدريس، در حاشيه به نوشتن برخي مقالات نيز مشغول مي باشم.

تقوي، نصرالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1242 ش)، شاعر، محقق و مصحح. در تهران متولد شد. فقه و اصول و حكمت را در جوانى نزد حاج ميرزا حسن آشتيانى و ميرزا ابوالحسن جلوه در تهران فراگرفت، و براى تكميل تحصيلات به عتبات رفت، و در حوزه درس علماى آنجا حاضر شد و موفق به اخذ تصديق و اجازه روايت و استنباط احكام شرعى گرديد. تقوى در ادبيات پارسى و عربى نيز متبحر شد، شعر هم خوب مى سرود. وى پس از اتمام تحصيلات سفرى به مكه كرد و در مراجعت از مكه به اروپا رفت و در قوانين موضوعه ى اروپا تحقيقاتى انجام داد. نصرالله به هنگام جنبش مشروطه خواهى به آزادى خواهان پيوست و از سران انقلاب مشروطه شد. در سال 1323 ق

به اتفاق ملك المتكلمين و نصرةالسلطان كتابخانه ملى را تاسيس كرد و در دوره ى اول و سوم مجلس شوراى ملى وكيل تهران شد. او سالهاى متمادى نيز عضو و رئيس ديوان عالى كشور بود. وى در تهران درگذشت. از آثار وى: «هنجار گفتار»، در معانى و بيان؛ تصحيح «اوصاف الاشراف» و «تازيانه سلوك»، مكتوب احمد غزالى به عين القضاه و «دره التاج»؛ ترجمه ى «اشارات» با همكارى سيد حسن مشكان طبسى.[1]

(حاج سيد) نصراللَّه اخوى (و. تهران 1282 ه. ق- ف. تهران 1367 ه.ق./ 1326 ه. ش.). از رجال دانشمند دوره اخير قاجاريه و اوايل پهلوى، وكيل دوره اول و دوم مجلس شوراى ملى از تهران، مدعى العموم و رئيس ديوان عالى تميز و مدرس دانشكده هاى حقوق و معقول و منقول و رئيس دانشكده اخير. از تأليفات وى «هنجار گفتار» در معانى و بيان فارسى است و متن ديوان ناصر خسرو نيز توسط وى تصحيح شده و به طبع رسيده. كتابخانه اى نفيس نيز از او به جاى مانده است.

معروف به سادات اخوى تهرانى، فرزند سيد محمدرضا سادات اخوى، متولد 1242 در تهران. پس از انجام تحصيلات مقدماتى به آموختن معارف اسلامى و فلسفه پرداخت. علوم منقول را نزد ميرزا حسن آشتيانى و علوم معقول را در محضر ميرزا ابوالحسن جلوه تحصيل نمود. سپس عازم نجف شد. چند سالى از محضر علماى بزرگ درس خارج گرفت و به مقام اجتهاد رسيد. پس از مراجعت به ايران، در مدرسه ى سپهسالار قديم به تدريس فلسفه پرداخت. در نهضت مشروطيت در زمره ى آزاديخواهان بود و براى استقرار حكومت قانون، از هيچ اقدامى فروگزارى نمى كرد. پس از صدور فرمان مشروطيت و تشكيل مجلس

شوراى ملى اول، از طرف طلاب و روحانيون و اهل علم به نمايندگى مجلس انتخاب گرديد. به علت تسلط به سخنورى، در مجلس گل كرد و در رديف چند نماينده ى متنفذ درآمد. به هنگام تاجگذارى محمدعلى شاه، خطابه ى بسيار شيوا و غرائى در مجلس ايراد كرد. اقدامات او و عده اى ديگر از وكلاء، نتوانست روابط مجلس با محمدعلى شاه را التيام دهد. مجلس به توپ بسته شد، عده اى دستگير شدند، و تعدادى فرار كردند. او هم در دوران استبداد صغير در اختفا بسر مى برد. پس خلع محمدعلى ميرزا و رفع بحران، فعاليت خود را از سر گرفت. در انتخابات دوره ى دوم از تهران وكيل شد و به نيابت رياست مجلس منصوب گرديد. در دوره ى سوم وكيل و نايب رئيس بود.

پس از انحلال آن مجلس، به دعوت مشيرالدوله وزير عدليه وقت، وارد دادگسترى گرديد و رئيس شعبه ى ديوان عالى كشور شد و سال ها در همان سمت باقى ماند. در 1306 كه داور دادگسترى جديد را بنياد نهاد و از قدماى عدليه چند نفرى را به خدمت پذيرفت، او با رتبه ى 10 قضائى، رئيس يكى از سه شعبه ى ديوان عالى كشور شد. در آن تاريخ، داور به يك نفر رتبه ى 11 و به 6 نفر رتبه ى 10 قضائى اعطاء كرد. رتبه ى 11 قضائى به ميرزا رضاخان نائينى كه مقام دادستان كل را داشت تعلق گرفت، رتبه ى 10 را به نيرالملك كفيل ديوان كشور، محمدرضا وجدانى، حاج سيد نصراللَّه تقوى، صدرالاشراف و شيخ محمد عبده و سيد محمد فاطمى داد. در 1312 كه صدرالاشراف از دادستانى كل به وزارت دادگسترى منصوب شد، جاى خود را به تقوى سپرد. در

1315 به رياست ديوان عالى كشور رسيد و مدت ده سال در رأس قوه ى قضائيه كشور قرار داشت.

در كنار كارهاى قضائى خود مدتى عضو و نايب رئيس فرهنگستان بود و سال ها در سمت رياست دانشكده ى معقول و منقول، به امر دريس در آن دانشكده و مدرسه ى حقوق و مدرسه ى سپهسالار اشتغال داشت. در 1325 تقاضاى بازنشستگى نمود و در اين امر اصرار داشت. سرانجام قوام السلطنه نخست وزير وقت، در ذيل تقاضاى بازنشستگى او شرحى به اين مضمون نوشت: «براى اينجانب و دولت و كشور نهايت تأسف حاصل است كه از خدمات گرانبهاى جناب مستطاب عالى محروم مى مانيم، ليكن چون زحمات و خستگى ممتد حضرت عالى را مجبور به تقاضاى تقاعد نموده، از اين جهت كه ملاحظه ى مزاج و حفظ صحت و سلامت عالى براى ارادتمندان فوق العاده مأمول و مطلوب است، ناچار با درخواست حضرت عالى موافقت مى شود؛ مشروط به اينكه از تجربيات و نظرات اصلاح طلبانه در پيشرفت امور دريغ نفرموده، دولت و مملكت را از اين جهت قرين مزيد قدردانى و تشكر فرماييد.»

تقوى در 1326 در 84 سالگى درگذشت. مردى اديب، دانشمند و حقوقدان بود. در زبان و ادبيات فارسى و عربى استاد بود. تأليفاتى از خود به يادگار گذاشت: از جمله كتاب سياست، هنجار و گفتار در علم معانى و بيان. ديوان ناصرخسرو را نيز تصحيح كرده و مقدمه ى فاضلانه و مبسوطى بر آن نوشته است. شعر نيز نيكو مى سرود. در بحبوحه ى ديكتاتورى رضاشاه، قصيده اى طولانى در مدح رضاشاه و ذم احمدشاه انشاء نموده است. از لحاظ سياسى جزو افراد محافظه كار و مؤيد دولت هاى وقت بود. زمانى كه به عضويت ديوان كشور پذيرفته شد، به فراماسونرى

پيوست و تدريجاً از اركان و بزرگان آن گرديد.

وى از جوانى علاقه ى خاصى به جمع آورى كتب خطى منحصر به فرد و خطوط خوشنويسان معروف داشت و همين علاقه باعث شد كتابخانه و گنجينه ى بزرگى از خطوط خطاطان معروف جمع آورى كند. به طورى كه مجموعه ى او فوق العاده جالب و منحصر به فرد بود. بعد از مرگش به فرزندش جمال اخوى رسيد و معلوم نشد كه آن گنجينه ى گرانبها كه از مواريث بزرگ فرهنگى ايران بود، به چه سرنوشتى دچار شد. مرحوم تقوى در تمام عمر زندگى مرفهى داشت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ انقلاب مشروطيت (1297/6 ،210/1)، الذريعه (1194/9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (269/2)، سخنوران نامى معاصر (907/2)، شرح حال رجال (315/5)، مولفين كتب چاپى (577 -575 /6).

تقي زاده، لطف الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

آقاي لطف الله تقي زاده در سال 1349هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان ملكان ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني از يك سو و شوق ادامه تحصيل در قم، زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليها از سوي ديگر وي را رهسپار قم و درسال 1381 وارد حوزه علميه قم و مركز علوم اسلامي جانبازان گرديد. از نخستين روزهاي ورود ضمن انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت(ع ) با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگان

و ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته تاريخ در مقطع دكترادر سال 1387از دانشگاه باكو در جمهوري آذربايجان فارغ التحصيل گرديد و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان"به حكومت رسيدن تركان جوان در تركيه و مناسبات ما با قفقاز" دفاع كرد .

وي پس از سالها تلاش و علم اندوزي ، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون به تدريس در دانشگاههاي آزاد بناب،ملكان،مراغه و عجب شير مشغول مي باشد. وي درطول حيات علمي خويش از امرنگارش و پژوهش غافل نمانده است و مقالاتي از قبيل "جنگ جهاني اول و دولت عثماني" و" تركان جوان و تفكرات مشروطه خواهي " را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

تقي اسكوئي، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1325، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فارماكوگنوزى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى از دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1349، دكتراى فارماكوگنوزى از چلسى كالج دانشگاه لندن در سال 1358.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1358، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فرآورده هاى طبيعى، داروهاى گياهى، بررسى اثرات شيميائى و فيتوشيميائى داورها، عضويت در كنگره هاى داروسازى ايران، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به

زبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

فرآورده هاى طبيعى و فيتوشيمى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

تقي زاده، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1347 -1256 ش)، مورخ، نويسنده و روزنامه نگار. در تبريز متولد شد. اجدادش در قريه اى به اسم ونند، از توابع قصبه ى اردوباد، به دنيا آمده بودند. پدرش پس از تحصيل در نجف در شهر خود مدت بيست و چهار سال حوزه ى درس و مقام مقتدايى روحانى داشته است. تقى زاده در چهارده سالگى شروع به تحصيل كرد، ابتدا كتابهاى فارسى معمول آن زمان و مقدمات عربى و بعد منطق و فقه و اول را نزد علماى تبريز آموخت. وى در بين سنين چهارده تا هجده سالگى به تدريج تحولى در رشته ى تحصيلات و افكار او پديد آمد. نخست شوق زياد به علوم رياضى قديم پيدا كرد و بعد به علم كلام و حكمت و طب قديم روى آورد، و دور از چشم پدر در راه علوم خفيه و تصوف و عرفان قدم نهاد؛ و در بعضى مسلكهاى دينى خلاف مشهور، مانند طريقه ى شيخيه و غيره، مطالعه و تحقيق كرد. بعد از فوت پدر، در هجده سالگى آزادانه به تحصيل علوم جديد پرداخت و طب و تشريح و غيره را ابتدا نزد ميرزا نصرالله سيف الاطبا و بعد نزد دكتر محمد كرمانشاهى، معروف به كفرى، آموخت و هم به قدر كافى در زبان فرانسه پيشرفت كرد. در اين اوقات در مدرسه ى دارالفنون مظفرى تحصيل مى كرد و در آنجا فيزيك نيز درس مى داد. تقى زاده در سال 1316 ق با همدستى چند نفر، مدرسه اى به نام تربيت تاسيس كرد. وى در سالهاى 1318 ق و بعد از آن در مدرسه ى آمريكايى

تبريز به فراگرفتن زبان انگليسى پرداخت و نزد يكى از معلمان آمريكايى قدرى از درجات عاليه ى علوم طبيعى را از روى كتابهاى انگليسى فراگرفت. در سال 1320 ق به همراهى ميرزا محمدعلى خان تربيت و ميرزا سيد حسين خان عدالت و ميرزا يوسف خان آشتيانى اعتصام مجله اى علمى و ادبى، به اسم «گنجينه ى فنون» كه ماهى دو شماره منتشر مى شد و يك سال دوام يافت، تاسيس كرد. تقى زاده پس از امضاى فرمان مشروطيت چندين دوره به وكالت مجلس از طرف مردم تبريز برگزيده شد و بعد از به توپ بستن مجلس به اروپا رفت و مجله ى «كاوه» را در آلمان منتشر ساخت. او با انتقال حكومت از قاجاريه به پهلوى مخالف بود، اما بعد از انتقال حكومت از قاجاريه به خانواده ى پهلوى، چندين مرتبه به وزارت هاى مختلف منصوب شد. تقى زاده مدتى نيز در دانشگاه كمبريج و مدرسه ى مطالعات شرقى زبان و ادبيات فارسى تدريس مى كرد. بالاخره در تهران وفات يافت. از آثار وى: «مقدمه ى تعليم عمومى يكى از سرفصلهاى تمدن»؛ «از پرويز تا چنگيز»؛ «گاه شمارى در ايران قديم»؛ «بيست مقاله»؛ «تمدنات قديمه»؛ «مانى و دين او»؛ «تاريخ انقلاب ايران»؛ «تحفه الملوك»، يكى از متون قديم مجهول المولف؛ «تاريخ عربستان و قوم عرب در اوان ظهور اسلام».[1]

فرزند سيد تقى، متولد 1256 در تبريز. پدرش در كسوت روحانيت بود. تقى زاده از پنج سالگى به تحصيل پرداخت و علاوه بر زبان فارسى و عربى و معارف اسلامى، رياضيات و فلسفه نيز خواند و تحصيلات رايج مدرسى را خيلى زود پايان برد. مدتى نيز در مدرسه ى آمريكائى تبريز به آموختن زبان انگليسى پرداخت. در بيست سالگى با كمك چند

تن از دوستان خود مدرسه ى تربيت و كتابخانه اى در تبريز داير كرد. نشريات كشورهاى عربى و مخصوصاً عثمانى آن روز در آن كتابخانه توزيع مى شد. در اوايل 1320 ه.ق مجله اى به نام گنجينه ى فنون انتشار داد. مقالات اين مجله كه غالباً ترجمه از نشريات خارجى بود در تنوير افكار عمومى و ايجاد فكر آزادى در مردم تأثير بسزائى داشت. تقى زاده مدتى نيز به سير و سياحت پرداخت و از قفقاز و استانبول و مصر و بيروت ديدن نمود و در تمام اين مسافرت ها بر دانش خود افزود. در وقايع مشروطيت، فعاليت بسيار زيادى داشت و از بارزترين مبارزان راه آزادى و مشروطه در آذربايجان بود.

بعد از صدور فرمان مشروطيت و تشكيل مجلس شوراى ملى، از طرف تجار تبريز به نمايندگى مجلس انتخاب شد. در آن تاريخ بسيار جوان بود. در خاطرات خود نوشته: «در همان روز كه به مجلس وارد شدم، مرحوم حاج محمد صراف نماينده ى مجلس به مرحوم حاج سيد مرتضى مرتضوى به شوخى گفت: در تبريز شما آدم حسابى قحط بود كه اين پسر را به عنوان نماينده به مجلس فرستاديد! اما مرحوم حاج سيد مرتضى گفت صبر كنيد تا همين آقا پسر به حرف بيايد آنوقت خواهى فهميد كه تبريزى ها چه كسى را به نام نماينده ى خود به مجلس اول روانه كرده اند.» تقى زاده با احاطه به نطق و بيان و افكار روشن و منظم و دقيق خيلى زود در مجلس گل كرد و در مدت كوتاهى توانست خود را بشناساند و مورد توجه مردم قرار گيرد. اقدامات مجلس اول عليه محمدعلى شاه كه بالاخره منجر به توپ بستن مجلس شد، تا اندازه ى

زيادى مولود اقدامات تقى زاده و چند نفر ديگر بود. چون در اين وقايع جانش كاملاً در خطر بود، ناچار شد به سفارت انگليس پناه برد. پس از مدتى به اروپا رفت و در آنجا براى سقوط محمدعلى شاه فعاليت كرد و با نشر مقالات متعدد به زبان هاى مختلف، افكار عمومى مردم و دولت هاى بعضى از كشورها را متوجه ايران ساخت. بعد از استبداد صغير، به ايران بازگشت و در انتخابات دوره ى دوم از تهران و تبريز وكيل شد ولى وكالت تبريز را پذيرفت. بعد از خاتمه ى انتخابات به اروپا و آمريكا سفر نمود و در 1334 ه.ق به انتشار مجله ى كاوه در برلن مبادرت كرد و مدت شش سالى كه اين مجله به زبان فارسى در برلن انتشار مى يافت، حاوى مقالات بسيار سودمندى بود.

در دوره ى سوم نيز وكيل شد، ولى در مجلس شركت نكرد. در انتخابات دوره ى چهارم كه همزمان با قرارداد 1919 در زمان نخست وزيرى وثوق الدوله بود، بار ديگر از طرف مردم تبريز به نمايندگى مجلس انتخاب شد. ولى مجلس در دوران نخست وزيرى مشيرالدوله، سپهدار رشتى و سيد ضياءالدين تشكيل نشد تا سرانجام قوام السلطنه در 1300 به تشكيل مجلس چهارم مبادرت ورزيد. در ادوار پنجم و ششم هم نماينده ى مجلس بود، ولى ديگر آن شور و احساس جوانى را نداشت و به استقبال ماجرا نمى رفت. در دوره ى پنجم از مخالفين تغيير سلطنت بود. مستوفى الممالك در 1305 او را براى وزارت خارجه در نظر گرفت ولى از قبول وزارت عذر خواست و نمايندگى مجلس را ترجيح داد.

در 1307 ش والى خراسان شد و كمتر از يك سال در اين سمت انجام وظيفه نمود. سپس وزيرمختار

ايران در انگلستان شد و تا اواسط 1308 در لندن بود. در آن سال مخبرالسلطنه هدايت، رئيس دولت تغييراتى در كابينه ى خود داد؛ از جمله وزارت فوائد عامه را منحل و به جاى آن وزارت طرق و شوارع و وزارت اقتصاد ملى را تشكيل داد. ذكاءالملك فروغى به وزارت اقتصاد و تقى زاده به وزارت طرق منصوب شدند. يك سال بعد پس از كنار رفتن مشارالملك از وزارت دارائى، تقى زاده وزير دارائى و سرپرست وزارت راه شد و مهذب الدوله كاظمى را از جانب خود كفيل وزارت راه نمود. تا پايان كابينه ى حاج مخبرالسلطنه، در وزارت دارائى بود. ولى در شهريور 1312 پس از سقوط كابينه ى مزبور، او هم بالطبع از عضويت دولت كنار رفت و به سمت وزيرمختار ايران در پاريس تعيين گرديد و تا 1313 در آن سمت بود. در آن تاريخ از مشاغل دولتى معاف شد و براى تدريس به انگلستان رفت و به تدريس زبان و ادبيات فارسى و عربى در مدرسه ى السنه شرقى پرداخت.

بعد از شهريور 1320 بار ديگر وارد ميدان سياست شد. در كابينه ى ذكاءالملك فروغى با كمك منشى سابق خود على سهيلى كه وزير امور خارجه بود، به وزيرمختارى ايران در لندن برگزيده شد. علت انتخابش به آن سمت، بيشتر براى استفاده از حسن روابط او با كارگردانان حكومت انگلستان بود، زيرا شخصيت علمى و وجهه ى سياسى تقى زاده علت معروفيت او در بين رجال انگليس و در وزارت امور خارجه ى انگلستان بود. در 1321 قوام السلطنه او را به عنوان وزير امور خارجه معرفى نمود، ولى تقى زاده تلگرافى عذر خواست و در سمت وزيرمختارى در لندن همچنان باقى ماند. بعد از

آنكه نمايندگى هاى سياسى ايران و انگليس در دو كشور به سفارتخانه تبديل شد، تقى زاده به مقام سفيركبيرى ارتقاء يافت. اقدام برجسته ى او در سفارت ايران در لندن، مربوط به وقايع آذربايجان و تخليه ى ايران از قواى متجاوز ارتش شوروى است. او چون رجلى ملى و نامدار، در صدد استيفاى حقوق ملت ايران برآمد و با طرح شكايت در سازمان ملل، حقانيت ايران را به ثبوت رسانيد و از اين طريق بار ديگر در محافل سياسى ايران، نام وى به عنوانى يكى از رجال سياسى و ملى ايران بر سر زبان ها افتاد. با وجودى كه مخالفين وى در همان هنگام انگشت روى اشتباهات سياسى وى مى گذاشتند، ولى مع الوصف اقدام او در كشور حسن اثر داشت.

در دوره ى پانزدهم، به پاس خدماتش در سازمان ملل، از طرف مردم تبريز به نمايندگى مجلس انتخاب گرديد. در آن تاريخ منصورالملك استاندار آذربايجان و قوام السلطنه نخست وزير بود، و در غالب نقاط كانديداهاى حزب دموكرات ايران از صندوق ها بيرون مى آمدند. ولى تقى زاده عضو آن حزب نبود و مردم تبريز او را به عنوان يك شخصيت برجسته ى آذربايجانى و مستقل، به مجلس فرستادند. تصويب اعتبارنامه اش با جنجال توأم بود. عباس اسكندرى نماينده ى همدان، درباره ى صلاحيت و سوابق سياسى او، پناهنده شدنش به سفارت انگليس و تمديد قرارداد نفت جنوب در دوره ى وزارت دارائى اش، به تفصيل سخن گفت و او را براى نمايندگى صالح ندانست. عباس مسعودى در مقام دفاع از شخصيت تقى زاده، نطق مفصلى ايراد كرد و به ايرادها جواب گفت. سرانجام مجلس درباره ى اعتبارنامه ى او تصميم به اخذ رأى نمود و اعتبارنامه اش با اكثريت قاطعى به تصويب رسيد. در انتخابات هيئت رئيسه

از طرف نمايندگان آذربايجان كانديداى رياست شد. سردار فاخر حكمت و ملك الشعراى بهار هم كانديداى حزب دموكرات ايران بودند. ملك الشعرا به توصيه ى قوام السلطنه كنار رفت و حزب دموكرات ايران يك كانديدا پيدا كرد كه سردار فاخر بود. پس از اخذ رأى، سردار فاخر با اكثريت ناچيزى بر كرسى رياست نشست. تقى زاده در دوران نمايندگى در دوره ى پانزدهم، دو يا سه نطق مهم ايراد كرد كه در يكى از نطق هايش خود را از بعضى اشتباهات سياسى كه به او نسبت مى دادند، مبرّا دانست.

در انتخابات دوره ى اول سنا كه مصادف با انتخابات دوره ى شانزدهم مجلس شوراى ملى بود، سناتور شد. و در دوره ى دوم سنا نيز رياست داشت. در دوره ى سوم و چهارم سنا زير بار مسئوليت نرفت و غالباً فقط رياست كميسيون خارجه ى مجلس را عهده دار مى شد. در اواسط دوره ى چهارم سنا، بيمار شد و ناچار از صندلى چرخدار استفاده مى كرد. در جلسات سنا مرتباً شركت مى نمود، ولى از نطق و خطابه هاى شورانگيز كه در جوانى ايراد مى كرد، ديگر آثارى هويدا نبود.

متجاوز از هفتاد سال در صحنه ى سياسى ايران حضور داشت. از روزى كه با انتشار مجله ى گنجينه ى فنون در 1320 ه.ق وارد سياست شد، تا سال هاى آخر عمر همواره دست اندركار سياست بود. در صدر مشروطيت و ادوار اول و دوم مجلس شوراى ملى، به عنوان نماينده اى پرشور و انقلابى عمل مى كرد و از همه حيث محبوب مردم بود، ولى مخالفين وى پناهندگى اش را به سفارت انگليس نكوهش كرده اند و حتى بعضى از ترورهاى سياسى آن ايام را منسوب به او دانسته و چهره ى سياسى اش را زشت و سياه ترسيم كرده اند. هرچه كه باشد، نقش او

در حيات سياسى، ملى، علمى و فرهنگى ايران به اندازه اى مؤثر و گسترده بوده است كه بررسى دقيق و كامل آن محتاج يك اثر مستقل است.

در طول هفتاد سال فعاليت سياسى، هيچگاه از فعاليت علمى و ادبى غافل نبوده است. لقب علامه را به لحاظ وسعت دامنه ى دانش و عمق و دقت اطلاعات علمى اش به وى داده اند. در ابتداى جوانى فقط تحصيلات قديمه داشت، ولى اين تحصيلات را عميقاً انجام داده بود. حافظه ى بسيار قوى، هوش سرشار، مطالعات مختلف، پى گيرى و دقت او، وى را در زمره ى محققين و دانشمندان طراز اول ايران و در شمار يكى از علماى جهان قرار داد. به زبان هاى تركى، عربى، فرانسه، انگليسى و آلمانى تسلط كامل داشت. گذشته از تكلم به آن السنه، در زبان و ادبيات آنها تتبع و تعمق نموده بود. گرچه فعاليت هاى سياسى مجال زيادى براى مطالعه به او نمى داد، ولى مع الوصف به واسطه ى اقامت طولانى در كشورهاى خارجى و استفاده ى دقيق، منظم و با برنامه از كتابخانه هاى معتبر دنيا، در زمينه ى تحقيق در تاريخ و تمدن ايران، به يكى از صاحب نظران كاركشته ى معاصر تبديل شد.

در جنگ بين الملل اول با كمك چند تن از دوستان خود، از جمله علامه دهخدا و علامه قزوينى، در آلمان دست به انتشار مجله اى زدند كه كاوه نام داشت. كاوه كه شش سال انتشار يافت، حاوى نكات بسيار سودمند تاريخى و علمى و اجتماعى و سياسى است. بعضى از مقاله هاى تحقيقى آن مجله در همان تاريخ به صورت كتاب انتشار يافت كه مجلس ملى ايران و كشف تلبيس از جمله آنهاست. كتاب هاى گاه شمارى در ايران قديم، محاكمات تاريخى تاريخ، از پرويز

تا چنگيز، مقدمه ى ديوان ناصرخسرو كه با مشاركت علامه قزوينى و حاج ميرزا نصراللَّه تقوى تنظيم شده است، مانى و ايران، جنگ فرنگستان و چند اثر ديگر از تحقيقات انتشار يافته ى خود اوست.

چند سال قبل درباره ى تاريخ مشروطيت سه خطابه در باشگاه مهرگان ايراد نمود كه در همان موقع در روزنامه هاى عصر انتشار يافت و بعد نيز به صورت كتابى منتشر شد. سال هايى كه در لندن به تدريس اشتغال داشت، متجاوز از پنجاه سخنرانى و خطابه ى عالمانه و محققانه درباره ى تاريخ و تمدن اسلام در كشورهاى مختلف جهان و دانشگاه ها ايراد نمود كه هركدام در حد خود يك رساله ى محققانه است. در ادوار اخير در دوره ى دكتراى الهيات و معارف اسلامى تدريس مى نمود و كلاسش مركز تجمع شيفتگان علم و ادب و دانش پژوهان بود. رويه ى اداره ى كلاس او بر اساس دموكراسى كامل بود و شاگردان در حين درس استاد، حق داشتند به بحث و سؤال بپردازند. در هر دانشجوئى كه مايه و علاقه اى مى ديد، از هيچ گونه كمكى به او دريغ نمى ورزيد. به مبانى مذهبى و ملى اعتقاد داشت. در جوانى با يك خانم آلمانى ازدواج كرد و تا آخر عمر با او زندگى مى كرد. صاحب اولادى نشد و در 1349 در 92 سالگى در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما (121 -112)، تاريخ جرايد (131 -125 /4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (290 -277 /2)، شرح حال رجال (69 -66 /5)، نقد حال (533 -470)، يادنامه ى تقى زاده، يغما (س 26، ش 4، ص 196 -193، س 30، ش 7، ص 404 -396، ش 8، ص 479 -472).

تقي زاده، قباد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو

1283/1282 ش)، نويسنده و مترجم. در تبريز متولد شد. وى برادرزاده ى سيد حسن تقى زاده بود. در مدرسه ى اقدسيه به تحصيل پرداخت و در سال 1301 ش براى ادامه ى تحصيلات به آلمان رفت و تحصيلات مهندسى خود را در آنجا به انجام رسانيد همچنين، با زبانهاى فرانسه، آلمانى و انگليسى آشنا شد؛ سپس به تهران بازگشت و با درجه ى ستوان يكمى، در كارخانجات ارتش به كار پرداخت و مدتى نيز به رياست آن كارخانجات منصوب شد. تقى زاده در سال 1328 ش به درجه ى سرتيپى رسيد. سرانجام بازنشسته شد و به كارهاى فرهنگى پرداخت. از آثار وى: «نيروى طبيعى زمين، چوب»، در دو جلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (150)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (276/2)، الذريعه (908 -907 /4).

تقي نيا، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: آسيب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

تكشيان، محمديوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيماريهاى گوش و حلق و بينى از نيوجرسى آمريكا در سال 1343، فوق تخصص گوش داخلى از دانشگاه جانزهاپكينز آمريكا در سال 1344.

مرتبه علمى:

آسيستان پروفسور دانشگاه جانزهاپكينز آمريكا در سال 1344، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه و تحقيق بسيار در زمينه گوش و حلق و بينى و استاد راهنماى رزيدنت هاى متعدد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

گوش و حلق و بينى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 1، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

جراحى و گزارش يك مورد گلالوس ژوگولاريس دو طرفه در گوش.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

تمدن، خديجه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آسيب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

تميمه

قرن:5

جنسيت:زن

مليت:ايران

پيش از 427 ق، از زنان محدث. وى دختر ابوشجاع محمد بن ابراهيم استرآبادى و مادر ابوحاجب محمد بن اسماعيل بن محمد استرآبادى بود. تميمه از ابوزرعه يمنى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ جرجان، 507.

تميمي عرب، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1313.

درگذشت: 1361.

از آثار اوست: ترجمه شريان هاى باز آمريكاى لاتين (ادوارد گالئانو، تهران، 1368).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تميمي نيشابوري، علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 533 ق)، محدث و فقيه شيعى. فقه و حديث را از پدرش و پدرش از ابوعلى بن شيخ و ابوالوفاء عبدالجبار و ديگران آموخت. او به مقام عالى اجتهاد نايل آمد و در سلسله ى مشايخ حديث شيعه حلقه ى واسطى شد. وى از سلسله هاى علمى مشهور بنى تميمى در نيشابور است. خاندان و اجداد و پدرانش همگى از شيوخ علماى حديث و فقهاى عصر خويش بوده اند. از جمله آثار وى: «ذخيره الاخره» در ادعيه و اعمال، در چهار فصل، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رياض العلماء (236/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 204/6)، معجم رجال الحديث (156/12).

تنسر هيربدان، هيربد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح س سوم م)، روحانى دين زردشت. تنسر به جمع آورى اوستا همت گماشت. آنچه از وى در دست است نامه اى است كه به گشنسب شاه پادشاه طبرستان، نوشته و او را در آن به اطاعت از اردشير تشويق و ترغيب كرده. نامه تنسر حاوى مطالب مهم تاريخى و اخلاقى و سياسى و اندرز است كه در قرن دوم هجرى توسط ابن مقفع به زبان عربى ترجمه شده و در قرن ششم هجرى ابن اسفنديار آن را به زبان فارسى

برگردانده است. بعضى از محققين معتقدند كه نگارش اين نامه در زمان خسرو اول انجام شده نه در روزگار اردشير.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران، پيش از اسلام (233 -228 ،13 ،66 -65)، تاريخ ادبيات ايران (1019/2)، تمدن ساسانى (147 -146 /1)، مقدمه نامه ى تنسر (42 -5).

تنكابني قزويني، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1324 /1323 ق)، نحوى، اصولى، فقيه و عالم شيعى. از نوادگان ميرمحمد صالح تنكابنى بود كه در قزوين متولد شد. وى پس از كسب مقدمات علوم اوليه، سطوح عالى را از حوزه ى درس پدرش و ديگران فراگرفت. سپس در مدرسه صالحيه، علوم عقلى و اصول و فقه را از حوزه ى درس شيخ ميرزا عبدالوهاب برغانى قزوينى كسب كرد. پس از آن راهى عتبات مقدسه عراق شد و در نجف اشرف ساكن. تنكابنى نخست، به حوزه ى درس شيخ مرتضى انصارى و پس از وفات وى، به حوزه ى درس ميرزا حبيب الله رشتى پيوست و در كربلا از محضر درس شيخ زين العابدين مازندرانى بهره مند شد. حكمت و فلسفه را در حوزه ى درس علامه ى برغانى آل صالحى تكميل كرد و به مقام اجتهاد نايل آمد، پس از آن به موطن خويش

بازگشت و كرسى تدريس و رهبرى و فتوى را به خود اختصاص داد. وى آثار و مآثرى از خود باقى گذاشت از جمله: مدرسه علوم دينى، موسوم به مدرسه ى تنكابنى يا مدرسه ى آقا و جنب آن مسجدى به همين نام كه موقوفات بسيارى براى آنها تعيين كرد. از آثار قلمى وى: «شرح رسائل»، در چهار مجلد؛ «شرح مكاسب»؛ «شرح مدارك» «تقريرات استادش برغانى» و «رساله اى در اخلاق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (115/2)، دايره المعارف الاسلاميه (267/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 7/14).

تنكابني ، حكيم مؤمن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمد مؤمن بن محمد زمان حسينى تنكابنى. سيد حكيم فاضل اديب. معاصر شاه سليمان صفوى بوده، و كتاب خود را در طب به نام «تحفة المؤمنين» و بر حسب آنچه مشهور است «تحفه ى حكيم مؤمن» را در زمان اين پادشاه تأليف نموده كه مكرر به طبع رسيده. اولاد او در اصفهان و نجف آباد ساكن مى باشند.

در صحن مقبره ى خواجه، قبر كوچكى است كه بر روى او: ميرزا محمد مؤمن (حكيم و اديب و شاعر) متوفى به سال 923 مرقوم است، و اتحاد نام، برخى را به اشتباه انداخته، وى را حكيم مؤمن تنكابنى سابق الذكر دانسته اند، و حال آن كه تاريخ قبر، حكايت از اختلاف آن دو مى نمايد، و او دانشمند ديگرى است غير از حكيم تنكابنى.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

تنكابني، سليمان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1250 ق)، فقيه، اديب، متكلم و پزشك ايرانى. مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت. در جوانى به همراه برادرش، ملا عبدالمطلب، رهسپار عتبات عراق گرديد و چندى در شهرهاى مقدس آن سرزمين به تكميل تحصيلات خود پرداخت. سپس راهى اصفهان شد و بيست و دو سال در خدمت آخوند ملاعلى نورى مازندرانى شاگردى كرد و كتب ملاصدرا را نزد وى فراگرفت. «شرح لمعه» را نزد ملا محمدعلى نورى آموخت. پس از آن خود به تدريس روى آورد و در اصفهان «تجريد الكلام»؛ «شوارق»؛ «شرح لمعه» و «تفسير قاضى بيضاوى» را درس مى گفت. ميرزا سليمان به آموختن دانش پزشكى پرداخت و در رشته ى پزشكى شاگرد ميرزا اسماعيل اعرج اصفهانى بود. ميرزا اسماعيل به تنكابنى طب آموخت و خود نيز نزد او شرح «تجريد الكلام» فرا مى گرفت. ميرزا سليمان

در اصفهان به ملامحراب، عارف گيلانى، دست ارادت داد. ميرزا سليمان تنكابنى پدر ميرزا محمد تنكابنى، مولف «قصص العلماء»، است. از جمله آثار وى: حاشيه بر «مطول» تفتازانى؛ حاشيه بر «مفاتيح الشرائع» ملامحسن فيض كاشانى؛ حاشيه بر «الفوائد الضيائيه» جامى، حاشيه بر «شرح الاسباب»، در پزشكى؛ حاشيه بر «حكمه العين»؛ حاشيه بر «حيوه القلوب»؛ حاشيه بر «تذكره الائمه»؛ رساله اى در وبا و طرز معالجه ى آن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :قصص العلماء (73 -71)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 609/13).

تنكابني، محمد بن عبدالفتاح

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولى محمد بن عبدالفتاح تنكابنى، معروف به فاضل سراب.

از علماى كاملين، و فقها و مجتهدين، عالم فاضل محقق زاهد عابد، از شاگردان محقق سبزوارى و علامه ى مجلسى بوده.

در شرح حال او حكايات [حكايت] غريبى نقل شده است كه جهت اطلاع بايد به رجال اصفهان و روضات و ديگر مواضع مراجعه نمود. كتب زير از اوست:

1- اثبات الصانع القديم 2- حاشيه بر آيات الاحكام اردبيلى 3- حاشيه بر ذخيره ى سبزوارى 4- حاشيه بر شرح لمعه 5- حاشيه بر مدارك 6- حاشيه بر معالم 7- حجية الاجماع و خبر الواحد - حجية الاخبار 8- رساله در حكم رؤيت هلال قبل از ظهر 9- رساله در وجوب عينى نماز جمعه، به فارسى 10- رساله در نماز جمعه، به عربى 11- رساله در رد آخوند ملا عبدالله تونى كه نماز جمعه را حرام دانسته 12- سفينة النجاة، در اصول دين [مطبوع] 13- ضياء القلوب در امامت؛ و غيره.

مشاراليه در روز عيد غدير سال 1124 وفات يافته، در اول تخت فولاد مدفون گرديد.

مقبره ى او به تكيه ى فاضل سراب و جويباره اى ها معروف است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

تنكابني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1368 -1285 ق)، عالم، مجتهد و فقيه اصولى. در تنكابن متولد شد. در كودكى به همراه برادرش آيت الله محمدرضا تنكابنى به قزوين رفت و نزد استادان و علماى آن سامان به تكميل سطوح پرداخت. بعد از مدتى، به نجف مهاجرت كرد، و از محضر علمايى چون: ميرزا حبيب الله رشتى و علامه طباطبايى يزدى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و علامه ى مامقانى بهره ها برد، و در فقه و اصول به بالاترين درجه نايل شد. وى با مقام اجتهاد مطلق از نجف

به ايران بازگشت و در تهران ساكن شد و به تدريس فقه و اصول و ترويج مذهب پرداخت. در تهران درگذشت. پيكر وى با تجليل به شهر رى منتقل و در جوار حضرت عبدالعظيم حسنى دفن شد.[1]

الشيخ محمدحسين الفقيه الزاهد التنكابنى رحمه اللَّه بن العالم النبيل الشيخ محمد الواعظ التنكابنى برادر ارجمند آيةاللَّه تنكابنى مذكور از علماء اعلام و حجج اسلام عموى گرامى علامه فلسفى واعظ مى باشد در حدود سال 1285 قمرى در تنكابن متولد شده و با معيت برادر بزرگوارش به قزوين مسافرت نموده و نزد اساتيد و علماء آنجا تكميل سطوح كرده و بعد از مدتى كه بوطن بازگشته، مهاجرت ميرزا حبيب اللَّه رشتى و مرحوم علامه طباطبائى يزدى و آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و مرحوم علامه مامقانى قدس اللَّه اسرارهم استفاده كامل نمود و در فقه و اصول بمرتبه اقصى نائل گرديده و با مقام اجتهاد مطلق از نجف مراجعت به ايران كرده و سكونت در طهران را اختيار و به اقامه جماعت و تدريس فقه و اصول و ترويجات دينى اشتغال يافته تا در سال 1368 ق دنيا را وداع و با تشييع مجللى بشهر رى منتقل و در مقبره ناصرالدين شاه قاجار در جوار سيدالكريم حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام مدفون گرديده است و اين نويسنده ترجمه آن مغفور له را در تذكره المقابر فى احوال المفاخر نوشته ام.

فرزند ارجمندش جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاى آقا شيخ محمد تنكابنى از ائمه جماعت معاصر تهران است و در مسجد آن مرحوم اقامه جماعت مى نمايند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (292/2)، گنجينه ى دانشمندان (410 -409 /4).

تنكابني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1385 -1283

ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مجتهد. در تنكابن به دنيا آمد. مقدمات را در زادگاهش فراگرفت و به قزوين رفت و سطوح را تكميل كرد. سپس به نجف اشرف مهاجرت كرد و از محضر علماى بزرگى چون آيت الله ميرزا حبيب الله رشتى، آيت الله ملا محمدكاظم خراسانى، علامه طباطبايى يزدى، و ملاعلى نهاوندى حدود بيست سال استفاده كرد و مجتهد جامع الشرايط شد. از آن پس، به ايران مراجعت كرد و در تهران ساكن شد، و در مدرسه ى فيلسوف الدوله به تدريس خارج فقه و اصول و ترويج دينى پرداخت. او از علما و مجتهدان بزرگ تهران به حساب مى آمد. پيكر وى پس از مرگ با تجليل به نجف اشرف منتقل، و در جوار اميرالمومنين (ع) دفن شد. در فقه و اصول آثارى از وى باقى است.[1]

حاج شيخ محمدرضا بن العلامه المرحوم الشيخ محمد تنكابنى معروف بواعظ رحمهمااللَّه از علماء اعلام و مجتهدين كرام تهران بوده كه در عصر خود اعلم و اتقى و ازهد و اورع دانشمندان مركز بوده است.

در سال 1383 قمرى هجرى در تنكابن از بلاد شمال ايران و كناره درياى شمال در آخوند محله رامسر ديده بجهان گشوده و در خاندان علم و فضيلت تربيت يافته و مقدمات را در محل خوانده آنگاه بقزوين آمده و سطوح را در آنجا در خدمت علماء آن شهر تكميل نموده و مهاجرت به نجف اشرف كرده و از محضر آيات عظام مرحوم آيت اللَّه ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آيت اللَّه خراسانى صاحب كفايه و علامه يزدى صاحب غروه و آخوند ملا على نهاوندى حدود بيست سال استفاده و مجتهد جامع الشرايط گرديده و مراجعت به ايران نموده و رحل

اقامت به طهران عاصمه تشيع و پايتخت كشور افكنده و در مدرسه فيلسوف الدوله واقع در جنب امامزاده سيد اسمعيل خيابان سيروس بتدريس خارج فقه و اصول و اقامه جماعت و ترويجات دينى و روحى پرداخته است تا در هيجده ذى الحجه 1385 ق در سن يكصد و دو سالگى بدرود حيات گفته و جنازه اش با تشييع كم سابقه حمل به نجف اشرف و در جوار مولى الكونين ابن الحسنين اميرالمؤمنين عليه السلام مدفون گرديد و در رثاء و ماده تاريخش شعراء عصر مخصوصا على اكبر خوشدل شاعر معاصر قصيده اى سروده كه از نظر اهل ادب مى گذرانم:

و مخفى نباشد كه علامه تهرانى صاحب الذريعه ترجمه اجمالى ايشان را در قسم دوم از جزء اول طبقات اعلام الشيعه ص 768 ذكر كرده است.

آيت اللَّه تنكابنى داراى شش فرزند ذكور كه از مفاخر دانشمندانند به اسامى زير مى باشند:

1- استاد بزرگ و خطيب توانا آقاى حاج شيخ محمدتقى فلسفى واعظ معروف كه ترجمه اش در جلد دوم ص 387 گذشت.

2- حجةالاسلام حاج ميرزا ابوالقاسم تنكابنى كه ترجمه اش بعد از اين خواهد آمد.

3- حجةالاسلام و المسلمين علامه فقيه حاج ميرزا على آقا تنكابنى نزيل مشهد مقدس.

4- آقاى مرتضى فريد.

5- آقاى دكتر احمد فلسفى.

6- آقاى مهدى فلسفى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (293/2)، گنجينه ى دانشمندان (409 -406 /4).

تنكابني، محمدمهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1280 ق)، عالم اصولى شيعه. پس از اخذ مقدمات، مدارج عالى فقه و اصول را در حوزه ى درس شيخ محمدصالح برغانى و شهيد ثالث فراگرفت و علوم عقلى را نزد ملا آقاحكمى قزوينى تلمذ كرد. سپس مدتى در كربلا و نجف از علماى بزرگ آن سامان كسب فيض نمود و مجددا

به قزوين بازگشت و كرسى تدريس و رهبرى را به دست گرفت و مشغول تاليف و تصنيف گرديد. تنكابنى صد و يك عنوان رساله و كتاب كوچك و بزرگ دارد. از جمله آثارش: «خلاصه الاخبار»، فارسى در قصص پيامبران و ائمه؛ «رياض المصائب»، به عربى؛ «طوالع الانوار»، به عربى؛ «وسيله النجاه»؛ «تفسير البسمله»، به عربى؛ «تفسير سوره الاخلاص»؛ «سر الايات»؛ «طوالع الانوار»؛ در فضائل ائمه اطهار؛ «مجامع الفقه»، در فقه استدلالى؛ «مجامع الانوار»؛ «الناسخ و المنسوخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (74/10)، الذريعه (177/2)، مولفين كتب چاپى (384/6).

توتونچي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1290 ق)، فقيه و متكلم شيعى. وى در تبريز به دنيا آمد و مقدمات علوم را همان جا فراگرفت. در سال 1314 ق به نجف كوچ كرد و در خدمت استادانى چون محمدحسن مامقانى و شيخ الشريعه ى اصفهانى به تكميل دانشهاى دينى خود پرداخت. در سال 1324 ق به زادگاهش بازگشت و به تدريس و تصنيف و امامت و ارشاد مردم روى آورد. توتونچى از بزرگان علماى تبريز بود. از جمله آثار وى: «ازاله الوساوس و الاوهام عن قدس ساحه الاسلام»، در رد نصارا و ابطال؛ «بحر الفوائد»، به فارسى؛ «الادله العقليه»، در اصول؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ مرتضى انصارى؛ «هدايه الانام الى حقيقه الايمان و الاسلام»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (173 -172 /25 ،44/3 ،530/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 597/14)، معجم المولفين (18/4).

توتي

قرن:16

جنسيت:زن

مليت:ايران

از زنان شاعر. به نوشته تذكرةالخواتين وى زنى زيباروى، شيرين زبان و لطيفه گو بود. همسرش مردى امردباز بود و با وى بى مهرى مى نمود. توتى با گفتن يك رباعى ركيك او را نادم و تائب كرد. تاريخ تولد، زندگى و وفات او معلوم نيست.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تذكرةالخواتين، 76.

توحيدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا محمدعلى توحيدى تبريزى بن على بن آغا بن حسن التبريزى از علماء عظام و مدرسين عالى مقام امروزه حوزه علميه است در سال 1344 ق در تبريز متولد شده و مقدمات را در آنجا ديده آنگاه به قم مشرف و سطوح را در خدمت اسانيد قم خوانده و در سال 1365 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و بالغ بر بيست و هشت سال توقف و از محاضر آيات عظام مرحوم حاج شيخ محمد كاظم شيرازى و آيت الله حكيم و آيت الله العظمى ميلانى و آيت الله العظمى خوئى استفاده و تقريرات درس فقه ايشان را به نام مصباح الفقاهه در شش مجلد به رشته تحرير آورده.

و سه جلد آن را به طبع رسانيده و مورد استفاده فضلاء نجف و قم مى باشد و معظم درس ايشان در محضر استاد بزرگوار و علامه عصر آيت الله خوئى مدظله العالى بوده تا ماه رجب سال 1391 قمرى كه از نجف هجرت به قم نموده و به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارند.

آثار علمى آن جناب از اين قرار است 1- مصباح الفقاهه در 6 جلد كه 3 جلد آن مطبوع و سه جلد ديگر آماده طبع است 2- دوره حاشيه بر كفايه 3- شرح عروه تا آخر صلوه 4- رساله فى

مناسب الفقيه 5- رساله فى البدايه الطهاره 6- تفسير القرآن الكريم 7- رساله فى الخمس 8- رساله فى العلم الاجمالى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

توحيدي بسطامي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على توحيدى بسطامى از علماء مبرز و معروف معاصر شاهرود است. وى در سال 1316 ق در بسطام ديده به جهان گشوده و تحصيلات مقدماتى را در بسطام و شاهرود از علماء زمان فراگرفته و سپس براى ادامه تحصيلات به مشهد مقدس عزيمت نموده و مدت هفت سال از حوزه درس مرحوم آقازاده بزرگ آخوند و مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى استفاده كرده سپس به قم آمده و مدت يكسال از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و مدت 16 ساله در آنجا از محضر آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نموده و پس از نائل شدن به اعلى درجات اجتهاد با دريافت اجازات عديده اجتهادى از معظم لهم به ايران مراجعت و در شاهرود رحل اقامت افكنده و در مدرسه قلعه شاهرود به تدريس خارج و در مسجد آن مدرسه به اقامه جماعت و افاضه منبرى و وعظ و ارشاد اشتغال دارند ادام اللَّه عمره و توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

توحيدي، ابوحيان علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 414/400 -310 ق)، اديب، فيلسوف معتزلى، صوفى و شاعر. معروف به فيلسوف الادباء و اديب الفلاسفه و جاحظ ثانى. اگر چه محل تولد او را به اختلاف شيراز، نيشابور، بغداد، واسط دانسته اند، اما احتمال اين كه در شيراز متولد شده باشد بيشتر است. ابوحيان علوم ادبى را در خدمت ابوسعيد سيرافى آموخت و چندى هم در محضر ابوسليمان منطقى سجستانى بود، در آنجا با گروهى از دانشمندان طراز اول مانند ابوالحسن عامرى و ابن مسكويه معاشرت داشت. وى

فقه شافعى را از ابوحامد مرورودى و ابوبكر شاشى آموخت و نزد استادان صوفى آمد و شد داشت و از راه كتابت زندگانى مى كرد. ابوحيان مدتى در بغداد اقامت داشت و پس از آن به رى رفت و در آنجا در خدمت ابوالفضل عميد و صاحب بن عباد بود ولى با آنها ميانه خوبى نداشت و حتى كتابى در ذم آنها به نام «اخلاق الوزيرين» نوشت ولى با وزراء صمصام الدوله يعنى عبداللَّه بن عريض شيرازى و ابن سعدان ميانه خوبى داشت. از جمله اساتيد ديگر وى على بن عيسى رمّانى در تصوف و يحيى بن عدى در فلسفه و منطق و جعفر خلدى و ابن سمعون در حديث و ساير معارف اسلامى. ابوحيان در نگارش عربى استاد بود و جاحظ را بسيار مى ستود و كتابى در مناقب و شناخت او نيز تأليف كرد. وى در ادبيات عرب به مقامى رسيد كه وى را با جاحظ برابر يا برتر مى شمارند. بعضى او را از زنادقه مى دانند. او علاوه بر نگارش نثر كه در حد اعلاى سلاست و استوارى بود شعر نيز مى گفت. وى در اواخر عمر كتابخانه عمومى خود را آتش زد و علت آن چنانكه خود گفت عدم توجه مردم بغداد در مدت بيست سال اقامت او در آنجا به وى بود چون نمى خواست كسانى كه قدر او ندانستند پس از مرگ او از آنها بهره مند شوند. ابوحيان احتمالاً در خانقاه ابن خفيف در شيراز درگذشت و در كنار مزار شيخ كبير به خاك سپرده شد. از جمله تأليفات وى: «المقابسات»؛ «الصداقة والصديق»؛ «الامتاع والموانسة»، در سه جزء، «اشارات الالهيه»؛ «البصائر والذخائر» يا «بصائر القدما

و بشائر الحكما»، در پنج جزء؛ «تقريظ الجاحظ»؛ «المحاضرات والمناظرات».[1]

توحيدى، على بن محمد بن عباس، اديب و فيلسوف معتزلى قرن چهارم (ف. 400 ه.ق.) وى در حسن تنظيم مطالب و سهولت انشاى عربى چندان مهارت داشته كه او را «جاحظ ثانى» لقب داده اند. ابوحيان علوم ادبى را در خدمت ابوسعيد سيرافى آموخت و چندى هم در محضر ابوسليمان منطقى با گروهى از دانشمندان و حكماى عهد معاشرت داشته و مدتى نيز درك خدمت ابن العميد و صاحب بن عباد و ابن سعدان را كرده و با ابوعلى مسكويه نيز رابطه داشته است. از آثار مهم او كتاب الامتاع و المؤانسة، كتاب الهوامل و الشوامل، كتاب المقابسات، كتاب البصائر، رسالة فى الصداقة است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (145 -144 /5)، ايضاح المكنون (440 ،65 /2 ،602/1)، تاريخ ادبيات در ايران (642 ،353 ،300 ،286 ،260/1)، تاريخ اسلام (حوادث 402 -400/400 -381)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (172 -157)، تاريخ نجوم اسلامى (99 -98 ،70)، تذكره ى هزار مزار (97 -96)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (126 -124 /1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1029/8)، دايرةالمعارف فارسى (29/1)، روضات الجنات (85 -56 /8)، ريحانه (84/7)، سخن و سخنوران (20)، شيرازنامه (150 -149)، كشف الظنون (1778 ،522 ،246 ،167 ،140)، الكنى والالقاب (61/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن چهارم/ 12)، لسان الميزان (637 -633 /7)، لغت نامه (ذيل/ ابوحيان)، معجم الادباء (52 -5 /15)، معجم المؤلفين (205/7)، الوافى بالوفيات (41 -39 /22)، وفيات الاعيان (113 -108 /5)، هدية الاحباب (14)، هدية العارفين (685 -648 /1)، يادداشتهاى قزوين (180 -174 /4).

توحيدي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1332 ق.، تبريز.

درگذشت: 1366.

آيت الله رضا توحيدى مقدمات را در مدرسه ى

ملى كه زير نظر علما اداره مى شد تا كلاس هشتم گذرانيد و قسمتى از سطوح عاليه را (رسائل مكاسب) در تبريز طى نمود. در سال 1363 ق. براى تكميل تحصيلات به نجف رفت و مدت بيست و پنج سال در نجف مشغول تحصيل و تدريس شد. در آنجا از محضر اساتيدى چون آيت الله سيد محمود شاهرودى و آيت الله العظمى خويى و آيت الله آقا شيخ حسن حلى و آيت الله حكيم و آيت الله حسن حمامى و آيت الله سيد ابراهيم اصطهباناتى معروف به آقا سيد ميرزا آقا و علماى ديگر در چندين دوره اصول را پشت سر گذاشت و خارج صلوة آقا رضا همدانى را از اول تا آخر و اجاره و حج عروه را از محضر آيت الله شاهرودى استفاده نمود و هم قسمت زيادى از فقه و اصول و اخلاق را از محضر آيت الله سيد محمدهادى ميلانى (در موقعى كه در كربلا و نجف بود) بهره مند شد و نيز تقريرات علامه نايينى اعم از مباحث الفاظ و عطيه را در محضر علامه حلى استفاده نمود. شانزده سال نيز در يكى از مساجد نجف به اقامه نماز جماعت و تبليغات دينى پرداخت و به بعد از مدتى به تبريز درآمد و در مسجد توحيد به اقامه جماعت و خدمات روحى و دينى اشتغال پيدا نمود.

مشايخ اجازه ايشان عبارتند از آيت الله سيد محمدهادى ميلانى، آيت الله شاهرودى، آيت الله خويى، آيت الله ميرزا سيد عبدالهادى شيرازى، آيت الله حكيم، آيت الله شريعمتدارى.

آثار علمى آيت الله توحيدى به شرح زير است: تفسير قرآنى به نام اللئالى المنضودة فى تفسير الايات المأثوره؛ نفخة القدير فى شرح خطبة الغدير؛ القرآن والحجة؛ اربعينات؛ الدراسات الدينيه؛ تقريرات دروس فقه و

اصول از آيت الله شاهرودى، آيت الله خويى و علامه حلى، شرح حديث اهليلجه به قلم روز.

رضا بن محمد على بن عبدالحسين بن محمد حسين معروف بتوحيدى از علماء اعلام و دانمشندان بنام معاصر تبريز است.

وى در سال 1332 قمرى در بلده تبريز متولد شده و در خاندان عفيف و پاكدامنى پرورش يافته است.

دروان صباوت را در مدرسه ملى كه به نظارت علماء اداره مى شد تا كلاس هشتم گذرانيده و قسمتى از سطوح عاليه (رسائل و مكاسب) را در تبريز طى نموده و در سال 1363 هجرى قمرى براى تكميل تحصيلات از هر گونه علائق مادى دست كشيده به آستان بوسى باب مدينه العلم نجف اشرف على مشرفها و ساكنها آلاف التحيه و الشرف مشرف شده و مدت 25 سال در محضر پر بركت مولاى متقيان حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مشغول تحصيل و تدريس و از محاضر آيات عظام و اساتيد كرام آيت الله العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و آيت الله العظمى خوئى و آيت الله آقا شيخ حسين حلى و آيه الله حكيم و آيت الله سيد حسين حمامى و آيت الله حاج سيد ابراهيم اصطهباناتى معروف به آقا سيد ميرزا آقا و ساير بزرگان در چندين دوره اصول آقايان نامبرده را ديده و خارج صلوه حاج آقا رضا همدانى را از اول تا آخر و اجاره و حج عروه را از محضر آيت الله شاهرودى استفاده نموده و هم قسمت زيادى از فقه و اصول و اخلاق را از محضر آيت الله العظمى ميلانى (در موقعى كه در كربلا و نجف بودند) بهره مند شده و نيز تقريرات نائينى اعم از مباحث الفاظ و عقليه را

در محضر آقاى حلى كامياب شده و در مدت شانزده سال هم در يكى از مساجد نجف اشرف اقامه نماز جماعت و ضمنا مشغول تبليغات دينى از مسائل و اصول عقائد و احكام نموده تا چند سال قبل كه به وطن مراجعت و در خيابان نادر تبريز در مسجد «توحيد» باقامه جماعت و خدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

از آثار قلمى و علمى ايشان كتب زير است كه به آن اشاره مى شود:

1- تفسير قرآن بنام «اللئالى المنضوده فى تفسير الايات المأثوره» از اول فاتحه الكتاب تا آخر سوره بقره و سوره الرحمن و سوره الواقعه و سوره الحديد و مجادله و سوره فجر را تمام نموده اند.

2- نفحه القدير فى شرح الخطبه الغدير حاوى يك مقدمه و پنج اصل «توحيد، نبوت، عدل، امامت، معاد» و خاتمه در دو مجلد.

3- القرآن و الحجه، كتابى است معادله و موازنه مى كند حضرت حجت (عج) را با قرآن از حيث آثار و خصايص.

4- اربعينيات كتابى است حاوى چهل حديث آنهائى كه متضمن عدد چهل و مطالبى است.

5- الدراسات الدينيه. كتابيست علمى، اخلاقى، دينى، انتقادى، اجتماعى، فلسفى، در حدود پانصد صفحه.

6- تقريرات دروس فقهيه و اصوليه از آقاى شاهرودى و آقاى خوئى و آقاى حلى.

7- شرح حديث اهليلجه بقلم امروز.

مشايخ اجازه مترجم معظم:

1- آيت الله العظمى ميلانى. 2- آيت الله العظمى شاهرودى 3- آيت الله العظمى خوئى 4- آيت الله العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى 5- آيت الله العظمى حكيم طاب ثراه 6- آيه الله العظمى شريعتمدارى.

نگارنده گويد آيت الله توحيدى از علماء متين و دانشمندان موصوف به تقوا و داراى صفات جميله و خصال حميده و محاسن اخلاق و محامد آداب

و اهل سلوك و معنويت است در محرم و صفر سال 1391 قمرى كه باعتاب عاليات مشرف بودند چند روزى در كاظمين و سامرا درك مصاحبت ايشان را نموده و از حالات و روحيات ايشان استفاده نمودم، در مشاهد مشرفه توجه مخصوص و حال خاصى دارند ادام الله توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

توحيدي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصصى داخلى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شيراز در سال 1358، فوق تخصص بيماريهاى ريه.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام 8 طرح تحقيقاتى در زمينه هاى بررسى تستهاى تشخيصى سرولوژيك در كيست هيداتيك، بررسى انواع سل و استاد راهنماى 6 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 7، تعداد مقالات به زبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

كيست هيداتيك، ادم ريوى، سل غدد لنفاوى، پلورزى ها، سل پلور، سرطان در افراد جوان، سرطان ريه.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

توسلي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ على توسلى نجفى از علماء فعال معاصر است در تربت جام. وى در حدود 1295 شمسى در حومه ميانجام متولد شده و دروس ابتدائى را در محل خوانده سپس بمشهد مقدس آمده و ادبيات و سطوح وسطى را نزد اساتيد فن تلمذ نموده و ضمنا موفق بدريافت ديپلم گرديده و در حدود سال 1314 شمسى مهاجرت بنجف اشرف نموده و سطح مكاسب را خدمت آيه الله العظمى خوئى مدظله و كفايه را نزد آيه الله ميرزا باقر زنجانى و رسائل را از آيه الله آقا سيد ابوالقاسم رشتى فرا گرفته و يكدوره خارج اصول را نزد آيه الله خوئى و فقه (خارج صلوه حاج آقا رضا) را از آيه الله ميرزا باقر زنجانى و قسمتى را از مرحوم آيه الله حاج شيخ موسى خونسارى استفاده كرده و مدتى

هم در حوزه درس آيه الله آقا ضياءالدين عراقى استاد المتاخرين والمعاصرين و آيه الله العظمى اصفهانى شركت و بهره كافى برده و موفق باجازه اجتهاد از آن مرحوم گرديده حدود 15 سال در نجف اشرف با كمال متانت و تقوا بسر برده و مورد الطاف و توجهات مخصوصه آيات عظام و بالاخص آيه الله اصفهانى و نيز آيه الله العظمى بروجردى رضوان الله عليهما بودند و در حدود بيست سال قبل كه از نجف عازم خراسان بودند بر حسب اصرار و اوامر مؤكد آيه الله بروجردى رهسپار تربت جام شدند و بى نهايت مورد توجه و تقدير و تشويق آن مرحوم بودند.

و پوشيده نماند كه شهر جام در آن اوقات شش هزار نفر كه فقط يك پنجم آن شيعه بودند و محيط جام بسيار ظلمانى و ظاهرا از صدر اسلام تا آن تاريخ هيچ عالم جعفرى نداشته و حتى مسجدى هم شيعيان آنجا نداشتند و تمام مراسم مذهبى بوسيله ى ديگران انجام ميشد و بزرگترين جرم و ذنب لايغفر شهادت بولايت بوده و حوادث ناگوارى داشته كه بيان آن موجب تأثر است و اكنون با حسن تدبير و فداكارى و شهامت معظّم له و روش خاصّى كه ايشان دارند رشته الفت و اخوّت در ميان عامّه و خاصّه برقرار و عدهّ اى مستبصر و شهر كه اكنون سى و پنجهزار جمعيت دارد و اكثر آن شيعه هستند و بشيعه عزّتى داده شده و بحمدالله در كمال سرافرازى ميباشند و گاهى در قسمتى از مسائل حضرات تسنّن و علماء عامّه بايشان مراجعه مينمايند و بر حسب مشورت و اشاره مرحوم آيه الله بروجردى مدرسه علميه اى بنام مدرسه مهديه طباطبائى بسيار وسيع و در نهايت زيبائى

تأسيس نموده اند كه سالهاست عدهّ اى از طلاب مشغول بتحصيل ميباشند نان و شهريّه بآنها ميپردازند و نهايت مراقبت را بتعليم و تربيت آنان دارند و متصل بآن مدرسه مسجدى ساخته شده بسيار مجلل و باشكوه بنام جامع ثقلين كه خارج آن مزيّن بكاشى كارى و متّصل بآن كتابخانه بسيار آبرومندى بهمان نام تأسيس كه در حدود چهار صد جلد كتاب تا بحال تهيه شده است و نيز تاكنون موفق بتأسيس مساجدى در قراء اطراف و خاصّه دهاتيكه شيعيان آن در اقليت و قادر به بناء مسجد نبودند و هم چنين چند دستگاه حمّام براى همين سنخ اشخاص تأسيس نموده اند.

خلاصه جناب آقاى توسّلى عالمى دلسوز و مهربان و بخصوص اگر كسى از اهل سنت كار مشروعى را بايشان ارجاع نمايد بهر وسيله است حتّى المقدور انجام ميدهند. در امور دينى و دفاع از حريم دين و ولايت و روحانيّت متصلّب ميباشند.

ايادى مرموز و قلمهاى مسموم كه بحمايت از مسلك ننگين وهابيّت و كوبيدن مقام شامخ ولايت و روحانيّت از سنندج و تهران و جاهاى ديگر بدين منطقه بسيار حساس شخصا يا قلما براى تبليغ سرازير شده نتوانسته اند حتى يكنفر را گمراه نمايند و گاهى كه شنيده اند يكى دو نفر از جوانان يا غير آنان در نتيجه تبليغات شوم انحرافى پيدا نموده اند آرام نگرفته تا آنها را براه آورده اند. در بعضى از قراء عده اى در حدود 35 نفر خانوار از ملاحده در نتيجه مجاهدات و خدمات ايشان مستبصر و هدايت و اثنى عشرى شده اند.

آثار قلمى ايشان عبارت است از قسمتى از تقريرات اساتيدشان كه بطبع نرسيده است و نيز كتابى در بحث ولايت در دست تأليف دارند. و در

مسجد جامع ثقلين اقامه جماعت نموده و تبليغ احكام و نشر آثار اهلبيت عليهم السلام مينمايند اطال الله عمره و ادام الله توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

توسلي فريد، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پزشك جراح.

تولد: 1315.

درگذشت: 12 مهر 1372، آمريكا.

مهدى توسلى فريد در سال 1340 از دانشكده ى پزشكى دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد و در سال 1341 ايران را به قصد ادامه ى تحصيل در آمريكا ترك كرد. ابتدا در دانشگاه كمريج ماسوچوست و سپس در كلرادو و شيكاگو در رشته ى طب داخلى و پاتولوژى دوره هايى را گذراند. در سال 1343 به ماسوچوست بازگشت و در بوستون در بيمارستان كارنى دوره ى رزيدنتى را طى كرد. در سال 1345 كارش را در زمينه ى تحقيقاتى هماتولوژى در مركز پزشكى تافت در نيوانگلند پايه گذارد و مدتى هم در MIT در بخش بيولوژى كارآموزى و مطالعه كرد. در سال 1351 از تافت به كلينيك و مركز تحقيقاتى اسكرپيس در لاهويا- كليفرنيا منتقل شد و تا سال 1360 در اين مركز فعاليت مى كرد. سال 1356 مدتى به عنوان استاد ميهمان در بيمارستان بيستر پاريس مشغول بود. در سال 1360 از سوى مركز پزشكى V.A به جكسون ميسى سى پى براى كار دعوت شد و تا پايان عمر در آنجا فعال بود.

او از پيشگامان پيوند مغز استخوان است و كشفيات علمى وى راهگشاى بسيارى از محققان كنونى خون شناسى در دنياست. بيش از 400 مقاله و سخنرانى علمى و تحقيقى نوشت كه در نشريات علمى منتشر شد. در شش كتاب در زمينه ى كار تخصصى خود نوشت و در تصنيف چندين اثر علمى بيش از بيست فصل سهيم بود. دكتر توسلى فريد در نه نشريه علمى در شوراى سردبيرى عضو بود. از وى

كتاب فارسى فقر علوم در سال 1366 در ايران منتشر شد.

يكى از آخرين كارهاى او مقاله اى بود كه هفته ى قبل از درگذشتش در مجله ى پزشكى «Bood» انتشار يافت. وى به عنوان محقق ميهمان و سخنران در بسيارى از كنفرانس هاى پزشكى در كشورهاى مختلف حضور داشت. در سال 1371 از طرف دانشگاه شهيد بهشتى براى شركت و سخنرانى در كنفرانس خون شناسى دعوت شد كه در آن حضور يافت.

پيكر دكتر مهدى توسلى فريد بنا به وصيتش در ايران به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

توفيق شيرازي، رفيع الدين ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1020 -947 ق)، مورخ. در شيراز ولادت يافت و در جوانى براى بازرگانى به هندوستان رفت. در دهلى به دربار على عادل شاه راه يافت و به منصب خوان سالارى او رسيد و پس از چندى منشى دربار شد. بعد از مرگ وى، در دربار برادرزاده اش، ابراهيم عادل شاه نيز مقام بلند يافت. اما، پس از چندى مغضوب شد و به زندان افتاد. رفيع الدين بعد از رهايى حاكم شهر بيجاپور شد. وى مولف كتابى است به نام «تذكره الملوك» در تاريخ سلسله عادى شاهيان بيجاپور كه وقايع مربوط به اين سلسله را تا اغاز سال 1020 ق در آن گرد آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (369 -368).

توفيقي، حيدرقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ارتوپدى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

توكل، رحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رحيم توكل

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم تجربي درسال 49 _ 48 در سال 51 شمسي وارد حوزه علميه قم شدم و در زمان پيروزي انقلاب اسلامي دروس سطح و كفايتين باتمام رسيد و در سال 60 _ 59 وارد دروس خارج شدم.دو دوره اصول را خدمت حضرت آيت الله العظمي مظاهري (دام عزه) گذراندم و حدود 4 سال هم در خدمت حضرت آيت الله ميرزا هاشم آملي بحث اصول و فقه معظم له شركت مي كردم و درسال 68 موفق باخذ اجتهاد از آن دو بزرگوار شدم البته چند سالي هم بعد از اتمام دو دوره اصول در درس اصول حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي شركت مي كردم تا از مباني معظم له هم مطلع شوم.از سال 77 به فضل الهي به تدريس خارج فقه مشغول هستم و تا الان (سال 84 _ 83) هفت سال خارج فقه را تدريس كرده ام با توجه به اين نكته در مياحث فقهي هر كجا بحث اصول لازم بود ، بحث اصول آن را مطرح مي كردم تا كاربرد اصولي در مسائل فقهي كار بردي تر انجام شود.

توكلي، داوود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

توكلي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله توكلي

محل تولد : ازنا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 وارد حوزه علميه امام صادق (ع) شهرستان ازنا شدم و تا سال 1367 در اين حوزه مشغول تحصيل بودم در اين مدت از محضر آقايان حجة الاسلام مرادي، مرحوم حجة الاسلام و المسلمين وحيد ميان آبادي- بهرهمند بودم در اين دوره حدود 13 بار هم به جبهة مقدس نبرد حق عليه باطل عازم شدم با قبولي در امتحانات پاية هاي 3و5و6 در سال 1367 وارد حوزه علميه مقدسه قم شدم سطوح مكاسب را نزد آية الله استادي، آية محفوظي و مرحوم آية الله وجداني به پايان رساندم و رسائل نزد آية الله اعتمادي و كفاية در محضر مرحوم آية الله پاياني تلمذ نمودم. در اين ساليان در كنار دورس حوزوي مقطع دبيرستان را نيز به پايان رساندم و سال 1369 همزمان درس تفسير و مقداري هم فلسفه را در محضر آية الله جوادي آملي كسب فيض كردم. از سال 1369 در دانشگاه تهران- پرديس قم در رشته مديريت پذيره شدم و تا 1373 مقطع كارشناسي را به اتمام رساندم از سال 1372 وارد پژوهشگاه حوزه دانشگاه شدم وهمكاري اينجانب اين نهاد مقدس كماكان ادامه دارد.

توكلي زاده، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1311، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تحصصى جراحى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1349، فوق تخصص جراحى دستگاه گوارش از دانشگاه پاريس درسال 1351.

مرتبه علمى:

استاديار جراحى دانشگاه مشهد از سال 1348، دانشيار جراحى دانشگاه مشهد از سال 1353 تا سال 1360، استاد جراحى دانشگاه

مشهد از سال 1360 تا سال 1368.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه و تحقيق در جراحى عمومى و استاد راهنماى 16 پايان نامه دكترا و 6 پايان نامه دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:_

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

گزارش 466 مورد ولولوس سيگمويئد، مواردى از پنوماتوزكتيك روده، بررسى 462 مرود كيست هيداتيك، هيپرپاراتيروئيديسم، هيپرپاراتيروئيد اوليه حاملگى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

تولمي اصل، سياوش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

توني، عبدالله

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1071 ق)، عالم، زاهد و فقيه. معروف به فاضل تونى. از پارساترين علماى زمان خود و ثانى مقدس اردبيلى بود. وى از مردم بشرويه خراسان بود. نخست در مدرسه ى ملاعبدالله شوشترى اصفهان و سپس در مشهد اقامت گزيد. پس از آن با برادرش ملا احمد تونى در مسير زيارت عتبات عراق مدتى در قزوين به خواهش ملاخليل قزوينى ماندگار شدند. او معاصر صاحب «امل الامل» است. سرانجام در راه زيارت در شهر كرمانشاهان وفات يافت و نزديك پل شاه دفن شد. از تاليفات او: حاشيه بر «معالم»؛ حاشيه بر «مدارك»؛ شرح بر «الارشاد» علامه؛ «الوافيه»، در اصول؛ فهرست «تهذيب» طوسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (70/8)، الذريعه (17/25 ،230/6)، روضات الجنات (240 -237 /4)، رياض العلماء (239 -237 /3)، ريحانه (356/1)، فوائد الرضويه (255)، الكنى و الالقاب (128 -127 /2)، لغت نامه (ذيل/ فاضل تونى)، معجم المولفين (114 -113 /6)، هديه الاحباب (185 -184).

توني، موسي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1098 ق)، متكلم، عالم و حكيم امامى. وى از فحول متكلمان و اكابر علما و حكماى اماميه بود. پس از اخذ مقدمات متداوله و علوم اسلامى فقه و حديث را از مولى محمد مومن كه از شاگردان شيخ بهايى بود فراگرفت و از ائمه فتوى و تقليد در مشهد شد. سپس به تدريس پرداخت و عالمان بسيار از محضر وى بهره مى بردند. مولا محمد صادق نيشابورى از شاگردان وى بود كه از وى اجازه داشت. از آثار وى: رساله اى در «زكاه»، به فارسى؛ تعليقات بر كتاب «الاحتجاج» طبرسى؛ حواشى بر «تفسير صافى» ملامحسن فيض كاشانى؛ شرح مجلس ابن بابويه با ركن الدوله.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رياض

العلماء (220/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 605 -604 /11).

تويسركاني، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مآثر و الاثار) ص 162 گويد: ميرزا جعفر از فضلاء فقها و به درجه اجتهاد نايل بود فرزند هنرمندش شيخ محمد نيز از علماء معتبر آن حدود معدود است.

جعفر از علماء و فقهاء اين منطقه بوده كه در عصر خود قيام به وظائف دينى نموده چنانچه فاضل مراغى در (مآثر و الاثار) ص 162 ذكر كرده و بعد از وى فرزند برومندش آقا شيخ محمد از علماء بزرگوار بوده كه به جاى والدش انجام وظيفه داده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

تويسركاني، عبدالغفار

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا عبدالغفار حسيني تويسركاني فرزند محمد حسين عالم و محقق جليل، فقيه و مجتهد عالي مقام. كه از محضر بزرگاني همچون آقا سيد محمد شهشهاني وملا حسينعلي تويسركاني و....كسب علم نمود.

وي مدتي در شهر همدان به تزكيه وكسب معارف پرداخت وآنگاه در سال 1266 ق براي تحصيل مدارج عاليه به اصفهان هجرت نمود وتا آخر عمر در در اين شهر زيست .

اين عالم بزرگوار در فقه واصول از شاگردان عالم برجسته مدّرس مطلق ( مير سيد حسن) ودر معقول از محضر درس حكيم آقا محمد رضا قمشه اي كسب علم نمود. وي در مراتب علم چنان بود كه خواص وعوام به او ارادت مي ورزيدند. و به نماز ايشان در مسجد حاج محمد جعفر آباده اي حاضر مي شدند.

همچنين وي يكي از مشوّقين صاحب روضات در تأليف كتاب ارزشمند خويش«روضات الجنات» بوده وخود نيز صاحب آثار ارزشمند همچون:

1- حواشي بر اسفار

2- حاشيه بر شرح اشارات

3- حاشيه بر شرايع و... مي باشد.

فرزندان اين عالم بزرگوار نيز مانند

پدر اهل علم وفضل بودند. از جمله فرزندش حاج ميرزا محمد باقر تويسركاني از فقهاء وعلماي پرهيزگار زمان خود كه صاحب آثار ارزشمند بوده و فرزند ديگرش حاج ميرزا ابوالحسن تويسركاني عالم فاضل جليل را مي توان نام برد ( هر دوي آنان كنار پدر بزرگوارشان مدفون مي باشند.)

سرانجام اين عالم بزرگوار در سال 1319 ق وفات يافت ودر تخت فولاداصفهان در تكيه اي كه هم اكنون به نام او مشهور است مدفون گرديد . ماده تاريخ فوت وي چنين است.

كه مداح شوشتر زغفّار ذنب مرا سال تاريخ شد

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى القبور (415 -414)، الذريعه (94/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1148 -1147 /13).

تويسركاني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على تويسركانى فقيهى بزرگوار و عالمى جليل بود از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و سيد محمد حسن مجدد شيرازى و غير ايشان از فحول علماء و بزرگان محققين و از محضر آنان به مقام بلندى از علم با كمال صلاح و تقوا رسيده آنگاه به وطن خود برگشته و به وظائف دينى قيام نموده تا بعد از سال 1300 قمرى در تويسركان از دنيا رفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

تويسركاني، قاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: ارديبهشت 1372، تهران.

دكتر قاسم تويسركانى فارغ التحصيل رشته ى دكتراى ادبيات دانشگاه تهران بود و در همين دانشگاه تدريس مى كرد. نامه هاى رشيدالدين وطواط به تصحيح او در سلسله انتشارات دانشگاه تهران چاپ شده است. كتاب ديگر او قواعد النحو و هى التدريس فى بعض الصفوف من كليه المعقول و المنقول (1371) است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

تويسركاني، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن تويسركانى از علماء بزرگ و مجتهدين مسلم الاجتهاد يكى از علماء دينى در بروجرد بوده است، علامه رجالى جاپلقى وى را در روضه البهيه خود ياد كرده است و درباره وى در كتاب مزبورش گفته است: (عالم ربانى و محقق صمدانى و الزاهد التارك لنعيم الدنيا الفانى و المحقق الذى ليس له ثانى) و فاضل مراغى او را در مآثر و آثار ياد كرده كه وى در بروجرد و در سال 1325 هجرى وفات نموده و جنازه اش حمل به نجف گرديده و در جوار حضرت على عليه السلام مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

تويسركاني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه زاهد، از شاگردان حاج شيخ محمد باقر نجفى و ديگران، از مدّرسين مدرسه نيم آورد.

در 1329 وفات يافته، در بقعه مدفون شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

تويسركاني، محمد نبي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1320 ق)، فقيه شيعى. در اصفهان و تهران در خدمت استادانى چون محمد جعفرآباده اى، ملاحسين على تويسركانى، ملا عبدالرحيم اصفهانى، ملا على كنى، سيد اسماعيل موسوى بهبهانى و عده ى ديگرى از علما درس خواند و از همه ى آنها اجازه ى اجتهاد گرفت. وى پس از فراغت از تحصيل در تهران ساكن شد و سرانجام همان جا درگذشت. از جمله آثار وى: «جامع المسائل»، در فقه، «لالى الاخبار و الاثار»، در اخلاق؛ «مقداريه»، رساله اى به فارسى، درباره ى اوزان شرعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (79/10)، الذريعه (35/22 ،258 -257 /18 ،70/5).

تويسركاني، محمدشريف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1322 -1242 ق)، فقيه و مجتهد شيعه. وى پس از تكميل مقدمات علوم و سطوح نزد افاضل تويسركان، به عتبات هجرت كرد. در كربلا به حوزه ى درس شيخ زين العابدين مازندرانى حايرى رفت و بعد در نجف از حوزه ى درس شيخ ملاعلى خليلى و سيد على آل بحرالعلوم و شيخ محمدحسين كاظمى و سيد حسين كوه كمرى كسب فيض كرد. تويسركانى از همه ى مشايخ مذكور اجازه ى اجتهاد دريافت داشت و همگى آنها به علو مرتبه ى علمى وى تصريح نموده اند. سيد محمدشريف سالها عهده دار تدريس در كربلا و سامراء بود تا اينكه سرانجام در روز عيد قربان در سامراء درگذشت و پيكرش در رواق پايين پاى امام حسن عسگرى (ع) به خاك سپرده شد. از جمله آثار وى: كتاب «الفقه الاستدلالى»، در چند جلد؛ حاشيه بر «رسائل» انصارى؛ حاشيه بر «فرائد الاصول» شيخ انصارى.

السيد محمد شريف بن السيد محمد طاهر الحسينى تويسركانى عالمى جليل و فقيهى فاضل بوده است.

پس از پرورش در مهد علم و سيادت به نجف اشرف مهاجرت نموده و مدتها از

محضر بزرگان آنجا مانند شيخ ملا على خليلى و السيد على آل بحرالعلوم و شيخ محمد حسين كاظمى و آيه الله سيد حسين كوهكمرى و شيخ زين العابدين مازندرانى و غير آنها استفاده كرده و از ايشان نائل به دريافت اجازه اجتهاد و غيره گرديده تا در روز عيد قربان 1322 قمرى در سامرا در سن هشتاد سالگى وفات نموده و در رواق عسكريين عليهماالسلام بخاك رفته است.

از آثار اوست فقه استدلالى از طهاره و صلوه و زكوه و الصوم و حج و متاجر نكاح و رضاع و ميراث و غيره و نيز حاشيه بر رسائل و رساله اى در (مايضمن بصحيه يضمن بفاسده) و غير اينها.

از باقيات الصالحات ايشان است فرزندان دانشمندى بنام 1- حجه الاسلام آقاى سيد ضياء الدين 2- حجه الاسلام السيد على نقى 3- حجه الاسلام السيد مهدى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (84/18 ،12/17 ،287/16 ،157/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 836/14)، معجم المولفين (68/10).

تويسركاني، محمدصادق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1062 ق)، اديب و نحوى امامى. پس از تكميل مقدمات علوم اسلامى و فنون ادب، به حوزه ى درس شيخ بهايى راه يافت و از خواص شاگردان وى در زمينه ى معقول و منقول گرديد. از جمله آثار وى: «زهر الحديقه» كه شرح مزجى است بر اسلوب «قال اقول» بر «لغز النحو» شيخ بهايى؛ كتاب «النهج الصفى»، در اصول عقايد، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (420/24 ،68/12)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 276/11).

تويسركاني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد حسن حسينى اصفهانى. عالم فاضل اديب، از شاگردان و مخصوصين حاج شيخ محمد باقر نجفى بوده، و در اوايل قرن 14 وفات يافته.

[او] در مقدمه ى كتاب بحر المعارف (ترجمه ى جلد 15 بحارالانوار) از تأليفات آقا نجفى، فهرست مؤلفات وى را نام برده، كتاب در سال 1297 به طبع رسيده است، و به خط محمد باقر بن محمدحسن خطاط بروجنى اصفهانى مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

تهامي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1385 -1314 ق)، مجتهد و فقيه. يكى از مراجع بزرگ عالم تشيع در منطقه بيرجند و قاينات و قهستان بود. او از برجسته ترين مفاخر حوزه ى علميه ى نجف و نخبه ى شاگردان آيت الله نايينى بود. وى از آيت الله نايينى و ساير آيات و حجج آن زمان به دريافت بهترين تصديق نايل آمد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (301/2)، يغما (س 18، ش 4، ص 13، ش 5، ص 273 -272).

تهامي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدغلامرضا تهامي، فرزند آيت الله تهامي در سال 1310 در شهر بيرجند ديده به جهان گشود.وي در سال 1331 وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شد و تحصيلات خود را تا مقطع دكترا ادامه داد. دكتر سيدغلامرضا تهامي در اوايل دهه 1330 همكاري خود را با «مجله ايران ما» آغاز كرد.دكتر تهامي، پس از بازنشستگي از مشاغل رسمي، در سال 1365، دوباره به ترجمه، تحقيق و ويراستاري - كه از علايق اوست- روي آورد. وي بيش از 100 عنوان كتاب را ويراستاري كرده كه 30 عنوان آن از كتاب هاي «مركز نشر ميراث مكتوب» را شامل مي شود. كتاب"فرهنگ اعلام تاريخ اسلام" تاليف سيد غلامرضا تهامي، در سال 1386به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : حقوق

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد غلامرضا تهامي در سال 1331 وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شد و تحصيلات خود را تا مقطع دكترا ادامه داد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد غلامرضا تهامي تا اوايل دهه 40، ويرايش بيش از 20 عنوان از كتابهاي «بنگاه ترجمه و نشر كتاب» را برعهده داشت. از جمله برخي ترجمه هاي بديع الزمان فروزانفر.

«فرهنگ اعلام تاريخ اسلام» دكتر تهامي در دو مجلد با 28 هزار مدخل و بيش از شش هزار صفحه از سوي شركت سهامي انتشار، در اسفند 1385 منتشر شده است. دكتر تهامي، پس از بازنشستگي از مشاغل رسمي، در سال 1365، دوباره به ترجمه، تحقيق و ويراستاري - كه از علايق اوست- روي آورد. وي بيش از 100 عنوان كتاب را ويراستاري كرده كه 30 عنوان آن از كتاب هاي «مركز نشر ميراث مكتوب» را شامل مي شود.

جوائز و نشانها : كتاب"فرهنگ اعلام تاريخ اسلام" تاليف سيد غلامرضا تهامي، در سال 1386به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 باروي قفقاز، دو قرن مبارزه مسلمانان قفقاز

ويژگي اثر : ترجمه

2 بحران فرهنگ اسلامي

ويژگي اثر : ترجمه

3 چين و هنرهاي اسلامي

ويژگي اثر : ترجمه

4 سياست و ديانت در اسراييل

ويژگي اثر : ترجمه

5 فرهنگ اعلام تاريخ اسلام

ويژگي اثر : تاليف.اين كتاب در سال 1386 به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.دكتر سيد غلامرضا تهامي درباره اين كتاب چنين مي گويد: اعلام در لغت به معني علم هاست و در زبان عربي به معني اسلامي خاص است، در فارسي ما اسامي خاص داريم مثل اسم كوه ها، شهرها و... در زبان عربي و در اصطلاح نويسندگي آنچه درباره اشخاص و

اماكن خاص استرا علم مي گويند. در پايان بسياري از كتاب هاي غالبا مذهبي، اعلام اشخاص يا اعلام اماكن آمده است. در اين كتاب هم موضوع همين است. البته فرهنگ به معناي شخصيت هاست مثل «فرهنگ مصاحب»، كلمه قاموس را هم به جاي فرهنگ به كار مي برند يا كلمه معجم. اما در زبان فارسي به آن «فرهنگ» گفته مي شود و فرهنگ اعلام يعني كتابي كه اسامي خاص يك دوره يا كشور يا يك گروه كه معمولا بر حسب حروف الفبا مرتب شده در آن تنظيم مي شود.

6 مسايل هنر و زيبايي شناسي

ويژگي اثر : ترجمه

7 نگارگري اسلامي

ويژگي اثر : ترجمه

تهامي، فاطمه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

فاطمه سادات تهامي در سال 1339 در تهران متولد شد.ايشان داراي دكتراي رشته علوم قراني از دانشگاه تربيت مدرس مي باشد.وي از بهمن سال 1371 تا شهريور 1383 عضو هيات علمي دانشكده الهيات دانشگاه تهران و پس از آن، عضو هيات علمي دانشگاه تربيت معلم بود. كتاب " قرآن و كتاب مقدس، درون مايه هاي مشترك " ترجمه فاطمه سادات تهامي ، در سال1386 از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد. گروه : علوم انسانيرشته : علوم قرآنيتحصيلات رسمي و حرفه اي : فاطمه سادات تهامي دوره ابتدايي و راهنمايي را در تهران گذراند و مقطع دبيرستان را در فرانسه در كالج بونل به پايان رساند. بعد از بازگشت به ايران، مدرك كارشناسي خود را در رشته الهيات و مدرك كارشناسي ارشد را در رشته علوم قرآن و حديث از دانشگاه تهران اخذ كرد. سپس

در رشته علوم قرآن و حديث دانشگاه تربيت مدرس مدرك دكتراي خود را گرفت.رساله وي در اين دوره با عنوان «نقش ايرانيان در تدوين و نشر حديث» چاپ و منتشر شد. خاطرات و وقايع تحصيل : فاطمه سادات تهامي از دوران تحصيل خود چنين مي گويد: در دبيرستان رشته رياضي خواندم اما به ادبيات خصوصا ادبيات كلاسيك و نويسندگان روسي علاقه مندم فلسفه اسلامي و فلسفه غرب را هم خوانده ام و در موضوع اديان بيش از بقيه كار كرده ام. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فاطمه سادات تهامي از بهمن سال 1371 تا شهريور 1383 عضو هيات علمي دانشكده الهيات دانشگاه تهران و پس از آن، عضو هيات علمي دانشگاه تربيت معلم بود. جوائز و نشانها : كتاب " قرآن و كتاب مقدس، درون مايه هاي مشترك " ترجمه فاطمه سادات تهامي ، در سال1386 از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : فاطمه سادات تهامي با زبان هاي فرانسه، انگليسي و عربي آشنايي دارد و مقالات متعددي از اين سه زبان ترجمه كرده است و نخستين اثر مستقل او كه از سوي انتشارات سهروردي در سال 1385 به چاپ رسيد، ترجمه اي است از كتاب «قرآن و كتاب مقدس، درون مايه هاي مشترك» نوشته دنيز ماسون.

________________________________________

آثار : قرآن و كتاب مقدس، درون مايه هاي مشترك ويژگي اثر : تاليف: دنيز ماسون؛ ترجمه فاطمه سادات تهامي- تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردي، 1024 صفحه.اين كتاب در سال 1386 ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري

اسلامي ايران برگزيده شده است.

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

تهجدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على تهجدى بن آيت اللَّه حاج سيد محمد بن العالم الجليل حاج سيد اسماعيل بن حاج سيد كوچك بن حاج سيد رضى ساوه اى عالمى زاهد و متقى و دانشمندى فقيه و متعبد از علماء ساوه بودند و پدرانش جملگى از دانشمندان عظام و حجج اسلام بوده اند.

وى در سال 1265 شمسى در ساوه متولد شده و پس از پرورش در بيت علم مهاجرت به نجف اشرف نموده و تحصيلات سطوح خود را به پايان رسانيده و در حوزه مرحوم آيت اللَّه نائينى و مراجع معاصر ديگرشان شركت نموده و در عداد تلامذه برجسته آنان آمده و پس از آن مراجعت به ايران نموده و در قم با مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى در تأسيس حوزه علميه همكارى نموده.

و بالاخره اهالى شهرستان ساوه با درخواست زيادى ايشان را به ساوه طلبيده و آن مرحوم چون اصرار مردم ساوه را مشاهده نمودند ناگزير تقبل نموده و تا موقعى كه در قيد حيات بودند مصدر امور و رتق و فتق و مورد توجه كامل اهالى قرار داشتند تا در سال 1329 شمسى كه براى تحصيلات يگانه فرزند خود دانشمند معظم آتى الذكر حاج سيد محمدصالح تهجدى عزم نجف نموده.

و مدت دو سال در نجف اشرف اقامت و سپس مجدداً به ايران مراجعت و در سال 1335 قمرى كه براى زيارت عتبات عاليات و ديدار فرزند خود به نجف مشرف شدند در آنجا مبتلا به زخم سياه در ناحيه شصت پا شده كه منجر به قطع پا شده و بعد از دو سال در سن 72 سالگى در سال 1337 شمسى دار فانى را وداع

نمودند و از ايشان يك پسر و چهار دختر باقى مانده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

تهراني صادق، محمد صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1288 ق)، شاعر و طبيب. وى طبيب ناصرالدين شاه قاجار و پدر ميرزا على خان اعلم الممالك بود. در رودخانه ى جاجرود هنگام طغيان آب غرق شد. از آثار وى «الفيه الفنون»، در بيست فن كه در 1265 ق به نظم درآورده و حاج ملا على كنى بر آن تقريظ نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (579 ،298 / 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (321 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (496 / 3).

تهراني عسكري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در سال 1361 هجرى بود كه مرحوم مبرور حجةالاسلام والبحر الزاخر القمقام فخر الفرقة المحقه و ذخرالشيعه الاماميه استاد اساطين العصر و استاد فضلاء الدهر العالم المحقق الامجد والفاضل الفقيه الاوحد مولينا الاجل العلامة الميرزا محمد العسكرى التهرانى به قصد زيارت حضرت ثامن الحجج عليه الصلوة والسلام به ايران آمده و در شهر رى چند روزى ميهمان مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد حجت كوه كمرى كه براى معالجه و گذرانيدن تابستان به آنجا آمده بودند شده و پس از تشرف به ارض اقدس به قم آمده و چند روزى اقامت نمودند و با حضرت آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى مراوده داشته و اغلب با وى مصاحبت داشتند.

معظم له از شاگردان مبرز آيت اللَّه سيد محمد فشاركى و محقق خراسانى و آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى بوده و از آن مرحوم اجازه اجتهاد مطلق داشته اند. تأليفات ارزنده اى دارد كه از آنست مستدرك البحار در شش مجلد بزرگ در مستدرك اجازات بحارالانوار و از آنهاست صحيفة المهديه در ادعيه حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف.

نگارنده گويد آن مرحوم شيخ المشايخ اجازه عصر ما بودند كه غالباً فقهاء و مجتهدين و محدثين از ايشان اجازه حديث داشتند و براى

اين حقير هم اجازه اى در سال 1362 قمرى مرقوم فرمودند كه در كتاب خلاصة الاجازات خود ذكر كرده ام.

فرزندان برومندى دارد كه از آنهاست حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج ميرزا نجم الدين الشريف عسكرى كه سالها در سامرا در حرم مطهر عسكريين عليهماالسلام اقامه جماعت داشتند ولى اكنون چندين سالست كه حسب الامر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن حكيم قدس اللَّه سره در مدينة الهادى بغداد به ترويج دين و امامت جماعت اشتغال دارند تأليفات مفيده دارند.

و ديگر جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا ابوالحسن الشريف العسكرى كه در تهران مقيم و ترجمه اش را در ضمن تراجم علماء تهران خواهم نگاشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

تهراني نجفي، خليل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1280 ق)، طبيب و دانشمند. از پزشكان نام آور عصر خود در تهران و عتبات بود. پس از مدتى اقامت در كربلا به نجف اشرف منتقل شد. از وى پنج پسر ماند كه سه نفر آنها يعنى ميرزا محمد و ميرزا حسن و ميرزا باقر به پيروى شغل پدر، به طبابت پرداختند پسر پنجم وى حاج ملاعلى فقيه. حاج ميرزا خليل در نجف درگذشت و در خانه ى شخصى خود دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (489/1).

تهراني، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1368 -1283 ش)، عالم دينى. در تهران به دنيا آمد. پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى در تهران، در عصر آيت الله حايرى رهسپار قم شد و سطوح نهايى «مكاسب» و «كفايه» را در محضر آيت الله مرعشى نجفى و مدرسان ديگر فراگرفت. به نجف رفت و در آنجا از محضر آيت الله حاج شيخ مرتضى طالقانى و آيت الله حاج شيخ محمدتقى آملى بهره مند شد، و به تهران بازگشت و پس از اقامتى كوتاه به مشهد رفت، و در آنجا از محضر حاج شيخ هاشم قزوينى بهره ها برد. از آن پس در حوزه درس خارج آيت الله ميرزا مهدى غروى اصفهانى حاضر شد و به مدت ده سال تا پايان عمر اين استاد در نزد وى بود. بعد از فوت آن مرحوم خود رسماً حوزه ى درس خارج تشكيل داد و عده ى بسيارى از مبانى علمى و اخلاقى و معارف وى استفاده نمودند. او يكى از مروجان مبانى تفكيك و اصول مكتب تفكيك بود. از آثار وى: «فلسفه بشرى و اسلامى»؛ «عارف و صوفى چه مى گويد»؛ «ميزان المطالب».[1]

مدرس، فقيه

تولد: 1283، تهران.

درگذشت: دوم آبان 1368.

آيت الله جوادآقا تهرانى خراسانى، فرزند محمدتقى، در

خانواده اى مذهبى به دنيا آمد. پس از تحصيل دوره ابتدايى و اخذ گواهى سيكل از مدرسه ى ثروت تهران، براى فراگيرى علوم دينى راهى قم شد و پس از چند سال سكونت در آن شهر و گذراندن مقدمات و بخشى از سطوح، به نجف اشرف رفت و از محضر آيت الله مرتضى طالقانى و آيت الله محمدتقى آملى (صاحب دررالفوائد، تعليقه بر شرح منظومه سبزوارى) كسب فيض كرد. آنگاه به امر مادرش به تهران بازگشت و پس از مدتى اقامتى كوتاه در تهران، در سن سى سالگى (سال 1313) به مشهد رفت. نخست از حضور آيت الله هاشم قزوينى بهره گرفت. از آن پس به حوزه درس خارج فقه و اصول و معارف آيت الله ميرزا مهدى غروى اصفهانى حاضر گشت و تا پايان عمر ايشان (19 ذيحجه 1365 ق.) يعنى نزديك به ده سال از محضر ايشان استفاده كرد و مبانى اصولى ميرزاى نايينى را، و همچنين فقه و معارف اهل بيت (ع) را فراگرفت. اين دوره ى طولانى باعث شد كه ميرزاى اصفهانى تأثير فوق العاده اى بر وى بگذارد، چنانكه تا پايان عمر، در تبيين و ترويج مبانى و خط مشى علمى ايشان كوشش داشت و در كتابها و درسهاى خود همواره به تفسير و تقرير معارف براساس آرا و انديشه هاى استاد مى پرداخت و بدين گونه يكى از مروجان مبانى «تفكيك» و اصول «مكتب تفكيك» به حساب مى آمد.

آيت الله تهرانى خراسانى پس از اين دوره فراگيرى، به تدريس و تأليف پرداخت. ساليانى دراز (حدود چهل سال) به حوزه ى علميه ى مشهد خدمت كرد و خارج فقه و اصول درس و معارف تدريس مى كرد و به درخواست طلاب و يكى دو دوره به تدريس

شرح منظومه ى سبزوراى پرداخت. سپس به تفسير قرآن همت گماشت. محل تدريس ايشان غالبا مدرس فوقانى مدرسه ى ميرزا جعفر بود. پس از بسته شدن مدرسه در مسجد حاج ملا حيدر درس مى گفت.

از جمله فعاليتهاى اجتماعى او مى توان به تأسيس اولين خيريه ى درمانى مشهد، به نام «درمانگاه خيريه بينوايان» بنا به اشارت و مساعدت ايشان و جمعى از دوستان پزشكى وى، در سال 1334 اشاره نمود. هر هفته يك شب در جلسه ى هيئت ى مديره ى آن شركت مى كرد تأسيس نخستين صندوق قرض الحسنه ايران نيز كه در سال 1342 در مشهد آغاز به كار كرد تا با تأييد و مساعدت ايشان صورت گرفت؛ اين مؤسسه بعدها به صورت مجموعه اى شامل صندوق قرض الحسنه، فروشگاه تعاونى و كتابخانه درآمد. ايشان پس از پيروزى انقلاب اسلامى به دفعات براى ديدار با امام خمينى (ره) در فرصت هاى مختلف، به صورت انفرادى يا با هيئت هايى از علما و روحانيون به قم و تهران آمد. ضمنا با وجود كهولت، چندين بار به جبهه هاى دفاع مقدس نيز رفت.

در امر تأليف و نوشتن تلاش داشت براى خود عنوانى قائل نشود و به تعبيرهايى نظير (ج- زراع) يا «ج» يا «جواد» بسنده مى كرد و بعدها تحت نام «جواد تهرانى» مى نوشت. از جمله آثار چاپ شده ايشان اين كتاب هاست: فلسفه بشرى و اسلامى؛ عارف و صوفى چه مى گويند؟ (تهران، 1367)؛ ميزان الطالب (در دو جلد)؛ آيين زندگى و درسهاى اخلاق اسلامى؛ بررسى پيرامون اسلام (رد بر كسروى)؛ اصول و عقايد؛ بهايى چه مى گويد؛ آئين زندگى در اخلاق اسلامى.

آيت الله جواد آقا تهرانى خراسانى در سن هشتاد و پنج سالگى درگذشت.

حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا جواد تهرانى از

علماء ربانى و آيات صمدانى و مدرسين برجسته معاصر مشهد مقدسند (كرارا به معظم له مراجعه نمودم كه بيوگرافى خود را مرحمت نمايند ولى اجابت نفرمودند) اما وجدان نگارنده اجازه نداد كه از ذكر معظم له صرف نظر كنم و قطعا ارباب فضل و دانش و شاگردان آن جناب هم به اين امر راضى نيستند كه كتاب ما خالى از نام ايشان باشد.

اجمالا آن بزرگوار در حدود سال 1330 قمرى در تهران چشم به جهان گشوده و در بيت ديانت و تقوا پرورش يافته و پس از خواندن دروس فارسى و جديد و اوليات و ادنيات در عصر مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى رهسپار قم شده و سطوح نهائى مكاسب و كفايه را از محضر آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله و مدرسين ديگر حوزه استفاده نموده.

آنگاه مهاجرت به مشهد و در جوار سلطان سرير ارتضا حضرت على بن موسى الرضا عليه آلاف التحيه و الثناء رحل اقامت افكنده و از درس و محضر مرحوم مبرور عالم ربانى و آيت سبحانى آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا مهدى غروى اصفانى تا آخر عمر آن مرحوم استفاده فقه و معارف اهل بيت عصمت عليهم السلام نموده.

و ضمنا به تدريس فقه و اصول پرداخته تا بعد از فوت آن مرحوم كه خود رسما حوزه درس خارج تشكيل و عده زيادى از افاضل دانشمندان از مبانى علمى و اخلاقى و معارف آن جناب استفاده نموده و مى نمايند.

نگارنده گويد: جناب آقاى تهرانى از جهت تواضع و محاسن اخلاق و محانمد آداب نسخه اول استادش مرحوم ميرزا مهدى اصفهانى مى باشند و جدا از نوادر دانشمندان عصر محسوب مى شوند.

آثار و تاليفات علمى چندى دارند كه بعضى از آنها مانند كتاب عارف

و صوفى چه مى گويد به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 9، ش 12، ص 40 -39)، گنجينه ى دانشمندان (127 -126 /7).

تهراني، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه حضرت آيت الله حسن تهراني

تولد و دوران كودكي :

آيت الله شيخ حسن تهراني در سال 1312 در تهران به دنيا آمد. پدرش مرحوم يوسف تهراني از كسبة تهران بود كه ارادت عجيبي به روحانيت و مرجعيت شيعه داشت . او كه خود از زاهدان زمان بود و نماز جماعت و نماز شبش هيچ گاه ترك نمي شد، از شاگردان و دوستداران مرحوم شيخ محمد حسين زاهد بود و همواره از اين مرد نوراني بهره مي برد.

دوران تحصيل :

آيت الله تهراني تحصيلات خود را در دورة ابتدايي در تهران به پايان برد و سپس به مدرسه مرحوم حاج شيخ علي اكبر برهان رفت و به دليل تلاش فراوان مورد عنايت آن مرد بزرگ قرار گرفت . او مدت دو سال با نظارت مرحوم برهان در آن مدرسه درس خواند و همواره در نماز مرحوم شيخ محمد حسين زاهد حاضر مي شد. در اين مدت تلاش او به حدي بود كه توانست تمام الفيه ابن مالك را حفظ كند. الفيه ابن مالك كه در واقع يك دوره ادبيات عرب به شمار مي آيد، حدود هزار بيت است كه بسياري از طلاب تنها ابيات مهم يا حدود نيمي از آن را در حافظه دارند، امّا آيت الله تهراني به گفته خود، هر شب پس از صرف طعام ، اشعار را مرور مي كرد و تا اشعار مربوط به درس روز را حفظ نمي كرد، به بستر خواب نمي رفت . البته در اين زمينه ، سفارش هاي پدرش نيز

بسيار مهمّ بود. پدرش كه علاقه وافري به طلاب علوم ديني داشت ، از هرگونه خدمت او در گستره هاي علمي دريغ نمي ورزيد، تا آنجا كه وقتي به همراه فرزندش به مدت ده روز به مشهد رفت ، براي آن مدت كوتاه از يكي از روحانيان مشهد خواست تا به فرزندش دروس حوزه را تعليم دهد تا پس از بازگشت از سفر، از ديگر دوستان خود عقب نيفتد!

آيت الله تهراني پس از طي كردن دروس مقدمات ، دروس دورة سطح را در مدرسه مرحوم برهان در شهر ري آغاز كرد و پس از مدتي به سفارش يكي از استادان خود، كه همواره كوشش شاگرد خود را از نزديك مي ديد، به قم مهاجرت كرد تا از محضر استادان آن ديار عالم خيز بهره هاي بسيار برد. او در قم به محضر استادان بسيار شرفيات شد و فقه و اصول و فلسفه را تا سر حد اجتهاد فرا گرفت .

استادان و دوستان :

آيت الله شيخ حسن تهراني در سالهاي تحصيل خود، به محضر استادان بسياري شرفياب شد. او در شهر ري براي فراگيري معالم الاصول به درس آقا سيد حسن آقايي مي رفت و بخشي از شرح لمعه را در محضر آقا شيخ محمدرضا بروجردي فرا مي گرفت .

با ورود به قم ، قوانين و باقيماندة شرح لمعه را در محضر آيت الله نوري همداني فرا گرفت و در درس رسائل آيت الله مشكيني و در درس مكاسب و كفايه آية الله مجاهدي تبريزي شركت نمود. تلاش او به حدي بود كه دورة سطح را در سه سال به پايان رسانيد.

آيت الله تهراني پس از طي دورة سطح ، به دروس خارج آيت الله العظمي بروجردي ، آيت الله العظمي امام خميني ، آيت الله

العظمي محقق داماد، آيت الله شيخ محمد تقي بروجردي ، آيت الله العظمي حاج مرتضي حائري و آيت الله العظمي گلپايگاني _ رحمة الله عليهم _ رفت و در مدت كوتاهي كه پس از عزيمت به حجّ، به عتبات عاليات رفته بود در درس امام (ره ) و آيت الله العظمي خويي (ره ) شركت نمود. او اسفار و شفا و تفسير را نيز در محضر علامه سيد محمد حسين طباطبايي (ره ) آموخت .

او در سالهاي تحصيل و تدريس خود با طلاب بسياري رابطه دوستي داشت كه از جمله آنها مي توان از آيت الله محمد مؤمن ، آيت الله رباني املشي (ره )، آيت الله طاهري خرم آبادي و آيت الله سيد محمد كاشاني به عنوان دوستان و هم بحثهاي ايشان نام برد.

فعاليتهاي علمي و فرهنگي :

آيت الله شيخ حسن تهراني در طول سالهاي عمر خود تا هم اكنون ، تلاشهاي علمي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است . او از سالهاي آغازين طلبگي به امر تدريس اشتغال داشته است و سالها در حوزه هاي علميه خواهران به آموختن مباني فقه و اصول پرداخته است .

از فعاليتهاي مهم او در اين عرصه ، برگزاري جلسات امتحانات شفاهي و كتبي در حوزه علميه و تعيين ميزان رشد علمي طلاب بوده است كه اين امر حدود سي سال است كه ادامه دارد. همچنين او در امتحاناتي كه براي باز شناخت قضات و طلابي كه تمايل به شركت در رشته قضا داشتند، به عنوان طرح كنندة پرسشهاي امتحاني و ارزياب حضور داشته است .

فعاليتهاي سياسي :

آيت الله شيخ حسن تهراني از سالهاي آغازين نهضت اسلامي مردم ايران همواره در صف اوّل مبارزه حضور داشته است . او كه در جواني خود را سخت تحت تأثير فعاليتهاي سياسي مرحوم نوّاب صفوي مي داند،

در موقعيتهاي گوناگون به افشاي ماهيت رژيم منحوس پهلوي و عوامل آن پرداخته است .

بخشي از فعاليتهاي سياسي او به تلاشهاي او در جلسات جامعه مدرسين حوزه علميه قم مربوط مي شود. امضاي او در بسياري از اعلاميه هاي آن نهاد در سالهاي پيش از انقلاب ، از جمله اعلاميه خلع يد شاه از قدرت به چشم مي خورد.

او در پيش از انقلاب براي اعلام وفاداري به امام (ره ) در نجف به خدمت او مي رسيد و در ايران نيز مورد تهديد و بازداشت رژيم سابق قرار مي گرفت ، امّا فعاليتهاي سياسي او به پيش از انقلاب محدود نشد. با پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي در بهمن 1357، او نيز به سيل خروشان ملت پيوست و همواره از خط ولايت فقيه دفاع مي كرد. در سالهاي دفاع مقدّس ، بارها و بارها در جبهه ها حضور پيدا مي كرد و سخنان دلنشين او همواره اميدبخش رزمندگان اسلام بود.

از فعاليتهاي مهم او پس از انقلاب قضاوت در كميته هاي انقلاب اسلامي بود كه بعدها در قالب دادگاه انقلاب فعّال شد. همچنين او مدتي با عنوان قاضي دادگاهِ ويژه روحانيت و قاضي دادگاه انتظامي به فعاليت مي پرداخت .

آيت الله تهراني در سالهاي آخر عمر شريف خويش در بخش امتحانات شوراي مديريت حوزه علميه قم به ارزيابي وضعيت علمي طلاب مي پرداخت و امامت جماعت مسجد باغ پنبه قم را بر عهده داشت. او همچنين به تدريس مكاسب و كتاب جواهر نيز اشتغال داشت.

آيت الله تهراني در روز پنج شنبه 14 دي 1385 در سن 73 سالگي دار فاني را وداع و به سوي معبودش شتافت

خداوند او را با اولياء الله محشور كند انشاء الله

تهراني، حسنعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسنعلى

تهرانى (جد حجةالاسلام حاج آقاى مرواريد معاصر) و او فرزند حاج محمود تاجر تبريزى الاصل تهرانى المسكن صاحب كرامات باهره و مقامات باطنه و ظاهر از بزرگان علماء و مجتهدين عصر خود بوده است.

وى در تهران متولد شده و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از متون فقه و اصول مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح را تكميل و از محضر بزرگان استفاده نموده آنگاه در معيت استادش علامه ملاعلى نهاوندى و شريك به حسش حجةالاسلام حاج سيد عزيزاللَّه تهرانى هجرت به سامرا نموده و به امر آن بزرگوار قبل از درس آن جناب مقدارى از نهج البلاغه را براى تلامذه ميرزا خوانده و علماء را به سخنان مبارك كلام على (ع) (على الكلام) متذكر و متوجه مى ساخت. و حقا از اتقياء ابرار و صالحين اخيار بود و از كثرت احتياط چيزى از حقوق شرعيه مصرف نمى كرد و در عصر مرحوم ميرزاء بزرگ شيرازى از مدرسين سامرا بود و جمع زيادى از افاضل طلاب از محضرش استفاده و در مواقع نبودن سيد به جاى ايشان اقامه جماعت مى نمود و تمام ثقات به وى اقتدا مى كردند و سال بعد از فوت مجدد شيرازى در سال 1314 قمرى به تهران برگشته و بعد از توقف كمى مشرف به مشهد مقدس گرديده و رحل اقامت انداختند.

جناب آقاى قطب المحدثين خراسانى از مرحوم حاج ملاهاشم خراسانى صاحب (منتخب التواريخ) براى نگارنده نقل نمود كه وقتى آن مرحوم از اعتاب عاليات مراجعت به تهران كردند همه علماء و رجال دولت و ملت از ايشان ديدن كردند من جمله على اصغرخان اتابك صدر اعظم ناصرالدين شاه و پس از ملاقات در موقع رفتن

يك چك ده هزار تومانى (كه چند صدهزار تومان امروز بوده) به برادر ايشان مرحوم حلاج ميرزا حسينعلى كه از تجار تهران بودند مى دهد براى ايشان ولى آن بزرگوار نارات شده و چك را برگردانيده و مى فرمايد از همه بازديد خواهم كرد جز صدراعظم و شايد براى همين هم از تهران به مشهد مهاجرت نمود كه مبادا رجال دولت با او مراوده نمايند و مهاجرت به ارض اقدس نمودند.

وى در مشهد موقعيت عجيبى پيدا نموده و مورد توجه عموم طبقات و بالاخص روحانيت خراسان قرار گرفت و در مسجد جامع گوهرشاد اقامه جماعت مى نمود و صلحاء و اتقياء مشهد كه با غير او نماز نمى خواندند به وى اقتدا مى كردند و بسيارى از فضلاء و علماء مشهد به مجلس درسش شركت نموده و استفاده مى كردند و آن بزرگوار با اين اشتغالات كثير البكاء و دائم المراقبه بود تا در چهاردهم ماه رمضان 1325 قمرى در جوار سلطان سرير ارتضا حضرت على بن موسى الرضا عليه و على آبائه و ابنائه آلاف التحيه و الثناء رحلت نموده و در نزديكى حرم مطهر مدفون گرديد در روزى كه قرين او در علم و تقوا مرحوم عالم ربانى و آيه سبحانى آقا شيخ محمد بهارى همدانى در بهار وفات نمود.

از آثار علمى آن جناب است تقريرات بحث استادش ميرزاء بزرگ شيرازى از اول بيع تا آخر خيارات كه علامه تهرانى در ج 4 كتاب الذريعه ص 376 ذكر نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

تهراني، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين بن على تهرانى متوفى ماه رمضان 1284 ق و مدفون در كربلا معلى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

تهراني، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا عبدالعلى ابن التقى الزكى ملا غلامحسين شهيد از علماء مبرز و با تقوا و ورع تهران بوده است.

تولدش در تهران واقع و در دوران كودكى مرحوم والد را از دست داده و در خاندان مسجد جامعى هاى تهران پرورش يافته و پس از فراغت از اوليات و سطوح به قم مهاجرت و از محضر مرحوم آيةاللَّه حايرى و رجال علم ديگر استفاده نموده و پس از آن مراجعت به تهران و به تربيت و تهذيب مردم و اقامه جماعت در مسجد بازار و درس اخلاق اشتغال و غالبا بانزوا و دورى از اجتماعات به تزكيه نفس و تصفيه قلب و محاسبه نفس خود پرداخته تا در سال 1371 ق كه بقصد مجاورت آستان قدس رضوى عزيمت به مشهد مقدس نموده و چند سال در آنجا اقامت و بتدريس فقه و اخلاق و اقامه جماعت در مسجد بالا سر حضرت رضا عليه السلام موفق تا روى بعض جهات مراجعت به تهران و در مسجد مرحوم ميرزا موسى معروف بمسجد بزازها بامامت و ترويج دين و نشر معارف اسلامى پرداخته تا هنگامى كه در چند سال قبل اجلش رسيده و بسراى ديگر شتافته است.

از يادگارهاى ايشانست دو فرزند فاضل و دانشمند بنام حجت الاسلام حاج آقا مجتبى تهرانى و حاج آقا مرتضى تهرانى كه هر دو سالهاى متمادى در قم و نجف اشتغال بتحصيل علم و كمال داشته و از محضر آيات بزرگ مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه حاج آقا حسين فريد محسنى اراكى و آيت اللَّه اراكى

و ديگران استفاده كافى در فقه و اصول نموده تا بمدارج عاليه فقه و اصول رسيده و تقريرات بعضى از اساتيد بزرگوار خود را برشته تحرير و طبع درآورده و اكنون بجاى مرحوم والد در تهران به اقامه ى جماعت و ترويج دين و مباحثات علمى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

تهراني، عزيزاللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد الجليل الحاج سيد عزيزاللَّه تهرانى از شاگردان ميرزاء شيرازى بوده و در سامرا وفات و حمل به نجف اشرف گرديده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

تهراني، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در سال 1376 قمرى بود كه مرحوم مبرور شيخ العلماء والمحدثين العلامة المتتبع الحاج الشيخ محمدحسن الرازى مشهور به حاج شيخ آقا بزرگ التهرانى صاحب الذريعه الى تصانيف الشيعه و نقباء البشر و طبقات اعلام الشيعه و غيرها وارد به قم و مورد تجليل و تكريم آيت اللَّه العظمى بروجردى و قاطبه علماء قرار گرفت. اين بزرگوار كه استاد اجازه و شيخ و جازه متاخرين و معاصرين بوده است، از علماء ابراريست كه در حدود هشتاد سال از عمر شريف خود را مصروف تأليف و تصنيف نموده و ساعتى فارغ نبوده است حق عظيمى بر اسلام و مسلمين خاصه بر شيعيان و بالاخص بر روحانيون جهان دارد در يازدهم ربيع الاول 1293 متولد و در 1389 قمرى بدرود حيات گفته است.

تولدش در تهران واقع و پس از رشد و طى مقدمات در سال 1313 ق از ايران به عراق مسافرت نموده و از محضر محقق خراسانى كفائى و شريعت اصفهانى و آيت اللَّه يزدى اخذ علوم نموده و تقريرات فقه و اصول آنان را به رشته تحرير آورده و در سامرا از محضر آيت اللَّه مجاهد ميرزا محمدتقى شيرازى استفاده نموده و بعد به تأليف و تصنيف كتب پرداخته و الحق تأليفات مفيده و ارزنده اى از خود به يادگار گذاشت و خدمت شايسته اى به مسلمين نمود. نسبت به اين نگارنده محبت و توجهى مخصوص داشت و اجازه جامعى برايم به طرق عديده اش مرقوم فرمود در سال 1378 كه مشرف به زيارت روضه مرتضويه

شدم به زيارتش رفتم وقتى وارد به كتابخانه اش شدم ديدم مشغول مطالعه و نوشتن است تا مرا ديد و شناخت از جا برخاست و مرا در آغوش گرفت و معانقه گرمى نمود و فرمود كتابخانه مرا مى بينى كه همه گونه كتاب دارد ولى انيس من كتاب آثار الحجه تو مى باشد كه از آن بسيار استفاده كرده و مى كنم.

معظم له دو سفر به ايران آمد براى زيارت مشهد مقدس و در هر سفر چند ماه در قم و تهران و مشهد توقف نموده و از كتابخانه هاى عمومى آستان قدس رضوى و كتابخانه ملك تهران و غيره و كتابخانه خصوصى آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى مدظله استفاده نموده و مواد كتاب ارزنده الذريعه الى تصانيف الشيعه خود را تحصيل آنگاه مراجعت به نجف نمودند. بسيار بى آلايش و ساده و باصفا و زودباور بود و از اين سادگى وى برخى از مغرضين و منحرفين از ولايت سوء استفاده كرده و در بعضى از تأليفات او دست برده و تحريف كرده و نسبت به بعضى از اعاظم روى اغراض نفسانى اسائه ادب نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

تيرگري، سياوش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: حشره شناسى، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى دفع آفات از دانشكده كشاورزى كرج دانشگاه تهران در سال 1338، كارشناسى ارشد حشره شناسى از دانشگاه ايالتى يوتا آمريكا در سال 1341، دكتراى علوم دولتى در رشته حشره شناسى از دانشگاه يوآتيه فرانسه در سال 1347.

مرتبه علمى:

تدريس در دانشگاه شهيد چمران اهواز به مدت 5 سال، دانشيار دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مبارزه بيولوژيك با حلزونهاى آبزى ناقل بيمارى با مگس هاى حلزونخوار،

مطالعه مگس خونخوار سيل، مطالعه عقرب هاى ايران، مطالعه پارازيتوئيدهاى (زنبور) شفره مگس خانگى و توليد انبوه آن، مبارزه بيولوژيك با آفات با استفاده از زنبورهاى تريكوگراما و توليد انبوه آن، كاربرد زنبورهاى گرده افشان يونجه در توليد بذر، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 19 پايان نامه كارشناسى ارشد. دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مبارزه بيولوژيك با حلزونهاى آبزى، اصول مبارزه بيولوژيك، مرفولوژى حشرات پيشرفته، اصول طبقه بندى حشرات.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

حشرات مهم پزشكى نظير خرمگس ها، مگس هاى توليد كننده ضايعه مياز انسان و دام، عقرب ها، مبارزه بيولوژيك با حلزونهاى آبزى، حشرات آبزى، سنجاقك ها حشرات گردافشان، زنبورهاى گرده افشان و درباره زنبورهاى عسل ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

تيره گري، فرخ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آسيب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى در پاتولوژى پزشكى از دانشكده پزشكى ژنو- لوازان سوئيس در سال 1349، فوق تخصص در پاتولوژى اعصاب از دانشكده پزشكى ژنو سوئيس در سال 1355.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1358.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ساركوم دسترومائى پستان، تومورهاى مغزى در اطفال، تدريس دروس علوم پاتولوژى پزشكى در دانشگاههاى علوم پزشكى تهران و اروميه و كرمانشاه و همدان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

تومورهاى پستان، تومورهاى استخوان به زبان هاى فارسى و فرانسه.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي

استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ثابتاي كاشي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، واقعه نويس و شاعر. طبعش خالى از لطف نبوده و طرزش به شعراى هندوستان شبيه بوده است. وى مدتى در خدمت عباس قلى خان، حاكم هرات، واقعه نويس بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى نصرآبادى (371)، الذريعه (182 -181 /9)، صبح گلشن (96)، فرهنگ سخنوران (198)، گلزار جاويدان (293/1).

ثابتي، خسرو

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دندانپزشكى، دانشكده: دندانپزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دندانپزشكى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1343، دوره M.s.c در رشته پريودنتولوژى از دانشگاه لندن در سال 1350.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده دندانپزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پريودنتولوژى، دندانپزشكى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر تعداد زيادى پايان نامه دكترا و 3 پايان نامه دكترا تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

دندانپزشكى پيشگيرى، پريودنتولوژى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

پريودنتولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ثابتي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي ثابتي

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله علي ثابتي در سال 1308 هجري شمسي برابر با سال 1348 هجري قمري در همدان در ميان خانواده اي متدين و دوستدار خاندان پاك پيامبر(ص ) به دنيا آمد. پدرش حضرت آيت الله ميرزا محمد همداني از علماي معروف همدان بود كه خدمات بسياري را در همدان انجام داد وي در زمان مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري سالها در قم به تدريس اشتغال داشته از شاگردان طراز اول آن مرحوم به شمار مي رفت بعد از درگذشت آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري ايشان به همدان عزيمت كرده و در سال 1324 هجري شمسي برابر با محرم سال 1365 هجري قمري دار فاني را وداع گفت . استاد ثابتي در سن هفت سالگي تحصيلات خود را آغاز كرد. او در آغاز به دبستان رفت

و در سال 1320 موفق به اتمام آن شد. پس از آن به كسب دروس ديني رو آورد و دروس مقدمات را در خدمت پدر بزرگوارش آغاز كرد؛ اما پس از مدتي پدرش به رحمت پروردگار شتافت و او ناگزير به حوزه علميه قم رو آورد تا در آنجا در محضر عالمان و استادان فرهيخته بهرة بسيار ببرد. او در سال 1325 برابر با سال 1366 هجري قمري به قم آمد و ضمن اتمام باقيماندة دروس دورة مقدمات ، به تحصيل دوره سطح رو آورد. پس از آن به درس خارج آيات عظام و علماي اعلام دورة خود راه يافت و سالها از محضر علم و عمل آنان بهره مند شد. او در طي اين سال ها از تحصيل اخلاق اسلامي و شركت در درسهاي اخلاق نيز غافل نماند و در كنار فراگيري فقه و اصول به تحصيل علوم فلسفي نيز مبادرت ورزيد. آيت الله ثابتي در سالهاي تحصيل خود به محضر عالمان بسياري شرفياب شد. او كه جامع المقدمات و بخشي از سيوطي را نزد پدر فرا گرفته بود، در قم در درس مطول آيت الله العظمي شيخ جواد تبريزي شركت كرد و معالم را نزد او و نيز آيت الله العظمي مكارم شيرازي و امام موسي صدر آموخت . او بخشي از لمعة را نزد شهيد آيت الله صدوقي (ره ) و بخش ديگر آن و نيز رسائل و مكاسب را نزد آيت الله مشكيني و كفاية را نزد آيت الله ميرزا محمد مجاهدي (ره ) فرا گرفت . با پايان يافتن دروس سطح به درس خارج آيات عظام بروجردي (ره )، امام خميني (ره )، گلپايگاني (ره ) و اراكي _ رحمة الله عليهم _ راه يافت

و سالهاي متمادي از محضر آنان استفاده كرد. همچنين در بخش علوم عقلي ، در درس شرح منطومه و شرح اشارات آيت الله منتظري شركت جست . آيت الله ثابتي در سالهاي تحصيل خود با طلاب و فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت و دروس پيش آموخته را مباحثه مي كرد كه از جمله آنان مي توان به آقايان آيت الله نيري و آيت الله عراقچي اشاره كرد. آيت الله ثابتي در سالهاي عمر خود تا به امروز، در عرصه علم و فرهنگ خدمات بسياري از خود برجاي نهاده است . از جمله آنها سفرهاي تبليغي به مناطق گوناگون ، عضويت در شواري استفتائات دفتر آيت الله العظمي گلپايگاني (ره )، تدوين كتاب مجمع المسائل (حاوي استفتائات آن مرجع تقليد) و عضويت در شوراي استفتائات آيت الله العظمي صافي گلپايگاني (ره ) است . همچنين وي سالها به تدريس كتب دورة مقدمات و سطح اشتغال داشته و از اين رهگذر، طلاب بسياري را در مكتب تشيع تربيت كرده است . فعاليتهاي سياسي آيت الله ثابتي در پيش و پس از انقلاب در فعاليتهاي سياسي حضور داشته است . او بارها به افشاي ماهيت رژيم طاغوت در شهرهاي گوناگون پرداخت همچنين وي از كساني بود كه به ديدار تبعيد شدگان در مناطق گوناگون كشور مي رفت ؛ از جمله آ نها، سفر به ايرانشهر و ديدار با رهبر معظم انقلاب كه در آن روزگار در تبعيد به سر مي بردند، بود. آيت الله ثابتي هم اكنون در قم حضور دارد و از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است .

ثابتي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن العالم الزاهد المتقى آخوند ملامحمدتقى ثابتى همدانى از اكابر علماء و اعاظم اساتيد و مفاخر مدرسين حوزه علميه قم و مشاهير

دانشمندان معاصر همدان بوده اند.

وى در سال 1315 ق در قريه (وهنده) دوازده فرسخى همدان متولد شده و در سن 7 سالگى در خدمت پدر خود به تحصيل علوم پرداخته و با داشتن استعداد فوق العاده در مدت چهل روز قرآن را ختم و تا حدود قوانين را از محضر ايشان استفاده نموده و براى ادامه تحصيل به همدان آمده و نزد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على گنبدى و آيت اللَّه حاج شيخ على دامغانى درس خوانده و پس از آن به تهران مسافرت و در مدرسه سيد نصرالدين (واقع در خيابان خيام) اقامت و نزد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على مدرس و مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالنبى نورى تلمذ نموده. و معقول را از حاج ملا محمد هيدجى (معروف به حاج آخوند) استفاده نموده و در سال 1341 ق به ولايت خود برگشته و از آنجا مهاجرت به قم نموده و از محضر و دروس آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى استفاده نموده تا جائى كه يكى از بزرگترين شاگردان آن مرحوم به شمار آمده و خود به تدريس سطوح عالى (وسائل و مكاسب و كفايه) پرداخته و بسيار از فضلاء آن روز كه از مراجع و دانشمندان معاصر قم و شهرهاى ديگر ايرانند از بحث و درس ايشان استفاده نموده اند.

آن مرحوم به واسطه داشتن فضل و تقوا مورد توجه مخصوص آيت اللَّه حايرى بودند و گاهى در غياب آن مرحوم به جاى ايشان نيابت و اقامه جماعت نموده و وجوه اهل علم و ديگران در نمازش شركت مى كردند تا سال 1356 ق كه بنابر تقاضا و دعوت مردم همدان به آنجا منتقل و در مسجد جامعه

امامت نموده و مورد توجه و اقبال اهالى واقع شدند تا سال 1364 ق كه مسافرت به قم و مشهد نموده و در اين سفر چندين بار از حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى ملاقات و مباحثه نموده و توجه آن مرحوم را به خود جلب كه پس از مراجعت از مشهد آيت اللَّه بروجردى نامه اى براى ايشان مرقوم كه (به نظر من توقف و اقامت شما در قم اصلح است).

بعد از وصول نامه مرحوم بروجردى، بنا را بر حركت به سوى قم گذاردند لكن اجل مهلتش نداده و در جمعه 22 محرم 1365 ق در سن پنجاه و يك سالگى پس از انجام غسل جمعه و خواندن سوره (والصافات) و فرستادن پانصد صلوات كه معمول هر روزشان بود از دنيا رفته و جنازه ايشان با تجليل بسيار حمل به قم و از مسجد امام با شركت عموم مراجع و اهل علم حوزه و شهرستان قم و طبقات ديگر تشييع و بعد از طواف حرم مطهر در قبرستان مرحوم حاج شيخ حائرى در مقبره خصوصى مدفون و تا چند روز از طرف زعماء حوزه مجالس ختم منعقد و مرحوم اشراقى واعظ بزرگ در پيرامون شخصيت ايشان داد سخن مى دادند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

ثاقب كرماني، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1272/1271 ق)، طبيب و شاعر. پدرش از حكما و اطباى معروف عصر خود بود كه اواخر عمر به مشهد رفت، و زين العابدين در آنجا متولد گرديد. بعد از آنكه از مشهد به كرمان بازگشتند، ثاقب نزديك سى سال در كرمان به تحصيل علوم پرداخت سپس به يزد رفت و در آنجا مشغول تحصيل انواع علوم، به ويژه طب شد، و مدت چهل

و پنج سال در آن ديار بود. وى در سرودن انواع شعر مهارت داشت. در اواخر عمر به اصرار دوستان، به تدوين «ديوان» اشعارش پرداخت، و قريب چهارهزار بيت از قصايد و غزليات و مثنويات را جمع آورى كرد، كه اكثر آنها مشتمل بر معارف و توحيد و مدايح ائمه اطهار (ع) است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (357 -352 /1)، فرهنگ سخنوران (199).

ثروت، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منصور ثروت در سال 1327 در شهر اردبيل متولد شد. ايشان داراي مدرك دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1368 مي باشدو نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي منصور ثروت به قرار زير است: سوابق تحصيلي ديبلم اد بي در دبيرستان اذرابادگان اردبيل 1345 كارشناسي رشته زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تبريز 1352 كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تبريز 1356 دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران 1368

همسر و فرزندان : منصور ثروت متاهل و داراي يك فرزند مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري دكتر منصور ثروت به ترتيب زير است: از سال 1352 تا 1359كارمند دانشگا ه تبريز از 1359 تا 1370 عضو هيا ت علمي دانسگاه تبريز از سال 1370 تا كنون عضو هيا ت علمي دانشگاه شهيد بهشتي مدير گروه زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه شهيد بهشتي از سال 1380 تا 1382 مدير گروه انتشارات فرهنگستان عضو شوراي پژوهشي دانشكده عضويت در برخي از گرد هماييهاي ملي و بين المللي

فعاليتهاي آموزشي

: منصور ثروت از سال 1360 تا كنون در مقاطع كارشناسي كارشناسي ارشد و دكتري زبان و ادبيات فارسي مشغول به تدريس در دانشگاه شهيد بهشتي ؛ دانشگاه هرمزگان و تبريز مي باشد.

آرا و گرايشهاي خاص : از علايق پژوهشي منصور ثروت مي توان به : لغت متون ادبي، نقد ادبي و مكتبهاي ادبي اشاره كرد.

چگونگي عرضه آثار : ب- مقالات 20 مقاله در مجله هاي معتبر دانشگاهي و غير دانشگاهي و ارائه در كنفذانسهاي علمي عنوان هاي طرحهاي پژوهشي و زمان اجراي آن: روشهاي اثباتي اهل عرفان

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اشنايي با مكتبهاي ادبي انتشارات سخن

ويژگي اثر : ج اول 1385

2 تحرير نوين تاريخ جهانگشاي جويني انتشارات امير كبير

ويژگي اثر : چ اول 1362 دوم 1378

3 خردنامه

ويژگي اثر : تصحيح،چ اول 1366 دوم 1371 سوم 1375

4 درست بنويسيم

ويژگي اثر : دانشگاه تبريز چ اول 1370 دوم 1374

5 روش تحقيق و مرحع شناسي

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه بيام نور ج اول 1381

6 روش تصحيح انتقادي متون

ويژگي اثر : انتشارات بايا ج اول 1378

7 فرهنگ غياث اللغات

ويژگي اثر : چ اول 1363 دوم 1375

8 فرهنگ كنايات

ويژگي اثر : چ اول دوم 1376 انتشارات سخن

9 فرهنگ لغات و تعبيرات عاميانه و معاصر

ويژگي اثر : چ اول 1365 دوم 1378

10 كشور وسط دنيا ( ره اورد سفر چين )

ويژگي اثر : انتشارات امير كبير چ اول 1380

11 گزيده ديوان خاقاني

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه بيام نور ج اول 1381

12 گنجينه حكمت در اثار نظامي

ويژگي اثر : چ اول 1369 دوم 1375

13 مجموعه مقالات كنگره بين المللي نظامي

ويژگي اثر : چ اول 1372

14 نظريه ادبي نيما

ويژگي اثر : انتشارات بايا چ اول 1375

15 نگارش فارسي ( براي دانشجويان زبان انگليسي )

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه بيام نور چ اول 1374

16 يادگار گنبد دوار

ويژگي اثر : چ اول 1369 دوم 1375

ثعالبي نيشابوري، ابومنصور عبدالملك

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(430/429 -350 ق)، اديب، نويسنده و مورخ. وى در دو روش نثر مصنوع و مرسل استاد بوده است. چون شغلش پوستين دوزى از پوست روباه بود، به ثعالبى مشهور شد. آثار مشهور او عبارت اند از: «يتيمه الدهر»، در شرح احوال شعراى بزرگ عهد مولف از شام تا ماوراءالنهر، كه از حيث انشاء بليغ و از باب اشتمال بر احوال و اشعار بسيارى از شعراى آن عصر، خاصه شعراى تازى گوى ايران، اهميت بسيار دارد. وى اين كتاب را به وسيله ذيلى به نام «تتمه اليتيمه»، تكميل كرده است. از ديگر آثار وى: «الاعجاز و الايجاز»؛ «خاص الخاص»؛ «ثمارالقلوب فى المضاف و المنسوب»؛ «نثر النظم»؛

«التمثيل و المحاضره».[1]

ابومنصور عبدالملك بن محمد نيشابورى (ف. 429 ه.ق.) اديب و نويسنده و مورخ قرن چهارم و آغاز قرن پنجم است. وى در نثر مصنوع و مرسل عربى هر دو استاد بود. از آثار او يتيمة الدهر (ه.م.)، الاعجاز و الايجاز، خاص الخاص، ثمار القلوب فى المضاف والمنسوب، نثر النظم، كتاب التمثيل و المحاضرة و چند كتاب ديگر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (311/4)، تاريخ ادبيات ايران (642 -641 /1)، دايره المعارف فارسى (713/1)، ريحانه (365 -364 /1)، سرآمدان فرهنگ (136/1)، سيرالنبلاء (438 -437 /17)، وفيات الاعيان (180 -178 /3)، هديه العارفين (635/1).

ثعالبي، ابومنصور حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 412 ق)، مورخ و نويسنده. از مردم مرغن، ناحيه غور بود. كتاب «غررانير» يا «غرر اخبار ملوك الفرس و سيرهم»، كه به ابومنصور عبدالملك ثعالبى منسوب شده است، ظاهرا از اوست. اين كتاب را مولف به نصر، سپهسالار خراسان، هديه كرده است. اين كتاب مشتمل بر تاريخ از خلقت عالم تا زمان محمود غزنوى است. قسمتى از جزء اول آن را كه مربوط به ايران است زوتنبرگ، به سال 1900 م در پاريس منتشر كرده و به ابومنصور عبدالملك ثعالبى نسبت داده است. اين قسمت كتاب ثعالبى نسبت داده است. اين قسمت كتاب بخصوص از اين جهت اهميت دارد كه در بسيارى موارد بيشتر از طبرى به ماخذ قديم «شاهنامه» نزديك است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دايره المعارف فارسى (713/1)، سرآمدان فرهنگ (137 -138 /1).

ثعلبي، ابواسحاق، احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 437/427/426 ق)، قارى، مفسر، حافظ، مورخ، فقيه، اديب و محدث. از اهالى نيشابور بود. وى از ابوطاهر بن خزيمه و ابوبكر بن مهران مقرى و ابومحمد مخلدى و همطبقه ى آنان روايت كرده است. استادان بسيار ديده و احاديث بسيار شنيده است. ابوالحسن واحدى تفسير را از او روايت كرده است. در علم قرآن او را يگانه ى زمان خود مى دانستند. از آثار وى: «عرايس المجالس فى قصص الانبياء»؛ «الكشف و البيان فى تفسير القرآن» معروف به «تفسير كبير» يا «تفسير ثعلبى»؛ «تاج العرايس»؛ «ربيع المذكرين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (206 -205 /1)، دايره المعارف فارسى (713/1)، الذريعه (67 -66 /18 ،243 -242 /15)، روضات الجنات (257 -255 /1)، ريحانه (368 -367 /1)، سيرالنبلاء (437 -435 /17)، كشف الظنون (1496 ،1131)، الكنى و الالقاب (131/2)، لغت نامه

(ذيل/ احمد)، معجم الادباء (38 -36 /5)، الوافى بالوفيات (308 -307 /7)، وفيات الاعيان (80 -79 /1)، هديه العارفين (75/1).

ثقة الاسلام، عبدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد محسن بن مير محمّد باقر بن مير سيد على مدرس مير محمّد صادقى. عالم جليل، در 12 ربيع الثانى سال 1285 در اصفهان متولّد گرديده، مقدّمات علوم را در اصفهان نزد علماى اين شهر آموخته، در سنّ هيجده سالگى به عتبات عاليات جهت تكميل تحصيلات مهاجرت نموده، در آن ارض اقدس مدّتى نزد جمعى از دانشمندان تلمّذ نموده كه از آن جمله است: ميرزا محمّد على رشتى، و ميرزا محمد حسن شيرازى، و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى، و آقا سيد محمد كاظم يزدى، و قسمت عمده تحصيلات او نزد آخوند خراسانى بوده، و از خواصّ آن مرحوم به شمار مى آمده، و در 1230 به ايران معاودت نموده، به درس و بحث و اقامه جماعت اشتغال جسته.

سرانجام در قبل از ظهر روز 6 ماه صفر سال 1382 وفات يافته، در تخت فولاد درتكيه مير محمّد صادقيها جنب تكيه ملك مدفون گرديد.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- ارشاد المسلمين، در نسب نامه خود. و در اين كتاب از او استفاده شده است 2- انيس العارفين، در احوال برزخ و جنّت و نار، مطبوع 3- تقريرات اصولّيه اساتيدش 4- حاشيه بر طهارت شيخ 5- خلاصة الاصول، از محبث الفاظ تا محبث تعادل و تراجيح 6- رساله در اصول دين 7- رساله در لباس مشكوك 8- رساله در تقليد اعلم 9- رساله در عدالت 10- رساله در قاعده من ملك شيئاً 11- رساله در قاعده ميسور 12- رساله در وضو، طبق رساله شيخ اسماعيل مقرّى كه تمام

سطرها اگر خوانده شود مسأله وضو است، و كلمات اوّل سطرهاى هر صفحه غرض از تأليف است، و كلمات وسط سطرها اگر جمع شود مسأله لغز است، و كلمات آخر سطرها بيان ذكر دعايى است به جهت علاج جراحات 13- رساله اى در طرق روايت خود و اجازه آنها به فرزندش فاضل بزرگوار آقا سيد محمّد كاظم 16- كتابى در مجازاتهاى معاصى (حدود و ديات و تعزيزات) 15- مبك المؤمنين 16- مشكول، مانند كشكول 17- مقتصر المقال، در علم رجال 18- نور الايمان، ردّ بر بابيّه؛ و رسائل عديده ديگر.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ثقة الواعظين، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل و اديب و شاعر، و از محترمين اهل منبر اصفهان به شمار مى رفت. كتب و رسائل چندى تأليف نموده و آن ها را در پشت جزوه هاى كه در ترجمه و شرح حديث كساء نوشته و به طبع رسانيده نام برده است:

1- آثار باقريّه 2- بغية الامجاد فى لغات الاضداد 3- ترجمه و شرح حديث كساء، مطبوع 4- دررالثمين 5- ديوان السادات 6- سرور العباد فى صدق المعاد 7- سلطان المقاتل 8- كرامة الامّة فى معرفة الائمّة 9- لئالى الصدق و خير التحف 10- مجمع الاحزان 11- معاجز القرآن 12- المعراجيّة 13- منتخب اللغة؛ و غيره.

در شب شنبه 26 ذى حجّة الحرام سال 1380 وفات يافته، در اطاق پدر مدفون شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ثقةالاسلام، محمد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج شيخ محمّد باقر بن شيخ محمّد تقى رازى اصفهانى.

عالم زاهد فقيه مجتهد اصولى، از مشاهير علما و فقها و مدّرسين اصفهان. مادرش دختر سيد صدر الدين عاملى بوده، به دين جهت از طرف پدر و مادر هر دو، نواده شيخ جعفر كبير است.

در ربيع الاول سال 1271 در اصفهان متولّد شده، و در اصفهان و نجف نزد: پدر بزرگوار خود، و آقا شيخ مهدى نجفى، وحاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى، و ميرزاى بزرگ شيرازى، و شيخ راضى نجفى تحصيل نموده تا به مقامات عاليه اجتهاد نايل شده، در اصفهان به درس و بحث و اقامه جماعت و تدريس پرداخته.

سرانجام در روز 3 شنبه چهارم شعبان المعظم سال 1318 وفات يافته، در نجف اشرف در جنب برادر خود آقا شيخ محمّد حسين مدفون گرديد.

در تاريخ اصفهان و رى (:335) درباره او گويد: عقل اكمل آقايان

مسجد شاه بوده، و به كارهاى خوب اقدام نمود، يكى: دادن سالى هزار تومان به دولت، عوض ماليات قهوه خانه هاى اصفهان و بستن آن انجمن مفاسد و كارخانه اتلاف مال و جان و حال و وقت و شرافت و آسايش مردم را. دوّم: جلوگيرى از خيالات سطحى برادرش آقاى حاج شيخ نور اللَّه.

تاريخ فوتش «ثقة الاسلام آوى بالجنان» است.

ديگر از آثار او احداث مدرسه اى به نام خودش در محّله حسن آباد اصفهان كه ظاهراً محلّ مدرسه ساروتقى بوده و در طول زمان خراب شده، ايشان در سال 1317 تجديد بنا كردند.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- حواشى بر كتاب ارشاد الاذهان، كه آن را فرزندش حاج شيخ مهدى به دستور او ترجمه كرده و وى حاشيه كرده است 2- رساله در آداب نماز شب و استخاره، مطبوع 3- رساله در اصول دين، مطبوع 4- كتابى در معاصى كبيره، مطبوع 5- كتابى در ولايت به عربى 6- رساله عمليّه كه در آن هزار مسأله از مسائل نماز را ذكر فرموده است. 7- مناسك حج؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ثقةالاسلامي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: داديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ثقةالسلام

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ميرزا) على آقا تبريزى بن (حاج ميرزا) موسى، از علماى آذربايجان (و. تبريز 1277- مقت. 1330 ه.ق.). وى در نظم و نثر فارسى مهارت داشت و از تأليفات او «مرآة الكتب» در اسامى مؤلفات شيعه است. او از مشروطه طلبان و آزاديخواهان بود و در تبريز به دست روسهاى تزارى به دار آويخته شد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ثقفي كوفي، ابراهيم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابواسحق ابراهيم بن محمّد ثقفى كوفى اصفهانى، از بزرگان مؤلّفين، و ثقات مصنّفين و موّرخين است، در اوّل، زيدى مذهب بوده و سپس امامى شده است، در حدود پنجاه و سه مجلد كتاب تأليف نموده.

شرح حالش در معالم العلماء، و معجم الادباء، و روضات الجنات(:2) و ديگر كتب مبسوطاً نوشته شده است.

از كتب اوست: 1- اخبار زيد بن على 2- اخبار كشته شدگان از اولاد ابى طالب عليه السلام 3- قيام حسن بن على عليه السلام 4- مقتل الحسين عليه السلام 5- مقتل أميرالمؤمنين عليه السلام 6- الجمل 7- فدك 8- صفّين 9- حكمين 10- نهروان 11- ما نزل من القرآن فى أميرالمؤمنين عليه السلام 12- المودّة فى ذى القربى 13- كشته شدگان از آل محمّد؛ [14-العارات] و غيره.

وفات صاحب عنوان در سال 280 هجرى در اصفهان روى داده است.

در فضيلت او همين بس كه ابونعيم اصفهانى در حقّش گفته است: كان غالياً فى الرفض.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ثقفي نژاد، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد ثقفي نژاد

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد ثقفي متولد 1323، تبريز، داراي شماره 4، در يك خانواده مذهبي چشم به جهان گشود. پدرم سلاله الاطياب آقاي سيد علي اصغر ثقفي مردي متدين و كاسب كار بود. پس از اتمام دوره مدرسه ابتدايى، در سال 1335 وارد مدرسه طالبيه تبريزي تبريز شدم و مقدمات علوم عربي و ادبيات فارسي و عربي را شروع كردم. دو كتاب ادبي ارزنده گلستان و كليله و دمنه را از مرحوم آقاي حاج ميرزا علي نمرودي فرا گرفتم و همزمان جامع المقدمات را در صرف و نحو

به پايان رساندم. مقداري از معالم الاصول و جلد اول لمعه را در تبريز به پايان بردم و سپس در سال 1341 بعد از وفات مرحوم آيت الله بروجردي و براي تداوم تحصيل عازم حوزه علميه قم گرديدم.در مدت 5 سال متون فقه و اصول، رسائل، مكاسب و كفايه را به ترتيب از آيت الله سبحانى، شيخ ابوالفضل علماني و آيت الله پاياني و آيت الله سيد محمدباقر سلطاني به اتمام رساندم. همزمان در درس فلسفه منظومه سبزواري شهيد دكتر مفتح حاضر مي شدم و سپس ادامه فلسفه اسلامي را به ترتيب از آيت الله سبحانى، استاد جوادي آملى، شهيد مطهري و آيت الله محمد گيلانى، دنبال كردم.همچنين كلام اسلام، كشف الراء خواجه نصر را از آيت الله آستارائي به پايان رساندم. در علم تفسير، به تفسير استاد صالحي نجف آبادى ، آيت الله سبحاني حاضر مي شدم. آن روزها، در شب هاي جمعه و شنبه، در دبيرستان دين و دانش شهيد بهشتى، طلاب قم به كلاس زبان و مكالمه عربي شركت مي كردند كه من هم به مدت 9 سال از استاد اسدي دبير زبان و استاد رخشان فر زبان را تكميل كردم. سپس به مدت 6 سال در درس خارج فقه آيت الله شريعتمداري و اصول آيت الله مكارم، حاج آقا مرتضي حائري حاضر مي شدم.هنگامي كه دارالتبليغ اسلامي افتتاح شد در دوره اول و دوم آن موسسه علمي شركت كرده و سپس دوره تحصيلات تكميلي را آغاز كردم. در سال 1356 كه در دوره تحصيلات تكميلي دارالتبليغ اسلامي حضور داشتم، فرصتي پيش آمد كه از طرف موسسه علمي دارالتبليغ اسلامي كه حكم دانشگاه اسلامي را داشت به

خارج از ايران، كشور آمريكا، با بورسيه تحصيلي اعزام شدم و وارد دانشگاه تمپل Temple فيلادلفيا شدم و در رشته تطبيق اديان و جامعه شناسي ديني وارد دوره فوق ليسانس شدم. پس از اخذ مدرك، تعدادي از دروس دوره دكتري را مي گذراندم كه مقارن پيروز انقلاب مواجه با مبارزه سياسي جمهوري اسلامي با دولت آمريكا شديم، در نتيجه تحصيل ناتمام مانده و به خاطر فعاليتهاي سياسي _ اسلامي _ ويزاي تحصيلي ام لغو گرديد و به ايران آمدم.در سال 63 كه تازه دانشگاه آزاد اسلامي تاسيس شده بود در كنكور دوره دكتري شركت جستم و به عنوان شاگرد اول كنكور در رشته تاريخ و تمدن اسلام، ادامه تحصيل دادم. رساله دكتري خود را زير عنوان: ساختار اجتماعي _ سياسي دولت مدينه با درجه بسيار خوب پذيرفته شد. و از تاريخ به بعد در دانشگاههاي تهران _ آزاد اراك و تهران مركز مشغول تدريس هستم. در حال حاضر، به عنوان استاديار دانشگاه كه به دانشياري تبديل مي شود در دوره ارشد و دكتري دانشگاه دروس علوم اجتماعي _ جامعه شناسي ديني تدريس مي نمايم و از وضع تحصيل و تدريس خود راضي هستم.

ثقفي، خليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1239 ش)، پزشك، نويسنده و مترجم. ملقب به اعلم الدوله. وى به شيوه ى پدر، كه از اطباى مشهور ناصرالدين شاه بود، ابتدا طب را در دارالفنون فراگرفت، سپس براى تكميل تحصيلات به پاريس رفت و در اوايل سلطنت مظفرالدين شاه به تهران بازگشت و در دستگاه شاهى، مقامى عالى يافت و از سوى شاه به اعلم الدوله ملقب شد. پس از فوت مظفرالدين شاه، طبيب مخصوص ملك منصور ميرزا شعاع السلطنه شد. اعلم الدوله در زمان محمدعلى شاه، به

اجبار به فرانسه رفت و در پاريس، به كمك برادرش، دكتر جليل خان نديم السلطان، انجمنى به نام ايران جوان دوم تاسيس كرد و به فعاليت بر ضد محمدعلى شاه پرداخت. پس از فتح تهران، دكتر اعلم الدوله به ايران بازگشت و رئيس اولين بلديه ى قانونى تهران شد. سپس با سمت ژنرال كنسول به سويس رفت. در اين ماموريت سى تن از جوانان بختيارى را به منظور ادامه ى تحصيل به اروپا برد. ثقفى در زمان رضاشاه مدتى مدير كل و سپس وزارت معارف و اوقاف بود. وى در اواخر عمر از كارهاى دولتى كناره گرفت و انجمنى به نام انجمنى معرفه الروح تجربتى ايران تاسيس كرد. خليل خان طبيبى حاذق و نويسنده اى توانا بود. او به زبان فرانسوى تسلط داشت و مقالات و رسايلى به آن زبان نوشته است. سرانجام در تهران وفات يافت و در امامزاده عبدالله در آرامگاه سعدالدوله دفن شد. تاليفات به جاى مانده از وى: «باغ سرور»؛ ترجمه ى داستانهايى از ادبيات فارسى به فرانسه؛ «كنت مونت كريستو»، جلد دوم ترجمه از فرانسه به فارسى؛ «فرائد اللغه»؛ «خردنامه جاودان»؛ «هزار و يك حكايت»؛ «كليد زندگى»؛ «كليد شناسايى در علم غيرمرئى هفتاد و يك مقاله ى معرفه الروح»؛ «مقالات گوناگون»، شامل حوادث و وقايع تاريخى عهد قاجاريه، به ويژه در دوران سلطنت ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه، كه در اغلب آنها خود وى شاهد عينى و حاضر و ناظر بوده است.[1]

معروف به اعلم الدوله، فرزند ميرزا عبدالباقى حكيم باشى، متولد 1236. پس از انجام تحصيلات مقدماتى در تهران، به پاريس رفت و در رشته ى پزشكى درجه ى دكترا گرفت. بعد از مراجعت به ايران به استادى رشته ى طب دارالفنون برگزيده شد. مدت ها در

آن سمت به تعليم پزشكان ايرانى مشغول بود. در دوران سلطنت مظفرالدين شاه، به جاى ميرزا محمودخان حكيم الملك كه ابتدا وزير دربار و بعد والى گيلان شد، به سمت پزشك مخصوص شاه انتخاب گرديد و تدريجاً شاه را عميقاً زير نفوذ خود قرار داد و از طرفى چون به حكومت قانون و مشروطه علاقه مند بود، در هر فرصت شاه را تشويق به صدور فرمان مشروطيت مى كرد. مساعى او در تسريع صدور فرمان مشروطيت به گواهى تاريخ بر اهل تحقيق مكتوم نيست. بعد از صدور فرمان مشروطيت، همچنان به كار طبابت و استادى دارالفنون اشتغال داشت. مدتى رئيس انجمن بلدى تهران (انجمن شهر) و زمانى نيز كنسول ايران در سوئيس شد. در 1323 ش در سن 87 سالگى درگذشت. او از مشاهير و پزشكان دوره ى قاجاريه و مشروطيت ايران به شمار مى رود. مردى بود بسيار فاضل، اهل تحقيق و تتبع، نويسنده اى توانا با سبكى روان و شيرين و جذاب. در عمر طولانى خود آثار گرانبهائى از خود به يادگار گذارد كه مهمترين آنها عبارتند از: 1- هزار و يك حكايت؛ 2- صد و پنجاه مقاله يادگار عصر جديد؛ 3- خردنامه ى جاويدان؛ 4- مقالات گوناگون؛ 5- فوائدالنصايح؛ 6- تحفه ى نوروزى؛ 7- هزار و يك نصيحت و چند اثر ديگر.

اعلم الدوله يكى از معتقدان جدى احضار ارواح بود. در تهران، انجمنى به نام انجمن معرفةالروح تشكيل داد. از لحاظ اخلاقى و انسانى از افراد كم نظيرى بود كه سال ها مى گذرد و نظيرشان پيدا نمى شود. فرزندش حسين اعزاز ثقفى در حفظ و نگهدارى و ازدياد كتب و آثار عتيقه ى او جديتى به تمام معمول داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:[1] دايره المعارف فارسى (713/1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (223 -215 /1)، سرآمدان فرهنگ (249/1)، شرح حال رجال (489 -487 /1)، لغت نامه (ذيل/ خليل ثقفى)، مولفين كتب چاپى (28 -24 /3)، يادگار (س 3، ش 5، ص 48 ،45)، يادداشتهاى قزوينى (178 -176 /8).

ثقفي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1405 -1313 ق)، فقيه، مفسر و شاعر امامى. وى در تهران به دنيا آمد و در آن شهر نشو و نما يافت. مقدمات علوم را در خدمت استادانى چون آقاميرزا كوچك، آقا شيخ آقا بزرگ اخوان ساوجيان فراگرفت. در سال 1341 ق رهسپار قم شد و به مجلس درس شيخ عبدالكريم حايرى يزدى پيوست. نزديك هفت سال كه در قم بود يك دوره معقول و منقول از سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى آموخت و چندى نيز از مباحث شيخ محمدرضاى اصفهانى مسجد شاهى بهره مند شد. وى از دو استادش، حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى و سيد ابوالحسن رفيعى اجازه ى روايت و اجتهاد داشت. پس از گرفتن اجازه ى اجتهاد به تهران بازگشت و تا پايان زندگى به تاليف كتاب، ارشاد مردم انجام وظايف شرعى پرداخت. چون درگذشت، پيكرش را به مشهد رضوى بردند و در آنجا به خاك سپردند. وى پدر زن امام خمينى (ره) بود. از آثار وى: «تقريرات» بحث نكاح آيت الله حايرى؛ «غرر العوائد» در حواشى بر «درر الفوائد» آيت الله حايرى؛ حواشى بر «تقريرات منظومه ى» سيد ابوالحسن رفيعى؛ «ديوان» اشعار؛ «روان جاويد» در تفسير «قرآن مجيد».[1]

ميرزا محمد بن العلامه المتبحر و البحاثه المتتبع صاحب شفاء الصدور فى شرح زيارة العاشور الحاج ميرزا ابوالفضل بن العلامه الكبير صاحب التقريرات و التأليفات الحاج ميرزا ابوالقاسم الكلانتر النورى التهرانى معروف به آيت اللَّه ثقفى از

مفاخر علماء معاصر و افاضل فقهاء عصر حاضر و ساكن خيابان پامنار تهرانست كه در همان ناحيه بوظائف دينى و روحى و اقامه جماعت و تبليغات اشتغال دارند.

والد مرحوم ايشان علامه ى شهير حاج ميرزا ابوالفضل فرزند عالم محقق حاج ميرزا ابوالقاسم تهرانى است كه نام نامى آن دو بزرگوار زينت بخش كتب تراجم است در جمادى الثانيه سال 1313 ق- ه در تهران ولادت يافته و از بدو عمر اشتغال بتحصيل علوم دينيه داشته مقدمات و ادبيات و سطوح فقه و اصول را غالبا در نزد دو عالم كامل آقا ميرزا كوچك و آقا شيخ آقا بزرگ اخوان ساوجيان تاب ثراهما بپايان رسانده و در سنه 1341 ق- ه براى تكميل مدارج علم به بلده مقدسه قم هجرت نموده و قريب هفت سال در آن شهر اقامت داشته و در اين مدت يكدوره معقول را در نزد سيد الحكماء و المجتهدين آقاى حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى دامت افاداته فراگرفته و جنابش تصديق كمال ايشان را در علوم عقليه و نقليه نموده است و دو دوره اصول خارج و عمده مباحث فقهيه را از بحث رئيس الشيعه مرحوم حاح شيخ عبدالكريم حايرى يزدى رضوان اللَّه عليه استفاده نموده و حضرتش بخط شريف تصريح بمقام اجتهاد و اعتماد او فرموده و در خلال اين احوال چندى از بحث شيخ الفقهاء و المحدثين مرحوم شيخ محمد رضاى اصفهانى مسجد شاهى اعلى اللَّه مقامه مستفيض بوده و از ايشان بتحصيل اجازه عامه بليغه مشتمل بر سه طريق متصل بامام عليه السلام با تصريح به اهليت فتوى فائز گشته است.

مترجم محترم داراى تأليفات و آثار گرانقدرى است كه ذيلا از نظرتان

ميگذرد:

1- غرر العوائد در حواشى بر درر الفوائد مرحوم حايرى.

2- حواشى بر تقريرات منظومه حاج سيد ابوالحسن قزوينى.

3- رساله در عدم جواز رجوع بحكام جور.

4- روان جاويد در تفسير قرآن در 5 جلد كه مطبوع ميباشد.

5- حواشى بر سيوطى.

6- تقريرات نكاح مرحوم آيت اللَّه حائرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (419 -412 /4)، مكارم الآثار (2045/6).

ثقه الاسلام، شفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1301 -1218 ق)، مدرس و مجتهد. در تبريززاده شد. در سال 1342 ق براى تكميل معلومات خويش به عراق رفت، و در نجف، از حوزه ى درس شيخ محمدحسن اصفهانى، صاحب «جواهر الكلام»، و شيخ على، نواده ى شيخ جعفر، فقه و اصول را آموخت، سپس در پاى درس سيد كاظم رشتى، پيشواى شيخيه، علوم حديث و تفسير را تحصيل و تكميل كرد و از آنان اجازه ى اجتهاد گرفت و بعد به طريقه ى شيخيه گرويد. پس از بازگشت به وطن، به تدريس اشتغال ورزيد و از پيشوايان شيخيه در آذربايجان و صاحب محراب و منبر شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (117 -116 /5).

ثقه الاسلامي، محمدهاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1280 ق)، فقيه و مورخ امامى. وى در مشهد به دنيا آمد و پس از فراگرفتن مقدمات علوم رهسپار نجف شد و در آن شهر از مجلس درس استادانى چون آخوند خراسانى و سيد اسماعيل صدر اصفهانى بهره مند گرديد. پس از بازگشت به مشهد به حوزه ى درس آيت الله سيد على حايرى يزدى پيوست. وى در مشهد درگذشت. از آثار وى: «رساله ى ربا»؛ «رساله ى رضاع»؛ «رساله ى معاملات»؛ «حسن العاقبه فى سعاده الخاتمه»، به فارسى؛ «غايه الامال فى حسن خواتيم الاعمال»؛ «منتخب التواريخ» در تاريخ معصومان (ع) و برخى امامزادگان؛ «وسيله الامان من تسويلات الشيطان» كه خلاصه «حسن العاقبه» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (76/25 ،15/7)، منتخب التواريخ (مقدمه).

ثقه الاسلام اصفهاني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 -1271 ق)، فقيه امامى. وى در خانواده اى كه بيشتر آنها عالم دينى بودند به دنيا آمد. نياى او صاحب «هدايه المسترشدين» بود. ثقه الاسلام مقدمات علوم و بخشى از سطح و خارج را در خدمت پدرش و برخى علماى اصفهان فراگرفت. حدود سال 1288 ق رهسپار عراق شد و در نجف و سامراء در خدمت استادانى چون ميرزا حبيب الله رشتى، ميرزاى شيرازى و ديگران به تكميل تحصيلات خود پرداخت. سپس به زادگاهش بازگشت و در مسجد شاه و مدرسه ى عربان به تدريس و تربيت شاگردان پرداخت. پس از درگذشت پدر اقامه ى نماز جماعت را نيز به عهده گرفت. از شاگردان او سيد محمدجعفر ميردامادى سدهى و سيد جمال الدين گلپايگانى و شيخ محمدجواد صافى گلپايگانى و عده اى ديگر را مى توان ياد كرد. در جنبش تنباكو به همراه برادرش آقانجفى به حمايت از فتواى ميرزاى شيرازى برخاست. پس از درگذشت پيكرش را به نجف بردند و

در بارگاه حضرت على (ع) به خاك سپردند. از آثار وى: «رساله اى در اصول دين و اخلاق»، به فارسى؛ «لسان الصدق»، در مواعظ و اخلاق، به فارسى؛ «حاشيه ى مجمع المسائل»؛ رساله ى عمليه براى عمل مقلدان؛ «رساله اى در معاصى كبيره» به فارسى؛ «رساله اى در ولايات» به عربى؛ «رساله در كيفيت نماز شب و استخاره و نماز جعفر طيار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (305/18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1348/14)، مكارم الاثار (1973/6).

ثقه الاسلام تبريزي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1277- شهيد 1330 ق)، عالم امامى، مجتهد و شاعر. اصل وى خراسانى بود اما در تبريز در خانواده اى اهل علم متولد شد. او در ايران و كربلا و نجف كسب علم كرد و در فقه و اصول و حكمت سرآمد شد. وى به زبانهاى فارسى، عربى، تركى و فرانسه مسلط بود. از جمله استادانش فاضل اردكانى و شيخ مازندرانى و شيخ على يزيدى بفرويى بوده اند. وى پس از فوت پدرش، حاج ميرزا موسى، عنوان ثقه الاسلام را يافت. در هنگام حكومت ملى در تبريز فعال بود و عاقبت به امر صاحب منصب روس در ميدان مشق تبريز به دار آويخته شد. از آثارش: «ايضاح الانباء فى تعيين مولد خاتم الانبياء (ص)، و مقتل سيدالشهداء (ع)»؛ «رساله ى بث الشكوى»؛ «رساله ى لالان»؛ «ترجمه ى عتبى»، به درخواست حسنعلى خان اميرنظام؛ حواشى «الغيبه» شيخ طوسى، كه تبحر ثقه الاسلام را در ادب و مهارتش را در علم رجال نشان مى دهد؛ «مرآت الكتب»، در اسامى مولفات شيعه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (358/8)، تذكره ى شعراى آذربايجان (124 -117 /2)، دانشمندان آذربايجان (92 -91)، ريحانه (370 -369 /1)، سخنوران آذربايجان (280 -274)، شرح حال رجال (374 -373

/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 579/13، قرن 1547 -1546 /14)، فرهنگ سخنوران (200)، لغت نامه (ذيل/ على)، مولفين كتب چاپى (420 -419 /4)، مكارم الاثار (2137 -2135 /6)، يادداشتهاى قزوينى (163/8)، يادگار (س 3، ش 4، ص 12)، يغما (س 5، ص 217، س 7، ص 232 -224).

ثمر، گيتي

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى عفونى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1349، كارشناسى ارشد بهداشت عمومى از دانشگاه تهران در سال 1352، دكتراى تخصصى بيماريهاى عفونى و گرمسيرى از دانشگاه تهران در سال 1353.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1353، دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1370.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

استفاده از فاضلاب خانگى تهران با استفاده از تصفيه فيزيكى- شيميايى و ميكروبى، بررسى تحقيقى سل غدد لنفاوى گردن، كاربرد انترفرون در هپاتيب مزمن B و C در بيماران دياليزى و هموفيلى و تالاسمى، بيماريهاى عفونى، كلاژن، تارماكرلوژى، راهنمايى مشاوره و نظارت بر 100 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فيزيوپاتولوژى بيماران عفونى، بهداشت همگانى، بيماريهاى عفونى، داروها و خطرات ناشى از آن در حاملگى و شيردادن، SIDA و ايدز.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى عفونى، فارماكولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ثمره، يداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر يدالله ثمره در سال 1311 در شهر كرمان بدنيا آمد. ايشان داراي مدرك دكتري رشته زبانشناسي از دانشگاه لندن-انگلستان در سال 1348 است. وي استاد بازنشسته دانشگاه تهران ، و هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد دانشكده زبانها و ادبيات دانشگاه آزاد اسلامي مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : زبان شناسي عمومي والدين و انساب : پدر يدالله ثمره ،عنايت الله ثمره نام دارد.خاطرات كودكي : يدالله ثمره در يك خانواده فرهنگي متولد

شد و دوره دبستان را تحت نظر پدر و مادرش در دبستان بدر سيرجان تحصيل كرده است.او مي گويد:" پدر و مادرم، هردو ، معلم بودند و من تحصيلات اوليه ام را در خانواده پيش پدر ومادر شروع كردم و سپس در مدرسه اين دونفر ،تحصيلات ابتدايي را به پايان رساندم. پدرم مدير مدرسه بود و مادرم هم معلم همان مدرسه. بنابراين، اولين معلمان من پدر و مادرم بودند. قبل از اينكه به مدرسه بروم، پدرم قرآن و مقداري تعليمات مذهبي به من آموخت. من شش سال ابتدايي را در مدرسه پدرم به پايان رساندم. مدتي از دوره تحصيلات ابتدايي را در كرمان گذراندم و بعد از انتقال پدرم به يكي از مدارس سيرجان ،كه به مديريت آن مدرسه رسيد، من هم به انجا نقل مكان كرده و تا ششم ابتدايي را در آن مدرسه بودم." اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : يدالله ثمره در يك خانواده فرهنگي در شهر كرمان به دنيا آمد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : يدالله ثمره پس اتمام تحصيلات ابتدايي ،تحصيلات متوسطه اش را در دانشسراي مقدماتي كرمان به پايان رساند و در مهرماه 1329 به عنوان آموزگار پايه يك به خدمت وزارت فرهنگ آن زمان درمي آيد. يكي دو سال بعد ، ديپلم كامل متوسطه در رشته ادبي را اخذ و چندسالي در وزارت فرهنگ كرمان تدريس كرد. او در سال 1336 به تهران آمد و در كنكور دانشگاه تهران در سه رشته ادبيات فارسي، باستان شناسي و حقوق شركت كرد و در هر سه رشته قبول شد و از بين آنها ادبيات فارسي را بر گزيد. در سال

1339 با رتبه اول ، از دانشكده ادبيات ليسانس ادبيات فارسي گرفته و بلافاصله وارد دوره دكتراي ادبيات فارسي مي شود و حدود دو سال ونيم در اين دوره تحصيل كرد. استاد در اواسط سال ،1341 از طرف دولت ايران بورس تحصيلي شاگرد اولي دريافت كرد و براي تكمل معلوماتش به انگلستان عزيمت كرد و در دانشگاه لندن به تحصيل زبان شناسي پرداخت و در سال 1347 با درجه دكترا از دانشگاه لندن فارغ التحصيل شد. خاطرات و وقايع تحصيل : يدالله ثمره در خصوص انگيزه اش از انتخاب زبان شناسي آن هم در سالهايي كه در نظام آموزش عالي چيزي به اين عنوان اصلاً وجود نداشت مي گويد: «ما در دوره ليسانس دو يا سه درس با محتواي زبان شناختي داشتيم. چند تا از اين درسها به زبان شناسي و زبان هاي باستاني مثل پهلوي ، فارسي باستان و اوستا و نيز ساختمان اين زبانها مربوط مي شد. يكي دو درس هم به زبان شناسي نوين مربوط مي شد، مثل تاريخ زبان و دستور زبان و غيره كه اينها جزو دروس ادبيات بود و با عنوان رشته زبان شناسي تدريس نمي شد. استادان اين دروس هم بعضي مانند مرحوم پورداود و مرحوم صادق كيا، زبان هاي باستاني را درس مي دادند و بعضي مثل مرحوم خانلري و مرحوم مقدم مطالبي به اسم زبان شناسي جديد تدريس مي كردند. البته چيزهايي كه آنها درس مي دادند با اين زبان شناسي كه امروز مي شناسيم تا حدودي فرق داشت و آميزه اي بود از زبان شناسي باستاني و جديد... يادم هست وقتي كه از استادهايم خداحافظي

مي كردم كه بروم خارج ، بعضي ها به من سفارش مي كردند كه زبان شناسي بخوانم. از ميان اين افراد، به خصوص بايد از دكتر مقدم ، خانلري و كيا يادكنم كه مرا خيلي تشويق مي كردند. آنها معتقد بودند چون ما متخصص زبان شناسي نداريم و اين رشته در آينده مطمئناً در ايران تأسيس خواهد شد براي تدريس آن به متخصص و مدرس نياز داريم. اين بود كه وقتي به انگليس رفتم، تا حدودي با زبان شناسي آشنايي داشتم.» دكتر ثمره درباره خاطراتش از لندن و تحصيل در آنجا چنين مي گويد: «يادم هست كه وقتي وارد دانشگاه شدم، تا مدتي، حداقل شش ماه، همه چيز برايم سير و سياحت بود و تازگي داشت چون با آن سيستم دانشگاهي كاملاً بيگانه بودم. از رفتار استادها گرفته تا طرز حرف زدن آنها با دانشجو، طرز رفتارشان، معاشرت شان با دانشجوها، تجهيزات كتابخانه ها، آزمايشگاهها و امثال اينها همگي برايم تازگي داشت.» فعاليتهاي ضمن تحصيل : يدالله ثمره بين سالهاي 38 تا 39 حرف «ه_» لغتنامه دهخدا را نوشته و همكاري هايي هم در تأليف فرهنگ معين داشته است.استادان و مربيان : يدالله ثمره در دوران تحصيلات دانشگاهي در ايران از محضر اساتيدي چون بديع الزمان فروزانفر، دكتر محمد معين، جلال الدين همايي، محمد تقي مدرس رضوي، ابراهيم پورداوود، عبدالحميد فروزاني، دكتر محمد خوانساري، دكتر ذبيح الله صفا ،استادخانلري،دكتر مقدم و دكتر صادق كيا كسب فيض كرد و از اساتيد دوران تحصيل وي در دانشگاه لندن، مي توان از: جي.دي.اوگانور، ا.سي.گيمسون، آر. اچ. روبينز و هاليدي نام برد.وقايع ميانسالي : يدالله ثمره در سال1347 به عضو يت هيأت علمي

دانشگاه تهران درآمد و در سالهاي ،1350 1360 و 1369 به ترتيب به درجه استاديار، دانشيار و استاد نايل گشت. يكي از زمينه هاي مورد علاقه ثمره آموزش زبان فارسي به خارجيان است و در اين زمينه هم خيلي كار كرده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغلي كه يد الله ثمره به عهده داشته اند عبارتند از : كارشناس برنامه ريزي آموزشي دروزارت علوم و آموزش عالي رياست انجمن زبانشناسي ايران عضويت در هيأت علمي دانشگاه تهران از سال 1347 استاديار، دانشيار و استاد دانشگاه تهران طي سالهاي 1369 - 1350 مدير گروه زبان شناسي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران طي سالهاي 75 - 1370 مدير پژوهشگاه گويش شناسي فرهنگستان زبان و ادب فارسي طي سالهاي 54 - 1351 مدير گروه علوم انساني انستيتو علوم بيمارستاني طي سالهاي 57 - 1352 عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي عضو دائمي انجمن آواشناسي بين المللي IPA همكاري با موسسات و مراكزي تحقيقاتي : فرهنگستان دوم بمدت 4 سال ،مركز تحقيقات الكترونيك دانشگاه صنعتي شريف بمدت يك سال ، موسسه دانش پژوهش ايران بمدت يك سال،وزارت جهاد كشاورزي مركز تحقيقات روستاييبمدت سه سال،وزارت آموزش و پرورش دفتر تهيه و تدوين كتب درسي و آموزشي بمدت سه سال ،بنياد ايرانشناسي بمدت يك سال ،فرهنگستان زيان و ادب فارسي بمدت هشت سالفعاليتهاي آموزشي : يد الله ثمره بعنوان دبير دبيرستانهاي ايران ازسال 1329تا 1342 فعاليت داشته است و بعنوان استاد يار، تدريس در دانشگاههاي تهران ، تربيت معلم ، امام خميني قزوين و انستيتو علوم بيمارستاني تهران ازسال 1347 تا 1377 را عهده دار بوده اند. وي همچنين درسال 1377

بعنوان استاد در دانشگاه آزاد اسلامي و دانشگاه لندن به تدريس زبان شناسي اشتغال داشته است .مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : يدالله ثمره يكي از مؤسسين اصلي آزمايشگاه زبان دانشكده ادبيات دانشگاه تهران مي باشد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : يدالله ثمره در نخستين كنگره تحقيقات ايراني ، سومين و چهارمين كنگره تحقيقات ايراني ، سمينارزبانشناسي ، سمينار جهاني ISO و همايش ايرانشناسي بنياد ايرانشناسي شركت كرده است . همچنين با فرهنگستان علوم بخش گردآوري گويشهاي ايران، از سال 1350تا1354 و در مركز تحقيقات الكترونيك دانشگاه صنعتي شريف و درموسسه توسعه دانش و پژوهش ايران و دروزارت جهاد كشاورزي، مركزتحقيقات روستايي، در وزارت آموزش و پرورش، دفتر تهيه و تدوين كتب درسي وآموزش فارسي به خارجيان،نيز فرهنگستان زبان وادب فارسي فعاليت داشته است .شاگردان : يدالله ثمره در باره دانش آموختگان و دانشجويان تحت تعليم خود چنين مي گويد: «الآن 90درصد افرادي كه در دانشگاههاي مختلف زبان شناسي درس مي دهند، يا پرورش يافتگان داخل هستند يا لااقل فوق ليسانس خود را در اينجا گرفته اند و براي گرفتن دكترا به خارج رفته اند. مثلاً دكتر سيمين كريمي فوق ليسانس خود را همين جا گرفت. دكترايش را همين جا تا حد رساله گرفت و بعد رفت خارج و رساله اش را در آنجا نوشت و دكترايش را از آنجا گرفت و حالا هم در دانشگاههاي آمريكا درس مي دهد.» و البته شاگردان ديگري چون دكتر حسن پوراقدم كه مشغول تدريس در آمريكاست، يا چند نفر ديگر از دانشجويانش كه حالا در دانشگاههاي انگليس تدريس مي كنند ثمره سالها

تلاش و كوشش يدالله ثمره مي باشد.همفكران فرد : يدالله ثمره با دكتر باطني و دكتر ميلانيان همفكري نزديكي دارد.آرا و گرايشهاي خاص : يدالله ثمره درباره زبان شناسي مي گويد: «زبان شناسي از ابتداي پيدايش تا امروز در مسير رشد بوده است. زبان شناسي فارسي در مسير تكامل بوده است. به طور كلي اولين هدف زبان شناسي در ايران اين بودكه به زبان فارسي و زبان شناسي زبان فارسي خدمت كند. در اين راهكارهاي زيادي صورت گرفته و مقالات و كتابهاي نسبتاً قابل توجهي نوشته شده است.» جوائز و نشانها : - دريافت لوح تقدير از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي براي ترجمه كتاب " زبانهاي خاموش" در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران - تنديس سخن ،دانشگاه علامه طباطبائي در سال 1383 - مدال زرين دانشگاه تهران-تهران در سال 1385 بمناسبت تجليل و قدرداني از خدمات علمي.چگونگي عرضه آثار : از يداله ثمره تعداد زيادي مقالۀ تحقيقي و فرهنگي و زبان شناسي در نشريات مختلف مانند: نشريۀ دانشكدة ادبيات، نشريه كنگره ايران شناسي، مجله وحيد، مجله رودكي و غيره به چاپ رسيده است. - تعداد مقالات منتشر شده در مجلات علمي :17 مقاله - شركت در مجامع علمي : 7 مورد آثار : nbsp1 A Course In Colloquial Farsi ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه تهران،19772 The Arrangement Of Segmental PhinemesIn Farsi ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه تهران، شماره 15773 The verb system In Zeynabadi Dari ويژگي اثر : اين مقاله در مجله

دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در سال1357 به چاپ رسيده است4 آرايش واكه اي واژه هاي ويژگي اثر : اين مقاله درمجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران درسال 1354 به چاپ رسيده است5 آموزش زبان فارسي ويژگي اثر : آزفا 1 ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، سال 1366 . اين كتاب يك دوره 5 جلدي است كه به زبان فارسي و انگليسي نوشته شده و تاكنون به 16 زبان ترجمه شده است6 آموزش زبان فارسي ويژگي اثر : آزفا ، وزارت و فرهنگ و ارشاد اسلامي ، سال 13677 آموزش زبان فارسي ويژگي اثر : اين كتاب درآزفا و تحت وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي درسالهاي 69_ 1367به چاپ رسيده است.8 آواشناسي زبان فارسي ، آواها و ساخت آوائي هجا ويژگي اثر : مركز نشر دانشگاهي، سال13649 پاره اي ويژگيهاي دستوري دري ويژگي اثر : اين مقاله درمجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران درسال 1356 به چاپ رسيده است10 تحليل ساختاري فعل در گويش گيلكي كلاردشت ويژگي اثر : اين مقاله درمجله دانشكده ادبيا ت دانشگاه تهرا ن در سال 1367 به چاپ رسيده است11 تحليل سبكي حافظ و معرفي غزلي تازه منسوب به او ويژگي اثر : اين مقاله درچهارمين كنگره تحقيقات ايراني درسال1354 به چاپ رسيده است12 تحليلي بررده شناسي زبان ، ويژگيهاي رده شناختي زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله زبان شناسي درسال 1369 به چاپ رسيده است13 تهيه و تدوين بخشي ازحرف «ه»لغت نامه دهخدا ويژگي اثر : مجلدات 75تا 10414 درياي خليج فارس درصوره الارض ابن حوقل ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات دردانشگاه تهران درسال1368 به چاپ رسيده است15 دريچه اي به زبان فارسي ويژگي اثر : انتشارات المهدي، سال 137316 راهنماي تدريس زبان فارسي ويژگي اثر : اين كتاب درآزفا و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي درسال 1369 به چاپ رسيده است.(اين كتاب تاكنون به زبانهاي فرانسه، آلماني، روسي، اسپانيايي، تركي استانبولي، هندي و... ترجمه شده است)17 راهنماي زبان فارسي ويژگي اثر : انتشارات المهدي ، سال 1374-اين دو كتاب كه براي دانشگاههاي قزاقستان ،تاجيكستان و ازبكستان نوشته شده توسط مرحوم پروفسور رستم اوف به زبان قزاقي و خط سيريليك برگزيده شده است.18 زبانهاي خاموش ويژگي اثر : ترجمه، باهمكاري دكتر بدر الزمان قريب ، پژوهشگاه علوم انساني ، سال 1365- اين كتاب، برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در 1366 از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده شد ،19 ساختمان فونولوژيكي درفارسي ويژگي اثر : اين مقاله در نخستين كنگره تحقيقات ايراني در دانشگاه تهران درسال1350 چاپ شده است20 ساختمان واجي «وند » درفارسي ويژگي اثر : اين

مقاله در مجله دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در سال 1351 به چاپ رسيده است21 شناخت نظام آوايي زبان ويژگي اثر : (ترجمه)، فرهنگ معاصر. (زير چاپ) .22 طرح آوايي واژه هايي دو هجايي درفارسي ويژگي اثر : اين مقاله درسومين كنگره تحقيقات ايراني دربنياد فرهنگ ايران درسال 1352 به چاپ رسيده است23 طرح حرف نويسي و واج نويسي زبان فارسي ويژگي اثر : اين مقاله در سمينار جهاني ( Internation Standadization Organization )درلندن در آوريل 1997 به چاپ رسيده است24 نظام آوايي زبان ويژگي اثر : نظريه و تحليل ، فرهنگ معاصر ، سال 136825 همكاري در تهيه و تدوين فرهنگ فارسي ويژگي اثر : اين كتاب تاليف محمدمعين است .

ثمري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ثمري

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1352 با مدرك سيكل وارد حوزه علميه قم شدم و در موسسه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني مشغول به تحصيل شدم. ادبيات و فقه و اصول تا اواسط رسائل و مكاسب را از محضر اساتيد معظم صلواتي، تقوي، استادي، مقتدايي، تهراني، و در ادامه از محضر آيت الله ستوده و آيت الله اعتمادي بهره مند شدم. در سال 1359 با تاسيس مدرسه عالي تربيتي و قضايي طلاب قم توسط شهداي بزرگوار بهشتي و باهنر در آزمون ورودي مدرسه مذكور شركت نموده و به مدت يك سال از محضر اساتيد آيت الله شاهرودي دكتر احمدي و بقيه

اساتيد اقتصاد اسلامي فلسفه روانشناسي ادبيات و بقيه دروس را با معدل 18 و اخذ مدرك كارشناسي به پايان رساندم .

در سال 60 در آموزش و پرورش مشهد مشغول تدريس در مراكز تربيت معلم مشهد شدم. از سال 63 مدتي به عنوان عضو هسته گزينش آموزش و پرورش خراسان و سپس معاون پرورشي آن اداره در ضمن تدريس در مراكز تربيت معلم و شركت در درس كفايه آيت الله مرتضوي تا سال 65 كه براي ادامه تحصيل به قم منتقل شدم انجام وظيفه نمودم.از سال 65 ضمن تدريس در دبيرستان هاي قم در درس خارج فقه و اصول آيات عظام منتظري، سبحاني، وحيد خراساني، فاضل لنكراني و نوري همداني به مدت 15 سال شركت نمودم.

مدت 5 سال با نظارت آيت الله نوري همداني بحث حج و مسائل مستحدثه را به صورت استدلالي زير نظر اساتيد بزرگوار ممدوحي و خليلي بررسي نمودم. از سال 76 به عنوان روحاني حج و عمره در خدمت زائرين بيت الحرام مي باشم و در طول سال علاوه بر تدريس از منبر وعظ و خطابه در مساجد شهر مقدس قم و بقيه شهرها براي تبليغ معارف اسلام بهره مند مي باشم به علاوه مدت 3 سال است به عنوان استاد تاريخ اسلام در دانشگاه تدريس دارم.

ثميني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فارماكولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

فارغ التحصيل از دانشگاه تبريز با درجه .D.Phorm در سال 1349، دكترا در رشته فارماكولوژى از دانشگاه لندن در سال 1358.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

داروشناسى و داروسازى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 30 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش

يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فارماكولوژى، فارماكولوژى داروهاى آنتى هيپرناتيو، دارو و درمانى بيماريهاى پوستى، شيمى درمانى، فارماكولوژى داروهاى ديورتيك، تست هاى فارماكولوژى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 60

زمينه علمى مقالات:

زمينه هاى مختلف فارماكولوژى، فارماكولوژى عضلات، فارماكولوژى گيرنده ها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ثنائي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1302، مرتبه علمى: استاد، رشته: بهداشت حرفه اى، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داورسازى و گذراندن دوره هاى آموزشى در كشورهاى انگلستان، ژاپن، يوگسلاوى و آمريكا.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و داشنيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق در زمينه هاى مختلف بهداشتى همچون بهداشت محيط، بهداشت حرفه اى، مبارزه با ناقلين مالاريا، تدريس در رشته بهداشت حرفه اى و خصوصا سم شناسى صنعتى و ساير عوامل زيان آور محيط كار، طرحهائى شامل مسموميت در كارگران صنعت چاپ، مسموميت با سرب در كاشى سازان، تماس رانندگان تاكسى با سرب در هواى تهران، مسائل بهداشتى در صنايع لاستيك و ساير مسائل مربوط به مسموميت كارگران در صنايع شيميائى و سموم صنعتى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 100 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 9

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

شيمى تجزيه اى حشره كش ها و آفت كش ها و كاربرد آنها، سم شناسى صنعتى، روشهاى شيميائى مبارزه با بندپايان در ارتباط بهداشت و بهداشت حرفه اى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 25، تعداد مقالات به زبان خارجى: 22

زمينه علمى مقالات:

بهداشت حرفه اى سموم حشره كش، سموم صنعتى، گازهاى جنگى، مبارزه با مالاريا، مسوميت با فلزات

و مواد آلى در صنايع مختلف مثل باطرى سازى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ثواب همداني

قرن:16

جنسيت:زن

مليت:ايران

وى دختر عبداللَّه و شاعرى ظريف و شوخ بود و در همدان مى زيست.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 185 / 1.

جابري انصاري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج ميرزا على مستوفى بن محمود.

فاضل ارجمند گرامى، اديب موّرخ شاعر، از مشاهير فضلا و دانشمندان اصفهان، و از خاندان علمى و ادبى، در 18 رجب 1287 در شيراز متولّد شده، و در 5 جمادى الثانيه سال 1376 در اصفهان وفات يافته، در ايوان داخلى بقعه بابا ركن الدين مدفون گرديد.

در اصفهان خدمت جمعى از افاضل همچون: ميرزا محمّد حسن نجفى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آخوند كاشى تلمّذ فرموده، و در اين بين به تأليف و تصنيف اشتغال جسته، كتب زيادى تأليف نموده، و اغلب آنها را به طبع رسانيده است.

اينك به اسامى برخى از آنها اشاره مى شود:

1- آثار الحسان، در بدايع اشعار نسوان 2- اوصاف المستحسنه 3- آگهى شهان از كار جهان، 4 مجلّد 4- آفتاب درخشنده 5- اسرار الانصار 6- اسرار تاريخى قاجاريه 7- بدايع و نوادر 8- تاريخ اصفهان، مختصر 9- تاريخ اصفهان و رى 10- تفسير حسن، تفسير قرآن مجيد 11- تهذيب الاخلاق 12- ترجمه وفيات الاعيان ابن خلّكان كه به دستور ظل السلطان انجام داده 13- ترجمه فقه ابوحنيفه 14- تسهيل وصّاف 15- ديوان اشعار 16- رساله در حقيقت معراج 17- صعود المسعود 18- عشق حقيقى و مجازى، منظومه فارسى 19- گزارش شرح حال سعدى و حافظ 20- گنجينة الاسرار 21- گوهر شب چراغ، جلد اوّل آن مطبوع 22- لئالى السمط فى معالى النبى و السبط 23- منشآت 24- نوش دارو، در اخلاق 25- نور الثقلين، در مناقب رسول

اكرم صلى الله عليه و آله و سلم؛ و رسائل عديده ديگر از مطبوع و غير مطبوع، حدود سيزده مجلّد.

مرحوم انصارى در كتب خويش به نام جمعى از مشاهير خاندان خويش كه در اصفهان ساكن بوده اند اشاره مى كند. ذيلاً نام آنها در اين كتاب جهت تتميم مطلب تذكّر داده مى شود:

1- خواجه كمال ابوالفتح جابرى فرزند خواجه جلال الدوله، معاصر شاه اسماعيل و مشرف خزانه سلطنتى.

2- ميرزا باقر فرزند ميرزا محمّد على كلانتر اصفهان، و واقف خانه ها و املاكى در اصفهان.

3- رئيس برگه، با فضايل متوافر، و از زمره اخيار و صاحبان خيرات بوده.

4- جلال الدين. از وزراى تراكمه و از اسخياى معروف بوده، معاصر سلطان الوند بهادر.

5- ميرزا حسين جابرى، كلانتر و حكمران اصفهان در عهد نادر شاه، و مقتول به امر او.

6- ميرزا داود، در دستگاه سلاطين صفويّه بوده، شاعر و اديب و بانى تكيه حاج ميرزا داود در جويباره است.

7- ربيع الدين، معاصر با نادر شاه و فرزند رفيع الدين.

8- رفيع الدين ابن مهدى مستوفى الممالك ايران.

9- ميرزا سلمان اعتماد الدوله بن على، اديب و نويسنده و شاعر معصر شاه طهماسب صفوى.

10- ميرزا عبداللَّه فرزند ميرزا سلمان، اديب و شاعر.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

جاپلقي، عبدعلي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، فقيه. پدر وى از شاگردان برجسته ى محقق كركى بود. عبدعلى از ايران به هند رفت و در آنجا ساكن شد. وى مدتى در خدمت سلطان سليمان ميرزا بود و متولى آستان قدس رضوى. محمدباقر داماد از وى روايت كرده است. از جمله آثار وى شرح بر «الفيه» شهيد است كه آن را به درخواست سليمان ميرزا، فرزند شاه طهماسب صفوى، سلطان حيدرآباد،

براى خواهرش پرى خانم نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (31/8)، الذريعه (112 -111 /13)، روضات الجنات (215 -214 /4)، ريحانه (375/1)، رياض العلماء (151/3)، فوائد الرضويه (238).

جاپلقي، علي اصغر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1313 -1231 ق)، فقيه، مدرس و محدث امامى. در روستاى جاپلق به دنيا آمد و چون پدرش از دانشمندان بزرگ دينى حوزه ى علمى بروجرد بود، مقدمات علوم را در جاپلق آموخت، سپس به بروجرد رفت و در آن شهر فقه و اصول و حديث و رجال و تفسير و منطق و كلام و حكمت و درايه را نزد پدر و حجه الاسلام بروجردى و شيخ مرتضى انصارى فراگرفت و از پدر و برادرش اجازه ى روايت يافت. سيد على اصغر پس از چندى اقامت در بروجرد به شهر قم رفت و به تحقيق و تاليف و تدريس پرداخت و درين شهر درگذشت و در جوار حضرت معصومه (ع) به خاك سپرده شد. از آثار وى: «حج استدلالى»؛ «جامع المقاصد» در اصول فقه استدلالى؛ «طبقات الرواه»، در دو جزء؛ «طرائف المقال»، در علم رجال.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (422/2)، الذريعه (73/5)، چهل سال تاريخ ايران (773 ،218)،« المآثر و الاثار (162).

جاپلقي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد اسمعيل بن المرحوم آقا محمد صادق صادقى جاپلقى از علماء و دانشمندان مبرز و مشهور بفضل و تقواى تهران ميباشد. وى در سال 1313 ق در يكى از قراء جاپلق كه از مضافات اراك است بدنيا آمده و پس از رشد و طى مقدمات به اراك مسافرت نموده و از ابتداء با حضرت آيت اللَّه آقاى حاج شيخ محمد على اراكى رفيق بحث و شريك تحصيل بوده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدعلى خان و آيت اللَّه حاج شيخ محمد سلطان العلماء استفاده سطوح نهائى نموده و از اول ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى در اراك حاضر جلسات درس فقه و

سطوح آنجناب شده و پس از مهاجرت و انتقال ايشان به قم مهاجرت بحوزه علميه نموده و تا سال 1354 ق از مرحوم آيت اللَّه موسس استفاده و هم چند ماهى از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى (در موقع تبعيدشان به قم) بهره مند شده و در سال مزبور منتقل به تهران و در خيابان صفارى رحل اقامت افكنده و تا حال حاضر كه هشتاد سال از سن شريفش مى گذرد به اقامه جماعت در مسجد (صفارى) و ترويج دين و خدمات مذهبى و تدريس فقه و اصول اشتغال دارد. از آثار ايشان است تقريرات درس فقه و اصول كاملى مرحوم آيت اللَّه حايرى.

فرزند برومند ايشان جناب ثقةالاسلام آقا شيخ خليل اللَّه صادقى جاپلقى تهرانى از فضلاء محصلين حوزه علميه قم است كه مدت ده سال در مشهد مقدس بتحصيل اشتغال داشته از محضر مدرسين بزرگ استفاده نموده آنگاه به قم مشرف و چندين سال است كه از محضر آيات عظام و مدرسين والا مقام حوزه كسب فيض و كمال مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

جاپلقي، محمدحسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، فقيه امامى. وى از مردم شفت گيلان بود. در جوانى به اصفهان رفت و در خدمت بعضى از استادان اين شهر چون ميرزا حبيب الله و ميرزا هدايت الله به تكميل تحصيلات پرداخت. پس از چندى كه استادان وى به فرمان نادرشاه متصدى امور شرعى جاپلق شدند، او نيز در روستاى دره باغ مسكن گزيد. محمدحسن در جاپلق با دختر هدايت الله ازدواج كرد و نتيجه اين ازدواج پسرى شد به نام ابوالقاسم كه بعدها به ميرزاى قمى شهرت يافت. محمدحسن گذشته از علوم دينى در علوم ادبى نيز مهارت داشت و از نخستين

استادان فرزندش بود. ملا محمدحسن به دليل اقامت طولانى در جاپلق به جاپلقى مشهور شد. از جمله آثار وى: «كاس السائلين» كه به تقليد از «كشكول» شيخ بهائى نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (232/17)، قصص العلماء (180)، مكارم الاثار (912/3).

جاربردي، فخرالدين، ابوالمكارم احمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 746 ق)، فقيه و اديب شافعى. وى از فضلاى شاگردان قاضى بيضاوى و از داناترين دانشمندان تبريز بود و اوقات خود را بيشتر به تدريس و تاليف در زمينه علوم عقلى و نقلى صرف مى كرد. بين جاربردى و قاضى عضدى ايجى مشاجرات بسيارى در علوم بود. وى در تبريز درگذشت. از تاليفات او: «الحواشى على الكشاف» زمخشرى؛ شرح «المنهاج» بيضاوى؛ حاشيه بر «شرح المفصل» ابن حاجب، در نحو؛ «شرح اصول البزدوى»؛ «شرح الحاوى الصغير» قزوينى، و فروع فقه شافعى؛ «شرح الشافيه»، ابن حاجب، در صرف؛ «شرح الهدايه للمرغينانى» در فروع حنفيه؛ «المغنى»، در نحو.[1]

(منسوب به جاربرد) ابوالمكارم فخرالدين احمد ابن حسن بن يوسف، دانشمند معروف قرن هشتم (ف. تبريز 746 ه.ق.) وى پيوسته موظبت بر تحصيل علوم مى كرد و به افاده طالبان علم ممارست داشت.

او ساكن تبريز بود و در همانجا درگذشت. جاربردى نزد قاضى بيضاوى صاحب تفسير معروف تلمذ كرده و با قاضى عضدالدنى ايجى معارضات و مناقضات داشته. وى تأليفات بسيار دارد از جمله: شرح شافيه ابن الحاجب در علم صرف، كتاب السراج الوهاج كه شرح بر كتاب منهاج استادش قاضى ناصرالدين بيضاوى است در علم اصول، تعليقات بر كشاف. المغنى كه رساله ايست در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (107/1)، حبيب السير (232/3)، روضات الجنات (347 -345 /1)، ريحانه (380/1)، كشف الظنون (626 ،1021 ،1478

،1879 ،2036 ،222)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، الكنى و الالقاب (137/2)، معجم المولفين (199 -198 /1)، هديه العارفين (108/1).

جامي، غياث الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، طراح و نقاش. طراح نقوش احتمالا بافنده ى فرش نفيسى است كه در وسط آن شمسه ى فوق العاده اى بافته شده و در متن آبى آن، مظنره ى شكارگاه جلب نظر مى كند و تعدادى شكارچى و حيوانات به قرينه در آن بافته شده، با رقم: «شد از سعى غياث الدين جامى- بدين خوبى تمام اين كار نامى» سنه 929.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (413 / 1).

جامي، محمد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند عين على فروشانى. عالم فاضل، اديب كامل، و شاعر متبحر، از اعقاب شيخ حر عاملى، در سال 1220 در قريه ى فروشان وفات يافته.

وى را منظومه اى است نظير «حمله ى حيدرى»، مشتمل بر احوالات حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در بحر تقارب، قريب بيست و پنج هزار بيت. [به نام جام گيتى نما]

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

جامي، معين الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 783 ق)، شاعر و اديب. نسبش به پنج پشت به شيخ الاسلام احمد جامى و از طرف مادر به ملك شمس الدين ابوبكر كرت، از پادشاهان آل كرت مى رسد. خواجه معين الدين خود از بزرگان خراسان به شمار مى رفت. وى در جام درگذشت و در مقبره ى نيايش شيخ احمد جام به خاك سپرده شد. وى از ادبا و شعراى نامى زمان خود بود و در نظم و نثر فارسى دست داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (219).

جان احمدي، فاطمه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

فاطمه جان احمدي در تاريخ 1343 در خرم آباد مركز استان لرستان ديده به جهان گشود. وي پس از طي تحصيلات مقدماتي و متوسطه وارد دانشگاه شهيد بهشتي شد و موفق به دريافت ليسانس كارشناسي تاريخ گرديد . كارشناسي ارشد خود را در دانشگاه الزهرا ادامه داد و مدرك دكتراي تاريخ با گرايش تاريخ اسلامي را از دانشگاه تربيت مدرس اخذ نمود . در حال حاضر علاوه بر تدريس در گروه تاريخ دانشگاه الزهرا معاونت آن گروه را نيز بر عهده دارد . زمينه هاي تدريس ايشان تاريخ تحولات سياسي ، اجتماعي و اقتصادي جهان اسلام تا قرن 4 هجري و به طور تخصصي تاريخ فاطميان در مغرب و مصر اسلامي ، تارخ اسماعيليه مستعلويه در مصر و يمن و گسترش اسلام در شمال آفريقا و جنوب اروپا است .

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فاطمه جان احمدي در سال 76 در كنكور سراسري شركت و در مقطع كارشناسي (68-72 ) رشته تاريخ دانشگاه شهيد بهشتي پذيرفته شد، در سال 72 پس از شركت در كنكور كارشناسي ارشد تاريخ

به دانشگاه الزهراء راه يافت و در سال 75 از پايان نامه خود به نام « بررسي اوضاع اقتصادي ايران در دوره خلافت عباسيان» دفاع كرد. در پايان همين سال پس از شركت در آزمون پذيرش دكتري تربيت مدرس موفق به راه يابي دوره دكتري تاريخ، گرايش اسلام در اين دانشگاه شدو در سال 82 از رساله خود در زمينه « مباني مشروعيت و ساختار خلافت فاطميان » دفاع نمود.

همسر و فرزندان : فاطمه جان احمدي در اواخر سال دوم دبيرستان ازدواج كرد و وقتي وارد دانشگاه شد دو فرزند پسر داشت.

فعاليتهاي آموزشي : فاطمه جان احمدي تدريس در گروه تاريخ دانشگاه الزهرا معاونت آن گروه را نيز بر عهده دارد . زمينه هاي تدريس ايشان تاريخ تحولات سياسي ، اجتماعي و اقتصادي جهان اسلام تا قرن 4 هجري و به طور تخصصي تاريخ فاطميان در مغرب و مصر اسلامي ، تارخ اسماعيليه مستعلويه در مصر و يمن و گسترش اسلام در شمال آفريقا و جنوب اروپا است .

چگونگي عرضه آثار : فاطمه جان احمدي داراي مقالات متعددي با محوريت تاريخ اسلام است ، ايشان در سمينارهاي متعدد داخلي و خارجي شركت داشته و در كنفرانسهاي مختلفي مقالاتي را ارائه داده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي

ويژگي اثر : دفتر نشر معارف( وابسته به نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاهها)- تير 1387

جان محمدي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين جان محمدي

محل تولد : بيجار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/12/7

زندگينامه علمي

سال 1358 در يكي از روستاهاي شهرستان بيجار متولد شدم.

تحصيلات ابتدايي را در روستا گذراندم و سپس براي تحصيلات دوره راهنمايي به مدرسه تيزهوشان شهرستان قروه رفتم. بعد از اتمام دوره راهنمايي و قبولي در آزمون دبيرستان تيزهوشان و دبيرستان سپاه سنندج، اين دومي را انتخاب كردم و در رشته علوم تجربي ادامه تحصيل دادم. پس از آن با اتمام دوره پيش دانشگاهي در رشته علوم انساني وارد حوزه علميه شدم. طلبه سطح دو حوزه بوده و هم زمان در گرايش "فلسفه روش" ادامه تحصيل مي دهم و به كار تحقيق و نويسندگي نيز اشتغال دارم. در ضمن از زندگي جديد شهري هم تقريبا بيزارم و عاشق تجربيات باطني هستم . تا خدا چه خواهد و چه تدبير كند.

جانقرباني، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: اپيدميولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى كرمان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد اپيدميولوژى از دانشگاه شيراز در سال 1357، دكتراى اپيدميولوژى از دانشگاه گلاسكو انگلستان در سال 1364.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه داشنيارى رشته اپيدميولوژى دانشگاه علوم پزشكى كرمان در سال 1352.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

افشاء تشخيص و پيش آگهى به مبتلايان سرطان، سكته مغزى، سرطان هاى پوست در مصدومين شيميايى جنگ، اثر سيگار بر روى قند خون، تصادفات رانندگى، ديسمنوره، اعتبار روشهاى تشخيص شستشو و برس كشيدن ناژه اى، زخم معده، علل مرگ و مير در بخش مغز و اعصاب، WART، impetigo استرس، راهنمايى مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

اپيدميولوژى، اصطلاحات پزشكى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى:

14

زمينه علمى مقالات:

اپيدميولوژى ديابت، بيماريهاى قلب و عروق سرخك، سل، تصادفات رانندگى، فشار خون، سكته مغزى، اختلاف جنسى در مرگ و مير recrd linkage.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جاودان، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جاودان

محل تولد : ميناب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد جاودان، صرفاً به دليل تقاضاي مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي اين زندگينامه را تحرير مي نمايم و خود را در موقعيت تحرير «زندگينامه علمي» نمي دانم.در سال 1348هجري شمسي در خانواده اي روحاني و تازه از نجف بازگشته، در حوالي رودان، از شهرهاي كوچك و شرقي استان هرمزگان به دنيا آمدم.پدرم حضرت حجت الاسلام والمسلمين آقاي شيخ عبدالله جاودان، نخستين معلم و استاد علمي و اخلاقي من، به گفته خود، از حدود چهار سالگي به علم من مبادرت نمودند. تا حدود هفت سالگي خواندن، نوشتن، قرائت قرآن، اشعاري از سعدي و حافظ، كتب مقدماتي «جامع المقدمات» يعنى، امثله و شرح آن، صرف مير و التصريف را نزد ايشان فراگرفتم.از هفت سالگي وارد دبستان شده و معلم مدرسه مرا به عنوان دانش آموز كلاسم دوم ابتدايي ثبت نام كردند، هر چند نظر او كلاس پنجم بود و گويا مدير مدرسه موافق نبود. از كلاس چهارم تا سوم راهنمايي را در مدارس قم و پس از آن مجدداً به رودان بازگشته و از مدرسه شهيد بهشتي رودان در سال 1367 ديپلم علوم تجربي را اخذ نمودم.

بحمدالله در تمام مدت تحصيل دانش آموز موفقي بودم. در تمام اين دوران دو گونه فعاليت داشتم: 1. فعاليت هاي قراني و شركت در مسابقات قرآن، كه در قم مقام اول كسب نمودم

و نيز در استان مركزي دوم شدم. در استان هرمزگان نيز چندين بار به مقام اول رسيدم و در مسابقات كشوري نيز در دوره دبيرستان به مقام ممتاز دست يافتم.2. ادامه تحصيلات حوزوي در ايام فراغت و در نتيجه تا اخذ ديپلم كتب حوزوي مثل جامع المقدمات (تماماً)، سيوطى، مختصر المعانى، حاشيه ملاعبدالله (در منطق)، معالم الاصول، بخشهايي از لمعتين. در همين مدت البته كتب مختلف جامع المقدمات و بخش هايي از سيوطى و گاهي كتبي در منطق را نيز تدريس مي نمودم. بيشتر كتب مذكور را نزد ابوي معظم و بخش هايي از كتاب حاشيه ملا عبدالله و نيز كتاب الارث شرح لمعه را نزد استاد فاضل و متقي حضرت حجت الاسلام عبدالعلي جاويدان، كه در آن ايام امام جمعه شهر رودان و نماينده مردم حضرت امام خميني(ره) بودند فراگرفتم. خداوند خير دنيا و عقبا را نصيبشان گرداند. انشاء الله.قصدم آن بودم كه با اخذ ديپلم و ورود به دانشگاه، همزمان علوم حوزوي را نيز ادامه دهم. همان سال اخذ ديپلم (67) در كنكور شركت نموده و براي تحصيل در تهران قبول شدم.

اما به دليل حضور در جبهه هاي جنگ امكان ورود به دانشگاه سلب شد و در همان سال وارد حوزه علميه بندرعباس گرديدم و همزمان به تحصيل و تدريس مشغول گرديدم. البته در سطح شهر بندرعباس نيز با قرائت قرآن در مجالس عمومي و نيز داير كردن جلسه تعليم فنون تجويد و قرائت قرآن به ترويج قرآن در جامعه پرداخته و بحمدالله بركات معنوي قابل توجهي داشت و برخي از شاگردان آن جلسات اكنون به عنوان استاد مشغول ترويج قرآن هستند.سال 1372 وارد حوزه علميه قم

و نيز دانشگاه مفيد قم (در رشته فلسفه غرب) شده دروس حوزوي را تا مقطع خارج فقه و اصول ادامه دادم و در تمام امتحانات كتبي و شفاهي ظرف 3 الي 4 سال شركت نموده و با موفقيت پيش رفته.در سال 1376 به اخذ ليسانس فلسفه غرب و در 1379 به اخذ فوق ليسانس در همان رشته از دانشگاه مفيد موفق شده و در همان سال در رشته كلام (گرايش فلسفه دين و كلام جديد) در مقطع دكتراي تربيت مدرس قم، دانشگاه قم، قبول شده و اكنون در آستانه دفاع هستم.

از سال 1376 وارد مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب گرديده و در گروه مذاهب اسلامي (بيشتر با گرايش تشيع اسلامي) به تحصيل و تحقيق پرداختم. و به عضويت هيئت علمي آن مركز پذيرفته شده و مقالات متعددي را در آن مركز تحرير يا ترجمه نمودم.در سال 1384 به عنوان فلوشيپ (Felowship) دانشگاه هارودارد در آمريكا پذيرفته شده و به مدت يك سال در آن دانشگاه، به عنوان عضو هيئت علمي آن دانشگاه، به همراه خانواده حضور يافتم. در آنجا به تحقيق، تدريس براي برخي از دانشجويان ايران (به عنوان سخنراني نه تدريس) مشغول بودم. همچنين به مدت يك سال در مركز اسلامي شهر Boston (مركز ايالت ماساچوست) به سخنراني ديني _ علمي (تفسير سوره حشر) و نيز آموزش قرآن و تدريس يك دوره كامل تجويد پرداخته.

سخنراني ها و برنامه قرآن با استقبال فراوان مواجه گرديد.اعتبار علمي فلوشيپ ياد شده، فوق دكتر است. آنچه عامل اصلي اين توفيق بود، پس از لطف خداوند مساعي استاد مكرم جناب استاد آيت الله دكتر مدرسي طباطبايى، استاد تمام

دانشگاه پرينستون در نيوجرسي آمريكا بود كه با معرفي اينجانب به آن دانشگاه زمينه پذيرش مرا در آن دانشگاه فراهم نمود. حضور من در آمريكا تجارب علمى، معنوي و آفاقي و اجتماعي ارزشمندي برايم به همراهداشت. به ويژه حضورم در مركز اسلامي در جمع شيعيان ايراني و پاكستانى. استقبال آنان از برنامه هاي اين جانب فوق العاده بود و اصرار زيادي بر ماندن من حداقل براي يك سال ديگر را داشتند. هنوز نيز با آنان در ارتباط هستم. انسان هاي پاك، مومن، خداخواه و ايران دوست. خدايشان خير دهد.در اين سال ها علاوه بر تدريس در موضوعاتي چون كلام اسلامى، كلام جديد و فلسفه دين، فرق اسلامى، تشيع امامي و فرق تشيع و مذاهب اسلامى، فلسفه اسلامي و... پروژه هاي تحقيقي متعددي اعم از مقاله و كتاب را به انجام رسانده ام كه بسياري از آنها منتشر شده اند. چندين پايان نامه را نيز مشاوره يا داوري نموده ام.هم اكنون عضو هيئت علمي گروه فلسفه دانشگاه مفيد هستم. همچنين به صورت نيمه وقت با مركز اديان همكاري دارم كه زعم از تدريس و پژوهش است (عضو هيئت علمي نيمه وقت مركز هستم).متأسفانه بيش از دو سال است به علت مشغله علمي دانشگاهي و سفر خارج از كشور وقفه اي در تحصيلات حوزوي ام پيش آمده است كه اميدوارم در سال آينده مجدداً آن دروس را از سر گيرم و البته بيشتر قصد تدريس دارم. اميدوارم خداوند توفيق دهد.از خداوند منان كه همواره مددكارم بوده است مي خواهم توفيق بيشتري را در جهت اهداف انساني _ الاخص به حقير عنايت فرمايد.

جاوياني، كاوس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح

حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيهوشى از دانشگاه تهران در سال 1349، تكميل رشته بيهوشى از طرف دانشگاه تهران در كشور انگلستان در سال 1354 به مدت يك سال.

مرتبه علمى:

استاديار پيمانى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1350، استاديار رسمى آزمايشى در سال 1352، استاديار رسمى قطعى در سال 1357، ارتقاء به درجه دانشيارى علوم پزشكى تهران در سال 1365.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انواع بيهوشى در اعمال مختلف جراحى، طرح بيهوشى توام آلترين و كتالار مجراى اعمال جراحى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيهوشى، بيهوشى و جراحيهاى پستان (تومورها و ساير بيماريها).

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

بررسى تازه روى يك نوع فسفوگلبيريت در گلبول قرمز، بيهوشى و خطر مرگ هاى زايمانى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جاويد كبيري، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، محقق كتابدارى.

تولد: 1323، مشهد.

درگذشت: 3 آبان 1374، مشهد.

غلامحسين جاويد كبيرى در سال 1351 موفق به اخذ درجه ى ليسانس زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه مشهد گرديد و در ادامه ى آن به اخذ درجه ى فوق ليسانس كتابدارى از دانشگاه تهران نايل آمد. سوابق خدمت حرفه اى او با شروع فهرست نويسى در كتابخانه ى مركزى دانشگاه صنعتى (آريا مهر سابق)؛ از سال 1351 الى 1354، آغاز شد. سپس به سمت سرپرست كتابخانه ى مركز تحقيقات هسته اى سازمان انرژى ايران (1361 -1354) منصوب گرديد.

در سال 1363 به سمت رياست كتابخانه ى مركزى و مركز اسناد دانشگاه فردوسى مشهد انتخاب شد. با كوشش و فعاليت هاى وى و ديگر همكارانش نظام فهرست نويسى متمركز در كتابخانه هاى

دانشگاه مشهد به اجرا درآمد. و از آن پس سازماندهى و آماده سازى كل مجموعه كتب فارسى، عربى و لاتين كتابخانه هاى دانشگاه مشهد در كتابخانه ى مركزى و مركز اسنتاد انجام گرفت. از ديگر فعاليت هاى پژوهشى او تدوين طرح فهرستگان كتاب هاى فهرست شده در دانشگاه مهشد بود كه با سرپرستى و نظارت وى و كوشش همكارانش اولين جلد آن در سال 1362 منتشر شد. سپس دو جلد ديگر نيز به زيور طبع آراسته شد.

از سال 1364 فعاليت هاى آموزشى ايشان به عنوان مدرس و سپس مربى گروه كتابدارى آغاز شد و تا پايان عمر به انجام خدمات آموزشى اشتغال داشت.

از غلامحسين جاويد كبيرى آثارى بر جاى مانده است: طرح تشكيلات كتابخانه مركزى و مركز اسناد دانشگاه مشهد (مشهد، 1362)؛ طرح پيشنهادى براى ايجاد مركز سفارش و تهيه ى مدارك (كتب و مجلات) (با همكارى حسن جاويدى و رحمت الله فتاحى، مشهد، 1362)؛ صورت كتاب هاى فهرست شده در كتابخانه ى مركزى و مركز اسناد (درهمكرد ده ساله 1362 -1352) (با همكارى محمد جوان خندان، محمدعلى خاكسارى، محمدرضا شالچيان، مليحه ناظم، نقيب نقوى، مشهد، 1362)؛ نظارت بر بررسى اجمالى مسائل كتابخانه هاى دانشگاه مشهد (گروه تحقيق: حسن جاويدى، رحمت الله فتاحى، مهرى پريرخ، مشهد، 1363)؛ پيرامون نقش آموزشى كتابخانه ى مركزى و مركز اسناد دانشگاه فردوسى مشهد (با همكارى رحمت الله فتاحى، مشهد، 1363)؛ فهرست توصيفى انتشارات دانشگاه فردوسى مشهد از بدو تأسيس تا مهر 1362 (با همكارى محمدعلى خاكسارى و رحمت الله فتاحى، 1364)؛ صورت كتاب هاى فهرست شده در كتابخانه ى مركزى و مركز اسناد (درهمكرد دو ساله 1364 -1362) (با همكارى حسن جاويدى، محمدعلى خاكسارى، رحمت الله فتاحى، عاطفه عطرچى و مليحه ناظم، 1356)؛ نظارت بر تحقيق كتاب

فهرست پايان نامه هاى فارغ التحصيلان دانشگاه ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد، جلد اول (مشهد، 1367)؛ صورت كتاب هاى فهرست شده در كتابخانه ى مركزى و مركز اسناد (درهمكرد سه ساله 1367 -1364) (با همكارى رحمت الله فتاحى، محمدعلى خاكسارى، حسن جاويدى، مليحه ناظم و محمد بنكدار، مشهد، 1369).

غلامحسين جاويد كبيرى به سبب حمله ى قلبى در سوم آبان 1347 دار فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جاويدان نژاد، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : صادق جاويدان نژاد داراي دكتراي رشته بيوشيمي و عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي تهران با درجه دانشيار مي باشد.

گروه : علوم پايه

رشته : بيوشيمي

گرايش : دارو سازي

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : صادق جاويدان نژاد عضو هيئت علمي و دانشيار گروه بيوشيمي در دانشكده پزشكي در دانشگاه علوم پزشكي تهران است.

جاويدان، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1322.

درگذشت: 1370.

از آثار اوست: بررسى زبان، مبحثى در زبان شناسى همگانى (جورج يول، مترجمان اسماعيل جاويدان و حسين وثوق، تهران، 1370).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جاويدان، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1309.

درگذشت: مهر 1371.

تأليف و ترجمه كتاب تاريخ اختراعات (از اختراع چرخ تا مغز الكتريكى، 1367)؛ و تاريخ پزشكى ايران (تأليف گود) و چند كتاب در زمينه هاى علمى و پزشكى از جمله آثار اوست. او مدتى با مجله ى «شكار و طبيعت» و مدتى هم با مجله ى «سخن علمى» همكارى داشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جاويدان نژاد، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: داشنيار، رشته: داروسازى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جاويدي صباغيان، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

جباريان، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا جباران

محل تولد : ملاير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در پنجم آذر 1337 هجري شمسي در ملاير به دنيا آمدم پدرم كشاورز بود و خود نيز تا سن 20 سالگي كه دروس دبستان و دبيرستان را به پايان بردم در كنار او كشاورزي مي كردم.در سال 1356 تحصيلات حوزوي خود را در مدرسه علميه ولي عصر (عج) بروجرد آغاز كردم در پاييز 1359 از بروجرد به قم آمدم و تا سال 1365 جز در دو مقطع كوتاه كه مسئوليت مدرسه علميه ولي عصر(عج) بروجرد و مسئوليت مدرسه علميه امير المومنين(ع) ملاير را به عهده داشتم، پيوسته در قم مشغول تحصيل بودم و در كنار تحصيل، كتب مقدماتي را نيز تدريس مي كردم از سال 1365 به قصد شركت در دفاع مقدس به منطقه غرب رفتم و به تناسب تجربه و تخصص خويش مسئوليت سازمان تبليغات اسلامي بوكان را به عهده گرفتم تا سال 1368 در بوكان خدمت كردم آنگاه به قصد ادامه تحصيل به قم بازگشتم ولي پس از مدتي كوتاه در خرداد 1369 به مهاباد عزيمت كردم و به مدت 15 ماه در سازمان تبليغات اسلامي مهاباد به خدمت اشتغال داشتم پس از بازگشت مجدد به قم تا سال 1375 به تحصيل پرداختم. در طول مدت تحصيل سطح از محضربزرگاني چون مرحوم آيت الله شيخ محمد ابراهيم نجفي بروجردي، شيخ علي جواهرى، شيخ رحمت

الله صاحب الزماني و شيخ غلامرضا مولانا در بروجرد و اكابري چون مرحوم وجداني فخر، اعتمادي تبريزى، ستوده، كمره اى، نبوي و عالمي در قم بهره بردم و در خارج فقه و اصول از محضر آيات وحيد خراسانى، مكارم شيرازي ، سبحاني تبريزي و مروجي بروجردي و گنجي در حد وسع خويش بهره مند شدم. از سال 1375 به علل شخصي از شركت در كلاس درس محروم شدم و مطالعات شخصي خود را در فقه و تاريخ ادامه دادم و نوشته هاي ناچيزي عرضه كردم. ترجمه را از سال 1360 و نوشتن را از سال 1371 آغاز كردم و در دو زمينه تقرير و تأليف چند كتاب نوشتم.

جبان اصفهاني، ابومنصور محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 416 ق)، اديب، لغوى و شاعر. وى در رى به دنيا آمد و در اصفهان ساكن شد و به بغداد سفر كرد. جبان از نديمان صاحب بن عباد و اصحاب ابوعلى فارسى نحوى بود. از جمله آثار وى: «انتهاز الفرص فى تفسير المقلوب من كلام العرب»؛ «ابنيه الافعال»؛ «الشامل فى اللغه»؛ «شرح الفصيح»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (285 -284 /5)، كشف الظنون (133)، معجم الادباء (262 -260 /18)، معجم المولفين (31 -30 /11)، الوافى بالوفيات (180/4).

جبرييل دوم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(397/396 -311 ق)، طبيب. پدرش طبيب عضدالدوله ديلمى بود. طب را نزد پدر آموخت و در بغداد ماند و مانند اجدادش شهرت بسزايى پيدا كرد و در بيمارستان عضدى و دربار به خدمت مشغول شد. جبرييل در طول خدمت صاحب بن عباد را مداوا و نزد او مقام والايى پيدا كرد. او در ميافارقين دفن شد. از آثار او: كتاب «المطابقه بين قول الانبياء و الفلاسفه»؛ دو رساله «الكافى»، درباره ى خون، در پنج مجلد؛ «رساله ى فى الم الدماغ بمشاركه المعده و الحجاب».[1]

جبرائيل پزشك عضدالدوله. (ف. 397 ه.ق./ 7 -1006 م.)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ طب (61 -60 /2)، تاريخ الحكماء قفطى (210 -202)، معجم المولفين (115/3).

جبرئيلي، محمدصفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صفر جبرئيلي

محل تولد : بيجار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد صفر جبرئيلي در سال 1362 تحصيلات حوزوي را در كرج و سپس شهرري آغاز كرده و در قم ادامه داده ام كه هنوز هم اشتغال دارم. طبق سنت حوزه از سال هاي آغازين تحصيل به تدريس نيز اشتغال داشته ام.و لذا كتاب هاي ادبيات، منطق، فقه و اصول نيز در شهررى، كرج و قم تدريس كرده ام.با اينكه با سيكل وارد حوزه شدم اما در كنار آن چهار سال دبيرستان را ادامه دادم و با اينكه به جهاتي زمينه ورود به دانشگاه را داشتم اما علاقه به حوزه و دروس آن موجب نرفتن به آن مركز علمي شد.با شروع مراكز تخصصي حوزه به جهت علاقه و دغدغه اي كه در مباحث كلامي داشتم در مركز تخصصي كلام شركت كردم و مدت چهار سال در

سطح چهارم اشتغال به تحصيل داشتم و از اساتيد بزرگواري چون آيت آلله سبحانى، حجج اسلام رباني گلپايگانى، فياضي و ديگران استفاده كردم.بعد از گذشت يك سال از اتمام تحصيل براي تدريس در آن مركز دعوت شدم. اكنون سومين سال است كه در آنجا براي سطح 2 و 3 تدريس دارم.به علاوه در مركز جهاني مركز تخصصي فلسفه، و فرق و مذاهب نيز اشتغال به تدريس دارم. در بعضي مدارس حوزه نيز اين توفيق را داشتم كه به جهت كثرت اشتغال از ادامه آن محروم شدم.به جهت علاقه اي كه به تحقيق داشتم از دهه هفتاد رسما" به نوشتن و تحقيق پرداختم كه بعضي از مقالات در مجلات علمي چاپ شده است. با توجه به احساس نياز در كنار درس در زمان هاي خاص به تبليغ و منبر و از جمله در دانشگاه اشتغال دارم.با مراكز علمي و تحقيقي نيز ارتباط و همكاري داشته و دارم.در خارج اصول حضرت آيت الله سبحاني و در خارج فقه در درس آيت الله شبيري زنجاني بهره برده ام كه دومي هنوز ادامه دارد.

جبل عاملي، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: اورلوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جبله خراساني

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم ق)، محدث. شيخ طوسى او را در شمار راويان حديث و از اصحاب امام صادق (ع) ياد كرده و درباره اش گفته: «يحيى بن سالم از او حديث روايت كرده است».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رجال الطوسى (164)، معجم رجال الحديث (35/4).

جبلي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالواسع، بديع الزمان بن عبدالجامع بن عمران بن ربيع غرجستانى، شاعر ايرانى(ف. 555 ه.ق.) از خاندانى علوى در غرجستان ولادت يافت، و در علوم زمان مخصوصا علوم ادبى كسب كمال كرد، و در شاعرى ممتاز شد. سپس به مدح شاهنشاه عصر از غوريان و سلجوقيان و غزنويان پرداخت. از ممدوحان وى طغرل تكين بن محمد است كه در 490 ه.ق. بر خوارزم استيلا يافت. ديگر بهرام شاه بن مسعود غزنوى است كه عبدالواسع در آغاز شهرت خود چهار سال در دستگاه او به سر مى برد، و چون بهرام شاه از سنجر استمداد كرد و سنجر به يارى او در 510 به غزنين لشكر كشيد، عبدالواسع به خدمت او پيوست و چندى در درگه او اقامت داشت و مورد علاقه سلطان بود. شعر او به لهجه عمومى زمان- كه تا آنگاه با زبان عربى آميزش بيشترى يافته بود- نزديك شد. وى به كلام آراسته مصنوع و پيرايه هاى لفظى و زيورهاى معنوى توجه بسيار داشته. جبلى در شعر عربى هم دست داشت. ديوان او در تهران به طبع رسيد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

جداري عيوضي، رشيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر رشيد جداري عيوضي در سال 1307 در تبريز متولد شد.ايشان داراي دكتري زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران ( در سال 1346) مي باشد.وي فعاليتهاي آموزشي خود را در سال 1340 با رتب? مربي در دانشگاه تبريز آغاز كرد و در سال 1356 به سمت استادي منصوب شد. كتاب"ديوان حافظ" تصحيح،رشيد جداري عيوضي ، در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته :

زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : رشيد جداري عيوضي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تبريز گذراند و در سال 1333 از دانشگاه تبريز ليسانس زبان و ادبيات فارسي اخذ كرد. در سالهاي 1340 و 1346 موفق به دريافت فوق ليسانس و دكتراي خود از دانشگاه تهران گرديد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : رشيد جداري عيوضي فعاليتهاي آموزشي خود را در سال 1340 با رتب? مربي در دانشگاه تبريز آغاز كرد و در سال 1356 به سمت استادي منصوب شد.

جوائز و نشانها : كتاب"ديوان حافظ" تصحيح،رشيد جداري عيوضي ، در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : دكتر عيوضي علاوه بر مقالات متعددي كه در نشريات و كنگره هاي علمي ارائه داده، آثار ديگري به رشته تحرير در آورده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تصحيح ديوان پيام تبريزي

ويژگي اثر : مؤسسه تاريخ و فرهنگ ايران، 1351

2 تصحيح ديوان حافظ براساس سه نسخ? كامل كهن

ويژگي اثر : تصحيح،با همكاري دكتر اكبر بهروز، مؤسسه تاريخ و فرهنگ ايران، 1356.اين كتاب در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «ديوان حافظ» ديوان حافظ/ تدوين و تصحيح رشيد عيوضي. – تهران: نشر صدوق، 1376.- 2 ج. اين نكته مورد اتفاق است كه اشعار حافظ در زمان حيات وي تدوين نشده و علاقه جامعان ديوان به تكميل باعث شده است

كه حتي در كهن¬ترين نسخه كامل شناخته شده موجود نيز كه فقط بيست و يك سال پس از وفات خواجه تدوين شده است اشعاري راه يابد كه انتساب قطعي آنها به خواجه دشوار مي نمايد. همچنين محققان اتفاق نظر دارند در اين كه غالب اختلاف ضبط ها ناشي از بررسي مداوم حافظ در اشعار خود و تهذيب و تنقيح آنها بوده است و معلوم نيست ضبط كدام غزل در كدام نسخه كهن مطابق با آخرين نظر حافظ باشد. بنابراين در تدوين و تصحيح ديوان بايد روشي اختيار شود كه مصحح را به سرمنزل مقصود يعني تهيه نسخه¬اي كمال مطلوب، نزديكتر گرداند و حصول اين نيت جز با اتكا به «منابع قابل اعتماد» و «اعمال روشي دقيق و احتياط آميز در تدوين و تهيه متن» امكان پذير نخواهد بود. هم اكنون هشت نسخ? كامل و دو نسخ? ناقص و دو منتخب در دست است كه در فاصل? زماني 15 تا 35 سال بعد از وفات خواجه نوشته شده اند و اين «گنجينه عظيم» منابع قابل اعتمادي است كه نيل به نسخ? نهايي ديوان حافظ را نويد مي دهد. مصحح محترم از ميان نسخ مورد اشاره، هشت نسخ? كامل را براي تهيه نسخ? حاضر كافي تشخيص داده است. تاريخ استنساخ اين هشت نسخه از 813 تا 827 هجري قمري است، يعني در فاصله زماني 21 تا 35 سال پس از درگذشت حافظ، و فعلاً اين هشت نسخه را مي توان كاملترين، كهن ترين و قابل اعتمادترين منابع اشعار حافظ دانست. كتاب ديوان حافظ تصحيح دكتر رشيد عيوضي در دو جلد تدوين شده است. در جلد اول مصحح

در مقدمه اي شيوه كار خود را تشريح كرده و در ادامه، متن كامل ديوان را – به ترتيب از غزليات، قصايد، مثنويات، تركيب¬بند، قطعات و فرديات و رباعيات – آورده است. جلد دوم كتاب، بخشي به ذكر نسخه بدلها اختصاص يافته و بخشي ديگر نيز شامل يادداشتهاي مصحح مي شود.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

جدبابائي مقدم، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: قلب و عروق، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى اهواز در سال 1345، دكتراى تخصصى بيماريهاى داخلى از دانشگاه شهيد بهشتى در سال 1356 و فوق تخصص بيماريهاى قلب و عروق از دانشگاه شهيد بهشتى در سال 1367.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

متابوليسم اسيداوريك، بررسى 200 مورد بيماريهاى انفاركتوس و بسترى در CCU اهواز، سرپرستى تعداد زيادى پايان نامه، تدريس بيماريهاى داخلى و قلب در دانشگاه علوم پزشكى اهواز.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 1، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تغييرات آنزيمى در انفاركتوس.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جذبي اصفهاني، هبةالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1274.

درگذشت: 1364.

رساله در باب ولايت و راه هدايت (تأليف، 1372)؛ كتاب توضيح شرح فارسى بر كلمات قصار بابا طاهر عريان تأليف ملا سلطانمحمد سلطانعلى شاه گنابادى (تهران، 1344).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جراح زاده، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منوچهر جراح زاده ، شاعر و نويسنده معاصر ،در سال 1312 در بندر انزلي بدنيا آمد.وي از چهره هاي فعال عرصه مطبوعات بود،شعر مي گفت و داستان مي نوشت و به طنز مي پرداخت.ايشان در روز شنبه 15 شهريور ماه سال 1382 در تهران درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

زمان و علت فوت : منوچهر جراح زاده ، شاعر و نويسنده معاصر ، روز شنبه 15 شهريور ماه سال 1382 در تهران درگذشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : منوچهر جراح زاده بازنشسته بانك بود و " موج سازان" عنوان كتابي است در عرصه شغلي وي كه در آن مروري دارد بر عمليات بانكي .تلاشهاي ديگرش در اين زمينه،وي را شايسته دريافت عنوان نيروي باشزنسته فعال در عرصه بانكداري در سال 1380 كرد..وي از چهره هاي فعال عرصه مطبوعات بود،شعر مي گفت،داستان مي نوشت و به طنز مي پرداخت.با تبليغات هم ميانه خوبي داشت. متن تبليغاتي براي مبلغان تلويزيوني تدارك مي ديد.

چگونگي عرضه آثار : مرحوم منوچهر حراج زاده هنگامي كه نفس در سينه اش حبس شد و از منزل بر دوش ياران،دوستان و خويشان شعر سكوت و سكون را سرود و طنز زندگي را با قصه مرگ در آميخت،يك دو جين تاليف از خود ميراث ماندگار كرده بود. عنوان هاي همچون قلندرفدريا،هردمبيل،انزل چي و ميم وجيم برخي امضاءهاي جراح زاده پاي اثار طنز وي در مطبوعات

بوده اند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بر بافت هاي خون

ويژگي اثر : مجمعه شعر انقلاب

2 بوسه بر آتش

ويژگي اثر : مجموعه شعر

3 تلاوت فواره ها

ويژگي اثر : مجموعه شعر

4 توفان در فنجان

ويژگي اثر : مجموعه طنز

5 چلچله هاي جزيره

ويژگي اثر : داستان بلند

6 خانه هاي شني

ويژگي اثر : داستان كودكان

7 خواب هاي قايقي

ويژگي اثر : داستان پيرامون فصاحت سلمان رشدي

8 زنده هاي بي مزار

ويژگي اثر : مجموعه شعر طنز

9 گيل آواز

ويژگي اثر : دو بيتي هاي تمثيلي

10 نيمكت سنگي

ويژگي اثر : داستان جنگ

11 يابو و هياهو

ويژگي اثر : مجموعه داستان

12 يك اسمان شعر

ويژگي اثر : پيرامون شعر

جراذيني رازي، علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، متكلم، فقيه و محدث امامى. وى از مردم خراذين يا جراذين رى بود. از زندگى وى و روزگارى كه در آن بوده، چيزى نمى دانيم. نجاشى (م 450 ق)، با چهار واسطه از وى روايت مى كند. بيشتر رجال نويسان شيعه وى را به غلو متهم و نكوهش كرده اند و احاديثى را كه از وى روايت شده ضعيف دانسته اند. علامه حلى نام وى را خراذينى آورده و در ديگر كتب رجال تحت

عنوان خرادينى نيز آمده. وى در رى مقيم بود و در همان جا درگذشت. از جمله آثار وى: «آداب و المروات»؛ «الرد على سلمانيه» يا «سليمانيه» كه يكى از فرق غالى شيعه است. اين كتاب كه ردى بر غلات شيعه است غالى بودن وى را نفى مى كند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (201/10 ،12/1)، رجال ابن داود (قسم 484 /2)، رجال النجاشى (79 -78 /2)، ريحانه (123/2 -399/1)، رى باستان (331/2)، الفهرست للطوسى (223)، لغت نامه (ذيل/ جراذينى)، معجم رجال الحديث (68/12).

جرجاني اصفهاني، ابوعبدالله محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، عالم و متكلم امامى. وى اصلا از مردم جرجان بود كه در اصفهان سكنى داشت. او در ابتدا معتزلى بود كه به دست عبدالرحمان بن احمد جيرويه رجوع به مذهب اماميه كرد. نجاشى در كتاب «رجال» حود وى را ستوده و مى نويسد: از اصحاب جليل و عظيم القدر است. از جمله آثار وى «الجامع فى سائر ابواب الكلام كبير»؛ «المسائل و الجوابات فى الامامه»؛ «مواليد الائمه (ع)»؛ «مجالس مع ابى على الجبائى»؛ «الامامه»؛ «النقض على الجبائى»، در امامت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (289/24 ،236/23 ،366/19 ،335/2)، رجال النجاشى (298 -297 ،47 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 282 -281 ،147 /4)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (332)، معجم رجال الحديث (246/16).

جرجاني، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(366 /362 -290 ق)، اديب، شاعر، خطاط، مورخ، مفسر و فقيه شافعى. از جرجان به همراه برادرش ابوبكر محمد به نيشابور آمد و در اين شهر حديث شنيد و دانشهاى مختلف را آموخت، تا آنجا كه نعالبى او را در خوشنويسى و شعر و نثر با ابن مقله و بحترى و جاحظ برابر دانسته است و ابن خلكان نيز شعر وى را ستوده. ابتدا قاضى جرجان بود و بعد قاضى القضاة رى و از نزديكان خاص صاحب بن عباد شد. در هفتاد سالگى در رى درگذشت. جنازه اش به جرجان منتقل شد. ياقوت حموى و ذهبى وفات وى را در دهه آخر قرن چهارم ذكر كرده اند. از آثار او: «الوساطة بين المتنبّى و خُصومه»؛ «تفسير القرآن»؛ «تهذيب التاريخ»، كه گويا همان كتاب «صفة التاريخ» است؛ «مجموعه ى رسائل»؛ «كتاب الوكالة»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (114 /5)، تاريخ ادبيات در ايران (644 -355

/1)، تاريخ الاسلام (حوادث 273 -271 /400 -381)، تاريخ نيشابور (171)، دانشنامه ى ايران و اسلام (946 /7)، ريحانه (402 /1)، سير النبلاء (21 -19 /17)، الكامل (88 /7)، كشف الظنون (1471 ،782)، الكنى والالقاب (144 /2)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المؤلفين (123 /7)، معجم الادباء (35 -14 /14)، هدية العارفين (684 /1)، وفيات الاعيان (281 -278 /3).

جرجاني، ابوبكر عبدالقاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 474/471 ق)، اديب، نحوى و لغوى شافعى. از پيشوايان نحو و ادبيات عرب و از مشاهير علماى اعيان و بنيانگذار علم معانى و بيان بود. در جرجان متولد شد و نحو را در جرجان نزد ابوالحسين محمد بن حسن ابن اخت استاد ابوعلى فارسى، فراگرفت. وى اشعار نغز و طرفه هم مى گفته، عبدالقاهر در جرجان درگذشت. از آثار وى: «اسرار البلاغه»؛ «دلايل الاعجاز»؛ «الجمل»؛ «التتمه»؛ «المغنى فى شرح الايضاح»؛ «المقتصد»؛ «اعجاز القرآن صغير»؛ «العمده فى تصريف الافعال»؛ «العوامل المئه»؛ «المفتاح فى شرح الصحاح»؛ «اعجاز القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (174/4)، تاريخ ادبيات در ايران (355/1)، دايره المعارف فارسى (734/1)، روضات الجنات (89 -85 /5)، ريحانه (401/1)، سيرالنبلاء (433 -432 /1)، كشف الظنون (1769 ،1179 ،1169 ،759 ،602 ،454 ،453 ،212 ،120 ،83)، الكنى و الالقاب (145 -143 /2)، لغت نامه (ذيل/ عبدالقاهر)، معجم المولفين (310/5)، هديه العارفين (606/1).

جرجاني، اسماعيل، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(371 -277 ق)، فقيه، حافظ و محدث شافعى. يگانه زمان خود و شيخ شافعيان جرجان بود. از دوازده سالگى به دنبال حديث رفت. از ابراهيم حلوانى و يوسف بن يعقوب قاضى، صاحب «سنن»، و ابن خزيمه و احمد بن محمد بن مسروق و محمد بن يحيى مروزى و جعفر فريابى و عمران سختيانى و سراج و بَغَوى و همطبقه آنان در خراسان و حجاز و عراق و ديگر نقاط حديث شنيد. حاكم و ابوبكر بَرقانى و حسين باشانى و ابوسعيد نقاش و ابوالحسن طبرى و ابوبكر جَرجَرائى و ديگران از وى حديث شنيدند. از اسماعيلى تصانيفى به جا مانده كه نشانگر تبحر او در فقه و حديث است. در جرجان درگذشت. از آثار وى:

«الصحيح»، منطبق با اصول بخارى، در چهار مجلد؛ «معجم الشيوخ»؛ «مسند عمر»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (83/1)، تاريخ الاسلام (حوادث 492 -489 /380 -351)، سير النبلاء (296 -292/ 16)، الكامل (111/7)، كشف الظنون (1735)، معجم المؤلفين (135/1)، الوافى بالوفيات (213/6)، هدية العارفين (66/1).

جرجاني، تاج الدين حسن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 935 ق)، عالم و فقيه امامى. ملقب به تاج الدين. وى پس از اخذ فنون ادب و علوم متداول، مدارج عالى اجتهاد را نزد محقق كركى پيمود. در كاشان مى زيست و به تدريس و فتوا اشتغال داشت. از مشهورترين شاگردان جرجانى، مولى شاه على يزدى است كه داراى اجازه روايت از وى بود. صاحب «رياض العلماء» وى را از افاضل عصر خويش و اكابر علماى شيعه خوانده است. از جمله آثار وى كتاب «الفقه الفارسى» كه يك دوره فقه از طهارت تا ديات است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (294/16)، رياض العلماء (295/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 49 -48 /10).

جرجاني، جمال الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 929 ق)، دانشمند، فقيه، متكلم، اديب و محدث امامى. وى در استرآباد به دنيا آمد و مقدمات علوم را در اين شهر فراگرفت، سپس به هرات رفت و نزد ملاحسن حسابى به تحصيل علوم دينى پرداخت و شرح «اللوامع» و كتابهاى ديگرى را در محضر درس او فراگرفت. وى چندى به وزارت رسيد، گويا با امير غياث الدين منصور دشتكى شيرازى مجادله و درگيرى داشت، گويند وى با محقق كركى مجالست و موانست داشت و از محقق كركى «شرح قوشچى» را آموخت. از جمله آثار وى، شرح «تهذيب الاصول» علامه مى باشد كه در 929 ق از تاليف آن فراغت يافت. اين شرح در ميان اصوليان شيعه بسيار معروف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (166/13)، روضات الجنات (211/2)، فوائد الرضويه (84).

جرجاني، زين الدين، ابوابراهيم، اسماعيل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(521 -434 ق)، طبيب. در جرجان متولد شد. مدتى از عمر خود را در خراسان و چندى نيز در خوارزم، در خدمت قطب الدين محمد و اتسز خوارزمشاه گذراند و رياست بيمارستان خوارزم را به عهده گرفت. وى در علوم مختلف استاد بود. جرجانى علم حديث را از ابوالقاسم قشيرى و طب را از ابن ابى صادق آموخت. او بعد از ابن سينا، نخستين كسى است كه در آثار خود همه مباحث علم طب را چنانكه قدما مى انديشيده اند با تحقيقات مورد مطالعه قرار داده و همه مباحث پزشكى را در كتابهاى خود گردآورى كرده است. از آثار او: «خفى علائى»؛ «الطب الملوكى»؛ «زبده الطب»؛ «ذخيره ى خوارزمشاهى»؛ «يادگار»؛ «اغراض الطبيه و المباحث العلائيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (308/1)، اعيان الشيعه (319 -318 /3)، ايضاح المكنون (611/1)، تاريخ ادبيات ايران (947 ،944 ،316 -314

/2)، تاريخ گزيده (686)، تاريخ نظم و نثر (125 -124)، تاريخ طب (762 -716 /2)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (102 -100)، الذريعه (10/10 ،251/2)، ريحانه (191 -190 /3)، فرهنگ ادبيات فارسى (161)، كشف الظنون (825 -824)، لغت نامه (ذيل/ اسماعيل)، معجم البلدان (142/2)، معجم المولفين (264/2).

جرجاني، شريف الدين، علي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(816 -740 ق)، شاعر، متكلم، حكيم و محدث حنفى. در قريه ى طاعون استرآباد تولد يافت. در همان جا به كسب علوم پرداخت و براى تكميل تحصيلات به شيراز رفت و در آنجا نزد قطب الدين رازى و محقق دوانى بود و از استادش قطب الدين روايت كرد. پسرش و جلال الدين محمد بن عبدالعزيز الشافعى و شيخ منصور بن حسن كازرونى نيز از او روايت كرده اند. قاضى نورالله به گواهى شاگردان جرجانى، سيد محمد نوربخش و شيخ محمد بن ابى جمهور احسايى، او را شيعه مى داند. شاه شجاع در سال 779 ق او را به شيراز برد و در مدرسه ى دارالشفاء به تدريس گماشت. جرجانى بعد از فتح شيراز به دست تيمور گوركانى به سمرقند فرستاده شد و در اين شهر با سعدالدين تفتازانى محاورات و مباحثاتى داشت. بعد از مرگ تيمور به شيراز آمد و در همان جا درگذشت. از جمله آثار وى: «الاصول المنطقيه»؛ «المترجمان فى لغات القرآن»؛ «حاشيه بر شرح مطالع»؛ «حاشيه ى شرح حكمه العين»؛ «حاشيه آداب البحث»؛ «رساله ى القدر»؛ «حاشيه شرح شمسيه»؛ «حاشيه مشكاه المصابيح»؛ «رساله در تقسيم علوم»؛ «رساله در وجود»؛ «شرح التذكره النسيريه»؛ «تعريفات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (160 -159 /5)، تاريخ ادبيات در ايران (92 ،91 ،88 /4 ،292 -291 /3)، تاريخ نظم و نثر (191 -190)، حبيب السير (547 -546 /2)، رشحات عين

الحيات (190 -186 /1)، روضات الجنات (294 -287 /5)، دايره المعارف فارسى (734/1)، الذريعه (185 ،137 ،136 ،133 ،128 ،125 ،76 ،75 ،73 ،72 ،70 /6 ،42/15 ،73/23 ،222/24 ،324 ،308 /19 ،205/5 ،384/22 ،56/25 ،49/17)، ريحانه (217 -213 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 90/9)، فرهنگ ادبيات فارسى (162 -161)، كشف الظنون (229)، الكنى والالقاب (360 -358 /2)، لغت نامه (ذيل/ جرجانى)، مجالس المومنين (220 -217 /2)، معجم المولفين (216/7)، هديه الاحباب (161)، هديه العارفين (729 -728 /1).

جرجاني، شمس الدين، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 838 ق)، اديب نحوى، متكلم و نويسنده. ملقب به مير سيد شمس الدين و معروف به ابن شريف. در شيراز متولد شد. وى پس از تحصيل دانش، برخلاف مذهب پدر، تشيع اختيار كرد. شمس الدين اديب و حكيمى زبده بود و آثار بسيارى تاليف و تصنيف كرد، از جمله: شرح «هدايه الحكمه» ابهرى؛ شرح «ارشاد الهادى» تفتازانى، در نحو؛ شرح «الفوائد الغياثيه»، «غره» و «دره» در منطق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (180/7)، الذريعه (175/14 ،81/13 ،77/7)، ريحانه (246/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 120/9)، لغت نامه (ذيل/ جرجانى)، مجالس المومنين (221 -220 /2)، هديه العارفين 189/2).

جرجيس

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم ق)، طبيب. وى در جندى شاپور مى زيست، و رياست دانشگاه پزشكى دانشكده ى جندى شاپور را داشت. منصور، خليفه ى وقت، او را براى معالجه و درمان خودش احضار كرد، او گرچه از رفتن امتناع كرد، اما مجبور شد و به بغداد رفت و بعد از درمان منصور، چهار سال در آنجا ماند. منصور از او خواست مسلمان شود، ولى وى امتناع كرد و به كيش اجداد خود باقى ماند. جرجيس پس از برگشتن به جندى شاپور، يكى از شاگردان خود را به نام عيسى بن شهلافا را به بغداد فرستاد تا جانشين وى در آنجا باشد. از آثار وى چند كتاب طبى است كه به دستور منصور از يونانى به عربى ترجمه شد، از جمله: كتاب «الكناش المعروف».[1]

(پزشك منصور، ف. 152 ه.ق./ 769 م.)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ طب (54 -52 /2)، دايره المعارف فارسى (393/1)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (527).

جرفادقاني، ابوشرف ناصح

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، نويسنده، مورخ و شاعر. وى در خدمت الغ باربيگ از مماليك اتابكان آذربايجان به سر مى برد و از دبيران و شاعران فاضلى بود كه در نظم و نثر تازى و پارسى توانايى داشت. او به سفارش ابوالقاسم على بن حسن، وزير جمال الدين الغ بار «تاريخ عتبى»، معروف به يمينى را به نثرى مصنوع و استادانه، به سال 603 ق از عربى به فارسى ترجمه كرد. ابوشرف در سرودن شعر نيز استاد بود. در مقدمه «تاريخ يمينى» از ترجمه دو مجموعه شعر به نام: «روضه الحزن» و «شعله القابس» و در خاتمه ى كتاب از كتاب ديگرى موسوم به «تحفه الآفاق فى محاسن اهل العراق» نام برده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران (1012 -1011 /2 ،641/1)، تاريخ در ايران (49)، تاريخ نگاران ايران (261)، ترجمه ى تاريخ يمينى (مقدمه/ 28 -24 ،11)، دايره المعارف فارسى (599/1)، سبك شناسى (386/2)، سرآمدان فرهنگ (253 -252 /1)، فرهنگ ادبيات فارسى (123)، كشف الظنون (2053 -2052)، گنج و گنجينه (268)، لغت نامه (ذيل/ جرفادقانى)، مولفين كتب چاپى (497 -495 /6).

جرقويه اي اصفهاني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدرضا جرقويه اى اصفهانى حايرى از علماء مبرز و مجتهدين بزرگ معاصر كربلاء بودند. تولد آنجناب در جرقويه اصفهان واقع شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و اوليات به اصفهان آمده و سطوح و متون فقه و اصول را در آنجا از مدرسين بزرگ آموخته سپس مهاجرت به نجف اشرف نموده و به درس آيات بزرگ چون مرحوم آيت اللَّه العظمى شريعت اصفهانى و آيت اللَّه محقق ميرزا محمدحسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى و ديگران شركت و استفاده نموده آنگاه به كربلا منتقل و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى بهره مند و از خواص اصحاب معظم له گرديده و خود ضمناً شروع به تدريس فقه و اصول و معقول و كلام نموده و عده اى از افاضل كربلا از جلسات و دراساتش كسب علم و فيض كرده تا در سال 1392 قمرى كه دعوت حق را لبيك اجابت گفته و در جوار مولى الكونين ابى عبداللَّه الحسين (ع) مدفون گرديده است.

آثار و تأليفات عديده علمى دارد كه بعضى به طبع رسيده و برخى هم مخطوط مانده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

جرموقي خراساني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1339 -1279 ق)، فقيه، اصولى، اديب و شاعر. به جرموق از روستاهاى خراسان انتساب دارد. وى از علماى بزرگ كاظمين به حساب مى آيد. او در علوم عربيت و در فنون عقلى و در قواعد فقهى و اصولى ماهر بود. سيد محمدمهدى صاحب «احسن الوديعه» از شاگردان جرموقى است. در كاظمين درگذشت و طى تشييع باشكوهى در نجف دفن شد. از آثار وى: شرح «كفايه الاصول»، در فقه؛ رساله اى در «متنجّس»؛ «الاسئله الكاظميه»؛ «ديوان»

شعر؛ حواشى غير مدون بر كتب علميه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (255/8)، الذريعه (188/6 ،91 -90 /2)، علماء معاصرين (126 -125).

جزايري شوشتري نجفي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1307 ق)، فقيه اصولى. در شوشتر به دنيا آمد. مقدمات را در زادگاهش فراگرفت، سپس به نجف رفت و نزد فضلاى آنجا تحصيل سطوح كرد و پس از آن در محضر ميرزا محمدحسين نايينى و آقا ضياءالدين عراقى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى حاضر شد و تقريرات آنان را در فقه و اصول به رشته ى تحرير درآورد. پس از مدتى به علت كسالت به تهران آمد و تا آخر عمر در اين شهر ساكن شد. وى در تهران درگذشت و در ابن بابويه دفن شد. از آثار او: «تنبيه الجاهلين»، در اصول دين؛ «منهج اليقين»، عربى منظوم در اصول و فروع دين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (10/3)، الذريعه (200/23 ،442 -441 /4)، مؤلفين كتب چاپى (381/1).

جزايري شوشتري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1384 -1291 ق)، عالم دينى و فقيه شيعى. معروف به سيد آقا. از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. در شوشتر به دنيا آمد. پدرش مرجع دينى مردم شوشتر بود. سيد احمد پس از تحصيل مقدمات به نجف رفت و در حوزه ى درس آخوند خراسانى و آقا سيد محمدكاظم يزدى به تكميل تحصيلات خود پرداخت. از مشايخ روايت او كمال الدين دولت آبادى، معروف به ميرزاآقا، و سيد عبدالصمد شوشترى و ثقةالاسلام مازندرانى و محمدرضا دزفولى بودند. آيت اللَّه مرعشى نجفى و محمدجعفر شوشترى و شيخ احمد محلاتى شوشترى از وى اجازه حديث داشتند. از آثار وى: «الاجازات»؛ «تعويد اللسان»، در تجويد قرآن؛ «تقويم المعرفة»؛ حاشيه بر «الروضة البهية» شهيد ثانى؛ «الرجال»؛ «العجالة»؛ «الفوز العظيم»، در شرح حال جد بزرگش سيد حسين بن عبدالكريم؛ كتابى در شرح احوال و آثار جدش سيد نعمت اللَّه جزايرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (371/16 ،221/15 ،95/10 ،90/6 ،403 ،227 /4 ،123/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 648 ،96 /14).

جزايري شوشتري، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1291 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. در شوشتر به دنيا آمد، همان جا نشو و نما كرد و سپس به نجف مهاجرت كرد و در نزد شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر» و سيد على شوشترى درس خواند و با شيخ مرتضى انصارى مصاحبت داشت. قبرش در مقبره ى استادش سيد على شوشترى است. از او فرزندانى به جاى ماند كه همگى از علماى دينى بودند. از آثار وى: «فواكه الاحكام»، در فقه، در هشت مجلد؛ «فواكه الاصول»، در اصول، در دو مجلد؛ «فوز العباد»، در فقه، كه رساله ى عمليه او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (18/6)، الذريعه (370 -369 ،365 /16)، فوائد الرضويه (135)، معجم المؤلفين (8/4).

جزايري شوشتري، عبدالصمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337 -1243 ق)، فقيه اصولى و محدث. از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. در شوشتر به دنيا آمد. مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت، سپس به عراق رفت و در نجف به مجلس درس شيخ انصارى و ميرزاى شيرازى پيوست. از بزرگانى چون ميرزا حبيب اللَّه رشتى و حاج شيخ جعفر شوشترى و حاج ملاعلى ميرزا خليلى اجازه گرفت. پس از چندى به شوشتر بازگشت و عهده دار مرجعيت امور مذهبى مردم شد. وى در نجف به خاك سپرده شد. شوشترى در اغلب زمينه هاى علوم اسلامى كتابهايى نوشته است. از جمله آثار وى: «الاجازات»؛ نظم «كافيه ى» ابن حاجب، در نحو؛ «التحفة النظامية»؛ تعليقه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ «فصل الخطاب»، در تفسير آيه «ان اللَّه اشترى...»؛ حاشيه ى «الروضة البهية» در شرح «اللمعة الدمشقية»؛ «شرح نتيجة الأنظار»، منظومه عبدالرحيم شوشترى؛ «المحاكمات» ميان صاحب «قوانين» و صاحب «فصول»؛ «نقد البيان و بناء

التبيان»؛ «رسالة المنطق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (17/8)، الذريعه (274 -273 /24 ،133/20 ،229 -228 /16 ،99/14 ،95/6 ،478/3 ،217 ،164 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1133 -1132 /14)، گنجينه ى دانشمندان (408 -407 /5)، مكارم الآثار (1206 -1205 /4).

جزايري شوشتري، عبدالكريم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1215 ق)، فقيه عارف و شاعر. از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. در كودكى نزد جدش، سيد عبداللَّه، درس خواند و پس از مرگ او از عموهاى خود بهره جست. سيد عبدالكريم از علامه وحيد بهبهانى و علامه بحرالعلوم اجازه ى عامه داشت. وى در سفرش به مشهد از ميرزا مهدى شهيد خراسانى نيز استفاده حكميات نمود و اجازه گرفت. جزايرى پس از بهره جوئى از مجالس درس استادان خود به شوشتر بازگشت. او در نجف درگذشت و همان جا دفن شد. از آثار وى: «كشف الغطاء عن حال الغناء»؛ «الدرر المنثوره فى احكام المأثوره»؛ «مفتاح الجنة»، در اصول و فروع؛ «مفتاح الايمان»، به فارسى؛ «تنبيه الغافل فى حكم الجاهل»؛ «گرز آتشى بر فرق مرتشى»، در حردمت رشوه؛ «هداية الانام الى ما يستخرج من الاجسام»؛ «نهاية الكفاية»، در شرح مقدمه «بداية الهداية»؛ شرح «الفيه ى ابن مالك؛ «الجنة العاصمة للصوارم القاصمة»؛ «هشت بهشت»، به فارسى، در آداب زيارت، قصائد بسيارى در مدح ائمه معصومين (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (32/8)، الذريعه (172/25 ،405/24 ،325 ،319/21 ،44/18 ،136/8 ،443/4 ،255/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 760/13)، مكارم الآثار (553 -552 /2).

جزايري شوشتري، عبداللَّه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1173 ق)، اديب، محدث، مورخ و فقيه شيعى. يكسر مذهب اخبارى داشت و منكر طريقه ى اجتهاد بود. وى از مشايخ اجازه ى روايت سيد نصراللَّه مدرس بود و خودش نيز از پدرش و سيد امير محمدحسين خاتون آبادى روايت مى كرد. از آثار وى: «الاجازة الكبيرة»؛ «اجوبة مسائل السيد على نهاوندى»؛ «الانوار الجلية»؛ «التذكرة فى التاريخ تستر»؛ «تاريخ شوشتر»؛ «حاشيه رياض السالكين»؛ «حاشيه نقد الرجال»؛ «شرح مفاتيح الحكام»، ملا محسن فيض؛ «شرح نخبه ى» فيض؛ «الذخيرة الباقية»؛

«الحاشية على اربعين البهايى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (87/8)، الذريعه (382 -381 /21 ،254/20 ،102/14 ،15/10 ،842 ،694 /9 ،25 ،13/6 ،89/4 ،245 -243 /3 ،424 -423 /2)، روضات الجنات (372 ،253 -249 /4)، ريحانه (115/3)، فرهنگ سخنوران (716 -715)، فوائد الرضويه (257 -256)، الكنى والالقاب (332/2)، لغت نامه (ذيل/ جزايرى)، معجم المؤلفين (160/6).

جزايري شوشتري، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1348 /1342 ق)، عالم دينى، فقيه و نويسنده. معروف به حكيم. جدش سيد على يار دمساز و وصى شيخ انصارى بود بطورى كه از او به مراد شيخ تعبير مى كردند. سيد على اصغر از مروجين دين و از نويسندگان اسلامى بود. آثار بسيارى دارد كه از آن جمله: «مختصر مغنى اللبيب»؛ شرح «عيون الاخبار» شيخ صدوق؛ ترجمه ى «لآلى الاخبار» شيخ محمد نبى تويسركانى؛ مجموعه اى در ادعيه و زيارات؛ «الدر الثمين فى مقدمة التضمين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (375/13 ،66/8 ،201 -200 ،131 /4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1574/14)، گنجينه ى دانشمندان (410/5).

جزايري شوشتري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1392 -1319 ق)، عالم دينى و فقيه امامى. از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. پدرش محمدمهدى و جدش ملا عبدالصمد هر دو از علماى شيعه بودند. سيد محمدحسن در شوشتر به دنيا آمد و مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت. سپس رهسپار قم شد و به مجلس درس آيت اللَّه حائرى يزدى راه يافت. سرانجام به خوزستان بازگشت و در اهواز ساكن شد و عهده دار مرجعيت امور شرعى مردم شد. وى در بارگاه على بن مهزيار مدفون است. از آثارش: «نويد اسلام»، در علائم ظهور، ترجمه «بشارة الاسلام» سيد مصطفى كاظمى؛ «فلسفه ى غيبت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (391/24 ،309/16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 444/14)، مؤلفين كتب چاپى (657 -656 /2)، مكارم الآثار (1206/4).

جزايري شوشتري، محمدشفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1274 -1211 ق)، عالم دينى، فقيه و رجال شناس امامى. از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. در شوشتر به دنيا آمد و پس از نشو و نما به اصفهان رفت و در محضر استادانى چون محمدابراهيم كلباسى به تكميل تحصيلات خود پرداخت و سرانجام از وى اجازه اجتهاد گرفت. سيد محمدشفيع گذشته از فقه در علم رجال نيز مهارت داشت. پيكر وى در تخت پولاد اصفهان مدفون است. از آثارش: «كشف الرياض» كه حاشيه اى است بر «رياض المسائل» سيد على طباطبائى؛ حاشيه ى «نقد الرجال» ميرمصطفى تفرشى؛ «رساله اى در منجزات مريض»؛ تحقيقات متفرقه در نحو و فقه و رجال.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (371 -370)، الذريعه (36/18)، معجم المؤلفين (392/13 ،70/10)، مكارم الآثار (2062/6 ،411 -408 /2).

جزايري شوشتري، محمدعباس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1224 ق)، عالم دينى، فقيه اماى و شاعر. معروف به علامه مفتى يا مفتى ميرعباس، مفتى ديار هند. وى از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. جد وى محمدجعفر از شوشتر به هند مهاجرت كرد و در لكهنو ساكن شد. محمدعباس در لكهنو به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. وى در كلام از شاگردان سلطان العلماء سيد محمد بن دلدار على نصيرآبادى و در فقه شاگرد سيد حسين بن دلدار على بود و از ايشان اجازه گرفت. پس از دريافت اجازه به تأليف و تدريس روى آورد و شاگردان بسيارى تربيت كرد كه شمارى از آنها از مراجع دينى مردم در هند شدند. علامه مير حامد حسين، صاحب «عبقات» از شاگردان او است. جزايرى به زبان فارسى و عربى و اردو كتاب مى نوشت و در شعر فارسى و عربى دستى توانا داشت.

از جمله آثار وى: «الشريعة الغراء»، در فقه؛ «الدرة البهية فى اثبات حقيقة التقية»؛ «رشحة الافكار فى تحديد الأكرار» در فقه؛ «ظل ممدود و طلح منضود»، مكاتبات و اشعارش به عربى و فارسى؛ «اوراق الذهب»، در شرح حال استادش سيد العلماء؛ «روايح القرآن فى فضائل أمناه الرحمن»؛ «شمع المجالس»، در مراثى سيدالشهداء (ع)، به عربى و فارسى؛ «الجواهر العبقرية»؛ ترجمه ى جلد دهم «بحار» (قديم)؛ «تعليقة الروضة البهية»؛ «المنّ والسلوى»، در زهد و تقوى؛ «اجناس الجناس»؛ «رطب العرب»، ديوان شعر عربى؛ «بنياد اعتقاد»، منظومه يى به زبان اردو؛ مثنوى «نان جو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (413 -411 /7)، ايضاح المكنون (377/1)، الذريعه (232 -231 ،187 /14 ،236/11 ،91/8 ،476 -475 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1012 -1010 /14)، فوائد الرضويه (549 -548)، مستدركات اعيان (298/2)، معجم المؤلفين (120/10)، مكارم الآثار (778 -777 /3)، هدية العارفين (390/2).

جزايري شوشتري، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1298 ق)، فقيه، اديب و شاعر امامى. وى از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. جد بزرگش محمدجعفر از شوشتر به هند مهاجرت كرد و در لكهنو سكنى گزيد. سيد محمدعلى نيز در آنجا به دنيا آمد و مقدمات علوم را در آن شهر فراگرفت. در سال 1325 ق رهسپار عتبات عراق شد و در نجف نزد استادانى چون آخوند خراسانى، آقا سيد محمدكاظم يزدى، آقا ضياءالدين عراقى تحصيل كرد. پس از شش سال به زادگاهش بازگشت و در بنياد علمى شعبه ى عربى كالج به تدريس پرداخت و شاگردانى چون سيد علينقى نقوى، ميرزا يوسف حسين، شيخ محمدبشير انصارى و سيد ثمرحسن را مى توان نام برد. در سال 1355 ق به عراق رفت با شيخ آقابزرگ تهرانى

ديدار كرد. وى در شعر دست توانايى داشت و به سه زبان فارسى و عربى و اردو شعر مى سرود. از جمله آثار وى: «الافادات المحمديه»؛ «تخميس قصيده ى علويه» به عربى كه سروده ى پدرش بود؛ شرح «يوان امرى ء القيس»، به اردو؛ شرح «رنات الطرب فى قصائد العرب»، به اردو؛ «مزاعم العرب فى الجاهلية»؛ «ديوان» شعر به عربى؛ «ضبط الغريب من لغة العرب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (114/15 ،292 ،165 /13 ،254/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1462 -1460 /14)، مستدركات اعيان (298/2 ،188/1).

جزايري شوشتري، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1384/1283 -1321 ق)، فقيه و نسّابه. معروف به امام زاده. وى در دو سالگى با پدرش به شوشتر كوچ كردند. درين شهرنشو و نما كرد و مقدمات علوم را نزد كسانى چون پدر و پسر عمويش، سيد محمدعلى، فرزند سيد بزرگ و ديگران فراگرفت. در سال 1344 ق به نجف رفت و به مجلس درس شيخ نعمت اللَّه دامغانى و ديگر عالمان پيوست. پس از چندى به شوشتر بازگشت و به انجام خدمات دينى مشغول شد. چندى به كشورهاى افريقايى سفر كرد. پس از بازگشت، چون پدرش به اهواز رفته بود، به آنجا مهاجرت كرد. اندكى پس از درگذشت پدر، به نجف رفت و از مجلس درس آقا ضياءالدين عراقى و حاج سيد ابوالقاسم خويى بهره ها برد و چندى نيز از محضر درس آق سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده كرد. سپس براى بار دوم و اين بار به نمايندگى از طرف آيت اللَّه بروجردى براى تبليغ اسلام راهى آفريقا شد. پس از چندى به نجف بازگشت و در اين شهر درگذشت. از جمله آثار وى: «بوستان پيغمبر» يا «خاندان سادات جزايرى»، كه زندگينامه ى سادات جزايرى

است؛ «گلستان پيغمبر» كه زندگينامه ى سادات مرعشى شوشتر است؛ «تفسير آيات بينات النازلة»، در فضايل اهل بيت سيد كاينات؛ «تقريرات» برخى از دروس خودش.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (220/18 ،236/4).

جزايري شوشتري، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، عالم، اديب و نويسنده ى امامى. از جمله آثار وى: «خصايص الزينبيه»، در شرح حال زينب كبرى (ع)، به فارسى است و عالمان بزرگى چون آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى و حاج ميرزا حسين شهرستانى و شيخ العراقين در تقريظات خود از آن ستايش كرده اند. اين كتاب در سال 1341 ق در نجف به چاپ رسيده است. اين اثر به اردو نيز ترجمه و چاپ شده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (167/7)، مؤلفين كتب چاپى (648 -647 /6).

جزايري شيرازي، محمد مؤمن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1130 -1074 ق)، عالم، محقق، متكلم، محدث، فقيه و شاعر امامى. وى در شيراز به دنيا آمد و در آن شهر به كسب علم و تحصيل معارف پرداخت، سپس به ديگر شهرها سفر كرد و از محضر بزرگانى چون مولى شاه محمد شيرازى و مولى مسيح الزمان فسوى و حكيم محمدهادى بهره گرفت و از علامه مجلسى و شيخ حر عاملى و امثال آنها به دريافت اجازه نايل شد. سيد عبدالحىّ در «نزهة الخواطر» استادان وى را در هر رشته به تفصيل آورده است. محمدمحسن شيرازى از شاگردان او است. تأليفات و آثار وى بالغ بر سى و نه كتاب و رساله است كه برخى از آنها به چاپ رسيده. از جمله: «مجالس الاخبار و مجالس الاخيار» در هفت جلد؛ «خزانة الخيال المشحونة من طرق المعانى والالفاظ الموزونة بامثال اللال»، در سه مجلد؛ «طيف الخيال فى مناظره بين العلم والمال»، و شرح آن «تعبير طيف الخيال»؛ «تميمه لفوائد»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (45/10)، ايضاح المكنون (536 ،429 /2 ،428 ،347 -322 /1)، الذريعه (358 -357 /19 ،196/15 ،156/7 ،435

،210 -208 /4)، فوائد الرضويه (600 -599)، معجم المؤلفين (69/12)، هديه العارفين (310/2).

جزايري نجفي، احمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1151 -1149 ق)، عالم، فقيه، محقق و نويسنده ى امامى. وى منسوب به «جزاير» خوزستان است. وى پس از فراگيرى مقدمات در زادگاه خود، روانه ى عتبات شد و در نجف به تحصيلات خود ادامه داد. در اين شهر نزد علماى بزرگ شيعه درس خواند و از آنها اجازه گرفت. بسيارى از بزرگان وى را ستوده اند. از جمله يوسف بن احمد بحرانى در «لؤلؤ البحرين» وى را فافضلى محقق و باريك بين خوانده و سيد عبداللَّه بن نورالدين بن نعمت اللَّه جزايرى در اجازه اى كه براى وى نوشته از وى به عنوان «خاتمه المجتهدين» ياد كرده است. از آثار وى: «الارتداديه»، كتابى فقهى درباره ى برگشتن از ديانت اسلام و ارتداد؛ «تبصرة المبتدئين»، در احكام طهارت و نماز؛ «الشافيه»، در نماز؛ حاشيه بر «كافى»؛ «قلائد الدرر فى بيان آيات الاحكام بالاثر» كه كتابى تفسيرى و فقهى استدلالى درباره ى بيان و تفسير آياتى از قرآن مجيد؛ «ميزان المقادير» كه كتابى فقهى استدلالى همراه محاسبات رياضى كه اوزان و مقادير شرعى در زكوة را با واحد اندازه گيرى بيان كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (480 -479 /2)، تلامذه العلامه المجلسى (119 ،111 ،106)، الذريعه (318 -317 /23 ،162 -161/17 ،11/13 ،181/6 ،321 -320 /3 ،437 ،140 /1).

جزايري، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تغذيه، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جزايري، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد صدرالدين جزايزى شوشترى ابن العلامه الجليل السيد حسين بن العالم النبيل السيد محمد على بن العلامه السيد عبداللَّه بن العالم العلام السيد على اكبر بن العلامه المحدث (صاحب كتاب الاجازه) السيد عبداللَّه بن العالم الجليل السيد نورالدين بن العلامه الكبرى و الايه العظمى السيد نعمت اللَّه جزايرى موسويست.

معظم له از مشاهير علماء مبرز معاصر تهران است كه بعلم و فقاهت و فضل و وجاهت موصوف و متصف ميباشد.

تولدش در هفتم ذى الحجه 1313 ق در نجف اشرف واقع شده و در حدود چهار سالگى در مدرسه مروى رفته و ادبيات و سطوح را تقريبا تا 12 سال در تهران خدمت مرحوم والدش و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد تنكابنى و آيت اللَّه حاج شيخ محمد رضا نورى و آيت اللَّه آقا ميرزا احمد آشتيانى بپايان رسانيده و در ماه شعباه 1325 ق به مشهد مقدس مشرف و قريب هفت سال خدمت جمعى از علماء آنجا مثل مرحوم حاج فاضل و مرحوم آيت اللَّه آقا محمد آقا زاده كفائى و مرحوم آيت اللَّه العظمى قمى و ديگران تلمذ نموده و از آنجا بعتبات عاليات مشرف و مدت ده سال در نجف اشرف خدمت مرحوم آيت اللَّه نائينى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسين غروى اصفهانى تلمذ نموده و غالبا از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عبدالغفار مازندرانى كسب فيض نموده و از كلمات نفيسه و شريفه ايشان كه نوعا استفادات معارف و اخلاقيات از كتاب ايشان بود استفاده نموده و پنجسال هم در كربلا از

محضر مرحوم آيت اللَّه قمى فقها و اصولا بهره مند شده آنگاه براى زيارت والد ماجدش به تهران آمده و بالضروره رحل اقامت افكنده به اقامه جماعت در مسجد عباس آباد بازار و تدريس فقه و اصول و ساير وظائف دينى و روحى تا حال حاضر اشتغال دارد.

نگارنده گويد: مترجم گرامى از مدرسين و اساتيد مبرز و ماهر مدرسه مروى مى باشند و حوزه درس فقه و اصولشان مورد استفاده ى فضلاء و محصلين تهران بوده و ميباشد ادام اللَّه توفيقه و ظله.

(1386 -1313 ق)، عالم دينى و فقيه امامى. سيد صدرالدين در نجف به دنيا آمد و در چهار سالگى همراه پدر به تهران آمد و از همان سال در مدرسه مروى به تحصيل ادبيات و سطوح، در نزد پدرش و آيت اللَّه سيد محمد تنكابنى و آيت اللَّه شيخ محمدرضا نورى پرداخت و «شرح اشارات» را در محضر آيت اللَّه ميرزا احمد آشتيانى فراگرفت. 1325 ق به مشهد رفت و از حوزه ى درس آقازاده و آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى مدت هفت سال بهره گرفت و سپس به عتبات رفت و مدت ده سال در نزد علامه نايينى و حاج شيخ محمدحسين اصفهانى به فراگيرى فقه و اصول پرداخت. وى پس از آن مدت پنج سال نيز نزد آيت اللَّه قمى در كربلا به تحصيل فقه و اصول ادامه داد. آنگاه به تهران آمد و از مدرسان و استادان فقه و اصول مدرسه مروى شد. از آثار وى «يادداشتهايى در عقايد و مساله ولايت اهل بيت (ع)» را مى توان نام برد.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 1472/ 14)، علماء معاصرين (230 -229)، گنجينه ى دانشمندان

(422 -421/ 4).

جزايري، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على اصغر بن السيد الجليل و العالم النبيل حاج سيد محمد حسين بن العلم العلام حاج سيد محمدكاظم بن العلامه آيت اللَّه آقا سيد محمد على موسوى جزايرى از علماء اعلام معاصر تهران و مشاهير احفاد علامه جزايرى است.

وى در 22 جمادى الثانى 1314 ق در نجف اشرف متولد شده و پس از دوران صبا در معيت مرحوم والدش به تهران آمده و از محضر مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ مسيح طالقانى مدرس مدرسه مروى متوفى 1327 ق كه ماده تاريخ فوتش كريمه ى (لن يستنكف المسيح ان يكون عبداللَّه) و آيت اللَّه حاج صيد محمد تنكابنى و آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى آشتيانى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى نورى استفاده نموده و در اوائل تاسيس حوزه علميه به قم آمده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و بعد مقدارى از آيت اللَّه العظمى بروجردى بهره مند گرديده و مسافرتى هم به نجف اشرف نموده و مدت كوتاهى از محضر مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى مستفيض گشته و در تهران بوظائف دينى از اقامه جماعت در مسجد (حاج ميرزا شفيع) در اول خيابان جنوبى خيام و ترويج دين اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

جزايري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد موسوى جزايرى از اجله علماء و مجتهدين شوشتر است كه در سال 1334 قمرى در شهر شوشتر به دنيا آمده اند.

معظم له در بحث و تدريس و تأليف يدى طولا دارند و از ارباب نظر و تحقيق مى باشند.

اكثر اوقات خود را صرف اشتغالات علميه نموده و فضلاء محل از ابحاث علميه و افادات عاليه فقهيه و اصوليه ايشان مستفيذ هستند و در شوشتر مرجع مردم مى باشند.

تأليفات آنجناب شرحى بر عروةالوثقى و

رساله مستقلى در فروع علم اجمالى بنام الجواهر الغوالى مطبوع دارند و نيز رساله اى در قاعده لاضرر نوشته اند.

تبصرة الاحباب در نحو اجازات اجتهاد و روايت از اعاظم علماء و مراجع تقليد داشته اند.

معظم له سطوح عاليه را از مرحوم آيت اللَّه آقا سيد مهدى آل طيب و آيت اللَّه حاج شيخ محمدكاظم شيخ و دروس خارج را از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج سيد ابوالقاسم خوئى استفاده نموده اند.

حاج شيخ هادى امينى در كتاب معجم و رجال الفكر والادب اجمالى از ترجمه وى را در تحت عنوان جزايرى موسوى نوشته اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

جزائري، نعمت اللَّه

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(قس. نعمةاللَّه): جزائرى. سيد نعمت اللَّه بن عبداللَّه جزائرى شوشترى (ف. 1112 ه.ق)، از اكابر متأخرين علماى اماميه كه در فقه و حديث و تفسير و ادب و علوم عربى متبحر و استاد بود. وى از شاگردان علامه ى مجلسى و ملامحسن فيض كاشانى است و از تأليفات او: انس الوحيد، حاشيه ى استبصار، حاشيه ى شرح جامى، شرح روضه كافى، شرح كبير، نورالانوار و هديةالمؤمنين است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

جزري، سلمي

قرن:9

جنسيت:زن

مليت:ايران

ثلث اول قرن نهم هجرى، از زنان دانشمند و محدث. وى دختر شمس الدين محمد ابن الجزرى، (834 / 833 ق)، محدث، مورخ، متكلم و قارى متبحر اهل سنت، و خواهر فاطمه جزرى و عايشه جزرى بود. اين بانو در هوش و استعداد و حافظه كم نظير بود.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 255 / 2 تاريخ مشاهير كرد، 121 / 1؛ ريحانةالادب، 410 -408 / 1.

جزري، شمس الدين، ابوالخير محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 834/833 ق)، محدث، متكلم شافعى، قارى و مورخ. معروف به ابن جزرى. در دمشق به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. وى در زهد و تقوى معروف بود و در سيزده سالگى قرآن را حفظ كرد و بعد از آن اوقات خود را صرف تحصيل حديث كرد. جزرى در نوزده سالگى به قاهره رفت و در سيزده قسم قرائت، مهارتى به دست آورد. از ابوالفدا و ضياءالدين و شيخ السلام بلقينى اجازه ى فتوى گرفت. او در دوره ى تيمورى به سمرقند دعوت شد و تا زمان اميرتيمور در ماوراءالنهر ماند و بعد از مرگ وى به دارالسلطنه هرات شتافت و در آخر عمر به شيراز رفت و متصدى قضاوت شيراز شد و همان جا درگذشت. برخى از آثار وى: «المقدمه الجزريه»، در تجويد؛ «التمهيد فى علم التجويد»؛ «النشر فى القرآت العشر»؛ «غايه النهايه فى طبقات القراء»؛ «اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب»؛ «الهدايه فى علم الروايه»؛ «المصعد الاحمد فى ختم مسند الامام احمد»، در حديث؛ «التاريخ»؛ «عقداللألى فى الاحاديث المسلسلة العوالى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (275 -274 /7)، ايضاح المكنون (723 ،544 ،481 ،447 ،227 ،110 /2 ،539

،315 ،168 ،151 ،81 ،26 ،8 /1)، حبيب السير (548/3)، دانشنامه ى ايران و اسلام (476 -475 /3)، دايرةالمعارف الاسلاميه (120 -118 /1)، روضات الجنات (107 -106 /8)، ريحانه (410 -408 /1)، كشف الظنون (2042 ،2028 ،1952 ،1859 ،1803 ،1799 ،1699 ،1497 ،1323 ،1150 ،1132 ،1118 ،1105 ،743 ،669 ،621 ،520 ،484 ،421 ،389 ،295 ،290 ،277 ،211 ،200 ،152 ،150 ،128 ،114 ،53)، الكنى و الالقاب (146/2)، لغت نامه (ذيل/ جزرى)، معجم الموفين (292 -291 /11)، هديه الاحباب (119)، هديه العارفين (188 -187 /2).

جزري، عايشه

قرن:9

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز اواسط قرن نهم هجرى، از زنان فقيه و محدث. وى دختر ابن الجزرى، شمس الدين محمد (834 / 833) محدث، مورخ، متكلم و قارى متبحر بود و مردان را از پشت پرده درس مى داد. خواهرانش فاطمه جزرى و سلمى خاتون جزرى از زنان دانشمند زمان خود بودند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: تاريخ مشاهير كرد، 124 / 1؛ خيرات حسان، 168 / 3.

جزري، فاطمه

قرن:9

جنسيت:زن

مليت:ايران

نيمه دوم قرن نهم هجرى، از زنان محدث. وى دختر ابن الجزرى (834 -833 ق)، محدث، مورخ، متكلم و قارى متبحر اهل سنت بود. او قرآن مجيد را از حفظ داشت و طلاب مرد و زن را درس مى داده است. خواهرانش سلمى خاتون جزرى و عايشه جزرى از زنان دانشمند زمان خود بودند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: تاريخ مشاهير كرد، 124 / 1؛ خيرات حسان 18 / 2.

جزمه اي قزويني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد جزمه اى از علماء مبرز و معروف شهرستان قزوين بوده اند. آن مرحوم در قزوين متولد شده و پس از رشد و خواندن اوليات و ادبيات و سطوح در زادگاهش به نجف اشرف مهاجرت نموده و چندين سال در آن سامان از محضر آيتين علمين علامتين آيت اللَّه آخوند خراسانى صاحب كفايه و آيت اللَّه آقا سيد كاظم يزدى صاحب عروه استفاده نموده تا به درجه رفيعه اجتهاد و دريافت اجازه اجتهادى از معظم لهما شده كه نسخه هر دو نزد نگارنده موجود است.

سپس به قزوين مراجعت كرده و به خدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و امر به معروف و نهى از منكر پرداخته و سرسختانه با منكرات و فحشاء و عاملين آن مبازره كرده و تا پاى ريشه كن كردن فساد و مفسدين چه يهود و چه غير آن مقاومت مى نمود و در موضوع كشف حجاب نيز در برابر رضاخان و عمالش مبارزه منفى نموده و از شهر مهاجرت و تا مدتى به شهر نيامده تا اين موضوع نسبتا راكد و متوقف شد.

و آن بزرگوار در اثر تقوا و پرهيزكارى و پارسائى در نزد مردم محبوبيت داشت

و او را مستجاب الدعوه مى دانستند. زيرا سالى در قزوين باران نيامد باغات و كشتها خشكيد و مردم و كشاورزان به وحشت و هول و هراس قحطى و كمبود افتادند پس آن مرحوم بنا بر دستور والد ماجدشان مرحوم حاج سيد ابوالقاسم جزمه اى به نماز استسقاء و باران رفته و دعا نموده و باران مفيد و سودمندى باريد و مردم بخصوص كشاورزان از نگرانى درآمدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

جزي برخواري، محمّد علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نويسنده كتاب «فتح نامه ها» كه وقايع قرن 11 هجرى را نوشته از رجال و شخصيت هاى تاريخى گز است. در سال 1087 و در زمان شاه عباس دوم و شاه سليمان صفوى، در جنگ هاى خراسان، آذربايجان، ازبكستان، تبريز و ديار بكر بوده كه 98 رقعه از تعداد زيادى از اين «فتح نامه ها» در مجموعه ادبيات الذريعه جلد 44 و در فصل هاى 164 و 165 و تحت عنوان منشأت ديوانية اعلام الشيعه قرن 11 ثبت بذكره و نام نويسنده آنها اشاره گرديده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

جعفر پيشه فرد، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفى جعفر پيشه فرد

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

متولد شهر اصفهان در سال 1340 مي باشم. سال 1358 دررشته رياضي فيزيك از دبيرستان ادب اصفهان موفق به اخذ ديپلم گرديدم. اواخر دوره دبيرستان در كنار دروس دبيرستان و همزمان با دوران خفقان و مبارزات عليه نظام ستم شاهي و شركت در جلسات مذهبي به همراه شهيدان بزرگواري همچون مصطفي رداني پور و شهيدان عبدالله و رحمت الله ميثمي با الهام از انديشه هاي متعالي امام خميني (قدس سره) شروع به خواندن دروس حوزوي و جامع المقدمات كردم. سال 1358 به طور رسمي وارد حوزه علميه اصفهان شدم. تا سال 1361 دروس مقدماتي را نزد اساتيد گرانقدر آن حوزه كهن شامل: جامع المقدمات، سيوطى، مغنى، معالم الاصول وبخش هايي از مختصر المعاني ، بداية الحكمه، منظومه ، منطق ، شرح لمعه و غيره را به پايان بردم. درسال تحصيلي 61 توفيق ورود به حوزه علميه پر رونق و با نشاط قم نصيبم گرديد و ادامه دروس سطح را

كه از اصفهان شروع شده بود نزد اساتيد برجسته و مبرز حوزه در آن زمان همچون آيات و حجج بزرگوار، ستوده، وجداني فخر، اشتهاردى، اعتمادى، سيد علي محقق داماد، مسعودى، صالحي افغاني (حفظهم الله) به پايان بردم و از سال 1365 در دروس خارج فقه و اصول آيات عظام حوزه، به ويژه حاج شيخ جواد تبريزى، حاج شيخ محمد تقي بهجت، شبيري زنجانى، وحيد خراساني و غيره شركت جستم.

ضمنا در طول دوران تحصيل همزمان با تحصيل در فقه و اصول از دروس حكمت اساتيد بزرگوار حسن زاده آملى، جوادي آملى، انصاري شيرازي و مصباح يزدي بهره جسته و موفق به تلمذ كتاب هاي منظومه، اسفار، تمهيد القواعد، شرح فصوص الحكم، و غيره شد ه ام. در كنار خوشه چيني از محضر اساتيد حوزه و تحصيلات حوزوى، در دوره اول كارشناسي ارشد تربيت مدرس دارالشفاء قم نيز به سال 1367 شركت كردم و در سال 1371 با دفاع از پايان نامه آن دوره را با عنوان " پديده و عليت " موفق به اخذ مدرك آن گرديم. در بخش تدريس همزمان با تحصيل در حوزه اصفهان به لطف الهي درس و بحث متون خوانده شده را آغاز كردم و اين برنامه همواره تا حال حاضر، با عنايت حضرت ولي عصرعجل الله تعالي فرجه الشريف تداوم داشته است و از دروس مقدماتي و ادبيات تا شرح لمعه وسطوح عالي همچون حلقات الاصول، رسائل و مكاسب و كفايه تا خارج فقه و اصول و همچنين دروس منقول همچون بدايه و نهاية الحكمه و اسفار اربعه را ، به فضل پروردگار در مراكز مختلف علمي حوزه، همچون فيضيه، دارالشفاء

، مدرسه حجتيه، مدرسه شهيدين، جامعه الزهرا، يا دانشگاه ها ارائه كرده ام و هم اينك به عنوان هيئت علمي و عضو گروه فقه و اصول مركز جهانى توفيق خدمت دارم ؛ ضمن آنكه از سال 1376 همكاري با بخش استفتائات كتبي و شفاهي دفتر مقام معظم رهبري ، نصيبم شده است. در بخش پژوهش و تحقيق، كار رسمي تحقيق و قلم زدن حقير به طور رسمي از حدود سال 72 با همكاري با ستاد مبارزه با مواد مخدر و تاليف كتاب اضرار به نفس، با كمك بعضي از دوستان شروع شد و در ادامه به همكاري در بخش تحقيقات دبيرخانه خبرگان و برخي مراكز پژوهشي ديگر پرداختم كه حاصل آن ارائه چندين جلد كتاب بوده است، ضمن آنكه توفيق تهيه ده ها مقاله براي كنگره ها و نشريات معتبر داخلي و خارجي و روزنامه ها را داشته ام و اكنون افتخار عضويت در تحريريه برخي از مجلات مثل مجله حكومت اسلامي را دارا مي باشم.

جعفرپور، عبدالجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1326، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه اهواز در سال 1350، كارشناسى ارشد زبان شناسى از دانشگاه شيراز در سال 1352 و دكتراى زبان شناسى از دانشگاه جرج تاون آمريكا در سال 1359.

مرتبه علمى:

استاديار زبان شناسى دانشگاه شيراز از سال 1360 تا سال 1366 و دانشيار زبان شناسى دانشگاه شيراز از سال 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه و بررسى تحليلى و تطبيقى روش و محتواى كتابهاى زبان انگليسى مدارس، بررسى ارزشيابى توان صحبت كردن و درجه اعتبار نمرات آزمون گران و تهيه فرهنگ بسامدى و دستور

ساختار توصيفى زبان فارسى نوشتارى معاصر با استفاده از كامپيوتر، تدريس دروس زبان انگليسى، آزمون، روش تدريس مسائل زبان شناسى، ارزشيابى، مقدمه زبان شناسى، دستور پيشرفته، گفت و شنود، درك مطلب و فنون يادگيرى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 4

زمينه علمى تأليفات:

تهيه مجموعه آموزشى فارسى به ديگر زبانان

A basic Course in Reading English for University students, A Course

,in testing English as foreign language readings

.pronunciation exercises and writing exercisis

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 2، تعداد مقالات بزبان خارجى: 12

زمينه علمى مقالات:

نقدى بر يكى از آزمونهاى انگليسى امتحانات نهائى وزارت آموزش و پرورش، ديكته چيست و چه مى سنجد؟ و مقالاتى چند به زبان انگليسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

جعفرزاده اصفهاني، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جعفري پور، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن جعفري پور

محل تولد : رفسنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

جعفري تبار، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجة الاسلام والمسلمين استاد مجيد جعفرى تبار در سال 1340 هجرى شمسى در شهر مقدس قم در خانواده اى روحانى چشم به جهان گشود و از همان خردسالى تحت تربيت پدر بزرگوارشان مرحوم آيت الله حاج شيخ محمود جعفرى تبار خواندن قرآن را آموختند.

ايشان قرائت و تحقيق مصطلح قرآنى را از سن 10 سالگى آغاز نموده و انس و ممارست زياد با آيات و كتب تفسيرى باعث شد تا بتواند كل قرآن كريم را با 20 روايت _14 روايت مشهور و 6 روايت غير مشهور _حفظ نمايد.

استاد جعفرى تبار در زمينه تفسير، علوم و معارف قرآنى، صاحب آثار متعددى مى باشند و همين احاطه به علوم قرآنى باعث گرديده تا سبك زيباى تلاوت ايشان مبتنى بر «تطابق لحن با معنى» استوار گردد و همين امر موجب گرديده تا شنونده در هنگام شنيدن تلاوت ايشان به درك عميق ترى از آيات الهى نايل گردد. تأثر شديد مستمعين در جلسه تلاوت آيات آخر سوره بقره كه در شب شهادت حضرت على(ع) _مصادف با چهلمين شب درگذشت پدر استاد جعفرى تبار _ اجرا شده تأييد كننده اين مطلب است. اين تلاوت و نيز تلاوت سوره توحيد كه به وجوه مختلف تلاوت شده است از زيباترين تلاوت هاى ايشان مى باشد.

ايشان در شهرهاى مختلف ايران به تلاوت پرداخته ولى عمدتاً جلسات تلاوت خود را در مسجد رفعت قم برگزار مى كند. جلسات مركزى فنون قرائت و معارف قرآنى در سال 1369 زير نظر ايشان تأسيس شد.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net

جعفري تبار، مجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجة الاسلام والمسلمين استاد مجيد جعفرى تبار در سال 1340 هجرى شمسى در شهر مقدس قم در خانواده اى روحانى چشم به جهان گشود و از همان خردسالى تحت

تربيت پدر بزرگوارشان مرحوم آيت الله حاج شيخ محمود جعفرى تبار خواندن قرآن را آموختند.

ايشان قرائت و تحقيق مصطلح قرآنى را از سن 10 سالگى آغاز نموده و انس و ممارست زياد با آيات و كتب تفسيرى باعث شد تا بتواند كل قرآن كريم را با 20 روايت _14 روايت مشهور و 6 روايت غير مشهور _حفظ نمايد.

استاد جعفرى تبار در زمينه تفسير، علوم و معارف قرآنى، صاحب آثار متعددى مى باشند و همين احاطه به علوم قرآنى باعث گرديده تا سبك زيباى تلاوت ايشان مبتنى بر «تطابق لحن با معنى» استوار گردد و همين امر موجب گرديده تا شنونده در هنگام شنيدن تلاوت ايشان به درك عميق ترى از آيات الهى نايل گردد. تأثر شديد مستمعين در جلسه تلاوت آيات آخر سوره بقره كه در شب شهادت حضرت على(ع) _مصادف با چهلمين شب درگذشت پدر استاد جعفرى تبار _ اجرا شده تأييد كننده اين مطلب است. اين تلاوت و نيز تلاوت سوره توحيد كه به وجوه مختلف تلاوت شده است از زيباترين تلاوت هاى ايشان مى باشد.

ايشان در شهرهاى مختلف ايران به تلاوت پرداخته ولى عمدتاً جلسات تلاوت خود را در مسجد رفعت قم برگزار مى كند. جلسات مركزى فنون قرائت و معارف قرآنى در سال 1369 زير نظر ايشان تأسيس شد.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net

جعفري تبريزي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقى جعفرى تبريزى يكى از چهره هاى درخشان علم و فضيلت و اساتيد فلسفه و حكمت معاصر طهرانست. وى در حدود شصت و شش سال قبل يعنى در سال 1365 قمرى برابر هزار و سيصد و چهار شمسى در تبريز به دنيا آمده و در دامن پدر و مادر متدين و با صداقت پرورش يافته، و با

آنكه آنها اهل سواد نبودند ولى داراى صفاى قلب و پاكى طينت بودند و توان و بنيه مالى نداشتند كه وسائل تحصيل ايشان را فراهم كنند زيرا به شغل نانوائى اشتغال و با عفت اداره عائله خويش را مى نمودند.

ايشان پس از خواندن دوره ابتدائى وارد مدرسه طالبيه تبريز شده و به خواندن ادبيات مشغول و چون بنيه مالى پدرش ضعيف بود با برادر بزرگترش ميرزا محمد جعفر نصف روز را كار و نصف ديگر در مدرسه طالبيه درس خوانده و ادبيات را از مرحوم آقاى اهرى آموخته. سپس به طهران عزيمت نموده و از درس و بحث مرحوم آقا ميرزا مهدى آشتيانى و حاج شيخ محمدرضا تنكابنى سطوح عالى را به پايان رسانيده و پس از آن به قم آمده و در مدرسه دارالشفا اقامت و از محضر آيات آن زمان چون آيت اللَّه حجت و حاج سيد محمدتقى خونسارى و ديگران استفاده كرده و پس از يكسال چون پدرش وفات كرده بود به تبريز آمده و پس از چند ماه به امر مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا فتاح شهيدى مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر و دراسات مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و غير آنها استفاده نموده و حدود يكسال و نيم از محضر عالم ربانى و حكيم متاله حاج شيخ مرتضى طالقانى بهره مند شده است.

خاطره عجيب آقاى جعفرى از استادش شيخ مرتضى طالقانى

استاد جعفرى در مجله 7 كيهان فرهنگى به خبرنگار مجله چنين گويد: من روزى كه آخرين روزهاى ذيحجه بود براى درس به خدمتشان رسيدم همينكه وارد شدم و روبروى معظم له نشستم فرمودند براى چه آمدى

آقا؟

عرض كردم آمدم كه درس را ادامه دهيد فرمود برو آقا درس تمام شد. چون ماه محرم رسيده بود من خيال كردم ايشان مى فرمايند كه تعطيلات (14 روزه محرم) رسيده است لذا درس را تعطيل كرده اند و به ذهنم نمى آيد كه ايشان خبر از مرگ خود مى دهد و همه آقايان كه در نجف بودند مى دانستند ايشان كسالتى ندارند. پس عرض كردم دو روز به محرم مانده است و هنوز درسها تعطيل نشده است. فرمودند اللَّه اكبر مى دانم آقا مى دانم به شما مى گويم درس تمام شد (خر طالقان رفته پالانش مانده) روح رفته جسدش مانده.

پس متوجه شدم كه ايشان خبر از مرگ خود مى دهد سخت منقلب شدم و عرض كردم چيزى بفرمائيد براى يادگار اول كلمه لا اله الا اللَّه را با يك قيافه روحانى و رويه ابديت گفت و اشك از ديدگان مباركش به محاسن شريفش جارى شد و اين بيت را سرود.

تا رسد دستت به خود شو كارگر

چون فتد از كار خواهى زد به سر

بار ديگر كلمه لا اله الا اللَّه را با حالتى عالى تر گفت من برخاستم و هرچه كردم دستش را كشيد پس خم شد پيشانى و محاسن مباركش را بوسيدم چند بار واثر قطرات اشك مقدس آن مسافر ابديت را در صورتم احساس كردم و رفتم و روز بعد در مدرسه صدر كه من در آنجا درس مى خواندم و محرم 1364 وارد شده بود به ياد سالار شهيدان امام حسين عليه السلام نشسته بودم كه مرحوم (حجةالاسلام) حاج شيخ محمدعلى واعظ خراسانى آمد و خبر محنت اثر فقدان و رحلت آن عالم بزرگ ربانى را داد پس همگى به مدرسه سيد شتافتيم و

ديديم تمام مراجع بزرگ و مدرسين و فضلاء حاضر و آن مرحوم را از آنجا تشييع كرديم.

نگارنده گويد: صريح تر از ايشان در اخبار از مرگش مرحوم آيت اللَّه استاد المتاخرين حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى معروف به كمپانى بودند كه در كتاب خاطرات شريف خود نقل نموده و اينجا هم مناسب ديدم بازگو كنم.

براى نگارنده حكايت كرد آقا حاج سيد محمدرضا ميبدى يزدى مقيم گرگان كه از علماء بنام معاصر آن سامانست كه استاد ما مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى مدرسه يزدى فرمودند كه چون استاد ما مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى درگذشت و سه روز برايش درسها تعطيل شد روز چهارم به منزل مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى (كمپانى) رفته و عرض كردم آقا سه روز است درسها تعطيل شده خواهش داريم كه فردا درس را شروع نمائيد كه بيكار نباشيد.

فرمودند: آسيد يحيى خودم هم تصميم داشتم فردا شروع كنم ولى امروز صبح داشتم تعقيب نماز صبح مى خواندم و بيدار بودم ناگاه ديدم آقا ضياء آمد درب اطاق و فرمودند شيخ محمدحسين آماده باش آخر اين هفته نزد ما خواهى آمد و من تا آخر هفته بيشتر زنده نيستم و چنين شد و با آنكه سالم بود آخر هفته شب جمعه درگذشت و از دنيا رفت. و نيز استاد ما مرحوم آيت اللَّه حجت كه در آثارالحجه مفصلا نقل كردم از مرگ خود خبر داد.

خلاصه استاد جعفرى حدود ده سال در نجف اقامت نموده و از محضر و ابحاث آيات عظام و مدرسين بزرگ چون حاج شيخ كاظم شيرازى و حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله و ديگران استفاده نموده و با مرحوم شهيد آيت اللَّه حاج

سيد محمدباقر صدر روابط نزديك و دوستانه و اشتراك درسى و عقيدتى داشته و در ضمن تحصيلات فقهى و اصولى و فلسفى با فرهنگ غرب هم آشنا شده و كتب آنان را مطالعه و بررسى نموده و در آنجا تقريرات درس استادش آقاى خوئى را در طلب و اراده و جبر و اختيار والامر بين الامرين را عربى به رشته تحرير آورده و به چاپ رسانيده سپس در عصر آيت اللَّه العظمى بروجردى به ايران و قم آمده و پس از رسيدن محضر آن مرحوم و اصرارشان در اقامت در حوزه و تدريس كردن براى عدم مساعدت آب و هواى قم با موافقت ايشان به مشهد عزيمت نموده و حدود يكسال در آنجا اقامت و به تدريس پرداخته و پس از آن به تهران مهاجرت و رحل اقامت افكنده و به تأليف و تدريس در دانشگاه و مدرسه مروى و غيره اشتغال و تا حال تحرير موفق به وظائف روحى و علمى خود مى باشند.

تأليفات استاد جعفرى

در عصر حاضر كمتر كسى به تأليفات و تصنيفات استاد جعفرى مى رسد و گذشته از تأليفاتى كه از ديد خوانندگان مى گذرد. مكاتبات و مراسلاتى با پروفسور راسل استاد و فيلسوف فرانسوى دارد و نيز مصاحبات با پرفسور يانگ امريكائى و ديگر علال فارسى مراكشى و دكتر حسووانى در مه ايتاليائى و دكتر كلاوز آلمانى و دكتر بيدفورد آلمانى و چارليز ادامز امريكائى و برخى ديگر داشته است.

اما تأليفات چاپ شده ايشان

1-الامر بين الامرين كه در نجف به طبع رسيده.

2- الرضاع.

3- تعاون الدين و العلم. چاپ تهران.

4- وجدان چاپ تهران

5- جبر و اختيار چاپ تهران

6- آفرينش انسان چاپ تهران

7- علم در خدمت

انسان چاپ تهران

8- اخلاق و مذهب چاپ تهران

9- فيزيك و متافيزيك

10- رابطه علم و حقيقت چاپ تهران

11- توضيح و بررسى مصاحبه با فراند راسل- انتشارات تهران.

12- نقد و بررسى برگزيده افكار راسل، چاپ تهران.

13- بينش حضرت حسين عليه السلام- انتشارات تهران.

14- منابع فقه، مشتمل بر امارت اهل كتاب و مواد زكوه و غيره.

15- ارتباط انسان و جهان در سه جلد

16- انسان از ديدگاه قرآن چاپ اصفهان.

17- ايده آل زندگى و زندگانى ايده آل چاپ تحقيقات تهران.

18- نگاهى به امام على عليه السلام مشتمل بر مباحث على (ع) و سياست على (ع) و... چاپ تهران.

19- تفسير نقد و تحليل مثنوى در 15 جلد چاپ حيدرى.

20- مجموعه مقالات به نام... انتشارات تهران.

21- مولوى و جهان بينى ها انتشارات تهران.

22- فلسفه و هدف زندگى انتشارات صدر تهران.

23- تفسير نهج البلاغه 14 جلد آن به طبع رسيده و بقيه در دست طبع است.

24- طرحهائى در انقلاب فرهنگى، انتشارات پيشوا تهران.

25- علم از ديدگاه اسلام، انتشار سازمان پژوهشهاى علمى و فلسفى.

26- حيات معقول.

27- زيبائى از نظر اسلام.

28- شرحى بر احتجاج حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام با عمران صابى در الهيات چاپ تهران.

29- حيات نقطه اسلامى فلسفه و علم و احساسات و مذهب، چاپ تهران.

30- عليت و اختيار از ديدگاه علامه طباطبائى.

و حدود بيست جلد تأليف مخطوط ديگر كه هنوز به طبع نرسيده است.

(الهيكل قسط من الثمن بل تمام الثمن)

اين دانشمند فرزانه با اين همه آثار و فضائل بسيار ساده و بى آلايش و پيرايه است عمامه اى كوچك و جثه اى متوسط بلكه ضعيف و لباسى مقتصد دارد و اگر كسى قبلا او را نديده باشد و براى اولين بار ببيند براى او ارج و ارزشى تصور نمى كند

چون نمى داند كه اين مرد با اين هيكل متوسط و قد كوتاه داراى اين همه آثار بزرگ است و چه افكار روشنى دارد چنانچه خود ايشان مسافرت خود را به سمنان بنا بر دعوت علامه حايرى سمنانى نقل و به اين موضوع اشاره نموده است.

در مصاحبه اى كه با كيهان فرهنگى با معظم له شده فرمودند روزى نامه اى به توسط يكى از دوستان از مرحوم علامه حايرى رسيد به دستم كه مرا دعوت به سمنان كرده بودند براى ديدار و ملاقات با ايشان.

پس به اتفاق يكى از رفقا عازم سمنان شده با قطار به آنجا رفتم وقتى در ايستگاه سمنان پياده شدم جمعيت بسيارى را ديدم كه گويا به استقبال آمده اند و در همانحال كه پياده شديم آقاى روحانى ديگرى كه داراى هيكل بزرگ و لباس جالبى بود از واگن پياده مردم به سوى او هجوم آوردند و گفتند براى سلامتى علامه استاد جعفرى صلوات پس من به رفيقم گفتم خوب شد نزديك بود بلائى به سرم بريزد. پس آمدم در ميدان ايستگاه به هر درشكه و وسيله نقليه كه گفتم ما را ببر منزل علامه حايرى گفت نمى توانم چون ما بايد ميهمانهاى علامه حايرى را ببريم.

پس به يك درشكه كه كرايه اش يك تومان بود گفتم ده تومان مى دهيم ما را ببر به خانه علامه پس با چند نفر ديگر سوار كرد و چون قدرى راه رفتيم ديدم خود علامه حايرى عصازنان به طرف ايستگاه مى آيد پس به درشكه چى گفتم آقاى علامه ايشانست. گفت آرى، گفتم همين جا ما را پياده كن و خدمت ايشان رسيدم فرمودند مردم چه شدند گفتم چه مردمى فرمودند مردم را به

استقبال شما فرستادم گفتم الان مى آيند خدمت شما. پس آن مرحوم با كياست و فراست دريافتند و فرمودند پس تقصير قيافه و هيكل و لباس شماست و حتما مردم عوضى گرفته اند اين چه قيافه ايست حتما به خودتان برسيد و يك مقدارى خودت و لباست را جمع و جور كن و مردمى كه به استقبال آمده بودند قيافه و لباس ما را ديده احساس كرده بودند كه حتما پيشواز آن آقاى خوش هيكل آمده اند.

پس به سوى او هجوم آوردند كه حضرت آقاى جعفرى بفرمائيد منزل آقا علامه كه در انتظار شماست و آن آقا متحير مانده و گفتند جعفرى كيست و علامه كدام است؟

پس مردم متوجه شدند كه اشتباه كرده اند و عوضى گرفته اند. پس مانند لشكر شكست خورده پراكنده و به منزل علامه كه تهيه نهار ديده بودند آمدند و خلاصه چند روزى كه در خدمتشان بوديم بسيار لذت روحانى برديم و از ايام خوش زندگانى من بود.

پس از مسائلى كه با آن مرحوم مورد بحث قرار گرفت موضوع قصيده هبوطيه و عينيه ابن سينا كه بيت بيت و مطلعش اينست:

هبطت اليك من المكان الارفع

ورقاء ذات تعزز و تمنع

و من در استقبال آن ابيات گفتم به هشتاد و هفت بيت مى رسد و از نظر آن علامه نقاد و صراف ادبيات فارسى و عربى گذرانيده كه مورد تحسين و تصديق ايشان قرار گرفت كه از نظر عزيزان مى گذرانم.

طلعت اليك النفس احسن مطلع

مشعوفه و هو ذات تلوع

غابت و لم تعرى حصولا انما

عرفت حضوريا و لم تتبرقع

ان العويصه فى حديث النفس من

تعريفها بالاسطقس الارفع

و به تعالى النفس حتى جاوزت

عن كل قيد للكمال الابدع

بل ان قد تمنوا ان استعل كل

ما

فى الكون غامض سره المتنوع

فتعود عالمه بكل خفيه

فى العالمين فخرقها لم يرقع

منحوا لها فوق الكمال فاصبحت

كالواجب الاعلى الغنى الامنع

فيقول ما معنى الحراك من الحمى

العالى الى قعر الحضيض الاوضع

قد انشا و اشعرا بلاجبر و لا

كره فحاروا فر الروى الامنع

واظن ان صعودها و هبوطها

لم يعرفا عند اللبيب الالمعى

واستهون الصلصال زعما انه

شبه المعالم و الطلول الخضع

فيخال ما وصلت اليه حضيضها

فيقول منكسرا بغير ترفع

هبطت اليك من المحل الارفع

ورقاء ذات نعزز و تمنع

لو حقق الشيخ ابن سينا حقه

و جرى بفكرته و عقل اروع

لراى التكامل فى صميم تعلق

الفس البسيطه بالحسوم الخضع

تا آخر ابيات او كه براى اختصار از نقل تمام آن خوددارى كرديم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

جعفري فراني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين جعفري فراني

محل تولد : اردستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات مقطع ابتدائي را در زادگاهم (روستاي فراني از توابع شهرستان اردستان واقع در استان اصفهان گذراندم و براي ادامه تحصيل در مقطع راهنمائي و دبيرستان راهي شهر اصفهان شدم در سال 1358 در رشته علوم تجربي در دبيرستان صارميه اصفهان موفق به دريافت ديپلم شدم در سال 1361 پس از سپري كردن دوران نظام وظيفه براي تحصيل در حوزه به شهر مقدس قم عزيمت نمودم و از اين سال تحصيلات حوزوي را در مقطع ادبيات آغاز كردم . در سال 1369 دوره سطح را تمام كردم و در حلقه درس خارج آيات عظام شركت نمودم كه در حال حاضر نيز به صورت مختصر ادامه دارد در كنار دروس فقه واصول در درس تفسير حضرت آيت الله جوادي نيز مدتي شركت نمودم.

در سال 1370 همزمان با تحصيلات حوزوي تحصيل در دانشگاه را

آغاز نمودم و در سال 1374 موفق به اخذ مدرك دانشگاهي در رشته حقوق از داشنگاه مفيد شدم و در سال 1376 نيز با شركت در آزمون سراسري كارشناسي ارشد در رشته حقوق جزا و جرم شناسي دانشگاه تهران (پرديس قم) پذيرفته شدم و در سال 1378 با دفاع از پايان نامه با عنوان (فلسفه مجازات از ديدگاه اسلام و نظام غرب) فارغ التحصيل شدم در همين ايام به فعاليتهاي اجرائي و فعاليت هاي كم و بيش علمي اشتغال داشته ام .

جعفري قدس، احد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: داخلى نفرولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1346، دكتراى تخصصى بيماريهاى داخلى و دكتراى فوق تخصصى بيماريهاى كليه از آمريكا از سال 1351 تا سال 1356، دريافت مدارك بورد تخصصى بيماريهاى داخلى و بورد فوق تخصصى نفرولوژى از آمريكا.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى ايران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

دياليز، بيماريهاى كليه، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 9 پايان نامه دكترا و 2 پايان نامه تخصصى و فوق تخصصى.

ابداع:

روش دياليز CAPD در آمريكا در سال 1356.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 52

زمينه علمى مقالات:

دياليز صفاقى، پيوند كليه، اريتروپوئيتين، كليه و حاملگى، دياليز و پيوند در ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جعفري يزدي، جعفر

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مورخ و شاعر، متخلص به جعفرى. از مورخان دوره ى شاهرخ بود. از وى سه اثر تاريخى بزرگ به جاى مانده است كه عبارت است از: «تاريخ كبير»، از آغاز خلقت تا وقايع سال 840؛ «تاريخ يزد»؛ «تارخى واسط» كه به نام شاهرخ به پايان رسانيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران (474/4)، تاريخ تذكره هاى فارسى (548 -547 /2)، تاريخ نظم و نثر (253)، تذكره ى سخنوران يزد (76 -74)، دايرةالمعارف فارسى (599/1)، الذريعه (198/9 ،246/3)، فرهنگ سخنوران (213)، فهرستواره كتابهاى فارسى (917 ،916 /2 ،586/1)، كشف الظنون (309)، مؤلفين كتب چاپى (304/2)، يغما (س

15، ش 7، ص 418 -415).

جعفري، اباذر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اباذر جعفري

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

متولد سال 1351 در شهرستان هشترود از توابعه تبريز .مهاجرت به شهر قم در سال 1354 آغاز تحصيلات ابتدايي از سال 1358 در قم تا سال اول دبيرستان در دبيرستان امام صادق(ع) قم. ورود به حوزه علميه مقدسه در سال 1367 و آغاز تحصيلات در مدرسه علميه رسالت تا سال سوم و ادامه تحصيلات در مدرسه امام محمد باقر(ع) و سپس شركت در دروس عمومي حوزه مباركه تا اتمام سطح و تحصيل خارج.ورود به موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) در سال 1375 و تحصيل در دوره كارشناسي ارشد پيوسته آن موسسه و فارغ التحصيل در سال 1380. همزمان اشتغال به فعاليت پژوهشي در دائرة المعارف علوم عقلي اسلامي اين موسسه به مدت 7 سال. اشتغال به فعاليت تحقيقي و مديريتي در مركز فرهنگ و معارف قرآن وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم. به مدت 4 سال.همكاري با ستاد پاسخگويي به مسائل ديني در امور پژوهشي و ساماندهي اطلاعات پرسش و پاسخ مراكز پاسخگويي ديني بمدت 4 سال.تدريس دروس تفسير، تفسير موضوعي و روش تفسير در دانشگاه.

جعفري، ابوالقاسم زيد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، محدث و متكلم امامى. معروف به جعفرى. پس از تكميل مقدمات و فنون ادب نزد افاضل علماى خاندان خود، فقه و حديث را از حوزه ى درس امام شمس الاسلام ابومحمد حسن ابن بابويه معروف به حسكا، جدّ شيخ منتجب الدين، فراگرفت و به مقام علمى نائل شد. سپس به تأليف و تدريس پرداخت و كرسى فتوى را به دست گرفت و جمعى از علماى اماميه

در حوزه ى او تربيت يافتند. از جمله آثار وى: «الدعوات عن زين العابدين (ع)» كه اين كتاب غير از ادعيه ى «صحيفه ى سجاديه» است؛ «المغازى والسير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (291 /21 ،202/8)، فهرست منتجب الدين (80)، معجم رجال الحديث (335/7).

جعفري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين جعفري فراني

محل تولد : اردستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات مقطع ابتدائي را در زادگاهم (روستاي فراني از توابع شهرستان اردستان واقع در استان اصفهان گذراندم و براي ادامه تحصيل در مقطع راهنمائي و دبيرستان راهي شهر اصفهان شدم در سال 1358 در رشته علوم تجربي در دبيرستان صارميه اصفهان موفق به دريافت ديپلم شدم در سال 1361 پس از سپري كردن دوران نظام وظيفه براي تحصيل در حوزه به شهر مقدس قم عزيمت نمودم و از اين سال تحصيلات حوزوي را در مقطع ادبيات آغاز كردم . در سال 1369 دوره سطح را تمام كردم و در حلقه درس خارج آيات عظام شركت نمودم كه در حال حاضر نيز به صورت مختصر ادامه دارد در كنار دروس فقه واصول در درس تفسير حضرت آيت الله جوادي نيز مدتي شركت نمودم.

در سال 1370 همزمان با تحصيلات حوزوي تحصيل در دانشگاه را آغاز نمودم و در سال 1374 موفق به اخذ مدرك دانشگاهي در رشته حقوق از داشنگاه مفيد شدم و در سال 1376 نيز با شركت در آزمون سراسري كارشناسي ارشد در رشته حقوق جزا و جرم شناسي دانشگاه تهران (پرديس قم) پذيرفته شدم و در سال 1378 با دفاع از پايان نامه با عنوان (فلسفه مجازات از ديدگاه اسلام و نظام

غرب) فارغ التحصيل شدم در همين ايام به فعاليتهاي اجرائي و فعاليت هاي كم و بيش علمي اشتغال داشته ام .

جعفري، حميدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميدرضا جعفري

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/10/18

زندگينامه علمي

درسال 1373بعد از اتمام خدمت سربازي به حوزه علميه تهران وارد شدم و د ر مدرسه امين الدوله خدمت حضرت آية الله حق شناس دام ظله مشغول فرا گيري علوم حوزوي شدم. بعد از اتمام پايه ششم درسال 1376به مدت يكسال در مدرسه امام حسين عليه السلام تهران مشغول كار آموزشي بودم. بعد از آن به قم مقدسه آمدم .

در سال 1378 در دروس مكاسب و رسائل مدرسه آية الله گلپايگاني مشغول تحصيل شدم و د رهمان سالها دركلاسهاي به اصطلاح تابعه كه از طرف دفتر آيه الله فاضل( ره) برگزار شده بود شركت داشتم تا اينكه در سال 1383وارد مركز تخصصي فقه واصول ائمه اطهار و درحال مشغول مي باشم . در ضمن به طور غير حضوري در مؤسسه امام خميني(ره) در رشته كلام مشغول تحصيل مي باشم.

جعفري، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رسول جعفري شياده

محل تولد : شياده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد رسول جعفري شياده معروف به جعفري فرزند مرحوم سيد عليجان جعفري شياده در سال 1331 ه. ش در روستاي شياده از توابع شهرستان بابل به دنيا آمدم. دوران كودكي را در آنجا سپري كردم اما با وجود مدرسه دولتي در آن جا ، از تحصيل در آن محروم بودم؛ زيرا مرحوم پدرم چنين مي پنداشت كه در مدارس دولتي نه تنها بچه ها تربيت اسلامي پيدا نمي كنند كه بي تربيت نيز مي شوند! و بي دين بار مي آيند لكن چون

خود او سواد قرآني يا خواندن و نوشتن داشت، مرا نيز بر اين اساس خوانا و نويسا بار آورد؛ لذا در سن شانزده سالگي يعني در اواخر سال تحصيلي 1347 ه ش، كه به مدرسه علميّه مسجد آقا عباس آمل به عنوان طالب علم مراجعه كردم.

زمينه تحصيل علوم حوزوي را داشتم و در سال بعد به حوزه علميه مسجد جامع شهرستان آمل منتقل شدم و چون همزمان با دوران خدمت سربازي بود و مي بايست كارت تحصيلي دوره آموزش و پرورش دريافت مي كردم و اين مشروط به داشتن حداقل مدرك ششم ابتدايي بود و من از آن محروم بودم، به ناچار به راهنمايي مرحوم آيت الله سعيدي كاشمري مدير حوزه علميّه مسجد جامع، در كلاس ششم ابتدايي به صورت متفرقه يا كلاس شبانه در دبستان سعدي مشغول تحصيل شدم و پس از سه ماه در امتحانات خرداد ماه 1349 شركت كردم و قبول شدم.

قبولي در اين آزمون كه به آساني و صرف كمترين هزينه و وقت همراه بود، مرا وسوسه يا تشويق كرد كه همزمان با ادامه تحصيل دروس حوزوي _ و البته به صورت قاچاق و به دور از چشم مديريت مدرسه! _ و هم چنان به صورت متفرقه، دروس دبيرستاني را پي گيري كنم و بنا بر اين در خرداد سال 1350 در كلاس اول دبيرستان نيز قبول شدم. در همين سال _ يعني سال 1350 _ براي ادامه تحصيل به تهران مهاجرت كردم و در مدرسه حاج شيخ عبدالحسين پاچنار يا مدرسه آذربايجاني ها مشغول شدم. در اين مدرسه كه با اشراف مرحوم آيت الله خسروشاهي اداره ميشد، در مدت

سه سال تحصيلى، قسمتي ديگر از مقدمات و نيز سطح و همزمان كلاس هشتم و نهم دبيرستان _ نظام قديم _ به اتمام رسيد. درسال 1353 به حوزه مقدسه قم وارد و مشغول تحصيل شدم و درسال 1354 و 1355 قسمتي از مقدمات را تدريس مي كردم و در اين سال ها تا سال 1360 كه البته در اثر انقلاب و پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي به طور طبيعي با تعطيلي دروس حوزوي همراه بود، لمعتين، اصول فقه، رسائل و مكاسب و كفايه و در علوم عقلى، بدايه الحكمه و نهايه الحكمه مرحوم علامه طباطبايي را به پايان رسانيدم.

در سال 1360 توفيق حضور در در س هاي خارج فقه و اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني و بعدها آيت الله شيخ جواد تبريزي را يافتم. در سال 1361 و 1362 در كلاس هاي عربي و انگليسي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم شركت كردم و به مدت دو سال، همزمان با تحصيل علوم حوزوي دوره مكالمه و انشاء زبان عربي و انگليسي را به پايان بردم. در سال 1363 دوره آموزش يا معلمي زبان انگليسي را در بخش زبان نيروي هوايي جمهوري اسلامي در تهران به اتمام رسانيدم و مدتي نيز در قسمت آموزش زبان دفتر تبليغات حوزه علميه قم به تدريس اين زبان اشتغال داشتم اما چون به نظر مي رسيد اشتغال به تدريس زبان با اشتغال به تدريس و تدرس دروس حوزوي برخورد دارد، از آن صرف نظر كردم.

در سال هاي 1365 تا 1368 ضمن تحصيل در درس هاي خارج فقه و اصول وشرح منظومه مرحوم حاج ملا هادي سبزواري نزد حضرت آيت

الله انصاري شيرازي و اسفار اربعه تا جلد چهارم را نزد حضرت آيت الله حسن زاده آملي (دام ظله) تتلمذ كردم كه در آن سال (1368) به علت منع پزشكان از تدريس حضرت آيت الله حسن زاده آملى، حوزه علميه از افاضه اين فيض الهي محروم شدم. در سال 1361 به مدت چهار سال تحصيلى، به صورت هفتگي جلسات ادبي فارسي به همراه دوستان برگزار مي كردم و در اين ارتباط، مقالات ادبي و وصفي و تحقيقي و اشعاري چند آفريده شد. در سال 1369 در ماه مبارك رمضان براي اولين بار به عنوان مبلغ عرب زبان به لبنان اعزام شدم كه اين مساله به لطف خداوند در ايام تبليغي محرم و رمضان و گاه تعطيلات تابستان ادامه يافته است و هم چنان ادامه دارد.

البته در خلال اين سال ها يعني در سال 1373 و 1374 دو بار به عنوان مبلغ به يونان اعزام شدم كه براي ايرانيان ، مهاجران عرب و پاكستاني به سه زبان فارسي ، عربي و انگليسي تبليغ مي كردم. هم چنين چند بار در سوريه مشغول تبليغ بوده ام. از سال 1374 نيز به عنوان مبلغ زبان دان در ايام حج تمتع و عمره، توفيق تشرف دارم. ضمن اينكه در قسمت روحانيون كاروان ها نيز چند بار به عنوان حج تمتع و عمره مفرده تشرف حاصل كردم. در سال1370 باتفاق تني چند از دوستان به صورت گروهي مشغول تحقيق، تدوين و مباحثه در زمينه موضوعات فقهي شدم كه با اشراف حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني صورت مي گرفت و درسال 1376 اين تحقيقات شكل ديگري به خود

گرفت و به مركز فقهي ائمه اطهار عليهم السلام كه با دستور معظم له تاسيس شد، منتقل شد و از آن تاريخ تا كنون بنده توفيق همكاري با آن مركز را دارم كه در اين ارتباط رساله هاي فقهي تنظيم و تدوين شده است. ضمنا به تدريس لمعتين، اصول فقه، شرح منظومه مرحوم سبزواري و بعدها در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني به تدريس سطوح عالى: مكاسب محرمه، رسائل، كفايه و مكاسب اشتغال داشته و دارم. در ضمن در برخي از مدارس علميه قم در زمينه ادبيات فارسي و دروس حوزوي مشغول تدريس بوده و هستم. و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب .

جعفري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي جعفري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

متولد 1359قم

دوره ابتدايي: دبستان فيض و شاهد نور علم قم

دوره راهنمايي: مدرسه تيزهوشان (مركز ملي پرورش استعدادهاي درخشان)

دوره دبيرستان (رشته رياضي فيزيك): مدرسه تيزهوشان (مركز ملي پرورش استعدادهاي درخشان)

ورود به حوزه علميه قم: 1374 (پس از اشتغال به دروس حوزوي، ادامه دبيرستان را به صورت داوطلب آزاد امتحان دادم و در سال 1377 ديپلم رياضي گرفتم)

اتمام كتبي و شفاهي پايه10حوزه علميه درسال 1381

اساتيد سطح حوزه: استاد حسيني عاملي و حسيني خراساني(ادبيات عرب)- استاد ناصري، استاد مدني و استاد مسعودي(شرح لمعه)- استاد سليماني و استاد محمدي پور(اصول)- مرحوم آيت الله احمدي ميانجي(مكاسب محرمه)- آيت الله استادي (رسائل)- آيت الله موسوي تهراني (كفايه)- استاد عليدوست (مكاسب)

از سال 1381 حضور در درس خارج آيت الله وحيد خراساني

دريافت ليسانس حقوق با احراز رتبه اول گروه از موسسه امام خميني(ره) در سال 1383

اتمام دوره عالي

زبان انگليسي دانشگاه باقرالعلوم(ع) در سال 1383

دريافت فوق ليسانس حقوق خصوصي با احراز رتبه اول گروه از دانشگاه تهران در سال 1385 و انتخاب پايان نامه به عنوان پايان نامه برتر دانشكده

شروع به تدريس در دانشگاهها از سال 1385

اتمام خدمت سربازي در ارديبهشت 1387

اشتغال به تحصيل در دوره دكتري تخصصي (Ph.D) حقوق خصوصي در دانشگاه قم از مهر 1387

مديريت گروه فقه و حقوق پژوهشكده باقرالعلوم(ع) از خرداد 1387

جعفري، محمد صابر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صابر جعفري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1364 وارد حوزه شدم، مدرك تحصيلي ام سيكل بود . كمي بعد، در كنار دروس حوزه، ديپلم گرفتم، در رشته علوم سيايي دانشگاه باقر العلوم ثبت نام كردم ولي انصراف دادم. درس هاي حوزه را با شركت در رشته تخصصي كلام (موسسه امام صادق عليه السلام) ادامه دادم . با پايان تحصيل آنجا جزء گروه اولي بودم كه در مركز تخصصي مهدويت شركت جسته و كم كم حوزه فعاليتم را بيشتر به اين موضوعات اختصاص دادم. چند مقاله در مجله تخصصي كلام اسلامي و چند مقاله هم در فصلنامه تخصصي انتظار ارائه دادم. هم اكنون معاون پژوهشي مركز تخصصي مهدويت و بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود (عج) هستم، ضمنا جزء هيئت تحريريه فصلنامه علمي تخصصي انتظار از بدو تشكيل بوده ام. اكنون جزء هيئت تحريريه فصلنامه شرق موعود (فارسي)، الموعود (عربي) و Bright future (انگليسي) هستم.

جعفري، وهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

گذري بر زندگي نامه حجةالاسلام جعفري

دانشمند محترم حضرت حجةالاسلام و المسلمين ميرزا وهاب جعفري از فضلا و نويسندگان حوزه علوم ديني در سن 76 سالگي در شهر قم بدرود حيات گفت.

ايشان در ذي قعده 1353 ق / 12 اسفند 1313 ش در روستاي بيلوردي از توابع شهرستان هريس (استان آذربايجان شرقي) ديده به جهان گشود. پدرش حاج خليل فرزند محمد از كشاورزان و پارسايان بود. ميرزا وهاب مقدمات را در شهر تبريز نزد ميرزا عمران عليزاده، شيخ مصطفي اعتمادي و شيخ حسين نجفي فرا گرفت و شرح لمعه را نزد ميرزا محمد توتونچي

و سيد محمد كاظم طباطبائي(مفيد)به پايان رساند. وي پس از پنج سال توقف در تبريز در حدود سال 1355 ش رهسپار حوزه قم شد و در مدرسه حجتيه سكني گزيد و دروس سطوح را نزد حضرات آيات شيخ احمد پاياني اردبيلي، سيد محمد باقر سلطاني طباطبائي، سيد جواد خطيبي تبريزي وشيخ ابوالفضل علمائي سرابي سپري كرد و به درس خارج حضرات آيات سيد كاظم شريعتمداري و سيد محمد شيرازي راه يافت. در ضمن علوم عقلي را نزد سيد حسن قاضي طباطبائي، شهيد شيخ مرتضي مطهري و دكتر مهدي حائري يزدي و دروس تفسيري را از محضر سيد محمد حسين تبريزي (علامه طباطبائي) استفاده نمود.

جعفري از استادش شيرازي اجازه اجتهاد و از سيد شهاب الدين مرعشي، سيد عبدالله موسوي شبستري و سيد صادق شيرازي اجازات روايي دريافت كرده بود. آثار قلمي ايشان عبارتند از:

1-ترسيمي از شخصيت بزرگ اسلامي عبدالله بن عباس، چاپ شده در قم؛

2-داستان هاي مروج الذهب، قم، 1376ش؛

3-اهل بيت (عليه السلام) در نهج البلاغه، قم،1381ش؛

4-عبرت هاي تاريخ، قم، 1381ش؛

5-ذكر در قرآن و نهج البلاغه، قم، 1385ش؛

6-ده فرمان قرآن، نشر انديشه هادي قم، 1386ش؛

7-چهل حديث، تاكنون مخطوط مي باشد؛

8-تقريرات درس فقه، نيز مخطوط است.

شايان ذكر است نامبرده نيم قرن درحوزه علميه قم سكونت داشته و در طول اين سال ها علاوه بر تدريس مقدمات و برخي از كتب سطح در خدمت اسلام مرجعيت و مشغول ترويج مذهب و تقديم خدمات اجتماعي نيز بوده است.

حجةالاسلام جعفري در پي بيماري در غروب روز سه شنبه 24 ربيع الاول 1429 ق/ 13 فروردين 1387ش درسن 76 سالگي در شهر قم ديده

از جهان فرو بست. پيكرش صبح روز پنجشنبه تشييع و در جوار علي بن جعفر (عليه السلام) به خاك سپرده شد.

نويسنده: عبدالحسين جواهر الكلام

منابع زندگينامه :آينه پژوهش شماره 112.

جعفريان، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول جعفريان

محل تولد : خوراسگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

دوره دبستان را در زادگاهش "خوراسگان" گذراند و سپس براي ادامه تحصيل به اصفهان آمد و دوره راهنمايي را در اين شهر آغاز كرد. پس از چندي تحت تأثير سفرهاي تبليغي مبلغان حوزه علميه قم و كلاس هاي روخواني قرآن در خوراسگان به دروس ديني علاقه مند شد و از آن پس به مدرسه ذوالفقار رفت و مطالعه دروس جديد را در مدارس شبانه ادامه داد. وي در مدت اقامت در اصفهان، به صورت آزاد از مدارس ديني ديگري چون«نيماورد»،«نوريه»،«وجده كوچك» استفاده مي كرد.

رسول جعفريان در سال 57 هجري شمسي و در آستانه پيروزي انقلاب، براي ادامه تحصيلات حوزوي، راهي شهر مقدس قم شد. نخست به مدرسه خان رفت و سپس در مدرسه رسالت، به ادامه تحصيل پرداخت. وي در قم از درس اساتيدي چون آيت الله جوادي آملي، آيت الله مصباح يزدي، آيت الله ممدوحي، آيت الله گرامي و نيز آيت الله جعفر مرتضي جبل عاملي كسب فيض كرد. سال 58 هجري شمسي با آثار و موسسه آيت الله مصباح يزدي آشنا شد و در كلاسها و دوره آموزشي آن موسسه شركت كرد و با بازگشايي دانشگاهها، در سال 59 هجري شمسي به تدريس معارف اسلامي و تاريخ اسلام در دانشگاههاي اصفهان و تهران مشغول شد. اولين اثر استاد جعفريان در سال 64 هجري شمسي تحت

عنوان «پيش درآمدي بر شناخت تاريخ اسلام» منتشر شد و از آن پس تاكنون، ضمن همكاري با موسسات پژوهشي و تأسيس كتابخانه اسلام و ايران در قم، به كوشش هاي پي گير خود در زمينه تأليف،تصحيح، ترجمه و نيز تحقيق در تاريخ اسلام، ايران و تشيع همچنان ادامه مي دهد.

جلالي طباطبائي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: قلب اطفال، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جلالي مقدم، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : مسعود جلالي مقدم در سال 1330 در تهران متولد شد. گرچه تحصيلات متوسطه را در رشته رياضي به پايان برده بود، اما مجذوب مباحث دين پژوهي شد ودر رشته فلسفه و اديان و عرفان از دانشگاه تهران دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد را گذراند. او دكتراي خود را نيز در دو رشته يكي در رشته اديان و عرفان تطبيقي از دانشگاه تهران و معارف اسلامي از دانشگاه آزاد اسلامي گرفت.

گروه : علوم انساني

رشته : اديان خارجي

گرايش : اديان، اساطير و عرفان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : _ پايان تحصيلات متوسطه در رشته رياضي _ دريافت مدرك كارشناسي فلسفه محض از دانشگاه تهران _ دريافت كارشناسي ارشد در رشته اديان و عرفان _ دريافت مدرك دكترا در رشته معارف اسلامي از دانشگاه آزاد اسلامي _ دريافت مدرك دكتراي اديان و عرفان تطبيقي از دانشگاه تهران

استادان و مربيان : از استادان مسعود جلالي مقدم ميتوان به استاد فرزانه دكتر فتح الله مجتبايي اشاره كرد كه وي نيز راه استاد خويش فتح الله مجتبايي را پي گرفته و در حيطه مطالعاتي اش به شناخت جامع از مقوله پژوهش اديان دست يافته است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : _ مدير بخش «اديان، اساطير و عرفان» دانشنامه ايران در مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامي _ مدير گروه اديان و عرفان (كارشناسي ارشد) دانشگاه آزاد اسلامي (واحد شهر ري) _ عضو شوراي علمي مركز گفت وگوي اديان حوزه هاي مطالعاتي جهت گيري

اصلي اديان جلالي مقدم در حال حاضر به نگارش مقالاتي براي دانشنامه ايران و داير ةالمعارف بزرگ اسلامي مشغول است و به عنوان پژوهشگر با بخش اديان مركز دايرةالمعارف بزرگ اسلامي همكاري دارد (بخش اديان و عرفان دانشنامه ايران از تيرماه 1377 كار خود را آغاز كرده و از همان ابتدا مديريت آن بر عهده جلالي مقدم بوده است. مباحث مربوط به اديان و اساطير تمام جهان و عرفان اسلامي در اين بخش مطرح مي شود. اساس كار برترجمه از منابع معتبر و دايرة المعارف هاي موثق خارجي است، ولي در مورد عرفان اسلامي قاعده بر تلخيص از مقالات تأليفي دايرةالمعارف بزرگ اسلامي است.)

آرا و گرايشهاي خاص : مسعود جلالي مقدم درباره دو موضوع دانش اديان و گفت وگوي اديان مي گويد: «دانش اديان و گفت وگوي اديان هر دو به حوزه دين مربوط اند و داراي اشتراكاتي هستند، اما شيوه عملي اين دو متفاوت است. گفت وگوي اديان از همان زمان كه جوامع بشري تشكيل شد و انسان ها به نوعي با هم ارتباط پيدا كردند، مطرح شد و شايد حركت جوامع به سمت دهكده جهاني ضرورت گفت وگوي اديان را واجب تر كرده است. مجاب كردن ديگران، تفهيم و تفهم و نزديكي و تقرب سه هدف اصلي گفت وگوي اديان است. در شيوه مجاب كردن دو طرف گفت وگو سعي در پيدا كردن نقاط ضعف طرف مقابل از يك طرف و از طرف ديگر اثبات حقانيت خود دارند كه در عالم اسلام اين شيوه گفت وگو احتجاج خوانده مي شود. در شيوه تفهيم و تفاهم نيز كه زمينه عملي براي گفت وگوي

اديان فراهم مي آورد، دو طرف گفت وگو هدفشان اين است كه شناخت روشن تري نسبت به هم به دست آورند و جنبه معرفتي دارد. گفت وگو با هدف نزديكي و تقرب جستن نيز جنبه اخلاقي دارد. وقتي دو طرف گفت وگو سعي مي كنند اشتراكاتشان را پيدا كنند، همين منجر به شناخت و ارتباط نزديك تر مي شود و از اختلاف ها، دشمني ها و كينه ها كاسته مي شود.وحدت انسانيت، وحدت ايمان و وحدت حقيقت به عنوان مقدماتي است كه از طريق تحقق آن ها وحدت ديني امكان پذير است. تا زماني كه اختلاف هاي ملي و فرهنگي وجود داشته باشد، سوداي رسيدن به وحدت فرهنگي و اديان نتيجه اي نخواهد داشت؛ چرا كه رسيدن به تساهل و تسامح مقدمات زيادي لازم دارد. رويكردهاي مختلفي در بحث هاي مربوط به دين وجود دارد و نخستين آن، رويكرد كلامي يا الهياتي به دين است كه تلاشي براي اثبات حقانيت يك دين است. رويكرد بعدي، رويكرد فلسفي است و زماني كه گرايش به تأييد دين دارد، ديندارانه است. رويكرد سوم، يعني پديدارشناسي را بايد رهيافتي خاص غير از رهيافت محض علمي در نظر گرفت. رويكرد علمي به دين نيز شامل سه بخش است: رويكرد توصيفي كه شخص بايد دوره تاريخي خود را توصيف كند؛ چرا كه هيچ پديده اجتماعي اي بدون تاريخ وجود ندارد، بنابراين، در اينجا بحث رويكرد تاريخي مطرح مي شود و از آنجا كه در اين مرحله بايد مقايسه و تطبيق را هم انجام دهيم، رويكرد تطبيقي يا مقايسه اي به وجود مي آيد. جامعه شناسي و مردم شناسي دين رويكردهاي كمكي

هستند. كتاب world religion dialogue برجسته ترين نمونه جديد شناخت تطبيقي اديان به شكل گفت وگوي ساختگي است. در اين شيوه ساختگي به طرح مسائل و اعتقادات آئين ها و دين هاي مختلف پرداخته مي شود و 6 نماينده از 5 دين مسيحيت، اسلام، يهودي، هندو و دو نماينده از دين بودا به گفت وگو مي پردازند. جلالي معتقد است دانش اديان مي تواند به شكل گفت وگوي اديان مطرح شود و همچين گفت وگوي اديان مي تواند معرفت دانش اديان در بالاترين شكل باشد.

چگونگي عرضه آثار : پژوهش ها و تأليف ها و ترجمه هاي مسعود جلالي مقدم همه در زمينه اديان است. در ميان آثار او مي توان به كتاب هاي آئين زرواني، تنها بازماندگان خوارج، درآمدي بر جامعه شناسي دين، آراي جامعه شناسان بزرگ دين، سه گام كيهاني و...، و همچنين ده ها مقاله در نشريه هاي علمي - پژوهشي معتبر اشاره كرد. جلالي در دايرةالمعارف بزرگ اسلامي مدخل هاي آسوريان، آفتاب پرستي، اباضيه، ابتريه، ابراهيم بن بن محمد، بن ابي يحيي، ابن ابي العوجاء، ابن حرزهم، ابن حوشب، ابن عاشر، ابوالعباس، ابن كرامه، ابوحاتم رازي، ، احمد، ابوالحسين بصري، ابوزكرياورجلاني، ابو قره، ابومسلميه، اشرف جهانگير و... را نگاشته است. يكي ديگر از آثار جلالي «درآمدي بر جامعه شناسي دين» است. امروزه جامعه شناسي دين جايگاه مهمي در مباحث دين شناسي دارد.

________________________________________

آثار :

1 آئين زرواني

ويژگي اثر : چاپ گوته، - (تجديد چاپ) اميركبير، - كتاب «آئين زرواني» جلالي نيز به بررسي مكتب فلسفي، عرفاني زرتشتي بر مبناي اصالت

زمان مي پردازد. اين كتاب كه از آثار تأليفي جلالي مقدم است در دو بخش تاريخ، اصول فلسفي و عرفاني آئين زرواني تأليف و تدوين شده است. به گفته او در اين كتاب توضيحاتي به لحاظ تاريخي و فلسفي از مكتب زرواني به خوانندگان ارائه مي شود و مباحثي در باره اين كه چرا در ايران پيش از اسلام به ثنويت توجه شد و آيا در آن دوران مسأله يگانه گرايي مطرح نبوده است و ايرانيان به سمت مبدأ واحد توجه نداشتند و ... در آن به صورت مبسوط شرح داده مي شود.هدف نگارنده از تأليف اين كتاب، پاسخ به همه اين مجهولات و آشنا كردن خوانندگان با اين مباحث بوده است. در ديباچه اين كتاب آمده است: «با اين فلسفه و تأثير ديرپايي كه مكتب زرواني داشته غفلت ايرانيان از آن شايد قابل توجيه نباشد. اكنون در دانشگاه هاي ما كه فلسفه دوران باستان را تدريس مي كنند، به فلسفه سال پيش يونانيان مي پردازند؛ جلوتر كه بيايند فلسفه هايي را كه در روم، پيش و پس از آغاز مسيحيت مطرح شد، مي آموزند، ولي در همين كلاس ها هيچ خبري از فلسفه هاي ايراني نيست گويا در ايران چشمه هاي تفكر خشكيده بوده و تنها در مغرب زمين انديشه و فلسفه امكان حيات داشته است. در اين باره بايد كاري انجام شود. بايد تاريخ قديم فلسفه و عرفان را دوباره به محك زد. قسمت هاي ناشناخته و تاريك اين تاريخ را بايد دوباره روشن كرد و مذهب زرواني در اين ميان جايگاهي مهم دارد، زيرا از فلسفه اي پيچيده و جالب توجه و

زمينه اي عرفاني برخوردار است.» كتاب آئين زرواني نگاهي دارد به مكتب فلسفي - عرفاني زرتشتي بر مبناي اصالت زمان. كتاب حاضر از ? گفتار سامان يافته است و گفتارها در جمع به ?? فصل بخش مي شود. موضوع متن بررسي و ريشه يابي آئين كهن ايران (آئين زرتشتي) است به گمان مولف، آئين زرتشت يك آئين بسامان مذهبي بود كه از جهان بيني فلسفي ديرپايي بهره داشت ودر جاي جاي ايران زمين ميان عامه و متفكران پيرو داشت. نفوذ اين آئين از ماوراء مرزهاي شمال شرقي ايران كهن تا بين النهرين باستاني ادامه داشت.

2 اسلام

ويژگي اثر : پژوهشي تاريخي و فرهنگي (تأليف گروهي) سازمان چاپ وزارت ارشاد

3 تاريخچه اديان و مذاهب در ايران

ويژگي اثر : اميركبير،

4 تاريخچه اديان در جهان

ويژگي اثر : كتاب «تاريخچه اديان در جهان» (نخستين گام در شناخت تاريخ اديان) تازه ترين ترجمه اين محقق و مترجم به شمار مي آيد. او با ترجمه اين كتاب به طور فشرده اطلاعات جامعي را درباره تاريخچه اديان در جهان در اختيار خوانندگان و علاقه مندان قرار مي دهد. جلالي مقدم درباره اين كتاب مي گويد: « تا امروز در ايران كتاب هاي متعددي درباره تاريخ اديان به زبان فارسي به چاپ رسيده است اما جز يك كتاب، هيچ يك از آنها خلاصه نيستند. تنها كتاب خلاصه اي هم كه در اين زمينه موجود است از مجموعه كتاب هاي «چه مي دانم» است كه انتشارات علمي به چاپ رسانده است كه آن

هم از ترجمه مناسبي برخوردار نيست و بسيار مخدوش است.» به گفته او، هدف از ترجمه اين كتاب، شناساندن اجمالي تاريخ اديان به خوانندگان وعلاقه مندان در اين زمينه بوده است.

5 تنها بازماندگان خوارج

6 جستاري در تاريخ و معتقدات اباضيه

ويژگي اثر : نگاه سبز،

7 درآمدي بر جامعه شناسي دين

ويژگي اثر : اين كتاب كه در سال ???? توسط نشر مركز به چاپ رسيده، شامل يك ديباچه و ??فصل است. از منظر جامعه شناختي سؤالاتي چند در مورد دين ايجاد مي شود. از جمله اين كه دين چيست؟ چرا آدميان ديندارند؟ دين به انسان چه مي دهد ؟ دين بر انسان به عنوان يك موجود اجتماعي چه تأثيري دارد؟ و در روابط مختلف اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي چه نقشي دارد؟ از جنبه هاي گوناگوني مي توان به بررسي دين پرداخت. اما رويكرد جامعه شناسي درصدد است با دوري از هر گونه پيشداوري و قضاوت به آثار اجتماعي دين در جامعه بپردازد. دين وابستگي شديدي با يكايك وجوه فرهنگي و نيز سياسي و اقتصادي دارد و بر آنها تأثير مي گذارد و از آنها متأثر مي شود. فصول بعدي اين كتاب به رويكرد جامعه شناسي دين اختصاص دارد. همانطور كه در ديباچه كتاب آمده هدف نويسنده هموار كردن راه دانش دين شناسي در ايران است. آنچه كه در اين كتاب درج شده تنها يك گام در اين راه است. جدا از محتواي كتاب كه به قول نويسنده تنها يك گام به جلو است، از

نظر شكلي نيز لغت نامه، فهرست اعلام و منابع براي مطالعه بيشتر در پايان كتاب عرضه شده است.

8 درسهايي از بينش رواني

ويژگي اثر : (ترجمه) نشر ياران شيد،

9 رساله در آئين و يشنو پرستي دين هندويي

ويژگي اثر : نشر مركز،

10 سه گام كيهاني

11 كرانه هاي هستي انسان در پنج افق مقدس

ويژگي اثر : كتاب ديگر جلالي است كه به تحقيق تطبيقي در انسان شناسي پنج دين بزرگ مي پردازد و انتشارات امير كبير آن را در يك جلد به چاپ رسانده است. اين كتاب درباره انسان شناسي است و از نگاه اديان به ابعاد مختلف انسان مي پردازد، به طوري كه از پيدايش انسان تا عناصر سازنده او، احوال و سرانجام انسان مورد بررسي قرار مي گيرد. به گفته جلالي، از آنجا كه بحث انسان شناسي از جمله مباحث مهم فلسفه امروز است، بايد بتوان به دور از نگاه فلسفي، با نگاه اديان نيز به سراغ اين موضوع رفت و از اين منظر به مسأله انسا ن شناسي نيز پرداخت. او در اين كتاب، افتراق ها و اشتراكات دو ديدگاه فسلفي و اديان را درباره انسان مورد بررسي قرار مي دهد، با هدف آن كه بتواند به ديدگاه جامع ديني درباره انسان دست يابد.

12 گزارشي از تاريخ اديان و مذاهب در ايران

ويژگي اثر : جلالي در اين كتاب وضعيت مراحل دين در ايران را در سه

بخش پيش از اسلام، از اسلام تا حمله مغول و از حمله مغول تا عصر كنوني مورد بررسي قرار داده است

13 مكتب فلسفي _ عرفاني زرتشتي بر مبناي اصالت زمان

ويژگي اثر : چاپ گوته،

14 نماز در فرهنگ دوم

ويژگي اثر : مركز تحقيقات، مطالعات… صدا و سيماي جمهوري اسلامي،

15 هاله انساني و رنگ هاي كوكبي

ويژگي اثر : (ترجمه) انتشارات گوتنبرگ،

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

جلالي، بيژن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بيژن جلالي شاعر معاصردر اول آذرماه سال 1306 خورشيدي، در تهران به دنيا آمد. وي از سال 1325 تا 1331 چندماهي در رشته ي فيزيك دانشگاه تهران و چند سال در رشته علوم طبيعي دانشگاه هاي تولز و پاريس درس خواند. البته همه آنها نيمه كاره ماند; زيرا علاقه به شعر و ادب، مسائل فكري و ادبي و گشت و گذار آزاد در زمينه هاي فلسفه، هنر و ادبيات، او را از انضباط و نظم درس خواندن دور كرد.از اين شاعر چنيدين كتاب و مجوعه شعر به يادگار مانده است.وي در روز آدينه 24 دي ماه 1378، در هفتاد و دو سالگي، زندگي را بدرود گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : بيژن جلالي در آخرين شب آبان ماه; يا به عبارتي، اول آذرماه سال 1306 خورشيدي، در تهران به دنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : بيژن جلالي از سال 1325 تا 1331 چندماهي در رشته ي فيزيك دانشگاه تهران و چند سال در رشته علوم طبيعي دانشگاه هاي تولز و پاريس درس خواند. البته همه آنها نيمه كاره ماند;

زيرا علاقه به شعر و ادب، مسائل فكري و ادبي و گشت و گذار آزاد در زمينه هاي فلسفه، هنر و ادبيات، او را از انضباط و نظم درس خواندن دور كرد. در بازگشت، در رشته زبان و ادبيات فرانسوي دانشگاه تهران، نام نوشت. دوره ليسانس را به پايان برد و از سال 1325 تا مدتي، به كارهاي گونه گوني پرداخت

همسر و فرزندان : بيژن جلالي، ازدواج نكرد; زندگي اش در سكوت و با آرامش و تلالويي خاص ادامه داشت

زمان و علت فوت : بيژن جلالي چند روزي پس از نيمه آذرماه، دچار سكته مغزي شد كه بيش از يك ماه را در اغما گذراند و در روز آدينه 24 دي ماه 1378، در هفتاد و دو سالگي، زندگي را بدرود گفت.

فعاليتهاي آموزشي : بيژن جلالي در دبيرستان ها انگليسي درس داد; چندي هم مسؤول آزمايشگاه دبيرستان ايرانشهر بود. زماني هم در موزه مردم شناسي وزارت فرهنگ به كار پرداخت، چون دوره مردم شناسي را در موزه مردم شناسي پاريس گذرانده بود; سرانجام به كار در شركت فرانسوي آنتروپوز مشغول شد و با استفاده از بورس اين شركت، يك دوره اقتصاد نفت را در پاريس به پايان برد; كار اداري رسمي را در شركت نفت و شركت پتروشيمي پي گرفت و در سال 1359 بازنشسته شد. علاقه به شعر و ادبيات، فلسفه، فكر و عرفان، زندگي در محيط فرهنگي خاندان هدايت، گفت و گو با دايي اش صادق هدايت و تاثيرپذيري از او و اقامت پنج ساله دوره جواني در فرانسه، پيوندهايي ميان جلالي و نوشتن به وجود آورد _ گاه به فارسي، گاه به فرانسوي. البته ابتدا آنها را جدي نمي گرفت; اما پس

از اينكه به ايران بازگشت و توانست با فراغ بيشتري بخواند، بينديشد و بنويسد، تامل هاي شاعرانه اش نظم گرفت و توانست از اداي معاني ذهني خود برآيد. او از آغاز دهه 1340 اين تامل ها را به نشر سپرد. سروده هايش، در مجموع با تلقي مثبت و گشاده رويانه اي از اهل شعر و ادب معاصر رو به رو شد; هرچند شعرهايش همه سپيد بود و به نسبت همسالانش، تا حدي دير به انتشار آنها پرداخت.

آرا و گرايشهاي خاص : بسياري از منتقدان ، نگرش «جلالي » در شعرهايش را نگرشي «اشراقي » دانسته اند و خود او در مورد مضمون شعرهايش گفته است : «در شعرهاي من نوعي گفت وگو دنبال شده ، گاه با خداوند، گاه با جهان ، گاه با طبيعت . از اين جهت ، هميشه اين نوشته ها يك روي تاريك و يك روي روشن دارند. زمينه مشترك آنها ادامه نوعي انديشه است . يعني انديشه و فكري را بيان مي كنند يا زمينه را در ما براي ايجاد انديشه فراهم مي كنند. ولي اين گفت وگوها هميشه به صورت نيمه تمام مي ماند و حدس مي زنم در خواننده ، حالت انتظاري را به وجود مي آورد. آنها حالت منطقي ظاهري و فرمولي ندارند و بدين جهت ، دست و پاگير خواننده نيستند. بعد از پايان هر قطعه راه براي رشد و ادامه انديشه باز است .

چگونگي عرضه آثار : بيژن جلالي نخستين شعرهايش را در دهه چهل منتشر كرد كه نخستين كتاب شعرش روزها (1341) و آخرين شان «ديدارها» بود كه دو سال پس از مرگش منتشر شد. «ديدارها» گزيده يي از

شعرهايي است كه «جلالي » در فاصله سالهاي 75 تا 78 (سالي كه درگذشت ) سروده بود. اكنون شعرهايي از اين كتاب را با هم مي خوانيم . چه اميد بخش است سفيدي كاغذ آنگاه كه اندوه خود را به او نگفته ام دومينيكو اينجنيتو - مترجم ايتاليايي - هم برگزيده اي از شعرهاي جلالي را با عنوان «بيدار» ترجمه كرده است، كه از سوي نشر سوي مؤسسه ي علوم ترجمه در دانشگاه ناپل با نام اريل اكسپرس به چاپ خواهد رسيد. عبدالله طاهر برزنكي گزيده اي از شعرهاي جلالي را به عربي ترجمه و در لبنان منتشر كرده است. همچنين مريوان حلبچه اي گزيده اي از شعرهاي اين شاعر را به همراه دو مصاحبه ي او به كردي ترجمه كرده است، كه از سوي نشر رخنه چاودير در كردستان عراق منتشر خواهد شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آب و آفتاب

ويژگي اثر : (1362)

2 بازي نور (به انتخاب شاپور بنياد 1369)

ويژگي اثر : گزينه شعرها

3 درباره شعر (به انتخاب شاعر 1377)

ويژگي اثر : گزينه شعرها

4 دل ما و جهان

ويژگي اثر : (1344)

5 ديدارها (گزينه شعرها از 1375 تا 1378).

ويژگي اثر : گزينه شعرها

6 رنگ آب ها

ويژگي اثر : 1350

7 روزانه ها

ويژگي اثر : (1373)

8 روزها

ويژگي اثر : 1341

جلالي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس جلالي

محل تولد

: روستاي جواران كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1352 هجري شمسي به شهرستان سيرجان يكي از شهرهاي استان كرمان مهاجرت و پس از فراگيري مقدمات در سال 1355 هجري شمسي وارد حوزه مقدسه قم شد و با شركت در دروس اساتيدي چون مرحوم مدرس افغاني، مرحوم عرفانيان، استاد باكويي، مرحوم وجداني فخر، مرحوم ستوده، آيت ا... فاضل لنكراني و بالاخره آيت ا... وحيد خراساني ، به تحصيل علوم حوزوي پرداخت.

در كنار دروس حوزوي به دليل اشتياق فراوان نسبت به فراگيري زبان عربي روز، در سال 1363 هجري شمسي در محضر اساتيدي چون: دكتر ابو ياسر، دكتر ابو حارث،استاد كوراني لبناني، زبان عربي راآموخت و پس از چندي به فراگيري زبان انگليسي نيز همت گماشت كه به اخذ پايان نامه عالي از هر دو زبان نائل شد. از همان آغاز، به ترجمه متون عربي علاقه فراوان داشت از اين رو، از مقالات آسان مجله كودكان« الهدي» شروع نموده و رفته رفته وارد متون دشوارتر شد ودر موضوعات گوناگون به ترجمه عربي جديد پرداخت.

در همين راستا جهت تسهيل امر آموزش فضلا و طلاب، 3 جلد كتاب درسي عربي جديد حوزه به نام«المدخل الي تعلم المكالمة العربية» با قرائت متن، توسط دو تن از اساتيد بزرگ همان مركز استاد ابو عقيل الحيدري، استاد ابوذر الحكيم، همزمان توسط ايشان به فارسي ترجمه شد كه در 45 نوار كاست در واحد صوت و نوارخانه دفتر تبليغات موجود است. همچنين به دعوت سازمان حج و زيارت، و در جهت تسهيل آموزش و آشنائي مديران كاروان هاي آن سازمان

به زبان عربي جديد، كتاب «گفتگو» در 12 نوار كاست توسط ايشان ترجمه شده.

جلالي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1341، فوق تخصص در رشته جراحى عمومى از دانشگاه تمپل شهر فيلادلفياى آمريكا.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى ايران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيقى در زمينه جراحى، طرح در زمينه گاستروآنترولوژى، شناسائى 4 بيمارى نسبتا نادر در جهان براى اولين بار در ايران، شناسائى يك گياه داروئى براى اولين بار در ايران، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 15 پايان نامه فوق دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

فرهنگى، علمى و سياسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

كليه مقالات در زمينه پزشكى، اكثرا در مورد جراحى است.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جلالي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محسن جلالى بن آيت اللَّه آقا سيد على جلالى از مشاهير علماء و ائمه جماعات كربلاء معلى بوده اند. معظم له در سامرى به دنيا آمده و در بيت علم وتقوى پرورش يافته و به اتفاق والد ماجدش مهاجت به كربلاء در عصر زعامت و مرجعيت مجاهد بزرگوار عالم ربانى آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا محمد تقى شيرازى نموده و پس از تكميل مقدمات و سطوح وسطى و نهائى در رشته هاى معقول و منقول مشرف به نجف اشرف شده و از محضر و دراسات آيت اللَّه محقق ميرزا حسين نائينى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى فقها و اصولا استفاده نموده تا به مدارج عاليه اجتهاد رسيده آنگاه به كربلا مراجعت و در

سال 1361 در جلسات بحث خصوصى مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا هادى خراسانى كه (ابوالزوجه)ايشان بودند شركت نموده و در ضمن به تدريس و اقامه جماعت در حرم مطهر حسينى (صبحها) و صحن و حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام (شبهاو ظهرها) پرداخته تا روز اربعين (20 صفر) 1391 قمرى از دنيا رفته و طبق وصيتش جنازه اش را بعد از تجليل و تشيع فراوان حمل به نجف اشرف و در جوار اميرالمومنين عليه السلام به خاك سپردند.

مترجم گويد: مرحوم آيت اللَّه جلالى عالمى مهذب و پارسا و متحلى به اخلاق حسنه و در زهد و ورع در عصر خود كم نظير و نسبت به مستمندان رحيم و دلسوز و حتى المقدور در مساعدت به ايشان كوتاهى نمى كرد. داراى آثار ارزنده بوده كه فهرست آنها را مى نگارم.

1- حاشيه بركفايه.

2- تنبيه الامه الى احاديث الائمه.

3- المنتخب من الاحاديث و الخطب.

4- مصباح الهدى فى اصول دين المصطفى.

5- حقيقه التناسخ وابطاله فى الفلسفه.

6- تقريرات دروس اساتيدش در فقه و اصول.

گذشته از آثار علمى داراى پنج فرزند فاضل و صالح مى باشند كه اسامى آنان را ياد مى نمايم.

1- حجت الاسلام آقا سيد محمد تقى جلالى.

2- حجت الاسلام آقا سيد محمد حسين جلالى.

3- حجت الاسلام آقا سيد محمدرضا جلالى.

4- حجت الاسلام آقا سيد محمد جلالى.

5- آقا سيد محمد جواد جلالى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

جلاير، طهمورث

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: انگل شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جلوه، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1314 -1238 ق)، فيلسوف، حكيم مشائى و شاعر، متخلص به جلوه. معروف به ميرزاى جلوه. در احمدآباد گجرات متولد شد. در خاندان دوستدار علم و ادب پرورش يافت. پدرش از شعراى عهد فتحعلى شاه قاجار بود و مظهر تخلص مى كرد. اصل او از مردم نائين است. جد اعلاى وى سيد الحكما ميرزا رفيع الدين نايينى، استاد علامه مجلسى است. جلوه تحصيلات خود را در اصفهان گذراند و در مدرسه ى كاسه گران به تحصيل حكمت و فلسفه پرداخت. بعد از فراغت از مقدمات به تحصيل فنون علوم معقول از طبيعى و رياضى، خاصه الهى مشغول شد. پس به تهران آمد و در مدرسه ى دارالشفا سكنى گزيد و مدت چهل و يك سال در آنجا تدريس كرد. يكبار نيز با اميرنظام گروسى به تبريز رفت. وى سراسر عمر مجرد زيست. از آثار وى: «ديوان» اشعار؛ «رساله در تاريخ صوفيه»؛ «اثبات الحركة الجوهرية»؛ «حاشيه شرح ملخص چغمينى»؛ «حاشيه شرح هدايه اثيريه»؛ «حاشيه على المشاعر»؛ «الربط الحادث بالقديم» و «حاشيه فائده فى تحقيق حركة الجوهر».[1]

(بخش 1) (ميرزا) ابوالحسن بن سيد محمد طباطيائى از مردم نائين (و. احمدآباد گجرات (هند) 1238- ف. 1314 ه.ق.). وى به اتفاق خانوداه خود (كه ايرانى بود) به ايران آمد و پس از توقف در اصفهان و فراگرفتن حكمت اسلامى و فلسفه شرق به تهران شد و مقرب دربار ناصرالدين شاه قاجار گرديد. جلوه علاوه بر تبحر در حكت اسلامى طبع شعر نيز داشته و ديوان اشعار او چاپ شده. از آثار علمى

او حواشى بر كتاب اسفار تأليف صدرالدين شيرازى در حكمت است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات معاصر (40 -38)، الذريعه (134/11 ،202/9 ،138 ،126 /6 ،89/1)، ريحانه (420 -419 /1)، سخنوران نامى معاصر (997 -994 /2)، شرح حال رجال (41 -40 /1)، علماء معاصرين (379 -375)، الكنى والالقاب (49/1)، المآثر والآثار (161 -160)، مؤلفين كتب چاپى (149 -146 /1)، نامه ى دانشوارن (37 -31 /3)، يادگار (س 3، ش 3، ص 29 -28).

جليلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ مصطفى بن العالم الجليل آقا شيخ مرتضى جليلى كرمانشاهى از علماء اعلام و حجج اسلام و دانشمندان با متانت و وقار حوزه علميه قم است كه صبحها در مسجد موزه آستانه مقدسه فاطميه عليهاسلام اقامه جماعت دارند و در هنگام مسافرت آيت الله العظمى شريعتمدارى به جاى ايشان در همان محل امامت و نيابت مى نمايند. در ذى القعده الحرام در سال 1319 ق در كرمانشاه متولد و در مهد تربيت والد ماجد نشو و نما يافته و مقدمات و سطوح اوليه را در كرمانشاه ديده و در سن بيست سالگى مشرف به نجف اشرف و مدت ده سالى تقريبا توقف نموده و سطوح عالى را از مدرسين نجف آموخته و در سال 1348 ق به قم مهاجرت و مدت هفت سالى از مجلس درس آن مرحوم و ساير علماء استفاده نموده و هم مدت بيست سال از ابحاث فقه و اصول مرحوم آيت الله حجت و پانزده سال از دروس مرحوم آيت الله العظمى بروجردى بهره مند شده و هم ضمنا تدريس فقه و اصول نموده است.

آيات عظام گذشته قم و نجف اشرف مراتب علمى و اجتهاد معظم له را تصديق

نموده و اجازاتى كه به نظر اين مؤلف رسيده است براى آن جناب صادر فرموده اند و حقا ايشان واجد مقام علم و كمالات نفسانى و ملكات معنوى و از افراد موفق مى باشد .

آثار علمى ايشان كه حقير ديده ام به قرار زير است:

1- رساله قاعده لاضرر كه تقريرات درس مرحوم آيت الله حجت است.

2- حواشى بر كفايه الاصول 3- حواشى بر جواهر الكلام 4- حواشى بر عروه الوثقى . 4- حواشى بر منظومه سبزوارى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

جليلي كرمانشاهي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر، اديب.

تولد: 1298، كرمانشاه.

درگذشت: 30 آبان 1358.

محمدحسين جليلى كرمانشاهى متخلص به «بيدار»، فرزند آيت الله هادى كرمانشاهى رييس حوزه ى علميه ى كرمانشاه ابتدا چند سالى در مدارس همان شهر به تحصيل علوم جديد اشتغال داشت و به اقتضاى خانوادگى نزد پدر و علامه حيدرقلى خان سردار كابل و آزاد همدانى به تحصيل علوم مذهبى اسلامى پرداخت و ادبيات عرب و حديث و فلسفه و فقه را فراگرفت. و سپس براى تكميل مطالعات خود در سال 1318 به تهران آمد و در دانشكده ى علوم معقول و منقول ثبت نام نمود و اين رشته را تا اخذ ليسانس از آن دانشكده در سال 1322 ادامه داد. پس از آن به كرمانشاه بازگشت. ابتدا در يكى از شعب بانك ملى ايران به كار پرداخت اما بعد از مدتى استفعا داد. به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به تدريس ادبيات در دبيرستان ها اشتغال ورزيد.

از آثار اوست: كرمانشاهان باستان (با همكارى دكتر مسعود گلزارى)، ابكار الافكار، تاريخ ايل و طايفه زنگنه، تاريخچه ى اوقاف در كرمانشاه، تاريخ ادبيات ايران از صفويه تا مشروطيت، يك دوره صرف و نحو و دستور زبان فارسى، ترجمه زبدة النصرة و نخبة

العصرة، تأليف بندارى اصفهانى كه در سال 1365 به نام تاريخ سلسله ى سلجوقى از طرف انتشارات بنياد فرهنگ ايران طبع و نشر شد. ديوان اشعارش را يدالله عاطفى جمع آورى و با مقدمه ى غلامرضا كيوان سميعى به چاپ رسانيد و چند اثر ديگر كه به چاپ نرسيده است.

محمدحسين جليلى كرمانشاهى در سال 1358 به بيمارى سرطان مثانه بدرود حيات گفت و در بهشت زهراى تهران به خاك سپرده شد.

محمدحسين جليلى متخلص به بيدار فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدهادى كرمانشاهى از ادباء و فضلاء معاصر كرمانشاه است.

وى در سال 1298 شمسى در كرمانشاه متولد شده مقدمات و ادبيات و سطوح عاليه را در كرمانشاه از محضر والد معظم خود و آقاى آيت اللَّه حاج شيخ حسن علامى و مرحوم سردار كابلى فراگرفته و در علوم جديد فارغ التحصيل از دانشكده حقوق مى باشد. بيدار شاعرى فرزانه و اديبى كم نظير است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جليلي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: روانپزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

بورد تخصصى روانپزشكى از مركز روانپزشكى رازى در سال 1352، گذراندن دوره آموزشى يك ساله الكتروآنسفالوگرافى در كشور آمريكا.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه آزاد ايران در سال 1355، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اپيدميولوژى بيماريهاى روانى، خلاقيت و بيماريهاى روانى، اعتياد، افسردگى، بيماريهاى روانى ناشى از جنگ، استاد راهنماى 4 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

روانپزشكى عمومى، افسردگى، پسيكوپاتولوژى، الكتروآنسفالوگرافى و دستگاه عصبى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 97، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

روانپزشكى عمومى، اپيدميولوژى، الكتروآنسفالوگرافى،

بيماريهاى حلقى، بيماريهاى روانى ناشى از جنگ، صرع و داروهاى روانگرا.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جليلي، شجاع الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شجاع الدين ابن حجةالاسلام حاج شيخ بهاءالدين (معروف به نظام العلماء) بن مرحوم آيت حاج شيخ محمدصالح جليلى كرمانشاهى از علماء اعيان و مشهور استان كرمانشاه و عالمى متين و باوقار و اخلاقى بودند.

تولدشان در سال 1318 ق در شهر كرمانشاه واقع شده و پس از گذرانيدن دوران كودكى در دامن والد ماجدش خدمت مرحوم آقا شيخ حسن كربلايى و آقا شيخ احمد نجفى كرمانشاهى مقدمات و سطوح را به پايان رسانيده و در سال 1339 عزيمت به نجف اشرف نموده و از دراسات فقه آيت اللَّه العظمى اصفهانى و اصول آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و حكمت و معقول را خدمت عالم جليل مرحوم آقا شيخ مرتضى طالقانى كه يكى از اوتاد و زهاد عصر خود بود استفاده نموده اند.

و بعد از پنج سال اقامت و مجاورت به واسطه اغتشاش اوضاع عراق و تبعيد آيات عظام نجف به ايران اجبارا به وطن خود برگشته و مدت يكسال توقف و در خلال آن مشرف به مكه شده و بعد از مراجعت به قم آمده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و آيت اللَّه يثربى و آيت اللَّه حاج شيخ ابوالقاسم اصفهانى مدت يك سال بهره مند گرديده.

و در سال 1346 مجددا به نجف مهاجرت تا سال 1350 توقف و از محضر آيتين اصفهانى و عراقى مستفيض شده و پس از رسيدن به مقام شامخ اجتهاد و دريافت اجازه به كرمانشاه بازگشته و به انجام وظايف دينى و روحى از قبيل اقامه جماعت و تعليم و تربيت عده اى از محصلين

كرمانشاه نموده و در سال 1385 ق اقدام به تأسيس مدرسه علميه (عمادالدوله) كه تا هم اكنون از مدارس دائر كرمانشاه و در تحت سرپرستى فرزند برومندش حاج آقا حسام الدين اداره مى گردد.

وى در روز يكشنبه دوم ربيع الثانى 1393 ق دار فانى را وداع گفته و با تجليل فراوان تشييع و حمل به قم گرديده و در آنجا نيز عموم مراجع و آيات عظام و حوزه علميه تشييع نموده و در مقبره فاطميه بين مسجد اعظم و صحن عتيق مدفون گرديدند.

داراى آثار قلمى چنديست كه به آن اشاره مى گردد.

1- تقريرات دوره كامل فقه آيت اللَّه اصفهانى به نام (دررالفقهيه) 2- دوره كامل اصول آقا ضياءالدين عراقى بنام (دررالنجفيه) 3- رساله اى در لاضرر 4- كتابى در توحيد 5- كتابى در اثبات امامت و ولايت 6- مجموعه اى در تمام مجالس منبر آن مرحوم در ماه مبارك رمضان و دهه عاشوراء

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

جليلي، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالرحيم بن عبدالرحمن بن عبدالاحد بن عبدالجليل معروفترين شخصيتهاى خانواده جليلى مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالرحيم كرمانشاهى است وى از اعاظم فقها و مراجع تقليد دوره ناصرى محسوب بوده و در سال 1232 هجرى قمرى در كرمانشاه متولد شده علوم مقدماتى و سطوح را در كرمانشاه فراگرفته و مدتى در بروجرد از محضر فقيه ملا اسداللَّه بروجردى كسب فيض كرده سپس براى تكميل تحصيل به نجف اشرف مشرف گرديده مرحوم شيخ عبدالرحيم غالب تحصيلات عاليه خود را در خدمت مرحوم شيخ حسن بن شيخ جعفر كاشف الغطاء مؤلف كتاب انوارالفقاهة انجام داده پس از مرحوم شيخ حسن از محضر درس مرحوم صاحب جواهر مستفيض گرديده و از بزرگان اساتيد مانند صاحب جواهر و شيخ على

كاشف الغطاء و سيد علينقلى كربلائى و سيد على صاحب برهان قاطع باخذ اجازه اجتهاد نائل آمده مرحوم حاج شيخ عبدالرحيم مرجع تقليد مردم كرمانشاه بوده و منصب قضاء و حل و فصل دعاوى اهالى را به عهده داشته حدود سى جلد كتاب و رسائل مختلف در فقه و اصول از خود به يادگار گذاشته كه مهمترين آنها عبارتند از: كشف الاسرار در شرح دره بحرالعلوم- لمعات الانوار در مقدمات صلوة- كتاب البيع- كتاب الاجارة- مجمع المسائل- دقايق الاصول- رساله درر با رساله در استعمال اوانى ذهب و فضه- اثنى عشريه در حل مشكلات اخبار و احاديث- رساله در كيفيت زيارت عاشورا- كتاب سرالاسرار در وقايع جانگداز طف مرحوم علامه سيد محسن عاملى در كتاب اعيان الشيعه در جزو 37 صفحه 127 شرح احوالات حاج شيخ عبدالرحيم مفصلا اشاره نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

جليلي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن عبدالجليل در معقول و منقول صاحب نظر بوده و داراى تأليفاتى چون شرح اصول كافى است حاج آقا محمد شكسته نستعليق را خوش مى نوشته و كتب بسيارى به خط خوش خود استكتاب كرده است حاج آقا محمد به عربى و فارسى شعر مى سروده و بارق تخلص مى كرده در سال 1281 قمرى در كرمانشاه فوت نموده و جنازه او را به نجف اشرف برده و در وادى السلام مدفون شد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

جليلي، محمدهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدهادى بن شيخ عبدالرحيم- حاج شيخ محمدهادى جليلى كرمانشاهى در سال 1288 قمرى در كرمانشاه ديده به جهان گشوده تحصيلات مقدماتى و سطوح را طبق معمول آن زمان در زادگاه خود فراگرفت و در سال 1308 ق براى تكميل تحصيلات خود به نجف اشرف عزيمت نمود و در نجف اشرف به حلقه درس غالب بزرگان عصر چون ميرزا حبيب اللَّه رشتى و حاج شيخ هادى تهرانى و سيد محمد بحرالعلوم صاحب بلعةالفقيه راه يافت و سرانجام در ملازم درس مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا محمدكاظم خراسانى گرديد مرحوم حاج شيخ محمدهادى پس از نيل به مقام منيع مرجعيت و دريافت اجازات متعدد از اساتيد خود به زادگاه اصلى خويش كرمانشاه مراجعت نموده و تا قبل از تشكيل دادگسترى به قضاوت شرعى و حل و فصل امور مردم اشتغال داشت مرحوم آيت اللَّه جليلى بر حسب تقاضاى مرحوم آيت اللَّه اصفهانى حوزه علميه كرمانشاه را تأسيس نمود و به تربيت طلاب علوم دينيه همت گماشت تدريس بحث خارج و اداره امور طلاب را بعهده گرفت تا اواخر عمر شريف خود به تدريس و تأليف كتب فقهى و اصولى اشتغال داشت تأليفات مغفور له بالغ

بر بيست مجلد كتاب و رساله است كه مهمترين آنها عبارتند از تتميم كشف الاسرار: در اين كتاب مرحوم والد ماجدشان دره بحرالعلوم را شرح نموده و قبل از اتمام فوت نموده مرحوم حاج شيخ محمدهادى از مصرع (و سن فيها لحد موسع) تا آخر منظومه را شرح نموده و فصولى در احكام نماز جماعت بر آن افزود.

ديگر از تأليفات ايشان كتاب الطهاره- كتاب القضاء- رساله در مزارعه و مساقات- كتاب الطلاق- رساله در مشتق- رساله در برائت- رساله در حجيت ظن- رساله در ميراث زوجه- رساله در اجتماع امر و نهى- رساله در تعادل و تراجيح رساله در مسئله ضد- كتاب القضاء- مى باشد مرحوم شيخ محمدهادى رئيس مطاع و داراى محبوبيتى خاص در بين اهالى كرمانشاه و اطراف آن بود، نه تنها مورد اعتماد و احترام مسلمانان بودند بلكه اقليت هاى مذهبى هم به ايشان ارادت مى ورزيدند مرحوم آيت اللَّه جليلى در سال 1375 قمرى در ماه مبارك رمضان در حال اداء فريضه ظهر در نجف اشرف به رحمت ايزدى پيوستند و در وادى السلام دفن شدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

جليلي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فرهنگ و تمدن اسلامى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

جمادي، سياوش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سياوش جمادي، بهمن 1330 در تهران به دنيا آمد.وي پس از طي تحصيلات مقدماتي به دانشكده حقوق دانشگاه تهران وارد شد و مدرك كارشناسي رشته حقوق را در سال 1353 و كارشناسي ارشد خود را در ادبيات انگليسي و فلسفه غرب، از دانشگاه علامه طباطبايي را در سال 1355 دريافت كرد. سياوش جمادي، تاكنون 10 عنوان كتاب و مقاله را تاليف و ترجمه كرده است. كتاب"زمينه و زمانه پديدار شناسي"تاليف سياوش جمادي ، در سال 1386به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سياوش جمادي دوره ابتدايي و تحصيلات متوسطه خود را در جهرم و شيراز گذراند و در سال 1349 پس از اخذ مدرك ديپلم در رشته طبيعي، به دانشكده حقوق دانشگاه تهران وارد شد و مدرك كارشناسي خود را در سال 1353 اخذ كرد. جمادي، در سال 1355 مدرك كارشناسي ارشد خود را در ادبيات انگليسي و فلسفه غرب، از دانشگاه علامه طباطبايي دريافت كرد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سياوش جمادي حدود 13 سال به عنوان مشاور حقوقي در شهرداري تهران خدمت نموده است و پس از آن به هيچ كار دولتي اشتغال نداشته و زندگي خود را از راه تدريس و تأليف و ترجمه گذرانده است.

جوائز و نشانها : كتاب"زمينه و زمانه پديدار شناسي"تاليف سياوش جمادي ، در سال 1386به عنوان

كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده شد.همچنين كتاب "سيري در جهان كافكا" تاليف وي در دوره بيست و دوم كتاب سال معرفي و برگزيده شده است.

چگونگي عرضه آثار : از سياوش جمادي، تاكنون 10 عنوان كتاب و مقاله، تاليف و ترجمه شده است. مقاله هاي وي، عموما در نشرياتي چون همشهري، شرق، اعتماد، فصلنامه خوانش، خردنامه و... به چاپ رسيده اند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 پاورقي و نقد كتاب در مطبوعات از جمله: پاورقي «خشت اول» (فلسفه به زبان ساده) در همشهري، نقد و تفسير «كيفر آتش» (الياس كانتي)، «ترس و لرز» (كي يركگور)، «يادداشت هاي زير زميني» (داستايفسكي) و غيره در فصلنامه خوانش، «طرح، روش و مضامين هستي و زمان» و «گذار پديدار شناسي: شرح انديشه هاي امانويل لويناس» در كتاب ماه فلسفه و مقالاتي در خردنامه، همشهري، شرق، اعتماد

ويژگي اثر : در دست ترجمه

2 تئوري زيبايي شناسي، از تئودور آدرنو

ويژگي اثر : در دست ترجمه

3 چه باشد آنچه گويندش تفكر، از مارتين هايدگر

ويژگي اثر : در دست چاپ

4 داستان عامه پسند : فيلمنامه كوينتين تاراتينو

ويژگي اثر : (ترجمه از انگليسي)

5 زبان اصالت در ايدئولوژي آلماني

ويژگي اثر : اثر نئودور آدرلو (1385)

6 زمينه و زمانه پديدارشناسي

ويژگي اثر : (تاليف) 1385. برنده بيست و پنجمين دوره كتاب سال در فلسفه .اين كتاب در سال 1386 به

عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.

7 سيري در جهان كافكا

ويژگي اثر : تاليف: برنده كتاب سال ادبيات در بيست و دومين دوره (1382) آشنايي با كتاب : سيري در جهان كافكا سيري در جهان كافكا / سياوش جمادي. - تهران: ققنوس، 1382. 335 ص: - مصور كتابنامه؛ 325 - 330؛ همچنين به صورت زيرنويس. كافكا بي شك يكي از اثرگذارترين نويسندگان قرن بيستم است كه در حوزه هاي مختلف ادبيات، نقد ادبي و فلسفه تأثير قابل توجهي داشته است. شناخت عميق و آزادمنشانه و رويارويي جدي با انديشمندان بزرگ اين قرن صرفاً ضرورتي كه مبتني بر انتخاب ما باشد، نيست بلكه فراتر از نياز و ضرورت است، اين انديشمندان خود را بر تفكر زمانة ما تحميل كرده اند و ما بايد شناختي همه جانبه و محققانه از آنها داشته باشيم. نويسندة كتاب سيري در جهان كافكا با چنين ديدي به سراغ تحليل و بررسي انديشه و هنر كافكا رفته و با مطالعه دقيق آثار او و مهمترين كتابهايي كه دربارة او و تفكرش نوشته شده است، تصويري گويا، روشن و جامع از او به دست داده است. زبان عالمانه و در عين حال رساي كتاب و تسلط قابل توجه نويسنده بر ذهن و زبان كافكا، اين كتاب را در زمرة يكي از موفق ترين آثاري كه نويسندگان ايراني مستقلاً دربارة متفكران و هنرمندان مغرب زمين نگاشته اند در آورده است. كتاب در دو بخش تنظيم شده است. در بخش نخست نويسنده دربارة بيماري و هنر كافكا، پيوند جنون با مضمون و سبك هنر

او، جنگ نفساني در جهان كافكا و پيوند هنر و زندگي كافكا سخن گفته است و در بخش دوم كه به تفسير ديني جهان كافكا اختصاص دارد، به اين مضامين پرداخته مي شود كه تا چه حد مي توان در آثار كافكا نمادها يا استعاره هايي يافت كه نفياً يا اثباتاً به الوهيت و مابعد الطبيعه اشاره اي داشته باشند. كندوكاو در اينكه تا چه حد كافكا و ادبيات او به يهوديت و مسيحيت رسمي التفات دارد از مضامين مهم آن است. در اين بخش سعي شده است تا از طريق نوعي همداستاني با جهان كافكا، به مدد نوشته هاي خصوصي و ادبي او، اعتبار آراي مفسراني كه در انتساب مقاصد نهفته در آثار كافكا به مضامين يهوديت و فرقه هاي عرفاني مربوط به آن اصرار مي ورزند، بررسي شود

8 سينما و زمان، همراه با فيلمنامه داستان عامه پسند از كوينتين تارانتينو (1377)

ويژگي اثر : ترجمه و تاليف

9 متافيزيك چيست؟

ويژگي اثر : اثر مارتين هايدگر (1383) تشويق شده در بيست و سومين دوره كتاب سال در رشته فلسفه غرب (ترجمه همراه با شرح آراي هايدگر)

10 نامه هايي به ميلنا از فرانتس كافكا (1378)

ويژگي اثر : ترجمه

11 نقد و تفسير آن، از فرانتس كافكا

ويژگي اثر : در دست چاپ

12 نيچه

ويژگي اثر : درآمدي به فهم فلسفه ورزي او. اثر كارل ياسپرس (1383)

13 هايدگر و سياست، اثر ميگل دبيستگي (1381)

14 هستي و زمان اثر مارتين هايدگر (1386)

ويژگي اثر : ترجمه

15 يادبود ايوب در جهان كافكا (همراه با آثاري از كافكا)

ويژگي اثر : ترجمه و تاليف (1379)

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1http://www.ibna.ir/vdccxiqs.2bqe08laa2.html2www.ketabesal.ir

جمال، اشرف السادات

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر اشرف السادات جمال در سال 1333 در شهرستان كاشان متولد شد.وي تحصيلات عالي خود را در سال 1349 در رشته پزشكي دانشكدة پزشكي دانشگاه اصفهان آغاز كرد و در سال 1356 فارغ التحصيل شد. وي در سال 1366 موفق به اخذ درجة تخصصي در رشتة زنان و زايمان از دانشكدة پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران گرديد. سپس تحصيلات فلوشيپ خود را در رشتة پريناتولوژي دانشگاه كينگ- كالج (لندن- انگلستان) در سال 1374 به پايان رساند. ايشان هم اكنون به عنوان عضو هيئت علمي و دانشيار گروه زنان و زايمان در بخش پره ناتالوژي در بيمارستان شريعتي(وابسته به دانشكده پزشكي دانشگاه تهران) مشغول به كار مي باشند. گروه : علوم پزشكيرشته : زنان و زايمانگرايش : پريناتولوژيتحصيلات رسمي و حرفه اي : اشرف السادات جمال تحصيلات ابتدايي را در دبستان فاطمه زهرا و تحصيلات متوسطه را در دبيرستان فاطمه الزهرا طي نمود و در سال 1349 موفق به اخذ مدرك ديپلم گرديد. تحصيلات عالي خود را در سال 1349 در رشته پزشكي دانشكدة پزشكي دانشگاه اصفهان آغاز كرد و در سال 1356 فارغ التحصيل شد. وي در سال 1366 موفق به اخذ درجة تخصصي در رشتة زنان و زايمان از دانشكدة پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران گرديد. سپس تحصيلات فلوشيپ خود را در رشتة پريناتولوژي دانشگاه كينگ-

كالج (لندن- انگلستان) در سال 1374 به پايان رساند. وي دوره هاي تكميلي سونوگرافي زنان و مامايي و فلوشيپ پريناتولوژي كوتاه مدت را در بخش راديولوژي بيمارستان ميرزاكوچك خان داشنگاه علوم پزشكي تهران و كالج لندن (كشور ايران و انگلستان )گذراند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمت هاي اجرائي و مديريت اشرف السادات جمال (از گذشته تاكنون) به قرار زير است: 1- مسئول گروه پريناتولوژي رشته زنان و زايمان از سال 1377 تاكنون 2- كارشناس نظام پزشكي از سال 1375 تاكنون 3- همكار صدا و سيما جهت فعاليت فرهنگي ارتقا سلامتي زن از سال 1379 تاكنون 4- عضو شوراي پژوهشي گروه زنان از سال 1374 5- مدرس بهداشت خانواده و تنظيم خانواده از سال 75-1371 6- مسئول كارورزان در آموزش از سال 1370 تاكنون فعاليتهاي آموزشي : دكتر جمال عضو هيئت علمي و دانشيار گروه زنان و زايمان در بخش پره ناتالوژي در بيمارستان شريعتي(وابسته به دانشكده پزشكي دانشگاه تهران) است.

________________________________________

آثار : بهداشت بلوغ، ويژه دختران ويژگي اثر : پديدآورنده: فروزنده داورپناه، اشرف السادات جمال، معصومه علي محمديان (مترجم) ناشر: جوانه رشد - 1383

جمال الدين ابوالحجاج يوسف

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 742 ق)، محدث و عالم دينى. وى معاصر با امير شيخ حسن چوپانى بود. شيخ جزرى در وصف او نوشته: «كه بعد از او، مثل او دانشمندى ديده نشده است». از آثار وى كتابى است به نام: «تهذيب الكمال»، در اسماء رجال.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (232 -231 /3)، كشف الظنون (1509)، هدية العارفين (557 -556 /2).

جمال پور، بهرام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1319.

درگذشت: 1367.

از وى كتابى در باب فلسفه و تاريخ تحت عنوان انسان و هستى (تهران، 1371) به جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جمالي اردستاني، پير فضل الله

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پيرفضل الله جمالي اردستاني مشهور به پيرجمالي از شاعران و مولفان و عارفان معروف قرن نهم و بنيانگذار طريقت صوفيانه پيرجماليه مي باشد كه اوايل قرن نهم در اردستان متولد شد. و به تحصيل در علوم ادبي پرداخت و از آغاز به سرودن شعر و نگارش نثرهاي ادبي علاقه مند شد. و به طريقت سهرورد بر روي آورد و نثر پير مرتضي اردستاني سالها به سلوك مشغول شد و پس از سياحت بسيار، طريقت پيرجماليه را بنيان گذارد و كتب سياسي را نگاشت كه مهمترين آنها درباره تصرف مصباح الارواح و فتح الابواب و حقيقه الاداب و نيز ديوان اشعار وي مي باشند. پيرجمالي در سال 879 (يا بنا به قولي در901)درگذشت.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلامي گرايش : عرفان اسلامي تحصيلات رسمي و حرفه اي : پيرجمالي از كودكي اصول عرفان و علوم ادبي (شعر و نثر)را به خوبي آموخت. وي پس از سالها سلوك در طريقت سهرورديه طريقت پيرجماليه را بنيان گذاشت. وي تا پيش از اين نزد پيرمرتضي اردستاني به تحصيل و كسب مراتب معنوي مشغول بود و مدتي را نيز در ولايات مختلف به گردش پرداخته بود.فعاليتهاي ضمن تحصيل : پيرجمالي از آغاز تحصيل به سرودن شعرهايي مي پرداخت و بعدها تخلص جمالي را براي خود برگزيداستادان و مربيان : نسب تعليم و استادان پيرجمالي به شيخ شهاب الدين سهروردي مي رسيد. اما استاد بلافصل وي پيرمرتضي اردستاني بوده است.وقايع ميانسالي : پيرجمالي

بيشتر دوران عمر را به سلوك گذراند و درعين حال به تاليف كتب عرفاي و سرودن اشعار و نثرهايي ادبي پرداخت چنانكه سال868 كتاب مصباح الارواح، در سال 872 كتاب فتح الابواب را نگاشت. و مدتي را به سياحت پرداختزمان و علت فوت : وفات پيرجمالي در سال 879 اتفاق افتاد. اما برخي از جمله ادگار بلوشه ، اتحال معتقدند كه وي در 901 ه.ق درگذشته است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پيرجمالي پيش از تاسيس طريقت پيرجماليه به درجه ي عرفاني «پير» (مرشد كامل) دست يافته بود.فعاليتهاي آموزشي : پيروان پيرجمالي در مركز و شرق ايران (بويژه هرات) پراكنده بودند.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : جمال الدين فضل الله جمالي اردستاني موسس طريقت صوفيانه پيرجماليه به شمار مي رود.شاگردان : پيروان پيرجمالي طريقتي صوفيانه بنام «پيرجماليه» را تشكيل مي دادند. كه در قرن نهم در خراسان و هرات رواج داشت.همفكران فرد : در زمينه شعر، غزل عارفانه پيرجمالي در حد اشعار بزرگاني چون قاسم انوار تبريزي، شاه داغي شيرازي و شمس مغربي بوده است.آرا و گرايشهاي خاص : پيرجمالي با چند واسطه ، شاگرد شيخ شهاب الدين سهروردي بود و احتمالاً طريقتي كه پديد آورد، تحت تاثير طريقت سهرورديه مي باشد.آثار : استقامت نامه ، بيان الحقايق في امواد ، تنبيه الغافلين ،حقيقه الاداب[صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج4، ص 455] ، ديوان قصايد و غزليات و رباعيات ، رباعيات در شرح منظومه صفوت اهل اتحقيق اضل الدين كاشاني ، سير المرسلين يا حقايق احوالي المصطفي ويژگي اثر : كه مثنوي

بزرگي است شامل هفت منظومه:1- مصباح الارواح (تاليف 868) 2- احكام المجبين، 3- نهايه الحكمه 4- بدايه المحبه 5- هدايه المعرفه 6- فتح الابواب (تاليف 873) 7- شرح الواصلين (تاليف 876).8 فتح الابواب ، فرصت نامه ، قدرت نامه ، كشف الارواح يا يوسف و زليخا (در تفسير سوره يوسف) ، كليات ، كنزالدقايق و ميزان الحقايق ، مدح الفقر ، مرآت الافراد ويژگي اثر : (مجموعه 49 رساله)16 مرآت الحبيب ، مشكوه المجين ، مصباح الارواح ،معلومات اسرار القلوب ، مفهومات انوار القلوب ، مكاتيب [نفيسي، تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسي، ج1، صص5-244 وج 2، ص 775 ] ويژگي اثر : كليات پيرجمالي شامل چند رساله مركب از نظم و نثر، مثنويات، ترجيحات، غزليات و رباعيات. اما مصباح الارواح و فتح الابواب درباره رموز عرفاني و اصول طريقت عرفاني پيرجماليه است. [صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج4، ص 455 ] رضا قلي خان هدايت وي را از نظر كثرت اشعار صوفيانه پس از شيخ فريدالدين عطار نيشابوري، پركارترين شاعر صوفي دانسته است. و از كتابهاي مشهور وي اشعاري را آورده است. [هدايت، تذكره رياض العارفين، ص72 ]22 منظومه رو حالقدس ، منظومه شرحالكنوز و كشف الرموز (تاليف 864) ، منظومه محبوب الصديقين ، منظومه مهر افروز و آفتاب ظلمت سوز ، منظومه مهر قلوب ، ناظر و منظور ، نصره نامه ، نور علي نور

منابع زندگينامه :رضا قلي خان هدايت، تذكره رياض العارفين، به تصحيح مهر علي گرگاني، تهران: كتابفروشي بوذر جمهري، بي تا، ص 722صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج4، ص 4453نفيسي، تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسي، ج1، ص 235

جمالي، قربان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قربان جمالي

محل تولد : محمود آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب بعد از اخذ ديپلم در رشته علوم تجربي سال 1365 وارد حوزه علميه روحيه بابل شدم و در عرض سه سال خوشه چيني از خرمن علم استاد حاج آقا محمدي لمعتين را تمام نموده و در سال 1368 وارد حوزه علميه قم شدم. دوره عالي سطح حوزه را در 7 سال به اتمام رساندم و همينطور10سال درس خارج فقه و اصول از محضر آيات عظام: فاضل لنكراني _ جوادي آملي _ سبحاني و همينطور 12 سال در درس تفسير استاد جوادي آملي شركت نموده و بهره هاي علمي فراواني بردم. در دوره چهار ساله تخصصي تفسير علوم شركت نموده و با دفاع از پايان نامه با موضوع «تعامل ايمان و عمل در قرآن و سنت» با راهنمايي مرحوم آيت الله معرفت در سال 1381 مدرك سطح 4 را گرفتم و فعلاً اشتغال به كارهاي پژوهشي و نيز تدريس در دانشگاهها مي باشم. در سطح كارشناسي دوره عمومي در گرايش هاي تفسير موضوعي قرآن، تاريخ تحليلي صدر اسلام، انديشه اسلامي 1 و 2 و آيين زندگي را تدريس مي كنم و در سطح كارشناسي ارشد دروس علوم قرآن 1 و 2 و 3، علم رجال، فق الحديث، حديث شيعه و سني تدريس مي كنم كه تقريباً 10

ترم تحصيلي تدريس مي كنم. و همينطور به عنوان عضو كميته تخصصي گروه راهنمايي و مشاوره و داوري پايان نامه هاي ارشد را انجام مي دهم. و الان نيز راهنمايي و مشاوره چندين پايان نامه را در دانشگاه در دست دارم. در باب كتاب و مقالات و پاسخ به شبهات نيز كارهاي مختصري انجام دادم. يك كتاب تأليف نمودم و با عنوان «تدبير معيشت از ديدگاه آيات و روايات» كه چاپ شده است. در مقاله با عنوان «تدبير معيشت از ديدگاه اسلام 1 و 2» و مقاله برگزيده اجلاس نماز با عنوان «سيماي اخلاقي نمازگزاران».

جمالي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي جمالي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/12/1

زندگينامه علمي

دوران دبستان و راهنمايي را به خوبي گذرانده و در دوران ابتدايي به جهت هوش و حافظه بالا دو سال ابتدايي را در يك سال گذرانده و همواره در مدرسه جزو شاگردان خوب بودم .كار علمي جدي بنده از هنرستان كارآموز واقع در منطقه نارمك تهران آغاز شد . در اينجا به جهت فضاي حاكم آنوقت كه فضاي جبهه و جنگ بود در كنار درسهاي هنرستان كه بنده در رشته برق مشغول به تدريس بودم ، به عضو انجمن اسلامي هنرستان در آمده و در سالهاي اوليه در كلاس درس اعتقادي و اخلاقي درون انجمن با اساتيد و واعظان شهر تهران شركت مي كردم .

در آن ايام در سال سوم و چهارم هنرستان نوعا با دوستان جلسات مباحثه و مطالعات آثار شهيد مطهري را داشتيم و از همان ايام به بيان بعضي از مباحث استاد شهيد در جلسات مي پرداختم .در همان ايام عازم

به جبهه شده و در آنجا هم به مطالعات و مباحثات در جمع دوستان مشغول بودم . درسال پاياني هنرستان در كنكور دانشگاه شركت كرده و قبول شدم و در همان ايام به جهت علاقه به مباحث مذهبي و اعتقادي قصد آمدن به حوزه را هم داشتم . لذا در آن ايام بر اساس ضرورت عمل به وظيفه راه حوزه را انتخاب كرده و با عنايت امام زمان (عج) به سربازي اين مكتب جهاد و مبارزه نايل شدم .

در سال 1365 وارد حوزه علميه قم شده و در مدرسه رضويه مشغول به درس و بحث طلبگي شدم و با داشتن حجره در اتاق مدرسه بصورت ممحض دروس مقدمات را آغاز نموده و از اساتيد متعددي از جمله استاد عرفان ، استاد عليدوست ، استاد عالمي و ديگر اساتيد استفاده كرده ام . در كنار دروس متداول حوزوي به مطالعات بيروني هم مشغول بوده و در كلاس هاي جنبي و آزاد همچون كلاس هاي نهج البلاغه و تفسير و اخلاق شركت كرده و از اساتيدي همچون آيت الله مظاهري در اخلاق استفاده نموده و البته در كلاس هاي خصوصي اخلاق هم شركت مي كردم .

در اين ايام با مباحث حضرت استاد حاج آقاي صفاري آشنا شده و توفيق شركت در مجالس اين استاد گرانسنگ را پيدا كرده و استفاده هاي زيادي از مباحث و افكار اين استاد بردم .پس از گذراندن دوران مقدمات ، دوران سطح حوزه را از اساتيد حوزه به خوبي استفاده كرده و دروس لمعه و اصول مرحوم مظفر را پشت سر گذاشته و سپس دروس رسائل و مكاسب و سپس كفاية

الاصول را پشت سر گذاشتم و با جديت در فرا گرفتن مباحث و مباحثه مستمر توانستم به خوبي تمامي دروس سطح را طي كنم .

پس از دروس سطح ، وارد درس خارج شده و حدود 7 سال دروس خارج فقه واصول را درمحضر بزرگاني همچون آيات و حجج اسلام آقايان : وحيد خراساني ، تبريزي ، جوادي آملي ، سبحاني و ميرباقري گذرانده و دليل اين تعدد استاد در درس خارج هم به جهت آشنايي با سبك درس اين اساتيد بود ، چرا كه معتقد بودم هدف درس خارج آشنايي با شيوه اجتهاد است نه گذراندن يك دوره كامل مباحث فقه و اصول . در كنار درس اصول و فقه به مباحث فلسفه هم پرداخته و در سال 82 به جهت كامل كردن مباحث به دانشكده تربيت مدرس قم رفته و در آنجا با مباحث فلسفي غربي آشنا شده و در رشته فلسفه و كلام مقطع كارشناسي ارشد را گذراندم .از مهمترين فراز زندگي علمي بنده آشنايي با تفكرات دفتر فرهنگستان و مخصوصا استاد بي نظير حضرت آيت الله سيد منيرالدين حسيني الهاشمي بوده است . بنده به جهت روحيه وظيفه مداري با موسسات گوناگون مطرح در قم ارتباط برقرار كرده و پس از سنجش و مقايسه آنان با توجه به نيازمنديهاي نظام اسلامي تشخيص دادم كه اين موسسه به دنبال حل مسائل مهم نظام اسلامي مي باشد . لذا از سال 71 با اين موسسه آشنا و در كلاسهاي آموزش آن شركت كرده و كم كم جزو محققين اين موسسه شروع به كار كرده و مستقيما در جلسات مباحث حضرت استاد سيد منير، در

موضوعات مختلفي همچون فلسفه ، مدل ، روش تحقيق ، موضوعات كاربردي و ... شركت و استفاده فراواني برده ام .

البته بنده در كنار كار تحقيقاتي در دفتر فرهنگستان ، كارهاي علمي و مقالات متعددي در مجلات و همايش ها ارائه داده و به تاليف چندين كتاب مبادرت داشته ام و در كنار تحقيق به كار تبليغ و سخنراني هاي تخصصي در دانشگ ه ها مشغول مي باشم .

جمالي، نصرت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصرت الله جمالي

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/4/10

زندگينامه علمي

نصرت الله جمالي در خانواده اي مذهبي و اهل علم و دانش در روستاي ورزنه گلپايگان پرورش يافته و هر روز با صوت دل نشين قرائت قرآن پدر از خواب بيدار مي شد. خانواده او اگر چه روحاني رسمي نبودند ولي نسل اندر نسل اهل قرآن و مكتب رفته گذشتگان بوده اند و محل مراجعه مردم براي مشكلات علمي و نوشتاري. سال 1342 آغاز مرحله آموزش كلاسيك او بود. قرآن و نوشتن را پيش از آن از پدر مهربان آموخته؛ بعد از اتمام 9 سال از تحصيل ، سال 1351 وارد حوزه علميه قم شده و در مدرسه جاني خان (جهانگير خان) ساكن گشت و براي تحصيل به مدرسه آيت الله العظمي گلپايگاني مي رفت با پشتكاري كه از خود نشان داد در كلاس ديپلمه هاي اين مدرسه وارد شد چند سال را در اين مدرسه و بعد در مدرسه رضويه دوران مقدماتي را سپري كرده سپس وارد دروس فقه واصول موجود در دروس عمومي حوزه شد. در كنار دروس حوزو ي ديپلم خود را نيز

به طور متفرقه (ثبت نام براي امتحان ) گرفت . جريان انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام حركت تحصيلي را كند كرد و در ايام تبليغي از سال هزار و سيصد و پنجاه و چهار به سخنراني و تبليغ پرداخت . بعد از پيروزي انقلاب در كنار دروس حوزوي دانشگاه شد و رشته زبان و ادبيات عرب را انتخاب كرد كه به درس هاي حوزوي لطمه نزند. بعد از اتمام سطح در درسهاي خارج فقه و اصول، اخلاق و تفسير و فلسفه شركت كرد و از اساتيدي چون: مرحوم مدرس افغاني ، مرحوم ستوده، مرحوم مشكيني و آقايان دوزدوزاني، محقق داماد، اعتمادي، موسوي تهراني، موسوي تبريزي ، صافي گلپايگاني، سبحاني، وحيد خراساني و ... استفاده كرد. در دانشگاه مورد توجه اساتيدي چون دكتر انوار، دكتر موسوي و دكتر جعفري قرار گرفت و براي دانشجويان همرشته اش نيز مبادي العربيه را مباحثه مي كرد. او علاوه بر مدارج علمي حوزوي خارج بعد از كارشناسي ، در رشته ي علوم قران و حديث ، نايل به اخذ كارشناسي ارشد از دانشكده اصول الدين شد و از اساتيدي چون مرحوم معرفت و مرحوم علامه عسكري بهره گرفت و پايان نامه خود را درباره ي « انقراض امت ها در قرآن و نهج البلاغه» ارائه داد با نمره عالي پذيرفته شد. او داراي 10 اثر چاپي كه اولين آن : كتاب « سرزمين هاي اسلامي» چاپ عقيدتي سياسي ارتش جمهوري اسلامي ايران در سال 1368 كه بين 7 نوشته در همين موضوع ، رتبه ي اول را در هيأت علمي آن نهاد به دست آورد يك سكه طلا برنده

شد. اين كتاب تا چند سال در ارتش تدريس مي شد. بقيه آنها درباره فرهنگ اسلامي است كه عبارتند از : «عوامل سقوط حكومت ها در قرآن و نهج البلاغه» ، «اعتكاف»، «اخلاق تبليغي» ، «فرازي از سيره تبليغي امام علي» ، « عقل و عاقل»، «زن در نهج البلاغه»، «اندرزنامه»، «روش گفتمان يا منظره» و آخرين كتاب چاپي او : «روش گفتمان يا جدل و استدلال در قرآن» است كه در سال 1376 در دانشكده علوم قرآني قم تدريس و در سال 1386 منتشر شد. نامبرده داراي چند مقاله چاپي و غير چاپي است به اضافه چند نوشته ي منتشر نشده از ديگر آثار اوست كه با توجه به شغل فرهنگي او در سازمان فرهنگ و ارتباطات براي امور كارشناسي نوشته شده است. در ضمن نام او به عنوان دين پژوهان حوزوي در كتابي به همين نام توسط معاونت پژوهش حوزه علميه قم آمده است. دو مقاله از نامبرده به نام : «نامه اي به مادرم افغانستان » و « روش گفتمان يا مناظره» و چند شعر مذهبي در سايت ها آمده است. متن بعضي از كتابهايش نيز در كتابخانه هاي اينترنتي آمده است.

جمالي زواره، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1322، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پاتولوژى.، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه اصفهان در سال 1350، دكتراى تخصصى پاتولوژى از دانشگاه اصفهان در سال 1359.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پاتولوژى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 12 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب)

به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بافت شناسى، پاتولوژى دستگاه گوارش.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

پاتولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جمشيدي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى ارتوپدى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه شيراز در سال 1342، دكتراى تخصصى ارتوپدى از دانشگاه ميشيگان آمريكا در سال 1347.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران در سال 1352، ارتقاء به درجه دانشيارى پزشكى علوم پزشكى تهران در سال 1368.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اجراى طرح تشكيل بانك استخوان در دانشگاه علوم پزشكى تهران و طرح هايى چند در مورد ارتوپدى و استخوان با همكارى دانشگاه تهران راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اورژانس هاى ارتوپدى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

دررفتگى استخوان و مچ دست، كاربرد گرافت هاى استخوان در مجروحين جنگى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جمشيدي، محمود رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود رضا جمشيدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين محمود رضا جمشيدي در سال 1344 هجري شمسي در قم و در ميان خانواده اي پرهيزگار و دوستدار خاندان پيامبر گرامي اسلام به دنيا آمد. پدرش به پيشه توليد و عرضه لوازم تأسيسات اشتغال داشته از آن راه روزگار مي گذارند. مادرش نيز زني پاكدامن بود كه به اهل كرامت بودن و پرهيزگاري شهرت داشت و نقش بسياري در تربيت فرزند خود بر عهده داشت . حجة الاسلام و المسلمين جمشيدي دروس كلاسيك خود را تا مدرك ديپلم و تا سال 1362 به پايان رسانيد و سپس به دروس حوزوي روي آورد. البته

پيش تر بخشي از جامع المقدمات را در 12 سالگي آموخته بود و مدتي نيز در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به فعاليت پرداخته بود. او در سالهاي دبيرستان كتب شهيد والا مقام مطهري (ره ) و علامه سيد محمد حسين طباطبايي (ره ) را بارها خوانده بود و از مطالعه ديگر كتب اسلامي نيز باز نمانده بود. وي تحصيلات دورة سطح را در مدت چهار سال به پايان رسانيد و سپس به درس خارج فقه و اصول استادان مبرّز و برجستة حوزه علميه قم راه يافت و در كنار آن از تحصيل فلسفه و علوم عقلي نيز باز نماند. تحصيلات دورة سطح او در مدرسه رضوية قم بود و در طول سالها تحصيل در ايام فراغت و تابستان به حوزه هاي علميه شهرهايي نظير مشهد مي رفت و در آنجا نيز به مباحثه و مطالعه دروس خود مي پرداخت و گاه از محضر استادان بهره مي برد و همچنين زبان لاتين را به خوبي آموخت . حجة الاسلام و المسلمين جمشيدي درطول سالهاي تحصيل به محضر استادان بسياري شرفياب شد. او جامعه المقدمات را نزد آية الله عابدي ، سيوطي و مطول را نزد آية الله علوي مغني را نزد حجة الاسلام و المسلمين طالقاني و حاشيه ملا عبدالله و معالم الاصول را نزد حجة الاسلام و المسلمين هادوي فرا گرفت . براي آموختن شرح لمعه به درس حضرات آيات راستي كاشاني و كريمي جهرمي رفت واصول فقه را نزد حجة الاسلام و المسلمين محسن وحيد خراساني _ فرزند آية الله العظمي وحيد خراساني _ فرا گرفت . رسائل را نزد استادان صادق لاريجاني ، سيد رسول تهراني و ميرباقري و كفاية الاصول را نزد استاد صادق لاريجاني آموخت . وي

همچنين مكاسب محرمه را نزد حجة الاسلام و المسلمين اسلاميان و كتاب بيع و خيارات را از محضر حضرت آيت الله حاج شيخ ابوالحسن مصلحي اراكي بهره برد. او بداية الحكمة و نهاية الحكمة را نزد حجة الاسلام و المسلمين ميرباقري و اسفار اربعه را نزد آية الله جوادي آملي فرا گرفت . در بخش خارج نيز به دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات و آيات عظام مددي ، شيخ محمد شاه آبادي ، فاضل لنكراني ، شيخ جواد تبريزي و وحيد خراساني راه يافت و سالها از محضر آنان بهره مند شد. حجة الاسلام و المسلمين جمشيدي در طول ساليان تحصيل ، دروس فرا گرفته را با فضلاي بسياري مباحثه كرد كه از جمله آنان مي توان حجج اسلام سليماني ، صادقي ، الهي ، سبحاني ، برنجكار و محمود منتظري را نام برد. حجة الاسلام و المسلمين جمشيدي تا كنون فعاليتهاي علمي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است . او مدت بسياري در گروه كلام جديد كه با ارشاد آية الله مصباح يزدي و به رياست حجة الاسلام و المسلمين شيخ صادق لاريجاني تشكيل مي شد شركت داشت . اين گروه ضمن ترجمه مباحث كلام جديد غرب به مطالعه و كاوش در آن مي پرداخت و آن را در جلسات مختلف به بحث و تبادل نظر مي نهاد.حجة الاسلام و المسلمين جمشيدي در سالهاي تحصيل خود عضو شوراي دبيري نشريه راه انقلاب بود. اين نشريه ويژه كودكان و نوجوانان بود. وي در طول ساليان تحصيل خود همواره به تدريس نيز اهميت بسياري داد و بارها كتب دورة سطح را تدريس نموده است كه اين مسأله ، هم اكنون نيز ادامه دارد او نوشته هاي بسياري را براي چاپ آماده كرده

است كه از جمله آنها مي توان به كليات تطبيقي علم رجال ، تقريرات دروس اساتيد خود، حاشيه بر مكاسب ، حاشيه بر كفاية الاصول و حاشيه بر رسائل اشاره كرد. از فعاليتهاي مهم وي در اين عرصه دبيري ستاد اصلاح ساختار حوزه بود كه به دنبال فرمان امام (ره ) كه به «منشور روحانيت » شهرت يافت ، تشكيل شد. وي در اين ستاد فعاليتهاي ارزنده بسياري را به انجام رساند. او همچنين سالها قائم مقامي حوزه علميه خواهران را پذيرفت و در آن مركز نيز خدمات بسياري را به انجام رساند كه اين خدمت هم اكنون نيز ادامه دارد. حجة الاسلام و المسلمين محمود رضا جمشيدي همواره با سيل خروشان ملت ايران براي نابودي نظام طاغوت همگام بوده از دوران نوجواني به فعاليتهاي انقلابي اهتمام ويژه اي داشت . او در سالهاي تحصيل خود در مدرسه رضويه با چاپ نشريه اي ، به شبهات سياسي و اعتقادي سيد مهدي هاشمي معدوم پاسخ مي گفت و هماره از خط مستقيم ولايت پاسداري مي كرد. از فعاليتهاي او در اين عرصه عضويت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود كه در آن موقعيّت ، امري خطير و مهم مي بود و در سالهاي بعد، نتايج مثبت بسياري بر جاي نهاد. حجة الاسلام و المسلمين جمشيدي در طول سالهاي دفاع مقدس بارها و بارها به جبهه شتافت و در عمليات هاي مهم بسياري حضور يافت تا در كنار تحصيل علم ، وجود خود را به اداي وظيفه و عمل صالح نيز زينت بخشد. از تلاشهاي مهم او پس از پيروزي انقلاب اسلامي توان به عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم و مسؤوليتهاي اجراي وي در اين نهاد مقدس اشاره كرد كه نتايج مثبت آن

در سالهاي كنوني ظاهر شده و همگان را به تحسين وا داشته است .

جمعه

قرن:16

جنسيت:زن

مليت:ايران

از زنان محدث. وى دختر احمد بن محمد بن عبيد و از اهالى نيشابور بود. و ابوحامد اسفراينى او را مى ستود و گرامى مى داشت. به بغداد سفر كرد و در آنجا از ابوعمرو بن حمران و ابواحمد حافظ و عبداللَّه بن محمد بن عبدالوهاب رازى و بشر بن محمد ياسين و ابوبكر طرازى حديث روايت كرد. ابومحمد خلال و عيدالعزيز بن على ازجى و ابوالحسين محمد بن محمد شروطى از او حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء 1 / 205.

جناب اصفهاني، فتح اللَّه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1148/1146 ق)، شاعر و اديب. از بزرگان عهد صفوى بود كه زمان نادرشاه را درك كرده است. نسبتش به اميرنجم ثانى مى رسد. در جوانى به هندوستان رفت و بعد به وطن بازگشت و در خوزان كه يكى از بلوكات اصفهان است، ساكن شد و به دستور شاه طهماسب صفوى به منصب كلانترى اصفهان رسيد. جناب از طرف نادرشاه مأموريتى به خراسان يافت و پس از مدتى به امر وى در راه تهران و كاشان كشته شد. از آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة النبور (241)، الذريعه (206 -205 /9)، ريحانه (430/1)، سفينة المحمود (188 -187)، صبح گلشن (108 -107)، فرهنگ سخنوران (225 -224)، لغت نامه (ذيل/ جناب اصفهانى)، مجمع الفصحا (205 -204 /4)، نگارستان دارا (177 -176).

جناب حسيني اصفهاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1349 -1287 ق)، فقيه، حكيم، نويسنده و روزنامه نگار. وى از سادات و معاريف رجال ادبى و رياضى اصفهانى بود. در نزد علماء اين سامان در فقه و اصول و طب و بخصوص رياضى و در هيأت جديد و قديم سرآمد معاصران شد، و تمام عمر خود را صرف تحصيل علوم و اشاعه آن از راه روزنامه و كتاب كرد. مير سيد على در سال 1324 ق روزنامه «الجناب» را با چاپ سنگى در اصفهان منتشر كرد. سرانجام در تهران درگذشت و در امامزاده عبداللَّه دفن شد. از جمله آثار او: «الاصفهان»؛ «راهبر براى مسافرين اصفهان»؛ و «فعاليتهاى فرهنگى بنادر جنوب (بوشهر) در شيخ نشين دوبى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (248 -245 /1)، تذكرة القبور (241 -240)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (103/3)، مؤلفين كتب چاپى (173 -171 /4)، يادگار (س

4 ش 4، ص 56).

جنابدي، ابوالفتح

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 932 ق)، طبيب و شاعر. وى از پزشكان عهد شاه اسماعيل بود و در غزلسرايى نيز استاد بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (666).

جنابي، ابومحمد مصطفي امير

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 999 ق)، مورخ اصل وى از جنابه فارس بود، در روم متولد شد. مدتى متولى تدريس در مدرسه بروسه سلطانيه بود، سپس قاضى حلب شد. ابومحمد در ديار بكر از دنيا رفت. علاوه بر اينكه از عالمان بزرگ عهد مرادخان ثالث بود، در سرودن اقسام شعر به عربى و تركى نيز استاد بود. از آثارش: «العليم الزاخر فى اخبار الاوائل والاواخر»، در دو جلد و معروف به «بحر العلم» يا «تاريخ جنابى»؛ «رسالة فى بناء اياصوفيه و قلعة قسطنطنيه»؛ «السبع السيار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (131/8)، ريحانه (431 /1)، كشف الظنون (1181 -976 -851 -291 -224)، لغت نامه (ذيل/ جنابى)، معجم المؤلفين (247 -264 /12)، هدية العارفين (437 -436 /2).

جنتي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد جنتي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1303/12/3

زندگينامه علمي

آية الله احمد جنّتي در سوم اسفند 1305 هجري شمسي در روستاي لادان از بلوك ماربين ، واقع در سه كيلومتري غرب شهرستان اصفهان ، چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم ملا هاشم از روحانيون وارسته و بزرگي بود كه از شنبه تا چهارشنبه در شهر اصفهان حضور داشت و به تدريس علوم حوزوي مي پرداخت و روزهاي پاياني هفته را در روستا به سر مي برد. مردم روستاي او كه بيشتر كشاورز و دامدار بودند و عمدتاً از نظر اخلاقي در جايگاه مناسبي قرار داشتند، اگر دچار اختلافي مي شدند براي حل و فصل مسائل خود به او مراجعه مي كردند، وي تا پايان عمر رابطه اش را با حوزه علميه اصفهان قطع نكرد و از محضر عالمان بزرگي همچون حاج آقا رحيم ارباب و حاج سيد علي نجف

آبادي بهره برده بود در آمدش منحصر به وجوه شرعي و يا از طريق وعظ و خطابه بود. او يك فرزند بيشتر نداشت . مادر آية الله احمد جنّتي نيز زني پاك و صبور بود و علاوه بر خانه داري ، قرآن و برخي از كتب ديني را تدريس و بعضي از جلسات مذهبي را نيز اداره مي كرد و با صبر و قناعت ، زندگي مي گذارند. در زادگاه آية الله جنّتي و كل آن منطقه مدرسه اي وجود نداشت ؛ از اين رو او به مكتب خانه رفت و خود، اندكي از دروس جديد را خواند و بعدها در قم ، مقداري زبان انگليسي فرا گرفت . او دورة ادبيات عرب و مقدمات سطح را تا سال 1324 در حوزه علميه اصفهان خواند. دوران نوجواني او با اختناق رضاخاني همراه بود: پوشيدن لباس روحاني براي بسياري از طلاب ممنوع شده بود؛ آنها مي بايست براي پوشيدن آن لباس ، مجوّز دريافت كنند و تنها به تعداد كمي از آنان مجوز داده مي شد. عمامه ها را از سر طلاب برمي داشتند؛ كلاههاي نمدي را پاره مي كردند؛ از سر زنان چادر بر مي داشتند؛ مجالس روضه به تعطيلي كشيده شده بود و مساجد به خلوتي مي گراييد و ... آية الله جنّتي خود، از نزديك شاهد چنين روزگاري بود. او پس از تكميل مقدمات و طي كردن برخي از دروس سطح ، به حوزه علميه قم آمد تا از محضر عالمان و فرزانگان آن ديار نيز بهره ببرد. با ورود به قم به تكميل دروس دورة سطح پرداخت و در درس خارج بزرگاني همچون آية الله العظمي بروجردي (ره ) و امام خميني (ره ) شركت مي جست . در اين مدت از شركت در بحث هاي

اخلاق و تفسير نيز غافل نماند. او در اين مدت در مدرسه فيضيه و حجتيه حجره داشت . آية الله جنّتي بخشي از دروس مقدمات را نزد پدرش و بخشي را نزد مرحوم سيد ابوالقاسم هرندي خواند. او بخشي از معاني و بيان را نزد مرحوم سيد محمد باقر ابطحي و بخشي ديگر را نزد حاج شيخ احمد فياض فرا گرفت و معالم را نزد مرحوم حاج شيخ علي مشكاتي آموخت . در قم شرح لمعه را نزد مرحوم شهيد صدوقي آموخت و براي آموختن بخشي از رسائل و قوانين به نزد مرحوم آية الله بهاءالديني رفت . بخشي از كتاب مكاسب را نزد مرحوم حاج سيد محمد باقر طباطبايي بروجردي فرا گرفت . و براي آموختن كفايه به نزد مرحوم حاج شيخ عبدالجواد اصفهاني و مرحوم مجاهدي رفت . بخشي از مكاسب را نيز نزد مرحوم حاج آقا روح الله كمالوند آموخت .با تكميل دورة سطح به درس خارج بزرگاني چون آية الله العظمي بروجردي (ره )، آية الله العظمي گلپايگاني ، آيت الله العظمي حجّت كوه كمره اي (ره ) و آية الله العظمي امام خميني (ره ) رفت و سالها در درس فقه و اصول ايشان به طور جدي شركت كرد. او در طي اين سالها در بعضي از درسهاي اخلاق نيز شركت مي نمود،تا علاوه بر آموختن علم ، عمل به آنها را نيز فراگيرد. آية الله احمد جنتي در دوران تحصيل خود با فضلائي چون شهيد سعيدي ، شيخ محسن حرم پناهي ، شهيد مفتح ، سيد كرامت الله ملك حسيني ، شيخ ابوالقاسم خزعلي و شيخ محمد علي موحدي كرماني به مباحثه درس مي پرداخت و با بزرگاني چون شهيد بهشتي ، شهيد قدوسي ، آية الله مصباح يزدي ، آية الله سبحاني ، آية الله

مشكيني و آية الله اميني رابطة دوستانه و مصاحبت داشت . آية الله جنتي تا كنون آثار علمي و فرهنگي فراواني از خود بر جاي نهاده است . او مدت چهارده سال در مدرسة علميه حقاني به تدريس دروس دورة مقدمات و سطح پرداخته است . مدرسه علمية حقاني ، مدرسه اي بود كه با هزينة يكي از تاجران با تقواي زنجان و با مديريت شهيد قدوسي آغاز به كار كرد. اين مدرسه كه بسياري از بزرگان كنوني حوزه ، در ادارة آن شركت داشتند، با ابتكار شهيد بهشتي و با طرحي نو و شيوه اي تازه در تدريس و تحصيل و با برنامه اي منسجم و امروزي ، به تربيت و آموزش طلاب از مقدمات تا سطح مي پرداخت كه بسياري از مديران و متصديان امور قضايي و اصحاب فرهنگ و پژوهشگران امروز جامعه در آن پرورش يافتند. طلاب اين مدرسه در بسياري از فعاليتهاي علمي و سياسي دورة طاغوت و پس از آن ، در اداره و برنامه ريزي علمي و فرهنگي سياسي انقلاب اسلامي شركت كردند و اين حاصل تلاش استادان اين مجموعه ، از جمله آية الله احمد جنتي بود. آية الله جنتي به ترجمة برخي از كتب حديث پيشينيان ، از جمله «اثبات الهداة »، «ايقاظ الهجعه »، «تحف العقول » و «المواعظ العددية » پرداخته است .فعاليتهاي علمي و فرهنگي و تحصيل فقه و اصول مانع فعاليتهاي سياسي آية الله جنتي نگرديد. فعاليتهاي سياسي در پروندة زندگاني او گاه بيشتر و بهتر مي درخشد. آية الله احمد جنتي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ، در سخنرانيها، اجتماعات عمومي و جلسات خصوصي همواره به افشاي ماهيت پليد حكومت پهلوي و ضرورت براندازي اين حكومت وابسته مي پرداخت . او كه خود سالها شاگرد مرجع

عالي قدر شيعه ، امام خميني (ره ) بود، همواره ديگران را به پيروي از راه امام (ره ) دعوت مي كرد. از سوي ديگر در درون حوزه ، ضمن ملاقات با علما و مراجع ، آنها را از آخرين اخبار حركت انقلابي امام و مردم با خبر مي ساخت . او با عضويت در جامعة مدرسين حوزه علميه قم ، به برنامه ريزي هماهنگ براي برپايي راهپيمايي ها، نوشتن اعلاميه ها و ارتباط با ديگر مراكز مرتبط با نهضت امام خميني (ره ) _ همانند جامعه روحانيّت مبارز _ مي پرداخت . آية الله جنتي همواره ارتباط خود را با امام (ره ) حفظ مي كرد تا با الهام گيري از ايشان ، از آخرين فعاليتهاي مبارزاتي در قم ، نجف و ديگر شهرها اطلاع پيدا كند. او بارها در قم ، رفسنجان و جزيرة خارك مورد تهديد و تعقيب رژيم شاه قرار گرفت و چند بار در قم بازداشت شد. او سه نوبت به زندان رفت و مجموعاً سه ماه زنداني شد و يك بار هم دستگير و به مدت سه سال به اسدآباد همدان تبعيد شد. فعاليتهاي وي پس از انقلاب نيز ادامه يافت . با پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357، آية الله جنتي در مسؤوليتها و سنگرهاي گوناگوني به ايفاي نقش پرداخت . نخستين مسؤوليت او پس از پيروزي انقلاب ، قضاوت در دادگاه هاي انقلاب با حكم امام خميني (ره ) بود. بر كناري و گاه اعدام قضات دوران حكومت شاه ، فقدان قوانين و آيين نامه هاي اجرايي در دادگاهها، عدم آشنايي افرادِ مؤمن و انقلابي با سير اجرايي كار قضاوت و مشكلات متعدد ديگر، كار در دستگاه قضايي سالهاي نخستين انقلاب را دشوار ساخته بود. با وجوداين مشكلات ، بزرگاني چون شهيد قدوسي ، شهيد بهشتي و آية الله جنتي در

اين عرصه پاي نهادند به تدوين و اصلاح ساختار قضايي كشور پرداختند. دستگاه قضايي منسجم امروز كشور ما، حاصل تلاش اين عزيزان در آن سالهاست . از مسؤوليتهاي مهم آية الله جنتي عضويت در شوراي نگهبان قانون اساسي ، از نخستين روزهاي تشكيل اين نهاد مقدس است . شوراي نگهبان از نهادهاي مهم انقلاب به شمار مي آيد كه با وجود آن ، مي توان گفت توطئه هايي چون داستان مشروطه تكرار نخواهد شد و همواره ، مصوّبات مجلس ، از صافي فقه اسلام و قانون اساسي خواهد گذشت . اين نهاد همواره مورد هجمة دشمنان انقلاب قرار گرفته است . آية الله جنتي در طول عمر 24 ساله اين نهاد، بارها با عنوان عضو فقيه اين شوري ، به دفاع از اين نهاد و مباني انقلاب اسلامي پرداخته است .

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

جندي شاپوري، جبرييل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 213 ق)، طبيب و مترجم. از اطباى مشهور جندى شاپور و اولين طبيبى است كه نخستين كتاب طب را از زبان يونانى به عربى ترجمه كرد. جبرييل مدتى طبيب بيمارستان جندى شاپور و مدتى طبيب دربار هارون الرشيد و امين بود. وى مدت 23 سال در بغداد بود و در سقوط بغداد و قتل امين، مردم خانه اش را غارت كردند و او ترك خدمت دربار گفت و با اين كار مورد غضب مامون قرار گرفت و مدتى محبوس شد، سپس در زمانى كه اطبا از معالجه ى حسن بن سهل، وزير مامون، درمانده بودند، جبرييل آزاد شد و او را معالجه كرد و از آن پس به شدت مورد احترام قرار گرفت. جنازه اش در شهر مداين در ديرى به خاك سپرده شد. آثار وى: «المطعم و المشرب»؛ «مدخل طب»؛ «باء»؛ «صنعه البخور»؛

«كناش»، در طب؛ «المدخل الى صناعه المنطق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (101 -100 /2)، تاريخ الحكماء قفطى (202 -183)، تاريخ طب (58 -56 /2)، دايره المعارف فارسى (393/1)، معجم المولفين (113/3).

جنيد بغدادي، ابوالقاسم جنيد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 298 /297 -220 ق)، محدث و صوفى. معروف به سيد الطايفه، طاووس العلماء و سلطان المحققين. شهرت قواريرى و خزازى وى به جهت اشتغال او به خزفروشى و آبگينه فروشى بود. اصل وى از نهاوند و منشاء و مولدش بغداد بود، در همين هر زندگى كرد و در همان جا بدرود حيات گفت و در قبرستان شونيزيه بغداد دفن شد. جنيد خواهرزاده سرى سقطى بود و در فقه بر مذهب ثورى بود و از معاصران و مصاحبان شبلى، حارث محاسبى و محمد بن على قصاب بود. او همچنين از مشايخ تازى تصوف على الاطلاق است. اگر بخواهيم در قرن سوم دو سه نمونه براى تصوف انتخاب كنيم، جنيد در صدر آنها قرار مى گيرد. جنيد در ميان مشايخ وقت اين مزيت را داشت كه علم را با حال جمع مى كرد، چنانكه اگر كسى علم او را مى ديد آنرا بر حال وى ترجيح مى داد و اگر حالش را مى ديد آنرا بر علمش رجحان مى نهاد. از جمله آثار وى: «امثال القران المحبة»؛ «المقصد الى اللَّه تعالى»؛ «معانى الهمم فى الفتاوى الصوفيه»؛ «السرّ فى انفاس الصوفيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (138 -137 /2)، تاريخ بغداد (249 -241 /7)، تاريخ گزيده (646)، تاريخ نظم و نثر (753 ،630)، تذكرة الاولياء (36 -35 /2)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (51)، تعليقات اسرار التوحيد (693)، جستجو در تصوف (121 -114)، حلية الاولياء (287 -255 /10)، دائرةالمعارف الاسلاميه (151/7)،

دائرةالمعارف البستانى (576/6)، دايرةالمعارف فارسى (767/1)، روضات الجنات (248 -242 /2)، ريحانه (434 -432 /1)، سيرالنبلاء (70 -66 /14)، صفة الصفوة (16/2)، طبقات الصوفيه سلمى (163 -155)، طبقات الصوفيه هروى (202 -195)، الفهرست لابن النديم (348)، الكامل (138/6)، كشف الظنون (1806 ،1727)، كشف المحجوب (161)، لغت نامه (ذيل/ جنيد)، معجم المؤلفين (162/3)، نفحات الانس (79 -82)، وفيات الاعيان (375 -373 /1)، هدية العارفين (258/1).

جنيد شيرازي، عيسي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مترجم. در نيمه ى اول قرن نهم مى زيست. كتاب «شدالازار» پدرش را به نام «ملتمس الاحباء خالصاً من الريا» ترجمه كرد، اين كتاب به «تذكره ى هزار مزار» مشهور است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران (1061 -1060 ،1152 -1151 /3)، تذكره ى هزار مزار (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (646/4).

جوادي آملي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد فرزانه و حكيم متأله، حضرت آيت اللَّه جوادى آملى در سال 1312 (ه.ش) در خانواده اى روحانى در شهرستان آمل متولد شدند. پدر ايشان از علما، وعاظ و زهاد مشهور آمل بودند. پس از گذران تحصيلات دوران ابتدايى در سال 1324 (ه.ش) شوق پدر و فرزند به دروس دينى موجب شد تا ايشان در حوزه ى علميه آمل مشغول تحصيل شوند. وى در مدت پنج سال نزد اساتيد مبرز و متقى كه بعضاً شاگرد مرحوم آخوند خراسانى بودند تا حدى سطوح عاليه ى مقدمات، فقه، اصول و حديث را فراگرفتند. سپس در سال 1330 (ه.ش) از آمل به تهران هجرت نموده و با راهنمايى پدر بزرگوارشان به حضور آيت اللَّه شيخ محمدتقى آملى (ره) كه از اعاظم عصر بود، رسيدند و از آن طريق به مدرسى مروى راهنمايى گرديدند و سطوح عاليه و معقول را در آن محضر شريف فراگرفتند. اين سير علمى تا سال 1335 (ه.ش) ادامه يافت و در آن دوره، كتابهاى منظومه، اشارات و بعضى از اسفار را نزد اساتيد مبرزى همچون آيت اللَّه شعرانى (ره) و آيت اللَّه الهى قمشه اى (ره) فراگرفتند و نيز مقدارى از خارج فقه و اصول را نزد استاد والامقام، آيت اللَّه شيخ محمدتقى آملى (ره) تلمذ كردند و در سال 1335 (ه.ش) به دليل جامعيت حوزه ى علميه قم، وارد قم،

شهر كريمه ى اهل بيت، حضرت معصومه (سلام اللَّه عليها) شدند و در آنجا از محضر آيت اللَّه العظمى السيد محمدحسين البروجردى بهره بردند و نيز از درس فقه فقيه نامدار، آيت اللَّه محقق داماد (ره) به مدت سيزده سال، و از محضر استاد، امام خمينى (ره) يك دوره ى اصول به مدت هفت سال را درك كردند. همچنين ايشان به حضور استاد مسلم، علامه طباطبايى (ره) رسيدند و مباحث تكميلى اسفار، خارج حكمت متعاليه عرفان اسلامى و مباحث عاليه ى تفسير حديث و قرآن را در جلسات خصوصى از محضر آن استاد گرانقدر فراگرفتند. ايشان از اوان حضور در تهران و نيز پس از هجرت به قم و تاكنون كه حدود چهل سال مى باشد، انواع دروس معقول و منقول را تدريس كرده اند؛ به گونه اى كه اكنون از بزرگترين رهبران فكرى جهان اسلام، در ابعاد مختلف اسلامى به شمار مى آيند و شاگردان فراوانى در علوم مختلف اسلامى براى عالم اسلام تربيت نموده اند.

از توفيقات الهى ايشان، مداومت با معارف الهى خصوصاً قرآن مجيد است كه انواع حقايق دينى را از طريق تفسير قرآن در جهان اسلام منتشر كرده اند.

آيت الله جوادي آملي و وقف :

واقف بزرگوار، حكيم متأله و انديشمند گرانقدر استاد آيت اللّه جوادي آملي است كه نامشان ما را از هرگونه تعريف و توصيفي در ابعاد شخصيتي ايشان بي نياز مي كند و چهره معنوي و علمي ايشان در قلمرو فرهنگ و معارف اسلامي درخشان تر از آن است كه اين قلم را توان تصوير باشد. ديدگاهها، مقاصد و منويات واقف محترم كه در قالب عبارات بليغ و مشرب عميق عرفاني در وقف نامه مطرح شده است قابل توجه و تعمق است. بويژه توجه دادن خواننده گرامي

به اين نكته مفيد و لازم به نظر مي رسد كه در اين وقف نامه يكبار ديگر آيين و سنت نيكوي وقف نامه نويسي كه به عنوان يك سند فقهي، حقوقي و تاريخي همواره در گذشته مورد توجه واقع مي شده است مدّنظر قرار گرفته و علاوه بر آن به ظرايف وقف و اهميت آن در شريعت نبوي (ص) و نيات واقف و خصوصيات عين موقوفه و تكليف آينده و ساير موارد فقهي و حقوقي آن به سبكي آموزنده اشاره شده است؛ اموري كه متأسفانه در وقف نامه هاي جديد يا متروك مانده و يا به صورت ناقص بدان پرداخته مي شود. در هر صورت اصل وقف نامه خود مشكي است عطرافشان و از بيان عطار بي نياز. سردبير وقف نامه حضرت آيت الله جوادي آملي بسم اللّه الرّحمن الرّحيم و ايّاه نستعين الحمدللّه الّذي يأخذ الصدقات و يُربيها و صَلّي اللّه ُ علي رسولهِ الّذي يُطهّر نفوسَ المتصدّقين و يُزَكّيها بها، و علي اهل بيته الذين استنّوا بسنته (ص) فيها، واللعن علي اعدائهم الّذين نَبَذوُها وراء ظهورها. بعد از ثنا و تحيّت چنين گويد، عبد محض خدايي كه حق مطلق و هستي صرف است: هيچ موجود امكاني مالك چيزي نبوده. ذاتا، وصفا و فعلاً بلكه اثرا، فاني در ذات، صفت، فعل و اثرخداوند مي باشد، اسناد هر گونه هستي به غير خداوند مجاز است؛ و اگر اسناد شأني از شؤون هستي به غير خدا صحيحا بررسي شود، سبك مجاز از مجاز مي باشد؛ زيرا وقتي اسناد اصل هستي به غير خدا، مجاز بود، اسناد شأني از شؤون آن به غير خدا، مجاز مضاعف خواهد بود. اين مطلب عميق توحيدي، در دنيا براي موحّدان راستين، چونان رسول گرامي (ص)

حلّ شد، قل لااملك لنفسي نفعا ولا ضرّا،... ليس لك من الامر شي ءٌ...، و براي ديگران در معاد، روشن مي گردد، يوم لاتملك نفس لنفسٍ شيئا. زيرا، قيامت، ظرف ظهور چنين حقيقت توحيدي است، نه وعائي براي حدوث آن. البته، در دنيا براي حفظ نظام انساني، بسياري از امور، به غير خدا اسناد مالكانه داده مي شود، و بر همين اساس، اشخاصي مالك، و اشيائي مملوك، و عقود و ايقاعاتي، ممضي، و عهودي ايفاء مي گردد. انسان مؤمن كه به خداوند هستي ايمان آورد و با او بيعت نمود، يعني جان، مال و همه شؤون مجازي خود را به خداوند بيع كرد، بعد از آن هرگونه تصرّفي را در ذات، وصف، فعل و اثر خود، مسبوق به اذن خدا قرار داده و تصرّف در شأني از شؤون هستي خويش را بدون اذن او غاصبانه مي داند، و از خود چيزي ندارد، تا آن را مورد معامله قرار دهد، و اگر چنين كرد، حتما به عنوان امتثال فرمان مالك حقيقي خواهد بود. لذا اينجانب عبداللّه واعظ جوادي معروف به جوادي آملي، نه به عنوان مالك و وليّ، و نه به عنوان خليفه مالك يا وكيل و نائب او، بلكه به عنوان عبد آبق كه به مولاي شفيق و رفيق خود برگشت، درباره خانه ملكي و متصرّفي شهر قم، عهد و قراري با مولاي غيب و شهودم بستم كه ذيلاً بعد از فصول دهگانه، مشروح مي شود. 1_ مهم ترين هدف بعثت، تزكيه نفوس و تعليم كتاب آسماني و حكمت است، نمونه هاي وافري از هر دو رشته علمي و عملي در قرآن مجيد بيان شد، يكي از بارزترين مصداق تزكيه همانا تأديه صدقه

مي باشد، و كاملترين مصداق صدقه، وقف است كه اصل آن ثابت و فرع آن با دوام اصل مزبور، جاري خواهد بود، و هيچ صدقه اي چون وقف، چنين مزيّت جاودانه را واجد نيست. اطلاق صدقه بر وقف، حبس، سكني، عمري، رقبي، و نيز بر زكات مال و زكات فطر و نظائر آن براي آن است كه امور مزبور، نشانه صداقت ايمان و صدق متصدّق و واقف مي باشد. 2_ فضيلت صدقه كه وقف مصداق بارز آن است، در اين است كه خداوند شخصا او را مي پذيرد، و دريافت مي نمايد چنانكه فرمود: اَلَم يَعلَموُا اَنّ اللّه َ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ، بنابراين دريافت رسول اكرم (ص)، مَظهر اَخذ خدا خواهد بود، و جمع بين آيه مزبور و آيه خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقةً تُطهّرهُم وَ تُزكّيهِم بها، آن خواهد شد كه، و ما اَخَذتَ اِذ اَخَذتَ، ولكنّ اللّه َ اَخَذَ. 3_ چون صدقه كه، وقف، فرد كامل آن مي باشد، مُطَهّر نَفس از اوساخ، و مُزَكّي روح از ادناس و اقذار است، اميد آن خواهد بود كه چنين روح طاهر از دَرَن و رَين، تواناي ادراك صحيح وحي الهي باشد، زيرا، سروش غيب را جز طاهران طائر باغ ملكوت و طائران طاهر از دَنَس مُلك، مسّ نمي كنند،... لايمسّه الا المطهّرون. 4_ از آن جهت كه صدقه و وقف، كه مصداق بارز آن است، بسيار ظريف و شفّاف مي باشد، با اندك غبار گردِ منّت و اذيّت، غبارين و متوسخ شده، و شايسته صعود به بارگاهي كه جز، كلم طيّب، چيزي به اوج عروج آن بار نمي يابد، اليه يصعد الكلم الطيّب، نخواهد بود، لذا نداي قرآن مجيد چنين است: يا ايّها

الّذين آمنوا لاتبطلوا صَدَقاتِكم بالمنّ و الاَذَي. 5 _ چون صدقه جاري همانند سنّت ساري از آثار سودمند مي باشد، و تا برقرار است، روح صاحب آن در دارالقرار قريرالعين خواهد بود، و خداوند، قادم را چون غابر مي نگارد، نَكتُبُ ماقَدَّموا و آثارَهم، و جزء اَعمال برّ متوفي محسوب مي گردد، اجر جزيل آن در قرآن و سنّت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام كاملاً بيان شد،... والمتصدّقين والمتصدّقات... اَعَدّ اللّه ُ لَهُم مَغفِرَةً وَ اَجرا عَظيما_... يُضاعَف لَهُم و لَهُم اَجرُ كَريم _ ليس يتبع الرجل بعد موته من الاجر، الاّ ثلاث خصال: صدقة اجراها في حياته، فهي تجري بعد موته، و سنّة هدي سنَّها، فهي يعمل بها بعد موته، او ولد صالح يدعو له _ و چون معيار در ثواب، همان اثر صالح است، ذكر امور سه گانه در اين حديث يا امور شش گانه در حديث ديگر، از باب تمثيل است، نه تعيين، لذا علم صائب، فرزند صالح، سنّت صحيح، وقف جاري، سيرت ساري و مانند آن مايه روح و ريحانِ روح رائح الي اللّه خواهد بود. 6 _ چون اثر نافع صدقه كه وقف مصداق روشن آن مي باشد، همانند ديگر واقعيت هاي ديني، هنگام احتضار ظاهر مي شود، محرومان از چنين فيض فوزآوري، درخواست ارتجاع به دنيا را بجاي تسريع رجوع الي اللّه ، و رجعت به وطن اصلي، مطرح مي كنند، و به شيوه نكوهيده اَتَستَبدِلوُن الَّذي هُوَ اَدني بِالَّذي هُوَ خَيرُ، انّا للّه ِ وَ انّا اِلَيهِ راجِعوُنَ را، به، رَبِّ ارجِعوُنِ...، مبدّل ساخته، و تمنّي كاذب را به جاي رجاي صادق، در سقيفه خيال و قياس و گمان و وهم نشانده، آنگاه چنين مي گويند:... فَاَصَّدَّقَ وَ اَكُن مِنَ

الصّالِحينَ _ و به منظور پرهيز از چنين استبدال ناپسند، صاحب ولايت كبري، حضرت علي بن ابي طالب اميرالمؤمنين، عليه افضل صلوات المصلّين فرمود: الصَّدقةُ والحبسُ ذخيرتان فدعوهما ليومهما. 7_ از آن جهت كه اهل بيت طهارت و عصمت صلوات اللّه عليهم اجمعين، قرآن ناطق اند، و در تمام حسنات، امامت امّت را به عهده دارند، و قبل از ديگران به وحي الهي مؤمن و به حِكَم آن معتقد، و به احكام آن عامل اند، لذا رسول گرامي (ص) و اهل بيت معصوم (ع) آن حضرت (ص) اقدام به وقف كرده اند، درباره پيامبر گرامي (ص) چنين آمده است: تصدّق رسول اللّه (ص) باموالٍ جَعَلَها وقفا، وَ كانَ يُنفِق مِنها عَلي اَضيافِهِ، وَ اَوقَفَها عَلي فاطِمةَ عَليهَاالسلام... _ و درباره حضرت اميرالمؤمنين، عليه السلام، آمده است: كان عبدا للّه ، قد اَوجَبَ اللّه ُ له الجنة، عمد الي ماله فَجَعَله صدقةً مبتولةً تجري بعده للفقراء و قال: اللّهم انما جعلت هذا لتَصرِفَ النارَ عن وجهي و لتصرفَ وجهي عن النار، و حضرت صدّيقه كبري، فاطمه زهرا صلوات اللّه عليها، اموالي را وقف فرموده و توليت آن را به حضرت اميرالمؤمنين (ع)، آنگاه به امام مجتبي حسن بن علي عليهماالسلام، سپس به سيّد شهدا حضرت حسين بن علي عليهماالسلام، روحي لمضجعه الشريف الفداء و بعد از آن حضرت به فرزند بزرگ تر كه علوي و فاطمي باشد، نه علوي محض، سپرد، و همچنين از سائر معصومين عليهم السلام رسيده است كه مال خود را به عنوان وقف، صدقه جاري قرار داده اند، حتي درباره حضرت سيد شهدا (ع) رسيده است كه نواحي قبر شريف خود را از اهل نينوي و غاضريّه به شصت هزار درهم ابتياع فرمود، و آن

را بر ايشان تصدق نمود. 8 _ چون اصحاب متعهد اهل بيت طهارت و عصمت، هماره، به آن ذوات مقدّس اتّساء داشته اند، لذا هر صحابي متمكن، اقدام به وقف مي نمود، چه اينكه از جابر روايت شده لم يكن من الصحابة ذو مقدرةٍ الاّ وقف وقفا. 9 _ همان طوري كه وقف، فضيلت فراوان دارد، هدم آن به فروختن، هبه كردن، ارث بردن و مانند آن، رذيلت وافري را به همراه دارد كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام درباره وقف چشمه يَنبُع چنين فرمود:... هي صدقة، بتةً بتلاً، في حجيج بيت اللّه و عابري سبيلٍ، لاتُباع و لاتوهب و لاتورث فمن باعها او وهبها فعليه لعنة اللّه والملائكة والناس اجمعين، لايقبل اللّه منه صرفا و لا عدلاً. 10 _ شرح صدر، سعه نظر، جامعيت اسلام و همگاني و هميشگي بودن آن، ايجاب مي نمايد كه جهاني بينديشد، و سراسر گيتي را مشمول لطف خود قرار دهد چنانكه رسول گراميِ چنين ديني، رحمة للعالمين معرفي شد. لذا وقف بر جامعه بشري، اعم از مسلم و كافر، ذمّي و حربي مادامي كه اعانت بر عصيان و تعاون بر اثم نباشد، جايز است و آيه مبارك و كريم، لاينهاكم اللّه عن الّذين لم يقاتلوكم في الدّين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبرّوهم و تقسطوا اليه_م انّ اللّه يحبّ المقسطين، گ_واه آن مي باشد. اكنون كه خطوط كلّي صدقه جاري، طي ده فصل بيان شد، به اصل مطلب مي پردازم، و آن اينكه وقف صحيح شرعي _ جامع همه شرايط واقف، موقوف عليه، موقوف و وقف _ نمودم خانه ابتياعي، ملكي و متصرفي خودم را كه واقع است در: قم، خيابان ارم (آية اللّه نجفي مرعشي) پشت مسجد

آية اللّه گلپايگاني، جنب مدرسه علميه سعادت (جنوب و جنوب شرقي) براي مدرّسان، محقّقان، مؤلّفان، پژوهشگران علوم و معارف الهي مانند تفسير، فلسفه الهي، كلام، فقه، اصول و سائر دانش هاي ديني، الي ان يرث اللّه الارض و من عليها. توليت آن مادامت الحيوة، در اختيارم مي باشد، و بعد از توّفي و ادراك لقاء اللّه ، به فرزندم جناب حاج شيخ مرتضي واعظ جوادي است، چنانكه توليت مدرسه علميه سعادت را كه در اختيارم است و تعيين متولّي بعد از من نيز به اختيارم مي باشد، بعد از وفاتم، در اختيار مشاراليه خواهد بود، و توليت مدرسه و خانه وقفي بعد از عمر طولاني نامبرده، به فرزند روحاني از خاندان اينجانب مي باشد، و اگر خداي نخواسته، از اين خاندان، كسي روحاني نشد، به فرزند بزرگ اين خاندان خواهد بود. تمام كتاب ها و سائر لوازم كتابخانه و تلفن، در اختيار مركز تحقيقاتي اسراء است. ايجاب و قبول، اقباض و قبض، حاصل، و صيغه وقف به طور جامع همه مطالب لازم اعم از مرقوم و غير آن جاري شد، ربّنا تقبل منّا و خذه منّا و طهّرنا به والحمدللّه ربّ العالمين، الّذي يرث الارض و من عليها. منبع:ميراث جاويدان

برگرفته از كتاب :موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

جوادي پور، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود جوادي پور در سال 1299 در تهران به دنيا آمد. شهريور 1299 در تهران به دنيا آمدو در دبستان سلطاني و علامه و سپس هنرستان صنعتي ايران - آلمان - دانشكده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران - آكادمي هنرهاي زيبا شهر مونيخ در كشور آلمان غربي در زمينه هاي نقاشي و گرافيك درس خوانده است. از سال 1332 تا سال 1338 در دانشكده هنرهاي زيبا -

دانشكده هنرهاي ترسيمي هنرستان هنرهاي زيبا به تدريس هنر پرداخت. آغاز گر هنرهاي چاپي ( گرافيك ) در كشورم به آغاز گر چاپ رنگين در ايران بود. آغاز گر گشايش اولين مركز هنرهاي تجسمي، مولف كتابهاي درسي درزمينه هاي – بهداشت – علمي- ادبيات فارسي و قرائتي براي سالهاي اول تا پنجم دبستان و دوران راهنمايي مي باشد. بر پا كننده بيش از 30 نمايشگاه فردي و 40 نمايشگاه گروهي مي باشد.

گروه : هنر

رشته : هنرهاي تجسمي

گرايش : هنرهاي تجسمي - موسيقي

والدين و انساب : پدرمحمود جوادي پور، علينقي جوادي پور و مادرش از خانواده ابراهيمي بود در تهران به دنيا آمده در حدود امكانات زمان خودش درس خوانده بود به زبان فرانسه آشنايي داشته است.

خاطرات كودكي : محمود جوادي پور از دوران كودكي خود اينچنين ياد مي كند: از دوران كودكي خاطرات بسياري دارم. در خانه ما هميشه آرامش و صلح و صفا برقرار بود. پدر و مادرم هر دو خوشخو و مهربان و دانا بودند. برادرم از من پنج سال بزرگتر بود و خواهرم پنج سال كوچكتر از من بود خواهر ديگري داشتم كه ده سال از من كوچكتر بود و مدتي پيش در گذشت . برادرم و من از كودكي در يك اطاق زندگي مي گرديم در اطاقمان انواع افزارهاي آهنگري بخاري خراطي و انواع ديگر موجود بود و غالبا در همان اطلاق به ساختن انواع و اقسام مسائلي كه در ارتباط با درسهاي مدرسه بود و يا جنبه هاي تفريحي داشت مي پرداختيم و هميشه سرمان گرم بود.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : در خانواده محمود جوادي پور هميشه يگانگي و

مهرباني حكمفرما بود . هميشه همراه برادرانش مشغول ساختن چيزي بود كه پدر و مادر مشوقشان بودند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمود جوادي پور تحصيلات ابتدايي خود را در دبستان سلطاني و علامه و تحصيلات متوسطه را در هنرستان صنعتي ايران - آلمان آغاز كرد . از سال 1332 تا سال 1338دانشكده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران تحصيلات تكميلي خود را آغاز نمود. همچنين در آكادمي هنرهاي زيبا شهر مونيخ در كشور آلمان غربي در زمينه هاي نقاشي و گرافيك درس خوانده است.

خاطرات و وقايع تحصيل : محمود جوادي پور از خاطرات خود اينچنين ياد مي كند: از دوران هنر آموزي در هنرستان صنعتي ايران و آلمان خاطرات بسيار خوب و دلپذيري دارم. استاد درس ادبيات ما نيما يوشيج بود. البته آن زمان نيما شهرت امروزيش را نداشت و مشهور نبود. روزي در كلاس دوم هنرستان مشغول گذراندن امتحان ادبيات فارسي بوديم، شاگردي كه جلوي من نشسته بود تقلب مي كرد. نيما متوجه شد از همان پشت ميزش دفتر كلاس را كه به طرف متقلب پرتاپ كرد و دفتر به او اصابت نكرد و محكم به من خورد. نيما خيلي ناراحت شد از من عذر خواهي كرد و متعاقبا 5 نمره از امتحان او كم شد و 4 نمره به نمره من اضافه شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : در تمام دروان زندگي محمود جوادي پور چه در دبستان چه در دوران متوسطه و دانشگاه هميشه در كنار تحصيل به كار نيز اشتغال داشت. در دوران ابتدايي با اولين گروهي كه از كشور فرانسه براي تهيه فيلم هاي آموزشي به ايران آمده بودند كاركرد. با گروهي كه

براي اولين بار در ايران به ساختن سينماي پرداخته اند همكاري داشته است. مدتي بعنوان ( آپاراتچي) نمايش دهنده فيلم هاي سينمايي به نمايش دادن فيلم هاي محكمي در سالن نمايش مدرسه دارالفنون كاركرده است – با كرايه بالا اطاقي بعنوان كارگاه به ساختن انواع آلات تزييني با چوپ براي خانمها پرداخته است. سالها با فروش آثار هنري اش در زمينه تامين هزينه تحصيل و زندگي اش فعاليت داشت. حتي در زمان گذراندن دوران تحصيلي اش در كنار تحصيل به كار پرداخت.

همسر و فرزندان : حاصل ازدواج موفق آقاي محمود جوادي پور دو دختر به نام نيوشا و مانيا است كه نيوشا در رشته آموزش هنر در آلمان درس خوانده و مانيا در رشته مهندسي معماري در كشور كانادا شهر تورنتو ادامه فعاليت دارد.

وقايع ميانسالي : دور ماندن محمود جوادي پور و همسرش از فرزندانش مهمترين وقايع زندگي آنها به شمار مي رود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : از فعاليتهاي محمود جوادي پور مي توان شركت در: دانشگاه تهران دانشكده هنرهاي زيبا هنرستان صتعتي ايران و آلمان دانشكده هنرهاي تزيني هنرستان هنرهاي زيباي دختران همچنين در سال 1360 اقدام به بازگشايي كلاسي نمود كه تا سال 1373 ادامه داشت. در اين كلاس بيش از 500 دانشجو يا هنرجوي كوچك و بزرگ داشت كه بيشتر آنها به دانشكده هاي هنري راه يافتند.

فعاليتهاي آموزشي : محمود جوادي پور استاد در رشته هاي نقاشي ، هنرهاي چاپي در هنرستان هنرهاي زيباي دختران، دانشكده هنرهاي تزيني ، دانشكده هنرهاي زيبا، دانشگاه تهران و همچنين در كلاس آزاد

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : آغازگر

هنرگرافيك در كشوراز سال 1322 آغاز گر و براه اندازي چاپ رنگي در ايران از سال 1323 آغاز گر تاسيس اولين مركز هنرهاي تجسمي بنام آپادانا كاشانه هنرهاي زيبا در تهران سال 1328

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از ديگر فعاليتهاي محمود جوادي پور مي توان به موارد زير اشاره كرد: خلق آثار هنري در زمينه ي نقاشي و گرافيك مطالعه دايم در زمينه هنر تجسمي نوشتن مطالبي در مورد هنر و در ارتباط با هنرهاي تجسمي كارهاي مختلف براي تامين كمبود هزينه هاي لازم زندگي روزمره

آرا و گرايشهاي خاص : گرايش محمود جوادي پور از آغاز طفوليت به خلاقيت بود . در وحله اول به هنر موسيقي و دوم به هنر نقاشي و بعد از اين دو به هر كاري كه در آن مسئله سازندگي و خلاقيت مطرح مي شد .

جوائز و نشانها : تنديس با علامت خورشيد سال 1384 بمناسبت دومين جشنواره تصوير سازي ، كتابهاي درسي تنديس با پيكره بزكوهي، سال 1384، بادمان پنجمين نمايشگاه سالانه كتابهاي درسي تنديس با علامت خورشيد سال 1384 اولين جشنواره كتاب كودك تنديس كره بلورين سال 1385 اولين بخش هنرمندان ايران، مجموعه فرهنگي تلاش وزارت كار لوح تقدير پنجمين همايش، معرفي چهره هاي ماندگار تقدير نامه از شوراي كتاب كودك تقدير نامه بمناسبت شركت در نمايشگاه گل و گياه از طرف شهرداري تهران لوح تقدير از طرف وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي دكتر عطاء الله مهاجراني بمناسبت فعاليتهاي هنري لوح تقدير بمناسبت چهره ماندگار از طرف ستاد چهره هاي ماندگار لوح سپاس بمناسبت شركت در نمايشگاه بنياد آفرينش هاي معنوي نياوران لوح تقدير

بمناسبت فعاليتهاي هنري از طرف سازمان صدا و سيما لوح تقدير بمناسبت احراز مقام رياست نمايشگاه از طرف رئيس فرهنگستان هنر تقدير نامه بمناسبت طرح آرم شركت ملي نفت ايران دريافت جايزه و مدال درمراسم تجليل از اينجانب خرداد ماه سال 1386 از طرف فرهنگستان هنر

چگونگي عرضه آثار : آثار محمود جوادي پور در زمينه هنر نقاشي و هنرهاي چاپي است كه در نمايشگاههاي مختلف گاهي بصورت فردي و زماني بصورت گروهي عرضه مي گردد. در مجلات و كتب هنري از آنها ياد مي شود و در موزه ها و نزد كليكتورها نگهداري مي شود. از سال 1320 كه رسما به فراگيري هنرهاي تجسمي روي آورد بسياري از آثار نقاشي اش توسط افراد هنر دوست، كلكتورها، موزه هنرهاي تجسمي خريداري شد و يا به نقاط مختلف برده شد.

منابع زندگينامه : 1تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط استاد محمود جوادي پور بنا به درخواست بنياد ايران شناسي ، پاييز 1386

جوادي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ عبدالله جوادى دامت بركاته در سال 1341 ق بقم المحميه مهاجرت نموده و مدت هفت سال از محضر مرحوم آيه الله العظمى حايرى حاج شيخ عبدالكريم طاب الله ثراه و آيات ديگر استفاده نموده تا بدرجه اجتهاد رسيده و با دريافت اجازات در سال 1348 ق بابهر مراجعت و اقامت دائمى نموده و تا حال حاضر باقامه جماعت و وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

تأليفات و نوشته هاى ايشان از اين قرار است:

1- رساله اى در لباس مشكوك.

2- رساله در قاعده يد كه از محضر درس مرحوم آيه الله نائينى استفاده نموده.

3- رساله اى در قاعده لاضرر.

4- جزواتى بعنوان حاشيه بر مكاسب و حواشى بر دررالفوائد آيه الله

حايرى.

5- رساله مستقلى در ارث.

6- رساله اى در رد مسلك باب و بهاء.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

جوادي، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم جوادي

محل تولد : پاكدشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب قاسم جوادي در سال 1350 وارد حوزه علميه قم شدم بعد از طي دروس رسمي حوزه كه فقه و اصول و ادبيات بود در سال 56 در درس خارج شركت كردم ، همزمان با دروس رسمي حوزه از سال 54 تا 68 فلسفه و عرفان نظري را نزد اساتيد متعددي گذراندم،سپس دوره هاي زبان انگليسي دفتر تبليغات را گذراندم و سرانجام در دوره دين شناسي مؤسسه امام خميني شركت كردم و در كنار درسهاي حوزه، تاريخ را خودم مطالعه كردم و از مباحث تاريخ به مباحث مذاهب اسلامي كشيده شدم و از سال 55 درسهاي حوزه را تدريس كردم و از سال 62 تا كنون در دانشگاههاي متعدد نظير دانشگاه كرمان، تهران، فردوسي، مقدس اردبيلي، مفيد و باقرالعلوم تدريس داشته ام

جوادي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن جوادي

محل تولد : ابهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

محسن جوادي در سال 1342هجري شمسي در شهرستان ابهر به دنيا آمد ،او در سال 1360هجري شمسي وارد حوزه علميه قم شد و دروس حوزه را فرا گرفت ، در كنار دروس متداول حوزه در دانشگاه تربيت مدرس تهران رشته فلسفه را پيگيري كرد و در سال 1378 هجري شمسي موفق به اخذ مدرك دكترا در اين دشته شد ، وي هم اكنون رياست دانشگاه تربيت مدرس قم را بر عهده دارد و به كار تحقيق ، تدريس و تأليف نيز مشغول است.

جواديان، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: چشم پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جواديان، عزت الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: انگل شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جواري، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين جواري در سال 1346 در اهر بدنيا امد. ايشان در سال 1377مدرك دكتري در رشته ادبيات فرانسه و تطبيقي را از دانشگاه سوربن پاريس- فرانسه با موفقيت اخذ كرده اند.وي هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه تبريز مي باشد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فرانسه تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدحسين جواري ،تحصيلات ابتدايي را در دبستان شمس به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1364 از دبيرستان مدرس اخذ كرده اند . ايشان مدرك كارشناسي در رشته زبان وادبيات فرانسه را از دانشگاه تبريز و ازدانشگاه ژول ورن آمين فرانسه و كارشناسي ارشد ادبيات فرانسه وتطبيقي را در سال 1373 از دانشگاه ژول ورن آمين فرانسه دريافت نموده اند و در سال 1377مدرك دكتري در رشته ادبيات فرانسه و تطبيقي را از دانشگاه سوربن پاريس- فرانسه با موفقيت اخذ كرده اند. عنوان پاياننامه: الف - كارشناسي ارشد : سنت - تقليد - نوآوري در پالكنهاي رب گريه (رمان جديد) ب- دكتري: پايان رمان نو - مسائل زيبايي شناسي و مسائل دريافت ادبي از وراي آثار رب گريه. وقايع ميانسالي : محمد حسين جواري و از سال 1377 بعنوان عضو هيات علمي در گروه زبان فرانسه دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي مشغول خدمت شده اند. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي محمدحسين جواري : قبلي: رئيس آموزش دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي - رئيس كتابخانه دانشكده ادبيات فارسي و

زبانهاي خارجي فعلي: مدير گروه آموزشي زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه تبريز فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي محمدحسين جواري در دانشگاه تبريز به قرار زير است: تدريس دروس كارشناسي وكارشناسي ارشد چگونگي عرضه آثار : فعاليتهاي پژوهشي محمدحسين جواري به ترتيب زير است: تعداد مقاله هاي منتشر شده : 15 مورد تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها: 14 مورد تعداد كتابهاي تاليف شده : 2 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد: 9 مورد

جوان آراسته، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين جوان آراسته

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

به سال 1341 در مشهد مقدس در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود. در سال 1356 پس از اتمام مقطع راهنمايي توفيق ورود به حوزه علميه را پيدا نمود و بعد از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در سال 1358 از زادگاه خود، به قم مهاجرت كرده. ابتدا در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني و سپس با بازگشايي مدرسه حقاني در آن جا به تحصيلات حوزوي ادامه داد. دروس سطح عالي حوزه را در محضر اساتيدي همچون حضرات آقايان راستي كاشاني و اعتمادي (رسائل) بني فضل و كاشاني (مكاسب) و ستوده (كفايه) فرا گرفت. از سال 1367 در درس خارج اصول فقه از محضر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني و در درس خارج فقه از حضرات آيات فاضل لنكرانى، مكارم شيرازي و حاج شيخ جواد تبريزي استفاده كرد. در فاصله سالهاي 1365 تا 1370 با شركت در مباحث تفسير قرآن استاد فرزانه حضرت آيت الله جوادي آملي بيش از پيش با قرآن مأنوس و از اين محفل معنوي بهره

برد. در كنار دروس حوزوي از سال 1370 تصميم به ادامه تحصيلات جديد گرفته، دروس دبيرستان را در سال 1374 به پايان رسانده و در همان سال موفق به ورود به دانشگاه تهران (پرديس قم) در رشته حقوق گرديد. پس از اتمام سه ساله دوره كارشناسي حقوق، در سال 1377 در مقطع كارشناسي ارشد حقوق عمومي همان دانشگاه پذيرفته و در ارديبهشت سال 1380 فارغ التحصيل گرديد.

جوان، حميدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميدرضا جوان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/7/1

زندگينامه علمي

دروس حوزوي را از سال 1359 در تهران مدرسه آيت الله مجتهدي آغاز كردم و مقدمات را در آنجا گذراندم . سپس لمعتين و اصول فقه مظفر را در قم نزد آيت الله اشتهاردي و حسيني بوشهري خوانده و در سال 1376 رسماَ وارد حوزه علميه قم گرديدم. تا سال 1381 سطح را به اتمام رساندم از سال 1378 همزمان در درس خارج شركت داشتم و تاكنون مشغول به درس خارج فقه واصول مي باشم . حدود سه سال در بخشهاي عقيدتي سياسي و بخش تحقيقات استراتژيك ستاد فرماندهي كل قوا به فعّاليّتهاي آموزشي و پژوهشي مشغول بوده ام و مقالات و جزواتي را تدوين و تأليف نموده ام . در سالهاي اخير تحقيقي نيز در رابطه با تكليف و اباحي گري داشته ام و اكنون نيز به آن مشغول هستم .

دروس دانشگاهي را در مقطع كارشناسي در رشته مهندسي عمران در سال 1385 به اتمام رسانده ام و حدود پنج سال در دانشگاه امام حسين(ع) عضو هيئت علمي بوده و در ضمن دوره كارشناسي ارشد

در دو رشته مديريت ساخت و علوم سيستم ها را تا نيمه هاي دوره گذراندم كه بخاطر علاقه شديد به دروس حوزوي آنها را به اتمام نرسانده و فعّاليّت خود را بر روي دروس حوزوي متمركز نمودم .

جوانرودي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1300 ق)، منشى، خطاط، اديب و دانشمند. از اهالى جوانرود بود. تحصيلات خود را در مدارس كردستان ايران و عراق شروع كرد و در شهر كركوك علوم دينى را نزد علامه على حكمت افندى به كمال رساند و به ايران بازگشت و در آبادى بالك از قراى مريوان به مدت يازده سال تدريس كرد، سپس به دره تفى رفته و تا هنگام مرگ در آنجا ماند و به تدريس و خدمت اجتماعى و دينى ادامه داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مشاهير كرد (263/2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (29/3).

جواني گلوجه، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول جواني گلوجه

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب از سال 1374وارد حوزه علميه شدم. دوران مقدمات حوزه را در حوزه علميه ولي عصر عج شهرستان بناب واقع در آذربايجان شرقي به پايان رساندم.بعد از ورود به قم مشغول دروس سطح حوزه گرديده از دروس اساتيد معظم حوزه استفاده كردم. در همان سالهاي اوليه ورود به حوزه علميه به خاطر علاقه اي كه داشتم، در رشته تخصصي تفسير و علوم قرآني نيز مشغول به تحصيل گرديده و موفق شدم دروس سطح 2 اين رشته را نيز در تاريخ 1383به پايان رساندم.

در ضمن موفق گشتم چندين ترم جزو نفرات ممتاز باشم. و با يك سال تاخير در تاريخ 85 نيز با قبولي در امتحانات ورودي تحصيل در رشته تخصصي تفسير و علوم قرآني را در مقطع كارشناسي ارشد پي بگيرم هم اكنون نيز سه سال است در دروس خارج فقه و اصول مشغول به تحصيل مي باشم كه هم اكنون كه در

سال 86 مي باشم سومين سال تحصيل در دروس خارج را مي گذرانيم.در طي اين دوران در ضمن تحصيل در دروس متداول و تخصصي در واحد تحقيقات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه، قسمت قرآن و تربيت و كلام و فلسفه مشغول پاسخ گوئي به سوالات بودم. كه بيش از سه سال سابقه دارم.

مقاله اي با عنوان جوان و بحران هويت اينجانب در هفته نامه پرتو سخن به چاپ رسيد. و مقاله اي نيز با عنوان جوان و هويت در مجله علمي تخصصي معرفت در حال انتشار مي باشد.مقاله ديگري نيز با عنوان (كرامت انسان در سيره نبوي) براي موسسه نشر آثار حضرت امام ره نيز نوشته ام كه در حال چاپ و انتشار مي باشد.اينجانب در سايت اسلامي حضرت استاد هادوي تهراني نيز به عنوان محقق پاسخ به سوالات اينترنتي مشغول مي باشم.همينطور در پژوهشكده علمي – كاربردي باقرالعلوم مربوط به سازمان تبليغات اسلامي هم مشغول به تحقيق مي باشم.اخيرا نيز از پژوهشكده صدا و سيماي مركز قم جهت همكاري در پروژه اي قرآني دعوت گرديده ام.

جواهرتراش، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جواهركلام، عبدالعزيز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف، محقق.

تولد: 1270.

درگذشت: مرداد 1365.

از آثار اوست: آثار الشيعة (چهار جلد، 1342 به بعد)؛ تاريخ تهران (1325)؛ بازديد كتابخانه هاى هندوستان (1326)؛ جواهر الاثار (ترجمه مثنوى، پنج جلد، 1336، به بعد)؛ دائرةالمعارف الامامية (شش دفتر، 1339 -1336)؛ فهرست كتابخانه ى معارف (نسخه هاى خطى، دو جلد، 1314 -1313)؛ كتابخانه هاى ايران پيش از اسلام تا اين عصر (1311).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جواهري، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1387 -1301 ق)، فقيه اصولى. نياى وى شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، بود. وى از پارسايان معروف نجف بود كه پس از طى دوره هاى مقدماتى، دروس عالى فقه و اصول را از محضر شيخ محمدكاظم خراسانى، سيد محمدكاظم طباطبايى يزدى و عده اى از ديگر استادان و رجال حديث را از محضر سيد ابوتراب خوانسارى و معقول را از محضر شيخ عبدالهادى شليله ى بغدادى فراگرفت. سپس به تدريس فقه و اصول پرداخت و دانشمندان زيادى از محضر او استفاده كردند. در مقبره ى صاحب «جواهر» در نجف به خاك سپرده شد. از آثار وى: ترجمه ى «انيس الموحدين» كلباسى از فارسى به عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (82/4)، مستدركات اعيان (131/3).

جورابدوز، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جورابدوز

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1362 بعد از گرفتن ديپلم وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه ابوالصدق آن روز مشغول به دروس حوزوي شدم مقدمات سيوطي و مغني و منطق را در آن مدرسه به پايان رساندم و در همين ايام در دين تفسير آيت الله جوادي آملي شركت مي كردم و اين درس در مدت 9 سال ادامه داشت. اصول فقه و معالم را نزد استاد محمدي خراساني و لمعه را نزد مرحوم استاد وجداني و خاتمي و عندليب شيرازي به اتمام رساندم.سپس در درس رسائل آيت الله اعتمادي شركت كرم و در همين زمان مكاسب را نزد استاد دوزدوزاني خواندم و شرح منظومه را نزد استاد فاضل گلپايگاني خواندم و در درس اسفار آيت الله جوادي آملي شركت كردم. كتاب كفايه الاصول را نزد

آيت الله قديري خواندم و بعد از اتمام 2 جلد كفايه در درس خارج آيت الله العظمي وحيد خراساني در فقه و اصول از سال 72 شركت كردم كه اين درس خارج هنوز هم ادامه دارد. در سال 71 در دفتر همكاري حوزه و دانشگاه در رشته مديريت دولتي در مقطع ليسانس را گذراندم و مقاله در زمينه مديريت اسلامي نوشتم و مدتي در موسسه تحقيقي مهدويت شركت كرم و مقاله اي در كلام در زمينه فرقه انحرافي بهائيت نوشتم و آن فرقه و عقايد آنها را مورد نقد و بررسي قرار دادم.

جوزجاني، ابوعبيد عبدالواحد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 438 ق)، طبيب و رياضيدان. از مردم جوزجان بود، و در فنون حكمت و فقه بيشتر از طب تبحر داشت. ابوعبيد در سال 403 ق هنگامى كه ابوعلى سينا از دهستان به جرجان مى رفت به خدمت او پيوست و تا پايان حيات آن استاد در خدمتش به سر برد. جوزجانى شاگرد ابن سينا و محرض وى در تصنيف كتب و گرد آوردنده ى تأليفات شيخ بعد از وفات او بود. شهرت ابوعبيد بيشتر در رياضيات است. از جمله كارهاى او يكى «تكميل قسمت رياضيات از كتاب نجات ابوعلى» است و علاوه بر آن، قسمت رياضى و موسيقى از كتاب «دانشنامه علائى» را به همين سياق بر آن كتاب افزود. از ديگر آثار او: «تتمه ى سرگذشت ابن سينا»، كه قسمت نخستين آن به قلم خود شيخ است و ابوعبيد حوادث حيات شيخ را بعد از سال 403 ق بر آن افزود و «شرح رساله ى حى بن يقظان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران (318/1)، تاريخ طب (694 -693 /2)، تاريخ الحكماء

قفطى (563 -562 ،560)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (214)، دايرةالمعارف فارسى (32/1)، ريحانه (436/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 327/5)، لغت نامه (ذيل/ ابوعبيداللَّه)، فرهنگ ادبيات فارسى (166 -165)، معجم المؤلفين (207/6).

جوزداني اصفهاني، فاطمه

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

524 -430 ق، از زنان ديندار و نيكوكار و محدث. وى در عصر خود تنها محدثى بود كه معجم صغير و معجم كبير طبرانى را از ابوبكر بن ريذه و نيز كتاب الفتن نعيم بن حماد مروزى را روايت مى كرد و حافظان حديث از قبيل محمد بن احمد صيدلانى، محمد بن حامد مضرى از او حديث مى شنيدند. وى براى سمعانى اجازه نوشته و در اصفهان درگذشته است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 68 / 4.

جوهر

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

530 -460 ق، از زنان پارسا و محدث. وى دختر عبداللَّه بن عبدالكريم بن طلحة القشيرى و از اهالى نيشابور بود. از جدش ابوالقاسم حديث شنيد و سمعانى در نيشابور از او استماع حديث كرد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 224 / 1.

جوهرناز

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن ششم هجرى، از زنان محدث. وى دختر مضر بن الياس بن مضر بن محمد تميمى و اهل هرات بود. زنى نيكو كردار بود و از جدش الياس بن مضر و از ابواسماعيل عبداللَّه بن محمد انصارى حديث شنيد و سمعانى در هرات نيز از او حديث شنيده و نوشته است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 2261.

جوهري فارابي، ابونصر اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 400 /398 ق)، اديب و لغوى، مشهور به جوهرى. در فاراب متولد شد. وى نزد دايى خود ابوابراهيم اسحاق فارابى تحصيل كرد و سپس در طلب علم به بغداد و شام و حجاز سفر كرد و در مراجعت چندى در دامغان اقامت گزيد و پس از آن به نيشابور رفت و براى هميشه در آنجا رحل اقامت افكند. ابونصر در بغداد نزد ابوسعيد سيرافى و ابوعلى فارسى تحصيل كرد. گويند در آخر عمر مبتلا به اختلال حواس شد، و به خيال پرواز افتاد، و لنگه در را زير بغل گرفت، و از محل بلندى خود را پائين انداخت، جوهرى در نيشابور درگذشت. وى نخستين كسى است كه لغات عرب را به ترتيب حروف هجا مرتب كرد. علاوه بر مقام شامخى كه در لغت عرب دارد، علم عروض را تكميل كرد، و شعر هم مى گفت. وى خطى بسيار نيكو داشت، به حدى كه تمييز خط او از خط ابن مقله ممكن نبود. معروفترين اثر وى: «صحاح اللغه» به عربى؛ «مقدمه در نحو»؛ «عروض الورقه»، كه در علم عروض است؛ «بيان الاعراب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (310 -309 /1)، تاريخ ادبيات ايران (354/1)، تاريخ الاسلام (حوادث 283 -281 ،400 ،381)،

دايرةالمعارف فارسى (775/1)، الذريعه (11/15)، روضات الجنات (49 -43 /2)، ريحانه (440 -438 /1)، سير النبلاء (82 -80 /17)، فرهنگ ادبيات فارسى (166)، كشف الظنون (1073 -1071)، الكنى والالقاب (163 -161 /2)، لسان الميزان (616 -614 /1)، لغت نامه (ذيل/ جوهرى، بارانى)، مؤلفين كتب چاپى (583 -582 /1)، معجم الادباء (165 -151 /6)، معجم البلدان (255/4)، معجم المؤلفين (268 -267 /2)، الوافى بالوفيات (114 -111 /9).

جويني، ابومحمد عبداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 438 /437 /434 ق)، نحوى، مفسر، فقيه شافعى. ملقب به ركن الاسلام. وى پدر امام الحرمين بود. عبداللَّه در جوين متولد شد. ادبيات را نزد پدر در زادگاهش آموخت. سه بار به نيشابور رفت و فقه و اصول را نزد سهل بن محمد صُعلوكى فراگرفت، و سپس در مرو از محضر قفّال مروزى استفاده برد. و از ابونهيم اسفراينى نيز بهره گرفت. ركن الاسلام در بغداد در محضر ابوحسين بن بشران حاضر شد. وى در سال 407 ق به نيشابور بازگشت و به تدريس و فتوى مشغول شد و در همان جا درگذشت. از آثار وى: «التبصرة»؛ «التذكرة»؛ «التفسير الكبير» يا «تفسير الجوينى» مشتمل بر انواع علوم؛ «الفرق والجمع» يا «الجمع والفرق»؛ «الفروق والسلسلة»؛ «مختصر المختصر» يا «مختصر الجوينى»؛ «موقف الامام والمأموم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (290 -291 /4)، دايرةالمعارف فارسى (776/1)، روضات الجنات (158 -160 /5)، ريحانه (444/1)، سيرالنبلاء (618 -617 /17)، كشف الظنون (1910 ،1626 ،1621 ،1258 ،996 ،601 ،446 -445 ،385 ،339)، معجم البلدان (224 -223 /2)، معجم المؤلفين (165/6)، وفيات الاعيان (48 -47 /3)، هدية العارفين (451/1).

جويني، عزيزاللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1307، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران، تحصيل مقدمات (سطح)، منطق و فلسفه، فقه و اصول، تفسير و كلام، رياضى و هيئت قديم تا درس خارج از مدرسه ميرزا جعفر مشهد.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات فارسى، زبان شناسى، علوم قرائى، نقد و تحليل مباحث دستورى در فرهنگ هاى فارسى، بررسى

تفسير سورآبادى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه دكترا و 2 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تصحيح و شرح نهج البلاغه، تصحيح فرهنگ عربى- فارسى، مصادرالغه، فرهنگ مجموعه العربى، شرح خمسه نظامى، تغيير نسفى و تفسير مفردات قرآن.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: خيلى زياد، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى، ترجمه انگليسى و عربى، علوم قرآنى، نقد و بررسى كتب، شرح متون نظم و نثر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

جويني، معين الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 783 / 781 ق)، اديب، صوفى و شاعر، متخلص به معين. در برخى از تذكره ها تخلص و شهرت وى معينى ذكر شده است. اهل خراسان بود و در انداده، از توابع جوين، به دنيا آمد. او شاعرى توانا بود و قصايد وى در نعت بارى تعالى همراه با مشرب تحقيق و غزل هايش پر از مايه هاى عرفانى است. وى همچنين در فن تصوف، مواعظ و پند، دقايق حديث و تفسير استاد بود و نزد مولانا فخرالدين خالدى اسفراينى، مؤلف «شرح فرايض»، كسب علم كرد و در تصوف پيرو خاندان شيخ سعدالدين يوسف حمويى شد. او سفرى به عراق و آذربايجان كرد و مورد توجه خواجه غياث الدين محمد فضل اللَّه وزير قرار گرفت و ساكن همدان شد. سپس به بغداد و از آنجا به مكه و مدينه رفت و بعد از آن به خراسان بازگشت. سرانجام در جوين درگذشت و همان جا دفن شد. از آثارش كتاب «نگارستان» است كه آن را به تقليد «گلستان» سعدى، در عهد سلطان ابوسعيد مغول و به نام وزيرش غياث الدين محمد، نگارش

كرد. در «ريحانة الادب» آمده است كه كتاب به نام سلطان ابوسعيد نوشته شده اما صاحب «تاريخ ادبيات در ايران» نويسنده ى آن را سعيدالدين يوسف حمويى دانسته است. اين كتاب در ماوراءالنهر شهرتى عظيم يافت زيرا زمانى كه الغ بيگ گوركان به بحرآباد رفت مشايخ آنجا اين كتاب را پيشكش او كردند و سلطان به نويسندگان دستور داد تا كتاب را به خوبترين خط بنگارند. معين الدين علاوه بر قطعات و ابيات فراوانى كه در «نگارستان» آورده، قصايد و غزلهاى مستقلى نيز سروده است. تقى الدين كاشى از مجموع اشعارش هزار بيت غزل و قسمتى از قصايد را يافته و بخشى از آنها را در «خلاصة الاشعار» نقل كرده است. «احسن القصص»، شرح سوره ى يوسف و قصه ى يوسف و زليخا، اثر ديگر اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1369 -1268 ،1045 -1041/ 3)، تاريخ عصر حافظ (29/ 1)، تاريخ مغول (525)، تاريخ نظم و نثر (771)، تذكرة الشعراء (385 -379)، دايرةالمعارف فارسى (2812/ 2)، الذريعه (308 -307/ 24 ،1079/ 9)، ريحانه (352/ 5 ،444/ 1)، صبح گلشن (435)، فرهنگ سخنوران (864)، كشف الظنون (1976)، لغت نامه (ذيل/ معين الدين جوينى)، هفت اقليم (306 -305/ 2).

جهاد اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد على بن سيد جعفر خراسانى. فاضل و اديب، از آزادى خواهان و روزنامه نويسان صدر مشروطيّت بوده، در 19 جمادى الاولى سال 1365 وفات يافته، در تخت فولاد جنب فاضلان مدفون گرديد.

مرحوم جهاد اكبر مدّتها به سمت مدّعى العموم در دادگسترى يزد خدمت نموده.

مرحوم آيتى در رثا و مادّه تاريخ وفاتش گويد:

كس در جهان نيامده كز اين جهان نرفت

كس خانمان نساخت كز آن خانمان نرفت

سال

وفات خواستمش پير عقل گفت

جز با جهاد اكبر كس بر جنان نرفت

روزنامه جهاد اكبر مدّت دو سال يا كمى بيشتر منتشر مى شده، و نويسندگى آن به عهده ميرزا محمّد على علم فرزند آخوند ملاّ على اكبر فشاركى بوده كه مردى فاضل و دانشمند بوده، و قبل از سال 1360 در اصفهان وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

جهان قاجار، زبيده

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ز 1304 ق)، اديب، عارف و شاعر، متخلص به جهان. ملقب به جانباجى و فرشته. وى همسر علينقى خان قراگزلو، ملقب به نصرةالملك بود. او زنى خير و عارف مسلك و از مريدان حاجى ميرزا علينقى همدانى بود و زندگى به دور از تجمل داشت و بذل و بخششهاى بسيارى مى كرد. چندين بار به زيارت عتبات رفت. وى اشعارى نيكو مى سرود. از او «ديوان» شعرى به جاى مانده است.[1]

حدود 1305 ق، زبيده خانم، معروف به فرشته از زنان زاهد، عارف و شاعر. وى دختر بيست و هفتم فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) بود و مادرش ماه آفرين خانم نام داشت. به نوشته تاريخ عضدى در ميان تمام فرزندان پسر و دختر فتحعلى شاه هيچكدام به زهد و تقوى و پاكى و اخلاص وى نبودند و از همين رو همه شاهزادگان به او لقب فرشته دادند. زبيده در جوانى به عقد على خان نصرت الملك قراگوزلو درآمد. مدتى بعد به همراه همسرش به همدان رفت و در آنجا در سلك عرفان حاج ميرزا علينقى همدانى، عارف معروف، درآمد و از مريدان خاص او گرديد. در طول بيش از شصت سال اقامت در همدان، از ثروت خود به دستگيرى مستمندان و عمران و آبادى منطقه پرداخت.

كاروانسرايى مدور براى اقامت زوار در قريه تاج آباد با شراكت حاج ميرزا علينقى همدانى بنا كرد.

پلى بر روى روان رود احداث نمود، دو دانگ قريه ى لاله چين را براى تعزيه دارى و روشنايى كربلا وقف نمود، بقعه و صحن امامزاده يحيى واقع در همدان را تعمير كرد و همه ساله مبلغى براى متولى، قارى و روشنايى بقعه باباطاهر- كه مدفن حاج ميرزا علينقى همدانى نيز در آنجاست- مقرر نمود. زبيده دايم الذكر، شب زنده دار و اهل رياضت و در سفر و حضر به دور از تجمل و تشريفات ظاهرى بود. يك بار به زيارت حج، بيست مرتبه به زيارت عتبات و ده مرتبه نيز به زيارت مشهد رضوى مشرف شد.

وى داراى طبعى توانا بود و ديوانى حاوى قصيده، غزل و مراثى داشته كه اشعار زير را مؤلف تاريخ عضدى از آن نقل كرده است:

در ده به من اى ساقى زان مى دو سه پيمانه

كز سوز درون گويم شعرى دو سه مستانه

خواهم كه در اين مستى خود نيز رود از ياد

غير از تو نماند كس نه خويش و نه بيگانه

از عشق رخ جانان، گشته است «جهان» حيران

مستانه سخن گويد اين عاشق ديوانه

خواهم از ساقى مهوش تا نمايد لطف عام

هر زمان ريزد به كام خشك من جامى دگر

گرچه نتوان لنگ لنگان پا نهم در كوى دوست

لطف او گر شامل آيد مى نهم گامى دگر

در شب هجران گدازم همچو شمع

روز وصلت سرفرازم همچو شمع

در رهت استاده ام از روى شوق

تا بيايى جان ببازم همچو شمع

از غمت با آتش هجران همى

گه بسوزم گه بسازم همچو شمع[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (433/7)، حديقه الشعراء (2143 -2140 /3)، خيرات حسان (14

-11 /2)، الذريعه (401 ،400 ،212 /9)، رياحين الشريعه (267 -266 /4)، ريحانه (361/2)، طرائق الحقائق (329 -325 /3)، فرهنگ سخنوران (227)، الكنى والالقاب (289/2)، لغت نامه (ذيل/ زبيده).

[2] منابع: از رابعه تا پروين، 95 -93؛ اعيان الشيعه، 43 /6؛ تاريخ عضدى، 34 -30؛ حديقةالشعراء، 2143 -2140 /3؛ خيرات حسان، 14 -11 /2؛ الذريعه، 401 -400 ،212 /9؛ رياحين الشريعه، 268 -266 /4؛ زنان سخنور، 164 -162 /1؛ زنان نامى ايران و اسلام، 73 -71؛ طرايق الحقايق، 327 -325 /3؛ فهرست نسخه هاى خطى فارسى، 275 /3؛ كارنامه زنان، 87؛ لغت نامه ى دهخدا، ش 217 /110؛ ديوان.

جهانبخش، بيژن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بهداشت، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جهانبگلو، اميرحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، مدرس، مولف.

تولد: 25 بهمن 1302، تهران.

درگذشت: 20 خرداد 1370، تهران.

اميرحسين جهانبگلو از دبيرستان شرف فارغ التحصيل شد. ابتدا در وزارت دارايى مشغول به كار شد و ده سال بعد از دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد و چهار سال بعد از آن براى ادامه ى تحصيل به فرانسه رفت. در سال 1328 از دانشگاه سربن پاريس ليسانس فلسفه و منطق دريافت كرد و سه سال بعد با درجه ى دكتراى اقتصاد از همين دانشگاه به تهران بازگشت و در همان وزارت دارايى به كار مشغول شد. دكتر اميرحسين جهانبگلو بعد از اين تاريخ سمت هاى مختلفى را در ادارات و وزارت خانه هاى گوناگون به عهده داشت، از آن جمله وزارت دارايى، شركت نفت و سازمان اوپك، شركت گاز و غيره. دكتر امير جهانبگلو بيشتر عمر خود را از سال 1350 به تدريس در دانشگاه تهران پرداخت. از جمله آثار ترجمه ى شده وى، مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: غول هاى غلات (دن مورگان)؛ سياست از نظر افلاطون (الكساندر كويره)؛ ضربه ى آينده (الونى تافلر)؛ تاريخ اجتماعى دوره ى مغول (بخش سوم تاريخ غازان خان و مقدمه ى جامع التواريخ و رساله ى او از كتاب اللطائف، 1337)؛ سپيده دم (مانوئل روبلس)؛ فن صحنه سازى تئاتر (لئون موسيناك، 1335)؛ مردى كه زير زمين زندگى مى كرد (ريچارد وايت، 1335).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جهانسوز، محمدمهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدى جهانسوز پسر مرحوم محمدجواد ميرزا (و. كرمانشاه دوازدهم ربيع الاول 1292 ه.ق) پس از تحصيل مقدماتى در حوزه ى درس ملا اكبر خراسانى از شاگردان حاج ملا هادى سبزوارى و آقا مير شهاب شيرازى به آموختن فنون ادبى پرداخت، سپس به خدمت حسنعلى خان اميرنظام گروسى حاكم كرمانشاه درآمد. مرآت سالى چند در نزد بعضى از فرمانروايان

ايالات به خدمت انشاء (منشيگرى) اشتغال ورزيد، به بيشتر بلاد ايران مسافرت كرد. پس از سفرى به اروپا به تهران بازگشت و به خدمت دولتى درآمد و حائز مقامات عالى ادارى شد. در نظم و نثر خاصه نگارش نامه هاى دوستانه و فنون محاوره و حضور جواب و ايراد امثال توانائى و شهرت بسزا داشت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

جهانشاهي قاجار، ايرج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ويراستار.

تولد: 1305، تهران.

درگذشت: 29 تير 1370، تهران.

ايرج جهانشاهى قاجار تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در شهرهاى ملاير و اهواز انجام داد. سپس به دريافت ليسانس جغرافيا و تعليم و تربيت از دانشكده ى ادبيات دانشسراى عالى نايل آمد. در سال 1338 از مؤسسه تحقيقات و مطالعات اجتماعى دانشگاه تهران درجه فوق ليسانس گرفت و دوره ى يك ساله را در رشته ى آموزش بزرگسالان در دانشگاه منچستر انگلستان گذراند. همچنين در دوره هاى كوتاه مدتى در كشورهاى آمريكا، پاكستان و تايلند درباره ى ادبيات كودكان به مطالعه پرداخت. و از سال 1324 به عنوان معلم در آموزش وپرورش مشغول به كار شد. سپس مدتى نيز به دبيرى و رياست دبيرستانى رسيد.

از جمله فعاليت هاى وى، تأسيس مركز تهيه خواندنى هاى نوسوادان بود كه بعدها به مركز انتشارات آموزشى تغيير نام داد. نشر مجله هاى «پيك كودك»، «پيك معلم و خانواده»، «پيك نوآموز»، «پيك دانش آموز»، «پيك نوجوانان»، «پيك جوانان» از ابتكارات او بود. چندى هم مديريت مجله ى «آموزش و پرورش» را بر عهده داشت. از سال 1357 سرپرستى شوراى ويراستارى فرهنگنامه كودكان و نوجوانان را در شوراى كتاب كودك به عهده گرفت. در سال 1361 همكاى خود را به عنوان مشاور گزينش و تأليف و ترجمه و ويرايش كتاب هاى ادبيات كودكان و نوجوانان

با انتشارات فاطمى و واژه آغاز كرد و تا آخرين لحظات زندگى نسبت به تهيه ى آثارى براى كودكان و نوجوانان فعال بود. كتاب هاى بخوانيم و بنويسيم هم يادگار اوست. تأليف او عبارتند از: گل هاى وحشى (1325)، شاخ هاى ملوس (1345)، ازوپ در كلاس درس (1361) قلم موى جادو(1362)، چشم چشم دو ابرو (1363)، بازى هاى ورزشى (1363)، قصه هاى من و بابام (كتاب برگزيده شوراى كتاب كودك در (1362).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

جهانگير فيض آبادي، محمدجعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجعفر جهانگير فيض آبادي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد جعفر جهانگير فيض آبادي مشهور به فيض آبادي در خانواده اي مذهبي و عاشق اهل بيت(ع) به دنيا آمد. در سال 1350 هجري شمسي وارد حوزه علميه مشهد شد دروس مقدمات و لمعتين را از نزد آيت الله حجت هاشمي و فاضل هرندي آموخت. پس از آن شور و شوق فراوان او به ادامه تحصيل و استفاده از اساتيد بزرگ آن روزگار سبب شد از ديار خويش به حوزه علميه قم مهاجرت نمايد، در بدو ورود در سال 1358 پاي درس مرحوم آيت الله ستوده نشست (شخصيتي كه هزاران طلبه از محضر او بهره جستند و عالمان بزرگي تقديم حوزه هاي علميه كرد) پس از آن و در سال 1362 به تحصيل درس خارج مشغول گرديد و از شاگردان سرشناس آيات عظام مرحوم شيخ جواد تبريزي و مرحوم محمد فاضل لنكراني گرديد. ذوق خدمت به طلاب علوم ديني سبب شد دوباره به جوار بارگاه ملكوتي ثامن الحجج(ع) باز گردد. ايشان هم اكنون عضو هيأت علمي دانشگاه علوم پزشكي مشهد است و در كنار آن

به تدريس در حوزه علميه و دانشگاههايي نظير فردوسي مشغول مي باشد تا در پرورش و تهذيب طلاب و دانشجويان دين خويش را اداء نمايد.

جهانگير، عيسي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عيسي جهانگير

محل تولد : عجب شير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1355 در شهرستان عجب شير واقع در استان آذربايجان شرقي به دنيا آمدم – تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در آنجا گذراندم سپس براي ادامه تحصيلات به قم رفتم. در سال 1370 دارد حوزه علميّه قم شدم و در مدرسه شهيدين مشغول تحصيل علوم ديني گشتم. از جمله اساتيد برجسته اي كه در حوزه علميّه قم از آنها كسب علم كرده ام آيت الله مروّجي، آيت الله جوادي آملي، آيت الله ميرزا جواد تبريزي، آيت الله مصباح يزدي و حجت الاسلام و المسلمين صادق لاريجاني مي باشند.در سال 1376 همزمان با تحصيلات حوزوي وارد مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) شدم. كارشناسي و كارشناسي ارشد جامعه شناسي را در اين زمينه به پايان رساندم.

جهانگير، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدصادق جهانگير

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمدصادق جهانگير فيض آبادي، در سال 1339 هجري شمسي در تهران، در خانواده دوستدار اهل بيت(ع) به دنيا آمد. پدر او اسماعيل نام داشت. شيفتگي به تحصيل علوم ديني سبب گرديد تا ايشان در سال 1355 وارد حوزه علميه مشهد گردد. سطح يك را در ديار مشهد سپري كرد و پس از آن جهت تحصيل علم بيشتر رهسپار قم گرديد و از محضر اساتيد برجسته حوزه علميه قم بهره اي فراوان برد سطح 2 را از محضر آيات ستوده، دوزدوزاني و اعتمادي فرا گرفت، سطح عالي را در محضر مرحوم آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله العظمي مكارم

شيرازي تلمذ نمود.پس از آن به جوار بارگاه ملكوتي ثامن الائمه برگشت تا در آنجا به خدمت و تحصيل و تدريس بپردازد.

جهانگيري دهقان، بهمن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى، دكتراى تخصصى آنستزيولوژى و رانيماسيون.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آنستزيولوژى، رانيماسيون راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 16 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

آنستزيولوژى در اعمال جراحى مغز و پى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

آنستزيولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جهانگيري، بيژن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1314، مرتبه علمى: استاد، رشته: فارماكولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى تهران در سال 1338، دكتراى تخصصى فارماكولوژى پزشكى از دانشگاه تهران در سال 1342، فوق تخصصى فارماكولوژى از دانشگاه هاى ليژ بلژيك در سال 1344 و YALE آمريكا در سال 1354.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده پزشكى دانشگاه تهران از سال 1343، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه تهران از سال 1348 تا 1352 و استاد دانشكده پزشكى دانشگاه تهران از سال 1352 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

درمان داروئى افزايش فشار خون شريانى، داروهاى متضاد كلسيم، روش قوم به قوم در درمان هيپرتاسيون اصلى، آسپرين و تراكم پلاكتى، فارماكوتراپوتيك زوال عقل پيرى، كاربرد آنتى بيوتيك ها در بيماريهاى غير عفونى، هورمون رشد عصبى، فارماكوتراپوتيك ميكروبهاى مزاحم در باردارى، فارماكوتراپوتيك كتانسرين، تنظيم عصبى و غددى اشتها و اثر هورمونهاى گوارشى، واكسن ضد حاملگى، اثرات بيولوژيك مواد نادر، گزارش هاى نوين در تحقيقات مربوط به داروهاى ضد صرع، تدريس دروس فارماكولوژى در دانشگاه

تهران، برنده جايزه بهترين تحقيق علوم پزشكى پايه از دانشگاه تهران و البرز در سال 1351.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 3

زمينه علمى تأليفات:

حيوانات آزمايشگاهى (روش هاى كار با حيوانات)، بحث زخم معده تجربى، صفرا و فارماكولوژى دندانپزشكى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 33، تعداد مقالات به زبان خارجى: 24

زمينه علمى مقالات:

فارماكولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

جهانگيري، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن جهانگيري در سال 1308 درقزوين زاده شد. وي علاوه بر تحصيلان حوزوي داراي دكتري فلسف ه محض از دانشگاه تهران (1352ه.ش) است. وي عضو هئيت علمي دانشگاه تهران و استاد آنجا از سال 1369 مي باشد. دكتر محسن جهانگيري درسال 1381 در دومين همايش چهره هاي ماندگار به عنوان چهره ماندگار در رشته فلسفه برگزيده و معرفي شد.گروه : علوم انسانيرشته : فلسفهاوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : .تحصيلات رسمي و حرفه اي : محسن جهانگيري درمحضر علامه طباطبايي با بزرگاني چون امام موسي صدر، استاد جلال الدين آشتياني ، دكتر آيت الله بهشتي و شهيد مطهري همكلاس بوده است.خاطرات و وقايع تحصيل : اخذ مدرك دكتري فلسفه محض از دانشگاه تهران با عنوان « مقايسة وحدت وجود در عرفان ابن عربي و حدت جوهر در فلسفة اسپينوزا» با راهنمايي دكتر فرديد و مشاورة دكتر نصر و دكتر جليلي در سال 1353 دفاع كرده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : محسن جهانگيري پيش از اخذ ليسانس ( تا سال 1336) دردبيرستانهاي تهران تدريس مي كرد. و نيز در محضر دانشمندان و علماي عصر خود در قم، اصفهان و تهران حاضر مي شدو تلمذ مي

نمود.استادان و مربيان : آيت الله خوانساري، آيت الله كوه كمره اي ، آيت الله بروجردي و آيت الله طباطبايي در حوزة علمية قم آقاي مفيدي در اصفهان ، دكتر شهابي ، دكتر مشكوه، دكتر حميدي سبزواري، دكتر هوشيار، دكتر جلالي ، دكتر شعراني، دكتر فرديد، دكتر يحيي مهدوي در دانشگاه تهران از استادان محسن جهانگيري بوده اند.هم دوره اي ها و همكاران : محسن جهانگيري درمحضر علامه طباطبايي با بزرگاني چون امام موسي صدر، استاد جلال الدين آشتياني ، دكتر آيت الله بهشتي و شهيد مطهري همكلاس بوده است.وقايع ميانسالي : محسن جهانگيري پس از اخذ مدرك دكتري فلسفه محض درسال 1352 از دانشگاه تهران، به تدريس در دانشگاههاي شهيد بهشتي ( از سال 1352) و تهران ( به عنوان عضو هئيت علمي) ازسال 1354 پرداخت. وي درسال 1369 به عنوان استاد شناخته شد. و در سال 1381 به عنوان چهره ماندگار در رشته فلسفه در دومين همايش چهره هاي ماندگار برگزيده و معرفي شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : معلم دبيرستانهاي تهران تا سال 1336ه.ش استاد فلسفه در دانشگاه شهيد بهشتي ( 1352-1354) استاد فلسفه در دانشگاه تهران و عضو هئيت علمي( تا كنون -1354)فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي محسن جهانگيري عبارتند از : تدريس در دبيرستانهاي تهران تا سال 1336ه.ش تدريس فلسفه دردانشگاه شهيد بهشتي ( 1354-1352ه.ش) تدريس فلسفه در دانشگاه تهران ( تا كنون_ 1354)ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محسن جهانگيري در كنار تدريس، به مطالعه، تحقيق و تاليف و ترجمه آثاري درزمينه فلسفه غرب و عمدتا اسپينوزا و فلسفه اسلامي به ويژه ابن عربي مي پردازد.آرا و گرايشهاي

خاص : محسن جهانگيري ديدگاهي مقايسه اي و تطبيقي به فلسفه اسلامي و غرب دارد. چنانكه تز دكتري وي مقايسه وحدت وجود در عرفان ابن عربي و وحدت جوهر در فلسفه اسپينوزا بوده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 احوال، آثار و آرا فرانسيس بيكن فيلسوف تجربي مذهب انگليسي nbsp2 ترجمه كتاب ethiceاثر اسپينوزا nbsp3 ترجمه كتاب اخلاق اسپينوزا ويژگي اثر : اسپينوزا از فلاسفه اخلاق گراي غرب در قرون جديد در تاريخ فلسفه مي باشد.4 كتاب محيي الدين ابن عربي

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

جهانگيري، نادر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

جهانگيري، يحيي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يحيي جهانگيري

محل تولد : سهرورد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1359/1/1

زندگينامه علمي

يحيي جهانگيري سهروردي به سال 1359 در سهرورد زنجان ديده به جهان گشود روستايي كه مهد پرورش عرفان ، فلسفه و هنر اسلامي است شيخ اشراق سهروردي شيخ عمر شهاب الدين سهروردي و احمد خطاط سهروردي از زادگان اين ديارند.ايشان به خاطر نبوغ علمي هماره مورد تحسين اهالي و معلمان بود علي رغم علاقه معلمان به تحصير او در دبيرستانهاي نمونه وي راه مطالعه علوم حوزوي را آغاز نمود .سال سوم به دعوت مسئولين حوزه خدابنده به تدريس رسمي نيز مشغول شد، در حاليكه 17 سال بيشتر نداشت.

تدريس همزمان با تحصيل او را از آگاهي يابي به علوم جديد باز نداشت لذا همگام با حوزه دبيرستان را نيز تمام نمود و به يادگيري زبان انگليسي پرداخت. با پايان دوره مقدمات عازم قم شد و افزون بر دروس رسمي ضمن قبول شدن در مركز تخصصي كلام اسلامي در آنجا مشغول شد و فارغ التحصيل گشت.اينك ايشان فارغ التحصيل رشته اديان از دانشگاه در مقدطع ارشد و خارج حوزوي بوده و به زبانهاي انگليسي و عربي مسلط ميباشد .مصاحبه با مطبوعات و شبكه سحر به زبان انگليسي و كسب جوائز در مسابقات شعر از سوابق ايشان است .ايشان علاوه بر اينها به تبليغ درمناطق محروم و دبيرستانها و پايگاههاي بسيج و كانونها مشغول بوده و با سايت شخصي پاسخگوي پرسشها مي باشند.

جهرمي، عبدالجبار

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ عبدالجبار مجتهد جهرمى از دانشمندان بزرگ اين شهرستان بوده مرحوم والدش كه از تجار و بازماندگان بود به عراق عرب رفته و در آنجا مجاور اماكن مشرفه شد. وى در عراق تحصيل علوم دينيه نموده تا به مدارج اجتهاد رسيده آنگاه به شيراز مراجعت و در محله سرباغ شيراز سكونت نموده و در مسجد ميرزا محمد تاجر به امامت پرداخته و در مسجد حسينيه حاج قوام الملك به تدريس اشتغال داشت تا بعد از 1313 قمرى كه وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

جيبي، سلمان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سلمان حبيبي

محل تولد : رمنت بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

سال 1345 در روستاي رمنت بابل در يك خانواده مذهبي به دنيا آمدم . تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در شهرستان بابل به پايان بردم . به دليل علاقه زياد به مسائل ديني از دوران نوجواني در جلسات مذهبي شركت فعال داشتم و اين علاقه وافر به اهل بيت و عصمت و طهارت عليهم السلام و روحانيت موجب شد تا در سال 1361 براي فراگيري علوم اسلامي وارد حوزه علميه قم شدم . از اين سال تا 1370 به فراگيري دروس مقدمات و سطح نزد اساتيد برجسته حوزه پرداختم و از سال 1370 در دروس خارج اساتيد بزرگي چون : آيت الله مكارم شيرازي ، آيت الله خرازي و آيت الله كريمي شركت مي كنم .

در كنار تحصيل به فعاليت هاي علمي و پژوهشي و نيز سفرهاي تبليغي ، فرهنگي ، علمي و تدريس به داخل و خارج پرداختم . در اين راستا با مراكز علمي و پژوهشي مختلف

همكاري مي كردم و از سال 1377 به صورت تخصصي در زمينه ماخذ شناسي و كتاب شناسي فعاليت داشتم كه تا كنون توفيق ارائه خدمات ماخذ شناسي به بيش از چهار صد نفر در موضوعات مختلف علوم اسلامي جهت تدوين پايان نامه هاي كارشناسي ارشد و رساله دكتري را پيدا كرده ام .

جيلاني اصفهاني ، محمد رفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، و فقيه جامع، در متولد شده، پس از تحصيل مقدمات به اصفهان مهاجرت نموده، و سال ها به تكميل فضايل و معلومات خود گذرانيده. در نجف به درس سيد بحر العلوم و ديگران حاضر شده.

كتب زير از اوست:

1- اصل الاصول، در شرح معالم، مفصل 2- جواهر الاصول، حاشيه بر معالم تا آخر تعادل و تراجيح 3- حواشى بر دره ى بحرالعلوم 4- رساله در جمعه 5- كشف المدارك، تعليقه بر مدارك، مطبوع 6- اللثالى الثمنية در شرح نهج البلاغه؛ و غيره.

صاحب عنوان در حدود سال 1245 به بعد در نجف وفات يافته.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

جيلي، رفيع الدين، ابوحامد عبدالعزيز

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 641 ق)، فيلسوف. وى از مردم فيلمان گيلان بود كه در حكمت، كلام، فقه، علوم طبيعى و طب از مشاهير روزگار بود. او به سال 637 ق به قاضى القضاتى دمشق رسيد، اما چندى بعد در بعلبك به چاهى ژرف افكنده شد و هنگام فرورفتن به وضع دهشتناكى درگذشت. از آثار وى: «شرح الاشارت والتنبيهات» و «اختصار الكليات» از كتاب قانون ابن سينا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (256/3).

جيهاني، ابوعبداللَّه احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 385 ق). اديب و جغرافيدان. اهل جيهان از توابع ماوراءالنهر بود و به مدت دو سال وزير منصور بن نوح سامانى. ابوعبداللَّه كتابى در جغرافيا، نام: «المسالك والممالك»، به عرب تأليف كرده كه مقدسى وصف مفصلى از آن كرده است. از ديگر آثار وى: «آيين»؛ «مقامات كتب العهود والخلفاء والامراء»؛ «كتاب الزيادات فى كتاب الناسى فى المقالات» و «رسائل».[1]

ابوعبداللَّه احمد بن محمد بن نصر، از رجال ادب وسياست اواخر قرن چهارم ه. وى از سال 365 ه.ق. به وزرات منصور بن نوح سامانى انتخاب شد و در 367 از وزارت معزول گرديد و عتبى (ه.م.) به جاى او منصوب شد. جيهانى كتابى در جغرافيا تأليف كرد به نام كتاب «المسالك والممالك» (ه.م.) و «كتاب رسائل» نيز از اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات ايران (351/1)، ريحانه (448/1)، سرآمدان فرهنگ (120/1)، الفهرست ابن نديم ترجمه (228)، كشف الظنون (1664)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، المسالك والممالك (304)، معجم المولفين (165/2).

چخوف، آنتوان

قرن:19

جنسيت:مرد

مليت:ايران

«آنتوان چخوف» نويسنده اي، بشردوست، آزديخواه و روشنفكر بود و داستان هاي وي حكايت از افكار مترقي او مي نمايد. او با فساد و دروغ، خودنمايي، سرشكستگي، منفي بافي، كوته نظري، تحمل ظلم، آزاديخواهي دروغي و بالاخره صفات منفي با كمال خشونت مبارزه مي كند و جامعه ي عقب مانده را به آينده ي درخشان و زندگاني سعادتمندانه اميدوار مي سازد و براي رسيدن به اصول مترقي افكار برجسته اي به خوانندگان آثار خود تلقين مي كند.«آنتون پاولويچ چخوف» Anton – Tchekhov درام نويس و داستانسراي معروف روسي در 17 ژانويه ي سال 1860 در شهر «تاگان روگ» در شمال قفقاز در آغوش يك

خانواده ي بي چيز و معتقد به سنن و آداب قديمي و ملي به دنيا آمد و در دوم ژوئيه ي سال 1904 در 44 سالگي در «بادن وايلر» محلي واقع در جنگل سياه درگذشت.ج_َد چخوف از سرف هايي بود كه با صرفه جويي و كار زياد آزادي و حيات خود و خانواده اش را از ارباب خويش بازخريد كرده بود. پدرش با داد و ستد جزئي اي كه داشت نمي توانست هزينه ي زندگي خانواده را تأمين نمايد و از اين رو «آنتون» كوچك، در آغاز زندگي با قيافه ي شوم فقر آشنا گرديد و به اثرات مخرب آن پي برد. با آنكه چخوف در سختي و فشار زندگي مي نمود لكن با عزت نفسي كه داشت كوچكترين گله و شكايتي ابراز نمي كرد و با كار و كوشش فراوان، تحصيلات مقدماتي خود را در «ژبمنازيوم » مسقط الرأس خاتمه داد و براي تحصيل در دانشكده ي پزشكي عازم مسكو شد و در سال 1879 در نوزده سالگي وارد دانشگاه مسكو گرديد و به تحصيل طب پرداخت. وي تنها به تحصيل در دانشكده اكتفا نكرد و با وجود ذوق فطري به نوشتن داستانها و نوول ها و مقالات در مطبوعات فكاهي سرگرم شد و به اين جهت وقتي در سال 1884 درجه ي دكتراي طب را گرفت شغل طبابت را با حرفه ي نويسندگي توأم ساخت ولي بعدها تمام اوقات خود را وقف نوشتن كرد و از اين راه مقام شامخي در دنيا به دست آورد. چخوف جز در دوره ي عموميت بيماري و يا در سالهاي 1892 و 1893 به طبابت نپرداخت. نخستين

داستانهاي او با نام مستعار «چخوف» انتشار يافت و در سال 1886 برخي از داستانهايش به صورت كتابي به نام «داستانهاي رنگارنگ» منتشر شد، اين كتاب موفقيت بسيار كسب كرد. در سال 1887 وي نخستين نمايشنامه ي خود را به نام «ايوانف» تحرير كرد. «آنتون چخوف» بر اثر فقر و استيصال دوران كودكي و زحمات شبانه روزي دوران جواني در سي سالگي مبتلا به بيماري خانمانسوز سل گرديد كه تا پايان حيات كوتاهش مونس اين نويسنده ي بزرگ بود و بالاخره هم باعث مرگ وي شد. با آنكه چخوف مريض بود و با آنكه خودش هم طبيب و از مرض خود اطلاع داشت با اين وصف دمي از كار و كوشش دست بر نمي داشت و تقريباً تمام ساعات فراغت خود را سرگرم نوشتن بود و براي مطالعه ي روحيات و احوال عموم مردم و طبقات مختلف به مسافرتها و گردشهاي پر زحمتي تن مي داد، چنانكه در سال 1890 راه سخت و دور و دراز سيبري را در پيش گرفت و در آنجا وضع تبعيديها را مطالعه كرد و از اين سفر ره آوردي به نام «جزيره ي ساخالين» براي ستمديدگان رژيم تزاري به ارمغان آورد كه در سال 1891 منتشر شد . اين كتاب تا حدودي رژيم پليس تزار را كه محكومين را به جزيره ي ساخالين مي فرستاد تخفيف داد. چخوف در سال 1891 تا 1897 با پدر و مادرش در ملكي كه كه در نزديكي مسكو خريده بود زندگي كرد. در سال 1897 كه در معرض تهديد مرض سل قرار گرفت ناگزير شد قسمت اعظم اوقات خود را در كريمه و

خارجه بگذارند. وي در سال 1896 نمايشنامه ي خود را به نام «مرغ نوروزي» در مسكو انتشار داد، اما اين اثر در «پطرزبورگ» با عدم موفقيت روبرو شد و دو سال بعد در سال 1898در مسكو نيز از اين نمايشنامه تجليل شاياني شد. «آنتون چخوف» در سال 1900 بر اثر توجه نويسندگان و دانشمندان و قاطبه ي ملت به وي و در نتيجه ي نفوذ و شهرت انكار ناپذير خود به عضويت افتخاري آكادمي روسيه انتخاب شد و مورد تقدير فراوان قرار گرفت. «عمووانيا» در 1899 و «سه خواهران» در 1901 و «باغ گيلاس» در سال 1904 از جمله نمايشنامه هاي او بود كه در مسكو با موفقيت روبرو شد. وي در سال 1901 با يك هنرپيشه به نام «اولگاكپنير» ازدواج كرد.موقعي كه دولت روسيه عضويت به نام «ماكسيم گوركي» نويسنده ي معروف روسيه را از آكادمي لغو كرد «آنتون چخوف» نيز استعفا داد. در محيط تئاتر از نمايشنامه هاي وي با اشتياق زياد استقبال شد و اغلب از نمايش نامه هاي وي در صحنه نمايشگاه آكادمي مسكو به معرض تماشا گذارده شد و در ساير پايتخت هاي اروپا هم مورد نمايش و تحسين تماشاگران قرار گرفت. در جهان هنر و ادب پيروزي روزافزون چخوف افتخارات زيادي براي وي فراهم آورد و آكادمي براي مجموعه ي داستانهايش جايزه ي «پوشكين» را به وي اهداء كرد. چخوف به نويسندگي خود ادامه مي داد كه بيماري وي شديدتر شد و به دستور پزشكان ناگزير به نقاط جنوبي فرانسه رفت و با آنكه كار كردن برايش زيان داشت دست از كارهاي ادبي نكشيد و پس از مدتي اقامت

در آن كشور به مسافرت خود در ايتاليا و آلمان ادامه داد و بالاخره به وطن خود بازگشت و در سال 1904 با مرض سل از دنيا رفت. از آثار او مي توان «علامت زمانه»، «خاطرات يك دختر جوان»، «چاق و لاغر»، «اطلاع»، «مرگ كارمند» ، «متلون» ، «موژكيها»، «سرگذشت غم انگيز»، «انسان در غلاف» ، «بدبختي» ، «پشتيباني» ، «آزاديخواه» ، «نماينده ي مجلس»، «حقيقت خالص»، «رشته فرهنگي»، «چگونه زن قانوني گرفتم»، «يك مرد جوان»، «طبيعت پر معما»، «جنگ تن به تن»، «داستان كسالت آور»، «رؤياها»، «در تبعيدگاه» ، «وانكا»، «ميل بخوابيدن» ، «اطاق شماره ي 6» ، «يك واقعه ي جالب»، «مرغابي دريايي»، «مرد ناشناس»، «خاطرات يك استاد»، «عمو وانيا»، «تمشك تيغ دار»، «مشاور مخصوص»، «خواب آلود» ، «اندوه» ، «جنايتكار»، «مشاور مخصوص» ، «خوابآلود» ، «اندوه»، «جنايتكار»، «دشتها»، «خانه اي با اشكوب»، «تيفوس»، «بيست و پنج روبل» را نام برد.«چخوف» نويسنده اي، بشردوست، آزديخواه و روشنفكر بود و داستان هاي وي حكايت از افكار مترقي وي مي نمايد. اي با تمام قوا از آزادي دفاع كرد، براي دسترسي مردم به حقوق خود كوشش نموده و با انتقاد از اصول اجتماعي و وضع موجود مردم را به سوي ترقي فكري و اخلاقي سوق داده است. وي با فساد و دروغ، خودنمايي، سرشكستگي، منفي بافي، كوته نظري، تحمل ظلم، آزاديخواهي دروغي و بالاخره صفات منفي با كمال خشونت مبارزه مي كند و جامعه ي عقب مانده را به آينده ي درخشان و زندگاني سعادتمندانه اميدوار مي سازد و براي رسيدن به اصول مترقي افكار برجسته اي به خوانندگان آثار خود تلقين مي كند.

چغميني، محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف

745 ق)، منجم، رياضيدان و طبيب. از مردم چغمين خوارزم بود. آثار وى: «المخلص فى الهيئة»، مشتمل بر يك مقدمه و دو مقاله كه بر آن شروح زيادى نوشته اند از جمله: «شرح مير سيد شريف جرجانى»؛ «شرح قاضى زاده رومى»؛ «شرح طرق الحساب فى مسائل الوصايا»؛ «قانونچه»، در طب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (59/8)، تاريخ ادبيات ايران (274/3)، تاريخ نجوم اسلامى (326 ،52)، تاريخ نظم و نثر (163 ،78)، دايرةالمعارف فارسى (803/1)، ريحانه (449/1)، زندگينامه ى رياضيدانان (220 -219)، سرآمدان فرهنگ (267/1)، كشف الظنون (1820 -1819)، مؤلفين كتب چاپى (86 -85 /6)، معجم المؤلفين (198/12)، هدية الاحباب (119).

چلبي بيگ علامي، كمال الدين، ابوالفضل

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، حكيم و شاعر، متخلص به شيدا و فارغ. اصل وى از تبريز بود و علت شهرتش به علامه آن بود كه از دانشمندان معروف عصر خويش بود. پدرش در زمان شاه طهماسب اول كلانتر آن ديار بود ولى، بعد از ترك منصب يا عزل از آن شغل به هند رفت و در نزد اولاد بهرام ميرزاى صفوى تقرب يافت. اما فرزندش، ابوالفضل، قدم در راه تحصيل گذاشت و به شيراز رفت و در حلقه درس مولانا ميرزا جان قرار گرفت، بعد از آن به سعايت حاسدان به قزوين رفت و مدتها در همنشينى خواجه افضل الدين محمد تركه كسب فيض كرد. وى برخى از فصول شفا و اشارات را مطالعه كرد و چون شهرت فضلش به همه جا رسيد، اكبرشاه او را به حضور طلبيد و مورد توجه قرار داد. ابوالفضل در هند مشهور شد و سرانجام در همان جا درگذشت. او به گفتن شعر نيز توجه خاص داشت و معانى عجيب

و افكار غريبى در طرز غزل ابداع كرد. از وى «ديوان» شعرى به جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (710)، تذكره ى شعراى آذربايجان (490 -485 /2)، تذكره ى نصرآبادى (159 -158)، ريحانه (167/4)، كاروان هند (979 -972 /2)، هفت اقليم (237/3).

چنگاني، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن حيدر بن حسن بن غلام چنگانى اصفهانى. فاضل مدقق بوده، و در سال 1278 كتاب «منية اللبيب در شرح تهذيب» را جهت خود استنساخ نموده، و بر آن تعاليقى دارد كه دلالت بر وفور علم و دانش او مى كند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

چوبك، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1377 -1295 ش)، نويسنده و مترجم. در بوشهر متولد شد، بعد از تحصيلات مقدماتى با پدر خود به شيراز و تهران مسافرت كرد. وى در تهران دوره ى كالج را به پايان رسانيد و از كالج آمريكايى البرز فارغ التحصيل شد. وى مدتى رييس كتابخانه ى شركت نفت بود. او زبان انگليسى را خوب آموخت و در ادبيات فارسى و انگليسى مهارتى يافت. حكايات و داستانهاى اجتماعى كوتاه و مفيدى به سبك جديد نوول دارد. مكتب داستان نويسى وى ناتوراليسم است كه حد فاصل شيوه ى ادگار آلن پوى آمريكايى و چخوف روسى است. برخى از آثار وى: «خيمه شب بازى»؛ «انترى كه لوطيش مرده بود»؛ «سنگ صبور»؛ «تنگسير»؛ «چراغ آخر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات امروز ايران (115 -111 /1)، چون سبوى تشنه (204 -203)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (166 -163 /2)، شخصيتهاى نامى (152 ،151)، صدسال داستان نويسى در ايران (1 و 252 -241 /2)، مؤلفين كتب چاپى (482 -483 /3).

چهاردهي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334 -1252 ق)، فقيه امامى. در چهارده از روستاهاى لاهيجان به دنيا آمد و مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت. در قزوين به تكميل تحصيلات پرداخت و پس از چندى به عتبات مهاجرت كرد، در نجف از مجلس سيد حسين كوهكمرى بهره برد. وى از ملا على خليلى تهرانى روايت مى كرد. شيخ آقابزرگ تهرانى از چهاردهى اجازه ى روايت داشت. وى از مشايخ آيت اللَّه شهاب الدين مرعشى نجفى بود. از جمله آثار وى: «الادعيه والاذكار»؛ «التذكرة الغرويه»، در نمازهاى مستحبى و ادعيه؛ ترجمه ى «صحيفه سجاديه»، به فارسى؛ «تعقيبات الصلوة»؛ ترجمه ى «نواقض الروافض»؛ حاشيه بر «خلاصة الحساب»؛ حاشيه بر «روضة البهيه»؛ حاشيه بر «رياض المسائل» سيد على طباطبائى؛ حاشيه

بر «فرائد الاصول» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «قوانين الاصول» ميرزاى قمى؛ حاشيه بر «منهج المقال» ميرزا محمدعلى استرآبادى؛ «ذريعة العباد»، در اصول و فروع و ادعيه؛ «الرسالة الغرويه فى جواب الطبريه»، در اصول دين؛ شرح «قصيده مطالع الانوار» كه منظومه اى است در مدح آل عبا؛ شرح «نهج البلاغه» به فارسى؛ شرح «قواعد الاحكام»؛ «زبدة العبادات» كه رساله ى عمليه او به فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (444 -443 /9)، الذريعه (45/16 ،141/14 ،30 ،29 /12 ،220/11 ،31/10 ،96 ،84 /6 ،219 ،143 ،112 /4 ،392/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1549 -1548 /14)، معجم المؤلفين (67/11)، مكارم الآثار (1407 -1406 /4).

چهارسوقي، محمد ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد محمد صادق بن امير زين العابدين خوانسارى

پدرش آقا سيد محمّد صادق خوانساري از علما و دانشمندان اصفهان است كه در شب 29 شعبان 1289 وفات يافته و در بقعه تكيه مادر شاهزاده، جنب پدر مدفون گرديده است.

وى را: 1- شرحى است بر زبده شيخ بهائى 2- كتاب الاحباط و التكفير، 3- شرح بر شرايع در 5 جلد

اولاد او در اصفهان و كاظمين ساكن مى باشند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

چهارسوقي، محمد مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 8 رمضان المبارك 1251 متولّد، و در 13 ذى حجّه 1324 وفات يافته، در بقعه پدر مدفون گرديد.

كتب زير از اوست:

ترجمه الفيّه به نام فرايض اليوميّة 2- تعليقه بر لمعة الدمشقيّة 3- تكميل شرح الفيّه كه پدرش نوشته، به نام مكمّل البقيّة من احسن العطيّة 4- دليل المصلّين 5- شرح بر تبصره علاّمه 6- شرح بر نفليّه شهيد؛ و غيره.

مادّه تاريخ وفاتش اين است:

تاريخ وفاتش طلبيدم ز خرد

فرمود كه آه نور مهدىٍّ غاب

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

چهارسوقي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا ميرزا محمد باقر چهار سوقي اصفهاني مشهور به « صاحب روضات » عالم فاضل مجتهد، اديب و محقق رجالي برجسته از علماي بزرگ شيعه در قرن سيزدهم فرزند عالم برجسته حاج ميرزا زين العابدين موسوي خوانساري ( مدفون در تكيه شيخ محمد تقي رازي ) مي¬باشد.

اين عالم بزرگوار در خوانسار متولد شد و تحصيلات خود را در اصفهان نزد علماي بزرگي چون سيد محمد شهشهاني، سيد صدرالدين عاملي ، شيخ محمد تقي رازي ( صاحب حاشيه)، سيد محمد باقر حجت الاسلام، حاج محمد ابراهيم كلباسي و ... انجام داد. در نجف اشرف از بزرگاني چون سيد ابراهيم قزويني كسب علم نمود و از بزرگاني چون شيخ محمد كاشف الغطاء و ... اجازه دريافت نمود. پس از بازگشت به اصفهان به تدريس ، تحقيق ، تأليف و عبادت روزگار سپري نمود.

در عهد خود مرجعيت قضا و فتوي را داشت و در مسجدي كه در محله چهارسوق به نام وي نام گذاري شد امام جماعت بود. در تقوي و ديانت مورد تأييد تمامي علما و مردم زمانش بود. در مقامات عرفاني او آورده اند

ظل السلطان مي خواست مالي را به آقا ميرزا محمد باقر واگذار كند، صاحب روضات گفته بود قريه توكل آباد من براي كفاف مخارج خود و خاندانم كافي است. ظل السلطان ابتدا تصور مي¬كرد كه واقعا توكل آباد يكي از روستاهاي آباد اصفهان است وقتي پرس و جو كرد فهميد كه مقصود او توكل به خداوند است.

ايشان در شب دوشنبه 9 جمادي الاول 1313 ه_ . ق در گذشت و بنا بر وصيتش در تخت فولاد در جوار قبر ميرزا حسين خان كشيكچي به خاك سپرده شد.

به جهت احترام و تجليل از مقام برجسته وي به همت ميرزا سليمان خان ركن الملك و فرزندان اين عالم بزرگوار بعقه اي بر سر قبرش بنا گرديد.

تأليفات ايشان عبارتند از: احسن العطيه يا شرح برالفيه ، تسليه الاخوان، حاشيه بر شرح لعمه، حاشيه بر قوانين، رساله در ضروريات دين، رساله در شرح حديث حي ، رساله در امر به معروف و نهي از منكر، رساله عمليه، قصايد عربي و فارسي در مدح و فضيلت اهلبيت پيغمبر، مجالسي در مصائب حضرت سيد الشهداء و كتابهاي ارزشمند بسيار ديگر.

او تاليفات چندى در فقه، اصول و كلام دارد. از جمله: «روضات الجنات»، در احوال علما و سادات؛ «احسن العطيه» در شرح «الالفيه» شهيد اول؛ «تسليه الاحزان» فارسى، در مصيبت؛ حاشيه بر «شرح لمعه »؛ «ارجوزه»، در اصول فقه؛ «اقسام اسباب البلايا النازله فى هذه الدنيا على الشقى و السعيد»؛ «تفصيل ضروريات الدين و المذهب»؛ «حاشيه ى قوانين الاصول»؛ «قرةالعين و سرور النشاتين»؛ «رساله عمليه»؛ «رساله فى الامر بالمعروف و نهى عن المنكر».

مشهورترين كتاب ايشان « روضات الجنات في احوال العلماء و

السادات » به عربي است كه بيش از ده سال از عمر خويش را مشغول تحقيق و تأليف اين كتاب ارزشمند نموده است. اين كتاب از كتاب هاي رجال شناسي بسيار محققانه و عميق بوده و مورد استفاده بسياري از محققين و رجال شناسان قرار گرفته و بسياري ازبزرگان حواشي و فهرست ها بر اين كتاب نموده اند. شهرت اين كتاب به حدي بود كه پس از درگذشت اين عالم بزرگوار به مرور زمان اين خاندان به « صاحب روضات » و فرزندان بزرگوارش به « سادات روضاتي» معروف گشتند.

چهارسوقي، محمدهاشم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 -1235 ق)، مجتهد و نويسنده. وى برادر كوچكتر ميرزا محمدباقر خوانسارى، مؤلف «روضات الجنات»، بود. وى پس از مدتى از زادگاه خويش، خوانسار، براى كسب تحصيل به اصفهان آمد و در زمره ى علماى طراز اول اصفهان قرار گرفت. بسيارى از علماى روحانى اصفهان از شاگردان او بودند. وى در سن 81 سالگى در نجف درگذشت و در وادى السالم به خاك سپرده شد. از آثار وى: «الاحكام الايمان»؛ «رساله ى عمليه»؛ «مجمع الفوائد، معدن الفوائد، مخزن الفوائد»؛ «مجموعة الرسائل»؛ «ميزان الانساب»؛ «اصول الدين»؛ «التجويد»؛ «اصول آل الرسول»، در اصول فقه؛ «حاشيه رياض»؛ «حاشيه قوانين» و چند اثر ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (353/7)، اعيان الشيعه (83/10)، الذريعه (275/22 ،45/19 ،102/6 ،148/4 ،196 ،177 /2 ،296/1)، ريحانه (192 -191 /2)، شرح حال رجال (254 -253 /6)، علماء معاصرين (67)، گنجينه ى دانشمندان (49/5)، المآثر والآثار (145)، مؤلفين كتب چاپى (753 -752 /6)، معجم المؤلفين (86/12).

چهارسوقي، مسيح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در شب جمعه 27 شوّال 1255 متولّد، و در شب شنبه 9 ذى حجه سال 1325 وفات يافته، در بقعه پدر خويش مدفون گرديده.

وى مؤلّف چندين كتاب و رساله مختصره و بياض ادعيه و يك عشريّه و جزوات منبرى مى باشد.

ماده تاريخ وفاتش را مرحوم فتح اللَّه جلالى ضمن قطعه اى چنين گويد:

يكى آمد ز غيب ناگه و گفت

برياض جنان نمود مكان

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

چهرگاني انزابي، مرتضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللّه مرتضي چهرگاني انزابي، در سال 1293 ق. در قريه چهرگان از منطقه انزاب آذربايجان شرقي متولد شد. وي در روزگار خود در عرصه هاي علمي واجتماعي از جمله نوادر محسوب ميشد وپس ازگذراندن دوران كودكي در زادگاه خود و پس از طي مراحل تحصيلات ابتدايي پيش پدر روحاني اش، براي ادامه تحصيل به شهر خوي رهسپار شد و پس از 5 سال اقامت در آن شهر، به شهر تبريز رفت و از محضر اساتيد بزرگ آن زمان، مانند مرحوم آيت الله انگجي و ميرزا حسن مجتهد استفاده برد و پس ازاتمام دروس سطح و براي تكميل تحصيلات عالي حوزه به نجف اشرف مهاجرت كرت و حدود 19 سال در نجف اقامت كرد ودر فقه و اصول به مراتب والايي رسيد. وي در دوازدهم رجب سال 1381 ق به ملكوت اعلي پيوست.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : خانواده مرتضي چهرگاني انزابي از سه قرن گذشته تاكنون، مفتخر به كسوت مقدّس روحانيت و خدمت به دين و مردم بوده است. پدرش مرحوم ميرزا علي چهرگاني معروف به «آقاعلي» از علماي نجف و مدرّس حوزه هاي علميه مشهد مقدس و

از علماي خدمتگزار منطقه ارونق و انزاب بود. او و پدرانش، طبق يادداشت هايي كه به جاي مانده تا دوازده نسل يعني حدود سيصد سال، از عالمان نجف ديده و مفتخر به كسوت روحاني بودند و به خاطر علاقه به زادگاهشان، - كه مهد علم و ادب بود - بازگشته، به ارشاد و هدايت مردم مي پرداختند. جدّ اعلاي اين خاندان، كه در سيصد سال پيش امام جمعه خامنه بود، مدرسه اي داير مي كند و به تربيت طلاب علوم ديني مبادرت مي ورزد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : مرتضي چهرگاني انزابي پس از گذراندن دوران كودكي در زادگاه خود و پس از طيّ مراحل تحصيلات ابتدايي پيش پدر روحاني اش، براي ادامه تحصيل به شهر خوي رهسپار شد و پس از پنج سال اقامت در آن شهر، به شهر تبريز رفت و از محضر اساتيد بزرگ آن زمان، مانند مرحوم آيت اللّه انگجي و ميرزا حسن مجتهد، استفاده برد و پس از اتمام دروس سطح، براي تكميل تحصيلات عالي حوزه به نجف اشرف مهاجرت كرد. حدود 19 سال در نجف اقامت كرد و در فقه و اصول به مراتب والايي رسيدفعاليتهاي ضمن تحصيل : تحصيلات مرتضي چهرگاني انزابي صاحب اجازه هاي اجتهاد و نقل حديث و اجازه در امور حسبيه از آيات عظام گرفتند ذيل بود:.1 آقاضياءالدين عراقي؛.2 فتح اللّه شريعت اصفهاني؛.3 سيد محسن طباطبائي حكيم: در سال 1264 در نجف متولد شد و در 27 ربيع الاول سال 1390 ق(1348 ش) در همان شهر رحلت كرد. قبر آن مرحوم در كنار كتابخانه اش است..4 حاج سيدمحمدهادي ميلاني.استادان و مربيان : اساتيد مرتضي چهرگاني انزابي در تبريز.1 آيت اللّه ميرزاابوالحسن انگجي، .2 آيت اللّه ميرزا

حسن آقا مجتهد(مجتهد بزرگ) اساتيد در نجف: .1 آيت اللّه سيدكاظم يزدي(صاحب عروةالوثقي).2 آيت اللّه ميرزا فتح اللّه شريعت اصفهاني(معروف به شيخ الشريعه اصفهاني).3 آيت اللّه محمدكاظم خراساني(صاحب كفايه).4 آيت اللّه آقاضياءالدين عراقي(1289 - 1361ق.). همسر و فرزندان : مرتضي چهرگاني انزابي دوبار ازدواج كرد. دانشمند گرامي، حاج حسين آقا انزابي (نواده ايشان) در اين زمينه مي نويسد:«مرحوم مبرور در روزگاراني كه مقيم نجف اشرف بود، با خانواده اي وصلت انتخاب نموده كه ثمره آن ازدواج مبارك، فرزند بزرگ ايشان حضرت آيت اللّه شيخ عبدالحسين غروي(1286 - 1373 ش. از علماي بزرگ تبريز و نماينده مجلس خبرگان رهبري در دوره اول، آرميده در وادي السّلام قم) بوده است... به هنگام مراجعت به آذربايجان، به امر بزرگان و علماي تبريز راضي به اقامت در شهر تبريز گشته. پس از ماندگاري با خانواده اي از سادات، يعني سادات حسيني كوه كمره اي - كه شاخه اي از آنان مقيم روستاي چهرگان بوده اند - حدود سال 1290 هجري قمري عقد ازدواج بسته است كه حاصل اين سنّت الهي دو فرزند برومندش، يعني مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ محمدحسين انزابي(روحاني مبارز و نستوه و يار ديرين رهبر كبير انقلاب اسلامي، حضرت آيت اللّه العظمي امام خميني و نماينده مردم شريف تبريز در مجلس شوراي اسلامي در سه دوره متوالي و انيس مقام معظم رهبري، حضرت آيت اللّه خامنه اي، فوت به سال 1378 شمسي و مدفون در وادي رحمت تبريز) و حاج غلامعلي انزابي(از مؤمنين و دينداران بازار تبريز و تهران، مقيم تهران) است.»مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مرتضي چهرگاني انزابي ، در مدت اقامت نزديك به پنجاه سال در محلّه شتربان(دوچي) تبريز، در سه وعده

صبح و ظهر و شام به اقامه نماز جماعت اشتغال داشت و به موعظه و ارشاد مردم مي پرداخت و مراقب عقد معاملات و ازدواج آنان بود و پيوسته با ذكر و تسبيح و حمد ذات اقدس خداوند ملازمت داشت.فعاليتهاي آموزشي : «مرتضي چهرگاني انزابي بالاخره پس از تكميل دروس خارج و اخذ مدارك اجتهاد از اساتيد مبرز حوزه نجف، به تبريز مراجعت كرده و تا آخر عمر در تبريز به تدريس علوم ديني براي طلاب علوم دينيه و ارشاد و موعظه، اشتغال داشته است و الحق زهد و روحانيت را تا آخر عمر مراعات مي كرد.»چگونگي عرضه آثار : مرتضي چهرگاني انزابي دلي مالامال از محبت به اهل بيت عصمت و طهارت داشت. لذا در سال هاي اقامت در عراق، از زيارت عتبات عاليات، به ويژه سامرّا، غافل نبود؛ به طوري كه بعضي تحريرات فقهي خود را در اين سامان، در محضر مرقد مطهّر عسكريين و در پايگاه امامت و غيبت حضرت امام عصر (ع) نگاشت؛ چنان كه به نوشته آقابزرگ تهراني در الذريعه، نسخه اي از نگاشته هاي حاج شيخ مرتضي در كتابخانه اين شهر - كه وابسته به حرم است - نگهداري مي شد.حاج شيخ مرتضي چهرگاني انزابي از مقام علمي و فقهي قابل اعتنايي برخوردار بود. او تقريرات درس هاي فقيه بارع، آيت اللّه مرحوم شريعت اصفهاني و ديگر بزرگانِ نجف كه در محضر درسشان بود، در چند جلد تحرير كرد كه اين تقريرات، ارزشمندترين ميراث فقهي و علمي ايشان شناخته مي شود. آنچه اكنون در اختيار بازماندگانش هست، به سه بخشِ تحرير، تنسيخ و تأليف تقسيم مي شود. از جمله آثار وي كه در زمينه استنساخ مي باشد به

شرح ذيل مي باشد: .1 استنساخ دو رساله از مرحوم شريعت اصفهاني، به سال 1326 ق؛.2 استنساخ دو رساله فقهي از مرحوم شريعت اصفهاني به سال 1328 ق.آثار : الرسالة العصرية ، تحرير رسالة في الحق و الحكم ، تحرير كتاب الصوم الموسّس العام و الفقيه المحقق شيخ محمدهادي طهراني ، رسالة في اصول الدين ، رسالة في الاستصحاب ، رسالة في التعادل و التراجيح ، رسالة في التكليف ، رسالة في الخلل الواقع في الصلوة ،رسالة في الخيارات ، رسالة في الرّضاع ، رسالة في الرهن ، رسالة في الظّن ، رسالة في المكاسب ، رسالة في الوظائف المقرّرة للجاهل ، رسالة في صلوة المسافر ، رسالة في علم الاصول الفقه ، كتاب القضاء ، كتاب الوصايا ، منجزات المريض

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1k

چهره نما

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج عبدالمحمد مؤدّب السلطان ايرانى پور علي زاده، اديب فاضل، و شاعر و نويسنده و مورّخ، در اصفهان متولّد شده، و در اين شهر مقدّمات علوم را آموخته، به مصر مهاجرت نموده و تا آخر عمر در آنجا ساكن بوده و از محترمين ايرانيان ساكن مصر به شمار مى رفته. روزنامه چهره نما را در آنجا مى نوشته و مدّت سى و دو سال مرتّباً انتشار داده است.

در حدود سال 1291 متولّد، و در اوّل شعبان 1354 در قاهره وفات يافته، و هم در آنجا مدفون گرديد.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- احقاق الحق 2- امان التواريخ 3- پيدايش خطّ و خطاطان 4- زردشت

باستانى و فلسفه او 5- فؤاد التواريخ.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

چيذري، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ على (مدرس) نهاوندى از علماء اعلام و مدرسين عظام تهران بودند.

وى از شاگردان مبرز مرحوم علامه خراسانى صاحب كفايه الاصول و علامه طباطبائى يزدى صاحب عروه و بعد از آنان از تلامذه و شاگردان و اصحاب خاص مرحوم آيت اللَّه العظمى و المجاهد ميرزا محمدتقى شيرازى بودند كه پس از فوت آن بزرگوار به تهران آمده و در مدرسه سپهسالار و مروى بتدريس فقه و اصول اشتغال داشتند تا در قضاياى اتحاد شكل و كشف حجاب كه از تهران به شميران منتقل و چندى در تجريش اقامت و در مسجد همت واقع در بازار به اقامه جماعت و تربيت افراد پرداخته و چون آنجا هم از مفاسد عمومى مصون نماند در چيذر كه نسبتا از مظاهر فساد بر كنار بود رحل اقامت افكنده و حوزه علميه تشكيل و افراد صالحى تربيت نمود تا از دنيا رفت و در جنب امامزاده آنجا مدفون گرديده است.

نگارنده گويد: آيت اللَّه چيذرى عالمى ربانى و آيتى سبحانى خالى از هوا و تظاهرات و داراى نفس قدسى و ملكات فاضله اخلاقى و خصال حميده و صفات پسنديده و سيمائى ملكوتى بود كرارا از محضرش استفاده نموده و از بياناتش بهره مند شده ام.

از جمله مطالبى كه از ايشان شنيدم اين بود كه فرمودند يكى از شاگردان و اصحاب حضرت امام صادق عليه السلام به آن حضرت عرض كرد وقتى من بمحل خود مى روم اهل قربه من مى گويند براى ما امامت كن شما اجازه مى فرمائيد. حضرت فرمود (ان لم يكن نظرك بالوراك فتامم) اگر نظرت به پشت سرت نيست.

يعنى قلت و كثرت و كم و كيف مأمومين در تو تأثير نمى كند امامت كن.

و اين عجيب حديثى است بايد تمام ائمه جماعت اين حديث شريف را نصب العين قرار داده و درباره آن فكر نمايند.

فرمودند: اين حديث را براى مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدتقى شيرازى كه مجسمه زهد و تقوا بود خواندم رنگ ايشان پريد و مدت هيجده شبانه روز از منزل بيرون نيامده و كسى را نزد خود نپذيرفت و مشغول باصلاح خود بود.

از آثار آن بزرگوار كه بطبع رسيده است.

كتاب تنبيه الغافلين است كه در شهريور 1312 شمسى منتشر گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

حاتم شيرازي، محمدمهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، طبيب و شاعر. وى با صاحب «مرآت الفصحا» معاصر بود. حاتم شغل طبابت داشت و گاهى شعر مى سرود از اوست:

ابرويش همچو هلالى است كه سلخ رمضان

شايق ديدن او پادشه و درويش است

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (397/1)، مرآت الفصاحه (146 -145).

حاتمي قزويني، ابوالحسن علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم و چهارم ق)، محدث و عالم امامى. وى زمان غيبت صغرى را درك كرده و پدرانش از محدثان شيعه بودند. علماى بزرگ رجال حاتمى را ثقه دانسته اند. وى از احمد بن ادريس، على بن سليمان زرارى روايت مى كرد، شيخ صدوق و تلعكبرى و حسين بن احمد شيبان از او حديث روايت كردند و تلعكبرى از وى به دريافت اجازه نايل آمده. وى كتابهاى بسيارى در ابواب فقه نگاشته است. از آثار وى: «مصابيح النور»؛ «البيان والايضاح»؛ «العلل»؛ «يوم و ليلة»؛ «الصفوة فى اسماء اميرالمؤمنين (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (58 ،44 /15)، رجال الطوسى (482)، رجال النجاشى (93 -92 /2)، الفهرست للطوسى (213).

حاتمي لنكراني، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1330 ق.، اصفهان.

درگذشت: 23 فروردين 1365.

آيت الله مجتبى حاتمى لنكرانى در اوايل جوانى به نجف مهاجرت نمود و در آنجا از محضر آيت الله محمد حسين نايينى و آيت الله ضياءالدين عراقى و آيت الله محمدحسين غررى و آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و علامه محمدجواد بلاغى و ديگران استفاده نمود. وى سپس به تدريس در حوزه پرداخت.

ايشان مدتى در سامره اقامت داشت تا در ذى القعده 1391 ق. به اجبار دولت عراق ، آنجا را ترك گفت و به اصفهان آمد و تا پايان عمر به تدريس علوم مذهبى مشغول بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حاج حسيني نبوي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن حاج حسيني نبوي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/7/1

زندگينامه علمي

محمد حسن حاج حسيني نبوي در سال 1335هجري شمسي در رهنان اصفهان به دنيا آمد او در سن سيزده سالگي (1348ه ش) دروس حوزه را آغاز كرد، استاد در مورد علت آمدنشان به حوزه ميگويد: علت اينكه آمدم طلبه شدم اين است كه قديم ها قبل از اينكه بچه ها مدرسه بروند چيزهائي مي خواندند كه اسمش «پنجل حم» بود بعد هم آموزش فارسي، ابتدا بچه ها قرآن ياد مي گرفتند و بعد فارسي ما پيش يك سيد روحاني مي رفتيم و پنجل حم مي خوانديم ايشان روي ما حساس شده بود كه طلبه شويم، به دليل اينكه وقتي مي خواست برود مسجد چند مرتبه در راه(مغازه پدرم در راه مسجد ايشان بود)به پدرم مي گفت اين را بفرست طلبه بشود، اين پسر هوشش خيلي خوب است ، اصرار ايشان باعث شد بالاخره بعد از كلاس ششم ابتدائي پدرم بگويد كه اين آقا

سيد مي گويد: خوب است كه طلبه شوي اگر مي خواهي و علاقه مندي مي گذارم طلبه بشوي. "استاد نبوي در همان ابتدا ،خود را با مطالعه كتب مختلف مأنوس كرد و توانست توشه اي گرانبها براي خود و ديگران جمع آوري كند او در اين باره ميگويد: من خيلي علاقمند به مطالعات عمومي بودم مدتها در مباحث مديريت كار كردم، مدتي كار شخصي كردم، يعني اينجور نبود كه كلاس يا درس بروم، خودم كار كردم در حدي كه حداقل در بعضي جاها تدريس مي كنيم. "استاد نبوي دروس حوزوه را در شهر اصفهان آغاز كرد و پس از مدتي به قم هجرت نمود، او دراين باره ميگويد: در اصفهان درسم را بطور آزاد شروع كردم پيش يك بنده خدائي درس مي خوانديم (حوزه در آن زمان خيلي بي برنامه بود)بعدها برنامه اي در اصفهان درست شد و آيت الله حاج آقا حسن امامي (خدا حفظشان كند) با بعضي ديگر از آقايان استارت اين برنامه را زدند ما از اولين طلبه هايي بوديم كه در اين برنامه شركت كرديم پنج سال در اصفهان بودم و از محضر آقايان حاج آقا حسن امامي، شيخ علي اكبر فقيه ،ابراهيمي ، عبوديت استفاده كردم و بعد هم به قم آمدم و اصول الفقه و لمعه را شروع كردم. لمعه را خدمت آقاي فاضل هرندي خواندم رسائل و مكاسب را خدمت آيت الله مظاهري خواندم، البته گاهي هم از آقاي ستوده(رحمه الله ) استفاده مي كردم كفايه را هم خدمت آيت الله مظاهري خواندم درس خارج را خدمت آيت الله سبحاني شروع كردم و ايشان آن

زمان كه تدريس مي كردند هفت يا هشت شاگرد بيشتر نداشتند كه براي ما خيلي مفيد بود چرا كه خيلي خوب مي توانستيم اشكال كنيم و استفاده بيشتري ببريم چند سال خدمت آيت الله شيخ جواد تبريزي و آْيت الله مكارم و آيت الله وحيد و آيت الله جودي آملي بهره بردم در بحث فلسفه مدتي خدمت آقاي انصاري شيرازي بودم مدتي هم خدمت آيت الله جوادي آملي در درس اسفار شركت كردم."

حاج حسينيان، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود حاج حسينيان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

آقاي مسعود حاج حسينيان در اول شهريور سال 1341هجري شمسي در خانواده اي متدين ، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در تهران ديده به جهان گشود.نامبرده پس از فراغت از تحصيل در دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان در زادگاه خويش، در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1357 و همزمان با پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي وارد حوزه علميه تهران گرديد از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد اما شوق زيارت كريمه اهل بيت حضرت معصومه سلام الله عليها و تحصيل در حوزه علميه قم او را راهي آن ديار گردانيد پس از مدتي تحصيل در قم اين بار راهي مشهد مقدس و وارد حوزه علميه آنجا شد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد همچون گذشته با تلاش و

كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه آن ديارحاضر شد و از محضر ستارگان آن ديار همچون آيت الله فلسفي،آيت الله مرواريد، آيت الله سيدان كسب فيض كرد. ايشان ضمن تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي مشهد به تحقيق و پژوهش مشغول مي باشد و تا كنون در اين زمينه از هيچ كوششي دريغ نكره است.

حاج سيد جوادي، كمال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر كمال حاج سيد جوادي در سال 1330 در تهران متولد شد.ايشان پس از دريافت دكتري رشتۀ تاريخ و همچنين دكتراي رشته فلسفه ،تحصيلات حوزوي را نيز از سال 1347 در تهران آغاز كرد. او داراي اجازه روايتي ازمرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي و مرحوم آيت الله علامه شيخ محمدتقي شوشتري مي باشد.تصحيح كتاب"زبدۀ التواريخ" كمال سيد جوادي ، در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : كمال حاج سيد جوادي پس از اخذ ديپلم رياضي و مدرك كارشناسي فني و كارشناسي ارشد در رشتۀ فرهنگ و تمدن اسلامي به درجۀ دكتري در رشتۀ تاريخ و همچنين دكتراي فلسفه نائل آمد.وي تحصيلات حوزوي را نيز از سال 1347 در تهران آغاز كرد و داراي اجازه روايتي ازمرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي و مرحوم آيت الله علامه شيخ محمدتقي شوشتري مي باشد.

استادان و مربيان : كمال حاج سيد جوادي از مرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي و مرحوم آيت الله علامه شيخ محمدتقي شوشتري اجازه روايتي را دريافت داشت.

جوائز و نشانها : تصحيح كتاب"زبدۀ التواريخ" كمال حاج سيد جوادي ، در

دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اخوان المسلمين مصر در امتحان تأريخ

2 دستورنويسي فارسي در شبه قاره

3 زبده التواريخ

ويژگي اثر : تصحيح،اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «زبده التواريخ»: زبده التواريخ؛ حافظ ابرو؛ تصحيح سيدكمال حاج سيدجوادي؛ تهران: نشر ني، 1372. 2 ج. زبد?التواريخ، چهارمين ربع از كتاب حافظ ابرو به نام مجمع التواريخ السلطانيه است. اين كتاب كه به شرحِ وقايع دوران شاهرخ تيموري پرداخته و نكات مهم تاريخ سياسي – اجتماعي جامعه ايراني در دهه هاي نخستين قرن نهم را نمايان مي سازد يكي از مهمترين منابعي به شمار مي رود كه بايد مورد توجه و نظر پژوهشگران اين دوره از تاريخ كشورمان قرار گيرد. در تصحيح كتاب مذكور، مصحح، از چهارنسخه خطي معتبر استفاده كرده و بهره گيري از منابع و متون نگاشته شده در عصر مؤلف جهت توضيح و تشريح ابهامات، از موفقيت هاي چشمگير مصحح است. در مقدمه كتاب، طي 9 بخش، مورّخان نيم? اول قرن نهم هجري، از جمله حافظ ابرو و تأليفات وي، نسخ خطي زبدةالتواريخ، ويژگي ادبي نثر زبد?التواريخ و روش كار مصحح تشريح شده است. وجود فهارس متعدد و مختلف از ويژگي هاي برجسته اين اثر است.

4 صبح آفرينش

5

ميراث جاودان، كتيبه ها و سنگ نبشته هاي فارسي در پاكستان

ويژگي اثر : 2 جلد

حاج شريفي خوانساري، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا حاج شريفي خوانساري

محل تولد : خوانسار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رضا حاج شريفي خوانساري در سال 1341 شمسي در شهرستان خوانسار در حجر علم و ورع تولد و پرورش يافتم ؛ پدرم آيت الله حاج شيخ غلامعلي حاج شريفي خوانساري _ دام ظله _ پدر بزرگم مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد ابراهيم حاج شريفي خوانساري _ قدس سره _ و جدم مرحوم آخوند ملا علي اكبر حاج شريفي خوانساري _ قدس سره _ همگي از علماي عاملين بوده اند .در مدارس ملي رزاقپور و كامكار قم تحصيل نمودم . بر اثر جو آكنده از معنويت و تقواي خانوادگي فكر بهترين شغل براي آينده ام كه رضاي بيشتر خداوند و نيل افزونتر به كمال و معنويات و خدمت به دين مبين اسلام در آن باشد ، مرا بر آن داشت كه از سال 1355 شمسي مشغول تحصيل علوم ديني در حوزه علميه قم بشوم و خود را در سلك سربازان حضرت ولي عصر _ عج الله تعالي فرجه _ درآورم .علوم اوليه و ادبيات را از محضر مرحوم علامه حاج شيخ محمد علي مدرس افغاني و برخي ديگر از اساتيد حوزه استفاده كردم .سطح را از حضور حضرات آيات : آقاي حاج شيخ علي پناه اشتهاردي و آقاي حاج شيخ مصطفي اعتمادي بهره مند گرديدم ، و سطح عالي را خدمت حضرات آيات : آقاي حاج شيخ محمد تقي ستوده

و آقاي حاج شيخ احمد پاياني به پايان رساندم .

علوم كلام، تفسير، رجال و درايه را نيز از خدمت حضرات آيات : آقاي حاج شيخ جعفر سبحاني و آقاي حاج شيخ علي پناه اشتهاردي بهره بردم .خارج فقه و اصول را هم از محضر آيات عظام : آقاي حاج سيد محمد رضا گلپايگاني ، آقاي سيد شهاب الدين نجفي مرعشي ، آقاي حاج سيد رضا صدر ، آقاي حاج سيد محمد روحاني ، آقاي حاج شيخ محمد تقي بهجت ، آقاي حاج سيد محمد شاهرودي و آقاي حاج شيخ حسين وحيد خراساني استفاده كافي نمودم . حكمت و عرفان را نيز از خدمت آيت الله حاج آقا رضا صدر بهره مند شدم .در كنار درس و بحث معمول حوزه ، علاقه شديدي به خواندن كتب گوناگون در علوم و فنون مختلف داشتم. ساعتهاي متوالي و بسياري از اوقات تا پاسي از نيمه شب و گاه تا اذان صبح همچنان سرگرم مطالعه و پژوهش بودم ، و كرارا اتفاق مي افتاد كه شام خوردن را فراموش مي كردم ؛ حتي در تعطيلات تابستان و ديگر تعطيلات حوزه ، تنها كارم مطالعه و تحقيق تمام وقت در كتاب ها بود ، هرچند از كثرت آن ديدگانم كم سو شد ، ولي هيچ وقت از آن سير نشدم و خسته نگشتم و موفق به خواندن كتاب هاي بسيار زيادي در : تفسير ، علوم قرآني ، حديث ، تاريخ ، اخلاق و ... شدم و بر برخي از آنها حواشي زدم .اواخر سال 1362 شمسي در زيارت حضرت ثامن الحجج علي بن موسي الرضا _ عليه آلاف

التحيه و الثناء _ درخواست توفيق انجام خدمات سودمندي به دين مبين اسلام را نمودم كه باقيات الصالحاتي محسوب شود و بحمد الله حاجتم مقرون اجابت قرار گرفت و از همان سال در حاشيه تعليم و تعلم دروس حوزه به نويسندگي نيز پرداختم و نخستين اثر خود را درسال 1365 شمسي به عنوان «سيماي ابوذر غفاري» تمام نمودم كه استادم مرحوم آقاي حاج آقا رضا صدر هم مقدمه اش را نگاشت (كه كاملترين و تحقيقي ترين كتاب پيرامون زندگاني ابوذر است) و تا كنون توفيق تاليف ، تحقيق ، و تصحيح كتاب هايي در موضوعات مختلف رايافته ام و همچنان مشغولم و با امامت جماعت در مسجد حضرت ابوالفضل (ع) در خيابان باجك دو قم و رسيدگي به امور مسلمين انجام وظيفه نموده و با شماره تلفن : 7727489 پاسخگوي مسائل شرعي و شبهات علمي و اعتقادي داخل و خارج از كشور مي باشم ؛ و لله الحمد و له الشكر .

حاج مجتهد، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ملا احمد معروف به حاج مجتهد بن عباس اصفهانى قائنى ترشيزى عالمى كبير و متقى از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و علامه سيد حسين كوه كمرى بوده و در سامرا از محضر آيت اللَّه مجدد شيرازى استفاده نموده آنگاه به ترشيز (كاشمر) مراجعت و از بزرگان علماء آن سامان گرديده و خدمات شايسته به شرع مقدس نموده تا در سال 1323 قمرى وفات و بجاى او فرزند بزرگوارش مرحوم حجةالاسلام ميرزا محمدرضا قرار گرفته و در آن سامان مرجعيت دينى يافته تا در سال 1340 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حاج مجتهد، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن معروف به حاج مجتهد از شاگردان ميرزاء رشتى بوده و بعد 1310 وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حاج آخوند، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شيخ محمدجواد بن العلامه حاج ملا غلامرضا مجتهد قمى از اكابر علماء و اعاظم مجتهدين شهرستان قم معروف به حاج آخوند در سال 1295 قمرى در نجف متولد و در 7 سالگى به قم آمده و مقدمات را نزد مرحوم سيد ميرزاى اصفهانى و سيد محسن قمى خوانده و فقه و اصول را نزد والد خود آيت الله حاج ملا غلامرضا و آيت الله حاج آقا احمد طباطبائى تحصيل نموده و در سن 20 سالگى به تهران آمده و از محضر مرحوم ميرزا آشتيانى و حاج شيخ على نورى و ميرزا محمود حكمى و شيخ عبدالحكيم سبزوارى فراگرفته و بعد از سه سال به قم مراجعت و پس از يكسال توقف در سال 1319 قمرى به نجف اشرف مسافرت و از علامه يزدى و آخوند خراسانى استفاده كافى و وافى نموده و بعد از چهارده سال توقف در سال 1333 به قم معاودت نموده و به جاى والد ماجدش به امامت و خدمات دينى پرداخته تا در اوائل رياست آيت الله بروجردى كه دعوت حق را اجابت گفته و در خاك مقدس قم و قبرستان شيخان مدفون شده است.

آثار و تاليفات مطبوع و مخطوط آن مرحوم از اين قرار است:

1- صراط المستقيم جلد اول در اثبات صانع و توحيد. 2- جلد دوم در فروع دين 3- در معاملات 4- عدم جواز تقليد ميت بدوا و استمرارا 5- سعادت بشر در اثبات نبوت مطلقه و خاصه 6- آئينه حق در ولايت مطلقه و خاصه 7- كيميا در

معاد جسمانى 8- توحيد قمى در اصول عقايد در دو جلد 9- ياقوت در رد ماديين و طبيعين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حاجبي، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا حاجبي

محل تولد : بندر عباس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1360/7/1

زندگينامه علمي

بعد از اتمام دوره پيش دانشگاهي دررشته رياضي و فيزيك و رها كردن قبولي دانشگاه ،در سال1379وارد حوزه علميه شدم .ابتدا در مدرسه علميه نبي اكرم (ص)شرق تهران قبول شدم و به مدت 5سال دوره مقدمات رابه پايان رساندم .در اين دوره 5ساله از اساتيدي همچون آية الله نجفي تهراني و مقدم قوچاني وحجج الاسلام آقايان :اسكندري ،جان نثاري ،دكتر قربانعلي و...استفاده بردم . از ابتداي ورود به حوزه شوق عجيبي به تحقيق و نوشتن داشتم لذا براي هر درس تحقيقي به دفتر و استاد مربوطه تحويل مي دادم .كه شامل تحقيق در اخلاق ،منطق ،فقه واصول و معاني بيان بود . پس از پايان مقدمات ملبس شدم و وارد حوزه علميه قم گشتم اما لازم به ذكر است كه در سال سوم و چهارم طلبگي ،بر اساس فرموده مقام عظماي ولايت در سال خدمت رساني و پاسخگوئي 2جزوه نوشته و به چاپ رساندم كه بتوانم مقداري به منويات آن عظيم الشان نزديك گردم .و ابتكاري كه در اين نوع نوشته ها داشتم اين بود كه چهل حديث در مورد خدمت رساني و پاسخگوئي را انتخاب كرده با ترجمه روان و سند آن ذكر شود و با داستان مربوط به آن تكميل گردد كه تفسير حديث به داستان مي باشد .در اين مدت نوشته جاتي درباره امر به معروف و نهي

از منكر ،نماز جماعت ،معجم الذنوب (گناهان )،آيات النبي ، تهيه كرده ام كه مجالي براي طبع و چاپ نداشتم .از ابتداي ورود به حوزه علميه قم و آشنائي با آية الله غرويان ،در نوشتن فرهنگ مسجد و نوشتن مقالات براي مسجد همت گماشتم .معظم له در نوشتن و تاليف تشويق و مساعدتهاي وافري كرده اند و ترجمه اصول كافي را به اينجانب سپرده اند كه به كمك جمعي از دوستان به پايان رسانده ايم .كتاب اخلاق جوانان ازديدگاه پيامبر اعظم (ص)در سال پيامبر اعظم (ص) را نوشته و با مساعدت يكي از دوستان درتيراژ 5000نسخه چاپ و در آموزش و پرورش بندرعباس به مسابقه گذاشتند .همين كه در تاليفات جمعي و ترجمه اي جمعي و گروهي شركت دارم .بنده سردبير نشريه آموزش داخلي محراب نور وابسته به دفتر مطالعات و پژوهشهاي مركز رسيدگي به امور مساجد مي باشم .در پايه هشت حوزه مشغول به تحصيلم و.........

حاجي ابراهيمي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا حاجي ابراهيمي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

دوران تحصيلات ابتدايي و متوسطه تحصيلاتم را در مدارس دولتي گذرانده ، در شانزده سالگي ديپلم رياضي گرفته ، در همان سال وارد دانشگاه شدم. در اثناي انقلاب فرهنگي به حوزه قم آمدم و تحصيلات طلبگي را به صورت غير رسمي شروع كردم ، با بازگشايي دانشگاهها به ادامه تحصيل پرداخته ، درسال 1365 در رشته مهندسي شيمي (گرايش پتروشيمي) از دانشگاه صنعتي اصفهان فارغ التحصيل شدم و در سال 1366 در كارشناسي ارشد مهندسي هسته اي در دانشگاه صنعتي شريف وارد شدم و در كنار دروس حوزه

به ادامه تحصيل پرداختم؛ در سال 1368 به طور رسمي وارد حوزه علميه قم شده و رسما طلبه شدم از آن زمان به اين سو عمده وقتم به تحصيلات حوزوي طي شده و در اثناي تحصيلات حوزوي مجددا دوره كارشناسي ارشد فلسفه و كلام اسلامي را در دانشكده تربيت مدرس قم و سپس دوره دكتراي فلسفه و كلام اسلامي را در دانشكده الهيات دانشگاه تهران طي كردم. در سالهاي تحصيلات حوزوي در كنار تحصيل ، تدريس نيز جزو اصلي ترين كارهاي علمي حقير بوده است ، اين تدريس مشتمل بر صرف، نحو، بلاغت منطق، اصول و فلسفه بوده است و هم اينك نيز عمده وقت حقير به تدريس و تدوين مي گذرد.

حاجي احمدي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود حاجي احمدي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در تحصيلات كلاسيك در رشته رياضي _ فيزيك با گرفتن ديپلم در دبيرستان جامع سعدي اصفهان در سال 1358 اولين مرحله را سپري كردم و در همان سال در رشته فيزيك وارد دانشگاه اصفهان شدم و بعد از چند ترم تحصيل به علت علاقه به دروس حوزوي با انصراف از دانشگاه به تحصيل در حوزه اصفهان پرداختم و در مدت كمي مقدمات را با موفقيت سپري نموده و منطق و فلسفه را نيز با خواندن كتاب هايي مانند شمسيه _ شرح مطالع _ منظومه و نهايه الحكمه و بدايه الحكمه ادامه دادم و سپس براي تحصيل در مقطع سطح به حوزه علميه قم آمدم و با شركت در دروس اساتيد بزرگوار آن حوزه مانند آيت الله پاياني _ تهراني _ محقق _ اعتمادي

_ جوادي آملي ضمن خواندن كتاب هايي لمعه _ رسائل مكاسب و كفايه از تفسير و اسفار آيت الله جوادي آملي بهره بردم .

سپس از دروس خارج آن حوزه شريف به مدت ده سال با شركت در دروس آيات عظام محقق داماد _ وحيد تبريزي بهره بردم. سال 1369 در امتحان مركز تربيت مدرس قم (دانشگاه قم) شركت نموده و در دوره كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي پذيرفته شدم و با سپري كردن بالغ بر 74 واحد درسي و پايان نامه در سال 1374 موفق به اخذ كارشناسي ارشد شدم و سپس بنابر اقتضائات خانوادگي و ضرورت براي انجام فعاليت به دانشگاه اصفهان آمدم .

از سال 76 تاكنون در گروه معارف اسلامي دانشگاه اصفهان مشغول به كار هستم و فعلاً عضو هيئت علمي اين گروه مي باشم و در ضمن با دانشكده معارف قرآني اصفهان همكاري علمي دارم و به طور مداوم به تدريس در آنجا اشتغال دارم.در سال 1385 در امتحان دكتري پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در گرايش علوم قرآن و حديث شركت نمودم و بعد از موفقيت در آزمون كتبي و امتحان شفاهي فعلاً به عنوان دانشجو در آن مركز پذيرفته شده ام.

حاجي اسماعيلي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حاجي اسماعيلي

محل تولد : وسفو نجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

بنده دوران ابتدائي و راهنمائي را در روستاي وسفونجرد از بخش خلجستان قم سپري نمودم و در ضمن تحصيل مانند ديگر بچه هاي روستائي به كار كشاورزي مشغول بودم و بعد از اتمام تحصيلات راهنمايي نيز مدتي در روستا مشغول كشاورزي نمودم و در سال شصت و هشت براي تحصيلات طلبگي به

قم آمدم، شوق اصلي من براي آمدن به حوزه سيد بزرگواري بودند بنام آقاي تقوي كه در روستا بودند و خودشان مقداري دروس حوزوي خوانده بودند و معلومات خوبي داشتند كه بنده در مدتي كه در روستا درس مي خواندم بعد از تمام شدن درس با چند نفر ديگر خدمت ايشان مي رسيديم و آموزش قرآن مي ديديم و در ضمن نكات اخلاقي خوبي نيز ايشان مي فرمود به جهت اينكه از شاگردان خصوصي آيت اله سيد حسين فاطمي بودند و از اين رو نقش موثري در تربيت بنده داشتند به هر حال با مساعدت ايشان به قم آمدم و مشغول درس طلبگي شدم و بعد از اتمام سال تحصيلي در قم در تعطيلات تابستان، با برخي از دوستان به مشهد مي رفتيم و تعطيلات را مشغول مباحثه و مطالعات آزاد مي شديم. بعد از اتمام پايه پنج حوزه كم كم به امر تبليغ نيز پرداختم ابتدا در تابستان براي دانش آموزان تدريس مي نمودم و سپس در ايام ماه مبارك رمضان و محرم به تبليغ مي رفتيم از آنجا كه به كار با كودكان علاقه مند بودم يك دوره آموزش تربيت مربي كودكان و نوجوانان را در سال هفتاد و سه گذراندم و سپس در همان مركز در بخش تحقيقات مشغول كارهاي قرآني شدم و يك كار گروهي را مشغول شديم كه آيات قرآن از اول تا آخر به صورت سؤال و جواب طرح مي كرديم براي نوجوانان كه جزء اول آن به صورت كتاب منتشر شد و چند جزئي هم به صورت جزوه ولي كار ناتمام باقي ماند در سال هفتاد و هفت همزمان با

درس معمول حوزه در رشته تخصصي علوم قرآني دفتر تبليغات دوره محققي و نويسندگي علوم قرآني را گذراندم در سال هفتاد و هشت پس از اتمام سطح به درس خارج مشغول شدم و اصول را با استاد احمد عابدي كه با خواهش خودمان در منزلشان گذاشته بود شروع كردم و فقه را در درس آيت الله جوادي آملي در فيضيه شركت مي كردم و بعد از درس با دوستان مباحثه مي نمودم سال هشتاد و يك در دوره كارشناسي ارشد دانشگاه تربيت مدرس قم پذيرفته شدم و مدت دو سال اين دوره را گذراندم و سپس پايان نامه خود را به نام وحي و تجربه ديني به راهنمايي استاد رباني گلپايگاني كه چند سالي در درس كلام ايشان در فيضيه شركت مي كردم تدوين نموده و دفاع كردم در كنار فقه و اصول به تفسير علاقه زيادي داشتم و چند سال در درس تفسير آيت الله جوادي آملي و استاد خاتمي شركت مي كردم و اكنون نيز دوره مهارت هاي بيان تفسير را مي گذرانم. و مشغول كارهاي تحقيقاتي در زمينه قرآني هستم.

حاجي رحيميان، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن حاجي رحيميان

محل تولد : شبستر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم از دبيرستان شهدا با عنايت به علاقه وافري كه به علوم حوزوي داشتم و با تشويقات ابوي مرحوم كه از علماء و روحانيون عامل و مهذب و متقي بودند جهت فراگيري علوم حوزوي به قم مقدسه هجرت نمودم. ابتدا در مدرسه حضرت امام خميني(ره) با مديريت حجت الاسلام والمسلمين عطايي مشغول به تحصيل شدم و مقدمات را

در مدارس حضرت امام صادق(ع) و مدرسه مباركه رضويه پايان بردم و سطح را در خدمت حجت الاسلام والمسلمين تهراني و محمدي (اصول)، حضرت آيت الله پاياني و وجداني (فقه) بهره بردم و پس از اتمام سطح از دروس خارج اصول حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني، علوي گرگاني، مرحوم حضرت آيت الله العظمي تبريزي بهره مند شدم و فقه را در حضور آيت الله العظمي مكارم شيرازي، آيت الله سبحاني و حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني تلمذ نموده و اكنون نيز از محضر اين بزرگواران كمال استفاده را مي برم. در تفسير لياقت شاگردي علامه حضرت آيت الله جوادي آملي و حضرت حجت الاسلام والمسلمين سيد احمد خاتمي را داشته ام. در عين حال برخي موارد تحقيقي و نوشتن كتاب و مقالات پرداخته و اكنون نيز مشغول تدوين كتابي در زمينه موفقيت هاي استاد يا استاد موفق و نيز با توجه به آمار سازمان ملي جوانان كه حدود 142/137/2 نفر دختر متولدين 1355 تا 1360 كه اكنون 26 تا 31 ساله زياد مي باشند و اهميت اجتماعي بودن اين بحران و استفاده بهينه از فرصت و تبديل بحران به فرصت و نيز وجود بانوان بيوه به تعداد زياد و جهت پيشگيري از مشكلات جامعه و حل اين معضل اقدام به كتابي به نام «ازدواج مجدد» نموده ام با عنايت به اهميت موضوع و كار فرهنگي همه جانبه اينجانب با كمال خرسندي علاقمند به راهنمايي ها و ارشادات علمي و معنوي بزرگان مي باشم.

حاجي رسولي، بهزاد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهزاد حاجي رسولي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1334 شمسي در شهر اصفهان

متولد شدم و از آنجائي كه از همان دوران كودكي علاقه به علوم اسلامي و مذهبي داشتم پس از گذراندن دبيرستان در سال 1354 شمسي علي رغم مشكلات و موانع ، وارد حوزه علميه اصفهان شدم (در مدرسه ذوالفقار و مدرسه صدر بازار) و نزد اساتيد بزرگ مشغول به فرا گرفتن ادبيات و علوم اسلامي (مانند فلسفه، منطق، فقه، كلام و...) شدم. سال 1360 شمسي براي تكميل تحصيلات خود عازم حوزه علميه قم گرديدم و در آنجا علوم فلسفه ، عرفان ، رجال ، فقه ، اصول ، دوره تخصصي تبليغ ، و ... را فرا گرفتم و پس از اتمام سطح وارد درس خارج شدم و نزد بزرگاني مانند آيات عظام فاضل، وحيد، تبريزى، مكارم شيرازى، و غيره دروس منقول خود را تكميل كردم.در فلسفه توفيق استفاده از محضر اساتيد بسياري ، براي حقير فراهم شد از جمله : استاد جوادي آملي ، حسن زاده آملي و ...

بنده ضمن تحصيلات خود به تبليغ، تدريس، و مشغول بودم كه بعضي از آنها مطبوع شده است و بسياري از آنها هنوز مخطوط باقي مانده است.

حاجي زاده، يدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يدالله حاجي زاده

محل تولد : زرند كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب يدالله حاجي زاده فرزند محمد متولد 1354 در روستاي سينك از توابع شهرستان زرند به دنيا آمدم. پدرم كشاورز و مادرم خانه دار مي باشد تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در شهرستان زرند به پايان رساندم سال 1369 وارد حوزه علميه صالحه كرمان شدم. همزمان تحصيلات كلاسيك خودم را هم ادامه دادم. در سال

1375 موفق شدم در رشته ادبيات ديپلم بگيرم سال 1376 وارد حوزه علميه قم شدم.

در سال 1379 همزمن با تحصيلات حوزوي در دانشگاه باقرالعلوم (ع) مشغول تحصيل در رشته تاريخ شدم دروس حوزوي را تا اتمام سطح به پايان رسانده و مشغول درس خارج هستم . در سال 1383 در مقطع ارشد تاريخ اسلام در دانشگاه باقرالعلوم مشغول تحصيل شدم و در حال حار مشغول تدوين پايان نامه ام هستم. با برخي از مراكز علمي ازجمله بخش فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبليغات حوزه همكاري دارم. همچنين در مركز مطالعات حوزه بعضاً به سوالات تاريخي و سؤالات بخش مهدويت پاسخ مي دهم. بعضاً در ايام تبليغي ماه محرم، ماه رمضان و ايام تابستان به تبليغ مي روم.

حاجي صادقي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله حاجي صادقي

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

سپاس بي كران و شكر خدا را بر همه نعمت هايش به ويژه نعمت هدايت و ولايت كه كاملترين مرحله آن با تمسك به قرآن و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام تحصيل مي شود و درود وصلوات الهي بر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه معصومين عليهم السلام و علماء و مصلحان بزرگ به ويژه حضرت امام خميني ره كه با نهضت خود اسلام ناب محمدي ص را احياء كرد و با درود به ارواح پاك شهداي عزيزي كه به اسلام و مسلمين عزت و اقتدار بخشيده و كفر و نفاق را ذليل كردند.

اين بنده ناچيز و متنعم به الطاف رب العالمين از اينكه در برابر نعمت هاي بي شمار الهي و دولت حقه و فرصت هاي فراواني كه در

اختيار داشتم،نتوانستم تكليف و وظيفه خود را انجام دهم، شرمنده و در عين حال چشم اميد به مغفرت و رحمت خدا دارم و آنچه دراين گزارش خواهم آورد اولا نسبت به عنايات خدا و زمينه ها و فرصت هايي كه اسلام و انقلاب براي همه ما فراهم كرده است بسيار ناچيز مي باشد و ثانيا اگر احتمالا در برخي موارد اندك موفقيتي هم حاصل شده باشد آن را لطف و امداد الهي مي دانم نه نتيجه عملكرد خويش،چرا كه به قول آن روحاني شهيد بزرگوار «توان ما به ميزان امكانات در دست ما نيست، بلكه توان ما به ميزان اتصال ما به خداست»

اينجانب در سال 1354 وارد حوزه علميه اصفهان (مدرسه ذوالفقار) شدم و دروس مقدماتي و پايه را در محضر اساتيد بزرگواري مانند آيت الله سيد حسن امامي و حجت الاسلام و المسلمين علي اكبر فقيه گذراندم و سال 1358 به حوزه علميه قم وارد شدم و سطوح عاليه را در محضر اساتيد برجسته اي نظير مرحوم آيت الله ستوده، آيت الله اعتمادي و آيت الله اشتهاردي به پايان رساندم و حدود ده سال در درس خارج اصول و فقه آيات عظام شركت كردم كه بيشترين آن دروس آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله مظاهري مي باشد و اين در حالي بود كه بنا به اقتضاءات زمان و جنگ تحميلي مدتي از حضور در حوزه علميه محروم ماندم لكن از امدادهاي ديگر خدا بهره مند گشتم.

درسال 1369 در كنار دروس حوزوي در كنكور كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس پذيرفته شدم و هم زمان به عنوان عضو هيات علمي دانشكده شهيد محلاتي به تدريس

هم اشتغال داشتم.در سال 1375 به عنوان نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه امام حسين عليه السلام منصوب شدم وهم زمان در كنكور علوم قرآن و حديث (مقطع دكتري) پذيرفته شدم.درسال 1378 به قم بازگشته و مسئوليت گروه الهيات دانشكده شهيد محلاتي را پذيرفته و در سال 1381 دوره دكتري را به پايان رساندم و از همان سال تا به حال مسئوليت پژوهشكده تحقيقات اسلامي سپاه (رياست) را بر عهده دارم.

بعد از جنگ مهمترين اشتغالات علمي اينجانب عبارت بودند از:

1. تدريس درمقطع كارشناسي ارشد، كارشناسي، مراكز حوزوي در موضوعات مختلفي مانند علوم قرآن، روش هاي تفسير، تفسير موضوعي و تربيتي (برخي از سوره ها)، فلسفه اسلامي، فلسفه و نظام سياسي اسلام، دروس معارف و ...

2. تحقيق و تاليف در موضوعاتي كه به نظر حقير مورد نياز جامعه مي باشد كه فهرست حدود سي عنوان از كتاب ها، مقالات و جزوات درسي به پيوست مي باشد.

3. سرپرستي اجرايي مراكز علمي و خدمت گذاري به نخبگان و فرهيختگان علوم اسلامي و حوزوي.

بار ديگر اقرار مي كنم تا به حال نتوانسته ام همچون سربازي شايسته و مقبول براي مولايم باشم اميد است با توفيق الهي در آينده مقداري جبران كنم.

حاجي علي لالاني، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله حاجي علي لالاني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

بعد از پايان دوره ابتدايي وارد هنرستان فني و حرفه اي شدم و بعد از 5 سال دوره دبيرستان (نظام قديم) دروس جديد را رها كرده و در سال 1355 وارد حوزه علميه قم شدم. تا سال 68 سطح حوزه را به پايان رساندم و در دروس خارج

حوزه شركت كردم. از اواسط دروس سطح حوزه وارد بحث هاي فلسفه و تفسير (دروس آيت الله جوادي آملي و حسن زاده آملي) شدم. و در سال 1370 با شروع دروس تخصصي حوزه به رشته تخصصي تفسير وارد شدم و همزمان تدريس در دانشگاهها را شروع كردم كه تا به حال نيز ادامه دارد. بعد از دفاع از پايان نامه حوزه و رساله پايان نامه هاي علمي كارشناسي ارشد با دانشگاه آزاد اسلامي اراك و مركز جهاني همكاري داشته ام كه حدود 13 پايان نامه راهنما و 10 پايان نامه مشاور و حدود پنجاه پايان نامه را داوري كرده ام. از سال 1380 با نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاهها همكاري داشته و در بخش ارزشيابي اساتيد دروس معارف فعاليت داشته ام. و از سال 1383در مركز تخصصي تفسير و مركز جهاني علوم اسلامي به تدريس تفسير و علوم آن مشغول هستم و اخيراً عضو هيئت علمي مركز جهاني علوم اسلامي شده ام.

حاجي، غلامرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مشهور به حاجى آخوند از علماء بزرگ و فقهاء سترك اين سرزمين است كه در عصر خود در اولين صف علماء قم بود علاوه بر فضل ظاهر قدس باطن نيز داشت در ابتداى جوانى به اتفاق مرحوم حاج سيد صادق مسافرت به نجف اشرف نموده و در آنجا در محضر آيةاللَّه مجدد شيرازى مرحوم ميرزا محمدحسن و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى قدس سرهما مشغول تحصيل شده و از مباحث فقه و اصول آن دو بزرگوار استفاده نمود تا به مقام منيع اجتهاد رسيد آنگاه با مصاحبت همان دوست مذكورش در سال 1298 ق روى به وطن آورد و در اين شهرستان دينى مشغول تدريس و افاضه و ترويج دين و

اقامه جماعت بود تا در سال 1332 وفات نمود و در ايوان آئينه صحن اتابكى قم مدفون گرديد از آثار آن مرحوم است حاشيه اى بر فرائد شخينا الانصارى رحمةاللَّه عليه كه به طبع رسيده و مورد مراجعه فضلاء مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

حاجيان، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي حاجيان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

آقاي مهدي حاجيان در سال 1356 در خانواده اي كاملا مذهبي و دوستدار اهل بيت عليه السلام در تهران چشم به جهان گشود ، شوق فراوان او به تحصيل علوم ديني سبب شد تا پس از اتمام تحصيلات دوران متوسطه در سال 1376 وارد مدرسه عالي شهيد مطهري گردد. پس از اتمام دروس اين مدرسه در سال 1385 به جرگه تحصيل كنندگان درس خارج پيوست.

وي تا كنون از محضر بزرگاني چون استاد هادوي تهراني، جاودان، انصاري شيرازي، مرعشي شوشتري كسب فيض كرده و بهره هاي علمي فراوان برده است. نامبرده در مقطع دكترا در رشته فلسفه تطبيقي از مدرسه عالي شهيد مطهري فارغ التحصيل گرديده و با تلاش فراوان در حوزه علميه قم مشغول تحصيل مي باشد. ايشان سالهاي متمادي است علاوه بر پژوهش علمي به تدريس در دانشگاههاي تربيت معلم تهران ، آزاد تهران، پيام نور تهران و علمي فرهنگي مشغول به تدريس مي باشد.

حاجي آقا محمدي، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فيزيك تشعشعات، دانشكده: پزشكى، دانشگاه:-، علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حاذق جهرمي، شكراللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1337 ق)، طبيب و شاعر. در آغاز جوانى براى تكميل تحصيلات طبى به شيراز مسافرت كرد و با محمدعلى دانشور نزد حيدرميرزا به كار و تحصيل پرداخت و در مريضخانه خيريه ى حيدريه ى فارس به كارآموزى اشتغال يافت. حاذق علاوه بر طبابت، در ادبيات عربى و فارسى و علوم متداول زمان دست داشته و قريحه سرشارى در سرودن انواع شعر از غزل و قصيده و قطعه و مثنوى داشته است. وى در بقعه ى امامزاده اسماعيل واقع در محله صحرا دفن شد. از آثار وى: «تجويد قرآن با ذكر موارد اختلاف قراء سبعه»؛ «ديوان» اشعار؛ «رساله در علوم فيزيك و شيمى»؛ «رساله در فن عروض و بديع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان جهرم (127 -123)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (190 -189 /2).

حاذق، نوراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1351 -1274 ش)، جراح و چشم پزشك. در دولت آباد اصفهان متولد شد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدارس شرافت، ايمانيه و عليه سپرى كرد و وارد مدرسه ى عالى طب شد. پس از فراغت از تحصيل به خدمت در ژاندارمرى پرداخت. حاذق بعد از كسب رتبه ى اول در مسابقه انتخاب جراح ممتاز براى تهران، به آمريكا رفت و در آنجا به تكميل دانش پزشكى پرداخت. وى علاوه بر تخصص در جراحى چشم پزشكى به زبانهاى فرانسه، انگليسى و روسى تسلط كامل داشت. نوراللَّه چهار سال آخر عمر به بيمارى سرطلان مبتلا بود. سرانجام در تهران درگذشت و در بهشت زهرا دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (52 -51 /3).

حاذقي، كامبيز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ميكروب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى در سال 1339، دكتراى تخصصى در رشته ميكروبيولوژى و بهداشت در سال 1343، دوره فوق تخصصى ميكروبيولوژى از سال انستيتو پاستور به مدت يك سال.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى آنتى ژنهاى ساده، آنتى ژنهاى سلولهاى هسته دار خونى انسان، عفونت به وسيله H.pylrn و زخمهاى پپتيك معده، عفونتهاى قسمت فوقانى دستگاه ادرارى، يك سال تحقيق در انستيتو چستربيتى لندن بر روى آنتى ژنها، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ميكروبيولوژى پزشكى.

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى عفونى و ميكروبيولوژى پزشكى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حارثي عاملي، عزالدين حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(984 -918 ق)، فقيه امامى، مفسر، محدث، متكلم و محقق. پدر شيخ بهايى بود. اصلاً از جبل عامل و ساكن اصفهان و قزوين بود. نسبت او به حارث اعور هَمْدانى، از خواص اميرالمؤمنين على (ع) مى رسد. حارثى با خانواده خود به دعوت شاه طهماسب صفوى از موطن اصلى به اصفهان آمد و مدتى در آن شهر به تدريس و افادات علمى مشغول شد و بعد به درخواست شاه صفوى در قزوين متوطن شد. عزالدين در پايان عمر به بحرين رفت و در آنجا مسكن اختيار كرد و همان جا درگذشت و در ديه مصلى، از توابع هجر بحرين، دفن شد. وى از شاگردان برتر شهيد ثانى و سيد حسن بن جعفر كركى بود و در اكثر علوم اسلامى روزگار خود توانا و

يگانه دهر بود. فرزندش شيخ بهايى و شيخ حسن بن شهيد ثانى، صاحب «المعالم»، و سيد حسن بن على بن شدقم حسينى و شيخ رشيدالدين اصفهانى و بسيارى ديگر از شاگردان شيخ حسين مى باشند. از آثار وى: شرح «الفيه» الشهيد؛ «مناظرة مع بعض علماء حلب»، در امامت؛ «ديوان» شعر؛ شرح «قواعد الاحكام» علامه، «دراية الحديث» يا «وصول الاخيار الى اصول الاخبار»؛ «تحفة اهل الايمان»، در قبله؛ كتاب «الاربعين»، در اخلاق؛ رساله ى «الوسواسية»؛ رساله ى «الرضاعية»؛ «الغرر والدرر»؛ «جوابات الاعتراضات العشره»؛ «رساله فى الاعتقادات حقة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (260/2)، اعيان الشيعه (56/6)، ايضاح المكنون (516 ،346 /1)، تكمله امل الآمل (186 -182)، الذريعه (70/15 ،38/11 ،249/9 ،163 -162 /6 ،175/5 ،414/1)، روضات الجنات (336 -392 /2)، ريحانه (130 -126 /4)، فوائد الرضويه (140 -138)، الكنى والالقاب (105 -102 /2)، لغت نامه (ذيل/ حسين)، معجم المؤلفين (17/4)، هدية العارفين (320/1).

حافظ ابرو، شهاب الدين عبداللَّه

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 834/833 ق)، مورخ و جغرافيدان. اصلش از بهدادين خواف بود، و علت اينكه بعضى او را هروى خوانده اند شايد بدين خاطر است كه مدت زيادى را در هرات زيست. تربيت و تحصيل وى در همدان صورت گرفت. وى از همان دوران جوانى به خدمت امير تيمور گوركان پيوست و مورد التفات امير قرار گرفت. بعد از تيمور ملازم شاهرخ ميرزا و بايسنقر ميرزا شد و به نام آنان به تأليف و تصنيف پرداخت. او از مورخان موثق دور تيمور بود و در ضبط دقق وقايع و صحت گفتار معروف. شهاب الدين در شهر زنجان وفات يافت و نزديكان مزار اخى فرج زنجانى دفن شد. آثار او عبارت اند از: «ذيل جامع التواريخ رشيدى»؛ «ذيل تاريخ طبرى»؛

«تاريخ آل كرت»؛ «تاريخ طغاتيمور»؛ «تاريخ سربداران»؛ «تاريخ اميرارغون شاه»؛ «تاريخ شاهرخ»؛ كه تمامى كتابهاى تاريخى مذكور و چند كتاب ديگر مجموعه اى تاريخى را تشكيل مى دهند به نام «مجموعه حافظ ابرو» و شامل تاريخ جهان از آغاز آفرينش تا سال 830 ق است، به نام «مجمع التواريخ سلطانى» و «زبدة التواريخ».[1]

شهاب الدين عبداللَّه بن عبدالرشيد مورخ نامى دوره تيمورى (ف. 834 ه.ق.). وى در دربار امير تيمور بود و در سفرها نيز در ركاب او حركت ميكرد و پس از تيمور نزد شاهرخ پايه ارجمند يافت و مقرب شاه گرديد و همواره در سفر و حضر ملازم بود. حافظ ابرو به رموز و آيين تاريخ نويسى آگاه بود و مخصوصا از احوال و امور روزانه سياست زمان خود اطلاع كافى داشته و در نوشته هاى خود تا حد امكان آنچه را كه مى ديده يا از اشخاص موثق مى شنيده معتبر دانسته و كمتر به افسانه و حكايت پرداخته است و در منقولات خود غالبا جانب حقيقت و راستى را گرفته. وى زبانهاى عربى و تركى را مى دانسته و در سرودن شعر نيز به دست داشته. آثار مهم او عبارتند از: كتاب جغرافا (817)، ذيل ظفرنامه شامى، تاريخ شاهرخ، ذيل جامع التواريخ رشيدى.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (489 -486 /4)، تاريخ در ايران (94 -93)، تاريخ نظم و نثر (238 -237)، حبيب السير (8/4)، دايرةالمعارف فارسى (827/1) الذريعه (23/12 ،49/10 ،115/5)، ريحانه (10 -9 /2)، سرآمدان فرهنگ (296 -295 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 28/9)، كشف الظنون (951)، الكنى والالقاب (166/2)، گلستان هنر (30)، لغت نامه (ذيل/ حافظ ابرو)، هدية الاحباب (122

-121).

حافظ الصحة، مسيح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا موسى خان ناظم الأطباء.

طبيب حاذق، و پزشك ماهر، و فاضل محبوب، از فارع التحصيلان دارالفنون بوده، و جمع كرد بين طب جديد و قديم، و در تداوى بيماران و تفقد و دلجويى از حال ايشان الحق بى نظير بود.

در 27 ربيع الثانى سال 1361 به سن متجاوز از هفتاد سال وفات يافته، در تخت فولاد جنب پدر مدفون شده.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حافظ الصحه، حسام الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1313 ق)، پزشك و دانشمند. معروف به مسيح الملك و مشارالدوله. در شيراز به دنيا آمد. در نزد پدر علوم و تهذيب اخلاق را فراگرفت و سپس به تهران آمد و پس از تحصيل طب جديد به شيراز بازگشت و پس از چندى دوباره به تهران بازگشت و جزو اطباى دربار سلطنتى شد و پس از چندى، مشارالدوله لقب گرفت. وى كه به زبان فرانسه مسلط بود همواره به مطالعه ى كتب طب قديم و جديد اشتغال داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (240/2)، شرح حال رجال (315/1).

حافظ القرآن فراهاني، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم كربلائى كاظم از اهالى ساروق فراهان (حافظ القرآن) عجيب زمان بود.

وى كه مدت چند ماهى در منزل نگارنده بود در قم مردى عامى و بى سواد و پيرمردى سالخورده و كهن سال و داراى سر كوچك و پيشانى پرچين كوتاه و رنگى گندمى تيره بود و دانشمندان روانشناس مى گفتند در مغز اين مرد هيچگونه استعداد و نيروى حفظ و دركى وجود ندارد.

اين مرد با اين كيفيت به طورى قرآن شريف را حافظ بود كه براى غير معصوم و امام كه حجت خداست ميسور نيست و اين بنده صدها بار او را تجربه و آزمايش نمودم نشد كه تأمل و فكر كند و جواب بدهد هر آيه اى از آيات شريفه قرآن را كه مى پرسيدند اگر از آيات مكرره بود فوراً مى گفت اين آيه مشابه دارد.

و در فلان سوره و فلان سوره هست درسوره فتح مثلا آيه قبلش اين و آيه بعدش اينست و در سوره احزاب هم هست و قبل و بعدش اينست. و اگر غير مكرر بود فوراً مى خواند و مى گفت در آن

سوره است و قبل و بعدش چنين است و مشابه ندارد.

آيات را بسيار تند مى خواند و غالباً در شبانه روز دو مرتبه قرآن را ختم مى نمود و بالعكس هم مى خواند يعنى از آخر سوره شروع مى كرد تا به اول مى رسيد.

سوره بقره بزرگترين سور قرآنيه را از آيه شريف (آمن الرسول...) مى خواند تا به اول سوره مضافاً بر اين حفظ با اينكه سواد عربى و فارسى و حتى از دو خواندن قرآن را نداشت هر آيه را كه سؤال مى كردند بدون تأمل و توقف سريعاً مى خواند و مى گفت در كدام سوره است.

آن آيه را نشان هم مى داد يعنى مى گفتند كربلائى كاظم اين آيه را از قرآن نشان بده و هر قرآن كوچك و بزرگ خطى و چاپى بدست او مى دادند با گرفتن يك قبضه از قرآن همان آيه مطلوب را ارائه مى داد چشمش ضعيف و مانند جسمش ناتوان و كم ديده شده بود.

نيازمند به كمك و عصاكش بود غالباً پسر كوچكش دست او را مى گرفت يا كس ديگر. روزى نگارنده دست او را گرفته و نزد پرفسور صدوقى چشم پزشك معروف بردم و پرفسور او را معاينه و گفت چشمش دو آب آورده يكى آب سفيد (آب مرواريد) كه هنوز نرسيده و يكى آب سياه كه پر نشده و حتماً بايد عمل شود.

گفتم آقاى پرفسور ايشان را مى شناسى گفت خير گفتم در روزنامه ى اطلاعات و كيهان و مجله خواندنيها او را معرفى و شرح حال او را طبع و نشر نمودند گفت در اثر گرفتارى وقت مطالعه جرائد را ندارم شما ايشان را معرفى كنيد گفتم ايشان با اينكه سواد فارسى و عربى و قرآنى و غيره ندارد حافظ

القرآن است.

تعجب كرد گفت اگر آيه اى از قرآن سؤال كنم فوراً جواب مى دهد. گفتم امتحانش مجانى است.

گفت عمو بگو آيه خمر در كجاست فوراً گفت در سوره ى مائده آيه 90 (يا ايها الذين آمنوا ان الخمر والميسر والانصاب والازلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون) و آيه قبلش لا يؤاخذكم اللَّه باللغو فى ايمانكم... و آيه بعدش انما يريد الشيطان يوقع بينكم العداوة...

بر تعجب دكتر افزوده شد. گفتم آقاى پرفسور مهمتر اينكه اين آيه و هر آيه را كه سؤال كرديد فوراً از قرآن نشان مى دهد دكتر گفت اين عجيب تر است بعد گفت عمو جان مى توانى اين آيه را از قرآن نشان دهى گفت آرى دكتر يك قرآن خطى مذهب (طلائى) از قفسه كتابهايش بيرون آورد و به دست وى كه پشت دستگاه معاينه چشم نشسته بود داد و گفت اين آيه را نشان بده.

كربلائى كاظم قرآن را گرفت فقط با يك قبضه و دفعه باز و به دست دكتر داد و گفت اين آيه خمر ديديم درست است پرفسور گفت واى بر ما چرا با داشتن مانند اينها گامى براى دين يا دنيايمان برنمى داريم اگر چنانچه اين در كشورهاى خارجه اروپا و امريكا بود همه روز او را در معرض (نمايش) گذارده و براى ديدن او هزارها بليط مى فروختند و بسيار عجيب و بهت آور بود كه با چشم نابينا و آب آورده اش كه بدون دست گير راه رفتن برايش مشكل بود آيات را از قرآنهاى مختلف بدون ورق زدن قرآن آورده و نشان مى داد.

كليه مراجع تقليد نجف مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى آسيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه العظمى خوئى و آيت اللَّه العظمى شيرازى و

آيت اللَّه آقاى آقا ميرزا مهدى شيرازى و آيت اللَّه العظمى ميلانى و آيت اللَّه آميرزا هادى خراسانى در كربلا و آيات و مراجع بزرگ حوزه علميه قم چون مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر و آيت اللَّه فيض و آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله و ديگران و علماء بزرگ همدان و كرمانشاه و اراك و ملاير و تهران و مشهد و غيره وى را ديده و آزمايش و امتحان نموده و گفتند اين امر غير عادى و غير طبيعى است.

اجتماع علماء كربلاء براى امتحان وى در منزل آيت اللَّه آميرزا مهدى شيرازى

مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ هادى جليلى كرمانشاهى در كرمانشاه پس از ديدن او وى را به عراق اعزام نمود و چون به كربلاء وارد شد علماء در منزل مرحوم آيت اللَّه آميرزا مهدى شيرازى اجتماع نموده و از وى سؤال كرده و پاسخ همه را داده تا يكى از آقايان سؤال مى كند كربلاء كاظم آيه ى... الذى خلقكم من نفس واحدة ثم خلق منها زوجها... در كدام سوره است.

فوراً مى گويد آيه اين طور نيست گفتند پس چطور است گفت الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و اين آيه اول سوره نساء است كه اولش اين است يا ايها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفس واحدة... گفتند ابن هشام در مغنى در باب (ثم) آيه را با (ثم) ذكر كرده و استشهاد و استدلال به آن نموده گفت من مغنى و ابن هشام نمى شناسم اين آيه ثم ندارد. و آيه به اين معنى در سه سوره از قرآنست اول سوره چهارم آيه يك كه خواندم.

دوم سوره هفتم اعراف آيه 189 كه اين

طور است هوالذى خلقكم من نفس واحده و جعل منها زوجها در اينجا هم ثم ندارد و خلق هم ندارد بلكه جعل دارد.

سوم سوره سى و نهم زمر آيه هشتم خلقكم من نفس واحده ثم جعل منها زوجها... در اينجا (ثم) دارد ولى الذى يا هوالذى ندارد... آقايان علماء همه مبهوت شده وقتى مغنى آوردند ديدند حرف كربلائى كاظم درست و ابن هشام نحوى اشتباه كرده است.

خلاصه خبر او منتشر و در جرائد ثبت و نشر گرديد و همگان گفتند اين فوق العاده و معجزه و خارق عادت است.

حافظ شدن كربلائى كاظم

نگارنده در سال 1365 ق وى را در مدرسه فيضيه قم ملاقات وقتى ديدم طلاب و محصلين و فضلاء اطراف او جمع شده و مرتب از او سؤال و او فوراً جواب مى دهد او را دعوت به منزلم نموده و چندى از او پذيرائى و از كيفيت حافظ شدن او پرسيدم مشروحاً توضيح داد. و من ضبط كردم و اكنون براى روشن شدن دل پيروان مكتب ولايت و كور شدن چشم منكرين ولايت تكوينى مانند (بوالفضول قمى ها) رو كه خود را علامه معرفى و مشهور ساخته ولى عارى از علم و معرفت است. در اينجا مى نگارم.

نگارنده: كربلائى كاظم چگونه حافظ قرآن شدى.

كربلائى كاظم گفت: ماه رمضانى يك نفر عالم از طرف آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم يزدى به قريه ما آمد و درباره احكام دين و خمس و زكوة صحبت كرد و گفت هركس حساب سال نداشته باشد و يا زكوة مالش را ندهد نماز و روزه اش درست نيست و همه عباداتش عاطل و باطل است.

من بعد از منبر آن آقا به خانه آمده و به پدرم

گفتم زكوة مى دهى. گفت زكوة چى. اين حرفها را از كجا ياد گرفته اى گفتم: اين آقا كه از قم آمده مى گويد هركس زكوة مالش را ندهد نماز و روزه اش باطل و مالش حرام است. گفت آن آقا براى خودشان مى گويند. من هيچ وقت مال خودم را به كسى نمى دهم. من گفتم بابا من هم پيش شما نمى مانم چون مال شما حرام است. و از پدرم قهر كرده به قم آمدم پدرم عقب من فرستاد و مرا برد.

به او گفتم زكوة مى دهى مى مانم نمى دهى مى روم گفت اين فضولى ها به تو چه مربوط تو برو كارت را بكن. گفتم من براى شما كار نمى كنم چون مالت حرام است فرار كردم آمدم به تهران و مدتى در دولاب تهران عملگى كردم باز پدرم كسى را فرستاد و مرا برد. باز به او گفتم: اگر مالت را حساب نكنى و زكوة آن را نمى دهى اين بار جائى مى روم كه ديگر مرا نيابى.

بالاخره پيرمردهاى آبادى جمع شده و به پدرم گفتند كاظم بزرگ شده شايد مى خواهد خودش مستقلا براى خود كار كند. تو يك قطعه زمين و قدرى بذر (گندم) به او بده تا خودش بكارد. پدرم قبول كرد يك قطعه زمين و هشت بار گندم به من داد. من فوراً آن گندم را نصف كردم چهار بارش را به فقراء دادم و چهار بارش را كاشتم خداوند بركت زيادى مرحمت كرد. و در موقع خرمن باز نصف كردم محصول خود را با بينوايان و فقراء و به همين كيفيت زكوة خود را بيش از معمول و حق زكوة مى پرداختم و بركت زيادى هم داشت.

تا سالى گندم را درو كردم

و خرمن نمودم و بعد از چند روز كه خرمنم را كوبيده و باد مى دادم نزديك ظهر شد و باد ايستاد و هوا گرم شد. گفتم باشد عصرى كه هوا خنك شد مى آيم و باد مى دهم پس پشته اى علوفه براى گوسفندانم جمع كرده و به پشت گرفته و به سمت آبادى روانه شدم در وسط راه به دو سيد جوان نورانى بسيار خوشگل و زيبا برخوردم. به آنها سلام كردم و گفتم امامزاده مى رويد.

گفتند آرى. گفتم منهم بيايم با شما گفتند بيا و من خيال مى كردم آنها راه امامزاده را بلد نيستند ولى ديدم خير از من جلوتر مى روند رفتيم تا به امامزاده اى كه او را شاهزاده حسين مى گويند رسيديم من پشته را زمين گذارده با آنها به حرم آن امامزاده رفتم آنها فاتحه مى خواندند.

و من صندوق قبر را مى بوسيدم و دور مى گشتم ولى آنها اين كار را نمى كردند بعد از آنجا بيرون آمده به امامزاده ديگر كه نزديك آنجاست و او را شاهزاده جعفر مى گويند رفتيم و من در حرم دور مى زدم و قبر را مى بوسيدم ولى آنها ايستاده و فاتحه مى خواندند.

تصرف ولايتى

بعد به من گفتند آن بالا را بخوان گفتم من سواد ندارم و خواندن نمى دانم گفتند نگاه كن به آن كتيبه خوانا مى شوى. نگاه كردم كتيبه اى ديدم كه نه قبلا بود و نه بعداً و به خط سفيد نورانى نوشته بود در دور حرم.

«ان ربكم اللَّه الذى خلق السموات والارض فى ستة ايام ثم استوى على العرش يغشى الليل النهار يطلبه حثيثا والشمس والقمر والنجوم مسخرات بامره الا له الخلق والامر تبارك رب العالمين ادعوا ربكم تضرعاً و خفية انه لا يحب

المعتدين و لا تفسدوا فى الارض بعد اصلاحها و ادعوه خوفاً و طمعاً ان رحمت اللَّه قريب من المحسنين.

و بعد مرا نگاه داشته يكى از آنها دست به صورت من تا سينه ام كشيده و سوره الحمد را خوانده و به من فوت كرده و قرآن را به تمامى در سينه من هشتند (يعنى گذاشتند) و من غش كردم و افتادم وقتى به هوش آمدم كه شب بود و برخاستم براى آبادى آمدم و چون بده رسيدم يكى از اهالى آبادى بنام كلبعلى مرا صدا زد و گفت كاظم كجائى چرا نمى روى خرمنت را جمع كنى گفتم دو نفر آقا آمده بودند به امامزاده من هم با آنها رفتم آنها تمام قرآن را هشتند تو سينه من. كلبعلى گفت پسر مگر ديوانه شده اى.

تمام قرآن را آقا شيخ عبدالكريم مجتهد يزدى هم از حفظ ندارد گفتم امتحان كنيد مردم ده رسيده و جريان را شنيده مرا به خانه ى ملاى ده بردند او گفت كاظم دروغ نمى گويد حسابش درسته از وقتى از پدرش سوا شده هر سال زكوتش را داده و مى دانم كه او تا حال هيچ سواد نداشته و درس نخوانده است. پس قرآن جلوى من گذارده گفتند بخوان گفتم از رو نمى خوانم از حفظ بپرسيد. پس از سوره الرحمن پرسيد خواندم و بعد سوره يس و بعد سوره مريم. پس از آن از سور بزرگها پرسيدند خواندم.

ملاى آبادى ما قرآن را كه در جلويش بود و با خواندن مطابقه و مقابله مى كرد قرآن را بوسيد و به طاقچه گذارد و گفت: بچه ها كاظم كارش شده است. كه مردم بر سر من ريخته و لباس بدن مرا

پاره پاره كردند و اگر ملا مرا از دست مردم نجات نداده و در اطاق زن و بچه خود نبرده و در را روى من نبسته بود مردم ده گوشت تن مرا هم به عنوان تبرك و نظر كرده شده مى كندند.

و ملا مردم را به زحمت از خانه بيرون كرده و نزد من آمد و گفت كاظم اگر جان خودت را دوست دارى شبانه از اين محل برو و الاصبح مردم تو را به عنوان تبرك تكه تكه مى كنند. گفتم گوسفندها و خرمنم را چكنم گفت من مى گويم كسان تو آنها را جمع و حفظ كنند.

پس به من خرجى داده و شبانه از ده به ملاير خدمت مرحوم حجةالاسلام حاج ميرزا شهاب ملايرى رفته و جريان را گفتم كم كم خبر من به تويسركان و همدان و كرمانشاه و عراق و غيره رسيد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حافظ غياث

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 879 ق)، عالم و محدث. از پيشوايان علم و عرفان و از محدثان بنام روزگار سلطان ميرزا حسين بايقرا بود. حافظ در هرات مى زيست و سالهاى بسيارى در آنجا به افاده مشغول بود و همان جا درگذشت و در مزار شيخ بهاءالدين عمر دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (337/4)، لغت نامه (ذيل/ حافظ غياث).

حافظي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(984 -930 ق)، فقيه و شاعر، متخلص به حافظى. شاعر عهد شاه طهماسب صفوى بود. كتاب «التحفه الطهماسبيه» را كه منظومه اى 200 بيتى است به فارسى در اصول دين به امر آن پادشاه به نظم درآورد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (380/4)، الذريعه (450/3)، ريحانه (16/2)، لغت نامه (ذيل/ حافظى).

حاكم بيهقي، ابوعلي حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 352 ق)، محدث. از مشايخ شيخ صدوق است كه از محمد بن يحيى صولى روايت كرده است. شيخ صدوق در مجلس 94 از كتاب «الامالى» و همچنين در كتاب «عيون اخبار الرضا (ع)» بارها از حاكم بيهقى حديث آورده و گويد كه در سال 352 ق به نيشابور در خانه اش از وى شنيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (418/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 105/4)، معجم رجال الحديث (195 -194 /5).

حاكم حسكاني، ابوالقاسم، عبيداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 470 ق)، متكلم، فقيه، محدث و قاضى. مشهور به ابن حداد يا ابن حذاء. او از نوادگان عبداللَّه بن عامر، فاتح خراسان، بود. برخى وى را حنفى پنداشته اند، اما بيشتر رجال نويسان شيعى بر تشيع وى حكم كرده اند. او معاصر صدوق دوريستى بود و از جد خود و از ابوالحسن علوى و ابوعبداللَّه حاكم و ابوطاهر بن محمش و ابن فنجويه دينورى و همطبقه ى آنان روايت مى كرد. وى از ملازمان ابوبكر بن حارث اصفهانى نحوى بود و از احمد بن على بن منجويه نيز بهره گرفت، اما فقه را از قاضى ابوالعلاء صاعد بن محمد آموخت. ابن شهرآشوب در «معالم العلماء» به شرح حال او پرداخته است. از آثار وى: «تصحيح خبر ردالشمس لعلى (ع)»؛ «خصايص على بن ابى طالب (ع) فى القرآن» و «شواهد التنزيل لقواعد التفضيل»؛ «دعاء الهداة الى اداء حق الموالات»، ذكر حديث غدير خم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (137 -136 /8)، الذريعه (243 -242 /14 ،196/8 ،166/7 ،195 -194 /4)، رياض العلماء (257 -256 /3)، سير النبلاء (269 -268 /18)، الغدير (146/1)، معجم رجال الحديث (75 -74 /11)، هدية الاحباب (116).

حاكم نيشابوري، ابواحمد محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 378 -290 ق)، حافظ و محدث. مشهور به محدث خراسان و حاكم كبير. در نيشابور نشو و نما يافت. پس از بيست سالگى به طلب حديث برآمد و در خراسان و عراق و شام و جزيره و حجاز و جبال از خلق بسيارى چون احمد ماسرجسى و ابوخزيمه و عبداللَّه بن زيدان و ابوبكر باغندى و ابوالقاسم بغوى و ابوالعباس سرّاج و عباس بن شاذان رازى و على بن عبدالحميد غضائرى و ابن ابى حاتم رازى حديث

شنيد. ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى و ابوعبدالرحمن سُلمى و محمد بن على اصفهانى جصّاص و محمد جارودى و ابوبكر ابن منجويه و ابوسعد محمد كنجرودى از شاگردان و راويان وى بودند. در 333 ق عهده دار منصب قضاوت شد و در ساس مدتى حكم كرد و مدتى نيز در طوس قضاوت نمود و مدتى نسز در طوس قضاوت نمود. سرانجام در 345 ق به نيشابور بازگشت و ملازم منزل و مسجد شد و خود را آماده تصنيف كرد و در پايان عمر بينايى خود را نيز از دست داد. وى در نيشابور در گذشت. او را تصانيف بسيارى است. از جمله آثار وى: «الاسماء والكنى» يا «الكنى فى المحدثين والوزراء والولاة»، در چند مجلد؛ كتاب «العلل»؛ كتاب «الشروط»؛ «المخرّج على كتاب المزنى»؛ «الشيوخ والابواب»؛ شرح «جامع الصحيح» بخارى؛ شرح «صحيح» مسلم؛ شرح «جامع» ترمذى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (244/7)، تاريخ الاسلام (حوادث 638 -637 /380 -351)، سيرالنبلاء (377 -370 /16)، طبقات الصفوفيه سلمى (100)، الكامل (136/7)، كشف الظنون (1391)، لسان الميزان (566 -564 /7)، معجم المؤلفين (180/11)، الوافى بالوفيات (115/1).

حاكم نيشابوري، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(405 -321 ق)، حافظ، محدّث، فقيه و عارف. معروف به ابن البيّع و مشهور به شيخ المحدثين. در نيشابور متولد شد. از همان دوران كودكى به تحصيل علم و دانش پرداخت. وى در طلب علوم عصر بويژه دانش حديث كه پرجاذبه ترين دانشهاى آن روزگار بود به نقاط مختلف عالم اسلامى از نيشابور تا عراق و حجاز و مارواءالنهر و ديگر بلاد خراسان سفر كرد، و در نيشابور و ديگر بلاد از حدود دو هزار تن از مشايخ سماع حديث داشته است. در شناختن و نقد

حديث در آن روزگار كسى همتاى او نبود. يكى از استادان وى حاكم ابواحمد نيشابورى است. ابوعبداللَّه در تصوف نيز از محضر ابوالحسن پوشنجى و جعفر بن نصير و ابوعمر و زجاجى و ابوعثمان مغربى كسب فيض كرد. وى در عصر سامانيان به روزگار وزارت عُتبى در سال 359 ق چندى قضاوت نيشابور را عهده دار بود. برخى نويسندگان يادآور شده اند كه وى نقش ميانجى سياسى ميان سامانيان و آل بويه را نيز عهده ار بوده است. مشهورترين عنوانى كه وى بدان شناخته مى شود «الحاكم» است. بنا به گفته ى ابن خلكان، اين عنوان به اعتبار مقامى است كه در قضاوت داشته است و به گفته ى محدث قمى در «الكنى والالقاب»، حاكم در اصطلاح محدثان به كسى اطلاق مى شود كه احاطه به جميع احاديث داشته باشد. بسيارى از محدثان عامه چون او را متشيع دانسته اند، نقل حديث- غدير- «من كنت مولاه...» و حديث «طير» و نگارش كتاب «فضايل حضرت زهرا (س) را از نقاط ضعف او شمرده اند. آنه مسلم است اين كه وى اگر چه در باطن شيعى مذهب بود، اما در ظاهر مسلمانى سنى و بر مذهب امام شافعى بوده و مانند اغلب شافعيان به اهل بيت رسول و اميرالمؤمنين على (ع) ارادتى خاص داشته است. او بر اثر سكته در نيشابور درگذشت. از آثار او: «تاريخ نيشابور»؛ «المستدرك على الصحيحين»؛ «معرفة علوم الحديث»؛ «مُزَكّى الاخبار»؛ «المدخل الى الاكليل»؛ «فضايل فاطمة الزهرا»؛ «فضايل الشافعى»؛ «المدخل الى الصحيح»؛ «مفاخر الرضا»؛ «فوائد الشيوخ»؛ «الامالى».[1]

عبدالمجيد طالقانى. خطاط معروف ايرانى (ف. 1185 ه.ق.). وى از مردم طالقان بود و در آغاز جوانى به اصفهان رفت و چندى در كسوت فقر گذرانيد. سپس به

مشق خط پرداخت و از نستعليق شروع كرد. پس از اندك زمانى به خط شكسته مشغول شد و در اين هنر استاد مسلم گرديد. خط شكسته را درويش كامل كرد، قواعد اين خط را استوار نمود و زيبايى و شيوايى آن را به حد اعلى رسانيد. از گرانبهاترين آثار او جز مقطعات و مرقعات متعدد نسخه «كليات سعدى» است كه در كتابخانه سلطنتى ايران موجود است. وى شاعر بود و در شعر «خموش» و «درويش» تخلص مى كرد و ديوان غزلياتش موجود است. وى در جوانى (سى و پنج سالگى) درگذشت و از معروفترين شاگردانش ميرزا كوچك است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (101/7)، اعيان الشيعه (391/9)، تاريخ بغداد (474 -473 /5)، تاريخ نيشابور (مقدمه/42 -30)، دايرةالمعارف فارسى (828/1)، الذريعه (199/2)، روضات الجنات (266/7)، ريحانه (427/7)، سيرالنبلاء (177 -162 /17)، كشف الظنون (144)، الكنى والالقاب (170 -172 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابن بيع)، مؤلفين كتب چاپى (583 -582 /5)، معجم المؤلفين (238 -239 /1)، الوافى بالوفيات (321 -320 /3)، وفيات الاعيان (280 -281 /4).

حاكمي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل حاكمي ، در سال 1315 در آبادان متولد گرديد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در آبادان و شيراز به پايان برد. در سال 1334 پس از اخذ ديپلم ادبي از دبيرستان سلطاني شيراز به دانشكده ادبيات و علوم انساني وارد گرديد و پس از اتمام دوره ليسانس به سال 1337 وارد دوره دكتري زبان و ادبيات فارسي شد و در سال1343 به اخذ درجه دكتري از دانشگاه تهران نائل آمد.دكتر حاكمي از سال 1343 تا 1347 به خدمت در وزارت آموزش و پرورش پرداخت و سپس به سال 1347

به درجه استادياري و سال 1352 به دانشياري و سرانجام به سال 1362 به مرتبه استادي دانشگاه تهران نائل گرديد. استاد بعد از 22 سال خدمت مداوم دولتي در مهر ماه 1369 درجه استادي ممتاز دانشگاه تهران را حائز گرديد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : اسماعيل حاكمي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در آبادان و شيراز به پايان برد. در سال 1334 پس از اخذ ديپلم ادبي از دبيرستان سلطاني شيراز به دانشكده ادبيات و علوم انساني وارد گرديد و پس از اتمام دوره ي ليسانس به سال 1337 وارد دوره ي دكتراي زبان و ادبيات فارسي شد و در سال1343 به اخذ درجه ي دكترا از دانشگاه تهران نائل آمد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اسماعيل حاكمي در طول 32 سال خدمت علمي و فرهنگي ، متصدي سمت هاي : رياست دبيرستان ، مديريت گروه ، معاونت دانشگاه علامه طباطبايي ، رياست كتابخانه مركزي دانشگاه را عهده دار بود.

فعاليتهاي آموزشي : اسماعيل حاكمي از سال 1343 تا 1347 به خدمت در وزارت آموزش و پرورش پرداخت و سپس به سال 1347 به درجه استادياري و سال 1352 به دانشياري و سرانجام به سال 1362 به مرتبه استادي دانشگاه تهران نائل گرديد. استاد بعد از 22 سال خدمت مداوم دولتي در مهر ماه 1369 درجه استادي ممتاز دانشگاه تهران را حائز گرديد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حضور در كنگره ها و سمينارهاي بين اللملي چون كنگره سعدي و حافظ و سمينار استادان فارسي هند _ سمينار اقبال در پاكستان و دانشگاه كابل و دانشكده الهيات

استانبول از جمله فعاليت ديگر اسماعيل حاكمي مي باشد.

جوائز و نشانها : در سال تحصيلي 70-69 اسماعيل حاكمي عنوان استاد ممتاز را به خود اختصاص داده و توانست لوح تقدير دريافت نمايد.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران ، شماره پياپي 114-113 ، سال 28 ، بهار و تابستان 1369 ، ص 313

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

حالت، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم حالت، فرزند محمدتقى حالت در خانواده اى متمدن و مذهبى متولد شد. وى از كودكى به موسيقى و نقاشى و شعر و نويسندگى علاقه تام داشت و چون امكان پرورش ذوق و استعداد و رشد و ترقى خود را در موسيقى و نقاشى در خانواده مشاهده نكرد به شعر و نويسندگى روى آورد و طولى نكشيد كه در اين هنرها پيشرفت شايانى كرد و از بزرگان آن گرديد.

درباره اولين شعرى كه حالت سرود، خود وى مى گويد: «روزى در مدرسه با يكى از دوستان همكلاسم قهر كرده بودم و چون خيلى نسبت به هم صميمى بوديم بالاخره طاقت نياودم و با يك قطعه سه بيتى از او معذرت خواستم، اين قطعه كه اولين شعرم بود و متأسفانه الان هيج به يادم نيست موثر واقع شد و قهر ما را به آشتى تبديل نمود... اثر اين شعر مرا بر آن داشت كه شاعرى را دنبال كنم، لذا از كلاس ششم ابتدايى گاهگاهى شعر ساختم، مخصوصا تابستان ها كه مدرسه تعطيل بود و فراغت بيشترى داشتم و مى توانستم هم شعر بسازم و هم دنبال چاپ آن بروم اما روزنامه هاى ادبى آن ايام كه عبارت بودند از «نسيم شمال»

و «كانون شعرا» و «توفيق» همه از چاپ اشعارم خوددارى مى كردند، چون بسيار ناپخته بود، ولى اين امر به هيچ وجه باعث دلسردى من نمى شد... تا دو سه سال بعد كه كم كم بعضى از اشعارم در روزنامه ها چاپ شد.»

پس از چندى كه اولين اثر ابوالقاسم حالت در يكى از جرايد چاپ گرديد، درصدد برآمد كه خود را به كانون و انجمن هاى ادبى نزديك نمايد، به همين سبب بعضى شب ها به انجمن ادبى ايران كه رياست آن با شاهزاده محمدهاشم افسر بود مى رفت و در يكى از همين شب ها يكى از اشعار خود را در اين انجمن ادبى قرائت مى كند كه صداى آفرين و احسنت رسا و پر طنطنه شيخ الملك اورنگ كه در آن زمان نايب رئيس انجمن بود به قدرى وى را تحت تأثير قرار داد كه تا صبح خواب به چشمانش راه نيافت. از اين زمان به بعد وى در راه شهرت و ترقى گام هاى بلندى يكى پس از ديگرى برداشت.

بارى ابوالقاسم حالت، در كلاس هاى چهارم دبيرستان مروى درس مى خواند و چون اواخر سال تحصيلى بو و محصلين در حالى كه كتاب هاى خود را جهت تمرين دروس زير بغل نهاده و عازم محوطه باغ ملى كه درختان زيادى داشت و محلى مصفا بود مى رفتند، حالت هم كتاب خود را برداشت عازم اين محل گرديد. در خيابان خيام نزديك باغ ملى با مرحوم حسين توفيق صاحب امتياز روزنامه توفيق برخورد مى كند و از طرف دعوت مى شود كه با هيئت تحريريه اين روزنامه همكارى نمايد وى از نخستين شماره روزنامه فكاهى توفيق تا مدت پنج سال متوالى سردبيرى اين مجله فكاهى را به عهده داشت.

حالت

بعد از وقايع شهريور 1320 با بسيارى از جرايد از جمله روزنامه هاى: «اميد»، «قيام ايران» و مجله «تهران مصور» همكارى مى كند.

در مورد انگيزه ترانه مى گويد: «يك شب مرحوم دهقان پيشهناد كرد كه براى تماشاخانه تهران تصنيف بسازم اولين تصنيف من كه توسط حميد قنبرى به عنوان پيش سپرده در تماشاخانه تهران خوانده شد و خيلى معروف گرديد، تصنيف «چاقوكش ها» بود كه با اين شعر شروع مى شد:

بچه ى چاقوكشم و گردنم كلفته

هر جا من باشم بايد خون راه بيفته

بقيه اش حرف مفته

بعد از تصنيف «وكالت خانم ها» را ساختم كه مرحوم مجيد محسنى خواند. از آن به بعد اين كار را هم دنبال كردم و اغلب تصنيف هايى را كه مى ساختم توسط حميد قنبرى، جمشيد شيبانى و مرحوم مجيد محسنى خوانده و اجرا مى گرديد. البته بعضى تصنيف هاى جدى و ادبى هم براى جامعه باربد ساخته ام كه در آن زمان خانم ملكه حكمت شعار اجرا مى كرد.»

ابوالقاسم حالت در سال 1325 بنا به دعوت كمپانى «اورگرين پيكچر» به هندوستان سفر كرد و در بمبئى به كار دوبلاژ فيلم پرداخت و مدتى نتوانست در كار تصنيف سازى فعال باشد. تا اين كه مرحوم مهدى خالدى، مرحوم جواد بديع زاده، مرحوم نصراللَّه زرين پنجه، مرحوم على زاهدى، مرحوم يوسف كاموسى، مرحوم على اكبر پروانه و خانم دلكش جهت ضبط صفحه از ايران به بمبئى رفتند و حالت به عنوان يادگار براى اين هيئت ايرانى تصنيف «شيرين» را ساخت، و على زاهدى آن را اجرا كرد. اين تصنيف اينطور شروع مى شود:

شيرين، شيرين، سروقد و سيمين برو گل پيكرى تو

در مذاق از شكر شيرين ترى تو

ابوالقاسم حالت، در بهار سال 1327 به وطن بازگشت و در آن زمان، سرپرستى اداره كل انتشارات

و راديو با ابوالقاسم پاينده بود، از وى دعوت به عمل آورد تا براى راديو تصنيف بسازد و پس از يك ماه كه با راديو همكارى كرد، چون به استخدام شركت نفت درآمده بود، عازم آبادان شد و اين همكارى قطع گرديد. وى از شعراى دانشمند و باذوق مى باشد كه به سه زبان عربى و انگليسى و فرانسه تسلط كامل دارد و چندين كتاب از نويسندگان انگليسى و فرانسوى را ترجمه كرده است.

در اينجا نام چند آثار اين شاعر فاضل و اديب و مترجم را يادآور مى شوم:

1- ترجمه كلمات قصار حضرت على (ع) به زبان انگليسى و فارسى و رباعيات فارسى.

2- كتاب بهار زندگى (ترجمه از انگليسى به فارسى).

3- پيشروان موشك سازى (ترجمه از انگليسى به فارسى).

4- جادوگر شهر زمرد (ترجمه از انگليسى به فارسى).

5- شبح در كوچه ميكل آنژ (ترجمه از فرانسه به فارسى).

6- پروانه و شبنم (شامل قصايد ادبى به سبك سنايى).

7- فكاهيات حالت (در دو جلد شامل اشعار فكاهى).

8- رقص كوسه (شامل بيست داستان كوتاه).

در اينجا يادآور مى شوم، گفتگويى را كه با منوچهر همايون پور كه از دوستان صميمى حالت بود، به اطلاع خوانندگان گرامى برسانم، همايون پور، مى گفت:

«در تابستان سال 1332 وقتى كه زنده ياد مهدى خالدى همكارى خود را با خانم دلكش رها كرد و به فكر ابداع برنامه هاى ديگر افتاد، اولين كارى كه طرح و شروع به اجراء آن كرد، همكارى با آوازخوان هاى مختلف بود، يكى از افرادى را هم كه براى همكارى دعوت كرد من بودم، در آن ايام برنامه هاى موسيقى قبل از ظهر جمعه انحصاراً در اختيار ايشان بود كه مورد علاقه اكثريت دوستداران موسيقى بود.

از كارهاى بسيار ظريف و دقيق و

هنرمندانه ايشان انتخاب آهنگ و شعر متناسب براى سبك و ذوق آوازخوان ها با رعايت و شناخت كل هنر آن ها بود با توجه به اين موضوع كه من در امر شعر و كلام و مضمون و آهنگ دقت داشتم و با آگاهى به طرز فكر و در عين حال انس و الفت و آشنايى كه ميان ما بود در انتخاب كلام و مضمون و آهنگ اين تصنيف توجه خاص به من كرد. تصنيفى را با آهنگى متناسب و شعرى از شاعرى را براى من در نظر گرفت كه مى توان به جرأت و با دلايل متقن اظهار كرد كه از آغاز ترانه سرايى در دوران مختلف تاكنون از لحاظ پيوستگى مضمون شعرى و انتخاب كلام و صنايع بديعى در نوع خود اگر نه بى نظير كه غلو و گزافه گويى زياده از حد معقول نيست، ولى كم نظير است.

عنوان اين تصنيف «گلباران» است و به صورت هاى مختلف در تمام جمله ها و با عنايت به صنتهع «التزام» كه يكى از صنايع بديعى است، كلمه «گل» با تركيب هاى مختلف به كار گرفته شده است و «گل» كرده است.

در انتخاب آهنگ اين تصنيف كه نت آن با خط زنده ياد نزد اينجانب موجود است و شايد در تجديد چاپ كتاب ايشان در جزء كارهاى وى افزوده شود نيز حد اعلاى تناسب ذوقى و موسيقيائى را با توجه به ذوق و سليقه من به كار برده بود.

آهنگ اين تصنيف در مايه ابوعطا و از آوازهاى مورد علاقه من است، تصنيف از دو بخش تشكيل شده است.

بخش اول، با ضرب (ريتم) 4 / 4 و با الهام از يك آهنگ كردى است.

بخش دوم، با ضربى شاد و

ريتميك و در ضرب 6 / 8 است.

اين تصنيف در روز جمعه و قبل از ظهر در راديو اجرا و منتشر شد. گرچه حسرت و افسوس بر گذشته نه كارى عاقلانه است و نه سودى از آن عايد خواهد شد. اما از جهاتى جاى دريغ است كه در آن ايام اوضاع و احوال صنعت ضبط به صورت ابتدايى بود و در دسترس عموم نبود و اين ترانه چون خيلى از كارهاى من به فراموشى سپرده شد. افسوس ديگر اين كه در اوقات جمع آورى و چاپ آثار ايشان اولا آگاهى نداشتم، در ثانى كسالت ايشان در سال هاى اخير و بعضى مسائلى كه ذكر آن ها جايز نيست و ملال آور است ارتباط و مراوده چون روزگار گذشته برقرار نبود.

گفتنى است، در بزرگداشتى كه براى آقاى ابوالقاسم حالت، در زمستان سال 1370 گذاشتند، درباره تصنيف سرايى ايشان و توضيح و شناساندن اين رشته سخن را به دست كسى سپردند كه اصلاً در كار تصنيف سرايى و تاريخ و سير آن آگاهى نداشتند و اين كار به صورتى كه ديده شد در واقع انجام گرديد.

البته اين چنين بزرگداشت ها در زير يك سقف و با حضور دويست، سيصد يا هزار نفر براى مردى با پنجاه سال سابقه كارهاى ادبى و هنرى مختلف همچون افزودن يك ظرف آب به رودخانه اى است. البته ترتيب دهندگان آن بزرگداشت نه تنها در مورد تصنيف سرايى ايشان كه درباره بزرگترين كار بى نظير وى كه همانا برگرداندن نهج البلاغه به زبان انگليسى و عربى و سرودن يك رباعى متناسب با همان معنى و مفهوم كه كارى بس دشوار و ابداعى نو آيين است و تا اين زمان كسى دانش و هنر دست

يا زيدن به چنين كارى شگرف را نداشته است، به طرز جامع و دلخواه حرفى و سخنى گفته نشده به هر تقدير ظهور چنين مردانى يك امر مألوف و معتاد نيست، گوينده اين مطالب را اعتقاد بر آن است كه اين چهره هم به دلايلى از تصاويرى است كه در قاب زمان حال نمى گنجد و طبق معمول روزگار آيندگان هنرمند و هنرشناس مى آيند و اين تصور بزرگ را در جاى خود قرار مى دهند.

عمر و زندگى افراد عادى با روز و ماه و سال سنجيده مى شود، اما عمر دانشمند، نويسنده، محقق، شاعر و هنرمند اين چنين نيست و حيات اين قبيل افراد و نوادر روزگار عبارت است از تعداد و اندازه آثار آنان در طول مدت زندگانى.

متأسفانه در شب يك شنبه سوم آبان ماه 1371 اين استاد بزرگ ادبيات دار فانى را وداع گفت، روانش شاد. هنوز خيلى از نوباوگان ذوق و انديشه او در باغ ادب و هنر ايران- زمين به گل ننشسته اند، و اينك تصنيف «گلباران» و شرح صنايع بديعى و لطايفى كه در آن به كار رفته است.

(1) در فصل گل كه گردد گلباران گلشن

وه چه گل ها كز خون دارم من بر دامن

ز غم گلرخسارم

شده گلكارى كارم

بهر گلى رخ را گلگون مكن از خون

در راه يك ليلى خود را مكن مجنون

تا از درون دل غم را كنى بيرون

در پاى سر كن در كش مى گلگون

(2) گلعذارى گه گل پيش او چون خار است

گل بهر اغيار و خار از بهر يار است

دل او زارم خواهد

گل من خارم خواهد

بهر گلى تا كى آرى به خوارى سر

چون بى وفا شد گل خارى از او خوشتر

هر سو در اين گلشن گلى

هست و گل پيكر

اين گل نشد سر كن با نوگل ديگر

(3) دلبرا رو كه ديگر دلى در بر نيست

شوق گل چيدن ديگراى گلى در سر نيست

دگر اين دل افسرده

دگر اين گل پژمرده

اى نوگل خندان، من از تو بى زارم

رو رو كه من يارا مستغنى از يارم

آسوده از يارم فارغ از اغيارم

هم بر كنار از گل هم ايمن از خارم

در جاى جاى ترانه كلمه ى گل به صورت جناس تام آمده است.

گل گلشن جناس مذيل است.

گل و خار طباق و تقابل و مراعات نظير است.

اغيار و يار هم جناس زايد و هم طباق است.

و تركيب هاى ديگرى چون: نوگل، گلى، گلرخسار، گلعذار، گلگوون به صورت هايى كه ديده مى شود در اين ترانه گل كرده است و واقعاً سراينده، با اين «گل ها»، گل كاشته است.

در گلستان كه زاغان نغمه پردازى كنند

گوش گل را گوشوارى بهتر از سيماب نيست

«رضى دانش»

شادروان استاد ابوالقاسم حالت، گذشته از آنكه در سرودن انواع و اقسام شعر پارسى از قصيده و غزل و مخمس و چهارپاره و طنز و رباعى و غيره ماهر و مسلط و از بعضى جهات بى بديل بود، در ترانه سرائى نيز دستى قوى و ذوقى لطيف داشت و بر روى آهنگهاى بسيارى از هنرمندان راديو ايران منجمله امين اللَّه رشيدى آهنگساز و خواننده راديو ترانه هايى زيبايى سروده بود كه نمونه از آنها ذيلاً مى آيد.

«برباد رفته»

من آن گلم كه دور از چمنم

چنين پريشان كه منم

چو يار دور از وطنم

چرا جدا ز گلشنم

باد سحر از چمنم برده بدر

بجا گذرم

چه رَوَد بسرم؟

ز رهى كه رَوَم نَبوَد خبرم

همره طوفان ميگذرم

رهرو راهى پر خطرم

تيره جهان شد در نظرم

شد جانم آزرده

شد رويم پژمرده

مانده جدا از باغ و چمن

رنگ صفا رفت از رخ

من

ديده بسوى من بفكن

تا بينى احوالم

اين بخت و اقبالم

تا شده ام جلوه گر از باغ جهان

رفتم و شد چهر من از ديده نهان

نه كسى، نفسى، گذرد به برم

كه شكايت دل بر او ببرم

نه ز بوى خوشم اثرى

نه وجود مرا ثمرى

نه كسى پى ديدن من

نه دل پى چيدن من

نه گلى شده همدم و همبر من

نه گياه بسرم شده سايه فكن

همه نرگس و لاله چه شد؟

آه از دورى همنفسان

چو كسى ز ميان برود

گويى رفته ز ياد كسان

نه دل و نه هوس

منم و غم و بس

چه بود ثمرم چه بود اثرم

همره طوفان ميگذرم

رهرو راهى پر خطرم

تيره جهان شد در نظرم

شد جانم آزرده

شد رويم پژمرده

(1371 -1294 / 1293 ش)، نويسنده، شاعر، روزنامه نگار و مترجم. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات خود را در همين شهر به پايان رسانيد و از همان كودكى به شعر و ادب علاقه ى فراوانى داشت. از سال 1314 ش به طور رسمى به شعر و شاعرى پرداخت و از سال 1317 ش با روزنامه ى فكاهى «توفيق» همكارى كرد. بحر طويلهاى او با امضاهاى هدهدميرزا و اشعارش با امضاى خروس لارى، شوخ، فاضل مآب و ابوالعينك، به چاپ مى رسيد. حالت با نشريات بسيارى چون: «اميد»، «تهران مصور»، «قيام ايران» و «خبردار»، همكارى داشت و ملك الشعرا بهار او را به كنگره ى نويسندگان ايران دعوت كرد. او در ترانه سازى توانا بود و علاوه بر آن شاعرى محقق و مترجمى زبردست بود و به زبانهاى انگليسى و عربى و فرانسه، مسلط. از وى ترجمه هاى متعددى به جاى مانده است. از آثار او: «ديوان» اشعار؛ «پروانه و شبنم»؛ «تذكره ى شاهان شاعر»؛ «كلمات قصار حضرت على (ع)»؛ ترجمه ى «تاريخ كامل ابن اثير»؛ «تاريخ فتوحات

مغول»، اثر ج ج ساندوز؛ «تاريخ تجارت»، اثر اريك. ن. سيمونز؛ «زندگى من»، اثر مارك تواين؛ «بهار زندگى»، اثر كلاويس هاستى كارول.[1]

شاعر، مترجم.

تولد: 1298، تهران.

درگذشت: 3 آبان 1371، تهران.

ابوالقاسم حالت (با نام اصلى ابوالقاسم عبدالله فرد) متخلص به «حالت»، فرزند محمدتقى حالت، تحصيلات خود را در تهران از دبيرستان مروى به پايان رساند. از سال 1314 به شاعرى پرداخت و در انجمن هاى ادبى و از جمله انجمن ادبى ايران راه يافت. در سال 1317 در هفته نامه ى «توفيق» كه تازه فكاهى شده بود با مدير آن، حسن توفيق، همكارى كرد (از نخستين شماره ى روزنامه فكاهى توفيق تا مدت پنج سال متوالى سردبيرى اين مجله فكاهى را به عهده وى بود) و اين همكارى را تا آخرين شماره ى «توفيق» كه به مديريت حسن توفيق انتشار مى يافت، ادامه داد در مدت اين همكارى، بحر طويل هاى وى به امضاى «هدهد ميرزا» و اشعارش به امضاهاى «خروس لارى»، «شوخ»، «فاضل مآب» و «ابوالعينك» در توفيق به چاپ مى رسيد.

بعد از وقايع شهريور 1320 علاوه بر هفته نامه ى «توفيق» با هيئت تحريريه برخى از جرايد ديگر نيز همكارى مى كرد. در هفته نامه هاى «اميد»، «قيام ايران»، «خواندنيها» و «خبردار»، آثارى فكاهى به نثر و نظم داشت. در مجله ى «تهران مصور» نيز با امضاى «فاضل مآب» قطعاتى را سرود.

ولى اشعارى كه براى درج در هفته نامه «آيين اسلام» مى ساخت همه جدى (غير فكاهى) بود كه از تاريخ شانزدهم فروردين 1323 به بعد هر هفته پنج رباعى كه ترجمه ى منظوم كلمات قصار حضرت على (ع) بود. همچنين يك قصيده اخلاقى و عرفانى از وى در آن هفته نامه ديده مى شد. بيشتر قصايد او در همكارى با هفته نامه ى مذكور سروده

شده است.

از جمله مشغوليت هاى ديگر وى ترانه سازى بود. در واقع با سرودن ترانه هاى فكاهى از اوضاع سياسى و اجتماعى آن دوره انتقاد مى كرد. اين ترانه هاى به عنوان پيش پرده در تماشاخانه ى تهران به وسيله ى مجيد محسنى، حميد قنبرى، جمشيد شيبانى و در تماشاخانه ى گهر به وسيله ى عزت الله انتظامى اجرا مى شد.

در انجام كارهاى هنرى جامعه ى باربد نيز كه به مديريت اسماعيل مهرتاش اداره مى شد. شركت داشت. در بهار سال 1325 آثار فكاهى خود را در دو جلد تحت عنوان فكاهيات حالت منتشر كرد. در همين سال به نخستين «كنگره ى نويسندگان ايران» دعوت شده كه به رياست ملك الشعراى بهار تشكيل شده بود. اين كنگره از چهارم تا دوازدهم تير 1325 ادامه داشت و در اين كنگره دو شعر جدى قرائت كرد: قصيده اى تحت عنون «ستمگر و ستمكش» و يك مثنوى به نام «توپ فوتبال».

ابوالقاسم حالت در سال 1325 بنا به دعوت شركت «اورگرين پيكچر» به هندوستان سفر كرد و در بمبئى به كار صدابرگردانى فيلم پرداخت و مدتى نتوانست در كار تصنيف سازى فعال باشد. تا اينكه مهدى خالدى به همراه گروهى براى ضبط صفحه از ايران به بمبئى رفتند و حالت به عنوان يادگار براى اين هيئت ايرانى تصنيف «شيرين» را ساخت و على زاهدى آن را اجرا كرد. ابوالقاسم حالت در بهار سال 1327 به ايران بازگشت و در آن هنگام، سرپرستى اداره ى كل انتشارات راديو تهران با ابوالقاسم پاينده بود كه از وى دعوت به عمل آورد تا براى راديو تهران تصنيف بسازد و پس از يك ماه كه با راديو همكارى كرد، چون به استخدام شركت نفت درآمده بود، عازم آبادان شد و اين

همكارى قطع گرديد. وى سپس به عضويت در هيئت تحريريه به مجله ى «اخبار هفته» منتشره در آبادان درآمد. بيشتر اشعار جديد و داستان هايش در اين مجله طبع شده است.

پس از ملى شدن صنعت نفت و متوقف شدن صدور آن به مدت سه سال، حالت در اين فاصله به تحصيل زبان فرانسوى پرداخت و به دنبال آن كتاب شبح در كوچه ميكل آنژ فرانسوى ترجمه و در مجله ى «تهران مصور» به چاپ رسانيد.

حالت در اواسط سال 1327 به تهران منتقل شد و در اداره ى روابط عمومى شركت نفت انجام وظيفه نمود و در مديريت مجله ى «صنعت نفت» را به عهده گرفت و در عين حال همكارى خود را با مطبوعات همچنان حفظ كرد تا در سال 1353 بازنشسته گرديد. وى همچنين با مجله ى «گل آقا» همكارى داشت.

حالت در آغاز انقلاب اسلامى، سرود جمهورى اسلامى را ساخت و در نوزدهم آبان 1370 طى مراسمى كه در تالار باشگاه بانك ملى براى بزرگداشت او برگزار شد از وى تجليل به عمل آمد.

ابوالقاسم حالت در رشته ى زبان و ادبيات تحصيلات عالى كرد و به سه زبان عربى و انگليسى و فرانسوى تسلط داشت و چندين كتاب از نويسندگان انگليسى و فرانسوى را ترجمه كرد. برخى آثارى كه از وى طبع و نشر شده بدين شرح است: ديوان حالت (شامل قطعات، مثنويات، قصايد، غزليات و رباعيات)؛ كليات سعدى (با ترجمه ى اشعار عربى آن به فارسى)؛ تذكره ى شاهان شاعر؛ گلزار خنده (مشتمل بر اشعار فكاهى كه از نيمه سال 1317 تا آخر سال 1318 سروده شده)؛ فكاهيات حالت (دو جلد)؛ ديوان خروس لارى (شامل اشعار طنزآميز)؛ ديوان ابوالعينك؛ ديوان شوخ؛ بحر

طويل هاى هدهد ميرزا؛ عيالوار؛ رقص كوسه (شامل بيست داستان كوتاه)؛ مقالات طنزآميز؛ فروغ بينش يا سخنان حضرت محمد (ص) (با ترجمه ى فارسى و انگليسى و رباعيات فارسى)؛ راه رستگارى يا سخنان حسين بن على (ع) (با ترجمه فارسى وانگليسى و رباعيات فارسى)؛ كلمات قصار حضرت على (ع) (اين كتاب مختصرى از شكوفه هاى خرد است، با ترجمه به فارسى و انگليسى و رباعايت فارسى، 1333)؛ كلمات قصار حسين بن على (ع) (اين كتاب چاپ دوم راه رستگارى است)؛ ترجمه تاريخ كامل ابن اثير؛ تاريخ فتوحات مغول (نوشته ج. ج. ساندرز)؛ تاريخ تجارت (اثر اريك ن. سيمونز)؛ ناپلئون در تبعيد (خاطرات ژنرال برتران، استنساخ و تنظيم يادداشت نگارى از پل فلوريو دولانگل)؛ زندگى من (اثر مارك تواين)؛ زندگى بر روى مى سى سى پى (اثر مارك تواين)؛ پيشروان موشك سازى (تأليف بريل ويليامز و ساموئل اشتاين)؛ بهار زندگى (اثر كلاويس هاستى كارول، 1337)؛ جادوگر شهر زمرد (نوشته ى ال. فرانك باوم)؛ مينوتوش مشاور نرون (نوشته ى ميكا والتارى)؛ پسر ايرانى، سرگذشت واقعى داريوش سوم و اسكندر (نوشته ى مارى رنولت)؛ فرعون (نوشته ى الويز جارويز مك گرد)؛ شبح در كوچه ميكل آنژ (ترجه از فرانسوى به فارسى)؛ پروانه و شبنم (شامل قصايد ادبى به سبك سنايى، 1336)؛ رقص كوسه (شامل بيست داستان كوتاه، 1333).

ابوالقاسم حالت، بر اثر سكته ى قلبى دار فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (147/ 2)، سخنوران نامى معاصر (1062 -1054/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (238 -237/ 1).

حالي، ميرك

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، حكيم و شاعر، متخلص به حالى. معروف به حافظ. از مردم روستاى سمعى، از توابع هرات بود و ساكن بخارا. پدرش از

ملازمان و محرمان جامى، شاعر معروف، بود و از آن جهت كه حافظ قرآن بود، به حافظ ملقب شد. ميرك در علوم متداول دست داشت و در حكمت، شاگرد مولانا غياث الدين بود. وى غزل را نيكو مى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (632).

حامد حسين، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1246 ق)، عالم امامى، فقيه، محقق، مفسر، محدث، متكلم و اديب. وى را با نسبتهاى موسوى نيشابورى، كنتورى، هندى و كلهنوى نوشته اند. حامد حسين در لكهنو به دنيا آمد. وى از اركان علماى اماميه بوده است. كلام را در محضر پدرش، مفتى سيد محمدقلى، و فقه و اصول را نزد سيد حسين بن دلدار على نقوى، و معقول را در خدمت سيد مرتضى بن سيد محمد و ادب را در حوزه ى مفتى سيد محمد عباس فراگرفت. او تصنيفات فراوانى دارد با مراجعه به كتاب «عبقات» وى معلوم مى شود كه كسى به پايه او در فن كلام بخصوص در باب امامت بدان منوال كار نكرده است. كتابخانه ى ارزشمند ميرحامد حسين يكى از خزاين گرانبهاى شرقى در دوران اخير است. اين كتابخانه حاوى هزاران جلد كتاب است كه برخى از آنها از دستنويسهاى قديمى است. از آثار وى: «عبقات الانوار فى امامة الائمه الاطهار»؛ «اسفار الانوار عن وقايع افضل الاسفار»؛ «استقصاء الافحام و استيفاء الانتقام فى رد المنتهى الكلام»؛ «الشريعة الغراء»، در فقه: «الشعلة الجوالة»؛ «شمع المجالس»، قصايد عربى و فارسى در مراثى؛ مثنوى «شمع و دمع»، به اردو؛ «الظلل الممدود والطلح المنضود»؛ «افحام اهل اليمن فى رد ازالة الغين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (381/4)، ايضاح مكنون (92/2)، الذريعه (215 -214 /15 ،23/10 ،257

،31 /2)، ريحانه (379 -377 /3)، فوائد الرضويه (92 -91)، لغت نامه (ذيل/ حامد حسين)، معجم المؤلفين (717/3).

حامدبرقي، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حامدنيا، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين حامد نيا

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

بنام حق اينجانب طلبه حقير حسين حامد نيا پس از دوره دبيرستان كه دو رشته تجربي و ادبيات و علوم انساني تحصيلات كلاسيكي را طي كرده و در سال1367 شمسي وارد حوزه علميه مقدسه قم شدم و دوره ادبيات عرب را بمدت چهار سال در مدرسه المهدي (عج) كه تحت نظرمرحوم مرجع عالي قدرآي_ت الله سيد محمدرضا گلپايگاني اداره مي گشت گذرانده كه اساتيد ادبيات ما عمدتاً ازتلاميذ استاد... حجتي هاشمي خراساني و مرحوم مدرسي افغاني ...والحمدالله بهره هاي علمي ادبي فراواني درآن مدرسه بودم و پس ازآن وارد مدرسه علميه امام محمدباقرعليهم السلام به توليت مرحوم حاج آقا ديباجي اداره مي شد كه الحمدالله معنويت وقوت درسها و تدريسها واساتيد بزرگواري در آن مدرسه مشغول بودند لمعتين و معالم الاصول و اصول مرحوم علامه مظفر كه از شاگردان شيخ محمد حسين غروي اصفهاني بودند و نيز بدايه المعارف را خدمت شاگردان خاص حاج آقا جوادي آملي تلمذ كرده و بحمدالله دراين سه سال هم بركات علمي و معنوي به عنايات الهي و حضرت ولي عصر(عج) نصيبمان گشت و پس از 7سال وارد سطح گشته مكاسب و رسائل شيخ انصاري را درخدمت اساتيدي چون احدي اميركلائي وعلم الهدي و موسوي تهراني و نكونام و استاد احمد اميني شيرازي و كفا يه را محضرشيخ مصطفي اعتمادي زانوي تلمذ زده و بخاطرعلاقه به معقولات

و درسهاي فلسفه بدايه الحكمه را درخدمت استاد رمضاني و نهايه الحكمه را درخدمت استاد عباسي و منظومه مرحوم سبزواري را بمدت 2سال در خدمت بهرام دلير نقده اي و جلد اول اسفار را در خدمت استادان روز بهاني وغرويان وجلد دوم اسفار را درخدمت استاد گرانقدر و معظم علي زماني و بخشي شواهد الربوبيه و حكمت الشراق و شرح آن را خدمت آقازاده آيه الله جوادي آملي (شيخ مرتضي)و2سال درس خارج فقه ديات و نكاح در خدمت آيه الله مكارم شيرازي و يكسال اصول خدمت محمد علي گرامي و دو سال قصاص درخدمت آيه الله صانعي و دوره قصاص مجدد در خدمت مرجع آيه الله استاد محمد علي اسماعيل پور شهر رضائي و درس قضا بمدت يكسال شركت در دروس حضرت آيه الله نوري همداني و درس خارج اصول آيه الله شمس الواعظين فرمومدريي(شيخ شمس)و تعادل و تراجيح درخدمت حضرت آيه الله وحيد خراساني و مكاسب خارج شيخ انصاري بمدت 2سال در درس آيه الله فاضل لنكراني و دروس مترق ديگر چون درس الاهيات خدمت استاد سيد رضا اسحاق نيا و مشغول ملاحثات و تدريس ادبيات عرب و منطق مظفر و تفسير قرآني و كتاب الصلوه را بمدت 2سال دردرس سيد احمد خاتمي وغيره ، انشاالله كه با توجهات حضرت بيه الله (عج) درآينده عضو مفيد و خادم قرآن و اسلام و مكتب تشيع باشيم و قريب 14سال تمام درايام تبليغ مسافرت تبليغي اعزام شده ام و نيز 2سال شركت در درسهاي تخصصي تاريخ و تفسير حكمت و كلام و فقه و اصول حوزه اجتهاديه محسنيه داشته ام .

حامدي، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1322 -1281

ش)، پزشك. در تهران متولد شد. پس از پايان تحصيلات مقدماتى، تحصيلات متوسطه را در دبيرستان تدين و دارالفنون به پايان رساند، سپس به آموختن پزشكى در مدرسه ى طب پرداخت. در سال 1304 ش در مدرسه ى دفع آفات حيوانى، به كار پرداخت و براى اولين بار به تهيه ى سرم سرطان ضد طاعون در ايران مبادرت كرد و بعد از آن براى ادامه ى تحصيل به فرانسه رفت و در رشته ى دامپزشكى به تحصيل پرداخت. در ضمن زير نظر پرفسور رامن به مطالعه در فن سرم سازى پرداخت و به ايران بازگشت و به كار در اداره ى دامپزشكى مشغول شد. دكتر حامدى در سال 1316 ش اقدام به انتشار مجله ى «دامپزشكى» كرد و پس از آن به تدريس در دانشكده ى دامپزشكى مشغول شد. وى در تهران جهان فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (265 -264 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (58 -57 /3).

حاير، محمدتقي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدتقى بن رمضانعلى حايرى عالمى فاضل بود و بعد 1228 وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حايري تهراني، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1370/1360 -1298 ق)، فقيه و نويسنده. وى در تهران متولد شد. تا دوازده سالگى تحصيلات مقدماتى را نزد پدر فراگرفت و سپس در مدرسه ى مروى تهرن به فراگيرى علوم دينى و ادبى پرداخت. پس از چندى به نجف رفت و در خدمت مراجع بزرگ آنجا تكميل مبانى علمى كرد، در سى سالگى به اجتهاد رسيد. در كربلا و عراق به ترويج دين و تبليغ احكام پرداخت و به ايران بازگشت و در قم اقامت كرد. در تاسيس حوزه ى علميه ى قم با آيت اللَّه حايرى همكارى داشت و به تقاضاى جمعى از مولفين به تهران عزيمت كرد و در اين شهر درگذشت. پيكرش را به كربلا حمل، و در جنب در قاضى الحاجات دفن كردند. از آثار وى: «شرح اصول كافى، جزء اول»؛ «رساله ى رضاع»؛ «موائد الكريم لزوار عبدالعظيم حسنى (ع)»؛ «رساله ى ادائيه»؛ «شرحى بر حاشيه ى ملا عبداللَّه»؛ «كتاب الصلوه» و «مباحث الفاظ».[1]

آيت اللَّه مرحوم حاج شيخ عباس بن التقى الزكى حاج ملا حاجى حايرى تهرانى از علماء عظام تهران بودند و در اوائل تاسيس حوزه علميه در قم اقامت داشتند و در تشييد حوزه و تشويق طلاب كوتاهى نمى كردند مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى موسس حوزه هم بايشان عنايت و نظر مخصوصى داشتند و در موقع كسالت و مواقع ديگر ايشان را بجاى خود براى نماز مى فرستادند.

تولدش در سال هزار و دويست و نود و هشت در تهران واقع شده و تا سن 12 سالگى در مهد تربيت والد ماجدش مرحوم حاج ملا حاجى كه از اخيار و اتقياء تجار

تهران بودند تربيت شده سپس در مدرسه مروى به فراگرفتن علوم دينى و ادبى پرداخته و در سلك اهل علم و ادب درآمده و پس از چندى به نجف مشرف و در خدمت مراجع بزرگ آنجا تكميل مبانى علمى نموده و در سن سى سالگى بحد كمال علمى و درجه علياى اجتهاد رسيده و در كربلا و عراق به ترويج دين و تبليغ احكام پرداخته و بعد از چندى به ايران آمده و در قم سكونت نموده و بخدمات دينى و روحى مشغول تا به تقاضاى جمعى از مومنين تهران عزيمت به آن سامان نموده تا سال 1370 ق كه از دنيا رحلت و بسراى ابد خراميد. بازار تهران در مرگش تعطيل و جنازه او را بسر دوش گرفته و از بازار با گريه و زارى عجيبى تا حضرت عبدالعظيم آورده و بعنوان امانت گذاردند و پس از چندى حمل بكربلا و در جنب درب قاضى الحاجات در مقبره شخصى خودش بخاك سپردند.

نگارنده گويد: خاطرم هست كه آن مرحوم در شبهاى شنبه بحضرت عبدالعظيم عليه السلام آمده و در مسجد بالاى سر و يا رواق مطهر اقامه نماز جماعت مى كردند و جماعت بسيارى از وجوه مردم تهران و رى به نماز ايشان آمده و استفاده مى كردند.

مرحوم آيت اللَّه حايرى تهرانى تأليفات عديده اى داشتند كه ذيلا مى نگارم:

1- شرح اصول كافى كه جزو اول آن به طبع رسيده. 2- رساله رضاع. 3- موائد الكريم و الزوار عبدالعظيم حسنى عليه السلام 4- رساله ترتيبيه. 5- رساله در وصيت 6- اسرار الصلوه 7- رساله ادائيه 8- رساله در اسلام ابوطالب 9- اصول و فروع دين مختصر و مفصل 10- كتاب الصلوه و بسيارى

از ابواب فقه 11- شرح زيارت عاشورا 12- شرح زيارت جمامعه كبيره 13- شرحى بر حاشيه ملا عبداللَّه 14- شرح صمديه 15- مباحث الغاط.

از باقيات الصالحات آن مرحوم است فرزند فاضل برومندش حجت الاسلام حاج آقا مهدى حايرى تهرانى كه ترجمه اش در جلد دوم خواهد آمد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (98/13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 991 -990 /14)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (67 -66 /3)، گنجينه ى دانشمندان (427 -426 /4)، معجم المولفين (59/5).

حايري سمناني، محمد صالح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1391 -1297 ق)، عالم، مجتهد، نويسنده و شاعر. در كربلا متولد شد. و مقدمات علوم دينى را نزد آخوند، ملاعباس اخفش و ملاعلى سيبويه آموخت. سپس به نجف رفت و در حوزه هاى درسى آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين جليل تهرانى، به فراگيرى فقه و اصول پرداخت، و فلسفه را نيز نزد حاج ملا اسماعيل بروجردى حايرى فراگرفت و در جوانى به اجتهاد رسيد. براى معالجه ى چشم به ايران آمد و مدتى در تهران ماند، سپس به بابل رفت و در آنجا اقامت كرد و مرجع تقليد مردم شد. پس از چندى از بابل به سمنان تبعيد شد و در آن شهر به اقامه ى نماز جماعت و تدريس مشغول شد. پس از رحلت، جنازه اش به مشهد حمل و در جوار امام رضا (ع) دفن شد. او در سرودن انواع شعر دست داشت، خصوصا در قصايد عربى و غزليات و قصايد فارسى و انشاء مدايح و مراثى اهل بيت (ع). وى حدود سيصد تاليف و رساله دارد كه برخى از آنها عبارت اند از: «سبيكه الذهب»، كه «كفايه الاصول» علامه خراسانى را به نظم درآورده؛ «ديوان الادب»؛ «تاريخ معارف اماميه متضمن مذاهب

اسلاميه»، در ترجمه ى كتاب «ظلامه العتره الطاهره».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (135/12)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (69 -68 /3)، گنجينه ى دانشمندان (338 -335 /5).

حايري طباطبايي، علينقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1289 ق)، فقيه اصولى و عالم امامى. معروف به حاجى آقا. از نوادگان سيد على طباطبايى صاحب «رياض» بود. در كربلا ولادت يافت و در همان شهر تحصيلات خود را به انجام رسانيد و به رياست عمليه آنجا منصوب شد. سيد علنيقى در كربلا درگذشت و در مقبره ى پدرش در بازار حضرت ابوالفضل (ع) دفن شد. از آثار وى: «الدره فى العام و الخاص»؛ «الدره الحائريه»؛ در شرح «الشرائع»؛ كتاب «البيع»، كتابى مبسوط همراه «الخيارات»؛ «رساله فى طهاره و الصلاه و الصوم و الحج»؛ «اصول الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (182/5)، اعيان الشيعه (367/8)، الذريعه (192/15 ،97/8 ،192/3 ،208/2)، ريحانه (6/2)، لغت نامه (ذيل/ علينقى)، معجم المولفين (69/7).

حايري طبرسي مازندراني، ابوعلي محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1215 -1159 ق)، مورخ و فقيه اصولى امامى. معروف به ابى على. اصل وى از طبرستان و زادگاهش كربلا بود. ابوعلى از شاگردان محمد باقر وحيد بهبهانى، سيد على طباطبايى، صاحب «رياض» و سيد محسن كاظمى اعرجى بود. وى در عراق درگذشت. از آثار او: «زهر/ ازهار الرياض»؛ «عقداللالى البهيه»، در رد اخبارى ها؛ «منتهى المقال»، در رجال؛ «العذاب الواصب» يا «نقض نواقض الروافض».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (124/9)، الذريعه (291/24 ،14 -13 /23 ،240/15 ،71/12)، ريحانه (210/7)، الكنى و الالقاب (124/1)، معجم المولفين (58 -57 /9).

حايري كرماني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله مرحوم حاج شيخ محمدعلى حايرى از علماء حوزه علميه و اصحاب خاص مرحوم آيت الله العظمى بروجردى رحمه الله بودند كه در سال 1308 در كرمان متولد و مقدمات و ادبيات را در آن سامان ديده و قبل سنه 1335 ق از راه شيراز عازم نجف اشرف شده و به واسطه كسالت مزاج يكسال در آنجا توقف و سطوح وسطى را خوانده آنگاه به كرمان مراجعت و بعد از چند سال اقامت و تمام كردن سطوح عالى در سال 1335 به مشهد مشرف و از تدريس فقه و اصول مرحومين علمين آيت الله قمى و آقازاده خراسانى استفاده نموده و پس از يكسال مراجعت به كرمان و در سال 1339 باز از راه قم مشرف به نجف و از حين ورود تا هشت سال از فقه و اصول مرحوم آقا ضياء و فقه مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله اصفهانى استفاده برده و در سال 1347 مراجعت به كرمان و به وظائف و خدمات دينى و تدريس و امامت در مسجد جامع كرمان پرداخته و در سال 1356

به واسطه محذورات اعراض از كرمان و پس از ديدن اوضاع مشهد و بلاد ديگر پناه به قم حرم اهل بيت عليهم السلام آورده و شروع به تدريس نموده و با مرحوم آيت الله صدر و آيت الله زنجانى و آيت الله صادقى قمى مباحثه كمپانى و خصوصى گذارده و بعد از ورود آيت الله العظمى بروجردى به ايشان پيوسته تا در اواخر رياست آن مرحوم به رحمت حق و اصل و در جوار حضرت معصومه عليهاسلام مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حايري گلپايگاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام و المسلمين آيت اللَّه آقاى حاج سيد محمد بن السيد الجليل و العالم النبيل آيت اللَّه حاج ميرزا هدايت اللَّه حايرى گلپايگانى از علماء محترم و مبرز معاصر تهران است. وى در سال 1322 قمرى در گلپايگان متولد شده و در بيت علم و عزت پرورش يافته و پس از خواندن اوليات و ادبيات در محل خود به اراك آمده و پس از انتقال حوزه به شهرستان قم مهاجرت ببلده طيبه قم نموده و حدود چهار سال از محضر آيات عظام و مدرسين بزرگ چون مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على يثربى و ديگران استفاده نموده و از آنجا مهاجرت به نجف اشرف و از محضر آيات بزرگ مانند آيت اللَّه محقق نائينى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى بهره مند گرديده و در سال 1353 قمرى به ايران و شهرستان گلپايگان مراجعت كرده و مدت بسيت سال توقف و بخدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و تاسيس مدرسه علميه و تربيت طلاب و محصلين و غيره پرداخته تا سال 1373 ق به تهران منتقل و تاكنون بوظائف مقرره شرعى از اقامه نماز جماعت

در مسجد (فخر الحاجيه) خيابان راه آهن و تدريس و مباحثات كمپانى با اقران خود اشتغال دارد.

داراى دو فرزند فاضل و دانشمندى مى باشند كه اجمالا به آنها اشاره مى شود:

1- مرحوم مغفور حجت الاسلام آقا سيد جمال الدين حايرى كه از فضلاء حوزه علميه ى قم بودند و پس از فراغت از تحصيل در تهران اشتغال بخدمات دينى و روحى داشتند و در ماه شعبان 1386 ق در سن جوانى بدرود حيات گفته و در مقبره شيخان قم مدفون گرديدند.

2- جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد مرتضى حايرى كه نيز تحصيلات خود را در قم تكميل و سالها از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و ديگران استفاده و به تهران منتقل و اكنون در مسجد مرحوم برادرش در سلسبيل تهران خيابان هاشمى (مسجد رضوى) بجاى آن مرحوم به اقامه جماعت و انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارند.

مرحوم مترجم معظم ما نيز از آيات عظام و علماء اعلام گلپايگان بوده اند كه شرح احوال و آثارش در جلد چهارم گنجينه در باب گلپايگان خواهد آمد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

حايري گلپايگاني، هدايةاللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هدايةاللَّه فرزند آيت اللَّه آقا ميرعباس (كه از علماء بزرگ و شاگردان مرحوم آيت اللَّه انصارى بوده و تقريرات فقه و اصول معظم له را تحرير و اكنون موجود است).

در سال 1274 قمرى در بيت علم و تقوا چشم به دنيا گشوده و در تحت تربيت چنان پدرى (كه مكرر مى فرموده من در بين چهارده فرزند ذكورم نور ايمان و شوق به تحصيل را در ميرزا هدايت اللَّه مشاهده كردم) پرورش يافته و حتى شبها نزد خودش مى خوابانيد تا هنگام سحر با كمال رغبت براى تهجد برمى خواست.

تحصيلات مقدمات

و سطوح را نزد والد محترمش و ساير اساتيد انجام داده و در سال 1295 مهاجرت بنجف اشرف نموده و از محضر آيت اللَّه طباطبائى يزدى و آيت اللَّه خراسانى قدس سرهما حداكثر استفاده را نموده و در بين فضلاء معاصر علماً و عملا مشار بالبنان بوده است.

جناب آيت اللَّه حاج سيد كاظم گلپايگانى از استادشان مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمدصادق اصفهانى كه از فحول علماء عصر خود بودند نقل نمودند كه ايشان مى فرمودند مرحوم آميرزا هدايةاللَّه در هر جلسه از فضلاء كه شركت مى كرد از حيث تقوى و فضيلت وزنه اى بشمار مى رفت و در موقع مراجعت به ايران اجازاتى به ايشان داده شده كه در آنها مخصوصاً در اجازه مرحوم آيت اللَّه العظمى سيد اعلى اللَّه مقامه ترغيب به تقليد از ايشان شده بود و لذا در همان اوان معظم له اجازات را خواسته و ملاحظه نمودند كه در مقام تصديق اجتهاد ايشان تعبير (بل فوق رتبة الاجتهاد) شده و باز پس از جمله (و بحرم على التقليد و على العوام الرجوع اليه) و امثال اين تعبيرات گرديده.

مرحوم آيت اللَّه آقا سيد جمال الدين گلپايگانى قدس سره به فرزند ارجمندش جناب آقاى حاج سيد محمد حايرى مذكور در اوائل تشرفش به نجف اشرف براى تحصيل در مقام نصيحت و تشويق فرموده بودند كه مرحوم پدرت مردى بود كه در بين فضلاء معاصرش مخصوصاً از جهت تقوى و ورع شخصيت ممتازى داشت و در موقع حركت به ايران مرحوم سيد اظهار تأسف مى كرده و مى فرموده كه من در بين شاگردانم افقه از ميرزا هدايت اللَّه سراغ ندارم و به اين شاگرد ارادت دارم.

اجمالا آن مرحوم در سال 1305 به واسطه ابتلا به

تب لازم به حكم اجبار مراجعت به ايران كه پس از معالجه باز مشرف شوند لكن مقدرات ايشان را پاى بند و ديگر وسيله مراجعت بر ايشان فراهم نشده و باقى عمر را در گلپايگان اقامت و در حدود امكانات محل به تدريس علوم و ارشاد و هدايت مردم بسر بردند و با اصرار زيادى كه حتى بزرگان از علماء معاصرشان داشتند زير بار قضاوت نرفتند و تا اواخر عمرشان مى فرمودند شكر خدا را مى كنم كه من به الكفايه هست و من ملتزم نيستم كه زير اين بار سنگين بروم.

از سياست بكلى بر كنار و منزوى و تارك معاشرت هم نبودند با خواص علماء معاصرشان كه اكثراً از شخصيتهاى بزرگ علمى و در طراز مراجع وقت بودند بعنوان افاده و استفاده و با عوام با كمال حلم و تواضع براى انجام حوائج دينى و دنيوى آنها معاشرت مى كردند تا صبح روز بيست و يكم شعبان المعظم 1337 قمرى هجرى كه در اثر بيمارى حصبه بدرود حيات گفته و دعوت حق را اجابت نمودند

و قبرشان در نزديك امامزاده احمد بن عمران واقع و بقعه برايشان بنا كردند كه مورد توجه و مزار عمومى گلپايگان و حومه آنست. و چون بناى قديمى مندرس و گنجايش براى اجتماعات زياد نداشت در سال 1390 ق تجديد بناء وسيعى گرديد كه جوابگوى اجتماعات مذهبى و حتى اقامه جماعت در ماه مبارك رمضان براى اهالى محل و مجاور مى باشد

آن مرحوم در گلپايگان و حومه آن رياست عجيبى داشته و نافذالكلمه بوده تا از دنيا رفته و قبرش اكنون يكى از مزارات مهم گلپايگان است و اخيراً صندوقى براى قبر او از تهران

برده و در روى قبرش نصب نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حايري لاهيجي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1296 ق)، فقيه. وى پس از اخذ مقدمات علوم اسلامى، مدارج عالى اجتهاد را نزد سيد على طباطبايى، صاحب «رياض» و فرزند وى، سيد مجاهد، و محمد صالح برغانى گذرانيد. او داراى اجازه از استاد خود سيد على طباطبايى، صاحب «رياض»، بود. وى در جهاد عليه روسيه با استادش، محمد مجاهد همراه بود. سالها كرسى تدريس را در كربلا به خود اختصاص داد. از آثار وى: «رياض المومنين فى احوال المعصومين (ع)»؛ «رساله فى صلاه الجمعه»؛ «اصول الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (404/2)، الذريعه (339 -338 /11 ،219/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 48 -47 /13).

حايري مازندراني، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1309 -1227 ق)، عالم و فقيه امامى. در بارفروش (بابل) مازندران ولادت يافت و در همان شهر نزد سعيد العلماء مازندرانى درس خواند. وى پس از آن به كربلا رفت و در آنجا نزد سيد ابراهيم قزوينى، صاحب «ضوابط» و شيخ محمد حسين اصفهانى، صاحب «فصول»، به تحصيل فقه و اصول پرداخت و سپس در محضر شيخ محمد حسن نجفى، صاحب «جواهر» و شيخ انصارى اين علوم را تكميل كرد. شيخ زين العابدين علاوه بر مرجعيت تقليد بسيارى از مردم هند و ايران و عراق، به تدريس و فتوى نيز مشغول بود. زين العابدين در كربلا وفات يافت و در صحن مطهر دفن شد. از آثار وى: «رساله فى الصلاه»؛ «مناسك الحج»؛ «ذخيره المعاد»، به فارسى معروف به «سؤال و جواب»؛ «زينه العباد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (106/3)، اعيان الشيعه (168 -167 /7)، الذريعه (56/15 ،93/12 ،20/10)، ريحانه (146 -145 /5)، لغت نامه (ذيل/ مازندرانى)، المآثر و الاثار (150)، معجم المولفين (198/4)، مكارم الاثار

(844/3).

حايري مازندراني، مجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1295 ش)، مترجم. در تهران متولد شد. وى در دارالفنون، تحصيل كرد، سپس وارد دانشكده ى حقوق شد، و نزد پدر، اصول فقه و علوم قديمى را فراگرفت. مازندرانى چندى به اورپا رفت و در پاريس دكتراى حقوق گرفت و به تهران بازگشت و مشغول امر وكالت شد. از آثار او: ترجمه ى كتاب معروف «مانون لسكو» اثر آبه پرود از فرانسه به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مولفين كتب چاپى (193 -192 /5).

حايري مازندراني، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353 -1270 ش)، شاعر، نويسنده و فيلسوف. در تهران متولد شد. علوم ادبى را نزد استادان عصر، از جمله اديب الممالك فراهانى فراگرفت. سپس علوم جديد را در مدرسه ى دارالفنون و مدرسه ى عالى سياسى و حقوق به انجام رسانيد، سپس به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و چندى به مشاغل، رياست تعليمات و بازرسى اوقاف و اداره ى نگارش و بازرس سيار در شهرستانها، پرداخت و در شهرستانها به ايجاد آموزشگاه ها و ساير موسسات فرهنگى اقدام كرد. حايرى، شاعر توانا بود. آثار وى: «ديوان» شعر حدود پنج هزار بيت؛ قسمتى از اشعارش تحت عنوان «برگ سبز» منتشر شده است؛ «كتابى در فلسفه»؛ «كتابى در تاريخ فلسفه و فلاسفه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (1286 -1285 /9)، سخنوران نامى معاصر (3907 -3903 /6)، فرهنگ سخنوران (993).

حايري يزدي، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1276 ق)، مجتهد، مرجع و بنيانگذار حوزه علميه قم. حايرى در قريه ى مهرجرد/ ميجرد ميبد، از توابع اردكانى يزد متولد شد. پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى در زادگاه خود، نزد مجدالعلماء اردكانى و آقا سيد يحيى مجتهد يزدى به عراق رفت و از محضر سيد محمد طباطبايى فشاركى و آيت اللَّه شيرازى درس آموخت و در نجف از محضر ملامحمد كاظم خراسانى و آيت اللَّه يزدى بهره برد و به درجه ى اجتهاد نايل آمد، سپس به ايران بازگشت و در اراك حوزه ى عليمه دايره كرد و به تدريس مشغول شد. سپس به علت عدم تمايل در درگيريهاى سياسى زمان مشروطيت، چند سالى به نجف و كربلا رفت و به تدريس پرداخت. در سال 1331 ق به دعوت حاج سيد اسماعيل اراكى به اراك رفت و به تدريس علوم دينى، فقه و

اصول پرداخت. حايرى بعد از پنج سال به قصد زيارت به مشهد رفت و در راه بازگشت در قم توقف كوتاهى كرد و علماى شهر با ايشان ملاقات كردند. بنا به اصرار و دعوت علماى آن شهر در آنجا اقامت كردند. بنا به اصرار و دعوت علماى آن شهر در آنجا اقامت كرد و حوزه ى علميه قم را بنيان گذارد. امام خمينى، آيت اللَّه گلپايگانى، آيت اللَّه مرعشى نجفى، آيت اللَّه اراكى و آيت اللَّه شريعتمدارى از شاگردان وى بودند. او در قم درگذشت و در جوار حرم حضرت معصومه دفن شد. از جمله ى تاسيسات و آثار خيريه ى او: «بيمارستان قم»؛ «قبرستان تازه و غسالخانه ى شهر قم» و «احداث كتابخانه مدرسه ى فيضيه» و «تاسيس قلعه ى مبارك آباد و سد رودخانه ى قم». آثار علمى او عبارتند از: «تقريرات»؛ « درر الفوائد فى الاصول» يا «درر الاصول»؛ «كتاب الرضا (ع)»؛ «كتاب الصلوه»؛ «كتاب المواريث»؛ «كتاب النكاح»؛ «حاشيه ى انيس التجار»؛ «حاشيه ى عروه الوثقى»؛ «ذخيره ى المعاد»؛ «مناسك حج»؛ «وسيله النجاه»؛ «منتخب الرسائل»، شامل فتاوى فقهى ايشان.[1]

آيةاللَّه حاج شيخ عبدالكريم بن محمد جعفر مهرجردى يزدى، مرجع تقليد شيعيان (و. مهرجرد يزد 1376 ه.ق.- ف. قم 1355 ه.ق./ 1315 ه.ش.) وى در عتبات نزد حاج ميرزا محمدحسن شيرازى، ميرزا محمد تقى شيرازى، شيخ فضل اللَّه نورى، آخوند ملا كاظم خراسانى و سيد كاظم يزدى تلمذ كرد و از محضر سيد محمد فشاركى استفاده نمود. پس از بازگشت به ايران حوزه علميه قم را تشكيل داد. از آثار اوست: 1- تقريرات، و آن تحرير تقريرات سيد محمد فشاركى است، 2- درر الفوائد فى الاصول، 3- كتاب الرضاء 4- كتاب الصلوة، 5- كتاب المواريث، 6- كتاب النكاح.

مرحوم حاج

شيخ عبدالكريم بن محمد جعفر در سال 1276 قمرى در قريه مهرجرد از مضافات ميبد كه از توابع اردكان يزد است متولد شده و تحصيلات مقدمات خود را در اردكان يزد خدمت مجدالعلماء اردكانى و ديگران نموده و بعد از آن به يزد آمده و در مدرسه خان سكونت و در نزد مرحوم حاج ميرزا سيد حسين وامق و آقا سيد يحيى مجتهد يزدى تحصيل سطوح نموده آنگاه در اوان شباب و جوانى مهاجرت به عراق و سر من راى كه به زعامت و رياست على الاطلاق مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدحسن شيرازى اداره مى شد وارد شده و رحل اقامت افكنده و در نزد جماعتى كه از آنها بود استاد مرحوم آقا سيد محمد طباطبائى فشاركى اصفهانى تلمذ نموده و هم از محضر آيت اللَّه مجدد استفاده و بعد از فوت آن دو بزرگوار به نجف اشرف آمده و از مرحومين علمين خراسانى صاحب كفايه و يزدى صاحب عروة استفاده كافى كرده تا به مقام رفيع اجتهاد ارتقاء يافته سپس به كربلاء معلى توطن نموده و به تدريس و تربيت عده اى از فضلاء پرداخت تا آنگاه كه به دعوت مرحوم حاج سيد اسماعيل عراقى فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج آقا محسن عراقى در سال 1332 قمرى به اراك آمده و حوزه درس تشكيل و جماعتى از فضلاء بلاد و شهرستان اراك به محضرش شتافته و از دروس فقه و اصولش استفاده مى كردند و بيش از هشت سال اين حوزه به گرمى دائر و گذشته از آن مرحوم رجال بزرگى چون مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد سلطان العلماء و آيت اللَّه آقا نورالدين عراقى و آيت اللَّه حاج ميرزا محمد عليخان و

آيت اللَّه حاج آقا مصطفى فريد محسنى و ديگران تدريس مى نمودند.

آيت اللَّه حايرى پس از پنج سال توقف در اراك به قصد زيارت حضرت ثامن الحجج عليه الصلوة والسلام به جانب مشهد عزيمت و در اياب و ذهاب چند روزى در قم توقف نموده و علماء قم به زيارتشان نائل شده و از محضرشان بهره مند گرديده و دانستند چه شخصيت ارزنده اى در نزديكى آنها وجود دارد.

آيت اللَّه حايرى مراجعت به اراك نمودند و تا سال 1340 توقف و تدريس و رسيدگى به امور مسلمين نمودند تا سال مزبور كه براى زيارت حضرت معصومه عليهاالسلام و گذرانيدن ايام نوروز به سوى قم حركت كردند.

آمدن آيت اللَّه به قم

موقعى كه خبر حركت مرحوم حايرى به قم رسيد مردم به تشويق و تحريك مرحوم بافقى و علماء ديگر، اكثر علماء قم و طبقات ديگر به استقبال آن مرحوم رفته و تا امامزاده شاه جمال كه در 4 كيلومترى قم در مسير راه اراك واقع است استقبال نموده و پس از رسيدن آن مرحوم خير مقدم گفته و در همان يك ساعتى كه براى استراحت در آنجا توقف فرمودند اولين زمزمه اقامت ايشان را در قم نموده و از آنجا با تجليل فراوان حركت و در منزل مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مهدى پائين شهرى نزول نمودند و چنانچه سابقاً هم اشاره كردم ماده تاريخ ورود ايشان به قم نام شريف آن جناب (الشيخ عبدالكريم الحايرى اليزدى) 1340 مى باشد به اين كيفيت: الف (1) ل (30) ش (300) ى (10) خ (600) ع (70) ب (2) و (4) ل (30) ك (20) ر (200) ى (10) م (40) الحايرى (260) الف (1) ل (30) ى

(10) ز (7) د (4) ى (10) جمع اين اعداد حروف هزار و سيصد و چهل، قال عليه السلام (الاسماء تنزل من السماء)

حركت از اراك روز بيست و دوم ماه رجب المبارك و ورودشان به قم روز بيست و چهارم ماه مزبور بوده است و در آن هنگام كه بسيارى از مردم ايران از تهران و اصفهان و كاشان و اراك و نقاط ديگر براى تحويل حمل به قم آمده بودند و جمعى از علماء و خطباء نامى هم به همين عنوان مشرف بودند به زيارت و دست بوسى ايشان آمده و ضمناً تقاضاى اقامت در قم را از معظم له نمودند كه اين شهر مذهبى را مركز و محل توقف خود قرار داده و تشكيل حوزه دهند و مخصوص چندين نفر از خطباء و وعاظ نامى تهران مانند مرحوم مبرور حاج شيخ محمد سلطان الواعظين تهرانى كه سمت رياست گويندگان تهران را داشت به زيارت آمده بودند چون اصرار مردم را ديدند به توقف آن مرحوم در منبرهائى كه در صحن مطهر و حرم منور مى رفتند بيشتر مردم را تشويق نموده و تحريك به نگه داشتن آن مرحوم در قم نموده و در آن ايام در اغلب محافل و مجالس قم سخن از آيت اللَّه حايرى و اقامت در قم بود و از تمام علماء و خطباء جدى تر بر اين موضوع مرحوم حاج شيخ محمدتقى بافقى بود كه از نجف سوابق درخشان آن مرحوم را داشت و با آن ديدگان ملكوتى حق بين و آتيه بين خود مى ديد كه اگر آن مرحوم در قم اقامت كند يكى از علائم فرج آل محمد عليهم السلام كه ظهور علم و تشكيل حوزه

علميه است در قم بارز و واقع خواهد شد پس بيش از ديگران اصرار بر اين امر داشت.

در خاطر دارم كه مرحوم بافقى براى اين نگارنده و جمعى ديگر مى فرمود كه مرحوم آيت اللَّه حايرى با اينكه در سفر مشهدشان وضع مدارس مهجور ويران قم را از فيضيه و دارالشفا ديده كه چگونه دانشگاه روحانى و محل تدريس و افاضات مرحوم محدث بزرگوار ملا محسن فيض و ملا عبدالرزاق فياض لاهيجى و صدرالمتالهين شيرازى و ديگران به مركز گدايان و فقراء و ديوانه گان و بيماران تبديل شده و ابراز تاسف نموده و مى گفتند كه چه مى شد اگر اين مدارس هم از غربت بيرون مى آمد، ولى به نظر مباركشان مشكل و گران مى آمد كه ممكن باشد حوزه را از اراك به قم منتقل نمايند.

فرمودند وقتى به ايشان اصرار كردم براى توقف موانعى ذكر كردند جواب آنها را دادم و آخر ايشان را به اين كلمه قانع نموده و منصرف از مراجعت به اراك كردم.

گفتم شما اين اخبارى را كه از حضرات معصومين عليهم السلام راجع به آخرالزمان كه «قم مركز علم و دانش خواهد شد (و منها تفيض العلم الى سائر البلدان) و اينكه در آن زمان علم در نجف چون مارى به زمين فرورفته و از قم بيرون خواهد آمد» ديده ايد فرمودند: آرى گفتم آيا قبول داريد و يا شبهه مى كنيد فرمودند: قبول دارم.

گفتم نمى خواهيد كه تأسيس اين اساس به دست شما گردد و براى هميشه اين سكه به نام شما زده شود و باقيات الصالحات شما باشد فرمودند چرا گفتم تصميم به توقف بگذاريد و به اراك پيام دهيد هركس مايل باشد به قم بيايد.

و گذشته

از مرحوم بافقى عده ديگرى از بزرگان قم چون مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمد ارباب و آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضاى ساوه اى و مرحوم حاج سيد حسن متولى باشى آستانه مباركه فاطميه و حاج ميرزا محمود روحانى و ديگران از افراد مؤثر و علاقه اى كه عموم مردم قم و زوار آن سال ابراز داشتند مرحوم حايرى را به حال ترديد درآورده و فرمودند استخاره خواهيم كرد كه آيا صلاح است در قم مانده و به فضلاء و محصلين حوزه اراك كه انتظار بازگشت را دارند بنويسيم به قم بيايند.

پس با اينكه كمتر به قرآن مجيد تفأل زده و استخاره مى نمودند صبحگاهى كه به حرم مطهر مشرف شدند با قرآن شريف استخاره كردند آيه 29 سوره مباركه يوسف عليه السلام آمد (إذهبوا بقميصى هذا و القوه على وجه أبى يأت بصيرا و أتونى باهلكم أجمعين) و اول جمله اى كه در اول صفحه قرآن بود ذيل آيه و أتونى باهلكم اجمعين بود پس با عزمى راسخ و قلبى مطمئن بنا را بر توقف گذارده و به منزل مرحوم حاج سيد على مصطفوى تاجر قمى كه علماء و طبقات تجار و اصناف ديگر مجتمع و انتظار نتيجه و تصميم نهائى آنجناب را داشتند آمده و اظهار مطلب فرمودند، مردم بى اندازه مسرور شده و يكى از بزرگان دانشمند گفت:

و ترتجيه من الرحمن سائلة

حتى استجيب لما ترجوه داعيها

مرحوم حاج ميرزا عبدالحسين صاحب الدارى بروجردى كه مقسم مرحوم حايرى بود در اراك براى نگارنده گفت كه: چون پيام ايشان به اراك رسيد اول كسى كه به اتفاق آقاى حاج ميرزا هدايت اللَّه وحيد گلپايگانى به ايشان پيوست بنده بودم كه بعد از دو ماه كه

شهريه محصلين حوزه اراك را پرداختم به قم آمده و خدمتشان رسيدم فرمودند: ما ماندنى شديم اگر شما هم بخواهيد بمانيد خدا كريم است برويد خانواده خود را بياوريد.

پس آقاى حاج ميرزا هدايت اللَّه به اراك رفته و رفقا و أصحاب آيت اللَّه را از قضيه اطلاع داده و خانواده خود و مرا به قم آورد و كم كم رفقاى اراك به قم آمده و رفته رفته حوزه علميه قم تأسيس گرديد و پيش بينى ها و پيش گوئيهاى حضرات أئمه معصومين عليهم السلام مصداق يافت.

خدمات و آثار مرحوم آيت اللَّه حايرى پس از توقف در قم با همت والا و سجاياى حسنه و اخلاق فاضله خود، فضلاء اراك و تهران و شهرستانهاى ديگر را دور خود جمع نموده و كم كم حوزه علميه رو به افزايش گذاشت تا بيش از هزار نفر طلبه و محصل جدى جمع شده و از محضر آيت اللَّه و مدرسين ديگر استفاده مى نمودند و اما آثار آن مرحوم به شرح زير است:

1- حوزه رسمى علميه قم كه تا آمدن وجود ذيجود حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف باقى خواهد بود.

2- بيمارستان سهامى و فاطمى كه از ثلث مرحوم حاج سيد محمد فاطمى براى طلاب تأسيس شد.

3- سد رودخانه قم پس از آمدن سيل و خرابى بسيار از منازل كوچه حرم و غيره.

4- بناء قلعه مبارك آباد كه امروز به نام كوچه رهبر معروف است براى افرادى كه منازلشان در سيل ويران شد.

5- تعمير مدارس فيضيه و دارالشفا كه رو به ويرانى گذارده بود چنانچه در جلد اول اشاره كرديم.

6- كتاب دررالفوائد در علم اصول فقه كه غالباً در درس اصولشان عنوان مى فرمودند.

7- كتاب صلوة كه مطبوع و مورد

نظر فقهاء مى باشد.

8- كتابخانه مدرسه فيضيه كه تفصيل آن در جلد اول گذشت.

9- غسالخانه در جنب رودخانه قم.

10- قبرستان آيت اللَّه حايرى معروف به قبرستان حاج شيخ و قبرستان نو.

11- معظم تلامذه و اصحاب برجسته آيت اللَّه حايرى.

بزرگترين آثار و ثمرات حوزه علميه و مكتب و مؤسسه مرحوم آيت اللَّه حايرى رجال علمى قم و ايرانست زيرا هر كدام داراى مقام فضل و دانش و كمال و تقوا و غالباً حائز اجتهاد مطلق و يا مجتهد متجزى و نويسنده نامى و گويندگان سامى مى باشند و تمام آنان از درس و بحث آن فقيد معظم حيازت آن مقام شامخ را نموده اند:

مرحوم حايرى رحمه اللَّه از نوابغ و فحول علمى چنانيست كه از حوزه او مجسمه هاى فضيلت و استوانه هاى شرافت و مجتهدين جامع الشرايط و علماء عاليقدر و مدرسين كرام و اساتيد عظام بيرون آمده است.

و حوزه او مانند حوزه وحيد بهبهانى و شيخنا الانصارى و ميرزاى شيرازى و شيخنا الاستاد الخراسانى و استاد المعاصرين آقا ضياءالدين عراقى قدس اللَّه اسرارهم رادمردان بزرگ و دانشمندان ستركى برخاسته اند.

اين نگارنده در اينجا فهرست اسامى معظم آنها را با محل سكونتشان نگاشته و ترجمه احوال و مآثر و آثارشان را در اين جلد و جلد دوم مى نگارم انشاءاللَّه تعالى، و مخفى نباشد كه بسيارى از آنان دار فانى را وداع و جماعتى هم در قيد حيات و از زعماء و مراجع بزرگ معاصر مى باشند.

شماره، اسم و شهرت، محل اقامت

1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ميرزا آقاى ترابى، دامغان

2- آيت اللَّه حاج سيد ابراهيم علوى خوئى، تهران

3- آقا شيخ ابراهيم رياضى، نجف آباد

4- آيت اللَّه حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى، تهران

5- حاج سيد ابوالحسن اسلامبولچى، تهران

6- مرحوم حاج سيد ابوالحسن

روحانى قمى، نجف

7- حاج ميرزا ابوالفضل خراسانى، تهران

8- آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى، قم

9- حاج سيد ابوالقاسم فقيه ارسنجانى، شيراز

10- مرحوم شيخ ابوالقاسم اصفهانى، قم

11- آيت اللَّه حاج شيخ اسماعيل جاپلقى، تهران

12- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ اسماعيل بهارى، تهران

13- آيت اللَّه حاج سيد احمد خونسارى، تهران

14- آيت اللَّه حاج سيد احمد زنجانى، قم

15- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد احمد لواسانى، تهران

16- آيت اللَّه حاج آقا بزرگ، كنگاور

17- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد جعفر شاهرودى، تهران

18- مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسن فريد محسنى، قم

19- مرحوم آيت اللَّه حاج آقا ميرزا حسن يزدى، نجف

20- آيت اللَّه حاج ميرزا حسن معينى، شهر رى

21- آيت اللَّه حاج سيد حسن اصفهانى، تهران

22- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد حيدر طاهرى، خرم آباد

23- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ابوتراب طاهرى، خرم آباد

24- آيت اللَّه حاج ميرزا خليل كمره اى، تهران

25- آيت اللَّه حاج شيخ راضى تبريزى، تهران

26- آيت اللَّه حاج آقا رضا زنجانى، تهران

27- آيت اللَّه حاج آقا رضا مدنى كاشانى، تهران

28- آيت اللَّه العظمى آقاى حاج روح اللَّه خمينى، نجف

29- مرحوم آيت اللَّه حاج روح اللَّه كمالوند، خرم آباد

30- آيت اللَّه حاج روح اللَّه خاتمى، اردگان

31- آيت اللَّه حاج ريحان اللَّه گلپايگانى، تهران

32- آيت اللَّه حاج سيد سجاد علوى، گرگان

33- آيت اللَّه العظمى آقاى سيد شهاب الدين نجفى مرعشى، قم

34- مرحوم حاج ميرزا شهاب همدانى، ملاير

35- مرحوم حاج سيد شمس الدين ابهرى، تهران

36- مرحوم آيت اللَّه صدرالدين صدر، قم

37- مرحوم آقا ضياءالدين خونسارى، قم

38- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى، قم

39- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عباس تهرانى، قم

40- آيت اللَّه آقا شيخ عباس حايرى، تهران

41- آيت اللَّه آقا شيخ عباس انصارى همدانى، تهران

42- آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه تهرانى، تهران

43- آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه مجتهدى، تبريز

44- آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه سرابى، تبريز

45- مرحوم حاج ميرزا عبدالحسين صاحب الدارى، قم

46- مرحوم حاج ميرزا عبدالعلى تهرانى، تهران

47- آيت اللَّه

حاج ميرزا سيد على يثربى، كاشان

48- آيت اللَّه آقاى آخوند ملاعلى همدانى، همدان

49- آيت اللَّه حاج على محمد مزلقانى، همدان

50- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على اصغر صالحى، كرمان

51- مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا على مهرابى، كرمان

52- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على اكبر برقعى، تهران

53- آيت اللَّه آقاى فضلعلى، قزوين

54- مرحوم آيت اللَّه فاضل لنكرانى، قم

55- آيت اللَّه حاج ميرزا فخرالدين جزايرى، تهران

56- آيت اللَّه حاج سيد كاظم شريعتمدارى، قم

57- آيت اللَّه آقا سيد كاظم گلپايگانى، نجف

58- آيت اللَّه حاج آقا مجتبى عراقى، قم

59- مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد حجت، قم

60- مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد داماد يزدى، قم

61- مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى، همدان

62- آقا شيخ محمد غروى، سنقر

63- آقا آيت اللَّه سيد محمد صدرالعلماء، قم

64- آيت اللَّه حاج ميرزا محمد ثقفى، تهران

65- آيت اللَّه ميرزا محمد ثابتى، همدان

66- آيت اللَّه حاج ميرزا محمدباقر مهاجرانى، همدان

67- ميرزا محمدتقى اشراقى، قم

68- آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى، قم

69- آيت اللَّه حاج سيد محمد جلالى، مشهد

70- آيت اللَّه حاج سيد محمد حسن يزدى، قم

71- حاج شيخ محمد حسن فريد گلپايگانى، تهران

72- آيت اللَّه، حاج شيخ محمدحسين شريعتمدار، ساوه

73- آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدرضا گلپايگانى، قم

74- آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدرضا طبسى، قم

75- آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدعلى عراقى، قم

76- آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود روحانى، قم

77- آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا مصطفى صادق، قم

78- آيت اللَّه العظمى حاج سيد مصطفى خونسارى، قم

79- مرحوم حاج سيد محى الدين طالقانى، تهران

80- حاج سيد محمدرضاى طالقانى، قم

81- حاج ميرزا مهدى بروجردى، قم

82- آيت اللَّه حاج سيد مهدى كشفى، تهران

83- آيت اللَّه حاج سيد مهدى انكجى، تهران

84- آيت اللَّه آقا شيخ مهدى كوچه حرمى، قم

85- آيت اللَّه حاج سيد هادى روحانى، رودسر

86- آيت اللَّه ميرزا هاشم آملى، قم

87- حاج ميرزا هدايت اللَّه وحيد، تهران

88- حاج سيد يحيى يزدى،

نجف

89- حاج سيد يحيى بفروئى، بفروى يزد

90- آقا سيد يحى اسلمبولچى، تهران

و صدها نفر ديگر كه ذكرشان موجب اطنابست و انشاءاللَّه ترجمه هر يك در اين كتاب و جلد دوم خواهد آمد.

رحلت مرحوم آيت اللَّه حايرى

مرحوم آيت اللَّه حايرى از اوائل ورودش به قم تا آخر عمرش كه حدود پانزده سال بوده است مواجه با حوادث سهمگين و ناملايمات فراوانى بوده است كه در جلد اول آثارالحجه نگاشته ام ولى در اينجا براى بعضى از محذورات از شرح آن معذورم و اين نوائب ضربات بسيارى در روح و قلب آن بزرگوار وارد نموده كه در اواخر او را از پا درآورده و بسيار ضعيف نموده بود تا جائى كه گاهى تمناى مرگ نموده و مى فرمود ديگر مردن سرقفلى دارد (فياموت زرنى ان الحياة ذميمة) اى مرگ بيا كه زندگى مرا كشت و در اواخر عمرش بسيار خلوت و اعراض و انزوا را دوست مى داشت و غالباً در غير وقت درس و تحصيل طلاب در سالاريه مرحوم متولى بزرگ پدر جناب آقاى مصباح التوليه متولى معزول كه به ايشان نهايت ارادت و اخلاص را داشت به سر مى برد و روز به روز بر ضعف و كسالتش افزوده مى شد زيرا ديگر براى مرد غيور و متدين با دين آن حملات و تهاجم به قرآن مقدس و نواميس مسلمين و حوزه روحانيت جاى تحمل و صبر و طاقت نبود و به گفته يكى از مراجع و اساتيد بزرگ حوزه آن مرحوم به مرض دق از دنيا رفت خلاصه ضعف بالاى ضعف و غصه بر غصه ايشان اضافه مى شد تا در شب هفدهم ذى القعده هزار و سيصد و پنجاه و پنج قمرى

از دنياى فانى فارغ و از ناملايمات آن راحت گرديد (در سن هشتاد و سه سالگى).

مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج سيد صدرالدين صدر رضوان اللَّه عليه قصيده اى در مرثيه و تاريخ فوتش سروده اند كه در ميان قصائد و مراثى بسيارى كه در ضايعه فوت ايشان گفته شده بيشتر مرضى خدا و مورد توجه آن مرحوم واقع گرديده است.

عبدالكريم آيت اللَّه قضى

وانحل من سلك العلوم عقده

اجدب ربع العلم بعد خصبيه

و هد اركان المعالى فقده

كان لاهل العلم خير والد

و بعده امست يتامى ولده

كوكب سعد سدالعلم به

دهرا و غاب اليوم عنه سعده

فى شهر ذى القعدة غاله الردى

بسهمه ياليت شلت يده

فى حرم الائمة الاطهار فى

شهر الحرام كيف حل صيده

دعاه مولاه فقل مورخا

لدى الكريم حل ضيفا عبده

فرمود پس از انشاد اين قصيده در عالم رؤيا ديدم در باغى هستم كه فوق العاده از حيث اشجار و اثمار و ازهار و انهار جاريه و خيابانها زيبا و بى نظير بود و من در خيابانها قد مى زدم شخصى از مقابل به من رسيده و گفت ميل داريد آقاى حاج شيخ را ملاقات نمائيد گفتم كدام حاج شيخ گفت حاج شيخ عبدالكريم حايرى گفتم كمال ميل را دارم.

آن شخص جلو افتاد و گفت بفرمائيد سه چهار خيابانى طى كرديم رسيديم به فضائى كه وسط باغ بود و به حوضى برخورديم كه اطراف آن گل كارى بود و در سمت راست آن فضا عمارتى بود كه سه چهار پله از زمين باغ بالا بود و درهاى چندى به طرف باغ داشت نگاه كردم ديدم در آخر اطاق گوشه دست راست حاج شيخ را ديدم تكيه به در داده و به باغ نگاه مى كند من سلام كردم و با عجله بالا رفتم

و وارد اطاق شدم ثانياً سلام كردم جواب دادند و بعد از پذيرائى من احوال پرسى كردم فرمودند حالم خوبست و احوال آقايان و حوزه را پرسيدند گفتم الحمدللَّه خوبست خوشحال شدند و در اين حال پيشخدمت وارد شد و براى ايشان چائى آورد فرمودند براى آقا هم بياور، رفت و يك استكان چائى براى من آورد و در تمام اين جريانات من تصور مى كردم حاج شيخ زنده است و به باغ آمده اند گفتم تنها تشريف آورده ايد ميل مبارك باشد من هم خدمت شما باشم فرمودند خير شما كار داريد و با شما كار دارند و بايد برويد و بعد هر دو دست را بلند كرده فرمودند من تنها نيستم خير تنها نيستم در آن وقت متوجه شدم كه فوت كرده اند باز احوال پرسى كردم و ايشان هم احوال پرسى نمودند و بعد توجهى به باغ انداختم و ايشان همچون فهميدند كه من به منظره باغ مجذوب شده و از نزاهت و طراوت آن استعجاب مى كنم. كمى بلند شده و هر دو دست را بلند و به طرف من اشاره كردند فرمودند (لدى الكريم حل ضيفاً عبده).

منظره اى از تشييع جنازه ى مرحوم آيت اللَّه حايرى

و يكى ديگر از قصائد و ماده تاريخ هاى خالص كه با صدق نيت گفته شد در فوت آن مرحوم ابيات زير است

عجب از سيرت بى ارزش دنياى دنى

صلح ناكرده ز اول دل دانا با او

زهد و دنياطلبى ساز نيايند به هم

نشده يك قدمى سازش دنيا با او

بى مكارم نرسد فايده علم بكس

گرچه علم و هنرش بوده چو دريا با او

گشت از حوزه علميه روان سوى جنان

آنكه شد ماحصل دانش و تقوا با او

نشنيديم در اين ملك چو او

مردى راد

همه اسباب شرف بوده مهيا با او

خود اگر داشت كسى ديده بينا مى ديد

رسم و آئين تدين كه هويدا با او

همه كس را نرسد رتبه همپائى وى

«فيض روح القدسى بود به پيدا با او»

گفتم اين چامه كه داور بكشد روز پسين

خط بطلان بخط جرم خطاها با او

اثر عميق فوت مرحوم حايرى

قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: اذامات العالم ثلم فى الاسلام ثلمة لا يسدها شيى ء وقتى عالمى از دنيا رود رخنه اى در ديوار اسلام واقع شود كه چيزى آن را مسدود نكند.

و قال صلى اللَّه عليه و آله و سلم: اذا مات العالم بكت عليه السموات والارضون اربعين صباحا وقتى عالمى از دنيا رود آسمانها و زمين ها بر او چهل صبح گريه مى كند در كتب اخبار و احاديث و تفسيرهاى فريقين وارد شده است كه مرگ عالم ربانى و مرجع با تقوى تأثر عميقى در جامعه و جهان هستى دارد به طورى كه آسمانها و زمين ها و هوام و حشرات و وحوش و طيور و درندگان براى فقدان او متأثر شده و گريه مى كنند.

اى بسا كس مرد و كس آگه نشد

از عيانش مبدئى و مختمى

ليك اندر مرگ مردان بزرگ

عالمى گريد براى آدمى

عالمى گردد قرين درد و رنج

گر بميرد برگزيده عالمى

آيتى چون حايرى رفت از جهان

يك جهان گردد غريق ماتمى

رحلت و فوت مرحوم آيت اللَّه حايرى در چنان بحران و كوران عصر تاريكى كه تمام دست ها و قواى مرموز استعمارگران و دشمنان دين و استقلال كشور بر عليه قرآن و اسلام فعاليت مى كرد و روزى نبود كه بدعت تازه و منكرى بر مردم ضعيف الايمان تحميل نشود بزرگترين ضايعه بود زيرا كه تمام علماء و دانشمندان بزرگ و

فعال و متعصب و متنفذ را يا تبعيد و يا زندانى و يا خانه نشين و يا از بين برده بودند و تنها مرد ميدان مجاهده بود كه با مبارزات منفى و مثبت خود دشمنان و بيگانه پرستان را عقب رانده و از تهاجم و حمله اساسى آنها جلوگيرى مى كرد.

آيت اللَّه حايرى با آن متانت و بردبارى و تقيه و محافظه كارى كه مشروحاً بيان شد دشمن را كه همواره مى گفت همه را از ميان بردم اگر اين يكى را هم مى بردم از اسلام و دين آسوده شده و از حدود و قيود آئين و مذهب آزاد و راحت مى شدم به زانو درآورده و مجذوب خود گردانيده بود.

در صبح هفدهم ذى القعده 1355 قمرى كه اين خبر در قم و وسيله تلگراف و تلفون در تهران و ساير بلاد منتشر شد عموم مردم متأثر شده و جهان در نظر ملت متدين و شيعيان متعصب تاريك شده و انتظار بليات و مصائب ديگر را احساس نمودند كه اين نگارنده آن را در جلد اول آثار الحجة مشروحاً نگاشتم طالبين به آنجا مراجعه كنند.

تشييع جنازه در آن موقع موقوف و كليه تظاهرات و مظاهر دينى و شعائر مذهبى تعطيل بود لكن مردم قم عموماً زن و مردم عالم و جاهل و طبقات مختلف مردم دولتى و غيره چنان آشفته و پريشان بودند و به سر و صورت مى زدند و فرياد مى كشيدند كه گويا صاعقه اى از آسمان آمده و تمامى را سوزانيده است در آن خفقان عجيب و شرايط سخت تشييعى از جنازه آن مرحوم شد كه كم نظير بوده و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا فخرالدين شيخ الاسلام قم بر ايشان نماز خوانده و در

جوار حضرت معصومه سلام اللَّه عليها در مسجد بالا سر همانجائى كه خود نماز مى خواندند و درس مى گفتند مدفون شده و اشعار مرحوم آيت اللَّه صدر را كه ذكر شد بر روى سنگ قبرش منقوش نمودند (لدى الكريم حل ضيفا عبده).

رجال علم و تقوائى كه در اطراف قبرش مدفون مى باشند

يكى از مزارات و قبورى كه بعد از حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام در قم زيارت مى شود قبر مرحوم آيت اللَّه حايرى است و كمتر كسى مشرف به قم براى زيارت مى شود كه قبر آن مرحوم را زيارت نكند در شبانه روز هزارها نفر به زيارت قبر او مى روند، در اطراف قبرش شخصيتهاى برجسته علمى و مردان با فضيلت و تقوا بسيارى مدفون مى باشند كه غير از دو قبر مرحومين آيتين خونسارى و صدر قبور ديگران اثر و مظهرى ندارد و ما فهرست آنها را در اينجا مى نگاريم و ترجمه و آثارشان را در جاى خود آورده و خواهيم آورد:

1- آيت اللَّه آقا سيد محمد بن آيت اللَّه آقا سيد عبداللَّه برقعى متوفى 20 ربيع الثانى 1350 قمرى ترجمه اش قبلا گذشت.

2- آيت اللَّه آقا شيخ محمد بن آيت اللَّه شيخ زين العابدين مازندرانى متوفى. 23 ج 1350 /2.

3- آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم كبير متوفى اواسط ماه جمادى الثانى 1353 قمرى

4- آيت اللَّه حاج سيد احمد عراقى بن آيت اللَّه حاج آقا محسن عراقى متوفى 10 ذى الحجه 1356 قمرى.

5- آيت اللَّه حاج سيد حسين كوچه حرمى متوفى 15 ذى القعده 1357 قمرى.

6- آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى متوفى دوشنبه 22 ربيع الثانى 1358 قمرى.

7- آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى بهبهانى متوفى دوم ربيع الثانى 1360 قمرى.

8- آيت اللَّه حاج شيخ مهدى پائين شهرى متوفى جمعه نوزدهم شعبان 1360 قمرى.

9- آيت اللَّه حاج سيد حسين شوشترى متوفى 18 محرم

1362 قمرى.

10- آيت اللَّه حاج سيد فخرالدين سبط ميرزاى قمى متوفى سوم شعبان 1362 قمرى.

11- آيت اللَّه حاج شيخ عيسى لواسانى متوفى دوم صفر 1364 قمرى.

12- آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر قزوينى متوفى 28 صفر 1364 قمرى.

13- آيت اللَّه سيد محمدصادق بهبهانى متوفى ذى القعده 1364 قمرى.

14- آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى بافقى متوفى 12 جمادى الاولى 1365 قمرى.

15- آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى متوفى 7 ذى الحجه 1371 قمرى.

16- آيت اللَّه حاج سيد صدرالدين صدر متوفى 19 ربيع الثانى 1373.

17- آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى عراقى.

18- آيت اللَّه حاج ميرزا مهدى بروجردى.

19- آيت اللَّه حاج آقا روح اللَّه كمالوند

20- آيت اللَّه حاج سيد احمد لواسانى

21- آيت اللَّه حاج شيخ عباس تهرانى

22- آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسن طالقانى

23- آيت اللَّه حاج ميرزا رضى تبريزى

24- آيت اللَّه حاج سيد مهدى كشفى بروجردى

25- مرحوم حجةالاسلام ميرزا محمدتقى اشراقى فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمد ارباب متوفى 25 ماه رمضان 1368 قمرى

26- مرحوم حجةالاسلام آخوند ملا عبداللَّه متوفى 1357 قمرى

27- آيت اللَّه حاج ميرزا سيد حسن برقعى رحمه اللَّه

28- آيت اللَّه حاج شيخ عبدالجواد صافى گلپايگانى

29- آيت اللَّه حاج ميرزا محمود اصولى تبريزى

و ده ها نفر ديگر كه نزديكى قبر آن مرحوم مدفونند و گذشته از علماء مردان صالح و نيكوكارى چون مرحومين اخوان سلامت حاج شيخ على اصغر و حاج شيخ على اكبر سلامت رضوان اللَّه عليهم اجمعين.

كرامت حضرت امام حسين عليه السلام نسبت به مرحوم حايرى

از خصايص و امتيازات مرحوم آيت اللَّه حايرى قدس اللَّه سره كثرت توسلش بود به خداندان جليل عصمت و طهارت بالاخص بمولينا الكونين نورالثقلين امام المشرقين حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه الصلوة والسلام حتى در مجلس درس فقه اش مرثيه خوانى چون مرحوم حاج شيخ ابراهيم صاحب الزمانى تبريزى را كه از اوتاد زمان بود تعيين كرده بود كه هر روز قبل از درسش ذكر

مصيبتى كند و بعد از آن خودش به منبر رفته و تدريس مى نمود در ايام عاشوراء روضه خوانى داشت و روز عاشوراء خود در جلوى هيئت اهل علم پا برهنه و گل به پيشانى و صورت ماليده حركت مى كرد وقتى بعضى از نزديكانش از علت اين توسل و تمسكش به سفينةالنجاة امت حضرت سيدالشهداء عليه السلام پرسيد جواب مى فرمايند من هرچه دارم از آن حضرت دارم و بعد قصه كرامت حضرتش را درباره خودش شرح مى دهد كه اين نگارنده در سفرم به اراك از دو نفر مرد موثق و عادل شنيدم كه عيناً آن را در ج 2 كتاب آثارالحجه ص 208 نگاشته و اينجا هم كه جاى آنست مى نگارم.

آقاى حاج دفترى مباشر كارهاى آيت اللَّه حاج مصطفى محسنى كه مرد موثق و متدينى است با تأييد مرحوم مبرور آقاى آيت اللَّه حاج آقا حسن فريد محسنى كه مرحوم آيت اللَّه حايرى در منزل مرحوم آيت اللَّه حاج آقا مصطفى در اراك هنگامى كه سرپرستى حوزه عراق را داشتند پس از نقل خواب آن مرحوم كه در آثارالحجه نوشته ام فرمودند هنگامى كه من در كربلا بودم شبى در عالم خواب ديدم كه شخصى به من گفت شيخ عبدالكريم كارهايت را بكن كه تا سه روز ديگر خواهى مرد. من از خواب بيدار شدم متحير بودم گفتم البته خوابست تعبير ندارد اتفاقاش شب سه شنبه بود روز سه شنبه و چهارشنبه را مشغول به درس و بحث بودم تا خواب از خاطرم رفت روز پنجشنبه تعطيلى دروس با بعضى از رفقا به ناحيه باغ مرحوم سيد جواد رفتيم در آنجا قدرى گردش و مذاكره علمى نموده تا ظهر نهار را صرف و ساعتى خوابيديم

در آن موقع لرز شديدى به من عارض شد رفقا آنچه عبا و روانداز بود بر من انداختند باز مى لرزيدم پس از ساعتى تب بسيار سوزانى كردم و كم كم حس كردم كه حالم بسيار خراب است به رفقا گفتم مرا زودتر به منزلم برسانيد.

رفقا وسيله اى فراهم كرده و مرا به شهر آورده و به منزلم رسانيدند در آنجا بى حال و حس افتادم كم كم حواس ظاهره ام از كار افتاد يك مرتبه به ياد خواب سه شب قبل افتادم علائم مرگ را در خود مشاهده كردم و ناگهان ديدم دو نفر ظاهر شده و از راست و چپ من نشستند و به هم نگاه كردند و گفتند اجل او رسيده مشغول قبض روح او شويم.

من در آن حال مرگ را معاينه كردم از راه قلب توجهى به ساحت مقدس حضرت سيدالشهداء امام حسين عليه الصلوة والسلام نموده عرض كردم مولاى من از مرگ هراس و ترس ندارم ولكن از اين مى ترسم كه دستم خاليست كارى نكرده و زادى تهيه ننموده ام شما را به حق مادرتان حضرت صديقه طاهره عليهاالسلام شفاعت كنيد كه خدا مرگ مرا تأخير اندازد تا فكرى به حال خود نمايم.

و تا از راه دل اين توسل را نمودم ديدم شخصى وارد شد و نزد آن دو آمده و گفت حضرت سيدالشهداء فرمودند شيخ عبدالكريم به ما توسل نمود و ما هم نزد خدا شفاعت كرديم كه عمر او را دراز و اجل او را تأخير اندازد و خداوند تعالى اجابت فرمود شما روح او را قبض نكنيد.

پس آن دو به هم نگاه كرده و رو به آن شخص نموده و گفتند سمعاً

و طاعه و از جا حركت كردند و سه نفرى صعود نمودند.

پس در آن هنگام احساس كردم كه حالم بهتر شده صداى گريه و زارى و ناله خانواده خود را شنيدم كه به سر و صورت خود مى زدند آهسته دست خود را حركت دادم و چشم خود را گشودم ديدم چشم مرا بسته و رويم چيزى كشيده اند، خواستم پايم را جمع كنم ملتفت شدم كه شصت مرا هم بسته اند.

پس دستم را بلند كردم براى برداشتن چيزى كه رويم بود شنيدم مى گويند ساكت شويد گريه نكنيد كه حركت دارد و آرام شدند و روى مرا برداشتند و چشمم را گشودند و پايم را فوراً باز كردند با دست اشاره به دهانم كردم كه آبم دهيد. پس آب به دهانم ريختند و كم كم از جا برخاسته و نشستم و تا پانزده روز ضعف مفرط و كسالت داشتم، از آن حالت الحمدللَّه به كلى رفع نقاهتم شده و بهبودى يافتم و اين از بركت مولايم حضرت حسين عليه السلام بود. آرى به خدا قسم.

مرا بغير حسين ملجأ و پناهى نيست

در اين عقيده يقينم كه اشتباهى نيست

ره نجات حسين است و دوستى حسين

به سوى حق به جز از اين طريق راهى نيست

اگر تو حكم غلامى من كنى امضا

به هيچ محكمه خوفم ز دادگاهى نيست

بيت آيت اللَّه حايرى

بيت و خانواده آن مرحوم بيت علم و تقوا و فضيلت است داراى دو پسر و سه دختر بوده اند پسران جناب آيت اللَّه آقاى حاج آقا مرتضى حايرى و جناب حجةالاسلام آقاى حاج آقا مهدى حايرى كه ترجمه هر يك خواهد آمد و اما دختران

1- همسر مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ محمد توسركانى

2- همسر مرحوم حاج

شيخ احمد همدانى

3- همسر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد محقق داماد يزدى بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (17 -13 /1)، الذريعه (132/8 -378/4)، ريحانه (68 -66 /1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (63 -59 /3)، مولفين كتب چاپى (917 -915 /3).

حايري يزدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على بن ميرزا محمدرضا بن ميرزا ابى الحسن بن ميرزا محمدعلى جعفرى يزدى حايرى بزرگ فقيهى متبحر و مجتهدى جامع بوده است.

وى در يزد متولد و در اصفهان از محضر علامه آقا شيخ محمدتقى اصفهانى استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به كربلا و از محضر فاضل اردكانى تا وصول به مقام اجتهاد بهره مند شده و پس از آن به ايران مراجعت و مجاورت مشهد مقدس را اختيار و به تدريس و اقامه جماعت و وظائف شرعيه اشتغال داشته تا هنگام وقعه توپ بستن روسها آستان قدس را كه نتوانسته اين منظره را مشاهده نمايد ناچار به يزد منتقل و در بعضى از نواحى شهر ساكن تا در سال 1330 قمرى بدرود حيات گفته و در حرم جدش امامزاده جعفر عريضى مدفون شده و فرزند صالحى چون حجةالاسلام والمسلمين آقا سيد عليرضا متولد 1304 قمرى مجموعه كمالات را بجا گذارد.

معظم له نيز سطوح را در ايران به پايان رسانيده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف در سال 1330 ق نموده تا سال 1336 توقف و از محضر علماء بزرگ چون آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمدكاظم يزدى و ديگران استفاده و پس از آن به يزد مراجعت و به انجام وظائف شرعى و روحى مشغول تا در چند سال اخير كه بدرود حيات گفتند.

وى داراى طبعى سرشار بود و

به عربى و فارسى اشعارى سروده كه از آن است اين بيت:

فانهض و شمر للمعالى مسرعا

اذليس للانسان الا ما سعى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حايري، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم حايرى از علماء ماهر كربلا بوده و بعد 1284 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حايري، احمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ احمد بن شيخ محمدعلى سلطان الحايرى فاضلى جليل بود و بعد از 1214 در كربلا وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حايري، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ جواد بن شيخ راضى بن شيخ محسن سلطان حايرى عالمى فاضل بود و بعد از 1253 وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حايري، طاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد طاهر بن ميرزا مهدى بن سيد محمدباقر موسوى قزوينى حايرى فقيهى متقى از علماء جليل كربلا بوده و در سال 1329 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حايري، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1253 ش)، مجتهد، نويسنده و شاعر. در شهر كربلا در خاندانى با فضيلت متولد شد. تحصيلات مقدماتى را در حوزه ى علميه ى كربلا طى كرد و در آنجا از محضر استادانى چون: شيخ زين العابدين، ملا اسماعيل بروجردى و ميرزا محمد هاشم خوانسارى اصفهانى كسب فيض كرد. در هفده سالگى كتابهاى زيادى نوشت و موفق به دريافت بيش از سى اجازه ى روايتى و اجتهادى شد. سفرى به مكه داشت و در طول راه با علماى اهل تسنن ملاقات و بحث كرده است. در تهران و ديگر شهرها، چون قم، اراك و مشهد، جامعه ى اخوان اسلامى را بر اساس اخوت اسلامى تاسيس كرد. وى يكى از پيشنهاد كنندگان ملى كردن صنعت نفت به رضاخان بود. حايرى به فارسى و عربى شعر مى سرود. از جمله آثار او: «هدايه العامه فى اثبات الامامه»؛ «منظومه ى موجز المقال»، در علم درايه؛ «منظومه اى در علم رجال»؛ «منظومه اى در بيع فضولى»؛ «ودايع الاسرار و بدايع الاخبار»؛ «ديوان قصايد و غزليات»؛ «حكم تشريع احكام دين»، در تصوف؛ و «غنائم التبيان در تفسير قرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (155 -151)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 2، ص 53 -52).

حايري، محمدسعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد سعيد حايرى بن شيخ محمدحسين عالمى جليل و مدرسى فاضل و مدير (مدرسه هندى) بود و حدود 1350 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حايري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آيت الله آقاى شيخ مرتضى بن آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى مؤسس حوزه علميه قم از اكابر علماء فعلى و آيات عظام حوزه علميه و شهرستان قم مى باشد كه به زيور علم و حلم و متانت و صفا آراسته است وى در ماه ذى الحجه 1334 ق در اراك متولد شده و فنون ادب و صرف و معانى و بيان را از مرحوم حاج ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و آقا شيخ ابوالقاسم نحوى فراگرفته و مقدارى از سطوح و متون فقهيه و اصوليه را در خدمت آيت الله العظمى نجفى مرعشى و آيت الله صالحى كرمانى خوانده و چندى هم از محضر والد معظم بهره مند شده و پس از آن حدود 15 سال از دروس فقه و اصول آيت الله العظمى حجت و آيت الله خونسارى استفاده نموده و هم چند سالى به درس آيت الله العظمى بروجردى شركت كرده و ضمنا به تدريس سطوح عالى و اكنون خارج فقه و اصول اشتغال دارند و در مسجد امام قم اقامه جماعت مى نمايند. از آثار و تاليفات ايشانست 1- رساله اى در حديث رفع 2- رساله اى در مسئله تعاقب ايادى 3- كتاب ابتغاء الفضيله.

اين كتاب شرح بر وسيله مرحوم آيت الله اصفهانى كه ملفقى از چند كتاب فقهى قدماء، تذكره، شرايع، لمعه، قواعد و غير آن مى باشد و آن 6 جلد است كه جلد اول به نام ابتغاء الفضيله به طبع رسيده است.

4- شرح بر عروه الوثقى تا مبحث اغسال سه جلد 5-

دوره اصول به نام مبانى الاحكام فى اصول شرايع الاسلام سه جلد 6- حاشيه بر كفايه 7- حاشيه بر مكاسب ناتمام 8- رساله مبسوطى در صلوه جمعه نظير ابتغاء الفضيله.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حايري، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج آقا مهدى بن العلامه الورع حاج شيخ عباس بن الزكى الصالح التقى حاج ملا حاجى تهرانى حايرى از علماء اعلام و افاضل كرام حوزه علميه قم داراى فضل و دانش و اخلاق حميده و صفات پسنديده است.

در سال 1304 شمسى در كربلاء معلى متولد شده و در معيت والد مبرورش به ايران آمده و پس از طى مقدمات ادبيات در تهران خدمت حاج شيخ محمدحسين زاهد خوانده و قسمتى از سطوح را خدمت حاج سيد صدرالدين جزايرى ديده و در سال 1327 شمسى مهاجرت به قم نموده و بعد از تكميل سطح به درس آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله امام خمينى و آيت الله شريعتمدارى و مرحوم آيت الله محقق داماد و آيت الله اراكى حاضر شده و از خرمن علمشان استفاده نموده و نيز اصول و فلسفه و كلام را خدمت علامه طباطبائى تلمذ نموده.

جناب آقاى حايرى از مراجع بزرگ نجف اجازات اجتهاد و غيره دارد، داراى پشتكار عجيب و همتى بلند مى باشد. نوشته هايى از دراسات و تقريرات دروس اساتيد خود مخصوص علامه ى طباطبائى دارد، مضافا يك سلسله مقالات دارند كه در مكتب تشيع و مكتب اسلام و معارف جعفرى به چاپ رسيده است و آنها به شرح زير است:

1- كتابى در سير قرآن و تفسير كه بعضى مقالات آن در مكتب تشيع به چاپ رسيده است.

2- كتابى در سيره عقايد و مذاهب كه قسمتى از آن در مكتب

تشيع به چاپ رسيده است.

3- كتابى در سير كتابخانه در اسلام.

4- كتابى در روش تبليغات اسلامى كه قسمتى از آن در مكتب اسلام به چاپ رسيده است.

5- كتابى در اخلاق و كليد خوشبختى كه قسمتى از آن در معارف جعفرى به چاپ رسيده است.

6- اخلاق از نظر قرآن و دستورات اجتماعى اسلام.

مترجم معظم چون تهرانى الاصل و ريشه دار و از خاندان فضل و شرافت است فكرى عميق دارد در خدمات اجتماعى و باقيات الصالحات نيز سعى بليغ و كوششى فراوان نموده تا از خود آثارى نيز در موضوع گذارده است.

1- كتابخانه مدرسه حجتيه كه در سال 1330 شمسى به همت ايشان تاسيس گرديد كه در ضمن كتابخانه هاى حوزه اشاره شد.

2- در تحت نظر آيت الله العظمى ميلانى در سال 1341 شمسى و بعضى مدرسين ديگر اقدام به تاسيس مدرسه حقانى (منتظريه) كه در باب مدارس فعلى قم مشروحا گذشت.

3- در عصر زعامت آيت الله العظمى بروجردى مدت سه سال در مدرسه فيضيه برنامه غذاخورى به كمترين قيمتى...

4- تاسيس دبستان نمونه براى دختران در خيابان بهروز قم تا فرزندان روحانيين با برنامه هاى دينى و تعليم و تربيت صحيح پرورش يابند.

5- اداره و سرپرستى دبيرستان دين و دانش قم.

6- تاسيس يك كتابخانه سيار اسلامى حايرى تهرانى.

7- اعزام مبلغين در شبهاى جمعه و پنجشنبه به اطراف و نواحى قراء و قصبات تهران و قم.

8- ساختمان يك مدرسه علميه براى آقايان طلاب واقعه در خيابان آذر جنب شاهزاده زيد.

9- ساختمان طبقه دوم مدرسه رضويه.

10- چاپ و نشر كتب دينى و اخلاقى و عقايد براى نشر معارف اسلامى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حائري پور، محمد مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي حائري پور

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از طي تحصيلات راهنمايي و اول دبيرستان در كاشان وارد حوزه علميه مرحوم آيةالله العظمي يثربي ره كاشان شدم سال 1363 پس از سه سال گذراندن ادبيات عرب در سال 1366 به حوزه علميه قم آمدم و به درس هاي فقه و اصول (لمعه و اصول فقه) پرداختم و همزمان ديپلم گرفتم. و تا سال 1372 سطح را به پايان بردم. در دس خارج يك دوره اصول نزد آيةالله سبحاني از شاگردان حضرت امام خميني ره گذراندم و همزمان حدود 2 سال در بحث هاي خارج فقه ايشان شركت كردم.در سال 1376 در كنار درس خارج به رشته تخصصي علوم قرآن و تفسير روي آوردم و مدت چهار سال در اين دوره بودم. از سال 1370 همزمان با پايان دوره سطح به تدريس دروس حوزوي هم مي پرداختم كه هنوز ادامه دارد.در سال 1380 وارد مركز تخصصي مهدويت شدم و به عنوان اولين دوره اين رشته به تحصيل پرداختم كه حدود سه سال طول كشيد. و فعلا با موسسه آينده روشن هم در زمينه مهدويت همكاري مي كنم.در دهه هفتاد مدت دو سال در مركز ادبي حوزه (زير نظر اقاي جواد محدثي) دوره نگارش عمومي و تخصصي را مقداري نزد اقاي محدثي و بيشتر نزد سيد ابوالقاسم حسيني (ژرفا) گذراندم.فعلا مقداري به درس خارج و بيشتر به تدريس در حوزه مشغول هستم. والحمدالله رب العالمين.

حائري شيرازي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمدتقى بن ميرزا محب على بن ابى الحسن ميرزا محمدعلى گلشن حايرى شيرازى زعيم ثوره عراق كه مجسمه علم و تقوا و فضيلت بوده و

در سال 1338 در كربلا وفات نموده است شرح آن بزرگوار محتاج به كتاب مستقل و مجال بيشتريست و اين وجيزه ظرفيت و قابليت ترجمه آن بزرگوار را ندارد.

ميرزا محمدتقى بن ميرزا محبعلى بن ابى الحسن ميرزا محمدعلى (متخلص به گلشن) حايرى شيرازى زعيم نهضت و ثوره عراق از اشهر مشاهير عصر خود در علم و تقوى و غيرت دينى بوده است.

تولد آن بزرگوار در شيراز ولى نشو و پرورش او در كربلا بوده و اوليات و مقدمات را در آنجا خوانده و به درس علامه شهير فاضل اردكانى شركت نموده و پس از مهارت و تبحر در علوم عقلى و نقلى با شريك و رفيق درسش مرحوم سيد استاد آيت اللَّه علامه آقا سيد محمد فشاركى اصفهانى مهاجرت به سامره و از محضر آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن مجدد شيرازى استفاده و ضمناً براى عده اى از فضلاء شاگردان ميرزا تدريس و تقرير درس استاد را نموده تا بعد از فوت آن مرحوم كه براى مرجعيت و زعامت و تدريس و فتوا معين گرديده و عده بسيارى از بزرگان مراجع تقليد از محضرش استفاده و كسب علم و اجتهاد نمودند.

پس آن بزرگوار از سامره به كربلا منتقل و تشكيل حوزه علميه داده و جماعتى از اكابر و اعاظم وقت اطرافش را گرفته و از تحقيقات و دقت نظر و تعمق فكر و اصابت رأى او بهره مند شده تا در سال 1338 ق كه دعوت حق را لبيك اجابت گفته و در صحن شريف حسينى (ع) مدفون و اكنون قبر پاكش مزار اهل فضل و ايمان و مشهور همگانست.

آثار علمى آن بزرگوار از اينقرار است.

1- حاشيه مكاسب 2- رسالة

صلوة الجمعه 3- رسالة الخلل 4- المنظومة الرضاعيه 5- ديوان اشعار فارسى در مدائح و مراثى اهل بيت عليهم السلام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حائري قمي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد علي حائري قمي، يكي از مدرسين و علماي بزرگ قم در قرن اخير است، فقيهي محقق و مجتهدي اصولي، دانشمندي زاهد و متقي با معاصر با مرحوم حاج شيخ بود. مرحوم حائري قمي در سال 1299 در شهرستان قم متولد شد و پس از پيمودن مقدمات علوم وارد تهران شد و مدتها از محضر آيت الله آشتياني بزرگ استفاده نمود و سپس عازم نجف اشرف گرديد و سالها از محضر آخوند خراساني، علامه يزدي و اعلام ديگر بهره مند بود و بعد از آنكه به درجه اجتهاد و استادي رسيد حدود 25 سال در كربلا و سامرا از مدرسين و مروجين مكتب بود. وي با مرحوم ميرزاي مجاهد خيلي مأنوس بود و با همديگر اخوت و صميميت زيادي داشتند و سالها از همكاران ميرزا محمد تقي در سامرا بود.

نوشته اند در سال 1349 به قصد زيارت ثامن الحجج روحي له الفداء عازم ايران شد و بعد از زيارت به زادگاه خويش آمد و در جمله همكاران آيت الله حائري قرار گرفت. مرحوم قمي شخصيت جامع و مرجعي كامل و مجتهدي مدرس بود. از ديدگاه علما و فقها پس از فوت مرحوم حاج شيخ تنها معظم له لايق زعامت و اعلميت بود كه متأسفانه اجل مهلتش نداد، بعد از ماهها كسالت سرانجام در سال 1358 وفات نمود و در مسجد بالا سر جنب علما مدفون شد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

حائري مجد، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على حائري مجد

محل تولد : قم

شهرت : حائري

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/4/28

زندگينامه علمي

سال 1374اخذ ديپلم و ورود به دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه علامه طباطبائي

.سال 1377و 1378انتشار هفته نامه (نورٌعلي نور)در موضوع فرهنگ قرآني در بيست شماره. سال 1378پايان تحصيلات كارشناسي . فروردين 1379ورود به مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما با انجام پژوهش معراج در محراب ويژه آيت الله اشرفي اصفهاني وشميم تربيت اسلامي در خانواده. اسفند 1381پس ازبه دست گيري پروژه اي ناتمام روز شمار در اين زمان اولين مجله از پروژه روز شمار با نام روز شمار قمري ويژه رجال و وقايع اسلامي منتشر شد. آبان 1382در ادامه كار روز شمار در اين تاريخ روز شمار شمسي با محوريت تاريخ ايران از اواخر قاجار تا سال 1382 در بحث آزاد و رويدادهاي گوناگون به چاپ رسيد.

آذر 1384سومين مجله روز شمار تاريخ تحت عنوان روز شمار ميلادي به سرانجام رسيد لازم به ذكر است هر چند اين سه جلد كاري گروهي بود ولي كليه مراحل نظارت و ارزيابي بازنويسي و تطبيق مجدد تاريخ ها و درستي محتواي آنها را شخصا"انجام دادم جمع سه كار در حدود 1330صفحه چاپي و نزديك به 4000صفحه تايپي بود؛ اين سه كار همزمان در همان سال به صورت نرم افزار تاريخ ايران،جهان و اسلام برنامه ريزي و توليد گرديد كه كار رابراي بهره برداران آسان كرده است.در حال حاضر از يك سال قبل با كمك چند محقق همكار به تصحيح و اضافه روز شمار قمري كه داراي نقص هاي محتوايي و تاريخي است مشغول هستيم. از دي ماه 1380تا ارديبهشت 1384به همكاري با ماهنامه گنجينه كه در زمينه برگزيده متون كهن فارسي اخلاق عرفان قرآن تاريخ و معرفي شخصيت هاي فرهنگي و فعاليت مي كرد پرداختم و در ابتدا 15شماره

مقالات قرآني تاريخي و رجال را هر شماره در حدود 40الي 50صفحه تهيه و گردآوري مي كردم از ابتداي سال 1382تا ارديبهشت 1384بخش قرآن و تفسير هر شماره 20الي 30صفحه موضوعات مربوطه را ارائه مي دادم كه چاپ و نشر يافت.

حائري يزدي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله حاج شيخ مهدي حايري يزدي ، فرزند حاج شيخ عبد الكريم حايري يزدي ، در سال 1302 در قم متو لد گرديد. وي دروس معقول و منقول را تا سرحد اجتهاد در حوزه هاي علميه قم و تهران و فلسفه غرب را در آمريكا ، كانادا و آلمان فراگرفت. دكتر حايري يزدي به نمايندگي از آيت الله بروجردي ، رسيدگي به امور شيعيان را در آمريكا به عهده گرفت . او همچنين در آمريكا به تاليف تدريس و تحصيل و انجام وظايف مذهبي اشتغال داشت و در ده ها كنگره علمي و فلسفي شركت جست و به ايراد سخنراني پرداخت. استاد در سال 1358 به ايران بازگشت و تا سال 1362 به تدريس فلسفه و كلام اسلامي پرداخت . دكتر حايري يزدي سرانجام در روز پنجشنبه هفدهم تير سال 1378 شمسي در تهران به درود حيات گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

گرايش : فلسفه آناليتيك/تحليلي

والدين و انساب : پدرمهدي حايري يزدي آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري موسس حوزه علميه قم بود. مهدي حايري يزدي در شهر قم و در خانواده اي يزدي الاصل متولد شد.

خاطرات كودكي : مهمترين استاد دوران كودي مهدي حائري يزدي پدرش بود . كه مقدمات علوم ديني را به وي آموخت . آيت ا... عبد الكريم حائري در سالهاي1316-1301 مرجع تقليد مهم به شمار

مي رفت . وي موسس حوزه علميه قم و داراي شاگردان بسياري بود. روحيه علمي پدر و فضاي مذهبي خانواده, بي شك تاثير عميقي بر مهدي حائري داشته است.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : دوران كودكي مهدي حائري يزدي با وزارت جنگ و نخست وزيري رضا خان سردار سپه معاصر بود. در اين زمان روابط ايران و امريكا در حال افزايش و روابط با انگلستان رو به كاهش بود. احمد شاه قاجار نيز همواره در سفرهاي خارجي به سر مي برد . و قدرت اصلي كشور در دست رضا خان بود.وي براي فراهم آوردن مقدمات سلطنت خود, علاوه بر مطرح نمودن جمهوري خواهي در 1303 ه . ش , به كسب محبوبيت در ميان مردم و از جمله روحانيان مشغول بود. البته در همان هنگام روحانيان و علماي قم مخالفت خود را اعلام نمودند. مدتي بعد با الفاي لايحه جمهوري , رضا خان با ترفند هاي خاصي فرماندهي كل قوا را بدست گرفت و مدتي بعد سلسله قاجار را سرنگون ساخت ( اوايل آبان 1304 ه . ش) . رضا شاه پهلوي در 1304 ه . ش به تخت نشست. در 6 آذر 1311 قرار داد نفتي دارسي را بطور - يكجانبه الغا نمود. اين امر موجب خصومت ميان ايران و شركت ملي نفت ايران و انگليس , و در نتيجه دولت انگلستان, شد. وي حق كاپيتولاسيون دولتهاي خارجي در ايران را نيز ملغي نمود تا محبوبيت و حمايت مردمي را به خود جلب نمايد. شهر قم در زمان تولد مهدي حائري يزدي يكي از شهرهاي مهم مذهبي ايران شده بود. زيرا پدرش , آيت

ا... عبدالكريم حائري يزدي كه در بين سالهاي 1301 تا 1316 ه . ش از مراجع تقليد بود, حوزة علميه قم را بنيان گذارده بود و بسياري از رهبران مذهبي ايران از جمله امام خميني( ره) از شاگردان وي بودند. بنابراين مهدي حائري با اين شخصيت ها آشنايي داشت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مهدي حائري يزدي پس از گذراندن تحصيلات مقدماتي نزد پدر, به شاگردي آيت ا.. بروجردي در حوزه علميه قم پرداخت. وي در آنجا فقه و اصول و منطق و حكمت فرا گرفت.وي در سال 1327 به اخذ درجه اجتهاد نائل آمد. بعد در 1339 ه . ش بعنوان نماينده آيت ا... بروجردي به واشنگتن رفت . و به فلسفه غرب علاقه مند شد و شروع به تحصيل در آن رشته نمود. وي ليسانس خود را از دانشگاه جورج تاون واشنگتن , فوق ليسانس خود را از دانشگاه هاروارد و دكتري خود را در دانشگاه ميشيگان تحصيل نمود و در دانشگاه تورنتوي كانادا در سال 1979 رساله دكتري خود را نوشت .

خاطرات و وقايع تحصيل : دوره تحصيل مهدي حائري يزدي مصادف است با اواخر سلطنت رضا شاه (1320 -1304 ه. ش) و نيز اوايل سلطنت محمد رضا شاه پهلوي(1357-1320 ه . ش) در ايران . در اين دوره بتدريج فشار بر روحانيون افزايش مي يافت. مراكز علمي ايران رو به افزايش بود و ارتباط علمي دانشگاههاي ايران با انگلستان و امريكا رو به رشد بود. آيت ا... حائري پس از اخذ درجة اجتهاد در 1327 ه . ش, بعنوان نماينده آيت ا... بروجردي به آمريكا رفت ( 1338 ه . ش)

و در آنجا تحصيلات تكميلي خود را ادامه داد .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : مهدي حائري يزدي در هنگام اقامت در امريكا و كانادا به شكل گيري انجمن هاي اسلامي دانشجويان در آنجا ياري نمود. اعضاي اين انجمن ها نقش مؤثري در به ثمر رساندن انقلاب اسلامي داشتند. وي در كنار اين فعاليت ها به مطالعه فلسفه غرب مشغول بود.

استادان و مربيان : تحصيلات مهدي حايري يزدي در حوزه علميه قم نزد اين بزرگان بوده است: 1- حجه الاسلام شيخ ابوالقاسم نحوي (ادبيات). 2- آيت الله شيخ مرتضي حايري يزدي (سطوح فقه و اصول) 3- آيت الله العظمي سيد محمد رضا گلپايگاني (سطوح عالي فقه و اصول) 4- آيت الله العظمي سيد محمد حجت كوه كمري (خارج فقه و اصول)5- آيت الله العظمي سيد محمد تقي خوانساري(1305-1371 ه.ق) خارج فقه و اصول 6- آيت الله العظمي حاج آقا حسين طباطبايي بروجردي،(1290-1380 ه.ق) خارج فقه و اصول. 7-حضرت امام خميني ( ره ) ( 1281-1368 شمسي ) ، حكومت و فلسفه . استاد دكتر حايري يزدي و آيت الله سيد رضا صدر از نخستين شاگردان درس اسفار امام خميني بودند و طي مدت ده سال ، همه كتاب اسفار را _ به استثناي مبحث « جواهرو اعراض »_ نزد امام خميني ( ره ) خواندند.

وقايع ميانسالي : در زماني كه مهدي حائري يزدي در آمريكا به سر مي برد, در ايران بتدريج پايه هاي انقلاب اسلامي بنيان گذاري مي شد. حائري, بر اساس خاطرات خود سياست هاي دربار محمد رضا شاه را , از جمله توهين به روحانيون و بويژه امام خميني و نيز تغيير تقويم اسلامي

به تقويم شاهنشاهي نكوهش نموده است.

زمان و علت فوت : مهدي حايري يزدي روز پنج شنبه هفدهم تير 1378 شمسي برابر 24 ربيع الاول قمري در تهران بدرود زندگي گفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مهدي حائري يزدي پس از اخذ درجه اجتهاد از حوزه علميه قم, بعنوان نماينده آيت ا... بروجردي در شوراي عالي فرهنگي به تهران آمد و همزمان با آن در مدرسه علميه سپهسالار و بعد در دانشگاه تهران مشغول به تدريس شد . هنگامي كه در 1339 از سوي آيت ا... بروجردي بعنوان نماينده وي به واشنگتن رفت, نيز پس از اخذ مدرك دكتراي فلسفه , به تدريس در دانشگاه هاي هاروارد, مك گيل( كانادا) , تورنتو( كانادا) , ميشيگان ( آمريكا) , دانشگاه جورج تاون( واشنگتن آمريكا) و آكسفورد (انگلستان) پرداخت. وي بعد از انقلاب اسلامي نيز علاوه بر استادي در بيشتر دانشگاه هاي مذكور, موقتاً بعنوان سفير ايران در واشنگتن منصوب گرديد . اما بدليل مشكلات كار از اين مقام كنار رفت.

فعاليتهاي آموزشي : برخي از فعاليت هاي آموزشي مهدي حايري يزدي را مي توان بشرح زير برشمارد: 1- از سال 1322 به بعد در مدرسه سپهسالار جديد ( دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران ) ، تدريس در رشته الهيات ، فلسفه ، درايت الحديث، شرح اصول كافي . 2- از سال 1344 به بعد در مدرسه سپهسالار قديم ، تدريس متون منظومه ، اسفار و اشارات و رسايل. 3- در سال تحصيلي 1964 - 1965 در مركز تحقيقات اديان جهاني دانشگاه هاروارد ، تدريس معارف اسلامي . 4- در سال تحصيلي 1971- 1972 در دانشگاه ميشيگان

و فقه اسلامي. 5- در سال 1356-1357 دانشگاه فردوسي مشهد به تاسيس دو كرسي به هزينه ايران ( يكي براي زبان و ادبيات فارسي و ديگري فقه شيعه ) در آمريكا مامور شد. استاد كه در آن وقت در مركز مطالعات كندي وابسته به دانشگاه جرج تاون به تدريس مشغول بود، به عنوان « استاد مامور از دانشگاه فردوسي » براي تصدي كرسي فقه شيعه معرفي شد ، زيرا بنا بر ترتيباتي كه اتخاذ شده بود ، استادان زبان فارسي مي بايست به عنوان فرصت مطالعاتي هر سه ماه يك بار از دانشگاه فردوسي به دانشگاه جرج تاون مامور به كار شوند ، ولي دارنده كرسي فقه شيعه عنوان دائمي داشت. مسئولان اداري اين امر ، نخست جلال متيني ( رييس دانشگاه فردوسي ) و بعد پرويز آموزگار بودند. لذا استاد در سال تحصيلي 1979- 1980 در آن دانشگاه به تدريس مشغول بود ، ولي اين برنامه پس از پيروزي انقلاب تداوم نيافت و قرار دادي كه به دستور مصادر اوليه مملكت بين دانشگاه فردوسي و دانشگاه جرج تاون منعقد شده بود ، پس از پيروزي انقلاب ، لغو شد. 6- استاد دكتر حايري يزدي ، به سال 1358 به ايران بازگشته و به تدريس و تاليف و تصنيف ادامه داد و پس از يكي دو سال به انگليس رفت و در انجا چندي در آكسفوردبه تدريس فلسفه پرداخت . وي همچنين در دانشگاه هاي متعدد ديگري در آمريكا ( از جمله دانشگاه دولتي نيورك ، دانشگاه يل و غيره ) ، كانادا ( از جمله تدريس فلسفه اسلامي و ادبيات فارسي در موسسه مطالعات

اسلامي دانشگاه مك گيل و مونترآل و تدريس ادبيات فارسي ( تاريخ بيهقي ) در دانشگاه تورنتو در سال هاي 1975 - 1974 ) و بعد ها در آلمان و انگلستان به ايراد سخنراني و مشاركت در سمينارها و كنگره هاي علمي پرداخت. ما عاقبت براي هميشه به ايران بازگشت و مدتي به تدريس فلسفه تحليلي در انجمن حكمت ادامه داد تا آن كه عاقبت از دانشگاه تهران بازنشسته شد و فقط در منزل به تدريس و افاضه مي پرداخت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مهدي حائري يزدي پس از اخذ مدرك دكتراي خود, عمده وقت خود را در تدريس و تاليف صرف نمود . و بدين منظور بطور مدام به ايران و انگلستان و گاهي امريكا سفر مي نمود.

شاگردان : سيد حسن امين , دكتر سيد حسن افتخار زاده , دكتر جواد مناقبي و نيز دكتر غلامحسين عماد زاده ( عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي ) ازجمله شاگردان مشهور علامه مهدي حايري يزدي بودند. دكتر حائري از طريق شضاگردان و آثارش تاثير شايان توجهي بر فيلسوفان اسلامي گذاشته است. وي آشكار كرده است كه چگونه مي توان شيوه هاي فلسفي مختلف بويژه تحليل فلسفي و استفاده از منطق جديدرا در بحث از موضوعات نظري و عملي مهم به خدمت گرفت. از اين رو بيشتر شاگردان وي علاقه مند به مباحث منطق جديد ( غربي) و فلسفه تحليلي مي باشند.

آرا و گرايشهاي خاص : مهدي حايري يزدي تحصيلات سنتي ديني را در ايران گذراند و علاقه مند به يك دسته از سنتهاي فلسفي گرديد به ويژه انديشه هاي كه ريشه در آراي انديشمندان

اشراقي ( شيخ شهاب الدين سهروردي ) صاحب مكتب عرفاني ايراني داشت. او در ديدگاهش كه به دور از تقليد و تعصب بود ، فلسفه اسلامي سده هاي ميانه و نو را با فلسفه رايج غرب در هم آميخت . ويژگي پژوهش هاي ديني او ، مرتبط با رهيافتي تحليلي ( آناليتيك ) بود. حتي هنگامي كه به جنبه هاي دشوار عرفان نظر داشت ، رهيافتي معمول از ميان فيلسوفان اسلامي سده هاي ميانه و فيلسوفان معاصر غربي را به كار مي بست تا رهيافت سنتي. حائري از طريق شاگردان و آثارش تاثير شايان توجهي بر فيلسوفان اسلامي گذاشته است . او نشان داد كه چگونه مي توان شيوه هاي فلسفي مختلف را در بحث از موضوعات نظري و علمي مهم به خدمت در آورد ، به ويژه اينكه نشان داد چه اندازه فلسفه غربي در تركيب با فلسفه اسلامي كار آمد مي تواند باشد. وي معتقد بود كه علماي اسلامي بايد از ديدگاههاي فلسفه غرب آگاهي يابند تا بتوانند رابطه ميان آنرا با فلسفه اسلامي در يابند و تاثيرات متقابل آنها را بر يكديگر به درستي تشخيص دهند. وي با فراگيري هر دو نوع فلسفه در سطح عالي از و بنيانگذاران فلسفه تطبيقي بشمار مي رود. در عين حال علاقه وي به انديشه برخي از متفكرين اسلامي همچون شهاب الدين سهروردي , ملاصدرا و خواجه نصير الدين توسي مشهور است. وي افكار اين بزرگان و حتي افكار عرفاني را به روش فلسفه تحليلي و منطق غربي جديد تحليل مي نمود و اين ابتكاري است كه وي مدعي آن بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آفاق فلسفه از عقل ناب تات حكمت احكام

ويژگي اثر : مجموعه گفتگوهاي دكتر حائري است كه توسط انتشارات فرزان منتشر گرديده است. [ هفته نامه باور, دوره جديد , شماره 8, 1 مرداد 1381 , ص 1]

2 آگاهي و گواهي

ويژگي اثر : ترجمه و شرحي انتقادي از رساله عربي تصوير و تصديق اثر صدرالدين شيرازي- (ملاصدرا) است, كه با تئوري پردازيهناي دكتر مهدي حائري در باره دو موضوع مهم (تصور و تصديق ) همراه است وي بر اساس تقسيم بندي اين دو موضوع علوم را تقسيم بندي مي نمايد. [ غلامحسين عماد زاده (( كاوشهاي عقل نظري )) هفته نامه باور, دوره جديد , شماره 8, 1 مرداد 1381, ص 3]

3 الحجه في الفقه

ويژگي اثر : آخرين كتاب دكتر حائري الحجه في الفقه نام دارد كه در چهار جلد درباره علم اصول مي باشد. (ميراث عقل ناب ) هفته نامه باور , دوره جديد , شماره 8, 1 مرداد 1381 , ص 15]

4 تقريرات در س خارج فقه آيت الله العظمي سيد محمد كوه كمري

5 تقريرات درس خارج اصول مرحوم آيت الله العظمي بروجردي

ويژگي اثر : در چهار مجلد كه مجلد اول آن با نام الحجه في الفقه( مباحث الفاظ ) از سوي موسسه « الرساله » در قطع وزيري در 280 صفحه منتشر شده است.

6 تقريرات درس خارج فقه آيت الله العظمي سيد احمد خوانساري

7 تقريرات درس خارج فقه مرحوم آيت الله العظمي بروجردي

8 حكمت و حكومت

ويژگي اثر : اين كتاب دركتر مهدي حائري يزدي در باره فلسفه سياسي و مباني نظري مشروعيت قدرت سياسي است. فصلهاي مهم كتاب عبارتند از : تمايز هستي و استي, توصيف هر يك از اين دو , دو گانگي هستي و چيستي و بويژه فصل هفتم : جامعه اسلامي و جامه دموكراتيك . دكتر مهدي حائري در اين كتاب ژ, پس از ترسيم نظام عالم هستي و نظام احسني كه بايد باشد و رابطه ميان اين دو عالم در زمان خلقت, جايگاه پيامبران را در معرفي نظام احسن ( نظام تشريع ) به مردم , مشخص نمده و وظيفه عقلي مردم را اطاعا از آنان مي داند. بنابر اين از نظر وي عقل است كه مردم را به اطاعت از پيامبر و امامان راهنمايي مي نمايد و نه جبر و قوه اجرائي . دكتر حائري وجوب امر به معروف و نهي از منكر را يك ضرورت عقلي مي داند و نه قهر ي- وي در ادامه به مباني فقهي و عقلي حكومت پيامبر در مدينه پرداخته و رهنبري وي را ناشي از بيعت مردم و تاييد اين بيعت از سوي خداوند مي داند. وي از اين طريق به جايگاه مردم در مشاركت در امور سياسي و اقتصادي در كشور اشاره نموده است. در ادامه در فصل جامعه شناسي اسلامي , انسان را اصل مي داند نه جامعه را . و بنابر اين در فصل انسان شناسي

اسلام انسان را خليفه ا... و اشرف مخلوقات معرفي مي كند و به استقالا فردي و رابطه فردو جامعه مي پردازد. وي در بحث از جبر و اختيار وجود اختيارت فردي را براي اجراي قوانين شرعي ضروري مي داند, زير كه به نظر وي در غير اينصورت تكاليف قانوني امري بي معني خواهد بود. وي معني يافتن تنبيه و پاداش در برابر قوانين را تنها در سايه اختيار مي داند و از بحث اختيار به آزادي و آزادي سياسي مي پردازد. (( پلوراليسم سياسي )) از ديگر فصلهاي جالب اين كتاب است كه در باره كثرت پذيري و تحمل آراي گوناگون در جوامع اسلامي مي باشد. [ سعيد رضوي فقيه, جمهوري نو ( نظري به رساله حكمت و حكومت , هفته نامه ناور , دوره جديد , شماره 8, 1 مرداد 1381 , صص 13-12 . و نيز (( جامعه اسلامي و جوامع دمكراتيك هفته نامه باور , دوره جيددي , شماره 8, 1 مرداد 1381 , صص 10-6]

9 رساله علم حضوري (k nowledge BY presence)

ويژگي اثر : تز دكتري فلسفه تحليلي دكتر مهدي حائري مي باشد ( 1978 م ) [ زندگي نامه و مدارج علمي آيت ا.. دكرت مهدي حائري يزدي , هفته نامه باور , دوره جديد , شماره 8, 1 مرداد 1381 , ص 20]

10 علم كلي ( يا فلسفه مابعد الطبيعه)

ويژگي اثر : اگر چه اولين تاليف فلسفي اوست ( قم 1335) . اما بدليل در برگرفتن بحث هاي مختلف فلسفه كلاسيك اسلامي و نيز پرداختن

به فايده فلسفه در مقدمه كتاب , مدخل خوبي براي پژوهندگان فلسفه كلاسيك اسلامي است. اين كتاب در دانشگاه ها يك كتاب درسي بشمار مي رود.

11 علوم قرآن

ويژگي اثر : خش آغازين اين كتاب ، تقريرات برادر ايشان آيت الله شيخ مرتضي حايري يزدي است.

12 كاوش هاي عقل عملي

ويژگي اثر : از ديگر كتابهاي مهم دكرت حائري است . موضوع كتاب تفاوتهاي اساسي ميان اخلاق و فلسفه و نيز علم اخلاق و فلسفه اخلاق مي باشد. دكرت مهدي حائري فلسفه اخلاق را در اين كتاب به فلسفه علم اخلاق و ما بعد الطبيعه اخلاق تقسيم مي نمايد . وي به شبهه هيرم (فيلسوف انگليسي) مبني بر وجود گسست ميان بايدها (اخلاق) و هست ها( فلسفه ) پاسخهاي قانع كننده اي داده است. فصلهاي كتاب عبارتند از : آنتولوژي بايستي - استي, منطق صورت بايستي ها و استي ها , منطق نماده بايستي ها و استي ها , و در نهايت بخشي از متون كلام اسلامي در مورد حسن و قبح و عقل اين كتاب از لحاظ روش شناسي داراي سه ويژگي است كه عبارتند از : ارائه مباحث به روش فلسفه تحليلي( بر اساس تحليل منطقي و نه فلسفي), ارائه مباحث تطبيقي بين حكمت اسلامي و فلسفه غربي, و نهايتاً برخورد مبتكرانه و اجتهايد يا مسائل فلسفي و عدم اكتفا به نقل و شرح آرا ديگر فيلسوفان[ سيد علي رضوي ( صدر ) , كتابشناسي كاوشهاي عقل عملي, هفته نامه باور , دوره جديد , شماره , مرداد صص 5-4 ]

13

كاوشهاي عقل نظري

ويژگي اثر : كاوشهاي عقل نظري يكي از مهمترين كتابهاي دكتر حائري است . كه شامل يك دوره كاذمل از موضوعات مهم در فلسفه اسلامي است. در اين كتاب به فلسفه اسلامي كنوني و مسائل آن نيز پرداخته شده است . پيوستگي در تفكر و نيز ضابطه مندي كلام و نوشتار دكتر حائري در اين كتاب و ديگر آثار وي از ويژگيهاي بارز فلسفه نويسي اوست. [ غلامحسين عماد زاده (( كاوشهاي عقل نظري )) هفته نامه باور, دوره جديد , شماره 8, 1 مرداد 1381, ص 3]

14 كودك اندلسي

ويژگي اثر : اولين تاليف دكتر حائري يزدي بوده كه در سن شانزده سالگي منتشر نمود . اين داستان در باره دوران حكومت مسلمانان بر سرزمين اندلس مي باشد. [ ميراث عقل ناب, هفته نامه باور, دوره جديد , شماره 8, 1 مرداد 1381, ص 15. ]

15 متافيزيك (مجموعه مقالات)

ويژگي اثر : عناوين اين مقالات عبارتند از : خداشناسي برتر, آنتولوژي توحيدي چيست؟ برهان صديقين ( اين سه مقاله در كتاب روش راستين يكتا شناسي يا آنتولوژي توحيدي بطور جداگانه منتشر شده اند) , مقاله خدا در فلسفه كانت وجود و ماهيت در فلسفه ابن سينا رابطه ميان وجود و ماهيت امكان عدم ( نقدي بر برخي واشي علامه طباطبايي بر اسناد صدرالمتالهين و نيز جوابيه هايي در جواب جوابيه هاي علامه طباطبايي) موجبه سالبه الممول چيست, و قضيه و علم تصديقي

16 هرم هستي

ويژگي اثر :

معروفترين كتاب دكتر ائري در باره منادي هستي شناسي تطبيقي است . اين كتاب حاصل تدريسهاي وي در انجمن حكمت و فلسفه است ( 1359ه . ش ) . فصلهاي كتاب عبارتند از : هستي و استي - انتولوژي غربي و هستي شناسي اسلامي- برهان صديقين از طريق منط صورت - در پيرامون هستي - مخروط وجود در فلسفه اسلامي - قواعد انتولوژي توحيدي - انتولوژي كانت و اپيستمولوژي- هرم هستي - كلي طبيعي - حمل : اين هماني - فردبالذات - امكان به معني فقر. مولف در اين كتاب با تقسيم انواع وجود به وجود مطلق و مطلق وجود معتقد است كه بسياري از مشكلات فلسفه غرب و شرق را حل نموده است . دو تئوري (( هرم هستي )) و نيز (( اتنولوژي توحيدي)) كه زير بناي نظريات ديگر دكتر حائري را تشكيل مي دهد در اين كتاب مطرح شده اند. [ميراث عقل ناب , هفته نامه باور , دوره جديد, شماره 8, 1 مرداد 1381, ص 14))

منابع زندگينامه :

1روزنامه انتخاب ، 18 تير 1379 _ آينه پژوهش ، سال دهم ، شماره 57 ، مرداد و شهريور 13782زندگي نامه و مدارج علمي آيت ا... دكتر مهدي حائري يزدي, هفته نامه باور , دوره جديد , شماره 8, 1 مرداد 1381, ص 203عبدالرضا هوشنگ مهدوي, تاريخ روابط خارجي ايران , چاپ ششم, تهران: امير كبير , 1377 , صص 8-383 و 4514علي اصغر شميم, ايران در دوره سلطنت قاجار, چاپ هفتم , تهران: موسسه انتشارات مدبر, 1375 , صص 45-6385محمد رضا ارشاد، فيلسوف قرن بيستم . همشهري , چهار

شنبه 22 تير 1279 , ص 96نفيسه كوهنورد، كاوشگر عقل نظري. همشهري, پنجشنبه20 تير 1381, ص 16

حائري، آمنه

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

1243 ق، از زنان فاضل و مجتهد. دختر آقا محمدباقر بن محمد اكمل اصفهانى، معروف به وحيد بهبهانى. وى شاگرد پدر خويش و همسر سيد على طباطبايى صاحب رياض و مادر سيد محمد مجاهد و سيد مهدى طباطبايى بود. از تاليفات او مبحث حيض از كتاب رياض همسر خويش است. وى در كربلا درگذشت و نزد فرزندش سيد محمد مجاهد دفن شد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعيان الشيعه، 155 / 10 ،443/ 9؛ دايرةالمعارف تشيع، 235 / 1؛ وحيد بهبهانى، 259.

حائري، آمنه بيگم

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

(وف 1243 ق)، فاضل و مجتهد. دختر آقا محمدباقر بن محمد اكمل اصفهانى معروف به وحيد بهبهانى. وى شاگرد پدر خويش بود و همسر سيد على طباطبائى صاحب «رياض» و مادر سيد محمد طباطبائى مجاهد و سيد مهدى طباطبائى. از تأليفات او مبحث «حيض» از كتاب «رياض» همسر خويش است. وى در كربلا درگذشت و در همان جا دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (155 /10 ،443 /9)، مشاهير زنان (8 -7).

حائري، عبدالهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: استاد، رشته: مطالعات اسلامى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

زندگينامه

دكتر شادروان عبدالهادى حائرى استاد برجسته ى تاريخ معاصر ايران در سال 1312 هجر شمسى به دنيا آمد. وى كه نوه ى حضرت آيت اللَّه حائرى يزدى بود سالها در خارج از كشور و در دانشگاههاى كانادا و آمريكا مشغول تدريس و تحقيق بود و در سال 1357 به ايران مراجعت نمود و در دانشگاه فردوسى مشهد به عنوان استاد و رئيس گروه تاريخ مشغول به تدريس و تحقيق شد.

ايشان در زمينه هاى تاريخى، بخصوص تاريخ معاصر ايران داراى آثار ارزشمند و مهمى است كه در محافل علمى و دانشگاههاى داخل و خارج از كشور معروف مى باشد.

تأليفات گوناگون وى در زمينه مسائل تاريخى به زبانهاى انگليسى و فارسى به بيش از 40 مورد مى رسد.

مرحوم دكتر حائرى يكى از مردان نامى دانشگاههاى كشور بوده و مهمترين آثار فارسى او «تشيع و مشروطيت در ايران»، «روياروئى انديشه گران ايران با دورويه تمدن بورژوازى غرب»، «تاريخ جنبش و تكاپوهاى فراماسيونرى در كشورهاى اسلامى»، «ايران و جهان اسلام»، «آنچه گذشت»، «نقشى از نيم قرن تكاپو» (خاطرات خود استاد) و... نام برد. از وى

بيش از 36 مورد ملاقات ارزشمند تاريخى به زبان انگليسى در نشريات داخلى و خارجى به چاپ رسيده است.

دكتر حائرى سرانجام بعد از يك دوره بيمارى طولانى 2 ساله در سن 60 سالگى در تاريخ بيست و چهارم مرداد 1372 چشم به جهان فروبست.

مدرس، مورخ.

تولد: 1314، قم.

درگذشت: 23 تير 1372، مشهد.

عبدالهادى حايرى، فرزند ميرزا احمد حائرى (و نوه ى دخترى آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى بنيانگذار حوزه ى علميه ى قم) پس از گذراندن تحصيلات ابتدايى و متوسطه، ليسانس خود را در رشته ى الهيات از دانشگاه تهران گرفت. پس از آن چند سال در اداره ى بهداشت مشهد مشغول به كار بود. در همان دوران بود كه وى كتابى تحت عنوان ابن مقفع كه به قلم حنا الفاخورى عرب نوشته شده بود و از زبان عربى به فارس ترجمه و توسط انتشارات زوار چاپ كرد. در سال 1343 با كسب يك بورس دانشگاهى به كانادا رفت.

عبدالهادى حائرى در دانشگاه مگيل كانادا مقاطع فوق ليسانس و دكترى را در رشته ى اسلام و خاورشناسى گذراند و علاوه بر دو سال تدريس در اين دانشگاه مدت چهار سال در دانشگاه كاليفرنيا در بركلى به تدريس و تحقيق مشغول شد و در كنفرانس ها و كنگره هاى بين المللى از جمله در بلژيك، كانادا، آمريكا، مكزيك و آلمان نتايج تحقيقات خود را در قالب مقاله هاى مختلف ارائه داد.

دكتر حائرى در سال 1357 به ايران آمد و با عنوان دانشيار در گروه تاريخ دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد به تدريس تاريخ دو سده ى اخير ايران، خاورميانه و ديگر سرزمين هاى اسلامى پرداخت.

تخصص اصلى دكتر حائرى در زمينه ى انقلاب مشروطيت و نقش علماى شيعه در آن بود

كه نتيجه تحقيقاتش در اين زمينه در قالب كتاب تشيع و مشروطيت در ايران و نقش ايرانيان مقيم عراق به دو زبان انگليسى و فارسى منتشر شد.

از آثار ديگر دكتر حائرى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: نخستين رويارويى انديشه گران ايران با دو رويه ى تمدن بورژوازى در كشورهاى اسلامى؛ ايران و جهان اسلام؛ پژوهش هايى تاريخى پيرامون چهره ها؛ انديشه ها و جنبش ها؛ نقشى از نيم قرن تكاپو (خاطرات ايشان). مقاله هاى وى به زبان هاى فارسى و انگليسى در مجله هاى گوناگون و از جمله در فصلنامه ى «مطالعات تاريخى» به چاپ رسيده است.

كتاب نخستين رويارويى هاى انديشه گران ايران با دو رويه ى تمدن بورژوازى غرب در هفتمين دوره ى كتاب سال كشور برنده ى جايزه شد.

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: خاورشناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

حائري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: داروشناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى فيزيولوژى و فارماكولوژى از دانشگاه استراسكلايد گلاسكو.

مرتبه علمى:

استاديار گروه فارماكولوژى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اصفنان در سال 1362 و ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تأثير داروى گياهى بر وضعيت اندوكرينى ماده، وضعيت عدم ترك در رابطه با هورمون هاى جنسى، تدريس در دانشگاههاى مختلف كشور، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فرهنگ فارماكولوژى (ترجمه از انگليسى به فارسى).

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 20، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

مقالات متعدد انگليسى و فارسى

ارائه شده در مجامع كشورى و بين المللى در زمينه هاى اندوكرينولوژى، نوروفارماكولوژى، فارماكولوژى دارو- درمان، فيزيولوژى و فارماكولوژى دستگاههاى مختلف بدن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حائري، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي حائري

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب از سال 1355 در حالي كه مدرك سيكل را گرفتم وارد حوزه علميّه سبزوار شدم و پس از يك سال وارد حوزه علميّه قم شده در مدرسه مرحوم آيت الله گلپايگاني پس از امتحان ورودي پذيرش شدم و تا سال 1366 در آنجا مشغول به تحصيل بودم و سپس در درس مكاسب و كفايه آيت الله ستوده شركت كردم و خلاصه پس از اتمام دوره سطح و اتمام آن در سال 1373 و اتمام امتحانات آن دوره و شش سال شركت در دروس خارج فقه و اصول و فلسفه مثل شرح منظومه ، بداية الحكمه و نهاية الحكمه نزد آيت الله فاضل ، آيت الله مكارم شيرازي ، آيت الله سبحاني و آيت الله جوادي آملي و آيت الله انصاري شيرازي و دكتر احمد بهشتي، وارد فضاي تحقيق شدم كه درسال 1369 كتاب مسالك الافهام كه مولف آن شهيد ثاني است. اين كتاب شرح كتاب شرايع الاسلام سه جلد آن با محققين آن مركز همكاري داشتم و پس از آن كتاب قواعد الفقهيه آيت الله فاضل را براي تحقيق متون آن به دست گرفتم . و پس از آن كتابي به نام علل و عوامل ظهور و سقوط تمدنها در منابع اسلامي را شروع به نوشتن كردم ، بعد به عنوان پايان نامه هم

از من پذيرفته شد و هيئت داوران نمره عالي به آن دادند . مدتي با بخش تحقيق و پژوهش ستاد اقامه نماز استان قم همكاري داشتم .

حائري، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود حائري

محل تولد : سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمود حائري فرزند رضا در سال 1344 در شهر سمنان به دنيا آمدم و در سال 1362 وارد حوزه علميه شهرستان سمنان شدم و پس از آن به قم آمده و در حوزه علميه قم مشغول به تحصيل شدم و از سال 1371 شروع به درس خارج نمودم كه در اين زمينه از اساتيد به نام آيت الله جوادي آملي، امين شيرازي، وجداني فخر، اعتمادي، محقق داماد و غيره بهره ها بردم و نيز در زمينه هاي اجرايي دين فعاليت داشته ام از قبيل دفتر تبليغات، محقق دانشگاه باقرالعلوم(ع) ارزياب و مسئول بوده ام.

حائري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه

تولد: ذى الحجه 1334 ق.، اراك.

درگذشت: اسفند 1364.

آيت الله مرتضى حائرى، فرزند آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى يزدى، مؤسس حوزه ى علميه ى قم، متون ادب و صرف و معانى و بيان را از ابوالقاسم نحوى فراگرفت و مقدارى از سطوح و متون فقهيه و اصوليه را در خدمت آيت الله سيد شهاب الدين نجفى مرعشى و آيت الله صالحى كرمانى خواند و چندى هم از محضر والد خود بهره مند شد. بعد از طى مراحل سطح، مدت پانزده سال از دروس خارج فقه و اصول آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و نيز از درس خارج آيت الله سيد حسين بروجردى استفاده كرد و سپس در حوزه ى علميه ى قم به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. وى در مسجد امام قم اقامه ى جماعت مى نمود. ضمنا ايشان داراى طبع شعر بود و اشعارى در توحيد و مدح اهل بيت عصمت و طهارت از او به جا مانده است.

از

آثار ايشان مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: رساله اى در حديث رفع؛ رساله اى در تعاقب ايادى؛ كتاب ابتغاء الفضليه (اين كتاب شرحى است بر وسيله نجاة آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى كه تلفيقى از چند كتاب قدماء، تذكره؛ شرايع؛ لمعه؛ قواعد و غير آن ميباشد و آن شش جلد است كه جلد اول به نام ابتغاء الفضليه به طبع رسيده است)؛ شرتح بر عروة الوثقى تا مبحث اغسال؛ سه جلد؛ دوره اصول به نام مبانى الاحكام فى اصول شرايع الاسلام؛ سه جلد؛ حاشيه بر كفايه؛ حاشيه بر مكاسب (ناتمام)؛ رساله مبسوطى در صلوة جمعه.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حائريان اردكاني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: مغز و اعصاب، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و طى دوره رزيدنتى در دانشگاه علوم پزشكى مشهد، دوره الكتروانسفالوگرافى در بيمارستان امام خمينى تهران به مدت 6 ماه، دوره الكتروانسفالوگرافى در دانشگاه اسلو به مدت يك سال.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق در زمينه مغز و اعصاب راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 4 پايان نامه دكترا در هر سال.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: متعدد، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى مغز و اعصاب و الكتروانسفالوگرافى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حب حيدر اردبيلي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1382 -1295 ق)، عارف، پيشواى فرقه ى ذهبيه. در اردبيل متولد شد. در بيست و سه سالگى وارد فرقه ى ذهبيه شد و پس از طى مراتب سلوك و مقامات عاليه ى عرفانى و ارتقاء به مقام ارشاد و شيخى، به جانشينى پيرو مراد خويش، ميرزا احمد تبريزى، وحيد الاوليا، رسيد و سى هشتمين پيشواى فرقه ى ذهبيه شد. وى در شيراز درگذشت. از آثار او: ساختمان مجلل خانقاهى براى فرقه ى ذهبيه در شيراز، كه آرامگاه وحيد الاوليا و قبر خودش در آنجا قرار دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (75/3)، شرح حال رجال (245 -244 /6).

حبلرودي رازي، نجم الدين خضر

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 850 ق)، متكلم و فقيه امامى. در حبلرود رى متولد شد و در نجف ساكن. وى از شاگردان شمس الدين محمد بن سيد شريف جرجانى بود و معاصر با علامه دوانى و شاه اسماعيل و شاه طهماسب صفوى. از آثار وى: «التحقيق المبين فى شرح نهج المسترشدين»، در اصول؛ «جامع الاصول»، در شرح كتاب «الفصول فى الاصول»؛ «حقايق العرفان فى خلاصه الاصول و الميزان»؛ «توضيح الانور»؛ «تحفه المتقين فى اصول الدين»؛ «جامع الدقائق»، در منطق؛ «القوانين»؛ «جامع الدرر»، در شرح «الباب الحادى عشر» علامه، خلاصه ى آن: «مفتاح الغرر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (323/6)، الذريعه (337 -336 /21 ،41/5 ،491/4 ،484/3)، روضات الجنات (251/3)، رياض العلماء (239 -236 /2)، ريحانه (138 -137 /6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 56 -55 /9)، لغت نامه (ذيل/ خضر)، معجم المولفين (102/4).

حبيب اصفهاني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1315 ق)، اديب، نويسنده، زبان شناس و شاعر، متخلص به دستان. در قريه ى بن از توابع چهارمحال اصفهان متولد شد. در اصفهان به تحصيل علوم پرداخت. بعد از تحصيل ادبيات و فقه و اصول در بغداد، به تهران آمد و پس از چندى به استانبول رفت و در آنجا مقيم شد. ميرزا حبيب با شيخ احمد روحى و ياران او معاشرت داشت و در نهضت آزادمردانى كه براى بيدارى ايرانيان در كوشش بودند همكارى داشت. وى بيشتر اوقات خود را به تدريس و آموزش زبان فارسى در استانبول مى گذراند و علاوه بر زبان فارسى به زبان تركى و فرانسه مسلط بود. گاهى نيز به سرودن شعر مى پرداخت. در اواخر عمر براى معالجه به آبهاى بورسا رفت و همان جا درگذشت و در گورستان چكرگه دفن

شد. از آثار وى: «برگ سبز»؛ «خط و خطاطان»؛ «دستور سخن»؛ «دبستان پارسى»؛ «رهنماى فارسى»؛ «غرائب عقائد ملل»؛ «ديوان» اشعار؛ ترجمه ى كتاب «حاجى بابا».[1]

اصفهانى (ميرزا) متخلص به دستان، دانشمند ايرانى (ف. بورسه 1311 ه.ق.) وى به جرم دهرى بودن و اتهام سياسى از ايران به استانبول تبعيد شد و تا سال فوت غالبا در مكتب سلطانى آن شهر به تدريس زبان و ادبيات فارسى مشغول بود. از آثار او دستور سخن، تصحيح و طبع ديوان اطعمه ابواسحاق حلاج شيرازى، تصحيح و طبع ديوان البسه قارى، منتخب كليات عبيد زاكانى با مقدمه فرانسوى فرته، غرائب عوائد ملل، برگ سبز، خط و خطاطان (تركى)، دبستان فارسى، خلاصه رهنماى فارسى، رهبر فارسى، ترجمه مولير به فارسى به نام «مردم گريز» و ترجمه «جاحى بابا» است و ديوان شعرى هم دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (405 -395 /1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (599/2)، تذكره ى القبور (247)، شرح حال رجال (314 -313 /1)، مولفين كتب چاپى (470 -469 /2).

حبيب اللهي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود حبيب اللهي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1344 هجري شمسي در شهر اصفهان درخانواده اي روحاني به دنيا آمدم. مرحوم پدرم از شاگردان بنام مرحوم آيت الله خادمي اصفهاني محسوب مي شدند . با تشويق ايشان بعد از اخذ مدرك ديپلم در سال 1362 بلافاصله وارد حوزه علميه اصفهان شدم و با جديت تمام دروس مقدمات را نزد مرحوم پدر فراگرفتم و سپس دروس سطح را نزد اساتيدي همچون مرحوم آيت الله امامي گذراندم. در سال 1369 علاقه شديد به

فراگيري علوم اسلامي در سطح بالاتر مرا به شهر مقدس قم كشانيد و ادامه دروس سطح را نزد اساتيدي همچون آيت الله پاياني ، وجداني و حجه الاسلام موسوي تهراني گذراندم .در سال 1375 وارد درس خارج فقه و اصول شده و از محضر اساتيدي همچون آيت الله مكارم شيرازي و مرحوم آيت الله تبريزي در فقه و از محضرآيت الله سبحاني در اصول بهره بردم همزمان با شروع درس خارج در سال 1376 در رشته كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شدم و بعد از دو سال به عنوان نفراول آن دوره پس از دفاع پايان نامه فارغ التحصيل گرديدم . هم اكنون علاوه برتحصيل در خارج فقه و اصول به تدريس فلسفه و كلام در مدرسه عالي امام خميني( ره)نيز مشغول هستم .

حبيب خراساني، حبيب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1266 ق)، فقيه، مجتهد، عارف و شاعر، متخلص به حبيب. مشهور به شهيدى و آقا. وى از خاندان شهيد ثالث بود كه در مشهد متولد شد. پس از تحصيلات مقدماتى و فراگيرى زبان فرانسه، جهت تكميل تحصيلات به عراق رفت. در سامرا شاگردى ميرزا حسن شيرازى كرد و در نجف به محر حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى رسيد. در عراق توسط ميرزا مهدى گيلانى، معروف به خديو، به جمع مريدان غلامعلى خان هندى پيوست و بعد از مرگ مرشدش، مريد ميرزا خديو شد. ميرزا حبيب پس از بازگشت به مولد خويش، راه عراق را پيش گرفت و به ارشاد مردم پرداخت و در ميان مردم محبوبيتى خاص پيدا كرد. سيد حسن مشكان طبسى از شاگردان وى بود. ميرزا حبيب در مشهد درگذشت و در صفه شاه طهماسب دفن

شد. وى طبع و ذوق شاعرى داشت و به زبان فرانسه، مسلط بود. از آثار او: «ديوان» شعر و «گنج گهر».[1]

حبيب خراسانى (حاج ميرزا) ابن حاج ميرزا هاشم بن ميرزا هدايت اللَّه بن ميرزا مهدى خراسانى شهيد، عالم و شاعر خراسانى (و. مشهد 1266 ه.ق.- ف. 1327 ه.ق.). وى پس از طى دوره كودكى در دامان علم و ادب و فضل تربيت يافت و سرآمد اقران گرديد و صاحب ملكات فاضله بود و از عرفان وقوفى تام داشت. ديوان كامل اشعارش به طبع رسيده. غزلبات وى شور و حالى مخصوص دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (562 -561 /9)، سخنوران نامى معاصر (1080 -1074 /2)، سرآمدان فرهنگ (288 -287 /1)، شرح حال رجال (77 -76 /6)، مولفين كتب چاپى (495/2).

حبيبي احمد آبادي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي حبيبي احمدآبادي

محل تولد : كربلاء

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1351 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه المهدي (عج) كه زير نظر حضرت آيت الله گلپايگاني (ره) بود مشغول به تحصيل شدم . بعد از دو سال به مدرسه علميه رسالت منتقل شدم و تا اتمام لمعتين در آن مدرسه به درس خود ادامه دادم . با پيروزي انقلاب اسلامي و نياز شديد به دبيران ديني ، دو سال اول انقلاب را در دبيرستان ها و دانشسراهاي محلات و بوشهر به تدريس كتاب هاي ديني و آموزش قرآن پرداختم و بعد از آن براي ادامه تحصيل به قم بازگشتم و سر درس رسائل و مكاسب حاضر شدم . در كنار تحصيل در فرصت هاي مناسب براي تبليغ به جبهه ها

اعزام مي شدم ، ولي با توجه به مطالعات و تحقيقات جنبي كه در علوم قرآني داشتم و تجربيات و موفقيت هاي كسب شده در امر تدريس و كلاسداري و نياز شديد به معلمين قرآن (با توجه به نهضت قرآني كه به بركت انقلاب اسلامي راه افتاده بود) تمامي همت و وقت خود را صرف برگزاري دوره هاي تربيت معلم قرآن كريم نمودم .

با تاسيس بخش قرآن سازمان تبليغات اسلامي ، همكاري خود را با آن بخش شروع كردم و ضمن تدريس در دوره هاي تربيت معلم قرآن كريم ، ويژه معلمين آموزش و پرورش كه از سراسر كشور در تابستان ها در تهران جمع مي شدند براي برگزاري دوره هاي ضمن خدمت معلمين قرآن به شهرها اعزام و به تدريس مهارت هاي تدريس قرآن كريم مي پرداختم .

با گسترش فعاليت هاي قرآني بخش قرآن و تبديل آن به دار القرآن الكريم سازمان تبليغات اسلامي و كانون هاي قرآن در مراكز استان ها و شهرستان هايي كه سازمان تبليغات اسلامي در آن شهرستان ها نمايندگي داشت ، از طرف دار القرآن به آن مركز جهت برگزاري دوره هاي تربيت معلم قرآن كريم اعزام مي شدم تا معلمين مورد نياز براي آموزش قرآن در تابستان ها و ماه مبارك رمضان ، آموزش لازم را ديده باشند و به تدريس يكنواخت قرآن كريم در سراسر كشور بپردازند .

براي آموزش يكنواخت قرآن كريم در سراسر كشور ، ابتدا با همكاري دو تن از اساتيد دار القرآن كريم ، جزوه آموزش قرآن كريم تهيه نموديم . سپس آن جزوه در دو سطح : يك براي خردسالان و دو براي

بزرگسالان توسط اين جانب تكميل و براي معلمين قرآن نيز كتاب راهنماي تدريس روخواني قرآن كريم تاليف نمودم كه بعدها اصلاح و تكميل شد و الحمد الله اكنون به عنوان كتاب مشهور براي آموزش قرآن در اختيار علاقمندان مي باشد ، به طوري كه هر سال بيش از دويست هزار جلد روخواني قرآن كريم و ده هزار جلد راهنماي تدريس روخواني قرآن كريم چاپ و منتشر مي شود .

همزمان با فعاليت هاي قرآني در شهرستان ها ، كانون قرآن سازمان تبليغات اسلامي قم را تاسيس و دوره هاي متعدد تربيت معلم قرآن كريم در طول سال براي طلاب ايراني و غير ايراني و عموم علاقمندان قرآن كريم برگزار مي نموديم كه الحمد لله با استقبال بسيار طلاب مواجه مي گرديد .

در كنار فعاليت هاي قرآني ، كار تحقيقات در زمينه هاي مختلف علوم قرآني را ادامه دادم و ضمن تكميل كتاب هاي قبلي ، كتاب هاي ديگري را تاليف كه در ادامه آورده ام .

در سال 1376 واحد قرآن مركز مديريت حوزه عليه قم را راه اندازي و اقدام به برگزاري دوره هاي تربيت معلم قرآن كريم ويژه طلاب علوم ديني (ايراني و غير ايراني) نمودم كه دوره هاي مذكور در سطح عالي و به صورت استدلالي برگزار مي شد .

كتاب رسم و ضبط مهارت هاي تدريس قرآن كريم اين جانب رتبه تشويقي كتب برگزيده حوزه را در اولين سال تشكيل اين نهاد به خود اختصاص داد و امسال نيز به عنوان خادم قرآن در استان قم انتخاب شدم .

خداوند را شاكرم كه در حدود 25 سال فعاليت هاي قرآني بيش ازپنجاه هزار نفر علاقمندان

تدريس قرآن كريم ، معلمين آموزش و پرورش ، طلاب علوم ديني ايراني و غير ايراني اعم از خواهر و برادر ، دوره هاي آشنايي با مهارت هاي تدريس قرآن كريم را نزد اين جانب طي كرده اند ، و بيش از صد هزار نفر از كتاب هاي رسم و ضبط و مهارت هاي تدريس قرآن كريم استفاده كرده اند ، و بيش از دو ميليون نفر از كتاب هاي آموزش قرآن اين جانب بهره مند شده اند .

اكنون به ياري خداوند در كنار حضور در درس خارج فقه آيت الله العظمي فاضل لنكراني به تدريس و تحقيق نيز مشغول مي باشم .

حبيبي تبار، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد حبيبي تبار

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/10/1

زندگينامه علمي

از سال 1356 همزمان با تحصيلات كلاسيك به تحصيل علوم حوزوي مشغول شدم. دروس مقدمات را نزد علامه فقيد مدرس افغاني (ره) تلمذ كردم، سپس لمعه و معالم و شرح باب حادي عشر را از محضر پر فيض آيت الله اشتهاردي (دام عزه) استفاده كردم. رسائل را نزد آيت الله اعتمادي (دام عزه) و مكاسب را نزد مرحوم آية الله ستوده (ره) خواندم. بخشي از كفايه را نزد آية الله دوزدوزاني و بخشي ديگر را نزد حضرت آية الله فاضل لنكراني استفاده كردم. اسفار را نزد آية الله انصاري شيرازي (دام عزه) بهرمند بودم و در درس اخلاق معظم له نيز حضور داشتم مدتي عرفان را نزد آية الله شاه آبادي مستفيض بودم. تفسير را از محضر آية الله جوادي آملي و مدتي فلسفه را نزد استاد دكتر محقق داماد (دام

عزهما) بهره بردم، و از محضر آيات علوي كاظمينى، وحيدي شبستري و خوانساري در خارج فقه و اصول بهرمند بوده ام و هم اينك از محضر آيات وحيد خراساني و فاضل لنكراني (دامت بركاتهما) استفاده مي كنم. تحقيقات خود پيرامون مسائل و موضوعات حقوق به ويژه حقوق اسلامي را از سال 1364 آغاز نمودم و از محضر اساتيد بزرگواري چون دكتر كي نيا، دكتر محقق داماد، دكتر آخوندي ، دكتر سپهوند ، دكتر گودرزي ، دكتر ياوري ، دكتر جهانگير ثاني ، جناب آقاي شهري ، و جمع ديگري از اساتيد استفاده برده ام. فن خطابه را نزد مرحوم حجت الاسلام و المسلمين فلسفي و روانشناسي خانواده را نزد حجت الاسلام و المسلمين آل اسحاق و دكتر نبي صادقي خواندم.

از اينجانب يك جلد كتاب دراصول فقه ، يك جلد در تفسير ، يك جلد در مديريت ، يك جلد در حقوق خانواده ، يك جلد در امور حسبي ، يك جلد در آيين دادرسي كيفري و دو جلد در موضوعات ديگر به چاپ رسيده است. 8 جلد در حقوق مدني ، 4 جلد در متون فقه ، 4 جلد در موضوعات حقوق به صورت رساله علمي به صورت دست نويس وجود دارد. اينجانب سالهاست كه در مراكز حوزوي و دانشگاهي ذيل تدريس و يا فعاليت علمي دارم : 1. اداره كل آموزش قضات قوه قضائيه، كه در قم و مراكز استان ها تا كنون حدود يك هزار نفر از قضات شاغل كشور در كلاس هاي درس اينجانب حاضر بوده اند.2. دانشگاه تهران _ پرديس قم _ صدها نفر از قضات و وكلاي داگستري و

مشاورين حقوق كشور كه از اين مركز علمى، در رشته هاي حقوق و فقه و مباني حقوق اسلامي فارغ التحصيل شده اند در كلاس هاي درس اينجانب حضور داشته اند. 3. دانشگاه قم درس هاي رويه قضايي و آئين دادرسي مدني در اين دانشگاه براي دانشجويان محترم تدريس شده است. 4. مركز تخصصي حقوق و قضاء اسلامي حوزه مقدسه قم، تقريبا از بدو تاسيس اين مركز تخصصي با تدريس حقوق مدني و آيين دادرسي كيفري در خدمت صدها دانش پژوه آن بوده و هستم. 5. مركز جهاني علوم اسلامى، دراين مركز براي طلاب محترم خارجي كه رشته حقوق تحصيل مي نمايند تدريس داشته ام از جمله براي هشتاد نفر از قضات بالقوه افغانستان.6. مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه، در اين مركز در كميسيون آسيب شناسي قوانين مدني كشور عضويت و با دوستاني چون آقايان دكتر وحدتي شبيرى، دكتر عبدي پور، دكتر ارسطا و دكتر قشقايي به كارشناسي در رابطه با قوانين مدني و آسيب هاي آن پرداخته ام. 7. كميسيون تدوين پيش نويس قانون احوال شخصيه شيعيان بحرين، در اين كميسيون پيش نويس قانوني در زمينه احوال شخصيه به معني اعم آن شامل مقررات راجع به ولادت، نسب، نكاح، طلاق، ارث، وصيت، وقف مورد بررسي و تصويب علمي قرار گرفت. 8. صدا و سيما ، سالهاست كه به عنوان كارشناس حقوق اسلامي در راديو و تلويزيون جمهوري اسلامي فعاليت داشته و ارائه برنامه داشته و دارم. علاوه بر موارد مذكور در حوزه هاي علميه بندرعباس، نهاوند و قم به تدريس متون ادبي و نيز كتب لمعه، معالم، اصول فقه، باب حادي عشر، رسائل و مكاسب

اشتغال داشته ام.

حبيبي، حشمت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زنان و مامايى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حبيبيان نقيبي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد حبيبيان نقيبي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مجيد حبيبيان نقيبي با گذراندن دوران ابتدائي ، راهنمائي و دبيرستان در شهرستان بابل ، ديپلم رشته رياضي فيزيك را در سال 1361 دربافت نمودم . در شهريور همان سال به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمدم و در سال 1363 براي تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه بابل شدم كه به واقع حضور در جمع با انگيزه طلاب انقلابي در محضر اساتيد بزرگواري چون آيت الله فاضل استر آبادي ، سعادت بزرگي بود كه خداوند متعال ارزانيم داشت.

دروس مقدماتي و بخشهايي از سطح را در محضر ايشان آموختم . از سال 1367 براي ادامه تحصيل به شهر مقدس قم آمدم و تا سال 1369 بقيه دروس سطح را در محضر اساتيد بزرگواري چون حضرات آيات اعتمادي ، دوزدوزاني و استادي تلمذ نمودم و از آن سال تا كنون در دروس خارج فقه و اصول از محضر آيات عظام وحيد خراساني ، ميرزا جواد تبريزي(ره) ، فاضل لنكراني(ره) ، سيد محمود هاشمي شاهرودي و سيد جعفر كريمي به قدر توان بهره مند شده و مي شوم.

در كنار تحصيل از سالهاي اول تحصيل حوزوي ، به تدريس دروس مختلف حوزوي تا پايه ششم اشتغال داشتم . از سال 1369 به همراه تحصيلات و تدريس حوزوي ، در دانشگاه مفيد قم و در رشته اقتصاد نظري به تحصيل دروس دانشگاهي پرداختم

. در سال 1374 براي ادامه تحصيل در مقطع كار شناسي ارشد در رشته توسعه اقتصادي و برنامه ريزي در دانشگاه تهران ادامه تحصيل دادم و در سال 1377 از اين مقطع فارغ التحصيل شدم . از سال 1367 در كنار تحصيل و تدريس در حوزه و دانشگاه به امر پژوهش نيز پرداختم كه حاصل آن كتاب ، طرح تحقيقاتي و مقالاتي است كه منتشر و ارائه شده است .

در حال حاضر نيز در كنار تحصيل در حوزه عضو هيئت علمي دانشگاه مفيد قم مي باشم و به تحقيق در موضوعات اقتصاد اسلامي و تدريس در آن دانشگاه اشتغال دارم .

حبيش تفليسي، شرف الدين، ابوالفضل

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 629 ق)، دانشمند و طبيب. وى از بزرگان علم و حكمت بود و در معالجات صاحب راى. چند اثر از او به فارسى و تازى باقى مانده، از آن جمله: «كامل التعبير» به فارسى كه براى قلج ارسلان رومى تاليف كرده است؛ «بيان الطب»، به فارسى؛ كتاب «القوافى»، به فارسى؛ «كفايه الطب»، به عربى؛ «بيان التصريف»، به عربى؛ «بيان الصناعات»؛ «قانون الادب»، در لغت از عربى به پارسى؛ «بيان النجوم»، در هيات و نجوم به پارسى؛ «جوامع البيان»؛ «وجوه القرآن» و «حجه الابدان»، در طب.[1]

تفليسى، ابوالفضل ابراهيم بن محمد مكنى به ابوالفضل و ملقب به كمال الدين، در حكمت، هيئت و نجوم، هندسه، لغت، تفسير و طب و غيره نامبردار و صاحب تصانيف است (ف. حدود 625 ه.ق.) آثار عمده وى از اين قرار است: تقويم الادويه، تلخيص علل القرآن، بيان النجوم، قانون الادب فى ضبط كلمات العرب (به فارسى)، كامل التعبير (به فارسى). جوامع البيان (به فارسى).ترجمان قوافى (به فارسى)،

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (999 -998 /2)، تاريخ نظم و نثر (128)، لغت نامه (ذيل/ حبش ابن ابراهيم، حبش ابن محمد، حبيش تفليسى)، الذريعه (254 ،253 ،196 ،18/17)، سبك شناسى (395 -393 /2)، كشف الظنون (1380 -1379 ،262 ،261)، معجم المولفين (189/3)، هديه العارفين (263/1).

حبيش ثقفي طوسي بغدادي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 285 ق)، محدث و عالم امامى. علامه حلى در «خلاصه الاقول» او را حبش خوانده اما نجاشى وى را تحت عنوان حبيش بن مبشر، برادر جعفر بن مبشر باكنيت ابوعبداللَّه آورده است. حبيش از عامه روايت مى كرد و احاديث بسيار از آنها مى آورد. او را كتابى نفيس به نام «اخبار السلف» است. برادر وى از بزرگان معتزله بود. صاحبان «تاريخ بغداد» و «تهذيب التهذيب» در وصف او گويند: فقيهى طوسى الاصل و برادر جعفر بن مبشر متكلم است. او از فرزانگان بغداد بود و از استادان روايت يونس مودب و وهب بن جرير و عده اى ديگر. اسحاق بن بنان انماطى و ابوبكر قاضى مروزى و عده اى ديگر از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (405/9)، تاريخ بغداد (272/8)، تهذيب التهذيب (180/2)، رجال النجاشى (344/1).

حجاج اسفرايني، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، اديب، شاعر. از رجال بزرگ عهد غزنويان، پدرش از وزيران مشهور محمود است و از ممدوحان فرخى سيستانى وى به زبان عربى شعر مى گفت و در تذكره ها اشعارى از او باقى مانده. مترجم «تاريخ عتبى» فضل و كمال او را ستوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (538 /1)، ترجمه ى تاريخ يمينى (217)، سرآمدان فرهنگ (64 /1)، فرخى سيستانى (118 -117)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن اسفراينى).

حجازي خميني شهري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدمهدى بن سيد محمدحسن بن سيد محمدعلى بن سيد حسنعلى بن سيد محمد بن سيد محمدرضا بن سيد محمدعلى بن سيد مهدى بن سيد تراب بن حيدر بن كاظم بن سيد هدايت اللَّه بن سيد مهدى بن سيد ابراهيم بن سيد زين العابدين بن سيد ابراهيم بن سيد كريم الدين بن سيد ركن الدين بن سيد زين الدين بن سيد صالح بن سيد محمد بن سيد محمود بن سيد حسين بن سيد حسن بن سيد احمد بن سيد ابراهيم بن سيد عيسى بن سيد حسن بن سيد يحيى بن سيد ابراهيم بن سيد حسن بن سيد عبداللَّه بن الامام موسى الكاظم عليه الصلوه والسلام.

معظم له كه بسى واسطه به حضرت باب الحوائج الى اللَّه امام هفتم حضرت موسى بن جعفر عليهاالسلام منتهى مى شود از علماء مبرز و محترم اصفهانست.

شجره نامه ايشان كه به امضاء و تصحيح آيات عظام اصفهان و غيره توشيح گرديده به نظر حقير رسيد. و نسب فوق از آن اتخاذ شده است.

وى در سال 1320 قمرى هجرى در سده به دنيا آمده و در بيت علم و سيادت پرورش يافته و خدمت مرحوم والدش مقدمات را خوانده و قبل از پانزده سالگى از آن و شرايع الاسلام فارغ

شده و سطوح را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على يزدى و مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا احمد اصفهانى و آيت اللَّه حاج ميرزا رحيم ارباب خوانده و سطوح عالى را از مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ محمدحسين فشاركى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكرمى كزى و حساب و هندسه را از آقاى حاج آقا رحيم ارباب آموخته و دروس خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه آقاشيخ محمدرضا مسجدشاهى و آخوند گزى و آقاى فشاركى استفاده نموده و بعدا قريب هفده سال در درس خارج مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدصادق خاتون آبادى شركت و دو دوره اصول و طهاره و صلوه و مكاسب و غيره را به ترتيب تكميل نموده تا به مرحله اجتهاد رسيده اند.

حكمت و فلسفه را هم از مرحوم حاج ميرزا جواد آدينه اى و حاج شيخ محمد خراسانى و حاج شيخ اسداللَّه قمشه اى فراگرفته تا بعد از فوت استادش مرحوم خاتون آباد به تدريس سطح و خارج فقه و اصول اشتغال يافته و در حال حاضر در خمينى شهر به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و بيان احكام موفق مى باشند.

داراى 9 فرزند ذكور كه اكثريت در سلك روحانيت و مشغول به تحصيل فقه و اصول و علوم اسلامى به اسامى ذيل مى باشند.

1- جناب حجةالاسلام آقا سيد محمدتقى حجازى 2- حجةالاسلام آقا سيد محمدحسن حجازى 3- حجةالاسلام آقا سيد محمد 4- آقا سيد محمدعلى 5- آقا سيد احمد 6- آقا سيد محمدرضا.

از تأليفات معظم له 1- دوره اصول الفقه 2- اكثر كتب فقهيه 3- رسالاتى در متفرقات.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حجازي دزفولي، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 /1322 -1273 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به حجازى. در تهران متولد شد. پدرش

از علماى خوزستان و قطب سلسله ى ذهبيه بود. حجازى در نه سالگى باتفاق پدر خود به دزفول رفت و علوم متداول را نزد پدرش فراگرفت. در مجلس موسسان اول نماينده بود، بعدها دو دوره ى متوالى به نمايندگى مجلس انتخاب شد. حجازى طبع شعرى نيز داشت و اشعارى مى سرود. وى همچنين در مجله ى «ارمغان» به نشر مقالات ادبى، تحقيقى و انتقادى مى پرداخت. او حدود بيست جلد كتاب تاليف كرده است. از جمله ى آثار او: «شكرستان تاريخ شش هزار ساله ى خوزستان»؛ «ظهور محمد (ص)»، ترجمه از انگليسى؛ «نعم الظهر فى طلب اكسير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (1096 -1094 /2)، مولفين كتب چاپى (537 -536 /3).

حجازي راد، الله كريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الله كريم حجازي راد

محل تولد : اسلام آباد غرب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/6/2

زندگينامه علمي

از سال 73 كه وارد حوزه علميه قم شدم ادامه درس و بحث خود را كه كرمانشاه شروع كرده بودم پي گرفتم سال 1380 بنا به ضرورت به تحريريه پرتوسنجي رفتم و تا سال 83 آنجا بودم همزمان در دفتر جريان شناسي معاصر مشغول پژوهش و تحقيق و گردآوري موضوعات مختلف شدم كه حاصل آن پژوهشها منتشر شده و از سال 82 سردبيري نشريه داخلي نيروي دريايي سپاه پاسداران به عهده ام گذاشته شد كه حدود سه سال و اندي هم مشغول اين كار بودم. و همزمان از دروس حوزوي نيز غافل نبودم و كلاسهاي فقه و اصول و خارج فقه و اصول و تفسير قرآن كلام، فلسفه و ... مي رفتم در سال 80 گواهي نامه علمي سطح دو را اخذ كردم و

اكنون نيز براي گواهي نامه سطح سه ثبت نام كرده ام و مشغول تدارك آن هستم و همچنان تحصيل را ادامه مي دهم.

حجازي، ايرج

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ايرج حجازي

محل تولد : لردگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ايرج حجازي در سال 1353 در روستاي تل ماران از توابع شهرستان لردگان (استان چهارمحال و بختياري) در خانواده اي مذهبي به دنيا آمدم. دوران كودكي را همانند بيشتر كودكان روستايي گذراندم. درسال 1368 براي تحصيل علوم ديني راهي اصفهان شدم و در مدرسه علميه ذوالفقار كه داراي برنامه ها و نظم خاصي بود مشغول به تحصيل شدم و از محضر بزرگان و اساتيدي همچون آيت الله مرحوم سيد احمد امامى، آيت الله سيد حسن امامي ، حجج اسلام آقايان حجت ابطحى، مصطفي بهرمن، سيد ابوالحسن درخشان (حسيني) و ... و در قم از محضر بزرگاني همچون سيد هاشم حسيني بوشهرى، حسيني خراسانى، علي محمد خراسانى، احمد عابدى، نجف لك زايى، غلامرضا بهروزلك، محمدجواد ارسطا بهره بردم. در سال 1377 در دوره تاريخ اسلام شركت كردم و در سال 1379 وارد دانشگاه باقرالعلوم(ع) شدم و در رشته علوم سياسي مشغول به تحصيل شدم و در سال 1383 دردوره كارشناسي ارشد علوم سياسي با گرايش مسائل ايران به تحصيل ادامه دادم.و در سال 1386 فارغ التحصيل شدم.

حجازي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روزنامه نگار.

تولد: 1297، ملاير.

درگذشت: 2 خرداد 1359، تهران.

حسين حجازى تحصيل كرده ى بيروت بود. دوران خدمات ادارى او در وزارت راه گذشت. در آنجا مدت سه چهار سال سردبيرى «نامه ى راه» را بر عهده داشت و در آن مجله ى نوشته هاى ادبى و اجتماعى را از نشريات خارجى ترجمه و نشر مى كرد. پس از آن از سال 1323 به چاپ و نشر مجله ى «جهان نو» پرداخت. صاحب امتياز مجله و گرداننده و پخش كننده ى

آن خودش بود. «جهان نو» مدت سيزده سال منتشر شد. در قسمتى از سال هاى اول انتشار آن، مرتضى كيوان سردبير آن بود. سپس امين عاليمرد با وى همكارى مى كرد.

«جهان نو» عاقبت در سال 1333 از انتشار باز ماند. تا اينكه مجددا در سال 1345، به قطع وزيرى و به طور ماهيانه تجديد انتشار يافت.

حسين حجازى در چند سال اواخر عمر كتابخانه ى شهردارى تهران را تأسيس كرد. از ترجمه هاى مستقل او كه به چاپ رسيده است عناوين زير هستند: بزرگترين شخصيت در تاريخ بشريت (م.زمير)؛ انسان آينده (لئونارد داروين، 1321)؛ عصمت عروس مى شود (نوشته ى گرين ويشرپين، 1341).

(1359 -1279 ش)، روزنامه نگار و مترجم. در ملاير متولد شد. تحصيلات خود را در بيروت گذراند. دوران خدمات ادارى او در وزارت راه گذشت و در آنجا حدود چهار سال سردبيرى «نامه ى راه» را بر عهده داشت و در آن نشوته هاى ادبى و اجتماعى خارجى را ترجمه و نشر مى كرد. چندى نيز سردبير مجله ى «راه نو» بود. وى پس از آن در سال 1323 ش به چاپ و نشر مجله ى «جهان نو» پرداخت، اين مجله در سال 1333 ش از انتشار بازماند. تا اينكه از سال 1345 ش به طور ماهنامه مجددا انتشار يافت. حسين حجازى در اواخر عمر كتابخانه ى شهردارى را تاسيس كرد. از آثار وى: ترجمه هاى «بزرگترين شخصيت در تاريخ بشريت»، از م. زمير؛ «انسان آينده»، از لئونارد داروين؛ «عصمت عروس مى شود»، نوشته ى گرين ويشرپين.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 12 -9 ص 930 -922)، مولفين كتب چاپى (722/ 2).

حجازي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آناتومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه

شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكترا از دانشكده دندانپزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران، فوق دكترا با تخصص در رشته آناتومى از دانشگاه LOMD LINDA آمريكا.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حجازي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي حجازي

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1303/1/1

زندگينامه علمي

نا به ساماني هاي واپسين روزهاي حكومت قاجار در كام زمانه شراره مي ريخت ، سال 1303 هجري بود . در كانون كهن علم و فلسفه شهر باستاني قمشه (شهرضا) و در خانه عالم بزرگ شهر «حاج سيد فضل الله حجازي» لبخندها مي شكفت و تولد سيد مهدي حجازي را با شادي مي آميخت ، او دوران كودكي را در خانواده اي كه در علم و تقوا سابقه ديرين داشت سپري كرد و از تربيت هاي علمي و اخلاق پدر و نياكان خويش پرتو گرفت.در آغاز جواني براي تحصيل علوم ديني رهسپار اصفهان گرديد. سالها در اصفهان با تلاش پيگير ، ساده زيستي ، خودسازي و باور پولادين ، رشته هاي ختلف فرهنگ اسلامي را فرا گرفت ، استادان او در اصفهان عبارت بودند از :آيت الله حاج شيخ عباسعلي اديب اصفهاني ، آيت الله ميرزا علي آقاي شيرازي ، آيت الله حاج شيخ محمد حسن نجف آبادي ، آيت الله طيب ، آيت الله خادمي ، آيت الله حاج آقا صدر كوهپايه اي ، آيت الله حاج شيخ احمد فياض .آيت الله حجازي در سال 1370 هجري براي تعالي بيشتر علمي و كسب تخصص فراتر فرهنگي و نيل به درجه

عالي اجتهاد رهسپار نجف اشرف شد .وي علي رغم تنگناهاي مادي در طول 17 سال سكونت در نجف اشرف به فراگيري پيگير علوم اسلامي پرداخت و از محضر مراجعي چون:حضرت امام خميني ، آيت الله العظمي حكيم، آيت الله العظمي خويي، آيت الله العظمي سيد عبدالهادي شيرازي، آيت الله العظمي حاج سيد عبدالاعلي سبزواري، آيت الله العظمي حاج سيد جواد تبريزي، آيت الله العظمي حاج سيد يحيي يزدي رحمه الله عليهم اجمعين بهره كافي گرفت.دستيابي به درجه اجتهاد يكي از فرازمندترين فله هاي ارتقاي علمي و فقهي در حوزه هاي علميه رسيدن به رتبه اجتهاد و گرفتن اجازه اجتهاد از مراجع بزرگي كه به ايشان اجازه اجتهاد داده اند عبارتند از :آيت الله العظمي سيد يحيي حسيني يزدي نجفي، آيت الله العظمي حاج سيد محمد جواد طباطبائي تبريزي نامبرده در اول نوشته خويش آيت الله حجازي را اين گونه وصف مي كند:سيد مهدي حجازي، دانشمند فاضل ، تقوا پيشه پيراسته، برگزيده بزرگان، پشتوانه دانشمندان اسلام، رهرو راه استوار صاحب ذوق آراسته به مرتبه اجتهاد رسيده اند.آيت الله العظمي سيد ابوالمعالي حاج سيد عبدالاعلي سبزواري، ايشان نيز در مرقومه خويش درباره آيت الله حجازي مي نويسد:حجه الاسلام حجازي با آراستگي اخلاق معارف اسلامي را فرا گرفته است، مباني احكام را استوار ساخته و به درجه اجتهاد رسيده است.

حجازي، نصرت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1310، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آسيب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1335، فوق تخصص آسيب شناسى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1340.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و

تحقيقاتى:

تحقيق در آسيب شناسى و مسائل گوناگون پزشكى، دريافت جايزه و تشويق به خاطر نوشتن مقالات پزشكى و تخصصى از آمريكا در سال 1352.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

پزشكى (پوست)، آسيب شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حجت حايري طباطبايي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1319 -1242 ق)، عالم و فقيه اصولى امامى. معروف به حجت در كاظمين به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت. از شاگردان شيخ مرتضى انصارى بود و در كربلا فقه و اصول تدريس مى كرد. وى با ميرزا محمد حسن مولى على عليارى تبريزى و سيد ابراهيم بن سيد محمد تقى معاصر بود و چند تن از علماى هند و تبريز از وى اجازه گرفتند. ميرزا ابوالقاسم فردى زاهد و خوش خلق بود. در كاظمين وفات يافت و در بقعه ى سيد مجاهد در كربلا دفن شد. از آثارش: «اجازه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (404 -403 /2)، الذريعه (139/1)، ريحانه (22/2)، لغت نامه (ذيل/ حجت طباطبايى).

حجت حايري، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالحسين بن السيد على بن السيد ابى القاسم ملقب (بالحجة) ابن سيد حسن معروف (بالحاج آقا) ابن سيد محمد مجاهد حايرى فقيهى فاضل و عالمى جليل و مرجعى معروف در كربلا بود

و در سال 1363 وفات نمود و مخفى نماند كه (آل طبائى) از بيوتات علمى معروفه كربلا بودند و زعامت و رياست و مرجعيت عامه آنها از عصر جد گرامشان علامه بزرگ آقا سيد على صاحب رياض متوفى 1231 و بعد از او فرزندش علامه مجاهد آقا سيد محمد متوفى 1242 و پس از وى فرزندش علامه سيد حسن سپس فرزند وى علامه آقا سيد ابوالقاسم ملقب (به حجت) و متوفى 1309 ق ثابت بوده است.

و مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالقاسم حجت داراى دو فرزند بودند 1- بنام آيت اللَّه آقا سيد محمدباقر حجت 2- آيت اللَّه آقا سيد على والد مترجم ما.

سيد استاد ما آيت اللَّه العظمى آقاى نجفى مرعشى مدظله مى فرمودند يكى از خطباء

بنام كربلا در خواب ديد حضرت صديقه طاهره سلام اللَّه عليها را كه فرمودند برو به پسرم سيد محمدباقر حجت بگو كسى كه مادرى چون من دارد ديگر به عايشه مادر نمى گويد آن عالم خطيب از خواب بيدار شده و صبح اول وقت به خانه آقا سيد محمدباقر مذكور آمده و مى گويد آقا جان آيا تازگى شعرى گفته اى مى گويد آرى قصيده اى در مدح حضرت صديقه سلام اللَّه عليها و طعن به عايشه گفته ام مى گويد بخوانيد سيد قرائت مى كند تا مى رسد به اين بيت كه خطاب به عايشه نموده است

يا امنا فسبك محرم

لاجل عين الف عين تكرم

پس آن خطيب خواب خود را بيان كرده و مى گويد فورا شعرت را عوض كن پس آن بيت را تغيير داده و مى گويد (فيا حمير اسبك محرم)...

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حجت، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسداللَّه بن المرحوم العلامه الايه الميرزا محمد حجت از مشاهير علماء و اعاظم دانشمندان معاصر همدانست.

وى در دوم شهر رمضان المبارك 1313 ق در همدان متولد شده و تا سن نوزده سالگى در تحت سرپرستى و تربيت والد ماجدش پرورش يافته و از آن بزرگوار استفاده نموده و در سال 1332 قمرى به اصفهان مسافرت و متجاوز از چهار سال از بحث خارج مرحومين حجتين آيت اللَّه آقا سيد محمدباقر درچه اى و آيت اللَّه آقا شيخ عبدالكريم گزى استفاضه فرموده و به تصديق آيات عظام درجه اجتهاد نائل شده و به همدان مراجعت و مدت دو سال توقف و به بحث و استفاده پرداخته آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و حدود سه سال اقامت و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى نائينى و زعيم اعظم شيعه آيت اللَّه العظمى اصفهانى و ساير آيات عظام

بهره مند گرديده سپس به همدان بازگشت و از آنجا به قم مشرف و مدت يكسال از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاعج شيخ عبدالكريم يزدى مؤسس حوزه استفاده نموده و پس از آن به همدان برگشته و به مباحثه در محضر مرحوم آيت اللَّه والدش و تدريس طلاب علوم دينيه اشتغال ورزيده تا سال 1361 قمرى كه والدش به رحمت ايزدى پيوسته و از آن تاريخ تاكنون به جاى آن مرحوم به اقامه نماز جماعت و تدريس علوم شرعيه و ساير وظائف دينيه اشتغال دارند.

از آثار ايشان چند رساله در فقه و اصول مى باشد كه هنوز به طبع نرسيده است و ديگر حواشى بر رساله عمليه مرحوم والد مبرورش.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حجت، آقاميرزا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله آقاميرزا حجت ، در سال 1240 قمري در اصفهان متولد شد.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : آقاميرزا حجت ، با شش واسطه به فيلسوف بزرگ اسلامي ملاصدراي شيرازي مي رسد. پدرش آخوند حاج ميرزا حسن ملقب به حجت بوده است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : آقاميرزا حجت ، مقدمات علوم را نزد پدر فراگرفت. سپس مدتي از محضر درس علامه سيداسدالله اصفهاني بهره برد. سپس به حوزه ي درس ميرزا شفيع چاپلقي كه از علماي برجسته ي بروجرد بود وارد شد و طولي نكشيد كه از شاگردان ممتاز گرديد. وي آنگاه پس از طي اين مراحل ، براي تكميل معلومات به نجف عزيمت نمود.استادان و مربيان : آقاميرزا حجت ، از محضر پدر ، علامه سيداسدالله اصفهاني و ميرزا شفيع چاپلقي بهره هاي فراوان برد.همسر و فرزندان : آقا محمد ، آقا

بهاءالدين ، آقا فضل الله و آقا ابوجعفر ، پسران آقاميرزا حجت مي باشند.زمان و علت فوت : آقاميرزا حجت ، در سال 1322 قمري ، پس از اينكه براي بهبود حال وباگرفتگانِ شهر نهاوند ، نماز خاص برگزار كرده بود ، در اثر بيماري وبا دعوت حق را لبيك گفت و به ديار باقي شتافت.فعاليتهاي آموزشي : آقاميرزا حجت ، به نهاوند دعوت گرديد و پس از اقامت ، در مدرسه ي مقام محمود به تدريس اشتغال ورزيد.آثار : حاشيه بر كتاب المواقف قاضي عضدالدين ايجي ،حاشيه بر كتاب كنزالعرفان فاضل مقداد ، رساله ي عمليه ، شرح بر اسفار صدرالمتألهين

حجت، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى سيد محسن بن العلامه الكبرى والايه العظمى السيد محمد بن العلامه السيد على كوه كمرى عالمى كامل و فاضلى بارع و در اخلاق و وقار ثانى آن پدر بزرگوار است در حدود سال 1335 ق در نجف متولد و با والد معظم به تبريز آمده و بعد از چند سال توقف به قم مهاجرت نموده و مقدمات و سطوح را از اساتيد مبرز حوزه فراگرفته و به درس والد خود شركت نموده و با اجازه و امر آن جناب به نجف مسافرت و چند سالى از دروس فقه و اصول آيات عظام خوئى و حاج شيخ كاظم شيرازى و ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت الله حاج سيد محسن حكيم و ديگران استفاده كامل نموده و در سال 1370 ق سفرى به عزم زيارت والد و معالجه كسالت به ايران و قم آمده و مورد استقبال اهل علم و حوزه علميه قرار گرفته

و پس از آمدن در خدمت والد به شهر رى و توقف سه ماه مراجعت به نجف و تا چند سال بعد از فوت پدر توقف آنگاه به قم مراجعت و تاكنون به تدريس فقه و اصول و تاليف و اقامه جماعت در مسجد حجتيه اشتغال دارد.

و اما آثار و تاليفات علمى مطبوع و مخطوط ايشان از اين قرار است:

1- الجزءالاول من نهج الطالب مطبوعه.

2- الجزءالثانى من نهج الطالب مطبوعه.

3- كلمه موجزه مطبوعه.

4- كلمه ثانيه مطبوعه.

5- كلمه التقه مطبوعه.

6- الرساله العلميه مطبوعه.

و تاليفات مخطوط از اين قرار است:

1- تبصره فى كفايد الاصول.

2- تبيان فى فرائد الاصول.

3- ولايه الفقيه.

4- مباحث الالفاظ.

5- لبس اللباس السواد فى ايام شهادت امام الشهيد ابى عبدالله الحسين عليه السلام

6- قاعده لاضرر 7- حقيقه التجرشى 8- المعنى الحرفى.

9- الحكم فى اللباس المشكوك 10- الاستصحاب 11- العلم الاجمالى و فروعه.

12- قاعده اليد 13- مكاتبات الائمه عليهم السلام.

14- صحابه النبى الاكرم و ائمه الدين عليهم السلام.

15- سلمان الفارسى 16- ثقاه الرواه.

17- الاربعين فى حياه سلمان الفارسى.

18- فاطمه بنت الامام الكاظم عليهماالسلام.

19- قصار الكلمات فى الاحكام 20- تعليقه على العروه الوثقى.

21- تفسير اوائل سور القرآن المجيد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حجت، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولينا الامجد و سيدنا الممجد و الحبر المعتمد العلامة الكبرى آيةاللَّه العظمى السيد محمد بن العالم الكامل السيد على بن السيد الاعلام السيد علينقى بن السيد محمد الحسينى الكوه كمرى.

اصلا از قريه كوه كمر كه يكى از قراء تبريز است مى باشد منشاء و تولدش تبريز مركز استان آذربايجان از سادات و خانواده هاى اصيل و نجيب كوه كمر تبريز است كه به گفته نقيب السادات و نسابه كبرى عصر حاضر علامه فقيه آيت اللَّه نجفى مرعشى سادات كوه كمر بخصوص سادات حسينى

آن كه آيت اللَّه حجت از آنهاست و از طرف مادر منسوب به آنها هستم به صحت نسب و شرافت حسب در غايت شهرت و در هر عصرى مورد توجه عامه و خاصه مردم بوده اند.

نسب عالى ايشان به سيد اجل سيد محمد مصرى ملقب به حجازى از فرزندان على اصغر بن الامام زين العابدين على بن الحسين عليهماالسلام موصول و تا آن بزرگوار بيست و پنج واسطه دارد.

آن جناب حاوى فروع و اصول و جامع معقول و منقول و عالم عامل و فقيه كامل و محدث فاضل و حكيم ماهر و اصولى محقق و رجالى مدقق و عابد زاهد جليل القدر عظيم الشأن داراى كمالات نفسانيه عاليه و حايز مقامات معنويه ساميه كه در مضمار مسابقه حاوى قدح معلى بوده و گوى سبقت از اكابر وقت ربوده و از مراجع تقليد و رؤساء فرقه محقه اثنا عشريه و مدير و مدبر حوزه علميه قم صانه اللَّه عن الحدثان گرديده بود.

در ماه شعبان 1310 هجرى در شهر تبريز متولد و در مهد تربيت پدر و حجر مادر عفيفه اى نشو و نما نموده تا وقت تحصيل و از آن استعداد سرشار و هوش و ذكاوت و ادراك و سرعت انتقال و فهم و قوة دراكه فوق العاده به سرعت زياد و مدت كوتاهى تحصيلات مقدماتى لازمه و ادبيات معموله را مدتى در همان شهر خوانده و پس از آن فقه و اصول و رياضيات و معقول و طب قديم و تجريد و مقدار وافى از علوم جديد فيزيك و شيمى و ساير فنون متنوعه را از اجلاء علماء و اكابر دانشمندان فضلاء آن شهر ديده و اغلب تحصيلات فقهى و اصولى سطوح او نزد

والدش مرحوم سيد على آقاى كوه كمرى بوده است.

خود اين نگارنده از آن جناب شنيدم كه مى فرمود شرح كبير موسوم به رياض را به تمامه نزد پدرم خواندم و جلدين شرح لمعه را با مطالعه تنها درست كردم و دو دوره آن را در تبريز درس گفتم و پس از تكميل سطوح به نجف اشرف عزيمت نمودم.

مرحوم آيت اللَّه حجت پس از تكميل مقدمات سطوح و فنون ادبيات و متون متداوله سنه 1330 پس از گذشتن بيست سال از عمرش به نجف اشرف مهاجرت نموده و در حوزه درس علامه يزدى صاحب عروه حاضر شده و رجال و حديث را از عالم رجالى مرحوم آقا سيد ابوتراب خونسارى فراگرفته هم از محضر مرحوم آيةاللَّه شريعت اصفهانى استفاده كامل فرموده و هم از مرحوم حاج شيخ على قوچانى و حاج شيخ على گنابادى و آيت اللَّه ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه فيروزآبادى و وحيد عصر آقاى آقا ضياءالدين عراقى و اجلاء ديگر بهره مند شده تا در سال 1349 كه به قم آمده و يكى از اعاظم علماء و مدرسين آن حوزه مقدسه بود، آيت اللَّه مؤسس مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حايرى توجهى مخصوص به آن عالم و فقيه كامل نمود و در تكريم و بزرگداشت وى سعى بليغ مبذول داشت. تا بعد از رحلت آن مرحوم آيت اللَّه حجت در جاى وى تدريس مى كرد و ساير فقهاء و علماء حوزه نيز تقدمش را مراعات نموده و بدينگونه آوازه علم و فضيلتش شايع و همان موقع از مراجع بزرگ تقليد و زعماى عاليقدر حوزه محسوب گشت، و در حفظ حوزه و اداره امور طلاب و امتحانات آنان كوششى فراوان داشت.

و آن

مرحوم با اينكه از نجف مبتلا به چندين كسالت، درد سينه و ضعف قلب و فشار خون و سوء هضم بود و پيوسته از سوزش بيمارى مى سوخت و فوق العاده در ناراحتى به سر مى برد و چندين مرتبه براى معالجه به شهر رى و بيمارستان فيروزآبادى مسافرت كرد مع ذلك تا آخر ايام زندگانى به تدريس و جواب استفتاآت و رسيدگى به امور مسلمين و پرداخت نان حوزه علميه كه آن مرحوم به عهده داشت و مخصوصاً امر ساختمان مدرسه بزرگ (حجتيه) و غيره را رها نكرد.

آثار و باقيات الصالحات و معنويت آن مرحوم

تاليفات ذيقيمتى در فقه و اصول و رجال و حديث بخصوص مستدرك البحار در چند مجلد از خود به يادگار گذاشت ولى متاسفانه هنوز هيچكدام چاپ و منتشر نشده است. آثار ارزنده و ارجدار آن بزرگ مرد دين و فضيلت گذشته از تأليفات سودمند، تربيت علماء و دانشمندان بسيار و از آنهاست مدرسه عالى حجتيه كه بهترين يادگار آن مرحوم و نشانه علو همت و نيت پاك آن رادمرد بزرگ است.

اما معنويت آن بزرگوار به اندازه ئيست كه در اين كتاب گنجايش ندارد، شمه اى از آن را در جلد اول آثارالحجه نگارش داده ام و به طور اجمال در زمان ما بسيار كم نظير و بى عديل از هواها عارى و از تظاهرات فرارى و جداً مصداق حقيقى «مخالفاً لهواه مطيعاً لامر مولاه صائنا لنفسه حافظاً لدينه» بود در اين خصايص هرچه بيشتر گشتم مثل او را كمتر يافتم و چون بسيار كتوم و تودار بود نزديكترين افراد به او هم آن طور كه بايد وى را نشناختند و آن جناب در زمان ما از افرادى بود كه

به فيض تشرف و لقاء حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف نائل آمده بود و بعد از وفاتش معلوم شد كه آن بزرگوار چه نابغه اى در علم و تقوا و چه نادره اى در صفا و معنويت بودند.

فوت مرحوم آيت اللَّه حجت و ضايعه جبران ناپذير

حوزه علميه قم و دانشگاه روحانى تشيع از اول تأسيس آن تا سال 1372 كه 33 سال از عمرش مى گذشت ناظر حوادث مؤثر و وقايع عالم سوزى بوده لكن هيچكدام از اين حوادث و ضايعات پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حايرى مؤثرتر از دو حادثه ناگوار، فقدان آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه العظمى حجت نبوده است.

اولا خودش اين پيش بينى را نموده و كراراً از روز فوتش كه دوشنبه سوم جمادى الاولى است خبر مى داد و حتى در روز مذكور از ظهر مى پرسيد و دو ساعت قبل از حادثه فوتش جمعى از علماء حوزه را طلبيد و دستور داد مهر مخصوص ايشان را بشكنند و فرمود اين مهر ديگر لزومى ندارد و تربت پاك حسينى عليه السلام خواست و بر زبان گذارد و گفت آخر زادى من الدنيا تربة الحسين عليه السلام و بعضى از آقايان كه اين مناظر را ديدند روى مقدسى يا جهات ديگر در شكستن مهر ايشان گفتند آقا استخاره بفرمائيد خود با قرآن شريف استخاره كرده و با صداى بلند انا للَّه و انا اليه راجعون گفتند آقايان تعجب كردند مگر چه آيه اى آمده، آقا قرآن را به دست آيت اللَّه زنجانى دادند ديدند اول سطر قرآن اين آيه است «له دعوة الحق» پس قرآن را همه آقايان نگريسته و از فراست و كياست آن جناب متحير شدند و غافل از اين بودند كه آن

مرحوم محدث است و مصداق اين حديث شريف است كه حضرت صادق عليه السلام در ذيل حديثى كه در رجال كشى مسطور است و سابقاً هم تمام آن را نوشتم فرمودند «فانا لانعد الفقيه منهم فقيها حتى يكون محدثا قيل له يابن رسول اللَّه او يكون المؤمن محدثاً قال بلى يكون مفهما والمفهم محدث».

نه تنها آن مرحوم از مرگ خود خبر داد و مى دانست كه در آن روز بايد به اجداد طاهرين خود ملحق شود بلكه عده اى از اهل معنى و معنويت هم چه در قم و چه در تهران و چه در نقاط ديگر در شب و روز حادثه قبل از انتشار به وسيله اطلاعات و راديو و غيره فهميده بودند كه بعضى از آن را در آثارالحجه نقل كردم و منجمله جناب حجةالاسلام والمسلمين علامه متتبع آقاى حاج سيد محمدحسن ميرجهانى سلمه اللَّه فرمودند در روز دوشنبه سوم جمادى الاولى يعنى همان روز حادثه ساعت يازده قبل از ظهر در مشهد مقدس در حجره اى كه در صحن جديد داشتم خواب قيلوله بودم ناگاه ديدم حضرت ثامن الحجج عليه الصلوة والسلام با حالى پريشان از حرم مطهر بيرون آمده و عازم است كه به جائى رود عرض كردم بعد از تقديم سلام و اخلاص آقاجان چرا مضطربى و كجا تشريف مى بريد فرمودند به قم مى روم گفتم براى چه فرمودند سيد محمد حجت از دنيا رفته است. پس از خواب پريدم و يك ساعت بعد راديو فوت آن مرحوم را خبر داد.

مرگ آن بزرگوار اثر عميقى در مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى داشت و اصحاب جرئت نمى كردند كه ناگهان اين خبر موحش را به ايشان بدهند تا خود آن مرحوم

از وضع آقايان احساس بليه كردند پرسيدند چه خبر است اين سر و صدا براى چيست كم كم به عرض رسانيدند و ايشان فرموده بودند كمرم شكست. آقاى حجت براى من كمك و پشتيبانى بود و ديگر بارهاى ايشان هم برعهده من آمد و گريستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

حجت، ناصرالدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد هاشم حسينى نجف آبادى. عالم زاهد جليل، مؤلف كتاب «حجة البالغة فى تنبيه القلوب الرائقة» در رد نبيل زاده مبلغ بهائى، كتاب نامبرده از كتب بسيار مفيد در اين موضوع است، و در مشهد به طبع رسيده.

مؤلف دانشمند آن در 1296 در نجف آباد متولد شده، و در مولد خود و اصفهان و نجف و مشهد تلمذ نموده، و عمده ى تحصيلاتش نزد آقا سيد محمد باقر درچه اى و آخوند كاشى بوده، پس از نيل به مقام اجتهاد به موطن خود مراجعت نموده، و به نشر احكام و ترويج دين و دفع شبهات مخالفين، در كمال سعى و جديت اشتغال جسته، تا سرانجام در شب 16 ربيع الثانى سال 1360 وفات يافته، در بقعه اى مخصوص در جنب مسجد خود در پهلوى قبر پدر مدفون گرديد.

گاهى شعر مى گفت و در آن «حجت» و «ناصر» تخلص مى فرمود.

پدرش نيز از علماء معروف است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حجت، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي حجت

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب هادي حجت در سال 1347در شهر كرمان متولد شدم . تحصيلات ابتدايي را در دبستان احمدي و صفاري و راهنمايي را در مدرسه آيت الله سعيدي كرمان پشت سر گذاشتم. پس از يكسال تحصيل در رشته علوم تجربي در سال 1362وارد حوزه علميه كرمان شدم و در سال 1363 وارد حوزه علميه قم ( مدرسه كرمانيها) گرديدم. در سال 1367 در امتحانات سراسري حوزه موفق به احراز رتبه اول پايه سوم گرديدم. در كنار دروس حوزوي در تابستان به صورت متفرقه دروس مقطع متوسطه را امتحان و در رشته علوم انساني

ديپلم گرفتم. و همراه با دروس حوزوي از سال 1370 در مقطع كارشناسي رشته فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي را آغاز كردم. و در سال 1375 در رشته علوم قرآن و حديث دانشگاه تربيت مدرس تهران پذيرفته شدم و در سال 1377 با معدل 92/19 فارغ التحصيل گرديدم. پايان نامه اين مقطع با عنوان" بررسي و طبقه بندي فقه هاي مربوط به ترجمه هاي قرآن كريم به زبان فارسي" رتبه سوم كشوري را در رشته علوم قرآن و حديث كسب كرد.

در همان سال در مقطع دكتراي رشته علوم قرآن و حديث مركز تربيت مدرس قم پذيرفته شده و همزمان از سال 1376 در رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن حوزه نيز مشغول به تحصيل شدم. و 4 سال دوره آموزشي آن را با موفقيت به اتمام رساندم. سال 1383 موفق به اخذ دكترا از مركز تربيت مدرس قم گريدم. از سال 11379به عنوان عضو هيأت علمي در دانشكده علوم حديث شهر ري به تدريس مشغول گرديده ام و هم اكنون عضو هيأت علمي و معاون آموزشي و تحصيلات تكميلي اين دانشكده ام.

حجتي كرماني، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا عبدالحسين كرمانى در خانواده زرتشتى قدم به عرصه وجود گذارده و در اوان بلوغ تحت تأثير شكوه و سازندگى و حقانيت تعاليم اسلام قرار گرفته و در محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على عالم بزرگ آن روز (عموى مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدرضا كرمانى) به آئين مقدس اسلام مشرف گرديد و پس از چندى به امر مرحوم حاج شيخ على به نجف اشرف رهسپار شده و بيش از بيست سال اقامت در عتبات عاليات و فراگرفتن علوم اسلامى و كسب كمالات

معنوى در زمان مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى (مؤسس حوزه علميه قم) رهسپار به قم گرديده و ساليان درازى در قم اقامت داشت تا به درخواست اهالى كرمان و امريه آيت اللَّه حايرى بوطن اصلى خود شهر كرمان برگشته و در مسجد تاريخى ملك به اقامه جماعت و ترويج احكام اسلام پرداخت

نكته قابل توجه در زندگانى اين عالم بزرگ اين بود كه به مصداق (كونوا دعاة الناس بغير السنتكم) مشى و روش و برنامه زندگى. توكل و بى هوائى تقوا و پاكى و دستگيرى از بيچارگان و مستمندان و بالاخره پيروى عملى وى از تعاليم عاليه اسلام مبغلى عملى و عينى براى اسلام بود

مردم كرمان به او علاقه و عشق فراوانى داشتند و او را به عنوان (سلمان زمان) مى خواندند و هنگامى كه پس از عمرى پاكى و قداست و عبادت خالق و خدمت به خلق در هفتم ذى قعده 1377 ق دار فانى را وداع گفت شهر كرمان يك پارچه عزا و ماتم شد و مدت يك ماه مجالس ختم و عزادارى برقرار بود و در آن هنگام دكتر ناظرزاده كرمانى كه از شاگردان آن مرحوم بود در يكى از روزنامه هاى معروف كشور تحت عنوان (سلمان زمان در گوشه كرمان از دنيا رفت) مقاله مبسوطى در پيرامون خصايص اخلاقى و معنوى مرحوم حجتى كرمانى نوشت

معظم له داراى چهار پسر و پنج دختر بودند كه دو نفر از پسران آن مرحوم از پدر پيروى نموده و در سلك روحانيت درآمدند و بحمداللَّه هر دو از زبدگان و برجستگان فضلاء عصر حوزه علميه قم روحانيت كرمان مى باشند.

(وف 1377 ق)، عالم و مدرس. در كرمان در خانواده ى زرتشتى متولد شد. در

جوانى تحت تاثير تعاليم اسلام قرار گرفت و در محضر آيت اللَّه حاج شيخ على به آيين اسلام گرويد. پس از چندى به نجف رفت و مدت بيست سال در عتبات به فراگيرى علوم اسلامى پرداخت. ميرزا عبدالحسين پس از بازگشت به ايران ساليان طولانى در قم اقامت داشت تا اينكه به درخواست اهالى كرمان و پيشنهاد آيت اللَّه حايرى به كرمان رفت. وى در مسجد تاريخى ملك به اقامه ى نماز جماعت و ترويج احكام اسلام پرداخت و آنچنان به زهد و پرهيزكارى معروف شد كه وى را «سلمان زمان» لقب دادند. حجتى در كرمان درگذشت.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (83/ 3)، گنجينه ى دانشمندان (346 -345/ 6).

حجتي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام حاج شيخ ابوالقاسم حجتى رشتى ابن العلامه شيخ محمدحسين از علماء محترم رشت بودند كه مهاجرت به قم نموده داراى كمالات نفسانى و معنوى بوده اند تولدش در قريه (لشت نشارد) رشت واقع شده و بعد از تحصيل مقدمات در سن 17 سالگى به نجف اشرف مهاجرت نموده و سطوح را در خدمت اساتيد وقت مانند آيت الله شيخ عبدالحسين رشتى و آيت الله اصطهباناتى و مرحوم شيخ فتاح نموده آنگاه به درس مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله اصفهانى و آيت الله حاج شيخ شعبان رشتى حاضر و بعد از دوازده سال اقامت به درجه اجتهاد رسيده و مراجعت به گيلان نموده و به ترويج دين و اقامه جماعت و احياء مساجدى در رشت پرداخته و بعد از بيست سال توقف مهاجرت به قم و به درس آيت الله العظمى بروجردى شركت و هم به تدريس سطوح فقه و اصول پرداخت تا 23 محرم در سال 1388

ق كه به داغ فرزند برومندش مرحوم حاج شيخ حسن حجتى واعظ توانا و خطيب زبردست گيلان كه در راه اصفهان در اثر تصادف ماشين با فرزندش بدرود حيات گفته مبتلا و اين داغ او را چنان شكست كه ديگر نتوانست قد راست كند به فاصله چندى او هم بدرود حيات گفته و در جوار فرزند مذكورش در قبرستان شيخان قم مدفون گرديد از آثار قلمى ايشانست 1- تفسير سوره يوسف 2- شرح احوال ائمه عليهم السلام كه مخطوط مانده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حجتي، سيد محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيدمحمد باقر حجتى(متولد بيست و پنجم اسفند ماه 1311 -بابل)، نام آشنايى در ميان محققان و مدرسان علوم قرآنى است كه نيم قرن از عمر پرمايه خويش را صرف تعليم و تدريس در اين حوزه معنوى كرده است. او از معدود روحانيانى است كه در كنار طى مدارج حوزوى نزد علماى دينى، تحصيلات عالى را نيز تا دريافت درجه دكتراى حكمت و فلسفه از دانشگاه تهران ( در سال 1346)ادامه داده و در هر دو حوزه تحصيل، مقام و جايگاه ويژه اى يافته است. سيدمحمدباقر در كنار اين دو حوزه معرفتى، در شاخه كتابدارى نيز، خدمات قابل توجهى را براى فهرست نويسى كتب دينى به ثمر رسانده و نخستين تلاشهاى جدى براى تدوين نسخ خطى كتابخانه دانشكده الهيات _ كه سالها سرپرستى آن را نيز بر عهده داشته _ توسط او انجام شده است.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميگرايش : علوم قرآني و حديثوالدين و انساب : سيد محمد باقر حجتي ،فرزند مرحوم حضرت حجه الاسلامي والمسلمين سيد محمد حجتي ،فرزند مرحوم حضرت آيه العظمي

سيد محمد باقر حجتي مازندراني بار فروشي ملا محلي است.جدشان حضرت اليه العظمي سيد محمد باقر حجتي از مراجع تقليد در مازندران و از شاگردان آيات عظام سيدمحمدكاظم طباطبايى و محمدكاظم خراسانى و ملاعبدالله مازندرانى در حوزه علميه نجف بوده است .پدر دكتر حجتي از علما و ائمه جماعت خوشنام شهرستان بابل بوده كه هم اكنون ياد و مزار او و مقام و مزار جدش سخت مورد احترام مردم شهرستان مذكور است.خاطرات كودكي : سيدمحمدباقر حجتي در خانواده اى مذهبي به دنيا آمدو به فراخور محيط، از كودكى با مشى دينى خانواده، راه و رسم شريعت و ديندارى آموخت و تحصيلات ابتدايى را در بابل آغاز كرد در مدرسه نيز شوق آموختن علوم قرآنى در او با حضور خانمى به نام صبورى كه معلم قرآن مدرسه بوده ومشوق سيدمحمدباقر خردسال بيشتر مى شود. «… چون تنها كسى كه در كلاس درس ايشان بيش از ديگران به روخوانى قرآن آشنا بود، مرا شناسايى كرده بودند [و] همواره تشويقم مى كردند. لكن اين خانم شيداى قرآن _ به علت بيمارى سل _ در جوانى دنياى فانى را وداع گفت و اين بنده در همان دوران كودكى آن چنان از مرگ زودرس اين آموزگار دلسوز قرآن، گرفتار افسردگى و اندوه مداوم بودم كه نمى توانستم باور كنم جاى ايشان در دبستان خالى است و همواره خاطره علاقه بى حد وحصر ايشان به قرآن وتقوى و عفت … در ذهنم تجديد مى شود و مرا افسرده و متأثر مى كند »تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي سيد محمد باقرحجتي از زبان ايشان به قرار زير است: من

از همان اوان كودكي در كنار پدرم (پدرم امام جماعت يكي از مساجد بابل بود و مجلس تفسير قرآن نيز داشت)بودم و عشق و علاقه به قرآن ، از همان دوره در من ايجاد شد. به همين دليل بعد از چند سال تحصيل در حوزه بابل به قصد ادامه تحصيلات حوزوي ، به مدرسه مروي تهران رفتم. در همان زمان به دانشگاه تهران راه يافتم و بعد از اخذ مدرك ليسانس وارد مقطع دكترا شدم ( در آن زمان دوره فوق ليسانس وجود نداشت ). در سال 1346 با ارائه پايان نامه موفق به اخذ درجه دكترا در رشته فلسفه شدمخاطرات و وقايع تحصيل : از وقايع مهم سيد محمود باقر حجتي سفر وي به سوريه و انجام تحقيقات و مطالعاتي پيرامون علم حديث و زبان عربي بود.فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد محمدباقر حجتي در كنار تحصيل در رشته الهيات در دانشگاه تهران، به تحصيل علوم قرآني و حديث در حوزه علميه مشغول بود.استادان و مربيان : سيدمحمد باقر حجتي در طى اين دوران در محضر استادان بنام مدرسه مروى همچون سيد صدرالدين رضوى، حاج ميرزا ابوالقاسم گرجى ، علامه شعرانى ، علامه محمدتقى جعفرى و علامه مرتضى مطهرى ، ميرزا باقر آشتيانى ، سيد ابوالقاسم رفيعى قزوينى و… به تلمذ و تحصيل مي پرداخت و در بيرون از مدرسه نيز سيرحكمت و فلسفه اسلامى را نزد علامه مرتضى مطهرى دنبال مى كند. همزمان با تحصيل در مدرسه مروى، با تشويق دوستان و آشنايان ، در آزمون ورودى دانشكده معقول و منقول _ كه اكنون با نام دانشكده الهيات و معارف شناخته مى شود _

شركت مى كند و به جمع دانشجويان رشته فقه و مبانى علوم اسلامى دانشگاه تهران مى پيوندد. دوره ليسانس را در محضر استادان نامى دانشكده همچون ميرجلال الدين محدث ارموى، مهدى الهى قمشه اى، سيدمهدى حميدى، سيدمحمدباقر سبزوارى، احمدناظرزاده كرمانى، سيدكمال الدين نوربخش، محمدباقر هوشيار، محمدعبده بروجردى، مجتبى مينوى، سيدحسن تقى زاده و ديگران با كسب امتيازات و نمرات عالى به پايان مى برد و دوره دكترا را نيز در رشته حكمت و فلسفه اسلامى همان دانشگاه با احراز مقام اول به اتمام مى رساند. در دوره دكترا نيز از محضر استادان شيخ محمدعلى حكيم، حاج حسين على راشد، محمود شهابى وغلامحسين صديقى و احمد فرديد استفاده مى كند.وقايع ميانسالي : سيد محمدباقر حجتي پس از اخذ دكتري در سال 1346 به عنوان استاديار به استخدام دانشگاه تهران منصوب شد، وي برخلاف رشته تحصيلي اش ، به دليل علاقه وافر به علوم قرآني به تدريس در رشته زبان و ادبيات عرب و ترجمه و قرائت و تفسير قرآن پرداخت و به تدريج پايه گذار رشته علوم قرآن و حديث در دانشگاه تهران بعد از انقلاب اسلامي شد و از آن زمان تاكنون علاوه بر تدريس و تأليف و ترجمه ، مديريت دانشكده الهيات ومعارف اسلامي/گروه علوم قران وحديث ، را بر عهده دارد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد محمد باقر حجتي از سال 1339 ه.ش استاد گروه الهيات و معارف اسلامي دانشكده اللهيات دانشگاه تهران بوده است. وي مدتي مدير گروه علوم قرآن و حديث دانشگاه تهران و دانشگاه تربيت مدرس و عضو فرهنگستان دمشق ( مجمع اللغه العربيه) و ساير مجامع و انجمن

هاي علمي قرآني بوده است. رياست دايره كتابداري و راهنمايي و كتاب يابي كتابخانه دانشگاه الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران از سال 1344-1366 رياست كتابخانه دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران از سال 1355 تا 1358 مديريت گروه فرهنگ عربي و علوم قرآني از سال 1352 تا 1355 و مديريت علوم قرآن و حديث از سال 1365 تا كنون در دانشگاه تهران مديريت گروه علوم قرآن و حديث از سال 1365 تا 1380در دانشگاه تربيت مدرس معاونت پژوهشي دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران از سال 1369 تا 1380 عضويت هيئت گزينش كتاب از سال 1361 تا 1373 از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي عضويت كميته برنامه ريزي الهيات در شوراي عالي برنامه ريزي از تاريخ 1364 تا 1382 از سوي وزارت فرهنگ و آموزش عالي داور و عضو كميته تخصصي علوم انساني جشنواره خوارزمي از تاريخ 1370 تا 1383 عضويت شوراي پژوهشي دانشگاه تهران از سال 1370 تا 1380 عضويت كميته تخصصي علوم انساني معاونت پژوهشي دانشگاه تهران از سال 1370 تا 1374 مشاور سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي از تاريخ 1367 تا 1374 از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي عضويت شوراي پژوهشي دانشگاه امام صادق و مسئوليت پژوهشي گروه علوم قرآن و حديث همين دانشگاه در سال 1373 عضويت فرهنگستان دمشق «مجمع الغه العربيه به دمشق» در سال 1365 رسمابه عنوان عضو اين فرهنگستان از جمهوري اسلامي ايران انتخاب شد.فعاليتهاي آموزشي : سيد محمد باقر حجتي از سال 1339 به تدريس علوم قرآني و حديث در دانشگاه تهران و ديگر دانشگاههاي معتبرايران از جمله دانشگاه تربيت مدرس مشغول

بوده است. عناوين دروس آموزشي ارائه شده توسط ايشان: كارشناسي ارشد علوم قرآني 1 علوم قرآني 2 دكتري تحقيق درباره ترجمه قران تفسير 2 نقدمكاتب وروشهاي تفسيري 1 ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه، تحقيق و تاليف كتابها و مقالات علمي بي شمار در زمينه علوم قرآني و حديث حاصل فعاليت هاي سيد محمدباقر حجتي بوده است.آرا و گرايشهاي خاص : سيد محمد باقر حجتي از جمله دانشمنداني است كه تحصيلات دانشگاهي جديد را با تحصيلات حوزوي قديم همراه كرده و با تلفيق اين دو. آثاري بديع آفريده است و ديدگاهي نوين به علوم قرآني حديث بخشيده است.جوائز و نشانها : · جايزه احراز رتبه اول در مسابقه مقاله نويسي راجع به كودكان و نوجوانان از حوزه علميه قم در سال 1356به مناسبت نگارش مقاله (كارآيي تشويق و تنبيه در تربيت كودكان و نوجوانان). · جايزه و لوح تقدير بهترين پژوهش كاربردي ادبيات و علوم انساني ،دانشگاه تهران در سال 1354 به مناسبت نگارش مقاله تحقيق درباره ابن عباس و مقام وي در تفسير كه در شماره 17 و 18 مجله مقالات و بررسي ها در سال 1353 چاپ و منتشر شده است. · جايزه و لوح تقدير به مناسبت انتخاب كتاب پژوهشي در تاريخ قرآن كريم به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در سال 1363 از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي · جايزه و لوح تقدير به مناسبت طرح و تدوين كتاب "فهرست موضوعي نسخه هاي خطي كتابخانه هاي جمهوري اسلامي ايران" كه در سال 1370 حائز رتبه اول طرحهاي علوم انساني در پنجمين جشنواره خوارزمي شناخته شد. · جايزه

و لوح تقدير كتاب فوق الذكر : علاوه بر اينكه اين كتاب حائز رتبه اول طرحهاي علوم انساني را دريافت كرد،در 1371 از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي كتاب سال شناخته شد. · جايزه و لوح تقدير به مناسبت انتخاب ايشان به عنوان استاد ممتاز دانشگاه تهران در سال 1369. · جايزه و لوح تقدير استاد نمونه كشور در سال تصيلي 1372 -1371 از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد و آموزش عالي. · لوح تقدير به مناسبت خدمتگزاري به ساحت قرآن كريم و معرفي دكتر سيد محمد باقر حجتي، به عنوان يكي از خادمين قرآن كريم در سال 1373 از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي. · دريافت اجازه روايت از دانشمندان برجسته مصري محمد غزالي در سال 1367 در ايام اقامت در الجزاير ضمن شركت در بيست و دومين كنفرانس اسلامي در الجزاير. . برگزيده شده به عنوان چهره ماندگار علوم قرآن و حديث در دومين همايش چهره هاي ماندگار سال 1381 · دريافت جايزه و لوح تقدير و نشان درجه يك پژوهش در سال 1384 از سوي دانشگاه تهران. . دريافت لوح تقدير به مناسبت انتخاب كتاب "فهرست موضوعي نسخ هاي خطي عربي در كتابخانۀ جمهوري اسلامي ايران "تاليف سيد محمد باقر حجتي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران (در دوره دهم) از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي چگونگي عرضه آثار : مقلات چاپ شده در نشريات معتبر علمي : - مقالات بزبان فارسي: 74 مقاله - مقلات بزبان عربي : 16 مقاله - مقالات بزبان انگليسي و تركي : 5 مقاله - بقيه مقالات : 21 مقاله استاد راهنما

پايان نامه هاي كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتري : بيش از 300 پايان نامه

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 آداب تعليم و تعلم در اسلام (ترجمه كتاب «منية المريد في آداب المفيد و المستفيد» شهيد ثاني) ويژگي اثر : تاليف- نشر بنياد قرآن -13602 آداب تعليم و تعليم در اسلام ويژگي اثر : ترجمه -13593 ابليس في القرآن و الحديث ويژگي اثر : تاليف- بزبان عربي-4 ابن عباس و مكانته فيا التفسير و المعارف الاخري ويژگي اثر : ترجمه,دارالروضه ,١٣٧٨5 ابن عباس و مكانته فيا التفسير و المعارف الاخري ويژگي اثر : تاليف,دارالروضه ,١٣6٩6 اسباب النزول ويژگي اثر : تاليف -دفتر نشر فرهنگ و ارشاد اسلامي7 اسلام در كنار مصيبت ديدگان و افسرده دلان (ترجمه «مسكن الفؤاد عند فقد الاحبّة والاولاد» از شهيد ثاني) ويژگي اثر : ترجمه -13638 اسلام و تعليم و تربيت (بخش اول: تربيت – بخش دوم: تعليم) در دو مجلد nbsp9 پژوهشي در تاريخ قرآن كريم ويژگي اثر : تاليف - انتشارات نهضت زنان مسلمان -برنده جايزه كتاب سال 1363 -تاريخ قرآن» اصطلاح تازه اي است كه اول بار «تئودورنولدكه» مستشرق بزرگ آلماني آنرا بكار برد و مرحوم ابوعبدالله زنجاني در پي اين نامگذاري كتابي تحت عنوان «تاريخ القرآن» به نگارش آورد و قبل از انقلاب نيز

رساله اي در همين زمينه توسط استاد محمود راميار تأليف گرديد. براي تدوين كتاب «پژوهشي در تاريخ قرآن كريم» سالها توسط مؤلف محترم كوشش محققانه اي بعمل آمده است. كتاب با بحث از عناوين و اسامي قرآن كريم آغاز شده و سپس به وحي الهي سخن به ميان آورده است. آنگاه تحقيق فشرده اي در زمينه نزول قرآن و اولين و اخرين آيات نازله ارائه مي دهد. سپس فصولي تحت عنوان «آيه»و«سوره» به تحليل مباحث مخلف پيرامون اين دو عنوان پرداخته است. بحث پيرامون فواتح سور، حروف مقطّعه و شمار حروف و كلمات و آيات و پيدايش خط وخط عربي وامّي بودن پيامبر از ديگر مباحث اين كتاب است. سپس به نگارش قرآن در زمان پيامبر و بعد آن و موضوع جمع آوري آيات پرداخته و قرائت قرآن وقاريان آن را به تفصيل تشريح نموده است. جمع و ترتيب و تدوين قرآن و تاريخ آن موضوع ديگري است كه مؤلف محترم به تفصيل به آن مبادرت ورزيده است. تاريخ شيوه نگارش قرآن و اعراب گذاري كلمات و ارائه نمونه هائي از قرآن قديمي و خطوط مختلف ادامه بحث مي باشد. كتاب با فهرست هاي ارزنده اي تكميل گرديده است. 10 پژوهشي در تاريخ قرآن كريم ويژگي اثر : برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران11 تاريخ شيعه ويژگي اثر : ترجمه,دفتر نشر فرهنگ اسلامي ,١٣٧٨12 تاريخ شيعه ويژگي اثر : ترجمه,دفتر نشر فرهنگ اسلامي ,١٣6٨13 تاريخ اديان ويژگي اثر : ترجمه -دفتر

نشر فرهنگ اسلامي در سال 137614 تعليم و تربيت اسلامي ويژگي اثر : تاليف -136215 تفسير كاشف ويژگي اثر : ترجمه,دفتر نشر فرهنگ اسلامي ,١٣٧٨،جلد 1 اين كتا با با همكاري عبدالكريم بي آزار شيرازي ترجمه شده است.16 تفسير كاشف در7 جلد ويژگي اثر : تاليف,دفتر نشر فرهنگ اسلامي ,١٣6٨17 تفسير سوره واقعه ويژگي اثر : تاليف- 136118 تقديم و تصحيح پاره اي از رسالات حكمي و عرفاني حكيم قايني ويژگي اثر : اين كتاب در دست طبع و انتشار است.19 توضيح البرهان در تجويد قرآن ويژگي اثر : ترجمه -دفتر نشر فرهنگ و اسلامي و سازمان همت در سال 138120 چهارده مقاله ويژگي اثر : اين كتاب كه اكثر گفتارهاي آن مربوط به تفسير و علوم قرآن است-136121 در حريم كعبه _حاوي حكمتهاي عرفاني مناسك حج ويژگي اثر : تاليف - بزان عربي-مركز تحقيقات حج ,١٣٧٧22 در حريم كعبه _حاوي حكمتهاي عرفاني مناسك حج ويژگي اثر : ترجمه,مركز تحقيقات حج ,١٣٧٨23 درآمد به تحقيق در اهداف و مقاصد سوره هاي قرآن كريم ويژگي اثر : ترجمه,دفتر نشر فرهنگ اسلامي ,١٣٧٨24 درآمد به تحقيق در اهداف و مقاصد سوره هاي قرآن كريم ويژگي اثر : ترجمه,دفتر نشر فرهنگ اسلامي

,١٣6٩25 روانشناسي از ديدگاه غزالي و دانشمندان اسلامي (ترجمۀ كتاب «الدراسات النفسية عند المسلمين و الغزالي بوجه خاص» از دكتر عبد الكريم عثمان) در دو مجلد ويژگي اثر : ترجمه - 136126 سه مقاله در تاريخ تفسير و نحو تا اواخر قرن دوم هجري nbsp27 سيري در سيره نويسي ومروري براحوال وآثارپارهاي ازسيره نويسان ويژگي اثر : تاليف,مشهد كنگره جهاني حضرت رضا(ع) ,١٣٧١28 سيري در سيره نويسي ومروري براحوال وآثارپارهاي ازسيره نويسان ويژگي اثر : ترجمه,مشهد كنگره جهاني حضرت رضا(ع) ,١٣٧٨29 فهرست موضوعي نسخه هاي خطي عربي در 4 جلد كتابخانه هاي جمهوري اسلامي ويژگي اثر : ..,تاليف,انتشارات سروش ,١٣٧630 فهرست موضوعي نسخه هاي خطي عربي در كتابخانه هاي جمهوري اسلامي اي ويژگي اثر : تاليف,تهران سازمان مدارك انقلاب اسلامي ,١٣٧6،اين كتاب در دوره دهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب:« فهرست موضوعي نسخ هاي خطي عربي در كتابخانۀ جمهوري اسلامي ايران »: فهرست موضوعي نسخه هاي خطي عربي كتابخانه هاي جمهوري اسلامي ايران و تاريخ علوم و تراجم دانشمندان اسلامي / نگارش سيد محمد باقر حجتي به كوشش سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي.- تهران : سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي ، سروش ( انتشارات صدا و سيما)، 1370.- ج. بالاي عنوان : كشاف الفهارس و وصاف المخطوطات العربيه في مكتبات فارس. مندرجات : ج 1، علوم

قرآني ، قرائت و تجويد. كتابخانه هاي كشور ما هزاران نسخۀ بسيار ارزشمندِ كتابهاي عربي و اسلامي را تا كنون حفظ كرده است. ولي متأسفانه هنوز بطور شايسته معرفي نشده و جهان عرب و غير آن از اين ذخائر گرانبها اطلاعي ندارند. مسلماً فهرست كردن و معرفي آنها امري ضروري و خدمتي شايان به معارف اسلامي و نشان دهندۀ اهتمام و عنايت ايرانيان به ميراث فرهنگي اسلامي است. گرچه مستشرقان مانند سزگين و بروكلمان در اين زمينه كارهايي به انجام رسانيده اند وليكن اين كتاب با شيوۀ خاص خود در زبان فارسي حقاً اثري ابتكاري و منحصر بفرد است. و بدون ترديد راه همواري را پيش روي محققان اسلام و اسلام شناسان قرار مي دهد. اميد است با همّت والاي مؤلف محترم و به وجود آمدن امكانات، بيش از پيش شاهد تكميل و عرضۀ بقيۀ مجلدات اين اثر نفيس به بازار دانش وتحقيق باشيم. 31 فهرست موضوعي نسخه هاي خطي عربي كتابخانه هاي جمهوري اسلامي ويژگي اثر : ترجمه,انتشارات سروش ,١٣٧٨32 فهرست موضوعي نسخه هاي خطي عربي كتابخانه هاي جمهوري اسلامي اي ويژگي اثر : ترجمه,تهران سازمان مدارك انقلاب اسلامي ,١٣٧٨33 فهرست نسخ خطي ويژگي اثر : فهرست بسياري از نسخه هاي خطي كتابخانه مركزي دانشگاه تهران توسط استاد دكتر سيد محمد باقر حجتي تهيه شده است كه بالغ بر دهها جلد بوده اند.34 فهرست نسخه هاي خطي و عكسي (كتابخانه دانشكده الهيات و معرف اسلامي دانشگاه تهران) در دو جلد

ويژگي اثر : تاليف - انتشارات دانشگاه تهران در سال 134835 فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه (دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران) ويژگي اثر : تاليف -انتشارات دانشگاه تهران-134536 فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه ملي ملك در شش جلد ويژگي اثر : تاليف - 1352 توسط انتشارات آستان قدس رضوي37 گامي فراسوي روانشناسي اسلامي ويژگي اثر : ترجمه -دفتر نشر فرهنگ و ارشاد اسلامي38 گزيده كتاب آداب تعليم و تربيت در ايلام ويژگي اثر : تاليف- چاپ توسط وزارت آموزش و پرورش -136139 مجموعه بحثهاي تربيتي ويژگي اثر : تاليف- 136240 مختصر تاريخ القرآن الكريم ويژگي اثر : اين كتاب به اهتمام رايزني فرهنگي ايران در دمشق با تيراژ چندين هزار.41 مدخلي بر كاوش در تاريخ اديان ويژگي اثر : ترجمه,دفتر نشر فرهنگ اسلامي ,١٣٧٧42 مدخلي بر كاوش در تاريخ اديان ويژگي اثر : ترجمه,دفتر نشر فرهنگ اسلامي ,١٣٧٨43 مقدمه اي بر تاريخ قرائات قرآن كريم ويژگي اثر : ترجمه,سازمان حج و اوقاف وامور خيريه ,١٣٧٨44 مقدمه اي بر تاريخ قرائات قرآن كريم ويژگي اثر : ترجمه,سازمان حج و اوقاف وامور خيريه ,١٣6645 ميثاق در قرآن ويژگي اثر : تاليف-با همكاري جناب آقاي دكتر عبدالكريم بي آزار شيرازي-136446

نمي ازيم اسرار قران كريم ترجمه «من اسرار القرآن» اثر دكتر مصطفي محمود ويژگي اثر : ترجمه -

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

حجتي، عبدالرحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبد الرحيم حجتي

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

حجتي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حججي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد حججى بن ملاحسين بن ملا محمد عالمى جليل القدر و عظيم الشان و كثيرالعلم و العمل بوده اند.

وى در خاندانى كه بسيار علاقمند به علم و روحانيت بود در شهرستان نجف آباد متولد شده و بعد از رسيدن به حد بلوغ و رشد و اتمام تحصيلات ابتدائى خود عازم به نجف اشرف گرديده و پس از مدتى اقامت در جوار ائمه اطهار (ع) و درك درس اساتيد بزرگ حوزه علميه نجف اشرف به واسطه اخلاص و محبت به خاندان عصمت و طهارت و ايمان راسخ و جديت در تحصيل به مقام اجتهاد رسيده و مورد توجه معاصرين خود قرار گرفته.

ولى به واسطه كسالت و فوت والدش حسب الامر و وصيت پدرش براى سرپرستى عائله والدش به نجف آباد آمده و در اصفهان از مجلس درس عالم جليل حاج ميرزا محمدصادق اصفهانى و مرحوم فشاركى استفاده نموده و مورد توجه مخصوص ايشان قرار گرفته و ضمنا خود به تدريس پرداخته و هم در مدرسه تحريريه اقامه جماعت و در نجف آباد جلسات تبليغى تشكيل داده و صدها نفر را به مبانى اسلامى آشنا نموده است.

از آثار بزرگ آن مرحوم تأسيس حوزه علميه نجف آباد است كه در اثر زحمتهاى پى درپى و طاقت فرسا شبانه روزى آن مرحوم دائر و غالب علماء و مروجين آن ناحيه مانند مرحوم آقا شيخ ابراهيم رياضى و حاج سيد محمود سجادى و مرحوم منصور و غيره از آثار حوزه علميه ايشانست و اين هم از بركت خوابى است كه ديده بودند و آن

چنان بود كه فرمود خواب ديدم شبى كه باز به نجف اشرف برگشته ام و پس از زيارت حضرت على (ع)به ايوان آمده و ديدم جمعى از روحانيون در زاويه ايوان در اطراف منبرى نشسته و انتظار دارند پرسيدم از علت اجتماع آنها گفتند حضرت اميرالمومنين على (ع) براى گفتن درس تشريف مى آوردند.

پس رفتم كنار منبر نشستم كه خوب بيانات حضرت را بشنوم پس ديدم حضرت از حرم بيرون آمده و به طرف منبر تشريف آوردند و من برخاستم بازوى حضرت را گرفته تا بر منبر بالا رفتند و بعد از اتمام منبر هم باز بازوى مباركش را گرفته تا پائين آمدند و از خواب بيدار شدم ديگر از آثار آن مرحوم قبله نجف آباد بود كه تا آن زمان مردم مستقيم نماز مى خواندند و حال آنكه (تيامن) و انحراف داشت و ايشان با تبليغات بسيارى مردم را متوجه به قبله واقعى نمود.

سوم از آثار ايشان مسجديست به نام ايشان كه اكنون معروف و مشهور مى باشد داراى هشت فرزند بودند كه از آنها سه نفر ذكور مى باشند.

وى در ماه صفر سال... در نجف آباد از دنيا رفته و در همانجا مدفون و اكنون قبرش مزار و مورد توجه عموم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حداد عادل، غلامعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامعلي حدادعادل درسال 1324 درتهران متولد شد. و پس از اخذ ديپلم از دبيرستان علوي در 1342، ليسانس فيزيك از دانشگاه تهران (1345)و فوق ليسان از دانشگاه شيراز (1347ه.ش)گرفت اما توسط ساواك از دانشگاه اخراج شد. اما از سال 1348 دوباره به تحصيل در رشته علوم اجتماعي در دانشگاه تهران پرداخت. و در سال 1354 درفلسفه دكتري گرفت . وي مدرس

فلسفه دانشگاه تهران، مدير بنياد دايره المعارف اسلامي و رئيس فرهنگستان زبان و ادب فارسي و رئيس مجلس شوراي اسلامي در دوره هفتم است. ترجمه كتاب "تمهيدات"غلامعلي حداد عادل ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : فلسفهوالدين و انساب : غلامعلي حداد عادل فرزند رضا است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامعلي حداد عادل پس ازاخذ ديپلم ازدبيرستان علوي تهران1342،ليسانس فيزيك ازدانشگاه تهران1345،فوق ليسانس فيزيك ازدانشگاه شيراز1347،توسط ساواك ازدانشگاه اخراج شد ودوباره از1348درمقطع ليسانس علوم اجتماعي وارد دانشگاه تهران شد. وتااخذ مدرك دكتراي فلسفه ازدانشگاه تهران در1354تحصيل كرد. عنوا ن تزدكتري وي نظركانت درباره مابعدالطبيعه بوده است.خاطرات و وقايع تحصيل : اخراج غلامعلي حداد عادل ازدانشگاه شيرازتوسط ساواك ازوقايع مهم زندگي علمي ومبارزاتي وي بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : غلامعلي حداد عادل درهنگام تحصيل دردوره فوق ليسانس فيزيك دردانشگاه شيراز،به طورهمزمان به تدريس دروس نظري وعملي فيزيك درهمان دانشگاه مشغول بوده است.استادان و مربيان : غلامعلي حداد عادل دررشته فزيك ازمحضر استاددكتر حسابي ودكتر جناب ودرفلسفه ازحضور عالماني چون دكتر يحيي مهدوي،دكتر احمد فرديد،دكتر سيد حسين نصر،دكتر بزرگمهر ودكتر محمد خوانساريوشهيد مطهري بهره برده است.وقايع ميانسالي : غلامعلي حداد عادل پس ازاخذ دكتري فلسفه ازدانشگاه تهران به تدريس درمركزتعليمات عمومي دانشگاه صنعتي شريف پرداخت. پس ازانقلاب نيزمسئوليت هاي گوناگون اجرايي راعهده داربود كه ازآن جمله مديريت بنياددايره المعارف اسلامي،رياست فرهنگستان زبان وادب فارسي،تدريس كلام جديددرحوزه علميه قم ودانشگاهها اشاره نمود.وي اخيرا در دوره هفتم مجلس شوراي اسلامي به رياست مجلس نيز منسوب شده است. مشاغل و

سمتهاي مورد تصدي : قبل از پيروزي انقلاب اسلامي: عضو هيئت علمي دانشگاه صنعتي شريف بعد از پيروزي انقلاب اسلامي: معاون تبليغات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي ، عضو شوراي سرپرستي صداوسيما ، مشاور وزير ومعاون وزير ورئيس سازمان پژوهش وبرنامه ريزي وزارت آموزش وپرورش ، مدير عامل بنياد دائره المعارف اسلامي ، رئيس فرهنگستان زبان وادب فارسي ، عضو هيئت علمي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران نماينده مردم تهران در دوره ششم (عضو كميسيون فرهنگي)،دوره هفتم(رئيس مجلس) و دوره هشتم مجلس شوراي اسلامي فعاليتهاي آموزشي : عضو هيئت علمي دانشگاه صنعتي شريف(قبل از انقلاب اسلامي) عضو هيئت علمي دنشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران(بعد از انقلاب اسلامي) مدرس كلام جديددرحوزه علميه قم ودانشگاهها.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : غلامعلي حداد عادل دكنارتدريس ومسئوليت هاي اجرايي به مطالعه وتحقيق وتاليف آثاري درزمينه فلسفه واسلام مي پرداخت.آرا و گرايشهاي خاص : غلامعلي حداد عادل درفلسفه بيشتر بر آراي كانت و تحليل آنها تمركز دارد.جوائز و نشانها : ترجمه كتاب "تمهيدات"غلامعلي حداد عادل ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد. غلامعلي حداد عادل در هفتمين همايش چهره هاي ماندگار در آبان ماه 1387 بعنوان چهره برگزيده در رشته فلسفه انتخاب گرديد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 تمهيدات ويژگي اثر : ترجمه-اين كتاب در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «تمهيدات»: كتاب ترجمة «پروله گومنا» دومين مرجع فلسفة نظري كانت، فيلسوف

مشهور آلماني است. ترجمه براساس شش ترجمة انگليسي و نظر به ترجمة عربي و فرانسة كتاب، با رعايت دقّتهاي لازم و در كمال شيوايي و رسايي صورت گرفته است. ترجمة اين كتاب قدم مهمي در راه معرفي متون كلاسيك فلسفه به زبان فارسي و حلّ مشكلات اين زبان براي ترجمة اصطلاحات فلسفة كانت است. كتاب علاوه بر ترجمۀ متن تمهيدات، مشتمل بر شرح حال كانت، نظر كانت در بارۀ مابعدالطبيعه و غرض وي از تأليف تمهيدات است 2 جدائيها nbsp3 دانشنامه جهان اسلام ويژگي اثر : ( جلد 2و3و4 - زير نظر )4 درسهايي از قرآن ويژگي اثر : 4 جلد5 فارسي دوره راهنمايي ويژگي اثر : (با همكاري ديگران )6 فرهنگ برهنگي وبرهنگي فرهنگي nbsp7 نظريه معرفت در فلسفه كانت

حداد نيشابوري، ابوحفص عمرو

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 270 /267 ق)، زاهد ملامتى و محدث. از مردم روستاى كوردآباد نيشابور بود. دكان آهنگرى داشت. در نتيجه ى تغيير حالتى كه به او دست داد، همه كارها را رها كرد. ابوحفص از مشايخ بزرگ تصوف و صاحبان نظريه ملامت در عرفان است. وى از رفقاى احمد بن خضرويه، و ابوعثمان حيرى و شاه شجاع كرمانى بود. او مردى عامى بود و زبان عربى را نمى دانست در پنهان كردن زهد خود و رياضت نفس كوشا بود. جاذبه سخنان او در باب فتوّت، همه صوفيان بغداد را شيفته ى او كرد. ابوحفص از شخصيتهاى جنجالى تاريخ تصوف ايران است از حفص بن عبدالرحمان فقيه حديث شنيد

و ابوعثمان حيرى و حمدون قصار از وى روايت كردند. نام او را عمر بن سالم و عمرو بن سلم و عمرو بن مسلم نيز نوشته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (343/2)، تاريخ بغداد (223 -220 /12)، تاريخ نيشابور (226 ،224)، تذكرة الاولياء (331 -322 /1)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (46 -45)، تعليقات اسرار التوحيد (653)، جستجو در تصوف (349 -342)، حلية الاولياء (230 -229 /10)، خاندان نوبختى (83)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1025 -1024 /7)، ريحانه (63/7)، سير النبلاء (513 -510 /12)، طبقات الصوفيه سلمى (115)، طبقات الصوفيه هروى (113)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (316)، نفحات الانس (57 -56).

حداد، ابو علي حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن احمد بن حسن بن احمد بن محمّد مهره.

از مشايخ علم قرائت و تجويد و حديث در اصفهان بوده، در 419 متولّد، و در ذيحجّه 515 وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حداد، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين حداد سال 1339 در شهرستان ساوه به دنيا آمد. او فارغ التحصيل رشته ي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران بود.وي نزديك به 30 اثر تأليف و تدوين كرده و هفت جلد كتاب پژوهشي از وي در دست انتشار است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين حداد فارغ التحصيل رشته ي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران بود. همچنين از سال 1368- 1359 در روستاهاي دورافتاده همدان، ساوه و قزوين خدمت كرد.

آرا و گرايشهاي خاص : پژوهشگر و مدير دفتر پژوهش هاي مركز آفرينش هاي ادبي حوزه هنري، سيدمهدي شجاعي در مراسم ياد بود حسين حداد خاطرنشان كرد: تلقي من درباره حسين حداد اين گونه است. او به واقع مي دانست آن چه را كه انجام مي دهد، به عنوان توشه اي با خود به آن دنيا مي برد. آن چه او انجام مي داد، اعتلا بخشيدن به ادبيات متعهد بود. در ادامه جواد محقق با بيان خاطره اي از حسين حداد گفت: هر كدام از اين نشست ها براي ما مي تواند تلنگري باشد تا در زمان حيات قدر يكديگر را بدانيم و قضاوت هاي مان بر اساس عدل و انصاف باشد. همچنين پس از مرگ هم دچار تملق گويي نشويم. او همچنين با تأكيد بر اين كه ضروري است اين دست بزرگداشت ها را در زمان حيات افراد داشته باشيم، خاطرنشان كرد: بزرگداشت كسي به معناي نفي نقد آثار آن فرد نيست. از سويي اگر كسي نقدي

بر آثار ديگري داشت، آن را به حساب دشمني و موارد منفي نگذاريم. اميرحسين فردي هم با يادآوري خاطراتي از حداد گفت: زندگي وارسته حسين حداد براي ما الگويي است و همواره اين را به ما يادآوري مي كند، كه بار امانت انقلاب اسلامي را به سلامت به مقصد برسانيم. فردي با بيان اين كه اتحاد و انسجام يكي از دغدغه هاي حسين حداد بوده است، افزود: او از غربت نسل جنگ در انقلاب اسلامي حرف مي زد؛ نسلي كه تا آخرين لحظه در جبهه هاي جنگ از آرمان هاي خود دست نكشيد. در سوگ نشست حسين حداد، عباس براتي پور چند شعر خواند، و همسر حداد نيز به بيان خاطراتي از زندگي مشترك خود با او پرداخت.

جوائز و نشانها : مراسم يادبود حسين حداد با عنوان «خواب خاطره» در سالن اجتماعات انجمن قلم ايران در ارديبهشت ماه 1386 برگزار شد.

چگونگي عرضه آثار : درباره تأليفات حداد هم اشاره شد كه نزديك به 30 اثر تأليف و تدوين كرده و هفت جلد كتاب پژوهشي از وي در دست انتشار است.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1بانك رسانه ها - روزنامه همشهري، 1-2-1386، "شجاعي: كار حداد اعتلا بخشيدن به ادبيات متعهد بود"ا

حداد، هاشم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جناب حاج سيد هاشم موسوي حداد در سال 1318 ق. در كربلا چشم به جهان گشود.

پدرش سيد قاسم و مادرش زني از قبيله جنابي هاي كربلا به نام هديه مي باشد.

جدش سيد حسن از شيعيان هند بوده و به كربلا مهاجرت كرده است. در آنجا به سقايي مشغول و به حيا و پاكدامني زبانزد بوده است.

از حكايتهاي عبرت آموزجد ايشان آنكه:

اعراب غيرتمند

اطراف كربلا بعضي اوقات زنان خود را به همراه آقا سيد حسن به كربلا مي فرستادند تا لوازم مورد نياز را تهيه كنند.

در تمام راه تا شهر كربلا حتي يك بار هم بي اختيار نگاه سيد حسن به آنها نمي افتاد و اين نشان از شدت احتياط و توجه وي داشت. ايشان در كربلا خانه ايي را سقايي مي كرد به قدري در هنگام آب رساني خويشتن دار بود كه از وقت داخل شدن به منزل تا خارج شدن سرش را به طرف ديوار بر ميگرداند تا زني را نبيند خواه در آن منزل كسي باشد يا نباشد.

عارف فرزانه حاج سيد هاشم پس از رشد و شكوفايي، در همان كربلا مشغول تحصيل شد. درسهاي طلبگي را تا سيوطي خواند. سپس راهي ديار مولي الموحدين، اميرالمؤمنين عليه السلام شد. ؛ تا علاوه بر تحصيل، از محضر عارف كامل و بي بديل، ميرزا علي قاضي طباطبائي تبريزي، استفاده و همچنين در مدرسه هندي نجف خدمت كند.

حاج سيد هاشم حداد، زندگيش با فقر و سختي مي گذشت.

حدود دوازده سال در منزل پدر زن خود زندگي مي كرد. چنان زندگي زاهدانه داشت كه مي گويد ما زيرانداز و روانداز نداشتيم و در سرما براي گرم نگهداشتن خود، نيمي از زيلوي كف پوش اتاق را به روي خود مي انداختيم.

ايشان با جديت مشغول كار بود؛ ولي مراجعه فقيران و نسيه دادن به مشتريها كه گاهي بر نمي گرداندند و نصف كردن در آمد با شاگرد خود، چيزي براي وي باقي نمي گذاشت.

حال ايشان به گونه اي بود كه نمي توانست بر خلاف اين رويه عمل كند؛ چرا

كه استفاده از محضر استاد عارف علامه قاضي چنين اجازه اي به ايشان براي جمع مال و رد فقير و نسيه ندادن به ايشان نمي داد.

ايشان به نيازمندي كه مي رسيد، دست در جيب مي كرد و بدون شمارش پول مي داد و گاهي هر چه داشت به آن مستمند مي داد.

از خدمت كردن به دوستان بسيار خوشحال مي شد و از هيچ كاري چه تهيه كردن غذا، شستن ظرف ها و جارو كردن اتاق فروگذار نمي كرد. در هديه دادن دست بازي داشت و به دوستان هر چه بود مي داد. سجاده، تسبيح، انشگتر. به طور معمول از فروشندگان فقيري كه كنار صحن مي نشستند، خريد مي نمود و هميشه از عطر استفاده و اغلب در اتاقش عود روشن مي نمود. غذايش نان با كمي سبزيجات بود.

عارف كبير و موحد بي نظير جناب سيد هاشم حداد به بيماري مبتلا شد و نزديكان هر چه تلاش كردند سودي نكرد خود آقا مي فرمود: حال من خوب است شما چرا اينقدر خود را به زحمت مي اندازيد. ولي نزديكان تحمل نداشتند. ايشان را در بيمارستان كربلا بستري كرده تحت معالجه طبيب مخصوص خودشان، سيد محمد شروقي قرار گرفت.

روز دوازدهم رمضان حدود سه ساعت به غروب آقا مي فرمايد: مرا مرخص كنيد! سادات در منزل، منتظرم مي باشند.

دكتر مي گويد: امكان ندارد.

آقا مي گويد: تو را به جده ام فاطمه زهرا عليها السلام قسمت مي دهم! بگذار بروم؛ سادات منتظر هستند و من تا يك ساعت ديگر از دنيا مي روم.

دكتر با شنيدن قسم، او را مرخص مي نمايد. ايشان به منزل مي آيند.

جمعي آنجا بودند و در مورد آيه «انا سنلقي عليك قولا ثقيلا» از آقا مي پرسند. وي مي فرمايد: جبرئيل در برابر عظمت رسول الله ثقلي ندارد تا از آن تعبير به قول ثقيل گردد. مراد از قول ثقيل، اوست.

«لا هو الا هو».

بعد درخواست حنا ميكند و به رسم دامادها حنا مي بندد و مي گويد اتاق را خلوت كنيد و رو به قبله مي خوابد.

لحظاتي مي گذرد و اطرافيان وارد اتاق مي شوند مي بينند ايشان جان به جان آفرين تسليم كرده است.

دكتر بر طبق گفته آقا، در همان ساعت به منزل ايشان آمد وديد حاج سيد رو به قبله خوابيده است. گوشي را بر قلب او گذارده، مي بيند قلب از كار افتاده است. گوشي را به گوشه اي پرت كرد و هاي هاي شروع به گريه مي نمايد.

آقا را شبانه غسل و كفن كردند، جمعيت انبوهي غير منتظرانه و نشناخته براي تشييع از كربلا و اطراف با چراعهاي زنبوري آمدند. ايشان را پس از طواف در حرم حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام و حضرت اباالفضل العباس عليه السلام، در وادي الصفاي كربلا در مقبره شخصي كه براي ايشان تهيه شده بود، به خاك سپردند.

اين عبد صالح خدا بعد از 86 سال زندگي در اين دنيا وظيفه انسانيت و عهد الهي را به انجام رساند و با كوله باري از بندگي و يگانه پرستي در دوازدهم ماه مبارك رمضان سال 1404 ق. به سوي معشوق رهسپار گرديد.

حداديان، كريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى مغز و اعصاب، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيهد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى

جراحى اعصاب از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1353، گذراندن دوره هاى انجمن جراحى اعصاب اروپا در شهر مونپليه فرانسه در سال 1356 و در شهر منچستر انگستان در سال 1357 و در شهعر لوين فرانسه در سال 1357. دريافت ديپلم ناسيونال الكتروآنسفالوگرافى فرانسه در سال 1358.

مرتبه علمى:

پس از طى دوره استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

جراحى اعصاب به خصوص درمان اسپاسم و باركينون، جراحى اعصاب اطفال و ستون فقرات، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 13 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جراحى اعصاب.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

جراحى اعصاب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حدايق شيرازي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1362 -1291 ق)، عالم و دانشمند. در شيراز متولد شد. پس از پايان تحصيلات مقدماتى در مدرسه ى حكيم، به فراگيرى فقه و اصول پرداخت و به عراق رفت و در شهرهاى سامرا، نجف و كربلا، در حوزه ى درس ميرزا محمد تقى شيرازى، حاج سيد اسماعيل صدر و آخوند خراسانى و ميرزا احمد شيرازى حاضر شد و از محضر آنان كسب فيض كرد. علم حديث را نزد ميرزا حسين نورى فراگرفت و از وى اجازه دريافت كرد. پس از آن به شيراز آمد و فلسفه را نزد حكيم كازرونى آموخت و مدرسه ى مقيميه و مسجد عتيق را مرمت كرد و در مدرسه ى منصوريه به تدريس پرداخت. وى در شيراز بدرود حيات گفت.[1]

يوسف بن العالم الجليل شيخ ابوالحسن كازرونى بحرانى از علماء و دانشمندان مشهور معاصر شيراز

بودند.

تولد ايشان در 1291 ق در شيراز واقع شده و پس از تحصيل مقدمات در مدرسه حكيم به فقه و اصول پرداخته و پس از تكميل متون مهاجرت به نجف اشرف نموده و از آنجا به سامرا و در درس مرحوم آيت اللَّه العظمى مجدد شيرازى حاضر و استفاده نمود.

پس از آن مرحوم در سال 1312 ق به كربلا آمده و از محضر آيت اللَّه العظمى حاج سيد اسماعيل صدر و در نجف از درس و بحث علامه خراسانى و حكمت را از حكيم ربانى ميرزا احمد شيرازى بهره مند شده و در 1318 به شيراز مراجعت و براى تكميل معقول به حوزه درس مرحوم حاج سيد على حكيم كازرونى شركت كرده و علم حديث و رجال را هم از خاتم المحدثين حاج ميرزا حسين نورى در نجف فراگرفته و موفق به دريافت اجازه روايتى جامعى از ايشان شده و پس از ورود به شيراز و تكميل معقول مدرسه مقيميه را كه از مدارس قديمه شيراز بوده مرمت نموده و در مدرسه منصوريه به تدريس پرداخته و همت به تعمير مدارس و مساجد قديمه گماشته و مدرسه حكيم و مسجد عتيق را عمارت و حرم سيد علاءالدين حسين را نيز مرمت نمود بمعونه و مساعدت اهل خير و مردم متدين و نيكوكار شيراز جزاهم اللَّه خير الجزاء.

مرحوم حدائق در ماه شوال 1362 ق در شيراز وفات نمود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (237 -236 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (85/3)، گنجينه ى دانشمندان (441 -440 /5).

حدائق، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر.

تولد: 1322، ق.شيراز.

درگذشت: 30 بهمن 1366.

ضياءالدين حدائق معروف به «ابن يوسف»، فرزند آيت الله يوسف حدائق، پس از تحصيل

مقدمات علوم در مدارس جديد و مدرسه ى علميه ى منصوريه، به سال 1345 ق. براى تكميل علوم معقول و منقول به اصفهان، قم، تهران و مشهد رفت و مدت پانزده سال در تهران اقامت گزيد و با گرفتن ليسانس دانشكده ى معقول و منقول، در مدرسه ى على سپهسالار و مدرسه خان مروى به تدريس پرداخت. او از علماى تهران اجازه گرفت، سپس به عتبات عاليات رفت و از علماى آنجا نيز موفق به اخذ اجازه ى اجتهاد شد. سپس به شيراز مراجعت كرد. وى در جلسات كانون دانش پارس و انجمن صدر شركت مى جست. آثار چاپ شده او عبارتند از: رساله اى درباره نهج البلاغه؛ رساله صدرالدين شيرازى؛ فهرست كتب خطى كتابخانه ى مجلس شوراى ملى (يك جلد)؛ فهرست كتب خطى كتابخانه ى مدرسه ى عالى سپهسالار (دو جلد)؛ كتاب النظائر و المقتبسات، گمشده ها در «مصاريعى كه مثل سائر شد».

ضياءالدين بن حاج شيخ يوسف مذكور مشهور به ابن يوسف از نويسندگان و دانشمندان بنام و مؤلفين عظام شيراز است.

وى در 1323 ق متولد شده و در بيت علم پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات به تحصيل سطوح منقول و معقول پرداخت و مدت پانزده سال در تهران از محضر درس فحول علماء استفاده نموده و جامع معقول و منقول شد و مدتى در مدرسه عالى سپهسالار و مدرسه خان مروى بتدريس و افاده اشتغال داشت و پس از آن مسافرتى به نجف اشرف نموده و با مذاكرات علمى كه با مراجع بزرگ تقليد و آيات عظام نمود موفق به دريافت اجازه اجتهاد گرديده و به شيراز مراجعت و به تدريس و تاليف و ارشاد و هدايت مردم پرداخت تاليفات عديده ارزنده

دارد كه آنها را متذكر مى شوم.

1- رساله نهج البلاغه چيست (چاپ شده)

2- فهرست كتب خطى مدرسه عالى سپهسالار در دو جلد (چاپ شده)

3- فهرست كتب خطى ادبى كتابخانه مجلس شوراى ملى (چاپ شده)

4- گمشده ها

5- النظائر والمقتبسات.

از رباعيات ايشانست اين دو رباعى.

ديدار تو اى دوست مرا جان بخشد

گفتار روانبخش تو ايمان بخشد

شايسته ز چون توئى بود آيت حسن

كايمان و روان ز رويت احسان بخشد

من از دل و جان طالب ديدار توام

آشفته و مدهوش ز رفتار توام

با اينهمه بندگى و عجزى كه مراست

از چيست كه محروم ز ديدار توام

(تو 1323 ق)، مجتهد، نويسنده، شاعر و فهرست نگار. در شيراز به دنيا آمد و تا بيست و سه سالگى در شيراز، مقدمات علوم و ادبيات فارسى و عربى را در مدارس رحمت، شعاعيه و منصوريه و نزد پدر آموخت. در سال 1345 ق براى تكميل تحصيلات علوم معقول و منقول به اصفهان، قم، مشهد و تهران سفر كرد. مدت پانزده سال در تهران اقامت گزيد. وى در رشته ى علوم معقول ليسانس گرفت و به مقام مدرسى رسيد. پس از سى اين مراحل در مدارس سپهسالار و مروى به تدريس پرداخت. پس از آن به عراق رفت و بعد از گذراندن امتحان به كسب اجازه ى اجتهاد نايل شد و به شيراز بازگشت و مقيم آن شهر گرديد. وى گهگاهى شعر نيز مى سرود. آثار به جاى مانده از او: «رساله ى صدرالدين شيرازى»؛ «فهرست كتابخانه ى مجلس شوراى اسلامى»؛ «فهرست كتابخانه ى مدرسه ى سپهسالار»؛ «نهج البلاغه چيست؟»؛ «گمشده ها»؛ «النظائر و المقتبسات».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (240 -238/ 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (84/ 3)، گنجينه ى دانشمندان (442 -441/ 5)، مولفين

كتب چاپى (561 -560/ 3).

حديدي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد حديدي در پنجم آذر ماه سال 1311 ش. در قم متولد شد. ايشان پس از اتمام تحصيلات حوزوي در شهرستان قم ,در سال1333 در رشته ادبيات فرانسه و دبيري ازدانشگاه تهران فارغ التحصيل شد و به عنوان دبير در دبيرستانهاي مشهد به كار مشغول شد. وي در سال 1336 به اخذ درجه تحصيلي معادل ليسانس ادبيات فرانسه از دانشگاه ژنو نائل گشت.همچنين وي به عنوان رياست اداره آموزش مشهد و رياست كتابخانه دانشكده ادبيات وعلوم انساني و مدير مسوول و صاحب امتياز مجله دانشكده ادبيات وعلوم انساني و معاونت دانشكده و رياست دانشكده ادبيات و علوم انساني و مدير كل برنامه ريزي زبان فرانسه براي دانشگاههاي كشور و عضو پيوسته فرهنگستان زبان وادب فارسي و مديريت گروه ادبيات تطبيقي در طول سالهاي متمادي به خدمت مشغول بوده و هستند و از ايشان كتابهاو مقالات بسياري به زبانهاي فارسي و فرانسه منتشرشده است . تعدادي از كتبهاي تاليفي و ترجمه اي ايشان به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد برگزيده و معرفي شده است كه از آن جمله مي توان به ترجمه كتاب "حديث عشق در شرق" و ترجمه كتاب " از سعدي تا آراگون" اشاره كرد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فرانسه خاطرات كودكي : يكي از سرگرميهاي جواد حديدي در دوره سرخوردگي از مكتب, شكار خرچنگ در قناتهاي اطراف شهر بود كه در عالم كودكانه او كاري بسيار دلاورانه به شمار مي رفت. بچه هاي همبازي او گفته بودند شاخك خرچنگ بعد از صد سال عتيقه مي شود ,جواد

تقريبا نمي دانست صد سال چقدر طول مي كشد , ولي تقريبا مي دانست عتيقه چيز ي است مانند طلا.جواد در آن دوران كودكي شاخكهاي بسيار گردآوردكه سالها ماند ولي هيچيك از آنها عتيقه نشد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : جواد حديدي خود در اين زمينه مي گويد: پدر و مادرم هيچ كدام سواد نداشتند. در نتيجه آموزش و تعليم و تدبيت و مدرسه مشكلاتي داشت. در آن زمان هم , لا اقل در قم , اين طور رواج داده بودند كه مدرسه هاي جديد بچه ها را بي دين بار مي آورد. پدر من هم كه آدم متديني بود مرا به مدرسه نگذاشت بلكه ابتدا نزد شاباجي فرستاد و بعد مرا به مكتب.تحصيلات رسمي و حرفه اي : جواد حديدي تحصيلات ابتدايي را در مدرسه سنايي قم به پايان رساند. سپس از 1326 تا 1330 در مدرسه فيضيه به تحصيلات سنايي قم به پايان رساند. سپس از 1326 تا 1330 در مدرسه فيضيه به تحصيلات حوزوي پرداخت.در سال 1330 تحصيل در ر شته ادبيات فرانسه را در دانشگاه تهران آغاز نمود. ودر همين دوران به صورت همزمان تحصيلات خود را در دانشسراي عالي تهران ادامه داد,كه در سال 1333 موفق شد دو مدرك ليسانس رشته ادبيات فرانسه و دبيري را اخذ كند.پس از دو سال براي ادامه تحصيل به كشور سويس عازم شد و در سال 1336 با اخذ درجه تحصيلي معادل ليسانس ادبيات فرانسه از دانشگاه ژنو بازگشت.خاطرات و وقايع تحصيل : جواد حديدي ضمن تحصيل در دانشسراي عالي و دانشكده ادبيات ,بعد از امتحانات سال اول پدرش را كه به ذات ا

لريه مبتلا شده بود از دست دا د و مسئوليت مادر و برادر كوچك و خواهر و فرزندان يتيم خواهري ديگرش به عهده او افتاد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : جواد حديدي ضمن تحصيل در حوزه, براي امرار معاش تدريس مي كرد, همچنين تدريس زبان فرانسه به يكي از طلبه هاي حوزه علميه را به عهده داست به نام صلواتي كه استاد حديدي در حوزه بوداستادان و مربيان : دكتر سپهبدي , دكتر بروخيم, خانم نفيسي, خانم آندريو, خانم پاكروان , دكتر خوانساريوقايع ميانسالي : يك كليه جواد حديدي بر اثر شيمي درماني از كار افتاده بود و ضايعه اي هم در كبد ايشان وجود داشت , به همين دليل حديدي تن به جراحي داد و يك كليه و قسمتي از كبد و كيسه صفراي ايشان را در آوردند كه اين عمل با موفقيت همراه بود. جواد حديدي پس از انقلاب براي تدوين برنامه هاي آموزشي رشته زبان و ادبيات فرانسه دانشگاههاي كشور مأمور خدمت در ستاد انقلاب فرهنگي شد. وي از آن دوران چنين ياد مي كند:"اين مأموريت از بهمن 1360 تا اواخر سال 1362 به درازا كشيد. در اين مدت سه برنامه مختلف (ادبي، مترجمي، دبيري) تدوين و پيشنهاد كردم كه مورد تأييد قرار گرفت و پس از بازگشايي دانشگاهها به اجرا درآمد. در سال 1363 به درخواست خود بازنشسته شدم. ولي، طبق قراردادي، در مركز نشر دانشگاهي، با سمت مدير گروه تخصصي زبان و ادبيات فرانسه مشغول به كار شدم." زمان و علت فوت : جواد حديدي بر اثر بيماري در تاريخ دوشنبه 28 مرداد ماه سال 1381 در تهران در گذشت.مشاغل و سمتهاي مورد

تصدي : جواد حديدي از سال 1340 تا 1343 سمت رياست اداره آموزش دانشگاه مشهد و در طي سالهاي 1343 تا 1344 سمت رياست كتابخانه دانشكده ادبيات وعلوم انساني دانشگاه مشهد را به عهده داشت. سال 1344 همچنين مدير مسوول و صاحب امتياز مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني را به عهده داشت. وي در طي سالهاي 1360 تا 1362 مسووليت معاونت دانشكده و در طي سالهاي 1356 تا 1358 سمت رياست دانشكده ادبيات ووعلوم انساني دانشگاه مشهد را به عهده داشت. حديدي در سال 1357 عضو پيوسته فرهنگستان زبان وادب فارسي شد و هم اكنون مديريت گروه ادبيات تطبيقي را به عهده دارد.از ارديبهشت 1367 تاكنون با مركز دائرۀالمعارف بزرگ اسلامي، و از فروردين 1375 تاكنون با مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاي خارجي، همكاري دارد.فعاليتهاي آموزشي : جواد حديدي از سال 1333 به عنوان دبير در دبيرستانهاي مشهد به خدمت مشغول شد. نمود و خدمات آموزشي خود را در دانشگاه مشهد آغاز كرد. ايشان از سال 1344 به مرتبه استادي نايل آمدند.همچنين بعد ا ز بازنشستگي در سال 1363 به فعاليت هاي آموزشي خود در برخي از دانشگاههاي تهران ادامه دادند.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : جواد حديدي مجله لقمان، نشريه ايران شناسي مركز نشر دانشگاهي به زبان فرانسه را تأسيس كرده است بطوري كه انتشار آن همچنان ادامه دارد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عضويت در مجامع بين المللي : 1. عضو انجمن نويسندگان فرانسوي زبان, 1975 2.عضو انجمن ايران شناسي اروپا , 1987 3. عضو انجمن مطبوعات فرانسوي زبان, 1988.جوائز و نشانها : حديدي اولين جايزه

علمي خود را در سال 1333 به عنوان مدال درجه يك علمي, براي احراز رتبه اول در دانشسراي عالي وزارت فرهنگ سابق كسب كرد. جايزه ادبي نويسندگان فرانسوي زبان در 1978 , براي كتاب ؤ جايزه بهترين تحقيق در علوم انساني براي ( پژوهش خيام در ادبيات فرانسه) دانشگاه مشهد, 1352. ؤ جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي براي ترجمه حديث عشق در شرق 1373 .ؤ جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي براي كتاب از سعدي تا آرگون (در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران)1374.ؤ عنوان ؛؛ شواليه در افتخارات فرهنگي ؛؛ وزارت فرهنگ فرانسه 1994.چگونگي عرضه آثار : شركت در مجامع علمي به شرح زير: 1.كنگره بين ا لمللي بخشهاي زبان فرانسه دانشگاههاي جهان , 8 تا 14 مه 1972 , كانادا. 2. بيست و نهمين كنگره بين ا لمللي خاورشناسان, تابستان 1973, پاريس 3. سي امين كنگره بين ا لمللي خاور شناسان, 3-8 اوت 1975, مكزيك 4.اجلاس سالانه انجمن نويسندگان فرانسوي زبان, 1975,پاريس 5. كنگره بين ا لمللي دويستمين سالگرد مرگ ولتر و روسو, 7تا 9 ژوئن 1978, فرانسه 6. اجلاس سالانه انجمن نويسندگان فرانسوي زبان , 8 نوامبر تا 3 دسامبر 1984, پاريس 7.اجلاس سالانه انجمن نويسندگان فرانسوي زبان, 22 تا 28 نوامبر 1986, فرانسه 8 . بزرگداشت ششصدمين سالگرد مرگ حافظ در يونسكو, 29 و 30 نوامبر 1988 , فرانسه 9.كنگره بين ا لمللي انجمن مطبوعات فرانسوي زبان , 3-11 نوامبر 1988 , گويان 10.سي و سومين كنگره بين ا لمللي خاورشناسان, 19-25 اوت 1990 ,كانادا

11.كنگره بين ا لمللي انجمن مطبوعات فرانسوي زبان, ژوئن 1992, ليموژ 12.كنگره بين ا لمللي شعر در كشورهاي حوزه مديترانه, 28-30 مه 1993, دلفي 13.كنگره بين ا لمللي عطارم دانشگاه استراسبورگ, فرانسه,2-4 آوريل 1996 14.كنگره بين المللي جامي و خيام, دانشگاه استراسبورگ, فرانسه 28-30 آوريل 1999 15.تدريس در دوره هاي دكتري و فوق ليسانس بخش خاور شناسي دانشگاه استراسبورگ, مارس 2000.آثار : nbsp1 de sa'dia aragon nbsp2 les portes de l'eau nbsp3 traduction commentaire et lerixue de la surate al- bagara nbsp4 voltaire et I'islam nbsp5 ا لقرآن ا لكريم ذلك ا لكتاب لاريب فيه ويژگي اثر : ترجمه معاني ا لفاتحه و ا لبقره في ا لفرنسيه6 از سعدي تا آرگون ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب:«از سعدي تا آراگون»: ازسعدي تا آراگون: (تأثير ادبيات فارسي در ادبيات فرانسه)؛ جواد حديدي؛ تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1373. اين كتاب، داد و ستد فرهنگي ايران و فرانسه را در مدت چهارقرن در بر مي گيرد و به دوره¬اي مشخص يا شاعري معين اختصاص نيافته است. مطالب كتاب از هماهنگي و انجام دقيقي برخوردار و نحو? تنظيم كتاب شناسي و فهرستها نيز دقيق است و به دو بخش اصلي تقسيم شده است. در بخش اول، از نويسندگان قرون هفدهم و

هجدهم سخن رفته است و بخش دوم كتاب، دوره هاي پس از انقلاب فرانسه را در بر مي گيرد و تا مرگ لويي آراگون، يكي از شيفتگان بزرگ ادبيات فارسي، ادامه مي يابد. مؤلف نتيجه تجربيات و مطالعات خود را در طول سي سال به كار گرفته و با استفاده از كتب تاريخ ادبيات غرب و حتي دست نوشته هاي نويسندگان فرانسوي، آراي خود را استنتاج كرده است 7 اسلام از نظر ولتر nbsp8 ايران در ادبيات فرانسه nbsp9 برخورد انديشه ها nbsp10 ترجمه قسمتي از قرآن مجيد به زبان فرانسه و تاليف 10 مقاله فارسي و فرانسه براي درج در ترجمان وحي و ويرايش كليه مطالب مجله ترجمان وحي ويژگي اثر : از سال 1373 تاكنون در مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاي خارجي ,مانند ؛؛ ترجمه و تفسيري روايي از قرآن مجيد به زبان فرانسه؛؛11 ترجمه مقالات فرهنگ آثار ويژگي اثر : ترجمه حدود 100 مقاله در انتشارات سروش از سال 1367 تا 137312 حديث عشق در شرق ( از سده اول تا سده پنجم هجري) ويژگي اثر : مولف كتاب ژان- كلود واده است كه حديدي آنرا ترجمه كرده است.اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب :«حديث عشق در شرق»: حديث عشق در شرق؛ ژان كلودواده؛ ترجم? جواد حديدي؛ تهران: مركز نشر

دانشگاهي، 1372. در شرق، عشق، از ديرباز مفهوم متعالي و برتري داشته است. اين نكته اي است كه مؤلف كتاب «حديث عشق در شرق» مي خواهد به اثبات آن بپردازد. او در جست و جوي وجوه اشتراك و مشابهت ميان ادبيات عاشقان? شرق اسلامي از يك سو، و ادبيات غرب مسيحي از سوي ديگر است. انتخاب بجا و شايست? مترجم اين اثر توانسته است تا حدودي جاي خالي چنين آثاري را در ادبيات پژوهي يا عرفان پژوهي پر كند. نثر دقيق و استوار و سبك بيان مترجم، اين كتاب را جزو نمونه هاي ممتاز نثر فارسي در ربع قرن اخير قرار داده است. كتاب حاضر به زبان فرانسه تأليف شده اما در ترجمه اشعار عربي به فارسي، مترجم بيشتر اشعار را از منابع اصلي استخراج كرده و به شيوايي به فارسي برگردانده است. دقت مترجم در حصول اطمينان از صحت ارجاعات واقوال، در مقايسه با آثار ديگري كه در سالهاي اخير به فارسي ترجمه شده است، بي نظير مي باشد. نكات فني چاپ و ديگر خصوصيات صوري نيز زيبا و چشم نواز مي نمايند 13 دروازه هاي آب ( هفده گفتار) nbsp14 رهروان حقيقت ويژگي اثر : دردست آماده سازي15 شاعران فرانسوي در مكتب عارفان ايراني nbsp16 مجله لقمان ويژگي اثر : مجله اي است به زبان فرانسه كه توسط مركز نشر دانشگاهي منتشر مي گردد, هدف اين مجله نشر فرهنگ ايراني و فارسي است در زمينه هاي مختلف مذهبي , فلسفي, عرفاني

و ادبي . كه در حال حاضر به هفده كشور جهان فرستاده مي شود و نزديك به دويست و پنجاه مشترك خارجي دارد.17 ميراث سوم ويژگي اثر : مولف كتاب روژه - گارودي است كه حديدي آنرا ترجمه كرده ااست.18 نظارت بر تدوين 24 عنوان كتاب درسي براي رشته هاي مختلف زبان فرانسه دانشگاهاي كشور ، نگارش و ويرايش مقاله ويژگي اثر : ويرايش حدود 800 مقاله در مر كز دائر”ا لمعارف اسلامي از سال 1367 تاكنون, مانند مقاله ؛؛ بولن ويلي يه؛؛20 نگاهي در آينه ويژگي اثر : اين كتاب در حوزه زندگينامه نويسي از آثار ارزشمندي است كه در دهه 70 چاپ شده ا ست.

منابع زندگينامه :حديدي, جواد- نگاهي در آينه, انتشارات نيلوفر4كتاب ماه ( ادبيات و فلسفه)- سال 4-شماره 10 و 11, مرداد و شهريور 13805مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني-دانشگاه فردوسي مشهد, ويژه سپاسداشت و ارج شناسي استاد دكتر جواد حديدي, سال 34, شماره 1و2, بهار و تابستان 1380

حر عاملي، احمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد ابن حسن بن على مشغرى، از دانشمندان شيعه عهد صفوى (و. 1040 ه.ق.- ف. پس از 1120 ه.ق.) وى برادر محمد شيخ الاسلام مشهور است. او پس از مرگ برادر در 1104 به مقام شيخ الاسلامى رسيد و در 1115 به دستور شاه سلطان حسين صفوى به اصفهان رفت.

از آثار او: تاريح صغير، تاريخ كبير، تفسير قرآن، جواهر كلام، حاشيه بر مختصر نافع را بايد نام برد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

حرم پناهي قمي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله مرحوم شيخ مهدى بن العلامه آقاحسن حفيد آيت الله حاج ملا آقاحسين قمى از علماء ابرار قم بوده اند در دهم ماه شعبان 1319 ق در قم متولد شده و ادبيات و سطوح را از والد خود و مرحوم آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير فراگرفته و فقه و اصول خارج را از مرحوم آيت الله حايرى و هم مقدارى از آيت الله اصفهانى استفاده نموده و در سن 27 سالگى به درجه رفيعه اجتهاد رسيده ولى غالبا از اجتماعات كناره گيرى نموده و به عبادت و بندگى خدا پرداخته تا در جمادى الثانى 1374 دعوت حق را اجابت و در جوار حضرت معصومه عليهاالسلام به خاك رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حرم پناهي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حضرت آيت الله حاج شيخ محسن حرم پناهي در سال 1308 هجري شمسي در يك خانواده روحاني در قم متولد شد.

تحصيلات :

از چهار سالگي به آموختن قرآن ، و تا دوازده سالگي در كنار قرآن ، فارسي و رياضي را فرا گرفت و از سيزده سالگي به آموختن علوم ديني پرداخت .

دروس مقدماتي و سطح حوزه را نزد اساتيد معظمي مانند حضرات آيات آقايان فرهادي ، فاضل كاشاني ، بدلا، حاج شيخ يوسف احمدي همداني ، حاج شيخ عبدالجواد اصفهاني سده اي ، شهيد صدوقي ، حاج شيخ محمد علي كرماني و مجاهدي تلمذ كرد.

پس از اتمام سطح ، درس خارج را از محضر آيات عظام مرحوم بروجردي ؛ (14 سال ) مرحوم گلپايگاني ؛ ، مرحوم حجت ؛ ، مرحوم حاج سيد محمد تقي خوانساري ؛ ، مرحوم اراكي ؛ ، مرحوم امام خميني 1 بهره برد.

تدريس :

وي تدريس را از زماني كه در درس سيوطي شركت مي كرد با تدريس عوامل ملامحسن آغاز

و در ادامه كليه سطوح حوزه را از مقدمات ، سطح و درس خارج تدريس كردند و تا آخر عمر شريفشان به تدريس اشتغال داشتند.

تاليفات :

آثار تأليفي ايشان را مي توان در كتاب «معالم جامع احاديث شيعه » و در مجلة «نورعلم » مشاهده كرد، تأليفات ديگري از آن حضرت در زمينه تقيه ، ولايت فقيه و... موجود است كه هنوز به چاپ نرسيده است .

مبارزات :

وي از همان زماني كه امام خميني 1 مبارزه را آغاز كرد با توجه به افكار ضدطاغوتي كه داشت به هيأت سياسيون پيوست و در جلساتي كه اعضاء جامعه مدرسين قبل از انقلاب تشكيل مي دادند شركت مي كرد.

از فعاليتهاي قبل از انقلاب ايشان مي توان به سفرهاي تبليغي ايشان به ورامين _ آشتيان و تهران اشاره كرد كه در ورامين به علت سخنراني هاي روشنگرانه به شهرباني وقت احضار شدند كه با تدبير و پشتيباني مردم شهرباني نتوانست وي را جلب كند بلكه به جلسات خود ادامه داد.

حضرت آيت الله حرم پناهي مدرس حوزه علميه قم و از اعضاء موسس و عضو جامعه محترم مدرسين در شانزدهم ماه رجب 1423 برابر با دوم مهرماه 1381 در ساعت شش بعداز ظهر بعلت عارضه قلبي دعوت حق را لبيك گفت و به ملكوت اعلي پيوست .

روحش شاد و يادش گرامي باد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حري، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس حري در پانزدهم اسفند 1315 در خانوادهاي روحاني در مشهد به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در همان شهر گذراند. پس از گذراندن سه سال اول دبيرستان وارد دانشسراي مقدماتي شد و پس از اتمام دورة دو سالة دانشسرا براي معلمي در يكي از روستاهاي شهرستان كاشمر(در

جنوب خراسان) مأموريت يافت. در واقع در سال 1335 بود كه به جرگة معلمي پيوست. پس از دو سال خدمت در روستاي ريوش از بخش كوهسرخ(كاشمر) به شهر كاشمر منتقل شد و هفت سال نيز در آنجا خدمت كرد. در اين مدت مدرك ششم دبيرستان را كه به «ديپلم كامل» ميانجاميد(در مقابل اتمام دو سال دانشسرا كه «ديپلم ناقص» ناميده ميشد). به صورت آزاد گرفت و در همين زمان به فراگيري زبان انگليسي نيز پرداخت(زبان خارجي مرسوم آن زمان فرانسوي بود و انگليسي تازه باب شده بود). در سال 1342 ازدواج كرد و در سال 1345 به مشهد انتقال يافت و در همان سال در آزمون ورودي دانشگاه مشهد شركت جست. در آزمون ورودي رشتة تاريخ رتبة اول و در رشتة زبان و ادبيات انگليسي رتبة پنجم را كسب كرد. بنا به علاقهاي كه داشت وارد رشتة زبان و ادبيات انگليسي شد و در سال 1349 مدرك ليسانس خود را گرفت. پس از فراغت از تحصيل، در همان سال بنا به درخواست خود به تهران انتقال يافت و در آزمون ورودي فوق ليسانس كتابداري دانشگاه تهران شركت كرد و پذيرفته شد. در سال 1352 فوق ليسانس خود را گرفت و در سال 1353 از آموزش و پرورش به دانشگاه تهران انتقال يافت و به عنوان مربي در گروه كتابداري اين دانشگاه به تدريس پرداخت. در همان سال از سوي دانشگاه مأموريتي يكساله براي توسعة اطلاعات خود به ايالات متحده گرفت و در همان زمان در آنجا، در دانشگاه كيس وسترن، براي مقطع دكتري نام نويسي كرد و پذيرفته شد. وي در مدت چهارده ماه دروس

دكتري را با موفقيت گذراند و تمام وقت خود, به جز زمان كلاس هايش, را در كتابخانه ميگذراند. طبق مقررات ميبايست به ايران بازميگشت و چنين كرد. در سال 1358 براي تكميل دوره و گذراندن رسالة دكتري بار ديگر عازم همان دانشگاه شد و سرانجام در سال 1360 با مدرك دكتراي كتابداري و اطلاع رساني به كشور بازگشت گروه : علوم انساني رشته : كتابداري والدين و انساب : مادر عباس حري از مردم تهران و پدرش اهل خراسان و مشخصاً اهل مشهد بود. از ناحيه پدر نسب وي به شيخ حُرّ عاملي، صاحب وسايل الشيعه، ميرسد. خانواده او از لحاظ اقتصادي متوسط بود. مادربزرگ مادريش از مردم خيابان خراسان(شهر تهران) و محله تير دوقلو بود كه همراه دخترش با اين نيّت كه بقيه عمر رادر جوار مرقد حضرت رضا(ع) سپري كند به مشهد كوچ كرده و در آنجا ساكن شده و طلبه جوان را براي همسري دخترش برگزيده بود. خانواده پدرياش پشت اندر پشت روحاني بودند. وصلت مادر و پدرش به چهار پسر و چهار دختر انجاميد. پدرش مورد اعتماد و احترام اهل محل و راهگشاي بسياري از مسائل خانوادهها و حَكَم اختلافات خانوادگي، اجتماعي، و اقتصادي بود. پدرش در اواخر عمر مبتلا به سرطان كبد شد و در سال 1342 چشم از جهان فروبست و چند سال بعد مادر نيز به او پيوست.خاطرات كودكي : كودكي عباس حري در دامان خانواده گذشت و در شش سالگي وارد مدرسهاي نيمه ديني شد. مدرسهاي كه به سبك امروزي اداره ميشد ولي بر دروس و علوم ديني تأكيد داشت. مدير و معاون مدسه و تعدادي از

معلمان آن روحاني بودند. مدرسه در نزديكي محل سكونت وي قرار داشت. به طور مبهم، سربازان روس را به ياد ميآورد كه در آن سالها مشهد را به سمت شهرهاي شمالي خراسان ترك ميكردند تا به روسيه بازگردند. كلاس ششم ابتدايي را بايد در مدرسهاي ديگر ميگذراند كه كمي از منزل آنان دورتر بود. ساختمان اين مدرسه قبلاً كارخانه كبريت سازي بود و يكي از سرگرميهاي دانشآموزان اين بود كه از منزل كبريت ميآوردند و چون ديوارهاي ساختمان مدرسه آغشته به گوگرد بود، هر چوب كبريت را كه به ديوار ميكشيدند شعله ور ميشد و اين كار براي كودكان آن سنين لذت بخش بود و در عين حال بايد پيوسته منتظر تنبيه از سوي مسئولان مدرسه نيز ميبودند. از كلاس پنجم ابتدايي با كتابهاي پدرش آشنا شد. يكي از كتاب هايي كه از آن زمان به ياد دارد كتاب مجمع البحرين است. طرز يافتن لغت در اين كتاب را از پدرش فرا گرفت و شايد به دليل همين متفاوت بودن, بيش از ساير كتابها به يادش مانده باشد. كتاب ديگري كه خطي بود در سال ششم ابتدايي مورد استفادة او قرار گرفت. اين كتاب ورق اول نداشت, ولي آنچه در آن آمده بود دربارة خوبيهاي بهشت و زشتيهاي جهنم بود. از آن به عنوان يك كتاب داستان لذت ميبرد و گاه اگر كسي به منزل آنان سر ميزد برايش تعريف ميكرد. زن ميانسال مهرباني يك روز در ميان براي كمك به مادرش به خانة آنها ميآمد و هر وقت فرصت مييافت از وي ميخواست تا آن كتاب را با صداي بلند برايش بخواند. هر زمان

كه به زشتيها و رويدادهاي هراس آور جهنم ميرسيد آن زن با صداي بلند گريه ميكرد. اين كار هراز چندگاهي تكرار ميشد. اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : عباس حري پنجمين فرزند خانواده بود. در دوران كودكي و اندكي پس از آن آثار جنگ و اشغال در جامعه و طبعاً در شرايط خانوادگي نيز كاملاً مشهود بود. نان جو كه غذاي پايه محسوب ميشد چنان بود كه گويي از آرد نبيخته تهيه شده بود؛ همه چيز در آن پيدا ميشد. چاي خود را با كشمش كه آن هم با چيزهاي اضافي همراه بود ميخوردند. آن زمان همة اينها برايش عادي بود. چنين ميانديشيد كه زندگي همين است و واقعاً براي بسياري از مردم نيز چنين بود. وصله كردن لباس و جوراب كار عادي مادر بود. خياطها عادت داشتند كه كت و شلوار افراد را پشت و رو كنند. ميوه جزو ضروريات زندگي محسوب نميشد. وظايف دخترها، سواي مدرسه و درس، تميز كردن لامپ دود زده چراغها و ساييدن و برق انداختن سماور و سيني و ظروف برنجي بود كه با گرد آجر صورت ميگرفت. پودر شستشو هم چوبك بود. در زندگي روستايي خاك و گِل كنار جوي نقش چوبك را ايفا ميكرد. پول بسيار اندك و مخارج بسيار بالا بود. اين برداشتي امروزي است وگرنه در آن ايام و در گرماگرم دوران كودكي زندگي هماني بود كه بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : عباس حري سه سالة اول(سيكل اول) دبيرستان را كه تمام كرد وارد دانشسراي مقدماتي شد تا براي شغل معلمي آماده شود. در دورة دو ساله دانشسرا در دورة زبان عربي كه در

مهدية مشهد برگزار ميشد نامنويسي كرد وهمه روزه عصرها در حجرههاي درس حضور مييافت و طي اين مدت كتاب سيوطي را به پايان برد. پس از اتمام دوره دانشسرا به روستايي دور دست اعزام شد تا كار معلمي را آغاز كند. ششم دبيرستان و زبان انگليسي را در دورهاي كه در شهرستان كاشمر معلم بود به پايان برد و پس از انتقال به مشهد در 1345 وارد دانشگاه مشهد شد، ليسانس زبان و ادبيات انگليسي را در سال 1349 گرفت و بلافاصله تقاضاي انتقال به تهران كرد و در رشته فوق ليسانس كتابداري شركت جست و پذيرفته شد. پس از پايان اين دوره و انتقال از وزارت آموزش و پرورش به دانشگاه تهران، مدت چهارده ماه كه به ايالات متحده اعزام گرديد دروس دوره دكتري را به پايان رساند و به ايران بازگشت و در سال 1358 مجددﴽ براي اتمام دوره مأموريت يافت و سال 1360 پس از اخذ مدرك دكتري به ايران بازگشت و كار تدريس خود را در دانشگاه تهران ادامه داد.خاطرات و وقايع تحصيل : در دورة متوسطه, دبيرستان شاهرضا(مشهد) كه محل تحصيل عباس حري بود زيرنظر مديري سخت گير, و در عين حال مهربان، اداره ميشد. سختگيري براي دبيرستاني كه دانشآموزان آن, گاه از دبيران درشتتر و قد بلندتر بودند، به جز با سختگيري ممكن نبود. رئيس دبيرستان را هرگز كسي بدون تركه نمي ديد. اين تركه, كه چندان هم نازك نبود, پيوسته در حال نوسان بود، حتي وقتي كه رئيس دستهايش را در پشت به هم قفل كرده بود. گاه برخي دانشآموزان را آنقدر به كف دستشان تركه ميزد كه

خون ميافتاد. آنوقت خدمتگذار را صدا ميزد كه با مركوركوروم محل آزردگي را التيام ببخشد. علي رغم اين رفتار، دانشآموزان بدون استثناء او را دوست داشتند. كسي خندة او را نميديد. شبي نمايشي كمدي در دبيرستان اجرا ميشد كه همة دانشآموزان در تالار بزرگ آن حضور داشتند. رئيس دبيرستان نيز در انتهاي سالن ايستاده بود. به قسمت بسيار خنده آور نمايش كه ميرسيد، دانشآموزان به جاي آنكه به صحنه چشم بدوزند، سر خود را به عقب بر ميگرداندند كه خنده رئيس را ببينند. در تاريكي تالار، دندانهاي سفيدش را ميديدند و قند در دلشان آب ميشد. در دورة دانشسرا، گردش علمي خطة شمال خاطرهاي ماندني به جاي گذاشت. همه مسافران همسن و سال و دوست و آشنا بودند كه همراه رئيس و معاون دانشسرا سفري سيزده روزه را گذراندند و گوشه گوشة آن خاطره بود. دورة ليسانس در دانشگاه مشهد دوران پرالتهاب سياسي بود و گروه بنديهاي دانشجويي، مطالعه در عرصههاي مختلف، خواندن آثار كلاسيك غربي به زبان اصلي، مطالعة كامل متن اصلي نهجالبلاغه و صحيفه سجّاديه در اين دوره اتفاِ افتاد. استمرار مطالعات در دوره كارشناسي ارشد و در فضايي متفاوت ادامه يافت و عرصههاي جديدي در مطالعة وي گشوده شد. در دوره دكتري در نخستين قسمت كه به تنهايي به ايالات متحده اعزام شد، فرصت مغتنمي بود كه همة اوقات خود را در كلاس درس يا در كتابخانه بگذراند. باز بودن كتابخانههاي دانشگاهي تا نيمه شب اين فرصت را فراهم كرده بود كه با ولع و اشتياق آثاري را كه ميانديشيد ديگر به آنها دست نخواهد يافت مطالعه كند. فعاليتهاي ضمن تحصيل :

عباس حري در دورة تحصيل در دانشسراي مقدماتي بود كه كار نوشتن را آغاز كرد. روزنامهاي ديواري راهاندازي كرد كه فاصله انتشار آن هر دو هفته يك بار بود و كتابچه خاطرات سفر علمي به خطة شمال از نخستينهاي اين فعاليتهاست. در همين دوره بود كه به كانون نشر حقايق اسلامي پيوست كه ادارة آن را مرحوم محمدتقي شريعتي پدر روانشاد دكتر علي شريعتي بر عهده داشت. در دوره ليسانس در مشهد كار نوشتن جديتر شد و آثاري از وي در روزنامههاي محلي از جمله روزنامه خراسان درج گرديد. مجموعه آثار چاپ نشدهاي از آن دوران هنوز نزد وي باقي است. دوره ليسانس باكار آموزگاري در مدارس مشهد نيز همراه بود. در دوره فوق ليسانس در تهران، علاوه بر تحصيل، در دبيرستانهاي تهران به تدريس اشتغال داشت و در عين حال به صورت پاره وقت با كتابخانه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران و نيز مركز آموزش كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان همكاري ميكرد. كار نوشتن در اين دوره حال و هواي جديدي يافت. استادان و مربيان : عباس حري از دورة ابتدايي مرحوم مؤمن زاده، مدير مدرسه، و روانشاد رياحي معلم كلاس پنجم را به خاطر دارد، كه اولي فردي مهربان و دومي معلمي سخت گير بود و به دليل اندام درشتش دانشآموزان از او بسيار ميترسيدند. در دورة دبيرستان روانشادان زوّار كه رئيس دبيرستان و تقي بينش كه دبير بود از جمله كساني هستند كه بيش از همه به خاطرش مانده است. در دورة ليسانس استاداني چون دكتر احمدعلي رجايي، دكتر غلامحسين يوسفي، و دكتر متيني و دكتر مختاري را به

ياد دارد و در دوره فوق ليسانس شاگر كساني چون مرحوم محمدتقي دانش پژوه، روانشاد فرشته انوار و خانمها نوش آفرين انصاري، پوري سلطاني، زهرا شادمان، و آقاي علي سينايي بوده است. در دورة دكتري استاداني چون روانشاد دكتر جسن شرا، دكتر كنرادراسكي و دكتر ويليام گافمن, بيش از همه، وي را تحت تأثير قرار دادهاند.هم دوره اي ها و همكاران : عباس حري از همدورهايهاي ابتدايي و متوسطه به كساني چون حسن اميني، حسين نجوميان، محمدرضا شجريان؛ در دوره دانشسرا علي رئوف و حسين نجوميان، و در دورة ليسانس خانم ناهيد بني اقبال، اسداله آزاد، و ناصر انصاري را بيش از همه به ياد دارد. از دوره فوق ليسانس آقايان بهاءالدين خرمشاهي، كامران فاني، نوراله مرادي، علي ميرزايي، و عبدالحسين آذرنگ را به خاطر ميآورد. در دوره دكتري با آقايان دكتر شاهرخ افشارپناه، دكتر سيد صادق، دكتر جعفر مهراد، و خانم دكتر مهرانگيز حريري، بيش از ديگران مراوده داشته است. همكاران امروز بسييار زيادند ونام بردن آنها ممكن است سبب سهوالقلم و در نتيجه شرمساري شود، ولي نميتواند از كساني چون خانمها نوش آفرين انصاري و دكتر نرگس نشاط و آقايان دكتر رحمتاله فتاحي، دكتر جعفر مهراد، و محمود حقيقي كه همكاري فعالانهتري با آنان دارد به خير ياد نكند. همسر و فرزندان : عباس حري در سال 1342 با بانويي از شهر كاشمر ازدواج كرد كه حاصل آن دو فرزند پسر بوده است. اين دو فرزند يكي در رشته پزشكي و ديگري در رشته دندانپزشكي از دانشگاه تهران فارغالتحصيل شدند و هم اكنون داراي همسر و فرزند بوده و به طبابت اشتغال دارند

و مادرشان نيز سرگرم كدبانويي است. اين خانواده چهار نفره افت و خيزهاي بسيار فراوان در طول زندگي داشتهاند و سختترين ايام را نيز بدون گلايه و در نهايت شكيبايي از سرگذراندهاند. بردباري شان شايان قدرشناسي است مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : 1335 آغاز كار معلمي، كاشمر 1335 – 1353 معلمي و دبيري در آموزش و پرورش 1342 ازدواج، كاشمر 1349 ليسانس زبان و ادبيات انگليسي، مشهد 1351 - 1353 همكاري با بخش آموزش كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان 1352 فوق ليسانس كتابداري، تهران 1352 عضو كميته تحقيق گروه كتابداري دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران 1352 - 1356 عضو كميته آموزش انجمن كتابداران ايران 1353 انتقال از آموزش و پرورش به دانشگاه تهران 1353 - 1355 دبير انجمن كتابداران ايران 1353 تاكنون عضو هيات علمي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران 1353 تاكنون عضو شوراي كتاب كودك 1354 – 1355 عضو كميته انتخاب و خريد كتاب دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي 1354 – 1356 سرپرست امور دانشجويي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران 1360 دكتراي كتابداري و اطلاعرساني، دانشگاه كيس وسترن، كليولند، اوهايو، ايالات متحده امريكا 1361 تاكنون عضو كميته اجرايي فرهنگنامه كودكان و نوجوانان 1363 – 1370 همكاري با دانشنامه جهان اسلام 1363 – 1370 ويراستار و مترجم بنياد دايرهالمعارف اسلامي 1364- 1370 سرپرستي ترجمه دانشنامه مك گروهيل با انتشارات اميركبير 1365 – 1370 مدير بخش اطلاعات بنياد دايرهالمعارف اسلامي 1365– 1369 مدير بخش ويراستاري اميركبير 1380تاكنون سردبير و عضو هيات تحريريه مجله روانشناسي و علوم تربيتي 1365 – 1380 مدير بخش اطلاعات دفتر پژوهشهاي فرهنگي 1370 –

1373 عضو كميته علمي و سياستگذاري اصطلاحنامه فرهنگي فارسي(اصفا)، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي؛ سازمان مدارك قرهنگي انقلاب اسلامي 1370 - 1373 مشاور فني كتابخانه ملي 1370 تاكنون عضو شوراي تحصيلات تكميلي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي 1372-1375 عضو وابسته گروه علوم انساني فرهنگستان علوم 1372 – 1379 مشاور اصطلاحنامه علوم قرآني، قم 1373 – 1379 مشاور اصطلاحنامه فارسي فلسفه اسلامي، قم 1373-1379 عضو كميته ملي اطلاع رساني كميسيون ملي يونسكو 1373 – 1374 عضو كميته علمي هشتمين همايش ملي در حوزهاطلاعرساني 1373 - 1375 عضو مجمع هماهنگي نظامهاي اسنادي 1373 – 1377 نايب رييس كنگره بينالمللي كتابداران و اطلاعرسانان مسلمان 1373 - 1380 معاون پژوهش كتابخانهي ملي 1373 تاكنون عضو كميته منطقهاي آسيا و اقيانوسيه، ايفلا 1374 دبير همايش بينالمللي كتابداران و اطلاعرسانان مسلمان (كامليس) در تهران 1374 – 1379 مدير گروه پژوهشي انتشارات سمت 1374 – 1380 مدير گروه آموزش كتابداري و اطلاعرساني دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي 1374 – 1380 طراحي، توسعه، سرپرستي و سرويراستاري دايرهالمعارف فارسي، كتابداري و اطلاعرساني (ج1) 1374 – 1380 مدير مسئول و سردبير مجله فصلنامه كتاب 1374 تاكنون عضو شوراي سردبيران مجلههاي دانشگاه تهران 1375-1377 عضو شوراي برنامه ريزي كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران 1375 - 1381 عضو كميته انتخاب كتاب برگزيده سال 1375 تاكنون عضو شوراي آموزشي و پژوهشي دانشكدهروانشناسي و علوم تربيتي 1376 دبير نخستين همايش بينالمللي جوانِ مسلمان و رسانه 1376 رييس كميته توليد علم ، تدوين و ارايه آن ؛ دانشگاه تهران 1376 - 1377 ويراستار مجله علوم تربيتي 1376-1378 عضو هيات تحريريه نشريه سخن سمت 1376 – 1384 مشاور اطلاعرساني

رئيس جمهور 1376 – 1384 عضو شوراي عالي اطلاعرساني كشور 1377 – 1381 مشاور پژوهشهاي كاربردي دانشگاه تهران 1377 – 1382 عضو شوراي انتشارات دانشگاه تهران 1377 تاكنون عضو هيات مشاوران عالي كتابخانه ملي 1378 تاكنون عضو هيات تحريريه مجله علوم كتابداري و فن آوري اطلاعاتي ايران( انگليسي) 1379 – 1380 سرپرست كتابخانه دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي 1379 تاكنون مدير مسئول مجله پل فيروزه (دفتر پژوهشهاي فرهنگي) 1380 – 1382 معاون آموزشي و تحصيلات تكميلي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي 1380 تاكنون عضو هيات تحريريه مجله انگليسي علم و فنآوري اطلاعات (شيراز) 1380 تاكنون عضو انجمن برنامهريزي آموزشي 1381 دبير گروه كتابشناسي و نسخهشناسي اولين همايش ملي ايرانشناسي 1381-1383 عضو كميته منتخب جذب هيات علمي دانشكده روانشناسي علوم تربيتي دانشگاه تهران 1381 – 1383 عضو كمسيون ارزيابي نشريات دانشگاه تهران 1381 تاكنون مدير مسئول مجله اطلاعشناسي 1382 تاكنون معاون پژوهشي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي 1382 تاكنون سردبير مجله كتابداري (دانشگاه تهران) 1382 تاكنون عضو هيات مؤسس انجمن مطالعات جامعه اطلاعاتي ايران 1383 تاكنون عضو پيوسته انجمن مطالعات جامعه اطلاعاتي ايران 1382 - 1383 مدير گروه پژوهشي رسانه كتاب، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات 1383 تاكنون عضو شوراي علمي بنياد ملي اطلاعات علمي وزارت علوم، تحقيقات و فنآوري 1383 تاكنون مدير كميته واژه گزيني فرهنگستان زبان و ادب فارسي 1383 تاكنون دبير گروه كتابشناسي و نسخهشناسي دومين همايش ملي ايرانشناسي 1383 عضو كميته علمي – فني اطلاع رساني سازمان تحقيقات و آموزش كشاورزي؛ وزارت جهاد كشاورزي 1384 عضو انجمن كتابخانههاي عمومي استان تهران 1384 تاكنون رئيس انجمن ترويج علم ايران 1384- تاكنون عضو شوراي

تخصصي گروه كتابداري و اطلاع رساني دانشگاه تربيت مدرس 1384 عضو كميته تخصصي رشته روانشناسي و علوم تربيتي موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران 1384 عضو كميته تدوين آيين نامه جامع ارتقاء علوم انساني – اجتماعي و هنر دانشگاه تهران 1384 عضو هيات مميزه نظارت بر فعاليتهاي اعضاي هيات علمي بنياد دايره المعارف اسلامي 1385 عضو هيات مميزه مركزي وزارت علوم و تحقيقات و فنآوري 1385 عضو كميسيون تخصصي علوم انساني وزارت علوم و تحقيقات و فن آوري 1385 عضو كميته راهبردي نظام اطلاع رساني دانشگاهي وزارت علوم و فنآوري 1385 عضو كميته كارآفريني دانشگاه تهران فعاليتهاي آموزشي : تدريس در دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقيقات، دانشگاه آزاد واحد شمال، دانشگاه تربيت مدرس، دانشگاه الزهراء، دانشگاه شيراز، دانشگاه اهواز، و دانشگاه مشهد در رشته كتابداري و اطلاع رساني در مقاطع ليسانس، فوق ليسانس، و دكتري و هدايت بيش از 150 پايان نامه كارشناسي ارشد و دكتريمراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : - همكاري در راهاندازي بنياد دايرةالمعارف اسلامي در خدمت جناب آقاي دكتر مهدي محقق - راه اندازي واحد اطلاعاتدفتر پژوهشهاي فرهنگي - راه اندازي واحد اطلاعات بنياد دايرةالمعارف اسلامي - راه اندازي مجله اطلاع شناسي - راه اندازي دايرةالمعارف كتابداري و اطلاع رساني - راه اندازي بانك مطالعات ايرانشناسي - راه اندازي كميته واژه گزيني كتابداري و اطلاع رساني در دورة اخير فرهنگستان زبان و ادب فارسي ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : - داوري مقالات مجلات علمي - داوري كتاب سال دانشگاهي - داوري كتاب سال جمهوري اسلامي ايران - داوري پژوهشهاي فرهنگي -

داوري طرحهاي تحقيقاتي - داوري آثار جشنواره خوارزمي - داوري پايان نامههاي ارشد و دكتري - بررسي كارهاي علمي دانشجويان - شركت در جلسات مستمر پژوهشي، آموزشي و هيأتهاي مميزه دانشگاه و وزارت علوم، و جلسات مختلف ديگر دانشگاهي و وزارتي - همكاري با بنياد ايران شناسي - كارهاي قلمي(مقاله و كتاب) شاگردان : شاگردان دورههاي دانشگاهي عباس حري بسيار كثيرند كه طي بيش از 33 سال كار دانشگاهي در مقاطع مختلف به تحصيل اشتغال داشتهاند. از ميان اين شاگردان، از قديم به جديد به نام هايي چون كاظم حافظيان، ابراهيم عمراني، محمد حسن خوشنويس، فرخ اميرفريار، محمدحسن رجبي، نرگس نشاط، زهير حياتي، رحمتاله فتاحي، هاجر ستوده، كيوان كوشا، برميخوريم كه هريك در عرصه و زمينهاي فعاليت داشته و از كاميابي هايي برخوردار بوده و رهاوردهاي ارزندهاي نيز داشتهاند همفكران فرد : از همفكران عباس حري در عرصههاي مختلف علمي, از جمله كساني كه با انديشههايش نزديكي بيشتري داشته اند نخست سركار خانم دكتر نرگس نشاط و سپس خانمها نوش آفرين انصاري، نوراله مرادي، كامران فاني، محمدحسن رجبي، دكتر رحمت اله فتاحي و دكتر علي رئوف در اين زمره قرار ميگيرند. آرا و گرايشهاي خاص : عباس حري بسيار علاقهمند به نظريه پردازي در عرصة اطلاعات و اطلاعشناسي است و به همين دليل از دهه 1360 به بحث درباره نظريههاي اطلاعات از جمله نظريه رياضي، نظريه معنا شناختي، نظريه سيبرنتيكي، و اخيراً نظريه كوانتومي اطلاعات پرداخته و در اين زمينه آثاري نيز عرضه كرده است. به رويكردهاي ديگري نيز، با استفاده از استدلال استعاري، در زمينه اكولوژي اطلاعات، اختلاف پتانسيل اطلاعاتي، و نيز روش اطلاع

شناختي پرداخته است. وي در گذشته نيز در نقد عالم سوم پوپر، تحليل نظر ابن خلدون در باب تأليف، و جست و جوي مباني تحليل استنادي غرب در علم الحديث و علوم اسلامي قلم زده است. جوائز و نشانها : v دريافت لوح تقدير به مناسبت انتخاب بهعنوان استاد پيشكسوت از سوي انجمن كتابداري و اطلاعرساني ايران و دانشگاه تهران؛ v دريافت لوح تقدير به مناسبت انتخاب كتاب «آيين نگارش علمي» به عنوان كتاب برگزيده دانشگاهي از طرف دانشگاه تهران،1380 v دريافت لوح تقديروجايزه به مناسبت برنده شدن كتاب «مروري بر اطلاعات و اطلاعرساني» به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران,1372 چگونگي عرضه آثار : آثار عباس حري به صورت تاليف، ترجمه، مقاله، يادداشتها و نگارشها، سخنراني، مصاحبه و طرحهاي پژوهشي مي باشد . آثار : nbsp1 " تاليف مقاله : تاليف مقاله :روانشناسي خواندن". ويژگي اثر : دايره المعارف كتابداري و اطلاع رساني. ج 1، ص 926 – 927.2 " تاليف مقاله :راههاي ارتقاي ميزان مطالعه". ويژگي اثر : جهان كتاب. 7 و 8، اسفند 1375، ص 5 - 7.3 " تاليف مقاله :رايانه و رسم الخط فارسي". ويژگي اثر : پيام كتابخانه. 1، بهار 1372، ص 6 - 11.4 " تاليف مقاله :روند به كارگيري روشهاي پژوهش در پايان نامه هاي كارشناسيارشد كتابداري و اطلاعرساني دانشگاه تهران (1348- 1378)". ويژگي اثر : با همكاري افسانه محسن زاده. مجله روانشناسي و علوم تربيتي. 1. بهار و تابستان

1382، ص 55- 76.5 " تاليف مقاله :زنجيره داوري ربط در فرايند انتقال اطلاعات". ويژگي اثر : اطلاع شناسي. 5، پاييز 1383، ص 177 – 193.6 87. A study of Subject Consistency Between the National Library of Iran Humanities Libraries , By Narges Neshat Abass Horri ويژگي اثر : Cataloging Classification Quarterly . Vol 43, 1,2006 ,pp.67-767 Bibliometric Overview of Library and Information Research Productivity in Iran ويژگي اثر : Journal of Education for Library and Information Science. Vol 45, no 1, winter 20048 Education in the Islamic Republic of Iran ويژگي اثر : A General overview. Tehran: Ministry of Education, 19939 The Correlation of Market Place Priorities and Educational Priorities in the Field of Library and Information Science in Iran ويژگي اثر : Proceedings of International Conference for Library and Information Science Educators in The Asia and Pacific Region, by Abbas Horri and Narges Neshat. Selangor, Malasiya, 11 – 12 June 2001.10 The Relationship between Scholarly Publishing and the Counts of Academic Inlinks to Iranian University Web Sites: Exploring Academic Links Creation Motivations ويژگي اثر : by Keyvan Kousha and Abbas Horri.Journal of information management and scientometric.1(2), 2004: 13-22.11 تاليف كتاب: آيين گزارش نويسي. ويژگي اثر : تهران: دبيرخانه هيأت امناي كتابخانه هاي عمومي كشور، 1371.12 تاليف كتاب:

آيين نگارش علمي. ويژگي اثر : تهران: دبيرخانه هيأت امناي كتابخانه هاي عمومي كشور، 1378؛ 1381؛ 138513 تاليف كتاب: اطلاع رساني: نظامها و فرآيندها. ويژگي اثر : تهران: نشر كتابدار، 1378؛ 138514 تاليف كتاب: اطلاع رساني: نگرش و پژوهشها. ويژگي اثر : تهران: نشر كتابدار، 1378؛ 1385.15 تاليف كتاب: توسعة نظام ملي كتابخانه هاي عمومي ايران. ويژگي اثر : با همكاري دكتر جعفر مهراد. شيراز: دانشگاه شيراز، 1380.16 تاليف كتاب: شيوه بهره گيري از كتابخانه. ويژگي اثر : تهران: مركز اسناد فرهنگي آسيا، 1356.17 تاليف كتاب: شيوه هاي استناد در نگارش هاي علمي : رهنمودهاي بين المللي . ويژگي اثر : با همكاري اعظم شاهبداغي . تهران : دانشگاه تهران ، 138518 تاليف كتاب: فهرست كوچك سرعنوانهاي موضوعي. ويژگي اثر : تهران: انجمن كتابداران ايران، 1352.19 تاليف كتاب: كتابخانه آموزشگاهي در مدرسه كتابخانه مدار. ويژگي اثر : با همكاري دكتر نرگس نشاط. تهران: شبكه كتاب، 1383.20 تاليف كتاب: كساني كه جامعه را مي سازند . ويژگي اثر : 1: دكتر عباس حري . تهران : نشر ديبايه ، نشر آناهيد، 138421 تاليف كتاب: مراجع و بهره گيري از آنها. ويژگي اثر : تهران: مركز اسناد فرهنگي آسيا، 1356.22 تاليف كتاب: مروري بر اطلاعات و اطلاع

رساني. ويژگي اثر : تهران: هيئت امناي كتابخانه هاي عمومي كشور، دبيرخانه، 1372.اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب :«مروي بر اطلاعات و اطلاع رساني»: مروري بر اطلاعات و اطلاع رساني؛ دكتر عباس حرّي؛ تهران: دبيرخان? هيأت امناي كتابخانه هاي عمومي كشور، نشر كتابخانه، 1372. در زمان ما كه اطلاعات در حكم ماد? خام استراتژيكي براي پيشرفتهاي فرهنگي، علمي، آموزشي، فني و اقتصادي جامعه محسوب مي شود، نيازهاي علمي و فرهنگي ايجاب مي كند كه دانشجويان و پژوهشگران با شيوه هاي علمي و با اصول و مفاهيم اساسي علم اطلاع رساني و نقش اطلاعات در تحقيق و توسعه آشنا شوند و اين امر مستلزم وجود منابع معتبر در اين زمينه است. اين اثر، به منظور برآوردن نيازهاي مذكور تأليف شده است. در فصول مختلف اين كتاب تلاش بر آن بوده است كه اطلاعات به عنوان عناصر تشكيل دهند? دانش و معرفت مورد بررسي قرار گيرد و كتابخانه ها و مراكز اطلاع رساني نيز نمادهايي تلقي شده اند كه دستيابي به اين عناصر را تسهيل مي كنند. اين اثر، اطلاعات (اين پديد? چندبعدي) را – كه در هم? زمينه ها حضور دارد – براساس كاركرد آن مورد مطالعه قرار مي هد و حيات علمي، صنعتي، آموزشي، اقتصادي و فرهنگي را در گرو بي چون و چراي آن مي داند. كتاب، مشحون از رهنمودهاي مفيد درابعاد مختلف اطلاعات واطلاع رساني است كه با شيوه هاي علمي مورد بررسي قرار گرفته است. و نيازها و برنامه

هاي اطلاعاتي جهان سوم و كشورهاي اسلامي در آن با ديدي ابتكاري ارائه شده است. كتاب در مجموع خالي از حشو و زوايد است و به زباني گويا و دور از تكلف ارائه شده است. مجموع? حاضر حاوي 28 مقال? كوتاه و بلند است كه شش مقال? آن ترجمه و بقيه تاليفي است 23 تاليف مقاله :" بررسي وضعيت مبادله منابع اطلاعاتي ميان كتابخانه هاي دانشگاهي و پژوهشي كشور". ويژگي اثر : نشريه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تبريز. 3- 4، پاييز و زمستان 1375، ص 75- 102.24 تاليف مقاله :" تحقيق نوعي سرمايه گذاري است". ويژگي اثر : بينالود. 3، مهر 1372، ص 22 – 25.25 تاليف مقاله :"ارتباطات علمي و اختلاف پتانسيل اطلاعاتي". ويژگي اثر : اطلاعشناسي. زمستان 1383، ص 17 – 32.26 تاليف مقاله :"ارزيابي شيوه نامه هاي استناد در نشريات معتبر دانشگاه تهران". ويژگي اثر : با همكاري اعظم شاهبداغي. كتابداري. 40، 1382، ص 1 – 23.27 تاليف مقاله :"استناد در آثار علمي: چاله ها و چالشها". ويژگي اثر : مجله روانشناسي و علوم تربيتي. پاييز و زمستان 1383، 120 – 133.28 تاليف مقاله :"اطلاع رساني: اصطلاحي نو با مضموني كهن". ويژگي اثر : دانشمند، ويژه نامه اطلاعات. شهريور، 1369، ص 16- 18.29 تاليف مقاله :"اطلاع شناسي". ويژگي اثر : دايره المعارف كتابداري و اطلاع رساني. 1381؛ ج

1، ص 242 – 244.30 تاليف مقاله :"اطلاعات چيست؟". ويژگي اثر : دانشمند، ويژه نامه اطلاعات. شهريور 1369، ص 5 – 8 و 88 – 89.31 تاليف مقاله :"اطلاعات". ويژگي اثر : دايره المعارف كتابداري و اطلاع رساني. 1381 ؛ ج 1، ص 231 – 235.32 تاليف مقاله :"اكولوژي اطلاعات: مروري بر مفاهيم و مصاديق". ويژگي اثر : اطلاع شناسي. 2، زمستان 1382، ص 5 – 30.33 تاليف مقاله :"اكولوژي اطلاعاتي و نظام اجتماعي». ويژگي اثر : اطلاع شناسي. 4، تابستان 1383، ص، 7 – 17.34 تاليف مقاله :"اهميت اطلاعاتي پايان نامه ها". ويژگي اثر : پژوهشنامه آموزشي. 2، زمستان 1369، ص 6- 11.35 تاليف مقاله :"اهميت و ضرورت به كارگيري منابع خارجي در تحقيقات كشور". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 4، زمستان 1376، ص 7- 12.36 تاليف مقاله :"بررسي پايگاه مطالعات ايران شناسي"، ويژگي اثر : با همكاري دكتر نرگس نشاط، در مجموعه مقالات نخستين همايش ملي ايرانشناسي :تهران : بنياد ايرانشناسي ؛ 138337 تاليف مقاله :"بررسي تاثير پذيري اصطلاحنامه از ورود اصطلاحات جديد با رويكردي بر اصطلاحنامه اريك". ويژگي اثر : با همكاري مهديه ميرزا بيگي . مجله كتابداري . 1و2 ( بهار و تابستان 1385)38 تاليف مقاله :"بررسي رابطه ميان مجلات منتشر شده حوزه هاي تخصصي و ارتقا علمي متخصصان كشور".

ويژگي اثر : مجله روانشناسي و علوم تربيتي. 2، بهار 1374، ص 33- 44.39 تاليف مقاله :"بررسي راهكارهاي عملياتي كردن طرح نظام ملي اطلاع رساني در دانشگاههاي كشور". ويژگي اثر : با همكاري فاطمه زنديان. كتابداري. 38، شماره 41، بهار و تابستان 1383، ص 91 – 124.40 تاليف مقاله :"بررسي فرايند اطلاع جويي پيوسته دانشجويان كارشناسي ارشد علوم كتابداري و اطلاعرساني دانشگاهها". ويژگي اثر : با همكاري حميد كشاورز. كتابداري. 38، شماره 41، بهار و تابستان 1383، ص 1 – 24.41 تاليف مقاله :"بررسي فعاليتهاي علمي و پژوهشي اعضاي هيات علمي رشته كتابداري و اطلاع رساني ايران تا پايان سال 1378". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 2( تابستان 1379) ص 9- 36.42 تاليف مقاله :"بررسي كارايي علمي پژوهشي سمينارهاي تخصصي برگزار شده در ايران". ويژگي اثر : در سمينار تحقيق و توسعه (26 - 28 تير 1368)، مجموعه مقالات سمينار تحقيق و توسعه. تهران: سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي ايران، 1368.43 تاليف مقاله :"بررسي گرايش موضوعي آثار علمي و پژوهشي رشته كتابداري و اطلاع رساني، از آغاز تا پايان سال 1377"، ويژگي اثر : در فهرست رايانهاي: كاربرد و توسعه مجموعه مقالههاي همايش .... تهران: مشهد، دانشگاه فردوسي مشهد؛ تهران: مركز اطلاع رساني و خدمات علمي وزارت جهاد سازندگي، 1379.44 تاليف مقاله :"بررسي ميزان همگوني تدريس مواد با توليد و هدايت آثار توسط اعضاي هيئت علمي رشته كتابداري و اطلاع رساني".

ويژگي اثر : با همكاري نجمه سالمي. مجله روانشناسي و علوم تربيتي. 32، پاييز و زمستان 1382، ص 47 – 70.45 تاليف مقاله :"بررسي وضع پيشينه در پاياننامه هاي كارشناسي ارشد دانشكده مديريت واطلاع رساني پزشكي". ويژگي اثر : مجله روانشناسي و علوم تربيتي. 1- 4، 1375، ص 33 – 37.46 تاليف مقاله :"بررسي وضعيت مجلات منتشر شده در ايران در طول برنامه پنجساله اول توسعه 68- 72". ويژگي اثر : كتابداري. دفتر بيست و ششم و بيست و هفتم، 1376، ص 21 - 37.47 تاليف مقاله :"تبلور اطلاعات در تكنولوژي". ويژگي اثر : ريزپردازنده. 8 و 9، فروردين و ارديبهشت 1370، ص 5 – 8.48 تاليف مقاله :"تحليل استنادي و شباهتهاي آن با علمالحديث". ويژگي اثر : نشر دانش. 2، بهمن واسفند 1362، ص 11- 17.49 تاليف مقاله :"تحليل استنادي". ويژگي اثر : دايره المعارف كتابداري و اطلاع رساني. ج 1، ص 616 – 620.50 تاليف مقاله :"تحليل ساختاري توصيف گرهاي فارسي پايگاه هاي اطلاعاتي پژوهشگاه اطلاعات و مدارك علمي ايران"، ويژگي اثر : با همكاري شكوفه آخوندي . مجله كتابداري . سال چهلم ، دفتر 45 (بهار و تابستان 1385 )51 تاليف مقاله :"تشكيل بانك اطلاعات فرهنگي". ويژگي اثر : چاپ و انتشار. 1، ارديبهشت 1373، ص 38 - 41.52 تاليف مقاله :"چگونگي حمايت از

مالكيت فكري در كشورهاي اسلامي"، ويژگي اثر : در سخنرانيها و مقالات همايش ملي بررسي حقوق مالكيت ادبي و هنري، با همكاري سازمان جهاني مالكيت فكري (تهران: دانشگاه تهران؛ خانه ادبيات، 1383، ص 299 - 313).53 تاليف مقاله :"چهل سال عشق و تفكر و تلاش". ويژگي اثر : زندگينامه و خدمات علمي و فرهنگي ... نوش آفرين انصاري. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1383، ص 39 – 47.54 تاليف مقاله :"دايره المعارف كتابداري و اطلاع رساني، ضرورت دنياي نو". ويژگي اثر : همشهري. 27 مرداد 1375.55 تاليف مقاله :"درباره ادبيات كودكان". ويژگي اثر : پويه، نشريه آموزشي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان. 2، پاييز 1353، ص 5 – 12.56 تاليف مقاله :"دستيابي به اطلاعات در پژوهشهاي كشورهاي اسلامي". ويژگي اثر : نشريه علوم تربيتي.شماره 1و2، 1367، ص 1- 5.57 تاليف مقاله :"ده سال تلاش". ويژگي اثر : نامه انجمن كتابداران ايران. 4، زمستان 1354، ص 508- 514.58 تاليف مقاله :"رفتار استنادي نويسندگان مقاله هاي مجله روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران از آغاز تا پايان سال 1379". ويژگي اثر : با همكاري نرگس نشاط. مجله روانشناسي و علوم تربيتي. پاييز و زمستان 1381، ص 1 – 33.59 تاليف مقاله :"سياستگذاري اطلاع رساني". ويژگي اثر : رهيافت. 25، پاييز 1380، ص 6 – 12.60 تاليف مقاله

:"شناسايي الگوهاي روابط فرارشته اي مقالات تاليفي رشته كتابداري و اطلاع رساني در ايران ، با همكاري غزاله قناويز چيان و امير حسين غائبي . ويژگي اثر : مجله روانشناسي و علوم تربيتي . س. 36 ، 1و2( بهار و تابستان 1385):17-3561 تاليف مقاله :"ضرورت تبيين بهره وري در فعاليتهاي كتابداري و اطلاعرساني". ويژگي اثر : كتابداري: نشريه علمي در تحقيقات كتابشناسي، كتابداري و اطلاعرساني. 26 و 27( 1376): 21 – 37.62 تاليف مقاله :"عنوان نوشته". مروري بر اطلاعات و اطلاعرساني. ويژگي اثر : تهران: دبيرخانه هيئت امناي كتابخانههاي عمومي كشور، نشر كتابخانه، 1372، ص 177- 180.63 تاليف مقاله :"قيمت كتاب در طول برنامه پنجساله اول توسعه 1368- 1372". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3 و 4، پاييز و زمستان 1374، ص 9- 23.64 تاليف مقاله :"كاربرد چند رسانه ايها در اطلاع رساني پزشكي". ويژگي اثر : كامپيوتر. 5، 1373، ص 12 – 18.65 تاليف مقاله :"كتاب و عالم سوم پوپر". ويژگي اثر : نشريه علوم تربيتي (ويژه كتابداري). 3 و 4، 1366، ص 1 – 11.66 تاليف مقاله :"كتابداري و مديريت جديد". ويژگي اثر : نامه انجمن كتابداران ايران. 3، پاييز 1354، ص 425 - 434.67 تاليف مقاله :"مديريت دانش و مديريت اطلاعات در كتابداري". ويژگي اثر : كتاب ماه كليات. آذر 1383، ص 8 – 11.68

تاليف مقاله :"مروري بر دو راهنما". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3 و 4، پاييز و زمستان 1373، ص 118- 121.69 تاليف مقاله :"مروي بر مفاهيم و نظريه ها در قلمرو اطلاع شناسي". ويژگي اثر : اطلاع شناسي. پاييز 1382، ص 9 – 3470 تاليف مقاله :"مسائل و مشكلات ذخيره پيش همارا و بازيابي پس همارا در نظام رايانه اي". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3 و 4، پاييز و زمستان 1373، ص 8 – 15.71 تاليف مقاله :"مصرف و توليد اطلاعات". ويژگي اثر : در سمينار نقش اطلاعات علمي و فني در خدمات دفاع مقدس (18و 19 خرداد 1366)، مجموعه مقالات و سخنرانيهاي ارائه شده. تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، معاونت صنايع خودكفايي، مديريت تحقيقات و آموزش، مركز اطلاعات علمي و فني، [ 1366].72 تاليف مقاله :"مطالعه تأثير استفاده از اينترنت بر رفتار پژوهشي اعضاي هيات علمي دانشگاه تهران". ويژگي اثر : با همكاري مريم اسدي. كتابداري. 40، 1382، ص 123 – 171.73 تاليف مقاله :"مطالعه رفتار اطلاع يابي اينترنتي دانشجويان تحصيلات تكميلي دانشگاه شهيد بهشتي". ويژگي اثر : مجله كتابداري ( پاييز و زمستان 1383): 1 – 40.74 تاليف مقاله :"مطالعه عملكرد نهادها و برنامه هاي پژوهشي در حوزه اطلاع رساني ايران". ويژگي اثر : رهيافت. 25، پاييز 1380، ص 78- 93.75 تاليف مقاله :"مطالعه ميزان همبستگي موضوعي پايان نامه

ها و مقالات فارسي در رشته كتابداري و اطلاع رساني ايران". ويژگي اثر : مجله روانشناسي و علوم تربيتي. 32، بهار و تابستان 1381، ص 43 – 74.76 تاليف مقاله :"نظام چند سطحي در ذخيره و بازيابي رايانه اي اطلاعات اسلامي". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3( پاييز 1375) ص 8 - 13.77 تاليف مقاله :"نظر ابنخلدون در باب تأليف". ويژگي اثر : نشر دانش. 4( خرداد و تير 1363) ص 20- 27.78 تاليف مقاله :"نظريه كوانتومي اطلاعات" . ويژگي اثر : اطلاع شناسي. سال سوم ، 3و4 ( بهار و تابستان1385 ).79 تاليف مقاله :"نقش خبرنامه". ويژگي اثر : پژوهشنامه آموزشي. 1( پاييز 1369) ص 6- 12.80 تاليف مقاله :"نقش كتابخانه ها در تحقق جوامع اطلاعاتي و معرفتي". ويژگي اثر : مجله كتابداري . سال چهلم ، دفتر45 ( بهار و تابستان 1385)81 تاليف مقاله :"واقع گرايي در ادبيات كودكان" . ويژگي اثر : گزارش شوراي كتاب كودك (نشريه داخلي). شماره 1، 135382 تاليف مقاله :"وجه معرفتشناختي پوزيتيويسم منطقي و جايگاه آن در مطالعات كتابداري و اطلاع رساني". ويژگي اثر : اطلاعشناسي. (بهار 1383)، ص 5 – 16.83 تاليف مقاله :"وحدت در كتابشناسي". ويژگي اثر : نامه انجمن كتابداران ايران. 2، تابستان 1355، ص 207 – 219.84 تاليف مقاله :"وضعيت

كتابداري و اطلاعرساني در ايران". ويژگي اثر : كتاب ماه كليات. 5، ارديبهشت 1382، ص 4 – 17.85 تاليف مقاله:"آيين بدنويسي". ويژگي اثر : آينه پژوهش. 3، مهر و آبان 1370، ص 2- 5.86 ترجمه كتاب : اصطلاحنامه فرهنگ، ارتباطات، و اطلاعات، ويژگي اثر : از اصطلاحنامه يونسكو، گردآوري جين اچسن؛ ترجمه عباس حري و عبدالحسين آذرنگ با همكاري پروانه گودرزي. تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1375.87 ترجمه كتاب : راهنماي تهيه و گسترش اصطلاحنامه يكزبانه، ويژگي اثر : تأليف درك آوستين و پيتر ديل، ترجمه عباس حري. تهران: مركز اسناد و مدارك علمي ايران، 1365.88 ترجمه كتاب اصطلاحنامه بين المللي توسعه فرهنگي يونسكو. ويژگي اثر : با همكاري پروانه گودرزي. تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1377.89 ترجمه مقاله : «انعكاس انتشارات اسلامي در چند نمايه». ويژگي اثر : تأليف ا. ستاروس. رحمان. نشريه علوم تربيتي. 1 – 4، سال 1365، ص 73 - 92.90 ترجمه مقاله : «برنامه اطلاعاتي جهان اسلام: اصول نظري». ويژگي اثر : تأليف اولي محمد عبدالحميد. در اكملالدين احسان اغلو و ديگران. شبكه اطلاعرساني در كشورهاي اسلامي. تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1369، ص 1 – 20.91 ترجمه مقاله : «پوزيتيويسم و تحقيق در كتابداري و اطلاعرساني». ويژگي اثر : تأليف مايكل هريس. مروري بر اطلاعات و اطلاعرساني. تهران: هيئت امناي كتابخانههاي عمومي كشور، دبيرخانه، 1372،

ص 269 – 289.92 ترجمه مقاله : «جامعيت دستيابي موضوعي در شبكهاي بين المللي». ويژگي اثر : تأليف ف. و. لنكستر. در اكملالدين احسان اغلو و ديگران. شبكه اطلاعرساني در كشورهاي اسلامي. تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1369، ص 59 – 73.93 ترجمه مقاله : «خواندن به قصد لذت». ويژگي اثر : تأليف ال.اي.جي استرانگ. نامه انجمن كتابداران ايران. 4، زمستان 1352، ص 4 – 15.94 ترجمه مقاله : «سياست اطلاعاتي جهان سوم براي قرن بيست و يكم». ويژگي اثر : تأليف ضياءالدين سردار. دانشمند، ويژهنامه اطلاعات. شهريور 1369، ص 85 – 87.95 ترجمه مقاله : «فراسوي مرزهاي زمان و مكان». ويژگي اثر : تأليف رابرت وج ورث. گزيده مقالات ايفلا (تركيه: 20- 26 اوت 1995). زير نظر عباس حري. تهران: كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران، 1375، ص 1 – 8.96 ترجمه مقاله : «كتابخانه ها در جمهوري خلق چين از سال 1949 به بعد». ويژگي اثر : تأليف تي ماجان. خبرنامه انجمن كتابداران ايران. 3، پاييز 1350، 6 – 16.97 ترجمه مقاله : «كتابشناسي علوم ابن كفاني». تأليف ج. ج. ويتكام. تحقيقات اسلامي (يادنامه دكتر احمد طاهري عراقي). 1 و 3، 1370، ص 161- 172. nbsp98 ترجمه مقاله : «گاه شماري در كتاب تاريخ الاطباء اسحاق بن حنين». ويژگي اثر : تأليف ف.و.زيمرمان. فصلنامه كتاب. 1، بهار 1375، ص 81 – 89.99 ترجمه

مقاله : «مسئوليت اجتماعي دانشمندان». ويژگي اثر : تأليف برتراند راسل. فردوسي. 998، بهمن 1349، ص 10 – 11.100 ترجمه مقاله : «مك لوهان، جوانان و ادبيات». ويژگي اثر : تأليف الينور كامرون. نامه انجمن كتابداران ايران. 10، بهار 1352، ص 4 – 15.101 ترجمه مقاله : «وضع كنوني بشر». ويژگي اثر : نويسنده اريك فرم. فردوسي. 993، آذر 1349، ص 16 – 19 و ترجمه 172 مقاله براي جلدهاي مختلف دانشنامه جهان اسلام. تهران: بنياد دايره المعارف اسلامي، 1364 – 1370. .102 سخنراني در رابطه با : "رسانه كتاب در ايران و چشم انداز جهاني آن". ويژگي اثر : كتاب هفته. 28 آذر 1383، ص 18.103 سخنراني در رابطه با : افتتاحيه : ارتباط با منابع جهاني اطلاعات . ويژگي اثر : دانشگاه تهران با همكاري شركت اطلاع رساني نباء .دانشكده فني دانشگاه تهران:1376104 سخنراني در رابطه با : افتتاحيه كتاب و كتابخواني . ويژگي اثر : فرهنگسراي انديشه: 1375105 سخنراني در رابطه با : پردازش و انتقال اطلاعات . ويژگي اثر : يازدهمين نمايشگا بين المللي كتاب تهران : نمايشگاه اطلاع رساني و فن آوري اطلاعات: 1377106 سخنراني در رابطه با : " جامعه شناسي پزوهش" . ويژگي اثر : همايش پزوهش و فرهنگ و جامعه. اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي خراسان؛ 1378107 سخنراني

در رابطه با : " جايگاه كتابداري در عصر اطلاعات ". ويژگي اثر : انجمن كتابداري و اطلاع رساني ايران؛ شاخه خوزستان. آبان1383108 سخنراني در رابطه با : " راههايي براي مشاركت بهينه در دومين مرحله اجلاس جهاني سران درباره جامعه اطلاعاتي . ويژگي اثر : نخستين نشست تخصصي . تير 1383109 سخنراني در رابطه با : "اطلاعات خرد، اطلاعات كلان و نظام ملي اطلاع رساني"، ويژگي اثر : در سمينار توسعه نظام مديريت در اطلاعرساني و كتابداري (4- 5 آبان 1371).110 سخنراني در رابطه با : "اطلاعات و توسعه"، ويژگي اثر : در سمينار اطلاع رساني تحقيق و توسعه. تهران: مؤسسه آموزشي و تحقيقاتي صنايع دفاعي، شهريور 1371.111 سخنراني در رابطه با : "اطلاعات و گردش آن". ويژگي اثر : مركز اطلاع رساني جهاد سازندگي: شهريور 1373.112 سخنراني در رابطه با : "ايجاد شرايط مناسب آموزشي براي بهبود و ارتقاء انشاءنويسي". ويژگي اثر : ارائه شده در سمينار آموزش انشاء. (نيشابور: مركز تربيت معلم شيخ طوسي، 30 – 31 ارديبهشت 1372).113 سخنراني در رابطه با : "ايجاد مركز ملي اطلاعات پزشكي در ايران: طرح پيشنهادي"، ويژگي اثر : در اولين سمينار نياز كتابداري و اطلاع رساني پزشكي در ايران (16- 17 اسفند 1367). مشهد: دانشگاه علوم پزشكي مشهد، [1367].114 سخنراني در رابطه با : "اينفوتراپي (اطلاع درماني) و جايگاه آن در اطلاعرساني

پزشكي"، ويژگي اثر : در ششمين همايش ملي اطلاع رساني پزشكي (اصفهان 10- 11 ارديبهشت 1383).115 سخنراني در رابطه با : "تبلور اطلاعات در تكنولوژي و برخورد جهان سوم با اينگونه اطلاعات"، ويژگي اثر : در كنفرانس تكنولوژي و اطلاعات(3 تيرماه 1369).تهران:سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي ايران،1371.116 سخنراني در رابطه با : "تشكيل بانك اطلاعات فرهنگي، گامي در جهت مقابله با تهاجم فرهنگي". ويژگي اثر : اطلاعات. 30 بهمن 1372.117 سخنراني در رابطه با : "جايگاه ترويج علم در جامعه اطلاعاتي" ويژگي اثر : دوره آموزش روزنامه نگاري و جامعه اطلاعاتي . اسفند 1384118 سخنراني در رابطه با : "دايره المعارفها: نگاه از درون" ويژگي اثر : دايرهالمعارف زن ايراني. جهاد دانشگاهي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي. مهر 1383.119 سخنراني در رابطه با : "روابط متقابل قوانين ملي و بين المللي حق مؤلف"، ويژگي اثر : در همايش حق مؤلف (اسفند 1380).120 سخنراني در رابطه با : "رويكرد اكولوژيكي به جامعه اطلاعاتي"، ويژگي اثر : در همايش جامعه اطلاعاتي، 1382. سخنراني افتتاحيه . كارگاه آموزشي پنجمين نمايشگاه كتاب و بانكهاي اطلاعاتي : شركت مهندسي رز سيستم ؛1376121 سخنراني در رابطه با : "سواد اطلاعاتي و اخلاق اطلاع رساني . ويژگي اثر : پزوهشكده فرهنگ و هنر و ارتباطات ,گروه رسانه هاي الكترونيك. ارديبهشت 1383122 سخنراني در رابطه

با : "ضرورت اصلاح برخي رويه هاي فرهنگي در ايران براي نيل به جامعه اطلاعاتي"، ويژگي اثر : در همايش علمي ايران و جامعه اطلاعاتي در سال 1400 هجري شمسي (25 - 27 آذر 1381).123 سخنراني در رابطه با : "طرح پيشنهادي براي تشكيل بانك اطلاعات فرهنگي". ويژگي اثر : ارائه شده در اولين سمينار ملي فرهنگ و توسعه. (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 24 – 26 مهر 1372).124 سخنراني در رابطه با : "علم اطلاع رساني و اهميت آن " . ويژگي اثر : گردهمايي مسئولين مراكز اطلاع رساني مجتمع ها و شركتهاي تابعه شركت ملي صنايع پتروشيمي . تهران : 1376125 سخنراني در رابطه با : "كتابداري و اطلاع رساني در رويارويي با دوگانگي اطلاعات با اشاراتي بر: سياستهاي كلان اطلاع رساني در ايران". ويژگي اثر : مشهد : دانشگاه فردوسي : خرداد 1378126 سخنراني در رابطه با : "مباني رشته ما". ويژگي اثر : در دانشگاه امام رضا . مشهد ، 2/9/85127 سخنراني در رابطه با : "مروري بر بانك مطالعات ايران شناسي". ويژگي اثر : ارائه شده در دومين همايش ملي ايرانشناسي (تهران: بنياد ايرانشناسي، 30 آذر – 3 دي 1383).128 سخنراني در رابطه با : "نقش اطلاعات در برنامه ريزي خرد و كلان". ويژگي اثر : ارائه شده در دومين سمينار نقش اطلاعات و ارتباطات در تحول اداري

(تهران: وزارت جهاد سازندگي، 6 – 7 مهر 1373).129 سخنراني در رابطه با : "نقش تخيل در آثار كودكان و نوجوانان" . ويژگي اثر : نشست ماهانه نقد آثار غير تخيلي . كتاب ماه كودك و نوجوان ؛ 1382130 سخنراني در رابطه با : "نقش خدمات اطلاعاتي در پيشرفت فرهنگي". ويژگي اثر : در سمينار بررسي تحليلي موانع و عوامل مؤثر در پيشرفتهاي فرهنگي (بيرجند، 11- 15 ارديبهشت 1365 )131 سخنراني در رابطه با : "نقش نظام آموزشي در توسعه كمي و كيفي نشر" ويژگي اثر : ، در دومين گردهمايي نقش اطلاع رساني در توسعه فرهنگي: كتاب و فن آوري اطلاعات (25- 26 بهمن ماه 1380).132 سخنراني در رابطه با : "نمايه ها به عنوان ملاكهاي ارزشگذاري نوشته هاي علمي"، ويژگي اثر : در همايش روش شناسي و فنون تحقيق (21- 19 بهمن 1376).محل ندارد133 سخنراني در رابطه با : "هنر حر بودن" . ويژگي اثر : ارائه شده در دومين كنگره فرهنگ عاشورا (11 – 13 خرداد 1375).134 سخنراني در رابطه با : ضرورت نظام مند بودن فعاليتهاي اطلاع رساني ويژگي اثر : . وزارت جهاد سازندگي ، مركز تحقيقات اطلاع رساني . اتاق فكر ؛16 دي 1385135 طرحهاي پژوهشي: بررسي عوامل موثر بر تغيير رشته دانشجويان دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي در سال تحصيلي 82-83( در دست اجرا) طرحهاي پژوهشي: بررسي وضعيت

اعتبار ويژه اعضاي هيات علمي دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران و تاثير آن بر توليدات علمي آنان ، 1385 ( در دست اجرا ) طرحهاي پژوهشي: بررسي وضعيت شيوه نامه هاي تدوين پايان نامه ، نشر مقاله در مجلات ، و انتشار كتاب در دانشگاه تهران و ارائه الگو براي اين گونه توليدات ، 1385 ( در دست اجرا) طرحهاي پژوهشي: طراحي «نظام ملي اطلاعرساني»، كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران؛1373-1375 طرحهاي پژوهشي: طراحي كتابخانه تخصصي و كانون ارجاعي در حوزه ساختمان و مسكن؛1376 طرحهاي پژوهشي: طراحي و اجراي بانك اطلاعات پژوهشهاي فرهنگي؛1374-1377 طرحهاي پژوهشي: طراحي و اجراي پايگاه پايان نامه هاي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي؛1382-1383 طرحهاي پژوهشي: طراحي و اجراي پروژه كامپيوتري كردن فهرستنويسي كتابهاي فارسي ؛ دفتر پزوهشهاي فرهنگي؛1367-1371 طرحهاي پژوهشي: طراحي و راه اندازي پايگاه اطلاعات عكس و عكاسي(دفتر پژوهش هاي فرهنگي)؛1372 طرحهاي پژوهشي: طراحي،راه اندازي و توسعه پايگاه مطالعات ايرانشناسي؛1376- طرحهاي پژوهشي: مجري طرح بررسي استنادهاي مقاله هاي مجله روانشناسي و علوم تربيتي؛1379-1380 طرحهاي پژوهشي: مجري طرح بررسي استنادهاي مقاله هاي مجله روانشناسي و علوم تربيتي؛1379- طرحهاي پژوهشي: مشاركت در طراحي و توسعه «شوراي عالي اطلاع رساني»؛1375 طرحهاي پژوهشي: مشاور امور كتابداري طرح فهرستگان ايران . سازمان پزوهشهاي علمي و صنعتي ايران : 1368 nbsp149 طرحهاي پژوهشي: ناظر طرح بررسي كتابخانه هاي هنرستانهاي كشور و چگونگي استفاده هنرجويان از آنها. وزارت آموزش و پرورش ؛ معاونت آموزش فني و حرفه اي ؛ 1372 طرحهاي

پژوهشي: ناظر طرح توسعه كتابخانهه اي عمومي كشور، هيئت امناي كتابخانه هاي عمومي؛1383 nbsp151 طرحهاي پژوهشي: ناظر طرح فهرست مطالب شهيد و شهادت در مطبوعات فارسي ايران. بنياد شهيد انقلاب اسلامي ؛1377 nbsp152 طرحهاي پژوهشي: ناظر طرح فهرستگان علوم انتظامي . مركز مطالعات و پزوهشهاي ناجا؛ 1376 طرحهاي پژوهشي: نظارت بر طرح نمايه سازي وصاياي شهدا . بنياد شهيد انقلاب اسلامي ؛1376 nbsp154 طرحهاي پژوهشي: نظارت بر طرح مسائل كتابخانه هاي آموزشگاهي ايران (وزارت آموزش و پرورش)؛1370-1371 طرحهاي پژوهشي: همكاري در طرح بررسي چگونگي دستيابي اعضاي هيات علمي دانشكدهعلوم دانشگاه تهران به مدارك و اطلاعات علمي؛ 1352 مصاحبه « همه چيز براي كتاب نخواندن مهياست». ويژگي اثر : جام جم . 13 آذر 1384، ص1و16157 مصاحبه «اطلاعشناسي صنعتي». ويژگي اثر : فرهنگ و صنعت. 52، خرداد 1384.158 مصاحبه «اين گفتگو پشت پرده ندارد». ويژگي اثر : خبرنامه انجمن كتابداري و اطلاع رساني ايران . س. پنجم ، شماره 1، (بهمن و اسفند 1384).159 مصاحبه «بانك اطلاعات فرهنگي». ويژگي اثر : فرهنگ و سينما. ارديبهشت 1369، ص 14 – 16.160 مصاحبه «جايزه ترويج علم ايران» . ويژگي اثر : مصاحبه. خبرنامه داخلي انجمن ترويج علم ايران. دي ماه 1385161 مصاحبه «چه كساني كتاب نميخوانند و چرا؟» ويژگي اثر : .

ايران. 23 ارديبهشت 1375.162 مصاحبه «دايره المعارفها جلوهگاه جهان بيني جوامعند». ويژگي اثر : كيهان فرهنگي. 127، خرداد، تير 1375، ص 107- 109.163 مصاحبه «درباره فصلنامه كتاب »؛ ويژگي اثر : آبان 1375.164 مصاحبه «سرگذشتنامه و آثار » ويژگي اثر : آرشيو شفاهي . سازمان اسناد و كتابخانه ملي , معاونت اسناد ،1384165 مصاحبه «كتابخانه عمومي و توسعه فرهنگي». ويژگي اثر : پيام كتابخانه. 2 و 3، تابستان و پاييز 1371، ص29– 32.166 مصاحبه «كتابداري يا اطلاع رساني » . ويژگي اثر : ليبر: فصلنامه انجمن علمي – دانشجويي كتابداري و اطلاع رساني دانشگاه تهران . دوره دوم ، 4( زمستان 1384).167 مصاحبه «معلم دورترين روزها». ويژگي اثر : ايران. 27 آبان 1383.168 مصاحبه «ناكامي همايشها در بهبود اوضاع» ويژگي اثر : . ايران. 4 مهر 1383.169 يادداشت ها و نگرشها: " اشارهاي به فلسفه كتابداري". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 1، بهار170 يادداشت ها و نگرشها: " زمزمه كتابخانه ملي در شصت سالگي" . ويژگي اثر : اطلاع رساني : نظام ها و فرايندها. تهران: نشركتابدار، 1378، ص. 118-120171 يادداشت ها و نگرشها: " لجاجت علمي" . ويژگي اثر : اطلاع رساني : نگرش ها و پژوهش ها. تهران : نشركتابدار، 1378،ص. 164-166172

يادداشت ها و نگرشها: " مديريت رسانه ها ". ويژگي اثر : اطلاع رساني : نگرش ها و پژوهش ها . تهران : نشر كتابدار،1378، ص.231-235173 يادداشت ها و نگرشها: " هدايت گري در آموزش متوسطه ". ويژگي اثر : اطلاع رساني : نظام ها و فرايندها. تهران : نشركتابدار، 1387، ص. 202-203174 يادداشت ها و نگرشها: "آموزش كتابداري در ايران". ويژگي اثر : پيام كتابخانه، 4، زمستان 1372، ص 18- 21.175 يادداشت ها و نگرشها: "اطلاع باوري". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 4، تابستان 1375، ص 5176 يادداشت ها و نگرشها: "اطلاع رساني، رسالت آموزش عالي". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3 و 4، پاييز و زمستان 1373،ص 5- 7.177 يادداشت ها و نگرشها: "اطلاع شناسي". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3. پاييز 1372، ص 393- 395.178 يادداشت ها و نگرشها: "اقتصاد اطلاعات". ويژگي اثر : نشريه علوم تربيتي. 3- 4، سال 1368، ص 1- 4.179 يادداشت ها و نگرشها: "انتقال تجربه ها در دايره المعارف نگاري ايران معاصر. ويژگي اثر : كتاب ماه كليات.12، آذر 1377، ص 8.180 يادداشت ها و نگرشها: "ايدز تكنولوژيكي. ويژگي اثر : اطلاع رساني:نگرشها و پژوهشها. تهران:نشر كتابدار، 1378،ص236-238181 يادداشت ها و نگرشها: "اينترنت در كتابخانه" ويژگي اثر :

. كتاب ماه كليات.41 و 42، ارديبهشت و خرداد 1380، ص 40 – 41. . كتاب ماه كليات.41 و 42، ارديبهشت و خرداد 1380، ص 40 – 41.182 يادداشت ها و نگرشها: "برنامه ريزي آموزشي". ويژگي اثر : اطلاعرساني: نگرشها و پژوهشها. تهران: نشر كتابدار، 1378، ص 204 - 206.183 يادداشت ها و نگرشها: "برنامه مديريت نظامهاي اطلاعاتي". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3، پاييز 1380، ص 5- 6.184 يادداشت ها و نگرشها: "تأمل در مصرف". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 1. بهار 1377، ص 5- 6.185 يادداشت ها و نگرشها: "تداخل در وظايف سازماني". ويژگي اثر : اطلاعرساني: نگرشها و پژوهشها. تهران: نشر كتابدار، 1378، ص 228- 230186 يادداشت ها و نگرشها: "تكثر يا وحدت". ويژگي اثر : اطلاعرساني:نگرشها و پژوهشها. تهران:نشر كتابدار، 1378،ص.28- 30.187 يادداشت ها و نگرشها: "جوان مسلمان، رسانه و موج چهارم". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3، پاييز 1376، ص 7- 9.188 يادداشت ها و نگرشها: "در جستوجوي هويت". ويژگي اثر : اطلاع رساني: نگرشها و پژوهشها. تهران: نشر كتابدار، 1378، ص 13- 16.189 يادداشت ها و نگرشها: "دسترس پذيري. اطلاع رساني: نگرشها و پژوهشها. ويژگي اثر : تهران: نشر كتابدار ،1378،ص222- 227.190 يادداشت ها و نگرشها: "رويارويي با رسانه ها". ويژگي اثر : اطلاعرساني: نگرشها

و پژوهشها. تهران: نشر كتابدار، 1378، ص 23- 27.191 يادداشت ها و نگرشها: "سياست مجموعه سازي". ويژگي اثر : اطلاعرساني: نگرشها و پژوهشها. تهران: نشر كتابدار، 1378، ص 219- 221.192 يادداشت ها و نگرشها: "ضرورت تبيين بهره وري در فعاليتهاي كتابداري و اطلاع رساني". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 3، پاييز 1379، ص 12- 18.193 يادداشت ها و نگرشها: "عمر مجلات". ويژگي اثر : اطلاعرساني: نظامها و فرآيندها. تهران: نشر كتابدار، 1378، ص 170- 172.194 يادداشت ها و نگرشها: "گزارش سفر مالزي". ويژگي اثر : فصلنامه كتاب. 1، بهار 1375، ص 143- 160.195 يادداشت ها و نگرشها: "مرگ كتاب" . اطلاع رساني : نگرش ها و پژوهش ها . ويژگي اثر : تهران : نشر كتابدار، 1378، ص. 167-169196 يادداشت ها و نگرشها: "نيروي انساني كتابخانه ملي ". ويژگي اثر : اطلاع رساني : نظام ها و فرايندها . تهران: نشركتابدار، 1378197 يادداشت ها و نگرشها: "هدايت گري در آموزش ". ويژگي اثر : اطلاع رساني : نظام ها و فرايندها. تهران: نشركتابدار،1378 ، ص. 199-201

حريرچي، فيروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1342، دكتراى زبان و ادبيات عربى از دانشگاه تهران در سال 1354.

مرتبه علمى:

مربى زبان و ادبيات

عربى در سال 1348، استاديار در سال 1356، دانشيار در سال 1363 و استاد زبان و ادبيات عربى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

عضو فرهنگستان بين المللى زبان و ادبيات عربى سوريه، تدريس در دانشگاه تهران، تربيت 200 عضو هيأت علمى براى دانشگاههاى كشور، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 50 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 15

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

زبان و ادبيات عربى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 30، تعداد مقالات بزبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

زبان و ادبيات عربى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

حريري، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1284 ش)، شاعر، نويسنده، روزنامه نگار و پزشك. در شهر تبريز به دنيا آمد و علوم ابتدايى و متوسطه را در همان شهر فراگرفت. وى از همدرسان شهريار و غلامحسين رعدى و حسنيعلى پسيان بود. از آنجا به تهران آمد و در رشته ى حقوق به تحصيل مشغول شد. پس از اخذ ليسانس به تبريز بازگشت و در آنجا به انتشار روزنامه ى مستعجل «ارديبهشت» پرداخت. حريرى پس از چندى به تهران آمد و با استاد ملك الشعرا بهار وهاشم افسر مصاحبت كرد و با رموز شعر و شاعرى آشنا شد. وى به اروپا سفر كرد و در رشته ى طب و داروسازى به تحصيل پرداخت و به درجه ى دكترى نايل آمد. سپس به تهران آمد و چندى با سمت دانشيارى در دانشكده ى پزشكى مشغول كار شد. سپس به اروپا مراجعت كرد و در پاريس اقامت گزيد. و براى برخى از مجلات پايتخت از جمله «يغما» و «وحيد» مقاله مى نوشت.

برگرفته از كتاب

:اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (113/1)، سخنوران نامى معاصر (1113 -1111 /2)، فرهنگ سخنوران (250).

حريري، قاسم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم بن على بن محمد عثمان حريرى حرامى مكنى به ابومحمد از ادباى مشهور ايرانى، از مردم بصره (و. قريه ميشان نزديك بصره 446- ف. بصره 515 يا 516 ه.ق.). وى از ايمه ى عصر خويش بود و در مقامه نگارى مهارت تام داشت و «مقامات حريرى» از شاهكارهاى ادب عرب از اوست.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

حزين لاهيجي، محمدعلي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1181 -1103 ق)، اديب، عارف و شاعر، متخلص به حزين و معروف به شيخ على حزين. وى در اصفهان متولد شد. بعد از هجوم افاغنه در سال 1135 ق به اصفهان، از آن شهر فرارى شد و سرگردان، تا اينكه در سال 1146 ق از ترس نادرشاه به هند رفت و تا آخر عمر حدود سى و پنج سال در هندوستان زندگى كرد و در سال 1181 ق در حدود هفتاد و هشت سالگى در بنارس درگذشت و در همان شهر دفن شد. او از احفاد شيخ زاهد گيلانى، عارف معروف، بوده است و خطوط را بسيار نيكو مى نوشت و صاحب كمالات صورى و معنوى بود. او سرگذشت خود و حوادث و وقايع عصر خويش را با احوال و اوضاع سياسى به قلم شيوايى نوشته است. حزين با اكثر علوم و فنون آشنايى كامل داشت. تاليفات متعددى در نظم و نثر به عربى و فارسى داشته كه مهمترين آنها عبارت اند از: «تذكره ى شعرا»؛ «تاريخ حزين»؛ «ديوان» اشعار؛ «كليات» شامل قصايد، قطعات و مثنويهاى «صفير دل»؛ «چمن و انجمن»؛ «مطمح الانظار»؛ «فرهنگنامه»؛ و «تذكارات العاشقين»، در برابر «ليلى و مجنون».[1]

(ع. بخش 1) (شيخ) محمدعلى بن ابوطالب لاهيجى اصفهانى (و. اصفهان 1103 ه.ق./ 1691 م.- ف. بنارس (هند)

1181 ه.ق./ 1767 م.). وى از اعقاب شيخ زاهد گيلانى است. اجدادش در لاهيجان سكونت داشتند و پدرش از آنجا به اصفهان رفت و محمدعلى در آن شهر تولد يافت، و در حمله افغانان از اصفهان بيرون شد، و پس از سفر در بلاد ايران و عراق و حجاز و يمن به هند شتافت و تا پايان عمر در آن ناحيه بود. حزين كتابى در احوال شاعران به نام «تذكره حزين» و سرگذشتى به نام «تاريخ حزين» دارد كه هر دو حاوى اطلاعات سودمندست. حزين ديوان اشعار خود را در چهار قسمت مدون كرده، و آن مشتمل بر انواع مختلف شعر است سخن او متوسط و مقرون به سادگى و روانى و حد فاصلى است ميان سبك شاعران قديم و سبك هندى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (189/7)، اعيان الشيعه (6/10)، تاريخ ادبيات ايران، براون (185 -182 ،94 -93 /4)، تاريخ ادبيات ايران، دوره ى بازگشت (381 -379 /2)، تاريخ تذكره هاى فارسى (359 -355 /1)، تذكره المعاصرين (82 -42)، لغت نامه (ذيل/ حزين لاهيجى)، دايرةالمعارف فارسى (843/1)، الذريعه (1001- 190 /21 ،235/9 ،356/3)، رياض العارفين (68)، ريحانه (42 -41 /2)، سبك شناسى (306 -305 /3)، سرآمدان فرهنگ (301/1)، سفينه المحمود (625 -624 /2)، سيرى در شعر فارسى (150 -148)، شاعرى در هجوم منتقدان در شرح احوال و آثار حزين، شام غريبان (87 -86)، شخصيتهاى نامى (160 -159)، شرح حال رجال (229/3)، طرائق الحقائق (520/3)، فرهنگ ادبيات فارسى (181 -180)، فرهنگ سخنوران (252)، گنج سخن (137 -134 /3)، مولفين كتب چاپى (104 -102 /4)، مخزن الغرائب (805 -801 /1)، معجم المولفين (19/11)، نامها و

نامدارهاى گيلان (397 -396).

حسابي، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1310، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دندانپزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دندانپزشكى از دانشگاه تهران در سال 1337، فوق تخصص (M.P.H) در رشته مديريت بهداشتى در سال 1356.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران از سال 1343 تا 1351 و دانشيار تهران از سال 1351.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بهداشت دهان و دندان، كليات پزشكى، بيماريهاى دندان، تدريس دروس بيماريهاى دندان، تشخيص و بهداشت دهان در دانشگاه تهران، اصول بهداشت عمومى و كليات پزشكى در دانشگاه ابوريحان و راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بهداشت دهان، مقدمه اى بر تشخيص عمومى براى دندانها، كليات پزشكى، كتاب بيماريهاى دندان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 56، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

ضعف عضلانى وخيم، اثرات اضافه كردن فلورايد به آبهاى شيرين.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حسابي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1281 ش)، فيزيكدان و استاد دانشگاه. در تهران متولد شد. در سال 1286 ش به بيروت عزيمت كرد و تحصيلات خود را تا سال 1297 ش در مدارس شبانه روزى فرانسويها و سپس آمريكاييها گذراند و به دريافت درجه ى كارشناسى نايل شد، سپس در رشته ى مهندسى راه فارغ التحصيل شد. وى براى ادامه ى تحصيل به فرانسه رفت، ابتدا در رشته ى برق، در مدرسه ى عالى الكتريسيته تحصيل كرد، پس از آن از دانشگاه سوربن به اخذ درجه ى دكترى فيزيك نايل شد. سپس به ايران آمد و به خدمات مهمى پرداخت، از جلمه: تاسيس درالمعلمين عالى، ايجاد اولين ايستگاه هواشناسى، نصب و راه اندازى اولين دستگاه راديولوژى

در ايران، واژه گزينى علمى، نوشتن قانون دانشگاه و تاسيس دانشگاه تهران، تاسيس دانشكده ى علوم و رياست آن، پايه گذارى مدارس عشايرى، تاسيس اولين رصد خانه ى تعقيب ماهواره در شيراز، شركت در پايه گذار مركز مخابرات اسدآباد همدان، تصدى وزارت فرهنگ در دولت مصدق، تعيين ساعت ايران، پايه گذارى موسسه ى ژئوفيزيك دانشگاه تهران، تاسيس مركز اتمى، پايه گذارى مركز تحقيقات و رآكتور اتمى دانشگاه تهران در زمان رياست دانشكده ى علوم. حسابى استاد ممتاز دانشگاه تهران و مرد سال از سوى انستيتوى زيست نگارى بين المللى در سال 1369 ش بود. وى علاوه بر تحقيق و انتشار مقاله و كتابهاى علمى در دوره هاى اول تا سوم مجلس سنا، نماينده ى انتصابى شهر تهران بود. در تهران درگذشت. در تفرش دفن شد. برخى از آثار وى: «دارالفنون آمريكايى بيروت»؛ «نامهاى ايرانى»؛ «ديدگانى فيزيكى»؛ كتابى در «الكتروديناميك»؛ «نگره كاهنربايى»؛ كتاب «ديدگان گوانتيك»؛ كتاب «فيزيك حالت جامد»؛ كتاب «وندها و گهواژه هاى فارسى»؛ «فيزيك دوره ى اول متوسطه».[1]

متولد 1282، فرزند معزالسلطان است. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در مدارس فرانسوى و آمريكائى بيروت به اتمام رسانيد و از دانشكده ى آمريكائى بيروت در رشته ى رياضيات فارغ التحصيل گرديد. مدتى در پاريس و شيكاگو ادامه ى تحصيل داد و درجه ى مهندسى راه و ساختمان و دكتراى فيزيك دريافت كرد. در آمريكا مدتى دستيار اينشتين رياضيدان و فيزيكدان معروف بود و رابطه ى خود را تا آخر عمر او حفظ كرد. پس از مراجعت به ايران، به استادى دانشگاه جديدالولاده ى تهران برگزيده شد و تدريجاً به معاونت و رياست دانشكده ى علوم رسيد. مدتى هم رياست دانشكده ى فنى تهران با او بود. در 1330 در كابينه ى دكتر محمد مصدق به وزارت فرهنگ منصوب شد،

ولى دوران وزارت او طولانى نبود. مجدداً به دانشگاه بازگشت و به تدريس پرداخت. در انتخابات دوره ى اول سنا كه در 1328 انجام يافت، سناتور انتصابى تهران شد. او از رجال دانشمند و از فيزيكدانان خوب ايران است. علاوه بر اين، در مجامع بين المللى نيز شهرت داشته است. او در فارسى نويسى سليقه ى خاصى دارد و نظريات خود را در اين باره نوشته است. در زمينه ى فيزيك تأليفاتى دارد كه در دانشگاه تدريس مى شد. خيابان و چهارراه حسابى در شميران به نام او نامگذارى شده است. در 1371 درگذشت.

محقق، فيزيكدان.

تولد: 1281، تهران.

درگذشت: 12 شهريور 1371، ژنو.

محمود حسابى، فرزند عباس معزالسلطنه اهل تفرش، در سن چهار سالگى كه سفارت ايران در بغداد به پدربزرگ ايشان واگذار شده بود به همراه خانواده به آن شهر رفت. پس از دو سال اقامت در بغداد به همراه خانواده به دمشق رفت و پس از يك سال به شهر بيروت عزيمت نمود. در سن هفت سالگى در مدرسه ى فرانسوى در بيروت به طور شبانه روزى مشغول تحصيل شد.

محمود حسابى تحصيلات ابتدايى را در همان مدرسه به پايان رسانيد. با آغاز دوره ى متوسطه كه مقارن با شروع جنگ جهانى اول بود مدرسه ى فرانسويان در بيروت تعطيل شد و از آن پس در منزل از يك معلم خصوصى درس گرفت و از مادر زبان فارسى آموخت و از جمله قرآن، گلستان و بوستان سعدى و غزليات حافظ و منشأت قائم مقام فراهانى را مطالعه نمود. وى پس از دو سال براى ادامه ى تحصيل به مدرسه ى آمريكايى بيروت وارد شد. ابتدا به دليل عدم آشنايى به زبان انگليسى وى را در كلاس اول ابتدايى ثبت

نام كردند ولى در آخر سال تحصيلى زبان انگليسى را به خوبى فراگرفت و در امتحانات عمومى مدرسه شركت و مربيانش پذيرفتند كه به كلاس پنجم ارتقا يابد. پس از آن در كالج آمريكايى بيروت ثبت نام كرد. وى موفق شد كه پس از اتمام كالج تحصيلات عالى خود را شروع كند. در سال 1299 ليسانس علوم و ادبيات خود را از آنجا دريافت كرد. سپس در دانشكده ى مهندسى بيروت به تحصيل مشغول شد و مدرك مهندسى راه و ساختمان خود را از آن مدرسه در سال 1301 دريافت كرد. وى همچنين به تحصيل علوم پزشكى و نجوم و رياضى در دانشگاه آمريكايى بيروت پرداخت و در رشته هاى زيست شناسى و برق به تحصيل مشغول شد. وى سپس در سال 1305 در مدرسه ى عالى معدن در پاريس مدرك خود را دريافت و در سال 1306 دكتراى فيزيك خود را از دانشگاه سربن پاريس اخذ نمود. از جمله فعاليت هاى وى پيش از آن كه به ايران باز گردد، ميتوان به اين موارد اشاره كرد: تعيين نقشه ى راه هاى لبنان، 1921 م.؛ انجام وظيفه به عنوان مهندس راه و ساختمان در اداره ى راه سوريه، 1302؛ مهندسى برق در راه آهن برقى دولتى فرانسه، 1304. دكترى حسابى در سال 1306 به ايران بازگشت و در ابتدا در وزارت فوايد عامه از دى ماه همان سال استخدام گرديد. از جمله ى فعاليتهاى وى مى توان به موارد زير اشاره نمود: تأسيس مدرسه ى مهندسى وزارت راه و تدريس در آن در سال 1307؛ نقشه كشى و نقشه بردارى راه هاى ساحلى ايران ميان بنادر خليج فارس از بوشهر تا بندر لنگه در سال 1307؛ تأسيس دارالمعلمين عالى (دانشسراى

عالى) (1307)؛ ايجاد اولين ايستگاه هواشناسى (1310)؛ تأسيس اولين بيمارستان خصوصى ايران (گوهرشاد)، 1312؛ تهيه ى نقشه راه تهران به شمشك؛ نصب و راه اندازى اولين دستگاه راديولوژى كشور (1310)؛ شروع واژه گزينى علمى (1312)؛ تأسيس و همكارى در قانونگذارى دانشگاه تهران (1313)؛ تأسيس دانشكده ى فنى (1313)؛ و به عهده گيرى رياست آن تا سال 1315 و تدريس آن را به عهده گرفت و به تدريس فيزيك در آن پرداخت)؛ تأسيس نخستين رصدخانه براى پى گيرى اطلاعات ارسالى از ماهواره ها در شيراز؛ تعيين ساعت ايران؛ تأسيس مؤسسه ى ژئوفيزيك دانشگاه تهران؛ تأسيس مركز اتمى ايران؛ پايه گذارى اولين مدارس عشايرى، كردستان، 1330؛ اولين رييس هئيت مديره ى خلع يد از شركت نفت انگليس در دوران نخست وزيرى دكتر محمد مصدق؛ مدير عامل شركت ملى نفت ايران؛ وزير فرهنگ در دولت دكتر محمد مصدق؛ تدريس در دانشگاه تا سن نود سالگى؛ عضو دائمى شوراى اتمى شيكاگو؛ عضو آكادمى علوم نيويورك؛ عضو پيوسته شوراى دانشگاه؛ عضو شوراى عالى فرهنگ؛ عضو انجمن اصطلاحات علمى؛ رييس انجمن پژوهش فضاى ايران (هنگام تشكيل آن)؛ رييس انجمن ژئوفيزيك ايران (هنگام تشكيل آن) پايه گذارى انجمن موسيقى ايران، تشكيل فرهنگستان زبان ايران؛ تدوين قانون و تشكيل مؤسسه ى استاندار؛ تحقيق و مطالعات علمى در دانشگاه هاى جهان در كنار دانشمندانى نظير پروفسور انيشتن، شرودينگر، بورن، فرمى و چند فيزيكدان ديگر و تبادل نظر با برتراند راسل و آندره ژيد. وى تنها ايرانى شاگرد پروفسور آلبرت انيشتن بود و با زبان هاى فرانسوى، انگليسى، آلمانى و عربى آشنايى و نسبت به زبان هاى سانسكريت، يونانى، لاتين، پهلوى، اوستا، تركى و ايتاليايى اشراف داشت، علاوه بر نگارش مقاله ها و رساله هايى و قرائت برخى از آنها در

كنفرانس هاى بين المللى، از جمله تأليفات وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: حساسيت سلول هاى فتوالكتريك؛ رساله ى راه ما به زبان فرانسوى، 1935 م.؛ نام هاى ايرانى (1329)؛ فيزيك جديد و فلسفه ايران باستان (1343)؛ توانايى زبان فارسى (1350)؛ كتاب فيزيك دوره ى اول متوسطه (1318)؛ ديدگانى فيزيك (مبحث تداخل و پراش نور، گردآورنده نيره حمزه و مهدى خاتمى، جلد اول، 1341، نشريه ى 724 دانشگاه)؛ الكتروديناميك، فيزيك، نگره ى كاهنربايى؛ فيزيك حالت جامد؛ ديگانى كوانتيك؛ دارالفنون امريكايى بيروت (بيروت، 1294، م.).

در سال 1366 در كنگره ى شصت سال فيزك ايران از خدمات دكتر حسابى به عنوان «پدر فيزيك نوين ايران» قدردانى شد، جوايز ديگر استاد عبارتند از: استاد ممتاز دانشگاه تهران، 1350، دريافت نشان افتخار «كومان دو لژيون دونور»، بالاترين نشان علمى فرانسه، به مناسبت ارائه ى فرضيه بى نهايت بودن ذرات، نامزدى دكتر حسابى به عنوان مرد سال از سوى مؤسسه ى زيست نگارى بين المللى (آمريكا).

پروفسور محمود حسابى در 12 شهريور سال 1371 هنگام معالجه ى بيمارى قلب در بيمارستان دانشگاه ژنو بدرود حيات گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (90 -88 /3)، كيهان فرهنگى (س 4، ش 7، ص 15 -4)، مولفين كتب چاپى (24 -23 /6)، ميراث ماندگار (3 و 98 -83 /4).

حسام الواعظين ، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج ميرزا محمد على علاقبند بن ملا اسماعيل بن على بن جعفر بن حسن اصفهانى. واعظ جليل، و فاضل محدث خبير، اديب شاعر و خطاط، از خطباى طراز اول اصفهان بلكه ايران به شمار مى رفت.

در 1301 متولد، و در شب جمعه 13 ربيع الاول سال 1381 وفات يافته، در يكى از اطاق هاى تكيه ى سيد العراقين مدفون گرديد.

در اصفهان خدمت: آقا سيد محمود

كليشادى، و ملا محمد حسين كرمانى، و آقا سيد محمد باقر درچه اى تحصيل نمود. سال ها در طهران ساكن، و به وسيله ى شمس العرفا در سلسله ى فقر [!] وارد شده و به تصفيه ى نفس پرداخته، سپس به اصفهان مراجعت نموده و به وعظ و ارشاد پرداخته، الحق واعظى شيرين بيان، و محدثى طليق اللسان بود. شعر خوب مى سرود، و خط نستعليق را در نهايت استادى مى نوشت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حسن بگي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي حسن بگي

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

آقاي علي حسن بگي در سال 1348 در شهر علم و صنعت، در خانواده اي مذهبي، دوستدار اهل بيت عليهم السلام قدم به عرصه گيتي گذاشت، دوران تحصيلات متوسطه را با موفقيت به پايان رساند كه در كنار تحصيلات متوسطه از شركت در جلسات مذهبي و هيئتها را غافل نماند و با عشق هرچه تمامتر به خدمت گذاري و تبليغ در امر دين پرداخت. لذا با اين مقدمه و شوق فراوان به فراگيري علوم ديني سبب شد در سال 1361 وارد حوزه علميه اراك گرديد پس از مدتي شوق ادامه تحصيل بيشتر او را به قم كشاند و پس از اتمام موفقيت آميز دروس سطح در سال 1370 در پاي درس اساتيد بزرگي چون آيت الله مكارم و وحيد خراساني حاضر گشت و از محضر اين بزرگان كسب فيض كرد. در كنار تحصيل به تدريس دروس ديني در حوزه علميه قم و اراك مشغول تدريس شد و طلاب فراواني از تدريس ايشان بهره هاي علمي بردند.

حسن بيگ

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از فضلا و مورخان و دانشمندان عصر خود كه در اواسط قرن دهم احسن التواريخ را تأليف و وقايع سالهاى 900 تا 985 ه.ق. را تا تفصيل سلطنت شاه طهماسب در آن ثبت كرده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

حسن پور، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم حسن پور

محل تولد : گناباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

آقاي ابوالقاسم حسن پور در سال 1336هجري شمسي در خانواده اي متدين و كاملا مذهبي در شهرستان گناباد ديده به جهان گشود. نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد و در پي تشويق خانواده و اطرافيان و علاقه خود به فراگيري علوم ديني وارد حوزه علميه گناباد گرديد از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد اما شوق زايد الوصف او به تحصيل او را به مشهد مقدس كشاند و ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا(ع ) از درس بزرگان آن ديار همچون آيت الله مرتضوي، آيت الله صالحي و آيت الله رضا زاده بهره ها برد.استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته علوم قرآني در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1379از دانشگاه رضوي فارغ التحصيل گرديد و پايان نامه خود را با عنوان" كمال انسان در قرآن" به اتمام رسانيد. ايشان ضمن تبليغ و تدريس، به امر تحقيق و پژوهش هم مشغول مي باشد و در زندگي سراسر علمي خود جز به كلاس و درس و قلم

و كتاب و تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه مقالات "المعجم في لغت القرآن" و "اهل البيت في القرآن الكريم" و... از جمله آثار ايشان است.

حسن زاده آملي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والعلم الاعلام آقا شيخ حسن حسن زاده آملى متولد 1307 شمسي از افاضل ممتاز حوزه علميه صاحب تقويم رسمى و تأليفات ارزنده است.

تولدش در آمل واقع شده و در مهد علم و تقوا تربيت يافته و دروس مقدماتى را تا متوسطه خوانده و بدروس علميه عربى پرداخته و سپس بتهران عزيمت نموده و از اساتيد بزرگ تهران چون مرحوم آيه الله آملى و آيه الله شعرانى و آيه الله حاج ميرزا احمد آشتيانى و آيه الله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و ديگران در رشته هاى علوم عقلى و نقلى استفاده نموده آنگاه بقم مهاجرت و رحل اقامت افكنده و از محضر آيات عظام حوزه علميه چون آيه الله آملى حاج ميرزا هاشم و ديگران بهره مند گرديده و در مدرسه علميه سعادت بتدريس فقه و اصول اشتغال دارد.

داراى تأليفات عديده اى مانند تقويم حسن زاده و 5 جلد شرح نهج البلاغه مرحوم ميرزا حبيب الله هاشمى خوئى از جلد 15 تا جلد 19 ميباشد. و كتابى در ولايت و غيره دارند كه 15 مجلد آن بطبع رسيده و بقيه آماده براى طبع ميباشد.

مرحوم آيه الله حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى تقريظ مفصلى براى شرح ايشان مرقوم كه در اول جلد 15 شرح نهج البلاغه خوئى مذكور ميباشد و در آخر جلد 14 شرح مزبور درباره ى معظم له چنين نوشته اند:

(ثم ان حضره الفاضل الاديب العالم الاريب الجامع بين العلوم العقليه والنقليه والحائز للملكه العلميه والعمليه الشيخ المؤتمن الشيخ حسن الاملى ضاعف الله قدره

و اجزل اجر له تصدى لشرح باقى كتاب نهج البلاغه و هوالحرى به والمتوقع منه و هو كما قال بعض الانصار كما قيل عذيقها المرجب و جذيلها المحكل فقد جربته سنوات عند قرائه مختلف العلوم على حاز الرتبه القصوى و فاز بالقدح المعلى و نرجو من الله له التوفيق و لنا.

العبد ابوالحسن الشعرانى

تأليفات و تصحيحات

آثار عرفاني و اخلاقي

لقاء الله

وحدت از ديدگاه عارف و حكيم

انه الحق

ولايت تكويني

عرفان و حكمت متعاليه

الهي نامه متن الهي نامه

انسان در عرف عرفان

كلمه عليا در توقيفيت اسماء

اصول و امّهات حكمي و عرفاني

تصحيح رساله مكاتبات

تصحيح و تعليق تمهيد القواعد

تصحيح . تعليق شرح فصوص قيصري

تصحيح و تحشيه رساله تحفة الملوك في السير و السلوك

مفاتيح المخازن

شرح فصوص الحكم

مشكاة القدس علي مصباح الأنس

شرح طايفه اي از اشعار و غزليات حافظ

نور علي نور در ذكر و ذاكر و مذكور

باب رحمت

نامه ها برنامه ها

قرآن و عرفان و برهان از هم جدايي ندارند

آثار فلسفي و منطقي

اتحاد عاقل به معقول

نصوص الحكم بر فصوص الحكم

رساله جعل

صد كلمه

تصحيح اسفار اربعه

تصحيح و تعليق كتاب نفس شفاء

رساله اي در تضاد

رساله اي در اثبات عالم مثال

رساله اي در حركت جوهري

ممدّ الهِمَم في شرح فصوص الحِكَم

رساله نفس الأمر

نهج الولايه

درر القلائد علي غررِ الفَرائد

النور المتَجَلّي في الظّهور الظِّلّي

مفاتيح الاَسرار لسلّاك الأسفار

سرح العيون في شرح العيون

گشتي در حركت

الحجج البالغة علي تجرد النفس الناطقة

گنجينه گوهر روان

رساله اي در اثبات عالم مثال

رساله مُثُل

تصحيح و تعليق شرح اشارات

ترجمه و شرح سه نمط آخر اشارات

تصحيح و تعليق شفا

ترجمه و تعليقِ الجمع بين الرَّأيَين

رساله اعتقادات

الأصول الحكميّة

رساله رؤيا

من كيستم

رسالة في التضاد

دروس معرفت نفس

نثر الدراري علي نظم اللئالي

آثار فقهي

رساله اي در مسائل متفرقه فقهي

تعليقات علي العروة الوثقي في الفقه

وجيزه اي در مناسك حج

آثار تفسيري

تصحيح خلاصة المنهج

انسان و

قرآن

آثار كلامي

خير الأثر در رد جبر و قدر

تقديم و تصحيح و تعليق رساله قضا و قدر محمد دهدار

ليلةالقدر و فاطمه عليها السلام

رسالة في الإمامة

رساله اي در كسب كلامي

فصل الخطاب في عدم تحريف كتاب ربّ الأرباب

رسالة حول الرؤيا

آثار روايي

تصحيح نهج البلاغه

تصحيح سه كتاب (ابي الجعد ، نثر اللئالي ، طب الأئمّة)

تكملة منهاج البراعة

مصادر و مأاخذ نهج البلاغه

انسان كامل از ديدگاه نهج اليلاغه

شرح چهل حديث در معرفت نفس

رساله اي در اربعين

آثار رياضي و هيوي

دروس معرفة الوقت و القبلة

رساله كلّ في فلك يسبحون

رساله اي در تناهي ابعاد

تصحيح كتاب الإستيعاب في صنعة الأصطرلاب للبيروني

تعيين سمت قبله مدينه

الصحيفة العسجديّة في آلاتٍ رصديّة

الكوكب الدرّي في مطلع التّاريخ الهجري

رساله سي فصل

تعليق تحفة الأجِلَّة في معرفة القبلة

رساله قطب نما و قبله نما

تعليقه بر رساله مولا مظفر

رساله ميل كلّي

رساله ظِلّ

رساله تكسير دايره

تصحيح كتاب المناظر في كيفيّة الابصار

رساله اي در اختلاف منظر و انكسار نور

رسالة في تعيين البُعد بين المركزين و الأوج

رسالة في الصّبح و الشّفق

رساله اي پيرامون فنون رياضي

رساله اي در مطالب رياضي

دروس هيأت و ديگر رشته هاي رياضي

تصحيح و تعليق شرح جغميني

تصحيح و تعليق تحرير اصول اقليدس

تصحيح و تعليق اُكَرِ مانالاؤس

تصحيح و تعليق تحرير اُكَرِ ثاوذوسيوس

شرح زيج بهادري

تصحيح و تعليق شرح بيرجندي بر زيج الغ بيك

تصحيح و تعليق شرح بيرجندي بربيست باب

تصحيح و تعليق تحرير مجسطي

استخراج جداول تقويم

تصحيح و تعليق الدّرّ المَكنون و الجوهر المَصون

دروس معرفت اوفاق

شرح قصيده كُنوز الأسماء

آثار ادبي

تقديم و تصحيح و تعليق نصاب الصِّبيان

تصحيح كليله و دمنه

تصحيح و اعراب اصول كافي

ديوان اشعار

قصيده يَنبوع الحياة

مصادر اشعار ديوان منصوب به امير المؤمنين

تعليقه بر باب توحيد حديقة الحقيقة

تصحيح گلستان سعدي

تعليقه بر قسمت معاني مطوَّل

امثال طبري

آثار متفرقه

تقديم و تصحيح و تعليق خزائن

هزار و يك

نكته

هزار و يك كلمه

مجموعه مقالات

ده رساله فارسي

كشيكل

مصاحبات

مناجات علامه حسن زاده

- الهي، تا تو لبيك نگويي من كجا الهي گويم؟

- الهي، همه گويند: بده و حسن گويد: بگير

- الهي، همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد

- الهي، همه، حيوانات را در كوه و جنگل مي بينند و حسن در شهر و ده

- الهي، عمري آه در بساط نداشتم و اينك جز آه در بساط ندارم

- الهي، شكرت كه دنيايم آخرتم شد

- الهي، من در ذات خود متحيرم چه رسد به ذات تو

- الهي، شيدايي جانان را با حور و غلامان چه كار

- الهي، روزم را چون شبم روحاني بگردان و شبم را چون روز نوراني

- الهي، در جواني شكستم كه پيري، خود شكستگي است

- الهي، آن كه تو را دوست دارد، چگونه با خلق ات مهربان نيست؟

- الهي، اگر من بنده تو نيستم، تو كه مولاي من هستي!

- الهي، گرگ و پلنگ را مي توان رام كرد با نفس سركش چه كنم؟

- الهي، اگر ستارالعيوب نبودي، ما از رسوايي چه مي كرديم؟!

- الهي، قربان لب و دهانم بروم كه به ذكر تو گويايند

توصيه هايى از علامه حسن زاده آملى

دهان روح و تن

انسان دو دهان دارد: يكى گوش كه

دهان روح او است و ديگر دهان كه دهان تن او است. اين دو دهان خيلى محترم اند. انسان بايد خيلى مواظب آن ها باشد. يعنى بايد صادرات و واردات اين دهنها را خيلى مراقب باشد. آن هايى كه هرزه خوراك مى شوند، هرزه كار مى گردند. كسانى كه هرزه شنو مى شوند، هرزه گو مى گردند.

وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پليد و كثيف مى شود. يعنى قلم او هرزه و نوشته هايش زهرآگين خواهد داشت. حضرت وصى، اميرالمؤمنين، عليه السلام فرمود: عمل نبات است و هيچ نبات از آب بى نياز نيست و آب ها گوناگون اند. هر آبى كه پاك است، آن نبات هم پاك و ميوه اش شيرين خواهد بود; و هر آبى كه پليد است، آن نبات هم پليد و ميوه او تلخ است.*

خود عمل، حاكى است كه از چه آبى روييده شده است.

وقت اندك و كار بسيار

بدان كه بايد تخم و ريشه سعادت را در اين نشأ، در مزرعه دلت بكارى و غرس كنى. اين جا را درياب، اين جا جاى تجارت و كسب و كار است; و وقت هم خيلى كم است. وقت خيلى كم است و ابد در پيش داريم. اين جمله را از اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كنم، فرمود: «ردوهم ورود الهيم العطاش » ; يعنى شتران تشنه را مى بينيد كه وقتى چشمشان به نهر آب افتاد چگونه مى كوشند و مى شتابند و از يكديگر سبقت مى گيرند كه خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پيغمبر و جوامع روايى كه گنج هاى رحمان اند اين چنين باشيد. بياييد به سوى اين منبع آب حيات كه قرآن و عترت است. وقت خيلى كم است و ما خيلى كار

داريم. امروز و فردا نكنيد. امام صادق عليه السلام فرمود: «اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببينيد، خواهيد ديد اكثر مردم به علت تسويف، به كيفر اعمال بد اين جاى خودشان مبتلا شده اند .» تسويف يعنى سوف سوف كردن، يعنى امروز و فردا كردن، بهار و تابستان كردن، امسال و سال ديگر كردن.

وقت نيست، و بايد به جد بكوشيم تا خودمان را درست بسازيم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

حسن زاده، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله حسن زاده

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

سال 54 قدم به حوزه علميه قم گذاشتم. دروس حوزه از ادبيات، معاني بيان، منطق، كلام، فلسفه، اصول، فقه و عرفان را گذراندم. سالياني هم در درس خارج شركت كردم. از سال 63 پا به عرصه ادبيات و هنر گذاشتم. در اين زمينه درس هاي ادبيات معاصر، آيين نگارش و ويرايش، ادبيات دراماتيك، داستان نويسى، نمايش نامه نويسى، فيلمبردارى، فيلنامه نويسى، نقد و تحليل فيلم، كارگرداني سينما، طراحي و نقاشى، عكاسي و ادبيات كودكان و نوجوانان را گذراندم. اكنون به عنوان مدير مسئول و سردبير سلام بچه ها و پوپك و سردبير سنجاقك و حديث زندگي ، فعاليت مي كنم.

حسن عطار

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در محلّه امام زاده اسماعيل عطّارى مى كرده، در دواشناسى استاد بوده، مثنوى به نام «خروسيّه» دارد. مردى لطيفه گو و حاضر جواب بوده، قبل از 1083 فوت شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حسن لغذه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعلى حسن بن عبداللَّه، معروف به لغذه (به ضم اول و سكون ثانى و فتح ثالث) يا لذكه، از ائمّه نحو و ادب و لغت، و هم طبقه با ابوحنيفه دينورى، و شاگرد زجّاج (متوفّى 310) بوده، و با او در علم مخالفت داشته، در [اواخر عمر خود را] عراق از حيث علم و ادب بى نظير بوده است.

كتب زير از اوست:

1- التسمية 2- خلق الانسان 3- خلق الفرس 4- ديوان اشعار 5- الرّد على ابن قتيبة فى غريب الحديث 6- الصفات 7- مختصر النحو 8- النوادر 9- نقض علل النحو 10- الهشاشة و البشاشه؛ و غيره.

سال وفاتش معلوم نيست.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حسن لو، اميرعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير علي حسن لو

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

در شهر زنجان تحصيلات حوزوي را از مدرسه وليعصر(عج) زنجان آغاز كرده و دروس مقدمات را نزد اساتيد بزرگ و معروف اين شهر نظير استاد شيخ سلطانعلي اصحابي و شيخ توكل بيات در مدت اندكي به پايان برده و برخي از دروس مقدماتي ديگر از جمله معاني بيان را در محضر استاد شيخ ابوالفضل مصطفوي تلمذ نمودم.

متون اصولي و منطق و فقه را در محضر آية الله حاج بيوك خاتمي و آية الله شيخ تقي خاتمي و آية الله شيخ ابراهيم محمدي تلمذ نمودم و اندكي در محضر آية الله صائيني از شاگردان بزرگ علامه طباطبائي از اصول و دروس عرفاني كه در تابستان برگزار مي گرديد و متن تدريس عرفاني كه «رسالة الولايه» علامه طباطبائي بود مدت دوسال استفاده بردم.در كنار تحصيل در حوزه به تحصيل

در دبيرستان شبانه نيز غافل نمانده و ديپلم را از دبيرستان اخذ و پس از اتمام لمعتين(پايه ششم) در زنجان به كنكور سراسري شركت و در رشته تاريخ اسلام و علوم سياسي دانشگاه باقرالعلوم پذيرفته شده و در رشته تاريخ ادامه تحصيل داده و به اخذ مدرك كارشناسي تاريخ موفق شدم.

در كنار تحصيل در دانشگاه در حوزه نيز دروس حوزوي را ادامه داده و دروس سطح را در محضر اساتيد بزرگ حوزه قم حضرات آيات: احمدي ميانجي، پاياني، وجداني فخر، حسيني بوشهري و... به پايان رسانيدم و اشتغال به درس خارج در محضر آيات عظام: وحيد خراساني، شبيري زنجاني، تبريزي، و جوادي آملي داشته و در كنار مشغله تحصيلي از تحقيق و پژوهش نيز غفلت ننموده و موضوعات و مقالات مختلفي را در قالب طرح و پژوهش به انجام رسانيده است.اكنون در رشته تاريخ تمدن اسلامي مقطع كارشناسي ارشد مشغول به تحصيل بوده و با مراكز مختلف پژوهشي همكاري دارم.لازم به يادآوري است در فلسفه و عرفان نيز از اساتيد بزرگوار جناب استاد فياضي از دروس اشارات و نهايه و بدايه و حضرت آية الله شيخ يحيي انصاري قسمتهايي از اسفار اربعه را تلمذ نموده و كسب فيض شده است.

حسن نوري اسفندياري، حسينعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1280 ش)، پزشك و نويسنده. در تهران متولد شد. تحصيلات مقدماتى و متوسطه را در همين شهر گذراند و براى ادامه تحصيل به اروپا رفت. از دانشكده ى طب شهر ساربوك آلمان اجازه نامه ى طبابت گرفت، و تا سال 1933 م در بيمارستانهاى ليپزيك در سلان و برلن مشغول كار شد، سپس به ايران بازگشت و در سال 1312 ش به خدمت وزارت جنگ

درآمد. در ضمن به تدريس در دانشكده ى طب نيز مشغول شد. بعدها به درجه سرتيپى رسيد و مدتى نيز براى مطالعه به امريكا رفت. آثار وى: «دوره ى بهداشت نظامى»؛ «طرز جلوگيرى از بيماريهاى مقاربتى»؛ «كمكهاى نخستين قبل از رسيدن پزشك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (95/3)، مولفين كتب چاپى (926 -925 /2).

حسنابادي، قمر ستي

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز 531 ق، از زنان محدث. وى دختر عبدالرزاق بن عبدالكريم بود كه از زاهر بن طاهر بن محمد بن محمد شحامى روايت مى كرد و على بن احمد بن عبدالواحد مقدسى نيز اجازة از او حديث روايت مى نمود.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 221 / 4.

حسن آبادي، آمنه

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن پنجم و ششم هجرى، از زنان محدث. وى زنى شايسته و ديندار از اهالى اصفهان بود. او از ابوحفص سمسار اصفهانى استماع حديث كرد و عبدالكريم سمعانى نيز در اصفهان از او كمى حديث شنيد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعلام النساء، 14 / 1؛ رياحين الشريعه، 323 / 3.

حسنتاش، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حسن زاده، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: گوش و حلق و بينى، دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى مشهد، دكتراى تخصصى گوش و حلق و بينى از كشور انگلستان.

مرتبه علمى:

استاديار گروه گوش و حلق و بينى بيمارستان قائم مشهد در سال 1360، ارتقاء به درجه دانشيارى در دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى ضايعات عصبى در مجروحين جنگى، بررسى دوزاژ جنتامايسين به عنوان داروى اتوتوكسيك و يافتن اندازه مناسب براى عدم صدمه گوش داخلى بيماران، استاد راهنماى 12 پايان نامه دكتراى پزشكى و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى بينى از ديگاه نشانه شناسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 11، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى گوش، حلق و بينى، بررسى تاريخى اولين جراحان هر بخش از گوش و حلق و بينى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حسن زاده راد، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: استاد، رشته: آسيب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى آسيب شناسى پزشكى از دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1340 و فوق تخصص (D.P.H) از دانشگاه آمريكايئى بيروت در سال 1345.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى وضع تغذيه در مدارس شهر مشهد، بررسى وضع بهداشتى روستاهاى خراسان، تدريس دروس بهداشت مادر و كودك، بهداشت و تنظيم خانواده، اپيدميولوژى و جمعيت شناسى و آسيب شناسى در دانشكده هاى پزشكى و علوم تربيتى و مامائى دانشگاه مشهد.

تأليفات

تعداد

تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بهداشت مادر و كودك، مراقبت هاى بهداشتى مدارس، اصول اپيدميولوژى، آسيب شناسى اجتماعى و بهداشت و تنظيم خانواده، جامعه شناسى پزشكى و بهداشتى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بررسى حوادث شهر مشهد، پزشكى اجتماعى چيست و چه مى گويد؟ و اهميت شير مادر و نقش آن در بهداشت عمومى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حسني اردكاني، عبدالرسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول حسني اردكاني

محل تولد : اردكان فارس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1321/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عبد الرسول حسني اردكاني در اردكان فارس شهرستان سپيدان متولد شدم. پس از اخذ مدرك تحصيلي ششم ابتدايى، با رتبه اول در ميان 36 نفر دانش آموز، در مدرسه آقا بابا خان شيراز سه سال طلبه بودم . در سال 43 به قم آمدم و با آيت الله مكارم و آيت الله رباني شيرازي آشنا شدم دو دوره درس خارج اصول آيت الله مكارم شركت كردم. مقداري از اصول را نزد آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله سبحاني استفاده كردم. با تاييد ستاد انقلاب فرهنگي و جامعه مدرسين حوزه علميه قم مدت 12 سال در دانشگاه تهران معارف اسلامي تدريس نمودم. مدت 8 سال در دانشگاه آزاد قم و سه سال در دانشگاه قم تفسير قرآن و نهج البلاغه تدريس نموده ام. شرح لمعه و رسائل را نيز در حوزه تدريس نموده ام . از محضر آيت الله گلپايگانى، نوري همدانى، محمدي گيلانى، انصاري شيرازي و مقداري هم از محضر استاد مطهري استفاده

كرده ام.

داراي مدرك ليسانس از دانشگاه قم مي باشم سال 1361، بيشتر از همه اصول و فقه و تفسير و عقايد را از محضر حضرت آيت الله مكارم شيرازي بهره مند شده ام. مدت ده سال از سال 64 تا سال 74 مسئول تبليغات اسلامي راه آهن استان مركزي از قم تا نزديك درود انجام وظيفه تبليغي داشته ام.قائم مقام معاونت تهذيب و اخلاق حوزه علميه قم مركز مديريت هستم. در ماه محرم 56 به جاي حضرت حجت الاسلام و المسلمين آيت الله مجد الدين محلاتي شيرازي در ايرانشهر دهه عاشورا سخنراني داشتم روز سوم بود،عصرها جلسه عقائد براي نسل جوان داشتم بعد از جلسه متوجه روحاني بزرگواري شدم كه در گوشه حسينيه نشسته بودند نزديك رفتم سلام و احترام كردم فرمود" سيد علي خامنه اي "هستم به ايرانشهر تبعيد شده ام. تا روز 13 محرم كه در ايرانشهر بودم شبانه روز در خدمتشان بودم شب ها كه سخنراني مي كردم حضور داشتند. چند بار با اساتيد دانشگاه شرفياب محضر ايشان شدم كه مورد لطف و عنايت خاص قرار دادند.

حسني آملي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي حسني آملي

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

آدرس اينترنتي

زندگينامه علمي

فرزندي از پدر و مادري متدين در سال 1354 ديده به جهان گشود او را علي ناميدند او فرزند سوم خانواده بود دوران كودكي و نوجواني را در فضايي بي آلايش روستا سپري كرد و با اتمام دوره راهنمايي عازم شهري بزرگ و معروف كه تاريخ طولاني در تشيع داشت و مركز حوزه هاي علمي شيعه به حساب

مي آمد (قم) گرديد و در مدرسه شهيدين (بهشتي و قدوسي ره) مشغول به تحصيل در علوم ديني شد. در حدود ده سالي كه در اين مدرسه ساكن بود مراحل مقدمات و سطح دروس حوز هاي علميه را به پايان برد و هم زمان با شروع به تحصيل كتاب مكاسب و رسائل شيخ اعظم انصاري ره در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني مشغول به تحصيل در دوره كارشناسي معارف اسلامي گرديد.بعد از اتمام دروس سطح حوزه در دوره تخصصي فقه و اصو ل مدرسه شهيدين شركت كرده واز سوي ديگر همزمان با آن در دوره كارشناسي ارشد دين شناسي مؤسسه امام خميني قبول شده كه ادامه آن منجر به قبولي در رشته اديان در سطح دكتري همان مركز شد.لازم به ذكر است او از زماني كه توانايي تبليغ را پيدا كرده است به مدت ده سال هر زمان كه فرصتي حاصل مي شد به تبليغ در جامعه و دانشگاهاي كشور نيز مي پرداخت

حسني برقعي، عماد الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عماد الدين حسني برقعي (مبرقعي) ، به سال 1300 در مشهد چشم به جهان گشود. عماد دوازده ساله بود كه شعر سرود و بر اثر تشويق پدرش در اين فن پيشرفت فراوان نمود. عماد تنها شاعر و گوينده نبود. او با ادبيات جهان آشنايي داشت و با آنكه رغبتي به فراگيري زبان خارجي نداشت اما آثار ادبي مغرب زمين را مي خواند و بر برخي از آنها ارج مي نهاد.گه گاه كه حال و حالتي داشت با صدايي گرم و شور انگيز نغمه مي سرود. و همچنين بر آهنگ هاي موزون دوستان موسيقي دان خود شعر مي گذاشت.

گروه

: علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : نسبت عماد الدين حسني برقعي به موسي مبرقع پسر امام محمد تقي (ع) ملقب به جواد مي رسد. عماد الدين از طرف پدر و مادر هر دو سيد است. پدرش سيد محمد تقي معين دفتر از صاحب منصبان آستان قدس رضوي و مادرش بي بي حرمت از خانواده اي صاحب ذوق و اهل ادب بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عماد الدين حسني برقعي دوازده ساله بود كه شعر سرود و بر اثر تشويق پدرش در اين فن پيشرفت فراوان نمود.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : عماد الدين حسني برقعي از ابتداي نوجواني سعي داشته است هر چه بتواند هنر بيشتري در خود خلق كند.

استادان و مربيان : عماد الدين حسني برقعي بر اثر تشويق پدر توانست يكي از شعراي معروف و شوريده حال خطه خراسان شود.

همسر و فرزندان : عماد الدين حسني برقعي يك بار ازدواج نمود ولي همسرش هشت ماه پس از ازدواج فوت كرد و شاعر ديگر همسري اختيار نكرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عماد الدين حسني برقعي تنها شاعر و گوينده نبود. او با ادبيات جهان آشنايي داشت و با آنكه رغبتي به فراگيري زبان خارجي نداشت اما آثار ادبي مغرب زمين را مي خواند و بر برخي از آنها ارج مي نهاد. گه گاه كه حال و حالتي داشت با صدايي گرم و شور انگيز نغمه مي سرود. و همچنين بر آهنگ هاي موزون دوستان موسيقي دان خود شعر مي گذاشت.

آرا و گرايشهاي خاص : دكتر غلامحسين يوسفي درباره شعر عماد الدين حسني برقعي و سبك او

چنين اظهار نظر مي كند: « عماد كه به شعر ايرج و ساده گوئي و صداقت وي علاقه و توجهي بارز نشان مي دهد خود نيز در شعر زباني روان ، گويا ، گيرا ، زنده ، و پر احساس بكار مي برد ؛ كه در عين حال فصحيح و شيواست. » مهدي اخوان ثالث نيز دربارة شعر عماد چنين مي گويد: « سخن عماد چنانكه ديوانش گواهي مي دهد ، اغلب فصيح و بليغ و بلند است. اما اگر گواهي ترك اولي و فتوري در كلامش ديده شود ، بيشتر از آن جهت است كه: او بعد از سرودن و فرود آمدن از حال سرايش و تغني در مواليد طبع خود كمتر تجديد نظر و آرايش يا به قول خودش ( رتوش ) روا مي دارد... و اما نظير اين فتور گاهگاه و اندك در سخن همه كس حتي بزرگاني چون فدروسي و سعدي و حافظ نيز هست. كدام ژرف بين بي غرضي است كه منكر اين امر باشد؟ اگر اصالت و قدمت نسخه را يكسو نهيم ، بسياري موارد هست كه حتي در ديوان حافظ ، تصرف مردم بعضي شعرها را را حال خوشتر داده... اين امر طبيعي است كه چشمه ها و جويبار ها نيز جوشش و زلال آبشان هميشه به يك حال نيست... از اين رو من معتقدم كه اين فراز و فرودها در شعر شاعران اصيل امري طبيعي است و كمتر جاي چند و چون دارد ، زيرا حال آدمي هم هميشه به يك منوال نيست.»

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ورقي چند از ديوان عماد

ويژگي اثر : مهدي اخوان ثالث در مقدمه اين كتاب شرح حال و زندگي نسبتا كاملي از عماد را تحرير نموده و منتشر گرديده كه بارها تجديد چاپ شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1از بهار تا شهريار ، تاليف حسنعلي محمدي ، ج 2 ، تهران ، انتشارات ارغنون ، ص 518

حسني خوئي، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالمى فقيه و دانشمند بزرگوار بود در خوى متولد شد و در تبريز رحل اقامت افكند و سادات خوئى در تبريز از اولاد او هستند اين عالم جليل از شاگردان صاحب جواهر و شيخ محسن خنضر و شيخ انصارى مى باشد از تأليفات او حاشيه بر قوانين ميرزا و قواعد علامه است در تبريز از دنيا رفت و جنازه او حمل به نجف اشرف و در وادى السلام مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسني رازي، ابوتراب، صفي الدين مرتضي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، عالم بن قاسم. (س ششم ق)، عالم امامى و محدث. از مشايخ روايت شيخ منتجب الدين بود، كه ايشان نيز از شيخ طوسى روايت مى كرد. به نوشته ى «قصص العلما» و برخى منابع ديگر، با حجةالاسلام غزالى نيز معاصر بود. از تاليفات وى: «تبصره العوام»، به فارسى در عقايد مذاهب مختلف؛ «فصول تامه در هدايت عامه» به عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (177/10)، تاريخ ادبيات در ايران (266 -223 /2)، تاريخ نظم و نثر (130 ،72)، الذريعه (320 -318 /3)، روضات الجنات (158 -156 /7)، ريحانه (138/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 297 ،249 /6)، فهرست منتجب الدين (163)، معجم المولفين (216 -215 /12).

حسني طباطبائي، عبدالمحمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: اپيدميولوژى، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دامپزشكى از دانشگاه تهران در سال 1352، دكتراى تخصصى در رشته پيشگيرى بيماريهاى دام و طيور از دانشگاه ديويس كاليفرناى آمريكا در سال 1355.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده دامپزشكى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اپيدميولوژى، باكترى شناسى، تدريس بيماريهاى باكتريائى دام و اپيدميولوژى در دوره هاى دكترا و تخصصى دامپزشكى، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 18 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 7

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى باكتريائى دام، اپيدميولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حسني كاظمي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد بن سيد حيدر بن ابراهيم الحسنى الكاظمى عالمى فقيه از بزرگان عصر خود بوده وى در 222 ق متولد و در 1295 ق وفات نموده و والد او سيد حيدر جد سلسله (آل حيدر) است در كاظمين شيخ صالح حريرى در آخر قصيده رثائيه خود كه درباره او سروده ماده تاريخ وفاتش را چنين گفته.

فان دعوتم فتاريخى مجيبكم

فعيش احمد فى دارالنعيم صفا

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حسني گلستانه، محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، اديب و شاعر، متخلص به محمود. وى از سادات حسنى اصفهان بود كه به گلستانه مشهورند. مولف كتابى است به نام: «انيس الوحده و جليس الخلوه»، در اخلاق، در اين كتاب سودمند برخى از اشعار فارسى و تازى خود را آورده است و پيداست كه در شاعرى توانا بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (217)، الذريعه (269/2)، كشف الظنون (199).

حسني، عطاء الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عطاءالله حسني ،متولد 1331 است. وي پس از اخذ مدرك ديپلم ادبي از دارالفنون تهران ،تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته كارشناسي تاريخ در دانشگاه شيراز آغاز كردو در سال 1354 به پايان رسانيد .وي مدرك كارشناسي ارشد تاريخ را از دانشگاه علامه طباطبايي و دكتراي همان رشته را از واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامي (در سال 1369) دريافت كرد. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه تاريخ, دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي عطاءالله حسني به ترتيب زير است: 1- ديپلم ادبي – دبيرستان دارالفنون تهران ( 50-1349) 2- ليسانس تاريخ – دانشگاه شيراز(1354) 3- فوق ليسانس تاريخ-دانشگاه علامه طباطبايي ( 1364) 4- فوق ليسانس زبان وادبيات فارسي –دانشگاه تهران (1366) 5- دكتري تاريخ –واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامي (1369)

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري و اجرايي و مديريتي عطاءالله حسني به قرار زير است: -رئيس مركز چاپ و انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي از 1377 تا 1380 - عضو هيات علمي گروه تاريخ دانشگاه شهيد بهشتي از 1379

تا كنون(هم اكنون دانشيار دانشگاه مذكور مي باشد) - مدير گروه تاريخ دانشگاه شهيد بهشتي از 1380 تا 1382 - مدير گروه تاريخ دانشگاه شهيد بهشتي از 1386 تا كنون عضويت در مراكز علمي و پژوهشي - عضو هيئت تحريريه مجله رشد تاريخ از 1367 تا كنون - عضو هيئت تحريريه مجله تاريخ اسلام از 1379 تا 1385 - عضو هيئت تحريريه مجله تاريخ دانشگاه تهران - عضو هيئت تحريريه مجله تاريخ دانشگاه لرستان از 1385 تا كنون

فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريسي و آموزشي عطاءالله حسني به ترتيب زير است: دانشگاه تربيت معلم (1364) دانشگاه شهيد بهشتي( از سال 1369 تاكنون) استاد مدعو در دانشگاه مطالعات بين المللي شانگهاي (2006-2007)SISU

آرا و گرايشهاي خاص : علايق پژوهشي عطاءالله حسني : -تاريخ فرهنگي و اجتماعي ايران -تاريخ دوره صفويه - تاريخ ايلات و عشاير - تاريخ عثماني -تاريخ جنبش هاي اجتماعي - اشعار اجتماعي ( فارسي ، تركي ) زمينه تخصصي : - تاريخ ايران عصر صفوي و ايلات و عشاير

چگونگي عرضه آثار : استاد راهنماي رساله هاي دكتري:3 رساله استاد راهنماي رساله هاي ارشد:9 رساله استاد مشاور رساله هاي دكتري:6 مورد استاد مشاور رساله هاي كارشناسي ارشد:14 مورد تعداد مقاله هاي فارسي:25 مقاله تعداد مقاله هاي خارجي:بيش از 2 مورد

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ازمنها

ويژگي اثر : آماده چاپ، دفتر شعر

2 اسنادي از دانشگاه ملي ايران 1358-1338

ويژگي اثر : تهران : انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي، 1379

3 بهار نامه

ويژگي اثر

: سرپرستي مدارس جمهوري اسلامي ايران در تركيه ، نوروز 1376

4 پيرامون آموزش هاي غير حضوري

ويژگي اثر : تهران : انتشارات اداره كل آموزش هاي ضمن خدمت وزارت آموزش و پرورش ، 1367

5 تاريخ فرهنگي ايل شاهسون بغدادي

ويژگي اثر : تهران : انتشارات ايل شاهسون بغدادي، 1382

6 تاريخ معاصر جهان: هند، ژاپن ، چين، انگلستان، افريقاي جنوبي، مكزيك

ويژگي اثر : تهران : دفتر تحقيقات و برنامه ريزي كتاب هاي درسي ويژه مراكز تربيت معلم، 1367

7 دستمايه پژوهشگران

ويژگي اثر : تهران : ضميمه درسنامه گروه علوم اجتماعي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي،1368

8 زندگي، شخصيت، و محيط فضولي( ترجمه از تركي استانبولي نوشته پروفسور عبد القادر قاراخان).

ويژگي اثر : آماده چاپ

9 گفتگو : تاملاتي در علم تاريخ نگاري اسلامي ( با دكتر غلامحسين زرگري نژادو دكتر هاشم آقاجري)

ويژگي اثر : بكوشش حسن حضرتي. تهران: نقش جهان ، 1380

10 مطلع الاعتقاد في معرفه المبدا و المعاد( از تركي استانبولي نوشته محمد بن سليمان فضولي)

ويژگي اثر : ترجمه ،تهران : انتشارات بين المللي الهدي ، 1379

حسني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر حسني

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1317/12/4

زندگينامه علمي

اينجانب علي اكبر حسني فرزند حبيب الله ، اسفند ماه 1317 در لنگرود گيلان متولد شدم و تا كلاس هفتم دبيرستان

را همان جا گذراندم . در سال 1332 پدرم مرا به قم فرستاد و در مدرسه علميه خان ، حجره اي برايم فراهم شد. به سرعت و با پشتكار ، مقدمات از امثله ، صمديه ، سيوطي ، مغني ، مطول ، معالم ، قوانين و لمعتين را نزد علما و مدرسين آنروز خواندم ؛ رسائل و مكاسب شيخ انصاري (ره) را نيز خوانده و امتحان دادم .

در سال 1339 با اتمام كفايتين بمدت يكماه و نيم در درس خارج علمي و استدلالي آيت الله شيخ عباسعلي شاهرودي(ره) و نيز آيت الله اراكي(ره) شركت كردم و همه مطالب را به عربي نوشته و مورد تشويق واقع شدم كه متاسفانه در حملات ساواك به فيضيه ، در دوم فروردين 1342 از بين رفت .بعد از فوت آيت الله بروجردي (ره) در درس امام خميني (ره) شركت كردم . بعد از سه سال كه تبعيد ايشان به تركيه و عراق پيش آمد ، به درس مراجع آن زمان آيات عظام گلپايگاني(ره) ، شريعتمداري(ره) ، حائري(ره) ، محقق داماد(ره) و ميرزا هاشم آملي(ره) مي رفتم. برخي از كتب آيت الله حكيم(ره) و آيت الله خوئي(ره) را استفاده و مطالعه مي كرديم ؛ اسفار را نزد علامه طباطبائي (ره) خواندم و فلسفه تطبيقي را نزد آقاي مهدي حائري(ره) و برخي دروس تكميلي را نزد مراجع فعلي خواندم .

حسني، كريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كريم حسني

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/1/20

زندگينامه علمي

در بيستم فروردين سال 1355 شمسي در زنجان متولد شدم. تحصيلات ابتدايي را در شهر زنجان مدرسه ابتدايي در مدرس سپري نمودم.

دوره راهنمايي را در مدرسه شهيد رجائي و سپس به مدرسه حافظ منتقل شديم و دوره راهنمايي نيز در همان شهر با موفقيت به اتمام رسيد.

دوره دبيرستان در رشته علوم انساني در مدرسه قدس شهر زنجان به پايان رسيد و عليرغم موفقيت در كنكور دانشگاه طلبه شدم. و در حوزه علميه زنجان از سال 74-73 به مدت چهار سال و يك نيمسال دوره 6 ساله را تمام و موفق به كسب مدرك سطح يك حوزوي گشتم و سپس عازم شهر مقدس قم گرديدم. سپس سطح دو حوزه را در محضر اساتيدي چون : سيد محمد نجفي ، حضرت آيت الله بوشهري مدير حوزه علميه گذراندم. بعد از اتمام دروس مكاسب و كفايه به درس خارج مشغول و از محضر اساتيدي بزرگ بهره مند شدم.

درس خارج اصول كه توسط آيت الله سبحاني صبح ها از ساعت 8 الي 9 در مسجد اعظم برگزار مي گردد، مشغول شدم و هر روز بعد از ساعت 9 الي 10 صبح در مسجد اعظم فقه را در محضر آيت الله مكارم شيرازي پرداختم و هم اكنون نيز ادامه دارد. در ورودي دانشگاهي در سال 1379 همزمان با ورود به قم در دانشگاه باقرالعلوم عليه السلام قم قبول و به رشته تاريخ مشغول شدم. پس از اتمام 136 واحد موفق به اخذ كارشناسي تاريخ از آن دانشگاه گرديدم. يادآور مي شود كه همزمان با دروس حوزه اي به دروس دانشگاهي كه بعد ازظهرها برگزار مي گرديد مشغول بودم.

بعد از اتمام كارشناسي بلافاصله به فكر مقطع كارشناسي ارشد افتاده و در كنكور شركت نمودم. ولي مجاز نشدم و از ورود به

دانشگاه بازماندم. ولي سال بعد با لطف خداوند متعال كمر همت را بسته و مجددا در كنكور شركت نموده و به حمد خداوند متعال موفق به ورود در دانشگاه باقرالعلوم عليه السلام در رشته تاريخ اسلام مقطع كارشناسي ارشد گرديدم. هم اكنون هم دروس كارشناسي ارشد را باموفقيت سپري و در حال انتخاب موضوع براي پايان نامه مي باشم.

حسنيه

قرن:2

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن دوم هجرى، از زنان فاضل، عالم و متكلم. وى از كنيزانى بود كه به اسارت مسلمانان درآمد و در زمان هارون الرشيد (193 -170 ق) مسلمان شد و در اخبار، روايات و اصول اعتقادات، معلومات فراوانى كسب كرد. شيخ ابوالفتوح رازى (525 -480 ق) مناظره اى كه او در مجلس هارون كرده در رساله فارسى خود آورده است. به نوشته رازى وى مذهب اهل سنت را طبق عقايد خودشان رد كرد و مذهب شيعه را ثابت نمود. برخى نويسندگان بر اين نظرند كه اصولا شخصيتى به نام حسنيه وجود خارجى نداشته است و رازى براى طرح نظرات كلامى مذهب شيعه، چنان داستانى را ساخته و پرداخته كرده است، چنانكه سيد بن طاووس در كتاب طرائف خود از زبان يك نفر اهل ذمه چنين كارى نموده است.[1]

(ز 193 ق)، دانشمند، عارف، متكلم و حكيم. وى از زنان ايرانى تبار بود كه به اسارت مسلمانان درآمد و بعضى او را تربيت شده ى خاندان عصمت و طهارت (ع) دانسته اند كه از محضر امام صادق (ع) بخصوص بهره مند گرديده است. وى در اخبار مذاهب چهارگانه عامه و علم كلام وقوف كامل داشته است. حسنيه در حضور هارون الرشيد با شيخ ابواسحاق نظام معتزلى و محمد بن ادريس شافعى و ابويوسف قاضى

مناظره كرد و بر آنها پيروز شد. شيخ آقا بزرگ تهرانى در «احياء الداثر» هنگام شرح حال شيخ ابراهيم استرآبادى مى نويسد: وى در 985 ق در سفر حج رساله ى اين مناظره را نزد بعضى از سادات علوى دمشق يافت و به ايران آورد و به نام شاه طهماسب ترجمه كرد. علامه مجلسى ترجمه ى اين رساله را به فارسى در انتهاى كتاب «حليه المتقين» خود به طور كامل ذكر كرده است.[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] منابع: اعلام النساء، 264 / 1؛ ريحانةالادب، 45 / 2؛ زنان سخنور، 114 / 1؛ النساءالمؤمنات، 302 -300.

[2] اعيان الشيعه (409/ 5)، تاريخ نظم و نثر (120/ 7 ،97/ 4)، روضات الجنات (163/ 1)، رياحين الشريعه (148/ 4)، رياض العماء (406/ 5)، ريحانه (45/ 2)، لغت نامه (ذيل/ حسنيه)، مشاهير زنان (75).

حسيبي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1285.

درگذشت: آبان 1369، تهران.

كاظم حسيبى پس از تحصيلات متوسطه، مدرسه ى علوم سياسى تهران را براى ادامه ى تحصيل برگزيد و در سال 1307 جزو محصلين اعزامى به فرانسه رفت. رشته هاى مهندسى راه آهن و ذوب آهن و مس را گذرانيد و چون به ايران آمد در دانشگاه جنگ و دانشگاه تهران به تدريس مشغول شد. چندى هم در اداره ى معاون و بنگاه آبيارى و بانك صنعتى كار مى كرد. در دوره ى هفدهم از تهران به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. در تمام دوران فعاليت هاى سياسى دكتر محمد مصدق از او پيروى مى كرد. او از اعضاى فعال حزب ايران بود و در ملى شدن صنعت نفت فعاليت داشت. چند خطابه و رساله هم در همين موضوع از او چاپ شده است. رساله اى هم درباره ى خط و رسم الخط به

چاپ رسانيد و در آن از تغيير خط طرفدارى كرد. رساله ى مذكور چگونه خط را بايد اصلاح كرد نام دارد (آذر 1345).

فرزند حاج محمدعلى تاجر چاى، در 1285 در تهران متولد شد. تحصيلات ابتدائى را در مدرسه ى كماليه و تحصيلات متوسطه را در مدرسه ى دارالفنون به پايان رسانيد و در 1304 ش به اخذ ديپلم با احراز رتبه اولى نائل آمد. آنگاه وارد مدرسه ى عالى حقوق گرديد و دوره ى مدرسه ى مزبور را پايان بخشيد و در آن مدرسه هم شاگرد اول شد.

كاظم حسيبى در 1307 ش در مسابقه اعزام محصل به اروپا شركت كرد و نفر اول شد و به فرانسه اعزام گرديد و پس از طى دو سال دوره ى عمومى وارد دانشكده ى پلى تكنيك پاريس شد و دوره ى مذكور را به پايان رسانيد و بعد، دو سال هم دوره ى مدرسه ى معدن را گذرانيد و در 1318 به ايران بازگشت و در اداره كل معادن وزارت پيشه و هنر استخدام گرديد و در همان سال به خدمت نظام وظيفه رفت (يادنامه ى صفحه ى 114). چندى هم در بنگاه آبيارى و بانك صنعتى و معدنى ايران اشتغال داشت.

مهندس حسيبى در 1320 وارد دانشگاه تهران شد و با سمت دانشيار در دانشكده فنى مشغول تدريس گرديد و بعد به مقام استادى رسيد و علاوه بر تدريس در دانشگاه تهران، در دانشگاه جنگ هم تدريس مى نمود.

مهندس كاظم حسيبى پس از شهريور 1320 كانون مهندسين ايران را با همكاران ديگر مهندس خود تشكيل داد و بدين ترتيب وارد مسائل سياسى شد. اعضاء كانون مهندسين بعداً حزب ايران را تشكيل دادند. در دوره ى پانزدهم مجلس شوراى ملى كه لايحه دولت در مورد

نفت به مجلس داده شد، حسيبى بيلان كامل 45 ساله شركت سابق نفت ايران و انگليس را تهيه كرد كه توسط حسين مكى در چند جلسه مجلس ايراد گرديد و در نتيجه ى اين نطق طولانى، عمر مجلس پانزدهم پايان پذيرفت و لايحه ى دولت به تصويب نرسيد.

پس از تصويب قانون ملى شدن صنعت نفت و نخست وزيرى دكتر محمد مصدق، مهندس حسيبى چندى معاون و قائم مقام وزارت دارائى بود. در سفر نخست وزير به شوراى امنيت و ديوان دادگسترى لايحه، مهندس حسيبى جزو هيئت بود و در تمام مدت زمامدارى مصدق، وى مشاور امور نفتى نخست وزير بود. در دوره ى هفدهم مجلس، حسيبى از تهران به وكالت مجلس انتخاب شد و غير از عضويت كميسيون نفت از طرف مجلس شوراى ملى عضويت خلع يد را عهده دار گرديد.

در كليه مذاكراتى كه بين دكتر مصدق و هيئت هاى مختلف پيرامون نفت انجام مى گرفت، حسيبى دخالت كامل داشت و نظريه ى نهائى تصميم گيرى از طرف او صادر مى شد. پس از كودتاى 28 مرداد 1332 مهندس حسيبى تحت تعقيب قرار گرفت. مدتى به حالت اختفاء در تهران بسر برد و سرانجام در قم دستگير و به زندان انتقال يافت. قريب يك ماه در زندان بسر برد تا آزاد شد. پس از آزادى از زندان به كارى دعوت نشد حتى تدريس او را در دانشگاه لغو كردند. وفات وى در 1369 در تهران پس از يك بيمارى ممتد اتفاق افتاد. دوستان و ياران وى پس از مرگش يادنامه اى براى او انتشار دادند كه مبين مقام علمى و انسانى و مذهبى او بود.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

حسين آبادي، محمد جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آقا شيخ

محمّد جواد از علماى اعلام، و فقهاى اسلام، و از شاگردان شيخ محمّد حسن صاحب جواهر، و مجاز از ايشان بوده، تاريخ اجازه: 1265، و مجاز از شيخ مرتضى انصارى مى باشد.

وى را تأليفات چندى است كه از آن جمله است:

1- بحر البكاء، فارسى 2- بساتين الرياحين، در اصول فقه 3- ترجمه ي رساله ي نجاة العباد 4- ترتيب و تلخيص خلاصه (الاقوال) علاّمه حلّى كه به طبع رسيده است. 5- الرسالة الاحمديّة، به نام فرزندش آقا شيخ احمد صاحب عنوان 6- الرياحين، در فقه استدلالى 7- سراج الوهّاج، در شرح نتايج الاصول تأليف سيد ابراهيم قزوينى 8- كنوز اللئالى، در اصول فقه 9- النتايج، در اصول فقه [تقريرات سيد ابراهيم قزويني].

در ذى قعده سال 1312 وفات يافته، و در تكيه ي آقا حسين خوانسارى، در قبرى كه حاج شيخ محمد باقراصفهانى جهت خود تهيّه نموده بود مدفون گرديد (قبر در زير ديوار مابين تكيه آقا حسين و مادر شاهزاده در سردابه واقع است).

مشاراليه مدّت چهارده سال در طهران ساكن بوده، و در مسجد سراج الملك امامت و تدريس مى نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حسين خان ناظر، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ميكروبيولوژى و بهداشت، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى در رشته ميكروبيولوژى از دانشگاه بريستول انگلستان در سال 1353.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده دامپزشكى دانشگاه شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى ميكروبيولوژى و بيماريهاى عفونى دام، بهداشت، ميكروبيولوژى مواد غذايى، تحقيق در زمينه مقاومت هاى آنتى بيوتيكى قابل انتقال بر روى باكتريهاى E.coli و Salmonella جدا شده از حيوانات اهلى، طيور و مواد عذائى، راهنمايى و مشاوره و نظارت بر 56 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات

(نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 8، تعداد مقالات به زبان خارجى: 9

زمينه علمى مقالات:

ميكروبيولوژى، بيماريهاى عفونى و بهداشت مواد غذايى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حسين زاده، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد حسين زاده

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

آبادان، جايي بود كه در سال 1359 ديپلم گرفتم، عشق فراگيري به معارف دين من را به كيلومترها آن طرف تر، به قم كشاند. در ابتدا در مدرسه رسالت مشغول به تحصيل شدم، اما چند ماهي از شروع درس نگذشته بود كه آژير جنگ نواخته شد. وظيفه و تكليف شرعي خود ديدم كه به جبهه بروم، حدود سه سال پي در پي در منطقه جنگي حضور داشتم.در سال 1362 مجدد به قم بازگشتم مقدمات را در مدرسه رضويه و دوره سطح را در نزد اساتيد بزرگواري همچون هادوى، آل غفور، استادى، طاهري خرم آبادى، شب زنده دار، پايانى، اعتمادى، گنجي و غيره گذراندم و از حضور آنان حداكثر استفاده را بردم.بعد از آن يك دوره خارج اصول و برخي از مباحث فقهي را در نزد آيت الله سبحاني دام عزه فراگرفتم در ضمن در درس خارج فقه و تفسير آيت الله جوادي آملي دام عزه شركت داشتم و بهره هاي فراوان از آن بردم.در سال 1376 به دوره تخصصي كلام رفتم و در سال 1380 با نمره عالي فارغ التحصيل شدم و پايان نامه سطح چهار را به نام «رابطه فقه و كلام» دفاع كردم فعاليت پژوهشي خود را از سال 1369 آغاز كردم و در مراكز

متعددي همچون مركز تحقيقات جامعه مدرسين، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، مركز مديريت خواهران و موسسه امام صادق(ع) بوده ام. آثاري از آنها به چاپ رسيده است. از سال 1374 تاكنون در دانشگاه هاي مختلف به عنوان استاديار گروه معارف اسلامي و در حوزه هاي علميه مختلف تدريس نموده ام.

حسين زاده، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين زاده

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

محمد حسين زاده در مرداد 1340 در شهر مقدس قم به دنيا آمد . پس از اتمام دوزه راهنمايي حدود سالهاي 1353.54دروس حوزه را دنبال كرد و در طي پنج سال و اندي در سال 1359 توانست به درس خارج فقه و اصول راه يابد . در دوره تحصيل سطح علاوه بر دروس رايج . فلسفتنا . اقتصادنا. عربي جديد . انگليسي و نيز اخلاق و تفسير را در محضر اساتيدي فرهيخته آموخت . فقه و اصول را در مقطع عالي سطح از محضر بزرگاني همچون آيت الله پاياني و آيت الله اعتمادي و آيت الله قافي فرا گرفت . از سال 59تا 74 به مدت 15 سال در درس خارج فقه و اصول اساتيد بر جسته اي چون حضرات آيات عظام مظاهري . شبيري زنجاني . و... مشاركت فعال داشت در طول تحصيل و پژوهش به طور مستمر در دروس اخلاق و فلسفه و تفسير و عقايد حضرت آيت الله مصباح شركت كرد و از آغاز تحصيلات حوزوي بلكه پيش از آن از راهنمايي هاي معظم له بهره بسياري برد به علاوه او در درس هاي اسفار حضرت آيت الله جوادي نيز چند سالي حضور داشت و

از دروس عرفان ايشان نيز استفاده كرد . حدود سال 1365 به عضويت در گروه تخصصي فلسفه باقرالعلوم(ع) به رياست استاد مصباح در آمد و به تحقيق در حوزه فلسفه پرداخت . از جمله ثمرات اين تلاش آماده ساختن درس هاي اسفار ج 6 و نيز شناخت شناسي استاد آيت الله جوادي آملي بود در سال 1371معادل دكتراي فقه و اصول معارف مدرك داخلي موسسه امام خميني و بالاخره دكتراي معرفت شناسي را از حوزه دريافت نمود. در سال 1369براي شركت در كنفرانس مربوط به فلسفه و نيز گذراندن دوره اي غرب شناسي . همراه با هيئتي به كانادا مسافرت كرد. دولت آمريكا از دادن ويزا خودداري كرد و نتوانستند در آن نشست شركت كنند . اما دوره ذكر شده در كانادا برگزار شد. در سال 1374 علاوه بر تحقيق در رشته فلسفه در بنياد باقر العلوم . تدريس خارج فقه و اصول را شروع كرد كه تاكنون ادامه دارد . در سال 1377 عضو هيئت علمي گروه فلسفه موسسه امام خميني(ره) گرديد . او اكنون در سمت دانشيار به پژوهش و تدريس اشتغال دارد.

حسين زاده، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي حسين زاده

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

دوران ابتدائي را در مكتب خانه هاي زادگاهم سپري كرده و در تايخ 1/2/1353 جهت تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه قم شدم. ضمن تحصيل دروس حوزوي به دروس جديد نيز پرداختم. در سال1369 با دفاع از پايان نامه خود از مقطع كارشناسي ارشد در دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركز فارغ التحصيل شدم و دروس حوزه

را تا دو سال خارج فقه و اصول ادامه داده و در سال 1368 به تهران عزيمت كردم.از سال 1368 به تدريس دروس معارف در دانشگاههاي تهران، علامه طباطبائي، پليس و آزاد اسلامي پرداختم و در كنار كارهاي اجرائي و تدريس و امامت ،به نوشتن مقالات و ترجمه و تاليف و جزوات درسي نيز اشتغال داشتم.در حوزه علميه قم از محضر اساتيد معزز آقايان: شماعي همداني، هاشمي تبريزي، وجداني فخر، عبائي خراساني، موسوي خرم آبادي، اعتمادي، ميرزا محسن دوزدوزاني، سيد علي محقق داماد، راستي كاشاني، آيت الله مكارم شيرازي و آقاي ميرزا جواد تبريزي و ... بهره مند شدم.از سال 1365 تبليغ دين مقدس اسلام را شروع و اكنون نيز در حد توان به تبليغ دين اسلام مشغول مي باشم.

حسين زاده، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، روزنامه نگار.

تولد: 4 بهمن 1320، بجنورد.

درگذشت: 4 بهمن 1368، تهران.

منصور حسين زاده تحصيلات عالى خود را در دانشكده ى علوم ارتباطات اجتماعى به پايان رسانيد. مدتى در مدارس شهرستان بجنورد به آموزگارى پرداخت. در سال 1335 براى معالجه ى بيمارى كليوى و پيوند كليه راهى آمريكا شد و پس از انقلاب اسلامى در سال 1358 به ايران بازگشت و در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى مشغول به كار شد. از سال 1362 در روزنامه ى «كيهان» مشغول شد و به كار روزنامه نگارى پرداخت. به عنوان يك روزنامه نگار و محقق با سرويس فرهنگى- هنرى روزنامه «كيهان»، «كيهان بچه ها»، «كيهان فرهنگى» و «كيهان علمى» همكارى داشت و نتايج بخشى از مطالعات تحقيقى خود را نيز در شماره هاى مختلف «كيهان سال» ارائه كرد.

در آبان ماه 1368 به عنوان مأمور از روزنامه ى «كيهان» به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى منتقل شد تا به

تلاش هاى مستمر خود براى نشريه اى تخصصى در زمينه ى روزنامه نگارى عينيت بخشد. وى در واقع بانى نشر فصلنامه ى مطالعاتى و تحقيقاتى در وسايل ارتباط جمعى به نام «رسانه» شد كه از سوى مركز گسترش آموزش رسانه ها پس از فوت وى از سال 1369 انتشار يافت.

از جمله آثار وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: تاريخ مجلات كودكان و نوجوانان (اين كتاب در دهمين دوره ى كتاب سال جمهورى اسلامى ايران به عنوان كتاب برگزيده اعلام شد) و چاپ «قصه ى انسانها» در «كيهان بچه ها».

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسين مقدم، يحيي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد يحيي حسين مقدم

محل تولد : نكاء

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

زندگينامه علمي

بعد از گذراندن دوره مكتب خانه در روستاي محل ولادت (سوچلما از توابع شهرستان نكاء) وارد حوزه علميه رستمكلأ (از توابع شهرستان بهشهر مازندران) شدم و از محضر آيت الله ابوالحسن ايازي تا سال 1349 شمسي استفاده كردم، دوره مقدمات و قسمتي از لمعين و معالم الاصول را در آن حوزه خواندم.

و در سال 1349 هجري شمسي روز شهادت امام همام موسي بن جعفر(ع) وارد حوزه علميه قم عش آل محمد(ص) صانها الله عن الحوادث شدم و دروس سطح را در محضر اساتيد بزرگواري كه قبلاً نام آنها ذكر شده تلمذ نمودم. تا اينكه از حدود سال 54 و 55 در درس خارج آيت الله العظمي ميرزا هاشم آملي و آيت الله مكارم و آيت الله مشكيني و اساتيد ديگري كه نام آنها را قبلاً ذكر كرم شركت نمودم. و مدت سه سال بعد از پيروزي انقلاب در موسسه در راه حق از محضر آيت الله مصباح يزدي استفاده كردم.

لازم به

ذكر است در ايام تابستان قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و بعد از آن تا سال 1363 هجري شمسي در روستاي بادالسبر از توابع شهرستان نكاء در محضر آيت الله سيد خليل محمدي بادالسبري مشغول تحصيل بوده و در ضمن تدريس نيز مي نمودم.

حسين نژاد خاكي، يوسف

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يوسف حسين نژاد خاكي

محل تولد : ---

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

وضعيت تحصيلات كلاسيك : دوران ابتدايي و راهنمايي تا اوّل دبيرستان را قبل از ورود به حوزه علميّه طي كردم . از سال 1367 در كنار سال دوم حوزه به تحصيلات متوسطه نيز مشغول شدم و سال 1370 در رشته فرهنگ و ادب ديپلم گرفتم . دوران دوم تا چهارم دبيرستان را درشهر مقدّس قم به صورت متفرقه گذراندم . در سال 1380 با مدرك كارشناسي حوزه وارد دانشگاه تربيت مدرس قم شدم و تا دي ماه 1384 پايان نامه را نيز در موضوع رابطه عرفان ، اخلاق و توسعه به اتمام رساندم و انشاء الله به زودي از آن دفاع مي كنم .وضعيت تحصيلات حوزوي : در سال 1366 در امتحان ورودي حوزه علميّه قم قبول شدم . از سال 66 تا 75 ده سال دروس سطح را گذراندم . از ابتدا در مدرسه رضويه حجره داشتم ؛ در دوران سطح نزد اساتيدي مانند زيبايي نژاد ، صفايي بوشهري ، فاضل ، عليدوست ، اسحاق نيا ، مغيثه ، محمدي خراساني ، اشتهاردي و .... شاگردي كردم . از سال 1375 تا سال 1382 در درس خارج آقايان عظام حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني و آيت الله العظمي شيخ

جواد تبريزي و آيت الله سبحاني و حجت الاسلام و المسلمين سيّد محمّد مهدي ميرباقري شركت كردم .تحصيلات و تخصص هاي تجربي : از سال 1371 تا كنون در دفتر فرهنگستان علوم اسلامي قم ، به صورت هم عرض سه كار تدوين ، اجرايي و آموزشي انجام داده ام . ضمن يادگيري تدوين اوليه جزوات (پياده كردن نوار، ويرايش علمي ، فهرست زدن و ...) به تدوين چند مقاله و كتاب پرداخته ام . در كار آموزشي از سال 71 تا 76 دوره عمومي (معادل كارشناسي) و دوره عالي (معادل كارشناسي ارشد) مباحث آموزشي فرهنگستان را گذرانده ام . در كار اجرايي چند سال سابقه مسووليت آموزشي اين مركز را دارم . ضمنا در آموزش فرهنگستان از سال 77 تا كنون سابقه تدريس نيز دارم و به آمورش تدوين نيز پرداخته ام و جزواتي نيز در زمينه آموزش و ويرايش ، فهرست و روش پياده كردن نوار دارم .شركت در همايش ها و جلسات علمي : به لطف خداوند حدود 2 سال است كه پس از بيانات مقام معظم رهبري در دانشگاه ها مانند دانشگاه صنعتي اصفهان , دانشگاه امام حسين (ع) تهران و ... به عنوان سخنراني علمي و يا به عنوان استاد معين كميسون هاي علمي از طرف دفتر بسيج دانشجويي تهران يا دفتر جنبش نرم افزاري دفتر تبليغات دعوت مي شود .

حسينعلي پور، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد حسينعلي پور

محل تولد : جلفا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

سال 1346 هجري شمسي به تبريز آمدم و در مدرسه طالبيه تبريز زير نظر حجة الاسلام آقاي وثوقي به

دروس حوزوي مشغول شدم (آقاي وثوقي هم اكنون از اساتيد حوزه هاي علميه تبريز هستند) جامع المقدمات، باب رابع مغني، حاشيه، معالم و بخش اوامر قوانين ميرزاي قمي را در تبريز خواندم. در سال 1349 به قم آمدم و از آن زمان تاكنون در قم هستم. اولين استادم آية الله علوي گرگاني بود كه در درس شرح لمعه او حاضر مي شدم و در درس لمعه آية الله محفوظي هم شركت كردم و بقيه را از آقاي شيخ علي پناه اشتهاردي درس گرفتم. استاد رسائل و مكاسب و كفايه ام آقايان ميرزا يدالله و حاج ميرزا محسن دوزدوزاني بودند. از افراد ديگري هم اين كتابها را درس گرفته ام، لكن عمده اين حضراتند. از سال 1358 در درس خارج آيةالله تبريزي و نوري شركت كردم در درس آية الله نوري همداني فقط چهار سال شركت داشتم ولي در درس آية الله تبريزي بيش از 12 سال مرتب نشسته ام. شرح منظومه را از آية الله شيرازي انصاري خواندم. نهاية الحكمه را از آية الله مصباح خوانده ام. شرح اشارات جلد دوم و سوم را از آية الله حسن زاده آملي درس گرفته ام. شرح فصوص قيصري و مصباح الانس را نيز از ايشان خوانده ام. سه جلد اول، دوم و سوم اسفار را هم از ايشان درس گرفته ام. بخشي از جلد 6 و 7 را از آية الله جوادي آملي تلمذ كرده ام. تمهيد القواعد را از آية الله جوادي آملي خوانده ام. دروس عرفان و فلسفي را با توضيحات كامل، يادداشت دارم. همه دروس اعتقادي آية الله سبحاني را گذرنده ام و در درسهاي اعتقادي پنجشنبه هاي آية الله مكارم شيرازي شركت مي كردم و در

امتحان پاياني اين دروس، با نمره خوب قبول شدم و به همين مناسبت براي ما جوايزي در نظر گرفته و جوايزي هم اكنون با مهر مدرسه اميرالمؤمنين موجود است. در يك دوره دو ماهه دروس حضرات اساتيد در مدرسه حقاني پس از انقلاب اسلامي شركت كردم. برخي از اساتيد آن كلاسها عبارت بودند از:

آيةالله نوري همداني، آيةالله تسخيري كه درباره ماركسيسم تدريس مي كرد، آقاي سيدمنيرالدين هاشمي شيرازي كه درس اقتصاد مي گفت، آقاي خاك كه درباره سازمان مجاهدين خلق(منافقين) تدريس مي كرد و...

حسينك نيشابوري، ابواحمد حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 375 -290 ق)، حافظ و محدث. معروف به حسينك و ابن منيبه. از عمر بن ابى غيلان و ابوالقاسم بغوى و باغندى و ابن خزيمه و همطبقه ى آنان حديث شنيد. حاكم و برقانى و ابوسعد كنجرودى و بسيارى ديگر از شاگردان وى بودند. حسينك از محدثان ثقه اهل سنت بود و در انجام فرايض كوشا. گويندگان پيوسته هر شب هفت سوره از قرآن را قرائت مى كرد. در سفر و حضر نماز شب وى ترك نمى شد. وى پس از هشتاد و چند سال زندگى از دنيا رفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الاسلام (حوادث 572 -571 /380 -351)، تاريخ بغداد (75 -74 /8)، تاريخ نيشابور (160)، ريحانه (45/2)، سيرالنبلاء (409 -407 /16).

حسيني ادياني، مسلم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مسلم حسيني ادياني

محل تولد : قائم شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

حسيني ارسنجاني، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدمحمدحسن حسيني ارسنجاني

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

زندگينامه علمي

جمعي از اساتيد سطوح عاليه ، تفسير ، فلسفه ، منطق و كلام : آيات عظام سلطاني، فاضل لنكراني و آيات حسيني ارسنجاني ، حاج شيخ يحيي انصاري ، سيد محمد كاظم آيت الهي ، خزئلي ، مشكيني ، ستوده ، جوادي آملي ، مجد الدين محلاتي ، دوزدوزاني ، شب زنده دار ، و كريمي جهرمي ؛ اساتيد خارج فقه و اصول ، آيات عظام : گلپايگاني(ره) (5 سال فقه) ، مرتضي حائري يزدي (ره) (5 سال فقه) ، حسينعلي منتظري (15 سال فقه) ، هاشم آملي (ره) (4 سال اصول) . تدريس سيوطي ، معالم و لمعتين و نهج البلاغه .

حسيني اسحاق نيا، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رضا حسيني اسحاق نيا

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

سيّد رضا حسيني اسحق نيا در اوائل سال 1342 ه.ش در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشوده و اولين جرقه هاي علاقه به دين را پدرم مرحوم حاج سيّد محمود اسحق نيا كه عمري را به نيكنامي سپري نمود و «عاش سعيدا و مات سعيدا» با تربيت عملي خود ضمير صاف كودكانه من را روشن نمود. پدر بزرگ اينجانب مرحوم حاج سيّد احمد فرزند حاج سيّد اسحق از دوستان صميمي مرحوم حاج آخوند ملا عباس تربتي بوده است چنان كه در كتاب فضيلت هاي فراموش شده به قلم فرزند برومند وي كه خود نيز ستاره اي است كه از اين شهر در آسمان علم و معرفت درخشيده يعني خطيب

دانشمند مرحوم حاج شيخ حسن علي راشد، به آن اشاره شده است و به شهادت اشخاص با اطلاع و مورد وثوق از معدود كساني بوده كه مرحوم حاج آخوند در منازل ايشان غذا تناول مي نموده است.

از سن شش سالگي به مدّت دو سال در مكتب آقاي حاج معلم، قرآن و دروس متداوّل در مكتب خانه هاي قديمي را فرا گرفته و سپس تحصيلات جديد را از كلاس سوم آغاز نموده و مقطع ابتدايي را در دبستان بيهقي و دوران راهنمايي را در مدرسه راهنمايي علي تمدن و دوران دبيرستان را در دبيرستان رازي شهرستان گذارندم. تقريباً همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي فرا گيري علوم حوزوي را در كنار دروس دبيرستان حدود بيش از 2 سال در مدارس علميّه مرحوم هراتي و مرحوم فولاد شروع نموده و سپس بعد از اخذ مدرك ديپلم در سال 1360 هجري شمسي براي ادامه تحصيل به حوزه مقدسه علميّه قم هجرت نمودم.

و بنا به گفته پير هرات خواجه عبد الله انصاري كه «الهي دود از آتش چنان نشان ندهد و خاك از باد كه ظاهر از باطن و شاگرد از استاد» چون هر كس كه داراي چيزي شده است آن را از استاد كسب نموده است، لذا از اين فرصت استفاده نموده و به ذكر اساتيد بزرگوار كه از خرمن پر فيض آنها به فراخور استعداد و قابليت خويش خوشه چيني نموده ام پرداخته و از اين راه سپاس فراوان خود را نثار ساحت مقدس ايشان مي نمايم. مقدمات حوزوي از قبيل ادبيات عرب و منطق و بلاغت و مقداري از سطح را در تربت در محضر اساتيدي

چون حجج اسلام آقايان حاج شيخ احمد معلم و حاج آقا سعيدي، حاج سيّد علي آقا رباني آموخته و بيشترين استفاده را از حوزه درس جناب حجت الاسلام و المسلمين حاج آقا رحماني نمودم كه تلاش جدي و مستمر و شور و نشاط ايشان در طريق تعليم به طلاب اعجاب آور و تحسين برانگيز مي باشد. در اواخر مدّت تحصيل در تربت حيدريه علم كلام و مقداري از فلسفه را خدمت مرحوم حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ صدر الدين رباني با وجود كسالتي كه داشتند قرائت نمودم و از آن زمان تا كنون سخت تحت تاثير معنويت آن مرحوم قرار دارم. وي به خاطر كسالت هاي متعدد و شديدي كه اواخر حيات پر بركت خود داشت و هم چنين ابتلائات گوناگون به حق، مصداق «البلاء للولاء كاللهب للذهب» بود يعني:

پس از عزيمت به حوزه علميّه قم ، بقيه دوره سطح و سطح عالي را در محضر اساتيدي چون حجج اسلام آقايان حاج سيّد احمد طباطبايي تربتي و حاج آقا قاضي زاده تربتي و حاج شيخ مصطفي اعتمادي تبريزي سپري نموده و حدود ده سال در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام: فاضل لنكراني و حاج شيخ جواد تبريزي و وحيد خراساني شركت نمودم. در كنار فراگيري دروس عمومي حوزه در دروس تخصصي فلسفه و عرفان به مدّت هيجده سال حضور پيدا كرده و گر چه در محضر اساتيد بزرگ در اين رشته مانند آيت الله حسن زاده آملي مقداري تلمّذ نموده ام و ليكن عمده استفاده من در فن مزبور از محضر آيت الله انصاري شيرازي بوده است تقريباً از همان شروع

به تحصيل علوم دينيه، در جنب آن به تعليم طلاب نيز اشتغال داشته ام و اينك هم به تدريس معقول و منقول درسطح عالي در حوزه علميّه قم مشغول مي باشم. در كنار تحصيل و تدريس احياناً به كار تأليف نيز پرداخته ام و آنچه تاكنون به زيور طبع آراسته شده دوره علم منطق تحت عنوان منطقيات در چهار مجلد است كه شرح مبسوطي بر يكي از متون قديمي در اين رشته مي باشد.آنچه در اين سطور به رشته تحرير در آمده شمه اي از بحار بيكران الطاف و توفيقات خداوندي است كه به اين بنده نا چيز ارزاني فرموده است. از سال 78 تا كنون علاوه بر تدريس درحوزه مباركه قم هفته اي يك روز در تهران مقطع كارشناسي ارشد رشته عرفان به تدريس اشتغال دارم و نيز مسووليت علمي مقالات بخش فلسفه و كلام دايره المعارف قرآن كريم را عهده دار مي باشم. ضمنا گواهي علمي سطح چهار حوزه را دارم.

حسيني اشكوري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شب 13 ربيع الاول سال 1350 ق در نجف اشرف متولد شده.

مرحوم پدرش حاج سيد على اشكورى از شاگردان آيت الله شيخ ضياءالدين عراقى و آيت الله شيخ شعبان گيلانى بود و مقدارى از تقريرات اصولى و فقهى آقا ضياء را نوشته است.

جدش سيد حسن بن سيدعلى بن سيد معصوم حسينى اشكورى از يكى از محال گيلان به نحف اشرف هجرت نموده و از شاگردان آيت الله آخوند خراسانى بود و حدود سال 1367 در نجف بدرود حيات گفت.

نزد اساتيد برجسته ى نجف تحصيلات مقدمات و سطوح را به پايان رساند و در خصوص علوم ادبى عرب تخصص پيدا نموده و كوشش زيادى كرده است.

در سن هيجده

سالگى ترك تحصيل نموده از نجف به بغداد رفتند و چهارسال به كسب اشتغال داشته و وضع مادى و كسبشان بسيار خوب بود، اما چون در خود قدرت انجام كارهاى علمى مى ديدند خود لازم دانستند كه در اين راه بذل مساعى كنند لذا به نجف بازگشته و به ادامه ى تحصيل پرداختند.

در نجف اشرف از سال 1378 ق به كار نويسندگى و تحقيق و تصحيح كتابهاى علمى عربى پرداخته و در راه احياء و زنده نمودن كتب قدما تا توانستند جديت كرده و در ظرف چند سال پاره اى از كتابهاى مهم را تحقيق و چاپ نمودند.

در اثر پيش آمدهائى ناگزير به سال 1391 ه به قم هجرت نموده و مشغول به تاليف و تحقيق شده اند.

بيشتر اوقاتشان صرف مى شود در تاليف كتاب «مولفات الاماميه العربيه» كه بيش از صد جلد مى باشد، و كتاب «الاسماء و مصادر» كه بيش از پنجاه جلد مى باشد و «فهرست كتابخانه ى آيت الله مرعشى» كه حدود بيست جلد مى باشد.

سيد احمد حسينى اشكورى فرزند عالم ربانى و زاهد سبحانى حاج سيد على فرزند سيد حسن اشكورى در شب سيزدهم ربيع الاول 1350 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و در آنجا نشو و نما يافته و علوم اوليه و اوليات علوم دينيه را نزد افاضل علماء و مدرسين نجف خوانده و دروس عاليه را نيز به سبك سنتى معموله در نجف اشرف در خدمت جماعتى از برزگان آن سامان به اتمام رسانده.

و اكثر از درسهاى خصوصى استفاده كرده و پس از فراغت از آن در سال 1380 ق به تأليف و به تحقيق پرداخته و شوق مفرطى به مطالعه و تحقيق آثار بزرگان داشته و موفق

به مطالعه و بررسى صدها كتاب نويسندگان و مولفين شده و مسافرتها به داخل و خارج كشور براى مطالعه و ديدن كتب مطبوعه و غيره نموده است.

در اواخر 1391 قمرى منتقل به ايران و در قم رحل اقامت افكنده و به تأليف و تحقيق و مباحثات پرداخته و از بسيارى از شهرها و استانها ديدن نموده و درباره كتب مخطوطه كاوش و تفحص به عمل آورده و از كتابخانه هاى عمومى و خصوصى ديدن كرده و بر بسيارى از مصادر صالحه و كتب مخطوطه قديمه كه از مواريث اسلامى بوده راه يافته و استفاده نموده و ده ها كتاب كه از دانشمندان قديم بوده به تحقيق ايشان به عراق و ايران و بيروت به طبع رسيده است.

و از كارها و تاسيسات ايشانست (مجمع الذخائر الاسلاميه) در قم و از تأليفات به چاپ رسسيده معظم له كتب زير است:

1- الامام الحكيم در سال 1385 ق در نجف اشرف به طبع رسيده.

2- الامام الثائر در سال 1386 ق در نجف اشرف به طبع رسيده.

3- الامام الشاهرودى در سال 1386 ق در نجف اشرف به طبع رسيده.

4- فهرست مخطوطات رشتى كه به كتابخانه آيت اللَّه الحكيم اهداء شده.

5- فهرست مخطوطات خزينه اميرالمؤمنين عليه السلام كه در سال 1391 ق به طبع رسيده.

6- زندگانى شريف مرتضى در سال 1385 ق به طبع رسيده.

7- دليل المخطوطات كه جزء اول آن در سال 1397 در قم به طبع رسيده.

8- التعريف بالتراث مقالاتى كه در مجله هادى چاپ شده.

9- فهرست مخطوطات كتابخانه آيت اللَّه گلپايگانى كه جزء اول آن در سال 1357 به طبع رسيده است.

10- فهرست مخطوطات كتابخانه آيت اللَّه مرعشى (ره) كه تاكنون بيست جلد آن

به طبع رسيده است.

11- تراجم الرجال در قم چاپ شده.

12- اجازات الحديث علامه مجلسى در سال 1410 ق در قم چاپ شده.

13- تلامذه شاگردان مجلسى در قم چاپ شده.

از كتابهائى كه به عربى ترجمه نموده اند

1- القرآن فى الاسلام در سال 1393 ق در بيروت چاپ شده.

2- رابطه العالم الاسلامى.

و از تأليفات چاپ نشده ايشان كتب زير است:

1- مهذب الذريعه الى تصانيف الشيعه.

2- المفصل فى تراجم الاعلام.

3- حديث جوله.

4- نهج البلاغه فى الشعر العربى.

5- معجم الاعلام الاماميه.

6- مولفات الزيديه.

7- قضيه حياتى.

8- من كل لون (از هر رنگى).

9- فهرست مخطوطات كتابخانه حكيم در نجف.

10- التراث العربى در كتابخانه آيت اللَّه مرعشى.

11- اجازات الحديث.

12- معجم المولفات القرانيه.

13- احسن المواثر فى اعلام القرن الخامس العشر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حسيني اشكوري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي حسيني اشكوري

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

سيّد على حسينى اشكورى در سال 1337 هجرى شمسى در خانواده اى روحانى در مشهد مقدس چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم آيت ا... سيّد محمد اشكورى از عالمان ربانى و فيلسوفان عارف و يكى از چهره هاى برجسته زهد و تقوى به شمار مى رفت و جد پدرى ايشان مرحوم آيت ا... سيّد اسد الله اشكورى از رجال برجسته علم و از پيشوايان عصر خويش بود. جد مادريشان آيت الله سيّد محمّد باقر فيض است. نامبرده پس از گذراندن دوره ابتدايى وارد حوزه علميّه نجف اشرف شد و دوره مقدّمات ، سطح و سطح عالى را طى نموده و به درس خارج استادان بزرگ و نام آورى چون آيت الله شهيد سيّد محمّد باقر صدر راه يافت پس از

آن در حوزه علميّه قم از محضر علما و مراجع بزرگ همچون آيات عظام حاج آقا رضا صدر ، كوكبى، سيّد عباس خاتم يزدى،وحيد خراسانى،گلپايگانى (قدس سره)و منتظرى بهره بسيار برد. وى هم اكنون يكى از چهره هاى علمى حوزه و از محققان، نويسندگان و اساتيد حوزه و دانشگاه مى باشد. او از آغاز نوجوانى و در سالهاى پيش از انقلاب همواره با نهضت اسلامى و همگام با انقلابيون در صف مبارزان قرار گرفت و براى آرمانهاى آن از هيچگونه فداكارى دريغ نورزيده و در همين راستا توسط حزب بعث عراق دستگير و شكنجه هاى فراوانى متحمل شد و همواره طرفدار آزادى و آزادانديشى بوده است وى دفاع از انقلاب و اصول آن و دفاع از زجر كشيدگان و پايه گذاران نهضت بزرگ اسلامى و محرومان و پاسدارى از آزاديهاى مشروع مردم و دست آوردهاى انقلاب را وظيفه خويش مى شمارد.

حسيني اصفهاني، غياث الدين علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(يا محمد) بن على اميران حسينى، از فضلاى قرن نهم هجرى است. در بدخشان ساكن بوده، و در سال 879 كتاب معروف خود را به نام «دانشنامه ى جهان» در حكمت طبيعى در ضمن ده فصل، و خاتمه در تشريح، به نام سلطان محمودبن ابوسعيد بهادرخان بن ميران شاه بن امير تيمور گوركانى تأليف نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حسيني اصفهاني، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد صادق، خطيب اديب، و عالم جليل، مؤلف كتاب «مشرق التوحيد» در اصول دين به فارسى، كه آن را به اسم فتح على شاه قاجار در سال 1250 تأليف نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حسيني اصفهاني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد اسماعيل حسينى بيرجندى، عالم زاهد، مؤلف رساله در صبح و شفق، و متوفى به سال 1305.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حسيني بهشتي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا حسيني بهشتي متولد 1336 در قم است. بعد از دوره دبيرستان به تهران آمده و پس از سه سال و نيم تحصيل رشته پزشكي آن را رها مي كند. به علت علاقه اش به علوم اسلامي، با بازگشايي دانشگاه ها تغيير رشته مي دهد و به سراغ رشته فلسفه غرب مي رود. در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد را مي گذراند. پايان نامه كارشناسي ارشد را در مورد مونادولوژي لايب نيتس مي نويسد. براي دوره دكترا به آلمان مي رود و از سال 1360 تا 1366 در آلمان تحصيل مي كند. در سال 1366 به ايران بازمي گردد و از همان سال در گروه فلسفه دانشگاه تهران تدريس فلسفه را آغاز مي كند.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : سيد محمد رضا حسيني بهشتي فرزند شهيد بهشتي است.او درباره پدرش مي گويد: «آنچه را كه مي توانم به عنوان عصاره اي كه در ذهنم از ايشان باقي مانده است بيان دارم اينست كه در بيست و چند سال تماس مداوم من با آن شهيد او را به تمام معني ( مؤمن ) يافتم. دردل او و انديشه او و عمل و كردار او هر چه بيشتر دقيق مي شدي آثار اين روشني و گرماي ايمان را بيشتر حس مي كردي و جوشش عشق به خدا و خدمت به خلق خدا را كه از وراي پندار و گفتار و كردارش

حس و لمس مي شد ، ناخودآگاه مرا به سوي شخصيت ايشان جذب مي كرد و مي كشيد. «آيت الله شهيد بهشتي» سراپا عرفان بود ، اما عرفاني بي هياهو كه اثر عميق خويش را در شيوه برخورد ايشان با مسائل و مشكلات و دشواري هاي راه بخوبي مي توانستيم ببينيم . آنچنان ايمان در دل او رسوخ داشت كه در اين چند سال نديدم كه هيچ حادثه اي او را حتي اندكي به تزلزل وادارد و براستي كه هيچ حادثه اي او را حتي اندكي به تزلزل وادارد.» و به راستي كه محمد رضا بهشتي بي آن كه هويت مستقل خويش را از دست داده باشد،اين صفات پدر را در خويش زنده نگاه داشته و پرورانده است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : _ تحصيلات ابتدايي و متوسطه در زادگاه _ تحصيلات نيمه تمام در رشته پزشكي _ دريافت كارشناسي فلسفه از دانشگاه تهران _ دريافت كارشناسي ارشد فلسفه از دانشگاه تهران _ عزيمت به آلمان براي ادامه تحصيل _ دريافت دكتراي فلسفه از دانشگاه هامبورگ آلمان 66-1360 _ آشنايي با زبان هاي عربي، آلماني، انگليسي و اندكي يوناني و لاتيني

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : _ مدير مؤسسه مطالعاتي تاريخ خاورميانه از 1365 تا 1369 _ مدير مؤسسه پژوهشي فرهنگي «نوارغنون» از 1377تاكنون _ عضو پيوسته فرهنگستان هنر _ مسئول گروه فلسفه فرهنگستان هنر _ عضو هيأت امناي مؤسسه مطالعات اجتماعي (وزارت علوم و تحقيقات و فناوري) _ عضو هيأت امناي پژوهشگاه علوم انساني _ عضو هيأت امناي مؤسسه انجمن و حكمت

فعاليتهاي آموزشي : تدريس در دانشگاه تهران گروه فلسفه از

سال 1366 تا كنون

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : بعد از بازگشت از آلمان فعاليت هاي پژوهشي اش را روي فلسفه متمركز مي كند. پس از مدتي با همكاري دوستانش مؤسسه پژوهشي نو ارغنون را تأسيس مي كند. به غير از مقالات مختلفي كه در مجله هاي تخصصي يا در مطبوعات منتشر كرده، گاه شمار تاريخ معاصر خاورميانه با همكاري او منتشر شده است.

آرا و گرايشهاي خاص : سيد محمدرضا حسيني بهشتي با اشاره به اين كه مفهوم طبيعت به عنوان نرم و جهت دهنده در عرصه زندگي اجتماعي و فردي است اعتقاد دارد:« مفهوم طبيعت در پيوند با دو مفهوم خدا و انسان قرار دارد كه هر سه اين مفاهيم نقش مؤثري در تلقي ما از خود و موجودات پيرامون ما دارد . اگر ما به مواجهه انسان و طبيعت نگاه كنيم. ما پيش از سه دهه اخير با سه نوع مواجهه روبرو بوديم يكي مواجهه نظري با طبيعت كه انسان كنجكاو مي خواهد به شناخت طبيعت بپردازد و نظر به طبيعت كند . در آغاز اين نگاه به طبيعت و عالم ممكن است با اين هدف صورت بگيرد كه خود نگرش طبيعت به عنوان بالاترين ارزش تلقي مي شود يعني نظر به خاطر نظر صورت مي گرفت و ايده آل دانش نظري در يونان باستان نظر براي نظر بود . در سده هاي ميانه نظر به عنوان نظر ديگر ارزش ندارد و اگر نظر در خدمت ايمان قرار مي گرفت ارزش داشت و شيخ بهايي نيز مي گفت از صفحه دل هر علمي را كه در

جهت رستگاري نيست پاك كنيد كه اين همان نگاه ارسطويي است. در عصر جديد اتفاق عجيبي در حال افتادن است و آن اين كه دانش نظري در خدمت غايات عملي انساني قرار مي گيرد يعني در جهت سعادت مادي انسان است و بيكن معتقد است همه مشكلات از جهل است يعني ما نمي توانيم آينده را پيش بيني كنيم و آن را در جهت غايات خود قرار دهيم .» بهشتي با اشاره به اين كه در عهد باستان انسان نمي توانست آقا و سيد طبيعت باشد ولي در دهه هاي اخير تاريخ نگاري علم يعني نگاه علم هم به خودش عوض شده است مي افزايد:« بيكن معتقد است طبيعت، در اختيار ماست به شرطي كه حرف از آن بيرون بكشيم وگرنه جواب نخواهد داد و ضربه اي كه مي توانيم به آن بزنيم آزمايش است و در اين صورت است كه شناخت علمي داريم. مواجهه هاي انسان با طبيعت عبارتند از: مواجهه نظري، تكنيكي - علمي، زيبا شناختي، اخلاقي - عملي». محمدرضا بهشتي علاوه بر تدريس و تحقيق، به عرصه هاي عمومي تر حوزه مطالعاتي اش نيز توجه ويژه دارد و بويژه درباره وضع آموزش فلسفه در ايران ديدگاه هاي جالبي را ارائه مي دهد: «آموزش فلسفه در ايران در دو حوزه صورت مي گيرد كه عبارتند از؛ مدارس سنتي و دانشگاه ها. در دانشكده الهيات تمركز بر فلسفه اسلامي است ولي دانشكده ادبيات بيشتر به فلسفه غرب مي پردازد. مهم ترين مسأله در مواجهه با آموزش فلسفه، ابهام در هدف گذاري و شناخت جايگاه فلسفه است.ما در برنامه آموزشي مان برخلاف كشورهاي خارجي، هيچ

دوره خاصي نداريم كه فارغ التحصيل فلسفه بتواند پس از گذراندن آن فلسفه را آموزش دهد. در طريقه منتقل كردن مطلب نيز خلأ وجود دارد؛ در طول دوره پژوهشي فرد آموزش لازم را براي انجام كارهاي پژوهشي نمي بيند و با كمترين تكنيك ها نيز در مسير آموزش آشنا نمي شود.مشكل ما در آموزش فلسفه اين است كه نه ورود ما به مطلب مشخص است و نه خروج و نه طي مسير و بر اين اساس، با رهيافت مشخصي نيز روبه رو نيستيم وآشنا شدن با رهيافت ها را نيز در جايي پيدا نكرده ايم. يكي از كمبودهاي جدي به لحاظ آموزشي و پرورشي، كمبود منابع داخلي و بويژه منابع خارجي است. مجلات و مقالات در رشته فلسفه هنوز هيچ جايگاهي ندارند و ما هنوز با شيوه هاي جديدتر برقراري ارتباطات آشنا نيستيم. ما جلسات چند استاد ( محقق ) را پيرامون يك موضوع نداريم و براي استفاده از اساتيدي كه بيرون از حوزه هاي آموزشي ما پرورش پيدا كرده اند مشكل زبان داريم، اما با فرض حل مشكل زبان، راه هاي ارائه موضوع آن ها نيز با ما متفاوت است.در مورد طرح هاي پژوهشي قوي و بويژه جمعي، و گره خوردن كار پژوهشي در داخل دانشگاه ها با نيازهاي بيروني كه موجب ايجاد نشاط در گروه ها مي شود نيز كاري انجام نشده است.همچنين رابطه اي ميان دانشگاه ها با دانشگاه هاي داخل و خارج، پژوهشگاه ها و مؤسسه هاي غير دولتي مانند NGO ها نيز وجود ندارد. در كارهاي آموزشي و پژوهشي، نخستين قدم، جدي گرفتن گروه هاي كار دانشجويي و پيوند ميان

اين گروه ها است و بعد مطالعه و شناسايي راه هاي موجود و انتخاب اين راه ها و سپس حركت و اجرا كه بايد با ارزيابي مجدد و نقادانه صورت بگيرد.

چگونگي عرضه آثار : بررسي تطورات تاريخي قواعد كلي فلسفي با تأكيد بر فلسفه اسلامي عنوان يكي از گزارش هاي سيد محمدرضا حسيني بهشتي دردانشگاه تهران است. تدوين و تأليف چند جزوه درسي مربوط به آموزش زبان از جمله آموزش مقدماتي زبان يوناني و آموزش مقدماتي زبان لاتين نيز از ديگر آثار بهشتي در فضاي آموزشي دانشگاه تهران بوده است.او علاوه بر حضور مستمر در فضاهاي آكادميك، در ساليان گذشته با نگارش مقالات متعدد نظري ديدگاه هاي خويش را به فضاهاي عمومي تر انديشه نيز كشانده است. برخي از مقالات او عبارتند از:نگرشي تاريخي به تحول مفهوم آرخه از پيش سقراطيان تا ارسطو ؛ سقراط، پس كار تو چيست؟ ؛ فلسفه و بحران محيط زيست ؛ زيباترين مثلث ها ؛ دو نظريه در زيباشناسي طبيعت ؛صلح و عدالت در بستر ديني ؛ جايگاه نقد سوم در نظام استعلايي كانت و ... بهشتي همچنين با دانشنامه جهان اسلام نيز ارتباط دارد و برخي مدخل هاي فلسفي آن را مي نگارد،از آن جمله است مدخل تاريخ قرآن كريم «تئودور نولدكه و مدخل ثامسطيوس»

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 Methodologische Ueberlegungen Zum Wandel des Naturbegriffs Techno VerlagY 1997 .

2 انسان شناسي فلسفي

ويژگي اثر : ترجمه ، نوشته هانس ديركس، كتاب انسان شناسي فلسفي، با رويكردي آموزشي و نه تنها فلسفي، متن

هايي از متفكران غربي را متناسب با مسائل بنيادي زندگي گرد آورده است. مطالعه اين كتاب در راستاي سرفصل هاي درس انسان شناسي براي استادان محترم معارف پيشنهاد شده است.

3 دروس گفتارهاي فلسفي

ويژگي اثر : مؤسسه دانش و توسعه علوم انساني

4 سرآغازهاي فلسفه در يونان

ويژگي اثر : انتشارات هرمس

5 شرحي بر تمهيدات كانت،

ويژگي اثر : اثر: ماكس آپل ؛ مركز نشر دانشگاهي

6 گزيده مقالات گادامر

ويژگي اثر : انتشارات هرمس

7 متون برگزيده در هرمنوتيك

ويژگي اثر : سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي

حسيني تهراني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1305.

درگذشت: 1374.

از آثار اوست: امام شناسى: بحثهاى تفسيرى، فلسفى، روانى (تهران، 1362)؛ ترجمه رساله بديعه در تفسر آيه الرجال قوامون على النساء (ترجمه توسط چند تن از فضلاء؛ تهران، 1363)؛ داستان هاى عبرت انگيز (جمع آورى و تنظيم مهدى شمس الدين، قم، 1373)؛ رساله بديعه فى تفسير آيه ى الرجال قوامون على النساء (تهران، 1366 ،1360)؛ رساله حول مسئله رويه الهلال، موسوعه علميه ى فقهيه فى لزوم اشتراك... (1371)؛ مقدمه و شرح رساله سير و سلوك (منسوب به بحرالعلوم مهدى بن مرتضى الطباطبائى نجفى، تهران، 1372)؛ روح مجرد: يادنامه موحد عظيم شأن و عارف كبير حاج سيد هاشم موسوى حداد (تهران، 1373)؛ مقدمه و تذييل هديه غديريه: دو نامه سياه و سپيد (تأليف محمد رفيع بن عبدالواحد طبسى، مشهد، 1374)؛ رساله نوين درباره ى بناء اسلام، سال و ماه قمرى و تفسير آيه ى ان عده الشهور عند الله اثنا عشر شهدا

فى كتاب الله يوم خلق السموات و الارض منها اربعه حرم ذلك الذين القيم: بحث تفسيرى، روائى، فقهى و تاريخى (تهران، 1364)؛ رساله فكاحيه: كاهش جمعيت ضربه اى سهمگين بر پيكر مسلمين (تهران، 1373)؛ رساله لب اللباب در سير و السلوك اولى الالباب (تهران، 1366)؛ مكاتيب حكمى و عرفانى ميان آيتين علمين: حضرت آيه الحق و التوحيد حاج سيد احمد كربلائى و حضرت آشيخ المحقق حاج شيخ محمدحسين اصفهانى... (تهران، 1373)؛ معادشناسى (تهران، 1361)؛ لمعات الحسين: برخى از كلمات و مواعظ و خطب حضرت سيدالشهداء ابى عبدالله الحسين (ع) (تهران، 1371)؛ ولايت فقيه در حكومت اسلامى (از منشات محمدحسين حسينى تهرانى، تنظيم و گردآورى از محسن سعيديان و محمدحسين راجى، تهران، 1373)، نور ملكوت قرآن (مشهد، 1368)؛ نگرشى بر مقاله بسط و قبض تئوريك شريعت دكتر عبدالكريم سروش (تهران، 1374)؛ مهر تابان: يادنامه و مصاحبات تلميذ و علامه محمدحسين طاطبايى تبريزى (تهران، 1375).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسيني حايري، عزالدين حسين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 917 ق)، عالم امايم، اديب و شاعر. اصل وى از خراسان بوده است. با شيخ ابراهيم كفعمى معاصر بود و به گفته ى علامه مجلسى بر كفعمى سمت استادى داشت و با وى مراسلات نظمى و نثرى داشت. كفعمى در حاحشيه ى «مصباح الائمه» خويش او را به عزالاسلام و المسلمين ابوالفضائل مى ستايد. از آثار وى: «تحفه الابرار فى مناقب الائمه الاطهار (ع)»، مشتمل بر احاديثى از شصت كتاب ارزشمند عامه؛ «حاشيه ى عمدةالطالب فى نسب آل ابى طالب»؛ اشعارى در منقبت اهل بيت (ع) و رثاء امام حسين (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (173 -171 /6)، بحارالانوار (18/1)، الذريعه (150/6 ،406 -405 /3)، رياض العلماء (176 -175 /2)، ريحانه

(131/4)، لغت نامه (ذيل/ حسين).

حسيني خلخالي، ملا حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1014 ق)، متكلم و مفسر. از شاگردان بنام ميرزاجان شيرازى بود و استاد عبدالكريم بن سليمان كورانى. تاليفاتى چند به فارسى و عربى از وى به جاى مانده، از جمله: حاشيه بر «انوار التنزيل» بيضاوى؛ «رساله فى المبدا الاول و صفاته»؛ حاشيه بر رساله «اثبات الواجب» دوانى؛ حاشيه بر «شرح العقايد العضديه ى» دوانى؛ حاشيه بر «شرح تهذيب المنطق» دوانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (393)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 166 -165 /11)، كشف الظنون (1144 ،888 ،516 ،192)، معجم المولفين (319 ،221 /3)، هديه العارفين (291/1).

حسيني دركه اي، عزيزاللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1370 ق)، مجتهد و دانشمند. تحصيلات مقدماتى را در مدرسه پامنار تهران به پايان رساند و در سال 1316 ق راهى نجف شد و از محضر آخوند خراسانى و حاج سيد محمد كاظم يزدى و شريعت اصفهانى و ميرزا محمدتقى شيرازى استفاده كرد و به مرتبه ى والايى از علم رسيد و درجه اجتهاد دريافت كرد. وى به امر ميرزا محمدتقى شيرازى به تهران مراجعت كرد و از رؤساى روحانيت شد و در تهران به امامت جماعت و بحث و درس مشغول شد. مقبره ى وى در نجف اشراف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (107/3)، گنجينه ى دانشمندان (452 -451 /4).

حسيني رهقي، نصرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد نصرالله حسيني رهقي

محل تولد : رهق كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/5/1

زندگينامه علمي

در اول مرداد سال 1338 شمسي در روستاي رهق كاشان به دنيا آمدم و در سال 1344 وارد دبستان روستا شده و در سال 1350 پس از اخذ گواهينامه پايان تحصيلات ششم ابتدايي از دبستان معزّي روستاي رهق در مهرماه سال 1350 وارد حوزه علميه حضرت آيت الله مدني كاشاني در كاشان شدم و دروس مقدمات را نزد اساتيد آن مدرسه تلمذ نمودم و تا سال 1358 در كاشان مشغول تحصيل و تدريس بودم و نزد بزرگواراني به نام آقايان حاجي رضا تفويضى، آقاي بهشتى، آقاي شيخ محمد وحيدى، آقاي صادق زاده، مرحوم آيت الله اعتمادي آقاي لطفي كاشانى، شيخ عبدالله موحدى، آقاي مصطفي صمديان بيدگلى، آقاي علوى، آقاي مناقب، آقاي صراف زاده، آيت الله خراسانى، آيت الله علم الهدى، آيت الله يثربي امام جمعه كاشانى، آيت الله سيد مهدي لاجوردي و

شيخ عبدالحسين تفويضي آيت الله مصطفوي كاشاني و... .سطوح مقدمات و سيوطى، مغني و حاشيه و معالم و مختصر و مطول و لمعتين و رسائل و مكاسب و اصول فقه را تلمذ نمودم و همزمان به تدريس مقدمات و سيوطي و حاشيه و معالم مشغول بودم .

از سال 1355 مسئول امور رسيدگي به طلاب مدرسه ميانچال و آقابزرگ از طرف آيت الله مدني بودم كه تقريباً حكم رياست مدرسه را داشت. در عيد قربان سال 1356 ملبس به لباس روحانيت شدم و هم زمان علاوه بر تحصيل و تدريس به تبليغ و امامت جماعت و فعاليت هاي فرهنگي مذهبي و سياسي مشغول شدم و با شروع مجدد فعاليت هاي نهضت امام خميني پس از شهادت مرحوم حاجي آقا مصطفي خميني(ره) وارد مبارزات سياسي شده و در جلسات و تظاهرات به سخنراني و نيز به پخش اعلاميه هاي امام و علماء مشغول بودم و بارها به دهات اطراف شهر براي راه اندازي تظاهرات و تشكيل مجالس سياسي مسافرت نموده و در سال 1357 هم بعد از 27 شب سخنراني و فرار و گريز با محاصره محل سخنراني توسط نيروهاي اطلاعات و شهرباني در حال فرار پس از سخنراني دستگير شدم و پس از انتقال به شهرباني و پذيرايي توسط كماندوهاي مستقر در شهرباني و بازجويي هاي ممتد كه تا صبح ادامه داشت به واسطه فشار مردم و علما به خصوص حضرت آيت الله مدني كاشاني و آيت الله يثربي و كمك هاي يكي از نيروهاي شهرباني كه فرد مؤمني بود و از مبارزان بود و آن شب افسر نگهبان شهرباني بود كه بعدها هم به عنوان اولين رئيس شهرباني شهر منصوب شد به

نام سروان سفرجي بعد از يك روز آزاد شدم در حالي كه بازجويي كه ساعت 2 بعد از نيمه شب از بنده بازجويي مي كرد و مدعي بود نوارهاي سخنراني از اول ماه رمضان آن شب را گوش كرده مي گفت حكم شما اعدام است ولي چون به سن قانوني (بيست سالگي) نرسيده اند حداقل ده سال زنداني براي شما حتمي است.

اما پس از پيروزي انقلاب تا يك سال در كاشان ماندم و علاوه بر تحصيل مشغول فعاليت هاي انقلابي و رفتن به روستاهاي اطراف و تشكيل جلسات سخنراني و ارشاد مردم و تبليغ و توحيد و ترويج انقلاب بودم كه اثر زيادي هم داشت. اما در سال 1358 وارد حوزه علميه قم شدم و در دروس حوزه علميه شركت نموده و دروس سطح را تكميل و به پايان رساندم و در درس مكاسب و كفايه مرحوم آيت الله ستوده و رسائل آيت الله اعتمادي و آيت الله وجداني فخر و آيت الله سيد ابوالفضل موسوي تبريزي و آيت الله دوزدوزاني و آيت الله فاضل لنكرانى و منظومه آيت الله انصاري شيرازي و... شركت نمودم و در سال 1360 در اولين دوره درس خارج اصول آيت الله صانعى و درس خارج فقه حج آيت الله فاضل لنكرانى و درس خارج آيت الله منتظرى شركت كردم و هم زمان در درس هاي جنبي حوزه كه توسط بزرگان و علمائي مانند آيت الله مكارم، سبحانى، يزدي و مشكيني و مصباح يزيدي تشكيل مي شد شركت نمودم ضمناً در برنامه اي كه توسط دفتر تبليغات در مسجد الونديه در چهارمردان تشكيل مي شد شركت مستمر داشته و در آنجا از افاضات بزرگاني همچون مرحوم آيت الله بهشتي(ره)،

آقاي هاشمي رفسنجانى، رهبر انقلاب آيت الله خامنه اى، شهيد باهنر و آيت الله يزدي و... بهره برديم.

و در سال 58 در حزب جمهوري اسلامي قم مشغول فعاليت شدم و در دفتر رئيس وقت آقاي معاديخواه قم انجام وظيفه مي كردم و در امتحاني كه از طلاب حوزه علميه گرفته شد شركت نمودم و سطح حوزه تا كفايه را امتحان داده و قبول شدم و در مصاحبه حضوري هم در خدمت مرحوم آيت الله رباني املشي امتحان داديم. و در نتيجه از سال 1359 هم زمان با درس حوزه در مدرسه عالي تربيتي و قضايي هم شركت نمودم و در سال 1361 مدرك كارشناسي علوم انساني دريافت نمودم و در آنجا هم از محضر بزرگاني مانند آيت الله سبحانى، معرفت و مكارم و امين و هاشمي شاهرودي و دكتر شريعتمداري و... استفاده كاي و وافي را برديم. در سال 59 هم زمان با شروع جنگ تحميلي در سپاه پاسداران اسلامي شاهرود به عنوان مسئول آموزش و بسيج آنجا و به منظور تصفيه نيروهاي بني صدر از طرف ستاد مركزي سپاه اعزام شده و چند ماهي مشغول خدمت بودم كه با شروع دروس مدرسه عالي تربيتي و قضايي طلاب به قم بازگشتم ولي هم زمان در عقيدتي سياسي هنگ ژاندارمري قم و گروهان ژاندارمري قم مشغول شده و با آنها همكاري مستمر به عنوان مسئول آموزش و مسئول دفتر عقيدتي و اداره كننده كلاس هاي عقيدتي داشتم. در سال 1361 پس از فارغ التحصيلي از مدرسه عالي طلاب قم وارد آموزش و پرورش شهرستان كاشان شده و تا سال 1366 در مدارس و دبيرستان ها و تربيت معلم كاشان مشغول تدريس بودم و

هم زمان در حوزه علميه آيت الله مدني به تدريس كتب حاشيه و معالم و سيوطي مشغول بودم و چندين دوره اين كتاب ها را تدريس نموده و درس حاشيه ما از شلوغ ترين درس هاي حوزه كاشان بود چون به شيوه جديد و با استفاده تخته سياه و... انجام مي شد و هم زمان در اين مدت به عنوان مسئول عقيدتي سياسي گروهان ژاندارمري كاشان مشغول بودم و نيز به عنوان مسئول اتحديه انجمن هاي اسلامي دانش آموزان با حكم از طرف نمايندگي حضرت امام(ره) در اتحاديه مركز انجام وظيفه مي نمودم.

و نيز در انجمن اسلامي معلمان شهر به عنوان عضو شوراي مركزي و مسئوول آن انجام وظيفه مي نمودم و در مدت جنگ تحميلي چند بار به جبهه ها در منطقه كردستان اعزام شده و به عنوان مسئوول و مبلغ به پايگاه هاي مختلف در آنجا اعزام مي شدم و نيز هم زمان به عنوان عضو ستاد جمع آوري و جذب كمك هاي مردمي به جبهه و جنگ مشغول انجام وظيفه بودم. و در سال 1366 به قم مراجعت نموده و در درس هاي حوزه علميه شركت نموده و به مدت يك سال هفته اي دو روز به كاشان براي تدريس مي رفم اما از سال 1367 به آموزش و پرورش قم منتقل شه و از آن زمان در دبيرستان ها و مراكز آموزش عالي فرهنگيان قم و تربيت معلم هاي قم مشغول فعاليت مي باشم و هم زمان در درس هاي حوزه علميه شركت نموده و در درس هاي آيات عظام مكارم شيرازى، سبحانى، نوري همدانى، منتظرى، صانعى، فاضل لنكرانى، شبيري زنجانى، موسوي اردبيلى، علوم گرگاني و شريعتي نياسري و جوادي آملي و... شركت نموده ام. و در سال 1368 در امتحاني كه از طلاب حوزه علميه گرفته

شد شركت نموده و قبول شده در تربيت مدرس مدرسه دارالشفاء نيز مشغول تحصيل شدم و در سال 1370 موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي شده و از پايان نامه تحصيل با موضوع بلوغ شرعي در مذاهب مختلف اسلامى، دفاع نمودم. لازم به ذكر است كه در اين مدت در تمام امتحانان حوزه علميه شركت نموده و قبول شده ام و در سال 1384 به عنوان طلاب ممتاز شمرده شدم به علت موفقيت در چهار مرحله پي در پي امتحان و مصاحبه شفاهي درس خارج كه در هر نوبت يك فقه و يك اصول را امتحان دادم.

و در اين مدت در اكثر دوره هاي ضمن خدمت آموزش فرهنگيان قم به عنوان مدرس به تدريس دروس تعليم و تربيت و معارف اسلامي و روش تدريس ديني و قرآن و تاريخ و... مشغول بوده ام. و نيز در مصاحبه و امتحان اساتيد دانشگاه ها كه نمايندگي رهبري در دانشگاه ها اجرا مي كند شركت نموده و قبول شده و گواهينامه تدريس در رشته هاي مختلف را اخذ نموده ام و براي اخذ مدرك سطح چهار حوزه علميه قم (دكترا) در امتحانات و مصاحبه هاي آنها نيز شركت داشته و پايان نامه كارشناسي ارشد بنده به عنوان تحقيق سطح سوم حوزه پس از دفاع از آن پذيرفته شده و هم اكنون مشغول تهيه و تنظيم و نوشتن پايان نامه اي براي سطح چهارم حوزه تحت عنوان «حرمت ربا در مذاهب مختلف اسلامي» مي باشم كه اميد است به زودي بتوانم از آن دفاع نمايم. البته در اين مدت جزوه هاي درسي متعددي تحت عنوان هاي تعليم و تربيت اسلامى، تحول بينش دينى، فن خطابه و تبليغ تفسير قرآن و

روش تدريس روخواني و تجويد و غيره... تهيه نموده ام و در اختيار دانشجويان و معلمان قرار داده ام گرچه كدام از آنها چاپ شده است.

حسيني زفره اي، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر حسيني زفره اي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سن پنج سالگي يعني در سال 1327 بهمراه والدينم از زفره اصفهان به كربلا رفتيم و يكسال در آنجا مانديم و پس از يكسال به ايران بازگشته و بعللي كه ذكر آن مفصل است عازم گرگان و در يكي از روستاهاي آن به نام مرزنكلاقه مقيم گشتيم و در مدرسه آن روستا مشغول تحصيل شدم و تا ششم ابتدايي درس را ادامه داده و پس از آن درس را رها كرده به كار كشاورزي مشغول و در سال 1344 عازم سربازي شدم و پس از پايان خدمت ازدواج كرده و به تشويق يكي از روستائيان جهت تحصيل علوم ديني عازم مشهد مقدس گشتم و دو سال در مشهد جامع المقدمات را نزد اساتيد آنجا خوانده و سپس عازم قم گشته و از سال 1350 در قم مشغول تحصيل و از سال 1360 علاوه بر تحصيل دروس حوزوي به تأليف كتاب مبادرت كرده كه تا كنون حدود سي جلد كتاب نوشته ام كه بيست جلد از آنها چاپ شده و ده جلد ديگر آن نيز آماده چاپ است.

حسيني زنجاني، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن بن سيد حبيب اللَّه حسينى زنجانى متوفى حدود 1250 ق عالمى فاضل بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني سبزواري، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيداسماعيل بن سيد اسداللَّه مذكور در اصفهان عالمى فقيه از شاگردان علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى بوده و در سال 1322 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني شاهرودي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسينى شاهرودى در جمادى الثانى 1344 هجرى در نجف اشرف متولد شده و در بيت علم و ورع پرورش يافته.

و پس از فراگرفتن اوليات مقدمات را خدمت علامه شيخ على شهر بابكى و شيخ شمس زنجانى خوانده و سطوح وسطى و عالى را از مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ عبدالحسين رشتى و والد ماجدش فراگرفته و پس از آن در درس خارج مرحوم والدش آيت اللَّه العظمى شاهرودى فقهاً و اصولا در سنين 16 سالگى حاضر شده و تقرير درس آن مرحوم را نموده.

و ضمناً به تدريس سطوح و بعد به درس خارج فقه و اصول پرداخته و تا حال تحرير اشتغال دارد و عده اى از افاضل از محضرش استفاده مى كنند تأليفات علمى او عبارت است از «تقريرات الاصول» والدش و كتاب صلوة الجمعه و كتابهاى ديگر و مخفى نيست كه جناب مستطاب آيت اللَّه زاده شاهرودى گذشته از مقامات علمى و اجازه اجتهادى كه از مرحوم والد مبرورش دارد موصوف به اخلاق حسنه و ملكات فاضله و محامد آداب و محاسن اخلاق و در واقع ثانى پدر بزرگوار خود مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني شهرستاني، عبدالرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1339 ق.، كربلا.

درگذشت: 11 مرداد 1376، مشهد.

آيت الله حاج سيد عبدالرضا حسينى شهرستانى، فرزند حجت الاسلام سيد زين العابدين شهرستانى، بود. وى پس از پست سر نهادن دوران كودكى به سال 1346 ق. وارد مدرسه ى جعفريه شد و به يادگيرى خواندن و نوشتن و علوم ابتدايى پرداخت و پس از آن به تحصيل علوم دينى روى آورد و مقدمات و سطوح را نزد حضرات آيات شيخ على اكبر سيبويه و شيخ جعفر رشتى فراگرفت. سپس به يادگيرى رسائل و مكاسب و

كفاية و علوم هيئت و رياضيات نزد حضرات آيات شيخ محمد رضا اصفهانى و سيد محمد طاهر بحرانى پرداخت و خارج فقه و اصول را نيز در محضر آيات عظام سيد محمدهادى ميلانى، ميرزا مهدى شيرازى، سيد عبدالحسين حجت و شيخ مرتضى آشتيانى آموخت. اياشن در كنار تحصيل به تدريس سطوح عاليه پرداخت و پس از ساليان فراوان تدريس سطح، در سال 1392 ق. تدريس خارج فقه را آغاز كرد. سپس به مشهد هجرت كرد.

آيت الله حسينى شهرستانى علاوه بر تحصيل و تدريس، به اقامه ى جماعت در صحن حسينى (ع) پاسخگويى به مسائل دينى پرداخت. وى در برابر نفوذ و تبليغات فكرى و سياسى و ايجاد شبهات دينى از سوى كمونيست و چپگرايان عراق سخت ايستادگى كرد و به منظور استحكام بنيان هاى فكرى جوانان، اقدام به تأسيس مجله ى «اجوبة المسائل الدينيه» كرد و در آن- با هميارى و همكارى حضرات آيات سيد محمدباقر صدر، سيد حسن شيرازى، سيد عبدالصاحب حكيم و استاد احمد امين- به صدها پرسش فكرى و اعتقادى جامعه پاسخ داد و حوزه ى خوانندگان خود را به فراسوى مرزهاى عراق گسترانيد. دامنه نفوذ اين مجله در آن سال هاى پر اختناق عراق باعث شد تا رژيم بعث، پس از آزار و اذيت هاى فراوان و زندانى ساختن فرزندش جلو انتشار آن را بگيرد و او را هم از عراق بيرون نمايد.

ايشان به جز تدريس، تأليف، اقامه ى جماعت و تبليغ شعائر دينى، با هميارى و مساعدت گروهى از علماى بزرگ و تجار كربلا دست به بنياد مؤسسات خيريه و عام المنفعه اى زد كه برخى از آنها عبارتند از مدرسة الامام الصادق. (اين مدرسه براى دانش آموزان بر مبناى تعاليم

اسلامى در سال 1371 ق. تأسيس شد و تا سال 1395 ق. ادامه يافت)؛ مدرسة اسلاميه (در اين مدرسه به دانش آموزان دروس فقه؛ حديث تفسير و عقايد آموزش داده مى شد)؛ درمانگاه كودكان؛ الجمعية الهرية الاسلامية؛ المكتبة الجعفرية (اين كتابخانه با پنج هزار كتاب چاپى و خطى در مدرسه هندى گشايش يافت)؛ لجنة الثقافة الدينية (كه پاسخگويى به شبهات و پرسشهاى دينى را بر عهده داشت و در خلال پانزده سال فعاليت خويش، توانست صدها سئوال را پاسخ دهد).

از تأليفات آيت الله حسينى شهرستانى مى توان اين آثار را نام برد: مقاليد الهدى فى شرح العروة الوثقى (هفت جلد، كه سه جلد آن به چاپ رسيده است)؛ حياة الامام الحسين بن على (ع)، الامر بالمعروف و النهى عن المنكر، السجود على التربة الحسينية؛ صلاة الجمعة فى عصر الغيبة؛ النوروز فى السلام نوروز در تاريخ و دين؛ اجوبة المسائل الدينية (چهارده جلد كه دو جلد آن به نام اميد جوان ترجمه و چاپ شده است)؛ اجوبة المسائل فى التفسير (دو جلد)؛ اجوبة المسائل فى العقائد؛ تقويم هجرى (از سال 1363 تا 1463 ق.). تأليفات مخلوط ايشان عبارت است از: المهدى الموعود و دفع الشبهات عنه؛ الطريق القويم الى جنة النعيم (پيرامون امامت)؛ دفع الشبهات و حل المشكلات؛ غاية التقرب فى شرح منظومة التهذيب؛ حاشبه بر مكاسب؛ حاشيه بر رسائل؛ حاشيهبر معالم؛ حاشيه بر قوانين؛ حاشيه بر شرح لمعه؛ الطريق المستقيم فى بيان اصول الدين؛ عقايد المؤمنين فى اصول الدين.

در سال 1397 ق. به علت فشارهاى رژيم بعثى، وى عراق را به قصد ايران ترك كرد و در مشهد اقامت گزيد و به تدريس سطوح عاليه و عقايد، امامت جماعت (در

مسجد الحميد) و تأسيس مجله «الارشاد»- كه از آن هفت شماره منتشر گرديد پرداخت. اما در سال 1400 ق. به دنبال سكته اى ناقص توان كار و كوشش از او سلب شد و تا پايان عمر خانه نشين شد.

آيت الله حسينى شهرستانى سرانجام پس از هفتاد و هفت سال زندگى در يازدهم مرداد 1376(27 ربيع الاول 1418 ق.) چشم از جهان فروبست و پيكرش در روز سه شنبه بيست و هشتم ربيع الاول، پس از تشييع و نماز آيت الله شيخ حسنعلى مرواريد بر آن، در صحن آزادى حرم امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسيني شيرازي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا آقا بن احمد المستوفى بن محمود الحسينى الشيرازى فاضلى متقى و زاهد داماد آيت اللَّه العظمى ميرزاى شيرازى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني شيرازي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسماعيل بن سيد رضى بن سيد اسماعيل الحسينى الشيرازى عالمى جليل و فقيهى بارع و اديبى مشهور والد آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و پسرعموى ميرزاى بزرگ مجدد شيرازى بوده ولادتش 1258 وفاتش در 1305 واقع شده است و اوست صاحب مولوديه اميرالمؤمنين (ع) كه در جلد اول در ضمن ترجمه والد مبرورش ذكر نمودم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني شيرازي، صادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله العظمى سيد صادق حسينى شيرازى روز 20 ذى حجه 1360ق در كربلاى معلا ديده به جهان گشود.

وى دروس دينى و حوزوى را از بزرگان علما و مراجع در حوزه ى علميه فرا گرفت وبه درجات عالى اجتهاد نائل شد.

عالمان اسلامى ايشان را فقيهى جامع، اصولىِ مبرز وآشنا به علوم معقول ومنقول مى شناسند و به پرهيزكارى و زهد و ورع و فضايل اخلاقى ايشان اعتراف دارند.

ايشان در بيت مجدد شيرازى رحمة الله عليه كه خاندان علم وفضيلت و پرهيزكارى واجتهاد است رشد يافت.

نگارش آثار متعدد و گوناگون براى سطوح مختلف مردم از خصوصيات ايشان مى باشد كه در ادامه فهرست آنها خواهد آمد. ايشان همچنين براى فقها و مجتهدان درس ها و مباحثى را در فقه و اصول با استدلال علمى و دقيق و با روشى متين و زيبا و علمى به رشته تحرير در آورده اند.

بيش از 30 سال است كه در بحث خارج فقه و اصول ايشان جمعى از علما و دانشمندان و فضلا حاضر مى شوند و برخى از مدرسان خارج در حوزه علميه قم و سوريه وشمارى از مبلغان نقاط مختلف دنيا از شاگردان اين عالم فرزانه مى باشند.

خاندان آيت الله العظمى شيرازى

آيت

الله العظمى سيد صادق حسينى شيرازى از فرزندان زيد بن على بن الحسين بن على اميرالمؤمنين سلام الله عليهم است و در خاندانى پرورش يافته كه در طول يكصد و پنجاه سال اخير در فقاهت ومرجعيت معروف وشاخص بوده اند. در زير به نام برخى از اين اختران تابناك اشاره مى نماييم:

1. بزرگ مرجع آيت الله العظمى حاج سيد محمد حسن شيرازى قدس سره معروف به مجدد شيرازى صاحب نهضت مشهور تنباكو در ايران (وفات وى در سال 1312ق مى باشد)؛

2. بزرگ مرجع آيت الله العظمى ميرزا محمد تقى شيرازى قدس سره رهبر انقلاب 1920م در عراق (وفات وى در سال 1338ق مى باشد)؛

3. بزرگ مرجع آيت الله العظمى حاج سيد على شيرازى قدس سره فرزند مجدد شيرازى از بزرگان ومراجع شيعه در نجف اشرف (وفات وى در سال 1355ق مى باشد)؛

4. آيت الله العظمى آقا سيد اسماعيل شيرازى قدس سره (وفات وى در سال 1305ق مى باشد)؛

5. بزرگ مرجع حضرت آيت الله العظمى آقا سيد عبدالهادى شيرازى (وفات وى در 11 صفر 1382ق مى باشد)؛

6. بزرگ مرجع آيت الله العظمى سيد ميرزا مهدى شيرازى قدس سره (پدر ايشان) از بزرگان مراجع شيعه در كربلاى معلا (وفات وى در 28 شعبان 1380ق مى باشد)؛

7. بزرگ مرجع آيت الله العظمى سيد محمد حسينى شيرازى اعلى الله درجاته (برادر معظم له) كه در 2 شوال 1422ق به رحمت ايزدى پيوست؛

8. آيت الله شهيد سيد حسن شيرازى اعلى الله مقامه (يكى ديگر از برادران معظم له) بنيانگذار حوزه علميه در كنار حرم مطهر حضرت زينب كبرى سلام الله عليها كه در 6 جمادى الثانى 1400ق در بيروت با

ترور ناجوانمردانه دژخيمان بعث عراق به شهادت رسيد.

استادان

ايشان مراحل مختلف دروس علمى را زير نظر بزرگان علما و مراجع در حوزه علميه كربلا دنبال كردند و به درجات بالاى اجتهاد دست يافتند. برخى از استادان ايشان عبارتند از:

1. پدر بزرگوارشان حضرت آيت الله العظمى ميرزا مهدى حسينى شيرازى قدس سره .

2. برادر بزرگوارشان حضرت آيت الله العظمى حاج سيد محمد حسينى شيرازى قدس سره .

3. آيت الله العظمى آقا سيد هادى ميلانى قدس سره .

4. آيت الله العظمى آقا شيخ محمد رضا اصفهانى قدس سره .

5. آيت الله شيخ محمد شاهرودى قدس سره .

6. آيت الله حاج شيخ محمد صدقى مازندرانى قدس سره .

7. آيت الله حاج شيخ جعفر رشتى قدس سره .

8. آيت الله سيد كاظم مدرسى قدس سره .

مؤسسات

از جمله اهتمامات خاص ايشان توجه به امر مؤسسات دينى، فرهنگى، خيريه و خدماتى است. صدها مؤسسه دينى وفرهنگى، مساجد، حسينيه ها، شبكه هاى تلويزيونى، شبكه هاى ماهواره اى، راديو ، حوزه ها، زائرسرا، سايت هاى اينترنتى، مدارس، كتابخانه ها، مراكز انتشاراتى و درمانگاه ها تحت عنايات و ارشادات ايشان مشغول به فعاليت مى باشند.

توجه به اخلاق وتهذيب

اين بزرگ مرد علم و اخلاق نسبت به تربيت علمى و اخلاقىِ طلاب و فضلا اهميت شايانى قائل است. دروس اخلاق ايشان كه در كشورهاى عراق، كويت و ايران ايراد شده است زبانزد همه علاقه مندان مكتب اخلاقى اسلام مى باشد و از محضر مباركش شمار فراوانى از فضلا و علما استفاده كرده اند. شايان ذكر است كه درس هاى اخلاق ايشان به صورت جزوه و كتاب چندين مرحله به چاپ رسيده

است. اخلاق اسلامى و نمونه ايشان زينت بخش شخصيت والاى علمى معظم له مى باشد وهر شخصى كه با ايشان معاشرت داشته باشد خلق نيك و فضايل انسانى و خوشرويى معظم له، اولين چيزى است كه توجه او را جلب خواهد كرد.

دورى از مظاهر دنيا در كنار تقوا و ورع، توكل بر خدا، تواضع فراوان در برابر مردم، اخلاق نيكو، احترام به كوچك و بزرگ، صبر، پايدارى و ثبات قدم، تحمل مشكلات در راه اِعلاى كلمه حق، نشر ومعرفى فرهنگ اهل بيت عصمت وطهارت سلام الله عليهم، دوستى براى خدا و در راه خدا، خدمت به مردم و مدارا با آنان و محاسبه نفس شعار اين بزرگوار مى باشد كه خود، قبل از ديگران به اين امور عمل مى نمايد.

تأليفات

ايشان تأليف وتصنيف را در سن جوانى آغاز كرده و تاكنون نيز آن را دنبال مى كند. همچنين در موضوعات وابواب مختلف فقهى، اصولى، اعتقادى، فرهنگى و تاريخى تأليفاتى دارند كه در اين جا به برخى از آثار ايشان اشاره مى شود:

_ بيان الفقه:

در چند مجلد كه جلد اول آن در باب اجتهاد و تقليد مى باشد و 72 مسأله از كتاب اجتهاد و تقليد را شامل مى شود و داراى 700 صفحه مى باشد. اين كتاب در لبنان به چاپ رسيده و از تأليفات آن مرجع بزرگوار در كربلاى معلاست.

_ بيان الأصول «10جلد»:

6 جلد آن (مجلدات مربوط به قاعده «لاضرر ولا ضرار» و استصحاب «قطع ظن» «تعادل و ترجيح») به چاپ رسيده است. اين كتاب شامل مباحث علمى، دقيق، استدلالى و مفصل در علم اصول بوده، از تأليفات ايشان

در شهر مقدس قم مى باشد وتاكنون چندين مرتبه به چاپ رسيده است.

_ توضيح شرائع الاسلام «4 جلد»:

شرح توضيحى بر كتاب شرائع الاسلام تأليف محقق حلى قدس سره شامل هزاران تعليق و توضيح در ابواب مختلف فقهى نظير عبادات و معاملات و ايقاعات و غيره مى باشد. اين كتاب از تأليفات ايشان در كربلاى معلا بوده و مورد توجه بسيار حوزه هاى علميه ومجامع علمى ودانشگاهى قرار گرفته و حتى به عنوان كتاب درسى و مرجعى مهم تعيين گرديده است.

_ شرح تبصرة المتعلمين «2جلد»:

شرحى بر كتاب تبصرة المتعلمين في أحكام الدين مرحوم علامه حلى رحمة الله عليه بوده و ابواب مختلف فقه از طهارت تا ديات را مورد بررسى قرار مى دهد. اين كتاب از تأليفات ايشان در كربلاى معلا در سال 1382ق مى باشد وتاكنون چندين بار تجديد چاپ گرديده و اولين بار در نجف اشرف در سال 1382ق به چاپ رسيده است.

_ شرح بر كتاب سيوطى «2جلد»:

شرح تعليقى است بر كتاب البهجة المرضية في شرح الألفية تأليف جلال الدين سيوطى. اين كتاب از كتب علمى و درسىِ حوزه هاى علميه و از تأليفات ايشان در كربلاى معلا در سال 1386ق مى باشد. در پى استقبال فراوان طلاب سطوح حوزه چندين بار تجديد چاپ شده است.

_ شرح اللمعة الدمشقية «10جلد»:

شرح تعليقى جامع و كامل بر كتاب شرح اللمع_ة الدمشقية تأليف شهيد ثانى قدس سره كه از مهم ترين كتب درسى در حوزه علميه مى باشد و ان شاء الله به زودى چاپ خواهد شد.

_ موجز در منطق:

در اين اثر اصول علم منطق به روشى آسان و روشن

براى نوآموزان حوزه نوشته شده و در بعضى از حوزه ها جزء برنامه درسى قرار گرفته است. اين كتاب از تأليفات ايشان در كربلاى معلا در سال 1384ق مى باشد.

● كتاب هاى اعتقادى:

از جمله كتب مهم در دفاع از مذهب اهل بيت عليهم السلام مى توان به مجموعه كتاب هايى اشاره كرد كه اين عالم ربانى ومرجع بزرگوار تحرير نموده است.

_ على سلام الله عليه در قرآن «2 جلد»:

در اين كتاب 711 آيه شريفه از قرآن كريم كه در بيان فضيلت و عظمت حضرت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب سلام الله عليه ودر شأن ايشان نازل شده مورد بررسى قرار گرفته است. تمامى اين فضايل برگرفته از مصادر و كتب معتبر عامه مى باشد و بر اساس ترتيب سوره هاى قرآنى، از سوره حمد تا سوره اخلاص مى باشد. جمع آورى و تدوين آن در كربلاى معلا انجام شده است.

_ فاطمه زهرا سلام الله عليها در قرآن:

شامل آياتى است كه پيرامون حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها نازل شده است. اين كتاب بنابر مصادر و كتب عامه و در شهر مقدس قم در سال 1408ق تأليف شده است. تعداد صفحات اين كتاب 360 صفحه مى باشد وچندين بار تجديد چاپ شده است.

_ اهل البيت سلام الله عليهم در قرآن:

اين كتاب نيز شامل آياتى است كه در شأن و مقام باعظمت اهل بيت عليهم السلام نازل شده و از مصادر و كتب معتبر عامه جمع آورى گرديده واز سوره فاتحه تا كوثر را شامل مى شود و از تأليفات ايشان در كويت است و شامل 407 صفحه مى باشد.

_ شيعه در قرآن:

موضوع

اين اثر آيات شريفه اى از قرآن كريم است كه درباره شيعيان حضرت على بن ابى طالب سلام الله عليهما نازل شده. در اين كتاب تمامى شأن نزول ها، تأويل ها و تفسيرهاى آيات از كتب و مصادر عامه آورده شده است.

_ حضرت مهدى سلام الله عليه در كتب اهل سنت:

اين كتاب شامل مجموعه زيادى از روايات نبوى پيرامون حضرت حجّت عجل الله تعالى فرجه الشريف است و تمامى مصادر آن از كتاب هاى عامه مى باشد. اين اثر ارزشمند از تأليفات ايشان در كربلاى معلاست و در 126 صفحه چندين بار چاپ شده كه نخستين چاپ آن مربوط به سال 1400ق در مؤسسة الوفاى لبنان مى باشد.

_ حقائق عن الشيعة: (شيعه و اتهامات ناروا)

اين كتاب در اثبات عقايد و رد برخى شبهاتى است كه از طرف دشمنان مذهب مطرح شده و ايشان در اين كتاب با بيانى روشن، زيبا و آسان به اين شبهات پاسخ داده اند. كتاب مذكور از تأليفات آن بزرگوار در كربلاى معلاست كه در 80 صفحه چندين مرتبه به چاپ رسيده است.

● كتاب هاى فرهنگى:

در اين بخش به معرفى آثار فكرى و ارشادى معظم له مى پردازيم:

_ قياس در شريعت اسلامى:

اين كتاب مسأله مهم قياس و احكام آن را در شريعت و دين اسلام مورد بحث وبررسى قرار مى دهد و از تأليفات ايشان در شهر مقدس كربلاست.

_ منزلت نماز جماعت در اسلام:

اين كتاب شامل مجموعه اى از احاديث شريفه در فضيلت نماز جماعت و بيان فلسفه و احكام آن است و ايشان در سن جوانى در كويت تأليف كرده اند.

_ روزه:

فلسفه روزه و احكام آن

كه به صورتى ساده و روان در كربلا تأليف شده و در نجف اشرف به چاپ رسيده است.

_ حج

شامل احكام و مسائل مربوط به حج به صورت ساده و روان كه در كربلاى معلا تأليف شده است.

_ مقدماتى در اقتصاد اسلامى:

در اين كتاب كه در كويت و ايران به چاپ رسيده ويژگيهاى مهم اقتصاد اسلامى بررسى شده و تفاوت آن با ديگر مكاتب اقتصادى به روشنى نمايان شده است.

_ اقتصاد و مشكل ربا:

بيانگر زيان هاى ربا در اقتصاد جهانى و راه حل آن مى باشد كه از تأليفات ايشان در سن جوانى است كه در كويت و ايران به چاپ رسيده است.

_ اسلام و سياست: (السياسة من واقع الإسلام)

در اين كتاب ديدگاه اسلام درباره سياست وسيره رسول خدا، اميرالمؤمنين وائمه طاهرين سلام الله عليهم اجمعين در زمينه مسائل سياسى شرح و توضيح داده شده است. اين اثر از تأليفات ايشان در كربلاست و شامل 414 صفحه مى باشد و ترجمه آن به نام اسلام و سياست در ايران به رشته چاپ در آمده است.

_ شراب و جامعه:

زيان ها و مفاسد شراب در جامعه موضوع اين كتاب است كه ايشان در كربلاى معلا در سن جوانى تأليف كرده اند و چندين بار در نجف و قم تجديد چاپ شده است.

_ زشتى هاى بى حجابى:

شامل بحثى درباره ضرورت حجاب و مفاسد بى حجابى مى باشد كه از تأليفات ايشان در سن جوانى در كربلاى معلاست.

_ داستان هاى آموزنده:

شامل مجموعه اى از داستان هاى آموزنده و از نوشته هاى ايشان در سن جوانى در كربلاى معلاست كه در نجف اشرف

در سال 1378ق به چاپ رسيده است.

_ حدود در اسلام:

اين كتاب درباره فلسفه حدود در اسلام و بيان شروط و احكام آن مى باشد و از تأليفات ايشان در كربلاى معلاست كه در بيروت به چاپ رسيده است.

_ راهى به سوى بانك اسلامى:

اين كتاب ديدگاه كاملى درباره بانكدارى اسلامى ارائه مى دهد و مسائل و اشكالات برطرف شدن قانون ربا را در نظام بانكى بررسى مى نمايد و مسائل و وظايف مهم بانك هاى اسلامى را با توجه به آخرين نظريات موجود در قانون اقتصاد جهانى روشن و بيان مى كند. اين اثر 104 صفحه دارد و در سال 1392ق در كربلاى معلا تأليف شده و در سال 1972م در دارالصادق لبنان به چاپ رسيده است.

• رجال و شخصيت ها

_ مالك اشتر نخعى:

شرح حال شخصيت وسردار بزرگ اسلام مالك اشتر نخعى رضوان الله تعالى عليه است كه در كربلا تأليف شده و در سال 1387ق در چاپخانه الغرى الحديثة در نجف اشرف به چاپ رسيده است.

_ شهيد اول:

شرح حال و بيان زندگى مختصرى از شهيد اول شيخ شمس الدين ابو عبد الله محمد بن جمال الدين مكى فرزند شمس الدين محمد مطلبى دمشقى عاملى جزينى همدانى است. اين اثر از تأليفات ايشان در كربلاى معلاست وضمن سلسله كتاب هايى تحت عنوان «بزرگان شيعه» مى باشد كه در نجف اشرف چاپ شده است.

_ شهيد ثانى:

شرح حال مختصر شهيد ثانى شيخ زين الدين على بن احمد الجبل عاملى مى باشد. اين اثر از نوشته هاى آن بزرگ مرجع در كربلاى معلا و جزء سلسله كتاب هاى «بزرگان شيعه» است كه در نجف

اشرف به چاپ رسيده است.

_ پدر:

اين كتاب شامل بخش هاى آموزنده اى از زندگى مرحوم آيت الله العظمى حاج سيد ميرزا مهدى شيرازى قدس سره مى باشد كه به مناسبت چهلمين سالگرد رحلت آن مرجع عظيم به رشته تحرير درآمده است.

شايان ذكر است تعدادى از كتاب هاى يادشده به زبان هاى فارسى، انگليسى، اردو، آذرى، كُردى، بنگالى، سواحلى، هندى و ديگر زبان ها ترجمه شده و به چاپ رسيده است.

اجازه مرحوم آيت الله العظمى سيد محمد شيرازى قدس سره

متن اجازه اجتهاد و ارجاع از طرف مرحوم حضرت آيت الله العمظى حاج سيد محمد حسينى شيرازى اعلى الله درجاته به حضرت آيت الله العظمى سيد صادق حسينى شيرازى دام ظله العالى در امور تقليد.

« ترجمه متن »

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمين و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرين

اما بعد، همان گونه كه از نزديك مشاهده كردم، حضرت آيت الله حاج سيد صادق شيرازى دامت تأييداته به مرتبه بالايى از مقام اجتهاد و همچنين مقام والايى از تقوا و عدالت رسيده است و ايشان را شايسته مقام فتوا و تقليد و هر آنچه يك فقيه عادل عهده دار مى شود، مى دانم.

بنابراين رجوع به ايشان در كليه مسائل، مشروط به اجازه مرجع عادل وتقليد از ايشان جايز مى باشد، و او را به تقواى بيشتر و احتياط در كليه احوال كه راه نجات است توصيه مى كنم، همان گونه كه برادران ايمانى را سفارش مى كنم تا به گِرد ايشان جمع شده، از وجودشان در كليه زمينه ها استفاده كنند. خداى متعال توفيق دهنده وهدايتگر مى باشد و تنها او يارى

دهنده است.

محمد الشيرازى

حسيني شيرازي، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على محمد بن ميرزا سيد ابوالقاسم حسينى شيرازى عالمى متقى و داماد آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى بوده و فرزندان دانشمندى بنام آسيد ميرزا احمد و آميرزا سيد مهدى و آميرزا سيد تقى داشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني صادقي بحراني، ابوعلي ماجد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1028 ق)، فقيه، محدث و شاعر امامى. در بحرين متولد شد و همان جا نشو و نما يافت. در شيراز اقامت اختيار كرد و در آنجا به نشر علم حديث پرداخت. با شيخ بهايى رابطه ى دوستى داشت و از او نقل حديث كرده است. او استاد ملامحسن فيض كاشانى و شيخ سليمان ماحوزى بود. وى مدتى نيز در بحرين منصب قضا داشت. گويند اول كسى بود كه علم حديث را در شيراز نشر داد. فيض كاشانى براى فراگيرى علم حديث به شيراز رفت و در محضرش حضور يافت. او در شيراز درگذشت و در شاهچراغ دفن شد. از آثار وى: «التعليقات عى خلاصه الاقوال فى الرجال»؛ «سلاسل الحديد فى تقييد اهل التقليد»؛ «رساله اليوسفيه»، در اصول؛ رساله در «مقدمه الواجب»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (120/6)، الذريعه (301 -300 /25 ،210/12)، روضات الجنات (87 ،84 ،74 ،72 -67 /6)، ريحانه (374 -373 /3 ،232/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 483 -482 /11)، معجم المولفين (163/8)، هديه العارفين (1/2).

حسيني طباطبايي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1307، زابل.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

حجت الاسلام سيد محمدتقى حسينى طباطبايى، فرزند سيد على، تا سطح اجتهاد به تحصيل پرداخت و موفق شد كه همچنين فوق ليسانس خود را در رشته ى فلسفه اسلامى از دانشكده الهيات اخذ نمايد. پيش از انقلاب اسلامى معلم بود و در حوزه ى علميه ى زابل نيز تدريس مى كرد. بعد از انقلاب اسلامى در ادامه كار تدريس خود، مسئول كميته انقلاب اسلامى زابل بود. ايشان در اولين دوره ى مجلس شوراى اسلامى به نمايندگى از مردم زابل انتخاب شد. تأليفات وى عبارتند از منطق و منظوم؛ منتهى الميزان؛ احسن البيان و

جزوه اى به عربى در مدح حضرت على (ع).

حجت الاسلام حسينى طباطبائى در بمب گذارى هفتم تيرماه 1360 در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد. پيكر وى در زابل به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسيني عربي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي حسيني عربي

محل تولد : اروميه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/5/17

زندگينامه علمي

اينجانب سيد مهدي حسيني عربي فرزند سيد حسن در 17 مرداد سال 1354 در روستاي قلقاچي از توابع بخش انزل شهرستان اروميه در يك خانواده مذهبي و اهل علم به دنيا آمدم. در سال 1357و قبل از پيروزي انقلاب اسلامي همراه خانواده به شهرستان سلماس (آذربايجان غربي)نقل مكان نموده و تحصيلات ابتدايي را در مدرسه شهيد داهيم آن شهر در سال 1361 آغاز كردم. پس از سپري شدن دوران ابتدايي و سپس دوران راهنمايي در مدرسه شهيد مطهري سلماس، بنا به علاقه خود براي شركت در دروس حوزوي و نيز تشويق هاي پدر بزرگوارم كه خود فردي روحاني و يك خطيب وارسته بود به حوزه علميّه وارد شدم.

دروس اوّليّه (سطح اول) را در مدرسه حضرت وليعصر شهرستان بناب بين سالهاي 1370-75 گذراندم و از محضر اساتيدي چون آيه الله حاج شيخ عبدالمجيد باقري بنابي و حضرات حجج اسلام خيريان، آتش زر، طباطبائي، اعلائي، و ... استفاده نمودم و پس از اتمام دروس سطح اول در مهر ماه سال1375 وارد حوزه علميه قم شدم .

دروس سطح دو و سه حوزه را در مدرسه مباركه فيضيه و مدرسه آيه الله گلپايگاني نزد اساتيدي چون : استاد تهراني، عليدوست، خسروشاهي، عظيمي، اصغري، قريشي و... سپري كردم و پس از آن در

دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام سبحاني، شبيري زنجاني، فاضلي گلپايگاني و استاد مهدي هادوي تهراني شركت داشتم. در ضمن اشتغال به تحصيل در حوزه علميّه هم زمان تحصيلات كلاسيك را نيز ادامه داده و مدرك ديپلم را از مدرسه شهيد زين الدين قم اخذ كردم و سپس مقطع كارشناسي را در رشته تاريخ در دانشگاه باقرالعلوم قم به پايان رسانيدم و در خلال اخذ ديپلم و قبولي در دانشگاه، دوره تربيت مربّي كودك و نوجوان را در مركز تربيت مربي دفتر تبليغات گذرانده و نيز در دروس مركز تربيت محقق و نويسنده دفتر تبليغات در رشته تاريخ اسلام شركت كردم.

پس از شروع به تحصيل در مقطع كارشناسي در دانشگاه، در بخش فرهنگ نامه مؤلفين اسلامي پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي وابسطه به دفتر تبليغات حوزه علميّه قم به عنوان محقق مشغول به كار شدم و همزمان به عنوان عضو ثابت گروه تاريخ مهدويت مؤسسه آينده روشن (پژوهشكده مهدويت) به كار تحقيق و تأليف پرداختم و با مراكزي چون : مركز مطالعات و پژوهشهاي علمي حوزه علميّه قم و مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني در بخش دانشنامه امام خميني همكاري نمودم و در طي دوره تحقيق در اين مراكز، چندين مقاله در موضوعات تاريخ اسلام و تاريخ مهدويت تأليف نموده و در تدوين فرهنگ نامه بزرگ مؤلفين اسلامي كه به صورت گروهي در پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت كار مي شود حضور دارم كه اين پروژه هنوز ادامه دارد.

حسيني فر، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا حسيني فر

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ

تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1350 در خانواده اي مذهبي در شهرستان دزفول متولد شدم . پس از پايان جنگ و اخذ ديپلم رياضي در سال 1368 در رشته مهندسي صنايع (توليد صنعتي) دانشگاه امير كبير تهران پذيرفته شدم . در كنار دروس دانشگاه از محضر برخي از علماي بزرگ تهران استفاده هاي فراواني بردم .عشق و علاقه به معارف خاص اهل بيت موجب شد تا پس از تامل بسيار و مشورت با بزرگاني چون حضرات آيات بهجت ، بهاء الديني ، مشكيني ، مصباح يزدي و بيش از همه راهنمايي هاي بسيارسودمند حكيم فرزانه آيت الله جوادي آملي ، دانشگاه و رشته مورد علاقه خود را ترك گويم و دروس حوزوي را بي وقفه و با جديت تمام آغاز كنم .براي آشنايي بهتر با فضاي حوزه و اطمينان بيشتر نسبت به تصميمي كه گرفته بودم ، بخش عمده اي از دروس مقدمات را در قم فرا گرفتم و سپس براي ادامه تحصيل به تهران بازگشتم و در مدرسه امين الدوله زير نظر استاد اخلاق حضرت آيت الله حق شناس (حفظه الله) و نيز مدرسه مروي ، ساير دروس مقدمات و نيز سطح اول حوزه را به اتمام رساندم .

سپس براي ادامه تحصيل به قم مشرف شده و از دروس سطح حضرات آيات و حجج اسلام اعتمادي ، احمدي ميانجي ، تهراني ، محمدي خراساني ، مروي و نيز دروس فلسفه حجج اسلام سروش محلاتي ، مرتضي جوادي آملي و حسن معلمي بهره بردم. همچنين از درس تفسير حضرت آيت الله جوادي آملي بهره هاي فراواني نصيبم شد .پس از اتمام سطوح عاليه

، از سال 1378 به بعد در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام تبريزي ، آقا موسي زنجاني ، و محقق داماد شركت كردهام.در كنار دروس عادي حوزه ، همواره اين دغدغه اساسي و جدي را داشته ام كه از مباحث اخلاقي و معارف خاص اهل بيت ، همچنين از نيازها و ضرورت هاي كنوني جامعه ، بيگانه و غافل نباشم.

از سال 1379 ضمن همكاري با موسسه امام صادق عليه السلام در زمينه پاسخگويي به شبهات ، وارد عرصه تاليف شده و در اين زمينه توفيقاتي نصيبم شد . همچنين از سال 1383 توفيقي دست داد تا ضمن تدريس در دانشگاه ، ارتباط بيشتر و بهتري با دوستان دانشجو برقرار كنم. از سال 1384 ،تدريس برخي از درس حو زوي از جمله - عقايد و فلسفه _ را آ غاز كرده ام.

حسيني فسائي، كمال الدين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كمال الدين حسينى فسائى از دانشمندان و شعراء قرن دوازدهم هجريست. وى از افضال شاگردان آخوند فدشكوئى محمد مسيح بن اسماعيل و متخلص به (معنى) بوده.

داراى تأليفاتى مى باشد كه از آنها (1) حاشيه بر معالم الاصول (2) كتاب شواهد كه شرح مطول است (3) رساله اى در حل شبهات كاتبى قزوينى.

از شاگردان وى مرحوم شيخ محمدعلى حزين صاحب تذكره و ديوان حزين مى باشد، در تذكره اش مى نويسد: راقم كتاب مغنى اللبيب را با تفسير صغير عروةالاسلام شيخ ابوعلى طبرسى عليه الرحمه و بعض مقاصد ديگر را در حضور باهرالنورش قرائت و استفاده نمودم.

وى در سال 1134 ق در هنگام محاصره اصفهان از طرف افغانيان زندگى را بدرود گفت و به سراى جاويد شتافت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حسيني فيروزآبادي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1289.

درگذشت: 1368.

مرتضى سيد محمد حسينى فيروزآبادى نجفى صاحب كتب زير است: السبعه من السلف: ابوبكر، عمر،... (قم، 1371)؛ شناسايى هفت تن در صدر اسلام (ترجمه كتاب السبعه من السلف...، مترجم عباس راسخى نجفى، قم، 1373)عناية الاصول فى شرح كفاية الاصول ]آخوند خراسانى[ (قم)؛ فضائل الخمسه من الصحاح السنه و غيرها من الكتب المعتبره عند اهل السنه و الجماعه (قم، 1372)؛ فضائل پنج تن (ع) در صحاح ششگانه اهل سنت (ترجمه ى كتاب فضائل الخمسه... (ترجمه محمدباقر ساعدى، قم، 1374).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسيني قلعه بهمن، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اكبر حسيني قلعه بهمن

محل تولد : شهررى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد اكبر حسيني قلعه بهمن فرزند سيد غفار در سال 1348 در شهرري متولد شدم. بعداز دوران تحصيلات ابتدايي و راهنمايي در سال 1362 وارد حوزه علميه ورامين شدم. در سال 1367 به حوزه علميه شهرري و سپس در سال 1368 به حوزه علميه قم منتقل گرديدم. از حدود سال 1371 در دروس خارج فقه و اصول اساتيد گرانقدري چون آيات عظام وحيد خراسانى، فاضل لنكراني(ره) و جوادي آملي بهره وافري برده ام. در سال 1371 وارد دوره كارشناسي الهيات و معارف اسلامي موسسه امام خميني(ره) شدم و در سال 1367 در دوره كارشناسي ارشد در رشته دين شناسي پذيرفته شدم و در سال 1381 با ارائه پايان نامه واقع گرايي اخلاقي در نيمه دوم قرن بيستم با نمره عالي(19) فارغ التحصيل گرديدم. در سال 1383 وارد دوره دكتري فلسفه دين گرديدم و هم اكنون نيز به تدوين پايان نامه خود با عنوان واقع گرايي دين در قرن بيستم مشغول

هستم. در اين ايام در مقاطع مختلف(كارشناسي و كارشناسي ارشد) به تدريس اشتغال داشته ام و نيز كتب و مقالاتي را نيز تاليف و ترجمه نموده ام.

حسيني قمي، شرف الدين حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(990 -913 ق)، شاعر، اديب و خطاط. معروف به مير منشى قمى. وى پدر قاضى احمد و در آغاز منشى سام ميرزا در هرات بود. بعدها در مشهد وزير سلطان ابراهيم ميرزا شد و نسبت ابراهيم يافت و بعد از آن به تبريز رفت. سرانجام در آستانه ى حضرت عبدالعظيم درگذشت و همان جا دفن شد. استاد وى در خط ثلث مولانا حيدر قمى و در صرف و نحو صدقى استرآبادى بود و هيات و رياضى را نزد غياث الدين منصور دشتكى آموخت. حسينى در شعر و انشاء نيز مرتبه اى والا داشت. مولانا عبدى جنابدى در تاريخ فوت او گفته:

چو تاريخ جستم ز پير خود

بگفتا: «بهشت برين جاى او».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1282 -1281 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (1678 -1677 /5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (724 -723 /2)، گلستان هنر (پنجاه و شش- پنجاه و هفت).

حسيني كازروني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيداحمدحسيني كازروني در سال1320در بوشهر بدنيا آمد. وي با احراز رتبه اول درمقاطع تحصيلي متوسطه با دريافت ديپلم وارد دانشكده ادبيات دانشگاه شيراز گرديد. دوره كارشناسي ارشد و دكترا را در شهر تهران ادامه داد. او به تدريس در مدارس، دانشگاه هاي آزاداسلامي و دولتي با سمت هيئت علمي و استادياري ادامه فعاليت دارد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : سيد جواد حسيني كازروني پدر سيد احمد است كه به حرفه بازرگاني اشتغال داشته و از انساب حاج سيدمحمدرضا كازروني از بازرگانان و واقفان بنام واز مساعدين معروف نهضت جنوب بوده است. سكينه كنگاني نام مادر سيد احمدبود كه ايشان خانه دار بوده اند.

خاطرات كودكي : سيداحمد حسيني كازروني

جواني زيرك و بلند پرواز بود و پويا و پرتحرك.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سيد احمد حسيني كازروني داراي خانواده اي آرام و روابطشان بسيار حسنه بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات دبستاني: از مهر ماه 1327 تا 1333 دوره شش ساله دبستان تحصيلات دبيرستاني: مهرماه 1333 تا 1339 دوره شش ساله دبيرستاني (ديپلم ادبي) تحصيلات دانشگاهي مقطع كارشناسي: مهرماه 1339 تا 1342 دوره سه ساله در رشته ادبيات فارسي تحصيلات دانشگاهي مقطع كارشناسي ارشد: مهرماه 1365 تا 1367 دوره دو ساله در رشته ادبيات فارسي تحصيلات در مقطع دكتري: مهرماه 1367 تا 1370 دوره سه ساله در رشته زبان وادبيات فارسي

خاطرات و وقايع تحصيل : سيد احمد حسيني كازروني از دوران تحصيل خود اينطور بيان ميكند: نفراول ديپلم ادبي در سال 1339 در استان بوشهر و ورود بدون كنكور درمقطع ليسانس در دانشگاه شيراز و دريافت پاداش ماهانه و معافيت از سربازي و استخدام در وزارت آموزش و پرورش مهرماه 1342 . نفر اول دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري ونخستين فارغ التحصيل رشته زبان وادبيات فارسي- واحد علوم تحقيقات عالي تهران - دردانشگاه آزاد اسلامي 1370ش بوده ام و در رشته خود نخستين استادياري هستم كه در طول 11سال از استادياري به درجه استادي 1374-1373 رسيده ام.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : از ديگر فعاليتهاي سيد احمد حسيني كازروني در امور مقاله نويسي وچاپ در نشريات، شركت در همايش ها و كنگره هاي تحقيقاتي و تدريس و طرحهاي پژوهشي، مطالعه، ورزش ، شركت در مراسم مذهبي مي باشد.

استادان و مربيان : دكتر جليل تجليل ، دكتراسماعيل حاكمي والا، دكتر عبدالله جاسبي، دكترموسوي

بهبهاني. شادروانان: دكتر صورتگر، خليل رجايي،دكترعلي اصغر حكمت، حسن سادات ناصري، دكترحسن مينوچهر، دكتر علي محمد مژده، دكتر حسين بحرالعلومي، دكترسيدضياء الدين سجادي، دكترنوراني وصال، دكتر پوران شجيعي، دكتر مرتضوي، بلادي، مذنب، بازيار، ايرج كشميري، ناصر كشميري، اسلامي مذهب، محمد غديري، فروتن، مهيمنيان ، رسول مجد، دكتر يدالله پيماني، دكتر بيگلربيگي، بيضايي، دواني، ضيا الدين بلادي .

هم دوره اي ها و همكاران : دكترسيد عبدالصاحب امامي، دكتر علي شيخ الاسلامي، دكتر سيدجعفر حميدي، دكتر محمد موذني، دكتر علي محمد سجادي، دكتر احمد حاتمي، دكتر احمد ذاكري، دكتر اسماعيل آذر، دكتر حيدري.

همسر و فرزندان : سيداحمدحسيني كازروني درسال 1344 با خانم صديقه اله كازروني از منسوبين خاندانش ازدواج كرد كه از وي سه فرزند داشت بعد درسال 1365 با خانم نسرين مهراني ازدواج كرد و حاصل اين ازدواج يك رفرزند ميباشد اسم و مشخصات فرزندان وي به شرح زير مي باشد: بهناز حسيني كازروني ، ليسانس شيمي، كارمند مهناز حسيني كازروني ، دكتراي دندان پزشكي، شهناز حسيني كازروني ، كارشناس ارشد پرستاري، مقيم آمريكا سيدعلي حسيني كازروني، دانشجوي مهندسي مكاترونيك دانشگاه صنعتي شريف بين المللي كيش

وقايع ميانسالي : يكي از وقايع سيد احمد حسيني كازروني فوت همسر اولشان بود كه درسال1363 به علت سرطان مغزي اتفاق افتاد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دبير دبيرستان هاي بندر عباس( 44-1342) دبير دبيرستانها و مدرس مراكز تربيت معلم و مدير گروه ادبيات فارسي در استان بوشهر (64- 44) دبير دبيرستان ها و مدرس مراكز تربيت معلم وكارشناس ومشاور معاون نيروي انساني وزارت آموزش و پرورش درتهران ( 73-64) مدرس وعضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي دزفول ( به ترتيب تاييد

آبها در سالهاي 1370 و 1372) موسس و مدير گروه ادبيات فارسي در واحد بوشهر و استخدام رسمي تمام وقت( به ترتيب كارشناسي در 1373 و كارشناسي ارشد 1376 و دكتري زبان وادبيات فارسي 1378. موسس معاونت پژوهشي و معاون پژوهشي در واحد بوشهر 81- 75 رئيس شوراي پژوهشي و رئيس انتشاراتوموسس كتابخانه جديد دانشگاه واحد وسرپرست آن تاسال 1381 عضو شوراي پژوهشي واحد از سال 81 عضو شوراي پژوهشي اداره كل فرهنگ و ارشاداسلامي 81- 78 نماينده واحد در استانداري بوشهر درزمان معاونت پژوهشي مميز علمي درمنطقه يك دو دوره 83-79 مميز و داور علمي در منطقه 6 خوزستان از 1384 نماينده واحد در سازمان مركزي ازسال 1380

فعاليتهاي آموزشي : 1- شركت فعال در سمينارها و همايش هاي معتبر استاني، منطقه اي، كشوري و بين المللي منعقده در كشور باارائه مقاله وسخنراني هاي متعدد در مراكز دانشگاهي و سازماني و درون مرزي و برون مرزي 2- سخنراني در صدا وسيماي جمهوري اسلامي ايران( بين المللي، كشوري، منطقه اي واستاني ) و راديو فرهنگ 3- عضو شوراي پژوهشي و انتشارات در واحد بوشهر از سال 1375 تا كنون 4- مدير و عضو هيات علمي در چندين همايش و سمينار در مناطق يك و شش دانشگاه آزاد اسلامي 5- استاد راهنما، مشاور و داور بييش از سيصد عنوان پايان نامه در دانشگاه آزاد اسلامي و دولتي 6- عضو شوراي پژوهشي سازمان آموزش و پرورش استان بوشهر در زمان حال 1386 7- داور كشوري جهت تاييد مقالات ادبي در كنگره ها و مجامع دانشگاهي

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : 1- تاسيس

كارشناسي و كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي دانشگاه آزاد اسلامي درواحد دزفول ( به ترتيب درسالهاي 1370 و 1372) 2- كارشناسي و كارشناسي ارشد و دكتري همين رشته در واحد بوشهر به ترتيب در سالهاي 73- 1374 3- پست معاونت پژوهشي ، تجهيز كتاب خانه، آزمايشگاه ها ، انتشارات، لابراتور زبان انگليسي به ترتيب در سالهاي 75-1377 4- همكاري در تاسيس چندين رشته دانشگاهي و جذب تعدادي اعضاي هيات علمي ph.d در رشته هاي علوم انساني و فني و مهندسي در واحد بوشهر از سال 1372

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه و تحقيق، تدريس، نوشتن وپژوهش، تاليف كتاب، مقاله نويسي، معاشرت و در زمان مقتضي در سير و سفر، انجام طرحهاي پژوهشي و كارهاي تحقيقاتي، مشاور ناشران در چاپ كتاب همكاري با دانشجويان در امر تحقيق و پژوهش.

شاگردان : دكتر عبدالرسول مهرساي ( اورولوژيست_ مقيم تهران)- دكتر باقر هوشنگي ( پزشك متخصص _مقيم تهران)- دكتر عبدالكريم مشايخي ( دكتر در تاريخ، مدرس دانشگاه و رئيس ايران شناسي _ مقيم بوشهر) - دكتر مريم بختيار ( دكتري در عرفان و استاديار واحد اهواز)- دكتر مالملي ( دكتر در ادبيات فارسي و استاديار واحددانشگاه آزاد اسلامي اهواز)- دكتر شمس الحاجيه اردلاني ( مدرس ادبيات فارسي واحد دانشگاه بوشهر) - مريم پرهيزگار دانشجوي دكتري ادبيات فارسي و عضو هيات علمي واحد بوشهر- محمد دادفر ( نماينده پيشين بوشهر در مجلس شوراي اسلامي ) و صدها مدرس، دبير، پزشك ، مهندس و ساير مصادر ديگر در مشاغل كشوري، سپاهي، لشكري و حرفه هاي آزاد

جوائز و نشانها : 1- هيات علمي نمونه واحد درسالهاي 73-80 منطقه

يك سالهاي 78- 80 و كشور 1380 دانشگاه آزاد اسلامي همچنين درسالهاي پس از 1380 در واحد دزفول و بوشهر 2- كسب عنوان مقاله نويس برتر در فراخوان « بهبود نظام بازنشستگي كشور»در چهارمين جشنواره شهيد رجايي تهران در سال 1380 در سطح كشور 3- كسب عنوان مقام اول در محور پژوهشي فرهنگي ادبي برتر در استان بوشهر تحت عنوان درون گرايي در شعر جنوب - استان بوشهر درسال 1379 4- كسب عنوان پيش كسوت نمونه سطح دستگاهي (وزارت آموزش و پرورش) در چهارمين جشنواره شهيد رجايي ، تهران درسال 1380 در كشور 5- عضو نمونه كشوري در بخش پژوهش ها و تحقيقات در سومين جشنواره شهيد رجايي ( شهريور 1379 تهران) 6- پژوهشگر برتر استان بوشهر درآذر ماه سال 1386 ( پژوهشگر برتر سال 1386) واحد دانشگاهي بوشهر 7- مقاله نويس در چندين همايش منطقه اي دانشگاه آزاد اسلامي ( از جمله واحدهاي بوشهر، اهواز، بابل، سبزوار و ... در سال 1386 ) و كشور ( در بخش پژوهش ويژه اساتيد كشور در نخستين كنگره نهج البلاغه ) و كنگره شناخت فرهنگ عمومي ( وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ) 8- احراز مقام سوم كشوري كتاب « پژوهشي در اعلام تاريخي و جغرافياي تاريخ بيهقي» در سال 1380

چگونگي عرضه آثار : در عرصه مقالات علمي پژوهشي وتخصصي تا سال 1386 بيش از يكصد مقاله درفصل نامه ها، مجلات و نشريات معتبر دانشگاهي و وزارتي و سازماني چاپ و منتشر گرديده است ( تا كنون 15 مقاله تخصصي در خصوص استان بوشهر در كتاب « بوشهر، شهر آفتاب و دريا» و 46مقاله پژوهشي در كتاب

« روزگاران ؟؟» چاپ و منتشر شده است. درعرصه كتاب بيش از 33 كتاب در گروه ادبيات وعلوم انساني ( دانشگاهي و غير دانشگاهي ) توسط دانشگاه يا ناشران كشوري چاپ و منتشر شده است به سال 1386.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1تكميل پرسشنامه تكميلي توسط دكتر سيد احمد كازروني حسيني بنا به درخواست بنياد ايران شناسي زمستان 1386

حسيني كاشاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدمهدى طاب ثراه فرزند فقيه محقق آيت اللَّه حاج سيد محمدصادق حسينى كه از اجله علماء بيت شريف سادات حسينى كاشانى بوده اند.

وى عالمى عامل و فقيهى جامع و زاهدى ناسك و متعبدى باورع و متهجد و مدرسى تحرير و در جامعيت معقول و منقول ممتاز بوده و عمده تلمذش نزد فقيه اعظم مرحوم آيت اللَّه آقا سيد حسين كوهكمرى و آيت اللَّه العظمى ميرزاء بزرگ شيرازى و غيرهما بوده و جمعى نزد وى تلمذ نموده و از وى مجاز مى باشند.

مؤلفات ارزنده و نفيسى در علوم متفرقه از قبيل فقه و اصول و حكمت و رياضى و ادب و غيرها دارد كه در كتابخانه نجل جليلش مرحوم علامه بزرگوار آقاى حاج سيد على اكبر حسينى و اكنون نزد حفيد معظمش آيت اللَّه حاج سيد عباس كاشانى حايرى دام ظله مى باشد كه انشاءاللَّه به سعى ايشان- به طبع خواهد رسيد- مترجم معظم در اواخر عمرش در نجف اشرف اقامت نموده و به تدريس اشتغال داشته و همانجا بدرود حيات گفته و روز وفاتش تجليل و احترام باشكوهى از جنازه به عمل آمده و بازار نجف اشرف و حوزه هاى درس تعطيل و حسب الوصيتش در بقعه اختصاصى خود در وادى السلام مدفون گرديده است و بقعه او در آنجا معروف

و مورد احترام علماء و ساير مؤمنين است.

و يكى از نياكان اين بزرگوار كه از چهره هاى درخشان علمى اين سلسله است ولى گمنام مانده در حالى كه در عصر خود از اكابر علماء و اعاظم مجتهدين شيعه عصر خود و از نوابغ و فطاحل دوران و علامه دهر خود بشمار مى رفته آيت اللَّه العظمى آقاى آقا مير سيد عبدالباقى مى باشد كه در زمان خود شبهه اعلميت را حايز بوده ولى در اثر كثرت زهد و تقوى و پرهيزكارى انزوا را اختيار نموده و به هيچ وجه متصدى امر فتوى و تقليد نگرديده- بلكه انس عجيبى به انزوا و گوشه گيرى و تنهائى داشته و وحشت بسيارى از شهرت و رياست مى نموده لذا با يك دنيا شخصيت علمى كه داشته گمنام و در اكثر كتب بلا ذكر است و اين معنى هم آرزوى مترجم معظم بوده است و در سال 1190 ق هجرى در سن متجاوز از صد و بيست سالگى در نجف اشرف وفات نموده و در صحن مطهر حضرت امير مؤمنان على عليه السلام در ايوان پشت پنجره حرم شريف حسب الوصيتش مدفون گرديده است و روز وفاتش با آنكه شهرتى نداشته شورش و غوغائى عجيب برپا گرديده و مجالس فاتحه در اكثر بلاد منعقد گرديده و امروز جمعى از احفاد ايشان از علماء اعاظم و فقهاء گرامى در عراق و ايران و مناطق ديگر مى باشند كه از جمله آنان حضرت آيت اللَّه حاج سيد عباس كاشانى حايرى صاحب المصابيح كه از اجلاء علماء به نام كربلا بوده و اكنون در شهر مذهبى قم اقامت و مورد تجليل و تبجليل عموم طبقات مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

حسيني كربلايي اصفهاني، عبدالله بن يحيي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم

فاضل، و اديب و شاعر بوده، در 1126 وفات يافته، در تخت فولاد نزديك مسجد مصلى مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حسيني كوهساري، اسحاق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسحق حسيني كوهساري

محل تولد : نكا- ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/2/15

زندگينامه علمي

حقير سيد اسحاق حسيني كوهساري در سال 1328 در روستاي كوهسار كتن از توابع شهرستان نكا متولد شدم. دوران ابتدائي تحصيل را در حوزه علميه نكا تحت نظر آيت الله سيموندهي طاب ثراه و سپس به مدت چهار سال در حوزه علميه امام صادق(ع) قم تحت نظر آيت الله دار ابكلائي ادامه تحصيل داده ام.

در سال تحصيلي 47-46 وارد حوزه علميه قم شده ام و در مدرسه سعادت تحت نظر آيت الله حسن زاده آملي و جوادي آملي تحت اشراف و نظر آن دو عزيز به تحصيل ادامه داده قوانين را نزد استاد دوزدوزاني، رسائل را نزد استاد اعتمادي، مكاسب را نزد استاد ستوده، كفايتين را نزد آيت الله سلطاني و اسفار را نزد حسن زاده آملي و جوادي آملي و استاد مصباح يزدي گذراندم. تقريبا دو دوره درس اصول و فقه آيت الله ميرزا هاشم آملي و مقدار اندكي از محضر آيت الله گلپايگاني و مرتضي حائري و مدت 8 سال از محضر آيت الله تبريزي و مدت 6 سال از محضر آيت الله جوادي و مدت 4 سال از محضر آيت الله منتظري استفاده كرده ام.

تقريبا چند سال قبل از انقلاب وارد مدرسه در راه حق شده و دوره آموزشي دروس معارف و فلسفه و بقيه دروس موسسه را گذرانده و سپس وارد

موسسه باقرالعلوم(ع) و بعد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) شده ام .

مدت 12 سال به عنوان مدرس دروس معرفت شناسي ، انسان شناسي، و خداشناسي با طرح ولايت بسيج دانشجويي افتخار همكاري داشته ام و پايان نامه كارشناسي ارشد علوم قرآني موسسه را دريافت نموده ام.

حقير از سال 60-59 جز اولين گروهي بوده ام كه وارد دانشگاه تهران شده ام و از آن زمان تاكنون به عنوان تدريس معارف اسلامي 1 و 2 اخلاق ، تاريخ اسلام همكاري داشته ام و اكنون عضو گروه الهيات پرديس قم هستم و درس تفسير تاريخ قرآن و تاريخ تفسير و درس هاي وانسيه را به عهده دارم.

كتب و مقالاتي هم نگاشته ام كه خوشبختانه كتاب تاريخ فلسفه اسلامي به عنوان كتاب درس در مركز تخصصي فلسفه حوزه تحت مديريت استاد فياضي كه حقير افتخار تدريس متن كتاب را بر عهده دارم و مركز جهاني اهل بيت (جامعه المصطفي كنوني) و دانشگاه معارف اسلامي قم و برخي از دانشگاهها دولتي و آزاد جز كتب درس قرار گرفت و الان تحت چاپ است.

حقير كارشناسي ارشد فلسفه خبرگان بدون مدرك را هم گرفته ام و اخيراً تز دكتري نقد و بررسي مباني تفسير عرفاني را تحت نظر استاد سيد محمد باقر حجتي و حبيب الله طاهري و مشاوره دكتر الهيات و دكتر سبحاني گذرانده ام.و اكنون مشغول نگارش تفسير سوره حمد به عنوان كتاب درس دانشگاه و آماده سازي پايان نامه جهت چاپ مي باشم.

در ضمن حقير افتخار روحاني كاروان در طول بيست سال را دارم و از نظر منبر و نوكري امام حسين قم و خطابه هم

موفق هستم و در استانهاي مختلف افتخار نوكري را دارم و الان بواسطه عضويت هيئت علمي امكان رفتن به خارج از قم را ندارم تقريبا در لشكر 17 علي ابن ابي طالب و سپاه قم دانشگاه شهيد محلاتي افتخار همكاري را در اين ..... داشته و دارم.

حسيني مراغي، عبدالفتاح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، فقيه، محدث امامى و شاعر، متخلص به اشراق در شعر فارسى و فتاح در شعر تركى. در مراغه تولد يافت و در نجف اقامت اختيار كرد و نزد شيخ موسى و شيخ على، فرزندان كاشف الغطاء، تحصيل كمال كرد. پس از آن به مشهد سفر كرد و در آنجا دست ارادت به ميرمحمد تقى مشهدى داد و بعد از طى مدارج و مراحل سلوك به مراغه بازگشت و به امر شيخ الاسلامى مراغه مشغول شد. مير عبدالفتاح در سرودن شعر به دو زبان فارسى و تركى با مضامين عارفانه استاد بود. او در نجف درگذشت و در همان جا دفن شد. از آثار وى: «عناوين الاصول»؛ «قيامت نامه» به تركى؛ مثنوى «رياض الفتوح»؛ «ديوان» اشعار؛ «ساقى نامه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (258)، الذريعه (83 -82 /22 ،223/17 ،350/15 ،111 -110 /12 ،1046 ،807 ،77 /9)، ريحانه (379/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 442 -441 /12)، مكارم الاثار (1366 -1365 /4).

حسيني مرعشي، محمد خليل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1220 ق)، فقيه، اديب و شاعر. محمد خليل كه به سلطان ميرزا نيز مشهور بود، از طرف پدر مرعشى، و از طرف مادر صفوى است. جدش، سيد محمد حسين، مدتى در مشهد سلطنت كرد و به شاه سليمان ثانى معروف شد. ميرزا محمد خليل به عتبات رفت و بعد به هندوستان مهاجرت كرد و در آنجا مقيم شد. از آثار او: «مجمع التواريخ»؛ «حاشيه ى تحرير اقليدس»؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ حاشيه بر «مدارك»؛ حاشيه بر «من لا يحضره الفقيه»؛ و «شرح تذكره ى هيئت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (25/20)، ريحانه (292/5)، مولفين كتب چاپى (29 -28 /3).

حسيني منشي، سليمان

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، اديب. وى صاحب كتاب «شجره السينيه لثمره اليقينيه» در خواص حرف سين كه به نام اميرعليشير نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (261).

حسيني ناييني اصفهاني، بهاءالدين محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1133 -1080 ق)، متكلم، محدث، فقيه امامى و اديب. در اصفهان ساكن بود و با فاضل هندى معاصر. او از شيخ حر عاملى اجازه روايت داشت. در اصفهان درگذشت. از آثار وى: «ارتشاف الشافى» و «صفوه الصافى من رغوه الشافى»، تلخيص «الشافى» علم الهدى؛ «اناره الطروس فى شرح عباره الدروس»؛ «تعليقات اشباه و نظاير سيوطى»؛ «رساله فى صيغ العقود»؛ «تفريج القاصد لتوضيح المقاصد»؛ «تعليقات شرح صحيفه ى سيد على خان»؛ «زواهر الجواهر فى نوادر الزواجر»، نظير «مقامات» حريرى؛ شرح «بدايه الهدايه» شيخ حر عاملى؛ «شرح صمديه ى شيخ بهايى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (615/1)، تذكره القبور (477)، الذريعه (194/24 ،362/13 ،61/12 ،153/4)، روضات الجنات (116 -115 /7)، ريحانه (390/1)، فوائد الرضويه (601)، معجم المولفين (196/11)، هديه الاحباب (109)، هديه العارفين (316/2).

حسيني ناييني، شمس الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1312، سلطان نصير نايين.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

شمس الدين حسينى نايينى، فرزند سيد رضا، تا مقطع سطح به تحصيل حوزوى پرداخت. وى همچنين موفق شد كه دكتراى خود را در رشته ى الهيات اخذ كند. پيش از انقلاب اسلامى تدريس مى كرد. بعد از انقلاب اسلامى كارشناس مسائل دينى در امور تربيتى و سازمان تحقيقات و برنامه ريزى آموزشى بود. در اولين دوره مجلس شوراى اسلامى، نماينده ى مردم نايين مى شود. تأليفات وى عبارتند از مقايسه نيايش شيعه با ساير اديان؛ جهاد در اسلام. از وى مقالات تربيتى در مجلات به چاپ رسيده است.

شمس الدين حسينى نايينى در بمب گذارى هفتم تيرماه 1360 در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد. پيكر وى در بهشت زهرا به خاك سپرده شده.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسيني نجفي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1323 ق.، نجف.

درگذشت: 8 مهر 1375، همدان.

آيت الله حاج سيد محمد حسينى نجفى، فرزند آيت الله حاج سيد على عرب، بود. خانواده ى وى در سال 1330 از عراق به ايران آمد و ايشان مدت سيزده سال تحت تربيت علمى و عملى پدر قرار گرفت و پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى در سال 1343 ق. براى ادامه تحصيل به نجف اشرف بازگشت و ابتدا نزد آيت الله سيد محمدهادى ميلانى و آيت الله عماد رشتى به فراگيرى علوم دينى پرداخت. سپس در محضر مراجع حوزه ى علميه ى نجف حضرات آيات عظام محمد حسين نايينى، سيد ابوالحسن اصفهانى، شيخ ضياءالدين عراقى، آيت الله محمد حسين غروى و آيت الله سيد على قاضى كسب فيض كرد. سپس به ايران بازگشت و در همدان ساكن شد و به اقامه ى نماز جماعت و خدمات دينى و تأليف و تصنيف پرداخت.

از جمله آثار ايشان تفسير فارسى قرآن كريم با

نام انوار درخشان (هيجده جلد) است.

آيت الله حاج سيد محمد حسينى نجفى سحرگاه يك شنبه هشتم مهر 1375(15 جمادى الاول 1417 ق.) در نود و پنج سالگى بدرود حيات گفت.

پيكرش به مشهد منتقل يافت و در دارالزهد آستان مقدس حضرت امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حسيني هاشمي شاهرودي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود حسيني هاشمي شاهرودي

محل تولد : نجف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي در سال 1327 هجري شمسي در شهر نجف و در خانواده اي مذهبي و از سادات منسوب به امام حسين (ع ) چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم آيت الله سيد علي حسيني شاهرودي ، از استادان و بزرگان حوزه علميه نجف بود و خدمات فراواني را به عالم اسلام ارزاني داشت . آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي تحصيلات ابتدايي را در مدرسه علويه نجف به پايان رسانيد و سپس به تحصيلات حوزوي روي آورد. او با توجه به موقعيت علمي خانوادگي و نيز با توجه به هوش و استعداد سرشار و كوشش فراوان خود، در مدتي اندك توانست دروس دورة سطح را به پايان رساند. پس از آن به حلقه درس آيت الله العظمي شهيد سيد محمد باقر صدر پيوست و سالها در خدمت استاد خود، مباني اجتهاد در اصول و فقه را به خوبي آموخت و در درس ديگر مراجع آن روز نجف _ از جمله امام خميني (ره ) _ نيز با جديت شركت جست و بهره هاي فراوان برد. آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي در طول سالهاي تحصيل ، در دروس اخلاق خصوصي و عمومي استادان خود شركت مي كرد و از محضر آنان بهره هاي فراوان مي برد. آيت الله

سيد محمود هاشمي شاهرودي در سالهاي تحصيل خود از محضر استادان بسياري بهره برد. مهم ترين و اصلي ترين استاد او در درس خارج آيت الله العظمي شهيد سيد محمد باقر صدر بود. آن شهيد سعيد كه از افتخارات شيعه و مرجعيت به شمار مي آيد، شاگردان بسياري را به عالم اسلام ، تقديم داشته است . او كه از حافظه و استعدادي سرشار برخوردار بود، توانست با نوآوريهاي فراوان در فقه و اصول و ديگر علوم اسلامي و به روز ساختن مباحث علوم و نيز نگاشتن كتب درسي در زمينه هاي ياد شده ، گام مهمي براي تعالي اسلام و تشيع بردارد و از اين رهگذر، شاگردان او، همچون آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي ، اين خدمات و انديشه ها را پي گرفتند. از ديگر استادان آيت الله هاشمي شاهرودي ، حضرت امام خميني (ره ) و حضرت آيت الله العظمي خويي (ره ) را مي توان نام برد. معظم له سالها در محضر ايشان به تحكيم مباني اجتهادي خود مي پرداخت ، ضمن اينكه از محضر آنان ، در زمينه هاي اخلاقي نيز بسيار بهره مي برد. آيت الله هاشمي شاهرودي در طول دوران تحصيل خود، با طلاب و فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت و پس از آن نيز با علماي بسياري روابط صميمانه و علمي برقرار نمود كه از جمله آنها مي توان از آيت الله مؤمن و مقام معظم رهبري نام برد آيت الله هاشمي شاهرودي تاكنون فعاليتهاي بسياري را در زمينه هاي علمي و فرهنگي به انجام رسانده است . در يكي از ديدارهاي اعضاي مجلس اعلاي عراق ، امام خميني (ره ) با توجه به شناخت خود از ايشان مي خواهد كه تدريس در حوزه علميه قم را بر هر كاري ترجيح دهد و به تربيت طلاب مستعد در زمينه هاي علمي و

اخلاقي بپردازد. معظم له نيز با ورود به ايران _ در فروردين 1358 _ به تدريس درس خارج فقه و اصول مي پردازد كه اين تدريس تا هم اكنون نيز ادامه دارد و طلاب بسياري از محضر ايشان بهره مند شده اند. ويژگي درس ايشان دقت فراوان ، تسلط بر مباحث و نوآوري در برخي زمينه هاست . آيت الله هاشمي شاهرودي رياست دو كنگرة مهم نقش زمان و مكان در انديشه امام خميني (ره ) و نخستين كنگره دايرة المعارف فقه اسلامي را بر عهده داشت كه هر دو كنگره با استقبال بزرگان و فضلاي حوزه و دانشگاه و انديشمندان خارجي و داخلي مواجه شد. از خدمات ديگر ايشان ، رياست مؤسسه دايرة المعارف فقه اسلامي با حكم مقام معظم رهبري است . مقام معظم رهبري در حكم خود، خطاب به ايشان مي فرمايد: «جناب عالي را كه چهرة درخشاني در علم و عمل بوده و بحمدالله از مقام والايي در فقه و علوم مرتبط با آن برخورداريد، براي انجام اين اقدام بزرگ ، شايسته دانسته و مسؤوليت ايجاد و ادارة مؤسسه اي براي تهيه اين دايرة المعارف را به جناب عالي محول مي كنم ». آيت الله هاشمي شاهرودي در سالهاي تحصيل و تدريس ، فعاليتهاي سياسي بسياري را پديد آورده است . در پي يورش مزدوران رژيم صدام به علما و انديشمندان در سال 1974 ميلادي ، آيت الله هاشمي شاهرودي به زندان افتاد و شكنجه هاي فراوان بدني و روحي را به جان خريد. او در پي تظاهرات مردم عراق پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام (ره )، بويژه در نجف ، و در گراميداشت اين پيروزي ، تحت پيگرد رژيم بعث قرار گرفت و به سفارش شهيد صدر(ره ) به وطن خود بازگشت تا وكالت

عام شهيد صدر و نمايندگي او را نزد امام خميني (ره ) بر عهده گيرد. او با ورود به ايران به خدمت امام خميني (ره ) مشرف شد و با موافقت ايشان ، رابط امام (ره ) و شهيد صدر شد و پيامهاي علماي نجف را به سمع امام (ره ) مي رساند. او با دستور آيت الله خامنه اي كه در آن زمان با حكم امام (ره ) مسؤوليت نهضت هاي اسلامي را بر عهده داشت ، تشكيلاتِ جامعة روحانيت مبارز و مجلس اعلاي عراق را به راه انداخت و آن را مديريت و سازماندهي كرد. او كه به دستور امام (ره ) تدريس و بررسي مسائل فقهي ، بويژه احياي فقه حكومتي استوار بر ادلة استنباط جواهري را بر عهده داشت ، در طول ساليان انقلاب از هيچ كوششي در جهت اعتلاي انقلاب ، دريغ نورزيد. آيت الله هاشمي شاهرودي سالها از اعضاي فقهاي شوراي نگهبان بود ودر اين نهاد مقدس به خدمت اشتغال داشت تا اينكه با حكم مقام معظم رهبري به رياست قوه قضائيه منصوب شد. او در طول مسؤوليت خود در قوه قضائيه ، تاكنون خدمات بسياري را انجام داد كه توسعة قضايي ، تسريع در رسيدگي به پرونده ها و ايجاد ارتباط مردمي از جمله آنهاست.

حسيني، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابراهيم حسيني

محل تولد : دماوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

با لطف خداي متعال پس از اتمام دوران ابتدايي در دماوند، براي ادامه تحصيل در مقطع راهنمايي به تهران آمدم و با مشكلات و محدوديتهاي نسبتاً زياد ، در نهايت در سال 1362 موفق به اخذ ديپلم شدم و بارها در دوران ابتدايي و راهنمايي شاگرد ممتاز و در دوران دبيرستان موفق بوده ام.درسال 1362 با عنايت

امام عصر (عچ) عليرغم اينكه براي رشته پزشكي دانشگاه تهران در امتحان كنكور شركت كرده بودم و در مرحله اول قبول شده بودم ولي بدون انتظار براي نتيجه مرحله دوم به حوزه علميه قم آمده و تحصيلاتم را در مدرسه امام صادق (ع) (واقع در نيروگاه) شروع و به لحاظ آمادگي ذهني و روحي و شرايط خوب مدرسه توانستيم از تابستان نيز استفاده و در سال 1364 لمعتين را شروع كنيم.البته در سال 1363 ازدواج نموده از اقامت در مدرسه امام صادق بيرون آمدم.در سال 1365 رسائل و مكاسب و پس از آن كفايه را شروع كردم.

مدت دو سال و نيم مسئوليت سازمان تبليغات اسلامي لارستان را پذيرفتم وليكن در همان دوران نيز علاوه بر تدريس كم و بيش تحصيل را ادامه مي دادم. نهايتا پس از برگشت از لارستان در سال 1368 تا 1369 دروس سطح را نيز به اتمام رساندم و با نمره 20 از كفايه و نمرات بالا در ساير دروس اين مقطع را زير نظر اساتيد محترم آقايان: شيخ علي پناه اشتهاردى، سيد احمد خاتمى، پايانى، اعتمادى، محقق (آقا سيد علي)، قديري به پايان رسانده و آماده ورود به مقطع جديد شدم.درس خارج فقه و اصول را از سال 1369 شروع كردم. شروع درس خارج فقه در محضر آيت الله فاضل لنكراني و درس خارج اصول در محضر آيت الله سبحاني بوده و فيض بردم مدت پنج سال در درس فقه آيت الله فاضل لنكراني و مدت 2 سال در درس خارج آيت الله سبحاني شركت نمودم. سپس در درس خارج فقه و اصول: حضرات آيات وحيد خراسانى،

شيخ جواد تبريزى، شبيري زنجاني و آيت الله هاشمي شاهرودي حاضر شده و بهره مند شدم.همزمان با شروع درس خارج فقه و اصول، در سال 1369 وارد موسسه در راه حق شده و دوره عمومي معارف اسلامى، فلسفه اسلامي و تفسير موضوعي و علوم جديده مورد نياز مانند روان شناسي و جامعه شناسي و زبان انگليسي به مدت پنج سال گذراندم و در سه نوبت دانش پژوه ممتاز در گروه بودم.

در سال 1374 در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) مشغول تحصيلات تكميلي در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد رشته حقوق اسلامي و حقوق بين الملل شده و با دفاع از پايان نامه خود تحت عنوان اصل منع توسط به زور در اسلام و حقوق بين الملل دفاع نموده و با بالاترين نمره گروه (نمره 19) با امتياز عالي قبول شدم. (1379)از آن به بعد به عنوان محقق و پژوهشگر موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني و دبير گروه حقوق فعاليت هايم وارد مرحله جديد شد و در سال 1381 به عنوان عضو هيات علمي موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني كارهاي تحقيقي و پژوهشي خود را بيشتر در زمينه فلسفه حقوق و حقوق زن شروع كردم.در سال 1380 و 1381 مسئولت نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه سمنان را پذيرفتم وليكن ارتباط علمي خود را با موسسه حفظ نموده ام. در طول ساليان 1378 تا كنون در دانشگاه مختلف از جمله: دانشگاه امام حسين (ع)، دانشگاه صنعت آب و برق (تهران)، دانشگاه سمنان، دانشگاه هاي آزاد اسلامي ساوه، آشتيان و نيز حوزه علميه خواهران (دفتر تبليغات)، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره

، مؤسسه باقر العلوم عليه السلام و مدرسه جهاني فقه و اصول و نيز دوره هاي مختلف طرح ولايت و طرح كوثر (براي دانشجويان سراسر كشور) به تدريس عمدتا در دروس حقوقي و نيز معارف اسلامي اشتغال داشته و دارم.بعد از انتقال از سمنان به قم در مركز فرهنگي نهاد نمايندگي با تقبل مسئوليت گروه حقوق و فلسفه احكام بيشترين تمركز پژوهشي را در زمينه حقوق زن و حقوق بشر داشته با انتشار مقالات مختلف و پاسخ به سوالات دانشجويان چه از طريق نامه يا ايميل و فعلا نيز در صدد آمادگي براي امتحان در مقطع دكتراي حقوق بين الملل يا فلسفه حقوق هستم.

حسيني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: روان پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى روان پزشكى از دانشگاه تهران در سال 1347.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1350 تا سال 1364 و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1364.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

افسردگى و تست وقفه دگزامتازون، اپيدميولوژى هيسترى تبديلى و تجسس يك طرفه بودن علائم آن و روش تعيين مقدار ليتيوم در سرم بيماران مصرف كننده ليتيوم، رويا از نظر فيزيولوژى، روان شناسى معاصر و معارف اسلامى، ترك اعتياد با كلونيدين، بررسى همه گيرشناسى و شايعترين علائم در بيماران مبتلا به اسكيزوفرنى، بررسى نقش مادر در اسكيزوفرنى، بررسى نقش حوادث استرس زاى زندگى در بروز افزايش فشار خونن شريانى بر روى صد بيمار و نقش آرام سازى در كنترل علائم، جنبه هاى روان پزشكى ديابت قندى، بررسى مشكلات و امكانات پيگيرى بيماران روانى، و ميزان بهبودى در يك بخش روان پزشكى دانشگاهى و بررسى نقش استرس در

بروز سرطان از طريق تحقيق بر روى 83 بيمار مبتلا به سرطان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 8

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

روان پزشكى بالينى، اصول بهداشتى روانى در دو جلد، اصول روان شناسى آكادمى، روش هاى پيشگيرى از اختلالات روانى، تغيرات آب و الكتروليت و هورمونها در پسيكوزهاى عاطفى و اثر ليتيوم در بيماريها.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 21، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

تغييرات آب و الكتروليت و هورمونها در پسيكوزهاى عاطفى و اثر درمان كربنات ليتيوم درمانى، تشخيص هاى الكتروفيزيولوژيك روانى در بيمارى صرع، پيشرفت هاى نوين در طبقه بندى اسكيزوفرنى، نقش اميد در تكامل نوجوانان، كاردرمانى، تغييرات الكتروليتى در پسيكوزهاى عاطفى، مشاوره روان پزشكى در جراحى، مشاوره روان پزشكى در بيماريهاى داخلى، جنبه هاى روان پزشكى و بهداشت روانى سل، روشهاى پيشگيرى اعتياد، معيارهاى بيمارى و سلامت روانى، فوريت هاى روان پزشكى در طب عمومى، بررسى انگيزه و عوارض اعتيار و شيوع، تظاهرات روانى در معتادين خراسان، بررسى شيوع و اشكالات در افسردگى هاى عضوى، تظاهرات عضوى ناشى از عوامل روانى و شيوع آن در يك درمانگاه عمومى، بررسى جهان بينى توحيدى و اصل پاداش و مجازات در ايجاد آمادگى براى جنگ هاى عقيدتى و اثرات روش هاى آرام سازى، نقش عوامل عضوى و تنوع علائم بالينى در مجروحين جنگى بسترى شده در يك مركز روان پزشكى دانشگاهى، لزوم پيگيرى نظم علائم روان پزشكى ناشى از جنگ.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حسيني، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم حسيني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

تولد: تهران/ دوشنبه هفتم خرداد 1341 هجري شمسى/ بيست و سوم ذي الحجه

1381هجري قمري بيست و هشتم مي 1962ميلادى. آ غاز طلبگى: تهران/1359، ادامه در قم 1363. تحصيلات حوزوى: خارج فقه و اصول(يك دوره).استادان اصلي دروس حوزه: پاكتچى، رضي شيرازى، محامى، راستى، طاهري خرم آبادى، احمدي يزدى، مؤمن، نوري همدانى، تبريزى، مددى، سبحاني . تحصيلات دانشگاهى: كارشناسي حقوق از دانشگاه تهران(1367)و كارشناسي ارشد حقوق بين الملل از دانشگاه شهيد بهشتي (1371). سوابق علمى: ويرايش حدود 50 كتاب، تأليف و ترجمه و تحقيق و فراهم سازي 30 اثر در زمينه هاي حقوقى،ادبى، هنرى، ادبيات كودكان، تربيت،حديث، پيشينه شعر از سال 1358 و داراي اشعاري در مجموعه هاي مختلف و عرضه در ده ها كنگره كشورى، عرضه ده ها مقاله در نشريات گوناگون، نگارش صدها ساعت برنامه راديويي و تلويزوني از سال 1360 تا 1367. سوابق عملى: مسؤوليت هاي فرهنگي در آموزش و پرورش، صدا و سيما، سپاه پاسداران، وزارت ارشاد، مركز تحقيقات اسلامي جانبازان، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، و نشريات گوناگون از سال 1358 . اشتغال كنونى: عضو هيأت علمي گروه ادبيات انديشه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، سر ويراستار دانشنامه فرهنگ فاطمى، مشاوره هاي فرهنگى، اشتغال به ترجمه دوره كامل الغدير . سفرهاي تبليغى: پنج سال كار مستمر فرهنگي در كردستان، يك دوره عضويت در هيات علمي بعثه مقام معظم رهبري در حج . آشنايي به زبان هاي ديگر: عربي به طور كامل، انگليسي در حد ترجمه.

حسيني، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسماعيل حسيني

محل تولد : آذربايجان شرقي

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/3/30

زندگينامه علمي

بنده حقير در استان آذربايجان شرقي، شهرستان اهربخش خاروانا در روستاي نچق در سال 56 بدنيا

آمدم بعد از آنكه به سن هفت سالگي رسيده ام ، تحصيلات ابتدائي را در همان محل طي كرده و چون در محل خودمان (روستاي نچق) مدرسه راهنمائي نبود لذا براي ادامه تحصيلات در مقطع راهنمائي به بخش خاروانا مراجعه كرده و در آنجا مشغول تحصيل در مقطع راهنمايي شدم .بعد از تعطيلات دوره راهنمايي به جهت اين كه علاقه زيادي حتي از دوران ابتدائي به درس هاي حوزه و علوم ديني داشتم تا در آينده روحاني خوبي باشم حتي در همان محل با اين كه معلمين اسرار مي كردند كه درس شما خوب است همين دروس را ادامه بدهيد با اين حال اين علاقه شديد مرا از آن درس هاي دوره دبيرستاني منصرف كرد و آمدم به نزديكترين محل كه شهرستان جلفا و هادي شهر بود در آنجا به تحصيلات حوزوي مشغول شدم، بعد از يك سال تحصيل در آنجا ديدم وضعيت آنجا مرا قانع نمي كند و بر بنده چنان مفيد واقع نمي شود، براي ادامه تحصيل به حوزه علميه وليعصر(عج) تبريز انتقال گرفتم و ادامه تحصيلات مقدماتي را در آن حوزه مباركه گذراندم و در سال 80 به قم آمدم و در خدمت استاداني چون استاد محسن فقيهي و استاد فاطمي و استاد سيد حسن خميني و استاد سيدمحمد ابن الرضا خونساري درس رسايل و مكاسب و كفايه را آموختم و الان در خدمت آيت الله سبحاني و آيةالله مكارم شيرازي و استاد محمدابن الرضا درس خارج فقه و اصول را فرامي گيرم.

اينجانب بعد از طي دوره مقدماتي علاقه زيادي به تبليغ و تحقيق داشتم كه اين علاقه در سال 1385 كه از طرف مقام معظم

رهبري به سال پيامبر اعظم(ص) نام گذاري گرديد مرا شديداً وادار نمود تا در آن .سال بتوانم كتابي در مورد آن حضرت به رشته تحرير درآورم.

از آن سال به بعد هم اكنون مدتي است مشغول تحقيق در عنوانهاي مختلفي مي باشم از جمله:( كتابي به نام راهي بسوي سعادت«مواعظ و سفارشات رسول اكرم(ص) به علي (ع) و اباذر» كه چاپ شده ،و آداب زندگي در سيره رسول اكرم(ص) «اخلاقي-اجتماعي- عبادي -سياسي وچهل حديث» كه دردست چاپ است وكتابهايي در موضوعات كرامات و معجزات رسول اكرم(ص) و راههاي مبارزه بافقر و پزشك خانواده )كه هنوز آنها رابخاطر مشكلات مالي نتوانستم به چاپ برسانم و بنده حقير حافظ نصف قرآن كريم مي باشم و به رشته تفسير و علوم قرآني بيشتر علاقه داشته و كار مي كنم كه تا در آينده به حول قوه الهي بتوانم در عنوانهاي تفسيري تحقيق و تدريس داشته باشم «انشاءالله»

حسيني، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد حسيني

محل تولد : تربت جام

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در اواخر سال 1357 وارد حوزه علميه كاشان شدم . بعد از اتمام لمعه در سال 1362 وارد حوزه علميه قم شده به ادامه تحصيل پرداختم . مكاسب را نزد استاد پاياني و رسائل را نزد استاد اعتمادي و كفايتين را نزد استاد مازندراني به اتمام رساندم .همزمان با تحصيل در همان كاشان از سال 58 به تدريس مقدمات پرداختم و تا سال 62 صمديه و بخشي از سيوطي را نيز تدريس كردم .با ورود به قم به صورت آزاد ، شرح لمعه و حلقات را و در مدرسه امام باقر (ع)

معالم را تدريس مي كردم و بعد از شرح لمعه و معالم به تدريس بدايه المعارف ، تفسير ، و مكاسب پرداختم كه هنوز هم در مدرسه مذكور و به صورت آزاد ادامه دارد .در تاريخ 3/2/1371 موفق به اخذ رتبه دوره اول خارج از دفتر تبليغات اسلامي شدم .

درس هاي خارج را هم ازمحضر آيات عظام : فاضل لنكراني ، ميرزا جواد تبريزي (يك دوره اصول) و فقه ادامه دارد وحيد خراساني بهره برده و مي برم .در سال 1373 در دوره تخصصي كلام شركت نموده و بعد از چهار سال موفق به اخذ مدرك سطح چهار كلام شدم .از سال 1378 به صورت رسمي دست به قلم بردم و در مركز مطالعات و پژوهش هاي حوزه بخش كلام و تفسير مشغول پاسخگويي به شبهات شدم كه تا كنون بيش از 400 پرسش ، پاسخ داده شده است .قابل ذكر است گاه به جهت تعدد مقالات در مجله مبلغان از اسم مستعار جواد خرمى، حسين تربتي و ... استفاده شده است .

حسيني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : سيد حسن حسيني درسال 1335ه.ش در تهران ديده به جهان گشود. وي اصلا از اورازان است. و داراي مدرك كارشناسي تغذيه و دكتراي ادبيات فارسي است. وي در ادبيات تطبيقي و مقايسه اي فارسي و عربي تحقيقات و تاليفاتي داده و خود نيز صاحب طبع شعر، نثر و داراي روحيه اي مذهبي و عرفاني است. گنجشك و جبرئيل از مجموعه هاي شعر او، نگاهي به خويش از مصاحبه هاي او با اديبان معاصر عرب و «سپهري و سبك هندي » از تحقيقات تطبيقي اوست. وي فرردين ماه

سال 1382 به طور ناگهاني و بر اثر ايست قلبي درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : اديان خارجي

گرايش : ادبيات مقايسه اي عربي و فارسي

والدين و انساب : پدر و اجداد سيد حسن حسيني از قريه مشهور اورازان بوده اند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد حسن حسيني پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و متوسطه در زادگاه خود تهران، در رشته تغذيه در دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت. اما پس از اخذ مدرك كارشناسي، به ادبيات فارسي روي آورد و تا حد اخذ مدرك دكتري دراين رشته ارتقا يافت. وي آثار تحقيقاتي درزمينه ادبيات تطبيقي و مقايسه اي به نگارش در آورده است.

خاطرات و وقايع تحصيل : روزگار تحصيل سيد حسن حسيني شاهد اواسط و آخرين سالهاي نهضت محمد رضا شاه پهلوي و حوادث پيش از انقلاب اسلامي بود.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد حسن حسيني در كنار تحصيل در رشته ادبيات فارسي، به مطالعه آثار مذهبي و انقلابي همچون آثار دكتر علي شريعتي وآيت الله مطهري و نيز شركت در مبارزات سياسي مي پرداخت.

وقايع ميانسالي : سيد حسن حسيني پس از اخذمدرك كارشناسي در رشته تغذيه، به تحصيل در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري درشته ادبيات در دانشگاه تهران پرداخت. و پس از فراغب از تحصيل به تدريس و پژوهش پرداخت. و تا كنون به اين امور اشتغال دارد.

زمان و علت فوت : سيد حسن حسيني فرردين ماه سال 1382 به طور ناگهاني و بر اثر ايست قلبي درگذشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد حسن حسيني صرف نظر از اينكه به عنان يك محقق درزمينه ادبيات تطبيقي و مقايسه اي ميان سبكهاي گوناگون ادبيات

معاصر و گذشته ايران است. درزمينه مقايسه ادبيات عربي با ادبيات فارسي و بررسي پيوندهاي آن به ويژه در زمان معاصر به تحقيق مي پردازد. از اين گذشته به تدريس ادبيات فارسي و عربي در دانشگاه مي پردازد.

فعاليتهاي آموزشي : سيد حسن حسيني به عنوان يك پژوهشگر ادبيات مقايسه اي و تطبيقي ميان ادبيات فارسي و عربي مشهور است و ازاين رو، دروس مربوط به زبان عربي در رشته ادبيات فارسي را در دانشگاهها تدريس مي نمايد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه آثار ادبيات معاصر فارسي و عربي و نيز سرودن شعر و نگارش نثرهاي ادبي از امور مورد علاقه سيد حسن حسيني مي باشد. محتواي آثار وي بيشتر مذهبي و عرفان است.

آرا و گرايشهاي خاص : حسن حسيني پس از آشنايي با انديشه هاي دكتر علي شريعتي وآيت الله مطهري، بازتابي از انديشه هاي اين دو تن را در شعر و نثر خود يافت. به نظر وي اين بازتاب در سراسر شعر معاصر متجلي بود. شعر معاصري كه در پي اين بود كه به لحاظ زبان، ساختار و نگاه معاصر باشد. دكتر حسيني بيشتر در زمينه روابط ادبيات عربي با ادبيات فارسي آثاري از خود منتشر كرده است.

چگونگي عرضه آثار : سيدحسن حسيني كه به مفهومي علمدار شعر ايدئولوژيك دهه شصت بود و به گفته برخي كارشناسان جريان نويني را در شعر مذهبي معاصر رقم زد،بنا به وصيت او دكتر قيصر امين پور، آثار او را پس از مرگش منتشر خواهد كرد كه تاكنون اين مهم با انتشار دو مجموعه «در ملكوت سكوت» و «از شرابه هاي روسري مادرم» پيگيري شده است كه اولي

گزينه اي از شعرهاي آزاد منتشر نشده و دومي مجموعه اي از شعرهاي آزاد با تمركز موضوعي بر «ستايش حضرت زهرا (س)» است.

________________________________________

آثار :

1 از شرابه هاي روسري مادرم

ويژگي اثر : مجموعه اي از شعرهاي آزاد با تمركز موضوعي بر «ستايش حضرت زهرا (س)

2 براده ها

ويژگي اثر : اين كتاب مجموعه اي ست از نثرهاي ادبي ، دكتر سيد حسن حسيني كه بيشتر حال و هواي مذهبي و انقلابي دارند.

3 ترجمه و شرح فن الشعر

ويژگي اثر : فن الشعر اثري است از استاد احسان عباس اديب معاصر عرب كه درباره شيوه شعر سرايي و آرايه هاي ادبي است. اين اثر توسط دكتر سيد حسن حسيني به فارسي ترجمه و شرح داده شده است.

4 حمام روح

ويژگي اثر : اين اثر ترجمه و گزيده هايي است از آثار جبران خليل جبران اديب، فيلسوف و عارف بزرگ عرب در روزگار معاصر.

5 در ملكوت سكوت

ويژگي اثر : مجموعه اشعار آزاد

6 سپهري و سبك هندي

ويژگي اثر : اين اثر درحيطه ادبيات مقايسه اي است كه اشعار سهراب سپهري اشعار سهراب سپهري شاعر معاصر را با شاعران سبك هندي كه در دوره صفويه مي سرودند، مقايسه نموده است.

7 گنجشك و جبرييل

ويژگي اثر : مجموعه شعري است كه از دكتر سيد حسن حسيني كه حال و هواي مذهبي و عارفانه دارد.

8

نگاهي به خويش

ويژگي اثر : ترجمه مصاحبه هاي دكتر سيد حسن حسيني با شعرا و اديبان معاصر عرب در كتابي تحت عنوان نگاهي به خويش منتشر شده است. اين اثر با همكاري شخصي به نام بيدج به انجام رسيده است.

9 همصدا با حلق اسماعيل

ويژگي اثر : اين كتاب مجموعه اي است از شعرهاي دكتر سيد حسن حسيني كه در فضاي انقلاب اسلامي و پيش از آن سروده شده است.

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

حسيني، حسني نقيب نيشابوري، ابوالمعالي، اسماعيل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، محدث. خاندان او از علويان بزرگ خراسان بودند. پدرش ابومحمد در نيشابور مقام نقابت نقبا را داشت. وى پس از برادرش زيد به مقام نقابت نيشابور رسيد. او را نسّابه ى نيشابور نيز مى خواندند. ابوالمعالى از معاصرين شيخ طوسى (م 460 ق) بود و محضر او را درك كرد. از تأليفات او: «انساب آل ابى طالب» يا «انساب الطالبية»؛ «زهرة الحكايات»؛ «شجون الاحاديث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (318 /3)، الذريعه (376 /2)، ريحانه (268 /7)، فهرست منتجب الدين (11 -10)، لغت نامه (ذيل/ اسماعيل)، معجم المؤلفين (265 -264 /2).

حسيني، خورشاه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 972 ق)، مورخ، معروف به ايلچى نظامشاه. ولادتش در ايران و شايد عراق عجم اتفاق افتاد، سپس به هند رفت. وى در دوران سلطنت برهان نظامشاه، فرمانرواى احمد نگر، به دكن رفت و به آن پادشاه اختصاص يافت. در سال 952 ق از جانب او به سفارت دربار شاه طهماسب در قزوين آمد. ايلچى نظامشاه يك سال و نيم در خدمت شاه طهماسب ماند و در ركابش به گرجستان و شروان رفت و خود نيز سفرهايى در ناحيه هاى ايران و از آن جمله به گيلان و مازندران كرد و تا سال 971 در ايران سرگرم تاليف كتاب خود بود و چون به هند بازگشت، به دربار قطب شاهيان گلكنده پيوست و به خدمت ابراهيم قطب شاه درآمد و همان جا ماند. وى در گلكنده درگذشت. خورشاه مولف كتابى است در تاريخ عموى از آغاز تا زمان خود كه به نام «تاريخ ايلچى نظامشاه» معروف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1659 -1654 /5)، تاريخ در ايرن

(84)، تاريخ نظم و نثر (355/1)، دايرةالمعارف فارسى (594/1).

حسيني، صالح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صالح حسيني در سال 1325 در سنقر كرمانشاه به دنيا آمد. وي در كودكي با قرآن و ديوان شاعراني چون سعدي و حافظ آشنا شد. تحصيلات عالي را در دانشگاه شيراز در رشته زبان و ادبيات انگليسي دنبال كرد، و پس از آن به مدت چهار سال در دانشگاه جورج واشنگتن به تحصيل در زمينه ادبيات آمريكايي پرداخت. دكتر صالح حسيني به غير از تدريس در دانشگاه شهيد چمران اهواز ، آثار متعددي از مشاهير ادبيات آمريكا از جمله ويليام فاكنر و نور تروپ فراي را ترجمه كرده است.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيگرايش : مترجميتحصيلات رسمي و حرفه اي : صالح حسيني تحصيلات مقدماتي در مكتب خانه آغاز كرد و پس از مدتي طلبگي و آشنايي به قرآن وحافظ و سعدي وارد مدارس جديد شد . پس از اتمام دوره هاي ابتدايي و دبيرستان در زادگاهش از سال 52-1345 در دانشكده ادبيات و علوم انساني شيراز زبان و ادبيات انگليسي را فرا گرفت .وي به مدت چهار سال در دانشگاه جورج واشنگتن آمريكا به تحصيل ادبيات آمريكايي پرداخت (از سال 58-1354)مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : صالح حسيني در سال 1358 كه از آمريكا به ايران بازگشت. به امر تدريس در دانشگاه سه سال تعطيلي دانشگاه ها ، كه دو سال از آن را در مركز نشر دانشگاهي فعاليت مي كرد، ساير سالها ي عمر خودرا در در دانشگاه اهواز سپري نمود . دروس عمده اي كه وي تدريس مي كرده است ، عبارت است از: رمان، نقد، مكتبهاي ادبي، شعر انگليسي،

بررسي ادبيات معاصر فارسي و ترجمه . آثار : آبشالوم، ابشالوم! ، تاليف بررسي تطبيقي خشم و هياهو و شازده احتجاب ، تاليف خانه روشنان و گلشيري كاتب ، تاليف فرهنگ برابر هاي ادبي ، تاليف نظري به ترجمه ، تاليف نيلوفر خاموش ويژگي اثر : نظري به شعر سهراب سپهري7 تاليف واژه نامه ادبي ، ترجمه آخرين وسوسه مسيح اثر نيكوس كازانتزاكيس ، ترجمه برادران كارازوف اثر داستايوسكي ، ترجمه برخيز اي موسي ، ترجمه به سوي نانوس رويايي ، ترجمه تحليل نقد اثر نور تروداپ فراي ، ترجمه خشم و هياهو ، ترجمه دل تاريكي ، ترجمه رمز كل: كتاب مقدس و ادبيات اثر نور تروپ قراي ، ترجمه گزارش به خاك يونان . اثر نيكوس كازانتزاكيس ، ترجمه لرر جيم ، ترجمه مجموعه مقالاتي درباره دو بليني ها

حسيني، عبدالهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا عبدالهادى بن سيد اسماعيل بن سيد رضى الدين بن سيد ميرزا اسماعيل حسينى فقيهى بزرگوار و مجتهدى عاليمقدار و مرجع بزرگ تقليد شيعيان بعد از رحلت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى بوده است.

والد ماجدش آيت اللَّه سيد اسماعيل پسرعموى زعيم الشيعه آيت اللَّه مجدد شيرازى بزرگ و متوفى سال 1305 ق صاحب ميلاديه مولى الموحدين اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام است وى در سال 1305 ق سال وفات مرحوم والدش بدنيا آمده و در تحت پرورش آيت اللَّه العظمى مجدد شيرازى تا 7 سالگى تربيت يافته و بعد از رحلت آن بزرگوار در سايه

تربيت آيت اللَّه آقا ميرزا على آقا شيرازى فرزند ارجمند مجدد بزرگ شيرازى نشو و نما يافته و اوليات و مقدمات و سطوح را خوانده و در سال 1326 مهاجرت به نجف نموده و از محضر علامه خراسانى و شريعت اصفهانى و شيخ محمدباقر اصطهباناتى و آيت اللَّه ميرزا على آقا شيرازى و ديگران استفاده نموده و در سال 1349 ق به تدريس خارج فقه و اصول پرداخته و يكى از مراجع بزرگ تقليد و اساطين فقه گرديده و صدها نفر از افاضل و علماء از محضرش استفاده نموده تا بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى كه اكثر مردم به ايشان رجوع نموده تا در 1383 ق كه رحلت نموده و جامعه تشيع را در سوك و ماتم خود عزادار نمودند.

نگارنده گويد: گرچه آن بزرگوار در سال 1369 ق مبتلا به عارضه چشم گرديد و در بيمارستان فارابى تهران عمل شد ولى نتيجه معكوس شد و معظم له از ديد چشم محروم و نابينا شد ولى به واسطه صفا و معنويت و تقواى عجيبى كه داشت، داراى بصيرت باطنى بود و كرامات از وى مشاهده گرديد من جمله مهم اين نگارنده بود كه براى اصلاح آن عريضه اى خدمت ولى اللَّه اعظم حضرت حجة بن الحسن صاحب الزمان روحى له الفداء و عجل اللَّه فرجه الشريف نوشتم حواله به آن مرحوم فرموده و به دست وى كفايت گرديد.

داراى آثار علمى بسياريست كه از آنها (دارالسلام) در فروع اسلام و رساله در لباس مشكوك و كتاب الصوم و كتاب الزكاة و كتابى در نجاسات و طهارت و كتابى در استصحاب و كتابى در اجتماع امر و نهى و حواله و

رضا (ع) نوشته و طبع شده است.

داراى دو فرزند دانشمند بنام جناب حجةالاسلام حاج سيد محمدابراهيم و حجةالاسلام حاج سيد محمدعلى مى باشد كه از فضلاء نجف مى باشند.

و نيز دامادهاى ارجمندى بنام آيت اللَّه حاج سيد كاظم مقيم قم و آيت اللَّه حاج سيد مهدى مقيم نجف اخوان مرعشى و حجةالاسلام حاج شيخ جواد بروجردى كه از معاودين و مقيم تهران مى باشند دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على حسيني

محل تولد : قم

شهرت : حسيني قمي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد علي حسيني قمي فرزند سيد شمس الدين حسيني در خانداني كه در علم و روحانيت به صورت پشت در پشت در قم متولد شدم پس از تحصيلات ابتدائي و راهنمايي و متوسطه در مدرسه علميه معصوميه به تحصيل علوم حوزوي مشغول شدم، سطح را پس از هشت سال به اتمام رسانده و در درس خارج غالب اساتيد بزرگ حوزه شركت كرده واجازاتي دريافت كردم از همان آغاز طلبگي به تبليغ روي آوردم و در ضمن تحصيل به تاليف و تحقيق و ترجمه روي آوردم.

حسيني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دندانپزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حسيني، فضل الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فضل الله حسيني

محل تولد : نوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

در سال 1359 وارد حوزه علميه قم شدم. روز آغازين ورودم به حوزه مصادف با آغاز جنگ هشت ساله تحميلي عراق عليه ايران به رهبري صدام و كمك آمريكا، اروپا،شوروي و هم پيمانانشان بود. پس از چهارماه تحصيل در حوزه علميه قم به جبهه جنگ رفتم در طول هشت سال جنگ سعي كردم ميان درس و جنگ جمع كنم كه در طول جنگ بيش از دو سال و نيم در جبهه بودم و پنچ سال و نيم درس خواندم مدتي در جبهه در واحد عقيدتي قرار گاه خاتم الانبياء و دفتر سياسي نمايندگي امام در نيروي زميني سپاه كار فرهنگي و سياسي كردم.

حسيني، محمد جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن مير محمّد حسين مذكور. از علماى اخيار، نزد پدر در اصفهان تحصيل نموده، و در كربلا به درس ميرزا على نقى طباطبائى، و در نجف به محضر شيخ انصارى حاضر شده، و از آن دو استفاده نموده، يك دوره فقه، و يك دوره اصول از تقريرات اساتيد خود نوشته، سرانجام در سال 1280 در مراجعت از مكّه معظّمه بين راه وفات يافته، در نجف اشرف مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حسيني ، محمد رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد صالح حسينى، از [فقهاى عصر خود و] همدرسان ميرزا محمد همدانى معروف به امام الحرمين بوده، و جهت او اجازه اى در سال 1281 مرقوم داشته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حسيني، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد تقي حسيني

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال تحصيلي 61-60 وارد حوزه علميه قم شدم و بعد از شش ماه در مدرسه مباركه رضويه نزد اساتيد آنجا مشغول به تحصيل گرديدم و اتمام مقدمات تا سطح در آنجا گذراندم و سطح را نزد اساتيد بزرگواري چون مرحوم پاياني آيه الله استادي . موسوي گرگاني . تهراني .گنجي . مير باقر به اتمام رساندم و بيشتر در دروس خارج فقه و اصول آية العظيمي مرحوم شيخ جواد تبريزي شركت كردم و بعد از آن در دو موسسه فقه و كلام وارد شدم و به حول و قوه الهي هر دو را به پايان رساندم و به نوشتن پايان نامه دوره فقه و اصول اشتغال دارم و ضمناَ در دفتر همكار ، حوزه دانشگاه ( پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ) در گروه فلسفه علوم اجتماعي يك دوره در اين زمينه با ديگر دوستان در گروه به مطالعه و پژوهش حول موضوع فلسفه علوم اجتماعي پرداختم و نيز براي تدريس در دانشگا ه امتحان معارف دادم و در مركز مطالعات نمايندگي ولي فقه در جهاد كشاورزي ضمن كمك به آن مركز براي تأليف مجله جهاد با همكاري ديگر همكاران كتاب جلوه ها ي خدا محوري در زندگي را در زمينه اخلاق تأليف نموده ام و نيز مقالاتي

چاپ نشده از قبيل دين كار و كتاب ناتمامي را تحت عنوان شادي و سرور در اسلام و نيز آسيب شناسي تربيتي در خانواده را دارم . ( ذكر حج ، مهشر ) و ( اركان استصحاب ) و ( ضرورت يابي ريشهاي پژوهشهاي فقهي ) و تفسير موضوع مقاله ) نسخ در قرآن ) فارق بين علوم اجتماعي و تجربي و... را نوشته و در حوزه تدريس به تدريس سطح بصورت نا منظم پرداخته و دو سال به تدريس در دروس عمومي ( روش مناظره) مدرسه مجيد (مركز جهاني ) اشتغال داشته ام و نيز يك دوره كلام جديد را در بنيان امام رضا عليه السلام گذرانده ام و كار مي كنم .

حسيني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود حسينى موسوى بن السيد الجليل والعالم النبيل السيد ابوالفضائل امام جمعه حفيد مرحوم مبرور آيت اللَّه سيد محمد مجتهد طارمى (مؤلف كتاب انيس الفقهاء كه در الذريعة ذكر شده) و در غائله بابيه زنجان حكم جهاد داده كه شرحى از آن در جلد قاجار ناسخ التواريخ موجود است مى باشد.

مرحوم امام جمعه در سال 1309 قمرى تولد يافته و در سال 1374 ق در سن 65 سالگى در تهران به رحمت ايزدى پيوست. معظم له مقدمات و سطوح اوليه را نزد اساتيد و مجتهدين زنجان مانند مرحوم حجةالاسلام آخوند ملا سبزعلى و مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ جواد طارمى و منظومه حكمت و اسفار را پيش مرحوم علامه ميرزا مجيد زنجانى تحصيل و سپس از درس خارج مرحوم آقا شيخ غلامحسين فقيه زنجانى و آيت اللَّه آخوند ملا باقربانعلى مجتهد معروف زنجان استفاده كرده و مدتى نيز كفايةالاصول مرحوم خراسانى را كه تازه طبع شده

و پيش علماء مورد اهميت بود خدمت مرحوم آقا ميرزا عبداللَّه زنجانى كه از اجله شاگردان و تلامذه مرحوم ميرزاى بزرگ شيرازى بودند تحصيل نموده و در همان اوان به دستور مرحوم آخوند ملا غلامحسين فقيه زنجانى در مسجد سلطانى معروف به مسجد سيد اقامه جماعت مى نمودند و فقيه نامبرده مراجعين خود را به اقتداء و حضور در جماعت ايشان امر مى فرمودند و بالاخره براى تكميل تحصيلات در سن بيست و يك سالگى در سال 1330 به نجف اشرف مشرف شده و در درس مرحومين آيتين حجتين آقا سيد محمدكاظم يزدى صاحب عروةالوثقى و مرحوم شريعت اصفهانى و همچنين درس مرحوم آيت اللَّه نائينى حاضر شده و اين در هنگامى بود كه تلامذه مرحوم نائينى عده معدودى از بزرگان بودند مانند آيت اللَّه آسيد جمال الدين گلپايگانى و آيت اللَّه آميرزا مهدى اصفهانى و پس از فوت مرحوم والد ماجدشان و پيش آمد كارهاى ضرورى به زنجان مراجعت نموده و مشغول افاضات علمى از معقول و منقول گرديده و در مسجد سلطانى به اقامه جمعه و جماعت پرداختند.

پس از زمانى بنا به اشتياقى كه به حوزه مقدس نجف داشتند مجددا مشرف شده و در حوزه درس مرحوم آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه نائينى حاضر و شركت نمودند. در اين هنگام غائله تبعيد مراجع از عراق به ايران پيش آمد مى كند و حوزه نجف از وجود اساتيد بزرگ خالى و از طرفى شهرت مقام شامخ علمى مرحوم آيت اللَّه كمپانى زبانزد خواص گرديده بود فرصت را مغتنم شمرده با عده معدودى مانند آيت اللَّه خوئى و آيت اللَّه ميلانى و مرحوم اعتماد رشتى به درس خصوصى آن مرحوم حاضر شده و مجذوب مقام علمى و معنويت

اين استاد بزرگوار واقع شده و چون حاشيه مرحوم كمپانى بر كفايه هنوز چاپ نشده بود به خط خود از روى نسخه مؤلف استنساخ نمودند كه نزد فرزند ارجمند ايشان موجود است و قسمتى از مكاتيب خصوصى كه بعد از مراجعت از نجف از مرحوم كمپانى بعنوان ايشان ارسال شده كه بعضى از آن مشتمل بر فوائد علمى و دستورالعمل هاى معنويست با خط آن مرحوم باقى مانده است

مرحوم آيت اللَّه امام جمعه در سفر دوم نجف موفق به اخذ اجازات اجتهاد گرديده و پس از مراجعت به زنجان مشغول افاضه علمى و ترويج شدند و در مدرسه مسجد شاه كه توليت آنجا از طرف مرحوم شاهزاده عبداللَّه ميرزا به خاندان ايشان نسلا بعد نسل واگذار شده بود.

بناء اصلاحات و تنظيم امور طلاب را گذاشته و با تعيين مدرسين براى سطوح متوسطه و عالى و دادن شهريه رونقى بسزا بخشيده و خودشان تدريس خارج طهارت شيخ و مكاسب و كفايه را به عهده گرفته و درس خصوصى نيز از منطق حكمةالاشراق و معيارالعلم غزالى و مبدء و معارف صدرالمتألهين گذارده كه عده اى حاضر شده كه از جمله آنان دانشمند متقى جناب آقاى حاج رضا روزبه و فرزند معظم ايشان آقاى امام جمعه معاصر بوده اند.

از صفات عالى و برجسته ايشان ترويج رشته روحانيت و تشويق محصلين علوم دينى بوده و در مبارزه با منكرات از هيچ اقدامى فروگذارى نمى نمودند.

در حادثه حزب توده و تجزيه آذربايجان از طرف پيشه ورى دست نشانده شوريها و اشغال زنجان يكى از رجال مقتدر خمسه را تشويق به مقاومت و با استمداد از دولت مشاراليه را وادار به دفاع نموده و با جنگهاى چريكى

در دهات اطراف زنجان و نقاط تمركز فدائيان توده شهر زنجان را از خطر تجزيه نجات بخشيدند.

از امتيازات ويژه آن مرحوم در وعظ و ارشاد مردم مطالب باز يافته و حقايق علمى كه براى عموم طبقات از روحانى و بازارى و حتى مجددين عصر بسيار سودمند و جالب بود و اثر قابل توجه در افراد باقى مى گذاشته است و به قدرى شيوا بود كه كمتر گوينده اى واجد اين امتياز مى باشد.

در لحاظ ايمان به مقام شامخ ولايت ائمه معصومين عليهم السلام طورى اخلاص داشت كه در تشرف به حرم ثامن الائمه (ع) با از خود گذشتگى خود را روى آستانه حرم انداخته و مى بوسيد و روى علاقه وافرى كه به عتبات مقدسه داشت بجز از دو دفعه تشرف به نجف اشرف براى تحصيل دو دفعه ديگر به زيارت ائمه عراق مشرف شدند و آخرين دفعه به دعوت مرحوم آيت اللَّه قمى حاج آقا حسين طباطبائى با معيت فرزند ارجمندش امام جمعه معاصر بوده كه آن مرحوم براى شركت در اداره كردن حوزه علميه نجف معرفى و در جوار اميرالمؤمنين (ع) اقامت نمودند.

مرحوم آيت اللَّه امام جمعه بزرگ بعد از مراجعت به زنجان روى علاقه به حوزه علميه و عتبات ائمه عليهم السلام مدتى در قم توقف نمودند در موقعى كه فرزند گرامى ايشان آيت اللَّه حاج آقا عزالدين امام جمعه معاصر از فيوضات درسى مرحوم آيت اللَّه كوه كمرى و مرحوم آيت اللَّه صدر و آيت اللَّه خوانسارى مستفيض بودند معظم له نيز اكثراً در قم توقف نموده و با آيات عظام و مراجع كرام روابط نزديك داشتند تا در سال 1374 قمرى در مراجعت از مشهد مقدس در تهران پس از كسالت و بيمارى ممتدى

كه سالها ايشان را رنج مى داد در جمادى الاولى به رحمت ايزدى پيوستند.

و موقعيت خاص ايشان در قلوب مردم به حدى بود كه با شنيدن خبر فوت ايشان از راديو تهران اصناف و طبقات مردم زنجان تا اربعين ايشان مجالس فاتحه گذارده و از صاحبان قريحه اشعارى در مرثيه ايشان سروده شده كه در دفتر مخصوصى ثبت شده است.

محضرشان بسيار قابل استفاده و مورد اشتياق اشخاص دانش دوست بود و هر موقع در تهران مى آمدند رجال روشنفكر و افراد دانشمند ملازم حضورش بودند و از گفتار باارزش و نفس گرم ايشان مستفيذ مى شدند مانند مرحوم غلامحسين رهنما و حاج محتشم السلطنه اسفنديارى و محمدعلى بامداد و مرحوم ابوالقاسم فيوضات و آقاى سيد مهدى بهشهرى و ديگران و همينطور از بزرگان روحانيان تهران دائماً به محضرشان مى رسيدند.

تأليفات ايشان با داشتن كسالت ممتد مزاجى و اشتغالات مرجعيت محلى و تدريس و وعظ و ارشاد باز مهما امكن از تحرير مطالب علمى و دينى غفلت نمى كردند و نوشتجاتى كه از ايشان باقى منده به اسامى زير است.

1- رساله مختصرى در جبر و تفويض كه در نجف تأليف شده و از نظر مرحوم آيت اللَّه آقاى سيد جمال الدين گلپايگانى گذشته است و در يك مورد به خط خود بر آن حاشيه نوشته اند.

2- ذخرالبشر فى شرح باب حاديعشر كه در اواخر عمر تا مبحث امامت نوشته اند

3- تعليقات بر صحيفه ى مباركه سجاديه صلوات اللَّه عليه.

4- حاشيه بر تقريرات كاظمينى كه موقع مباحثه خارج مرقوم نموده اند.

و آنچه كه بخط خود استنساخ نموده اند 1- صحيفه سجاديه كه براى تيمن و تبرك با خط ثلث نوشته اند 2- قسمتى از قرآن مجيد كه به خط خود مرقوم داشته اند 3- حاشيه مرحوم

كمپانى بر كفايه كه در نجف پيش از چاپ شدن نوشته اند 4- متفرقات از مسائل گوناگون دينى و علمى كه جمع آورى شده و به طور پراكنده بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حسيني، ميرهادي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از شخصيت هاى معزّز و روحانى و مورد احترام مردم عصر خويش مرحوم آقا ميرهادى الحسينى است كه نامبرده نيز از سادات و بزرگان و علماى مذهبى عصر خويش در منطقه برخوار و اصفهان بوده و به علت نمايندگى از طرف شيخ بهايى (1083-953 هجرى قمرى) شيخ الاسلام عصر شاه عباس اوّل براى اداره امور شرعيه و حسبيه مردم و تبليغات دين تشيع و ساير ائمه اطهار- عليهم السلام- در اين منطقه و بلوك برخوار بوده و بعدها نواده اش سيّد ابوالحسن ابن سيّد محمّد ابن مير هادى الحسينى مدفون در بقعه امامزاده شاه نعمت اللّه گز و فرزندانش آقايان مير مهدى، مير هادى، مير محمّد آقا سلطان و آقا سيّد كمال الدين ابن سيّد ابوالحسن كه از سادات حسينى منطقه گز و داراى مرجعيت تام بوده اند و همان طور كه قبلاً نيز يادآورى شده است طبق نمودار ارائه شده با 27 واسطه از اولاد على العريض و فرزندان امام همام جعفر ابن محمّد صادق- عليهما السلام- بوده و به علت امكانات علمى و قومى و نفوذ اجتماعى و حمايت قبلى حكومت صفويه و بخصوص از زمان شاه اسماعيل اوّل صفوى برخوردار بوده اند، همگى در تشكيل شاكله اجتماعى و تاريخى اين منطقه سهيم و قسمتى از تاريخ و تمدن منطقه را پايه گذارى نموده اند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

حسيني، هاشم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هاشم حسيني

محل تولد : بوشهر

شهرت : حسيني بوشهري

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله سيد هاشم حسيني بوشهري در سال 1335 در بخش بردُخون از حوالي بندر ديّر استان بوشهر به دنيا آمد. پدر او روحاني بود و اگر چه

بسياري از دروس رسمي حوزه را نخوانده بود، در منطقه خود مورد اعتماد مردم و به رتق و فتق امور مردم و حل منازعه بين آنها مي پرداخت و خود از راه كشاورزي روزگار مي گذراند. مادر او نيز خود دختر عالمي فرزانه بود و در شكل گيري شخصيت آيت الله حسيني بوشهري نقش بسزايي ايفا مي كرد. آيت الله حسيني بوشهري پس از به پايان رساندن دوره دبستان ، به تحصيلات علوم ديني روي آورد. مشوق اصلي او در اين امر پدرش بود. او تحصيلات خود را در مدرسه علميه بوشهر آغاز كرد و پس از طي بخشي از دروس مقدمات به حوزه علميه قم رو آورد. در قم درسهاي باقيمانده از دورة مقدمات را فرا گرفت و سپس دوره سطح را آموخت و به درس خارج راه يافت . ضمن اينكه در دروس اخلاق استادان خود شركت مي نمود. وي همگام با تحصيل به تدريس آنچه آموخته بود نيز مي پرداخت . آيت الله حسيني بوشهري در حوزه علميه بوشهر و قم به محضر عالمان و استادان بسياري شرفياب شد. او دروس مقدمات را در مدرسه علميه بوشهر آغاز كرد و پس از فراگرفتن جامع المقدمات و بخشي از كتاب سيوطي به حوزه علميه قم وارد شد. وي در قم ادامه كتاب سيوطي و نيز كتب مغني و معاني و بيان و شرح لمعه را به صورت خصوصي از محضر اساتيد آن زمان فرا گرفت . در دوره سطح نيز بخش عمده اي از رسائل و مكاسب را نزد مرحوم آيت الله ستوده آموخت . ايشان بخشهايي از رسائل ، كفايه و قوانين را از محضر آيت الله ميرزا محسن دوزدوزاني بهره برد. او بسياري

از مباحث كفايه را نيز از درس مرحوم آيت الله پاياني استفاده كرد. با اتمام دوره سطح به درس خارج فقه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني ، آيت الله فاضل لنكراني ، آيت الله تبريزي رفت . در زمينه اصول نيز مدتي از محضر مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي بهره برد. سپس يك دوره كامل اصول را از خدمت آيت الله مكارم شيرازي و بخشهاي بسياري را نيز از محضر آيت الله وحيد خراساني فرا گرفت . در طي اين سالها در بخش حكمت و عرفان به درس آيت الله حسن زاده آملي و آيت الله انصاري شيرازي رفت و اسفار را نزد اين عالمان وارسته آموخت . آيت الله حسيني بوشهري از نخستين سالهاي تحصيل به امر تدريس اهتمام ويژه اي داشت ، به گونه اي كه مصمم بود هر درسي كه مي آموزد، بياموزاند. از اين رو با شروع سيوطي ، به تدريس اشتغال داشت كه اين مسأله هم اكنون نيز ادامه دارد. بسياري از نوارهاي تدريس او هماره مورد استفاده طلاب حوزه علميه قم است . وي بارها دروس مقدمات ، شرح لمعه ، رسائل ، مكاسب ، كفايه و بخشهايي از عروة الوثقي را تدريس كرد. در فن خطابه نيز پس از نگارش جزوه اي در اين زمينه سالياني چند به تدريس براي علاقه مندان به آشنايي با فن سخنوري اشتغال داشتند كه در طي اين سالها شاگردان بسيار را تربيت كرده اند.او در كنار اين فعاليتها از تدريس در دانشگاهها باز نمانده و به گونه اي مستمر به تدريس در دانشگاههاي تهران و قم اشتغال داشته است . آيت الله حسيني بوشهري در عرصه تحقيق و تأليف كتب و مقالاتي را به رشته تحرير درآورده است. آيت الله حسيني

بوشهري در طول سالهاي مبارزه امام و امت مسلمان ايران بر ضد رژيم پهلوي ، همواره با اين سيل خروشان همراه بوده است . او مبارزه را از سنين نوجواني و در بوشهر آغاز كرد و در قم نيز آن را پي گرفت . او اعلاميه هاي امام (ره ) را بين مردم منتشر مي كرد كه اين مسأله موجب چندين بار دستگيري و بازجويي وي شد.

حسيني الهاشمي، قمر

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد 1310، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى،

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى، دكتراى تخصصى كودكان از دانشكده علوم پزشكى شيراز در سال 1337، بورد تخصى كليه كودكان از آمريكا در سال 1344 و فوق تخصص نفرولوژيست (كليه) از بيمارستان هاى بستون و فيلادلفياى آمريكا در سال 1369.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى شيراز از سال 1344 تا سال 1359 و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى شيراز از سال 1359 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

VTI، AGN، BP در كودكان، تدريس دروس مربوط به بلوك هاى كودكان در دانشگاه علوم پزشكى شيراز.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيمارى هاى كليوى كودكان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

نارسائى حاد كليه، عفونت هاى ادرارى، كاربرد آنتى بيوتيك ها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حسينيان، روح الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روح الله حسينيان

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

تا سوم دبيرستان را در صفاد ، يكي از روستاهاي آباده طي كردم .

سطح را در مدرسه حقاني قم (ادبيات را نزد آيت الله حاج شيخ حسن آقا تهراني، لمعه نزد فاضل هرندي ، مكاسب نزد آيت الله ستوده ، رسائل نزد آيت الله جنتي ، كفايه نزد آيت الله احمدي ميانجي)

درس خارج را در تهران دو سال نزد آيت الله محمدي گيلاني، يك سال نزد آيت الله صانعي، دو سال نزد آيت الله خامنه اي و يك سال كتاب قضا و شهادات نزد آيت الله ميرزا جواد آقا تبريزي در قم

.

حشمت الاطباء، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر ابراهيم حشمت الاطباء، يكي از مردان آزاده، خدمتگزار و نيك نامي بود كه در جنبش مشروطيت از مجاهدين صديق و در قيام جنگل از سران فداكار و نزديك به ميرزا كوچك خان جنگلي بود. وي در جريان نهضت جنگل، به واسطه خدمات پزشكي اش، محبوبيت زيادي در لاهيجان كسب كرده بود و در آنجا يك گروه چند صد نفري به نام نظام ملي گرد آورده بود. وي پس از مدت ها كه به همراه نهضت جنگل مشغول مبارزه بود، از جانب مقامات نظامي دولت، به تسليم دعوت شد. مقامات نظامي براي دكتر امان نامه اي در پشت جلد قرآن نوشتند و براي او ارسال كردند. دكتر حشمت نيز كه به مباني ديني ايمان داشت، سوگند مقامات نظامي را باور كرد و به همراه 270 نفر از مجاهدين تحت فرمانش، خود را به قزاقان تسليم نمود اما بدرفتاري فرماندهان نظامي، در همان لحظات اوليه، دكتر را متوجه اشتباهش نمود. پس از مدت كوتاهي جلسه محاكمه نظامي ترتيب داده شد و بدون اينكه حق دفاعي براي دكتر حشمت قائل شوند، حكمي را كه از پيش انشا نموده، قرائت و دكتر را به اعدام محكوم ساختند. سرانجام دكتر حشمت در روز 21 ارديبهشت 1298 ش برابر با يازدهم شعبان 1337 ق در رشت به دار آويخته شد و در همان شهر مدفون گرديد.

حفيد تفتازاني، سيف الدين، احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 916 ق)، فقيه، محدث، مفسر و متكلم شافعى. معروف به شيخ الاسلام. چون از نوادگان محقق تفتازانى بود، به احمد حفيد نيز شهرت داشت. وى مدت سى سال در زمان سلطان حسين بايقرا عهده دار قضاى هرات بود. شاه اسماعيل صفوى، او را با پنج تن از

علماء هرات در مرو كشت. وى در بيشتر علوم زمان، بويژه فقه و حديث و تفسير يگانه ى زمان و فريد عصر بود. از آثار وى: «شرحى بر تهذيب المنطق و الكلام»؛ «تعليقه بر شرح عقايد نسفيه»؛ «حاشيه بر مختصر»؛ «حاشيه بر مطول»؛ «الفوائد و الفرائد» و «شرح فرائض السراجيه»؛ «حاشيه بر شرح الوقايه لصدر الشريعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (349/4)، روضات الجنات (353 -352 /1)، كشف الظنون (2023 ،1480 ،1247 ،1144 ،516 ،475)، الكنى و الالقاب (122 -121 /2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المولفين (206 -205 /2)، هديه العارفين (138/1).

حفيظي محمدآبادي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: داروسازى، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حفيظي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

درگذشت: 3 آبان 1370.

محمدعلى حفيظى پس از تشكيل سازمان نظام پزشكى ايران، به همراهى عده اى از استادان و طاحب نظران در تنظيم قانون نظام پزشكى شركت كرد. در اولين دوره انتخابات نظام پزشكى به عنوان نماينده تهران در سازمان مركزى برگزيده شد و در همان دوره به عنوان سردبير سازمان نظام پزشكى ايران از طرف منتخبين انتخاب گرديد. دكتر حفيظى در همه ى انتخابات سازمان پزشكى شركت مى كرد. دكتر حفيظى مدت هفده سال به عنوان سردبير كل سازمان نظام پزشكى (از سال 1348 تا 1365) بود. از آثار اوست: راه هاى دانشكده ى پزشكى. وى همچنين مدتى سردبير «نامه ى دانشكده ى پزشكى» بود.

دكتر حفيظى در سال 1342 به معاونت دانشكده ى پزشكى رسيد و در سال 1345 به رياست دانشكده ى پزشكى رسيد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حفيظي، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1338 و دكتراى تخصصى جراحى عمومى در سال 1342.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1366.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه در زمينه جراحى، جراحى دستگاه صفراوى و كيسه صفرا، كلانژيوگرافى از راه پوست جهت تشخيص بيماريهاى دستگاه صفراوى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 30 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 21، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

جراحى عمومى و جراحى دستگاه گوارش.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حق شناس، عبدالكريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت الله ميرزا عبدالكريم حق شناس(تهراني) در سال 1338 ه.ق برابر با 1298 ه.ش در تهران در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود.

تحصيلات :

وي تحصيلات مقدماتي و ادبيات را در محضر آيت الله حاج شيخ محمدرضا تنكابني فرا گرفت و عرفان را نيز از محضر آيت الله شاه آبادي تلمذ كرد. ظاهرا بخشي از معقول را نيز غير از درس آيت الله شاه آبادي از محضر آيت الله ميرزا مهدي آشتياني مدرس بزرگ حكمت و فلسفه آموختند. زيرا روزي در بين سخنانشان فرموند: «ايشان - ميزرا مهدي آشتياني - بخش وجود ذهني را كه مي فرمودند با عباراتي بسيار مغلق و خراباتي بيان مي كردند.» كه دال بر استفاده ايشان از محضر آن حكيم بزرگ است، اما مدت اين كسب فيض مشخص نيست.

ايشان همچنين دروس فقه و اصول را

در هجرتي كه به سال 1358 ه.ق به قم داشتند از محضر بزرگاني چون آيت الله حجت و آيت الله خوانساري و آيت الله العظمي بروجردي فرا گرفتند. مدتي نيز از محضر فقه و اصول امام خميني بهره مند شدند و البته مراوداتي در بحث اخلاق با امام راحل نيز داشتند.

وي اجازه اجتهاد خود را از بزرگاني چون آيت الله سيد ابوالقاسم خويي، آيت الله سيد محمد حجت، شيخ عبدالنبي عراقي و آيت الله شاه آبادي دريافت كرد.

آيت الله حق شناس از شاگردان آيت الله سيد علي حائري، ميرزاي تنكابني و شيخ محمدحسين زاهد بود. وي از شاگردان درس عرفان آيت الله شاه آبادي و امام خميني (ره) بود.

آيت الله حق شناس افزون بر زبان عربي به زبان هاي فرانسه و انگليسي هم مسلط بود.

هجرت به تهران :

در سال 1373 ه.ق كه جناب حاج شيخ محمدحسين زاهد تهراني معروف به زاهد نفت فروش كه در مسجد امين الدوله واقع در بازار وفات كردند، بنا به درخواست اهل مسجد و محل، آيت الله بروجردي به آيت الله حق شناس دستور دادند تا براي حل مشكلات ديني و رسيدگي به امور شرعي آن مسجد، به تهران عزيمت كنند.

در اين زمينه ايشان خود مي فرمايند: «مردم به قم آمدند و تقاضاي كسي را فرمودند. مرحوم امام خميني قدس سره كه آن روز در محضر آقاي بروجردي بودند و نسبتشان به حقير چون پدري به فرزند بود به من فرمودند شما برويد و از آيت الله بروجردي هم درخواست كردند كه ايشان هم حكم كنند. ايشان هم حكم فرمودند. حس كنجكاوي و مقام گستاخي فرزند به پدر باعث شد كه عرضه داشتم: آقا چرا خودتان تشريف نمي بريد؟ حضرت امام فرمودند: مردم گفته اند

عبدالكريم. (عين عبارت ايشان است) به جدّم اگر مي گفتند روح الله من پيشقدم مي شدم.»

بالاخره ايشان به تهران آمدند و تا پايان عمر به تهذيب نفس جوانان و اهل علم و طلاب و كسبه مشغول بودند. ايشان مدتي نيز رئيس مدرسه فيلسوف الدوله و سپهسالار قديم (شهيد بهشتي فعلي) بودند و در آنجا به تدريس مكاسب و كفايه در فقه و اصول و منظومه سبزواري در حكمت همت داشتند.

محمد شريف رازي در كتاب خود به نام گنجينه دانشمندان مي فرمايند: «بعد از وفات آيت الله بروجردي مؤمنين مسجد مزبور كه غالبا از مقدسين و اخيار تهرانند به قم آمدند و از آيت الله بروجردي تقاضا كردند ايشان را به جاي آن مرحوم (شيخ زاهد تهراني) براي امامت آن مسجد انتصاب و اعزام فرمايند. ايشان حسب الامر آيت اللهي به تهران عزيمت و تا حال حاضر در مسجد مزبور اقامه جماعت و هم به تدريس فقه و اصول و معقول در مدرسه سپهسالار قديم و خدمات ديني ديگر اشتغال دارند و نزديك چهل سال است كه اين نگارنده ايشان را مي شناسم و حقا داراي مقام فضل و دانش و تقوا و پاكدامني و بي آلايشي موصوف و در تربيت و تهذيب اخلاق جوانان محيط خود بسيار ساعي هستند تربيت يافتگان او در بازار و حوزه هاي علمي قم و تهران و مشهد بسيار هستند و از روز آشنايي تاكنون مكروهي از وي نديده ام.»

هشياري و آگاهي :

آيت الله حق شناس با وجود مشغله فراوان در امور شرعي و دروس حوزوي و تدريس كتب فني از مسائل روز و سياسي بي خبر نبودند و دقت خاصي داشتند.

مي فرمودند: «با شروع جنگ تحميلي اين شبهه براي

من ايجاد شد كه مبادا در جبهه به من نياز باشد به خدمت امام راحل مشرف شدم آيت الله شهيد صدوقي هم در مجلس حضور داشتند. من دو وجبي زعيم عاليقدر بودم گفتم: بنده مدرس حوزه و امام جماعت مسجد امين الدوله هستم. اگر چنانچه وظيفه طور ديگر است دستور مي فرماييد به جبهه بروم. امام فرمودند: مگر تو مي تواني تفنگ بلند كني؟ گفتم: بنده يكبار تفنگ بلند كردم و گلنگدن را كشيدم و ماشه را چكاندم به جاي اين كه من تفنگ را نگه دارم تفنگ مرا مسافتي عقب برد. امام تبسمي كردند و اظهار داشتند: جبهه تو همان مدرسه است و مسجد امين الدوله.»

يكي از شاگردان اين عالم مي گويد: «در آن سالي كه حرم مطهر رضوي توسط منافقين كوردل مورد انفجار ناجوانمردانه قرار گرفت سراسيمه به مسجد امين الدوله رفتم زيرا از ارادت خاص و عنايت ويژه ايشان به امام هشتم مطلع بودم و نگران آشفتگي روحي استاد حق شناس شدم. اما وقتي به آنجا رسيدم و چهره آرام آيت الله حق شناس را ديدم از نگراني ام كمي كاسته شد. ايشان آرام فرمودند: مقام امام رضا عليه السلام چنان رفيع است كه با اين حركت هاي مذبوحانه چيزي از شؤون ايشان كاسته نمي شود.»

آثار استاد حق شناس :

آثار قلمي و عملي ايشان با وجود تربيت شاگردان بسيار، كم نيست، ولي چند اثر قلمي و علمي نيز از معظم له موجود است:

- رساله اي در ارث زوجه .

- تقريرات فقه مرحوم آيت الله حُجت .

- تقريرات اصول آيت الله خوانساري .

- تقريرات فقه و اصول آيت الله بروجردي .

اين عالم رباني در نهايت، در سن 88 سالگي دار فاني

را وداع گفت و پيكر اين عالم بزرگوار، در دوم مرداد ماه سال 86 از مسجد ارك تهران واقع در خيابان پانزده خرداد به سوي حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) تشييع شده، و در همان مكان مقدس به خاك سپرده شد.

يادگاري از آيةالله عبدالكريم حقشناس(ره):

زيارت عاشورا، يادگاري از حضرت آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حق شناس(ره)

سالهاي اول طلبگيام بود، تازه با آيت الله حق شناس آشنا شده بودم . چه جلسات با صفايي بود . خانه محقر استاد در آن جمع قليل چه صفايي داشت . تازه ايشان به محل ما آمده بودند و هنوز در محل شناخته شده نبودند و حتي شاگردان ايشان هم از محل جديد زندگي ايشان مطلع نبودند. ماه رمضان بود و به واسطه يكي از اساتيدمان كه از شاگردان ايشان بود و بعدها مديريت مدرسه امينالدوله را عهدهدار شد، خدمت معظم له شرفياب ميشديم .

حدود سيزده چهارده نفر بيشتر نبوديم. نماز را پشت سر آقا ميخوانديم كه جاي شما خالي اما همه اينها آن چيزي نيست كه ميخواهم بگويم .

آنچه ميخواهم بگويم مهمترين يادگار زندگي من از درك محضر ايشان است كه در اين مختصر به اطلاع شما عزيزان ميرسانم و آن در باب ختم زيارت عاشوراست .

ايشان ميفرمودند:

شما چهل روز زيارت عاشورا بخوانيد و در آن چهل روز مراقبت شديد نفس را عهدهدار باشيد؛ هر حاجتي كه از خدا بخواهيد به شما داده ميشود و اگر از خدا حاجتتان را نگرفتيد، بياييد كه من براي شما حاجتتان را از خدا ميگيرم و من ضامن آن هستم .

در اين مختصر نه در اين حد و اندازه هستم

كه كلام استاد را شرح دهم و نه توانايي آن را دارم كه چيزي به زبان بياورم چرا كه خيلي دلم گرفته و غمگينم . ذخيرههاي الهي يكي پس از ديگري ميروند.

اما طريقه ختم زيارت عاشورا در چهل روز از زبان حضرت استاد آيت الله حقشناس به شرح زير است:

مقدمه زيارت بايد به شرح زير به جا آورده شود:

1- صد مرتبه تكبير .

2- لعن و سلام زيارت (اللهم العن اول ظالم ... ، السلام عليك يا ابا عبدالله و علي الارواح التي...) هر كدام يك مرتبه .

3- زيارت عاشور از اول تا ابتداي صد لعن يك مرتبه .

4- دو ركعت نماز هديه به ابا عبدالله الحسين عليه السلام .

5 - صد مرتبه تكبير .

و پس از انجام مقدمه شروع به خواندن زيارت مينماييد به شرح زير:

1- خواندن زيارت عاشورا از ابتدا تا انتها به همراه صد مرتبه لعن و صد مرتبه سلام .

2- دو ركعت نماز آخر زيارت عاشورا كه اين دو ركعت نماز جزء زيارت است .

اما لازم است كه نكات زير در اين اربعين حتما رعايت شود:

1- ايشان ميفرمودند: در طول اين چهل روز براي سلامتي حضرت بقية الله الاعظم ارواحنا فداه صدقه بدهيد.

2 - ايشان تاكيد زيادي داشتند كه در طول اين چهل روز ميبايست مراقبه اعمال صورت بگيرد. يعني واجبات انجام گرفته و محرمات ترك گردد. گريههاي آيت الله حقشناس وقتي از گناه صحبت ميكردند و با لفظ زيباي «ببين داداش جون» جوانان را به دوري از گناه توصيه ميكردند؛ همراه با اين جمله بود كه گناه باعث عدم استجابت دعاست .

3- ايشان ميفرمودند: در طول چهل روز كسي جز اهل منزل از انجام زيارت عاشورا توسط شما مطلع نگردد. زيارت را مخفيانه بخوانيد تا كسي مطلع نگردد و اين سفارش استاد، نكاتي داشت كه در اين مختصر نميگنجد .

4 - به ياد دارم كه ايشان تاكيد ميكردند كه مابين انجام زيارت عاشورا صحبتي صورت نگيرد. از آنجايي كه انجام اعمال زيارت با اوصاف فوق حدود يك ساعت و نيم به طول ميانجامد ايشان تاكيد داشتند مابين زيارت صحبتي نشود البته ناگفته نماند كه اين مطلب را ايشان شرط صحت نميدانستند لكن بر اين مطلب تاكيد ميكردند و خاطرهاي را نيز نقل ميكردند كه يادش بخير ... .

5 - ميفرمودند: بين طلوع و غروب آفتاب زمان انجام عمل است و تاكيد ميكردند روز چهارشنبه به عنوان يوم الشروع انتخاب شود البته حجة الاسلام والمسلمين جاودان ميفرمودند اگر چهارشنبه هم نشد اشكالي ندارد ولي چه بهتر است كه چهارشنبه به عنوان يوم الشروع انتخاب شود.

البته براي بانوان هم كه در طول يك چلّه ممكن است داراي عذر شرعي باشند نيز دستور ميدادند كه بايد براي ايام داراي عذر، نائب گرفته تا از جانب ايشان زيارت را ادامه دهد .

جملات قصار از آية الله حقشناس:

- شب زنده داري بر عمر و روزيتان ميافزايد.

- پيامبران و اوصياء الهي براي اين كه طمعي به بيت المال نداشته باشند هر كدامشان مشغول كاري بودند.

- عاقل بدون ايمان، شيطان است.

- عمر شما در اثر خدمت به مردم زياد ميشود.

- اگر خدا را ميخواهي بايد از خوديت خودت بگذري.

- بايد عمل به دستورات و اوامر معصومين سلام الله عليهم

كرد، نه اين كه ما بتوانيم مثل آنها بشويم.

- حضرت ملك الموت عليه السلام به صورت عمل خودمان ظاهر ميشود.

- در اولين قدم سير و سلوك، پروردگار متعال آزمايش را شروع ميكند.

- مقام مراقبه يعني اين كه سالك تمام و كمال در محضر و حضور حضرت حق قرار دارد.

- اول سفر الي الله سحرخيزي است.

- وسايل وصال به مطلوب را نيز بايد دوست داشت.

- تنها راه تشخيص وسوسه شيطاني از نفحات قدسي مراقبه است.

- اگر تحصيلات علمي شما با علم اخلاق توأم نباشد، منقطع ميشود.

- خداي متعال ميفرمايد: اي دنيا! خدمتگزار باش كسي را كه خدمتگزار من است. يعني كسي كه (همّ او واحد است) و آزار بده كسي را كه خدمتگزار توست.

- هر انساني يك تكليف اجتماعي دارد و يك تكليف انفرادي.

- دين، عمل به بندگي حضرت حق است.

- اگر سالك بداند كه در شناخت پروردگار چه چيزي نهفته است ديگر به زرق و برق دنيا اهميت نميدهد.

- اگر از باب رحمت حق، قصد ورود داريد، بايد كمي پول خرج كنيد و به فقرا و مسكينان و يتيمان كمك كنيد.

- موسي عليه السلام ده سال در مدين، شاگردي كرد و استاد شد. بدون استاد نميشود سير كرد.

- اگر اراه كني كه خودت را حفظ بكني پروردگار هم در هنگام ارتكاب به معاصي براي تو ايجاد مانع ميكند.

- اگر آن دين خالص در قلب ما وارد شود تمام آن شلوغيها از قلب مفارقت ميكند. پس دليل شلوغي قلبي من اينست كه از دين خالص در آن خبري نيست.

- رسول اكرم صلي الله عليه و آله ميفرمايند: اگر كسي ما را دوست دارد بايد به

دستورات ما عمل كند آيا كافي است كسي بگويد من علي را دوست دارم ولي فعال نباشد و عمل به فرمايشان ايشان نداشته باشد؟!

- بايد نه آنقدر تنبل باشيد كه مردم بگويند كلّ [وبال] بر جامعه است و نه آنقدر فعاليت در دنيا داشته باشيد كه عرف بگويد چهار دست و پا افتاده روي دنيا.

- روش رسول اكرم صلي الله عليه و آله از طريق اخلاق عملي است. علم رسول خدا علم رهبانيت نيست.

- علم حقيقي علمي است كه انسان را به هدايت خاصه راهنمايي كند. علمي است كه او را به احوال دلش آگاه بكند.

- خداوند متعال از جهل نميگذرد.

- حب دنيا و حب خدا در يك دل جاي نميگيرد. بايد از يكي از آنها گذشت.

- خوش خلقي، خوي حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله است، مردم را با اخلاق عملي و با روي خوش به اسلام دعوت كنيد.

- گمشده مؤمن حكمت و دانش است. اين از ملاقات با امام زمان (عج) بالاتر است.

- علم را براي عمل كردن ياد بگيريد. علت عدم رسيدن ما به مقامات عاليه اينست كه ما عمل در كلاسهاي قبل نكرديم.

- امر آخرتتان را اصلاح كنيد تا امورات دنياي شما اصلاح شود.

- آنچه كه شما در سفر آخرت همراهتان داريد علم و عمل صالح خود شما است.

- قدم به قدم عمل خود را با فرمايشات معصومين سلام الله عليهم منطبق كنيد.

- تنها ياور شما در مواجهه با حضرت ملك الموت سلام الله عليه عمل صالح شماست.

- تعلقات است كه مانع پرواز انسان ميشود.

- توفيق شما در سير الي الله منوط به اينست كه چقدر به

افراد جامعه احسان ميكنيد و اين در رأس امور است.

- اهل بهشت حسرت هيچ ساعتي از عمر خود را نميخوردند، الا ساعاتي را كه در دنيا در غفلت بودند و ذكر پروردگار متعال را نكرده بودند.

- آن نيرويي كه بتواند شما را در مقابل شيطان و نفس محافظت كند محبت به پروردگار متعال است.

- مباد نعمتهاي خداي متعال شما را مغرور كند.

- اگر بخواهيد از دنيا استفاده كنيد بايد اول از پله آخرت شروع كنيد.

- تا زماني كه توجه به حضرت حق داريد در رحمت خداوند متعال هستيد.

- ابليس شاگرد نفس است، اگر شما بخواهيد اين نفس را كه استاد شيطان است بكوبيد و رامش كنيد بايد خود را فقير كنيد، بايد خودتان را در مقابل عظمت حضرت حق هيچ بدانيد.

- بعد از اين مرحله، مرحله شب زندهداري است. اين دو راه، راه مبارزه با نفس است.

- قلب خانه ملائكه است، صفات رذيله مثل سگهاي پارس كنندهاي هستند و ملائكه در خانهاي كه سگ باشد وارد نميشود.

- آن شيطاني كه مسئول نماز شب است از همه قويتر است در وسوسه كردن. اما نسبت به مخلصين اسلحهاش كارگر نيست. مواظب آن شيطان باشيد.

- هي در صدد نباشيد روايت بنويسيد و علم ديگري ياد بگيريد، بايد عمل هم با آن همراه باشد. اگر به دانستنيهايتان عمل نكرديد هر روز از پروردگار متعال دورتر ميشويد.

- هر چقدر ايمان مومن ترقي بكند يك غصهاي بر او مسلط ميشود كه نكند حجابي بيايد و بين او و محبوبش جدايي افكند.

- در آخر الزمان شيطان ميآيد و اول كاري كه ميكند عقيدهها را ميبرد.

اين عالم رباني در نهايت، در

سن 88 سالگي دار فاني را وداع گفت و پيكر اين عالم بزرگوار، در دوم مرداد ماه سال 86 از مسجد ارك تهران واقع در خيابان پانزده خرداد به سوي حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) تشييع شده، و در همان مكان مقدس به خاك سپرده شد.

حقاني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين حقاني

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1313/12/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسين حقاني اوّل اسفند سال 1313 شمسي در شهرستان زنجان در يك خانواده مذهبي به دنيا آمدم.پدرم به نام علي از تجّار زنجان بوده، علاقه شديدي به اسلام و تشيّع و ائمه اطهار (عليهم السلام) داشت و در اول سال 1362 شمسي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سن 86 سالگي دار فاني را وداع گفتند و از اهمّ بركات وجودي او مدرسه (المنتظر) معروف به مدرسه منتظريّه حقّاني بود كه در سال 1339 شمسي در شهرستان (مذهبي) قم در حوزه علميّه با نفقه خود و با اخلاص خاصي آنرا تاسيس و بنيان نهاد. دوره ابتدايي را در شهرستان رنجان در مدرسه اي بنام (توفيق) كه زير نظر استادي فرزانه و فاضل و با تقوا بنام رضا روزبه (رضوان الله تعالي عليه) اداره مي شد به پايان رساندم و با رتبه ممتاز در كلاس ششم قبول شدم.

همان اوان مصادف بود با بليّه بزرگي كه ايران آنروز در اثر بي كفايتي و بي لياقتي زمامداران طاغوت گرفتار آن شده بود و آن بليّه، بليّه تسلّط حزب توده و نوكران زمامداران شوروي به دبيري مردي بنام (پيشه وري) بود كه از ناحيه شمال غربي منطقه آذربايجان به ايران نفوذ كرده تا

زنجان و ابهر و نزديكي هاي قزوين پيشروي كرده و حكومت خود مختاري را در داخل مملكت ايران آنروز تشكيل داده بود.اين جريان بي دينى، زندگي مذهبي وديني را بر متديّنين تنگ كرده بود، آنان ناچار به طرف تهران و ساير نقاط امن ايران مهاجرت مي كردند. ابوي اينجانب نيز چون در بازار زنجان تاجر نسبتاً مشهوري بود و همواره مورد اذيّت و تعّرض مسئولين حزب توده قرار داشت مقدمات مهاجرت خود را از زنجان به تهران فراهم نمود ودر سال 1327 شمسي اين مهاجرت انجام پذيرفت. من نيز در تهران تحصيلات خود را در دبيرستان فرّخي تا سيكل (كلاس نهم آنزمان) به پايان رساندم از آنجا كه پدرم از خانواده علم بود و پدران وي واجداد امي همه از علماي قريه خوئين زنجان بودند بسيار مايل بود كه فرزندان او نيز در رشته علوم اسلامي به حوزه هاي علميّه وارد شده، راه پدران خود را ادامه دهند و از طرفي هم تعصّب خاصّ مذهبي وديني داشت و از وضع بي ديني حاكم بر مدارس آنروز تهران بسيار ناراحت بود حتّي در زمان ما ساليان سالي تا زمان فتواي مرحوم آية الله حكيم در نجف اشرف براي اولين بار در عالم فقه و فقاهت آنروز طي حكمي خريد وفروش راديو را جايز اعلام كردند راديو نداشتيم چون پدرم آنرا مايه فساد و تربيت غير سالم وديني مي دانست.

از اينرو از ادامه تحصيل اينجانب بعد از خاتمه دوره دبيرستان شديدا مخالفت مي كرد صريحا به من مي گفت: شما يا اينكه به بازار بيائيد ومثل ما به تجارت مشغول گرديد ويا به قم برويد و

سيره پدران خود را در ادامه علوم اسلامي تعقيب نمائيد راه سوّمي كه ادامه تحصيل كلاسيك دبيرستانها مي باشد وجود ندارد زيرا اين راه شما را از دين ودينداري وتقوا وكمالات انساني دور و موجب فساد است. من نيز چون علاقه به تجارت وكسب نداشتم راه ادامه تحصيل علوم اسلامي را در قم انتخاب كردم و در اوائل تير ماه 1330 شمسي بعد از خاتمه امتحانات كلاس نهم در تهران وارد حوزه علميه قم شدم. در اين هنگام حوزه علميه قم تازه تعطيلات تابستاني خود را شروع كرده بود كه من تحصيلات علوم اسلامي را در هواي گرم تابستان سال 1330 هجري شمسي در قم شروع نمودم وبراي اينكار مستقيماً به منزل يكي از طلاب آنروز قم كه از نزديكان و خويشاوندان ما محسوب مي شد وارد شده تا موقتاً ايام تابستان را مشغول به درس و بحث باشم و ايشان نيز مثل اكثريت طلاب آنروز قم وضع مالي خوبي نداشت و صاحب منزل نيز به ييلاقي به شيراز رفته بود و منزل خود را به عنوان اينكه خالي نباشد به ايشان واگذار كرده بود و طلاب بي بضاعت نيز براي اينكه حداقل در ايام تابستان آزادي بيشتري در منزل با بچه ها داشته باشند به اين كار علاقه نشان مي دادند.

دوره مقدماتي علوم اسلامي را در عرض سه سال( يعني دوره نحو وصرف ومنطق ومعاني بيان وعلوم بلاغت در حد كتاب معمول حوزه هاي آنروز ) نزد اساتيد فن خواندم.و بعد از طي دوره مقدمات دوره سطح را شروع و در عرض شش سال آنرا به پايان رساندم. در اين دوره

از اصول فقه معالم الاصول مرحوم شيخ حسن فرزند شهيد ثاني و كتاب قوانين الاصول تاليف مرحوم ميرزاي قمي جلد اول تا آخر باب نواهي و بعد از آن (شرح لمعتين) تاليف مرحوم شهيد ثاني را كه يك دوره كامل ومختصر فقه اسلام است در عرض 5/2 سال خواندم و سپس (فرائد الاصول) شيخ انصاري (ره) و مجدد الاصول تاليف مرحوم آية الله آخوند خراساني را نزد اساتيد فن از جمله مرحوم آية الله مجاهدي گذراندم. اين كتاب هاي متن در فقه و اصول در سطح عالي را نزد اساتيدي بزرگ از قبيل مرحوم آية الله مجاهدي و آية الله طباطبائي وغير اين دو از اساتيد بزرگ آنروز تلمذ كردم ودر عرض اين دروس مربوط به فقه واصول، (لئالي منظومه) مرحوم حكيم سبزواري (رحمه الله عليه) را (منطق وحكمت) را نزد اساتيد بزرگ فلسفي آنروز گذراندم. بعد از خاتمه سطح، دروه خارج سطح را نزد مراجع بزرگ آنروز متجاوز از 22 سال شركت كردم.

در اين بيست و دو سال مراجع و فقهاء ومدرسين بنام و معروفي بودند كه ازمحضرشان استفاده نمودم. سه سال در اواخر عمر با بركت مرحوم آية الله العظمي بروجردي در مسجد اعظم قم كه مبحث قضا را شروع كرده بودند و بزرگان و اساتيد و علماء بزرگ وقت در پاي دروس اين عالم فقيه متبحر شركت مي كردند و نوشته همه اين دروس را به زبان عربي در اختيار دارم. در عرض اين سه سال و بعد از آن نيز يك دوره اصول فقه را در محضر درس امام عزيز وراحل حضرت آية الله العظمي خميني (رضوان الله تعالي عليه)

در مسحد سلماسي واقع در آخر كوچه آقازاده صبح ها شركت ميكردم و بسيار محضر با بركت و درس مفيدي بود و ضمنا در خارج اصول فقه مرحوم آية الله محقق داماد در مسجد اعظم قم جلد ثاني (كفاية الاصول) سالها شركت كردم و از محضر پرفيض ايشان نيز استفاده بردم و نيز يك دوره كامل در دروس اصول فقه مرحوم آية الله آقاي شيخ هاشم آملي ( لاريجاني ) (قدس سره) شركت نمودم چون ايشان از نجف آمده و از شاگردان خاص و مستقيم مرحوم آية الله آقا ضياء عراقي كه يكي از بزرگترين اساتيد فن اصول فقه بشمار ميرفت و تقريرات مرحوم آقا ضياء عراقي را نيز به نام (نهاية الافكار) به رشته تحريردر آورده بود و در اين دروس اصول فقه ايشان نيز سالها شركت كردم و بهره ها بردم و نوشته هاي دقيق اين دو درس موجود است به طوري كه چند سال قبل از وفات ايشان در منزل خودشان به من فرمودند كه نوشته ها را بياوريد من آن را اصلاح و به چاپ برسانم حتي مي فرمودند كه من هنوز زنده ام اصلاح مي كنم و من چون به نوشته هاي دروس اشتغال داشتم وقت اينكه آنرا دقيقاً آماده بسازم و حتي پيدا نكردم و لذا دوره كامل دروس ايشان از استصحاب تا استصحاب به زبان عربي هنوز موجود است تا إن شاء الله موفقيتي باشد آنها را به چاپ برسانيم. و نيز در حدود 23 سال در دروس فقه مرحوم آية الله العظمي آقاي سيد محمد كاظم شريعتمداري شركت كردم و نيز ساليان متمادي در دروس فقه مرحوم

آية الله بروجردي شركت كردم و همه درسهاي ايشان دقيقا به زبان عربي نوشته شده و موجود است.

در عرض اين دروس فقه و اصول در دروس فلسفه مرحوم آيه الله علامه طباطبائي (ره) در درس اسفار ملا صدرا فلسفه متعالي سالها در مسجد سلماسي شركت كردم و از بزرگان و اساتيد حوزه علميه قم نيز در آن شركت داشتند و فيض ها بردم (رحمت خدا و درود فراوان بروان پاك او باد). وهيئت قديم را همراه جمعي از فضلا در مدرسه فيضيه پيش حضرت آية الله حاج شيخ محمد علي اردبيلي كه در اين علم گرچه قديمي بود اما تبحري داشتند تلمذ كردم و متن درسي آن( كتاب شرح چغميني ) بود كه همراه برخي از آلات و ادوات مربوط به تصوير كرات و منظومه شمسي و غير آن تدريس مي نمود. اصل علمي و پژوهشي اينجانب در عرض 54 سال متجاوز از 700 دفترچه 200 برگي علمي وتاريخي و فقهي و اصولي و كلامي فلسفي بقرار ذيل بود: دروس خارج اصول فقه از كفاية الاصول محقق خراساني يك دوره كامل از مباحث الفاظ و مباحث عقلي و يك دوره نيز اصول فقه تقريرات مرحوم آيه الله شيخ هاشم آملي ( لاريجاني ) (قدس سره) از استصحاب تا استصحاب و يك دوره كامل اصول فقه تقريرات امام راحل و در فقه نيز مباحث كثيري از عبادات (طهارت ، صلاة ، صوم ، زكوة ، حج ، خمس و . . ) و از معاملات (مكاسب محرمه و بيع تا آخر خيارات از محضر درس مرحوم آيه الله العظمي شريعتمداري كه فقه را

ايشان با قلم خود تصحيح نموده موجود است بصورت آثار گرانبهايي باقي مانده است و مقدار بيشتري از مباحث فقه تقريري از امام راحل مكاسب بيع تا عقد صبي و مقدار بيشتري از مباحث فقه را اساتيد گرامي شخصا بازنگري كرده و در آنروز با خط مبارك خود تصحيح فرموده اند كه بسيار با ارزش مي باشد. روي همين تحقيقات وتقريرات بود كه اجازه اجتهاد از طرف مرحوم حضرت آية العظمي آقاي شريعتمداري به اينجانب به عنوان تقريظ بر كتاب طهارت كه در آستانه چاپ بود داده شده و متن آن نيز دقيقا موجود است و اصل متن ورقه اجتهاد را نيز حضرت آية الله سبحاني نوشته وآن متن به امضاء و مهر حضرت مرحوم آيه العظمي آقاي شريعتمداري رسيده است و باز روي ملاحظات بالا بنا به تقاضاي دانشگاه الزهراء از مرتبه علمي به اينجانب از دفتر تبليغات حوزه علميه قم رتبه خارج دوم را كه مساوي با اجتهاد مطلق است به اينجانب نيز اعطا كرده است و متن آن نيز موجود است (البته اين اجازه اجتهاد با مطالعه دقيق دروس حضرات مراجع عظام نامبرده تحقيق و بررسي علمي متجاوز از 150 دفترچه 200 برگي مي باشد كه با وسواس شديدي مورد بررسي حوزه علميه قم قرار گرفته است) و چند سال قبل نيز رتبه استادياري را كه مساوي با دكتري است از وزارت آموزش عالي به اينجانب اعطاء شد و اينك به عنوان هيئت علمي دانشكده الهيات دانشگاه الزهرا به تدريس دروس اختصاصي آن دانشكده (فلسفه – كلام – منطق – عرفان و اصول فقه و فقه و تفسير و فلسفه اخلاق و

نيز به تدريس متون اسلامي در دانشگاه تهران – دانشكده علوم سالهاست كه اشتغال دارم و اينك متجاوز از 4 سال است كه مسئوليت دانشكده علوم انساني و ادبيات و الهيات دانشگاه الزهراء كه توسط رئيس دانشگاه آن وقت الزهرا جناب آقاي دكتر كوهيان تفويض شده ادامه دارد و ضمنا مديريت گروه معارف دانشگاه الزهراء نيز بر عهده اينجانب است و در حوزه علميه اشتغال دارم به طلاب مدرسه منتظريه حقاني نيز برخي از دروس از قبيل تفسير قرآن و ... را تدريس مي نمايم. و در مدت اشتغال به دروس اسلامي از فقه و اصول و فلسفه و عرفان و متون اسلامي و تفسير به عنوان محبت و تشويق، چند لوح تقدير از عملكرد دانشگاهي و تدريس و تاليفات و تحقيقات علمي و ديني در دانشگاه الزهراء و دانشگاه تهران (دانشكده علوم) به اينجانب اعطا گرديده است و اخيرا در جلسه مجمع مديران گروه معارف در نيمه شعبان ( سال 1420 مطابق 3 آذر سال 78) به مناسبت ميلاد مسعود امام زمان (عج) در مدرسه دارالشفاء قم با حضور متجاوز از 200 استاد و اساتيد گروه معارف كه توسط نهاد محترم نمايندگي ولي فقيه حضرت آيت الله العظمي خامنه اي (دام ظله) در گروه معارف در دانشگاهها برپا گشته بود از طرف نهاد نمايندگي به عنوان استاد موفق در تدريس معرفي شده و مورد تقدير قرار گرفتم كه من خود را شخصا ناقابل مي دانم و در عين حال از همه بزرگان و مسئولين و اساتيد گرامي كمال تشكر را دارم.

حقاني، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: 1320، قم.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

حجت الاسلام غلامحسين حقانى، فرزند محمد،

تا مقطع اجتهاد به تحصيل حوزوى پرداخت. بعد از انقلاب اسلامى، امام جمعه بندرعباس شد. وى همچنين دبير شوراى هماهنگى دفتر تبليغات قم و تهران و دبير شوراى هماهنگى دفتر تحكيم وحدت بود. در اولين دوره مجلس شوراى اسلامى، به نمايندگى از مردم بندرعباس در مجلس حضور داشت. ايشان همچنين در دانشگاه تربيت معلم به تدريس مى پرداخت.

آثار ايشان عبارتند از اسلام پيشرو نهضت ها؛ و برخى از جزوات مؤسسه در راه حق.

حجت الاسلام حقانى در بمب گذارى هفتم تيرماه 1360 در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد. پيكرش در قم به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حقايق نگار خورموجي، جعفر

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1301 ق)، مورخ. در خورموج مركز دشتى متولد شد و در زادگاه خود به تحصيل پرداخت. به شيراز و تهران مسافرت كرد و مورد تفقد و محبت ناصرالدين شاه قاجار قرار گرفت. وى در عراق عرب درگذشت. از آثار وى: «حقايق الاخبار ناصرى»، در ذكر تاريخ قاجار؛ «آثار جعفرى»، در جغرافى و تاريخ مختصر ايران و بعضى ممالك اروپا؛ «نزهه الاحبار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (542)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (287 -286 /2)، ريحانه (54/2).

حق بين، مهوش

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حقشناس، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد ابراهيم بن حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد اسداللَّه حقشناس يكى از علماء عاملين معاصر است در شهرستان جهرم. وى در حدود 1322 قمرى در آن شهرستان متولد شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح به شيراز آمده و متون فقه و اصول را از اعلام آنجا آموخته و بيشتر، از مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدعلى فاضل شريعتمدارى استفاده نموده است.

آقاى محمدكريم اشراق در كتاب بزرگان جهرم ترجمه آن بزرگوار و والدش را چنين نگاشته است.

پدر حقشناس مرحوم (حاج سيد اسداللَّه) از علماء روشن ضمير و شجاع و آزاده عصر خود بوده فتوت كم نظيرى داشت. در مسجد گازران كه از بناهاى مرحوم حاج محمدعلى بيگ ذوالقدر است نماز مى گذارد. آن مرحوم به روشنفكر مشهور بوده است. مردمان از او به نيكى ياد مى كنند «الا ان اولياء اللَّه لا يموتون بل ينقلون من دار الى دار»

محمد ابراهيم حقشناس (مترجم معظم ما) مانند پدر، انسانى بافضيلت و راستين مى باشد. مردم جهرم را ملجأ امور روحانى و بخصوص در مورد درماندگان و بيچارگان و يتيمان سرپرستى دلسوز و پناهگاهى مؤتمن است.

پس از درگذشت آقا سيد عبدالحسين حجةالاسلام و شيخ عطاءاللَّه حقدان بنابر اعتماد همگان اداره امور مذهبى مردم را در دست گرفت.

حقشناس علاوه بر امور روحانى و دينى به نيازهاى بيچارگان و درماندگان رسيدگى مى كند و در مسجد گازران نماز برپا مى دارد و متون فقهى و ادبى مى آموزاند. گشاده روى و پرهيزكار و پاكدل است او در اين رهگذر بت هاى خودى

را شكسته.

اى خنك آن را كه ذات خود شناخت

اندر امن سرمدى قصرى بساخت

نگارنده گويد: همانطور كه آقاى اشراق درباره حضرت آقاى حقشناس نوشته است حقير هم با هر كدام از علماء شيراز و جهرم و غيره استفسار احوال آنجناب نمودم جز مدح و ثناء و نيكى چيز ديگر نشنيدم و وقتى در مشهد مقدس رضوى بيمار شدم معظم له به عيادتم آمد و هرچه اصرار كردم كه ترجمه و عكس خويش را بدهند كه در اين گنجينه ياد نمايم نپذيرفته و فرمودند من خود را لايق نمى دانم كه در رديف بزرگان نوشته گردم و الحق ايشان عالمى ربانى و آيتى سبحانى و دانشمندى بارع و موصوف به تقوا و ورع مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

حق شناس، ايرج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: نوزادان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حق شناس، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا عبدالكريم حق شناس تهرانى از علماء مبرز و فضلاء بنام و مدرسين كرام معاصر تهران است.

وى در سال 1338 ق در تهران متولد و پس از خواندن مقدمات و ادبيات سطوح متوسط و عالى را در تهران در خدمت آيت اللَّه حاج شيخ محمد رضا تنكابنى و عرفان و معقول را خدمت مرحوم آيت اللَّه شاه آبادى خوانده و در سال 1358 كه مرحوم ثقةالاسلام حاج شيخ محمد حسين زاهد تهرانى (امام جماعت مسجد امين الدوله) تهران وفات نمود مومنين مسجد مزبور كه غالبا از مقدسين و متدينين و اخيار تهرانند به قم آمده و از آيت اللَّه بروجردى تقاضا كردند ايشان را بجاى آن مرحوم براى امامت آن مسجد انتصاب و اعزام فرمايد.

پس ايشان حسب الامر آيت اللهى به تهران عزيمت و تا حال حاضر در مسجد مزبور اقامه جماعت و هم بتدريس فقه و اصول و معقول در مدرسه سپهسالار قديم و خدمات دينى ديگر اشتغال دارد و نزديك چهل سال است كه اين نگارنده ايشان را مى شناسم حقا داراى مقام فضل و دانش و تقوا و به پاكدامنى و بى آلايشى موصوف و در تربيت و تهذيب اخلاق جوانان محيط خود بسيار ساعى و تربيت يافتگان مكتب او در بازار و حوزه هاى علمى قم و مشهد بسيار است و از روز آشنائى تاكنون مكروهى از وى نديده ام.

از آثار ايشانست: 1- رساله اى در ارث زوجه. 2- تقريرات فقه مرحوم آيت اللَّه حجت. 3- تقريرات اصول آيت اللَّه خونسارى. 4- تقريرات فقه و اصول آيت اللَّه بروجردى.

شريك بحثى در

قم داشتند بنام مرحوم ثقةالاسلام استاد ميرزا حسين نظر لوئى تبريزى كه از افاضل تلامذه مرحوم آيت اللَّه حجه و داماد مرحوم ايه اللَّه قزوينى بوده بفضل و تقوا موصوف و مشار بالبنان بود و ايشان علاقه تام و ارادات كاملى بوى داشت او را دعوت نمود كه به مشهد مقدس ببرد ولى متأسفانه در تهران مرگ ناگهانى او را ربود و در رى در جوار ابن بابويه با همت عالى معظم له دفن گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

حق شناس، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1315، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى داخلى از دانشگاه شيراز و دانشگاه جانزهاپكينز آمريكا در سال 1345 و فوق تخصص بيماريهاى خون و سرطان شناسى از دانشگاه جانزهاپكينز آمريكا در سال 1347.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى بخش داخلى دانشكده علوم پزشكى دانشگاه شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى خون و سرطان شناسى، تدريس بيماريهاى داخلى، سرطان و آموزش پزشكى در دانشگاههاى شيراز و جانزهاپكينز.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 21

زمينه علمى مقالات:

كم خونى و فقر آهن در ايران، كمبود اسيد فوليك در سرم، نوتروپنى سيكليك، بيمارى سيكل سل در ايران، بيمارى الفاحين در ايران و مقالاتى چند در زمينه رشته تخصصى به زبان خارجى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حقي، ضياءاللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1324، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى جراحى عمومى از دانشگاه فردوسى مشهد در سال 1357 و فوق تخصص جراحى قفسه سينه از دانشگاه فردوسى مشهد در سال 1358.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

جراحى فقسه سينه، استاد راهنماى 17 پايان نامه دكتراى پزشكى و 1 پايان نامه دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

كله سيستيتهاى حاد به علت تروماتيسم، آندوسكوپى دستگاه تنفس، تومورها

و كيست هاى اوليه در خراسان، بررسى ضايعات ريوى مجروحين جنگ تحميلى، كارسنيوم آلوئلارسل و گزارش 3 مورد، آشالازى و گزارسش نتايج 20 مورد عمل هيلر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حقي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي حقي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

از سال 81 به بعد در درسهاي فقهي حضرات آيات وحيد خراساني و مرحوم آيت الله تبريزي شركت كردم و همزمان به تدريس درس مكاسب مرحوم شيخ در مدرسه خان و مدرسه امام عصر اشتغال دارم و از سال 83 تاكنون به همراه دوست گرامي جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاي سيد علي عماد بيرجندي طرحي را كه در ارتباط با فقه القرآن با نگاهي متفاوت از آنچه تاكنون رايج بوده آغاز كرده ايم كه احتمالا براي تكميل آن بين 10 تا 15 سال نياز به زمان است و مي تواند آثار و نتايج علمي خوبي براي محققان حوزوي در برداشته باشد. طرح مذكور در مرحله فيش برداري و مطالعات اوليه قرآني قرار دارد و در مراحل بعد نياز به همكاري و ياري تعداد زيادي از محققان حوزه خواهد داشت كه اميد است مورد عنايت حضرت ولي عصر قرار گيرد.

تنظيم آثار علمي مرحوم والدم كه شامل دست نوشته هاي فراوان فقهي، تفسيري، كلامي و فلسفي است از ديگر دغدغه هاي اينجانب است كه اميدوارم بتوان سر و ساماني به آنها داده و بخشهايي از آن را به جامعه عرضه دارم، انشاء الله. از سال 77 تا 84 نيز بطور مستمر در حلقه جلسه تفسير جمعي از بزرگان حوزه كه بصورت هفته اي 2روز

تشكيل مي شد شركت كرده و بهره علمي فراواني از محضر آقايان بردم. همچنين با توجه به نياز فراوان جوانان و نوجوانان به مفاهيم و معارف ناب قرآن و اهل بيت و كمبود كارهاي علمي و بي توجهي به اين سنين از سوي محققان حوزه اي، طرح چند جلد كتاب آموزشي موضوعات منتخب قرآن همراه با معاني قابل درك و ابزارهاي تفهيم و انتقال اين مفاهيم به گروههاي سني 4 تا 18 سال را در دست تاليف و تحقيق دارم كه اميدوارم به تدريج تكميل و به جامعه عرضه گردد. بخشهايي از اين موضوعات در موسسه حفظ قرآن كوثر و مدارس تابع آن در سالهاي گذشته تدريس شده و نتايج مثبت آن مورد ارزيابي قرار گرفته است و هم اكنون آماده تكثير و ارائه به ساير مراكز آموزشي كشور است.

حقيقي، بهرام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيوشيمى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: داروسازى علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته بيوشيمى از دانشگاه اصفهان در سال 1350، كارشناسى ارشد در رشته بيوشيمى از دانشگاه علوم پزشكى اصفهان در سال 1355، دكترا در رشته آنزيمولوژى و بيوشيمى از دانشگاه سيراكسيوس نيويورك در سال 1361.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى تغييرات روى DNA انسان توسط مواد سرطان زا با تهيه منوكلونال آنتى باديهاى مناسب و استفاده از روشهاى ELISA و بيوشيميائى، مطالعه آنزيمولوژيكى روى آنزيم G6pd انسان و L.mesenteroids، مطالعه تنظيم آنزيمى روى آنزيم فسفاتيدات فسفوهيدرولاز و ارتباط آن با بيمارى كبد چرب، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 23 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد

تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى: 24

زمينه علمى مقالات:

رابطه بين ساختمان آنزيم G6pd و مكانيسم عمل آن در انسان و در L.mesenteroids، تنظيم هورمونى آنزيم G6PD، تنظيم هورمونى آنزيم فسفاتيدات فسفوهيدرولاز، بيمارى كبد چرب و مكانيسم تراكم چربيها در كبد، آنزيم هاى درگير در ايجاد بيمارى كبد چرب، ارائه متدهاى حساس HPLC براى اندازه گيرى ميكوتوكسين ها در مواد غذايى و براى كورتيزول سرم انسان، تعيين مقدار و ارزيابى اثر آفلاتوكسى B1 بر DNA انسان و رابطه آن با هپاتيت .B

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حكمت بوشهري، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1279 ق)، طبيب، شاعر و روزنامه نگار. در بوشهر متولد شد و در زادگاه خود و شيراز تحصيل كرد. حكمت در علم طب دست داشت. وى مدير روزنامه ى «آشتى» و صاحب كتابخانه نفيسى بوده است. از اوست:

مطربا بفرست رحمت، عاشقان عود را

وز درود رود آگه كن دل داوود را

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (967 -965 /5 ،291 -289 /2).

حكمت نيا، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود حكمت نيا

محل تولد : ابركوه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

سال 1361هجرى شمسى وارد حوزه علميه قم شدم و در مدت هفت سال دوه مقدماتى و سطح را طى كردم. سال 1369 همزمان با شروع درس خارج رشته حقوق را در مجتمع آموزش عالى قم (دانشگاه تهران) آغاز كرده كه با اتمام دوره كارشناسى در سال 1373 وارد مقطع كارشناسى ارشد حقوق خصوصى دانشگاه تربيت مدرس و پس از فارغ التحصيلى در سال 1378 در دوره دكترى همان دانشگاه مشغول به تحصيل شدم در سال 1383 از رساله دكتري خود با عنوان « مباني نظري مالكيت فكري با تأكيد بر فقه اسلامي» دفاع كردم. زبان انگليسى را به مدت دو سال در مركز زبانهاى تخصصى دفتر تبليغات پى گرفته و در سال 1378 از آن مركز فارغ التحصيل شدم.همكارى علمى خود را با واحد اصطلاح نامه مركز مطالعات و تحقيقات در سال 1373 آغاز كردم كه حاصل سه سال همكارى تدوين اصطلاح نامه علوم قرآنى و اصول فقه به صورت جمعى است. سال 1376 شروع همكارى اينجانب با پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى به عنوان مدير گروه فقه و حقوق بوده

است كه همچنان ادامه دارد.دراين مدت علاوه بر فعاليت در گروه فقه و حقوق، مديريت بخش حقوقى دانشنامه امام على (عليه السلام) را عهده دار بوده ام. همكارى با مجلات كتاب نقد ، مجله قبسات ، همكارى با پژوهشكده فقه و حقوق دفتر تبليغات و راه اندازي سردبيرى سه شماره اول مجله فقه و حقوق و قائم مقام مدير مسئول مجله ، بخشهاى ديگر مديريت علمى بوده است فعاليت تدريس در دروس حقوق مدنى 1، 3، 4، 6 و 8 ، مقدمه علم حقوق، حقوق تطبيقى، حقوق بين الملل خصوصى، متون حقوقى و زبان تخصصى در مقطع كارشناسى و كارشناسى ارشد، در دانشگاه آزاد اسلامى، دانشگاه تهران(پرديس قم)، دانشگاه قم، دانشگاه مفيد، مركز تخصصى قضا، مدرسه امام خمينى، مدرسه عالى فقه و اصول از سال 1376 تا كنون ادامه دارد

حكمت، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1300، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى و آناتومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى آناتومى و جراح دانشگاههاى تبريز و تهران از سال 1330 تا سال 1350، استاد دانشگاه شهيد بهشتى و تهران از سال 1336 و استاد ممتاز در سالهاى 1366 و 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آناتومى فيزيولوژى و فارماكولوژى سيستم اعصاب خودكار، آناتومى فيزيولوژى سيستم تعادلى شنوائى، فلج عضلات چشم در رابطه با لوچى، تدريس آناتومى در دانشگاههاى تبريز، تهران، شهيد بهشتى و قزوين.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

تشريح قند، عكسبردارى از داخل ستون فقرات با ماده قابل جذب، تشريح دستگاه ادرارى و تناسلى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد

مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

جراحى قلب باز، عوارض پرتوهاى عكسبردارى داخل ستون فقرات، تاريخ تشريح در جهان و ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حكمت، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مورخ، شاعر، مترجم.

تولد: 1271(1310 ق.)، تهران.

درگذشت: 3 شهريور 1359، تهران.

على اصغر حكمت فرزند احمد على مستوفى (حشمت الممالك شيرازى) بود. اجداد وى از علماى شيراز بودند و از طرف مادر نيز نوه ى حسن فسايى نويسنده ى كتاب فارسنامه ناصرى بود و جد او سيد عليخان كبير صاحب شرح صحيفه نام داشت.

على اصغر حكمت تحصيلات علوم قديم (مقدمات علوم و ادبيات فارسى و عربى) را در شيراز (در مدرسه ى علميه و منصوريه) فراگرفت. سپس در تهران در دبيرستان كالج آمريكايى به تحصيل ادامه داد. در تاريخ 1337 ق. در وزارت معارف مشغول به كار شد. در سال 1346 ق. به وزارت دادگسترى انتقال يافت و در سال 1309 به منظور تكميل تحصيلات خود به فرانسه و انگلستان عزيمت كرد و از دانشگاه سربن پاريس در رشته ى ادبيات فارغ التحصل گرديد و به تهران بازگشت.

مشاغل و فعاليت هاى وى به اين شرح است: رييس بازرسى وزارت معارف، 1299؛ رييس اداره ى كل معارف، 1307؛ مأمور مطالعات در تعليم و تربيت و قوانين ثبت اسناد در اروپا، 1312 -1300 (بازگشت به تهران در شهريور 1312)؛ كفيل وزارت معارف، 1312؛ وزير فرهنگ، 1317 -1313؛ رييس دانشگاه تهران، 1317 -1314؛ وزير كشور 1318؛ وزير بهدارى، 1320؛ وزير دادگسترى، 1322؛ رييس كميسيون ملى يونسكو در ايران از سال 1325؛ وزير مشاور؛ 1326 و 1332 وزير امور خارجه، 1328 -1327؛ استاد كرسى تاريخ مذاهب و ادبيات ايران در دانشگاه تهران از سال 1329؛ رييس هيئت نمايندگى ايران

در دانشگاه تهران از سال 1329؛ رييس هيئت نمايندگى ايران در كنفرانس عمومى يونسكو منعقد در فلورانس (1950) و دهلى نو (1956)؛ سفير كبير ايران در هند 1336 -1332؛ وزير مختار در تايلند، 1335؛ وزير امور خارجه، 1338 -1337؛ رييس هيئت مديره انجمن آثار ملى، 1333 -1324؛ رييس هيئت مؤسسان انجمن آثار ملى و رياست انجمن، 1244؛ از نخستين اعضاى فرهنگستان ايران؛ بنيانگذارى مجله «تعليم و تربيت» (اين مجله از انتشارات وزارت فرهنگ بود و شماره ى اول آن در فروردين 1304 منتشر شد)؛ حكمت در بيست و يكم خرداد 1351 كتابخانه شخصى خود را شامل پنج هزار جلد كتاب چاپى، تعداد زيادى نسخ خطى و مجموعه هاى روزنامه (از زمان ناصرالدين شاه تا زمان معاصر) و مجموعه هاى كتاب هاى تفسير و كتاب هاى مربوط به قرآن (از عربى و فارسى و انگليسى و تعدادى مرقعات) به كتابخانه ى مركزى دانشگاه تهران اهدا كرد كه در مخزنى به نام او نگاهدارى مى شود، شركت در جلسات كانون دانش پارس (به هنگامى كه وى براى تدريس و سخنرانى در دانشكده ى ادبيات به شيراز مى آمد، به پيشنهاد على سامى رياست افتخارى كانون دانش به او واگذار شد)، شركت گابيگاه در جلسات «شب هاى شيراز» در تهران.

از جمله نشان هاى اوست: نشان درجه اول وزارت فرهنگ، 1299؛ نشان لژيون دونور از دولت فرانسه؛ نشان درجه اول همايون، 1325؛ نشان درجه اول نيل از دولت مصر، 1318؛ نشان درجه ى اول الكوكب الاردنى از دولت هاشمى اردن؛ 1328، نشان درجه ى اول سردار اعلا از دولت افغانستان، 1329؛ نشان رسمى درجه ى اول از دولت هاى هلند، دانمارك، انگلستان، ژاپن و ايتاليا.

فهرست آثار او به شرح زير است: امثال قرآن مجيد

(فصلى از تاريخ قرآن كريم، 1333)، حروف مقطعه ى قرآنيه يا فواتح صدور و فصلى از تاريخ قرآن (1331، نشريه مجله «مهر»)؛ تفاسير بوعلى سينا از قرآن مجيد؛ تصحيح و تحشيه كشف الاسرار و عدة الابرار خواجه رشيدالدين ميبدى معروف به تفسير خواجه عبدالله انصارى؛ سعدى تا جامى (ترجمه ى جلد سوم دوره ى تاريخ ادبيات ادوارد براون، در منبع ديگر به اين صورت از آن ياد شده است: ترجمه ى جلد سوم تاريخ ادبى ايران و در منبع ديگرى آمده است: چهارمين جلد از تاريخ ادبيات ايران، (1327)؛ شادباش نوروزى (مجموعه اشعار، 1326)؛ پارسى نغز (مجموعه آثار پارسى سره از نويسندگان ايران قديم و جديد، 1323)؛ امين و مأمون (ترجمه عربى آثار جرجى زيدان)؛ پنج حكايت از شكسپير (دو جلد، لاهور، 1957 م.)؛ پنج درام از شكسپير (دو جلد، تهرن، 1333)؛ دوستداران وطن، تقويم معارف از سال 1305 تا 1307 (تحصحيح و تحشيه)؛ جام جهان نما؛ رساله ى قضاياى عامه در «علوم طبيعى» ترجمه از انگليسى؛ رساله در باب عليشير نوايى (1326)؛ ايران در فرهنگ جهان (1326)؛ شعر معاصر؛ رستاخيز (اثر لئون تولستوى، 1339)؛ راه زندگى (اثر نيكلا حداد مصرى، 1346 ق.)؛ شرح حال و منتخب جامى (ظاهرا همين كتاب با نام زندگى جامى شاعر ايرانى در سال 1320 هم به چاپ رسيده است)؛ مطالعاتى در باب حافظ (با عنوان ديگرى: درسى از ديوان حافظ نيز به چاپ رسيده است، 1220 -1319)؛ مطالعه تطبيقى رومئو و ژومليت با ليلى و مجنون نظامى (1317)؛ مقدمه و تحشيه و تصحيح مجالس النفائس عليشير نوايى؛ رساله در احوال «اثر» پرشكفتى شاعر معروف فارسى؛ نقش فارسى بر احجار هند (كلكته، 1957 م.، چاپ

دوم، تهران، 1338)؛ شكونتلا يا انگشتر گمشده (كاليداس، ترجمه، بمبئى، 1336)؛ نه گفتار در تاريخ اديان (شيراز، نشريه دانشگاه، تهران، 1341)؛ الواح بابل (اثر ادوار شى ير، 1341)؛ اسلام از نظرگاه دانشمندان غرب (1340، چاپ دوم)؛ اصول فن مناظره (1316)، افسانه دلپذير (اثر ويليام شكسپير، 1321)، الف ليله و ليله (مقدمه كتاب به قلم حكمت، 1315)؛ گلزار حكمت جلد اول؛ مجله ى «تعليم و تربيت»؛ مجله ى رسمى وزارت معارف از سال 1304 تا 1305. سخن حكمت شامل سه هزار و پانصد بيت از اشعار حكمت با مقدمه ى سيد حسن سادات ناصرى به خط نستعليق ابراهيم بوذرى، سرزمين هند (1337، نشريه ى 515 دانشگاه تهران)، تاريخ اديان، ديوان جامى (با مقدمه و تصحيح و اهتمام ايشان). گذشته از اين مجموعه مقالاتى كه به قلم وى در مجلات مختلف ايران منتشر شده و همه شامل مباحث ادبى و تاريخى است.

على اصغر حكمت روز دوشنبه سوم شهريور 1359 برابرچهاردهم شوال 1400 ق. در تهران وفات يافت و در شيراز در مقبره ى خانوادگى در حضرت عبدالعظيم «باغ طوطى » به خاك سپرده شد.

فرزند احمدعلى خان حشمت الممالك است كه در 1272 در شيراز تولد يافت. حشمت الممالك از مستوفيان شيراز بود. حكمت تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در شيراز گذرانيد و در رشته هاى ادبيات فارسى و عربى مطالعاتى نمود و سپس براى ادامه ى تحصيل به تهران وارد شد و ضمن گذراندن مدرسه ى آمريكائى، تحصيلات ادبى و فقه و اصول را ادامه داد و نزد حكما و فقهاء درجه اول آن روز مانند مرحوم ميرزا طاهر تنكابنى تلمذ كرد.

در 1297 وارد خدمات فرهنگى گرديد و با نشر مقالات محققانه و تدريس زبان انگليسى در مدارس متوسطه،

كسب شهرت نمود و وارد فعاليت هاى سياسى شد و با كمك عده اى از دوستان و همفكران خود، به زعامت على اكبر داور حزب راديكال را بنيانگذارى كردند. تا 1309 در وزارت معارف خدمت مى نمود و مشاغلى مانند رياست كارگزينى، بازرسى و اداره كل معارف را تصدى مى نمود. در اين سال به تشكيلات جديد داور در دادگسترى وارد شد و پس از چندى براى مطالعه در امور قضائى و ثبتى به اروپا اعزام گرديد.

حكمت در اروپا وارد دانشكده ى حقوق و ادبيات گرديد و درجه ى ليسانس از هر دو رشته گرفت. مأموريت ديگر حكمت در اروپا، مطالعه در امر آموزش و پرورش دانشگاه بود. وى در اين مدت تحقيقاتى درباره ى امر تعليم و تربيت به عمل آورده و مرتباً گزارش آن را به تهران ارسال مى داشت.

حكمت در شهريور 1312 به تهران احضار شد و در كابينه ى ذكاءالملك فروغى ابتدا كفيل و بعد وزير معارف و رئيس دانشگاه گرديد. حكمت در كابينه ى جم نيز وزير فرهنگ بود تا اينكه در شهريور ماه 1317 از خدمت معاف شد.

دوران پنج ساله ى وزارت فرهنگ على اصغر حكمت را بايد دوران تحول فرهنگى در ايران نام نهاد. تأسيس دانشگاه تهران، تأسيس دانشسراهاى مقدماتى در سراسر كشور، برگزارى جشن هزاره ى فردوسى، تأسيس فرهنگستان ايران، بوجود آوردن پيشاهنگى و تغيير برنامه هاى مدارس به اصول تعليماتى كشورهاى خارج، ايجاد تحول در زبان و ادبيات پارسى، توجه به آثار باستانى و تشكيل موزه ى ايران باستان و تربيت كادر آموزشى و انتشار نشريات سودمند و توجه به امر ورزش در مدارس، توسعه و تكميل مدارس ابتدائى و متوسطه از جمله كارهاى او بود.

حكمت پس از معافيت از وزارت فرهنگ،

شش ماه بلاشغل بود تا اينكه در اسفند 1317 در ترميم كابينه ى محمود جم، به وزارت كشور منصوب شد. در كابينه ى دكتر متين دفترى نيز سمت وزارت كشور را عهده دار بود. در خرداد 1319 بار ديگر از خدمت معاف گرديد و به كار تحقيق و مطالعه پرداخت.

در ترميم كابينه ى فروغى در سى ام شهريور 1320، حكمت وزير بازرگانى و پيشه و هنر شد. در ترميم ديگر كابينه ى فروغى، وزارت بهدارى را بر عهده گرفت. در كابينه ى سهيلى نيز همچنان وزير بهدارى بود.

در 1322 در نخست وزيرى دوم على سهيلى، وزارت دادگسترى بر عهده ى حكمت قرار گرفت. در كابينه ى قوام السلطنه در سال 1326 وزارت مشاور يافت. در كابينه ى ساعد در 1327 وزير امور خارجه گرديد و در دولت زاهدى وزير مشاور بود. در 1337 در كابينه ى دكتر اقبال مجدداً وزير امور خارجه شد و آنگاه به سفارت ايران در هند مأمور گرديد. على اصغر حكمت گذشته از اينكه پنج سال در سه كابينه وزير فرهنگ و رئيس دانشگاه تهران بود، دو نوبت وزير كشور، دو مرتبه وزير امور خارجه، يك بار وزير دادگسترى، دو بار وزير پيشه و هنر، دو بار وزير بهدارى، سه دفعه وزير مشاور و يك بار سفيركبير بوده است.

حكمت در سال 1314 كه وزير فرهنگ بود، كشف حجاب را اجرا كرد و در روز 17 دى ماه جشنى در دانشسراى عالى منعقد نمود و چادر و حجاب از سر عده اى از فرهنگيان برداشت و شاه نيز حجاب همسر و دختران خود را برداشته، در آن مجمع شركت كرد. معلمين و دانش آموزان مجبور شدند در مدارس بدون حجاب شركت نمايند و همين مسئله موجب اشاعه ى كشف

حجاب گرديد. اقدام حكمت در اين مورد درخور سرزنش بسيار است. وى در كتابى به نام سى خاطره از عصر پهلوى، اقدام خود را در اين زمينه نوشته است و نقش خود را در آن دوران به نمايش گذاشته است. پاداش حكمت در اين خوشرقصى، اين بود كه از كفالت وزارتخانه به وزارت منصوب شد.

حكمت در دو نوبت وزارت امور خارجه ى خود دست به يك اقدام فرهنگى زد و آن انتشار مجله ى وزارت امور خارجه بود كه مقالات تحقيقى و تاريخى زيادى در آن به چاپ مى رسيد و يكى از منابع مهم سياست خارجى ايران مى باشد. حكمت در اواخر عمر رياست يكى از مدارس عالى را بر عهده داشت. وى در جوانى با خواهر سردار فاخر حكمت ازدواج كرده و صاحب سه دختر شد.

او از روز تأسيس دانشگاه تهران، يكى از اساتيد و مدرسين دانشكده ى ادبيات و علوم معقول و منقول بود و پيوسته با داشتن مشاغل سياسى، دقيقه اى از حضور در سر كلاس غفلت نمى ورزيد.

داراى تأليفات و تحقيقات بسيارى است كه قسمتى از آن به چاپ رسيده است. ترجمه و تحشيه ى تاريخ ادبيات ايران تأليف پروفسور ادوارد براون تحت عنوان از سعدى تا جامى- پارسى نغز، سرزمين هند، نه گفتار در تاريخ اديان، دو تفسير يكى از ابوالفتوح رازى و ديگرى از خواجه عبداللَّه انصارى در ده مجلد است. تاريخ اديان هم از ديگر تأليفات اوست.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حكمت، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1366، تهران.

عليرضا حكمت از خاندان حكمت شيرازى، تحصيلات خود را در شيراز و تهران به پايان رسانيد. در پى حوادث دوران پيشه ورى به شوروى پناهنده شد. در آنجا در دانشگاه مسكو به تحصيل

پرداخت و در رشته ى ادبيات به اخذ درجه ى دكترى نايل آمد و رساله ى پايان نامه خود را درباره ى «شعر ابن يمين فريومدى» نوشت.

حدود سال 1350، بود كه توانست از دولت ايران اجازه بازگشت بگيرد و چون به كشور آمد به خدمت در وزارت علوم و آموزش عالى پرداخت.

عليرضا حكمت پس از بازگشت كتابى درباره ى تاريخ آموزش و پرورش در ايران باستان نوشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حكمت، ميرزا باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1263 ش)، مدرس، مترجم و شاعر. در تبريز متولد شد. پس از فراگيرى نحو و معانى و بيان و منطق، زبان فرانسه را در مدرسه ى كمال تبريز آموخت. پس از آن مدتى نيز نزد عبدالحسين فيلسوف و مويدالحكما كسب علم كرد. سپس به تهران آمد و با گذراندن امتحان ورودى وارد دارالفنون شد، اما به علت فوت پدر، تحصيل را رها كرد و به تبريز بازگشت و مدرسه ى حكمت را در تبريز داير كرد. بعد از آن به تهران آمد و عهده دار مشاغل مختلفى شد. وى در سرودن شعر توانا بود. از آثار او: «اخلاق حكمتى»؛ «اخلاق نوباوگان»؛ «تاريخ طبيعى، گياهشناسى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (113 -112 /3)، مولفين كتب چاپى (63 -62/2).

حكمت، نصرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر نصرالله حكمت ، ابتدا تحصيلات خود را در علوم حوزوي تا سطح خارج فقه و اصول (در سال1358) بپايان برد.وي باقي ماندن در اين سطح را جايز ندانست و عزم خود را جزم كرد و در مقطع كارشناسي رشته فلسفه دانشگاه تهران پذيرفته شد .او مراتب علمي را به ترتيب تا دكتري در دانشگاه مذكور به تحصيل پرداخت و در سال 1373 موفق به اخذ مدرك دكتري رشته فلسفه از دانشگاه تهران شد. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه فلسفه, دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي دكتر نصرالله حكمت به ترتيب زير است: علوم حوزوي تا خارج فقه و اصول -سال 1358 ليسانس فلسفه-دانشگاه تهران-1364 فوق ليسانس فلسفه -دانشگاه تهران -1367 دكتراي فلسفه -دانشگاه

تهران -1373

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نصرالله حكمت فعاليت آموزشي خود را از سال 1373 در دانشگاه شهيد بهشتي آغاز كرد كه تا كنون ادامه دارد. وي داراي رتبه علمي دانشيار ي است.

فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريسي و آموزشي نصرالله حكمت به قرار زير است: سالهاي 52تا58 تدريس منطق و فلسفه در حوزه از سال 73 تاكنون تدريس در دانشگاه شهيد بهشتي

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : علايق پژوهشي : دين،فلسفه ،فلسفه دين ،عرفان و ادبيات

آرا و گرايشهاي خاص : دكتر نصرالله حكمت، عضو هيأت علمي گروه فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي، در پاسخ به اين پرسش كه آيا فلسفه اسلامي در وضعيت حاضر قابليت پاسخگويي به مسائل جديد جامعه را دارد يا خير، گفت: «فلسفه اسلا مي در دوران ما در وضعيت انجماد قرار دارد. بايد تلا ش كنيم، انجماد فلسفه اسلا مي شكسته شود.» دكتر حكمت افزود: «فلسفه قداست پيدا كرده و منجمد شده و رابطه اش با مسائل قطع شده است. فلسفه، اگر از حالت قداست خارج شود و به طرح پرسش و تأمل درباره پرسش ها تبديل شود، طبعاً با پرسش هاي امروز ما هم ارتباط برقرار مي كند. پس اگر ما بخواهيم اين انجمادها را بشكنيم و فلسفه را به دنياي امروزمان و مشكلا ت آن برگردانيم، بايد حوزه اش را از حوزه ديانت خارج كنيم و آن را به عنوان امري كه متعلق به تعقل و تفكر بشر است، در نظر بگيريم.» دكتر حكمت معتقد است كه ما نيازمند بحث مسأله شناسي هستيم. بايد بدانيم كه مسأله روز يعني چه؟ آيا امروز مسأله اي داريم كه پيشينه نداشته باشد؟» وي تصريح كرد: «فلسفه بايد

از حالت بسته خارج شود و به انديشيدن و تأمل آزاد درباره پرسش ها تبديل شود. ممكن است بگويند، آنچه ما به عنوان فلسفه اسلا مي مي شناسيم بيش تر كلا م است، تا فلسفه. بايد بينديشيم و اهل تفكر باشيم؛ ولي، اين تفكر و انديشيدن در يك فضاي ايماني خيلي راحت تر تحقق پيدا مي كند.» دكتر حكمت تأكيد كرد: «يكي از كاستي هاي جدي كتاب هاي فلسفه اسلا مي بي توجهي به تاريخ شكلگيري انديشه ها و آراي فلسفي بوده است. بيش تر فيلسوفان مباحث را طوري مطرح كرده اند كه گويا همواره به همين شكل بوده اند و هيچ تحولي در آن ها صورت نگرفته است. اين دشواري و بي زماني از متون تحقيقي به متون تعليمي راه يافته و دانشجويان را از دستيابي به تصوير روشن مباحث دور مي سازد.»

چگونگي عرضه آثار : تعداد مقالات منتشر شده در مجلات داخلي و خارجي : بيش از 29 مورد عنوان هاي طرحهاي پژوهشي : 1_ وجود ماهيت در حكمت متعاليه كه به صورت كتاب چاپ شده است. 2_ متافيزيك ابن سينا،كه در دست انجام است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ايمان درماني

ويژگي اثر : تاليف

2 تأملي در تاريخ فلسفه عقل

ويژگي اثر : تاليف

3 ترجمه المصحف المفسّر

ويژگي اثر : ترجمه

4 ترجمه علم اصول(1)

ويژگي اثر : ترجمه

5 ترجمه علم اصول(2)

ويژگي اثر : ترجمه

6 حكمت و هنر در عرفان ابن عربي

ويژگي اثر : تاليف

7 زندگي و انديشه

حكيم ابونصر فارابي

ويژگي اثر : تاليف _زير چاپ

8 شرحي بر فصوص الحكم

ويژگي اثر : ترجمه

9 متافيزيك خيال در گلشن راز شبستري

ويژگي اثر : تاليف

10 مسئله چيست؟

ويژگي اثر : تاليف

11 وجود و ماهيت در حكمت متعاليه

ويژگي اثر : تاليف

حكمت نژاد، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته:جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حكمي قزويني، ملاآقا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1285 -1184 ق)، حكيم متأله و مدرس فلسفه ى ملاصدرا. در قزوين متولد شد و براى اخذ علوم به اصفهان رفت و نزد آخوند ملاعلى نورى حكمت و فلسفه ى خواند و از بهترين شاگردانش محسوب مى شد. آخوند نورى او را مى ستود و دوستداران فلسفه را به محضر وى هدايت مى كرد. سپس به قزوين بازگشت و در مدرسه ى صالحيه كرسى فلسفه و عرفان را اشغال كرد و حدود پنجاه سال به تدريس پرداخت. آقاعلى مدرس زنوزى، قرةالعين دختر ملا محمد صالح، ميرزاى شيرازى، سيد جمال الدين اسد آبادى، ميرزا محمد تنكابنى و آقا رضا قلى قزوينى از شاگردان او هستند. ملا آقاى قزوينى علاوه بر قدرت بيان از نظر احاطه به مبان فلسفه صدرالمتألهين كم نظير بود. شيخ احمد احسائى در سفرش به قزوين با او مناظره علمى داشت. آثار او عبارت اند از: «رساله اى در حدوث عالم»؛ «حواشى اسفار»؛ شرحى بر «عرشيه ى» ملاصدرا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :برگى از تاريخ قزوين (100)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 151 /13)، طرائق الحقائق (468 /3)، قصص العلماء (88)، المآثر والآثار (183).

حكمي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1343 -1262 /1261 ق)، عارف، فيلسوف و شاعر. معروف به حكيم. در دهستان كرون، از دهستانهاى كرون، از دهستانهاى بخش نجف آباد اصفهان متولد شد. وى تحصيلات خود را نزد استادان فن، در اصفهان به پايان رسانيد و فلسفه را از آقا محمدرضا قمشه اى، حكيم معروف، آموخت. سپس به تهران آمد و تا آخر عمر در حجره اى واقع در مدرسه ى صدر، در جلوخان مسجد شاه به تنهايى زندگى كرد. حكمى از دانشمندان زمان خود بود و در مدرسه ى صدر حوزه ى درسى داشت. مدتى هم در مدرسه ى علوم سياسى تدريس مى كرد.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (441)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (120/3)، شرح حال رجال (170/6).

حكيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1030 ق)، خطاط و طبيب. اجدادش از پزشكان دربار صفوى بودند و خود وى نيز طبيب بود و نستعليق را خوش مى نوشت. شاه عباس از

وى رنجيده خاطر شد و او را از اصفهان راند. حكيم مدت دو سال در كاشان در تبعيد به سر برد و از آنجا به مشهد و از مشهد به هندوستان رفت و همان جا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (170/1).

حكيم الممالك، علينقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1293 ق)، طبيب، شاعر، مترجم و روزنامه نگار. ملقب به حكيم الممالك. پدرش از پيشخدمتان فتحعلى شاه و ناصرالدين شاه بود. پس از مرگ پدرش، شغل او به ميرزا علينقى رسيد و او با حفظ اين سمت، پس از افتتاح مدرسه دارالفنون در آنجا علم طب را آموخت. در سال 1272 ق ضمن اين كه نايب دوم سفارت ايران در فرانسه بود، به تكميل علم طب پرداخت. پس از مراجعت، از نديمان و نزديكان شاه شد و در سال 1284 ق به لقب حكيم الممالكى نايل گرديد و همواره با شاه در سفر و حضر همراه بود. حكيم الممالك مدتى به حكومت بروجرد و بختيارى منصوب شد، در سفر دوم ناصرالدين شاه به فرنگ، همراه وى بود و بعدها به حكومت اراك و سپس به رياست كل اداره ى معادن منصوب شد. وى شعر را نيكو مى سرود و در سفر ناصرالدين شاه از تهران به خراسان، مسئول نوشتن سفرنامه اى شد كه به «روزنامه ى حكيم الممالك» معروف شد. از ديگر آثار وى: «ترجمه ى زبده الحكمه» دكتر پولاك.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (329 -327 /2)، شرح حال رجال (509 -505 /2)، فرهنگ سخنوران (276)، مولفين كتب چاپى

(603 -602 /4) المآثر و الآثار (194).

حكيم الهي لواساني ثاني، شمس الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1336 ق)، كلامى، حكيم و رياضيدان. در تهران متولد شد. تحصيلات وى در سبزوار، نزد حاج ملاهادى سبزوارى بود. در سال 1276 ق به تهران مراجعت كرد و در همين شهر درگذشت و در صفاييه دفن شد. وى در علم كلام و حكمت و رياضى مهارت تمام داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (152/2).

حكيم الهي لواساني، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1313 ش)، اديب و فاضل. در خانواده اى اهل علم و ادب در تهران متولد شد. پس از تحصيل در رشته ى فقه و اصول به شغل وكالت پرداخت. در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (179/6).

حكيم الهي، علينقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1344 -1293 ق)، خطاط، مذهب، مترجم و شاعر، متخلص به حكمت. معروف به موتمن ديوان مشير الكتاب. در تهران متولد شد. نزد پدر تحصيل علم كرد و نزد ميرزا على محمد صفا به فراگيرى خط پرداخت. وى در تهران درگذشت و در صفاييه دفن شد. الهى، نسخ و ثلث را خوب مى نوشت و در تذهيب و نقاشى و حجارى و نجارى نيز مهارت داشت. حكيم الهى در سالهاى 1315 -1314 ق بنا به دستور وزير علوم، دو نسخه از ترجمه هاى كتب خارجى را براى كتابخانه ى سلطنتى نوشت. وى طبع شعر نيز داشت و بيشتر اشعارش به صورت قصيده و اغلب در مدح ائمه (ع) بود. اثر به جاى مانده از وى: «لطيفه العرفان، الهى نامه»، شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (122/3)، مولفين كتب چاپى (609 -608 /4).

حكيم باشي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن حكيم باشي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

آدرس اينترنتي

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1345 در تهران به دنيا آمدم و در سال 1354 در مشهد مقدس به فراگيري علوم حوزوي مشغول گرديديم و پس از گذراندن سطوح عالي حوزه در درس خارج فقه و اصول نزد آيت الله فلسفي و آيت الله مرتضوي طي مدت 20 سال شركت نمودم . همچنين در درس تفسير آيات معظم ميرزا جواد آقا تهراني ، محمد صادق سعيدي رها و آيت الله سيد عز الدين زنجاني شركت كردم . علوم قرآني را نيز از آيت الله معرفت آموختم . از حدود 15 سال پيش به تحقيق و نگارش در رشته هاي

فقه ، علوم قرآني و تفسير پرداختم . هم اينك به تدريس فقه ، علوم قرآني و تفسير در حوزه علميه مشهد مقدس و دانشكده علوم قرآني و مركز تربيت مدرس قرآن اشتغال دارم .

حكيم ترمذي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 296 ق)، عارف، صوفى و محدث. در ترمذ خراسان به دنيا آمد و بيشتر عمر خويش را همان جا گذراند. از كودكى شوق عجيبى به يادگيرى علم و دانش داشت، تاريخ چنانكه اشتغال به درس و مطالعه، جاى بازى ايام كودكى را گرفت. ابوعبداللَّه علم حديث را ابتدا از پدر آموخت؛ به جز او از محضر على بن حجر، قتيبه ى بن سعيد و سفيان بن وكيع حديث روايت كرد و يحيى بن منصور قاضى حسين بن على و ديگر مشايخ نيشابور نيز از وى حديث نقل كرده اند. وى چندى از مشايخ بلخ علم آموخت و بعد از آن با صوفيه خراسان آشنا شد، به صحبت ابوتراب نخشبى، احمد خضرويه و يحيى معاذ رازى رسيد و چندى در عراق به كسب حديث پرداخت و از آنجا از طريق بصره به مكه رفت، در راه بازگشت به ترمذ به خلوت علاقه پيدا كرد و انزوا اختيار كرد. به سبب اقوال او در «ولايت» از بلخ اخراجش كردند، متهم شده بود كه مقام ولايت را برتر از نبوت مى داند، حال آنكه چنين نبود، چه حتى در دو اثر «نوادر الاصول» و «معرفه الاسرار» به برترى انبياء بر اولياء تاكيد كرده است. از حيث اعتقاد به اهميت مقام ولايت و از بعضى جهات ديگر، ترمذى تا حدى پيشرو ابن عربى است و ابن به آثار و آراء او توجه تمام داشته است.

حكيم بعد از آن از بلخ به نيشابور رفت و اين مقارن بود با فعاليت ملامتيه در بلخ، با آنكه با تنى چند از سران اين فرقه مراوده داشت با اين رويه مخالف بود. او آثار بسيارى از خود بجا گذاشته است، از آن جمله: «نوادر الاصول فى معرفه اخبار الرسول»؛ «ختم الولايه»؛ «رساله ى بدوشان ابى عبداللَّه»؛ «كتاب النهج»؛ «كتاب الرد على الرافضه»؛ «كتاب العقل و الهواى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (156/7)، تذكره الاولياء (99 -91 /3)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (62 -61)، تصوف اسلامى يا رابطه ى انسان و خدا (223 -217)، جستجو در تصوف (55 -49)، حليله الاولياء (235 -233 /10)، دايرةالمعارف فارسى (633/1)، دايرةالمعارف الاسلاميه (228 -227 /5)، الذريعه (380/24)، ريحانه (331/1)، سيرالنبلاء (442 -439 /13)، صفه الصفوه (353/2)، طبقات الصوفيه سلمى (220 -217)، كشف المحجوب (178 -177)، لسان الميزان (395 -392 /6)، لغت نامه (ذيل/ 178 -177)، لسان الميزان (395 -392 /6)، لغت نامه (ذيل/ ترمذى)، معجم المولفين (315/9)، نفحات الانس (119 -118)، هديه العارفين (16 -15 /2).

حكيم خراساني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن زين الدين بن محمد صادق گون آبادى.

عالم فاضل، حكيم متأله، فيلسوف ماهر، از اجله ى حكما و مدرسين اصفهان، صاحب ملكات فاضله. در اخلاق و آداب و حسن معاشرت ممتاز، و محضرش مجمع ارباب فضل و كمال، و خود از شاگردان آخوند كاشى و جهانگيرخان بوده، در مدرسه ى صدر، مجردا زندگى مى نمود، و جمعى كثير از فضلا و مستعدين در خدمتش تلمذ مى نمودند.

در تربت متولد، و از 1316 در اصفهان ساكن بوده، و در غره ى ذى حجه ى 1355 وفات يافته، در جنب استاد خود [آخوند كاشى] در تكيه ى ملك مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

«شمع دانش

مرد از مرگ حكيم»

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حكيم شاه قزويني، محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، حكيم، متكلم، طبيب، نحوى و شاعر. مشهور به حكيم شاه محمد. نخست در شيراز مى زيست. اجدادش پزشك بودند و خود نيز در پزشكى دست داشت. وى مدتى نيز در مكه زندگى كرد و بنا به تعريف و تحسين مولى ابن المويد كه از علماى بنام دربار بايزيد دوم، پادشاه عثمانى بود، توسط پادشاه مذكور به استانبول دعوت شد و پزشك دربار گشت و تذكره ى «مجالس النفائس» اميرعليشير نوايى در سالهاى 929 -927 ق به نام سلطان سليم بن بايزيد عثمانى ترجمه كرد. او از شاگردان علامه ى دوانى بود و در اكثر علوم زمان خود دست داشت. حكيم مولفات خود را به دو زبان فارسى و تازى تاليف مى كرد. برخى از آثار وى عبارت اند از: «تفسير سوره ى النحل تا آخر قرآن»؛ «ربط السور و الآيات»؛ حواشى بر «تهافت» مولى خواجه زاده مصطفى بن يونس، حواشى بر «شرح العقايد نسفى» تفتازانى؛ ترجمه ى فارسى و تركى «حيوه الحيوان» دميرى، به نام «حيوه الانسان» كه براى سلطان سليمان نگاشته؛ ترجمه ى «مجالس النفائس» اميرعليشير نوايى يا «ذيل تذكره الشعراء»؛ «شرح عقايد ملاجلال دوانى»؛ شرح «ايساغوجى»، در منطق؛ شرح «كافيه ى» ابن حاجب؛ «نصيحت نامه»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (115/4)، تاريخ تذكره هاى فارسى (123 -120 /2)، تاريخ نظم و نثر (277 -276)، الذريعه (102/9)، ريحانه (455 -454 /4)، فرهنگ ادبيات فارسى (445)، كشف الظنون (1958 ،1893 ،1371 ،1146 ،1144 ،832 -208)، لغت نامه (ذيل/ حكيم شاه)، مجالس النفائس (مقدمه، لا- مج)، معجم المولفين (170/11)، هديه العارفين (229/2).

حكيم طباطبائي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد يوسف فرزند بزرگ آيت اللَّه حاج سيدمحسن طباطبائى حكيم قدس اللَّه سرهما از آيات عظام و حجج

اسلام نجف اشرف بوده است.

مجله مكتب اسلام (12) سال سى ام مى نويسد روز بيست و هفتم رجب روز بعثت پيامبر گرامى اسلام در حالى كه مردم در صحن مطهر اميرالمؤمنين عليه الصلوه والسلام مشغول راز و نياز و ابراز تهنيت و تبريك بودند ناگهان در سرتاسر شهر منتشر شد كه فرزند ارشد مرجع بزرگوار و فقيه عاليقدر حضرت آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن حكيم، آيت اللَّه حاج سيديوسف طباطبائى حكيم دعوت حق را لبيك گفت و جان به جان آفرين تسليم كرد.

انتشار اين خبر غم و شادى را به هم آميخت هر چند از دوران تسلط بعثيها عراق و بالاخص قسمت سوافل فرات روز خوش و شادى به خود نديده بودند اما همين شادى كه با فرارسيدن بعثت منجى بشريت دست داده بود با غم و تلخى به هم آميخت و تاثر و تاسف حوزه علميه نجف و علماء بزرگ و بيوت علمى و ديگر طبقات را به خود گرفت.

حاج سيد يوسف حكيم رحمه اللَّه در سال 1322 هجرى قمرى در نجف اشرف ديده به جهان گشود و در دوران جوانى ادبيات و منطق و سطوح عالى را از اساتيد متخصص حوزه علميه نجف فراگرفته آنگاه از دروس خارج آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدهادى ميلانى و حاج شيخ حسين حلى و آيت اللَّه حاج آقا ضياءالدين عراقى و والد ماجدش آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله العالى فقها و اصولا استفاده نموده تا به مدارج عاليه اجتهاد رسيده و در رشته سلوك و اخلاقيات از محضر عالم ربانى آيت اللَّه حاج سيد على قاضى رحمه اللَّه بهره مند شده و به مقام معنويت نائل گرديده بود.

مرحوم حاج

سيد يوسف در دوران مرجعيت گسترده والد بزرگوارش قسمتى از زحمات علمى مرجعيت را به دوش داشت و بررسى استفتاآت و پاسخ به اشكالات بر عهده او بود زيرا بر اثر حضور ممتد در درس مرحوم آيت اللَّه حكيم در صحن مقدس و مسجد هندى اقامه جماعت مى كرد و شيفتگان فقه و اصول را با تدريس خود بهره مند مى ساخت.

وقتى والد ماجدش از دنيا رفت او با اصرار مردم بر نشر رساله و قبول مرجعيت روبرو شد ولى زهد و پارسائى او و وجود مرجع بزرگوارى چون حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى مد ظله العالى (در حوزه علميه نجف) باعث شد كه اين مسئوليت را نپذيرفت.

از بعضى از دانشمندان شنيدم كه چون آيت اللَّه العظمى حكيم رحلت نمود مرحوم حاج سيد يوسف به واسطه داشتن محبوبيت و موقعيت خاص بين مردم عراق بالاخص مقلدين والد بزرگوارش، مواكب عزا و دسته جات و عشاير عرب از اطراف و اكناف كه براى شركت عزاء و تسليت مراجع تقليد نجف و حوزه علميه هزار ساله نجف و به ويژه بيت جليل حكيم به نجف آمده بودند اطراف بيت و دارالعلم آن مرحوم جمع گرديده و پس از عرض تسليت و سوگوارى خطاب به آن مرحوم كرده و فرياد مى زدند و حماسه مى كردند (سيد يوسف قلدناك سيد يوسف قلدناك) يعنى اى آسيد يوسف ما شما را تقليد مى كنيم و پس از پدر بزرگوارت رجوع به شما نموده و رشته تقليد شما را به گردن خود بسته ايم.

پس آن مرحوم براى قداست نفس و تزكيه روح و پاكى طينت و تهذيب اخلاقى كه ذاتا داشت و از استادش مرحوم آيت اللَّه قاضى آموخته بود. از آنان تشكر

نموده و فرمودند اما با بودن مجتهد و مرجع تقليدى چون آيت اللَّه العظمى حاج ابوالقاسم خوئى دامت بركاته مرجعيت به مانند من نمى رسد همه بايد به ايشان رجوع كنيم.

مصائب وارده بر آن مرحوم

نگارنده گويد: بزرگى روح و عظمت نفس و معنويت آن بزرگوار از صبر و ثبات و استقامت و پايدارى آن مرحوم در برابر مصائب وارده و آزار و شكنجه هاى روحى كه از ناحيه بعثيها و صدام تكريتى لعنهم اللَّه معلوم مى شود زيرا اگر يكى از آنها بر كوه وارد مى شد آن را متلاشى كرده و از پاى درمى آورد اما بنابر فرمايش حضرت امام محمدباقر صلوات اللَّه عليه «الكمال كل الكمال، التفقه فى الدين و تقدير المعيشه والصبر على النائبه» چون به كمال و تمام كمال نائل شده بود به گفته بيانيه مكتب اسلام. در دوران زندگى خود فشارهاى سختى از جانب حكومت بعث عراق متحمل شد حتى در بيست و هفتم ماه رجب 1403 قمرى همه خاندان آيت اللَّه حكيم را از پير و جوان با وضع فجيعى دستگير كردند و به بغداد فرستادند و پس از مدتها بازداشت گروهى از آنان از جمله مرحوم حاج سيد يوسف آزاد شده و در بيمارستان بسترى شد و از آن به بعد ماموران امنيتى لحظه اى اطراف بيت او را ترك نكردند و حتى نزديكترين افراد به ايشان نمى توانستند با وى تماس بگيرند.

داغهاى جانفزاء آن مرحوم

مرحوم حاج سيد يوسف قدس اللَّه سره پس از بازگشت از بغداد و محصور شدن بعثيها مصائب و داغهاى پياپى ديده و تحمل نموده اند كه از آنهاست شهادت دو تن از فرزندان جوان و فاضلش بنام 1- حاج سيد كمال حكيم 2- حاج

سيد وهاب حكيم و شهادت چند تن از برادران گراميش كه در يك روز در بغداد خراب از طرف حكومت ظالمانه بعث به فيض شهادت رسيدند به نامهاى ياد شده:

1- آيت اللَّه حاج سيد عبدالصاحب حكيم.

2- حجةالاسلام حاج سيد علاء حكيم.

3- حجةالاسلام حاج سيد محمدحسين حكيم قدس اللَّه اسرارهم و لعن اللَّه اعدائهم و قاتليهم.

و پس از چند سال برادر مبارز ديگرش مرحوم آيت اللَّه زاده حاج سيد مهدى حكيم را كه همواره مورد تعقيب بعثيها و از وطن و زادگاهش آواره بود در يكى از كشورهاى آفريقائى (سودان) ترور و شهيد كردند كه جنازه اش حمل به قم و در جوار حضرت معصومه عليهاسلام در مسجد بالاسر مدفون گرديد.

و آن مرحوم همواره تحت نظر مامورين بعث بوده و چند بار مى خواستند كه ايشان را به بغداد منتقل كنند كه با اعتراض شديد آيت اللَّه العظمى خوئى مد ظله مواجه شده و منصرف از انتقال ايشان شدند.

رحلت آن بزرگوار

سرانجام آن فقيه نبيه و شخصيت بزرگ علمى و دينى در روز بيست و هفتم رجب 1411 قمرى در سن هشتاد و چهار سالگى در نجف اشرف در حاليكه شهرهاى عراق زير بمباران نيروهاى چند مليتى به سركردگى امريكا بودند و هزاران زن و كودك و پير و جوان بر اثر اين بمبارانها جان مى باختند. با دلى پر از غصه و اندوه از دنيا رفته و به نياكان پاكش پيوست.

آثار علمى آن مرحوم

1- بحث حول علم الاجمالى

2- خيارات

3- ابحاث فى التفسير

اين آثار را برخى از ارباب فضل از شاگردان ايشان به نام حاج سيد محمدصادق حكيم و آقا سيدطاهر احسائى به رشته تحرير آورده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

حكيم طبسي، محبوب علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 881 ق)،

طبيب، عارف و شاعر. اهل طبس و از مريدان سيد نسيمى، عارف و شاعر قرن نهم، بود كه غزل را نيكو مى سرود. وى از وطن بريد و به سبزوار رفت، و شاگردى اميرشاهى سبزوارى را اختيار كرد. بعد از تحصيل در علم طب، در زمره اطباء ملازم سلطان حسين ميرزا درآمد. در تذكره «صبح گلشن» از او به نام حكيمى استرآبادى، و در تذكره هاى ديگر، به نام سيد حكيمى و محبوب على ياد شده است. از او «ديوان» شعرى به جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (321)، تذكره ى روز روشن (220)، الذريعه (264/9)، رياض العارفين (187)، صبح گلشن (142)، فرهنگ سخنوران (276)، مخزن الغرائب (735/1).

حكيم فانوس، استپان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، پزشك. دكرت استپان هاراتونيان كه در گيلان معروف به حكيم فانوس بود، از پزشكان ارمنى مقيم رشت بود. وى علاوه بر پزشكى به كار فلاحت توتون نيز مشغول بود، اول كسى بود كه بذر توتون سيگار را در سال 1253 ش از تركيه به گيلان آورد و در ملك شخصى خويش كاشت. او بود كه بذر توتون سيگار را به تنابكوكاران فومن داد تا بكارند و بر اثر مساعى او كشت توتون جانشين تنباكو شد و كارخانه سيگارسازى در رشت بوجود آمد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :نامها و نامدارهاى گيلان (39 -38).

حكيم قبلي خويي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، پزشك و شاعر. وى اهل خوى و مقيم تبريز بود. ميرزا محمد از معاصران عباس ميرزا وليعهد و از پزشكان مخصوص محمدشاه و ناصرالدين شاه قاجار بود. علم طب را در اصفهان آموخت. از آثار وى: «انوار الناصريه» يا «مرآه الحكمه الناصريه»؛ «رساله در تعليم آبله زدن»، ترجمه؛ «مجمع الحكمتين و جامع الطبين»؛ «ديوان» اشعار؛ «خلاصه عباسى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (123 -122)، الذريعه (875/9 ،229/7)، فرهنگ سخنوران (275)، مولفين كتب چاپى (567 -566 /5)، يادگار (س 2، ش 1، ص 61).

حكيم قمي، سعيد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، طبيب و شاعر. در شاعرى نخست تنها و بعد حكيم و گاهى سعيد تخلص مى كرد. وى طبيبى حاذق بود و در حكمت نظرى نيز مهارتى وافر داشت و شعر هم خوب مى گفت. حكيم قمى با برادرش، ميرزا محمد حسين، از پزشكان ويژه شاه عباس اول به شمار مى آمدند و مورد قبول عام بودند. حكيم سعيد پس از جلوس شاه سليمان به سعايت بدگويان مؤاخذه شد و به حبس در قلعه ى الموت محكوم شد، ليكن پادشاه از وى درگذشت، از آن پس در قم سكونت اختيار كرد و به طاعت و عبادت و طلب علم پرداخت. مى گويند «ديوانش» متداول و قريب ده هزار بيت بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1246 -1242 /3)، تذكره ى روز روشن (358 -357)، تذكره ى نصرآبادى (168 -167)، الذريعه (451 ،179 /9)، صبح گلشن (95)، فرهنگ سخنوران (276).

حكيم قميشه اي، نصرالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج شيخ مرتضى. عالم فاضل حكيم فيلسوف متأله عابد زاهد، از شاگردان حاج ملاحسين على تويسركانى در اصفهان، و حاجى سبزوارى و جمعى ديگر از علما و حكما بوده، و پس از تكميل تحصيلات خود به مولد خويش مراجعت كرده، و به تدريس حكمت اشتغال جسته، و عده اى كثير شاگرد تربيت نموده، و در زمان او تدريس حكمت به او منحصر بوده، و رياست علمى در محل داشته است.

وى را حواشى است بر اوايل امور عامه ى اسفار.

تولدش در 1257، و وفاتش در 1324 روى داده، قبرش در امام زاده شاهرضا مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

حكيم كازروني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على حكيم متخلص به رحمت فرزند حاج سيد عباس مجتهد طباطبائى كازرونى معروف به حاج مجتهد از فقهاء و مجتهدين و عرفاء و حكماء اشراق و شعراء دانشمند معاصر است.

معظم له در ذى حجه 1278 متولد شده و پس از پرورش در سن 7 سالگى سال 1285 قمرى از كازرون به شيراز آمده و مقدمات و ادبيات عربى را در خدمت مرحوم حاج سيد محمدعلى كازرونى فراگرفته و حكمت را در محضر درس حاج شيخ احمد معروف به شانه ساز و فقه و اصول را نزد آقا شيخ محمدحسين مجتهد شيرازى آموخته و در سال 1303 قمرى به نجف مشرف شده و مدت دوازده سال از محضر مرحوم آخوند ملا كاظم خراسانى و علامه يزدى صاحب (عروه) و ديگران استفاده نموده و در سال 1315 قمرى به موطن و مولد خود كازرون برگشته و اهالى آن شهر مقدم او را گرامى داشته و بنابر اصرار اهالى تا سال 1319 در آنجا اقامت نموده و بعد از آن

به شيراز آمده و در شاه چراغ به اقامه جماعت و در مدرسه مقيميه و منزل خود و مسجد نو به تدريس اسفار اربعه و فصوص الحكم و فقه و اصول پرداخته تا در روز پنجشنبه هيجدهم رجب سال 1343 ق در شيراز به رحمت ايزدى پيوست و در تكيه حافظيه مدفون شد.

از آثار علمى او كتب زير است.

1- دوره اصول 2- ديوان اشعار فارسى و عربى (در شيراز چاپ شده) 3- دو رساله ديگر كه چاپ شده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حكيم مشهدي، فيض علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، طبيب و شاعر، متخلص به حكيم. اصل وى از مشهد مقدس بود، از زادگاهش رهسپار هندوستان شد و در آن سامان نزد حاكمان تقرب يافت. فيض على علاوه بر اينكه در ميانه ى موزونان از مشاهير بود، در علم طب نيز آگاهى و وقوف تمام داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (853/9)، كاروان هند (330 -329 /1)، مآثر رحيمى (1252 -1243 /4)، مرآت الخيال (260 -258).

حكيم مومن، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، شاعر، پزشك و داروشناس. مشهور به حكيم مومن. پدر و نياى او از طبيبان دربار صفوى و خود پزشك ويژه ى شاه سليمان بود. از آثارش: «تحفه المومنين»، به زبان فارسى در معرفت داروهاى مفرد و مركب. اين كتاب چند مرتبه در ايران چاپ سنگى شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (363 -362 /5)، الذريعه (473/3)، ريحانه (60/2)، لغت نامه (ذيل/ حكيم مومن).

حكيم يزدي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1322 ق)، فقيه اصولى و متكلم. در يزد و تهران درس خواند، در معقول شاگرد آقا محمدرضا قمشه اى در منقول شاگرد ميرزا ابوالقاسم كلانترى و ميرزا محمد حسن آشتيانى بود و از ميرزاى آشتيانى اجازه اجتهاد داشت. پس از پايان تحصيلات در قم ساكن شد و به تدريس پرداخت. بيشتر آوازه ى شهرت او به خاطر مهارت او در حكمت بود. شيخ محمد على، فرزند محمد جعفر قمى، از شاگردان اوست كه «رسائل» شيخ مرتضى انصارى را در خدمت وى فراگرفت. حكمى در قم درگذشت و پيكرش در مقبره ى شيخان به خاك سپرده شد. از آثار وى: «الرساله الرضاعيه» يا «الرضاعيات»، به فارسى؛ شرح «الشواهد الربوبيه» ملاصدرا؛ شرح «رسائل» شيخ مرتضى انصارى؛ حاشيه بر «بدايع الاصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (176/8)، خدمات متقابل اسلام و ايران (611)، الذريعه (192/11)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1607/14).

حكيم، حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حكيم عالم فاضل، و فقيه كامل، از حكماى الهى در قرن دهم بوده، در سال 1004 وفات يافته، قبرش نزديك مسجد مصلى در تخت فولاد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

حكيم، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على حكيم

محل تولد : نجف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در يازده سالگي پس از شركت در اولين جلسه تعليم قرآن كه از طرف حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني در سراسر قم بود شركت كردم در تابستان بعدي اولين تدريس قرآن را آغاز كردم. پس از آن در همان سال تحصيلي علاقمند به حوزه شدم و در سن 12 سالگي وارد حوزه علميه قم شدم و كنار درس به مسائل رفتاري توجه خاصي داشتم و قبل از آغاز جنگ به مطالعه روانشناسي روي آوردم پس از دو سال جبهه كه مسئوليتهاي نسبتاً سنگين مانند قائم مقامي سازمان تبليغات استان خوزستان و مسئوليت توزيع روحانيان به سپاه و ارتش برعهده اينجانب بود كه به خاطر مسئله تربيت كادر و نيروي آينده احساس تكليف كردم به قم برگردم (در اثر اصرار برخي از اساتيد) و طرح تربيت الگو و مدرسه آزمايشي راه انداختم هدف از طرح انتقال رفتار و تغيير سريع رفتار در نوجوانان از طريق الگوي همسن طرح بسيار موفق و جامعي بود و كاملاً علمي در كنار اجراي طرح طراحي مدرسه نمونه نيز مد نظر بود ولي متأسفانه جو عمومي علمي نبود اين طرح را سازمان تبليغات قم پوشش حمايتي مي داد و آموزش و پرورش همكاري مي كرد به هرحال خيلي بار علمي و عملي داشت تا سال 1366 ادامه يافت و برخي خروجي هاي

آن اكنون در حوزه و دانشگاه كه برخي پزشك نمونه كشور شدند و ساير رشته ها و برخي كه در دولت كنون افغانستان در وزارت آموزش و پرورش آن در حد برنامه ريزي درسي مديركل و معاون وزير شدند به هرحال تأسف آور اين است كه اين تجربه مدفون ماند در حاليكه كشور به آن نياز داشت وضع تربيت اكنون نتيجه عدم برنامه ريزي علمي است و تربيت آشفته ديني ما هم از همين امر ناشي مي گردد.

در كنار دروس حوزه كه حتي در جبهه قطع نشد درقم كنار حوزه و مطالعات رفتاري به بررسي متدهاي تغيير رفتار در از مدت در بزرگ سالان و بحث روان درماني هم نيز پرداختم در بيمار اضطراب حاد و بسيار وسواس داشتيم و نتايج فوق العاده جالب بود و حاكي از اهميت تغيير رفتار پيش از بلوغ و تا 21 سالگي بود در حوزه از روش هاي هم دروس قديم اصول و دروس حلقات اصول همزمان پيش مي بردم در سال 68 وارد بحث خارج شدم و در آن زمان نيز اولين تدريس دانشگاه را آغاز نمودم كه به اصرار آيت الله اراكي بود چندان مشتاق نبودم و تاكنون بيش از 17000 هزار دانشجو را در زمينه هاي مختلف معارف تفسير قرآن اخلاق و تربيت عقايد و دفع شبهات هر مقطع پرداختم كه در هر دانشگاه هميشه از نظر دانشجويي رتبه اول را داشتم در كنار آن بحث خارجم تا سال 82 قطع نشد و پس از آن به خارج اعزام شدم و نزديك يك سال در فنلاند امامت جمعه و تبليغ و تدريس داشتم و فوق العاده با جوانان مسلمان رابطه صميمانه و با خانواده ما

برقرار شد ولي محيط غرب را اصلاً تحمل نكردم براي من حكم زندان را داشت در سال هاي 1376 مدير گروه كلام واحد كلام و فلسفه را داشتم.

و در سال 1379 مدير گروه فلسفه و كلام مركز مديريت حوزه علميه خواهران را برعهده ام گذاشتند و در همان سال نيز مديريت گروه اخلاق و تربيت برعهده داشتم كه تا سال 1382 ادامه داشت يعني تا سفر خارج كشور در كنار آن سه دوره تدريس كلام استدلالي در سطح عالي براي تربيت مدرس خواهران داشتم كه از نظر روش تدريس از اساتيد بزرگ ديگر نيز پيشي گرفته بودم و در دوره سطح سه كلام و فلسفه دفتر تبليغات تدريس متون قديم كلام و تدريس عقايد استدلالي را داشتم.و از سال 1375 يا 76 اولين كارهاي علمي در اينترنت در كتب با وهابيان و مسيحيان عرب زبان بود شروع و تاكنون ادامه دارد هر وقت فرصت كنم به چت هاي داغ و علمي رفته و مدت چهارماه براي مجمع اهل بيت هم نظارت و هم اداره علمي مباحث اينترنت را برعهده داشتم كه استقبال بسياري داشت والحمدالله رب العالمين.

حكيم، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1390 -1306 ق)، فقيه، مجتهد و مرجع تقليد. در نجف متولد شد. در شش سالگى پدرش را از دست داد و برادرش سرپرستى او را بر عهده گرفت. وى مقدمات را تا قوانين نزد برادر بزرگ خود و بقيه ى علوم را نزد ساير فضلا فراگرفت. پس از اتمام درس سطح، محضر ملا محمدكاظم خراسانى رسيد، و از وى بهره گرفت. آنگاه به تدريس فقه و اصول پرداخت، و مدتى در صحن نجف و مسجد هندى به اقامه ى نماز

جماعت پرداخت. وى پس از فوت آيت اللَّه حاج آقا حسين بروجردى، مرجعيت تام در ميان شيعيان دوازده امامى پيدا كرد. آيت اللَّه حكيم در هشتاد و چهار سالگى در كاظمين درگذشت و در نجف به خاك سپرده شد. آثار او عبارت اند از: «رساله ى عمليه»؛ «حاشيه على العروة الوثقى»؛ «حقايق الاصول تعليقه على كفاية الاصول»؛ «دليل الناسك» يا «راهنماى مناسك حج»؛ «منهاج السالكين» و «منهاج الناسكين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (163/23 -149/6)، شرح حال رجال (192 -190 /5)، مولفين كتب چاپى (220 -217 /5).

حكيم، منذر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد منذر حكيم

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

بسمه تعالى

تولد : 29 شوال 1372 هجرى قمرى ( 20/4/1332ش) كربلا

ورود به حوزه علميه : 1349- 1353 ش ، نجف اشرف ( مقدمات ، سطوح ، خارج )

1353- 1372ش ، قم ( خارج )

اساتيد مقدمات و سطوح :

آية الله شهيد سيد اسد الله مدنى ، آية الله سيد محمود شاهرودى ، آية الله شيخ ابوالفضل ( على ) اسلامى قزوينى ، آية الله شيخ بشيرحسين نجفي ، آية الله سيد نور الدين اشكورى و حجة الإسلام شيخ محمد سعيد نعمانى ، شهيد حجة الإسلام شيخ ماجد بدراوى ، آية الله سيد محمد تقى طباطبائى تبريزى ، آية الله ميرزا حبيب الله اراكى ، آية الله شيخ مرتضى اشرفى شاهرودى ، آية الله سيد حسن مرتضوى ، استاد شهيد سيد عبد الصاحب حكيم ، آية الله شيخ ابوالحسن انوارى زنجانى ، آية الله شيخ مصطفى اشرفى ، آية الله سيد كاظم الحائرى ، آية الله سيد محمد مفتي الشيعة ، استاد

شيخ غلامرضا عرفانيان ، آية الله شيخ على كاتبى مرندى ، و آية الله فرخنده تبريزى ، استاد شيخ عباس طبرسى مازندرانى آية الله شيخ محمد امين زين الدين ، حجة الإسلام دكتر شيخ محمد باقر مقدسى .

اساتيد اخلاق :

آية الله شهيد سيد اسد الله مدنى ، استاد شهيد سيد عبد الصاحب الحكيم ، استاد شيخ نجم الدين طبرسى مازندرانى ، استاد شيخ نجم الدين طبرسى مازندرانى ، شيخ عبد الحسين واعظ خراسانى ، آية الله شيخ ابوالفضل ( على ) اسلامى قزوينى .

اساتيد تفسير :

استاد شيخ نجم الدين طبرسى مازندرانى ، شيخ عباس طبرسى مازندرانى ، آية سيد حسن مرتضوى ، آية الله شيخ بشيرحسين النجفي ، آية الله خزعلى ، آية الله جوادى آملى .

خارج اصول در محضر آيات عظام :

آية الله العظمى سيد ابوالقاسم خوئى ،آية الله العظمى شهيد سيد محمد باقر صدر ، آية الله العظمى شيخ حسين وحيد خراسانى ، آية الله العظمى ناصر مكارم شيرازى ، آية الله العظمى ميرزا هاشم آملى ، آية الله العظمى سيد كاظم حائرى ، آية الله العظمى سيد محمد مفتى الشيعة اردبيلى .

مباحث خارج فقه در محضر محضر آيات عظام :

امام خمينى (ره) ، شهيد سيد محمد باقر صدر ، سيد على سيستانى ، ميرزا كاظم التبريزى ، شيخ محمد طاهر آل شبير خاقانى ، ميرزا جواد آقاى تبريزى ، شيخ حسين وحيد خراسانى ، سيد كاظم حائرى را درك نمودم .

تدريس :

تمام دروس مقدمات ، كتب سطوح اوليه و سطوح عاليه حوزوى ، خارج

تاريخ و علوم تاريخ ، علوم

قرآن و تفسير ، علوم تربيتى و اخلاق ، فلسفه و كلام ، مباحث جامعه شناسى

كليه دروس معارف در دانشگاه در مقاطع مختلف تحصيلى

استاد مشاور و راهنماى و داور در بسيارى از رساله هاى علمى در مركز جهانى علوم اسلامى و ( جامعة المصطفى العالمية ) ، حوزه علميه قم ، جامعة الزهراء ، مركز مديرت خواهران ، جامعة آل البيت (ع) ، مؤسسه پژوهشى امام خمينى (قدس) .

برخى تحقيقات و تأليفات :

- المرشد الى تعليم قراءة القرآن الكريم

- اصول عقائد ( در دو سطح مقدماتى )

- نگاهى به سر فصل ها و متون دروس معارف اسلامى در دانشگاهها

- ترجمه ى اصول فلسفه و روش رئاليسم ج 1

- تحقيق فقه معالم الدين

- تحقيق رساله لاضرر شيخ انصارى

- تحقيق مقالات الأصول ( محقق عراقى )

- تاريخ تطور فقه و أصول در مكتب أهل بيت (ع)

- حياة الإمام شرف الدين

- عصر الإمام شرف الدين

- قراءة فاحصة في تراث الإمام شرف الدين

- عصر الإمام البلاغي

- قبسات من حياة شهيد المحراب السيد محمد باقر الحكيم

- تاريخ عصر غيبت باهمكارى پور سيد آقايى

- درسنامه عصر غيبت

- تاريخ عصر غيبت كبرى

- النظرية الإجتماعية في فكر الشهيد السيد محمد باقر الصدر ( جامعه شناسى قرآنى )

- موسوعة أعلام الهداية ( 14 جلد )

- في رحاب أعلام الهداية ( 5 جلد )

- موسوعه " تأريخ الإسلام ( 4 جلد )

- قبسات من سيرة القادة الهداة ( 2جلد )

- دروس تمهيدية في تأريخ و سيرة قادة الهداة

( 2 جلد )

- في رحاب سيد المرسلين الرسول المصطفى (ص)

برخى طرح هاى علمى :

- نظريه ى اخلاقى اسلام

- مبانى نظريه و نظام اخلاقى اسلام

- طرح تاريخ و علوم تاريخ در قرآن كريم

- طرح پيشنهادى آموزش در مقطع إجتهاد

- مبانى و زمينه ها و شيوه ايجاد تحول در حوزه ها ى علميه

- برنامه آموزشى پيشنهادى براى حوزه هاى علميه بر محوريت قرآن كريم

برخى مسؤوليت ها :

مديريت سازمان تبليغات اسلامى خوزستان

مديريت حوزه هاى علميه اهواز و دزفول

مديريت پژوهش در :

مجمع جهانى اهل بيت (ع) ،

دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم ( بخش عربى )

مديريت برنامه ريزى و آموزش در :

سازمان تبليغات اسلامى خوزستان

مجمع انديشه اسلامى

مركز مديريت حوزه هاى علميه خواهران و...

مديريت اولين دوره ى تربيت محقق در مؤسسه ى دائرة المعارف فقه اسلامى

مديريت گروه فقه خانواده در جامعة المصطفى العالمية

مديريت گروه فقه در دانشگاه مجازى المصطفى

حكيم، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1289 ش)، پزشك، نويسنده و استاد دانشگاه. پس از پايان تحصيلات ابتدايى، وارد مدرسه ى ثروت شد و دوره ى تحصيلات متوسطه را در آن مدرسه گذراند. سپس به اروپا رفت و پس از تلاش بسيار از دانشگاه پاريس با درجه ى عالى، دانشنامه ى دكترى پزشكى در رشته ى كالبدشناسى گرفت. سپس به ايران بازگشت و به تدريس در دانشگاه پرداخت. از آثار او: «كالبدشناسى انسانى»؛ «كالبدشناسى بالينى»؛ «كالبدشناسى دستگاه گوارش»؛ «كالبدشناسى موضعى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (121/3)، مولفين كتب چاپى (308 -307/6).

حكيمي - محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد حكيمى در چهاردهم فروردين 1354 (1314 ق) (استاد، تاريخ درگذشت خويش را به اصحاب سرش گفته است (و «سر اهل السر مما لا يباح»)؛ اما اميد است كه با دعاى همان اصحاب سر، آن تاريخ به تأخير افتد و استاد ديرتر بزيد. ان ذلك على الله يسير.)، در مشهد زاده شد. پدرش، حاج عبدالوهاب حكيمى (م 1369 ش)، كه از يزد به آستان امام رضا - ع - پناه برده بود، از محترمين بازار مشهد و متشرع و اهل مراقبه بود و از شبهات مى گريخت. حكيمى در سال 1320 به مكتب و سپس به مدرسه رفت. پس از فرا گرفتن قرآن و صد كلمه (از كلمات قصار اميرالمؤمنين على -ع- با ترجمه ى منظوم)، و نيز مقدارى از ديوان حافظ، درسهاى دوره ى ابتدايى را در مدرسه فرا گرفت. درسال 1326 به حوزه ى علميه ى مشهد وارد شد و بيست سال در آنجا به علم اندوزى و خود سازى پرداخت. هشت سال به درسهاى مقدمات و سطح و دوازده سال به درس خارج اشتغال داشت و در جنب آن، پانزده سال

به تحصيل فلسفه و كلام پرداخت.

ادبيات عرب را نخست در نزد چند تن از طلاب فاضل، و بار ديگر در نزد شيخ محمد تقى اديب نيشابورى، معروف به اديب ثانى (م 1355 ش)، فرا گرفت و تقريرات همه ى دروس او را نوشت. اصول فقه و فقه را در محضر آيت الله ميرزا احمد مدرس يزدى (م 1350 ش)، كه خويشاوندش بود، و آيت الله على نمازى شاهرودى (م 1364 ش)، و ديگر دروس سطح و مقدارى از خارج را، از جمله خارج كفايه، در محضر آيت الله شيخ هاشم قزوينى (م 1339 ش)، آموخت. همچنين دوازده سال از افاضات آيت الله شيخ مجتبى قزوينى (م 1346 ش)، بهره برد و جلدين كفايه و خارج فقه و نيز درس معارف اعتقادى و اجتهادى و فلسفه (شرح اشارات و اسفار) و نقد فلسفه را از محضر او فرا گرفت و ضمن تماشاى رواق اشراق، همراه مشائيان تمشى كرد. ده سال نيز در درس خارج فقه واصول آيت الله العظمى سيد محمد هادى ميلانى (م 1354 ش)، حاضر شد و تقريرات درس اصول وى را بتفصيل و تقريرات برخى از دروس فقه را باختصار نوشت.

شرح باب حادى عشر را از بعضى از فضلا، و شرح تجريد را در محضر شيخ عبدالنبى كجورى (م 1419 ق)، و شرح منظومه را از شيخ غلامحسين محامى بادكوبه اى (م 1333 ش)، آموخت، در پى آموختن علوم مرسوم حوزه، در سرى هم در علوم ديگر كشيد كه مبادا چيزى را فروهشته باشد: نجوم و تقويم را در نزد حاج شيخ اسماعيل نجوميان (م 1356 ش)، و اوفاق و رمل را از محضر حاج

سيد ابوالحسن حافظيان (م 1360 ش)، و حاجى خان مخيرى (م ح 1350 ش)، و شيخ مجتبى قزوينى فرا گرفت.

گزافه نيست اگر بگويم از كوچكى آثار بزرگى در مشى حكيمى نمايان بود و: بالاى سرش ز هوشمندى مى تافت ستاره ى بلندى. شاهد اينكه در نوزده سالگى، هنگامى كه درسهايش در نزد اديب ثانى پايان يافته بود، قصيده اى به عربى، در بيش از چهل بيت، پاس مقام استاد را، سرود و در شب نوروز 1333، به وى پيشكش كرد. آنكه كه آن اديب اريب، آن قصيده ى عربى را، از آن طلبه ى نوجوان ديد، انگشت تعجب به دهان گرفت و او را، على رؤوس الاشهاد، بركشيد و «متنبى جوان» خواند. (شرح اين موضوع خواهد آمد.).

نيز گفتنى است كه استاد حكيمى دو جلد كفايه را در طى يك سال تحصيلى در نزد شيخ مجتبى قزوينى فرا گرفت. شيخ استاد چندان از ذكاوت وسرعت انتقال وى شگفت زده شده بود كه گفت: «تاكنون كسى با اين استعداد نديدم كه جلدين كفايه را در يك سال بخواند». (معاد جسمانى در حكمت متعاليه، ص 402.).

اين را هم بگوييم چندى پس از آنكه حكيمى شرح منظومه را به صورت اجتهادى و انتقادى، در نزد محامى بادكوبه اى فرا گرفت، وى ديگر او را نه «حكيمى»، كه «حكيم» مى خواند و مى گفت: «يا»ى نسبت را از نام حكيمى برداريد؛ او ديگر نه «حكيمى»، كه «حكيم» است.

همچنين روزى آيت الله ميلانى، در هنگام درس اصول، پس از اينكه بسمله گفت و خطبه خواند، چشم چرخاند و شاگرد جوانش را، كه در گوشه اى نشسته بود و در ديدگاه استاد نبود، نديد. سكوت كرد و سكوت مجلس را فرا

گرفت كه مگر چه شده آقا درس را متوقف كرده است! آنگاه فرمود: آقاى حكيمى نيستند. افلاطون تا ارسطو حاضر نمى شد درس را شروع نمى كرد؛ مى گفت عقل در مجلس درس حاضر نيست.

آرى، آن «متنبى جوان»، در نزد اديب ثانى، و آن «حكيم»، در نظر محامى بادكوبه اى، «ارسطوى دوم» و «عقل مجلس درس»، در نزد آيت الله ميلانى بود. و دانستنى است كه حكيمى جوانترين فرد در درس ميلانى بود و همگان از او پيشنه ى علمى و حوزوى ديرينه ترى داشتند. حتى در آن جمع، فاضلانى بودند كه حكيمى برخى از متون مقدمات و سطح را نزد آنان خوانده بود.

اين را نيز بگويم كه استاد حكيمى قدم در سى سالگى نگذاشته بود كه علامه شيخ عبدالحسين امينى (م 1349 ش)، در نامه اى كه از نجف برايش نوشت، وى را با عنوان «العلامة الجليل» مورد خطاب قرار داد. در اين نامه، كه با عبارت «با هزاران شوق ديدار» آغاز شده، استاد حكيمى به همكارى مطبوعاتى دعوت گرديده و در آن آمده است:

زياد از حد مايلم كه از قلم و قدم شما خدمات شايانى نسبت به مولا بوده باشد و شما شريك اين اعمال گرديد كه تحقيقا موجب توفيق است. لذا اين زحمت را به عهده ى جناب عالى مى گذارم؛ والا رفقاى زيادى در تهران هست كه با جان و دل حاضرند كه اين خدمات را عهده دار شوند. و اين تصديع، رمز محبت حقير است نسبت به شما. (اين نامه ى بدون تاريخ در حدود 1341 نوشته شده و تصويرى از آن در نزد اينجانب هست.).

در همين سالها بود كه شيخ آقا بزرگ تهرانى (م 1348 ش)، در ضمن اجازه ى روايى

به استاد حكيمى، از وى با القاب «الفاضل الكامل البارع الاريب والاستاد المحقق الماهر الاديب» ياد كرد. (شيخ آقا بزرگ تهرانى، ص 67. تاريخ ابن اجازه رجب 1382، برابر با آذر 1342 است.) و اين اجازه كتبى، پس از اجازه ى شفاهى اى بود كه شيخ در حرم مطهر امام رضا -ع- در جمادى الاول 1382 به استاد حكيمى داده بود.

هيچگاه استاد حكيمى از زندگى آموزشى خود حكايت نكرده است؛ فقط در يك - دو جا، آن هم جايى كه مى خواسته است خاطر نشان كند كه با علم اصول مخالف نيست، بناچار، از تحصيلاتش، آن هم فقط تحصيلات اصولى خويش، سخن گفته است:

در ايام تحصيل، كفايه و مقدارى از درس خارج را نزد آيت الله حاج شيخ مجتبى قزوينى خواندم، و مقدارى خارج كفايه را نزد آيت الله حاج شيخ هاشم قزوينى. و هفت سال در درس خارج اصول آيت الله العظمى حاج سيد محمد هادى ميلانى (1313 ق - 1395 ق)، حاضر مى شدم و همه ى درس را با دقت مى نوشتم؛ به طورى كه هيچيك از شاگردان ايشان در آن دوره به اين تفصيل نمى نوشتند. سپس مقدارى از مطالب را (از باب «اوامر»)، به عربى برگردانم و در صدد تنظيم و تأليلف تقريرات اصول ايشان بر آمدم. بخشى از مقدار عربى شده را نزد ايشان بردم، ديدند و پسنديدند و بسيار تشويق و ترغيب كردند كه همه، به همان صورت، آماده شود تا به چاپ برسد. و خود اظهار مى داشتند كه اگر اين تقريرات تدوين يابد و تعريب گردد و به چاپ برسد، در شمار بهترين و مهمترين كتب علم اصول جاى خواهد گرفت...

بارى، اين امور بود،

ليكن اينجانب پس از تأمل در اينكه در علم اصول فقه كتابهاى بسيارى نوشته شده است، و اصول آيت الله ميلانى نيز مفصل است، و همچنين پس از اينكه استاد ديگر، مرحوم حاج شيخ مجتبى قزوينى، به چاپ كتابهايى در اصول و تقريرات اصولى، افزون بر آنچه هست، رضايت خاطرى ندارند، از ترجمه ى كامل و چاپ و عرضه ى آن تقريرات منصرف گشتيم. (مكتب تفكيك، ص 369-368. همچنين استاد در همين باره مرقوم داشته اند: «كتاب اصولى را كه از افاضات مرحوم آيت الله العظمى ميلانى (م 1395 ق)، با تحريراتى از خودم، شروع به نوشتن كردم و مقدارى را خدمتشان بردم، پس از ملاحظه فرمودند: «اگر اين كتاب را تكميل كنيد و چاپ شود كفايه را نسخ مى كند.» معاد جسمانى در حكمت متعاليه، ص 403.).

استاد حكيمى سالها در لباس روحانيت بود، (حكيمى تا سال 1345، كه در حوزه ى مشهد بود، كسوت روحانيت داشت، اما لباسش را سنگين نكرده بود. به جاى قبا يك پالتوى ساده مى پوشيد و عمامه اش به دستار شبيه بود.) اما هرگز روحانيت را حرفه ى خود نكرد. زيرا پس از آنكه لباس روحانيت به تن كند، لباس زهد و اعراض به تن كرده بود. سرانجام در سال 1345، با رضايت استادش، شيخ مجتبى قزوينى، از حوزه و لباس روحانيت بيرون آمد، اما هموازه نگاهش به حوزه است و مخاطبش، نسلهاى جوان.

حكيمى جوان، در حوزه علميه ى خراسان، در محضر استادانى زانو زد كه، همه و همه، پروا پيشه بودند و از دنيا رسته و پشت كرده به جاه و مقام. هر يك، جهانى در گوشه اى بودند و همنشين خدا (گفته اند: «رسد آدمى به جاى كه

بجز خدا نبيند»، اما از اين برتر هم در امكان است و مى توان گفت رسد آدمى به جايى كه همنشين خدا شود. اين، ادعايى از جانب انسان نيست، بلكه ارتقايى است كه خداوند به آدمى ارزانى داشته و فرموده است: انا جليس من ذكرنى.) و خدازى («خدازى»، از ساخته هاى استاد حكيمى است و آن را معادل كلمه ى «متأله» نهاده و در توضيح آن نوشته است: «انسانى كه در شناخت خدا و توجه به خدا و عبادت خدا غرق است؛ براى خدا هست و براى خدا زندگى مى كند...» خورشيد مغرب، ص 192. به عبارت ديگر، خدازى كسى است كه ترجمه ى اين آيه باشد: قل ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين. سوره ى انعام (6)، آيه ى 162.) و به دور از تعلقات دنيوى و مريد بازى و آقا منشى و اشرافيگرى علمى. استاد حكيمى، حكايتهايى از مشى و منش ساده و مردمى آنان نقل مى كند كه امروزه افسانه و مثل شده است و مانند آنها را در كتابهاى گذشتگان مى توان يافت. (شرح حال شمارى از اين استادان در كتاب مكتب تفكيك آمده است.).

از ميان آن استادان، آنكه بيش از همه بر حكيمى تأثير گذاشت و در معمارى شخصيت علميش نقش داشت، شيخ مجتبى قزوينى بود. وى، به گفته ى استاد حكيمى، يكى از سه ركن مكتب تفكيك (مكتب تفكيك به نظريه اى گفته مى شود كه قائل به تفكيك دين از فلسفه و عرفان است. شرح آن بيايد.) در قرن چهاردهم هجرى بود و صاحب كشف و كرامات و مشرف شده به آستان حضرت ولى عصر - عج - و دارى اخلاق باطنى و اهل عبادات

و رياضات و مسغرق در خلسات. (براى تحقيق بيشتر درباره ى وى رجوع شود به: محمد على رحيميان، متأله قرآنى شيخ مجتبى قزوينى خراسانى، مقدمه ى محمد رضا حكيمى (چاپ اول: قم، انتشارات دليل ما، 1382).) حكيمى دوازده سال از محضر او درس آموخت، اما چهل سال است كه به مكارم اخلاى او رطب اللسان است و هنوز خود را مريد وى مى داند.

استاد حكيمى در كتاب خورشيد مغرب، از چهار تن از متقدمان و چهار تن از معاصران ياد كرده است كه به محضر آن حضرت مشرف شدند. چهار فرد اخير عبارتند از: سيد موسى زر آبادى (م 1353 ق)، ميرزا مهدى اصفهانى (م 1365 ق)، شيخ على اكبر الهيان (م 1380 ق) و شيخ مجتبى قزوينى (م 1386 ق). (ر.ك: خورشيد مغرب:، ص 205.) از اين چهار تن، دو فرد اخير، استاد حكيمى بودند و دو فرد نخست، استاد استادان او.

به هر رو، حكيمى در محصر استادانى زانوى ادب زد كه، به يافت او، به محضر حضرت ولى عصر - عج - حضور يافته بودند. از اين روست كه وى، شاهكار خويش را (جلد سوم تا ششم الحياة (كتاب مزبور، تأليف استاد حكيمى و محمد حكيمى و على حكيمى، از دانشوران حوزه ى علميه ى خراسان، است. اين كتاب همواره به استاد نسبت داده مى شود و ما نيز در كتاب حاضر، براى رعايت اختصار، گاه چنين كرده ايم؛ اما به گفته ى استاد، الحياة «تأليف مشترك» است.)، به اين چهار چهره تقديم و از آنان چنين ياد كرده است: «عالمان بزرگ ربانى»، «متألهان سترگ قرآنى»، «سره سازان معارف وحيانى»، «پيرايندگان بنيادهاى تعقل قرآنى»، «متعقلان ژرفكاو» و «مربيان تأثير آفرين». (ر.ك:

ترجمه ى الحياة، ج 3، ص 4-3. گفتنى است از آنجا كه ترجمه ى الحياة را استاد حكيمى، با دقت بسيار، ويراسته و با متن آن تطبيق داده، در سراسر اين كتاب بدان ارجاع داده شده است. به هر حال، ترجمه ى الحياة، اعتبار اصل كتاب را دارد و، مضافا اينكه، گاه مطالبى افزون بر اصل، به خامه ى استاد حكيمى، در آن آمده است.).

هنگامى كه حكيمى مدارج عالى علمى را در حوزه ى علميه ى مشهد گذراند، دو راه در پيش داشت: يا مانند ديگر همدرسان خود در حوزه بماند و به تدريس فقه و اصول بپردازد و، النهايه، سر از مرجعيت در آورد، و يا اينكه پلى از حوزه به جامعه و جوانان بزند و خوراك فكرى براى آنان فراهم آورد و، النهايه، به آنجا برسد كه اينك رسيده است.

گذشت كه استاد حكيمى، مانند همدرسان خود، در حوزه نماند و پلى از حوزه به جامعه زد و، به عبارت خويش، «هجرت الى التكليف» كرد. وى در خرداد 1345، هنگامى كه از سى سالگى گذشته بود، از حوزه ى علميه ى مشهد به تهران آمد، و در واقع، از همه ى القاب و مقامات و مزايا و عناوين حوزه چشم پوشيد.

استاد حكيمى از سال 1345 تا 1357 در چند مؤسسه ى فرهنگى انتشاراتى در تهران، از جمله بنياد فرهنگ ايران، شركت سهامى انتشار و مؤسسه ى انتشارات فرانكلين، اشتغال داشت. (برخى از همكاران حكيمى در انتشارات فرانكلين عبارت بودند از: احمد آرام، احمد سميعى گيلانى، ابوالحسن نجفى، نجف دريابندرى، جهانگير افكارى، اسماعيل سعادت، عبدالمحمد آيتى، غلامعلى حداد عادل و عبدالحسين آذرنگ. كريم امامى، از مسؤولان اين انتشارات، در مصاحبه اى گفته است: برخى از كاركنان فرانكلين

كسانى بودند كه به علت فعاليتهاى سياسى به زندان رفته بودند و در سازمانهاى دولتى نمى توانستند شاغل شوند. مؤسسه ى فرانكلين اين افراد را مى پذيرفت و ساواك هم تقريبا راضى بود كه اينها در فرانكلين مشغول به كار شوند. زيرا مى خواست در جايى كار كنند كه آمد و رفت و روابطشان زير نظر باشد. يكى از كسانى كه تحت نظر ساواك بود، آقاى محمدرضا حكيمى بود. عبدالحسين آذرنگ و على دهباشى (به كوشش)، «سلسله گفت و گوها پيرامون نشر ئو فرهنگ»، بخارا (شماره ى 22-21، آذر ذ اسفند 1380)، ص 157.) او، بدرستى و از سر اجتهاد، تشخيص داده بود كه بايد در مؤسسه هاى فرهنگى داخل شد و تا آنجا كه مى توان «تعالى انديشه ى اسلامى را روشن ساخت.» همچنين محض احتياط و براى اطمينان بيشتر، از دو مرجع تقليد (آيت الله خمينى و آيت الله خوئى)، اجازه گرفت. پس از چند سال فعاليت هم كه مى خواست كناره بگيرد، با استاد مطهرى مشورت كرد و او نه تنها كناره گيرى را صلاح ندانست، بلكه «حرام» شمرد. بدين ترتيب با اطمينان بيشتر به كار مشغول شد و در آن مدت با صتحيح محتوايى شمارى آثار و تعليقه نگارى بر چند كتاب مهم، ضمن كار ادارى، «تعالى انديشه ى اسلامى را روشن ساخت.»

همكاران حكيمى در آن مؤسسه ها، او را يك روحانى بى عمامه مى دانستند كه بر نمى تابد كتابى منتشر شود و كلمه اى خلاف دين در آن باشد. به گفته ى يكى از همكاران او در انتشارات فرانكلين: «محمدرضا حكيمى همه ى دانش و تجربه ى خود را معطوف به اين مى كرد كه هيچ اصلى از اصول اسلام نقض نشود و نكته اى خلاف واقع در نوشته

نباشد.»

در خود ذكر است كه تدريس استاد حكيمى در دانشگاه تهران، در دوره ى دكتراى ادبيات، از سال 1355 تا 1357، و بنا به دعوات دكتر عبدالحسين زرين كوب بود. در آغاز در حدود سى نفر در اين دوره ثبت نام كردند؛ اما ديرى نگذشت كه بيش از سيصد نفر در كلاسهاى استاد حضور مى يافتند. وى براى نخستين بار به جاى متونى چون تاريخ ابن خلكان، كه رايج بود، نهج البلاغه را متن درسى قرار داد. استقبال دانشجويان از اين كلاس و مرعوبيت ساواك از اين ازدحام، منجر بدان شد كه با دخالت پليس و ساواك، تعطيل شود.

همچنين گفتنى است كه استاد حكيمى، در پى هجرت تكليفى از حوزه ى علميه ى مشهد، به جرم فعاليت عليه رژيم شاه، در سال 1345، چند بار در وى و مرند و سلماس و اروميه بازداشت و زندانى شد. وى آخرين بار در سال 1357 دستگير و در كميته ى تهران زندانى گرديد.

در آثار حكيمى، تا سال 1357 (پيروزى انقلاب اسلامى ايران)، بيشتر از قيام و پيكار سخن رفته و از موضوعات ديگرى هم كه سخن گفته شده، قيام و پيكار نتيجه گيرى و بدان دعوت شده است. (از جمله رجوع شود به: فرياد روزها، سرود جهشها، بيدارگران اقاليم قبله و امام در عينيت جامعه.) آهنگ و جهت كلى كتابهاى او، تا آن تاريخ، «قيام» است و گفته ها و نوشته هاى ديگر مقدمه و زمينه و براى آن است. اما از سال 1357 بدين سو، آهنگ و جهت كتابهاى حكيمى تغيير كرد و به «قسط» تبديل شد. (از جمله رجوع شود به: كلام جاودانه، قيام جاودانه، جامعه سازى قرآنى و الحياة (بويژه جلد

سوم تا ششم).) وى از آن هنگام همواره از قسط سخن گفته و سخنهاى ديگر را همچون مقدمه ى آن قرار داده و، در واقع، قسط را ترجيع بند سخنان خود ساخته است. بنابراين چكيده ى همه ى نوشته هاى حكيمى و آهنگ و پيام آن، در يك عبارت، عبارت است از: «قيام به قسط».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

حكيمي فلاطوري، عبدالجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پروفسور عبدالجواد حكيمي فلاطوري در سال 1304 در محله بيدآباد اصفهان چشم به جهان گشود. بعد از طي كردن دوران دبستان همزمان با فراگيري علوم متوسطه در جرگه حوزويان درآمد. عبدالجواد در شرح حال احوال خود چنين مي گويد: « يادم هست يك زمستان را با كوزه اي شيره و روزي يك يا دو قرص نان به سر مي آورديم ولي غرق در انديشه و خواندن و اندوختن شده بوديم. همان پيماني كه اميرالمؤمنين (ع) از دانشمندان امّت گرفته بود كه لحظه اي در برابر پرخوري ستمگر و گرسنگي ستم رسيده قرار و آرام نداشته باشيد، سرلوحه زندگي خود كرده بوديم. فلاطوري در 21 سالگي براي تكميل اندوخته هاي علمي خود به تهران رفت و از محضر فرهيختگاني همچون حاج شيخ محمد تقي آملي و حاج شيخ محمد علي شاه آبادي بهره برد. سپس در پي مباحثي با دانشمند بزرگ حاج شيخ محمد رضا كلباسي پيرامون كتاب جواهر الكلام داشت به اخذ اجازه روايت و گواهي اجتهاد از محضر ايشان نائل آمد. ايشان در سن 30 سالگي به آلمان هجرت نمود و با تحصيل در رشته هايي همچون فلسفه- علوم تربيتي و تطبيق اديان به درجه دكترا نائل آمد. او به چندين زبان از جمله آلماني، يوناني، لاتين مسلط

بود. در آلمان يك مركز تحقيقات شيعه شناسي پايه گذاري كرد و مهم¬ترين منابع فقهي اصولي، كلامي و فلسفي شيعه را در آن گرد آورد. وي تمام كتابها را كه حدود 4000 جلد بود شخصاً خريداري كرده بود.

فلاطوري در شناساندن دين مبين اسلام به نحو صحيح در آن كشور اقدامات مؤثري انجام داد. 60 كتاب و مقاله به زبان آلماني، 15 مقاله به زبان فارسي، ترجمه كتاب هاي تاريخي از فعاليت هاي ديگر وي مي باشد. وي همواره به اين حديث پيامبر اكرم صلي ا... عليه و آله تأكيد داشت كه: « هر كس علم(علوم حقيقي و معارف واقعي) را به جز در قرآن بجويد خداوند او را به گمراهي افكند». همچنين در مصاحبه هاي خويش به اين نكته اشاره مي نمود كه موفقيتش در تبليغ اسلام در غرب به اين جهت بوده كه به خود قرآن كريم استناد مي كرده است. او مي گفت: «من اگر در اروپا تبليغ اسلام مي كنم كه بحمدالله مقبول افتاده حتي يك ذره ا ز انديشه عقلي را در تبيين اسلام نمي آورم. خود قرآن بهترين بيان كننده اسلام است. دوري ما از قرآن اَسفبار است»

از جمله خدمات بسيار مهم فلاطوري كاري بود كه درباره اصلاح كتاب هاي درسي مدارس كشورهاي غربي انجام داد. چنان كه كتاب هاي درسي 17 كشور اروپايي را از پيش داوري هاي مغرضان و نادانان پاكسازي نمود. وي به استعمارشناسي توجه داشت و ضرورت آن را به خصوص براي شرق اسلامي درك مي¬كرد. از اين رو به افكار سيد¬جمال الدين و تجربه هاي او ژرف مي نگريست. وقتي به او پيشنهاد شده بود كه

به ايران بيايد و فلسفه و جامعه شناسي تدريس كند در پاسخ بي درنگ گفته بود: «من اگر بيايم قرآن تدريس مي¬كنم، نهج البلاغه تدريس مي كنم.»

استاد فلاطوري نهج البلاغه را شرح قرآن مي دانست و درباره آن مي گفت: «علي (ع) چون شمع مي سوزد تا سوختنش چراغ هدايت ديگران قرار گيرد. آري سخنان مولا شارح كلام الله است و شرح دهنده قرآن و دقايق و اسرار آن».

به حق در مورد وي گفته شده كه« فلاطوري غريب زيست و غريب مرد». ايشان در سال 1417 ه_ .ق در شهر كُلن آلمان وفات كردند و پيكرش بنا به وصيت او به اصفهان منتقل شد و در تخت فولاد در كنار مزار فقيه و حكيم بزرگوار آيت الله العظمي حاج آقا رحيم ارباب به خاك سپرده شد.

حكيمي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود حكيمي در سال 1323ه.ش در تهران متولد شد و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي ومتوسطه، براي تحصيل دررشته زبان انگليسي وارد دانشگاه تربيت معلم شد و پس از مدتي تدريس در مدارس، براي ادامه تحصيل دررشته تعليم و تربيت به انگلستان رفت و پس از دريافت درجه فوق ليسانس و بازگشت به ايران، به تدريس در مراكز تربيت معلم پرداخت. وي اكنون (1383ه.ش) بازنشسته است و به كار مورد علاقه خود كه همان تحقيق و تاليف درزمينه ادبيات معاصر انقلابي ايران و تاريخ تمدن است، مي پردازد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات ديني و معاصر

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمود حكيمي در شهريور ماه سال 1323ه.ش در محله ميدان خراسان درتهران در خانوده اي مذهبي متولد شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمود حكيمي

پس از طي تحصيلات متوسطه موفق به دريافت مدرك كارشناسي زبان انگليسي از دانشگاه تربيت معلم شد. وي پس از و مدتي تدريس در مدارس تهران، به انگلستان رفت و پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد، به تدريس در مراكز تربيت معلم مشغول شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمود حكيمي از روزگار تحصيل به ادبيات فارسي و تاريخ تمدن علاقه داشت و با اين گرايش به مطالعه آزاد مي پرداخت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمود حكيمي سالها در مدارس تهران به عنوان معلم زبان انگليسي ، و پس از بازگشت از انگلستان به عنوان مدرس تعليم و تربيت درمراكز تربيت معلم به تدريش اشتغال داشته و اكنون نيز مدتي است بازنشسته شده و به تحقيق و تاليف مي پردازد.

فعاليتهاي آموزشي : محمود حكيمي سالها تدريس زبان انگليسي مدارس تهران را به عهده داشته، و پس از بازگشت ازانگلستان نيز استاد تعليم و تربيت دردانشگاههاي تربيت معلم بوده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه، تحقيق و تاليف و سرودن اشعاري با مضمون ادبيات معاصر و انقلابي ايران و تاليف كتبي پيرامون تاريخ تمدن از كارهاي روزمره محمود حكيمي است.

آرا و گرايشهاي خاص : محمود حكيمي در آثار ادبي خود مدافع ادبيات انقلاب ايران است و نيز در تاريخ تمدن به اخلاق گرايي و اصنافي چون صوفيان و پهلوانان توجه خاصي دارد.

جوائز و نشانها : فرهنگسراي نوجوانان درمنطقه 18 شهرداري تهران كتابخانه اي رابه نام محمود حكيمي نام گذاري كرده است كه در سال 1382 ه.ش توسط شخص محمود حكيمي افتتاح شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ تمدن جهان باستان يا داستان

زندگي انسان

ويژگي اثر : مجموعه اي است 21جلدي كه اولين جلد آن در سال 1360ه.ش و جلد بيست ويكم آن در 1382ه.ش منتشر شده است.

2 غرب بيمار

ويژگي اثر : غرب بيمار نخستين كتاب محمود حكيمي بود كه در سال 1351ه.ش منتشر شد.

3 مباني ادبيات ديني كودكان و نوجوانان

ويژگي اثر : اين كتاب آخرين و جديدترين اثر اوست كه با همكاري مهدي كاموس آن را به نگارش در آورده است.

4 همراه با عارفان ، عياران و جوانمردان

ويژگي اثر : كتابي است شامل شرح حالهاي بزرگان عرفان، عياران . جوانمرداني چون پورياي ولي و غلامرضا تختي.

حكيميان، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد حكيميان

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/2

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي ، راهنمايي و دبيرستان را به ترتيب در مدارس قوامي ، آقا و رازي شهرستان يزد با موفقيت گذراندم و در سال 1357 شمسي در رشته صنايع غذايي دانشگاه شيراز پذيرفته شدم . پس از انقلاب فرهنگي در سال 1359 در كميته فرهنگي جهاد سازندگي يزد مشغول به خدمت به جامعه روستايي و انقلابي ايران اسلامي شدم . در سال 1360 با پذيرش در مدرسه حقاني قم مشغول به تحصيل علوم حوزوي گرديدم . پس از بازگشايي دانشگاهها از تحصيل انصراف دادم و تا سال 1363 را در مدرسه حقاني تحت برنامه مدرسه ، علوم حوزوي از قبيل ادبيات ، اصول ، منطق و معاني و بيان را گذراندم .

با آغاز درس شرح لمعه در سال 1363 ازدواج كردم و براي مدت 10 سال به دليل مشكلات، در حوزه علميه يزد – مدرسه خان – شرح لمعه ، رسائل ، كفايه ، مكاسب و حدود 3 سال خارج زكات و خمس را گذراندم و در سال 1373 بار ديگر به قم مراجعت نمودم كه بحمد الله تا كنون توقيق شركت در دروس خارج فقه و اصول آيات عظام و مراجع تقليد آقايان حاج شيخ جواد تبريزي ( درس فقه ) ، حاج شيخ وحيد خراساني ( اصول ) ، حاج شيخ فاضل لنكراني ( حج ) ، حاج سيد محمد حسن مرتضوي لنگرودي ( اصول ) را پيدا كردم . شايان ذكر است كه در طول تحصيل بخشهايي از كتابهاي اصول فقه مرحوم مظفر در اصول ، كتاب شرح لمعه در فقه ، كتاب مكاسب شيخ در فقه المعاملات را نيز تدريس كرده ام .

لازم به ذكر است كه در سال 1373 همزمان با رجعت به قم از طريق كنكور سراسري در رشته حقوق دانشگاه مفيد مشغول شدم كه مدرك ليسانس را با معدل 49/18 در طول مدت 3 سال و مدرك فوق ليسانس را نيز بلا فاصله با معدل 39/18 گذراندم و در سال 1379 از عنوان پايان نامه كارشناسي ارشد خود تحت عنوان ( دين موجل و آثار و احكام آن در حقوق ايران ) دفاع نمودم . اين پايان نامه به عنوان سطح 3 حوزه علميه قم نيز پذيرفته شد و هم اكنون مشغول به نوشتن رساله سطح 4 دروس حوزه علميه قم تحت عنوان ( ضمان قهري در فقه اماميه

) مي باشم و تحصيلات دانشگاهي را نيز در دانشگاه تهران و پرديس قم در رشته حقوق خصوصي ادامه داده و با گذراندن موفقيت آميز امتحان جامع دكتري مشغول مطالعه موضوع رساله دكتري حقوق خصوصي مي باشم . متذكر مي گردد كه اينجانب در چندين سال اخير در دانشگاههاي ( پيام نور قم ، مفيد قم ، مركز جامعةالاسلاميه قم ) مشغول به تدريس دروس دانشگاهي رشته حقوق در موضوعات حقوق مدني ، حقوق تجارت ، متون فقه ، آيات الاحكام و اصول بوده و هستم و هم اكنون مسئوليت گروه حقوق پژوهشگاه حوزه و دانشگاه را نيز عهده دار مي باشم.

حلبي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد دكتر علي اصغر حلبي از محققان ، مولفان و مترجمان پركار و كوشاي معاصر است و در ميان آثار پرشمار او چندين اثر قرآني ديده مي شود كه ياد خواهد شد . علي اصغر حلبي فرزند علي اكبر در سال 1323 در اردبيل متولد شد . تحصيلات ابتدايي و متوسطه را همراه با مقدمات عربيت و فقه و اصول و منطق و فلسفه در مدارس قديم همان شهر پيش استادان فرا گرفت . او داراي ليسانس فلسفه از دانشگاه تهران است . سپس چند سال براي ادامه ي تحصيلات عالي به دانشگاه ادينبوره [ ادينبورگ ] در اسكاتلند سفر كرد و در سال 1359 / 1980 از همان دانشگاه درجه ي دكتراي فلسفه و فرهنگ اسلامي گرفت . آثار كتابي ايشان اعم از تاليف و ترجمه نزديك به چهل اثر است . از آن ميان اين آثار قرآن پژوهانه است : آشنايي با علوم قرآني ، تاثير قرآن و حديث

در ادب فارسي ، ترجمه ي تفير كبير فخر رازي كه 4 تا 5 جلد آن تاكنون ( زمستان 1383 ) منتشر شده است و سرانجام ترجمه ي قرآن مجيد كه معرفي و نقد آن موضوع اين مقاله است . در حال حاضر دكتر حلبي به تدريس در دانشگاه هاي تهران و تحقيق و تاليف آثار ارزشمند اشتغال دارد .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

حلبي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ محمودين صديق المحدثين مرحوم حاج شيخ غلامرضا معروف به حلبى واعظ از دانشمندان مبرز و وعاظ نامى معاصر است در تهران تولد ايشان در روز يكشنبه 13 جمادى الاولى 1318 قمرى در مشهد مقدس واقع شده و تحصيلات مقدماتى قرآن و كتب فارسى را در مكتبهاى بعضى از معلمين نموده و ادبيات نحو و اشتقاق و معانى

بيان را خدمت مرحوم ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى و منطق را خدمت مرحوم حاجى محقق و شرح لمعه را خدمت مرحوم ميرزا محمدباقر مدرس رضوى و مقدارى از قوانين را خدمت مرحوم حاج ميرزا جعفر شهرستانى كه از مشاهير مدرسين مشهد بودند تحصيل نموده آنگاه مدت دو سال دروس عقلى را نزد اساتيد بزرگ فلسفه مانند مرحوم شيخ حسن كاشانى و مرحوم شيخ اسدالله يزدى و مرحوم حاج فاضل خراسانى خوانده سپس مدت چهار سال خدمت يگانه استاد فيلسوف عصر مرحوم آقا بزرگ شهيدى قدس سره اشارات و اسفار و بعضى ديگر از كتب فلسفه را تحصيل كرده.

پس از آن سطح كفايه را خدمت مرحوم آيت الله آقاشيخ محمد نهاوندى و مرحوم آيت الله حاج ميرزا احمد كفائى و دروس خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت الله

حاج ميرزا محمد آقازاده خراسانى و آيت الله العظمى آقاى حاج آقا حسين قمى قدس سره تحصيل نموده و پس از آن مدت چهار سال در محضر مرحوم آيت الله العظمى آقا ميرزا محمدمهدى غروى اصفهانى حاضر شده و از اقيانوس علم و عرفان آن بزرگوار اغترات غرفه اى نموده و پس از واقعه جان گداز مسجد گوهرشاد كه در سال 1313 شمسى واقع گرديد مدت هشت سال مشغول امور فلاحتى شده و پس از انقلاب محور و آزادى محراب و منبر مجددا مراجعت به شهر نموده و از تحصيل و تدريس محروم فقط به امر منبر قناعت نموده تا در سال 1331 شمسى كه به تهران هجرت و تاكنون كه سال 1352 خورشيد پست ساكن تهران و از طريق منبر به خدمات دينى و ترويج معارف اسلامى و ساير خدمات دينى اشتغال دارند.

مولف گويد. علامه حلبى از گويندگان نامى و خدمتگذاران سامى عصر حاضر است و اخلاص شديدى بساحت مقدس حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف دارد و مبارزات علمى بسيارى با فرق ضد ولايت و منحرفين نموده و با مجادلات حسنه جماعت زيادى را برگردانيده و هدايت به پيروى از ائمه اثناعشر عليهم السلام نموده اند از آثار ايشانست انجمن جوانان كه براى جلوگيرى كردن از تبليغات سوء فرقه ضاله و مبارزه كردن با آنها تاسيس و افراد بسيار مبرزى تربيت كه بحمدالله تاكنون صدها نفر از منحرفين از طريقه حقه را به راه حق هدايت نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حلمي بخاري، علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم و هفتم ق)، حكيم و عارف. از تأليفات وى: «بحر المعانى و صفو الامانى»، در اخلاق و معارف و تصوف كه در سال 601

ق به پايان رسانيد و در آن نظم و نثر فارسى بسيار جالب بكار برده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (122).

حلي، ابوالقاسم، نجم الدين جعفر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(علامه) ابوالقاسم نجم الدين جعفر بن حسن بن يحيى معروف به محقق اول يا محقق حلى، از بزرگان فقيهان شيعه (ف. 676 ه.ق.). وى معاصر نصيرالدين طوسى بود و از او و پدر خويش اجازه گرفت. از تأليفات او شرايع الاسلام، نافع، معتبر، مسالك (در اصول دين)، نكت النهاية (شرح نهايه شيخ طوسى)، معارج (اصول فقه)، تنبيه (منطق)، و نهج الاصول را بايد نام برد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

حليمي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين حليمي درسال 1319 درشهر همدان به دنيا آمد .وي پس از ورو د به مدارس جديد و اتمام دوره دانشسراي مقدماتي همدان و اخذ مدرك متوسطه در رشته ادبيات فارسي به معلمي پرداخت . او در دانشكده هنرهاي زيبا در رشته نقاشي به تحصيل پرداخت . به منظور ادامه تحصيل و كسب اطلاعات جديد عازم فرانسه شد . وي با ورود به دانشكده هنرهاي تزييني پاريس (آر_دكو) و همچنين در دوره فوق ليسانس هنرهاي تجسمي دانشگاه سوربن تجربيات تازه اي را شروع كرد . ابتدا از دوره فوق ليسانس رشته گرافيك (كمونيكاسيون _ ويزوئل ) فارع التحصيل شد ، پس از آن فوق ليسانس هنر هاي تجسمي و بعد دكتر اي سيكل سوم را از دانشگاه سوربن در سال 1360 به اتمام رساند و بلافاصله به ايران مراجعه كرد .نامبرده در حال حاضر دانشيار دانشكد? هنرهاي زيباي دانشگاه تهران مي باشد . كتاب"اصول و مباني هنرهاي تجسمي"تاليف،محمد حسين حليمي ، در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : هنر

رشته : هنرهاي تجسمي

گرايش : گرافيك

والدين و انساب : محمد

حسين حليمي درسال 1319 درشهر همدان به دنيا آمد . وي در يك خانواده سنتي و مذهبي چشم به جهان گشود و از هفت سالگي نزد پدر بزرگش مرحوم ميرزا غلامحسين اسلامبوالچي كه در انواع علوم و فنون وارد بود پرورش يافت .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمد حسين حليمي در1319 ه.ش درهمدان متولدشد . دوران كودكي وي مصادف با آخرين سالهاي حكومت رضا شاه و روي كار آمدن محمد رضا شاه پهلوي بوده است . درآن روزگار بسياري از دانشجويان و هنرمندان ايراني براي تحصيل به اروپا ، به ويژه فرانسه مي رفتند . نظام علمي و فرانسه بردانشگاههاي كشورنيز اثر گذار بوده است .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد حسين حليمي پس از ورو د به مدارس جديد و اتمام دوره دانشسراي مقدماتي همدان و اخذ مدرك متوسطه در رشته ادبيات فارسي به معلمي پرداخت . پس از وقفه اي چند ساله براي تكميل معلومات خود به دانشگاه را ه پيدا كرد و در دانشكده هنرهاي زيبا در رشته نقاشي به تحصيل پرداخت و از آنجا فارغ التحصيل شد . پس از آن مجددا در چند مركزهنري به تدريس پرداخت . با وجود در آمد خوبي كه كسب مي كرد ،از سال 1354 جهت مطالعه و ادام? تحصيل مقيم پاريس گرديد و درج? كارشناسي ارشد در دو رشت? هنرهاي تجسمي و گرافيك را به ترتيب از دانشگاه سوربن و مدرس? عالي هنرهاي تزئيني پاريس اخذ نمود و در سال 1360 تز دكتراي خود را در زمين? زيبايي شناسي و علوم هنر در دانشگاه سوربن گذراند

استادان و مربيان : محمد حسين حليمي

يكي از يگانه معلم خود را ، پدربزرگش مرسوم ميرزا غلامحسين اسلامبوچي مي داند كه به وي خوشنويسي و برخي از فنون را آموخت . وي در مدرسه آر-دكو ، رنگ شناسي را زير نظر يكي از استادان صاحب نام ›« ژان فيليپ لانكلو « تحقيق مي نمود و ارزشهاي زيبايي شناسي خط اسلامي را در دانشگاه سوربن تحت نظر «الكساندرپاپادوپولو » تكميل مي كرد .وي همچنين از محضر اساتيد و هنرمندان بزرگي همچون مرحوم حسين زرين خط و مرحوم ميرخاني و مرحوم يحيي كارگر و شماري ديگر از اساتيد هنرمند ايراني و خارجي استفاده نموده است.

وقايع ميانسالي : محمد حسين حليمي در پاريس در دو زمينه تحقيقاتي فعاليت مي كرد . يكي از زمينه هاي كار ايشان «رنگ شناسي » بود كه در مدرسه آر0دكو زير نظر يكي از استادان صاحب نام با عنوان «شعررنگ درمعماري اسلامي ايران » انجام مي شود . تحقيقدديگر در رابطه با ارزشهاي زيبايي شناسي خط اسلامي بود كه به طور گسترده برروي عملكرد زيبايي شناسيخط در مسجد جامع اصفهان در دانشگاه سوربن انجام مي گرفت .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد حسين حليمي به غير از تدريس به فعاليتهاي گرافيكي و عكاسي كه خود آموخته بود مي پرداخت و نير با فعاليتهاي گرافيكي ،نقاشي و عكاسي زندگي خود را اداره مي نمود .نامبرده در حال حاضر دانشيار دانشكد? هنرهاي زيباي دانشگاه تهران مي باشند

فعاليتهاي آموزشي : محمد حسين حليمي پس از اخذ ديپلم متوسطه در رشته ادبيات فارسي پرداخت .همچنين پس از دريافت درجه ليسانس در دانشكده هنرهاي تزييني ، انسيتو تربيت مربيان هنري و مدرسه عالي

ساختمان به تدريس پرداخت . دكتر حليمي پس ازمرجعت از فرانسه به ايران نيز در دانشگاه فارابي ، مجتمع دانشگاهي هنر و بالاخره دانشكده هنرهاي زيبا به تدريس ادامه داد .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه و تحقيق درباره زيبايي شناسي و نظريات مربوط به آن از مشغوليت هاي اساسي محمد حسين حليمي بوده است .

شاگردان : بسياري از فارغ التحصيلان رشته هنرهاي تجسمي از دانشگاه تهران ، شاگردان محمد حسين حليمي مي باشند .

آرا و گرايشهاي خاص : محمد حسين حليمي معتقد است ويژگي هاي ارتباط تصويري در عالم سياست ، اقتصاد، فرهنگ مذهب و افكار و عقايد مختلف امكان سازندگي و تخريب را بصورت گسترده در اختيار دارد .در واقع اين زمينه هنري و فني به مصداق اسلحه اي است كه با آن مبارزه نامرئي انجام مي شود . براي مقابله با اين اسلحه بايد همان اسلحه را بنحو بهتر شناخت وبراي مقابله بكار برد . درنتيجه رشته معلمي ، هنري گرافيك يابا عنوان جديدش «كمونيكاسيون ويزوئل »اهميت مشخص (در عرصه تبليغات ) پيدا مي كند . وظيفه يك هنرمند گرافيست را جامعه و نظام اجتماعي و فكري و عقيدتي كه درآن حاكم است مشخص مي كند . برخلاف يك هنر مند نقاش كه مي تواند براي خود كاركند ، يك گرافيست اگر به اين شكل كار كند ممكن است مورد استقبال جامعه قرار بگيرد و يا نگيرد و در هر صورت جامعه تكليفش را روشن مي كند . در هنر گر افيك دو عامل را مي توان ديد ، اول اين است كه هنرمند به مراحل بالايي از تواناييهاي فني ،فرهنگ

و هنري رسيد ه باشد و عامل دوم هم اين است كه جامعه توانايي استفاده از آن را داشته باشد ،زيرا اگر چنين رشدي نباشد هنرمند به ميل خود و با باورهاي خود كار مي كند و نتيجه كارش بهمان اندازه كه تصور مي شود مفيد و سازنده است برعكس مي تواند مضر و مخرب هم باشد . دكتر حليمي نقاشي را حرفه اول خود مي داند و مايل است تا آثاري را كه ارتباط مستقيم با فكر و عقيده و دل دارد از طريق نقاشي مطرح نمايد .

جوائز و نشانها : كتاب"اصول و مباني هنرهاي تجسمي"تاليف،محمد حسين حليمي ، در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اصول و مباني هنرهاي تجسمي

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب:«اصول و مباني هنرهاي تجسمي»: اصول و مباني هنرهاي تجسمي (جلد اول)؛ دكتر محمدحسين حليمي؛ تهران: 1372. امروزه هنرهاي تجسمي را يكي از بهترين و مؤثرترين وسيله هاي ارتباطي مي شناسند و آن را به صورت زبان همگاني و بين المللي در آموزش و پرورش، در زمينه هاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي، صنعتي و به طور كلي در تمامي فعل و انفعالات فكري مورد استفاده قرار مي دهند. هنرهاي تجسمي عالي ترين تجليات زبان بصري شمرده مي شود كه با آن مي توان فراتر از زمان سير كرد و آينده و

افقهاي دور را تجسم و تصوير نمود. در اين كتابب با معرفي عناصر اوليه تجسمي و بررسي آنها، برخي مثالهاي طبيعي يا آثار هنري براي نمونه برگزيده و ارائه شده است. سپس اصول و قواعد را كه حاكم بر آثار هنري مي باشد حتي المقدور معرفي و با بيان امكانات شكل پذيري و شكل آفريني عناصر، خصوصيات بصري و بيان تصويري هر كدام مطرح شده است. شايد بتوان گفت كه تاكنون در اين زمينه كتاببي به اين جامعيت منتشر نشده است و اولين كتابب علمي و آموزشي هنر مي باشد كه با آثار دانشجويان ايراني منتشر مي شود. اين امر مي تواند براي دانشجويان عامل محرك و بسيار خوبي باشد و از سويي براي نويسندگان سرمشقي مناسب. كتابب حاضر با توجه به نيازهاي دانشجويان ايران در دو جلد تدوين شده است و مي تواند در رفع نياز جامعه و مراكز آموزش عالي مورد استفاده قرار گيرد.

2 سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي

3 سمبل كتاب درخت زندگي حضرت رسول «ص»

4 شهر اسلامي

ويژگي اثر : ترجمه

5 شيوه هاي نقاشي

6 طراحي آرم دانشگاه علوم پزشكي همدان

7 طراحي آرم مركز هنرهاي تجسمي

8 طراحي آرم نمايشگاه بين المللي كتاب تهران

9 طراحي پوستر اولين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران 14-22 آبان 1366

10 طراحي پوستر

كنفرانس بازسازي مناطق

11 مركز فرهنگي امير المومنين

12 هنر و رنگ

ويژگي اثر : ترجمه

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

منابع زندگينامه :

1www.ketabesal.ir2مصاحبه با دكتر محمد حسين حليمي ، هنرهاي زيبا ،آبان و آذر 13683مهدي پروين زاد ، شهيد چمران هنري مردعرصه اي دانش و حماسه وعرفان ، ماهنامه كيهان فرهنگي ، سال بيستم ، خرداد 1382 ، شماره 200 ، ص14

حمادراويه، ابوالقاسم

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(156/155 -95 ق)، مورخ، لغوى و شاعر. اصلش از ديلم بود. در عهد بنى اميه در كوفه مى زيست. وى در عصر خود، در روايت اشعار و اخبار و وقايع از مشاهير طراز اول بود. او بايد وليد بن يزيد و مهدى عباسى مجالست داشت و براى وليد اشعار نيكو مى سرود. او همچنين داراى حافظه اى قوى بود، به طورى كه روزى چندين قصيده از قصايد جاهلى را بدون آنكه كلمه اى از كلمات شعاى اسلام در آن باشد، براى خليفه مى خواند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (302 -301 /2)، تاريخ الاسلام (حوادث 382 ،113/160 -142)، دايرةالمعارف فارسى (864/1)، روضات الجنات (237 -235 /3)، ريحانه (299 -298 /2)، سيرالنبلاء (158 -157 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (155 -154)، الكنى و الالقاب (270 -269 /3)، لسان الميزان (664 -662 /2)، لغت نامه (ذيل/ حماد بن شاپور)، معجم الادباء (266 -258 /10)، الوافى بالوفيات (142 -137 /13)، وفيات الاعيان (210 -206 /2).

حمامي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدحسين بن سيدعلى بن سيدهاشم متولد 1298 و متوفى 1379 قمرى از آيات باهرات و كبار علماء معاصر نجف و اهل فضل و كمال و تدقيق و از بزرگان دانشمندان و مراجع عراق و موصوف به طهاره ضمير و صفاء قلب و معنويت و حسن سريره از شاگردان مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدكاظم يزدى و آيت اللَّه شريعت اصفهانى و آيت اللَّه نائينى و غيره بوده است.

داراى آثار علمى به اسامى زير مى باشد.

1- المسائل النجفيه 2- تقريرات در فقه 3- تقريرات در اصول 4- حاشيه بر وسيله النجاه 5- هديه المسترشدين.

از باقيات الصالحات ايشان دو فرزند عالم و فاضل برومند است كه ذيلا مى نگارم.

1- حجةالاسلام والمسلمين آقا سيد محمدعلى

متولد 1340 ق كه عالمى فاضل و نويسنده ى مورخ از ائمه جماعت نجف اشرف و مانند والد ماجدش متصف به خصال حميده و اخلاق جميل و از مدرسين فقه و اصول حوزه علميه است. از تاليفات او:1- تاريخ خلافه الاسلاميه 2- المطالعات فى مختلف المولفات 3- ديوان شعر مى باشد.

2- حجةالاسلام والفاضل العلام آقاسيد محسن متولد 1350 فاضلى جليل و شاعر دقيق الطبع و اشعار زيادى از او در مجلات نجف به طبع رسيده از آثار اوست تقريرات دروس فقه و اصولش و ديوان شعر كه از آنست.

دعونى احباء الفواد و مابيا

لعلى استوقى الشعور تناجيا

دعونى على رسلى اثير عواطفى

وخلوا اغاديدى تهزالنواديا

فانى قد ذويت و جدا حشاشتى

فارسلتها دفعا من العين قانيا

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

حمدان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نجاشى گويد كه او را كتابى است كه روايت مى كند آن را از وى محمد بن ابى عمير و در مشتركات هم گفته كه راوى از او ابن أبى عمير است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

حمدي، برهان الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، شاعر، محقق.

تولد: 24 ذيقعده سال 1323 ق. (1282)؛ سنندج.

درگذشت: 12 آذر 1366.

شيخ برهان الدين حمدى فرزند حاج شيخ عبدالمجيد عرفان پس از ختم قرآن و خواندن كتاب هاى اخلاقى، دينى و ادبى فارسى، مقدمات علوم (صرف و نحو) را نزد پدر فراگرفت و سپس در محضر اساتيدى چون ملا صادق منبرى، شيخ حبيب الله كاشترى (ادبيات عرب) و ملا عبدالعظيم مجتهد (علم حكمت و كلام) به تحصيل علوم پرداخت و سرانجام در سال 1312 به دريافت اجازه ى فتوا و اجتهاد و تدريس علوم اسلامى نايل گرديد (اين اجازه از طرف ملا محمد صادق نيرى صادر شد و دو استاد ديگرش ملا عبدالعظيم كاشترى و شيخ حبيب الله كاشترى آن را تأييد كردند .) وى ابتدا در مسجد رشيد قلعه بيگى (نزديك بازار والى سنندج) به تدريس آموزش و پرورش درآمد و پس از سى و سه سال خدمت به سال 1348 بازنشسته شد. در اين مدت ايشان در دبيرستان ها و دانشسراها مدرس ادبيات فارسى و عربى بودند. مدتى نيز رياست دبيرستان شاهپور سنندج (شهيد قصرى فعلى) را كه در آن زمان تنها دبيرستان شش كلاسه سنندج بود بر عهده داشت. وى همچنين اصول كلامى چون مواقف قاضى عضدالدين ايجى و شرح مير سيد شريف جرجانى و بحث در تفسير جلالين و بيضاوى را تدريس مى كرد. بعدها قريب سه سال به رياست اداره ى اوقاف كردستان منصوب شد. پس از رسيدن به بازنشستگى به دعوت

هيئت امناى دانشگاه رازى در دانشكده ى تربيت دبير سنندج به عنوان استاد فارسى برگزيده و مشغول گرديد. ايشان كتابخانه ى خود را كه شامل تعداد بسيارى از كتب نفيس خطى و چاپى بود به كتابخانه ى شهر سنندج واگذار نمايد. ترجمه ها و تأليفات ايشان به شرح زير هستند: ترجمه مشكوةالانوار امام محمد غزالى، ترجمه رسالة الطير ابن سينا شامل رسالات «فلسفه نماز» و كتاب مرآت الفلسفه در يك جلد به نام فلاسفه و خداشناسى؛ مرآت الفلسفه طنطاوى؛ ترجمه ى رساله ى حى بن يقضان ابن سينا؛ شيخ اشراق و ابن طفيل؛ ترجمه ى عقايد نسفى؛ ترجمه ى متسطاب الاربعين فى اصول الدين امام محمد غزالى. آثار چاپ نشده ى وى عبارتند از: ترجمه ى قصائد سه گانه: لاميه ى العرب شنفرى و لامية العجم طغرايى و لامية الكرد عرفان از: حاج شيخ عبدالحميد (پدر برهان الدين حمدى)؛ ترجمه ى قصيده ى «بانت سعاد كعب ابن زهير» و چند رساله ديگر.

شيخ برهان الدين حمدى روز دوشنبه دوازدهم آذر 1366 به سبب بيمارى معده و روده و ضيق النفس جان سپرد.

جنازه ى وى در قبرستان تايله سنندج در جوار اقوامش دفن گرديده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

حمزة

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

او را از اصحاب حضرت صادق و حضرت كاظم شمرده اند و در تعليقه وحيد فرموده كه راوى وى احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

حمزه ي اصفهاني، ابوعبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(360/350 -270 ق)، مورخ و اديب. در اصفهان تولد يافت. مدتى در طلب علم سفر كرد و اكثر ايام عمر را در زادگاهش گذراند. اگرچه، غالبا به عنوان يك مورخ مشهور نام برده مى شود اما، وى بيشتر به ادب و لغت توجه داشته است. مشهورترين اثر وى «سنى ملوك الارض و الانبياء» است، كه نمايانگر تفكر شعوبى نويسنده مى باشد. چه، نامهاى ايرانى را به صورت اصلى آن نگاشته است، حال آنكه اغلب مورخان آنها را معرب كرده اند. ديگر آثار وى: «التنبيه على حدوث التصحيف»؛ «كبار البشر»؛ «الامثال»؛ «تاريخ اصفهان».[1]

اصفهانى، ابوعبداللَّه بن حسن (و. حدود 270- ف. حوالى 360 -350 ه.ق.) وى مؤلف كتاب سنى ملوك الارض و الانبياء (سنى ملوك...)، كتاب التصحيف، كتاب كبار البشر و كتاب المثال است كه همه آنها در دست است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (309/2)، اعيان الشيعه (240/6)، تاريخ ادبيات در ايران (643/1)، تاريخ در ايران (35 -34)، دايرةالمعارف فارسى (866/1)، الذريعه (265/17 ،288 -233 /3)، ريحانه (143/1)، سرآمدان فرهنگ (321/1)، فرهنگ ادبيات فارسى (185 ،117 -116)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (230)، كشف الظنون (1464 ،301 ،282 ،168)، لغت نامه (ذيل/ حمزه)، معجم الادباء (136 -94 /13)، معجم المولفين (78/4)، هديه العارفين (336/1)، يادداشتهاى قزوينى (163/4).

حموي جويني، ابواسحاق، صدرالدين ابراهيم

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(722 -644 ق)، عالم شافعى و محدث. مشهور به ابن حمويه. در جوين خراسان و در خانواده اى اهل فضل و علم به دنيا آمد و در عراق وفات كرد. او در طلب حديث به عراق و شام و حجاز و تبريز و طبرستان سفر كرد و علاوه بر درك محضر علماى اهل سنت از محقق حلى، يحيى بن سعيد، ابن

طاووس و خواجه نصيرالدين نيز در حديث بهره برد و از آنان حديث روايت كرد. به همين دليل است كه بعضى مورخان وى را شيعه دانسته اند، اما ابن حجر او را صوفى شافعى مى داند. گويند غازان خان مغول به دست او اسلام آورد. از آثار و: «فرائد السمطين فى فضائل المرتضى والبتول و السبطين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (61/1)، اعيان الشيعه (218/2)، الذريعه (135/16)، روضات الجنات (188 -185 /1)، ريحانه (77 -75 /2)، الكنى و الالقاب (196/2)، لغت نامه (ذيل/ ابن حمويه)، معجم المولفين (89/1).

حميدالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. پسنديده دين) ابوبكر بن عمر بن محمود بلخى قاضى و نويسنده معروف (ف. 599 ه.ق.). وى قاضى بلخ بود و شهرت او مخصوصا به وسيله تأليف «مقامات حميدى.» (ه.م.) است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

حميدي بلخي، حميدالدين عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 559 ق)، اديب و شاعر. در شهر بلخ مى زيست و در آنجا سمت قاضى القضاتى داشت و او بود كه به انورى بعد از داستان هجو بلخ و غوغاى عوام در آن شهر پناه داد. انورى قطعات و قصايدى در مدح قاضى حميدالدين گفت. قاضى حميدالدين شعر نيز مى سرود. از آثار وى: «مقامات حميدى» كه حميدالدين آن را به پيروى از مقامات بديع الزمان همدانى و ابوالقاسم حريرى و به تقليد از روش و مضامين آنها در بيست و چهار مقاله و خاتمه نگاشت؛ «وسيله العفاه الى اكفى الكفاه»؛ «حنين المستجير الى حضره المجيد»؛ «روضه الرضا فى مدح ابى الرضا»؛ «قدح المغنى فى مدح المعنى»؛ «الاستغاثه الى اخوان الثلثه»؛ «منيه الراجى فى جوهر التاجى»؛ «مثنوى سفرنامه ى مرو». مصحح دانشمند «فضائل بلخ» در تعليقات خود بر آن كتاب بعد از بحث مستوفى در باب نسب و خاندان قاضى حميدالدين مى نويسد: پس با در نظر گرفتن روايات سابق، بايد نام مولف «مقامات حميدى» را ابوبكر حميدالدين ابوبكر محمود بن عمر بن احمد بن محمد بن ابوذر محمودى دانست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (260 -957 /2)، تاريخ نظم و نثر (118)، تذكره الشعراء (96)، دايرةالمعارف فارسى (867/1)، الذريعه (9/22)، ريحانه (81 -80 /2)، سبك شناسى (329 -328 /2)، سرآمدان فرهنگ (322 -321 /1)، فرهنگ سخنوران (279)، فضائل بلخ (تعليقات، 403 -394)، كارنامه ى بزرگان (153)، الكامل (90/9)،

كشف الظنون (1786)، گنج و گنجينه (200 -195)، لباب الالباب (200 -198 /1)، لغت نامه (ذيل/ حميدالدين محمودى)، مولفين كتب چاپى (648/5)، مجمع الفصحا (595 -573 /1)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 559)، مقامات حميدى (مقدمه)، هفت اقليم (67 -64 /2)، يادگار (س 1 ش 7، ص 25).

حميدي، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم حميدي

محل تولد : خشت فارس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/3/12

زندگينامه علمي

اينجانب در تاريخ 12/3/1331 در محلي بنام خشت از توابع استان فارس در خانواده اي روحاني مذهبي به دنيا آمدم. دوران كودكي و ابتدائي را در محل پشت سر گذاشته، دوران دبيرستان را در محل ديگر كه تا زادگاهم 10 كيلو متر فاصله داشت با دوچرخه تا سيكل به اتمام رساندم. در خرداد ماه 1346 وارد حوزه علميه قم شدم(به لحاظ اينكه اجداد و پدرم همه روحاني بوند) مقدمات را نزد اساتيدي مربوطه خصوصا جناب آقاي فلاح زاده فرا گرفتم- شرح لعمه را نزد سرور مكرم جناب آقاي علوي گرگاني و موسوي تبريزى تلمذ نموده - قوانين خدمت جناب آقاي دوز دوزاني بودم.

رسائل مرحوم شيخ انصاري را از محضر استاد اعتمادي بهره بردم. مكاسب را نزد حضرات آقايان موسوي تبريزى و ستوده فرا گرفتم. كفايه را نزد آقايان ستوده و سيد علي محقق داماد بهره مند شدم. تا زمان در س خارج از محضر همه آيات عظام گلپايگانى، مكارم شيرازى، وحيد خراسانى، تبريزى، فاضل لنكراني و نوري همداني استفاده فراوان بردم. شرح منظومه را خدمت آقاي محمد گيلاني و اسفار را در محضر مرحوم سيد رضا صدر و حسن زاده آملي و انصاري شيرازي فرا گرفتم.

تا قبل

از انقلاب بر حسب وظيفه در ايام تبليغ (رمضان، محرم،صفر) به امر خطير تبليغ مشغول بودم. دوران انقلاب بر حسب وظيفه به توزيع اعلاميه، رساله حضرت امام و شركت در راهپيمايي و.... سرگرم بودم. بعد از پيروزي انقلاب در سمت هاي مختلف انجام وظيفه مي نمودم: مدت 15 سال در سمت امام جمعه، مدت 6 سال به عنوان نماينده امام در جهاد سازندگي شهرستان كازرون فارس، مدت 6 سال در دانشگاه آزاد اسلامي و پيام نور ميمه و وزران از توابع اصفهان تدريس مي نمودم (ضمناً در همين سنوات مسؤليت امامت جمعه و مسؤليت دفتر فرهنگ اسلامي دانشگاه آزاد ميمه را به عهده داشتم).

در دوران دفاع مقدس جمعاً 5 سال و اندي در جبهه هاي جنگ حضور داشتم. مدت سيزده سال مديريت و تدريس در حوزه هاي علميه كازرون، انديمشك، فارسان را به عهده گرفته بودم. همه اينها وقتي لذت بخش و خوب است كه مورد قبول خداوند تبارك و تعالي قرار گرفته و معصومين عليهم السلام راضي و خشنود باشند از ما و اعمال ما فعلاً هم در مديريت (حوزه علميه) به عنوان ناظر و بازرس و مديريت مدرسه خوابگاهي امام حسين عليه السلام مشغول انجام وظيفه هستم. در حوزه علميه قم هم مشغول تدرّيس و تحصيل هستم.

حميدي، ابوعبدالله محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعبداللَّه محمد ابن ابونصر فتوح بن عبداللَّه اندلسى معروف به حميدى (ف. 488 ه.ق.) از دانشمندان علم حديث و صاحب كتاب الجمع بين صحيحى البخارى و مسلم.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

حميدي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاههاى شيراز، تهران و مشهد.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد بهشتى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 11

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات، تاريخ، جغرافيا، شعر.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 48، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بررسى و تحقيق.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

حميديان، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

حميديان، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: فيزيك، دانشكده: پيراپزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حورا

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

از زنان محدث. وى دختر محمد بن محمد بن منصور اصفهانى بود كه از ابوطيب حبيب بن محمد بن احمد طبرانى حديث شنيده و سمعانى نيز از او استماع حديث كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 305 / 1.

حورستي

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

542 ق، وى دختر ناصر بن احمد بن محمد بن عبداللَّه و اهل سرخس بود كه از پدرش استماع حديث كرد و سمعانى در سرخس از او حديث نوشت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 305 / 1.

حويزي اصفهاني، قوام الدين جعفر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1115 ق)، فقيه امامى، مفسر اخبارى و متكلم. اصلا از حويزه بود و در كمره مولد شد و در اصفهان مسكن گزيد. علم حديث و اخبار را از محمدتقى مجلس فراگرفت و در علوم معقول و منقول از شاگردان آقا حسين محقق خوانسارى و محقق سبزوارى بود. سيد صدر قمى شارح «وافيه» و محمد اكمل بهبهانى، پدر علامه وحيد بهبهانى، نيز از شاگردان صاحب عنوان بودند. وى در تمامى عمر شيخ الاسلام و قاضى اصفهان بود به همين جهت در ميان علماء به شيخ جعفر قاضى شهرت يافت. او داماد محقق خوانسارى بود. از آثار وى: «اصول الدين»؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ حاشيه بر «الروضه البهيه»؛ «ذخائر العقبى»، در تعقيبات نماز؛ حاشيه بر «كفايه» محقق سبزوارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (115 -114 /4)، الذريعه (6/10 ،93 -92 /6)، روضات الجنات (192 -188 /2)، ريحانه (87 -85 /2)، معجم المولفين (141 -140 /3).

حويزي، خلف

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1074 ق)، متكلم، محدث، اديب و شاعر امامى. معروف به سيد خلف. وى از معاصران شيخ بهايى و ميرزا محمد استرآبادى بود و والى حويزه، حويزى مردى زاهدپيشه و در انجام فرائض و نوافل بر خود سخت گير بود. در نجف دفن شد. از آثار وى: «الاثنى عشريه فى الصلوه»؛ «برهان الشيعه»، در امامت؛ «الحق المبين»، در منطق؛ «البلاغ المبين»، در احاديث قدسى؛ «الحجه البالغه»، در كلام؛ «سفينه النجاه»؛ «الموده فى القربى»؛ «النهج القويم»، در كلمات اميرالمومنين على (ع)، «حق اليقين»، در كلام؛ دو «ديوان» به فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (334 -330 /6)، الذريعه (168/21 ،300/9 ،40/7 ،258/6)، روضات الجنات (704 -699 /3)،

ريحانه (89 -78 /2)، فرهنگ سخنوران (280)، معجم المولفين (105/4).

حويزي، عبد علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1053 ق)، اديب و شاعر. نزد حكام بصره تقرب داشت و تا آخر عمر در كنف حمايت آنها زندگى كرد. وى مدتى نزد شيخ بهايى تلمذ كرد. از آثارش: «ديوان» شعر، به سه زبان تركى، فارسى و عربى؛ «قطر الغمام»؛ «حاشيه تفسير بيضاوى»؛ «المعول فى شرح شواهد المطول»؛ «مناهج الصواب فى علم الاعراب»؛ «رساله فى الرمل»؛ «كتاب فى الحكمه»؛ «كلام الملوك ملوك الكلام»؛ «كتاب فى العروض»؛ «كتاب فى نحو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (156/4)، ايضاح المكنون (499/1)، الذريعه (242/23 ،238/20 ،250/11 ،690/9 ،189/6)، روضات الجنات (211 -210 /4)، ريحانه (90 -89 /2)، معجم المولفين (266/5)، هديه العارفين (586/1).

حويزي، عبدالعلي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1065 ق)، فقيه، محدث، مفسر، اديب و شاعر امامى. معروف به عبدالعلى عروسى. در حويزه متولد شد و در شيراز ساكن. وى استاد سيد نعمت اللَّه جزايرى و معاصر شيخ حر، عاملى و علامه مجلسى است. از آثار وى: شرح «لاميه العجم» طغرايى؛ «نورالثقلين»، تفسيرى روايى از قرآن، در چهار مجلد؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (366 -365 /24 ،690/9)، روضات الجنات (27 -25 /5)، ريحانه (124/4 ،89/2)، فوائد الرضويه (237)، معجم المولفين (265/5).

حويزي، فرج اللَّه

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1100 -1031 ق)، متكلم، مفسر، اديب، شاعر و مورخ امامى. از مردم حويزه خوزستان بود و معاصر با شيخ حر عاملى. وى در بيشتر علوم روزگار خويش دست داشت و تاليفاتش دامنه ى گسترده اى داشت. اكثر رجال نويسان او را به داشتن فضل ستوده اند. از آثار وى: «ايجاز المقال فى معرفه الرجال» درباره ى رجال، در دو مجلد؛ «تذكره العنوان» كه به پيروى «عنوان الشرف» شرف الدين اسماعيل يمنى است، در نحو و منطق و عروض؛ «التفسير»؛ «الغايه»، در منطق و كلام؛ «الصفوه»، در اصول؛ شرح «خلاصه الحساب» شيخ بهايى؛ «المناسك الشاهورديه»، در فقه؛ «ديوان» شعر؛ شرح «تشريح الافلاك» شيخ بهايى؛ «تاريخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (341/5)، اعيان الشيعه (395/8)، ايضاح المكنون (499 ،275 /1)، الذريعه (276/22 ،818/9 ،487/2)، روضات الجنات (341 -399 /6)، رياض العلماء (337/4)، ريحانه (94/2)، فوائد الرضويه (349)، لغت نامه (ذيل/ فرج اللَّه)، معجم المولفين (59/8)،هديه العارفين (816/1).

حويزي، كرم اللَّه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1154 ق)، فقيه، عالم و نويسنده امامى. اصل وى از حويزه يا هويزه خوزستان بود. علم را در خدمت عمو و پدرزنش، عبداللَّه بن كرم اللَّه، آموخت. وى عالمى ارجمند و از بزرگوارترين پرهيزكاران و گرامى ترين هوشمندان بود. كرم اللَّه شيخ الاسلام شهر خود بود. او در نزديكى خرم آباد درگذشت و در حويزه به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (29/9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 614/12)، مكارم الاثار (53/1).

حياتي

قرن:12

جنسيت:زن

مليت:ايران

(س دوازدهم و سيزدهم ق)، شاعر و عارف. حياتى آيين و روش عارفان را از همسرش نورعليشاه آموخت و داراى طبع موزون و قريحه اى توانا بود و در نظم و نثر دستى توانا داشت. سروده هايش بيشتر آميخته به گفته ها و راه و روش عارفان است. پس از درگذشت نور عليشاه، با ملا محمد نامى از مردم خراسان ازدواج كرد. شادوران وحيدى در مورد او چنين گفته است: «او بزرگترين شاعره ى قرن اخير است». از آثار او: «ديوان» اشعار در حدود ده هزار بيت، با مقدمه اى به نثر بسيار شيوا و فصيح.[1]

1213 ق، بى بى جانى از زنان عارف و شاعر. وى از اهالى هرات و خواهر رونق عليشاه و همسر نورعلى شاه از بزرگان صوفيه بود. قواعد و اصطلاحات عرفانى را نزد همسرش فراگرفت. پس از قتل معصوم عليشاه (1212 ق)، نور عليشاه به همراه حياتى به عثمانى پناهنده شد و بعد از مدتى در شهر موصل درگذشت. چندى پس از مرگ وى همسرش با ملا محمد خراسانى ازدواج كرد. حياتى طبع شعر داشت و حدود ده هزار بيت شعر گفته كه غالبا شامل مضامين و اصطلاحات عرفانى است. ديوان اشعار او

مشتمل بر پنجاه الى شصت غزل است كه چاپ شده است (1349 ش) از اشعار اوست:

ايا طاير قدس عرش آشيان

مجو دانه از دام اين خاكدان

قفش بشكن و بال و پر باز كن

به گلگشت و گلزار پرواز كن

منع دلم از ناله مكن در پى محمل

كز ناله كسى منع نكرده است جرس را[2]

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :[1] از رابعه تا پروين (111 -110)، خيرات حسان (110/1)، رياحين الشريعه (141/4)، زنان سخنور (175 -173 /1)، ستارگان كرمان (149)، طرائق الحقائق (202/3)، مشاهير زنان (78)، مصطبه ى خراب (45).

[2] منابع: «پرده نشينان سخنگوى»، آريانا، سال دهم، شماره نهم، 56؛ از رابعه تا پروين، 111 -110؛ تذكرةالخواتين، 97؛ خيرات حسان، 110 /1؛ ديوان نور عليشاه، رياحين الشريعه، 141 /4؛ زنان سخنور، 175 -173 /1؛ ستارگان كرمان، 149؛ شرح زندگانى وحيد بهبهانى، 298 -297؛ طرايق الحقايق، 202 /3 فهرست نسخه هاى خطى فارسى، 2303 /3؛ مصطبه ى خراب، 45؛ نقل مجلس، گ 36 -33.

حياوي، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيماريهاى داخلى در سال 1357، فوق تخصص غدد مترشحه داخلى در سال 1366، فوق تخصص در رشته آندوكرينولوژى و متابوليسم در سال 1366.

مرتبه علمى:

تدريس علوم پايه فيزيولوژى و پرستارى در دانشگاه لندن، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق و تدريس در رشته غدد مترشحه داخلى و متابوليسم ديابت، هيپوفيز، پراتيروئيد، متابوليسم پروتئين، طرح علل و همه گيرى ساده در خوزستان، بررسى گره هاى سرد غده تيروئيد با نمونه بردارى سوزنى از نظر شيوع سرطان در منطقه خوزستان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 16 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات

(نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تاكى كاردى بطنى V.Tac، درمان هيرسوتيسم (پرموئى) با آندروكور، سرطان غده تيروئيد، كم كارى غده هيپوفيز، بررسى گره هاى سرد غده تيروئيد با نمونه بردارى سوزنى در بيماران خوزستان، پركارى غدد پاراتيروئيد به علت آدنوم بزرگ و قابل لمس.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حيدرپور، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد حيدر پور

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب احمد حيدر پور در سال 1360 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس سطح را نزد اساتيد مانند آقايان مدرس افغاني، صالحي افغاني، مهدي زاده ، اعتمادى،وجداني فخر و استاد پاياني به پايان رساندم. سپس در درس خارج فقه و اصول آيات عظام وحيد خراساني، سبحاني،جوادي آملي تلمذ نمودم. به دليل علاقه شديد به علوم عقلي و به ويژه فلسفه در رشته تخصصي كلام و فلسفه حوزه شركت نمودم و در سال 1376 دوره را به پايان رساندم. در دروس فلسفه استاد فياضي حضور مستمر داشتم و در سال 1378 در مدرسه معصوميه مشغول به تدريس عقايد شدم و از آن هنگام تاكنون به صورت مستمر به تدريس كلام و فلسفه مشغول هستم. در سال 1377 با مركز دايرة المعارف علوم عقلي شروع به همكاري كردم و از آن زمان تاكنون مشغول تحقيق در كلام و فلسفه اسلامي هستم.ضمناً در سال 1380 از نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاها اجازه تدريس اخذ كرده ام .

حيدرنژاد دليل آبادي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1355، دكتراى تخصصى داخلى از دانشگاه علوم پزشكى شيراز در سال 1361.

مرتبه علمى:

استاديار بخش داخلى علوم پزشكى تبريز از سال 1362، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه علوم پزشكى تبريز از سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى بيماريهاى ريوى، عوارض ريوى مجروحين، دخانيات و بررسى آن در جامعه پزشكى تبريز، اپيدميولوژى كانسرهاى

ريه، بررسى سل لب تحتانى در افراد بزرگسال، مسموميت هاى شايع، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر بيش از 10 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى ريه و سل، فيزيوپاتولوژى ريه، ترجمه سل در كودكان، ترجمه استراتژى درمان آسم و ترجمه سئوال و پاسخ در سل (دارو درمانى و بيماريابى)

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

مجروحين شيميائى (عوارض ريوى)، سل، بيمارى هاى ريه و مسموميتها.

زمينه علمى تأليفات:

فوريت هاى گوش و حلق و بينى و حنجره، بيماريهاى گوش و حلق و بينى و حنجره.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 13، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى گوش و حلق و بينى و تنفسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

حيدري نيك، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد حيدري نيك

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

دوره هاي ابتدايي ، راهنمايي و دبيرستان را در دبستان ثقفي ، مدرسه راهنمايي مترجم الدوله و دبيرستان ابوريحان تهران گذراندم و مقارن با پيروزي انقلاب اسلامي درسال 57 ديپلم رياضي فيزيك را از همان دبيرستان اخذ و در دانشگاه ملي ايران (شهيد بهشتي كنوني) در رشته كامپيوتر نيز قبول شدم . با تعطيلي دانشگاه ها و همزمان با آغاز جنگ تحميلي ، در سنگر جبهه ها مشغول فعاليت شدم . در سال 1360 همزمان در دو جبهه فرهنگي (معلمي) و رزمي (جبهه ها) فعاليت مي كردم . تا سال 63 در آموزش و پرورش منطقه 13 تهران به تدريس

اشتغال داشته و پس از حضور يك دوره سه ماهه در جبهه و بازگشت از آنجا در پائيز 1363 وارد حوزه علميه قم ، مدرسه رضويه شدم . از سال 63 تا 66 علاوه بر مدرسه رضويه از اساتيد مدرسه امام و مدارس ديگر نيز استفاده مي كردم و در نهايت دروس مقدمات ، سيوطي ، حاشيه ، مغني ، معالم و مختصر را از اساتيدي چون حجج اسلام حسيني ، عرفان ، طالقاني ، هادوي ، كديور ، صالحي و مدرس افغاني استفاده كردم .

از سال 66 تا 70 لمعه ، اصول فقه ، رسائل ، مكاسب و كفايتين را از اساتيدي چون حجج اسلام : صلواتي ، محمدي ، هادي زاده ، پاياني ، اعتمادي ، شب زنده دار ، محقق داماد ، استادي ، تهراني و محسن وحيدي خراساني بهره بردم . از سال 70 به مدت ده سال درس خارج فقه و اصول را از آيات عظام فاضل لنكراني ، وحيد خراساني ، تبريزي ، مكارم شيرازي و مومن تلمذ كرده ام . در ضمن درس تفسير قرآن را هم از سال 70 تا 74 از استاد آيت الله جوادي آملي استفاده كردم . از سال 72 تا كنون به عنوان مدرس در دانشگاه هاي آزاد اسلامي واحد تهران و مركز شاهد تهران مشغول تدريس معارف و متون و اخلاق و تاريخ و ريشه هاي انقلاب اسلامي بوده ام . همچنين از سال 80 تا 82 در مركز تخصصي مهدويت به عنوان اولين دوره شركت داشتم و از سال 82 تا كنون در همان مركز به عنوان مدرس دروس حكومت

ديني و تاريخ تحليلي اسلام مشغول تدريس هستم . به علاوه در همان مركز با همكاري تعدادي از دوستان ، فصلنامه انتظار را انتشار داديم و هم اكنون نيز جزء شوراي نويسندگان در نشر اين فصلنامه فعاليت مي كنم . افزون بر اين در همين مركز در زمينه ترويج فرهنگ مهدوي به خصوص در نيمه شعبان و 9 ربيع دراعزام هاي مختلف به تبليغ و پاسخ به شبهات پرداخته ام .

از سال 72 تا كنون نيز در همكاري با نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه ها به مراكز دانشگاهي مختلف كشور از قبيل دانشگاه جامع هرمزگان ، پزشكي بندر عباس ، بين المللي و پزشكي قزوين ، ميرزا كوچك خان رشت ، خواجه نصير الدين طوسي و علامه طباطبايي ، علوم بهزيستي تهران و ... اعزام و به تبليغ و پاسخگويي به شبهات پرداخته ام . از سال 76 تا كنون به همراه عده اي از دوستان به شكل تحقيقي و كار گروهي در زمينه تفسير قرآن و نهج البلاغه و فقه و اصول مشغول فعاليت هستم .

در زمينه نشر فرهنگ شيعه درزمينه نويسندگي نيز فعاليتم را از سال 70 تا كنون شروع كرده ام . ابتدا در ماهنامه آزادگان شرح حال فرزانگان و دانشمندان شيعه را نوشته و بعد در روزنامه كيهان به همين كار ادامه دادم و سپس در نشريه هاي دانشجويي به نشر ديدگاه هاي خود ادامه دادم . تا اينكه در سال 80 با همكاري عده اي از دوستان در مركز تخصصي مهدويت به انتشار فصلنامه انتظار مشغول شدم و در بعضي از شماره هاي اين نشريه پيرامون فرهنگ مهدوي مقالاتي را

به رشته تحرير درآوردم . هم اكنون چند كتاب پيرامون صلح امام حسن (ع) ، پيشينه تاريخي انتظار ، تاريخ تحليلي اسلام در دست نگارش داردم كه انشاء الله بزودي كار انتشار آن ها به پايان مي رسد .

حيدري نيك، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود حيدري نيك

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

پس از اخذ ديپلم در تهران ، ابتدا يكسال به صورت متفرقه در سال 63 در حوزه آيت الله مجتهدي تهران و سپس در سال 64 با ورود به حوزه رسماً دروس حوزوي را شروع كردم . سه سال مقدمات را در مدرسه مباركه رضويه گذراندم سپس دروس اصول فقه و لمعه و مكاسب را نزد اساتيد معزز ، آقايان محمّدي خراساني ، اشتهاردي ، اعتمادي و پاياني گذراندم ؛ كتاب كفايه را نزد آقايان محسن وحيد خراساني و تهراني تلمّذ نمودم . از سال 71 دروس خارج فقه و اصول را نزد حضرات آيات مكارم شيرازي ، وحيد خراساني ، جواد تبريزي و فاضل لنكراني خواندم.

از ابتداي ورود به حوزه و حتي قبل از آن به كتب تاريخي علاقه خاصي داشتم و بدين سبب مطالعاتي داشتم ؛ با همين علاقه در سال 71 با همكاري صدا و سيما و حزب الله در قم در قسمت تاريخ مقالاتي را نوشتم . زندگينامه بزرگاني همچون شيخ مفيد كه بعنوان سيماي فرزانگان صبح هاي جمعه از راديو پخش مي شد كار همان زمان مي باشد . همچنين زندگينامه آقاي رضا همداني و مرحوم نراقي و محقق داماد نيز نوشته شد . سپس در سال 77 اينجانب بعنوان مسئول

گروه تاريخ مركز جهاني علوم اسلامي شدم. در سال 78 تا 80 نيز بعنوان مسئول گروه تاريخ اسلام مدرسه امام خميني در خدمت دوستان بودم . سال 79 به همّت گروهي از پژوهشگران حوزه تاريخ ، انجمن پژوهشگران تاريخ حوزه علميه قم را تأسيس كرديم كه سپس بعنوان اوّلين انجمن علمي به رسميت شناخته شد و اينك نيز جزء هيئت مؤسس آن مي باشم .

بعنوان كار تحقيقاتي تلاش شده كه فعلاً مقالات و جزوات جمع آوري شود و در حد بضاعت در تكميل آن بپردازم حكومت از ديدگاه نهج البلاغه ، تاريخ در روايات ، مشكلات حكومت حضرت علي (ع) از مقالاتي است كه تهيه شده است . پژوهش حكومت از ديدگاه نهج البلاغه بعنوان پايان نامه سطح سه حوزه اينجانب بود كه تحت نظر استاد راهنما جناب حجت الاسلام آشتياني در سال 82 دفاع شد (در حوزه) . سال 1373 با گزينش امور اساتيد نهاد رهبري بعنوان استاد به دانشگاه تهران و دانشگاه شهيد بهشتي معرفي شدم و تا سال 78 در دروس معارف ، تاريخ اسلام ، متون و اخلاق تدريس نمودم.

سال 78 بعنوان استاد در مركز تربيت محقق و نويسنده دفتر تبليغات ، تاريخ اسلام تدريس نمودم . از سال 78 تا كنون در مدرسه علميّه امام خميني (ره) بعنوان استاد تاريخ اسلام مشغول تدريس مي باشم . سال 76 تا 78 نيز بعنوان مسئول قسمت پاسخگويي به سئوالات كتبي مؤسسه در راه حق ، مشغول خدمت بوده ام .

حيدري، حبيب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب حيدري دستجردي

محل تولد : آبادان

شهرت : حيدري

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در شهرستان آبادان و اصفهان به پايان رساندم و در سال 1361 وارد حوزه علميه اصفهان شدم و پس از دو سال جهت ادامه تحصيل به قم عزيمت نمودم و از اساتيد بزرگواري همچون جناب آيت الله استادي در فقه و گرگاني در ادبيات ، مدرس افغاني در ادبيات عرب و آيت الله سبحاني و جوادي املي و تبريزي و محمدي استفاده نمودم.

و پس از شركت 4 سال در خارج اصول و فقه به تخصصي كلام در موسسه امام صادق ع تحت اشراف آيت الله سبحاني مشغول به تحصيل شدم و پس از پايان تحصيلات به عنوان محقق دائر المعارف كلام اسلامي با اين موسسه همكاري نمودم. در سال 1384 جهت سامان دادن به حوزه علميه آبادان با جمعي از دوستان به آنجا رفتيم كه ضمن تدريس اصول و منطق به اصلاح سيستم آموزشي نيز مبادرت كردم. و همكنون با نهاد رهبري در معاونت امور اساتيد معارف اسلامي در بخش ارزشيابي اساتيد معارف همكاري مي نمايم.

حيدري، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس حيدري بهنوثيه

محل تولد : شهر بابك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

عباس حيدري بهنوثيه در سال 1344 در يكي از شهر هاي تابع استان كرمان ، به نام شهر بابك متولد شده پس از اخذ مدرك ديپلم در رشته علوم تجربي در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شد . دوره مقدمات و سطح حوزه را طي كرده و مدت دوازده سال درس خارج فقه و اصول را گذرانده است. اساتيد او در فقه و اصول عبارتند از آيت الله وحيد خراساني، آيت

الله ميرزا جواد آقا تبريزي و آيت الله سيد محمد رضا مدرسي مشار اليه همزمان با فقه و اصول از مباحث فلسفي نيز بهره برده است ، منظومه سبزواري را نزد حجةالاسلام و المسلمين دكتر پرنده غيبي و نهاية الحكمة را نزد آيت الله موسوي گرگاني گذرانده است مباحثي از اسفار ملا صدرا را نزد آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده آملي تلمذ نموده است. همزمان با مباحث حوزوي ، زبان انگليسي را تا سطح عالي آن فرا گرفته است. وي پس از شركت در آزمون سراسري سال 1374 و به دست آوردن رتبه هفتاد و هفت ، همزمان در دو رشته پزشكي و علوم سياسي (به صورت نيمه متمركز) پذيرفته شد اما تحصيلات خود را در رشته علوم سياسي ادامه داد و اكنون دانشجوي مقطع دكتري دانشگاه تهران و مشغول تدوين پايان نامه است.علاوه بر پايان نامه دكتري با عنوان «زبان، سياست و دولت در عصر مشروطه» دو پايان نامه در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد با عناوين «نظام سياسي از ديدگاه فارابي» و «تحول نظري فقه سياسي شيعه از مشروطيت تا انقلاب اسلامي» را تدوين و دفاع نموده است.

حيدري، عزيزالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزيزالله حيدري

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم در رشته ادبي درتهران ، در كنكور شركت نمودم و در رشته علوم تربيتي قبول شدم و تا دو سال در دانشكده علوم تربيتي پارس ( در مجموعه دانشگاه علامه (ره) فعلي ) تحصيل نمودم و با شناخت حوزه علميه قم و درك ضرورت دروس حوزوي

دانشگاه را ترك كردم اما مطالعات را در رشته علوم تربيتي و روانشناسي ادامه دادم . دروس مقدمات و سطح را در مدرسه رضويه و فيضيه و مسجد امام نزد اساتيد محترم آقايان حبيبي ، مولوي نيا ، اشتهاردي ، سلطان محمدي ، گيلاني ، دكترضيايي ، مدرس افغاني ، كوه كمره اي ، مرحوم آيت الله ستوده ، گنجي ، مرحوم استاد علي صفايي حائري و درس خارج را نزد آيات عظام مكارم شيرازي ، نوري همداني ، مازندراني و تفسير را نزد آيت الله جوادي آملي گذرانده ام .

كارهاي تحقيقي و نوشتن كتاب و پاسخ به پرسش هاي كتبي و شفاهي در موسسه در راه حق و ارائه مقالات به مجلات و همكاري با مركز فرهنگي وابسته به نهاد رهبري در دانشگاه ها ، تدريس در دانشگاه (دروس عمومي) و تبليغات در مناسبت هاي مرسوم ، عمده اشتغالات اينجانب است .

عمده مطالعاتم در تفسير ، حديث ، ابعاد اخلاقي اجتماعي مكتب اصيل اسلام و تشيع و استخراج روش هاي كاربردي درمعارف و سازندگي اخلاقي مي باشد .

حيدري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بن العابد الزاهد الورع حاج شيخ محمد حيدرى كاشانى يكى از چهره هاى علم و دانش و فضيلت معاصر است در راوند كاشان.

وى در سال 1305 شمسى در شهرستان كاشان به دنيا آمده و پس از تعليمات ابتدائى دوره مقدمات و ادبيات را در كاشان نزد اساتيد بزرگ آن شهر فراگرفته و سپس مهاجرت به اصفهان و با جديت تمام تفسير و درايه و هيئت جديد را خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر زند كرمانى خوانده و علم كلام و فلسفه را از مرحوم آيت اللَّه

صدر كوپائى و علم تفسير و اخلاق را نيز خدمت مرحوم حاج ميرزا على آقاى شيرازى فراگرفته.

ادبيات و شوارق را از مرحوم اديب بجنوردى آموخته سپس به قم عزيمت نموده و فلسفه و حكمت و تفسير را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مهدى مازندرانى و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و علامه طباطبائى استفاده نموده و مكاسب و كفايه را از آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله و آيت اللَّه آقا شيخ عبدالجواد اصفهانى بهره مند شده و به درس مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت نموده بعد از آن مرحوم به درس خارج مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد محقق داماد حاضر و مورد توجه مخصوص آن مرحوم واقع شده و ضمناً به تدريس فقه و اصول و معقول و تفسير پرداخته تا سال 1351 قمرى كه بنابر اصرار مردم (راوند كاشان) احساس وظيفه شرعى نموده و به راوند عزيمت و در آنجا به اقامه جماعت و تبليغ اشتغال پيدا كرده و از همان اوان مورد نظر دانشمندان معاصر كاشان شده و بنابر دعوت آنان براى تدريس و تفسير قرآن مجيد همه روزه به كاشان رفت و آمد و در مدرسه علميه يثربى كاشان تدريس متون فقه و اصول و تفسير براى محصلين و غيره مى نمايند.

معظم له داراى نوشتجاتى در فقه و اصول مى باشند كه هنوز به طبع نرسيده است.

وى نيز طبع روان و ذوقى سرشار دارند و اشعار عربى و فارسى بسيارى در مدح ائمه عليهم السلام مخصوص حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه دارند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

حيدري، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد حيدري

محل تولد : نراق

شهرت : حيدري نراقي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

: 1331/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي محمد حيدري درسال1331متولد شدم ودرسال1348 وارد حوزه علميه شدم .ازمحضر اساتيدي چون آيات عظام گلپايگاني ُ،تبريزيِ،مكارم وصانعي استفادها بردم علاوه بر تحصيل به تحقيق و تاليف پرداختم وكتابهايي را به رشته تحرير در آوردم چند سالي نيز به عنوان سرپرست بنياد شهيد وجهادسازندگي تفرش به اداي وظيفه مشغول بودم وهم اكنون با بازگشت به قم به تحصيل و تبليغ و تاليف مشغول هستم .

حيدري، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد علي حيدري حسني

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

پس از اتمام ابتداي و ورود به متوسطه در عراق شهر كربلا مقدس همزمان شروع به فراگيري علوم مقدماتي حوزه علميه كربلا شده از سال 1348 ه ش تا سال 1359 ه ش كه مشغول به علوم ادبيات عرب كتاب اجروميه و شرح بني عقيل و باب چهارم مغني اللبسيب به ترتيب استاد شيخ مهدي شريعت زاده و استاد شيخ احمد الشند علوم فقهي رساله عمليه و شرار السلام به ترتيب استاد شيخ مهدي شريعت زاده و استاد شيخ احمد الشند و علم اخلاق اداب متعلمين خواجه نصير الدين طوسي استاد سيد عبد الرضا شهرستان و علم منطق مظفر استاد سيد صادق شيرازي و علم هيئت شهيد استاد سيد محمد علي موسوي بحراني و علم تفسير جمع البيان استاد سيد مرتضي قزويني و علم رياضي و اقتصاد شهيد استاد محمد خيرالدين و علوم حديث و نهج البلاغه و كتب اربعه صمام سته و علم خطابه مرحوم والد مكرم حاج سيد محمد حسين حيدري و پس از دستگيري نظام حزب بعث عراق تبعيت پيروي

از حضرت امام خميني(قدس سره الشريف)و تبعيد به جمهوري اسلامي ايران شروع به حضور و فراگيري از استاد مرحوم شيخ محمد تقي جعفري در علم منطق و فلسفه و نهج البلاغه از سال 1362- 1364 و از سال 1362 تا آخر سال 1364 مشغول به مشاوره و كارشناسي دفتر بررسي ارزشهاي حاكم بر نظام اداري در سازمان امور اداري و استخدامي كشور بوده در موضوع مديريت و كار و پرداخت در اسلام تدوين و تحقيق و نگارش و از سال 1365 وارد به حوزه علميه قم شده و شروع به فراگير علوم حوزي سطوح و سطوح عاليه و بحث خارج نموده و تا سال 1372 دروس سطوح و سطوح عاليه را به اتمام رسانده و در سال 1373 شروع به حضور بحث خارج استاد حاج شيخ باقر ايرواني شده تا سال 1381 ه ش . و در سال 1377 شروع به تاسيس موسسه تحقيقاتي فرهنگي بضعة المختار الحياء تراث اهل البيت عليه اسلام نمود و با اخذ مجوز رسمي از اداره كل ارشاد و شوراي عالي بر مراكز فرهنگي با شماره ثبت 242 مشغول به فعاليتهاي تحقيقاتي و فرهنگي نموده.

كه بحمد الله والمنّد تا بحال ساليانه ده هزار جلد قرآن كريم و پنج هزار جلد مفتايح الجنان به صورت اهداء و رايگان در دست مومنان در داخل جمهوري اسلامي ايران و خارج از كشور توزيع شده .همچنان ده ها از كتابها تحقيق برخي از آنها به چاپ رسانده و برخي از آنها در دست اقدام مي باشند.و همچنان مشغول بر تشكيل محافل قرآني و دعايي و نهج البلاغه و عقائد و اخلاق و نقل احكام

داخل و خارج از كشور و پاسخ گوي و حل اختلاف و اصلاح ذات البيع و تبليغات مي باشد.

حيرت بخارايي، محمد اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1254 ق)، مترجم و شاعر، متخلص به حيرت. وى مترجم معروف «تاريخ ايران»، تاليف سر جان ملكم، از انگيسى به فارسى است. حيرت در بمبئى وفات يافت و در قبرستان ايرانيان آن شهر دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (131/1).

خاتمي اردكاني، روح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا روح الله خاتمى اردكانى از علماء عصر اردكان داراى مقام علم و عمل و تقوا ميباشد، معظم له در اردكان متولد شده و پس از خواندن ادبيات در يزد و اردكان باصفهان آمده و سطوح عالى و مسائل و مكاسب و غيره را نزد علماء اصفهان خوانده و مهاجرت بقم نموده و چندين سال از محضر مؤسس حوزه آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى طاب الله ثراه استفاده نموده آنگاه باردكان مراجعت و باقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام سيدالمرسلين عليه و على آله صلوات المصلين و وظائف دينى و روحى پرداخت. وى والد حجه الاسلام والمسلمين خاتمى رئيس جمهور اسلامى ايران است.

مؤسس حوزه ى علميه ى اردكان.

تولد: 10 رمضان 1324 ق.، اردكان.

درگذشت: 10 آبان 1367.

آيت الله سيد روح الله خاتمى دوران طفوليت در اردكان طى كرد، همان جا به مكتب رفت و تا سيزده سالگى فارسى و عربى را آموخت. سپس در سال 12342 ق. به اصفهان رفت و در حوزه ى علميه ى آن شهر به تحصيل مشغول شد. از جمله اساتيد ايشان در اين مرحله حاج ميرزا على آقاى شيرازى و شيخ محمد خراسانى و در فقه و اصول به ترتيب آيت الله سيد محمد نجف آبادى، آقا سيد على نجف آبادى و ايت الله رحيم ارباب بودند. در سال 1354 ق. از اصفهان به اردكان بازگشت. آيت الله خاتمى قصد داشت به نجف برود

كه مقدور نگرديد. با شروع جنگ جهانى دوم، ايشان به همراه عده اى طلبه ديگر مدرسه اى را در اردكان ترميم كردند كه به تدريج به حوزه ى علميه ى اردكان تبديل شد.

(ح 1367 -1285 ق)، عالم دينى. در خانواده اى روحانى در اردكان به دنيا آمد. مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت، پس از آن براى تكميل تحصيلات خود به اصفهان رفت و از محضر اساتيدى چون حاج ميرزا على آقا شيرازى، حاج رحيم ارباب، حاج سيد على نجف آبادى و سيد محمد نجف آبادى بهره ها گرفت و چندين سال در حوزه ى درس آيت اللَّه حايرى يزدى در قم كسب فيض كرد. سپس به اردكان بازگشت و به ترويج دين و تبليغ احكام پرداخت و در اين شهر تشكيل حوزه ى علميه داد. از آثار وى «آيينه ى مكارم» است.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (25 -24)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 9، ص 63)، گنجينه ى دانشمندان (67 -66/ 3 ،291/ 1).

خاتمي بروجردي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدرضا بن العالم الجليل و الزاهد النبيل حاج شيخ حسن خاتمى بروجردى از علماء مبرز معاصر شهر رى و اصدقاء اين نويسنده است. وى در سال 1341 قمرى در بروجرد متولد شده و در مهد علم و فضيلت پرورش يافته و اوليات و مقدمات را در بروجرد خوانده و به قم آمده و با آشنائى و رفاقت با مرحوم والدش حدود دو سالى در قم با اين نويسنده محشور و مأنوس بوده و قسمتى از سطوح وسطى را نزد حقير و ديگران خوانده و در ماه ذى القعده الحرام 1361 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و مدت شش سال اقامت و از محضر اساتيد

بزرگ چون آيت اللَّه حاج شيخ غلامحسين اردبيلى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى كاظمينى (صاحب تقريرات) استفاده نموده و در مدت كوتاهى در اثر استعداد ذاتى و مطالعه و زحمت گوى سبقت از اقران ربوده و بدرجه ساميه اجتهاد رسيده و از آيات عظام نجف و قم چون مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حجت مفتخر به اجازه اجتهاد گرديده و در سال 1365 قمرى مراجعت به ايران و قم نموده و مدت سه سالى در قم بتدريس فقه و اصول پرداخته و در سال 1370 قمرى بنابر استدعاء اين حقير براى تدريس مدرسه علميه برهانيه شهر رى منتقل باين شهر شده و تا هم اكنون بتدريس و اقامه جماعت و تبليغات دينى اشتغال دارد.

مرحوم والدش حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ حسن كمره اى خاتمى از علماء محترم بروجرد و دوستان خالص حقير بود و محبت تامى نسبت به اين كمترين داشت ذكرش در علماء بروجرد گذشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خاتمي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد خاتمي

محل تولد : سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/2/18

زندگينامه علمي

سيد احمد خاتمي در هجدهم ارديبهشت 1339 در سمنان متولد شد، پدرش مرحوم سيد مهدي خاتمي انساني متعهد و متدين بوده و در ميان اقوام ، معروف به تقوي و غيرت ديني بود وي در سال 1364 از دنيا رفت . ما در ايشان خانم طيبه سادات خاتمي ، بانويي متدين ، مؤمن و مأنوس با قرآن و ادعيه است و هم اكنون (آذر 1383) در قيد حيات است . خاندان خاتمي از سادات معروف سمنان اند و جد اعلاي

آنان مرحوم سيد هاشم همواره مورد علاقه و محبت مردم بوده كه همچنان مردم ذكر خير او را دارند. سيد احمد خاتمي در سال 1351 تحصيل علوم حوزوي را در مدرسه علميه صادقيه سمنان آغاز كرد و به مدّت دو سال در آنجا دروس مقدماتي را نزد اساتيد آن حوزه به پايان برد و در سال 1354 به حوزه علميه قم هجرت كرد و جهت استحكام بيشتر دروس اكثر درسهايي را كه در حوزه سمنان خوانده بود نزد اديب بزرگ مرحوم مدرس افغاني كه به تازگي از نجف آمده بود، مجدداً تكرار كرد و سپس دروس سطح را از اساتيد بزرگ حوزه همانند مرحوم آيت الله ستوده ، آيت الله اشتهاردي ، آيت الله خزعلي ، آيت الله بني فضل و... به پايان برد و سپس در درس خارج حضرات آيات شيخ جواد تبريزي ، محمد فاضل لنكراني ، ميرزا هاشم آملي ، وحيد خراساني ، شبيري زنجاني و... شركت كرده و به مدّت هفده سال در درس خارج فقه و اصول اين حضرات شركت نمود.

در فلسفه و كلام از حضرات آيات : شيخ يحيي انصاري شيرازي ، حسن زاده آملي ، جوادي آملي ، ابراهيم اميني بهره برده است . در تفسير از حضرت آيت الله مشكيني ، آيت الله خزعلي بهره مند شده است و در درس نهج البلاغه از آيت الله حسين نوري همداني بهره برده است او از درس فلسفي «شناخت » از محضر شهيد آيت الله مطهري بهره مند شده است و در فن خطابه از محضر خطيب گرانقدر مرحوم حجة السلام و المسلمين آقاي شيخ محمد تقي فلسفي استفاده نموده است . تدريس وي از سال 1364، تدريس دروس حوزوي را به صورت عمومي شروع كرده

است . اگر چه قبل از آن به طور خصوصي چند دوره كتب مقدمات (جامع المقدمات ، سيوطي ، مغني ، مختصر المعاني و...) را تدريس كرده بود. تا كنون 4 دوره معالم الاصول ، 7 دوره اصول الفقه ، 3 دوره شرح لمعه ، 2 دوره مكاسب ، 3 دوره رسائل و اينك (آذر 1383) مشغول پنجمين دوره تدريس كفاية الاصول است . وي مدت ده سال است كه به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارد، دوره اول تدريس خارج اصول را به اتمام رسانده و اينك (آذر 1383) مشغول تدريس دوره دوم خارج اصول است و از كتابهاي فقهي بخشهايي از كتاب قصاص و ديات و تقريبا تمام كتاب الحج را تدريس كرده و اينك اشتغال به تدريس خارج كتاب صلوة دارد.

در اين مدت صدها طلبه از محضر وي بهره مند شده و همچنان استفاده مي كنند. وي در كنار تدريس علوم مصطلح حوزوي از سال 1365 به تدريس سيره پيامبر و امامان (آذر 1383) در روزهاي تعطيل (پنج شنبه ها) رو آورد كه در سال 1380 يكدوره از اين دروس به پايان رسيد و اينك سه سال است كه پنج شنبه ها تفسير زيارت جامعه را دنبال مي كند. وي در سال 1367 به دستور برخي از بزرگان حوزه درس تفسير شروع كرد و اينك شانزدهمين سال اين درس است كه هر شب پس از نماز مغرب و عشاء، در مدرس امام مدرسه فيضيه دائر است و تا كنون تفسير 8 جزء قرآن به پايان رسيده (تفسير جزء آخر و 7 جزء اول ) و اينك مشغول تفسير هشتمين جزء قرآن كريم (سوره انعام ) مي باشند. تا كنون 1660 جلسه تفسيري داشته اند، درس تفسير نهج البلاغه

نيز در ايام تعطيل داشته اند كه حدود دو سال است بحث موضوعي «امام علي (ع ) و مخالفان حكومت » را از نگاه مولي در نهج البلاغه دنبال مي كنند.

خوشبختانه نوار كاست اين درسها (گرچه نه به كيفيت عالي ) موجود است . وي كار اصلي خود راتدريس دانسته و سخت علاقه مند به آن است به گونه اي كه در ايام تحصيل به هيچ وجه كار ديگري را جاي آن قرار نمي دهد. در سخنرانيهاي وي هم قرآن و هم روايات و هم مسائل سياسي در حد نياز هست . وي در صدا و سيماي جمهوري اسلامي تا كنون صدها برنامه اجراء كرده است و امت مسلمان ما استقبال خوبي از خطابه هاي وي داشته و دارند. سيد احمد خاتمي به عنوان استاد راهنما و داور در رسالة سطح چهار و سطح سوّم حوزه و نيز به عنوان استاد راهنما در مؤسسه پژوهشي امام خميني و دانشكده شهيد محلاتي سپاه خدمت مي كنند و تا كنون رساله متعددي را در عرصه معارف ديني ، فعاليتهاي سياسي ، راهنمايي و ساماندهي كرده است . سيد احمد خاتمي قبل از پيروزي انقلاب همگام با رهبر كبير انقلاب اسلامي امام خميني در ستيز با رژيم منحط پهلوي بود و با ايراد خطابه هاي حماس عليه آن رژيم سياه نقش مفيدي در روشنگري مردم ايفاء كرد و بعد از پيروزي انقلاب عمده راهي را كه براي خود برگزيد كار فرهنگي بود كه از طريق تدريس ق ، خطابه ، تأليف آنرا دنبال كرد. وي موضع سياسي خود را "موضع ولايت فقيه " قرار داده است تا زماني كه امام راحل در قيد حيات بودند همراهي با آن امام بزرگوار و اينك همراهي با مقام معظم رهبري

مدظله العالي وجهه همت اوست . وي در كنار كار فرهنگي در عرصه هايي كه نياز بوده است موضع گيري هاي مناسب سياسي داشته كه در روزنامه و جرائد كشور منعكس شده است . او در طول 8 سال دفاع مقدس در مواقع مورد نياز در جبهه هاي حاضر شده و به وظيفه خود عمل نموده است .سيد احمد خاتمي هم اكنون عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم ، عضو كميسيون حوزه آن جامعه نماينده مردم كرمان در مجلس خبرگان رهبري ، عضو هيأت رئيسه مجلس خبرگان ، عضو هيأت مديره مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي ، عضو شورايعالي مجمع جهاني اهل بيت (ع ) ، عضو شوراي سياستگذاري فرهنگي آن مجمع مي باشد.

خاتمي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود خاتمي متولد 1331 شهر ري است. وي تحصيات متوسطه را در تهران گذراند. او كارشناسي فلسفه را از دانشگاه تهران گرفته و با علاقه وافري كه به اين حوزه انديشه يافته،مدارج دانشگاهي را بدون وقفه و با جديت و پشتكار مثال زدني تا مقطع دكتري فلسفه در اين دانشگاه ادامه داده است.وي براي ادامه تحصيل به انگلستان مي رود و موفق به دريافت دكتراي فلسفه از دانشگاه دورهام انگلستان مي شود.همچنين او دوره فوق دكتري فلسفه دانشگاه دورهام را نيز طي مي كند. خاتمي از سال 1376 استاد تمام وقت گروه فلسفه دانشگاه تهران بوده است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

خاطرات كودكي :

تحصيلات رسمي و حرفه اي : - پايان تحصيلات متوسطه در تهران - دريافت كارشناسي فلسفه از دانشگاه تهران - دريافت كارشناسي ارشد الهيات (اديان وعرفان) - دريافت كارشناسي ارشد فلسفه از دانشگاه تهران - دريافت دكتري فلسفه از دانشگاه تهران - عزيمت به انگلستان براي ادامه تحصيل

- دريافت دكتري فلسفه از دانشگاه دورهام انگلستان - ورود به دوره فوق دكتري فلسفه دانشگاه دورهام - خاتمي تحصيلات حوزوي نيز دارد و تحصيل علوم اسلامي معمول را تا اجتهاد در حوزه گذرانده است

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمود خاتمي عضو فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي ايران نيز هست و در گروه انديشه اين مركز سال هاست كه حضور پيوسته داشته است.

فعاليتهاي آموزشي : محمود خاتمي از سال 1376 استاد تمام وقت گروه فلسفه دانشگاه تهران بوده و همچنين درمقاطع كارشناسي ارشد و دكتري در دانشگاه هاي تربيت مدرس، علامه طباطبايي و مفيد، تدريس فلسفه كرده است.او مدتي نيز به عنوان استاد ميهمان ( Visiting Professor ) گروه فلسفه دانشگاه مك گيل McGill كانادا (2004-2003) به تدريس فلسفه پرداخته و در دوره حضور در انگلستان دستيار پژوهشي ( Research Assistant ) (1997-1996) فلسفه دانشگاه كمبريج نيز بوده است. - انتخاب شده در فهرست فيلسوفان برتر جهان در سال 2006 - كمبريج انگلستان

آرا و گرايشهاي خاص : محمود خاتمي همچنان كه حوزه تأليف و تدريس را دنبال مي كند،مسائل و مشكلات آموزش فلسفه در ايران را نيز پي گرفته و ديدگاه هاي سازنده اي در باره آن دارد. او در مقاله «بررسي مشكلات آموزش فلسفه غرب به دانشجويان سال اول فلسفه» كه در همايش اَسما ارائه كرد، راهي براي معرفي مكاتب و نحله هاي فلسفي براي دانشجويان، قبل از شروع مطالعات تخصصي شان پيشنهاد كرده بود.او مي گويد: « يك ترم انتقالي پيشنهاد دادم شامل 10 واحد نظري و 8 واحد كارگاهي به منظور آگاهي ورودي ها با طرح كلي و فضاي فلسفه، قبل از ورود به مطالعه

و مباحث تخصصي. اصلاح برنامه هاي آموزشي، آموزش زبان خارجي روان براي مكالمه و مطالعه، ارائه مجالس سخنراني هاي برنامه ريزي شده، كارگاه انديشه، ايجاد ارتباط با مراكز آموزشي و پژوهشي دنيا و نظير اين ها نيز از راه هاي تغيير مسير فلسفه از وضع كنوني آن در دانشگاه ها و بهينه شدن آن است». خاتمي تاكنون مقالات بسياري را در حوزه فلسفه به فارسي و انگليسي نوشته و بسياري از اين مقالات او در معتبرترين نشريات فلسفي دنيا چاپ و منتشر شده است.برايش آرزوي توفيق و طول عمر مي كنيم.

جوائز و نشانها : محمود خاتمي امسال استاد نمونه دانشكده علوم انساني دانشگاه تهران نيز بوده و براي تأليف كتاب «جهان در انديشه هيدگر» برنده جايزه كتاب سال در حوزه فلسفه غرب نيز شده است.همچنين كتاب «پديدارشناسي دين» او جايزه كتاب سال را در حوزه دين پژوهي از آن خود كرده است. - پژوهشگر برتر در حوزه دين پژوهي، وزارت فرهنگ و انديشه اسلامي 1382

چگونگي عرضه آثار : محمود خاتمي بخصوص در ميان همنسلان خويش با نگارش مقالات متعدد به زبان انگليسي و به عبارتي ارائه دائمي پيپر در محافل دانشگاهي،از ديگران تمايز يافته و او را به چهره آشناي فيلسوف ايراني در محافل بين المللي فلسفه بدل كرده است.تا آنجا كه در سال 2006 دانشگاه كمبريج انگلستان نام او را در فهرست فيلسوفان برتر جهان قرار داد و اعتباري ويژه براي فلسفه امروز ايران پديد آمد. نگارش مقالات متعدد فلسفي به فارسي و انگليسي از جمله پراگماتيسم واومانيسم، وجه اومانيستي فلسفه هگل، هيدگر و علم جديد؛ رأي هيدگر در باب نسبت تكنولوژي و

هنر،لويناس و ديگري، تبيين تاريخي، پديدارشناسي دين، مفهوم تحليلي جديد از خود و تجربه عرفاني آن و... از ديگر ويژگي هاي خاتمي، كه او را با اكثريت همنسلان خويش در حوزه فلسفه جدا مي كند،همانا تسلط او در تأليف ديدگاه هاي نظري خويش به زبان غير فارسي است. تأليف كتب Sadraean Meditation، Basic Issues in Islamic Philosophy و ... حضور او در جغرافيايي فراتر از مرزهاي داخلي فلسفه در ايران را به ثبت رسانده است. خاتمي همچنان كه حوزه تدريس و تحقيق شخصي را دنبال مي كند از حضور در محافل دانشگاهي و سمينارها و كنفرانس هاي مرتبط با رشته كاري خويش نيز غافل نمانده است.او در سومين دوره از سمينارهاي تخصصي گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي درباره «امكان بحث از عليت ذهني در انديشه صدرايي» سخن مي گفت.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 الفباي نسبيت

ويژگي اثر : ترجمه ، (نوشته برتراند راسل

2 پديدارشناسي دين

ويژگي اثر : سازمان انتشارات،(برنده جايزه كتاب سال در حوزه دين پژوهي). پژوهش «پديدار شناسي دين» براي «ابتكار در گزينش موضوع و در عين حال بهره گيري از منابع اصلي بويژه مآخذ خارجي و نثر و ادبيات مناسب فارسي» به عنوان اثر برگزيده انتخاب شد، بويژه آن كه نخستين گام در اين زمينه بود. خاتمي در مقدمه خودبر اين كتاب آورده است: «پديدارشناسي دين Phenomenology of religion رهيافتي است با اهميت در دين پژوهي معاصر كه به لحاظ تاريخي، محصول تلفيق دو جريان فكري - پژوهشي پديدار شناسي هوسرل». او هدف خود را در

اين كتاب اين چنين بيان كرده است: «نيت اصلي نگارنده آن بوده تا به پديدار شناسي دين نگاهي متناظر يكMetatheoritic كند و شرحي در باب جايگاه و محتواي پديدارشناسي دين بيان نمايد». كتاب «پديدارشناسي دين» را سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي منتشر كرده است. اين كتاب در فصل، به اين مباحث: مطالعات ديني: درآمدي به دين پژوهي معاصر- پديدارشناسي دين: زمينه ها - پديدارشناسي كلاسيك دين - پديدارشناسي هرمنوتيك دين - دين و محاكات- دين و محاوره - پديدارشناسي و حقيقت دين.

3 جهان در انديشه هيدگر، مؤسسه انديشه اسلامي

ويژگي اثر : (برنده جايزه كتاب سال در حوزه فلسفه غرب)

4 درآمدي به فلسفه ذهن

ويژگي اثر : جهاددانشگاهي دانشگاه تهران

5 زيبايي شناسي از منظر پديدار شناسي،

ويژگي اثر : فرهنگستان هنر

6 فيزيك وفلسفه

ويژگي اثر : ترجمه، (نوشته ورنر هيزنبرگ

خاتون آبادي، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

برادر ايشان: مرحوم حاج ميرزا ابوالفضل خاتون آبادى، عالم زاهد مقدس، و فقيه جامع، مدرس مدرسه ى ملا عبدالله، و امام جماعت در آن مدرسه و مسجد ساروتقى در بازار، و مورد وثوق و اعتماد قاطبه ى اهالى اصفهان بود، و در شب دوشنبه 11 رمضان المبارك 1388 در طهران وفات يافته، جنازه با احترامات لازمه به قم منتقل شده، در آن ارض اقدس مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خاتون آبادي، عبدالحسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن مير محمّد باقر بن شاه مراد، عالم فاضل، محقّق مورّخ، از شاگردان ملاّ محمّد تقى مجلسى و ملاّ محمّد باقر سبزوارى است.

در شعبان 1037 متولّد، و در 1097 يا 1100 وفات يافته، در مزار بابا ركن الدين مدفون گرديد.

كتب زير از اوست: 1- شرح بر شاطبيّه، در علم تجويد 2- شرح بر شافيه ي ابن حاجب 3- وقايع السنين و الاعوام، مشهورترين تأليفات اوست. 4- ترجمه ي رساله ي شهيد ثاني در معني ايمان «حقايق الايمان» و نسخه آن نزد نگارنده موجود است. تاريخ ترجمه: دوشنبه سلخ جمادي الاولي 1098.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خاتون آبادي ، محمد شريف

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد صادق. از اطباى معروف قرن دوازدهم هجرى در اصفهان است كه به حذاقت و استادى معروف بوده، و كتب چندى تأليف نموده، از آن جمله است:

1- حافظ الابدان، كه در 1121 تأليف نموده، و نسخه ى آن نزد نگارنده موجود است 2- شرح طب النبى صلى الله عليه و آله و سلم 3- شرح طب الائمة 4- شرح طب الرضا عليه السلام 5- اربعون حديثا، در طب، با شرح و بيان؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خاتون آبادي، محمد صالح

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير عبدالواسع. عالم فاضل جليل القدر و عظيم المنزلة.

از سلسله ى سادات خاتون آباى، و خود داماد ملا محمد باقر مجلسى، و از شاگردان علامه ى مجلسى و ملا ميرزاى شيروانى بوده، و پس از فوت علامه مجلسى، شيخ الاسلام اصفهان، و سپس امام جمعه ى اصفهان گرديد، و مقام امام جمعگى اصفهان از آن تاريخ تاكنون در اولاد او باقى است.

و موقعى كه فتح على شاه قاجار مسجد شاه طهران را ساخت يكى از اولاد او را به طهران برده، مقام امام جمعگى آنجا را به او مفوض داشت، كه تاكنون در اولاد اوست.

كتب زيادى تأليف فرموده، از آن جمله است: 1 - احوال ملائكه 2 - اسرار الصلاة 3 - اصول العقايد 4 - اسماء علماى سنى كه شيعه شده اند 5 - ايمان و كفر 6 - انوار المشرقة 7 - تفسير سوره ى اخلاص 8 - تفسير سوره ى فاتحه 9 - تحفة الصالحين 10 - تقويم الشرعى 11 - تقويم المؤمنين 12 - التهليلية، در حكم تهليل آخر اقامه 13 - تكمله ى مرآة العقول 14 - الجامع فى اصول العقائد - جامع العقايد، شايد همان شماره قبل باشد

15 - حدائق المقربين، در احوال ملائكه و غيره (فهرست مفصل اين كتاب در فهرست كتب خطى كتابخانه هاى اصفهان به شماره ى 25 مذكور است) 16 - ذريعة النجاح، در اعمال سال 17 - رساله در عصمت ائمه عليهم السلام 18 - رساله در ثبوت هلال در اول رمضان و شوال - رساله در حكم اخلاق 21 - شرح بر من لايحضر 22 - شرح استبصار 23 - شرح حديث «الهلال اذا طلب فى الشرق» از تهذيب شيخ 24 - منهج الشيعة 25 - خلف الوعد از مسائل فرعيه؛ و غيره.

فوت صاحب عنوان را در ماه صفر سال 1116 [يا 1126] نوشته اند، و قبرش در نجف در ايوان علما مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خاتون آبادي اصفهاني، محمدحسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1151 ق)، فقيه، محدث، مفسر، شاعر و خطاط. وى دخترزاده ى علامه مجلسى است و از پدر خود كه شاگرد خاص ميرعماد بود و نيز از آقاجمال خوانسارى كسب علوم كرد. او منشى زبردستى بود، و انواع خطوط را نيكو مى نوشت. سرانجام در اصفهان درگذشت و جنازه اش را به مشهد منتقل كردند. در «تاريخ اصفهان» تاليفات چندى از جمله «نجم الثاقب» بدو نسبت داده شده در حالى كه در «الذريعه» اين كتاب از جمله كتب پدر وى قلمداد شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (678/3)، الذريعه (69/24).

خاتوني بجلي، ابوطاهر حسين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 532 ق)، شاعر، كاتب. ملقب به موفق الدين، موفق الدوله، معين الملك و معين الدين. وى از بزرگان دولت سلجوقى بود. سبب شهرت او به خاتونى، ظاهرا از آن رو است كه چندى متصدى امور و مستوفى گوهر خاتون، همسر محمد بن ملكشاه سلجوقى بود. از دوران كودكى و نوجوانى او اطلاعى در دست نيست. بنابراين، مى توان گفت كه ابوطاهر از ابتداى كار خود تا پايان عمر در دربار سلجوقى خدمت كرد و به كار دبيرى و خدمت ديوانى مشغول بود. در شهر ساوه كتابخانه اى بزرگ به ابوطاهر منسوب بود، وى كتابخانه ى ارزشمند خود را وقف جامع ساوه كرد. اين كتابخانه ى معتبر احتمالا در حمله ى مغول از ميان رفت. ابوطاهر نزد بزرگانى چون ابومظفر، محمد ابيوردى و ناصح الدين ابوبكر احمد ارجانى تحصيل كرد. اديبان و شاعران آن روزگار كه، او را مدح گفته اند، از او با عنوان استاد الموفق ياد كرده كه از وى «ديوانى» بر جاى نمانده است، ولى در تذكره ها و برخى از كتابهاى ادب، لغت و

تاريخ، ابياتى از او نقل شده و صاحب «الذريعه» به نقل از «آثار البلاد» قزوينى، «ديوانى» را به وى نسبت داده است. برخى از اشعار فارسى ابوطاهر خاتونى را عمادالدين كاتب به عربى ترجمه كرد. دولتشاه سمرقندى در «تذكرة الشعراء» از دو كتاب او نام مى برد. يكى كتاب «مناقب الشعراء»، كه در احوال شاعران پارسى گو است؛ ديگرى «تاريخ آل سلجوق» كه به ذكر احوال سلاطين و امراى اين سلسله اختصاص داشته و متضمن مشاهدات شخصى ابوطاهر بوده، و از آثار ديگر وى «شكارنامه ى ملكشاه» كه مؤلف «راحة الصدور» آن را به خط مؤلف ديده است. آنچه به نام ابوطاهر باقى است رساله كوتاهى است به زبان عربى با عنوان «تنزير الوزير الزير الخنزير»، در لعن و ذكر مثاب نصيرالملك وزير سلطان محمد بن ملكشاه. در بعضى از تذكره ها و برخى تواريخ اسم او را اصم يا معين الدين اصم گفته اند، و چنين برمى آيد كه شهرت او به اصم به سبب سنگينى گوشش بود، و ظاهرا در دوره سلطنت سنجر يعنى در اواخر عمر به اين نام معروف شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (89 -87)، دايرة المعارف فارسى (32 /1)، الذريعه (277 /9)، سخن و سخنوران (517 -515)، كشف الظنون (1842)، لغت نامه (ذيل/ ابوطاهر خاتونى)، مجمع الفصحا (142 ،141 /1)، المعجم فى معايير اشعار العجم (286 -122)، يادگار (س 4، ش 5، ص 18 -7).

خاجويي اصفهاني، اسماعيل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1173 ق)، فقيه امامى. اصل وى از مازندران بود و در محله ى خاجو از محلات اصفهان سكونت داشت. ملا اسماعيل عالمى جامع و حكيمى بارع، كه به اخلاق حميده موصوف بود. خاجويى با نادرشاه افشار

معاصر و از شاگردان ملا مهدى نراقى، آقا محمد بيدآبادى و ميرزا ابوالقاسم مدرس اصفهانى بود. در اصفهان درگذشت و در مقبره ى تخت فولاد دفن شد. از آثار وى: «ابطال الزمان الموهوم»؛ «الامامه»؛ «بشارات الشيعه»؛ «تحقيق الغناء و عظم اثمه»؛ «تحقيق ما لايتم فيه الصلوه»؛ «تعيين عيدالنوروز»؛ «جامع الشتات فى النوادر و المتفرقات»؛ «الجبرو التفويض»؛ حاشيه بر «آيات الاحكام» اردبيلى؛ حاشيه بر «اربعين» شيخ بهايى؛ «رد صوفيه»؛ «فوائد الرجاليه»؛ «هدايه الفواد الى احوال العباد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (325/1)، اعيان الشيعه (403 -402 /3)، الذريعه (186/25 ،60/5 ،112/3 ،70 -69 /1)، روضات الجنات (128 -123 /1)، ريحانه (105/2)، الكنى و الالقاب (200/2)، لغت نامه (ذيل/ اسماعيل)، معجم المولفين (391/2)، هديه العارفين (221/1).

خادم الذاكرين، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر خادم الذاكرين

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

حقير در سال 1341 متولد شدم و در شش سالگي به دبستان و سپس راهنمايي و دبيرستان رفتم، در سال 1359 ديپلم تجربي گرفتم و وارد حوزه علميه اصفهان شدم. در سال 1361 به قم آمدم و تا الان 25 سال است كه در حوزه علميه قم مشغول به تحصيل و تدريس و تاليف و تحقيق هستم. بيش از 20 سال است كه در مدارس حوزه علميه قم، مركز جهاني و برخي دانشگاه ها به تدريس مشغول هستم و نيز در ايام تبليغ در داخل و خارج از كشور مشغول فعاليت هستم. به عنوان استاد راهنما، مشاور و داور پايان نامه هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد در مركز جهاني و شوراي مديريت حوزه علميه قم مشغول هستم. هم اكنون مشغول تدريس سطوح عالي (كفايه

و مكاسب) در حوزه علميه قم و مركز جهاني هستم.

خادم عليزاده، امير

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير خادم عليزاده

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

سال 1340 در يكي از محلات قديمي مركز شهر دزفول چشم بدنيا گشودم. دوره ابتدايي را در مدرسه سپه دزفول سپري كردم.با آغاز دوره تحصيلي راهنمايي در دبيرستان جندي شاپور (51 _ 1350) دوره جديدي از مطالعه كتب ديني را آغاز كردم.از سال 1352 با قبول سرپرستي جلسه قرائت قرآن مسجد امام جعفر صادق (ع) دزفول دوره جديدي از زندگي علمي و اجتماعي خويش را آغاز نمودم.مطالعات ديني معمول آن روزگار روح تشنه مرا سيراب نمي كرد لذا از سال 1354 با هدف شناخت اسلام ناب محمدي (ص) آهنگ حوزه علميه قم را نمودم كه ميسر نشد چون اشتغالات علمي و فعاليت هاي فرهنگي _ مبارزاتي به شدت اوج گرفته بود و... بهار سال 1357 در اوج مبارزات متنوع بر عليه رژيم ستم شاهي گرفتار ساواك و سپس به زندان محكوم شدم در آنجا نيز بطور مخفيانه و ... جلساتي را با دوستان مذهبي ام داشتم .پس از آزادي از زندان در پاييز 57 مركز فعاليت ديني ام را به مسجد امام حسن عسكري (ع) منتقل كردم و به انتشار روزنامه كوثر (به طور مخفيانه) به كمك برخي از دوستان فداكار پرداختم .اين روزنامه بطور مخفي در محافل فرهنگى، مساجد و دانشگاه ها منتشر مي شد و از شهادت و جهاد و ... مي گفت.پس از اخذ ديپلم رياضي فيزيك درسال 58 و بعدا" فرهنگ و ادب در خرداد 59 وارد حوزه علميه قم

شدم.از سال 61 رسما تدريس دروس حوزوي همچون جامع المقدمات، سيوطى، مبادي العربيه، حاشيه ملا عبدالله، منطق مظفر، مغني اللبيب، معالم، اصول مظفر، و … خدمت عزيزان طلاب آغاز كردم كه تا سال 69 با تدريس كتاب هاي شرح لمعه، رسائل و مكاسب ادامه يافت.سال 68 دروس سطح حوزه را به پايان رساندم و سال 69 خارج فقه و اصول را آغاز كردم.در دوره سطح از اساتيد بزرگواري همچون آقايان، وجداني فخر، اعتمادى، پايانى، ستوده و اشتهاردي و در مقطع خارج فقه و اصول از اساتيد عالي مقامي همچون آيات عظام فاضل لنكرانى، وحيد خراسانى، ميرزا جواد تبريزي و مكارم شيرازي و … تا كنون بهره برده ام.از آبان 65 تا اسفند 69 در كنار تحصيل و تدريس در حوزه علميه قم، براي مطالعه و تحقيق در واحد پژوهشي علوم قرآن وابسته به مكتب اميرالمومنين عليه السلام دعوت شدم.پس از تهيه و تدوين طرح جامع وحي از سال 72 تا 79 مديريت واحد پژوهشي علوم قرآن را در دانشگاه مفيد عهده دار بودم كه علاوه بر مسئوليت ساماندهي فيش هاي انبوه علوم قرآني و «برنامه نرم افزاري علوم قرآني كاوش» مقالاتي در اين زمينه به رشته تحرير در آوردم.در سال 69 مقطع كارشناسي اقتصاد نظري و سپس كارشناسي ارشد (1375) كه درسال 1378 درمقطع كارشناسي ارشد رشته علوم اقتصادي از دانشگاه مفيد فارغ التحصيل شدم. از سال 70 تا 79 به تدريس دروس معارف در دانشگاه هاي تهران مشغول بودم. از سال 1374 تا كنون به تدريس دروس تفسير آيات اقتصادي در قرآن، مباني علم اقتصاد، مباني فقهي اقتصاد اسلام، روش تحقيق،

پول و بانكداري، نظام اقتصادي صدر اسلام، ماليه عمومي، اقتصاد خرد، اقتصاد كلان و ... مشغول بوده ام.از مهر 1385 مشغول تحصيل در مقطع دكتري علوم اقتصادي در دانشگاه علامه طباطبائي شده ام.

خادم الشريعه دزفولي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدحسين دزفولى از علماء اعلام و دانشمندان كرام حوزه علميه عالمى عادل و زاهدى فاضل و از قدماء حوزه علميه است كه در حدود سال 1325 قمرى در دزفول مسقط الراس شيخنا الانصارى تولد يافته و پس از رشد و طى مقدمات و پايان سطوح چندى از محضر مرحوم آيت الله حاج شيخ محمدرضاى معزى دزفولى استفاده نموده و در زمان مرحوم آيت الله حايرى به قم مهاجرت و به درس آن مرحوم حاضر شده و پس از فوت وى به حوزه درس مرحوم آيت الله حجت رحمه الله شركت نموده.

و اعتقاد مخصوصى مانند مولف به مقام علمى و تحقيقات معظم له دارد كه غالبا وى را به عظمت ياد مى كند و از محاضر آيات ديگر چون آيت الله خونسارى و آيت الله صدر هم كسب فيض نموده و بالغ بر 18 سال هم از محضر آيت الله بروجردى استفاده كرده و اكنون به مباحثات و مطالعات و توسل به اهل بيت عليهم السلام و دوام ذكر اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

خادمي حسيني، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدابوالقاسم خادمي حسيني

محل تولد : --

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1360 وارد حوزه علميه كاشان شدم و مدّت نه سال در حوزه علميّه آية الله مدني (ره) و آية الله يثربي (ره) مشغول تحصيل بودم. بعد از آن درسال 1370 وارد حوزه علميه قم شدم و در درسهاي آيات عظام اعتمادي، پاياني،آية الله تبريزي ،آية الله وحيد خراساني ،آية الله سبحاني وآية الله جوادي آملي شركت نمودم. درسال 1376 در دوره چهار ساله تخصّصي تفسير شركت و در سال 79فارغ التحصيل شدم. مدت 12سال در

دروس خارج فقه و اصول شركت نموده و انشاءالله تصميم دارم پايان نامه تفسير را بنويسم به خاطر مشكلاتي تا بحال نتوانستم موضوع پايان نامه را بگيرم.

خادمي كوشا، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي خادمي كوشا

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/6/15

زندگينامه علمي

كليه تحصيلات قرآني (پيش از دبستان) و ابتدائي و ... در شهر قم بود كه با تشويق پدر كه خود از صنف روحانيت مي باشد به حوزه وارد شد . آغاز ورود به حوزه 1365 بود كه از سال دوم آغاز به تدريس در موضوعات نحو و منطق نمود و در موضوعات متفرقه به مطالعه پرداخت.در ايام تابستان به همراه دوستان برخي از موضوعات درسي را آموزش ديده و از سال 68 در درس لمعه استاد وجداني فخر شركت نمود و در كنار دروس حوزه اقدام به تحصيلات نيمه كاره مانده فرهنگي نموده و ديپلم را گرفت.از سال 1374 در درس خارج اساتيد بزرگي چون استاد آيت الله تبريزي، سبحاني، شبيري زنجاني، مكارم، فاضل شركت نمود كه بيشتر مدت را از درس استاد تبريزي استفاده نمود.

در سال 73 و 74 به صورت رسمي در برخي مراكز حوزه شروع به تدريس نموده و از سال 76 تا كنون مشغول تدريس فقه و اصول در مدارس شهيد صدوقي، معصوميه، آيت الله گلپايگاني، مدرسه خان، كه از سال 79 به تدريس سطوح عالي(رسائل، مكاسب و كفايه) مشغول گرديد.همزمان با درس و تدريس در حوزه مدتي نيز در مراكز آموزش عالي به تدريس مشغول گرديد و در سال 79 نيز براي آموزش زبان عربي در مركز آموزش دفتر تبليغات شركت نمود

و پس از اين ايام در موضوعات علوم قرآني به مطالعه و تحقيق گذراند و در برخي مراكز قرآني مانند مركز تخصصي تفسير، مدرسه عالي بنت الهدي، موسسه امام خميني(ره) در رشته علوم قرآني به تدريس پرداخت ولي همچنان در رشته فقه و اصول در حوزه علميه به درس و تحقيق و تدريس ادامه داده و هم اكنون نيز به اين مهم اشتغال دارد.با توجه به علاقه زياد به خدمت در نشر فرهنگ اهل بيت(ع) در سال 1378 اقدام به نوشتن كتاب جوان در پرتو اهل بيت(ع) نمود كه عمدتا براي روشنگري و جلوگيري از سودجويي برخي سياست مداران از توانايي جوانان بود اين كتاب به نام مشكلات ... تا سال 1380 چاپ نشد و پس از تحويل آن به بوستان كتاب با هزينه ناشر در سال 82 از چاپ خارج گرديد البته به غير از اين نوشتار برخي نوشتار ديگر همچنان چاپ نشده باقي است.

خادمي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1319 ق.، اصفهان.

درگذشت: 1363، اصفهان.

آيت الله سيد حسين خادمى پس از فراگيرى مقدمات، براى تكميل تحصيلات به نجف رهسپار و سالى چند در حوزه ى علميه ى آنجا به تحصيل پرداخت و بعدا به اصفهان مراجعت نمود. ايشان رئيس حوزه ى علميه ى اصفهان بود. از آثار اوست: رهبر سعادت يا دين محمد (ص) (تهران، 1318).

حاج آقا حسين خادمى يكى از مراجع بزرگ علمى اصفهانست كه در روز جمعه سوم شعبان 1319 قمرى متولد شده و تا 13 سالگى دوره ابتدائى را فرا گرفته و سپس بتحصيل علوم دينى پرداخته و كتب مقدمات را نزد مرحوم حاج شيخ على يزدى و آقا ميرزا اردستانى و آقا ميرزا احمد اصفهانى و رسائل محقق

انصارى را نزد مرحوم آخوند ملا عبدالكريم جزى و حاج ميرزا سيد على نجف آبادى و سطح كفايه را خدمت مرحوم آيه الله سيد محمد نجف آبادى خوانده و دروس عالى و رشته خارج فقه و اصول را از مرحوم آيه الله حاج ميرزا محمد صادق يزدآبادى استفاده كرده آنگاه بنجف اشرف مهاجرت نموده و از محضر درس مرحوم آيه الله آقا ميرزا حسين نائينى و آيه الله العظمى اصفهانى و آيه الله آقا ضياءالدين عراقى بهره بردارى كافى نموده و در فن كلام و بحث مذاهب از آيه الله آقا شيخ جواد بلاغى استفاده كرده و رجال و درايه را از مرحوم آيه الله آقا سيد ابوتراب خونسارى بهره مند شده و بمراتب عاليه علمى ارتقاء يافته و بوطن خود مراجعت و تا حال حاضر بافاده و افاضه تدريس خارج فقه و اصول در مدرسه صدر اصفهان و اقامه جماعت پرداخته است.

آثار قلمى ايشان از اين قرار است:

1- بحث خاتمه برائت و استصحاب و تعادل و تراجيح و از اول مباحث الفاظ تا مقدمه واجب در اصول.

2- لباس مشكوك تا قواطع صلوه.

3- رساله در عدم ارث زوجه مطلقا از غيرمنقول.

4- حواشى متفرقه در فقه كتاب طهاره و صلوه و زكوه مرحوم محقق همدانى و نيز حواشى بر كتب اصول.

5- رهبر سعادت (جلد اول).

6- رهبر سعادت جلد دوم.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

خادمي، شمس الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد شمس الدين خادمى اصفهانى ملقب به ابوالمعالى برادر ارجمند آيت اللَّه عالم ربانى آقاى حاج آقا حسين خادمى رئيس حوزه علميه اصفهان و يكى از علماء و ائمه جماعت معاصر اصفهان مى باشند والد اين دو بزرگوار مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوجعفر خادم الشريعه از علماء طراز اول عصر خود فرزند آيت اللَّه آقا سيد

صدرالدين موسوى است كه در منتهى الآمال محدث قمى مذكور و با 34 واسطه به حضرت موسى بن جعفر عليهاالسلام منتهى مى شود.

مترجم ما در سال 1316 قمرى متولد شده و در هفت سالگى پدر را از دست داده و در حمايت و كفايت والده ماجده اش پرورش يافته و دروس فارسى و مقدماتى عربى را در مدرسه علميه اصفهان تحصيل نموده و به مدرسه صدر وارد گرديده و شرح لعمه و قوانين را نزد مرحوم آقا شيخ على يزدى و مرحوم آقا سيد احمد اصفهانى در مدرسه نيم آور تحصيل نموده فرائد و جواهر را از مرحوم آيت اللَّه حاج مير محمدصادق ميرعمادى استفاده نموده و كفايه را نزد مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد نجف آبادى تلمذ نموده و قسمتى از حكمت را نزد مرحوم آق سيد محمدعلى تويسركانى خوانده و هم از مرحوم آيت اللَّه آق شيخ عبدالكريم جزى و آيت اللَّه ملاحسين فشاركى بهره مند شده سپس مهاجرت به نجف و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه ميرزا حسين نائينى استفاده نموده و بعد مراجعت به اصفهان و به واسطه عارضه كسالت درد چشم از ادامه تحصيل مانده و به اقامه جماعت و خدمات دينى تا كنون اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

خادمي، عين الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عين الله خادمي

محل تولد : مازندران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/10/19

زندگينامه علمي

اينجانب عين الله خادمي در روستاي شير محله از توابع شهر فريدون كنار استان مازندران در يك خانواده متوسط روستايي ديده به جهان گشودم. ديپلم علوم تجربي را در سال 1359 در يكي از دبيرستان هاي شهرستان بابل و ليسانس الهيات و معارف

اسلامي را در سال 1366 در دانشكده الهيات معارف اسلامي دانشگاه فردوسي مشهد و كارشناسي ارشد فلسفه و حكمت اسلامي را در سال 1369 از دانشكده الهيات دانشگاه تهران و دكتراي فلسفه و حكمت اسلامي را از دوره عالي تحقيقات تهران كسب كردم. هم اكنون عضو هيئت علمي تمام وقت دانشگاه شهيد رجايي مي باشم و استاد راهنماي بيش از 80 پايان نامه در مقاطع كارشناسي و كارشناسي ارشد و ناظر چندين طرح پژوهشي بوده ام. اينجانب علاوه بر تدريس در مراكز علمي به فعاليت هاي پژوهشي نيز اشتغال دارم.

خادمي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1325، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى عفونى، دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1350، دوره M.P.H (مديريت بهداشت و بيماريهاى واگير) از دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكى تهران، تخصص بيماريهاى عفونى از وزارت بهداشت، درمان آموزش پزشكى ايران.

مرتبه علمى:

دستيار بيماريهاى داخلى در كلينيك اسكريپس وابسته به دانشگاه كاليفرنياى جنوبى آمريكا، استاديار گروه داخلى دانشگاه آزاد ايران در سال 1354، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انگل شناسى، بيماريهاى عفونى و گرمسيرى، هپاتيت و تعداد موارد HBSAG مثبت، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 27 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اپيدميولوژى بيماريهاى واگير و غير واگير، بيماريهاى عفونى و گرمسيرى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

بهداشت و بيماريهاى عفونى و گرمسيرى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خادميان، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس خادميان

محل تولد : زرين شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عباس خادميان متولد سال 1347 شهرستان زرين شهر اصفهان در سال 1363 وارد حوزه علميه امام خميني زرين شهر شده و بعد از طي دوران مقدمات و بخشي از سطح عازم حوزه علميه مقدسه قم شدم كه بعد از اتمام سطح حدود 5 سال در درس خارج اصول و فقه آيات عظام سبحاني و مكارم حفظهما الله شركت داشته و همراه آن موفق به گذراندن دوره تخصصي كلام موسسه امام صادق (ع)

گشته و بعد از آن دوره تخصصي مهدويت بنياد مهدي موعود (عج) را طي كردم. و به دنبال آن موفق به دريافت پايان نامه سطح چهار حوزه در موضوع جهاني شدن و مهدويت گرديده ام و به همين جهت اكثر پژوهشها و مقالات در همين راستا چينش شده است. و در كنار پژوهش و تحصيل در سال 1381 موفق به گرفتن مجوز تدريس در گرايش معارف و تاريخ اسلام از نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها شده ام كه به دنبال آن مشغول خدمت در امر تدريس در دانشگاههاي مختلف از جمله آزاد اراك و آشتيان و تحصيلات تكميلي جامعه الزهراء قم شده ام و فعلا در كنار تحصيل و پژوهش، عضو هيئت علمي موسسه آينده روشن(در موضوع مهدويت) مي باشم. در ضمن سابقه تبليغ بيش از 20 سال در طرح هجرت و دانشگاه و شهرهاي گوناگون را دارم. ضمناً دوره تخصصي مذاهب اسلامي را هم در سال 1378-81 گذرانده ام و همين طور دوره تربيت كودكان را، به همين جهت اكثر ارتباط تبليغي در سطوح جوانان انجام پذيرفته است.

خارزنجي نيشابوري، ابوحامد احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 348 ق)، اديب و لغوى. در خارزنج نيشابور متولد شد و از امامان بى همال ادب خراسان در روزگار خود بود. به بغداد سفر كرد و توانايى او در علم لغت مورد تحسين علماى آن سامان قرار گرفت. از آثارش: «كتاب التفصله»؛ تفسير ابيات «ادب الكاتب»؛ «تكمله العين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (200/1)، روضات الجنات (230 -229 /1)، ريحانه (107 -106 /2)، كشف الظنون (1443 ،48)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (208 -203 /4)، معجم المولفين (85/2)،

هديه العارفين (63/1).

خارزنجي نيشابوري، يوسف

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 445 ق)، فقيه شافعى. وى اهل خارزنج از روستاهاى نيشابور بود. در نيشابور كلام و اصول فقه را از اصحاب ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى آموخت سپس به درس جوينى رفت و آمد كرد. پس از آن از زادگاهش به مرو سفر كرد و در آنجا نزد ابوالمظفر سمعانى و ابومحمد عبداللَّه بن على صفار دانش آموخت، سپس به نيشابور بازگشت و كتابى در بيست قسم از علوم تاليف كرد، خارزنجى به بغداد نيز رفت و در آنجا از ابواسحاق شيرازى حديث شنيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم البلدان (385/2)، معجم المولفين (293/13)، هديه العارفين (551/2).

خازن اصفهاني، ابومحمد عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، شاعر و منشى. در نوجوانى كتابدار صاحب بن عباد بود. به عللى چند ترك خدمت صاحب كرد و به سفر در بلاد عراق، شام و حجاز پرداخت تا به اصفهان بازگشت و با وساطت استاد ابوالعباس، بار ديگر به خدمت صاحب رسيد. وى با ابوبكر خوارزمى مراسله داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (257/7)، لغت نامه (ذيل/ ابومحمد خازن).

خاقاني، سلمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب، محقق.

تولد: 1332 ق، سوق الشيوخ (از شهرهاى ناصريه عراق).

درگذشت: 24 بهمن 1366، قم.

آيت الله شيخ سلمان خاقانى، فرزند شيخ عبدالحسين آل خاقانى، پس از طى دوران كودكى در زادگاه خود در سال 1345 ق. جهت تحصيل به نجف اشرف هجرت نمود و در حوزه ى آن شهر تحصيلات خود را شروع كرد. نخست درسهاى مقدماتى نظير صرف و نحو منطق، معانى و بيان و سطوح اصول را نزد برادر بزرگ خود شيخ عبدالمنعم خاقانى فراگرفت. سپس مراحل عاليه ى تحصيلات خود را آغاز نمود و از محضر اساتيدى چون آيت الله محمدحسين اصفهانى، آيت الله محمدجواد بلاغى، آيت الله محمدعلى كاظمينى، آيت الله باقر زنجانى و آيت الله سيد ابوالقاسم خويى استفاده نمود.

آيت الله خاقانى فعاليت هاى فرهنگى- ادبى خود را از سنين جوانى آغاز كرد. در آغاز اين فعاليت ها از حركت هايى مانند تأسيس انجمن «منتدى النشر) و انجمن «رابطة الادبيه» و بالاخره «كليه الفقه» و تأسيس مجله هاى اجتماعى، سياسى و ادبى مانند «البيان» «النجف» و غيره بود كه توسط افرادى مانند سيد هبةالدين شهرستانى و شيخ محمدرضا مظفر و ديگر نويسندگان و متفكران آن روز نجف تشكيل شده بود. آيت الله خاقانى در بسيارى از اين امور شركت مى جست.

هنگامى كه آيت الله امين عاملى حركت اصلاح طلبانه خود را براى

تنزيه عزادارى ها و مجالس سوگوارى اباعبدالله الحسين (ع) از شوائب وارده و زوائد منافى با شرع و دين اعلان نمود، ايشان به همراه دوستان خود به دفاع از اين حركت پرداخت.

آيت الله خاقانى در سال 1375 ق. پس از درگذشت پدرش كه از علما و ائمه ى جماعت خرمشهر بود در اين شهر سكونت گزيد و نزديك به سى سال به ارشاد و هدايت مردم و دستگيرى از مستمندان پرداخت. شهرت و آوازه او از ايران به عراق به شيخ نشين هاى خليج فارس رسيد و در آنجا نيز مريدانى داشت.

آيت الله خاقانى در طرفدارى از وحدت اسلامى كوشا بود و فعاليت هايى در اين زمينه از سخنرانى و پشتيبانى و فعاليت هايى در اين زمينه از سخنرانى و پشتيبانى از دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه در قاهره انجام داد. ليكن در عين حال از مدافعان تشيع و مذهب اهل بيت (ع) بود و همواره با قلم خود از اين مكتب دفاع نمود.

كتاب هايى كه از ايشان بر جاى مانده عبارتند از: طريق المعرفة، در اعتقادات كه مكررا در عراق و بيروت به چاپ رسيده است، مع الخطوط العريضة لمحب الدين الخطيب؛ بين الحق و الباطل؛ السنة و الشيعه فى الميزان كتابى در رد گفته هاى احسان ظهيرالهى؛ ديوان شعر (گفته مى شود اين كتاب در جربان دفاع مقدس از ميان رفت).

خانه ى وى در اين خرمشهر قرار داشت. در روزهايى كه اين شهر مورد تجاوز عراق قرار گرفت، خانه او پناهگاه آورگان بود. در آن روزها مردم را به مقاومت دعوت مى نمود ليكن بعدها كه خانه ى او هدف مستقيم توپ ها و خمپاره هاى عراق قرار گرفت مجبور به ترك ديار گشته و چندى در اهواز و سپس در قم مستقر

شد. در گيراگير جنگ نه تنها خانه ى او را غارت شد بلكه اموال مسجد او را نيز به تاراج بردند. قسمتى از كتابخانه ى نفيس او به يغما رفت و در بصره به حراج گذاشتند و قسمت ديگر آن، مدت ها در زير خاك ها مدفون بود و پس از آزادى خرمشهر به قم منتقل گشت. در اين جريان قسمتى از دست نوشته ى او از جمله ديوان اشعارش از ميان رفت.

آيت الله خاقانى به عربى شعر مى سرود، به ويژه در مدح پيامبر (ص) يا معصومين (ع).

آيت الله پس از هفتاد و شش سال زندگى، بالاخره در شب بيست و چهارم بهمن 1366 (برابر با بيست و پنجم رجب 1408 ق.) درگذشت و پس از مراسم تشييع، در يكى از حجره هاى صحن اتابكى حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

خاكي شيرازي، حسن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1022 ق)، مورخ. از اهالى شيراز بود كه به هندوستان رفت و منصب بخشى از گجرات به او تعلق گرفت، سپس جهانگير شاه رياست ديوان صوبه ى بهار را به او سپرد. سرانجام در تپنه درگذشت. از آثار او: «منتخب التواريخ» يا «احسن التواريخ»، در تاريخ عمومى كه تا وقايع سال 1021 ق را در آن ضبط كرده است. در تذكره هاى «نشتر شق» و «صبح گلشن» از شخصى به نام حسن بيگ، متخلص به خالى نام برده شده است كه او نيز در زمان جهانگير پادشاه صوبه دار بهار بوده و در نظم و نثر عربى و فارسى دستى داشته و در سال 1021 ق درگذشته است. احتمال مى رود كه اين دو تن يكى باشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1717 -1716

/5)، تاريخ نظم و نثر (358 -357)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (403/2)، الذريعه (389/22 ،289/9)، صبح گلشن (150 -149)، نشتر عشق (534/2).

خاكي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا خاكي قراملكي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا خاكي قراملكي با ورود به حوزه علميه قم مطالعات و تحصيلات خود را در دروس حوزوي و مباحث آزاد آغاز كردم. پس از طي مدتي از تحصيلات و مطالعات اولين بار در سال 1374 دست به قلم شدم هر چند آنها را به چاپ نرساندم اما با ادامه مطالعه و تحقيق همراه با دروس حوزوي اولين مقاله علمي خود در سال 1381 با عنوان تحليل مفهومي ايدئولوژي به چاپ رساندم. بنده از سال 1373 به مطالعه مباحث اجتماعي به ويژه مباحث سنت و تجدد و غرب شناسي علاقمند شدم مطالعه و تحقيقات قابل توجهي در اين حوزه انجام دادم كه توانستم در اين حوزه به ارائه مقالات و تدوين كتاب نائل آيم.

از سوي ديگر بنده در كنار مطالعات آزاد در رشته تخصصي كلام در سال 1379 وارد مؤسسه تخصصي كلام شده در سطح كارشناسي ارشد سه سال به طور مرتب مشغول تحصيل در آن نهاد شدم. و در سال 1381 فارغ التحصيل شده و پايان نامه آن را با عنوان تحليل هويت علم دين و علم مدرن در حال تكميل است.

در كنار اشتغال به تحصيل در مؤسسه مذكور توانستم در نهاد علمي يعني دفتر فرهنگستان علوم با برخي از مباحث جديد اين نهاد آشنايي پيدا كنم.اينك مشغول تحقيق و پژوهش در حوزه دين شناسي ، غرب شناسي و مباحث

علم و دين و معرفت شناسي و فلسفه و مبحث علم دين هستم.

خالدي نقشبندي، فاطمه

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

1286 -1241 ق، از زنان فقيه، اديب و شاعر. وى دختر مولانا خالد ذوالجناحين شهر زورى است و در هوش و استعداد كم نظير بوده است. او با ادبيات فارسى، عربى و كردى آشنا و داراى طبع شعر و فن نويسندگى و متمايل به طريقت نقشبندى بود. بسياى از زنان در دمشق از محضر او استفاده شريعت و طريقت كردند. فاطمه در سال 1280 ق به ازدواج يكى از بزرگان دمشق كه از مريدان پدرش بود درآمد. در سال 1286 ق به سفر حج رفت و در همان سفر بود كه در منى درگذشت جنازه اش را به مكه حمل كردند و در معلاه به خاك سپردند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ مشاهير كرد، 432 / 1.

خالصي، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر خالصي

محل تولد : قائن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1321/1/1

زندگينامه علمي

نام من، محمد باقر، شهرتم خالصي، پدرم مرحوم آيه الله حاج شيخ عباس، در شب جمعه 19 شوال سال 1361 مطابق با آبان سال 1321 در روستاي بيهود از توابع شهرستان قائن كه در جنوب خراسان قرار دارد، بدنيا آمدم. روستاي نامبرده كوهستاني و از نظر آب و هوا معتدل ولي كم درآمد و مردم آن بزحمت مي­توانند مؤونه يعني خرجي سال خود را بدست آورند پدرم پس از اتمام مقدمات ادبي و سطوح عاليه حوزوي در شهر قائن و سپس در مشهد چند سالي بقصد ادامه تحصيل در نجف سكونت كرد و از محضر علماي بزرگ آن زمان همچون آيه الله اصفهاني و آيه الله عراقي و آيه الله خوانساري و آيه الله غروي

به تلمذ پرداخت و پس از اينكه مريض شد به دستور آيه الله اصفهاني بقصد معالجه به ايران مسافرت كرد و مدتي در تهران ماند و سپس به روستاي بيهود آمد.

پدرم پس از ازدواج با مادرم به مشهد مهاجرت كرد و چند سالي در مشهد ساكن شد و در مسجدي در محله نوغان به امامت جماعت پرداخت. يادم هست كه در سن 6 سالگي مرا وادار كرد كه نصاب الصبيان را بخوانم و به من دستور داد كه قطعاتي از آن راحفظ كنم ولي در همان روز اول شروع بنصاب بخاطر اينكه مقدار معيني درس را خوب حفظ نكرده بودم مرا كتك زد پدرم بخاطر اموري كه شرح آن طولاني است دو مرتبه بروستاي بيهود برگشت و در اين زمان بود كه مرا به مدرسه دولتي فرستاد كه دروس جديده را فرا گيرم. من در يكسال چهار كلاس به فاصله چند ماه سپري كردم كه شرح آن طولاني است. هنگامي كه پدرم اين مطلب را ديد گفت: حيف است كه بمدرسه دولتي بروي، در نزد خودم دروس حوزوي بخوان و مرا وادار كرد كه امثله و شرح آن را نزد وي شروع كنم و پس از شروع به جامع المقدمات در سن هشت سالگي در همان روستا مرا معمم كرد. و پر واضح است كه بچه­اي در سن من با عمامه و قبا در بين مردم روستا چقدر مورد مسخره قرار مي­گرفت خصوصا كه با همان عمامه و قبا با بچه­ها بازي هم بكند. در هر حال در سن 13 چهارده سالگي مرا به خوره مشهد برد. و در مدرسه ابدالخان اسكان داده در

سال­هاي اول تحصيل بخاطر استعداد ذاتي و ساده انگاشتن مطالب علمي چندان در بحث و مطالعه كه لازمه درك عميق علم است اهميت نمي­دادم ولي آنچه كه مرا از اين روش باز گرداند و بطرف جديت و زحمت سوق داد درس استاد علامه مرحوم اديب نيشابوري قدس سره بود. اديب شخصي موقر و مسلط بر مطالب علمي بويژه مطالب ادبي بود.

خلاصه تدريس استادانه و شيرين جلوه دادن علم و دانش و علاوه بر آن تحقيق و توضيح و تبيين مطالب علمي، مرا دگرگون كرد. در سال 1340 پدرم مرا به قم آورد و در مدرسه فيضيه اسكان داد من در قم رسائل و مكاسب را خواندم و پس از خواندن مقداري از كفايه به همراهي يكي از دوستان كه از قبل در نجف ساكن بود به نجف رفتم كه اين قصه بسيار جالب و تفصيل شنيدني دارد كه اين مختصر جاي بيان آن نيست در نجف پس از اتمام كفايه پا به درس خارج فقه و اصول گذاشتم و توفيق حضور درس محقق و علامه بزرگ استاد الفقها آيه الله سيد ابوالقاسم خوئي را پيدا كردم و علاوه بر]آن[ درسهاي ديگري را شروع كردم كه داراي تفصيل است. در نجف كه بودم بخصوص قبل از تاهل بسيار موفق و اوقات مستغرقي داشتم و شبانه روز پا در درس و يا تدريس و يا نوشتن و يا مطالعه مي­گذشت و مي­توانم بگويم بهترين اوقات عمرم زمان سكونتم در نجف بود افكارم يا در تحصيل و تحقيق و يا در عبادت سپري مي­شد ولي اين شادي و توفيق با اصرار پدرم به مهاجرت به ايران

به آخر رسيد زيرا مهاجرتم به ايران و در آخر سكونتم در قم مسير زندگي و برنامه اشتغالات مرا در حدي تغيير داد كه اين نيز خود جريان مفصلي دارد. مطلبي كه در زمان سكونتم در نجف پيش آمد ورود مرحوم امام خميني رحمه الله عليه به نجف بود. ­شنيدم كه ايشان با مرحوم آقا مصطفي وارد بغداد شده­اند و از آنجا بكاظمين رفته­اند و من سعي و كوشش كردم كه همراه يكي از دوستان اولين ماشين از طلاب ايراني را راه انداختيم و به ديدار ايشان به كاظمين رفتيم و اين امر نيز جريان مفصل و شنيدني دارد.

گفتم پدرم اصرار ورزيد كه من از نجف به ايران و به محل سكونت ايشان يعني سرايان بروم ولي من از اين امر جدا" اكراه داشتم ولي بر اثر اصرار و ابرام ايشان پذيرفتم كه به ايران بيايم ولي سكونت در سرايان را نپذيرفتم و از ايشان خواهش كردم كه محل سكونتم در ايران را به خودم واگذارد باز اصرار كرد كه در مشهد ساكن شوم ولي من به جهاتي كه جاي ذكر آن نيست قم را اختيار كردم و از سال 1350 در قم ساكن شدم و در قم علاوه بر اشتغالات علمي برنامه تبليغ و منبر و سخنراني نيز پيش آمد كه آنهم به برنامه­هايم افزوده شد كه اين نيز شرح مفصلي دارد. در ابتداي امر تصميم گرفتم كه بدرس دو نفر كه آن زمان در قم شاخص و مورد قبول بودند مدتي حاضر شوم تا اگر حضور در درس آنها بيشتر از تحقيق و بررسي خودم استفاده داشته باشد ازآن استفاده كنم و آن

دو نفرآيه الله گلپايگاني و شريعتمداي بودند. البته اولي خارج حج و دومي خارج مكاسب تدريس مي­كردند. ولي پس از يكسال درس­هاي آند ورا ترك كردم و بتحقيق و بررسي فقهي و اصولي شخصي ادامه دادم و در ضمن به تدريس مكاسب و رسائل و برهه­اي هم كفايه و برهه­اي هم خارج اصول در منزل پرداختم كه حاصل تدريس اخير قاعده لا ضرر و استصحاب و تعادل و تراجيح و اجتهاد و تقليد شد كه قاعده لاضرر بنام رفيع الغرر عن قاعده لا ضرر به چاپ رسيد ولي ساير مباحث تا بحال با اينكه آماده چاپ است چاپ نشده ولي تدرس بخاطر پيش آمدن مريضي پدرم و سپس فوت ايشان و پي­آمدهاي رنج آور و بي حد ناگوار آن به تعويق افتاد و سپس تعطيل شد. اميدوارم خداوند توفيق عنايت فرمايد تا دوباره شروع شود.

خالصي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: گوش و حلق و بينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران، دكتراى تخصصى بيماريهاى گوش و حلق و بينى از دانشگاه پزشكى بردو و پاريس، دوره فلوشيپ بيماريهاى گوش در انستيتو بيماريهاى گوش وابسته به دانشگاه كاليفرنياى جنوبى آمريكا.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

درباره شنوائى، بيماريهاى گوش، طرح پيوند الكترونيكى عصب شنوائى، اولين مورد پيوند الكترونيكى عصب شنوائى در ايران در مورد بيماريهاى گوش و اختلالات شنوائى، استاد راهنماى 30 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا

ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

فصلى از كتاب Acoustic Tumors در مورد بيماريهاى گوش و اعصاب گوش.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 15، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

بيمارهاى گوش و اختلالات شنوائى و بيماريهاى حلق.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خالصي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم مغفور آيت اللَّه حاج شيخ مهدى خالصى بن الشيخ حسن خالصى اصلا كاظمى مسكنا والخراسانى مدفناً از اكابر علماء و مجتهدين و افضال فقهاء بارعين و ناصرين دين مبين بود.

در ايام حكومت عثمانيه با جمعى از علماء مجتهدين مجاهده و از بين امثال و اقران به وظائف اسلاميه و شئون دينيه قيام و نهضت ها با حكومت عراقيه نمود و بدين واسطه كدورت شديده بين آنان واقع و در شب سه شنبه دهم ذى القعده الحرام 1341 وى را گرفته و تبعيد به حجاز نمودند و بعد از حج و زيارت حضرت رسول و ائمه بقيع عليهم السلام والصلوات بنابر دعوت دولت ايران به طرف بندر بوشهر متوجه و اهالى آن سامان باصنافهم استقبال و پذيرائى شايسته نموده و پس از ايامى به اصفهان و بعد به دارالعلم قم وارد و به علامتين اصفهانى و نائينى ملحق گرديده و پس از چندى از قم به خراسان عزيمت و در همه جا مورد استقبال و تجليل دولت و ملت قرار گرفته و پس از ورود به مشهد قصد توطن نموده و به وظائف دينيه از اقامه جماعت و تدريس و افتاء و ساير شئون مرجعيت تا آخر عمر اشتغال داشت.

تولدش در پانزدهم ذى الحجة الحرام 1277 در كاظميه واقع شده و در آنجا و نجف و سامرى نزد اكابر فقهاء مانند ميرزا

حبيب اللَّه رشتى و شيخ محمدحسين كاظمى تلمذ نموده زندگانى را بر خود حقير و دنيا را موهون و در آن زهد اختيار فرمود حتى وجوهى كه خدمتش مى آوردند قبول نمى كرد اذن مى داد كه ببريد به مستحقين برسانيد بالجمله مجسمه اخلاق فاضله قليل الكلام و در اغلب اوقات متبسم «بشره فى وجهه و حزنه فى قلبه» بود.

مؤلفات ارزنده اى دارد كه بعضى از آن مطبوع و برخى هم مخطوط مانده است فوت ايشان در روز دوازدهم شهر رمضان 1343 قمرى در مشهد مقدس واقع گرديد و بعد از تشييع عظيمى در جوار حضرت ثامن الحجج عليه السلام مدفون گرديد.

پسرى داشت برخلاف آن پدر بزرگوار به نام شيخ محمد خالصى زاده كه عاق آن مرحوم و ائمه مرحوم عليهم السلام بود به توسلات و امور معنوى و معجزات ايمان نداشت نسبت به بسيارى از بزرگان فقهاء شيعه و مراجع و كسانى كه با عقايد و مبانى وى توافق نداشتند اهانت مى كرد نماز جمع را واجب عينى مى دانست و تكفير مى كرد مخالفين آنرا.

نگارنده در كاشان با او مناظراتى داشتم و صريحاً به وى گفتم كه وهابى مسلكى نفى نكرد گفت من شفاعت را قبول دارم ولى اين توسلات را شرك مى دانم گفتم وهابى معتزلى هستى، خلاصه نه شيعه شيعه نه سنى سنى، در كاظمين و ايران مرام مخصوصى در ميان عده اى گذارد و بعضى را از اهل بيت پيغمبر صلى اللَّه عليهم اجمعين منحرف نمود و ائمه معصومين عليهم السلام را در نظر آنان كوچك كرد و جداً نسبت به ذوات مقدسه آن اوصياء كرام و امامان واجب الاحترام عليهم صلوات الملك العلام مقصر بوده از مصاديق اين مأثوره بود كه (والمقصر فى حقكم زاهق) محمد

بن ادريس شافعى كه از ائمه ضلال است درباره اين خاندان گويد:

يا اهل بيت رسول اللَّه حبكم

فرض من اللَّه فى القرآن انزله

يكفيكم فى عظيم القدر انكم

من لم يصل عليكم لا صلوة له

و نگارنده بدين ابيات متمثل گشته و مى گويم يا اهل بيت النبوه صلى اللَّه عليه و آله و سلم

الذ حيوتى وصلكم و لقاكم

و لست الذ العيش حتى اراكم

و ما استحسنت عينى من الناس غيركم

و لا لذ قلبى يا حبيب سواكم

على الراس والعينين جملة سعيكم

و من ذاالذى من فعلكم قد عصاكم

و ما انا مجنون عليكم باجمعى

و روحى و مالى يا حبيب فداكم

و ما غير كم فى الحب يسكن مهجتى

و ان شئتم تفتيش قلبى فهاكم

مهدى بن العالم الجليل شيخ حسن خالصى از اكابر مراجع تقليد و اعاظم فقهاء و مجتهدين مجاهد عصر خويش بوده.

وى در پانزدهم ذى الحجةالحرام 1277 در كاظمين متولد شده و در ذى قعده 1341 در مشهد وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

خالق پور، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد خالق پور

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مجيد خالق پور در سال 1356 تحصيلات خود را در حوزه علميه مشهد آغاز نمودم. با راهنمائي يكي از نوادگان مرحوم آخوند خراساني صاحب كفايه ، سال اول دروس حوزوي را شروع نمودم و در ادامه تا لمعتين در يكي از مدارس مشهور و معتبر مشهد معروف به مدرسه موسوي نژاد تحصيلات خود را ادامه دادم . دوره تحصيل ما همزمان بود با انقلاب اسلامي و حقير نيز همچون ساير طلاب با موج خروشان مردمي چون قطره اي ناچيز همراهي داشتم ؛ با پيروزي انقلاب و اوصافي كه از تفسير مقام

معظم رهبري شنيده بودم و امتيازات ويژه اي كه در قم براي ادامه تحصيل وجود داشت به قصد قم درسال 1361 وارد حوزه علميه قم شدم. دروس سطح را نزد حضرات آيت الله ستوده ، مرحوم آيت الله صالحي مازندراني و بخشي از كفايه آيت الله اعتمادي، آيت الله علوي گرگاني (مكاسب) آيت الله انصاري شيرازي و آيت الله حسن زاده آملي و آيت الله جوادي آملي جهت درس فلسفه و تفسير؛ پس از آن وارد دروس خارج حوزه شدم كه يك دوره كامل اصول نزد آيت الله ميرزا جواد آقاي تبريزي و بخشي از فقه نزد آيات عظام تبريزي و آيت الله وحيد خراساني و علوي گرگاني داشتم.

همزمان با تحصيلات خارج فقه و اصول، بخاطر اشتياقي كه به تفسير داشتم وارد دوره سوم رشته تخصصي تفسير شدم كه اين دوره را با موفقيت طي چهار سال سپري نمودم و فارغ التحصيل گشتم اكنون نيز علاوه بر تحصيل و تحقيق با طلاب غير ايراني مركز جهاني علوم اسلامي مباحثي تحت عنوان تدريس دارم.

خالقي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود خالقي

محل تولد : زرند كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

درس هاي حوزه را به طور معمول خوانده و به خاطر علاقه مندي به مباحث تفسيري در مهرماه سال 76 تهيه و پخش برنامه اي قرآني تحت عنوان (مائده آسماني) را به صداي مركز كرمان پيشنهاد دادم كه بحمدالله تعالي مورد موافقت مسئولين وقت سازمان مذكور قرار گرفت و از آن زمان روزانه تاكنون در حال پخش است كه به اواسط سوره انفال رسيده ايم.

حدود نيمي از اين برنامه 25 دقيقه

اي به بيان مباحث تفسير ترتيبي قرآن كريم اختصاص دارد و توسط بنده اجرا مي شود.پس از گذشت دو سه سال از اجراي اين برنامه با تقاضاي شنوندگان مباحث پخش شده جزء سوم قرآن كريم به صورت كتاب چاپ و در اختيار علاقه مندان قرار گرفت. آيات 93 تا پايان سوره آل عمران نيز جلد بعدي كتاب را به خود اختصاص داد و جلد سوم نيز مشتمل بر آيات اول تا 70 سوره نساء طي سال هاي 79 تا 81 منتشر شده است.

متاسفانه به خاطر كثرت اشتغالات اينجانب به امور اجرايي معاونت آموزش مركز ، فرصت تهيه و نگارش مباحث بعدي به دست نيامده است.اميدواريم تا پايان تابستان سال جاري 2 جلد ديگر اين مباحث آماده شود و در نهايت به حول و قوه الهي به انتشار يك دوره تفسير قرآن كريم برگرفته از تفاسير موجود با تكيه بر مباحث اجتماعي و اخلاقي و به صورت ساده و روان كه قابل استفاده براي عموم مردم باشد موفق شويم. انشاءالله

خامنه اي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على فرزند برومند عالم ربانى و آيت سبحانى حاج سيد جواد خامنه اى و سبط عالم زاهد و مفسر عابد آيت اللَّه حاج سيدهاشم ميردامادى نجف آبادى و رهبر انقلاب اسلامى پس از رحلت امام راحل آيت اللَّه العظمى خمينى.

از افاضل دانشمندان حوزه علميه مشهد مقدس و حوزه علميه قم مى باشند. معظم له در حدود سال 1350 قمرى هجرى در مشهد مقدس رضوى به دنيا آمده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و دروس جديد را ابتداء خوانده آنگاه به تحصيل علوم دينى پرداخته و ادبيات را نزد مرحوم اديب نيشابورى مدرس بزرگ مشهد آموخته و سطوح

وسطى و نهائى را از اساتيد حوزه علميه مشهد فراگرفته و پس از پايان كفايه و مكاسب به درس خارج آيت اللَّه العظمى ميلانى شركت نموده و پس از آن به قم آمده و چندى از محضر آيت اللَّه العظمى خمينى و آقاى آيت اللَّه محقق داماد و علامه طباطبائى استفاده نموده و در واقعه 15 خرداد چهل و دو در مشهد مقدس در اثر سخنرانيها بر عليه رژيم منفور طاغوتى دستگير و زندانى شد و بعد از آن تبعيد به زهدان و زابل گرديد و مكرر گرفتار ساواك رژيم گذشته بوده است. معظم له در انقلاب جمهورى اسلامى به اتفاق دو هم سنگرش 1- مرحوم حاج سيد عبدالكريم هاشمى نژاد شهيد (باجناق نگارنده) 2- حاج شيخ عباس واعظ طبسى توليت آستان قدس رضوى نقش موثرى در انقلاب استان خراسان بالاخص مشهد مقدس داشته است.

از مهرماه 1360 شمسى كه به رياست جمهورى اسلامى از طرف ملت غيور و انقلابى ايران انتخاب گرديد تا بعد از رحلت امام (ره) در مدت هشت سال به خوبى از عهده اين مسئوليت برآمده و خدماتى به انقلاب نمود.

در خاطر دارم يك هفته قبل از ارتحال امام با يكى از دانشمندان كه سالها در هندوستان اشتغال به خدمات دينى و فرهنگ اسلامى و نشر معارف اهل البيت عليهم السلام مى نمود و از مرتاضين هند خاطراتى داشت كه حوادث و رويدادهاى كشور عزيز ما را پيشگوئى كرده بود من جمله گفته بود كه پس از درگذشت و رحلت رهبر كبير انقلاب (سيد على) نامى از خراسان به جاى ايشان خواهد نشست و رهبرى انقلاب را پس از ايشان متعهد خواهد بود و شد آنچه پيش گوئى

كرده بود.

جناب آقاى خامنه اى بيانى شيوا و حاد و انقلابى دارد و مجموعه سخنرانيهاى و خطابات ايشان چه در دوران رياست جمهورى و چه در دوران رهبرى جمع و تدوين گرديده و در روزنامه هاى كثيرالانتشار جمهورى اسلامى و اطلاعات و كيهان و رسالت و غيره منتشر شده و مى شود.

آثار و تأليفاتى دارند كه در اينجا يادآور مى شوم:

1- نقش مسلمانان در آزادى هندوستان.

2- صلح امام حسن (ترجمه صلح امام حسن آل ياسين).

3- آينده در قلمرو اسلام (ترجمه المستقبل لهذا الدين سيد قطب).

4- ادعاء نامه عليه تمدن غرب.

5- طرح كلى انديشه اسلامى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

خان برومند، حيدر علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از افراد صاحب نام ديگر اين خاندان در گز و منطقه اصفهان دانشمند محترم مرحوم حاج حيدر على خان برومند المفتقر الى الله متولد به سال 1293 و متوفى به 1379 ه. ش است كه نامبرده كوچكترين فرزند مرحوم حاج عبدالغفار خان برومند جزى معروف به حاج نايب و نواده پسرى مرحوم حاج محمدحسين خان برومند معروف به حاج سلطان جزى و نواده دخترى مرحوم محمدرضاخان برومند (سرتيپ گزى) بوده كه تحصيلات اوليه خود را در سن 6-8 سالگى در محل ودر مكتب مرحوم ملامهدى بكائى جزى و سايرين در حدود سالهاى 1300 تا 1305 هجرى شمسى و در محل مسجد جامع گز برخوار آموخته و بعداً جهت ادامه تحصيلات به اصفهان مدرسه قدسيه وارد شده و مقدمات حساب وهندسه و رياضيات را نزد مرحوم ميرزا عبدالحسين قدسى مدير مدرسه مزبور فرا گرفته و جهت ادامه تحصيلات حوزوى در مدارس صدر بازار و نيم آورد كه در آنزمان از مراكز علمى حوزوى و علوم قديمى بوده وارد و مشغول فراگيرى

بطوريكه دروس صرف و نحو- انموزج و صمديه- سيوطى و شرح نظام را در محضر ميرزا حسن قدسى و ادامه سيوطى را در كلاس درس مرحوم آخوند ملامحمد على حبيب آبادى و بعدها مغنى و مُطَوَل و شرح لمعه را نزد مرحوم آقا شيخ على مدرس يزدى و معالم و قوانين از تقريرات شيخ مرتضى انصارى را نزد حاج ملا حسن دولت آبادى و متاجر را نزد مرحوم سيد مهدى درچه اى و تشريح الاصول را نزد سيد مرتضى خوانسارى و كفايةالاصول و قسمتى از متاجر را نزد سيد محمد نجف آبادى و فلسفه و معقول و قسمتهائى از درس خارج فقه را نزد حاج سيد على نجف آبادى و شيخ محمدرضا نجفى غروى و اصول فقه را نزد محمد صادق يزدآبادى و فلسفه را نزد مرحوم شيخ محمد حكيم خراسانى كه همگى از جمله فقيهان و مدرسان مبرز علوم و معارف اسلامى عصر خويش بوده اند آموخته و خود معلم و مدرسى گرانقدر گرديده است.

و از تاليفات ايشان تبيين و شرح فارسى كتاب طريق الرشاد فى شرح تجريدالاعتقاد خواجه نصيرالدين طوسى قدس سره كه در فن كلام تحرير گرديده و هم چنين شرح كتاب كشف المراد العلامه حلى فى شرح التجريد كه توأمان توسط كتابفروشى دين و دانش اصفهان در زمان حيات ايشان چاپ و در اختيار طلاب و علم پژوهان مشتاق قرار گرفته بوده است و بدين ترتيب آن مرحوم خوداز مدرسين و دانشمندان و معاريف فقهاى مقبول القول و معتمد و در زمره محققان و مدرسان و مؤلفان اخير حوزه هاى علميه اصفهان در مدرسه صدر بازار و مدرسه سلطانى چهارباغ بوده و در گسترش مبانى علوم و معارف اسلامى

سعى و جهد بليغ مى فرموده و از اكابر علماى معاصر محسوب مى شود.

آن مرحوم در سال 1379 در سن 86 سالگى بعلت كسالت و كهولت سن و استراحت در بستر دار فانى را وداع و به جوار رحمت حق پيوسته كه اميد است خداوند تعالى ايشان را مورد لطف و رحمت واسعه خويش قرار داده و در زمره خدمتگزاران دين حنيف و جامعه اسلامى اصفهان و ايران بپذيرد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

خان صنمي، شعبانعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شعبانعلى خان صنمي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

تقريبا هفده ساله بودم كه با ترك دبيرستان وارد حوزه علميه قم شدم دروس مقدماتي را ابتدا در مدرسه آيه الله گلپايگاني و سپس در مدرسه حقاني و بالاخره در مدرسه رسالت تا پايان لمعتين فرا گرفتم رسايل را نزد آقاي اعتمادي و كفايه و مكاسب را نزد آقاي ستوده و مقداري نيز آقاي دوز دوزاني به پايان بردم.حلقات اصول الفقه، شهيد صدر، به اضافه بخشهايي از شرح نهج البلاغه (جلد اول 13و 14) و بحار الانوار(كتاب العشره) را به عنوان متون عربي نزد شاگرد آن مرحوم، استاد سيد مهدي نبوى- دام ظله-آموختم.از دروس خارج، قسمتهايي از فقه و اصول را در محضر حضرات آيات، فاضل، وحيد و روحانى، ميرزا جواد آقا تبريزى...حاضر شدم اما بيشترين استفاده را كه سالها به طول انجاميد از درس فقه و اصول آيه الله كوكبي داشته ام، شايد يك دوره كامل از درس اصول ايشان را درك كرده باشم.

آثار علمي :

كتاب علمي مشاهدات امير مؤمنان (ع) در 2 جلد توسط نشر الهادي در سال 73 به

چاپ رسيد، كتاب علمي خاطرات امير مؤمنان(ع) در واقع همان كتاب قبلي است كه با اضافات و تغييراتي در يك مجلد توسط دفتر تبليغات (بوستان كتاب) چاپ شد كه امسال پنجمين چاپ آن منتشر شد.

كتاب علمي خاطرات امام صادق(ع) كه در آستانه چاپ است.كتاب ديگر كه در واقع رساله دكترا با عنوان، پديدة حصر مذاهب اربعه ي زير نظر دانشگاه فردوسي مشهد، واحد فقه و حقوق در حال تكميل و آماده دفاع مي باشد.در سال 78 به فعاليت در بخش هاي آموزشي پژوهشي دانشگاه دعوت شدم اما به دليل اين كه ملبّس نبودم نتوانستم از مدارك رسمي حوزه كه منوط به پوشيدن لباس بود، استفاده كنم. از اين رو براي تهيه مدارك لازم از طريق خبرگان بدون مدرك وزارت علوم، ابتدا در سطح مربي شركت كرده پذيرفته شدم و با اين مدرك عضو هيأت علمي دانشگاه علوم پزشكي قم شدم. و پس از گذشت 3 سال مجددا در امتحانات تخصصي خبرگان، در مرتبه استاد ياري قبول شدم. و در حال حاضر بيش از يكسال است كه در حال نوشتن پايان نامه فوق الذكر هستم.

خانجاني، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم خانجاني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از گذراندن دوره متوسطه در شهر تهران در سال 1361 وارد حوزه علميه چيذر تهران شده و تحصيل علوم ديني را در اين حوزه آغاز نمودم و تا سال 1371 در اين حوزه اشتغال داشتم و پس از آن براي ادامه تحصيل در سال 1371 وارد حوزه علميه قم شدم و پس از گذراندن امتحانات و مراحل قانوني

در سال 1372 درس خارج را با درس آيت الله مكارم شيرازي و مدتي درس آيت الله سبحاني آغاز نمودم. در سال 1372 همراه با درس خارج در دوره كارشناسي ارشد تاريخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در رشته تاريخ شركت كردم و در سال 1379 از اين دوره فارغ التحصيل و از پايان نامه خود دفاع نمودم. در طول اين سال از محضر مبارك برخي اساتيد حوزه چون حضرات آيات ميرزا جواد آقا تبريزي و آيت الله وحيد نيز بهره بردم و درس خارج آيت الله وحيد و آيت الله مكارم را همچنان ادامه مي دهم.

خانلربندپيي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1250 ق)، منشى و خطاط. وى منشى الممالك شاه قاجار بود و نستعليق و شكسته را خوش مى نوشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (174/1).

خاور كردشتي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1320 ق)، طبيب و شاعر. ملقب به معلم كل. وى در لغت عربى و دانستن معانى و الفاظ مشكل بصيرت كامل داشت و مانند پدر، او نيز طبيب بود. از آثار وى: كتاب «در افشان»، در تقليد گلستان؛ «ديوان» اشعار، مشتمل بر قصايد و غزليات.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (134 -133)، الذريعه (287/9)، فرهنگ سخنوران (300).

خاوري شيرازي، فضل اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، اديب و شاعر، متخلص به خاورى. در شيراز به دنيا آمد. بعد از كسب كمالات نديم فرمانرواى فارس شد. پس از چندى به تهران آمد و به دربار فتحعلى شاه راه يافت و عهده دار مشاغلى چند شد. خاورى طبعى روان داشت و انواع شعر بخصوص قصيده و غزل را نيكو مى سرود. آثار وى: «ديوان» اشعار؛ «ذوالقرنين يا تاريخ صاحبقرانى»، در تاريخ قاجار؛ منظومه «يوسف و زليخا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (543 -535 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (420 -414 /2)، الذريعه (45 -44 /10 ،288/9)، روضه الصفا (129 -128 /10)، سفينه المحمود (563 -557 /2)، شرح حال رجال (178/6)، طرائق الحقائق (331 -330 /3)، فارسنامه ى ناصرى (246 -945 /2)، مجمع الفصحا (289 -285 /4)، مصطبه ى خراب (55)، نشريه ى دانشكده ى تبريز (س 16، ص 260 -257)، نگارستان دارا (80 -78).

خائفي، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پرويز خائفي در سال 1315 ه.ش در شيراز از مادر زاده شد . تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاه خود به پايان رسانيد و براي ادامة تحصيل وارد دانشكده ي ادبيات همان شهر گرديد . و به دريافت ليسانس در رشته زبان و ادبيات فارسي، و به تدريس در دبيرستان هاي شيراز اشتغال ورزيد . سپس عازم تهران گرديد و دوره ي فوق ليسانس را در علوم اجتماعي گذرانيد و به سمت مسئول تبليغات و انتشارات كميته ي پيكار با بي سوادي منصوب شد . خائفي از آن پس در وزارت فرهنگ و هنربه خدمت پرداخت و يك چند رياست كتابخانه ي ملي فارس را عهده دار بود و اكنون ضمن تدريس در دانشگاه هاي آزاد و پيام

نور شيراز و چند شهر استان فارس ، سرپرست مركز حافظ شناسي در آرامگاه حافظ نيز مي باشد . پرويز خائفي كار شعر و شاعري را از دوران دبيرستان آغاز كرد و از سال 1329 ه.ش با مطبوعات نيز همكاري نمود .گروه : علوم انسانيرشته : علوم اجتماعيوالدين و انساب : پرويز خائفي نوه ميرزا اسماعيل خائف ،شاعر معروف و عالم متبحر شيراز ،كه فلسفه ملاصدرا را تدريس مي كرد و هم صاحب ديوان شعر بود.وي با شوريده شيرازي معاصر بود ه و هر دو از نعمت بينايي محروم بوده اند .تحصيلات رسمي و حرفه اي : پرويز خائفي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاه خود به پايان رسانيد و براي ادامه تحصيل وارد دانشكده ادبيات همان شهر گرديد و پس ازدريافت ليسانس در رشته زبان و ادبيات فارسي توفيق يافت ، به تدريس در دبيرستانها شيراز اشتغال ورزيد ،آنگاه عازم تهران گرديد و دوره فوق ليسانس را در علوم اجتماعي گذرانيد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : پرويز خائفي كار شعر و شاعري را از دوران دبيرستان آغاز كرد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پرويز خائفي پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد ، مسئول تبليغات و انتشارات كميته پيكار با بي سوادي گرديد . خائفي از آن پس در وزارت فرهنگ وهنر انتقال يافت و يك چند نيز رياست كتابخانه ملي فارس را عهده دار بود واكنون سرپرست مركز حافظ شناسي در آرامگاه حافظ نيزمي باشد .فعاليتهاي آموزشي : پرويز خائفي پس از اخذ ليسانس ادبيات فارسي ، به تدريس در دبيرستان هاي شيراز به تدريس پرداخت .بعدها وي در دانشگاه هاي آزاد ، پيام

نور شيراز و چند شهرستان استان فارس پرداخت .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : پرويز خائفي از سال 1329 ه.ش با مطبوعات نيز همكاري نمود و آثار منظوم و مقالاتش همواره در روزنامه و مجله هاي كشور به چاپ رسيده است .آثار : از لحظه تا يقين (شعر) ، اين خاك طربناك (شعر) ، باز آسمان آبي است (شعر) ، بازگشت يادنامه ميرزا ي كاظمي ، پند سعدي ، حافظ در اوج ، حصار(شعر) ، مقا له ها و مقابله ها ، نگاهي به غزل حافظ

خائفي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله خائفي

محل تولد : بندرانزلي

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1309/11/14

زندگينامه علمي

معظم له در يك خانواده مذهبي و متدين و زاهد كه با گذشت چند دهه هنوز زبانزد خاص و عام مي باشد در 14 بهمن سال 1309 شمسي در شهرستان بندر انزلي ديده به جهان گشود. دوران طفوليت و كودكي را تحت تعليم و تربيت پدر و مادري والامقام و وارسته و پرهيزگار سپري نموده و با فرا رسيدن به سن مدرسه تحصيلات ابتدائي و مقداري از دوره متوسطه را در همان شهر سپري نموده بود كه بخاطر علاقه فراوان به تحصيل علوم اسلامي و تشويق پدر بزرگوارشان در سن 15 سالگي وارد حوزه علميه شهرستان رشت شد و پس از پايان رساندن دوره مقدماتي علوم حوزوي براي كسب مقامات بالاتر عازم حوزه مقدسه قم شده و با تمام كردن دوره سطح از محضر اساتيد بنام وقت در درس خارج فقه و اصول مرجع عاليقدر حضرت آية

الله العظمي بروجردي (رحمةالله عليه) حاضر شده و بهره هاي فراوان برده ولي عطش دروني ايشان معظم له را در سال 1343 همراه با تبعيد پير و مرادش امام خميني (ره) به نجف اشرف كشاند كه از جمله اولين كساني بود كه براي استقبال امام از نجف به كاظمين آمده بودند. در نجف اشرف از محضر اساتيد والامقامي همچون آية الله العظمي خوئي (ره) به مدت 27 سال، مگر يك روز كه آن هم علتي داشت. و به صورت مكاتبه ائي از حضرت آيةالله العظمي سيد عبدالاعلي سبزواري( قدس الله اسرارهم) بهره هاي فراوان نموده كه در همان دوران اول به مقام اجتهاد نائل گشتند كه در آذر ماه سال 1370 شمسي به وطن عزيز و اسلامي ايران برگشتند و در شهر مقدس قم رحل اقامت افكندند و در طول اين سالها طلاب و فضلاي زيادي از كشورهاي مختلف عربي از درس خارج فقه و اصول عربي ايشان و همچنين دوستان زيادي نيز از بحث خارج فقه فارسي ايشان كه هنوز هم بحث خارج بيع ايشان در مدرس امام فيضيه و بحث اجتهاد و تقليد معظم له كه در دفتر ايشان ادامه دارد و مخصوصا از سيره زاهدانه عملي ايشان بهره مند هستند. لازم به ذكر است كه حضرت ايشان در تمامي دوران زندگي و طول عمر شريفشان در حال تحصيل و تدريس بوده و هستند كه نتيجه آن تحقيقات گسترده ايشان خصوصا در فقه و اصول بصورت متن و حاشيه و تقريرات موجود مي باشد كه بخشي از آن به زيور طبع آراسته شده و بخش ديگر آماده چاپ و بسياري بصورت دست نوشته

و جزوات موجود است. كتابهاي راهنماي ارث و سيستم قضائي اسلام در سال هاي 43 و 42 چاپ شده و كتاب ارزشمند" بحوث في ولاية الفقيه" در سال 1378 در اختيار اهل علم قرار گرفته است. همچنين خاطراتي از استاد خود مرحوم امام (ره) به زبان عربي توسط انتشارات كوثر به زيور طبع آراسته گرديده است. جواب با ذكر ادله بر استفتا ئات مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه ايشان آماده براي چاپ گرديد. "الربا و تحليله با لحيل اشرعيه" و شرح بر رسائل ثلاث و حاشيه بر رساله مناسك حج و ... موجود است كه انشاءالله جامعه علمي از آن بهره مند خواهند شد. فعاليتهاي تدريسي استاد در طول تحصيل تاكنون ادامه داشته كه در طي سپري شدن هر مرحله اي از درس مراحل پائين را تدريس مي نمودند كه از جمله آنها تدريس كتابهاي سيوطي، معالم، شرح لمعه و مكاسب و كفايتين و الان درس خارج مي باشد كه الحمدلله طلاب و فضلائي اكنون از سفره علمي ايشان متنعم هستند.

خجسته ي كاشاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب و شاعر، متخلص به خجسته. معروف به نديم باشى. وى دبيرى نيكو خط و خوش اخلاق بود. نزد عموى خويش، ابوالقاسم خان، فروع قواعد و قوانين ادبى و عربى را فراگرفت. خجسته در سرودن شعر مايل به شيوه ى منوچهرى بود و اغلب قصايد و مسمط او را به نيكويى پاسخ گفته است. از آثار وى: «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (1180 ،290 /9)، شرح حال رجال (189 -188 /6)، لغت نامه (ذيل/ خجسته ى كاشانى)، المآثر و الآثار (202)، مجمع الفصحا (279 -248 /4).

خجندي اصفهاني، صاين الدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صاين الدين خجندي اصفهاني مشهورترين شخص آل خجند بود . صاين الدين از عرفا و دانشمندان مشهور قرون 8و9هجري قمري به شمارمي آيد . يو نواده صدرالدين تركه خجندي است وتقريبا دردهه پنج ازسده 8هجري قمري در شهر اصفهان مي زيست .گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : صاين الدين خجندي از خاندان آل خجند بود. آل خجند درقرن پنجم هجري قمري درخاك ايران تعليم معارف كردند تاريخ اصفهان گواه اين است كه چه قدر اين خاندان دركارسياست و دولتداري دور انديش و باريك بين بودند ونيز ماهر درسياست و حكمت وعرفان ، حامي فضل ودانش پاسدار زراعت و امارت بودند . همچنين خصلت هاي نجيب آل خجند باعث شده است . كه آنها دررونق حمايت ميهن دوم خويش يعني اصفهان جد و جهد تمام به خرج داده وبا اعمال فضيلت دوستي و سياست رعيت پروري نام نيك خودرا در تاريخ ايران جاودانه كردند .اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : صاين الدين خجندي و خانواده اش به «تركه

» نيز معروف بودند . صاين الدين دراين باره آورده است «حال آنست كه قوم اين فقير درعراق به علم وتقوا ممتاز بودند . وي به گوشه نشيني و ملاح مخصوص چون امير بزرگ .... سايه چتر تسخير بدان ديار انداخت . وجوه اعيان آن را فرمود كوچانيدن برادر انم درحيات بودند ، ايشان رابه تربيت مخصوص گردانيد به واسطه قدمت نسبي كه معلوم فرموده بودند كه اجداد بندگان از خجند بوده اند و لقب تركه از آنجاست .تحصيلات رسمي و حرفه اي : صاين الدين خجندي ساليان دراز نزد برادرش خواجه نصير الدين محمد تركه خجندي اصفهاني ، درس خوانده و دررشته هاي مختلفي همانند فقه ، علوم غريبه ، حروف ، تصوف ، فلسفه و منطق مهارت خوبي پيدا كرده است .وقايع ميانسالي : يكي ازوقايع مهم دوران ميانسالي صاين الدين خجندي، فتح اصفهاني توسط سپاهيان امير تيمور گوركاني است . دراين بين صاين الدين به همراه برادر انش به عنوان غنايم به شهر سمر قند آورده شده اند و زندگي تاز ه اي را از سرگرفتند .زمان و علت فوت : صاين الدين خجندي درسال 835 هجري قمري درهرات فو ت كرد . هر چند ك سالهاي 830 و 836 ازنيز درمورد وفات او آورده اندليكن 835 دقيقتر مي نمايد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : صاين الدين خجندي درسال 809 هجري قمري توسط شاهرخ گوركاني به عنوان قاضي يزد برگزيده شد . صاين الدين خجندي مدتي هم برمسند قضاي شهرنشيني بور نشسته است .فعاليتهاي آموزشي : صاين الدين خجندي درزمينه تصوف ، عرفان ، فقه ، كلام ، اخلاق ، منطق ، حروف ، شعر و ادب تاليفات گرانبهايي به

ميراث گذاشته است . برخي از محققان كه آثار فلسفي صاين الدين را معرفي و تا حدودي بررسي كرده اند او را به عنوان « اسپينوزاي ايران » گفته اند . در حقيقت افكار فلسفي و عرفاني صاين الدين درمقايسه با همزمانان خود در سطح بالايي قرار دارد و شايسته ستايش است .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : شعر وشاعري از جمله فعاليتها وبرنامه ريزي هاي روزمره صاين الدين خجندي بود . غزل صاين الدين خجندي از انديشه هاي بلند عرفاني برخوردار است و لطافت شعرو موسيقي آن هم كم نيست .همفكران فرد : قاضي زاده رومي ، شرف الدين علي يزدي ، سيد شريف حسين اخلاطي و علاء الدين گيلاني از جمله همفكران صاين الدين خجندي بودند .آرا و گرايشهاي خاص : صاين الدين خجندي سبك و سلوك نگارش بسيار جذابي داشت . صاين الدين درنوشتن مطالب عرفاني و فلسفي موفق بوده و درگفتن شعر فارسي و عربي نيز هنر نمايي كرده است .آثار : nbsp1 نفثه المصدور اول ويژگي اثر : صاين الدين اين كتاب را تقريبا 829 هجري قمري ، خطاب به پادشاه گوركاني نوشته است .

منابع زندگينامه :بايمت اف ، لقمان ،درباره احوال و آثار صاين الدين خجندي ،كيهان فرهنگي ، سال هيجدهم ،شهريورماه 1380 ، پياپي 179 ، صص48-49

خجندي، ابوبكر، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 483 ق)، فقيه شافعى. وى از خاندان مشهور خجنديان بود كه در مرو مسكن داشت. خواجه نظام الملك او را به خاطر فضل و بلاغتش جهت تدريس در نظاميه ى اصفهان بدان شهر برد و خاندانش در آنجا شهرت و رياست يافتند.

خجندى در اصفهان جاه و مكنت عظيمى يافت. از آثار وى: «روضه المناظر و زواهر الدر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دايرةالمعارف فارسى (28/1)، سرآمدان فرهنگ (176/1)، كشف الظنون (932)، لباب الالباب (354)، لغت نامه (ذيل/ خجندى).

خجندي، صدرالدين، عبداللطيف

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 523 ق)، شاعر و اديب. وى از خانواده ى خجنديان اصفهان است كه در آن شهر صاحب رياست بوده اند. صدرالدين از بزرگان زمان خويش بود كه علاوه بر منصب صدارت او را شعرى بود مطبوع و در تازى و پارسى و نظم و نثر قدرت او كامل. وى به دست اسماعيليه كشته شد و اشعارى از او در تذكره «لباب الالباب» نقل شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :لباب الالباب (404 ،316 -315 /1)، لغت نامه (ذيل/ خجندى).

خداداديان، اردشير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تاريخ از ايران.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تاريخ تمدن و فرهنگ ايران باستان، استاد كليه دروس در اين زمينه در دوره هاى كارشناسى و كارشناسى ارشد، استاد خطوط و زبانهاى ايران باستان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 13

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ ايران و جهان، كرونولوژى تاريخ جهان.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 30، تعداد مقالات بزبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

تاريخ، تمدن و فرهنگ ايران باستان، زبانهاى ايران باستان، كرونولوژى تاريخ جهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

خدادوست، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فيزيك شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خدايي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا خدائي

محل تولد : پلدختر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا خدائي به سال 1351 در شهر پلدختر كه اينك شهرستان شده به دنيا آمدم، بخش عمده تحصيلات ابتدائي و راهنمائي و دبيرستان را در همان جا سپري نمودم. پس از مراجعت از جبهه با مطالعه آثار و انديشه هاي فيلسوف و متفكر گران .... مرحوم استاد مطهري رضوان الله عليه عطش طلب علوم ديني در جانم شعله ور گرديد تا آنجا كه علي رغم قبولي در دانشگاه شهيد چمران اهواز رشته دبيري زبان انگليسي آن را رها نموده و در سال 1371 راهي حوزه علميه ولي عصر عج الله شهرستان آشتيان شدم.

پيشرفت علمي و معنوي حقير در مدرسه صاحب الامر آشتيان به گونه اي بود كه خيلي سريع مورد رضايت خاصي حضرت آيت الله آشتياني (ميرزا ابوالقاسم) قرار گرفتم. به طوري كه وي پس از استماع نخستين منبر بنده فرمودند اگر مي دانستم در بين طلاب مدرسه چنين استعدادهايي وجود دارد ديگر از قم روحاني دعوت نمي كردم.

دلبستگي ام به علوم عقلي و برهاني آنچنان بود كه با وجود تحصيل در پايه دوم در درس بدايةالحكمه شركت مي كردم و در اين بحث گوي سبقت را با فيض باري از ساير دوستان مي ربودم. به طوري كه روزي استاد درس بداية الحكمه آيت الله باغباني به حقير فرمودند شما از اين به بعد نيازي به حضور در كلاس

من نداريد و مي توانيد فلسفه درس بدهيد.در سن 24 سالگي موفق به تدريس كتاب معالم الاصول براي حوزه علميه بروجرد شدم . هم چنين مواد گوناگون ادبيات عرب ، منطق ، فلسفه و اصول را در حوزه تدريس نموده ام.با مطالعه سيره بزرگاني هم چون مرحوم مفتح و استاد مطهري از همان ابتدا ارتباطم را با دانشگاه برقرار ساختم و اينك مدت شش سال است كه در دانشگاه مشغول تدريس مي باشم..

اما بيشترين استفاده علم ام را از جشمه جوشان و زلال حكمت و تفسير آيت الله جوادي آملي برده ام.

همان طور كه در جدول مربوط آورده ام تحقيقات بديهي در زمينه علم و موجود در قران انجام داده ام كه انشاء الله برخي از انها به زيور طبع آراسته خواهند شد.هم چنين مي افزايم كه مراحل گوناگون علمي كسب مجوز تدريسي در مواد انديشه اسلامي 1 و 2 و نيز متون اسلامي را در معاونت امور اساتيد نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري طي نموده ام و هم چنين مدارج علمي عضويت در هيات علمي دانشگاه را طي نموده ام.

خديجه ي نيشابوري

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز 512 ق، از زنان محدث. وى دختر اسماعيل بن عمر بود. از پدرش و نيز از ابوعثمان سعيد بن محمد بن احمد بحيرى حديث شنيده و در سال 512 ه سمعانى را اجازه داده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 324 / 1.

خديوجم، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، محقق.

تولد: 1306، مشهد.

درگذشت: 25 مهر 1365، مشهد.

سيد حسين خديوجم، فرزند سيد على (از مردم اشكذر يزد) يزدى الاصل، پس از گذراندن دوره ى ابتدايى و متوسطه در سال 1330 موفق به اخذ ديپلم ادبى و در سال 1338 ليسانس خود را در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات دانشگاه مشهد گرفت و از دانشگاه سن ژوزف بيروت در رشته ى ادبيات عرب به اخذ درجه دكترى نايل گرديد.

وى مدت ها در دبيرستان هاى شهر زادگاهش به تدريس اشتغال داشت. سپس به تهران منتقل گرديد و در پژوهشكده ى فرهنگ ايران به تدريس پرداخت. پس از آن به عنوان محقق در كتابخانه ى ملى و بنياد فرهنگ مشغول به كار شد. مدتى نيز رايزن فرهنگى ايران در افغانستان بود.

سيد حسين خديوجم سال هايى از عمر خود را به تحقيق و مطالعه در كتابخانه هاى مختلف دنيا، به ويژه كشورهاى عربى گذراند.

از استاد خديوجم بيش از سى جلد كتاب در زمينه تحقيق و تصحيح و ترجمه به جا مانده است. وى از محققان آثار غزالى در ايران بود و مهمترين اثرش در اينباره تصحيح و ترجمه ى احياء علوم الدين غزالى است در هشت جلد كه براى آن پانزده سال عمر صرف نمود.

از آثار اوست: تصحيح كيمياى سعادت (در دو جلد)؛ جواهر القرآن و وجد و سماع (از امام محمد غزالى)؛ تصحيح حقايق الاخبار

ناصرى (تأليف محمد جعفر خورموجى)؛ احياء علوم الدين غزالى (ترجمه مؤيدالدين محمد خوارزمى، در هشت مجلد، 1359 -1351)؛ ترجمه احصاء العلوم (ابونصر فارابى، 1348)؛ ترجمه آن روزها (ترجمه كتاب الايام اثر طه حسين، 1348)؛ عقايد فلسفى ابوالعلاء فيلسوف معره (از عمر فروخ، 1342)؛ هم آهنگى مردم (از احمد بن ابى يعقوب اسحاق يعقوبى، 1343)؛ استخراج آب هاى پنهانى (از ابوبكر محمد بن الحسن الحاسب الكرجى، 1345)؛ روز مادر (با همكارى مهستى بحرينى، 1342)، گفت و شنودى فلسفى در زندان ابوالعلاء معرى (از طه حسين، 1344)؛ كوشش در چاپ كتاب روضه خلد (از مجدالدين خوافى و به تصحيح مهدى فرخ، 1345)؛ كتاب از نظر شاعران و نويسندگان (1345)؛ روش صحيح نسخه هاى خطى (از صلاح الدين المنجد، 1356)؛ مفاتيح العلوم (از ابوعبدالله محمد بن يوسف كاتب خوارزمى، 1346)؛ جبر و مقابله (از محمد بن موسى خوارزمى 1348)؛ مسير طالبى يا سفرنامه ى ابوطالب خان اصفهانى (1352)؛ معجم شاهنامه (تأليف محمد بن الرضا بن محمد العلوى الطوسى، 1353)؛ واژه نامه ى حافظ (1359)؛ وى همچنين در چاپ كتاب هفتاد سالگى فرخ در سال 1344 با مجتبى مينوى همكارى داشت.

خدمت مطبوعات را از سال 1340 آغاز كرد و با نشريه هاى «سخن»، «نگين» و «راهنماى كتاب» همكارى داشت. به عربى، انگلسى و تا حدودى فرانسوى نيز آشنا بود و به بيشتر كشورهاى اروپايى و عربى و شمال آفريقا سفر كرد.

حسين خديوجم در مشهد درگذشت و پيكرش در كنار بقعه اى كه مشهور به گور غزالى است به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

خديوي، بهروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران

كشور (جلد دوم)

خرازي تهراني، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن خرازى تهرانى فرزند مرحوم حاج سيد مهدى خرازى، از فضلاء حوزه علميه قم و مدرسين و مروجين معارف اسلامى و مؤسس مؤسسه راه حق حوزه علميه قم مى باشند.

در سال 1316 شمسى برابر سال 1357 قمرى (سال هجرت نويسنده اين كتاب از تهران به قم) در تهران به دنيا آمده و در بيت سيادت و شرافت و فضيلت پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد در سال 1375 قمرى برابر 1334 شمسى به تحصيل علوم دينى پرداخته و مقدمات و ادبيات و دروس اخلاقى را در تهران از مرحوم حاج ميرزا عبدالعلى تهرانى و حاج شيخ احمد مجتهدى و آقا ميردامادى و حاج ميرزا على آقاى فلسفى خوانده سپس مهاجرت به قم نموده و سطوح وسطى و نهائى را از مدرسين حوزه چون حاج شيخ رحمت اللَّه فشاركى و حاج شيخ مصطفى اعتمادى و حاج شيخ محمدتقى ستوده و حاج شيخ محمدشاه آبادى و حاج ميرزا على مشكينى و حاج شيخ على اصغر فقيهى و حاج شيخ محمد كاظم معزى و حاج سيد محمدباقر سلطانى به پايان رسانيده و دروس خارج فقه و اصول را از محضر آيات عظام مرحوم محقق داماد و حاج آقاحسن فريد محسنى و حاج سيدمحمدرضا گلپايگانى و حاج شيخ محمدعلى اراكى مخصوصا استفاده نموده و مورد توجه خاص معظم له گرديده است.

آثار علمى آقاى خرازى

الف:

1- كتاب احياء الموات فى شرح شرايع الاسلام كه در سال 1396 قمرى به طبع رسيده است.

2- حكمه حول نقض حكم الحاكم كه در سال 1366 شمسى كه در سه شماره نور علم چاپ شده.

3- حكمه حول العرف نيز در مجله التوحيد شماره 34

چاپ شده است.

4- ولايت فقيه در زمان غيبت كه در مجله كنگره آستان قدس به طبع رسيده است.

5- حاشيه بر مكاسب شيخ انصارى از اول بيع تا خيارات.

6- حاشيه بر دو جلد كفايه الاصول.

7- تعليقه بر نكاح مستمسك العروه.

8- تعليقه كتاب الهادى فى شرح شرايع الاسلام.

9- كتاب الربا فى شرح ملحقات العروه الوثقى.

10- كتاب الخمس فى شرح خمس العروه الوثقى.

11- كتاب الضمان فى شرح ضمان العروه الوثقى.

12- انواع و اشكال كه خلاصه از آن در كتاب بازشناسى خبرهاى تجاوز و دفاع به چاپ رسيده است.

13- انواع تشريح و احكام آن.

14- كتاب الاجتهاد و التقليد.

15- تعليقه بر تعليقه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى بر مكاسب و كفايه.

16- تعليقه بر چند جلد از جامع المدارك.

17- شركت در تدوين كتاب الحكومه الاسلاميه كه توسط مؤسسه راه حق با همكارى گروهى از حجج و آيات جمع آورى و تأليف شده است.

18- پذيرش و تولى از ولى فقيه.

ب: اصول عقايد

91- بدايه المعارف الالهيه فى شرح عقايد الاماميه تأليف شيخ محمدرضا مظفر در دو جلد كه توسط شوراء مديريت حوزه به چاپ رسيده است.

20- نمونه اى از اصول حكمى عقلى- اعتقادى مستفاد از روايات امام كاظم عليه السلام

21- معاد اين رساله فارسى براى دبيران استان مركزى تهيه و تدوين شده و در سال 1362 شمسى به چاپ رسيده است.

22- تعليقه بر شرح تجريد الاعتقاد قسمت الالهيات بالمعنى الاخص.

23- تعليقه بر شرح باب الحادى عشر.

24- شركت در تدوين و تنظيم كتاب اصول دين كه توسط مؤسسه در راه حق با همكارى چند نفر از اساتيد و فضلاء به چند زبان فارسى عربى- اردو- انگليسى و غيره به چاپ رسيده است.

25- شركت در تدوين كتاب بيان عقيدتى

اسلامى كه توسط جامعه مدرسين حوزه علميه قم با همكارى جمعى از اعضاء جامعه براى تدريس در دانشگاههاى كشور جمهورى اسلامى ايران تأليف گرديد و توسط مركز نشر دانشگاهى چند بار به چاپ رسيده است.

26- تعليقه بر الهيات بمعنى الاخص منظومه حاجى سبزوارى.

27- حاشيه بر قسمتى از درر الفوائد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى آملى.

د: اخلاق

28- چند مقاله درباره موضوع علم اخلاق كه توسط مجله نور علم به چاپ رسيده است.

29- شرح خطبه المتقين به زبان عربى.

30- شرح رساله الحقوق امام سجاد عليه السلام.

ه: اقتصاد

31- اقتصاد، حاشيه بر جلد دوم كتاب اقتصادنا مرحوم آيت اللَّه شهيد صدر.

32- شركت در بحث و جمع آورى كتاب التوازن فى الاقتصاد الاسلاميه كه توسط مؤسسه راه حق و همكارى گروهى از حجج و آيات جمع آورى و تأليف شده است.

33- تأسيس مؤسسه در راه حق در سال 1344 -45 با همكارى عده اى از اساتيد و فضلاء حوزه علميه قم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

خرازي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن خرازي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1316/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله سيد محسن خرازي در سال 1316 هجري شمسي در تهران در خانواده اي مذهبي و مورد علاقه مردم متديّن و علماي بزرگ تهران به دنيا آمد، پدرش حاج سيد مهدي خرازي نام داشت و اصل و نسب آنها اصفهاني است كه به تهران مهاجرت كرده اند و از سادات گرامي اصفهان و تهران بوده اند و نسب آنها به امام سجاد(ع ) و امام حسن مجتبي (ع ) مي رسيده است . آيت الله سيد محسن خرازي دروس دوران ابتدايي را در تهران در مجتمع فرهنگي برهان فرا گرفت و سپس تحت تربيت و آموزش آقا

شيخ محمد حسين زاهد قرار گرفت . او كه در مسجد امين الدوله تهران ونيز در مسجد جامع تهران نماز مي گزارد، به تربيت نوجوانان مي پرداخت و تأثير عميقي در دل آنان مي نهاد. با درگذشت او، استاد خرازي به بازار تهران رفت و مدتي به كسب و كار پرداخت ، امّا به زودي بازار را رها كرد و به حوزة درسي آيت الله مجتهدي پاي نهاد و بسيار مورد عنايت و علاقه او قرار گرفت . با فراگيري دروس مقدماتي ، عزم سفر به حوزه علميه قم كرد تا در محضر استادان مبرّز و برجسته آن حوزه ، تحصيلات خود را تكميل كند؛ البته در اين باره نبايد نقش سفارشهاي آيت الله رفيعي (ره ) را ناديده انگاشت . اين گونه بود كه به همراه آيت الله رضا استادي در سال 1336 به قم آمد و با او در يك جا سكونت گزيد و به تحصيل پرداخت . در قم باقيماندة دروس ادبيات را به پايان رسانيد و سپس به فراگيري دروس دورة سطح در زمينه هاي فقه و اصول ، فلسفه و كلام پرداخت و از سال 1341 به بعد، به درس خارج بزرگان و آيات عظام مشرف شد. در طي اين سالها از دروس اخلاق استادان مهذّب و باتقواي حوزه نيز بهره هاي فراوان مي برد. آيت الله خرازي در ساليان تحصيل خود، محضر استادان و علماي فراواني را درك كرد او كه در تهران تحت عنايت آقا شيخ محمدحسين زاهد قرار داشت ، پس از ارتحال او به نزد آيت الله مجتهدي رفت و همواره مورد محبت او قرار مي گرفت . در قم نيز باقيمانده دروس مقدمات را نزد آيت الله فشاركي آموخت و در درس شرح لمعه آيت الله شيخ محمد تقي ستوده شركت

مي كرد. رسائل را نزد آيت الله شيخ مصطفي اعتمادي و آيت الله حاج شيخ محمد شاه آبادي و مكاسب را نزد آيت الله ميرزا علي مشكيني و كفاية الاصول را نزد آقايان آيت الله حاج سيد محمد باقر سلطاني و حاج شيخ محمد شاه آبادي و حاج شيخ علي تنكابني فلسفي فرا گرفت . همچنين براي آموختن فلسفه ، كلام و عقايد به نزد آيت الله شيخ محمد شاه آبادي مي رفت و استفاده فراواني برد. او از سال 1341 به بعد در درس خارج عالماني چون آيت الله العظمي سيد محمدرضا گلپايگاني (ره )، آيت الله العظمي سيد محمد محقق داماد(ره )، آيت الله العظمي سيد حسن فريد اراكي (ره ) شركت كرد و در درس خارج آيت الله العظمي شيخ محمد علي اراكي (ره ) تا اواخر عمر ايشان حضور داشت . آيت الله خرازي در سالهاي فراگيري سطوح با حضرات آيات و حجج اسلام محمد حسن ممدوحي ، غلامحسين حقاني ، سيد مجتبي زنجاني ، سيد جمال الدين دين پرور مصاحبت و مباحثه داشت و در حال فراگيري دروس خارج با حضرات آيات آقايان استادي و مصلحي و غلامرضا سلطاني مباحثه مي نمود و با حضرات آيات مظاهري ، مصباح و سيد محمد خامنه اي رابطه دوستي داشت ، امّا دوستي كه از آغاز تاكنون در كنار او بوده آيت الله رضا استادي است . آيت الله محسن خرازي در عرصه هاي علمي و فرهنگي ، خدمات بسياري را به انجام رسانده است . از مهم ترين خدمات او در اين عرصه ، تأسيسس «مؤسسه در راه حق » بود. در آن روزگار مسيحيت توانسته بود با ابزارهاي موجود با محصلان دبيرستاني مسلمان ارتباط برقرار كند و آنان را به مسير گمراهي و ضلالت بكشاند. رژيم پهلوي نيز خود به گونه اي از تشكيلات مسيحيت حمايت مي كرد و نسبت به

موضع گيريهاي حوزه علميه ، حساسيت خاصي نشان مي داد. در سال 1343 هجري شمسي آيت الله خرازي با توجه به اهميت مبارزه با افكار انحرافي مسيحي و نيز نظر به ضرورت ايجاد تشكيلات منسجمي براي مبارزة هميشگي با افكار التقاطي مؤسسه در راه حق را بنيان نهاد. اين مؤسسه ضمن برقراري ارتباط با جوانان ، به حل شبهات و مشكلات آنان مي پرداخت و اصول اعتقادي را با سبك نوين مطرح كرده آنان را با مباني و مبادي علوم اسلامي و اصول تشيع آشنا مي ساخت . در ثمردهي اين مؤسسه تلاش با اخلاص و بي چشمداشتِ ماديِ بزرگاني همچون آيت الله استادي ، آيت الله مصباح يزدي ، آيت الله مظاهري و آيت الله سلطاني را نبايد از ياد برد. اين مؤسسه بعدها در چند قالب مشغول به كار شد كه مسؤوليت بخش آموزش به عهده آيت الله مصباح يزدي ، مسؤوليت بخش پژوهش به عهدة حضرات آيات مظاهري ، استادي ، مصلحي و سلطاني و نيز مسؤوليت بخش معارف به عهده برخي از فضلا و استادان حوزه نهاده شد. اين موسسه در آن زمان مورد علاقه و عنايت امام خميني (ره ) و ديگر مراجع و هم اكنون نيز مورد عنايت و حمايت مقام معظم رهبري و ديگر مراجع تقليد است و با جدّيت تمام به راه خود كه شناساندن اسلام واقعي به جوانان و مبارزه با تحريف و التقاط و انحراف است مي پردازد. از ديگر فعاليتهاي آيت الله خرازي در اين عرصه ، همكاري با مجمع فقهي اهل بيت ، دربارة مسائل جديد فقهي است كه اين همكاري تا هم اكنون نيز ادامه دارد. آيت الله خرازي از سالهاي تحصيل دورة سطح به تدريس نيز مي پرداخته و از حدود 20 سال پيش تاكنون به تدريس

خارج فقه و اصول براي طلاب نيز اشتغال داشته است . آيت الله خرازي تاكنون كتابها و رساله هاي گوناگوني نگاشته است. آيت الله سيد محسن خرازي در پيش و پس از انقلاب اسلامي حامي انقلاب بوده و همواره بر رهبري امام خميني (ره ) و پس از او مقام معظم رهبري ، حضرت آيت الله خامنه اي تأكيد دارد. شركت در پاره اي از تظاهرات و تماس با برخي از مراجع تقليد آن زمان براي آزادي گروهي از زندانيان كه جانشان در خطر بود از فعاليتهاي مهم ايشان در سالهاي پيش از انقلاب است . او در سال 1359 به دعوت اعضاء جامعة مدرسين حوزه علميه قم به عضويت آن نهاد درآمد و تاكنون در پيشرفت حوزه علميه ، نقش بسزايي را ايفا كرده است . همچنين با پيشنهاد جامعه مدرسين به نمايندگي مجلس خبرگان رهبري در دورة دوم و سوم از استان تهران درآمد. آيت الله سيد محسن خرازي هم اكنون در قم حضور دارد و به تدريس و تربيت طلاب مستعد و جوان مي پردازد.

خرازي، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى:- رشته بيوشيمى، دانشكده:-، دانشگاه:-،

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى بيوشيمى از دانشگاه كارل فرانسيس شهر گراتس اتريش، دكتراى تخصصى كلينيكال شيميست.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

شاخص هاى بهداشتى و سلامت، شيوع گواتر و اپيدميولوژى آن، غدد مترشحه، بيوشيمى، همكارى با مؤسسه پزشكى هسته اى تحقيقات غدد مترشحه داخلى به مدت يك سال، گذراندن دوره يكساله بورسيه تحقيقاتى در انستيتو بيوشيمى دانشكده پزشكى دانشگاه گراتس اتريش.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيوشيمى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 1، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

رابطه بين پروتئين هاى گوگرددار و زمان

رشد تومورهاى مختلف هپاتوم در موش، ميزان شيوع گواتر در منطقه غرب، مشكلات ناشى از كمبود يد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خراساني، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل خراساني

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

ابوالفضل خراساني داراي تحصيلات سطح 4 رشته تخصصى كلام اسلامي از حوزه علميه قم وكارشناسي ارشد فلسفه وكلام اسلامي از دانشگاه باقرالعلوم قم .حدود 8 سال سابقه تدريس درحوزه ودانشگاه و8 سال سابقه پژوهشي در مركز فرهنگ ومعارف قرآن كريم ودائرةالمعارف علوم عقلي اسلامي ، داراي مقاله دردائرة المعارف قرآن كريم وتأليف بهداشت زندگي در پرتو قرآن ،احاديث وعلم روز و همكاري با نشريه معارف عقلي وكارشناس برنامه پارسايان راديو معارف وكارشناس گفتمان ديني در سازمان تبليغات اسلامى وسابقه تبليغ وارشاد 15سال .

خراساني، ابوغانم بشر

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم و سوم ق)، فقيه. در خراسان متولد شد. از تأليفات وى كتاب «المدوّنة» است كه قديمى ترين كتاب فقه عمومى اباضى بنا بر مذهب ابوعبيده مسلم تميمى است كه توسط شاگرد وى نقل شده است. نسخه ى «مدونه» كه عمروس بن فتح استنساخ كرد مشتمل بر دوازده جزء بود. عناوين آنها در فهرست كتب اباضى تأليف ابوالقاسم برّادى آمده است. نسخه هاى اين كتاب بسيار نادر است. نسخه ى منحصر به فردى از آن در تصرف شيخى اباضى در گرّاره بود. در فهرست كتب اباضى تصرف شيخى اباضى در گرّاره بود. در فهرست كتب اباضى برادى نام كتاب فقهى ديگرى نيز از ابوغانم آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (1085 -1084 /8).

خراساني، حماد

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم و سوم ق)، محدث امامى. وى از راويان حديث شيعى مذهب بود كه از امام جواد (ع) و امام هادى (ع) روايت كرده و على بن ابراهيم جعفرى از او روايت كرده است. در «رجال نجاشى» نام وى حمدان بن اسحاق ذكر شده است. از آثار وى: «علل الوضوء»؛ «كتاب النوادر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (225/6)، رجال النجاشى (332/1)، معجم رجال الحديث (248/6).

خراساني، عبدالجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم، اديب، نوازنده و دانشمند. معروف به مدرس كبير. از دانشمندان بنام اصفهان بود و شاگردان و مريدان زيادى داشت. بنا به قول گوبينو وزير مختار فرانسه در ايران در كتاب «سه سال در آسيا»، وى در موسيقى خيلى ورزيده بود و تار را خيلى خوب مى نواخت. ولى به جهت حرمت موسيقى هنر را مكتوم مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ موسيقى (385/1)، سرگذشت موسيقى (19/1)، شرح حال رجال (238/2) المآثر و الآثار (183).

خراساني، عبدالكافي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، كاتب. وى اهل خراسان بود و چنان كه در مطاوى كتاب «اسكندر نامه» برمى آيد، اين كتاب را وى از روى چند نسخه استنساخ كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (729)، سبك شناسى (131 -128 / 2).

خراساني، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على خراسانى

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال تحصيلي 68-69 پايه دهم حوزه را به پايان رساندم و سپس در دروس خارج شركت كردم همزمان با اشتغال به دروس پاياني دوره سطح در درس تفسير حضرت آيت الله جوادي آملي دامت بركاته شركت مي كردم . در همين سالها دوره عالي زبان انگليسي موسسه باقرالعلوم دفتر تبليغات را به پايان رساندم.در سال 70 به دعوت نماينده مقام معظم رهبري در امور اهل سنت بلوچستان به زاهدان رفتم و به مدت 5 سال مديريت مدارس ديني اهل سنت بلوچستان را عهده دار بودم در اين سالها به اقتضاي مسووليت با متون درسي اهل سنت آشنائي اجمالي پيدا كردم .

همچنين چند متن آموزشي از جمله «آشنائي با انقلاب اسلامي» و «آشنائي با اخلاق اسلامي» و «آشنائي با مذاهب اسلامي»را به عنوان درسهاي جنبي مدارس اهل سنت تدوين و تنظيم كردم . در اين سالها برخي از اشتغالات ديگر علمي همچون حضور در همايش هاي وحدت نيز وجود داشت.در اسفند 76 به قصد ادامه تحصيل و پژوهش به قم مراجعت كردم و از همان تاريخ فعاليت پژوهشي خود را با مسئوليت گزينش مدخل هاي دائره المعارف آغاز كردم و پس از مدتي در سال 77 مسئوليت بخش تدوين مقالات دائره المعارف

و جانشين رياست دائره المعارف را عهده دار شدم .

در اين سالها كه طرح دائره المعارف قرآن كريم در مركز مطرح شده بود ، آن را سازماندهي كردم و ضمن كار مسئوليت علمي هيأت هاي تحريريه را به مدت 3 سال مستقيما عهده دار بودم از سال 80 مديريت دائره المعارف قرآن كريم را عهده دار شدم قابل ذكر است كه دائره المعارف قرآن كريم بزرگترين دائره المعارف قرآني و اولين دائره المعارف در جهان اسلام است كه پيش بيني مي شود در 25 جلد منتشر شود.در سال 83 مديريت مركز فرهنگ و معارف قرآن كه بزرگترين مركز قرآن پژوهي در كشور است را عهده دار شدم و همزمان مسئوليت گروه دائر المعارف ها و نيز گروه تفسير موضوعي را به عهده دارم. اين مسئوليت ها همچنان ادامه دارد.

خراساني، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر خراساني

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1353 در شهرستان دامغان در خانواده اي مذهبي و زحمتكش به دنيا آمدم. پدرم از فعالان قبل از انقلاب كه بعد از انقلاب هم در فعاليت هاي جمعي حضوري فعال داشت. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در دامغان گذراندم كه البته غالباً در مقاطع تحصيلي از شاگردان ممتاز محسوب مي شدم. سال 67 وارد حوزه علميه كه 6 سال در حوزه علميه دامغان مشغول به تحصيل بودم و از سال 1373 وارد حوزه علميه قم شدم. كه پايه هاي تحصيلي به اتمام رسيد و قريب ده سال در درس خارج حضرات آقايان مكارم شيرازى، فاضل لنكراني(ره)، نوري همدانى، سبحاني و لاريجاني حاضر و استفاده بردم. سال 79 در رشته علوم سياسي دانشگاه باقرالعلوم(ع) مشغول به تحصيل شدم كه از

همان ابتداء انجمن علمي علوم سياسي دانشگاه را به اتفاق جمعي از دوستان راه اندازي نموديم. كه بعد از مدتي با فعال شدن ساير انجمن هاي علمي به عنوان دبير انجمن هاي علمي دانشگاه انتخاب كه در همين راستا طرح برگزاري همايش نهضت نرم افزاري و توليد علم و دبيرخانه طلبه دانشجويي نهضت نرم افزاري پايه گذاري گرديد. چندين سال به عنوان مسئول دبيرخانه و طرح و برنامه ستاد كنگره شهداي روحاني سراسر كشور مشغول به فعاليت بودم كه در كنار اين فعاليت ها از تبليغ و تدريس در مناطق مختلف نيز غافل نبودم. در حال حاضر از محققين مركز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبليغات اسلامي هستم كه با فعال شدن مجمع عالي حكمت اسلامي به عنوان مدير اجرايي مجمع انتخاب شدم. در حين فعاليت در دانشگاه دو ماهنامه علمي دانشجويي نسل بعد را راه اندازي نموديم و در خلال برگزاري يادواره ها، نشريه خبري اجتماعي ديگري نيز راه اندازي گرديد. در حال حاضر مجوز تدريس درس انقلاب اسلامي و ريشه ها از سوي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه صادر كه به علت دور بودن مراكز آموزشي مورد پذيرش اينجانب تاكنون واقع نشده است. در حال حاضر علاوه بر فعاليت هاي اجرايي به امور پژوهش و تحقيق به ويژه در حوزه علوم قرآني مشغول مي باشم.

خراساني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله حاج سيد محمدرضا خراسانى از مشاهير علماء و معاريف مراجع و مدرسين معاصر اصفهانست. وى در حدود سال 1302 قمرى بدنيا آمده و پس از خواندن مقدمات و سطوح از محضر مدرسين بزرگ چون مرحوم آيه الله حاج سيدابوالقاسم ده كردى و آيه الله حاج ميرزا محمد صادق يزدآبادى و آيات ديگر اصفهان استفاده نموده تا بمدارج عاليه

فقاهت و اجتهاد ارتقاء يافته و از مدرسين و مراجع بنام اصفهان گرديده و همه روزه قبل از ظهر در مدرسه صدر و بعدازظهرها در مدرسه چهارباغ تدريس خارج فقه و اصول مينمايند.

و در مسجد فلكه شاه عباس اقامه جماعت نموده و وظائف دينى را انجام ميدهند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

خراساني، محمدهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمدهادى بن العالم الجليل السيد على بن العلامه السيد محمد البجستانى الخراسانى النجفى الحايرى از علماء مبرز و جليل كربلاء بوده اند.

وى در شب جمعه اول ذى الحجه 1297 ق در كربلا متولد شده و با مرحوم والدش به مشهد مقدس آمده و قرآن را قبل از ده سالگى ختم نموده و به دروس مقدمات و ادبيات خدمت مرحوم والدش و ديگران پرداخته و پس از آن در سال 1315 ق مهاجرت به نجف اشرف نموده و پس از تكميل سطوح به درس خارج محقق خراسانى مرحوم آخوند ملا محمدكاظم صاحب كفايه و محقق يزدى آقا سيد محمدكاظم صاحب عروه و مرحوم علامه شريعت اصفهانى حاضر و استفاده سرشار نموده آنگاه در سال 1320 ق به سامرا منتقل و به درس آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدتقى شيرازى شركت نموده و در سال 1336 در خدمت استاد مذكورش به كربلا آمده و به امر آن مرحوم در (ثوره) عراق بر عليه انگليسها شركت نموده و پس از فوت مرحوم ميرزاء به تدريس و اقامه جماعت و تأليف و تصنيف پرداخته تا در دوازدهم ربيع الاول 1368 ق كه در كربلا به رحمت حق پيوسته و در مقبره ميرزاء موسى وزير در صحن مقدس حسينى (ع) مدفون گرديده و در ماده تاريخ وفاتش گفته شد.

اروع فى تاريخه

(ماجد

هادى البرايا قر فى الخلد)

اما آثار و تأليفات ارزنده آن مرحوم از اينقرار است.

1- الفتن فى دين المصطفين 2- اصول الشيعه و فروع الشيعه 3- الباقيات الصالحات 4- سراج الحاج 5- ذخيرةالمعاد 6- دعوة الحق الى ائمة الخلق 7- رسالة فى الشعائر الحسينيه 8- السبع الثانى 9- المسائل النفيسه 10- المعجزة والاسلام 11- كراسة فى صلوة الجمعه 12- لله الحجة البالغه 13- معجزات و كرامات 14- المغرقة فى المعرفه 15- القول السديد بشأن الحر الشهيد تمام كتب و رسالات مذكوره مطبوع و منتشر مى باشد.

نگارنده گويد: آن مرحوم در سال 1365 قمرى به قصد زيارت حضرت رضا عليه الصلوة والسلام به ايران مسافرت نموده و در شهر رى به عيادت مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى سيد محمد حجت قدس سره و زيارت حضرت عبدالعظيم حسنى (ع) آمده و توفيق زيارت و ملاقاتشان را پيدا نمودم و فرمودند رفتم به زيارت قبر امامزاده داود تهران و واقعاً اگر نباشد كرامتى براى آن امامزاده مگر همين كه اين راه سخت و دشوار خطرناك را هزارها نفر پير و جوان، كوچك و بزرگ شب و روز مى روند و به سلامت به مقصود نائل شده و برمى گردند هر آينه كافى مى باشد براى كرامت و بزرگوارى آن.

و گذشته از آثار خالده مذكوره آن مرحوم از باقيات الصالحات است فرزند دانشمند جناب مستطاب ركن الاسلام و عمادالاعلام آقاى حاج سيد مهدى خراسانى حايرى كه سالها از طرف مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و آيات ديگر نجف در لندن رهبرى جمعى از شيعيان مقيم آنجا را داشتند و اكنون نزديك يك سال است كه به امريكا مهاجرت و به خدمات روحى و هدايت جوانان و محصلين ايرانى و

غيره امريكا اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

خراساني ، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم ثقه ى جليل، و فقيه مجتهد عادل عامل، از اجله ى علما و فقها و مدرسين و ائمه ى جماعت اصفهان بوده، عمرى به زهد و عبادت گذرانيده، در 1357 وفات يافته، در بقعه ى تكيه ى كازرونى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خردپير، خديجه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: استاد، رشته: دندان پزشكى ترميمى، دانشكده: دندانپزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دندان پزشكى از دانشگاه تهران در سال 1343، دكتراى تخصصى دندان پزشكى از دانشگاه كارولينكاى سوئد در سال 1346 و گواهينامه پزشكى در رشته اندو از دانشگاه ايلينويز آمريكا.

مرتبه علمى:

استاد دانشگاه شهيد بهشتى از 1346 تا سال 1356، استاد ممتاز سال به خاطر تدريس صحيح.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

درد و كنترل آن در درمانهاى اندونتيك، اثرات اژنل روى پالپ دندان، مواد پر كننده كانال ريشه، علل شكست در درمانهاى اندو، اندودنتيك تراپى، تدريس دروس ترميمى، كانال تراپى R.C.T و بهداشت دهان و دندان در دانشگاه شهيد بهشتى و استاد راهنماى 9 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

روت كانال تراپى R.C.T

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 7، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بررسى بالينى علل شكست معالجات ريشه داندان ها، ماهيت ضايعات پوسيدگى، تركيبات فسفر و اثر آنها در جلوگيرى از پيشرفت پوسيدگى دندان، كنترل دردهاى ايجاد شده در ضمن درمانهاى اندودنتيك.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خردپير، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: گوش و حلق و بينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خرده فروش كاشاني، مقصود، مولانا مقصود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 987 / 983 ق)، شاعر و اديب. اهل كاشان بود و به شغل خرده فروشى اشتغال داشت. اما در «تاريخ نظم و نثر» و تذكره ى «روز روشن» وى به قريه خرده كاشان نسبت داده شده است. او برادر باقر خرده فروش غزلسرا است. در علم سياق دست داشت و شاگرد مير حيدر معمايى و مير غياث الدين منصور دشتكى بود. به آورده ى صاحب تذكره ى «روز روشن» با مير غياث الدين منصور به حج و زيارت مشرف شد. مقصود كاشانى با ملا محتشم كاشانى همعصر بود و اين دو قصايدى در هجو يكديگر سروده اند. او سرانجام در خانه اش در يزد به دست دزدان به قتل رسيد. صاحب «الذريعه» مقصود كاشانى خرده فروش و مقصود كاشانى متبحر در علم سياق را يكى نمى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (516)، تحفه سامى (268 -267)، تذكره ى روز روشن (759 -758)، الذريعه (1090/ 9)، فرهنگ سخنوران (870 -869)، لغت نامه (ذيل/ مقصود كاشانى)، مجمع الخواص (214 -213)، هفت اقليم (478 -477/ 2).

خرسند، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1307، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1337، گواهى تخصصى بيولوژى در سال 1352.

مرتبه علمى:

استاديار بيولوژى در سال 1443، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1352.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

چشم پزشكى، آستيگماتيسم.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيولوژى كارهاى عملى ميكروسكوپ، بررسى سلول، هسته و ميتوز، توليد مثل.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به

زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

طرز محافظت و نگاهدارى نمونه هاى تشريحى حيوانى گياهى، بيوميكروسكوپ ساختمان و طرز كار و موارد استفاده آن در چشم پزشكى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خرسندي شيرازي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مورخ و شاعر، متخلص به خرسندى. اصل وى از كازرون بود اما، در شهر شيراز متولد شد. در سال 1259 ق به قصد زيارت مشهد وارد تهران شد و در خدمت محمد شاه قاجار به شاهنامه خوانى شاه و پيشخدمتى عباس ميرزا منصوب گشت. در آغاز سلطنت ناصرالدين شاه به امر ميرزا محمدتقى خان فراهانى به وقايع نگارى كرمان مامور شد. چندى در اين خدمت باقى بود، بعد وى را وكيل وظايف اهل اصفهان كردند. وى در پايان عمر كور شد. از آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (438 -435 /2)، الذريعه (291/9)، فرهنگ سخنوران (304)، مجمع الفصحا (245 -243 /4)، مرآت الفصاحه (190 -189).

خرقي آراني، حسن آقا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن آقا خرقي آراني

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

_ اخذ ديپلم تجربي سال 1360 آران و بيدگل. -ورود به حوزه 1360 اتمام سطح 1368 كاشان. _ ورود به سطح 1368 و شروع درس خارج فقه آيت الله مكارم شيرازي اصول آيت الله وحيد خراسانى. _ ورود به دانشگاه دولتي رشته فلسفه 1373 اتمام 1377. _ ورود به دانشگاه رشته فلسفه غرب 1377 اتمام 1380_ سيزده سال سابقه و حضور در درس خارج فقه و اصول در قم. _ سابقه 12 سال تدريس در دانشگاه هاي متعدد. _ سابقه پنج سال تدريس در حوزه در مقاطع متعدد. _ داراي دو اثر چاپ شده. _ داراي سه اثر چاپ نشده. _ صاحب ده ها مقاله علمى. _ صاحب امتياز و مديرمسئول نشريه دو هفته نامه ظهور. _ داراي دو مجوز اخلاق اسلامي و انديشه اسلامي (معارف)

از نهاد رهبرى. _ صاحب مقالاتي چند در نشريات معتبر كشور.

_ دفاع از پايان نامه علمي فلسفي 1380 با ترجمه كتاب انگليسي پوتنام جنبه ها و جمله هايي چند از رئاليسم با تفسير و شرح. _ جلسات تفسير قرآن به طور مرتب. _ حضور در جلسات فرهنگي و ادبي و ارائه مقاله و سخنراني و غيره... .

خرم دل، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قرآن شناس ( مفسر و مترجم قرآن كريم به فارسي ) صاحب نظر و سختكوش معاصر ، جناب آقاي دكتر مصطفي خرم دل از استادان دانشگاه كردستان در سنندج و متولد در مهاباد در سال 1315 ش ، و از علماي اهل سنت . تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهر زادگاهش طي كرده ، و همزمان به آموزش علوم ديني به شيوه ي حوزوي و سنتي نيز پرداخته است . در سال 1346 از دانشگاه تهران ، در رشته ي زبان و ادبيات عرب ، مدرك كارشناسي ( ليسانس ) گرفته ، و همزمان با دانشجويي به خدمت در آموزش و پرورش هم اشتغال داشته است . در سال 1352 از همان رشته و همان دانشگاه ، مدرك فوق ليسانس ( كارشناسي ارشد ) گرفته ، و در سال 1358 به دريافت درجه ي دكتري در رشته ي فرهنگ عربي و علوم قرآني از دانشكده ي الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران نايل آمده است . سپس چندي در دانشسراي عالي سنندج در دانشكده ي تربيت دبير ، و سرانجام در دانشگاه كردستان به تدريس و پرورش دانشجويان و آموزگاران و دبيران پرداخته و سرانجام در سال 1367 ش بازنشسته شده ، و در حال حاضر ،

مدتي است كه به تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي ( واحد مهاباد ) اشتغال دارد . دكتر خرم دل در زمينه هاي گوناگون علوم اسلامي ، به ويژه قرآن ، داراي چند تاليف و ترجمه است . از جمله :

1 _ تفسير نور كه چون ترجمه ي قرآن كريم هم به صورت قابل تمايز از مواد تفسيري در دل آن مندرج است ، توانستيم آن را جزو ترجمه هاي امروزين به شمار آوريم و همانند ترجمه هاي مستقل و به همان شيوه معرفي و ارزيابي كنيم .

2 _ نگارش تفسير المقتطف ( به زبان عربي )

3 _ ترجمه ي تفسير اجتماعي و انقلابي و تحرك انگيز و بيدارگر في ظلال القرآن ، اثر سيد قطب ( 1906 _ 1966 م ) ( از بزرگان اخوان المسلمين مصر كه در راه آرمان انقلابي و اسلامي خود ، به دستور ضد بشري جمال عبدالناصر اعدام شد ) از عربي ، كه ترجمه ي ناقصي از آن به قلم شادروان احمد آرام انجام گرفته و به طبع رسيده است . تا كنون ( فروردين 1381 ) ، دو ، و احتمالاً سه جلد از آن چاپ شده كه دو جلد اول شامل ترجمه ي تفسير سوره هاي فاتحه ، بقره ، آل عمران ، و نساء است . ( دانشنامه ي قرآن و قرآن پژوهي ، مقاله ي « خرم دل ، دكتر مصطفي » ، نوشته ي قرآن شناس كوشا و مترجم قرآن كريم به فارسي ( نشر فرزان ، 1377 ، معرفي شده در همين كتاب ) و نيز ( مقاله ي تفسير

نور در همين دانشنامه ) .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

خرم قراچه داغي، خرم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1241 ق)، طبيب و شاعر، متخلص به خرم. وى در زمان فترت، بين سلسله ى صفويه و نادرشاه افشار، در كردشت ساكن و جزو غلام زادگان كاظم خان قرچه داغى بود. ميرزا خرم در فن طبابت مهارت تمام داشت. وقتى يكى از دشمنان مخدوم او مريض شد و ميرزا خرم را براى معالجه خواست، كاظم خان خرم را براى كشن مريض روانه كرد ولى او به مقتضاى وظيفه طبابت به معالجه ى مريض پرداخت و بعد از بهبودى وى برگشت. در نتيجه وى به قصبه ى اهر تبعيد و همان جا درگذشت. وى داراى «ديوان» حسينى، محمدحسن، فرزند فيروزبخت. (س دهم ق)، خطاط. از كاتبان زبردست گمنام بود. به خط او نسخه اى از «ديوان» حافظ به قلم كتابت خوش و به شيوه ى ميرعلى هروى، در كتابخانه ى دانشگاه استانبول است، با رقم: «كاتبها الفقير الحقير محمدحسن بن فيروزبخت الحسينى غفر ذنوبهما و ستر عيوبهما. تحريرا فى اواسط رمضان المبارك سنه ى احدى و سبعين و تسعمائه فى قريه ى رزه من قراء باخرز».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (676/3).

خرمدين، بابك

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خَرَّم در زبان پارسي هر چيزي است كه خوشي و شادي و لذت را براي انسان فراهم آورَد. اينكه بهار و باغ و بوستان را خُرَّم گوئيم به اين دليل است كه مايه ي شادي و نشاط اند. واژه دين از دَينه اوستايي مي باشد كه به معني وجدان انسان معروف است . خُرَّم دين، و بصورت امروزينش دينِ خُرَّم بمعناي ديني است كه در كنار انسان ساز بودنش مايه ي شادي و خوشي مردمان شود . تعريف دين به اين مفهوم در جاي جاي گاتاي زرتشت آمده است، مؤلف كتاب البدء والتاريخ درباره

پيروان زرتشت ميگويند: هرچه انسان خرمي بيشتري بطلبد اندوه اهريمن بيشتر ميشود و اهريمن بيشتر درصدد جنگيدن با انسان برمي آيد ؛ و در تعريف عقايد خرم دينان مينويسد كه آنها هرچه باعث شادي و لذت باشد و طبيعت انسان به آن علاقه داشته باشد و زياني به كسي نرساند را مباح ميدانند . نهضت حق طلبانه خرم دينان را مي توان نهضتي بزرگ در تاريخ ايران دانست . زيرا روحيه ملي و ضد بيگانه را در ايران زمين گسترش داد .

معني واژه بابك در واژه نامه پهلوي - اوستايي استاد بهرام فره وشي از پاپك گرفته شده است كه پدر عزيز و كوچك معني مي دهد . يكي از بزرگان سرزمين ايران از نياي ساسان نيز بوده است . متاسفانه عده اي از پانتركهاي بي سواد دست به جعل نام اين بزرگ مرد ايران زده اند و در سايتهاي خود از او به عنوان قهرمان تركان نام مي بردند و او را از تركستان و مغولستان كه سرزمين تركها مي باشد خوانده اند . ولي خوشبختانه نام و معني وي صددرصد ايراني است و اين حركات فقط كوته فكري – عدم آگاهي و تفكري متحجرانه از آنها را براي ما نمايان مي سازد . پاپك خرمدين از سرزمين آريايي مادهاي آذربايجان كجا و باي بك ساختگي عده بچه تجزيه طلب از نوادگان وحشي چنگيز خان مغول كجا ؟!؟!؟

بابك از نژادي ايراني و مسكنش آذرآبادگان بود، گويا مسلمانش كرده بودند و نام عربيش حسن بود. جنبشي كه بابك در ايران آغاز كرد و رسما نام جنبش خرم دينان برخود داشت، يك ايدئولوژي مشخصي

را مطرح ميكرد كه هدفش براندازي نهائي سلطه ي عرب - برقراري مساوات انساني در ايران - تأمين خوشيي براي همگان و بازگشت به شكوه و عظمت ايران باستان بود. ابن حزم مينويسد كه ايرانيان ازنظر وسعت ممالك و فزوني نيرو برهمه ي ملتها برتري داشتند، به همين جهت لقبِ آزادگان را ممالك ديگر براي ايرانيان برگزيدند . چون دولت باشكوه و سترگ ساساني بر اثر نبردهاي طولاني با امپراتوري روم و هجوم تازيان جنگجو برافتاد و عرب كه نزد آنها دونپايه ترين قوم جهان بود برآنها مسلط گرديد اين امر بر ملت ايران گران آمد و خود را با مصيبتي تحمل نشدني روبرو يافتند، و برآن شدند كه با راههاي مختلف به جنگ با اعراب برخيزند. ازجمله رهبران آزادي بخش و ملي ايران ميتوان سنباد، مقنع، استادسيس، بابك و ديگران را نام برد . دولت ساساني كه نيز كه در سالهاي پاياني عمرش به سر مي برد بدون شك اگر با حمله اعراب روبرو نمي گشت با قيامهايي ملي همچون زمان پارتيان تغيير سلسله مي دادند و حكومتي قوي تر و جديد به صورتي كاملا ايراني روي كار مي آمد همانگونه كه پارتيان بر ضد سلوكيان يوناني در ايران قيام كردند و دست بيگانگان را از اين سرزمين برچيدند و سلسله قدرتمند شاهنشاهي پارتي را برقرار نمودند

نام خرم دين كه به پاخاستگانِ ايراني براي اين جنبش برگزيده بوده اند به روشني نشان ميدهد كه اين يك جنبش مزدكي بوده و همه ي شعارها و برنامه هاي مساوات طلبانه و ضد بهره كشي مزدك را دنبال ميكرده است. خود مزدك در تاريخ ديني كه ادعاي پيامبري آن را مي كرد از

زرتشت گرفته بود و با تغييراتي مي خواست آن را به روز كند ولي چون در برابر دين بهي كه داراي پايه هاي بسيار كهن بود قدرتي نداشت نتوانست گسترش يابد . ابن حزم تصريح ميكند كه خرم دينانِ پيرو بابك يك فرقه ي مزدكي بودند . اساس تعاليم مزدك برآن بود كه مردم بايد هم دراين دنيا و هم دردنياي ديگر به سعادت و شادماني دست يابند؛ يعني هم دراين دنيا با كسب وكار وكشاورزي و صنعتْ براي خودشان بهشت بسازند، و هم با انجام كارهاي نيكو و خودداري از كارهاي بد رضايت خدا را حاصل كنند تا درآخرت به بهشت بروند. نيك در تعاليم مزدك عبارت بود ازگفتار وكرداري كه به خود يا ديگري منفعتي برساند و سعادتي فراهم آورَد؛ و بد عبارت بود ازگفتار يا كرداري كه به خود يا ديگران آسيب و گزند وارد آورد يا سبب محروميت شود. ابن النديم در وصف يكي از ايرانيانِ مزدكي مقيم بغداد به نام خسرو ارزومگان كه ويرا پيرو مذهبي شبيه مذهب خرم دينان ناميده، مينويسد كه به پيروانش دستور ميداد بهترين لباسها بپوشند، و خودش نيز بهترين لباسها مي پوشيد و به آن افتخار ميكرد .

مركز فعاليت بابك در آذربايجان بود ولي نهضتش در تمامي شهرهاي ايران مشغول به فعاليت بود . جماعات بزرگي از عربها پس از يورش سپاه اسلام در شهرها و روستاهايش آذرآبادگان اقامت گرفته بودند. هدف او از ميان بردن سلطه ي اربابانِ عرب بود كه نزديك به دوقرن مردم ايران را تاراج ميكردند. قبايل عرب همراه با فتوحات عربي به درون آذربايجان و ديگر شهرهاي ايران سرازير شدند. بلاذري درباره ي سرازير

شدنِ عربها به آذربايجان در زمان عثمان و امام علي، مينويسد بسياري از عشاير عرب از بصره وكوفه و شام به آذربايجان سرازير شدند و هرگروهي برهرچه از زمين توانست دست يافت و مصادره كرد، و بعضي شان زمينهائي را از عجمها خريدند و روستاهائي نيز به اين عشاير واگذار شد، و مردم اين روستاها به مُزارعينِ اينها تبديل شدند .

بابك به خون خواهي ابومسلم خراساني در سال ١٩٤ق قيامش را آغاز كرد . او علنا مي گفت روح ابومسلم در وجودم حلول نموده و با اين سخن از سراسر ايران مردان جنگاور و سلحشور به او پيوستند . حس انتقام از عربهاي مهاجم تمام وجود بابك را گرفته بود و به همه مي گفت ايران را دوباره بايد احيا كنيم . بسيار از نادانان زاهد بر او خرده مي گرفتند كه خون را با خون نمي شورند و او فجايع عباسيان را يك به يك بر مي شمرد . به قول ارد بزرگ : گذشت را مي توان در مورد آدمها به كار گرفت اما بايد دانست اين درس از آن آدمهاست نه كشورها ، سكوت در مقابل وحشي گري دشمن هيچگاه درست نيست . طبري مينويسد كه مردم روستاهاي نواحي اصفهان و همدان و ماهسپيدان و مهرگان كدك و جز اينها نيز به دين خرم دينان درآمدند . نخستين درگيري ناكامِ سپاهيان دولت عباسي و بابك درسال ١٩٨ش گزارش شده و خبر از شكست سپاه عباسي مي دهد. دومين درگيري ناكامِ سپاه عباسي و بابك درسال ٢٠٠ش بود كه بخش اعظم سپاهيان عباسي را بابك در غربِ ايران- نزديكي هاي همدان- كشتار كرد. اعزام نيروهاي

عباسي به جنگ بابك درسراسر سالهاي ٢٠٠- ٢٠٦ش تكرار شد و هربار از بابك شكست يافتند. در سال ٢٠٣ش در دو نبرد بزرگ، دوتن از فرماندهان برجسته ي دولتِ عباسي به قتل رسيدند؛ و يك فرمانده برجسته نيز شكست يافته فرار كرد. در سال ٢٠٦ش يك افسر برجسته ي عرب با سِمَتِ والي آذربايجان اعزام شد و سپاه بزرگي در اختيارش نهاده شد تا به كار بابك پايان دهد. اين مرد نزديك به دوسال با بابك درگير بود، و در خردادماه ٢٠٨خ دركنار روستاي بهشتاباد كشته شد و بخش اعظم سپاهش قتل عام شدند

خليفه ي عباسي در اواسط تابستان ٢١٢ش چندين لشكر به غرب ايران فرستاد، كه به گزارش طبري شصت هزار تن از روستائيان ناحيه ي همدان را قتل عام كردند، ولي بابك توانست شكستهاي سختي بر اين نيروها وارد سازد و با تلفات و اين متجاوزان را با شكست به بغداد برگرداند. به دنبال اين شكستها، خليفه تصميم گرفت كه امر مقابله با بابك را به يك افسرِ مانوي مذهبِ نومسلمان ايراني معروف به افشين ، از خاندان ساساني واگذارد. افشين چندي پيش براي سركوب شورشهاي مصر اعزام شده بود و مأموريتش را به نحوي بسيار پسنديده انجام داده بود و هنوز در مصر بود. اورا خليفه فراخوانده به مقابله ي خرم دينان گسيل كرد. افشين درناحيه ي همدان مستقر شد و در غرب و مركزِ ايران از همدان و آذربايجان تا اصفهان و ري، با بزرگان روستاها مذاكراتي انجام داد و وعده هاي دروغين براي متفرق كردن آنها از كنار بابك به آنان داد كه به ظاهر برآورنده ي خواسته هاي روستائيان بود .

افشين پس ازآنكه اوضاع غرب ايران را در

خلال يك سال و نيم با سياست ضد ايراني و در جهت حمايت از اعراب و تهديد و هداياي نقدي (كه به دهخدايان ميداد) آرام كرد، براي به دام افكندنِ بابك نقشه چيد. كارواني با محموله ي امداد مالي و غذائي از بغداد عازم اردبيل شد تا به دژي كه محل استقرار سپاهيان خليفه بود تحويل دهد. بابك بي خبر از دامي كه افشين برايش چيده بود، تصميم گرفت كه راه را برآن كاروان بربندد و محموله هايش را تصاحب كند. افشين شبانه بدون سروصدا و بدون نواختن كوس و كَراناي (شيپور جنگي)، در نزديكيهاي دژ موضع گرفت؛ زيرا يقين داشت كه بابك براي تصرف دژ خواهد آمد. بابك ابتدا يك قرارگاه كوچكِ سپاهيان خليفه بر سرراهش را مورد حمله قرار داد و افرادش را كشت، آنگاه به كنار دژ رفته به افرادش استراحت داد كه روز ديگر به دژ حمله كنند. دراين هنگام افشين براو شبيخون زد. گويا همه ي افرادي كه همراه بابك بودند كشته شدند، ولي بابك جان سالم ماند (زمستان سال ٢١٤ش). افشين پس ازآن به برزند برگشت و آنجا اردو زد تا با ادامه دادن تماس با كلانترانِ روستاها كار پراكنده كردن بقاياي هواداران روستائي بابك در ايران را دنبال كند .

از اوائل سال ٢١٥ش منطقه ي نفوذ بابك كه سابقا به همدان و اصفهان و ري ميرسيد، ازحد مناطق كوهستاني هشتادسر در آذربايجان فراتر نميرفت. افشين پس از برگزاري مراسم نوروز و سيزده به در براي حمله به بابك آماده شد. نخستين حمله ي او به هشتادسر با شكست مواجه شد. پس ازآن در سراسر ماههاي اين سال چندين حمله به هشتادسر صورت گرفت كه

همه ناكام ماند. داستان اين نبردها را طبري با استفاده از آرشيو گزارشهاي كتبي به تفصيل دقيقي درحجم حدود ٣٠ صفحه ذكر كرده است كه همه خبر از رشادتهاي بيمانندِ بابك و يارانش ميدهد .

در بهار سال ٢١٦ش سپاه امدادي خليفه با سي ميليون درهم كمك مالي به بَرزَند رسيد؛ و افشين حملاتش به بابك را ازسر گرفت. افشين ابتدا به كلان رود منتقل شده درآنجا اردو زد و برگرد خويش خندق كشيد. به زودي يك لشكر بابك تحت فرمان آذين- برادرِ بابك- به سوي كلان رود حركت كرد. نبرد سپاهيان افشين و بابك در يكي ازدره هاي تنگ كوهستاني درگرفت، كه تفاصيل آن را طبري ذكر كرده ولي نتيجه ي آن را معلوم نميدارد. ازآنجا كه اين تفاصيل از روي سند كتبي گزارش افشين نوشته شده، ميتوان پنداشت كه افشين اين بار نيز با شكست مواجه شده ولي شكست خود را در نامه اش منعكس نكرده باشد. دراين ميان لشكرهاي امدادي پيوسته از بغداد ميرسيد. افشين پيشروي آهسته در گذرگاههاي كوهستاني به سوي قرارگاه بابك را ادامه داد. او بر هركدام از گذرگاههاي استراتژيك دست مي يافت دژي بنا ميكرد و پيرامونش را خندقي ميكشيد و لشكري درآن مي گماشت تا تحركات احتمالي روستائيان منطقه را زير نظر بگيرد. بدين ترتيب افشين به قرارگاه بابك در منطقه ي بذ در كليبر نزديك شد. ازاين به بعد نام بخاراخدا از فئودالهاي بزرگِ ايراني تبارِ سغد بعنوان يكي از فرماندهان برجسته ي سپاه افشين به ميان مي آيد. استقرار افشين برفراز يكي از بلنديهاي مشرف بر بذ دركنار رودرود ماهها بطول انجاميد. بابك دسته جات مسلحش را به گذرگاههاي كوهستاني ميفرستاد تا دسته جات افشين را به

دام افكنند، و خودش در قرارگاهش در برابر ديدگان افشين موضع گرفته بود و همه روزه جشن شادي برپا ميكرد و افرادش ناي و دهل ميكوفتند و پايكوبي ميكردند و سرود ميخواندند و افشين خائن به ايران را به استهزاء ميگرفتند. دريكي از روزها بابك مقاديري خيار و سبزيجات و هندوانه براي افشين هديه فرستاد و به او پيام داد كه مي بينم شما جز كُماچ و شوربا چيز ديگري براي خوردن نداريد؛ دلم برايتان ميسوزد و اميدوارم اين هدايا دلتان را نيز نسبت به ما نرم كند . افشين كه ميدانست هدف بابك ازاين كار برآورد نيروي او باشد سردسته ي اين مأموران را با گروهي از افرادش فرستاد تا سه خندق بزرگ و ديگر خندقها را بازديد كند و خبرش را براي بابك ببرد، شايد بابك دست از مقاومت برداشته و تسليم شود .

در شهريورماه ٢١٦ش و زماني كه روستائيان سرگرم كار در مزارع و باغستانها بودند، حمله ي افشين به شهر بذ(مركز بابك) با سپاهي عظيم آغاز شد. چون افشين به نزديكي بذ رسيد و بابك فقط سرداران خود را در كنارش ديد راهي به جز فريب افشين خائن نديد . به همين جهت شخصي به نزد او فرستاده پيام داد كه چنانچه او تعهد بسپارد كه به وي و مردانش آسيب نرسد، شهر را به او تسليم خواهد كرد. افشين پاسخ مساعد داد و بابك شخصا از دژ بيرون آمد تا با افشين مذاكره كند. افشين نيز وقتي دانست كه بابك درحال نزديك شدن به اواست به طرف او رفت. چون بابك و افشين در فاصله ئي ازهم قرار گرفتند كه ميتوانستند صداي يكديگر

را بشنوند، بابك به او گفت: حاضرم كه تسليم شوم ولي مهلت ميخواهم كه خود را آماده كنم. افشين گفت: چندبار به تو گفتم كه بيا و تسليم شو، ولي قبول نكردي. اكنون نيز دير نيست، اگر امروز تسليم شوي بهتر از فردا است. بابك گفت: من تصميم خودم را گرفته ام و تسليم ميشوم؛ ولي بايد تعهدنامه ي كتبي خليفه را برايم بياوري تا اطمينان يابم كه چنانچه تسليم شوم نه به خودم و نه به افرادم گزندي نخواهد رسيد. افشين به او قول داد كه چنين خواهد كرد .

ولي بابك كه افشين را فردي خائن و ضد ايراني مي دانست افشين را فريب داده بود و در انديشه پيروزي در جنگ بود . در همان لحظاتي كه بابك با افشين درحال مذاكره بود و به افسرانش پيام فرستاده بود كه دست از نبرد بكشند تا به ظاهر با افشين به نتيجه برسد، تيپهاي سپاه افشين وارد شهر بذ شدند وآتش در شهر افكندند و شهر را ويران كردند . گروهي به فراز كاخ بابك رفتند تا پرچم اسلام برافرازند. گروههاي بسياري در كوچه ها در حركت بودند وآتش به خانه ها مي افكندند و شهرها را ويران كردند و خبر اين جنايات بر بابك رسيد و سريعا محل مذاكره را ترك كرده به شهر برگشت شايد بتواند شهر را نجات دهد. ولي دير شده بود. كشتار و تخريب و نفرت افكني و آتش زني تا پايان روز ادامه يافت، كليه ي مدافعان شهر به قتل آمدند، و افراد خانواده ي بابك دستگير شده به نزد افشين فرستاده شدند. درپايان روز كه سپاه افشين به خندقشان برگشتند، بابك و مرداني كه

همراهش بودند به شهر وارد شدند و پس از ديدن ويرانيها از شهر رفته در دره ئي دركنار هشتادسر مخفي شدند. روز ديگر نيز به روال همانروز تخريب و آتش زني ازسر گرفته شد و اين كار تا سه روز ادامه داشت تا شهر به كلي سوخت و اثري ازآبادي برجا نماند .

افشين به همه ي كلانتران روستاهاي اطراف، ازجمله به ديرها و كليساهاي مسيحيان كه در همسايگي آذربايجان درخاك ارمنستان بودند نامه نوشت كه هرجا از بابك خبري به دست آورند به او اطلاع دهند و پاداش نيكو دريافت كنند. بابك با دوبرادرش و مادر و همسرش گل اندام راهي جنگلهاي ارمنستان و آران شدند. كساني به افشين خبر دادند كه بابك و چندتن از يارانش در يك دره ي پردرخت وگياه درمرز آذربايجان وارمنستان مخفي است. افشين برگرداگرد آن دره دسته جات مسلح مستقر كرد تا از هرراهي كه بيرون آيد دستگيرش كنند. او ضمنا امان نامه ي خليفه را كه ميگفت درآن روزها رسيده به افرادِ بابك كه اسيرش بودند نشان داد، و به يكي از برادرانِ بابك و چندتني از كسانش كه اجبارا تسليم شده بودند سپرد وگفت: من انتظار نداشتم كه به اين زودي نامه ي خليفه برسد، و اكنون كه رسيده است صلاح را درآن ميدانم كه براي بابك بفرستم. او ازآنها خواست كه نامه را برداشته براي بابك ببرند و راضيش كنند كه بيايد و خود را تسليم كند. آنها گفتند كه محال است بابك تن به تسليم دهد؛ زيرا كاري كه نمي بايست اتفاق مي افتاد اكنون اتفاق افتاده و جائي براي آشتي باقي نمانده است. افشين گفت: اگر اين را برايش ببريد او شاد خواهد شد . سرانجام

دوتن از ياران بابك حاضر شدند نامه را ببرند. پسر بابك نامه ئي همراه اينها خطاب به پدرش نوشته به او اطلاع داد كه اينها با امان نامه ي خليفه به نزدش آمده اند و او صلاح را درآن ميداند كه وي خود را تسليم كند . چون فرستادگان به نزد بابك رسيدند بابك به آنها و به پسرش كه نامه به وي نوشته بود دشنام داد و گفت اگر اين جوان پسر من بود بايد مردانه ميمُرد نه اينكه خودش را به دشمن تسليم ميكرد . به آن دونفر نيز گفت كه شما اگر مرد بوديد نبايد اكنون زنده مي بوديد تا پيام دشمن را به من برسانيد؛ زيرا مردن در مردي بهتر است از لذتِ زندگي چهل ساله در نامردي . سپس يكي ازآنها را دردم كشت و ديگري را با همان امان نامه ي خليفه باز فرستاد، و گفت به پسرم بگو كه حيف ازنام من كه برتواست. اگر زنده بمانم ميدانم با تو چه كنم .

بعد ازآن بابك دريكي از روزها با همراهانش ازدره خارج شده به سوي ارمنستان به راه افتاد. افراد افشين كه از بالا نگهباني ميدادند آنها را ديده تعقيب كردند. بابك و همراهانش به چشمه ساري رسيدند و ازاسب پياده شدند تا استراحت و تجديد نيرو كنند و غذائي بخورند. افراد تعقيب كننده برآن بودند كه بابك را غافلگير كنند، ولي هنوز به نزد بابك نرسيده بودند كه بابك وجودشان را احساس كرده خود را برروي اسب افكند و ازجا درپريد. سواران تعقيبش كردند. زن و مادر و يك برادر بابك دستگير شدند. بابك وارد خاك ارمنستان شد و چون خسته وگرسنه بود به يك

مزرعه رفت كه چيزي بخرد. سرانِ آن روستا نيز مثل ديگر روستاها پيام افشين را دريافته بودند، و ميدانستند كه اگر بابك را تحويل دهند جائزه دريافت خواهند كرد. يكي از كشاورزان با ديدن بابك كه رخت برازنده دربر داشت و سوار براسبي نيكو بود وشمشيري زرين حمايل كرده بود، گمان كرد كه او شايد بابك باشد. لذا خبر به كشيش روستا برد. كشيش چند نفر را برداشته به سرعت خودش را به بابك رساند كه درحال غذا خوردن بود. او به بابك تعظيم كرده دستش را بوسيده گفت: من از دوستداران توام، و ازتو ميخواهم كه به مهماني به خانه ام بيائي. دراين روستا و اطراف آن همه ي كشيش ها دوستدار توهستند و اگر با ما باشي آسيبي به تو نخواهد رسيد . بابك كه خسته و درمانده بود، فريب احترامها و وعده هاي كشيش را خورد و همراه او وارد خانه اش شد. كشيش از همانجا شخصي را به نزد افشين فرستاد تا به وي اطلاع دهند كه بابك درخانه ي اواست. افشين يكي از افرادش را به نزد كشيش فرستاد تا بابك را شناسائي كند و نسبت به درستي پيام كشيش اطلاع يابد. كشيش به فرستاده ي بابك رخت طباخان پوشاند، و وقتي آن مرد سيني غذا را براي بابك و كشيش برد بابك ازكشيش پرسيد: اين مرد كيست؟ كشيش گفت: ايراني است و مدتي پيشتر مسيحي شده و به ما پيوسته در اينجا زندگي ميكند. بابك با مرد حرف زد و پرسيد اگر مسيحي شده چه ضرورتي داشته كه اينجا باشد. مرد گفت: من از اينجا زن گرفته ام. بابك به شوخي گفت: ازمردي پرسيدند ازكجائي؟ گفت: ازآنجا

كه زن گرفته ام .

به هرحال كشيش به افشين پيام داد كه دودسته ي مسلح را به نقطه ي مشخصي بفرستد، و روزي را نيز مقرر كرد كه بابك را به بهانه ي شكار به آنجا خواهد بُرد. اين عمل براي آن بود كه او نميخواست بابك را در خانه اش تحويل مأموران افشين بدهد، زيرا ازآن ميترسيد كه بابك زنده بماند و دوباره جان بگيرد و ازاو انتقام بكشد. طبق قراري كه در پيامش به افشين داده بود، كشيش يكروز به بابك گفت: چند روزي است كه درخانه نشسته اي و ميدانم كه ازاين حالت دلگير و خسته اي. اگر تمايل داري من زميني دارم كه آهوان بسياري درآنجا يافت ميشوند، و چندتا باز شكاري نيز دارم كه گاه آنها را با خود به شكار مي برم. بيا فردا به شكار برويم . بابك درخلال چند روزي كه مهمان كشيش بود ازاو و اطرافيانش رفتارهاي نيكي ديده و كاملا به او اعتماد يافته بود. افشين دودسته ي مسلح از افراد برجسته اش را همراه دو افسر از خاندان ايراني سُغد به نامهاي پوزپاره و ديوداد به محلي كه كشيش تعيين كرده بود فرستاد تا كمين كنند و درلحظه ي مناسب برسر بابك بتازند و دستگيرش كنند. بابك در روز مقرر همراه كشيش به شكار رفت ولي خودش شكارِ پوزپاره و ديوداد گرديد. وقتي بازداشتش كردند و دستهايش را ازپشت مي بستند، رو به كشيش كرده به او دشنام داد و گفت: مردك! اگر پول ميخواستي من ميتوانستم بيش ازآنچه اينها به تو خواهند داد بدهمت. مطمئنم كه مرا به بهاي اندك فروخته اي .

روزي كه قرار بود بابك را وارد برزند (اقامتگاه افشين)

كنند، افشين مردم شهر و بسياري از مردم روستاهاي دور و نزديك را در ميدانِ بزرگي در بيرون شهر در دوسو گرد آورد و ميانشان فاصله ي كافي گذاشت تا بابك بگذرد و همه به او بنگرند و بدانند كه كارِ بابك تمام است. ساعتي كه بابك را در زنجيرهاي گران از ميان دوصفِ مردم ميگذراندند، شيون زنان وكودكان بلند شد كه براي رهبر محبوبشان ميگريستند و برسر وسينه ميزدند. افشين با صداي بلند خطاب به زنهاي شيون كننده گفت: مگر شما نبوديد كه ميگفتيد بابك را دوست نداريد؟ زنان با شيون جواب دادند: او اميد ما بود و هرچه ميكرد براي ما ميكرد . برادر بابك نيز مثل بابك نزد يكي از كشيشان پنهان شده بود. ويرا نيز آن كشيش به مأموران افشين تحويل داد .

موضوع بابك چنان براي خليفه بااهميت بود كه وقتي خبر دستگيريش را شنيد جايزه ي بزرگي براي افشين فرستاد و به او نوشت كه هرچه زودتر ويرا به پايتخت ببرد. فرستادگان خليفه همه روزه به آذربايجان اعزام ميشدند تا با افشين درتماس دائم باشد و او بداند كه چه وقت و چه ساعتي افشين و بابك به پايتخت خواهند رسيد؛ و برفراز تمام بلنديهاي سرراه و دركنار جاده ديدبان گماشت تا هرگاه افشين را ببينند به يكديگر جار بزنند و همچنان اين جارها تكرار شود تا به خليفه برسد. او همه روزه هيئتي را همراه با هدايا و اسب و خلعت به نزدِ افشين ميفرستاد تا قدرداني از خدمت افشين را به بهترين وجهي نشان داده باشد. افشين در ديماه ٢١٦ش با شوكت و شكوه بسيار زيادي وارد پايتخت خليفه گرديده به كاخي

رفت كه به خودش تعلق داشت و بابك را نيز درآن كاخ زنداني كرد. چون هوا تاريك شد و مردم به خواب رفتند، خليفه به يكي از محرمانش مأموريت داد تا بطور ناشناس به نزد بابك برود و اورا ببيند و بيايد اوصافش را به او بگويد. آن مرد چنان كرد، و افشين وي را بعنوان مأمور حامل آب به اطاقي برد كه بابك درآن زنداني بود. خليفه وقتي اوصاف بابك را ازاين محرم شنيد، براي اينكه بابك را ببيند و بداند اين مرد چه عظمتي است كه ٢٢ سال مبارزاتِ مداوم و خستگي ناپذيرش پايه هاي دولتِ اسلامي را به لرزه افكنده است، نيم شبان برخاسته رخت ساده برتن كرد و وارد خانه ي افشين شده بطور ناشناس وارد اطاق بابك شد و بدون آنكه حرفي بزند يا خودش را معرفي كند، دقايقي دربرابر بابك برزمين نشست و چراغ دربرابر چهره اش گرفته به او نگريست .

بامداد روز ديگر خليفه با بزرگان دربارش مشورت كرد كه چگونه بابك را درشهر بگرداند و به مردم نشان بدهد تا همه بتوانند ويرا ببينند. بنا بر نظر يكي از درباريان قرار برآن شد كه ويرا سوار بر پيلي كرده در شهر بگردانند. پيل را با حنا رنگ كردند و نقش و نگار برآن زدند؛ و بابك را در رختي زنانه و بسيار زننده و تحقيركننده برآن نشاندند و درشهر به گردش درآوردند. پس ازآن مراسم اعدام بابك با سروصداي بسيار زياد با حضور شخص خليفه برفراز سكوي مخصوصي كه براي اين كار دربيرون شهر تهيه شده بود، برگزار شد. براي آنكه همه ي مردم بشنوند كه اكنون دژخيم به بابك نزديك ميشود

و دقايقي ديگر بابك اعدام خواهد شد، چندين جارچي در اطراف و اكناف با صداي بلند بانگ ميزدند نَوَد نَوَد اين اسمِ دژخيم بود و همه اورا ميشناختند.

ابن الجوزي مينويسد كه وقتي بابك را براي اعدام بردند خليفه دركنارش نشست و به او گفت: تو كه اينهمه استواري نشان ميدادي اكنون خواهيم ديد كه طاقتت دربرابر مرگ چند است! بابك گفت: خواهيد ديد. چون يك دست بابك را به شمشير زدند، بابك با خوني كه از بازويش فوران ميكرد صورتش را رنگين كرد. خليفه ازاوپرسيد: چرا چنين كردي؟ بابك گفت: وقتي دستهايم را قطع كنند خونهاي بدنم خارج ميشود و چهره ام زرد ميشود، و تو خواهي پنداشت كه رنگ رويم از ترسِ مرگ زرد شده است. چهره ام را خونين كردم تا زرديش ديده نشود . به اين ترتيب دستها و پاهاي بابك را بريدند . چون بابك برزمين درغلتيد، خليفه دستور داد شكمش را بدرد. پس از ساعاتي كه اين حالت بربابك گذشت، دستور داد سرش را از تن جدا كند. پس ازآن چوبه ي داري در ميدان شهر سامرا افراشتند و لاشه ي بابك را بردار زدند، و سرش را خليفه به خراسان فرستاد .

آخرين گفتار بابك ( به نوشته كتاب حماسه بابك اثر نادعلي همداني ) :

تو اين معتصم خيال مكن كه با كشتن من فرياد استقلال طلبي ايرانيان را خاموش خواهي كرد . نه ! اين حماقت است اگر فكر كني چون افشين وطن فروش را با زر خريده اي ميتواني ايرانيان را اسير كني . من مبارزه اي را آغاز كرده ام كه ادامه خواهد داشت.من لرزه اي بر

اركان حكومت عرب انداخته ام كه دير يا زود آن را سرنگون خواهد نمود . تو اكنون كه مرا تكه تكه ميكني هزاران بابك در شمال و شرق و غرب ايران ظهور خواهد كرد و قدرت پوشالي شما پاسداران جهل و ستم را از ميان بر خواهد داشت ! اين را بدان كه ايراني هرگز زير بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بيگانگان را تحمل نخواهد كرد.

من درسي به جوانان ايران داده ام كه هرگز آنرا فراموش نخواهند كرد . من مردانگي و درس مبارزه را به جوانان ايران آموختم و هم اكنون كه جلاد تو شمشيرش را براي بريدن دست و پاهاي من تيز ميكند صدها ايراني با خون بجوش آمده آماده طغيان هستند.مازيار هنوز مبارزه ميكند و صدها بابك و مازيار ديگر آماده اند تا مردانه برخيزند و ميهن گرامي را از دست متجاوزان و يوغ اعراب بدوي و مردم فريب برهانند . اما تو اي افشين . . . در انتظار روزي باش كه همين معتصمي را كه امروز مانند سگاني در برابرش زانو ميزني و وطن ات را براي او فروختي در همين تالار و روي همين سفره سرت را از بدن جدا كند .

مردي كه به مادر خود ( ميهن ) خيانت كند در نزد ديگران قربي نخواهد داشت و هيچكس به فرد خود فروخته اعتماد نخواهد كرد . و بدينسان نخست دست چپ بابك بريده شد و سپس دست راست او و بعد پاهايش و در نهايت دو خنجر در ميان دنده هايش فرو رفت و آخرين سخني كه بابك با فريادي بلند بر

زبان آورد اين بود:

” پاينده ايران “

روز اعدام بابك خرمدين و تكه تكه كردن بدنش در تاريخ 2 صفر سال 223 هجري قمري انجام گرفت كه مسعودي در كتاب مشهور مروج الذهب اين تاريخ را براي ايرانيان بسيار مهم دانسته است. اعدام بابك چنان واقعه ي مهمي تلقي شد كه محل اعدامش تا چند قرن ديگر بنام خشبه ي بابك يعني چوبه ي دار بابك در شهرِ سامرا كه در زمان اعدام بابك پايتخت دولت عباسي بود شهرت همگاني داشت و يكي از نقاط مهم و ديدني شهر تلقي ميشد . برادر بابك يعني آذين را نيز خليفه به بغداد فرستاد و به نايبش در بغداد دستور نوشت كه اورا مثل بابك اعدام كند. طبري مينويسد كه وقتي دژخيمْ دستها و پاهاي برادر بابك را مي بُريد، او نه واكنشي از خودش بروز ميداد و نه فريادي برمي آورد. جسد اين مرد را نيز در بغداد بردار كردند . بدين ترتيب كار بابك پس از ٢٢ سال پيروزي پي درپي و وارد آوردن شش شكست بزرگ بر شش تا از بهترين فرماندهان ارتش عباسي، و پس از اميدهاي فراواني كه روستائيان ايران به او بسته بودند، با توطئه ي نماينده ي عيسا مسيح و يك شاهزاده خائن به پايان رسيد . تاريخ بداند كه مدعيان توليت دين در هردين و مذهبي دشمن توده هاي تحت ستم و همدست زورمندانند، و اين امر منحصر به متوليان يك دين خاص نيست، بلكه كشيشان مسيحي نيز با همه ي مدعاهائي كه ارائه ميكنند .

امروزه ايرانيان آزاده از 10 تا 13 تير ماه هر سال بر قلعه سر به فلك كشيده اين سردار بزرگ گرد هم

مي آيند و مراسم زادروزش را گرامي مي دارند . مردم ايران از شهرهاي مختلف راهي كليبر در شمال اهر مي شوند . متاسفانه عده اي از ضد ايرانيان متحجر و وطن فروش نيز از اين گردهم آيي ملي سو استفاده ميكنند و با برافراشتن پرچمهاي تركيه و جمهوري آران ( آذربايجان ) سعي به انحراف كشيدن اين يابود ميكنند . اين افراد كه به پان تركيسم مشهور هستند باقي مانده سيد جعفر پيشه وري گجستك هستند كه با امكانات روسهاي متجاوز سعي در متلاشي كردن ايران داشت . به همين منظور همه ساله سپاه پاسداران دورادور كل اين مراسم را تحت كنترل خود دارند

خرمشاهي، بهاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهاءالدين خرمشاهي، متولد 1324، قزوين

- انصراف از رشته پزشكي دانشگاه ملي (شهيد بهشتي) 1342

- اخذ مدرك ليسانس ادبيات از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران 1347

- دكتراي كتابداري از دانشگاه تهران

- نويسنده بيش از 50 كتاب و هزار مقاله

- سردبير نشريه فرهنگ از 1366 الي1370

- تأليف بيش از 12 جلد كتاب درباره حافظ و حافظ شناسي

- ترجمه قرآن كريم با 4 هزار يادداشت در ذيل صفحات و واژه نامه اي با 12 هزار لغت

- تأليف فرهنگ شش جلدي انگليسي - فارسي «واژه پژوهي»

- برخي از تأليفات او عبارتند از: هنري ميلر (ترجمه)، شيطان در بهشت (ترجمه)، علم در تاريخ (ترجمه)، هابيل و چند داستان ديگر (ترجمه)، عرفان و فلسفه (ترجمه)، علم و دين (ترجمه)، تاريخ فلسفه (ترجمه)، كتيبه اي بر باد، پوزيتيويسم منطقي، ذهن و زبان حافظ، فرهنگ موضوعي قرآن مجيد، حافظ نامه، چهارده روايت، سيربي سلوك، دايرهٔ المعارف تشيع.

تعبيري را

درباره بهاءالدين خرمشاهي بپذيريم كه مي گويد: «خرمشاهي در ميان نسلي كه در سالهاي دهه بيست متولد شدند، در سالهاي دهه چهل به دانشگاه رفتند و در دهه پنجاه به كار تأليف و تحقيق و ترجمه پرداختند، بي شك بي نظيرترين و برجسته ترين چهره شناخته شده است. كارنامه پر بار و پربرگ او شگفت انگيز است. بيش از 50 كتاب و هزار مقاله زاييده پويش و پژوهش بي وقفه و عاشقانه اوست. آن هم در زمانه اي كه كار تحقيق و تأليف با ناكامي و نابساماني بسيار همراه است. استادان دانشگاه جز به تدريس نمي پردازند و كمتر فرصت تحقيق و پژوهش دارند. محققان و نويسندگان ما هم آنچنان درگير گرفتاريهاي پيچيده مادي و گذران معاشند كه امكان پژوهش ندارند. در اين زمانه عسرت اگر هم نويسنده اي به پركاري و كثرت آثار شهره شده، كارش را نازل و قدرش را ناچيز مي دانند و شعار «كوچك زيباست» را سر مي دهند...» بسيارند نويسندگاني كه دقت و سرعت را در هم آميخته اند و هم كميت و هم كيفيت كارشان درخشان است. خرمشاهي در زمره همين نويسندگان است. آثارش گسترده سرشار از تنوع است، نكته ياب و باريك بين است، كوشا و كوشنده و جستجوگر است. لطف بيان دارد و زبانش جذاب و شيرين و دلنشين است. پژوهشگر زبان و ادبيات فارسي است، شاعر و مترجم و مصحح و منتقد و ويراستار و دايرهٔ المعارف نويس است. و هر چند يكبار خود را «مؤلف و مترجمي پراكنده كار» ناميده، اما متفنن نيست. بي شك در دو حوزه تخصصي قرآن پژوهي و حافظ پژوهي كم

نظير است. بهاءالدين خرمشاهي متولد فروردين 1324 قزوين است و در آستانه 60 سالگي مي گويد: «من به چند روايت و اختلاف در روز دوازدهم فروردين 1324 ديده به جهان گشودم. سالهاي ابتدايي عمر و تحصيلم را در دبستان رزبان و دو دبيرستان ديگر سپري كردم. رشته طبيعي خواندم. ولي همه عشقم به ادبيات فارسي و علوم قرآني و علوم اسلامي معطوف بوده و هست.» پدرش اولين معلم علم و ادب و شيوه زندگاني اوست. و اگر عربيتي آموخته باشد از فضل پدر بوده است. از نويسندگان و قرآن پژوهان معاصر و از ويراستاران دايرة المعارف حاضر. تفسير مورد بحث در يك مجلد به قطع بزرگ رحلى و شيوه ادبى دايرة المعارفى شامل تمام قرآن كريم است مؤلف پس از درج هر يك صفحه از مصحف شريف، در ستون مقابل ترجمه فارسى آن را آورده سپس كلمات مشكله و متشابه و غريب هر آيه و مفاهيم كليدى و مسائل و عبارات دشوار را ذيل آن توضيح مى دهد. اين ترجمه همراه با تفسير از سوى مؤسسات انتشاراتى نيلوفر و جامى به طبع رسيده و نزديك به انتشار است. در پ_ايان اين تفسير واژه نامه قرآنى - فارسى و چند مقاله در زمينه تاريخ قرآن و عدم تحريف آن و مسائل ديگر قرآن پژوهى درج گرديده است. مؤلف از جمله محققين شيعه است كه چهار اثر در زمينه قرآن پژوهى و تفسير نگاشته است كه سه دي_گ_ر آن ع_ب_ارت_ن_د از: 1) فرهنگ موضوعى قرآن مجيد در يك مجلد به زبان عربى و فارسى با همكارى استاد محقق توانا آقاى كامران فانى اين اثر شامل تدوين كلمات

قرآن بر اساس موضوعى است. ش_ي_وه ساده مؤلفان در تنظيم كلمات و لغات قرآن، به ترتيب حرف اول كلمه بر اساس ابجدى يا دق_ي_ق_ت_ر بگوئيم ابتثى است - و نه بر رسم فرهنگهاى كهن عربى كه از روى ماده اصلى كلمات تنظيم يافته است. ل_ذا مبتديان و علماء و محققين يك سان بدون زحمت، خواسته خويش را در اندك زمان به دست مى آورند. اين اثر نزديك به هشت هزار مدخل از موضوعات قرآنى را با ذكر نام سوره و شماره آيه در برابر آنها دربردارد. طبع اول اين اثر در 1364 ش از سوى نشر فرهنگ معاصر (تهران), و طبع دوم آن در 1369 ش از سوى انتشارات الهدى صورت گرفته است. 2) ق_رآن پ_ژوهى : در يك مجلد به زبان فارسى، شامل هفتاد بحث و تحقيق قرآنى است كه توس ط نشر مشرق در تهران در 1372 ش طبع گرديده است. 3) ت_ف_سير و تفاسير جديد در يك مجلد به زبان فارسى (تهران، كيهان، 1364 ش) اين اثر توس ط عصام حسن به عربى ترجمه گرديده و در بيروت توسط انتشارات دارالروضة طبع و نشر گرديده است (1991/1411 ق). درباره پدرش مي گويد: «اولين معلم قرآني و عربي من پدرم بود. گاهي در ايام تحصيل در دانشگاه بين من و پدرم نامه هاي عربي رد و بدل مي شد كه ايشان از اين كار بسيار به وجد مي آمدند. هر چند كه عربي هر دوي ما عجمي بود.» خرمشاهي در سال 1342 ايام دبيرستان را به پايان مي رساند و با شركت در اولين دوره كنكور رد مي شود. چرا؟ مي گويد: «من

مي بايست امتحان ادبي مي دادم در حالي كه دانش آموز رشته طبيعي بودم. اما با خواندن كتابهاي ادبي در سال بعد موفق شدم در دانشگاه تهران و دانشگاه شيراز، در رشته ادبيات فارسي قبول شوم. در ضمن در حد فاصل ردي اول و قبولي دوم يك سال فاصله زماني وجود داشت كه من در همان خلال به دانشگاه ملي (آن روزگار) كه در همان سال تأسيس شده بود رفتم (1342). وجه تسميه ملي براي اين دانشگاه بيشتر به علت پرداخت شهريه اش بود. لاجرم پدرم از يكي از نزديكان وام گرفت تا من بتوانم وارد دانشكده پزشكي شوم و شهريه سنگين 5 هزار توماني اش را پرداخت نمايم. اما اين رشته دانشگاهي براي من چندان دوامي نداشت چرا كه من دلي درگير ادبيات و سري در سوداي عربيت داشتم و لاجرم از رشته پزشكي انصراف داده و سال بعد با قبولي در كنكور وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شدم.» او در دانشگاه تهران، نزد اساتيدي چون دكتر پرويز ناتل خانلري، دكتر ذبيح الله صفا، دكتر فره وشي، استاد پورداوود، استاد عبدالحميد بديع الزماني كردستاني، دكتر سيد صادق گوهرين، دكتر مهدي محقق، دكتر سيد جعفر شهيدي و... تلمذ مي كند. با اين همه خودش دكتر عبدالحميد بديع الزماني را دومين معلم قرآني خود مي داند و مي گويد: «هر هفته در محضر و كلاس او سؤالاتي كه در حين قرائت قرآن برايم موضوعيت مي يافت مطرح مي كردم.» بهاءالدين خرمشاهي در سال 1347 از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران فارغ التحصيل مي شود و پس از گرفتن ليسانس ادبيات، رشته كتابداري را انتخاب مي كند و

پس از آن به انجمن حكمت و فلسفه مي رود. از مهمترين علايق زندگي بهاءالدين خرمشاهي قرآن است و قرآن پژوهي. درباره اش مي گويد «اصلاً بدين صورت نيست كه هر كسي تحصيلكرده باشد بتواند قرآن را بفهمد و گاهي حتي از عهده روخواني قرآن نيز برنمي آيند تا چه رسد به فهم عبارات و تفسير قرآن، كه در حقيقت اين روند روخواني و فهم عبارات و تفسير مستلزم يك عمر جهد و ممارست و عشق و علاقه است كه عمري پنجاه ساله مي طلبد تا شخص از عهده آن برآيد. بنده شايد به تقريب حدود چهل سال از عمرم را صرف اين كار كرده ام و فعاليتهاي مستمري در حوزه قرآن پژوهي و حافظ پژوهي نمودم و با يك نگاه اجمالي در مي يابم كه حتي همين مدت طولاني نيز هنوز چندان كافي نيست و عمر بيشتري مي طلبد تا به فهم دقايق و رموزات قرآن و حافظ، توأمان، پي ببريم. و با آن كه ده كتاب قرآني و پانصد مقاله قرآن پژوهانه نوشته ام هنوز فكر مي كنم كه از آن آب و گل اوليه بيرون نيامده ام. از خداوند بزرگ مسألت دارم تا ما قرآن را مهجور نگيريم. چرا كه مهجور گرفتن قرآن چنين نيست كه ما قرآن را نخوانيم يا كه كم بخوانيم، بلكه مهجوريت قرآن زماني آغاز مي شود كه به مفاد قرآن توجه نكنيم و در آن تدبر ننماييم.»

برخي از تأليفات او عبارتند از: هنري ميلر (ترجمه)، شيطان در بهشت (ترجمه)، علم در تاريخ (ترجمه)، هابيل و چند داستان ديگر (ترجمه)، عرفان و فلسفه (ترجمه)، علم و دين (ترجمه)،

تاريخ فلسفه (ترجمه)، كتيبه اي بر باد، پوزيتيويسم منطقي، ذهن و زبان حافظ، فرهنگ موضوعي قرآن مجيد، حافظ نامه، چهارده روايت، سيربي سلوك، دايرهٔ المعارف تشيع.

خرمشاهي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى، محقق.

تولد: 1284، كرمانشاه.

درگذشت: 1 مرداد 1375، كرمانشاه.

آيت الله سيد جواد خرمشاهى تحصيلات علوم دينى و فقهى خود را نزد آيات عظام بروجردى، گلپايگانى و مرعشى نجفى به پايان برد. وى مدت شصت سال از عمر خود را به ترويج دين اسلام سپرى نمود.

از آيت الله خرمشاهى كتابهاى يك صد گفتار در حقانيت آل محمد (ص)، مفاتيح القرآن (در شش جلد) و فرهنگ قرآن (به چهار زبان عربى، انگليسى، تركى و فارسى به جا مانده است).

آيت الله خرمشاهى در سن نود و پنج سالگى در كرمانشاه دار فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

خزاز قمي، علي بن محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكي از دانشوران فرزانه و محدّثان و فقيهان قم، عليّ بن محمد خزّاز قمي است. اين دانشمند نامدار، در حدود نيمه دوّم سده چهارم و اوائل سده پنجم هجري مي زيست. به هنگام تولّد، نامش را علي نهادند. تاريخ دقيق طلوع اين ستاره تابناك شيعه، در هاله اي از ابهام قرار دارد.امّا با نظر به دوران حيات استادان وي، همانند شيخ صدوق متوفاي 381 قمري، و ابن عيّاش جوهري متوفي 401 قمري و ابوالمفضّل شيباني متوفاي 387 قمري، مي توان گفت كه اين محدّث فرزانه، تقريباً در نيمه دوم سده چهارم هجري قمري پا به عرصه وجود نهاده است.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : يكي از محكمترين باورهاي شيعه، در مبحث امامت و رهبري معصومين، بعد از رحلت رسول اكرم (ص) اين انديشه ژرف است كه از جانب رسول اكرم (ص)، حضرت اميرالمؤمنين (ع) و يازده فرزند او، به عنوان رهبران و امامان امّت تعيين شدند. پيامبر اكرم (ص) در مكه و مدينه، به

دستور خداوند متعال، بارها و بارها مسئله جانشيني علي و فرزندان او را با امّت مطرح فرمود، به ويژه در حادثه شكوهمند غديرخم، كه رسماً در حضور جمعيّت انبوهي علي را به عنوان خليفه و امام بعد از خود به مردم معرفي كرد ؛ ولي با كمال تأسف اين توصيه ها و دستورات رسول اكرم، نه تنها مقبول كوردلان رياست طلب و تشنگان قدرت قرار نگرفت، بلكه آنها به خاندان علي (ع) نيز پشت كردند و زمام خلافت را به نا اهلان سپردند. با گذشت زمان آن دلائل روشني را كه شيعه بر حقانيت رهبري حضرت علي (ع) مطرح مي كرد، مورد بي مهري قرار دادند.يكي از گروه هاي اهل سنّت بنام معتزله ضمن اينكه به ظاهر بر اين باور است كه: حضرت علي (ع) از تمام صحابه پيامبر (ص) با فضيلت تر است، فضل هيچ يك از آنها به پايه شأن و منزلت حضرت علي (ع) نمي رسد ؛ اما دلائل و نصوصي كه از رسول اللّه (ص) بر خلافت علي (ع) نقل شده بود را نيز پذيرفت و آنها را تفسير و توجيه كرد كه معناي اين نصوص اين نيست كه خلافت و امامت جامعه اسلامي بعد از رسول اكرم (ص) مختص علي (ع) و حق مسلم اوست ؛ بلكه به اين معنا است كه علي بن ابي طالب از ديگران براي بر عهده گرفتن رهبري جامعه، شايسته تر است .اينان با طرح مسئله «افضل و مفضول» گفتند: آري ما هم قبول داريم علي (ع) افضل و بهتر از تمام صحابي است؛ ولي براي مصحلتي غير افضل - ابوبكر - رهبري را به دست گرفت.طرح اين مسائل از يك سو و از

سوي ديگر چون حكومت ها در دست مخالفين شيعه بود، و آنان تبليغات گسترده اي را عليه باورهاي شيعه راه انداخته بودند. هاي و هوي تبليغات آنها به حدّي شد كه جمعي از معتقدان به امامت را كه اطلاع درستي از تاريخ اسلام نداشتند، دچار لغزش كرد.در اين موقعيّت خزّازقمي به عنوان يك عالم روشن ضمير، متعهّد و پاسدار مرز عقايد شيعه، دست به سلاح قلم زد و با تأليف كفاية الاثر از باورهاي شيعه به دفاع برخاست او در اين كتاب به نقل از جمع زيادي از صحابه رسول اللّه، حقانيت حضرت علي و امامان بعد از او را به زيبايي اثبات كرد، و راه را بر توجيه و تفسيرهاي خود خواهانه ارباب اعتزال فرو بست.او با اين كتاب جلو انحرافات و شبهات مخالفين را سدّ كرد.استادان و مربيان : علي بن محمّد خرازقمي، توفيق زيستن در روزگاري را داشت كه در جاي جاي جهان اسلام، دانشوران برجسته اي را در دامن خود پرورده بود، و پايه هاي دين به وجود آنان ثبات و استقرار مي يافت. عطش حكمت و دانش، دل و جان اين بزرگوار را گداخته بود، و او براي اين كه جان خويش را از جام آن زلال معرفت سيراب كند، در نزد استادان برجسته حديث و فقه حاضر شد و از خرمن انبوه دانش آنان توشه ها برگرفت. آن طور كه از بررسي اثر گرانسنگ او به دست مي آيد، وي از استادان زيادي كسب فيض كرده است. در اينجا به شاخص ترين و برجسته ترين اساتيد ايشان اشاره مي كنيم.1 - مشهورترين استادش، محمّد بن علي بن بابويه قمي، 2 - محمّد بن عبداللّه، معروف به ابوالمفضّل شيباني،3 -

احمد بن محمد بن حسن جوهري، مشهور به «ابن عيّاش» ،4 - محمد بن وهبان بصري،5 - حسين بن محمد بن سعيد خزاعي،6 - علي بن حسين بن مندهزمان و علت فوت : علي بن محمّد خزّاز قمي بعد از تلاش مستمر، در راه استوار ساختن باورهاي عميق ولايتي خويش، و به جاي نهادن ميراث مكتوبي ارزشمند، در نهايت جان به پيك جان آفرين پاك تسليم كرد و به ديار اولياء دين بال در كشيد.سال رحلت اين شخصيّت سترگ، اطلاع دقيقي در دست نيست. شايد بتوان حدس زد كه اين بزرگوار در نيمه اول سده پنجم هجري قمري چشم از جهان فرو بسته باشد،مبناي اين سخن اين است كه استاد او، ابن عياش جوهري در سال 401 قمري از دنيا رفت. و نيز علامه تهراني در اثر ارزشمند خويش، خزّاز قمي را از بزرگان سده پنجم قمري بشمار آورده است، به لحاظ اينكه وي بيشتر حيات علمي خود را در اين سده سپري كرد. او در شهر ري وفات يافت و شايد هم در همين شهر سر بر بالين خاك نهاده باشد.شاگردان : با اين كه علي بن محمد خزاز قمي از نخبگان عالمان شيعه است، و طبعاً بايد گروه زيادي از سرچشمه دانش او بهره برده باشند ؛ ولي در كتاب هاي تراجم تنها به نام اندكي از شاگردان حديثي وي اشاره شده است: ابوالبركات علي بن حسين جوزي ؛ محمد بن حسين بن سعيد قمي كه در شهر بغداد مي زيست؛ و محمد بن ابي الحسن بن عبدالصمد القمي.آثار : nbsp1 الاحكام الشرعية علي مذهب الامامية

ويژگي اثر : در مسائل فقهي.گويا اين كتاب نيز همانند الايضاح - همچون بسياري از كتاب هاي ديگري كه عالمان شيعه تأليف كردند - در كشاكش مبارزات سياسي عليه مذهب اهل بيت (ع) از بين رفته است و اثري از آنها در دست نيست.2 الايضاح في اصول الدي ويژگي اثر : البته امروزه ما، از سرنوشت اين كتاب اطلاعي در دست نداريم.در دانش استدلالي حكام3 كفاية الاثر في النص علي ائمة الاثني عشر ويژگي اثر : كتاب كفاية الاثر از او، كتابي است كه مانند آن در زمينه امامت تأليف نشده، و اين اثر بهترين نشانه برفضل و كمال و وثاقت و ديانت مؤلف اوست.اين اثر از بهترين و مهمترين تأليفات خزاز قمي است، كتابي كه به مدرك و مأخذ عمده دو كتاب معروف شيعه تبديل شده است:بحارالانوار و وسائل الشيعه .(29) پيش از اين سخن علامه مجلسي را در اين باره آورديم كه: «همانند اين كتاب درزمينه امامت تا كنون تأليف نشده است.»(30)وي در اين كتاب تلاش مي كند تا با دلائل روشن و غير قابل انكار حقانيت امامت امامان شيعه از بعد از رحلت رسول اكرم (ص) را اثبات كند و البته در اين هدف والاي خويش نيز نردبان توفيق را تا اوج پيموده است. او در مطلع كتابش، راز و رمز اين تلاش مقّدس را چنين مي نگارد: آنچه انگيزه شد تا من در جهت نوشتن اين كتاب گام بردارم، اين بود كه مشاهده كردم گروهي از عوامّ بلكه خواصّ شيعه، در مسئله نصّ و دليل قطعي بر امامت امامان معصوم، دچار نوعي تحيّرند

و شبهه افكني هاي گروه معتزله از اهل سنّت، آنها را سر در گم كرده است و كار به جائي رسيده كه بعضي از علاقه مندان به خاندان پيامبر اكرم (ص) مي گويند از صحابه پيامبر، و حتي از خود امامان (ع) نيز دليلي بر اين باور شيعه نداريم. چون چنين انحراف و كتمان حقيقت را ديديم، دامن همت به كمر بستم تا حقايق را روشن و شك و شبهه مخالفين را بر طرف كنم. اين اقدام را فقط براي خشنودي پروردگار عالم و تقرّب به رسول اللّه (ص) و امامان (ع) انجام دادم.در مبحث مهم رهبري معصوم (ع) در جامعه ديني.

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1k

خزانه، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، موسيقيدان و خواننده. معروف به غنه. وى برادر شيخ مرتضى خزانه و از اهالى تهران بود كه در علم موسيقى و خوانندگى از استادان درجه اول زمان خود محسوب مى شد. شيخ محمود به دستگاههاى موسيقى احاطه ى كامل داشت و خواننده اى مقتدر بود. اوج را به حد اعلى مى خواند و پست را با تحريرهايى كه به اصطلاح از توى دماغ مى داد به خوبى ادا مى كرد و از اين جهت به شيخ محمود غنه معروف شده بود. وى بيش از هفتاد سال عمر كرد و در اواخر سلطنت ناصرالدين شاه يا مظفرالدين شاه درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ موسيقى (661 -660 /2)، سرگذشت موسيقى (372 -371 /1).

خزائلي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي خزائلي

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

حاج شيخ محمد علي خزائلي فرزند عبد الله در 26 دي ماه 1334 هجري شمسي در خانواده اي زحمتكش و كشاورز و مذهبي وابسته به روحانيت در شهرستان شهيد پرور و مهد علم و ايثار ، نجف آباد چشم به جهان گشود و در دامن مادري پاكدامن و علاقمند به روحانيت و عاشق و دلباخته اهل بيت (ع) بنام حاجيه معصومه مصطفايي ، تربيت و پروش يافت و ازآغاز نوجواني علاقه وافري به روحانيت اصيل و متعهد و مراكز دين و مساجد و حوزه هاي علميه داشت و در ضمن فراگيري علوم جديد ، در كار كشاورزي همراه با پدر بزرگوارش شركت داشت. پس از اتمام دوره راهنمايي (سال 1349) در سن شانزده سالگي ، تشنگي و شوق زايد الوصف به معارف ديني و

نامساعد بودن اوضاع اجتماعي آن زمان و كافي نبودن محيط مدارس دولتي براي تامين خواسته هاي معنوي و روحاني، ايشان را به حوزه مقدسه علميه كشاند و با شوق و اشتياق شروع به تحصيل علوم دين كرد و دروس اخلاق ، عقايد ، صرف ، نحو ، ادبيات ، منطق ، معالم الاصول و معاني و بيان را در محضر اساتيد بزرگواري نظير : مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس ايزدي (پدر خانم خود) امام جمعه فقيد نجف آباد اصفهان ، حاج دايي خود حجه الاسلام و المسلمين حاج شيخ ابوطالب مصطفايي ، مرحوم سيد محمد باقر حسني ، حاج سيد حسين اسماعيليان و حاج شيخ محمود واحد فرا گرفت ، و براي ادامه تحصيلات ديني و بهره گيري از اساتيد بلند مرتبه در علوم بلند پايه در سال 1355 راهي حوزه علميه قم شد و دوره سطح را خدمت اساتيد گرانقدر ، آيات : فاضل هرندي ، ستوده ، سيد علي محقق داماد و سيد حسن طاهري خرم آبادي فرا گرفت و همراه دروس حوزوي تحصيلات متوسطه را به انجام رسانيد و موفق به اخذ ديپلم گرديد . پس از گذراندن سطح عالي علوم حوزوي شروع به فراگيري خارج فقه و اصول نمود و فلسفه ، اخلاق ، عرفان (كتاب هاي منظومه ، منطق و حكمت ، اسفار ، فصوص الحكم و مصباح الانس ، علم هيئت) را از محضر حضرات آيات : مرحوم ايزدي ، انصاري شيرازي ، گرامي ، جوادي آملي ، محمدي گيلاني و حسن زاده آملي به طور كامل در ساليان متمادي فرا گرفت و علم رجال و درايه را

خدمت اساتيد بزرگوار ، آيات : آقا موسي شبيري زنجاني ، جعفر سبحاني، و تجليل تبريزي كسب فيض نمود و تفسيرقرآن كريم را خوشه چين خرمن پرفيض مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس ايزدي ، و حضرات آيات : خزعلي ، مشكيني و جوادي آملي بود .

خارج فقه و اصول را مدت قريب 25 سال خدمت حضرات آيات عظام : گلپايگاني ، حاج شيخ جواد تبريزي ، حاج شيخ حسينعلي منتظري ، حاج شيخ محمد فاضل لنكراني ، وحيد خراساني و مكارم شيرازي بود و سرانجام به ياري خداوند منان و عنايات خاصه امام زمان (عج) با تلاش و كوشش پيگير و جديت تمام به درجه اجتهاد نايل آمد . مبارزات و فعاليت هاي سياسي : ايشان در دوران جواني علاقمند به مسايل سياسي و اجتماعي و مبارزاتي بود . در مسايل ديني و سياسي از حضرت امام خميني (ره) تقليد مي كرد و با هدايت و ارشاد و الگوگيري از علماي بزرگ و مبارز در دوران رژيم ستم شاهي از مبارزان و مخالفان سرسخت نظام شاهنشاهي بود و در اين رابطه با يورش ماموران ساواك به حوزه ها چندين بار تحت تعقيب و به زندان افتاد و قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران با الهام گيري از علماي بزرگ و مبارز كه در داخل و خارج از كشور فعاليت داشتند و در زندان و تبعيد به سر مي بردند به نشر و تكثير رساله هاي عمليه حضرت امام خميني (ره) و اعلاميه هاي افشاگرانه و روشني بخش مي پرداخت . هم زمان با تحصيل در حوزه علميه قم ، شب و روز در فرصت

هاي مناسب سعي مي كرد با هدايت حجه الاسلام حاج شيخ محمود واحد اعلاميه هاي حضرت امام را كه از نجف اشرف صادر و به ايران مي رسيد به درب منازل علما و مدرسان قم برساند و مخفيانه داخل خانه ها آنها بياندازد .

در شهرستان هاي مختلف كشور به خصوص مناطق محروم به تشكيل كلاس هاي روشنگرانه و آگاهي بخش براي نوجوانان و جوانان عزيز ميپرداخت و با عشق و علاقه و ايماني كه به تبليغ و ارشاد داشت در مناطق دزفول و شهر كرد و اصفهان به تبليغ و ارشاد جوانان مي پرداخت . طلاب زيادي با راهنمايي ايشان از شهرستان دزفول و شهركهاي اطراف به حوزه علميه قم آمدند و بعدا تعدادي از آنها به شهادت رسيدند و تعدادي هم اكنون بحمد الله از فضلاي آن محل شده اند و در حوزه علميه قم به تدريس و تحقيق مشغولند .

نامبرده با عشق و ايماني كه به تبليغ و ارشاد داشت جوانان زيادي را با مباني و احكام اسلامي و قرآن و مقدمات انقلاب و افكار عالي علماي بزرگ و راستين آشنا نمود . بارها از طرف ماموران ساواك و چماقداران رژيم ستم شاهي در هجوم به مساجد شهرستان هاي محروم مثل شهرستان بن شهر كرد ، به علت جلوگيري از سخنراني هاي آتشين و افشاگرانه مورد ضرب و شتم قرار گرفت و شبانه از آن محل در شب تاسوعا با لباس مبدل فراري داده شد . اما استاد در اين راستا به خاطر اعتقاد و ايماني كه به برپايي نظام عادلانه الهي و استقرار آزادي قلم و بيان و انديشه در چارچوب حكومت

اسلامي داشت از هيچ تلاش و كوششي فروگذار نكرد ، و با استقلال و اراده قوي شب و روز در كنار تحصيل و تدريس در حوزه و دانشگاه ، مراكز علمي ، محافل و مساجد و مراكز تبليغي به مبارزه خود عليه رژيم طاغوت ادامه داد تا بحمد الله انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد . با شروع جنگ تحميلي در جبهه هاي مختلف غرب و جنوب چند نوبت به ياري رزمندگان عزيز- كه بسياري از آنان هم اكنون متنعم به نعم الهي در بهشت برين اند شتافت و انجام وظيفه نمود . بعد از پيروزي انقلاب نيز در سنگر قضاوت و تدريس و تحقيقات و ارشاد و تبليغ قرار گرفت .

تدريس : سابقه تدريس و شاگرد پروي استاد از اوايل دوران طلبگي شروع شد و هر چه ر ا فرا گرفت تدريس نمود و زماني كه رژيم پهلوي درب حوزه علميه نجف آباد را بست در مساجد اطراف شهر به تحصيل و تدريس مشغول بود و شاگردان زيادي را در دوره ادبيات ، فلسفه ، اخلاق و تفسير تا سطح عالي فقه و اصول تربيت نمود و نزديك به 30 سال است در حوزه علميه قم و بعضي حوزه هاي شهرستان ها و مراكز علمي و دانشگاهي اشتغال به تدريس در علوم مختلف داشته و دارند . ايشان چندين مرتبه رسائل و مكاسب و فلسفه و كفايه را تدريس نموده است و الان 9 سال است مشغول تدريس خارج اصول و مكاسب مرحوم شيخ و فلسفه هستند . همچنين نزديك 16 سال است در مركز امتحانات شفاهي از اعضاء هيئت ممتحنه مي باشند .

خزعلي، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم خزعلي

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1304/1/1

آية الله ابوالقاسم خزعلي ، در سال 1304 هجري شمسي در بروجرد، از توابع استان لرستان چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم غلامرضا، به شغل ندافي روزگار مي گذراند و بسيار شيفته خاندان پيامبر (ص ) بود؛ به گونه اي كه شبها فرزند خود را به روضه هاي مخفي و منبرهاي استادان با سواد آن روزگار مي برد تا بذر عشق و محبت به قرآن و اهل بيت : در دل و جان فرزندش شكوفه بزند. اوضاع اقتصادي خانوادة آية الله خزعلي نابسامان بود تا آنجا كه مادرش ، مرحوم ربابه ، مجبور بود محصولات غذايي خانگي ، از قبيل ترشي تهيه كند و آن را بفروشد تا كمكي براي مخارج خانواده باشد. آقاي خزعلي ده ساله بود كه به همراه خانواده و برخي از بستگان به مشهد مقدس مهاجرت كرد و در آنجا روزگار گذرانيد. دوران تحصيل آية الله خزعلي ، در 6 يا 7 سالگي به مكتب خانة محلة «سرسوزني » در بروجرد رفت . معلّم او فردي بود به نام «سيد جعفر شيرازي » كه در مسجد محلّه درس مي گفت . با هجرت به مشهد به دبستان رفت و پس از قبولي در امتحان ، در كلاس چهارم ابتدايي مشغول به تحصيل شد و همواره از شاگردان نمونة كلاس بود. پس از پايان رساندن كلاس ششم ابتدايي ، به دبيرستان رفت . در آن زمان در مدارس ، زبان فرانسوي تدريس مي شد؛ وي نيز به فراگيري زبان فرانسه مشغول بود كه بعدها آن را رها كرد. در سن 17 سالگي _ هم زمان با سقوط حكومت رضاشاه و اشغال ايران از سوي متفقين _

به كار نوشتن دخل و خرج مغازه اي و توزيع جنسها بين كسبه سرگرم بود تا از اين راه ، به امرار معاش خانواده كمك كند كه ناگهان ، بارقه هاي اشتياق به علوم حوزوي و تحصيل حوزة علمية مشهد دل و جانش را شعله ور ساخت ؛ به گونه اي كه كار و كسب را وانهاد، به تحصيل علوم ديني روي آورد. مقدمات را در حوزه مشهد فرا گرفت و براي تحصيل سطوح به سراغ استادان ممتاز آن ديار رفت . دو سال قبل از ازدواج راهي قم شد تا از محضر بزرگان آن شهر مقدس نيز بهره گيرد و براي نخستين بار در درس خارج فقه آية الله بروجردي (ره ) و خارج اصول امام خميني (ره ) حاضر شد كه اين مسأله تا سالها ادامه داشت . همچنين وي در زمينة فلسفه و تفسير نيز از استادان بسياري در حوزه علميه قم بهره برد. استادان و دوستان آية الله خزعلي در طول دوران تحصيل خود از محضر استادان ممتاز و وارستة بسياري بهره برده است . نخستين استاد وي ، مرحوم سيد جعفر شيرازي بود كه در مكتب خانه به ايشان قرآن و مسائل مذهبي را آموخت . وي از اينكه نخستين استادش يكي از فرزندان پاك حضرت زهرا 3 بوده اظهار خرسندي مي كند و آن را به فال نيك مي گيرد. با شروع به تحصيل در حوزة مشهد، صرف و نحو را نزد شيخ علي اكبر دامغاني فرا گرفت و كتاب مغني اللبيب را نزد محقق قوچاني خواند. معالم و لمعه و قوانين را نزد سيد احمد يزدي آموخت . رسائل ، مكاسب و كفايه را نزد مرحوم شيخ هاشم قزويني و بخشي از كفايه را نزد شيخ

مجتبي قزويني فراگرفت . اين دو، از استادان ممتاز حوزه علميه مشهد در علم و عمل بودند كه آثار علمي و معنوي ايشان ، هنوز در ميان شاگردانشان و در رشد و تعالي حوزه علميه مشهد باقي است . آية الله خزعلي در قم ، در درس خارج فقه آية الله بروجردي (ره ) و درس خارج فقه حضرت امام خميني (ره ) شركت كرد. وي همچنين مدتي در درس آية الله بهجت حاضر شد و از محضر اين مرد بزرگ نيز كسب فيض كرد. در بخش فلسفه ، اشارات را نزد مرحوم حاج شيخ جواد خندق آبادي تهراني خواند و در درس منظومه و اسفار علامه طباطبايي حاضر شد. آية الله خزعلي در دوران تحصيل و مبارزه با طلاب و فضلاي بسياري همراه بود كه از ميان آنان مي توان به شهيد آية الله مطهري ، شهيد آية الله بهشتي و آية الله رباني شيرازي اشاره كرد.فعاليتهاي علمي و فرهنگي آية الله خزعلي در سالهاي تحصيل و مبارزه خدمات فرهنگي و علمي شاياني به جامعه اسلامي ارزاني داشته است . مهم ترين خدمت فرهنگي ايشان در دورة طاغوت ، تنوير افكار عمومي و آگاه كردن جوانان مستعدّ و انقلابي از خطرهاي موجود، همچون جريانهاي التقاطي و تز اسلام منهاي روحانيت و مبارزه با جريان روشنفكري غير متعهّد بود. وي در سخنرانيهاي خود همواره بر اسلام ناب و اصيل پاي مي فشرد و جوانان را به اُنس با علما روحانيّت شيعه و پرهيز از فراگيري اسلام از دست ديگران دعوت مي كرد. در زمينة فعاليتهاي علمي ، تنها اثري كه از وي به چاپ رسيده ، تفسير سورة فاتحة الكتاب است . همچنين او بر شعرهاي عينيّه ابن ابي الحديد دربارة اميرمؤمنان 7

شرحي نگاشته است و در زمينه هاي قرآني نيز تلاشهايي انجام داده است . بيشتر مطالعات و فعاليتهاي ايشان دربارة قرآن و نهج البلاغه است . بخش زيادي از زندگي آية الله خزعلي به مبارزه با رژيم طاغوت مصروف شده است . او در فاجعه مسجد گوهرشاد در مشهد، نوجواني ده ساله بود كه فرداي حادثه ، با پدرش در محل حاضر شده بود و خود مي گويد فجايع رژيم پهلوي چنان بود كه بر من تأثير گذاشت و آن شب ، تب كردم ! از آغازين حركتهاي ايشان در مبارزه بر ضد رژيم شاه ، تبليغ در رفسنجان و افشاي ماهيت شاه بر سر منبر بود كه به دست گيري ايشان و تبعيد به گناباد انجاميد. در ماجراي انجمنهاي ايالتي و ولايتي ، آية الله خزعلي همواره در كنار امام (ره ) بود و از جمله ، حامل پيام ايشان براي علماي نجف آباد شد. همچنين وي در هيجدهم فروردين ماه 1343 به ديدار امام رفت . امام (ره ) به تازگي آزاد شده بود و روزنامه اطلاعات در آن زمان مطلبي نوشته بود مبني بر اينكه امام با دستگاه شاه كنار آمده و آزاد شد. اين مطلب باعث تأثر امام شده بود در جلسه اي كه چند روز بعد در فيضيه تشكيل شده بود، آية الله خزعلي به دستور امام بر سر منبر رفت و ماهيّت كذب مطلب روزنامه اطلاعات را افشا كرد. اين سخنراني ، در آن روزگار، به دليل حماسي و مستحكم بودن ، مشهور شد. آية الله خزعلي در طول دوران رژيم شاه ، يك بار در زندان قزل قلعه زنداني شد و سه بار تبعيد شد. تبعيد نخست ايشان به گناوه و دامغان بود كه سه سال به

طول انجاميد. تبعيد دوم به زابل بود و در تبعيد سوم پنهان شد و روي نشان نداد. در اين زمان بود كه حضرت آيت الله خامنه اي در مخفيگاه به ديدار ايشان رفته و با هم از نزديك آشنا شدند. آية الله خزعلي در گزارشهاي ساواك ، روحاني افراطي ، اخلال گر طرفدار خميني ناميده شده بود. در تبعيد سوم وي پنهان شده بود تا ساواك نتواند او را دستگير كند. در اين هنگام خبر شهادت فرزندش در قم به دست او مي رسد. آية الله خزعلي در تشييع جنازة فرزندش شركت مي كند. او هرگز در تشييع فرزندش ، اشك نريخت و خدا را در آن مصيبت سپاس مي گفت . امضاي آية الله خزعلي در بسياري از بيانيه ها در مرجعيت امام (ره ) و لزوم مبارزه با رژيم شاه به چشم مي خورد. همچنين وي در دوره طاغوت ، همكاري نزديكي با جامعة مدرسين حوزة علميه قم و اعضاي آن داشته است و در مبارزات آن مركز با رژيم شاه به طور جدي شركت مي كرده است . از ديگر فعاليتهاي او در پيش از انقلاب اسلامي ، حمل پيامهاي امام (ره ) به آية الله سيد كاظم شريعتمداري و همچنين دريافت پاسخ آية الله شريعتمداري به امام (ره ) بوده است . حضرت آية الله خزعلي پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز فعاليتهاي گسترده اي براي پيشبرد انقلاب انجام داده است . وي در اين سالها، همواره يار صديق امام خميني (ره ) و رهبر معظم انقلاب اسلامي ، حضرت آية الله خامنه اي بوده و همواره مردم را به پيروي از ولايت مطلقة فقيه ، و شناخت هوشمندانة توطئه هاي دشمن و نيز مبارزه با خط نفاق تشويق مي كرده است . آية الله در طول دوران جنگ

تحميلي بارها در جبهه ها حضور يافت و همواره ماية دلگرمي رزمندگان اسلام بوده است .

خزيمه، بهمنيار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيهوشى از بيمارستان امام خمينى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1355.

مرتبه علمى:

استاديار گروه بيهوشى دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1355، ارتقاء به درجه دانشيارى و مدير گروه بيهوشى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى علل مسموميت ها، زايمان بدون درد، بررسى پيوند كليه، اختلال آب و الكتروليت بعد از اعمال جراحى، احياء قلبى ريوى نوزادان، بررسى اختلال اسيد و باز در بيهوشى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 8 پايان نامه دكترا .

ابداع:

طرح ساخت ماسك بيهوشى بينى براى بيهوشى در دندان پزشكى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فيزيولوژى كليه براى دستياران بيهوشى، اختلال آب و الكتروليت براى دستياران بيهوشى تعادل، اسيد و باز در بيهوشى، بيهوشى اطفال.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بى حسى شبكه بازوئى توسط بوپيواكائين و گزيلوكائين، گزارش موارد پيوند كليه.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خسروان، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد حسين خسروان در سال 1318 در سبزوار بدنيا آمد.از آنجايي كه براي ورود به مدرسه سنش به حد نساب نمي رسيد پدرش سن او را چند سال بزرگتر يعني 1313 گرفته بود.او پس از اخذ ديپلم تحصيلات دانشگاهي خود را در دانشگاه فردوسي مشهد شروع كرد و موفق به اخذ مدارك به ترتيب كارشناسي،كارشناسي ارشد و دكتراي رشته زبان و ادبيات فارسي شد.ايشان تا كنون حدود نيم قرن است كه در آموزش و پرورش (تربيت معلم ) ودانشگاهها به تدريس مشغول

است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر و مادر محمد حسين خسروان دار فاني را وداع گفتند. وي جمعا چهار برادر و سه خواهر به نامهاي علي رضا،علي اكبر،محمد حسين و محمد حسن و فاطمه زهرا،فاطمه صغري ،فرخ هستند.

خاطرات كودكي : محمد حسين خسروان كودكي را در سبزوار گذراند او به خواندن قران و مطالعه برخي كتابهاي موجود ،مانند گلستان ،عاق والدين و غيره مي پرداخت.دكتر خسروان به همراه برادران و خواهران خود در منزل به بازيهاي كودكانه مشغول بودند كه وي از اين دوران خاطرات خوبي را بياد دارد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمد حسين خسروان در خانواده اي مذهبي كه به ائمه اطهار دلبسته بودند بدنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد حسين خسروان از سن چهار سالگي به مكتب رفته و قرآن و آموزه هاي ديني و همچين چندين كتاب از جمله عاق والدين،گلستان و غيره را خوانده است.او دوران ابتدايي و متوسطه را را در سبزوار طي كرد.ايشان پس از اخذ ديپلم در آموزش و پرورش سبزوار به امر تدريس مشغول شد.دكتر خسروان كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتراي رشته زبان و ادبيات فارسي را در دانشگاه فردوسي مشهد گذراند.

خاطرات و وقايع تحصيل : محمد حسين خسروان از دوران تحصيل چنين خاطره اي را بياد دارد: دوران متوسطه دوران عجيبي بود.عده اي با چاقو و پنجه بوكس به كلاس مي آمدند.مي بايست موي سر كوتاه باشد،سال آخري ها زير بار نمي رفتند.بياد دارم كه آخرين جلسه امتحان بود كه رئيس فرهنگ يك سلماني آورده بود،كه در هنگام نوشتن ورقه ،سر ما را به صورت

چهار راه در آوردند.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : تمام فعاليت هاي محمد حسين سروان در راستاي تحصيل و ورزش بوده است.

همسر و فرزندان : دكتر محمد سين خسروان متاهل است.وي درباره همسرش چنين متذكر ميشود:همسر من خردمند و خانه دار است. تام هم و غمش اين بوده و هست كه مايه آرامش باشد ،به بهداشت و غذا اهميت زيادي قائل است. ايشان داراي دو پسر و دو دختر دارد كه همگي آنها دارا تحصيلات دانشگاهي مي باشد.

فعاليتهاي آموزشي : محمد حسين خسروان حدود نيم قرن است كه در كسوت معلمي و استادي به تدريس مي پردازد. او تا كنون بيش از 200 رساله كارشناسي ارشد و دكتراي را راهنمايي كرده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد حسين خسروان در كنار تدريس به تحقيق و مطالعه در زمينه هاي ادبي و غيره مي پردازد.

همفكران فرد : دكتر خسروان خود را با همكاران دانشگاهي خود همفكر مي داند.

چگونگي عرضه آثار : محمد حسين خسروان بيش از 30 جلد كتاب و مقاله متشر كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 افسانه خير و شر

ويژگي اثر : تاليف

2 اوج و انحطاط سبك هندي

ويژگي اثر : پديدآورنده: محمدحسين خسروان ناشر: سخن گستر - 1383.اين كتاب چكيده رساله دكتري دكتر خسروان است

3 تو نيكي مي كني و در دجله انداز

ويژگي اثر : تاليف

4 خزان و بهار

ويژگي اثر : اين اثر مثنوي گرانقدر را نيز با تهيه چند نسخه خطي به

بازار عرضه شد.مطالب و حكايت بسيار نغز و ارزنده دارد.نثر شيوا و روان است.

5 داستانهاي باستان

ويژگي اثر : تاليف

6 گلشن توحيد

ويژگي اثر : نسخه خطي بود كه بر اثر تلاش فراون چند نسخه خطي از كتابخانه هاي اينجا و آنجا فراهم آورده و به زيور چاپ آراسته شده.منظوم است بيتي از مثنوي مولوي است. و شاهدي "دده" در پنج بيت آن را شرح كرده است.

7 مضمار دانش

ويژگي اثر : تاليف

خسروپناه، عبدالحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين خسروپناه

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

عبدالحسين خسروپناه دزفولى در سال 1345 در شهرستان دزفول ديده به جهان گشود وى در كنار دروس متوسطه (رشته تجربى) از سال 1362 تحصيلات حوزوى خود را آغاز كرد و در سال 1368 در مقطع سطح سوم فارغ التحصيل شد دروس حوزوى، را در مقطع سطح سوم از محضر اساتيد مجرب در حوزه علميه دزفول از جمله آيات مكرم آقاى قاضى دزفولى، تدين نژاد، مدرسيان، سبط شيخ انصارى بهره برد، از ويژگيهاى حوزه علميه دزفول اين بود كه علاوه بر دروس رسمى حوزه علميه به تدريس كتب ديگر ادبى و فقهى و اصولى از جمله شرايع الاسلام، حلقات شهيد صدر، قوانين و شرح مطول پرداخته مي شد وى در سال 1368 دروس خارج فقه و اصول را درحوزه علميه قم آغاز كرد و از محضر اساتيدى چون حضرات آيات عظام وحيد خراسانى، فاضل لنكرانى در حوزة علميه قم حدود 12 سال بهره برد. وى در كنار

دروس خارج به دروس تخصصى كلام اسلامى نيز اشتغال داشت و در سال 1374 در مقطع دكتراى كلام اسلامى با رتبه اول از مؤسسه امام صادق عليه السلام فارغ التحصيل شد و پايان نامه خود را با عنوان انتظارات بشر از دين به اتمام رساند تحصيل فلسفه و تفسير از ديگر ويژگيهاى تحصيلى وى است كه از سال 1364 تاكنون ادامه داشته و از محضر اساتيدى چون آيت الله تدين نژاد ، آيت الله حسن زاده آملى، آيت الله جوادى آملى، آيت الله مصباح يزدى، آيت الله سبحانى و آيت الله انصارى شيرازى استفاده هاى فراوان برده است. وى از سال1361 تا 1367 در كنار تحصيلات حوزوى و كلاسيك در سالهاى دفاع مقدس به فعاليتهاى نظامى پرداخت و در عملياتهاى مختلف به عنوان ديده بان و... شركت جست ، از ديگر فعاليتهاى ايشان مى توان برگزارى جلسات قران در مساجد دزفول براى جوانان و نوجوانان را نام برد ايشان ازسال 1370 در كنار تحصيل به فعاليت پژوهشى اشتغال ورزيد و فعاليت هاى فردى و جمعى را دنبال كرد از سال 1372 تا 1376 مديريت پژوهشى اصطلاح نامه فلسفه مركز مطالعات تحقيقات دفتر تبليغات حوزه علميه و از سال 1376 تا 1378 مديريت اداره پژوهشى نهاد مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها و از سال 1377 تا 1382 مديريت اصطلاح نامه عرفان دايرة المعارف علوم عقلى و از سال 1379 مديريت گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى و از سال 1379 جانشين مركز مطالعات و پژوهشهاى حوزه علميه قم را به عهده داشت، وى از سال 1362 در كنار تحصيل به تدريس دروس حوزه اشتغال داشته و تا كنون

در مدارس علميه دزفول و قم و مؤسسه امام صادق و مؤسسه امام خمينى جامعة الزهراء به تدريس ادبيات، فقه ، اصول ، فلسفه و كلام مشغول بوده و هست و نيز از سال 1365 در دانشگاه تربيت معلم دزفول و دانشگاههاى شهيد چمران اهواز، شهيد بهشتى تهران، علامه طباطبايى، تربيت مدرس، دانشگاه علوم اسلامى رضوى مشهد و دانشگاه مذاهب به تدريس دروس فلسفى و كلامى اشتغال داشته و از سال 1371 در كنگره ها و همايش هاى علمى داخلى وخارجى شركت جسته و مقالات داراى امتياز خود را قرائت كرده است

خسروشاهي، حبيب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بافت شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بافت شناسى از دانشگاه علوم پزشكى تبريز، گذراندن تحصيلات تكميلى درفرانسه به مدت يك سال در سال 1342.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تبريز از سال 1349 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس پزشكى در رشته هاى مختلف در دانشگاه تبريز، سرپرست آزمايشگاه بافت شناسى دانشگاه علوم پزشكى تبريز، استاد راهنماى 2 پاپان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بافت شناسى انسانى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى پوستى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خسروشاهي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضى بن العالم الجليل السيد احمد بن العلم العلام و الحجه الاسلام محمد بن العلامه السيد على ابن آيه الله السيد ابوالحسن خسروشاهى از علماء اعلام و مجتهدين عظام آذربايجان و تبريز بوده اند، معظم له در تاريخ 14 شوال 1299 قمرى در نجف الاشرف متولد شده و سپس باتفاق والد ماجدش به تبريز آمده و مشغول تحصيل گرديده و مقدمات و قسمتى از فقه و اصول را در تبريز فراگرفته و در سن بيست سالگى براى ادامه تحصيلات عزيمت به نجف نموده و پس از تكميل تحصيل و نيل به مقام عالى اجتهاد دوباره به تبريز برگشته و دهها سال مشغول انجام وظائف علمى و معنوى از قبيل تدريس طلاب و وعظ و ارشاد در مسجد خود و امر به معروف و نهى از منكر شدند.

در سال 1313 شمسى آن جناب به اتفاق جمعى ديگر از علماء تبريز

به علت مخالفت با بعضى از بدعتها به سمنان تبعيد و زندانى شده و بعد از چندى آزاد و به همراهى جمعى از علماء كه با وى بودند به مشهد مقدس مشرف و عده اى از آنها اقامت و معظم له پس از چندين ماه اقامت بنابر تقاضا و اصرار مردم آذربايجان به تبريز مراجعت نموده و در مسجد بزرگ خود به مبارزه با دشمنان اسلام پرداخته مخصوصا در زمان فتنه پيشه ورى ها بدون ترس و واهمه با خطابه هاى آتشين خود وظيفه خود را در برابر خائنان و دشمنان بدين مقدس انجام دادند و اين مبارزات ايشان تا اندازه اى توده اى ها را عصبانى و ناراحت نمود كه تصميم قتل ايشان را گرفتند كه در روز (عيد خون) كه بنا داشتند عده اى از علماء و رجال آذربايجان را بكشند ايشان را هم بقتل آورند كه شب معهود بلطف پروردگار پيشه ورى و يارانش فرار و آن فرقه مضمحل گرديده و آقايان مذكور از خطر آزاد شدند.

سيد مرتضى متولد 1299 ق بن العالم الجليل حاج سيد احمد آقا از علماء طراز اول و فقهاء طبقه اولاى تبريز عالمى تقى نقى و فاضل و فقيهى بارع و جامع و در امر بمعروف و نهى از منكر متصلب و در حفظ قوانين دينيه و نواميس شرعيه و حرمات الهيه متعصب و خشن بوده اند، آن جناب در ششم ماه رجب 1372 ق بدرود حيات گفت و از خود آثار چندى از تأليفات و پسران دانشمندى بجاى گذارد.

تأليفات آن جناب

1- فوائد الافهام فى شرح قواعد الاحكام كه جلد طهارتش تمام شد.

2- نثارات الكواكب على خيارات المكاسب.

3- اهداء الحقير معنى حديث الغدير كه به طبع رسيده

است و چندين رساله ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

خشابي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1325، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اروميه.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تبريز، دكتراى تخصصى بيماريهاى كودكان.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اروميه.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طب كودكان، بهداشت، تغذيه بيماريهاى ريوى و آلرژى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 18، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

طب كودكان، تغذيه، بيماريهاى ريوى، آسم.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خضري شيرازي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبداللَّه بن سيد جعفر بن اسماعيل موسوى خضرى شيرازى عالمى فاضل و كامل و متقى از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ميرزا حسين خليلى و شيخ عبداللَّه مازندرانى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خضري، عبدالعزيز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1313، مرتبه علمى: استاد، رشته: اورلوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى شيراز در سال 1344، دكتراى تخصصى ارولوژى از دانشگاه بريستول انگلستان در سال 1357، درجه M.sc درباره ايمونولوژى و سرطان از آكادمى علوم جراحى دانشگاه بريستول.

مرتبه علمى:

دستيار تمام وقت بخش جراحى عمومى دانشگاه شيراز از سال 1344 تا 1348، استاد دانشكده، پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پژوهش در زمينه بيماريهاى كليه، طراحى و ساخت ابزارهاى رشته ارولوژى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 21 پايان نامه تخصصى و دكتراى حرفه اى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ارولوژى و بحث تومورهاى كليه.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 1، تعداد مقالات به زبان خارجى: 15

زمينه علمى مقالات:

تحقيقات محض و بالينى در ارتباط با جنگ تحميلى در رابطه با رشته ارولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خطابي، حسين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم)، منجم و طبيب. وى علاوه بر دانش نجوم و طب از علم حساب نيز آگاه بود. خطابى كتاب «تحفه الحساب فى الحساب» را در سال 895 ق به نام بايزيد بن سلطان محمد فاتح به پايان رساند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (271)، كشف الظنون (365).

خطاط، نسرين دخت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر نسرين دخت خطاط ،مترجم و محقق زبان فرانسه ،در سال 1323 در تهران بدنيا آمد. وي پس از طي دورهاي ابتدايي و متوسطه ، در دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبيات فرانسه ادامه تحصيل داد. او در سال 1347 درجه كارشناسي اش را از همين دانشگاه دريافت كرد و در فاصله سالهاي 1352 تا 1354 در دانشگاه سوربن پاريس در رشته زبان و ادبيات فرانسه، در مقطع فوق ليسانس (كارشناسي ارشد) ادامه تحصيل داد و در سال 1362 تحصيل در مقطع دكترا را در همان دانشگاه در رشته زبان و ادبيات فارسي آغاز كرد و درسال 1366 از دانشگاه سوربن فرانسه دكتراي زبان و ادبيات فارسي اش را دريافت كرد.نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه زبان و ادبيات فرانسه, دانشكده ادبيات و علوم انساني شهيد بهشتي مي باشد. گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات فرانسهوالدين و انساب : نسرين دخت خطاط فرزند عزت الله خطاط است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : نسرين دخت خياط دوران متوسطه اش را در دبيرستان آزرم تهران در رشته طبيعي و در فاصله سالهاي 1336 تا 1342 سپري كرده و سپس در دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبيات فرانسه ادامه تحصيل داد. او در سال 1347 درجه كارشناسي اش

را از همين دانشگاه دريافت كرد و در فاصله سالهاي 1352 تا 1354 در دانشگاه سوربن پاريس در رشته زبان و ادبيات فرانسه، در مقطع فوق ليسانس (كارشناسي ارشد) ادامه تحصيل داد و در سال 1362 تحصيل در مقطع دكترا را در همان دانشگاه در رشته زبان و ادبيات فارسي آغاز كرد و درسال 1366 از دانشگاه سوربن فرانسه دكتراي زبان و ادبيات فارسي اش را دريافت كرد. موضوع پايان نامه او، بررسي يكي از رمان هاي گوستاو فلوبر نويسنده مشهور قرن 19 فرانسه است كه در ايران او را بيشتر به واسطه كتاب «مادام بوآري» مي شناسندهم دوره اي ها و همكاران : نام نسرين دخت خطاط همچنين نام مهوش قديمي، همكار و يار قديمي اش را به ياد مي اندازد. اين دو توانسته اند با همكاري و همياري يكديگر آثار بسيارخوب و وزيني را در عرصه ادبيات پژوهش تدوين و ترجمه نمايند كه «تاريخ ادبيات فرانسه» (جلد پنجم: قرن بيستم) پيدايش رمان فارسي نوشته كريستف بالايي از آن جمله استمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري و مديريتي نسرين دخت خطاط به قرار زير است: استاد و مدير گروه زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه شهيد بهشتي نائب رييس انجمن ايراني زبان و ادبيات فرانسه سردبير نشريه PLUME (قلم) عضو هيات تحريريه مجله پژوهشي دانشكده زبانهاي خارجي دانشگاه تهران عضو كميته تخصصي سمت فعاليتهاي آموزشي : نسرين دخت خطاط» از سال 1354 در دانشگاه شهيد بهشتي يا همان دانشگاه ملي به تدريس واحدهاي درسي رشته زبان و ادبيات فرانسه و درس هاي ذيل پرداخت: - تاريخ ادبيات، - نقد ادبي ، - امثال

و تعبيرات، - مكالمه متون نظم و نثر، و نويسندگان بزرگ معاصر پرداخته است كه اين همكاري همچنان ادامه دارد و بسياري از شاگردان او حالا از مترجمان و محققان به نام هستند. او هم اكنون با سمت استاديار در دانشگاه شهيد بهشتي مشغول تدريس است و در نهمين كنگره جهاني استادان زبان فرانسه در كشور ژاپن كه در سال 1375 برگزار شد، با ارائه مقاله اي در باره اين زبان شركت داشت و عضو هيأت برگزاركننده اين كنفرانس بود. معروفترين مقالاتي كه تاكنون از او به چاپ رسيده اند عبارتند از: - آموزش ادبيات فرانسه، تأليف لقمان، 1371 - تأليف روش سمعي و بصري، تأليف لقمان ، 1371 - روش آموزشي متون ادبي ، رشد ايشان هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد كه در در مقاطع دكتري و كارشناسي ارشد (تاريخ ادبيات، نقد ادبي، تحليلي ادبي، ترجمه ادبي) به تدريس مي پردازد. وي همچنين استاد راهنما در پروژه هاي مقاطع دكتري و كارشناسي ارشد(ادبيات فرانسه و تطبيقي در زمينه نقد مضموني ، تخيل و زبانشناسي) مي باشد. آرا و گرايشهاي خاص : علايق پژوهشي زبان و ادبيات فرانسه و تطبيقي: تاريخ ادبيات، نقد ادبي، تحليلي ادبي، ترجمه ادبي جوائز و نشانها : - مؤلف برجسته و نمونه سال 1371 منتخب از سوي دانشگاه الزهرا - تقدير از طرف دانشگاه شهيد بهشتي بخاطر كتاب نقد ادبي در سال 1374چگونگي عرضه آثار : تعداد مقالات منتشر شده در مجلات و ژورنالهاي علمي : بيش از 21 مقاله نسرين دخت خطاط» تاكنون كتابهاي متعددي را نيز

در زمينه ادبيات و ادبيات پژوهشي منتشر نموده كه معروفترين آنهاعبارتند از: «فرانسه نيمه تخصصي جلد يك و دو ( با همكاري ) اين دو كتاب را مركز نشر دانشگاهي در سالهاي 1363 منتشر كرد كه در سال 1376 مجدداً چاپ شد. از ديگر كتابهاي او مي توان به كتاب «امثال و تعبيرات» اشاره كرد كه با همكاري ديگر نويسندگان توسط مركز نشر دانشگاهي در سال 1365 چاپ شد و درسال 1376 مجدداً چاپ گرديد. نقد ادبي ، آموزش سمعي و بصري، ترجمه تاريخ ادبيات قرن بيستم ، پيدايش رمان معاصر از ديگر كتابهاي مشهور اوست. از ديگر كتابهاي مهمي كه درچندساله اخير در عرصه ادبيات پژوهشي منتشر شده است و نسرين دخت خطاط نقشي كليدي در پديدآمدن آن ايفا نموده كتاب و يا به عبارت بهتر فرهنگ توصيفي نقد ادبي است كه فرانسه به فارسي است و نسرين دخت خطاط آن را به همراه ژاله كهنمويي پور گردآوري كرده است و كتاب را مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران در قطع وزيري به چاپ رسانده و روانه بازار كرده استآثار : nbsp1 آموزش زبان فرانسه به روش سمعي و بصري ويژگي اثر : مركز نشر دانشگاهي 2 امثال و تعبيرات، ترجمه تاريخ ادبيات قرن بيستم (ترجمه) ، پيدايش رمان فارسي (ترجمه) ويژگي اثر : مركز نشر دانشگاهي، چاپ هفتم -كتاب «پيدايش رمان» فارسي ازجمله كتاب هاي اثرگذار در سالهاي اخير در عرصه ادبيات پژوهشي است. كتابي كه در سه بخش تدوين شده است و اين بخش ها عبارتند

از: «پيدايش رمان فارسي»، «رمان در اواخر قرن نوزدهم» و «رمان در قرن بيستم» در اين كتاب كريستف بالايي تلاش مي كند تا با مطالعه اي تطبيقي ادبيات فارسي را با ادبيات ترك، عرب و ادبيات پنجاب مقايسه نموده وجوه مشترك آنها را بررسي كند. او نحوه پيدايش رمان هاي تاريخي را ملهم از رمان هاي اروپايي مي داند و بحران هاي سياسي، اجتماعي و روشنفكري ادبيات نوين ايراني را از ابتداي قرن نوزدهم ميلادي ارزيابي مي كند. او در بخشي از كتاب مي نويسد: «خسروي حقيقتاً تحت تأثير آثار الكساندر دوما _ كنت دو مونت كريستو و سه تفنگدار، كه به فارسي ترجمه شده بودند قرار دارد... جالب آن است كه بسياري از مشروطه طلبان اين دوره همچون نويسنده [خسروي] فوق از خاندان مستبد قاجاري، شاهزادگان و اشراف زادگان هستند. او به همين دليل مجبور به اختفا و سپس تبعيد مي شود.»4 پيدايش رمان معاصر ( ترجمه) ، تاريخ ادبيات فرانسه ويژگي اثر : (جلد پنجم: قرن بيستم) نوشته پيربرونل و ايوه بلانژه، وانيل كوتي، فيليپ سليه و ميشل تروفه، از زبان شناسان و محققان برجسته فرانسه است كه نسرين دخت خطاط چنانكه پيش از اين آمد آن را به همراه دكتر مهوش قويمي يار ديرينه و همكار آشناي خود ترجمه كرده است. كتاب مذكور كه كتابي درسي نيز محسوب مي شود توسط سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) در پاييز به چاپ رسيد. كتاب فوق ترجمه پنجمين و آخرين بخش از يك دوره كامل «تاريخ ادبيات فرانسه» اثر پير برونل

و همكاران او محسوب مي شود كه بخش هاي پيشين آن را مترجمان و محققان ديگري ترجمه كرده بودند.6 فرهنگ توصيفي نقد ادبي ويژگي اثر : اين كتاب كه از فرانسه به فارسي است و نسرين دخت خطاط آن را به همراه ژاله كهنمويي پور گردآوري كرده است و كتاب را مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران در قطع وزيري به چاپ رسانده است.7 نقد ادبي ويژگي اثر : سمت، چاپ پنجم8 نقد ادبي ، فرانسه نيمه تخصصي

خطي بحراني، ابوالبحر جعفر

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1028 ق)، اديب و شاعر. در قطيف متولد شد، به بحرين رفت و از آنجا به اصفهان سفر كرد و نزد شيخ بهايى تحصيل كرد. ابوالبحر در شيراز درگذشت. از آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (124/2)، اعيان الشيعه (158/4)، الذريعه (299/9)، ريحانه (143 -142 /2)، لغت نامه (ذيل/ جعفر)، معجم المولفين (146/3).

خطيب اسكافي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 421/420 ق)، فقيه، اديب و لغوى. در اصفهان متولد شد. وى نزد ابوبكر قفال مروزى فقه آموخت و در اين فن سرآمد و همچنين در نحو و لغت و ادب نيز مشتهر. به گفته سمعانى، ابتدا از اصحاب راى بود و پس از آن اصحاب حديث شد. خطيب از ابوبكر قفال و ابونصر محمودى حديث شنيد و ابومنصور سمعانى از وى روايت مى كرد. از آثارش: «مبادى اللغه العربيه»؛ «نقد الشعر»؛ «لطف التدبير فى سياسه الملوك»؛ «دره التنزيل و غره التاويل فى الايات المتشابهه»؛ «شواهد سيبويه»؛ «غلط كتاب العين»؛ «العزه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (102/7)، ريحانه (144 -143 /2)، كشف الظنون (1973 ،1579 ،1555 ،1428 -691)، لغت نامه (ذيل/ خطيب)، معجم الادباء (215 -214 /18)، معجم المولفين (211/10)، الوافى بالوفيات (337/3)، هديه العارفين (64/2).

خطيب تبريزي، ابوزكريا يحيي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(502 -421 ق)، اديب لغوى و شاعر. معروف به خطيب. در تبريز متولد شد و در بغداد ساكن. ابوالعلاء معرى، ابوالقاسم الرقى، ابومنصور جواليقى و ابوبكر احمد بن على، صاحب تاريخ بغداد، از استادان او بودند. در جوانى سفرى به مصر كرد و پس از چندى به بغداد بازگشت و به تدريس و توليت كتابخانه و رياست علوم ادبى نظاميه آن شهر مشغول شد. در بغداد درگذشت. از آثار وى: شرح «حماسه ى» ابى تمام؛ شرح «ديوان» متنبى؛ «شرح سقط الزند»؛ «تهذيب غريب الحديث»؛ «الكافى فى علم العروض و القوافى»؛ «الملخص»؛ «تفسير القرآن و الاعراب».[1]

تبريزى، ابوزكريا يحيى بن على بن محمد شيبانى از بزرگان لغت و ادب عرب (و 421- ف. 502 ه.ق.). اصل وى از تبريز است ولى در بغداد نشو و نما يافت و به مصر رفت و

سپس به بغداد بازگشت و بدانجا درگذشت. از كتب او شرح ديوان الحماسة لابى تمام در 4 جزو بزرگ، تهذيب اصلاح المنطق لابن السكيت، شرح سقط الزند للمعزى، اعراب القرآن و غيره است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (197/9)، تاريخ ادبيات در ايران (1038/2)، دانشمندان آذربايجان (39 -37)، دايرةالمعارف فارسى (906/1)، ريحانه (146/2)، سيرالنبلاء (271 -296 /19)، الكامل (258/8)، كشف الظنون (1991 ،1808 ،1741 -1740 ،1563 ،1377 ،1330 ،992 ،812 ،770 ،692 ،446 ،108)، الكنى و الالقاب (215 -214 /2)، وفيات الاعيان (196 -191 /6)، هديه العارفين (519/2).

خطيب رهبر، خليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر خليل خطيب رهبر در سال 1302 هجري خورشيدي در شهر كرمان ديده به جهان گشود.ايشان در سال 1336مدرك دكتري زبان و ادبيات فارسي را از دانشگاه تهران اخذ كرد.در سال 1339 به دانشياري دانشكده ادبيات، دانشگاه تهران برگزيده شد و در سال 1345 به درجه استادي ارتقاء يافت. وي در سال 1359 پس از 37 سال خدمت آموزش به افتخار بازنشستگي نايل آمد. تصحيح كتاب "مرزبان نامه " ايشان ، در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : خليل خطيب رهبر تحصيلات ابتدائي و دوره دانشسراي مقدماتي را در زادگاه خود به پايان رساند و در سال 1324 براي ادامه تحصيل در دانشسراي عالي به تهران آمد. در سال 1328 بارتبه اول به احراز درجه ليسانس در رشته زبان فارسي و گرفتن مدال درجه اول علمي نائل آمد و به دبيري پرداخت. در سال 1336 به اخذ

درجه دكتري در زبان و ادبيات فارسي سرافراز گشت

استادان و مربيان : خليل خطيب رهبر در سالهاي تحصيل در دانشكده ادبيات، علاوه بر استفاده از محضر استادان بزرگ دانشگاه تهران از قبيل استاد فقيد همايي، از محضر شادروان استاد محمدعلي ناصح رئيس دانشمند انجمن ادبي ايران بهره ها برد و در مدت سي و هشت سال آموزش در محضر استاد ناصح، بسياري از متون نظم و نثر كهن را آموخت و از ذهن توانا و طبع وقاد استاد در حل مشكلات ياري جست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : خليل خطيب رهبر در سال 1339 به دانشياري دانشكده ادبيات، دانشگاه تهران برگزيده شد و در سال 1345 به درجه استادي ارتقاء يافت. در سال 1359 پس از 37 سال خدمت آموزش به افتخار بازنشستگي نايل آمد

جوائز و نشانها : خليل خطيب رهبر در سال 1328 بخاطر احراز رتبه اول در مقطع ليسانس در رشته زبان فارسي مدال درجه اول علمي را از آن خود كرد.همچنين تصحيح "مرزبان نامه " ايشان ، در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تصحيح ديوان غزليات خواجه حافظ شيرازي

2 تصحيح گلستان سعدي

3 تصحيح مرزبان نامه

ويژگي اثر : اين كتاب برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره سوم انتخا كتاب سال مي باشد.-آشنايي با كتاب: «مرزبان نامه» يكي از آثار ارزنده نثر فني فارسي، باز نگاشته خامه نويسنده و گوينده

و اديب توانا سعدالدين وروايني است كه در نيمه اول قرن هفتم ميان سالهاي 622 – 617 از گويش طبري باستان به زبان پارسي دري آراسته به صنايع لفظي و معنوي و اشعار تازي و پارسي امثال و اخبار نقل شده پس از دويست و اندسال كه از تاريخ تأليف آن توسط مرزبان بن رستم، يكي از شاهزادگان طبرستان مي گذشت، در جامه نو به منصه ظهور آمد. مرزبان نامه از لحاظ شيوه نثر نويسي، پيرو سبك نصرالله بن عبدالحميد منشي ترجمان كليله و دمنه از عربي به فارسي است. مرزبان نامه داراي يك مقدمه و نه باب است. شيوه داستان پردازي در مرزبان نامه، همان شيوه معهود در ايران و هند. يعني بيان پند و انتقاد از زبان جانوران و گياهان است تا شنوندگان را نوشداروي تلخ نصيحت ناگوار نيفتد و فرمانروايان خود كامه را خرده گيري آشكار، به آزار و شكنجه اهل قلم بر نينگيزد. براي تصحيح و تعليق مرزبان نامه، قريب هفت سال صرف وقت شده است و در 795 صفحه، در سلسله انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي نشر يافته است.

4 دو رساله در باب حروف اضافه و ربط و مقالاتي در باب مباحث دستور فارسي

5 گزيده اشعار رودكي و فرخي

6 گزينه نثر فارسي (سه جلد)

7 مجموعه اي از نثر فارسي قديم و جديد

خطيب قزويني، جلال الدين، ابوالمعالي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(739 -666 ق)، اديب و فقيه شافعى. معروف به خطيب دمشقى. اصل او از قزوين است. وى به روم و

مصر و شام سفر كرد. مدتها قاضى القضاه آناتولى، قاضى بلاد مصر و قاضى خطيب دمشق بود. وى اقوال اوقاف را صرف نيازمندان و درويشان مى كرد. خطيب قزوينى شيرين سخن بود و به ادبيات عربى و تركى و فارسى كاملا مسلط بود. در دمشق درگذشت و در مقابر صوفيه دفن شد. از آثار وى: «الايضاح»، در شرح «التلخيص»، در معانى و بيان؛ تلخيص «مفتاح العلوم» سكاكى؛ «السور/ الشذر المرجانى من شعر الارجانى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (66/7)، تاريخ ادبيات در ايران (295 -293 /3)، روضات الجنات (81 -80 /8)، ريحانه (148/2)، كشف الظنون (210)، الكنى و الالقاب (216 -215 /2)، معجم المولفين (146 -145 /10)، مينو در (243 ،120 /2)، الوافى بالوفيات (243 -242 /3)، هديه الاحباب (132).

خطيب كرمانشاهي، زكي، محمد زكي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 1159 ق)، عالم امامى، واعظ و اديب. پدر و مادرش اهل سنت بودند. وى در هشت سالگى از نزد ايشان رفت و به اسماعيل خان حاكم همدان پناهنده شد و تحت نظر وى تربيت شد. وى پس از طى مراتب علمى شيخ الاسلام و امام جمعه كرمانشاه شد و جمع بسيارى در اثر مواعظ او هدايت يافتند. در اواخر عمرش به امر نادرشان، قاضى لشكر بود و پس از مدتى در اثر بدگويى اطرافيان به امر وى كشته شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (66/7)، ريحانه (150/2).

خطيبي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين خطيبي در سال 1295 در تهران متولد گرديد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در دبيرستان ثريا و مدرسه دارالفنون ، شعبه ادبي به پايان رسانيد. سپس دوره هاي مختلف عالي دانشكده ادبيات و علوم انساني را با موفقيت گذراند و در سال 1324 موفق به اخذ دكتراي زبان و ادبيات فارسي شد. خطيبي مشاغل مختلفي چون: دبيردبيرستان ، رييس كتابخانه دانشكده حقوق ؤ استاد دانشكده ادبيات تهران ، معاون و رياست رونامه رسمي كشور ، عضو هيات مديره جمعيت هلال احمر مركز و... را به عهده داشته است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين خطيبي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در دبيرستان ثريا و مدرسه دارالفنون ، شعبه ادبي به پايان رسانيد. سپس دوره هاي مختلف عالي دانشكده ادبيات و علوم انساني را با موفقيت گذراند و در سال 1324 موفق به اخذ دكتراي زبان و ادبيات فارسي شد.

استادان و مربيان : ملك الشعراي بهار ، فروزانفر ، پورداوود و علي اصغر حكمت از جمله استادان

حسين خطيبي بودند.

هم دوره اي ها و همكاران : حسين خطيبي از جمله نخستين كساني بود كه به همراه دكتر معين ، دكتر خانلري و دكتر ذبيح الله صفا در دوره دكتراي ادبيات فارسي پذيرفته شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسين خطيبي به مدت تقريباً سه سال ( از سال 1320 تا 1323 ) رئيس كتابخانه دانشكدة حقوق دانشگاه تهران را به عهده داشت. پس از آن گذشته از وظايف دانشگاهي معاونت و سپس رياست اداره روزنامه رسمي كشور در مجلس شوراي ملي به او محول شد. استاد دكتر خطيبي از ششم شهريور ماه 1326 به سمت افتخاري مدير عاملي شير و خورشيد سرخ سابق و هلال احمر فعلي منصوب شد و اين سمت را به مدت سي و دو سال _ تا بهمن 1357 _ بدون دريافت هيچ گونه حقوق و پاداشي عهده دار بود كه نتيجه آن احداث صدها بيمارستان و درمانگاه و زايشگاه و آموزشگاههاي پرستاري و بهياري و پرورشگاه ايتام و ديگر موسسات خيريه و امدادي بود.

فعاليتهاي آموزشي : حسين خطيبي پس از اخذ ليسانس به پيشنهاد استاد ملك الشعراي بهار ساعتي چند از درس استاد به واگذار شد. او همچنين پس از دريافت درجه دكترا به دانشياري كرسي سبك شناسي دانشگاه تهران برگزيده شد و در سال 1330 كه استاد ملك الشعراي بهار صاحب كرسي درگذشت ، اين سمت رسماً به او واگذار گرديد كه آن را تا اواخر سال 1357 برعهده داشت و به اين ترتيب با احتساب دورة دبيري دانشگاه كه از سال 1317 آغاز شد ، جمعاً چهل سال در سمت تدريس انجام وظيفه كرد.

ساير فعاليتها

و برنامه هاي روزمره : حسين خطيبي اديب ، روزنامه نگار و شاعر مي باشد ، با آنكه در شاعري توانا و در كار نظم تبحر دارد ، هيچگاه به شعر و شاعري متظاهر نبوده است. وي داراي آثار و تاليفاتي نيز مي باشد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 فن نثر در ادبيات فارسي

ويژگي اثر : جلد اول اين كتاب چاپ و در دانشگاه هاي كشور تدريس مي شود.

2 منظومه اي در چندهزار بيت در مورد زبان پر ارج فارسي

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1اثر آفرينان (زندگي نامه نام آوران فرهنگي ايران) ، زير نظر: دكتر سيدكمال حاج سيدجوادي ، با همكاري: دكتر عبدالحسين نوايي ، ج 2 ، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگي فرهنگي ايران ، ص 3512سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف: سيدمحمدباقر برقعي ، ج 2 ، قم: نشرخرم ، ص 12923شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف: مجيد شفق ، ج اول ، تهران: انتشارت سنايي ، ص 326

خطيبي، حسين، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1295/1294 ش)، اديب، روزنامه نگار و شاعر. در تهران متولد شد. وى تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در دبيرستان ثريا و مدرسه ى دارالفنون، شعبه ى ادبى به پايان رسانيد. سپس دوره هاى مختلف عالى دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى را با موفقيت گذراند و در سال 1324 ش موفق به اخذ دكترى زبان و ادبيات فارسى شد. ملك الشعراء بهار، فروزانفر، پور داوود و على اصغر حكمت از استادان او بودند. خطيبى پس از آن مشاغل مختلفى را عهده دار بود، از جمله: دبير دبيرستان شرف، رييس كتابخانه ى دانشكده ى

حقوق، استاد دانشكده ى ادبيات تهران، معاون روزنامه ى رسمى كشور عضو هيات مديره ى جمعيت هلال احمر مركز. از آثار منظوم وى: «منظومه اى در چند هزار بيت در مورد زبان پر ارج فارس»؛ و از تاليفات او: «فن نثر در ادبيات فارسى».[1]

از دانشمندان زبان و ادبيات فارسى و استاد دانشگاه، در سال 1295 ش در تهران تولد يافت. پدرش آشيخ محمدعلى سال ها نايب التوليه و مدرس مدرسه ى خان مروى بود و امور مدرسه و طلاب و موقوفات را اداره مى كرد. خطيبى وقتى به سن رشد رسيد، تحصيلات خود را آغاز نمود و به كسوت روحانيت درآمد. در سال 1306 آقا شيخ محمدعلى درگذشت. توليت و مديريت مدرسه به ديگرى واگذار شد و خطيبى به مدرسه ى دارالفنون رفت و ديپلم خود را از آن مدرسه اخذ نمود. در سال 1313 وارد دانشكده ى ادبيات تهران شد و در رشته ى زبان و ادبيات فارسى و فلسفه دانشنامه گرفت و در 1316 كه دوره ى دكتراى زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه تهران تأسيس شد و عده ى معين، صفا و خانلرى دانشجويان اولين دوره ى دكتراى زبان و ادبيات فارسى بودند. دروس دوره ى دكترا را در سال 1318 پايان برد و به تأليف و تنظيم رساله ى دكتراى خود پرداخت و ظرف پنج سال تاريخ تطور نثر فارسى را به رشته ى تنظيم درآورد و پس از مرحوم ملك الشعراى بهار، اولين تحقيق درباره ى سبك شناسى در نظم و نثر فاسى به وسيله ى او پورداوود، على اصغر حكمت، بهمنيار و فروزانفر با قيد بسيار خوب پذيرفته شد و سمت وى از دبيرى دانشگاه به دانشيارى تبديل يافت و مستقلاً تدريس سبك شناسى را در دانشكده ى ادبيات عهده دار شد. در سال 1330

پس از درگذشت بهار، كرسى و مقام استادى وى به خطيبى تفويض گرديد و از آن تاريخ تا دوران كناره گيرى به تدريس تاريخ تطور نظم و نثر و دستور زبان فارسى در دوره ى ليسانس و دكترا اشتغال داشت.

دكتر خطيبى در كنار شغل دانشگاهى، مشاغل ديگرى را نيز عهده دار شد. چندى رياست كتابخانه دانشكده ى حقوق با او بود، بعد مديريت روزنامه ى رسمى كشور را عهده دار شد. در دوران حكومت دكتر محمد مصدق مديركل دفتر نخست وزيرى بود و تا سقوط مصدق در سمت رئيس كابينه با مصدق همكارى نزديك داشت. در سال 1342 در دوره ى بيست و يكم مجلس شوراى ملى از لار او را به مجلس فرستادند و در همان دوره به نيابت رياست رسيد. در ادوار بيست و دوم و بيست و سوم و بيست و چهارم همچنان وكيل و نايب رئيس اول مجلس بود. دكتر حسين خطيبى در سال 1328 مديرعامل شير و خورشيد سرخ شد. در آن تاريخ شير و خورشيد سازمان كوچك و غيرفعالى بود. خطيبى توانست در مدتى كوتاه جمعيت مزبور را به سرعت توسعه دهد به طورى كه ده ها بيمارستان و درمانگاه، پرورشگاه، مؤسسات خيريه و امدادى ديگر در سطح كشور تأسيس و دائر شد.

خطيبى يكى از افراد انگشت شمارى است كه با زبان هاى فارس قديم و پهلوى آشنائى دارد. وى در ميانسالى با دختر سيد محمد آيت اللَّه زاده كاشانى ازدواج كرد و صاحب دو دختر شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] رجال ماذندران (160/2)، سخنوران نامى معاصر (1297 -1292 /2)، مولفين كتب چاپى (733/2).

خفري جهرمي شيرازي، شمس الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 942 ق)، كه فيلسوف، متكلم و شاعر معتزلى. از مردم خفر فارس و ساكن كاشان

بود، مدتى نيز در هرات نزد سلطان بايقرا به سر برد و از آنجا به عربستان رفت. پس از چندى به كاشان بازگشت و همان جا درگذشت. وى شاگرد صدرالدين دشتكى شيرازى و استاد سيد شاه طاهر بن رضى الدين اسماعيل حسينى و معاصر على بن عبدالعالى بود. خفرى در كسب دانش داراى همت عالى بود و شعر نيز مى سرود. آثار وى: «رساله در اثبات واجب»؛ «منتهى الادراك» در هيات؛ «رساله اى در علم رمل»؛ «رساله ى الهيات».[1]

شمس الدين محمد بن احمد شيرازى، دانشمند و فيلسوف (ف. حدود 960 ه.ق.) از شاگردان صدرالدين محمد دشتكى و ساكن كاشان بود. از آثار وى تذكره خواجه به نام تكمله ى رساله ى اثبات الواجب و حواشى بر شرح هداية الحكمة است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (119/9)، تاريخ ادبيات در ايران (347 ،304 /5)، تاريخ نظم و نثر (841)، حيب السير (611/4)، الذريعه (240/12 ،331/4 ،106/1)، ريحانه (154/2)، سرآمدان فرهنگ (333 -329 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 218/10)، طرائق الحقائق (133/3)، فرهنگ ادبيات فارسى (197)، الكنى و الالقاب (218/2)، لغت نامه (ذيل/ خفرى)، مجالس المومنين (234 -233 /2)، معجم المولفين (254/8).

خلج، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: شيمى داروئى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خلخالي، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام و مدرس گرامى آقاى حاج صادق خلخالى از فضلاء و اساتيد بنام حوزه علميه قم مى باشند ولادتش در خلخال واقع شده و پس از نشو و نما و طى دوران ابتدائى و مقدمات به قم مهاجرت نموده و سطوح را نزد مدرسين بزرگ خوانده و سالها از محضر آيت الله العظمى امام خمينى و آيت الله العظمى شريعتمدارى و مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و بعض ديگر استفاده كامل نموده و در ميان اقران مشار بالبنان گرديده و اكنون به تدريس فقه و اصول اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

خلخالي، صالح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد صالح بن السيد محمد سعيد الخلخالى از علماء عصر قاجاريه و فلاسفه زمان ناصرالدين شاه قاجار بوده است.

در كتاب (مآثر و آثار) گويد. وى از بزرگترين شاگردان سيدالحكماء والمتالهين فيلسوف العصر آقا سيد ابوالحسن اصفهانى معروف به جلوه و مدرس مدرسه (دوست عليخان نظام الدوله) معروف به مدرسه معير بوده و تدريس فلسفه و علم كلام و سطوح فقه و اصول مى نموده است و حقاً كه او صاحب ذهن دقيق و فكر عميق و از آثار علميه او (شرح دوازده امام) شيخ محى الدين عربى است كه بنام مؤلف كتاب مزبور نوشته و نيز ترجمه (فرائدالاصول) شيخنا الانصارى به فارسى او را ياد كرده و گفته.

و فاضل الاديب محمدعلى تربيت در كتاب (دانشمندان آذربايجان) ص 10 گويد سيد صالح بن محمد سعيد در اول ماه صفر 1306 قمرى وفات نموده و در مقبره ابن بابويه (شيخ صدوق) مدفون گرديده است و ياد كرده كه او داراى سه اثر نفيس است كه تمام آن شرح بر كتب مذكوره و شرح بر قصيده يائيه ميرفندرسكى متوفى 1050 مى باشد.

برگرفته

از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خلخالي، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1321 -1251 ش)، روزنامه نگار، مترجم و مصحح. مشروطه خواه و همكار سيد رضاى شيرازى بود كه در تحرير و نشر روزنامه ى روزانه ى «مساوات» همكارى داشت. امروز خلخالى بيشتر به خاطر چاپ نسخه مورخ 827 ق «ديوان» حافظ مشهور است. وى در تهران درگذشت. آثار او: «حافظ نامه»؛ «به يكديگر محبت كنيد»؛ «حرص باعث هلاكت است» كه هر دو از تولستوى است و از تركى ترجمه شده؛ «شارل و عبدالرحمان»، اثر جرجى زيدان.[1]

عبدالرحيم (سيد) نويسنده و دانشمند (ف. 1321 ه.ش./ 1361 ه.ق.). وى از آزاديخواهان و مشروطه طلبان و همكار سيد محمدرضا شيرازى در تحرير و نشر روزنامه مساوات (منتسب به حزب دموكرات در تهران) بود. خلخالى ديوان حافظ را از روى نسخه مكتوب به سال 827 ه.ق. تصحيح و منتشر كرده است.

در حدود 1290 ه.ق در خلخال متولد شد. در اوايل عمر براى تحصيل به رشت مسافرت نمود و ساليان دراز در آنجا به تحصيل زبان و ادبيات فارسى و عربى و فقه و اصول و فلسفه مشغول بود. بعد براى تكميل تحصيلات به تهران آمد و تا ابتداى مشروطيت به طور نامنظم به مطالعه و تحصيل اشتغال داشت. در تهران در اثر رفت و آمد در محافل مختلف با گروه هاى سياسى آشنا شد و براى استقرار مشروطيت به تلاش و تكاپو افتاد. پس از صدور فرمان مشروطيت به همراهى سيد محمدرضا مساوات روزنامه ى معروف و تندرو و هتاك مساوات را دائر كردند و تحقيقاً لبه ى تيز حملات اين روزنامه متوجه محمدعلى شاه بود و يك بار نيز كار آنها به عدليه كشيد ولى گذشت محمدعلى شاه باعث شد مدير

و سردبير روزنامه مجازات نشوند. پس از به توپ بستن مجلس و اعلام حكومت نظامى و دستگيرى عده اى از مخالفين حكومت، سيد عبدالرحيم خلخالى به اتفاق سيد محمدرضا مساوات مخفيانه از تهران فرار كردند. مساوات در تبريز به فعاليت خود عليه استبداد ادامه داد ولى خلخالى به قفقاز مسافرت كرد و در آنجا دست به فعاليت زد و مدتى نيز نزد حاج ميرزا عبدالرحيم طالبوف بود و از آنجا به عشق آباد رفت.

در 1327 ه.ق به رشت آمد و فعاليت خود را مجدداً آغاز نمود و با معزالسلطان و يپرم و سپهدار كه از سران فعاليت در گيلان بودند آشنا شد. پس از سقوط محمدعلى شاه و فتح تهران وارد مركز شد و به هر كدام از مخالفين محمدعلى شاه كارى داده شد از جمله خلخالى در وزارت دارائى استخدام گرديد و رياست ديوان محاسبات را به او سپردند ولى به علت عدم اطلاع وضع ديوان محاسبات را آشفته تر كرد و ناچار او را تغيير دادند و در خزانه دارى سمتى به او سپردند. بعد به رياست ماليه غار و فشاپويه منصوب شد.

در جنگ بين الملل اول در زمره رجال و معاريف و آزادى طلبان به كرمانشاه رفت و مدتى نيز در اسلامبول و كركوك اقامت گزيد تا به تهران بازگشته به شغل خود در وزارت ماليه اشتغال ورزيد. در سال 1306 ش داور او را به عدليه انتقال داد و مدتى مستشار ديوان عالى جزاى عمال دولت بود. وقتى داور به وزارت ماليه رفت، او نيز همراه او به وزارتخانه ى مزبور بازگشت و رياست اداره ى بازرسى كل را به او سپردند.

خلخالى از ادباء و علاقمندان به ادبيات فارسى

بود. به حافظ ارادت خاصى داشت. يكى از نسخه هاى قديمى ديوان حافظ كه گويا سى و پنج سال بعد از وفات حافظ كتابت شده بود، در اختيار آن مرحوم بود. پس از تصحيح آن را انتشار داد. چند ترجمه نيز از نوشته هاى تولستوى فيلسوف روسى از او باقى مانده است. وفات او در سال 1321 ش اتفاق افتاد. روى همرفته مردى اديب، باسواد، آزادى خواه و نيك نفس بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (208/4)، شرح حال رجال (262/2)، مولفين كتب چاپى (823 -822 /3)، يادگار (س 3، ش 5، ص 44 -43).

خلخالي، محمد كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد محمد كاظم در سن شانزده سالگى از خلخال براى تحصيل علوم دينى مهاجرت به شهرستان رشت و سپس به قزوين آمده و در مدرسه علمى قزوين دو سالى توقف نموده و شخص تاجرى ماهى سه تومان جهت مخارج ايشان مقرر داشت تا بعد از دو سال عزيمت به نجف اشرف نموده و پس از تكميل متون فقه و اصول از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا حبيب اللَّه رشتى استفاده نموده و تقريرات و دراسات فقه و اصول آن مرحوم را با نظريات دقيق علمى خود برشته تحرير در آورده (كه آماده براى طبع مى باشد)

آن مرحوم در مدت اقامت نجفش چند مسافرت به ايران نموده و از رشت و خلخال و اردبيل ديدن كرده و در همه جا مورد استقبال و احترام علماء و مردم شهرستانها بودند مخصوصا در شهرستان رشت مرحوم آيت اللَّه حاج مجتهد كه از علماء بزرگ رشت بودند مسجد خود را كه اكنون در كنار خيابان دائر و به مسجد حاج مجتهد معروف است بمعظم له

تفويض نمودند كه تا مدت اقامتشان در رشت مردم را از نماز جماعت و منبر خود بهره مند فرمايند.

در سال 1319 ق بر حسب تقاضاى جمعى مخصوصا فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا جواد آقاى مجتهدى براى اقامه جماعت و غيره به تبريز آمده و تا سال 1332 قمرى مرجع عالى روحانى بوده و بامامت و تدريس و حل و فصل امور قضائى و شرعى اهالى آذربايجان مشغول بودند. و در ابتداء مشروطه و انقلاب داخلى ايران در تبريز بودند و براى اصلاح امور مسلمين به طهران و شهر رى آمده و با مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ فضل اللَّه شهيد نورى ملاقات نموده سپس به نجف اشرف براى مذاكره با مراجع عاليقدر شيعه بالاخص مرحوم آيت اللَّه طباطبائى يزدى و آيت اللَّه آخوند خراسانى مسافرت نموده آنگاه به تبريز مراجعت و در سال 1332 ق مجددا با عائله خود از تبريز به نجف اشرف هجرت نموده بتدريس و مباحثات علمى پرداخته و منزلش مجمع فضلاء نجف گرديده و از كثرت علاقه اش بمذاكرات علمى در هر مجلسى كه شركت مى كردند مباحثه علمى در ميان آورده و فروعى را مطرح و بتحقيق آن مى پرداختند تا در سال 1336 ق در سن شصت و هفت سالگى وفات نموده و در صحن مقدس علوى مدفون گرديدند.

مخفى نباشد كه آن مرحوم بزرگترين خاندان خلخالى بودند كه در ايران و عراق شهرت علمى و تقوائى داشتند و يكى از علماء موفق و متهجد و دائم الذكر بودند كه از اوائل بلوغ و تكليف شرعى باين فيض و توفيق نائل و فائز بودند.

برادران آن مرحوم از آيات عظام و علماء اعلام نجف اشرف و تبريز و

گيلان بودند كه ترجمه هر يك در محل خود خواهد آمد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خلخالي، محمد مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد مهدى بن المرحوم آيت اللَّه آقاى آقا سيد فاضل موسوى خلخالى (متوفى سال 1346 ق در تبريز) از علماء محترم معاصر تهران است وى پس از فوت مرحوم والدش در سن چهار سالگى باتفاق والده ماجده اش از رشت مهاجرت به نجف اشرف نموده و در بيت علم و فضيلت مرحوم عم گرامش آيت اللَّه آقاى آقا سيد محمد خلخالى «قده» پرورش يافته و علوم مقدماتى را فراگرفته و سطوح را از محضر مدرسين بزرگ چون مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسن يزدى و آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى لنكرانى فراگرفته و دروس خارج را چندى از محضر استاد بزرگ آيت اللَّه حاج شيخ حسين حلى و مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيد محسن حكيم فراگرفته و سپس از محضر آيت اللَّه العظمى حاج سيد ابوالقاسم خوئى فقها و اصولا استفاده نموده و تمحض بدروس ايشان يافته و مورد عنايت مخصوص آيت اللَّه خوئى مد ظله العالى از جهت فراگرفتن دقائق علمى و مبانى رشيقه معظم له قرار گرفته و مدت چهارده سال تمام از سال 1370 ق تا سال 1384 ق از بحثهاى عمومى و خصوصى آن جناب برخوردار شده و در سال مزبور به تهران مسافرت نموده و بنا به تقاضاى جمعى از اهالى تهران در مركز كشور عاصمه جهان تشيع توقف نموده و اقامت ايشان در تهران موجب تاثر عميق استاد معظم آيت اللَّه خوئى دام ظله گرديد و در ضمن نامه تأثرات خود را بمعظم له ابلاغ داشتند زيرا وجود ايشان را در حوزه علميه نجف اشرف لازم مى دانستند و اكنون

در تهران نيز به بحثهاى علمى اشتغال داشته و در مسجد صدريه واقع در خيابان رسام ميدان خراسان اشتغال به اقامه نماز جماعت و انجام خدمات دينى دارند.

داراى آثار و تأليفات ارزنده اى بشرح زير مى باشند.

1- يك دوره حاشيه كفايه در اصول غير مطبوع.

2- تقريرات درس آيت اللَّه العظمى خوئى در مكاسب.

3- تقريرات دوره كامل اصول معظم له.

4- تقريرات درس طهارت شرح بر عروةالوثقى بنام فقه الشيعه كه دو جلد آن بطبع رسيده و بقيه اجزاء آن آماده طبع است.

5- شرح عروةالوثقى كتاب الحج.

6- رساله اى در رضاع و تقيه تقريرات آيت اللَّه خوئى.

و اما والد معظم ايشان حضرت آيت اللَّه آقاى آقا سيد فاضل موسوى خلخالى از اجله علماء و مشهور بتقوى و از شاگردان مبرز مرحوم آيت اللَّه طباطبائى يزدى و شريعت اصفهانى بودند و در سال 1337 ق پس از نيل بدرجه رفيعه اجتهاد از نجف اشرف به شهرستان رشت عزيمت نموده و مورد علاقه و توجه عموم گيلانيها واقع گرديده و در مسجد معروف حاج سميع بامامت جماعت و تدريس اشتغال داشتند و پس از چند سال اقامت در رشت اخيراً كسالتى عارض شد و براى معالجه به تهران و سپس براى تغيير هوا به تبريز حركت نموده و در آنجا دار فانى را در سال 1346 ق وداع گفته و مدفن معظم له در شهر تبريز در امام زاده معروف به سيد ابراهيم قرار دارد.

و آثارى از فقه و اصول تقرير اساتيد بزرگ و يا تأليف خود ايشان غير مطبوع باقى گذارده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خلخالي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدباقر خلخالى فاضلى جليل و خطيبى بارع بود و در سال (1333) قمرى در مشهد مقدس رضوى

وفات نموده و در آن آستان به خاك رفته است

تأليفاتى دارد كه از آنهاست (النجات الثمان) در تواريخ مشاهد ثمانيه على مشرفيهاالسلام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خلعتبري، حسام الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسام الدين خلعتبري ليماكي

محل تولد : تنكابن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 بعد از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه قم شدم و بيش از 20 سال به درس و تحقيق و تدريس مشغول شدم .طي 10 سال نخست سطح را به پايان رساندم و از پايان نامه سطح 3 دفاع كردم و حدود 10 سال در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات مكارم و سبحاني شركت كردم.در سال 1370 در مركز آموزش هاي علمي و فرهنگي موسسه امام خميني(ره) در مقطع كارشناسي ارشد پيوسته پذيرفته شدم و در مدت 5 سال اين دوره را به اتمام رساندم.

در سال 1373 در اولين دوره امتحانات دروس معارف اسلامي كه توسط معاونت امور اساتيد معارف برگزار شد شركت كردم و در دو گرايش تدريس اخلاق و تربيت اسلامي و معارف اسلامي موفق شدم.از سال 1371 تاكنون در دانشگاههاي مختلف مانند تهران، علوم پزشكي تهران، شهيد بهشتي، بين الملل و آزاد اسلامي تدريس كردم و اكنون عضو هيأت علمي دانشگاه علامه طباطبايي مي باشم.در ضمن در دوره دكتراي phd در دانشگاه باقرالعلوم قم در رشته مباني نظري اسلام پذيرفته شدم و الان مشغول تحصيل هستم.

خلفه نيشابوري، احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مورخ. وى فرزند ملخص و مترجم «تاريخ نيشابور» است. خليفه در ترجمه و تلخيص پدر خود دست برده و بعضى از وقايع سده نهم را نيز وارد كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (783)، تاريخ نيشابور (47 -43).

خلفي، مسلم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسلم خلفي

محل تولد : اليگودرز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/7/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدائي و راهنمايي را در زادگاه خود (روستاي خمر سفلي از توابع اليگودرز) به پايان رسانده و براي ادامه تحصيل در مقطع متوسطه به شهرستان ازنا رفت. در سال 1362 به حوزه علميه امام صادق (ع) شهرستان ازنا وارد و همزمان چهارسال دوره متوسطه را به صورت متفرقه و غير حضوري در رشته ادبيات گذرانده و در سال 1368 موفق به اخذ ديپلم گرديده. در اين مدت دروس مقدماتي حوزه علميه مانند جامع المقدمات، سيوطي، معالم، مغني، مختصر، حاشيه، منطق، مظفر، و نيز لمعه جلد اول را در محضر استاد مرحوم حجة الاسلام والمسلمين وحيدي ميان آبادي (ره) به اتمام رساند و پس از آن براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم عزيمت نمودم.

همزمان با عزيمت به قم در دانشگاه علامه طباطبايي در رشته ادبيات عرب پذيرفته شده ولي از تحصيل در آن دانشگاه انصراف دادم. طي سالهاي 1388 تا 1370 باقي كتب دوره سطح را به اتمام رسانده و در سال 1370 شروع به درس خارج فقه و اصول نمودم. همزمان در درس تفسير قرآن آيةالله جوادي آملي شركت مي نمودم. در درس خارج از محضر اساتيدي چون موسوي اردبيلي (2سال)، فاضل لنكراني (5سال)، جوادي آملي (6 سال)،

يوسف صانعي (يك سال)، بهجت (يك سال)، وحيد خراساني (يك سال)، ابواب متعددي از فقه و اصول را به اتمام رسانده و پس از حضور مستمر حدود 15 سال در درس خارج فقه و اصول به تحقيقات فردي پرداخته كه اين پژوهش همچنان ادامه دارد.

همزمان با ادامه تحصيل در درس خارج فقه و اصول حوزه در سال 1371 از طريق كنكور سراسري سازمان سنجش و آموزش كل كشور در رشته حقوق پذيرفته و وارد دانشگاه مفيد شدم. ازسال 1382 به عنوان معاون پژوهشي دفتر تحقيقاتي ياسين فعاليت نمود كه حاصل آن توليد نرم افزارهايي چون: ضحي، نبأ، دايرةالمعارف احكام (طوبي)، صبا (آموزش قرآن براي كودكان)، طاها (زندگي چهارده معصوم عليهم السلام)، كريمه (زندگي حضرت معصومه سلام الله عليها) دبستان قرآن و ....بود. در سال 1382 با دانشگاه مفيد به عنوان پزوهشگر حقوق همكاري نمودم كه حاصل آن طرح (شبيه سازي انسان در پرتو فقه وحقوق) بود. در حال حاضر در رشته حقوق بين الملل در مقطع دكتري به تحصيل خود ادامه مي دهد.

خلوت، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خليفه سلطان، علاءالدين حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1066/1064 -1001 ق)، فقيه، محقق و دانشمند. ملقب به سلطان العلماء. وى از دانشمندان محقق و فقهاى موجه بود. وى علاوه بر تقدم در علم به سمت وزارت و صدارت شاه عباس اول در اصفهان منصوب شد و پس از مرگ شاه عباس اول در اصفهان منصوب شد و پس از مرگ شاه به قم رفت و به امور علمى و تحقيق و مطالعه پرداخت. سپس در عهد شاه عباس ثانى به صدارت رسيد و تا پايان عمر در آن منصب باقى ماند. وى در هنگام مراجعت از فتح قندهار در آستانه ى اشرفيه درگذشت. پيكرش را به نجف بردند و در آنجا به خاك سپردند. از اساتيد وى مى توان به پدرش سيد رفيع الدين محمد و مولى حاج محمود رنانى و شيخ بهايى اشاره كرد. از جمله آثار وى: حاشيه بر «شرح لمعه»؛ حاشيه بر «معالم الاصول» در اصول فقه؛ حواشى بر بعضى ابواب «من لا يحضره الفقيه»؛ حاشيه بر «الكافى» در حديث؛ حاشيه بر «كشاف» در تفسير.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (166/6)، فوائد الرضويه (159)، معجم رجال الحديث (123/6)، معجم المولفين (58 -57 /4).

خليفه سلطاني، ابراهيم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد علاء الدين حسين خليفه سلطان است. مادرش دختر شاه عباس صفوى است. در سال 1038 متولّد، و در 1098 وفات يافته است.

مشاراليه در سنّ سه سالگى (سال سوّم سلطنت شاه صفى) به دستور شاه صفى كور شد، و با وجود اين، تحصيل علم و دانش نموده و در جميع علوم و فضائل بر امثال و اقران خويش فائق گرديده است.

در كتاب مقتبس الاثر(299:2) گويد: به ابن الخليفه مشهور است.

در هر صورت، عالم فاضل و

فقيه محدّث اصولى بوده، كتب زير از تأليفات اوست:

1- حاشيه بر كتاب روضه [البهيّة] تا مبحث تيمم 2- حاشيه اى بر مدارك - حاشيه بر شرح لمعه تا آخر طهارت

در كتاب الذريعه(90:6 و 196) پس از آن كه نام تأليفات او را ذكر مى كند از قول قزوينى در تتيمم امل الآمل فرمايد: يظهر منه قوة فكره و دقة نظره

صاحب عنوان هفت فرزند پسر داشته كه عبارتند از: 1- ميرزا جمال الدين محمّد 2- ميرزا معين الدين محمّد 3- ميرزا معزالدين محمّد 4- ميرزا سيّد محمد 5- ميرزا كمال الدين حسين 6- ميرزا محمّد حسين 7- ميرزا فضل اللَّه.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خليفه شوشتري، نظرعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نظرعلي خليفه شوشتري

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب نظرعلي خليفه شوشتري معروف به محمد علي انصاري در سال 1330 ه_ . ش مصادف با 1371 ه_.ق در نجف اشرف بدنيا آمدم.جد أعلي مرحوم ملا نظر علي شوشتري، خليفه شيخ انصاري (قدس) اقامه جماعت بوده. بنابراين حداقل 200 سال است كه آباء و اجداد من أهل علم بوده اند دوران ابتدائي تا دبيرستان را در نجف گذراندم. در سال 1351 ه_.ش با ديگر اعضاي خانواده (بر اثر كوچ اجباري نظام حاكم بر عراق) به ايران آمديم و با اينكه در دانشگاه مشهد قبول شده بودم آنرا رها كردم و براي ادامه تحصيل به حوزه قم آمدم چون بنده از سال 1347 ه_.ش مشغول تحصيل در حوزه و دبيرستان بودم.

در حدود سالهاي 1354-1355 در بحث هاي خارج اساتيد بزرگوارم آقايان: مرحوم شيخ كاظم تبريزي، شيخ حسين وحيد خراساني،

شيخ جواد تبريزي حفظهم الله تعالي شركت نمودم.همزمان با درس و تدريس در كار تحقيق و تأليف به جهت علاقه شديدي كه داشتم مشغول بودم.

خليفه نيشابوري، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(750 -690 ق)، مترجم. وى اهل نيشابور بوده و چنانكه دكتر شفيعى كدكنى در مقدمه ى «تاريخ نيشابور» تصريح دارند، به سال 717 ق در تبريز بوده و در خدمت محمود بن عمر نجاتى نيشابورى، از اديبان برجسته ى عصر، به تلمذ اشتغال داشته است. خليفه تاريخ مفصل و چند جلدى نيشابور ابن البيع الحاكم را ترجمه و تلخيص كرد. اين كتاب چند بار چاپ شده است كه بهترين چاپ آن به وسيله دكتر شفيعى با مقدمه و تعليقات مفصل نشر يافته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (783)، تاريخ نيشابور (47 -43).

خليقي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: 1326 ق.، قريه ى ماسان (از توابع كامياران).

درگذشت: 17 ارديبهشت 1362، سنندج.

ملا حسن خليقى، فرزند عبدالخالق كوله ساره اى، پس از رسيدن به سن تميز قرآن و مقدمات فارسى و عربى را در محضر پدرش آغار كرد و پس از مدتى براى كسب دانش بيشتر به قريه آفريان سفلى رفت و در حضور ملا فيض الله زردويى تلمذ نمود. چندى بعد مجددا به زادگاهش ماسان بازگشت و نزد پدر به تكميل معلومات پرداخت. به موازات تحصيل، به مطالعه و تحقيق در منثوى مولانا جلال الدين رومى مشغول گرديد. در اين مورد از عبدالقادر مولانايى كه استاد مثنوى دان بود استفاده و به ويژه اشعارى را از مثنوى حفظ كرد، علاوه بر اشعار مولوى آثار سعدى و حافظ و متونى از كليله و دمنه و تاريخ معجم و كتب ادبى ديگر را به خاطر سپرد، تا اينكه به كمك و راهنمايى هاى پدرش در ادبيات فارسى پيشرفت نمود و براى تكميل تحصيلات راهى سنندج شد و با سيد عنايت الله هويه اى ملاقات كرد. همراه با ايشا

ن به قريه ى هويه رفت و مدتى در محضر او علوم پايه (صرف و نحو و منطق و غيره...) را فراگرفت. بعد به ماسان مراجعت و در بين راه گذارش به قريه ى دولاب ژاورود افتاد و در آنجا نيز چند ماهى در خدمت ملا غفور دولابى استفاده نمود. آنگاه به ماسان بازگشت و نزد پدرش كتاب جمع الجوامع را در اصول به اتمام رسانيد و به منظور ادامه و تكميل علوم و اخذ اجازه ى افتاء و تدريس به سنندج رفت و چندى نزد ملا حبيب الله كاشترى و ملا عبدالمجيد اصولى كسب فيض نمود و عاقبةالامر در مدرسه ى مسجد ملا جلال سنندج از محضر حاج ملا محمد مدرس گرجى اجازه گرفت و ملا عبدالعظيم مجتهد و ملا محمد مفتى و شيخ كاشترى و ساير استادان اجازه او را تصديق و مهر تاييد زدند. آنگاه به ماسان بازگشت و پس از توقف كوتاهى به سمت مدرس و امام قريه نجف آباد منصوب و مشغول تدريس گرديد. چند سال بعد در قريتين سرچى و ديرمولى (يكى پس از ديگرى) مدرس شد و با جديت به حل مسائل شرعى رفع اختلافات مسلمانان مى پرداخت. بعدها نيز يازده سال در قريه كوله ساوه ورمشت (ناحيه گاورود) در خدمت مردم بود و عاقبت به زادگاهش ماسان رفته اداره ى مدرسه و قضاوت حوزه ى علميه ى ماسان را بر عهده گرفت. در اواخر عمر به علت كهولت سن به سنندج نقل مكان نمود و در آنجا سكونت گزيد.

ملا حسن خليقى سال ها به كار تدريس مشغول بود يه ويژه تحفه شيخ ابن حجر و صحيحين بخارى و مسلم (فقه و حديث) را تدريس مى كرد و تعليقاتى بر

آنها دارد.

ملا حسن خليقى در هفدهم ارديبهشت ماه 1362 دار فانى را وداع و پيكرش در بهشت محمدى سنندج دفن گرديد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

خليقي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فارماكولوژى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى از دانشگاه تهران در سال 1342، دكتراى تخصصى فارماكولوژى از داشنگاه مشهد در سال 1354 و فوق تخصص نوروفارماكولوژى از دانشگاه جورج تاون در سال 1358.

مرتبه علمى:

استاديار فارماكولوژى در دانشگاه مشهد از سال 1357 تا سال 1365 و دانشيار فاركومالوژى در دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1365.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى الكتروليت هاى سرم در ماه مبارك رمضان در افراد روزه دار، بررسى حساسيت ها و عوارض داروئى در دندان پزشكى، كاهش ترشح بزاق در مصرف داروها، آنتى بيوتيك هاى بتالاكتام و مقايسه اثرات فارماكولوژيكى و عوارض آنها در دندان پزشكى و تدريس دورس فارماكولوژى و نورفاماكولوژى در دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فارماكولوژى عمومى و تخصصى و نوروفارماكولوژى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 30، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

فارماكولوژى تخصصى و بالينى و پژوهش در نوروفارماكولوژى، مقايسه اثرات ضد تشنجى مشتقات بنزوديازپين با فنوباربيتال در روى موش آزمايشگاهى، داروهاى سيستم عصبى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خليلي يزدي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى پوستى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه مشهد در سال 1338، دكتراى تخصى پوست از دانشگاه مشهد در سال 1351، فوق تخصص پاتولوژى از دانشگاه پاريس در سال 1359.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1343 تا سال 1346، دانشيار داشنگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1346 تا سال 1345 و استاد دانشگاه

علوم پزشكى مشهد از سال 1364.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

شيوع بيمارى سالك در مشهد، شيوع بيمارى گال در بين جنگ زده گان ساكن مشهد، تدريس دروس بيماريهاى پوستى و آميزشى در دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

شيمى فيزيولوژى پوست.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

پزشكى (پوست).

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خليلي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1350 -1272 ش)، روزنامه نگار، نويسنده و مترجم. در نجف متولد شد. وى مقدمات علوم عربى و ادبى را در همان شهر فراگرفت. به دنبال پيدايى نهضت ضد انگليسى در عراق به مبارزه عليه انگليسى ها پرداخت و از طرف آنها به اعدام محكوم شد ولى، از عراق به ايران گريخت و در روزنامه ى «رعد» مشغول به كار شد. پس از فرار سيد ضياءالدين مدير روزنامه ى رعد، از ايران، خليلى روزنامه «اقدام» را بنيان گذاشت، كه چندين بار به خاطر قلم تند و گزنده ى آن توقيف شد. او در تهران درگذشت. آثار وى: «ترجمه ى قسمتى از شاهنامه»، به عربى؛ «ترجمه ى بيت به بيت بيشتر كليات سعدى»، به عربى؛ «روزگار سياه»؛ «اسرار شب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (229 -226 /1)، شرح حال رجال (130 -129 /6)، مولفين كتب چاپى (650 -647 /3).

خليلي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خليلي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين خليلي

محل تولد : بهشهر

شهرت : خليلي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/6/1

زندگينامه علمي

در سن 6 سالگي وارد دبستان زادگاه خود شدم و در سن 18سالگي موفق به اخذ ديپلم تجربي شدم. در سن 19 سالگي(1365 شمسي) با قبولي در امتحان ورودي حوزه علميه قم، وارد حوزه شده و در مدرسه علميّه منتظريه (حقاني) سطح 1 و مقدمات را سپري نمودم. سپس مشغول فراگيري دروس سطح 2 شده و در سال 1375-1376 همه امتحانات كتبي و شفاهي، اصلي و جنبي حوزه تا پايان سطح 3 را به پايان بردم. در همين حال در فوق ليسانس مدرسي الهيات و معارف اسلامي(گرايش كلام و فلسفه) مركز تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شده و آنگاه در سال 1379 در امتحان ورودي كتبي دكتراي تخصصّي كلام در دانشگاه مذكور با حيازت رتبه ششم، حدّ نصاب بورسيه تحصيلي كسب نمودم كه بنابه دلائلي ادامه تحصيل در دكترا را واگذار نمودم. در همين زمان تدريس سطوح مختلف دروس حوزوي از مقدمات شروع نموده و به طور خصوصي و سپس بطور رسمي در مدارس حوزه ادامه دادم. از سال 1372 هم تبليغ و سخنراني را در استانهاي مختلف كشور در ايام تبليغي آغاز نموده و هم اكنون نيز ادامه دارد.

تأليف چند كتاب و ترجمه و تحرير برخي كتب ديگر نيز از جمله توفيقات حقير بوده است. مدرك سطح 3 و سطح 4 حوزه را نيز دريافت نموده و

هم اكنون به عنوان عضو هيئت علمي مدرسه امام خميني(ره) در مركز جهاني علوم اسلامي مشغول تدريس هستم.

خليلي فر، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1299.

درگذشت: 16 فروردين 1359، تهران.

حسين خليلى فر، فرزند شيخ ابراهيم خليلى از وعاظ گيلان و از همرزمان ميرزا كوچك خان جنگلى، بود. حسين خليلى فر تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در رشت به پايان رسانيد و جهت ادامه ى تحصيل در دانشسراى مقدماتى كشاورزى كرج ثبت نام نمود و پس از اتمام دوره ى دانشسرا با اخذ مدال علمى حائز رتبه ى اول گرديد و سپس تحصيلات خود را در رشته ى تاريخ و جغرافيا در داشسراى عالى ادامه داد و در سال 1322 موفق به اخذ ليسانس در رشته ى تاريخ و جغرافيا گرديد.

از مهر ماه سال 1323 از طرف وزارت فرهنگ وقت به دبيرى دبيرستان هاى اهواز منصوب و شروع به كار نمود. در سال 1325 به رياست فرهنگ خرمشهر منصوب گشت و پس از پنج سال خدمت در آن شهرستان به تهران منتقل شد و مسئوليت اداره ى تأليف و ترجمه در اداره ى كل نگارش را به عهده گرفت.

در سال 1330 همزمان با اوج گيرى مبارزات ملى براى با انتشار مجله ى «دانستيها» گام هاى مؤثرى در تنوير افكار عمومى برداشت.

به موازات فعاليت هاى سياسى در امور آموزشى و تأليف كتاب هاى درسى و شركت در مجامع بين المللى مخصوصا در رشته ى جغرافيا آثار ارزنده اى از خود به يادگار گذاشته است. وى همچين در نخستين كنگره ى جغرافيدانان ايران شركت داشت.

آثار خليلى فر به شرح زير است: ترجمه ى كتاب اكتشاف درياها (از رنه لنگدره)؛ تأليف كتاب جغرافيا از قديم تا امروز (1330)؛ انتشار «سالنامه ى فرهنگ خرمشهر» از 1324 مدت پنج سال، انتشار مجله ى «دانستنيها» از سال 1330 كه

خود صاحب امتياز آن بوده است، كتاب جغرافياى كلاس هاى چهارم و پنجم ابتدايى؛ كتاب جغرافياى سه ساله راهنمايى تحصيلى؛ مشاركت در تأليف كتاب هاى دروه ى دبيرستان؛ تأليف جغرافيا براى دانشسراها و كلاس هاى تربيت معلم.

حسين خليلى فر، صبح روز شانزدهم فرودرين 1359 پس از يك دوره طولانى بيمارى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

خمامي زاده، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر خمامي زاده يكي از دانشمندان معاصر گيلان است . اوبه مشاغل همچون معلمي ودبيري اشتغال داشته است . وي در حال حاضر كتابدار كتابخانه ملي گيلان است .گروه : علوم انسانيرشته : كتابداريتحصيلات رسمي و حرفه اي : جعفر خمامي زاده درسال 1308 شمسي پادرمدرسه گذاشت . وقتي كه او كلاس ششم ابتدايي بود ، امتحانات به صورت استاني برگزار شد .خاطرات و وقايع تحصيل : جعفر خمامي زاده نقل مي كند كه درامتحان شفاهي جغرافيا ، نقشه اي كه روي تابلو بود ، نقشه گنگ (نامفهوم ) بود . يعني قاره ها سياه و رودخانه ها سفيد بوده و چيزي روي آن نوشته نشده بود و خودمان بايد درهمان نقشه ، كشورها و يا رودخانه ها و يا شهرها را مشخص مي كرديم .استادان و مربيان : يكي از معلمان جعفر خمامي زاده دردوران ابتدايي ، سيد آقا بزرگ شوشتري است كه با عبا و عمامه سركلاس مي آمدند . يكي ديگراز دبيران او دردوران دبيرستان ، سيد محمد تائب بود كه تعليمات ديني و عربي تدريس مي نمودند .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : جعفر خمامي زاده روزگاري دردبيرستان شهيد بهشتي (شاهپور سابق) تدريس مي كرد .مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : دبيرستان فرهنگيان يكي از مراكزي است

كه جعفر خمامي زاده درتاسيس آن شركت داشته و از بانيان آن به شمار مي آيد . اين دبيرستان به همت فرهنگي ها ي رشت و با هزينه شخصي كساني همانند جعفر خمامي زاده بنا شده است .آرا و گرايشهاي خاص : جعفر خمامي زاده بر اين باوراست كه درگذشته شاگرد اول هاي دانشگاه ها غالبا از گيلان بودند . امروزه متاسفانه اين طور نيست تا يكي دوسال قبل ما از اين نظر درتبه هاي نزديك به آخر استان ها بوديم . الان درزماني كه دانش آموزان كشور ما درالمپياد ها شركت مي كنند و مقام مي آورند ، من نديده ام كه كسي از گيلان دراين المپياد ها شركت كرده باشد . ا واميدوارست كه گيلان بازهم دررده هاي بالاي علمي مقامش را حفظ كند .آثار : ترجمه برنج گيلان ويژگي اثر : اين كتاب تاليف رابينواست2 ترجمه درياي خزر ويژگي اثر : اين كتاب پايان نامه آقاي دكتر مفتخم پايان است كه خمامي زاده به هنگام برگرداندن به فارسي چيزهايي به آن افزوده است3 ترجمه فهرست روزنامه هاي فارسي ويژگي اثر : اين كتاب تاليف رابينو است4 ترجمه كتاب ولايات دارالمرز ايران _گيلان ويژگي اثر : وجه تسميه اين كتاب آن است كه اعراب پس ازشكست ايرانيان و فتح بقيه سرزمين هاي ايران تا قزوين آمدند اما نتوانستند وارد گيلان شوند و آنجا را تصرف كنند .5 ترجمه گويش گيلكي ويژگي اثر : اين

كتاب تاليف آرتور كريستن سن است6 ترجمه وضعيت نوغان درايران ويژگي اثر : اين كتاب تاليف را بينواست

خميجاني فراهاني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار رشته: زبان شناسى همگانى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

خميني، روح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رهبر و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، فقيه، عارف.

تولد: 30 شهريور 1281(20 جمادى الثانى 1320 ق. 24 سپتامبر 1902)، خمين.

درگذشت: 14 خرداد 1368، تهران، بيمارستان قلب.

روح الله مصطفوى مشهور به موسوى خمينى، فرزند سيد مصطفى موسوى از علماى آن زمان، در پنج ماهگى پدرش را از دست داد. خوانين تحت حمايت عمال حكومت وقت پدرش را در مسير خمين به اراك به شهادت رساندند. بستگان وى براى اجراى حكم الهى قصاص به تهران (دارالحكومه وقت) رهسپار شدند و بر اجراى عدالت اصرار ورزيدند تا قاتل قصاص گرديد.

دوران كودكى را تحت سرپرستى مادرش (بانو هاجر) از نوادگان آيت الله خوانسارى (صاحب زبدة التصانيف)، و نزد عمه اش (صاحبه خانم) سپرى كرد، ولى در پانزده سالگى هم مادر و همه عمه اش را از دست داد.

از نوجوانى به تحصيل معارف روز و علوم مقدماتى و سطح حوزه هاى دينيه و از جمله ادبيات عرب، منطق و فقه و اصول پرداخت و نزد معلمين و علماى منطقه (نظير ميرزا محمود افتخارالعلماء حاج ميرزا نجفى خمينى، آيت الله شيخ على محمد بروجردى، آيت الله شيخ محمد گلپايگانى و آيت الله عباس اراكى و بيش از همه نزد برادر بزرگترش آيت الله سيد مرتضى پسنديده) فراگرفت و در سال 1298 عازم حوزه ى علميه ى اراك شد. پس از تحصيلات بسيارى از دروس در اراك، عازم حوزه ى علميه ى قم شد. در قم در علوم فلسفه و اخلاق استادان او آيت الله محمدعلى شاه آبادى و آقا سيد ابوالحسن حكيم قزوينى و حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى بودند و علم منقول و

فقه و اصول را از محضر آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى و آقا مير سيد على كاشانى فراگرفت. ايشان در همان اوان در دروس فقه و اصول آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى و آيت الله يثربى حضور و به مراتب فقه و اصول احاطه يافت و به اجتهاد رسيد.

در سال 1339 ق. كه آيت الله عبدالكريم حائى يزدى درگذشت، آيت الله العظمى خمينى ديگر خود يكى از فضلاى و مدرسين حوزه علميه قم به ويژه در رشته فلسفه، تهذيب نفس و اخلاق گرديده بود كه بعدها در تدريس فقه و اصول فقه نيز نام آور شد. ايشان كه در همان زمان با محافل و شخصيت هاى ضد دربارى ارتباط كامل داشت، در مبارزه عليه حكومت رضاخان در حد اقتضاى سن خود كوشش نمود. ايشان عليه رژيم فرزند رضاخان نيز مبارزه و افشاگرى مى كرد و بعد از رحلت آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، آيت الله حسن بروجردى را در حد امور و مسائل يارى رساند. بعد از درگذشت آيت الله بروجردى حوزه علميه قم و محافل روحانى ديگر او را به عنوان «آيت الله خمينى» شناختند.

درسال 1340 با تشكيل انجمن هاى ايالتى و ولايتى و طرح لوايح شش گانه شاه، امام خمينى مخالفت قاطع خود را عليه رژيم آغاز كرد. با پيش آمدن واقعه خونين 15 خرداد ايشان به دنبال نطقى كه عليه رژيم ايراد نمود، دستگير و به پادگان عشرت آباد تهران منتقل شد. يك سال پس از آزادى، مجددا در مخالفت با «كاپيتولاسيون» سخنرانى ايراد كرد كه منجر به تبعيد ايشان در سيزده آبان سال 1344 به تركيه شد. پانزده سال به حالت تبعيد در نجف اشرف به سر برد. سرانجام پس از شهادت پسرشان- آيت الله

سيد مصطفى خمينى- به دست رژيم و پس از آن كه از عراق به پاريس رفت و با فرار شاه، در 12 بهمن 1357 با ورودشان به خاك ميهن، استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى را براى مردم ايران به ارمغان آوردند و در 22 بهمن ماه 1357 با حمايت توده هاى ميليونى مردم رژيم شاهنشاهى در ايران را سرنگون ساخت و براى نخستين بار در ايران حكومت جمهورى اسلامى را برقرار ساخت و به عنوان «امام» همه مسلمانان جهان به رسميت شناخته شد. امام خمينى ده سال پس از تأسيس جمهورى اسلامى در ايران و هدايت انقلاب اسلامى در اين مدت در چهاردهم خرداد سال 1368 در تهران درگذشت.

از آثار ايشان ميتوان به اين عنوان ها اشاره نمود: شرح دعاى سحر (به عربى، ترجمه سيد احمد فهرى)، شرح حديث رأس الجالوت (تأليف 1348)، حاشيه امام بر شرح حديث رأس الجالوت، حاشيه بر شرح فوائد الرضويه، شرح حديث جنود عقل و جهل، مصباح الهداية الى الخلافة والولاية، حاشيه بر شرح فصوص الحكم، حاشيه بر مصباح الانس، شرح چهل حديث (اربعين حديث)، سر الصلوة (صلاة العارفين و معراج السالكين)، آداب نماز (يا آداب الصلوة)، رسالة لقاءالله، حاشيه بر اسفار، كشف الاسرار (در اسرار هزار ساله حكمى زاده، چاپ سوم 1363 ق.)، انوار الهداية فى التعليقة على الكفاية، بدايع الدرر فى قاعدة نفى الضرر، رسالة الاستصحاب، رسالة فى التعادل و التراجيع، رسالة الاجتهاد و التقليد، مناهج الوصول الى علم الاصول (دو جلد)، رسالة فى الطلب و الارادة، رسالة فى التقية، رسالة فى قاعدة من ملك، رسالة فى تعيين الفجر فى اليالى المقمره، كتاب الطهارة (چهار جلد)، تعليقه على العروة الوثقى، مكاسب محرمه (دو

جلد) تعليقة على وسيلة النجاة، رسالة نجاةالعباد)، حاشيه بر رساله ارث، تقريرات درس اصول آيت الله العظمى بروجردى، توضيح المسائل (رساله عملية)، مناسك حج، تحرير الوسيله (دو جلد)، كتاب البيع (پنج جلد)، تقريرات دروس امام خمينى، كتاب الخلل فى الصلوة، حكومت اسلامى يا ولايت فقيه، جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، تفسير سوره حمد، استفتائات، ديوان شعر، نامه هاى عرفانى، پيامها، سخنرانيها، مصاحبه ها و احكام و نامه ها (بيست و دو جلد)، وصيت نامه ى سياسى الهى، المكاسب المحرمة (عربى، 1381 ق.)، تهذيب الاصول (عربى، دو جلد تقرير امام و تحرير جعفر سبحانى، 1380 -1375 ق.).

حضرت آيةاللَّه العظمى امام سيد روح اللَّه موسوى خمينى 20 جمادى الثانى 1320 (ه.ق.) در خمين در يك خانواده روحانى به دنيا آمد. والدايشان- آيةاللَّه سيد مصطفى خمينى- در اواخر 1320 در سن 47 سالگى به وسيله فئودالها شهيد شد.

امام، تحت تربيت عمه و مادر دلسوز و مراقبت هاى برادر بزرگوارش آيةاللَّه پسنديده رشد كرد. و پس از تحصيلات مقدماتى در خمين در 1339 عازم حوزه علميه اراك شد و سپس در 1340 در محضر آيةاللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائى به قم عزيمت كرد. او در 1345 ه.ق. سطوح عاليه را طى كرده و در محضر درس مؤسس حوزه- آيةاللَّه حائرى حضور يافت. پس از رحلت مرحوم حائرى در 1355، به عنوان استادى گرانقدر و مجتهدى عالم در حوزه درخشيد. وى در كنار فقه و اصول به تحصيل پرداخت و از محضر آيةاللَّه شيخ محمد على شاه آبادى عارف كامل، بهره هاى روحى فراوانى برد. آوازه شهرت وى به عنوان يك استاد مسلم و صاحب شيوه تدريس و تعليم، طلاب بيشمارى را گرد او جمع كرد. درس اخلاق

و روش تدريس و تعليم وى كه موجد روح فداكارى و شجاعت و تعهد و تقوى در طلاب ميشد، موجب تحول عظيمى در حوزه و منجر به تعطيلى درسش از طرف ديكتاتور وقت- رضاخان- گرديد. پس از سقوط رضاخان، اين درس مجددا در فيضيه آغاز گشت.

در سال 1364 ه.ق. همزمان با ورود آيت اللَّه بروجردى، بزرگترين كرسى تدريس حوزه علميه به وى اختصاص يافت. مسجد سلماسى و مدرسه فيضيه شاهد حضور انبوهى از مشتاقان معرفت و دهها مجتهد اصولى، اديب و مفسر در محضرش گشت. او در مسند اجتهاد و فتوى نشست و ميليونها تن به عنوان مقلد و پيرو، سر به فرمانش نهادند و در انتظار صدور حكم و فتوايش نشستند.

در سال 1340 ه.ش. با تشكيل انجمنهاى ايالتى و ولايتى و طرح لوايح ششگانه شاه- كه خود وسيله اى براى تثبيت حكومت امريكا در ايران بود- مخالفت جدى و قاطع نمود. حادثه 15 خرداد 1341 پيش آمد كه هزاران نفر از مسلمانان انقلابى آماج گلوله هاى سفاكان پهلوى گشتند و خود ايشان به دنبال نطقى كوبنده در مدرسه فيضيه به پادگان عشرت آباد منتقل و زندانى شد. ولى پس از يك سال آزاد و هنگام بازگشت به قم در مخالفت با كاپيتولاسيون سخنرانى رسوا كننده اى در مسجد اعظم ايراد كرد كه منجر به تبعيدش در 13 آبان 1342 به تركيه گرديد. پس از مدتى به نجف منتقل و قريب 15 سال اجبارا در حوزه نجف اقامت گزيد. و از همانجا عهده دار رهبرى فكرى و ارشادى مردم بود و در فرصت هاى مناسب اعلاميه هاى لازم را صادر مى كرد. در 1356 ه.ش. به مناسبت شهادت فرزند برومندش آيةاللَّه مصطفى خمينى مجالس

ترحيم باشكوه و خونينى برپا گشت كه شخصيت امام را بيشتر مطرح و موجب انتقال ايشان به پاريس گرديد. و اين در حالى بود كه احساسات مذهبى مردم به اوج خود رسيده و كنترل از دست رژيم خارج گشته بود و شاه از ايران خارج شده و اساس حكومت اسلامى به رهبرى امام و فداكارى مردم مسلمان در ايران پايه ريزى شده بود.

آثار و تأليفات گرانبهايى از معظم له در اختيار محافل علمى است كه از آن ميان مى توان از «تحرير الوسيله كتاب الصلوة، كتاب المكاسب، كتاب الطهاره، كتاب الخلل، كتاب البيع (در 5 جلد)، مصباح الهداية (شرح دعاى سحر)، چهل حديث برگزيده در اخلاق و عرفان و...» را نام برد و اكنون دعاى ميليونها تن از مسلمانان و مستضعفين جهان اين است:

خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدى خمينى را نگه دار!

(1410 -1320 ق)، عالم، فقيه، مرجع تقليد، بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، عارف و شاعر. در خانواده اى روحانى در شهر خمين متولد شد. پدرش در چهل و هفت سالگى به دست مالكين محلى كشته شد و امام تحت سرپرستى و حضانت عمه و مادر و برادرش آيت اللَّه پسنديده قرار گرفت. تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش آموخت و در سال 1339 ق براى ادامه تحصيل رهسپار اراك شد. پنج سال در آنجا اقامت كرد و تا سطوح عاليه را خواند. با عزيمت آيت اللَّه حائرى يزدى در سال 1340 ق به قم و بنا نهادن حوزه ى علميه، در ساذل 1345 ق به قم رفت و به تحصيل فلسفه و حكمت مشغول شد. فلسفه را از آيت اللَّه شيخ محمدعلى شاه آبادى فراگفت. سپس به تحصيل دروس خارج از سطح پرداخت و

از محضر آيت اللَّه حائرى كسب فيض كرد و به درجه ى اجتهاد رسيد. وى از محضر مى رسيد على يثربى و حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى و آقا ميرزا على اكبر حكمى يزدى و حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و حاج شيخ محمدرضا نجفى مسجد شاهى و آقاميرزا محمدعلى اديب تهرانى و حاجى سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه بروجردى و حاج سيد محسن امين و حاج شيخ عباس محدث قمى و سيد ابوالقاسم دهكردى اصفهانى و حاج شيخ محمدتقى بافقى بهره مند گشت و اينان از مشايخ وى بودند. امام خمينى از سال 1368 ق به تدريس «كفايه» و «منظومه» و «اسفار» و فقه و اصول پرداخت. وى علاوه بر علوم عقلى و نقلى، تحصيل علم اخلاق را جزو دروس تحصيلى طلاب خود قرار داده بود، و از ديرباز به تدريس اخلاق مشغول بود. در دوره ى رضاخان درس اخلاق ايشان مدتى تعطيل شد و پس از سقوط رضاخان، اين درس مجدداً در مدرسه ى فيضيه داير گشت. وى علاوه بر مدرسه ى فيضيه، در مسجد سلماسى نيز تدريس مى نمود. در سال 1340 ش كه تشكيل انجمنهاى ايالتى و ولايتى و لوايح ششگانه شاه مطرح شد، با مخالفت جدى امام روبه رو گرديد و در نتيجه حادثه ى پانزده خرداد 1342 ش پيش آمد. امام به پادگان عشرت آباد منتقل و زندانى شد و پس از چندى آزاد گرديد و به قم مراجعت كرد. مخالفت ايشان با مسئله كاپيتولاسيون و سخنرانى وى در مسجد اعظم سبب شد كه معظم له به تركيه تبعيد شود. پس از مدتى به نجف منتقل گشت و قريب پانزده سال در نجف اقامت گزيد. از همين زمان عهده دار رهبرى مبارزات سياسى شد

و در هر فرصتى با صدور اعلاميه هايى مردم را به مبارزه ى تهييج مى كرد. با درگذشت ناگهانى فرزند ايشان حاج سيد مصطفى خمينى در سال 1356 ش و برگزارى مراسم سوگوارى، تبليغات عليه دستگاه هيئت حاكمه را دنبال كرد. به تدريج دامنه ى تظاهرات به خيابانها كشيده شد. در اين زمان امام از نجف به پاريس رفت و مبارزات عليه شاه اوج گرفت و شاه مجبور به ترك كشور شد و امام به ايران بازگشت و جمهورى اسلامى را بنا نهاد و رهبرى حكومت اسلامى ايران را تا 14 خرداد ماه سال 1368 ش كه جان به جان آفرين تسليم كرد، خردمندانه عهده دار بود. پيكر پاك وى با مراسم با شكوهى در محلى كه اكنون به نام مرقد مطهر معروف است دفن گرديد. امام خمينى از آغاز جوانى به شعر و شاعرى پرداخت. از آثار وى: «كشف الاسرار»؛ «تحرير الوسيله»؛ «كتاب الصلوة»؛ «كتاب المكاسب»؛ «تهذيب الاصول»؛ «كتاب الطهارة»؛ «كتاب الخلل»؛ «كتاب البيع»، در پنج مجلد؛ «مصباح الهداية»؛ «چهل حديث برگزيده در اخلاق»؛ «آداب نماز»؛ «مجموعه ى اشعار»، كه پس از رحلت ايشان در دسترس عموم قرار گرفت.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (187 -185)، الذريعه (52 / 22 ،123 / 21 ،13 / 18 ،69 / 13)، سخنوران نامى معاصر (347 -340 / 1)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 3، ص 15 -1)، گنجينه ى دانشمندان (29 -12 / 8)، مؤلفين كتب چاپى (232 -231 / 3).

خميني، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجت الاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج آقا مصطفى خمينى فرزند ارجمند زعيم الشيعه آيت اللَّه العظمى نايب الامام خمينى مدظله العالى يكى از افاضل بنام و مدرسين والامقام حوزه علميه نجف اشرف و حوزه

قم بوده اند كه در سن جوانى به مرگ مشكوك و اجل غير غير طبيعى از دنيا رفت و جهان علم و فضل را در سوگ خود نشانيد معظم له در دوازدهم ماه رجب المرجب 1349 قمرى در شهرستان علمى و مذهبى قم به دنيا آمد و در بيت علم و تقوى پرورش يافته و پس از دوران كودكى و خواندن دروس ابتدائى به خواندن مقدمات و ادبيات پرداخته و دروس سطوح را از محضر آيات و مدرسين بزرگوارى چون آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه صدوقى و آيت اللَّه سلطانى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالجواد اصفهانى استفاده نمود و با آن قريحه سرشار و هوش و استعداد فطرى كه مخصوص بيت جليل اوست در مدت كوتاهى از سطوح فارغ شده و در سن بيست و يك سالگى به درس خارج فقه آيت اللَّه العظمى بروجردى و درس اصول والد ماجدش و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد شركت و از خرمن علوم آنان بهره هاى وافى برده و كم كم مشاربالبنان گرديده و خود حوزه درس مستقلى تشكيل و عده چشمگيرى به حوزه درس معقول و منقولش حاظر و از بيانات ايشان استفاده نموده تا در روز سيزدهم آبانماه 1343 برابر سوم ماه رجب 1384 قمرى ايشان را عمال سفاك رژيم منحوس پهلوى و عوامل سازمان امنيت (به قول خودشان) در منزل حضرت آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله غفلتا دستگير و به شهربانى برده و از آنجا به تهران و به زندان (قزل قلعه) منتقل نمودند.

اما داستان دستگيرى ايشان برخلاف تفسير بعضى از مغرضين از اين قرار است. چون در نيمه شب مزبور نايب الامام والد معظم ايشان را از قم مأمورين ساواك به

امر مستقيم دربار و اربابانشان به تهران و يكسره به تركيه تبعيد نمودند فرزند برومند مذكورش صبح آنروز براى مذاكره و مشاوره به منزل حضرت آيت اللَّه مرعشى نجفى مدظله آمدند و چون منزل نايب الامام در محاصره مأمورين ساواك بود و آن مرحوم هم تحت مراقبت شديد آنها بودند به مجرد ورودشان به منزل آقاى مرعشى منزل در محاصره عمال دولت از پليس و سازمانيها و غيره قرار گرفت و آيت اللَّه مرعشى ميهمان عزيز خود را به اندرون برده و هنوز چند لحظه اى نگذشته و مذاكره اى نشده كه دژخيمان و جلادان بدتر از لشكر چنگيز بدون در زدن از ديوار و بام منزل هجوم آورده كه آقازاده را دستگير كنند آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى روحى فداه پيش آمده و فرياد زدند چه مى خواهيد گفتند فلانى پسر فلانى را فرمودند ايشان ميهمان من است و من نمى گذارم ميهمان مرا ببريد گفتند دستور بردن شما را نداريم وگرنه مى برديم. پس خواستند به اطاق مخصوص آقا وارد شوند. آقا جلوى آنها را گرفت پس آن بيشرفها از خدا و پيامبر (ص) شرم نكرده و از آن پيرمرد نورانى و مرجع بزرگوارى كه مبتلا به چندين كسالت قلب و فشار خون و قند و اعصاب بودند و هنوز هستند (عافاه اللَّه) از پله هاى اطاق به ميان حيات منزل انداخته و آقازاده عزيز را در حالى كه ميزبانش بيهوش افتاده بود جلب نموده و به شهربانى برده و از آنجا به تهران و زندان قزل قلعه برده و مدت پنجاه و هفت روز در آنجا بازداشت و سپس در روز سه شنبه 24 ماه شعبان مطابق هشتم دى ماه 1332 شمسى آزاد و

به قم آمده و پس از يك روز مجددا جلب و تبعيد به تركيه خدمت والد بزرگوارشان شدند.

اما از آن طرف ميزبان گرامى ايشان آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى كه چند ساعتى بيهوش بودند چندين روز به واسطه اين حادثه فشار خونشان بالا رفته و به خطر افتاده و از طرف پزشكان ممنوع الملاقات شدند و ايشان پس از اندكى بهبودى كرارا مى فرمودند دوست داشتم مرا ببرند و ميهمان مرا نبرند.

آيت اللَّه زاده خمينى حدود ده ماه در خدمت والدشان در تبعيدگاه تركيه بسر برده و از ابحاث خصوصى علمى والدش استفاده مى نموده تا در تاريخ نهم جمادى الثانى 1385 قمرى از تركيه به عراق تبعيد و با استقبال گرم حوزه علميه نجف اشرف وارد به حرم اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام باب مدينه علم گرديده و رحل اقامت افكند و به تدريس فقه و اصول پرداخته و جمع كثيرى از فضلاء نجف اشرف از محضرش استفاده نموده تا در هفتم ذى قعده 1397 به مرگ مشكوكى از دنيا رفته و جهان فضل را غرق ماتم نموده و در حوزه هاى علمى نجف و قم را در سوك خود نشانيد. نويسنده كه از قديم افتخار دوستى و ارادت و علاقه به آن شهيد بزرگوار را داشتم و در محرم و صفر 1390 قمرى كه از راه قطر به سوريه و از آنجا به عراق و نجف مشرف شدم مكرر توفيق ديدارشان را يافته و از ضيافت گرم ايشان برخوردار شدم بعد از نماز مغرب و عشاء شب هشتم ذى قعده كه عازم منزل بودم از جائى خبر نداشتم درب صحن مطهر به يكى از دوستانم برخورد كرده خبر ناگهانى اين ضايعه اسفناك

را داد پايم لغزيده و حال شوكى دست داد و هرگز باور نمى كردم كه نخل شكوفاى علم و فضل و صداقت و اخلاق و محاسن آدابى چون آيت اللَّه حاج آقا مصطفى خمينى عزيز در بهار زندگى به زمين افتاد و ستاره درخشان و چراغ فروزانى مانند او به اين زودى غروب و يك جهان فضل و دانش را با خود به گور برد.

يا كوكباً ما كان اقصر عمره

و كذا تكون كواكب الاسحار

در مرگ و شهادت اين بزرگوار موج عجيبى سراسر ايران و بالخصوص در نجف و قم و تهران برخاست و طليعه انقلاب ايران گرديد و در واقع شهادت ناگهانى ايشان موجب حيات و نجات ايران و ملت محروم و مستضعف ايران از زير بار استعمار و رژيم شاهنشاهى و دربدر و آواره شدن پهلوى گرديد.

به مجرد شيوع اين فاجعه بازارها و كليه دكاكين قم و تهران و ساير بلاد بسته و حوزه هاى علمى تعطيل و مجالس سوگوارى و فاتحه تشكيل و عموم مردم با دل سوزان و ديدگان اشك آلود شركت و صداى گريه و ناله مردم به خصوص علماء و فضلا و محصلين علوم دينيه بلند و همه مى گفتند خدا به داد دل نايب الامام رسيده و صبر جزيل و اجر جميل مرحمت فرمايد.

شرح اثر اين حادثه بسيار و در كتاب (شهيدى ديگر از روحانيت) منعكس و ثبت مى باشد خلاصه در تمام ايران مجالس عديده منعقد و به ياد آن بزرگوار اشك مى ريختند. در آن هنگام سيل تلگرافات تسليت از همه طبقات حتى از ياسر عرفات رهبر انقلابى فلسطينى محضر امام مخابره شده مراتب همدردى و تاثر عميق خود را ابلاغ نمودند.

آثار علمى آنجناب:

1- يكدوره

كامل بيع در ده مجلد

2- كتابى در مبحث اجاره- اين كتاب در يورش مأمورين شاه به منزل نايب الامام (خمينى) در قم به ضميمه صدها كتاب خطى ديگر از تاليفات امام و غيره به يغما برده شد.

3- كتابى در مبحث نكاح

4- حاشيه بر عروه الوثقى مرحوم علامه طباطبائى سيد محمدكاظم يزدى

5- كتاب اصول از اول تا مبحث استصحاب

6- تفسير قرآن در حدود چهار هزار صفحه ناتمام

7- حاشيه اى بر اسفار

مبارزات فقيد سعيد و قربانيهاى آن

مرحوم آيت اللَّه حاج آقا مصطفى رحمه اللَّه. در مبازرات ايران از سال 1341 شمسى يكى از افراد فعال و پركار و متحرك روحانيون يود و در به حركت درآوردن نيروهاى اصيل و فعاليت و كوششهاى طاقت فرسائى داشت.

در سال 1342 شمسى بعد از دستگيرى والد بزرگوارش در اثر هجوم وحشيانه جلادان شاه يكى از فرزندانش را از دست داد و نيز در حمله ديگرى كه دژخيمان دربار در سيزدهم آبانماه 1343 به منزل ايشان نمودند فرزند خردسال ديگرش كشته شد.

آن مرحوم بارها مى فرمود كه در راه آزادى كشته هاى بسيار خواهيم داد و بالاخره پيروزى ثمره پايدارى است.

مزار آن شهيد مجاهد

چون آن فقيد دانشمند به مرگ غير مترقبه ناگهانى مشكوكى از دنيا رفت و جنازه اش با يك دنيا تاثر از نجف براى تغسيل و تجديد عهد با جدش حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه السلام حمل به كربلا و پس از غسل با آب فرات و طواف در حرمين شريفين حضرت حسين و حضرت عباس عليهماالسلام با بيش از هفتاد اتوبوس تشيع و به نجف اشرف برگردانيده و با تجليل كم سابقه اى از عموم طبقات و تعطيل بازار كليه دكاكين نجف در معيت حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله و تمام

مراجع و آيات عظام نجف جز والد ماجدش كه اندكى تشيع نمودند (به اندازه تشيع هايى كه از ديگران مى كرد) به حرم مطهر حضرت اميرالمؤمنين (ع) آورده و پس از نماز خواندن آيت اللَّه خوئى و طواف حرم مطهر در ميان انبوه اشك و ناله در ايوان مطهر در مقبره علامه مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى (كمپانى) در جنب مقبره علامه حلى به خاك رفت عاش سعيدا و مات سعيدا حشره اللَّه مع السعداء والصالحين

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

خنجي، افضل الدين، ابوعبداللَّه محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(649/646 -590 ق)، منطقى شافعى. اهل خونا يا خونج مراغه بود. بيشتر ايام عمر خود را در شام و مصر گذرانيد و در مدرسه ى صلاحيه ى قاهره تدريس مى كرد و عهده دار مقام قضاوت نيز بود. از آثار وى: «كشف الاسرار عن غوامض الافكار»، در منطق كه ابن البديع بندهى و نجم الدين كاتبى قزوينى آن را شرح كرده اند؛ «الموجز».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (244/3)، سرآمدان فرهنگ (169/1)، كشف الظنون (1901 ،1486)، هديه العارفين (123/2).

خواجوي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

انترن بيمارستان هاى دانشگاه تهران، انترن بيمارستان برگن پاين آمريكا، رزيدنت راديولوژى دانشگاه پيتسبورگ آمريكا، فلوى سى تى و سونوگرافى دانشگاه بالتيمور آمريكا، گذراندن دوران سى تى اسكن، سونوگرافى و ام. آر. آى در ژاپن.

مرتبه علمى:

عضو هيئت علمى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان از سال 1357، دانشيار دانشگاه علوم پزشكى اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

راديولوژى سونوگرافى و سى تى اسكن، بررسى كيست هيداتيك به وسيله سى تى اسكن، سونوگرافى، ضايعات تراشه در مجروحين جنگ شيميايى و استاد راهنماى 6 پايان نامه دكتراى عمومى و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

راديولوژى عمومى، سونوگرافى و سى تى اسكن.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

وفور سنگ هاى صفراوى در ايران، نحوه بررسى كبد به وسيله سونوگرافى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خواجوي، ملا محمد اسماعيل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا محمد اسماعيل خواجوئي، يكي از بزرگترين دانشوران قرن دوازدهم هجري است. وي مازندراني بود اما در اصفهان به تحصيل پرداخت. از اساتيد او اطلاع دقيقي در دست نيست او ظاهراً نزد بهاء الدين محمد اصفهاني مشهور به " فاضل هندي" و ملا محمد تنكابني مشهور به " فاضل سراب" تحصيل مي كرده است. اواسط زندگي خواجوئي مقارن با حمله افغانها و محاصره اصفهان است. دراين سالها (1134–1137) ه_. ق بسياري از مردم در اثر قحطي جان سپردند و عده ديگري به دست مهاجمان افغان كشته شدند. سقوط سلسله صفويه و بروز قحطي و هرج و مرج و آشفتگي اوضاع و نابساماني وضع معيشتي مردم موجب از هم گسيختگي حوزه

بزرگ علمي، ادبي و هنري اصفهان شد. پس از فرار افغانها از ايران و فروكش كردن آتش فتنه ، آنچه باقي ماند خرابي و ويراني شهر و از دست رفتن هزاران دانشمند و نابودي صدها كتابخانه و مركز علمي بود. ملا اسماعيل خواجوئي از معدود كساني بود كه با همت والاي خود كمر به احياي حوزه علمي اصفهان زد و با رونق بخشيدن به مدارس علميه و برپايي جلسات درس و تاليفات بسيار، بار ديگر از نابودي حتمي حوزه علمي اصفهان جلوگيري كرد. خواجوئي در فقه ، اصول، كلام، حكمت، رياضي ، هيات و ادبيات ، مهارت به سزايي داشت و از كساني بود كه فلسفه صدرايي (حكمت متعاليه) را به نسل هاي بعد انتقال داد.از او آثار علمي بسياري به جاي مانده است كه از همه مهمتر" مفتاح الفلاح" در شرح دعاي صباح، "جامع الشتات " ، " ابطال الزمان الموهوم" و " حاشيه بر اربعين" شيخ بهائي را مي توان نام برد. "ملا محمد مهدي نراقي"، "آقا محمد بيد آبادي"، "ميرزا ابوالقاسم مدرس" و "ملا محراب گيلاني" مشهورترين شاگردان خواجوئي به شمار مي روند. سرانجام اين دانشمند عاليقدر به سال 1173 ه_ ق به ديار باقي شتافت و در تخت فولاد اصفهان نزديك قبرستان فاضلان به خاك سپرده شد.در سالهاي اخير مجموعه تاريخي فرهنگي و مذهبي تخت فولاد بقعه اي بر سرمزار او بنياد نهاده است.

خواجويان، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: مطالعات اسلامى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

مدرس.

تولد: 1317، مشهد.

درگذشت: 13 آبان 1372، مشهد.

محمدكاظم خواجويان پس از گذراندن دوره هاى ابتدايى و متوسطه تحصيل، به دانشكده ى ادبيات و علوم

انسانى مشهد راه يافت و در سال 1341 به دريافت دانشنامه ى ليسانس تاريخ از آن دانشكده نايل آمد. پس از آن، با سمت دبيرى به كار در وزارت آموزش و پرورش پرداخت و مدتى در آباده ى فارس تدريس كرد و چندى بعد براى ادامه ى تحصيل به فرانسه رفت و طى سال هاى 1356 -1354 دوره هاى فوق ليسانس و دكتراى رشته ى مطالعات اسلامى را به پايان برد.

دكتر خواجويان از سال تحصيلى 1357 -1356 به تدريس در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد پرداخت و پس از پيروزى انقلاب اسلامى به گروه تاريخ دانشگاه فردوسى مشهد منتقل شد و چندى پس از آن رياست دانشكده ى ادبيات اين دانشگاه را پذيرفت. دكتر خواجويان نزديك به نه سال در اين سمت باقى بود و پس از آن نيز تا درگذشت، در سمت معاون دانشجوايى دانشگاه مشهد انجام وظيفه كرد. همزمان با آن، عضويت هيئت امناى دانشگاه هاى شمال شرق كشور را داشت و به ويژه سرپرستى شوراى برنامه ريزى گروه تاريخ وزارت فرهنگ و آموزش عالى را نيز عهده دار بود. اين شورا اقداماتى براى بهبود كيفيت وضع مقاطع كارشناسى ارشد و دكترى انجام داد.

دكتر محمدكاظم خواجويان درس هاى تاريخ صدر اسلام، تاريخ تشيع و تاريخ ائمه را در بخش تاريخ دانشكده ى مشهد تدريس مى كرد و ضمنا به امور اجرايى- ادارى دانشگاه فرودسى نيز مى رسيد. وى همچنين از نخستين سال هاى فعاليت كانون نشر حقايق اسالم در مشهد زير نظر استاد محمدتقى شريعتى به فعاليت هاى مذهبى در اين كانون پرداخت. عضويت در هيئت مديريه «انصار الحجه» (مؤسسه ى خيريه اى كه براى رسيدگى به وضع يتيمان فاليت داشت)؛ فعاليت در انجمن حمايت از زندانيان

مشهد؛ عضويت در هيئت امناى اداره ى اوقاف مشهد از ديگر فعاليت هاى اجتماعى دكتر خواجويان بود.

دكتر خواجويان در زمان رياست خويش در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى، كوشش بسيار كرد تا فضاى علمى- پژوهشى دانشكده را سرزنده نگاه دارد. بسيارى از پژوهشگران به تشويق و يارى وى به كارهاى پژوهشى پرداختند. وى همچنين نشريه اى تخصصى در زمينه ى پژوهش هاى تاريخى بنياد گذارد كه از سال 1368 با نام «فصلنامه ى مطالعات تاريخى» منتشر شد. مقالات پژوهشى وى در اين فصلنامه و نيز مجله ى «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى» مشهد به چاپ رسيده است.

دكتر خواجويان درباره ى تشيع پژوهشى انجام داد كه بنا بود در سلسله انتشارات سازمان «سمت» (سازمان مطالعه و تدوين كتاب علوم انسانى دانشگاه ها) چاپ گردد.

دكتر محمدكاظم خواجويان در تاريخ 13 آبان 1372 در مشهد به علت سكته ى قلبى درگذشت.

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: خاورشناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

خواجوئي، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از دانشمندان و مطّلعين از علوم قرآن بوده، رساله اى در تجويد بفارسى نگاشته، تاريخ تأليف 1225 هجرى مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خواجه بمي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين خواجه بمي

محل تولد : بم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/9/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد حسين خواجه بمي در سال 1347هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان بم ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1360 وارد حوزه علميه بم گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. از سوي ديگر به شوق زيارت، هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها و ادمه تحصيل در قم رهسپار حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1370 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون مرحوم آيت الله فاضل، مرحوم آيت الله شيخ جواد تبريزي، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد. استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فقه و حقوق در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1381از دانشگاه آزاد جيرفت فارغ التحصيل گرديد . و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان"احكام مربوط به گناه" دفاع كرد.

وي پس از سالها تلاش و

علم اندوزي در قم، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون به تدريس دروس معارف اسلامي در دانشگاه علوم پزشكي كرمان مشغول مي باشد. وي در طول حيات علمي خويش از امر نگارش و پژوهش غافل نمانده است و آثاري از قبيل "چگونگي ظهور الهي" و" ايمان عملي " را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

خواجه كرم الديني، مهرانگيز

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ميكروبيولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1351، دكتراى تخصصى ميكروبيولوژى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1354.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تفسير تست توبركولين قبل و بعد از تزريق واكسن G.C.B در نوزادان و جوانان، ارزيابى ميكروبى عفونت هاى ادرارى جهت انتخاب داروى مؤثر به روش كشت آنتى بيوگرام و MIC و نحوه پيشگيرى از عوارض ثانويه در جانبازان انقلاب اسلامى و بيماران تحت درمان، بررسى باكتريهاى بى هوازى اختيارى پلاك دندانى قبل و بعد از مصرف قرص سديم فلورايد، بررسى فلور ميكروبى حلق در كودكان خراسان، بررسى تب روماتيسمى و بيمارى هاى قلبى روماتيسمى اطفال و راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 23 پايان نامه دكتراى پزشكى و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ترجمه و تلخيص قسمتى از كتاب مارتين دل، ترجمه قسمت باكترى شناسى كتاب مديكال ميكروبيولوژى، ويرايش كتاب باكترى شناسى پزشكى استاد دكتر محمد ناظم، شش جزوه مختلف

باكترى شناسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 21، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

مطالعه اپيدميولوژى پسودوموناس آئروژنيوزا، بررسى 6 مورد بيماريزائى و يبريوفتوس، گزارش 383 مورد كشت مثبت براى شيگلا و مقالاتى ديگر به زبان هاى فارسى و انگليسى در زمينه هاى ميكروبيولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خوارزمي اديبي، ابوسعيد احمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 626 ق)، اديب، شاعر و خطاط. از اهالى خوارزم بود و در فصاحت و بلاغت و نگارش مهارت داشت از خوشنويسان طراز اول به شمار مى رفت و پيش از زمان ياقوت حموى مى زيست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (100 /1)، معجم الادباء (135 -131 /2).

خوارزمي، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 383 ق)، شاعر و اديب. مشهور به طبرخزى. نسبت وى بدان سبب است كه پدرش از خوارزم بود و مادرش از طبرستان. وى كه خواهرزاده ى محمد بن جرير طبرى است در خوارزم متولد شد، از زادگاهش به شام رفت و مدتى در حلب ساكن شد. در راه بازگشت در ارجان (بهبهان)، به ديدار صاحب بن عباد رفت و داستان اين ملاقات مشهور است و پس از آن به نيشابور آمد و در آن شهر مسكن گزيد و همان جا درگذشت. ابوبكر در حفظ اشعار و ايام و اخبار عرب و لغت عرب يگانه روزگار خود بود. از آثار وى: «ديوان» اشعار؛ مجموعه ى «رسايل» خوارزمى كه به داشتن محاسن بديعى ممتاز است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (52/7)، اعيان الشيعه (379 -377 /9)، تاريخ ادبيات در ايران (640 -639 /1)، تاريخ اسلام (حوادث 69 -68 /400 -381)، تاريخ نيشابور (185)، الذريعه (245 ،241 /10 ،985 ،37 /9)، روضات الجنات (193/7)، ريحانه (185 -183 /2)، سرآمدان فرهنگ (98/1)، سيرالنبلاء (526/16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 274/4)، الكامل (161/7)، كشف الظنون (902 ،770)، الكنى و الالقاب (22/1)، لغت نامه (ذيل/ ابوبكر)، معجم المولفين (120 -119 /10)، الوافى بالوفيات (196 -191 /3)، وفيات الاعيان (403 -400 /4)، هديه العارفين (57/2).

خوارزمي، ابوعلي حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 442 ق)، فقيه، اديب و شاعر شيعى. ملقب به ضرير. پدرش از مردم نيشابور بود كه به خوارزم مهاجرت كرد. حسن در اين شهر نشو و نما يافت. از جمله آثار وى: «تهذيب ديوان الادب»؛ «تهذيب اصلاح المنطق»؛ «زيادات اخبار خوارزم»؛ «محاسن من اسمه الحسن»؛ «ديوان» شعر، دو مجلد؛ «ديوان رسائل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :اعيان الشيعه (313 -312 /5)، الغدير (30/4)، كشف الظنون (108)، معجم الادباء (191/9)، معجم المولفين (296/3)، الوافى بالوفيات (272 -271 /12)، هديه العارفين (275/1).

خوارزمي، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بمياريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خواص، امير

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير خواص

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب امير خواص دوران تحصيلات ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خود يعني تهران سپري كردم .سال چهارم دبيرستان دررشته علوم تجربي ، همزمان با آغاز تحصيلات حوزوي بود از سال 62 تحصيلات حوزوي را بطور جدي در قم آغاز نمودم و در سال 72 دروس سطح را با موفقيت سپري كردم. از سال 73 تا سال 80 به مدت 7 سال در درس خارج فقه آيت الله جوادي آملي شركت نمودم.

از سال 1371 كه مشغول درس كفايه الاصول بودم وارد موسسه در راه حق شدم و درسال 1374 به موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) منتقل شدم و در سال 1375 در رشته الهيات و معارف اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد پذيرفته شدم و در سال 1381 با دفاع از رساله خود با عنوان بررسي تطبيقي سعادت از ديدگاه افلاطون ، ارسطو غزالي با رتبه ممتاز دفاع نموده و فارغ التحصيل شدم. از سال 1382 به عضويت هيئت علمي موسسه و آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) درآمدم. در سال 1383 در رشته فلسفه دين در مقطع دكترا شركت نموده و پذيرفته شدم و هم اكنون در ترم اول مشغول تحصيل هستم.

كارهاي پژوهشي را از سال 1376 آغاز نمودم و حدود 3 سال در زمينه فلسفه اخلاق به پژوهش و مطالعه پرداختم كه محصول آن ترجمه مقالاتي از دايره

المعارف فلسفه اخلاق بكر بود كه دفتر اول آن در سال 80 از سوي موسسه امام خميني(ره) منتشر شده است در سال 77 به همراه جناب آقاي اكبر حسيني كتاب دين و اخلاق را تاليف نموديم كه اين اثر براي چاپ آماده شد اما متاسفانه در پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي به مدت دو سه سالي مفقود شد و پس از مدت ها كه پيدا شد منتظر فرصتي براي به روز كردن آن و چاپ هستيم.

هم چنين كتاب منشأ دين را به همراه آقاي سيد اكبر حسيني تاليف نموده ام كه بزودي منتشر خواهد شد.

مقالات جلد دوم فلسفه اخلاق هم در حال آماده شدن است كه به همراه مقالات برخي دوستان چاپ خواهد شد.

كتابها و مقالات ديگري هم تاليف شده است كه برخي چاپ شده اند و برخي هنوز منتشر نشده اند. موضوعات و زمينه هاي تدريس اين جانب عبارتند از: فلسفه اسلامي ، كلام اسلامي، فلسفه دين، كلام تطبيقي اديان ابراهيمي و شرقي.

خوافي، فصيح الدين احمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فصيح الدين احمد خوافي مشهور به فصيح در سال 777در خانواده جلال الدين محمد خوافي كه از ديوانيان ديوان استيفاي تيموريان ، بوددر هرات به دنيا آمد و منشي گري و خطاطي را نزد پدر آموخت و آغاز ،به شاعري در او شكوفا شد . او كه از سن نوجواني شغل ديواني را آغاز كرده بود ، از سال 818 از خدمت در ديوان علاءالدين علي ترخاني به ديوان شاهرخ بهادر و بايسنقر ميرزا منتقل شدو تا سال 836 به كار خود ادامه داد .در آن سال وي مورد خشم سلطان شاهرخ و همسرش گوهر شاد خانم قرار گرفت

و محبوس شد. تا اينكه در سال 845آزاد و كتاب تاريخي خود را تحت عنوان «مجمل فصيحي »را به رشته تحرير در آورده و به سلطان تقديم كرد و اندكي بعد در گذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : خاندان فصيح الدين احمد خوافي اصلا از خواف خراسان بوده اند اما در زمان تولد فصيح ،در هرات مي زيستند از اين رو فصيح در كتابش ،خود را هروي مي داند.پدرش جلال الدين نيز در هرات شغلي ديواني داشت و درسال 796وفات يافت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فصيح الدين احمد خوافي پس از آموختن فنون ديواني از جمله ترسل؟؟؟ وخوشنويسي در نزد پدر ، عهد ه دار خدمات ديواني شد.

وقايع ميانسالي : فصيح الدين احمد خوافي همانند پدر خود از نوجواني به خدمات ديواني مشغول شد، او در سال 807 پس از جلوس شاهرخ بجاي امير تيمور گوركاني در خراسان ، به همراه سه تن از امراي ديگر مامور تحويل گرفتن خزانه خاصه شاهرخ در سمرقند بود ، شد. وي در اين هنگام سي ساله بود . وي درهمان سال براي ماموريتي اداري به زاوه سفر كرد . از سال 818 هجري قمري از خدمت در ديوان علاءالدين علي ترخان به ملازمت ديوان شاهرخ در آمد و در عين حال در دربار بايسنقر پسر شاهرخ نيز مشغول بود . اما در سال 836 معزول و محبوس شد تا اينكه در سال 845 آزاد ودوباره استخدام شد و مدتي بعد درگذشت .

زمان و علت فوت : بعد از سال 845 از فصيح الدين احمد خوافي كه در آن زمان 68 ساله بود

خبري در دست نيست . بعيد نيست كه فوت او هم در نزديكي همين سال بوده باشد. زيرا كتاب وي باخبر بار يافتن وي به حضور سلطان شاهرخ در سال مذكور پايان يافته است . چرا كه بعيد است كه از اين در تكميل رساله نامه خود كه البته با حوادث مهم 5 سال آخر سلطنت سلطان شاهرخ ( تا سال 850) مقارن گشته بود ،دريغ مي كرد

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فصيح الدين احمد خوافي بعنوان كار گزار امور ديواني در خدمت وابسته گان قسمت مركزي تيموريان ،يكي از مامورين تحويل گرفتن خزانه خاصه شاهرخ در سمرقند و رئيس ماليات و محاسب خزانه دولتي (807)،كارگزار ديوان علاءالدين علي ترخان (تا سال 818 ه .ق)كارگزار و مقامات؟؟؟؟ديوان شاهرخ و بايسنقر (836-818) در درگاه تيموريان مشغول به كار بوده است.همه عمر وي به خدمت در ديوان استيفاي سپري شده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فصيح الدين احمد خوافي شاعر بود و در شعر خود ،كه نمونه هايي از آن را در كتاب خود ثبت نموده است ،به « فصيح » تخلص مي كرده است .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 مجمل فصيحي

ويژگي اثر : كتابي است شامل وقايع نگاري سالنگارانه كه با رعايت اختصار از كتابهاي موثق دست چين شده است يا از يادداشتهاي مولف از وقايعي كه به چشم ديده است .اين كتاب در يك مقدمه و در دومقاله و خاتمه تنظيم شده است بدين شرح مقدمه از هبوط آدم تا ولادت پيغامبر اسلام ،مقاله اول از ولادت پيغامبر تا زمان هجرت ،مقاله سوم

از آغاز هجرت تا پايان سال 845 ه.ق خاتمه كتاب نيز درباره برخي احوال هرات در سالهاي پيش از هجرت است . روش تاريخ نگاري فصيح آن است كه هر ضرر را با كمترين كلمات به كوتاه ترين شكل در ضمن وقايع هر سال ضبط كند و بنا بر اين عبارات منشيانه در آن بسيار كم و نادر است . اما كتاب از حيث جمع آوري اخبار و اشتمال بر اطلاعات بسيار و آساني يافتن آنها را ،اثري سودمند است . نشر كتاب ساده و خلاصه و گاهي همراه با اشعاري فارسي و عربي است و فقط ديباچه اي شاعران ياد شده است . فصيحي كتاب خودرا در 15 ذيحجه 845 به سلطان شاهرخ بهادر تقديم كرده است .

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1صفا ،تاريخ ادبيات در ايران ،ج 4 ،ص 4962نفيسي ،تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسي ،ج 1 ،ص 238

خواند مير، غياث الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 880/881 وف 942 -937 ق)، مورخ. وى در شهر هرات ولادت يافت و در همان شهر به تحصيل علوم متداول زمان يعنى طب، تفسير، شعر، ادب، لغت و تاريخ كمالات پرداخت. غياث الدين نواده ى دخترى ميرخواند، صاحب «روضه الصفا» ست كه در بيشتر آثارش از وى ياد مى كند. خواندمير در جوانى به دربار سلطان حسين بايقرا راه يافت و مورد توجه و محبت اميرعليشير نوايى قرار گرفت و مدتى عهده دار وزارت بديع الزمان پسر سلطان حسين بود. وى در سال 935 ق به هندوستان سفر كرد و در آنجا مدتى خدمت بابرشاه و همايون شاه كرد. در هندوستان درگذشت و بنا به وصيتش در دهلى نزديك

قبر نظام الدين اولياء و اميرخسرو دفن شد. در تاريخ وفات وى اختلاف نظر است، عده اى مثل خان بابا مشار و صاحب «تاريخ فرشته» سال مرگ وى را 937 ق و 941 ق دانسته اند ولى، استاد سعيد نفيسى نوشته كه خواندمير در سال 942 ق براى شاعرى ماده ى تاريخ سروده، پس سال فوتش بايد اواخر سال 942 باشد. از آثار او: «دستور الوزراء»، در ذكر احوال وزراى اسلام تا عهد مولف؛ «خلاصه الاخبار فى بيان احوال اخيار» كه محتوى است از تاريخ عمومى از زمان خلقت تا سال 905 هجرى نبوى؛ «مآثر الملوك كه متضمن كلام پادشاهان و پيشوايان دين و حكيمان و به نام اميرعليشير نوايى تاليف شده است؛ «نامه ى نامى»، كه مجموعه اى از منشآت ديوانى وى است؛ «حبيب السير فى اخبار افراد بشر»، كه مهمترين كتاب وى است و شامل وقايع عمومى از خلقت تا سال 930 ق در سه جزء و يك مقدمه و يك خاتمه. اين كتاب را در اوايل سال 927 ق براى غياث الدين محمد بن يوسف حسينى، از رجال معروف هرات آغاز كرد ولى، مدتى آشفتگى در اوضاع روزگار به وجود آمد در تاليف وقفه افتاد بعدها به دستور حبيب اللَّه ساوجى آنرا به نام وى به پايان رسانيد؛ «آثار الملوك و الانبياء» كه خلاصه ى «حبيب السير» است؛ آخرين كتاب، كتابى در ذكر مناقب همايون شاه، پسر بابرشاه، است كه در سال 931 تاليف كرد. صاحب «الذريعه» به وى ديوانى نسبت داده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (628 -626)، تاريخ ادبيات در ايران (545 -541 /4)، تاريخ در ايران (98 -97)، تاريخ نظم و نثر

(241 -240)، تحفه سامى (109 -108)، تذكره ى روز روشن (250)، حبيب السير (19 -1 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (464 -460 /2)، دايرةالمعارف فارسى (921/1)، دستور الوزراء (ديباچه)، الذريعه (307/9 ،170/8 ،269/7 ،244/6)، ريحانه (187 -186 /2)، سرآمدان فرهنگ (347/1)، فرهنگ ادبيات فارسى (201)، فرهنگ سخنوران (320)، كارنامه ى بزرگان (282 -286)، كاروان هند (391 -389 /1)، الكنى و الالقاب (203/2)، لغت نامه (ذيل/ خواندمير)، مولفين كتب چاپى (742 -740 /4)، معجم المولفين (43/8).

خواند مير، محمود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، مورخ. وى فرزند خواند مير، صاحب تاريخ «حبيب السير»، بود كه در هرات مى زيست. او مولف كتابى است در تارخى شاه اسماعيل و شاه طهماسب كه آن را در سال 957 ق به پايان رسانيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (358).

خوانساري نجفي، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ موسى خوانسارى از مشاهير مراجع و اكابر دانشمندان اين شهرستان بودند و در نجف اشرف. وى در حدود 1293 قمرى در خوانسار متولد شده و پس از بلوغ به اصفهان مسافرت و چند سالى در آنجا تحصيل نموده سپس به نجف مهاجرت و چندى از محضر مرحوم آخوند خراسانى و علامه يزدى و مرحوم آيت اللَّه شريعت اصفهانى و بالاخص آيت اللَّه محقق نائينى استفاده نموده و ضمناً خود به تدريس فقه و اصول استدلالى پرداخته تا در 26 ذى الحجه 1363 قمرى در سن هفتاد سالگى در نجف اشرف وفات و در مقبره مرحوم استادش مدفون گرديده است.

از آثار علمى او كتب زير است كه بطبع رسيده است:

1- حاشيه بر مكاسب

2- تقريرات اصول مرحوم آيت اللَّه نائينى

3- كتاب صلوة.

آنجناب داماد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى خوانسارى و عديل حضرت آيت اللَّه حاج سيد احمد خوانسارى مدظله مقيم معاصر تهران بوده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خوانساري، ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

برهان الدين ابواسحاق ابراهيم بن زين الدين ابى الحسن على بن جمال الدين ابو يعقوب يوسف بن يوسف بن على خوانسارى اصفهانى.

از اجلّه شاگردان شيخ على كركى، و از او اجازه دارد. تاريخ اجازه 924 مى باشد.

در الذريعة (212:1) نقل از رياض العلماء گويد كه آن را در پشت كتاب كشف الغمة به خطّ كركى ديده ام.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خوانساري، ابوتراب عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1346 -1271 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى و رجالى. وى عالم در علوم عقلى و نقلى بود. در خوانسار متولد شد و در اصفهان تحصيل كرد. در علوم شرعيه و حساب و جغرافيا و رياضيات و هندسه به مقام بلندى رسيد. او از شاگردان سيد حسين كوه كمرى بود كه بعد از وفات او مشغول به تدريس شد و در احكام و فتاوى مرجع خاص و عام گرديد. محمدمهدى اصفهانى درباره ى وى رساله اى به نام «مواهب البارى فى ترجمه العلامه الخوانسارى» نگاشته است. پيكر وى را پس از مرگ در وادى السلام نجف دفن كردند. از آثار وى: «الاحكام الوضيعه»؛ «اصاله العدم»؛ «اصول الفقه»؛ «البيان»، در تفسير قرآن؛ «الصراح فى الاحاديث الحسان و الصحاح»؛ «سبيل الرشاد فى شرح نجاه العباد»، در ده مجلد؛ «النجوم الزاهرات»، در اثبات امامت ائمه (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (156/4)، الذريعه (238/23 ،172/3 ،117/2 ،303/1)، ريحانه (189 -187 /2)، علماء معاصرين (143 -139)، معجم المولفين (90/3).

خوانساري، جمال، جمال الدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1125/1121 ق)، فقيه، اصولى، حكيم، محقق، محدث و متكلم. معروف به جمال المحققين. معاصر ملاميرزا شيروانى و علامه مجلسى بود. به همراه برادرش، آقا رضى، نزد پدرش، محقق خوانسارى، و دايى اش ملا محمدباقر محقق سبزوارى در حوزه ى علميه ى اصفهان تحصيل كرد و همانند پدرش صاحب تاليفات بسيارى شد، با اين تفاوت كه تاليفات وى بيشتر نقلى و تاليفات پدرش بيشتر عقلى است. از پدرش محقق خوانسارى و سيد ابرهيم بن مير معصوم حسينى قزوينى روايت مى كرد و از ملا محمدتقى مجلسى اجازه ى نقل حديث داشت. علماى بسيارى از وى اجازه روايت داشتند كه از آن جمله: محمد اكمل بهبهانى و

محمد رفيع گيلانى. وى صاحب طبعى ظريف و نكته سنجى دقيق و باهوش، بخصوص در فهم ظواهر حديث كم نظير بود. چنانكه تيزهوشى وى را از روى ترجمه ى «مفتاح الفلاح» و تعليقاتى كه بر آن نگاشته است و كتاب مزارى كه براى شاه سلطان حسين هنگام زيارت امام رضا (ع) و توضيحاتى كه براى الفاظ زيارات آورده است، مى توان فهميد. وى كه عالمى متكلم بود، مذاهب چهار گانه ى اهل سنت را نقد كرد. او در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد اصفهان مدفون گرديد. اغلب منابع تاريخ وفات وى را سال 1125 ق نقل كرده اند و آقا بزرگ تهرانى با استناد به ماده تاريخ زير تاريخ وفات وى را سال 1121 ق مى داند: «فوتش را بفاتح هاتفى از غيب گفت: كرد ايزد با حسين بن على حشر جمال يعنى 1121». از آثار وى: ترجمه ى «قرآن مجيد»؛ ترجمه ى «صحيفه ى سجاديه»؛ شرح فارسى «غرر و درر»؛ شرح فارسى «مفتاح الفلاح»؛ حاشيه بر «شرح عضدى»؛ حاشيه بر «تهذيب الاحكام»؛ حاشيه بر «بر من لا يحضره الفقيه»؛ «شرح اللمعه ش الشرائع»؛ شرح «الشفاء»؛ شرح «اشارات»؛ «شرح حديث البساط»؛ «النيه»؛ «اختيارات الايام»؛ «اصول الدين»، در امامت؛ حاشيه بر «شرح مختصر الاصول»؛ «جبر و اختيار»؛ شرح بر «حديث الطينه»؛ در جبر؛ «كلثوم ننه» يا «عقائد النساء» كه در آن رسوم و پندارهاى معمول ميان زنان آن روزگار ايران به نقد كشيده. از ديگر آثار او ترجمه «الفصول المختاره من العيون و المحاسن» معروف به «مجالس» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (231/9)، تاريخ ادبيات در ايران (316/5)، تذكره القبور (238)، الذريعه (440/24 ،192/13 ،82/14 ،53/6 ،506 ،122 /4 ،367/1)، روضات الجنات

(210 -208 /2)، رياض العلماء (11/7 ،114/1)، ريحانه (54/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 148 -146 /12)، فوائد الرضويه (84 -83)، لغت نامه (ذيل/ جمال)، مولفين كتب چاپى (383 -381 /2)، معجم المولفين (255/9 ،154/3)، هديه الاحباب (120)، هديه العارفين (321/2).

خوانساري، رضي الدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1113 ق)، عالم، فقيه، متكلم و شاعر. برادر كهتر آقا جمال خوانسارى است و هر دو به نام محمد ناميده شده اند و هر دو در اصفهان نشو و نما يافتند، و هر دو محضر پدر بزرگوارشان، محقق خوانسارى و دايى دانشمندشان، ملا محمدباقر سبزوارى، علم آموختند. وى قبل از برادرش در جوانى درگذشت. او از كسانى است كه حكم شاه سلطان حسين را در نهى از منكرات امضاء كرد. آقا خليل اصفهانى قاينى از شاگردان اوست. از آثار وى: «المائده السماويه» يا «الاطعمه و الاشربه» كه براى شاه سليمان صفوى به زبان فارسى تاليف كرد، اين كتاب متمم «مشارق الشموس فى شرح الدورس» پدرش آقا حسين خوانسارى است؛ «شرح حديث البيضه»، كه در «كافى» آمده است، در احوال سفرا و كيفيت غيبت به زبان فارسى، كه آن را به نام شاه سلطان حسين صفوى نوشت؛ «شرح كتاب الصوم و الاعتكاف» از «شرح الدورس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (36/21 ،193/13 ،218/2)، ريحانه (230/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 274 -273 /12)، فوائد الرضويه (183 -182)، لغت نامه (ذيل/ رضى الدين).

خوانساري، عطاء الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 29 ربيع الاول 1266 متولّد، و در 6 جمادى الاولى 1335 وفات يافته. وى مؤلّف فهرستى است بر كتاب روضات الجنات.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خوانساري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمّد خوانساري (1300 _ اصفهان ) داراي مدرك دكتري منطق و فلسفه است .وي هم اكنون عضويت پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي و استاد بازنشستۀ دانشكدۀ ادبيات دانش سراي عالي است. كتاب " ايساغوجي فر فوريوس و مقولات ارسطو "ترجمه محمد خوانساري ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد خوانساري تحصيلات مقدماتي را در مكتبخانه آغاز كرد. خواندن و نوشتن قرآن كريم را آموخت و برخي از سوره هاي كوتاه را به حافظه سپرد. پس از درگذشت پدر به مدرسة ابتدايي ايران رفت. در سال 1319 از دانشسرا ديپلم گرفت. براي ادامة تحصيل به تهران آمد و در دانشسراي عالي از محضر اساتيدي چون: دكتر رضازاده شفق، جلال الدين همايي و مدرس رضوي بهره برد. در سال 1323 پس از نگارش پايان نامه زير نظر دكتر يحيي مهدوي موفق به اخذ مدرك كارشناسي در رشتة فلسفه و علوم تربيتي گرديد. در سال 1329 ليسانس رشتة ادبيات فارسي را گرفت و در سال 1332 موفق به اخذ مدرك دكتراي ادبيات گرديد. در سال 1337 به عنوان فرصت مطالعاتي به فرانسه رفت. سه سال به تحصيل اشتغال داشت و سرانجام در سال 1340 به اخذ درجة دكتري از دانشگاه پاريس در منطق و فلسفه نايل آمد. تحصيلات علوم قديم و معارف اسلامي

را هم از همان سال اول دبيرستان آغاز كرد. جلد دوم مبادي العربية و مدارج القرأة را از ميرزا عباس نحوي و جامع المقدمات و مقداري از سيوطي را نزد ديگر اساتيد فراگرفت. حاج سيدعبدالحسين طيب استاد عقايد و تفسير وي بود. از فاضل توني دنبالة سيوطي، مغني، حاشية ملاعبدالله و شرح هداية ملاصدرا را آموخت و در جلسات دكتر محمود راهيار نيز شركت داشت

استادان و مربيان : مرحوم جلال الدين همايي ، مرحوم رضازاده شفق ،جلال الدين همايي ،مرحوم مدرس رضوي ،مرحوم دكتر يحيي مهدوي ، علي اكبر سياسي،ميرزا عباس نحوي ،حاج سيدعبدالحسين طيب،دكتر محمود راهيار ، مرحوم فاضل توني و مرحوم ملك الشعراي بهار از اساتيد محمد خوانساري بوده اند.وي از يكي از اساتيد خود چنين ياد مي كند: من منطق را خدمت استاد دانشمند محمدحسين فاضل توني فرا گرفتم. ايشان بسيار دقيق تدريس مي كردند و من مطالب ارزشمندي از محضر ايشان دريافت كردم. خاطره اي هم كه از ايشان دارم اين است كه براي مرحوم فاضل نوشتن خيلي سخت بود و در نوشتن كند بودند ، هميشه مطلبي را مي گفتند و ديگران برايشان مي نوشتند . روزي از ايشان پرسيدم كه چرا اينقدر نوشتن برايتان سخت است. ايشان گفتند: همه ، خط را در مكتب فرا مي گيرند . من چون حافظه خيلي قوي اي داشتم ، هميشه مطالب استادم را در ذهن جاي مي دادم و نيازي نمي ديدم يادداشت كنم ، به همين دليل دستم در نوشتن كند شده است. به هر حال ياد دارم مرحوم فاضل نسخه خطي مغلوطي ( پرغلط ) از شفاي ابن سينا داشتند كه مي خواستند

تصحيح كنند. يك نسخه شفاي مرحوم مشكاة را امانت گرفتند تا با آن مقابله كنند. ايشان مي گفتند و من مي نوشتم . گاهي هم دكتر بحرالعلومي كار نوشتن را به عهده مي گرفتند . به هر حال كار تصحيح تمام شد و چاپ شد. بعدها عده اي از دانشمندان بزرگ مصري با هزينه ي گزاف نسخه اي از شفا را تصحيح كردند. به گفته بعضي از بزرگان ، از جمله استاد شهيد مطهري كه قولشان حجت است، تصحيح مرحوم فاضل از تصحيح دانشمندان مصري ، بسيار بهتر و ارزشمندتر است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد خوانساري پس از سه سال تدريس در آموزش و پرورش ، در سن 26 سالگي با عنايت دكتر علي اكبر سياسي وارد دانشگاه تهران شد و مشغول تدريس گرديد.در آغاز انتقال به دانشگاه چند سالي روان شناسي تدريس كرد. سپس با معرفي فاضل توني به تدريس منطق مشغول شد و تا سال بازنشستگي هماره تدريس منطق در دانشكدة ادبيات بر عهدة وي بود. در سال 1361 پس از سي و هفت سال تدريس مداوم به درخواست خود بازنشسته شد. از بدو تأسيس فرهنگستان سوم از سوي شوراي انقلاب فرهنگي به عضويت پيوستة فرهنگستان زبان و ادب فارسي مفتخر شد.

جوائز و نشانها : كتاب " ايساغوجي فر فوريوس و مقولات ارسطو "ترجمه محمد خوانساري ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ايقاظ النائمين صدرالمتألهين

ويژگي اثر : تصحيح و ترجمه،در

دست چاپ

2 ترجمة ايساغوجي فر فوريوس و مقولات ارسطو

ويژگي اثر : تأليف فرغوريوس،اين كتاب ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد.

3 صرف و نحو و اصول تجزيه و تركيب

4 صرف و نحو و اصول تجزيه و تركيب

5 فرهنگ اصطلاحات منطقي

ويژگي اثر : (به انضمام واژه نام? فرانسه و انگليسي )، 1376

6 مختارات من الادب الحديث

ويژگي اثر : 1343

7 منطق صوري

ويژگي اثر : جلد دوم ، 1352

8 منطق صوري

ويژگي اثر : جلد اول ، 1338

9 منطق براي دبيرستانها

خوانساري، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در يكي از روزهاي ارديبهشت سال 1267 ق . كه بهار با ماه رمضان تواءمان گشته بود و غنچه هاي ياد در آن مي شكفتند، در خوانسار شهري كه جاي جايش چشمه اي سر به بيرون آورده و چون نگيني سبز و بلند با دستهايي گشوده سخاوت را به تمام معنا به رخ مي كشد، در خانه سيد اسدالله ، عالم بزرگ شهر، نورسيده اي پاي در حيات نهاد كه نام او را محمد تقي گزاردند.

سيد محمد تقي جوانه اي بود روييده بر شاخه سار تباري كه در عرصه علم و زندگي درخت تناوري را شكل داده بودند و اين طليعه نيكويي براي او به شمار مي آمد. سلسله نسب او چنين بود

سيد محمد تقي خوانساري فرزند علامه سيد اسدالله و او فرزند دانشمند محقق سيد حسين و او فرزند عالم بزرگوار سيد ابوالقاسم ، فرزند دانشمند گرانمايه علامه سيد حسين و او فرزند عالم فرزانه حاج ميرزاابوالقاسم ، فرزند دانشمند گرانمايه علامه سيد حسين و او فرزند عالم فرزانه حاج ميرزاابوالقاسم ... .

و در پايان سلسله نيز سرچشمه دانش و عصمت امام موسي بن جعفر عليه السلام قرار داشت .

ايام مكتب آمد، سيد محمد تقي در تيزهوشي گوي سبقت از همگنان ربود. او در اين سنين كم هم جذبه هاي معنوي را در خود احساس مي كرد. او كه در مكتب خط را بخوبي آموخت و قرآني را به خط خود نشوت و آن را وقف مسجد كرد.

حوزه خوانسار كه در آن زمان به بركت پدران سيد محمد تقي و ديگر فرزانه هاي علمي اش رونقي داشت ، دومين جايي بود كه سيد محمد تقي در دامنش استواري يافت و قامت راست كرد. سرعت فراگيري سيد محمد تقي چنان بود كه به هفده سالگي نرسيده ، ادبيات عرب و ديگر پايه هاي مقدماتي علوم اسلامي را فراگرفت . او در همين مدت قسمتهايي هم از فقه و اصول دوره سطح را خواند.

پاي درس بزرگان

خوانساري جوان پس از مشورتهايي كه با پدر كرد براي تكميل اندوخته ها رهسپار حوزه ديرپاي نجف شد. هجرت به نجف بر شتاب حركت او افزود .او در نجف پس از تكميل درسهاي ناتمام ، در درس محققان بزرگ اين رشته ها حاضر شد تا جوانه هاي اجتهاد كه از توانايي در تحقيق ريشه مي گيرد در او برويند. خوانساري جوان چهار سال

در درس فقه و محقق بزرگ اصولي آية الله آخوند خراساني شركت كرد. در كنار اين آدرس به درس فقيه برجسته آية الله سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي هم حاضر گشت . بعد از ارتحال اين دو او از درسهاي اصول آية الله نائيني ، آية اللله آقا ضياء عراقي و از درس فقه آية الله در گرفتن اجتهادنامه خود از اساتيدش كوشش نكرد. اما آقا ضياء عراقي - كه بارها مقام اين شاگردش را ارج نهاده و گفته بود ((و حفظ مقام و نگهداري شؤ ونات آقاي خوانساري را مانند علماي متاءخر بر خود فرض مي دانم )) هنگامي كه او بعدها به ايران بازگشته بود، اجتهادنامه وي را از نجف برايش فرستاد. افزون بر اين آقاي خوانساري از اين استاد خود اجازه روايي نيز يافته بود.

بر بلنداي حماسه

با شروع جنگ جهاني اول كه حكومت عثماني به نفع آلمان درگير اين جنگ شد و در صف متحدين قرار گرفت ، قمرو عثمانيها در حيطه جنگ واقع گرديد. در 28 آبان 1293 ق . بصره و حوالي آن به تصرف قواي انگليس درآمد. موقعيتي حساس بود، دولت عثماني از روحانيون كمك طلبيد علماي شيعه با آنكه استبداد گسترده از طرف آن دولت بر جامعه اكثريت شيعي عراق روبرو بودند، نتوانستند در چنين هنگامه اي ناظر پايمال شدن سرزمين مقدس عراق شوند. اين بود كه جمع بسياري از مراجع فتواي جهاد دادند و چون خود در سنين پيري بودند فرزندانشان را به نيابت خويش رهسپار نبرد كردند و گروه ديگري از مجتهدان نيز خود راهي صحنه جهاد گشتند. در ايام محرم فتواهاي

شورانگيز جهاد شراره حماسه را بويژه در جان طلايه داران دانش برانگيخت و در اين ميان آقاي خوانساري نيز كرسي درس و تحقيق را رها كرد و در صف رهسپاران جهاد قرار گرفت . او به گروه مجاهداني كه به همراه آية الله سيد مصطفي كاشاني عازم نبرد بودند، پيوست . اين گروه سوار بر كشتي در رود دجله و فرات پيش تاختند و خود را به صفوف مقدم جبهه در حوالي بصره رسانيدند.

آقاي خوانساري در سنگرهاي جلو جبهه همراه با همدرسان خود آقاي سيد ابوالقاسم كاشاني و آقاي بختياري زاده مستقر گشت . او در نبرد با هزار تيري كه داشت و با مهارتي كه در تيراندازي يافته بود سينه سپاهيان دشمن را آماج خشم ساخت و آنگاه كه دشمن براي درهم شكستن مقاومت جنوب هجومي سخت را آغاز كرد او پر نشاط برود و خنده هاي بلندش تعجب دوستان را برمي انگيخت و وقتي هم كه سايه رخوت بر گروهي از جنگاوران افتاد باز فرياد او كه حرام بودن عقب نشيني در برابر دشمن را اعلام مي كرد، پرطنين بود، و شگفت تر زماني بود كه با تنگ تر شدن حلقه محاصره دشمن مجاهدان مهياي مرگ مي شدند و او شور نماز داشت و همگان را به آن مي خواند. گويي نماز عاشورايي حسين عليه السلام در ذهنش زندگي يافته بود.

قواي دشمن پيروزيهاي شاياني در جبهه فرات به دست آورد. ولي شكست در كوت العماره پاي رفتن را از آنان گرفت و به ناچار جبهه جنگ از جنوب به شرق تغيير يافت .

با اشغال بغداد كه مقارن با پيروزيهاي ديگر متفقين بود،

پايان جهاد فرارسيد. از آن سو اشغالگران در تعقيب نيروهاي مقاومت برآمدند. دستگيريهاي وسيعي آغاز گشت و سرانجام خوانساري جوان هم كه در نبرد از قسمت پا مجروح شده بود، دستگير شد. مجاهدان عرب تنها با سپردن تعهدي آزاد گشتند اما برخورد با مجاهدان ديگر متفاوت بود. انگليسي ها از آزادي آنان اجتناب ورزيدند. در اين ميان وساطتهايي نيز براي آزادي آقاي خوانساري صورت گرفت ولي بي ثمر بود. اشغالگران اسراي جنگي را در بندر بصره جمع نموده ، آنجا يا كشتي هايي به اسرارتگاههاي خود در مستعمراتشان فرستادند و آقاي خوانساري و قريب چهارصد تن ديگر از اسراء به جزيره سنگاپور برده شدند. چهار ماه طول كشيد تا كشتي آنان در آن سرزمين پهلو گرفت . در سنگاپور، اسرا در زنداني صحرايي قرار داده شدند. در اين زندان گروهي از مردمان وحشي جزيره نيز به نام كوكا به چشم مي خوردند. آنها به آدمخواري معروف بودند از آن رو هر روز صبح كه شيفت زندانبان عوض مي شد اسرا سرشماري مي شدند. در آن محيط خش آقاي خوانساري به تلاش علمي روي آورد. او علاوه بر تدريس منطق و حكمت ، خود نيز به آموختن پرداخت و توانست زبان انگليسي را از يك راجه هندي بياموزد. رئيس زندان كه متوجه مقام علمي او شده بود با توجه به آشنايي او به زبان انگليسي از او خواست كتابي گمراه ساز را ترجمه كند. او با آنكه روزهاي سختي را پيش روي خود داشت با اين درخواست مخالفت نمود. و شايد هم براي انتقام از اين سرسختي بود كه زندانبانان قصد جان او را كردند.

او خود در اين باره گفته است :

((روزي همه به بيرون رفته بودند و من تنها بودم . زندانبانان حيواني وحشي را از آن دم در بر درون زندان ول كردند. حيوان جستي زد و بسرعت به طرف من آمد. خيلي نزديك شد اما كاري به من نداشت . به دم در رفت و دو مرتبه برگشت . چند دفعه اين كار را انجام داد ولي كاري با من نكرد.))

بعدها كه راجه هندي آزاد شد در آزادي آقاي خوانساري كوشيد. در نتيجه آقاي خوانساري نيز پس از گذشت چهار سال تحمل رنج اسارت ، آزاد گشت .

مرجعيت

آية الله خوانساري بعد از رهايي از اسارت به زادگاهش خوانسار بازگشت . پس از آن ، آوازه حوزه نوبنياد سلطان آباد اراك ، در او شيفتگي نخستين را زنده ساخت و از همين رو در حوزه سلطان آباد به احترام آية الله حائري در درسشان شركت جست و خود نيز جداگانه به تدريس فقه ، اصول و حكمت پرداخت . ديري نگذشت كه او توجه آية الله حائري را به خود برانگيخت . آقاي خوانساري در سلك ياران نزديك و مشاوران برجسته (هياءت استفتايي ) آية الله حائري قرار گرفت . وي در پي اين نزديكيها نقش برجسته اي در شكل گيري حوزه علميه قم ايفا كرد و مشوقي در هجرت آية الله حائري به قم بود. در سال 1315 ش . حوزه قم در ماتم از دست دادن بنيانگذارش به سوگ نشست . در آن موقعيت خطير آية الله صدر و آية الله حجت و همچنين آية الله خوانساري كه سه تن از شاگردان و ياران

برجسته آية الله حائري بودند، براي تصدي مسؤ وليت حوزه و عهده داري رهبري ديني مردم مورد توجه قرار گرفتند. در اين ميان آية الله خوانساري با شايستگي هاي فراوان اخلاقي و علمي كه داشت پيشگام نگشت ، اما شيخ محمد صدوقي و شيخ مجتبي عراقي و تني چند از دوستانشان در پاگيري مرجعيت ايشان تلاش ورزيدند. درس خارج براي ايشان تدارك گرديد و قرار شد ادامه درس استادش حائري را بگويد. رفته رفته اين شخصيت برجسته مورد اقبال جامعه ايراني قرار گرفت و با طرح جواز رجوع در مسائل احتياطي به ايشان از طرف آية الله سيد ابوالحسن اصفهاني دامنه مرجعيت او گسترش يافت . اما با اين همه او آية الله صدر و آية الله حجت براي حاكم نمودن وحدت رهبري ديني مردم و زدودن شائبه هاي تفرقه ، آية الله بروجردي را به قم خواندند و با اصرار زياد او را بر اين سمند نشاندند.

سالهاي طولاني تدريس آية الله خانساري كه از حوزه نجف آغاز گشت ، جمع زيادي از آموختگان فضل او را همراه داشت . در سالهاي آخر تدريس هم درس خارج او چنان با عمق و دقت طرح مي شد كه تنها شايستگاني چند ياراي حضور در آن را يافتند. آثار علمي ايشان غير از آن رساله هاي فتوايي كه نظريات فقهي ايشان را در بر داشت ، تقريرات درسهاي خارجي بود كه شاگردانش جمع آوري كرده بودند. از آن جمله درس طهارت ايشان بود كه به همت شاگرد برجسته اش آية الله محمد علي اراكي و درس صلوة كه از سوي شاگرد فرزانه ديگرشان آقا مجتبي عراقي

نگارش يافت .

نماز

نماز آية الله خوانساري حديث شگفتي داشت . در او چنان باور خدا تجلي كرده بود كه در نماز حجاب برمي كشيد و روحش به بهشت ياد درمي آمد. او خود در اين باره چنين گفته بود: در نماز كه مي ايستم مثل اين كه است كه با خدا شفاهي صحبت مي كنم و انگار رخ به رخ هستم . در پي نماياندن اين چهره معنوي او بود كه با درخواست جمعي از دل باوران ، آية الله سيد احمد خوانساري ، برقراري نماز جماعت فيضيه را به او واگذاشت . در اين نماز پرشكوه حتي مقدساني كه ترديدشان در عدالت امامان جماعت بسيار بود و به هر كس اقتدا نمي كردند، بي هيچ واهمه اي با او به نماز مي ايستادند. بعضي از شبها هم كه آقاي خوانساري نمي آمد آية الله (امام ) خميني كه از اساتيد بنام حوزه بود اقامه نماز مي كرد. از آن رو كه نماز جمعه در نظرگاه فقهي آية الله خوانساري واجب احتياطي بود در حوالي سال 1320 بعد از ساليان سال اين نماز متروك و مهجور مانده بود، از سوي آن فقيه بزرگ در مدرسه فيضيه بپا شد. بعدها فيضيه هم گنجايش خيل آن همه مشتاقان نداشت . براي همين ، مكان نماز به مسجد امام حسن عسكري عليه السلام انتقال يافت . برگزاري اين نماز چنان پرتاءثير شد كه به دنبال آن در بيشتر شهرها نماز جمعه جاني تازه گرفت .

نماز باران

يكي از حوادث مهم كه از آثار شهودي آقاي خوانساري از نگاه ديني ، نماز باراني است كه او آن را اقامه نمود

تا تجلي دعا و نماز را در زندگي به گونه اي ملموس آشكار كند. در شهريور 1320 كه متفقين در ايران به طور انبوه حضور يافتند. در آن موقع موجي از قحطي و نابساماني در كشور به راه افتاد. قسمتي از سپاه متفقين در منطقه خاكفرج قم استقرار يافت و بعد از مدتي كنترل شهر در دست آنان قرار گرفت . اشغال هنوز ادامه داشت كه زمينهاي مساعد و وسيع شهر قم - كه به صورت ديم كشت مي شد - با گذشت دو ماه بهاري از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز اين خشكسالي موقعيت غذايي مردم بحراني شد. اهالي قم ، چاره در خواندن نماز باران ديدند. آنان به جستجوي امامي برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفايش خواستن را معني بخشيد. مردم راهي خانه هاي آقايان صدر، حجت و خوانساري شدند. آقايان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظيفه هاي شرعي خود را بجا آوريد، آسمان و زمين دستهايشان بر شما گشوده خواهد بود. اما آقاي خوانساري نتوانست جواب نه بگويد و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است . به همين علت اطلاعيه هايي در سطح شهر نصب گرديد كه آقاي خوانساري در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهي ايشان را از پايان بد كار بيم دادند اما او گفت حالا كه چنين شده ، خواندن اين نماز بر من تكليفي است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد. با نزديك شدن لحظه موعود بهائيان شهر، متفقين را به انگيزه هاي اين حركت بدبين

نمودند تا جايي كه اين نيروها در پوششي دفاعي رفتند. در روز موعود، جمعيت از گوشه و كنار شهر روانه شدند تا به صحراي خاكفرج كه در نيم كيلومتري شهر قرار داشت و مصلاي آن محسوب مي شد بروند. آية الله خوانساري هم با طماءنينه و آرامش مخصوص و در حالي كه پاها را برهنه كرده و تحت الحنك انداخته بود با عده اي از همراهان به سمت آن نقطه حركت نمودند. جمعيت افزون بر بيست هزار نفر بود و 3/2 ساكنان شهر را در بر مي گرفت . با عبور آرام مردم از كنار پادگان ، شائبه هاي ترديد زدوده شد و توطئه بهائيان بي اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثري از اجابت ديده نشد. آية الله خوانساري كه بارها عطوفت و مهرباني پايان ناپذير خدا را با همه وجود خود درك كرده بود، بخوبي مي دانست كه خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آنكه اگر خواهش باشد اجابت حتمي است . او بعد از پايان درس و بحث از شاگردانش خواست كه تا همپاي او باز به كوي خواهش روند و نماز باراني ديگر بخوانند. اين بار نماز در باغهاي پشت قبرستان نوبپاگشت . غروب يكشنبه فرا رسيد و آسمان بي تكه ابري سرخ گونگي خورشيد را به نظاره نشست . گزارش هواشناسان غربي كه در پادگان خاكفرج بودند گوياي اين بود كه بارشي روي نخواهد داد.

دين ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولي در خاطره خود مي گويد: ((آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آية الله خوانساري در مدرسه فيضيه رفتيم . اكنون يادم نيست

كه به چه مناسبتي شبها در مدرسه فيضيه بعد از نماز جلسه روضه خواني و سخنراني بود. مرحوم حاج محمد تقي اشرافي به منبر رفت و هنوز اوايل سخنراني ايشان بود كه باران شروع شد... آن شب باران مفصلي آمد.))

اين باران چنان گسترده و بي امان بود كه تا آن وقت چنين بارشي را كسي سراغ نداشت . بي سيم هاي پادگان خاكفرج به كار افتاد و خبر اين حادثه شگفت به جهان مخابره شد و در مدتي كوتاه پس از تاءييد آن از طرف مقامهاي رسمي لندن و آمريكا، از طريق راديو انعكاس جهاني يافت .

حج نمونه

تا شهريور 1328 ش هفت سال مي گذشت كه ايران از حج محروم بود. در آن سال حضور روحانيان كه تشنه تر از همه مي نمودند در اين حج ، حضوري پرجلوه بود. حضوري آنچنان كه حج آن سال را حجة العلما ناميدند. روحانيان بزرگي چون آية الله ميرزا محمد فيض و تني چند از علماي برجسته در اين حركت به چشم مي خوردند. آية الله خوانساري هم به دعوت يكي از بازاريان تهران به اين كاروان پيوست . در همان روزهاي نخست ورود ايشان به مكه او وحدت آفرين گشت و با اعلام ثبوت رؤ يت ماه از طرف ايشان اختلاف رخت بربست و وقتي هم كه جمعي از شيعيان از او تقاضاي برپايي جماعت نمودند، او بي اعتنا به درخواست ايشان ، به نمازجماعت برادران اهل سنت رفت . چه آنكه اين حج براي همبستگي بود و دلبستگي و دميدن روح برادري ، تا در سايه وحدتي ظاهري روحها به وحدت رسند در مدينه نحل اقامت

آية الله خوانساري جاي آمد و شد هياءت ها و كاروانهاي مذاهب مختلف بود. از جمله آنها هياءت علماي مصر به سرپرستي شيخ حسن البناء، مرشد عام جمعيت اخوان المسلمين بود. گفتگوهاي دوستانه اش آغاز گشت و تلاش آية الله خوانساري در نزديكي و ايجاد تفاهم هر چه بيشتر بود. در پاسخ به اين خبر اخوان وحدت ، خطباي مصري هم با او، همصدا گرديدند.

فتواهاي شورآفرين

آية الله خوانساري همگام با آية الله حاج آقا حسين قمي ، پيشگام مبارزه عليه كشف حجاب ، در اين مبارزه شركت نمود. او در آن جو پراختناق در فتواي روشنگرانه بر زروري بودن حجاب پاي فشرد.

با شروع شكل گيري توطئه اشغال فلسطين ، آية الله خوانساري با فرياد آية الله كاشاني همنوا بود. او در فتوايي فداكاري و كمك مسلمانان را در قضيه فلسطين و جنگ صهيونيسم واجب شمرد سرانجام فريادها كارساز شد و هزاران فدايي اسلام آماده عزيمت به فلسطين گرديدند اما با سنگ اندازي هاي دولت وقت اين اعزام چشمگير انجام نپذيرفت .

همگامي آية الله خوانساري با آية الله كاشاني مرزهاي فراتري پيموده است . او با فتوايي سرنوشت ساز ملي شدن نفت را اعلام كرد و قطع دست غارتگران را از اين سرمايه خداداد خواهان گرديد. در هنگام برگزاري انتخابات مجلس هفدهم كه پس از پيروزي نهضت ملي انجام گرفت ، ايشان بار ديگر به ياري رهبري نهضت آية الله كاشاني شتافت و در فتوايي مهم شركت در انتخابات را اداي وظيفه شرعي دانست و سستي در اين راه را عملي مسؤ وليت آفرين در پيشگاه خدا قلمداد نمود. انتشار اين فتوا، تاءثير بسزايي در انتخابات

مزبور گذاشت . و در تهران تاءثير آن شگفت آورتر بود.

پاييز حزن

سال 1331 ش علما و مردم شهر همدان كه از حال نامساعد آية الله خوانساري با خبر بودند، از او خواستند تابستان را در هواي ييلاقي همدان سپري كند. با قبول اين درخواست ، آية الله خوانساري با همراهانش آية الله اراكي ، آية الله آخوند ملاعلي همداني ، آية الله خميني و فرزند بزرگشان سيد محمد باقر، مؤ لف محترم آقاي مجتبي عراقي راهي آنجا گرديد.

آية الله خوانساري در استقبالي پرشور وارد شهر شد. در پي اغتنام از انفاس قدسي او مردم شهر از وي تقاضاي اقامه جماعت در مسجد جامع كردند. در يكي از آن روزها كه او براي برپايي نماز به مسجد مي رفت ، در بين راه دچار حمله قلبي گشت و سرانجام نزديكيهاي ظهر هفتم ذيحجه 1371 ق به احرام جانان در آمد و لبيك گويان به سراي او شتافت كه حج چهره اي از زندگي هر روز است . و چنين شد كه رؤ ياي آية الله بروجردي نيز تعبير گشت . او در رؤ ياي در همان شبهاي قبل از وفات آن فقيه نامدار ديده بود كه سيد مرتضي رحلت كرده و او را به شهر قم مي آوردند. قبر او اينك در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام هم آغوش استادش آية الله حائري قرار دارد.

خوانساري، نعمت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1332، مرتبه علمى: استاد، رشته: ايمونولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد قارچ شناسى از دانشگاه ايلينويز آمريكا در سال 1357، دكتراى دامپزشكى از دانشكده دامپزشكى دانشگاه تهران در سال 1349،

دكتراى ايمن شناسى از دانشگاه ايلينويز آمريكا در سال 1360، فوق تخصص ايمنى شناسى بالينى از دانشگاه كروليناى جنوبى آمريكا در سال 1363، فوق تخصص علوم آزمايشگاهى تشخيص طبى از ASCP در آمريكا در سال 1370.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تولين در ايالت لوئيزيانا، دانشيار دانشگاه ايالتى داكوتاى شمالى در آمريكا در سال 1369، استاد دانشگاه داكوتاى شمالى آمريكا در سال 1370، استاد دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1371 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تيه مواد بيولوژيك براى ايمونوتراپى، افزايش متوسط عمر و جلوگيرى از پيرى، مكانيسم اثر استرس روى سيستم دفاع بدن، توليد فاكتورهاى رشد، تهيه واكسن ايديوتيپيك براى بروسلا، تخليص فاكتور سركوبگر سيستم ايمنى از سرم، مكانيسم توليد سايتوكاين، ايمنى سازى در خارج بدن، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 12 پايان نامه ارشد و دكترا.

ابداع:

2 مورد در زمينه روش ايمنى انسان در خارج از بدن، استفاده از هورمون رشد در افزايش متوسط عمر.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كشت سلول هاى جانورى، روش هاى عملى مهندس ژنتيكى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 9، تعداد مقالات به زبان خارجى: 38

زمينه علمى مقالات:

ايمونولوژى، ايمونوبيولوژى، ايمونوتراپى، مكانيسم پيرى، اثر استرس روى سيستم ايمنى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خوردي مور، مريم

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دندان پزشكى، دانشكده: دندانپزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دندان پزشكى از دانشگاه مشهد در سال 4531، M.S.C در رشته دندان پزشكى پيشگيرى و كودكان از دانشگاه ادينبورگ كشور انگلستان.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام طرحهاى

متعدد تحقيقاتى در زمينه هاى اپيدميولوژى، دندانپزشكى پيشگيرى و دندانپزشكى كودكان، مشاور علمى كتابخانه، عضويت در هسته پژوهشى دانشكده، ممتحن امتحانات ورودى و بورد دندانپزشكى كودكان و مدير گروه ارتدنسى و اطفال، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 43 پايان نامه دكتراى دندان پزشكى و تخصصى دندان پزشكى كودكان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

دندان پزشكى پيشگيرى، دندان پزشكى اجتماعى و اپيدميولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خورشيد مريواني

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز دهه چهارم قرن چهاردهم هجرى، از زنان اديب و هنرمند. وى دختر شيخ معروف كه لوس و از سادات «ته راته وه ن» بود. پدرش به دليل ناملايمات روزگار از مريوان به سنندج مهاجرت كرد و خاتون خورشيد در كودكى در خانه يكى از خوانين محترم اردلان به سر برد و او وسايل تحصيلش را فراهم نمود تا جايى كه به ادبيات فارسى احاطه يافت و با منطق و زبان و ادبيات عربى نيز آشنا شد.

وى كتابى درباره آداب خانه دارى و بچه دارى و تربيت فرزند از ابتداى ولادت تا هنگام بلوغ به زبان فارسى تأليف كرد و يك ديوان شعر نيز از او به جا مانده كه هيچكدام چاپ و منتشر نشده اند. اين بانو در زمينه نقش و نگار و نوع رنگ آميزى قالى و تهيه رنگهاى متنوع آن شهرت داشته و نقشه هاى او را هم اكنون در كردستان «خورشيدى» مى خوانند. خاتون خورشيد مادر شاعر معروف كرد «قانع مريوانى» بود. وى قطعه شعرى نيز به زبان كردى سورانى دارد كه در نصيحت دخترش سروده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه

:منبع: تاريخ مشاهير كرد، 155 -154 / 2.

خوزاني، محمد ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن غياث الدين از علماى قرن دوازده هجرى در اصفهان است. عالم فاضل كامل، متبحّر در فقه و اصول و حكمت بوده، اوايل قاضى اصفهان بوده، و سپس قاضى عسكر نادر شاه گرديد.

از شاگردان و مجازين از امير محمّد حسين خاتون آبادى و مير محمّد باقر خليفه سلطانى است، و جمعى كثير از او اجازه روايت يافته اند.

در سال 1160 در اصفهان وفات يافته، در مقبره آب بخشان مدفون گرديد.

در فوائد الرضوية(9:1) درباره او گويد: متمهّر در اصول فقه، و حاذق در حكمت و معقول، دقيق الذهن، عميق الفكر، كامل العلم، شيرين كلام و عذب البيان.

كتب زير از تأليفات اوست:

- امان الحثيث فى دراية الحديث 1- تفسير آيه و اذا قرى ء القرآن 2- تفسير قرآن 3- حواشى بر كتب اربعه 4- رساله در تحريم غنا 5- رساله در اين كه درهم و دينار مانند هم است يا قيمت در آنها معتبر مى باشد؛ 6- رساله در مشروعيّت تلقين ميّت جهت اطفال؛ و غيره.

در كتاب روضات الجنات(:652) در ضمن شرح حال حاج شيخ محمد [بن محمد زمان] كاشانى از او نامى برده شده است.

در كتاب راهنماى دانشوران(259:1) گويد: خوزانى (با ضمّ و سكون) منسوب است به خوزان، و آن نام چندين موضع است، و از جمله قريه خوزان ماربين اصفهان است، و از منسوبين بدانجاست: قاضى محمّد ابراهيم خوزانى... و احمد بن محمد خوزانى اصفهانى، در طبقه شعرا.

از اشعار اوست:

خذفى الشباب من الهوى بنصيب

إنّ المشيب إليه غير حبيب

ودع اغترارك بالخضاب و عاره

فالشيب احسن من سواد خضيب

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

خوشايند، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين خوشايند

محل تولد : مرند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ

تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1352 علوم حوزوي را از شهرستان مرند شروع كرده علم صرف و نحو را در آنجا و الباقي نحو و منطق و اصول مظفر و معالم الديني را در شهر تبريز به پايان رساندم. در سال 1355 جهت ادامه تحصيل وارد شهر مقدس قم شدم. سطح فقه و اصول را نزد اساتيد آقايان اعتمادي و شيخ احمد پاياني و شيخ وجداني و موسوي گرگاني به پايان رساندم و پس از حضور به مدت دو سال در جبهه هاي حق عليه باطل به مدت هفت سال در جلسات خارج فقه و اصول از اساتيد محترم و آيات عظام آقايان مكارم شيرازي و شيخ جعفر سبحاني و سيد يوسف مدني مستفيض شدم و درس تفسير قرآن را از محضر استاد صدر بلاغي و درس فلسفه (بداية الحكمه و نهاية الحكمة) را از محضر استاد حسيني استفاده نموده ام و همچنين درس هاي تاريخ اسلام و كلام اسلامي در زمان دارالتبليغ از آقاي سبحاني و اقتصاد اسلامي را از آقاي دكتر احمد بهشتي فيض برده ام. از سال 1368 جهت تدريس وارد دانشگاه تهران شدم كه هم اكنون در گروه معارف اسلامي دانشگاه تهران به تدريس دروس معارف اسلامي _ متون اسلامي _ تاريخ اسلام در رتبه استادياري به تدريس اشتغال دارم. در تاريخ 1370 كارشناسي زبان و ادبيات را نيز از دانشگاه شهيد بهشتي دريافت نمودم.

خوشحال، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم خوشحال

محل تولد : لاهيجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

استاد گرانقدر آقاي ابوالقاسم خوشحال در سال 1340هجري شمسي در خانواده اي كاملا مذهبي ديده به جهان

گشود. نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در شهر مقدس مشهد گذراند در پي تشويق پدر و علاقه خود به فراگيري زبان عربي و علوم ديني وارد حوزه علميه مشهد شد و از خرمن بزرگان علم وادب حوزه علميه مشهد خوشه چيني كرد.

پس از مدتي تحصيل در مشهد به منظور ادامه تحصيل و بهره گيري از محضرعالمان و دانشمندان قم ، بدانجا روانه شد. از نخستين روزهاي سكونت در شهر قم ، به جد و جهد، در درس بزرگان حوزه علميه حاضر شد و ضمن انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت عليهم السلام از درس بزرگان آن ديار همچون آيت الله فلسفي، شاهرودي بهره ها برد. استاد ضمن تحصيل دروس حوزوي به فكر تحصيلات دانشگاهي افتاد و در رشته كارشناسي ارشد فلسفه از دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد. پس از اتمام تحصيلات به زادگاه خويش بازگشت و بر كرسيّ تدريس در دانشگاه مشهد تكيه زد، در اين مدت دانشجويان فراواني از محضر ايشان بهره هاي فراوان علمي برده اند. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به كتاب و تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نيانديشيده است كه كتابهاي "امّهات فلسفه اخلاق" و "تصحيح رساله ابهري" از جمله آثار ايشان است.

خوشنويس راد، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى مغز و اعصاب، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خوشنويس، محمدجعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جعفر خوشنويس

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/1/1

زندگينامه علمي

محمد جعفر خوشنويس (معروف به جعفر الهادي) سال 1325 در شهر مقدس كربلا به دنيا آمد و به علت انتساب و ارتباط وي به خاندان ديني و علمي و تمايل شديدي كه به تحصيل و كسب علوم اسلامي داشت پس از طي چند سال در مكتبخانه و در مدارس رسمي به حوزه علميه پيوست و دروسي را در سطح مقدمات (نحو و صرف و بلاغت) و مراحلي از علم كلام و تفسير و فقه ، باب حادي عشر و مجمع البيان و تبصره علامه و عروه و شرايع الاسلام و لمعه و معالم و اصول و فن نگارش عربي به سبك معاصر را نزد اساتيد معروف و مبرز حوزه گذراند.پس از ورود حضرت امام (قدس سره) به عراق و به دلايل سياسي به لبنان رفته و حدود 5 سال در بيروت به كارهاي فرهنگي و تبليغي از قبيل سخنراني نگاشتن و نشر مقالات مذهبي در مجلات و روزنامه هاي اسلامي و شيعي از قبيل : العرفان و الحياه (بين سالهاي 1349-1353 هجري شمسي) پرداخت .

سپس به بحرين هجرت كرده و پس از مكث 9 ماه در آن كشور كه همراه با امامت جماعت و سخنراني به عربي و فارسي در مجالس مذهبي و اجتماعي و نوشتن و نشر مقاله ، و ايراد سخنراني هايي از طريق راديوي منامه در

مناسبتهاي ديني شيعي بود به ايران آمد و در اواخر سال 54 به حوزه علميه قم وارد شد و در درس كفايه حضرت آيت الله سبحاني در مسجد فاطمي شركت كرد و به مدت 15 سال به فراگيري علوم مختلف در زمينه فقه ، اصول ، رجال ، درايه ، فلسفه ، علوم قرآني و كلام تطبيقي و تلمذ نزد دانشمندان عاليقدر : فقيد سعيد ستوده (قدس سره) و موسوي تبريزي ، دوزدوزاني ، و فقيد سعيد حقي تبريزي پرداخت.درس خارج فقه و اصول را از محضر حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (قدس سره) آيت الله العظمي تبريزي ، آيت الله العظمي وحيد خراساني ، آيت الله العظمي مكارم شيرازي ، آيت الله كوكبي ، آيت الله سبحاني استفاده نمود.

از اوائل ورود به حوزه شريف قم به تدريس پرداخت و به تعليم زبان عربي ، فن نويسندگي معاصر ، خطابه در كنار فقه ، اصول ، عقائد و تاريخ اسلامي مشغول شد.ايشان به خاطر رغبت و علاقه اي كه به نشر فرهنگ اسلامي علي الخصوص بين جوانان داشت به خطابه و ايراد سخنراني در محافل و مجالس به زبان عربي و فارسي پرداخت و به مرور زمان يكي از فعاليتهاي عمده وي تبليغ از طريق منبر قرار گرفت.در همين راستا بر اثر دعوتهاي مختلف به مناطق گوناگون در خود ايران و در ديگر كشورهايي مانند لبنان ، سوريه ، بحرين ، دبي ، شارجه ، چين ، مالزي ، سنگاپور ، سريلانكا ، تايلند ، ساحل العاج ، كرواسي ، مكررا سفر كرده و در ميان مردم مختلف به سخنراني پرداخت .به علت تسلط ايشان

در دو زبان عربي و فارسي هم در عراق ( پيش از حكومت منفور بعث) و قبل از هجرت از عراق و پيش از سالهاي (1349-1354 ه.ش) از راديوي سراسري عراق و همچنين در ايران (پس از انقلاب مبارك اسلامي) در كانال راديويي 1، 2، 3 فارسي و عربي سراسري و راديوي قرآن و راديوي محلي قم و اهواز و كيش و كردستان و سيستان و بلوچستان سخنراني ، ميزگرد و مصاحبه هاي متعددي در مسائل گوناگون اسلامي و اجتماعي داشته ، همچنين نظير اين برنامه ها از تلويزيون المنار حزب الله لبنان از وي پخش شده است.تدريس در دانشكده شهيد محلاتي سپاه قم به مدت چهار سال و مدتي در دانشگاه شريف صنعتي تهران و جامعة الزهراء قم و موسسه مذاهب اسلامي نيز داشته اند. از همان آغاز جواني بر اساس علاقه به نويسندگي به نوشتن و نشر كتاب و مقاله هايي به دو زبان عربي و فارسي در مجلات گوناگون داخلي و خارجي همچون : القرآن يهدي ، ذكريات المعصومين ، نداء الاسلام ، منابع الثقافه الاسلاميه (عراق ) و المواقف (بحرين) رساله القرآن ، پيام قرآن ، پرسمان (قم) و البصائر و رساله الحسين و ميقات الحج (ايران) و الشهيد (لندن) و دعوة الحق (مغرب) المرشد ( سوريه و لبنان ) پرداخت. وي عضو هيئت علمي مقام معظم رهبري و جامعه اهل البيت العالمية و دبير كميته تبليغ و معارف مدارج علمي حوزه است و اينك مدير مركز تخصصي آموزشي علوم حديث (درخيابان معلم) وابسته به حوزه علميه قم مي باشد.

خونساري، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن موسوى خونسارى رحمةاللَّه از علماء بنام همدان

بوده اند.

وى از اصحاب و خصصيين و شاگردان مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى سيد محمدكاظم يزدى بوده و مدت يازده سال تمام در نجف اشرف مشغول تحصيل و از اساتيد وقت مثل مرحوم حاج آقا رضاى همدانى و آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا محمدتقى شيرازى استفاده نموده و چند سالى هم اواخر مرحوم ميرزاى بزرگ «آيت اللَّه مجدد شيرازى» را درك نموده و كراماتى هم نقل كرده اند تا آنكه اهالى همدان مسجدى مخصوص او بنا كردند پس در زمان مرحوم آيت اللَّه طباطبايى يزدى صاحب عروةالوثقى از نجف اشرف حركت با تجليل زيادى وارد همدان و مورد توجه قاطبه مردم همدان به طبقات مختلف گرديده و در زمان خود معروف به زهد و تقوى و در اقامه جماعت اول روحانى محسوب بودند و پس از شصت سال خدمت و ترويج شرع در سن نود و دوسالگى در اول ماه شعبان 1337 شمسى به رحمت ايزدى پيوسته و با تجليل فوق العاده جناره آن مرحوم حمل به نجف اشرف گرديده و در جوار مولى الموحدين اميرالمومنين عليه صلوات المصلين مدفون گرديده است داراى پنج پسر مى باشد كه ترجمه دو نفر از آنها را مى نگارم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

خونساري، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام سيد ضياءالدين خونسارى از علماء اعلام و افاضل كرام حوزه علميه و مبرزين شاگردان مرحوم آيت الله حايرى بودند كه از اراك به قم هجرت نموده و تا آخر عمر مرحوم حايرى از دروس فقه و اصول وى استفاده كرده اند.

تولد او در سال 1312 ق- در خونسار واقع شده و پس از طى مقدمات و سطوح به اراك رفته و بعد با انتقال حوزه به قم آمده تا سال 1358 قمرى كه

از دنيا رفته و در جوار امامزاده معروف به شاه محمدقاسم مدفون شده است.

در تقوا و علم و فضيلت و جودت ذهن مشار بالبنان بوده و مرحوم آيت الله حايرى توجه مخصوصى به ايشان داشت در عيد فطر 1352 قمرى مرحوم آيت الله نماز عيد را به وى واگذار نموده كه در صحن به جماعت انجام دادند.

نفوذى در خونسار و حومه آن داشت و در تابستانها كه آنجا مى رفتند فصل دعاوى و خصومات با ايشان بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

خونساري، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آخوند ملا محمدعلى خونسارى قدس اللَّه سره متوفى 1332 قمرى از علماء برجسته و مجتهدين حوزه علميه نجف اشرف از شاگردان بزرگ مرحوم آيت اللَّه العظمى آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و اكابر مراجع و آيات عظام نجف اشرف و مدرسين به نام آن سامان و داراى دامادهاى بزرگوارى مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ موسى خونسارى متولد 1293 متوفى 1363.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

خونساري، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم مبرور سيدالفقهاء والمجتهدين و سند العلماء والمتقين الورع الزكى والمجاهد الصفى والتقى النقى الحاج السيد محمدتقى بن سيد الاعلام السيد اسداللَّه الموسوى الخونسارى قدس اللَّه نفسه الزكيه ابن العلامة الاوحد السيد محمد بن المحقق السيد حسين بن العلامة الافضل السيد ابوالقاسم بن الامام الاكبر العلامة الاجل الحاج السيد حسن بن مولا العلامة الحاج ميرزا ابوالقاسم (جعفر) ابن السيد حسين بن السيد قاسم ابن السيد محب اللَّه بن السيد قاسم ابن السيد مهدى بن السيد زين العابدين بن السيد ابراهيم ابن السيد كريم الدين بن السيد ركن الدين بن السيد زين العابدين ابن السيد صالح (العالم الجليل الشهير بالقصير) ابن السيد محمد بن السيد محمود بن السيد حسين بن السيد حسن بن السيد احمد بن السيد ابراهيم بن السيد المجاهد السيد عيسى بن السيد حسن بن السيد يحيى ابن السيد ابراهيم بن السيد حسن بن السيد عبداللَّه ابن الامام الهمام موسى بن جعفر عليهماالسلام

ساروا و قد بعدت عنا منازلهم

هذه المنازل والاثار والطلل

مخبرات بان القوم قد رحلوا

فالان لا عوض عنهم و لا بدل

فسرت شرقا و غربا فى تطلبهم

و كلما جئت ربعاً قيل لى رحلوا

ولادت اين بزرگوار در سال 1305 قمرى در قصبه خونسار واقع و وفاتش در هفتم ذى الحجه 1371 قمرى در همدان اتفاق افتاد و

از آنجا با تشييع كم نظيرى حمل به تهران و از آنجا به قم و در مسجد بالاسر كنار در قبله و قبر مرحوم آيت اللَّه حايرى مدفون گرديد.

نگارنده ترجمه معظم له را درج اول آثار الحجه از ص 142 تا ص 161 نگاشته و نيز در ص 384 ج 4 كتاب مشاهير دانشمندان اسلام متذكر شده در اينجا به طور متوسط مى نگارم. آن جناب پس از طى مقدمات در خونسار در سال 1322 قمرى مشرف به عتبات عاليات شده و در درس مرحوم آخوند خراسانى و علامه يزدى شركت نموده و پس از فوت آنان در درس بزرگانى مانند مرحوم شريعت اصفهانى و آقاى آقا ضياءالدين عراقى و آقا شيخ على قوچانى حضور يافته و در هنگام ثوره عراق با مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى و مرحوم آيت اللَّه كاشانى به جنگ انگليس و استعمارگران رفته تا در سال 1333 تبعيد به هندوستان شده و بعد از چهار سال گرفتارى به ايران و وطن خود خونسار مراجعت و بعد از اندكى توقف به اراك رفته و در درس مرحوم آيت اللَّه حايرى حاضر و با معيت آن مرحوم به قم مهاجرت نموده و در تشكيل حوزه قم و حفظ آن تشريك مساعى داشته و بعد از فوت آن مرحوم به اتفاق دو قرين عزيز خود مرحومين آيتين حجت و صدر تا آمدن مرحوم آيت اللَّه بروجردى از نگهدارى حوزه و سرپرستى و تربيت طلاب و محصلين لحظه اى مسامحه ننمودند و چه بسيار از افاضل بلكه مراجعى كه از حوزه آن مرحوم بيرون آمده اند.

نياكان و اسلاف آيت اللَّه خونسارى

در ميان آن سلسله جليله ستارگان درخشانى در آسمان علم و دانش و

چراغهاى فروزانى در طريق هدايت و خداپرستى و گلهاى زينت بخشى در مجالس زهد و تقوا يافت شده كه هر يك به نوبه خود علم اسلام و پرچم دين را به دوش كشيده و هزاران نفر را از گمراهى جهل و نادانى به شاهراه مستقيم ديانت هدايت نموده و نامهاى نيك و يادگارهاى ارزنده اى از خود به جاى گذارده اند و جامعه علم و روحانيت را مرهون زحمات و مشقتهاى طاقت فرساى خويش ساخته اند يكى از آن رجال برجسته دانشمند متقى آقا سيد ابوالقاسم فرزند آيت اللَّه حاج سيد حسين است كه در سال 1161 در قصبه خونسار متولد شده و در اعلا درجه زهد و تقوا و علم و دانش بوده و به علت شدت احتياط در دين و اجتناب از پيروى هوا و دنيا سراسر زندگى از اقامه جماعت و رياست و حكم و فتوا كناره گيرى نموده و به تمام قوا كوشش در انجام مهمات و قضاء حوائج اخوان مى فرمود داراى نفسى عجيب و دعائى مجرب كه در زمره كراماتش شمرده مى شد چنانچه مشهور است كه به مجرد خواندن يا نوشتن دعاء بيماران شفا مى يافتند.

در اواسط ماه مبارك رمضان در سال 1240 در قصبه خونسار به رحمت حق واصل شده (از روضات الجنات ص 126- الكنى والالقاب ج 1 ص 135).

ديگر از اعاظم اين خانواده آيت اللَّه العلام الحاج سيد حسين است كه از اكابر محققين اعلام و عظام علماء اسلام داراى اخلاق نيكو و در اعلا درجه زهد و تقوا و دين در زمان خود بوده زاويه خونسار را به جهت خود اختيار و كمتر از آن قصبه بيرون آمده از مسافرت خوددارى مى فرمود و از اين رو

نامش بر بسيارى از علماء و دانشمندان مخفى و پوشيده گشته در روز يكشنبه هشتم رجب سال 1291 در قصبه نامبرده رحلت و در جوار منزلش مدفون و قرش مزار مردم خونسار است.

و ديگر ابوالقاسم جعفر بن الحسين است كه در ماه صفر روز اربعين سال 1090 در اصفهان متولد مقدمات و سطح را در نزد علماء و دانشمندان اصفهانى تحصيل و در قسمت دروس نهائى خدمت علامه مجلسى تلمذ نموده است و لذا از ايشان در كتب و مصنفاتش تعبير مى نمايد (شيخى الاعظم و استادى الافخم).

داراى تاليفات و تصنيفات چنديست در كلام و فقه و ادعيه و غير ذلك و يكى از شاهكارهاى ادبى ايشان منظومه عربى ميمى كه خالى از همزه و الف و متجاوز از سه هزار بيت كه در حكم و آداب شرعيه نوشته است.

در حدود سال 1130 به واسطه فتنه افاغنه در اصفهان حركت نموده و به موجب تقاضاى اهالى خونسار را محل اقامت خود قرار داده و در آنجا قيام و اقدام به امورات شرعيه نمود تا در سيزدهم ذى القعده سال 1157 در قريه قودجان كه از قراء خونسار است رحلت و به رحمت حق واصل و در همان قريه مدفون و قبرش مزار هر خاص و عام است و در رحلتش اشعارى سرودند كه از آن جمله است.

مير ابوالقاسم اعلم ز جهان رحلت كرد

از ميان نسخه آداب مسلمانى رفت

سال تاريخ وفاتش ز خرد پرسيدم

گفت داناى ادب عالم ربانى رفت

و در شرح نوابغ و بزرگان اين سلسله به تراجم رجال و مشجرات آل الرسول مراجعه شود زيرا كه اين كتاب را گنجايش آن نيست.

يكى از آثار و كرامات باهرات

مترجم معظم ما نماز استسقاء اوست كه در آثار الحجه مشروحاً ذكر كردم و در جرائد و مجلات آن روز هم مسطور گرديده و حتى به كشورهاى ديگر هم مخابره شده است و آن در سال 1363 قمرى بود همان سالى كه متفقين ايران را اشغال كرده بودند و در قم باران نباريد و باغات و مزارع خشكيده و خطر قحطى و خشكسالى مردم قم را تهديد مى كرد آن مرحوم دو روز متواليا براى نماز باران به صحرا رفتند و در روز دوم چنان باران آمد كه سيلها روان و جويبارها به راه افتاد و اين از انفاس قدسيه آن مجسمه تقوا و پيكره فضيلت بود.

اشعار دانشمندان درباره نماز باران آن مرحوم

ادباء و فضلاء قم و ساير بلاد در فوت و مدح آن مرحوم بسيار داد سخن داده كه براى اختصار چند قصيده آن را مى نگارم. آقاى نبوى قمى كه از فضلاء و خطباء به نام حوزه علميه قم است گويد:

مخزن علم و كمالى مصدر زهد و ورع

زهره افلاك زهدى بهتر از هر اخترى

ياور دين را تو يارى خصم او را دشمنى

بى نوايان را نوائى بى كسان را ياورى

قهرمان عرصه ميدان علم و دانشى

علم و تقوا را سراسر كشور پهناورى

از محمد وز تقى شد نا ناميت تمام

زين دو نور حق عيان گرديده اينك انورى

اى مجاهد كز سر صدق و صفا كردى قيام

الحق الحق در زمانه مظهر يا قاهرى

بايد اينسان معدن علم و هنر آيد برون

از دبستانى كه او آموخت علم و سرورى

مايه فخر و مباهاتى تو بر اسلاميان

دشمنان دين و آئين را فروزان آذرى

بر سر اسلاميان جاويد بادا سايه ات

بخت خصمت تيره گون گردد جهان كافرى

عقل عاجز گردد

از وصف تو اى يكتاپرست

يكه خواه و يكه جوى و يك نواى يك سرى

علامه اديب آقاى كرمى اهوازى گويد

لهفى على رجل الحقيقة والتقى

الاية العظمى محمد التقى

بطل اقام عماد دين المصطفى

بجهاده و تعليمه المتدفق

القت له الدنيا مقاليد الورى

فهو الزعيم بمغرب و بمشرق

خونسار مولده و فى النجف استقى

من فيض حيدرة السعادة والرقى

كمعاهد الكفار حتى حل من

كيد العدى بمحيط اسر ضيق

مازال منتصبا تؤم جماعة

و يشيد فى الجمعات احسن منطق

شحت بوابلها السماء فما انثنى

من ورده و صلوته حتى سقى

ارخه ماظلت بنوحك امه (1371)

لهوى التقى الا لانك متقى

مرحوم حجةالاسلام حاج سيد هادى روحانى رودسرى گويد

بهر بهار گل از گل شكفته مالامال

گل شريعت ايمان شده است محوالحال

گلى فروشده در گل كه تا به يوم قيام

گلاب اوست كه هر دم ز ديدگان سيال

برفت آيت عظماى عصر خونسارى

فقيه آل محمد همان ستوده خصال

جهاد كرد و اسارت برفت و حبس نشست

كه تا ستون ديانت بيابد استقلال

بحفظ حوزه و در تربيت نموده قيام

در آن زمان كه شدى بدر حوزه همچو هلال

نماز جمعه بپا كرد نفس قدسى او

به تشنگان حقيقت چشاند آب زلال

هزار و سيصد و هفتاد و يك پس از هجرت

بروز هفتم ذى الحجه با شكوه و جلال

برفت آن تقى متقى و زاهد دهر

به نزد جد گرامش كشيده رخت وصال

نمود ختم بگفتار خويش روحانى

كه پيش از اين ز تأسف نداشت حال مقام

در شب فوت آن مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى در خواب مى بيند كه سيد بزرگوار علم الهدى سيد مرتضى موسوى شاگرد مبرز شيخ مفيد رحمه اللَّه از دنيا رفته و جنازه او را به قم مى آورند بسيار متأثر شده و با وحشت از خواب بيدار و انتظار وقوع حادثه اى را مى برد كه از همدان تلفوناً اطلاع ضايعه فوت معظم له را مى دهند

پس تعبير خواب خود را يافته و عموم علماء و محصلين حوزه و مردم متدين قم را براى استقبال از جنازه و تشييع آن اعزام مى فرمايند نگارنده هم در مشهد مقدس بودم كه آنشب خواب عجيبى ديدم كه در حرم مطهر ايستاده ام ولى ضريح و صندوق قبر شريف نيست بسيار نگران بودم از خواب بيدار شده و با يكى از علماء و مراجع مشهد خواب را گفته و گفتم گمانم اينست كه يكى از علماء بزرگ از دنيا رفته است تا دو ساعت بعد راديو خبر اين حادثه را داد. فرزندان برومندى دارد كه در ميان آنان جنابان حجت الاسلام آقاى حاج سيد محمدباقر و آقاى حاج سيد محمدعلى به فضل و دانش موصوف و ترجمه آنان در ج 3 مذكور خواهد گرديد.

(1371 -1305 ق)، مجتهد، مدرس حوزه و مرجع. در خوانسار متولد شد. پس از تحصيل مقدمات در خوانسار به عتبات رفت و از محضر آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و علامه يزدى بهره جست. سپس در حوزه ى درس بزرگانى چون شريعت اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى و آقا شيخ على قوچانى حضور يافت. وى هنگام انقلاب عراق همراه با آيت اللَّه محمد تقى شيرازى و آيت اللَّه كاشانى، با انگليس و استعمارگران به مبارزه پرداخت و در پى آن به هندوستان تبعيد شد. آيت اللَّه خوانسارى بعد از چهار سال گرفتارى به ايران بازگشت و پس از مدت كوتاهى توقف در خوانسار، به اراك رفت و از حوزه ى درسى آيت اللَّه حايرى بهره مند شد. پس از مدتى همراه وى به قم مهاجرت كرد و در تشكيل حوزه ى قم سعى بسيار كرد. بعد از فوت آيت اللَّه ميرزا عبدالكريم حايرى به

اتفاق آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه صدر، تا آمدن آيت اللَّه بروجردى، به نگهدارى از حوزه و سرپرستى و تربيت طلاب مشغول شد. نماز باران وى در سال 1363 ق در قم بسيار مشهور است. وى سرانجام در همدان درگذشت و در مسجد بالا سر قم دفن شد.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (157/ 3)، الكنى و الالقاب، ترجمه (385 -384/ 4)، گنجينه ى دانشمندان (322 -321/ 1).

خونساري، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله حاج سيد مصطفى بن العلامه حاج سيد احمد موسوى خونسارى از علماء اعلام و آيات عظام حوزه علميه قم است داراى مقامات علمى و كمالات نفسانى حسبى و نسبى است.

تولدش در ربيع المولود سال 1321 قمرى در خونسار واقع شده و پس از رشد و تميز مقدمات را از مرحوم آقا سيد على خونسارى دائى خويش خوانده و سطوح را از والد ماجدش فراگرفته و در سال 1340 هجرى به قم مشرف و از اول ورود به قم به حوزه درس مرحوم آيت الله حايرى حاضر و چندين دوره فقه و اصول را نزد آن جناب استفاده نموده تا حائز مقام اجتهاد و استنباط و مورد تصديق معظم له واقع شده و حدود ده ماه هم از مرحومين علمين اصفهانى و نائينى در قم بهره مند گرديده و هم مدت كوتاهى از مرحوم آيت الله قمى و آقازاده خراسانى و آيت الله ميرزا محمدصادق اصفهانى و آقا رضاى مسجد شاهى اصفهانى استفاده كرده اند و از هر خرمنى از علوم آنها خوشه ها چيده و بهره ها برده تا ورود آيت الله العظمى بروجردى رحمه الله كه به ايشان پيوسته و از اصحاب استفتاء و خواص حواريين معظم له گرديده و هم تدريس فقه

و اصول داشته و دارد.

تاليفات چندى دارد كه فهرست آنها را مى نگارم 1- الديانه الاسلاميه در اصول اعتقادات مى باشد 2- تقريرات درس مرحوم آيت الله حايرى در اصول و صلوه و نكاح و مكاسب.

3- الجواهر المودعه كه كتاب نفيسى است ولى هيچكدام آنها تاكنون به طبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

خويي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1247- شهادت 1325 ق)، عالم و فقيه امامى. مشهور به علامه خويى. وى از طايفه دنبلى بود كه در شهر خوى متولد شد و در همان جا ساكن بود. او در بيشتر علوم دينى اعلم از فقه، اصول و حديث تبحر داشت و از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و سيد حسين كوه كمرى به شمار مى رفت، و از شيخ محمد حسين كاظمى و شيخ مهدى نجفى كاشف الغطاء روايت مى كرد. عمر وى به بخشش و داد و دهش و تحكيم اساس دين گذاشت. حاج ميرزا ابراهيم در طى حوادث مشروطه در منزل خود در خوى شهيد شد و جنازه اش مدتى بعد به نجف انتقال يافت. از آثار وى: حاشيه بر «فرائد الاصول» شيخ انصارى؛ «ملخص المقال فى تحقيق احوال الرجال»؛ «شرح چهل حديث»؛ «الدره النجفيه»؛ شرح «نهج البلاغه»؛ «الدعوات»؛ «رساله اى در اصول».[1]

مرحوم اوردبادى رحمه اللَّه گويد العلامة الاكبر حاج ميرزا ابراهيم خوئى شهيد الانقلاب خوى سال 1325 قمرى از تلاميذ شيخ الطائفه حجة الحق شيخ انصارى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد حسين كوه كمريست.

از تأليفات او 1- حاشيه بر رسائل شيخ مخطوط كه نسخه آن در كتابخانه رضويه موجود است 2- شرح نهج البلاغه 3- كتاب الاربعين حديث 4- كتاب الرجال 5- كتاب فى الدعوات و اين چهار كتاب مطبوع است.

مرحوم آيت اللَّه امينى در ص 342 شهداء

الفضيلة گويد مرحوم حاج ميرزا ابراهيم خوئى متولد 1247 قمرى از طراز اول راسخين در علم و منضلعين مشاركين در فنون فقه و اصول و كلام و حديث و حكمت و عرفان و رجال بود و اما اخلاق: پس او قدوه ارباب اخلاق بوده و مردم بايد به وى اقتدا و تبعيت بنمايند داراى جود و كرم و علو طبع و مناعت نفس و انفاق فى سبيل اللَّه مقامات و مواقفى بود كه تاريخ ناطق و تشكر بر آنها ابديست چنانچه فوائد علميش مدى الدهر باقى و سرمديست او را ثروتى مهم بود و در محلى كه خدا راضى و دوست مى داشت صرف مى كرد.

كسى بر چشمه احسانش وارد نمى شد مگر آنكه سيراب برمى گشت واحدى به اميدى حضرتش را قصد نمى نمود الا آنكه روضه آرزويش با ابر جودش سبز و خرم مى گشت و از عايدات خود با كثرت آن صرف نمى كرد بر نفس خود مگر نصف عشر آن را و همين طور بذل و عطا مى كرد و اقامه عمود دين و تعظيم شعائر اللَّه مى نمود. تا اينكه در صبح ششم ماه شعبان 1325 در سن هفتاد و هشت سالگى در صحن خانه خود بضرب گلوله در راه دين با رشد و عقل و مجد و شرف طاهر از دنس به درجه شهادت فايض گشت و فقدا و طامه كبرى گشت كه چشمه ها خون گريست و دلها از عظم خطب فادح و كرب شديد متفطر گرديد سوگند با خداى كه آن مصيبتى بود كه خسارت بر اسلام وارد آورد كه به هيچ چيز جبران آن نمى شود و بر اساس دين ثلمه اى رسيد كه سد و التيام نمى پذيرد.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (30/1)، اعيان الشيعه (135/2)، ايضاح المكنون (553/2)، الذريعه (214/22 ،113/14 ،200 ،199/8 ،152/6 ،428/4 ،409/1)، لغت نامه (ذيل/ دنبلى).

خويي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1317 ق- 1371 ش)، مجتهد، فقيه، اصولى، مفسر، مدرس و مرجع بزرگ شيعه. آيت اللَّه خويى در خوى متولد شد. در سال 1330 به نجف رفت و پس از تحصيل علوم ادبى و منطق و اصول فقه و كلام و فلسفه، بحث عالى خارج را نزد مجتهدان بزرگى چون آيت اللَّه شيخ الشريعه ى اصفهانى، شيخ مهدى مازندرانى، شيخ ضياءالدين عراقى، شيخ محمد حسين غروى، شيخ محمد حسين نايينى، شيخ محمد جواد بلاغى و آيت اللَّه سيد حسن بادكوبه اى، فراگرفت و به درجه ى اجتهاد رسيد. آيت اللَّه خويى مدتى در مسجد الخضراء نزديك حرم اميرالمومنين (ع) به تدريس بحث خارج «مكاسب» شيخ انصارى، كتاب «صلاه» و بحث خارج «عروه»، و همچنين تفسير قرآن پرداخت. در حوزه ى درس ايشان هزاران شاگرد تربيت يافتند كه هر يك به عنوان مرجعى در سراسر بلاد اسلامى منتشرند. در عراق درگذشت و در نجف دفن شد. او تاليفات متعددى دارد كه برخى از آنها عبارت است از: «اجود التقريرات»؛ «الامر بين الامرين»؛ «البيان فى تفسير القرآن»؛ «التنبيه على حكم اللباس المشكوك عليه»؛ «التنقيح فى شرح العروه الوثقى»؛ «مدارك العروه»؛ «الدراسات فى الاصول»؛ «مصباح الفقاهه»؛ «تكمله منهاج الصالحين»؛ «مبانى تكمله ى منهاج الصالحين»؛ «تهذيب و تتميم منهاج الصالحين»؛ «مستحدثات المسائل»؛ «منتخب الرسائل»؛ «مناسك الحج»؛ «المسائل المنتخبه»؛ «فقه القرآن على المذاهب الخمس»؛ «المحاضرات فى الفقه الجعفرى»؛ «معجم رجال الحديث» در بيست و سه جلد و برخى كتب ديگر كه هنوز طبع نشده.[1]

فقيه مرجع مدرس.

تولد: 15(1278 رجب 1317 ق.)، خوى.

درگذشت: 17 مرداد 1371،

كوفه.

آيت الله سيد ابوالقاسم خويى، فرزند على اكبر فرزند هاشم موسوى خويى نجفى، در شهر خوى به تحصيل برخى مقدمات پرداخت. در سال 1330 ق. به نجف اشرف رفت و در حوزه ى علميه ى نجف به فراگرفتن علوم ادبى و منطق پرداخت. پس از فراگيرى كتاب هاى درسى اصولى و فقهى و از جمله نزد پدرش، به تحصيل خارج نزد استادان مختلف و از جمله آيت الله شيخ فتح الله معروف به شيخ الشريعه اصفهانى، آيت الله شيخ مهدى مازندرانى، آيت الله شيخ ضياءالدين عراقى، آيت الله محمدحسين اصفهانى، آيت الله محمدحسين نايينى، آيت الله شيخ محمدجواد بلاغى، آيت الله سيد محمدحسين بادكوبى پرداخت. بعد با اجازه آيت الله محمدحسين نايينى به تدريس كتب اماميه و غير اماميه، كتب اربعه (كافى، فقه، تهذيب، استبصار) و جوامع (وسايل بحار، وافى) پرداخت.

در سال 1352 ق. بسيارى از علما مانند آيت الله نايينى، آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى، آيت الله عراقى و آيت الله بلاغى به مقام علمى و اجتهاد ايشان شهادت دادند. در اين زمان بود كه آيت الله العظمى خويى مجلس بحث خارج خود را در مسجدالخضراء نزديك حرم حضرت امير (ع) تشكيل داد و سال ها به تدريس بحث خارج مكاسب آيت الله شيخ مرتضى انصارى، كتاب صلاة و بحث خارج عروة از سيد محمدكاظم يزدى از كتاب طهارت وبعدها نيز به تفسير قرآن كريم پرداخت.

از جمله آيار ايشان مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: البيان فى تفسير القرآن؛ اجود التقريرات (دو جلد)؛ تكمله منهاج الصالحين؛ مبانى تكمله منهاج الصالحين (دو جلد) المسائل منتخبه، مستحدثات المسائل؛ تعليقه على العروة الوثقى؛ رسالة فى اللباس المشكوك؛ نفحات الاعجاز فى الرد على حسن الايجاز؛ منتخب الرسائل؛ تعليقه على المسائل الفقيه؛ منتخب توضيح المسائل؛ تلخيص المنتخب؛ مناسك الحج (به

عربى و نيز به فارسى)؛ تعليقه المنهج الاحكام الحج؛ معجم رجال الحديث (بيست و سه جلد).

تقريرات آيت الله العظمى خويى به شرح زير هستند: تنقيح العروة الوثقى، شش جلد در علم و فقه، دروس فى فقه الشيعه چهار جلد در علم فقه، مستند العروة سه جلد در علم فقه، فقه العترة، دو جلد در علم فقه، تحرير العروة يك جلد در علم فقه، مصباح الفقاهه، سه جلد در علم فقه، محاضرات فى الفقه الجعفرى، دو جلد در علم فقه، الدر الغوالى فى فروع العلم الاجمالى، يك جلد در علم فقه، محاضرات فى اصول الفقه، پنج جلد در علم اصول، مصباح الاصول، دو جلد در علم اصول؛ مبانى الاستنباط، دو جلد در علم اصول؛ دراسات فى الاصول، مصابيح الاصول يك جلد در علم اصول، جواهر الاصول، يك جلد در علم اصول؛ الامر بين الامرين، يك جلد در علم اصول؛ الرأى السديد فى الاجتهاد و التقليد، يك جلد در علم فقه؛ رسالة فى التحقيق الكر، يك جلد در علم فقه؛ رسالة فى حكم اوانى الذهب، يك جلد در علم فقه.

از كتاب هاى طبع نشده وى ميتوان به عنوان هاى زير اشاره كرد: اضاةالقلوب؛ فقه القرآن على المذاهب الخمس؛ فهرست جامع الشتات؛ ازالة المحاده عن ملك المنافع المتضادة؛ آثارة العقول؛ قاعدة التحاوز؛ تعارض.

آيت الله العظمى خويى در پى يك بيمارى قلبى در بيمارستان ابن النفيس بغداد بسترى و پس از يك هفته به نجف اشرف بازگشت و پس از گذشت چند روز به علت كهولت سن در ساعت سه بعدازظهر به وقت بغداد در روز هفدهم مرداد 1371 (مطابق با هشتم صفر 1413 ق.) در كوفه چشم از جهان فروبست. پيكر ايشان صبح

يك شنبه در نجف اشرف تشييع شد و در مسجد الخضراء (صحن مطهر علوى) به خاك سپرده شد.

منابع: معجم رجال الحديث، جلد 22، ص. 17. آيت الله العظمى خويى به رحمت ايزدى پيوست»، كيهان فرهنگى س. 9 ش. 6 (شهريور 1371)، ص. 55. «چهره درخشان علوم مختلف اسلامى، حاج سيد ابوالقاسم خويى (ره)»، كيهان، ش. 14575(25 شهريور 1371)، ص. 18 ص. گنجينه دانشمندان، جلد پنجم/ شيخ محمد شريف رازى، ص. 65 -64 مجلس نشين قدس، يادوراه پيشگام شهداى محراب، آيت الله قاضى طباطبائى/ شعر دوست، با مقدمه اى از حجت الاسلام سدى حسين موسوى تبريزى گنجنيه دانشمندان، جلد دوم/ شيخ محمد شريف رازى، ص. 9 -3.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 9، ش 6، ص 55)، مولفين كتب چاپى (242 -240 /1).

خويي، ابوعبداللَّه، شهاب الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(693 -626 ق)، فقيه شافعى و قاضى. وى در دمشق به دنيا آمد و در آنجا نشو و نما يافت. وى متولى قضاوت در قدس، سپس در حلب و مصر بود. از جمله آثار وى: «اقاليم التعاليم»؛ «الجبرو المقابله»؛ «البيان»؛ «العروض».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (219/6)، روضات الجنات (78 -77 /8)، لغت نامه (ذيل/ ابن خويى)، معجم المولفين (258/8).

خويي، شمس الدين، ابوالعباس احمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(639/637 -583 ق)، قاضى و فقيه شافعى. معروف به قاضى القضاه خويى. از مشاهير حكما و فقهاى شافعى مذهب بود كه در آذربايجان تولد يافت. علوم عقلى را نزد فخرالدين رازى فراگرفت و ديگر استادانش على طوسى، ابن الزبيدى و ابن الصلاح بودند. در زمان الملك معظم عيسى به شام سفر كرد و در دمشق اقامت گزيد و به منصب قاضى القضاتى آنجا رسيد. وى در علوم شرعى و حكمى دست داشت و به اصول طب و علوم ديگر نيز آشنا بود و در مدرسه ى عادليه، مجلس درس فقه داشت. در دمشق درگذشت. از آثار وى: تكميل تفسير كبير «مفاتيح الغيب» استادش فخر رازى كه موفق نشده بود آنرا به پايان رساند؛ «ينابيع العلوم»؛ شرح «الارشاد» محمد عميدى، در علم خلاف و جدل؛ مختصر «النفائس» محمد عميدى، در جدول به نام «عرائس النفائس»؛ كتابى در «نحو»؛ كتابى در «عروض». خويى منظوماتى نيز داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (588/1)، تاريخ ادبيات در ايران (236/3)، ريحانه (195/2)، سيرالنبلاء (65 -64 /23)، كشف الظنون (2051 ،1966 ،1113 ،918 ،69)، الكنى و الالقاب (222 -221 /2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المولفين (216/1)، الوافى بالوفيات (376 -375 /6)، هديه الاحباب (133)، هديه العارفين (93 -92

/1).

خويي، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1274 ق)، صوفى، منشى و شاعر. در خوى به دنيا آمد. مدتى براى تحصيل علم ظاهر و باطن به مسافرت و سياحت پرداخت و در اصفهان از محضر شيخ محمدحسين و شيخ زين العابدين حسن عليشاه، و رييس سلسله ى نعمت الهى كسب فيض كرد. نزد آخوند ملاعلى نورى، كه حكيم عصر بود حكمت آموخت و بعد از چندى سير و سلوك و تحصيل، به خدمت محمدشاه رسيد و منشى خاصه و كاتب اسرار و محرم او شد. در اواخر عمر، از كار دنيا ملول شد و انزوا گزيد. سرانجام در تهران درگذشت. ميرزا مهدى در نظم و نثر توانا بود و از اشعارش مقدارى قصايد و غزليات و مثنويات بر جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1759 -1755 /3)، دانشمندان آذربايجان (365 -364)، گنج شايگان (437 -436)، مجمع الفصحا (927 -919/5).

خوييني قزويني، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1307 -1247 ق)، فقيه، محقق و محدث شيعى. معروف به حاج ملا آقا. وى در خويين متولد شد. پس از تحصيل علوم اوليه به قزوين رفت و چندى در آنجا تحصيل كرد، آنگاه به اصفهان رفت و در نزد مشايخ آن شهر درس خواند سپس به عتبات عاليه رفت و پس از بازگشت در قزوين مسكن گزيد و به امر تدريس و فتوى اشتغال يافت. از آثار وى: «الارث»؛ «مرآت المراد»، در رجال؛ «منظومه ديات»؛ «معراج الوصول الى علم الاصول»؛ در دو جلد؛ «اللوامع»، در فقه، در سه مجلد؛ رساله ى «الجبر و التفويض»؛ حاشيه بر «تفسير الصافى»، تا پايان سوره ى بقره؛ حاشيه بر «صيغ العقود» زنجانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (175/3)، الذريعه (286 -285/20 ،84

-83 /5 ،441/1)، ريحانه (196 -195 ،8 /2)، المآثر و الآثار (143)، معجم المولفين (176/2)، مكارم الآثار (1297 -1296 /4).

خوييني قزويني، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1372 -1289 ق)، مجتهد، فقيه و نويسنده. در خويين متولد شد. مقدمات را در قزوين فراگرفت، سپس به عراق رفت و نزد علماى آنجا تلمذ كرد. شيخ عبدالكريم پس از پايان تحصيلات به ايران بازگشت و تا سال 1320 ش سمت رياست حوزه ى علميه ى زنجان را بر عهده داشت. در سال 1325 ش به قم رفت و در همان جا درگذشت. و در قبرستان شيخان قم دفن شد. آثار وى: «خودآموز كفايه يا تقريرات آخوند خراسانى»، در دو جلد؛ «رساله ى عمليه»؛ «حاشيه بر عروه الوثقى»، ناتمام؛ «كتاب الفوائد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (226/1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (161/3)، مولفين كتب چاپى (910/3).

خوئي زنجاني، اسحاق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسحق بن المولى ابراهيم الخوئى الزنجانى متوفى حدود 1324 ق عالمى فاضل بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خوئي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولدش در نيمه ماه رجب سنه هزار و سيصد و هفده در شهر خوى واقع شده و والد ماجدش مرحوم حجه الاسلام حاج سيد على اكبر موسوى خوئى در سال 1364 قمرى در مشهد مقدس براى نگارنده گفت قبل از ولادتش يكى از فضلاء خوى از شاگردان من كه طلبه باتقوا و متدينى بود نزد من آمد و گفت حضرت اميرالمومنين عليه السلام را در خواب ديدم و چند پيام براى شما داده و گفت فرمودند به سيد على اكبر بگو نماز و روزه استيجارى را بده و آن خانه را هم مال ايتام نيست مال مدعى است به صاحبش بگذار و حملى كه همسرت دارد پسر است نامش را ابوالقاسم بگذار.

آن بزرگوار پس از تولد و نشو و نما در خاندان علم و دانش در سال 1330 با مرحوم والدش به نجف مشرف شده و به ادامه تحصيل پرداخته تا در مدت كوتاهى حاضر درس مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله عراقى و آيت الله حاج شيخ محمدحسين اصفهانى گرديده و گوى سبقت از همگنان ربوده و تقريرات استادش مرحوم نائينى را به نام (اجود التقريرات) به رشته تحرير و طبع آورده و شهرت علميش مخصوص در علم اصول زبانزد همه گرديده و حوزه درس مستقلى تشكيل و فضلاء بلاد از همه جا به درسش حاضر و كسب افتخار مى نمودند.

از مزاياى درس معظم له عربى تدريس كردن بود زيرا با اينكه ايرانى و آذربايجانى بود درس فقه و اصول خود را در مسجد الخضراء عربى سليس و كتابى و فصيح بدون

هيچ وقفه و لكنتى بيان مى كرد كه عرب و عجم از او استفاده و كامياب مى شدند.

مرحوم والدش حجه الاسلام حاج سيد على اكبر موسوى خوئى كه از علماء مشهد و ائمه جماعت مسجد جامع گوهرشاد بودند سيدى بسيار جليل و بزرگوار و به خود مى باليد و افتخار مى كرد با داشتن چنين فرزند برومندى كه از مبرزين علماء و مراجع و مجتهدين شيعه مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

خوئي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن خوئى بن آيه الله حاج سيد ابوالقاسم بن آيه الله حاج سيد مهدى بن حجه الاسلام سيد صادق حسينى خوئى قدس سره دائى معظم آيه الله العظمى فقيه اهل بيت عصمت عليهم السلام فى عصره و جامع العلوم و الفنون فى دهره العلامه الكبرى ابوالمعالى سيد شهاب الدين النجفى مرعشى مدظله العالى از علماء بنام تبريز بوده اند.

سلسله نسب آن بزرگوار با نسب مرحوم آيه الله حاج سيد حسين كوهكمرى و آيه الله حجت كوهكمرى يكى مى شوند و منتهى مى شوند بسيد حسن كه در زنوز نزديك شهر مرند قبرش مزار مؤمنين مى باشد و نسب سيد حسن هم منتهى به حضرت على اصغر فرزند حضرت امام زين العابدين عليه السلام منتهى مى گردد. و آيه الله سيد مهدى جد آقا سيد حسن از اعاظم تلامذه شيخنا الانصارى بوده و آيه الله آقا سيد ابوالقاسم والدشان از تلامذه فاضل شربيانى و آيه الله حاج شيخ محمد حسن مامقانى بوده است.

مترجم معظم در سال 1289 در شهر تبريز متولد شده والده ايشان مخدره صالحه بانو حاجيه هماى خانم صبيه مرحوم حاج منجم بانى پل معروف به پل منجم در شهر مذكور مى باشد.

اساتيد ايشان والدشان و عموى مكرمشان آيه الله آقاى حاج سيد رضا خوئى

و ساير علماء تبريز بوده و بعد به نجف اشرف مهاجرت و سالهاى متمادى در درس مرحوم آيه الله حاج سيد كاظم يزدى صاحب عروه و آيه الله شريعت تلمذ نموده و پس از وفات آن دو بزرگوار به تبريز آمده و به تدريس و اقامه جماعت و بيان عقايد و احكام دينيه پرداخته.

اجتهاد و روايتى

داراى اجازات عديده از آيه الله يزدى و آيه الله شريعت و آيه الله فيروزآبادى و آيه الله آقا شيخ زين العابدين مرندى و آيت الله ميرزا محمد تقى شيرازى مى باشد:

آثار قلمى ايشان از اين قرار است:

1- مجالس المواعظ كتابى است به نحو مجلس مجلس 2- شرح زيارت عاشورا 3- شرح صحيفه سجاديه 4- شرح دعاء سمات 5- حاشيه بر عروه الوثقى 6- غايه القصوى.

در سال 1379 قمرى وفات نموده و پس از مدتى كه در مزار سيد ابراهيم امانت سپرده شده بود حمل به نجف اشرف و در وادى السلام در قبرستان خانوادگى مدفون گرديد. داراى دو پسر به نام آقا سيد باقر كه از تجار و ساكن مشهد مقدس است 2- آقا سيد عبدالكريم ساكن تبريز و داماد مرحوم آيه الله حاج ميرزا مهدى انگجى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

خوئي، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صادق بن المرحوم كربلائى على خوئى از علماء معروف معاصر شهرستان خوى مى باشد.

وى در سال هزار دويست و هفتاد و هشت شمسى در خوى متولد شده و پس از رشد و خواندن دروس جديد و تدريس در مدارس جديد موفق به تحصيل علوم دينيه گرديده و مقدمات و سطوح وسطى را در مدت سه سال در خوى خوانده و پس از آن مهاجرت به قم نموده

و سطوح نهائى را از مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى رحمةاللَّه فراگرفته و خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حجت رضوان اللَّه تعالى عليه در مدت بيست و سه سال استفاده كامل نموده تا به مدارج علم كمال رسيد و به تدريس فقه و اصول پرداخته اما جمع كثيرى از اهالى خوى از حضرت آيت اللَّه حجت ره تقاضا نمودند كه ايشان را براى هدايت و ارشاد مردم اعزام به خوى فرمايند پس به امر معظم له به وطن برگشته و تاكنون به اقامه جماعت و ترويج دين و نشر احكام مبين و تدريس علوم دينى فقهاً و اصولا اشتغال دارند. آثار علمى ايشان از اينقرار است:

1- دوره اصول من اول الى آخره از تقريرات و دراسات آيت اللَّه حجة ره

2- كتاب طهارة من اول الى آخره از تقريرات و دراسات آيت اللَّه حجة ره

3- كتاب صلوة من اول الى آخره از تقريرات و دراسات آيت اللَّه حجة ره

4- لباس مشكوك من اول الى آخره از تقريرات و دراسات آيت اللَّه حجة ره

5- كتاب صوم من اول الى آخره از تقريرات و دراسات آيت اللَّه حجة ره

6- كتاب خمس من اول الى آخره از تقريرات و دراسات آيت اللَّه حجة ره

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خوئي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علماء طراز اول و از شاگردان مبرز شيخنا الانصارى كاتب تقريرات او بود كه برخى احتمال مى دادند كه بعد از شيخ جانشين او گردد در سال 1309 قمرى از دنيا رفت از تأليفات او حاشيه بر رسائل مى باشد اعيان الشيعه جزء 41 ص 253 درباره وى گويد الشيخ على الخوئى النجفى توفى فى النجف اول المحرم 1309 و دفن به

وادى السلام من كبار تلاميذ الشيخ مرتضى الانصارى كان محققا مدققا عميق النظر فى علم الاصول والفقه كان يدرس بعد استاده الرسائل و يحضر درسه افاضل طلبة العرب و كان و رعاً تقيا موثوقاً به عند اهل العلم و قوراً قليل الكلام حسن التقرير له رسائل فى حجية الظن.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

خوئي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد على اصغر بن المرحوم العالم الجليل السيد مجتبى بن العلامه آيت اللَّه آقا سيد صادق حسينى صادقى خوئى از علماء محترم و معروف معاصر تهران مى باشند.

وى در تاريخ 13 محرم الحرام 1312 ق در خوى متولد شده و پس از پرورش در حجر والد ماجد و خواندن مقدمات و ادبيات از مرحوم آخوند حاج ملا على مدد بدل آبادى (يكى از مضافات شهرستان خوى) و مقدارى از سطوح فقه و اصول را از مرحوم حاج شيخ محمد خوئى معروف به ساكن كوچه (درق) و مقدارى از پسر عم گرام خود آيت اللَّه آقا سيد باقر مرحوم استفاده كرده و در تاريخ 1341 ق- ه مهاجرت به نجف اشرف نموده و مدت يكسال رسائل و خيارات مكاسب را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالحسين رشتى خوانده و بعد از درس خارج (صلوه) مرحوم آيت اللَّه حجت كوهكمرى و مدتى از ابحاث متاجر مرحوم آيت اللَّه ايروانى و ضمنا از محضر و دراسات مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسين اصفهانى (كمپانى) و مرحوم آيت اللَّه محقق آقا ميرزا حسين نائينى رحمهم اللَّه فقها و اصولا و مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى بهره مند گرديده آنگاه در سال 1350 ق به ايران مراجعت و بواسطه دعوت رسمى اهالى محترم شهرستان خوى و امريه مرحوم آيت اللَّه اصفهانى به شهرستان خوى عزيمت نموده

و قريب پنجسال در آن سامان بوظائف روحى و دينى از اقامه جماعت و غيره پرداخته و پس از آن بواسطه عدم امنيت به نجف بازگشت و حدود سه سال و اندى بتدريس اشتغال داشته و در سال 1358 ق باز بخوى آمده و مدرسه مخروبه (نمازى) خوى را تعمير اساسى و بجمع و تربيت طلاب و محصلين از شهر و حومه آن مبادرت نموده و عده كثيرى كه اكنون در خوى و حومه آن بوظائف مقرره روحانيت اشتغال دارند و از علماء مبرز بشمار مى روند از محصلين دوره اول (مدرسه نمازى) معظم له (پس از تعمير آن) مى باشند و معاريف آنها عبارتند از:

1- حجةالاسلام آقاى حاج سيد جعفر مرقانى (داماد معظم له)

2- حجةالاسلام حاج شيخ ابوطالب فاضلى مقيم تهران.

3- حجةالاسلام آقاى حاج ميرزا خليل قبله اى مقيم فعلى تهران.

4- حجةالاسلام حاج شيخ حسن بصيرى ساكن خوى.

5- حجةالاسلام آقاى حاج سيد محمد مصرى ساكن خوى.

6- حجةالاسلام ميرزا محمدعلى ديلمقانى ساكن تبريز.

7- حجةالاسلام آقاى ميرزا حسين رائى ساكن تهران.

8- حجةالاسلام ميرزا محمود صميمى ساكن (مكان خوى) و غير آنها

و در سال 1361 ق به جهت پاره ى از محذورات و ناامنى محل به تهران مهاجرت و تاكنون به اقامه جماعت و تدريس و ساير وظائف روحى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آيت اللَّه خوئى مذكور كه در حال حاضر هشتاد و دو سال از سن مباركش مى گذرد از آيات عظام و علماء اعلام آذربايجان مقيم تهرانند عالمى متين و موصوف بفضل و تقوا و با مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت (استاد معظم ما) صداقت تام و ارادت تمام داشتند و مورد توجه مخصوص آن مرحوم بودند.

از آثار ايشان است:

1- تعمير و بنيان

اساسى مدرسه نمازى خوى كه خود مخارج اوليه آن را مرحوم مبرور حاج يحيى سلماسى مقيم قم دادند و مابقى را مردم متدين ديگر مساعدت نمودند. 2- تأسيس كتابخانه مدرسه نمازى. 3- اهداء مقدارى از كتب به آن كتابخانه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

خوئي ، محمد شفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد. در خوى از شهرهاى آذربايجان متولد گرديده، و در تبريز و خوى تحصيل نموده تا به درجه ى اجتهاد رسيده، پس از جنگ ايران و روس جزو علماى مجاهد وارد شده، و به ميدان جنگ شتافته، پس از آن مجبورا ترك آن حدود نموده، و به جهت اشتهار و قدرت سيد حجة الاسلام به اصفهان آمده، نزد ايشان در كمال احترام مى زيسته، و پس از آن كه مسجد سيد ساخته مى شود مرحوم حجة الاسلام امامت يك وقت مسجد ميرزا باقر را به ايشان واگذار نموده، و در كمال زهد و قناعت زندگى نموده، در سال 1265 وفات يافته، در مقبره ى كوچك مسجد سيد مدفون مى شود. ظاهرا وى را تأليفاتى بوده كه از بين رفته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

خوئيني، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم بن العلامه حاج ملا ابراهيم خوئينى زنجانى عالمى با ورع و مجتهدى باكمال بوده كه از مسقط الراس خود به زنجان آمده و پس از پايان سطوح به نجف مشرف و از محضر مرحوم آيت الله كفائى استفاده نموده و از اجلاء تلامذه آن بزرگوار گرديده و هم از آيات ديگر آنجا بهره مند شده و پس از مراجعت به زنجان و خوئين در سال 1366 ق مهاجرت به قم نموده و به تدريس خارج فقه و اصول پرداخته تا سال 1372 كه داعى حق را اجابت نموده و در زمين پاك قم به خاك رفته است.

تاليفات و آثارى دارد از جمله: 1- رساله عمليه 2- حاشيه بر عروه الوثقى.

3- شرح بر كفايه الاصول فارسى به نام خودآموز كفايه در دو مجلد كه به طبع رسيده است 4-

كتاب الفوائد در مطالب متفرقه.

فرزندان فاضل و صالح و برومندى دارد مانند 1- جناب آقا شيخ عبدالرحيم خوئينى كه از فضلاء حوزه علميه و شاگردان مبرز آيت الله العظمى آقاى مرعشى نجفى و آيات حاضر ديگر مى باشند و داراى مقام علم و عمل و تقوايند.

2- آقاى آقاشيخ احمد 3- آقاى آقاشيخ محمد 4- آقاى آقاشيخ محمود 5- آقاى آقاشيخ هادى 6- آقاى آقاشيخ اسمعيل 7- آقاى آقاشيخ على 8- آقاى آقاشيخ على اصغر كه تمامى از علماء و فضلاء معاصر قم و نجف و تهرانند و تفصيل ترجمه ايشان و مرحوم والدشان را جناب حجه الاسلام آقاى حاج سيد ابراهيم موسوى زنجانى در تاريخ علماء زنجان از ص 358 تا 366 نوشته و به طبع رسانيده است بدانجا مراجعه شود...

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

خياباني سبحاني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1392 -1299 ق)، عالم، مجتهد و محدث. محمدحسين در تبريز متولد شد. مادرش شهربانو نوه ى فتحعلى شاه بود. پس از فراگيرى مقدمات، نجوم و حساب استدلالى را نزد ميرزا على منجم و سطوح عالى فقه و اصول را نزد آيت اللَّه انگجى و شرح «اشارات» را نزد شيخ حسين قراچه داغى فراگرفت. در سال 1327 ق به نجف رفت و حدود يازده سال از محضر آيت اللَّه سيد محمدكاظم يزدى، آيت اللَّه شريعت اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى بهره مند شد، و با كسب اجازه ى اجتهاد و روايت در سال 1339 ق به تبريز بازگشت و به تدريس علوم دينى پرداخت. پس از فوت در جوار حضرت معصومه (ع) در قم دفن شد. از آثار وى: حاشيه بر «كفايه الاصول»؛ يك دوره «صلاه استدلالى»؛ «خيارات»؛ حايه بر «رسائل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و

مشاهير (162/3)، گنجينه ى دانشمندان (315 -314 /3).

خيارجي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد از مجتهدين مبرز زمان خود و به زهد و ورع و تقوا موصوف و معروف و در سال 1343 وفات نموده مرحوم والدش آقا شيخ علينقى از اجلاء شاگردان شيخنا الانصارى و صاحب رساله عمليه بوده و در قزوين در عصر خود مرجعيت مطلقه داشته و قريب سيصد نفر از فضلاء به درسش حاضر مى شدند تا در سال 1302 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

خيارجي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وى فرزند شيخ محمد است وى در قزوين در بيت علم و تقوا در سال 1289 شمسى متولد شد و در حجر فضيلت و دانش پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و سطوح وسطى مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح را از مدرسين بزرگ آنجا تكميل آنگاه از محضر و دراسات خارج آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم و آيت اللَّه شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى استفاده نموده و به دريافت اجازات از آنان نائل شده آنگاه به وطن خود مراجعت و به اقامه جماعت و خدمات دينى پرداخته و تا هم اكنون اشتغال دارند.

داراى تأليفات عديده در رشته هاى مختلف مانند رد بر صوفيه و غيره مى باشد كه هنوز به طبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

خياط، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: اندودنتيكس، دانشكده: دندان پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

خيام، ابوالفتح، عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 440/417- وف 525 -515 ق)، فيلسوف، رياضيدان، منجم، نويسنده و شاعر. در نيشابور متولد شد. با ميمون بن نجيب واسطى، امام ابوالمظفر اسفزارى، حكيم ابوالعباس لوكرى عبدالرحمن خازنى و امام محمد غزالى همعصر بود. وى منجم دربار ملكشاه سلجوقى بود. سفرهايى به بلخ، اصفهان، بغداد و مكه داشت اما، بيشتر عمر خود را در نيشابور گذرانيد و در همان شهر درگذشت و در جوار امامزاده محمد محروق دفن شد. خيام از شخصيتهاى تاريخى است كه در باب او داستانهاى مجعول بسيارى ساخته اند و همين افسانه سازى سبب شده كه در باب احوال و اقوال او اتفاق نظرى بين پژوهندگان وى نباشد. خيام علاوه بر اينكه در فنون و علوم مختلف، رياضى، نجوم، هندسه و فلسفه صاحب نظر بود، در شاعرى نيز توانا بود و رباعيات او نه تنها در ايران، كه در جهان نيز مشهور است و ترجمه ى جرالد فيتز از اين رباعيات به زبان انگليسى، باعث شهرت خيام در جهان شد. از آثار وى: «كتابى در جبر و مقابله به زبان عربى»؛ «رساله اى در شرح مشكلات اقليدس»، به عربى؛ «رساله اى در طبيعيات»؛ «رساله ى فارسى در كليات وجود»؛ «رساله اى در كون و تكليف»، به عربى؛ «رساله اى در تعيين مقدار بيان زيج ملكشاهى»؛ «ترجمه ى فارسى خطبه ى ابن سينا در توحيد»؛ «رساله اى در حل بعضى از مسايل جبر و مقابله»، به عربى؛ «رساله ى وجود»، به عربى؛ «رساله اى در جواب سه سوالى كه در حكمت از او شده است»، به عربى؛ «رساله ى ضياء

العقلى در حكمت»، به عربى؛ «نوروز نامه»، به فارسى؛ «رباعيات»؛ «سلسله الترتيب»؛ و «قطعه هايى به عربى».[1]

خواجه امام، حجة الحق، حكيم ابوالفتح (يا ابوحفص) عمر بن ابراهيم مشهور به خيام (يا خيامى) نيشابورى، فيلسوف و رياضى دان و منجم و شاعر ايرانى در اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم ه. است مولد و منشأ و اصل او نيشابور بود. ملكشاه بدو احترام مى گذاشت ولى رابطه سنجر با او خوب نبود، زيرا سنجر در كودكى مبتلى به آبله شده بود و خيام نزد او رفت و بيرون آمد. وزير مجيرالدوله از خيام پرسيد: او را چگونه يافتى و به چه چيز علاجش كردى؟ امام گفت: اين كودك مخوف است! خادم حبشى اين سخن بشنيد و به سنجر رسانيد. چون وى از آبله برست بغض امام در دل گرفت. وى در ترتيب رصد ملكشاهى و اصلاح تقويم همكارى داشت. وفات او بين 506 و 530 ه.ق. اتفاق افتاده (آرامگاه خيام) خيام اشعارى به پارسى و تازى و كتابهايى به هر دو زبان دارد، از جمله رباعيات (ه.م.) او مشهور جهان است. از آثار او در رياضى و جبر و مقابله (ه.م.)، رسالة فى شرح ما اشكال من مصادرات كتاب اقليدس، رسالة فى الاحتيال لمعرفة مقدارى الذهب والفظة فى جسم مركب منهما (به طبع رسيده) لوازم الامكنة را بايد نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (685 -674 /2)، الاعلام (195 -194)، با كاروان حله (142 -127)، بهشت سخن (87 -76 /2)، تاريخ ادبى ايران (565 ،332 ،125 /1)، تاريخ ادبيات ايران (443 -441 ،89 ،62 ،32)، تاريخ ادبيات در ايران (535 -523 /2)،

تاريخ برگزيدگان (435 -432)، تاريخ الحكماء قفطى (338 -336)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (350 -303)، تاريخ نظم و نثر (61 -60)، تحليل شخصيت خيام، ترانه هاى خيام (مقدمه)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (73 -71)، چهار مقاله (مقدمه مصحح، 101 -100)، چشمه ى روشن (127 -107)، خيامى نامه، دايرةالمعارف فارسى (929/1)، دستور الوزراء (171 -169)، دويست سخنور (98 -96)، الذريعه (380/24 -315/9)، رباعى و رباعى سرايان (110 -107)، رياض العارفين (192 -191)، ريحانه (201 -198 /2)، زندگينامه ى رياضيدانان (335 -325)، سيرى در شعر فارسى (268)، شخصيتهاى نامى (188 -186)، شعر العجم (178/1)، صبح گلشن (159 -158)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 211/6)، فرهنگ ادبيات فارسى (203 -201)، فرهنگ سخنوران (324 -323)، كارنامه ى بزرگان (163 -162)، كشف الظنون (972)، الكنى و الالقاب (223 -222 /2)، گنج سخن (289 -281)، گنجينه ى سخن (136 -131)، لغت نامه (ذيل/ خيام)، مولفين كتب چاپى (629 -621 /4)، مجمع الفصحا (608 -607 /2)، مخزن الغرائب (78 -64 /2)، مرصاد العباد (31)، مطلع الشمس (173/3)، معجم المولفين (270 -269 /7)، مواد التواريخ (596 -595)، نتايج الافكار (465 -461)، نشتر عشق (497 -495 /2)، هديه الاحباب (133)، هديه العارفين (787 ،785 /2)، هفت اقليم (259 -256 /2)، يادگار (س 4، ش 9 و 10، ص 90)، يغما (س 6، ص 71 -68، س 7، ص 320 -317).

خيام پور، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب.

تولد: 1316(1277 ق.) تبريز.

درگذشت: 12 فروردين 1358، تهران.

عبدالرسول خيام پور، فرزند محمد تاهباز، پس از تحصيلات مقدماتى به تهران عازم و در سال 1306 به اخذ گواهينامه از دوره ادبى مدرسه دارالفنون نايل آمد. پس از سه سال خدمت دبيرى در دبيرستان شاهپور اهواز در تهران وارد دانشسراى عالى شد و در فلسفه

و ادبيات ليسانس گرفت چون در امتحانات رشته ى مزبور درجه ى اول را حائز شد، به دريافت يك قطعه نشان علمى درجه ى اول نايل گرديد. پس از آن به سمت دبيرى منصوب گرديد. بعدا عهده دار مشاغل زير شد: متصدى و مدير دفتر دانشكده ى معقول و منقول، مدير دبستان ايرانيان در استانبول از سال 1316 الى 1325 (در اين مسافرت پس از چهار سال تحصيل در دانشكده ى ادبيات از شعبه ى ترمولوژى استانبول ليسانسيه شد و در تير 1325 به ايران بازگشت)، معلم دستور ادبى و فلسفه در رشت؛ استاد رشته زبان و ادبيات فارسى در دانشكده ادبيات تبريز از مهر 1326؛ وى همچنين به معاونت دانشكده ى ادبيات رسيد. وى در خرداد 1329 نيز به رياست كتابخانه ى دانشكده نيز منصوب شد . در پانزدهم تير 1348 بازنشسته شد و با توجه به موقعيت علمى ايشان، به پيشنهاد دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى و تصويب دانشگاه تبريز از تاريخ دهم دى 1348 به مقام استادى ممتاز نايل آمد.

دكتر عبدالرسول خيام پور در شهريور 1349 به تهران نقل مكان كرد و از آن پس به جز يك سالى كه در يكى از مدارس عالى تهران به تدريس اشتغال داشت، تمام وقت خود را صرف تكميل كتاب فرهنگ سخنوران (تبريز، 1340، تهران، 1372 ،1368) كرد و در سال هاى آخر عمر به علت بيمارى از هر گونه فعاليت فرهنگى نيز محروم شد.

فهرست آثار چاپ شده ى وى به شرح زير است: مجمع الخواص (به قلم صادق افشار، ترجمه از تركى جغتايى به فارسى، 1327)؛ رساله ى عربى براى فارسى (اقتباس و ترجمه از المنجد 1336)؛ دستور زبان فارسى (1333 اين كتاب به كرات به چاپ

رسيده است)؛ يوسف و زليخا (1339)؛ فرهنگ سخنوران (1340)؛ نگارستان دارا (تأليف عبدالرزاق دنبلى، 1342)؛ رياض الوفاق (تأليف ذوالفقار على، 1343)؛ تذكره اختر (تأليف احمد گرجى، 1343)؛ مصطبه خراب (به قلم احمد قاجار، 1344)؛ حديقه امان اللهى (نوشته ميرزا عبدالله سنندجى، 1344)؛ تذكره ى روضة السلاطين (به قلم محمد بن اميرى فخرى هروى، 1345)؛ سفينة المحمود (نوشته ى محمود ميرزا قاجار، 1346) جزوه اى تحت نام شيوه انتقاد در مجله راهنماى كتاب (آذر 1339)؛ حالات اسم در فارسى امروزى (1332)؛ خاقانى شروانى (1327). وى همچنين سلسله مقالاتى تحت عنوان «غلط مشهور» تحرير كرده است كه در سيزده شماره از شماره هاى سال اول و دوم نشريه «دانشكده ى ادبيات تبريز» به چاپ رسيده است.

(1358 -1277 ش)، محقق، مصصح، استاد دانشگاه و نويسنده. در تبريز متولد شد. پس از تحصيلات مقدماتى به تهران آمد و با گرفتن ديپلم ادبى از دارالفنون به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و پس از سه سال تدريس در اهواز براى ادامه ى تحصيل به تهران بازگشت و موفق به دريافت ليسانس فلسفه و ادبيات فارسى از دانشسراى عالى شد، سپس در دارالفنون و ديگر دبيرستانها به تدريس پرداخت. از سال 1316 ش به مدت نه سال سمت مديرى دبستان ايرانيان را در استانبول بر عهده داشت و در ضمن خدمت، موفق به اخذ ليسانس و دكترى از دانشگاه استانبول شد. پس از مدتى تدريس در دانشكده ى ادبيات تبريز، به سمت رياست كتابخانه و سپس معاونت دانشكده انتخاب شد. در سال 1348 ش بازنشسته شد و به دليل خدمات علمى و پژوهشى به مقام استادى ممتاز نايل آمد. از آثار وى: تاليف «فرهنگ سخنوران»؛ «دستور زبان فارسى»؛ «رساله ى يوسف

و زلخيا»؛ ترجمه و تصحيح و تحشيه ى «نگارستان دارا» و «مصطبه ى خراب» و «تذكره ى روضه السلاطين» و «سفينه المحمود» و «رياض الوفاق».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 7، ش 3، ص 245 -243)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (248 -247/ 2)، فرهنگ سخنوران (مقدمه)، مولفين كتب چاپى (849 -847/ 3).

خيراللهي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد خيراللهي حسين آبادي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/2

زندگينامه علمي

در تاريخ 26/4/1331 در خانواده اي ساده بدنيا آمده ام تحصيلات ابتدائي و دبيرستان در اصفهان دروس حوزوي را در قم آغاز كردم. در زمان جنگ 30 ماه در جبهه ها حضور داشتم پس از آن به منطقه سيستان و بلوچستان رفتم دروس دانشگاهي را تا فوق ليسانس خواندم داراي همسر و چهار فرزند مي باشم عضو هيئت علمي دانشگاه سيستان و بلوچستان و علوم پزشكي زاهدان بودم .

هم اكنون معاونت نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه آزاد اسلامي استان اصفهان مشغول تدريس مي باشم. و در مراكز دانشگاهي علوم پزشكي اصفهان ، دانشگاه هنر اصفهان، دانشگاه سپهر ، دانشگاه آزاد اسلامي دانشگاه علمي كاربردي مشغول هستم . صبحها و شبها در مسجد حضرت صاحب الامر اقامه جماعت و منبر و درس تفسير و درس نهج البلاغه را با همكاري با نيروي قضائي در بخش حفاظت اجتماعي دارم كه اميد است همه اين فعاليتهاي مرضي پروردگار قرار گيرد.

خيرخواه علوي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على خير خواه علوي

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1351 در خانواده روحاني در شهر رشت متولد شدم. پس از گذراندن دوره ابتدائي و راهنمايي در سال 1365 وارد حوزه علميه شهرستان رشت شدم و در مدرسه علميه جامع رشت شروع به تحصيل نمودم. از سال 1366 نيز در كنار تحصيلات حوزه، تحصيلات كلاسيك خود را- بصورت متفرقه- ادامه دادم و پس از 4 سال ديپلم متوسطه خود را دريافت نمودم.

پس از 4 سال تحصيل در مدرسه علميه جامع رشت براي ادامه تحصيل علوم ديني در سال 69 وارد حوزه علميه مشهد شدم و لمعه و اصول را در مشهد به پايان رساندم و قسمت اول از كتاب رسائل نيز از آنجا فراگرفتم. در سال 72 با ورود به حوزه علميه قم به مدت يكسال نيز در موسسه در راه حق مشغول به تحصيل بودم تا آنكه در سال 74 در رشته تاريخ دانشگاه باقرالعلوم(ع) از طريق كنكور سراسري قبول شدم- اين دانشگاه در سال 74 با عنوان موسسه آموزش عالي باقرالعلوم(ع) خوانده مي شد- پس از تكميل دوره كارشناسي تاريخ با مركز فرهنگ و معارف قرآن آشنا شدم و در بخش تاريخ و اعلام اين مركز مشغول به تحقيق و مطالعه و پس از چندي نگارش مقالات تاريخي شدم.

همچنين در سال 80 با مركز مطالعات و پژوهش هاي حوزه آشنا شدم و در گروه تاريخ اسلام اين مركز بعنوان معاون و همكار گروه آغاز به فعاليت نمودم و پس از چند ماه با تشكيل گروه تاريخ معاصر بعنوان مسئول گروه تاريخ معاصر به فعاليت خود در اين مركز ادامه دادم و با عضويت در شوراي نويسندگان مجله صباح كه از انتشارات مركز مطالعات بود به ارزيابي و نظارت مقالات تاريخ معاصر و گاه تاريخ اسلام مي پرداختم و پس از مدتي اولين مقاله بنده در حوزه تاريخ معاصر و با موضوع نقش كشورهاي استعماري در كودتاي 28 مرداد در مجله صباح چاپ گرديد. پس از آنكه در اواسط سال 83 از سوي بخش تاريخ مركز فرهنگ و معارف قرآن كريم در خصوص تصدي امور

اجرايي اين بخش دعوت به همكاري شدم – ضمن آنكه قبل از آن در نگارش مقالات با اين بخش همكاري داشتم – فعاليت و حضور در اين مركز را بيشتر نمودم و تاكنون نيز اين همكاري بصورت مداوم در زمينه هاي اجرائي و تحقيقاتي ادامه دارد. از حدود سال 82 نيز به عنوان استاد مدعو گروه دروس معارف اسلامي دانشگاه آزاد نيز به تدريس تاريخ اسلام در اين واحد دانشگاهي مشغول هستم.

خيرخواه، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد خير خواه

محل تولد : روستاي طوسكلاء

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب احمد خيرخواه دوره تحصيلات ابتدايي را در روستاي زادگاهم طوسكلا از توابع شهرستان نكاء گذرانده ام و تحصيل در مقطع راهنمايي را درشهرستان هاي ساري(مركز استان مازندران) و گرگان (مركز استان گلستان) انجام دادم و در سال 1357 همزمان با انقلاب اسلامي به جهت علاقه زيادي كه به تحصيل علوم ديني داشتم وارد حوزه علميه رستمكلاء (حومه بهشهر) شدم كه زير نظر عارف كامل و عالم عامل حضرت آيت الله شيخ ابوالحسن ايازي (رضوان الله تعالي عليه) تاسيس و اداره مي شد و دروس آغازين صرف و نحو (ادبيات عرب) را در آن حوزه نوراني فراگرفتم. لازم به ذكر مي دانم كه فضاي تحصيلي در آن حوزه با دو ويژگي تعليم و تزكيه ممتاز بود و مرحوم آيت الله ايازي با تعليم و تربيت هزاران تن از طلاب فاضل و روحانيون ارجمند كه بسياري از آنان خود از اساتيد شايسته و از محققان و پژوهشگران پرتلاش هستند در توسعه علم و فرهنگ ديني نقش بسيار مفيد و ماندگاري را ايفا نمودند.اينجانب

در سال 59 وارد حوزه علميه قم شدم و كتاب مغني اللبيب (در ادبيات) را نزد مرحوم استاد مدرس افغاني(ره) و كتاب مطول (در معاني وبيان و بديع) را محضر آيت الله فشاركي و كتاب رسائل (در علم اصول) را نزد آيت الله اعتمادي و كتاب مكاسب (در فقه) را محضر آيت الله بني فضل و مرحوم آيت الله پاياني و كتاب كفاية الاصول آخوند خراساني را محضر مرحوم آيت الله ستوده تلمذ نمودم و دروس خارج اصول و فقه را محضر حضرات آيات فاضل لنكراني(ره)، صالحي مازندراني(ره)، ناصر مكارم شيرازي، و جوادي آملي افتخار حضور يافتم. به جهت علاقه خاصي كه به مطالعه و پژوهش در علوم قرآن و تفسير داشتم و نيز به جهت اهميت ويژه اي كه خود اين دانش در مقايسه با ديگر علوم دارد، وارد اين رشته تخصصي شدم كه با شركت كنندگان در آن با شرايط ويژه اي و با دو مرحله امتحان گزينش مي شوند در اين دوره كه به مدت چهار سال به طول انجاميد از محضر اساتيد بزرگوار و حضرت آيت الله معرفت استفاده كردم و موضوع پايان نامه اينجانب (بررسي مترادف در قرآن كريم) است. و همزمان و به موازات حضور در دوره تخصصي تفسير جهت عينيت بخشيدن به مطالعات و پژوهشهاي قرآني وارد مركز فرهنگ و معارف قرآن كريم در قم شدم و اين مركز كه از مهمترين مراكز مطالعات تحقيقي و كاربردي در محور موضوعات قرآني است متشكل از بخش ها و واحدهاي مختلفي از جمله دائرةالمعارف قرآن كريم، پاسخ به پرسش ها و شبهات قرآني، تفسير راهنما، قرآن و علم، واحد فرهنگ

قرآن و... مي باشد و اينجانب به اتفاق جمعي از همكاران گرامي در واحد فرهنگ قرآن قريب به ده سال است كه به تحقيق و پژوهش در مفاهيم قرآني مشغول هستيم كه با منطق نظم الفبايي تدوين مي شود و براي اين منظور بيش از دو هزار مدخل كه با بيشتر از صد هزار نمايه توسعه مي يابد بر مبناي معارف برگرفته از قرآن كريم و تفاسير در قالب برداشت هاي قرآني و با راهكارهاي كاملا تعريف شده و ضابطه مند مورد تحقيق قرار مي گيرد. اين پژوهش كه با نام (فرهنگ قرآن) آغاز شده و ادامه دارد در حقيقت پروژه اي عظيم و در عين حال بي سابقه در حوزه علوم قرآن و تفسير است كه از سوي حضرت آيت الله هاشمي رفسنجاني ارائه شده است و به وسيله تلاش هاي مستمر و دلسوزانه جمعي از همكاران همدل و همراه اين مركز انجام مي گيرد و به سامان مي رسد كه بنده نيز به عنوان عضوي كوچك از آن مجموعه بزرگوار محسوب مي شوم. تحقيق مذكور كه به مثابه يك موسوعه بزرگ از مفاهيم قرآني است در حدود 25 جلد خواهد بود كه 10 جلد آن تا كنون از چاپ خارج شده است و در دسترس علاقمندان مطالعات قرآني قرار گرفته است و بقيه مجلدات آن نيز در شرف نهايي شدن قرار دارد. اينجانب جداي از تحقيق جمعي فوق مقالاتي را در موضوعات علوم قرآني، كلامي، معارف ديني و اجتماعي براي دايرةالمعارف قرآن كريم و مركز مطالعات حوزه علميه قم و برخي از نشريات نوشته ام.

خيري، يارعلي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، حكيم، طبيب و

شاعر. در تهران متولد شد. ميرزا يارعلى طبيب مخصوص شاه طهماسب صفوى بود. چون اداره ى امور اوقاف و خيرات به او محول شده بود به حكيم خيرى شهرت يافت. وى در كربلا وفات يافت. از آثار او «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تحفه سامى (247)، الذريعه (1305/9)، رياض العلماء (332/5) ريحانه (57/2).

خيري، يوسف

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يوسف خيري

محل تولد : مياندوآب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 69 وارد حوزه بناب شدم در سال 73 شش پايه ابتدايي را تمام و فارغ التصيل شدم و تا سال 75 سطوح را تمام كرده مشغول دروس خارج فقه و اصول شدم . همزمان با اينها وارد موسسه امام خميني شدم و امسال (سال 86) از رشته جامعه شناسي با مدرك فوق ليسانس فارغ التحصيل شدم.

ضمنا از سال 87 وارد موسسه اديان و مذاهب در امور اهل سنت سيستان و بلوچستان وارد شدم و بمدت دو سال دروس آن را به اتمام رساندم البته پايان نامه ننوشتم.درسال 84 پايان نامه سطح سه حوزه را با موضوع موارد پرداخت ديه از بيت المال دفاع كردم. و الان مشغول تدوين رساله سطح چهار حوزه هستم.ضمنا فعلا در دانشگاه باقرالعلوم در رشته انديشه معاصر مسلمين مشغول تحصيل دوره دكتري هستم. والسلام.

خيريه، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، آسيب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

داداش زاده، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا داداش زاده

محل تولد : قائم شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

حقير پس از اخذ ديپلم در رشته علوم انساني در سال 1363 وارد حوزه علميّه شده و از آنجا كه با ادبيات عرب تا حد زيادي آشنايي داشته ، از اين رو در مدّت كوتاهي ادبيات عرب در حوزه را به پايان رسانده و تا سال 1370 دوره سطح را پشت سر گذاشتم، با وجود جلسه هاي مذهبي و فرهنگي در منزلمان در پيش از پيروزي انقلاب اسلامي اين جانب با بسياري از مسايل مذهبي و روز با مربّيگري ابوي خود آشنايي داشته، از اين رو از سال 1368 رسماً برنامه تبليغي خود را در قالب سخنراني در مساجد شهرستان قائم آغاز نمودم و از سال 1370 در مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) نيز به همكاري مشغول شدم كه پس از مدّت هفت سال كار تحقيقاتي خود را شروع كرده و دستاوردهاي چند ساله سخنراني خود را در قالب چهار كتاب اخلاقي به نامهاي راه رستگاري ( 2 جلدي) ، نعمت زبان، توبه به رشته تحرير در آورده تا مستمعين ايام تبليغي نيز با مطالب گفته شده در سالهاي قبل آشنا شوند.

ناگفته نماند كه حقير از سال 69 تا به حال بي وقفه در دروس خارج فقه و اصول حضرات مكارم شيرازي، ميرزا جواد تبريزي، صالحي مازندراني ، وحيد خراساني، شبيري زنجاني حاضر شدم.

در ضمن با وجود پيشنهاد

مشاغلي چون امامت جمعه و ديگر ارگانهاي انقلاب ، از آنجا كه اين جانب علاقه وافري به تحقيقات و تأليف كتابهاي اخلاقي دارم همواره در صدد تهيه كتابهاي ديگري در راستاي كمك به فرهنگ جامعه مي باشم و يكي از آنها كه در حال گرد آوري است كتابي در راستاي اخلاق شهروندي از نگاه اسلام مي باشد كه در حال حاضر بخاطر نبودن بودجه براي تأليف متوقف شده است.

داداش زاده، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي داداش زاده

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

درسال 71 وارد حوزه علميه شهرستان بابل – استان مازندران – شدم .بعداز مدتي وارد حوزه علميه قم جهت ادامه تحصيل شدم ودرهمين ميان به تدريس ادبيات عرب ومنطق پرداختم . ودرسالهاي 75- 76 به عنوان شاگرد ممتاز،شناخته شدم و مورد تقدير نماينده ولي فقيه قرار گرفتم . درسال 78 رتبه سوم درپايه هشتم را كسب نمودم وسرانجام درپايه دهم رتبه اول رابدست آوردم و مورد تقدير قرار گرفتم . همزمان باورود به درس خارج حضرات آيات، به تدريس پرداخته ، وكتاب بداية الحكمة، نهايةالحكمة، رسائل، را تدريس نمودم وبعد ازمدتي وارد تخصصي تربيت مدرس شده وبه ادامه تحصيل درگرايش فقه واصول پرداختم واز آن مركز نيز رتبه اول رابدست آوردم.درميان تحصيل دررشته فقه واصول وفلسفه وتفسير،ازآنجايي كه احساس نمودم حملاتي برعقايد شيعه ميشود و لكن كتابهاي فارسي كه به اين شبهات بپردازد چندان نبود دست به ترجمه برخي ازكتب دردفاع ازكيان تشيع زدم كه مورد استقبال بالا قرارگرفت وبا تيراژ فراوان چاپ و منتشرگرديد كه دوعنوان ازاين كتب ،رويكردعقلاني برباورهاي وهابيّت ،وسلفي گري درگذرتاريخ

بود .ودرادامه تحصيلات هم اكنون دررشته علوم حديث باگرايش كلام وعقايد دردانشكده علوم حديث قم دركارشناسي ارشد مشغول به تحصيل مي باشم .

دادبه، اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اصغر دادبه درسال 1325 در يزد متولد شد. وي داراي ليسانس فلسفه و حكمت ( 1347) ، فوق ليسانس ( 1350)و دكتري همان رشته (1359) از دانشگاه تهران مي باشد. وي عضو هئيت علمي دانشگاه علامه طباطبايي و بسياري مجامع علمي وادبي كشوراست. وي در سال 1381 به عنوان چهره ماندگار درعرصة ادبيات عرفاني و فلسفة اسلامي معرفي شد.گروه : علوم انسانيرشته : فلسفه و حكمت اسلاميتحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اصغر دادبه پس از اخذ ديپلم در زادگاه خود يزد، به تهران آمد و پس از ليسانس 1347، فوق ليسانس 1350و دكتري رشته حكمت و فلسفه را درسال 1359 از دانشگاه تهران دريافت كردو وي ادامه زندگي علمي خود را به تحقيق و تدريس سپري مي نمايد.خاطرات و وقايع تحصيل : اخذ دكتري در رشته حكمت و فلسفه از دانشگاه تهران درسال 1359 از مقاطع مهم زندگي تحصيلي علي اصغر دادبه مي باشد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : علي اصغر دادبه درحين تحصيل در دورة دكتري در دانشگاه تهران، در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي به تدريس نيز مشغول بوده است.وقايع ميانسالي : علي اصغر دادبه پس از اخذ مدرك دكتري فلسفه و حكمت از دانشگاه تهران درسال 1359، عضو هئيت علمي دانشگاه علامه طباطبايي شد. وي در سال 1381 دردومين همايش چهره هاي ماندگار در زمينة ادبيات عرفاني برگزيده و معرفي شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اصغر دادبه پس از اخذ دكتري فلسفه و حكمت از

دانشگاه تهران درسال 1359 عضو هئيت علمي دانشگاه علامه طباطبايي شد. وي پيش از اين نيز دردانشگاهها و موسسات آموزشي از سال 1353 مشغول به تدريس بوده است.فعاليتهاي آموزشي : علي اصغر دادبه از سال 1353 به تدريس در دانشگاهها و موسسات آموزش عالي اشتغال داشته است. اما پس از اخذ مدرك دكتر در سال 1359، عضو هئيت علمي دانشگاه علامه طباطبايي شد و به تدريس دروس ادبي، حافظ شناسي و كلام اسلامي و فلسفه هنر پرداخت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : علي اصغر دادبه در كنار تدريس، به مطالعه و تحقيق در زمينة ادبيات عرفاني ايران و تاليف كتبي دراين زمينه اشتغال دارد.آرا و گرايشهاي خاص : علي اصغر دادبه از جمله فلاسفه و حكمايي است كه توجه خاصي به ادبيات به ويژه ادبيات عارفانه و حكيمانه فارسي دارد.جوائز و نشانها : علي اصغر دادبه در سال 1381، در دومين همايش چهره هاي ماندگار به عنوان چهره ماندگار درعرصه ادبيات عرفاني و فلسفه اسلامي معرفي شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 تجلي آراي كلامي درشعر نظامي nbsp2 تصحيح ديوان نجيب كاشاني nbsp3 فخررازي nbsp4 فرهنگ اصطلاحات كلامي nbsp5 كليات فلسفه nbsp6 مفهوم رندي در شعر حافظ

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

دادجو، يدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يدالله دادجو

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب يدالله دادجو در سال 1359 وارد حوزه علميه قم

شدم در هنگام ورود به حوزه علميه تلاش كردم در عين پيشرفت علمي و فقهي با علوم جديد نيز آشنايي داشته باشم لذا در آن زمان توفيق اخذ ديپلم علوم تجربي را پيدا كردم.سپس در راستاي ارتقاي علوم ديني پس از پايان سطح به درس خارج بزرگان دين شركت كرده و بيش از 12 سال موفق شركت در دروس خارج فقه و اصول شدم ضمنا در رشته تخصصي كلام اسلامي به تحصيل پرداخته و سرانجام پايان نامه ام را با عنوان تحليل و بررسي پديده وحي به پايان برده و دفاع نمودم و موفق به كسب مدرك سطح چهار دكتري شدم از سال 1382 مشغول به تدريس در دانشگاهها هستم و مقالاتي نيز از حقير به چاپ رسيده و اكنون در حال تأليف كتابي هستم. البته در برخي از حوزه هاي علمي حوزه علميه و به طور آزاد نيز توفيق تدريس داشته ام.از جهت تبليغي نيز تاكنون به لطف خدا موفق به تبليغ بوده ام.

دادمرزي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي دادمرزي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1364 در رشته رياضي فيزيك از دبيرستان خوارزمي (شهيد مفتح) تهران ديپلم گرفتم . همان سال به طوررسمي وارد حوزه علميه مجتهدي شدم . همزمان در همان سال در رشته علوم انساني در كنكور سراسري شركت كردم و در مقطع كارشناسي رشته حقوق دانشگاه شهيد بهشتي پذيرفته شدم . در سال 1368 فارع التحصيل شدم و در همان سال در رشته حقوق خصوصي دانشگاه تهران در مقطع ارشد قبول شدم ؛ در سال 70 با دفاع از پايان

نامه خود تحت عنوان حكميت در دعاوي خانوادگي مدرك ارشد خود را اخذ نمودم . در همان سال در كنكور اعزام به خارج براي مقطع دكتري قبول شدم . در سال 69 جهت تكميل دروس حوزوي به قم مهاجرت كردم و در حوزه مشغول اتمام دوره سطح شدم و عمدتا اين مقطع را در محضر دروس مرحوم آيت الله شمس شاگردي نمودم .

از سال 1372 وارد درس خارج فقه و اصول شدم كه به لطف حق همچنان در اين مقطع به تحصيل اشتغال دارم . همكاري خود را با دانشگاه قم از سال 70 - 69 شروع نمودم و در هر حال حاضر عضو هيات علمي رسمي قطعي آن دانشگاه و مامور به تحصيل در مقطع دكتري رششته حقوق خصوصي هستم. پيش از اين نيز مدير گروه حقوق خصوصي دانشگاه قم بوده ام. در طول اقامت در قم با جامعة الزهراء (س) ، دفتر تبليغات واحد خواهران ، دفتر مطالعات و تحقيقات زنان ، موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) ، مركز جهاني علوم اسلامي ، مركز تحقيقات فقهي قوه قضاييه ، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه و دانشگاه آزاد نراق همكاري و عمدتا تدريس داشته ام . در حال حاضر تنها در دانشگاه قم تدريس مي نمايم و با واحد خواهران حوزه علميه قم جهت نگارش چند جلد كتاب و نيز با پژوهشگاه حوزه و دانشگاه براي نگارش كتاب همكاري دارم. درسال 1372 نيز دوره كار آموزي وكالت دادگستري خود را در تهران به هدف آشنايي با دانش حقوق در عرصه محاكم به پايان رساندم و لذا با پايان يافتن

دوره كار آموزي و علي رغم اين كه محل دفتر وكالت اينجانب از سوي كانون وكلاي مركز، شهر تهران معين شده بود عملا به جهت تحصيلات حوزوي از اشتغال به اين حرفه منصرف شدم .

حوزه پژوهش هاي اينجانب فقه ، اصول ، حقوق قراردادها و حقوق خانواده مي باشد . به زبان هاي عربي و انگليسي نيز تسلط و آشنايي دارم . موضوع رساله سطح چهار اين جانب شروط خلاف كتاب و سنت درعقد نكاح دائم است .عنوان رساله دكتري من نيز نظريه رياست بر خانواده در روابط زوجين مي باشد.

دارا بكلايي، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل دارابكلائي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

سال 1341براي شروع تحصيل علوم حوزوي وارد حوزه علميه قم شدم تا 1350 مقدمات، سطوح متوسط و سطوح عالي را با موفقيت به اتمام رساندم از سال 1350 تا 1372 در دروس خارج فقه و اصول آيات عظام: مرحوم حاج شيخ مرتضي حائري(ره) و مرحوم حاج ميرزا هاشم اصلي(ره) و آيت الله العظمي وحيد خراساني دامت بركاته شركت داشتم. به موازات ادامه تحصيل هر كتابي را كه به اتمام مي رساندم به تدريس آن به صورت خصوصي و عمومي در حوزه علميه مي پرداختم. در سال 1352 همزمان با ادامه دروس خارج فقه و اصول در نخستين برنامه هفت ساله آموزشى- پژوهشي موسسه در راه حق- كه اينك به موسسه آموزشى- پژوهشي امام خميني تغيير نام يافت- زير نظر آيات: مصباح يزدى، مظاهرى، خرازى، استادي و دكتر احمدي دامت بركاتهم، شركت كردم از سال 1361 همزمان با بازگشايي دانشگاههاي كشور براي تدريس دروس معارف،

توسط آيت الله مصباح و دكتر احمدي به دانشگاهها معرفي شدم و در نخستين ترم در دانشگاه اصفهان و از آن به بعد در دانشگاه شهيد بهشتي به تدريس دروس اشتغال داشتم كه هنوز هم ادامه دارد از سال 1365 با دعوت آيت الله ميرمحمدى، رياست وقت دانشكده الهيات- به دانشكده الهيات راه يافتم و تا سال 1378 دروس مختلف: فقه، اصول، كلام، تفسير، منطق، فقه الحديث، احاديث فقهى، تاريخ حديث، درايه، حقوق خانواده، مبادي فقه و اصول، متون فقهى، تفسيري و ... تدريس كردم. در تابستان سالهاي 75 الي83 براي تدريس دروس فلسفه حقوق، فلسفه سياست و ... از سوي استاد مصباح به " طرح ولايت" دعوت شدم و دروس ياد شده و غير آنها را تدريس كردم. چند ترم نيز در موسسه در راه حق و موسسه آموزشى- پژوهشي امام خميني و دانشكده سپاه قم- به تدريس فلسفه حقوق، مباني حقوقى، فلسفه سياست، حقوق و سياست در قرآن و ... اشتغال داشتم. از سال 1378 تا كنون در دانشگاه شاهد نيز به تدريس دروس معارف، متون، تفسير، منطق و ... اشتغال دارم. از سال 1361 همزمان با تدريس در دانشگاه در دفترهمكاري حوزه و دانشگاه- كه اخيرا به پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تغيير نام يافت- به مدت 20 سال به كارهاي تحقيقاتي اشتغال داشتم، حاصل آن تاليف تعدادي كتاب و تعدادي مقالات و جزوات سميناري و تحقيقاتي مي باشد كه در بخش سوابق پژوهشي آمده است. در سال 1375 با گذراندن امتحانات عمومي و تخصصي و مصاحبه علمي و دفاع از رساله به اخذ مدرك دكتري در حد استادياري از وزارت علوم واحد

خبرگان بدون مدرك موفق شدم و از سال 1377 عضو هيئت علمي گروه معارف دانشگاه شهيد بهشتي شدم. اوائل انقلاب، اوج فعاليتهاي منافقين در لاهيجان و سياهكل با دعوت حجت الاسلام و المسلمين حاج آقاي قربانى- امام جمعه وقت لاهيجان- به لاهيجان رفتم و حدود 6 ماه در مدارس مختلف منطقه براي پاسخگوئي به سوالات: اعتقادى، سياسى، اجتماعى، اخلاقي و ... حضور داشتم در اين برنامه بسياري از گروهكها و منافقين شركت مي كردند كه با موفقيت خوبي به پايان رسيد. در سال 61-60 در آموزش ضمن خدمت به تدريس عقائد، ولايت فقيه، اقتصاد و... اشتغال داشتم. بطور كلي حقير در حدود نيم قرن به تحصيل، تدريس، تحقيق، تاليف و پژوهشى، تبليغ و ارشاد اشتغال داشتم. آخرين عنوان علمي حقير عبارت است از : اجتهاد حوزوي و دكتراي دانشگاهي در فقه و اصول و مباني حقوق.

دارابي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر بن ابى اسحاق العلوى الموسوى الدارابى المعروف به كشفى از بزرگان علماء اماميه در قرن سيزدهم و عالمى محقق و متبحر و دانشمندى جامع و مصنفى بزرگوار بوده است. تولد وى در سال 1189 قمرى واقع شده و بر حب علم و دانش پرورش يافته و در درياى علوم و فنون شناور گرديده تا جمع نمود بين علم و ارتعان و ذوق و عرفان را و در عصر خود ممتاز و رياست عامه و مرجعيت تامه پيدا نمود و او يكى از اعاجيب روزگار و نوابغ دوران و يگانه در فنون تفسير و عرفان بود و آثار ارزنده و آموزنده كه از آنها كتاب شريف (تحفةالملوك) است در سير و سلوك و عقل و جهل و تعديل

قواى عقلانى و جهلانى به فارسى نوشت كه مانند آن تأليف نگرديده است علامه رازى در كتاب (الذريعه) ج 3 ص 471 آن را ياد و تعريف بسيار نموده است و ديگر كتاب (اجابة المضطرين) به فارسى در اصول دين كه نيز در ج 2 كتاب الذريعه ص 120 مذكور شده است و ديگر كتاب (البلدالامين) در اصول دين منظوم بيش از هزار بيت كه در ج 3 ص 144 كتاب مذكور ياد شده و ديگر كتاب (ميزان الملوك) در عدالت سلطان در بين رعيت و ديگر منظومه در علم كلام و كتاب (كفايةالايتام) سه جلد در فقه و كتاب (برق و شرق) در شرح بعضى از احاديث و كتاب (سنابرق) در شرح دعاء ماه رجب دعاء ناحيه مقدسه (اللهم انى اسئلك بمعانى جميع ما يدعوك) كه در آن نسب خويش را ذكر كرده است.

آن بزرگوار در سال 1267 قمرى در بروجرد وفات نمود.

ترجمه او را فاضل مراغى در (المآثر والاثار) و ميرزا فرصت شيرازى در آثار العجم و ديگران ذكر كرده اند وى داراى اولاد عديده بوده كه نوعاً از علماء و دانشمندان فارس و بروجرد و تهران بوده اند بدين شرح:

1- سيد اسحق 2- سيد صبغةاللَّه 3- سيد يعقوب از يك مادر نجفيه 4- سيد مصطفى كه مادرش اهل اصطهبانات بوده 5- سيد سينا 6- سيد عيسى مادرشان اهل اصفهان بوده 7- سيد حسن 8- سيد على 9- سيد يحيى مادرشان يزدى بوده 10- سيد موسى 11- سيد روح 12- آيت اللَّه سيد ريحان اللَّه كه مادرشان بروجردى بوده و آيت اللَّه سيد ريحان اللَّه پدر مرحوم حجةالاسلام حاج سيد مهدى كشفى در عصر خود يكى از رؤساء روحانى

و علمى تهران بوده است.

مرحوم حجةالاسلام آسيد يحيى كشفى دارابى يكى از فرزندان آن بزرگوار در سال 1266 قمرى در موقع رياست آنجناب در فتنه بابيه به شهادت رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

دارابي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، فقيه، اصولى، عالم و فيلسوف. وى از عالمان بزرگ و فيلسوفان برجسته بود. در معقول و منقول سرآمد و در فقه و اصول نابغه بود. وى در اكثر علوم به مرتبه ى بلندى رسيده بود. حكمت را از ملا هادى سبزوارى صاحب «منظومه» فراگرفت. وى كتاب «الاسفار» را به خط خود نوشت و حواشى بر آن نگاشت. اين حواشى بر تبحر و تحقيق او دلالت مى كند. از شاگردانش شيخ احمد شيرازى نجفى معروف به شانه ساز و ميرزا ابراهيم نيريزى مى باشند. از ديگر آثارش: شرح «دعاء كميل»، به شيوه ى استادش در شرح «دعاء الصباح» و «دعاء جوشن»؛ شرح «قصيده ى ميرفندرسكى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (15/14 ،259/13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 984 -983 /14)، گنجينه ى دانشمندان (106/5).

دارابي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديوگرافى، دانشكده: دندان پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

دارابي، محمدصادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1304 ق)، عالم، اديب، عارف و شاعر، متخلص به عندليب. معروف به حاج آخوند. در مدينه از دنيا رفت و در بقيع به خاك سپرده شد. از آثارش: شرح «زياره المفجعه»؛ «ديوان» اشعار؛ «بيت الاحزان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (103)، الذريعه (772/9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 853/14)، گنجينه ى دانشمندان (106/5)، مرآت الفصاحه (428).

داركي اصفهاني، ابوالقاسم عبدالعزيز

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 375 ق)، فقيه شافعى. دارك از روستاهاى اصفهان است. پدرش در زمان خود محدث برجسته ى اصفهان بود. داركى در 353 ق به نيشابور، و پس از چندى به بغداد رفت و تا پايان عمر در آنجا ساكن شد. وى فقه را از ابواسحاق مروزى و حديث را از جد مادرى خود، حسن بن محمد داركى، فرا گرفت. او در مسجد دعلج بغداد درس مى گفت و در جامع بغداد حلقه ى فتوى و نظر داشت. وى در مذهب شافعى سرآمد بود. گرچه متهم به اعتزال بود، اما او را در حديث ثقه اى امين مى دانستند. بيشتر اوقات به استناد حديث نبوى، برخلاف دو مذهب شافعى و حنفى، فتوى مى داد و در پاسخ اعتراض مى گفت: «حديث شريف مقدم بر فتواى آن دو اما است» و ذهبى در «سير» گويد كه اين كلام صحيح است اما به شرط صحت سند. شيخ ابوحامد اسفراينى و جمعى ديگر از شيوخ بغداد و ديگر شهرها همچون ابوطالب فقيه، ابوالقاسم تنوخى از شاگردان وى بودند. ابوحامد اسفراينى او را ستوده و گويد كه فقيه تر از او نديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الاسلام (حوادث 576 -575/ 380 -351)، تاريخ بغداد (465 -463 /10)، ريحانه (205/2)، سير النبلاء (406 -404 /16)، الكنى و الالقاب

(483/2)، وفيات الاعيان (189 -188 /3).

داركي اصفهاني، ابوجعفر

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 307 ق)، محدث. منسوب به دارك از روستاهاى اصفهان. از اصحاب اسماعيل بن عمرو بجلى بود و از سليمان شاذكونى حديث شنيد. طبرانى و ابوالشيخ بن حيان و ابوبكر بن مقرى و گروهى ديگر از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (138 -137 /14).

داركي اصفهاني، ابوعلي حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 317 ق) مسند و محدث. به دارك اصفهان نسبت دارد. از محمد بن عبدالعزيز بن ابى رزمه و محمد بن حميد رازى و محمد بن اسماعيل بخارى حديث شنيد. قاضى ابواحمد عسال و ابوالشيخ و ديگران از وى روايت كرده اند. وى جد ابوالقاسم داركى شيخ شافعيه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (404/16 ،486/14).

دارمي سجستاني، ابوسعيد عثمان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(280 -200 ق)، حافظ و محدث شافعى. ملقب به محدث هرات. در طلب حديث سفرها كرد از ابويمان و يحيى و حاظى و احمد بن حنبل و يحيى بن معين و على مدينى و اسحاق بن راهويه و بسيارى ديگر در ايران و عراق و مصر و شام و جزيره و حرمين حديث شنيد. احمد بن محمد حيرى و محمد بن صرام و محمد بن يوسف هروى و محمد بن اساق هروى و ابونضر محمد طوسى و احمد عنبرى و بسيارى از محدثين هرات و نيشابور از وى روايت كرده اند. وى در هرات درگذشت. از آثار وى: «المسند»؛ «الرد على الجهميه»؛ «الرد على بشر المريسى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (366/4)، ايضاح المكنون (482/2)، سير النبلاء (327 -319 /13)، كشف الظنون (838)، لغت نامه (ذيل/ عثمان)، معجم المولفين (254/6)، هديه العارفين (651/1).

دارمي سرخسي، ابوجعفر احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 253 ق)، محدث و فقيه اهل سنت. در سرخس متولد شد. و در نيشابور نشو و نما يافت. اكثر اوقات زندگى وى در طلب حديث گذشت. جهت استماع حديث به بغداد رفت. وى مدتى در سرخس متولى امور قضا بود. پس از چندى به نيشابور بازگشت و در همان جا زيست تا درگذشت. از نضر بن شميل و على بن حسين بن واقد و جعفر بن عون و ابوعاصم نبيل حديث شنيد. وى در حديث ثقه بود و بخارى و مسلم در «صحيح»هاى خود و عمرو بن على فلاس و محمد بن المثنى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. احمد حنبل او را زبده ترين فقيه خراسانى مى داند كه ديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (169

-166/4)، تهذيب التهذيب (31 -30/1)، ريحانه (205/2)، الكنى و الالقاب (225/2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، الوافى بالوفيات (390/6).

دارمي سمرقندي، ابومحمد عبداللَّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(255 -181 ق)، مفسر، فقيه و محدث. در سمرقند به دنيا آمد و در همان شهر ساكن بود. به اصرار سلطان، منصب قضاوت سمرقند را پذيرفت، اما پس از اولين مرافعه استعفا داد. در طلب حديث سفرهاى بسيارى كرد و در حجاز و شام و مصر و عراق و خراسان استماع حديث نمود. از يحيى بن حسان و ابوعلى عبيداللَّه بن عبدالمجيد و يزيد بن هارون و يعلى بن عبيد و جعفر بن عون و وهب بن جرير و نضر بن شميل و بشر زهرانى حديث شنيد. مسلم و ابوداود و ترمذى، سه تن از صاحبان «صحاح» ششگانه، و نيز ابوزرعه و ابوحاتم رازى و محمد بن بشار بندار و عيسى بن عمر سمرقندى و ديگران از او استماع حديث كرده اند و همگان به فضل و كمال او اقرار داشتند. در شهر مرو درگذشت و در همان جا دفن شد. از آثار وى: «مسند»، در حديث؛ «التفسر»؛ «الجامع الصحيح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (230/4)، تاريخ بغداد (32 -29/10)، تهذيب التهذيب (262 -261/5)، الجرح و التعديل (ج 2 ق 99/2)، ريحانه (206/2)، سير النبلاء (232 -224/12)، الكنى و الالقاب (225/2)، لغت نامه (ذيل/ ابومحمد)، معجم المولفين (71/6).

دارمي، عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، طبى و رياضى دان. وى نزد ابن البغونش كسسب علم نمود و اكثر كتب جالينوس را نزد وى خواند. او را از بزرگان طب و هندسه مى دانند كه در بعضى صناعات دقيقه و اعمال لطيفه نيز مهارتى داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (206/2)، لغت نامه (ذيل/ دارمى).

داريني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد داريني

محل تولد : دارين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/9/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد داريني در سال 1345هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان دارين از توابع سبزوار ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1357 همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي وارد حوزه علميه سبزوار گرديد از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد اما شوق زيارت و هم جواري با بارگاه ثامن الحجج عليه السلام او را راهي حوزه علميه مشهد گردانيد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد و ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا(ع ) با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه آن ديارحاضر شد و پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1374 به حلقه دروس خارج راه يافت. و از درس بزرگان آن ديار همچون مرحوم آيت الله فلسفي، مرحوم آيت

الله معرفت، آيت الله حجتي، آيت الله واعظي خراساني و... بهره ها برد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته علوم قرآن در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1379 از دانشگاه علوم اسلامي رضوي فارغ التحصيل گرديد. و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان"هدايت و مباني آن در قرآن" دفاع كرد. ايشان ضمن تبليغ به تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي، مشغول است. و در زندگي سراسر علمي خود جز به امر تبليغ، تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه مقالات متعددي به رشته تحرير در آورده است.

داريوش، هژير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نويسنده، مترجم، فيلمساز، منتقد، استاد.

تولد: 1317، بندرانزلى (پهلوى).

درگذشت: اوايل مهر 1374، پاريس.

هژير داريوش پس از پايان تحصيلات در رشته ى كارگردانى فيلم از مدرسه ى سينمايى ايدك فرانسه و ساختن فيلم كوتاه «وقت ديگر، عشق من» (1340) در فرانسه، به ايران بازگشت و همزمان فعاليت در زمينه ى مستندسازى و مطبوعات سينمايى را آغاز كرد. التبه فعاليت مطبوعاتى را در واقع از سال 1332 با همكارى مجلات «شاهكارها» و «اميد ايران» آغاز كرده بود. از آن تاريخ به طور مداوم به عنوان منقد فيلم با بسيارى از نشريات از جمله مجلات «علمى»، «ستاره سينما»، «فيلم و هنر»، «پست تهران» همكارى داشته است. او در معرفى فيلم هايى چون «شب»، «كسوف»، «زندگى شيرين» و... كه در اوايل دهه ى 1340 نمايش مى يافتند و همچنين آشنايى علاقه مندان جوان با اين نوع فيلم ها در مجله ى «هنر و سينما» نقشى مؤثر داشت. از مهمترين فيلمهاى كوتاه او در اين دوره مى توان به فيلم داستانى «جلد مار» (1342) با بازى فخرى خوروش

و جمشيد مشايخى و «خيابان» (1346) با بازى خسرو شجاع زاده اشاره كرد. در حيطه ى مستندسازى مهمترين فيلم داريوش «گود مقدس» (1345) است كه در جشنواره ى بين المللى فيلم هاى ورزشى در كوتينادامپزو (ايتاليا) جايزه ى ويژه ى هيئت داوران را به دست آورد. ديگر فيلم هاى كوتاه او عبارتند از: «چهره ى 1344) 75)؛ «ولى افتاد مشكل ها»، «حماسه ى عشقى شب جمعه» (1346)؛ «رنگ بى نيرنگ»، «مجمسه سازى در ايران» (1346)؛ «جام آسيا» (1347). داريوش همچنين در فيلم «هاشم خان» (محمد زرين دست، 1345) نقش كوتاهى بازى كرد. همچنين او در سال 1351 فيلم «بيتا» را كارگردانى كرد. استفاده ى مبتكرانه از سكوت در اين فيلم به تأثيرپذيرى داريوش از سينماى نوين اروپا- به قول خودش «فيلم هاى ساكتى كه ديده و پسنديده است» باز مى گردد.

هژير داريوش در سال 1351 (مدتى قبل و بعد از آن شايد) مدير جشنواره هاى راديو تلويزيون بوده است. از جمله فعاليت هاى ديگر او عبارتند از: تدريس كارگردانى در مدرسه ى عالى تلويزيون و سينما (اوايل دهه ى 1350)؛ مسئول برگزارى سمينار يونسكو در زمينه فيلم سازى مستند آسيا، دبير عامل جشنواره ى بين المللى كودكان و نوجوانان (1345)، دبير كل نخستين جشنواره ى فيلم هاى جوانان آسيا، دبير كل جشنواره ى جهانى فيلم تهران، عضو هيئت داوران جشنواره هاى بين المللى تائورمينا، قاهره، كودكان و نوجوان تهران، جشنواره ى جهانى فيلم تهران.

هژير داريوش براى مدتى در سال 1358 به فرانسه مهاجرت كرد و مشاور هنرى و طراح برنامه ى هنرى و سينمايى دانشگاه تولوز بود.

عنوان هاى فيلم هاى او به اين شرح هستند: «خيابان» (فيلم كوتاه، 1346)؛ «حماسه ى عشقى شب جمعه» (فيلم كوتاه، 1346)؛ «مجسمه سازى در ايران» (فيلم كوتاه، 1346)؛ «جلد مار»، «گود مقدس»، «چهره ى 75» (فيلم كوتاه)؛ «ولى افتاد مشكل ها» (فيلم كوتاه)؛ «رنگ بى نيرنگ»، «جام آسيا»

(مستند كارگردان، 1348)؛ «هاشم خان» (بازيگر، 1345)؛ «بيتا» (كارگردان، 1352).

جوايز وى عبارتند از: فيلم كوتاه «وقت ديگر، عشق من» برنده ى ديپلم افتخار در جشنواره ى سن سپاستيان شد. «جلد مار» فيلم كوتاه ديگرى بود كه برنده ى جايزه ى بهترين فيلم كوتاه از طرف كانون فيلم ايران گرديد. «گود مقدس» او برنده ى جايزه ى ابتكار در جشنواره ى بين المللى فيلم هاى فولكوريك در سيه تا ايتاليا گرديد و جايزه ى ابتكار و ديپلم افتخار شهر ماريس در جشنواره ى بين المللى فيلم هاى جهانگردى، «جام آسيا» جايزه ى مخصوص هئيت داوران و جام نقره در جشنواره ى بين المللى فيلم هاى ورزشى در كورتينودامپزو ايتاليا را از آن خود كرد. فيلم كوتاه ديگر او به نام «چهره 75» برنده ى جايزه ى دوم، لوح نقره در جشنواره ى بين المللى فيلم هاى تلويزيونى در برلين شد. وى در موقع تهيه ى فيلم «گل شيطان» معاون ترنس يانگ بود.

هنرشناسى فيلم از جمله تأليفات اوست.

هژير داريوش به دليل حمله ى قلبى درگذشت و در گورستان پرلاشز پاريس به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

داعي الاسلام، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1256 ش)، روزنامه نگار، زبانشناس، فرهنگ نويس و شاعر، متخلص به داعى. وى از سادات نياكى بود كه در لاريجان متولد شد. در آمل و تهران و اصفهان صرف و نحو عربى و فارسى و ساير علوم را فراگرفت و در همان سالها مجله ى «الاسلام» را جهت مناظره با عيسويان در اصفهان داير كرد. داعى پس از آموختن زبان انگليسى به بمبئى رفت و ضمن فراگيرى زبان اردو مجله ى «دعوت الاسلام» را به دو زبان اردو و فارسى منتشر ساخت و در سمت استادى در دانشكده حيدرآباد دكن نيز به تدريس ادبيات فارسى پرداخت. وى با زانهاى پهلوى، اوستا، گجراتى و سانسكريت آشنا بود. براى مدتى اندك

به ايران آمد و مجددا به هندوستان مراجعت كرد و همان جا وفات يافت. وى طبع شعر نيز داشت و در شاعرى پيرو سبك هندى بود. از آثار او: ترجمه ى كتاب «نادر شاه»، از انگليسى به فارسى؛ ترجمه «و نديداد»، به فارسى؛ «فرهنگ نظام»؛ «ديوان» شعر؛ «شعر و شاعرى عصر جديد ايران»؛ «فرهنگ نويسى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (241 -233/1)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (187 -185)، ريحانه (209 -208/2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (174 -172/3)، شرح حال رجال (256 -255/5)، گلزار معانى (239 -231)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (910/2)، مؤلفين كتب چاپى (230 -227/4).

داعي دزفولي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1256 -1158 ق)، عالم، اديب و شاعر، متخلص به داعى. اصل وى از شوشتر و از طوايف سادات مرعش بود. از فرزندزادگان خواجه على سياهپوش است. وى از شاگردان سيد محمدباقر حجةالاسلام و آقا محمد بيدآبادى بود. قسمتى از اشعارش توسط خودش تدوين يافت و قسمتى از آن شيخ ميرزا جعفر انصارى در دو مجلد، شامل غزليات و توسط قصايد و رباعيات گردآورى شد. از ديگر آثارش: «تخميس الفرزديقيه»؛ «مجمع الاخبار و تذكره الابرار»، در تعيين قبور اولاد ائمه (ع) در دزفول؛ «ديوان» شعر. آقا شيخ آقا بزرگ تهرانى گويد كه به نظر من رساله ى «آب حيات» از تاليفات اوست. از اوست:

جوانى چه آورد و پيرى چه برد

بت خردسال و مى سالخورد

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (314 -313/9 ،1/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 771 -770/13)، فرهنگ سخنوران (328)، لغت نامه (ذيل/ داعى دزفولى)، مجمع الفصحا (292/4)، مصطبه ى خراب (61 -60).

داعي علوي حسيني، ابوالخير

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم و ششم ق)، محدث و وعظ. وى مولف كتاب «آثار الابرار و انوار الاخيار»، در حديث است كه شيخ منتجب الدين آن را به واسطه ى استاد خود سيد مرتضى بن مجتبى رازى از خود داعى حسينى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (364/6)، الذريعه (5/1)، ريحانه (208/2)، فهرست منتجب الدين (71).

داعي نژاد، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى داعي نژاد

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمدعلي داعي نژاد سال 1342 درشهرستان دزفول متولد گرديد. او پس از اخذ ديپلم فني درسال 1361، در حوزه علميه دزفول برخي دروس مقدماتي را گذرانده و در حوزه علميه شيراز و سپس اراك و در نهايت قم به تحصيلات حوزوي ادامه داد. در دروس خارج اصول و فقه آيات عظام وحيد خراساني و فاضل لنكراني شركت كرده و فلسفه را (بدايه الحكمه، نهايه الحكمه، شرح منظومه، شرح اشارات، شفا و اسفار) از دروس اساتيدي همچون آيت الله جوادي آملى، مصباح يزدى، انصاري شيرازى، و فياضي استفاده نموده و عرفان را (تمهيد القواعد، فصوص الحكم و مصباح الانس) از دروس آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده آملي بهره مند گرديد. مباحث كلامي همچون الهيات و شرح تجريد را از دروس آيت الله سبحاني و آيت الله مكارم شيرازي فرا گرفته و به مطالعه گسترده در زمينه فلسفه غرب، كلام جديد و انديشه سياسي پرداخت. از سال 1372 تاكنون به مدت 14 سال در دانشگاه هاي شهيد بهشتى، دانشگاه تهران، دانشگه علوم بزشكي شهيد بهشتي و در طرح ولايت به تدريس معارف پرداخته و چندين

سال در حوزه علميه قم (موسسه امام خميني(ره) ، مدرسه الهادي و مركز جهاني) به عنوان مدرس، استاد راهنما، استاد مشاور و استاد داور فعاليت دارد. از سال 1370 تاكنون به مدت 14 سال به پژوهش و مديريت پژوهشي در مراكز متعددي اشتغال داشته است مراكزي چون موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) (عضو هيأت علمي و مسئول بخش مدخل يابي دائره المعارف علوم عقلي)، دفتر تبليغات اسلامي (عضو گروه اصطلاح نامه فلسفي)، دفتر مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه (معاونت پژوهشي) موسسه طه (مدير نمايه سازي مجلات و روزنامه ها) مركز جهاني (عضو گروه كلام)، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي (عضو و مدير گروه حلقه نقد و حكمت و دين پژوهي)، نهاد اساتيد در دانشگاه ها (ارزياب و داور پايان نامه هاي اساتيد معارف اسلامي)، نهاد رهبري در دانشگاه ها (مسئول گروه كلام) پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي (مدير مركز پاسخگوئي تلفني به سوالات ديني) و سردبيري مجله صباح، سردبير مجله بازتاب انديشه و سردبيري كتاب انديشه. از ايشان تا كنون مقالات متعددي در مجلاتي مانند معرفت، حكومت اسلامى، صباح، بازتاب انديشه، دانشگاه اسلامى، حكومت اسلامى، برگ سبز، آفتاب و در روزنامه هايي مانند جمهوري اسلامى، كيهان و رسالت منتشر شده است.

داعي پاريزي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1324، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى كرمان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران، دكتراى تخصصى كودكان از مركز طبى كودكان دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1356.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى كرمان در سال 1367.

زمينه هاى علمى و

تحقيقاتى:

گرازش علامت جديدى در سندرم داون Hypertrophy Of hyponicim كشف داروى جديدى بنام Thio - Ben براى درمان سالك، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 23 پايان نامه دكتراى عمومى و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى كودكان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

پزشكى رشته كودكان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

داماد يزدي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم مبرور آيت الله حاج سيد محمد داماد معروف به محقق يزدى كه به واسطه مصاهرت با مرحوم آيت الله العظمى حايرى موسس حوزه مشهور به داماد گرديده از آيات عظام و مدرسين كرام حوزه علميه قم بوده است تولدش در سال 1321 در احمدآباد يزد واقع شده و از مسقط الراس خود به بلده يزد آمده و در نزد مرحوم سيد احمد مدرس و حاج سيد يحيى واعظ و آقاسيد حسين باغ گندمى و آقا سيد محمدرضا حايرى درس خوانده و در سال 1341 به قم مهاجرت نموده و در خدمت آيات عظام يثربى كاشانى و مرحوم حاج سيد محمدتقى خونسارى و ميرزا محمد همدانى و حاج شيخ محمود اردكانى و آقا سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و آيت الله حجت و بالاخص مرحوم آيت الله العظمى حايرى تلمذ نموده و معقول و منقول را از نامبردگان فراگرفته و آنگاه به تدريس فقه و اصول سطحا و خارجا پرداخته و بعد از ورود مرحوم آيت الله العظمى بروجردى نيز شركت در درس و بحث آن مرحوم نموده و ضمنا عده اى از فضلاء برجسته را تربيت و در مسجد بازار مسكرها هم به اقامه جماعت

و ترويج دين اشتغال داشته تا در ماه ذى الحجه 1388 قمرى كه به كسالت سكته قلبى در سن 67 سالگى بدرود حيات نموده و با تشييع بسيار مجللى در صحن مطهر فاطميه عليهاسلام در مقبره اى از مقابر شرقى صحن مقابل ايوان آئينه مدفون گرديد.

فرزندان برومند و فاضل و بسيار متين به نام حاج آقا على و آقاسيد مصطفى دارد كه از اسباط مرحوم آيت الله حايراى و باقيات الصالحات معظم له و چشم و چراغ حوزه علميه مى باشند.

جناب حجه الاسلام آقاى حاج آقا على داماد آيت الله آقا ميرزا هاشم آملى مى باشند و بسيار آراسته اند و در مسجد بازار به جاى مرحوم والد اقامه جماعت مى نمايند ادام الله توفيقاتهما و جعلهماالله و ايانا من العلماء العاملين الصالحين الذين لاخوف عليهم و لاهم يحزنون آمين يا رب العالمين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

داماد، صالح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1303 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. مشهور به عرب، چون پدرش داماد سيد على طباطبائى صاحب «رياض» بود، او و برادرش حاج مرزا حسين لقب داماد را از پدر به ارث گرفتند. وى از شاگردان دايى خويش، سيد مهدى طباطبائى، است. او در قرائت و تعظيم قرآن سعى بسيار داشت و در امر به معروف و نهى از منكر بسيار جدى بود. در غائله ى كربلا (ذيحجه 1258 ق) او را اسيرگونه به سوى قسطنطنيه گسيل كردند و در اوايل سلطنت ناصرالدين شاه بر اثر وساطت به تهران آوردند. وى تا پايان عمر ساكن تهران بود. در نود سالگى در گذشت و جنازه اش به كربلا حمل و در آنجا دفن شد. در «المآثر و الآثار» و «الذريعه» نام وى محمد صالح ذكر شده است. از آثار وى:

«زهر الرياض»، حاشيه بر «رياض» جدش؛ «صفاء الروضه»، حاشيه بر «الروضه البهيه فى شح اللمعه الدمشقيه»؛ «المهذب فى الاصول» يا «مهذب القوانين» حاشيه بر «القوانين»؛ رساله اى در مساله ى تجزى، در اجتهاد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (369/7)، الذريعه (295 ،293/23 ،43/15 ،71 -70 /12)، ريحانه (120/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 882 -881 /14)، الكنى و الالقاب (228 -227 /2)، الماثر و الاثار (148)، معجم المولفين (6 -5 /5).

داماد، محمد باقر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن شمس الدين محمّد حسينى استر آبادى.

عالم فاضل حكيم فيلسوف اديب شاعر متخلّص به «اشراق».

چون پدرش داماد محقّق كركى بوده به داماد شهرت يافته، و اين لقب در صاحب عنوان و احفادش تاكنون باقى مانده است.

در جميع علوم از معقول و منقول و فقه و حديث و رجال و بالاخص حكمت، از اساتيد مسلّم به شمار مى رفته.

كتب زيادى تأليف فرموده كه از آن جمله است 1- اربعة الايام 2- الافق المبين 3- امانت الهى، در تفسير آيه امانت 4- انموزج العلوم 5- ايقاظات 6- تفسير سوره اخلاص 7- حبل المتين، در حكمت 8- خلق الاعمال 9- ديوان اشعار 10- الرواشح السماويّه 11- الصراط المستقيم، در حكمت 12- قبسات، در حكمت، و 38 مجلّد ديگر.

وفاتش در سال 1040 مابين كربلا و نجف در راه واقع شده، قبرش در نجف، و مادّه تاريخ وفاتش: «عروس علم و دين را مرده داماد» مى باشد، و تاريخ هاى: «الرضى» و «الراضى»، كه به ترتيب 1041 و 1042 مى شود اشتباه است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

دامغاني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1336 ق)، فقيه اصولى. وى از عالمانى بود كه نزد علماى نجف سالها به تلمذ پرداخت تا اين كه به فضل او، كسانى چون شيخ راضى نجفى و علامه شيخ مهدى آل كاشف الغطاء شهادت دادند و علامه انصارى در اجازه اى كه به او داد، او را علامه ى علماء و عمده ى فضلاء و حاوى فروع و اصول ناميد. در 1280 ق به ايران بازگشت و مدتى در تهران بود سپس به دامغان رفت و در آن شهر به وظائف دينى رسيدگى مى كرد تا اين كه از دنيا رفت و در مقبره ى بكير

بن اعين به خاك سپرده شد. از آثارش: «ضياء الانوار»، رساله اى در اصول دين؛ حاشيه ى مدون بر «معالم»؛ «تقريرات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (122/15 ،204/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 56/14)، معجم المولفين (99/8).

دامغاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(478 -398 ق)، فقيه و قاضى حنفى. وى در دامغان به دنيا آمد. در دامغان و نيشابور و بغداد فقه آموخت. و از ابوحسين قدورى بهره گرفت. وى از قاضى ابوعبداللَّه صيمرى و محمد بن على صورى حديث شنيد. عبدالوهاب انماطى و على بن طراد زينبى و حسين مقدسى از وى روايت كرده اند. اصحاب وى كه در شهرها پراكنده شدند، عبارت اند از: ابوسعد ابن بابشاذ مصرى و نور الهدى حسين زينبى و ابوطاهر الياس ديلمى و ابن سمنانى. وى مدت سى سال پس از ابن ماكولا عهده دار امر قضاوت بغداد بود، و مانند قاضى ابويوسف حشمت و جاه و آقايى داشت. دامغانى در بغداد درگذشت. و در جنب ابوحنيفه دفن شد. از جمله آثار وى: «مختصر الحاكم»، در فروع فقه؛ «مسائل الحيطان و الطريق»؛ «الزوائد و النضائر فى غريب القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (163/7)، تاريخ بغداد (109/3)، سير النبلاء (486 -485 /18)، الكامل (129/8)، معجم البلدان (27/4)، معجم المولفين (49 -48 /11)، الوافى بالوفيات (139/4)، هديه العارفين (74/2).

دامغاني، افتخارالدين، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(و ف 775 ق)، علام دينى و مفسر. وى در علوم عقلى و نقلى مهارت داشت. او در نزد شيخ كبير مدفون است. از جمله آثار وى: «الكاشف»، در تفسير، در هفت مجلد؛ شرح «العيون» عضدالدين عبدالرحمان؛ «شرح الاشارات» به نام «تنقيح العبارات فى توضيح الاشارات»؛ «المدارك»، در منطق؛ شرح «آداب البحث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (280)، تذكره ى هزار مزار (109 -107)، معجم المولفين (79/12).

دامغاني، رضا

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضاء دامغانى عالمى مصنف و متكلمى فاضل از علماء معاصر ناصرالدين شاه قاجار داراى آثار ارزنده اى مى باشند كه از آنهاست ترجمه (العقايد الوثنيه) در رد نصارى كه از تأليفات شيخ محمدطاهر تبريزيست.

فاضل مراغه اى در (المآثر والاثار) نيز ص 170 وى را ياد كرده و او را عالم ربانى مجتهد ذكر كرده و از علماء عصر ناصرى شمرده و ظاهراً وفاتش در سال 1306 واقع شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

دامغاني، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1300 ق)، عالم، اديب و شاعر. وى از شاگردان برجسته ى آقا سيد ابراهيم قزوينى، صاحب «ضوابط»، و هم دوره ى حاج ملا على كنى بوده و با ملا آقاى دربندى مكالماتى داشته است. او پس از تكميل تحصيلات خود در كربلا به ايران بازگشت و در دامغان و مشهد به انجانم وظائف دينى پرداخت. در «المآثر و الآثار» از وى به عنوان مجتهد و عالم ربانى عصر ناصرى نام برده شده است. وى از خود اشعارى به جاى نهاده و كتاب «منتهى المقال فى علم الرجال» را به خط خويش نگاشته است.[1]

محمدرضا بن حبيب اللَّه دامغانى عالمى اديب و فاضلى اريب بوده است. وى در كربلا نزد بزرگان علم تلمذ نموده و بعد به ايران برگشته و در دامغان و مشهد در سال 1288 قمرى به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال داشته است. اشعارى دارد كه از آنهاست:

ستبقى خطوطى فى القراطيس برهة

و ايدى كتاب الخطوط تراب

و ما الدهر الا عيشة بعد عيشة

و ما العيش الا قيعة و سراب

و لا خير فى الدنيا فان حلالها

عليه حساب و الحرام عقاب

آن بزرگوار بعد از سال 1290 قمرى از دنيا رفته است رحمةاللَّه عليه.

جناب آقاى شاه چراغى در

كتكاب ارمغان دامغان (مخطوط) خود گويد: مرحوم حاج ميرزا رضا مشهور به شريعتمدار از علماء بزرگ و مقتدر و باكفايت و معاصر دوره ناصرى و از شاگردان مبرز آقا سيد ابراهيم صاحب ضوابط و هم دوره مرحوم حاج ملا على كنى معروف بوده است و با مرحوم ملا آقا دربندى مكالماتى داشته اند الى آخره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 551 -550 ،542 -541 /13، قرن 728/14)، قصص العلماء (4)، گنجينه ى دانشمندان (114/5)، المآثر و الآثار (170).

دامغاني، نعمت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نعمت اللَّه دامغانى از علماء اعلام و مدرسين عظام نجف اشرف بوده اند وى در حدود سال 1291 قمرى در دامغان متولد گرديده و پس از فراگرفتن مقدمات به مشهد مقدس مشرف و مدت بيست و يك سال توقف و سطوح عالى فقه و اصول و حكمت و دروس خارج را از آيات بزرگ حوزه مشهد چون مرحوم آيت اللَّه زاده كفائى و مرحوم حاج فاضل (حدود بيست سال) استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيده و هم در دروس اخلاق و سلوك و عرفان از محضر عالم ربانى و آيت اللَّه سبحانى مرحوم حاج شيخ حسنعلى اصفهانى كامياب گرديده و در سال 1335 قمرى مجتهداً مستغنياً مهاجرت به نجف اشرف نموده و در حوزه ى درس آيت اللَّه ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه عراقى شركت و در عداد خواص اصحاب و معاونين مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى درآمده و مورد توجه و اعتماد و وثوق كامل معظم له گشته كه قسمتى از كارهاى مهمه را محول به ايشان فرمودند.

حوزه تدريس فقه و اصول و فلسفه داشتند و جماعتى از علماء و فضلاء معاصر نجف و

ايران از محضرش استفاده و تلمذ نموده اند تا در سال 1361 قمرى كه در نجف اشرف بدرود حيات گفته و در ارض مقدس غرى در جوار مولى الموحدين مدفون گرديده اند.

(1361 -1291 ق)، عالم و مدرس. در دامغان متولد شد. پس از فراگرفتن مقدمات به مشهد رفت و مدت بيست و يك سال سطوح عالى فقه و اصول و حكمت و خارج را از آيات بزرگ حوزه ى مشهد همچون آيت اللَّه زاده كفائى و حاج فاضل آموخت تا به مدارج عاليه علوم دينى رسيد. اخلاق سلوك و عرفان را نيز در محضر حاج شيخ حسنعلى اصفهانى آموخت. در 1335 ق در حالى كه مجتهد بود به نجف رفت و در حوزه ى درس آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه عراقى شركت كرد و به زودى يكى از اصحاب و از معاونان آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى شد. وى در نجف حوزه ى تدريس فقه و اصول و فلسفه داير كرد. به تعليم علوم دينى همت گماشت. او در نجف در گذشت و در جوار اميرالمومنين (ع) به خاك سپرده شد.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (175/ 3)، گنجينه ى دانشمندان (117/ 5).

دامغاني زاده، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى بن العالم الجليل حاج شيخ على دامغانى از علماء مبرز و معروف معاصر همدان است.

وى در روز بيست و يكم شهر ذيقعده الحرام 1324 ق در شهر همدان متولد و در حجر تربيت پدر بزرگوار خود مرحوم (حجةالاسلام والمسلمين) حاج شيخ على دامغانى قدس سره كه از تلامذه مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسين تهرانى و به آيت اللَّه آخوند ملا محمدكاظم خراسانى بوده و به امر حاجى مزبور به همدان مهاجرت نموده و مدت

چهل و دو سال تقريبا در آن حدود به ترويج و تدريس اشتغال و غالب فضلاء فعلى همدان از آن مرحوم استفاده نموده اند قريب بيست سال بوده و ده سال را در زنگنه معروف به مدرسه بزرگ اشتغال به ادبيات و سطوح داشته و مقدارى از سطوح را خدمت حجةالاسلام آقا ميرزا ابراهيم خليلى و مرحوم آقا شيخ حسين شورمينى خوانده و در سال 1348 ق مهاجرت به قم نموده و بقيه سطوح فقه را از محضر مرحوم آيت اللَّه صدر و اصول را از محضر آيت اللَّه آقا ميرزا محمد همدانى استفاده نموده است.

و پس از آن در درس فقه مرحوم آيت اللَّه حائرى حاضر گرديد و در فقه خصوصى و اصول عمومى مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ محمدعلى قمى شركت كرده و مورد عنايت و توجه مخصوص آن مرحوم قرار گرفته و از فقه مرحوم آيت اللَّه فيض هم استفاده نموده.

و پس از فوت مرحوم آقا شيخ محمدعلى قمى درس مرحوم علمين آيتين حجت و خونسارى حاضر و استفاده نموده و قريب ده سال در حوزه مقدسه اقامت و همه سال در موقع تعطيل براى زيارت والد ماجد به همدان آمده و در سفر اخير آن مرحوم فرمودند ديگر به قم نرويد.

اجازه خواستند كه چندى براى ادامه تحصيل به مراكز علم نجف و كربلا بروند فرمودند مقصود از درس خواندن ترويج است.

وقت آن شده كه به ترويج و خدمات دينى بپردازد.

پس بنابر امر مرحوم والدش در همدان توقف و در مسجد حاج كلبعلى كه جنبه مدرسه هم دارد به تدريس فقه و اصول پرداخته تا در سال 1362 ق كه والدش به رحمت ايزدى پيوستند.

پس از يكسال از

فوت آن مرحوم با كمك جمعى از اهل خير اطراف مقبره آن مرحوم را خريدارى نموده و به نام مدرسه دامغانى بنا كه فعلا از مدارس معروف علمى شهر همدان و بيش از پنجاه طلبه در آن اشتغال به تحصيل دارند.

و چون نماز جمعه را افضل الافراد واجب تخييرى مى دانند در همان مسجد حاج كلبعلى اقامه جمعه مى نمايد.

آثار قلمى ايشان مختصرى از درس اصول آيت اللَّه شيخ محمدعلى حايرى قمى مى باشد. و ضمنا ناگفته نماند كه معظم له در استخاره يد طولائى دارند و استخاره بسيار عجيب و در اين موضوع مبتلا به الناس و حتى از خارج همدان، تهران و غيره در حوائج مهمه به ايشان مراجعه مى شود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

دانا سرشت، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1290، تهران.

درگذشت: 25 فروردين 1368.

على اكبر داناسرشت (صيوفى)، فرزند حاج علينقى و نوه ى حاج عليقلى صرافباشى زنجانى بود. سال هاى كودكى و دوران تحصيل اوليه ى على اكبر داناسرشت مقارن با جنگ با جنگ اول جهانى بود. پس چندى خانواده اش به شهر زنجان كوچيد. در آنجا به مدرسه ابتدايى- معروف به اسعديه به سرپرستى مترجمن همايون- رفت تا وقتى كه دوباره به تهران آمد. در اين سال ها همچنين به يادگيرى قرآن كريم و زبان عربى پرداخت. سپس با احساس نياز به فراگيرى علم جديد به علوم رياضى روى آورد و نزد اساتيدى چون سيد حسن مشكان طبسى و سيد جلال تهران به تحصيل اين علوم پرداخت و از آن زمان تا پايان عمر به تحقيق در اين زمينه ها اشتغال داشت.

على اكبر داناسرشت در طى عمر خود آثارى را ترجمه كرد كه از ميان آنها مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: روان شناسى يا علم النفس شفاء (ترجمه

جلد ششم شفاء، چاپ دوم، 1330)؛ رسالة الغفران يا بهشت و دوزخ معرى (ابوالعلاء معرى، 1324)؛ تحقيق ماللهند، قسمت فلسفه (ابوريحان بيرونى، 1334)؛ بر سنگ سفيد (آناتول فرانس، 1326)؛ آثار الباقيه (ابوريحان بيرونى، 1321). از آثار ديگر اوست: تاريخ فلاسفه ى اسلام (1315)؛ افكار سهروردى و ملاصدرا يا خلاصه اى از حكمة الاشراق و اسفار.

داناسرشت بر اثر سكته ى مغزى درگذشت.

(1368 -1290 ش)، رياضى دان و مترجم. وى نوه ى حاج على قلى صرافباشى زنجانى بود كه در تهران متولد شد و ايام كودكى خود را در زنجان سپرى كرد. از اوان كودكى زبان عربى را فراگرفت و به تحصيل علوم رياضى نزد استادانى چون سيد حسن مشكان طبسى، سيد جلال تهرانى و بغايرى پرداخت و فقه را نزد محمدرضا تنكابنى فراگرفت. وى معاصر با احمد بيرشك و غلامحسين مصاحب بود و به گفته دكتر نجم آبادى وى اولين بيرونى شناس بود. بر اثر سكته مغزى در تهران در گذشت. آثار به جاى مانده از وى: ترجمه ى «خلاصه حمكه الاشراق و اسفار»؛ «آثار الباقيه»؛ «روانشناسى يا علم النفس شفاء»؛ «تاريخ فلسفه اسلام».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 6، ش 1، ص 17)، مؤلفين كتب چاپى (645 -644 /1).

دانش اصفهاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1362 -1290 ق). نويسنده. مترجم و شاعر، متخلص به دانش. در خانواده بازرگان پيشه در شهر استانبول متولد شد. در آنجا زبان فارسى، تركى و فرانسه را در مكتب رشديه، دبستان ايرانيان و مدرسه فرانسويان آموخت و مدتى عضو هيات تحريريه روزنامه تركى «اقدام» بود و مدت مديدى استاد زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه استانبول بود. وى در استانبول يا آنكارا درگذشت و در اسكودار

دفن شد. از وى چندين تاليف به زبان فارسى و تركى باقى مانده است. از جمله: «ترجمه رباعيات عمر خيام»؛ «دستور زبان فارسى»؛ «تعليم لسان»، تركى و فارسى؛ «خرابه ى مداين»؛ «زرتشت نامه»؛ «سوهان»؛ «نواى صرير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (317/9)، ريحانه (211 -210 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (180 -179 /3)، شرح حال رجال (79/5)، لغت نامه (ذيل/ دانش)، مؤلفين كتب چاپى (737 -736 /2)، يادگار (س 3، ش 6 و 7، ص 53 -50).

دانش آشتياني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم بن العالم الجليل المتقى الشيخ محمدتقى بن العالم الورع آخوند ملا احمد آشتيانى از علماء اخيار و فضلاء ابرار حوزه علميه قم است كه علم خود را مقرون به عمل و توام با حلم و وقار نموده است.

تولد آن جناب در سال 1329 قمرى در آشتيان واقع شده و در مهد تربيت پدر متقى خود كه از علماء آن سامان بود پرورش يافته و در سن 14 سالگى تحصيلات مقدماتى را فراگرفته و در سال 1344 قمرى به قم آمده و به واسطه سوابق دوستى والدش با مرحوم آيت الله ميرزا محمد فيض در تحت تربيت علمى و اخلاقى ايشان قرار گرفته و چند سالى را در منزل آن بزرگوار به سر برده و با راهنمائى آن مرحوم از روز اول در محضر فضلاء و دانشمندان راه يافته و تكميل مقدمات را نزد بعضى از فضلاء عصر نموده و ادبيات را از مرحوم اديب تهرانى و منطق را از آيت الله آقا سيد مهدى كشفى تهرانى فراگرفته و سطوح را از آيت الله آخوند ملاعلى همدانى و قسمتى از سطح را از مرحوم آيت الله حجت و عمده آن را

با تمام سطح مكاسب از مرحوم آيت الله خونسارى بهره مند گرديده و قسمتى از كفايه را از آيت الله فيض و آيت الله حاج سيد احمد خونسارى خوانده و چند سالى هم در درس مرحوم آيت الله حايرى حاضر شده و پس از فوت آن مرحوم از محضر بزرگان حوزه چون آيت الله حجت و آيت الله فيض و آيت الله خونسارى استفاده نموده و در سال 1358 قمرى به اصرار مردم آشتيان به آنجا مسافرت و اقامت نموده و به ترويج دين پرداخته و چند ماهى را هم در سال به قم به سر برده تا در ورود آيت الله العظمى بروجردى كه رسما براى تكميل مبانى علمى و استفاده از محضر علمى آن نابغه زمان و علامه دوران به قم مهاجرت و به درس آن مرحوم شركت و مورد توجه مخصوص معظم له قرار گرفته و توليت كتابخانه مسجد اعظم را به ايشان محول و تا هم اكنون به اين سمت باقى و خدمات شايانى به اين كتابخانه نموده و رقم كتب را به حدود شصت هزار رسانيد.

آثار مرقومه ايشان علاوه بر جزوات درسى به قرار ذيل است:

1- مقالات علمى و اجتماعى و اخلاقى كه در پاره اى از مجلات و جرائد منتشر گرديده است.

2- رساله اى به نام دو سرمايه نفيس در ترجمه (الثقلان) كه شرح حديث مشهور به ثقلين است كه با حواشى نوشته و طبع شده.

3- رساله اى به نام سقيفه در ترجمه كتاب (السقيفه).

4- نشريه كتابخانه مسجد اعظم در دو مجلد به طبع رسيده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

دانش پژوه، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقي دانش پژوه در 30 فروردين سال 1290 ، در شهر آمل متولد گرديد. پس از سپري كردن دوران كودكي ، تحصيلات

مقدماتي را نزد پدر آغاز كردودر سن هجده سالگي با فوت پدر براي ادامه تحصيل راهي شهر مقدس قم گرديد تا از جلسات درس و بحث علماي حوزه علميه آن مركز علمي كسب فيض كند. بعد از دو سال رحل اقامت ، به سبب گرفتاري هاي زندگي نتوانست در قم بماند و به شهر آمل برگشت ودر نزد علماي اين شهر كسب فيض نمود. دانش پژوه در سال 1316 بار سفر بست و راهي تهران شد. چهار سالي در مردسه سپهسالار قديم به تحصيل پرداخت ، سپس دوره دانشكده معقول و منقول را در مدرسه سپهسالار جديد ( مدرسه عالي شهيد مطهري ) و دانشسراي عالي را طي كرد تا اينكه سر از دانشكده الهيات دانشگاه تهران درآورد و در سال 1320 به اخذ درجه ليسانس از اين دانشكده نائل آمد. پس از فارغ التحصيل شدن به عنوان كمك كتابدار در كتابخانه دانشكده حقوق دانشگاه تهران مشغول به كار شد. ليسانس حقوق دانش پژوه به او اجازه داد تا به عنوان رئيس كتابخانه دانشكده ادبيات موقعيت خود را تحكيم بخشد. در سال 1332 به رياست كتابخانه مركزي آن دانشگاه منصوب گرديد و در سال 1343 مشاور فني كتابخانه مركزي و در سال 1326 عضو كميته علمي آن شد. استادمحمدتقي دانش پژوه از سال 1334 در دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران به تدريس مشغول شد. وي سرانجام در روز 27 آذر سال 1375 ، در تهران درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : محمد تقي دانش پژوه، فرزند ميرزا احمد دركايي لاريجاني ، كه ار مجتهدان و فقهاي به

نام آمل و لاريجان بوده است.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمدتقي دانش پژوه روزگار كودكي و جوانيش را در رفت و آمد ميان روستاي ناندال و شهر آمل گذراند ، بين خانه پدري و شهري كه در آن به مدرسه مي رفت. خوشنويسي از دير باز يك حرفه فاميلي براي محمدتقي محسوب مي شد كه طي نسلها در خانواده او ادامه يافته بود . نياكان او به همين شغل در دربار شاهان قاجاريه اشتغال داشته اند ، و لذا از اين راه خانواده او از همان زمان آشنا به علم و معرفت و با نوشتن و كتابت مانوس بوده اند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدتقي دانش پژوه پس از سپري كردن دوران كودكي تحصيل آغاز كرد و مقدمات ادبي را پس از خواندن « عم جزء » ، « قرآن كريم » ، « ديوان حافظ » و « نصاب الصبيان » را فراگرفت و در اين راه از محضر پدر و ديگر عالمان آن بهره فراوان برد. در سن هجده سالگي با فوت پدر براي ادامه تحصيل راهي شهر مقدس قم گرديد تا از جلسات درس و بحث علماي حوزه علميه آن مركز علمي كسب فيض كند. بعد از دو سال رحل اقامت ، به سبب گرفتاري هاي زندگي نتوانست در قم بماند و به شهر آمل برگشت ودر نزد علماي اين شهر كسب فيض نمود. دانش پژوه در سال 1316 بار سفر بست و راهي تهران شد. چهار سالي در مردسه سپهسالار قديم به تحصيل پرداخت ، سپس دوره دانشكده معقول و منقول را در مدرسه سپهسالار جديد ( مدرسه عالي

شهيد مطهري ) و دانشسراي عالي را طي كرد تا اينكه سر از دانشكده الهيات دانشگاه تهران درآورد و در سال 1320 به اخذ درجه ليسانس از اين دانشكده نائل آمد.

خاطرات و وقايع تحصيل : يك روز حاجي ميرزا احمد دركايي ( پدر محمدتقي دانش پژوه ) دست پسرش را گرفت و او را به مدرسه جديدالتاسيسي در شهر آمل برد تا نامش را در آنجا بنويسد. اما شرط نام نويسي او را آموختن ‹‹ شرح الفيه سيوطي ›› به محمد تقي قرار داد. مدرسه نپذيرفت و ميرزا احمد هم فرزند جوانش را مجدداً به خانه آورد و همان دروس حوزه هاي قديم را به او توصيه نمود. در همين احوال و در شهر آمل بود كه محمدتقي شروع به آموختن زبان فرانسه كرد.

استادان و مربيان : محمدتقي دانش پژوه تحصيلات مقدماتي را نزد پدرش حاج ميرزا احمد فراگرفت. او در همين دوران از محضر درس بزرگاني چون ميرزا عبدالله طبرسي حضور يافت كه موضوع درسش آثار فلسفي سبزواري بود. دانش پژوه در حوزه علميه قم از محضر استاداني همچون ميرزا ابوالفضل گلپايگاني در درس « القوانين المحكمه » ميرزاي قمي و حضرت آخوند ملا علي همداني و آيت الله مرعشي نجفي در درس « شرح لمعه » استفاده كرد. استاد در باره محضر درس آيت الله مرعشي نجفي زنجاني چنين مي گويد: « هنوز لذات نوادر اادبي را كه از آيت الله مرعشي مي شنيدم در كام ذهنم هست . او بعد از دوسال اقامت در قم ، به آمل برگشت و در نزد ابوالقاسم فرسيوي و آقا محمد عروي دينه اي « مكاسب

» و « رسائل » شيخ مرتضي انصاري را فراگرفت. چهار سالي در مدرسه سپهسالار قديم از محضرميرزامهدي آشتياني در درس فلسفه بهره برد .

همسر و فرزندان : محمد تقي دانش پژوه در سال 1307 ازدواج نمود.

زمان و علت فوت : محمدتقي دانش پژوه در 27 آذر سال 1375 ، در تهران درگذشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدتقي دانش پژوه پس از فارغ التحصيل شدن به عنوان كمك كتابدار در كتابخانه دانشكده حقوق دانشگاه تهران مشغول به كار شد. ليسانس حقوق دانش پژوه به او اجازه داد تا به عنوان رئيس كتابخانه دانشكده ادبيات موقعيت خود را تحكيم بخشد. در سال 1332 به رياست كتابخانه مركزي آن دانشگاه منصوب گرديد و در سال 1343 مشاور فني كتابخانه مركزي و در سال 1326 عضو كميته علمي آن شد.

فعاليتهاي آموزشي : محمدتقي دانش پژوه از سال 1334 در دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران به تدريس منطق و تاريخ فلسفه اسلامي و تاريخ خاورشناسان و روش تحقيق در دوره ليسانس و فوق ليسانس پرداخت و در دوره دكترا نيز تدريس عرفان اسلامي را آغاز كرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ورود محمدتقي دانش پژوه به دانشگاه سرآغاز ورود او به عرصه تحقيق و پژوهش بود. او در همين راستا و به منظور كسب اطلاعات كتاب شناسي و نسخه شناسي به دستور دانشگاه تهران به شهرهاي بغداد ، نجف ، كربلا و كاظمين در كشور عراق و شهرهاي مدينه و مكه در عربستان سعودي در سال 1345 و به شهرهاي مسكو ، لينگراد سابق ، تفليس ، دوشنبه ، تاشكند ، بخارا ، سمرقند و

باكو در شوروي سابق و شهرهاي پاريس و مونيخ ، لين ، اترخت و استانبول در اروپا و شهرهاي كمبريج ، بوستون ، پرنيسول ، آن آربرميشيگان، شيكاگو و نيويورك در آمريكا سفر كرد. يادداشتهايي كه در اين سفرها برداشت آنچه مربوط به كشورهاي عربي بود در نشريه كتابخانه مركزي چاپ شده است و يادداشت هايش درباره نزديك به شش هزار كتاب در مجلد هشتم نشريه كتابخانه مركزي چاپ شده است.

آرا و گرايشهاي خاص : در زمينه فهرست نگاري كار محمدتقي دانش پژوه فقط منحصر به اين نبوده است كه به معرفي ظاهري نسخه ها بپردازد بلكه سعي كرده با توجه همه جانبه به آنچه در يك صد سال اخير در غرب انجام شده و نيز عنايت و تجسس در ضوابط و شواهدي كه در خودمان و از ميان اصل نسخه ها بر مي آيد ، قواعد و فنون فهرست نگاري را تنظيم و حتي اسلوبي روشمند و متناسب را عرضه كند . او با توجه به مباني فهرست نويسي از ميان چهل پنجاه هزار نسخه متفاوت الشكل دقايقي را به دست آورده كه برخي از آنها بع نظر فهرست نگاران نيامده بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 « النهايه في مجرد الفقه و الفتاوي » شيخ طوسي

2 « معتقد الاماميه » صدرالدين شيرازي

3 «تاريخ الوزراء» قمي

4 «جامع الحكمه » كاشاني

5 «رساله امامت» خواجه طوسي

6 «كسراصنام الجاهليه» صدرالدين

شيرازي

7 آثار درويش طبسي

8 آثار علوي

9 اخلاق محتشمي

10 اسرار شهرياري

11 الاقطاب القطبيه

12 المنطقيات الفارابي( جلد سوم )

13 النجاه ابن سينا

14 بحرالفوائد

15 تاريخ اسماعيليه كاشاني

16 تاريخ نگاري فلسفه

17 تبصره مساوي

18 تحفه

19 ترجمه « ادب الوجيز و تولي و تبري »از خواجه نصير طوسي

20 ترجمه « مختصر نافع » محقق حلي

21 ترجمه «النكت الاعتقاديه» شيخ مفيد

22 ترجمه شرايع

23 تصحيح التواريخ رشيدي

24 تصحيح زبده التوارخ كاشاني

25 جام جهان نما

26 جامع التواريخ

27 جاويدان خرد

28 چند نسخه خصوصي ديگر

29 حل مشكلات رساله معينيه

30 دفتر 11 و 12 نشريه دانشگاه تهران

31 ذخيره شهاب الاخبار

32 رساله المعينيه

33 روزبهان نامه

34 سه گفتار خواجه طوسي

35 سوانح الافكار رشيدي

36 شرح شهاب الاخبار

37 شرح فارسي شهاب الاخبار

38 شرح فصوص

39 طب ابن هندو

40 فرمان مالك اشتر

41 فرهنگ ايران زمين

ويژگي اثر : با مشاركت منوچهر ستوده ، مصطفي مقربي ، عباس زرياب خويي ، ايرج افشار

42 فصول خواجه نصير طوسي

43 فلسفه اشراق ( حيات النفوس )

44 فهرست كتاب هاي خطي كتابخانه مجلس سنا

45 فهرست كتاب هاي خطي كتابخانه ملي ملك وابسته به آستا قدس رضوي

ويژگي اثر : با همكاري محمد باقر حجتي ؛ احمد منزوي ، تهران 1352-1354 دوجلد ، دو جلد

46 فهرست كتب اهدايي مشكوه به دانشگاه

47 فهرست ملي ملل ( جلد نهم )

48 فهرست موسيقي

49 فهرست نسخ خطي كتابخانه آستانه مقدسه قم

50 فهرست

نسخه هاي خطي كتابخانه آستانه امامزاده عبدالعظيم

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1آينه ميراث ، سال اول ، شماره دوم ، پاييز 1377 ، ص 752روزنامه همشهري ، شماره 2058 ، 2 اسفند 13783گلزار مشاهير ، زندگي نامه درگذشتگان مشاهير ايران 1358-1376 ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، ص274

دانش پژوه، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفى دانش پژوه

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1335در شاهرود و در خانواده اي روحاني به دنيا آمدم. پدرم مرحوم آيت الله حاج شيخ علي اصغر دانش پژوه از شاگردان برجسته مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد محمود شاهرودي از علماي بزرگ ساكن شاهرود بودند. در سال 1341 در دبستان ملي و اسلامي جعفري شروع به تحصيل كردم. دوران دبيرستان را در دو دبيرستان شاهپور(شريعتي فعلي) و فردوسي گذراندم و در سال 1353 موفق به اخذ ديپلم شدم. پس از گرفتن ديپلم بر اساس احساس وظيفه شرعي و به رغم مخالفت تقريبا همه معلمان و همكلاسيها، به جاي شركت در كنكور و حضور در دانشگاه ، راهي حوزه علميه قم شدم. اكثر دروس مقدمات و سطح را بيشتر به صورت خصوصي درس گرفتم. با پيروزي انقلاب اسلامي و سرنگوني رژيم شاهنشاهي و بيشتر با انگيزه حضور تبليغي در دانشگاه و كار فكري با دانشجويان، در اولين كنكور انقلاب(1358) شركت كردم و در رشته حقوق دانشگاه تهران(مجتمع آموزشي عالي قم) نيز، در كنار تحصيلات حوزوى، مشغول به تحصيل شدم.

در خلال انقلاب فرهنگي(58-62) برحسب وظيفه سه سال در شاهرود، مسئوليت عقيدتي سياسي ارتش

را پذيرفته و در كنار آن به تدريس در دبيرستان ها و همكاري با سپاه و جهاد و كلاسهاي عقيدتي و امثال آن مشغول گرديدم. در سال62 مجددا جهت ادامه تحصيلات حوزوي و دانشگاهي به قم باز گشتم. در سال تحصيلي 63-62 باقيمانده سطح را به پايان رساندم و در مهر ماه 63 به درس خارج اشتغال يافتم و در كنار آن در سال 65 موفق به اخذ ليسانس شدم، و چون زمينه هدف اصلي(تبليغ و كار با دانشجويان) در دوره هاي كارشناسي چندان مهيا نمي ديدم، انگيزه اي براي ادامه تحصيل دانشگاهي نداشتم. اما در عين حال از مطالعات و پژوهشهاي حقوقي هم غافل نبودم.

از سال 1370 با پژوهشگاه حوزه و دانشگاه كه آن موقع با نام دفتر همكاري حوزه و دانشگاه شناخته مي شد، همكاري علمي ام آغاز شد و با گرايش حقوق بين الملل اسلامي مطالعات و تحقيقاتم را ادامه دادم و در كنار آن مدتي هم مسئوليت واحد آموزشي اين پژوهشگاه را عهده دار شدم. كتاب «اسلام وحقوق بين الملل خصوصي» كه از طرف چهارمين كنگره دين پژوهان و پنجمين سمينار كتاب سال حوزه برگزيده شد، نتيجه همين دوره است. كتاب « فلسفه حقوق» كه به سفارش موسسه امام خميني(ره) نوشته شد نتيجه ديگري از پژوهشهاي حقوقي اين حقير است. پايان نامه سطح 4 حوزه- كه هم اكنون آماده چاپ است- باعنوان "الجنسيه في الفقه الاسلامى " اثر ديگر اين جانب است. حقوق شناسي عمومي در دو جلد نيز در مرحله ويرايش و آماده چاپ است مقالات و جزوه هاي درسي ديگري نيز از حقير چاپ و منتشر شده

است. به انگيزه همان كار تبليغى، از سال 70، در كنار ادامه تحصيلات حوزوي و پژوهشهاي حقوقى، به تدريس در دانشگاه نيز پرداختم كه هم اكنون نيز ادامه دارد. و نيز در موسسه امام خمينى(ره)، مركز تخصصي قضا و مركز جهاني علوم اسلامي (مدرسه فقه و اصول).

دانش تبريزي، نجفعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1309 ق)، عالم، اديب و روزنامه نگار. وى در فقه و اصول و احاديث و اخبار و علوم ادبى اطلاع كامل داشت. دانش معاصر با ناصرالدين شاه قاجار بود و در 1273 ق از آذربايجان به استانبول رفت و با ميرزاى سنگلاخ همنشين شده و اشعارى را كه شعراى آن عهد در مدح سنگلاخ گفته بودند جمع آورى و به عنوان «مجمع الاوصاف» چاپ كرد. در آن جا تا 1303 ق كنسول ايران بود. وى در اين مدت از 1292 ق اقدام به تاسيس روزنامه ى هفتگى «اختر» كرده و مدت بيست و يك سال آن را انتشار داد، تا اينكه پس از كشته شدن ناصرالدين شاه، روزنامه ى مزبور از طرف دولت عثمانى توقيف شد. در 1303 ق منصب سرتيپى گرفت و نايب و مترجم اول گرديد و يك سال بعد سمت سر كنسولى ايران در مصر را عهده دار شد تا اين كه در 1308 ق به تهران آمد و جزو صاحب منصبان وزارت خارجه گرديد و تا پايان عمر در همين سمت باقى ماند تا درگذشت. آثار وى: «مجمع الاوصاف»؛ «مشكوه الحيات فى تفسير الايات»، «تفسير آيه ذوالقرنين»؛ «ميزان الموازين فى امر الدين»، در رد «ميزان لحق» هانرى مارتن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (144 -143)، الذريعه (328 -327/23 ،20/20 ،315/9)، شرح حال رجال (330/4)،

المآثر الآثار (198 -197)، مؤلفين كتب چاپى (543 -542 /6).

دانش تفرشي، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1326 -1250 ش)، خطاط:، منشى و شاعر، متخلص به دانش. ملقب به ضياء لشكر و مستشار اعظم. معروف به بلور. در تفرش به دنيا آمد. از كودكى نزد ملا عبدالحمد يزدى و ميرزا على محمد به تحصيل زبان عربى و ادبيات فارسى پرداخت و تعليم خط گرفت. در يازده سالگى قصيده اى در هفتاد بيت به رشته ى نظم كشيد كه سبب شهرتش شد. از آن پس به دبيرى ميرزا يوسف خان مستوفى الممالك منصوب شد، آنگاه سالها در همين سمت در شهرهاى مختلف، در دستگاه ظل السلطان و ناصرالملك و ميرزا على اصغر خان اتابك به خدمت اشتغال ورزيد. در سال 1315 ق «تذكره ى صدر اعظمى» را در شرح شاعران معاصر اتابك نگاشت و در سال 1319 ق فكاهيات خود را به نام «ديوان حكيم سورى» به چاپ رسانيد. در سال 1327 ق به شيراز رفت و چندى رياست عدليه و دفتر ايالتى آن شهر را به عهده داشت. تقى خان در نوشتن اقسام خط توانا بود و نمونه هايى كه از خط او به جا مانده، بيانگر استادى وى است. وى مدعى بود كه قانون اساسى ايران را به دستور مظفرالدين شاه يك شب تا صبح نگاشته است. دانش در تهران درگذشت. او در مجموع بيست و دو جلد كتاب نگاشته كه همه ى آنها به خط اوست و اين آثار غير از «تذكره ى نون والقلم»- كه در شرح حال خطاطان ايران است- همگى منظوم اند و صد هزار بيت شعر را شامل مى شود. مهمترين آنها عبارت اند از: «ديوان» اشعار، مشتمل بر غزليات، قصايد، قطعات، رباعيات و پهلويات؛ «نوشين روان»؛

«مثنوى اكسير اعظم»؛ «فردوس برين» و چند اثر ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (50 -48)، تاريخ تذكره هاى فارسى (801 -800 /2 -309 -306 /1)، الذريعه (315 ،262 /9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (178 -176 /3)، سخنوران نامى معاصر (1338 -1333 /2)، شرح حال رجال (46 -45 /5)، فرهنگ سخنوران (331)، مؤلفين كتب چاپى (217 -216 /2).

دانش شوشتري، حسنعلي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1075 ق)، فقيه و شاعر. از دانشمند بنام روزگار خود بود كه در هر دو عرصه علوم عقلى و نقلى يگانه گوهر و مثل خورشيد مشهور و معروف بود. وى در اصفهان مى زيست و علاوه بر كارهاى علمى و دينى چون از جودت طبع و حدت ذهن و طلاقت لسان و حاضر جوابى بهره مند بود و همچنين به تتبع اشعار قدما رغبت تمام داشت به سرودن اشعار نيز مى پرداخت. ابياتى چند از او در تذكره ها نقل شده است. از آثار وى: «التبيان فى الفقه» و «حواشى بر قواعد شهيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (256)، تذكره ى نصرآبادى (155 -154)، الذريعه (316 ،243 /9)، صبح گلشن (132).

دانش، سياوش

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(؟)، نويسنده و مورخ. از جمله آثار وى «ابراهيم كلانتر» كه تاريخ ميرزا ابراهيم كلانتر از دولتمردان روزگار زنديه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :راهنماى كتاب (س 7 12 ص 389 -378)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (808/2).

دانش، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1318، دزفول.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

حجت الاسلام سيد محمدكاظم دانش، فرزند سيد محمود، تا مقطع خارج فقه و اصول به تحصيل حوزوى پرداخت. پيش از انقلاب اسلامى، به معلمى اشتغال داشت و عضو هيئت تحريريه ى «مكتب اسلام» بود. بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، امام جمعه و مسئول كميته انقلاب اسلامى شوش شد. در اولين دوره ى مجلس شوراى اسلامى، نماينده ى مردم شوش و انديمشك بود.

از آثار اوست: سيماى فداكاران (در دو جلد)، قورباغه ها و غازهاى مهاجر. مقالاتى از وى نيز در «مكتب اسلام» به چاپ رسيده است.

حجت الاسلام دانش در بمب گذارى هفتم تيرماه 1360 در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد و پيكرش دربهشت زهرا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

دانش آشتياني، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1309، آشتيان.

شهادت 7 تير 1630، تهران.

حجت الاسلام غلامرضا دانش آشتيانى، فرزند ابوالفضل، تا مقطع خارج فقه و اصول به تحصيل حوزوى پرداخت. ايشان همچنين داراى دكتراى حقوق اسلامى بود. پيش از انقلاب اسلامى، به تدريس در دبيرستان ها مى پرداخت. وى همچنين مسئوليت يك گروه فرهنگى را داشت. بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، بازرس ويژه ى وزارت آموزش و پرورش و در اولين ى دوره مجلس شوراى اسلامى، نماينده مردم تفرش و آشتيان شد.

از آثار ايشان است: سنت در زمينه فقه و اصول. حجت الاسلام آشتيانى در بمب گذارى هفتم تيرماه 1360 در دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد. پيكر وى در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

دانشبد، خسرو

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: استاد، رشته: پاتولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى پاتولوژى از دانشگاه كاليفرنياى آمريكا در سال 1344، و فوق تخصص سرجيكال پاتولوژى از داشنگاه واشنگتن آمريكا.

مرتبه علمى:

استاديار، دانشيار و استاد در داشنگاه شيراز در سالهاى 1347 ،1345 و 1358.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اپانديوم بافت نرم، پاتولوژى لوزه و آدنوئيد، آدامانيو م استخوان ساق پا، كيست هيداتيك استخوان، بررسى پاتولوژى بيمارى آبله، تدريس پاتولوژى عمومى و اختصاصى در دانشگاه شيراز، برنده جايزه وزارت علوم در زمينه پاتولوژى در سال 1353.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 7، تعداد مقالات به زبان خارجى: 50

زمينه علمى مقالات:

بررسى بيماريهاى مزمن غير سلى ريوى در فارس، عفونت، علت مرگ و مير مادران استان فارس، اثر وضع اجتماعى و اقتصادى مادر در رشد جنين، بيوپسى كليه براى تشخيص آميلوئيدوز عمومى، ضايعات عروقى

و مواد شبه آميلوئيد طحال مبتلايان به منونوكلئوز عفونى، آميلوئيوز ثانوى، بررسى پانزده اتوپسى در جنوب ايران و تومورهاى آميلوئيدى مجارى فوقانى تنفس.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

دانش پژوه، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد، محقق.

تولد: 30 فروردين 1290، آمل.

درگذشت: 27 آذر 1375، تهران.

محمدتقى دانش پژوه، فرزند ميرزا احمد، مدرك ليسانس خود را از دانشكده ى معقول و منقول دريافت كرد. در سال 1332 به رياست كتابخانه ى مركزى آن دانشگاه منصوب گرديد و در سال 1343 مشاور فنى كتابخانه ى مركزى و در سال 1326 عضو كميته ى علمى آن شد.

استاد در سال 1348 به مقام دانشيارى نيمه وقت دانشكده ى الهيات و در سال 1349 به مقام دانشيارى تمام وقت دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران ارتقا يافت.

استاد براى كسب اطلاعات كتابشناسى و نسخه شناسى به كشورهاى عراق، عربستان سعودى، شورورى، تركيه، انگلستان، فرانسه و آمريكا سفر كرد و در كنگره هاى عملى در سطح ملى و بين المللى فعالانه شركت جست و نتايج تحقيقت علمى خود را به اهل علم عرضه داشت و سرانجام در سال 1355 بازنشسته شد. وى عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسى بود.

دكتر دانش پژوه علاوه بر فعاليت هاى علمى و فرهنگى، سال ها در مقام استادى، در دوره هاى كارشناسى و كارشناسى ارشد و دكترى، به تدريس مى پرداخت. حاصل يك عمر تلاش وى حدود 340 مقاله تأليف تحقيقى است كه در مجله هاى مختلف و از جمله «هنر و مردم» و «يغما» و «سخن» و «وحيد»، «راهنماى كتاب» نشريه «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تبريز» و «معارف اسلامى») به چاپ رسيده اند.

از آثار اوست: آثار درويش طبسى؛ آثار علوى؛ اخلاق محتشمى؛ ترجمه ى ادب الوجيز و تولى و تبرى از خواجه طوسى؛ اسرار شهريارى؛

الاقطاب القطبيه؛ تصحيح التواريخ رشيدى؛ المنطقيات الفارابى (جلد سوم)؛ تصحيح النهاية و ترجمه ى آن؛ بحر الفوائد؛ تاريخ اسماعيليه كاشانى؛ تاريخ الوزراء قمى؛ تاريخ نگارى فلسفه؛ تبصره مساوى؛ تحفه؛ جامع التواريخ؛ جامع الحكمه كاشانى؛ جاويدان خرد؛ چند نسخه خصوصى ديگر؛ حل مشكلات رساله ى معينيه (نشريه ى 304 دانشگاه)؛ دفتر 11 و 12 نشريه ى دانشگاه تهران؛ ذخيره شهاب الاخبار؛ رساله المعينية (عربى، نشريه ى 300 دانشگاه)؛ رساله ى امامت خواجه طوسى (عربى، نشريه 302 دانشگاه)؛ روزبهان نامه تصحيح زبدة التواريخ كاشانى؛ سوانح الافكار رشيدى (رشيدالدين فضل الله، 1337)؛ سه گفتار خواجه طوسى (نشريه ى 296 دانشگاه)؛ ترجمه شرايع (جلد چهارم)؛ شرح شهاب الاخبار؛ طب ابن هندو؛ فرمان مالك اشتر؛ فرهنگ ايران زمين (با مشاركت منوچهر ستوده، مصطفى مقربى، عباس زرياب خويى، ايرج افشار)؛ فصول خواجه ى طوسى (نشريه ى 298 دانشگاه به اهتمام وى)؛ شرح فصوص؛ فلسفه ى اشراق (حيات النفوس)؛ فهرست كتاب هاى خطى كتابخانه ى مجلس سنا (1356، جلد يكم)؛ فهرست كتاب هاى خطى كتابخانه ى ملى ملك وابسته به آستان قدس رضوى (با همكارى محمدباقر حجتى، احمد منزوى، تهران، 1354 -1352، دو جلد)؛ فهرست كتب اهدايى مشكوة به دانشگاه (در نشريه هاى مختلف)؛ فهرست ملى ملل (جلد نهم)؛ فهرست موسيقى؛ فهرست نسخ خطى كتابخانه ى آستانه ى مقدسه ى قم(1355)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى آستانه ى امامزاده عبدالعظيم (1346، جلد پنجم)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى دانشكده ى ادبيات (مجموعه امام جمعه كرمان، اهدايى احمد جوادى، 1344، به جاى شماره ى اول سال سيزدهم مجله ى دانشكده ى ادبيات) ؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى دانشكده ى ادبيات (مجموعه وقفى اصغر مهدوى، 1341)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه دانشكده ى ادبيات (مجموعه وقفى على اصغر حكمت، 1341، ضميمه سال دهم مجله ى دانشكده ى ادبيات)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى دانشكده ى ادبيات و معارف اسلامى

دانشگاه تهران محمدباقر حجتى با تحقيق و نظارت دانش پژوه، تهران، دانشگاه تهران، 1348 -1345)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى دانشكده ى حقوق و علوم سياسى و اقتصادى دانشگاه تهران (1340)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى دانشكده ى هنرهاى زيباى كشور (با همكارى يحيى ذكاء 1342، جلد سوم)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى سازمان لغت نامه دهخدا (1342)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى مجلس سنا (1341، مستخرج از دفتر دوم نشريه ى كتابخانه ى دانشگاه تهران)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى مدرسه سپهسالار (تهران، 1346 -1315، پنج جلد)؛ فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى ملى تبريز (1348 و 1350، جلد چهارم)؛ كسر اصنام الجاهليه صدراى شيرازى، مجموعه فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه هاى شهرستان هاى ايران (1353 -1351، سه جلد)؛ مرقع سازى و جنگ سازى (مشهد، 1360)، ترجمه مصادقه الاخوان ابن بابويه (1325)؛ معتقد الاماميه، منطق ابن مقنع، ميكروفيلم دانشگاه تهران (جلد يكم)؛ نسخه هاى خطى كتابخانه ى ملى رشت (1346، جلد پنجم)؛ نسخه هاى خطى نشريه ى كتابخانه ى مركزى دانشگاه تهران (10 ،1358 -1339 جلد، گاهنامه)؛ ترجمه ى نكت اعتقاديه شيخ مفيد؛ نكت الاعتقاديه (شيخ مفيد، 1324)؛ نوادر التبادر؛ وزارت در عهد سلاجقه از عباس اقبال؛ يك پرده از زندگى شاه تهماسب؛ يواقيت العلوم.

وى در تهران درگذشت و كالبد وى در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (قطعه ى خاص هنرمندان و نويسندگان) به خاك سپرده شد.

(1375 -1290 ش)، نسخه شناس، محقق و مصحح. وى مقدمات ادبى را پس از خواندن نزد ميرزا على بارفروش در مدرسه ى حاج على اكبر كوچك در آمل و نزد پدرش فراگرفت. از ديگر استادان وى در آمل شيخ ابوالحسن آملى واعظ، ميرزا ابوالحسن پيشنماز آملى و آقا ميرزا عزيزاللَّه طبرسى بودند. در هجده سالگى بعد از فوت پدر، به تهران آمد. وى

از محضر استادانى چون ميرزا ابوالفضل گلپايگانى، ميرزاى قمى، آخوند ملا على همدانى و آيت اللَّه مرعشى بهره برد. دانش پژوه در مدرسه ى سپهسالار از مضحر ميرزا مهدى آشتيانى «شفاء»، «اسفار» و «مكاسب» را آموخت. در 1320 ش موفق به دريافت ليسانس شد. از 1319 ش در كتابخانه دانشكده حقوق مشغول به كار شد. از 1321 ش به دبيرى دبيرستانهاى تهران اشتغال ورزيد و سپس به دبيرى دانشگاه پرداخت. از سمتهاى ديگر وى معاونت كتابخانه ى دانشكده ى حقوق، رياست كتابخانه ى كتب خطى دانشگاه، رياست كتابخانه ى مركزى، مشاورت فنى كتابخانه مركزى، عضويت كميته ى كتابخانه ى مركزى بود. در سال 1348 ش دانشيار نيمه وقت دانشكده ى الهيات و در تاريخ 1349 ش دانشيار تمام وقت دانشكده ى ادبيات شد. در سال 1334 ش شوراى دانشگاه تهران وى را براى تدريس درسهاى درايه الحديث و فرهنگ ايرانيان دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى شايسته دانست. در دوره هاى ليسانس و فوق ليسانس به تدريس منطق، تاريخ فلسفه اسلامى و تاريخ خاورشناسان و روش تحقيق و در دوره ى دكترى به تدريس عرفان اسلامى پرداخت. در تهران درگذشت. از آثار وى: فهرستهاى مختلف كتابخانه ى دانشگاه تهران و مجلس سنا؛ ترجمه ها: «النكت الاعتقاديه»؛ ترجمه «مصادقه الاخوان»؛ «رساله المعينيه»؛ تصحيح: «ذخيره ى خوارزمشاهى» و تصحيح متون متعدد و مقالات مختلف در مجلات وزين.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] راهنماى كتاب (س 18، ش 9 -8 -7، ص 688 -659)، مؤلفين كتب چاپى (219 -217/ 2).

دانشگر، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1298 ش)، محقق و پزشك. در اصفهان متولد شد. تحصيلات متوسطه را در آن شهر و پزشكى را در دانشكده ى پزشكى تهران به پايان رساند. در سال 1326 به سمت دانشيار بيماريهاى چشم در

آموزشگاه بهدارى اصفهان منصوب شد. اثر وى: «بهداشت چشم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (309/6).

دانشگر، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

دانشمند ابيوردي، ابوالحسن علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 966/969 ق)، رياضيدان، حكيم و شاعر شيعى. در كاشان ديده به جهان گشود.از چنان هوش و ذكاوتى بهره مند بود كه در چهارده سالگى شرح «تجريد» را با حواشى آن كه از متون مشكل حكمت است و كتاب «مجسطى» را در بيست و پنج سالگى درس مى گفت و حافظه اى چنان نيرومند داشت كه هر كتاب را يك بار مى خواند و عبارت آن را هرگز فراموش نمى كرد. وى در علوم مختلف بويژه رياضيات مهارت بسيار داشت چنان كه گويند از زمان قديم هيجده نكته در علم رياضى مانده بود كه تنها شش نكته ى آن توسط خواجه نصيرالدين طوسى حل شده بود و بقيه را وى حل كرد. ملا ابوالحسن در شعر فارسى نيز استاد بود و غزل را نيكو مى سرود. فضل خلخالى و شيخ احمد خلخالى از شاگردان وى بودند. در كاشان درگذشت و جنازه ى وى به اردبيل منتقل شد و در آن جا دفن گرديد. وى در اكثر رشته ها تاليفاتى دارد؛ از جمله: «الشوارق فى كلام»؛ «حل ما لاينحل» در حل دوازده مسأله رياضى؛ «حسنا» در حكمت طبيعى؛ «مشارق» و «مرآت الافلاك»، در حكمت رياضى؛ «حاشيه بر شمسيه»؛ «حاشيه بر تهذيب»، در منطق؛ «رساله اثبات واجب» به فارسى و «اثبات واجب» به عربى؛ «روضه الجنان» در حكمت؛ شرح «فرايض»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (59 /2 ،594 ،24 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (685 ،683 ،348 /5)، تاريخ نظم و نثر (443 -442)، طبقات اعلام

الشيعه (قرن 144/10)، فرهنگ سخنوران (333)، كشف الظنون (843)، معجم المؤلفين (10/7)، هديه العارفين (746/1)، هفت اقليم (32 -31 /2).

دانشور علوي، نوراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، نويسنده و مورخ. از جمله آثار وى: «تاريخ مشروطه ى ايران و جنبش وطن پرستان اصفهان و بختيارى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (751/1)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (902/2).

دانشور فرهود، داريوش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بهداشت، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه آرلانگن آلمان غربى در سال 1348، دوره دستيارى پزشكى از دانشگاه مانيس آلمان غربى در سال 1350، دكتراى زيست شناسى با گرايش ژنيتك انسانى (انسان شناسى) از دانشگاه مانيس آلمان غربى در سال 1351، كارشناسى روان شناسى از دانشگاه مانيس آلمان غربى در سال 1352، فوق تخصص ژنتيك پزشكى از سازمان مركزى نظام پزشكى كلن آلمان غربى، تقديرنامه از وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكى در زمينه كشف و تعريف ترانسفرين جديد.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس ژنتيك انسانى، ژنيتك پزشكى، انسان شناسى، رشد و نمو، ژنيتك اكولوژيك، كشف و تعريف يك گونه ترانسفرين (در زمينه ژنتيك انسانى و ژنتيك جمعيت، استاد راهنماى بيش از 80 پايان نامه دكترا، دكتراى تخصصى و كارشناسى ارشد.)

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

خطوط پوستى، انگشت نگارى، واژه نامه زيست شناسى (16 هزار واژه از انگليسى به فارسى)، ژنيتك جمعيت هاى انسانى، كودك مونگول و انسان شناسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 80

زمينه علمى مقالات:

ژنتيك انسانى، ژنتيك پزشكى، انسان شناسى، رشد و نمو و پزشكى قانونى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

دانشور، سيمين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(تو 1300 ش)، داستان نويس، مترجم، محقق، مدرس دانشگاه و روزنامه نگار. در شيراز ديده به جهان گشود و تا پايان دوره ى متوسطه در مدرسه ى مهرآيين شيراز تحصيل كرد. پس از آن وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1328 ش با نگارش رساله ى «علم الجمال در ادبيات

فارسى» موفق به دريافت درجه ى دكترى ادبيات فارسى در اين رشته ى تحصيلى شد. سپس به آمريكا رفت و از دانشگاه استنفرد كاليفرنيا درجه ى فوق دكترى تخصصى در رشته ى زيبايى شناسى اخذ كرد. پس از بازگشت به ايران تدريس در رشته هاى باستان شناسى و تاريخ و هنر دانشگاه تهران و زيبايى شناسى در هنرستان عالى موسيقى و هنرهاى زيبا پرداخت. وى همچنين عضو هيات نويسندگان مجله ى «علم و زندگى» و «كتاب ماه» و مدير مجله ى «نقش و نگار» نيز بود. سيمين با جلال آل احمد ازدواج كرد و همپاى او به فعاليتهاى فكرى و فرهنگى پرداخت. از آثار وى: تحقيقات: «شناخت و تحسين هنر»؛ داستانها: «سووشون»؛ «آتش خاموش»؛ «شهرى چون بهشت»؛ «به كى سلام كنم»؛ «غروب جلال»؛ «جزيره سرگردانى»؛ ترجمه ها: «سرباز شكلاتى»؛ «دشمنان»؛ «بئاتريس»؛ «داغ ننگ»؛ «بنال وطن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چون سبوى تشنه (210 -209)، كيان (س 6، ش 44، ص 67 -66)، كيهان فرهنگى (س 4، ش 6، ص 11 -3)، مؤلفين كتب چاپى (387 -386 /3).

دانشور، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: قلب و عرق، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

دانيال زاده، آلبرد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1310، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيوشيمى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكترا در رشته بيوشيمى در سال 1342.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1343، دانشيار بخش بيوشيمى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى و ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى رابطه ويتامين A با سنگهاى مجاور ادرارى، بررسى ليپوپروتئينهاى VLDL، LDL، HDL كلسترول و ترى گليسرول ها در افراد سالم و بيمار عضويت در فرهنگستان علوم جمهورى اسلامى ايران، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 6 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

اصول بيوشيمى، بيوشيمى قندها، چربيها، پروتئينها، اسيدهاى نوكلئيك آنزيمها و نحوه عمل آنزيمها، انرژى بيولوژيكى، متابوليسم قندها، فتوستنز، متابوليسم چربيها، آمينو اسيدها، نوكلئيك اسيدها و همانند سازى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 1، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

بررسى رابطه ويتامين A با سنگهاى مجارى ادرارى و غلظت موكوپروتئينها در ادرار، تهيه مشتقات نوكلئوتيدهاى مونو- دى و ترى فسفات و اثر آنها در شناسائى مكانيزم عمل آنزيمها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

داودي بوشنجي، ابوالحسن عبدالرحمان بن محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(467 -374 ق)، مسند و محدث. در بوشنج به دنيا آمد و همان جا نزد ابومحمد بن حمويه سرخسى به استماع حديث پرداخت. در هرات از عبدالرحمان بن ابى شريح و در نيشابور از ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى و ابن يوسف و ابن محمش حديث شنيد و در بغداد از ابن مهدى فارسى و ديگران بهره برد. وى چندى در بغداد ماند و نزد ابوحامد و صعلوكى و ابوبكر قفال فقه

آموخت. او از مشايخ مورد احترام خراسان و هم صحبت ابوعلى دقاق و ابوعبدالرحمان سلمى بود. او مجلس وعظ و فتوى و تدريس داشت و صاحب تصانيف بود و در نظم و نثر ماهر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (226 -222 /18).

داودي ليموني، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد داودي ليموني

محل تولد : سارى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سعيد داودي ليموني در سال 1353 شمسي وارد حوزه علميه شهر رستم كلا (بهشهر) شدم و تا قسمتي از رسائل را در محضر مرحوم آيت الله ايازي خواندم و در سال 1361 وارد حوزه علميه قم شدم و رسائل را از محضر آيت الله اعتمادي و مكاسب را از محضر حضرات آيات دوزدوزاني ، مرحوم پاياني و مرحوم ستوده بهره گرفتم. كفايتين را نيز نزد مرحوم آيت الله ستوده خواندم و در درسهاي خارج حضرات آيات مكارم شيرازى، شيخ جواد تبريزى، وحيد خراسانى، جوادي آملي و لنگرودي شركت كردم و مدت ده سال (به طورمتناوب) از اين آقايان بهره گرفتم. هر چند بيشترين بهره اينجانب از محضر حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازى (8 سال) بوده است.

بداية الحكمه را از محضر استاد فياضي و نهاية الحكمه را از محضر آيت الله مصباح يزدي بهره گرفتم و مدت دو سال در درس اسفار آيت الله جوادي آملي شركت كردم و در درسهاي تفسير آيت الله جوادي آملي به مدت 3 سال شركت كردم دوره تخصصي تفسير و علوم قرآني را در مركز تخصصي تفسير و علوم قرآني به مدت چهار سال گذارندم و در اين دوره از اساتيد گرامي ، حضرات

آيات : مكارم شيرازى، خزعلى، معرفت، مرحوم طاهر شمس، محقق داماد، شب زنده دار و توفيقي بهره مند شدم.درسال 1381 پايان نامه سطح چهار را در رشته تفسير با عنوان «جايگاه زن در قرآن كريم» دفاع كردم و مدرك سطح چهار را گرفتم.از سال 1371 در محضر حضرت آيت الله مكارم شيرازى به اتفاق جمعي از محققان به تدوين شرح نهج البلاغه پرداختيم كه تا كنون (ارديبهشت 1385) هفت جلد ازآن به چاپ رسيده و همچنان ادامه دارد (به نام پيام امام اميرالمومنين عليه اسلام)در اين مدت بيش از ده مقاله براي روزنامه ها، مجلات، سمينارها و ... تدوين كردم كه به چاپ رسيده است.

علاوه بر تدريس ادبيات و فقه و اصول كه چند سال بدان پرداختم، سه سال در دانشگاه آزاد اسلامي اراك در رشته تفسير و نهج البلاغه تدريس مي كردم و اكنون به مدت چهار سال است كه در مركز تخصصي تفسير و علوم قرآني به تدريس اشتغال دارم همچنين به مدت چهار سال است كه در تدوين موسوعه فقهي مقارن زير نظر آيت الله العظمي مكارم شيرازى به اتفاق جمعي از محققان به تدوين مقالات مي پردازيم كه جلد اول آن به پايان رسيده است و چند سالي است كه در مركز مديريت حوزه علميه بخش مدارج علمي، راهنمايي و داوري پايان نامه هاي سطح 3 و 4 را به عهده دارم.علاوه بر آن در تدوين كتب و مقالات ديگر به فعاليت مشغول هستم.

داودي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: استاد، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عموى از دانشگاه علوم پزشكى مشهد در

سال 1344، دكتراى تخصصى راديولوژى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1349، تخصص راديولوژى از رويال كالج انگلستان در سال 1352، فوق تخصص راديولوژى در قلب و عروق از لندن در سال 1353، و فوق تخصص در اولتراسوند از انگلستان (لندن) در سال 1356.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1349 تا سال 1352، دانشيار دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1345 تا سال 1363، دانشيار در دانشگاه لندن از سال 1352 تا سال 1353، استاد دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1363 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى عفونى غيرقارچى ريه، تومورهاى خوش خيم استخوان، ضايعات قارچى ريه، متدهاى بررسى سرطان ريه، افزايش فشار خون ريوى، سونوگرافى در بررسى ضايعات شكم، سونوگرافى در زنان و مامائى، تدريس دروس راديولوژى در دانشگاه علوم پزشكى مشهد و استاد راهنماى بيش از 30 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

راديولوژى و اطلس دستگاه گوارش.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

راديولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

داور شيرازي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1251 ق)، فقيه، عارف، حكيم، تذكره نويس، شاعر، متخلص به داور. در شيراز متولد شد. در زادگاهش علوم ادبى و عربى، فقه و اصول و رياضيات را فراگرفت و در عين حال مشغول رياضت نيز بود. به كرمان رفت و در آنجا هم چله نشينى كرد و هم رياضيات را تكميل كرد و در شيراز مدتى به تدريس فقه و اصول و تفسسير كلام پرداخت. داور مدتى امام جماعت شاهچراغ بود و در شاعرى استاد

فرصت شيرازى و قدسى مشهدى. از آثار وى: «اصلاح الفاظ»؛ «حاشيه ى تفسير صافى»؛ شرح «زيارت عاشورا»؛ «ضياء القلوب»؛ «نور اليقين فى شرح الاربعين»؛ «ديوان» اشعار؛ «مرآت الفصاحه»؛ «اساس الكمال»؛ «گنج گوهر»؛ «العشره الكامله»؛ «الاربعين»، در شرح چهل حديث.[1]

(شيخ) محمد مفيد بن محمد نبى بن محمد كاظم بن عبدالنبى شيرازى، امام جماعت شاه چراغ در شيراز و مردى فاضل (و. 1251- ف. شيراز 1325 ه.ق.). وى استاد فرصت بود افادات او در باب اشعار حافظ در حواشى ديوان حافظ چاپ قدسى مندرج است. قبرش در قبرستان «درسلم» در جنوب شيراز است

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار العجم (33 -26)، ايضاح المكنون (688 ،461 ،265 ،101 /2 ،90 /1)، تاريخ تذكره هاى فارسى (263 -247 /2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (517 -493/ 2)، الذريعه (268 -267 ،127/ 15 ،1088 -1087 ،319 /9)، ريحانه (360 -359 /5)، مرآت الفصاحه (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (271 -270 /6)، هديه العارفين (469/2).

داوري اردكاني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر رضا داوري اردكاني متولد 1312، اردكان و داراي دكتراي تخصّصي فلسفه از دانشگاه تهران است. داوري در سال 1346 استاديار دانشگاه تهران شد و در سال هاي 1350 به مقام دانشياري نائل آمد و درنهايت در سال 1362 استاد تمام دانشگاه در رشته فلسفه شد.وي هم اكنون عضو پيوسته فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : رضا داوري اردكاني اردكان يزد به دنيا آمد و تا پايان دوره اول متوسطه در آنجا به مدرسه رفت.در سال 1330 از دانشسراي مقدماتي اصفهان ديپلم گرفت و در مهرماه همان سال به استخدام وزارت فرهنگ (وزارت آموزش و پرورش فعلي)

درآمد و چندين سال در مدارس شهرهاي اردكان، اراك، قم و تهران تدريس كرد.در سال 1334 براي تحصيل به دانشگاه تهران وارد شد و در رشته فلسفه به تحصيل پرداخت و در سال 1346 به اخذ درجه دكتري نائل آمد.

وقايع ميانسالي : داوري در سال 1346 استاديار دانشگاه تهران شد و در سال هاي 1350 به مقام دانشياري نائل آمد و درنهايت در سال 1362 استاد تمام دانشگاه در رشته فلسفه شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فعاليت هاي اجرايي رضا داوري اردكاني: سرپرست كميسيون ملي يونسكو در ايران عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي سردبير مجله نامه فرهنگ سردبير مجله فرهنگ مدير عامل انتشارات علمي و فرهنگي عضو پيوسته فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران رييس فرهنگستان علوم دبير سرويس هنري مجله سوره نوجوانان سردبيري مجله ادبيات داستاني دبير سرويس ادب و هنر كيهان همكاري با چندين نشريه فعاليت هاي فرهنگي – اجتماعي : عضو هيأت مؤسس انجمن قلم ايران عضو هيأت مديره و بازرسي انجمن قلم ايران در چندين دوره عضو انجمن صنفي روزنامه نگاران عضو انجمن صنفي روزنامه نگاران مسلمان عضو سازمان بسيج مهندسين

فعاليتهاي آموزشي : فعاليت هاي آموزشي رضا داوري اردكاني : استاديار دانشگاه تهران (گروه آموزش فلسفه) دانشيار دانشگاه تهران (گروه آموزش فلسفه) استاد دانشگاه تهران (گروه آموزش فلسفه) رييس دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران مدير گروه آموزشي فلسفه دانشگاه تهران فعاليت هاي علمي - پژوهشي : تهيه استاندارد براي دسته سيم خودرو در آزمايشگاه كنترل كيفي مؤسسه عترت

چگونگي عرضه آثار : ساير تخصص ها براساس اولويت رضا داوري اردكاني : داستان نويسي - نقد و بررسي ادبي

--------------------------------------------------------------------------------

آثار

:

1 انديشه و تمدن غربي

ويژگي اثر : ساقي 80

2 انسان و فلسفه معاصر

ويژگي اثر : موسسه توسعه دانش و پژوهش ، تهران 83

3 اوتوپي و عصر تجدد

4 تفكر پست مدرن

5 چند نامه به دوست آلماني، آلبركامو (ترجمه)

6 درباره علم (ويراست دوم)

ويژگي اثر : هرمس 80

7 درباره علم

8 درباره غرب (ويراست دوم)

9 درباره غرب

ويژگي اثر : هرمس 79

10 دفاع از فلسفه

11 رساله در باب سنت و تجدد

ويژگي اثر : ساقي 84

12 سنت و تجدد

13 سيري انتقادي در فلسفه كارل پوپر

ويژگي اثر : موسسه انديشه اسلامي 79

14 شاعران در زمانه عسرت

15 فارابي مؤسس فلسفه اسلامي

16 فارابي، فيلسوف فرهنگ

ويژگي اثر : ساقي 82

17 فرهنگ، خرد و آزادي

18 فلسفه تطبيقي

ويژگي اثر :

ساقي 83

19 فلسفه چيست؟

20 فلسفه در بحران

21 فلسفه در دام ايدئولوژي

22 فلسفه در قرن بيستم، ژان لاكوست (ترجمه)

23 فلسفه كارل پوپر (تجديد چاپ)

24 فلسفه مدني فارابي

25 فلسفه معاصر ايران

ويژگي اثر : ساقي 84

26 فلسفه و انسان معاصر

27 فلسفه، سياست و خشونت

28 ما و راه دشوار تجدد

ويژگي اثر : ساقي 84

29 مباني نظري تمدن غربي

30 مقام فلسفه در تاريخ دوره اسلامي

31 ناسيوناليسم و انقلاب

32 ناسيوناليسم و حاكميت ملي

33 وضع كنوني تفكر در ايران

منابع زندگينامه :

فصلنامه هنر ،ج 3 ، بهار و تابستان 1362

داوري آشتياني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1322.

درگذشت: 3 آبان 1372، تهران.

حسين داورى آشتيانى استاديار پژوهشكده ى زبان شناسى بود. از وى كتابى به نام ويژگيهاى املاكى دست نويس تفسير قرآن پاك در 176 صفحه (تهران، 1357) به يادگار مانده است.

حسين داورى آشتيانى روز سوم آبان 1372 در مسير عزيمت به محل كارش درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

داوري شيرازي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1283/1282 -1238 ق)، خطاط، نقاش، اديب و شاعر، متخلص به داورى. در شيراز به دنيا آمد. علوم ادبى و عربى و آداب سخنورى و خوشنويسى را در محضر پدر و برادر مهتر خود وقار، آموخت و فنون نقاشى و چهره نگارى و نيز زبان و ادبيات تركى را از شخصى به نام حاجى اسداللَّه فراگرفت. داورى در سرودن انواع مختلف شعرى بويژه قصيده مهارت داشت. خطوط هفت گانه را خوش مى نوشت و در نستعليق قوى دست بود. صاحب «طرائق الحقائق» مدت دو ماه نزد وى تعليم خط گرفته است. او همچنين در هنر نقاشى بخصوص آبرنگ، شيرين قلم و صاحب ابتكار بود و تذهيب و آرايش تصاوير را نيكو مى دانست. ديوان بيگى، مولف «حديقه الشعراء»، وى را «شمس القلاده ى» خاندان وصال دانسته است. از كارهاى هنرى اين استاد، تذهيب و نقاشى «شاهنامه ى» فردوسى است كه بعدها توسط لطفعلى خان شيرازى و ميرزا آقاى نقاش تكميل شد. داورى در زادگاه خود درگذشت و در كنار ميرزاى سكوت، در حرم شاهچراغ به خاك سپرده شد. «ديوان» اشعار وى در حدود پانزده هزار بيت دانسته اند. در بعضى منابع «رساله اى در عروض» و كتابى در «معانى و بديع» و «فرهنگ» بزرگى به زبان تركى به وى نسبت داده اند. از آثار چهره پردازى وى: چهار قطعه تصاوير آبرنگى از قيافه رجال برجسته ى

دوره ى ناصرى كه در مرقعى با خطوط متنوع ترتيب يافته است؛ تصوير محمد شفيع وصال كه بر روى تشكى نشسته است. از خطوط او: يك نسخه شش دفتر «مثنوى» مولانا، به قلم كتابت خفى عالى، با رقم:؛... و انا العبد... محمد المتخلص بداورى ابن المرحوم وصال... سنه ى 1267»؛ يك نسخه «لوايح» جامى، به قلم كتابت خفى خوش، با رقم: «... فى سنه ى 1276... و انا العبد داورى بن وصال»؛ يك نسخه «چهار مقاله ى» نظامى عروض، به قلم كتابت خوش، با رقم: «... حرره داورى بن وصال غفر له، سنه ى 1279»؛ يك نسخه «سحر حلال»، به قلم كتابت خوش، با رقم: «... داورى بن وصال 1282». چهار اثر ديگر وى در «احوال و آثار خوشنويسان» ذكر شده است.[1]

محمد متلخص به داورى سومين پسر وصال از شاعر از قرن سيزدهم (و. 1238- ف. 1282 ه.ق.). وى در 1279 در تهران بود و در شيراز به بيمارى دق درگذشت و در بقعه شاه چراغ شيراز مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (360 -359)، احوال و آثار خوشنويسان (716 -712 /3)، احوال و آثار نقاشان (715 -713 /2)، اطلس خط (566 -565)، بزرگان شيراز (363)، تاريخ ادبيات ايران، براون (207 -205 /4)، تاريخ هنرهاى ملى (987/2)، تذكره ى روز روشن (257 -256)، حديقه الشعراء (613 -604 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (517 -506 /2)، الذريعه (320 -319 /9)، ريحانه (327 -326 /6 ،212 /2)، سرآمدان فرهنگ (352 -351 /1)، شرح حال رجال (188 -186 /6)، طرائق الحقائق (379 -376 /3)، فارسنامه ى ناصرى (1011 -1008 /2)، فرهنگ سخنوران (334)، لغت نامه (ذيل/ داورى شيرازى)، المآثر و

الآثار (205)، مؤلفين كتب چاپى (782 -781 /5)، مجمع الفصحا (299 -293 /4)، مرآت الفصاحه (211 -208)، مكارم الآثار (1070 -1069 /4).

داوود پور، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي داود پور

محل تولد : بيجار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

سال دوم دبيرستان، رشته رياضي فيزيك در دبيرستان طالقاني شهرستان بيجار را تمام كرده بودم و يكي دوماه سال تحصيلي سال سوم را سپري كردم كه شيفته حوزه شده بودم و درس را رها كرده و به حوزه امام صادق(ع) شهرستان بيجار وارد شدم، يك سال و چند ماهي را در آنجا به تحصيل مشغول بودم كه احساس كردم اينجا جوابگوي نيازهاي معنوي و علميم نمي تواند باشد، لذا در سال 1369-70 وارد مدرسه جانبازان قم شدم و از ابتدا دوباره دروس حوزوي را با جديت بيشتر ادامه دادم و مقدمات را در اين مدرسه به اتمام رساندم.

در سالهايي كه مشغول دروس مقدمات در مدرسه جانبازان بودم، در مدرسه شهيد زين الدين قم ديپلم رياضي را گرفتم. دروس سطح را نيز در مدرسه مرحوم گلپايگاني در خدمت اساتيد: موسوي تهراني، خسروشاهي، سرافراز، عالي و... گذراندم كه در اين ميان بيشتر از محضر حجة الاسلام خسروشاهي و سرافراز بهره مند شدم. در سال1377 بنابر احساس وظيفه در موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني در رشته معارف و جامعه شناسي مشغول تحصيل شدم و بعد از 4 سال مرحله كارشناسي را تمام كردم.

در سال 1380 دروس خارج فقه و اصول حوزه را شركت كردم و در ابتدا حدود يك سال در درس اصول حاج آقا سبحاني شركت كرده و در درس فقه آية الله مكارم شيرازي

شركت كردم و در سالهاي بعد نيز دروس فقه آية الله مكارم را تا كنون كه قريب 5 سال است ادامه دادم و حدود 4سال هم در محضر آية الله وحيد خراساني در دروس خارج اصول ايشان توفيق حضور داشته ام و حدود سه سال هم در درس تفسير آية الله جوادي آملي زانوي تلمذ بر زمين نهاده ام. در سال 1382 نيز در كنار دروس عمومي حوزه در رشته تخصصي كلام اسلامي در موسسه امام صادق(ع) تحت اشراف حضرت آية الله سبحاني در سطح 3 حوزه حضور يافته و در سال جاري نيز آن را تمام كرده و اكنون مشغول پايان نامه آن مي باشم.

حدود يك سال است كه با مؤسسه آينده روشن( پژوهشكده مهدويت) در گروه جامعه شناسي همكاري داشته ام كه آخرين مقاله به نام«نقش انتظار فرج در كاهش نا هنجاريهاي اجتماعي»در كنفرانس همايش بين المللي مهدويت در تهران در جلد اول مجلدات آن چاپ شد. در ضمن مقالات ديگري نيز در گروه از حقير موجود است.

داوودي تبار، محمدامين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد امين داوودي تبار

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/2/5

زندگينامه علمي

اينجانب محمد امين داوودي تبار در 5 ارديبهشت ماه 1351 در شهر مقدس نجف اشرف به دنيا آمدم كه پس از اندكي در همان اوان طفوليت به همراه خانواده به اجبار راهي سفر به ايران و در شهر مقدس قم سكونت گزيديم . پدرم روحاني است و براي تحصيل عولم دينيه نيز در عتبات عاليات اقامت گزيده بود.

تحصيلات ابتدائي ، راهنمائي و اول دبيرستان را در شهر مقدس قم گذرانده ام ديپلم

را به صورت متفرقه و در كنار تحصيلات حوزوي گرفته ام در سال 1367 وارد حوزه علميه قم جهت تحصيلات علوم دينيه در مدرسه شهدين شدم. در آنجا دروس مقدمات و مقداري از سطح را نزد اساتيد آن مدرسه تلمذ نمودم و سطوح عاليه را نزد اساتيدي چون مرحوم آيت الله احمدي ميانجي و حضرت آيت الله صلواتي و جناب حجة الاسلام بيگدلي و ... بهره مند شدم و در خارج فقه و اصول از محضر آيات : صانعي ، آقا موسي شبيري زنجاني ، فاضل لنكراني و سبحاني در حد توان و بضاعت خويش بهره هايي برده و مي برم. البته در زمان اشتغال به تحصيل سطوح عاليه به علت بعضي از مسائل غير مترقبه و به ناچار مشغول به بعضي از امور اجرايي شده در طي سالياني چند بيشتر وقت خود را صرف امور اجرائي در مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي نور مينمودم كه در اين سالها مدتي مسئول دفتر معاونت اطلاع رساني و مسئول بازاريابي محصولات و توليدان نرم افزاري اين مركز و پس از آن نيز سالياني چند مدير فروش نرم افزارهاي مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي نور در موسسه خدمات كامپيوتري نور وابسته به همين مركز انجام وظيفه نموده ام .

به حمد الله هم اكنون توفيق انجام كارهاي علمي تحقيقاتي و اشتغال به تحصيل و تحقيق پيدا كرده ام و مديريت موسسه فقه الثقلين نيز به عهده اينجانب ميباشد كه درآنجا كارهاي تحقيق و تصحيح كتاب ارزشمند مصابيح الاحكام مرحوم بحرالعلوم كه از منابع فقهي بسيار گران سنگ و نادر مي باشد در حال انجام بوده و در حال حاضرچاپ

اول آن به اتمام رسيده است و به زودي ساير مجلدات آن نيزبه زيور طبع آراسته خواهد شد.

همچنين كتاب مجمع الفائده و البرهان مرحوم مقدس اردبيلي درحال تحقيق و تصحيح بوده و جلد اول آن نيز به چاپ رسيده و ساير مجلدات نيز در زماني نزديك پس از مراحل تحقيق و تصحيح مزين به حواشي حضرت آيت الله صانعي به چاپ خواهد رسيد.

دركنار كارهاي فوق الذكر در بخش تحقيقات پرسش و پاسخ شبكه جهاني نور مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي نور نيز در حال انجام وظيفه ميباشم . شايان ذكر است با توجه به تجربه مفيدي كه طي ساليان زيادي حضور در موسسه خدمات كامپيوتري نور نسبت به نياز كاربران رايانه اي به محصولات فرهنگي پيدا كرده بودم به سفارش برخي از دوستان اقدام به توليد نرم افزار قرآني با رويكرد عامه مردم با عنوان «سلام» نمودم كه به لطف پروردگار مورد استقبال قرار گرفت . اين نرم افزار شامل بخشهاي مختلف ازجمله تفسير، ترجمه ، آموزش و .. ميباشد.

داوودي كهكي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا داوودي كهكي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا داودى، در سال 1365 وارد حوزه علميه قم شدم كه به مقدمات و سطح پرداختم. در سال 1372 وارد موسسه در راه حق-دروس عمومى- شدم. كه پس از دو سال به موسسه امام خميني(ره) منتقل شد، اين دروس آشنايي با مباني علوم انساني بود كه تا 1377 به طول انجاميد. از سال 1377 كارشناسي ارشد رشته تخصصي علوم قرآني و تفسير در موسسه امام خميني(ره) را آغاز كردم. همزمان با گذراندن اين

رشته، در دوره كارورزي تحقيق كه زير نظر يكي از اساتيد برگزار مي شد شركت كردم كه در موضوع تفسير موضوعي به مطالعه و تشكيل پرونده مي پرداختيم. پس از پايان دوره نوبت به نگارش پايان نامه رسيد، كه موضوع پايان نامه اينجانب «شادابي و نشاط از ديدگاه آيات و روايات تفسيري» بود و به مدت يك سال از خرداد 1381 تا 1382 به طول انجاميد. پس از دفاع پايان نامه كه با امتياز عالي و نمره 18 پذيرفته شد در سال 1383 در دوره تربيت مربي اخلاق زيرنظر حجت الاسلام دكتر آقاتهراني شركت كردم و در پايان دوره يكسال، تحقيقي پاياني با عنوان «نگاهي به آثار تربيتي بينش در منابع اسلامي» به نگارش درآوردم. در سال 1384 هفته اي يك روز تدريس در دانشگاه آزاد گرمسار را آغاز كردم كه درس هاي متون اسلامى، تفسير موضوعي قرآن و تاريخ صدر اسلام و اخلاق اسلامي را در آنجا تدريس كردم. به جهت نبود كتاب درسي مناسب براي تفسير قرآن جزوه اي را خودم تهيه كردم و تفسير سوره حمد و آياتي از سوره بقره و اسراء را در آن جاي دادم. همزمان با آن و داشتن كار اجرايي كتابخانه علوم قرآنى، چند مقاله نيز به نگارش درآوردم كه در ليست مقالات آمده است.

داوودي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد داوودي

محل تولد : خمين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد داوودي فرزند شهيد محمد عيسي داوودي در سال 1345 درروستاي جواديه از توابع شهرستان خمين در خانواده اي مذهبي متولد شدم. تحصيلات خود را از سن 5 سالگي در مكتب خانه اي در همان روستا شروع

كردم. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را نيز در همان روستا به پايان رساندم و براي ادامه تحصيل به شهرستان خمين رفتم. سال اول دبيرستان را در هنرستان شهيد چمران در رشته برق به پايان رساندم. لازم به ذكر است كه درطول تحصيل هميشه شاگرد اول بوده ام و در امتحانات نهايي راهنمايي، در كل شهرستان شاگرد اول شدم.در سال 62 – 63 تحصيلات حوزوي را در شهرستان محلات شروع كردم و سال بعد براي ادامه تحصل وارد حوزه علميه قم شدم. در سال65 همزمان با ادامه تحصيلات حوزوي، وارد موسسه در راه حق شدم و بعد از پايان دوره تحصيلات پنج ساله در اين موسسه، وارد دفتر همكاري حوزه و دانشگاه شدم و تحصيلات خود را دررشته علوم تربيتي در اين دفتر شروع كردم. در سال 79، فوق ليسانس را از اين دفتر دريافت كردم و در همان سال تحصيلات خودم را در دوره دكتري فلسفه و تاريخ تعليم و تربيت در دانشگاه تربيت معلم شروع كردم. تحصيلات حوزوي خود را در دوره خارج نيز در محضر اساتيد بزرگوار آيات عظام فاضل لنكراني و آقا سيد علي محقق( دام ظلهم) ادامه دادم.طرح سيره تربيتي معصومين (ع) را در سال 76 در دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، زير نظر حجت الاسلام علي رضا اعرافي به همراه چند تن ديگر از دوستان شروع كرديم كه بخشي از ثمره آن ،كتاب( سيره تربيتي پيامبر و اهل بيت عليهم السلام: تربيت ديني است) ميباشد. همچنين در ادامه كار،كتاب(نقش معلم در تربيت ديني) را تدوين كرده ام كه در سال 1384 به چاپ رسيد.در كنار اين كار، بنده در دانشگاه

نيز به تدريس معارف اسلامي و اخلاق اسلامي مشغول شده و در حوزه نيز برخي موضوعات تربيتي مانند مديريت آموزشي، تعليم و تربيت اسلامي وسيره تربيتي معصومين (ع) را تدريس مي كنم.

داويديان، هاراطون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد :-، مرتبه علمى: استاد، رشته: روانپزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

دبوسي، ابوالقاسم علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 482 ق)، اديب، فقيه و مدرس و عالم شافعى. دبوسيه شهرى بين سمرقند و بخارا است. وى از شاگردان محمد بن عبدالعزيز قنطرى و ابوسهل ابيوردى و ابومسعود بجلى است. در 479 ق براى تدريس در نظاميه وارد بغداد گشت و مجلس آراست و عهده دار تعليم شد. از او تعبير به امام و شيخ شافعيه كرده اند. گذشته از قرائت و فقه و حديث و اصول و لغت، در كلام و مناظره نيز پيشگام بود. هبه اللَّه سقطى و ابوالعز قلانسى و عبدالوهاب انماطى از شاگردان وى بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (93 -91 /19)، الكامل (152/8)، لغت نامه (ذيل/ دبوسى)، مدارس نظاميه (141 ،129)، معجم البلدان (499/2).

دبوسي، ابوزيد عبداللَّه، عبيداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 430 -367)، فقيه، اصولى و قاضى حنفى. اصل وى از دبوسيه، بين بخارا و سمرقند، است. وى از مشايخ و بزرگان فقه حنفى است كه در فقاهت ضرب المثل بود. او پايه گذار علم خلاف است. دبوسى قاضى سمرقند بود و در بخارا درگذشت. در «معجم البلدان» سال مرگ وى 432 ق ذكر شده است. از آثار وى: «الاسرار»، در اصول و فروع حنفيه؛ «الامد الاقصى»؛ «تاسيس النظر»، در جدل و اختلاف بين ابوحنيفه و دو پيشواى ديگر: مالك و شافعى؛ «تقويم الادله»، در اصول؛ «الانوار»، در اصول فقه؛ «خزانه الهدى»، در فتاوى؛ «شرح جامع الكبير» شيبانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (248/4)، ريحانه (213/2)، سير النبلاء (521/17)، كشف الظنون (703 ،568 ،467 ،352 ،334 ،196 ،168 ،84)، الكنى و الالقاب (228/2) لغت نامه (ذيل/ عبداللَّه)، معجم المؤلفين (96/6)، معجم البلدان (499/2)، وفيات الاعيان (48/3)، هديه العارفين (648/1).

دبير الممالك، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1320 ق)، خطاط و مترجم. سمت ژنرال آجودانى و مترجمى صدر اعظم را داشت و چون به زبان فرانسه و آلمانى آشنا بود، چند كتاب را به فارسى ترجمه كرد و در وزارت امور خارجه هم سمتى داشت. اسماعيل خان خط نستعليق و شكسته را خوش مى نوشت. وى تا تاريخ تاليف «تذكره ى خوشنويسان» سپهر هنوز در قيد حيات بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (66/1).

دبيراشرافي، هرمز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1325، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زنان و مامائى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى، دكتراى تخصى بيماريهاى زنان و مامائى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1358، فوق تخصص در اندوسكوپى از دانشگاه آتلانتاى آمريكا در سال 1367، فوق تخصص سونوگرافى از دانشگاه بارى اتريش در سال 1366 و فوق تخصص IVF از دانشگاه وين اتريش درسال 1366.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1358 تا سال 1366 و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1366.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى مادران منفى در ايران، خونريزيهاى سه ماه سوم حاملگى، درمان پرولاكتينوما در حاملگى، مقايسه تأثير پروفيلاكتيك سفالوتين سديم از راه وريد با شستشوى موضعى، تغيير در تكنيك لاپاراسكوپى، تدريس درس زنان و مامائى، استاد راهنماى 6 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 11

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

مشكلات ناشى از فشار خون حاد حاملگى، بيماران RH منفى حساس شده، تازه هاى پزشكى در حاملگى خارج از رحم، تازه هاى بيماريهاى زنان و مامائى، سقط عادتى، فوريتها در بيماريهاى زنان، هيستركتومى واژينال و آبدومينال، تيروئيد حاملگى، IUD

و اثرات آن، شوك عفونى در بيماريهاى زنان و چگونگى بررسى علل تب هاى عفونى پس از سزارين.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

آبسه راجع كليتوريس، مقايسه تأثير تجويز پروفيلاكتيك سفالوتين سديم، كاربرد بتاسمپاتوميمتيك ها در زايمان زودرس، گزارش يك مورد رحم واژگون شده و پروستا گلاندين ها و فشار خون حاد حاملگى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

دبيراشرافي، هرمز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هرمز دبير اشرافي در سال 1325 در شهرتهران متولد شد. وي داراي فوق تخصص در ivf از دانشگاه وين اتريش در سال 1366 است. ايشان هم اكنون به عنوان عضو هيئت علمي و استاد گروه زنان و زايمان در بخش جراحي 2 زنان بيمارستان ميرزاكوچكخان مشغول به خدمت است.گروه : علوم پزشكيرشته : زنان و زايمانتحصيلات رسمي و حرفه اي : هرمز دبير اشرافي تحصيلات ابتدايي را در دبستان دارالفنون آغاز و تحصيلات متوسطه را در دبيرستان نظامي به پايان رساند. تحصيلات عالي خود را در رشته پزشكي دانشكدة پزشكي دانشگاه تهران آغاز كرد . وي داراي دكتري عمومي تخصصي بيماريهاي زنان و مامائي از دانشگاه علوم پزشكي تهران در سال 1358 ،فوق تخصصي در اندوسكوپي از دانشگاه آتلانتاي آمريكا در سال 1367 ،فوق تخصص سونوگرافي از دانشگاه باري اتريش در سال 1366 و فوق تخصص در ivf از دانشگاه وين اتريش در سال 13366 است.وقايع ميانسالي : هرمز دبير اشرافي پس از احراز مدرك دكتري در رشته زنان و زايمان به عضويت هيئت علمي گروه زنان و زايمان در دانشكده علوم پزشكي دردانشگاه تهران در آمد. ايشان هم اكنون به عنوان عضو هيئت علمي و استاد

گروه زنان و زايمان در بخش جراحي 2 زنان بيمارستان ميرزاكوچكخان مشغول به خدمت است.وي داراي تحقيقاتي در زمينه بررسي مادران منفي در ايران ،خونريزيهاي سه ماهه سوم حاملگي ،درمان پرولاكتيوز ما در حاملگي و غيره است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : هرمز دبير اشرافي به عنوان عضو هيئت علمي و استاد گروه زنان و زايمان در بخش جراحي 2 زنان بيمارستان ميرزاكوچك خان مشغول به خدمت است.فعاليتهاي آموزشي : هرمز دبير اشرافي با رتبه علمي استادي به تدريس درس زنان و مامائي مي پردازد وي همچنين بيش از 6 پايان نامه دكتري و كارشناسي ارشد را راهنمايي و مشاوره و نظارت كرده است.ايشان همچنين مقالاتي در زمينه هاي علمي آبسه راجعه كليتوريس ،مقايسه تاثير تجويز پروفيلاكتيك سفالوتين سديم ،كاربرد بتاسمپاتوميمتيك ها در زايمان زود رس و غيره دارد.چگونگي عرضه آثار : هرمز دبير اشرافي در كنار تدريس به مطالعه تحقيق و تاليف آثاري پيرامون اثر ايمونولژيائي هپارين در بيماريهاي كليه و مايع ريه جنين اف - پي - اف و غيره مي پردازد.

________________________________________

آثار : اثر ايمونولژيائي هپارين در بيماريهاي كليه ويژگي اثر : پايان نامه (دكترا) -- دانشگاه علوم پزشكي تهران، 13512 مايع ريه جنين اف - پي - اف ويژگي اثر : پايان نامه (دكترا) -- دانشگاه علوم پزشكي تهران، 1358

دبيران قزويني، نجم الدين، ابوالحسن، ابوالمعالي علي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(679 -600 ق)، منجم و حكيم شافعى. در قزوين متولد شد. از اكابر علما و حكما و دانشمندان رصد و رياضيات شافعيه مى باشد كه با منطق و هندسه و فنون حكمت آشنا و در آلات رصديه

ماهر و متبحر بود. او استاد علامه ى حلى و قطب الدين محمود شيرازى و شاگرد خواجه نصير طوسى بود. در نجوم دست داشت و به دعوت خواجه نصير طوسى به مراغه رفت و در كار رصد با او همكارى كرد. كاتبى در قزوين تدريس مى كرد، حوزه ى درس او مجمع افضال بود وى به تشيع هم گرايش وافر داشت. از آثار وى: «شمسيه»، در قواعد منطق؛ «شرح كشف»؛ «شرح حكمت العين»، در منطق و رياضى؛ «شرح جامع الدقائق فى كشف الحقائق»؛ در منطق؛ «بحر الفوائد» در شرح «عين القواعد»؛ «المفصل» شرح «المصحل» امام فخر رازى، در كلام؛ «عين القواعد»، در منطق و حكمت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (131/5)، تاريخ ادبيات در ايران (243 -242 /3)، تاريخ گزيده (706)، حبيب السير (107/3)، ريحانه (17 -16 /5)، كشف الظنون (1614 ،1182 ،1063 ،685 ،540،(، الكنى و الالقاب (100/3)، لغت نامه (ذيل/ على، كاتبى، دبيران)، معجم المؤلفين (159/7)، مينودر (799 -798 /2)، هديه الاحباب (222)، هديه العارفين (713/1).

دبيران، حكيمه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تربيت معلم تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1353 ،1348 و 1364.

مرتبه علمى:

پژوهشگر در بخش لغت فرهنگستان زبان ايران در سال 1350، تدريس در دانشگاههاى مختلف كشور، استاد اعزامى به دانشگاه پنجاب لاهور (اورينتل كالج) پاكستان (كرسى زبان و ادبيات فارسى) به مدت دو سال، دانشيار زبان و ادبيات فارسى دانشگاه تربيت معلم تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام تحقيقات ادبى، عرفانى، تدريس در دوره هاى كارشناسى ارشد، عضويت در هيأت امناى دانشگاههاى منطقه

2 تهران و نماينده وزارت فرهنگ و آموزش عالى در شوراى فرهنگى اجتماعى زنان، نماينده وزارت فرهنگ و آموزش عالى در كميته هماهنگى تربيت معلم و عضو شوراى عالى برنامه ريزى، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 4 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

لغت و شعر.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 25، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبى، بررسى متون، مذهبى، شرح غزليات عرفانى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

دبيرمقدم، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر محمد دبيرمقدم در سال 1332 شمسي در كاشان متولد شد.ايشان داراي مدرك دكتراي زبانشناسي از دانشگاه ايلينوي(اربانا) امريكا مي باشد.دكتر دبير مقدم در حال حاضر استاد دانشگاه علامه طباطبايي است. ايشان در زمينه هاي مختلف ازجمله زبانشناسي نظري، زبانشناسي فارسي، معني شناسي و كاربردشناسي زبان فعاليت پژوهشي داشته و مقالات متعددي نيز به زبانهاي فارسي و انگليسي منتشر كرده است. كتاب "زبانشناسي نظري: پيدايش و تكوين دستور زايشي" تاليف، محمد دبيرمقدم ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد دبير مقدم تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در كاشان و تهران گذراند. تحصيلات دانشگاهي را در رشتۀ زبانشناسي تا مقطع فوق ليسانس در دانشگاه تهران سپري كرد. آنگاه عازم امريكا شد و دكتراي زبانشناسي را از دانشگاه ايلينوي(اربانا) امريكا اخذ نمود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد دبير مقدم در حال حاضر استاد دانشگاه علامه طباطبايي است. ايشان در زمينه

هاي مختلف ازجمله زبانشناسي نظري، زبانشناسي فارسي، معني شناسي و كاربردشناسي زبان فعاليت پژوهشي داشته و مقالات متعددي نيز به زبانهاي فارسي و انگليسي منتشر كرده است.

جوائز و نشانها : كتاب "زبانشناسي نظري: پيدايش و تكوين دستور زايشي" تاليف، محمد دبيرمقدم ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

آثار :

1 زبانشناسي نظري: پيدايش و تكوين دستور زايشي

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: «زبانشناسي نظري: پيدايش و تكوين دستور زايشي» زبانشناسي نظري: پيدايش و تكوين دستور زايشي/ تأليف محمد دبير مقدم.- تهران: سخن، 1378.- 580ص: نمودار. واژه نامه. كتابنامه:ص[527] – 545. اثر حاضر به توصيف عمده ترين رويكرد زباني در نيم? دوم قرن بيستم ميلادي مي پردازد. دستور زايشي (Generative Grammar) مكتبي مسلط و غالب در زبانشناسي نظري امروز است كه با ارائ? مجموعه اي از نظريه هاي زباني، انقلابي در زبانشناسي و علوم شناختي به وجود آورده است. كتاب مشتمل بر دوازده فصل است و مؤلف محترم تلاش كرده است به منظور برطرف نمودن خلاء نظري موجود در زبانشناسي امروز ايران، با اتكاء به منابع دست اول و گفتگوي حضوري و تبادل نظر با برخي از زبانشناسان صاحبنظر و تأكيد بر جنب? آموزشي كتاب، زمين? لازم را براي دانشجويان و پژوهشگران به منظور فهم بهتر متون تخصصي فراهم آورد. كتابنام? مفصل،

معادل سازي براي اصطلاحات تخصصي و واژه نام? دو سوي? فارسي و انگليسي از ديگر امتيازات اين اثر است.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

دبيري نژاد، بديع اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تربيت معلم تهران، كارشناسى ارشد زبان شناسى از دانشگاه سوربن فرانسه در سال 1344، دكتراى زبان شناسى از دانشگاه سوربن در سال 1347.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه اصفهان، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه اصفهان در سال 1357.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات و زبان شناسى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تاريخى، ادبى، كارنامه ساسانيان، سبك نثر آثار تاريخى دوره مغول در ايران.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 38، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

ادبى، تاريخى، فرهنگى، دوره مغول، دوره سلجوقى، پيش از اسلام و پس از اسلام.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

دختر صاحب بن عباد

قرن:4

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن چهارم هجرى، از زنان فاضل و اديب شيعه. وى از پدر دانشمندش ادب و دانش آموخت. صاحب، علاقه فراوانى به او داشت و نيز به دليل محبت و احترام به سادات علوى دخترش را به ازدواج يكى از سادات علوى به نام ابوالحسين على بن الحسين معروف به اخومسمعى درآورد. دختر صاحب پسرى به دنيا آورد كه نامش را عباد نهادند. وقتى بشارت تولد نوزاد را به صاحب دادند چند قصيده سرود كه مطلع يكى از آن ها چنين است:

الحمدللَّه حمداً دائماً ابدا

قد صار سبط رسول اللَّه لى ولدا

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: دايرةالمعارف تشيع، 423 / 3؛ رياحين الشريعه، 229 -228 / 4؛ النساءالمومنات، 266.

دخلي گيلاني

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، مورخ، شاعر. در گيلان متولد شد و همان جا دانش آموخت و سپس به هند رفت و در دربار جلال الدين محمد اكبر تقرب يافت مدتى نيز در لاهور به سر برد. وى مردى بسيار خوش خوى و شيرين سخن بود و غزل را نيكو مى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (600).

درافشان، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين درافشان

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب دوره ابتدايي را در مدرسه اسلامي سعادت در قزوين سپري كردم سپس دوره راهنمايي را در مدرسه نمونه شهر (اميركبير) گذراندم و دوره دبيرستان را در هنرستان رشته مكانيك عمومي به پايان رساندم.در اوج انقلاب موفق به كسب ديپلم شدم آنگاه يكسال و نيم در كميته انقلاب اسلامي مشغول به خدمت بودم.در سال 59-60 به قم هجرت نمودم و در مدرسه علميه منتظريه (حقاني) مشغول به دروس حوزوي شدم.با انتقال مديريت و دروس مدرسه حقاني به مدرسه شهيدين هما در سال 1363 در مدرسه شهيدين هما ادامه تحصيل دادم و در سال 1367 شروع به درس خارج كردم و از محضر اساتيدي همچون حضرت آيت الله سيد كاظم حائرى- حضرت آيت الله وحيد خراساني – حضرت آيت الله خرازي - حضرت آيت الله جوادي آملي – حضرت آيت الله شيخ جواد تبريزي – حضرت آيت الله استادي و هم اكنون در درس خصوصي حجت الاسلام و المسلمين سروش محلاتي كسب فيض مي نمايم تقريباً يك دوره درس خارج اصول در درس آيت الله سيد كاظم حائري شركت كرده ام.

امتحانات كتبي و شفاهي تمام پايه ها

را تا سال 1370 در شوراي مديريت و مدرسه شهيدين داده ام از سال 1371 تا 1376 در پژوهشكده حوزه و دانشگاه در رشته علوم تربيتي مشغول به تحصيل و تحقيق بوده ام و زبان انگليسي و تخصصي را دراين پژوهشكده گذرانده ام ضمناً در دوره هاي تابستاني دردانشگاه امام صادق(ع) زبان انگليسي (مكالمه) و زبان عربي (مكالمه) شركت كرده و جوايزي كسب كرده ام. از سال 1376 با راه اندازي و تأسيس شبكه معارف به همراه دوستان وارد خانواده صدا و سيما شدم آنگاه در سال 1378 در مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما به كار نظارتي و ارزيابي و تحقيقاتي پرداختم از جمله ارزيابي ها كتابهاي مركز و پايان نامه هايي در موضوعات گوناگون بوده و مشاور علمي ماهنامه گنجينه و فرهنگ اخلاقي معصومين(ع) (5 جلد - ادامه دارد) بوده ام هم اكنون مشاور و كارشناس برنامه زلال احكام شبكه 3 سيما هستم و مدّتي است مشاور و راهنما در حرم حضرت معصومه(س) را افتخار دارم. ضمنا مدّتي استاد راهنما و ارزياب پايان نامه هاي جامعه الزهرا(س) بوده ام. هم اكنون در جامعه الزهرا(س) درس حكومت اسلامي و ولايت فقيه – اديان و مذاهب تدريس دارم.

درايتي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين درايتي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1355- 56 وارد حوزه علميه مشهد شدم و به مدت 4 سال در مدرسه علميه حجة الاسلام جناب آقاي موسوي نژاد ادبيات عرب، منطق، بيان و... اصول فقه و همچنين عقائد و احكام را به پايان بردم و سپس لمعتين را در محضر استاد

جناب آقاي صالحي فراگرفتم و رسائل و اكثر مكاسب و مقداري از كفايتين را در محضر استاد آية الله مرتضوي به پايان بردم و همزمان به تدريس حوزه اشتغال داشته و اين امر را در سالهاي بعد نيز ادامه دادم.

در سال 1362 به حوزه علمييه قم منتقل شده و ادامه مكاسب وكفايتين را در محضر استاد محقق داماد حاضر شده و در سال 64 دروس سطح حوزه را به پايان بردم. از سال 63 به مدت سه سال به درس خارج اصول آية الله وحيد خراساني حاضر شدم و از سال 76 تا 74 به درس خارج اصول مرحوم آية الله تبريزي و از سال 66 تا 79 در درس خارج فقه آن فقيد به صورت مستمر حاضر شدم. و همچنين در درس خارج فقه آية الله منتظري به مدت 3 سال و همچنين در درس خارج اصول فاضل به مدت يك سال حاضر شدم.

درسال هاي فوق الذكر نيز به تحصيل فلسفه نيز اشتغال داشته و از محضر اساتيدي مانند: حجج اسلام عبدالهيان، فياض، شيرازي.... در تحصيل كتابهاي درايه، نهايه، منظومه و بخشي از اسفار استفاده ها بردم. همچنين به مدت 5 سال در درس تفسير آية الله جوادي آملي و مشكيني حضور مستمر داشته و بهره ها گرفتم.

از سال 63 با معجم بحار با كار تحقيق آشنا شده و در سال 65 به تصنيف غررالحكم مشغول شدم و در سال 66 كار آن را به انجام رساندم و همزمان، كار معجم غرر را نيز شروع كردم و از سال 66 تا 78 به صورت مستمر در مركز تحقيقات وابسته به دفتر تبليغات اسلامي

و در واحد احياء آثار مشغول انجام كارهاي تحقيقي مختلفي شدم كه محصول آن همكاري در مختلف الشيعه، تصحيح آصفي، تصحيح سعدالسعود، راه اندازي واحد بزرگ احياء تك نگاريهاي تفسيري و.... مي باشند.

همزمان با موسسه نشر آثار امام خميني(ره) در بازنويسي و تنظيم و ويرايش درسهاي حضرت امام در شرح منظومه و اشعار، اشتغال داشته و در ادامه با بنياد معارف اسلامي امام رضا عليه السلام در راه اندازي طرح احياء آثار قرآني به مدت 2 سال همكاري داشته و كار احياء دو جلد از آن آثار را به انجام رساندم.

از سال 78 در مركز تحقيقات دارالحديث و با طرح احياء مجموعه رساله هاي رجالي و درايه ابوالمعالي كلباسي، كار خود را آغاز نمودم و آن آثار را در 4 جلد به نام (الرسائل الرجاليه) به انجام رسانده و از سال 80 به عنوان مسئول واحد احياء، طرح بزرگ تحقيق وتصحيح كافي را با همكاري جمعي از محققان شروع كرده و همزمان به احياء شروح و حواشي كافي كه تاكنون چاپ نشده، دست زده و تا كنون چندين عنوان از آن شروح چاپ شده و چندين برابر آن در حال كار مي باشد. و هم چنين طي سالهاي جاري حدود 15 عنوان كتاب ديگر در زمينه هاي رجال، درايه، حديث و شرح حديث احياء و چاپ شده است.

درايتي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي درايتي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

حضرت آيت الله مصطفي درايتي در سال 1334 در خانواده اي مذهبي و متدين از شهرستان مشهد به دنيا آمد، دوران تحصيل خويش را با موفقيت پشت سرگذاشت و

در سال 1349 به تحصيل علوم ديني پرداخت. دروس مقدماتي را از محضر آيت الله اديب خراساني بهره جست. وي پس از مدتي تحصيل در مشهد براي ادامه تحصيل به شهر مقدس قم هجرت كرد و از محضر اساتيد بزرگي همچون آيت الله العظمي وحيد خراساني، آيت الله اعتمادي، آيت الله سلطاني، آيت الله منتظري كسب فيض كرد پس ازآن به زادگاه خويش بازگشت و در خدمت به طلاب علوم ديني و مردم ديار خويش از هيچ كوششي دريغ نفرمود.

درب امامي، بديع

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد مصطفى بن مير عبدالحميد بن مير سيد محمّد موسوى.

عالم جليل، و فاضل اديب مجتهد فقيه، از مشاهير علما و مدّرسين اصفهان.

به مناسبت سكونت در محّه درب امام بدين لقب مشهور گرديد. پدرانش عموماً از فضلا و دانشمندان اصفهان بوده و قبر آنها (پدر و جدّش) در صحن درب امام مى باشد.

مرحوم حاج ميزا بديع كه [به گفته آخوند گزي:] واقعاً بديع الزمان بوده در مدرسه نيم آورد، تدريس و در مسجد جنب بازارچه وزير، املامت مي نمود، و عمري، به زهد و تقوى و فقر و استغنا گذرانيد، و علاوه بر كمالات مذكوره، در حسن خطّ و ادب شعر نيز شهرت داشته.

در نزد حاج ملا حسين على تويسركانى، و مير سيد محمّد شهشهانى، و آقا ميرزا محمّد باقر چهار سوقى، و حاج شيخ محمّد باقر نجفى درس خوانده و از هر سه نفر اجازه داشته.

كتب زير از اوست:

1- حاشيه بر رياض المسائل 2- حاشيه بر قوانين 3- ديوان اشعار 4- رساله در حجّيّت استصحاب به اخبار 5- رسال در خراج و مقاسمه؛ و غيره.

مشاراليه در عصر روز جمعه 21 شعبان سال 1318 به

سنّ شصت و هفت سالگى وفات يافته، در تكيه مير سيد محمّد شهشهانى در بقعه مدفون گرديد.

مرحوم حاج ميرزا حبيب اللَّه نيّر در تاريخ وفاتش گويد:

فيا نيّر اكتب لتاريخ فوته

بفردوس خلّد رواح البديع

و مرحوم سيد عبدالوّهاب مستشار دفتر، در تاريخ وفاتش گويد:

«بديع هم به مكان رفيع جاى گرفت»

از اشعار اوست:

جام و جانان، شمع و من جمعيم در يك انجمن

جام خندان است و جانان، شمع گريان است و من

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

درب امامي، فتح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج ميرزا فتح الله عالم زاهد، از علماى اخيار، و فضلاى ابرار، در چهارشنبه 17 ربيع الاول سال 1301 متولّد، و در صبح شنبه 11 رجب سال سال 1377 وفات يافته، و در بقعه تكيه شهشهانى مدفون شد.

در نزد پدر خود، و مرحوم جهانگير خان، و مير محمّد تقى مدّرس، و آخوند كاشى، و حاج ملاّ جواد آدينه اى، و آخوند گزى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آقا ميرزا احمد مدّرس در فقه و اصول و حكمت و ادبيّات تحصيل نموده، و از مرحوم فشاركى اجازه روايت داشت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

درب امامي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد عبدالعلى موسوى. عالم فاضل، و محدث كامل، از موثقين اهل منبر و محدثين اصفهان به شمار مى رفت.

در عصر روز 3 شنبه 21 ذى حجة الحرام سال 1372 به سن متجاوز از نود سال وفات يافته، در اين اطاق مدفون گرديد.

از آثارش كتاب «ثمرات الحيات» در دو مجلد، در مواعظ و اخبار به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

دربندي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1286/1285 ق)، فقيه اصولى و رجالى امامى. مشهور به فاضل دربندى. متولد و بزرگ شده ى دربند ايران. مدتى در كربلا زيست. دربندى از شاگردان شريف العلماى مازندرانى بود و از معاصران شيخ مرتضى انصارى. در بلاغت و فصاحت عرب و عجم و علوم عربى و رجالى و كلام و حكمت بى نظير بود. ميرزا محمد تنكابنى، صاحب «قصص العلماء»، و ميرزا سيد محمدرضا موسوى هندى، ملقب به ميرزا على جاه بهادرخان، از شاگردان وى بودند. در تهران درگذشت و در كربلا به خاك سپرده شد. از آثار وى: «اسرار الشهاده» يا «اكسير العبادات فى اسرار الشهادات»، و ترجمه قسمتى از آن به نام «سعادات ناصرى»؛ «جواهر الايقان»؛ «الجوهره» يا «جوهر الصناعه»، در اسطرلاب؛ «خزائن الاحكام»؛ «خزائن الاصول»؛ «قواميس القواعد»، در رجال؛ «قواميس الصناعه فى فنون الاخبار»، در اخبار و تراجم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (18 -17 /1)، اعيان الشيعه (88 -87 /2)، الذريعه (153 ،152 /7 ،291 ،289 /5 ،279 ،46 /2)، ريحانه (216/2)، شرح حال رجال (138 -137 /4)، قصص العلماء (113 -107)، الكنى و الالقاب (229 -228 /2)، لغت نامه (ذيل/ فاضل)، المآثر و الآثار (139)، معجم المؤلفين (309 ،304 /2)، هديه الاحباب (135 -134).

دربندي بلخي، ابوالوليد حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 456 ق)، حافظ، محدث و صوفى. وى از محدثان بنام عامه در سده ى پنجم هجرى است كه براى جمع آورى حديث از بلخ و بخارا تا اسكندريه و قاهره سفر كرد. او در بلخ از على بن احمد خزاعى و در بخارا از ابوعبداللَّه محمد بن احمد غنجار و در نيشابور از ابوزكريا مزكى و ابوبكر حيرى و در هرات از ابومنصور ازدى و در

استرآباد از بندار بن محمد و در عراق از ابوعمر هاشمى و در شام از ابن ابى نصر و در مصر از ابوعبداللَّه بن نطيف حديث شنيد. ابوبكر خطيب بغدادى و ابوعلى حداد و ابوعبداللَّه فراوى و زاهر بن طاهر شحامى از وى حديث روايت كرده اند. دربندى در سمرقند درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (218 -217 /2)، سير النبلاء (298 -297 /18)، معجم البلدان (511/2).

درچه اي اصفهاني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1342 -1264 ق)، عالم دين و فقيه. در اصفهان ولادت يافت. وى در نجف در محضر استادانى چون شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، و حاح ميرزا حبيب اللَّه رشتى تلمذ كرد. پس از بازگشت به اصفهان به امر تدريس اشتغال يافت، و در آنجا مدرس منحصر به فرد فقه و اصول به حساب مى آمد. آيت اللَّه حاج آقا حسين بروجردى، مرجع بزرگ شيعه، از شاگردان وى بود. او پس از فوت آيت اللَّه سيد اسماعيل صدر مرجعيت يافت و جزء مراجع تقليد شد. درچه اى روحانى متقى و وارسته اى بود. در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد دفن شد. از آثا وى: حاشيه بر «مكاسب»؛ حاشيه بر «رسائل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (203/3)، شرح حال رجال (218/5 ،302/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 225 -224 /14)، معجم المؤلفين (96/9).

درخشان، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1297 ش)، نويسنده و شاعر. وى اصلا همدانى بود. تحصيلات خود را در رشته ى ادبيات فارسى به پايان برد. سپس در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران و مدتى نيز در دانشگاه آنكارا به تدريس پرداخت. وى تا پايان عمر به تحقيق و مطالعه در زمينه ى زبان و ادبيات فارسى و معارف اسلامى پرداخت. برخى از آثار وى: «بزرگان و سخن سرايان همدان»؛ «سبك نثر فارسى از قرن چهار تا چهارده»؛ تصحيح «ديوان ناصر بخارى»؛ «ينبوع الاسرار فى نصايح الابرار»؛ «المستخلص يا جواهر قرآن»؛ «تفسير جزء سى ام قرآن مجيد يا عم جزو»؛ «ديوان اشعار كسايى مروزى»؛ «مرآت الحياه»؛ و تاليف «مقامات رضا (ع)» و «تاثير قرآن و حديث در ادبيات فارسى».[1]

سال تولد: 1297، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه:

تهران

زندگينامه

دكتر شادروان مهدى درخشان در سال 1297 هجرى شمسى ديده به جهان گشود. بعد از اتمام تحصيلات متوسطه، و اخذ مدارك كارشناسى و كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سالهاى 1328 و 1332، موفق به اخذ مدرك دكترا در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1334 گرديد. وى پس از گذراندن رتبه هاى استاديارى و دانشيارى دانشگاه تهران، در سال 1349 به مرتبه ى استادى دانشگاه تهران ارتقاء يافت.

مرحوم دكتر درخشان در تمام دوران خدمت خود به تحقيق و تدريس در دانشگاههاى تهران و آنكارا با جديت و تلاش تمام به تحقيق و تدريس پرداخت و شاگردان فراوانى را تربيت نمود. از وى 11 جلد كتاب در زمينه هاى زبان فارسى، بزرگان و سخن سرايان و معارف اسلامى به يادگار مانده است. همچنين از ايشان حدود 30 مقاله به زبانهاى فارسى و انگليسى در مجلات معتبر داخلى و خارجى در زمينه هاى زبان و ادبيات فارسى به چاپ رسيده است.

سال تولد: 1297، مرتبه علمى: استاد: رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1328، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1332 و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1334.

مرتبه علمى:

تدريس در دبيرستانهاى دامغان، تهران، دانشگاههاى تهران و آنكارا، استاد دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران از سال 1349 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات فارسى،

تصحيح و شرح ديوان ذوالفقار شروانى، تصحيح انتقادى تحفه الملوك، تركيب سازى در مخزن الاسرار نظامى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 11

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بزرگان و سخن سرايان همدان، سبك نثر فارسى، كسائى مروزى (تحقيق در احوال و اشعار)، درباره زبان فارسى، فن بديع، تأثير معارف اسلامى در ادبيات، تصحيح ديوان ناصر بخارائى، تصحيح ينبوع الاسرار فى نصائح الابرار، المستخلص يا جواهرالقرآن (عربى- فارسى)، تفسير جزء سى ام قرآن كريم، مقام رض (در شرح حال امام رضا (ع))، مرآت حيات در عرفان.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 28، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

پيرامون كلمه شيخ و سيد، خالص استرآبادى، ديوان منصور حلاج از كيست؟، تسميه پسر بنام پدر، رساله ذهبيه، دو اثر نويافته از صائب تبريزى، ايران شناسى، مقلدان بوستان، تكرار قافيه در شعرهاى حافظ، سبك نثر بلعمى و غيره.

مدرس.

تولد: 1297، همدان.

درگذشت: 1372، تهران.

مهدى درخشان بعد از اتمام تحصيلات متوسطه و اخذ مدارك كارشناسى و كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سالهاى 1328 و 1332، موفق به اخذ مدرك دكترى در رشته ى زبان ادبيات فارسى از دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1334 گرديد. وى پس از گذراندن رتبه هاى استاديارى و دانشيارى دانشگاه تهران، در سال 1349 به مرتبه استادى به دانشگاه تهران ارتقا يافت. دكتر درخشان در تمام دوران خدمت خود به تحقيق و تدريس در دانشگاه هاى تهران و آنكارا پرداخت و دانشجويانى را تربيت نمود. از وى يازده جلد كتاب در زمينه هاى زبان فارسى، بزرگان و سخن سرايان و معارف اسلامى به ياگار مانده است. همچنين از ايشان حدود سى مقاله به زبان هاى فارسى و انگليسى

در مجلات داخلى (ماهنامه هاى «آموزش و پرورش» و «كيهان فرهنگى»، نشريه ى «دانشكده ادبيات و علوم انسانى»، روزنامه هاى «كيهان» و «اطلاعات») و خارجى در زمينه هاى زبان و ادبيات فارسى به چاپ رسيده است. از جمله كتاب هاى او مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: تصحيح ديوان ناصر بخارايى؛ ديوان اشعار كسايى مروزى؛ درباره ى زبان فارسى؛ بزرگان و سخنسرايان همدان (جلد اول، 1341، اين كتاب به صورت دو جلد در سال 1374 چاپ شده است).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] بزرگان و سخن سرايان همدان (14 -12 /1)، مؤلفين كتب چاپى (397/6).

دردانه ي نيشابوريه

قرن:5

جنسيت:زن

مليت:ايران

10 صفر 530 ق، از زنان نيكوكار و محدث. وى دختر اسماعيل نيشابورى بود و از جدش عبدالكريم بن هوار صيرفى و ابوحامد احمد بن حسن ازهرى و غيره اخذ حديث مى كرد و سمعانى نيز احاديث او را ضبط مى كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعلام النساء، 410 / 1، رياحين الشريعه، 243 -242 / 4؛ كارنامه زنان، 58.

درزي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر علي درزي هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه زبانشناسي همگاني دانشكده ادبيات دانشگاه تهران مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

فعاليتهاي آموزشي : سوابق آموزشي دكتر علي درزي به قرار زير است: زبانشناسي. دانشگاه تهران ؛ 1375-تا كنون زبانشناسي مقدماتي. دانشگاه ايلي نوي، امريكا ؛ 1993-1996 زبان فارسي. دانشگاه ايلي نوي، امريكا ؛ 1993-1996

آثار :

1 دانش زبان

ويژگي اثر : (ترجمه). نشر ني 1380

2 درآمدي بر زبانشناسي معاصر

ويژگي اثر : پديدآورنده: ويليام ديليني اوگريدي، مايكل دابروولسكي، مارك آرنف، علي درزي (مترجم) ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) - 03 دي، 1386

3 زبان و مسائل دانش

ويژگي اثر : (ترجمه). نشر آگه 1378

4 زبانشناسي در ميان فرهنگها

ويژگي اثر : (ترجمه). جهاد دانشگاهي دانشگاه تربيت معلم 1367

5 شيوة استدلال نحوي

ويژگي اثر : پديدآورنده: علي درزي ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) - 19 شهريور، 1385

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

دركوشكي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمّد جعفر. حكيم فيلسوف، از علماى معقول، و از اجلّه ي حكما و مدّرسين، و استاد مرحوم آقا سيد ابوالقاسم دهكردى بوده، و در روز جمعه 15 شوّال سال 1304 وفات يافته، در تخت فولاد روبروى سكّوى اژه ايها مدفون گرديد.

خود از شاگردان ملا اسماعيل واحد العين و ميرزا حسن نورى و ديگران بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

دركه اي، عزيزاللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد عزيزاللَّه حسينى دركه اى ابن السيد حسين تهرانى عالمى متقى و زاهدى پارسا بود.

وى در دركه دو فرسخى تهران متولد شده و در اوائل در مدرسه پامنار بتحصيل پرداخته و در حدود سال 1316 ق مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم علامه خراسانى و علامه حاج سيد محمد كاظم يزدى و شريعت اصفهانى و ميرزا محمد تقى شيرازى استفاده نموده و بدرجه ساميه علم رسيده و در نزد اساتيد گرامش به مقامى عالى ارتقاء يافته و بامر مرحوم آيت اللَّه مجاهد ميرزا محمد تقى شيرازى در سال 1336 ق به تهران مراجعت و قيام بوظائف دينى از اقامه جماعت و خدمات ديگر روحى نموده و يكى از زعماء روحانيت تهران گرديده و در مسجد (چهارسوق بزرگ) بازار بوظائف شرعى از اقامه جماعت و غيره پرداخته تا در روز بيست و پنجم محرم الحرام 1370 ق كه روز شهادت حضرت سجاد عليه السلام است وفات نموده و با تشييع كم نظيرى حمل به نجف اشرف گرديده و در آنجا با احترامات عجيب در يكى از حجرات صحن شريف علوى بخاك رفته است.

علامه تهرانى صاحب الذريعه درباره وى گويد: (صار رئيسا مبجلا و زعيما مطاعا له نفوذه و كان من رجال اللَّه الابدال

و الاتقياء الصالحين البرره منذ شبابه و اوائل عمره و نمت ملكاته النفيسه فى النجف على يد الاوتادين من عمد الشريعه و اركان الدين و الخلق والورع.

داراى دو فرزند روحانى بودند كه ذيلاً ياد مى گردند:

1- حجةالاسلام والمسلمين مرحوم حاج سيد حسين دركه اى از علماء ابرار معاصر ما بودند در تهران و در مسجد چهارسوق بجاى مرحوم والدش به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال داشتند. عالمى بود متين و مانند والدش متقى و عابد و داراى مقام فضل و تقوا و موصوف بورع و قدس و مورد توجه مردم تهران بخصوص تجار و اصناف بازار بودند.

وى از سال 1370 ق كه والدش رحلت نمود بجاى ايشان بوظائف دينى پرداخته تا سال 1395 ق كه بدرود حيات گفته و به آباء گرامش ملحق گرديد.

2- ثقه الاسلام آقاى حاج سيد حسن دركه اى كه سالها در رشته تبليغات دينى اشتغال و از طريق منبر ترويج مى نمودند و بعد از فوت مرحوم برادرش به اصرار مردم متدين بجاى آن مرحوم اقامه جماعت مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

درگزي، صيد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1332 -1272 ق)، اديب و شاعر. از طايفه ى چاپشلو از خوانين و از فضلاء و ادباء و از نسابه هاى معروف خراسان بود. وى مدتها نزد ميراز مهدى گيلانى متخلص به خديو تلمذ كرد و فنون ادب را از وى آموخت. از شاگردان خان مزبور عبدالجواد معروف به اديب نيشابورى بوده و تا زمانى كه صيد على خان زنده بود نامبرده فوق العاده مورد تكريم و احترام اديب مى بود. وى از معاصران ملك الشعراء بهار، صدرالاطباء و سلطان العلماء بوده است و تنها كسى است كه بوسيله ى اديب نيشابورى سبك فصحاى قديم را احيا نمود

و از اين حيث از شخصيتهاى بزرگ ادب معاصر ايران است. وى حافظه اى نيرومند داشت بطورى كه پنجاه هزار بيت اشعار فارسى و عربى و تركى در حفظ داشت و بهتر از هر كس به سبك خراسانى آشنا بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (123 / 6)، صد سال شعر خراسان (368 -365).

دروازه اي تبريزي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابراهيم تبريزى مشهور به (دروازه اى) ابن المرحوم آيت اللَّه العلامه السيد مهدى قدس سرهما از مشاهير و بزرگان علماء تبريز بوده كه در زهد و جلالت شان و مكارم اخلاق و كرم اعراق نادره دوران و از لحاظ علم و قدرت و حلاوت بيان و تربيت صدها تن افراد فاضل و دانشمند مشار اليه بالبيان و در حسن اخلاق و معاشرت و سلوك و رفتار فايق بر اقران.

معظم له در 1313 ق در يكى از بيوتات سيادت و علم و روحانيت متولد و بعد از فراگرفتن مقدمات علمى در جلسات درس مشاهير علماء تبريز از جمله مرحوم والدش آيت اللَّه حاج سيد محمد مولانا شركت نموده سپس مدتها در حوزه درس بزرگان فقهاء و دانشمندان اسلامى تبريز از جمله مرحوم علامه بزرگوار و فقيه عاليقدر آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن انگجى حاضر و به دريافت مدرك كتبى اجتهاد از معظم له نائل بعدا مجتهدا به نجف اشرف عزيمت نموده و در حوزه هاى علمى و درسى بزرگان فقهاء از جمله مرحوم آيت اللَّه علامه كمپانى اصفهانى و علامه آقا ضياءالدين عراقى شركت نموده ولى به جهت فوت والدش و استدعا اهالى تبريز نتوانسته زياد در نجف بماند لذا به وطن مراجعت و مشغول خدمات دينى و تدريس در قسمتهاى مختلفه علمى مانند

ادبيات و تفسير و كلام و فقه و اصول بوده است.

مرحوم دروازه اى علاوه بر مهارت در رشته هاى فقه و اصول در ادبيات عربى نيز يد طولائى داشته و تدريس كتابهاى معروف ادبى مانند مغنى و مطول و مقامات حريرى را از حفظ مى خواند و از اشعار و كلمات بزرگان اين فن به قدرى استادانه استشهاد مى كرد و تمثل مى جست كه شنونده را به اعجاب و تحير وامى داشت.

وى در حلاوت بيان و قدرت و شيوائى منطق اعجوبه دهر بود در جلسه تفسير افاضل و اهل علم شركت مى كردند و هم افراد عامى و تحصيل نكرده و عجب است كه مطالب متنوع تفسير را طورى القا مى نمود كه همه استفاده مى كردند و از خرمن علمش خوشه چينى مى نمودند.

از آن مرحوم نوشته جات زيادى در رشته هاى مختلف علمى به يادگار مانده كه متأسفانه تا حال اقدام به طبع و نشر آن نشده از جمله حواشى بر لمعتين مرحوم شهيد و حاشيه مكاسب و حواشى بر مغنى و مطول والتفسير الوجيز و اللطائف الادبيه و تحفة الاخيار فى علائم آخر الاعصار و رساله فى الصلوة (كه كتابى است عربى علمى و استدلالى) و ديوان شعر عربى.

آن مرحوم در اواخر عمر به جهت كسالت مزاج و ابتلاء به مرض قلب و اعصاب به قصد معالجه به تهران مهاجرت نمود ولكن معالجه ها مؤثر واقع نگرديد بالاخره نهم ماه رجب 1381 ق با يك سكته قلبى دعوت حق را لبيك گفته و جنازه اش را با تشييع و تجليل كم نظير حمل به قم و در مقبره اتفاق در قبرستان نو به خاك سپردند و مجالس عديده در قم و تهران و تبريز از طرف مراجع

و علماء براى بزرگداشت ايشان برقرار شده و شعراء اشعار نغز و جالبى در سوكش سرودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

درود آبادي همداني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1343 -1280 ق)، عالم دينى. وى پس از تحصيلات مقدماتى به نجف اشرف مهاجرت نموده و درس ملا حسينقلى همدانى را در آنجا درك نمود. سپس به موطن خود بازگشت. از آثارش: «در المنضود فى اجوبه مسائل اليهود»؛ «شرح اسماء الحسنى»، عربى؛ «الشموس الطالعه فى مشارق زيارت الجامعه»، عربى.[1]

سيد حسين بن سيد محمدتقى درودآبادى همدانى متوفى 1344 عالمى جليل و فقيهى فاضل و اخلاقى كامل از شاگردان ميرزا بزرگ شيرازى در سامره و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند ملا حسينقلى همدانى و ميرزا حسين خليلى در نجف اشرف و داماد عالمه سيد محمدشاه عبدالعظيمى و داراى مقامات معنوى و سير و سلوكم و حسن باطن و تقوا و صلاح بوده و در حدود 1319 ق به همدان مراجعت و به خدمات دينى و وظائف شرعى پرداخته تا در سال 1344 ق وفات و در مقبره شخصى مدفون شده است.

آثار و تأليفات او از اين قرار است 1- تنبيه الراقدين و جمال الوافدين در اخلاق 2- ملخص الاصول 3- الشموس الطالعه در شرح زياره الجامعه 4- القسطاس المستقيم 5- الرد على التثليث 6- الدر المنضود 7- التحفه الرضويه 8- تفسير القرآن ناتمام 8- شرح اسماء الحسنى وى داراى دو فرزند دانشمندان به نام آقا سيد فخرالدين و آقا سيد ابوالفضل عارفى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (89/13 ،78/8)، مؤلفين كتب چاپى (713/2).

درويش، شماع، علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، پزشك و شاعر، متخلص به درويش. وى از پزشكان ماهر و مسلم روزگار خود بود كه علاوه بر طبابت شعر نيز مى سرود و بيشتر در فن معما هنرنمايى مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:الذريعه (323/9)، مجالس النفايس (258 -257 ،83).

دري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند رجب على اصلاً از اهالى جوشقان است، پدرش به قصبه در منتقل گرديده و صاحب عنوان در آنجا متولّد گرديده.

عالم فاضل، و فقيه جامع و حكيم زاهد بوده، در اصفهان تحصيل نموده تا به مقام اجتهاد رسيده، عمرى به عزّت و قناعت و زهد گذرانيده، و تا اواخر عمر، لباس دهاتى خود را عوض ننموده و با كلاه بوده است، لكن در سالهاى آخر عمر به اصرار جمعى از علما معمّم شده است.

در مدرسه نيم آورد تدريس و در مسجد نو بازار حجره داشته.

كتاب هاى چندى تأليف نموده است كه از آن جمله است: 1- يك دوره فقه استدلالى فارسى 2- مناسك حج، عربى استدلالى و مفصّل.

در ربيع الاول سال 1336 وفات يافته، در تكيه ملك مدفون گرديد.

مرحوم انصارى در تاريخ وفاتش گويد:

فقيه در حسن آن درّ يكتا

كه زندى گفت بر ابر و به مرّيخ

صدف بشكست و جست و جابرى گفت

(غياب الكوكب الدرّى) به تاريخ

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

دري، فرج الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند شيخ عباس (عالم و فاضل و مجتهد بوده، و انواع خطوط را نيكو مى نوشته) فرزند آقا صبور (شاعر و اديب بوده، ديوان اشعارى دارد) فرزند محمد سعيدبن محمد زكى.

عالم فاضل محقق زاهد، از شاگردان آقا سيد محمدباقر درچه اى و آخوند كاشى، و از مخصوصين و اصحاب سر ايشان بوده، ضمنا خدمت جانگيرخان قشقائى و جمعى ديگر از علماى اصفهان تحصيل نموده، سال ها در مدرسه ى عربها ساكن، و جمعى كثير از طلاب در خدمت او مستفيض مى شدند.

سرانجام در 29 ربيع الاول سال 1382 به سن قريب نود سال وفات يافته، در تكيه ى حاج آقا باقر قزوينى كه به تكيه ى خليليان معروف است

مدفون گرديد.

استاد جلال الدين همايى در تايخ وفات او قطعه اى سروده، از آن جمله است:

واحسرتا كه كوكب درى افول كرد

در حالتى كه نادره ى بى مثال بود

شيخ جليل مافرج الله درى آنك

اندر زمانه قدوه ى ارباب حال بود

فرزانه طبع، شيخ پسنديده روزگار

آزاده خوى، مرد ستوده خصال بود

رفت از جهان و داشت به وقت فراق مرگ

حالى چنان كه گفتى عيد وصال بود

تاريخ را سنا به ميان پا نهاد و گفت

درى درى ز مخزن علم و كمال بود

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

درياب، باقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

باقر درياب

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

ابتداي تحصيل اينجانب در نجف اشرف بود مرحوم والد ما حاج شيخ حسن اصفهاني رحمة الله عليه كه از شاگردان مرحوم آقا ضياء عراقي و مرحوم آقاي نائيني رحمه الله و در نجف از اوان مبارزات سكونت داشت. از12 سالگي در سلك روحانيت در آمدم يعني مشرف به پوشيدن لباس مقدس روحانيت شدم. مقدمات را نزد ابوي محترم و برخي ديگر از دروس را همانند حاشيه ملا عبد الله و سيوطي و مغني را نزد اساتيد ديگر خواندم. بخشي از مغني و بخشي از مطول را نزد مرحوم مدرس افغاني رحمة الله عليه خواندم. بخش مهم لمعتين را نزد مرحوم حجة الاسلام روشني كه يكي از ممتحنين حوزه علميه قم بودند و آن زمان در نجف بودند خواندم.

لمعه جلد دوم(رحلي) و مكاسب هم مكاسب المحرمه و هم كتاب البيع را نزد آيت الله شيخ مسلم داوري حفظه الله كه فعلا يكي از علماي قم هستند و درس خارج مي دهند خواندم اصول الفقه مرحوم مظفر

را نزد سيد جعفر علم الهدي كه يكي از علماي قم هستند خواندم. رسائل را نزد آيت الله شيخ حسن قديري اصفهاني كه فعلا يكي از علماي قم هستند در نجف خواندم. كفايتين را نزد آيت الله انواري كه يكي از شاگردان خوب حضرت آيت الله العظمي خوئي(ره) بودند خواندم. شرح تجريد را نزد آقاي حسين پاكستاني كه فعلا يكي از علماي قم و نجف هستند خواندم در سن 18 سالگي سطح را تمام كردم. لازم به ذكر است در نجف اشرف و همچنين در قم پس از آن كه طلبه به رتبه بالاتري ارتقاء مي يابد، رتبه قبل را تدريس مي كند كه ما هم از اين قاعده مستثنا نبوديم و دروس قبلي را تدريس مي كرديم. مثلا وقتي رسائل مي خوانديم اصول فقه تدريس مي كرديم يا دروس قبلي آن را و همچنين هر درس بالاتري را كه مي خوانديم درس قبلي را تدريس مي كرديم در ضمن دروس اخلاق از قبيل تدريس كتاب شريف منية المريد، معراج السعاده و .... تدريس مي شد در آنها هم شركت مي كرديم. در نجف درس اخلاق آيت الله مرحوم شيخ مجتبي لنكراني(ره) شركت مي كرديم. و نيز درس اخلاق شهيد محراب حضرت آيت الله مدني قدس الله نفسه الزكيه شركت مي كرديم. ضمناً در دروس جنبي همچون درس تفسير توسط حجة الاسلام سيد علي مؤمني حفظه الله و حجة الاسلام سيد كاظم سراجي – بعضاً درآيه و تجويد نيز شركت كردم در نزد مرحوم حاج محمد دريوان (طلاي نجف اشرف)، تمرين منبر و خطابه و نويسندگي را نيز در نجف آموختم كه اساتيدي مجرب

همچون حجج اسلام نعمتى، برقعى، و ديگران ما را با اين فنون آشنا ساختند. بحمد الله تا سن 18 سالگي موفق شديم در اكثر زمينه ها تحصيلات خود را به پايان برسانيم ،از سن 18 سالگي به بحث خارج رسيديم. ابتداء از محضر آيت الله سيد ميرزا حسن بجنوردي رحمه الله بهره مند شديم و سپس در درس آيت الله العظمي سيستاني حضور بهم رسانيدم. حدوداً در سالهاي 52-53 مي شد.

سپس جوان ترين درس كه در نجف شروع شد درس شهيد آيت الله سيد عبد الصاحب حكيم(ره) بود كه توسط صدام به شهادت رسيد. حدود يكسال در آن درس شركت كردم. سپس به درس حضرت آيت الله شهيد سيد محمد باقر صدر رضوان الله تعالي عليه حضور بهم رساندم و بهره هاي فرواني بردم. الحق و الانصاف كه اين انسان هم از نظر علمي و هم از نظر عملي خود را ساخته بود/ - چون بيان فوق العاده خوبي داشت و از ابتكارات جديدي در درسش برخودار بود- در فقه و اصول ايشان هر دو شركت مي كردم. تواضع، محبت، بزرگوارى، تقوى، كياست و... از وجود اين انسان مي باريد و اواخر روزهاي چهارشنبه را اختصاص داده بودند به درس موضوعي تفسير كه تفسير موضوعي بود و مي گفتند البته چند جلسه بيش نبود كه از طرف هيئت حاكم وقت ممنوع شد. به هر حال درس عالي بود. اين انسان عالي مقام آن قدر عاشق امام خميني رضوان الله تعالي عليه بود. كه شب 23 بهمن 57 كه ما در نجف دردرس ايشان حاضربوديم تقريباً بيش از نيم ساعت سخنراني كردند.

تنها درس ايشان تعطيل شد و

بجاي درس سخنراني كردند و فرمودند امروز كفر بر اسلام پيروز گرديد احدي ها در جنگ احد و بدري ها در جنگ بدر و .... امروز بركفر و شرك پيروز گرديدند. و خلاصه مقداري از انقلاب و امام گفتند. (لازم به ذكر است در نجف آن زمان در مسائل سياسي جز امام خميني رضوان الله تعالي عليه و مقداري شهيد صدر كسى جرات نداشت وارد مسائل سياسي بشود، سال 57-58 پس از پيروزي انقلاب وارد قم شدم ادامه بحث خارج را در محضر آيت الله العظمي وحيد خراساني فقه و اصول رابه پايان رساندم بيش از پانزده سال درس ايشان حاضر شدم- منظومه سبزواري نزد آيت الله انصاري شيرازي و اسفار را نزد آيت الله جوادي آملى- خواندم ونيز تدريس دروس حوزوي از قبيل اصول فقه و رسائل و مكاسب وكفايتين و... داشتم.

دريايي، تورج

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر تورج دريايي، دانشيار تاريخ دانشگاه كاليفرنيا در فولرتن و متخصص تاريخ ايران باستان، در سال 1346 در تهران بدنيا آمد. ايشان داراي دكتراي تاريخ از دانشگاه لوس آنجلس UCLA در سال 1376 مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : - ابتدايي و متوسطه در تهران و آتن - كارشناسي رشته تاريخ و علوم سياسي در دانشگاه لوس آنجلس CSUF در سال 1372 - كارشناسي ارشد تاريخ از دانشگاه لوس آنجلس UCLA در سال 1374 - دكتراي تاريخ از دانشگاه لوس آنجلس UCLA در سال 1376

همسر و فرزندان : تورج دريايي مجرد است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - دانشيار و رئيس بخش تاريخ باستان، دانشگاه ايالتي كاليفرنيا- آمريكا از سال 1383 تا كنون - استاديار بخش

تاريخ جهان و باستان، دانشگاه ايالتي كاليفرنيا- آمريكا از سال 1378 تا 1382 - مربي تاريخي ايرانيان- تاريخ خاور نزديك- تمدن غرب و تاريخ جهان اديان UCLA آمريكا از سال 1373 تا 1375 - پژوهشگر مركز مطالعات خاور نزديك گوستاو ون گرونباون از سال 1372 تا 1374 - مطالعه گر بخش فارسي ابتدايي و متوسطه در بخش زبان و فرهنگ خاور نزديك UCLA از سال 1372 تا 1373 - مطالعه گر تاريخ عثماني و جامعه شناسي در خاورميانه UCLA بخش تاريخ و جامعه شناسي از سال 1371 تا 1372 - سردبير مجله تمدن ساساني - سردبير مجله ايراني فارسي قديم باستاني عضويت در انجمن ها و موسسات: - موسسه مطالعاتي ايرانيها در آمريكا - انجمن ايرانشناسان اروپايي - انجمن تاريخ دانان آمريكايي - انجمن مطالعات خاورميانه - انجمن سكه شناسان شرقي - انجمن محققان زرتشت شناسي - انجمن خاورشناسان امريكايي - خاورميانه قرون وسطايي - انجمن مطالعاتي ايرانيان - انجمن تاريخدانان باستان - هيئت مشاوره: كتابخانه ايرانيكا سري رسوم روشنفكري - هيئت مشاوره: دايره المعارف بزرگ در اسلام

فعاليتهاي آموزشي : تورج دريايي، استاد دانشگاه فولرتن كاليفرنيا در كرسي تاريخ باستان، علاوه بر تدريس و نويسندگي، سردبير فصلنامه «نامه ايران باستان» مركز نشر دانشگاهي نيز هست و به تازگي در دانشگاه يو.سي.آي كاليفرنيا به تدريس در كرسي تاريخ ايران باستان مشغول شده كه توسط يك ايراني پايه گذاري شده است و به نام «هوارد باسكرويل» ، معلم تاريخ آمريكايي نامگذاري شده است كه در انقلاب مشروطه در تبريز كشته شد. عنوان دروسي كه ايشان تدريس مي كنند به قرار زير است: فارسي قديم (باستاني)، خاور نزديك در

قديم، زرتشت شناسي، آئين پرستش و تمدن جهان قديم و قرون وسطايي، تفكر تاريخي، يونان، امپراطوري روماني، تاريخ قرون وسطايي، تاريخ غذا، سمينار در تاريخ جهان قديم.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر تورج دريايي به زبانهاي سانسكريت، زبان باستان ايران، اوستايي، فارسي ميانه و زبانهاي پارتي مسلط است.

جوائز و نشانها : - جايزه بين المللي FDCCSUF در سالهاي 1379،80،82،84 - بورس تحصيلي موسسه مطالعاتي ايران در آمريكا سال هاي 84- 1383 - جايزه پژوهشي دانشجويي دانشكده در سالهاي 83- 1382 - بورس تحصيلي مركز مطالعاتي خاور نزديك گوستاوون گروبنام سالهاي 74- 1372 - بورس تحقيقاتي انجمن سكه شناسي آمريكا- نيويورك 1374 - تقديرنامه جامعه تاريخي في آلفا تتا 1371 - اهدا برنامه هاي مسافرتي و سرپرستي بين المللي در سالهاي 75- 1374 - هديه تحقيقاتي تابستاني، بخش تاريخ 1377 - بورس پيش دفاع پايان نامه UCLA سال هاي 77- 1376 - بورس دفاع پايان نامه UCLA سال هاي 78- 1377 - گواهي مطالعات قرون وسطا از مركز مطالعات قرون وسطا و رنسانس 1378

چگونگي عرضه آثار : تورج دريايي يكي از نويسندگان كتاب «تاريخ جهان» است كه به تازگي توسط انتشارات «هارلن ديويدسن» منتشر شده است. خواندن تاريخ جهان حتماً خيلي وقت شما را مي گيرد اما اين روزها در دنيا تاريخ جهان را با ديد ديگري مي نويسند كه در آن ديگر خبري از حفظ كردن ترتيب حكومت پادشاهان يك سلسله نيست! دكتر تورج دريايي كه او را با كتاب «سقوط ساسانيان» مي شناسيم، يكي از 6 نويسنده كتاب «تاريخ جهان» است كه جلد نخست آن از دنياي باستان تا قرون وسطي را دربرمي گيرد. او مي گويد: «الان در آمريكا

مرسوم شده است كه تمام دانشجوهاي سال اول و دوم يكسري كلاس هاي عمومي را بردارند كه «تاريخ جهان» هم از آن جمله است. 20 يا 30 سال پيش در جهان غرب فقط تاريخ تمدن غرب تدريس مي شد، اما امروزه خيلي روي تاريخ جهان تأكيد مي شود.» جلد اول تاريخ جهان در 17 بخش منتشر شده است. دريايي درباره تقسيم بندي نوشته شدن بخش هاي اين كتاب مي گويد: «من به خاطر حوزه تخصصي خود، بيشتر بخش هايي را كه به تاريخ رم، يونان، هند و ايران مربوط بوده است نوشته ام. يكي از همكاران بخش مربوط به مصر، بين النهرين و دنياي اسلام را نوشته، يك تاريخدان ديگر بخش مربوط به چين و آسيا را نوشته است و دو نويسنده بخش هاي مربوط به تمدن آمريكاي مركزي و اروپا را نوشته اند.» دكتر دريايي تا كنون 66 مقاله، 23 مورد بررسي كتاب و 50 سخنراني به رشته تحرير درآورده اند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ جهان

ويژگي اثر : تاليف

2 تاريخ و فرهنگ ساساني

ويژگي اثر : پديدآورنده: تورج دريايي، مهرداد قدرت ديزجي (مترجم) ناشر: ققنوس - 21 خرداد، 1384

3 سقوط ساسانيان، فاتحان خارجي، مقاومت داخلي و تصوير پايان جهان

ويژگي اثر : پديدآورنده: روزبه زرين كوب، منصوره (نظام مافي) اتحاديه، فرحناز اميرخاني (مترجم)، تورج دريايي (مترجم) ناشر: تاريخ ايران - 1383

4 شاهنشاهي ساساني

ويژگي اثر : پديدآورنده: تورج دريايي، مرتضي ثاقب فر (مترجم) ناشر: ققنوس - 18 تير، 1386

5 شهرستان هاي ايرانشهر

ويژگي اثر : انتشارات فردا- 1381

6 طلوع و غروب يك امپراطوري (ساساني)

ويژگي اثر : لندن 1386

7 مطالعات ايراني در مكاتبات حروف W.B ,S.H

ويژگي اثر : تهران- 1385

8 معرفت روح (مقاله اي بر خاطرات احمد تفظيلي دريايي و م.اميد سالار)

ويژگي اثر : انتشارات فردا 1383

دزفولي شوشتري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1347 -1260 ق)، عالم، خطيب، اديب و شاعر، متخلص به حقير. ملقب به خليفه. در دزفول به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. پس از فراگيرى مقدمات مدتى در محضر علماى زادگاهش تلمذ كرد تا به درجه كمال رسيد. او را براى خطابه تشويق كردند و وى در اين سنگر تا پايان حياتش باقى ماند. از آثار وى: «تحفه الابرار»، در مدايح و مراثى و خطب؛ «احسن المقال»، در قصص و حكايات؛ «مخزن الدرر»، شعر، كه در 1304 ق در بمبئى به چاپ رسيد؛ «دفينه الاحباب»، در حوادث و اتفاقات دوران حياتش؛ «ديوان» شعر به نام «ديوان حقير دزفولى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (226 -225 /20 ،258/9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 519/14)، فرهنگ سخنوران (273)، مؤلفين كتب چاپى (691 -690 /2).

دزفولي شوشتري، محمدطاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1321 ق)، اديب و فاضل. او از دانشمندان و اديبان بود. از جمله آثار وى ترجمه «اللهوف» سيد ابن طاووس، ترجمه اى است شرح گونه كه دلالت بر دانش و اطلاعات گسترده صاحب عنوان دارد. وى در سال 1321 ق اين اثر را به انجام رسانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 970 -969 /14).

دزفولي كاظمي، اسداللَّه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1234 -1186 ق)، عالم دينى و فقيه محقق. در نوجوانى در محضر پدر مقامات علوم را فراگرفت سپس به جزوه درس استاد وحيد بهبهانى و علامه سيد مهدى بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء و سيد على طباطبائى، صاحب «رياض»، و سيد ميرزا مهدى شهرستانى راه يافت و بهره ها گرفت و از تمامى ايشان به دريافت اجازه اجتهاد نايل آمد. آنگاه كه استاد و پدر همسرش، شيخ جعفر كاشف الغطاء، از دنيا رفت مردم بر گرد وى جمع شدند و او در كنار قيام به وظائف مرجعيت به تدريس و تصنيف پرداخت و شاگردانى همچون سيد عبداللَّه شبر و شيخ موسى بن جعفر كاشف الغطاء و برادرش شيخ على كاشف الغطاء تربيت كرد. وى از پيشروان نظريه حجيت اجماع است. در نجف از دنيا رفت و در كنار مقبره ى استادش كاشف الغطاء دفن شد. از آثار وى: «مقابس الانوار و نفائس الابرار فى احكام النبى المختار و عترته الاطهار»؛ «كشف القناع عن وجوه حجيه الاجماع»؛ «منهج التحقيق»؛ «مستطرفات من الكلام»؛ «اللولو المسجور فى معنى الطهور».[1]

اسداللَّه بن العلامة الشيخ اسماعيل دزفولى كاظمى از مجتهدين و محققين طراز اول شيعه و از بزرگان فقهاء معروف اماميه در عصر خويش بوده.

وى در حدود 1186 قمرى در

دزفول تولد يافته و مقدمات علوم را نزد پدرش فراگرفته آنگاه مهاجرت به عراق نموده و از محضر علامه بزرگ وحيد بهبهانى استفاده كرده و بعد از وفات آن بزرگوار از درس علامه بحرالعلوم و علامه شيخ جعفر كاشف الغطاء و صاحب رياض و آيت اللَّه ميرزا مهدى شهرستانى تكميل نموده و شاگردان بزرگى چون علامه سيد عبداللَّه شبر و علامه شيخ موسى كاشف الغطاء و برادرش شيخ على و نظاير اينان از حوزه اش برخاسته است.

شيخ اسداللَّه داراى ذهنى وقاد و فهمى سرشار و دقت نظر و تحقيقاتش بين علماء مشهور و در تأسيس قواعد فقهى و اصولى تقدمش بر سايرين متفق عليه همه اعلام است.

مرحوم شيخ انصارى ره در اواخر اجماع رسائل قبل از نقل كلامش از (كشف القناع) او را ستوده است از وى نقل شده كه 12 سال لذت خواب را نبرد و تمام اوقاتش مستغرق تأليف بوده آرى اين زحمات و مشقتها و رنج ها در راه كسب علوم و فضائل سبب شد كه علماء و نويسندگان او را در رديف بزرگترين علماء اين مذهب بشمار آرند.

وى بعد از فوت پدر همسرش (علامه شيخ جعفر كاشف الغطا) به مرجعيت رسيد و تأليفات سودمندى از خود گذاشت كه معروفترين آنها كتاب مقابس الانوار و منهج التحقيق و مناهج الاعمال در اصول و كشف القناع و البحر المسجور و نظم زبدةالاصول شيخ بهائى و حاشيه بر نخبة الطالب شيخ جعفر كاشف الغطاء مى باشد

وى در سال 1234 قمرى در نجف اشرف رحلت نموده و در مقبره خويش نزديك مقبره شيخ جعفر مدفون گرديد و از آن بزرگوار شش فرزند دانشمند و فقيه بنامهاى زير ماند كه تمام از اجله و بزرگان بوده اند و آل اسداللَّه

كه فاميل معروفى در كاظمين مى باشند از احفاد وى هستند.

اما فرزندان او از اينقرارند:

1- حجةالاسلام شيخ مهدى 2- حجةالاسلام شيخ اسماعيل 3- حجةالاسلام شيخ باقر 4- حجةالاسلام شيخ تقى 5- حجةالاسلام شيخ حسن 6- حجةالاسلام شيخ كاظم.

اسداللَّه بن شيخ اسماعيل دزفولى كاظمينى صاحب (مقابس الانوار) متولد 1186 و متوفى 1224 از مشاهير علماء عصر و اكابر فقهاء زمان خود بوده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان ا لشيعه (285 -283 /3)، تاريخ بروجرد (201 -200 /2)، الذريعه (184/23 ،375/21 ،54/18)، روضات الجنات (99/1)، ريحانه (398 -397 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 135 -134 ،124 -122 /13)، گنجينه ى دانشمندان (141 -410 /5)، لغت نامه (ذيل/ اسداللَّه)، معجم المؤلفين (241/2)، مكارم الاثار (978/3).

دزفولي كاظمي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1247/1246 ق)، عالم دينى و فقيه. در محض پدر نشو و نما يافت و مقدمات علوم را فراگرفت. وى از شاگردان سيد عبداللَّه شبر بود. اجتهاد وى مورد تصديق اغلب علماى زمانش قرار گرفت. او بسيار مراقب حال بينوايان و فقرا بود. وى بر اثر طاعون در حدود سى سالگى از دنيا رفت. از آثارش: «المنهاج»، در اصول فقه؛ رساله اى در «اصول الدين»؛ «رساله ى علميه»، براى مقلدين؛ «مناسك الحج».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (313/3)، ريحانه (398/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 138/13).

دزفولي كاظمي، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1298 ق)، عالم دينى، فقيه و نويسنده. فرزند شيخ اسداللَّه دزفولى صاحب «مقابس» و پدر شيخ محدتقى دزفولى فقيه معروف است. وى در محضر پدر و سپس در نزد علمايى چون دائى خود، شيخ حسن كاشف الغطاء، صاحب «انوار الفقاهه»، و شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، و شيخ مرتضى انصارى به تكميل تحصيلات خويش پرداخت. ظاهرا وى به سبب طاعون درگذشت. از آثارش: «انوار مشارق الاقمار من احكام النبى المختار»، فقه مبسوط، در چند مجلد، كه بر اولين آنها استادش، شيخ انصارى، تقريظى مشتمل بر تصديق اجتهاد وى با خط خويش نگاشته و بر پايان آن مهر نهاده است؛ «مسلك النجاه»، در زكات استدلالى، كه در صفحه پشت اين كتاب نيز تقريظى لطيف مشتمل بر تصديق اجتهاد وى به خط علامه انصارى و مهر او به چشم مى خورد؛ «كتاب النكاح» شرحى بر «الشرايع». از ديگر آثار فقهى او «كتاب الوقف» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (20/5)،الذريعه (298/24 ،24/21 ،319/13 ،440/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 307 -306 /13).

دزفولي كاظمي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1255 ق)، عالم دينى، فقيه، اديب و شاعر. وى در نجف از محضر ميرزاى شيرازى (قبل از هجرتش به سامراء) و شيخ محمدحسن كاظمى بهره برد و اجازه روايت گرفت. آنگاه به كاظمين بازگشت و در راس امور قضاء و حكم و تدريس قرار گرفت. از آثارش: «منتهى الامل»، در شرح «القواعد» حلى، در لفقه؛ «وسيله النجاه»؛ رساله ى عمليه براى مقلدين؛ شرح «الكافيه» ابن حاجب، در نحو، به نام «شقائق المطالب»؛ «اشعار»ى در مواعظ و اخلاق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (195 -194 /9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 250/14)،

علماء معاصرين (96 -95)، فوائد الرضويه (431)، معجم المؤلفين (128/9)، هديه العارفين (390/2).

دزفولي معزالديني، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1249/1245 ق)، فقيه اصولى. وى از شاگردان حجةالاسلام شفتى و داماد سيد صدرالدين عاملى بود. در شهرهاى خوزستان فقيه و مرجع دينى بود و از كرباسى و بحرالعلوم و صاحب «رياض» و صاحب «كشف الغطاء» روايت مى كرد. در دزفول بدرود جهان گفت و در سرداب مسجدى كه در آن امامت مى كرد دفن شد. از آثارش: «حاشيه المعالم»؛ «شرح الارشاد»؛ رساله فارسى در «اصول دين»؛ و رساله در «طهاره» و «صلاه»؛ چند رساله ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (46/9)، گنجينه ى دانشمندان (146 -145 /5).

دزفولي موسوي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1256 -1158 ق)، مورخ و شاعر، متخلص به داعى. از فرزندزادگان خواجه على سياهپوش بود. او در محضر سيد محمدباقر حجةالاسلام اصفهانى و آقا محمد بيدآبادى تلمذ كرد. از جمله آثار وى: «تاريخ مظهرالدوله»، در رويدادهاى خوزستان و بقاع دزفولى و احوالاتى از آن سامان؛ «مجمع الابرار و تذكره الاخيار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 771 -770 /13)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (904 -903 /2).

دزفولي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1265 ق)، عالم دينى و فقيه. اصل وى از دزفول بود، در كرمانشاه متولد شد و در كربلا مسكن گزيد. به گفته ى شيخ حسن گوهر، وى از شاگردان شيخ احمد احسائى و سيد كاظم رشتى بود. و از سيد كاظم رشتى اجازه داشته است. وى گويا پدر سيد احمد بن ابراهيم دزفولى موسوى حائرى، صاحب «قسطاس الاوزان»، است. از آثارش: تعليقه بر «الحدائق»؛ رساله اى در «عقايد»؛ تقريراتى فراوان از مباحث فقهى كه اكثر آنها ناقص مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (224/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 22/13).

دزفولي، بشير

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1270 ق)، فقيه. وى گويا از شاگردان شيخ انصارى بوده و از فتاوى شيخ خود گزينشى كرده و آن را «المنتخب المسائل» نام نهاده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (434/22)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 199/13)، معجم المؤلفين (47/3).

دزفولي، بي بي خاتون

قرن:12

جنسيت:زن

مليت:ايران

پس از قرن دوازدهم هجرى، وى دختر سيد اسداللَّه و همسر سيد صدرالدين دزفولى مرتاض بود. او كتاب شفاءالصدور را درباره پند و اخلاق كه خلاصه كتاب شفاءالصدور علامه مجلسى اول (1110 -1038 / 1037 ق) است تدوين كرد. در پايان كتاب رباعى زير آمده كه به نوشته مؤلف الذريعه از مولى محمدطاهر قمى است:

يا رب تو ز خود پرستيم فارغ ساز

در بوته اخلاص دلم را بگداز

از بال و پرم رشته غفلت بگشاى

شايد كه كند به اوج مهرت پرواز

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: الذريعه، 204 / 14.

دزفولي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، فقيه امامى. معروف به قاضى. از آثارش «فاروق الحق»، در موارد فرق بين مجتهدين و اخباريون، كه در آن هشتاد و شش مساله از مسائل دينى مورد خلاف طرفين آورده شده است، و در 1280 ق در نجف از تاليف آن فراغت يافته است. اين كتاب يك بار در حاشيه «الحق المبين فى تصويب المجتهدين» شيخ جعفر جناجى نجفى، در تهران، در 1316 ق، به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (36/10)، الذريعه (95/16 ،38 -37 /7).

دزفولي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1329 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. وى از عالمان بزرگ و مراجع امور دينى در دزفول بود. شيخ محمدحسن در دزفول درگذشت. آنگونه كه در «البدايع الجعفريه» آمده وى تصانيفى ارزنده داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (178/9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 367/14)، معجم المؤلفين (190/9).

دزفولي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1352 -1273 ق)، عالم دينى، فقيه، اديب و شاعر. در محضر عمويش شيخ محمد طاهر، شاگرد شيخ انصارى، و ديگر علماى بزرگ چون آخوند خراسانى شاگردى كرد تا به درجه والائى دست يافت. آيت اللَّه شهاب الدين نجفى مرعشى از وى روايت كرده است. در بروجرد درگذشت و در جوار امامزاده ابوالحسن دفن شد. از آثارش: «جهد المقل»، در پاسخ سوالها، فقه استدلالى ملمع؛ «فيض البارى» شرح «مكاسب» محقق انصارى؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ حاشيه «فصول» در علم اصول؛ «كلمه التقوى»، رساله فتوائيه؛ رساله ى عمليه اى فارسى كه منتخب «منهج الرشاد» است؛ قسمتى از «اشعار» وى به همراه «مخزن الدرر» در بمبئى چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (280/9)، تاريخ بروجرد (551 -549 /2)، الذريعه (124/18 ،406/16 ،157 -156 /6 ،302/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 744/14).

دزفولي، محمدطاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدطاهر بن العلامه آشيخ محسن بن الفقيه شيخ اسماعيل از بزرگان حمله دين و اكابر فقهاء و از مراجع معروف خوزستان و در قدس و زهد و صلاح و تقوى يگانه عصر خود بوده است.

وى به سال 1230 قمرى در دزفول تولد يافت و پس از فراغ از مقدمات در اصفهان از محضر حجةالاسلام حاج سيد محمدباقر شفتى و حجةالاسلام حاج ملا محمد ابراهيم كلباسى تلمذ نموده و در نجف اشرف از صاحب جواهر و شيخنا الانصارى نيز استفاده نموده تا به درجه اجتهاد رسيده آنگاه به دزفول مراجعت و بناى تدريس گذاشته و مورد توجه عموم طبقات گرديده و شاگردان مبرزى تربيت نموده و رياست و مرجعيت تقليد در خوزستان بدو منتهى شده است.

در تكمله. گويد: محمدطاهر بن محسن بن اسماعيل دزفولى

از اجله علماء عصر ما در خوزستان و در آن نواحى مرجعيت عامه دارد و آوازه زهد و پارسائى و پرهيزكارى و قدس و فقاهت او در تمام ايران و عراق رفته و مردم عربستان و خوزستان در تقليد به او رجوع كرده اند و از برجستگان شيعه از خاندان علمى قديمى است

عموى او شيخ اسداللَّه صاحب مقابيس و پدر او شيخ فقيه و نوادگانى اهل فضل و علم دارند و او در فقه و اصول تأليفاتى دارد

وى در اوائل سال 1315 قمرى در دزفول داعى حق را اجابت نمود و در مقبره اختصاصى خود مدفون گرديد فرزند ارجمندش آشيخ عبدالحسين در تاريخ فوتش سرود.

سال فوت او ز قرآن مبين

آمدان العاقبة للمتقين

عاقبت را تا عدد دان چارصد

برخلاف راى اصحاب عدد

از آثار علمى اوست. گذشته از رساله عمليه 1- شرحى بر شرايع محقق بنام (مشارع الاحكام)

پدر بزرگوارش آقا شيخ محسن هم از بزرگان علماء اماميه و داماد علامه سيد صدرالدين عاملى فقيه اصولى و متكلم و از شاگردان حجةالاسلام شفتى اصفهانى بوده و به سال 1245 قمرى در دزفول بدرود جهان گفت و در سرداب مسجدى كه در آن امامت مى نمود مدفون شد

تأليفات او عبارت است از: 1- حاشيه مفصلى بر معالم 2- رساله فارسى در اصول دين 3- رساله در طهارة و صلوة 4- رساله در صحت عبادت تارك طريق تقليد و اجتهاد 5- رساله در جواز بقاء تقليد ميت و غيره.

در بيت اين بزرگوار مردان فضيلت و رجال علم بسيار بوده و تا حال هم مى باشد و اكنون شخصيت علمى اين سلسله در عصر حاضر آيت اللَّه ميرزا محمدعلى معزى بن آيت اللَّه آشيخ عبدالحسين است كه

يكى از فقهاء و مراجع دزفول مى باشد

(1315 -1230 ق)، فقيه اصولى. وى از بزرگان دينى روزگار خود است كه در ايران و عراق به فقاهت شهره بود. شيخ محمدطاهر از شاگردان حاج محمد ابراهيم كلباسى، و شيخ مرتضى انصارى اجازه روايت داشت. وى يكى از مشايخ حديث سيد عبدالصمد شوشترى بوده است. صاحب عنوان در خوزستان به ارشاد و هدايت مردم مشغول بود تا به جوار رحمت حق شتافت. از آثار وى: «مشارع الاحكام»، در شرح «الشرايع» محقق؛ « رساله ى عمليه».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (376/ 9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 976 -974/ 14)، المآثر الآثار (152 -151).

دستجردي، عبدالكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب الشريعة، عالم فاضل، و اديب شاعر متخلص به «سودايى» معروف به حاج آخوند فرزند ملا عبدالرزاق بن اسماعيل.

از شعراى معروف و فضلاى مشهور اصفهان است. در غره ى محرم 1281 در قريه ى دستگرد خيار متولد گرديده، و نزد آقا ميرزا محمدباقر [چهارسوقى] و جمعى ديگر از علما (آقا نجفى مسجد شاهى، ميرزا محمد حسن نجفى) تحصيل نموده، و از استاد نامبرده به كسب اجازه مفتخر گرديده.

كتب و رسائل زير از اوست:

1 - اجمالى در احوالات پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم 2 - ترجمة الدرر، ترجمه ى كلمات قصار حضرت على عليه السلام 3 - خمسه ى طيبه، مجموعه ى اشعار خود در مناقب و مرائى 4 - ديوان قصايد و غزليات 5 - ديوان غزليات و رباعيات 6 - شمس و قهقهه، به بحر خسرو و شيرين نظامى 7 - ضياء الابصار فى احوال الاطهار 8 - گلزار، نام قسمتى از اشعار اوست، و به طبع رسيده 9 - ملتقط اللغة،

و در آن 15 هزار لغت عربى به فارسى ترجمه شده است 10 - منظومه ى انوار سهيلى، معروف ترين اثر اوست، و به همين جهت به ناظم السهيلى معروف بود، و نام فاميلى خود را «انوارى» نهاد.

در 1352 وفات يافته، در قريه ى دستگرد مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

دستجردي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1305 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در قريه دستجرد اصفهان به دنيا آمد، و در اصفهان خدمت ملا محمد ورزنه اى و اقا اسداللَّه كمال آبادى و ملا محمدحسن دهنوى و آقا سيد مهدى درچه اى و آقا ميرزا احمد مدرس اصفهانى و ملا عبدالكريم جزى، صاحب «تذكره القبور»، و آقا رضا مسجد شاهى و آخوند كاشى و حاج ملا محمدجواد آدينه اى درس خواند. سپس به نجف مهاجرت كرد و از محضر درس آفا شيخ على اصغر خطايى و ديگر علماى معروف آنجا بهره مند شد. آنگاه به قم رفت و به تدريس فقه و اصول پرداخت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (201 -200).

دستغيب شيرازي، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1260 ق)، حكيم، مجتهد و شاعر، متخلص به دستغيب. در شيراز به دنيا آمد و در آنجا علوم فقه و اصول و منطق و حكمت را فراگرفت. توليت بقعه ى امامزاده ى سيد ميرمحمد بن امام موسى بن جعفر (ع)، با او بود و مدتى توليت مسجد نصيرالملك ار نيز بر عهده داشت نصيرالدين فرصت از شاگردان وى مى باشد كه در محضرش حكمت الهى را فراگرفته است. از آثار وى: حواشى بر «اسفار اربعه» صدرالمتالهين؛ شرحى بر «كلمات قصار» اميرالمومنين (ع)؛ اشعار و خطب عربى و فارسى.[1]

ميرزا ابوالحسن دستغيب مجتهد و حكيم شيرازى بن ميرزا احمد بن ميرزا مهدى متولد حدود 1260 ق.

سيد ابوالحسن دستغيب شيرازى از افاضل علماء و در علوم معقول و رياضيات مهارت بسزائى داشته و بعد از 1300 وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (450)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (529/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 32/14)، طرائق الحقائق (332/3)، فارسنامه ى ناصرى (915

-914 /2)، فرهنگ سخنوران (340)، گنجينه ى دانشمندان (443/5).

دستغيب شيرازي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم، خطيب.

تولد: 1290 (عاشوارى 1322 ق.) شيراز.

شهادت: 20 آذر 1360، شيراز.

آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب شيرازى تحصيلات مقدماتى خود را در شيراز به پايان برد و تحصيلات عالى و خارج را نزد اساتيد آن زمان در نجف اشرف مانند آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله شيخ محمدكاظم اصفهانى و نيز آيت الله ميرزا آقا اصفهانى گذراند. پس از گرفتن گواهى هاى متعدد اجتهاد از مراجع نجف اشرف به شيراز مراجعت نمود و به فعاليت در امور دينى و اجتماعى پرداخت.

آيت الله دستغيب مسجد جامع عتيق شيراز را كه مخروبه شده بود با همكارى مردم تجديد بنا كرد و آنگاه اسباب تجديد حيات حوزه ى علميه ى شيراز را مهيا نمود.

سابقه مبارزاتى آيت الله دستغيب به زمان حاكميت رضاشاه برمى گردد. همچنين ايشان در قيام خونين و تاريخى پانزده مرداد 1342، در انسجام مردم و حوزه ى علميه ى شيراز نقش به سزايى بر عهده داشت. ايشان در مسير اين مبارزات چندين بار دستگير و محبوس يا تبعيد شد.

پس از پيروزى انقلاب اسلامى، آيت الله دستغيب به عنوان نماينده ى اول استان فارس، به عضويت مجلس خبرگان درآمد و در تدوين قانون اساسى نقش مؤثرى داشت. آنگاه به درخواست مردم فارس طى حكمى از سوى حضرت امام خمينى (ره)، به عنوان امام جمعه شيراز منصوب شد. وى همچنين رياست حوزه علميه ى فارس و نمايندگى امام خمينى (ره) را در آن استان به عهده داشت.

آيت الله دستغيب خطيب و نويسنده اى توانا بود. شيوه بيان او بسيار روان و بى تكلف بود. در همه آثار آيت الله دستغيب آيات و روايات بسيار ديده مى شود. فهرست آثار ايشان به اين شرح است: قلب سليم (متمم گناهان

كبيره، 1351)؛ حقايقى از قرآن (در تفسير سوره شريفه قمر، 1354)؛ معراج؛ ماه خدا؛ صديقه كبرى؛ داستان هاى شگفت؛ هشتاد و دو پرسش (1337)؛ گناهان گبيره (دو جلد، 1360)؛ تفسير سوره شريفه نجم؛ سيد الشهداء (ع)؛ معاد؛ قلب قرآن؛ صلوة الخاشعين؛ گناهان كبيره (دو جلد 1360)؛ استعاذه؛ شرح حاشيه بر رسائل شيخ مرتضى مخطوط؛ ازدواج اسلامى و تعداد زيادى از كتب تفسير و در علوم اسلامى. و آثارى كه برخى از آنها چاپ نشده، از جمله شرح و حاشيه بر كفايه و رسائل و مكاسب و تفسير سوره هاى متعددى از قرآن مجيد.

آيت الله دستغيب در بيستم آذر 1360 بر اثر توطئه منافقين در شيراز به شهادت رسيد.

حاج سيد عبدالحسين بن آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى مجتهد بن آيت اللَّه العظمى هدايةاللَّه دستغيب شيرازى از دانشمندان و آيات بنام معاصر شيراز است.

وى در حدود سال 1328 قمرى متولد شده و پس از پرورش صحيح و خواندن ادبيات و سطوح به نجف اشرف مهاجرت نموده و در آنجا از محضر آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه العظمى حاج سيدميرزا آقا اصطهباناتى استفاده كامل نموده و با دريافت اجازات عديده اجتهاد و غيره به شيراز مراجعت و در مسجد جامع (عتيق) به اقامه جماعت و تبليغ دين و تنوير افكار پرداخته و خدمات شايان ارزنده اى نموده است.

نگارنده گويد آيت اللَّه دستغيب از علماء با معنويت و خدمتگذار عصر حاضر است زهد و تقواى معظم له زبانزد خاص و عام و مورد علاقه همگانند از آثار و خدمات اجتماعى ايشان ساختمان و تعمير اساسى مسجد جامع شيراز كه از بناهاى عمرو ليث صفار و بيش از

هزار سال از تاريخ بنياد آن مى گذرد و به واسطه مرور و دهور سال رو به ويرانى گذارده و مسكن مار و مور و حشرات گرديده كه معظم له اقدام به تعمير آن نموده و به طور اساسى آن را مرمت نموده كه گويا تازه بنا شده است.

1- كتاب قلب سليم كه كتاب قطور و بزرگى است در رشته اخلاق و بسيار نفيس و ارزنده مى باشد و در قم بطبع رسيده است.

2- حقايقى از قرآن 3- معراج 4- ماه خدا 5- صديقه كبرا عليهاالسلام 6- كتاب داستانهاى شگفت 7- هشتاد و دو پرسش 8- گناهان كبيره (مطبوع) 9- سوره نجم 10- سيدالشهداء 11- معاد 12- صلوة الخاشعين مطبوع 13- شرح و حاشيه بر كفايةالاصول 14- حاشيه بر رسائل شيخ مخطوط مى باشد.

نگارنده گويد: آيت اللَّه دستغيب از روحانيون فعال و همواره وجودشان موجب ترويج احكام بوده و علاوه بر تدريس فقه و اصول بحث تفسيرش سالهاست كه ادامه داشته و گروه كثيرى هر شب از فرمايشاتشان بهره مند مى گردند.

(ح 1328 ق- شهادت 1360 ش)، عالم دينى و مجتهد. در شيراز نشو و نما يافت و پس از فراگيرى ادبيات و سطوح به نجف رفت و از محضر آيات عظام حاج شيخ كاظم شيرازى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و حاح سيد ميرزا آقا اصطهباناتى استفاده كامل برد و به دريافت اجازات اجتهاد نايل شد. سپس به شيراز بازگشت و مسجد جامع عتيق را كه از بناهاى عمرو ليث صفارى است مرمت كامل كرد و در آنجا به اقامت جماعت و تبليغ دين و خدمات مذهبى پرداخت. از آثار وى: «قلب سليم»؛ «حقايقى از قرآن»؛ «هشتاد و دو پرسش»؛

«گناهان كبيره»؛ «معاد».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (533/ 2)، گنجينه ى دانشمندان (444 -443/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (729/ 3).

دستغيب شيرازي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1262 ش)، مجتهد و واعظ شيعى. در شيراز متولد شد و همان جا نشو و نما يافت. پدرش روحانى بود و او نيز بعد از اتمام تحصيلات به وعظ و منبر پرداخت. وى در دوره هاى چهارم و پنجم از طرف مردم بندرعباس به مجلس راه يافت. و به مبارزه با استبداد و ظلم پرداخت. در اواخر عمر به شيراز بازگشت و در همان شهر درگذشت و در امامزاده سيد ميرمحمد دفن شد. از وى كتابخانه اى مشتمل بر يك هزار جلد كتاب در جوار مزارش به جاى مانده است. از آثار قلمى وى «التوسل الحسينى» است كه نظير «اللهوف» است.[1]

حاج سيد محمدباقر بن ميرزا هدايت اللَّه مجتهد دستغيب متوفى 1336 شمسى هجرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (531 -529 /2)، الذريعه (488/4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (217/3)، گنجينه ى دانشمندان (443/5)، مؤلفين كتب چاپى (84/2).

دستغيب شيرازي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1294 ق)، فقيه و مجتهد. در نجف به دنيا آمد. پس از تحصيل مقدمات در خدمت پدر به شيراز رفت و مدتى در محضر علماى شيراز به تحصيل علوم گوناگون مشغول شد تا اينكه سرانجام به درجه ى اجتهاد رسيد و در مسجد حاج على به امامت و ارشاد مردم مشغول شد. وى دو سال توليت موقوفات شاه چراغ را بر عهده داشت. در شيراز از دنيا رفت و پيكرش در نجف دفن شد.[1]

سيد محمدرضا بن ميرزا هدايةاللَّه مجتهد دستغيب متولد 1294 و متوفى 1369 ق.

آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى مجتهد دستغيب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (533 -532 /2)، گنجينه ى دانشمندان (443/5).

دستغيب شيرازي، هدايت اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1240- ح 1320 ق)، فقيه، مجتهد و مدرس. معروف به مجتهد شيرازى. در شيراز به دنيا آمد. پس از تحصيل مراتب علمى در خدمت علماى شيراز به عراق رفت و فقه و اصول را در محضر علماى آنجا به تكميل رساند. سپس به شيراز بازگشت و عهده دار مرجعيت امور مذهبى مردم گشت و در مسجد نصيرالملك در محله اسحاق بيگ شيراز امامت نمود و به نشر علوم دينى پرداخت.[1]

هدايت اللَّه بن ميرزا اسماعيل بن ميرزا مهدى دستغيب مجتهد شيرازى در حدود 1240 به دنيا آمده و در حدود 1320 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (438)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (528/2)، فارسنامه ى ناصرى (914/2)، گنجينه ى دانشمندان (445/5).

دستغيب، ابوالمحمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا ابوالمحمد دستغيب شيرازى اديب و دانشمند و شاعر ماهر اين سلسله.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

دستغيب، عبدالعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالعلي دستغيب محقق و پژوهشگر معاصراست . اودرزمينه فلسفه و نقد ادبي فعاليت مي نمايد . از او تاليفات وترجمه هاي گران سنگي موجود است . وي كه سالها به تدريس پرداخته بود پس از بازنشستگي امرتحقيق تفحص درزمينه هاي فوق رابه طرز جدي پي گرفته است .

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : عبدالعلي دستغيب درخانواده اي فرهنگي به دنيا آمده است

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالعلي دستغيب تحصيلات ابتدايي ومتوسطه را درشهرهاي فيروز آباد و جهرم به پايان برد و درسال 1327 وارد دانشسراي مقدمااتي شيراز شد . او در سال 1337 براي تحصيل دانشگاهي به تهران آمد و دردانشسراي عالي و دانشكده ادبيات دانشگاه تهران دررشته فلسفه مشغول به تحصيل شد .

وقايع ميانسالي : مهمترين واقعه بوقوع پيوسته دردوران ميانسالي عبد العلي دستغيب ، اين بود كه پس از كودتاي مرداد ماه 1332 به واسطه فعاليت اجتماعي منتظر خدمت شده است .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبد العلي دستغيب ابتدابه معلمي دردبستان ها و دبيرستانها كازرون به جهرم و شيراز پرداخت .او درضمن تدريس به مطالعه فرهنگ عامه (فولكور) و جمع آوري ترانه ها وقصه هاي عاميانه نيز اشتغال داشت . مدتي نيز يكي از دفاتر اسناد رسمي شيراز دفتر نويس شد و سپس به خدمت اداره بهداشت درآمد و براي انجام خدمات درماني به تمام نقاط استان فارس سفر كرد . او از سال 1359 كه بازنشسته شد درمدارس تربيت معلم و دانشكده هابه تدريس فلسفه

و ادبيات فارسي مشغول شد .

فعاليتهاي آموزشي : مهمترين فعاليت آموزشي عبد العلي دستغيب ، نقد ادبي است كه ازسال 1337 وارد اين حيطه ادبي شده است . او در اين زمينه آثار متعددي به چاپ رسانيده است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مهمترين فعاليت و برنامه روزمره عبد العلي دستغيب، تحقيق و تفحص است . او مقالات بسياري درزمينه ادبيات و فلسفه در مجلات گوناگوني همچون سخن ، راهنماي كتاب ، نگين ، فردوسي ، نامه فلسفه ، آدينه ، دنياي سخن و كيهان فرهنگي منتشر كرده است .

همفكران فرد : يكي از همفكران عبدالعلي دستغيب ، جلال آل احمد بود . آن دو اكثر درمحافل ادبي يكديگر را مي ديدند .

آرا و گرايشهاي خاص : عبدالعلي دستغيب معتقد است كه هيچ اثر هنري و ادبي درخلاء به وجود نمي آيد .بلكه نويسنده درارتباط با مردم است كه دريافت هاي بدست مي آورد و آن را مي نگارد . يعني آنها را از فيلتر احساسات و عواطف خويش عبور مي دهد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 به سوي داستان نويسي بومي درزمينه نقد ادب و هنر

2 تحليلي از شعر نو فارسي

3 ترجمه «چرا مسيحي نيستم ؟»

4 ترجمه دجال

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف فريد ريش نيچه است .

5 ترجمه شامگاه بت ها

6 ترجمه طوفان

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف شكسپير

بوده و با همكاري دكتر دولتشاهي ترجمه شده است .

7 چهار سوار سرنوشت

8 حافظ شناخت

9 سايه روشن شعر نو فارسي

10 فلسفه تاريخ هگل

11 فلسفه شعر پهناور

12 فلسفه ماركس

13 فلسفه نيچه

14 هنروواقعيت درآئينه نقد

15 هيدگر و شاعران

منابع زندگينامه :

1جلال ،مرد امروز ، كيهان فرهنگي ، سال هيجدهم ،مهرماه 1380، شماره 18 ، ص10

دستگردي، حسن وحيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند قاسم. فاضل محقّق، و اديب اريب، و شاعر گران مايه، از محقّقين و متتبّعين در ادبيّات فارسى است. در سال 1298 در قريه دستگرد خيار متولّد، و در شب 21 ذى حجة الحرام سال 1361 در طهران وفات يافته، در مقبره امام زاده عبداللَّه مدفون گرديد.

در اصفهان خدمت جمعى از علما و ادبا همچون: آخوند ملاّ محمّد كاشى، و آخوند گزى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و مرحوم جهانگير خان قشقائى، و ميرزا يحيى مدّرس بيد آبادى تحصيل نموده، و در اوايل مشروطيت در زمره آزادى خواهان وارد شده، و در اين راه كوشش ها نموده، سپس به طهران منتقل شده، و از سال 1338 مجلّه ادبى «ارمغان» را انتشار داده كه تا حين الفوت مرتّباً انتشار يافته، و پس از مرگ ايشان به همّت فرزند دانشمندش آقاى محمود وحيد زاده متخلّص به «نسيم» كه از دبيران و

صاحب منصبان عالى رتبه وزارت آموزش و پرورش است تاكنون منتشر مى شود.

در اوايل «لمعه» و سپس «وحيد» تخلّص مى نمود، و در روزنامه ها به طور مستعار، «ناظر اصفهانى» مى نوشته. كتب زير از اوست:

1- انقلاب ادبى 2- ديوان قصايد و غزليّات 3- ره آورد وحيد، دو مجلد 4- سرگذشت اردشير 5- سفينه بهترين اشعار 6- مجلّه ارمغان 7- هزار اندرز نظامى، جمع آورى از اشعار نظامى گنجوى 6- يخچاليه، جلد دوم؛ و غيره.

مشاراليه در طىّ بيست و سه سال انتشار مجلّه ارمغان چندين مجلّد كتاب ادبى نيز به طبع رسانيد كه از آن جمله است:

1- تذكره نصر آبادى 2- تحفه سامى 3- ديوان اديب الممالك فراهانى 4- تصحيح و تحشيه و طبع خمسه نظامى، و افزودن دو مجلّد بر آن (سبعه نظامى). 5- ديوان جمال الدين عبدالرزاق اصفهانى.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

دستياري، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد دستياري

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در اواخر سال 1358 هجري شمسي به حوزه علميه قم وارد شدم و در مدرسه علميه رسالت و سال بعد در مدرسه آيت الله العظمي گلپايگاني و سپس در مدرسه رسالت دروس مقدماتي و ادبيات را فرا گرفتم. شرح لمعتمين را خدمت حضرات آيات شب زنده دار، مرحوم آيت الله محامي و حجة الاسلام سيداحمد خاتمي فرا گرفتم. رسائل را از محضر حضرات آيات استادي و اعتمادي بهره برده و مكاسب را در نزد حضرات آيات، پاياني و طاهر شمس( رحمت الله عليه) استفاده كردم. كفايه را نيز در نزد حجة الاسلام گنجي خوانده ام. به علت شوق فراوان به فلسفه وكلام

همزمان با رسائل به درس شرح منظومه حضرت آيت الله ممدوحي ايده الله تعالي حاضر شدم و بعد از شرح منظومه، نهاية الحكمه علامه طباطبايي و همچنين مجلدات اسفار را در نزد ايشان تلمذ نمودم. دوره تخصصي كلام را نيز در اين موسسه به پايان بردم و از آنجا كه از مدرك گرايي در حوزه به شدت نگرانم علاقه اي به نوشتن پايان نامه از خود نشان ندادم و اخيراً به سفارش اساتيد محترم اقدام به ارئه مدارك نموده تا با طي مراحل ادارى، موضوع پايان نامه را اخذ نمايم. به تدريس علاقه فراواني دارم و از سال دوم طلبگي به تدريس روي آوردم و سالهاي متمادي كتب ادبيات را تدريس نمودم و همچنين منطق، شرح لمعتين، تفسير، فلسفه و كلام را نيز متوالياً تدريس كردم. در طول زندگي طلبگي به غير از تحصيل، تدريس و تبليغ به هيچ كار ديگري اشتغال نداشتم. با پايان دوره سطح، در درس خارج فقه آيت الله تبريزي (ره)، خارج اصول حضرت آيت الله فاضل لنكراني(ره) و سپس حضرت آيت الله سبحاني شركت نمودم.

دشت بياضي كوهستاني، عبدالكريم محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، اديب. از معاصران جلال الدين اكبرشاه بود. وى اشعار «نصاب الصبيان» فراهى را با اضافات منظومى كه پدرش، فصيح محمد به قصد تكميل نصاب سروده بود، شرح كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (412/5)، تاريخ نظم و نثر (275).

دشتكي شيرازي هروي، جمال الدين امير عطاءاللَّه

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 926 -917 ق)، محدث، مورخ و شاعر. ملقب به جمال حسينى و معروف به امير جمال الدين محدث اصيلى به جهت شاگردى امير اصيل. وى پسر عم امير غياث الدين منصور و از بزرگان حديث روزگار خود بود و در ديگر علوم دينى دستى توانا داشت. در مدرسه سلطانيه هرات تدريس مى كرد، و بر منبر خطبه مى خواند و آشكارا تبعيت خود را از ائمه اطهار (ع) اعلام مى داشت. وى چندى در نيشابور زيست. از آثار وى: «احوال اولاد اميرالمومنين (ع)»؛ «الاربعون حديثا من حاديث سيد المرسلين فى مناقب اميرالمومنين (ع)»؛ «تحفه الاحباء»؛ «روضه الاحباب فى سيره النبى و الال و الاصحاب»، كه به خواست اميرعليشير نگاشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (145/8)، الذريعه (286 -285 /11 ،124/6 ،409/3 ،480/2 ،421/1)، روضات الجنات (189/5)، رياض العلماء (316 -315 /3)، ريحانه (369 -367 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 140/10)، فارسنا مه ى ناصرى (1138 ،1057 /2)، فوائد الرضويه (263/1)، الكنى و الالقاب (154/2)، مؤلفين كتب چاپى (74/4)، معجم المؤلفين (285/6)، هديه الاحباب (120).

دشتكي شيرازي، صدرالدين، ابوالمعالي محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(828- شهادت 903 ق)، حكيم و فقيه امامى. معروف به صدرالدين كبير و ملقب به صدرالعلماء، صدر الحكماء، صدر الحقيقه و سيد الحكماء. نسب وى به زيد شهيد فرزند حضرت سجاد (ع) مى رسد. او پدر امير غياث الدين منصور دشتكى است. در شيراز به دنيا آمد. علوم دينى را نزد پدر و و امير نظام الدين احمد بن اسحاق فراگرفت و علوم ادبى را از پسر عمه اش امير حبيب اللَّه آموخت و علوم عقلى را نزد سيد دانشمند مسلم فارسى ياد گرفت. با قوام الدين كرمانى كه از شاگردان برجسته ى شريف جرجانى است مباحثات و مناظراتى

داشت. وى در فن مناظره يگاه عصر خويش بود و مناظرات او با علامه دوانى مشهور است. از شاگردان وى مى توان به حاج محمود نيريزى و شيخ تقى الدين ابوالخير اشاره كرد. در عهد شاه طهماسب صفوى مدتى منصب صدارت داشت و سرانجام به دست تركمانان در شيراز شهيد شد و در مدرسه منصوريه به خاك سپرده شد. از آثار وى: «اثبات الواجب تعالى»؛ «الحقايق المحمديه»؛ «الجذر الاصم»، در تحقيق مغالطه معروف به جذر اصم؛ حاشيه بر «تيسير الوصول الى جامع الاصول»، در فقه شافعى؛ حاشيه بر «شرح تجريد» قوشچى؛ حاشيه «شرح مختصر الاصول» عضدى؛ حاشيه «شرح مطالع»؛ حاشيه «كشاف» زمخشرى؛ حاشيه «مطول»؛ رساله اى در علم كشاورزى و چندين رساله ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (192/6)، اعيان الشيعه (60/9)، تاريخ ادبيات در ايران (99 ،83 /4)، تاريخ نظم و نثر (385)، الذريعه (37/25 ،36 -35 /7 ،135/6 ،92/5 ،108/1)، ريحانه (426/3)، شهيدان راه فضيلت (188 -185)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 219 -218 /10)، الكنى و الالقاب (411/2)، لغت نامه (ذيل/ صدرالدين)، معجم المؤلفين (215/8)، هديه الاحباب (186)، يادداشتهاى قزوينى (251/5).

دشتكي شيرازي، غياث الدين، منصور

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 948 -940 ق)، متكلم نامى، حكيم الهى و عالم امامى. معروف به خاتم الحكماء و استاد البشر و عقل حادى عشر (الامام الائمه) و مشهور به غياث الحكماء و غياث الدين. نزد پدر و ديگر عالمان زمان دانشهاى عقلى و نقلى را فراگرفت. در چهارده سالگى داعيه ى جدل و مناظره با علمه دوانى داشت و در بيست سالگى از تحصيل و كسب علوم فراغت يافت و در چهل و سه سالگى از طرف شاه اسماعيل مامور تعمير رصدخانه مراغه شد. در 936 ق

به صدارت شاه طهماسب صفوى رسيد و پس از مباحثات علمى با محقق كركى از صدارت كنار رفت و در شيراز اقامت گزيد تا درگذشت. وى مدرسه ى منصوريه را در شيراز تاسيس كرد. از آثار وى: «اثبات الواجب تعالى» به نام «المشارق»؛ «اخلاق مصنورى»، به فارسى؛ «الاساس»، در هندسه؛ «الاشارات و التلويحات» و «التجريد»، در حكمت؛ «معالم الشفاء» «و مختصر آن «الشافيه» در طب؛ «تحفه شاهى»؛ «تعديل الميزان» و مختصر آن «معيار الافكار»، در منطق؛ «جام جهان نما»؛ «آداب البحث و المناظره»، شرح «آداب البحث» عضدايجى؛ «اشراق هياكل النور عن ظلمات شواكل الغرور»، در شرح «هياكل النور» سهروردى؛ «كشف الحفقايق المحمديه»؛ «تفسير سوره ى هل اتى»؛ «حجه الكلام»؛ «اللوامع و المعارج» و «سفير الغبراء و الخضراء»، در هيئت؛ «هئيت دشتكى»؛ «التصوف و الاخلاق»؛ «تكمله المجسطى»؛ «تسطيح الاسطرلاب»؛ حاشيه بر «الهيات شفاء»؛ حاشيه بر « شرح الاشارات»؛ حاشيه بر «شرح حكمه العين»؛ حاشيه بر اوايل تفسير «الكشاف»؛ «مقالات العارفين»؛ «المحاكمات» بين حواشى پدرش امير صدرالدين و حواشى علامه دوانى بر «شرح التجريد» و بين حواشى آن دو بر «شرح المطالع» و بر «شرح مختصر الاصول»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احسن التواريخ (394 -391)، الاعلام (245 -244 /8)، اعيان الشعيه (141/10)، ايضاح المكنون (533 ،516 ،515 ،505 ،484 ،441 ،415 ،374 ،219 /2 ،601 ،295 ،279 ،160 ،84 ،68 ،50 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (347 ،304 -299 /5)، تاريخ نظم و نثر (376 -375)، حبيب السير (604/4)، الذريعه (257/25 ،278 ،200 /21 ،370/18 ،91/15 ،192/12 ،186/10 ،1109 ،795 /9 ،214 ،143 ،78 ،73 ،67 ،60 ،46 ،11 ،9/6 ،295/5 ،416 ،344 ،211 ،199/4

،443 ،351 -350/3 ،104 -103 ،96 ،4/2 ،379 -378 ،252 ،109 ،14/1)، روضات الجنات (188 -166/7)، ريحانه (260 -258/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 257 -254/10)، طرائق الحقائق (122 -121/3)، فارسنامه ى ناصرى (1040 -1039/2)، فرهنگ سخنوران (442)، فوائد الرضويه (669 -668)، كشف الظنون (2047 ،1501 ،1141 ،1117 ،886 ،449 ،350)، الكنى و الالقاب (498 -497/2)، لغت نامه (ذيل/ غياث الدين)، مجالس المومنين (233 -230/2)، معجم المؤلفين (19/13)، هديه العارفين (475/2).

دشتكي شيرازي، نظام الدين احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1015 ق)، حيكم، اديب و شاعر. ملقب به سلطان الحكماء و سيد العلماء. وى پدر بزرگ سيد على خان مدنى شيرازى بود. از تاليفات وى: «اثبات الواجب الصغير»؛ «اثبات الواجب الكبير»؛ «اثبات الواجب الوسيط».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (103/1)، ريحاه (201 -200 /6).

دشتي رحمت آبادي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: اديان و عرفان، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيلات عالى حوزوى در حوزه علميه قم به مدت 15 سال، كارشناسى فقه و مبانى حقوق اسلامى در سال 1342، كارشناسى ارشد فقه و مبانى حقوق اسلامى در سال 1348 و دكترا در رشته اديان و عرفان در سال 1355.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فرق اسلامى و انشعابات آن، اديان و عقايد ايران باستان، سيرى در علوم اسلامى، مذاهب چهارگانه اهل تسنن، يهود و مسيحيت، اديان هند و بودا، آداب و عقايد عرب جاهلى، اديان ابتدائى، معارف شيعه، آشنايى با اديان بزرگ، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 2 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 4، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

آئين قربانى در ميان اقوام و ملل پيشين و اسلام، منع ازدواج با محارم از ديدگاه اقوام و ملل، سيماى محمد (ص) در تورات و انجيل.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

دشتي فارسي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1299/1298 -1246 ق)، اديب، حكيم و شاعر، متخلص به دشتى. وى اهل دشتستان بود از طايفه حاجيان. در محضر پدرش و ديگر فاضلان شره علوم ادبى و تازى را آموخت پس از فوت ضابط دشتى به حكومت آن نواحى رسيد، در دوره ى حكومتش به دستگيرى از مستمندان و فقيران پرداخت. از جلمه آثارش: «ديوان» شعر؛ «نمكدان»؛ «طريق السلوك»؛ «كلام الملوك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه

الشعراء (622 -621 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (546 -538 /2)، الذريعه (313/24 ،111/18 ،326/9)، فارسنامه ى ناصرى (1336/2)، مؤلفين كتب چاپى (471 -470 /5)، مرآت الفصاحه (215 -214)، مكارم الاثار (1289 -1288 /4).

دشتي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا احمد بن العلامه آيت الله آخوند ملاحسن الدشتى النجفى از علماء اعلام و فقهاء عظام و مجتهدين كرام نجف اشرفند كه در حادثه شوم دولت بعثى عراق اخراج به ايران و سرانجام رحل اقامت به قم انداخته اند.

تولد معظم له در يكى از محال فارس دشتى از نواحى شيراز واقع شده و در مهد تربيت والد مجاهدش (كه يكى از مراجع عالى مقام فارس و از مجاهدين تاريخ 1335 قمرى تقريبا بوده كه با مساعدت و همكارى جمعى از آقايان آيات مخصوصا آيت الله حاج شيخ جعفر محلاتى قيام نموده و در مقام دفاع با اردوى انگليس كه در بندر بوشهر پياده شده بودند جنگيده و با كشته شدن جماعتى از مسلمين و مهاجمين و اسارت بعضى دشمن را خارج كردند) تربيت يافته و مقدمات را نزد والد ماجد و بعضى ديگر از علماء تلمذ نموده و بعد از فوت والدين در تاريخ 1350 قمرى به نجف اشرف مهاجرت و بعد از فراغت از سطوح در محضر آيات عظام و اساتيد والامقام ميرزا ابوالحسن مشكينى و آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله ضياءالدين اراكى و آيت الله حاج شيخ كاظم شيرازى و بالاخص آيت الله ميرزا عبدالهادى شيرازى استفاده كرده تا به مدارج عاليه اجتهاد و فقاهت نائل و آيات نامبرده مقام علم و كمال و اجتهاد ايشان را گواهى كرده و اجازاتى مرقوم نمودند كه نگارنده آنها را ديده ام و آثار علمى آن جناب در اسات

و تقريرات ابحاث اساتيد مذكور است كه مخطوط مانده فقط شرح شرح لمعه دمشقيه ايشان به همت حجه الاسلام حاج سيد محمد كلانتر به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

دشتي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد فرهيخته، حجت الاسلام و المسلمين شيخ محمد دشتي در سال 1330 ش (1370 ق) در مازندران به دنيا آمد و پس از فراگيري تحصيلات ابتدايي به آموختن علوم ديني روي آورد. وي پس از تلاش و پشتكار فراوان، در بيست سالگي به درس خارج فقه و اصول حضرات آيات: ميرزا هاشم آملي، ناصر مكارم شيرازي، علي مشكيني اردبيلي و عبداللَّه جوادي آملي راه يافت و مباني حكمت و فلسفه را از استادان فن آموخت. حجت الاسلام دشتي پس از آن به تاليف و تدريس و تحقيق روي آورد تا اينكه در سال 1367، مؤسسه تحقيقاتي اميرالمومنين(ع) را بنيان نهاد و با كمك گروهي از محققان، كتاب هاي ذيل را فراهم نمود: فرهنگ سخنان معصومين در 15 جلد، تحليل تاريخي سياسي معصومين در 14 جلد و سيره امام علي(ع) در 15 جلد، ترجمه نهج البلاغه، فرهنگ واژه ها، موضوعات كلي و معارف نهج البلاغه در 4 جلد، اسناد و مدارك نهج البلاغه و ده ها اثر ديگر. ايشان پس از پيروزي انقلاب اسلامي يكسره به تلاش و كوشش در راه احياي شعائر ديني مي پرداخت و هماره به تبليغ دين در شهرهاي مختلف كشور و تدريس در نهادهاي انقلابي و دانشگاه ها و سخنراني همت گماشت تا اين كه در بازگشت از سفر تبليغي خويش از كاشان در 5 ارديبهشت 1380 دچار سانحه تصادف شد و پس از گذشت ده روز، در نيمه همان ماه برابر با 11 صفر 1422ق در

پنجاه سالگي بدرود حيات گفت و در حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد.

دشتي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد دشتي

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

سال اول راهنمايي را در خرداد ماه 1356 در شرايطي در شهر نيشابور به پايان رساندم كه از طرف مدرسه راهنمايي ناصري جهت شركت در اردوي تابستاني رامسر با هزينه دولت دعوت شدم. اين دعوت كه نوعي پاداش محسوب مي شد و از هر مدرسه تنها يك نفر به اين اردو دعوت ميشد براي بنده به عنوان يك نوجوان روستايي بسيار مطلوب و مسرت بخش بود ولي منوط به اجازه پدرم بود ليكن پدرم به رغم اينكه جهت امضاي رضايت نامه به شهر آمد به جهت مسائلي كه پيش آمد و در واقع از الطاف خفيه الهي بود به من اجازه شركت در اين اردو را نداد گمان ميكنم اگر در آن اردو كه گفته مي شد با حضور وليعهد طاغوت برگزار مي شود شركت كرده بودم طلبه نمي شدم. به هرحال با آغاز سال تحصيلي 56 – 57 بنده به والدينم عرض كردم ديگر به مدرسه نمي روم و اگر بناست درس بخوانم مي خواهم به حوزه علميه بروم كه اين تقاضاي بنده با استقبال پدر و مادرم مواجه شد و از مهرماه 1356 در حالي كه در شهرهاي مثل نيشابور و حتي شهرهاي بزرگتر كمترين نفسي عليه حكومت به گوش مي رسيد و جو خفقان و پليسي بر همه جا حاكم بود ، وارد حوزه علميه كهنسال نيشابور يعني مدرسه گلشن شدم طولي نكشيد كه در پي درگذشت مشكوك مرحوم حاج آقا مصطفي و برگزاري

مجالس ختم آن مرحوم و در همان حال دست به دست گشتن عكسها و نوارهاي سخنراني حضرت امام ره فضاي سياسي كشور ملتهب و رفته رفته راهپيماييهاي خياباني و سخنراني هاي اعتراض آميز عليه طاغوت آغاز گرديد كه بنده نيز همچون ديگر طلاب و دانشجويان و ديگر اقشار جامعه در اين برنامه شركت مي كردم تا اينكه انقلاب اسلامي به صورتي غير مترقبه و تنها در سايه الطاف الهي و به گونه اي معجزه آسا به پيروزي رسيد لحظاتي آنچنان شيرين و معنوي و به ياد ماندني كه قلم و زبان از بيان آن قاصر است. مهرماه 1357 در حالي كه انقلاب به اوج خود نزديك مي شد وارد حوزه علميه جديد التاسيس فضل بن شاذان شدم كه از نظم و فعاليت علمي بهتري برخوردار بود و تا سال 1360 در اين مدرسه به تحصيل مشغول بودم و در همان حال با شروع جنگ تحميلي آموزشهاي نظامي را به طور محدود توسط برادران سپاهي فرا گرفتم. سال 1360 وارد حوزه علميه مشهد شدم ولي شلوغي مشهد و عوامل مزاحم تحصيل آزارم مي داد لذا از سال 1361 با راهنمايي برخي دوستان و اساتيد وارد حوزه علميه مهديه خوانسار شدم كه از نظم و شرايط تحصيلي بسيار مطلوبي برخوردار بود گرچه به دليل ناهمخواني دروس ناچار به تكرار برخي دروس شدم كه البته خالي از فايده هم نبود در همان سال 61 معمم شدم و براي نخستين بار جهت تبليغ به جبهه رفتم واز آن پس تا پايان جنگ در ايام تبليغ و در طي فرصت هايي كه پيش مي آمد جهت اداي وظيفه شرعي خود به جبهه اعزام مي شدم.

در سال 1364 در حالي كه بخشي از رسائل و مكاسب را خوانده بودم وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه فيضيه حجره گرفتم و در كنار دروس عمومي حوزه در موسسه در راه حق شركت كردم و در همان حال در رشته ادبيات و علوم انساني از آموزش و پرورش ديپلم گرفتم دوره ليسانس الهيات و معارف اسلامي و فوق ليسانس رشته تاريخ را در موسسه در راه حق و موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) گذراندم و از سال 1380 پس از طي مراحل كنكور و گزينش در همان موسسه به گذراندن دوره دكتري رشته تاريخ اسلام مشغول شدم كه اينك رو به پايان است. در طي اين سنوات از سال 1368 به طور مرتب در درس خارج اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني و به مدت يك سال در درس خارج فقه مرحوم آيت الله فاضل لنكراني ره و يك سال درس خارج فقه حضرت آيت الله مكارم شيرازي شركت كردم. از سال 1378 به جهت كثرت اشتغالات درسي و پژوهشي در رشته تاريخ دروس خارج حوزه را ترك كردم. درطي دوران طلبگي چه نيشابور و چه در مشهد و چه در خوانسار كم و بيش در زمينه دروس حوزوي (صرف و نحو و منطق) تدريس داشتم پس از گذراندن دوره كارشناسي ارشد تاريخ در نهادهاي مختلف حوزه علميه قم نيز به كار تدريس و پژوهش و راهنمائي پايان نامه هاي طلاب و دانش پژوهان اشتغال داشته و دارم .

دعويدار قمي، ركن الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم و هفتم ق)، فقيه و شاعر، متخلص به دعوى. معروف به ملك الشعراء، نسب وى به سه پشت به

دعويدار قمى مى رسد. در قم متولد شد و در بدايت حال تصدى مقام شرعى در همان شهر داشت وى از مفتيان زمان خود بوده و به شاعرى و ستايشگرى بزرگان زمان خود مشغول بود. وى علاوه بر مدح آخرين پادشاه باوندى در تبريز مدتى مدح اتابكان آن سامان گفت. ركن الدين با كمال الدين اسماعيل رابطه ادبى داشته و قصيده لاميه را در سى و شش بيت در مدح او سروده و بدو فرستاده، كمال نيز پاسخ گفته، همچنين نوشته اند كه با اثيرالدين اومانى نيز مكاتبه و مشاعره داشته است. دعوى شاعرى ذو لسانين بود كه در نظم و نثر عربى و فارسى قدرتى تمام داشت. آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1253 -1250 /3)، تاريخ ادبيات در ايران (352 -346 /3)، تاريخ نظم و نثر (172)، تذكره ى روز روشن (261)، ديوان ركن الدين دعويدار قمى (مقدمه/ 39 -7)، الذريعه (383 -382 ،327 /9)، رياض العلماء (106/5)، سرآمدان فرهنگ (400 -399 /1)، فرهنگ سخنوران (394)، فهرست منتجب الدين (185)، مجمع الفصحا (680/2).

دغولي سرخسي، ابوالعباس محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 325 ق)، لغوى، فقيه و محدث. از پيشوايان فقه و لغت و روايت در سرزمين خراسان بود. مدتى در نيشابور اقامت گزيد و از محمد بن يحيى ذهلى و عبدالرحمان بن بشر و اقران آنها بهره ها برد و در عراق و حجاز از محمد بن اسماعيل احمسى خديث نوشت و از زعفرانى و سعدان بن نصر و احمد بن سيار و محمد بن عبداللَّه قهزاد و محمد بن مشكان و محمد بن مهلب سرخسى و عبداللَّه بن هاشم طوسى و ابوزرعه رازى حديث روايت كرد. ابوحاتم بن حبان و ابواحمد بن

عدى و يحيى بن عمرو بستى و ابوبكر جوزقى وابوعلى نيشابورى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. ابن خزيمه گويد كه چون ابوالعباس دغولى دانشمندى نديده است. از آثار وى: كتاب «الاداب»؛ «فضائل الصحابه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (562 -557 /14)، الوافى بالوفيات (226/3).

دقاق اصفهاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 516 -430 ق)، حافظ و محدث. در محله جروا آن اصفهان به دنيا آمد، و از آنجايى كه با ابوعلى دقاق دوستى داشت به دقاق دوستى داشت به دقاق مشهور شد. به شهرهاى نيشابور، طوس، سرخس، مرو، هرات، بلخ، گرگان، بخارا، سمرقند و كرمان سفر كرد و از خطيب عبداللَّه بن شبيب ضبى و احمد بن فضل باطرقانى و سعيد عيار و ابوالفضل عبدالرحمان رازى و ابوالقاسم ابن منده حديث شنيد، و در اصفهان از بيش از هزار شيخ حديث نگاشت، و در نيشابور و هرات از ششصد نفر استماع حديث كرد. دقاق «رحله» خود را از متجاوز از هزار شيخ اخذ كرد. او محدثى پركار بود و در عين حالى كه نادار بود متعففى دين دار باقى ماند سلفى و ابوسعد صائغ و ابوموسى مدينى و خليل بن بدر رازانى از شاگردان وى به حساب آمده اند. از اثارش «رحله الدقاق» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (550/1)، سير النبلاء (474/19)، معجم المؤلفين (266 -265 /10)، هديه العارفين (84/2).

دقاق نيشابوري، ابوعلي حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 412/405 ق)، عالم، عارف، مفسر، واعظ و شاعر. در نيشابور به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. از اكابر عرفا و جامع اصول شريعت و فنون طريقت به شمار مى رفت. در بيان احاديث و اخبار دستى توانا داشت و در تفسير و تاويل آيات بصير و بينا بود. از كثرت شوق و ذوق و درد و گريه كه داشته او را شيخ نوحه گر مى گفتند. كلمات معروفه اى نيز از وى به يادگار مانده است. گويند خواجه عبداللَّه انصارى مناجات مشهور خود را از كلمات اين عارف ربانى اقتباس نموده است. ابوالقاسم

عبدالكريم قشيرى داماد و شاگرد وى بود. دقاق در نيشابور وفات يافت و او در مدسه ى خو در سمت قبله ى كهن دز دفن كردند. از آثار وى: «تاويل بعضى از آيات قرآنيه»؛ «خلافت»؛ «زهد»؛ «مواعظ»، كه بر سيصد و شصت مجلس مشتمل مى باشد؛ «كتاب الضحايا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (24)، تاريخ نيشابور (226 ،225)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (مقدمه، 29)، ريحانه (223 -222 /2)، طبقات الصوفيه هروى (631 -630)، كشف الظنون (1434)، الكنى و الالقاب (229/2)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 406)، معجم المؤلفين (261/3)، نفحات الانس (299 -297)، وفيات الاعيان (208 ،207 ،206 /3)، هديه الاحباب (135)، هفت اقليم (225/2).

دقاق، ابوالعباس احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 313 ق)، محدث. از ابوبكر بن ابى شيبه و ابونعيم حلبى و عبداللَّه ابن شبويه مروزى و سفيان بن وكيع بن جراح و بسيارى ديگر حديث شنيد. عمر بن محمد سنبك و ابوعمر بن حيويه و قاضى ابوبكر ابهرى و ديگران از وى روايت كرده اند. خطيب بغدادى او را در حديث ثقه و مورد اعتماد دانسته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (225/4)، سير النبلاء (463 -462 /14).

دقايقي مروزي، شمس الدين محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، شاعر، اديب. گويند در موعظه و تذكير حقايق و دقايق بى نظير و مداح خواجه عميد فخرالدين حميد بود و طبع عالى داشته و لواى فصاحت و بلاغت مى افراشته. از جمله آثارش: «حنين الاوطان»؛ «بختيار نامه» را به او نسبت مى دهند؛ «سندباد نامه» نيز كه دو تهذيب دارد يكى از وى است ديگرى از ظهيرى سمرقندى.[1]

مروزى، شمس الدين محمد بن على، عالم و واعظ و شاعر اواخر قرن ششم ه. وى تا پايان قرن مذكور زنده بود. و هم اوست كه سندباد نامه را به نثرى مصنوع و مزين تحرير كرده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (1002/2)، الذريعه (327/9)، لباب الالباب (215 -212 /1)، مؤلفين كتب چاپى (472/5)، مجمع الفصحا (647/2)، هفت اقليم (13/2).

دقي دينوري دمشقي، ابوعمر، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 360/359 ق)، عارف، حافظ قرآن، قارى و محدث. اصل وى از دينور بود، و در شام مى زيست و به شيخ شامى ها معروف بود. وى از اقران ابوعلى رودبارى و شاگرد زقاق كبير بود و با جنيد بغدادى و ابوبكر مصرى صحبت داشته است. و از مشايخ وقت، و در ميان همطبقه خود به جلالت موصوف بود. قرآن را نزد ابوبكر بن مجاهد فراگرفت و از سعيد بن عبدالعزيز حلبى و ابوبكر خرائطى و ابوبكر دقاق حديث شنيد. عبدالوهاب ميدانى از راويان دقى است. در صد و بيست سالگى در گذشت. اين شخصيت در «تاريخ بغداد» تحت عنوان زقى آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (267 -266 /5)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (79)، ريحانه (223/2)، سير النبلاء (139 -138 /16)، طبقات الصوفيه سلمى (448)، طبقات صوفيه هروى (507 -505)، نفحات الانس

(193 -192)، الوافى بالوفيات (63/3).

دقيقي شاهرودي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

مهدي دقيقي شاهرودي از سن 14 سالگي مطالعات ديني خود را آغاز نمود و در سن 16 سالگي در حالي كه در دبيرستان مشغول به تحصيل بود تحصيلات خود را رها نمود وپس از قبولي در آزمون ورودي حوزه علميه قم به صورت طلبه رسمي وارد حوزه علميه قم گرديدو تحصيلات خودرا در محضر مدرسان بزرگ علوم دين آغاز نمود.وي صرف ونحو،معاني وبيان،منطق و معقولات،عقايد و اديان،ادبيات فارسي،فقه واصول وعلوم حديث و علوم مختلف ديني را از محضر مدرسان فرهيخته حوزه فرا گرفت .دغدغه هميشگي او عدم استفاده از علوم فراگرفته توسط علما وطلاب و جاري نشدن علوم ديني در سطح جامعه بود ،او معتقد است اگر فردي علوم را كسب نمايد اما آن را به ديگران نياموزد وديگران نيز از علوم او استفاده نكنند آن فرد عالم نيست و با جهال تفاوتي ندارد.و از سوي ديگر عدم حضور دانش آموختگان حوزه در جامعه زمينه ورود دزدان اعتقادات را فراهم مي آورد. از اين رو در خلال تحصيل از قم به مناطق مختلف از جمله زادگاه خودتهران سفر مي نمود و در حلقه هاي مختلف درس و گفتگوي ديني با جوانان، نوجوانان و دانشجويان به انتقال يافته هاي خود مي پرداخت .او پس از چندسال كسب فيض از علما وفحول حوزه خود به تحقيق و تحصيل پيرامون معارف دين پرداخت و براي موفقيت هرچه بيشتر براي يافتن راه صحيح سلوك ديني تحقيقات خود را آغاز نمود و گوهر گمشده وجود خود را در "حوزه نجف "و سرآمدان آن حوزه كهن يافت و از اين رو براي شناخت "ريشه

هاي علم" و"عالمان آن سامان" به مسافرتهاي مكرربه آن ديار پاك و تحقيقات گسترده درباره آن حوزه كهن دست يازيد.نتيجه تحصيلات و تحقيقات ديني و تلاشهاي علمي وي در حوزه معارف دين ارتباط تنگاتنگ با مجتهدين و عالمان فرهيخته حوزه و كسب اجازات مختلف از آن بزرگواران بود.

او در خلال مطالعات ديني تحصيلات كلاسيك خود را نيز ادامه داد و مدرك ديپلم و پيش دانشگاهي خود را نيز دريافت نمود و در مقاطع ورشته اي مختلف دانشگاه نيز پذيرفته شد اما محصور شدن در نظام آموزشي حوزه و دانشگاه مطلوب او نبود و تحقيقات آزادانه و همراه با حريت در حوزه مسائل دين را براي خود برگزيد كه حاصل آن چندين سال تدريس،تحقيق و تبليغ در حيطه مباحث ديني مي باشد.

وي نشر فضايل و علوم اهل بيت عليهم السلام،پاسخگويي به مسائل شرعي،شركت در مناظرات ديني،مسافرتهاي تبليغي ،اداره سايتهاي اينترنتي ديني،تدريس در دانشگاه وحوزه،نوشتن و تهيه مقالات مورد نياز جامعه،رفع اختلافات عموم طبقات جامعه،سخنراني وبرگزاري مراسمات و بزرگداشتهاي ديني،مقابله جدي با منحرفان و شبهه افكنان ديني و ...وظايفي است كه به عنوان يك طلبه براي خود مقرر نموده است.

دقيقي، ابوالقاسم علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(415 -345 ق)، عالم، اديب و نحوى. از پيشوايان علماى نحو و از شاگردان ابوعلى فارسى و ابوالحسن رمانى و ابوسعيد سيرافى بود، و مراجع استفاده ى جمعى كثير. دقيقى در تيه درگذشت. از تاليفات وى: شرح «الايضاح» ابوعلى فارسى؛ «شرح الجرمى»، در نحو؛ «العروض»؛ «المقدمات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (124/5)، ايضاح المكنون (541 ،451 /2)، روضات الجنات (231 -230 /5)، ريحانه (224/2)، كشف الظنون (212)، الكنى و الالقاب (229/2)، لغت نامه (ذيل/

ابوالقاسم)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 345 و 415)، معجم الادباء (57 -56 /14)، معجم المؤلفين (144/7)، هديه ا لاحباب (135)، هديه العارفين (686/1).

دكتر، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1294 ق)، طبيب و مترجم. پس از بازگشت از اروپا به ميرزا رضاى دكتر معروف شد. وى هنگامى كه در دارالفنون در رشته ى طب تحصيل مى كرد، از شاگردان دكتر پولاك اطريشى بود و چهار سال و نيم نزد وى مشغول به آموختن اين علم بود. او همچنين مدت چهار سال در اروپا به تحصيل طب پرداخت. پس از بازگشت به ايران طبيب مخصوص و معلم زبان فرانسه سلطان مسعود، پسر بزرگ ناصرالدين شاه شد. سپس همراه علاءالدوله به عثمانى رفت و پس از بازگشت با سمت حكيم باشى گرى با علاءالدوله، كه به عنوان حاكم زنجان انتخاب شده بود، به زنجان رفت و بعد به تهران مراجعت نمود و به جاى دكتر شليمر هلندى معلم طب دارالفنون گرديد. از شاگردان وى: ميرزا على اكبر خان نفيسى ناظم الاطباء، ابوالحسن خان و سيد احمد نصرالاطباء مى باشند. از آثار وى: ترجمه ى كتاب «پاتولوژى»، تأليف گويزل.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مؤسسات تمدنى جديد در ايران (285/ 1)، شرح حال رجال (98 -97/ 5).

دكني انجداني، شاه طاهر

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 956 -952 ق)، متكلم، دانشمند، شاعر. وى در همدان متولد شد. در محلى به نام خند (خواند) نزديك قزوين روزگار مى گذراند، با گذشت زمان به خاطر علم و تقوايى كه داشت محبوبيت زيادى يافت. تا حدى كه معروفترين امام سلسله نزارى شاخه ى محمدشاهى شد. وى وارد دربار شاه اسماعيل صفوى شد در حالى كه شاه صفوى از نفوذ او بيمناك بود، چند بار توسط ميرزا حسين اصفهانى كه از درباريان بانفوذ و حامى شاه طاهر بود، حمايت شد. شاه طاهر پس از آن به كاشان به عنوان مدرس علوم دينى راهى شد،

در كاشان علماى اثنى عشرى، اخبارى از شاه طاهر به دربار فرستادند كه باعث شد فرمان قتل وى صادر شود. ولى وى به هند گريخت و به دربار اسماعيل عادلشاه حاكم بيجاپور راه يافت. ولى چون توجهى نديد قصد خانه خدا كرد در راه به پير محمد شيروانى برخورد و تاثيرى در وى گذاشت كه باعث خوانده شدنش به احمدنگر دربار نظامشاه شد وى پس از مدتى از معتمدترين ياران نظامشاه شد، در عين حال در آن شهر به ايراد درس در موضوعات مختلف مذهبى مى پرداخت. وى گويا به خاطر شفا دادن معجزه آساى پسر نظامشاه مرتبه اى بلند يافت و نظامشاه به تشيع گرويد. در بادى امر تبليغ مذهب اثنى عشرى توسط يك امام نزارى شگفت جلوه مى كند اما بايد به خاطر داشت كه شاه طاهر و ديگر پيشوايان نزارى آن عهد ناچار به مراعات تقيه به صورت شديد بودند. نظامشاه پس از اين تغيير تشيع را مذهب رسمى مملكت خود كرد. وى از دانشمندان و اديبان و عارفان معروف عهد خود بود. در تفسير و حديث و فقه و اصول و حكمت و رياضى مهارت داشت. دانشهاى عقلى را نزد شمس الدين محمد خضرى فراگرفت و در مجموعه ى «منشآتش» نامه يى به همين استاد مى بينيم. وى در احمدنگر درگذشت. استخوان او را بعدها به كربلا بردند و در جوار امام حسين (ع) به خاك سپردند. از آثارش: «منشآت شاه طاهر» يا «انشاء روح افزا»؛ حاشيه بر «الهيات شفا»؛ شرح بر «تهذيب الاصول»؛ «شرح باب حادى عشر» در كلام، شرح «رساله ى جعفريه»، در فقه؛ حاشيه بر «تفسير» قاضى بيضاوى؛ رساله ى «النموزج العلوم» و رساله فارسى در احوال معاد. «ديوان»

شعرى هم دارد كه اشعارى لطيف را شامل است از آن جمله قصايدى كه در مدح على (ع) و نبى اكرم (ص) دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1272 -1266 /3)، تاريخ ادبيات در ايران (1633 -1629 ،670 -662 /5)، تاريخ نظم و نثر (367)، تاريخ و عقايد اسماعيليه (560 -554)، تحفه ى سامى (44 -43)، دايرةالمعارف فارسى (1444/2)، الذريعه (641 ،500 -499 /9 ،142/6 ،406/2)، رياض العارفين (104 -103)، ريحانه (173/3)، فرهنگ سخنوران (583 -582)، كاروان هند (802 -791 /1)، لغت نامه (ذيل/ طاهر)، هفت اقليم (207 -203 /3).

دلوي استوايي، ابوحامد احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(434 -358 ق)، اديب و فقيه شافعى اشعرى. اصل وى از استواء، از نواحى نيشابور، است. از ابواحمد حاكم نيشابورى و ابوالعباس احمد انماطى و ابوسعيد عبداللَّه بن محمد رازى حديث شنيد، سپس وارد بغداد شد و از دارقطنى و همطبقه ى او حديث روايت كرد و در آن شهر مسكن گزيد. دلوى از جانب قاضى ابوبكر باقلانى، مدتى در عكبرا قضاوت كرد. در فقه شافعى مذهب، و در اصول اشعرى مذهب بود. به گفته ى خطيب بغدادى، وى ادب شناس بود و از ادبيبت و رعبيت حظى تمام داشت، اما حديث اندكى روايت كرده است. ياقوت حموى گويد كه بسيارى از كتابهاى ادبى موجود، به خط اوست. در بغداد درگذشت و در قبرستان شونيزيه دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (378 -377 /4)، ريحانه (227/2)، سير النبلاء (582/17)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (39 -38 /5)، الوافى بالوفيات (351/7).

دلير، بهرام

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهرام دلير

محل تولد : نقده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال در 1360 در جبهه هاي حق عليه باطل كه بطور خدا خواهي با يك روحاني رزمنده هم سنگر شديم و او در سال 1361 اولين انگيزه را برايم ايجاد نمود كه وارد حوزه علميه شوم سال تحصيلي 1361-62 بود كه وارد حوزه علميه اروميه شدم در آنجا شايد سه ماه بودم كه عازم مدرسه وليعصرعج تبريز شدم سال تحصيلي 62 را به پايان بردم در سال 1363 وارد حوزه علميه قم و درسها را دوباره از اول شروع كردم در ادبيات و قسمتي از معالم الاصول را نزد مرحوم مغفور استاد

و اديب مدرس افغاني خواندم در اين ايام تابستان زمستان تحصيلي و تعطيلي اشتغال به درس داشتم مگر در فرصتي كه عازم جبهه مي شدم . لمعتين را با آيه الله اشتهاردي و آيت الله وجداني فخر و آيت الله استادي به پايان بردم اصول فقه را با محمدي خراسانى. اما رسايل را با آيت الله اعتمادي و مكاسب را با اساتيد متعدد ازجمله آيت الله ستوده موسوي تبريزى، كفايه الاصول را با آيت الله اعتماد و آيت الله محفوظي خواندم .

در كنار تحصيلات ادبيات و بعضي از درسها ي ديگر را تدريس مي كردم تا اينكه در سال 1367 در درس خارج اصول آيت الله مفتي الشيعه و در فقه درس خمس آيت الله مكارم شيرازي شركت نمودم و در سال 1368 در درس خارج فقه و اصول المقارن آيت الله خبارن كه بمدت شايد 12 سال زحمت ما را كشيد و ذره پروري نمود در درس آيت الله فاضل لنكراني و موسوي اردبيلي كم و بيش شركت مي كردم. تمام امتحانات شوراي مديريت را دادم و مصاحبه 6 سال درس خارج فقه و نيز اصول را هم به پايان رساندم .

درسال 1372-1373 درحوزه علميه امام خميني سنقر كلياني تدريس كردم و در سال 1373 در حوزه علميه قم تدريس جدي سطح را آ غازكردم كه هنوزهم ادامه دارد. درسهايي كه طي اين مدت تدريس شد درموضوعات مختلف بوده است. لازم بذكر است كه

در كنارتدريس ، درس خارج را با آيت الله جناتي ادامه دادم و بطوري تفصيلي و تحقيقي شروع به تحصيل معقول نمودم با اساتيدي همچون آيت الله حسن زاده آملي و جوادي آملي و قبلا با آيت الله گرامي و بطور مستمرو پي گير با حكيم دست پرورده علامه طباطبايي يعني آيت الله عسگري گيلاني كه تا سال 1382 ادامه داشت كه دراين مدت كل اسفارملاصدرا بجز (ج 5و4) و كل اسفار الهيات و تمام اشارات بوعلي و در عرفان كتاب تمهيدالقواعد، فصوص الحكم ومصباح الانس را به پايان بردم .

اما چگونگي تحصيل اين دروس بخصوص با استاد عسگرى بدين صورت بود كه يك درس در ايام تحصيل بود و يكي هم شبهاي تعطيلي به طور مثال ج 1 اسفار در ايام تحصيلي خوانده مي شد و ج 8 در ايام و شبهاي تعطيل در پايان سال هر دو جلد به پايان مي رسيد و جديتي كه بود و زحمات طاقت فرسايي كه استادم مي كشيد باعث شد كه يك دوره معقول را به خوبي به پايان برسانم.

در سال شايد 1373 بود كه پايا ن نامه سطح چهار را نوشتم و براي دفاع رفتم اما اتفاق تلخي كه در آن جلسه رخ داد، بنده را به طور عجيبي دگرگون نمود كه طوري شد كه بعد از جلسه تصميم به ادامه درسهاي كلاسيك را گرفتم و به طور متفرقه ديپلم را گرفتم و سپس در كنكور سراسري شركت كردم و با رتبه اي خوب در رشته فلسفه غرب دانشگاه تهران قبول شدم وبه مجتمع آموزش عالي قم آمدم و مشغول به تحصيل شدم مدتي خواندم با اينكه در اين زمان به

طور سخت بحثهاي حوزوي خود اعم از تحصيل و تدريس را داشتم ولي بعد ديدم كه چيزي از آن رشته عايدم نمي شود لذا تغيير رشته داده و در علوم سياسي دانشگاه باقرالعلوم(ع) ادامه داده تا اينكه در كارشناسي ارشد علوم سياسي هم قبول شدم و به پايان رساندم با معدل نزديك به 19 تمام شد.

و در مدت تحصيل دانشگاه چند واحدي هم در طي پنج سال در همان دانشگاه تدريس مي كردم و در اين مدت با هر مشكلي درافتادم و خداوندهم سرافراز از آن مشكل بيرونم مي آورد. درسهاي كه تدريس كردم در مدرسه فيضيه بيشتر بوده عبارتند از: رسائل، مكاسب، كفاية الاصول، بداية الحكمه، نهاية الحكمه، شرح منظومه، اشارات بوعلي سينا و در منزل حكمت عملي مدينه فاضله فارابى، نهج البلاغه، تفسير و در ايام تعطيل در مدرسه فيضيه، رجال، درايه، كلام و غيره و به صورت آزاد با بعضي از فرهنگيان گلشن راز شيخ محمود شبستري و منازل السائرين كه هنوز هم ادامه دارد.

دليل التجاري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران، دكتراى تخصصى بيهوشى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1341.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1341، دانشيار رشته بيهوشى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1362.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى كاربرد انواع داروهاى بيهوشى در موارد خاص بيهوشى در اعمال جراحى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى :-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه

علمى تأليفات:

رشته هاى مختلف پزشكى و بيهوشى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 18، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

رشته هاى مختلف پزشكى، بيهوشى، مقايسه بين تكنيك هاى مختلف براى اعمال جراحى در رشته هاى جراحى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

دماوندي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا على دماوندى از بزرگان علماء و فقهاء معاصر ناصرى بوده است وى در عصر شيخ انصارى مشرف به نجف اشرف گرديده و از محضر علامه كوه كمرى استفاده نموده و تقريرات درس او را نوشته آنگاه مهاجرت به سامره نموده و از محضر ميرزاء بزرگ شيرازى بهره مند گرديده تا يكى از رجال فضل و مبرزين تلامذه سيد گشته است و آنجناب گذشته از مقام علم از اجلاء علماء اخلاق و مشاهير اهل سلوك و عرفان و بسيار متقى و پارسا و زاهد بوده است در سامره حوزه تدريس داشته و جمع زيادى مانند عالم ربانى حاج شيخ حسنعلى تهرانى و آسيد عزيزاللَّه تهرانى از محضر و درسش استفاده مى نمودند و همواره شاگردان خود را توصيه به تهذيب اخلاق و تزكيه نفس مى نمود و اكثر از شاگردان او از اتقيا و پرهيزكاران بوده اند و در جماعت بسيارى از صلحاء و ابرار شركت مى كردند تا در 25 ذى قعده سال 1304 قمرى در كاظمين از دنيا رفته و در يكى از حجرات صحن شريف مدفون گرديده است.

(وف 1304 ق)، فقيه و عالم دينى. از علما و فقهاى بزرگ عصر ناصرى است كه در زمان شيخ انصارى به نجف رفت و از محضر علامه كوهكمرى استفاده ى بسيار برد و «تقريرات» درس وى را نگاشت، آنگاه به سامراء رفت و از محضر ميرزاى بزرگ شيرازى نيز بهره مند

شد تا به حدى كه او را از شاگردان برجسته ى سيد شمردند. وى گذشته از مقام علم در زمينه ى اخلاق و تقوى نيز مبرز بود. سرانجام در سامراء حوزه ى تدريس برقرار كرد و جمع زيادى، مانند حاج شيخ حسن على تهرانى و آقا سيد عزيزاللَّه تهرانى، از محضرش استفاده نمودند. او همواره شاگردان خود را به تهذيب اخلاق و تزكيه ى نفس توصيه مى كرد؛ لذا اكثر شاگردانش از پرهيزكاران بنام زمان خود بودند. وى در كاظمين از دنيا رفت و در يكى از مقابر صحن شريف دفن شد.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 1302 -1301/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (158 -157/ 5).

دماوندي، غلامرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا دماوندى عالمى جليل و فقيهى متقى و ملقب (به مقتدى) و از روساء روحانى و مراجع دينى دماوند و مورد وثوق عموم مردم و بسيار ساعى در قضاء حوائج ايشان بوده و از اتصال و ارتباط به دولت موقت احتراز و اجتناب مى نمود تا در سال 1307 قمرى وفات نموده و برادرش مرحوم آقا شيخ حسين مقتدى بجاى او قرار گرفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

دماوندي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1307 ق)، عالم دينى، فقيه، حكيم، رياضى دان و زاهد. او در نجف در محضر شيخ انصارى و سيد حسين كوهكمرى به مقامات عاليه ى علمى رسيد، تا جايى كه علامه ى كوهكمرى وى را بر ميرزاى بزرگ شيرازى برترى مى داده است. گذشته از فقه و اصول، دماوندى در علم طب و حكمت و رياضيات ماهر بود و بر تاريخ و سير احاطه ى بسيارى داشت، و از حافظه ى قوى و عجيبى نيز برخوردار بود به طورى كه بيشتر متون ادبى و فقهى را در حافظه داشت. در عصر علامه كوهكمرى به دماوند بازگشت و در آن نواحى مرجع امور دينى مردم شد. او از مكارم والاى اخلاقى برخوردار بود.[1]

محمدباقر بن حسن سارانى عالمى بزرگ و دانشمندى متقى و پارسا بوده است وى از دماوند هجرت به نجف اشرف نموده و از محضر علامتين شيخ مرتضى انصارى و سيد حسين كوه كمرى استفاده نموده و در عصر علامه كوه كمرى به دماوند برگشته و به وظائف دينى پرداخته است داراى كمالات و مقامات عاليه علم و عمل بوده تا جائى كه علامه كوه كمرى وى را بر ميرزاء بزرگ مجدد شيرازى تفضيل مى داده است مخصوص در علم طب و حكمت و رياضيات يد

طولائى داشته و به تواريخ و حكايات اطلاع زياد و حافظه اش نيز عجيب و بيشتر متون ادبيه و فقهيه را محفوظ بوده و در دماوند و حومه آن رياست تامه داشته و حتى در بعضى از قضايا علامه كنى ره با وى معارضه مى نموده است و آن مرحوم عالمى ثروتمند و ميهمان دوست و كريم النفس و منيع الطبع و بخشنده بوده است در سال 1307 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 206 -205 /14)، گنجينه ى دانشمندان (157 -156 /5).

دواچي، فريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1318، مرتبه علمى: استاد، رشته: روماتولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصصى روماتولوژى.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى روماتولوژى گروه داخلى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح هاى اپيدميولوژى بميارى بهجت، علائم بالينى بيمارى بهجت، معيار تشخيص به روش (درخت تشخيصى) بررسى كارآئى معيارهاى مختلف تشخيصى بيمارى بهجت، بررسى آينده نگر علائم عصبى، بيمارى بهجت، بررسى آينده نگر دستگاه گوارش در بيمارى بهجت، بررسى ايمونولوژى بيمارى بهجت، بررسى تست جلدى در بيماران بهجت و گروه كنترل، پروژه درمان ضايعات چشمى بيمارى بهجت، علائم بالينى بيمارى لوپوس، پروژه درمان در لوپوس، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 13 پايان نامه دكترا.

ابداع:

درمان بيمارى بهجت، تشخيص بيمارى بهجت، تعيين فعاليت بيمارى بهجت با معيارهاى ابدائى ايران، سينووكتومى شيميائى در درمان سل مفصلى، سينوولتومى شيميايى در درمان آرتريتهاى عفونى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى :-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 92، تعداد مقالات به زبان خارجى: 92

زمينه علمى مقالات:

مباحث

مختلف فوق تخصصى روماتولوژى مخصوصا بيمارى بهجت و بيمارى لوپوس.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

دواني، جلال الدين محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(830- ح 918/908 ق)، حيكم، فيلسوف، فقيه، متكلم، مفسر، قاضى و شاعر، متخلص به جلال و دوانى نيز فانى. معروف به علامه دوانى و مشهور به محقق دوانى. نسبش به محمد بن ابى بكر مى رسد. در دوان از قراى كازرون فارس متولد شد. ابدا نزد پدر دانش آموخت و سپس براى تكميل معلومات خود به شيراز رفت و در خدمت ملا محى الدين انصارى (از اولاد سعد بن عباده صحابى) درآمد. دوانى مسافرتهايى به گيلان، كاشان، تبريز، عراق، مدينه و مكه داشت. در شيراز اقامت گزيد و سالها در مدرسه ى بيگم به تدريس مشغول بود.بين او و امير صدرالدين دشتكى شيرازى مناظرات و مباحثات حضورى و غيابى بسيار، در زمينه ى حكمت و كلام، جريان داشت و شاگردان وى بيشتر از شاگردان امير صدرالدين دشتكى بودند. در دوران آق قويونلوها منصب قاضى القضاتى فارس را بر عهده داشت. علامه ى دوانى در همه ى علوم زمان خود تبحر داشت و شعر فارسى را نيز به خوبى مى سرود. وى ابتدا شافعى مذهب بود و بعد مذهب شيعه را برگزيد، و سپس رساله اى به نام «نور الهدايه» نگاشت كه بر تشيع او تصريح دارد، و نيز حاشيه ى او بر «تجريد»، در جواب مير صدرالدين شيرازى در تفضيل ابوبكر بر على (ع)، مويد تشيع اوست. او در اين رباطه اشعارى نيز سروده است. دوانى صاحب بيش از صد تاليف به زبان عربى و فارسى در علوم مختلف بود كه برخى از آنها عبارت اند از: «انموذج العلوم»، محتوى مسايلى از هر علم؛ «اثبات

الواجب القديم»؛ «اثبات الواجب الجديد»؛ رساله در «افعال العباد»؛ شرح بر متن «تهذيب المنطق» تفتازانى؛ شرح بر «العقائد العضديه»؛ حاشيه ى قديمه و جديده و اجد بر «شرح التجريد» فاضل قوشچى يا «طبقات الجلاليه»؛ «لوامع الاشراق فى مكارم الاخلاق» يا «اخلاق جلالى»؛ «التوحيد»؛ تعليقه بر «الانوار لعمل الابرار» اردبيلى، در فقه شافعى؛ «الجبر و الاختيار» يا «خلق الاعمال»؛ «التصوف و العرفان»؛ «تحفه ى روحانى»؛ تفسير چندين آيه و سوره ى قرآن از جمله سوره ى «اخلاق» و «كافرون».[1]

(منسوب به دوان) جلال الدين محمد بن سعد (يا سعدالدين) اسعد كازرونى، دانشمند و قاضى معروف. (و. دوان 830 ف. 908 ه.ق.). پدرش قاضى كازرون بود و دوانى بخش اول عمر خود را در آن شهر گذرانيد و در مدرسه دارالايتام به تعليم پرداخت. وى حكيمى متكلم و محقق است. از آثار اوست: اخلاق جلالى (علم اخلاق) اثبات الواجب الجديد، اثبات الواجب القديم، افعال اللَّه تعالى انموذج علوم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (325 -309)، احقاق الحق (124 -122 /3)، الاعلام (257/6)، اعيان الشعيه (12/9)، تاريخ ادبيات در ايران (100 -99 /4)، تاريخ نظم و نثر (267 -265)، تذكره ى روز روشن (175 -167)، الذريعه (57/25 ،147/15 ،199/9 ،82/5 ،206/2)، روضات الجنات (548 -541 /2)، ريحانه (236 -232 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 222 -220 /10)، كشف الظنون (2048 ،1893 ،1567 ،1144 ،1096 ،863 ،847 ،842 ،516 ،457 ،449 ،349 ،195 ،184)، لغت نامه (ذيل/ دوانى)، مجالس المومنين (229 -221 /2)، معجم المؤلفين (47/9)، هديه الاحباب (136).

دوايي شيرازي گيلاني، شمس الدين علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1004/1003 ق)، حكيم، پزشك، كحال و شاعر، متخلص به دوايى. معروف به عين الملك. ظاهرا مولد وى شيراز بود؛ ولى در گيلان نشو

و نما يافت. دوايى با جلال الدين اكبرشاه و بيرم خان سپهسالار معاصر بود. در عصر اكبرشاه به هندوستان رفت و با معرفى خان اعظم، كوكلتاش به دربار راه يافت. وى سفرى نيز به كاشان داشت و مدتى از عمر خود را در مكه به سر برد. مدتى حكومت دهلى و چندى صدارت صوبه ى بنگاله را بر عهده داشت. از مقربان اكبرشاه و از ملازمان اعظم خان كوكلتاش بود. از آثار وى: «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (460/5)، تاريخ نظم و نثر (676)، تذكره ى روز روشن (263)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (551 -549 /2)، الذريعه (329/9)، رياض العارفين (194)، فرهنگ سخنوران (345 -344)، كاروان هند (417 -414 /1)، هفت اقليم (149/3).

دوائي، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عموئمى از دانشگاه تهران در سال 1340، دكتراى تخصصى جراحى عمومى از دانشگاه راچسترآمريكا در سال 1345، فوق تخصص جراحى كودكان از دانشگاه مانى توبا كانادا در سال 1346 و فوق تخصص جراحى كودكان از دانشگاه جانزهاپكينز آمريكا در سال 1355.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى و دريافت لوح تقدير استاد نمونه از وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى شيوع بيماريهاى جراحى در تهران، نقش فاسياتومى در تروماى اندامها، تروماى گردن، تدريس جراحى عمومى و جراحى كودكان و راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 36 پايان نامه دكترا و تخصصى جراحى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به

زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

تروماتولوژى، فوريت هاى درمانى در مجروحين و مصدومين، بخش تروماى نوزادان در حين تولد، جراحى اطفال و طب اطفال.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

تروماتولوژى، جراحى عروق، جراحى كودكان، جراحى عمومى و آموزش پزشكى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

دوريستي رازي، ابوعبدالله جعفر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، محدث و عالم امامى. از خانواده علم و فضل بود و نسب وى به حذيفه بن يمان مى رسيد. معاصر شيخ طوسى بود و خواجه نظام الملك نيز به او ارادت داشت. از صدوق به واسطه پدرش و از مفيد و سيد مرتضى و سيد رضى روايت كرده و از تلامذه ايشان بود. شاذان بن جبرئيل و محمد بن ادريس حلى و سيد مرتضى بن داعى و نوه اش، ابوجعفر محمد بن موسى بن جعفر دوريستى، از وى روايت كرده اند. از آثار وى: كتاب «الاعتقادات»؛ «الرد على الزيديه»؛ «الكفايه فى العبادات»؛ «يوم و ليله».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (152 -151 /4)، الذريعه (304/25 ،95/18 ،225/2)، رجال الطوسى (459)، روضات الجنات (175 -170 /2)، رياض العلماء (110/1)، رى باستان (546/2)، ريحانه (237/2)، الكنى و الالقاب (235 -233 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابوعبداللَّه)، معجم المؤلفين (144/3)، هديه الاحباب (136).

دوريستي رازي، حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم و ششم ق)، اديب. پدرش جعفر از علماى اماميه بود وى نيز همانند پدر فردى فاضل و دانشمند بود و گاهى هم شعر مى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (39/5)، رياض العلماء (169 -168 /1)، ريحانه (238/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 37/7)، الكنى و الالقاب (234/2).

دوريستي، نجم الدين، ابومحمد عبداللَّه

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 600 ق)، فقيه امامى. اهل رى بود و نسب خود را به حذيفه بن يمان منتسب مى داشت. از جدش روايت مى كرد. در سال 566 ق به بغداد رفت و به نشر احاديث اماميه پرداخت و از شيخ صدوق به سه واسطه و نيز از شيخ مفيد و سيد رضى و سيد مرتضى و شيخ طوسى و از جدش، محمد بن موسى دوريستى، روايت كرد. وى سرانجام به شهر خود بازگشت و در همان جا وفات يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (49/8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 93 -92 /7)، رياض العلماء (190 -187 /3)، رى باستان (545/2)، ريحانه (238/2)، الكنى و الالقاب (234/2)، معجم البلدن (551 -550 /2).

دوزدوزاني تبريزي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1312 ق)، فقيه اصولى. در دوزدوزان از توابع سراب به دنيا آمد و در تبريز از محضر آقا ميرزا محمدصادق آقا استفاده برد و سپس به نجف رفت و مدت دوازده سال در خدمت شيخ احمد كاشف الغطاء و شيخ على اصغر ختائى و شيخ مهدى مازندرانى به تكميل تحصيلات خويش پرداخت، و از آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى و آيت اللَّه آقا شيخ احمد كاشف الغطاء اجازه اجتهاد گرفت و به موطن خويش بازگشت و به انجام وظايف دينى پرداخت. از آثار وى: «لب الاصول»، در مباحث الفاظ و اصول علميه؛ «كتاب الطهاره»؛ «منجزات المريض»؛ حاشيه بر «العروه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :علماء معاصرين (284).

دوست گيلاني، عبدالسلام

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم ق)، عالم و زاهد. در بغداد مى زيست و از خاندان تصوف و زهد بود. در روزگار الناصر لدين اللَّه عباسى به جهت حسادت عده اى و علاقه وافرى كه به علوم علقلى داشت او را به الحاد متهم كردند و كتابخانه عظيمى را كه در اين زمينه فراهم كرده بود بيشتر كتابهاى آن را در حضور مردم سوزانيدند و خودش را به زندان افكندند پس از چندى آزاد شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كارنامه بزرگان (33).

دوستي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيوشيمى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى بيوشيمى (بالينى) از فرانسه در سال 1365.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

جداسازى ليپيدها و ليپوپروتئين هاى خون در افراد طبيعى و بيماران مبتلا به ضايعات قلبى و عروقى و رابطه آنها با يكديگر، تدريس در دوره هاى كارشناسى ارشد و دكترا، مشاوره و نظارت بر 4 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

بيوشيمى عمومى، بيوشيمى بالينى، بيوشيمى عملى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 9، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

بيوشيمى ليپيدها، ليپوپروتئين ها و پروتئين هاى سيستم عصبى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

دولابي، ابوبشر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(320/310 -234/224 ق)، حافظ، محدث و مورخ. وى از دولاب رى بود و پيشه وراقى داشت. در زادگاهش به علم آموزى پرداخت و در شام و عراق و حجاز حديث شنيد و در مصر مسكن گزيد. وى از محمد بن بشار و احمد بن ابى سريج رازى و احمد بن عبدالجبار عطاردى و ابواسحاق جوزجانى و بسيارى ديگر حديث شنيد. ابوحاتم رازى و ابواحمد بن عدى و ابوالقاسم طبرانى و ابوالحسن بن حيويه و ابوحاتم ابن حبان بستى و ديگران از وى روايت كرده اند. دولابى در راه زيارت خانه خدا، بين مكه و مدينه، در عرج، درگذشت. وى تصانيف سودمندى در تاريخ و مواليد و وفيات علما از خود به جاى گذاشت كه از آن جمله كتاب «الكنى و الاسماء» است كه در حيدرآباد هند به چاپ رسيده است. از ديگر آثار

او: «الذريه الطاهره»؛ «اخبار الخلفاء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (198/6)، رى باستان (347/2)، ريحانه (239/2)، سير النبلاء (309/14)، كشف الظنون (1419 ،827)، الكنى و الالقاب (236/2)، لسان الميزان (652 -651 /5)، لغت نامه (ذيل/ ابوبشر دولابى)، معجم المؤلفين (255/8)، الوافى بالوفيات (36/2)، وفيات الاعيان (353 -352 /4)، هديه العارفين (31/2).

دولابي، ابوجعفر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 227 -150 ق)، خطاط و محدث. اصلا از هرات بود. در قريه دولاب رى متولد شد. تجارت پيشه بود و شغل بزازى داشت، لذا او را دولابى بزار نيز ناميده اند. از شريك بن عبداللَّه، اسماعيل بن زكريا، ابن مبارك، جرير بن عبدالحميد، سفيان بن عيينه، اسماعيل بن عليه و حفص بن غياث و بسيارى ديگر حديث شنيد. احمد بن حنبل و پسرش عبداللَّه بن احمد و بخارى و مسلم و ابوداوود (صاحبان صحاح) و ابوحاتم و گروه بسيارى از دولابى حديث روايت كرده اند و او را در حديث ثقه و حجت دانسته اند. ابن معين او را امين و احمد بن حنبل و ابوحاتم رازى او را ثقه خوانده اند. او در بغداد صاحب نام بود و در كرخ بغداد درگذشت. از آثار وى كتاب «السنن»، در حديث، است كه آن رادر چندين بخش مرتب كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (35/7)، تاريخ بغداد (367 -365/ 5)، التاريخ الكبير (118/1)، تهذيب التهذيب (198 -197 /9)، الجرح و التعديل (ج 3 ق 289/2)، رى باستان (368/2)، ريحانه (240 -239 /2)، سير النبلاء (672 -670 /10)، الكنى و الالقاب (236/2)، معجم البلدان (551/2)، معجم المؤلفين (89/10)، ميزان الاعتدال (584/3)، الوافى بالوفيات (158/3)، هديه العارفين (11/2).

دولت آبادي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند عبّاس (دولت آباد از بلوك برخوار، و در دو فرسنگى اصفهان است) عالم فاضل زاهد، در اصفهان خدمت آقا ميرزا احمد مدّرس، و آقا سيد ابوالقاسم دهكردى، و ملاّ عبدالكريم گزى، و حاج مير محمّد صادق (خاتون آبادى) و غيره تلمّذ فرموده، و در نجف اشرف از محضر آخوند خراسانى، و شيخ الشريعه ي اصفهانى، و ميرزا محمّد حسين نائينى و

ديگران استفاده نموده تا خود فقيهى جامع، و مجتهدى كامل گرديد، و در سال 1337 به ايران مراجعت فرموده، گاهى در شهر، و زمانى در ده ساكن بود، و به تدريس و ترويج اشتغال داشته.

بالاخره در 26 ذى حجّة الحرام سال 1366 به سنّ متجاوز از هفتاد سال وفات يافته در امامزاده شاهزاده محمود، قريه ي دولت آباد مدفون گرديد.

كتب و رسائلى در فقه و اصول نوشته، و پس از فوت مرحوم آية اللَّه اصفهانى رساله ذخيره العباد ايشان را حاشيه نوشته و به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

دولت آبادي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود دولت آبادي نويسنده معروف معاصر در سال 1319 در دولت آباد بيهق متولد شد و در خانواده اي روستايي كه از راه كار بر زمين سخت كوير ؛ روزگار مي گذراندند بزرگ شد . كودكي اش در روستا سپري شد . براي تحصيل به دولت آباد رفت و همزمان به كارهاي گوناگوني از جمله كفاشي و سلماني گري تا كارگري در كارخانه پرداخت . در 20 سالگي به تهران مهاجرت كرد و براي جامه عمل پوشاندن به دغدغه هاي اصلي ذهنش به كار نوشتن و بازي در تئاتر مشغول شد و از راه كارگري در چاپخانه امرار معاش مي كرد .

دغدغه نوشتن با او قبل از مهاجرت به تهران او را به نوشتن چند داستان از سال 1337 واداشت . نخستين داستان چاپ شده او به نام « ته شب »در سال 1341 در مجله آناهيتا در تهران چاپ شد . از آن پس ؛ كار نوشتن را به صورت جد و با پشتكار ادامه داد و از

سال 1347 داستانهايش در نشريات ادبي و بصورت كتاب به چاپ رسيد و براي وي شهرت زيادي را به بار آورد .

آثار وي عبارتند از :« ته شب (داستان )؛ هجرت سليمان و مرد (مجموعه داستان) ؛لايه هاي بياباني (مجموعه داستان) ؛ آوسنه بابا سبحان (داستان بلند) ؛ تنگنا (نمايشنامه ) ؛ باشبيرو ( نمايشنامه ) ؛ گاواره بان (داستان) ؛ ناگريزي و گزينش هنرمند ( مجموعه مقاله ) ؛ عقيل عقيل ( داستان ) ؛ موقعيت كلي هنر و ادبيات كنوني ( مجومعه مقاله ) ؛ ديدار بلوچ (سفرنامه) ؛ كليدر ( رمان) ؛ جاي خالي سلوچ ( رمان) ؛ ققنوس ( نمايشنامه ) ؛ آهوي بخت من گزل ( داستان) ؛ ما نيز مردمي هستيم ( گفت و گو ) ؛ كارنامه سپنج ( مجموعه داستان و نمايشنامه ) ؛ مجموعه مقالات دو جلد و روزگار سپري شده مرد سالخورده ( رمان) . »

دولت آبادي، ميرزا يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 -1241 ش)، روزنامه نگار، نويسنده، مورخ، شاعر. در دولت آباد اصفهان متولد شد و در همان جا نشو و نما يافت. در پنج سالگى به تحصيل خط و سواد مشغول شد از سال 1251 ش كه يازده ساله بود به اتفاق خانواده اش چندين سفر به عراق عرب، خراسان و تهران كرد و در سال 1260 ش به اصفهان بازگشت و در همين شهر با ميرزا آقاى كرمانى و شيخ احمد روحى ملاقات كرد. مجددا به عراق رفت و در حوزه درس ميرزاى شيرازى و محمدتقى شيرازى شركت كرد و بعد از بازگشت به ايران در اصفهان و تهران نيز در محضر ميرزا ابوالحسن زواره ى اردستانى، معروف به ميرزاى جلوه به

تحصيل پرداخت. در سال 1276 ش به استانبول رفت و در آنجا با ميرزا حسن خان دانش اصفهانى و حاجى زين العابدين مراغه اى آسنا شد و در همين شهر به همكارى دهخدا روزنامه فارسى «سروش» را داير كرد. دولت آبادى در سال 1287 ش به تهران آمد و در چند دوره به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد، وى مسافرتهايى نيز به كشورهاى اروپايى داشت. در تهران به سكته ى قلبى درگذشت. دولت آبادى از پيشروان معارف جديد ايران است كه هم شعر مى گفت و هم رمان و داستان مى نوشت. از آثار وى: داستن «شهرناز»؛ «شجره طيبه»؛ «دوره زندگانى يا غصب حق اطفال»؛ «تاريخ معاصر يا حيات يحيى»؛ «حقيقت راجع به قرارداد مجلس»؛ «نهال ادب»؛ «ارمغان يحيى»؛ «شرح حال ميرزا تقى خان اميركبير».[1]

سال تولد: 1241

فوت: 1318

آثار: كتاب شجره طيبه؛ كتاب على؛ دوره زندگانى يا غضب حق اطفال؛ ارمغان يحيى؛ نهال ادب ايران (شعر)؛ راهنماى انتخاب حقايق؛ تذكر حقيقت؛ داستان شهر ناز؛ سرگذشت درويش چنته؛ لبخند فردوسى؛ كنگره نژادى؛ كتاب ارديبهشت- دو جلد (شعر)؛ شرح احوال قائم مقام فراهانى؛ اصفهان و بيگانگان؛ مكتوب به آكادمى تربيت (ترجمه)؛ اراده (ترجمه)؛ آئين در ايران؛ زندگانى على بن ابى طالب؛ حيات يحيى، 4 جلد؛ لاوره پرس (كنفرانس)؛ حقايق؛ حقيقت راجع به قرارداد مجلس

مناصب: كارمند دولت- نماينده مجلس شوراى ملى- رئيس نشريات وزارت معارف- سرپرست محصلين ايرانى در بلژيك- نماينده ايران در كنگره بين المللى نژادى در لندن

ميرزا يحيى بن حاج سيد هادى دولت آبادى در سال 1241 هجرى شمسى در قريه دولت آباد متولد شده و بعد از تحصيلات مقدماتى به عراق، مصر و حجاز رفته و در انقلاب مشروطه از پيش قدمان تغيير رژيم بود. در ظهور استبداد

صغير به استانبول تبعيد شد بعداً به تهران آمد و در دوره دوم مجلس شوراى ملى به وكالت نامزد شد. وى نماينده ايران در كنگره بين المللى نژادى در لندن بود و در مدت توقف سه ساله در اروپا به تحصيل زبان فرانسه پرداخت و در مراجعت به ايران به عضويت وزارت معارف منصوب گرديد. وى در تأسيس مدارس جديد خدماتى كرده و از پيشروان معارف جديد شمرده مى شود، ايشان در سال 1318 در تهران وفات يافت.

يحيى (حاج ميرزا)، از رجال دوره اخير(ف. 1318 ه.ش.). وى از پيشقدمان آزادى و مروج فرهنگ جديد بود و چند دوره در مجلس شوراى ملى سمت نمايندگى داشت. از آثار اوست: كتاب «على» براى كودكان، «حيات يحيى» در تاريخ معاصر.

برگرفته از كتاب :موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (274 -271 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (242 -232 /3)، سرآمدان فرهنگ (294 -293 /1)، سخنوران نامى ايران (532 -524 /2)، سخنوران نامى معاصر (3966 -3962 /6)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (1006 ،954 ،904 /2)، مؤلفين كتب چاپى (830 -828 /6).

دولتشاهي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يحيي دولتشاهي در سال 1278 ، در تهران تولد يافت. از سن هفت سالگي در مدرسه ي قاجاريه تحصيلات خود را آغاز كرد و پس از آن در مدرسه ي سن لويي ادامه تحصيل داد و موفق به دريافت تصديق نامه ي فراغت از تحصيل شد. او همچنين ضمن تحصيل در مدرسه سن لويي ، روزهاي يكشنبه به مدرسه ي صنايع مستظرفه كه موسس آن استاد كمال الملك بود رفته و به فراگيري هنر نقاشي پرداخت. استاد پس از فراغت از تحصيل ماموريت يافت كه مدرسه ي

مستظرفه را در قزوين تاسيس نموده و شاگردان آن مدرسه را آماده ي استفاده از آن سازد. با وقوع كودتاي 1299 فعاليت خود را در مدرسه ي صنايع مستظرفه در قزوين ناتمام نهاده و به تهران بازگشت و به انجام امور اداري در مدرسه كمال الملك پرداخت. استاد در سال 1306 كه استادكمال الملك به نيشابور مسافرت كرد ، به حسابداري وزارت فرهنگ منتقل شد ، تا كارهاي مدرسه را در آنجا انجام دهد. بعد از حسابداري به اوقاف رفته و آنگاه در آموزش عالي مشغول كار گرديد. استاد دولتشاهي در مدرسه كمال الملك علاوه بر انجام امور اداري ، به تعليم شاگردان نيز اشتغال ورزيد. او همچنين در دبيرستان هاي فيروزكوهي ، پهلوي ، خرد و البرز نيز تدريس كرده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : يحيي دولتشاهي از سن هفت سالگي در مدرسه ي قاجاريه تحصيلات خود را آغاز كرد و پس از آن در مدرسه ي سن لويي ادامه تحصيل داد و موفق به دريافت تصديق نامه ي فراغت از تحصيل شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : يحيي دولتشاهي ضمن تحصيل در مدرسه سن لويي ، روزهاي يكشنبه به مدرسه ي صنايع مستظرفه كه موسس آن استاد كمال الملك بود رفته و به فراگيري هنر نقاشي پرداخت.

استادان و مربيان : يحيي دولتشاهي هنر نقاشي را نزد استاد كمال الملك فرا گرفت و چنانكه استائ محمد علي ناصح مي گويد: « وي شيوه نقاشي مكتب استاد كمال الملك را با ابتكار هاي دلپذير كه خود در اين زمينه دارد ، جاودانه تر ساخته است.» استاد خرمشتهي در

شعر و شاعري نيز از محضر استاد محمدعلي ناصح استفاده نمود.

وقايع ميانسالي : از مهمترين رويدادهاي زندگي يحيي دولتشاهي ، وقوع كودتاي 1299 بود كه وي در اين زمان مدرسه صنايع مستظرفه را در قزوين اداره مي نمود و همين امر باعث گرديد به تهران بازگردد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : يحيي دولتشاهي با وقوع كودتاي 1299 فعاليت خود را در مدرسه ي صنايع مستظرفه در قزوين ناتمام نهاده و به تهران بازگشت و به انجام امور اداري در مدرسه كمال الملك پرداخت. استاد در سال 1306 كه استادكمال الملك به نيشابور مسافرت كرد ، به حسابداري وزارت فرهنگ منتقل شد ، تا كارهاي مدرسه را در آنجا انجام دهد. بعد از حسابداري به اوقاف رفته و آنگاه در آموزش عالي مشغول كار گرديد.

فعاليتهاي آموزشي : يحيي دولتشاهي در مدرسه كمال الملك علاوه بر انجام امور اداري ، به تعليم شاگردان نيز اشتغال ورزيد. او همچنين در دبيرستان هاي فيروزكوهي ، پهلوي ، خرد و البرز نيز تدريس نموده است.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : يحيي دولتشاهي پس از فراغت از تحصيل ماموريت يافت كه مدرسه ي مستظرفه را در قزوين تاسيس نموده و شاگردان آن مدرسه را آماده ي استفاده از آن سازد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : يحيي دولتشاهي در كار شعر و شاعري دستي قوي داشته و در اين زمينه آثاري نيز به يادگار نهاده است.

آرا و گرايشهاي خاص : استاد محمدعلي ناصح در مورد يحيي دولتشاهي چنين مي گويد: « در سرايش سخن منظوم نيز از لطف ذوق بهره مند است و غزل هاي شيوا

مي سرايد و مضامين بكر كه نمودار فكر هنر آفرين اوست در گفتارش ديده مي شود...» اشعار استاد بيشتر در غالب غزل سروده شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف: مجيد شفق ، ج1 ، تهران: سنايي ، ص 365

دويري نيشابوري، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 307 ق)، محدث. از دوير، روستايى در دو فرسنگى نيشابور بود. از قتيبه بن سعيد و اسحاق بن راهويه و محمد بن رافع حديث شنيد. ابن شرقى و ابووليد حسان بن محمد و يحيى بن زكرياى دويرى و ابوعمرو بن حمدان نيشابورى از او حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (255 -254 /14)، معجم البلدان (558 -557 /2).

دهاقاني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ محمدباقر معروف به شريعت دهاقانى از علماء مبرز حوزه علميه نجف است كه در سال 1301 قمرى برحسب ايذاء و اجبار دولت بعث عراق به قم مهاجرت نموده است.

تولد ايشان در حومه ى اصفهان واقع شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام آن سامان چون مرحوم آيت الله حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله العظمى اصفهانى و ديگران استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيده و به تدريس فقه و اصول پرداخته تا در اوائل ذى الحجه سال مزبور كه اخراج به ايران و رحل اقامت به قم انداخته است.

نگارنده گويد آقاى دهاقانى عالمى ظريف و خوش مجلس و اخلاقى مى باشد،

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

دهباشي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: استاد، رشته: فلسفه، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد روان شناسى و زبان و ادبيات عربى از دانشگاه تهران، دكترا در رشته فلسفه با درجه عالى از دانشگاه فوردهام نيويورك آمريكا در سال 1359، تحصيل مقدمات علوم اسلامى و سطح فقه و اصول نزد آيت اللَّه طبيب زاده احمدآبادى، تحصيل خارج فقه و اصول نزد آيات عظام: سيد على بهبهانى رامهرمزى، سيد محمدهادى ميلانى و تحصيل فلسفه اسلامى نزد آيت اللَّه اديب و حكيم سيد كاظم عصار (ره).

مرتبه علمى:

استاد فلسفه دانشگاه اصفهان، استاد نمونه دانشگاه اصفهان با بالاترين امتياز در سال تحصيلى 71 -72

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس در مقطع كارشناسى ارشد در زمينه فلسفه غرب شامل: وايتهد، كانت، هگل، فلسفه معاصر، افلاطون، ارسطو، منطق قديم و جديد

و فلسفه علم. فلسفه اسلامى شامل: مشاء، اشراق و ملاصدرا، عرفان شامل: فصوص الحكم، مفاتيح الغيب و تمهيدالقواعد، متون فلسفى و عرفانى و كلامى به زبانهاى عربى و انگليسى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 17 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

فلسفى، كلامى، عرفانى، فلسفه علم، معرفت شناسى، تطبيقى، ترجمه و شرح و تحليل بخش قوه و فعل كتاب اسفار ملاصدرا به انگليسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 18، تعداد مقالات بزبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

فلسفى، كلامى، عرفانى، علمى، تطبيقى و فيزيك كوانتوم.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

دهپور، احمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1327، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فارماكولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى فارماكولوژى پزشكى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1357.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى رفتارهاى بيوفيزيكى و بيوشيميائى سلولهاى خونى، بررسى وضعيت مرفولوژيكى پلاكتها و گلبولهاى قرمز خون و Transmembrane Signaling System، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 50 پايان نامه دكترا.

ابداع:

راه اندازى و ارزيابى سيستم حاد داروها با استفاده از ميكروسكوپ الكترونى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى :-

زمينه علمى تأليفات:

فارماكولوژى، دارودرمانى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى: 35

زمينه علمى مقالات:

سيستم هاى پيام رسانى سلول، كلسيم، عضله صاف و عضله اسكلتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

دهخدا، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334 -1258 ش)، روزنامه نگار، شاعر، محقق، مترجم، مصحح و فرهنگ نويس. معروف به دخو. در خانواده ى قزوينى الاصل در تهران ديده به جهان گشود. تحصيلات قديمى را نزد شيخ غلامحسين بروجردى آموخت و پس از آن وارد مدرسه ى عالى علوم سياسى تهران شد و مبانى علوم جديد و زبان فرانسه را در آن جا فراگرفت و ضمنا از محضر درس شيخ هادى نجم آبادى نيز بهره برد. در 1282 ش به همراه معاون الدوله ى غفارى، وزير مختار ايران در كشورهاى بالكان، به اروپا رفت و طى دو سال اقامت در وين ضمن تحصيل دانشهاى جديد، زبان فرانسه ى خود را تكميل كرد و در همان روزهاى آغازين جنبش مشروطه به ايران بازگشت و در انتشار روزنامه «صور اسرافيل» را با ميرزا جهانگير خان شيرازى همكارى كرد و مقالات

خودرا تحت عنوان «چرند و پرند» با نامهاى مستعار؛ دخو، خرمگس، سگ حسن دله غلام گدا چاپ مى كرد. دهخدا پس از واقعه به توپ بستن مجلس به استانبول گريخت و از آنجا به اروپا رفت و در سويس با كمك ميرزا ابوالحسن خان پيرنيا، معاضدالسلطنه، روزنامه ى «صور اسرافيل» را از نو در شهر ايوردون داير كرد كه پس از سه شماره تعطيل شد و وى به تركيه رفت و در استانبول به انجمن سعادت ايرانيان پيوست و در شمار نويسندگان مجله «سروش» درآمد. دهخدا پس از فتح تهران و اعاده ى اصول مشروطه، از تهران و كرمان به نمايندگى مجلس در دوره ى دوم انتخاب شد. وى در دوران جنگ جهانى اول حدود بيست و هشت ماه در يكى از قراى چهارمحال بختيارى منزوى بود و پس از پايان جنگ به تهران آمد و از آن پس از كارهاى سياسى دست شست و مشاغل مختلفى چون رياست دفتر وزارت فرهنگ، رياست مدرسه ى علوم سياسى تهران، رياست تفتيش وزارت دادگسترى را عهده دار شد. دهخدا پس از قضاياى شهريور 1320 ش و بركنارى رضاشاه، تا پايان عمر به مطالعه و تحقيق و تاليف مشغول شد و از كارهاى سياسى كناره گرفت. وى در تهران درگذشت و جنازه اش به شهر رى منتقل شد و در ابن بابويه دفن گرديد. مهمترين آثار او عبارتند از: مقالات «چرند و پرند»؛ «امثال و حكم»؛ «جريده ى سروش»؛ «لغت نامه»؛ «ديوان»، شعر؛ تصحيح «ديوان» سيدحسن غزنوى؛ «شرح حال و آثار ابوريحان بيرونى»؛ «روح القوانين»؛ ترجمه؛ «عظمت و انحطاط روميان»، ترجمه.[1]

(بخش 1) على اكبر ابن خانبابا (خان)، دانشمند و لغوى و نويسنده معروف (و. تهران حدود 1297 ه.ق.-

ف. 1357 ه.ق./ 1334 ه.ش.) وى نزد شيخ غلامحسين بروجردى به آموختن علوم ادبى پرداخت، وسپس در مدرسه سياسى مشغول تحصيل شد. چون منزل او در جوار منزل آيةاللَّه حاج شيخ هادى نجم آبادى بود، دهخدا از اين حسن جوار استفاده كامل ميبرد و با وجود حداثت سن از محضر آن بزرگوار بهره مند مى گشت. وى در همين ايام به فراگرفتن زبان فرانسوى اشتغال ورزيد. بعدها معاون الدوله غفارى او را با خود به اروپا برد، و وى دو سال در اروپا و بيشتر در وينه پايتخت اتريش اقامت داشت. در اين مدت زبان فرانسوى و معلومات جديد را تكميل كرد. مراجعت دهخدا به ايران مقارن با آغاز مشروطيت بود.او با همكارى «جهانگيرخان» و «قاسم خان» روزنامه «صور اسرافيل» را منتشر كرد. جذاب ترين قسمت آن روزنامه ستون فكاهى بود كه به عنوان «چرند و پرند» به قلم استاد و با امضاى «دخو» نوشته مى شد، و سبك نگارش آن در ادب فارسى بى سابقه بود، و مكتبى جديد را در عالم روزنامه نگارى ايران و نثر فارسى پديد آورد.

دهخدا مطالب انتقادى و سياسى را با روش فكاهى در طى آن مقالات منتشر مى كرد. پس از تعطيل مجلس شوراى ملى در دوره محمدعلى شاه، دهخدا را با جمعى از آزاديخواهان به اروپا تبعيد كردند. دهخدا درپاريس با علامه محمد قزوينى معاشر بود. سپس به سوئيس رفت و در «ايوردون» سوئيس نيز سه شماره از صور اسرافيل را منتشر ساخت، و از آنجا به استانبول رفت و با مساعدت تنى چند از ايرانيان كه در تركيه بودند روزنامه اى به نام «سروش» به زبان فارسى انتشار داد كه حدود 15 شماره منتشر شد.

پس از آنكه مجاهدان تهران را فتح نمودند و محمدعلى شاه خلع گرديد، دهخدا از تهران و كرمان به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و با استدعاى احرار و سران مشروطيت از عثمانى به ايران باز آمد و به مجلس شوراى ملى رفت. در دوران جنگ بين المللى اول دهخدا در يكى از قراى «چهار محال» بختيارى منزوى بود و پس از جنگ به تهران بازگشته از كارهاى سياسى كناره گرفت و به خدمات علمى و فرهنگى مشغول شد و بالاخره تا پايان حيات بيشتر به مطالعه و تحقيق و تحرير مصنفات خويش اشتغال داشت. وى در تهران درگذشت و مدفن او ابن بابويه است از آثار اوست: ترجمه عظمت و انحطاط روميان، ترجمه روح القوانين، فرهنگ فرانسه به فارسى، تصحيح يوسف و زليخا، تصحيح ديوان حافظ، تصحيح ديوان منوچهرى، پندها و كلمات قصار (هيچيك از اين كتب منتشر نشده). امثال و حكم (4 جلد، سه بار چاپ شده)، مجموعه اشعار دهخدا، لغت نامه دهخدا (دائرةالمعارف فارسى) (لغت نامه).

دانشمند و محقق و نويسنده و روزنامه نگار، فرزند خانباباخان از ملاكين قزوين است. در 1258 ش در تهران متولد شد. تحصيلات خود را از پنج سالگى شروع كرد و به علوم ادبى و ادبيات عربى و فقه و اصول و رياضيات قديم و حكمت تا حدى بصيرت يافت، سپس وارد مدرسه ى علوم سياسى شد و آن مدرسه را به اتمام رسانيد و مدتى نيز نزد آشيخ هادى نجم آبادى مجتهد معروف درس خواند. دهخدا قبل از مشروطيت به اتفاق معاون الدوله غفارى به اروپا رفت و چند سال در وين اقامت گزيد. در اين مدت به آموختن زبانهاى خارجى و تكميل

معلومات خود پرداخت. در اوايل مشروطيت به ايران آمد و با كمك دو تن از دوستان خود به نام قاسم تبريزى و جهانگيرخان شيرازى، روزنامه ى معروف صوراسرافيل را انتشار داد و مقالات دهخدا در آن روزنامه تحت عنوان «چرند و پرند» و با امضاى «دخو» سر و صداى زيادى ايجاد كرد و سبك جديدى در ادبيات فارسى ايجاد شد. دهخدا مطالب سياسى و جدى را غالبا با عنوان فكاهى در روزنامه انتشار مى داد. بعد از تعطيل مجلس اول، دهخدا و جمعى از آزاديخواهان به اروپا تبعيد شدند. در اروپا با كمك عده اى از آزاديخواهان چند شماره روزنامه ى صوراسرافيل را انتشار داد. بعد به تركيه رفت و در آنجا روزنامه ى سروش را منتشر نمود. بعد از فتح تهران و سقوط محمدعلى شاه، به تهران آمد و در دوره ى دوم مجلس از طرف مردم تهران و كرمان به وكالت مجلس انتخاب گرديد. بعد از خاتمه ى مجلس، سيايست را رها كرد. و به رياست مدرسه ى عالى علوم سياسى منصوب شد و سالها رياست آن مدرسه را عهده دار بود. در سال 1313 كه دانشگاه تهران تشكيل يافت، دهخدا به رياست دانشكده ى حقوق و علوم سياسى و اقتصادى برگزيده شد و تا شهريور 1320 در آن سمت مستقر بود. خيلى از رجال و سياستمداران ايران از شاگردان دهخدا بودند.

دهخدا تاليفات متعددى دارد كه برخى انتشار يافته است. از جمله تاليفات انتشار يافته ى او امثال و حكم در چهار مجلد است. ديگر از كارهاى علمى و ادبى او تصحيح ديوان منوچهرى و تصحيح ديوان حافظ و فرهنگ فرانسه به فارسى است. ولى شاهكار خدمات فرهنگى او لغتنامه است كه تا ابد

نام او را جاويدان خواهد ساخت.

لغتنامه فرهنگ جامعى است از لغات فارسى و عربى و اروپائى مستعمل در فارسى و اعلام كه نتيجه ى كوشش و تلاش پنجاه ساله ى علامه دهخدا است. قريب سه ميليون لغت از روى متون معتبر اساتيد نظم و نثر فارسى و عربى در رشته هاى تاريخ، جغرافيا، طب، هيئت، نجوم، رياضى، حكمت و كلام و غيره فراهم گرديده است.

مجلس شوراى ملى در سال 1324 ماده ى واحده اى به تصويب رسانيد و نام لغتنامه را به نام دهخدا تصويب نمود و چاپ آن را مجلس شوراى ملى عهده دار گرديد. در اين مجلدات، علاوه بر معانى لغات از نظم و نثر متقدمان شواهدى نيز عرضه شده است. در لغتنامه يك دوره مفصل از دستور زبان فارسى آمده است.

علامه دهخدا گاهى شعر مى سرود و ديوانى از اشعار وى منتشر شده است. وفات او در اسل 1334 ش اتفاق افتاد و براى اتمام كارهاى علمى او سازمانى به نام سازمان لغتنامه ى دهخدا تاسيس شد. كوشش و تلاش او تاكنون بى سابقه بوده است.

علامه دهخدا با وجودى كه سالها دور از سياست به كار عظيم تحقيقى خود اشتغال داشت، مع الوصف در دوران نخست وزيرى دكتر مصدق و جريان ملى شدن نفت او را يارى و معاونت نمود و قدما و قلما نهضت ملى را تقويت مى كرد. در همان ايام در بين مردم اين مسئله قوت گرفته بود كه اگر رژيم ايران به جمهوريت تبديل شود هيچ كس بهتر و شايسته تر براى رياست جمهورى از دهخدا نيست. بعد از كودتاى 28 مرداد، دهخدا مورد بغض و كينه قرار گرفت. به هنگام مرگ دستور داده شده بود از او تجليل نشود. خدمات دهخدا

چه به مشروطيت و چه به ادبيات فارسى قابل ستايش بسيار است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما (137 -129)، با كاروان حله (403 -385)، تاريخ ادبيات ايران، براون (52 -50 /4)، تاريخ ادبيات ايران، دوره ى بازگشت (267 -264 /1)، تاريخ جرايد (147 -146 /3)، چشمه ى روشن (467 -460)، چون سبوى تشنه (54 -47)، دايرةالمعارف فارسى (2497/2)، دهخداى شاعر، الذريعه (333/9)، ريحانه (242 -240 /2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (253 -244 /3)، سرآمدان فرهنگ (358 -356 /1)، سخنوران نامى معاصر (1383 -1379 /2)، شرح حال رجال (430 -429 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1591 -1589 /14)، فرهنگ ادبيات فارسى (216 -215)، گلزار معانى (271 -264)، لغت نامه (مقدمه/ 418 -379)، مؤلفين كتب چاپى (515 -508 /4)، مستدركات اعيان (115 -113 /1).

دهخوارقاني، ضياء العلوم، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1303 ق)، نويسنده و مترجم. اثر وى: ترجمه ى «تاريخ مسافرت مشرق» يا «سرگذشت فريكت»، نوشته ل. بوسنار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (4743/4 ،751/1)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (68/1).

دهدار شيرازي، احمد فاني

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1016/1010 ق) اديب، صوفى و شاعر. در شيراز ولادت يافت و نزد شاه فتح اللَّه شيرازى تحصيل كرد. وى پس از چندى به هندوستان رفت و در دكن و در دربار احمد نگر نزد حاكمان آنجا تقرب يافت و در آنجا از مريدان شيخ حسن نجفى شد و در تصوف به درجه ى كمال رسيد. مدتى نيز در آن سامان حكومت يافت و سرانجام در سورات درگذشت. از آثار وى: «شرح گلشن راز»؛ «شرح فصل الخطاب»؛ حواشى بر «نفات الانس» و «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (656 -655)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (212 -211/1)، الذريعه (359/9).

دهدشتي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد :-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زنان و مامائى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

دهدشتي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر جواد دهد شتي داراي دكتراي رشته زنان و زايمان عضويت هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي با درجه دانشياري مي باشد.گروه : علوم پزشكيرشته : زنان و زايمانمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر جواد دهد شتي عضوهيئت علمي و دانشيار گروه زنان و زايمان در دانشكده علوم پزشكي در دانشگاه علوم پزشكي بهشتي است.

دهستاني مويدي، حسين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، نوينسده و مترجم. از حال او اطلاع كافى در دست نيست ولى از مقدمه يى كه بر ترجمه ى «الفرجح بعد الشده» نوشته روشن مى شود كه او معاصر و مورد حمايت عزالدين طاهر فريومدى وزير خرسان در عهد ايلخانان بود. خواجه عزالدين طاهر فريومدى، از عهد حكومت امير ارغوان آقا ببعد متصرف اعمال ديوانى خراسان بود. زندگانى دهستانى در نيمه ى دوم قرن هفتم مسلم است و او كتاب ترجمه ى «فرج بعد از شدت» را به نام خواجه عزالدين ترتيب داد. البته اين كتاب را اصلا ابوعلى محسن بن على بن داوود التنوخى به عربى نوشته و عوفى آن را به پارسى درآورده ولى از ترجمه مذكور اثرى در دست نيست دهستانى دومين كسى است كه كتاب مذكور را به پارسى درآورد وى كتاب خودرا «جامع الحكايات» ناميد كتاب او مشتمل بر سيزده باب و هر باب شامل چندين حكايت مفصل و دلپذير است كه ارتباط معنوى با موضوع باب دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1236 ،1234 /3)، الذريعه (50/5)، گنج و گنجينه (384 -377)، مؤلفين كتب چاپى (700 -699 /2).

ده سرخي اصفهاني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد محمود بن العلامه السيد مهدى بن سيد اسدالله موسوى ده سرخى نجفى از علماء فاضل و فضلاء كامل معاودين حوزه نجف اشرف است كه در قم رحل اقامت انداخته است.

اصلا از شهرك سه كيلومترى شهركرد اصفهان بوده و مرحوم جدشان بده سرخ لنجان كه شش فرسخى اصفهانست هجرت نموده و ايشان در سال 1345 قمرى در آنجا به دنيا آمده و والدش در روز شنبه دهم رجب 1354 قمرى در اصفهان فوت نموده و در تخت

فولاد مدفون شده است.

وى در سال 1366 ق به تحصيل علوم دينى پرداخته و در سال 1368 قمرى هجرت به قم و بعد از چند ماهى عزيمت به نجف نموده و سطوح عالى را به پايان رسانيده و دروس عالى را از آيت الله آقا سيد على فانى اصفهانى و مرحوم آيت الله حاج ميرزا حسن يزدى و مرحوم آيت الله العظمى آقا سيد عبدالهادى شيرازى و آيت الله حكيم و بيشتر آيت الله العظمى خوئى مدظله آموخته تا به مدارج عاليه علم رسيده و مفتخر به دريافت اجازات از اساتيد و آيات عظام نجف شده و پس از 24 سال اقامت در نجف به حكم اجبار دولت شوم بعث عراق به ايران مراجعت و در قم رحل اقامت انداخته است آثار ارزنده اى دارد كه ذيلا مى نگارم.

1- سراج المبتدئين در شرح منيه المريد شهيد ثانى كه در سال 1376 در اصفهان به طبع رسيده.

2- كتاب هدايه الطالبين شرح آداب المتعلمين در سال 1376 در نجف چاپ شده.

3- كتاب مفاتيح الصحه فى طب النبى و الائمه عليهم السلام فارسى در سال 1379 در نجف چاپ شده.

4- كتاب رمز الصحه عربى در سال 1381 در نجف طبع شده.

5- كتاب الجمان الحسان فى احكام القران در سال 1382 در تهران چاپ افست شده است.

6- مفتاح الكتب الاربعه فهرست كافى و تهذيب و استصبار و من لايحضره الفقيه درسى مجلد كه تاكنون پنج جلد آن طبع شده است.

7- حظ الشباب در خلاصه و ترجمه خصال مرحوم شيخ صدوق كه به طبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

دهش جزني، سيمين دخت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد :-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح

حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

دهشت، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي دهشت

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/7/1

زندگينامه علمي

استاد گرانقدر آقاي مرتضي دهشت در سال 1349هجري شمسي در خانواده اي متدين، دوستدار اهل بيت عليهم السلام وكاملا مذهبي در شهر مقدس مشهد ديده به جهان گشود.نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش سپري كرد. در پي تشويق خانواده و اطرافيان و علاقه خود به فراگيري علوم ديني به و براي ادامه تحصيل در سال 1374 شمسي وارد حوزه علميه مشهد گرديد و از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه حاضر شد پس از اتمام دوران سطوح عالي در سال 1383 به حلقه درس خارج راه يافت و از محضر بزرگاني همچون آيت الله بجنوردي،آيت الله مرعشي و آيت الله فلسفي مشغول كسب فيض شد و از دامن ستارگان پر فروغ حوزه علميه مشهد مشغول خوشه چيني گشت و تا كنون در اين زمينه از هيچ كوششي دريغ نكره است

دهشيري، ضياء الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدضياءالدين دهشيري فرزند استاد سيد يحيي ، در سال 1302 ديده به جهان گشود. وي تحصيلات مقدماتي خود را در يزد به پايان برد و در سال 1334 به دريافت ديپلم ادبي نائل آمد. او براي ادامه تحصيل وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1337 ، در رشته زبان و ادبيات فرانسه فارغ التحصيل گرديد. بلافاصله به عضويت هيات علمي دانشگاه تهران درآمد و به تدريس در همان دانشگاه اشتغال يافت. استاد در طول فعاليت هاي علمي خود موفق به

تاليف و تدوين كتب و مقالات زيادي شد و نيز هم زمان آثار ارزشمندي از دانشمندان بزرگ فرانسه را ترجمه كرد.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فرانسه والدين و انساب : سيد يحيي دهشيري پدر سيدضياء الدين دهشيري ، فردي روحاني و قاضي و از چهره هاي فرهنگي زمان خود بود.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : بيشتر افراد خانواده سيدضياءالدين دهشيري اهل علم و ادب و عرفان و آگاه به علوم ديني بودند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدضياءالدين دهشيري پس از فوت پدر ، نزد دايي خود محمدعلي عالمي ( صمصام ) تربيت يافت و از طريق وي كه از شيوخ طريقت نعمت اللهي در يزد بودبه علوم ادبي و عرفاني و تصوف علاقه پيدا كرد. وي تحصيلات ابتدايي را در دبستان علميه دهشيري يزد به پايان برد. استاد دهشيري در سال 1334 به دريافت ديپلم ادبي نايل آمد، و در همان سال وارد دانشگاه تهران شد و در رشته زبان و ادبيات فرانسه اين دانشگاه ادامه تحصيل داد، تا اينكه در سال 1337 فارغ التحصيل گرديد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيدضياءالدين دهشيري با اشتياقي بسيار در محافل ادبي كه باحضور مرحوم آزاد همداني و بيضايي كاشاني، شيواي قمي و صمصام يزدي در منزل پدر دانشمندش در كاشان برگزار مي شد، حضور مي يافت.او همچنين از سال 1320 در جلسات انجمن ادبي يزد كه به سرپرستي شيخ محمود فرساد از چهره هاي سرشناس ادب و عرفان اداره مي شد، حضور يافته و اشعار زيبايي در موضوعات مختلف مي سرود. دهشيري از سال 1323 فعاليت مطبوعاتي خود را آغاز و مقالات و يادداشت

هاي علمي و ادبي بسياري را منتشر كرد.فعاليتهاي آموزشي : سيدضياءالدين دهشيري پس از فارغ التحصيل شدن بلافاصله به عضويت هيات علمي دانشگاه تهران در آمد و به تدريس در همان دانشگاه اشتغال يافت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيدضياءالدين دهشيري در طول فعاليت هاي علمي خود موفق به تاليف و تدوين كتب و مقالات زيادي شد و نيز همزمان آثار ارزشمندي از دانشمندان بزرگ فرانسه را ترجمه كرد. استاد دهشيري علاوه بر نوشتارها و مقالات متعدد و متنوع ، بيشتر از پنجاه مقاله منتشره و مستند علمي، در زمينه هاي گوناگون ترجمه، عرفان، روانشناسي، تاريخ، زبانشناسي را در نشرياتي همچون : يغما ، مجله دانشكده ادبيات ، سپيده فردا و جرايد و مجلات ديگر چاپ و نشر گرديد. كه برخي از آنها عبارتند از: خويشاوندي زبانها، ترجمه حكمت الهي شيعه در عصر صفويه ( اثر هانري كربن)، ترجمه كاخ آپاداناي شوش( اثر گيرشمن)، ترجمه سلسله مرعشيه مازندران (اثر رابينو)، ترجمه برگزيده داستانها جمالزاده (اثر رودلف گلپكه)، يادبود ماسينيون.جوائز و نشانها : سيدضياءالدين دهشيري در سال 1337 به اخذ مدرك ليسانس نايل گرديد ، و مدال درجه اول اين مقطع تحصيلي را دريافت نمود.آثار : ، ابوسعيد و ابن سينا ، ادبيات جديد يونان ، ارض ملكوت (ترجمه) ويژگي اثر : اثرهانري كربن4 اسلام در ايران ، انقلابات ايران ، بحران دنياي متجدد ، تاريخ ادبيات فرانسه (قرن نوزدهم) ، تاريخ ادبيات فرانسه (قرن نوزدهم) ، تاريخ اقتصادي ، تاريخ ايران باستان منابع : سخنوران نامي معاصر

ايران ، تاليف سيد محمد باقر برقعي ، ج3 ، قم: نشر خرم ، ص18212 نشريه مدت ، ماهنامه دانشگاه تهران ، شماره 17،فروردين 1380 تفسير آثار برشت ، توحيد در شعر فارسي ، سفر اروپاييان به ايران ، سياست اروپا در ايران ، شناخت اسلام ، طبيعت در شعر فارسي ، عرفان حلاج ، فرهنگ اصطلاحات فرانسه-فارسي ، فلسفه سن توماداكن ، قرآن در اسلام ويژگي اثر : (ترجمه به فرانسه)21 قرآن مجيد (ترجمه ) ويژگي اثر : (به زبان فرانسه)22 كارمندان ، كلمبا ، مصائب حلاج ، معني و ارج زندگي

منابع زندگينامه :سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف سيد محمد باقر برقعي ، ج3 ، قم: نشر خرم ، ص18212نشريه مدت ، ماهنامه دانشگاه تهران ، شماره 17،فروردين 1380

دهشيري، كمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: استاد، رشته: راديوتراپى انكولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران،

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1335، كارشناسى ارشد راديولوژى از دانشگاه لندن در سال 1345، فوق تخصص DMRT از كالج سلطنتى پزشكان انگلستان در سال 1346 و فوق تخصص راديوتراپى آنكولوژى از كالج سلطنتى راديولوژى انگلستان در سال 1349.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران از سال 1339 تا سال 1345، دانشيار دانشگاه تهران از سال 1345 تا سال 1346 و استاد دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1365.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

لنف الكتروگرافى، راديولوژى و تدريس دروس فيزيكى پزشكى و راديوتراپى آنكولوژى

و استاد راهنماى 3 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى :-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى :-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

راديولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

دهقان، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر دهقان

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب اكبر دهقان در سال 1343 در مشهد مقدس به دنيا آمدم بعد از كلاس پنجم ابتدايي در سال 1357 وارد حوزه علميه مشهد شدم و به مدت پنج سال دروس ادبيات معالم معاني بيان منطق و قسمتي از لمعتين را در نزد اساتيد محترم آقايان رضواني، واعظي، صالحي، حجت هاشمي خواندم و در سال 62 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدت چهار سال قسمتي از لمعتين و رسائل و مكاسب و كفايتين را در نزد اساتيد بزرگوار آيات عظام آقايان اشتهاردي، اعتمادي، ستوده خواندم. از سال 67 تا 81 در دروس خارج آيات عظام آقايان شيخ جواد تبريزي، شيخ جعفر سبحاني، شيخ عبدالله جوادي آملي شركت كرده و در كنار درس خارج به مدت هشت سال از درس تفسير استاد گرانقدر آيت الله جوادي آملي بهره مند شدم و حدود يك سال و نيم توفيق حاصل شد در جبهه هاي جنگ در كنار رزمندگان دلاور اسلام بودم. در سال 69 _ 70 در دوره تربيت مدرس شركت كرده و به مدت سه سال دروس دانشگاهي را خوانده و موفق به اخذ مدرك فوق ليسانس شده و بعد از آن به مدت دو سال در

دانشگاه شهيد باهنر كرمان تدريس كردم.

از سال 75 تا كنون 84 همكار استاد بزرگوار جناب آقاي محسن قرائتي هستم به مدت 5 سال است كه مسئول ستاد التفسير حوزه علميه قم از طرف معظم له مي باشم بحمد الله در پرتو مطالعات تفسيري و قرآني بركاتي براي اينجانب حاصل شده است. از جمله تدريس تفسير به مدت سه سال در حوزه علميه قم كه هم اكنون ادامه دارد.بيش از 200 جلسه مباحث قرآني و تفسيري در راديو معارف و راديو قرآن و راديو جوان داشته ام كه بحمد الله پخش شده است. حدود 20 كتاب در مدت 10 سال است كه نوشته ام و 16 تاي آن چاپ رسيده و مابقي آن در آستانه چاپ است

دهقان، غلامعباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد :-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فيزيولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

دهقان، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين دهقان اشكذري

محل تولد : اشكذر يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/2

زندگينامه علمي

در سال 1356 پس از قبولي در امتحانات سال اول راهنمايي وارد حوزه علميه يزد شدم. با شروع انقلاب اسلامي و حادثه نوزدهم ديماه همان سال حوزه هاي علميه با تعطيلات مكرر و طولاني مدت مواجه گرديد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز جنگ تحميلي عراق عليه ايران اسلامي آغاز گرديد.لذا دروس مقدمات حوزه را همزمان با مبارزات دوران انقلاب و حضور در جبهه ها ادامه دادم و همراه با دروس حوزوي سال دوم و سوم راهنمايي را به صورت شبانه به پايان رساندم و وارد دبيرستان گرديدم ولي به علل مختلف تحصيلات دبيرستان را ادامه ندادم.در سال 1364 وارد حوزه علميه قم شدم و بخش اعظم لمعه، رسائل، مكاسب، كفايه و دروس عمومي حوزه را در محضر اساتيد بزرگي مانند وجداني فخر، اعتمادى، محفوظى، محامد، خاتمي و ... فرا گرفته و سپس در محضر اساتيد و آيات عظام به خارج فقه و اصول مشغول شده و در سال 1370 در اولين دوره رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن، كه مشروط به اتمام سطح 3 و دو سال درس خارج بود پذيرفته شدم و چهار سال همزمان با شركت در درس خارج فقه و اصول در محضر اساتيد گرانقدري چون حضرات آيات مكارم شيرازى، خزعلى، معرفت، احمدي ميانجى، شب زنده دار، طاهر شمس و ... به فراگيري تفسير

و علوم قرآن پرداختم در سال 1373 موضوع «آيات دال بر حجيت خبر واحد» را كه يك موضوع اصولي قرآني بود به واحد مدارج علمي حوزه ارائه دادم و موفق به اخذ گواهينامه سطح 3 گرديدم.پس از پايان دروس تخصصي تفسير و علوم قرآن موضوع امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه قرآن را به عنوان پايان نامه سطح 4 انتخاب نموده و طرح تفصيلي آن را پس از فيش برداري و مطالعات مقدماتي به واحد مدارج علمي تحويل دادم ولي پس از تاييد طرح با توجه به وجود مشكلات خاص از ادامه آن منصرف گرديدم.از سال 1374 تا كنون ضمن پذيرش برخي از مسئوليت ها در مركز تخصصي تفسير و علوم قرآن و مركز جهاني علوم اسلامي به فعاليت هاي علمي از قبيل تدريس، ويراستاري و نگارش مقاله و ... مشغول مي باشم.در طول تحصيل نيز سعي بر اين بود كه تقريرات دروس سطح و خارج را بنويسم و بيشتر دروس سطح را به صورت پرسش و پاسخ در آورده ام.

دهقانپور، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا دهقانپور

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/11/3

زندگينامه علمي

در سال 1369 در تهران ديپلم رياضي فيزيك گرفتم. در همان سال وارد حوزه علميه ملاجعفر (حاج آقا مجتهدي) شدم. در مدت چهار سال با اتمام لمعتين از پايه هفت در سال 1373 وارد حوزه علميه قم شدم. در سال 1377 با پايان پايه دهم وارد درس خارج آيت الله وحيد خراساني و ديگر مراجع مانند آيت الله تبريزي(ره)، آيت الله فاضل(ره) و آيت الله مكارم شدم. همزمان با دروس

حوزوى، دروس دانشگاهي را ادامه دادم. در سال 1375 در دانشگاه مفيد رشته فلسفه را تحصيل نمودم پس از آن در سال 1380 رشته فلسفه و كلام اسلامي را در دانشگاه باقرالعلوم شروع نمودم. در سال 1385 در رشته مدرسي معارف اسلامى، گرايش مباني نظري اسلام در مقطع دكتري مشغول به تحصيل شدم، از اول دبستان تا كنكور مقطع دكتري به فضل و لطف الهي ممتاز شناخته شده ام. هذا من فضل ربى. اكنون ضمن تحصيل، مشغول تدريس دروس عمومي در دانشگاه هستم.

دهقاني، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد دهقاني

محل تولد : اشكذر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1334 متولد شده و بعد از گذراندن دوران ابتدايي در سال 1358 وارد حوزه علميه يزد شدم و بعد از چند سال تحصيل در سال 1355 وارد حوزه علميه قم شدم. در سال 1359سطح را به پايان رسانده و رتبه سوم را امتحان داده و در ضمن به تحصيل دانشگاهي نيز مشغول و در همان سال از مدرسه عالي تربيتي قضايي قم موفق به گرفتن ليسانس امور تربيتي و قضايي شدم و به مدت 12 سال در درس خارج فقه و اصول شركت نموده و از سال 1367 هفته اي يك روز يا بيشتر در مراكز تربيت معلم و دانشگاههاي مختلف و علوم قضايي مشغول تدريس بوده ام.

دهقاني، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن دهقاني ساري

محل تولد : كاشان

شهرت : دهقاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1351 وارد حوزه علميه كاشان شدم سطح را تا اوائل مكاسب در كاشان گذراندم. سپس عازم قم گشتم ورود اين جانب به قم هم آغاز اوج فعاليتهاي انقلاب بود لذا پس از چند هفته درسها به اين مناسبت تعطيل گشت. پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي دروس حوزه بازگشايي شد اين جانب به درس مكاسب و كفايه ج 2 حضرت آية الله ستوده حاضر شدم و جلد اول كفايه را نزد آقاي قديري خواندم. همزمان با شروع درس خارج فقه درسهاي فلسفه و عرفان را نزد اساتيد حوزه مانند آية الله جوادي آملي و آية الله حسن زاده و آية الله

شيخ يحيي انصاري گذراندم كتاب فصوص الحكمه بالغ بر چهار سال در خدمت آية الله حسن زاده و مصباح الانس را بخشي نزد آية الله حسن زاده و بخشي را نزد آية الله انصاري سپري كردم. منظومه حكيم سبزواري و اشارات بوعلي سينا را نزد اساتيد گذراندم پس از آنكه از اساتيد درس خارج بمدت سيزده سال استفاده كردم (نزد آيات عظام فاضل، مكارم، وحيدخراساني و آقاي تبريزي) تدريس خود را آغاز كردم ابتدا يك دوره مكاسب و سپس 7 دوره تدريس نهاية الحكمه – شرح اشارات جلد سوم- رسائل بحث استصحاب كشف المراد منطق و طبيعيات منظومه يك دوره و حكمت آن دو دوره- المنطق مظفر و جزء سي ام تفسير قرآن كريم – اسفار ملا صدرا از جلد اول تا ششم كه امسال يازدهمين سال تدريس آن هست. (در فيضيه مدرس 22) اقدام به ترجمه و شرح نهاية الحكمه نمودم كه تقريبا هشت سال طول كشيد و محصول آن سه جلد كتاب فروغ حكمت شد و آن در سال 77 تا 82 منتشر شد.

دهكردي اصفهاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353 -1272 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. در دهكرد (شهركرد) متولد شد. پدرش و پدر مادرش هر دو از علماى دهكرد بودند. چند سال در اصفهان نزد آقا ميرزا ابوالمعالى كلباسى و حاج شيخ محمدباقر مسجد شاهى و ديگران تحصيل نمود، سپس در عراق خدمت چند نفر از اجله ى علما و فقها تحصيلات خود را تكميل كرد. وى از شاگردان ميرزا محمدحسن شيرزاى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ زين العابدين مازندرانى و حاج ميرزا حسين نورى و از مشايخ روايت آقا سيد شهاب الدين نجفى مرعشى بود. پس از

بازگشت، در اصفهان به تدريس و تاليف و تبليغ مشغول شد. متجاوز از سيصد تن از فضلا در مجلس درس او، در مدرسه ى صدر، حاضر مى شدند. وى مركز فتوى و مراجع مردم بود. در اصفهان درگذشت و همان جا دفن شد. از آثار وى: «الوسيله» يا «وسيه النجاه» يا «وسيله المنابر» يا «منبر الوسيله» يا «وسيله المعاد»، در دو قسمت: بخش اول در توحيد و عدل و بخش دوم در نبوت و امامت، حاشيه بر «تفسير صافى»؛ حاشيه بر «وافى» فيض كاشانى؛ حاشيه بر «متاجر» شيخ مرتضى انصارى؛ رساله اى در «قبض»؛ شرح بر «شرايع»، در دو مجلد؛ شرح فارسى بر «من لا يحضره الفيه» صدوق.[1]

سيد ابوالقاسم بن سيد محمدباقر دهكردى اصفهانى دانشمندى بزرگوار و خطيبى عاليقدر از شاگردان علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى و معاصرين وى بوده كه پس از تكميل مبانى علمى به اصفهان برگشته و به انجام وظائف دينى از تدريس و وعظ و ارشاد و اقامه جماعت پرداخته و در مدرسه صدر اصفهان عده زيادى به درسش حاضر شده و استفاده مى نمودند و در ماه رمضان جمعيت زيادى براى درك فيض پاى منبرش حاضر مى شدند بسيارى از اعلام معاصر اصفهان از تلامذه و شاگردان ايشانند.

وى در يكشنبه هفتم شوال 1353 ه در سن 81 سالگى وفات نموده تاريخ ولادتش 1272 هجرى بوده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (417/2)، تذكره القبور (94 -93)، الذريعه (85 ،84 /25 ،356/22)، ريحانه (244/2)، علماء معاصرين (169 -168)، مؤلفين كتب چاپى (246 -245 /1)، معجم المؤلفين (115/8)، مكارم الاثار (2011 -2007 /6).

دهكردي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمّد باقر. عالم عارف، معروف به رحمتعليشاه حقّانى، از اقطاب

سلسله خاكساريّه، اديب و شاعر و مفسرّ. در اصفهان در خدمت آخوند ملا محمّد حسين دهكردى - دايى خود - و آخوند كاشى، و ميرزا محمّد حسن نجفى، و برادر خود سيد ابوالقاسم و ديگران تحصيل نموده، به نجف اشرف رفته، نزد آخوند خراسانى و جمعى تلمّذ نموده، در علوم شريعت و طريقت صاحب نظر شده.

در حدود سال 1285 در شهر كرد متولّد، و در شب 12 جمادى الاولى سال 1339 در اصفهان وفات يافته، در محّله ي در كوشك در كوچه ي باغ حرم (خانه هاى حرم سلاطين آق قويونلو) در بقعه اى مخصوص مدفون گرديد.

كتب زير از اوست:

1- آغاز حقيقت 2- برهان حقيقت نامه 3- رشحات رحمت 4- ديوان فنائى 5- مثنوى در شرح آيه نور 6- مثنوى در شرح سؤال كميل بن زياد از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در معنى حقيقت 7- منطق الطير منظوم، در شرح هفت وادى؛ و غيره.

از اشعار اوست:

سلطنت خواهى اگر خدمت درويشان كن

حكم بر خشك و تر از همّت درويشان كن

خواهى از عارف باللَّه شوى بى شبهه

طلب معرفت از صحبت درويشان كن

به جهان خواهى اگر قبله حاجات شوى

خويش را وقف ره حاجت درويشان كن

صاحب عنوان در محلّه در كوشك، خانقاه داشته، و جمعى را هدايت و ارشاد نموده [!] و قبول از وفات، مريدان را به خواهر زاده خود حاج آقا رحيم دهكردى منوّر عليشاه سپرده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

دهكردي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر دهكردى والد مترجم مذكور از علماء منسوب شهركرد و از شاگردان مرحوم علامه كلباسى و حجةالاسلام سيد محمدباقر كشفى بوده تأليفاتى دارد كه از آنهاست.

1- منبر الوسيله.

2- اللمعات فى شرح دعاء سمات.

برگرفته

از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

دهگان، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب، محقق.

تولد: 1307 ق.، روستاى مرزجران اراك.

درگذشت: 25 مرداد 1363.

ابراهيم دهگان، فرزند غلامعلى، در سال هاى كودكى نوشتن و خواندن را در مكتبخانه روستا فراگرفت و تا اوايل جوانى به كشت و كار مشغول بود، تا حدود جنگ بين الملل اول در آن روستا زندگى كرد تا اين كه در آغاز جنگ به سربازى رفت. سپس به مدرسه آقا ضياءالدين اراك رفت و در سلك طلاب وارد گرديد و تا سال 1347 ق. به تحصيلات خود ادامه داد و بعد از سال 1330 تا 1337 به كار تعليم اشتغال داشت. در ضمن به كار تحقيق نيز پرداخت و مطالبى تدوين نمود كه پاره اى از آنها چاپ شده است. در سال 1307 به خدمت فرهنگ درآمد و به كار آموزش روى آورد. رشته ى تحصيلى وى، علوم قديمه بود كه آن را در محضر استادانى چون آيت الله ضياءالدين اراكى و آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى فراگرفته بود. اما احاطه ى او در رشته هايى چون تاريخ، جغرافيا، ادبيات فارسى و عربى، لغت شناسى و ديگر رشته هاى علوم انسانى، صرفا به واسطه ى مطالعه ى شخصى خودش بود و نزد استادى تعليم نديده بود. وى كمابيش در اين رشته ها صاحب بيست جلد تأليف بود. زمينه ى كار وى بيشتر تاريخ و جغرافيا بود و بيشتر آثارى كه از او به يادگار مانده است در همين زمينه است. وى همچنين به گردآورى كتب خطى اهتمام مى ورزيد. وقتى درگذشت، فرزندانش كتاب هاى وى را كه حدود 2500 جلد كتاب چاپى و كمابيش 250 جلد نسخه دستنويس خطى نفيس بود. به كتابخانه ى ملى اراك اهدا كردند. عمده ترين تأليفات وى به اين شرح است: تاريخ اراك

(دو جلد، اراك جلد اول، 1329، جلد دوم، 1330)؛ تصحيح و تحشيه عباسنامه (تأليف محمدطاهر قزوينى، اراك، 1329)؛ نور مبين (در تاريخ مهاجرت مؤلف، از حجت الاسلام نوالدين عراقى، ترجمه از عربى به فارسى يا الحاقات، اراك 1332)؛ تصحيح و تحشيه تاريخ صفويان (اقتباس از خلاصةالتواريخ و تاريخ ملا كمال، اراك، 1332)؛ تصحيح و تحشيه تاريخ الدخانيه (يا قرارداد رژى، از شيخ حسن كربلايى، 1333)؛ ملخص تاريخ نو (از سلطان يعقوب خان انجدانى معاصر عباس ميرزا، اراك، 1332)؛ جمع آورى رباعيات بابا طاهر عريان؛ تاريخ ارمنستان (از موسى خورون؛ ترجمه آواساپيان، نگارش ابراهيم دهگان، اراك، 1331)؛ گزارش نامه يا فقه اللغة اسامى امكنه (در مطلع كتاب گرجنامه يا تاريخ آستانه (اراك، 1342)؛ سازمان فرهنگ اراك و شرح حال ده تن از مردان نامى اراك (اراك، 1339)؛ كارنامه يا دو بخش ديگر از تاريخ اراك (تاريخ انجدان، سادات اسماعيليه و فهرست وار وقايع شهرستان اراك از 1271 تا به عصر حاضر، اراك، 1345).

برخى از مطالب به چاپ نرسيده وى به اين شرح هستند: اشعار محلى اراك؛ گندآوران اراك؛ چشمه هاى اراك (بخشى از آن در مجله «روشندل» به مديريت دكتر محمد خزائلى به چاپ رسيده است)، كيسه ى كرفه (شامل هزار مطلب علمى، ادبى، لغوى، اجتماعى، تاريخى و جفرافيايى).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

دهلوي، شاه ولي الله

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفياض قطب الدين احمد بن عبدالرحيم معروف به « شاه ولي الله دهلوي » و « محدث دهلوي » ( 1114 _ 1176 ق / 1753 _ 1762 م ) دانشمند مسلمان ( قرآن شناس ، حديث پژوه ، فقه پژوه و متكلم ) و اسلام شناس و احياگر / اصلاحگري عرفاني مشرب بزرگ انديشه ديني / اخلاقي و اجتماعي /

سياسي در قرن دوازدهم هجري / هجدهم ميلادي در شبه قاره ي هند ، ( متولد و متوفي و مدفون در دهلي ) .

وي داراي آثار عديده ، در حدود يكصد اثر به دو زبان فارسي و عربي است كه از آن ميان در حدود سي و پنج اثر چاپ و به انگليسي و زبانهاي ديگر ترجمه شده است . اولين معلم او پدرش شاه [ كلمه ي شاه ، لقب طريقتي / عرفاني است ] عبدالرحيم عمري ( م 1131 / 1719 م ) ، موسس و مدير مدرسه ي علميه ي رحيميه در دهلي بود . معروف است كه در هفت سالگي قرآن كريم را حفظ كرد . در پانزده سالگي به توصيه ي پدر به طريقت صوفيانه ي نقشبنديه وارد شد . سپس استاد و مدير مدرسه ي پدر گرديد .

در سال 1143 به حج رفت و اين فريضه ي ديني واجب را به جاي آورد ؛ و چهارده ماه در حرمين شريفين ، به ويژه مدينه رحل اقامت افكند و نزد علماي بزرگ آنجا به تجديد و توسعه ي آموخته هاي خود ، به ويژه در زمينه ي حديث پرداخت .

در سال 1145 ق / 1732 م به هند بازگشت و از آن پس عمر خود را يكسره وقف تعليم و تاليف و ارشاد ياران طريقت خود كرد . يك دهه ي بعد ، اثر گران سنگ علمي _ اجتماعي خود حجت الله البالغه را به عربي نوشت ( چاپ قاهره ، 2 جلد ، 1952 _ 1953 ) . در اين كتاب صلاي احياگري و بازگشت به

خلوص اوليه ي فرهنگ و علوم اسلامي ، با تاكيد بر قرآن و حديث ، و نيز چاره انديشي هاي اجتماعي براي حل معضلات مسلمانان در داده است . نگرش و انديشه ي صوفيانه ي او ته رنگي در آثارش دارد و هدفش به بار آوردن تهذيب نفس و وسعت مشرب است ، و در هر حال برجسته و موكد نيست .

تجددگرايان مسلمان نظير علامه محمد اقبال لاهوري ( م 938 ) و فضل الرحمن ( م 1988 ) در او شخصيت وحدت بخش تفرقه ها و تحزب ها و فرقه گرايي هاي فقهي / حقوقي و ايدئولوژيك مي ديدند كه دعوتگر به اجتهادي نوين است و روي آوردن به باطن كتاب و سنت .

او داراي زندگينامه ي خودنوشت كوتاهي به نام الجزء اللطيف في ترجمه ي العبد الضعيف ( به فارسي ) است و در كتاب انفاس العارفين هم اشارات زندگينامه اي دارد . نهضت فرهنگي و اجتماعي _ سياسي اي كه او ، فرزندان ( به ويژه عبدالعزيز از ميان پنج پسرش ) و شاگردانش به بار آورند ، به تعبير عبيدالله سندي ( م 1944 ) « نهضت ولي الله » نام گرفت . پس از تاسيس پاكستان و استقلال آن ، شاه ولي الله به صورت قهرمان ملي و متفكر سياسي _ اجتماعي تلقي شد ؛ و به او همان شأني را دادند كه به عارف مسلمان هندي و مصلح ديني _ اجتماعي قرن هفدهم ميلادي يعني شيخ احمد سرهندي داده بودند . امروزه ، چنان كه اشاره شد ، نهضتهاي بزرگ ديني اسلامي در گستره ي جنوب

آسيا ، به ويژه گروهي به نام ديوبندي Deobandis _ كه تكثرگرايي و روحيه و پيش زمينه ي عرفاني دارند _ خود را ملهم از آراء و آثار شاه ولي الله و فرزندش شاه عبدالعزيز مي دانند . جنبش هايي كه كما بيش صوفي / تصوف ستيزند ، نظير اهل حديث ، حتي پيروان مولانا مودودي ، در زندگي و آثار شاه ولي الله ، بازگشت به مباني اصلي شريعت ، طرد سياسي تاثيرات و نفوذ فرهنگي / استعماري بيگانه ، و در يك كلام ، سرچشمه ي اعتقادات اصلاح طلبانه ي خود را مي يابند . در زمان حيات شاه ولي الله ، مخالفتهاي فرقه هاي نژادي غيرمسلمان هندي نظير « جات » و « مراتهه » ، و قهراً پس از وفاتش اشغال و استعمار انگلستان در كار بود . نواده ي او شاه اسماعيل شهيد با وجود تلاش براي برانداختن رسوم خرافه آميز محلي بعضي از توده هاي مسلمانان ، و نيز اعتقاد به لزوم جهاد با نيروهاي غيرمسلمان و اشغالگر هند ، در عين حال _ مانند جدش شاه ولي الله _ داراي آثار عرفاني بر وفق مكتب بن عربي است . دسته ي ديگري از پيروان او كه برجسته ترين آنها شاگرد و خويشاوند نزديك او محمد عاشق ( م 1773 ) بود ، در عمل ، پيگير گرايشهاي عرفاني شاه ولي الله شدند .

شاه ولي الله مردي كوشا و كثيرالتاليف بود . آثار او را تا يكصد كتاب و رساله هم برشمرده اند كه در حدود سي اثر از آنها به چاپ رسيده ( و بقيه يا به

صورت نسخه ي خطي است يا از بين رفته است ) . آثار او به دو زبان عربي _ زبان رسمي و علمي سراسر جهان اسلام از آغاز تا امروز _ و فارسي _ زبان رسمي و ادبي هشتصد ساله ي هندوستان از عهد غزنويان تا استعمار بريتانيا _ نوشته شده است .

بعضي از آثار فارسي او ( كه در آن زمان ، زبان ادبي و رسمي / اداري هند بود ) عبارتند از :

1 _ الطاف القدس في معرفه لطائف النفس ( چاپ هند ، 1964 م )

2 _ الانتباه في سلاسل اولياء الله

3 _ اتحاف النبيه في ما يحتاج اليه المحدث و الفقيه ( لاهور ، 1969 م ) .

و مهمتر از نظر بحث و تحقيق ، آثار قرآن پژوهي اوست كه برجسته ترين آنها عبارتند از :

4 _ فتح الرحمن في ترجمه ي القرآن كه پايان ترجمه و پاكنويس آن به تصريح خود شاه ولي الله در 1151 ق / 1738 م بوده و در كراچي و بعشي شهرهاي هند كراراً چاپ شده و بحث درباره ي آن موضوع اصلي اين مقاله است .

5 _ الفوز الكبير في اصول التفسير كه رساله اي كم حجم و پر مغز درباره ي اصول و مباني تفسير قرآن است كه هم به مسائل زباني / ادبي و بلاغي و هم عناصر و اركان و اصول تفسير نگاري در پنج مبحث و بخش اصلي پرداخته است . ( كراچي ، 1964 م ) ترجمه ي عربي اين كتاب در جهان اسلام ( عرب زبان ) اشتهار و به حق

اعتبار دارد و تحت عنوان ترجمه ي الفوز الكبير ... بارها در كراچي و كشورهاي عربي به طبع رسيده است . ترجمه ي انگليسي اش به كوشش گ . ه_ . جلبني ( G.H.Jalbani ) با عنوان The Principle of Quran Commentary انتشار يافته است ( اسلام آباد ، 1985 م )

6 _ المقدمه في قوانين الترجمه رساله اي كوتاه و چاپ نشده در باب اصول و روشهاي درست ترجمه ي قرآن است .

7 _ نامه هاي فارسي او در چندين كتابخانه از كتابخانه هاي هند نگهداري مي شود كه گزينه هايي از آنها به اردو ترجمه و چاپ شده است .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

دياري بيگدلي، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي دياري بيدگلي

محل تولد : بيدگل كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد تقي دياري بيدگلي فرزند غلامرضا در سال 1338 هجري شمسي در حومه كاشان (بيدگل) چشم به جهان گشودم، تحصيلات ابتدايي و دوره راهنمايي و متوسطه را نخست در زادگاه خود و سپس در كاشان سپري نمودم، در سال 1354 قبل از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامى، افتخار حضور در حوزه مقدسه علميه را پيدا نمودم، دروس مقدمات و سطوح عالي حوزه را نزد استادان گرانقدر حوزه علميه كاشان و قم از جمله حضرات آيات عظام اعتمادى، خراسانى، وجداني فخر، ستوده و محقق داماد فرا گرفتم، آنگاه از سال 1366 به بعد از محضر استادان معظم و عاليقدر حضرات آيات عظام مكارم شيرازي مظاهرى، فاضل لنكرانى، منتظري ، صانعى، جوادي آملي و سبحاني در زمينه هاي دروس خارج فقه، اصول

و تفسير قرآن كريم كسب فيض نمودم. هم زمان با تحصيلات حوزوي دوره كارشناسي ارشد را در مركز تربيت مدرس دانشگاه قم و دوره دكتراي تخصصي را در دانشكده الهيات دانشگاه تهران به پايان رساندم و در سال 1377 از پايان نامه خود تحت عنوان نقد و بررسي انديشه هاي وارداتي يهود ( اسرائيليات ) در تفاسير قرآن دفاع كردم.

از سال 1371 تاكنون به عنوان عضو هيأت علمي گروه آموزشي علوم قرآن و حديث دانشگاه قم، اشتغال به فعاليتهاي آموزشي و پژوهشي دارم .از همان زمان به مدت 6 سال با گروههاي معارف اسلامي دانشگاه تهران و علوم پزشكي تهران همكاري علمي داشتم و از آن پس نيز برخي از مراكز آموزش عالي از جمله دانشكده علوم قرآني قم، دانشكده شهيد محلاتي قم و مركز جهاني علوم اسلامي در مدرسه امام خميني ره مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني ره و مركز تخصصي تفسير حوزه علميه قم همكاري آموزشي علمي داشته و دارم. علاوه بر تدريس و انجام خدمت موظف خود در دانشگاه و نيز اهتمام به فعاليتهاي پژوهشي و نگارش و نشر آثار علمى، تا به حال راهنمايي و مشاوره بيش از چهل پايان نامه را در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري بر عهده داشته ام.

ديالمه، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد :-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

دياني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد دياني

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/6/9

زندگينامه علمي

شهريور سال 1341 در روستاي سعيد آباد از توابع شهرستان ساري متولد شدم و تا پنجم ابتدائي در آن روستا تحصيل كردم بعلت نبود مدرسه راهنمائي در آن روستا، جهت تحصيلات راهنمائي با خانواده ساكن شهرستان ساري شدم و دوره راهنمائي را در مدرسه«دهه انقلاب» گذراندم، در دوره ابتدائي راهنمائي معمولا شاگرد ممتاز مدرسه بودم، براي ادامه تحصيل بعلت فهم خوب و علاقه شديد و با تشويق راهنماي مدرسه رشته رياضي را انتخاب كردم و سه سال دبيرستان را با موفقيت طي كردم، در اين دوران بعلت شركت در فعاليتهاي انقلابي و مقابله با منافقين و چپي ها كه در شمال خيلي فعال بودند، ديگر از ممتازين بحساب نمي آمدم سال تحصيلي 60-59 كه سال چهارم رياضي مشغول بودم با شروع جنگ به جبهه رفتم(آذر 59) و خرداد 60 براي شركت در امتحانات برگشتم كه موفق به قبولي در تمام دروس نشدم، دوباره به جبهه رفتم و با تصميم قبلي به حوزه علميه آمدم(با تشويق عمو، دائي، اخوي و خانواده و با احساس نياز به آموختن علوم ديني براي مقابله بهتر با منافقين و گروههاي چپ به حوزه آمدم).

با ارشاد مرحوم شهيد بهشتي و آيت الله حائري شيرازي مدرسه حقاني قم را انتخاب نمودم و در آنجا قبول شدم، بدين ترتيب از سال تحصيلي 61-60 وارد حوزه علميه قم شدم، البته قبل

از ورود به حوزه در جلسات مذهبي، آموزش قرآن، احكام، عقائد ديني و تفسير قرآن شهرستان ساري شركت مي كردم و از اطلاعات ديني خوبي برخودار بودم و حتي براي دانش آموزان كلاسهايي برپا مي كردم. در مدرسه حقاني طبق برنامه مدون مدرسه تحصيل كردم با انتقال اين برنامه به مدرسه شهيدين، من نيز به مدرسه شهيدين منتقل شدم و همه مباحث را به دقت و علاقه دنبال مي كردم و مخصوصاً به علوم معقول(عقائد، منطق، اصول و فلسفه) علاقه بيشتري داشتم، تا سال 68 فقط به تحصيل دروس حوزوي و گاهي تدريس آن مشغول بودم و در اين مدت حدود 16 ماه در جهبه ها حضور داشتم.

در اين مدت از اساتيد وارسته و عالمي همچون آقايان محمد شبيري زنجاني، نيازي ، محمد رضا طباطبائي ، مسجد جامعي، حسين كاشاني علوي، جواد محدثي ، حسن آقا تهراني ره، مدرس زاده، محسن اراكي، موسوي هوائي، اسلامي آيت الله خز علي و آقاي فياضي و ... و درس مكاسب و كفايه را از محضر حضرات آيات احمدي ميانجي ره ، مصلحي ره و استادي زيد عزه استفاده كردم. بنده حدود يازده سال در درس خارج شركت كردم، درس فقه و اصول آيات محترم زيد عزهم، سيد كاظمي حائري سيد محمود شاهرودي، ميرزا جواد آقا تبريزي ره، آيت الله وحيد، و آيت الله جوادي آملي.

اينجانب سال 68 در كنار دروس حوزوي در دوره دوم كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي مركز تربيت مدرس قم شركت كردم و با گذارندان72 واحد و دفاع از پايان نامه فارغ التحصيل شدم، و مجددا بعد از حدود 10 سال كار اجرائي از بهمن 84 به تحصيل دكتراي كلام اسلامي در همين

مركز مشغول مي باشم.

بمدت دو سال و نيم در گروه كلام جديد يا دين شناسي بنياد فرهنگي باقر العلوم يعني نطفه هاي اوليه موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني تحصيل كردم.از بچگي به تدريس علاقه داشتم لذا از سال سوم ابتدائي براي همكلاسي هاي ضعيف تر درسها را مجددا تدريس مي كردم در دوران تحصيل دبستان، راهنمائي و دبيرستان چنين مسؤليتهايي را بعهده گرفتم، گاهي كلاس خصوصي رياضي در منزل داشتم (قبل از انقلاب)، در مدرسه و مسجد و حسينه هاي ساري كلاسهاي احكام و عقائد تدريس مي كردم از سال دوم نيز چنين نقشهايي را در مدرسه ايفاء مي كردم، از سال 65 رسما به تدريس در حوزه مشغول شدم و از آن وقت هميشه بي وقفه حداقل هفته اي 5 ساعت تدريس داشتم، اينجانب در مدرسه شهيدين، جامعة الزهراء، مدرسه صدوق و اخيرا در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره و نيز در مركز اديان قم تدريس داشتم، و در اين مدت بيشتر موضوعات زير را تدريس نمودم، نحو، معاني بيان، عقائد، منطق، فلسفه، اصول و فقه و بعضي دروس علوم سياسي، كتابهاي سيوطي، مغني، مبادي 4 و2 ، مختصر المعاني، تهذيب البلاغه، جواهر البلاغه، تحرير الوسيله لمعه، مكاسب محرمه، معالم، اصول فقه، حلقه ثانيه شهيد صدر، رسائل شيخ انصاري، آموزش عقائد، عقائد الاماميه، شيعه در اسلام، معارف اسلامي دانشگاهها و شرح تجريد، باب حاديعشر ، منطق شهيد مطهري، منطق هادي فضلي، منطق مظفر بخشهايي از حاشيه، بداية الحكمه، نهاية الحكمه، آموزش فلسفه و... را تدريس كردم.

از سال تحصيلي 78-77 دروس معارف اسلامي را در دانشگاه پزشكي تهران و يكسال در دانشگاه پزشكي

بابل تدريس مي كنم(هفته اي 6 ساعت) از نظر مسئوليتها علمي اجرائي، بعد از انقلاب و قبل از ورود به حوزه مسئوليت فرهنگي تبليغي در انجمنهاي اسلامي مدرسه، محله و شهر ساري را عهده دار بودم از آذر 74 وارد جامعة الزهرا شدم، و بمدت 8 سال با عنوان قائم مقام معاونت آموزش عملاً عهده دار معاونت آموزش جامعة الزهرا بودم،در اين مدت چند سالي بعضي از مسئوليتهاي پذيرش نيز بر عهده بنده بود. در معاونت آموزش كارهاي برنامه نويسي،آئين نامه نويسي، تعيين متون درسي و اجراي ضوابط را عهده دار بودم و از سال 82 مسئول برنامه ريزي درس جامعة الزهرا و از 83 تا 85 مسئول طرح و برنامه هيات امناي جامعة الزهرا بودم كه در اين مدت در تدوين برنامه سطح 2 و برنامه رشته هاي سطح 3 حوزه هاي خواهران مشاركت داشتم و عضو كميته برنامه ريزي حوزه هاي علميه خواهران در دبير خانه شوراي عالي و عضو بعضي از شوراهاي مركز مديريت خواهران(شوراي برنامه ريزي و شوراي پژوهش) بود ه و هستم. ازمرداد 85 عضو هيات علمي مركز اديان هستم و مسئوليت دفتر سازمان سمت در قم را از دي ماه 84 عهده دار هستم. ياد آوري شود اينجانب سال تحصيلي 88- 77 عضو هيات علمي و مدير گروه معارف اسلامي بابل بودم(با حفظ مسئوليت در جامعة الزهرا) كه بدليل سختي كار و پيدا نشدن جايگزين در قم، استعفا دادم. از جمله دوران شيرين زندگي اينجانب در سال اول درس خارج بود كه در مدرسه شهيدين تحت اشراف حضرات آيات خرازي، مصلحي و استادي به تحقيق فقهي يا اصول

مشغول بودم كه ثمره آن براي خود، تحقيق در 4 يا پنج موضوع بود كه آموزشهاي فراواني را براي اينجانب به همراه داشت ،كه متاسفانه ادامه ندادم.

دياني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: استاد، رشته: كتابدارى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته علوم تربيتى از دانشگاه تهران، كارشناسى ارشد كتابدارى از دانشگاه تهران در سال 1353، دكترا از دانشگاه راتگرز آمريكا در رشته كتابدارى و اطلاع رسانى در سال 1359.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بهره ورى از اطلاعات، كتاب شناسى، كامپيوترى كردن كتابخانه ها، تعيين معيارهاى ويژه نوشته هاى نوسوادان، استاد راهنماى يك پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

روش تحقيق، مصاحبه مرجع در كتابخانه، فهرست مقالات حقوق.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 26، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

كتابدارى و اطلاع رسانى، مديريت كتابخانه، نوشته هاى ويژه نوسوادان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ديباجي مروزي، ابوالفتح محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(609 -517 ق)، اديب و نحوى. اهل مرو بود. نحو را از پدرش كه مردى فاضل بود آموخت. او سرپرست كتابخانه ى جامع مرو بود و در همان جا درگذشت. از آثارش: «المحصل» در شرح «المفصل» زمخشرى، و شرح «انموذج» زمشخرى، هر دو در نحو؛ تهذيب «مقدمه الادب» زمخشرى؛ «قانون الصلاحى فى ادويه النواحى»؛ «منافع اعضاء الحيوان»؛ «فلك الادب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (7/7)، ايضاح المكنون (136/1)، كشف الظنون (1834 ،1820 ،1775 ،1310)، معجم المؤلفين (21/10)، الوافى بالوفيات (90 -89 /3)، هديه العارفين (108/2).

ديباجي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات عرب، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ديبازر، هدايت

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد :-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى راديولوژى دياگنوستيك در سال 1353، طى دوره تكميلى توموگرافى كامپيوترى و سونوگرافى و M.R.i به مدت يك سال در استراليا.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

راديولوژى، سى تى اسكن و سونوگرافى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 30 پايان نامه دكتراى عمومى و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

راديولوژى و سونوگرافى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى :-

زمينه علمى مقالات:

سى تى اسكن در رابطه با كلسيفيكاسيون و ساير يافته هاى رتينوبلاستوما، سونوگرافى كبد و كيسه صفرا و طحال و پانكراس با بيماريهاى غير معمولى كيسه صفرا و ارزش توموگرافى كامپيوترى در تشخيص آنها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ديدوزمي، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، مترجم. وى كتاب «قصص الانبياء» ابوالحسن كسايى را تحت عنوان «نفايس العرايس» به فارسى گزارش كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (64)، الذريعه (240/24)، كشف الظنون (1328).

ديرباز، عسكر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عسكر ديرباز

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

تا هفت سالگي مثل بقيه بچه هاي آن دوران روزگار گذرانيده، پس از ابتدايي و راهنمايي كه دومين سالي بود كه نظام سه ساله راهنمايي برقرار شده بود وارد دبيرستان شدم. پس از اخذ ديپلم تجربي در دبيرستان صدر اوحدي وارد حوزه علميه قم شدم. در اين مورد يكي از اهالي مسجدي كه در دوران دبيرستان (دوم وسوم) به آنجا رفت و آمد داشتم خيلي موثر بود مرا با افكار انقلابي متخذ از تعاليم اسلامي قيام روحانيت در 15خرداد و مبارزات پس از آن ، مبارزات مردم ويتنام و الجزاير و فلسطين آشنا ساخت بطوري كه از سال دوم دبيرستان ضمن مطالعه كتب درسي كتاب هاي ديني و اجتماعي مطالعه مي كردم. بدين ترتيب وارد حوزه علميه قم شدم. از سال سوم تحصيل شروع به تدريس كردم و تمام كتاب هاي درسي ادبيات عرب را تدريس كردم. پس از آن به تدريس لمعه و مكاسب و كفايه مشغول شدم، البته پس از گذراندن تحصيل نزد اساتيد عاليقدري همچون آيت الله اشتهاردى، وجداني فخر (ره) ، اعتمادى، ستوده(ره)، آيت الله العظمي فاضل (حدود و قصاص) و آيت الله العظمي تبريزي (اواسط مكاسب و طهارت) و آيت الله العظمي وحيد خراساني (اصول و فقه) شركت كردم. ضمنا دروس اشارات و اسفار حضرت آيت

الله حسن زاده آملي و جوادي آملي هم توفيق شركت را به مدت 3 سال داشته ام . ضمن تدريس در دانشگاه تا حدي دروس خارج و تدريس مكاسب و كفايه را ادامه دادم تا آنكه اخيرا عمدتا مطالعات فلسفي دارم . همچنين در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با دوستان عاليقدر در زمينه اقتصاد و فلسفه اقتصاد تحيقاتي داشته ام كه منتشر شده است.

ديزجي زنجاني، فياض

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فياض بن العالم الجليل ملا محمد مدرس ديزجى زنجانى متولد 1285 ق و متوفى 1360 ق از اكابر فقهاء اماميه و مراجع تقليد گذشته و جامع معقول و منقول بوده است.

وى پس از تولد و پرورش در بيت علم و تقوا و خواندن متون فقه و اصول به تهران مهاجرت نموده و معقول را از سيد الفلاسفة المتالهين ميرزا ابوالحسن جلوه اصفهانى فراگرفته و فقه و اصول را از محضر آيت اللَّه والعلامة الكبرى ميرزا محمدحسن آشتيانى و ديگران استفاده نموده تا به رتبه اجتهاد رسيده و عزيمت به عراق نموده و در نجف اشرف على من تشرفها آلاف التحية والثناء به حوزه درس علامه تهرانى حاج شيخ هادى پيوسته و از بحث آن نابغه علمى استفاده نموده و بعد از فوت آن مرحوم در سال 1326 قمرى به زنجان مراجعت كرده و مورد استقبال و توجه مردم قرار گرفته و عده اى از مردم آن استان به وى تقليد نموده تا در روز جمعه 18 ذى الحجه (عيد سعيد غدير) 1360 قمرى وفات و نزديك مقبره آخوند ملا على قارپوزآبادى مدفون گرديده است.

آثار علمى و باقيات الصالحات آن مرحوم.

1- كتاب الخمس

2- ذخاير الامه

3- كتاب الاجاره

4- كتاب الزكاة

5- رساله در ماهية وجود (تقرير

بحث استادش علامه تهرانى)

6- رساله حجائيه.

و اما باقيات الصالحات ايشان فرزند ارجمندش.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ديلمقاني موحد، صمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فلسفه، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تربيت معلم تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى فلسفه و علوم تربيتى، كارشناسى ارشد فلسفه، دكتراى فلسفه اسلامى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تربيت معلم تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس در زمينه دروس فلسفى در دانشگاه، همكارى با دائرةالمعارف بزرگ اسلامى بعنوان محقق و ويراستار.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فلسفه و عرفان اسلامى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 30، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

فلسفه، كلام، عرفان اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ديلمي طبرستاني، سلار، سالار، ابويعلي حمزه عبدالعزيز

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 463 ق)، فقيه، اصولى، اديب و محدث امامى. ملقب به سلار يا سالار. در فقه و ادب پيشگام بود. سيوطى در «طبقات» خود او را از جمله ى اديبان بنام برشمرده است. ساكن بغداد بود و مورد اعتماد و احترام. شيخ مفيد و سيد مرتضى از مشايخ او مى باشند. شيخ ابوعلى طوسى، فرزند شيخ الطائفه، و شيخ منتجب الدين و ابوالمكرم مبارك بن فاخر نحوى و ابوالفتح عثمان نحوى و ابوالصلاح حلبى و ابوالفتح كراجكى از شاگردان وى بودند. سلار گاهى به جانشينى سيد مرتضى درس مى گفت. وى در قريه خسرو شاه تبريز درگذشت. سيوطى به نقل از صفدى سال مرگ وى را 448 ق مى داند. از آثارش: «المقنع فى المذهب»؛ «التقريب»، در اصول فقه؛ «المراسم العلويه»، در احكام نبويه، در فقه؛ «الرد على ابى الحسين البصرى فى نقض الشافعى»؛ «التذكره فى حقيقه الجوهره»؛ «الابواب و الفصول»، در فقه؛ «المسائل السلاريه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (309/2)، اعيان الشيعه (172 -170 /7)، ايضاح

المكنون (553 ،275 /1)، الذريعه (124/22 ،352 ،298/20 ،180 -179 /10 ،365 ،24/4)، رياض العلماء (444 -438 /2)، ريحانه (51 -50 /3)، فهرست منتجب الدين (84)، الكنى و الالقاب (238/2)، لغت نامه (ذيل/ سلار الديلمى)، معجم المؤلفين (235 ،79 /4)، هديه العارفين (380/1).

ديلمي طبري، كيكاووس

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت س ششم ق)، عالم و محدث. استاد علم حديث شيخ منتجب الدين بود كه به او اجازه ى نقل حديث داده بود. شيخ منتجب الدين از او به به عنوان زاهدى دانشمند نام برده است. نويسندگان «امل الامل» و «ايجاز المقال» و «رياض العلماء» و همچنين علامه مجلسى و علامه نورى او را تحت عنوان شهيد ذكر كرده و ستوده اند. از آثار وى «كتاب النجوم» و كتابى در «اوقات الصلوات الخمس» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (78/24 ،479/2)، رياض العلماء (414/4)، ريحانه (45/4)، شهيدان راه فضيلت (88)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 234/6)، فهرست منتجب الدين (148)، معجم المؤلفين (415/13).

ديلمي همداني، ابوشجاع شيرويه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(509 -445 ق)، حافظ، محدث و مورخ. از محمد بن عثمان قومسانى و يوسف بن محمد مستملى، سفيان بن حسن بن منجويه. و ابوالفرج بجلى و احمد دينورى و بسيارى ديگر حديث شنيد. فرزندش شهردار و محمد بن فضل عطار و ابوطاهر سلفى و ابوموسى مدينى و عده اى ديگر از او روايت كردند. وى را از طبقه متوسط محدثان شمرده اند. از آثار وى: «تاريخ همدان»؛ «فردوس الاخبار»، حاوى ده هزار حديث، كه سيوطى «جامع صغير» خود را به اين روش تاليف داده؛ «رياض الانس لعقلاء الانس فى معرفه احوال النبى (ص) و تاريخ الخلفاء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (268/3)، ايضاح المكنون (599/1)، بحارالانوار (25/1)، بزرگان و سخن سرايان همدان (164 -163 /1)، الذريعه (164/16)، ريحانه (250/2)، سير النبلاء (295 -294 /19)، كشف الظنون (1254)، الكنى و الالقاب (239 -238 /2)، لغت نامه (ذيل/ شيرويه)، معجم المؤلفين (313/4)، الوافى بالوفيات (218 -217 /16)، هديه الاحباب (137).

ديلمي همداني، ابومسلم احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 625 ق)، محدث. از جدش، شهردار، و نصر بن مظفر برمكى و ابوالوقت سجزى و ابوالخير باغبان و ديگران حديث شنيد. زكى برزالى و ضياء مقدسى از او روايت كرده اند. ابن نقطه گويد كه او محدثى قابل اعتماد بود و من در همدان از وى حديث شنيدم. ديلمى در هفتاد و نه سالگى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (260/22).

ديلمي همداني، ابومنصور شهردار

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(558 -483 ق)، حافظ و محدث. وى اهل همدان و از نوادگان ضحاك بن فيروز ديلمى صحابى است. از پدرش و ابوالفتح عبدوس و ابن سلار و ابومحمد دونى و ابن زنجويه، فقيه زنجان، و همچنين در بغداد حديث شنيد. فرزندش ابومسلم احمد و ابوسهل عبدالسلام و ابوسعد سمعانى از او روايت كرده اند. وى از حافظان فهيم و اديب و ظريف حديث بود. به همراه پدرش به اصفهان سفر كرد و به جمع آورى اسناد كتاب «فردوس الاخبار» پدرش، شيرويه ديلمى، پرداخت و از آن جائى كه پدرش حذف اسانيد كرده بود شهردار ديلمى اسانيد آن را در 407 برگ در چند مجلد به نام «مسند الفردوس» عرضه كرد. ابن حجر عسقلانى اين كتاب را تلخيص كرد و آن را «تسديد القوس فى مختصر مسند الفردوس» ناميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (260/3)، بزرگان و سخن سرايان همدان (164/1)، الذريعه (28/21)، سير النبلاء (378 -375 /20)، كشف الظنون (1684 ،1254)، لغت نامه (ذيل/ شهرداد)، معجم المؤلفين (309/4)، الوافى بالوفيات (194 -193 /16)، هديه العارفين (419/1).

ديلمي يماني، محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 711 ق)، فقيه زيدى. اصلش از ديلم است، كه به يمن منتقل شده و در صنعاء سكنى گزيده است. وى در راه بازگشت به ديارش در وادى مر از دنيا رفت. ديلمى صاحب كتاب «قواعد عقائد آل محد (ص)» است كه از اصول كتابهاى زيديه مى باشد. اين كتاب در «الذريعه» تحت عنوان «قواعد العقائد»، در قواعد عقايد باطنيه، آمده است. از ديگر آثارش: «الصراط المستقيم»؛ «المشكاه من الموانع المرديه»، در زهد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (318/6)، الذريعه (186/17).

ديلمي، ابوالفتح ناصر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 444 ق)، مفسر. با يازده واسطه نسب وى به امام حسن مجتبى (ع) مى رسد. در ديلم متولد شد و همان جا تعليم يافت. سپس به يمن رفت و در آن جا مردم را به امامت خود خواند. قبايل با او بيعت كردند و چنان پشت گرمى يافت كه بر شهر صعده و صنعاء نيز حكومت راند. او سرانجام كشته شد و در قريه افيق دفن شد. از آثارش كتابى در «تفسير»، در چهار مجلد است كه به نام «تفسير ابوالفتح ديلمى» موسوم است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (310 -309 /8)، الذريعه (255/4)، ريحانه (250/2)، كشف الظنون (1724)، لغت نامه (ذيل/ ناصر)، معجم المؤلفين (70 -69 /13).

ديلمي، ابوضحاك فيروز

قرن:1

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س اول ق)، محدث. از ايرانيانى بود كه از جانب انوشيروان به يمن فرستاده شده بود. به خاطر اينكه در يمن، در قبيله ى حمير، فرود آمده بود او را حميرى نيز مى گويند. وى پس از ظهور اسلام، به پيامبر (ص) گرويد، و حضرت طى بيانى او را فردى شايسته خواند. فيروز ديلمى احاديث بسيارى از رسول خدا (ص) روايت كرده است. وى در روزگار خلافت عثمان درگذشت. در «الاعلام» به نقل از «الاصابه» آرخين ماموريت وى (تا پايان حياتش) را امارت صنعاء از طرف معاويه ذكر كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (371/5)، ريحانه (250/2)، المعارف (146).

ديلمي، ابومحمد حسن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 760 ق)، محدث، عالم و عارف امامى. معاصر با شهيد اول و فخرالمحققين بن علامه ى حل است. ابن فهد از او روايت مى كند. كتاب «ارشاد القلوب» وى مورد اعتماد مجلسى و شيخ حر عاملى بوده و اين دو در «بحار» و «وسائل» از اين كتاب بسيار نقل كرده اند و سيد عليخان مدتى شيرازى اين كتاب را طى ابياتى بسيار ستوده است. از آثار وى: «الربعون حديثا»؛ «ارشاد القلوب الى الصواب المنجى من عمل به من اليم العقاب»، در دو مجلد؛ «الاعلام الدين فى صفات المومنين»؛ «تفسير قرآن»؛ «غرر الاخبار و درر الآثار فى مناقب الاطهار»، كه علامه مجلسى در «بحار» از آن نقل كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعلام الدين (مقدمه، 97)، اعيان الشيعه (251 -250 /5)، بحارالانوار (33 ،16 /1)، الذريعه (36/16 ،517/1)، روضات الجنات (286 -284 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 38/8)، الكنى و الالقاب (239 -237 /2)، لغت نامه (ذيل/ حسن ديلمى)، هديه العارفين (287/1).

ديلمي، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1281 -1229 ق)، عالم دينى، حكيم و فقيه زيدى. وى در اكثر علوم دست داشت. در شهر ذمار يمن به دنيا آمد و در همان شهر نشو و نما يافت. در مكه از دنيا رفت. از آثارش: «تحفه الحبيب بنظم مسائل التهذيب»، در منطق؛ «نزهه الطرف فى احكام الصرف»؛ «الابريز المذاب فى قواعد الاعراب»؛ «الطراز المذهب فى المختار لاهل المذهب»، در فقه؛ «مختصر الاتقان فى علوم القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (213/2)، معجم المؤلفين (243/3).

ديلمي، حسن بن الحسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولى حسن بن الحسن الديلمى عالم فاضل، و حكيم بارع و فقيه. به اتفّاق پدر خود از گيلان به اصفهان مهاجرت نموده، و از معاشرين و مصاحبين و همدرسان افندى مؤلف رياض العلماء مى باشد. تأليفاتى دارد از آن جمله شرح صحيفه سجّاديّه است. در 26 رمضان المبارك سال 1119 وفات يافته است.

مؤلّف تاريخ علما و شعراى گيلان را در نام صاحب عنوان اشتباهى روى داده، زيرا كه مؤلّف شرح صحيفه سجاديه نامش: مولى حسين بن حسن است. گويند: شرح صحيفه او انتحال از شرح سيد على خان مدنى است. علاّمه جليل القدر مؤلّف الذريعه (350:13) فرمايد: من شرح سيّد على خان را ديدم كه به خط خود در حواشى آن، مواضع انتحال را تعيين نموده بود.

مولى حسين گيلانى دايى سيد ابوالقاسم بن حسين موسوى خوانسارى جدّ صاحب روضات است، و قبرش در بقعه مشاراليه قرار دارد، و آقا ميرزا محمّد باقر به مناسبت بودن قبر او در اين محل وصيّت به دفن در اينجا نموده است. در اسامى حسين مجدّداً از او نامى برده خواهد شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ديلمي، شمس الدين، ابوثابت محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 589 ق)، متكلم و صوفى. وى از علماى قرن ششم هجرى بود كه داراى تصانيف بسيارى است. از جمله آثارش: «اصلاح الاخلاق»؛ «اصول مذاهب العرفاء باللَّه»؛ «برهان المحبه»، در تصوف؛ «التجريد و التعظيم»؛ «جواهر الاسرار»؛ «عجائب المعارف»؛ «عيون المعارف»؛ «تصديق المعارف»؛ «محك النفس»؛ «مهمات الواصلين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (610 ،512 ،475 ،359 ،336 ،333 ،330 ،329 ،135 ،94 ،30/2 ،375 ،357 ،317 ،269 ،179/1)، كشف الظنون (1956 ،1916 ،601 ،351 ،115)، معجم المؤلفين (257/10)، هديه

العارفين (103/2).

ديلمي، كرزالدين، اسحاق

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 689 ق)، حكيم. از دانشمندان و حكماى قرن هفتم هجرى است. از آثار وى: «تاريخ السماويات و الارضيات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (296)، لغت نامه (ذيل/ اسحاق)، معجم المؤلفين (231/2)، هديه العارفين (201/1).

ديمرتي اصفهاني، قاسم بن محمد

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب نحوى لغوى، مؤلف كتاب 1 - الابانة 2 - تفسير الحماسة 3 - تقويم الالسنة 4 - تهذيب الطبع، در نوادر لغت 5 - غريب الحديث؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

دين پرور، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين دين پرور

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1317/1/1

زندگينامه علمي

حضرت آيت الله سيد حسين دين پرور مشهور جمال الدين دين پرور در سال 1317 در خانواده اي مذهبي و متدين در تهران به دنيا آمد. نامبرده پس از مدتي عشق وافر او به علوم ديني او را به سوي حوزه علميه رهسپار كرد و پس از سالها تلاش و مجاهدت در راه علم و تحصيل به درجه اجتهاد نايل گرديد. در دوران تحصيل خويش از محضر اساتيد بزرگي چون مرحوم علامه طباطبائي، مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني ، مرحوم آيت الله بروجردي، مرحوم آيت الله العظمي امام خميني و ... بهره ها برد.

نامبرده در دوران حيات علمي خويش تأليفات فراواني به رشته تحرير درآورده است كه وي هم اكنون در حوزه هاي علميه تهران و دانشگاههاي تهران به تدريس علوم ناب اسلامي مشغول است و در اين راستا شاگردان فراواني تربيت و تقديم انقلاب اسلامي كرده است.

دين پرور دربندي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد جعفر بن العالم الجليل آيت اللَّه السيد ابوتراب بن العلامه الورع سيد مهدى دربندى تهرانى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار تهران بوده و در سال 1263 شمسى در نجف اشرف متولد گرديده و در تحت مراقبت و تربيت والد معظمش پرورش يافته و پس از انقلاب عراق عليه انگليسها و اخراج آنان باتفاق والدش به ايران آمده و مورد استقبال و اقبال مردم تهران و شميرانات قرار گرفته و بخدمات دينى و علمى پرداخته والد ماجدشان آيت اللَّه دربندى علاوه بر داشتن حوزه درس، در مجالس معمولى و مهمانيها به نشر حقايق اسلام و

اخبار ائمه اطهار اهتمامى بليغ داشت و در مجالسش غير از اخبار و احاديث اهلبيت عليهم السلام سخن ديگرى نمى فرمود.

مترجم ما پس از مراجعت از عراق تحصيلات خود را در نزد والد خود ادامه داده و علاوه بر استفاده هاى علمى تقوا و فضائل و ملكات نفسانى را از آن بزرگوار فراگرفته و با لباس كرباس وطنى و كمال زهد و قناعت و مناعت طبع بخدمات دينى پرداخته و نشر حقايق و معارف اسلام مينمود. نماز جماعتش در شميرانات و دربند بسيار باشكوه و مخصوصا ماه رمضان پر جمعيت بود و مردم از اطراف براى درك فيض از نماز و محضرش بدربند مى شتافتند تا هشتم ماه رجب سال 1343 شمسى وفات نموده و با تجليل زياد جنازه اش حمل بشهر رى و در ابن بابويه مقبره شخصى خانواده گيش مدفون گرديد.

نگارنده گويد: آن مرحوم ارادت مخصوصى بمرحوم آيت اللَّه العظمى و مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى داشت خودم ناظر بودم كه با آن كهولت و كبر سن با پاى برهنه از تهران تا بشهر رى در تشييع جنازه آن مرحوم شركت داشته و اظهار تأثر و تأسف از فقدان آن مرحوم مى نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

دينشاه ايراني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1317 -1260 ش)، مترجم و نويسنده. از پيشوايان مشهور زرتشتيان بمبئى بود كه در سال 1260 ش در بمبئى متولد شد. وى به همراه رابينات تاگور (شاعر معروف هندى) به ايران آمد. او «ديوان حافظ» را به انگليسى ترجمه كرد و از شعراى معاصر ايران «تذكره اى» ترتيب داد و با ترجمه ى منتخبى از اشعار آنان چاپ كرد. وى سرانجام در بمبئى درگذشت. از آثار وى: «اخلاق ايران باستان»؛ «پرتوى از فلسفه ايران

باستان»؛ «پيك مزديسنان»؛ «تعليمات زرتشت»؛ «سخنوران دوران پهلوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دايرةالمعارف فارسى (1029/1)، سرآمدان فرهنگ (358/1)، شرح حال رجال (99/6)، مؤلفين كتب چاپى (75 -73 /3).

دينوري كرمانشاهي، ابوحفص عمر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 330 ق)، حافظ و محدث. با كنيه ابوحفص و ابوبكر. از پيشگامان حديث بود كه در طلب آن به بغداد و بصره و كوفه و جبل سفر كرد و از ابراهيم بن ابى عنبس و حسن بن سلام و عبيد بزار و ابوقلابه رقاشى و امثال ايشان حديث شنيد. حافظ ابوالقاسم بن ثابت و صالح بن احمد همدانى و احمد بن تركان و قاضى ابوبكر ابهرى و گروهى از همدانيان از وى حديث روايت كرده اند. خليلى در «ارشاد» او را ثقه خوانده و گويد كه همگان بر اين قول اند. دينورى از 317 تا 329 ق در همدان بود و سپس به كرمان شاه بازگشت. به او تصانيفى نسبت داده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (339 -337 /15)، لغت نامه (ذيل/ قرميسينى)، معجم البلدان (376/4)، معجم المؤلفين (285/7)، هديه العارفين (781/1).

دينوري، ابوالفضل احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(478 -381 ق)، محدث و مسند. مشهور به ابن استاد. در دينور متولد شد به همدان رفت و در آنجا به مسند همدان معروف شد. وى از پدر خويش و ابوبكر بن لال و احمد بن تركان و ابوعمر بن مهدى فارسى و ديگران حديث روايت كرد. شيرويه گويد كه در همدان و دينور از وى حديث شنيدم، مرد راستگويى بود. دينورى در دينور درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (585 -584/ 18)، الوافى بالوفيات (272/7).

دينوري، ابوالقاسم عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 390 ق)، اديب و كاتب. وى از روساى كاتبان ديوانى خراسان بود كه نسب به عباس بن عبدالمطلب مى رساند. به گفته ى ثعالبى تصنيفات او در «محاسن الاداب» به سى جزء مى رسد. وى همچنين داراى اشعار بسيارى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (231/4)، معجم المؤلفين (69/6).

دينوري، ابوالقاسم يوسف

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 405 ق)، فقيه و قاضى شافعى. معروف به ابن كج. وى از شاگردان ابوالحسين بن قطان بود، و در مجلس درس داركى حاضر مى شد. عده اى او را بر شيخ ابوحامد اسفراينى مقدم مى دانند بطورى كه يكى از شاگردانش روزى به وى گفت: اى استاد، گرچه ابوحامد صاحب نام است، اما علم نزد توست. دينورى مردى محتشم بود و مردم از اطراف به سويش مى آمدند. وى در ماه رمضان به دست حراميان كشته شد. دينروى دارى تصانيف بسيارى است از كه از آن جمله كتاب «التجريد» را مى توان نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (184 -183/ 17)، معجم المؤلفين (273/13).

دينوري، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 333 ق)، قاضى، محدث و فقيه مالكى. ابتدا عهده دار منصب قضاى قلزم و سپس چندين سال در اسوان مصر اقامت گزيد و مدتى مقام قضاوت آنجا را بر عهده گرفت. از كسانى مثل ابوبكر بن ابى الدنيا و ابوقلابه الرقاشى و ابن قتيبه دينورى و محمد بن يونس كديمى و عباس بن محمد دورى و محمد بن عبدالعزيز دينورى روايت كرده است و از راويان كتب ابن قتيبه به شمار مى آيد. قاضى ابوبكر ابهرى و ابوبكر ابن شاذان و ابوبكر ابن مهندس و ابراهيم بن على تمار مصرى و حسن بن اسماعيل ضراب از وى روايت كرده اند دارقطنى او را از محدثان مورد اعتماد نمى داند و در «غرائب مالك» او را به وضع حديث متهم كرده است. دينورى در مذهب مالك صاحب نظر بود. كتابى در «مناقب مالك» و كتابى در «رد شافعى» تاليف كرده است. وى همچنين صاحب كتاب «المجالسه» است كه بوصيرى از آن روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (241/1)، سير النبلاء (428 -427 /15)، كشف الظنون (1841 ،1591)، لسان الميزان (469 -468 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (175 -174 /2).

دينوري، ابوبكر مكي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 468 ق)، حافظ، محدث و فقيه. وى مذهب سفيانى داشت. از عبدالغنى بن سعيد و خلف بن محمد واسطى و صدقه بن دلم حديث شنيد. عبدالعزيز كتانى و ابوطاهر حنايى و غيث ارمنازى از او روايت كرده اند. گويند به معرفت رجال توجه خاصى داشت و حديث كم مى گفت و ابوبكر خطيب در پى آن بود كه از وى حديث بشنود. و دينورى رغبت چندانى نشان نمى داد. او مدتى منصب قضاوت دميره را عهده دار بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (413 -412 /18).

دينوري، ابوحنيفه احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 282 ق)، نحوى، لغوى، اديب و رياضى دان. از مردم دينور بود كه در بصره و كوفه علم آموخت و از محضر پدر خود و پس از او از اين سكيت بيشترين بهره را برد. وى در علوم بسيارى همچون، نحو، لغت، هندسه، حساب و هيئت دست داشت، و صاحب تاليف بود. او را ذفنون و از نوادر روزگار مى دانند. رواياتش را صحه گذاشته اند و وى را مورد اعتماد خوانده اند. او از بزرگان مذهب حنفى بود. از آثارش: «الاخبار الطوال»؛ «النبات»؛ در شش مجلد بزرگ؛ «الجبر و المقابله»؛ «الجمع و التفريق»؛ «البلدان»؛ «البحث فى حساب الهند»؛ «اصلاح المنطق»؛ «نوادر الجبر»؛ «القبله و الزوال»؛ «الكسوف»؛ «تفسر الدينورى»؛ «الانواء»؛ «ما يلحن فيه العامه» يا «لحن العامه»؛ «الشعر و الشعراء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (119/1)، ايضاح المكنون (680 ،421 ،321 ،279 ،277 /2 ،368 ،43 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (188 -187 /1)، دايرةالمعارف فارسى (1029/1)، الذريعه (236/3 ،172/2 ،338/1)، روضات الجنات (103 -102 /5)، ريحانه (72/7)، سير النبلاء (422/13)، كظف الظنون (1548 ،1446 ،1407 ،1399 ،907 ،664

،614 ،447 ،280 ،108)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (132)، لغت نامه (ذيل/ ابوحنيفه)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 282)، معجم الادباء (32 -26 /3)، معجم المؤلفين (219 -218 /1)، الوافى بالوفيات (379 -377 /6)، هديه الاحباب (12)، هديه العارفين (52/1).

دينوري، ابوسعد، نصر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 411 ق)، اديب، كاتب، معبر و شاعر. وى از كاتبان بزرگ بود و عهده دار مناصب نيشابور. زمانى كه سلطان محمود براى پاسخگويى به خليفه القادر باللَّه، احتياج به معتمدى داشت، وى را برگزيد. از آثار وى: «روائع التوجيهات من بدائع التشبيهات»؛ «ثمار الانس فى تشبيهات الفرس»؛ «التعبير القادرى» يا «القادرى فى التعبير»، در احكام، كه براى خليفه القادر باللَّه در 397 ق تاليف كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (352/8)، كشف الظنون (1305 ،914 ،523 ،417)، معجم المؤلفين (94/13)، هديه العارفين (490/2).

دينوري، ابوعلي احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 289 ق)، نحوى. وى در دينور به دنيا آمد. از شاگردان برجسته مبرد و مازنى و ثعلب بود و در بغداد و بصره درس خواند و در مصر مقيم شد و در آنجا درگذشت. از آثار وى: «اصلاح المنطق»؛ «مختصر فى ضمائر القرآن»؛ «المهذب» در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (102/1)، روضات الجنات (206/1)، ريحانه (252 -251 /2)، كشف الظنون (1914 ،1087)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادبا (241 -239 /2)، الوافى بالوفيات (286 -285 /6).

دينوري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا احمد آقا مجتهد شخصى فقيه و اصولى و داراى علوم غريبه و مردى با ورع و متقى و اغلب اشتغال بتحرير مطالب علمى و عملى داشت و منزوى از مردم و عابد و شب زنده دار و اوضاع و عوالم عجيب و غريبى داشت رضوان اللَّه عليه. كتابى موسوم به (نظام العالم) دارد بسيار نفيس و عالى ولى بطبع نرسيده و تأليفاتى در علوم غريبه دارد و اشعارى شيوا گفته و در تاريخ 1347 در اثر مبارزه با بدع با برادر كوچكش مرحوم آقاى حاج ميرزا عبدالعلى آقا مجتهد به سمنان تبعيد و مدتى در آنجا حبس نظرى بودند بعد بارض اقدس رضوى برده و در تحت مراقبت بودند پس از طى مدت يكسال و نيم دوره ى نفى به تبريز مراجعت بعد از فوت برادر بزرگش آيت اللَّه آقا ميرزا صادق آقا مرحوم در مسجد آن مرحوم اقامه نماز جماعت كرده مقتداى مردم بود در سال 1283 در تبريز متولد شب دوشنبه 23 شهر ذى القعده 1359 بدار بقاء رحلت و در وادى السلام نجف اشرف در مقبره مخصوص خودشان مدفون است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان

(جلد چهارم)

دينوري، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت اللَّه ميرزا صادق آقا مرجع تقليد اهالى آذربايجان بود و مردم فريفته تقوى و عمل و علميت اين مرد برجسته بودند طورى كه با تحرير و تقرير پايان نيابد شاگر آخوند ايروانى و آيت اللَّه فاضل شربيانى و آيت اللَّه آقا شيخ هادى تهرانى بود در فقه و اصول متبحر و شخصى داراى دقت نظر و تحقيق و صاحب تأليفات زياد در فقه و اصول بود منجمله (مقالات غرويه) مربوط به مباحث الفاظ در تبريز بطبع رسيده و كتاب (مشتقات) اينهم در تبريز بچاپ رسيده و (كتاب فوائد) در مطالب مختلف از فقه و اصول و تفسير مطبوع تهران كه دوره تبعيد خود در قم نوشته شده و كتابهاى مفصله استدلالى در طهارت و صلوه و غيره دارد كه بطبع نرسيده اين شخص قريب سى سال در نجف مشغول تحصيل و تدريس بوده نزديك پنجاه سال رياست روحانيت آذربايجان را در دست داشت در اثر مبارزه با بدع سال 1347 به قم تبعيد و در سال 1351 شانزدهم شهر ذى القعده الحرام شب جمعه برحمت ايزدى رفته و در رواق حضرت معصومه سلام اللَّه عليها در مقبره مخصوص مدفون است اشعار عالى عربى در مدائح و مراثى زير دارد رضوان اللَّه عليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

دينوري، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا عبدالعلى آقا مجتهد است مرد فقيه و اصولى و شخصى اجتماعى و خليق بود كه مردم فريفته حسن خلق و رفتار نيك او بودند مشغول قضاوت و تدريس طلاب بود شاگردهاى برجسته تحويل داده و فرزندانى براى آينده تربيت نموده و از اساتيد متن نگارنده بوده استفاده هاى فراوانى از ايشان نموده ام كتابى مركب از اصول و فروع

جمع و حواشى نوشته و مجموعه اى مانند كشكول شيخ بهاء دارد در دويم ماه محرم وفات نموده و در وادى السلام نجف اشرف در مقبره مخصوصه خودشان مدفون است رضوان اللَّه عليه.

اين پنج برادر هر كدام عالم و عامل و فاضل و با ورع و متقى و محبوب عند العامه و داراى كمالات سرشار بودند و اكنون هم اهالى تبريز اسامى اينها را به خير و خوبى ياد مى كنند و از فقدان اين راد مردان عالم ديانت اظهار تأسف و تأثر مى نمايند قريب پنجاه سال مبارزاتى با معاندين دين و مخالفين قوانين حقه اسلامى نموده و متحمل هر گونه شدائد و با همواريها شده و مكرر خانه شان به يغما و غارت رفته و به مدلول آيه شريفه ان تنصروا اللَّه ينصركم و يثبت اقدامكم خداوند نجات داده و عزت شأن را حفظ نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

دينوري، علاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا علاءالدين دينورى بن آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا احمد مجتهد از علماء محترم معاصر تهرانست. معظم له شمه اى از ترجمه و بيوگرافى بيت جليل و خاندان اصيل خويش را بشرح زير مرقوم داشته اند:

راقم علاءالدين دينورى پسر مرحوم آقاى حاج ميرزا احمد آقا مجتهد دينورى از اولاد محمد دينورى كه از اصحاب حضرت على ابن موسى الرضا عليه السلام بوده وى را بجهت تبليغ مذهب حق به آذربايجان اعزام نموده اند در قريه (پير كندى) از قراء حسن آباد از محال قراجه داغ وفات نموده و در همان قريه بخاك سپرده ميشود او را مزارى است كه اهالى بزيارتش ميروند و نذوراتى به مرقدش ميبرند. والد مرحوم پنج برادر بودند بزرگترين اين پنج برادر مرحوم آقاى حاج

ميرزا محسن آقا مجتهد صاحب كتاب (تبيين المحجه الى تعيين الحجه) در تبريز بطبع رسيده توان گفت يگانه تأليفى است در اثبات حجه در سال 1267 هجرى اين شخص در تبريز متولد و در سال 1288 براى تكميل معارف دينى به نجف اشرف مشرف و بعد به تبريز مراجعت و به حج بيت اللَّه الحرام موفق و در سال 1344 مبتلا بدرد چشم بود در اثر شدت مرض چهارم محرم الحرام 1352 دار فانى را وداع و جنازه اش به نجف اشرف حمل و جنب قبر والد ماجدش در وادى السلام دفن ميشود. اين شخصيت بزرگ فقيه و اصولى و درستكار و عاقل و مسيس و مورد شور رجال و عقلاء بوده رياست روحانيت شهر تبريز را داشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

ديني، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد ديني

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

آقاي سعيد ديني در سال 1353هجري شمسي در خانواده اي متدين ، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در همدان ديده به جهان گشود. پس از فراغت از تحصيل در دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان در زادگاه خويش، در پي تشويق خانواده و علاقه وافر خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1370وارد حوزه علميه قم گرديد و در جوار ملكوتي بارگاه كريمه اهل بيت(ع) رحل اقامت افكند. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1381 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني همچون مرحوم آيت الله شيخ جواد تبريزي، آيت الله سبحاني، آيت الله وحيد، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه

قم كسب فيض كرد. در كارنامه علمي وي علاوه بر پژوهش در موسسه امام صادق عليه السلام، تدريس در دانشگاه پيام نور همدان، دانشگاه آزاد اسلامي همدان و حوزه علميه المهدي قم وجود دارد.

ديوان بيگي شيرازي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1241- وف بعد از 1313 ق)، تذكره نويس، مورخ. از اهالى محله ى ميدان شاه شيراز بود و معاصر ناصرالدين شاه و داراى منصب ايشك آقاسى باشى بود. وى سفرهاى مختلف به اقطار ايران داشت و در طى همين مسافرتها با بسيارى از شاعران ديدار كرد و شرح حال آنها را فراهم نمود و در نگارش تذكره بزرگ و نسبتا جامع خود «حديقه الشعراء» بهره جست. در اين تذكره بيش از 1500 تن از شاعران ايران در فاصله ى سالهاى 1200 ق تا 1310 ق معرفى شده اند. آثا ديگر وى: «تاريخ يزد» يا «اخبار اليزد»؛ «كتابى در مصائب اهل بيت نبوت (ع)» و ذيلى بر كتاب «رياض الجنه». وى در شيراز درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران، دوره ى بازگشت (74 -73 /2)، تاريخ تذكره هاى فارسى (457 -439 /1)، حديقه الشعراء (مقدمه كتاب)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (213 -212 /1)، الذريعه (385/6)، شرح حال رجال (28 -27 /6)، مكارم الاثار (1140 -1139 /4).

ديهيم، گيتي

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران، تحصيل در زبان شناسى فرانسه در دانشگاه سوربن فرانسه.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان شناسى فارسى، آواشناسى فارسى، زبان و زبان شناسى فرانسه.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 4

زمينه علمى تأليفات:

آواشناسى عمومى، آواشناسى فرانسوى، زبان فرانسه و زبان شناسى فرانسوى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 5، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى

مقالات:

واج شناسى فارسى، واج شناسى فرانسوى، زبان شناسى فارسى، زبان شناسى فرانسوى، آموزش زبان خارجى، آواشناسى فرانسوى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ذاكري، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر ذاكرخمي

محل تولد : بردسكن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب علي اكبر ذاكري در سال 1338 در خانواده اي روحاني در روستاي خمي (خمين) در يازده كيلو متري شهرستان بردسكن (و كاشمر) متولد شدم . جدم حاج محمد علي معروف به حاج شيخ از روحانيون مشهور و خوشنام منطقه بود . پدرم نيز روحاني است . تحصيلات را تا ششم ابتدايي در روستا گذراندم و پس از آن در سال 1350 وارد حوزه علميه كاشمر شدم . در مدرسه دانش يا عتيق حجره گرفتم . مديريت اين مدرسه به عهده آيت الله محمد صادق سعيدي بود . در آن زمان حوزه علميه كاشمر از رونق خوبي برخوردار بود . ادبيات و بخشي از اصول و منطق را در كاشمر گذراندم . اساتيدم عبارت بودند از : حجج اسلام :1. حاج شيخ موذني ؛ بخشي از جامع المقدمات 2. مرحوم علومي ؛ نصاب ، بخشي از جامع المقدمات ،شرح نظام و عروه الوثقي 3. حاج شيخ علي اصغر بلاغي ؛ صمديه و سيوطي 4. حاج شيخ فضل الله شريعتي محولاتي ؛ مغني باب اول و رابع و مختصر المعاني 5. محمد كاظم سعيدي (برادر بزرگتر ايت الله سعيدي ) منطق كبري و اندكي از حاشيه 6. آقاي فرقاني ؛ معالم 7. حاج شيخ جواد مدرسي ؛ تحرير المعالم كه اخيرا چاپ شده بود ، بخش بديع مختصر . طلاب موظف بودند

افزون بر درس هاي معمول ، مسائل رساله عمليه را حفظ كنند و از روي گلستان سعدي و كتاب كليله و دمنه مشق نوشته و لغات آن را ياد بگيرند تا هم با ادبيات آشنا شوند و هم تمرين خط داشته باشند .

آيت الله مشكيني پس از تبعيد به كاشمر ، در مدرسه حاج شيخ درس تفسير و نهج البلاغه برگزار مي كردند كه در آن درسها شركت مي كردم و آشنائيم با نهج البلاغه از اينجا آغاز شد .پس از بازگشت آيت الله مشكيني به قم زمينه اي فراهم شد كه گروهي از طلاب كاشمر به قم بيايند و من در سال 1355 به قم آمدم و در منزلي كه ايشان در اختيار طلاب گذاشتند ساكن شدم . سپس در امتحان ورودي مدرسه امام صادق (ع) شركت كردم و تا پيروزي انقلاب اسلامي در آنجا بودم . در مدرسه حجتيه حجره گرفتم . در قم در درس اخلاق و تفسير آيت الله مشكيني شركت مي كردم كه بيشترين تاثير را در شخصيت من و ديگر طلاب كاشمر داشت . دفتر تبليغات هم كلاسهايي تشكيل ميداد كه در آنها اساتيدي مانند : آيت الله شهيد بهشتي ، شهيد باهنر و رهبر معظم انقلاب اسلامي تدريس ميكردند . در سال 1360 در بخش فرهنگي مدرسه عالي تربيتي و قضايي قم شركت كردم و مدرك ليسانس دريافت نمودم . دوره عالي زبان انگليسي دفتر تبليغات را نيز به پايان رساندم . در سال 1362 سطح را امتحان دادم . در سال 1368 با بخش احياء آثار دفتر تبليغات اسلامي همكاري كرده و در استخراج رجال كتاب مختلف

الشيعه به تحقيق پرداختم . در سال هاي 1367 تا 1369 با همكاري دوستان به استخراج آيات اخلاقي قرآن پرداختيم كه محصول آن در مجله حوزه منتشر شد . ازسال 1368 عضو مجله حوزه شدم كه تا كنون 35 مقاله در اين مجله و 8 مقاله در مجله فقه و همين مقدار در ديگر مجلات و به مناسبت نشست ها و كنگره ها نگاشتم كه برخي از آنها لوح افتخار جشنواره مطبوعات را به همراه داشت . افزون بر استفاده از اساتيد در فقه ، اصول و فلسفه در دانشكده شهيد محلاتي چند ترم نهج البلاغه تدريس كردم ودر مركز تربيت نويسنده و محقق دفتر تبليغات اسلامي به تدريس تاريخ اسلام پرداختم . با برخي ارگان ها براي داوري كتاب و مقالات پژوهشي مانند دين پژوهان و كتاب سال جمهوري اسلامي و برخي كنگره ها همكاري دارم . جهت تبليغ به مناطق مختلف سفر كردم و به همين منظور به جبهه هاي جنوب ، غرب و كردستان رفتم .

اساتيد قم : تفسير : آيات : مشكيني ، خزعلي ، معرفت ، اشراقي سطح : آيات و حجج اسلام : باكوئي ، وجداني ،علي اصغر باغاني ، مدرس افغاني ، مصطفي نوراني ، صلواتي ، دوزدوزاني ،شيخ علي پناه اشتهاردي ، ستوده . خارج : آيات عظام : فاضل لنكراني ، مكارم شيرازي ، منتظري ، تبريزي ، صانعي ، وحيد خراساني و هاشمي شاهرودي . فلسفه : آيات و حجج اسلام : انصاري شيرازي ، فياض ، محمد علي گرامي .

ذاكري، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي ذاكري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي وراهنمايي ودبيرستان رادر شهرقم گذارندم، و درسال 1368 وارد حوزه علميه قم شدم . همزمان با تحصيل در حوزه درسال 1372 مشغول به تحصيل دررشته فلسفه غرب دانشگاه مفيد شدم.در سال 1376وارد دوره كارشناسي ارشد فلسفه غرب همان دانشگاه شدم و بلافاصله درسال 1379 پس از فراغت از تحصيل در كارشناسي ارشد، دردوره دكتراي فلسفه غرب دانشگاه تهران پذيرفته شدم و اين دوره را تا سال 1385به اتمام رساندم. در تمام اين مدت تحصيل در حوزه علميه قم را تادرس خارج ادامه دادم.در سال 1380كارشناس پژوهش معاونت پژوهشي دانشگاه مفيد بودم و ازسال 1379 محقق و از سال 1381 به عضويت هيئت علمي پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي در آمدم وتا سال 1384 مدير گروه كلام و فلسفه اين پژوهشكده بودم . از سال 1380به تدريس دروس معارف اسلامي و نيز دروس تخصصي فلسفه در دانشگاه هاي تهران و قم اشتغال دارم .

ذبيح زاده روشن، علي نقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي نقى ذبيح زاده روشن

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در رژيم طاغوت قبل از نظام جديد راهنمائي پس از سيكل، سال اول تجربي را گذراندم و تحت تاثير جلسات مذهبي در سال تحصيلي 55 – 54 دو سال قبل از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه قم گرديدم و با جمعي از دوستان در مدرسه اي واقع در گذر خان تحت نظر مرحوم آيت الله مرتضي حائري دروس مقدمات را گذرانديم و در سال دوم يعني سال تحصيلي 56 – 55 وارد مدرسه

آيت الله العظمي گلپايگاني بنام الونديه واقع در چهار مردان درس سيوطي و ساير دروس جنبي را خوانديم. و ضمنا از دورس جامعه شناسي و روانشناسي تربيتي آقاي دكترعلي قائمي كه در بعضي از مراكز وابسته به حوزه برگزار مي شد شركت مي كردم. در سال سوم تحصيلي 57 – 56 وارد مدرسه ديگر آيت الله العظمي گلپايگاني واقع در صفائيه گشته و درس مغني و ساير دروس جنبي را در آن مدرسه از محضر استاد طالقاني و ساير اساتيد معظم تلمذ مي نمودم كه ناگهان به همراه سايرين با حادثه ارتحال مرحوم حاج آقا مصطفي فرزند برومند امام خميني (رض) مواجه گرديديم. اين واقعه كه به تعبير امام خميني (رض) از الطاف خفيه حضرت حق بود موجب اوج گيري مبارزات مردم رشيد ايران به رهبري امام گرديد و بصورت زنجيره اي حوادث جريانات و خاطرات مردم مختلف ايران را بدنبال داشت و از آن تاريخ دروس حوزوي و درس هاي

مدارس بخاطر شركت طلاب در روند مبارزات به كندي پيش مي رفت. در سال چهارم تحصيلي يعني 58 – 57 درس ها به صورت رسمي برگزار نمي شد و افراد متعهد حوزه و از جمله امثال حقير بخاطر تكاليف و وظايف مبارزاتي به انجام وظيفه مشغول بوده و در همان ايام مختصرا قسمتهائي از معالم، اصول فقه، مختصر المعاني را به صورت آزاد نزد اساتيد به صورت خصوصي درس مي گرفتيم و شور انقلاب همه مناطق ايران را فرا گرفته بود. در همان سال مردم ايران شاهد قيامهاي 17 شهريور تهران، و جابجائي مهره هاي رژيم فاسد پهلوي نخست وزيران جمشيد آموزگار، شريف امامى،

ازهاري و بختيار و در ادامه انتقال امام خميني (رض) از عراق به پاريس و سرانجام خروج مفتضحانه شاه و ورود شكوهمندانه امام خميني (رض) به ايران و آغاز دهه مباركه فجر تا پيروزي انقلاب اسلامي 22 بهمن سال 1357 و انتخاب و برقراري جمهوري اسلامي بودند. در سال تحصيلي 59 – 58 پس از تاهل به تحصيل لمعه و اصول فقه به صورت آزاد از محضر اساتيد بزرگواري چون آيت الله شيخ علي پناه اشتهاردي و ديگران اشتغال داشتم و در همان ايام از دروس ضروري و جنبي مربوط به شرائط اول پيروزي انقلاب كه توسط دفتر تبليغات بوسيله آيات عظام آقايان مكارم شيرازى، سبحانى، مرحوم شهيد باهنر، تمرين خطابه از مرحوم آقاي فلسفي و تفسير آيت الله خزعلي و طاهري خرم آبادي و درس شناخت شناسي آيت الله مصباح يزدي در مهديه واقع در خيابان چهار مردان و اساتيد ديگري ارائه مي شد، استفاده مي كرديم كه بسياري از آن جزوات هنوز نزد اينجانب موجود است. در ادامه همين سال هاي نخست پس از پيروزي انقلاب ضمن آنكه تحت فرمان امام خميني (رض) طبق وظيفه در اوضاع سياسي و اجتماعي شركت داشته و دروس متعدد اصلي و جنبي را مي خوانديم و در راستاي نيازهاي جامعه آن روز در مقابله با تفكر ماركسيستى، ماترياليستي و ليبراليستي فعاليت مي نموديم. ما در سال تحصيلي 60 – 59 پس از آغاز جنگ تحميلي از طرفي وظيفه داشتيم تا در مقابل شبهات الحادي كمونيستى، امثال ليبرالي و ضد انقلابي منافقين و ديگران خود را مسلح علمي نمائيم و از طرفي به دروس حوزوي كه نظام مند

مي گرديد برسيم و از جهتي ديگر راهي جبهه هاي حق عليه باطل باشيم. پس از اتمام شرح لمعه در همان سال و يا سال هاي تحصيلي بعد دروس مكاسب محرمه و رسائل را از محضر اساتيدي چون آيت الله بني فضل و آيت الله اعتمادي استفاده كرده در سال تحصيلي 62 – 61 بخاطر نياز جوامع علمي وارد موسسه در راه حق قم گرديدم و درس هاي مختلف معارف قرآن و فلسفه اسلامي و دروس بدايه و نهايه و زبان انگليسي رياضي و مكالمه عربي و دروس مباني رشته هاي مختلف علوم انساني از قبيل جامعه شناسى، علوم سياسى، اقتصاد، روانشناسي و ... را نزد اساتيد بزرگواري چون آيت الله مصباح يزدي استاد فياضى، دكتر صديق، استاد مصباحى، دكتر قائمي و ديگران گذرانديم. پس ازآن دوره چهار ساله، طبق برنامه آن موسسه با تعيين گرايش در دوره چهار ساله دوم در بنياد باقر العلوم(ع) موسسه فعلي امام خميني (رض)، در زمينه اختصاصي تاريخ، دورس تاريخ محض و اسلامي را به صورت پيوسته كارشناسي و كارشناسي ارشد گذرانديم و در سال 74 پس از اتمام اين دوره، رساله پايان نامه تحت عنوان (ريشه هاي روابط علماي تشيع با صفويان) تحت نظر استاد راهنما جناب آقاي دكتررضا شعباني و استاد ناظر آقاي دكتر صادق آيينه وند دفاع نمودم و پس از گذراندن دوران طولاني كه البته حدود دو سال بخاطر تحولاتي در موسسه رشته ما به انعطال انجاميد توانستيم در اين سال مدرك كارشناسي ارشد تاريخ را دريافت نمائيم. در همين دوره طولاني طبق ضرورت برنامه موسسه و بعدا دوره اختصاص آن در بنياد باقر

العلوم موسسه فعلي امام خميني (رض)، در دروس حوزوي شركت مي نموديم و دروس مكاسب بيع و خيارات و كفايه الاصول را نزد استاد بزرگوار مرحوم آيت الله ستوده گذرانده و ضمنا در امتحانات حوزه نيز شركت مي نموديم. از آن پس در دروس خارج اساتيد بزرگوار آيات عظام تبريزى، سبحانى، فاضل لنكرانى، جوادي آملي و مرحوم آيت الله خاتم يزدي جمعا چيزي حدود 12 سال شركت داشتم و درس ها را يادداشت مي نموديم. در مدارج علمي حوزه ثبت نام نمودم كه طبق برگه اي كه در دست دارم براي سطح 4 موضوع خراج در اسلام را تعيين كردند كه هنوز وقت نكرده ام تدوين نمايم شايد كتاب 4 جلدي مرجعيت و سياست در عصر غيبت بجاي آن پذيرفته شود.از سال تحصيلي 74 – 73 در دانشگاه آزاد قم، مدرسه غير ايراني مركز جهاني و امام خميني (رض)، مدرسه شهيدين، جامعة الزهراء موسسه امام خميني (رض) و دانشگاه باقر العلوم و بعضي از دانشگاه خارج قم دروس مختلف تاريخ اسلام 1، 2، 3، 4 تاريخ اروپايي 1، 2، 3، 4 و تاريخ معاصر ايران، تاريخ تشيع، تاريخ تحول دولت و خلافت، ديپلماسي در اسلام، دروس معارف، (معارف، ريشه هاي انقلاب، اخلاق، متون، تاريخ اسلام)، تاريخ عصر غيبت، تاريخ تشيع از عصر صفويه تا هم اكنون، جريان شناسي مشروطيت، تاريخ مرجعيت شيعه و دروسي چون روش تحقيق، نحو، تفسير قرآن و متن اختصاصي تاريخ عربي را تدريس نموده ام و در مركز پژوهشي موسسه امام خميني(ره) پروژه تحقيقي مرجعيت و سياست در عصر غيبت را در 4 جلد به اتمام رسانده و اينك عضو هيئت

علمي دانشگاه آزاد اسلامي قم و همكار پژوهشي موسسه امام خميني (رض) مي باشم.

ذره ي اصفهاني، عبداللَّه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1137 ق)، مجتهد اماميه و شاعر، متخلص به ذره. در ابتدا توجهى به علم نداشت ولى در اندك مدتى علاقه مند گرديد. شروع به فراگيرى آن كرد. در محاصره ى اصفهان توسط افغانها به خرم آباد مهاجرت كرد و در آنجا درگذشت. اين رباعى از اوست:

آرايشى به هر خس و خاك از بهار ماند

نخل حيات ماست كه بى برگ و بار ماند

چون شاخ خشك دستم از آغوش گل جداست

داغى بدل ز لاله رخى يادگار ماند

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (338/9)، ريحانه (257/2)، صبح گلشن (166)، فرهنگ سخنوران (352).

ذكاء الملك اصفهاني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. وى كتاب «كامل التاريخ» ابن اثير را ترجمه و به ظل السلطان فرزند ناصرالدين شاه پيشكش كرد، كه گويا آن نيز كامل نبوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرستواره ى كتابهاى فارسى (598/1).

ذوالفقاري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسن ذوالفقاري در سال 1345 در دامغان بدنيا آمد.وي داراي دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1375 و استاديار دانشگاه تربيت مدرس مي باشد.ايشان برگزيده رتبه دوم پژوهشهاي كاربردي در نوزدهمين جشنواره بين المللي خوارزمي سال 1384 است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : حسن ذوالفقاري از نوادگان ذوالفقارخان حاكم منطقه قومس و از فرماندهان و معتمدان فتحعلي شاه قاجار است.

خاطرات كودكي : دوران كودكي حسن ذوالفقاري مثل تمام كودكان با بازي سپري شد.كتاب و كتابخاني را با راهنمايي هاي معلم كلاس سوم ابتدايي ،سركار خانم كلانتري شروع كرد.دوران راهنمايي و متوسطه ايشان با وقوع انقلاب اسلامي مقارن بود از آن جهت به سوي كتابهاي مذهبي سوق يافت .دكتر ذوالفقاري از ماندگارترين خاطرات كودكي همان بازي هاي كودكانه و سرخوشي هاي آن دوران ياد مي كند.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : حسن ذوالفقاري در خانواده اي متوسط و مذهبي متولد شد. پدرش داراي شغل آزاد بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسن ذوالفقاري تحصيلات ابتدايي ، راهنمايي و متوسطه را در شهر محل زادگاهش به پايان رساندو در رشته فرهنگ و ادب ديپلم خود را اخد كرد.تحصيلات دانشگاهي ايشان به ترتيب زير است: - كارشناسي رشته زبان و ادبيات فارسي(دبيري) از دانشگاه بين المللي امام خميني در سال 1368 - كارشناسي

ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي(پژوهشي و آموزشي) از پژوهشگاه علوم انساني در سال 1370 - دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1375 عنوان پايان نامه كارشناسي ارشد وي با استاد راهنمايي دكتر مظاهر مصفا به شرح زير است: " بحر طويل فارسي و بحر طويل سرايان" عنوان پايان نامه دكتري دكتر ذوالفقاري با استاد راهنمايي دكتر مظاهر مصفا : " شرح احوال آثار و افكار معروف كرخي"

خاطرات و وقايع تحصيل : دوران تحصيل حسن ذوالفقاري مصادف با وقوع انقلاب اسلامي و همراه با راهپيمايي هاي شكوهمند مردم بود.وي همچنين شاهد جنگ تحميلي حق بر باطل بوده و در اين جبهه ها حضور فعال داشته است.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : حسن ذوالقاري ضمن تحصيل در انجمن هاي اسلامي ، علمي و دانشجويي عضويت داشتند.وي همچنين در راه اندازي نمايشگاههاي كتاب همكاري مي كرد.در دوران تحصيلات تكميلي با بنياد دايره المعارف اسلامي همكاري مي كرد و كم كم به مطبوعات رو آورد و نگارش مقاله ،سردبيري هفته نامه كوير در استان سمنان را بر عهده گرفت.

استادان و مربيان : دكتر شفيعي كدكني ،دكتر مظاهر مصفا،دكتر علي شيخ الاسلامي ،دكتر زرين كوب ، دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن ، دكتر اسماعيل حاكمي ، دكتر جليل تجليل ،دكتر سيد جعفر شهيدي ،دكتر غلامحسين يوسفي ( از استادان دانشگاه ) ،حسين معلم و پرويز ارسطو (دبير دبيرستان) از دبيران و استان حسن ذوالفقاري مي باشد.

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر محمد رضا شندي ، دكتر محمد عزوم، دكتر حسين داودي ، دكتر ابراهيم خدايار ،دكتر ناصر نيكوبخت،دكتر روح الله هادي، دكتر غلامحسين زاده، دكتر

حسين پاشيده ،دكتر قبادي و دكتر بيگدلي و غيره از همدوره ايهاو همكاران حسن ذوالفقاري هستند.

همسر و فرزندان : حسن ذوالفقاري در سال 1370 با سركار خانم فرحناز مفيدي (كارشناسي رشته زبان و ادبيات انگليسي و همكارش) ازدواج كردو حاصل اين ازدواج دوفرزند يكي پسر بنام سينا (17 ساله) و ديگري زهرا (13 ساله) است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق شغلي حسن ذوالفقاري : 1. دبير آموزش و پرورش دامغان ( از سال 1368 تا سال 1370) 2. انتقال به سازمان پژوهش و برنامه ريزي كتب درسي ( از سال 1371 – 1383) 3. عضويت هيأت علمي دانشگاه تربيت مدرس عضويت در مجامع علمي : 1- عضو مدخل نگاران بنياد دايرة المعارف اسلامي 2- عضو شوراي پژوهشي كتابخانه مجلس شوراي اسلامي تا سال 1381 3- عضو كميتة علمي المپياد ادبي 4- عضو هيأت علمي مجمع علمي آموزش زبان و ادبيات فارسي (از سال 1375 تاكنون) 5- عضو شوراي گسترش زبان و ادبيات فارسي -6 همكاري با شوراي بررسي متون (داوري) 7- عضو كميته كار شوراي زبان فارسي و فن آوري اطلاعات (معاونت پژوهشي وزارت ارشاد) 8 – عضو شوراي علمي مركز تحقيقات زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تربيت مدرس 9- عضو انجمن علمي ويراستاران ايران 10- عضو انجمن مطالعات ايران شناسي (كرمان) 11-عضو انجمن صنفي روزنامه نگاران 12-عضو هيأت رييسه انجمن استادان زبان و ادبيات فارسي 13-عضو انجمن روزنامه نگاران مسلمان 14-عضو صندوق هنرمندان،مصنفان،نويسندگان داوري مجلات علمي : 1- فصلنامه رشد آموزش زبان ادب فارسي 2- مجلة فرهنگ مردم به سردبيري سيد احمد وكيليان 3- دو، فصلنامه پژوهشي پژوهشكده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي 4-

فصلنامه پژوهشي ادبي انجمن زبان و ادبيات فارسي

فعاليتهاي آموزشي : دروس ارائه شده توسط حسن ذوالفقاري : 1- دروس تخصصي رشته ادبيات 2- فارسي عمومي 3- آموزش ويراستاري ، گزارش نويسي، مكاتبات اداري 4-ادبيات عامه

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : دكتر ذوالفقاري يكي از بانيان بنياد مطالعات زبان و ادب عامه (در حال تاسيس) و دفتر تدوين ضرب المثل هاي فارسي (تاسيس از سال 1380) مي باشد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ساير فعاليتها حسن ذوالفقاري به شرح زير است: الف) همكاري با مطبوعات كيهان انديشه ، 1365 تا 1372 كيهان فرهنگي، آينده، ادبستان مجله ادبيات داستاني، كتاب ماه، اهل قلم، فرهنگ قومس مجله ادبيات داستاني، كتاب ماه، اهل قلم، فرهنگ قومس آيينه ميراث، مجلات رشد، كتاب ماه، ادبيات فلسفه، 1370 تاكنون عضو هيأت تحريريه هفته نامه كوير از سال 1378-1370 مدير داخلي رشد زبان و ادب فارسي از سال1371 تاكنون ب) توليد مواد كمك آموزشي و فن آوري آموزشي 1- مدير علمي و نويسندة CD شاهنامة فردوسي (شامل انيميشن، نقالي، موسيقي، داستان خواني، ساده سازي، بازنويسي و . . .) مؤسسه تبليغاتي حور –كانون انفورماتيك 2- نوارهاي آموزش زبان فارسي پيش دانشگاهي، نويسنده و مدير علمي، دفتر تكنولوژي آموزشي وزارت آموزش و پرورش(9 نوار صوتي) 3- گزارش نويسي، نوار ويدئويي 180 دقيقه آموزش اصول گزارش نويسي براي مديران سراسر كشور، 1376، سازمان مديريت دولتي 4- نويسندة متن و محقق فيلم (خورشيد برنيزه) گزارش عزاداري هاي دامغان، به سفارش شبكه سحر و دوم 5- محقق و مديرعلمي اطلس مصور دامغان شامل 2000 قطعه عكس با زيرنويس فارسي و

انگليسي 6- مشاور توليد نرم افزار آموزش فارسي اول ابتدايي، شركت نرم افزار 7- مدير علمي و تهيه كننده نرم افزارهاي آموزشي كتاب هاي دوره دبيرستان (13 لوح فشرده)

همفكران فرد : از همفكران حسن ذوالفقاري مي توان به افراد زير اشاره كرد: 1- دكتر مظاهر مصفا ، استاد گروه ادبيات ، دانشگاه تهران 2- دكتر شفيعي كدكني ، استاد گروه ادبيات ، دانشگاه تهران 3- دكتر تقي پور نامداريان ، استاد پژوهشگاه علوم انساني

آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي مورد علاقه تحقيقاتي حسن ذوالفقاري به قرار زير است : 1- فرهنگ مردم 2- ادبيات داستاني 3- آموزش زبان فارسي

جوائز و نشانها : دكتر حسن ذوالفقاري تا كنون 17 جايزه و لوح تقدير از جشنواره ها ي داخلي و خارجي دريافت داشته است.از آن جمله مي توان به موارد زير اشاره كرد: 1- برگزيده ي نوزدهمين جشنواره ي بين المللي خوارزمي،1384(فارسي بياموزيم) 2- برگزيده ي پنجمين جشنواره ي كتاب هاي رشد ،1384(كتاب كار و راهنماي زبان فارسي دوم دبيرستان) 3- برگزيده ي چهارمين جشنواره ي كتاب هاي رشد،1383(كتاب كار بخوانيم و بنويسيم اول دبستان) 4-برگزيده ي كتاب تقديري كتاب سال،1384(فارسي بياموزيم) 5- برگزيده سومين جشنواره كتابهاي كمك آموزشي ،تقدير از تاليف كتاب كار انشا و نگارش 6- برگزيده پنجمين جشنواره كتابهاي كمك آموزشي سپاس از تاليف كتاب زبان فارسي 1 7- برگزيده چهارمين جشنواره كتابهاي كمك آموزشي تقدير از تاليف كتاب كار بخوانيم و بنويسيم 8- برگزيده مؤلفان استان سمنان در سال 1386 براي تاليف كتاب زبان و ادبيات فارسي

چگونگي عرضه آثار : مقالات علمي چاپ شده در مجلات علمي و پژوهشي :

111 مقاله مقالات ارائه شده در مجامع علمي : 8 مقاله طرحهاي تحقيقاتي اجرا شده و در دست اقدام :8 مقاله كتاب (نگارش يا ترجمه) :26 كتاب تعداد عناوين پايان نامه ها كارشناسي ارشد :9 پايانامه سفرهاي خارجي حسن ذوالفقاري : 1- سفر به اتريش، بازديد از فعاليتهاي مدارس ايراني، 1380 2- سفر به نيويورك ، شركت در پنجمين همايش شوراي گسترش زبان فارسي در آمريكاي شمالي ، نيوجرسي ، 1380 3- سفر به چين، بازآموزي استادان فارسي كرسي هاي فارسي دانشگاههاي چين، 1383

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ادبيات عاميانه ايران (مجموعه مقالات دكتر محجوب)

ويژگي اثر : نشر چشمه، چاپ سوم، 1384

2 بديع الزمان نامه(تصحيح)

ويژگي اثر : نشر چشمه(دردست چاپ)

3 بهرام و گلندام (تصحيح)

ويژگي اثر : (در دست چاپ)

4 پيغام اهل راز

ويژگي اثر : انتشارات پويش معاصر، 1380

5 چاه وصال (تصحيح و تحليل و پژوهش)

ويژگي اثر : سراينده ميرزا احمد سند، تهران ، اهل قلم 1375

6 چهل داستان كوتاه از چهل نويسنده معاصر،

ويژگي اثر : تهران، انتشارات نيما، 1378، چاپ سوم، 1384

7 حافظ به روايت شهريار

ويژگي اثر : تهران ، چشمه ، 1381

8 حافظ قدسي

ويژگي اثر : انتشارات پويش معاصر، 1380

9 حسن و دل (تصحيح)

ويژگي اثر

: (در دست چاپ)

10 خورشيد آفرين و فلك ناز(تصحيح)

ويژگي اثر : نشر چشمه(دردست چاپ)

11 داستان هاب امثال

ويژگي اثر : نشر مازيار، 1384

12 در قلمرو آموزش زبان وادبيات فارسي

ويژگي اثر : تهران، مجمع علمي آموزش زبان و ادبيات فارسي ، سازمان پژوهش وزارت آموزش و پروش ، 1377

13 راهنماي درست نويسي

ويژگي اثر : وزارت جهاد كشاورزي، 1383

14 زبان و ادبيات عمومي (فارسي عمومي مراكز تربيت معلم و دانشگاه هاي كشور)

ويژگي اثر : چاپ اول 1378، چاپ سي و سوم، 1384، نشر چشمه

15 سردلبران

ويژگي اثر : نشر مازيار، 1385

16 فارسي بياموزيم، (آموزش فارسي به ايرانيان خارج از كشور)

ويژگي اثر : جلد، انتشارات مدرسه به همراه نوار و CD

17 فرهنگ جامع ضرب المثل هاي فارسي (موضوعي – كليد واژه اي)

ويژگي اثر : انتشارات مازيار، ( در دست چاپ) 4 جلد

18 فرهنگ دانش آموز،

ويژگي اثر : تهران، نشر استادي، 1378

19 قاف غزل

ويژگي اثر : نشر چشمه، 1383

20 كتاب كار انشا و نگارش و ويرايش (2 جلد)

ويژگي اثر : انتشارات اساطير، 1375،1375 چاپ دوم 1380

21 كتاب هاي درسي زبان و ادبيات فارسي (دوره دبستان، دبيرستان و پيش دانشگاهي)، 26 جلد، وزارت آموزش

و پرورش (با همكاري)

22 كوه عجايب (بازنويسي افسانه هاي مردم دامغان)

ويژگي اثر : انتشارات همراه، 1374 (چاپ سوم)

23 مجموعة كتابهاي راهنماي آموزش زبان و ادبيات فارسي

ويژگي اثر : 9 جلد انتشارات فاطمي، 1383

24 معشوق بنارس (تصحيح)

ويژگي اثر : (در دست چاپ)

25 مكاتبات اداري

ويژگي اثر : وزارت جهاد كشاورزي، 1382

26 منظومه هاي عاشقانه ادب فارسي،

ويژگي اثر : تهران، نيما، 1374، چاپ دوم ، 1383

27 مهارت هاي نگارشي

ويژگي اثر : وزارت جهاد كشاورزي و در دست چاپ

28 هشت بهشت

ويژگي اثر : كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان،1385

29 وامق و عذرا(تصحيح)

ويژگي اثر : نشر چشمه(دردست چاپ)

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1http://www.ksabz.net/article.asp?AID=51062پرسشنامه تكميل شده فرهيختگان توسط دكتر حسن ذوالفقاري بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي - بهار 13863مركز تحقيقات زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تربيت مدرس

ذوالفقاري، شهاب الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهاب الدين ذوفقاري

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب شهاب الدين ذوالفقاري در سال 1340 شمسي در اصفهان تولد يافته و از دوران كودكي ضمن قرار گرفتن تحت تربيت ديني والدين گرامي ام (حفظهما الله تعالي) با ورود به مدرسه و طي نمودن دوران دبستان و راهنمائي از جانب آنان جهت ورود به حوزه علميه بسيار تشويق

مي شدم. با مشورت با علماي اعلام قرار شد پس از اخذ ديپلم متوسطه وارد حوزه گردم تا سرعت بيشتري در فراگيري علوم ديني داشته باشم. دوران دبيرستان را در فاصله سالهاي 54 تا 58 در رشته رياضي فيزيك در يكي از بهترين دبيرستانهاي اصفهان به نام دبيرستان حكيم سنائي سپري نمودم در حاليكه از فعالان انجمن اسلامي مدرسه در آن سالها بودم. مطالعه كتب ديني را از سال دوم راهنمائي آغاز نمودم و به زودي با وضعيت اسلام و مسلمانان در سراسر جهان آشنا شدم . همچنين با پديده استعمار و نقش آن در عقب ماندن مدل جهان از همان سنين آشنا بودم. با پايان گرفتن دوره دبيرستان در اولين كنكور سراسري پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 85 شركت نموده و با رتبه خوب در رشته مهندسي برق دانشگاه صنعتي اصفهان پذيرفته شدم. حلاوت تحقيقات قرآني را با نوشتن مقاله اي در دوره دبيرستان تحت عنوان حب در قرآن چشيدم ضمن آنكه در آن دوران مطالعات گسترده اي در زمينه مكتب ماركسيسم داشتم. با ورود به د انشگاه دروس مقدمات حوزه را به طور پراكنده آغاز نمودم و با شروع انقلاب فرهنگي از سال 59 رسما وارد حوزه علميه اصفهان شدم . دروس مقدمات را نزد مرحوم حجت الاسلام فخرالدين كلباسي و آقايان حجج اسلام رحيمي و باقري و حكيم الهي و داوري و كلاهدوزان طي نمودم. اينجانب به طور آزاد و تحت نظارت مرحوم آيت الله شيخ حسن صافي اصفهاني (قدس سره) درس مي خواندم. فقه و اصول سطوح را نزد حجج اسلام سيد محمد فقيه ، حكيم الهي ، سيد

رضا كلاهدوزان و ... و منطق و كلام و فلسفه را نزد مرحوم حجت الا سلام شيخ باقر صديقين (ره) و حجج اسلام شيخ حسين عشاقي و سيد رضا كلاهدوزان و حجت الاسلام محزون و تفسير قرآن را نزد مرحوم آيت الله سيد محمد باقر ابطحي (ره) تلمذ مي كردم. با بازگشائي دانشگاه ها (پس از انقلاب فرهنگي) در سال 61 به طور همزمان در همان رشته مهندسي برق شاخه مخابرات ادامه تحصيل داده و در سال 66 از دانشگاه فارغ التحصيل شدم و در همان سال با پايان گرفتن دروس سطوح در درس خارج فقه واصول مرحوم آيت الله سيد محمد صادفي (ره) به مدت دو سال و آنگاه در درس خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله شيخ حسن صافي اصفهاني به مدت چهار سال شركت نموده تقريرات دروس اين دو بزرگوار را به زبان عربي نوشته ام. اينجانب از سال 59 تدريس رادر آموزش و پرورش نواحي يك و دو اصفهان در سطح راهنمائي و دبيرستان با تدريس دروس ديني و عربي آغاز نمودم از سال 68 تا 70 در صنايع دفاع هسا براي كادر رسمي دروس عقيدتي سياسي تدريس مي نمودم. مدت دو سال 71 تا 73 در نيروي مقاومت بسيج ناحيه اصفهان براي فرماندهان اين نيرو دروس عقيدتي (كد 241) را تدريس مي كردم و از سال 70 تا كنون (86) در موسسه آموزش عالي دارالقرآن الكريم اصفهان كه اكنون دانشكده معارف قرآن اصفهان ناميده مي شود مشغول به تدريس انواع دروس كلام و تفسير و علوم قرآن و تعليم و تربيت بوده ام. در طول سالهاي گذشته از سال 72 تا كنون

درحوزه علميه اصفهان، دارالحكمه حضرت باقرالعلوم (ع)، دفتر تبليغات اسلامي و مركز تخصصي حوزه علميه اصفهان شرح لمعه و اصول الفقه و رسائل و بداية الحكمه و نهاية الحكمه و بداية المعارف و كلام جديد و شرح نهج البلاغه و تفسير تدريس مي نموده ام. در دانشكده معارف قرآني اصفهان بيش از 12 سال مدير گروه هاي كلام و تفسير و فقه بوده ام كه به حمد الله در اين دانشكده تا كنون هزاران مربي قرآن و احكام و عقايد تربيت شده اند. از سال 73 تا 76 در رشته كارشناسي ارشد ، فلسفه و كلام اسلامي در دانشكده الهيات دانشگاه تهران تحصيل و پايان نامه خود را تحت راهنمائي جناب حجت الا سلام آقاي دكتر احمد بهشتي به نام "عقل در كتاب و سنّت" با نمره عالي دفاع نمودم و اكنون دانشجوي دوره دكتراي كلام در تربيت مدرس دانشگاه قم هستم. اينجانب از سال 84 به عضويت رسمي هيئت علمي وزارت علوم پذيرفته شده و در حال حاضر معاون تحصيلات تكميلي دانشكده معارف قرآن اصفهان مي باشم .

ذوالفنون عراقي، حبيب اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1367 -1281/1278 ق)، منجم و شاعر. در سلطان آباد اراك متولد شد. مدت بيست سال به تصحيل علوم مختلف پرداخت، بدون آنكه استاد معينى داشته باشد. سپس به نجف رفت و مت ده سال به فراگيرى زبان عربى و علوم دينى به خصوص تفسير قرآن پرداخت. پس از مراجعت، مدتى را در شهرهاى بوشهر و شيراز گذراند. بعد مقيم تهران شد. مدتى در دارالمعلمين مركزى مثلثات كروى تدريس مى كرد و همچنين در مدرسه ى عالى سپهسالار. وى به عربى نيز شعر مى گفت. از آثار او «حركت قمر» و «تقويم

استخراجى ذوالفنون» است كه تا چندين سال در سالنامه ى پارس چاپ و منتشر مى شد.[1]

(ع. صاحب فنها) حبيب اللَّه سلطان آبادى عراقى (و. 1278 ه.ق.- ف. 1367 ه.ق./ 1326 ه.ش.). منجم فاضل و مستخرج تقويم بود و در ادبيات و رياضيات و تفسير نيز دست داشت. مدتى در دارالمعلمين مركزى مثلثات كروى و نيز در مدرسه عالى سپهسالار تدريس مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (268 -267 /3)، سرآمدان فرهنگ (368 -367 /1).

ذوالقدر

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زين الدين قرجه. وى نخست رئيس قبيله اى از تركمانان بود، و در سال 780 ه.ق. ابتدا مرعش و سپس البستان را مسخر كرد و در 787 درگذشت، و او مؤسس سلسله ذوالقدريه (ه.م.) است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ذوالنون خيارجي قزويني

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، پزشك و شاعر. شيخ ذوالنون خيارجى از مردم خيارج از توابع قزوين بود. وى برادرزاده مولانا ادهم منشى و در طب از شاگردان مولانا علاءالدين احمد بود. ذوالنون پزشك حاذقى به شمار مى رفت و در اقسام شعر نيز توانا بود. وى مدت ده سال از ملازمان سام ميرزا صفوى بود. او در منازعات طوايف قزلباش و سركوب شدن طايفه تكلو كه به «آفت تكلو» تاريخ يافت، ناپديد شد و كسى خبرى از او نيافت. نامبرده صاحب سه رساله است: «حفظ صحه»؛ «بحران»؛ «معما» كه به نام سام ميرزا است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (651)، الذريعه (342/9)، ريحانه (272/2)، فرهنگ سخنوران (357)، لغت نامه (ذيل/ ذوالنون شاعر)، مينودر (452 -451 /2).

ذوقي بسطامي، فتح اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1288/1274 ق)، خطاط، رياضيدان، اديب و شاعر، متخلص به ذوقى. اصلا از طايفه ى عرب بنى عامر و ساكن بسطام بود. در اوايل دوره ى محمد شاه قاجار، براى ديدار دايى خود، حبيب اللَّه خان عرب، به فارس رفت و در شيراز به تكميل تحصيلات پرداخت و صاحب ديوان رسائل شد. در ادبيات فارسى و عربى و رياضيات سرآمد بود. ميرزا طاهر، صاحب كتاب «گنج شايگان»، او را آگاه به علم رياضى، هيئت و حكمت و تاريخ مى داند. ذوقى تمام خطوط را خوش مى نوشت. هنگامى كه جعفر قلى خان شادلو به ايالت بجنورد و جوين و جاجرم و استرآباد مامور شد، حكيم فتح اللَّه را به عنوان رييس دفتر رسائل خود به همراه برد. با هدايت صاحب «مجمع الفصحا» چه در شيراز، چه در تهران معاشرت داشت. هنگام تاليف «گنج شايگان» ميرزا طاهر (1272 ق) در قيد حيات بود

و هنگام تاليف «مجمع الفصحا» سال 1288 ق، فوت كرده بود. ذوقى تنها يك دختر داشت كه صاحب كمال بود و بسيارى از اشعار شاعران عرب را از بر داشت و با ادبيات عرب آشنا بود و شعر مى گفت و سلطانى تخلص مى كرد و خط نسخ را خوش مى نوشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (563 -562 /2)، تذكره ى طلعت (82)، حديقه الشعراء (644 -640 /1)، الذريعه (341/9)، فرهنگ سخنوران (355)، گنج شايگان (188 -182)، لغت نامه (ذيل/ ذوقى بسطامى)، مجمع الفصحا (303 -299 /4)، مصطبه ى خراب (66 -65).

ذهبي خراساني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عارف كامل، از مشايخ سلسله ذهبيّه بوده، وفاتش در سال 1303 روي داده است. در بقعه ي على بن سهل مدفون شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ذهبي دزفولي، عين الدين حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مورخ و نويسنده. از جمله آثار وى: «تاريخ مختصر دزفول»، از پايان صفويان تا روزگار نگارنده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرستواره ى كتابهاى فارسى (901/2).

ذهبي شيرازي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. از جمله آثار وى: ترجمه ى «سفرنامه ى هنرى لاندر»، دربردارنده ى جنگ چين و فرنگيان.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (190/12)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (132 ،1).

ذهبي شيرازي، محمدرضا

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1345 ق)، عارف و نويسنده. ملقب به مجدالاشراف. از اقطاب سلسله ذهبيه و جانشين قدسى بود وى سمت توليت بقعه شاهچراغ را داشت. ذهبى در شيراز درگذشت و در شاهچراغ دفن است. از آثار وى: «آثار احمديه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (130 -129 /3).

ذهلي نيشابوري، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(258 -172 ق)، حافظ و محدث. معروف به امام اهل حديث خراسان و عالم اهل مشرق و ملقب به شيخ الاسلام. چون حديث زهرى را جمع آورى و تنقيح كرد به زهرى يا ذهلى مشهور شد و على بن مدينى او را وارث زهرى خطاب مى كرد. در نيشابور از حفص بن عبداللَّه و حفص بن عبدالرحمان و همطبقه آنان حديث شنيد، و در رى از يحيى بن ضريس و همطبقه او، و در اصفهان از عبدالرحمان بن مهدى حديث نوشت و در كوفه و بصره و بغداد و مكه و مدينه و مصر و شام و جزيره از عالم و محدثان بسيارى حديثها آموخت، تا اينكه به رياست علمى نيشابور رسيد و رفعت مقامش در نيشابور همچون جلالت احمد حنبل در بغداد و مالك در مدينه بود. خلق بسيارى از وى نقل حديث كرده اند كه پيشگامان حديث همچون سعيد بن ابى مريم، ابوجعفر نفيلى و عبداللَّه بن صالح و محمد بن اسماعيل بخارى و سعيد بن منصور، صاحب «السنن»، و ابوزرعه و ابوحاتم و ابوعيسى ترمذى و با ماجه و نسائى در «سنن» خود و ابن خزيمه و محمد بن عبدالرحمان دغولى و ابوبكر زياد نيشابورى از اين دسته اند. زنجويه گويد كه از مشايخ خود شنيده: حديثى كه مورد تاييد محمد بن يحيى نيست قابل اعتنا نمى باشد. ابوحاتم رازى

و ابن خزيمه او را امام اهل زمانه خوانده اند. ابن ابى داوود وى را اميرالمومنين در حديث مى داند. ذهلى به سنت تمسك بسيار داشت و لذا گفتار بخارى در مساله ى خلق قرآن را ناپسند دانست و بر او نبخشيد و او را از نيشابور راند و بخارى از روى كدورت در سى و چهار حديثى كه از وى نقل كرده، اسم وى را پنهان كرده است. از آثار وى: «الزهريات»، در دو مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (3/8)، تاريخ بغداد (420 -415 /3)، تاريخ نيشابورد (100)، تهذيب التهذيب (444 -441 /9)، الجرح و التعديل (ج 4 ق 125/1)، سير النبلاء (285 -273 /12)، الوافى بالوفيات (187 -186 /5).

رابعه ي اصفهاني

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

4 محرم 534 ق، از زنان محدث. وى دختر معمر بن احمد بود كه از ابوالفضل مطهر بن عبيدالواحد و ابوبكر بن ماجة الابهرى حديث شنيده و سمعانى از او استماع كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 435 / 1.

راد، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد راد ملقب بصير ديوان ، فرزند حاج ميرزا مصطفي بود . او تحصيلات خود را در مدرسه علميه در باغ نگارستان سپس در مدرسه آليانس فرانسه طي نمود . به هنگام تحصيل در اين مدرسه و تكميل تحصيلات به شغل معلمي نيز پرداخت و در مدارس ملي به كار تدريس مشغول شد ، پس از مدتي به خدمات وزارت معارف درآمد . در ضمن ماموريت به رشت بود كه تصميم گرفت به جنگل كسما برود . در آنجا به سراغ ميرزا كوچك خان جنگلي رفت .ميرزا او را مامور دريافت گمرك انزلي كرد . پس از آن مجددا به معلمي پرداخت .و به عنوان معاون و سپس رييس فرهنگ شهرستان ها ، بازرس عالي وزارتي ، رييس آموزش ابتداييرا به عهده گرفت . از سال 1317 تا 1358 كه به علت ناتواني جسمي از مشاغل رسمي كناره گيري كرد مستوفي مدرسه شهيد مطهري ( سپهسالار سابق )فعاليت نمود . اخمد راد مقاله هاي بسياري از فرانسه ترجمه كرده است كه بيشتر آنها در مجله «يغما » به چاپ رسيده است . از او بيش از سي اثر به يادگار مانده است . وي در 13 مرداد 1363 در تهران دار فاني را وداع گفت و به ديار باقي شتافت .گروه : علوم انسانيرشته : زبان و

ادبيات فرانسهوالدين و انساب : احمد راد ملقب به بصير ديوان ،فرزند حاج ميرزا مصطفي بود .اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : احمد راد چهارده ساله بود كه پدرش درگذشت وسرپرستي خواهر و برادر و مادررا به عهده او گرفت .تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمد راد تحصيلات خود رادر مدرسه علميه در باغ نگارستان سپس در مدرسه آليانس فرانسه طي نمود.وقايع ميانسالي : احمد راد در ضمن ماموريت رشت بود كه تصميم گرفت به جنگل كسما برود .در آنجا به سراغ ميزار كوچك خان جنگلي رفت و ميرزا او را مامور دريافت گمرگ انزلي كرد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد راد مدتي تصدي وزارت معارف را به عهده داشت و در اين مدت به وي واگذار شد . پس از مدتي به خدمت وزارت معارف درآمد و ماموريتهايي را به شهرهاي رشت ،شيراز و مشهد عهده دار شد. درزمان تصدي گمرك انزلي نيزبدون چشم داشت به درآمد گمرك وظايف خود را انجام داد . او همچنين مدتي به عنوان معاون و سپس رييس فرهنگ شهرستانها ،بازرس عالي وزارتي ،رييس آموزش ابتدايي خدمت نمود . از سال 1317 تا سال 1358 كه علت ناتواني خود كناره گيري كرد مستوفي مدرسه شهيد مطهري (سپهسالار سابق) فعاليت نمود .فعاليتهاي آموزشي : احمد راد به هنگام تحصيل در مدرسه آليانس فرانسه وتكميل تحصيلات به شغل معلمي درمدارس ملي هم پرداخت و اين شغل را پس از اتمام تحصيلات ادامه داد .چگونگي عرضه آثار : احمد راد مقاله هاي بسياري را از فرانسه ترجمه كرده است كه بيشتر آنها در مجله (يغما) به چاپ رسيده است .آثار

: آگهي دل از آينده ، آيا رمز وراثت كشف شده است ، آيا عمر آدمي به 150 سال خواهد رسيد ، از اتم چه مي دانيم ، از حيوانات هواشناسي بياموزبم ، از سنجاب تقليد نكنيد ، از هر خرمني خوشه اي ، انسان برتر از انسانها، پيدايش حيات بر روي زمين ، پيروزي بزرگي در زيست شناسي، پيروزيهاي تازه در كشف اسرار مغز ، ترقي معجزه آساي ژاپن ، تعيين ارزش اصول اخلاقي هرنسل ، تولد عيسي ، جهاني كه در آن زندگي مي كنيم ، چرا با بيني نفس مي كشيد ، چرا جان كلن به خدا ايمان آورد ، حدود قوه ادراك آدمي ، خطرات فرود آمدن بر روي ماه ، خواب ديدن از نظر علمي ، درسي كه آموختيم ، دستورهايي براي صد سال عمر كردن ، زخم چگونه التيام مي پذيرد ، زندگي شگفت انگيز موريانه ،ساعت چنداست، صد سال عمركنيدبا نشاط جواني ،كشف زبان حيوانات ، گردباد حيرت انگيز جهان ، ممكن است شما جوانتر ا ز آن باشيد، نسخه اي براي گوارا كردن زندگي ، نيوتن ، يك ماشين الكترونيك درمغز بشر

منابع زندگينامه : گلزار مشاهير ، زندگي نامه درگذشتگان مشاهير ايران 1358 - 1376 ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، ص 353

راد، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1309، مرتبه علمى: استاد، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى در سال 1336، دكتراى تخصصى در رشته راديولوژى تشخيص در سال 1340.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و داشنيارى، ارتقاء به

درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

عوارض گوارشى، عوارض بزاقى، سرطان مرى، راديولوژى دستگاه گوارشى، تربيت متخصصين زيادى در رشته راديولوژى، استاد راهنماى 25 پايان نامه دكترا و 5 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 10

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

راديولوژى تشخيص و بيماريهاى دستگاه گوارش.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

راديولوژى تشخيصى با گرايش به راديولوژى دستگاه گوارش.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

راد، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1322، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى دام كوچك، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكترا در رشته دامپزشكى از داشنگاه تهران در سال 1347، درجه M.S.C در رشته علوم درمانگاهى دامپزشكى از دانشگاه ايلينويز آمريكا در سال 1357.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده دامپزشكى دانشگاه تهران در سال 1352، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده دامپزشكى دانشگاه تهران در سال 1364.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه سرواپيدميولوژيك ليتوسپيروز در دامهاى كوچك در ايران، مطالعه اثر ايمونوساپرسيوهاى ذاتى چون گاو و انسان (LSF) در شرايط آزمايشگاهى روى لمفوسيتهاى موش نژاد BALB/C، استاد راهنماى 8 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى درونى دامهاى كوچك، بيماريهاى مشترك ميان انسان و دام، راديولوژى در دامپزشكى، بيماريهاى دستگاه تناسلى دامهاى كوچك، دو قرن وحشت (گزارشى از جنگهاى صليبى).

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 20، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

علوم دامپزشكى (علوم درمانگاهى دامهاى كوچك) و بيماريهاى پرندگان زينتى، بيماريهاى چشم در دامپزشكى، بيماريهاى دستگاه گوارش در

دامهاى كوچك، بيماريهاى مشترك انسان و دام.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رادپور، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: استاد، رشته: قلب و عروق، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه مشهد در سال 1340، دكتراى تخصصى قلب از دانشگاه پاريس در سال 1345 و فوق تخصص فلوشيپى قلب از دانشگاه ليدز انگلستان در سال 1353.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تب روماتيسمى حاد، بررسى اپيديولوژى عوارض قلبى مزمن، تدريس دروس بيماريهاى قلب، فيزيوپاتولوژى قلب، آكوكارديوگرافى و استاد راهنما در 5 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى :-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 30، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

قلب و عروق.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رادفر يزدي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1300 ش)، پزشك و شاعر، متخلص به رادفر. وى در يزد به دنيا آمد. از اوست:

تو جفا مى كنى و مهر تمنا دارى

اين روش درخور انديشه ى نيكوى تو نيست

نقد جان را به بها داده ام اى دوست ولى

يك گرم سنگ محبت به ترازوى تو نيست

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى سخنوران يزد (538 -537)، فرهنگ سخنوران (361 -360).

رادمنش، عزت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1306، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ و تمدن اسلام، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى تاريخ و تمدن اسلامى از دانشگاه فردوسى مشهد در سال 1349، كارشناسى ارشد از دانشگاه سوربن فرانسه، دكترا در تحليل جامعه شناسى و فلسفه تاريخ از ديدگاه ابن خلدون از دانشگاه سوربن پاريس در سال 1355.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

نگارش تاريخ جنگ به مدت 4 سال با همكارى ارتش، بررسى اوضاع اجتماعى، اقتصادى، سياسى، رزمى مدينه در زمان پيامبر، اوضاع سياسى اجتماعى ايران در عصر خسرو پرويز، دو سال پژوهش در دانشگاه الجزاير.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 12

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ، تاريخ تمدن و فرهنگ اسلامى، جامعه شناسى، فلسفه تاريخ، تاريخ در قرآن.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 8، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تعاون در اسلام، انقلاب اكتبر 1917 و آراء متفكرين (يهود و انقلاب اكتبر)، فلسفه تاريخ، ديدگاههاى جامعه شناسى در قرآن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رادمنش، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1306، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1345 و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران از سال 1345 تا سال 1364، دانشيار دانشگاه تهران در سال 1364 و ارتقاء به درجه استادى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تجزيه و تحليل مباحث بلاغى يا ترجمه الصناعتين، تفسير

هنجارهاى مربوط به زن در قرآن، تدريس دروس مقدمات تفسير، متون عرفانى العربى، معارف اسلامى، قواعد عربى، تاريخ فرهنگ عرب به عربى و فارسى و متون عربى، استاد راهنماى 2 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 8

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

نمونه هائى از متون نثر و نظم قديم زبان فارسى، گزيده متون نظم و نثر عربى، نحو براى دانشجو، نمونه هائى از اشعار شعراى متعهد، نمونه هائى از آيات و احاديث، راه و روش تربيت از ديدگاه حضرت على (ع)، آشنائى با علوم قرآن، ارزشهاى اخلاقى در فقه امام صادق (ع) و تفسير سوره هاى حمد و حجرات.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 4، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

خلاصه نظريه شيخ عبدالقاهر، مثل در ادب فارسى و جهاد شيعه در صد سال اول، ترجمه دو مقدمه از شيخ عبدالقاهر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رادمهر، بيژن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد :-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آناتومى دام، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دامپزشكى از دانشكده دامپزشكى دانشگاه تهران در سال 1346، دكتراى آناتومى حيوانى از دانشگاه بريستول انگلستان در سال 1358.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى در دانشكده دامپزشكى تهران در سال 1364.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آناتومى بدن حيوانات اهلى، آناتومى شتر يك كوهانه و گوسفند، راهنمائى و مشاوره و نظارت بر 15 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

آناتومى حيوانات اهلى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 7

زمينه

علمى مقالات:

آناتومى دستگاههاى مختلف حيوانات اهلى به ويژه شتر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رادمهر، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد :-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رادوياني، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، اديب. از وى اطلاعى در دست نيست ولى آنچه مسلم است به شاعران دوره ى اول غزنوى قريب العهد بود، زيرا آخرين شاعران مذكور در كتاب او كه اشعارشان را به استشهاد آورده، گويندگان عهد محمود و مسعودند. تنها اثرى كه از او مانده كتاب مهمى است در بديع و محسنات كلام به نام «ترجمان البلاغه» كه به خطا آن را از فرخى سيستانى مى دانستند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (919 -917 /2)، تاريخ نظم و نثر (70)، مؤلفين كتب چاپى (647 -646 /5).

راز شيرازي ذهبي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1286 -1202 ق)، فقيه، عارف و شاعر، متخلص به راز. مشهور به ميرزا بابا. وى در شيراز متولد شد و به اقتضاى حال خانوادگى و محيط زندگى به تصحيل علوم زمان خود همت گماشت و در امور مذهبى به درجه ى اجتهاد رسيد. او از مريدان پدر خود، كه قطب سلسله ى ذهبيه بود، شد و پس از مرگ او، به ارشاد آن سلسله پرداخت و توليت آستانه ى شاهچراغ شيراز بدو محول گرديد. وى به قصد زيارت مشهدالرضا به مشهد رفت و در مراجعت سه سال در تهران ماند از جانب ناصرالدين شاه لقب مجدالاشراقى يافت. در سال 1286 ق، به هنگام مراجعت از تهران در مورچه خورت اصفهان وفات يفات. پيكرش را به مشهد منتقل كردند و در ايوان طلا به خاك سپردند. وى داراى تاليفات و تصانيف بسيار است از آن جمله: «آيات الولايه»؛ «اسرار التوحيد و النبوه و الولايه و المعاد»؛ «اسرار الولايه»؛ «انوار الشموس المطالعه»، در عقايد ذهبيه؛ «اقطاب سلسله ى ذهبيه»؛ «براهين الامامه»؛ «تنبيه المريد»؛ «تباشير الحكمه» و «مجموعه ى اشعار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (416/2)، حديقه الشعراء (652 -650 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (565 -559 /2)، الذريعه (346/9 ،49/1)، رياض العارفين (259 -258)، ريحانه (284 -283 /2)، طرائق الحقائق (456/3)، فارس نامه ى ناصرى (948 -946 /2)، فرهنگ سخنوران (361)، لغت نامه (ذيل/ راز شيرازى)، مؤلفين كتب چاپى (250 -247 /1)، مرآت الفصاحه (226 -223).

رازي ابوزرعه، احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، صوفى. اطلاع چندانى از زندگانى وى در دست نيست، در «نفحات الانس» آمده است كه از شاگردان شبلى بود و در رى نشو و نما يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (283/2)، ريحانه (118/7)، طرائق الحقائق (496/2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، نامه ى دانشوران (46 -45 /5)، نفحات الانس (324).

رازي ابوزرعه، عبيدالله

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(264 -200 ق)، محدث. معروف به سيد الحّفاظ. در رى متولد شد. براى استماع حديث به مكه، مدينه، عراق، شام، جزيره، مصر و خراسان سفر كرد و سرانجام در رى بدرود حيات گفت. از عبداللَّه بن صالح عجلى و حسن بن عطيّه و ابونعيم و خلّاد بن يحيى و قبيصة بن عقبه و ديگران استماع حديث كرد. او با احمد بن حنبل مجالست داشت. ابوحفص فلّاس، حرملة بن يحيى، اسحاق بن موسى خطمى، محمد بن الحسين قطان و جمع كثيرى ديگر از وى روايت كرده اند. گفته اند بيش از صد هزار، حتى تا ششصد هزار، حديث حفظ بود. و نيز گفته اند هر حديثى كه ابوزرعه نشناسد بلااصل است. در باب عظمت و شگرفى ابوزرعه سخن بسيار است و از اين ميان به قول احمد حنبل در باب او بسنده مى كنيم كه گفته: «از پل شهر بغداد فقيه تر از ابن راهويه و حافظتر از ابوزرعه عبور نكرده است». از آثار او «مسند» است در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (350/4)، تاريخ بغداد (337 -326 /10)، تهذيب التهذيب (39 -28 /7)، الجرح والتعديل (مقدمه/334 -328)، رى باستان (325/2)، سير النبلاء (85 -65 /13). لغت نامه (ذيل/ عبيداللَّه).

رازي اصفهاني، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1301 ق)، عالم و فقيه. معروف به حاج شيخ محمدباقر نجفى مسجد شاهى. پدرش صاحب «هدايه المسترشدين» و پدر مادرش، شيخ جعفر كاشف الغطاء است. در زمان وفات پدرش خردسال بود اما به كوشش مادرش به درجات عالى رسيد. وى پس از بهره گيرى از محضر شاگردان برگزيده ى پدرش و ازدواج با دختر خاله اش كه از نوادگان سيد صدرالدين موسوى عاملى بود، به نجف رفت و در آنجا در

سلك شاگردان شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، و شيخ مرتضى انصارى و دائى خويش، شيخ حسن كاشف الغطاء، درآمد تا خود عالمى جليل گشت. آنگاه به وطن خويش بازگشت و به ترويج دين و تاليف و تصنيف و دادرسى مظلومين پرداخت. در اواخر عمر رياست شرعيات اصفهان به او اختصاص يافت. در پايان عمر مجددا به نجف رفت. در آنجا بيمار شد و از دنيا رفت و در مقبره ى جدش، كاشف الغطاء دفن شد. فرزند وى آقا نجفى اصفهانى است. از آثار وى: شرح رساله «حجيت مظنه» پدرش؛ «لب الاصول»؛ «لب الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (160)، روضات الجنات (123/2)، ريحانه (404/3)، المآثر و الآثار (142)، هديه الاحباب (185).

رازي اصفهاني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1248 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى و مجتهد. اصلا تهرانى و ايوان كيفى بود. به همراه پدر به عراق مهاجرت كرد و در كاظمين از محسن اعرجى كسب علم كرد و به كربلا رفت و از محقق بهبهانى استفاده برد. در نجف نزد سيد مهدى بحرالعلوم و سيد على طباطبائى صاحب «رياض»، و سيد محسن كاظمينى و پدر زن خود، شيخ جعفر كاشف الغطاء، تلمذ كرد. از كاشف الغطاء اجازه روايت و فتوا داشت. در فتنه وهابيه به ايران بازگشت و در اصفهان سكنى گزيد و مجلس درس برقرار كرد و حدود سيصد عالم و فاضل بر او اجتماع كردند كه از جمله ى آنها، سيد محمدباقر خوانسارى، صاحب «روضات الجنات» بود. وى در اصفهان درگذشت و حاج سيد محمدباقر حجةالاسلام بر او نماز گزارد و در تحت فولاد نزديك قبر محقق خوانسارى دفن شد. از آثار وى: «حاشيه المعالم» به نام

«هدايه المسترشدين»، در شرح اصول «معالم الدين»؛ شرح «طهاره الوافى» يا «تقريرات» استادش بحرالعلوم؛ «الفقه استدلالى»؛ «حجيه المظنه»؛ «شرح الاسماء الحسنى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (287/6)، اعيان الشيعه (198/9)، ايضاح المكنون (723/2)، تذكره القبور (215 -212)، الذريعه (195/25 ،284 -283 /16 ،165/14 ،366/13 ،205/6)، روضات الجنات (123 -119 /2)، ريحانه (404 -403 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 217 -215 /13)، فوايد الرضويه (435 -434)، لغت نامه (ذيل/ محمدتقى)، معجم المؤلفين (131 -130 /9)، هديه الاحباب (185)، هديه العارفين (364/2).

رازي اصفهاني، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1261 ق)، فقيه، اصولى و عالم امامى. اصلا تهرانى بود كه در ايوان كيف متولد شد و همان جا برآمد. وى مشهور به صاحب «الفصول فى علم الاصول»، و برادر شيخ محمدتقى رازى اصفهانى، صاحب «هدايه المسترشدين» است. از برادرش و همچنين شيخ على بن جعفر، كسب علم كرد. كتاب وى در اصول فقه، حاكى از نقطه نظرات تحقيقى و فكر عميق او مى باشد. در كربلا اقامت گزيد و به تدريس فقه و اصول مشغول شد و جماعتى از علما در محضرش تلمذ كردند. از شاگردان وى مى توان حاج ميرزا علينقى و ميرزا زين العابدين طباطبايى را نام برد. او آشكارا و شديدا از عقايد فرقه ى شيخيه اظهار تبرى مى كرد. در كربلا درگذشت و در صحن صغير در بقعه ى سيد مهدى طباطبائى دفن شد. سال وفات وى را 1254 ق نيز نوشته اند. از آثار وى: «الفصول الغرويه فى الاصول الفقهيه»، معروف به «فصول»، در اصول فقه؛ رساله اى در طهارت و نماز و روزه دارى؛ «رساله ى عمليه»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (337/6)، ايضاح المكنون (319/2)، تذكره القبور (214)، الذريعه (242

-241 /16)، روضات الجنات (123 -122 /2)، ريحانه (380/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 391 -390 /13)، فوائد الرضويه (591)، لغت نامه (ذيل/ محمدحسين)، معجم المؤلفين (256 ،242/9/16/4)، مكارم الآثار (1485 -1484 /5)، هديه الاحباب (177)، هديه العارفين (371/2).

رازي تهراني، خليل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1280 -1180 ق)، طبيب و اديب. از آثار وى: «ارجوزه فى نصيحه الاطباء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (124/4).

رازي تهراني، عزالدين يوسف

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 773 ق)، فقيه حنفى. وى از طبقه ى فقها بود. از آثارش كتاب «شرح كنز الدقائق فى فروع الفقه الحنفى»، كه به سال 773 ق در قاهره تاليف آن را به پايان رسانيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (406/2)، كشف الظنون (1516)، معجم المؤلفين (335 -334 /12)، هديه العارفين (558/2).

رازي دمشقي، تمام

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(414 -330 ق)، حافظ و محدث. معروف به محدث شام. پدرش از محدثان بنام رى بود كه از رى به شام رفت و در آنجا ساكن شد و لذا تمام از محدثان شامى بهره گرفته است. وى از پدرش و خيثمه بن سليمان و حسن حصائرى و محمد بن حميد حورانى و بسيارى ديگر حديث شنيد. او در حديث و رجال، عالمى برجسته به حساب مى آمد و در حديث شاميان دستى قوى داشت. عبدالوهاب كلابى، استاد او بود. ابوحسين ميدانى و ابوعلى اهوازى و احمد عتيقى و عبدالعزيز كتانى از شاگردان وى مى باشند. از آثار وى «فوائد تمام الرازى»، در سى جزء، در حديث است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (70/2)، رى باستان (293 -292 /2)، سير النبلاء (292 -289 /17)، كشف الظنون (1296)، الوافى بالوفيات (397/10)، هديه العارفين (245/1).

رازي رومي، عبداللطيف

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1146 ق)، عالم، محدث و قاضى حنفى. وى مدتى منصب قضاوت را در شهر استانبول بر عهده داشت. از آثارش: «الدر المكنون فى فلك المشحون»، در حكايات تركى و نوادر كه آن را به نام وزير ابراهيم پاشا مقتول تاليف كرد؛ «اصل الخبر من كلام سيد البشر»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (448 ،91 /1)، معجم المؤلفين (12/6)، هديه العارفين (618/1).

رازي صنعايي، ابوالعباس احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 460 ق)، مورخ. از آثار وى: «در السحابه فى مواضع وفيات الصحابه»؛ «تاريخ يمن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (458/1)، كشف الظنون (311 -310)، معجم المؤلفين (294/1).

رازي كردري، احمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 642 ق)، فقيه حنفى. ملقب به شمس الائمه. از آثارش: «كتاب فى مشكلات مختصر القدورى»، در فروع فقه حنفى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1790 ،1632)، معجم المؤلفين (180/2).

رازي كوفي، ابوعلي عبدالرحيم

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 187 ق)، حافظ، محدث و نويسنده شيعى. او را از اصحاب امام صادق (ع) شمرده اند. از عاصم احول و سليمان اعمش و اسماعيل بن ابى خالد و عده اى ديگر حديث روايت كرده است. با حفص بن غيثا همشاگردى بود. ابراهيم بن موسى رازى، ابوبكر بن ابى شيبه، ابوكريب، هناد، ابوسعيد اشج و بسيارى ديگر از او روايت كرده اند. ابن معين و ابوداوود او را ثقه و مورد اعتماد دانسته اند. صاحبان «ششگانه» از وى روايت كرده اند. ابوحاتم او را صاحب تصنيفهايى معرفى كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تهذيب التهذيب (271 -270 /6)، الجرح و التعديل (ج 2 ق 339/2)، رجال الطوسى (232)، رى باستان (320/2)، سير النبلاء (358 -357 /8)، معجم رجال الحديث (9/10)، معجم المؤلفين (205/5)، الوافى بالوفيات (327/18).

رازي نهاوندي، ابواسحاق ابراهيم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 280 ق)، حافظ و محدث. معروف به محدث نهاوند. وى از محدثان بنام روزگار خود بود. رازى به همدان آمد و در آنجا به روايت حديث پرداخت و مدتى نيز در بصره ساكن بود. از ابونعيم و عمرو بن مرزوق و عبداللَّه بن رحاء و حجاج بن منهال و گروه بسيارى ديگر حديث روايت كرده است. احمد بن محمد بن اوس و عبدالرحمان بن حمدان و ابوالحسن قطان و على بن مهرويه از وى حديث روايت كرده اند.از آثارش: «مسند»، در بيش از سى جزء، در حديث. در «كشف الظنون» و به دنبال آن در «هديه العارفين» و «رى باستان» سال مرگ وى 385 ق آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (272/2)، سير النبلاء (356 -355 /13)، كشف الظنون (1685)، معجم المؤلفين (122/1)، هديه العارفين (7/1).

رازي نيشابوري، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(315 -261 ق)، حافظ و حدث. پدرش از محدثان رى بود كه به نيشابور مهاجرت كرد و ابوبكر در آنجا به دنيا آمد. به دنبال حديث سفرها كرده و از ابوحاتم رازى و ابن خزيمه و ابوقلابه رقاشى و عثمان دارمى حديث نقل كرده است. ابوعبداللَّه محد شيبانى و ابوعلى نيشابورى و ابواحمد حاكم نيشابورى از وى روايت كرده اند. ابن عقده نيز از راويان است. در طابران يكى از نواحى خراسان از دنيا رفت. به گفته ذهبى او داراى تصانيف بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (246 -245 /15)، معجم المؤلفين (6 -5 /2).

رازي، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 400 ق)، فقيه شافعى. او را پيشگام شافعيان خوانده اند. وى از ابن ابى حاتم و از احمد كاغدى و احمد بن خاله حزورى و ابن سماك روايت كرده است. خليلى كه از شاگردان بنام وى به شمار مى آيد، درباره ى استادش گفته: او عالمى بزرگ بود كه از هر رشته ى علمى حظى وافر داشت و در حدود يك قرن در فقه امام بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (62 -61 /17).

رازي، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 338 ق)، فقيه، شافعى، حافظ، محدث و قاضى. معروف به ابن حيكويه. پدرش، حيكويه، محدثى مورد اعتماد بود كه از شاگردان يحيى بن عبدك به شمار مى آمد. قاضى ابوالحسن رازى از سهل بن سعد و على بن ابى طاهر و ابوشعيب حرانى و محمد بن ييحى مروزى و ابوخليفه و ابويعلى فقه و حديث آموخت. او تا پايان عمر ملازم ابن سريج بود. چهار سال در قزوين و همچنين مدتى در همدان عهده دار امور قضاوت بود. به گفته ى ذهبى او سنى متعصبى بود. وى داراى تصانيفى در اصول و فروع فقه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (379/15)، معجم المؤلفين (102/12).

رازي، ابوالعباس احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 409 ق)، محدث. معروف به شيخ الحرم. وى از علماى حديث به شمار مى آيد كه از محمد بن اسحاق اهوازى و ابوبكر شافعى و ابوالقاسم طبرانى و ابن عدى و عده اى ديگر حديث روايت كرده است. پسرش، امام عبدالرحمان، و ابوالعباس بن خطاب رازى و ابومسعود بجلى و طاهر ميدانى از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (278/2)، سير النبلاء (300 -299 /17).

رازي، ابوالفتح جمال الدين حسين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 552 ق)، مفسر بزرگ شيعى. اصلا از نيشابور بود ولى در رى مى زيست. نسبش به بديل بن ورقاء خزاعى، صحابى مشهور، مى رسد. خانواده وى همه اهل فضل و دانش بودند و خود نيز در رى از واعظان معروف بود. شيخ ابوالفتوح از پدر و عم خود و نيز از شيخ عبدالجبّار رازى و شيخ ابوعلى طوسى روايت كرده و به واسطه ايشان از شيخ طوسى روايت مى كند. وى معاصر زمخشرى و از مشايخ ابن شهرآشوب و منتجب الدين بن بابويه بود. در شهر رى وفات يافت. و مقبره اش در بقعه امامزاده حمزه در شاهزاده عبدالعظيم معروف بود. وى مؤلفاتى داشته از جمله: «رساله يوحنا»؛ «رساله ى حسنيه»، در امامت؛ «روح الاحباب و روح الالباب فى شرح الشهاب» يا «شرح الشهاب». معروفترين كتاب او تفسير بزرگى است در زبان فارسى به نام «روض الجنان و روح الجنان»، مشهور به «تفسير شيخ ابوالفتوح رازى» كه نخستين تفسير فارسى شيعى و مشتمل بر بيست مجلد است. جانب فقه در اين تفسير بسيار قوى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (126 -124 /6)، ايضاح المكنون (594 ،585 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (695 -964 /2)، تاريخ نظم و

نثر (127 -126)، دانشنامه ى ايران و اسلام (975 -974 /7)، دايرةالمعارف فارسى (26 /1)، الذريعه (343 /13 ،275 -274 -261 /11)، روضات الجنات (309 -306 /2)، رياض العلماء (489 -488 /5)، رى باستان (430 -429 /1)، ريحانه (229 -226 /7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 80 -79 /6)، فهرست منتجب الدين (8)، الكنى و الالقاب (135 /1)، لغت نامه (ذيل/ حسين)، معجم المؤلفين (35 /4)، هدية الاحباب (33)، هديه العارفين (312 /1)، يادداشتهاى قزوينى (92 -90 /6 ،221 -220 /3).

رازي، ابوالفتح سليم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 447 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، اديب شافعى و محدث. وى در آغاز فنون ادب را به كمال آموخت و پس از چهل سالگى به تدريس پرداخت. او در فقه شاگرد ابوحامد اسفراينى بود و از احمد بن محمد بن بصير و احمد بن فارس لغوى و محمد بن جعفر تميمى و ابى حامد اسفراينى و احمد بن محمد بن صلت مجبر و ابواحمد فرضى روايت مى كرد. وى به بغداد رفت و به فقه پرداخت و به نشر علم در سواحل شام و صور همت گماشت. ابوبكر خطبى و ابومحمد كتانى و سهل بن بشر اسفراينى و فقيه نصر بن ابراهيم مقدسى و ابوالقاسم نسيب از وى روايت كردند. گويند: وقتى كه در بغداد بود نامه هايى را كه برايش مى آمد باز نمى كرد و همه را جمع مى كرد، تا موقعى كه از تحصيل علم فراغ حاصل كرد، سپس همه ى نامه ها را گشود و خواند و به اخبار دردناك مندرج در آنها- كه اگر قبلا خوانده بود از كار علم باز مى ماند همانند مرگ كسان و خويشان- وقوف يافت. سليم در سفر مكه پس از انجام اعمال حج در ساحل

جده در درياى قلزم غرق شد. از آثارش: «التقريب» در فروع؛ «روح المسائل»، در فروع؛ «ضياء القلوب»، در تفسير قرآن؛ «غريب الحديث»؛ «الكافى»، در فروع؛ «المجرد»، در فروع؛ «الاشاره»، در فروع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1630 ،1593 ،1378 ،1205 ،1091 ،915 ،466 ،98)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (128 -127)، معجم المؤلفين (243/4)، الوافى بالوفيات (334/15)، وفيات الاعيان (399 -397 /2)، هديه العارفين (409/1).

رازي، ابوالقاسم عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 387 ق)، محدث و فقيه شافعى. ملقب به دود. در رى از عبدالرحمان بن ابى حاتم رازى و در دمشق از احمد بن ابراهيم بن عبادل و محمد بن يوسف هروى حديث شنيد. وى در مصر سكنى گزيد. عبدالكريم بن عبدالواحد حسن آبادى و عبدالوهاب بن محمد مصرى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الاسلام (حوادث 140/ 400 -381)، الوافى بالوفيات (496/17).

رازي، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 615 ق)، فقيه و اصولى. وى شيخ حنفيان و مدرس ايشان در موصل بوده و به اربل نيز ترددى داشته است. در موصل درگذشت. از آثارش: «الفرائض» يا «فرائض الرازى»؛ «النورى فى مختصر القدورى»، كتابى در فروع فقه حنفى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (185/2)، رى باستان (345/2)، كشف الظنون (1632 -1631)، معجم المؤلفين (218/8)، هديه العارفين (109/2).

رازي، ابوحاتم محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(277 -195 ق)، حافظ، محدث، مفسر و رجال شناس اهل سنت. معروف به حافظ شرق. چون ساكن محله ى درب حنظله ى رى بود، او را حنظلى نيز گفته اند. از چهارده سالگى به استماع و كتابت حديث پرداخت و در كسب علم سرگشته ى شهرها شد. به عراق و شامات و مصر و حجاز سفر كرد و از علمايى چون عبيداللَّه بن موسى و ابونعيم، در كوفه و محمد بن عبداللَّه انصارى و اصمعى، در بصره و هوذه بن خليفه در بغداد، و ابومسهر در دمشق و ابويمان در حمص، و سعيد بن ابى مريم در مصر و بسيارى ديگر حديثها شنيد و در طلب آن بيش از هزار فرسنگ راه با قدم پيمود. او از كارشناسان بزرگ متن و اسناد حديث و جرح و تعديل راويان حديث بود، لذا به او شيخ المحدثين نيز گفته اند. وى از اقران بخارى، مسلم، ابوزرعه رازى و ابوزرعه دمشقى بود و اين دو از راويان ابوحاتم هستند. ابوداوود و نسائى، صاحبان «سنن»، به نقل حديث از او پرداخته اند و نسائى از وى تعبير به «ثقه» كرده است. از شاگردان بنام او فرزندش، عبدالرحمان بن ابى حاتم است. ابن ابى حاتم در مقدمه ى كتاب «الجرح و التعديل» شرح حال زيباى براى پدر نگاشته و

به نكاتى كه حاكى از عظمت قدر و وسعت حفظش مى باشد، اشاره كرده است. عبداللَّه بن جعفر حميرى شيعى و سعد بن عبداللَّه اشعرى قمى نيز از راويان او هستند. او در هشتاد و دو سالگى در رى درگذشت. از آثر وى: «تفسير القرآن»؛ «الجامع فى الفقه»؛ «الزينه»، در حدود چهارصد برگ؛ «طبقات التابعين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (250/6)، تاريخ بغداد (77 -73 /2)، تهذيب التهذيب (29 -27 /9)، الجرح و التعديل (مقدمه/ 368 -349، ق 2 ج 204/3)، دايرةالمعارف فارسى (29/1)، رجال ابن داود (قسم 498/2)، رجال الطوسى (512)، رجال النجاشى (401/1)، رى باستان (349 -348 /2)، ريحانه (286/2)، سير النبلاء (263 -247 /13)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (354)، الفهرست الطوسى (276)، الكنى و الالقاب (44/1)، لغت نامه (ذيل/ رازى، ابوحاتم رازى)، معجم المؤلفين (35/9)، الوافى بالوفيات (183/2)، هديه العارفين (19/2).

رازي، ابوسعيد عبداللّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 382 ق)، صوفى، مسند و محدث. در رى از ابن ابى حاتم و در بغداد از يحيى بن صاعد و در دمشق از ابن جوصاء و محمد بن عبدالاعلى حديث شنيد. حاكم نيشابورى و ابونعيم و شيخ الاسلام صابونى و محمد بن عبدالعزيز مروزى و ابوسعد كنجرودى از وى حديث شنيدند. او به مصر و شام رفت و حج گزارد و مدتى ساكن نيشابور و مصاحب ابوعلى ثقفى زاهد بود. او را از راويان محمد بن ايوب رازى و يوسف بن عصام نيز شمرده اند. در اواخر عمر به مرو رفت و از آنجا به بخارا سفر نمود و تا پايان عمر در آنجا حديث مى گفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الاسلام (حوادث 53 -52 /400 -381)، رى باستان (324/2)، سير النبلاء

(428 -427 /16).

رازي، ابوسهل موسي

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 188 ق)، فقيه و محدث حنفى. وى از اصحاب محمد بن حسن شيبانى و از راويان جرير بن عبدالحميد رازى (م 188 ق) است. او را از عقلاى اهل رى از محدثان مورد اعتماد شمرده اند. ذهبى در «تاريخ الاسلام» و ابن حجر در «لسان الميزان» سال مرگ وى را پس از 260 ق ذكر كرده اند. از آثارش: «كتاب الشفعه»؛ «كتاب المخارج»؛ «كتاب الخراج»؛ «مختصر»ى در فروع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (395/2)، كشف الظنون (1456 ،1430)، لسان الميزان (137/7)، معجم المؤلفين (49/13)، هديه العارفين (477/2).

رازي، ابوعلي حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 385 ق)، نحوى و لغوى. وى از ملازمان صاحب بن عباد بود. از آثار وى: «المبسوط فى اللغه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (270/3)، الوافى بالوفيات (203/12).

رازي، ابوغانم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، طبيب. وى در دو حوزه ى طب و فلسفه از شاگردان محمد بن زكرياى رازى بود كه از تاريخ تولد و وفات و آثار او اطلاعى در دست نيست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ طب (660 /2).

رازي، ابومعين حسين

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 272 ق)، حافظ و محدث. از سعيد بن ابى مريم و ابوسلمه موسى بن اسماعيل و ابوتوبه و يحيى بن معين و همطبقه ى آنها حديث شنيد و «الموطاء» را از يحيى بن عبداللَّه بن بكير فراگرفت. ابن ابى حاتم و ابن عدى و محمد بن فضل محمدآبادى و يوسف بن ابراهيم همدانى و حفض بن عمر اردبيلى و ديگران وى بوده اند. حاكم نيشابورى او را از حافظان و محدثان بزرگ مى شمارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الجرح و التعديل (ج 1 ق 50/2)، سير النبلاء (155 -154 /13).

رازي، ابويعقوب يوسف

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 304/303 ق)، عارف، صوفى و محدث. از بزرگان و مشايخ روزگار خود بود كه به انواع علوم ظاهرى و باطنى آراسته و شيخ رى و امام جبال بوده. گويند طريقه ملاميته داشته و در بيان معارف و اسرار سخت گويا بوده است، و لذا مردم رى او را طرد كردند و كلماتى نازيبا درباره اش گفتند. يوسف رازى به بغداد و مصر سفر كرده و با ذوالنون مصرى و ابوتراب نخشبى و يحيى بن معاذ رازى و قاسم جوعى و ابن ابى الجوارى صحبت داشته و با جنيد بغدادى مكاتباتى داشته، و از احمد بن حنبل و دحيم روايت كرده است. ابواحمد عسال و ابوبكر نقاش و محمد ابن شاذان و بسيارى ديگر از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حليه الاولياء (243 -238 /10)، رى باستان (406 -405 /2)، سير النبلاء (251 -248 /14)، شرح شطحيات (200 -192)، طبقات الصوفيه سلمى (509)، طبقات الصوفيه هروى (269 -266).

رازي، ابويعلي معلي

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 211 ق)، حافظ، محدث و فقيه حنفى. وى در بغداد ساكن بود و در آنجا از مالك بن انس وليث بن سعد و ابويوسف قاضى و ديگران حديث روايت مى كرد. على بن مدينى و ابوبكر بن ابى شبيه و ابوخيثمه و احمد رمادى و عباس دورى و محمد جوهرى و بسيارى ديگر از وى روايت كرده اند او از اصحاب ابويوسف قاضى و محمد بن حسن شيبانى، دو شاگرد ابوحنيفه، به شمار مى رفت و از فقهاى اصحاب راى شمرده مى شد. چند بار از او خواستند كه عهده دار امور قضاوت شود اما نپذيرفت. ابن حبان او را از محدثان مورد اعتماد مى داند. او از كسانى بود كه مجموعه هايى

از شنيده هايى خود تصنيف كرد. از آثارش: «كتاب الصلاه»؛ «النوادر»؛ «الامالى»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (189/8)، تاريخ بغداد (188/13)، رى باستان (392/2)، كشف الظنون (1433)، معجم المؤلفين (309/12)، هديه العارفين (466/2).

رازي، احد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد :-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پزشكى قانونى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رازي، بدرالدين، ابوالمحامد احمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 631 ق)، عالم و اديب حنفى. از آثار وى: «الطائف القرآن»؛ «فضائل القرآن»؛ «اذكار القرآن»، در ادعيه؛ «بذل الحبا فى فضل آل العبا»؛ «الاستدراك»، در حديث؛ «المقامات»، شامل دوازده مقامه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (405 ،197 /2 ،174 ،70 ،53 /1)، رى باستان (286/2)، كشف الظنون (1785)، معجم المؤلفين (158/2)، هديه العارفين (92/1).

رازي، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد :-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زنان و مامائى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رازي، حيدر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، مورخ. از آثار وى: «مجمع التواريخ» يا «تاريخ حيدرى» يا «زبده التواريخ» كه تاريخى عمومى از آغاز تا روزگار نگارنده است كه از 1020 تا 1028 ق طول كشيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1725 ،1557 -1556 /5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (769/2)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (646/1).

رازي، زين الدين، ابوعبداللَّه محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 666 ق)، فقيه، مفسر، لغوى، اديب و صوفى حنفى. اصل وى از رى است. طى سفرى از مصر و شام ديدار كرد و در پايان عمر، در سال 666 ق، در قونيه بود. او در تفسير قرآن مشهور است. صاحب «ريحانه الادب» و به تبع آن دهخدا در «لغت نامه» رازى را از علماى قرن هشتم و متوفاى بعد از سال 768 ق دانسته اند. از آثار وى: «انموذج جليل فى اسئله و اجوبه من غرائب آى التنزيل»؛ «الذهب الابريز فى تفسير الكتاب العزيز»؛ «روضه الفصاحه»، در علم بيان؛ «كنوز البراعه فى شرح المقامات الحريريه»؛ «مختار الصحاح»، در لغت كه تلخيص «صحاح» جوهرى است و در 660 ق خاتمه يافته؛ «حدائق الحقائق»، در مواعظ؛ «دقائق الحقايق»، در تصوف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (279/6)، ايضاح المكنون (389/2 ،475/1)، تاريخ ادبيات در ايران (287 -286 /3)، رى باستان (346/2)، ريحانه (405 ،288 /2)، كشف الظنون (1073 -1072 ،633 ،92)، لغت نامه (ذيل/ رازى، زين الدين)، معجم المؤلفين (112/9)، هديه العارفين (127/2).

رازي، سراج الدين عمر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(717 -645 ق)، فقيه حنفى. از آثار وى: «جزء فى منع الاستبدال».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (338/2)، معجم المؤلفين (319/7).

رازي، ضياءالدين، ابوالقاسم عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 559 ق)، عالم، متكلم، خطيب، اديب و محدث شافعى اشعرى. ساكن و خطيب رى بود. وى پدر فخرالدين رازى (وف 606 ق) است. علم كلام را از ابوالقاسم انصارى، شاگرد امام الحرمين، فراگرفت. نثر نوشته هايش آنقدر زيباست كه حريرى در «مقامات» خود از آنها بسيار نقل مى كند. از آثارش: «غايه المرام فى علم الكلام»، در دو مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (337 -336 /2)، ريحانه (149 -148 /2)، معجم المؤلفين (282/7)، هديه العارفين (784/1).

رازي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1356 -1294 ق)، طبيب، اديب و شاعر. در نجف متولد شد و در همان جا متولد شد و در همان جا نشو و نما يافت و به تحصيل پرداخت و در حله درگذشت. از آثارش: «تعاليق على شرح ابن نفيس»، در طب؛ «ارجوزه فى النبض»؛ «حواش على القانون»؛ و اشعار زيادى از او باقيست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (89 -88 /5).

رازي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله رازي, نويسنده, روزنامه نگار و شاعر در سال 1273 هجري شمسي در همدان به دنيا آمد.پس از تحصيلات مقدماتي در ايران, به هندوستان و از آنجا به پاريس رفت و موفق به دريافت ليسانس در رشته حقوق شد, سپس به مصر عزيمت كرد و به نشر مجله هاي «رستاخيز», «سودمند» و «عصر پهلوي» پرداخت. او پس از مراجعت به ايران, به استخدام وزارت كشور درآمد و به تدريس تاريخ ايران پرداخت .رازي در اوشان تهران در سال 1334 هجري شمسي درگذشت و در ابن بابويه دفن شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : نويسنده, روزنامه نگار و شاعر

والدين و انساب : عبدالله رازي, فرزند ابراهيم است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالله رازي پس از تحصيلات مقدماتي در ايران, به هندوستان و از آنجا به پاريس رفت و موفق به دريافت ليسانس در رشته حقوق شد,

زمان و علت فوت : عبدالله رازي در اوشان تهران در سال 1334 هجري شمسي درگذشت و در ابن بابويه دفن شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالله رازي پس از اخذ ليسانس خود از پاريس ،به مصر عزيمت كرد و به نشر مجله هاي «رستاخيز», «سودمند» و «عصر پهلوي» پرداخت.

وي با روزنامه هاي «حبل المتين», «ايرانشهر», و «فرهنگستان» نيز همكاري ميكرد. پس از مراجعت به ايران, مجله «سودمند» و روزنامه «آزاد شرق» را براي مدت كوتاهي منتشر كرد. او به استخدام وزارت كشور درآمد و به تدريس تاريخ ايران پرداخت

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : آزاديِ شَرْق، نشريهاي هفتگي، به مديريت عبدالله رازي كه از سال 1324ش در تهران منتشر ميشد. شمارههاي سال اول آن (1-30، به استثناي شمارههاي 15 و 20) و سال دوم (31-51) و سال سوم (56-78) در آرشيو كتابخانة مركزي دانشگاه تهران باقي است. در آخرين شمارة موجود، نام اكبر مسعودي شيرازي به عنوان مديرمسئول آن ياد شده است. آزادي شرق بيانكنددة نظرات سياسي و اجتماعي رازي است كه در مجموع، نوعي التقاط افكار سوسياليستي و سلطنتطلبي بود. اين نشريه مدتي توقيف شد و يك چند به نام آزادي خلق منتشر گرديد

چگونگي عرضه آثار : عبدالله رازي شعر نيز ميسرود; اشعار وي در كتابهاي ادبي و مجلات آن روزگار چاپ شده است.عبدالله رازي داراي تأليفاتي در تاريخ و ادبيات (شعر و نمايشنامهنويسي) است. وي قبلاً مجلة سودمند را در قاهره به زبان فارسي منتشر ميكرد كه بعدها به رستاخيز، و سپس عصر پهلوي تغيير نام داد.

رازي، عمر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 707 ق)، فقيه شافعى. از آثارش كتاب «جامع الفتاوى فى اقوال الائمه الاربعه» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (336/2)، معجم المؤلفين (273/7).

رازي، مجدالدين اسماعيل

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 750 ق)، ففيه و قاضى. وى از فقهاى عصر خويش بود كه سمت قضاوت را نيز برعهده داشت. از آثار وى: «القرائن الركنيه»، در فروع فقه شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (288/2)، كشف الظنون (1324)، معجم المؤلفين (262/2).

رازي، محمد شريف

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد شريف رازي، در سال 1300ش (1340ق) در خانداني متدين در شهر ري به دنيا آمد. در سيزده سالگي پدر را از دست داد و پس از آن به كار و كسب و تحصيل علوم جديد و مقدمات علوم ديني پرداخت. وي در هفده سالگي با صلاحديد آيت اللَّه شيخ محمدتقي بافقي كه دوران تبعيدش را در شهر ري مي گذارند، به قم رفت و به تكميل سطوح عالي حوزه همت گماشت. حجت الاسلام شريف رازي پس از آن رهسپار حوزه علميه نجف اشرف گرديد و مدتي از درس سيد ابوالحسن اصفهاني و شيخ غلامحسين اردبيلي بهره برد. ايشان همچنين پس از چند ماهي كه از دروس آيت اللَّه ميرزا مهدي اصفهاني در مشهد مقدس استفاده نمود، در قم رحل اقامت افكند و يكسره به درس فقه و اصول حضرات آيات: سيد محمد حجت كوه كمره اي و سيدحسين بروجردي حاضر شد و مباني علمي خويش را استوار ساخت. حجت الاسلام شريف رازي در سال 1333ش به شهر ري رفت و در مدت اقامت پنج ساله در آنجا، در تاسيس، مديريت و تدريسِ مدرسه بُرهانيه نقش مهمي ايفا نمود. از آن پس به قم بازگشت و به تاليف و تحقيق و تبليغ دين در داخل و خارج كشور اشتغال ورزيد. وي از بسياري از بزرگان شيعه اجازات امور حسبيه و روايتي دريافت داشت

كه از جمله آنها، اجازات روايي حضرات آيات: شيخ آقابزرگ تهراني، شيخ علي اكبر نهاوندي و سيدشهاب الدين مرعشي نجفي بود. حجت الاسلام شريف رازي در ضبط تاريخ حوزه هاي علميه و بزرگان شيعه اهتمامي خاص داشت و با تاليف و نگارش كتاب هاي آثارُالحُجَّه يا دايرةالمعارف حوزه علميه قم در 2 جلد و نيز گنجينه دانشمندان درباره شرح حال زندگي علماي معاصر شيعه در ايران و عراق، در 9 جلد، در احيا و بزرگداشت نام و ياد علماي شيعه قدمي بلند و گامي ارجمند برداشت. علاوه بر اين از شريف رازي آثار با ارزش ديگري بر جاي مانده كه اختران فروزان ري و تهران، كرامات صالحين، چرا شيعه شدم، مشاهير دانشمند اسلام، تعليقه بر وسايل الشيعه در 5 جلد و تعليه بر بحارالانوار در 6 جلد و... از آن جمله اند. معظمٌ له سرانجام پس از عمري تحقيق و نگارش، در بيست و پنجم فروردين 1379ش برابر با هفتم محرم 1420ق در هفتاد و نه سالگي بدرود حيات گفت و در قبرستان شيخان قم مدفون گرديد.

راستگوي شيرازي، منصور

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، عالم و فقيه امامى. در شيراز اقامت داشت. با غياث الدين منصور بن امير صدرالدين معاصر بود. وى همطبقه ى شهيد ثانى (م 966 ق) است. شيخ تاج الدين حسين بن شمس الدين صاعدى از شاگردان اوست. از آثار وى: حاشيه بر «شرح مختصر الاصول ابن حاجب» سيد شريف جرجانى؛ شرح «تهذيب الاصول» علامه ى حلى به نام «الفصول» يا «الفوائد المنصوريه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (360 ،243 /16 ،129 -128 /6 ،514/4)، ريحانه (290/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 257/10)، لغت نامه (ذيل/ راستگو).

راستي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين راستي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1306/1/1

زندگينامه علمي

آية الله حاج شيخ حسين راستي كاشاني در سال 1306 در شهرستان كاشان در محلّه سلطان امير احمد (از فرزندان موسي بن جعفر (ع ) ) به دنيا آمد. مادرش ، ربابه بود و پدر وي ، علي نام داشت كه از راه ابريشم بافي ، روزگار مي گذرانيد و مدتي نيز كارمند دولت بود. زندگي آية الله راستي كاشاني در خانواده اي ساده ، امّا متديّن و دوستدار خاندان پيامبر (ص ) آغاز شد؛ شيفتگي پدر او به روحانيّت به حدّي بود كه اگر در كوچه خيابان ، فرد معمّمي را از دور مي ديد، صلوات مي فرستاد و در پيشگاهش اداي احترام مي كرد. آية الله راستي كاشاني ، تحصيلات ابتدايي را تا پاية ششم در شهر كاشان به پايان رسانيد. پس از آن ، به دليل نارضايتي پدر از وضعيت دبيرستانهاي آن روزگار، به دبيرستان نرفت و در بعضي از تجارت خانه ها و مغازه ها به كار مشغول شد.

پس از مدتي به سراغ نقاشي طرحها و نقشه هاي قالي رفت و آن حرفه را

نزد استادان معروف و مجرّب فرا گرفت ؛ امّا به سبب شوق فراوان به كسب معارف اسلامي و علوم ديني ، راهي حوزه علميه كاشان شد. دروس دورة ادبيات و بخشي از دروس سطح را نزد استادان مشهور آن ديار آموخت و سپس ، عازم حوزه علميه قم شد. در قم ، نيز رسائل ، مكاسب و كفايه را به پايان رساند و در كنار آن به تحصيل فلسفه ، كلام و تفسير مشغول بود. پس از آن ، عازم نجف اشرف شد تا ضمن باريابي به درگاه مولاي متقيان ، علي (ع ) از محضر استادان آن ديار نيز بهره ببرد كه اين سفر بيش از بيست و پنج سال به طول انجاميد. علت مهاجرت ايشان به نجف اشرف ، علاقه فراوان ايشان به تفسير قرآن كريم واطلاع از جلسات درس تفسير حضرت آيت الله العظمي آقاي خويي بود. آية الله راستي كاشاني ، در طي اين سالها، به تدريس درسهاي آموخته نيز مي پرداخت و شاگردان بسياري را تربيت مي نمود؛ امّا با شرفيابي حضرت امام (ره ) به شهر اميرمؤمنان علي (ع ) ، آية الله راستي درس خود را كه طلاب بسياري در آن شركت مي جستند، تعطيل كرد و همراه با شاگردان ، در درس امام خميني (ره ) شركت كرد. آية الله راستي كاشاني ، در طول دوران تحصيل خود از محضر استادان برجسته اي بهره مند بود.

وي در كاشان ، دروس دورة ادبيات و بخشي از دروس دورة سطح را نزد استاداني همچون آية الله العظمي سيد محمد حسين رضوي ، آية الله ميرزا حسين فاضل نراقي ، آية الله غروي كاشاني ، آية الله شيخ علي اكبر صمدي و آية الله حاج شيخ جعفر صبوري قمي فرا گرفت . با ورود به قم ، رسائل و

مكاسب و كفايه را نزد آية الله العظمي حاج شيخ مرتضي حائري يزدي ، آية الله حاج شيخ عبدالجواد اصفهاني ، آية الله العظمي حاج سيد شهاب الدين مرعشي نجفي و حضرت آية الله العظمي حاج سيد محمدباقر طباطبايي بروجردي (سلطاني ) آموخت و براي آموختن تفسير، هيئت ، فلسفه نزد مرحوم علامه طباطبايي رفت .در دورة تحصيل در نجف نيز، به درس خارج اصول و فقه و تفسير آية الله العظمي حاج سيد ابوالقاسم خويي و آية الله العظمي ميرزا باقر زنجاني رفت . همچنين در درس حضرات آيات حاج سيد محسن حكيم و حاج سيد محمود شاهرودي ، حاج سيد عبدالهادي شيرازي ، ميرزا حسن يزدي ، شيخ حسن حلّي ، حاج ميرزا حسن بجنوردي و حاج سيد حسين حمّامي نيز به تناوب شركت مي جست . وي براي فراگيري علم حديث و درايه و بخشي از حكمت و فلسفه به نزد آية الله العظمي حاج سيد عبدالاعلي سبزواري رفت .

از ديگر استادان او در فلسفه و كلام ، آية الله حاج شيخ صدرا مي باشد. همچنين وي تفسير را نزد عالم رباني ، آية الله شيخ محمد علي سرابي و آية الله العظمي آقاي خويي آموخت در اين مدت ايشان از جلسات خصوصي اخلاق حضرت آيت الله العظمي حاج سيد جمال گلپايگاني بهره برد. با حضور امام (ره ) در حوزه علميه نجف اشرف ، آية الله راستي به درس ايشان شتافت و از محضر وي بهره هاي بسيار برد. آية الله راستي مدتي در جلسات فقهي شوراي استفتاي آية الله خويي شركت داشت . آية الله راستي كاشاني در دوران تحصيل در قم با آية الله مرحوم حاج شيخ علي حيدري ، آية الله حاج سيد جلال فقيه ايماني ، آية الله حاج شيخ محمدرضا مهدوي كني ، انس فراوان

داشت و در جلسات مباحثه درسي آنان شركت مي كرد. در نجف نيز با مرحوم آية الله حاج سيد نصر الله مستنبط ، آية الله حاج سيد حسن قزويني ، آية الله حاج سيد مرتضي نجومي و آية الله حاج سيد محمد نوري جلسات مباحثه علمي برقرار مي كرد كه اين جلسات ساليان متمادي ادامه داشت . از ديگر دوستان نزديك وي ، آية الله حاج سيد اسدالله مدني ، مرحوم آية الله شيخ محمد فكوريزدي و مرحوم آية الله حاج سيد مرتضي خلخالي است . آية الله راستي كاشاني با مرحوم آية الله حاج سيد عبدالكريم كشميري ، انس فراواني داشته است .

آية الله راستي كاشاني در طول عمر خود، تا كنون فعاليتهاي علمي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است كه ذكر همة آنها در اين مختصر نمي گنجد. وي حدود پنجاه سال است كه به تدريس در حوزه هاي علميه كاشان ، نجف اشرف و قم مي پردازد و از اين رهگذر، شاگردان بسياري را پرورش داده است كه برخي از آنان خود، از استادان و فضلايي هستند كه در حوزه هاي علميه ايران و ديگر كشورها به خدمت به جامعة تشيع مي پردازند. برخي نيز در پستهاي مهم و حساس نظام اسلامي ، خدمت مي نمايند. آية الله راستي ، در زمان حيات امام (ره ) به نمايندگي ايشان براي ساماندهي امور حوزه و ايجاد تشكيلات شوراي مديريت حوزة علميه قم منصوب شد و مُجاز به تصرف در امور شرعيه شد. در اين زمينه ، وي خدمات شاياني را به سرانجام رسانده است كه آثار و بركات آن تا هم اكنون نيز بر جاي مانده است . آية الله راستي به پژوهش در زمينه هاي گوناگون ديني ، پرداخته كه برخي از آنان در نشريات كشور به

چاپ رسيده است . وي همچنين تقريرات دروس برخي از اساتيد خود را نگاشته و حواشي و دستنوشته هايي در زمينه فقه و اصول دارد. اشتغال به درس و علوم ديني ، آية الله راستي را از مبارزه بر ضد طاغوت بازنداشت .

وي از نخستين روزهاي نهضت ، به جمع مبارزان پيوست و همواره با اطاعت از رهنمودهاي امام خميني (ره ) به افشاگري ماهيت شوم خاندان پهلوي و تلاش براي استقرار نظامي اسلامي با بهره گيري از معارف اهل بيت (ع ) مي پرداخت . از جمله فعاليتهاي سياسي وي كه پيش تر، ذكر آن آمد، تعطيل كردن درس خود در نجف و حضور در درس امام (ره ) به منظور مطرح نمودن و تقويت نهضت امام خميني (ره ) بود. ديگر اينكه وي در سال 1343، مسأله تقليد از امام خميني (ره ) را به طور جدي مطرح كرد. آية الله راستي ، با عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم ، جزء فعالان اين مجموعه شد و امضاي او در زير بسياري از اعلاميه ها و بيانيه هايي كه بر ضد شاه منتشر مي شد، به چشم مي خورد. از ديگر فعاليتهاي وي در زمان رژيم شاه ، سفر به آبادان ، به نمايندگي از طرف امام خميني (ره )، براي حمايت و پشتيباني از اعتصاب كاركنان صنعت نفت بود. وي از كساني بود كه در مسجد دانشگاه تهران متحصن شد. با پيروزي انقلاب اسلامي ايران در بهمن 1357، فعاليتهاي سياسي معظم له پايان نيافت . و تاكنون به نيز ادامه دارد.

راشد، طاهره

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1326، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ميكروبيولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1351، مدرك تخصصى ميكروبيولوژى از دانشگاه علوم

پزشكى مشهد در سال 1360.

مرتبه علمى:

دستيار پزشكى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1351، مربى در سال 1354، استاديارى در سال 1355 و ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ميكروب شناسى، علل باكتريال گاستروآنتريتها، بررسى شيوع كامپيلوباكتر، اپيدميولوژى، راهنمائى، و مشاوره و نظارت بر 26 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

ميكروب شناسى و ويروس شناسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى :-

زمينه علمى مقالات:

ميكروبيولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

راشد، كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كاظم راشد

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1316/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله كاظم راشد ملقب به راشد يزدي در يزد در خانواده اي به دنيا آمد پدرش مرحوم حاج علي اكبر مردي متدين و اهل خير بود كه هماره فرزندانش را در مسائل معنوي كمك مي كرد. آيت الله كاظم راشد يزدي پس از گذراندن تحصيلات مقدماتي در سال 1334 وارد حوزه علميه يزد شد و به تحصيل علوم اهل بيت(ع) همت گماشت. آيت الله راشد يزدي در طول سالهاي تحصيل خود، محضر استادان بسيار بزرگي را درك كرد. از محضر آقايان علاقه بند مدرسي مقدمات و سطح اول را بهره برد. سپس به قم هجرت كرد و در چند سالي كه در قم دروس سطح را مي خواند به درس آيت الله صدوقي، آيت الله مصباح و آيت الله مشكيني رفت و از محضر آنان بهره بد. با پايان يافتن دروس سطح به دروس خارج آيات

عاملي و آيت الله انصاري محلاتي در شيراز رفت و از محضرت آنان كسب فيض كرد. نامبرده تا به امروز فعاليت هاي فرهنگي بسياري به عالم اسلام تقديم داشته است، به او تبليغ اهتمام داشته و به نقاط مختلف دنيا مسافرت كرده و مردم آنجام را ارشاد نموده است.

راشدي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب ايرانى قرن پنجم ه.، ازمخصوصان دربار ابراهيم بن مسعود بن محمود (492 -450 ه.ق.)، و از معاصران مسعود سعد بود و با او مناظره ادبى داشت. ضح- راشدى را با رشيدى سمرقندى نبايد اشتباه كرد.

(س پنجم ق)، شاعر. در غزنين مى زيست و از شاعران دربار ابراهيم بن مسعود بن محمود و از معاصران مسعود سعد سلمان بود كه با او مشاعره داشت و شغل نقابت سلطان را عهده دار بود.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (486 -485/ 2)، تاريخ نظم و نثر (43)، ديوان مسعود سعد (مقدمه/ يط)، سرآمدان فرهنگ (370/ 1).

راشدي نيا، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر راشدي نيا

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

حقير اكبر راشدي نيا تحصيلات حوزوي خود را در تبريز شروع نموده و در سال 72 وارد حوزه علميه قم شدم . در اين ميان بخشي از دروس سطح فقه و اصول و همچنين كتب حكمت و عرفان را در تبريز از محضر حضرت آيت الله سيد ابوالحسن مولانا و آيت الله ميرزا محسن كوچه باغي تلمذ نمودم و در قم از خدمت آقايان پاياني و اشتهاردي استفاده نمودم . از سال 1375در درس خارج حضرات آيات وحيد خراساني ، شيخ جواد تبريزي ، شبيري زنجاني و بهجت شركت نمودم و علاوه بر دروس فقه و اصول در درس هاي معارف و تفسيرو حكمت حضرات آيات جوادي آملي ، حسن زاده آملي و انصاري شيرازي شركت نمودم . تابه به حال برخي از كتب اصول، حكمت و عرفان همچون اصول فقه مظفر، بداية الحمة، المظاهر الالهية ،

تمهيد القواعد، شرح فصوص الحكم را تدريس نموده ام . حقير از سال 1378 بعنوان محقق در مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي مشغول به كار شدم و روي آثار آخوند ملا صدرا همچون مفاتيح الغيب ، شرح الهداية الاثيرية ، رسائل اجوبة المسائل ، المظاهر الالهية ، رسالة اتحاد االعاقل و المعقول ، زاد المسافر و ... كارنمودم كه قرار است بصورت لوح فشرده مجموعه آثار صدر المتالهين منتشر بيابد و همچنين از سال1383 بعنوان همكار علمي در مركز دائرة المعارف علوم عقلي بر روي آثار عرفاني و حكمت فعاليت مي كنم.

راشدي، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي راشدي

محل تولد : خوانسار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/7/1

زندگينامه علمي

با اتمام دوره راهنمايي در سال 1358 دروس حوزوي را در مدرسه علميه ولي عصر (عج) شهرستان خوانسار از توابع استان اصفهان شروع نموده و پس از گذراندن دوره سطح دو سال درس خارج در همان مدرسه در محضر حضرت آيت الله مرحوم تقديري شركت كردم و سپس در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم و مدت ده سال از دروس خارج فقه و اصول آيات عظام وحيد خراساني و ناصر مكارم شيرازي بهره جستم. در اين ميان در دروس تفسير و فلسفه در حد نياز شركت نمودم.

در زمينه تدريس نيز مدت پنج سال دروس مقدماتي را چند بار در مدرسه علميه خوانسار و معالم الدين و شرح لمعه و مكاسب شيخ انصاري را در حوزه علميه قم تديس نمودم. در كنار اشتغال به تحصيل و تدريس در موسسه مجمع الفكر الاسلامي با جمعي از دوستان به كارهاي تحقيقاتي پرداختم كه

آثار شيخ اعظم انصاري در 28 مجلد و شرح لمعه در 4 مجلد و مطارح الانظار در دو مجلد منتشر شده است. و برخي از آنها به نام كتاب سال برگزيده شده است.در كنار كار تحقيقاتي در كنگره شيخ انصاري و كنگره نقش زمان و مكان در اجتهاد حضرت امام خميني (ره) در تصحيح مقالات از نظر كيفي و ادبي و برگزاري كميسيون هاي بررسي مقالات همكاري داشتم و مدتي نيز به عنوان عضو هيئت علمي با كنگره شهيد آيت الله صدر فعاليت نمودم.از سال 1376 وارد موسسه دائره المعارف فقه اسلامي بر طبق مذهب اهل البيت عليهم السلام كه به فرمان حضرت آيت الله خامنه اي (زيد عزه) تاسيس گرديده است شدم و در بخش معاونت تحقيقات دائره المعارف همكاري نمودم و اكنون نيز عضو شوراي سرگروه هاي علمي آن موسسه مي باشم كه سرپرستي تدوين جلدهاي 15 و 18 دائره المعارف به عهده اينجانب مي باشد

راضيه

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

549 -484 ق، از زنان محدث و پارسا. وى دختر سعداللَّه ميهنى بود.

پدرش او را با خود به عراق برد و آنجا وى را به مجلس حديث مهرصانى و ابوعبداللَّه محمد بن احمد كاغى بود. سمعانى از او حديث نوشته است. وى در مهينه (خراسان) وفات يافت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 436 / 1.

راغب اصفهاني، ابوالقاسم حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 502 ق)، اديب، لغوى، شاعر، مفسر، محدث، متكلم، حكيم و فقيه شافعى/ معتزلى. اهل اصفهان و ساكن بغداد بود. وى را همتا و قرين امام محمد غزالى مى دانند. به گفته ى كاتب چلبى، غزالى كتاب «الذريعه» او را از خود جدا نمى كرد و آن را به خاطر نفاستش مى ستود. بعضى از علما به استناد اينكه او از اهل بيت (ع) بسيار روايت كرده و از اميرالمومنين على بن ابيطالب (ع) فقط با عبارت اميرالمومنين (ع) تعبير مى كند، او را شيعه خوانده اند، ولى فخر رازى در «تاسيس التقديس» او را از ائمه اهل سنت مى شمارد. صاحب «روضات الجنات» به نقل از «تاريخ اخبار البشر» سال وفات وى را 565 ق ذكر كرده است. از آثار وى: «تحقيق البيان فى تاويل القرآن»؛ «تفسير القرآن»، معروف به «جامع التفاسير» يا «جامع التفسير» كه بيضاوى تفسير خويش را از آن اخذ كرده؛ «الذريعه الى مكارم الشريعه»، در علوم اخلاق و پندهاى نيكو؛ «المفردات فى غريب القرآن» يا «مفردات الفاظ القرآن»؛ «افانين البلاغه»؛ «اخلاق الراغب»؛ «رساله فى فوائد القرآن»؛ «المعانى الاكبر»؛ «الايمان و الكفر»؛ «تفصيل النشأتين و تحصيل السعادتين»، در معرفت نفس؛ «درة التاويل فى متشابه التنزيل»؛ «محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء» در نوادر حكم و حكايات

كه محمدصالح قزوينى آن را با عنوان «النوادر» به فارسى ترجمه كرده است.[1]

(بخش 1) اصفهانى، ابوالقاسم حسين بن محمد (ف. 502 ه.ق.) از ادبا و علماى بزرگ اصفهان و او را است: مفردات الفاظ القرآن، محاضرات الادباء، تفصيل التشأتين، الذريعة الى مكارم الشريعة (ه.م.)، تفسير القرآن، حل متشابهات القرآن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (279/2)، اعيان الشيعه (162 -160 /6)، تاريخ ادبيات در ايران (266/2)، تاريخ گزيده (693)، دايرةالمعارف فارسى (1061/1)، الذريعه (364/21 -128/20 ،28/10 ،46 -45 /5)، روضات الجنات (216 -186 /3)، رياض العلماء (101/7 ،172/2)، ريحانه (293 -292 /2)، سرآمدان فرهنگ (371 -370 /1)، سير النبلاء (121 -120 /18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 82 -81 /6)، فرهنگ سخنوران (363)، كشف الظنون (1773 ،1729 ،1609 ،881 ،827 ،739 ،462 ،447 ،377 ،131 ،36)، الكنى و الالقاب (269 -268 /2)، لغت نامه (ذيل/ راغب اصفهانى)، مؤلفين كتب چاپى (862/2)، معجم المؤلفين (59/4)، هديه الاحباب (140 -139)، هديه العارفين (311/1).

راغب قمي، عبداللَّه

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1110 ق)، حكيم، فيلسوف، خطاط و شاعر، متخلص به راغب و وحدت. اصل وى از كاشان بود. چون بيشتر در قم مى زيست به قمى مشهور بود. وى معاصر با شاه سليمان صفوى بود و در سرودن شعر توانا. در آغاز وحدت تخلص مى كرد. حكيم عبداللَّه خط را نيز نيكو مى نوشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (359 -358 /2)، تذكره ى نصرآبادى (478 ،365 -364)، الذريعه (1262 ،697 ،349 -348 /9)، ريحانه (294 -293 /2)، فرهنگ سخنوران (977)، لغت نامه (ذيل/ راغب قمى).

رافعي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم عبدالكريم بن محمد قزوينى شافعى فقيه و محدث و مورخ اسلامى (ف. قزوين 623 ه.ق./ 1226 م.). از مؤلفات او «فتح العزيز فى شرح الوجيز» تأليف غزالى در فقه، «التدوين فى علماء قزوين»، «شرح مسند الشافعى»، «الامالى اشارحة لمفردات الفاتحة» و «المحرر» در فقه است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

رافعي قزويني، امام الدين، ابوالقاسم عبدالكريم

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 557 -555 وف ح 623 ق)، عالم، شاعر، محدث و فقيه شافعى. وى از شاگردان شيخ منتجب الدين قمى بود. در جامع قزوين حزوه تفسير و حديث داشت. او از حامد بن محمد خطيب رازى و ابوالخير طالقانى و ابوالكرم همدانى و على بن عبيداللَّه رازى و ابوسليمان حسنويه و عبدالعزيز خليلى روايت كرده است. حافظ عبدالعظيم از وى روايت كرده و ابوالثنا محمود طاووسى از وى اجازه روايت گرفته است. ابن صلاح گويد كه در بلاد عجم ذوفنونى يگانه بود و او را از علماى عاملين شمرده اند. رافعى قريحه ى شعرى نيز داشت و اشعارى از او بر جاى مانده است. در قزوين درگذشت و در همان جا دفن شد. صاحب «رياض العارفين» وى را تحت عنوان رافعى قزوينى آورده و سال مرگش را 633 ق ذكر كرده است. از آثار وى: شرحى وسيع بر كتاب «الوجيز» غزالى، به نام «الفتح العزيز»، در فروع، در 16 مجلد، و جزئى از آن به نام «التذنيب»، كه فوائدى بر «الوجيز» است؛ «المحرور»، در فروع فقه شافعى؛ «شرح مسند شافعى»، در دو جلد؛ «التدوين فى ذكر اخبار قزوين» يا «فى ترجمه علماء قزوين»؛ «الامالى الشارحه على مفردات الفاتحه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1169 -1167 /3)، الاعلام (179/4)، تاريخ ادبيات در ايران

(225/3)، دايرةالمعارف فارسى (234/1)، الذريعه (350/9)، روضات الجنات (305/4)، رياض العارفين (195 ،78)، ريحانه (295/2)، سير النبلاء (255 -252 /22)، فرهنگ سخنوران (365 -364)، كشف الظنون (2002 ،1683 ،1613 ،1612 ،930 ،394 ،383 ،382 ،205 ،164)، الكنى و الالقاب (269/2)، لغت نامه (ذيل/ عبدالكريم)، مجمع الفصحا (654/2)، معجم المؤلفين (3/6)، مينودر (183 -182 /2)، هديه الاحباب (140)، هديه العارفين (610 -609 /1).

راقم سمرقندي، شرف الدين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1113 ق)، مورخ. وى تاريخى داشته به نام «تاريخ راقم» يا «تاريخ سيد راقمى»، كه تاريخ كوتاهى است درباره ى تركستان، از عهد تيمور (763 ق) تا پادشاهى عبدالعزيز سال (1054 ق). اين كتاب را «تاريخ نامه ى راقمى» و «تاريخ كثيره» نيز خوانده اند. اين كتاب حاوى وقايع مشهور تاريخى و مخصوصا وفيات مشاهير خراسان و ماوراءالنهر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (531 -530 /2)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (865 -864 /2)، يادداشتهاى قزوينى (16 -15 /2).

رامشي نيشابوري، ابونصر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(490/489 -404 ق)، لغوى، نحوى، شاعر، قارى و محدث، ادبيات را از ابوالعلاء معرى آموخت و به طلب قراآت و حديث سفرها كرد و از اصحاب اصم و ديگران حديث شنيد. او در قراآت و علوم حديث مبرز شد و در لغت و فنون عربيت حظى وافر يافت. وى در نيشابور املاى حديث مى كرد و بسيارى از وى حديث روايت كرده اند. شعر را نيكو مى سرود، نمونه اى از اشعار وى در «معجم الادباء» آمده است. از اوست:

و اذا لقيت صعوبه فى حاجه

فاحمل صعوبتها على الدينار

و ابعثه فى ما تشتهيه فانه

حجر يلين سائر الاحجار

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (297 -296 /2)، لغت نامه (ذيل/ محمد)، معجم الادباء (45/19)، الوافى بالوفيات (125 -124 /1).

رامهرمزي، ابومحمد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 360 ق)، حافظ، محدث، قاضى، اديب و شاعر. معروف به ابن خلاد رامهرمزى. وى سبك جاحظ را دنبال مى كرد. از پدرش محمد حضرمى و محمد مازنى و حسن عنبرى و جعفر فريانى و عبدان اهوازى و ابوالقاسم بغوى حديث شنيد. و به آورده ى «تاريخ فارس» از جماعتى از بزرگان شيراز استفاده كرد و جزوه ها نگاشت. ابوالحسين صيداوى و حسن شيرازى و محمد بن موسى بن مردويه و قاضى احمد نهاوندى از وى حديث روايت كرده اند. او را از پيشگامان علم اصول الحديث مى دانند، كه در اين زمينه در كتاب معروف خود «الحمدث الفاصل بين الراوى و الواعى» ابواب بسيارى را مطرح كرد. شريف ابومحمد حسن محمدى كه از مشايخ طوسى و نجاشى است از شاگردان وى به حساب مى آيد. ساليانى در شهرهاى خوزستان عهده دار منصب قضاوت بود. او تا سال 360 ق در رامهرمز باقى ماند و در همان جا

درگذشت. از آثارش: كتاب «الريحانتين الحسن والحسين (ع)»؛ «امام التنزيل فى علم القرآن»؛ «النوادر و الشوادر»؛ «ادب الناطق»؛ «رساله السفر»؛ «الرثاء يا المراثى و التعازى»؛ «الفلك فى مختار الاخبار و الاشعار»؛ «ربيع المتيم فى اخبار العشاق»؛ «كتاب امثال النبى (ص)»؛ «المناهل و الاعطان والحنين الى الاوطان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (133 -129 /5)، ايضاح المكنون (565 ،442 ،347 ،315 ،307 ،297 /2 ،564 ،548 ،125 ،124)، سير النبلاء (75 -73 /16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 88/4)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (255)، كشف الظنون (1612 ،1122)، معجم الادباء (17 -5 /9)، معجم المؤلفين (235/3)، مقدمه ابن الصلاح (4)، الوافى بالوفيات (65 -64 /12)، هديه العارفين (271 -270 /1).

راميار، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نويسنده، استاد.

تولد: 1301، مشهد.

درگذشت: 20 شهريور 1363، انگلستان.

محمود راميار تحصيلات خود را تا پايان دوره ى متوسطه در مشهد به پايان رسانيد و سپس براى ادامه ى تحصيل به تهران عزيمت كرد و در مدرسه ى سهپسالار قديم تحصيلات خود را در فقه و اصول ادامه داد. در مدت اقامت در تهران موفق به اخذ دكتراى حقوق از دانشگاه تهران شد. وى مدتى نيز در فرانسه به تحقيق و تحصيل مشغول بود. آخرين مرحله از تحقيقات ايشان نزد پروفسور مونتگمرى وات در دانشگاه ادينبورگ بود كه اين دوره را نيز با درجه ى دكترى به پايان رسانيد. پس از فراغت از تحصيل در سال 1349 به مشهد بازگشت و به عنوان استاد و رييس دانشكده ى الهيات دانشگاه مشهد به تحصيل و تحقق پرداخت. از جمله خدمات وى تأسيس چاپخانه ى دانشگاه مشهد بود. وى در سال 1359 بازنشسته شد.

آثار دكتر محمود راميار عبارتند از: تاريخ قرآن، كشف الآيات قرآن مجيد، در

آستانه سالزاد پيامبر (ص)؛ ترجمه ى كتاب در آستانه ى قرآن (ترجمه از كتاب بالشر فرانسوى، 1358)؛ آخرين اثر استاد تفسيرى از قرآن بود كه به انجام نرسيد.

كتاب تاريخ قرآن وى در دومين دوره ى كتاب سال جمهورى اسلامى ايران برگزيده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

راميثني، علي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 721 ق)، شاعر و عارف. معروف به خواجه ى عزيزان. از مردم قصبه ى راميثن در دو فرسنگى بخارا بود و از بزرگان مشايخ طريقه ى نقشبندى به شمار مى رفت. وى در زادگاهش به بافندگى روزگار مى گذراند و در پايان عمر به خوارزم رفت و در آنجا وفات يافت. خواجه با شيخ ركن الدين علاءالدوله سمنانى و شيخ بدرالدين ميدانى معاصر بود و شعر فارسى را نيكو مى سرود. از آثار وى: «رباعيات عارفانه»؛ «رساله اى در تصوف» و «محبوب العارفين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (220)، رشحات عين الحياه (72 -62 /1)، نفحات الانفس (385).

رانكوهي، عبدالرزاق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، عالم و متكلم امامى. در شيراز به دنيا آمد و همان جا نشو و نمو يافت. وى با ملا عبدالرزاق فياض لاهيجى (م س يازدهم ق) معاصر بود. از آثار وى: «تحرير القواعد الكلاميه»، كه شرح «قواعد العقائد» محقق طوسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (471/7)، الذريعه (388 -387 /3)، روضات الجنات (194/4)، ريحانه (297/2).

راوندي كاشاني، ضياءالدين، ابوالرضا فضل اللَّه

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 570 ق)، عالم، محدث، اديب و شاعر. داراى علو نسب بود و كمال فضل و حسب را نيز به دست آورد. وى شاگرد ابوالمحاسن رويانى و ابوالبركات حسينى مشهدى و ابوعلى، فرزند شيخ طوسى و ابوالصمصام ذوالفقار بن محمد حسنى است و به واسطه ى اين دو نفر اخير از شيخ طوسى روايت مى كند. شيخ منتجب الدين و ابن شهر آشوب و پدر خواجه نصير، شيخ محمد طوسى، از شاگردان وى بوده اند و از او روايت كرده اند. سمعانى در «الانساب» گويد: «به كاشان كه رسيدم به عزم زيارت سيد ابوالرضا ضياءالدين راوندى به خانه اش رفتم، بر سر در خانه ى او «آيه ى تطهير» را با گچ نوشته بودند، بعد از ملاقات بيش از آنچه شنيده بودم ديدم و احاديث بسيارى از خودش شنيده و نوشتم و چند قطعه از اشعارش را نگاشتم و چند بيتى خودش برايم نوشت». فرزندان و نوادگان او همگى از اهل علم بودند. از آثار وى: «ضوء الشهاب»، شرحى بر «شهاب» قاضى قضاعى؛ «ادعيه السر»؛ «كتاب النوادر»؛ «مقاربه الطيه الى مقارفه النيه»؛ «قصص الانبياء»؛ «تفسير الراوندى» به نام «الكافى»، در تفسير قرآن مجيد؛ «ترجمه العلوى للطب الرضوى»، در شرح «طب الرضا (ع)»؛ «الاربعين»، در احاديث؛ «الحماسه»؛ شرح «النهج البلاغه»؛ «المورجز الكافى

فى علم العروض و القوافى»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (410 -408 /8)، ايضاح المكون (659 ،531 ،346 ،259 ،74 /2 ،305 ،281 ،53 ،52 /1)، الذريعه (337/24 ،378/21 ،247 ،245 /17 ،121 -120 /15 ،143/14 ،352/9 ،423/1)، روضات الجنات (352 -350 /5)، رياض العلماء (374 -363 /4)، ريحانه (11 -9 /4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 218 -217 /6)، فوائد الرضويه (355 -354)، فهرست منتجب الدين (144 -143)، الكنى و الالقاب (436 -435 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابوالرضا)، معجم المؤلفين (75/8)، هديه الاحباب (141 -140)، هديه العارفين (821/1).

راوندي كاشاني، عزالدين، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، عالم، فقيه، اديب و شاعر. معاصر با شيخ منتجب الدين بود. سيد على خان در «الدرجات الرفيعه» وى را ستوده و گويد: «مدرسه اى بى نظير در كاشان بنا نهاد كه علماء و فضلا و زهاد و حجاج و خلق بسيارى در آن ساكن بودند. از آثار وى: «تفسر القرآن»، كه به «تفسير عزالدين» معروف است و ناتمام؛ «الطراز المذهب فى ابراز المذهب»؛ «مجمع الطائف و منبع الطرائف»؛ كتاب «غمام الغموم»؛ كتاب «مزن الحزن»؛ كتاب «نثر اللآلى لفخر المعالى»؛ كتاب «الحسيب النسيب»؛ «غنيه المتغنى يا المستغنى يا المستفتى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (301/8)، الذريعه (55/24 ،328/20 ،69 ،60 /16 ،159/15 ،21/7 ،282/4)، رياض العماء (178/4 ،313 -312 /3)، ريحانه (11/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 200 -198 /6)، فوائد الرضويه (355 -354)، الكنى و الالقاب (436 -435 /2)، هديه الاحباب (141 -140).

راوندي، ابوالرضا، فضل الله

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(منسوب به راوند) ابوالرضا فضل اللَّه بن على حسنى، ضياءالدين، از فضلاى شيعه (ف. 580 ه.ق.) از آثار اوست: ضوء الشهاب، ادعية السر، شرح الرسالة الذهبيه.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

راوندي، قطب الدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متوفى 573 هجرى

و اوست شيخ و امام فاضل متبحر و فقيه محدث شاعر اديب جامع الفضائل والمناقب قطب الدين ابوالحسين سعيد بن هبةاللَّه بن الحسن بن عيسى الراوندى ره كه قبر شريفش در صحن بزرگ فاطميه در محل نماز تابستان آيةاللَّه نجفى مرعشى مدظله سنگ بزرگى دارد و مورد توجه عموم و بالاخص دانشمندان و اهل معرفت است.

ترجمه او را علماء رجال در كتب خويش ذكر كرده و وى را به تمام معنى ستوده و تمجيد كرده اند، شيخ منتجب الدين در تاريخ گويد: وى فاضلى در جميع علوم بوده مصنفات بسيارى در هر نوع دارد و بر مذهب شيعه هم بوده است.

سيد بن طاوس در ص 20 كشف المحجة گويد: الشيخ العالم فى علوم كثيره قطب الدين الراوندى و اسمه سعيد بن هبةاللَّه- رحمه اللَّه.

سماهيجى در اجازه اش گفته عالمى فاضل و متبحر و كامل و فقيهى محدث و ثقه اى معين و علامه و بعض افاضل گفته اند كه او از بزرگترين محدثين شيعه بوده است.

و شيخ اسداللَّه كاظمى در مقابس ص 14 گفته وى فقيهى محدث و فاضلى متبحر و علامه اى كامل و كم نظير بوده است.

و ابن شهر آشوب هم در معالم العلماء او را بسيار تعظيم و تمجيد و تعريف نموده و شيخ منتجب الدين در فهرست و صاحب لسان الميزان در ج 3 ص 48 و ميرزا عبداللَّه در رياض العلماء و شيخ يوسف در لؤلؤة البحرين و محدث نورى در ج 3 مستدرك الوسائل ص 489 و صاحب

روضات در ص 300 روضات و مامقانى در ج 2 ص 22 تنقيح المقال و هم ص 148 منتهى المقال ذكر كرده است صاحب كرامت بوده و از كرامات وى كه كرارا از سيد استادم علامه نجفى مرعشى شنيدم مى فرمود از چند نفر از پيرمردهاى موثق شنيدم كه مى گفتند در موقع ساختن صحن شريف قبر مطهرش خراب و بدن شريفش نمايان شد كه بعد از هفتصد سال تازه كمترين عيبى نكرده كه گويا الان در اينجا خوابيده است.

تاليفات راوندى

تاليفات و تصنيفات ارزنده آن بزرگوار به قرار زير است.

1- الخرائج والجرائح مطبوع 2- قصص الانبياء 3- فقه القرآن 4- منهاج البراعه فى شرح نهج البلاغه در دو جلد 5- اللباب 6- اسباب النزول 7- المغنى فى شرح النهايه ده مجلد 8- سلوة الحزين 9- المعارج فى شرح خطبه من نهج البلاغه 10- احكام الاحكام 11- خلاصه التقاسير ده جلد 12- المستقصى شرح الذريعة سيد مرتضى در سه جلد 13- ضياء الشهاب فى شرح الشهاب 14- حل العقود فى الجمل والعقود 15- الانجاز فى شرح الايجاز 16- نهية النهايه 17- بيان الانفرادات 18- التغريب فى التعريب 19- الاغراب فى الاعراب 20- زهر المباحثه 21- تهافت الفلاسفه 22- جواهر الكلام فى شرح مقدمه الكلام 23- رسالة الفقهاء و غير اينها كه موجب اطناب است اساتيد و مشايخ اجازه و شاگردان بزرگوار وى بسياراند كه از ذكر آنان خوددارى نمودم وفاتش در روز چهارشنبه چهاردهم شوال المكرم 573 قمرى اتفاق افتاده و در مكان مذكور مدفون گرديد علامه معاصر ما آيةاللَّه مرعشى سنگ و لوح قبر شريفش را تجديد و مرمت نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

راوندي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي راوندي در سال

1292 ، در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي را در مدرسه ايمان و دوره دبيرستان را در دارالفنون به پايان برد ، سپس وارد دانشكده افسري شد و در همانجا دوره سربازي را انجام داد. آنگاه جهت ادامه تحصيل وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شد و در رشته قضايي با درجه ليسانس فارغ التحصيل شد. استاد رواندي پس از تحصيلات عالي ، مشاغل مختلفي را عهده دار شد ، وي ابتدا در راه آهن تهران به كار پرداخت ، سپس از سال 1318 ش . وارد دادگستري شد و به خدمت قضايي اشتغال ورزيد. راوندي همچنين سمت هايي همچون رياست ثبت كل كشور و دادياري ديوان عالي كشور را نيز پذيرفت ، تا آنكه در سال 1344 ش ، بازنشسته شد. وي پس از بازنشستگي به پژوهش درباره تاريخ ايران و نقش سياسي و اجتماعي مردم پرداخت و آثار نيز به چاپ رساند. استاد مرتضي راوندي سرانجام در روز چهارشنبه 23 شهريور 1378 در پي عارضه مغزي ديده از جهان فروبست.

گروه : علوم انساني

رشته : حقوق

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مرتضي راوندي تحصيلات دوره ي ابتدايي و متوسطه را در تهران به پايان رساند. در سال 1322 به اخذ ليسانس در رشته ي ادبيات فارسي از دانشسراي عالي توفيق پيداكرد و به سال 1324 براي فراگرفتن علوم ديني و معارف اسلامي رهسپار شهر مذهبي قم گرديد. در سال 1329 براي تكميل تحصيلات به تهران بازگشت و در سال 1335 به اخذ درجه ي دكترا در رشته ي زبان و ادبيات فارسي نائل آمد. وي براي تز دكتراي خود و به راهنمايي استادش شيخ

محمد سرابي ، « تفسير مجمع البيان » را كه تفسيري جامع در علوم قرآني است برگزيد.

خاطرات و وقايع تحصيل : مرتضي راوندي از سختگيري هاي نابجا و نظام آموزشي غلط دوران تحصيل خود چنين ياد مي كند: « محيط اجتماعي ايران طوري بود كه خانواده ها و دولت وقت ، توجهي به حيات جسمي و روحي كودكان نداشتند . تحرك ، بازي ، دويدن و جست و خيز اگر امروز نوعي تربيت و آموزش حساب مي شود ، در قديم نه تنها مورد تاييد خانواده و مسئوولين فرهنگي نبود ، بلكه نوعي شيطنت و بازي گوشي بي ادبانه تلقي مي شد. هيچ فراموش نمي كنم موقعي كه در مدرسه مباركه ايمان دوره ابتدايي را مي گذراندم ، مدير مدرسه مرحوم « ميرزا ابوالقاسم خان تفرشي » نه تنها در دويدن و بازي كردن را تاييد نمي كرد ، بلكه در طبقه سوم ساختمان مدرسه و در ايوان مي نشست و دست هايش را مقابل چشم ها مي گذاشت و چنين وانمود مي كرد كه نمي بيند. اگر كودكي به حكم غريزه كودكي جست و خيز مي كرد و با ديگر اطفال به بازي مشغول مي شد ، آقاي ميرزا با تركه حاضر مي شد و به يكي از فراش ها مي گفت: « بيارش. » و بعد بساط تركه و فلك و تنبيه بود.

وقايع ميانسالي : روي كار آمدن محمدرضا شاه پهلوي و باز شدن فضاي سياسي از سال 1320 ، روشنفكران و سياستمداران را يكبار ديگر وارد عرصه سياست نمود ، مرتضي راوندي نيز از جمله اين افراد بود كه در مسير جريانات

سياسي كشور قرار گرفت و مدتي را نيز در زندان شاه به سر برد.

زمان و علت فوت : مرتضي راوندي در روز چهارشنبه 23 شهريور 1378 در پي عارضه مغزي ديده از جهان فروبست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مرتضي رواندي پس از تحصيلات عالي ، مشاغل مختلفي را عهده دار شد ، وي ابتدا در راه آهن تهران به كار پرداخت ، سپس از سال 1318 ش . وارد دادگستري شد و به خدمت قضايي اشتغال ورزيد. راوندي همچنين سمت هايي همچون رياست ثبت كل كشور و دادياري ديوان عالي كشور را نيز پذيرفت ، تا آنكه در سال 1344 ش ، بازنشسته شد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مرتضي راوندي پس از بازنشستگي به پژوهش درباره تاريخ ايران و نقش سياسي و اجتماعي مردم پرداخت. علاوه بر آن سفر به فرانسه و ديدن كتاب هايي درباره زندگي روزمره توده مردم پاريس در سده هاي گذشته ، ايشان را مصمم به پژوهش درباره زندگاني مردم و آداب و رسوم عادي و ساير طبقات مختلف كشور از لابه لاي تواريخ كهن نمود.

راوندي، نجم الدين ابوبكر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نجم الدين ابوبكر عمر بن علي بن سليمان بن محمدبن احمدبن حسين بن همت راوندي در اوايل نيمه دوم قرن ششم در راوند كاشان متولد شد. پدران وي از علما و خاندان عراقي الاصل بودند. وي در كودكي پدر را از دست داد اما در كنف حمايت دايي هاي فرهنگ دوست خود زين الدين و تاج الدين، علوم شرعي و ادبي و خوشنويسي را آموخت. راوندي پس از بروز قحطي سال 570 در اصفهان، براي تحصيل به مسافرت در شهرهاي ايران و

عراق پرداخت و از سال 577 به دربار شاهان سلجوقي راه يافت . راوندي پس از انقراض سلجوقيان بزرگ، از همدان راهي آسياي صغير شد و در دربار سلطان غياث الدين ابوالفتح كيخسرو بن قليچ ارسلان مورد استقبال قرار گرفت و كتاب خود «راحه الصدور و آيه السرور في تاريخ آل سلجوق» را در سال 599 به وي تقديم كرد و اندكي بعد درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : ايران دوره اسلامي

والدين و انساب : خاندان نجم الدين ابوبكر راوندي از خانواده هاي علماي عراق بودند اما وي در راوند كاشان ولادت يافت. تاج الدين راوندي و زين الدين راوندي دايي هاي او ازشاعران عهد سلجوقي به شمار مي روند.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : نجم الدين ابوبكر راوندي در كودكي پدر را از دست داد و خاندان او به سبب قحطي سال570 تهيدست شدند . چنانكه محمد راوندي به مدت 10 سال تحت حمايت دايي خود تاج الدين احمد بن محمد بن علي راوندي ،كه از فاضلان بزرگ روزگار و در انواع علوم شرعي و ادبي سرآمد بود، رشد كرد و به شهرهاي مهم عراق سفر كرد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : نجم الدين ابوبكر راوندي كه در كودكي به زبان عربي تسلط داشت علوم شرعي و ادبي و هم چنين خوش نويسي را نزد دايي هاي خود آموخت تا آنجا كه در هفتاد نوع خط مهارت يافت . تسلط وي به خوش نويسي مو جب شد تا علومي را نيز از طريق نسخه نويسي كتابها كسب كند . از سال 570 محمد راوندي سفرهاي خود را به شهر هاي مختلف ايران و

عراق براي تحصيل علم آغاز كرد . او در مدارس عراق به صورت پراكنده و موقت به تحصيل پرداخت.

خاطرات و وقايع تحصيل : پدر نجم الدين ابوبكر راوندي در حين تحصيل وي درگذشت و اوضاع مالي خانواده راوندي رو به نزول رفت اين اوضاع با وقوع قحطي سال 507 در اصفهان به وخامت گراييد .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : نجم الدين ابوبكر راوندي به خطاطي تذهيب و جلد سازي نيز مي پرداخت و در حين تحصيل از طريق نسخه نويسي كتابها امرار معاش مي كرد. نجم الدين ابوبكر راوندي به نثر و شعر مسلط بود همواره در اين باره به ممارست مشغول بود . و در دربار سلاطين پذيرفته مي شد . و اشعار خود را از جمله قصايدش در كتاب راحه الصدور و آيه السرور آورده است

استادان و مربيان : نجم الدين ابوبكر راوندي نزد دايي هاي خود زين الدين و تاج الدين احمد بن محمد بن علي راوندي مقدمات علوم شرعي و ادبي را آموخت . تاج الدين در همدان در مدرسه محله سابق آباد درس مي گفت.

هم دوره اي ها و همكاران : شهاب الدين احمد از دوستان دوران تحصيل نجم الدين ابوبكر راوندي بوده است كه راوندي گاهي بدليل فروتني بعنوان استاد خود از وي ياد مي كند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نجم الدين ابوبكر راوندي پس از قحطي سال 570 در اصفهان براي تحصيل در شهرهاي ايران و عراق به مسافرت پرداخت و از سال 577 به دربار طغرل بن ارسلان سلجوقي راه يافت و پس از آن به خدمت سليمان شاه بن قلج ارسلان سلجوقي درآمد. در اين

سالها راوندي در همدان اقامت داشت ، اما پس از انقراض سلجوقيان ايران، به روم رفت و در دربار سلطان غياث الدين ابوالفتح كيخسرو بن قلج ارسلان پذيرفته شد. در آن زمان گروهي از بزرگان ايران از دست مغولان به دربار امن پادشاهان سلاجقه روم پناه مي بردند . از آن جمله مي توان به شمس الدين تبريزي، مولانا جلال الدين بلخي [مولوي ]و نجم الدين رازي از عارفان مشهور آن زمان نام برد . راوندي كتب خود را به دليل احساس دين به سلاطين سلجوقي و در قدرداني از تاسيس مدارس عراق كه وي در آنها تحصيل كرده بود و براي به يادگار گزاردن اثرجادواني از خود و همچنين براي تجليل از فتح عظيم انطاكيه توسط كيخسرو بن قلج ارسلان در سال 599 كتاب راحه الصدور را به وي تقديم كرد. [صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج2، صص 10-1009] وي از سال 580 به فكر تاليف چنين اثري افتاد. و در سال 602 به طور كامل اتمام يافت.

فعاليتهاي آموزشي : نجم الدين ابوبكر راوندي بعنوان معلم پسران سليمان شاه بن قلج ارسلان سلجوق در دربار حضور داشت.

شاگردان : فرزندان سليمان شاه بن قلچ ارسلان سلجوقي در كودكي تحت تعليم نجم الدين ابوبكر راوندي قرار داشته اند.

همفكران فرد : افضل الدين كرماني، اتابيك منتجب الدين بديع كاتب جويني همانند محمد بن علي راوندي از شاعران و مورخين ومنشيان دربار سلجوقي به شمار مي رفتند كاشاني (مولف زبده التواريخ) در عهد سلجوقي همانند نجم الدين ابوبكر راوندي كتاب خود را بر اساس سلجوقنامه ظهير الدين نيشابوري نگاشت.

چگونگي عرضه آثار : نجم الدين ابوبكر راوندي كتاب راحه

الصدور را به نام سلطان غياث الدين ابوالفتح كيخسرو بن قلچ ارسلان سلجوقي به پايان برد و به وي تقديم نمود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 0

ويژگي اثر : 0

2 اعلام الملوك معروف به راحه الصدور و آيه السرور

ويژگي اثر : راوندي دراين كتاب پر ارزش خود پس از ذكر ديباچه و سبب تاليف كتاب و ستايش عدل و انصاف كه پر است از فوايد ادبي و تاريخي، وارد تحقيق و بحث در دولت سلجوقيان شده و كار آنان را از ابتدا شرح داده و وقايع عهد سلاجقه بزرگ را تا پايان كار سنجر به تفصيل آورده و آنگاه به ذكر سلاجقه عراق تا پايان كار طغرل بن ارسلان و استيلاي خوارزمشاهيان بر عراق پرداخته و در عين حال درباره اتابكان عراق و آذربايجان به تفصيل سخن گفته است. در پايان كتاب راوندي فصولي در ذكر آداب شطرنج، شراب، مسابقت و تيرانداختن، شكار كردن، اصول خط ، في الغالب و المغلوب و فصلي در خاتمت كتاب آورده و كتاب را به نام و مدح غياث الدين كيخسرو خاتمه داده است. [صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج3، ص 1010] كتاب راحه الصدور آيه السرور در سال 599 تاليف شده و يكي از بهترين كتب نثر فارسي و در نهايت فصاحت و رواني نوشته شده است و در ضمن اشعاري به فارسي از مولف و نيز از بزرگان ادب فارسي در آن ثبت شده است، [نفيسي، تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسي، ج1، ص 145] راحه الصدور از

كتب مهم قرن ششم و اوايل قرن هفتم است كه خواه از باب سلامت انشا آن و ابراز فضل هاي مولف و خواه از نظر در بر گرفتن اطلاعات فراوان تاريخي و اجتماي در شمار معتبرترين و سودمند ترين كتب فارسي پيش از حمله مغول در ايران به شمار مي رود. [صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج2، ص 1008] راحه الصدور از بهترين كتب نثر پارسي است كه قسمتي از آن به شيوه مصنوع و مزين و قسمتي ديگر ساده و بي پيرايه است. در قسمتهاي مصنوع راحه الصدور دراز گويي و آوردن امثال و اشعار عربي و فارسي بويژه اشعار شاهنامه فراوان و سخن راوندي در برخي موارد به لطافت شعر و داراي همان شرايط و موضوعات مي شود. از امتيازات ادبي راحه الصدور ايراد قصائدي تمام از شاعران استاد و بزرگ قرن ششم منوچهري دامغاني ،شمس الدين احمد بن منوچهر شصت كله، امير عمادي اثير اخسيكتي و سيد حسن غزنوي است. [صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج2، صص 3و74و152و1011وص708و587و520] كه مدتها پيش بطور داوطلبانه آغاز به تاليف كرده بود.

منابع زندگينامه :

1راوندي، راحه الصدور و آيه السرور در تاريخ آل سلجوق، ص402سعيد، نفيسي. تاريخ نظم و نثر ر ايران و در زبان فارسي، ج1، تهران: كتابفروشي فروغي، 1344، ص 145و 8873صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج2، ص 10094محمد بن عي بن سليمان، «راوندي»، راحه الصدور و آيه السرور در تاريخ آن سلجوق، به اهتمام محمد اقبال و تصحيح مجتبي مينوي، چاپ دوم، تهران: امير كبير، 1364، ص 49

راوندي، نجم الدين، ابوبكر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، مورخ. وى از راوند كاشان بود. در كنف رعايت دايى

خود، تاج الدين احمد راوندى كه از فاضلان بزرگ بود، تربيت شد و از علوم شرعى و ادبى و خط را آموخت و مدتها از راه استنساخ و تذهيب و تجليد كتب زندگى كرد، تا اينكه در سال 577 ق در خدمت سلطان طغرل بن ارسلان تقرب حاصل كرد. بعد از زوال دولت آن پادشاه در سال 590 ق و برافتادن حكومت سلاجقه ى عراق به بلاد آسياى صغير رفت و به خدمت غياث الدين كيخسرو بن قلج ارسلان (634 -616 ق) از سلاجقه ى آسياى صغير درآمد. وى كتاب مشهور خود «راحه الصدور و آيه السرور» را كه در سال 599 ق به انجام رسانده بود، با اضافاتى در حدود سال 603 ق به نام وى كرد. اين كتاب از جمله بهترين كتب نثر پارسى است كه پيرامون تاريخ سلاجقه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1011 -1008 /2)، تاريخ در ايران (37 -36)، تاريخ نظم و نثر (145 ،119)، تاريخ نگاران ايران (270 -267)، الذريعه (56/10)، راحه الصدور و آيه السرور (مقدمه/ 6 -1)، سبك شناسى (410 -405 /2)، گنج و گنجينه (226)، لغت نامه (ذيل/ راوندى)، مؤلفين كتب چاپى (623 -621 /5)، هديه العارفين (108/2).

راويه ديلمي، ابوالقاسم حماد

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 195/161/155/151 ق)، مورخ و لغوى. اصل وى از ديلم بود و در كوفه متولد شد. او از مشاهير علماى تاريخ و لغت عهد بنى اميه بود كه در معرفت وقايع و اخبار و اشعار و انساب و لغات عرب، داناترين شخص در طبقه ى اول از لغت دانان كوفه به شمار مى رفت. نام پدر وى را ميسره و هرمز نيز نوشته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام

(302 -301 /2)، روضات الجنات (237 -235 /3)، ريحانه (299 -298 /2)، الكنى و الالقاب (270 -269 /2)، لسان الميزان (664 -662 /2)، لغت نامه (ذيل/ حماد)، معجم الادباء (266 -258 /10)، الوافى بالوفيات (142 -137 /13)، وفيات الاعيان (282/5 ،212 ،210 -206 ،36 /2 ،448/1).

ربابه

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

حدود 1297 ق، از زنان فاضل، سخنور، محدث و متكلم. وى دختر ملا محمدصالح برغانى (1275 / 1270 ق) و آمنه خانم قزوينى و خواهر فاطمه ملقب به قرةالعين بود. او از خاندان علم و دانش بود كه بسيارى از مردان و زنان آن از علما و فضلاى مبرز زمان خود به شمار مى رفتند.

وى مقدمات زبان عربى و ادبيات را نزد مردان خانواده و خواهرش قرةالعين فراگرفت و فقه و اصول و تفسير و حديث را از پدرش و عمويش ملا محمدتقى برغانى (1264 ق)، معروف به شهيد ثالث، آموخت. يك دوره حكمت و فلسفه را نزد آخوند شيخ ملا آغا حكمى گذراند و در عرفان نزد عمويش ملا على برغانى و برادرش ميرزا عبدالوهاب برغانى قزوينى تلمذ كرد. هنگامى كه به سن رشد رسيد با ميرزا هبةاللَّه رفيعى قزوينى ازدواج نمود.

او در جايگاه درس و وعظ و ارشاد قرار گرفت و به استنباط احكام شرعى مى پرداخت و با علما مباحثه و مجادله مى كرد و در مسائل فقهى و علمى فتوا مى داد و به نظر و احكامش عمل مى كرد، تا جائى كه اميد و پناهگاه مستمندان و درماندگان بود. در سخنرانيها و مجالسش فراوان از ناصرالدين شاه قاجار (1313 -1264 ق) و درباريان و نزديكانش انتقاد و بدگويى مى كرد و هيچگاه ناصرالدين شاه متعرض او نگرديد.

برگرفته از كتاب :مشاهير

زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعيان الشيعه (مستدركات)، 105 -104 / 4.

رباني املشي، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم.

درگذشت: 17 تير 1364، تهران.

آيت الله محمدمهدى ربانى املشى در سمت هايى چون نمايندگى مجلس خبرگان قانون اساسى، رياست شعبه اول دادگاه عالى، عضويت در ستاد انقلاب فرهنگى، عضويت در شوراى عالى قضائى، دادستانى كل كشور، عضويت در شوراى نگهبان، عضويت در مجلس خبرگان رهبرى و نيابت رياست مجلس شوراى اسلامى (نماينده مردم تهران) خدمت كرده است.

آيت الله ربانى املشى از شاگردان حضرت امام خمينى (ره) در حوزه ى علميه ى قم بود. ايشان با تأسيس جامعه مدرسين حوزه ى علميه ى قم، به عنوان يكى از اعضاى فعال اين جامعه سال ها زندان و شكنجه و تبعيد را تحمل كرد. با اين همه از پاى ننشست و در راه به ثمر رسيدن انقلاب اسلامى، بى وقفه تلاش كرد.

آيت الله ربانى املشى در تاريخ هفدهم تيرماه 1364 در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

رباني خواه، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي رباني خواه

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/7/1

زندگينامه علمي

به سال 1342 در خانواده اي روحاني در شهر قم متولد شدم. تحصيلات ابتدايى، راهنمايي و متوسطه را در شهر قم گذراندم. درسال 1364 وارد حوزه علميه شدم. مقدمات را در مدرسه رضويه گذراندم. در دوره سطح از محضر مرحوم آيت الله طاهر شمس و پايانى، و حجج اسلام موسوي تهرانى، پايانى، نكونام، خسروشاهى، هادوي و كديور بهره بردم.و از دروس خارج آيات عظام شبيري زنجاني (فقه)، وحيد (اصول) كسب فيض نمودم . در كنار دروس حوزه به امور پژوهشي و تاليف نيز اشتغال داشته ام. همچنين با برخي از مراكز پژوهشي همكاري داشته و دارم. در حوزه هاي كتابدارى، كتابشناسى، ويرايش و اطلاع رساني نيز فعاليت داشته ام. در زمينه هاي

ياد شده تدريس نيز كرده ام. در راه اندازي چندين موسسه پژوهشي و كتابخانه تخصصي نيز همكاري داشته ام. همچنين در حوزه هاي ياد شده خدمات مشاوره اي بسياري به موسسات پژوهشي داده ام.

رباني خوراسگاني، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق رباني خوراسگاني

محل تولد : اصفهان

شهرت : رباني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

در مهر ماه سال 1370 وارد حوزه علميه اصفهان شدم و سطوح مقدمات را در سال 76 به پايان رساندم و همراه با آن ديپلم را اخذ كردم و وارد حوزه علميه قم شدم و در كنار دروس حوزوي رسائل و مكاسب و كفايه در مؤسسه امام خميني(ره) قم مشغول به تحصيل در رشته جامعه شناسي شده و الان مشغول پايان نامه كارشناسي ارشد جامعه شناسي هستم و در حدود 5 سال است كه در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام آية الله فاضل لنكراني ، مرحوم تبريزي ، وحيد خراساني و استاد محمد جواد فاضل لنكراني مشغول به تحصيل علوم حوزوي هستم.

رباني شيرازي، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى آقا ميرزا عبدالرحيم شيرازى از علماء و فضلاء به نام حوزه علميه است. وى در شيراز متولد شده و پس از طى مقدماتى براى تكميل مبانى علمى و تحصيل كمالات به قم مهاجرت نموده و سطوح و متون فقهى و اصولى را از مدرسين بزرگ چون مرحوم آيت الله حاج سيد محمد محقق داماد يزدى و ديگران فراگرفته و دروس فقه و اصول استدلالى و تحليلى را از محضر مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى امام خمينى. و نيز بعضى ديگر استفاده نموده و به تاليف و مباحثات خصوصى پرداخته است.

از آثار اوست تعليقات بر وسائل الشيعه از اول طهارت تا آخر ديات كه 16 مجلد آن به طبع رسيده و نيز آثار ديگرى از تعليقات بر بحارالانوار و غيره دارد كه بعضى مطبوع و

برخى هم مخطوط مانده است.

عالم.

تولد: 1303، دارالفضيله شيراز.

درگذشت: 17 اسفند 1360، بين راه دليجان- محلات.

آيت الله عبدالرحيم ربانى شيرازى، فرزند حاج مهدى، ايام كودكى را در مكتبخانه ها و جوانى را در مداس علميه ى شيراز به سر آورد. هنوز به بيست سالگى نرسيده بود كه از پدر مستقل شد و حجره اى براى خود دست و پا كرد. در جوانى به حزب «برادران» پيوست كه به رهبرى آيت الله آقا سيد نورالدين حسينى براى مقابله با تجاوزات استعمارگران خارجى و عمال داخلى آنها به حريم اسلام و روحانيت تأسيس شده بود و رسما به فعاليت هاى حزبى و سياسى پرداخت. همزمان با آن براى تكميل اطلاعات دينى خود به مدرسه ى علميه ى آقا باباخان رفت. سپس در زمان مرجعيت آيت الله سيد حسين بروجردى به قم مشرف شد. در قم، چند سالى در مدرسه ى حجتيه سكنى گزيد تا آن كه ازدواج كرد و به منزلى كه در يكى از محله هاى قديمى قم اجاره كرده بود، نقل مكان نمود. ايشان براى امرار معاش به خريد و فروش مى پرداخت.

شروع مبارزات آيت الله ربانى شيرازى با رضاشاه، ايستادگى در مقابل برنامه كشف حجاب بود. ايشان تصميم گرفت آيات و رواياتى را كه دلالت بر لزوم پوشش براى زن دارد، استخراج نموده و آنها را به صورت اعلاميه اى نوشته و بر معابر عمومى نصب نمايد. براى كسب اجازه به نزد آيت الله آقا سيد نورالدين رفت كه به وى اجازه داده شد. از ديگر فعاليت هاى او در زمان اقامت در حوزه ى علميه ى شيراز، مبارزه با فرقه هاى مذهبى و سياسى نظير بهاييان و صوفيان دراويش و نيز تبليغات حزب توده در سال هاى 1320 بود.

آيت الله ربانى در مدت اقامت خود

در شيراز به مرتبه اى از دانش رسيد كه ديگر ادامه تحصيلش در آن شهر امكان نداشت. از همين روى عليرغم مساعد نبودن شرايط و آماده نبودن زمينه مهاجرت، سرانجام در سال 1327 راهى شهر مقدس قم گرديد و بلافاصله در حوزه ى درس آيت الله بروجردى حاضر شد.

از جمله آثار ايشان به اين شرح هستند: تصحيح و تعليق وسائل الشيعه؛ تصحيح و تعليق بحارالانوار؛ قضاءالحقوق فى ترجمة الصدوق؛ حركت طبيعى از دو ديدگاه؛ رساله در عدم تحريف قرآن مجيد؛ كتاب صلاة و ادعيه و قرآن و ملابس كه به سبك جديدى نوشته شده است؛ مقدمه بر بحارالانوار و وسايل الشيعه؛ مقدمه ى مبانى الاخبار (در 94 صفحه، در ترجمه صدوق عليه الرحمه)؛ رساله ها و جزوه هاى پراكنده و چاپ نشده.

آيت الله ربانى شيرازى براى شركت در جلسات شوراى نگهبان از شيراز عازم تهران بود در بين راه دليجان محلات، اتومبيل حامل ايشان پس از تركيدن لاستيك آن توسط گلوله از جاده منحرف و واژگون شد. كمى پس از واژگون شدن اتومبيل حامل ايشان مينى بوسى از راه رسيد و تنها ايشان را كه حتى به مقدار كمترى از بقيه ى همراهان خود، دچار آسيب ديدگى و جراحت شده بودند با خود به يكى از درمانگاه هاى شهرستان محلات بردند و مصببين بدون آنكه هيچ گونه رد پايى از خود به جا بگذارند، محل را ترك كرده و متوارى شدند. هنوز ساعاتى چند از انتقال به درمانگاه نگذشته بود كه درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

رباني، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر رباني

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1358 وارد حوزه علميه قم شدم. ادبيات

را نزد مدرس افغاني فرا گرفتم و طي دو سال به پايان رساندم. آن گاه مختصر المعاني و معالم الاصول و اصول الفقه و لمعتين را نزد استاتيدي همچون استاد وجداني فخر و استاد سبحاني و بعضي اساتيد خصوصي مي آموختم و در درس اخلاق بعضي آيات عظام شركت مي كردم. از ابتدا علاقه زيادي به تدريس و نوشتن داشتم و در پي فرصتي براي پي ريزي اين دو برنامه بودم و جسته و گريخته فعّاليتهاي اندكي در اين دو زمينه داشتم. كلاسداري يكي ديگر از برنامه هاي من بود كلاسهاي قرآن و عقايد و تاريخ در شهرستان تربت حيدريه و ساير شهرستانهاي ديگر از جنبه هاي زندگيم را سفرهاي تبليغي تشكيل مي داد سفرهاي مختلف به شهرها و روستاهاي كشور اسلامي و عزيزم كه با فرهنگ هاي گوناگون آشنا مي شدم . ولي سطح عالي مانند مكاسب و رسائل و كفايه را نزد اساتيدي همچون استاد اعتمادي، دوزدوزانى، ستوده، پايانى، صالحي مازندراني آموختم.

در سال 1371 رسماً مشغول تدريس دروس ديني در يكي از مدارس حوزه علميه قم گرديدم و در سال 1375 در مركز جهاني علوم اسلامي براي طلاب غير ايراني شروع به تدريس نمودم. و اينك نيز به لطف خداي مهربان اشتغال به تدريس دارم و بركاتي از اين طريق نصيبم گرديده. نوشتاري را تقريباً از سال 1374 شروع كردم.مشوق اصلي من در اين رشته جناب حجة الاسلام مهدي مهدوي پور بودند كه سرپرستي پژوهشكده باقرالعلوم (ع) را در سازمان تبليغات اسلامي بر عهده داشتند به تشويق ايشان اوّلين كتاب خود را نوشتم(كتاب معلي بن خنيس معلم استقامت)

بي انصافي است اگر از

تشويقات همسرم در اين زمينه نامي نبرده باشم به هر حال، روز به روز علاقه مندي به نوشتن و تحقيق در من بيشتر مي شد و پس از مدّتي دومين كتابم را جامعه مدرسين حوزه علميه قم به چاپ رسانيد(كتاب خليل بن احد) و در اين بين مقالاتم به لطف خداي مهربان يكي پس از ديگري چاپ مي شد ولي اينك نزديك به بيست مقاله در موضوعات مختلف نوشتم. در سال 1384 پايان نامه سطح 3 را با موضوع عدالت خداوند به رشته تحرير در آوردم و با عنايت الهي رساله اي جالب و تحقيقي به مرحله دفاع رسيد و آقايان داور با اعطاي نمره 19 اينجانب را بسيار تشويق نمودند و با توفيقي الابالله. اينك به لطف ايزد پاك خود را براي نوشتن پايان نامه سطح چهار(دكترا) آماده مي كنم و اميدوارم هم ياريم نمايد.

باورم بر اين است كه طلاب علوم ديني علاوه بر تقوا ورزي طلبگي و ساير شؤن ديني و سياسي و اجتماعي ناگزير از چهار نكته مي باشد: تدريس، تحقيق، تبليغ، تحصيل. باور ديگر من در زندگي علمي طلاب آنست كه از پايه 6 بايد رشته تخصصي انتخاب نمايند و علاوه بر رشته عمومي دوره تخصصي را نيز بگذرانند تا پس از مدّتي در جهتي خاص، صاحب نظر گردند.

از ديگر مراحل علمي زندگيم، شركت در دروس خارج است كه به مدّت 13 سال دروس حضرات آيات وحيد خراساني و مرحوم شيخ جواد تبريزي شركت نمودم و بهره ها گرفتم. ديگر از باورهاي علمي من اين است كه طلاب ناگزير از تسلط يكي از زبانهاي خارجي و زبان اينترنت و كامپيوتر هستند

تا با اطلاع رساني سريع تر براي همه مخاطبان خود مفيد و نافع باشند در پايان اميدوارم خداوند عمر ما را سرتاسر نور و در جهت نشر معارف اهل بيت (ع) بندگي خودش بنمايد.

رباني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد :-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى،دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ربعي، علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(420 -328 ق)، نحوى لغوى. اصل وى از شيراز بود ولى در بغداد سكنى داشت. از محضر ابوسعيد سيرافى دانش آموخت. سپس به شيراز مهاجرت كرد و از بوعلى فارسى كسب علم كرد و در حدود بيست سال ملازم وى بود، چندى بعد به بغداد بازگشت و در آنجا اقامت گزيد تا اينكه دار فانى را وداع گفت در باب وى گفته اند: اگر شرق و غرب را بگرديد فردى داناتر از وى در علم نحو نمى يابيد. از آثار وى: «البديع فى النحو»؛ «التنبيه على خطا ابن جنى فى تفسير شعر المتنبى»؛ «شرح الايضاح»، در نحو؛ «شرح البلغه»؛ «شرح مختصر الجرمى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (134/5)، ايضاح المكنون (172/1)، تاريخ بغداد (18 -17 /12)، الذريعه (56/14 ،117/13)، روضات الجنات (231/5)، ريحانه (301/2)، سير النبلاء (393 -392 /17)، كشف الظنون (212)، الكنى و الالقاب (271/2)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم الادباء (85 -78 /14)، معجم المؤلفين (164 -163 /7)، وفيات الاعيان (336/3)، هديه العارفين (686/1).

ربن

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(عبر. ربان) طبرى از تربيت يافتگان حوزه علمى مرو، و بردين نصرانى- و به قولى بردين يهودى- بوده است (قر. 2 و اوايل قر 3 ه.) وى در طب و نجوم و رياضيات ماهر و از مترجمان معروف عهد خود به شمار مى رود. از جمله منقولات او نسخه اى از «المجسطى» بود از يونانى به عربى كه كاملتر از نسخ منقول ديگر بود. وى پدر على ابن ربن طبرى (ه.م.) است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ربيع نيا، ابوطالب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوطالب ربيع نيا قمي

محل تولد : نوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابوطالب ربيع نيا درسال 1355 براي تحصيل درعلوم ديني و حوزوي وارد حوزۀعلميه شهرستان چالوس شدم و دروس مقدماتي حوزه را در آن جا گذراندم. در سال1375 ،هم زمان با اوج گيري نهضت اسلامي براي ادامه تحصيل عازم قم شدم. دروس حوزه را در مقطع سطح و سطوح عالي در محضر اساتيد بزرگ حوزه علميه قم خواندم و سالهاست كه در مقطع خارج به تحصيل اشتغال دارم . در كنار دروس اصلي حوزه ،درسها ي فلسفي، كلام و تفسير را نيز به طور جدي پي گيري كردم. حقير در كنار اشتغال به تحصيل، ازسال1362تا به امروز همواره به كار تحقيقي و پژوهش در موضوعات مختلف علمي و فرهنگي پرداخته و با مؤسسات علمي وفرهنگي همكاري داشته و دارم. برخي از مهمترين مراكز علمي و فرهنگي كه حقير به عنوان محقق و نويسنده با آنها همكاري داشته ، از اين قرار است : 1.همكاري با گروه محققان معجم بحارالانوار به عنوان محقق. 2.بنياد نهج البلاغه

،محقق. 3.همكاري با ماهنامه بنيان وابسته به مركز بزرگ اسلامي غرب كشور به عنوان نويسندۀ مقالات . 4.همكاري با گروه فلسفه و كلام دائرةالمعارف قرآن كريم ،وابسته به مركزفرهنگ قرآن دفتر تبليغات اسلامي به عنوان نويسندۀ برخي از مدخل هاي قرآني. 5.همكاري با پايگاه اطلاع رساني سراسري اسلامي(پارسا )به عنوان چكيده نويس. 6.همكاري با مؤسسه تنظيم و نشرآثارامام خميني (ره)دفترقم ،دربخش دانشنا مۀ امام خميني وعضويت درگروه فلسفه و كلام ،اخلاق و عرفان دانشنامه و تهيه مدخل هاي فلسفي ،كلامي ،عرفاني ،و اخلاقي دانشنامه . 7.همكاري با گروه محققان مؤسسۀ فرهنگي وعلمي رواق حكمت.

ربيعي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد بن العالم الجليل ملا ربيع شاه عبدالعظيمى از علماء محترم زاويه مقدسه بوده كه پس از خواندن مقدمات و سطوح اوليه مسافرت به مشهد مقدس نموده و از علماء حوزه مشهد استفاده كامل نموده آنگاه مراجعت بوطن و بتدريس و خدمات روحى و دينى پرداخته و در مدرسه مروى تهران بمباحثات علمى پرداخته و از محضر مراجع بزرگ علمى تهران معقولا و منقولا بهره مند شده تا در 1349 قمرى در سن هفتاد سالگى بدرود حيات گفته و در مقبره دربانى آستانه صحن مقدس حضرت عبدالعظيم مدفون گرديده است و ايشان شوهر عمه مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسين اثنى عشرى رحمه اللَّه بوده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

ربيعي، يدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يدالله ربيعي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب يدالله ربيعي در سال تحصيلي 52-53 وارد حوزه علميه قم و در مدرسه رسالت مشغول به تحصيل شدم. تقريباً در اوائل سطوح عالي بودم كه انقلاب پيروز شد و بعد جنگ تحميلي آغاز گشت و در سال 61 هر دو پاي اينجانب قطع گرديد. درسها را ادامه دادم. در سال 1372 در آموزش و پرورش آغاز به كار كردم كه بيشتر در امور تربيتي بود، مشغول به كار شدم. در سال 78 در معاونت امور اساتيد مشغول به امتحان شدم تا اينكه در رشته (تاريخ و اديان) و نيز (معارف اسلامي) به نصاب قبولي رسيدم و در دانشگاه آزاد اسلامي واحد شاهرود و شهرستان ساوه مشغول تدريس شدم و هم اكنون فقط در دانشگاه آزاد اسلامي واحد شاهرود مشغول تدريس هستم. در ضمن در عقيدتي و سياسي سپاه،

ارتش و بسيج و نيز اردودهاي آموزشي زياد تدريس داشته ام و نيز در آموزش قرآن و عقايد فعاليت داشته ام. همچنين دروس حوزه را به صورت انفرادي و گروهي تدريس داشته ام و فلسفه را نيز مقداري از اسفار خوانده ام.

رجايي پور، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين رجايي پور

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1322/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله محمدحسين رجايي پور مشهور به رجائي خراساني در سال 1322 هجري شمسي در نيشابور به دنيا آمد، در خانواده اي متدين و با اخلاق رشد و نمو يافت و پس از سپري مقداري از دروس كلاسيك با تشويق و راهنمايي پدر خويش وارد حوزه علميه نيشابور شد. مقدمات را در زادگاهشان نزد مرحوم اديب نيشابوري فرا گرفت. پس از آن براي تكميل دروس حوزه به قم عزيمت نمود و در كلاس درس بزرگاني چون آيت الله ملكوتي حاضر گشت. زندگي ايشان همواره با دغدغه و تلاشهاي علمي همراه بوده است به گونه آي كه در سال 1343 براي كسب فيض از محضر مرحوم آيت الله خوئي و مرحوم شيخ حسين حلي به نجف اشرف هجرت كرد و 4 سال در آنجا رحل اقامت افكند پس از آن به ايران بازگشت و در سالهاي خفقان در راه سازماندهي مبارزات مردم عليه رژيم ستم شاهي پهلوي تلاشهاي بسياري انجام داد و وقت زيادي صرف روشنگري جوانان و نوجوانان كرد و سهم به سزايي در پيروزي انقلاب اسلامي برعهده داشت.

رجايي رامشه، محمدكاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد كاظم رجايي رامشه

محل تولد : سميرم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد كاظم رجائي رامشه در شهريور ماه 1339 در شهر حناء «استان اصفهان » به دنيا آمدم . پس از گذراندن دوران راهنمايي به حوزه علميه شهرضا و در سال 1355 به شهر مقدس قم عزيمت و وارد حوزه علميه قم شدم .موقعيت

زماني و شور انقلاب در بين طلاب آن زمان تقريباً تمامي طلاب را به صحنه هاي پر شور انقلاب و پس از آن به جاذبه هاي دفاع مقدس مي كشاند و طبيعي بود كه بنده در اين مجموعه قرار داشتم .

حدود سالهاي 63 وارد مؤسسه درراه حق شدم از گذراندن دروس معارف اسلامي به رشته اقتصاد گرايش پيدا كردم. سال 67 وارد مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني شده و دوره كارشناسي ارشد پيوسته اقتصاد نظري را شروع و در سال 1375 از پايان نامه كارشناسي ارشد خود با عنوان:« قيمت گذاري در اقتصاد اسلامي » با راهنمايي استاد بزرگوار جناب آقاي دكتر حسين نمازي و مشاوره استاد گرانقدر دكتر سيد كاظم صدر دفاع كردم و همان سال وارد مقطع دكتري شدم و سر انجام در خرداد ماه سال 1384 از پايان نامه خود با عنوان « ماهيت بهره و كارآيي اقتصادي آن » به راهنمايي استاد بزرگوار دكتر پرويز داودي و مشاوره اساتيد محترم حجة الاسلام حسن آقا نظري و دكتر عباس شاكري دفاع كردم . در ايام تحصيل افزون بر تدريس دروي اقتصاد، تا حدودي به مطالعه و تحقيق پرداختم كه حاصل آن انتشار چندين مقاله ، طرح و دو مجلد كتاب با عنوان هاي « معجم موضوعي آيات اقتصادي قرآن » و « ماهيت بهره و كارايي آن » مي باشد.

رجايي زفره يي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1281 ق)، نويسنده، فيقه اصولى، اديب و شاعر، متخلص به رجا. در زفره به دنيا آمد در اثر سعى و كوشش بسيار در اغلب علوم از قبيل صرف و نحو و رمل و جفر و اعداد سرآمد گرديد. وى

در قريه ى زفره به تدريس و وعظ و تحريرات شرعى روزگار مى گذرانيد. سرانجام در زفره وفات يافت و در همان جا دفن شد. از او آثار فراوان به جاى مانده است. از جمله: «اسهل اللغات يا منتخب اللغات»؛ «كتاب الارث»؛ «تجويد و ترتيل قرآن»؛ «دبستان الشعراء»، در عروض و قافيه؛ «قواعد الرمل»؛ «سپهر اللغه»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (209 -207)، تذكره القبور (102 -101)، الذريعه (741 ،355 /9)، فرهنگ سخنوران (369).

رجايي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا رجايي

محل تولد : اسفاد زرين كوه قاين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رضا رجايي فرزند مرحوم حاج محمد رحيم در سال 1331 ه.ش در يك خانواده مذهبي در روستاي اسفاد از توابع زرين كوه قاين خراسان جنوبي متولد شدم. البته به صورت دقيق تر تولدم در سفري كه والدينم بعد از سفري طولاني زيارتي كه از عتبات عاليات عراق به موطن خود بر مي گشتند در حوالي گرگان اتفاق افتاد. والدين اين فرزند را يادگار اين سفر و موهبتي از جانب خداوند متعال توسط ائمه عراق مي دانستند. از طرف پدر به مرحوم مصطفي قلي از افراد معروف آن منطقه و والده ام مرحومه بي بي صديقه فرزند مرحوم كربلايي سيّد اسماعيل اسماعيلي از سادات مورد احترام آن حدود ميباشد. داراي همسري از سادات خويشاوند و پنج فرزند«2 پسر و 3 دختر» مي باشم. در سن 6 سالگي وارد مكتب استاد مرحوم ملا وهاب آخوندي شدم و در مدت حدود 2 سال به فرا گيري قرآن و كتابهاي فارسي متداول مكتب آنروز مانند

صد كلمه و كتابهاي اشعار مراثي اهل بيت(ع) اشتغال داشتم و در اين فاصله 4 مرتبه قرآن را نزد استاد، قرائت كردم . در سن 9 سالگي وارد دبستان شدم ولي چون در اسفاد مدرسه نبود به مدت 6 سال مسير 6 كيلومتري اسفاد و آبيز روستاي مجاور را با تمام مشكلات پياده پيمودم. عشق و علاقه به كتاب در كودكي آنگونه بود كه هر وقت والدين ميخواستند تشويقم كنند برايم كتاب ديني و قرآن مي خريدند كه هنوز هم نمونه آن موجود است. در سال 47 وارد مدرسه علوم ديني و جعفريه قاين شدم و تا سال 1350 كتابهاي مقدمات و صرف و نحو و منطق و بخشي از معاني بيان را نزد اساتيد حوزه حضرات آيات سيد علي آيتي ، سيد محمد علي فقيه ، سيد محمد رضا سادات رحمهم الله و استاد سيد علي رضا منتظري فرا گرفتم و در نهايت كتابهاي مقدماتي را تدريس ميكردم . در سال 1350 ه.ش وارد حوزه علميه مشهد شدم و حدود 3 سال اقامت در مدرسه هاي خيراتخان و سليمانخان سابق از محضر علماي حوزه اساتيد معظم سيد حسن صالحى، واعظ طبسي ، محمد رضا محامي ، رضازاده ، محمد باقر واعظي و در درس تفسير آيت الله خامنه اي كه در روزهاي تعطيل در مدرسه ميرزا جعفر برگزار ميشد بهره بردم. در سال 1353 ش وارد حوزه علميه قم شدم و تا سال 62 در آن حوزه مقدسه به فراگيري علوم اسلامي فقه ، اصول ، تفسير ، عقايد و بخشي از فلسفه را از محضر اساتيد بزرگوار حضرات آيات عظام سيد محمد رضا

گلپايگاني ، فاضل لنكراني ، وحيد خراساني ، مكارم شيرازي ، شيخ جواد تبريزي ، نوري همداني و كوكبي پرداختم و از اساتيد اخلاق ، تفسير ، عقايد و فلسفه از آيت الله مشكيني ، نوري همداني ، انصاري شيرازي و استاد شهيد مرتضي مطهري مي توانم ياد كنم . البته فراز و نشيبها در روند آموزش و تحصيل به تبع تحولات حوزه مقدسه قم و جريانات انقلاب و بعد از پيروزي در فاصله اين مدت ده ساله (53 تا 62)و در اين فاصله دروس پايه را براي بعضي تدريس نيز ميكردم . در سال 62 ش پس از حدود ده سال اقامت در قم به حوزه علميه مشهد مراجعت كرده و در درس خارج فقه و اصول اساتيد بزرگوار حضرات آيات حاج ميرزا علي فلسفي ، استاد مرتضوي و علم الهدى شركت كرده و بهره بردم و تدريس دروس پايه را نيز رها نكردم . به مدت سيزده سال در بخش تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي شاخه خراسان همكاري مستمر داشتم بلكه از بنيانگذاران اين موسسه تحقيقاتي ميباشم و هم اكنون در بخش تبليغات آستان قدس رضوي عليه آلاف التحيه و الثناء به بيان احكام و مسائل شرعي و اقامه جماعت اشتغال دارم كه اين ارتباط از سال 74 ش آغاز شده و ادامه دارد و قبلا به مدت 4 سال مسئول پاسخگويي شرعي مكاتبه اي اين آستان مقدس بودم و خطابه و تبليغ را از سالهاي آغازين تحصيل شروع كرده و به مناطق مختلف مملكت شهر و روستا در اين رابطه مسافرت كردم. تاكنون بيش از بيست مرتبه به عنوان روحاني كاروان به

زيارت حرمين شريفين مكه و مدينه مشرف شدم (در قالب كاروانهاي حج و عمره )كه پانزده سفر با زوار منطقه قاينات بوده است .

رجايي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهيد محمد على رجايى ، در سال 1312 هجري قمري در شهرستان قزوين متولد شد، تحصيلات ابتدايى را تا اخذ گواهينامه ششم ابتداى در همين شهرستان به انجام رساند. در سن چهار سالگى از وجود داشتن نعمت پدر محروم شد و تحت تكفل مادر مهربان و منيع الطبع قرار گرفت . در سال 1327 به تهران مهاجرت كرد و سال بعد يعنى در 1328 وارد نيروى هوايى شد. در مدت 5 سال خدمت در نيروى هوايى ، دوره متوسطه را با تحصيل شبانه گذراند، سپس در سال 1335 به دانشسراى عالى رفت و به سال 1338 دوره ليسانس خود را در رشته رياضى به پايان برد و به سمت دبير رياضى به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به ترتيب در شهرستانهاى خوانسار، قزوين و تهران به تدريس ، اشتغال ورزيد.

شهيد رجائى در مدت تدريس ، هميشه آموزگارى دلسوز، پركار و شايسته بود و ضمن تدريس ، به فرا گرفتن علوم اسلامى و انجام فعاليتهاى سياسى همت مى گماشت . در سال 1340 به عضويت نهضت آزادى در آمد كه منجر به دستگيرى وى (در ارديبهشت 1342) و پنجاه روز زندان شد. پس آزادى از زندان با شهيد باهنر به سازماندهى مجدد هيات موتلفه پرداخت و براى پرورش افرادى كه بتوانند نبردى مسلحانه را اداره نمايند به اعزام داوطلبانى به جبهه فلسطين دست زد. در همين رابطه و براى تكميل برنامه مزبور (در سال 1350) خود شخصا به

خارج از كشور سفر كرد. ابتدا به فرانسه و تركيه رفت و از آنجا عازم سوريه شد.

شهيد رجايى همگام با فعاليتهاى سياسى لحظه اى نيز از خدمات فرهنگى غافل نبود از آن جمله تدريس در مدارس كمال و رفاه ، همكارى با بنياد رفاه و تعاون اسلامى با همكارى شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتى و شهيد دكتر باهنر و آيت الله هاشمى رفسنجانى .

ايشان با نهايت شجاعت و شهامت مدت دو سال ، در زندانهاى انفرادى رژيم پهلوى انواع و اقسام شكنجه ها را تحمل نمود و چون كوهى استوار مقاومت كرد. در اثر اين مقاومتها او را به زندان قصر و سپس به اوين فرستادند. او در زندان به ماهيت واقعى منافقين پى برد و از آنها تبرى جست . دوران زندان مجموعا چهار سال به درازا كشيد و شهيد رجائى در سال 1357 با اوج گيرى انقلاب اسلامى همراه ديگر زندانيان سياسى آزاد شد و بلافاصله وارد مبارزات سياسى و فرهنگى گرديد و به اتفاق عده اى از همكارانش براى بسيج و سازماندهى مبارزات مخفى معلمان مسلمان ، تلاش گسترده اى را آغاز كرد و موفق به ايجاد انجمن اسلامى معلمان شد. او در راه پيماييهاى عظيم سال 1357 مخلصانه و با تمام توان كوشيد و نقش موثرى در فعاليتهاى تبليغاتى آنها داشت .

شهيد رجائى پس از پيروزى انقلاب اسلامى و در سال 1358، مسئوليت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و در زمان وزارت خود موفق به دولتى كردن كليه مدارس شد. سپس به عنوان نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى انتخاب گرديد و به دنبال تمايل

مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 18/5/1359 به عنوان اولين نخست وزير جمهورى اسلامى ايران به مجلس معرفى و با راى قاطع به نخست وزيرى انتخاب شد. شهيد رجائى در اين مسئوليت خطير، على رغم اين كه به فاصله بسيار كوتاهى با توطئه عظيم استكبار جهانى در ايجاد جنگ تحميلى از سوى رژيم صدام روبرو شد و همچنين كارشكنى هاى بنى صدر و متحدانش و خرابكاريهاى منافقين و ساواكيها را در پيش رو داشت ، اما توانست به بهترين وجه از عهده انجام وظايف و مسئوليتهاى سنگين خود بر آيد.

به دنبال عزل بنى صدر از رياست جمهورى ، شهيد رجائى با راى اكثريت مردم محرومى كه شاهد تلاشهاى صادقانه ((اين فرزند صديق ملت و مقلد با وفاى امام ((ره )) بودند به رياست جمهورى انتخاب شد. دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامى كه توان تحمل وجود اين مايه اميد مستضعفان و عنصر ارزشمند و دلسوز را نداشتند در هشتم شهريور ماه 1360 او را به همراه يار قديمى اش شهيد باهنر در انفجار دفتر نخست وزيرى به شهادت رساندند.

رجائي، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: روماتولوژى، دانشكده: پزشكى،دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصصى بيماريهاى داخلى، فوق تخصص روماتولوژى از ايران.

مرتبه علمى:

عضويت در هيأت علمى و دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى داخلى و روماتيسم، عضويت در هيأت علمى بورد ايران بيماريهاى داخلى، عضو جامعه علمى روماتولوژى ايران عضو جامعه علمى روماتولوژى آسيا (AR.APL) راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 8 پايان نامه دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى :-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه

كتاب) به زبان خارجى :-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى :-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى داخلى و روماتيسم.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رجب زاده، هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هاشم رجب زاده در سال 1320 در شهر تهران به دنيا آمد. رجب زاده بعد از طي مدارج رسمي تحصيلي در دوره متوسطه در تهران، با گرايش تاريخ به دانشگاه مي رود و تحصيلات دانشگاهي اش را تا دريافت درجه دكترا با گرايش تاريخ ايلخانان و تاريخ ايران ادامه مي دهد. پايان نامه دكتراي او درباره سياست و كشورداري رشيدالدين فضل الله بوده است. رجب زاده بعد از تحصيلات دانشگاهي به عنوان وابسته فرهنگي ايران به ژاپن سفر مي كند.اين آغاز يك ارتباط پيوسته با تاريخ وفرهنگ ژاپن مي شود. بار اول در سال 1352 بود كه به ژاپن رفت و مدت چهار سال در مأموريت بود. به عنوان وابسته سفارت و نماينده فرهنگي ايران فعاليت داشت. بعد از آن ،دو سال را در ايران گذراند . بعد از انقلاب هم از طرف وزارت امورخارجه به مأموريت استراليا رفت و حدود دو سال در كانبرا بود. در همين هنگام تدريس در دانشگاه ژاپن را پذيرفت و دوباره به آن كشور بازگشت. وي در مجموع 24 سال در ژاپن زندگي كرد. رجب زاده سال هاست كه در دانشگاه اوساكاي ژاپن ادبيات فارسي و ايرانشناسي درس مي دهد. در اين سال ها او از مهمترين منابع شناخت فرهنگ و تمدن ژاپن بوده و تأليفات و ترجمه هايش نيز در راستاي اين مرجعيت شكل گرفته است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : فرهنگ و تمدن

ژاپن

تحصيلات رسمي و حرفه اي : پايان تحصيلات متوسطه در تهران - تحصيلات عاليه در رشته تاريخ - دريافت دكتراي تاريخ باگرايش تاريخ ايلخانان و تاريخ ايران

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : هاشم رجب زاده بعد از تحصيلات دانشگاهي به عنوان وابسته فرهنگي ايران به ژاپن سفر مي كند. بار اول در سال 1352 بود كه به ژاپن رفت و مدت چهار سال در مأموريت بود. به عنوان وابسته سفارت و نماينده فرهنگي ايران فعاليت داشت. بعد از آن ،دو سال را در ايران گذراند . بعد از انقلاب هم از طرف وزارت امورخارجه به مأموريت استراليا رفت و حدود دو سال در كانبرا بود.

فعاليتهاي آموزشي : - تدريس در دانشگاه ژاپن از اوايل دهه 60 - استاد ايران شناسي ادبيات فارسي دردانشگاه اوساكاي ژاپن

چگونگي عرضه آثار : هاشم رجب زاده همچنين در معرفي ادبيات و فرهنگ ايران در ژاپن نيز نقش مهمي دارد.او آثاري از ادبيات ايران به زبان ژاپني ترجمه و منتشركرده است، وي دراين باره مي گويد: «ادبيات كلاسيك ايران چون در سال هاي گذشته در ژاپن شناخته شده و مطرح بود، همچنان مطرح است. اما من ابتدا به رباعيات خيام پرداختم. سابقه صدساله ادبيات معاصرايران را در مقالاتي درآنجا معرفي كردم. به غير از اين موارد مطالبي درباره خيام شناسي، سعدي شناسي و فردوسي شناسي نوشته ام. در ژاپن بيش از همه خيام محبوب است كه تاكنون 14 ترجمه از رباعيات او درآنجا منتشرشده و بعد ازخيام، حكيم نظامي بيشترين محبوبيت را دارد. به دليل گيرايي منظومه هاي عاشقانه اش، علاقه عجيبي به آثارش ديده مي شود.» هاشم رجب

زاده درباره ترجمه آثار ادبيات معاصر ايران در ژاپن مي گويد:«درآنجا بيش از همه روي آثار صادق هدايت تمركزكرده اند. هدايت را به اين دليل مي شناسند كه ابتدا او را ازطريق ترجمه آثارش درزبان اروپايي شناختند. در دهه اخير توجه بيشتري به ادبيات معاصرايران شده است. براي نمونه يكي از آنها جلال آل احمد است كه ترجمه آثارش قابل مقايسه با ترجمه آثارديگران نيست. سفرنامه و خاطرات ايران نيز اثر ديگري از ترجمه هاي هاشم رجب زاده است. هاشم رجب زاده از نسل مردان سختكوش عرصه تاريخ نگاري، ترجمه و تأليف است. او نمونه والايي از روحيه جست وجوگري ايراني براي شناخت و آموختن براي نسل جديد ايرانيان است. در اين سال ها او از مهمترين منابع شناخت فرهنگ و تمدن ژاپن بوده و تأليفات و ترجمه هايش نيز در راستاي اين مرجعيت شكل گرفته است.بسياري از ايرانيان در سال هاي اخير اگر شناختي از فرهنگ و تاريخ ژاپن به دست آورده اند، يا به ادبيات ژاپني و نيز شعر آن ديار دلبستگي يافته اند،اين شناخت و دلبستگي را مديون آثار رجب زاده نيز هستند. همچنين در سالها اقامت رجب زاده در ژاپن ارتباط نشريات داخلي با او هرگز گسسته نشده و در بسياري از مجلات و نشريات تخصصي ايران شناسي يا تاريخ و فرهنگ،مقالات پرباري را در حوزه هاي كاري اش به چاپ رسانده است. از آن جمله است سلسله يادداشت هاي او در مجله بخارا با نام يادداشت هايي از ژاپن كه چندين سال در هر شماره به چاپ مي رسيد.علاوه بر اين رجب زاده حوزه تأليف و ترجمه كتاب را نيز

با جديت دنبال كرده و آثار ويژه اي از زبان ژاپني به فارسي برگردانده است.«انديشه و احساس در شعر معاصرژاپن»، « قصه هاي ژاپني» ،«گل صدبرگ» ،«چنين گفت بودا» و ...بخشي از آثاري است كه در كارنامه او به ثبت رسيده اند.به غير از گل صدبرگ كه مجموعه شعراست، درديگر حوزه ها هم كاركرده ام و مي كنم. درباره تاريخ دوران ميانه، و به طور اختصاصي پيرامون تاريخ ايلخانيان كاركرده ام. درمورد فضل الله تحقيقات و مطالعات گسترده اي دارم كه انتشارات طرح نو يكي از اين كتاب ها را كه پيرامون زندگي و آثارش بود، منتشركرد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آيين كشورداري در عهد وزارت رشيدالدين فضل الله همداني

ويژگي اثر : .«آيين كشورداري» نخستين كتاب دكتر هاشم رجب زاده بود كه در باب وزارت رشيدالدين فضل الله نوشته شد.رجب زاده درباره يكي از آثار او مي گويد: «بيان الحقايق از جمله آثار رشيدالدين فضل الله همداني است.بنا به آنچه مؤلف خود در مقدمه كتاب ديگرش لطايف الحقايق اشاره كرده، اين اثر در بردارنده هفده رساله است.اين رساله ها كلامي و بيشتر در تفسير قرآن كريم نگارش يافته و منظور مؤلف از نگارش آنها آشتي دادن ميان فلسفه و كلام است.نسخه اي ناقص از بيان الحقايق در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي محفوظ است كه در سده هشتم هجري كتابت شده و در بردارنده ده رساله از هفده رساله بيان الحقايق است.در برخي از منابع، رساله هاي بيان الحقايق در بيست عنوان فهرست شده است.در اين گفتار، به معرفي نسخه خطي بيان الحقايق ( محفوظ در كتابخانه

مجلس شوراي اسلامي ) پرداخته شده است.»

2 انديشه و احساس در شعر معاصر ژاپن

ويژگي اثر : 1358

3 ايران و ماوراء النهر

ويژگي اثر : «ايران و ماوراءالنهر» نيز كتابي است كه از اميلي برتشنايدر كه رجب زاده ترجمه كرده و بنياد موقوفات افشار به بازار عرضه كرده است.سياحان و جهانگردان چيني در سده هاي هفتم و هشتم هجري (سيزدهم و چهاردهم ميلادي) در عهد مغول از راه هاي سخت وبياباني گذشته به ماوراءالنهر رفته، سرزمين هايي را كه ديده اند و شرح سفر خود را در روزنامه هاي چيني نوشته و توصيف كرده بودند. اين خاطرات كه مشحون از جستارهاي باارزش تاريخي و جغرافيايي است و اطلاعات مفيدي را در بر دارد اساس كار دكتر اميلي برتشنايدرطبيب و جغرافيدان و گياه شناس معروف آلماني روسي الاصل قرار گرفت كه به اين اسناد دسترسي يافت و كتاب مفصلي فراهم آورد كه بخش ايران آن را محقق توانا دكتر هاشم رجب زاده ترجمه و چاپ كرده است. دكتر برتشنايدر مؤلف اين گنجينه معتبر - كه از آثار مكتوب چيني گرد آمده - در سال ???? به عنوان طبيب در سفارت روسيه در تهران اشتغال داشت و چهار سال در ايران بود، بعد در سال ???? به پكن منتقل شد و نزديك به ?? سال در آنجا ماند و اين اثر علمي نفيس و معتبر حاصل بهره گيري او از منابع چيني محفوظ در كتابخانه هاي پكن بوده كه دو بار در سال هاي ???? و ???? در انگليس به چاپ رسيده بود. مترجم فاضل

اين مجموعه را از نسخه چاپ لندن ترجمه و عرضه كرده است رجب زاده درباره اين كتاب مي گويد: « برتشنايدر اعتقاد دارد كه كتاب «جوامع التواريخ» رشيدالدين فضل الله بزرگترين تاريخ عالم است. اين حرف را البته اروپاييان ديگري به مناسبت هاي مختلف مطرح كرده اند. پس اين حرف كه مي گويند، ايرانيان عادت به نوشتن تاريخ نداشتند، درست نيست. چون اگر به شرق دور برويم مي بينيم چيني ها از دوهزار وپانصد سال پيش تاريخ مكتوب دارند و ژاپني ها ازهزاروپانصد سال پيش «يادداشت روزانه» يا تاريخ نامه به صورت روزنگار مي نوشتند و از ميان ايرانيان هم رشيد الدين فضل الله بزرگترين مورخ عصر خود و قرون بعد بود.»

4 بيان الحقايق

5 پروشييا كيكوء

ويژگي اثر : نوبويوشي فوروكاوا نفر دوم اين هيأت سفارت، سرهنگ و نماينده ستاد ارتش ژاپن، جدا از گزارشي كه از ديده ها و شنيده ها ويافته هايش به دولت و دستگاه متبوع خود داد، سفرنامه اي هم نگاشت كه در سال ???? م.در توكيو با عنوان «پروشييا كيكوء»(يادداشت هاي سفر ايران) چاپ شد. رجب زاده همچنين ردپاي حضور ايرانيان در ژاپن را نيز دنبال مي كند و بويژه در شناسايي قبيله اي تاريخي از ژاپن كه به نظر مي رسد از دربار ساسانيان به آن ديار عزيمت كرده اند،نقش مهمي داشته است. از بازماندگان اين قبيله ژاپني خانمي است به نام هيروكو نيشي زاوا كه اكنون بيشتر از هفتاد سال دارد. او به گواهي اسناد خانوادگي، خود را نسل پنجاه و سوم ازتبار شاهزادگان

ساساني كه در سده هفتم ميلادي و در پي ويران شدن تيسفون به خاور دور آمدند، ميداند و كتابي هم، داستان گونه، با نام«از تبار ايراني» منتشر كرد كه جلد يكم از چند دفتري است كه درباره خاندان خود در دست نگارش دارد.خانواده او از ديرباز درناگانو، ايالت كوهستاني در ميانه جزيره اصلي ژاپن، هونشو ، مقيم بوده اند، اما او اكنون در شهر توكيو زندگي ميكند. او گفته است: « از نشان خانوادگي ام و آثاري كه بازمانده، مي توانم تاريخ خاندانم را تا سال ???? پيش از ميلاد يا بيشتر از آن دنبال كنم». رجب زاده ، حكايت مي كند كه روزي در بهار ،?? تلفني به او گفته اند يك خانم ساساني قصد ديدار او را دارد تا پاره اي از مشكلات تحقيقاتي خود را حل كند! هاشم رجب زاده در نوشته اي سوابقي را مي آورد كه نشان مي دهد بنا به مدارك تاريخي در ژاپن در نيمه قرن هفتم ميلادي ايرانياني به آن كشور رفته و در آنجا ساكن شده اند.از جمله به نقل از «نيهون شهوكي» تاريخ نامه باستاني ژاپن در ضبط رويدادهاي سال ??? ميلادي آورده: تابستان.ماه چهار (آوريل ) دو مرد و دو زن از سرزمين تخارا (ايران) و يك زن از سراواستي را توفان به هيو گو آورد.??? ميلادي برابر با سال ?? ه_ است.با توجه به اينكه اعراب در سال ?? ه_ ??? م.به ايران يورش كردند، مي توان حدس زد كه سفر نياكان خانم نيشي زاوا، يعني آن شاهزادگان ساساني كه توفان آنها را به سواحل ژاپن رسانده، از ايران به ژاپن چند سالي

طول كشيده است.معلوم نيست كه آن توفان زدگان، اجداد خانم نيشي زاوا بوده باشند اما گويا اجداد اين زن ساساني هم سرنوشتي مشابه آنان داشته اند.

6 ترجمه سفرنامه فوروكاوا

7 ترجمه سفرنامه هاي ژاپني بوتجان

8 ترجمه سفرنامه و خاطرات آشي كاگا

9 جستارها

ويژگي اثر : گزيده مقالات ايرانشناسان و شرق شناسان ژاپن

10 چنين گفت بودا

11 زندگي و آثار رشيد الدين فضل الله همداني

ويژگي اثر : رساله هايي كه رشيدالدين فضل الله نوشته، در مجموع پنج كتاب است كه يكي مجمل الرشيدي مركب از چهار كتاب است و يكي هم بيان الحايق كه كتاب جداگانه اي است. رجب زاده درسال ?? درباره زندگي و آثار رشيدالدين فضل الله كتابي نوشت كه انتشارات طرح نو آن را به بازار عرضه كرد

12 سفرنامه فوكوشيما يا سوماسا

13 سفرنامه ماساجي

14 سفرنامه يوشيدا ماساهارو

ويژگي اثر : نخستين كتاب از اين مجموعه «سفرنامه يوشيدا ماساهارو» بود كه ?? سال پيش انتشارات آستان قدس رضوي منتشر كرد. هيأتي كه به رياست ماساهارو يوشيدا در سال ???? ميلادي ، ???? ه.ق، دوازده سال پس از آغاز تجدّد ژاپن (نهضتِ ميِجي)به دربار ناصرالدين شاه آمد، پس از گذراندن مأموريت خود در ايران، از راه روسيه و درياي سياه و بندر باتوُمي (اكنون در

خاك گرجستان)به استانبول رفت تا از دربار عثماني نيز ديدن كند.ورود اين هيأت به خاك عثماني چند سالي پس از جنگ روسيه و عثماني و شكست و ادبار كار آل عثمان بود .

15 قصه هاي ژاپني

16 قصه هاي ژاپني

ويژگي اثر : 1363

17 گل صدبرگ (گزينه اي از اشعار كهن ژاپني)

ويژگي اثر : در ژاپن من در مورد تاريخ وفرهنگ ايران تدريس مي كنم. ادبيات فارسي را يك خانم ژاپني تدريس مي كند به اسم فوجي موتو. اين استاد، زبان فارسي را خوب مي داند و كتاب «گل صدبرگ» را با همكاري او به فارسي برگردانده ام. اين كتاب در واقع گزيده اي از ? هزار و پانصد قطعه شعر قديم ژاپني است كه بيش ازهزارسال پيش سروده شده بود

18 مفتاح التفاسير

ويژگي اثر : هاشم رجب زاده در حال حاضر «بيان الحقايق» مجموعه ?? رساله كلامي، فلسفي و ديني از رشيدالدين فضل الله همداني را گردآوري، تصحيح و مقدمه نويسي كرده است، كه آن را به همراه «مفتاح التفاسير» - از ديگر رساله هاي رشيد الدين - به ترتيب مركز نشر ميراث مكتوب و مركز بزرگ دايرة المعارف اسلامي منتشر مي كنند.

19 نگاهي به تاريخ اسلام در ژاپن

رجب نيا، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1298 ش)، نويسنده، مترجم و مدرس. در تهران متولد شد و تحصيلات خود را در دبيرستان البرز و دانشسراى عالى به پايان برد. در سال 1322 ش به خدمت فرهنگ درآمد. و مدتى به كار تدريس در دبيرستانهاى

تهران پرداخت. از آثار وى: ترجمه هاى «ابراهام لينكن»، «داويد كاپرفيلد»، «دين براى دير باوران»، «سازمان ادارى حكومت صفوى» و «طب اسلامى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (176 -174 /6).

رجبي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين رجبي

محل تولد : خواف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1352 وارد حوزه علميه تربت حيدريه و در سال 1354 به حوزه علميه مشهد وارد شد ودرس هاي سطح را به پايان رساند .در سال 1360 به حوزه علميه قم وارد شده و درس هاي گوناگون حوزوي را تا كنون ادامه مي دهد ؛ درس هاي فقه و اصول را نزد آيت الله فاضل لنكراني ، آيت الله شيخ جواد تبريزي و آيت الله وحيد خراساني در مدت 20 سال فرا گرفت ؛ در اين فرصت بيشترين بهره برداري را از محضر استاد وحيد خراساني داشته است درس هاي فلسفه و عرفان را بمدت 8 سال در محضر استاد حسن زاده آملي و استاد انصاري شيرازي بود .

همزمان با اشتغال به تحصيل دو كار مهم ديگر را مورد توجه و عنايت قرار داده است : 1. حضور در صحنه تبليغات بويژه در مناطق محروم مرزي ؛2. پرداختن به فعاليت هاي پژوهشي كاربردي كه مورد نياز مناطق مختلف كشور بود ؛ از اين رو نياز ها و پرسش ها ي مذهبي كه در مناطق مختلف كشور بويژه مناطق محروم و مرزي كشور به چشم مي خورد ، ايشان را به فعاليتهاي پژوهشي وادار نمود . در اين راستا كتاب ها و مقالات گوناگوني را تاليف و ارائه داده است كه مورد بهره

برداري تمامي مبلغان ، فرهنگيان و حوزويان قرار گرفته است . البته اين تاليفات از دو قسمت تشكيل مي شود : 1. كتاب هايي كه به طور مستقل و جداگانه بوسيله خود ايشان تدوين شده است ،2. نوشته هايي كه با طرح ، نظارت و در نهايت تكميل انجام شده است .

ايشان از سال 1361 به فعاليت هاي فرهنگي ، تبليغي در سپاه پاسداران و جهاد سازندگي مشغول بوده است و در سال 1370 نهاد رهبري در امور اهل سنت را با همكاري دوستان پايه گذاري نمودند. در سال 1383 با همكاري گروهي از فضلاي حوزه ، موسسه فرهنگي نجم الهدي را تاسيس كردند كه در مسائل فرهنگي ، ديني و مذهبي فعاليت مي نمايند و در اين راستا از سال 1374 تا كنون با اعزام گروهي از فضلاي حوزه به مناطق محروم و مرزي ، به فعاليت تبليغي و فرهنگي مشغول مي با شند .

رجبي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس رجبي

محل تولد : محلات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عباس رجبي در سال 1353 تحصيلات ابتدايي خود را در شهر نيمور از توابع شهرستان محلات آغاز كردم و تا پايان دوره راهنمايي در همانجا گذراندم. در سال 1361 به خاطر حضور در جبهه ترك تحصيل كردم و در سال 1362 در حوزه علميه القائم محلات دروس حوزوي را آغاز نمودم و پس از گذشت يك سال به قم مهاجرت كردم و در مدرسه امام باقر(ع) (جنب پل نيروگاه) مشغول به درس شدم. با اتمام لمعتين معمم شدم و به سال 67 به مدرسه فيضيه آمدم و تا سال

1369 حجره داشتم. سال 71 در موسسه در راه حق كه بعداً به موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني تغيير نام داد مشغول به تحصيل علوم قرآني و فلسفه شدم و همزمان در دروس حوزوي شركت مي كردم. سال 72 سطح را با انجام آخرين آزمون آن به پايان رساندم در حالي كه از دو سال قبل آن در دروس خارج فقه و اصول شركت مي كردم. اساتيدي كه در درس خارج از آنها بهره بردم عبارتند از: استاد جوادي آملي و در فقه و تفسير، استاد جعفر سبحاني در اصول، استاد فاضل لنكراني در فقه، مرحوم استاد تبريزي در فقه و استاد كعبي در فقه، در سال 73 با يك سال مرخصي از موسسه راهي سفر تبليغ به كرند غرب در استان كرمانشاه شدم و مدير و استاد حوزه علميه خواهران آنجا شدم. در سال 76 با پايان رساندن دوره دروس معارف موسسه، در دوره تخصصي روان شناسي شركت كردم و تا سال 81 به تحصيل ادامه دادم. سال 1382 با نوشتن پايان نامه و دفاع از آن با اخذ نمره 19 موفق به كسب مدرك كارشناسي ارشد روان شناسي شدم. در سال 80 در بخش مشاوره تربيتي مركز نهاد رهبري در دانشگاهها مشغول به فعاليت شدم كه تاكنون ادامه دارد. در طول تحصيل مقالات زيادي براي مراكز مختلف و مجله هاي علمي نوشتم كه عبارتند از: مجله معرفت از موسسه آموزش امام خمينى، مجله پرسمان از نهاد رهبري در دانشگاه و موسسه انتظار نور وابسته به دفتر تبليغات، مجله شميم ياس از حوزه علميه خواهران و مجله صبح از صدا و سيما. همچنين در برخي همايش هاي علمي و تربيتي

در سطح دانشگاهها شركت كردم و به ارائه مقاله و سخنراني پرداختم. در سال 84 به عضويت مشاوران مركز مشاوره و راهنمايي بلاغ و وابسته به مركز جهاني علوم اسلامي درآمدم كه از آن زمان تاكنون در دو مدرسه عالي فقه و معارف و مدرسه تخصصي فقه و اصول به سمت مشاوره مشغول به خدمت هستم.در سال 85 به اداره ارشاد قم بخش بررسي كتاب براي نقد و بررسي كتاب دعوت شدم كه تاكنون ادامه دارد.فعاليتهاي تبليغي بنده از سال 65 براي اولين بار به عنوان مبلغ در جبهه هاي نبرد با استكبار حاضر شدم و در سال 66 رسماً معمم شدم و در ايام تبليغي به شهرها و روستاها مهاجرت كردم. در سال 74 به عنوان روحاني كاروان هاي حج و عمره و عتبات پذيرفته شدم كه از آن زمان تاكنون 15 سفر تبليغي همراه با كاروان ها داشته ام كه به ترتيب سه مرتبه حج تمتع 9 مرتبه عمره، دو مرتبه كربلا و يك مرتبه سوريه.

رجبي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود رجبي

محل تولد : جاسب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي در سال 1330 هجري شمسي در شهيديه جاسب در ميان خانواده اي متدين و پاك طينت به دنيا آمد. پدرش مرحوم غلامحسين رجبي به شغل كشاورزي و آهنگري روزگار مي گذراند و به روحانيت شيعه و راه مقدس آن علاقه وافري داشت . او دو سال پس از تولد فرزندش به همراه خانواده به قم آمد. حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي تحصيلات خود را از دبستان آغاز كرد و با به پايان بردن آن ، در سال 1343 به حوزه علميه قم

وارد شد. مشوق اصلي وي در اين امر پدرش بود. پدرش از علاقه مندان به اهل بيت (ع ) بود و همواره در شهادتها و ولادتها به برگزاري مراسم اهتمام جدي داشت . او همواره به روحانيت شيعه عشق مي ورزيد و از اين رو فرزند خود را بسيار تشويق مي كرد تا در اين راه پرافتخار گام بردارد.او تحصيلات علوم ديني را در مدرسه علميه آية الله العظمي گلپايگاني (ره ) آغاز كرد و كتب دوره مقدمات و سطح را نزد استادان برجستة آن روزگار به پايان برد. سپس در سال 1350 به درس خارج فقه و اصول استادان برجستة حوزه علميه قم راه يافت و سالها از محضر آنان بهره برد. او در طي اين سالها از تحصيل تفسير، علوم عقلي و شركت در دروس اخلاق نيز بازنماند و در اولين دوره آموزشي ويژه مؤسسه در راه حق كه تحت اشراف علمي حضرت آية الله مصباح يزدي اداره مي شد شركت نمود. وي همچنين با تأسيس دفتر همكاري حوزه و دانشگاه نيز در گروه علوم اجتماعي اين دفتر به تحقيق ، ارائه كنفرانس و بازسازي علوم انساني در قلمرو جامعه شناسي پرداخت . حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي به محضر استادان فراواني راه يافت . او بخشي از مقدمات و سيوطي را نزد آقايان فلاح زاده و شايسته (ره )، منطق مظفر و اصول فقه مظفر را نزد آية الله امينيان و حجة الاسلام و المسلمين فياضي ، معالم الاصول را نزد آية الله مقتدايي و معاني و بيان را نزد آية الله حاج شيخ حسن آقا تهراني فرا گرفت . شرح لمعه را نزد حضرات آيات آقايان محمد مؤمن ، حسين شب زنده دار، شيخ حسن تهراني ، فاضلي و امراللهي فرا گرفت و در درس رسائل آية الله طاهري خرم

آبادي و آية الله مؤمن و در درس مكاسب آية الله ستوده ، آية الله مصلحي اراكي و آية الله مؤمن شركت كرد. براي آموختن كفاية الاصول نيز به درس آية الله سلطاني طباطبايي (ره ) و آية الله مؤمن رفت . وي با پايان يافتن دورة سطح ، به درس خارج آية الله حاج شيخ كاظم تبريزي (ره )، آية الله حاج شيخ مرتضي حائري (ره )، آية الله العظمي وحيد خراساني ، آية الله شاه آبادي آملي رفت و سالها از محضر ايشان بهره برد. ضمناً او در درس تفسير آية الله شب زنده دار نيز حاضر مي شد و باب حادي عشر رانزد آية الله صلواتي و شرح تجريد را نزد آية الله حسيني كاشاني آموخت . او در طي اين سالها از درس اخلاق حضرات آيات مشكيني و مصباح يزدي بهره برد. حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي در سالهاي تحصيل خود با استادان و فضلاي بسياري رابطة دوستي داشت كه از آن جمله ، حجج اسلام آقايان سيد محمد غروي ، علي مؤمن ، مهدي شب زنده دار و محمود محمدي عراقي را مي توان نام برد. حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي در سالهاي زندگاني خود تا به امروز، خدمات علمي و فرهنگي بسياري از خود برجاي نهاده است . او بسياري از كتب دوره سطح را بارها تدريس كرده و از اين رهگذر شاگردان فراواني را تربيت كرده است . بخشي از تدريس او مربوط به مؤسسه در راه حق و مؤسسه امام خميني (ره ) است . او با توجه به رشته تحصيلي خود در مؤسسه در راه حق (جامعه شناسي ) و مطالعات و تحقيقات فراوان در علوم قرآني و تفسير، سالها به تدريس در آن دو مؤسسه و نيز دانشگاه ها و مراكز آموزش ضمن خدمت آموزش و پرورش در رشته هاي جامعه شناسي ، علوم قرآني و تفسير اشتغال داشته است . بخشي از

فعاليتهاي علمي و فرهنگي وي تهيه متون و منابع درسي در دو رشته «تفسير و علوم قرآن » و «جامعه شناسي » است او از اين رهگذر كتابهاي متعددي را تأليف كرده كه از آن جمله مي توان به كتابهاي «روش تفسير قرآن »، «شناخت قرآن »، «اعجاز قرآن »، «انسان شناسي » و «قرآن شناسي » _ كه حاصل تلاش ايشان در تحقيق و تدوين درسهاي استاد مصباح يزدي مي باشد _ را نام برد او همچنين كتابهاي «درآمدي به جامعه شناسي اسلامي »، «تاريخچه جامعه شناسي »، «مباني جامعه شناسي » و «تاريخ تفكرات اجتماعي » را در قلمرو علوم اجتماعي به رشته تحرير درآورده است . ايشان در زمينه ترجمه نيز كتاب «عوامل ضعف المسلمين » نوشته عاطف الزين را به فارسي ترجمه كرده است . حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبي از مؤسسان دفتر همكاري حوزه و دانشگاه و مسؤول گروه علوم اجتماعي اين دفتر است ، وي همچنين ضمن عضويت در شوراي عالي بررسي متون درسي دانشگاه ها، معاونت پژوهشي مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره ) را نيز بر عهده دارد.او از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و هم اكنون در قم به تدريس مي پردازد.

رجبيان، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1326، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى مشهد با رتبه اول در سال 1351، دكتراى تخصصى در رشته بيماريهاى داخلى از آمريكا، فوق تخصص غدد مترشحه درون ريز از دانشگاه تونتو كانادا.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى و مسائل ناشى از كمبود در چند شهر خراسان، تعيين معيارهاى رشد در چند شهر خراسان و مقايسه با

استانداردهاى جهانى، بررسى مسلول شناسى در شناخت سرطان هاى تيروئيد، استاد راهنماى 10 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

رشته بيماريهاى غدد مترشحه درون ريز.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 30، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

رشته غدد مترشحه داخلى و متابوليسم.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رجحان، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1310، مرتبه علمى: استاد، رشته: بافت شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى با درجه ممتاز از دانشكده علوم پزشكى تهران در سال 1339، دكتراى تخصصى بافت شناسى و آسيب شناسى از دانشگاه علوم پزشكى تهران.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1343، دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1346، استاد دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1353 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام طرحى در بخش كانسر بيمارستان امام خمينى درباره اثر پماد Best در كارسينوماهاى پوست و مخاط، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 35 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

ابداع:

ارائه فرمول گاستترالژين با منشاء گياهى براى درمان زخم معده، زخم اثنى عشر و ناراحتيهاى ديگر گوارشى. فرمول پماد شفا با منشاء گياهى براى درمان تمام بيماريهاى پوستى ويروسى، قارچى، ميكروبى تحريكى و به ويژه سوختگيهاى درجه 1 تا 3، قطره Epistaxis ضد خونريزى با منشاء گياهى، Kidny Syrup شربت ضد سنگها و آماسهاى كليوى با منشاء گياهى، پودر ضد خونريزى براى تمام انواع خونريزيهاى خارجى كه به سرعت خونريزى را بند مى آورد، تهيه و ابداع يك پودر با اثرات ضد عفونت، ضد گريپ و ضد درد. پودر شفا با منشاء گياهى

براى درمان تمام ناراحتيهاى گوارشى، ناراحتيهاى عصبى، ناراحتيهاى ادرارى، تناسلى، پودر آنتى سپتيك براى تمام ناراحتيهاى ميكروبى، ويروسى، قارچى، پودر ضد چربى و ضد ديابت، محلول شستشوى دستگاه ژنيتال زنان براى انوع ترشحات به ويژه كانديدا آلبيكانس، داروى خوراكى مصرف خارجى براى خونريزيهاى خارجى و داخلى، دارو براى دردهاى آنژين قلبى، خواب رفتگى دستها، ميوكارديت و تمام انواع قولنج ها، داروى خواب آور و آرامبخش.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 13

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

بافت شناسى انسانى پايه، اطلس دهان و دندان و بافت شناسى، جنين شناسى، آسيب شناسى، ضروريات بافت شناسى، دعاى منتخب از قرآن مجيد با ترجمه فارسى، فهرست الفبائى كتاب مفاتيح الجنان، كتاب شفا، غذا و شفا، گياه درمانى، ميوه درمانى، خوراك درمانى، اطلس بافت شناسى و بافت شناسى عملى (رنگى)، اطلس رنگى آسيب شناسى و ضروريات آسيب شناسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 8، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

رماتيسم و رماتيسم قلبى در كودكان كمتر از پنج سال، شرح يك مورد استثنايى كار سينومالى معده، بررسى روشهاى جديد تهيه مقطع هاى بافت شناسى و آسيب شناسى، نظريات جديد درباره هيستوپاتولوژى سلولهاى اكسى فيل در غده پاراتيروئيد، ليزوزمها، فيستول هاى مثانه اى روده اى، نظريات جديد درباره سلول.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رحمان ستايش، محمدكاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاظم رحمان ستايش

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

درسال 1360 شروع به تحصيل دروس حوزوي نمودم. در شيراز از درس حضرت آيت الله سيد علي اصغر دستغيب و استاد شيخ علي موحد تا اتمام لمعتين و اصول فقه استفاده كردم. در سال تحصلي 63 تا 64

به قم مهاجرت كردم و يك سال در مدرسه امام مهدي (عج) زير نظر آيت الله العظمي گلپايگاني تحصيل كردم. دروس سطح عالي را نزد اساتيد برجسته حوزه آقايان شيخ علي پناه اشتهاردى، وجداني فخر، اعتمادى، پايانى، ستوده، روشنى، تا سال 1366 گذراندم. فلسفه را از دروس آقايان روشنى، انصاري شيرازى، حسن زاده آملي استفاده كردم. از سال 1366 در درس اساتيد خارج فقه و اصول شركت كردم كه شرح آن چنين است :2 سال كتاب القصاص آيت الله مشكينى، 5 سال ولايت فقيه و كتاب الزكات آيت الله منتظرى، 7 سال كتاب الطهارةو صلاة و حدود آيت الله تبريزى، 4 سال خارج اصول آيت الله تبريزى، 2 سال خارج اصول آيت الله فاضل لنكرانى، 3 سال خارج بيع آيت الله وحيد خراسانى،15 سال خارج اصول آيت الله وحيد خراسانى، 2 سال خارج اجاره آيت الله شبيري زنجانى،3 سال خارج خلل صلاة و كتاب الحج آيت الله سيد محمد روحانى،3 سال تعظيلات درس رجال استاد سيد محمد جواد شبيرى، 5 سال تفسير آيت الله جوادي آملى، تقرير همه دروس و اكثرا به عربي تدوين شده است. در سال 1371 فعاليت پژوهشي رسمي را با همكاري با معاونت انديشه اسلامي مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري (درآن زمان) آغاز كردم.

درسال 1374 در راه اندازي پژوهشكده فقه و حقوق دفتر تبليغات مشاركت داشته و تا سال 1380 به صورت مستمر با اين پژوهشكده همكاري داشته ام. مديريت گروه پژوهشى، تاسيس و مديريت كتابخانه تخصصي فقه وحقوق را نيز بر عهده داشته ام. از سال 1377 به مركز تحقيقات دار الحديث دعوت شدم و به عنوان مدير گروه رجال

فعاليت نمودم از سال 1378 معاونت پژوهشي و آموزشي اين مركز را نيز پذيرفتم و تا كنون در اين سمت بوده ام. در طول سال هاي 1381 و 1382 با موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني همكاري داشته ام و ضمن فعاليت پژوهشى، مديريت و راه اندازي واحد پژوهش هاي گفتاري را بر عهده داشته ام. در تمام اين مدت در ضمن مسئوليت و مديريت پژوهشى، فعاليت پژوهشي مستمر و تدريس هم داشته ام. برخي از آثار پژوهشي هم به عنوان آثار برگزيده يا تشويقي معرفي شده اند. گذشته از اين آثار، محصولات مختلفي نيز با نظارت يا راهنمايي يا مشاوره اينجانب تدوين شده است كه شرح آن به قرار زير است. 1. راهنمايي يا مشاوره حدود 20 پايان نامه كارشناسي ارشد در مراكز مختلف آموزشي2. اشراف/ معجم مصطلحات الرجال و الدراية / دار الحديث 3. نظارت/ دانش رجال از ديدگاه اهل سنت/ دار الحديث 4. نظارت/ مأخذ شناسي رجال شيعه/ دار الحديث 5. جهود الشيخ المفيد و مصادره الفقهيه/ بازنويسي دو فصل آن/ دفتر تبليغات 6. گفتگوهاي فلسفه فقه/ شركت در گفتگوها/ دفتر تبليغات .

رحماندوست، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاي مصطفي رحماندوست در سال 1329 در همدان متولد گرديد. پس از پايان تحصيل دوران ابتدائي و متوسطه، تحصيلات عالي خود را در رشت? زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران به پايان رساند، و از سال 1349 تحقيق و نوشتن در مورد ادبيات كودكان را شروع نمود. رحماندوست تابحال مسئوليتهاي مختلفي را در برنامه كودك صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و نشريه پويه بعهده داشته و هم اكنون نيز

مدير مسئول مشريات رشد (آموزش و پرورش) است.ترجمه كتاب "نگهبان چشمه " مصطفي رحماندوست بعنوان كتاب سال در دوره اول انتخاب شده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مصطفي رحماندوست پس از پايان تحصيل دوران ابتدائي و متوسطه، تحصيلات عالي خود را در رشت? زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران به پايان رساند، و از سال 1349 تحقيق و نوشتن در مورد ادبيات كودكان را شروع نمود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مصطفي رحماندوست تابحال مسئوليتهاي مختلفي را در برنامه كودك صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و نشريه پويه بعهده داشته و هم اكنون نيز مدير مسئول مشريات رشد (آموزش و پرورش) است.

جوائز و نشانها : ترجمه كتاب "نگهبان چشمه " مصطفي رحماندوست بعنوان كتاب سال در دوره اول انتخاب شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اسم من علي اصغر است

ويژگي اثر : قصه براي نوجوانان

2 انتظار را د ركوه، درخت و چشمه مي بينم گرد آوري سرودهاي بچه ها در بار? امام زمان عليه السلام مي بينيم

3 بازگشت قصه تاريخي براي كودكان

4 بسوي خانه

5 بلبل خوش آواز

6 جوانه هاي اميد گرد آوري سرودها دربار? انقلاب و جنگ

7 چشمه نور مجموعه شعرهاي سال 55 تا 61 براي كودكان

8 خاله خودپسند دو قصه براي كودكان

9 درسي براي گنجشك

ويژگي اثر : قصه منظومه براي كودكان

10 سربداران نمايشنامه

11 علي كوتوله بالاي كمد

ويژگي اثر : قصه منظومه براي خردسالان

12 نگهبان چشمه

ويژگي اثر : ترجمه يك قصه فلسطيني-برگزيده كتاب سال-اين كتاب قصه اي فلسطيني است. داستان كتاب، فداكاري دختري است بنام سماء كه پاهايش قدرت حركت نداشته و براي خدمت به مردم نگهباني چشمه اي را كه آب ده را تأمين مي كند بعهده مي گيرد و سرانجام براي آگاه ساختن مردم به از حمله دزدان (بوسيله بصدا در آوردن زنگي كه نزديك چشمه آويخته شده)، جان خود را از دست مي دهد و مردم نيز پاس اين فداكاري پرچمي چهار رنگ (پرچم فلسطيني) به ياد او تهيه مي نمايند كه بر بالاي خانه ها نصب مي شود و نشاني از مبارزه با بيگانگان است.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

رحماني خليلي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم.

تولد: 1302 خليل محله ى بهشهر.

درگذشت: 27 اسفند 1374.

آيت الله ابوالقاسم رحمانى خليلى مازندرانى در حدود هشت يا نه سالگى كسب علم و دانش را آغاز نمود و آموزش را از مكتبخانه هاى قديمى آن روزگاران آغاز كرد و سپس به تحصيل علوم الهى و حوزوى حوزه ى علميه ى كوهستان تحت نظر و آموزش آيت الله شيخ محمد كوهستانى پرداخت. ايشان دوره مقدمات و دوره سطوح را در حوزه ى علميه ى كوهستان فراگرفت و سپس براى تكميل مدارج علمى در سال 1325 در بيست و سه

سالگى به حورزه علميه نجف اشرف رفت و از محضر عالمانى همچون حضرات آيات عظام حاج سيد محمود شاهرودى، حاج سيد محسن كريم، سيد ابوالقاسم خويى، حاج ميرزا هاشم آملى، ميرزا حسن يزدى و شيخ صدر بهره هاى فراوان برد. در همان حوزه ى علميه ى نجف به تدريس نيز اشتغال ورزيد.

آيت الله رحمانى خليلى مازندرانى بعد از چهارده سال اقامت در حوزه ى نجف اشرف به زادگاه خود مراجعت نمود. بعد از مراجعت وى، و پس از يك هفته اقامت نزد آيت الله كوهستانى، ايشان اعلام فرمودند كه «شيخ ابوالقاسم فقيه است، ملاست، عالم است، بايد از ايشان استفاده بشود ».

پس از مدتى در سال 1339 حوزه ى علميه ى «خليل محله» را تأسيس نمود و به اين ترتيب به آموزش طلاب منطقه پرداخت. از جمله فعاليت هاى ديگر ايشان تأسيس مسجد و حسينيه اى با كمك مردم محله بود.

مدتى بعد به تهران رفت و حدود چهارده سال در آن شهر اقامت گزيد، در سال 1364 به قم مهاجرت نمود.

از جمله فعاليت هاى سياسى و اجتماعى ايشان بايد به درستى كميته ى انقلاب اسلامى مسجد شفا اشاره نمود.

تأليفات و آثار قلمى آيت الله رحمانى به اين شرح است: شرحى بر تبصره علامه حلى (ره)؛ شرحى بر عروة الوثقى (رساله فى الاجتهاد والتقليد)؛ تفسيرى بر سوره شريفه حمد؛ رساله در مشتق؛ رساله در طلب و اراده؛ نامه ها و مكتوبات عرفانى و اسرار و اذكار؛ كتابى در نحو.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

رحماني فرد، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين رحماني فرد

محل تولد : سبزوار

شهرت : رحماني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

از آنجا كه در آبادي ما مدرسه نبود و بعد هم كه آمد خانواده ما چندان

اعتقادي به مدرسه علوم جديده نداشتند. لذا از سنين كودكي به مكتب خانه رفتم و قرآن و كتاب گلستان سعدي و ديوان حافظ شيرازي را در مكتب خانه خواندم و بعد وارد حوزه علميه سبزوار شدم و در مدرسه فصيحيه مشغول به تحصيل علوم قديمه شدم و در همان ايام شبانه تحصيلات كلاسيك را تا سيكل خواندم و در اوايل سال 1353 به قم عزيمت كردم و در دروس اساتيد سطح ( پايه 6و 7) شركت كردم و همزمان با وارد شدن به حوزه علميه قم و شركت در محافل سياسي و پخش بيانيه ها و نوارها و كتابهاي حضرت امام خميني ره همواره تحت تعقيب ساواك رژيم بودم و در جريان يورش بيرحمانه ماموران شاه به مدرسه فيضيه در سال 1354 دستگير و پس از ضرب و شتم به زندان اوين منتقل شدم. پس از پيروزي انقلاب اسلامي به كارهاي تحقيقي و تبليغي و فرهنگي مشغول ميباشم.

رحماني، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي رحماني

محل تولد : روستاي جمال آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

در سن 5 سالگي در مكتب خانه ابوي كه تنها مركز تعليم و تعلم بود قرآن را فرا گرفتم روستاي جمال آباد از توابع جوين سبزوار در چند فرسخي سبزوار قرار دارد كه اهالي آن از طريق كشاورزي كسب معاش مي كنند و ساده زيستن و قناعت و تدين و قرآن دوستي و محبت به اهل بيت عليهم السلام از جمله ويژگيهاي برجسته آنها بوده و هست و بحكم اين فضاي حاكم بر آنجا و خانواده مذهبي ما با علاقه شديد تعلم قرآن و كتب فارسي را

دنبال نمودم بطوريكه وقتي دبستان شروع شد اينجانب را از كلاس اول معاف داشتند و لذا سال اول دبستان وارد كلاس دوم شدم. دوم و سوم را در يك سال و چهارم و پنجم را نيز در سال بعد خواندم و اين بدان جهت بود كه در سالهاي تشكيل سپاه دانش در رژيم طاغوت سالي دو كلاس خوانده مي شد. با اخذ مدرك كلاس پنجم در سن يازده سالگي به مدرسه علميه آمدم و تصديق ششم را در سال اول ورود به مدرسه علميه از طريق امتحانات متفرقه از اداره فرهنگ اخذ كردم تا پايان دوره راهنمايي همين شيوه را ادامه دادم. وقتي وارد مدرسه فصيحيه سبزوار شدم تقريباً اواخر سال 44 بود زماني كه اين حقير 11 سال بيشتر نداشتم و عشق به طلبگي مرا به اين وادي كشانده بود، و قسمتي از اين امر را مرهون فضاي حاكم بر روستا و بخش مهم آن را در گرو عشق شديد خانواده خودمان به اهل بيت عليهم السلام مي دانم. هيچگاه قبل از ورود به مدرسه شهر را نديده بودم، اما موضوع مهم در آن زمان خوابي بود كه ديدم. و آن اين بود كه در خواب، اتاق، محل اتراق، محل مدرسه، پنجره مشرف بر خيابان و خيابان در ذهنم آمده بود و وقتي به مدرسه علميه فصيحيه سبزوار وارد شدم، تمام آن صحنه هاي خواب در جلو چشمم هويدا شد و انگار كه دوباره آن را مي ديدم. مدرسه از وجوه موقوفات مربوط به آقاي فصيحي اداره مي شد كه خود در مدرسه مديريت مي كرد و مدير علمي و تحصيلي آنجا حضرت آقاي فاضلي بود البته ائمه جماعات

مساجد شهر هم آن جا بودند و تدريس هم داشتند. اما من نزد همين آقاي فاضلي صرف، نحو، سيوطي، جامع المقدمات را آموختم. موضوع مهم در آن زمان اين كه به خاطر تلاش و استعداد و هوشم يك ماه بيشتر نگذشت كه صرف مير و تصريف را با تمام ابوابش حفظ كردم و همه را خوب مي خواندم، آقائي بود به نام آقاي علي محمدي؛ ايشان از علماي نجف ديده بودند كه مديريت يكي از مدرسه ها را عهده دار بودند و به طلاب و اساتيد حوزه كمك مي نمودند و از طرف چند نفر از آيات عظام تقليد شهريه به طلاب مي دادند. ايشان در يك جلسه امتحان عمومي وقتي مرا ديد گفت كوچولو شما آمديد امتحان بدهيد گفتم فلفل نبين چه ريزه... 10 سؤال مشكل از من پرسيد كه همه را خوب پاسخ دادم، بسيار خوشحال شد و گفت: شما بايستي ممتحن صرف بشويد. در همان ابتدا و در همان مدرسه در حالي كه ملامحسن و في النحو را مي خواندم براي طلبه هاي تازه وارد صرف را تدريس مي كردم و به خاطر اين كه تقريباً با دوستان خودماني بودم و به آساني سؤالاتشان را مطرح مي كردند درس اين حقير بسيار شلوغ بود و اين روند در آنجا كه 3 سال بودم ادامه داشت.

اواخر سال 47 براي ادامه تحصيل علوم ديني به شهر مقدس مشهد رفتم و در مدرسه جعفريه به مديريت حاج آقا شيخ غلام حسين ترك در كوچه ميرعلم خان حجره اي گرفتم و مدت 3 سال در آنجا اقامت كردم، اساتيد زيادي را گذراندم و نزدشان تلمذ نمودم.

نزد استاد اديب نيشابوري كه آن زماني پيرمردي بود

مقداري از ادبيات را فرا گرفتم، اما به خاطر پيري استاد فهم مطالب برايم سخت بود از اين رو نزد آقاي سيد حجت هاشمي ادبيات را ادامه دادم و با اين كه بعضي از كتب ادبيات را در سبزوار خوانده بودم جهت آشنايي بيشتر، دوباره آنها را نزد استاد سيد حجت هاشمي خواندم. سيوطي، مغني، بلاغت، مطول، مختصر المعاني را نزد نامبرده خواندم و نزد اقاي رضازاده در مدرسه آيت الله ميلاني و نزد آقاي محقق اصول فقه و لمعه را خواندم و نزد آيت الله طبسي در مسجد ملا هاشم، معالم و قوانين را تملذ نمودم. در همان زمان هم حاشيه ملاعبدالله، منطق و منظومه را هم نزد آقايان واعظي و دهشت گذراندم.

سه سالي كه در مشهد و در مدرسه جعفريه بودم از پربركت ترين و بهترين زمان عمرم بود توشه هاي خوبي از اين سه سال برگرفتم و فوايد زيادي داشت كه تا پايان زندگي از آن استفاده مي كنم چرا كه بسيار از دروس مقدمات و سطح را در آن سالها به خوبي خوانده و بر آنها تسلط كافي يافتم. از اواخر سال 49 با يكي از دوستان جهت تكميل و بهره گيري بيشتر از علوم ديني به سوي قم آمديم در حالي كه نه جايي را مي شناختيم و نه كسي را، فقط به اميد خدا آمديم. وسايلمان را به گاراژ داير در كنار پل آهنچي سپرديم و پس از مدتي بحمدالله توانستيم حجره اي در مدرسه مهديه باجك تهيه كنيم و بصورت آزاد در درس متفاوت علما حضور پيدا كنيم و دروس را نزد اساتيد و فضلاي ذيل خوانديم:

لمعه ج 2 آيت

الله شب زنده دار و باغاني سبزواري

مكاسب نزد آيت الله ستوده در طول سه الي چهار سال

كفايتين نزد آيت الله سيد كاظم حائري، رسائل را نزد موسوي تبريزي و موسوي تهراني

فلسفه را نزد آقاي محمدي گيلاني و دكتر احمدي و مدتي هم نزد شهيد مفتح

قمستي از اسفار را نزد شهيد مطهري (جلد سوم) و براي تكرار درس قوانين مدتي محضر آيت الله دوزدوزاني قوانين را تلمذ نمودم (قبلاً نزد آقاي طبسي در مشهد خوانده بودم)

سال 1355 دروس خارج را شروع كردم كه دروس روزمره ام در موضوع خارج فقه، خارج اصول و فلسفه خلاصه مي شد. خارج فقه 3 سال نزد آيت الله گلپايگاني، 3 سال نزد آيت الله نوري همداني و مدتي هم به صورت آزاد از دروس خارج علماي ديگر به جهت آشنايي با شيوه علمي آنان بهره بردم.

خارج اصول را از سال 1355 تا 78 يعني بيشتر از 20 سال نزديك دو دوره كامل نزد آيت الله وحيد خراساني تلمذ نمودم و در مدت 7 سال هم دروس فقه ايشان هم مي رفتم.

اشارات بوعلي (فلسفه) شفاي بوعلي و فصوص الحكم، مصباح الانس و هيئت را نزد علامه حسن زاده آملي فرا گرفتم.

اسفار را نيز نزد آيت الله صدر و جوادي آملي تلمذ نمودم. در درسهاي اخلاق آقاي تجليل تبريزي و آقاي مشكيني در قم حضور مي يافتم.

مسئله عمده زندگي علمي اين حقير در كنار تلمذ تدريس بوده و هست. و هيچ چيز را بيشتر از تدريس و تدرس دوست ندارم. از ابتداي طلبگي تدريس را شروع كردم.

از سال شروع به تحصيل در مدرسه فصيحيه، جعفريه در سبزوار و مشهد تدريس داشته ام، صرف و جامع

المقدمات و سيوطي را در سبزوار و مشهد براي دوستان تدريس كردم و از وقتي كه وارد قم شدم نيز در مدرسه مهديه مسجد امام عسگري و فيضيه قم تدريس آزاد داشتم در حجره اي واقع در صحن حرم حضرت معصومه سلام الله عليها هم بصورت آزاد از سال 66 تا 73 رسائل، مكاسب و منظومه را تدريس كرده ام. تدريس هاي متفاوتي داشته ام و در نهايت به صورت آزاد در منزل مسكوني هم تدريس داشته ام. موارد تدريس شامل تدريس منطق، حاشيه ملاعبدالله، منطق مظفر، صرف و نحو و ادبيات مي شد كه در طول 7 سال تابستان و پنج شنبه و جمعه ها در منزل خودم هم دروس منطق، منظومه درايه و رجال را تدريس مي كردم. تدريس در حوزه ها و مدارس علميه بصورت تك درسي نيز داشته ام مثلاً لمعه را قبل از انقلاب در مدرسه امام صادق عليه السلام در نيروگاه تدريس مي كردم.

از سال 55 تدريس لمعه در مدرسه امام صادق عليه السلام و بعد از انقلاب تدريس نهاية الحكمه وبداية الحكمه، ختصر المعاني، شرح لمعه، مكاسب، رسائل و منظومه را به صورت آزاد در مراكز مختلف از جمله حجره هاي صحن حرم حضرت معصومه سلام الله عليها را داشته ام. پس از انقلاب در مدرسه فيضيه حاشيه ملاعبدالله و منطق مظفر را نيز تدريس كردم.

در مدرسه باقرالعلوم دفتر تبليغات اسلامي نهاية الحمكه و بداية الحكمه و طهارت الاعراق را به مدت 4 سال تدريس مي نمودم.

در مدرسه آيت الله گلپايگاني از سال 74 دروس رسائل مكاسب كفايه و از 5 سال اخير فقه خارج و اصول خارج را هم در آنجا تدريس دارم كه تقريرات، كلا مكتوب

گرديده است.

دروس دراية الحديث و قواعد العلم الرجال به مدت 2 سال در مدرسه اميرالمؤمين عليه السلام، 2 سال هم كلام جديد و نهج البلاغه در دارالشفاء، حجتيه و مدرسه آيت الله گلپايگاني تدريس داشته ام.

سال 61 به مركز جهاني علوم اسلامي دعوت شدم كه تازه، تأسيس شده بود از آن زمان به تدريس مختصر المعاني،حاشيه ملا عبدالله، باب حادي عشر،شرح تجريد، اصول فقه،لمعه،تفسير مشغول شدم كه تا سال 66 ادامه داشت و از 66 تا 73 به عنوان عضو هيأت ممتحنه مركز همكاري مي كردم و سپس از سال 72 مضافاً بر همكاري در هيئت ممتحنه دوباره تدريس در مركز را آغاز نمودم كه در حقيقت همكاري با مركز بيشتر شد چرا كه طرح سوالات امتحاني «لمعه و مكاسب، رسائل، حلقات ،رجال، درايه و...» نيز بعهده اين حقير و چند نفر از دوستان ديگر بود و اين امر تا سال 82 ادامه داشت ضمناً از سال 1378 يا 79 تاكنون در كنار تدريس در مركز، ممتحن خارج فقه و اصول بوده ام.

حدود 5 ترم هم در دانشگاه قم تدريس داشتم كه با تقاضاي دانشگاه و طي مراتب از وزارت علوم دكتري خود را دريافت كردم چندين ترم در تخصصي تفسير حوزه علميه و دو ترم هم در تخصصي تربيت مبلغ حوزه و يك ترم هم در تخصصي قضاء تدريس نمودم.

به صورت منسجم و متفاوت در مراكز علمي گوناگون خصوصاً در حوزه هاي علميه تدريس داشته ام از اين رو تدريس در دانشگاه را در حالي كه پيشنهادهايي داشته ام نپذيرفتم و تدريس در حوزه را اكنون قريب به 25 سال است كه بطور مستمر ادامه مي دهم.

رحماني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رحماني

محل تولد : بن چنار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1354 وارد حوزه علميه آشتيان شدم. لمعه و اصول فقه را در آنجا تحصيل كردم. در سال 1360 وارد حوزه علميه قم شدم و در دروس عمومي فقه و اصول، تفسير و اخلاق كه توسط اساتيد مجرب از قبيل حضرات آيات و حجج اسلام جوادي، مكارم ، سبحاني ، ستوده ،اعتمادي و ...برگزار مي شد شركت كردم و در سال 62 حدود 2 سال در موسسه در راه حق كه زير نظر آقاي مصباح بود حضور يافتم و از سال 67 به درس خارج مشغول شدم و در سالهاي 69 تا 74 به دروس تخصصي كلام در مقطع دكترا (سطح 4) مشغول بودم و نيز در سال 69 تا 70 دوره كار آموزي قضايي در مقطع محاكم را به پايان رساندم و از سال 1374 تا كنون با مركز اطلاعات و مدارك اسلامي گاهي به عنوان محقق و گاهي به عنوان مسئول گروه مشغول تحقيق در مورد علوم اسلامي بوده ام در امور تبليغي از سال 58 تاكنون در شهرها و روستا ها و مراكز سپاه و نيز از سال 74 تا كنون در دانشگا هها در ايام تبليغي مشغول تبليغ بوده ام و به عنوان روحاني حج و عمره نيز انجام وظيفه مي كنم. از اول جنگ تا آخر جنگ تحصيلي حدود 23 نوبت در جبهه ها حضور يافتم كه در عمليات والفجر 8 در نزديكي فاو مجروح شيميايي شدم.

رحماني، نصرت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصرت الله رحماني در سال 1308 ، در تهران به دنيا

آمد. تحصيلات ابتدايي را در مدرسه ناصر خسرو ، و متوسطه را در دبيرستان اديب به پايان رسانيد و سپس وارد مدرسه پست و تلگراف شد و تحصيلات خود را در آنجا پي گرفت. پس از اتمام تحصيلات، در آن وزارتخانه مشغول به كار شد. و ضمن آن سالها در چند مجله و روزنامه قلم زد و اين شاعر نوپرداز در سال هاي آخر عمر، به شهر رشت كوچ كرد و سرانجام در تابستان 1379 ، درهمين شهر درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : نصرت الله رحماني در تهران و در خيابان عين الدوله بزرگ متولد شد. او در يكي از كتاب هايش مي نويسد:«نام پدرم گويا اسدالله است!»

تحصيلات رسمي و حرفه اي : نصرت رحماني تحصيلات ابتدايي را در مدرسه ناصر خسرو و متوسطه را در دبيرستان اديب به پايان رسانيد و سپس وارد مدرسه پست و تلگراف شد و تحصيلات خود را در اين مدرسه پي گرفت.

خاطرات و وقايع تحصيل : نصرت رحماني از دوران تحصيل خود چنين تعريف مي كند: « ... از هنركده نقاشي به خاطر پاره اي بحران ها بيرونم كردند. من هم به مدرسه پست و تلگراف رفتم. روزهاي شلوغي بود. مدير مدرسه ما «پژمان بختياري» شاعر، استعداد مرا زود درك كرد و روزنامه ي ديواري مدرسه را دراختيار من گذاشت. آغاز كار روزنامه نويسي از همين جا شروع شد... »

فعاليتهاي ضمن تحصيل : نصرت الله رحماني در طول تحصيلات رسمي، مدتي نيز وارده دانشكده نقاشي شد و زير نظر « عباس كاتوزيان » به فراگيري نقاشي پرداخت.

استادان و مربيان : نصرت رحماني

هنر نقاشي را نزد عباس كاتوزيان فرا گرفت.

وقايع ميانسالي : محمود آزاد تهراني شاعر معاصر و يكي از دوستان نصرت رحماني ، از عصيان او پس از سالهاي كودتاي 28 مرداد ياد مي كند و مي گويد: « نصرت رحماني شاعري بود كه در يك دوره تاريخي خاص سربرآورد و نماينده يك جنبش شد.» م. آزاد در مورد اين دوره چنين مي گويد: « دوره پرشور جنبش ملي شدن نفت تمام ملت را سياسي كرده بود ، كودتاي 28 مرداد ضربه اصلي را به اين جنبش زد ولي ضربه وقتي كاري شد كه روشنفكران و مبارزان را زنداني كردند ، به تبعيد فرستادند و يك دوره خفقان و تاريك به وجود آوردند. در اين دوره رژيم سعي مي كرد تا تمام ارزش هايي را كه مايه افتخار ملت بود نفي كند و رمز موفقيت شعر رحماني در اين بود كه اين شعر در دوره خفقان ، عليه ارزش هاي حاكم سربرداشت... پيام رحماني عصيان بود ؛ عصيان عليه ارزش هاي بورژوازي كه پس از كودتا شكل تقدس به خود مي گرفت... نثرت در آن دوره به طور مسقيم از زوال ، فروپاشيدگي و انحطاط گفت و در در مقدمه يكي از كتاب هايش نوشت شعر من از آنجا موفق شد كه شعر اعتراض بود عليه اشرافيت ... اگر بخواهيد دردمندي و فريادي كه در شهر رحماني هست توجه كنيد ، همين معني عصيان و اعتراض است. رحماني يك آدم سياسي بود و قبلاً شعرهايش در روزنامه هاي حزبي چاپ مي شد. » نصرت درمجله ي سپيد و سياه اعلام كرده بود كه مي خواهد شعر

را به ميان مردم ببرد، به همين منظور به همراه مينا اسدي شاعر ديگري از نو پردازان به قهوه خانه اي در جنوب شهر تهران « ميدان شوش » رفتند و هنگام شعر خواني با بدخويي و مخالفت و عدم پذيرش قهوه خانه نشينان روبرو شدند.

زمان و علت فوت : نصرت رحماني در تابستان 1379 ، در شهر رشت درگذشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نصرت رحماني، پس از به پايان بردن تحصيلاتش در وزارت پست و تلگراف مشغول به كار شد. او در مورد وضعيت اشتغال خود چنين مي گويد: « ... آن روزها به وزارت پست وتلگراف مي گفتند وزارت شازده ها ، راست هم مي گفتند چون اولين وزارتخانه ي ايران بود ، شاهزاده ها هم به اصطلاح با سواد بودند ، تخم و تركه ي قاجار هم كه خودتان مي دانيد ، هركس از تخم و تركه ي آنها بود به كارمندي استخدام مي شد يا با معرفي آنها. اتفاقاً يكي از همين شازده ها معرف من به مدرسه شد وگرنه راهم نمي دادند آخر سوابق مشعشانه اي داشتم! باري از همان جا به راديو راه يافتم اما پس از چند سال كه كار نكردم و حقوق گرفتم ... پس از چند سال درگيري با رييس قسمتم ، مرا به سرپرستي پست و تلگراف كاشان تبعيد كردند ، من هم چون به عقرب علاقه نداشتم ، نرفتم. آنها هم يكي دو سال حقوق مرا پرداختند ، وقتي مطمئن شدند كه آدم شدني نيستم آن شندر غاز را هم قطع كردند. »

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : نصرت رحماني سالها در

چند مجله و روزنامه قلم زد.او علاوه بر نوشتن قصه و رپرتاژ، مسوول صفحات ادبي آن مجلات نيز بود. از مجلاتي كه وي با آنها به همكاري مي پرداخت مجله فردوسي، اميد ايران و سپيد و سياه ، اطلاعات هفتگي و با چند مجله ي ديگر بود.

آرا و گرايشهاي خاص : نصرت رحماني نخست تحت تاثير سبك و شيوه سرايش فريدون توللي بود، ، اما بعد ها به شيوه زباني ويژه خود دست يافت. شعرهايش به لحني تلخ از دردها ، پليديها و تباهي هاي دامنگير اجتماعي، و از عشقي كه در ميان به لجن كشيده شده است ، سخن مي گويد. از ديدگاه او زندگي سرتاپا سياه و چركين است؛ خود وي شعرش را سياه و چركين مي نامد. اما شايد تعبير « شعر تلخ » براي آن برازنده تر باشد. شعرش از احساسي نيرومند برخوردار است. زبانش زباني ساده و گاه حتي تا حد زبان كوي و برزن خودرا همسان مي سازد وي نخستين كسي است كه واژه ها و اصطلاحات كوچه و بازار را وارد شعر نو كرده است. محمود آزاد تهراني در باره زبان شعر رحماني چنين مي گويد: « او كلمات عادي را وارد شعر كرد و از به كار گرفتن كلمات مجلل و مطنطن پرهيز داشت و همين ويژگي سبب شد تا نيما بعد از خواندن يكي از شعرهاي رحماني به وجد بيايد و مقدمه اي بر كتابش بنويسد. در آنجا نيما يادآوري مي كند كه رحماني با جرات تمام كلماتي را در شعر به كار مي برد كه ديگران تصورش را هم نمي كنند. »

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 پياله دور دگر زد

2 ترمه

3 حريق باد

4 داستان مردي كه در غبار گم شد

5 درجنگ باد

6 درو

7 شمشير معشوقه قلم

8 كوچ

9 كوير

10 گزينه اشعار

11 ميعاد در لجن

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1روزنامه مردم سالاري ، سه شنبه 28 اسفندماه 1380 ، شماره 712شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف: مجيد شفق ، ج1 ، تهران: سنايي ، ص 387

رحمت شيرازي، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1344 -1272/1270 ق)، طبيب، خطاط و شاعر، متخلص به رحمت. وى نوه وصال شيرازى بود كه در شيراز متولد شد. رياضيات و ادبيات را از عمويش ميرزا وقار، علم طب را از پدرش و حاج ميرزا حسن فسايى و دبيرى و شاعرى را از ميرزا داورى فراگرفت. نسخ و خفى نويس را از ديگر عمويش ميرزا توحيد آموخت. وى در سال 1325 ق به هندوستان رفت و پس از يك سال اقامت در بمبئى به شيراز بازگشت و به طبابت مشغول شد. او نخست رياست انجمن حفظ الحصه و بعد رياست اداره ى معارف فارس را عهده دار بود. رحمت به حسن خلق و مدارا با خلق و مراعات حال تهيدستان معروف بود. در شيراز وفات

يافت و او را در نزديكى بقعه ى شيخ ابوالوفا، كه از عرفاى متقدم است دفن كردند. از آثار وى: «زينه المساجد، ادعيه ى المنتخب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (362)، حديقه الشعراء (661 -659 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (578 -572 /2)، الذريعه (356/9)، ريحانه (305 -304 /2)، طرائق الحقائق (376 -375 /3)، فارسنامه ى ناصرى (1022 -1021 /2)، فرهنگ سخنوران (370)، مرآت الفصاحه (231 -230)، مكارم الآثار (2024 -2023 /6)، مؤلفين كتب چاپى (994 -993 /3).

رحمت كازروني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1343 -1278/1277 ق)، مجتهد، عالم، عارف و شاعر، متخلص به رحمت. معروف به مجتهد يا حاج مجتهد. وى در شيراز به دنيا آمد و مقدمات علوم را در آن شهر فراگرفت. به نجف هجرت كرد و در مجلس درس ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ محمدكاظم خراسانى و ديگران حضور يافت. آنگاه به ايران بازگشت و در كازرون و سپس در شيراز امام جمعه و مدرس شد. وى در شيراز درگذشت و در حافظيه به خاك سپرده شد. از آثارش: «تقريرات اصول»؛ «تقريرات» بحث استادانش در «صلاه» و «بيع»؛ «فوائد مشروطيت»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (594 -578 /2)، الذريعه (723 ،356 /9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1460/14)، فرهنگ سخنوران (370)، مؤلفين كتب چاپى (306/4)، مرآت الفصاحه (234 -231).

رحمت، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد :-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رحمت علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(حاج) زين العابدين ميرزا كوچك از بزرگان سلسله نعمةاللهيه (ف. 1278 ه.ق.). وى در علوم ظاهرى و باطنى مقامى ارجمند داشت و به دلالت زين العابدين شروانى دست ارادت به مجذوب على شاه داد و پس شروانى مقتداى درويشان نعمةاللهى گرديد. وى از جانب محمدشاه لقب نايب الصدر يافت و وظايف فارس در اختيار او گذاشته شد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

رحمتي شهرضا، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رحمتي شهرضا

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/2/10

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رحمتي شهرضا بعد از گذراندن تحصيلات ابتدايي، راهنمايي در رشته علوم تجربي مقطع دبيرستان در دبيرستان مبعث ادامه تحصيل داده و پس از اخذ مدرك ديپلم به حوزه مقدسه علميه قم مدرسه علميه معصوميه رفته و مشغول تحصيل علوم حوزوي شدم و پس از گذراندن مقدمات تحت برنامه آن مركز مشغول سطح شده و فعلا مشغول درس خارج حوزه هستم. در كنار تحصيل علوم حوزوي نيز با تحصيل در رشته علوم كامپيوتر دانشگاه آزاد اصفهان فارغ التحصيل ليسانس نرم افزار و علوم كامپيوتر شدم. در كنار درسهاي عمومي حوزوي علاقه وافري به مطالعه و تحقيق در زمينه هاي مختلف علوم اسلامي داشته و مطالعات خود را با آثار شهيد مطهري ره شروع نموده و آثار مختلف علمي را مطالعه نمودم. قبل از شروع تحصيلات حوزوي نيز در دوره هاي مختلف آموزش روخواني و روانخواني قرآن كريم در سازمان تبليغات اسلامي به تدريس مشغول بودم . حدود 6 سال مستمر نيز در زمينه تحصيل علوم قرآني مثل روخواني و روانخواني، تجويد، اختلاف قرائات و ديگر علوم نيز كار نموده و تحصيل نمودم. از سال

چهارم طلبگي نيز مشغول به تبليغ و منبر بوده و در ماههاي مبارك رمضان و محرم نيز هر ساله برنامه ي منبر و سفرهاي تبليغي داشته ام و براي اهالي ، كلاسهاي مختلف تشكيل داده ايم.

رحمتي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رحمتى سيرجانى از افاضل علماء معاصر سيرجان مى باشند.

وى در سن 15 سالگى به مقدمات پرداخته و دو سال در حوزه علميه كرمان در محضر اساتيد آيت اللَّه حاج شيخ على اصغر صالحى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا على آقا محرابى در فقه و اصول مراحل عاليه را طى كرده آنگاه براى تكميل تحصيلات خود در سال 1368 ق مهاجرت به نجف نموده و از محضر اساتيد بزرگ چون مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى يزدى مدرسى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه حاج ميرزا حسن بجنوردى كسب فيض نموده و از چند نفر آنان موفق به دريافت اجازه اجتهاد گرديده است.

در سال 1391 ق براى انجام وظائف مذهبى و نشر فضائل اهل بيت به سيرجان مراجعت و در آنجا مدرسه علميه مفيديه را تعمير نموده و سرپرستى امور طلاب آنجا را به عهده گرفته اند. از آثار ديگر ايشان تجديد بناء مسجد حاج سبزعلى كه به صورت مخروبه درآمده بود ترميم نموده و به صورت سبك جديدى درآوردند.

و ديگر كتابخانه آنجا كه اكنون حدود هزار و پانصد جلد كتاب دارد و ديگر بناء مساجد در حومه شهر و نقاط دوردست از قبيل خبر و منطقه شاه ماران كه قبلا فاقد مسجد بودند و ديگر مبارزه با مذاهب مختلفه بهائى گرى و شيخى گرى و آقاخانى و غيره نموده و موفقيتهاى شايانى هم به دست آورده اند از آثار علمى

مخطوطه ايشان كتابى در حج مشروح و مفصل كه در شرف طبع مى باشد و ديگر حاشيه بر منهاج المناسكين آيت اللَّه حكيم و ديگر حاشيه بر عروةالوثقى.

و از معاصر بن علماء ديگر سيرجان جناب حاج حسن خان كرانى از دانشمندان محترم شهر مى باشد.

و ديگر مرحوم حاج آقا محمد ابوجعفرى كه در سنين پيرى درگذشت.

و ديگر مرحوم حاج شيخ حبيب اللَّه اسلامى كه بعد از فراغ از تحصيلات در حوزه علميه نجف اشرف در سن چهل و هفت سالگى فوت گرديد.

و ديگر جناب آقا شيخ حبيب فهيمى سيرجانى كه تحصيل كرده حوزه علميه قم مى باشند به زهد و تقوا معروف مى باشند و فعلا در گوشه انزوا قرار گرفته و به وظائف بندگى اشتغال دارند.

و ديگر جناب آقاى حاج ميرزا محمدحسين برهان ديانى كه از قم در عصر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى به سيرجان مهاجرت نموده و تا آخر عمر به وظائف روحى و دينى و ترويجى اشتغال داشتند و ترجمه ايشان با برادر ارجمندش حجةالاسلام حاج ميرزا محمدرضا برهان در ضمن علماء و دانشمندان رامسر و تنكابن گذشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رحمتيان، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1291 ش)، پزشك، نويسنده و استاد دانشگاه. وى فارغ التحصيل دانشكده ى پزشكى تهران در سال 1318 ش بود. پس از خدمت نظام وظيفه به سمت دستيارى رسمى آسيب شناسى انتخاب شد در مسابقه دانشيارى كرسى آسيب شناسى، توفيق يافت و در سال 1327 ش براى مطالعه مدت يكسال به فرانسه و انگلستان مسافرت نمود؛ ولى در اواسط اقامت به علت قطع اعتبارات ارزى مطالعات را ناتمام گذاشت و به ايران مراجعت نمود. و دانشيار آسيب شناسى دانشكده ى پزشكى تهران و به استادى كرسى سرطان

دانشكده انتخاب شد. از آثار وى: «آسيب شناسى علمى»؛ «بيماريهاى خون و لنف»؛ «سرطان را بشناسيد»؛ «معماى سرطان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (742 -741 /2).

رحمدل، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا رحمدل در سال 1330 در لاهيجان بدنيا آمد. وي داراي دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تربيت مدرس در سال 1371 و عضو هيئت علمي و استاد پايه 28 دانشگاه گيلان است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : نام پدر غلامرضا رحمدل مرتضي رحمدل و نام مادرشان خانم بزرگ موسي پور است كه هردو به دار فاني را وداع گفتند.

خاطرات كودكي : غلامرضا رحمدل قبل از دوره دبستان بمدت 2 سال به يادگيري قران در مكتب خانه پرداخته است.دوره دبستان را در روستا گذراند.مدرسه ايشان توسط يك معلم در شش پايه اداره مي شد كه اين معلم از سواد بيشتري برخوردار نبود.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : غلامرضا رحمدل در خانواده اي از نظر اقتصادي ضعيف بدنيا آمد.پدرو مادر وي سواد خواندن و نوشتن نداشتند.وي قبل از دوران سربازي كار مي كرد و بعد از سربازي در سال 1353 يكسال به آموزگار پرداخت و شبانه به تحصيل خود در دانشگاه تربيت معلم ادامه دادند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامرضا رحمدل تحصيلات ابتدايي را در روستاي محل زادگاهش گذراند .مقطع متوسطه را در دبيرستان مهدويه لنگرود ،كارشناسي زبان و ادبيات فارسي را در دانشگاه تربيت معلم (بسال 1357) ،كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي را در دانشگاه تهران (در سال 1364) و دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تربيت

مدرس در سال 1371 گذراند.

خاطرات و وقايع تحصيل : غلامرضا رحمدل از اين دورا چنين مي گويد: دبستان روستاي ما با بخاري هيزومي گرم مي شد و دانش آموزان موظف بودند در اولين روز هر هفته يك پشته هيزم و يك بطري نفت با خود به مدرسه بياورند.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : غلامرضا رحمدل در حين تحصيل به شغلي معلمي در روستاي چوشل لاهيجان و دبيرستان هاي منطقه 13 تهران مي پرداخت

استادان و مربيان : معلمان و استادان غلامرضا رحمدل در مقاطع مختلف تحصيل به شرح زير است: مكتب خانه : طالقاني دبستان : دكتر شفيعي كد كني ،كياني ، انصاري دبيرستان : حاج محمدي ،حاج تقواي دانشگاه : دكتر زرين كوب ، دكتر شعار ، دكتر ضيا الدين سجادي ، دكتر آموزگار ،دكتر حاكمي ،دكتر رنجبر ،دكتر احمدي بهنام ،دكتر احمدي ، دكتر حريرچي ،دكتر تجليل ،دكتر سادات ناصري و دكتر بحرالعلومي

هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره ايهاي غلامرضا رحمدل در دوره كارشناسي ،خانم اعظم طالقاني (دختر مرحئم آيه الله طالقاني) و در مقطع دكتري ،دكتر منوچهر اكبري و دكتر كي منش بوده است.

همسر و فرزندان : غلامرضا رحمدل متاهل و داراي همسر بنام دكتر آذركوشا (پزشك)و 4 فرزند بنامهاي سمانه ،دانشجوي معماري -ساره دانشجوي شيمي - صادق محصل مقطع پيش دانشگاهي و علي محصل كلاس سوم ابتدايي است.

وقايع ميانسالي : از وقايع بوقوع پيوسته در اين دوران از زندگي غلامرضا رحمدل فوت پدر ، مادر و خواهرش و همچنين به شهادت رسيدن چند نفر از دوستانش مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فعاليتهاي اجرائي: رييس آموزش و پرورش لنگرود 1360-1363

معاون اداري و مالي دانشگاه آزاد واحد رشت 1364-1366 رييس آموزش وپرورش بندر انزلي 1363-1365 معاون جنگ دانشگاه گيلان 1365-1366 رييس دانشكده ادبيات وعلوم انساني 1370-1376 معاون دانشجوئي و فرهنگي دانشگاه گيلان 1374-1375 مسئول بسيج اساتيد استان گيلان از 1380 تا كنون عضو شوراي فرهنگي عمومي استان گيلان عضو شوراي فرماندهي سپاه لنگرود در سال 1359 عضو مسئول حزب جمهوري اسلامي لنگرود 1361-1363 مربي دانشگاه گيلان 1365-1371 استاديار دانشگاه گيلان 1371-1380 دانشيار دانشگاه گيلان 1380 استاد دانشگاه گيلان از سال 1385 تا كنون

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : غلامرضا رحمدل مركز پژوهشي گيلان شناسي دانشگاه گيلان را راه اندازي كرده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : غلامرضا رحمدل در كنار تدريس به سرودن شعر و تحقيق مي پردازد.ايشان رسيدگي به امورات زندگي و خانواده را در اولويت كاري خود قرار مي دهد.

شاگردان : اساتيد فعلي گروه ادبيات دانشگاه هاي گيلان و آزاد رشت از شاگردان غلامرضا رحمدل هستند.

آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي مورد علاقه: نقد ادبي - ادبيات معاصر - تاريخ اسلام

جوائز و نشانها : كسب مقامهاي علمي 1- برنده مسابقه شعر جنگ و دريافت نامه افتخار از وزير وقت فرهنگ وارشاد اسلامي مهر ماه 1360 2 - دريافت ديپلم افتخار 8 سال دفاع مقدس از معاونت فرهنگي ستاد فرماندهي كل قوا 1368 3 - احراز مقام نخست در دومين جشنواره سراسري دانشگاهيان ايران ويژه عزت وافتخار حسيني بهمن ماه 1381 4 - احراز مقام سوم در مسابقه سراسري عباس(ع) باب الحوائج در بخش مقاله خرداد ماه1383 بر گزار كنندگان: صدا وسيما - نهاد نمايندگي ولي فقيه

در دانشكاهها 5- برگزيده كتاب سال دفاع مقدس در سال 1386 كتاب گذاره هاي چاه و آه 6- برگزيده مسابقه نقد كتاب سال در 1386 با نام نگاهي به نقد ادبي - از سوي سراي اهل قلم

چگونگي عرضه آثار : غلامرضا رحمدل داراي 5 كتاب در زمينه تاريخ اسلام و 5 كتاب در زمينه ادبيات فارسي است.وي داراي 28 مقاله چاپ شده دارد.ايشان داراي سه طرح پژوهشي مي باشند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 از زمزمه تا فرياد ( مجموعه شعر )

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

2 از كربلا تا حره (سه سال بعد از عاشورا )

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

3 بال بال ثانيه ها

ويژگي اثر : مجموعه شعر-انتشارات دهسرا - رشت 1386

4 تذكره شهداي كربلا (شهداي انصار )

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

5 تذكره شهداي كربلا (شهداي بني هاشم )

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

6 تذكره شهداي كربلا1و2

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان (چاپ دوم -1385)-1386

7 چشيدن دريا 50 مقاله پيرامون تاريخ اسلام

ويژگي اثر : انتشارات حرف نو رشت 1384 چاپ دوم

8 حماسه آب

ويژگي اثر : در دست چاپ- عاشورا شناسي

9 حماسه عطش

ويژگي اثر : عاشورا شناسي-پژوهشاهي موضعي پيرامون عاشورا شناسي-انتشارات دهه رشت سال 1386

10 ديدگاههاي حكومتي

سعدي

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

11 رجزهاي يورشي در كلام حماسه آفرينان كربلا چاپ اول و دوم

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

12 رنگ و درنگ اب

ويژگي اثر : پژوهشهاي قراني سال 1385-زير چاپ

13 سي دي شعر گيلكي بجار كار

ويژگي اثر : تكثير بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس رشت

14 شكفتن توفان

ويژگي اثر : (مجموعه شعر ) چاپ اول -انتشارات موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني-تهران 1386

15 صخره در گلوگاه آب

ويژگي اثر : در دست چاپ - مجموعه شعر

16 عروض

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان چاپ سوم 1385

17 گدازه هاي چاه و آه

ويژگي اثر : ادبيات انقلاب - مجموعه شعر-انتشارات بنياد شهيد گيلان -1385.كتاب سال دفاع مقدس در كشور -يازدهمين همايش معرفي كتاب سال دفاع مقدس 1386

18 گزيده ادبيات معاصر (مجموعه شعر )

ويژگي اثر : انتشارات نيستان

19 ما ايستاده ايم

ويژگي اثر : مجموعه اشعار دوران دفاع مقدس-انتشارات بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس -رشت 1386

20 مجموعه مقالات گيلان شناسي

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه گيلان

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1http://staff.guilan.ac.ir/ViewFInfo.asp?vID=310E0C081704012پرسشنامه تكميل شده فرهيختگان توسط دكتر غلامرضا رحمدل بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي - زمستان 1385

رحيم بهارلو، عبدالرحيم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1036/1032 -964 ق)، اديب و شاعر، متخلص به رحيمى. در لاهور هندوستان متولد شد. وى معاصر شاه طهماسب بو و جلال الدين اكبرشاه او را تحت حمايت خود قرار داد. و پس از رشد، خطاب ميرزاجانى را به او داد. وى مدارج مختلفى را طى كرد و بالاخره به خان خانان ملقب گرديد. در جنگهاى فراوانى شركت كرد، از جمله در فتخ سند و گجرات. وى در جهت ترغيب و يارى شاعران و رشد ادب تاثير بسزايى داشت. وى بالاخره در لاهور درگذشت. از جمله آثارش: ترجمه ى «واقعات بابرى» از تركى به فارسى؛ «ديوان» شعر؛ وى در احمدآباد كتابخانه بزرگى تاسيس كرد و از هرگونه كتاب در آنجا جمع كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (61 -59 /1)، از سعدى تا جامى (549 ،388)، تاريخ ادبيات در ايران (475 -471 /5)، تاريخ نظم و نثر (362 -361)، تذكره ى شعراى پنجاب (159)، تذكره ى ميخانه (304 -303)، تذكره ى نصرآبادى (56 -55)، الذريعه (357 ،286 /9)، فرهنگ سخنوران (371)، لغت نامه (ذيل/ خان خانان)، مؤلفين كتب چاپى (822/3)، مجمع الفصحا (56/1)، هفت اقليم (464 -461 /1).

رحيم پور، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر مسعود رحيم پور در سال 1329 در شهرستان اهر بدنيا آمد.ايشان داراي دكتري رشته زبان شناسي كاربردي را از دانشگاه كوئنزلند استراليا در سال 1376 مي باشد.وي از سال 1358 بعنوان عضو هيات علمي در گروه زبان انگليسي دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي دانشگاه تبريز مشغول خدمت شده اند و اكنون هم با رتبه دانشياري در دانشكده فوق فعاليت مي كند.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مسعود رحيم پور

،تحصيلات ابتدايي را در دبستان شيخ شهاب الدين به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1350 از دبيرستان همت اخذ كرده اند . ايشان مدرك كارشناسي در رشته زبان انگليسي را از دانشگاه تبريز و كارشناسي ارشد آموزش زبان انگليسي را در سال 1357از دانشگاه اوكلاهماسيتي - امريكا دريافت نموده اند و در سال 1376مدرك دكتري در رشته زبان شناسي كاربردي را از دانشگاه كوئنزلند استراليا با موفقيت اخذ كرد. عنوان پاياننامه: الف - كارشناسي ارشد: A study of the effect of the Linguistic Approach in Teaching English ب- دكتري: Task complexity Task Condition and Variation in L 2 oral Discourse

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي مسعود رحيم پور : قبلي: مديرگروه زبان انگليسي- معاون دانشكده - مدير همكاريهاي علمي و بين المللي دانشگاه تبريز مدير گروه زبان انگليسي- مشاور استاندار ومديرهمكاريهاي بين المللي استانداري آذربايجان شرقي دبير متنخب كميته ارتقاء دانشكده - عضو هيات تحريريه مجله دانشكده ادبيات - ويراستار انگليسي مجله دانشكده علوم انساني و اجتماعي - عضوسابق شوراي تحصيلات تكميلي دانشگاه - عضو سابق كميسيون آموزشي دانشگاه- دبيراولين كنفرانس مشترك بررسي مسايل آموزش زبان تبريز ، باكو - ويراستاري 2 جلد كتاب از انتشارات دانشگاه تبريز

فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي مسعود رحيم پور به قرار زير است : الف : تدريس 1- دوره كارشناسي : تدريس 25 سال 2- تحصيلات تكميلي: تدريس ارشد و دكتري 10 سال ب : برگزاري كارگاه ها: 3 فقره كارگاه آموزشي ويژه اساتيد دانشگاهها

چگونگي عرضه آثار : فعاليتهاي پژوهشي: تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها: 26مورد تعداد كتابهاي تاليف شده

: 2 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد: 20 مورد تعداد پاياننامه هاي دكتري: 3 مورد

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

رحيم زاد?، صفوي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحيم زاده نويسنده و فاضل ايرانى (ف. 1338 ه.ش./ 1379 ه.ق.). وى در مشهد تولد يافت و تحصيلات ابتدايى خود را در محضر استادان در فنون مختلف در آن شهر شروع كرد. سپس به تهران آمد و وارد جريانات سياسى شد و ضمنا به تكميل معلومات خود پرداخت و علاوه بر زبان فرانسوى كه در خراسان آموخته بود زبانهاى انگليسى و تركى را نيز در تهران فراگرفت و تا پايان عمر دست از مطالعه برنداشت و مخصوصا در تاريخ و جغرافيا به تتبع مى پرداخت. از آثار اوست: كتابى به نام «جغرافياى اقتصادى ايران» و رمانى به نام «شهربانو».

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

رحيم لو، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رحيم لو

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رحيم لو در سال 1339 در تهران متولد شدم. در سال 1354 در مدرسه آيت الله مجتهدي تهراني به طور شبانه مقداري از جامع المقدمات را خواندم. در سال 1359 پس از اخذ ديپلم در رشته رياضي فيزيك وارد حوزه علميه قم شدم.دروس سطح را نزد اساتيدي چون مدرس افغاني ، كوه كمره اى، اشتهاردى، اعتمادي و سيد رسول تهراني و مرحوم علي صفايي حائري خواندم و دروس خارج را نزد اساتيدي چون سيد جواد تبريزى، سيد موسي شبيري زنجانى، سيد محمد روحاني، مرحوم علي صفايي حائري و دوره دروس معارف اسلامي را در موسسه امام خميني گذراندم و در زمينه هاي فلسفه و كلام شروع به تحقيق كردم.

رحيم، فرزانه

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

(1303 -1273 ق)، مترجم. در سال 1290 ق كه ناصرالدين شاه براى نخستين بار به اروپا مى رفت، حكيم الممالك كه از همراهان او بود، فرزندش رحيم را براى تحصيل علم در لندن گذاشت، وى پس از پنج سال به ايران بازگشت. به مناسبت ترجمه ى كتاب «تاريخ ايران و سلنطت قاجاريه»، ناصرالدين شاه به او لقب فرزانه داد كه بعدها اين لقب نام خانوادگى ايشان شد. وى در جوانى درگذشت. از آثار او: ترجمه ى كتاب «تاريخ ايران و سلطنت قاجاريه» تاليف مارخام؛ ترجمه ى «سفرنامه دكتر هنرى لانسدل» انگليسى به تركستان و خيوه و بخارا؛ ترحمه ى «نامه هاى متبادله ميان ژنرال كوفمان روسى كلمران تركستان و امير شيرعلى خان پادشاه افغانستان (55 نامه)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (100 -99 /6).

رحيملو، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ، دانشكده: علوم انسانى و اجتماعى، دانشگاه: تبريز

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رحيمي ايماني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رحيمي ايماني

محل تولد : مسجد سليمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/6/5

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رحيمي ايماني حدودا در سال 1355 وارد مدرسه آية الله سيّد اسد الله نبوي واقع در دزفول شدم از اوّل جامع المقدمات شروع به خواندن درسهاي حوزوي نمودم. يك سال بعد وارد مدرسه حاج شيخ مصطفي عاملي از اولاد شيخ بهايي معروف شدم در آنجا حجره اي به من دادند. در آنجا سكونت كردم.علاوه بر جامع المقدمات از كتاب معالم نيز خواندم روزها به مدرسه مرحوم آيت الله آقا شيخ محمّد علي معزّي مي رفتم ونزد مرحوم آقا شيخ محمّد جواد مدرّسيان نيز درس مي خواندم. به دليل آنكه در دزفول شهريه وجود نداشت ناچار روزها كار مي كردم و شبها درس مي خواندم. در سال 1358 با يك دنيا آمال و آرزو وارد حوزه علميّه قم شدم قبل از سال 1363 امتحان رتبه اوّل دادم بعد از قبولي شهريه امام راحل را اخذ نمودم و تاكنون كه سال 1385 مي باشد ادامه تحصيل داده ام. اساتيدي كه در حوزه علميه قم در حضورشان كسب فيض نموده ام:آقاي شجاعي،آقاي موسوي تبريزي،مرحوم مدرس افغاني،مرحوم وجداني فخر،آيت الله اشتهاردي،آيت الله گلپايگاني، آيت الله نجفي مرعشي،آيت الله مكارم شيرازي،آيت الله وحيد خراساني،آيت الله جعفر سبحاني، آيت الله آقا شيخ جواد تبريزي،آيت الله آقا سيد مهدي مرعشي (معروف به اخوان مرعشي) ،آيت الله نوري همداني و آيت الله آقا شيخ طيبي

انصاري هستند.از بسياري از آقايان اجازه تخميس و روايتي و بخصوص از آيت الله نوري همداني درجه علمي و فضل و از آيت الله اخوان مرعشي اجازه اجتهاد متجزّي اخذ نموده ام كه هر دو در اوّل كتاب نسيمي از بوستان دوست به چاپ رسيده اند.در اين مدّت چند مرتبه به زادگاه اصلي خود براي تبليغ رفته ام.

احداث مسجد واقامه نماز جماعت و سخنرانيهاي مفصل داشته ام جهت تبليغ به شهرستانهاي متعّددي رفته ام كه از همه جا بيشتر نياز مبرم محّل زادگاه حقير به امر تبليغ و ارشاد دارد، بارها در جبهه حضور يافته ام ( با عنوان رزمي – تبليغي ) تا جايي كه يكي از فرزندانم در اثر بمباران بعثي ها در دزفول شهادت يافته اند كه مقسمين دفتر مقام رهبري كم و بيش از اين مسئله اطلاع دارند.

رحيمي ورپشتي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيهوشى، دانشكده :پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيهوشى و احياء از طرف سازمان بهداشت جهانى W.H.O در دانشگاه كپنهاك دانمارك، دوره بيهوشى قلب باز در رويال كالج اف سرجن لندن، بيمارستان بورسى پاريس و دانشگاه اپندرف هامبورگ آلمان.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان در سال 1345.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيهوشى، مطالعه روى اثرات قلبى اپانتول و سوكسينيل كلين در هنگام لوله گزارى تراشه، مطالعه روى مقايسه عوارض انستزى پرى دورال با انواع ديگر بيهوشى عمومى، مطالعه روى استفاده از تزريق خون بيمار مورد بيحسى در فضاى پرى دورال براى جلوگيرى از سردرد بعد از بيحسى، راهنمائى، مشاوره و

نظارت بر 24 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

بيهوشى استنشاقى، خارج كردن گاز كربنيك و از دست دان حرارت، مباحثى از فيزيك بيهوشى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 8، تعداد مقالات به زبان خارجى: 11

زمينه علمى مقالات:

پرى دورال در اشخاص پير بين 70 تا 80 سال، ساكرال پرى دورال انستزى در جراحى روى ركتوم، خطرات ناشى از شغل، بررسى آمارى اثرات بيهوشى و بيحسى نخاعى 300 مورد سزارين در مدت 2 سال، بررسى عوامل مختلف در بيماران مسموم بسترى در بخش مسومين بيمارستان خورشيد، بررسى تأثير روشهاى بيحسى بر ميزان سديم خون، مسموميت با داروهاى ضد صرع و معرفى 54 مورد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رحيمي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد :-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زنان و مامايى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى زنان و مامائى در سال 1355، گذراندن فلوشيپ فوق تخصص نازائى، IVF و اولتراسوند در مامائى و زنان از دانشگاه ملبورن استراليا از سال 1368 به مدت يك و سال و نيم.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1355، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1368.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

جراحى بيماريهاى زنان و زايمان، نازائى و كونتراسپيتو، بستن لوله هاى رحم از طريق لاپاراسكوپ با وسيله فلشى كليپس و بررسى نتايج و عوارض آن، بررسى و ارزيابى يكصد عمل ماكروسرجرى روى لوله ها و تخمدانها در جهت درمان نابارورى، ارزيابى نتايج حاصل از درمان يك هزار مورد ضايعات و لوواژن و سرويكس با

كمك كولپوسكوپ و ليزر سرجرى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى زنان و مامائى و نشانه شناسى در بيماريهاى زنان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 19، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى زنان، زايمان و نازائى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رحيمي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس رحيمي

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/7/1

زندگينامه علمي

عباس رحيمي فرزند غلامعلي متولد 1326 نجف آباد . تحصيلات خود را در حوزه علميه نجف اشرف و قم تا حد اجتهاد و ده سال درس خارج ادامه دادم و از محضر اساتيد بزرگوار ، آيات عظام مرحومين حضرات امام خميني (ره) و سيد ابوالقاسم خوئي و سيد محمود شاهرودي در نجف اشرف و سيد محمد رضا گلپايگاني (ره) و هاشم آملي و آيات عظام مكارم شيرازي و وحيد خراساني در حوزه علميه قم بهره جستم .

در طول سال هاي 1342 تا امروز در جهت حركت امام (ره) و مردم و در خدمت به انقلاب اسلامي و ترويج و تقويت آن و حضور در جبهه هاي جنگ تحميلي و كمك هاي پشت جبهه و حضور در صحنه هاي مختلف به طور جدي حضور داشته ام و پيش از انقلاب مدتي در زندان شهرباني قم به علت شركت در راهپيمايي زنداني بودم .

بيش از 35 سال است كه به تدريس علوم اسلامي شامل تفسير، اخلاق ، ادبيات ، فقه ، اصول ، منطق و در حوزه نجف اشرف

و قم و شهرستان ها و دانشگاه مشغول هستم و نزديك به چهل سال است كه به تبليغات اسلامي مشغولم .

پس از انقلاب توقف در قم را صلاح ندانستم و هر جا نياز بود حضور يافتم از طرف شوراي انقلاب به سيستان و بلوچستان و پس از آن به كرمان و پس از آن به امامت جمعه شهرستان دشتستان بوشهر از طرف حضرت امام (ره) منصوب شدم و پس از آن يك دوره (دوره دوم) به مجلس شوراي اسلامي راه يافتم و پس از آن به امامت جمعه شهرستان استهبان فارس به مدت هشت سال از طرف حضرت امام (ره) منصوب شدم و اكنون مدت ده سال است كه در سمت امام جمعه شهرستان مباركه مشغول انجام وظيفه هستم كه از عمر انقلاب تا كنون در سمت هاي گوناگون انجام وظيفه مي نمايم .

در اين مدت بيش از چهل جزوه و مقاله نوشته ام و يازده جلد كتاب مطبوع و 5 جلد آماده چاپ مي باشد .

رحيمي، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا رحيمي

محل تولد : فريدون اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/10

زندگينامه علمي

از سال 1364 فعاليت هاي علمي خودم را آغاز كردم. بعد از آن كه از طريق جامعه مدرسين حوزه علميه قم در دانشگاه مشغول تدريس شدم، كم كم در تدريس موفق شدم، جزوه هاي درس بنويسم. در كنار دانشگاه به مدت 5 سال در حوزه علميه جعفريه تهران (پاكدشت) مشغول به تدريس دروس حوزوي شدم در سال 1371 در دانشگاه آزاد اسلامي اراك براي فوق ليسانس قبول شدم و لذا در آنجا هم تدريس مي كردم، و هم تحصيل بالاخره در

سال 1374 با معدل 18.46 فارغ التحصيل شدم و رساله علمي خودم كه به نام تقيه در سيره عملي امامان معصوم(ع) بود با نمره 19 دفاع كردم. سپس در دانشكده فني دكتر شريعتي (تهران) عضو هيئت علمي شدم و هم اكنون در پايه 14 مربي هيئت علمي هستم به دنبال هيئت علمي شدن موفق شدم كتب و مقالاتي را بنوسيم. الحمدالله زمينه علمي و تحقيقي به خاطر هيئت علمي بودن برايم فراهم است. ان شاءالله كتابهايي كه نوشته ام به زودي چاپ خواهند شوند.در سال 1351 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه آيت الله گلپايگاني مشغول به تحصيل شدم. در سال 1361 توانستم، پايه10 را به پايان برسانم و در درس خارج آيات عظام فاضل لنكراني(ره)، سبحانى، مكارم شركت كنم. فعلاً هم در درس خارج فقه مقام معظم رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنه اي شركت مي كنم. بحث كنوني استاد مكاسب محرمه است. ضمناً در كنار درس حوزه توانستم ديپلم بگيرم و در دانشگاه هم حضور پيدا كنم و مدارك فوق ليسانس در رشته الهيات _ فقه و مباني اسلامي بگيريم. هم اكنون از اعضاي هيئت علمي دانشكده فني شريعتي (تهران) مي باشم و بنا دارم به زودي مدرك سطح چهار را هم از حوزه علميه قم بگيرم.

رحيمي، فرزانه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آسيب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رحيمي، منصور

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منصور رحيمي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/9/1

زندگينامه علمي

آقاي منصور رحيمي در سال 1339هجري شمسي در خانواده اي پاك، متدين، با اخلاص وكاملا مذهبي ديده به جهان گشود.نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در شهر مقدس مشهد سپري كرد و در پي تشويق خانواده و اطرافيان و علاقه خود به فراگيري علوم ديني به وارد حوزه علميه مشهد شد از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار همچون مرحوم آيت الله علي فلسفي،آيت الله صالحي و آيت الله شيخ مصطفي اشرفي بهره ها برد.استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته تاريخ در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1381از دانشگاه فردوسي فارغ التحصيل گرديد و پايان نامه خود را با عنوان "ديپلماسي پيامبر اكرم(ص)" به اتمام رسانيد. ايشان ضمن تدريس به تحقيق و پژوهش مشغول مي باشد و در زندگي سراسر علمي خود جز به كلاس و درس و قلم و كتاب و تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه مقالات "هجرت" و "جهاد" و... از جمله آثار ايشان است

رحيميان، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين رحيميان

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسين رحيميان در سال 1359 مشغول به تحصيل در علوم حوزوي شدم . پس از اتمام مقدمات ، سطوح عالي را در خدمت حضرات آقايان محقق داماد ، آيت الله خزعلي و كفايه را نزد حضرت

آيت الله فاضل لنكراني خواندم . خارج فقه و اصول را خدمت تعدادي از اساتيد بزرگ و مراجع بوده ام به خصوص حضرت آيت الله تبريزي كه متجاوز از بيست سال در فقه و اصول در خدمت ايشان بود ه ام فلسفه را نيز در خدمت اساتيد بزرگوار بويژه حضرت آيت الله مصباح استفاده كرده ام.بجز تقريرات فقه و اصول مقالاتي در مباحث اسلامي مثل تقيه، و يا آزادي در اسلام نوشته ام و علاوه بر تدريس در حوزه و دانشگاه مسئوليت برخي از مراكز علمي و فرهنگي را داشته ام. در دوره اولين شوراي نمايندگان مقام معظم رهبري دردانشگاهها مسئوليت نهاد رهبري در دانشگاههاي كشور را به مدت سه سال عهده دار بودم.

ايجاد تشكيلات اساسي نهاد مثل تصويب اساسنامه توسط شوراي عالي انقلاب فرهنگي و تاسيس بخش گزينش اساتيد معارف مربوط به آن دوره است مسئوليت دفتر تدوين متون درسي مركز جهاني علوم اسلامي را نيز مدتي عهده دار بوده ام برخي از كتابهايي كه در اين دوره تدوين شد بحمد الله امروز در حوزه هاي داخل و خارج ايران متن درسي طلاب است برخي از آنها با تاييد و تقريظ بعضي از فقها و مراجع جايگزين كتابهايي شده است كه سالها در حوزه ها تدريس مي شده است.همچنين از سوي مديريت حوزه علميه قم مسئوليت تاسيس و ايجاد رشته تخصصي تاريخ اسلام را داشته ام كه هم اكنون اين رشته با تعدادي از طلاب علاقه مند به اين رشته به كارخود ادامه ميدهد.

رحيمي پور، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد :-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيوشيمى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد

بيوشيمى از فرانسه در سال 1358، دكتراى سيكل سوم و دكتراى دولتى بيوشيمى از فرانسه در سالهاى 1360 و 1364.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى آزمايشگاهى متغيرهاى خونى انسان، متابوليسم دارو در انسان، تكميل تجارب علمى در دانشگاه توكيو، تدريس و تحقيق در دانشگاه Annarbor) dlichigan) ميشيگان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

بيوشيمى بالينى در تشخيص و درمان بيماريها.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 13

زمينه علمى مقالات:

بررسى آزمايشگاهى متغييرهاى خونى انسان، متابوليسم دارو در انسان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رخشان، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد :-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پاتولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح تخصصى.

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشكده دانشگاه تبريز در سال هاى 1345، دكتراى تخصصى پاتولوژى از دانشگاه پيتسبورگ پنسيلوانياى آمريكا در سال 1354.

مرتبه علمى:

مربى و استاديار پاتولوژى دانشگاه پيتسبورگ آمريكا، استاديار پاتولوژى دانشگاه شهيد بهشتى در سال 1355، دانشيار دانشكده پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

كشت ميوبلاست و بررسى امكان انتقال ميوبلاست، بررسى تغييرات CRP در بيماريهاى روماتيسمى، بررسى نقش HV-II و HPV در سرطان گردن زهدان، بررسى پارامترهاى طبيعى خونى در ايران و شيوع كم خونى ها، خون شناسى، ايمنى شناسى، پاتولوژى تشريحى و بالينى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 32 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

آسيب شناسى تشريحى (پاتولوژى گوش و حلق و بينى) آسيب شناسى بالينى، بافت

شناسى پايه.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 16، تعداد مقالات به زبان خارجى: 7

زمينه علمى مقالات:

پاتولوژى جراحى و اتوپسى و گزارش موارد بيمارى، بيمارى كودكان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ردايي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين ردايي

محل تولد : تنكابن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

حاج حسين ردائي فرزند جمال متولد سال 1346 اهل شهرستان چالوس شهر مرزن آباد روستاي پردنگون مي باشد ودرمحله نعمت آباد تنكابن متولد شد. ايشان تحصيلات غير حوزوي را در روستاي مربوطه و شهر مرزن آباد گذرانده و در سال 1362 با ورود به مدرسه علميه شهيد بهشتي نوشهر تحصيلات حوزوي خود را آغاز كرد ودرهمان سال اول طلبگي دروس فرا گرفته رابراي برخي از پاسداران وافسران نيروي دريائي تدريس مي نمود. درسال 1363يعني كمتر از يك سال به دليل اشتياق فراوان ولزوم تعميق معلومات پس ازكسب موفقيت در آزمون ورودي تحصيلاتشان رادرحوزه علميه قم ادامه داد و چون حضور درميدانهاي دفاع مقدس به فرموده امام راحل(ره)از اهم واجبات بود همزمان با تحصيل به دفعات عازم مناطق عملياتي شده وعلاوه بر ارشاد درعملياتهاي كربلاي4 ،والفجر8 و بيت المقدس 2درخطوط مقدم عملياتي حضور داشته ودر عمليات والفجر8درمنطقه ام القصر از ناحيه دست راست و سر مجروح گرديده كه ازتاريخ 10/12/84تا 9/1/65رادر بيمارستان آية الله كاشاني اصفهان درحال مداوا بودند .و آنگاه براي جبران اوقات حضور درجبهه تمامي ايام سال رابه تحصيل مي پرداختند. بااستفاده ازمحضر حضرات آيات استادي، قديري، اعتمادي و پاياني (رحمة الله عليه ) توانستند تا سال تحصيلي 68-69 تمامي كتابهاي درسي حوزه رابا موفقيت به پايان برسانند. ايشان درسال تحصيلي

69-70همزمان با شركت دردروس خارج فقه واصول تدريس راآغاز نموده وهم اكنون بيش از15 سال است كه دروس مقدمات وسطوح مختلف را درمدارس علميه قم ومدارس مركز جهاني علوم اسلامي ومدرسه مباركه فيضيه ودارالشفاء ومانند آن اشتغال دارند . ايشان دروس فقه واصول راازمحضر حضرات آيات عظام، مرحوم صالحي مازندراني، نوري همداني، فاضل لنكراني(ره) ،وحيد خراساني وتبريزي(رحمة الله عليه )بهره برده ودروس معقول راازمحضر حضرات آيات جوادي آملي ،انصاري شيرازي،وبخشي ازهيئت را ازمحضرحضرت آية الله حسن زاده آملي فراگرفتند. قابل ذكر است كه ساليان متمادي از درس تفسير وساير دروس حضرت علامه آية الله جوادي آملي بهره برده وخود رامرهون فيوضات معظم له ميدانند وهمچنين علاوه بر تدريس درحوزه علميه قم ودانشگاه به تحقيق وتاليف نيز اشتغال داشته كه ازجمله آثار وتاليفات ايشان عبارتند از: 1.چكيده وحاشيه بربداية الحكمه مرحوم علامه طباطبائي، 2.راهكارهاي اصلاحات اجتماعي درحكومت ديني، 3.تصحيح و ترجمه وحاشيه بر نهج الفصاحه، 4.رساله فقهي ،استنباطي با موضوع خريد وفروش خون با فروعات آن. ضمناً به لطف خداوند علاوه برآنچه ذكر شد توفيق تدريس وتبليغ درخارج از كشور و دانشگاههاي داخل كشور وارگانهاي مختلف به خصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ازجمله سوابق تبليغي ايشان بوده است. اميد است با لطف خداوندوهمت مردم شريف استان بتوانند درسنگر جلس خبرگان رهبري كه تقويت آن موجب تقويت رهبري واستمرارنظام مقدس اسلامي است ،خدمتگذاري موفق رادر راستاي اهداف انقلاب اسلامي ومنويات امام راحل ومقام عظماي ولايت داشته باشند.

رزاقي آذر، مريم

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد :-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: غدد اطفال، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه تهران در سال 1353،

دكتراى تخصصى اطفال از مركز طبى كودكان وابسته به دانشگاه تهران در سال 1358، فوق تخصص غدد اطفال در سال 1369.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده پزشكى دانشگاه ايران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ديابت، بيماريهاى غدد مترشحه داخلى، بيمارى كلاژن، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 15 پايان نامه دكترا، تخصصى و فوق تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

ديابت و عوارض آن.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 15، تعداد مقالات به زبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى غدد اطفال.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رزاقي، نصرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصرالله رزاقي

محل تولد : طالقان

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

در سال 1342 در طالقان روستاي ناريان به دنيا آمدم و تحصيلات ابتدايي را در همان روستا به پايان رساندم و تحصيلات مقطع راهنمايي را در تهران و مقطع دبيرستان را در قم به پايان رسانيدم. در سال 1361 به جبهه هاي جنگ در منطقه كردستان در قالب يك گروه فرهنگي اعزام شدم و حدود 11 ماه در منطقه ديواندره همراه رزمندگان اسلام بودم بعد از اخذ ديپلم در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شدم و مقطع مقدمات را در مدرسه مباركه رضويه به پايان رسانيدم و سپس دروس بعدي را به صورت آزاد در حوزه علميه قم آغاز كردم و در دروس اساتيد چون محمدي خراسانى، طالقاتى، محقق داماد، اعتمادى، طاهري خرم آبادى، بيگدلي و آيات عظام وحيد خراسانى، مكارم شيرازى، جوادي آملي ،مرحوم جوادآقا تبريزي و سبحاني شركت كردم. سپس در موسسه آموزش تخصصي مذاهب

اسلامي شركت كرم و حدود سه سال دروس تخصصي مذاهب اسلامي را در نزد اساتيدي چون نجم الدين طبسى،بهجت پور، غيب غلامى، دكتر خدادادي و... گذراندم و در اين مدت تحقيقاتي در رابطه با حيات ابوبكر، انسان و تكنولوژى، معرفت شناسي انجام دادم و هم زمان در دانشگاه آزاد و مركز تربيت مربي و موسسه تخصصي مذاهب اسلامي تدريس داشته و هم اكنون نيز تدريس ادامه دارد.

رزمجو، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1327، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: چشم پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه شيراز در سال 1355، دكتراى تخصصى چشم پزشكى از دانشگاه شيراز در سال 1358، اخذ مدرك فلوشيپ در رشته ويتره ورتين.

مرتبه علمى:

استاديار در سال 1385 و دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان از سال 1364.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

سخنرانى در سمينارهاى متعدد با ارائه مقاله، انجام باليزر و آموزش جراحى هاى نادر چشم پزشكى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى :-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 14، تعداد مقالات به زبان خارجى :-

زمينه علمى مقالات:

مسائل گوناگون پزشكى و چشم پزشكى، علل خونريزى ويتره، ضايعات چشم در اثر استعمال دخانيات، اثر گازهاى شيميائى بر روى چشم، عوارض عروقى رتين در ديابت، عينكهاى دو كانونه، علل نابينائى، استفاده از اشعه ياك ليزر در عمل آب مرواريد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رزمجو، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين زرمجو درسال 1311 درمشهد متولد شد. وي پس از اخذ ليسانس و فوق ليسانس ادبيات فارسي از دانشگاه فردوسي مشهد، و مدتي تحصيلات حوزوي و تدريس در دبيرستانهاي و مراكز تربيت معلم به تحصيل دوره دكتري در دانشگاه تهران پرداخت. وي پس از فراغت از تحصيل عضو دانشگاه فردوسي مشهد شد. وي سرپرست كميسيون ملي يونسكو در ايران و برخي از مسئوليتهاي اجرايي در دانشگاه فردوسي مشهد را برعهده داشته است.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات فارسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين رزمجو پس ازاخذ ديپلم طبيعي دردبيرستان فردوسي مشهد،وليسانس ادبيات فارسي ازدانشگاه فردوسي مشهد1337ومدتي

تحصيلات حوزوي واخذ فوق ليسانس ادبيات ازهمان دانشگاه،وارد دانشگاه تهران شد.وي درسال1358ازرساله دكتري خود تحت عنوان انسان آرماني وكامل درادبيات حماسي وعرفاني فرسي دفاع كرد.خاطرات و وقايع تحصيل : تحصيل دردوره دكتري دردانشگاه تهران واخذمدرك دكتري ادبيات فارسي ازآنجا ازمقاطع مهم زندگي علمي حسين رزمجو بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : حسين رزمجو پس ازاخذ مدارك ليسانس وفوق ليسانس ادبيات فارسي به تدريس دردبيرستانهاومراكز تربيت معلم درمشهد پرداخت. وي درعين حال به تحصيل علوم حوزوي نيز مي پرداخت. استادان و مربيان : دكترشهيدي،دكترمحقق،دكترزرين كوب،دكترناتل خانلري،استادايرج افشارودكتر اسلامي ندوشن ازاستادان حسين رزمجو دردانشگاه تهران بود ه اند.وقايع ميانسالي : حسين رزمجوپس ازاخذ مدرك دكتري زبان وادبيات فارسي درسال1358،عضوهيئت علمي دانشگاه فردوسي مشهد شد. وضمن تصدي برخي مسئوليت هاي اجرايي درآنجا به تحقيق وتاليف نيز مي پرداخت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسين رزمجو پس ازاخذ مدرك ليسانس ادبيات فارسي ازدانشگاه فردوسي مشهد،به عنوان معلم وسپس استادمراكز تربيت معلم،به استخدام وزارت آموزش وپزورش درآمد.ازسال1360وي پس ازاخذ مدرك دكتراي به استخدام دانشگاه فردوسي مشهد درآمد وي علاوه برمسئوليت هاي اجرايي درآن دانشگاه ازجمله رياست كتابخانه ونيزدانشكده علوم انساني،سرپزستي كميسيون ملي يونسكو درايران رانيز برعهده داشته است. فعاليتهاي آموزشي : حسين رزمجو ازسال1327 به تدريس دردبيرستانهاي مشهد ومراكزتربيت معلم وازسال1360به تدريس دردانشگاه فردوسي مشهد مشغول بوده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حسين رزمجو علاوه برتدريس ورسيدگي به امور اجرايي به تحقيق،مطالعه وتاليف كتبي درزمينه ادبيات فارسي مي پردازد.آرا و گرايشهاي خاص : حسين رزمجو با توجه به تحصيلات حوزوي خود،ادبيات فارسي را بامعياراخلاق وتربيت اسلامي مي سنجيد ونيزتزدكتري خودرادرهمين زمينه نگاشته است.چگونگي عرضه آثار : حسين رزمجو بسياري

ازكتب خود را درانتشارات دانشگاه فردوسي مشهد به چاپ رسانيده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 ابوحامد محمد غزالي nbsp2 استاد و فرزند برومند او nbsp3 انسان آرماني و كامل در ادبيات حماسي و عرفاني فارسي ويژگي اثر : اين اثر رساله دكتري دكتر رزمجو كه درسال 1358 در دانشگاه تهران آنرا تدوين نمود.4 انسان صالح در تربيت اسلامي، انواع ادبي و آثار در زبان فارسي nbsp5 برگزيده نثر فارسي nbsp6 ذكر جميل سعدي nbsp7 روزها و رمزها و رازها و .... nbsp8 روش نويسندگان بزرگ معاصر nbsp9 زين آتش نهفته nbsp10 شعر كهن فارسي در ترازوي نقد اخلاق اسلامي nbsp11 شيخ اجل سعدي شيرازي

رزمخواه، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد رزمخواه

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

آقاي احمد رزمخواه در سال1345هجري شمسي در خانواده اي متدين ومذهبي در شهرستان نيشابور ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد، براي ادامه تحصيل در آزمون دانشگاه علوم اسلامي رضوي شركت كرد. پس از پذيرش در رشته فلسفه و كلام در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1382 فارغ التحصيل شد.

نامبرده ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا(ع ) در طي دوران تحصيل رسائل و مكاسب را نزد آيت الله مروي،

كفايه و خارج اصول را نزد آيت الله رضا زاده و مرحوم آيت الله فلسفي و خارج فقه را نزد آيت الله مرتضوي آموخت. استاد رزمخواه پس از اتمام تحصيلات بر كرسيّ تدريس تكيه زد و در اين مدت طلاب بسياري درحوزه علميه مشهد و دانشجويان بي شماري در دانشگاه هاي مشهد ازمحضر اين استاد بزرگ بهره هاي فراوان علمي برده اند كه حاصل اين زحمات پرورش استعدادهاي فراوان در زمينه علوم اسلامي مي باشد.

رسا، قاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1356 -1290/1288 ش)، پزشك و شاعر، متخلص به رسا. وى در مشهد متولد شد. تحصيلات خود را تا اخذ دكتراى طب در دانشگاه تهران ادامه داد و در اين رشته به دريافت نشان درجه اول علمى نايل گشت. او پزشكى حاذق و شاعرى با استعداد بود و طبعى رسا داشت و ملك الشعراى آستان قدس رضوى و رييس بيمارستانى در مشهد بود. «ديوان» شعرش حدود شش هزار بيت، به چاپ رسيده است و اثر ديگر او: «مرآثى و مناقب اباعبداللَّه الحسين»، به نظم، چاپ مشهد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :صد سال شعر خراسان (266 -263)، فرهنگ سخنوران (373)، مؤلفين كتب چاپى (895 -894 /4).

رسايي، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد رسايي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/7/1

زندگينامه علمي

حميد رسايي در اولين روز مرداد ماه سال 1347 در يكي از محله هاي جنوب تهران بدنيا آمد. دوره دبستان و متوسطه را در خيابان ايران كه يكي از محلات مذهبي تهران بود به پايان رساند و وارد هنرستان شد. رفت و آمدها در پايگاه بسيج او را به جبهه هاي جنگ تحميلي كشاند. همنشيني با دوست طلبه اي در آن دانشگاه انسان سازي، پس از مدتي او را در كلاس درس سال اول حوزه قم نشاند.مهر ماه سال 1365 وارد حوزه علميه قم شد اما به دليل مشاركت در دفاع مقدس، درس را به طور جدي از سال 1367 آغاز كرد. دروس مقدمات حوزه را در مدرسه كرمانيها و نزد اساتيد محترم حجج اسلام عالي، موسي گرگاني و ... آغاز كرد و سپس دروس فقه و اصول را در مدرسه معصوميه

ادامه داد. دوره سطح را نزد اساتيد معظم آيت الله استادي، سيد احمد خاتمي، موسوي تهراني، مسعودي و محمدي به پايان رساند. با آغاز دوره درس خارج از آيات عظام مكارم شيرازي، تبريزي، فاضل لنكراني و عليدوست بهره برد. در همين ايام با تدريس دورس دوره مقدمات در مدرسه كرمانيها به تكميل اندوخته هاي خود پرداخت.در طول اين مدت با استفاده از فرصت تابستان و تعطيلي دروس حوزه به تعليم زبان عربي همت گماشت و در كنار تحصيل و تدريس، در ايام تبليغي به شهرها و مناطق مختلف كشور هجرت كرد. به دليل آشنايي با زبان عربي به مدت دو سال براي تدريس از طرف سازمان مدارس و حوزه هاي خارج از كشور در قاره آفريقا و كشور اوگاندا حضور داشت. از سال 1371 با حضور در كنار محققين موسوعه ميزان الحكمه با كار علمي در مورد حديث آشنا شد كه اين همكاري تا كنون نيز ادامه داشته است. در طول اين مدت به عنوان كمك محقق، محقق، مدير ويرايش و نشر مركز سياسي _ اجتماعي خود را وسعت داد و از سال 1380 دفتر جريان شناسي تاريخ معاصر را بنيان نهاد. اين دفتر تا كنون بيش از 16 عنوان تحقيق در موضوعات مختلف مهم سياسي _ فرهنگي منتشر كرده است. اولين تاليف خود را در سال 1374 توسط انتشارات دفتر تبليغات به چاپ رساند و تا كنون 15 عنوان كتاب از وي به چاپ رسيده است كه اكثر آنها چندين بار به چاپ رسيده است.

رسائيان، نير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد :-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فيزيولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق

تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى در سال 1351، دكتراى تخصصى فيزيولوژى از دانشگاه ايلينويز آمريكا با احراز رتبه اول در سال 1355.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيمارى كالاآزار و بررسى چند مورد در كودكان، ATP و DPG2.3 در گلبولهاى قرمز انسان، ميزان فشار خون، پراكندگى بيماريهاى قلبى و ازديار فشار خون و اندازه ضخامت چربى پوست كودكان، بررسى تأثير NET بر درد و مدت زايمان، بررسى اثر طب سوزنى در درمان آسم، بررسى انواع سرگيجه و نتايج درمانى آن، بررسى تأثير حركت با شتاب زاويه اى در درمان بيماران مبتلا به سرگيجه، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه دكتراى پزشكى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

فيزيولوژى كليه در سلامتى و بيمارى فيزيولوژى سلول، كليات فيزيولوژى اعصاب.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

بيمارى كالاآزار در ايران، ATP و DPG2.3 در گلبولهاى قرمز انسان، اهميت آب و نقش هاى مختلف آن در بدن، عوامل فيزيكى تحريك كننده گيرنده هاى دستگاه و ستيبولر، تأثير فنوفورزيس ويتامين c بر ميزان الياف كلاژن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رستگار فر، عطاءالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عطاءالله رستگارفر

محل تولد : خوانسار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/10/1

زندگينامه علمي

از سال 1367 وارد حوزه علميه قم شدم و در سال 1371 كانون مهر قرآن كريم را در شهرستان خوانسار را افتتاح كرده و حدود دو سال و اندي مسئوليت افراد را به عهده گرفتم. در اين مدت حدود

1200 نسفر قرآن پژوه را در سطح شهرستان و روستاهاي اطراف تحت پوشش قرار داده كه حاصل آن پرورش حافظان قرآن از يك جزء تا 20 جزء بود كه اين روند ادامه يافت.

بعد از آن علاوه بر ادامه بر دروس حوزوي در مقطع سطح و درس خارج، به همكاري با دفتر فرهنگ و معارف قرآن وابسته به دفتر تبليغات اسلامي به عنوان محقق در بخش پاسخ به پرسش هاي قرآني مشغول شده و حدود ده سال نيز در آن مركز فعاليت داشتم و در همان زمان نيز به تدريس دروس عمومي (معارف اسلامي) در دانشگاه مشغول شدم، در سال 1382 در رشته تخصصي كلام جديد در سطح كارشناسي ارشد در موسسه نشر آثار امام خميني(ره) مشغول شدم و اين دوره را نيز به پايان رسانده و بعد از آن در مركز تخصصي مهدويت مشغول گرديدم كه هم اكنون نيز در اين مركز مشغول مي باشم.

از سال 1370 در زمينه امر تبليغ به فعاليت پرداخته و تاكنون مرتباً و هر ساله در مناسبت هاي مختلف از جمله ماه مبارك رمضان، محرم و صفر به مناطق مختلف و استان هاي متعددي در كشور سفر كرده و انجام وظيفه نمودم كه به نظر خودم در اين زمينه هم موفق و در حد مطلوبي به اين امر خطير مبادرت نمودم.

رستگار، اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اصغر رستگار در سال 1328 ش. در تهران پا به عرصه هستي گذاشت .وي يكي از مترجمان معاصر است او در طول تحصيلات دانشگاهي به فعاليتهاي هنري و ادبي در زمينه هاي تئاتر، بازيگري، كارگرداني و نويسندگي مي پرداخت ترجمه را از دوران تحصيل در دانشگاه شروع كرد .وي در حال حاضر مقيم

اصفهان و عضو شوراي دبيران فصلنامه زنده رود مي باشد. كتاب"جنايت و مكافات" ترجمه اصغر رستگار، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : اصغر رستگار تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در تهران گذراند. ايشان در سال 1353 در رشته رياضي از دانشگاه فردوسي مشهد فارغ التحصيل شد.

خاطرات و وقايع تحصيل : اصغر رستگار در آستان? فارغ التحصيلي از دانشگاه، در تير 1350 توسط ساواك بازداشت شد و به 3 سال حبس محكوم گرديد. در فاصله سالهاي 53-1350 در زندان چند كتاب ترجمه و آماده چاپ نمود كه به غير از يك كتاب (سيستم وروشهاي هنر خلاق) بقيه توسط ساواك ضبط شد. همچنين حرفهاي داستان بلند «آباديهاي ويران» كه در دست چاپ بود اجاز? انتشار نيافت و تلاش مترجم براي پس گرفتن آنها و ساير كتب به جايي نرسيد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : اصغر رستگار در طول تحصيلات دانشگاهي به فعاليتهاي هنري و ادبي در زمينه هاي تئاتر، بازيگري، كارگرداني و نويسندگي مي پرداخت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : رستگار در حال حاضر مقيم اصفهان و عضو شوراي دبيران فصلنامه زنده رود مي باشد.

جوائز و نشانها : كتاب"جنايت و مكافات" ترجمه اصغر رستگار، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آتشي كه نگرفت، داستان بلند، جك لندن

ويژگي اثر :

ترجمه

2 آفرينندگان جهان نو

ويژگي اثر : ترجمه،مجموعه مقالات درباره زندگي و تحليل آثار 93 انديشمند معاصر، با همكاري گروهي از مترجمان

3 از عشق و سايه ها، رمان، ايزابل آلنده

ويژگي اثر : ترجمه

4 باد در بيدزاران، رمان نوجوانان، كنت گراهام

ويژگي اثر : ترجمه

5 تئوري بنيادي هنر تئاتر

ويژگي اثر : ترجمه،كنستانتين استانيسلاوسكي و تعداد زيادي نمايشنامه از اين مترجم محترم آثار ديگري در دست چاپ مي باشد.

6 جنايت و مكافات

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: «جنايت و مكافات» جنايت و مكافات/ فيودور ميخائيلو ويچ داستايوسكي؛ ترجمه اصغر رستگار.- اصفهان: نشر فردا، 1379. اثر حاضر ترجم? يكي از رمانهاي بزرگ نويسند? بلندآواز? روس است. داستايوسكي در شمار آن نويسندگاني است كه خواندن آثارش براي هر نسل ضروري است. جنايت و مكافات در آغاز رمان تباهي اخلاقي به نظر مي آيد، ولي اين تباهي در عمق خود روشنايي مي يابد كه آن را جبران مي كند. در هم? شخصيتهاي اين داستان پيشرفت پوسيدگي در نيك نهادي انسان را مشاهده مي كنيم، و ، با اين همه، در لحظه اي كه به نظر مي آيد همه گونه نور اميدي در وحشت و اشمئزاز به خاموشي مي گرايد، ناگهان جرقه اي دوباره جستن مي كند. انسان كه همانند حيوان

درنده اي شده است، ناگهان سرشت فرشته اي خود را باز مي يابد. ناتوراليسم مخصوصاً دقت اين رمان را در تحليل رواني به ستايش گرفت. البته داستايوسكي در نوشتن اين رمان فارغ از تأثيرات ناتوراليستي نبوده است، ولي او در اين رمان مسئله اي را پيش كشيده بود كه نويسندگان روس از اندك زماني پيش به مطالعه آن دست برده و آن را از سنت اروپايي اقتباس كرده بودند، و آن مسأل? جاودانه اي بود كه در نظري? اومانيستي انسان را در برابر نظري? صرفاً مذهبي انسان قرار مي داد. اگر تولستوي اين تقابل دو انديشه را از درون به حوز? جهان هستي برون مي افكند، و در آنجا تقابل، در عالم نظر، محلي براي فروكش كردن مي يابد، داستايوسكي، به عكس، آن را به روح آدمي مي برد و در دام دروني فرد مجزا و محصور مي كند؛ و در آنجاست كه تقابل با شدت تب آلودي به جوش و خروش در مي آيد. جنايت و مكافات رماني است كه در آن شخصيتها به گونه اي اند كه در اطراف آنها جايي براي هيچ چيز ديگر وجود ندارد. هرازگاهي، گوش? كوچه اي، اضطراب درونيي، و توصيف جزئي دهكده اي، در جهاني كه هم? آن از انديشه و احساس تشكيل يافته است، طرح وار ترسيم شده است. شايد هيچ گاه باطن پنهان انسان، آن گونه كه در اين اثر مي بينيم، به خلوتي چنين كامل و چنين نوميدانه دست نيافته باشد. ولي اگر در دو كران? اين خلوت، هم يك آرمان قدرت مطلق و هم يك آرمان عشق مطلق وجود دارد. اين دو هدف بيرون

از انسان است. مترجم محترم ضمن وفاداري به اصل متن، ترجمه اي رسا و سليس و زيبا و درخور اين اثر بزرگ فراهم آورده است. استفاده از زبان محاور? متناسب با فضاي داستان و كاربرد اصطلاحات عاميانه، و تفاوت نمايان آن با بقي? متن از امتيازات ترجم? حاضر است. تلاش مترجم در انتقال مضامين كتاب به زبان فارسي با معاني روشن و دلنشين ستودني است.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

رستگار، يعسوب الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابومحمد يعسوب الدين فرزند حاج ميرزا احمد فرزند محمدصادق فرزند محمد مشهور به رستگار از افاضل دانشمندان و اكابر مفسرين معاصر حوزه علميه قم مى باشند.

ايشان اصلا اهل كلا (كوزه گر) محله از محلات شهرستان جويبار مازندران مى باشند كه در سال 1319 شمسى متولد شده و پس از تحصيل كلاس ششم ابتدائى و كتابت يك جلد كلام اللَّه مجيد با ترجمه با خط خود جهت تحصيل علوم دينيه عازم مشهد مقدس شده و ادبيات را از محضر استاد كل اديب نيشابورى و تمام دروس سطح را با تدريس در مدت پنجسال در مدرسه خيرات خان و استفاده تفسير و روايت و اخلاق از زاهد زمان آيت اللَّه حاج ميرزا حبيب اللَّه گلپايگانى و شركت درس خارج آيت اللَّه العظمى ميلانى قدس اللَّه سرهما عزيمت به قم نموده و از محضر آيات عظام قم بالاخص مرحوم شريعتمدارى تبريزى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد يزدى و آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم آملى تا سال 1355 شمسى استفاده نموده و در تمام دوران تحصيلات سطح و خارج و تعطيلات تابستانى و اعياد و وفيات و تعطيلى هاى ديگر به كار نوشتن تفسير وزين و جامع البصائر و كتب

ديگر كه يادآور مى شوم اشتغال داشته است پس تفسير را در چهل جلد مسوده و به صورت شصت جلد مبيضه درآورده كه در سال 1356 شمسى شروع به طبع آن نموده و تا سال 1364 شمسى بيست و يك جلد آن به طبع رسيده است. و چند سالى به علل عدم امكانات ادامه طبع آن متوقف ولى در سال 1369 شمسى جلد پنجاه و هشتم آن نيز از طبع خارج و به طبع مجلدات ديگر اشتغال دارند و انشاءاللَّه به زودى تمام آن به طبع خواهد رسيد.

آثار علمى مفسر بزرگوار آقاى رستگار

1- تفسير البصائر

2- مفتاح البصائر

3- تبصره البصائر

4- حماسه اى از تفسير البصائر

5- حبل المتين من فقه آل ياسين

6- خلاصه الاصول

7- تبويب عناوين نهج البلاغه

8- روحانيت و روحانى

9- اصول پنجگانه دين مبين اسلام

10- فروع ده گانه دين مبين اسلام

11- ابوالفضل العباس حامى ولايت و مظهر شهامت و استقامت

12- خاطرات هزار و يكصد و شصت روزه

13- مازندران پس از طوفان نوح تاكنون

آقاى رستگار دانشمندى غيور و ولايتى و داراى محاسن اخلاق و محامد آداب و گذشته از آثار علمى داراى فرزندان فاضل و برومنديست كه در حوزه علميه به تحصيل دروس استدلالى فقه و اصول و تدريس متون و سطوح متوسط و عالى اشتغال دارند و از فضلاء جوانان حوزه محسوب و انشاءاللَّه در آينده نزديك مانند والدشان از علماء خدوم بدين و ملت خواهند بود.

روزهاى جمعه دوره سال را به ياد ولى اللَّه اعظم حضرت بقيه اللَّه عجل اللَّه فرجه الشريف در منزلشان مجلس باشكوهى كه مجتمع افاضل حوزه علميه قم مى باشد برقرار است.

نگارنده گويد: تفسير وزين البصائر معظم له را مطالعه كرده ام انصافا زحمات بسيارى را متحمل شده و به اعتقاد قاصرم

تفسيرى جامع تر از آن نوشته نشده زيرا انسان را از بسيارى از تفاسير عامه و خاصه (سنى و شيعه) مستغنى و بى نياز مى دارد جزاه اللَّه عن الاسلام والقرآن و عديله خير الجزاه و افضل الجزاء و اكثر الجزاء.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

رستگارفسايي، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه شيراز، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه شيراز در سال 1349، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه شيراز در سال 1366.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس: شاهنامه فردوسى، متون نظم و نثر فارسى، نقد ادبى و سبك شناسى و منظومه هاى غنائى و حماسى. طرح معنى شناسى شعر حافظ، طرح دگرگونى آموزش زبان و ادبيات فارسى در دانشگاههاى ايران، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 8 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 16

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

شاهنامه فردوسى، تاريخ و فرهنگ فارس، شعر فارسى، كتاب فارسنامه ناصرى به تصحيح و تحشيه استاد كه به عنوان كتاب سال 1367 انتخاب شده است، كتاب 21 گفتار درباره شاهنامه و فردوسى كه به دريافت لوح تقدير بهترين كتاب سال 1371 نائل گرديده است.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 38، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

فردوسى و شاهنامه، اساطير ايران، شعر و شاعران ايران، تاريخ و فرهنگ و ادب فارسى، مسائل دانشگاهى و آموزش پيش از دانشگاهى در زمينه هاى زبان و ادبيات فارسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رستم نژاد، غضنفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غضنفر رستم نژاد

محل تولد : قائم شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/9/21

زندگينامه علمي

اينجانب غضنفر(مهدي) رستم نژاد در يك روز پاييزي (24، آذر 1341) در يك خانواده مذهبي ديده به جهان گشودم. بركاتي كه از الطاف الهي نصيبم شده

است همه از شير طيب و دامان پاك مادر بزرگوار و روزي حلال و اخلاص پدر گرامي ام بوده است.در سال 1353 پس از اتمام كلاس پنجم ابتدايي وارد حوزه علميه رستمكلا از توابع بهشهر مازندران شدم. آن حوزه كه به رياست و تدبير حضرت آيةالله حاج شيخ ابوالحسن ابازي -رضوان الله تعالي عليه- اداره مي شد گرم ترين حوزه علميه در خطّه روحاني پرور شمال بوده است.از لحظه ورود به آن حوزه (8/8/1353) تا هفت سال تمام با شوق وافر و علاقه كامل به خواندن دوره ي ادبيات و قسمتي از سطح (تا مبعث استصاب رسائل) اشتغال داشتم.

پس از آن در تاريخ 11/7/1361، وارد حوزه علميه قم شدم و از محضر انور آيات معظّم، جناب حاج شيخ مصطفي اعتمادي در رسائل، جناب حاج شيخ احمد پاياني (رحمةالله عليه) در مكاسب(بيع) ،جناب حاج شيخ محمدتقي ستوده(رحمةالله عليه) در رسائل و مكاسب (خيارات) و كفايه استفاده كردم. و از تاريخ 22/7/1364 در محضر حضرت آيةالله حاج شيخ ناصر مكارم شيرازي (دامت بركاته) به مدت شش سال تمام يك دوره خارج اصول را گذراندم و در كنار آن در درس خارج فقه (كتاب خمس، صلاة المسافر و كتاب البيع) نيز اشتغال داشتم و همچنين در دروس خارج فقه حضرات آيات جوادي آملي، وحيد خراساني و هاشمي شاهرودي (دامت بركاتهم) جمعاً به مدت 10 سال اشتغال داشتم.به موازات اين دروس، كتب فلسفه از منظومه سبزواري و بدايةالحكمه و نهاية الحكمه و اسفار را نزد بزرگواراني چون حضرات آيات جناب آقاي انصاري شيرازي، مصباح يزدي و جوادي آملي( دامت بركاتهم) گذراندم.

كنار تحصيل علوم حوزوي، از گذراندن دروس دولتي غافل نبوده و در

سال 1375 به صورت متفرقه موفق به اخذ مدرك ديپلم در رشته ادبيات شدم.در سال 1370 در اولين دوره رشته تخصصي تفسير قرآن شركت كردم و چهار سال در اين رشته در محضر اساتيد تفسير چون حضرات آيات حاج شيخ ناصر مكارم شيرازي، جناب حاج شيخ علي خزعلي، جناب حاج شيخ محمد هادي معرفت، جناب حاج شيخ علي احمدي ميانجي(ره)، جناب حاج شيخ شب زنده دار، جناب حاج شيخ طاهر شمس(ره) و جناب حاج شيخ محقق داماد، بهره هاي فراوان بردم. علاوه بر اين سال ها در محضر تفسير حضرت آيةالله جوادي آملي شركت كردم.پس از پايان دوره با تدوين رساله اي با عنوان «التوسل في الكتاب و السنّة» به عربي در 220 صفحه (در تاريخ 27/7/1381) موفق به اخذ مدرك سطح چهار حوزه شدم.

رستمداري، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، حكيم، عالم و شاعر. از علماى شهر رستمدار مازندران است. وى در حكمت و منطق مهارت داشت و سالها در مشهد تدريس مى كرد. عمده شهرتش در زمان شاه طهماسب صفوى (984 -930 ق) بود. از او رساله اى به نام «رسالة فى الاجزاء المحمولة على الماهية» باقى مانده كه آن را به شاه عباس اول (1038 -996 ق) هديه كرده است. نسخه اى از اين رساله به خط سيد حسين بن حيدر كركى، كه در 1010 ق كتابت شده، موجود مى باشد. همچنين اشعارى نيز از وى در تذكره ها نقل شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (658)، الذريعه (31/ 11)، صبح گلشن (382)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 518 -517/ 11)، فرهنگ سخنوران (814 -813)، هفت اقليم (133/ 3).

رستمي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1322، مرتبه علمى: استاد، رشته: فيزيولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى در سال 1348، تخصص در رشته فيزيولوژى در سال 1352، فوق تخصص فيزيولوژى قلب و عرق و تنفس از دانشگاه كلرادو آمريكا.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى علوم پزشكى اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام طرحهائى در زمينه هاى تشخيص دردهاى قفسه صدرى، قلب، گردش خون، تنفس، هورمون، كليه، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه دكترا.

ابداع:

ارائه ساخت يك مدل گردش خون براى آموزش ديناميك در دوره هاى آزمايشگاهى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

قلب، گردش خون، تنفس، الكتروكارديوگرافى، فيزيولوژى عمومى پزشكى و فيزيولوژى غدد، متابوليسم، كليه.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:

22، تعداد مقالات به زبان خارجى: 17

زمينه علمى مقالات:

پزشكى و فيزيولوژى در زمينه هاى انفاركتوس ميوكارد تجربى در سگ و خرگوش، انفاركتوس ميوكارد در انسان با در نظر گرفتن ريسك فاكتورهاى مختلف.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رستمي، منصور

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منصور رستمي

محل تولد : اسلام آبادغرب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/9/1

زندگينامه علمي

آقاي منصور رستمي در سال 1345هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان كرمانشاه ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1367 وارد حوزه علميه كرمانشاه گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. از سوي ديگر به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليه رهسپار حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1374 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل حورزوي در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله جوادي آملي، آيت الله صالحي مازندراني، آيت الله اعتمادي، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه و كلام اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1386از دانشگاه رازي كرمانشاه فارغ التحصيل گرديد . و با موفقيت از پايان نامه خويش دفاع كرد

استاد

پس از مدتها تحصيل براي تدريس عازم دانشگاه قشم گرديد. وي درطول حيات علمي خود نگارش و پژوهش پرداخته است و آثاري از قبيل "باقيات و صالحات"و"فلسفه نهضت امام حسين عليه السلام"را به رشته تحرير در آورده است.

رستميان، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي رستميان

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد علي رستميان در سال 1344 در يك خانواده مذهبي به دنيا آمدم. همزمان با شروع قيام مردم در سال هاي قبل از انقلاب با اينكه نوجوان بودم در راه پيمايي ها و فعاليت هاي بر ضد رژيم شاهنشاهي، از جمله تعطيلي كلاس هاي درس، شركت مي كردم. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در فعاليت هاي بسيج مدارس و مسجد، و راهپيمايي ها، در راستاي پاسداري از انقلاب شركت مي كردم. در همين ايام، در كنار كارهاي بسيج و به خاطر حضور بعضي از روحانيون محل در بسيج، در كنار درس هاي دبيرستان به درس هاي حوزوي نيز مشغول شدم و بعد از ديپلم به طور رسمي وارد حوزه علميه اصفهان شدم. با توجه به حضور در بسيج توفيق داشتم كه مدتي را در كنار رزمندگان اسلام در جبهه هاي نبرد شركت كنم.

در سال 1366 به قم آمدم و به ادامه تحصيل پرداختم و تا سطوح عالي حوزه را خواندم و به مدت ده سال نيز در درس خارج شركت كردم. علاقه به فلسفه و بحث هاي كلامي موجب شد كه در اين مدت در كنار فقه و اصول، در درس هاي فلسفه نيز شركت و به مطالعه كتاب هاي فلسفي و كلامي نيز بپردازم. با توجه به احساس نيازهاي دانشگاهي جهت تدريس براي

دانشجويان و آگاهي از روش هاي نوين تعليم و تربيت، در سال 1370 در مركز تربيت مدرس دانشگاه قم به تحصيل مشغول شدم و بعد از فارغ التحصيلي در مراكز مختلف حوزي و دانشگاهي به تدريس اشتغال داشتم. همزمان براي اينكه علوم فراگرفته را در زمينه كاربردي نيز استفاده نمايم با مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي در كار تدوين نرم افزارهاي علوم اسلامي در رشته فلسفه و كلام همكاري داشته و چند سالي نيز مسووليت بخش علوم عقلي را بر عهده داشتم.

با توجه به علاقه اي كه به شناخت آرا و نظرات ديگران داشتم، با توجه به شكل گيري مركز مطالعات اديان و مذاهب در حوزه علميه قم، از سال 1375 با اين مركز در راه شناخت اديان و مذاهب مختلف همكاري داشته ام و اكنون نيز كه چند سالي است كه دانشگاه اديان و مذاهب تشكيل شده است، با اين دانشگاه همكاري دارم. با توجه به نيازهاي علمي و كاري، دوره دكترا را در رشته كلام با گرايش فلسفه دين در مركز تربيت مدرس دانشگاه قم گذراندم، كه اينك در آستانه دفاع از پايان نامه دكتري هستم.

در طول ساليان گذشته در كنار درس، به كار تبليغ ديني در ميان مردم و رزمندگان نيز اشتغال داشته ام. همچنين در هر جا كه احساس كردم كه حضور من براي انقلاب و جامعه موثر است، سعي كردم كه در آنجا حضور جدي داشته باشم.

رسولي محلاتي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين بن السيد عباس محلاتى از علماء و فضلاء حوزه علميه قم بوده اند.

وى در محلات كه در 18 فرسخى قم است متولد شده و پس از خواندن مقدمات به قم مهاجرت و از محضر مرحوم آقا

شيخ محمد گلپايگانى و آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى قمى سطوح را فراگرفته و چندى از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده و آنگاه بنا بر دعوت مردم امامزاده قاسم شميران و امريه حضرت آيت اللَّه بروجردى عزيمت به آنجا و بوظايف دينى پرداخته تا در 25 جمادى الثانى سال 1386 قمرى كه در سن 59 سالگى بدرود حيات گفته و فرزند صالح و دانشمندى چون مترجم معظم را بجاى گذارده كه تا هم اكنون در مسجد آن محل بجاى مرحوم والدش به اقامه جماعت و وظائف ديگر اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

رسولي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا حسن رسولى گاوگانى فرزند مرحوم يوسف از دانشمندان باتقوا و فضيلت آذرشهر است در سال 1392 خورشيدى در قصبه گاوگان از توابع آذرشهر متولد شده و در آنجا نشو و نما يافته و تحصيل مقدمات فارسى و صرف و نحو را انجام داده و از سن چهارده سالگى در شهرستان تبريز در مدرسه صادقيه نزد دانشمندان، فقه و اصول و منطق و ساير علوم متنوع را تحصيل نموده و از طريق فرهنگ نائل باخذ مدرك ليسانس دانشكده معقول و منقول گرديده است.

در سال 1316 شمسى بقم مشرف و از بزرگان اساتيد حوزه چون حضرت آيه الله العظمى نجفى مرعشى و مرحوم آيه الله خمينى و آيه الله العظمى حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله صدر و آيت الله فيض و ساير علماء حكمت و فلسفه علوم عقلى و نقلى را تكميل نموده و در سال 1317 تصديق مدرسى گرفته و در دروس خارج آيات مذكور شركت كرده تا بمدارج عاليه علم و كمال و دريافت

اجازات كامل از آيات عظام نجف چون آيه الله العظمى خوئى و آيه الله آقا سيد عبدالهادى شيرازى و آيه الله اصطبهاناتى و هم از آيات عظام قم آيه الله حجت و آيه الله نجفى مرعشى و آيه الله خونسارى و آيه الله صدر و آيه الله ميلانى و غير هم نموده است.

در سال 1325 شمسى بنابر تقاضاى اهالى محل بقصد گاوگان وارد گرديد و نزديك دو سال در آنجا باقامه جماعت و تبليغات و ساير وظائف دينى و روحانى پرداخته و در عرض آنمدت كم يك نهضت دينى ايجاد نمود و تمام مساجد را از نو آباد و يا تعمير و نوجوانان را اصلاح و جامعه را بسوى تكامل سوق داد و چون اهالى آذرشهر از نزديك فعاليت مشاراليه را مشاهده كردند با اشتياق تمام معظم له را بآذرشهر دعوت نموده و در روز دوم ماه صفر 1327 شمسى رحل اقامت بآذرشهر افكندند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

رسولي، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دندانپزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دندانپزشكى از دانشگاه تهران در سال 1341.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بهداشت دهان و دندان و روش هاى جلوگيرى از پوسيدگى دندان ها.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تأمين و كنترل بهداشت دهان و دندان ها و اهميت فلورايد در پيشگيرى از پوسيدگى دندان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رشاد، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد علي اكبر رشاد در رمضان المبارك 1377 هجري قمري، برابر با ارديبهشت ماه سال 1335 هجري شمسي متولد گرديد. وي تحصيل مراحل عالي فقه و فلسفه اسلامي را در نظر استادان برجسته حوزه هاي علمي اسلامي تهران و قم سپري كرد، و اكنون سالهاست به تحقيق و تدريس در زمينه فلسفه، منطق فهم دين، و فقه و اصول اشتغال دارد. علي اكبر رشاد سرپرست تدوين كتاب"دانشنامة امام علي عليه السّلام " است.كتاب مذكور، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : پدر علي اكبر رشاد محرم نام دارد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اكبر رشاد تحصيل مراحل عالي فقه و فلسفة اسلامي را نزد اساتيد برجستة حوزه هاي علمي تهران و قم سپري كرد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اكبر رشاد بيش از دو دهه است كه در زمينة فلسفه، فلسفه دين،

فقه و اصول به تحقيق و تدريس مشغول است. حجة الاسلام رشاد و در حال حاضر سمت هاي زير را عهده دار مي باشد: عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي، عضو هيأت علمي مركز گفت و گوي اديان، رئيس انجمن دوستي ايران و يونان، موسس و رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.

جوائز و نشانها : علي اكبر رشاد سرپرست تدوين كتاب"دانشنامة امام علي عليه السّلام " است.كتاب مذكور، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : علي اكبر رشاد جهت حضور و ارائة مقاله در كنفرانس هاي علمي و مجامع فرهنگي به كشورهاي متعددي از جمله آلمان، اتريش، آمريكا، اسپانيا، ايتاليا، انگلستان، پاكستان، روسيه، عربستان، عراق، لبنان، هند، يونان، سوئيس و... سفر كرده است و اكنون نيز اجرا يا نظارت علمي چند تحقيق را بر عهده دارد از جمله، منطق فهم دين _ تحقيق مباني و موانع نوفهمي و نظريه پردازي ديني _ سرپرستي تأليف دانشنامه قرآن شناسي، 7 جلد _ سرپرستي تأليف دانشنامة فرهنگ فاطمي، 6 جلد _ نظارت بر تحقيق فقه و حقوق خانواده و فلسفه آن، 3 جلد

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 از گفتمان امروز

ويژگي اثر : (در دست ويرايش)

2 تحقيق معرفت شناسي در كلام علوي(ع)

3 دانشنامة امام علي عليه السّلام

ويژگي اثر : سرپرست تدوين كتاب فوق،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان

كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: دانشنامة امام علي عليه السّلام زير نظر علي اكبر رشاد؛ به اهتمام پژوهشگاه فرهنگ و انديشة اسلامي._تهران: مركز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و انديشة اسلامي؛12 ج + 1 ج درآمد،1380 ]توزيع: 1381[.يكي از آثاري كه به همّت شماري از مؤلفان و محققان به مناسبت سال ولايت (1379 _ 1380 ش) به زيور طبع آراسته شد، دانشنامة امام علي (ع) است. اين دانشنامه مجموعه اي است موضوعي دربارة شخصيّت، سيره و انديشه هاي اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب و حوادث عصر آن حضرت و پس از آن، كه در 6000 صفحه و 12 مجلّد سامان يافته و شامل 130 مدخل اصلي و حدود 3000 مدخل فرعي است. اين مجموعه، زير نظر آقاي علي اكبر رشاد در پژوهشگاه فرهنگ و انديشة اسلامي و با همكاري بيش از يكصد و پنجاه تن از استادان و دانشوران حوزه و دانشگاه تأليف گرديده و به عنوان پژوهش برتر حوزة دين پژوهي ايران در سال 1380 شناخته شده است. دانشنامة امام علي (ع) ويژگي هايي متنوع دارد كه مجموع آن ها را در آثار مشابه نمي توان سراغ گرفت، از جمله: اهتمام ويژه به تجزيه و تحليل و تبيين مباحث فكري معاصر و قضاياي نوپديد با استناد به كلمات و سيرة امام علي(ع)، بررسي مقايسه اي پاره اي از نظريات معاصر مرتبط با معارف ديني؛ تنوّع موضوعات و جامعيت نسبي مجموعه در بررسي زواياي گوناگون و ابعاد مختلف شخصيّت و انديشة امام علي؛ همسويي موضوعات مطرح شده در مقالات ضمن رعايت ساختار يكسان؛ تفصيل در تحقيق موضوعات و اجتناب از كلّي گويي، دوري از تقليد و عدم اتّكا به مشهورات و تحليل هاي شايع و

نهراسيدن از نتايج نوپديد، با رعايت احتياط علمي در تأليف مقالات؛ استقصا و تتبّع جامع مضامين خطبه ها و رسائل و روايات وارده از حضرت علي در قلمرو و مدخل هاي مورد تحقيق؛ همساني و يكدستي مجموعه از لحاظ رعايت قواعد علمي پژوهش و نگارش؛ استناد به منابع دست اوّل در موضوعات تاريخي و سيره؛ استفاده از زبان علمي و نثر معيار و پرهيز از شعارپردازي؛ اشتمال بر شبكة معنايي جامع و نمايه ها و فهارس موضوعي

4 دموكراسي قدسي

5 سرپرستي و هدايت دانشنامه فرهنگ فاطمي(س)

ويژگي اثر : 6 جلد

6 سرپرستي و هدايت دانشنامه قرآن شناسي

ويژگي اثر : 4جلد

7 سنن حاكم بر تاريخ از منظر قرآن

8 شهود و شيدايي

ويژگي اثر : تأملاتي در فلسفه هنر

9 شور اشراق (مجموعه مقالات در زمينه شعر و ادب)

10 علم النفس اسفار صدرالمتألهين

ويژگي اثر : تصحيح و تحقيق

11 گزيده غزل هاي حكيم فياض لاهيجي

ويژگي اثر : گزينش، مقدمه و تصحيح

12 نظارت علمي بر تحقيق «فقه و حقوق خانواده و فلسفه آن

ويژگي اثر : 3 جلد

رشتي اصفهاني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به معين السلطنه، مؤلف سفرنامه ى شيكاگو، كه در سال 1318 شمسى در پاريس به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

رشتي حايري، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على رشتى حايرى عالمى فاضل و متقى از شاگردان ميرزاء رشتى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي گيلاني اصفهاني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، نويسنده و اديب. در ادبيات فارسى و عرب دست داشت. كتاب «تحفه الناصريه فى فنون الادبيه»- كه منتخباتى است از اشعار عرب و در موضوعهاى متفرقه از قبيل مدايح و مراثى و اخلاق- تاليف اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (410/2)، ايضاح المكنون (260/1)، الذريعه (476 -475 /3)، ريحانه (307/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 49/13)، لغت نامه (ذيل/ رشتى)، مؤلفين كتب چاپى (251 -250 /1)، معجم المؤلفين (113/8)، نامها و نامدارهاى گيلان (16).

رشتي نجفي كاظمي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1348 ق)، فقيه، اصولى، متكم و محدث. او در نجف نزد علامه طباطبائى يزدى فقه، و در نزد محقق خراسانى اصول فراگرفت و بعد از استادان خود مدرس بزرگى شد. به خاطر مشكلات، نجف را به قصد كاظمين ترك كرد و در آنجا مجلس درس تشكيل داد و در كنار آن به انجام ديگر وظائف شرعى مى پرداخت تا اينكه در همان جا درگذشت و در صحن دفن شد. سيد محمدمهدى خوانسارى اصفهانى كاظمى صاحب «احسن الوديعه»، در فقه و اصول، از شاگردان او بود. از آثار وى: «خلاصه الفقه» كه كتاب بزرگى در فقه استدلالى است؛ حاشيه بر «الكفايه»؛ حواشى فتواييه بر بسيارى از رساله هاى عمليه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (231/7)، علماء معاصرين (146 -145)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 599 -598 /14).

رشتي نجفي، شعبان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1348 -1275 ق)، فقيه اصولى و مرجع تقليد. جدش، عبدالوهاب، از خراسان به گيلان مهاجرت كرد و در آنجا ساكن شد. در نزديك رشت به دنيا آمد و براى تحصيل مقدمات و عربيت به لاهيجان رفت و در محضر ميرزا حسين مدرس تصحيل كرد. در 1292 ق براى فراگيرى سطوح به قزوين رفت و در حوزه ى درس سيد على، صاحب حاشيه بر «قوانين»، و حاج ميرزا عبدالوهاب بهشتى حضور يافت. در 1302 ق به نجف رفت و حاضر بحث حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و فاضل ايروانى شد و پس از وفات علامه رشتى نزد علمايى چون ملا محمد شرابيانى و شيخ محمدحسن مامقانى و حاج شيخ عبداللَّه مازندرانى به تكميل تحصيلات خود پرداخت تا آنجا كه مجتهد مطلق شد و حلقه درس تشكيل داد و بسيارى بر گردش جمع

شدند. او در نجف از دنيا رفت و در وادى السلام دفن شد. از آثار وى: كتاب «صلاله المسافر»؛ «كتاب القضاء»؛ «كتاب فى احكام الخلل»؛ «كتاب المتاجر»؛ مجلدى در «مباحث الالفاظ»؛ مجلدى در «القطع» و «الظن» و «البرائه» و «الاستصحاب» و «التعادل» و «التراجيح»؛ رساله اى در «عدم وجوب الترتيب فى فوائت الميت»؛ رساله اى در «الانعزال و عزل الولاه المنصوبين من الائمه (ع)»؛ رساله اى در «انتقال التركه الى الوارث مع الدين المستغرق للتركه»؛ حواشى بر «العروه الوثقى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :علماء معاصرين (145 -144)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 839 -838 /14).

رشتي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1320 ق)، فقيه اصولى. وى از علماى بزرگ و زهاد نجف بود. در محضر علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى تحصيل علم نمود و بسيارى از «تقريرات» استادش را در فقه و اصول نگاشت، و «تقريرات» اصولى او در مجلدى باقى است. وى در نجف درگذشت.[1]

ابراهيم از شاگردان آيت اللَّه العظمى ميرزا حبيب اللَّه رشتى بوده و در حدود 1320 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 3/14)، معجم المؤلفين (31/1).

رشتي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن (شريعتمدار) بن ميرزا مهدى بن ملا رفيع رشتى متوفى 1368 ق از شاگردان علمين خراسانى و يزدى و شريعت اصفهانى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، اسحاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسحاق بن العلامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى عالمى فاضل و مرجعى جليل در تهران و داماد علامه خراسانى صاحب (كفايةالاصول) بوده و در 3 جمادى الثانى سال 1357 ق در تهران وفات و حمل به نجف و در مقبره والدش مدفون گرديده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر بن ملا طاهر رشتى از شاگردان ميرزاى رشتى بوده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

باقر رشتى از شاگردان ميرزاء رشتى بوده و در رشت اقامه جماعت داشت تا درگذشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر بن ملا محمدعلى رشتى عالمى فاضل و جليل و اهل قريه خشگبيجار رشت بوده و بعد از 1330 وفات نموده و فرزندش آقا شيخ مهدى بجاى او قرار و به خدمات دينى پرداخت تا وى نيز وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1309 ق)، عالم، فقيه، اصولى، متكلم، نحوى و اديب. وى از ديارش به نجف سفر كرد و به تحصيل فقه و اصول و حديث و كلام پرداخت. مدت دو سال درك محضر شيخ انصارى نمود و پس از او به شاگردى شيخ راضى نجفى و ميرزاى شيرازى و سيد حسين كوه كمرى درآمد. كسانى چون سيد كاظم يزدى و ميرزا محمدعلى مدرس رشتى چهاردهى از شاگردان وى بودند. وى از مدرسان اصول و فقه و كلام بود كه به حسن تعبير و فصاحت و روشنى بيان شهره بود. او پس از مدتها به رشت بازگشت و عهده دار مرجعيت امور مذهبى مردم شد. وى در امر به معروف و نهى از منكر جدى بود، بحدى كه يك بار توسط ناصرالدين شاه به تهران احضار شد و سرانجام آزاد گشت و به رشت بازگشت. او در رشت درگذشت و پيكرش به نجف حمل و در وادى السلام دفن شد. از جمله آثار وى: «كتاب فى الصرف»؛ «كتب ثلاثه فى الكلام و الفقه و الاصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (277/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 333 -332 /14)، معجم المؤلفين (166/3).

رشتي، حبيب الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى از فقها و علماى نامى زمان خود و در فقه و اصول يگانه بود. از جمله تأليفاتش: 1- الاجاره 2- اجتماع الامر والنهى در اصول فقه. 3- الامامه 4- بدايع الافكار و چند كتاب ديگر است. در سال 1312 ه.ق در نجف اشرف وفات يافت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

رشتي، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا بن العلامه ميرزا حسن رشتى عالمى بزرگ و رئيسى بزرگوار از شاگردان ميرزاء رشتى بوده و در حدود سال 1323 قمرى در رشت وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، رمضانعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رمضانعلى رشتى عالمى بزرگوار و فاضلى جليل و صالح از شاگردان ميرزاء رشتى بوده و در حدود 1325 درگذشته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد صادق رشتى از اجلاء علماء رشت و شاگردان ميرزاء رشتى و مراجع بزرگ عصر خود در گيلان بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، صالح

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صالح بن شيخ باقر بن شيخ عبدالعلى رشتى عالمى بارع و فاضلى جليل و صاحب تأليفات علمى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس بن آقا سيد حسين لشنه نشائى رشتى از شاگردان شيخ انصارى و عالمى متقى بوده و در سال 1305 ق درگذشته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين بن الشيخ عيسى بن يوسف بن على بن عبدالغنى رشتى عالمى بزرگ و فقيهى جليل و فيلسوفى ماهر بوده و در سال 1292 قمرى در كربلا متولد شده و در سن چهار سالگى با مرحوم والدش به رشت آمده و پس از پرورش در مهد علم مقدمات و سطوح را در رشت خوانده و در سال 1312 قمرى به تهران آمده و از محضر علامه آشتيانى فقها و اصولا بهره مند شده و بعد از ده سال تحصيل و تدريس در مدرسه صدر تهران مهاجرت به نجف نموده و از محضر علامتين خراسانى و يزدى و مرحوم شريعت اصفهانى در هر رشته استفاده نموده تا به مقام استادى رسيده و حوزه تدريس تشكيل داده و بسيارى از افاضل از محضرش كسب فيض نموده تا در روز سه شنبه 12 جمادى الثانيه 1373 ق به رحمت ايزدى پيوسته و در وادى السلام در مقبره شخصى مدفون گرديده است. آثار علمى آن بزرگوار بسيار است و از آنهاست شرح (كفايةالاصول) كه در سال 1370 ق بطبع رسيده و حاشيه بر (طهارت علامه انصارى) و تعليقه بر بحث الموضوع (شرح المطالع) و (الثمرات) و حاشيه (اسفار) و ده ها رساله و حواشى ديگر بر كتب علميه.

فرزند ارجمندش مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ محمد رشتى از خواص اصحاب مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم بودند كه در حادثه حكومت بعث عراق به ايران اخراج و در سال 1394 ق در مشهدالرضا عليه السلام بدرود حيات گفتند.

(1373 -1292 ق)،

عالم دينى، فقيه و فيلسوف. پدرش از علماى بزرگ بود كه اصل وى از قريه ى بجاربند رشت است. شيخ عبدالحسين در كربلا متولد شد و در سن چهار سالگى به همراه پدر به رشت آمد و مقدمات و سطوح را در اين شهر خواند. در 1312 ق به تهران آمد و از محضر شيخ محمدحسن آشتيانى در اصول و فقه بهره گرفت. حكمت و كلام را نيز نزد شيخ على نورى و سيد شهاب الدين تبريزى شيرازى فراگرفت. وى همزمان در مدرسه ى صدر تهران به تدريس ادبيات و سطوح ادبى مشغول بود. پس از ده سال به نجف مهاجرت كرد و در محضر علامه ى خراسانى و علامه ى يزدى و شريعت اصفهانى فقه و اصول و حديث و رجال و فلسفه و اخلاق را به نهايت رسانيد و به دريافت اجازه اجتهاد از استادان خود نائل آمد. آنگاه حوزه ى تدريس تشكيل داد و بسيارى از افاضل را از محضر خويش بهره مند ساخت. او در نجف درگذشت و در وادى السلام در مقبره ى شخصى دفن شد. فرزندش، حاج شيخ محمد رشتى، از شاگردان وى به حساب مى آيد. از آثار علمى او: شرح «كفايه الاصول»؛ حاشيه بر «طهارت» علامه انصارى؛ تعليقه بر بحث «الموضوع من شرح المطالع»؛ «الثمرات»، در تحديد موضوع علوم؛ حاشيه ى «الاسفار» رساله ى «اصول الدين»؛ «الاطوار»، در مباحث مختلف تنفسر آيات؛ رساله اى در «صرف و نحو»؛ رساله در «منطق»؛ تعلقات بر «جواهر الكلام» و «الرسائل» و «المكاسب».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (34/ 14 ،148/ 6 ،12/ 5 ،219 -218/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1067 -1064/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (178/ 5).

رشتي، عبدالرسول

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول رشتى از فضلاء

دانشمندان رشت و شاگردان مبرز ميرزاء رشتى بوده و در حدود 1330 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهيد شاهد و آيت باهر حاج علي رشتي فرزند حجت كبري آيت الله فومني طاب ثراه يكي از دانشمندان بزرگ و شهداي عزيز مكتب ما در اوايل قرن چهاردهم هجري است. او در سال 1268 در بيت علم به جهان ديده گشود. مقدمات علوم فقهي و دانشهاي عقلي را در ايران به پايان برد و در بيست سالگي عازم كربلا گرديد و از حضور علامه مازندراني مدتها درس اجتهاد آموخت و سپس عازم نجف اشرف گرديد و چند سال نيز از محضر اساتيد عظام اين حوزه مانند آيت الله رشتي و ديگران برخوردار بود. و از اعلام عصر به دريافت اجازه اجتهاد و روايت مفتخر گرديد. سرانجام اين آيت بزرگ الهي در تمام علوم متداوله فقه و اصول و حديث فلسفه و حكمت و اصول عقايد مهارت يافت و ضمن تدريس علما يك دوره رسائلي در اصول فقه (در چهار جلد) به رشته تحرير برد و تقريرات درسي حاج ميرزا حبيب الله رشتي را مدون نمود و پس از فوت استاد به درخواست مردم عازم زادگاه خويش گرديد. سالها در استان گيلان در مقام قضاوت و زعامت، اقامه جمعه و جماعت مواظبت كامل مي نمود.

علامه اميني در شهداء الفضيله ضمن تجليل از مقام علمي او مي نويسد: اين آيت بزرگ الهي در تعظيم شعائر مذهبي و انجام فرائض الهي امر به معروف و نهي از منكرات جديتي كامل به خرج مي داد. از گفتن سخن حق هراسي نداشت، و از ملامت ملامت كنندگان

بيمي به دل راه نداد. اما متأسفانه عمال كثيف استعمارگران درصدد برآمدند چراغ حق را به خيال خويش خاموش كنند، لذا در جريان مشروطيت شباهنگام گروهي از اشرار ناگهان به منزلش ريختند و او را هدف گلوله قرار دادند. بلافاصله شهيد نشد و زبان دلداري و نصيحت گشود، مجددا همان جانيان سنگدل در دلهاي شب به خانه اش ريختند، و ضمن تهديد و ارعاب اهل و عيالش اين آيت حق را به شهادت رسانيدند و به ظاهر از چنگ انتقام گريختند و عذاب ابد براي خويش خريدند. شهيد رشت در دم آخر كلامش آيه شريفه اني وجهت وجهي للذي فطر السموات والارض... بود كه به لقاي معبود نائل شد. جنازه خون آلود او را سالهاي بعد از گيلان به كنار سالار شهيدان مدفون نمودند.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com/nikan.htm

رشتي، عليرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا بن محمدحسن بن محمد سميع بن محمد طالشى رشتى عالمى باتقوا و جليل القدر بوده و در كربلاء از محضر فاضل اردكانى و آيت اللَّه آسيد على نقى طباطبائى استفاده و از ايشان اجازه ى اجتهاد داشته و در كاظمين در سال 1381 ق وفات نموده و در رواق شريف نزديك قبر خواجه نصيرالدين طوسى مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، عيسي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عيسى رشتى دانشمندى متبحر و عالمى ماهر از شاگردان علامه شيخ زين العابدين مازندرانى و از وى اجازه ى اجتهاد داشته و در حدود 1296 ق به رشت برگشته و به وظائف شرعى پرداخته تا حدود سال 1325 قمرى وفات نموده است و ايشان والد ماجد آيت اللَّه حاج شيخ عبدالحسين رشتى بودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، غلامحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلام حسن رشتى عالمى باورع و فاضلى بزرگوار از شاگردان آخوند ملا حسينقلى همدانى متوفى 1311 ق در رشته اخلاق و تلامذه علامه خراسانى صاحب (كفايه) و شريعت اصفهانى و داراى ملكات فاضله اخلاقى و محاسن آداب و اعمال بوده و در عصر استادش آخوند خراسانى به رشت آمده و به وظائف شرعى پرداخته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1259 -1212 ق)، فقيه و اديب. در رشت متولد شد و در كربلا مسكن گزيد. نزد علماى عصر خويش درس خواند و از شاگردان برجسته و از نزديكان شيخ احمد احسائى بود و تا او به مجلس حاضر نمى شد، شيخ درس را شروع نمى كرد. وى پس از استادش نايب او و پيشواى فرقه ى شيخيه شد و در ترويج مرام احسائى سعى بسيار كرد. سيد كلمات شيخ را در مجلس درس بيان و آنها را تاييد و كلمات مخالفان را رد مى كرد. او از شيخ احمد احسائى و سيد عبداللَّه شبر و ملا على رشتى و شيخ موسى نجفى اجازه ى روايت داشته است. ميرزا ابراهيم شيرازى و ميرزا حسن بن امان اللَّه دهلوى عظيم آبادى در نزد سيد كاظم رشتى درس خوانده اند. از آثار وى: «رسائل الرشتى» يا «الرسائل و جوابات المسائل»؛ شرح «قصيده لاميه ى» عبدالباقى عمرى، در مدح حضرت موسى بن جعفر (ع)؛ «شرح قصيده البائيه»؛ «اسرار الشهاده»؛ «اسرار الحج»؛ «اسرار العباده»؛ «الحجه البالغه»، در رد ملل باطله؛ «دليل المتحرين و ارشاد المسترشدين»؛ «المحجه الدامغه»؛ «اللوامع الحسينيه»؛ «مقامات العارفين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (67/6)، ايضاح المكنون (536 ،457 ،442 ،46 /2 ،479 ،392 ،75 /1)، دايرةالمعارف فارسى (2143/2)، الذريعه (12/22 ،260/10 ،360/8 ،259/6 ،181/5

،192 ،52 ،46 /2)، روضات الجنات (101 -100 /1)، لغت نامه (ذيل/ كاظم)، معجم المؤلفين (157/ 11 ،139 -138 /8)، مكارم الآثار (220 -209 /1)، هديه العارفين (837 -836 /1)، يادگار (س 5، ش 4 و 5، ص 114 -111).

رشتي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1232 ق)، محدث. از آثارش «مجموعه الاحاديث» است كه در سال 1232 ق بخشهايى آن را به پايان رسانيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (282/9)، الذريعه (61/20)، معجم المؤلفين (314/9).

رشتي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر بن شيخ مهدى رشتى عالمى فقيه معاصر اوائل دولت ناصرالدين شاه بوده و در حدود 1270 ق درگذشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، فقيه. آقا بزرگ تهرانى در «طبقات اعلام الشيعه» گويد: مجلد اول «جواهر» را در كتابخانه ى شيخ مشكور در نجف ديدم كه صاحب عنوان آن را تصحيح و مقابله ى دقيق و به غايت محققانه كرده بود و در حواشى آن تقريبا حدود هزار بيت از افتادگيهاى كاتب را نگاشته بود. حواشى و تحقيقاتش دلالت بر فضل و برترى و پيشگامى وى در فقه مى كند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 211 -210 /13).

رشتي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن شيخ اسداللَّه رشتى از شاگردان آخوند خراسانى متولد 1305 و متوفى حدود 1356 بوده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا بن ميرزا كاظم رشتى عالمى فقيه از شاگردان ميرزاء رشتى و رأساء دينى رشت بوده و در حدود 1340 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى رودبارى رشتى متوفى 28 ماه صفر 1365 قمرى از شاگردان علامه كفائى و يزدى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رشتي، ميرزا حبيب الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا حبيب الله رشتي فرزند ميرزا محمد علي خان فرزند جهانگير خان قوچاني گيلاني ، دانشمند و محقق ژرف نگر، از بزرگترين فقهاي جهان تشيع و يگانه ي دوران خود بود.

پدرانش در اصل اهل قوچان بودند كه در سالهاي آغازين قرن يازده به گيلان كوچانده شده و از آن پس در گيلان ساكن شدند.

ميرزا حبيب الله سال 1234 ق . در املش چشم به جهان گشود و پدر خود را كه مدتها در انتظار بود شاد كرد. آري ميرزا محمد علي خان كه از نيك مردان روزگار و حاكم منطقه بود خوابهايي ديده بود كه اين فرزند را از طلايه داران قرن نشان مي داد.او در سالهاي نخستين زندگي حبيب الله در تكاپوي يافتن معلمي مومن و دانا بود تا فرزندش گامهاي اول ترقي را در زادگاه بپيمايد. چنين بود كه حبيب الله در خانه ، نخستين كلمات را از قرآن آموخت .

دوازده ساله بود كه از املش به لنگرود و سپس به رشت عزيمت نمود تا بر اندوخته اش افزوده و پاسخي درخور پرسشهايش بيابد.

هيجده بهار را ديده بود كه به خواست پدر در ميهماني يكي از خوانين (امين ديوان لاهيجي ) منطقه حضور يافت . خان حاكم با استفاده از قدرت و نفوذش تصميم به پايمالي حق رعيتي داشت كه با مخالفت سر سخت شيخ حبيب الله جوان روبرو شد. چون نصايح روحاني جوان كارگر نيفتاد به نشاني اعتراض مجلس مهماني را ترك كرد و از همان روز تصميم

به ترك ديار گرفت .

در حوزه قزوين

شيخ حبيب الله در پي آرماني بلند راه هجرت پيش گرفت و عازم حوزه ي عمليه ي قزوين شد. پدرش كه او را به دليل شهامت و اراده ي شگفتش مي ستود براي تهيه لوازم زندگي ، او را تا قزوين همراهي نمود.

او در قزوين استادي عاليمقام يافت كه ((شيخ عبدالكريم ايرواني )) نام داشت . استادي كه در فقه و اصول نامور و ممتاز بود. شيخ حبيب الله هفت سال پياپي از محضر ايشان بهره گرفت . و در همان شهر به خواست پدر، با خانواده ي ارباب وصلت نمود.

مشي زاهدانه ي استاد تاثير شگرفي در او نهاد به گونه اي كه از آن پس خود به زندگي زاهدانه روي كرد و تا پايان عمر بر روش پسنديده ي استاد وفادار ماند.

در 25 سالگي ، سيراب از سرچشمه ي معارف ديني به مقام عالي اجتهاد نائل آمد و با نظر شيخ عبدالكريم ايرواني خود را مهياي سفر به املش نمود.

سال 1259 ق . از قزوين به املش بازگشت و چهار سال مرجع امور ديني مردم بود. برپايي نماز جماعت ، هدايت و ارشاد مردم ، پاسخگويي به پرسشهاي اعتقادي و قضاوت عادلانه او موجب شده بود مردم ارادتي عاشقانه به مجتهد جوان داشته باشند اما او دوست داشت سفري به ديار اهل بيت عليهم السلام نمايد و از اساتيد آن سامان بهره جويد. آري او تصميم گرفت به نجف اشرف رفته و از حوزه ي علميه ي آن شهر مقدس جرعه جرعه شراب معرفت نوشد.

مردم كه از حضورش غرق محبت بودند، او را با

عواطفي وصف ناپذير بدرقه نمودند و او، همسر و فرزندش محمد را به خداي بي همتا سپردند.

شهر آسماني

شيخ حبيب الله مجتهد املشي در سال 1263 ق . وارد نجف شد و در حلقه ي شاگردان فقيه كبير شيخ محمد حسن نجفي (صاحب جواهر) به كامجويي نشست . او تا سال 1266 ق . كه سال وفات صاحب جواهر بود از كلاسش بهره برد و از آن فقيه نامور اجازه ي اجتهاد دريافت داشت .

پس از آن به درس شيخ اعظم انصاري دل بست و تا پايان زندگي پر افتخار شيخ اعظم از شاگردان ممتاز درس وي بود. شيخ حبيب الله فرموده بود: ((با آنكه هفت سال پيش از فوت شيخ از درس او مستغني بودم ولي از هنگام ورود در جلسه ي شيخ تا موقع تشييع جنازه اش بحثي از ابحاث او از من فوت نشد.))

اسرار عشق

ويژگيهاي اخلاقي ميرزا حبيب الله رشتي او را به شخصيتي وارسته تبديل كرد كه زهدش زبانزد خاص و عام بود. در اين مختصر تنها به اشاره اي اكتفا كرده تا دوستداران بخوانند و بدانند شخصيتهاي روحاني تاريخ شيعه چگونه زيستند.

1. ميرزا حبيب الله پس از مرگ پدرش كه حاكم منطقه بود براي پاسداشت مقامش به گيلان سفر نمود اما اختلاف برادران بر ميراث پدري موجب بازگشت او به نجف اشرف شد. او با اينكه زندگي بسيار فقيرانه اي داشت از سهم ارث چشم پوشيد. ميرزاي رشتي پس از رسيدن به نجف ، براي تامين معاش ، بتدريج لوازم زندگي را يكي پس از ديگري فروخت به گونه اي كه در گرماي طاقت فرساي تابستان از خريد آب

نيز عاجز بود.

2. ياد خدا در جان او چنان عجين شده بود كه از هر فرصتي براي ذكر و تسبيح و قرائت قرآن كريم بهره مي جست . حتي هنگامي كه براي تدريس به سوي حرم مطهر مي رفت وضو مي گرفت و سوره ي مباركه ي ((يس )) را در راه از حفظ مي خواند تا به در قبله ي صحن اميرالمومنين عليه السلام مي رسيد، خواندن سوره را در كنار آرامگاه استاد خود شيخ انصاري (ره ) به پايان مي رسانيد.

3. در دقت و احتياط ضرب المثل بود. همين امر وي را از پاسخگويي سريع و بدون تحقيق باز مي داشت .

از ديگر سو مردم را تشويق مي نمود تا استفتائات خود را به ميرزاي شيرازي ارجاع دهند. نوشته اند پس از پايان ماه رمضان براي اثبات اولين روز شوال بيش از 40 نفر شهادت دادند و او فرمود ((نزديك قطع شده است )) كنايه از اينكه هنوز برايم قطعي و يقين نشده است .

4. او در ادب عشق نيز ممتاز بود. آنگاه كه جان به حضرت عزرائيل مي سپرد، هر چه پايش را رو به قبله دراز مي كردند او پاي خود را جمع مي كرد و چيزي نمي گفت . چون چند بار اين كار تكرار شد، از او علت را پرسيدند، به زحمت فرمود: ((چون وضو ندارم پايم را رو به قبله دراز نمي كنم )).

5. هرگز وجوه شرعي را نمي پذيرفت ، با آنكه امري مرسوم و رايج بود. نقل مي كنند: مردي ثروتمند از هند براي پرداخت وجوه شرعي به زيارت ميرزاي رشتي شتافت ، اما او چندان

عصباني شد كه اطرافيان از حالتش متعجب شدند و چون از عصبانيتش پرسيدند فرمود: ((چاره اي جز عصبانيت نبود)). نيز نوشته اند علاءالدوله براي پرداخت پولي به عنوان وجوه شرعي به نجف اشرف مسافرت كرده بود ولي با بي اعتنايي ميرزاي رشتي مواجه شد و محقق رشتي با اين رفتار به آيندگان نشان داد كه مردان بزرگ خدا براي مال دنيا ارزشي قائل نيستند.

6. نوشته اند: چهار نفر از شاگردان شيخ انصاري اركان پايدار اعلميت و رياست بودند ولي مقام علمي و تدريس منحصر به ميرزا حبيب الله رشتي بود. او جز تدريس منظوري نداشت . رياست نمي خواست ، از روي عمد تجاهل مي ورزيد و شاگردان خود را نمي شناخت براي اينكه از او اجازه ي اجتهاد نخواهند و تنها درس بخواهند... در خط مرجعيت هم نبود. كسي از مجتهدين به خوش نيتي و سلامت نفس ميرزاي رشتي نبود. از پرتگاه هاي رياست خود را نجات داد. قناعت پيشه نمود...))

7. محقق رشتي ديانت و سياست را به هم سرشته بود. پس از رحلت شيخ انصاري بسياري از دانشمندان مردم را براي تقليد به ميرزاي رشتي ارجاع داده بودند. اما او با پيشنهادها مخالفت مي كرد و نيك مي دانست كه دنياي اسلام به مرجعي سياستمدار نيازمند است . او ميرزاي شيرازي را مجتهدي آگاه به مسائل سياسي و چهره هاي سرشناس و محبوب يافته بود.

محقق رشتي بر آن بود تا مرجعيت ميرزاي شيرازي را به علماي نجف پيشنهاد كرده از آن حمايت كند. اين امر موجب شد تا توطئه ي دشمن براي لطمه زدن به وحدت شيعيان نقش بر آب شود.

ژرف انديشي

سياسي ميرزاي رشتي را در گفتارش مي جوييم . وقتي پرسيدند از چه كسي تقليد كنيم ؟ در پاسخ گفت : ((از مرجعي تقليد كنيد كه تقليدش جايز باشد. امروز پرچم بر دوش عالم جليل سيد محمد حسين (شيرازي ) است و همه پيرامون اويند كه پرچم ساقط نشود.))

8. نظم از ديگر ويژگيهاي محقق رشتي بود. او پس از اداي نماز مغرب و عشا و انجام مستحبات مربوط به آن و پس از صرف مقدار كمي شام ، آنگاه كه آسمان چادر سيه شب را بروي خود مي كشيد و ستاره ها چشمك زنان نمايان مي شدند، اندكي مي خفت تا جان را آماده ي خدمت روح كند و جان خود را در چشمه ي نور بشويد و عاشقانه تر با خداي خويش راز و نياز كند.

9. تواضع و فروتني (از دستورات عالي اسلامي ) در جاي جاي رفتار محقق رشتي نمايان است . او دانشمندان را به ديده ي احترام مي نگريست و با بهره گيري از نظر نيك ، برترين روش را بر مي گزيد. در پي سفر محقق رشتي به ايران ، حوزه ي درس ايشان تعطيل شد و دانشوران از خورشيد وجودش محروم شدند. آنگاه كه به سفري ديگر بار بست ، دانشمندان نجف بر آن شدند تا او را از سفر باز دارند. وي به وساطت شيخ حسن مامقاني برنامه ي سفر را لغو كرد و به او فرمود: ((چون شما مجتهد عادل هستيد، حكمتان را واجب الاطاعه مي دانم )) اين در حالي است كه شيخ حسن مامقاني در رديف شاگردان محقق رشتي بود و نسبت ميان آن

دو مثل استاد و شاگرد بود.

10. اعزام شاگردان برجسته براي تبليغ ، از ديگر ويژگيهاي اين محقق بود. از جمله ي آنان آيت الله سيد علي اكبر فال اسيري از شاگرداني بود كه در پرتو انديشه ي والاي آن استاد پرورش يافت . او به تشويق محقق رشتي و ميرزاي شيرازي به شيراز بازگشت و با كوششي در خور به تبليغ و هدايتگري پرداخت . همچنين در نهضت توتون و تنباكو نيز عهده دار نقشي سترگ در تثبيت فتواي ميرزاي شيرازي بود.

11. سپاسگزاري او در حق پدر و مادر آموختني و بي نظير است و نشانه ي بالندگي او در مراحل عالي شكر به درگاه حضرت ربوبي است . درخشندگي معنوي او مديوين دعاهاي پدر و مادر در روزگاران دور بود. نوشته اند او نمازهاي پدر و مادر خود را سه بار خواند. يك بار به تقليد از مراجع آنان و دو بار به اجتهاد خودش و اين مطلب درباره ي هيچيك از علماي تاريخ ذكر نشده است .

12. او را بايد به حق از حافظان حريم روحانيت در عصر خويش خواند. شخصي در نجف بود كه به هنگام سخن حرمت علما را پاس نمي داشت و بارها از او پرخاشگري و اهانت نسبت به علماي سابق و معاصر شنيده مي شد.

محقق رشتي در جمعي كه وي نيز حضور داشت دستور داد استكانش را آب بكشند، به گونه اي كه مردم گمان بر تكفير وي برده و او را راندند. پس از آن هرگز نتوانست جايگاه از دست رفته خود را بازيابد.

باري رفتار شديد ميرزاي رشتي و شيوه نهي از منكر او موجب شد تا

آنانكه در پي چنين خيالي بودند از گمان خويش بازگردند.

گنج نامه

آثار ميرزاحبيب الله جلوه گاه تلاش هاي شبانه روزي اوست . وي كاوشگري گنج ياب بود كه هرگاه معدني نوين مي يافت از جواهر آن استخراج مي كرد و بر دانش طلبان ارزاني مي داشت .

آثار او در علم اصول عبارتند از:

رساله في الضد و اقتضاء الامر بشي ء النهي عنه و عدمه ، التعادل و التراجيح ، بدايع الافكار، اجتماع الامر و النهي ، رساله في مقدمه الواجب ، رساله في المشتق ، التقريرات .

در علم فقه :

كتاب الطهاره ، الحاشيه علي المكاسب ، كتاب الزكاه ، كتاب الاجاره ، الالتقاط، كتاب العضب ، كتاب القضاء و الشهادات ، الوقوف و الصدقات ، رساله في اللباس المشكوك ، حاشيه علي منهج الرشاد، حاشيه علي نجاه العباد، حاشيه علي النخبه .

در علم تفسير:

حواشي بر تفسير جلالين ، و علم كلام : الامامه ، كاشف الظلام في حل معضلات الكلام است .

نسخه هاي خطي از آثار محقق رشتي كه مي رفت در غبار زمان به فراموشي سپرده شود اخيرا به كتابخانه آيت الله مرعشي سپرده شد و اكنون در كاروان نسخه هاي خطي آن كتابخانه ماندگار است .

تقريرات

از انبوه شاگردان كوشا و دانشمند محقق رشتي ، بسياري تقريرات درس ايشان را نوشته اند كه در گرامي داشت مقامشان نام برخي از آنان مي آيد:

سيد حاج ميرزا حسن همداني ، سيد صادق قمي ، ميرزا باقر فرزند ميرزا محمد علي ، شيخ حسن تويسركاني ، شيخ محمد باقر فرزند محمد جعفر بهاري همداني ، سيد ابوالقاسم فرزند معصوم حسيني اشكوري ...

اجازات

محقق

رشتي از صدور اجازه ي اجتهاد به شدت پرهيز داشت و تنها براي اندكي از شاگردان برگزيده اجازه ي اجتهاد نگاشت . نام برخي شاگردان ارجمند وي كه مفتخر به اجازه ي نقل روايت و اجتهادند ذكر مي شود. حاج آقا مجتهد رشت (اجتهاد)، سيد عبدالكريم فرزند سيد حسن اعرجي (روايت )، حاج ميرزا احمد ديلارستاقي لاريجاني (اجتهاد)، سيد علي آقا ميري دزفولي (اجتهاد)،...

با كاروان دانش

نظر گاه همه ي انديشمندان حوزه بر شيوه ي نقادانه ي محقق رشتي در تدريس و ديگر پهنه هاي علمي ، پديدآور محفل علمي ، پديدآور محفل علمي شكوهمندي بود كه دلدادگان آن ، پس از كامجويي هر يك چون ستاره اي درخشان ، روشنگر جامعه ي خويش شدند. برخي مرجع ديني شدند و عده اي رهبر حركتهاي سياسي و اجتماعي ديار خويش و دسته اي نيز در عرصه ي تدريس و تحقيق طلايه دار حوزه بودند.

نام مسافران اين كاروان به اختصار مي آيد و شرح حال هر يك در كتب تاريخ آمده است كه دوستداران را بدان حوالت مي دهيم .

آيت الله العظمي سيد محمد كاظم يزدي ، آيت الله العظمي آقا ضياء الدين عراقي ، آيت الله العظمي حاج ميرزا حسين نائيني ، آيت الله شيخ شعبان ديوشلي (لنگرودي )، آيت الله شيخ عبدالله مازاندراني (لنگرودي )، آيت الله شهيد شيخ فضل الله نوري ، آيت الله شهيد حاج آقا مير بحرالعلوم رشتي ، آيت الله شهيد شيخ علي رشتي ، آيت الله شهيد شيخ عبدالغني بادكوبه اي ، آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني ، آيت الله سيد ابوالقاسم اشكوري .

پرواز تا آسمانها

مردم نجف

به چهره نوراني پيرمردي كه سحرگاهان در بارگاه ملكوتي امير المومنين (ع ) به زيارت ، نماز و تضرع مي نشست انس گرفته بودند. چهره اي كه هيبت و شوكتش يادآور پيامبران و لطف و صفا در صورتش نمايان بود. اما شب پنج شنبه چهاردهم جمادي الثاني 1312 ق . فرا رسيد. خبر كسالت محقق رشتي مردم را در نگراني فرو برده بود و آنگاه كه صداي ناله و فغان از منزل وي برخاست همگان يافتند كه دوست خدا، پيش خدا رفته است . او آسوده در بستر خفته بود. تو گويي به خوابي نازنين آسوده كه چنين چهره اش متين است . شهر را گويا با پارچه اي سياه پوشانده بودند و همه جا صداي گريه به گوش مي رسيد. در تهران و مشهد و ديكر شهرها نيز مجالس عزا و سوگواري بپا شد. مردم نوحه كنان مي خواندند:

باز خاكستر غم ريخت فلك بر سر ما

رفت از دار فنا نائب پيغمبر ما

و نجف آماده ي تشييع پيكر مطهر آن فرزانه پارسا بود. جنازه ي پاك او را مشايعت كردند و به بارگاه امام متقين انتقال داده و در يكي از حجره هاي صحن مطهر علوي دفن كردند.

بازماندگان

1. آيت الله محمد رشتي ، فرزند ارشد، كه از معصومه ارباب همسر اول ميرزاي رشتي بود. او در علم و فضل به مراتبي درخور دست يافت و در سال 1316 ق . به ديار باقي شتافت . آرامگاهش در مقبره ي پدر ارجمندش مي باشد.

2. آيت الله شيخ اسماعيل رشتي ، كه از همسر دوم ميرزاي رشتي ولادت يافت .

او در كسب دانش سخت كوشيد و پله هاي ترقي را پيمود و در 1343 ق . به ديدار دوست شتافت .

3. آيت الله شيخ اسحاق رشتي ، او در نجف ولادت يافت . مادرش كلثوم همسر دوم ميرزاي رشتي بود ابتدا نزد پدرش به تحصيل پرداخت و پس از عمري تحقيق ، تاليف و تدريس در سال 1357 ق . ديده از جهان فرو بسته ، رخ در نقاب خاك كشيد.

آثار:

رساله في الضد و اقتضاء الامر بشي ء النهي عنه و عدمه

التعادل و التراجيح

بدايع الافكار

اجتماع الامر و النهي

رساله في مقدمه الواجب

رساله في المشتق

كتاب الطهاره

الحاشيه علي المكاسب

كتاب الزكاه

كتاب الاجاره

الالتقاط، كتاب العضب

كتاب القضاء و الشهادات

الوقوف و الصدقات

حاشيه علي منهج الرشاد

رساله في اللباس المشكوك

حاشيه علي نجاه العباد

حاشيه علي النخبه

حاشيه بر تفسير جلالين

الامامه

كاشف الظلام في حل معضلات الكلام

رشيد ياسمي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1275 ش)، نويسنده، مورخ، اديب، مترجم و شاعر. در قصبه ى گهواره از توابع كرمانشاه متولد شد. پدر او شاعر و نقاش و خوشنويس بود. جد مادرى او، شاهزاده محمدباقر ميرزاى خسروى، نويسنده ى داستان «شمس و طغرا» است كه ديوان شعرش به همت رشيد چاپ شده است. رشيد ياسمى تحصيلات مقدماتى را در كرمانشاه به پايان برد، سپس به تهران آمد و دوره ى متوسطه را در دبيرستان سن لوئى گذراند. از همان هنگام به تشويق نظام وفا كه معلم ادبيات او بود، به سرودن شعر پرداخت. پس از تحصيلات، در وزارت معارف، ماليه و دربار به كار مشغول شد. در همين اوان جرگه دانشورى را تاسيس كرد كه بعدها با همت ملك الشعراى بهار به انجمن دانشكده تبديل

شد. رشيد ضمن همكارى با مجله ى «دانشكده» با نويسندگان و شعراى آن دوره آشنا شد و با انجمن ادبى ايران همكارى داشت. يك سال پس از كودتا، رشيد ياسمى مقالات خود را در روزنامه ى «شفق سرخ» به سردبيرى على دشتى منتشر ساخت كه همين مقالات موجب شهرت ادبى او گرديد. در اين مدت زبان هاى عربى و انگليسى را آموخت و زبان فرانسه را تكميل كرد. زبان پهلوى را از حوزه ى درس استاد هر تسفلد نيك فراگرفت. در سال 1312 ش كه دانشگاه تهران تاسيس شد، او در دانشكده ى ادبيات و دانشسراى عالى با سمت استادى تاريخ اسلام را تدريس مى كرد. بعدها به عضويت فرهنگستان ايران درآمد. در سال 1322 ش به همراه هياتى از استادان ايرانى به هند رفت و در سال 1324 ش به منظور مطالعه به فرانسه رفت و پس از دو سال به ايران بازگشت رشيد ياسمى تا پايان عمر به عنوان استاد در دانشگاه تهران تدريس كرد. روز يازدهم اسفندماه 1327 ش به هنگام سخنرانى در دانشكده ى ادبيات دچار سكته شد و پس از سفرى كوتاه به فرانسه و بازگشت به ايران، سرانجام روز چهار شنبه 18 ارديبهشت ماه 1330 ش در تهران درگذشت و در قبرستان ظهيرالدوله به خاك سپرده شد. جز از مقالاتى ادبى و تاريخى و فلسفى و انتقادى كه از او در مجلات «نوبهار»، «آينده»، «ارمغان»، «تعليم و تربيت»، «يغما»، «مهر»،... چاپ شده است داراى تاليفات و تحقيقات و تتبعات و ترجمه هاى بسيارى است كه از آن جمله: «ادبيات معاصر»؛ «تتبع و انتقاد در احوال و آثار سلمان ساوجى»؛ «احوال ابن يمين»؛ «تاريخ مختصر ايران»؛ «تاريخ ملل نحل»؛

«ايران در زمان ساسانيان»، ترجمه؛ «تاريخچه نادرشاه»، ترجمه؛ «جلد چهارم تاريخ ادبيات ايران تاليف براون»؛ «آيين دوست يابى»، ترجمه؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از نيما تا روزگار ما (145 -138)، تاريخ مشاهير كرد (316 -310 /2)، چشمه ى روشن (448 -441)، چهار صد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (369 -368)، الذريعه (1307 ،362 /9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (332 -328 /3)، سخنوران نامى معاصر (1534 -1528 /3)، سرآمدان فرهنگ (382 -379 /1)، فرهنگ سخنوران (378)، گنج سخن (326 -309 /3)، مؤلفين كتب چاپى (700 -696 /4)، يغما (س 26، ش 8، ص 490 -487).

رشيدالدين، فضل اللَّه

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(718 -645 ق)، مورخ و طبيب. ولادتش در همدان بود. پدرش عمادالدوله ابوالخير پزشك بود، و رشيدالدين جوانى را در تحصيل فنون مختلف، به ويژه علم طب گذرانيد. و از عهد ايلخانى شد. در عهد دولت ارغون خان و گيخاتوخان مورد توجه و اكرام تمام قرار گرفت. غازان خان، بعد از قتل صدر جهان زنجانى، وى را با شركت خواجه سعدالدين محمد آوجى به وزارت برگزيد و الجاتيو (سلطان محمد خدابنده)، بعد از قتل سعدالدين، با وجود نهايت اعتمادى كه به كفايت رشيدالدين فضل اللَّه داشت؛ خواجه على شاه يلانى را با وى در وزارت شريك كرد. در دوره ى سلطنت ابوسعيد بهادرخان، به سبب نقارى كه بين رشيدالدين و خواجه على شاه در ميان بود، خواجه على شاه و همدستان او نزد آن پادشاه در ميان بود، خواجه على شاه و همدستان او نزد آن پادشاه جوان و كم تجربه چنين فرانمودند كه خواجه رشيدالدين و پسرش خواجه ابراهيم، الجايتو را زهر داده اند. به همين جهت در جمادى الاول سال 718 ق سلطان ابوسعيد دستور داد تا اول

پسر را پيش چشم پدر گردن زدند، و سپس خواجه رشيدالدين را هلاك كردند، و خاندان و خواسته ى او را به يغما بردند. علاوه بر آن كه درگاهش ملجا و مآب اهل هنر و علم بود. و در بسيارى از ناحى ايران و ممالك ايلخانى مدارس و مساجد و كتابخانه ها و موقوفات احداث كرد، خود نيز قسمتى بزرگ از عمر خود را در جمع و تدوين و تاليف گذرانيد. مجموعه ى مصنفات و مولفات رشيدالدين فضل اللَّه، «جامع التصانيف رشيدى» يا «المجموعه الرشيديه» ناميده مى شد و اينك از مجموعه ى آن آثار مختلف، برخى در مسائل مختلفى از قبيل مباحث دينى و تفسير و كلام و طب و فلاحت و تاريخ و داروشناسى، بر جاى مانده كه عبارتند از: «توضيحات رشيديه»، (شامل 19 رساله درباره مسايل كلامى و دينى و عرفانى)؛ «مفتاح التفاسير»؛ «الاخبار و آثار»؛ «رساله ى سلطانيه»؛ «بيان الحقايق»؛ «جامع التواريخ»؛ «مكاتيب يا مكاتبات رشيدى»؛ دو كتاب «جامع التواريخ رشيدى» و «مكاتبات رشيدى»، كه اولى كتاب مفصلى در تاريخ مغول و تاريخ عمومى است. دومى كه منشآت و مناشير و رسايل اوست و مجموعه ى فرمانها و نامه هايى است كه وى به صفرزندان و عمال و علماء و مشايخ عهد نوشته است. صاحب «الذريعه» به وى «ديوانى» نسبت داده كه نشان مى دهد شعر هم مى سروده است.[1]

فضل اللَّه وزير مدبر (و. همدان حدود 645 ه.ق.- مقت. 718 ه.ق./ 1318 م.). در ايام اباقاخان وى طبيب خاص پادشاه بود و احترامى داشت، در زمان غازان لياقت وى آشكار شد و سه سال پس از عزل وزير اعظم صدرالدين زنجانى، غازان او و خواجه سعدالدين ساوجى را متفقا به صدارت انتخاب

كرد.

در عهد سلطنت اولجايتو، رشيدالدين مانند سابق حيثيت داشت و در همان اوقات در سلطانيه- پايخت جديد- ناحيه اى را آباد ساخت كه نام او «رشيديه ناميده شد. دو سال بعد محلتى ديگر در نزديكى شهر غازانيه بنا نهاد و با صرف هزينه هنگفت رودخانه سرارود را بدانجا آورد. بعد از قتل سعدالدين، خواجه على شاه گيلانى، كه مردى مزدور و فرومايه بود- جايگزين او شد و او پس از اندكى دسيسه اى خطرناك ضد رشيدالدين ايجاد كرد ولى مؤثر نگرديد. در سال 1315 ه.ق. نزاعى شديد بين دو وزير به ظهور پيوست والجايتو ناگزير شد كه ترتيب و انتظام ممالك مختلف را بين آن دو تقسيم كند تا اختلافى روى ندهد، مع ذلك عليشاه تهمت و خصومت را ضد او ادامه داد به طورى كه خواجه رشيد به زحمت توانست خود را برهاند. اين رقابت پس از مرگ الجايتو و در اوان سلطنت ابوسعيد هم وجود داشت تا عاقبت خواجه تاب مقاومت نياورد و از شغل خود كناره گرفت و در سن متجاوز از 70 او و پسر 16 ساله اش ابراهيم را به تهمت مسموم كردن سلطان سابق (الجايتو) به قتل رساندند. تاريخ مشروح و معتبر «جامع التواريخ» به همت او تأليف و تدوين شده».

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] ارمغان (س 6، ش 253 -241 ،4 -3)، از سعدى تا جامى (125 -95)، الاعلام (359/5)، اعيان الشيعه (401/8)، تاريخ ادبيات در ايران (1252 -1247 /3)، تاريخ برگزيدگان (172 -171)، تاريخ نظم و نثر (143 -142)، تاريخ برگزيده (604)، تذكره ى روز روشن (293)، حبيب السير (201 -199 ،191 /3)، دايرةالمعارف فارسى (1086/1)، دستور

الوزراء (321 -315)، الذريعه (60/14 ،362/9 ،271 -269 /3)، ريحانه (340 -337 /7)، سبك شناسى (179 -170 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 160/8)، فرهنگ سخنوران (377)، كارنامه بزرگان (322 -320)، لغت نامه (ذيل/ ابن ابى الخير)، مجمع الفصحا (680/2)، معجم المؤلفين (74/8).

رشيدي زاده، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن رشيدي زاده

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

استاد گرانقدر آقاي حسن رشيدي زاده در سال 1340هجري شمسي در خانواده اي متدين و كاملا مذهبي در اراك ديده به جهان گشود.نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت هرچه تمامتر به پايان رسانيد. در پي تشويق خانواده و اطرافيان و علاقه وافر خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1362وارد حوزه علميه تهران گرديد.پس ازمدتي تحصيل در حوزه علميه تهران براي كسب فيض از محضر ستارگان مشهد رهسپار آن ديار شد و ضمن انس با بارگاه ملكوتي ثامن الحجج به تحصيل بيشتر پرداخت. پس از مدتي دوباره راه غربت به ديار قم را در پيش گرفت، از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه قم به جد و جهد، در درس بزرگان حوزه علميه قم حاضر شد. نامبر ده در طي دوران تحصيل از محضر ستارگان فراواني خوشه علم و ادب چيده است كه برخي از آنان را مي توان همچون آيت الله وحيد خراساني، مرحوم آيت الله شيج جوادتبريزي، استاد اعتمادي و ... نام برد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از امر تبليغ غافل نماند و براي تبليغ مذهب انسان ساز تشيع به كشوورهاي متعددي از جمله لبنان، مالزي

و... سفر كرده است، سال هاي متمادي است كه به تدريس و شاگرد پروري در دانشگاه خواجه نصير الدين طوسي مشغول است.وي در زندگي سراسر علمي خويش از نگارش و تأليف غافل نبوده است و آثار متعددي از جمله " حياط برتر در عالم برزخ"، "حياط برزخي" و....را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

رشيدي، عليقلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي قلي رشيدي

محل تولد : خرم آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/2/23

زندگينامه علمي

در روستاي بادامك تابع شهرستان پلدختر متولد شدم . در شش سالگي در روستاي چم قلعه به دبستان رفتم و پس از گذشت مقطع ابتدايي وارد مقطع راهنمايي در شهرستان پلدختر شدم. دبيرستان راهم در همان شهر همراه با انقلاب در رشته علوم تجربي گذراندم. در دوران دبيرستان كه مصادف با انقلاب بود به همراه يكي از سادات جليل القدر مظلوم و محلي به نام سيد علي نقي موسوي (ره) تمام اعلاميه هاي امام را دست نويس كرده و در بين مردم پخش كردم از سال 56 وارد حوزه شدم و تا سال 1371 دوره سطوح عاليه را تمام كردم و همراه با دروس حوزه دروس دانشگاهي ليسانس در رشته فلسفه و كلام و فوق ليسانس در رشته فقه و مباني حقوق اسلامي را تا سال 1376 به اتمام رساندم در دوران جنگ تحميلي چندين بار به جبهه رفتم و دو بار مجروح شدم و در سال 17/6/1365 به درجه جانبازي شيميايي نايل گرديدم و الان هم مشغول به تدريس در دانشگاههاي لرستان و حوزه علميه پلدختر هستم.

رضا، عنايت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عنايت الله رضا در سال 1299ش در شهرستان رشت به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتي را در زادگاه خود و تهران به پايان رساند و سپس تحصيلات عالي را در رشتة فلسفه ادامه داد و موفق به دريافت درجة دكترا گرديد. نامبرده به جهت علاقة فراوان به مطالعات ايران شناسي، به تحقيق و پژوهش در اين زمينه پرداخت. و در حال حاضر عضو هيأت علمي مركز دائرة المعارف بزرگ

اسلامي است. كتابهاي "شهرهاي ايران در روزگار پارتيان و ساسانيان"و " اعراب حدود مرزهاي روم شرقي و ايران در سده هاي چهارم – ششم ميلادي" ترجمه ،عنايت الله رضا به ترتيب ، در دورهاي هفتم و دوزادهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شدند.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : اجداد عنايت الله رضا همه از روحانيون و برخي از مراجع بزرگ زمان خود بوده اند. پدر ايشان از شاگردان آخوند خراساني بوده و نزد آن روحاني بزرگ به تحصيل اشتغال داشته است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عنايت الله رضا پس از گذراندن دوران كودكي در رشت به تهران منتقل شد و دوران تحصيل متوسطه را در اين شهر پايان رساند. در 21 آذر 1325 ، پس از شكست به اصطلاح جنبش آذربايجان به شوروي پناهنده و در آنجا مشغول به تحصيل مي شود. پس از اتمام رشته علوم حزبي در دانشكده حزبي به ادامه تحصيل در شته فلسفه پرداخته و به اخذ درجه دكترا در اين رشته نايل مي آيد و در كنار آن به سبب علاقه به مطالعه در زمينه ايران شناسي مطالعه و تحقيق در اين زمينه را پي مي گيرد.

استادان و مربيان : عنايت الله رضا در دوران تحصيل از دانش و توجه پدر و برادر بزرگتر خود آقاي پرفسور فضل الله رضا بهره مند بود

وقايع ميانسالي : عنايت الله رضا پس از شهريور 1320، در آن ايام پر التهاب و پر تب و تاب سياسي، اجتماعي كشور ،به حزب توده پيوست. در همين ارتباط در سال

1324 بازداشت و سپس به كرمان تبعيد و زنداني شد. در اوايل سال 1325 پس از آزادي از زندان به دستور كميته مركزي حزب عازم آذربايجان شده و در آنجا به عنوان فرمانده نيروي هوايي حكومت آذربايجان مشغول گرديد. از آن پس به سبب بروز اختلاف با سران فرقه دموكرات آذربايجان در مورد تاسيس فرقه در ايران و اعلام رسمي ايشان در كنفرانس باكو مبني بر انجام اين امر به مثابه يك خيانت، از سوي سران دستگاه حاكمه آذربايجان شوروي از جمله رئيس جمهوري وقت و همچنين دبير اول كميته مركزي حزب كمونيست آذربايجان به اتفاق چند نفر ديگر از فرقه اخراج و از كار نيز بركنار مي شوند. كميته مركزي حزب نيز ماموريت ايشان را پايان يافته تلقي كرده، در نتيجه مجبور به عزيمت از شوروي به كشور چين شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عنايت الله رضا پس از پايان تحصيلات مدتي در نيروي هوايي ارتش به سمت افسر خلبان و ديده بان خدمت نمود . با شكست جنبش آذربايجان در 21 آذر سال 1325 به شوروي پناهنده شد . او بعد از آن بر سر برخي اختلافات سياسي به چين رفت و به اتفاق چند تن ديگر بخش فارسي راديو پكن را تاسيس نمود. بعد از دو سال به دليل برخي تعبيرات در شوروي و بركناري سران حكومت آذربايجان به سبب دشواري تحصيل فرزندانشان در چين و آشنايي آنها به زبان روسي دعوت به بازگشت شوروي را پذيرفته و در اواخر 1959 به مسكو بازگشته و در بخش فارسي راديو مسكو تا سال 1967 به فعاليت خود ادامه مي دهد. پس از

ورود به ايران ابتدا به سمت متصدي كتابهاي روسي در كتابخانه (پهلوي سابق، بخش كنگره جهاني ايرانشناسي) و بعد به عنوان معاون علمي و پژوهشي آن كتابخانه مشغول شدند. پس از انقلاب اسلامي ايران نيز مسئوليت كتابخانه به عهده ايشان واگذار شد اما به سبب بيماري و عزيمت شش ماهه به خارج از كشور به منظور معالجه ادامه كار ميسرنگرديد. وي از سال 1365 تا حال حاضر نيز در مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي به عنوان عضو هيات علمي مشغول به كار شدند.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : عنايت الله رضادر پكن به اتفاق چند تن ديگر بخش فارسي راديو پكن را تاسيس نمودند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عنايت الله رضا بعد از انقلاب به سبب بيماري براي معالجه به خارج از كشور رفته و پس از بازگشت به تحقيق و ترجمه و تاليف همت گماشت.

جوائز و نشانها : كتابهاي "شهرهاي ايران در روزگار پارتيان و ساسانيان"و " اعراب حدود مرزهاي روم شرقي و ايران در سده هاي چهارم – ششم ميلادي" ترجمه ،عنايت الله رضا به ترتيب ، در دورهاي هفتم و دوزادهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شدند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آذربايجان و اران

ويژگي اثر : تاليف

2 اعراب حدود مرزهاي روم شرقي و ايران در سده هاي چهارم – ششم ميلادي

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ

و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب:اعراب حدود مرزهاي روم شرقي و ايران در سده هاي چهارم – ششم ميلادي: اعراب حدود مرزهاي روم شرقي و ايران در سده هاي چهارم – ششم ميلادي ؛ ن. و.پيگولوسكايا؛ ترجم? عنايت الله رضا؛ تهران: مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1372. در مورد تاريخ ايران در روزگار ساسانيان، تحقيقات متعددي صورت گرفته است كه كتاب مذكور از جمله آثار معتبر در اين زمينه است. مؤلف كتاب، خانم نينا ويكتور ناپيگولوسكايا، يكي از متخصصان برجست? روسيه، در رشت? تاريخ كشورهاي خاور نزديك و ميانه به ويژه ايران و بيزانس، در اوايل سده هاي ميانه و دوران پيش از اسلام بوده است. او طي سي سال پژوهش در زمين? تاريخ ايران، آثار متعددي از خود به يادگار گذاشته كه در محافل ايران شناسان جهان، مورد ستايش قرار گرفته است. كتاب حاضر ترجم? فارسي آخرين اثر مؤلف است كه در آن رابط? وسيع اعراب ساكن مرزهاي ايران بويژه دولت حيره را با استفاده از اكتشافات جديد به شرح آورده و مرزهاي مسلمانان و اعراب و امپراتوري روم شرقي در سده هاي نخستين قرون اسلامي را تشريح كرده است. مسائل مربوط به مرزها در روند تاريخ همواره اهميت زيادي داشته است زيرا حوادث و رويدادهاي تاريخي است كه تعيين مرزها را به دنبال دارد. علاوه بر آن، مهاجرت اقوام و قبايل مختلف، حوادث سياسي را صبغ? ديگري مي بخشد و در نهايت حدود سرزمينها را معين مي كند. تأليف حاضراين نكات را به خوبي روشن مي كند. جديد بودن مراجع و منابع و ارائ? اسناد به زبانهاي مختلف از

امتيازات اين كتاب محسوب مي شود. نثر ترجم? بسيار روان وقابل فهم است. و مترجم كوشش فراواني براي ارائ? توضيحات علمي به كار برده است و علاوه بر يادداشتهاي مؤلف، موارد متعدد و قابل توجهي را بر متن اصلي افزوده است. او ضمناً به ترجم? عربي كتاب نيز توجه داشته است.

3 ايران و تركان در زمان ساسانيان

ويژگي اثر : تاليف

4 تاريخچه سري جنايات استالين

5 ترجمه كتاب اسرار مرگ استالين

ويژگي اثر : نوشته آوتور خانوف

6 ترجمه كتاب انقلاب مجارستان

ويژگي اثر : نوشته تيبور مراي

7 ترجمه كتاب تمدن ايران ساساني

8 ترجمه كتاب زمامداران شوروي

ويژگي اثر : نوشته الكساندر سولژنيستين

9 ترجمه كتاب شهرهاي ايران در روزگار پارتيان و ساسانيان

ويژگي اثر : اين كتاب در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «شهرهاي ايران در روزگار پارتيان و ساسانيان»: كتاب از برجسته ترين آثاري است كه تا كنون توسط ايرانشناسان شوروي، پيرامون وضع شهرهاي غرب ايران نوشته شده است. نگارنده، كه به زبانهاي پهلوي و سرياني نيز احاطه داشته، شيوة زندگي، آداب و سنّتهاي ساكنان غرب ايران و پيوند آن با آداب و سنن ديگر نواحي از جمله خراسان و «ورارود» (ماوراءالنهر)، چگونگي معاملات و مبادلات در ايران عهد ساساني و مقايسة اوضاع اقتصادي و اجتماعي

عصر ملوك الطوايفي پارتيان در روزگار ساسانيان را مورد پژوهش قرار داده است. اين كتاب، اسناد و مدارك بسيار ارزنده اي را براي مطالعه و تحقيق در اختيار خوانندگان و پژوهشگران قرار مي دهد. البته بايد يادآور شد كه مؤلف كتاب به نتيجه گيريهايي پرداخته است كه با ويژگيهاي اقليمي، اجتماعي و اقتصادي سرزمين ما سازگار به نظر نمي رسد. ترجمه براساس متن روسي و با مقابله با متن فرانسوي به شكلي شايسته صورت گرفته است

10 ترجمه كتاب طبقه جديد

ويژگي اثر : نوشته ميلوان جيلاس

11 ترجمه كتاب گفتگو با استالين

ويژگي اثر : نوشته ميلوان جيلاس

12 ترجمه كتاب منابع كمونيسم روسي و مفهوم آن

ويژگي اثر : نوشته نيكلاي برديايف

13 ترجمه كتاب نيكيتا خروشچف ، سال هاي حاكميت

ويژگي اثر : نوشته روي مدودف و ژورس مدودف

14 جزوه كمونيسم اروپايي

15 خاطرات بوريس باژانف رييس دبيرخانه دفتر سياسي كميته مركزي حزب كمونيست اتحاد شوروي

16 خاطرات پرنس يوسف اف قاتل راسپوتين

17 كمونيسم و دموكراسي

ويژگي اثر : تاليف

18 ماركسيسم و ماجراي بيگانگي انسان

منابع زندگينامه :

1www.ketabesal.ir2كيهان فرهنگي سال هفتم-شماره 1-فروردين 1369

رضاپور، عبدالرحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحيم رضاپور

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 پس از اخذ ديپلم در اواخر تيرماه

وارد حوزه عليمه فيضيه مازندران شهر بابل با مديريت حاج آقا فاضل استرآبادي شدم. تمام دروس تا لمعه و باب صوم را خدمت ايشان گذراندم و در سال تحصيلي 66-65 وارد حوزه علميه قم شدم. ادامه دروس سطح را خدمت اساتيد برزگواري مثل حجج اسلام وجداني فخر ، دوستي زنجانى ، حسيني بوشهري ، محلاتي ، پاياني و سيفي گذراندم. در سال 68 همزمان با دروس حوزه وارد دانشگاه تهران شدم و در رشته اديان و عرفان تحصيل كردم و در دوره عربي تا دوره تكميلي را در كلاسهاي آموزشي و دفتر تبليغات گذراندم ، پس از 6 سال يعني در سالهاي تحصيلي 69-70 شروع به آموختن دروس خارج كردم و از محضر اساتيد بزرگوار حوزه آيات عظام مكارم شيرازي ، دوستي زنجانى، وحيد خراساني ، سيد جعفر كريمي و ... بهره بردم و در سال 1386 در آزمون ورودي دانشگاه اديان و مذاهب شركت كردم و الان آخرين ترم را گذراندم ان شاء الله بتوانيم با بار علمي بيشتر به مكتب تشيع اثني عشري و مردم خدمت نمائيم و مورد رضاي خداوند قرار گيريد.

رضاخاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: داخلى دام بزرگ، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دامپزشكى از دانشگاه تهران، رزيدنت بخش جراحى در دانشكده دامپزشكى دانشگاه پنسيلوانيا آمريكا، در رشته كارديولوژى از دانشكده دامپزشكى دانشگاه بريستول انگلستان.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده دامپزشكى دانشگاه شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى قلبى دام از جنبه مختلف، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 50 پايان نامه دكتراى عمومى و 3 پايان نامه رزدنسى دامپزشكى.

تأليفا.ت

تعداد تأليفات (نگارش يا

ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيمارى اندامهاى حركتى و بيماريهاى قلبى دام.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 31، تعداد مقالات به زبان خارجى: 32

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى قلبى در دامها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رضازاده شفق، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1350 -1274/1271 ش)، شاعر، نويسنده، روزنامه نگار و مترجم. در تبريز متولد شد و زبان فرانسوى و انگليسى را در مدرسه ى كاتوليك و امريكايى تبريز فراگرفت. مدتى مديريت مدرسه ى حيات تبريز را به عهده داشت و در سال 1328 ق روزنامه ى «شفق» را در تبريز منتشر كرد، و در سال 1330 ف بر اثر سخنرانيهايى كه بر عليه استيلاى دولت روس مى كرد از طرف آن دولت به اعدام محكوم شد و به استانبول گريخت. و از كالج رابرت آنجا به دريافت ليسانس نائل گرديد، در سال 1340 ق به ايران بازگشت و بعد از مدت كوتاهى به برلن رفت و در آنجا موفق به دريافت دكتراى فلسفه شد. سپس به ايران آمد و در دارالمعلمين عالى به تدريس فلسفه و ادبيات فارسى قبل از اسلام پرداخت او زبانهاى روسى، فرانسوى، تركى، آلمانى و انگليسى را به خوبى مى دانست و در دانشگاه تهران ادبيات فارسى و فلسفه تدريس مى كرد. در اولين دوره ى مجلس سنا و دوره هاى چهاردهم و پانزدهم مجلس شوراى ملى نماينده بود. وى در تهران درگذشت و در گورستان بهشت زهرا به خاك سپرده شد. از آثار اوست: «تاريخ ادبيات ايران»؛ «ايران از نظر خاورشناسان»؛ «ستارخان»؛ تدوين «ديوان عارف»؛ «فرهنگ شاهنامه و ملاحظاتى درباره ى فردوسى» و ترجمه هاى: «اسكندر مقدونى»؛ «تاريخ مختصر ايران»؛ «زندگانى داريوش».[1]

محقق، خطيب، نماينده ى

مجلس، سناتور، مولف و مترجم، فرزند آقارضا بازرگان، در 1273 در تبريز تولد يافت. پس از رسيدن به سن رشد، تحصيلات معمول زمان را آغاز كرد و مقدمات را نزد معلمين خصوصى فراگرفت و وارد مدرسه ى آمريكائى در تبريز شد و چند سالى در آن مدرسه تحصيل كرد و زبان انگليسى را به طور كامل فراگرفت و در همان مدرسه به معلمى پرداخت. در جوانى سرى پرشور داشت و آزادى طلب بود. چندى هم روزنامه ى شفق را انتشار داد. روزنامه ى شفق در آن ايام روزنامه اى تندرو و آزادى طلب بود. چندى غنى زاده سردبيرى آن را عهده دار بود. سال اول اين روزنامه 48 شماره منتشر شد. داراى مطالب گوناگون و انتقادى و اجتماعى بود. سال دوم روزنامه از رجب 1329 ه.ق آغاز شد و مجموعا 43 شماره از آن انتشار يافت و از آن پس با پيشامد عاشوراى 1330 ه.ق و قتل عده ى زيادى از آزاديخواهان آذربايجان به دست روسها، شفق تعطيل شد و مدير آن به عثمانى رفت و در استانبول در مدرسه ى ايرانيان معلم فارسى و تاريخ ادبيات شد و سپس وارد يكى از مدارس استانبول گرديد و ديپلم دريافت نمود. رضازاده سپس براى انجام تحصيلات عالى به آلمان مسافرت نمود و قريب شش سال در آن كشور به تحصيل فلسفه پرداخت و درجه ى علمى گرفت و ضمنا در مجلات ايرانشهر، مهر، آرمان، شرق و غيره مقالاتى انتشار مى داد و علاوه بر آن، كتب و رسالاتى نيز در زمينه هاى تاريخى، ادبى، فلسفى و اجتماعى تاليف يا ترجمه نموده است.

رضازاده شفق چندى در مدارس جديدالتاسيس تهران به تدريس پرداخت و در سال 1313 كه دانشگاه تهران تاسيس

گرديد، دعوت به كار شد. در آنجا فلسفه و علوم تربيتى تدريس مى نمود. در 1314 شوراى عالى فرهنگ، تحصيلات او را معادل دكترا شناخت و رسما به استادى دانشگاه در دانشكده ى ادبيات پذيرفته شد و در همان سال فرهنگستان ايران به منظور اشاعه ى لغات فارسى سره به جاى لغات بيگانه تاسيس گرديد و دكتر شفق عضو پيوسته ى فرهنگستان شد. در سال 1317 سازمانى به نام پرورش افكار تاسيس گرديد تا پيشرفتهاى ايران در زمان گذشته و حاضر با ايراد سخنرانى اساتيد به سمع مردم برسد. دكتر شفق در آن سازمان سهمى بسزا داشت. پس از شهريور 1320 و آغاز دموكراسى، شفق از تهران كانديداى مجلس شوراى ملى شد. انتخابات تهران در آن دوره به معناى واقعى آزاد بود و راى مردم سرنوشت آن را تاييد مى كرد. در آن دوره دكتر محمدمصدق، سيد محمدصادق طباطبائى، موتمن الملك پيرنيا و آيت الله كاشانى در زمره منتخبين تهران بودند. دكتر رضازاده شفق نيز از تهران به پارلمان راه يافت و رويه اى معتدل پيش گرفت. نطقهاى ضرورى و فصيح و به موقع او توجه مردم را جلب كرد. در جريان جدائى آذربايجان از ايران، چند نطق مهم ايراد نمود و سرانجام عضو ميسيونى شد كه به رياست قوام السلطنه براى مذاكره درباره ى تخليه ى ايران و عدم حمايت از فرقه دموكرات به مسكو سفر كردند. وجود شفق در آن هيئت بسيار سودمند بود. پس از پايان جنگ بين المللى دوم، يك هيئت از ايران عازم آمريكا شد تا در كنفرانس سانفرانسيسكو شركت نمايد از مجلس آقايان دكتر شفق، دكتر عبده و دكتر اعتبار عضو اين هيئت بودند.

پس از پايان مجلس چهاردهم، قريب 16 ماه

فترت ايجاد شد تا سرانجام انتخابات ايران آغاز گرديد. حزب دولتى دموكرات ايران كه خالق آن احمد قوام بود، كانديداى خود را رسما معرفى نمود. دكتر رضازاده شفق كانديدار نمايندگى مجلس از تهران گرديد و سرانجام به مجلس پانزدهم راه يافت. در سال 1328 مجلس سنا در ايران تشكيل شد و دكتر شفق سناتور انتصابى تهران بود. شفق مجموعا پنج دوره نماينده ى مجلس سنا بود و عنداللزوم از كابينه هاى دولتى حمايت مى كرد.

محمدرضا پهلوى نسبت به شفق علاقه اى خاص داشت و از او خواست لقبى براى او و فرح پهلوى پيشنهاد كند و سرانجام لقب «آريامهر» براى محمدرضاشاه و «شهبانو» براى فرح انتخاب و مورد قبول شاه واقع شد.

دكتر رضازاده شفق در سال 1351 بيمار و در بيمارستان بسترى شد. عمل جراحى او لازم تشخيص داده شد. پروفسور انوشيروان پويان عمل او را انجام داد ولى بهبودى حاصل نشد و پس از چند روز درگذشت و در گورستان بهشت زهرا مدفون گرديد.

دكتر قاسم غنى در صفحه ى 28 جلد چهارم يادداشتهاى خود كه اخيرا انتشارات زوار آن را چاپ و توزيع نموده، داورى غيرمنصفانه اى درباره ى شفق نموده است، مى نويسد:«دكتر شفق آرام بسيار سمج، پررو و دريده ئى است. تمام خصوصيات يك نفر آدم احمق در او جمع است. بسيار خودپسند، مغرور و بى حيا است و از جامعه نالان است. بسيار مزاح گو و دروغگو و حقه باز و متملق و بى حيا و پررو است. حيوانى است بس. بسيار بسيار هم بى سواد است»

دكتر شفق در آخر سالهاى آخر عمر خود در طالقان باغچه اى بنياد نهاد و بيشتر وقت خود را در آنجا مى گذراند و همسرى نيز در آنجا انتخاب كرد و

صاحب دخترى شد كه نامش را گيتى نهاد و اشعار زيادى در وصف اين دختر سروده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات معاصر (61 -59)، تاريخ جرايد (75 -72 /3)، سخنوران نامى (321 -314 /2)، شرح حال رجال (106 -105 /6)، فرهنگ سخنوران (507)، مؤلفين كتب چاپى (489 -485 /3).

رضازاده لنگرودي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا رضا زاده لنگرودي سال 1329 در لنگرود به دنيا آمد،تحصيلات متوسطه خود رادر زادگاه خويش به پايان برد و براي ادامه تحصيل راهي تهران مي شود. علاقه او به تاريخ از دوران نوجواني شكل گرفت و بر مبناي اين علاقه نيز، راه تحصيلات عاليه اش را پي گرفته است.لنگرودي تحصيلات آكادميك خويش را تا مقطع دكتراي تاريخ از دانشگاه پاريس پيش برد و درطي اين دوران نيز از تحقق و پژوهش در آن نيز غافل نمانده است.رضا زاده لنگرودي از چهره هاي شاخص تاريخ نگاري بخصوص در حوزه دانشنامه نويسي در ايران است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : تركمانان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : پايان دوره متوسطه در زادگاهش و اخذ دكتراي تاريخ از دانشگاه پاريس. تخصص ويژه او پژوهش در دوره ايلخانيان و متخصص تاريخ نگاري تركمانان است

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : رضا رضا زاده لنگرودي مديريت گروه تاريخ در بنياد دايرة المعارف اسلامي را برعهده دارد. بنياد دايرة المعارف اسلامي از سال 1362 همزمان با تأسيس مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامي تأسيس شد. اين بنياد داراي 12 گروه علمي در زمينه هاي زبان و ادبيات، اسلام معاصر، جغرافيا، فرهنگ و تمدن، فلسفه و عرفان، تاريخ علم، تاريخ، كلام و خرد، فقه و اصول، قرآن و حديث است.

اغلب فعاليت هاي اين بنياد، تأليف دايرة المعارف الفبايي به نام دانشنامه جهان اسلام است كه تاكنون 10جلد از آن به وسيله مؤسسه كتاب مرجع ، منتشر شده است.

آرا و گرايشهاي خاص : رضا رضا زاده لنگرودي رضا زاده لنگرودي درباره دايرة المعارف نويسي در ايران نظريات ارزنده اي دارد:«دايرة المعارف به شكل امروزي، ويژگي هاي خاص خود را دارد و يكي از مهم ترين آنها ويرايش است بخصوص در «دايرة المعارف بزرگ اسلامي» به دليل آن كه مقاله ها از همان آغاز تأليفي بودند و نه ترجمه، ويرايش اهميت خاصي داشت اما در «دايرة المعارف جهان اسلام» از آنجا كه از همان ابتدا مقاله ها ترجمه بودند بيش تر مقابله ومقايسه مطرح بود تا ويرايش، اگر چه هم اكنون در اين دايرة المعارف ها نيز ويرايش اهميت خاصي يافته و مقالات يكدست شده اند. امروزه دايرة المعارف هايي كه در ايران نوشته مي شوند از نظر مستندات از دايرة المعارف هاي قديم اروپا بهتر هستند زيرا در قديم ويراستاران معتقد بودند كه حق با نويسنده است و وقتي افراد بزرگ و برجسته اي مثل «نيكلسون» يا «بارتول» مقاله اي مي نوشتند، كسي نمي توانست به آنها بگويد كه مأخذتان را بياوريد تا استناد آنها را ببينيم، در حالي كه در دايرة المعارف هاي ما، ويراستاران از نويسندگان مقالات در هر مقام و مرتبه اي كه باشند، مستندات را مي خواهند البته ويرايش، گاه مشكلاتي را براي مقالات نويسندگان به وجود مي آورد و اين به دليل آن است كه اغلب مقاله ها با هر موضوعي كه باشند از سوي ويراستاراني كه اغلب

ادبيات خوانده اند همان طور كه مقالات ادبي را با ويژگي خاصي ويرايش مي كنند، ويرايش مي شود. همين امر باعث مي شود كه ما در اغلب دايرة المعارف ها با تشابه واژه، تعابير و مفاهيم روبه رو مي شويم، اين از مشكلاتي است كه در حال حاضر در همه دايرة المعارفها و بويژه در «دايرة المعارف جهان اسلام» وجود دارد و ما نمي دانيم چه زماني مي توانيم اين مشكلات را از بين ببريم.» رضازاده درباره مسيري كه دانشنامه نويسي در ايران طي كرده است ،مي گويد: «از آنجايي كه در آن دوران زبان ديپلماسي اروپا فرانسه بود، اصحاب دايرة المعارف به سرپرستي «ديدرو »مي خواستند كه با يك مجموعه اي كه بيانگر انديشه هايشان باشد حاكميت خود را در اروپا (كه در دوران عصر روشنگري بود) به تحقق رسانند. ما دايرة المعارف نويسي را از آنها گرفتيم و در واقع بخشي از اصول آنها را هم وارد كار خود كرديم. يكي از مشخصه هاي حائز اهميت دايرة المعارف استناد است. ما نمي توانيم به دور از استناد مقاله بنويسيم. به همين دليل هم چون اغلب نويسندگان مقاله هاي ما، ايراني هستند، در حقيقت ً تخصص ما بيش از هر چيزي، نزديك به خود ما و مسائل پيرامون ماست. براي مثال ما كسي را نداريم كه درباره عرفان و تصوف در چين آن چنان دقيق و جامع و علمي بنويسد كه مثلاً در مورد عرفان و تصوف ايران مي نويسد. به اين اعتبار، دايرة المعارف هايي كه در ايران نوشته مي شوند فقط 5 يا 6درصد مقاله هاي آن در مورد مالزي، اندونزي، آلباني

و... است. بنابراين بيش تر مقاله هاي ما همان طور كه آقاي بجنوردي فرمودند، تاريخي است چون زمينه فرهنگي ما غني است و ما در دايرة المعارف مي خواهيم همين ها را عرضه كنيم. براي مثال اساس تأليف دايرة المعارف تشيع به دليل اشتباهاتي بود كه در دايرة المعارف تشيع انگليسي وجود داشت به عنوان نمونه مقاله اي را كه درباره امام رضا(ع) نوشته شده بود براساس يكسري كج فهمي ها بود كه بعدها خود آنها به آن اعتراف كردند. بنابراين همان طور سجادي و استاد فاني اشاره كردند، ما در يك فضاي ذهني تربيت شده ايم و با همان فضاي ذهني هم مي نويسيم به همين دليل مقاله ما درباره ابوالعلاي معري با مقاله اي كه يك عرب درباره او مي نويسد فرق مي كند و بايد هم چنين باشد يا مقاله حافظ كه يك نويسنده عرب مي نويسد، با مقاله اي كه در دانشنامه ادب فارسي يا دانشنامه ايرانيكا درباره حافظ نوشته مي شود بي شك بايد فرق كند؛ چرا كه در اين دايرة المعارف ها با ذهنيت ايراني نوشته مي شود. من مي خواهم بگويم كه دايرة المعارف هاي ما تأثير خوبي در خارج از ايران داشته اند.

چگونگي عرضه آثار : تخصص ويژه رضا رضا زاده لنگرودي پژوهش در دوره ايلخانيان و متخصص تاريخ نگاري تركمانان است و در اين باره با دو گرايش تاريخ روايي و تاريخ تحليلي تأليف كرده است.در كنار اين گرايش، لنگرودي سال هاست كه بر جنبش هاي اجتماعي در ايران پس از اسلام تمركز كرده و اثر مهمي نيز با همين عنوان نوشته است.اثري در2 جلد،

كه جلد نخست آن از سوي انتشارات طهوري چاپ و منتشر شده است. كتاب «جنبش هاي اجتماعي در ايران پس از اسلام» است. لنگرودي در مقام رياست بخش تاريخ بنياد دايره المعارف اسلامي و دانشنامه جهان اسلام،علاوه بر نظارت بر سفارش و نگارش مدخل هاي اين حوزه،خود نيز به كار نگارش مقالات ارزنده اي در آن پرداخته و تحقيقات خود را در قالب مدخل هاي دايرة المعارف دنبال كرده است. از آن جمله، نگارش مدخل هاي آتسز،آزاد، بلگرامي،آسين پالاسيوس،آق قويونلو،آل اخشيد،آماري،ابن اثير، ابوالحسن، ابوبكر طهراني، استادسيس و ... وي در طنز نيز دستي توانا داشت. طنز او در طعنه بر نابه ساماني ها بود و هجو او در افشاي نابرابري هاي اجتماعي. رضازاده لنگرودي اكنون مدتي است كه بر روي «جنبش هاي ديني _ اجتماعي خراسان در قرن دوم» مطالعات وسيعي را آغاز كرده و اثري با همين عنوان هم به نگارش در آورده است. رضا رضازاده لنگرودي در ميان تاريخ نويسان هم نسل خويش با نگاه دانشنامه نويسي و در نتيجه تكيه بر منابع موثق و پرهيز از ديدگاه هاي شخصي و فراهم آوردن منابعي براي نگرش هاي تطبيقي در تاريخ، از ديگران تفكيك مي شود. بويژه در دوره اي كه تاريخ نگاري جولانگاه تاريخ نگاران غير متعهد شده است. رضا رضازاده لنگرودي، با دانشنامه هاي ديگري از جمله دانشنامه هاي مرتبط با يك منطقه نيز همكاري مي كند و مدخل هايي براي آنان نيز مي نويسد.از جمله مدخل كاشان براي دانشنامه كاشان

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 جنبش هاي اجتماعي در ايران پس از اسلام

ويژگي اثر : تاليف، 2 جلد. لنگرودي سال هاست كه بر جنبش هاي اجتماعي در ايران پس از اسلام تمركز كرده و اثر مهمي نيز با همين عنوان نوشته است.اثري در? جلد، كه جلد نخست آن از سوي انتشارات فرهنگ نشر نو چاپ و منتشر شده است. كتاب «جنبش هاي اجتماعي در ايران پس از اسلام» گرچه در قالب مجموعه مقالات لنگرودي انتشار يافته، اما وحدت ذهني او در پيگيري گرايش تاريخي اش، اتحاد و وحدت اثرش را به خوبي حفظ كرده و از كتاب جنبش هاي اجتماعي در ايران پس از اسلام اثري قابل ارجاع ساخته است.اما اين كتاب خيلي زود در محافل فرهنگي و حوزه نقد كتاب به عنوان اثري مهم و اثرگذار شناخته شد و لنگرودي را ترغيب به نگارش جلد بعدي اين مجموعه كرد: «جلد دوم اين كتاب هم ادامه جنبش هايي است كه در تاريخ ايران شكل گرفته اند، يعني جنبش نومزدكيان و بردگان زنج است، بعد جنبش زنديه است، جنبش برده داران و جنبش نقطويه...»

2 جنبش هاي ديني _ اجتماعي خراسان در قرن دوم

3 مدخل كاشان براي دانشنامه كاشان

ويژگي اثر : او اين مقاله را با تشريح وضعيت كاشان در دوره پيش از تاريخ آغاز مي كند. آگاهي هاي ما از روزگاران پيش از تاريخ كاشان، مبتني بر كاوش هاي باستانشناسي تپه سيلك است كه نيز نخستين بار در طول سالهاي 7-1933 به دست رومن گيرشمن فرانسوي انجام گرفت. نگارنده براساس آثار يافت شده در حفاري ها صورت گرفته به بررسي ويژگي هاي

تمدن كهن سيلك و پيوندهاي سيلك با خارج و تأثيرهاي خارجي بر آن مي پردازد و با توجه به يافته هاي باستانشناسان در گورستان هاي سيلك، گونه هاي انسان شناختي سيلك را بررسي مي كند. در فاصله زماني پس از تمدن سيلك تا دوران ساساني، بويژه در صدر اسلام، اطلاعي از مردم سيلك و ديگر آبادي هاي كاشان در منابع موجود در دست نيست. ولي در پژوهش هاي پراكنده نشان داده شده است كه جوامع گوناگوني در دوره هاي مختلف تاريخي در دشت كاشان، و بويژه در نواحي كوهستاني غرب و جنوب، سكونت داشته اند. بقاياي آتشكده هاي نياسر، نطنز، خرمدشت و... گوياي وجود مراكز زيستي در دوران ساساني در اين منطقه است. رضازاده لنگرودي در ادامه به وضع كاشان در دوره پس از اسلام مي پردازد و از جمله، فرضيه هاي مختلف درباره نامگذاري كاشان را عنوان مي كند.

4 ياد پاينده

ويژگي اثر : شامل مجموعه ?? گفتار پژوهشي در قالب يادنامه محمود پاينده و... لنگرودي به زنده نگاه داشتن نام نيكان نيز اعتقاد ويژه دارد و بر مبناي همين اعتقاد است كه مجموعه يادنامه پاينده را تدوين كرده و درباره او مي گويد:«پاينده از شاعران خوش قريحه گيلكي و فارسي بود. شعر كهن و نو را خوب مي شناخت و در قصيده و غزل و رباعي و دوبيتي اشعاري سروده است. اما شيوه نيمايي را بيشتر مي پسنديد. به اعتقاد او «شعر بايد نكاتي به خواننده بياموزد و شاعر پيش از مردم همراه و همگام آنان باشد تا هنر شعرش در زمينه مردم مؤثر باشد. » اشعار

فارسي پاينده كه بيش تر مضمون اجتماعي دارند، در عين زيبايي، عامه پسند و عاري از تعقيدات لفظي است. اشعار گيلكي او شيوا، سليس و آكنده از مضامين دلنشين مردم پسند است. افزون بر زبان تعرض به بي عدالتي هاي زمانه، در زبان وصف نيز توانا بود، اما نه در وصف هلال ماه و تشبيه آن به ابروي دلدار بلكه وصف پريشاني هاي فرزندان تيره بخت روزگار.

5 يادگارنامه فخرايي

ويژگي اثر : ترانه هايي از اشكور بالا عنوان مقاله كاظم السادات اشكوري در كتاب يادگارنامه فخرايي است كه زير نظر دكتر رضازاده انتشار يافته است.

منابع زندگينامه :

1http://www.iran-newspaper.com/1385/851128/html/mehr.htm، روزنامه مهرگان صفحه مهرگان 28-11-1385

رضاعي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1283 ش)، نويسنده، پزشك و استاد دانشگاه. پس از تحصيلات متوسطه در دارالفنون و تحصيلات عالى در مدرسه ى طب در سال 1308 ش با دانشجويان اعزامى به اروپا رهسپار و در دانشكده ى تولوز به تحصيل اشتغال ورزيد. در سال 1312 ش به عنوان كارورز افتخارى در بيمارستانهاى براكويل به كارآموزى مشغول شد و رساله ى خود را در باب ضعف نيروى حياتى و افكار هذيانى تهيه كرد و از تصويب هيات قضاوت گذراند. بعد در كلاسهاى روانشناسى بخش بيماريهاى اعصاب كارآموزى كرد. و كلاس مالاريا را ديده به ايران بازگشت. و مشاغل مختلفى را عهده دار بود؛ از جمله پزشك تيمارستان، معاون فنى تيمارستان و استاد كرسى بيماريهاى روانى. از آثار وى: «بيماريهاى مغز و روان»؛ «خط معمول و ميزان تكامل خط فارسى»؛ «سر نوشتهاى جنون زا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (747 -746 /2).

رضاقلي نظري، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: دانشيار، رشته:انگل شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى علوم آزمايشگاهى، كارشناسى ارشد پاتوبيولوژى، دكتراى انگل شناسى و قارچ شناسى.

مرتبه علمى:

استاديار در سال 1361 و ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى، در سال 1365.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى انگل شناسى رورده اى در اردبيل، تنيااكينوكك در سگهاى ولگرد تهران، ميزان ايمونوگلبولين هاى سرم در رابطه با بيماريهاى انگى، آلودگى به ژيارديا شمال تهران، بررسى ميزان روى و آهن در كودكان مبتلا به ژيارديا، بررسى انگلهاى روده اى از طريق روشهاى انگل شناسى و سرولوژى و تعيين ريسك فاكتورهايى در روستاهاى كرج، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 7 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش

يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى كرمى شايع كشور.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

كرم شناسى، تك ياخته شناسى، حشره شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رضانژاد، عزالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزالدين رضانژاد اميردهي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

عزالدين رضا نژاد امير دهى در سال 1339 در شهر بابل به دنيا آمد. او پس از اتمام تحصيلات ابتدائى به تحصيل علوم حوزوى پرداخت،ابتدا در حوزه علميه حاج سيف الله اميرى در پادشاه امير در بخش بند پى شرقى (روستاى سيد نظام الدين و حوزه شهيد محمدحسن اميرى فعلي) و سپس در سال تحصيلي 1355 وارد حوزه علميه صدر بابل ( حوزه ى خاتم الانبياء - فعلي) شد، پس از پيروزى انقلاب اسلامى در سال 1358 رهسپار حوزه علميه قم گرديدو با موفقيت در امتحانات كليه پايه هاى دروه هاى سطح، در سال 1364 دروس خارج فقه و اصول را آغاز كرده، پس از اتمام شش سال درس خارج فقه و اصول و سه بار شركت در مصاحبه دروس خارج، در سال 1372 از رساله علمى و تحقيقى سطح چهار حوزه در موضوع (صلاه الجمعه دراسه فقهيه و تاريخيه) دفاع كرد. وى علاوه بر گذراندن دروس رايج حوزه هاى علميه عالي قم به آموزش هاى كاربردى و تحقيقى ديگر روى آورد از همين رو، با گذراندن دوره مكالمه، خطابه و انشاء عربي در واحد آموزش عربى دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم زير نظر اساتيد متخصص به اخذ پايان نامه اتمام دوره آموزش زبان عربى در تاريخ

25/11/1363 نايل گرديد. در ادامه فعاليت آموزش زباني ، زبان انگليسى را زير نظر مركز زبانهاى خارجى دانشگاه تهران و نيروى هوايى جمهورى اسلامى و مركز زبانهاى خارجى دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم با موفقيت به پايان رسانيد و در تاريخ 29/1/1366 گواهينامه اتمام دوره عالى زبان انگليسى را از سوى مراكز مذكور درياقت كرد از سال 1366 با همكارى مركز تحقيقات شهيد محلاتى (دانشكده سپاه قم) آثاري به صورت تاليف كتب درسى منتشر كرد ،از سال تحصيلي 1371 _ 1370 با شركت در رشته تخصصى كلام اسلامى و پايان بردن دوره چهارساله آن جهت اخذ مدرك دكترى در كلام اسلامى و با عنايت به مصوبه 368 تاريخ 3/11/1374 به تدوين پايان نامه در موضع "برهان وجودى براى اثبات وجود خدا" پرداخت و بعد از فارغ التحصيل شدن در اين رشته به تدريس و تحقيق و تاليف مباحث كلام اسلامى و فرقه هاى مذهبى و شركت در نشست هاى علمى پرداخت. هم اينك، عضو هيأت علمي مركز جهاني علوم اسلامي با سمت استاد ياري ، مدير كل « برنامه ريزي و تدوين متون درسي» مركز مذكور ، به تدريس و پژوهش مي پردازد. وي تاكنون بيش از چهل رساله علمي در سطح سه ( كارشناسي ارشد) و چهار ( دكتري) را راهنمايي ، مشاوره و داوري كرده است.

رضانيا، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد رضانيا

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

سال 1344شمسي در يك خانواده معمولي در شيراز متولد شدم. مادرم از نوادگان مجاهد نستوه آيت الله سيد علي اكبر فال اسيري اعلي الله مقامه -

از پيشگامان نهضت تنباكو در فارس و از همرزمان مرحوم ميرزاي شيرازي بزرگ رحمت الله عليه - بود، همچنين پدرم انساني روشن بين و از نوادگان ملا واعظ شيرازي كه او نيز از نياكان زمان خود به شمار مي رفت، بود، مرحوم پدرم در مسير زندگي خود مبارزه با ظلم دستگاه طاغوت و تلاش در گسترش عدالت را سيره عملي خود قرار داده بود و در اين راه سالياني از زندگاني خود را در بند دژخيمان ستم شاهي سپري كرد و به همين سبب كانون خانواده ام همواره برخوردار از روشنگري و كاوش در مسير كشف حقيقت بوده است.شروع دوران تحصيلات متوسطه ام مصادف بود با آغاز نهضت بزرگ اسلام مردم ايران، كه در كنار ديگر دوستانم در اتحاديه انجمن هاي اسلامي مدارس شيراز كه امروزه بسياري از ايشان مدال پر افتخار شهادت را به گردن آويخته اند به فعاليت هاي فرهنگي و اعتقادي روي آوردم، دقيقا پس از اولين تجربه ام در جبهه هاي جنگ كه مصادف با سوم خرداد 1361 و آزاد سازي خرمشهر بود كه علاقه وافر و آرزوي بزرگم يعني فراگيري علوم اسلامي تحقق عملي پيدا كرد و در حوزه شيراز و در مدرسه قوام به تحصيل مشغول شدم ولي چون با فوت پدرم مصادف شد پس از اتمام دوره دبيرستان با انصراف از قبولي در دانشگاه، به حوزه مشهد و مدرسه استاد آيت الله موسوي نژاد عزيمت كردم كه در آنجا ضمن خوشه چيني از خرمن اساتيد آن ديار در جوار ملكوتي آستان قدس رضوي عليه السلام بهره مند شدم كه از اين ميان اساتيد بزرگواري چون آيت الله مرواريد،

آيت الله ميرزا جواد تهرانى، آيت الله فلسفي ، عارف بزرگ استاد مولوي افغاني و نيز برخي از شاگردان مرحوم رجبعلي خياط را مي توان ياد كرد.همچنين سطوح عاليه و دروس خارج را در قم در محضر آيات عظام و اساتيد بزرگواري چون وحيد خراسانى، تبريزي ، فاضل لنكرانى، نوري همدانى، مكارم شيرازى، سبحانى، خاتم يزدى، جوادي آملى، لاريجانى، پايانى، اعتمادي و وجداني فرا گرفتم. در بخش دانشگاهى؛ در رشته علوم تربيتي مديريت آموزش تا مقطع كارشناسى، كارشناسي ارشد پيوسته رشته الهيات و معارف اسلامي از موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني با اشراف استاد فرزانه آيت الله مصباح يزدى، كارشناسي ارشد ناپيوسته فلسفه و كلام را از دانشگاه باقر العلوم (ع) و تحصيل در مقطع دكترا رشته فلسفه كه ادامه دارد. الان در خارج مشغول به تحصيل در مقطع دكتري هستم و در چند سمينار نيز شركت داشته ام .

رضانيا، ذبيح الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ذبيح الله رضانيا

محل تولد : آباده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ذبيح الله رضانيا درتاريخ 1332متولد شده و پس ازگذراندن تحصيلات كلاسيك وارد حوزه علميه قم شدم. پس از اتمام مقدمات وارد دروس خارج شده و از محضر اساتيد وحضرات آيات عظام آيت الله مكارم شيرازي ،سبحانى، رباني گلپايگانى،مومن ....كسب فيض نمودم. همچنين در رشته تخصصي كلام درحال نوشتن پايان نامه مي باشم. علاوه بر تحصيل به تأليف نيز پرداخته ام كه درقسمت آثار آمده است.

رضايي آدرياني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضايي آدرياني

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1350 در نجف اشرف، از سال 1358 ساكن در قم علمى/حوزوي : از سال 1365 پس از پايان سيكل وارد حوزه علميه قم شده در مدرسه المهدي(عج) وابسته به حضرت آيت الله گلپايگاني تا اواسط سطح در اين مدرسه بوده و از آن پس سطح را در مدرسه آيت الله گلپايگاني(روبروي شهرداري سابق) در محضر اساتيدي همچون عندليب همداني(فقه) موسوي تهرانى، حسيني خراسانى، علوي بروجردى، نظري منفرد (اصول) را گذرانده و از سال 79 در درس خارج آيات عظام مرحوم آقاي تبريزي(فقه) و آيت الله العظمي وحيد خراساني(اصول) شركت نموده و يكسال هم(84) در مدرسه فقهي آيت الله وحيد خراساني (مدرسه امام باقر در كوچه سپاه) به مباحث تخصصي اصول پرداخته....

از سال 70 به موازات شروع تبليغ و احساس آشنايي تخصصي با تبليغ براي نونهالان وارد مركز تربيت مربي كودكان و نوجوانان شده و 2-3 سالي را به تحصيل، تحقيق و تأليف هاي داخلي آن مركز پرداختم به

گونه اي كه يكي از چهره هاي علمي آن مركز بودم.

پس از آن به موازات راه اندازي سمينارهاي هم انديشي سينما و دين از سوي حوزه هنري سازمان تبليغات به مدّت 2 سال به آشنايي و پژوهش در حوزه فيلم و هنر و هنر ديني پرداخته و وارد عرصه فعّاليّت هاي هنري و رسانه اى گرديده، به طوري كه پس از حوزه هنري و پايان سمينارهاي هم انديشى، به همكاري با مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما در قم پرداخته و در دو حوزه آثار تاريخي تلويزيوني و آثار مذهبي و ديني تلوزيوني به پژوهش / نقد و يا مشاوره پرداختم كه اهم فعّاليّت هاي اين دوران چنين است:

پژوهش هاي گسترده درباره عاشورا و امام حسين(ع) ، جهت سريال امام حسين(ع) نقد و بررسي سريال ولايت عشق نقد و بررسي سريال مختار پژوهشگر سيره نبوي جهت مجموعه تلوزيوني آيينه(180 قسمتي جهت معرفي سيره نبوي در شبكه 1 سيما) طراح مستندهاي عاشورايي حضور و ميزگردهاي بازشناسي حركت امام حسين(ويژه دهه محرم 85 از شبكه 1 سيما) كارشناسي علمي و همراه كاروان عاشورائي شبكه 1(ويژه محرم 85 كه فرهنگ هاي عزاداري 10 شهر را به تصوير كشيد.)

از سال 80 به مناسبت مطالعه و پژوهش درباره فرقه ماتريديه از فرق كلامى اهل سنت و در خواست مركز جهاني يك دوره كلام اهل سنت را به صورت مقارن براي طلاب اهل سنت مدرسه امام خميني(ره) تدريس نموده و از آن پس 2 سال هم كلام شيعي را تدريس نموده ام.

از سال 80 با ورود به مركز تخصي مهدويت و تحصيل در آنجا و سپس در پژوهشكده مهدويت(مؤسسه آينده

روشن) به فعاليت هاي گوناگون علمي پژوهشى و رسانه اى پرداخته ام كه شرح مهمترين آنها چنين است:

معاونت هنري مركز تخصصي مهدويت(در زمان كوتاه – نيم سال)

سردبيري نشريه انتظار نوجوان

كارشناس و مشاور هنري موسسه آينده روشن، كارشناس مستند تلوزيونى: ساحل بيكران،

كارشناس و مشاور بخش هنرى: دومين همايش بين المللي دكترين مهدويت

طراح و مديريت پروژه كتابهاي 6 جلدي يه دنياي قشنگتر ويژه كودكان

رضايي راد، محمدابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدابراهيم رضايي راد

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1304/7/7

زندگينامه علمي

اينجانب محمد ابراهيم رضائي راد فرزند صفرعلي در تاريخ هفتم مهر سال 1304 شمسي در روستايي فتيده از قراء شهرستان لنگرود ديده به جهان گشودم پس از گذشت دوران طفوليت در مكتب خانه هاي آن روز قرآن مجيد و برخي كتب فارسي از جمله نصاب الصبيان را فرا گرفتم. نظر به علاقه اي كه به علوم ديني داشتم پس از گذشت چند سالي همراه آقاي امينيان و شيخ رضا محمدي درس امثله را نزد مرحوم سيد محمد باقر بني سعيد قاضي محله آغاز كردم و بدليل عدم وجود حوزه علميه در گيلان جهت تكميل دروس ديني به قم عزيمت نمودم. درست در روز چهاردهم فروردين 1323 شمسي در حالي كه هجده بهار از عمرم گذشته بود بار سفر را به قم بستم. در آن زمان حوزه توسط چهارتن از آيات عظام ، آيت الله سيد محمد تقي خوانساري ، آيت الله صدر، آيت الله حجت ، و آيت الله فيض قمي اداره مي شد .از آنجا كه مصمم بودم كه به لباس روحانيت درآيم لذا پس از گذشت

چندماه به اتفاق چند تن از دوستان در منزل يكي از روحانيون گيلان مقيم قم با شركت چند تن از فضلا ء از جمله آيت الله سيد موسي صدر مراسم ملبس شدن به لباس روحانيت را بر گزار كرديم. پس از طي مقدمات شرح لمعه نزد آية الله صدوقي شهيد محراب رسائل را نزد آية الله مشكيني (ره)، مكاسب را نزد آية الله العظمي نجفي مرعشي ، كفايه را نزد آية الله منتظري ، آية الله فكور و آية الله زاهدي قمي فرا گرفتم. سپس به درس خارج فقه و اصول ارتقاء يافتم درس فلسفه و اسفار و تفسير رانزد آية الله طباطبايي ، منظومه را نزد آية الله رضا صدر، خارج اصول و مباحث الفاظ را از محضر آيت الله خميني(ره) و امارات را از محضر آية الله العظمي بروجردي(ره) و فقه را از محضر معظم له و آيت الله شيخ عباسعلي شاهرودي استفاده نمودم و ضمن آن به تدريس دروس مقدمات ، حاشيه ، سيوطي ، مطول ، معاني و بيان اشتغال داشتم و برخي از مباحث در سال را به طور خصوصي براي بعضي از طلبه ها تدريس مي كردم .

رضايي كاشاني

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 995 ق)، شاعر، كاتب، معروف به قارى روزمره. وى از كاشان بود با عرفى و غيرتى شيرازى و عارف لاهيجى و اوحدى بليانى معاصر بود. وى را چون حروف را از مخرج ادا مى كرده، قارى مى خوانده اند. وى گويا روزگار به كتابت مى گذرانيده و مردى نكته سنج بوده از وطن خود به خراسان سفر كرد در فتنه ازبكان به قتل رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در

ايران (801 ،515 /5)، تاريخ نظم و نثر (537 -536)، الذريعه (370 -369 /9)، ريحانه (313/2)، صبح گلشن (177)، فرهنگ سخنوران (384)، مجمع الخواص (310)، مكتب وقوع (154 -138)، هفت اقليم (476 -474 /2).

رضايي موسوي، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر رضايي موسوي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد جعفر رضائي موسوي در سال 1361 وارد حوزه علميه مشهد مقدس شدم . بعد از گذراندن مباحث مقدماتي ( ادبيات ، منطق ، معاني بيان و ... ) در مدرسه الحجه و در خدمت اساتيد حوزه علميه مشهد تلمذ نمودم.از جمله اساتيد بنده ، آيت الله فلسفي ، مرتضوي و مهدي مرواريد مي باشند . در سال 1372 براي ادامه تحصيلات به حوزه علميه قم آمدم و در بحث خارج آيت الله وحيد خراساني حضور داشتم .

رضايي، باسمه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

باسمۀ رضايي در سال 1335 در بغداد به دنيا آمد.ايشان داراي مدرك كارشناسي ارشد رشته كتابداري مي باشد. نامبرده هم اكنون در دانشگاههاي تهران و آزاد اسلامي به تدريس مشغول است. كتاب " ردۀ PJA ادبيات فارسي" تاليف باسمه رضايي ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : كتابداري تحصيلات رسمي و حرفه اي : باسمه رضايي پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و متوسطه وارد دانشگاه المستنصريه بغداد شد و در رشتۀ كتابداري و اطلاع رساني به اخذ درجه فوق ديپلم نايل گرديد. از آن پس در ايران و در رشتۀ فوق ادامه تحصيل داد و كارشناسي ارشد خود را با رتبۀ ممتاز از دانشگاه تهران دريافت داشت.فعاليتهاي آموزشي : باسمه رضايي از سال 1363 در كتابخانه دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي مشغول به كار است و از سال 1373 سرپرستي همان كتابخانه

را به عهده دارد. همچنين چند سال در دانشگاه آزاد تدريس كرد و در حال حاضر در دانشگاه تهران مشغول به تدريس است.جوائز و نشانها : كتاب " ردۀ PJA ادبيات فارسي" تاليف باسمه رضايي ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : رده PJA ادبيات فارسي ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب «رده PJA ادبيات فارسي»: رده PJA ادبيات فارسي، تنظيم و تدوين باسمه رضايي، تهران: كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران، 1374. قرنهاست كه در ايران، زبان عربي گذشته از پيوند هزار و چهارصد ساله اش با فارسي، زبان دوم ما محسوب مي شود، زيرا زبان قرآن و نماز و دين ماست. بنابراين زبان و ادبيات عربي اختصاص به شبه جزيره عربستان ندارد. دانشمندان ايراني در جهت پرورش و رشد اين زبان بسيار كوشيده اند. وجود مجموعه هاي غني ادبيات عربي در ايران و سازماندهي اين مجموعه ها، تهيه گسترش ادبيات عربي را ضروري مي نمود. هدف از اين گسترش، ايجاد طرح نويني بوده است كه با رعايت اصول ضوابط رده بندي كنگره، به نيازهاي موجود در كشور و كشورهاي عربي پاسخ گويد. كتاب، موضوعي و الفبايي است و شيوه تنظيم آن بسيار منسجم و هماهنگ است. نمايه الفبايي دقيق و جامعي دارد كه با ارجاع به مدخلهاي متن، بازيابي اطلاعات تسهيل مي شود. از امتيازات خاص اين كتاب آن كه،

اين رده پس از كاربرد آن در كتابخانه ملي صورت گرفته و براساس نمونه هاي علمي، توسعه يافته و تكميل شده است .

رضايي، حسن رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن رضا رضايي زرنديني

محل تولد : زرندين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

سال 1365 وارد حوزه علميه امام صادق نكاء (مازندران) شدم و زير نظر حضرت آية الله صادقي گلدوردي مشغول تحصيل شدم و از سال 1371 وارد حوزه علميه قم و در مدرسه مرعشيه ساكن شدم همزمان درس هاي كلاسيك را شروع نمودم. در سال 1376 وارد تربيت محقق و نويسندگي علوم قرآن شدم و كارشناسي ارشد آن را با پايان نامه قرآن و فرهنگ زمانه به اتمام رساندم و در سال 1379 وارد تخصصي تفسير شدم و در سال 1382 با پايان نامه نيازهاي متعالي انسان در قرآن تمام نمودم. و بيش از 5 سال در درس خارج مكام ، سبحاني و عابدي شركت جستم.

رضايي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس رضايي استخروييه

محل تولد : استخروئيه كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اوايل انقلاب اسلامي ايران به رهبري حضرت آيت الله العظمي امام خميني(ره)، وارد حوزه علميه كرمان شدم. در ابتدا شروع به فراگيري جامع المقدمات و كلاس هاي جنبي كلاسيك آن زمان كه كتاب هاي مقطع دبيرستان بود كردم و با توجه به كمبود استاد و نبودن نظم و تربيت صحيح در حوزه كرمان دوره تحصيل مقدمات طول كشيد تا اينكه ظرف چهار سال جامع المقدمات، سيوطي و مغني باب اول و چهارم را طي كرديم و در كنار آن نيز منطق كبري و منطق مظفر و رساله علميه با حواشي علماي اعلام و تبصره علامه حلي و بخشهايي از شرايع مرحوم محقق حلي به پايان رسيد. بعد از طي مقدمات يك سال به قم

مهاجرت كردم و در مدرسه كرمانيها حوالي بازار قم مشغول به تحصيل شدم. در آنجا شرح لمعه را در خدمت استاد محترم جناب آقاي مسروي و مرحوم آقاي سلطاني مي خوانديم و نيز اصول مظفر را در خدمت مرحوم شهيد حجت الاسلام حسين حقاني به پايان بردم. سال بعد به دليل نياز حوزه علميه كرمان و مشكلات فردي خودم به حوزه علميه كرمان برگشتم و در آنجا علاوه بر مديريت داخلي حوزه به تدريس صرف و نحو و تحصيل رسائل و مكاسب مرحوم شيخ انصاري زير نظر اساتيد محترم مرحوم آيت الله شيخ محمد روحاني و حضرت آيت الله حاج شيخ عباس حقيقي به تحصيل پرداختم.

در سال 66 كه حدود دو سال از تشكيل خانواده و زندگي مشترك بنده نيز مي گذشت در دانشگاه فردوسي مشهد دانشكده الهيات قبول شده و در رشته فقه و مباني حقوق اسلامي به مدت چهار سال به تحصيل پرداختم تا اينكه درسال 71-70 مدرك كارشناسي را از آن دانشكده گرفتم. پس از آن وارد حوزه علميه قم شدم و به ادامه دروس حوزه كه مكاسب مرحوم شيخ و كفايه آخوند بود، پرداختم و در سال 72-71 همزمان با تحصيل در حوزه در رشته كارشناسي ارشد فقه و مباني حقوق دانشگاه قم مشغول به تحصيل شدم. همزمان با پايان يافتن دروس دانشگاه و فارغ التحصيلى، دروس سطح حوزه نيز تمام شده بود و من مشغول درس خارج فقه و اصول شدم. از آن تاريخ تا الان نيز در حوزه علميه قم مشغول تحصيل در مقطع درس خارج فقه و اصول مي باشم و در اين مدت نيز در امتحانات مدرسي دانشگاه هاي نهاد نمايندگي

ولي فقيه در دانشگاه شركت كردم و قبول شدم و مدرك تدريس متون عربي از آنجا دريافت كردم و حدود يكي دو سال البته با ساعاتي كم كه در حوزه كلاس نداشتم مثل روزه هاي پنجشنبه يا دوشنبه ها به تدريس ادبيات عربي (متون) در دانشگاه تربيت معلم پرداختم.بنده اثر علمي نوشته شده چاپ شده، يا به چاپ نرسيده اي به جز همان رساله پايان نامه فارغ التحصيلي كارشناسي ارشد دانشگاه قم ندارم و آن هم به تعداد معدود تايپ شد و ماشين گرديد و در اختيار استاد راهنما و مشاور و كتابخانه دانشگاه و يك عدد نيز نزد اينجانب مي باشد.

رضايي، عبدالعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالعلي رضائي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

دوران تحصيل در مقاطع ابتدائى، راهنمايي و هنرستان صنعتي (مكانيك عمومي) را در شهرستان كرمانشاه گذراندم. از سال 61 وارد حوزه علميه قم شدم و تا كنون مشغول به تحصيل و تحقيق هستم و مدت 10 سال در دروس خارج فقه و اصول شركت دارم. اساتيدي كه از آنان بهره علمي برده ام عبارتند از: آقايان طالقانى، هادوى، ميرباقرى، موسوي تبريزى، آيت الله راستي كاشانى، علامه سيد منير الدين حسيني الهاشمي(ره)، آيت الله جوادي آملى.در ادامه فعاليت هاي علمي همزمان با ورود به حوزه علميه قم با دفتر فرهنگستان علوم اسلامي آشنا شدم و طي يك دوره 12 ساله آموزشى، پژوهشي موفق به اخذ دكتري در مديريت تحقيقات شدم و از سال 73 تا81 مدرس رشته مديريت تحقيقات در دانشگاه بقيه الله (عج) بوده ام و طي دو دوره دكتري PH.D دانشجويان در مقطع فوق ليسانس را پذيرش و تربيت نموديم و هدايت

دو پايان نامه در مقطع PH.D در موضوعات مديريت شبكه اي تحقيقات، مباني روش هاي تحقيق موجود در علوم تغذيه و طرح مباني جديد با رويكرد مبتني بر منطق الهي نظام گرا را به عهده داشته ام. از سال 76 تا سال 82 به عنوان كارشناس و مشاور علمي در سازمان مديريت صنعتي مشغول به فعاليت هاي علمي در زمينه مديريت شبكه اي تحقيقات شدم و با فعاليت هاي علمي مستمر و فشرده و ارتباط هاي علمي با مجامع بين المللي و دانشگاه هاي خارج از كشور موفق به انجام كارهاي علمي در راستاي طرح ديدگاه هاي جديد و نو شديم از جمله ارئه طرح و مدل اقتصادي از نگاه اسلام به دانشگاه برانشويك آلمان، طراحي كليات مدل خصوصي سازي در ايران 2020، و درسال 2000 – 2001 با گرفتن پذيرش از دانشگاه ST.Regis امريكا و همكاري بصورت پروژه علمي درسال 2003 موفق به اخذ دكتري در رشته تحقيق در مديريت فرهنگي و فوق دكتري دررشته مشاوره در امور توسعه اجتماعي شدم. دانشگاههاي امام صادق و شيخ طوسي اصفهان، نيروي انتظامي مشغول به تدريس بوده ام. مسئول گروه بنيادي پژوهشكده توسعه و تكنولوژي جهاد دانشگاهي صنعتي شريف مي باشم و مسئول گروه "روش" و عضو هيئت علمي در فرهنگستان علوم اسلامي قم هستم. در ضمن عضو واحد نخبگان و فرهيختگان حوزه علميه قم مي باشم.

رضايي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله رضايي انالوجه

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/1/1

زندگينامه علمي

بنده عبدالله رضايي فرزند حجة الاسلام شيخ علي رضايي در سال 1355 در خانواده اي روحاني و متدين در شهر

مقدس قم متولد شدم. تحصيلات ابتدايي، راهنمايي ودبيرستان را در مدارس قم طي نمودم و در سال 74 وارد حوزه علميه قم شدم و تحصيلات سطوح حوزوي را نزد اساتيدي همچون حجج اسلام موسوي خوئي، موسوي تهراني، وحيدي، شبيري زنجاني .... ادامه دادم. همزمان با قبولي در آزمون ورودي دانشگاه باقرالعلوم رشته تاريخ را درمقطع كارشناسي به اتمام رساندم و مقطع كارشناسي ارشد را در رشته ارتباطات با گرايش توليد سيما در دانشكده صدا و سيما ادامه داده و رساله علمي خويش را در قسمت عملي با موضوع طرح مسئله شفاء در رسانه تلويزيون و در قسمت نظري با عنوان بررسي تطبيقي مسابقات سرگرمي تلويزيون با توجه به انگاره هاي اسلامي ارائه دادم. در اين ميان همكاري تحقيقاتي و اجرايي در پروژه هاي مختلف تلويزيوني و توليد اين آثار و همچنين تاسيس كار گروه هاي علمي در حوزه رسانه و دين از جمله فعاليت هاي اينجانب مي باشد. بنده هم اكنون به عنوان معاونت فرهنگي هنري موسسه آينده روشن (پژوهشكده مهدويت) كه توليد آثار پژوهشي، فرهنگي و هنري در زمينه تخصصي مهدويت را در دستور كار خود دارد را عهده دار مي باشم.

رضايي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي رضايي

محل تولد : بيرجند

شهرت : رضايي بيرجندي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/3

زندگينامه علمي

در سوم فروردين سال 1339 شمسي در روستاي شاخن بيرجند در خانوادهاي مذ هبي چشم به جهان گشود و پس از سپري كردن دوره ابتدايي تحصيلي ، در سال 1350به حوزه علميه شهرستان بيرجند وارد شد. سپس با گذارندن دوره مقدماتي در سال 1356وارد حوزه علميه

قم شد پس از اتمام دوره سطح توفيق شركت در دروس خارج نصيبش شد آن گاه دوره هاي تخصصي فقه اصول را به مدت ده سال از محضر استادان بزرگ حوزه نظير آيات عظام : جعفر سبحاني . فاضل لنكراني . وحيد خراساني و شيخ جواد تبريزي فرا گرفت و با سپري ساختن آزمون هاي حوزوي به تدريس در حوزه علميه مشغول شد . ضمناَ به علت داشتن علاقه وافر به تفسير و معارف بي بديل قرآن . مدت هفت سال در درس تفسير آيت الله جوادي آملي دامت بركاته شركت كرد و با توصيه معظم له به تدريس تفسير قرآن پرداخت. همچنين از بحث هاي فلسفي و عرفاني معظم له و ساير دانشمندان هم بهره وافر برد و ي در سال 1373 با گذراندن دوره تخصصي الهيات و معارف اسلامي در مركز تربيت مدرس حوزه علميه قم به اخذ كار شناسي ارشد در رشته الهيات و معار ف اسلامي نايل آمد و هم اكنون در حال تدوين تز دكتراي خويش در مورد ( تناسخ ) مي باشد . شايان ذكر است كه با عنايت به پيش آمد معجزه قرن حاضر يعني انقلاب شكوهمند اسلامي و سپس تهاجم دشمنان به كيان جمهور ياسلامي و وقوع جنگ تحميلي كه مصادف با آغاز جواني ايشان بود و سرمستي از خم خمخانه خميني كبير . علاوه بر حضور در صحنه هاي گوناگون انقلاب به مدب دو سال از عمر خويش را نيز به صورت مستمر و بعد هم به صورت متفرقه در جبهه هاي دفاع مقدس و ناطق جنگي گذراند.

رضايي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد رضايي

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از اخذ ديپلم در سال 58 به دانشگاه رفتم. با شروع انقلاب فرهنگي با حضور در كردستان و فعاليت در جهاد سازندگي به مردم منطقه، كمك هاي متعددي انجام شد. در زمستان 59 به حوزه آمدم. دروس سطح را تا سال 66 به اتمام رساندم نزد اساتيد مختلف از جمله حجج اسلام: آل غفور وميبدي (لمعه و اصول فقه) طالقاني (مغني) فتوحي (مختصر المعاني) ميري (مبادي العربيه) اعتمادي و ضرابي (رسائل) ستوده (مكاسب) احمدي فقيه و مدرسي (كفايه) منظومه را از محضر آيت الله انصاري شيرازي با استماع نوار، منطق (نيازي) اشارات خدمت آيت الله حسن زاده، اسفار خدمت آيت الله جوادي آملي شركت در درس و استماع نوار، تفسير محضر آيت الله جوادي آملي، شرح تجريد استماع نوارهاي آيت الله مكارم شيرازي، دروس خارج فقه محضر آيات عظام (منتظري، تبريزي، قديري، موسوي اردبيلي، وحيدي خراساني) و اصول محضر آيات عظام (صانعي، تبريزي، وحيدي خراساني، موسوي اردبيلي، و قديري) تمهيد القواعد استماع نوارهاي درسي آيت الله جوادي آملي در كنار تعلم، دروس حوزوي مختلف را در مدارس وبه طورخصوصي تدريس كردم، ادبيات (جامع المقدمات، سيوطي، مبادي العربيه، مغني) اصول (معاني و اصول فقه و رسائل) فقه (لمعه، مكاسب) فلسفه (بدايه، نهايه، منظومه، شواهد الربوبيه) حديث (نهج البلاغه و بحار) قرآن تفسير برخي سوره ها.

در دانشگاه مفيد در اولين دوره اقتصاد نظري شركت كردم و در سال 73 ليسانس و 77 فوق ليسانس اقتصاد را دريافت كردم. از سال 76 به عنوان هيات علمي گروه اقتصاد علاوه بر انجام

مسووليت هاي اجرايي مثل مسئول دفتر نظارت و ارزيابي، مسوول دفتر تحصيلات تكميلي و معاون پژوهشي تا سال 84 به تدريس دروس مختلف اقتصاد پرداختم. فقه اقتصادي، ماليه عمومي در اسلام، ماليه عمومي، كليات علم اقتصاد، اقتصاد در بخش عمومي، تجارت بين الملل، نظام هاي اقتصادي، تاريخ عقايد اقتصادي، بانكداري بدون ربا و ...

در دانشگاه علوم پزشكي تهران، رازي كرمانشاه و مفيد دروس عمومي مثل معارف اسلامي، تاريخ اسلام، ريشه هاي انقلاب اسلامي، اخلاق اسلامي را تدريس كردم (از سال 75 _ 80)

با همكاري دوستان در بخش فرهنگي جامعه مدرسين قم كتاب ربا تدوين شد و با همكاري آقاي رهايي كتاب فقه القضاء آيت الله العظمي موسوي اردبيلي بازنويسي شد و تحت اشراف ايشان تجديد چاپ شد.

رضايي، محمدامين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدامين رضايي

محل تولد : افغانستان

شهرت

تابعيت : افغانستان

تاريخ تولد : 1358/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1367 بعد از آموختن روخواني و روان خواني قرآن مجيد در محضر مادر مؤمنه ام، با تأسيس مدرسه امام حسين(ع) عازم مكتب خانه و مدرسه شدم كه با شروع از كلاس دوم دبستان با مضامين كتب دبستاني جمهوري اسلامي ايران به مدت چهار سال دوره ي ابتدايي را به پايان رساندم اما به خاطر نبود معلم با كتب درسي و علاقه خاصي كه به درس حوزه داشتم ضمن تحصيل كتب حوزوي در فصل زمستان از سال 1371 تمام سال و تمام وقت مشغول آموختن دروس حوزوي شدم كه به مدت سه سال ادبيات، منطق در محضر اساتيد آقاي حاج فضليت هاي استاد به پايان رساندم و در سال 1374 به درس اصول با معالم الدين به محضر استاد

موفق كه از طلاب حوزه علميه قم بود پرداختم كه تا سال 1378 كتاب معالم الدين و جلد اول اصول فقه و جلد اول شرح لمعه را به طور كامل به اتمام رساندم.

در اوايل سال 1378 عازم جمهوري اسلامي ايران شدم كه با شروع سال درسي جلد دوم شرح لمعه و جلد دوم اصول فقه را در محضر اساتيد جناب آقاي شفيعي دارابي و استاد قاضي زاده و كهك گرفتن از نوار درسي استاد مرحوم وحداني فخر و استاد صالحي در كتب مذكور خواندم و در سال 1379در امتحان پذيرش مركز جهاني علوم اسلامي شركت كردم و مورد پذيرش قرار گرفتم از سال 1379 تا سال 1384 طبق برنامه مركز جهاني ضمن كتب متن رسايل و مكاسب، كفايه و برنامه هاي جنبي مكالمه عربي و مضامين دگر با گرايش فقه و اصول و ارائه پايان نامه دوره ي كارشناسي ارشد به اتمام رساندم. و اخذ ديپلم از دبيرستان بزرگسالان ابن سينا مدت دو سال است كه علاوه بر تحصيل در مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) به درس خارج فقه و اصول در محضر اساتيد بزرگوار حضرت آيةالله العظمي مكارم شيرازي «حفظه الله» و استاد محبوب حضرت حجةالسلام والمسلمين استاد شيخ جواد فاضل لنكراني مشغول هستم.

علاوه بر تحصيل كتب حوزوي و اهميت به برنامه هاي مدرسه، مدت دو سال است كه شروع به تحقيق و پژوهش بخش هاي معارف اسلامي نمودم كه حاصل آن بعضي مقالاتي است كه اشاره شده است و از خداوند توفيق وحضرتش با توسل به ائمه اطهار عليهم السلام

رضايي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي رضايي

محل تولد : رهنان اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/2/1

زندگينامه

علمي

محمدعلى رضايى اصفهانى در سال1341شمسى درخانواده اى مذهبى در رهنان اصفهان متولد شد. دوره دبستان وراهنمايى را در محل تولد ودوره متوسطه را در شهر اصفهان در دبيرستان شهيد صديقى(خوارزمى) گذراند، درسال1361وارد حوزه علميه(مدرسه ذوالفقار) اصفهان گرديد وتا يك سال درس خارج را در آن حوزه گذراند.

در سال 1369وارد حوزه علميه قم گرديد وبه مدت ده سال در درس خارج اساتيدى همچون آيات عظام فاضل لنكرانى، مكارم شيرازى، معرفت، صالحى مازندرانى و وحيد خراسانى حاضر شد وموفق به گذراندن پايان نامه سطح چهارم (دكترى فقه) شد و همزمان سطح چهارم (دكترى) رشته تخصصى تفسير حوزه علميه قم ودكترى علوم قرآن و حديث واحد تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامى را به پايان رساندند.

رضايي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدى رضايي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

بنده محمد مهدي رضايي در سال 1364 پس از اتمام سوم راهنمائى، با شوق و علاقه دروني خود و نه با اجبار اطرافيان و محيط، وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه علميه كرماني ها تحصيلات پايه خود را آغاز نمودم و از استادان نه چندان معروفي كه عموما از دانش آموختگان همان مدرسه بودند، استفاده كردم و تا لمعه را در آنجا خواندم و آن گاه در مدرسه علميه امام باقر(ع) لمعه و اصول استنباط و غيره را درس گرفتم. مكاسب و رسائل را در بيرون، پاي درس استاداني چون محمدي خراساني و استاد اعتمادى، تا حدودي آموختم و باقيمانده را با نوارهاي درسي و مباحثه گذراندم. همچنين كفايه الاصول را با مباحثه به پايان بردم و پس از

آن چند سالي حدود سه – چهار سال در درس خارج فقه آيت الله جوادي آملي و اصول آيت الله مرحوم صالحي مازندراني حاضر شدم و ... . هم اكنون در موسسه امام صادق(ع) مشغول سپري كردن سال سوم از دوره فوق ليسانس كلام اسلامي هستم.آغاز كار قلمي بنده با گفتن شعر و نوشتن نقد داستان و مقالاتي به صورت تاليف و ترجمه در مجلات بود و ترجمه كتاب درباره حفظ قرآن كريم به نام "كيف نحفظ القرآن" و آنگاه ترجمه اي ديگر گون از "صحيفه سجاديه" كه طي دو سال به چاپ ششم رسيده است. بخش هايي از كتاب گرانقدر" مصابيح الجنان" تاليف علامه كبير آيت الله سيد عباس حسيني كاشاني را نيز بنده انجام داده ام كه چاپ شده است. در طول اين سال ها با مجلات گوناگوني در ارتباط بوده ام، به خصوص مجله " پرسمان" و از همين رهگذروبه پيشنهاد و همكاري نشر معارف، اخيرا ترجمه مناجات امير مومنان و مناجات خمس عشره از بنده چاپ و منتشر شده است.

رضائي، حميدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: استاد، رشته: ميكروبيولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى از دانشگاه تهران در سال 1388، كارشناسى ارشد ميكروب شناسى- ايمنى شناسى از دانشگاه بيلر آمريكا در سال 1342، دكتراى ميكروب شناسى- ايمنى شناسى از دانشگاه بيلر آمريكا در سال 1365، فوق دكتراى ايمنى شناسى از دانشگاه پنسيلوانياى آمريكا در سال 1355، طى چندين دوره كوتاه مدت در مورد آموزش پزشكى دانشگاه ايلينويز آمريكا.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه شيراز از سال 1345 تا سال 1356، دانشيار دانشگاه شيراز از سال 1349 تا سال 1351، استاد دانشگاه شيراز از

سال 1351، استاد مدعو دانشگاه پنسيلوانيا از سال 1356 تا سال 1357، محقق و استاد دانشگاه كاليفرنيا به مدت 3 سال.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ايمنوپاتولوژى ليشمانيوز، اثر كورتيكوستيروئيد در بيمارى ليشمانيوز، مقايسه انواع آزمايشهاى تشخيص در ليشمانيوز، اسيدهاى چرب در ليشمانيوز، اثر لواميزول در ليشمانيوز، تدريس دروس ميكروب شناسى، ايمنولوژى، آموزش پزشكى، ايدز و امراض مقاربتى ميكروب شناسى عمومى در دانشگاههاى شيراز و سانتاكلرا آمريكا ابداع يك روش تشخيص براى بيمارى كالاآزار بوسيله كانتركارنت الكتروفورز و عضويت در اولين گروه كشف كننده مكانيزم ايمنى در ليشمانيوز (انتقال سلول حفاظت كننده در كالاآزار).

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 16

زمينه علمى تأليفات:

مقدمه ايمنولوژى، بيمارى ليشمانيوز و انگل ليشمانيا، اصول و تفسير آزمايش هاى ايمنولوژى، امراض مقاربتى، ارزيابى، روش و شبيه سازى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 35

زمينه علمى مقالات:

داروسازى، ايمنى شناسى و ميكروب شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رضائي، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دهان و دندان، دانشكده: دندان پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رضائيان، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: انگل شناسى، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

داراى تحصيلات عالى و دكتراى انگل شناسى از دانشگاه كارلز فرانس اتريش در سال 1355.

مرتبه علمى:

استاديار در سال 1354، دانشيار در سال 1366 و ارتقاء درجه استادى دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1372.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بهداشتى تشخيصى، درمان، مشاوره، راهنمائى و نظارت بر 29 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ترجمه كتاب Amobea Living free (آسيب آزادزى)

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى: 11

زمينه علمى مقالات:

انگل شناسى، آرشيو بيماريهاى دوران كودكى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رضائي پور كاردوست، ربابه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ايمنولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زيست شناسى از دانشكده علوم پزشكى تهران، كارشناسى ارشد ميكروبيولوژى از دانشكده علوم پزشكى تهران كارشناسى ارشد ايمونوژى از دانشگاه ايلينويز آمريكا و دكتراى ايمنولوژى از دانشگاه ايلينويز آمريكا.

مرتبه علمى:

تدريس در دانشگاه هاى خارج از كشور، تدريس در دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى با مرتبه استاديارى و دانشيارى به مدت 10 سال.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ايموژنيسيته گازهاى شيميائى، طرح توليد كيست اختصاصى تشخيص لوپوس در ايران، طرح راه اندازى روش جديد فلوئور و ايمونواسى، طرح بررسى تغييرات CIC در سرطان ها، طرح ارزش تشخيص كمپلكس هاى ايمنى در سير بيمارى لوپوس، توليد واكسن ضد باردارى، بررسى ميزان نرمال Ige در كودكان تهران، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 16 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

ابداع:

اختراع روش جديد ايمونوفلوئورواسى و توليد آنتى باديهاى اختصاصى گازهاى شيميائى.

تأليفات

تعداد تأليفات

(نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ايمونولوژى بالينى بلانتى، سرولوژى، ايمونولوژى و ايمونوشيمى آزمايشگاهى، اصول ايمونولوژى پزشكى، ايمونولوژى، بخش اينونولوژى كتاب اسميت و تاير.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

ايمونولوژى پزشكى، سرولوژى و ايمونوشيمى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رضوان، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اولاً نامش ملاعباس بوده كه به محمود تغيير داده است اسلافش از اهالى قريه كهك چهار فرسخى قم بوده و اين حكيم دانشمند پس از تكميل مقدمات علوم ادبيه در قم مهاجرت به تهران نموده و نزد دو حكيم بزرگوار مرحوم ميرزا ابوالحسن جلوه و آقا ميرزا محمدرضاى قمشه اى مشغول تحصيل علم حكمت گرديد تا از اجله حكماء محسوب گشت و سالها در تهران در مدرسه صدر و غيره تحصيل و تدريس علم حكمت مى نمود. قصايد اشعار غرائى در مدح ائمه معصومين عليهم السلام سروده و در حدود سال 1330 تقريباً در تهران وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

رضواني راد، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين رضواني راد

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/4/1

زندگينامه علمي

به فضل الهي سال 1349 شمسي در خرداد ماه وارد حوزه علميه شدم رسماً و دروس مقدماتي ادبيات و منطق و سطوح اوليه را گذراندم و سطوح متوسط و عاليه را گذراندم و در سال 1355 وارد درس خارج شدم، در همان سال امتحانات سطوح عاليه را گذراندم در امتحان شفاهي كفايه الاصول كه در مدرسه حجتيه انجام شد جناب استاد محسن دوزدوزانى نمره 20 را دادند و چند بار تشويق كردند با جمله احسنت و در همان جلسه امتحان مكاسب مرحوم شيخ انصاري را در خدمت مرحوم استاد و آيت الله حاج شيخ احمد پاياني انجام شد ايشان شماره و نمره 19 را دادند كه بنده به ايشان عرض كردم از من اشكالي گرفتيد چرا يك نمره كم كرديد ايشان با شوخي و مزاح از كنار مساله گذشتند. در همين سال در درس مرحوم

استاد آيت الله مرتضي حائري تا هفت سال درس خارج فقه شركت نمودم تحت صلاة مسافر و خمس و خيارات مكاسب را و در مباحث اصولي ايشان از عام و خاص تا برابري شركت كردم و 14 سال درس اصول آيت الله وحيد خراسانى، هفت سال فقه درس آيت الله حاج ميرزاجواد آقا تبريزي 5 سال فقه درس آيت الله سيد كاظم حائري اصول مدت دو سال تقريباً شركت نمودم.

البته برخي از كتب سطوح عاليه را مكرر خواندم. مثل كفايه الاصول ج 2 را نزد 2 استاد خواندم آيت الله سيدعلي محقق داماد و آيت الله جعفر سبحاني مكاسب را نيز دو دور خواندم. اسفار الاربعه صدر المتالهين را تقريباً شش ماه خواندم آيت الله جوادي آملي و حاج شيخ حسين انصاري شرح فصوص قيصرى و تمهيد القواعد ابن تركه را نزد آيت الله جوادي آملي خواندم برهان شفا در منطق را نزد آيت الله جوادي آملي الهيات را نزد آيت الله حسن زاده آملي خواندم و در همان سالهاي اوليه مشغول تدريس بودم از سال 1351 شمسي تاكنون تا عالي ترين سطوح را تدريس كرده ام. خداوند متعال از همه قبول كند درس تفسير را نزد آيت الله خزعلي آيت الله جوادي آملي تلمذ كردم. البته در اين خلل كارهاي علمي از قبيل يادداشت برداري در موضوعات مختلف از قبيل تراجم شرح حال علي و امامت _ معاد _ حج و امثال ذلك داشته ايم و كتابهايي را از شهيد مطهري آيت الله جوادي آملي _ امام خميني _ شهيد بهشتي _ آيت الله مكارم شيرازي تنظيم نموده و پاورقي زديم و چاپ شده است. از باب

نمونه چهار كتاب از كتابهاي شهيد مطهري _ انسان كامل _ عنصر امر به معروف _ فلسفه اخلاق _ و يكي ديگر از كتابهاي ايشان را شخصاً تنظيم كرديم و جامعه مدرسين در سال هاي 1361 _ 1362 چاپ كردند. از آيت الله جوادي آملي اسرار عبارات _ حماسه و عرفان _ عرفان حج و ديگر كتابها را تنظيم كرديم و چاپ شد و نيز از ديگران خداوند از همه قبول فرمايد.

رضواني كاخكي، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1320، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى استخوان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى ارتوپدى و تروماتولوژى، فوق تخصص در رشته طب ورزش و تروماتولوژى ورزش، پروفسورى آگرژه در رشته جراحى هاى ارتوپدى، تروماتولوژى و جراحى هاى ترميمى و پلاستيك از دانشكده پزشكى پاريس (فرانسه) در سال 1352.

مرتبه علمى:

استاديار تمام وقت ارتوپدى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1352، ارتقاء به درجه دانشيارى ارتوپدى دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1366.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آمارى، تروماتولوژى و ارتوپدى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 42 پايان نامه دكترا و دكتراى تخصصى.

مقالات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ارتوپدى، تروماتولوژى، كمك هاى اوليه، فيزيوپاتولوژى ارتوپدى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 22، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

ارتوپدى، تروماتولوژى، جراحى هاى ترميمى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رضواني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد رضوانى نجفى فرزند مرحوم مبرور ثقه الاسلام والتجار حاج محمد اسمعيل رضوانى از افاضل معاودين نجف و مدرسين بزرگوار معاصر حوزه علميه قم مى باشند.والد ماجدش از اخيار شهر زنجان بودند كه مدتى از عمر خود را صرف تحصيل نموده و بعد مشغول به تجارت گريده روزها اشتغال به كسب و تحصيل روزى حلال و شبها به مطالعه اخبار و تفاسير مى گذارانيدند تا دعوت حق را لبيك اجابت گفتند مترجم در سال 1302 شمسى در زنجان متولد شده و در تحت پرورش چنين پدر با تقوائى تربيت يافته و مقدمات را در آنجا تمام و به شهر قم در سن 17 سالگى مهاجرت و مدت 9 سال اقامت و سطوح و

مقدارى از دروس خارج را خدمت بزرگان حوزه علميه مانند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم خوئينى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمد حجت و آيت اللَّه العظمى بروجردى رضوان اللَّه تعالى عليهما فقها و اصولا استفاده نموده آنگاه در سال 1369 ق مهاجرت به نجف اشرف و مدت بيست و شش سال سكونت و از محاضر آيات عظام آن سامان چون مرحوم آيت اللَّه حكيم و شاهرودى و يك دوره اصول آيت اللَّه خوئى و بالاخص محضر و ابحاث شيخ الفقهاء و المجتهدين آيت اللَّه حاج ميرزا محمدباقر مجتهد زنجانى (تغمده اللَّه بغفرانه) استفاده نموده تا در سال 1394 ق كه بنابر فشار دولت بعث عراق مجبور به معاودت ايران و رحل اقامت در حرم اهل بيت عليهم السلام و جوار حضرت فاطمه معصومه سلام اللَّه عليها افكنده و به تدريس پرداخته اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

رضواني، محمداسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1374 -1300 ش)، محقق، مورخ و استاد دانشگاه. وى در قريه ى خراشاد بيرجند متولد شد و در همان جا به مكتب رفت. هشت ساله بود كه خواندن قرآن را تمام كرد. سپس به بيرجند رفت و در مدرسه ى طلاب و سپس در مدرسه ى دولتى تدين به تصحيل پرداخت. پس از اخذ ديپلم بلافاصله در وزارت فرهنگ استخدام شد و سه سال در بيرجند خدمت كرد. سپس به تهران آمد و ضمن تدريس در دبيرستان فرخى، موفق به اخذ ليسانس و فوق ليسانس و دكترا در رشته ى تاريخ و جغرافى شد. او در رشته ى امور تربيتى نيز داراى مدرك ليسانس بود. رضوانى در دانشگاه تهران به تدريس تاريخ و رشته هاى مربوط به آن پرداخت. سرانجام در تهران وفات يافت. از آثار به جاى مانده از او مى توان از:

رساله اى براى نوسوادان به نام «زمينى كه روى آن زندگى مى كنيم»؛ تصحيح متن «نامه ى تنسر» با همكارى مجتبى مينوى؛ «منتظم ناصرى»، در سه مجلد؛ «اعلانها و اعلاميه هاى دوره ى قاجار»، با همكارى جهانگير قائم مقامى؛ «انقلاب مشروطيت ايران» نام برد. و مقالات متعددى كه در مجلات «يغما»، «بررسيهاى تاريخى»، «آموزش و پرورش»، «آينده»، «راهنماى كتاب» چاپ شده است.[1]

مورخ، محقق، مدرس.

تولد: 10 ارديبهشت 1300، قريه ى خراشاد (24 كيلومترى شال شرقى بيرجند).

درگذشت: 5 فروردين 1375، تهران.

محمداسماعيل رضوانى، فرزند جعفر، تحصيلات خود را از مكتبخانه خراشاد آغاز نمود. سپس در مدرسه ى طلاب در بيرجند و پس از آن در مدرسه ى تدين به تحصيل پرداخت. در سال 1322 از دبيرستان فارغ التحصيل شد و به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در سمت مدير دبستان دقيقى خراشاد به خدمت پرداخت. بعد از ده سال در دبيرستان شوكتى بيرجند به تدريس مشغول شد. پس از آن به تهران آمد و ضمن تدريس در دبيرستان فرخى، توانست دوره ى ليسانس (1332 -1328)؛ و فوق ليسانس و دكترى (1341 -1336) را طى كند. وى مدت ها در دانشگاه ملى و دانشگاه تهران به تدريس مشغول بود. در سال 1358 بازنشسته شد و تا پايان عمر به تحقيق و پژوهشى در زمينه تاريخ ايران پرداخت. وى در سال هاى آخر عمر در چند واحد از واحدهاى دانشگاه آزاد اسلامى، دانشگاه الزهراء، تربيت مدرس تدريس مى كرد. از جمله مسئوليت هاى علمى او، مشاورت عالى پژوهشكده ى اسناد سازمان ملى ايران، مشاورت مؤسسه ى پژوهش و مطالعات فرهنگى، مديريت گروه تاريخ بنياد دايرةالمعارف اسلامى، عضويت در شوراها و هيئت هاى مختلف از جمله شوراى احياى ميراث مكتوب كتابخانه ى ملى ايران و هيئت داوران جشنواره ى مطبوعات

(دوره ى اول و دوم) بود.

از جمله آثار دكتر محمداسماعيل رضوانى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: زمينى كه در روى آن زندگى مى كنيم (1342)؛ انقلاب مشروطيت ايران (1345)؛ زندگى امام هشتم حضرت رضا (ع) (1349)؛ اعلان ها و اعلاميه هاى دوره ى قاجار (1349)؛ تعليقات نامه تنسر (با همكارى مجتبى مينوى، 1354)؛ تصحيح تاريخ منتظم ناصرى (سه جلد، 1367 -1362)؛ سفرنامه ى ظهيرالدوله همراه مظفرالدين شاه به فرهنگستان (1371)؛ روزنامه ى خاطرات ناصرالدين شاه در سفر سوم فرهنگستان (با همكارى فاطمه قاضيها، سه جلد، 1373 -1371)؛ عالم آراى عباسى؛ يادداشت هاى امين الدوله؛ وى همچنين چند جلد كتاب درسى نيز تأليف نموده است، از آن جمله يك دوره تاريخ و جغرافيا و تعليمات اجتماعى دبيرستان و يك دوره ى كامل تاريخ و جغرافيا براى دانشسراى مقدماتى و كلاس هاى تربيتى آموزش و پرورش و نيز كتاب درسى تاريخ سياسى ايران براى دانشجويان دانشكده ى افسرى. ايشان همچنين براى روزنامه هايى كه تجديد چاپ شده اند، مقدمه نوشته است، از جمله براى دوره ى روزنامه ى «وقايع اتفاقيه»، «ايران»، «دانش»، «مدرسه ى دارالفنون تبريز»، «ملت سنيه ايران»، (روزنامه ى ملتى)». مقاله هايى از ايشان نيز در موضوع هاى تاريخ و جغرافيا در مجله ها و روزنامه هاى مختلف نظير «يغما»، «راهنماى كتاب»، «كيهان»، «سالنامه ى كشور ايران»، «دانشكده ى ادبيات»، «بررسى هاى تاريخى»، «تاريخ و فرهنگ ايران»، «تحقيقات روزنامه نگارى»، «جامعه ى نوين»، «تاريخ»، «آينده»، «خواندنى هاى قرن»، «كلك»، «پيام كتابخانه»، «گنجينه ى اسناد»، «تحصيل»، «تاريخ معاصر ايران»، «كيهان فرهنگى» و «تحقيقات اسلامى» به چاپ رسيده است.

پيكر وى در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (هنرمندان و نويسندگان) به خاك سپرده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 5، ش 10، ص 7 -1).

رضواني، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1311، مرتبه

علمى: دانشيار، رشته: داروسازى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى در رشته ساخت و كاربرد دارو از دانشگاه تهران در سال 1362.

مرتبه علمى:

تدريس در دانشگاه تهران به مدت 28 سال، دانشيار دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق در زمينه ساخت و كاربرد دارو، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر حدود 10 پايان نامه (در هر سال) كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

به نام سازگاريها (شيميائى، فيزيكى و درمانى).

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

داروسازى، و كاربرد و عوارض داروئى

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رضوي خوانساري ، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد حسن بن محمد بن مير على اكبر نقوى در حدود سال 1225 متولد، و در 13 ربيع المولود سال 1307 وفات يافته، در تخت فولاد مدفون گرديد.

در اصفهان خدمت جمعى از اعاظم علما همچون: مير سيد حسن مدرس، و ملا حسين على تويسركانى، و آقا سيد محمد شهشهانى تلمذ فرموده، و به آقايان مسجد شاه اختصاص يافته، در محله ى مسجد حكيم سكونت، و در مسجد على اكبر امامت مى نموده.

وى از جمله كسانى است كه به شرف ملاقات حضرت ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه الشريف - نايل گرديده، و از او كرامات و استجابت دعوات منقول است.

تأليفاتى دارد، از آن جمله است: 1- ترجمه ى كتاب انوار نعمانى تأليف سيد نعمت الله جزائرى كه به نام آقا نجفى به طبع رسيده است. 2- حسام الشيعة كه به نام [بعضى از علماى اعلام و

فضلاى كرام حاضرين مجلس شريف و محفل منيف سركار شريعتمدار] آقا نجفى به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

رضوي سمرقندي، ابوعبداللَّه محمدصالح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1263 ق)، رضوى، مسند، محدث، و طبيب. وى در سمرقند به دنيا آمد و در مدينه از دنيا رفت. او تاليفاتى در تصوف و علوم اسرار و اسناد و مسلسلات دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (83/10).

رضوي قمي، ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1168 ق)، شاعر، عالم، حكيم، مفسر، محدث و فقيه اصولى. اصل وى از قم است، ولى در همدان متولد شد.

در همان جا نشو و نما يافت. او برادر صدرالدين رضوى قمى، شارح «الوافيه»، است ك از وى روايت كرده است. سيد ابراهيم بعد از وفات برادرش به كرمانشاه رفت. وى يكى از مشايخ دوازده گانه سيد شبر حويزى است. حاج محمدجعفر مجذوب (مجذوب عليشاه) نيز از شاگردان وى به حساب مى آيد. سال درگذشت و محل دفنش نامعلوم است. او خطى نيكو داشت. از آثار وى: «شرح مفاتيح الشرايع»؛ «شرح الوافى» فيض كاشانى.[1]

سيد صدرالدين بن سيد محمدباقر الرضوى القمى مجاور نجف اشرف از علماء اواخر دولت صفويه به بعد و از بزرگان محققين اين طايفه عليه مى باشد صاحب روضات در كتابش گويد: در مرحله فضيلت و تدقيق وجودت تصرف و تحقيق فرديست بلاثانى و تلمذش در بدو امر نزد آقا جمال الدين خونسارى و شيخ جعفر قاضى و مدقق شيروانى و ساير علماء اصفهان بود و پس از فراغ از تحصيل بوطن مألوف معاودت نموده و در آن ارض شريف مشغول تدريس و ارشاد عباد گرديده.

تا زمانى كه در آن جايگاه فتنه افاغنه رخ نمود بناچار به موطن برادر خود سيد ابراهيم رضوى به همدان هجرت فرمود و از آنجا به نجف اشرف على مشرفها آلاف التحية والثناء رفت و در آن ارض مقدس نيز نزد

شريف ابوالحسن عاملى و شيخ احمد جزايرى مشغول تحصيل شد تا فارغ التحصيل گرديد سپس در آنجا مشغول تدريس شد.

و از شاگردان اوست سيد عبداللَّه بن سيد نورالدين بن سيد نعمت اللَّه جزايرى صاحب اجازه كبيره و از جمله چيزى كه سيد مذكور در آن اجازه در حق استادش گفته اينست كه او اعلم علمائى است كه من آنها را در عراق عرب ديده ام و اجمع آنها در معقول و منقول نزد اهل عراق و عظيم القدر بوده و زوار از هر ناحيه به ملاقات او مى آمدند و به زيارتش تبرك مى جستند و از وى استفاده مى نمودند و از جمله تلامذه اوست وحيد بهبهانى آقا باقر معروف رحمةاللَّه عليه داراى تأليفاتى مى باشد كه از آنهاست «كتاب طهارت» و كتاب «شرح وافيه ملا عبداللَّه تونى» در سال 1160 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (204/2)، بزرگان و سخن سرايان همدان (86/2)، الذريعه (165 ،74 /14 ،144 -143 /11 ،229/6)، رياض العارفين (302)، ريحانه (431/3)، الكنى و الالقاب (415/2)، طرائق الحقائق (258/3)، معجم المؤلفين (87/1)، مكارم الآثار (642/3).

رضوي قمي، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام آقا سيد زين العابدين بن سيد جواد حسينى رضوى قمى عالمى بزرگ و فقيهى صالح از شاگردان حاج ميرزا حسين خليلى و شيخ محمد طاها و شيخ هادى تهرانى و آخوند خراسانى و علامه يزدى بوده و بعد از 1327 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

رضوي قمي، صدرالدين محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1160 ق)، عالم، محدث، فقيه اصولى و مرجع تقليد. اصل وى از قم است و نسبش به امام محمدتقى (ع) مى رسد. در اصفهان نزد آقا جمال خوانسارى و شيخ جعفر قاضى و محقق شيروانى تلمذ كرد. سپس به قم رفت و به تدريس و ارشاد مشغول شد. در فتنه ى افغان به موطن برادرش، همدان و از آنجا به نجف رفت و مراتب علمى خود را به كمال رساند و از ملا شريف ابوالحسن عاملى و شيخ احمد جزائرى بهره گرفت استاد اكبر، محقق بهبهانى، شاگرد اوست و در نوشته هايش از رضوى قمى به سيد سند استاد تعبير مى كند. سيد عبداللَّه جزائرى نيز از وى روايت كرده است. از آثار وى: شرح «الوافيه» ملا عبداللَّه تونى، در اصول فقه، در پانزده هزار سطر؛ «كتاب الطهاره»؛ حاشيه بر «المختلف» علامه حلى؛ «المعراج»؛ رساله اى در «حديث ثقلين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (406/9 ،386/7)، الذريعه (226/21 ،185/15 ،166/14 ،121/13 ،194/6 ،325/4)، روضات الجنات (122 -119 /4)، ريحانه (430/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 384 -382 /12)، فوائد الرضويه (213)، الكنى و الالقاب (415 -414 /2)، لغت نامه (ذيل/ صدرالدين)، معجم المؤلفين (197 -196 /11 ،87/9 ،18/5)، مكارم الآثار (642/3)، هديه الاحباب (187).

رضوي قمي، محمدباقر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1218 ق)، عالم، متكلم، اصولى و شاعر. اصل وى از قم است، اما متولد و ساكن همدان بود. نسبش به موسى مبرقع، فرزند امام جواد (ع)، مى رسد. وى برادرزاده ى سيد صدرالدين قمى، شارح «وافيه» است. او را از بزرگان علماى قرن سيزدهم شمرده اند. وى شعر را نيكو مى سرود. در همدان درگذشت و جنازه اش به قم منتقل و در دارالحفاظ دفن شد.

از آثار وى: «شرح اصول كافى»؛ رساله اى در «معاد جسمانى ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (188/9)، الذريعه (172/21 ،96/13)، روضات الجنات (122/4)، ريحانه (314/2)، لغت نامه (ذيل/ رضوى)، معجم المؤلفين (85/9)، مكارم الآثار (642 -641 /3).

رضوي مشهدي، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1311 ق)، فقيه، زاهد و شاعر. وى در نجف نزد علامه هاى بزرگ شيخ مهدى آل كاشف الغطاء و شيخ مرتضى انصارى تلمذ كرد و به دريافت اجازه اجتهاد نايل آمد. در اواخر عمر به بيمارى عصبى دچار شده بود و به همين بيمارى از دنيا رفت و در مشهد در دارالضيافه به خاك سپرده شد. صاحب «شجره الطيبه» در شرح حال وى گويد كه وى حواشى بر كتب متفرقه داشته و اشعارى به عربى و فارسى از وى ذكر كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (331/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 44/14)، معجم المؤلفين (281/3).

رضوي نيشابوري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1341 -1261 ق)، فقيه اصولى. پدرش، سيد ابوتراب (م 1285 ق)، از افاضل و بزرگان مجتهدين بود كه از شيخ انصارى اجازه داشت. سيد محمدحسن در نجف نزد شيخ ميرزا حبيب اللَّه رشتى به تحصيل پرداخت و «تقريرات» بحثهاى درس او را نگاشت. آنگاه به سامراء رفت و در مجلس درس ميرزاى شيرازى حاضر شد. پس از چند سال به همدان بازگشت و مرجعيت امور شرعى را بر عهده گرفت. آقابزرگ تهرانى گويد: فرزندش آقا سيد على كبير برايم گفت كه پدرش كتابى بزرگ در «اصول» داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 379/14)، معجم المؤلفين (185/9).

رضوي، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1283.

درگذشت: 1368.

از آثار اوست: ترجمه ى تاريخ پزشكى نوين (اثر پير بورژه و كلود بولوون، تهران، 1370).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

رضوي، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول رضوي

محل تولد : نقده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

دوره دبستان و راهنمايي را در مدرسه آذرآبادگان تبريز به اتمام رساندم. يك سال در مدرسه علميه وليعصر تبريز مشغول تحصيل بودم و در سال 1367 به قم منتقل شدم. مقدمات را در مدرسه امام صادق(ع) مشغول به تحصيل شدم. دوره سطح را نزد اساتيدي چون استاد دوزدوزانى، استاد پاياني و ... به اتمام رساندم و در دروس خارج آيات عظام لنكراني(ره)، مكارم شيرازى، سبحاني و ... شركت كردم. در سال 1378 شروع به تحصيل در دوره نهم رشته تخصصي كلام اسلامي سطح چهار كردم و در سال 1382 اين دوره را به اتمام رساندم. در مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه به عنوان مدير گروه اديان و مذاهب مشغول به تحقيق شدم . در موسسه آينده روشن مدير گروه تاريخ بوده و تاريخ غيبت كبري تدريس مي كردم و در موسسه امام صادق(ع) يعني تخصصي كلام اسلامي به تدريس تاريخ اديان و مذاهب اسلامي و كلام استدلالي مشغول هستم و عضو هيات تحريريه مجله صباح و مشرق موعود مي باشم.

رضوي، سيدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين رضوي

محل تولد : خوانسار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1343 متولد شدم. خانواده ما از سابق روحاني بودند. گرچه پدرم روحاني نبوده است، در خانواده متدين و اصيل رشد و نمو داشتم، دروس ابتدايي و راهنمايي و متوسطه را با موفقيت و درجه عالي گذراندم و در همين مراتب و دوره ها به عنوان نفر اول شهر انتخاب و شناخته شدم. بعد

از اتمام دروس كلاسيك با توجه به اصالت خانوادگي روحاني بودن، قدم در عرصه حوزه و روحانيت گذاشتم و در حوزه علميه حضرت ولي عصر(عج) شهرستان خوانسار در سال 1359 درس حوزه را شروع كردم و در مدت خيلي كم دروس ادبيات عرب را تمام كردم و درس فقه و اصول را آغاز كردم به طوري كه پس از مدت 8 سال در درس خارج فقه و اصول كه در شهرستان مذكور برقرار شده بود شركت نمودم و از استاد بزرگ و گرانقدر جناب حاج آقاي تقديري سبزواري بهره بردم.در مدت مذكور در كنار درس به تدريس نيز مشغول شدم. و از آن زمان تا حال اين تدريس ادامه دارد و تا بحال كتب لمعتين،رسائل و مكاسب تدريس رسمي و خصوصي داشتم.در كنار تدريس امور مربوطه، مديريت مدرسه نيز برعهده اينجانب بود كه وقت زيادي را صرف آن نمودم در روزهاي جمعه و پنجشنبه در دانشگاه پيام نور شهرستان مشغول تدريس كتب اخلاقى،تاريخى،مديريت اسلامى،انقلاب اسلامى، ادبيات عرب بودم و اين تدريس در سالهاي 65 تا سال 75 ادامه داشت كه مجوز تدريس از دفتر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه را نيز داشتم.

در مدت تدريس، در حوزه نيز رتبه اول و جزء نفرات برتر حوزه بودم.در سال 1373 وارد قم مقدس جهت ادامه تحصيل و استفاده از محضر شريف اساتيد شدم و بعد از مدت كمي اساتيد دلخواه خودم را يعني حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني جهت درس اصول و حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ جواد تبريزي جهت درس فقه شناسايي و در كلاس درس آنها به تلمذ پرداختم. در كنار

بهره مندي از اساتيد خارج فقه و اصول به كارهاي اجرايي در مركز مديريت حوزه علميه قم و مركز جهاني علوم اسلامي و تدريس در حوزه جامعة الزهرا و مدارس تحت پوشش مركز جهاني و تدريس در دانشگاههاي محلات و همچنين خوانسار پرداختم و در سالهاي اشتغال به تحصيل در حوزه علميه خوانسار و قم در سالهاي اوج مبارزه با طاغوت و سالهاي جنگ تحميلي عراق عليه ايران نيز فعاليت اجرايي و جبهه اي داشتم كه انشاء الله خداوند قبول نمايد.

رضوي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عليرضا رضوي

محل تولد : استهبان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد عليرضا رضوي در سال 1367 پس از اتمام سيكل وارد حوزه علميّه شدم و در سال 1373 از شيراز به قم مهاجرت نموده و ادامه دروس سطوح حوزه را در اين شهر مقدس مشغول شدم در سال 1375با شركت در آزمون ورودي مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني در دوره عمومي به دروس الهيّات و معارف اسلامي شركت نمودم ودر سال 80 با اتمام دوره مذكور و دفاع از پايان نامه موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد الهيات گرديدم . هم اكنون نيز با شركت در دورهها دين شناسي مشغول گذراندن دروس اين دوره در مؤسسه فوق هستم .

رضوي، قمي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1283 ق)، عالم، فقيه و اديب امامى. در 1313 ق در تهران در بحث و درس علامه سيد عبدالكريم لاهيجى شركت كرد. سپس به نجف مهاجرت و در محضر شيخ الشريعه اصفهانى تلمذ نمود و از ملا محمد كاظم خراسانى بهره گرفت. او در حدود 1326 ق به قم رفت و در 1331 ق به حج مشرف شد و در بازگشت ساكن تهران گرديد و به انجام وظائف شرعى مشغول گشت. از آثارش: «تقريرات» دروس استادانش در فقه و اصول با تصرفات و تحقيقات؛ كتاب «نهايه المأمول»، در شرح «كفايه الاصول» كه شرح مزجى است بر «كفايه» آخوند خراسانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (405 / 24 ،34 / 14 ،877 / 9)، ريحانه (487 -486 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 413 -412 / 14).

رضوي، محمد زمان

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1041 ق)، مورخ. وى اثرى دارد در تاريخ ابومسلم خراسانى به نام «صحيفه الرشاد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (17/15)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (1013/2).

رضوي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسين ملقب (به علم الهدى) بن سيد هبةاللَّه بن سيد محمد بن سيد عبدالحى بن محمد بن عبدالغفار ابن عبدالرزاق بن ابراهيم رضوى كاشانى عالمى جليل و متقى بوده است.

وى در كاشان متولد و پس از فراگرفتن مقدمات و ادبيات و سطوح از مرحوم آخوند ملا حبيب اللَّه و ديگران در كاشان به نجف مهاجرت و از محضر مرحوم آخوند خراسانى و سيد محمدكاظم يزدى و غير آنان از اعاظم علماء و اكابر مدرسين استفاده نموده و در سال 1352 قمرى به كاشان مراجعت و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تدريس و ترويج پرداخته تا سال 1386 قمرى كه بدرود حيات گفته است.

داراى تأليفات عديده مانند بهجةالتنزيل در تفسير و تأويل و (العندبيل) در تميز بين صحيح و عليل و (المائدة العرشيه) و غير ذلك بوده است.

نگارنده در سال 1364 قمرى كه با جنابان فاضلان باذلان آيتين علامتين آقاى حاج سيد كاظم و آقاى حاج سيد مهدى اخوان مرعشى و دانشمند گرامى حاج شيخ مرتضى مطهرى به كاشان مسافرت كردم از نزديك آن مرحوم را ملاقات كرده ام. آن مرحوم در كاشان مخصوص محله خود بسيار متنفذ و مورد توجه بود و مردم به او علاقه بسيارى داشتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

رضوي، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدصادق رضوى امام جمعه لاهيجان سيد بزرگوار و جليل القدر بودند و در شهرستان لاهيجان سمت امام جمعه اى داشتند و گويا اين منصب در خاندان آن مرحوم موروثى بود. وى داراى محاسن اخلاق و ملكات فاضله و بسيار متين و منيع الطبع بود چند سفرى در عصر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى به قم مشرف شدند و توفيق زيارتشان را يافتم در

حدود 1380 ق به رحمت حق پيوسته و به اجداد گرامش ملحق گرديدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

رضوي، محمدمهدي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن السيد محسن الرضوى المذكور و از علماء مبرز قم بوده و محقق ثانى شيخ على كركى در سنه 936 هنگام رفتن به كاشان در قم به ايشان اجازه داد و قبر شريفش على الظاهر در جنب تكيه كوچه حرم كه اكنون به صورت مسجد زيبائى درآمده در مقبره كوچكى كه معروف به محمديه است مى باشد املاك بسيارى وقف بر مزار كثيرالانوارش بوده كه حاليه از بين رفته است و از احفاد اوست ميرزا محمدباقر ابن ميرزا محمد ابراهيم بن مير محمدعلى بن مير محمدمهدى بن السيد محسن الرضوى القمى كه از جمله علماء بوده است.

صاحب روضات الجنات گويد: ميرزا محمد نيشابورى در رجالش آورده كه آن سيد جليل شرحى بر اصول كافى نوشته و ساكن همدان بوده و در هيجدهم ماه صفر 1218 در همدان وفات نموده و جنازه او را به قم آورده و در دارالحفاظ دفن نمودند. والد ماجدش ميرمحمد ابراهيم نيز از جمله علماء بوده و او جد سادات همدانست و او راست كتاب «نجات المسلمين» در اصول دين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

رضوي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگي نامه آيت الله حاج شيخ مرتضي رضوي

.

آيت الله حاج شيخ مرتضي رضوي فرزند ارشد شيخ محمد حسين رضوي در 26 دي ماه سال 1326 شمسي در خانواده اي فرهنگي، مذهبي و روحاني چشم به جهان گشود.

فشرده اي از آثار و زندگي پدرو اجداد ايشان و انگيزه انتقال شيخ محمد علي كاظميني خوئي از عراق به آذربايجان در سايت بينش نو در لينك «دربارة ما» بيان گرديده است.

استاد مرتضي رضوي در اواخر سال 1340 پس ازتحصيل دوره ابتدايي و علوم مقدماتي به

شهر مقدس قم عزيمت نمودند و در محضر اساتيد بزرگ به تحصيل علوم و معارف اسلامي پرداختند: دروس فلسفه و منطق را نزد بزرگاني چون انصاري شيرازي، شهيد دكتر مفتح و استاد شهيد مرتضي مطهري گذراندند.

فقه و مكاسب رادر محضر آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله جعفر سبحاني و درس «خارج» را مدتي نزد آيت الله داماد، و آنگاه از كلاس درس خارج مرحوم آيت الله گلپايگاني، آيت الله شر يعتمداري و آيت الله ملكوتي بهره مند شدند.

استاد كه در يك خانواده و خاندان بزرگ فرهنگي رشد يافته اند، از همان اوان كودكي با محافل نقد و بحث علمي، مذهبي مأنوس و آشنا بوده اند، همچنانكه خود بيان مي دارند در كلام و اعتقادات و اسلام شناسي شاگرد پدر بزرگوارشان شيخ محمد حسين رضوي، و مرهون راهنماييهاي مستمر ايشان بوده اند.

استاد مرتضي رضوي پس از بازگشت از قم تا پيروزي انقلاب اسلامي ضمن فعاليتهاي سياسي، به تبليغ معارف اسلامي و تدريس و تفسير قرآن و نهج البلاغه در آذربايجان مي پردازند و با قلم صريح و رساي خود به نشر و گسترش مباني علمي، اعتقادي دين اسلام در ميان جوانان و اقشار تحصيل كرده مبادرت مي ورزند.

در سن 19 سالگي كتاب «خلقت آدم و بحثي در تكامل» را با مقدمه شهيد دكتر مفتح تحرير و به چاپ مي رسانند.

استاد مرتضي رضوي در اوايل سنين جواني با امام خميني (ره) و اهداف عدالت گستر ايشان آشنا شده و در ماجراي فيضيه و سخنراني پرشور و تاريخي حضرت امام در سال 1342 حضور داشتند و تا سال 1356و خيزش نهضت اسلامي 18 بار توسط رژيم ستمشاهي دستگير و در زندان

انفرادي توأم با شكنجه حبس گرديدند. ايشان در اسفند ماه سال 1356 مجدداً دستگير و به عنوان اولين تبعيدي آذربايجان به شهر لار تبعيد شدند.

استاد مرضي رضوي پس از چند سال تبليغ و تدريس و تفسير قرآن در آذربايجان و انجام فعاليتهاي گسترده و مؤثر در تبريز در سال 1363 از سوي مردم فهيم تبريز در دوره دوم مجلس شوراي اسلامي به نمايندگي مجلس برگزيده شدند.

استاد مرتضي رضوي در سال 1366 در دوره سوم نمايندگي مجلس شواري اسلامي از تهران كانديدا شدند. حضور چشم گير ايشان در مرحلة دوم انتخابات مجلس سوم تهران، باعث چالش و رخدادي بزرگ در عرصه فعاليتهاي سياسي گرديد. سرانجام استاد مرتضي رضوي بنابر فرمايش تاريخي، مصلحانه حضرت امام (ره) به وزير كشور وقت ، مبني براينكه «سلام من را به آقاي رضوي برسانيد و از قول من به ايشان بگوييد: اين حق شماست كه همچنان در مرحلة دوم كانديدا باشيد، ولي براي رفع تشنج و حفظ آرامش از حق خود صرف نظر كنيد»، في المجلس ضمن يادداشتي به وزير كشور وقت از نمايندگاني تهران انصراف داد.

رضي استرآبادي، محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 686 ق)، نحوى و عالم امامى. ملقب به نجم الائمه و نجم الدين و رضى الدين. معروف به رضى و فاضل رضى و شارح رضى. از فرارويان و نام آوران علم نحو كه در استرآباد متولد و در نجف ساكن شد. از آثار وى: شرح «شافيه» ابن حاجب، در صرف، معروف به «صرف رضى»؛ شرح «قصائد سبعه» ابن ابى الحديد؛ شرح «كافيه» ابن حاحب در نحو، معروف به «شرح الكبير» يا «شرح الرضى» كه سيوطى از آن به عنوان كتاب بى نظير نام برده، و براساس اين كتاب او لقب

شارح رضى گرفته است؛ حاشيه بر «شرح تجريد العقايد الجديده و الحاشيه القديمه».[1]

ع. بخش 1) رضى الدين استرآبادى محمد حسن مشهور به نجم الائمه نحوى معروف (ف. 684 يا 686 ه.ق.) ازآثار اوست: شرح الكافية در نحو معروف به شرح رضى (ه.م.)، شرح الشافية ايضا معروف به شرح رضى (ه.م.)، شرح قصائد سبع ابن ابى الحديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (317/6)، اعيان الشيعه (153 -151 /9)، تاريخ ادبيات در ايران (289/3)، الذريعه (313 ،13 ،30 /14)، ريحانه (315/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 155/7)، كشف الظنون (1370)، الكنى و الالقاب (315/2)، لغت نامه (ذيل/ رضى)، معجم المؤلفين (183/9)، هديه الاحباب (142 -141)، هديه العارفين (134/2).

رفعت انصاري همداني، عباس، محمدعباس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1307 ق)، مورخ و اديب و شاعر، متخلص به رفعت. مدتى پيش از تولد وى در لكنهو، پدرش مقيم هندوستان شده بود. رفعت به اكثر سرزمينهاى هند مسافرت كرد و در «بهوپال» اقامت گزيد، و كتابهاى بسيارى تصنيف كرد. از وى با نسبتهاى شيروانى، انصارى، يمنى يا هندى ياد شده است از آثار وى: «آثار العجم» كه با «آثار عجم» فرصت شيرازى تفاوت دارد؛ «تاريخ ائمه»؛ «تاريخ افاغنه» فارسى؛ «تاريخ البواهر»، در عقايد اسماعيليه كه نام اصلى اين كتاب «قلائد الجواهر فى تاريخ البواهر» مى باشد كه «تاريخ نكو» نيز مى گويند؛ «تاريخ بهوپال»؛ «تاريخ دكن» كه همان «چار چمن» است؛ «تاريخ سرنديب»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (377/9 ،216/3 ،234 ،291 /2)، ريحانه (325 -324 /2)، صبح گلشن (182 -180)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 988 -987 /14)، لغت نامه (ذيل/ رفعت)، مؤلفين كتب چاپى (653 -652 /3).

رفعت نژاد، محمدنقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد نقى رفعت نژاد

محل تولد : اروميه

شهرت : رفيعي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

بنده سال 1360 وارد حوزه علميه تبريز شدم. بعد از مدتي تحصيل در آن شهر به اتفاق حاج آقا بنايي مسئول حوزه علميه ولي عصر(عج) بعد از دو سال تلمذ به شهر تهران عزيمت كردم و در آن شهر سه حوزه ومدرسه علميه را تشكيل داديم و طلبه هاي بسياري جذب شدند كه برخي از آنها بسيجيان جان بركفي بودند كه به درجه شهادت نايل گشتند (خداوند همه آنان را با سالار شهيدان محشور فرمايد).در سال 1364 وارد حوزه علميه قم و در مدرسه فيضيه سكونت داشتم و همزمان در درس تفسير

استاد جوادي آملي به همراه دروس رسائل و مكاسب و كفايتين از محضر اساتيد وقت آقايان اعتمادى، پايانى، ستوده تلمذ مي كردم، در سال 1367 بعد از اتمام كفايتين از محضر آيات عظام فاضل لنكراني(ره) به مدت 2 سال درس خارج اصول، يك سال خارج اصول آيت الله صانعي و 15 سال ازخارج اصول حاج آقا وحيد خراساني و همچنين به مدت 17 سال از درس خارج فقه آيت الله العظمي شيخ جواد تبريزي(قدس سره) استفاده كردم. در سال 1370 در دروس تخصصي تفسير و علوم قرآن از محضر اساتيدي همچون آيت الله خزعلى، آيت الله معرفت، آيت الله ميانجي(ره) و آيت الله محقق داماد، آيت الله استادي و آيات و اساتيد ديگر و همچنين از محضر آيت الله العظمي مكارم شيرازي استفاده¬هاي علمي تفسيري داشتم.در مركز فرهنگ و معارف قرآن از سال 1367 در قسمت دايرة المعارف بزرگ قرآن در قسمت تشكيل پرونده هاي علمى، تشكيل مدخلهاي قرآني و تفسيرى، تشكيل شناسنامه علمي مشغول امور تحقيقي و پژوهشي بودم و متجاوز از 60 پرونده علمي و بيش از 100 شناسنامه علمي و همچنين تأليف مقالات در دايرة المعارف فعاليت داشتم. برخي از مدخلها و پرونده هاي تشكيل داده شده عبارتند از 1.ابتكار،2.اختلاف،3.اسماعيل صادق الوعد،4.آل لوط،5.آزمايش 6.احترام،7.استثمار،8.استضعاف9.اصطفاء،10.استدراج،11. ... . در سال 1382 با دفاع از پايان نامه سطح 4 با موضوع سنت هاي املاء و امهال و استدراج در قرآن و احاديث، موفق به اخذ سطح 4 در رشته تفسير و علوم قرآن شدم.در كنار تحصيل و تملذ دروس فقه و اصول و تفسير و علوم قرآن از سال 1374 بنده در دانشگاههاي مختلف كشور

مشغول تدريس دروس معارف و الهيات بودم از جمله اين دانشگاهها عبارتند از دانشگاه اروميه،دانشكده علوم قرآني ،دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقيقات تهران،دانشگاه علامه طباطبايى،دانشگاه پيام نور اروميه و الان در دانشگاه پيام نور قم دروس الهيات را مشغول هستم و در كنار تدريس، فعاليت هاي علمى، پژوهشي و فرهنگي دانشگاه را در قم و تهران همكاري دارم. ضمناً بنده در سال 1367 در دانشگاه مفيد قم مشغول تحصيل در رشته اقتصاد بودم و بعد از گذراندن 4 ترم به جهت مشكلاتي موفق به ادامه آن نگشتم.

رفيع بخاري

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، خطاط، موسيقيدان، پزشك و شاعر. وى در بيشتر علوم دست داشت و پزشك حاذقى بود. در خط نستعليق شاگرد سلطانعلى مشهدى و از خوشنويسان معروف زمان خود بود. رفيع قانون را خوب مى نواخت و در فن موسيقى مهارت داشت. وى را در اين فن پس از خواجه عبداللَّه مرواريد از همه برتر مى دانستند. او در سن هفتاد سالگى درگذشت و در جوار پدرش، در بخارا، دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (624)، تاريخ هنرهاى ملى (870/2).

رفيع رشتي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1292 -1211 ق)، عالم دينى و فقيه امامى. معروف به ملا رفيع و مشهور به شريعتمدار. نسب وى به عمار ياسر صحابى مشهور پيامبر (ص) مى رسد. در نزد شريف العلماء مازندرانى و سيد محمدباقر حجةالاسلام رشتى اصفهانى تحصيل كرد، تا اينكه در فقه و اصول و رجال به درجه ى والايى رسيد و به كسب دو اجازه از استادش حجةالاسلام رشتى نايل شد. علامه شيخ ابوالحسين تهرانى، مشهور به شيخ العراقين، از شاگردان و راويان وى مى باشد. فرزندان او نيز حاج آقا مجتهد و حاج ميرزا مهدى بحرالعلوم (شريعتمدار) و فرزندزادگانش ميرزا ابوالحسن شريعتمدار و ميرزا على بحرالعلوم و حاج آقا رفيع و حاج آقا نورالدين رفيع، همگى از علماى مشهور زمان خود بودند. از آثار ملا رفيع احداث پل سياه رود و پل سابق منجيل و راههاى ارتباطى ديگر بوده است. از آثار علمى وى: شرح «اصول كافى» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 581 -580 /13)، گنجينه ى دانشمندان (471 -468 /4)، المآثر و الآثار (151).

رفيع، رفيع

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا رفيع رفيع بن المرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا رفيع ابن العلامه الكبرى آيت اللَّه حاج ملا رفيع گيلانى رحمهم اللَّه مى باشد.

وى در سال 1317 ق در شهر رشت تولد يافته اند، سطوح و مقدمات را در رشت و تهران گذرانيده. و براى استفاده از محاضر درس آيات عظام نجف اشرف آيةالعظمى اصفهانى و آيت اللَّه محقق حاج ميرزا حسين نائينى به نجف اشرف عزيمت نموده و پس از كسب درجه اجتهاد برشت بازگشت نموده و چندين سال در آن شهر بامور علمى و شخصى پرداخته سپس به تهران مهاجرت و رحل اقامت افكنده و در مسجد عالى سپهسالار به اقامه جماعت

و تدريس پرداخته تا سال 1318 قمرى كه در تهران بدرود حيات گفته و جنازه اش را با تجليل حمل به نجف و در صحن مطهر در مقبره خانوادگى مدفون شده اند.

داراى تأليفاتى مى باشند كه محفوظ مانده است.

نگارنده گويد: بيت رفيع از بيوتات رفيعه و اصيله روحانيت گيلان و تهران است و بزرگ اين خاندان آيت اللَّه العظمى حاج ملا رفيع گيلانى صاحب شرح اصول كافى است كه ترجمه اش در كتاب (مآثر و آثار) مبسوطا ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

رفيع، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا نورالدين شريعتمدار رفيع بن آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن شريعتمدار مذكور است وى در سال 1318 ق در شهر رشت تولد يافته و مقدمات را در مدرسه مستوفى آن شهر خوانده آنگاه به تهران آمده و سطوح را از محضر اساتيد فن فراگرفته و حكمت و شرح منظومه را از مرحوم حاج آخوند هيدجى آموخته سپس براى تكميل معلومات مهاجرت به نجف و قريب پانزده سال توقف و از محاضر آيات عظام اصفهانى و نائينى و آقا ضياءالدين عراقى استفاده كرده و تقريرات آنان را برشته تحرير درآورده پس از آن به تهران مراجعت و در خيابان صفى على شاه سكونت و به خدمات روحى و دينى پرداخته تا در سال 1386 ق رحلت و جنازه اش حمل به نجف و در مقبره خانوادگى در صحن مطهر دفن گرديده است.

داراى آثار و تأليفاتى در فقه و اخلاق مى باشد كه فرزندان ارجمندش به طبع خواهند رسانيد.

نگارنده گويد: آن مرحوم داراى اخلاقى حميده و خصالى پسنديده بود و منزلش محل رفت و آمد و نزول آيات عظام معاصر بوده و خود حقير مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد

يونس اردبيلى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد على مدد قائينى را در بيت معظم له ديدن نمودم.

از باقيات الصالحات آن مرحوم فرزند برومند ايشان جناب حجةالاسلام حاج شيخ مرتضى رفيع مى باشد كه در خانه پدر را بازداشته و مانند نياكان و اسلاف خود بوظائف روحى و دينى اشتغال دارد.

(1386 -1318 ق)، عالم دينى. در رشت به دنيا آمد. مقدمات را در مدرسه ى مستوفى رشت خواند و سطوح را نزد استادان تهران آموخت. حكمت و «شرح منظومه» را نزد حاج آخوند هيدجى فراگرفت. سپس براى تكميل تحصيلات به نجف رفت و پانزده سال از محضر آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه نايينى و آقا ضياءالدين عراقى استفاده برد و تقريرات آن را تحرير كرد. با دريافت اجازه ى اجتهاد به تهران بازگشت و به تدريس و تبليغ پرداخت. در تهران درگذشت و جنازه اش به نجف حمل و در صحن علوى دفن شد. وى آثار و تاليفاتى در فقه و اخلاق دارد.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (337/ 3)، گنجينه ى دانشمندان (471 -470/ 4).

رفيعا گيلاني، رفيع الدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1106 ق)، عالم و حكيم. معروف به ملا رفيعا، رفيعا، ميرزا رفيعا و رفيع الدين. مقيم مشهد بود و طى چهل سال اقامت در آن خطه، احترام همه ى مسلمانان منطقه را به خود جلب كرد. وى شاگرد ميرزا رفيعا نائينى و علامه مجلسى است و از او روايت كرده است. قزوينى در «تتميم امل الآمل» او را بسيار ستوده است. همسرش دختر امير ابى المعالى كبير و مادر همسرش دختر مولا صالح مازندرانى و نوه ى مجلسى اول بود. فرزندش محمد، چون ساكن بيدآباد اصفهان بود به بيدآبادى معروف است. از آثار

وى: شرح «نهج البلاغه»؛ «حاشيه تفسير بيضاوى»؛ «حاشيه ى شافى» سيد مرتضى؛ حاشيه ى «اصول كافى»، تحت نام «شواهد الاسلام»؛ حاشيه «شرح لمعه»؛ «حاشيه مدارك»؛ منظومه «نان و پنير»، به سبك «نان و حلواى» شيخ بهايى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (30/24)، رياض العلماء (107 -106 /7)، ريحانه (381/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 226/11)، فوائد الرضويه (537 -535)، نامها و نامدارهاى گيلان (232)، هديه الاحباب (142).

رفيعا ناييني، رفيع الدين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1000- وف 1082 -1080 ق)، حكيم، متكلم و فقيه امامى. وى اصلا نائينى بود ولى در اصفهان اقامت داشت. او از شاگردان ميرفندرسكى، ميرداماد و شيخ بهايى بود و از ملا عبداللَّه شوشترى و شيخ بهايى روايت كرده است. علامه محمدباقر مجلسى و شيخ حر عاملى از شاگردان وى مى باشند. به او رفيعا، آقا رفعيا، ميرزا و رفيع الدين نيز گفته اند. ميرزاى جلوه از نوادگان او است. وى در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد دفن شد. بر مزار وى گنبدى ساخته اند كه اكنون جزء آثار باستانى اصفهان به شمار مى آيد. در «الفيض القدسى» تاريخ وفات او 1099 ق ذكر شده كه صحيح نمى باشد، زيرا شاگرد ملا خليل قزوينى كه در 1089 ق از دنيا رفته در كتاب «منهاج اليقين» خود سال مرگ او را ذكر كرد است. از آثار وى: «اقسام التشكيك و حقيقه»؛ «الثمره»، در تلخيص «الشجره»؛ «شجره الهيه»، به فارسى، در اصول دين كه براى شاه صفى در 1047 ق نوشته شده است؛ «حاشيه اصولى كافى»؛ حاشيه «شرح ارشاد» مقدس اردبيلى؛ حاشيه «شرح اشارات» خواجه نصير؛ حاشيه «شرح حكمه العين» ميرك بخارى؛ حاشيه «مختصر الاصول» عضدى؛ حاشيه «صحيفه سجاديه»؛ حاشيه «مختلف الشيعه» علامه حلى؛ «حاشيه ى مدارك الاحكام».

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (344 -343)، الذريعه (29 -28 /13 ،195/6 ،13/5)، روضات الجنات (82 -81 /7)، رياض العلماء (106/7)، ريحانه (128/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 226/11)، فوائد الرضويه (532 -531)، الكنى و الالقاب (279/2)، مؤلفين كتب چاپى (447 -446 /5)، هديه الاحباب (143 -142)، هديه العارفين (293/2).

رفيع زاده، بهمن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1319، مرتبه علمى: استاد، رشته: ايمونولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تبريز در سال 1341، دكتراى تخصصى ايمونولوژى از دانشگاه تبريز در سال 1345 و فوق تخصص ايمونولوژى و آلرژى از دانشگاه كاليفرنياى آمريكا در سال 1355.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى سل ها در جذام، تدريس دروس سرم شناسى، ميكروب شناسى، ايمونولوژى و آلرژى در دانشگاه تبريز و استاد راهنماى 2 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ايمونولوژى بالينى، روش هاى ايمونوياگنوستيك و ايمونولوژى در طب بالينى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

آلرژى، ايمونولوژى، آنتى ژنهاى B سل ها، آنتى ژنهاى مشترك بالنفومها، بررسى لنفوسيتهاى B در جذام.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رفيع زاده، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، پزشك. وى در سال 1324 از دانشكده ى داروسازى تهران فارغ التحصيل شد و در سال 1328 ش سمت رياست آزمايشگاه داروهاى جالينوسى دانشكده ى داروسازى را بر عهده گرفت. وى مدت دو سال نيز دستيار بخش داروسازى مركزى بوده است. از آثار وى: «داروهاى جالينوسى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (36/6).

رفيعي تبريزي، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى جراحى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1346، ديپلم تخصصى جراحى قلب و عروق از دانشكده پزشكى پاريس در سال 1450، فوق تخصص جراحى قلب و عروق از دانشكده پزشكى پاريس در سال 1369، ديپلم درجه پروفسورى در رشته جراحى قلب و عروق از وزارت بهداشت و درمان و علوم پزشكى فرانسه در سال 1369، ديپلم فوق تخصصى جراحى قلب و عروق از وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشكى ايران.

مرتبه علمى:

استاديار جراحى قلب و عروق از دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1350، ارتقاء به درجه دانشيارى جراحى قلب و عروق دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

قلب و عروق، بيماريهاى محيطى، مرگ ناگهانى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 11 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جراحى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 8، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

درمان جراحى بيماريهاى مادرزادى در بچه هاى زير 2 سال، درمان جراحى تترالوژى فالوت، تومورهاى ريه، جراحى شكم.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رفيعي تهراني، شهناز

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: اينونولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه تهران در سال 1346 و دكتراى تخصى ايمونولوژى از دانشگاه تهران در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار در دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1350 تا سال 1356 و دانشيار در دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1364 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى ايمونولوژى ديابت،

بررسى اجزاء محلول هسته در بيماران كارتاژنز، بررسى ايمونولوژى SLE، واكسن اوريون در ايجاد ديابت، بررسى فاگوسيتوز در بيماران توكسوپلاسموز، تدريس ايمونولوژى در دانشگاه تهران و استاد راهنماى 7 پايان نامه كارشناسى ارشد، دكترا و تخصصى ايمونوژى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

ايمونولوژى و ENGLLISH FOR MEDICAL STUDENT (انگليسى براى دانشجويان پزشكى.)

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ايمونولوژى و استفاده از ايمونوفلوئورسانس در سير تشخيص بروسلوز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رفيعي تهراني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: داروسازى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رفيعي قزويني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى مد ظله از مراجع عصر حاضر و اعاظم مجتهدين معاصر است در تهران. وى در حدود سال 1312 ق در قزوين متولد و مقدمات و سطوح اوليه و متوسط را تا اوائل فرائد در آنجا خوانده و پس از آن به تهران آمده و از مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد تنكابنى و آيت اللَّه حاج شيخ مسيح طالقانى و آيت اللَّه آقا شيخ محمد رضا نورى استفاده نموده و حكمت و كلام را نزد حكيم ربانى مرحوم ميرزا حسن كرمانشاهى و مرحوم حاج فاضل و مرحوم ميرزا محمود قمى قدس اللَّه اسرارهم تحصيل نموده و فنون رياضى را از مرحوم ميرزا ابراهيم رياضى زنجانى و آقا شيخ على رشتى (از هيئت و هندسه و اسطرلاب و بعضى ديگر از رياضيات را) فراگرفته تا سال 1338 ق كه به قزوين مراجعت و بعد از يكسال معاودت به تهران نموده و فقط به تدريس شرح لمعه و قوانين و شرح منظومه و اشارات در مدرسه عبداللَّه خان پرداخته و طلاب آن عصر تهران را كه از مدارس ديگر بمحضرش مى شتافتند افاده نموده تا سال 1340 ق كه مرحوم رئيس الشيعه آيت اللَّه العظمى علامه استاد حاج شيخ عبدالكريم حايرى به قم رحل اقامت افكندند، به قم مهاجرت و منحصرا از درس و بحث فقه و اصول معظم له استفاده و خود بتدريس كفايه و رسائل و مكاسب شيخ و اسفار اربعه و شرح منظومه اشتغال تا در ماه رمضان 1344 ق به امر

مرحوم آيت اللَّه حايرى در مسجد بالا سر به منبر تدريس بالا رفته و قريب دويست و پنجاه نفر از فضلاء و طلاب را كه حاضر مى شدند مستفيد فرموده و در همان اوان حواشى مفصلى بر شرح منظومه سبزوارى كه معروفست نوشته و هم تعليقات بر رسائل شيخ مرقوم نمودند تا سال 1349 ق با اجازه صريح در اجتهاد و حرمت تقليد مراجعت به قزوين نموده و تا سال 1380 قمرى در آنجا بتدريس خارج كفايه و اسفار و فقه و اقامه نماز جماعت و تفسير كلام اللَّه مجيد اشتغال داشته آنگاه به تهران آمده و تاكنون در مسجد جمعه به تدريس خارج فقه و اصول و خدمات دينى و روحى اشتغال دارد.

از تأليفات معظم له است: 1- رساله در رجعت بقواعد عقليه 2- شرح بر دعاء سحر. 3- حاشيه بر وسيله مرحوم آيت اللَّه اصفهانى. 4- رساله عمليه 5- حواشى متفرقه.

سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى از اكابر فقهاء و مجتهدين و اعاظم حكماء متألهين و مراجع تقليد معاصر بوده اند وى حدود دوازده سال بود كه از قزوين زادگاه خويش به تهران منتقل و در مسجد جمعه اقامه جماعت و هم تدريس مى نمودند تا درروز اول محرم 1395 قمرى بعد از كسالت ممتدى از دنيا رفته و جنازه اش حمل به قم و در مسجد بالا سر نزديك قبر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى مدفون گرديدند. نگارنده. گويد آيت اللَّه رفيعى كه بعضى از مراجع معاصر از تلامذه و شاگردان ممتاز او مى باشند از اسطوانه هاى علمى و اساتيد بزرگ و فلاسفه سترك معاصر بودند و شايسته بود كه در حوزه هاى علميه بزرگ به تدريس و رهبرى و اداره

آن پرداخته و فضلاء بيشترى تربيت نمايند ولى گويا تقدير آن مرحوم غير از اين بود و المقدر كائن.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

رفيعي محمدي، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر رفيعي محمدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب ناصررفيعي محمدي در سال 1344 در شهر مقدس قم درخانواده اي مذهبي متولد شدم. تحصيلات ابتدايي راهنمايي و متوسطه را در اين شهر گذرانده ودر سال 1362 موفق به اخذ ديپلم در رشته علوم تجربي از دبيرستان صدوق شدم .

در سالهاي انقلاب شكوهمند اسلامي در جنبش دانش آموزي وجلسات مذهبي سياسي با پخش اعلاميه وشركت در تظاهرات در حد وسع واقتضاي سن نوجواني شركت داشتم . بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيز با حزب جمهوري اسلامي شاخه دانش آموزي همكاري مي نمودم . درسال 1362 با اخذ ديپلم وارد حوزه مقدسه قم شدم. طي 5 سال دوره سطح را تا پايان كفايه به اتمام رسانده كليه امتحانات ان را با موفقيت گذراندم و در پايه پنجم از امتحانات با كسب رتبه اول در آزمون شوراي مديريت حوزه يك دوره بحارالانوار از حضرت امام خميني (ره) به عنوان جايزه دريافت نمودم.

دروس سطح را نزد اساتيدي چون آيات عظام وجداني فخر اعتمادي پاياني دوزدوزاني صلواتي راستي كاشاني و ستوده تلمذ نمودم. از سال 1368 تا 1373 در دروس خارج آيات عظام فاضل لنكراني مظاهري وصانعي شركت داشتم.

همچنين ضمن گذراندن دروس اصلي حوزه دروس جنبي را نيز نزد اساتيد متعددي خواندم به عنوان مثال فلسفه (نهايه الحكمه) نزد استاد آيت الله صالحي مازندراني (ره) علوم قرآن نزد آيت الله معرفت

شرح تجريد نزد آيت الله استادي تفسير نزد آيت الله جوادي رجال نزد آيت الله سبحاني تلمذ گرديد.

درسالهايي كه به دروس حوزه مشغول بودم موفق به اخذ ليسانس الهيات از دانشكده باقر العلوم وفوق ليسانس از دانشگاه قم گرديده ودر سال 1373 با قبولي در آزمون دكتري در رشته علوم قرآن وحديث در تهران مشغول تحصيل در اين دوره شدم .سال 1377 بادفاع از رساله موفق به اخذ دكتري با رتبه عالي گرديدم.

رفيعي، بهروز

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهروز رفيعي

محل تولد : فريدن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/7/1

زندگينامه علمي

پيش از پيروزي انقلاب چند ماهي در حوزه علميه تهران طلبگي كردم . پس از پيروزي انقلاب كارهاي اجرايي را واگذاشتم و در سال 63 به اتفاق همسر و فرزندم به قم مهاجرت كردم و مشغول تحصيل شدم .

سال 72 در رشته حقوق دانشگاه تهران پذيرفته شدم پس از گذراندن حدود 100 واحد درسي به دلايلي كار تحصيل در دانشگاه را رها كردم و به تحقيق و تاليف و ترجمه روي آوردم .به سال 78 اولين اثر بنده با عنوان كتاب شناسي توصيفي و موضوعي اخلاق ، عرفان و تصوف اسلامي از سوي انتشارات الهدي به چاپ رسيد .فعاليت تحقيقي و تاليفي بنده بيشتر بر تربيت اسلامي ، اخلاق اسلامي ، و منبع شناسي و ترجمه از عربي (روز) به فارسي متمركز شده است . اندكي نيز با فلسفه و علوم قرآني و ادبيات فارسي سر و كار داشته ام .كتابي با عنوان آراي دانشمندان مسلمان در تعليم و تربيت و مباني آن (جلد 3 - امام محمد غزالي) در

سال 81 از بنده به چاپ رسيده و در سال 82 به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي برگزيده شد .

كتاب ديگر با عنوان كتاب شناسي توصيفي _ تحليلي تعليم و تربيت در اسلام گزيده منابع عربي _ در سال 81 از بنده به چاپ رسيده كه در سال 82 عنوان سوم كتاب سال حوزه را كسب كرد .بنده از سال 71 تا كنون با پژوهشگاه حوزه و دانشگاه همكاري دارم.

رفيعي، حميدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد الله رفيعي

محل تولد : زابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

درسهاي ابتدائي وراهنمائي را در محل تولد استان زابي افغانستان به پايان رساندم وتحصيلات دبيرستاني را در مدرسه ابن سيناي كابل به اتمام رسانده و سپس در سال 1355بعد از امتحان كنكور دردانشكده پزشكي دانشگاه كابل در رشته طب عمومي تحصيلاتم را ادامه دادم كه متأسفانه بعد از اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروي و پيدايش هرج و مرج دركشور مجبور به ترك كشور گرديده و د رسال 1359وارد خاك ايران شدم. براي مدّت سه سال با يكي از گروههاي جهادي همكاري فرهنگي داشته و بعد از آن در سال 1363درس حوزوي را از ابتداي جامع المقدمات در مدرسه حاج ابراهيم اراك آغاز نمودم .هرچند در ابتدا با اين نوع درسها و محيط نامأنوس بودم ولي بعد از تحمل فشارهاي روحي و رواني زياد خودم را با اين محيط و درس منطبق داده كه الحمد الله تا حدودي نتيجه داد .و در سال 1367وارد حوزه علميه قم گرديده ،بعد از اتمام سطوح درسال 1372درس خارج را در كلاسهاي آيت الله وحيد خراساني ،آيت الله فاضل

لنكراني آغاز نمودم و يك سال هم در درس خارج آيت الله مكارم شركت كردم .در سال1373درس تخصصي كلام را درمؤسسه امام صادق (ع) در سطح دكترا آغاز نمودم و در سال 1376از اين مركز فارغ التحصيل شدم كه متأسفانه هنوز هم بنا به دلائلي موفق به اخذ موضوع پايان نامه نشده ام ودر حال حاضر با مركز مطالعات حوزه و ستاد پاسخگوئي به شبهات دفتر تبليغات و معاونت تبليغ و دانشنامه كلام همكاري دارم.

رفيعي، رمضانعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رمضانعلي رفيعي

محل تولد : قوچان

شهرت : علي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/3

زندگينامه علمي

اينجانب رمضانعلي رفيعي (معروف به علي) با مدرك تحصيلي ششم ابتدايي نظام قديم در سال 1344 شمسي به قصد تحصيل علوم ديني وارد مدرسه علميه فاروج از توابع شهرستان قوچان شدم و طي سه سال جامع المقدمات، سيوطي و حاشيه منطق را گذراندم. در سال 1347 براي ادامه تحصيل راهي حوزه علميه قم شدم و در مدرسه آيت الله العظمي گلپايگاني (مدرسه توليت) كه برنامه اي منظم داشت به تحصيل ادامه دادم. برخي از اساتيد حقير در اين دوره عبارتند از: (عروه الوثقي) حجت الاسلام افتخاري،(تاريخ اسلام) حجت الاسلام مرحوم حسن نوري (برادر بزرگ آيت الله حسين نوري)،( مغني) حجت الاسلام طالقاني، (منطق) حجت الاسلام امينيان، (معالم الاصول) حجت الاسلام مقتدايي و ...

سپس به مدرسه سعادت تحت اشراف آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده منتقل شدم و كتب و دروس ذيل را تحت نظر و اشراف و خدمت اساتيد حوزه گذراندم: لمعتين حجج اسلام سيد ابوالفضل موسوي، باكويي، آيت الله فاضل لنكراني، معاني بيان: اميني

شيرازي، اصول فقه: حجت الاسلام باكويي، باب حادي عشر: حجت الاسلام عبد القائم شوشتري، تفسير و اخلاق: آيت الله مشكيني، نهج البلاغه: آيت الله حسين نوري، عقايد: آيت الله مكارم شيرازي، شرح منظومه: دكتر احمد بهشتي و آيت الله انصاري شيرازي، رسائل: آيت الله اعتمادي، مكاسب: آيت الله صانعي، مرحوم ستوده و موسوي تبريزي، كفايتين: مرحوم آيت الله سلطاني، رساله تصور و تصديق ملاصدرا و اسفار اربعه: آيت الله جوادي آملي .

در سال 1356 در درس خارج فقه و اصول آيت الله وحيد خراساني شركت كردم، ليكن در سال 1359 براي كارهاي تبليغاتي به قوچان (زادگاهم) رفتم و پس از عهده داري مسئوليت دفتر تبليغات آن شهر در سال 1360 به سمت فرماندهي سپاه قوچان برگزيده شدم و حدود چهار سال كه عهده دار اين سمت بودم از تحصيل علوم حوزوي محروم شدم.در سال 1363 مجددا به قم بازگشتم و به تحصيل و حضور در درس خارج معظم له (فقها و اصولا)را ادامه دادم، ضمن آنكه با مركز تحقيقات اسلامي سپاه نيز همكاري پاره وقت داشتم.با راه اندازي طرح مدارج علمي در حوزه علميه قم و عهده داري دفتر تبليغات اسلامي براي اين كار در سال 1371 موفق به اخذ مدارج علمي دوره اول خارج (سطح 3 حوزه معادل فوق ليسانس) شدم و پس از واگذاري اين امر به شوراي مديريت حوزه علميه قم موفق شدم مدرك مدارج علمي سطح چهار (شش سال درس خارج فقه واصول) معادل دكترا را در مورخ 8/2/73 اخذ كنم.

تاليفات: حقير از سال 1364 كه همكاري علمي و پژوهشي خود را با مركز تحقيقات اسلامي سپاه آغاز كردم ضمن انجام

دادن كار پژوهشگري در موضوع تاريخ اسلام و عهده داري مسئوليت هاي: گروه تاريخ، مديريت تاريخ و علوم سياسي، جانشيني معاونت متون آموزشي و كمك آموزشي و مسئوليت معاونت متون آموزشي و كمك آموزشي، در طول مدت بيش از 18 سال كار تاليف متون آموزشي در موضوع تاريخ اسلام را شروع كردم كه متجاوز از پانزده كتاب در سطوح مختلف علمي و آموزشي است كه نمونه هايي از آن به پيوست مي باشد. ضمنا از سال 1378 با بخش فرهنگ فقه موسسه دايره المعارف فقه اسلامي زير نظر آيت الله هاشمي شاهرودي نيزبه عنوان مسئول بخش بازنويسي و ويرايش همكاري دارم و حاصل آن تا كنون چاپ دو جلد (1 و 2) آن بوده است. مدتي نيز با بخش تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي قسمت احياء آثار همكاري داشتم كه حاصل آن تحقيق در تفسير شريف الاصفي مرحوم فيض كاشاني (ج اول) مي باشد .

به جز مواردي كه ياد شد با فصلنامه هاي پژوهشكده تحقيقات اسلامي همچون حصون و مربيان و ديگر نشريات آن نيز همكاري دارم و ضمن عضويت در هيئت تحريريه بعضي از آنها هر از چندگاه، مقالاتي براي اين نشريات مي نويسم. ضمن آنكه براي پاره اي فراخوانيهاي همايش ها نيز مقالاتي نوشته ام.

رفيعي، عزيز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1286 ش)، نويسنده. وى در تبريز متولد شد و در سال 1307 ش به فرانسه رفت و در طى مدت اقامت به اخذ رتبه دكترى در دامپزشكى از دانشگاه تولوز و گواهى ميكروب شناسى از انستيو پاستور پاريس و ديپلم انستيتوى بيماريهاى مناطق گرمسيرى مدرسه ى آلفرنايل شد و در انستيتو پاستور الجزائر و مراكش مدتى كارآموزى نمود.

و در سال 1314 ش به ايران مراجعت كرد. از بدو ورود به ايران در موسسه رازى سمت دستيار، رييس آموزشگاه، معاون و رييس موسسه، مشغول خدمت شد و از همان زمان در مدرسه كشاورزى كرج و سپس در مدرسه عالى دامپزشكى بتدريس مواد مربوطه بدفع آفات حيوانى به بيماريهاى درونى، انگل شناسى پرداخت. در خرداد 1328 ش بسمت استاد كرسى انگل شناسى و بيماريهاى انگلى و پوستى و قارچى در دانشكده دامپزشكى انتخاب گرديد. و از سال 1324 تا 1327 ش رياست دانشكده دامپزشكى را به عهده داشت. از آثار وى: «انگل شناسى بندپايان»؛ «انگل شناسى كرم شناسى»؛ «تك يافته شناسى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (57 -56 /4).

رفيعي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي رفيعي علامرودشتي

محل تولد : علامرودشت لامرد فارس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/2/2

زندگينامه علمي

اينجانب علي رفيعي علامرو دشتي در دوم ارديبهشت 1330 شمسى، در روستاي چاه عيني مركز شهر علامرودشت لامرد فارس درميان خانواده اي روحاني زاده شدم. تحصيلات ابتدائي را در مكتب خانه و سپس دبستان زادگاهم گذرانده و مدتي نزد حجج اسلام آقاي حاج شيخ حسين رفيعي و حاج شيخ اسدالله رفيعي مقدمات ادبيات عرب را آموختم و در سال 1342 شمسي جهت ادامه تحصيل عازم شيراز شدم و در مدرسه علميه امامزاده ابراهيم بن موسي بن جعفر _ عليه السلام _ و مدرسه آبابا خان از محضر آقايان آيت الله حاج عالم آيت اللهى، حاج سيد محمد كاظم آيت اللهى، حاج سيد احمد و حاج سيد محمود آيت اللهي و ديگر علماي شيراز كسب فيض نموده و در سال 1345 شمسي به قصد مسافرت

به عراق به خرمشهر رفتم و پس از يك سال كه در مدرسه علميه رضويه آن شهر و نزد حجج اسلام حاج شيخ عبدالله محمدى، محسني اقليدي و ديگر اساتيد تلمذ و استفاده كردم، به عراق سفر نموده و وارد جامعة النجف الدينية به رياست حجة الاسلام و المسملين سيد محمد كلانتر شدم. در آنجا از محضر حجج اسلام آقايان حاج شيخ محمد هادي معرفت، شيخ مجتبي لنكراني و ديگر اساتيد ، علوم فقه، اصول، تفسير و كلام را آموختم. درسال 1350 شمسي به ايران بازگشتم. مدتي در شيراز و سپس در قم اقامت نمودم.

در حوزه علميه قم از محضر فضلاي جليل القدري چون حجه الاسلام فاضل اصفهانى، حجه الاسلام ستوده، حجه الاسلام حجتي زاده نيشابورى، حجه الاسلام دكتر احمد بهشتى، آيت الله حاج شيخ محمد هادي معرفت، حجه الاسلام دوزدوزاني و آيت الله علوي گرگاني دروس فقه، اصول ، تفسير و فلسفه را گذرانده و مدت كمي در حوزه هاي دروس خارج فقه و اصول آيات عظام گلپايگانى، مرعشي نجفي و وحيد خراساني شركت نموده و در سال 1353 شمسي از طرف دفتر آيت الله العظمي گلپايگاني و تاييد دفتر آيت الله پسنديده به عنوان نماينده ايشان عازم كردستان شدم و پس از چند سال تبليغ و ارشاد در آن خطه، در اواخر سال 1355 شمسي عليه رژيم پهلوي وارد مبارزات سياسي شدم و از طرف حوزه علميه قم به مراكز شهرستانها جهت سخنراني و بسيج جوانان اعزام شده و چند بار توسط دستگاه ساواك و عوامل رژيم پهلوي بازداشت شدم. در اواخر سال 1356 شمسي يكسره در منطقه فارس و زادگاهم به فعاليت

پرداخته و پس از پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره) سرپرستي كميته هاي آن منطقه را به عهده داشتم.

در سال 1357 شمسي به خرمشهر اعزام شده و مسئوليت امور فرهنگي ستاد انقلاب اسلامي اعراب زير نظر حجه الاسلام شيخ عيسي طرفي را به عهده گرفتم، و پس ازآن به قم بازگشته و به كار تحقيق و پژوهش و تاليف پرداختم. در سال 1360 شمسي در تهران سكونت نموده و در دبيرستان ها و مراكز دانشگاهي و تربيت معلم به تدريس پرداختم. در سال 1361 شمسي در شوراي عالي آموزش و پرورش به عنوان كارشناس تحصيلات غير رسمي كشور به كار مشغول شدم و از سال 1362 شمسي به بعد وارد كارهاي علمي _ فرهنگي و پژوهشي به شرح ذيل شده ام : 1. در سال 1362 شمسي به دعوت آقاي دكتر مهدي محقق وارد بنياد دائرة المعارف اسلامي كه توسط حضرت آيت الله خامنه اي تاسيس گرديده بود، شدم و به تحقيق پرداختم كه اين همكاري تا مدتي ادامه يافت 2. درسال 1362 شمسي با مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامي زير نظر آقاي سيد محمد كاظم بجنوردي همكاري به صورت تحقيق و پژوهش و تاليف مقاله آغاز كردم كه تا سال 1368 شمسي به صورت تمام وقت بود و اكنون اين همكاري به صورت نيمه وقت و تاليف مقاله و معاونت بين المللي كتابخانه مركز دائره المعارف ادامه دارد. 3. درسال 1366 شمسي با دائرة المعارف تشيع همكاري آغاز كردم كه تاكنون نيز ادامه دارد. 4. در سال 1370 مسي به دعوت حجه الاسلام و المسلمين آقاي دكتر سيد محمود مرعشي نجفي سرپرستي

دائرة المعارف كتابخانه هاي جهان وابسته به كتابخانه بزرگ حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي (ره) را در قم به عهده گرفتم كه اين مسئوليت هم اكنون نيز ادامه دارد. 5. از سال 1370 شمسي همكاري به صورت تاليف مقالاتي راجع به تاريخ، رجال و جغرافياي ايران با مركز دائرة المعارف اسلام تركيه شروع نمودم كه ادامه نيافت. 6. از سال 1371 شمسي با دائرة المعارف فلسطين كه در مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامي تدوين مي شود، شروع به همكاري نموده ام كه اين بخش اكنون متوقف شده است. 7. درسال 1372 شمسي پس از تأسيس دائرة المعارف ادب فارسي به سرپرستي آقاي حسن انوشه با اين دائرة المعارف نيزبه صورت تاليف مقاله همكاري دارم. 8. از 1382 شمسي همكاري علمي با مركز دارالحديث شروع كردم كه هم اكنون ادامه دارد. 9. از سال 1380 شمسي با مركز دائرة المعارف امام خميني(ره) شروع كردم كه تا سه سال ادامه داشت. 10. از سال 1377 شمسي تا كنون با مركز ترجمه قرآن همكاري داشته و دارم.

رفيعي، قزويني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1395 -1310 ق)، حكيم، فيلسوف، فقيه و مدرس. در قزوين به دنيا آمد. مقدمات و سطوح اوليه و متوسط را تا اوايل فرائد در قزوين خواند و پس از آن به تهران آمد و از محضر آيت الله آقا سيد محمد تنكابنى و آيت الله حاج شيخ مسيح طالقانى و آيت الله آقا شيخ محمدرضا نورى استفاده نمود. حكمت و كلام را نزد ميرزا حسن كرمانشاهى و ميرزاهاشم اشكورى و حاج فاضل رازى و ميرزا محمود قمى، و فنون رياضى را از ميرزا ابراهيم رياضى زنجانى و آقا شيخ على رشتى

فراگرفت. در 1338 ق به قزوين رفت و پس از يكسال به تهران آمد و به تدريس «شرح لمعه» و «قوانين» و «شرح منظومه» و «اشارات» در مدرسه ى عبدالله خان پرداخت. در 1340 ق كه آيت الله حايرى يزدى به قم رفت، وى نيز به قم مهاجرت كرد و از درس و بحث و فقه و اصول ايشان استفاده نمود و خود به تدريس «كفايه»و «رسائل» و «مكاسب» شيخ انصارى و «اسفار اربعه» و «شرح منظومه»، پرداخت. در 1349 ق به دريافت اجازه نايل شد. سپس به قزوين رفت و به تدريس خارج «كفايه» و «اسفار» و فقه، و نيز اقامه جماعت و تفسير قرآن پرداخت. در 1380 ق به تهران آمد و در مسجد جامع به تدريس خارج فقه و اصول و خدمات دينى مشغول شد. امام خمينى قسمتى از «اسفار» و «شرح منظومه» را در نزد وى خواندند. وى در تهران درگذشت و جنازه اش به قم منتقل و در مسجد بالاسر در جوار قبر آيت الله شيخ عبدالكريم حايرى يزدى دفن شد. از آثار وى: تعليقه بر «شرح منظومه سبزوارى»؛ رساله در «مراتب وجود»؛ رساله در «مبدأ و معاد»؛ رساله در «رجعت به قواعد عقليه»؛ «شرح دعاء سحر»؛ حاشيه بر «وسيله» آيت الله اصفهانى؛ «رساله عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (184 -182)، خدمات متقابل اسلام و ايران (620 -619)، گنجينه ى دانشمندان (156 / 6 ،467 -466 / 4)، نشر دانش (س 3، ش 1، ص 18 -17).

رفيعي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن رفيعي

محل تولد : شهركرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محسن رفيعي در خانواده اي مذهبي و علاقمند

به قرآن كريم و اهل بيت(ع) متولد و رشد نموده ام. از نوجواني به آموزش قرآن مجيد در حوزه علميه و مساجد روي آوردم.

همزمان با ايام دفاع مقدس، درس هاي دبيرستان و حوزه را به صورت آزاد و يا استماع نوار خواندم. در دوران دفاع مقدس، توفيق سه بار مجروحيت را داشته ام. سپس در كنكور سراسري شركت كرده و در رشته الهيات و معارف اسلامي موفق به اخذ مدرك ليسانس شدم. آنگاه به دليل علاقه فراوان به مطالعات و پژوهش هاي قرآني و حديثي، در مقطع كارشناسي ارشد به اتفاق همسرم در رشته علوم قرآن و حديث تحصيل نمودم كه هر دو پايان نامه خويش را با رتبه عالي دفاع نموديم.

اكنون نيز به اتفاق همسرم دانشجوي مقطع دكتري در رشته علوم قرآن و حديث در دانشكده اصول دين قم مشغول به تحصيل هستيم و به لطف خداوند متعال موفق به تاليف چند كتاب و مقالات علمي شده ايم. تاكنون درس هاي زير را در مراكز تربيت معلم، حوزه هاي علميه و دانشگاه ها تدريس نموده ام: علوم قرآني، علوم الحديث، فقه الحديث، تاريخ حديث، تفسير، تاريخ قرآن، اخلاق اسلامي، مبادي العربيه (صرف و نحو)، ترجمه متون عربي، المنهج القويم، نهج البلاغه.

رفيعي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1257 ش)، مؤسس و مترجم. ملقب به نظام الدوله. وى خواهرزاده ى حسينقلى خان نظام الدوله دنبلى بود كه بعد از فوت دايى خود، لقب وى را گرفت. او در اروپا تحصيل كرد و در دوره هاى دهم تا سيزدهم، از تبريز به نمايندگى شوراى ملى انتخاب شد. نظام الدوله به امور اجتماعى شهر مى پرداخت و در تأسيس دارالايتام تبريز و تشكيلات شير و خورشيد اهتمام داشت. وى در غائله پيشه ورى به حكومت اروميه منصوب شد و

چون از اقدامات افراطى به دور بود پس از رفع غائله نيز از طرف مردم و دولت مورد تعقيب قرار نگرفت و در تبريز اقامت گزيد. از آثارش: «جوان فقير»، ترجمه؛ «رموز دوستى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (338/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1748/ 2 ،1073 -1072/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (221/ 2)، نخبگان سياسى ايران (485/ 4).

رفيعي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: آسيب شناسى بالينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رفيعي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي رفيعي به سال 1333 در شهر يزد بدنيا آمد.وي مترجم، زبانشناس، اديب، نويسنده و منتقد و شاعر بود. گروه : علوم انساني رشته : زبان شناسي عمومي والدين و انساب : محمد علي رفيعي به سال 1333 در شهر يزد بدنيا آمد. پدرش دكتر عبدالعلي رفيعي از پزشكان خوشنام يزد و از خانواده اي اصيل بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد علي رفيعي تحصيلات ابتدايي را در شهر يزد و تحصيلات دانشگاهي خود را تا پايان اخذ دكتراي ادبيات انگليسي در تهران به انجام رساند. همسر و فرزندان : از محمد علي رفيعي صاحب دو فرزند به يادگارمانده است . وقايع ميانسالي : محمد علي رفيعي در فن ترجمه، توانا بود و به دليل احاطه اش به واژگان و فن و ترجمه، بسياري از دوستان مترجم و زبان شناس كه برخي مطالب و مباحث برايشان گنگ و نارسا بود از او بهره مي بردند. دكتر محمدرضا شفيعي كدكني در سفر به يزد و آشنايي با دكتر رفيعي و تبحرش در علوم ادبي از جمله زبانشناسي، لب به تحسين وي گشود. زماني هم دكتر فتح الله مجتبايي پس از مقابله ترجمه جباريت در تاريخ اثر ادوارد براون، با اصل آن قدرت مترجم و دقت كار وي را مورد ستايش قرار داد. زمان و علت فوت : محمد علي رفيعي در روز نهم ارديبهشت 1379 به سراي باقي شتافت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد علي رفيعي به

غير از عضويت در كميته علمي كنگره بزرگداشت ابوالفضل رشيد الدين ميبدي در سال 1374، مشاركتي فعال در برپايي آن داشت. همكاري او با مراكز فرهنگ كشور، از جمله فرهنگستان زبان و ادب فارسي، مركز نشر دانشگاهي، دفتر پژوهش هاي فرهنگي از ديگر فعاليتهاي بشمار مي رود .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد علي رفيعي علاوه بر فعاليت هاي اجتماعي، در عرصه تعليم و تدريس نيز در دانشگاه هاي كشور از جمله دانشگاه آزاد اسلامي ميبد، دانشكده معماري دانشگاه يزد، دانشگاه جامع تكنولوژي يزد و چندين مركز آموزش عالي تهران حضوري موثر داشت. از جمله در مركز نشر دانشگاهي به تدريس آيين ويراستاري پرداخت. دكتر رفيعي زمينه كار پژوهشي و تحقيقاتي بسياري داشت كه از آن جمله مي توان به مقاله هاي او در نشر ياتي چون مقاله هاي ارزشمندي در مجله هاي وزين و علمي كشور، مانند: آدينه، جامعه سالم، جهان كتاب، آينده، نشر دانش، گتفگو، نگاه نو، نامه فلسفه، دنياي سخن، معيار و كيهان فرهنگي از خود به يادگار نهاد كه عمده آنها در زمينه زبان شناسي و نقد عالمانه كتاب ها بوداشاره كرد . دكتر رفيعي به غير از دانش ترجمه، شاعر نوگرايي بود كه گهگاه در جمله دوستان به قرائت اشعاري مي پرداخت. وي در سالهاي آخر حيات عمر خويش، در چندين دانشگاه و مجمع دانشگاهي به ايراد سخنراني پرداخت كه مهمترين آن «نقد شعر فروغ» در سال 1378 در دانشگاه تهران بود. دكتر رفيعي همچنين موفق شد در سالهاي 64-1363 شش شماره پيك كتاب را چاپ و منتشر كند.آثار : انس شپرير ويژگي اثر

: مصاحبه و سخنراني مانس اشپر بر كه توسط انتشارات تنديس 1368 منتشر شد.2 تاليف پيك كتاب ويژگي اثر : اين اثر توسط انتشارات بهجت در سال 64-1363 در 6 جلد منتشر شد.3 ترجمه برخورد تمدن ها و بازسازي نظم جهاني ويژگي اثر : اثر ساموئل ها نتينگتون كه توسط دفتر پژوهشهاي فرهنگي در سال 1378 منتشر شد.4 ترجمه پايان جهان اثر فوكوياما ، ترجمه پژوهش تركيبي ويژگي اثر : اثر هريس ام كوپر، كه توسط دفتر پژوهشهاي فرهنگي در سال 1379 منتشر شد.6 ترجمه پژوهش عملي مشاركتي ويژگي اثر : اثر ويليام فوت وايت كه توسط دفتر پژوهش هاي فرهنگي در سال 1378 منتشر شد.7 ترجمه پنج سال در يك شهر ايراني ويژگي اثر : چاپ نشده8 ترجمه جباريت در تاريخ ويژگي اثر : اين ترجمه توسط انتشارات مرواريد رد سال 1379 انتشار يافت.9 ترجمه سالار مگس ها ويژگي اثر : اثر ويليام گلدنيگ كه توسط انتشارات بهجت در سال 1363 منتشر شد.10 ترجمه فلسفه هاي هنر ويژگي اثر : اثر پيتر كيوي كه توسط دفتر پژوهشه هاي فرهنگي در سال 1379 منتشر شد.11 ترجمه لبخند يوزپلنگ ويژگي اثر : اثر س. ر كه چاپ نشده است12 چين 1980 ويژگي اثر : اثر ديويد

بوناويا كه انتشارات تنديس وسكر در سال 364 منتشر كرد.13 دسته گلي براي الچرفون ويژگي اثر : اثر دنيل كيز كه توسط انتشارات تجربه در سال 1378 منتشر شد.14 شناخت اثر هنري ادبي ويژگي اثر : اثر انيگاردن كه توسط دفتر پژوهش هاي فرهنگي در سال 1379 منتشر شد.15 فراسوي آزادي ونزلت ويژگي اثر : اثر ب.اف. اسكينر، كه توسط انتشارات سكه و تنديس در سال 1364 منتشر شد.16 فيمنيسم در شعر فروغ ويژگي اثر : چاپ نشده17 قبضه قدرت ويژگي اثر : اثر چسلا و ميلوش كه توسط انتشارات پانوس در سال 1367 منتشر شد.18 مباني مديريت ويژگي اثر : استيفن پي را بينمز كه با همكاري محمد اعرابي توسط دفتر پژوهشهاي فرهنگي در سال 1379 منتشر شد.19 مديريت بدون كاغذ ويژگي اثر : ويژگي ترجمه اين اثر با همكاري محمد اعرابي و قصر الله مستوفي صورت گرفت و توسط دفتر پژوهش هاي فرهنگي در سال 1379 منتشر شد.20 هنر پژوهش موردي ويژگي اثر : اثر رابرت اي استميك است كه توسط دفتر پژوهشهاي فرهنگي در سال 1379 منتشر شد.21 هنرشادمانگي ويژگي اثر : دالايي لا ما است كه انتشارات تنديس در سال 1378 منتشر نمود.منابع : انتشارات نو انديش ، كتاب ماه ادبيات و فلسفه ،تير ماه 1379

رفيعي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال

تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رفيعيان، كيوان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از مونيخ آلمان، دكتراى تخصصى جراحى عمومى از آلمان و دكتراى فوق تخصصى جراحى اطفال از آلمان.

مرتبه علمى:

استاديار كلينيك جراحى اطفال آكادمى مونستر آلمان، عضويت در هيأت علمى و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى از سال 1357.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى روش هاى مختلف در درمان جراحى بيماريهاى مادرزادى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 7 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

جراحى اطفال و نوزادان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ركعي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شيخ محمد ركعى جوادى فرزند مرحوم عباسعلى از علماء اعلام و آيات باهرات سبحانى بودند كه در قم رحل اقامت افكنده و به عبادت و بندگى خداى تعالى شب و روز خود را مى گذرانيد وى در سال 1343 قمرى از رضائيه به قم آمده و از محضر و درس و بحث مرحوم آيت الله حايرى استفاده نموده آنگاه به تدريس متون فقه و اصول و تربيت عده اى از محصلين پرداخته تا روز جمعه 23 ذى الحجه 1392 كه بنابر پيش بينى قبلى خود دعوت حق را لبيك اجابت گفته و به سراى جاودان خراميده است.

آن مرحوم بنابر گفته آيت الله العظمى نجفى مرعشى مدظله سلمان عصرش بود در زهد و تقوا و تا آخر عمرش در يك منزل مخروبه اجاره اى سكونت داشت كتب نفيس خطى داشت كه بنا بر وصيتش اهداء و وقف كتابخانه آيت الله العظمى نجفى

نموده و نگارنده آنها را ديدم كه متعلق به چهارصد سال قبل بود فرزندان برومندى دارد كه در سلك روحانيت و از سربازان ولى عصر ارواحنا فداه مى باشند كه به اسامى زيراند 1- شيخ محمدتقى 2- شيخ محمدحسين 3- آقاشيخ على ركعى جوادى 4- ميرزا عبدالحسين ركعى كه از اخيارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ركن شيرازي، ركن الدين مسعود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 946 ق)، شاعر و پزشك. از پزشكان و ادبيان بزرگ شيرازى است وى از جمله ى شاگردان مولانا صدرالدين على طبيب بود و از شيراز به كاشان رفت و در آنجا متوطن شد. از اوست:

گل نورسته ى من آن چنان نازك بود خويش

كه مى ترسم شود آزرده چون چشم افكنم سويش

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تحفه ى سامى (82)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (635/2).

ركن، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زنان ومامائى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ركن، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن ركن داراي دكتراي رشته زنان و زايمان عضويت هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي مشهد با درجه دانشيار باشد.گروه : علوم پزشكيرشته : زنان و زايمانمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محسن ركن عضوهيئت علمي و دانشيار گروه بيماريهاي داخلي در دانشكده پزشكي در دانشگاه علوم پزشكي مشهد است.

ركني دزفولي، عبدالصالح

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدعبدالصالح ركني دزفولي

محل تولد : لارستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/1/1

زندگينامه علمي

مهرماه سال 1341 وارد قم شدم. (يعني شش ماه پس از رحلت آيت الله العظمي آقاي بروجردي) در حاليكه مقداري از جامع المقدمات را نزد برادرم آيت الله سيد مجتبي موسوي لاري خوانده بودم. قسمتي از سيوطي و مغني را در حوزه و بقيه آن را نزد آيت الله حاج شيخ احمد جنتى،معالم را نزد آيت الله جنتى،مختصر المعاني را نزد آيت الله حاج شيخ حسن تهرانى،رسائل را نزد آيت الله حاج شيخ احمد آذري قمي وآيت الله محمد محمدي گيلانى،مكاسب را نزد آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم خزعلي وآيت الله احمدي ميانجي وآيت الله محمدي گيلانى، كفايه را نزد آيت الله حاج شيخ يوسف صانعي و آيت الله آذري قمي و آيت الله وحيد خراساني و آيت الله حاج ميرزا جواد تبريزي(ره) و آيت الله فاضل لنكراني(ره)، خارج فقه را نزد آيت الله حاج شيخ كاظم تبريزي و آيت الله حاج شيخ حسينعلي منتظري و آيت الله حاج سيدموسي شبيري زنجانى.تفسير را نزد آيت الله ابوالقاسم خزعلي و آيت الله محمدتقي مصباح يزدى، معارف اسلامي را نزد آيت الله محمدتقي مصباح يزدي خواندم.بداية الحكمة و اسفار اربعه را نزد آيت الله حاج شيخ عبدالله جوادي آملى،

نهاية الحكمه را نزد آيت الله محمدتقي مصباح يزدى، فصوص الحكم را نزد آيت الله حسن زاده آملي و نيز كتاب كليله و دمنه را نزد آيت الله حسن زاده آملي خواندم.ادبيات فارسي املاء و انشاء و مقاله نويسي نزد حجة الاسلام والمسلمين آقاي علي حجتي كرماني و آيت الله مومن العابدين قرباني و آيت الله دكتر حاج شيخ احمد بهشتي فسائى.زبان انگليسي را پس از دوران دبيرستان نزد آقاي امجدي و آقاي رخشانفر كه هر دو دبير دبيرستان بودند و سپس نزد حجة الاسلام آقاي خليليان كه تحصيل كرده انگلستان بود آموختم.اخلاق را نزد آيت الله حاج شيخ علي قدوسى، آيت الله حاج شيخ علي مشكيني اردبيلي(ره) و آيت الله دكتر محمد حسيني بهشتي و آيت الله احمدي ميانجى.از بدو شروع به خواندن معالم درس كلاسيك هم شروع كردم و سالي يك كلاس خواندم و پس از 4 سال موفق به اخذ ديپلم ادبي از دبيرستان شبانه حكيم نظامي شدم.از سال 45 به تدريج مواجه با كسالت هاي مختلف و عمل هاي متعدد جراحي در اعضاء بدنم انجام شد كه سير مطالعه و فعاليت هاي تحصيلي و تدريسي مرا كُند نمود و در همه حال شاكر درگاه خداوند هستم.

ركني يزدي، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان، و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1333، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران در سال 1335، دكترا در سال 1346، عنوان رساله دكترا (تحقيق در تفسير كشف الاسرار و عده الابرار در ده جلد).

مرتبه علمى:

استاد

زبان و ادبيات فارسى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبى، لغوى، پژوهش ادبى در ترجمه آيات قرآنى- التوبه الاولى- از نظر لغوى و برابرهاى لغات قرآن، طرح > فهرست كامپيوترى كلمات گلستان شامل: اسم، صفت، فعل و حرف.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبى، اسلامى با بحثهاى اعتقادى و نگرش جديد.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 23، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبيات، عرفان اسلامى در آثار ادبى و مباحث اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رمضان زاده، فاطمه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر فاطمه رمضان زاده ،متخصص زنان و مامايي- فلوشيپ IVF لاپاراسكوپي ،در سال 1336 در يزد بدنيا آمد. ايشان دوره تخصصي زنان – مامايي را ازدانشكده پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران، مجتمع بيمارستاني امام خميني اخذ كرده است. وي هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه علوم پزشكي تهران مي باشد. گروه : علوم پزشكيرشته : زنان و زايمانگرايش : IVF لاپاراسكوپيوالدين و انساب : نام پدر فاطمه رمضان زاده ،محمد علي است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات دكتر فاطمه رمضان زاده به قرار زير است: 1354 - 1348 تحصيلات متوسطه رشته تجربي 1361 - 1354 دوره پزشكي عمومي در دانشگاه علوم پزشكي تهران 1365 - 1361 دوره تخصصي زنان – مامايي دانشكده پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران، مجتمع بيمارستاني امام خميني 1368 دوره آموزشي كوتاه مدت نازايي IVF در بيمارستان زنان ملبورن استراليا 1372 دوره آموزشي كوتاه مدت سونوگرافي در بيمارستان s’Guy لندن 1382-1381 فلوشيپ IVF لاپاراسكوپيمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سمتهاي اجرايي فاطمه رمضان زاده به ترتيب

زير است: 1365 - تاكنون: عضو هيئت علمي گروه زنان، مامايي و نازايي دانشگاه علوم تهران. 1370- 1382: عضو هيئت ممتحنه و ارزشيابي دانشنامه تخصصي (بورد) زنان، مامايي و نازايي 1371 - تاكنون: عضويت شورايعالي تخصصي پزشكي 1379 تا كنون:رييس بخش نازايي وIVF 1375 تا 1379: نماينده مجلس و عضويت در كميسيون بهداري - بهزيستي 1374 -1380: عضويت در شوراي عالي بازآموزي 1373 - 1374: سرپرستي واحد تحقيقات تنظيم خانواده در معاونت پژوهشي وزارت بهداشت 1375 - 1374: بعنوان مديركل بهداشت خانواده در معاونت بهداشتي وزارت بهداشت 1378- تاكنون: عضو شوراي عالي پژوهشي دانشگاه 1380 – 1381: قائم مقام وزير بهداشت در امور مجلس 1378 تا كنون : رئِيس مركز تحقيقات بهداشت باروري ولي عصر 1381تا كنون: عضو شوراي بررسي و تدوين داروها ي وزارت بهداشت 1379 - 1382 :عضو هيأت نظارت بر انتخابات اعضاي هيأت هاي ممتحنه ارزشيابي پره بورد و بورد. عضو شوراي مركزي جمعيت زنان جمهوري اسلامي ايران و عضويت در انجمن اسلامي جامعه پزشكي ايران. عضو هيئت مديره جمعيت مبارزه با اعتياد، انجمن تنظيم خانواده، انجمن باروري - ناباروري ايران. 1379- 1375 بعنوان يكي از اعضاي هيأت بدوي انتظامي نظام پزشكي. سال 1380 در هيأت عالي انتظامي نظام پزشكي فعاليت داشته ام. عضو هيئت موسس انجمن متخصصين زنان-مامايي ايران وانجمن باروري ناباروري ايران يكي از داوران دومين جشنواره بين المللي رويان و بررسي طرحهاي ارسالي Focal point گروه بهداشت باروري در برنامه هاي مشترك وزارت بهداشت و مؤسسه كارولينسكاي سوئد. داور مجلات فارسي و انگليسي داخلي جشنواره يزد عضو گروه بررسي نيازهاي بهداشت بلوغ در برنامه مشترك وزارت بهداشت و UNFPA.

عضويت در ASRM (( American Society Reproductive Medicine عضويت در MEFS (( Middle East Fertility Society فعاليتهاي آموزشي : 1365 استاديار دانشگاه علوم پزشكي تهران 1379 دانشيار دانشگاه علوم پزشكي تهران 1386 استاد دانشگاه علوم پزشكي تهران مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : تكميل آزمايشگاه IVF طرح PGD / طرح IVM 1383 -مركز مشاوره بهداشت باروري 1384 -راه اندازي طرح تحقيقاتي آي-يو-دي mirena در DUB وregisteration آي-يو-دي mirena در ايران همفكران فرد : 1- دكتر محمد فرهادي، وزير سابق وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي - دانشيار دانشگاه علوم پزشكي ايران 2-دكتر حسين ملك افضلي، معاون تحقيقات و فناوري وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي -استاد دانشگاه علوم پزشكي تهران آرا و گرايشهاي خاص : علايق پژوهشي فاطمه رمضان زاده : 1- تلاش در جهت تأسيس انجمن متخصصين زنان - مامايي 2- ترغيب و تشويق هيأت علمي و كادر پيراپزشكي در جهت انجام تحقيقات كاربردي همراه با آموزش، درمان و پژوهش محور نمودن فعاليت زنان. 3- جلب مشاركت كادر پزشكي و پيراپزشكي در آموزشهاي عمومي و فردي. 4- تأمين حقوق زنان در جهت برخورداري از سلامت فردي و اجتماعي 5-پژوهش در زمينه مسائل رواني-اجتماعي زنان 6- پژوهش در زمينه مسائل نازايي 7-پژوهش در زمينه بهداشت باروري جوائز و نشانها : جوايز : پزشك نمونه سال 1372 برگزيده علمي در جشنواره زنان نام آور در سال 77 داوطلب نمونه سازمان هلال احمر در سال 1380 چگونگي عرضه آثار : - تعداد كنفرانسها و سمينارها:بيش از 48 مورد - تعداد مقالات ارائه شده :بيش از 27 مورد

________________________________________

آثار :

اضطراب و افسردگي در ناباروري ويژگي اثر : تاليف- ناشر: دانشگاه علوم پزشكي تهران 13832 اهميت بهداشت باروري (در كتاب بهداشت عمومي ويژگي اثر : ناشر: دانشگاه علوم پزشكي تهران 13833 بررسي قانون اهدائ جنين،چالشها و راهكارها ويژگي اثر : ناشر دانشگاه علوم پزشكي تهران4 بلوغ، باروري و يائسگي ويژگي اثر : تاليف، ناشر: تيمورزاده13765 پرسش و پاسخهاي اساسي در مامايي ويژگي اثر : ترجمه- ناشر: بشري13816 تاثير سن در ناباروري (در كتاب ناباروري) ويژگي اثر : ناشر: دانشگاه علوم پزشكي تهران 13827 سونوگرافي در مامايي ويژگي اثر : ترجمه -ناشر: تيمورزاده 13828 كابرد سونوگرافي درمامايي،چرا،كي ،چگونه ويژگي اثر : پديدآورنده: مينا جعفرآبادي، فاطمه رمضان زاده (مترجم) ناشر: طبيب - 13839 كاربرد ليزردر ژنيكولوژي ويژگي اثر : تاليف -ناشر: تيمورزاده138210 نورپلانت ويژگي اثر : ترجمه- ناشر: طبيب 138011 يائسگي،استئوپوروز و ورزش در كتاب "پزشكي ورزشي در بانوان ويژگي اثر : ناشر دانشگاه علوم پزشكي تهران1384

رمضان نرگسي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا رمضان نرگسي

محل تولد : نرگستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/7/4

زندگينامه علمي

بنده رضا رمضان نرگسي در پاييز سال 1347 در روستاي نرگستان (11 كيلومتري شهرستان صومعه سرا و 22 كيلومتري شهرستان رشت) واقع در حاشيه مرداب انزلي

متولد شدم. ده ساله بودم كه انقلاب شد و ما تحت تاثير جو انقلابي وارد بسيج شديم و به دنبال آن در انجمن اسلامي مدرسه حضور فعال داشتيم. در سال 1362 (دوازدهم شهريور) وارد حوزه علميه شهرستان صومعه سرا شدم(البته دو نفر از همكلاسي هايم را نيز تشويق كردم كه با من به حوزه بيايد) و با توجه به هوش نسبتا خوبي كه داشتم علاوه بر فراگيري بسيارخوب دروس حوزوي دروس دبيرستان را نيز به صورت داوطلب آزاد امتحان مي دادم و همگي آنها را در خرداد قبول مي شدم. در سال 66 در رشته فرهنگ و ادب ديپلم گرفتم و همزمان معالم و لمعه مي خواندم. در سال 67 در شهرستان با مشكل استاد مواجه شديم و براي ادامه تحصيل به مدرسه مروي تهران (ابتدا مدرسه معمار و سپس مروي) آمدم و لمعتين و اصول مظفر را در تهران نزد اساتيد گرانقدري همچون استاد بهاري و نمازي خواندم. لازم به ذكر است كه در شهرستان صومعه سرا نيز اساتيد از قم اعزام مي شوند و اساتيد ما در آنجا استاد برهانى، استاد رضواني(اسم سابق ايشان قيصري بود) كه الان مدير يكي از مدارس قم مي باشند واستاد ايوب باغباني بودند. در سال 67 همزمان با ورود به تهران ازدواج كردم و با كمال قناعت زندگي را مي گذرانديم. در سال 69 به قم آمدم (بعد از آنكه شهريه ما در قم درست شد) و همزمان با آن به موسسه در راه حق وارد شدم. همزمان با تحصيل دروس حوزوي دروس موسسه در راه حق را نيز با موفقيت پشت سر مي گذاشتم. در سال

72 سطح را تمام كردم و امتحانات شفاهي را نيز در سال 73 با موفقيت به اتمام رساندم و شهريه رتبه 3 من وصل شد و اساتيد دوره سطح من عبارت بودند از استاد تهرانى، استاد عراقچى، استاد محمد علي و... . از سال 72 در درس خارج استاد فاضل شركت كردم كه با مريض شدن ايشان در سال بعد به درس استاد شبيري رفتم. از سال 75 در دروس خارج مكارم و سبحاني شركت مي كردم. همچنين در سال75 با فارغ التحصيل شدن در رشته الهيات و معارف اسلامي از موسسه در راه حق دوره تخصصي كارشناسي ارشد جامعه شناسي را شروع كردم و درسال 80 فارغ التحصيل شدم. از سال 81 زندگي پژوهشي خود را شروع كردم و تا كنون 37 مقاله و 3 كتاب از من منتشر شده يا در دست چاپ است. در سال جاري در رشته مسائل ايران دوره دكتري قبول شدم و الان مشغول گذراندن آن مي باشم.

رمضاني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد رمضاني

محل تولد : بجنورد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 در حالي كه كلاس دوم راهنماي به پايان برده بودم، به همراه گروهي از دوستان با راهنمايي حضرت حجة الاسلام والمسلمين ايوبي وارد حوزه علميه قم شدم. با استفاده از تعطيلات تابستان حوزه به صورت داوطلب آزاد توانستم مدرك سيكل و سپس دوران دبيرستان را با مدرك ديپلم فرهنگ و ادب به پايان ببرم. در سال 1362 بنا به دلايلي در مشهد مقدس به ادامه تحصيل دروس حوزوي در مدرسه موسي بن جعفر(ع) و مدرسه امام حسن عسكري(ع) پرداختم.

در سال 62 و عوامل في النجو براي طلاب جديد الورود تدوين نمودم. پس از يك سال مجدداً به حوزه عليمه قم برگشتم و در مدرسه علميه خاتم الانبياء و مدرسه مهدي موعود(عج) به ادامه تحصيل دروس حوزوي پرداختم. در سال 64 دروس مقدماتي حوزه (ادبيات عرب- منطق) را به پايان بردم و در اين دوره از محضر اساتيدي به نام هاشمي، بزمي، غلامي، آئينه وند،ايوبي ... بهره مند شدم.

در سال هاي 64 تا 79 دروس سطح حوزه نظير شرح لمعه، اصول فقه، رسائل، مكاسب و كفايه را در محضر اساتيدي نظير وجداني فخر، صالحي افغاني، دوزدوزاني، پاياني، موسوي تهراني، گنجي، استادي، صلواتي، هادوي تهراني، بهره مند شدم. در سال 1370 شروع به درس خارج فقه و اصول نمودم و اين دوره نيز به صورت پيوسته و مداوم تا سال 1379 ادامه داشت و از محضر حضرات آيات عظام 1- فاضل لنكراني، شيخ جواد تبريزي، مكارم شيرازي، وحيد خراساني، جعفر سبحاني، يوسف صانعي و... مستفيض شدم. در سال 72 تصميم گرفتم تا در كنار دروس حوزوي در يكي از رشته هاي دانشگاهي كه ارتباط نزديكي به دروس حوزوي داشته باشد مشغول به تحصيل شدم لذا پس از شركت در كنكور سراسر وارد دانشگاه مفيد شدم. در سال 75 موفق به اخذ مدرك كارشناسي حقوق شدم و در همين سال در كنكور كارشناسي ارشد همين دانشگاه پذيرفته شدم و در تابستان سال 1378 در گرايش حقوق جزا و جرم شناسي فارغ التحصيل شدم.

در سال 1376 با مركز تحقيقات فقهي حقوقي قوه قضائيه شروع به همكاري نمودم و تا سال 1378 ادامه داشت و پس از آن توفيق همكاري

با پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي حاصل شد و اين همكاري به صورت هيأت علمي تا سال 1380 ادامه داشت. در سال 1379 به عضو هيأت علمي دانشگاه علم و فرهنگ درآمدم.

رمضاني، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن رمضاني

محل تولد : قدمگاه(نيشابور)

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسن رمضاني سال 1336 در روستاي قدمگاه نيشابور به دنيا آمدم . پس از گذراندن دوران كودكي تحصيلات ابتدايي خود را در دبستان صابري كه ملّي بود شروع كردم . سال هاي چهارم و پنجم ابتدايي را در دبستان نويد و سال ششم را در دبستان منوچهري با موفّقيّت پشت سر گذاردم . آنگاه وارد دبيرستان شدم و تحصيلات خود را در دبيرستان طوسي پي گرفتم و تا سال سوّم درهمان دبيرستان بودم .

به خاطر علاقه و دلبستگي به حوزه ، پس از مدّتي به مدرسه آيت الله العظمي ميلاني (قدس سره) رفته و ثبت نام كردم . تحصيلات حوزوي بنده پس از اندكي توقف _ كه خيلي دوران سختي بود _ در مدرسه آقاي مصباح ادامه پيدا كرد . ما در اين مدرسه كتاب هاي جامع المقدّمات ، سيوطي و مغني را طي سه سال در محضر اساتيد مربوطه خوانديم . اين مدرسه به خاطر مسائلي منحل شد. لذا ما به مدرسه بعثت تحت اشراف آيت الله ميرزا حسنعلي مرواريد (قدس سره) مراجعه كرديم و در آن مدرسه كتاب هاي معالم ، لمعه ، رسائل ، مكاسب و اصول فقه را در محضر اساتيدي همچون عبد الجواد غرويان _ امام جمعه فعلي نيشابور _ مرتضي مرواريد و ... دامت براكاتهم تلمّذ نموديم

. اين زمان مصادف بود با اوج گرفتن مسائل انقلاب ؛ من هم مثل بقيه در فعّاليّت هاي انقلابي شركت مي كردم .

پس از انقلاب و استقرار نظام مقدّس جمهوري اسلامي ما هم در كنار درس و بحث مناسب با زمان و نيازهاي موجود فعّاليّت هاي انقلابي را كه شامل سخنراني ، اجراي كلاس هاي فرهنگي در مساجد و شركت در اردوهاي آموزشي و به عهده گرفتن امام جماعت فرودگاه مشهد و عضويت غير رسمي در انجمن اسلامي فرودگاه و غيره بود شدت بخشيديم و بعدها نيز مسوليت هيئت بدوي باز سازي نيروهاي انساني در اداره كل راه و ترابري استان خراسان را تقبل كردم كه مدت اشتغال ما در اين سمت 2 ماه بيشتر طول نكشيد چرا كه علاقه به تحصيل در حوزه علميّه قم در دلم افتاده بود و قصد كرده بودم براي ادامه تحصيل به قم هجرت كنم . لذا پس از سر و سامان دادن به كارها استعفاي خود را نوشتم و در سال 1361 به قم مهاجرت كردم .

پس از ورود به قم ابتدا نزد اساتيدي چون آقا سيّد علي محقق داماد و آيت الله علوي گرگاني (دامت براكاتهما) تتمه درس سطح را كه شامل بخشي از مكاسب و كفايه بود خواندم. آنگاه خود را براي شركت در درس خارج آماده كردم.

اساتيد خارج عبارتند از : آيت الله فاضل لنكراني در فقه و اصول ، آيت الله مكارم شيرازي در اصول ، آيت الله جناتي شاهرودي و ميرزا هاشم آملي در فقه . امّا در زمينه فلسفه و عرفان و هيئت استاد عمده ما حضرت آيت الله علّامه استاد

حسن زاده آملي دامت بركات وجوده الشريف بوده است .

از ديگر اساتيد ما در فلسفه حضرت آيت الله عزالدين زنجاني (دام ظله) است كه در مشهد قبل از انتقال به قم قسمت هايي از بدايه الحكمه و نهايه الحكمه و منظومه را در محضر ايشان خوانديم . ما تدريس را در مشهد ، مدرسه آقاي مصباح در حالي كه خودمان سيوطي مي خوانديم آغاز كرديم . اولين كتابي را كه تدريس كرديم كتاب صرف مير بود . اين درس را به پيشنهاد و تشويق آقاي صراف زاده كه مدير مدرسه بود و ايشان را بر گردن حقير حق بسياري است شروع كرديم . پس از آن در مدرسه آيت الله مرواريد دروسي را چون سيوطي ، منطق و مختصر المعاني ، به مدت 5 سال تدريس نمودم .

دروسي را كه تا كنون در حوزه علميّه قم تدريس كرده ام و برخي نيز هنوز ادامه دارد عبارتند از :

مغني اللبيب ، المنطق ، بدايه الحكمه ، نهايه الحكمه ، الاشارات و التنبيهات ، الهيات شفاء ، برهان شفاء ، الشواهد الربوبيه ، اسفار ، تهميد القواعد ، شرح فصوص قيصري ، تشريح الافلاك ، شرح چغميني و مقاله اولاي اصول اقليدس .

اينجانب علاوه بر تبليغ به همان صورت سنّتي (منبر رفتن) در شهرهاي مشهد ، ساري ، لاهيجان ، تهران ، قم ، شهر كرد ، بروجن و ... به مناسبت هاي ماه محرم و ماه رمضان از سال 73 از طريق دفتر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها به عنوان مبلغ به دانشگاه هاي علوم پزشكي سمنان ، قزوين ، مشهد ،

شهيد بهشتي و دانشگاه هاي هنر و تربيت معلّم كرج و دانشگاه نفت رفته ام .

حقير مدّتي را هم در كنار تدريس در حوزه به تدريس در دانشگاه شهيد محلاتي قم در زمينه هاي منطق ، فلسفه ، كلام ، اخلاق و امور تربيتي از سال 75 تا 80 مشغول بودم .يكي از فعّاليّت هايي كه در حال حاضر به آن خيلي اهميّت مي دهم و برايش ارزش خاصي قائلم عضويت در هيئت تحريريه فلسفه و كلام مركز فرهنگ و معارف قرآن قسمت دايره المعارف قرآن كريم است كه تا اين زمان مدّت قريب 3 سال است ادامه دارد و انشاء الله اميدوارم توفيق پي گرفتن آن را از اين پس نيز داشته باشم كه در خدمت قرآن بودن و كار قرآني كردن توفيق بزرگي است و نمي توان ديگر فعّاليّت هاي علمي را با آن مقايسه كرد .

رمضاني، محمدرسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرسول رمضاني

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمدرسول رمضاني در سال 1341 هجري شمسي در خانواده اي متدين و ارادتمند به خاندان پاك پيامبراعظم صلي الله عليه و آله بدنيا آمد. علاقه فروان ايشان به طلبگي و دروس ديني سبب شد تا در سال 1359هجري شمسي پس از پشت سرگذاشتن موفقيت آميز دوران متوسطه وارد حوزه علميه مشهد شود. ايشان در بدو ورود به حوزه علميه مقدمات و سطح را از محضر بزرگاني چون شيخ باقر واعظي، صالحي نيشابوي و آيت الله مرتضوي كسب فيض نمود. دوره خارج فقه و اصول را نزد آيات مرتضوي، فلسفي و رضازاده تلمذ كرد. در كنار تحصيل

به تدريس در حوزه علميه مشهد و مراكز دانشگاهي مشغول شد و هم اكنون در مركز مديريت حوزه علميه خراسان رضوي مشغول خدمت به طلاب علوم ديني مي باشد.

رنجبر عمراني، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1332، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه شيراز در سال 1353، دكتراى تخصصى داخلى از دانشگاه پنسيلوانياى آمريكا در سال 1356 و فوق تخصص غدد مترشحه از دانشگاه كلمبياى آمريكا در سال 1358.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى شيراز از سال 1358 تا سال 1365 و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى شيراز از سال 1365 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مقاوم شدن تخمدانها، اثرات پائين آوردن PH معده و تزريق HPT به داخل سنتيرن مغزى، تأثير اسيد در بيماران مبتلا به كم كارى پاراتيروئيد، تأثير مصرف تيروكسين بر روى گره هاى سر و تيروئيد، بررسى شيوع گواتر در منطقه كوار استان فارس، بررسى شيوع گواتر در شهر شيراز، چگونگى قطع داروهاى استروئيدى پس از مصرف طولانى، انسولينوما، استاد راهنماى 10 پايان نامه كارشناسى ارشد، دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

غدد، متابولسيم، قلب، اثرات ترياك بر روى قند خون.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رنجبر، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان ادبيات فارسى و عربى، دانشكده:-، دانشگاه: آزاد اسلامى تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته هاى ادبيات فارسى و عربى و تربيتى، كارشناسى ارشد ادبيات فارسى و عربى و تربيتى در سال 1347، دكتراى زبان و ادبيات فارسى و عربى در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تربيت معلم تهران در سال 1351، دانشيار دانشگاه تربيت معلم تهران در سال 1356، استاد زبان و ادبيات فارسى

در دانشگاه تربيت معلم تهران در سال 1361 و استاد دانشگاه آزاد اسلامى تهران تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فرهنگ و تكنولوژى، تعليم و تربيت در آثار شعرا و نويسندگان، مسائل دينى و مذهبى، مسائل اجتماعى، جامعه شناسى، اخلاق، مسائل ادبى، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 25 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 16

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبى، اجتماعى، احوال و آثار و افكار شعرا و نويسندگان و دانشمندان، بيان ارزش آثار ادبى و هنرى و اجتماعى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 33، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

بررسى آثار ادبى، آثار هنرى، ارزشهاى اجتماعى در آثار ادبى و هنرى، شناسايى علما و دانشمندان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رنجبر، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن رنجبر

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/7/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1363 (آذر ماه) وارد حوزه علميه شدم وبه مدت يك سال در حوزه علميه تربت حيدريه مشغول به تحصيل شدم سپس به قم آمدم و 2 ماه در اين شهر ساكن بودم و در اواخر سال 1364 وارد مدرسه علميه مروي تهران شدم و تا نيمه اول سال 1369 در آنجا مشغول به تحصيل بودم

با موفقيت در آزمون مؤسسه در راه حق از مهرماه سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم و دوره عمومي اين مركز را چهار ساله گذراندم و در سال 1373 وارد گروه تخصصي تاريخ شدم و ضمن ادامه و تكميل دروس حوزه علميه تا مقطع خارج و گذراندن پايه دهم (شفاها و كتبا) در ارديبهشت سال 1374 دوره

سطح را به اتمام رساندم و از آن پس در درس خارج شركت ميكردم در سال 78 با دفاع از پايان نامه مقطع كارشناسي ارشد موفق به اخذ كارشناسي ارشد شدم و از آن پس تا پايان سال 80 به صورت ساعتي با بخش پژوهشي همكاري پژوهشي داشتم از ابتداي سال 81 تا پايان سال 1383 عضو هيئت علمي گروه تاريخ بودم و در نگارش مقتل جامع امام حسين عليه السلام به سر پرستي استاد مهدي پيشوايي بيشترين فعاليت را داشتم

با پذيرش در مقطع دكتري در نيمه دوم سال 83 وارد تحصيل در اين مقطع شدم و هم اكنون دومين ترم اين مقطع را بناست بگذرانيم.

افزون بر اين همكاري پژوهشي بنده با بخش پژوهش مؤسسه ادامه دارد هم چنين بنده هم كاري هايي با بخش تاريخ معاصر و انديشه سياسي داشته ام و حاصل آن نگارش مقالاتي بوده است .

رواقي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي رواقي در سال 1320 ، در شهر مشهد متولد شد.در سال 1339 تحصيلات دوره ي كارشناسي خود را در دانشكده ادبيات دانشگاه مشهد آغاز نمود. آنگاه در سال 1344 به تهران مهاجرت نمود و تحصيلات كارشناسي ارشد و دكترا را تا سال 1353 در دانشگاه تهران گذراند. دكتر رواقي ، از سال 1349 تدريس متون زبان فارسي شامل شاهنامه ، تاريخ بيهقي و آثار ناصرخسرو را در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران آغاز كرد. سپس در سال 1354 با استفاده از يك فرصت مطالعاتي به فرانسه رفت و در زمينه ي فرهنگ نويسي به تحقيق پرداخت و سال 1356 در دانشگاه پل والري مون پليه ، زبان فارسي را تدريس كرد. دكتر رواقي ،

مؤسسه اي فرهنگي به نام برادر شهيدش محمد رواقي بنياد نهاده است كه در طبع و نشر آثار مختلف فعاليت دارد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي رواقي، در سال 1339 تحصيلات دوره ي كارشناسي خود را در دانشكده ادبيات دانشگاه مشهد آغاز نمود. آنگاه در سال 1344 به تهران مهاجرت نمود و تحصيلات كارشناسي ارشد و دكترا را تا سال 1353 در دانشگاه تهران گذراند.

استادان و مربيان : علي رواقي تحت تعليم استاداني چون : دكتر احمدعلي رجايي بخارايي ، دكتر غلامحسين يوسفي ، بديع الزمان فروزانفر ، همايي ، خانلري ، معين ، مجتبي مينوي ، دكتر علي اكبر فياض و محمد پروين گنابادي قرار داشت.

فعاليتهاي آموزشي : علي رواقي، از سال 1349 تدريس متون زبان فارسي شامل شاهنامه ، تاريخ بيهقي و آثار ناصرخسرو را در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران آغاز كرد. سپس در سال 1354 با استفاده از يك فرصت مطالعاتي به فرانسه رفت و در زمينه ي فرهنگ نويسي به تحقيق پرداخت و سال 1356 در دانشگاه پل والري مون پليه ، زبان فارسي را تدريس كرد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : علي رواقي، مؤسسه اي فرهنگي به نام برادر شهيدش محمد رواقي بنياد نهاده است كه در طبع و نشر آثار مختلف فعاليت دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 پژوهش و ويرايش قرآن مترجم قدس

2 تصحيح ترجمه ي مقامات حريري

3 تصحيح تفسير قرآن پاك

ويژگي

اثر : با مقدمه ي استاد مجتبي مينوي.

4 تصحيح جلد اول بصاير يميني

5 تصحيح فرهنگ تكمله الاصناف

6 تصحيح مقاصد اللغه و تفسير 6 جلدي بصائر يميني

7 ذيلي بر فرهنگ هاي فارسي

8 زبان فارسي در ماوراءالنهر

ويژگي اثر : در 2 مجلد.

9 سبك شناسي يا گونه شناسي ترجمه هاي قرآن

ويژگي اثر : بر پايه ي بيش از پانزده ترجمه ي قرآن كه به حوزه هاي زباني گوناگون پيوند دارند.

10 فراهم كردن گزيده ي شاهنامه

11 فرهنگ فارسي تاجيكي

12 فرهنگ مصدر در زبان فارسي

ويژگي اثر : در 2 مجلد.

13 فرهنگواره ي واژگان قرآني - فارسي

ويژگي اثر : در 4 مجلد.

14 همكاري در چاپ ديوان ناصرخسرو

15 ويرايش ترجمه ي قرآن موزه پارس شيراز

ويژگي اثر : دربردارنده ي ترجمه اي از نيمه ي دوم قرآن از سوره ي مريم تا پايان قرآن.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1آينه ي ميراث ، سال اول ، شماره ي اول ، دي 1376

روانبخش، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم روانبخش

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1354 وارد حوزه علميه قم شدم

و در مدرسه آيت الله گلپايگاني (ره) دروس مقدماتي را گذراندم سپس در حوزه علميه به صورت آزاد دروس فقه و اصول را نزد اساتيدي مانند آيت الله رزاقي ، آيت الله ستوده ، آيت الله سيد علي محقق داماد و سيد مصطفي محقق داماد ، شرح لمعه ، اصول فقه ، مكاسب و رسائل و كفايه را فرا گرفتم . دو جلد لمعه را نزد آيت الله رزاقي ، اصول فقه را در محضرمصطفي محقق ، مكاسب و رسائل را نزد آيت الله ستوده و آيت الله رزاقي ، كفايتين را نزد آيت الله سيد علي محقق فرا گرفتم.

دروس خارج فقه و اصول را نيز از محضر آيات عظام وحيد خراساني و تبريزي ، مكارم شيرازي به مدت 7 سال بهره جستم .

در سال 1361 وارد موسسه در راه حق شدم و با مجوز آيت الله مصباح سه سال درس موسسه را به كمك نوار در دو ماه و نيم تابستان فرا گرفتم و در آغاز سال تحصيلي در امتحانات شركت كردم و در سال چهارم گروه «ه_» موسسه وارد شدم . دوره گروه «ه_» را كه يك دوره هفت ساله بود 4 سال ديگر در كنار دوستان در موسسه ادامه داديم و درسهاي اسفار جلد هشت و نهم بحث نفس را در محضر استاد مصباح فرا گرفتيم و سپس وارد بنياد باقر العلوم (ع) شديم و در رشته تخصصي فلسفه وارد شديم و در اين دوره كه تا سال 1375 ، سال دفاع از پايان نامه طول كشيد كتاب هاي برهان ، شفا ، الهيات شفا ، اسفار جلد سوم را از محضر

استاد مصباح و اسفار جلد اول را از محضر استاد جوادي آملي تلمذ كردم .

تاريخ فلسفه يوسف كرم دو جلد در نزد استاد فياضي و جلد اول و دوم اشارات را نيز نزد ايشان فرا گرفتم و دروس معرفت شناسي را با استاد مصطفي ملكيان خواندم . پايان نامه اينجانب نيز با عنوان «كيفيت پيدايش معقولات اولي و ثانيه» با استاد راهنما استادغلامرضا فياضي و استاد مشاور آقاي عبد الرسول عبوديت و استاد داوري آقاي مصطفي ملكيان كه با نمره 18/5 از آن دفاع شد .در اين مدت علاوه بر تدريس دروس طرح ولايت مثل كتاب هستي شناسي، معرفت ديني ، غرب شناسي ، فلسفه اخلاق سالانه 4 واحد آموزش فلسفه در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) تدريس كرده و ادامه خواهم داد.

درسال 1376 به دليل رشد فزاينده مطبوعات مدعي اصلاح طلبي وارد عرصه مطبوعات شده و با تاسيس هفته نامه پرتو به مقابله با انديشه هاي باطل طرفداران غرب پرداختم كه تا كنون بيش از صدها مقاله از اينجانب در هفته نامه پرتو ، كيهان ، رسالت ، سياست روز ، اطلاعات ، شرق و ... به چاپ رسيده است .

روح الايمان ارسنجاني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1273 ش)، عالم و مجتهد. در قصبه ى ارسنجان فارس متولد شد و پس از تحصيلات مقدماتى در شيراز متوطن شد و به تحصيل فقه و اصول پرداخت. از محضر استادان بزرگى چون ميرزا ابراهيم محلاتى و ميرزا محمدصادق مجتهد كسب دانش كرده به درجه ى اجتهاد نايل شد. اجتهاد وى مورد تصديق علمايى چون شيخ محمدكاظم شيرازى و شيخ ضياءالدين عراقى و ميرزا آقا اصطهباناتى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى

قرار گرفت. وى در شيراز در مدارس حكيم و هاشميه به تدريس پرداخت. از آثارش «رساله ى عمليه» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (706 -705 /3)، مؤلفين كتب چاپى (486/4).

روح الامين، رسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى دام كوچك، دانشكده: دام پزشكى، دانشگاه:تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

روحاني تبريزي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، شاعر و حكيم. از سخنوران عهد سلطان حسين بايقرا بود. اين بيت از اوست:

گفتم روم ز كويش بگرفت اجل ره من

بنگر چه هاست در ره بيچاره آدمى را

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (315)، تذكره ى شعراى آذربايجان (259 -258 /2)، دانشمندان آذربايجان (161)، الذريعه (386/9)، سخنوران آذربايجان (377)، فرهنگ سخنوران (399)، لغت نامه (ذيل/ روحانى تبريزى).

روحاني رهبر، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بهداشت عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

روحاني قمي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1388 -1322 ق)، عالم دينى، فقيه و واعظ. در قم متولد شد، تا پانزده سالگى در خدمت پدرش به تحصيل مقدمات پرداخت. سطوح معقول را نزد حاج ميرزا ابوالحسن رفيعى قزوينى و فقه و اصول را در محضر آيت اللَّه ميرزا سيد على يثربى كاشانى و آيت اللَّه حائرى يزدى و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى فراگرفت. در 1344 ق به عزم تكميل تحصيلات به نجف رهسپار شد و در حوزه ى درس و بحث آيت اللَّه قمى شركت كرد و بهره ها برد. سپس به تهران و قزوين رفت. احتياج شديد جامعه آن روز به امرتبليغ وى را بر آن داشت كه به وعظ و خطابه روى آورد. او بارها به هندوستان، براى ترويج دين سفر نمود. در تهران درگذشت و در شيخان قم دفن شد. از آثارش: «سر السعاده»، به عربى؛ كتاب «خاطرات»؛ كتاب «تسليه المريض»؛ كتاب «كفايه النحو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سرالسعاده (مقدمه)، گنجينه ى دانشمندان (339/1).

روحاني قمي، صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1255 ق)، فقيه، اصولى و مرجع. در قم به دنيا آمد تا هجده سالگى تحت نظر پدر مشغول به تحصيل مقدمات بود. سپس دو سال در اصفهان اقامت كرد و چندى هم در تهران نزد حكيم معروف آقا على مدرس به تصحيل حكمت اشتغال داشت. در حدود 1279 ق به نجف رهسپار شد و از محضر درس شيخ مرتضى انصارى دو يا سه سال استفاده كرد. پس از وفات شيخ به درس حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى حاضر شد. او پس از سالها بهره گيرى از محضر علماى نجف به سامراء مهاجرت كرد و از حوزه ى درس آيت اللَّه ميرزا محمدحسن شيرازى استفاده كرد. در 1298 ق به قم بازگشت و

مرجع امور شرعى مردم گشت. آيات عظامى چون حاج شيخ حسن فاضل و ميرزا فخرالدين سيدى و حاج آقا محمد كبير و حاج سيد ابوالقاسم مرتضوى و شيخ ابوالقاسم صغير و آخوند ملا على اكبر از شاگردان وى مى باشند. او در قم درگذشت و در شيخان به خاك سپرده شد. از اثار وى بناى مسجد و مدرسه اى در شهر قم است. آثار علمى اش عبارت اند از: «تقريرات» فقه و اصول استادانش؛ مجلدى در «مباحث الالفاظ»؛ مجلدى در «الادله العقليه»؛ قسمتى از «زكات»، از اول زكات تا اصناف مستحقين، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از «شرايع» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سرالسعاده (مقدمه)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 856 -855 /14).

روحاني قمي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، عالم و فقيه. در قم در خانواده جليل روحانى به دنيا آمد و خدمت آقا شيخ حسين علامه به تحصيل مقدمات پرداخت و نيز در محضر حاج شيخ حسن فاضل و حاج ملا غلامرضا صاحب «حاشيه بر رسائل» و آيت اللَّه حاج آقا احمد طباطبائى درس خواند و در سال 1330 ق به نجف مشرف و از حوزه ى درس آيت اللَّه اصفهانى بهره گرفت. وى مدتى هم در مشهد رضوى از آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى استفاده كرد. او در معقول شاگرد ميرزا على اكبر حكيم يزدى بود. با سعى و كوشش وى مقدمات ورود آيت اللَّه حايرى به قم فراهم شد. او تا پايان عمر به انجام وظائف دينى در زمينه تدريس و ارشاد مشغول بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (73 -72 /2)، آينه ى دانشوران (205 -204)، گنجينه ى دانشمندان (339 -337 /1).

روحاني نژاد، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين روحاني نژاد

محل تولد : موسويه بيرجند

شهرت : روحاني

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب حسين روحاني نژاد در سال 1352 هجري شمسي وارد حوزه علميّه بيرجند شدم. حدود دو سال در آن حوزه به تحصيل ادبيات عرب و فقه نزد مرحوم آيت الله عارفي پرداختم. در سال 1353 – 1354 وارد حوزه علميّه قم شدم و در مدرسه رسالت – كه شبيه مدرسه حقّاني و تحت برنامه خاصي بود – به تحصيل ادامه مقدّمات، اصول، منطق، فلسفه، فقه و دروس جديد پرداختم . بخشي از سطح را در آن مدرسه و برخي را در حوزه آزاد خواندم. شرح لمعه را عمدتاً نزد استادان ارجمند آقايان باكوئي و وجداني فخر رسائل را نزد استاد ارجمند

حاج آقا مصطفي اعتمادي، مكاسب شيخ انصاري را نزد حضرات آيات: دوزدوزاني، مرحوم پاياني ، مرحوم ستوده، كفايه را نيز نزد مرحوم آيت الله ستوده و آيت الله فاضل خواندم . در فلسفه از دروس استادان ارجمند فياضي (بدايه ) ، مصباح ( نهايه ) ، حسن زاده آملي و جوادي آملي ( قسمتي از اسفار)، گرامي ( قسمتي از نهايه ) ممدوحي ( قسمتي از بدايه ) بهره برده ام. فلسفتنا را در مدرسه رسالت نزد دكتر احمدي خواندم.

چند سالي در تفسير حضرت آيت الله جوادي آملي دامت بركاته ، حدود 10 سال در درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله العظمي وحيد ، مدّتي در درس فقه آيت الله منتظري و نيز مدّتي در خارج فقه آيت الله مكارم شيرازي شركت كرده ام. مدّتي هم در درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله العظمي بهجت دامت بركاته حضور يافته ام.

از سال 1363 با مركز تحقيقات عقيدتي- سياسي سپاه در قم كه اكنون پژوهشكده شده است به صورت پاره وقت همكاري علمي داشتم و اين همكاري تا حدود سال 1371 ادامه داشت و برخي جزوات درسي سپاه در زمينه تاريخ اسلام را تدوين كردم؛ از جمله: زندگاني پيامبر صلي الله عليه و آله و سلّم از آغاز تا هجرت، زندگي سياسي امام حسن مجتبي عليه السلام ، و برخي ديگر از ائمه عليهم السلام، معارفي از قرآن ، مقالاتي در مجله مكتب جبهه تحت عنوان اسوه هاي صدر اسلام، تعليم و تربيت اسلامي و ...

سال 1360 مدّتي در سازمان تبليغات تهران در واحد آموزش به تدوين جزواتي اشتغال داشتم. در زمان دفاع

مقدس نيز براي سازمان تبليغات سنندج، كتابي را درباره فرهنگ و آداب و سنن اقوام آن منطقه – به صورت مشترك با يكي از دوستان – تدوين كردم. سال 1361 در سازمان حج تهران، مسئوليت واحد آموزش دفتر تبليغات و آموزش حج را بر عهده داشتم و جزواتي را در مورد اسرار حج و تذكراتي به مديران كاروانها و حجاج ايراني تنظيم كردم.در اواخر دهه شصت، مدّت يك سال و نيم با بنياد معارف اسلامي بعثت در طرح تدوين معجم احاديث امام مهدي عليه السلام شركت داشتم.

سال 68 در نخستين دوره تربيت مدرس دار الشفاء وابسته به دانشگاه قم – شركت كردم و رساله فوق ليسانس خود را در سال 70 – 71 در زمينه اخلاق از نظر نراقي و مقايسه آن با اخلاق خواجه نگاشتم و در سال 71 از آن دفاع كردم.از سال 71 تا 76 به دعوت دانشگاه تربيت معلم تبريز به تبريز رفتم و 5 سال عضو هيأت علمي دانشكده الهيات بودم، كه يك سال آن مدير كلي دانشجويان شاهد و ايثارگر و سه سال هم رياست دانشكده الهيات را بر عهده داشتم. در دانشگاه تبريز به تدريس متون فلسفي به زبان عربي، در دانشگاه الهيات را مشغول بوده ام. در دانشگاه تبريز به تدريس متون فلسفي به زبان عربي، در دانشگاه تربيت معلّم به تدريس فقه و اصول و اخلاق و فلسفه اخلاق و دروس عمومي، و در دانشگاه آزاد – واحد تبريز به تدريس تفسير، فقه، انسانشناسي و تاريخ فقه و ... اشتغال داشتم.

سال 76 به دانشگاه قم منتقل شدم. مدّتي معاون آموزشي دانشگاه بودم و به تدريس فقه

و قواعد فقه نيز پرداخته ام در. سال 77 به پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي منتقل شدم. مدّتي دبيري گروه فلسفه، مدتي مديريت اجرايي دفتر قم، مدّتي مديريت پژوهش را بر عهده داشتم. حدود 4 – 5 سال است كه عضو گروه اخلاق و عرفان پژوهشگاه هستم و تا كنون چند كتاب و مقالاتي به رشته تحرير كشيده ام.

روحاني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد روحاني

محل تولد : نوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362ه.ش وارد حوزه علميه قم شدم . پس از طي مراحل مقدمات وسطح به درس خارج پرداختم ود رسال 1371ه.ش دررشته تفسير تخصصي مشغول به تحصيل شدم ومدّت 4سال زير نظرآيت الله مكارم شيرازي دردرس هاي تفسيري مشغول بودم .وحدود پنج سال است كه به كارهاي پژوهش مشغولم وكتابهائي را هم ترجمه كردم اگر خداوند توفيق عنايت فرمايد دوست دارم كارهاي تحقيقي وپژوهشي وترجمه هاي ديگري را هم انجام دهيم .

روحاني، سيد شمس الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد شمس الدين روحاني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيدشمس الدين روحاني پس از تحصيل در دبيرستان علوي ايرانيان در نجف اشرف ، وارد حوزه علميه نجف اشرف شدم . سطوح عاليه را در محضر اساتيدي همچون آيت الله مرحوم آقاي شيخ محمد علي مدرس افغاني و مرحوم آيت الله آقاي شيخ مجتبي لنكراني و آيت الله شهيد ميرزا علي غروي و شهيد محراب آيت الله مدني و آيت الله مرتضوي "حفظه الله" كه هم اكنون در مشهد مقدس افاضه مي فرمايند و ... گذراندم . در سال 1354 وارد حوزه علميه قم شدم .

از آنجا كه با برخي از مولفات حضرت آيت الله مكارم شيرازي " دامت بركاته " آشنا بودم و شيفته قلم روان و بيان شيوا و مقام علمي ايشان شده بودم ، توسط يكي از دوستان با معظم له آشنا شدم . حدود 25 سال در محضرايشان و در برنامه هاي مختلف مدرسه علميه امام

امير المومنين (ع) همكاري داشته ام .

روحاني، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1340 ق)، فقيه، اصولى، مجتهد و مرجع تقليد. وى در خاندانى كه قرنها در شهر قم رياست علمى و دينى داشتند متولد شد. پس از تحصيلات مقدمات در نزد پدر بزرگوارش در سال 1357 ق به اتفاق برادر بزرگش آيت اللَّه حاج سيد محمد روحانى براى ادامه ى تحصيل به نجف رفت و نزد آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه غروى و آيت اللَّه شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه خوئى به تكميل تحصيل پرداخت و در عنفوان جوانى حايز مقام اجتهاد گشت. وى در سال 1368 ق به قم بازگشت و به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. او را به داشتن صفاتى چون همت عالى و قلب وسيع و فكر بلند و راى متين و نظر دقيق و خلق حسن ستوده اند. وى تاليفاتى ارزنده اى در فقه و اصول دارد كه از جمله آثارش: «فقه الصادق»، شرح «تبصره ى» علامه، در بيست و شش مجلد؛ «منهاج الفقاهه»، شرح «مكاسب» شيخ انصارى، در جهار مجلد؛ «مسائل مستحدثه»؛ شرح «كفايه الاصول»؛ رساله اى در «جبر و اختيار»؛ «القواعد الثلاث»؛ رساله «اجتهاد و تقليد»؛ حاشيه «عروه الوثقى»؛ حاشيه ى «رسائل» شيخ انصارى؛ «توضيح المسائل».[1]

آيت الله حاج آقا محمد بن العلامه الحاج ميرزا محمود بن الايه السيد صادق الروحانى الحسينى برادر ارجمند و بزرگ آيت الله روحانى معاصر از علماء اعلام و فضلاء بنام حوزه علميه نجف اشرف است.

تولدش در سال 1336 قمرى در قم واقع شده و پس از تحصيل مقدمات و ادبيات و سطوح در سن بيست سالگى به اتفاق برادر بزرگوارش آيت الله آقا سيد صادق در سال 1355 قمرى سال فوت مرحوم آيت الله حايرى به نجف

مهاجرت نموده و از آيات عظام حاج شيخ محمدحسين غروى كمپانى و آيت الله اصفهانى و كاظمينى و اكثرا آيت الله العظمى خوئى مدظله العالى استفاده نموده تا در حوزه هزار ساله نجف مشار با لبنان گرديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (95/2)، آينه ى دانشوران (207 -206)، الذريعه (135/13)، گنجينه ى دانشمندان (162 -160 /2)، مؤلفين كتب چاپى (490 -489 /3).

روحاني، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا روحاني

محل تولد : غزنين

شهرت

تابعيت : افغانستان

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1370 وارد حوزه علميه قم شده و در مركز جهاني علوم اسلامي از پايه ششم به فراگيري دروس حوزوي مشغول شدم و در سال 1374 با اتمام پايه دهم دروس سطح را به پايان رساندم.در سال 75 - 74 در مركز آموزش زبانهاي خارجي دانشگاه باقرالعلوم به فراگيري زبان عربي پرداخته تا دوره عالي ترجمه و مكالمه زبان عربي آن را ادامه دادم. از سال 1375 دروس حوزوي را در مقطع درس خارج با شركت در درسهاي آقاي فاضل گلپايگاني شروع نموده و در طول اين مدت از محضر آيات و اساتيد بزرگوار مرحوم آقاي صالحي مازندراني، جعفر سبحاني، مكارم شيرازي و جوادي آملي بهره برده ام.در كنار دروس حوزوي در سال 1379 در آزمون موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني شركت نموده و در مقطع كارشناسي رشته معارف اسلامي و حقوق قبول شده و مشغول به تحصيل شدم. در سال 81 -80 همزمان با فارغ التحصيلي از موسسه امام خميني با شركت در كنكور سراسري در دانشگاه مفيد در رشته حقوق بشر قبول شدم.اينك (تا يك هفته ديگر) از

اين دانشگاه نيز فارغ التحصيل مي شوم (تاريخ دفاع پايان نامه 6 /2 / 86 ) در چند سال اخير ضمن تحصيل حوزوي و دانشگاهي علاوه بر نگارش پايان نامه اي با عنوان " نقش نهادهاي ملي در ارتقاء و حمايت از حقوق بشر" با چند فصلنامه و ماهنامه افغانستاني همكاري قلمي دارم.اين همكاري با نگارش مقالات با موضوعات حقوقي، سياسي و مذهبي در مجلات حقوق بشر، توسعه، گفتمان نو، مطالعات حقوقي و فصلنامه كلكين ادامه دارد ضمن آنكه عضو هيات تحريريه فصلنامه علمي- پژوهشي مطالعات حقوقي و فصلنامه كلكين نيز مي باشم.از سال 1384 دبير بخش حقوقي مجله پامير(نشريه دانشجويان افغانستاني در ايران) را به عهده داشته و علاوه برآن سردبير فصلنامه علمي- پژوهشي مطالعات حقوقي ازشماره دوم نيز مي باشم.

روحاني، فواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1286 ش)، نويسنده و مترجم. وى در تهران متولد شد. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در تهران و تحصيلات عالى را در دانشگاه لندن در رشته ى حقوق به پايان رساند. در سال 1306 ش به ايران بازگشت و به عضويت شركت نفت درآمد. روحانى به مباحث ادبى و فلسفى و خلاقى و هنرى علاقه وافرى داشت و در زمينه ى موسيقى علمى و فلسفه هنرهاى زيبا از صاحب نظران كشور بود. وى از موسسان انجن فيلارمونيك تهران و دبير انجمن بود. روحانى علاوه بر تبحر در زبانهاى انگليسى و فرانسه، به زبانهاى عربى و لاتين نيز آشنا بود. از آثار وى: ترجمه اى از «الهى نامه ى عطار» به زبان فرانسه؛ «جمهور» افلاطون، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (749 -748 /4).

روحاني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد روحاني علي آبادي

محل تولد : اروميه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

محمد روحاني علي آبادي در سال 1342 در شهرستان اروميه و در خانواده اي متعهد، مومن و انقلابي ديده به جهان گشوده ايشان با تشويق خانواده علي الخصوص پدر خويش به تحصيل علوم ديني روي آورد و در سال 1358 وارد حوزه علميه اروميه شد.

پس از مقداري تحصيل و شور و شوق ايشان به فراگيري تحصيلات عالي از محضر خانواده كسب اجازه كرد و به سمت عش آل محمد(ص) قم هجرت كرد. در ديار قم در درس مكاسب آيت الله عباسعلي كاظمي، كفايه آيت الله صالحي زنجاني حاضر و از محضر پرفيض آنان بهره مند شد. پس از گذراندن مرحله سطح به حلقه درس خارج اساتيد برجسته آن زمان وارد گشت در

محضر اساتيدي همانند آيت الله جعفري اراكي، آقا مجتبي تهراني زانوي تلمذ بغل كرد. نامبرده سفرهاي تبليغي فراواني به كشورهاي خارج از جمله آذربايجان و هند داشته است كه اين حاكي از عزم ايشان در تبليغ دين مبين اسلام و نشر مذهب نجات بخش بشريت شيعه اثني عشري مي باشد.

روحاني، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله السيد محمدصادق الحسينى الروحانى ابن العلم الحاج ميرزا محمود بن العلامه الحجه السيد صادق القمى (صاحب فقه الصادق) مدظله از آيات عظام و اساتيد كرام و مدرسين عالى مقام حوزه علميه شهرستان مذهبى قم مى باشند، و از علماء بزرگوارى كه در اثر مجاهدات نام گراميش به تمام كشور و حتى خارج از ايران رسيده و در راه مبارزه شدائدى را تحمل نموده ايشان است.

ترجمه معظم له و معالى امور و خاندان جليل روحانى وى كه قرنها در شهر

مذهبى قم رياست علمى و دينى داشتند و خدمات و آثار و متن بيانيه هاى ايشان در خور رساله و كتاب مستقلى است كه نگارنده اجمالى از آن را از نظر خوانندگان محترم مى گذرانم.

در سال 1340 در قم متولد گرديده و در حجر تربيت والد معظم پرورش يافته و از اوائل صباوت دروس مقدمات و ادبيات را خوانده تا سال 1355 قمرى كه به اتفاق برادر ارجمندش آيت الله آقاى حاج آقا محمد روحانى مقيم نجف مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام و مدرسين و مراجع والامقام نجف استفاده كامل نموده تا بذروه علياى علم ارتقاء يافته و از غالب آنها نائل به اخذ اجازه اجتهاد گرديده و در سال 1368 قمرى مراجعت به وطن خود نموده و از همان اوان ورود به تدريس خارج

فقه و اصول و افاده پرداخته است.

داراى كمالات نفسانى و ملكات فاضله روحانى و همتى عالى و قلبى وسيع و فكرى بلند و رايى متين و نظرى دقيق و چهره اى گشاده و خلقى حسن مى باشد.

اگر وسائل و اسباب برايش ميسور باشد خدمات بزرگ و اساسى خواهد نمود در ميان حوزه و شهرستان قم و غالب ايران محبوبيت و شهرتى يافته و از مجاهدين شناخته شده است مسافرتهائى قهرا و اختيارا در بلاد شرق كشور چون زايل و زاهدان و يزد و شهرستانهاى غربى چون تبريز و خوى و زنجان نموده كه مورد استقبال و تجليل غالب مردم آن سامان قرار گرفته كه در موقع خود كم نظير بوده است. تاليفات ارزنده اى در فقه و اصول دارد كه ذيلا توضيح داده مى شود:

1- فقه الصادق در بيست مجلد كه 16 جلد آن به طبع رسيد و باقى آماده طبع است .

2- منهاج الفقاهه در 4 مجلد شرح بر مكاسب شيخنا الانصارى كه چاپ شده است.

3- مسائل مستحدثه جلد كه مكرر چاپ شده و مسائل روز را در آن تشريح كرده و روشن نموده است.

4- شرح بر كفايه الاصول در دو جلد كامل آماده طبع است.

5- رساله اى در جبر و اختيار مكرر به طبع رسيده است.

6- القواعد الثلاث مطبوع مى باشد.

7- رساله اجتهاد و تقليد مطبوع مى باشد.

8- فروع علم اجمالى كه تقريرات درس معظم له است و طبع شده است.

9- القواعد السبعه مخطوط.

10- حاشيه عروه الوثقى مطبوع.

11- حاشيه اى بر رسائل شيخنا الانصارى.

12- توضيح المسائل مكرر به طبع رسيده.

13- توضيح المناسك نيز مكرر به طبع شده.

14- تقريرات و دراسات اساتيد نجف فقها و اصولا كه مخطوط مى باشد.

آثار ديگرى از قبيل مساجد در قم

و اطراف دارد و نيز بنا دارند مدرسه بزرگى براى طلاب تهيه نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

روحاني، محمدهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدهادى روحانى كه از بيت علم و روحانيت بوده و والد ماجد و اجداد گرامش از علماء عصر خود بوده اند در سال 1324 ق متولد شده و تا سن 17 سالگى در تنكابن ادبيات و قسمتى از فقه و اصول را فراگرفته و بعد در تهران چند سالى به تحصيل معقول و منقول ادامه داده و در سال 1343 قمرى در حوزه علميه قم وارد و از محاضر دروس آيات عظام استفادات كامل نموده و در حوزه درس مرحوم آيت اللَّه حايرى از معاريف فضلاء بشمار رفته و مورد توجه مخصوص آن مرحوم قرار گرفته و در سنه 1353 قمرى با دريافت اجازه اجتهاد به گيلان مراجعت و براى امر معاش خود به فلاحت و كشاورزى و با تأمين امور مادى به ترويج دين در هر حال پرداخته و براى داشتن بيان و منطق شيوا در موعظه و تبليغ مورد اطمينان و اعتماد مردم گيلان واقع شده و خدمات ارزنده اى نموده است از آثار اوست مدرسه روحانيه رودسر كه مسكن طلاب و واردين اهل علم به رودسر است و اين نگارنده هم در ماه صفر 1382 قمرى شبى را در در آن بيتوته نموده ام

آن مرحوم داراى طبع شعر بوده و اشعار زيادى سروده است كه از آنهاست رثائيه اى كه در فقدان مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خونسارى طاب ثراه گفته

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

روحاني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه حاج ميرزا محمود روحانى بن العارمة السيد صادق المذكور از مشاهير علماء و اكابر دانشمندان حوزه علميه و شهرستان مذهبى قم و دومين فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد صادق مى باشد در سال 1307 قمرى در قم متولد

شده و خدمت مرحوم شيخ حسين علامه به تحصيل پرداخته و هم خدمت مرحوم حاج شيخ حسن فاضل و آيت اللَّه حاج ملا غلامرضا صاحب حاشيه و مرحوم آيت اللَّه حاج آقا احمد طباطبائى درس خوانده و در سال 1330 قمرى به نجف مشرف و از محضر آيت اللَّه اصفهانى بهره مند شده و مدتى هم در مشهد رضوى از آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى استفاده نموده و معقول را هم از مرحوم ميرزا على اكبر حكيم يزدى به دست آورده و عمده فقه و اصول را از مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى استفاده نموده و نسبت به وى اعتقاد مخصوصى داشت و از آن جماعتى بود كه براى آوردن آيت اللَّه حايرى به اراك رفته و حدود 9 ماه توقف و با مرحوم حاج شيخ حسين قمى معروف به نجار استقامت ورزيده و جديت نموده تا بالاخره به مقصود نائل شده و آن مرحوم را به قم منتقل نمودند.

مؤلف گويد: آيت اللَّه حاج ميرزا محمود روحانى عالمى ناسك و فقيهى ورع و متعبد بود فرزندانى برومند به يادگار گذارد كه موجب افتخار روحانيت در ايران و عراق و اروپايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

روحاني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج سيد مهدى بن العلامه الحاج ميرزا ابوالحسن بن العلامه السيد صادق الحسينى روحانى از افاضل دانشمندان و فضلاء نامى حوزه علميه و شاگردان برجسته آيات عظام مرحوم محقق داماد و آيت الله العظمى امام خمينى و آيت الله العظمى مرحوم بروجردى و اساتيد ديگر مى باشند، در ميان اقران خود به فضل و كمال موصوف و به متانت و فطانت مشهور است و اكنون كه سن شريفش از چهل گذشته و عشره پنجم را مى گذراند به تدريس

فقه و اصول و مباحثات كمپانى با چند تن از فضلاء برجسته مشغول و ضمنا اقامه جماعت هم دارند آثار ايشان دراسات و تقريرات اساتيدشان مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

روحي طبيب بخارايي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، شاعر و پزشك. مردى دانشمند و از پزشكان حاذق قرن دهم هجرى بوده و غزل را نيكو مى سروده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (609).

روحي كرماني، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1314 -1272/1263 ق)، مترجم، نويسنده و شاعر، متخلص به روحى. در كرمان متولد شد، تحصيلات اوليه و علوم عربى و فقه و اصول و حديث را در همان شهر نزد پدر خود فراگرفت. در سال 1302 ق با ميرزا آقا خان كرمانى كه از مشاهير زمان خود بود، به اصفهان و تهران و رشت و استانبول سفر كرد و در اين شهر به تدريس زبانهاى شرقى و تكميل زبانهاى انگليسى و فرانسوى و تركى عثمانى مشغول شد. چندى بعد به سفر حج رفت و در مراجعت مدتى در حلب اقامت گزيد و مجددا به استانبول برگشت. روحى در مدت اقامت در استانبول با ميرزا رضا كرمانى و سيد جمال الدين اسدآبادى ارتباط داشت و همين رابطه موحب شد بعد از كشته شدن ناصرالدين شاه به دست ميرزا رضاى كرمانى، دولت ايران استرداد شيخ احمد و دوستانش را از دولت عثمانى درخواست كند. بعد از تحويل به مقامات ايرانى، هر سه به دستور محمدعلى ميرزا، در خانه و در حضور او سر بريده شدند و اجساد آنان را بعدا در قبرستان ششكلان دفن كردند. روحى داراى تاليفات و ترجمه هايى است كه از آن جمله ترجمه هاى «هشت بهشت»؛ «حاجى بابا اصفهانى» است.[1]

(شيخ) احمد كرمانى (و. 1263- مقت. 1314 ه.ق.) از تعليم يافتگان مكتب سيد جمال الدين اسدآبادى و از پيشوايان نهضت مشروطه است. وى به همراهى ميرزا آقاخان كرمانى با ايادى حكومت مطلقه قاجاريه و استبداد

شاهزادگان به مبارزه پرداخت و عاقبت در اين راه شهيد شد. وى نويسنده و شاعر بود و در شعر روحى تخلص مى كرد. ترجمه ژيل بلاس از فرانسوى به فارسى به قلم او صورت گرفته و كتاب هشت بهشت از تأليفات اوست و نيز ترجمه حاجى بابا را از انگليسى به فارسى بدو نسبت دهند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (395 -394 /1)، دايرةالمعارف فارسى (64/1)، الذريعه (389/9)، سرآمدان فرهنگ (273/1)، شخصيتهاى نامى (217 -216)، شرح حال رجال (84 -80 /1)، فرهنگ سخنوران (400)، لغت نامه (ذيل/ روحى)، مؤلفين كتب چاپى (397 -395 /1)، يادگار (س 3، ش 10، ص 21 -17).

رودباري رانكوهي اشكوري، اسداللّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1333 -1276 ق)، عالم، فقيه و نويسنده. از اولاد مير بزرگ مدفون در آمل است. جد بزرگ وى ابتدا در رودبار سكنى گزيد، سپس به رانكوه و بعد از آن به اشكور رفت. سيد اسداللَّه در قزوين نزد سيد على، صاحب حاشيه بر «قوانين»، تلمذ كرد. وى در 1303 ق به عتبات هجرت كرد و نزد علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى به تصحيل پرداخت و «تقريرات» بحث استاد را در يازده مجلد نوشت كه پنج جلد در «اصول» و شش جلد در «فقه» بود. وى در نجف درگذشت. از ديگر آثارش «كتاب الاوانى من الذهب و الفضه» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (286/3)، الذريعه (471 -470 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 138/14)، معجم المؤلفين (241/2).

رودباري، ابوعبداللَّه احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 369/367 ق)، صوفى، محدث و قارى. وى خواهرزاده ابوعلى رودبارى است. در رودبار به دنيا آمد و در بغداد نشو و نما يافت. مدتى در بغداد زندگى كرد و سپس به صور منتقل شد و تا پايان عمر در شامات زيست. او از اعاظم مشايخ صوفيه و عارفان شام به حساب مى آيد. وى عالم به شريعت و حقيقت بود و معاصر ابوعبداللَّه باكو و شيخ ابوالقاسم بوسلمه باوردى. وى از دايى خود، ابوعلى رودبارى، و بغوى و قاضى محاملى و يوسف بن يعقوب بن اسحاق حديث روايت كرد ابن باكويه و على بن عياض و محمد بن على صورى از او حديث شنيدند. او در حومه عكا از دنيا رفت. پيكرش به صور انتقال داده شد و در آنجا دفن گرديد. رودبارى صاحب كتابى در «آداب فقر» بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد

(337 -336 /4)، تاريخ گزيده (656)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (86 -84)، حليه الاولياء (384 -383 /10)، ريحانه (188/7)، سير النبلاء (228 -227 /16)، طبقات الصوفيه سلمى (500 -497)، طبقات الصوفيه هروى (554 -553)، كشف المحجوب (410)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم البلدان (88/3)، نفحات الانس (272 -271).

رودباري، ابوعلي احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 322 ق)، صوفى، اديب و فقيه. در رودبار متولد شد. و در بغداد ساكن گرديد. او از وزيرزادگان سلاله ى كسرى بود و نسبش را به انوشيروان مى رساند. روزى با مريدان جنيد بغدادى صحبت كرد و چون كلماتى از او شنيد در دل وى محبت اهل طريقت جاى گرفت و ترك مال و منال كرد و در سلك مريدان جنيد درآمد. از مسعود رملى حديث روايت كرد. با ابن جلاء و ابوالحسين نورى و ابوحمزه بغدادى صحبت داشت و همنشين بود. فقه را نزد ابوالعباس بن سريج و ادبيات را نزد ثلعب و حديث را از ابراهيم بن سريج و ادبيات را نزد ثلعب و حديث را از ابراهيم حربى آموخت. عاقبت به مصر رفت و خود مرجع استفاده علما شد. سرانجام در همان جا درگذشت. بعضى او را جامع سه علم شريعت و طريقت و حقيقت مى دانند. فرزند خواهرش، احمد بن عطا رودبارى، محمد بن عبداللَّه رازى، احمد بن على وجيهى و معروف زنجانى از شاگردان وى مى باشند. وى تصانيفى نيكو در تصوف دارد. اشعارى نيز از وى به جاى مانده است. از كلمات او است: «برترين يقين آن است كه حق را در چشمان تو عظمت بخشد و هرچه جز اوست كوچك گرداند، و اميد و ترس را در دلت تثبيت كند».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (333 -329 /1)، تاريخ گزيده (651)، تاريخ نظم و نثر (753)، تذكره الاولياء (288 -285 /2)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (73 -72)، حليه الاولياء (357 -356 /10)، رياض العارفين (40)، سير النبلاء (536 -535 /14)، طبقات الصوفيه سلمى (360 -354)، كشف المحجوب (198 -197)، الكنى و الالقاب (125/1)، لغت نامه (ذيل/ ابوعلى)، معجم البلدن (89/3)، نفحات الانس (207 -205).

رودباري، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن رودبارى از شاگردان علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى بوده و در رشت رياست تامه و مرجعيت عامه داشته تا بعد از 1320 قمرى وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رودباري، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى رودبارى كه در رشت رياست و مرجعيت دينى و علمى و روحى داشتند و در مسجد (كاسه فروشان) اقامه جماعت مى نمودند و در 28 ماه صفر 1365 فوت نموده و در جنب مسجد مزبور مدفون گرديده اند. از آثار ايشانست مدرسه علمى جنب مسجد مذكور.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

رودپيما، شهلا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1328، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى اطفال، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1354، دكتراى تخصصى اطفال از بيمارستان كودكان مفيد در سال 1359، فوق تخصص در قلب اطفال از بيمارستان قلب شهيد رجائى در سال 1356.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى از سال 1372 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى عفونت هاى شايع در بيماريهاى قلبى كودكان، الكتروكارديوگرافيك در بيماريهاى مادرزادى قلبى كودكان، مقايسه تشخيصى بالينى فارنژيت استرپتوكوكى با كشت گلو، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 14 پايان نامه دكتراى عمومى و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

نگارش مبحث بيماريهاى قلب و عروق در كودكان در كتاب بيماريهاى كودكان كه توسط جهاد دانشگاهى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى در دست چاپ است.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 24، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

زمينه هاى گوناگون پزشكى و تخصصى اطفال، پيوند قلب در كودكان، مشكلات تشخيص و پيگيرى تب روماتيسمى در كودكان، عوارض بيماريهاى قلبى در مادران باردار و نوزادان آنها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رودسرابي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن رودسرابي

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

در پانزدهم شهريور سال 1333 شمسي در روستاي رودسراب از توابع شهرستان سبزوار در يك خانواده روحاني به دنيا آمدم. در سن هفت سالگي به مكتب خانه روستا رفته و با قرآن آشنا شدم. بعداز آشنايي ابتدايي با قرآن در سال 43 _ 42 با

راهنمايي مرحوم پدرم كه مدرس ادبيات عرب در حوزه علميه سبزوار بود به آن حوزه وارد شدم. در حوزه علميه سبزوار ابتدا كتابهاي مقدماتي آموزش خواندن و نوشتن و كتاب نصاب الصبيان به منظور آشنايي با لغات عربي در رأس آموزشها قرار گرفت. پس از آن كتاب جامع المقدمات كه صرف و نحو ابتدايي است و كتاب سيوطي و مغني را به عنوان آشنايي با ادبيات عرب از محضر اساتيد آن حوزه در مدت تقريباً چهال سال تدريس نمودم. در سال 1348 براي ادامه تحصيل به حوزه علميه مشهد مقدس هجرت نموده و در مدرسه آيت الله العظمي ميلاني(ره) در ادامه آشنايي با ادبيات عرب به تحصيل معاني بيان، بديع، كتاب مختصر المعاني تفتازاني و براي آشنايي با فقه و اصول ابتدايي كتاب مختصر النافع و اصول الفقه مظفر و براي آشنايي با عقايد اماميه كتاب اعتقادات صدوق را از محضر اساتيد آن مدرسه حجت هاشمي خراسانى، آقاي رجائي بيرجندي و آقاي نقيبي تربيتي تعليم گرفتم.

در اين دوره كه تقريباً سه سال طول كشيد هم زمان كارهاي فرهنگي تبليغي را شروع نموده و در ايام تبليغ به روستاها و شهرستانها اعزام مي شدم. در سال 1350 براي ادامه تحصيل به قم هجرت نمودم. درابتدا در مدرسه مهديه تحت اشراف آيت الله العظمي مرعشي نجفي ساكن شدم و بقيه دوران را در مدرسه خان تحت اشراف آيت الله العظمي بروجردي سپري نمودم. در اين دوره كتابهاي سطح عالي فقه و اصول مكاسب و كفايتين، فلسفه و كلام شرح منظومه و اسفار و شرح تجديد در محضر اساتيد بزرگواري همچون آيت الله صلواتى، ستوده، تقديرى، سيد كاظم

حائرى، جوادي آملى، محمدي گيلانى، امين نجف آبادى، گذراندم. در سال 1357 در درس هاي خارج حوزه شركت نموده و در بين درسها در محضر درس آيت الله وحيد خراساني مستقر شده و تا الان ادامه دارد و تقريرات درس اصول ايشان را تقريباً نوشته ام.

روزبه، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1300 ش)، استاد، فيزيكدان، رياضيدان، اديب، فيلسوف، فقيه و زاهد. در زنجان به دنيا آمد و تحت تعليمات عاليه پدرش و عمويش كه هر دو عالم و زاهد بودند قرار گرفت. در دبستان و دبيرستان هم از نظر درس و هم از جنبه فضايل اخلاقى دانش آموزى برجسته بود. با پايان گرفتن تحصيلات دبيرستانى به كار تعليم و تربيت در دبستان توفيق زنجان پرداخت. استعداد عالى و روزش كار بى نظيرش در زمينه ى تعليم و تربيت او را در اين امر بسيار موفق ساخت. در 1330 ش وارد دانشكده ى علوم دانشگاه تهران شد. در تصحيلات عاليه هم دانشجويى ممتاز و بى رقيب بود. پس از فراغت از تحصيل در رشته ى فيزيك تحقيقات خود را در اين زمينه ى پى گير شد و به عنوان محقق فيزيك شناخته شد. رساله ى پايان نامه ى تحصيلى اش در زمينه ى «مطالعه در آثار ميدان الكتريكى و رادياسيون و گاز ازن روى موجودات زنده» بود، و در پايان رساله طرح جديدى براى استفاده از گاز ازن را در پزشكى ارائه داد. با وجود پيشنهادات مكرر براى احراز كرسى تدريس دانشگاه به سمت دانشيارى دكتر هوشيار، و همچنين عضويت در مجامع تحقيقى غرب همراه مزاياى كلان مادى، وى پايه گذارى دبيرستان علوى و تدريس در آن را ترجيح داد و تمام عمرش را صرف انسان سازى كرد و شاگردانى تربيت كرد كه به گفته ى خودش

هر كدام يك مدرسه ى علوى بودند. در كنار تحقيقات گسترده در زمنيه فيزيك استاد روزبه در مساله تعليم و تربيت نيز نظرى صائب و متقن داشت. تسلط كامل وى بر معارف اسلامى و تفسير قرآن و فقه و اصول چشمگير بود. «رسائل» و «مكاسب» را به خوبى مى دانست. با ادبيات عرب و زبان فرانسه كاملا آشنا بود. در بعد اخلاق نيز شخصى نمونه و كم نظير بود. پاكى و صفا و زهد بى رياى او، حاكى از شاخص بودنش در اين زمينه بود. او انسانى بود كه همه ى مصلحان جهان آرزوى يافتن مثل او را داشتند. استاد روزبه تاليفات و تحقيقات متعددى در زمينه ى علوم مثبته و نيز فقه دارد. حتى در آخرين شب حياتش به تجديد نظر در اين تاليفات مشغول بود. او همگى اين آثار را در پايان عمر به يكى از شاگردان فاضلش سپرد تا به چاپ برساند. سرانجام به بيمارى سرطان از دنيا رفت و در قم در گورستان نو به خاك سپرده شد. از آثار وى: «خداشناسى»، كه توسط جامعه مدرسين منتشر شده است؛ «عربى آسان»، كه محصول كار اواخر عمر استاد با همكارى استاد شهيد سيد كاظم موسوى مى باشد؛ رسائل بسيارى در علوم و فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بيادبود استاد روزبه، كيهان فرهنگى (س 4، ش 8، ص 53 -52).

روزبهاني، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا روزبهاني

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

در سال 67 وارد حوزه علميه شدم كه تا سال 1376در شهرستان بروجرد و از آن پس در حوزه علميه قم سپري شد.

تخصص اين جانب كندو كاو پيرامون اديان و

بالاخص فرقه بهائيت است، كه از سالهاي تحصيل در بروجرد آغاز شد . تا كنون علاوه بر تدريس دوره هاي مختلف عمومي و تخصصي مباني و تاريخ فرقه بهائي تعداد 2 جلد كتاب و تعدادي مقاله تاليف نموده ام كه تماماً درباره موضوع بهائيت بوده است.

هم اكنون نيز آماده همكاري با نهاد هاي پژوهشي در زمينه فرق و خصوصاً فرقه ضاله بهائيت هستم

روزي طلب، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: چشم پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

روستا خراساني، بيژن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پاتولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه لوزان سوئيس در سال 1346 و دكتراى تخصصى آسيب شناسى از دانشگاه لوزان سوئيس در سال 1351.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1351 تا سال 1356 و دانشيار دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1356 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس آسيب شناسى در دانشگاه هاى شهيد بهشتى و علوم پزشكى ايران و استاد راهنما در 5 پايان نامه دكتراى پزشكى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مقدمات ميكروبيولوژى و پاتولوژى اختصاصى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

پزشكى، آسيب شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

روستايي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن روستايي در سال 1342. ش در شهر درود - لرستان به دنيا آمد.وي بيش از 12 سال است كه از پژوهشگران و كارشناسان ارشد اسناد تاريخي سازمان اسناد و كتابخانة ملي ايران مي باشد. كتاب "تاريخ طب و طبابت در ايران " تاليف وي ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شده است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محسن روستايي بيش از 12 سال است كه از پژوهشگران و كارشناسان ارشد اسناد تاريخي سازمان اسناد و كتابخانة ملي ايران مي باشد

جوائز و نشانها : محسن روستايي در سال 1380 از سوي سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور به عنوان پژوهشگر نمونة سال برگزيده شد.از ديگر افتخارات ايشان انتخاب كتاب

"تاريخ طب و طبابت در ايران " تاليف وي ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال مي باشد.

چگونگي عرضه آثار : محسن روستايي حدود 60 مقالة تحقيقي و مبتني بر سند در مجلات معتبر كشور به چاپ رسانده است. آخرين پژوهش هاي ايشان كتاب دوجلدي در تاريخ نخستين فرهنگستان ايران به روايت اسناد است كه پس از ده سال تفحص و 3تحقيق براي چاپ آماده شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اسناد مطبوعات ايران (1320 - 1332 ش.)

ويژگي اثر : 4 جلد

2 اعتضاد فرهنگ

3 تاريخ طب و طبابت در ايران

ويژگي اثر : 2 جلد،تاليف،اين كتاب ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب :تاريخ طب و طبابت در ايران (از عهد قاجار تا پايان عصر رضا شاه) تاريخ طب و طبابت در ايران (از عهد قاجار تا پايان عصر رضا شاه) به روايت اسناد / محسن روستايي. - تهران: سازمان اسناد و كتابخانة ملي جمهوري اسلامي ايران، 1382. 2 ج.: مصور. كتابنامه. مندرجات: ج 1. قوانين و نظامنامه هاي طبي، گزارشات صحي و بهداشتي، ايجاد مدارس عالي طب و مراكز صحي و درماني و... ج 2. شرح حال طبيبان نامدار و ناشناخته ايران. شناخت تاريخ و تحولات هريك از علوم و دانش ها، در شناخت هويت

آن علوم از يك سو و شناخت هويت فرهنگي و تاريخي ملت ها از سوي ديگر نقشي به سزا دارد؛ و از اين ميان تاريخ طب و طبابت به دليل گستردگي آن و آثاري كه دانش طب در دو حوزة تخصصي و عمومي دارد، از اهميت ويژه اي برخوردار است. بررسي تحولات طب و طبابت در ايران، نياز به تحقيقات گسترده و دامنه داري دارد كه با توجه به شرايط تاريخي خاص هر دوره، مي بايست پژوهش و نگرش متناسبي را طرح ريزي كرد و سپس به ثمر نشاند. نويسندة كتاب با مراجعه به حدود 2000 فهرست با انتخاب اسنادي مشتمل بر اعلانات، گزارش هاي صحي و طبي، استشهادنامه هاي محلي راجع به اطبا، تصديقنامه ها و پرونده هاي ديواني طبيبان و اسناد مدرسة طب دارالفنون... و خلاصة هر سندي كه از ديدگاه يك پژوهش اسنادي و تاريخي مي توانسته است گرهي از تاريخ طب و طبابت را باز كند، طرح جامع تاريخ طب ايران را پي ريزي نموده است. نويسنده در جلد اول كتاب كوشيده است خوانندگان را با سير تحول و روند تاريخي طب و طبابت در ايران (عهد قاجار و پهلوي) آشنا سازد و اين مقوله از تاريخ را تبيين و بررسي نمايد و با استناد به فصول كتاب، رابطه اي منطقي ميان اسناد نو يافته، با منابع موجود و قابل اعتنا ايجاد نمايد. فصول و اسناد مربوط به قوانين طبابت، اعلانات و گزارشات صحي، انعقاد قرارداد ميان دولت ايران با اطباي فرنگي و اسناد مربوط به اوضاع بهداشتي و شيوع بيماري هاي مسري نسبت به ساير بخش هاي كتاب از تنوع و نوآوري بيشتري برخوردار است. جلد دوم كتاب هم منحصراً اختصاص دارد به شرح

حال رجال طبيبان عهد قاجار و اوايل عهد پهلوي كه به تناسب، نقش علمي و تاريخي كه ايفأ نموده اند، تنظيم و نوشته شده اند. اين جلد از دو قسمت مجزا تشكيل شده است، بخش اول شامل شرح حال 191 نفر از رجال طبيبان و با محوريت سند تأليف و تنظيم شده است. قسمت دوم نيز شامل كتابچة مستندي است از 213 نفر از طبيبان عهد قاجار و پهلوي كه فهرست وار اطلاعات مربوط به آنان در اين كتابچه تقدير شده است

روشن تن، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل روشن تن

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

در سال 68-69وارد حوزه علميه تبريز شدم و بعد از دو سال تحصيل در آنجا، سال 70 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه حقاني و مدرسه معصوميّه مقدمات را به اتمام رساندم. در سال 77 موفق به اتمام سطح شدم و اتمام سطح هم بخاطر شركت در آزمون به صورت ارتقايي بود سرانجام در سال 79-78 وارد رشته تخصصي سطح 4 حوزه شدم و سال 2-81 فارغ التحصيل گشته و هم اينك موضوع رساله سطح 4 خود را در ردّ آراي يكي از دين پژوهان مهاجر عرب آقاي نصرحامد ابوزيد در دست طرح و تدوين دارم و انجام مي دهم لازم به ذكر است كه مقالات متعددي را اينجانب تأليف كرده ام كه بعضي از آنها به چاپ رسيده و برخي به زيور طبع آراسته نشده است و در خلال كارهاي علمي دو رساله تصور و تصديق از صدر المتألهين و قطب شيرازي را ترجمه كرده ام كه چاپ نشده است و هم چنين رساله بحوث في التوحيد و

الشرك حضرت استاد آيت الله سبحاني را به عنوان تحقيق درسي ترجمه نموده ام هم زمان با اشتغال به روش سطح در خارج فقه (بيع) حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني و فقيه مرحوم حضرت آيت الله ميرزا جواد آقاي تبريزي و اصول حضرت آيت الله سبحاني و حجت الاسلام و المسلمين صادق لاريجاني شركت كردم و حاصل آن حضور، تقريراتي است كه نگاشته شده است و هم اينك علاوه بر كارهاي تحقيقاتي و پژوهشى ضمن تدريس دروس حوزه به كارهاي فقهي و تحقيقات فروع فقهي با تني چند از دوستان مشغول هستم با اين اميد كه مرضي رضاي حق تعالي قرار بگيرد. انشاءالله

روشن، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبد الكريم روشن ، مجتهد و فيلسوف و متفكر ايران بود . او شاگردان بسياري را تربيت كرد. روشن از زمره افراد نادري بود ند كه براي دريافت هاي ذوقي ، استدلال فلسفي قرآني و روايي مي كردند . او برفلسفه مسلط بود . بدان جهت بحث خودرا مستدل بيان مي كرد .گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبد الكريم روشن دوره ابتدايي را درمدرسه دانش درنزديكي محله آب منگل تهران سپري كرد و بعد به تحصيلات حوزوي روي آورد و ادبيات ، فقه و اصول ، قواعد الاحكام ، علوم عقلي ، فلسفه ، عرفان را فرا گرفت . او در سن 28 سالگي به درجه اجتهاد نائل آمد.استادان و مربيان : عبد الكريم روشن ادبيات را در محضر حاج شيخ محمد لواساني فرا گرفت و درس قواعد الاحكام را نزد ذوالمجدين آموخت . درعلوم عقلي از شاگردان آقا ميرزا مهدي آشتياني وآقا

ميرزا طاهر تنكابني بوده و در فلسفه و عرفان ، شاگرد آنها ميرزا ابراهيم امامزاده زيدي وآقا ميرزا محمد علي شاه آبادي و آقا شيخ محمد تقي آملي بود. اما درآن بين با قم ميرزا طاهر تنكابني ارتباط باطني بسياري داشت . او درمحضر ايت الله شاه آبادي را نيز شاگردي نموده، و در سن 28 سالگي با كسب فيض ازمحضر آيت الله مرعشي نجفي، به درجه اجتهاد نايل آمد .زمان و علت فوت : عبد الكريم روشن ، صبح روز جمعه سوم مهر ماه 1371 شمسي دارفاني را وداع گفت .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : كار اصلي عبد الكريم روشن، حسابداري بود كه دربازار و غير بازار حسابداري مي كرد .فعاليتهاي آموزشي : عبد الكريم روشن از سال 1360 شمسي با دانشكده الهيات ومعارف اسلامي دانشگاه تهران همكاري داشت . وي درزمينه عرفان وفلسفه تدريس مي كرد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : بيشترين چيزي كه عبد الكريم روشن بر آن تاكيد داشتند تفكر ، شب زنده داري ، عاشق بودن و تعلق به چيزي نداشتن دراين عالم بود . او مي فرمودند كه درخت تقوي زماني بار ميده كه ريشه درعشق الهي داشته باشد و به همين دليل به مساله عشق خيلي تاكيد داشتند .شاگردان : يكي از شاگردان معروف عبد الكريم روشن استاد علي رافعي ، مدرس دانشگاه هاي تهران است .همفكران فرد : يكي از همفكران عبد الكريم روشن ،امام (ره) بود بر پا كردند . همفكران ديگر روشن ، مهدي حائري يزدي و علامه جعفري بودند كه به او ارادت بسياري داشتند .آرا و گرايشهاي خاص : شيوه و سلوك آموزش عبد الكريم

روشن به صورت سخنراني بود . او معتقد بود كه قدما اصول و اساس و حقايق مطالب عرفاني را گفته اند و شرط اول شاگردي اين است كه آن اصول را خوب ياد بگيريم . ايشان ديوان حافظ را حفظ بودند وبعد از هر بحث عميق قرآني ، غزلي از حافظ را مي خواندند .آنچه را كه به عنوان ابداعات وويژگي هاي عبد الكريم روشن مي توان عنوان كرد، تقواي توام با تفكر و انديشه درآيات قران وروايات معصومين بو د . او مي گفت: «مطالبي را كه من مي گويم ، در هيچ كتابي نمي يابيد . اصل مطلب آن ارتباطي بودكه ايشان بين آيات وروايات برقرار مي كردند و بعد ، آن حقايقي كه ازدل اين آيات و احاديث بيرون مي كشيد ، اين چيزي بودكه مختص جناب روشن بود .چگونگي عرضه آثار : عبد الكريم روشن به هيچ وجه اهل تاليف كتاب نبود ولي آثار وي صورت هزار كاست موجود است .

منابع زندگينامه :مقام عشق وعرفان ، يادنامه جناب شيخ رجبعلي نكوگويان درگفت و گو با استاد علي رافعي ،ماهنامه كيهان فرهنگي ، سال بيستم ، شهريور 1382 ، پياپي 203

روشن، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد روشن به سال 1312 ش. در رشت زاده شد.تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در رشت به پايان برد و به تحصيل در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران پرداخت. وي دوره فوق ليسانس را در پژوهشكده فرهنگ ايران گذرانيد. محمد روشن از سال 1337 تا 1348 به دبيري در دبيرستانهاي رشت اشتغال داشت. و از سال 1350 به هيئت علمي پژوهشكده فرهنگ ايران پيوست. از اسفندماه 1348 كه به تهران منتقل گرديد با بنياد

فرهنگ ايران همكاري كرد كه تا انقلاب اسلامي همكاري خودرا در بخش ‹‹ فرهنگ تاريخي زبان فارسي›› اين موسسه ادامه داد. وي به سال 1350 از وزارت آموزش و پرورش به فرهنگستان ادب و هنر منتقل گشت.و از آن پس دربيشتر فعاليتهاي فرهنگي داخلي و خارجي اعم از كنگره ها ، سمينارها ، بزرگداشت ها و....حضور داشته است . كتاب"جامع التواريخ"تصحيح ،محمد روشن ، در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد روشن تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در رشت به پايان برد و بر اثر تشويقهاي استاد پورداود به تحصيل در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران پرداخت. وي دوره فوق ليسانس را در پژوهشكده فرهنگ ايران گذرانيد.

استادان و مربيان : محمد روشن از محضر استاداني همچون استاد پورداود و دكتر محمد معين استفاده برد.

هم دوره اي ها و همكاران : محمد روشن با سيدمحمد تقي مدرس رضوي از روزگار دانشجويي همكاري داشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : همكاري محمد روشن پس از انتقال به تهران از اسفند1348 آغاز گرديد و اين همكاري با بنياد فرهنگ ايران همكاري آغاز كرد كه تا انقلاب اسلامي در آن موسسه، در بخش ‹‹ فرهنگ تاريخي زبان فارسي›› ادامه داشت. وي به سال 1350 از وزارت آموزش و پرورش به فرهنگستان ادب و هنر منتقل گشت. از سال 1350 به پيشنهاد استاد شادروان مجتبي مينوي در شمار 5 تن پژوهشگران نخستين بنياد شاهنامه فردوسي: آقايان دكتر زرياب خويي، دكتر شفيعي كدكني و دكتر

علي رواقي برگزيده شد. محمد روشن از نخستين دوره كنگره تحقيقات ايراني كه از سوي دانشگاه تهران به سال 1349 بر پا گرديد تا هشتمين دوره آن كه هريك از سوي دانشگاههاي فردوسي مشهد، تبريز، اصفهان، شيراز و ملي سابق (دكتر بهشتي) و بنياد فرهنگ ايران و فرهنگستان ادب و هنر در كرمان عضويت موثر داشت چنان كه 5 دفتر از خطابه هاي كنگره هاي بنياد فرهنگ ايران و فرهنگستان ادب و هنر با نظارت و ويراستاري وي منتشر گرديد. وي همچنين در كنگره جهاني هزارمين سال تدوين شاهنامه فردوسي كه از سوي يونسكو در دانشگاه تهران به سال 1369 بر پا گرديد عضويت داشت و براي نخستين بار خدشه دار بودن نسخه خطي شاهنامه فلورانس را كه تاريخ مجعول 614 دارد و خود توفيق بررسي عين نسخه را در كتابخانه ملي فلورانس يافته بود اعلام داشت. محمد روشن در كنگره جهاني بزرگداشت نهمين سده نظامي در دانشگاه تبريز (تير ماه 1370) و نيز كنگره خواجوي كرماني در دانشگاه كرمان ( مهرماه 1370) عضويت داشت. وي در كنگره بزرگداشت استاد دكتر معين كه از سوي دانشگاه گيلان در ارديبهشت 1370 برگزار گرديد ، عضو هيئت اجرائي كنگره را بودو نيز در كنگره گيلان شناسي دانشگاه گيلان، در شهريور 1372 مشاركت داشت.

فعاليتهاي آموزشي : محمد روشن از سال 1337 تا 1348 به دبيري در دبيرستانهاي رشت اشتغال داشت. و از سال 1350 به هيئت علمي پژوهشكده فرهنگ ايران پيوست و در دوره هاي فوق ليسانس و دكتراي زبان و ادبيات فارسي و دوره فوق ليسانس رشته تاريخ و زبان شناسي تدريس كرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي

روزمره : محمد روشن در گردآوري مقالات استاد پورداود افتخار همكاري با وي را داشت و درهمان اوان فهرستهاي دوازده گانه چهار مقاله نظامي عروضي مصحح دكتر محمد معين و ‹‹ ايران از آغاز تا اسلامي›› ترجمه آن روانشاد را فراهم ساخت . در تمهيد مقالات ‹‹ فرهنگ معين›› از همكاران نخستين آن بزرگوار بود. پس از‹‹ داستان رستم و سهراب ›› مصحح استاد مينوي، ‹‹ داستان فرود›› مصحح روشن در بنياد شاهنامه به مناسبت جشنواره طوس در 1354 منتشر گرديد.محمد روشن پس از انتقال به تهران با مجلات ادبي و تحقيقي پيوندي نزديكتر يافت، چنان كه سر دبيري سال 13 مجله ‹‹ راهنماي كتاب›› با وي بود و نيز ستون نقد و بررسي كتابها و مجله هاي دانشگاهي در مجله سخن را نيز بر عهده داشت.

جوائز و نشانها : كتاب"جامع التواريخ"تصحيح ،محمد روشن ، در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : نخستين اثر آقاي محمد روشن با عنوان تصحيح «تفسير سور? يوسف» در سال 1345 منتشر شد. تصحيح «منشآت خاقاني»، «لمعة السراج» ، «محضرة التاج» ، «مرزبان نامه»، «جنگنامه حضرت سيد جلال الدين اشرف» و «بخشي از تفسيري كهن» را در سالهاي بعد به طبع رساند. تصحيح بخش نخستين «تاريخنام? طبري» و همچنين «شاهنام? فردوسي» با شرح واژگان از آخرين آثار آقاي روشن است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بخشي از تفسيري كهن

ويژگي اثر : تصحيح

2 تاريخنام? طبري

ويژگي اثر : تصحيح

3

تفسير سوره يوسف

ويژگي اثر : اين كتاب به تشويق دكتر محمد معين تاليف شدو به سال 1345 از سوي بنگاه ترجمه و نشر كتاب منتشر گرديد. اين اثر در چاپ سوم بر مبناي متن كتاب ‹‹ قصه يوسف›› نام گرفت كه به سال 1367 از سوي شركت انتشارات علمي و فرهنگي منتشر گرديد.[ كتاب گيلان ،گروه پژوهشگران ، به سرپرستي سيد ابراهيم اصلاح عرباني، ص 705 ]

4 جامع التواريخ

ويژگي اثر : تصحيح،اين كتاب در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب:«جامع التواريخ»: جامع التواريخ (4 جلد)؛ رشيدالدين فضل الله همداني؛ تصحيح و تحشيه محمد روشن، مصطفي موسوي، تهران: نشر البرز، 1373. يكي از آثار گرانبها و ارجمند زبان فارسي در زمينه تاريخ كه خوشبختانه از چنگال حوادث روزگار مصون مانده و به دست ما رسيده جامع التواريخ است. بخش بزرگي از اين كار سترگ، بي مانند و بخشهاي ديگري از آن نادر و كم نظير به شمار مي آيد. مانند قسمتهايي از جلد اول كه مؤلف به شرح وقايعي كه خود در دوران اقامت در دربار مغولان شاهد آن بوده پرداخته. همچنين بخشهاي مهمي از جلد دوم مانند تاريخ اغوزان، چين، هند و بودا، فرنگ و پايان، اسماعيليان و نزاريان كه در جاي خود از نظر شيو? تاريخ نگاري در جهان اسلام بديع و بي نظير است. مجلد اول و دوم كتاب به اصل متن جامع التواريخ و تمامي مجلد سوم به انعكاس نسخه بدلها اختصاص يافته

است. فهرست آيه هاي قرآن، عبارتها و اشعارعربي و فارسي، واژه ها و تركيبات و نام كسان و مكانها نيز در مجلد چهارم منعكس شده است. از ويژگيهاي اين كتاب اين است كه مصححان، با اعراب گذاري روي نامها و واژه هاي تركي، مغولي، عربي و فارسي تاريكيها و ابهامات را براي خوانندگان كتاب از ميان برده اند. همچنين ارائ? تصاويري ازنسخه هاي قديمي «جامع التواريخ رشيدي» و نيز وجوه مختلف زندگي اجتماعي و هنري مغولان، بر اعتبار و گيرايي كتاب افزوده است

5 جنگنامه حضرت سيد جلال الدين اشرف

ويژگي اثر : تصحيح

6 حديقه الحقيقه سنائي

7 ديوان سيد حسن غزنوي

8 شاهنام? فردوسي

ويژگي اثر : تصحيح

9 شجره طيبه

10 مثنويهاي حكيم سنائي

11 محضرة التاج

ويژگي اثر : تصحيح

12 مرزبان نامه

ويژگي اثر : تصحيح

13 معة السراج

ويژگي اثر : تصحيح

14 منشات خاقاني

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir2كتاب گيلان ،گروه پژوهشگران ، به سرپرستي سيد ابراهيم اصلاح عرباني، ص 704

روضاتي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله آقا ميرزا جلال الدين روضاتى بن آيه الله العظمى آقا ميرزا مسيح روضاتى در 21 ماه صفر 1283 در اصفهان متولد شده و در فقه و اصول بدرجه عاليه اجتهاد رسيده و از مشايخ خود اجازه اجتهاد داشت و تمام عمر

خود را بمطالعه و تأليف و اقامه جماعت و نشر احكام صرف كرد و كتابخانه بسيار نفيسى داشت كه هميشه در گوشه آن مشغول تأليف بود و در خدمت مرحوم حاج ميرزا بديع و جد خود صاحب روضات و عموى خود صاحب مبانى الاصول تلمذ نموده و از جدش صاحب روضات و عمو و پدرش خود اجازه داشت و در مدت حياتش در مسجد خيابان اقامه جماعت نموده و نشر احكام ميفرمود. از آثار و تأليفات ايشانست كتاب بزرگ (مكائد الشيطان) و نيز شش جلد بزرگ كه هر جلدى بيش از پانصد صفحه است در جنگ متفرقات.

در 16 ماه رمضان 1360 قمرى وفات نموده و در مقبره جدش مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

روضاتي، محمد هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 15 محرّم 1319 متولّد، و در 27 جمادى الاولى سال 1356 در شطّ كوفه غرق شده، و در نزد عمّ بزرگوار خود در وادى السلام مدفون گرديد.

عالم و فاضل و محقّق بوده، اميد ترقيّات زياد درباره او مى رفته، لكن اجل مهلتش نداده

كتب زير از تأليفات اوست:

1- حاشيه فرائد الاصول 2- حاشيه بر مكاسب 3- حاشيه بر مغنى 4- حاشيه بر كشف المراد در شرح تجريد الاعتقاد، كه قسمتى از آن در اصفهان به طبع رسيده 5- اجزاى متفرّقه اى در اخلاق، تاريخ، تفسير و مواعظ.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

روضاتي، مسيح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله العظمى آقا ميرزا مسيح ابن العلامه صاحب روضات در 27 شوال 1255 قمرى در اصفهان متولد شده و تحصيلات خود را نزد حاج ملا حسين على تويسركانى و حاج شيخ محمد باقر بن حاج شيخ محمد تقى صاحب حاشيه معالم و مرحوم والدش و عم گرامش بپايان رسانيده تا از مجتهدين بزرگ و بنام اصفهان گرديده و از والد و برادرش اجازه اجتهاد داشت و در اصفهان ملجاء عوام و خواص و پناهگاه مردم و مورد وثوق همگان بود تا در نهم ذى الحجه 1325 قمرى در اصفهان وفات نموده و در مقبره والدش مدفون گرديده و شعراء در رثاء او قصائدى سروده اند از جمله طرب گويد:

طرب ز شور پى سال رحلتش گفتا

(در آسمان چهارم مسيح يافت مكان)

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

روغني قزويني، ام كلثوم

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

حدود 1320 -1243 ق، از زنان مجتهد، محدث و نيكوكار. وى دختر شيخ كريم روغنى از فضلا و مدرسين قزوين بود. او علوم اسلامى را از علماى مدرس قسمت زنانه مدرسه صالحيه قزوين فراگرفت و سپس در درس فقه و اصول شيخ محمدصالح برغانى (1275 / 1270 ق) و شهيد ثالث، شيخ محمدتقى برغانى (1264 ق) و پدرش حضور يافت. وى به همراه خانواده اش به كربلا و نجف مهاجرت كرد و در درس علماى بزرگ اين شهر حاضر شد. در جوانى با شيخ ابراهيم زنجانى ازدواج كرد و داراى چهار فرزند شد كه همگى آنها از علما و فضلاى عصر خود بودند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعيان الشيعه (مستدركات)، 43 / 3؛ تاريخ زنجان، 358؛ دايرةالمعارف تشيع، 508 / 2.

روملو، حسن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(985 -937 ق)، مورخ. از رجال معروف قزلباش در عهد شاه طهماسب و از مورخان مشهور عهد صفوى بود. وى در قم در ميان قبيله ى روملو از قزلباشهاى صفوى متولد شد. در جوانى به كسب كمالات در نزد مالك ديلمى قزوينى خطاط و مولانا جمال الدين محمود شيرازى پرداخت. علاوه بر اين حسن بيك از افسران سپاه طهماسبى بود و با درجه ى سلطانى، سمت قورچى گرى داشت و به سبب مقام و مرتبه اى كه داشت از او به عنوان «بيگ» ياد مى شود. اسكند بيگ تركمان چند بار از وى با عنوان «مورخ» ياد كرده است و گويا در سال 948 ق در جنگ دزفول به اين دليل همراه شاه طهماسب بود كه وقايع را ثبت كند. وى مولف كتاب باارزش «احسن التواريخ» در دو قسمت است كه قسمت اول آن با رويدادهاى

سال 807 ق آغاز سلطنت شاهرخ شروع شده و قسمت دوم كه هم اكنون چاپ نشده است به حوادث سال 985، سال جلوس شاه سلطان محمد خدابنده پايان مى پذيرد، وى اين كتاب را به نام شاه اسماعيل، پسر شاه طهماسب نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احسن التواريخ (مقدمه/ 27 -14)، تاريخ ادبيات در ايران (1675 -1669 /5)، تاريخ نظم و نثر (802 ،355)، الذريعه (287/1)، مؤلفين كتب چاپى (562 -561 /2).

روياني طبرستاني، علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مورخ و جغرافيدان. از جمله آثار وى «تاريخ طبرستان» است كه يكى از منابع اصلى مرعشى در تاليف «تاريخ طبرستان و رويان» بوده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (262/3)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (884/2)، كشف الظنون (297).

روياني طبري، فخرالاسلام، ابوالمحاسن عبدالواحد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(415- شهادت 502 ق)، قاضى و فقيه. اصل وى از رويان مازندران است. از عبدالغافر بن محمد فارسى حديث شنيد و از محمد بن بيان كازرونى فقه آموخت. زاهر بن طاهر شحامى يكى از شاگردان او بود رويانى يكى از مشايخ سيد ضياءالدين فضل اللَّه راوندى و قطب راوندى است. وى از نظر اخلاقى و مذهبى از بزرگان عصر خود به شمار مى رفت، موجه بود و حرمت بسيار داشت و نظام الملك وزير او را به خاطر فضلش بسيار احترام مى كرد. او سفرى به بخارا داشت و در اين سفر از غزنه و نيشابور نيز ديدار كرد و با فضلا ملاقات نمود و در مجلس درس ناصر مروزى حاضر گشت. او در آمل مدرسه اى ساخت و در آنجا حديث گفت، سپس به رى آمده و به تدريس پرداخت. سفرى نيز به اصفهان داشت و در جامع اصفهان حديث گفت. سرانجام در روز جمعه يازدهم محرم در جامع آمل پس از املاء حديث، چون به الحاد اسماعيليه (باطنيه) فتوا داده بود به دست آنها به شهادت رسيد. از آثار وى: «بحر المذهب»، در فروع كه از كتب مفصل شافعى ها است؛ «مناصيص الامام الشافعى» يا «نصوص الشافعى»؛ «الكافى»، در فروع؛ «حليه المومن»؛ «التهذيب فى غريب الحديث»؛ «الفروق»؛ «التحبير»؛ «العوالى»، در حديث؛ «المبتدا»؛ «حقيقه القولين»؛ «الجعفريات»؛ «تكمله السعادات فى تكمله العبادات المسنونات»، به فارسى؛ «جمع الجوامع»؛ «التخليص». وى در

اصول و خلاف نيز تصنيفاتى دارد. در «رياض العلماء» وى را شيعه مذهب دانسته كه به تقيه روزگار مى گذرانيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (324/4)، ايضاح المكنون (130/2)، خاتمه مستدرك الوسائل (109/3 ،177 -175 /1)، رياض العلماء (279 -276 /3)، ريحانه (345 -344 /2)، شهيدان راه فضيلت (77 -73)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 168/6)، كشف الظنون (1957 ،1579 ،1456 ،1379 -1378 ،1178 ،691 ،674 ،518 ،355 ،226)، الكنى و الالقاب (152/1)، لغت نامه (ذيل/ عبدالواحد)، وفيات الاعيان (199 -198 /3)، معجم البلدان (118/3)، معجم المؤلفين (207 -206 /6)، هديه العارفين (634/1).

روياني كجوري بخاري، جلال الدين، ابوالفتح نصراللَّه

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(833 -766 ق)، صوفى و لغوى شافعى. در كجور رويان به دنيا آمد. به قاهره رفت و با امرا و بزرگان همنشينى كرد. كتبهاى نفيس فراوانى جمع آورى كرد. وى در روزگار خود به نام و شهرتى رسيد. در قاهره درگذشت و در خانه اش دفن شد. از آثارش: «اعلام الشهود بحقايق الوجود»، در تصوف؛ «غنيه الطالب فيما اشتمل عليه الوهم من المطالب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (353/8)، معجم المؤلفين (96/13)، هديه العارفين (493/2).

روياني، ابوبكر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 307 ق)، حافظ، محدث، مسند و فقيه. از ابى ربيع زهرانى و اسحاق بن شاهين و محمد بن حميد رازى و ابوزرعه رازى و ابن واره رازى و ابوكريب محمد بن علاء و عمرو بن على فلاس و عده اى ديگر حديث روايت كرد. ابوبكر اسماعيلى و ابراهيم بن احمد قرميسينى (كرمانشاهى) و جعفر بن عبداللَّه بن فناكى و عده اى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. وى تصانيفى در فقه است. از ديگر آثارش «السمند»، در حديث است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (482/2)، سير النبلاء (510 -507 /14)، كشف الظنون (1683)، معجم المؤلفين (85/12)، الوافى بالوفيات (148/5)، هديه العارفين (25/2).

روياني، ابونصر شريح

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 505 ق)، قاضى، فقيه و اصولى شافعى. وى سمت قضاى آمل را بر عهده داشت. از آثارش «روضه الحكام و زينه الاحكام» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (592/1)، كشف الظنون (923)، معجم المؤلفين (298/4)، هديه العارفين (416/1).

رهبان اصفهاني، محمدعلي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، طبيب و شاعر. از اهالى اصفهان بود. در خدمت برادر خود، محمد نصيرالدين، طبابت را آموخت. گاهى شعر نيز مى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (321)، الذريعه (394/9)، سفينه المحمود (474/2)، فرهنگ سخنوران (396).

رهباني نوبر، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1323، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيوشيمى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى از دانشگاه تبريز در سال 1346، كارشناسى ارشد بيوشيمى كلينيكى از دانشگاه نيوكاسل انگلستان در سال 1354، و دكتراى بيوشيمى كلينيكى از دانشگاه نيوكاسل انگلستان در سال 1357.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رهبر اسلامي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي رهبر اسلامي

محل تولد : زرين شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/3/8

زندگينامه علمي

در سال 53 دبيرستان را رها كرده و براي تحقيق علوم اسلامي وارد حوزه علميه قم (رسالت) شدم. تا سال 56 و تا دروس لمعه و حلقات شهيد صدر پيش آمدم اما پيروزي انقلاب اسلامي كار را متوقف كرد. بعد از فعاليت هاي سياسي در اصفهان وارد سپاه پاسداران (مسئول آموزش) و تا 1362 مشغول تحقيق و تدوين و تدريس و امور اجرايي شدم.

تدريس در آموزش و پرورش و حوزه علميه زرين شهر را از سال 1360 آغاز كردم.

در سال 1362 به عشق دروس حوزه با قم مرتبط شدم و تا سال 1373 با دفاع از پايان نامه با عنوان «الفاظ عموم» سطح 3 حوزه را اخذ كردم و در سال 1378 با آزمون دانشگاهي مدرك اخذ نمودم. سال 1369 به قم بازگشته ولي به علت كسالت به زرين شهر بازگشتم. تدريس دوباره در حوزه و شروع به تدريس در دانشگاه ها را از سال 70 آغاز كرده و از همان سال كارشناسي برنامه كلام نور قرآني صدا و سيماي مركز اصفهان را جرقه زدم.

در سال 1372 تدريس در دانشگاه صنعتي اصفهان را شروع و در حال حاضر

مدير گروه و عضو رسمي مقطعي هيئت علمي اين دانشگاه هستم.

سخنراني هاي تبليغي، علمي، كلاسي و كارشناسي در دانشگاههاي سراسر كشور و رسانه ملي ادامه دارد.

مقالات حقير به 50 مورد و كتاب هاي به 5 و مصاحبه ها به 10 مورد مي رسد.

در حال حاضر در سن 50 سالگي هستم و داراي 3 فرزند و يك نوه مي باشم.

رهبر، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى جراحى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران و فوق تخصص جراحى قلب و عروق از دانشگاه پزشكى علوم پزشكى تهران.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

جراحى هاى قلب، بيماريهاى ريه.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى ريه و برنش و قفسه سينه، بيماريها و جراحى هاى قلب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رهبر، نصراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رهبري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن رهبري

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسن رهبري فرزند بزرگ خانواده فقير و بي سواد امّا متدين و متشرع از تبريز بودم. مرحوم پدرم حسين از سواد فقط خواندن قرآن را ميدانست و از اعداد تا سه رقمي ها را امّا در عين حال به علّت رفت و آمد با اهل علم و علاقه مندي به حضور در مساجد و محافل مذهبي و پاي منابر، به قدري با مسائل فقهي و شرعي آشنائي داشت كه محل رجوع اهالي محل بود.

شش ساله بودم كه قرآن را با همان سبك و سياق و حجي كردن قديمي، در مدّت يك سال تمام به من آموخت و چه نيكو آموخت. به 7 سالگي كه رسيدم مسئله ثبت نام من در كلاس اوّل ابتدائي مطرح شد، پدرم از رفتن من به مدارس دولتي سخت پرهيز داشت كه مبادا با فرهنگ غربي رژيم شاهنشاهي تربيت شوم و به دنبال محيط آموزشي غير دولتي و با مديريت اسلامي برايم بود. مدرسه اي با اين خصوصيات پيدا شد امّا عدم توانائي پدرم از پرداخت شهريه 200 ريال آن، قضا را تغيير داد. درس نخواندنم بر درس خواندنم ترجيح داده شد تا مقداري بزرگ شده و در حرفه اي مشغول به كار شوم امّا با اصرار همسايگان، پدرم به شرطي با ورود من به مدرسه دولتي موافقت كرد كه يكي از علماي بزرگ تبريز جواز آن

را صادر كند. به ياد دارم كه مرحوم آيت الله حاج ميرزا علي اصغر چايچي اجازه دادند تا كلاس ششم ابتدائي تحصيل نمايم.

دوره ابتدائي را تمام كردم اما باز در ادامه تحصيل با مشكل شرعي مواجه شدم گريه و زاري ام براي ادامه تحصيل بي فايده بود مگر اينكه به فكرم رسيد در خانه تحصن نموده و از رفتن به كارگاه خياطي كه تابستانها مي رفتم خودداري كنم. كتك كاري هاي پدر را تحمل كرده و بست نشيني را چند روز ادامه دادم. مغازه خياطي پدرم محل اطراق و رفت و آمد روحانيون محل بود او موضوع را با يكي از آنها در ميان مي گذارد و براي نصيحت من از او كمك مي خواهد، او مي گويد: آقا شيخ حسين! من خودم ديپلم مدارس دولتي هستم آيا بي دين شده ام ؟ مگر كارگران همه با دين هستند و درس خوانان همه بي دين؟ و ... اين سخنان پدرم را آگاهي بخشيده و نرم كرده بود تا اينكه قرق شكست و من وارد دبيرستان شدم. در دوره دبيرستان با تشويق يكي از مداحان اهل بيت(ع) كه شعر هم مي سرود ابتدا به شعر گفتن و سپس براي خوب شعر گفتن به مطالعات خارج از كتب درسي كشيده شدم.

مقاتل را مي خواندم و به نظم مي كشيدم اما چون استعداد شعر را در خود كمتر ديدم آن را رها نموده و مطالعه را سرعت بخشيدم. تدريس قرآنم در يك هيئت عزاداري جوانان، نا گزير از ياد گيري دروس حوزوي ام كرد. در كنار دروس حوزوي به صورت متفرقه حضور در دوره هاي تفسير

قرآن و نهج البلاغه و فقه را نيز شروع كردم. در سال 1362 در رشته زبان و ادبيات فارسي وارد دانشگاه تبريز شدم. زمينه هاي قبلي و تحقيقات دانشگاهي، قلم به دستم كرد و زمينه هاي مذهبي، قلمم و درس و تحقيقم را به سوي مسائل ديني سوق داد. تا جايي كه از اساتيدي كه در دسترسم بود استفاده كردم و آنجا هم كه استاد نيافتم متوسل به تكنولوژي روز شدم. نوار اساتيد،(سي دي) دروس فقه و اصول، برنامه هاي درسي راديو قرآن، اينترنت و كتابها ، استادي مرا عهده دار شدند. از سال 1379 دوره كارشناسي ارشد را در رشته مديريت دولتي ادامه دادم. تا به حال دو جلد كتاب و 30 مقاله تحقيقي نوشته ام كه 18 مقاله چاپ گرديده و بقيه در نوبت چاپ مجلات تخصصي بوده و يا براي مجموعه مقالاتم آماده مي شوند.

اكنون 3 جلد كتاب «مقالات قرآني»، «مقالات فقهي» و «علم امام » ر ا آماده چاپ دارم كه در صورت مساعدت شرايط، اقدام خواهم كرد انشاءالله. در مقالاتم همواره دنبال مسائل جديد و كار نشده بوده ام تا مشكلي از مشكلات فقهي و قرآني را طرح و راه كاري براي آن ارائه نموده باشم. تلاش كردم كه دنبال مسائل تكراري و حل شده نباشم و تا جايي كه تحقيق اجازه مي دهد تك صدايي در موضوعي را بشكنم و زمان و مكان را دو عنصر تعيين كننده در اجتهاد معرفي كنم. تعدادي از مقالاتم را به كنگره هاي ملي و همايشهاي بين المللي ارائه كردم كه خوشبختانه مورد پذيرش و ارائه واقع شده و در مجموعه مقالات

آن كنگره ها به چاپ رسيده است كه در فهرست مقالات بدان اشاره كرده ام. فكر مي كنم كه زندگي علمي من يك پيام خاص خود دارد و آن اينكه كارايي و توليد فكر و انديشه ديني در خارج از متن رسمي حوزه هم امكان تحقق دارد.

رهنما، تورج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات آلمانى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكترا در رشته ادبيات آلمانى، علوم تربيتى و ادبيات مقايسه اى از دانشگاه مونيخ آلمان و تدريس در دانشگاه زالتسبورگ اتريش به مدت دو سال بعنوان استاديار.

مرتبه علمى:

استاد رشته زبان و ادبيات آلمانى در دانشكده زبانهاى خارجى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات آلمانى، عضويت در انجمن بين المللى اشتفان تسوايگ در وين، استاد راهنماى 15 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 8

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات آلمانى و فارسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 30، تعداد مقالات بزبان خارجى: 25

زمينه علمى مقالات:

ادبيات آلمانى و فارسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

رهنما، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روزنامه نگار.

تولد: 1272، نجف.

درگذشت: 12 تير 1368، تهران.

زين العابدين رهنما، فرزند شيخ العراقين مازندرانى، در رشته هاى علوم ادبى، فلسفى و اصول فقه اسلامى تحصيل نمود. خدمت مطبوعاتى خود را قبل از سال 1299 آغاز كرد و در اين مدت مدير و سردبير روزنامه ى «ايران»، مجله ى «راهنما»، و روزنامه ى «راهنما» بود. چندين دوره به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. در دوره ى رضا شاه مدتى خانه نشين و بعدا به خارج از كشور تبعيد گرديد. پس از حوادث شهريور 1320 به ايران بازگشت. در تهران مى زيست، تا به سفارت ايران در فرانسه و سپس به سفارت سوريه در لبنان انتخاب گرديد. وى همچنين مدتى وزير كشور و مدتى نيز معاون نخست وزير بود. به فرانسوى و انگليسى و عربى و تركى آشنا بود و به دريافت نشان درجه اول «همايون» نايل آمد. به آمريكا و

كشورهاى اروپايى و آفريقايى و آسيايى سفر كرد و از تأليفات وى مى توان از كتاب هاى پيامبر (داستان تاريخى- مذهبى، 1316، خلاصه اى از اين كتاب به زبان فرانسوى ترجمه شده است)؛ امام حسين؛ داستان اجتماعى ژاله؛ ترجمه و تفسير قرآن (چهار جلد)؛ ترجمه ى حقوق در اسلام (تأليف دكتر مجيد خدورى) و ترجمه ى قانون در خاورميانه نام برد.

(1273 ق- 1368 ش)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. وى در نجف به دنيا آمد و پس از تحصيل در رشته هاى علوم ادبى، فلسفه و اصول فقه اسلامى به تهران آمد و به فعاليتهاى ادبى و سياسى پرداخت. در 1302 ش مديريت روزنامه «ايران» را عهده دار شد. اين روزنامه كه به صورت روزانه چاپ مى شد، سالها روزنامه ى درجه اول كشور به حساب مى آمد. زمانى كه رهنما به خارج از ايران تبعيد شد، امتياز روزنامه ى «ايران» به ديگرى منتقل گرديد، اما پس از وقايع شهريور 1320 ش كه رهنما به ايران بازگشت، مجددا اداره ى روزنامه را خود بر عهده گرفت. او به زبانهاى عربى و فرانسوى تسلط كامل داشت. از وى تاليفات و ترجمه اى چند بر جاى مانده است از جمله: «پيامبر، زندگانى حضرت رسول اكرم»؛ «امام حسين»؛ «ترجمه و تفسير قرآن»؛ «قانون در خاورميانه»؛ «ژاله، رمان اجتماعى»؛ «حقوق در اسلام».[1]

روزنامه نگار، مورخ و محقق، سياستمدار، فرزند شيخ على شيخ العراقين و داماد شيخ عبدالله از بزرگان و روساء و اقطاب سلسله ى معروف صوفيه، در 1268 ش تولد يافت. قسمتى از تحصيلات خود را در تهران و قسمتى را در عراق در تاريخ، فقه، اصول و حكمت و ادبيات فارسى و عربى به پايان برد. پس از ورود به ايران، كار روزنامه نگارى را پيشه

خود ساخت. چندى با مطبوعات مختلف همكارى داشت، سرانجام در سال 1299 ش مديريت روزنامه ى نيمه رسمى ايران به او سپرده شد. روزنامه ى ايران به طور يوميه انتشار مى يافت و از لحاظ كيفيت چاپ و كاغذ، ممتاز بود. پس از مدتى كوتاه، نفوذ روزنامه ى ايران در تمام محافل هويدا شد و تحقيقا روزنامه ى رسمى ايران بود. سرمقاله هاى روزنامه در خطمشى سياسى دولت اثر داشت. رهنما تدريجا خود را منتسب به سردار سپه كه قدرتى در كشور شده بود، نمود و روزنامه ى خود را در جهت منويات او تنظيم نمود.

در سال 1302 به زور سرنيزه سردار سپه در دوره ى پنجم از تبريز به وكالت مجلس انتخاب شد و به خلع سلسله ى قاجاريه راى داد. در مجلس موسسان هم عضويت يافت. در 1306 از طرف مخبرالسلطنه هدايت كه وزير فوائد عامه بود، به معاونت آن وازرتخانه برگزيده شد. چند ماهى در آن سمت انجام وظيفه كرد، بعد از آنكه مخبرالسلطنه به رئيس الوزرائى رسيد، رهنما به معاونت رئيس الوزراء منصوب شد. دو سال در آن سمت بود كه در دوره ى هشتم، از شهر رى به وكالت مجلس انتخاب گرديد. در دوره ى نهم همچنان سمت نمايندگى داشت و روزنامه ى ايران نيز به صورت يوميه انتشار مى يافت. در 1314 بعضى از مطالب روزنامه ى ايران مورد پسند رضاشاه واقع نشد. سرلشكر آيرم هم مرتبا گزارش هاى نامساعدى از رهنما و روزنامه اش به شاه مى داد. سرانجام رهنما مورد غضب واقع شد. از او سلب مصونيت كردند و او را به زندان قصر بردند و امتياز روزنامه ى ايران را لغو كردند و كليه ى دارائى و اثاثيه و مطبعه را به مجيد موقر واگذار نمودند و امتياز

روزنامه ى ايران نيز به نام او صادر شد. رهنما چند ماهى در زندان بود تا بالاخره موى سفيد و روى سياه مخبرالسلطنه موثر افتاد، رضاشاه شفاعت او را پذيرفت و دستور آزاديش را از زندان صادر كرد، مشروط بر اينكه خاك ايران را ترك كند. رهنما به سرعت خاك ايران را ترك كرد در عراق اقامت گزيد و تا شهريور 1320 در عراق و لبنان به سر مى برد. پس از استعفاى رضاشاه، براى پس گرفتن مطبعه روزنامه ى خود به تهران آمد و عليه مجيد موقر طرح دعوى نمود. سرانجام امتياز روزنامه ى ايران مجددا به او واگذار شد و در عوض امتياز روزنامه ى مهر ايران را به موقر دادند. روزنامه ى ايران مجددا حيات خود را از سر گرفت ولى كار اداره ى آن با حميد رهنما بود. زين العابدين رهنما بعد از شهريور 1320 به سمت وزيرمختار ايران در دولت موقت فرانسه درويشى و سپس پاريس منصوب شد و چندى نيز سفير ايران در كشورهاى لبنان و سوريه بود. مدتى هم معاونت نخست وزيرى و رياست انتشارات و تبليغات را عهده دار گرديد.

رهنما بدون شك يكى از فضلاى درجه اول ايران است. وى به ادبيات فارسى و ادبيات زبانهاى عربى و فرانسه كاملا مسلط بوده است. علاوه بر دوره ى منظم روزنامه ى ايران كه حاكى از ذوق و قدرت نويسندگى اوست، تاليفات زيادى عرضه نموده است. كتاب معروف او به نام پيامبر و كتاب امام حسين (ع) و تفسير و ترجمه قرآن مجيد از آثار انتشار يافته ى او مى باشد. در 1368 درگذشت. حين الفوت يك قرن كامل را پشت سر گذاشته بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد

(316 -315/ 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (351 -347/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (266 -264/ 3)، نشر دانش (س 9، ش 4، ص 99).

ري شهري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ري شهري

محل تولد : شهر ري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/8/1

زندگينامه علمي

حجت الاسلام و المسلمين محمد محمدي نيك، مشهور به «ري شهري» در آبان سال 1325 در شهرري در خانوده اي متدين ديده به جهان گشود. وي پس از پايان تحصيلات ابتدايي، درسال 1339 وارد حوزه علميه شهرري (مدرسه برهان) شد و در سال 1340 براي ادامه تحصيل به قم رفت و تا پيروزي انقلاب اسلامي، مدارج تحصيل را تا سطوح عالي در حوزه علميه قم طي كرد. حجت الاسلام ري شهري، سطوح عاليه را نزد اساتيد بزرگي چون حضرات آيات عظام حاج ميرزا علي مشكيني، حاج شيخ محمد فاضل لنكراني و حاج سيد محمد باقر طباطبايي تلمذ نمود و دروس خارج فقه و اصول را در سال 1347 در شرايطي آغاز كرد كه حوزه علميه قم از فيض حضور امام خميني (ره) بي بهره بود، بنابراين خارج اصول را از محضر حضرات آيات عظام مرحوم حاج شيخ محمد علي اراكي و حاج شيخ حسين وحيد خراساني استفاده كرد و خارج فقه را از محضر حضرات آيات عظام حاج ميرزا علي مشكيني، حاج شيخ جواد تبريزي، مرحوم حاج سيد محمدرضا گلپايگاني و مرحوم حاج شيخ مرتضي حائري بهره برد.

حجت الاسلام ري شهري از ابتداي نهضت اسلامي، بويژه تحت تأثير جريان 15 خرداد 1342 با اهداف و ديدگاههاي حضرت امام (ره) آشنا شد و در تاريخ 20 تير ماه 1344 توسط ساواك مشهد دستگير و

به زندان محكوم شد. وي در سال 1345 ضمن تمرد از شركت در جلسه دادگاه تجديد نظر ساواك، به نجف اشرف رفت و پس از مدت يكسال به ايران بازگشت و حدود 18 ماه در حوزه علميه مشهد به تحصيل پرداخت. در همين زمان مجدداً تحت تعقيب ساواك قرار گرفت و در دادگاه تجديد نظر بار ديگر به زندان محكوم شد.حجت الاسلام ري شهري در سال 1356 به دليل سخنراني عليه رژيم شاه در حسينيه اصفهاني هاي آبادان، توسط ساواك ممنوع المنبر شد. وي به دليل سخنراني عليه رژيم در نهاوند آبادان، مشهد، هرمزگان و زابل مورد تعقيب ساواك بود و تظاهرات مردم هرمزگان و زابل در رابطه با قيام سراسري مردم ايران عليه رژيم، پس از سخنرانيهاي او صورت گرفت.

حجت الاسلام ري شهري پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سمت حاكم شرع دادگاههاي انقلاب اسلامي دزفول، بهبهان، گچساران، بروجرد، رشت و گنبدكاووس خدمت كرد و سپس به اهميت حفظ و اصلاح نيروهاي مسلح، پس از پيروزي انقلاب اسلامي و به منظور مقابله با توطئه هاي ضد انقلاب دراين ركن مهم، در اواسط سال 1358 به رياست دادگاه انقلاب ارتش منصوب شد. وي با توجه به شرايطي كه قانون اساسي براي تصدي وزارت اطلاعات معين كرده بود (بويژه شرط اجتهاد)، نخستين وزيراطلاعات در جمهوري اسلامي ايران بود كه با كسب آراء اكثريت قاطع نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در سال 1363 به اين سمت منصوب گرديد.حجت الاسلام ري شهري در سال 1368 به دادستاني كل كشور منصوب شد و تا اوايل سال 1370 در اين سمت خدمت كرد و همزمان در تاريخ 13 دي ماه 1368

از سوي رهبر معظم انقلاب به عنوان دادستان ويژه روحانيت منصوب شد. حجت الاسلام ري شهري همچنين در سال 1369 به فرمان رهبر فرزانه انقلاب به توليت آستان مقدس حضرت عبدالعظيم الحسني (عليه السلام) منصوب گرديد. انتصاب وي دراين سمت، آغاز تحول اساسي درعمران و توسعه اين مجموعه مهم مذهبي بوده است. وي در انتخابات دومين دوره مجلس خبرگان رهبري، به عنوان داوطلب منفرد شركت كرد و از سوي مردم استان تهران برگزيده شد، همچنين در سومين دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبري، كانديداتوري او از سوي جامعه مدرسين حوزه علميه قم و جامعه روحانيت مبارز و ساير گروههاي سياسي مورد حمايت قرار گرفت و با رأي قاطع مردم بار ديگر به نمايندگي اين مجلس انتخاب گرديد.

حجت الاسلام ري شهري در سال 1370 به سمت نماينده مقام معظم رهبري و سرپرست حجاج منصوب شد كه اين مسئوليت هنوز ادامه دارد. حجت الاسلام ري شهري بنيانگذار اولين و بزرگترين مجموعه فرهنگي در حديث و علوم مربوط به آن است. وي در اواسط سال 1374 به همراه جمعي از شخصيتهاي صاحب نام سياسي و مذهبي، جمعيت دفاع از ارزشهاي انقلاب اسلامي را بنيان نهاد. اين جمعيت پس از طي مراحل قانوني رسميت يافت و هيئت مؤسس آن، به اتفاق آراء، حجت الاسلام ري شهري را به سمت دبيركل جمعيت انتخاب كردند. اين جمعيت پس از چند سال حضور مؤثر، خيلي زود عرصه سياسي كشور را ترك كرد. اوج فعاليت جمعيت دفاع از ارزشها به هنگام نامزد كردن دبير كل خود براي رياست جمهوري هفتم بود. حجت الاسلام ري شهري هم اكنون، ضمن تحقيق و تدريس و توليت آستان حضرت عبدالعظيم (ع)، عهده دار

نمايندگي ولي فقيه و سرپرستي حجاج ايراني است. از وي تاكنون بيش از 30 كتاب پژوهشي در59 جلد منتشر شده است.

رياحي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رئيس سابق و استاد دانشكده ى پزشكى، در طب و جراحى استاد، و به حذاقت معروف بود. در حسن معاشرت و اخلاق بى نظير، و در ديانت و تقوى كم نظير بود. در بين تمام طبقات مردم محبوب القلوب و مورد ستايش بود. بيماران و مستمندان را با كمال جوانمردى معالجت نموده و از آنان تفقد و دلجويى مى نمود.

در شب 2 شنبه 18 سال 1389 وفات يافته، در تخت فولاد مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

رياض همداني، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1268 ق)، خطاط، شاعر و نويسنده. وى در همدان متولد شد. نزد ابوالقاسم ذوالرياستين تحصيل كرد و بعد از مرگ استادش به تهران سفر نمود بعد از مدتى در انزوا زيستن، اميركبير او را شناخت و بركشيد. بعد از مرگ اميركبير مريض شد و در سن جوانى درگذشت. رياض از شاعران و نثرنويسان عهد محمدشاه و ناصرالدين شاه بود. وى صاحب مقالاتى به سبك بديع الزمان و مقامات حميدالدين بلخى است و كتابى نيز به نام «گنج شايگان» دارد كه در آن از «گلستان» سعدى و «پريشان» قاآنى تقليد كرده است. ميرزا جعفر به دو زبان فارسى و عربى شعر مى گفته و در نجوم و هندسه و حساب نيز دست داشته است و به قولى رساله اى در موسيقى نيز داشته و در نگارش خطوط نسخ و شكسته توانا بوده است. از آثار چاپ شده ى وى: «غزليات رياض»؛ «الف ليله»؛ «ديوان شعر».[1]

ابراهيم رياضى از علماء بنام و دانشمندان گرامى نجف آباد بوده اند.

وى در سال 1277 شمسى در نجف آباد در يك خانواده زراعت پيشه اى متولد شده و چون در كودكى پدر خود را از دست داد تا سن 18 سالگى تحت سرپرستى

برادر بزرگش به زراعت اشتغال داشت.

ولى در اين سنين علاقه اى كه از مدتها پيش به تحصيل علم داشت او را به سوى حوزه علميه اصفهان كشانيده و پس از فراگرفتن علوم مقدماتى و ادبيات و... در اصفهان عزيمت به قم نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى (مؤسس) حوزه استفاده نموده و به واسطه شدت علاقه اش به تحصيل و تقواى باطنى كه داشت مورد توجه و اعتماد استاد واقع و كم كم جزو معاريف حوزه و نزديكان آن مرحوم گرديد.

خلاصه آن مرحوم مدت دوازده سال در اصفهان و قم تحصيل و كسب علم و كمال نمود و در سن سى سالگى به نجف آباد مراجعت و ازدواج نموده و در آنجا ملازمت فقيه زمانش مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ احمد حججى كه عالمى بى آلايش و مروجى كم نظير بود اختيار و مشغول به تبليغ و ترويج گرديد و در مدت كوتاهى به خدمتگذارى و خيرانديشى معروف و با همت بلند و كوشش صادقانه خود و كمك مردم يك مركز علمى و دينى به نام (مدرسه الحجتيه) تأسيس كه داراى سى حجره و مدرس و كتابخانه مجهز و مسجدى آبرومند مى باشد.

مرحوم رياضى براى تدريس و تربيت طلاب علوم دينى زحمات فراوانى متحمل شده و بر اثر كوشش معظم له در اين مورد بالغ بر سيصد نفر دانشجوى علوم دينى در مقامات مختلف از اين شهر و حومه آن برخاسته كه هر كدام به نوبه خود مشغول انجام وظيفه هستند.

بارى آن مرحوم بر اثر فعاليتهاى خستگى ناپذير و عشق و علاقه اى كه به خاندان رسالت داشت چندين مسجد بنام آن بزرگواران و نيز براى رفاه مردم حمام و حسينيه بنا نموده است.

مرحوم رياضى به

واسطه كاردانى و معنويت و تقوائى كه داشت در شهر نجف آباد چنان نفوذ كلام داشت كه حتى دعاوى و اختلافات چندين ساله محاكم قضائى را در يك جلسه فيصل مى داد و مردم شهر به ديده احترامى بيش از حد به وى مى نگريستند كه اين توجه براى خدمت به خلق و بسندگى خالص خدا و پاكى نيتش بود بارها شده بود كه براى تشويق مردم به امور خير شخصا بيل و كلنگ به دست گرفته و به امور ساختمانى مدرسه و مسجد و... كمك مى كرد.

خلاصه عمرى كوتاه و بابركت داشت به طورى كه اين همه خدمت و فعاليت در اين مدت كوتاه جز به توفيقات الهى ميسر نيست.

آن مرحوم در مهرماه 1333 شمسى در سن پنجاه و شش سالگى بر اثر سكته قلبى درگذشت و در حسينيه اعظم كه از بناهائى است كه به دست آن مرحوم پايه گذارى شد دفن گرديد و فوت آن مرحوم انقلاب عظيمى در استان اصفهان به وجود آورد به طورى كه از فرسخها راه عزاداران به صورت دسته هاى سينه زن و زنجيرزن حركت و به نجف آباد آمده و مورد استقبال گرم مردم نجف آباد شده و اين تظاهرات موجب شد كه عده اى از جوانان علاقمند به تحصيل علوم دينى گرديدند.

آرى مرحوم رياضى حيات و مماتش بركت و تبليغ بود. داراى چندين فرزند مى باشد كه از آنها فرزند ارشدش ثقه الاسلام آقا شيخ حيدرعلى رياضى در لباس مقدس روحانيت اشتغال به انجام وظيفه دينى دارند و مورد احترام طبقات مختلف شهر مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (396 -395 /9)، فرهنگ سخنوران (407 -406)، المآثر و الآثار (205)، مؤلفين كتب چاپى (318/2)،

مجمع الفصحا (331/4).

رياضي خوانساري، ابوالقاسم جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1380 -1313 ق)، فقيه، حكيم، اديب و رياضيدان. وى در 1328 ق از اصفهان به نجف مهاجرت كرد و به تحصيل فقه و اصول و حديث پرداخت و در رياضيات سرآمد اقران شد وى به هندوستان سفر كرد و در آنجا به نشر احكام پرداخت. او در گلگيت نزديك كشمير از دنيا رفت. كتابخانه نسبتا غنى از وى باقى ماند. او تاليفاتى چند به نظم و نثر دارد. كه از آن جمله مى توان به «سفائن البحار»، به فارسى، منظوم؛ «بحر الحساب»، به فارسى؛ «اعجاز المهندسين»؛ رساله ى «الجبر و المقابله»؛ رساله «قابليه التقسيم»، در اعداد؛ رد «ابطال الرمل»؛ و «تسهيل القسمه» اشاره كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 64/14)، مؤلفين كتب چاپى (255/1).

رياضي هروي، نصرت الزمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1319، مشهد.

درگذشت: 2 تير 1367، مشهد.

نصرت الزمان رياضى هروى پس از پايان تحصيلات دانشگاهى از سال 1342 در دبيرستان خراسان به تحصيل زبان و ادبيات فارسى پرداخت و بيست و شش سال به كار معلمى پرداخت.

نصرت الزمان رياضى هرروى در سال 1365 فرهنگ فارسى تحفة الاحباب را با همكارى همسرش فريدون تقى زاده طوسى همراه با تعليقات منتشر ساخت و گزيده اى از كتاب تجارب الامم منسوب به حمدالله مستوفى را از يگانه كتابخانه ى اياصوفيه آماده ى چاپ ساخته بود. سه مجموعه حاوى خاطرات و نيز چندين مقاله در باب دستور زبان فارسى در نشريه هاى استان خراسان از وى به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

رياضي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، مترجم.

تولد: 1312، دره گز.

درگذشت: 20 مهر 1373، در سانحه هوايى.

محمود رياضى دوره ابتدايى و چند سالى از دوره ى متوسطه را در دره گز طى كرد و سپس به مشهد آمد و دوره ى متوسطه را در آنجا به پايان رسانيد. اين امر همزمان با ملى شدن صنعت نفت بود. وى وارد مبارزات سياسى شد. پس از كودتاى 28 مرداد 1332 مدتى به دانشكده ى افسرى رفت و سپس وارد دانشكده ى فنى شد. در سال 1341 فارغ التحصيل شد. وى مطالعات خود را ادامه داد و در صنعت برق كارشناس شد.

محمود رياضى در اين اواخر شروع به ترجمه داستان تمدن جهان از آغاز تا سال 1990 نوشته جى. ام. رابرتس كرده بود. ترجمه ى متن اصلى كتاب پايان يافته بود. وى مشغول پانويس هاى كتاب بود كه اجل امانش نداد.

در سال 1349 او و دكتر كاظم سامى و ساير همفكرانش اقدام به تأسيس انتشارات چاپخش كردند. محمود رياضى همچنين با مؤسسات نشر ديگر نيز همكارى داشت.

فهرست آثار ترجمه و

تأليف شده وى به اين شرح هستند: ظهور و سقوط قدرت هاى بزرگ (تأليف پل كندى)؛ روسيه، غرب و چين (ايزاك دويچر)؛ زندگى سياسى استالين (ايزاك دويچر، با همكارى على اسلامى)؛ سيرى در بلوغ (ايزاك دويچز)؛ (پايگاه هاى استراتژيك امپرياليسم)؛ (عظيم حسين)؛ سلاح اقتصادى استعمار جديد (بانوف، با همكارى نظام الدين قهارى)؛ چشم اندازهايى بر آزادى و برابرى در جهان سوم (سى. جى. ويرافتارى)؛ انقلاب ناتمام روسيه (ايزاك دويچر)؛ نظرى به درون شيلى آينده (اوارد بوراشتاين)؛ اروپا و عقب ماندگى آسيا (دوجلد، والتر رادفى)؛ آمريكا و جهان سوم (جان س. گيزلينگ)؛ موسولينى (دنيس مك اسميت)؛ بحران انرژى (مايكل تانزر)؛ روان شناسى عشق ورزيدن (اينياس لپ، با همكارى دكتر كاظم سامى)؛ تحليل كوتاه از امپرياليسم (تأليف)؛ فاصله عقب ماندگى (جى. بى. كرن)؛ اسطوره هاى انقلابى در جهان سوم (ژراز شاليان)؛ چه كسى جيمى كاتر را اداره مى كند، ظلمت در نيمرز (آرتور كويستر، با همكارى على اسلامى)؛ اقتصاد تسليحاتى و جنگ (آندره گوندر فرانك).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

رياضي فرزاد، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1290.

درگذشت: 1360.

از آثار اوست: ترجمه بهداشت زن در دوره باردارى و بعد از زايمان به ضميمه علل ازدواج عقيم و نازائى و مضرات سقط جنين و جلوگيرى از حاملگى (اثر آ. ق. پاپ، ب. اى. شكولينك، ى. ب. سولسكى؛ تهران، 1361).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ريحان يزدي، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

درگذشت: زمستان 1367، تهران.

سيد عليرضا ريحان يزدى دبير دبيرستان ها بود و سپس به دانشگاه منتقل شد و تدريس زبان عربى را عهده دار بود و به استادى دانشگاه رسيد. چندى به رياست اداره ى اوقاف منصوب شد. از تأليفات اوست: احوال و آثار محمد بن جرير طبرى (1335)؛ اصول الصرف (دو جلد)، اصول النحو (1340)؛ ترجمه تعبير رؤيا (از ابن سينا، 1316)؛ نظامى شاعر داستان سرا (1337)؛ ماجراى تغيير خط (1338)؛ و چند رساله و كتاب ديگر از جمله رساله اى در تاريخچه ى اوقاف و رساله اى در روابط ايران و هند. وى همچنين مقاله هايى براى روزنامه ها و مجلات و از جمله «وحيد» و «كيهان» و «يغما» مى نوشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ريحان يزدي، عليرضا حسيني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1290 ش)، فقيه، مفسر، مورخ، رجالى، نويسنده و شاعر. در يزد متولد شد. پس از تصحيل مقدمات در بيست و يك سالگى براى تكميل تحصيلات خود به قم مهاجرت كرد و از محضر آيت اللَّه حائرى و استادان ديگر استفاده برد. سپس به تهران آمد و به انجام وظائف مذهبى و ترويج دين مشغول شد. گاه گاهى شعر مى سرود. و غزلياتى دارد. از آثارش: «آينه ى دانشوران»، دائرةالمعارف گونه اى حاوى بيوگرافى علماى يزد و معاصران نويسنده در قم و تاريخ تاسيس حوزه؛ «درس انشاء يا علم بيان»؛ «تفسير ريحان»؛ ترجمه ى فارسى سره «بلوهر»؛ «كتابهايى كه خوانده ام».[1]

سيد على رضا (ريحان) يزدى كه سالهاست در تهران اقامت دارند و در آنجا در مسجد سجاد يزديها در خيابان ميرفندرسكى اقامه جماعت مى نمايند و هم چند ماهى به هند مسافرت و در حيدرآباد و بمبئى تبليغ دين و ضمنا تتبع در كتابخانه هاى آن سامان مى نمايند.

آقاى ريحان محرم 1330 قمرى در يزد به دنيا

آمده و در حال حاضر شصت و پنجسال از عمرش مى گذرد.

وى ترجمه خود را در كتاب دانشمندان گمنام يا آئينه دانشوران خود به طور مفصل نوشته است طالبين به آنجا مراجعه نمايند.

آثار قلمى ريحان از اين قرار است: 1- آئينه دانشوران 2- درس انشاء يا علم بيان 3- بازرگانى محمد (ص) 4- تفسير ريحان 5- بلوهر ترجمه فارسى سره از عربى 6- كتابهائى كه خوانده ام مشتمل بر دوازده جلد 7- داماد كربلا.

آقاى ريحان سفرهاى عديده به كشور پهناور هندوستان نموده و از بسيارى از شهرهاى مهم آن ديدن و كتابخانه هاى عمومى و خصوصى آنجا را ديده و از هر باغ گلى چيده و از هر خرمن خوشه اى برداشته و به نام (آنچه من ديده و خوانده ام) تدوين نموده است.

نگارنده در دو سفرى كه در سال 1389 و سال 1390 قمرى به هندوستان رفتم دو ماهى در مدينه هتل حيدرآباددكن با معظم له مصاحب و مجاور و ناظر سعى و كوشش ايشان بودم ادام اللَّه توفيقه.

وى داراى ذوق سرشار و طبع روان و موزونى مى باشد و اشعار بسيارى سروده كه شايسته است جمع گردد به صورت ديوان ريحان درآيد.

شاعر، عالم دينى.

تولد: 1330، ق.، يزد.

درگذشت: 1367.

سيد عليرضا مدرس متخلص به «ريحان يزدى». فرزند سيد محمد مدرس، از تربيت شدگان حوزه ى درس عبدالكريم مهرجردى يزدى و يكى از روحانيون يزد بوده است. وى صاحب تأليفاتى چون بازرگانى محمد (ص) و درس انشاء و آينه ى دانشوران است. وى شعر نيز سروده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (263 -262 /2)، آيينه ى دانشوران (مقدمه)، تاريخ تذكره هاى فارسى (822/2)، تذكره سخنوران يزد (545 -541)، الذريعه (19/26)، گنجينه ى دانشمندان

(457 ،451 /7)، مؤلفين كتب چاپى (566 -565 /4).

ريحاني، ابوالحسن علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 219 ق)، لغوى، اديب و نويسنده. ايرانى الاصل و ساكن بغداد و معاصر و مورد احترام مامون عباسى بود، و از دانشمندان و حكمت دانان بنام، كه او را در فن بلاغت تالى جاحظ خوانده اند. با آن همه فضل و كمال به زندقه متهم شده و در آثار خود تحت تاثير فرهنگ ايرانى بوده است. از آثار وى: «الايقاع»، «التدرج»؛ «الزمام»؛ «العقل و الجمال»؛ «صفه الدنيا»؛ «الموشح»؛ «النمله والبعوضه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (125/5)، ايضاح المكنون (276 ،275 ،272 ،268 ،264 ،262 /2 ،379 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (187/1)، تاريخ بغداد (19 -18 /12)، روضات الجنات (191 -190 /5)، ريحانه (349/2)، كشف الظنون (1468)، لسان الميزان (57/5)، لغت نامه (ذيل/ على ريحانى)، معجم الادباء (56 -51 /14)، معجم المؤلفين (145/7)، هديه العارفين (669 -668 /1).

ريزي لنجاني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا عبدالوهاب بن شيخ على. عالم فاضل جليل زاهد، فقيه مجتهد اصولى، از اكابر علما و مدرسين اصفهان. در قريه ى ريز متولد، لنجان و در نزد پدر و جمعى ديگر از بزرگان در اصفهان تحصيل نموده، به نجف اشرف مهاجرت كرده، و مدت دو سال درس شيخ انصارى را درك نموده، و به درس آقا سيد حسين ترك و جمعى ديگر نيز حاضر شده، و او اول كسى است كه در اصفهان كتاب فرائد استادش را تدريس نمود.

به زهد و عبادت و استجابت دعا و اعراض از مردم دنيا معروف بوده، در مسجد ذكر الله تدريس و امامت مى نموده، و شبهاى جمعه در تخت فولاد به احيا و قرائت دعاى كميل مشغول بوده، و جمعيتى متجاوز از ده هزار نفر پاى منبر حاضر مى شده اند.

سرانجام در

شب 17 رمضان المبارك سال 1329 به سن حدود هشتاد وفات يافته، در تكيه اى مخصوص به نام خود مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش را مرحوم حبيب الله نير گويد:

«انهدمت اركان زهد و الرشد»

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ريزي، عبدالوهاب

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم و فاضل و مجتهد جامع بوده، در اصفهان نزد سيّد حجّة الاسلام، و در نجف تحصيل نموده، و پس از مراجعت در وطن خويش ساكن گرديده، و به ترويج دين و اجراى احكام پرداخته، و پس از وفات، در مسجد خويش، در اطاقى مخصوص مدفون گرديد.

صاحب عنوان، عالم و فاضل محقّق جامع مجتهد فقيه اصولى، در اصفهان و نجف اشرف در نز اساتيد آنجا تلمّذ نموده، و از اساتيد خود به دريافت اجازه ي روايت و اجتهاد مفتخر گرديده، كه عبارتست از اجازه از حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى، و آقا سيد محمّد كاظم يزدى، و آخوند ملاّ محمّد كاظم خراسانى.

پس از تكميل تحصيلات به اصفهان مراجعت نموه، و گاهى در شهر، و اغلب در قصبه ي ريز ساكن بوده، و در همانجا وفات يافته، و جنازه ي او با تجليل و تكريم به شهر منتقل گرديده، در تكيه ي آقا شيخ مرتضى ريزى (برادر نامبرده) مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ريزي، مرتضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ مرتضي ريزي فرزند شيخ عبدالوهاب از اساتيد مسلم فقه و اصول و از مدرسين جامع و عالي قدر حوزه علمي اصفهان بود. اين عالم بزرگوار نزد پدر و جمعي از بزرگان اصفهان تحصيل نمود و به نجف اشرف مهاجرت كرده و مدت دو سال درس شيخ مرتضي انصاري را درك نموده و در مجالس درس آقا سيد حسين ترك و جمعي ديگر نيز حاضر شده و به درجه اجتهاد رسيد ايشان اولين عالم در اصفهان است كه كتاب فرائد استادش را تدريس مينمود و در زهد پرهيزكاري، عبادت، استجابت دعا و كناره گيري و

كم معاشرت نمودن با مردم معروف بود.

ايشان در مسجد ذكرالله تدريس و امامت مي نمود و شبهاي جمعه در تخت فولاد به احياء و قرائت دعاي كميل مشغول بوده و جمعيتي متجاوز از ده هزار نفر پاي منبر او حاضرمي شدند و چنان «الهي العفو» و يا « نور يا قدوس»مي گفتند كه صدايشان در اصفهان شنيده مي شد. حتي نقل شده كه آخوند كاشي نيز در مجالس دعاي كميل مرحوم ريزي شركت مي نموده و آن مجلس را با شور حال و وصف مي كند.

سرانجام اين عالم جليل در شب هفدهم رمضان المبارك سال 1329 ق در اصفهان در گذشت و در محل محراب عبادت شب هاي جمعه خود در تخت فولاد مدفون گرديد. حاج محمد حسين كازروني از تجار خوش نام اصفهاني بر مزارش تكيه و بقعه اي را بنا نهاد.

رييس الاطباء همداني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، طبيب و نويسنده. در همدان متولد شد. از كودكى به تشويق پدر به تحصيل مشغول شد، زبان عربى و مقدمات را نزد عموى خويش فراگرفت پس از آن به تحصيل علوم رياضى مشغول شد و چون به طب علاقه ى وافرى داشت به تحصيل و پس از آن به طبابت پرداخت پس از تاسيس دارالفنون از همدان به تهران آمد و به تصحيل علم طب جديد پرداخت و پس از اندك زمانى معلم طب جديد و قديم اين مدرسه شد پس از چندى طبيب نايب السلطنه كامران ميرزا شد در ضمن تحصيل زبان فرانسه را آموخت و از طرف دولت براى تكميل تحصيلات خويش عازم فرانسه شد و پس از اخذ درجه ى دكترى به تهران

بازآمد و معلم طب فرنگى دارالفنون شد. از آثار وى: «احياء الاطفال ناصرى»؛ «امراض عصبانى»؛ «تشريح البشر»؛ «جواهر التشريح»؛ «جواهر الحكمه»؛ «ضياء العيون»، در كحالى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :المآثر و الآثار (195 -194)، مؤلفين كتب چاپى (260 -258 /4).

رييس شيرازي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1330 ش)، فقيه و شاعر. ملقب به رئيس العلما. وى در شيراز متولد شد. علوم دينى را از پدر آموخت و سالها در آن شهر به رتق و فتق امور شرعى مى پرداخت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (570 -567 /2)، فرهنگ سخنوران (367).

رئيس زاده، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسين رئيس زاده

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از گذراندن مدرسه ابتدائي در سال 1353 وارد نظام طلبگي شده و ابتدا در شهرضا با شروع كتاب شرح امثله و صرف مير ادبيات را آغاز نمودم پس از يك سال گذراندن دروس طلبگي در اين شهر وارد حوزه علميه قم شدم و دروس سطح وحدود چهارده سال دروس خارج فقه و اصول را شركت نمودم. هم زمان با دروس خارج دروس سنگرهاي ايدئولوژيك در رابطه با نقد مكتب ماركسيسم كه توسط آية الله مصباح يزدي ارائه شده بود گذراندم و با قبولي در اين دوره و امتحانات شفاهي وارد دوره آموزشي با هدايت و نظارت استاد مصباح يزدي شدم و موفق به گذراندن دوره عمومي معارف اسلامي مشتمل بر معارف قرآن-فلسفه اسلامي-و آشنائي با علوم انساني "اقتصاد –حقوق – سياست و..." شدم و سپس وارد رشته تخصصي اقتصاد شده و يك سال اين رشته را گذراندم بعلت اشتغال به كارهاي اجرائي در تهران يك سال وقفه در تحصيل افتاد و پس از بازگشت رشته تخصصي علوم سياسي را تا مقطع كارشناسي ارشد گذراندم ودر سال 1375 با ارائه پايان نامه با عنوان نقش مردم در مشروعيت نظام سياسي در اسلام و گذراندن

امتحانات مربوطه موفق به اخذ مدرك فوق ليسانس در اين رشته شدم.

هم زمان با تحصيل در دروس فقه و اصول و رشته هاي معارف اسلامي و علوم سياسي در مدارس مختلف مركز جهاني علوم اسلامي و جامعة الزهراء"س" به تدريس فقه - اصول - علوم سياسي پرداختم كه تدريس در امور مذكور تاكنون ادامه دارد.

رئيسي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1319، مرتبه علمى: استاد، رشته: شيمى داروئى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى از ايران در سال 1344، دكتراى تخصصى شيمى داروئى از دانشگاه لندن درسال 1356، فوق دكترا از دانشگاه لندن در سال 1362.

مرتبه علمى:

عضو هيئت علمى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان در سال 1346، استاد پايه 16 دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

سنتز كلروبوتانول به روش جديد، مطالعه پايدارى داروها، مطالعه اثر تداخل داروها، مطالعه TDM و فراهمى زيستى داروها، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 48 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى :-

زمينه علمى تأليفات:

آنتى بيوتيكهاى ساختگى و نيمه ساختگى، داروهاى ضد عفونت، استروئيدها و تركيبات داروئى وابسته به آنها.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 17، تعداد مقالات به زبان خارجى: 7

زمينه علمى مقالات:

فراهمى زيست داروها، سنتز داروها، TDM، پايدارى داروها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

رئيسي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود رئيسى از علماء مبرز و به نام معاصر شهرستان قزوين است تولدش در سال 1300 قمرى واقع شده و اكنون نود و پنج سال از عمر مباركش مى گذرد و در دارالمؤمنين قزوين به خدمات دينى و امامت در مسجد جامع آنجا اشتغال دارد و روزهاى جمعه براى دعاى سمات به مزار كثير البركات جناب شاهزاده حسين قزوين آمده و با صدها نفر مردم متدين آن شهرستان پس از دعاى مزبور اقامه جماعت مى نمايند.

معظم له پس از خواندن اوليات شرح لمعه و قوانين را در خدمت مرحوم آيت اللَّه آقا محمد تحصيل كرده و رسائل و مكاسب را از

مرحوم آيت اللَّه حاج ملا على طارمى خوانده و خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج ملا على اكبر قزوينى كه از مجتهدين بزرگ اين شهرستان بودند استفاده نموده و فنون مختلف ديگر مانند خلاصة الحساب شيخ بهائى و بيست باب ملا مظفر و هيئة فارسى را نزد مرحوم حاج ملا على و مارگووليك تور فرانسه فيزيك و شيمى را نزد دكتر ابوالقاسم خان و قانونچه و شرح نفيس و شرح اسباب را نزد مرحوم حاج ميرزا احمد احسن الحكماء خوانده و ضمناً تدريس مطول و شرح لمعه و قوانين را نموده و در مسجد خويش بعد از اداء فرائض براى مردم مسائل اعتقادى و احكام شرعى و موعظه مى نمايد.

مرحوم ميرزا فضل اللَّه جد معظم له رئيس جامع معقول و منقول بوده و اهل صنعت در حق او عقيده بزرگى داشتند و مى گفتند كه وى داراى علم كيميا بوده و خودش در يكى از دو بيت اشعارش به اين موضوع اشاره كرده و گفته:

چه فاضل از غم ايام مى سوخت

خداوندش ز صنعت بهرور كرد

و در بيت ديگر گفته:

تو فاضلا نرسيدى به اين مقام بلند

مگر بحب على و مگر بلعن ع م ر

جناب آقاى رئيسى در علم طب نيز زحماتى كشيده و اطلاعاتى در اين فن بدست آورده و درباره چشم و اجزاء آن سروده است.

كرد آفريدگار تعالى بلطف خويش

چشمت به هفت پرده و سه آب منقسم

فلس مشيمه شبكه زجاجى و پس جليه

پس عنكبوت بيض عنبسه قرن ملتئم

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

زابلي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد رضا بن مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقا سيد محمد امين الرعايا زابلى از علماء معروف معاصر شهرستان كرج است، وى در سال 1322 ق

در شهر زابل متولد شده و پس از خواندن مقدمات در سن 18 سالگى با معيت برادر بزرگشان مرحوم حجةالاسلام آقا سيد حسن زابلى جهه تحصيل به مشهد مقدس مشرف و در مدرسه باقريه ساكن و به تحصيل ادبيات و سطوح پرداخته و پس از چند سال براى تكميل مبانى علمى مهاجرت به نجف اشرف نموده و در مدرسه قوام اقامت و از محضر آيات عظام مرحوم آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و ضمناً مباحث اخلاقى و سلوكى جمال السالكين و سيد العارفين آيت اللَّه آقا سيد على آقاى قاضى طباطبائى استفاده نموده آنگاه به امر مرحوم آيت اللَّه اصفهانى منتقل بسامراى و چندى سرپرستى مدرسه علميه مرحوم ميرزاء شيرازى را بعهده گرفته و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه اصفهانى به قم آمده و مورد لطف و محبت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى قرار گرفته و به امر آن بزرگوار براى ارشاد و هدايت مردم كرج به اين شهرستان عزيمت و رحل اقامت افكنده و تا اكنون در مسجد اعظم خيابان كشاورز آنجا به اقامه جماعت و تبليغ احكام مشغول ميباشند.

داراى فرزندان برومندى هستد كه همگى در پستهاى حساس روحانيت اشتغال بخدمات دينى دارند و آنها از اين قرار مى باشند:

1- جناب حجةالاسلام آقا سيد محمد زابلى كه اكنون در مدرسه سپهسالار قديم به تدريس و مباحثات اشتغال دارند.

2- جناب حجةالاسلام آقاى سيد على زابلى مقيم نجف كه از تلامذه و مشتركين مباحث آيت اللَّه العظمى خوئى هستند.

3- جناب حجةالاسلام آقا سيد ابوالحسن زابلى كه در بروجرد سكونت و به اقامه جماعت و تبليغات احكام دين اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

زارع، عزيزالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزيز الله زارع

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب عزيزالله زارع فرزند خليل متولد 1340 از شهر آمل در سال تحصيلي 3_1352 براي تحصيل علوم حوزوي وارد مدرسه علميه مسجد جامع آمل شدم مقدمات دروس حوزوي مانند گلستان سعدي و نصاب الصبيان و برخي از كتاب هاي جامع المقدمات را در آن مدرسه فراگرفتم و چون مدرسه آن زمان از نظر مديريت دچار مشكلاتي بود و برنامه مدوني براي طلاب وجود نداشت سال آينده به مدرسه مسجد هاشمي آمل رفتم عدم استاد و فضاي مناسب آموزشي و مشورتي كه با حضرت آيت الله العظمي ميرزا هاشم آملي(ره) داشتم سبب شد به حوزه جعفريه رستمكلاي بهشهر كه تحت اشراف حضرت آيت الله ايازي رضوان الله تعالي عليه اداره مي شد بروم و در سال 7_ 1356 به حوزه مقدسه علميه قم آمدم و چون در قم مواجه شديم با تعطيلي حوزه به جهت قيام و انقلاب و تظاهرات خيابانى، غالباً درس ها را تا لمعه جلد اول نزد اساتيد خصوصي مي خواندم كتابهاي كه قبل از لمعه جلد اول خوانده شد عبارت اند از جامع المقدمات، سيوطى، حاشيه ملاعبدالله، منطق مظفر جلدين اصول فقه مغني باب رابع، معالم الاصول و جلد دوم لمعه را در درس حضرت استاد وجداني فخر(ره) شركت كردم. رسائل شيخ انصاري را نيز در محضر معظم له خواندم. بيشتر مكاسب شيخ را در محضرت آيت الله پاياني بودم و بخشي را نيز از نوار مكاسب آيت الله ستوده استفاده كردم. كفايه الاصول را نزد آيت الله صالحي مازنداني و بخشي را نزد حضرت آيت الله پاياني خواندم.

همراه دروس سطح حوزه درس فلسفه را نيز

از بداية الحكمة شروع كردم و بعد از آن نهاية الحكمة را خواندم و سپس بخشي از كتاب منطق و فلسفه شرح منظومه حاجي سبزواري فراگرفتم مدتي در فلسفه شرح منظومه از درس حضرت استاد آيت الله انصاري شيرازي استفاده مي كردم.

سپس به اسفار ملاصدرا پرداختم بعضي از مجلدات آن را در درس حضرت استاد آيت الله حسن زاده آملي و بعضي ديگر را از محضر حضرت استاد جوادي آملي فراگرفتم همزمان جلد سوم اشارات را در محضر حضرت استاد حسن زاده آملي مي خواندم.

بعد از خواندن مجلداتي از اسفار به درس مصباح الانس ابن فناري حضرت استاد آيت الله حسن زاده آملي پرداختم كه متأسفانه به سبب ايجاد مزاحمت بعضي جهالِ مخالفِ درس عرفان براي شاگردان شناخته شده كارت ورود به جلسه درس تهيه شده است و بعد از اينكه مدتي با كارت ورود به جلسه درس برقرار بود. استاد به جهت پايه اين از مزاحمت ها درس را تعطيل نموده اند و شاگردان را از اين نعمت عظمي محروم شده اند.

تمام كتاب تمهيد القواعد ابن تركه را در عرفان نظري را با نوارهاي درسي حضرت استاد جوادي آملي خواندم و بخشي از شرح فصوص الحكم قيصري را نيز با نوارهاي استاد جوادي آملي و استاد حسن زاده آملي خواندم و باقيمانده را نيز مترصد فرصتي هستم كه بخوانم در درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله فاضل لنكراني سالهاي زيادي شركت كردم و چون مباحث فقهي معظم له در ابواب عبادات بود چهار سال نيز در درس فقهي حضرت آيت الله وحيد خراساني كه در معاملات (خارج (بيع مكاسب) بود شركت نموده ام. با تشكيل مركز تخصصي فقه ائمه اطهار تحت اشراف

آيت الله فاضل لنكراني بعد از قبولي امتحان شفاهي دوره تخصصي فقه را در حد اجتهاد متجزي در آن مركز گذراندم و اكنون مشغول تحقيقات فقهي در برخي از موضوعات مي باشم و تدريس تفسير الميزان را نيز در مدرسه آيت الله بروجردي (خان) مشغولم و بحمدالله از جهت تبليغ و منبر نيز چه در قم در بيوت و دفاتر علما و چه در خارج قم و چه در اوقات مخصوص تبليغ مانند ماه مبارك و محرم الحرام و دهه آخر صفر و چه در غير آن، وقتم بسيار مشغول است. چند سالي در صداي جمهوري اسلامي استان مازندران تحت عنوان درس هاي از نهج البلاغه يا تبيين اسماي ماه مبارك رمضان مباحثي از اين كمترين پخش مي شد.

در سال 1362 رساله اين تحت عنوان اخلاقي در دوجهان بيني اسلام و كمونيسم نوشته ام كه مدتي جزوه درسي سپاه پاسداران استان كردستان قرار گرفته است و نسخه آن نيز موجود است در سال 1376 نيز مقاله اي از اين حقير تحت عنوان حوزويان طائفان بيت الله انفسي در روزنامه جمهوري اسلامي به چاپ رسيده است.

زارع، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد زارع قراملكي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1369 در راستاي استفاده از معارف اهل بيت(ع) و خدمت به مكتب شيعه و با انگيزه جهاد علمي در حفظ و حراست از دستاورد قرنها تلاش و كوشش ائمه اطهار و علما رساتين شيعه وارد حوزه علميه مدرسه عالي حضرت ولي عصر (عج) تبريز شدم.

در مدت حدود چهار و نيم سال سطح يك اتمام لمعه را تمام كردم . در اوايل سال

1374 جهت ادامه تحصيل وارد حوزه علميه قم شدم و در جوار حضرت معصومه(ع) و در مدرسه دارالشفاء به ادامه دروس فقه و اصول در سطح عالي پرداختم. از همان ابتدا به مباحث انديشه سياسي اسلام علاقه وافر داشتم بنابراين حوزه مطالعاتم را به انديشه سياسي اسلام متمركز كردم. البته در طول تحصيل در كنار مباحث فقه و اصول در دوره هاي تخصصي كوتاه مدت از قبيل اديان و مذاهب مركز تخصصي اديان زير نظر جناب حجة الاسلام آقاي نواب شركت كردم و همچنين دوره هاي فلسفه علم، عرفان اسلامي، منطق فهم دين كه توسط پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي برگزار مي شد استفاده نمودم.

زارعي، عباسعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباسعلي زارعي

محل تولد : سبزه وار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عباسعلي زارعي مشهور به زارعي سبزه واري مطابق شناسنامه در سال 1348 در روستاي گاچ از توابع شهرستان سبزه وار متولّد شدم. نام پدرم محمد و نام مادرم ماندگار زهرائي مي باشد. وران كودكي را در آغوش پدر و مادر سپري كرده و قبل از دبستان در سن پنچ سالگي به مكتب قرآن رفته و مشغول فراگيري قرآن و بعضي كتابهاي ديني شدم. درس 1356 در شهرستان سبزه وار به دبستان رفته و مشغول تحصيل شدم. ر سال 1362 به طور رسمي وارد حوزه علميه سبزه وار شده و مشغول تحصيل در حوزه شدم تا سال 1365 در سبزه وار از محضر اساتيدي همچون شيخ محمد علي ابراهيم نژاد، سيد محمدشبيري، شيخ حسين طالبي درس سطح را از مقدمات تا اتمام لمعتين استفاده نمودم.

در سال 1365 در امتحان

ورودي مشهد مقدس شركت نموده و پذيرفته شدم.در مشهد مقدس از محضر حضرات حجج الاسلام آقاي جوهري، علامه زاهدي،سنا بادي، علمي و حضرات آيات مرتضوي و فلسفي و آشتياني و خلخالي تتلمذ نمودم. در مشهد مقدس به تقاضاي بعضي از طلاب درسهاي مقدمات تا لمعه را تدريس مي نمودم و در سال 1368 اولين كتاب خودم به نام مسائل منطقي شرح منظومه حكيم سبزه واري را تأليف نمودم. درطول مدتي كه در مشهد بودم يعني مدت نزديك به پنچ سال با جديت تمام به امر تحصيل و تدريس و تأليف مشغول بودم و بركات فراواني در طول اين مدت نصيب بنده شد.در شبانه روز فقط 5يا 6 ساعت استراحت مي كردم و ساعات ديگر را در راه تحقيق و تحصيل سپري كرده و بطور كامل استفاده مي نمودم.در مدرسه موسي بن جعفر (ع) مشغول تحصيل و تدريس شدم و در امتحان كفايه ممتاز شناخته شدم.

و در اواخر سال 1369 به توصيه اساتيد محترم عازم شهر قم شده و در حوزه علميه قم پذيرفته شدم.

در حوزه علميه قم از محضر اساتيد بزرگوار آيات عظام فاضل لنكراني، ميرزا جواد تبريزي، وحيد خراساني، سيد موسي شبيري زنجاني در فقه و اصول و از محضر حضرات آيات حسن زاده آملي و جوادي آملي در فلسفه استفاده بردم و از سال 1371 در مدرسه آية الله العظمي گلپايگاني و مدرسه دار الشفاء و فيضيه مشغول تدريس مكاسب،رسائل، بداية الحكمه، نهايه الحكمه، شرح منظومه، بودم، و در حال حاضر مشغول چهارمين دوره تدريس كفايه الاصول و مشغول به تدريس خارج فقه مي باشم.تاكنون كتابهايي را تأليف نموده ام كه گزارش آن

خواهد آمد. در مراكزي مانند مدارس علميه الهادي و حجتيه و مركز فقهي ائمه اطهار و مركز تخصصي تربيت مدرس نيز تدريس نموده و مي نمايم .

زاري مشهدي، محمدقاسم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 979 ق)، مورخ و شاعر، متخلص به زارى. وى از شعراى مشهد مقدس رضوى بودكه در سير و تاريخ نيز دست داشت. غزل را نيكو مى سرود. وى در ميدان اصفهان به دست دزدان كشته شد. از جمله آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (652 -651)، الذريعه (398/9)، ريحانه (351/2)، صبح گلشن (189 -188)، فرهنگ سخنوران (409)، لغت نامه (ذيل/ زارى).

زاز سرخسي مروزي، ابوالفرج عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 494 -432 ق)، فقيه و محدث شافعى. معروف به زاز بود. نزد قاضى حسين فقه آموخت و از استاد ابوالقاسم قشيرى و حسن بن على مطوعى و ابومظفر محمد تميمى و بسيارى ديگر حديث شنيد. احمد بن محمد نيشابورى و ابوطاهر سنجى و عمر بن ابى مطيع و عده اى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. از آثار وى: كتاب «الاملاء»، در مذهب شافعى، كه به گفته ياقوت حموى از «الشامل» ابن صباغ بزرگتر است. در «كشف الظنون» اين كتاب تحت عنوان «الامالى»، در فقه، آمده است. از ديگر آثار وى «تعليقه» است كه نووى در «تهذيب الاسماء و اللغات» از آن نام برده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (155 -154 /19)، كشف الظنون (163)، معجم البلدان (235/3)، معجم المؤلفين (122 -121 /5)، هديه العارفين (518/1).

زاغولي مروزي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(559 -472 ق)، حافظ، محدث، مفسر، لغوى و فقيه شافعى. منتسب به زاغول از قراى پنج ده مرو رود بود در انجا به دنيا آمد و در مرو سكنى گزيد و اشتهار يافت. نزد ابوبكر محمد سمعانى و موفق بن عبدالكريم هروى فقه آموخت و از ابوالفتح نصر بن ابراهيم حنفى و ابومحمد بغوى و عيسى بن شعيب سجزى حديث شنيد. وى تمام عمر خويش را در طلب و گردآورى حديث و تاليف و تصنيف به سر آورد. او در لغت صاحب نظر بود. سفرى به هرات كرد و در آنجا شاگردانى تربيت كرد. ابوسعد عبدالكريم سمعانى و پسرش ابوالمظفر عبدالرحيم سمعانى از شاگردان وى مى باشند. زاغولى بيش از چهارصد مجلد مشتمل بر تفسير و حديث و فقه و لغت را گردآورد و آن را «قيد الاوابد»

ناميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (333/6)، سير النبلاء (493 -492 /20)، كشف الظنون (1367)، معجم المؤلفين (254/9)، الوافى بالوفيات (373/2)، هديه العارفين (94/2).

زال پور، خسرو

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خسرو زال پور

محل تولد : كازرون

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/5/9

زندگينامه علمي

آقاي خسرو زال پور در نهم مرداد سال 1345هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان كازرون ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني از يك سو و از سوي ديگر شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام الله عليه او را راهي حوزه علميه قم گردانيد. در سال 1361 وارد حوزه علميه قم گرديد و در مدرسه رضويه مشغول تحصيل گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1369 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل حورزوي در قم از محضر بزرگاني چون مرحوم آيت الله فاضل، آيت الله محمدي خراساني، آيت الله راستي، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته روابط بين الملل در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1381از دانشگاه شهيد بهشتي تهران فارغ التحصيل گرديد. و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان" نظام بين الملل و امنيت جمهوري اسلامي ايران"

دفاع كرد.

استاد در ايام تحصيل در قم به امر تدريس در دانشگاهها پرداخت و در مراكزي چون دانشگاه رازي كرمانشاه و دانشگاه آزاد اراك و... به تدريس پرداخت، كه حاصل زحمات ايشان پرورش دانشجويان فراوني مي باشد. وي از امر تحقيق و نگارش و تأليف غافل نماند و آثاري از قبيل "پيرامون انقلاب و امام خميني"و"پيرامون سازمان ملل و ساختار آن" مقالاتي را به رشته تحرير در آورده است.وي هم اكنون عضو هيأت علمي دانشگاه رازي كرمانشاه مي باشد.

زالي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن زالي

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سن 16 سالگي وارد حوزه علميه قم شدم و اكنون حدود 40 سال است كه در اين حوزه مقدسه اشتغال به تحصيل و تدريس دارم، دوره ادبيات را تا سطح لمعتين و قوانين الاصول در مدرسه علميه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (قدس سره) گذراندم، و همزمان در دروس مدرسه منتظريه(معروف به حقاني) و زير نظر آيت الله شهيد بهشتي و مديريت آيت الله شهيد قدوسي (رضوان الله تعالي عليهما) نيز توفيق حضور داشتم دروس سطح حوزه را نيز در محضر آن فقيه معظم گذراندم و همزمان به دروس عقايد، اخلاق و تفسير نيز اشتغال داشتم پس از اتمام سطح به دروس خارج حوزه پرداختم كه حدود 15 سال خارج فقه را در محضر آيت الله العظمي گلپايگاني (قدس سره) و … بودم و خارج اصول را از محضر آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري (قدس سره) و آيت الله وحيد خراساني (دامت بركاته) استفاده كردم

و همزمان دروس عرفان « شرح قيصري» و … ، فلسفه، منظومه، اشارات، الشفاء و اسفار ملاصدرا را از محضر حضرات آيات حسن زاده آملي، جوادي آملي، انصاري شيرازي و … بهره جستم و از درس تفسير اساتيد مختلف حوزه علميه نيز بحمد ا… برخوردار شدم.

اكنون بيش از ده سال است كه به تدريس خارج فقه با عنوان مكاسب محرمه، انفال، خمس، زكوه ، صوم، اعتكاف مشغولم و در حال حاضربه تدريس خارج فقه و اصول( يك دوره كامل با متن كفايتين) اشتغال دارم، علاوه برآن دروس حوزوي ادبيات تا سطح عالي مكاسب و كفايتين را بارها تدريس كرده ام. اينجانب به خاطر علاقه وافري كه به دروس تفسير، حديث ، نهج البلاغه ، احكام ، فلسفه و معارف اسلامي داشتم سالهاست كه بحمد ا…توفيق تدريس اين دروس را نيز دارم كه هم اكنون درس هاي نهج البلاغه پنجشنبه ها از راديو معارف پخش مي شود و دروس فلسفي را از نهايه مرحوم علامه تا منظومه سبزواري ، اسفار از جلد 1 تا جلد 8 (كه هم اكنون مشغول هستم ) تدريس داشته ام.

همزمان با دروس حوزوي در دانشگاه نيز تدريس مي كردم، از همان اوايل بازگشايي دانشگاهها پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در دانشكده هاي مختلف دانشگاه تهران، علوم پزشكي تهران، و سپس تربيت مدرس قرآن به ارائه دروس معارف اسلامي به معناي اعم آن ، فلسفه ملاصدرا، اسفار، شواهد الربوبيه، اخلاق اسلامي و پاسخ به سوالات پرداختم ، در دانشگاه قم ، تربيت مدرس قم ، دانشگاه آزاد اسلامي قم نيز به تدريس معارف اسلامي ، نهج البلاغه ،

تفسير ، احكام، فلسفه ، حكمه متعاليه و پاسخگويي به سوالات دانشجويان و اساتيد همت گماشتم در طول اين مدت فراوان رساله هاي علمي و پايان نامه هاي دانشجويان و حوزويان را نيز بر عهده داشتم كه هم اكنون نيز با عنوان استاد راهنما ، مشاور و داور در اين قسمت توفيق دارم .

در گزينش اساتيد معارف براي دانشگاه هاي سراسر كشور نيز به عنوان استاد مصاحبه گر در معاونت اساتيد نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري توفيق انجام وظيفه دارم از زمان شروع دروس تخصصي حوزه علميه قم در مراكز تخصصي كلام تفسير، تبليغ نيزاشتغال داشته و به تدريس فلسفه ملا صدرا تفسير قرآن، ترتيبي و موضوعي و فلسفه اخلاق پرداختم از جمله كارهاي علمي و فرهنگي اينجانب حضور در مراكز علمي و فرهنگي حوزوي و دانشگاهي جهت سمينارهاي علمي و پاسخ به سوالات بوده است همچنان كه در تمام ايام تبليغي و ايام الله و مناسبات تبليغي در داخل و خارج كشور حضور داشته و انجام وظيفه مي نمودم و لازم به يادآوري است كه صدا و سيما هم به مناسبتهاي مختلف به تهيه فيلم و نوار پرداخته اند كه قسمت زيادي از اندوخته ها تا به حال ارائه شده است به ويژه راديو معارف در تهيه مطالب در زمينه هاي عرفان اسلامي، تفسير، ترجمه نهج البلاغه، اعياد و وفيات، مناسك حج و فلسفه حج، فلسفه احكام و فقه اسلامي و … زمينه توفيق مطالعه و ارائه آنها را فراهم آورده است. در جامعة الزهرا قم نيز مباحث معاني بيان، بديع، رسائل، اصول الفقه، اخلاق را طي سالهاي تحصيلي تدريس داشته ام كوتاه سخن

اينكه اينجاب با لطف الهي و عنايات حضرت باري تعالي عمر و زندگي را كه حدود 40 سال آنرا بخش علمي در حوزه علميه قم به خود اختصاص داده است پيوسته اشتغال به تحصيل و تدريس و تبليغ و يا صرف وقت در تهيه جزوات علمي و يا مصاحبه هاي علمي و تحقيقات حوزوي داشته ام.

زاوه اي يزدي، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1346 ق)، عالم و مورخ. اهل مشهد بود. در همانجا به تحصيل پرداخت و در مشهد درگذشت. از آثار اوست: «ام الكتاب» در چهار جزء وقايع الايام، رويداد كربلا، جشنها و شرح احوال حضرت عباس (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (303/2)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (564/1).

زاهد علايي بخاري، ابوعبداللَّه، محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 546/545 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، واعظ و متكلم حنفى. معروف به علاء زاهد. در آخر عمرش املاى حديث مى كرد. وى از مشايخ صاحب «الهدايه» بود. از آثارش «تفسير القرآن» يا «تفسير محمد بن عبدالرحمان» يا «تفسير علائى» است كه بيش از هزار جزء مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (458 ،454)، معجم المؤلفين (133/10)، الوافى بالوفيات (232/3)، هديه العارفين (91/2).

زاهد قمي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على بن شيخ ابراهيم بن شيخ محمدعلى قمى نجفى از علماء نامى و زهاد سامى و معروف به (زاهد قمى) معاصر ما بوده است

وى در 27 رمضان در سال 1380 ق در تهران از دختر علامه شيخ مشكور نجفى متولد شده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات و سطوح اوليه را در تهران خوانده آنگاه به نجف اشرف مهاجرت نموده و از ابحاث ميرزا حبيب اللَّه رشتى و علامه آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و علامه حاج ميرزا حسين خليلى و علامه آسيد محمدكاظم يزدى و آشيخ رضا همدانى صاحب (مصباح الفقيه) استفاده نموده و به مدارج علم و كمال رسيده و بيشتر به علم و عبادت و زهد و قناعت پرداخته و در مسجد هندى اقامه جماعت نموده و خود نگارنده مدتها ناظر و شاهد بودم كه وجوه آيات عظام و علماء اعلام و مراجع كرام مانند آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و حاج شيخ محمدحسين كمپانى اصفهانى و حاج شيخ موسى خونسارى و حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و حاج سيد محسن حكيم و آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى و آسيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه العظمى حاج ابوالقاسم خوئى و حاج شيخ كاظم شيرازى و آشيخ عبدالكريم جزايرى و

صدها نفر امثالهم به وى اقتدا نموده و درك جماعت او را فوز و فيض عظيم مى شمردند

آن مرحوم در درس اخلاق ناسك و سالك بزرگ الى اللَّه آخوند ملا حسينقلى همدانى متوفى (1311) شركت و استفاده سرشار نموده و روش آن عالم ربانى را گرفته و علم حديث و درايه را از مرحوم حاج ميرزا حسين نورى بهره مند شده است داراى تأليفات عديده مى باشد كه صاحب الذريعه آن را كتابش ذكر كرده است و از آنهاست كتب زير:

1- شرح التبصره در ده جلد بزرگ 2- صلوة المسافر بحث فقهى استدلالى. 3- تقريرات استادش ميرزا حبيب اللَّه رشتى و حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى و آخوند خراسانى.

4- الرجال- تراجم اسانيد كافى 5- الاجاره 6- الكشكول در چندين جزء داراى فرزندان صالح و برومنديست كه ذيلا مى نگارم.

1- علامه فاضل مرحوم آقا شيخ حسن قمى داماد شيخ مشكور صغير كه در راه كربلا بدست قطاع الطريق در حياة والدش مقتول گرديد.

2- شيخ شريف كه به مرض سل در زندگى پدرش در تهران وفات و در مقبره ى ابن بابويه مدفون شده است.

3- شيخ محمد نيز در زمان پدرش وفات نمود و او اهل فضل و تقوا بود.

4- حجةالاسلام والعالم العلام حاج شيخ موسى كه از معاودين و اعلام معاصرين قم مى باشد.

5- حاج محمدجعفر كه از اخيار تجار و اصناف مى باشد.

6- يك دختر كه همسر علامه شيخ محمد مؤمنى قوچانى نجفى بوده است.

آن مرحوم در سال 1366 ق مبتلا به كسالت شده و در بغداد و تهران معالجه نموده ولكن مفيد نشده تا در شب چهارشنبه 22 جمادى الاولى 1371 ق وفات نموده و در جوار مولى الموحدين مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان

(جلد ششم)

زاهد گيلاني ثاني، ابراهيم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1119 ق)، عالم، اديب، عارف، شاعر و خطاط. وى عموى محمدعلى حزين لاهيجى، صاحب «تذكره المعاصرين» بود. نسبش با چهارده واسطه به شيخ زاهد گيلانى مى رسد. او مقدمات علوم را در لاهيجان نزد پدرش و ملا على نورى فراگرفت و در شاعرى و خوشنويسى و ترسل مهارت يافت. هفت قلم را نيكو مى نوشت و خوشنويسان اصفهان از نمونه هاى خط او كه به آنجا مى رسيد، بهره مى بردند. هنگامى كه با پدر خود به لاهيجان سفر كرده بود، مدت يك سال نزد عموى خود به تحصيل مشغول شد و «خلاصه الحساب» شيخ بهايى را نزد او فراگرفت. وى سپس به خدمت حسينعلى شاه رسيد و به هدايت مردم مامور شد. شيخ ابراهيم از پيروان سلسله ى نعمت اللهيه بود. او در لاهيجان درگذشت. از آثار وى: حاشيه بر «المختلف» علامه، به نام «رافع الخلاف»؛ حاشيه بر «كشاف» به نام «كاشف الغواشى»؛ رساله اى در توضيح «كتاب اقليدس»؛ «القصائد الغراء»، در مدح آل عباء (ع)؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (9 -8 /1)، اعيان الشيعه (181/2)، تذكره المعاصرين (246 -245 ،116 -113)، الذريعه (239 ،86/17 ،60/10 ،399/9)، رياض العارفين (261 -260)، ريحانه (357 -356 /2)، طرائق الحقائق (223/3)، لغت نامه (ذيل/ زاهد)، معجم المؤلفين (53/1)، مكارم الآثار (750/3)، نامها و نامدارهاى گيلان (8).

زاهدي غزميني خوارزمي، نجم الدين، ابوالرجاء مختار

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 658 ق)، فقيه و اصولى حنفى. معروف به زاهدى. نسبت وى به غزمين از قصبات خوارزم مى رسد. سفرى به بغداد و روم كرد. وى از شاگردان سكاكى بود. از آثارش: «المجتبى» در شرح «المختصر القدورى»، در فقه حنفى، در سه مجلد؛ «الصفوه»، در اصول فقه؛ «فرائض زاهدى»؛ «الجامع فى الحيض»؛ «كتاب

فضائل» يا «فضائل شهر رمضان»؛ «رساله الناصريه»، در نبوت و معجزات؛ «قنيه الفتاوى»؛ «قنيه المنيه لتتميم الغنيه»؛ «الحاوى فى الفتاوى»؛ «تفسير قرآن» يا «تفسير زاهدى»؛ «زاد الائمه فى فضائل خصيصه الامه»؛ «فضل التراويح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (72/8)، ريحانه (357/2)، كشف الظنون (1921 ،1631 ،1592 ،1447 -1446 ،1357 ،1278 ،1247 ،1080 ،945 ،897 ،895 ،893 ،866 ،628 ،577)، لغت نامه (ذيل/ مختار)، معجم المؤلفين (211/12)، هديه العارفين (423/2).

زاهدي گيلاني، ابوطالب

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1127 -1058 ق)، مفسر، عالم دينى، رياضيدان، شاعر و خطاط. در لاهيجان متولد شد. علوم عربى و سطح را در همان شهر نزد شيخ الاسلام ملا حسن لاهيجى خواند. در بيست سالگى به اصفهان رفت و رياضى را نزد ملا رفيع يزدى و ساير علوم متداول را از اكابر علماى آن شهر همچون آقا حسين خوانسارى فراگرفت و به مراتب عاليه ى علمى نايل گرديد. چون از فقر قادر به خريد كتاب نبود كتابهاى مورد احتياج خود را استنساخ مى كرد و تا روزى هزار بيت كه هر بيت پنجاه حرف بود مى نوشت. خوش خط و سريع القلم بود. وى كتابخانه اى با بيش از پنج هزار جلد كتاب گردآورد كه بسيارى از آنها را به خط خود تصحيح كرده و بر بيشتر آنها شرح و حاشيه نوشته است. «تفسير بيضاوى» و «قاموس» و «تهذيب» و «شرح لمعه» را به خط خوش نوشت. در اصفهان وفات يافت و در همان شهر دفن شد. از آثار وى: «رساله الحركه»؛ رساله در «مساله العلم»؛ رساله در «عمل المسبع و المتسع و الدائره»؛ رساله در شرح آيه ى «قل الروح من امر ربى»؛ شرح قول ارسطو «لم صار ماء المطر خفيفا»؛ شرح حديث

«عرفت اللَّه بفسخ العزائم» كه برخى از اين تاليفات را پسرش شيخ محمدعلى حزين لاهيجى به فارسى ترجمه و شرح كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (367/2)، تذكره القبور (79)، تذكره المعاصرين (44 -43)، الذريعه (347 ،315 /15 ،24/14 ،202/13 ،394/6 ،328/4)، ريحانه (166/7 ،357 -356 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 394 -393 /12)، الكنى و الالقاب (108 -107 /1)، لغت نامه (ذيل/ زاهدى)، نامها و نامدارهاى گيلان (22).

زاهدي، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1309 ق)، محدث، مفسر، فقيه و مدرس. وى در قم به دنيا آمد. پس از گذراندن مقدمات و سطوح نزد ميرزا سيد محمد برقعى حدود ده سال از محضر حاج شيخ ابوالقاسم كبير استفاده نمود. مدت دو سال در اراك اقامت داشت، سپس به قم مراجعت كرد و در درس فقه و اصول آيت اللَّه حايرى، موسس حوزه ى علميه ى قم، حاضر شد. علم حكمت و فلسفه را نزد ميرزا على اكبر حكمى يزدى فراگرفت. پس از فوت آيت اللَّه حايرى دو سال در تهران در مسجد جامع به گفتن تفسير و احاديث و مواعظ پرداخت. در 1368 ق به قم بازگشت و به گفتن تفسير قرآن در مدرسه ى فيضيه و تدريس فقه و اصول مشغول شد. از آثار عام المنفعه وى، بناء و تعمير قسمت غربى مسجد امام كه در دو طبقه كه به بهترين اسلوب ساخته شده است. از آثار علمى اش: «رساله الشرط و آثاره»؛ «رساله الضرر»؛ «افعل و ما افعل»؛ «منطق الحسين (ع)»؛ «مقصد الحسين (ع)»؛ «تسهيل الامر فى بحث الامر»؛ «اثبات المعلوم فى نفى المفهوم»؛ «ارغام الكفره فى سوره البقره»، ناتمام؛ «اقسام الدين»، ناتمام؛ حواشى بر «جواهر».[1]

آقاى حاج ميرزا ابوالفضل بن العلامه الناطق حاج

ملا محمود الواعظ از آيات عظام و علماء اعلام و حجج اسلام شهرتسان قم و حوزه علميه عالمى عامل و فاضلى كامل و محدثى خبير و مفسرى بصير است و ايشان از طرف مادر منسوب به سادات رضوى و سبط مرحوم حاج سيد عبدالباقى رضوى كه از خدام ذوى الاحترام حضرت معصومه عليهاالسلام بوده مى باشد.

تولدش در 16 شعبان 1309 قمرى در بلده طيبه قم واقع شده و پس از بلوغ و رشد مقدمات و سطوح را خدمت مرحوم علامه ميرزا سيد محمد برقعى بن العلامه حاج سيد عبدالله قمى خوانده و حدود ده سال از محضر مرحوم آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم كبير استفاده نموده و دوبار در سال 1336 و 1339 به اراك مسافرت كرده و دو سالى در آنجا توقف و در سال 1340 قمرى مراجعت به قم و حاضر به درس فقه و اصول مرحوم آيت الله موسس حايرى گرديده و علم حكمت و فلسفه را نزد مرحوم ميرزا على اكبر يزدى خوانده و پس از فوت مرحوم حايرى چند سال در تهران توقف نموده و به گفتن تفسير و احاديث و مواعظ در منبر مسجد جامع ترويج دين نموده و هم در آنجا اقامه جماعت كرده تا سال 1368 قمرى كه مراجعت به قم و به گفتن تفسير قرآن در مدرسه فيضيه و درس فقه و اصول براى طلاب و فضلاء حوزه اشتغال و از تاريخ مزبور تاكنون در مسجد امام عليه السلام قم اقامه جماعت دارند و شبها براى مردم تفسير گفته و از اين طريق خدمت به شرع انور مى نمايند. آثار علمى و باقيات الصالحات معظم له از اين قرار است:

1- بناء و تعمير

قسمت غربى مسجد امام دو طبقه كه به بهترين اسلوب ساخته و تكميل نموده و براى اين منظور در مقابل نادانان و حسودان ابناء نوع استقامتى عجيب كرده و در راه حق از ملامت ملامت كننده نهراسيده تا به مقصود كه احياء مسجد باشد رسيده است.

و اما آثار علمى از اين قرار است:

1- رساله الشرط و آثاره 2- رساله الضرر 3- افعل و ما افعل 4- منطق الحسين عليه السلام 5- مقصد الحسين عليه السلام 6- تسهيل الامر فى بحث الامر 7- اثبات المعلوم فى نفى المفهوم 8- ارغام الكفره فى سوره البقره ناتمام 9- اقسام الدين ناتمام 10- بعضى حواشى بر جواهر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (166 -165 /2).

زاهري، ميرزا احسان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا احسان زاهري

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/3

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي را در مدارس كاشان گذراندم كه در همان زمان از دبستان روحيه مبارزاتي و محو عكس هاي شاه را از كتاب داشتم. دبيرستان را در دبيرستان محموديه شبانه گذراندم، مقداري هم به ادبيات عرب و دروس حوزوي توجه داشتم و كار هم مي كردم. با پايان ديپلم در سال 1353 با حضور در كلاس هاي آقاي حجة الاسلام والمسلمين محسن قرائتي و آشنايي و مشورت هاي مكرر با علما كه به دانشگاهها و تربيت معلم بروم يا حوزه، يكي از علماي كاشان حضرت حجةالاسلام حاج آقا خراساني فرمود: ارزيابي كن كدامين راهها حفظ انسان را بيشتر تأمين مي كند زيرا بيشتر من به فكر خدمات به مردم بودم. اينجا پايان مشورت محقق شد. به دعوت حجةالاسلام قرائتي به قم و سپس به مدرسه رسالت معرفي شدم.

اولين صبحانه را در منزل ايشان در قم صرف نمودم. دروس كلاسيك حوزوي را در مدرسه رسالت قم گذراندم تا آغاز و شور انقلاب اسلامي ايران آنگاه تا سال 1358 در مدرسه رسالت سطح اول ادبيات را گذراندم. لمعه و اصول را در حوزه آزاد آغاز نمودم تا سال 1361 كه رسائل و مكاسب مي خواندم. با درخواست حجةالاسلام قرائتي به استان سيستان و بلوچستان هجرت جهت تدريس معلمان نهضت سوادآموزشي و مديريت و راه اندازي آن.

در زاهدان به درس كفاية الاصول حجةالاسلام و المسلمين حاج آقا مؤيدي حضور و در كنار آن نوارهاي كفايه حضرت آيةالله فاضل لنكراني و مكاسب مرحوم آيةالله ستوده و رسائل حجةالسلام اعتمادي را مرور و خلاصه نويسي در طول مدت بيش از دو سال تا دي ماه 1363 نمودم. سپس به حوزه برگشتم درس خارج حضور يافتم. فقه و اصول در آن روزگار فقه آيةالله منتظري، اصول آيةالله حاج شيخ حسين مظاهري درس رسائل را مروري حضرت آيةالله راستي كاشاني و مجدداً به دو درس كفاية الاصول جلد يك و دو مرحوم آيةالله ستوده حاضر شدم. و تا پايان ديماه 1366 مروري به كتاب هاي كفايه و رسايل و مكاسب داشتم. سال 1366 به استان سيستان و بلوچستان و تدريس در دانشگاههاي آن ديار و تدريس در تربيت معلم و افسران ارتش و مسئوليت در سه نيروي ارتش كارهاي جديدي را آغاز نمودم. ادامه دروس حوزوي را در زاهدان همراه خود با مباحثات داشتم. با خلع آيةالله منتظري از قائم مقامي با ناراحتي شديد از برخورد ايشان با مواضع امام راحل و روشن شدن بسياري از مسائل از پشت پرده ابهام ديگر دروس

و مواضع ايشان را براي خود و دوستان طرد نمود. آنگاه از سال 1369 به حوزه بازگشتم. حداقل بيش از 12 سال درس خارج حضور يافته ام. در اين مدت 69 تا 83 كه در حوزه حدود 14 سال بوده ام. تدريس در مدارس علوم جهاني مرعشيه چند سال طلاب خارجي، تدريس اصول استنباط و اصول فقه چندين دوره در حرم مطهر ،تدريس لمعه در فيضيه و مدرسه آيةالله مرحوم نجفي مرعشي، تدريس بدايه و نهايه در فيضيه، تدريس رسايل و مكاسب و كفايه در مدرسه آية گلپايگاني و فيضيه، تدوين كتاب ها از سال 1380 آغاز و چاپ گرديد كه تاكنون ادامه دارد. از سال 1383 به دعوت كارهاي تحقيقي و ستادي توسط حجةالاسلام حاج محسن قرائتي به تهران دعوت و سپس امامت جمعه احمدآباد مستوفي را قبول نمودم كه الان ادامه دارد.

زبحي جرجاني، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(468 -390 ق)، حافظ و محدث. اصلش از زبح، از توابع جرجان بود. وى دايى حافظ عبداللَّه بن يوسف جرجانى بود و در هرات سكونت داشت. زبحى از على بن محمد مودب و عبدالواحد بن محمد منيرى و قاضى ابوبكر حيرى و ابوسعيد صيرفى و ابوالقاسم حمزه سهمى و عبداللَّه بن عبدالرحمان بنانى حرضى و همطبقه ى آنان حديث شنيد. اسماعيل بن ابوصالح موذن و صاعد بن سيار و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. در «معجم البلدان» سال وفات وى 408 ق در هرات ذكر شده است. از آثارش: «تاريخ جرجان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (365 -364 /18)، كشف الظنون (290)، لغت نامه (ذيل/ زبحى)، معجم البلدان (146/3)، هديه العارفين (692/1).

زبيده

قرن:11

جنسيت:زن

مليت:ايران

ذوالقعده 1092 -1024 ق، از زنان عالم، فاضل، اديب و مفسر. وى دختر ملاصدراى شيرازى (1050 ق) و خواهر بدريه و صدريه بود. زبيده نزد پدر و خواهرش بدريه درس خواند و در ادبيات و تفسير به مقام استادى رسيد و حافظ قرآن شد. او با معين الدين محمد فسايى ازدواج كرد و از او كمال الدين محمد معروف به ميرزا كمالا را به دنيا آورد و به فرزندش نيز ادبيات آموخت، تا اينكه از اساتيد مبرز اين رشته شد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعيان الشيعه (مستدركات)، 83 / 3؛ معادن الحكمه (مقدمه)، يج.

زبيده ي اصفهاني

قرن:16

جنسيت:زن

مليت:ايران

از زنان محدث، دين دار و نيكوكار. وى از ابوالحسن احمد بن عبدالرحمن ذكوانى و ابوعبداللَّه قاسم بن الفضل و ابوحفص عمر بن احمد سمسار حديث شنيد و سمعانى از او احاديثى چند نوشته است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 30 / 2.

زجاجي چرندابي تبريزي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 608 ق)، شاعر و مورخ. از آثار وى: «تاريخ منظوم زجاجى»، در تاريخ.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فرهنگ سخنوران (411)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (671 ،591 /1)، لغت نامه (ذيل/ زجاجى)، يغما (س 5، ص 560 -554).

زجاجي طبري، ابوعلي حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 400 ق)، محدث و فقيه شافعى. وى متولى قضاوت بود. از آثارش «التهذيب»، در فروع فقه شافعى كه مختصرى مشتمل بر «فروع زائده على المفتاح» است كه به همين مناسبت به نام «زوائد المفتاح» ناميده شده است. از ديگر آثارش تصنيف كتابى در «علل الحديث» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1769 ،1160 ،517)، معجم المؤلفين (284/3).

زجاجي گرگاني، ابوالقاسم يوسف

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(415 -352 ق)، اديب، لغوى، نحوى و محدث. اصل وى از همدان و ساكن گرگان و استرآباد بود. به واسطه ى پيشه ى آبگينه سازى و فروش آن به زجاجى معروف شد. از ابواحمد غطريفى و ابواسحاق بصرى و ديگران حديث استماع كرد. از آثار وى: شرح «الفصيح» ثعلب كوفى، در لغت؛ «عمده الكتاب»، در فقه؛ «عمده البيان»؛ كتاب «خلق الانسان»؛ كتاب «خلق الفرس»، كه گروهى آن را تصنيف كرده و زجاجى نيز از آن جمله است؛ كتاب «اشتقاق الاسماء»؛ «الرياحين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (316/9)، روضات الجنات (171/1)، ريحانه (370/2)، كشف الظنون (1391 ،1272 ،1171 ،723 ،722)، لغت نامه (ذيل/ زجاجى)، معجم الادباء (61/20)، معجم المؤلفين (312/13)، هديه العارفين (550/2).

زجاجي مجرد، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد زجاجي مجرد

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

حقير به سال 1342 شهريور ماه در يك خانواده مذهبي در كاشان متولد گرديدم كه پس از گذراندن دوران تحصيلي ابتدائي و راهنمايي (سال سوم) مصادف با انقلاب اسلامي شدم كه نسبت به سن خود يكي از عاشقان امام خميني(ره) مطرح بودم.در انقلاب شركت نموده و پس از آن با فرمان امام(ره) مبني بر تشكيل بسيج يكي از نيروهاي اوليه بسيج بودم و به عنوان مربي آموزش نظامي و سپس به عنوان مسئول آموزش نظامي مطرح شدم و با شروع شرارت هاي دشمن در كردستان از طرف جهاد سازندگي به مدت سه ماه به كردستان و بانه رفتم و در عمليات جاده سردشت _ مريوان شركت داشتم. با شروع جنگ تحميلي به عنوان رزمنده در جنگ شركت كردم.(بسيجي) درجنگ ها و عمليات هاي فتح المبين،بيت المقدس،محرم،شلمچه،آبادان،ماهشهر كه مجموعاً

حدود 20 ماه تا سال 62 در جبهه حضور داشتم.سال 1362 وارد حوزه علميه امام خميني(ره) شدم و حدود 2 سال در آن حوزه و سپس تاكنون در حوزه علميه حضرت آيت الله يثربي به عنوان يك طلبه مي باشم كه بحمدالله دوران سطح 1 و 2 و 3 را تمام نموده. (اتمام كفايتين)سپس يك دوره 9 ساله درس خارج فقه حوزه كاشان را گذرانده و سپس تا به حال يك دوره درس خارج اصول را گذرانده ام و از چند نفر از علماء و مراجع موفق به كسب اجازه نيز شده ام. همزمان با حوزه و دروس آن موفق به تحصيل در دانشگاه شده ام. بحمدالله در عرض دروس حوزه و دانشگاه اقدام به نويسندگي نموده ام كه تا به حال ادامه دارد.همچنين از سال 1375 تا به حال در كرسي خطابه بوده ام كه تا به حال در سطح كشور و خارج انجام وظيفه نموده ام. همچنين در حوزه و دانشگاه اقدام به تدريس نموده ام. همچنين موفق به اخذ چندين تشويق نامه علمي شده و استاد رسمي تاريخ اسلام با گرايش صدر اسلام و امامت مي باشم.

زجاجي نهاوندي، عبدالرحمان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 340 -337 ق)، اديب، نحوى. در نهاوند به دنيا آمد و در بغداد نشو و نما يافت و نزد ابراهيم بن محمد زجاج، نفطويه، اخفش صغير، محمد يزيدى و ابوبكر بن دريد كسب دانش كرد و در طبريه درگذشت. از آثار وى: «الجمل الكبير كبرى»؛ «الايضاح الكافى»؛ «الامالى»؛ «شرح الالف و اللام للمازنى»؛ كتاب «اللامات يا اللاميات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (69/4)، روضات الجنات (28 - 27 /5)، ريحانه (369/2)، سير النبلاء (476 -475 /15)، الكامل (337/6)، كشف الظنون (1535

،1396 ،947 ،603 ،210 ،48)، الكنى و الالقاب (296 -295 /2)، لغت نامه (ذيل/ عبدالرحمان)، معجم المؤلفين (124/5)، وفيات الاعيان (136/3).

زجاجي، عبدالرحمن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحمن نحوى (ف. 337 ه.ق./ 949 م.) وى در نهاوند متولد شد و نزد زجاج در بغداد تعليم گرفت و بدو منسوب گرديد. در دمشق و ايله تدريس كرد. او راست: كتاب «الجمل» در نحو كه آن را در مكه تأليف كرد و نسخه آن در برلين است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

زرآبادي، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد موسى حسينى زرآبادى كه سبط عالم جليل مولى كريم روغنى است فيلسوف متاله و حكيمى الهى و متكلمى توانا و فقيهى اصولى و مبين معارف ائمه معصومين عليهم السلام بود.

در سال 1311 قمرى در بيت علم و تقوا به دنيا آمده و در دوران كودكى مقدمات و ادبيات را خوانده و از محضر اساتيد بزرگ چون حاج مولى على اكبر ايزدى متوفى 1330 فقها و اصولا استفاده نموده و تقريرات درس ايشان را مبسوطا نوشته و به تهران مسافرت كرده و در مدرسه سيد نصرالدين مشغول تكميل علوم عقلى و نقلى و رياضى شده و از محضر ميرزا ابوالحسن جلوه متوفى 1314 قمرى و ميرزا حسن كرمانشاهى متوفى 1336 قمرى و ميرزا شهاب شيرازى و شيخ على نورى متوفى 1335 بهره برده و پس از تكميل مراتب علمى به قزوين مراجعت و به تدريس علوم اسلامى از عرفان و فلسفه و كلام و فقه و اصول و تربيت و ارشاد مشغول و شاگردانى مبرز در علم و تقوى چون مرحوم حاج شيخ على اكبر الهيان و حاج شيخ مجتبى قزوينى و حاج سيدعباس مدرسى و حاج سيد جوادى تربيت نموده است. داراى تأليفاتى نافع در علوم مختلفه مى باشند.

1- اصول دين

2- اعتقادات

3- تعليقه بر رسائل شيخ انصارى

4- حاشيه بر منظومه سبزوارى

5- حاشيه

بر الهيات اشارات

6- حاشيه بر منطق اشارات

و رساله هاى ديگرى در مواعظ و علوم فلسفه و غير اينها.

معظم له در دوم ربيع الثانى 1353 هجرى قمرى از دنيا رفته و در جوار حضرت شاهزاده حسينى قزوين مدفون شده است.

(1353 -1294 ق)، فقيه. وى در قزوين و تهران به تحصيل علوم معقول و منقول پرداخت. حاج ملا على اكبر ايزدى سيادهنى تاكستانى از استادن وى بود كه سيد موسى «تقريرات» درس فقه و اصول ايشان را نگاشته است. وى در تهران در محضر اساتيدى چون ميرزا حسن كرمانشاهى و سيد شهاب الدين شيرازى و شيخ على نورى حكمى و شيخ فضل اللَّه نورى كسب فيض كرد. شيخ على الهيان تنكابنى و شيخ مجتبى قزوينى خراسانى و شيخ هاشم قزوينى و سيد محمدتقى معصومى اشكورى و سيد على محمد حاج سيد جوادى و بسيارى ديگر از شاگردان وى مى باشند. از آثارش: تعليقه بر بخشى از «رسائل»؛ حاشيه بر «مطول»، بخش علم بيان؛ حاشيه بر «كفايه الاصول»؛ شرح «سامان و ابسال» ابن سينا؛ رساله ى «اعتقادات»، به عربى؛ حاشيه بر «منظومه» سبزوارى؛ حاشيه بر «شرح اشارات»، بخش الهيات؛ «اصول الدين»، به فارسى؛ رساله اى درباره ى مشروطيت؛ حاشيه بر منطق «اشارات».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 9، ش 12، ص 27 -26 ،5).

زرتشت

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1000 ق م)، پيامبر. در روزگار باستان از خانواده «سپيتمه» بود. در تاريخ ولادت او بين 1000 تا 660 ق. م اختلاف هست و بعضى از پارسيان از روى محاسبات نجومى آن را تا 4500 سال قبل از ميلاد بالا مى برند، هرچند از بعضى روايات قديم يونان نيز اين نكته برمى آيد، ليكن قبلو آن به جهات بسيار دشوار است.

پدر زرتشت پور و شسپ و مادرش دغدو يا دغدويه نام داشت. در مورد زادگاه او نيز اختلاف است، بعضى او را از ناحيه ماد (اروميه) و بعضى از خراسان (بلخ) و بعضى از روى مى دانند. كلمه زرتشت ظاهرا مركب از دو كلمه است «زرت» به معناى زرد و «اوشتر» به معناى شتر و كلا به معناى شتر زرد يا دارنده ى شتر زرد است. در زمان گشتاسب، شهريار خراسان، ظهور كرد و گشتاسب نيز دين او را پذيرفت. پايان زندگى وى نيز چندان روشن نيست. طبق روايت در حمله ى دوم ارجاسب تورانى به بلخ به دست يكى تورانى از خاندان كرپ، به نام بر اترك رش كشته شد. نوشته اند كه اوستا، مجموعه ى اعتقادات و تعاليم زرتشت، پس از وى و به فاصله ى هشتصد سال بعد نوشته شده است. ولى آنچه مسلم است گاتها از قسمتهاى ديگر قديمى تر است و نزديك به زبان و داها مذهب هندوان و شعرگونه است. زرتشت قائل به مبدا واحد مجردى براى موجودات است كه در آن اهورا مزدا خداست. نور و ظلمت يا يزدان و اهريمن هر دو حادث اند، و معتقد است كه نظام هستى به واسطه ى امتزاج نور و ظلمت پايدار مى شود و مرجع تمام خيرات يزدان است. لشكر يزدان و اهريمن همواره در جنگ اند و هنگامى عالم به سعادت مى رسد كه نژاد اهريمن نابود گردد. زرتشت به دو عالم معتقد است يكى روحانى (مينو) و ديگرى جسمانى (گيتى) و آنچه در عالم است به دو قسمت تقسيم مى كند تقدير يا (بخشش) و فعل يا (كنش) و حركات و افعال انسان وقتى به مرتبه ى سعادت عالى مى رسد كه داراى

انديشه ى نيك، گفتار نيك و كردار نيك مى باشد. آيين زرتشت به ابديت روح و معاد روحانى معتقد است.[1]

(زردتشت: زرادشت: زراتشت: زردهشت: زراتشت: زرادشت، په، است. دارنده شتر زرد؟) پيامبر ايران باستان از خانواده سپيتمه. بعضى وى را از آذربايجان و برخى از رى و غالبا از شمال شرقى ايران دانند. در باب زمان او هم اختلاف بسيار است. سنت زردتشتيان عصر وى را حدود 600 ق.م. ميداند، و غالبا خاورشناسان قرنهاى 7 و 6 ق.م. را ياد ميكند. پدرش پوروشسپ و مادرش دغدو (دغدويه) نام داشت. وى معاصر گشتاسب بود، و آن شهريار دين او را به پذيرفت. بعض سرودهاى دين گاتها (از اوستا) كه در دست است از خود اوست. طبق روايت، در حمله دوم ارجاسب تورانى به بلخ، زردشت به دست يك تن تورانى از خاندان كرپ به نام براترك رش (ه.م.) كشته شد. زردشتى (آيين).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الباقيه (301 -299)، اسطوره زندگى زرتشت، آفرينش و تاريخ (575 -573)، تاريخ اديان (449 -483)، تاريخ برگزيدگان (596 -595)، دانشمندان آذربايجان (164 -163)، دايرةالمعارف فارسى (1172 -1171 /1)، در قلمرو وجدان (75 -68)، سرآمدان فرهنگ (411 -409 /1)، لغت نامه (ذيل/ زرتشت).

زرتشت بهرام پژدو

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، دانشمند، پزشك، نويسنده و شاعر. اهل خواف خراسان و به قولى اهل رى بوده است. در دوران حكومت ايلخانان زندگى مى كرد. در جوانى بين دبيرى و علوم شرعى زرتشتى و نجوم و هيات و حساب را فراگرفت و بعد از آن به شاعرى پرداخت. آنچه كه از آثار وى باقى است، چند منظومه ى فارسى است كه به جهت اشتمال بر مقدار زيادى لغات پهلوى و

روايات دينى زرتشتى اهميت خاص دارد. اين منظومه ها عبارتند از: «ارداويرافنامه»؛ «منظومه اى در باب زرتشت و هزاره هاى زرتشتى»؛ «داستان چنگر نگهاجه»؛ «داستان شاهزاده ى ايران زمين و عمر خطاب»؛ بعضى اثرى بنام «زرتشت نامه» به وى نسبت مى دهند و اين بخاطر افزودن اشعارى توسط همين بهرام است حال آن كه اين اثر از آن كيكاووس رازى، پسر كيخسرو، از شاعران گمنام زرتشتى است.[1]

زردشت بهرام پژدو (زردشت پسر بهرام پسر پژدو) شاعر زردشتى (قر. 7 ه.)، نخستين گوينده مسلم زردشتى كه از او آثار مهمى به ما رسيده. نوشته هاى وى- كه موضوع آنها بخشهايى از ادبيات مزديسنا و مخصوصا داستان زردشت پيامبر است بر همه آثار زردشتيان ايران و هند برترى دارد. احتمالا خاندان او از خواف و خود وى ساكن رى بود. از آثارش «زراتشت نامه» (ه.م.)، «ارداوير افنامه» (2 اردواير افنامه) داستان چنگرنگهاجه، داستان شاهزاده ايران زمين با عمر بن خطاب، خمسه زردشت است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (517 -506 ،435 ،338 -337 /3)، تذكره شاعران كرمان (272 -265)، دايرةالمعارف فارسى (1171/1)، ستارگان كرمان (220 -212).

زردشت

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پسر آذرباد مهر سپندان (ه.م.) موبد بزرگ اوايل عهد ساسانى كه طبق روايت نسب وى به 9 واسطه به زردشت پيامبر ميرسد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

زردي، ابوعمرو احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 338 ق)، اديب و لغوى. وى اهل زرد يكى از روستاهاى اسفراين بود كه در فن بلاغت و معرفت اصول و ادب سرآمد اقران روزگار خويش بود. وى از ابوعوانه اسفراينى حديث شنيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نيشابور (152)، رواضت الجنات (242 -240 /1)، ريحانه (372/2)، لغت نامه (ذيل/ احمد).

زرگري نژاد، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر غلامحسين زرگري نژاد در سال 1329 در شهرستان بجنورد متولد شد.وي پس از طي مراحل تحصيل مقدماتي، راهنمايي، دبيرستان، در سال 1352 به دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران را يافت. در سال 1357 دوره تحصيل ليسانس خود را به پايان برد و بلافاصله در آزمون ورودي كارشناسي ارشد تاريخ شركت كرد و به ادامه تحصيل در اين دوره پرداخت . پس از اتمام اين دوره در آزمون دكتري دانشگاه تربيت مدرس قبول شد و در سال 1372 درجه دكتراي تخصصي تاريخ را از اين دانشگاه دريافت داشت.وي در سال 1373 به گروه تاريخ دانشگاه تهران پيوست و از آن زمان تاكنون به تدريس در گروه تاريخ دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران مشغول است.نامبرده هم اينك فعاليت خود را با رتبه علمي دانشياري ادامه مي دهد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : غلامحسين زرگري نژاد پس از طي مراحل تحصيل مقدماتي، راهنمايي، دبيرستان، در سال 1352 به دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران را يافت. در سال 1357 دوره تحصيل ليسانس خود را به پايان برد و بلافاصله در آزمون ورودي كارشناسي ارشد تاريخ شركت كرد و به ادامه تحصيل در اين دوره پرداخت . پس از اتمام اين دوره در آزمون دكتري دانشگاه

تربيت مدرس قبول شد و در سال 1372 درجه دكتراي تخصصي تاريخ را از اين دانشگاه دريافت داشت

فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر زرگري نژاد همزمان با تحصيل در دوره كارشناسي ارشد در آموزش و پرورش زادگاهش به تدريس اشتغال داشت

فعاليتهاي آموزشي : غلامحسين زرگري نژاد سپس از بجنورد به تهران انتقال يافت و به مدت سه سال مدير گروه تاريخ در سازمان پژوهش و برنامه ريزي درسي وزارت آموزش و پرورش بود . وي در سال 1364 به دانشكده روابط بين الملل وزارت خارجه منتقل شد و به مدت سه سال نيز در آن دانشكده به تدريس تاريخ ديپاماسي و تاريخ اسلام و انديشه هاي سياسي در اسلام و ايران پرداخت. وي در سال 1373 به گروه تاريخ دانشگاه تهران پيوست و از آن زمان تاكنون به تدريس در گروه تاريخ دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران مشغول است.نامبرده فعاليت خود را با رتبه علمي دانشياري ادامه مي دهد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ احمدشاهي (تاريخ تشكيل اولين حكومت افغانستان)

ويژگي اثر : پديدآورنده: محمود حسيني جامي، غلامحسين زرگري نژاد (مصحح) ناشر: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ - 03 مهر، 1384

2 تاريخ تحليلي اسلام

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: آيت عشق - 25 بهمن، 1385

3 تاريخ تحليلي اسلام: از بعثت تا غيبت

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) - 09 آبان، 1386

4 تاريخ تمدن و فرهنگ

ويژگي اثر : كتاب درسي

5 تاريخ سال سوم دبيرستان

ويژگي اثر : كتاب درسي

6 تاريخ سياسي اجتماعي ايران بعد از اسلام

ويژگي اثر : كتاب درسي

7 تاريخ سياسي اجتماعي ايران قبل از اسلام

ويژگي اثر : كتاب درسي

8 تاريخ صدر اسلام (عصر نبوت)

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) - 08 ارديبهشت، 1386

9 تاريخ معاصر ايران

ويژگي اثر : كتاب درسي

10 تاملاتي در علم تاريخ و تاريخ نگاري اسلامي

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد، عطاء الله حسني، هاشم آقاجري (مترجم)، حسن حضرتي (مترجم) ناشر: نقش جهان - 1381

11 خورشيد: سال اول، شمارگان 1 تا 120

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد (مقدمه) ناشر: موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني - 28 آذر، 1384

12 رسائل مشروطيت: مشروطه به روايت موافقان و مخالفان

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني - 28 مرداد، 1387

13 رساله احكام قانون اداره بلديه

ويژگي اثر : پديدآورنده: عبدالحسين لاري، غلامحسين زرگري نژاد (مصحح) ناشر: موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني - 29 دي، 1387

14 روزشمار تحولات ايران درعصر قاجاريه

ويژگي اثر : پديدآورنده:

غلامحسين زرگري نژاد ناشر: موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران - 06 خرداد، 1386

15 روش تحقيق

ويژگي اثر : كتاب درسي

16 سلمان فارسي

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد، قربان وليئي (ويراستار) ناشر: كتاب همراه - 23 آبان، 1386

17 سياست نامه هاي قاجاري

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني - 30 دي، 1386

18 سياست نامه هاي قاجاري: رسايل سياسي

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني - 30 دي، 1386

19 شرح آسياي مركزي و انتشار سيويليزاسيون روسي در آن با نقشه ممالك آسياي مركزي

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني - 1383

20 عاشورا

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: كتاب همراه - 03 خرداد، 1387

21 ماثر سلطانيه، تاريخ جنگهاي اول ايران و روس، به ضميمه تاريخ جنگهاي دوره دوم از تاريخ ذو القرنين

ويژگي اثر : پديدآورنده: عبدالرزاق بن نجفقلي مفتون دنبلي، غلامحسين زرگري نژاد ناشر: روزنامه ايران - 1383

22 نهضت آزادي بخش فلسطين

ويژگي اثر : كتاب درسي

23 نهضت امام حسين (ع) و قيام كربلا

ويژگي اثر : پديدآورنده: غلامحسين زرگري نژاد ناشر: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم

انساني دانشگاهها (سمت)، مركز تحقيق و توسعه علوم انساني - 10 مرداد، 1386

زرندي، شمس الدين، جمال الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(693- ح 750 ق)، حافظ، محدث، قاضى و فقيه حنفى. وى در مدينه نبوى به دنيا آمد. پس از پدرش منصب تدريس در آن شهر را بر عهده داشت و محدث آنجا بود. بعد از 742 ق به شيراز رفت و به نشر حديث و تدريس پرداخت. زرندى منصب قضاوت را در آن شهر تا پايان عمر عهده دار بود. او در شيراز از دنيا رفت. از آثارش: «درر السمطين فى مناقب السبطين (ع)» يا «درر السمطين فى فضائل المصطفى و البتول و السبطين (ع)» يا «فى فضائل المصطفى و المرتضى و السبطين»؛ «بغيه المرتاح»، شامل «چهل حديث» با شروح و اسانيد؛ «مولد النبى (ص)»؛ «معارج الوصول الى معرفه آل الرسول (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (27 -26 /8)، ريحانه (375/2)، كشف الظنون (747 ،250)، الكنى و الالقاب (297/2)، معجم المؤلفين (125 -124 /12)، هديه العارفين (157/2).

زروندني رحماني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد زروندي رحماني

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

سال 1336 در روستاي زروند از بخش طاغون كوه نيشابور در خانواده اي مذهبي متولد شدم . در طول سه سال تحصيلي موفق شدم تا كلاس پنجم ابتدائي را با نمره هاي خوب به پايان برسانم . سال 1349 به مدرسه علميه گلشن در نيشابور رفته ، امثله و شرح آنرا ظرف مدت هفت- هشت روز تمام كردم . بعد از نه ماه وارد حوزه علميه مشهد شدم و در مدرسه اي بنام مدرسه آقاي موسوي نژاد كه از بهترين مدارس داراي برنامه مشهد بود ، پذيرفته شدم . اولين استاد بنده در همان روستاي خودمان جناب

آقاي شيخ قاسم شور گشتي بود .

دروس مقدماتي و بخشي از دروس سطح را در مشهد خواندم از جمله بخش اول رسائل را خدمت استاد عزيز مرحوم شهيد هاشمي نژاد تلمذ نمودم و مكاسب محرمه را خدمت مقام معظم رهبري خواندم .

سال 1354 به حوزه علميه قم آمدم . سال 56-55 بود كه در مدرسه خان مستقر شدم و از اساتيد متعددي استفاده كردم ؛ بخشي از مكاسب را نزد آيت الله صانعي خواندم و بخش باقيمانده رسائل را خدمت آقاي اعتمادي گذراندم . كفايه را نيز نزد حضرات آيات فاضل ، سلطاني ، سبحاني و مظاهري تلمذ نمودم . در تفسير، درس آيت الله خزعلي و آيت الله مشكيني شركت كردم .اما اساتيدي كه درس خارج را خدمتشان تلمذ كردم عبارتند از : آيات عظام وحيد خراساني ( حدود بيست و دو- سه سال خارج فقه و اصول ) ، شيخ جواد تبريزي ( هفت- هشت سال خارج فقه ) ، ميرزا هاشم لاريجاني ( مدت كوتاهي خارج اصول ) و آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي .دروس فلسفه ( منظومه ، نهايه الحكمه ، اسفار ، فصوص الحكم و اشارات ) را نزد حضرات آيات محمدي گيلاني ، حاج شيخ يحيي انصاري دارابي ، مصباح يزدي ، جوادي آملي و حسن زاده آملي خواندم .

از الطاف الهي اين بوده كه اين توفيق را داشته ام و از همان سالهاي اولي كه وارد حوزه علميه مشهد شدم ، تدريس را شروع كردم و تا كنون علاوه بر دروس مقدمات ، دروس سطح از جمله رسائل ، مكاسب ، كفايه ، بدايه

و نهايه را سالهاي سال تدريس كرده ام . در حال حاضر علاوه بر چندين جلد كتاب ( كه در دست چاپ مي باشد ) ، افزون بر نود و پنج مقاله در مجله تخصصي فقه و مجلات ديگر از بنده چاپ شده است .

زرياب خويي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1298 ش)، نويسنده، مترجم، محقق و استاد دانشگاه. در خوى متولد شد. پس از فراگيرى تحصيلات ابتدايى و متوسطه به قم رفت و از محضر علماى آن ديار از جمله شيخ صادق فراحى، محقق داماد، سيد احمد خسروشاهى، امام خمينى، سيد صدرالدين صدر، سيد محمدتقى خوانسارى و سيد محمد حجت كوه كمره اى بهره جست. سپس وارد دانشكده ى الهيات شد و پس از دريافت درجه ى ليسانس به آلمان رفت و از دانشگاه ماينس در رشته ى تاريخ دكترا گرفت. آنگاه به ايران بازگشت و در 1341 ش به دعوت پروفسور هنينگ به آمريكا رفت و در دانشگاه بركلى (كاليفرنيا) به تدريس پرداخت. پس از دو سال به ايران آمد و با سمت استادى در دانشگاه تهران به تدريس پرداخت. دكتر زرياب مورخ، محقق و مترجمى جامع الاطراف بود و بويژه در معارف ايران و اسلام و فلسفه و تاريخ و ادبيات عرب و زبان شناسى صاحب نظرى متبحر بود و به سبب تسلط به زبانهاى عربى، آلمانى، انگليسى و فرانسوى به منابع دست اول دسترسى داشت. زرياب در بسيارى از مجامع علمى ايرانى مثل: انجمن فلسفه، بنياد فرهنگ، فرهنگستان تاريخ و بنياد شاهنامه ى فردوسى عضو بوده و با بنيادهاى دايرةالمعارف نويسى همكارى داشت و مقالات بسيارى براى آنها و مجلات ادبى گوناگون مى نوشت. وى همچنين در مجامع بين المللى از جمله: انجمن

بين المللى شرق شناسى در آلمان و انجمن بين المللى كتيبه هاى ايرانى در انگلستان عضو بود. در تهران درگذشت و در بهشت زهرا دفن شد. از آثار وى: «آيينه ى جام»؛ «تاريخ ساسانيان»؛ «بزم آوزد»؛ تحرير «روضه الصفا» و ترجمه هاى: «تاريخ فلسفه» ويل دورانت؛ «لذات فلسفه»، ويل دورانت؛ «تاريخ ايرانيان و عربها در زمان ساسانيان»؛ تئودور نولدكه؛ «ظهور تاريخ بنيادى»، نوشته ى فردريش مانيكه؛ «درياى جان» نوشته ى ريتر.[1]

مترجم، استاد، نويسنده، محقق.

تولد: 22 تير 1298، خوى.

درگذشت: 14 بهمن 1373.

عباس زرياب خويى، فرزند على، تحصيلات مقدماتى علوم جديد و قديم را در شهر خويى به پايان رساند و براى ادامه ى تحصيل در سال 1316 به شهر قم عزيمت نمود و سال ها از محضر اساتيدى چون حضرت امام خمينى (ره)، آيت الله سيد محمد بهجت كوه كمره اى، آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و آيت الله سيد شهاب الدين مرعشى نجفى استفاده نمود.

دكتر زرياب خويى بعد از رسيدن به درجه ى اجتهاد براى تكميل تحصيلات خويش وارد دانشگاه الهيات شد و پس از اخذ درجه ى ليسانس، به آلمان رفت و در رشته ى تاريخ و فلسفه از دانشگاه «ماينز» به اخذ درجه ى دكترى نايل آمد. همچنين به فراخوان دانشگاه «بركلى» آمريكا پاسخ مثبت داد و مدتى به همكارى با كارشناسان زبان هاى ايرانى و زبان فولكوريك پرداخت.

دكتر عباس زرياب خويى پيش از انقلاب استاد رشته ى تاريخ و رييس گروه تاريخ دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران بود. وى به زبان هاى عربى، انگليسى، فرانسوى، روسى و تركى عثمانى و اسلامبولى آگاه بود. وى سال هاى متمادى در دانشگاه هاى مختلف به تدريس اشتغال داشت و مدتى نيز با دائرةالمعارف بزرگ اسلامى و دائرةالمعارف مصاحب و بنياد دائرةالمعارف همكارى داشت و مقالاتى را به رشته ى تحرير درآورد.

آثار مهم ايشان عبارتند از: ترجمه ى فلسفه (ويل دورانت، 1335)؛ ترجمه ى لذات فلسفه (ويل دورانت)؛ ترجمه ى تاريخ ساسانيان (نولد كه)؛ تأليف بزم آورد؛ تأليف آئينه جام؛ تحقيق و تصحيح كتاب الصيدنه فى الطب اثر ابوريحان بيرونى (اين كتاب در سال 1371 به عنوان كتاب برگزيده ى سال انتخاب شد)؛ تأليف تاريخ بنيادى؛ آيينه جام (شرح مشكلات ديوان حافظ؛ اين كتاب در سال 1369 عنوان كتاب برگزيده ى سال را از آن خود ساخت)؛ سيره ى رسول اكرم (ص)؛ تهذيب و تلخيص روضةالصفا. كتاب هايى كه استاد در حال نشر داشت، عبارت بودند از ترجمه ى درياى جان اثر هلموت ريتر و ترجمه ى كتابى كه قرار بود به مناسبت كنگره ى جهانى بزرگداشت عطار نيشابورى منشتر شود.

پيكر دكتر زرياب خويى در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (ويژه ى هنرمندان و نويسندگان) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كلك (ش 58 و 59، ص 292 -285)، مؤلفين كتب چاپى (654/3)، يكى قطره باران (14 -1).

زرياب، ابوالحسن علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 230 ق)، موسيقيدان، نوازنده، اديب و شاعر. ملقب به زرياب و معروف به بصرى. از موسيقيدانان بنام ايرانى بود كه محل تولد وى را برخى شهر رى دانسته اند. او هنر موسيقى را در بغداد از اسحاق موصلى فراگرفت و در اين هنر مهارت يافت. شهرتش تا بدانجا رسيد كه به دربار خليفه هارون الرشيد راه يافت و به واسطه ى وسعت اطلاعات علمى و ادبى و مهارت در فن موسيقى مورد توجه قرار گرفت و رقيب اسحاق موصلى شد. از اين رو اسحاق او را وادار كرد كه از بغداد رخت بربندد، زرياب هم ابتدا به سوريه و مصر و سپس به اندلس رفت و حكم

بن هشام، امير اندلس، از وى استقبال نمود. او مدرسه ى بزرگى براى تعليم و توسعه ى فن موسيقى مشرق زمين در اندلس داير كرد و دامنه ى فعاليت خود را گسترش داد. زرياب در نواختن عود و در سبك و شيوه ى آواز تصرفاتى كرد كه باعث سهولت يادگيرى شاگردان شد. وى در قرطبه درگذشت. همانطور كه مكتب ابراهيم موصلى و فرزندش، اسحاق، و خاندان موصلى در بغداد مشهور بود، مكتب او نيز در اسپانيا شهرت فراوان يافت و منشا اثر در كشورهاى ساحلى آفريقا و نيز در موسيقى اروپا شد. زرياب از ادب نيز بهره ى وافى داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (180/5)، تاريخ ادبيات زبان عربى (614 ،572)، تاريخ موسيقى (126 -123 ،116 /1)، تاريخ هنرهاى ملى (719/2)، لغت نامه (ذيل/ زرياب).

زرين كوب، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد زرين كوب ، در اول فروردين ماه سال 1315 ، در بروجرد زاده شد. تحصيلات مقدماتي را در زادگاه خود به پايان آورد و سپس وارد دانشسراي مقدماتي در تهران شد. پس از اخذ ديپلم ، به كار معلمي در شهر بروجرد پرداخت(1334 ) . بعد از آن براي ادامه تحصيل به دانشگاه مشهد رفت و در سال 1341 در رشته ادبيات فارسي موفق به دريافت مدرك ليسانس شد. پس از دريافت مدرك ليسانس در دبيرستانهاي اين شهر مشغول به كار شد. پس از آن او تحصيلات خود را دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ادامه داد. وي تا سال 1348 فوق ليسانس خود را در رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران دريافت داشت و تحصيلات دوره دكتري را نيز به پايان برد. حميد زرين كوب . او كه براي ادامه تحصيل به

تهران عزيمت نموده بود ، در جهت دانش اندوزي هيچگاه از تلاش باز نايستد و تا مرحله دكتري به تحصيلات خود ادامه داد. پس از آن در سال 1349 به استخدام دانشگاه مشهد درآمد و تا سال 1356 در اين دانشگاه به افاضه پرداخت ؛ از آن پس به دانشگاه تهران منتقل گرديد و تا پايان عمر در دانشكده ادبيات و علوم انساني اين دانشگاه به تدريس و تحقيق اشتغال داشت. استاد حميد زرين كوب در شباهنگام بيست و پنجم مردادماه 1366 چشم از جهان فروبست و به سوي سراي جاويد رخت بر بست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حميد زرين كوب تحصيلات مقدماتي را در بروجرد به پايان آورد و سپس وارد دانشسراي مقدماتي در تهران شد. بعد از آن براي ادامه تحصيل به دانشگاه مشهد رفت و در سال 1341 در رشته ادبيات فارسي موفق به دريافت مدرك ليسانس شد. پس از آن او تحصيلات خود را دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ادامه داد. وي تا سال 1348 فوق ليسانس خود را در رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران دريافت داشت و تحصيلات دوره دكتري را نيز به پايان برد. زرين كوب در سال 1352 از رساله دكتري خود با عنوان « بررسي و نقد فني و تاريخي در باب صنايع بديعي _ با توجه به سير تكاملي تشبيه در شعر فارسي _ رودكي تا ازرقي » با موفقيت دفاع كرد.

همسر و فرزندان : حميد زرين كوب در سال 1345 ازدواج كرد.

زمان و علت فوت : حميد زرين كوب در شباهنگام بيست و پنجم مردادماه 1366

چشم از جهان فروبست و به سوي سراي جاويد رخت بر بست.

فعاليتهاي آموزشي : حميد زرين كوب پس از ديپلم ، به كار معلمي در شهر بروجرد پرداخت(1334 ) . او كه براي ادامه تحصيل به تهران عزيمت نموده بود ، پس از دريافت مدرك ليسانس در دبيرستانهاي اين شهر مشغول به كار شد. استاد در جهت دانش اندوزي هيچگاه از تلاش باز نايستد و تا مرحله دكتري به تحصيلات خود ادامه داد. پس از آن در سال 1349 به استخدام دانشگاه مشهد درآمد و تا سال 1356 در اين دانشگاه به افاضه پرداخت و از آن پس به دانشگاه تهران منتقل گرديد و تا پايان عمر در دانشكده ادبيات و علوم انساني اين دانشگاه به تدريس و تحقيق اشتغال داشت. وي در سال 1346 به دريافت مرتبه « دانشياري » از دانشگاه تهران نائل گرديد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از جمله فعاليت هاي ديگر حميد زرين كوب سرپرستي و سردبيري مجله ادبيات دانشگاه مشهد بودكه از نمونه هاي آن ، انتشار « مجموعه سخنراني هاي دومين كنگره تحقيقات ايراني » ( جلد اول 1351 ، جلد دوم 1352 ) و « مجموعه سخنراني هاي اولين و دومين هفته فردوسي » ( 1353 ) را مي توان نام برد. دو سال پس از اخذ مدرك دكتري ، استاد به همراه تعدادي ديگر از استادان دانشگاه مشهد ، از طرف اين دانشگاه براي انجام يك دوره علمي و مطالعاتي به آمريكا سفر كرد. حميد زرين كوب در طي سال ها مطالعه ، تحقيقو تدريس ، به تاليف و تصحيح پرداخت و در كتب و

مقالاتش ، ديدگاه ها و نظريات خود را به دوستداران ادب فارسي عرضه نمود.

آرا و گرايشهاي خاص : حميد زرين كوب بر بيشتر مياحث ادبي تسلط و آگاهي كامل داشت. او همچنانكه در علم بديع و بلاغت غور مي نمود ، در شناخت ادبيات معاصر ايران يك صاحبنظر بود؛ و همانطور كه در تاريخ ادبيات و سبك شناسي تبحر داشت ، به مباحث زيبا شناسي ، نقد ادبي و داستان نويسي نيز مشتاقانه مشغول بود. نيز آشنايي كامل او با زبان هاي عربي و انگليسي ، اين امكان را براي او فراهم مي ساخت تا با نظريات و انديشه هاي متفكران و نويسندگان بزرگ ، به طور مستقيم آشنا شود و روز به روز بر غناي علمي خود بيفزايد. تسلط او بر ظرايف و رموز زبان فارسي ، به اضافه قريحه ادبي و آشنايي با زبان هاي بيگانه ، او را آماده مي ساخت تا بتواند به عنوان يك مترجم نمونه ، خود را به جامعه علمي و ادبي ايران معرفي كند؛ چيزي كه هيچگاه مجال آن نيافت.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تصحيح ديوان مجمر اصفهاني

2 چشم انداز شعر نو فارسي ( مقدمه اي بر شعر نو ، مسايل و چهرهاي آن )

ويژگي اثر : اين كتاب در واقع بحثي است درباره شعر امروز فارسي ، خاصه از جهت محتوايي و بنيان هاي فكري شاعران ايران از مشروطيت تا عصر حاضر. گذشته از اين ، نويسنده از عوامل ديگر شعري مانند وزن و قالب و صورت هاي خيال انگيز

شاعرانه و ارزش و اعتبار آنها در شعر هر يك از شاعران سخن به ميان مي آورد و خاصه كوشش مي كند شعر را از ديدگاه خود شاعران نيز مورد بررسي قرار دهد.

3 فرهنگ اصطلاحات نقد و بلاغت

4 قلندر نامه خطيب فارسي يا سيرت جمال الدين ساوجي

ويژگي اثر : اين كتاب با تصحيح و توضيح و تعليقات دكتر زرين كوب به چاپ رسيد ، منظومه اي مربوط به قرن هشتم هجري است كه شامل 1770 بيت مي شود. اين مثنوي در باب زندگي سيدجمال الدين ساوجي مجرد و ديگر پيران معروف قلندر است. اين كتاب از جهت رواياتي كه در آن راجع به قلندران و قلندريه _ مخصوصاً در باب سيدجمال الدين ساوجي و برخي ياران او _ آمده است. با مطالعه اين كتاب با آداب و سنت هاي قلندريه و عقايد و شيوه زندگي آنها آشنا مي شويم.

5 نقد ادبي

ويژگي اثر : دكتر زرين كوب اين كتاب را براي وزارت آموزش و پرورش تاليف نمود ؛ چندين سال جزو برنامه درسي سال چهارم متوسطه در رشته فرهنگ وادب تدريس مي شد ، اما ظاهراً به دليل دشوار بودن فهم برخي مباحث آن براي دانش آموزان ، پس از چندي از برنامه درسي حذف گرديد. اين كتاب مدتي است كه از طرف دانشگاه پيام نور به عنوان كتاب درسي تعيين و تجديد چاپ شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1ماهنامه كلك ، شماره 53 ، مرداد 1373 ،ص240

زرين كوب، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عبدالحسين زرين كوب در

سال 1301 هجري شمسي در بروجرد ديده به جهان گشود . دكتر زرين كوب تحصيلات ابتدايي را در زادگاه خويش به پايان برد .سپس در كنار تحصيل در دوره متوسطه به تشويق و ترغيب پدر كه مردي متشرع و ديندار بود ،اوقات فراغت را صرف فراگيري علوم ديني و حوزه اي نمود ،و ضمن تحصيل فقه و تفسير و ادبيات عرب،به شعر عربي هم علاقمند شد .گرچه تا پايان سال پنجم متوسطه در رشته علمي تحصيل مي كرد با اين حال كمتر كتاب تاريخ و فلسفه و ادبياتي بود كه به زبان فارسي منتشر شده باشد ،واو آن را در مطالعه نگرفته باشد .به دنبال تعطيلي كلاس ششم متوسطه در تنها دبيرستان شهر براي ادامه تحصيل به تهران رفت. اما اين رشته ادبي را برگزيد و در سال 1319 تحصيلات دبيرستاني را به پايان برد،و با وجود آنكه كتابهاي سالهاي چهارم و پنجم متوسطه ادبي را قبلا نخوانده بود در ميان دانش آموزان رشته ادبي سراسر كشور ،رتبه دوم را به دست آورد.با بازگشايي مجدد دانشگاهها در سال 1320 ،دكتر عبدالحسين زرين كوب در امتحان ورودي دانشكده حقوق شركت كرد.با آنكه پس از كسب رتبه اول ،در دانشكده ثبت نام هم كرده بود،اما به الزام پدر ،ناچار به ترك تهران شد . در همان ايام ،علي اكبر دهخدا كه رياست دانشكده حقوق را به عهده داشت ،از اينكه چنين دانشجوي فاضلي را از دست مي داد ،اظهار تاسف كرده بود. سرانجام اشتياق به تحصيل بار ديگر او ر ا به دانشگاه كشاند .در سال 1324 ،پس از آنكه در امتحان ورودي دانشكده علوم معقول و

منقول ،و دانشكده ادبيات حايز رتبه اول شده بود ،وارد رشته ادبيات فارسي دانشگاه تهران شد. به هر تقدير ،عبدالحسين زرين كوب در سال 1327 به عنوان دانشجوي رتبه اول از دانشگاه فارغ التحصيل شد،و سال بعد وارد دوره دكتري رشته ادبيات دانشگاه تهران گرديد و درسال 1334 از رساله دكتري خود با عنوان (نقد الشعر ،تاريخ و اصول آن) كه زير نظر بديع الزمان فروزانفر تاليف شده بود با موفقيت دفاع كرد .

دكتر زرين كوب در سال 1330 دركنار عده ايي از فضلاي عصر همچون عباس اقبال آشتياني ،سعيد نفيسي ،محمد معين،پرويزناتل خانلري ،غلامحسين صديقي و عباس زرياب ،براي مشاركت در طرح ترجمه مقالات دايره المعارف اسلام (E1)طبع هلند،دعوت شد .

دكتر زرين كوب در ايام تحصيل در تهران ،چندي نزد حاج شيخ ابوالحسن شعراني به پرداخت و با مباحث حكمت و فلسفه ،آشنايي بيشتر يافت .از همان روزگار با فلسفه هاي معاصر غربي نيز آشنا شد و بعد به مطالعه در باب تصوف نيز علاقمند گرديد. استاد كه از قبل با زبانهاي عربي ،فرانسوي و انگليسي آشنا شده بود در سالهاي جنگ دوم جهاني ،با كمك بعضي از صاحب منصبان ايتاليايي و آلماني كه در آن ايام در ايران به سرمي بردند،به آموزش اين دوزبان پراخت .در سال 1323 نخستين كتاب او به نام (فلسفه ،شعر يا تاريخ تطور شعر و شاعري درايران) در بروجرد منتشر شد ،در حالي كه در اين هنگام ،حدود چهار سال يا كمي بيشتر از تاريخ تاليف كتاب مي گذشت .

دكتر زرين كوب پس از آنكه به الزام پدر دانشكده حقوق را ترك گفت ،به زادگاه خود بازگشت

،و در خرم آباد و بعددر بروجرد به كار معلمي پرداخت ،كاري كه به تدريج علاقه جدي بدان پيدا كرد .در دوران معلمي ،از تاريخ و جغرافيا وادبيات فارسي گرفته تا عربي و فلسفه و زبان خارجي و حتي رياضي و فيزيك و علم الهيات ،همه را تدريس كرد .دكتر زرين كوب پس از اخذ درجه دكترا ،از سوي استاد فروزانفر ،براي تدريس دردانشكده علوم معقول و منقول دعوت شد و در سال 1335 يا رتبه دانشياري ،كار خود را دانشگاه تهران آغاز كرد و به تدريس تاريخ اسلام ،تاريخ اديان ،تاريخ كلام و مجادلات فرق ،تاريخ تصوف اسلامي و تاريخ علوم پرداخت .پس از دريافت رتبه استادي دانشگاه تهران (1339 ش ) دكتر زرين كوب چندي نيز در دانشسراي عالي تهران ،ودوره دكترا ادبيات فارسي دانشگاه تهران و در دانشكده هنرهاي درماتيك به افاضه پرداخت.در سالهاي 1347 تا سال 1349 در آمريكا به عنوان استاد ميهمان در دانشگاههاي كا ليفرنيا و پرنيستون به تدريس علوم انساني دانشگاه تهران انتقال يافت و در دو گروه تاريخ و ادبيات مشغول به كار شد .

دكتر زرين كوب در 24شهريور 1378 به دليل بيماريهاي قلب و چشم و پروستات در گذشت.

آثار دكتر عبدالحسين زرين كوب

1-دو قرن سكوت/ 2-تاريخ مردم ايران پيش از اسلام/ 3-تاريخ مردم ايران بعد از اسلام/ 4-بامداد اسلام/ 5-كارنامه اسلام/ 6-ارزش ميراث صوفيه/ 7-پله پله تا ملاقات خدا/ 8-سرني /9-با كاروان حله/ 10-پير گنجه در جستجوي ناكجا آباد .........

زرين كوب، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، استاد.

تولد: 1 فروردين 1315، بروجرد.

درگذشت: 25 مرداد 1366.

حميد زرين كوب تحصلات مقدماتى را در بروجرد به پايان آورد. سپس وارد دانشسراى مقدماتى در تهران شد. پس

از اخذ ديپلم به بروجرد بازگشت و از سال 1334 شغل مهمى را آغاز كرد. پس از چندى براى ادامه ى تحصيل به دانشگاه مشهد رفت و در سال 1341 موفق به دريافت مدرك ليسانس در رشته ادبيات فارسى شد. در بازگشت به تهران، به كار معلمى پرداخت و تا پايان عمر همچنان به تعليم و تربيت ادامه داد. تحصيلات فوق ليسانس و دكتراى ادبيات فارسى را در تهران (1348) به پايان رسانيد و رساله ى دكتراى خود را در باب «صنعت بديع و سير تكاملى تشبيه در زبان فارسى» عرضه كرد (1352). در سال 1351 از جانب دانشگاه مشهد به عنوان سردبير مجله «دانشكده ى ادبيات» انتخاب گرديد. در همان سال ها زرين كوب جهت تحقيق و مطالعه به آمريكا سفر كرد و در دانشگاه جرج تاون يك چند در مسائل مربوط به نقد ادبى به مطالعه پرداخت. وى بيست سال آخر عمر را به تدريس در دانشگاه تهران و در دانشگاه مشهد در تدريس تاريخ ادبيات، سبك شناسى نظم و نثر و تعليم و تحقيق در باب ادبيات معاصر پرداخت. در سال هاى آخر عمر به علوم بلاغت علاقه مند شد و به تحقيق در كتاب هاى تفسير و معانى و بيان پرداخت. وى در اين زمينه مقالاتى هم تهيه كرد كه ظاهرا مى خواست آن را همراه با بحثى در باب تاريخ قرآن و بلاغت منشتر سازد ولى عمر او كفاف نداد. از آثار وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: چشم انداز شعر نو فارسى (شامل مقدمه اى بر شعر نو، تحقيقى درباره ى شاعران نوپرداز معاصر، 1362)؛ فرهنگ لغات و اصطلاحات ادبى و بلاغت و بديع (در حال نشر)؛ جلد دوم چشم انداز

شعر معاصر (بحث درباره ى شاعران معاصر كه به شيوه ى سنتى شعر مى سروده اند، اين كتاب براى چاپ آماده بود)؛ تحقيقات وى در باب تاريخ ادبيات و سبك شناسى نظم و نثر (آماده ى نشر). همچنين به درخواست وزارت آموزش و پرورش كتابى در باب نقد ادبى در سال 1371 (پس از فوت وى) توسط دانشگاه پيام نور به چاپ رسيده است. هنگام وفات نيز به كار تنظيم كتاب خود در باب سبك شناسى نظم و نثر فارسى قبل از عهد مغول اشتغال داشت. مقالات تحقيقى وى نيز در مجله ى «دانشكده ى ادبيات مشهد» به چاپ رسيده است.

دكتر حميد زرين كوب به زبان عربى و متون ادبى آن آشنايى كافى داشت. از زبان انگليسى قسمتى از كتاب ادبيات عرب تألف الكساندر گيپ را ترجه كرده بود كه به سبب نشر ترجمه اى از آن، از ادامه ى كار منصرف شد.

دكتر حميد زرين كوب بر اثر سكته ى قلبى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ززوني، شمس الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 792 ق)، نحوى. از جمله آثار وى: شرح «تلخيص المفتاح» قزوينى، در معانى و بيان؛ شرح «لب الالباب» اسفراينى، در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1545 ،474)، معجم المؤلفين (285/10)، هديه العارفين (174/2).

زعفراني اصفهاني، ابوالعباس فضل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 319 ق)، محدث. وى براى كسب حديث بسيار سفر مى كرد و محدثى صدوق بود و از مشاهير اصفهانيان. از ابن مقرى و حسن بن محمد زعفرانى و احمد بن فرات و محمد بن وزير واسطى و نضر بن سلمه و همطبقه آنها حديث روايت كرد. عبداللَّه بن احمد، پدر ابونعيم اصفهانى، قاضى ابواحمد عسال و ابوبكر بن مقرى و حسن بن عبداللَّه بن سعيد و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (552 -551 /14).

زعفراني اصفهاني، ابوسعيد حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 369 ق)، حافظ، محدث، اصولى و مفسر. وى از ابوالقاسم بغوى و ابومحمد بن صاعد و حسين بن على بن زيد و همطبقه ى آنان حديث شنيد. ابوبكر بن ابى على و ابونعيم اصفهانى و گروهى ديگر از وى حديث روايت كرده اند.ابونعيم اصفهانى گويد كه زعفرانى به لحاظ شناخت استوار و دانش فراگيرش بندار اصول و حديث شهر ما بود. او داراى تصنيفات بسيار بود. از آثارش: «السمند» يا «مسند زعفرانى»، در حديث؛ «التفسير زعفرانى» يا «تفسير القرآن»؛ «الشيوخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (277/2)، ايضاح المكنون (482 ،305 /1)، سير النبلاء (518 -517 /16)، معجم المؤلفين (55/4)، الوافى بالوفيات (46 -45 /13)، هديه العارفين (305/1).

زعيم، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: حشره شناسى، دانشكده: بهداشت عمومى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته حفاظت گياهان از دانشگاه شيراز در سال 1351، كارشناسى ارشد در رشته حشره شناسى پزشكى از دانشگاه ايالتى اوهايو آمريكا در سال 1354، دكترا در رشته حشره شناسى پزشكى او دانشگاه ايالتى ميشيگان آمريكا در سال 1357.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده بهداشت عمومى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اكولوژى و بيولوژى ناقلين مالاريا، رده بندى و تشخيص كوليسيده هاى ايران، مبارزه بيولوژيك با ناقلين مالاريا، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كليات حشره شناسى پزشكى، تحقيق در سيستم هاى بهداشتى، پشه هاى كاشان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 13، تعداد مقالات به زبان خارجى: 20

زمينه علمى مقالات:

رده بندى و تشخيص كوليسيده هاى ايران، اكولوژى و بيولوژى ناقلين مالاريا، اپيدميولوژى بيمارى مالاريا در ايران، مبارزه بيولوژيك

با ناقلين مالاريا در جنوب ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

زفره اي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به حاجى آخوند، فرزند ملاّ على.

عالم فاضل زاهد متّقى، از مدّرسين سطوح در اصفهان، و محدّثين و واعظين بود. اغلب فضلاى معاصر اصفهان از شاگردان ايشانند.

كتب زير از تأليفات ايشان است:

1- رساله در اصول دين، كه به طبع رسيده 2- كتابى در قاعده دايره هندى 3- كتابى در علوم غريبه 4- كتابى در مكروهات موجب فقر.

صاحب عنوان در علوم غريبه و جفر و اعداد طلسمات نيز زحماتى كشيده و در اين موارد، كارهايى بدو نسبت مى دهند.

در روز دوشنبه 28 رمضان المبارك 1352 به سنّ قريب به نود سال در اصفهان وفات يافته. در بقعه ي تكيه ي بروجردى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

زكرويه مروزي، ابويحيي زكريا

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 270 ق)، محدث. ساكن بغداد بود. به آورده ى ابوالفتح ازدى در كتاب «الضعفاء» او ملقب به جوذابه بوده است. وى از سفيان بن عيينه و معروف كرخى و ابومعاويه ضرير حديث روايت كرد. زكرويه راوى يك «جزء» از سفيان بن عيينه است. قاضى محاملى و محمد بن مخلد و اسماعيل صفار و ابوالعباس اصم نيشابورى و ابوعوانه و ابوالحسين احمد بن منادى و محمد بن احمد حكيمى و عده اى ديگر از وى حديث روايت مى كنند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (461 -460 /8)، سير النبلاء (348 -347 /12)، لسان الميزان (149/3).

زكرياي قزويني، عمادالدين محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زكرياى قزوينى. عمادالدين محمود(ف. 862 ه.ق.) وى در ادب و شعر صاحب قريحه بود و به جغرافى آشنايى و علاقه تام داشت. از تأليفات اوست: عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، آثارالبلاد و اخبارالعباد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

زكي شيرازي، عبداللَّه

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 677 ق)، شاعر و حكيم. وى از پيشينيان مشايخ و سابقين علما بود كه قاضى بيضاوى و ظهيرالدين عبدالرحمن بزغش و قطب الدين علامه از شاگردان او بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (403 -402 /9)، رياض العارفين (196 -195)، فارسنامه ى ناصرى (1169/2)، مجمع الفصحا (695/2)، مرآت الفصاحه (253).

زكي نيشابوري، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(392 -317 ق)، محدث و اديب. وى از ابن بلال و محمد بن حسين قطان و ابن قوهيار و عبداللَّه بن يعقوب كرمانى و ابوطاهر محمدآبادى و ديگران حديث شنيد. ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى و احمد بن عبدالرحيم اسماعيلى از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (53 -52 /17).

زكي، محمد موسي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد موسى زكي

محل تولد : افغانستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدموسي زكي فرزند شهيد محمد عيسي فرزند شهيد محمد رسول از حدود سال 1362 دروس حوزوي را شروع كردم ولي از سال 1364 به طور مستمر به تحصيل ادامه دادم، تا سال 1365 در افغانستان و استان محل اقامت خويش تا معالم الاصول و منطق تحصيل نمودم.در پاييز سال 1365 با خانواده به ايران مهاجرت كردم. از شهريور 1362 در تهران (جامعه اميرالمومنين) ادامه دروس را مشغول شدم و تا تيرماه 1367 در همين مدرسه تا پايه ششم حوزه به تحصيل ادامه دادم. از تيرماه همان سال به قم هجرت كردم و تا شهريور 1377 تا سال چهارم خارج فقه و اصول را در اين حوزه علميه تحصيل نمودم. در مهرماه 1377 براي تدريس به رفسنجان رفتم و تا مهرماه 1379 دروس پايه پنجم و ششم و هفتم و بخشي از پايه هشتم را در مدارس امام خميني(ره) رفسنجان و امام حسن(ع) رفسنجان تدريسص كردم. از مهرماه 1379 تا كنون در قم به تحصيل ، تدريس و تحقيق اشتغال دارم.

زلالي خوانساري، محمدحسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1037 -1024 ق)، شاعر، متخلص به زلالى. وى در خوانسار متولد شد و همعصر شاه عباس اول صفوى و ملك الشعراى دربار وى بود. در غزل و قصيده استاد و شاگرد ميرزا جلال اسير بود و ميرداماد و شيخ بهايى را مدح مى كرد. شهرت وى به سبب هفت مثنوى است كه از او به جا مانده. از آثارش: «شعله ى ديدار»؛ «محمود و اياز»؛ «حسن گلوسوز»؛ «آذر و سمندر»؛ «سليمان نامه»؛ «ذره و خورشيد»؛ «مى

و ميخانه» مجموعه ى اين هفت مثنوى به نام «هفت سياره» يا «هفت آشوب» يا «سبعه ى سياره» هم خوانده مى شود.[1]

(ع. منسوب به زمخشر) جاراللَّه، ابوالقاسم محمود بن عمر بن محمد خوارزمى (و. زمخشر 467- ف. 538 ه.ق.)، استاد تفسير و حديث و نحو و لغت و علوم بلاغى. وى امام عصر خود و مورد احترام فضلا و علما بوده. سبب اشتهار او به جاراللَّه آن است كه وى مدتى مجاور كعبه بود. زمخشرى معتزلى بود، و از آثار اوست: «الكشاف فى تفسير القرآن» (ه.م.)، مقدمة الادب (ه.م.)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1055 -1051 /3)، تاريخ ادبيات ايران، براون (169/4)، تاريخ ادبيات در ايران (976 -965 /5)، تذكره ى نصرآبادى (234 -230)، دايرةالمعارف فارسى (1176/1)، الذريعه (159 ،106 /19 ،404 /9 ،15 /7)، ريحانه (379 -378 /2)، سرآمدان فرهنگ (416 -415 /1)، گنج سخن (84 -81 /3)، لغت نامه (ذيل/ زلالى)، مؤلفين كتب چاپى (564/2)، هفت اقليم (485 -484 /2).

زمان، ساعد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1334.

درگذشت: 1373.

ساعد زمان از زبان فرانسوى به فارسى ترجمه مى كرد. بيشتر آثارش در انتشارات ققنوس به چاپ رسيده است. از آثار اوست: بهداشت و زيبايى پوست: درمان طبيعى و گياه درمانى بيماريهاى پوستى (اثر جى. سى. مارشينا، تهران، 1373)؛ بهداشت و زيبايى مو؛ مراقبت ها و درمان طبيعى براى مو و پوست سر (اثر ژان داريگل، تهران، 1373)؛ بيست تست براى شناخت خود (ميشل و فرانسواز گوكلن، تهران، 1374)؛ تأثير از فاصله (پل ژاكو، تهران، 1372)؛ چگونه بر ترس و اضطراب خود غلبه كنيم: راهنماى عملى براى بازيابى اعتماد به نفس و آرامش (ژرژ باربارن، تهران، 1374؛ پيش از اين تاريخ،

اين كتاب تحت عنوان مشابهى در سال 1373 منتشر شد)؛ چگونه بهتر بخوابيم (پير فلوشر؛ تهران، 1374، پيش از اين تاريخ، اين كتاب تحت عنوان مشابهى در سال 1371 منتشر شد)؛ يازده تست براى شناخت ديگران (ميشل و فرانسواز گوكلن، تهران، 1374)؛ چگونه حافظه برتر داشته باشيم (روبرت توكه، تهران، 1373)؛ چگونه خود را با غذا درمان كنيم- راهنماى عملى رژيم غدايى خانواده ها (ايوجى. شارل و ژان لوك داريگل، تهران، 1374، پيش از اين تاريخ، اين كتاب تحت عنوان مشابهى در سال 1371 منتشر شد)؛ در انتظار كودكى هستم (لورانس پرنو، تهران، 1373 ،1370)؛ درمان خجالت در سه هفته (ژان شارتيه، 1373 :،1371)؛ درمان طبيعى بيماريهى تنفسى (آندره پاسبك، تهران 1374 ،1372)؛ درمان طبيعى بيماريهاى چشمى (آندره پاسبك، تهران، 1373)؛ درمان طبيعى بيماريهاى گردش خون (آندره پاسبك، تهران، 1374 -1368)؛ درمان طبيعى بيماريهاى گوارشى (آندره پاسبك، تهران، 1374 ،1372)؛ درمان طبيعى يبوست (ژان لوك داريگل، تهران، 1369)؛ رنگها: براى سلامتى شما؛ روش عملى رنگ درمانى با استفاده از خواص درمانى رنگها (ژرارداد، تهران، 1369)؛ فلزات: براى سلامتى شما؛ استفاده از خواص فيزيكى؛ شيميايى و مغناطيسى فلزات نظير دستبندهاى مسى و هومئوپاتى... (ژرژ فور؛ تهران، 1730)؛ كاربرد عملى طب فشارى (ژاژرد اد؛ تهران، 1375 1368)؛ گياهان دارويى (ژان ولاگ و ژيرى استدولار، تهران، 1370)؛ ويتامينها و ويتامين درمانى (كلود بينه، تهران، 1373)؛ ياد بگيريم چگونه بر خود مسلط شويم (ار. اسيرينگر، تهران 1369).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

زماني نژاد، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر زماني نژاد

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1343 شمسي. در شهر مقدس قم

به دنيا آمدم و در سال 1356 ش وارد حوزه شده و مقدمات سطح و تا خارج در مدرسه آية الله گلپايگاني و مدرسه رضوية تا سال 1364 به پايان رساندم و دروس جديد را تا ديپلم متفرقه گذرانم.

و از سال 1365 تا كنون از دروس خارج حضرات آيات عظام شيخ جواد تبريزي و فاضل لنكراني و منتظري و وحيد خراساني و سبحاني و مددي شركت كرده و مي كنم و از درس فلسفه و تفسير آيات عظام حسن زاده آملي و انصاري شيرازي و جواد آملي بهره ها برده و مي برم در كنار تحصيل با نوشتن مقالات و تصحيح بعضي از متون درسي علما و تهّيه و تدوين بعضي از شناخت نامه ها و شرح حال و كتابشناسي جهت شخصيت هاي علمي به انجام وظيفه مي پردازيم.

و نيز در ده ها كنگره علمي در ايران و خارج شركت كرده و اكثر اين كنگره ها با تدوين كتابي و يا تصحيح كتابهائي و نوشتن مقاله و مقالات و... همكاري نزديك داشته ام و در اكثر اين كنگرها به عنوان معاون علمى، يا معاون اجرائى، يا معاون علمي و اجرائى و... به وظيفه عمل كرده ام.

زماني نژاد، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر زماني نژاد

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1343 شمسي. در شهر مقدس قم به دنيا آمدم و در سال 1356 ش وارد حوزه شده و مقدمات سطح و تا خارج در مدرسه آية الله گلپايگاني و مدرسه رضوية تا سال 1364 به پايان رساندم و دروس جديد را تا ديپلم متفرقه گذرانم.

و

از سال 1365 تا كنون از دروس خارج حضرات آيات عظام شيخ جواد تبريزي و فاضل لنكراني و منتظري و وحيد خراساني و سبحاني و مددي شركت كرده و مي كنم و از درس فلسفه و تفسير آيات عظام حسن زاده آملي و انصاري شيرازي و جواد آملي بهره ها برده و مي برم در كنار تحصيل با نوشتن مقالات و تصحيح بعضي از متون درسي علما و تهّيه و تدوين بعضي از شناخت نامه ها و شرح حال و كتابشناسي جهت شخصيت هاي علمي به انجام وظيفه مي پردازيم.

و نيز در ده ها كنگره علمي در ايران و خارج شركت كرده و اكثر اين كنگره ها با تدوين كتابي و يا تصحيح كتابهائي و نوشتن مقاله و مقالات و... همكاري نزديك داشته ام و در اكثر اين كنگرها به عنوان معاون علمى، يا معاون اجرائى، يا معاون علمي و اجرائى و... به وظيفه عمل كرده ام.

زماني، رجبعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رجبعلي زماني

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

سال 1348 سيكل خود را گرفتم سپس در امتحانات عمومي حوزه علميه مشهد كه با سياست گزاري مرحوم آيت الله العظمي ميلاني برگزار گرديد شركت كردم و به فضل الهي در مدرسه معظم له پذيرفته شدم و درسهاي حوزوي را آغاز كردم. با پشتيباني مرحوم والد در مدرسه مرحوم آيت الله ميلاني طي پنج سال دوره سطوح اوليه گذراندم و از محضر اساتيدي همچون حجج اسلام اسلامى، نجفى، نقيبى، بني هاشمي (ره) اختري بهره مند شدم.سطوح عالي را آغاز كرديم و از بركات وجودي اساتيدي همانند حجةالاسلام والمسلمين آهنيان،

محسنى، محقق و آيت الله رضازاده و فلسفي استفاده بردم دروسي همچون رسائل و مكاسب را فراگرفتم و سپس به شهر قم جهت ادامه تحصيل روانه شدم.در سال 1354ه ش عازم قم شدم و ادامه سطوح عاليه مكاسب و رسائل را در محضر آيت الله سيد ابوالفضل موسوي تبريزى، آيت الله پاياني به پايان رساندم و دروسي همچون كفايتين و بخش پاياني مكاسب را در محضر آيت الله العظمي فاضل لنكرانى و آيت الله ستوده به اتمام رساندم.در ضمن دروس فلسفه و كلام (اسفار - منظومه) و تفسير را از محضر آقايان آيت الله جوادي آملي و حسن زاده آملي و مشكيني و انصاري ... استفاده كردم و تلمذ نمودم.از سالهاي 1356 دروس خارج فقه و اصول را در محضر آيات عظام: فاضل لنكرانى، شيخ جواد تبريزى، آقاي منتظري و وحيد خراساني تلمذ كردم و بهره فراواني بردم. در ضمن بحث (رجال) را از محضر آيت الله شبيري زنجاني استفاده نمودم.تدريس در مدرسه دارالشفاء و فيضيه و حجتيه از عنايات الهي بود كه توانستم معالم الاصول، مختصر المعانى، اصول مطفر و ادبيات عرب را تدريس كنم و آنچه را آموختم به عزيزاني ديگر منتقل نمايم. كار تدريس را نه تنها در حوزه علميه مشهد و قم داشتم بلكه خداوند توفيق عنايت كرد سالهاي 65 تا 69 همان دروس قبلي به همراه رسائل و مكاسب و بدآيت الحكمة را در حوزه علميه زينبيه سوريه تدريس نمودم و عده اي از طلاب عرب زبان از كشورهاي مختلف اسلامي كه در كشور سوريه به سر مي بردند همانند برخي از طلاب عراق، بحرين ، لبنان، مصر ، پاكستان

، افغانستان ، و نيجريه و... بودند سعي نمودم آنچه را اندوخته ام به اين عزيزان منتقل كنم (كه حدود 4 سال به طول انجاميد)بعد از انقلاب اسلامي كار تاليف را آغاز كردم و با استفاده از تجارب حجةالاسلام والمسلمين آقايان محمد جعفر امامي و پيشوائي كار ادامه پيدا كرد. كار جمعي ما (درس هايي از نظام دفاعي اسلام) به ثمر رسيد و چندين مرتبه به چاپ رسيد و به حمدالله در ميان رزمندگان اسلام (سپاه پاسداران - ارتش جمهوري اسلامي) مورد بهره برداري و تدريس قرار گرفت. و نيز كار جمعي ديگر همچون (معجم بحارالانوار) در دفتر تبليغات حوزه علميه قم انجام گرفت كه آن هم 14 جلد حجري شد و امروز از بركات وجودي آنها جامعه علمي اسلامي بهره مند مي شود.

زماني، محمد هاشم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد هاشم زماني

محل تولد : مرودشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

پس از انقلاب اسلامي بنابر ضرورت درك اسلام و باورهاي صحيح به حوزه علميه قم آمدم و دروس حوزه را شروع كردم و از همين ابتدا به قرآن و مباحث تفسيري پرداختم و در كنار آن به مباحث علمي و پژوهشي مي پرداختم و در سال 67 در جبهه به اسارت عراق درآمدم و در آنجا در حد توان به ترويج قرآن و مباحث اعتقادي پرداختم و در سال 69 پس از آزادي از اسارت در مركز قرآني مشغول به كار شدم و در ضمن برنامه نويسي كامپيوتر به تحقيق در مباحث قرآني مي پرداختم تا اينكه در سال 75 پس از طرح هاي بسياري كه براي رسيدن به اطلاعات منسجم و دقيق

ريختم و هيچكدام پايدار نبود به طرحي تحت عنوان «نور فرقان و سير انديشه» دست پيدا كردم كه جامع و بنيادي بود و توانستم براي رسيدن به آن به طرح پروژه هايي بپردازم و اطلاعات زيادي تهيه كنم و در سال 79 به تأسيس مؤسسه اي تحت عنوان «نور فرقان» اقدام كردم تا فعاليت و پژوهشها موجه و نتايج آن جهت اطلاع رساني ميسر باشد.مدتي كوتاه در معاونت پژوهشي حوزه خواهران مشغول بودم و مدتي در معاونت پژوهشي جامعة الزهرا و نيز دو ترم براي خواهران حوزوي درس قرآن و تفسير آن و عدم تحريف قرآن را بحث داشتيم و نيز در نمايشگاههاي قرآني بسياري شركت كردم و اكنون هم سه سال است كه در نمايشگاههاي قرآن شركت مي كنم در نمايشگاه بين المللي قرآني در مصلي تهران دو بار غرفه داشتيم و نيز در قم در دانشگاه مفيد هفته پژوهش و نيز در نمايشگاه حوزه در عرصه بين الملل و نيز در هفته كرامت در نمايشگاه رضوي شركت داشتيم و اكنون نيز در معاونت پژوهشي حوزه بحث توسعه علوم را دنبال مي كنيم.

زماني، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن زماني

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

پس از تحصيلات ابتدائي از سال 1349 هجري شمسي تحصيلات حوزوي را در شهرستان حيدريه آغاز كردم و 4 سال در حوزه علميه هراتي تحصيل كردم.سال 53 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه مرحوم آيه العظمي گلپايگاني ادامه تحصيل دادم. دروس سطح را در خدمت اساتيد مانند حجج اسلام : صلواتى، حسن تهرانى، ستوده ، سيد علي محقق داماد ، كريمي جهرمى، شريعتي كاشاني

، صانعي و موسوي تهراني فراگرفتم.از سال 61 درس خارج فقه و اصول را نزد اساتيد بزرگوار حضرات آيات : فاضل لنكرانى، مكارم شيرازي ، صانعي ، منتظري ، وحيد خراساني و گلپايگاني نزديك 15 سال گذراندم.در اين دوره تحصيلي 5 جلد اصول فقه استدلالي را كه مشتمل بر بيش از نيمي از علم اصول فقه است را تأليف كردم كه هنوز به صورت مخطوط است وانگيره اين كار سنگين آن بود كه اجتهاد واقعي و اتخاذ آراء در مسائل فقهبدون اجتهاد و اتخاذ آراء در مسائل اصول فقه ممكن نيست.سپس رساله فقهي اجتهادي پيرامون (طهارت اهل كتاب و مشركين) را بعنوان رساله كارشناسي ارشد قرار داده و تاليف كردم.فلسفه اسلامي را با خواندن كتب : منظومه سبزوارى، نهايه الحكمه، اشارات بوعلى، مجلداتي از اسفار ملا صدرا، و فلسفه جامعه تاريخ نزد اساتيد بزرگواري چون: شهيد مطهرى، آيه الله جوادي آملى، انصاري شيرازى، حسن زاده آملى، محمدي گيلانى، نكونام و فياضي فرا گرفتم.عرفان اسلامي را با تلمذ و تحصيل كتاب: فصوص الحكم محي الدين و مصباح الانس نزد عارف رهپيموده استاد حسن زاده آملى فرا گرفتم.جهت فرا گيري زبان انگليسى، چون از كلاس ششم ابتدائي به حوزه علميه منتقل شده بودم، تمام كتب درسهاي زبان راهنمائي ، دبيرستان و كارشناسي دانشگاه را در طول يكسال نزد استاد محرم خاني گذراندم. سپس دوره 4 جلدي زبان را در مركز آموزش زبان مركز آموش عالي باقر العلوم (عليه السلام) سپري كردم تا آمادگي حضور در كلاس هاي زبان دوره ارشد و دكتراي دانشگاه را بيابم.سپس در كنكور ورودي كارشناسي ارشد (تربيت مدرس دانشگاه قم) شركت كرده و

پس از قبولى و گذراندن دوره تحصيلي فارغ التحصيل شدم و رساله پايان نامه من با نمره 20 حائز بالاترين رتبه دانشگاه شد.سال 77 در كنكور دكتراي علوم قرآن و حديث همان (تربيت مدرس دانشگاه قم) شركت كرده و سال 80دوره آموزشي را با معدل 78/18 به پايان رساندم.

در آن سال عضو هيئت علمي گروه علمي قرآن و حديث مركز جهاني علوم اسلامي قم شده و تا كنون به تدريس براي طلاب غير ايراني مشغولم.در طول دوران تحصيل مشغول تدريس رشته ها ودروس ادبيات عربى، منطق، فلسفه، معارف، اقتصاد اسلامى، اخلاق، نظام تربيتى، فقه مقارن، علوم قرآن و قرآن و مشركان در حوزه ها و مدارس و دانشگاه هاي مختلف بوده ام.

زماني، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود زماني

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/11/20

زندگينامه علمي

حقير در سال 1359 پس از گذراندن دوره راهنمائي وارد حوزه علميه صاحب الزمان (عج) شهرستان شهرضا به مديريت و سرپرستي جناب مستطاب حجت الاسلام غدير علي مميز شدم و در مدت 3 سالي كه در آنجا به تحصيل اشتغال داشتم دوره مقدمات و قسمتي از كتاب شرح لمعه و اصول الفقه مرحوم مظفر را گذراندم. در سال 1362 وارد حوزه علميه قم شدم و دوره سطح را تا سال 1367 از محضر اساتيدي چون مرحوم وجداني و مرحوم پاياني و حضرت مستطاب شيخ مصطفي اعتمادي و سيد موسوي تهراني (مد ظلهما) بهره بردم. در سال 1367 وارد مرحله درس خارج شدم و از محضر اساتيدي چون آيات عظام فاضل و تبريزي(از سال 67 تا 69 ) بهره بردم، از سال 68

به مدت يك سال دوره اصول و فقه استاد وحيد خراسانى بهره بردم. در رشته فلسفه نيز از سال 63 كتب فلسفي رايج در حوزه ها را از محضر اساتيدي چون آيات عظام جوادي آملى، حسن زاده آملى، مصباح يزدى، محمد علي گرامى، علي زماني(عموي بنده) و فياضي دامت بركاتهم استفاده بردم. در رشته هيئت و نجوم نيز از محضر جناب استاد حسن زاده آملى و علي زماني بهره بردم. از آنجا كه آشنايي با علوم جديد را لازم مي ديدم بين سالهاي 65 تا 69 دوره متوسطه را تابستانها به صورت متفرقه گذراندم و در سال 69 موفق به اخذ ديپلم شدم. در سال 70 براي آشنايي با مباحث جديد كلامي وارد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) شدم و در رشته "دين شناسى" از اساتيد آن مركز استفاده بردم و در سال 76 با ارائه پايان نامه اي تحت عنوان "ترجمه كتاب مفهوم معجزه و نقد آن" دوره كارشناسي ارشد را به پايان بردم. در سال 76 براي تقويت بنيه علمي در زمينه فقه و اصول وارد موسسه بقيه الله (عج) شدم و از محضر اساتيد آن موسسه استفاده بردم. در كنار تحصيل به تحقيق در زمينه هايي كه در سطور قبل به آن اشاره شد، پرداخته ام كه حاصل آن چندين كتاب و رساله مي باشد كه ذكر خواهم كرد و همچنين به تدريس نيز اشتغال داشته و دارم.

زماني، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي زماني درسال 1353هجري قمري درنجف آباد اصفهان درخانوادهاي متديّن و اهل فضل و تقوي بدنيا آمد. وي درپايان تحصيلات مقدماتي به قم رفت و به آموزش علوم ديني

و زبان عربي پرداخت. زماني مدت هشت سال ازدروس فقه و اصول حضرت امام(ره) بهرهمند شد و پس ازآشنايي با شهيد دكترمفتح نخستين اثرش را با نام ابراهيم بت شكن يا قهرمان توحيد منتشركرد. مرحوم زماني روحيه ظلم ستيزي داشت؛ ازاين رو چندين بارعوامل رژيم پهلوي وي را دستگيرو زنداني كردند. مرحوم زماني درهريك ازآثارش به نشرحقايق اسلامي و طرح انديشههاي مذهبي دربرخورد با مسائل اجتماعي و اخلاقي ميپردازد. گفتني است كه كتاب« اَلشّيعَةُ وَالحاكِمون » تأليف محمد جواد مغنيه را تحت عنوان «شيعه و زمامداران خودسر» به فارسي ترجمه كرده است.30بهمن ماه سال1369هجري شمسي حجة الاسلام مصطفي زماني نويسنده، محقق و ازمدرسان حوزه علميه قم در58 سالگي بدرود حيات گفت.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

زمانيانپور، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

زمجي، معين الدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معين الدين محمد زمجي اسفزاري متخلص به نامي در حدود 850 ه . ق دراسفزار (سبزوار) متولد گرديد .و در همان جا به تحصيل علوم مقدماتي پرداخت . اما در پي آشوبهاي پس از وفات سلطان ابو سعيد تيموري و طاعون سال 838 ه .ق به هرات رفت وتحصيل در علوم مختلف پرداخت ، و ازمحضر استادان بزرگ زمانه بويژه عبد الرحمن جامي (شاعر و صوفي ) بهره برد . و دردربار سلطان حسين بايقرا به مناصب منشي گري ، مهر داري و حتي وقايع نگاري رسيد . وبنابه سفارش خواجه قوام الدين نظام الملك وزير سلطان بايقرا كتاب مشهور روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات را درتاريخ محلي و جغرافيايي هرات نگاشت . اسفزاري تاپايان عمربعنوان يكي از دانشمندان ،و مترسلان مشهور زمانه خود به تدريس درمدارس هرات مشغول بود . درشاعري و خط تعليق نيز دست داشت و بيشتر معاصرانش وي را ستوده اند .

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : ايران بعد از اسلام

والدين و انساب : معين الدين محمد زمجي اسفزاري در كتاب خود از پدر خود نامي نياورده است اما مي نويسد كه وي شاعري چيره دست بوده و درتوصيف فجايع طاعون هولناك سال 838 ه. ق اشعاري سروده است .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : معين الدين محمد زمجي اسفزاري از آغاز جواني دراسفزار آغاز به كسب علم و هنر نمود و نزد استادان زمان به تحصيل پرداخت اما از سال 873 به هرات

رفت و از محضر نورالدين عبد الرحمن جامي (عارف ) بهره برد و مدتي بعد درسن 23 سالگي در ديوان خواجه مجد الدين محمد (وزير سلطان حسين بايقرا )به منشي گري مشغول شد . وي درهرات مهارت خود را در علوم گوناگون چون صرف و نحو ،منطق و معاني و بيان و زبان و ادبيات عرب وفقه حنفي و تفسيرو احاديث و زبان وادبيات پارسي و هراتي و تركي جغتايي و قواعد انشاء كه خود آن مورد رساله اي نوشته است ،و علم تاريخ و جغرافيا و فن شعر و خطاطي و نيز مختصري هيئت و نجوم و طب و موسيقي تكميل كرد .

خاطرات و وقايع تحصيل : درزمان سلطان ابوسعيد تيموري هنگامي كه معين الدين محمد زمجي اسفزاري هنوز در اسفزار به تحصيل مشغول بود ، مولانا شرف الدين عبد القهار (متخلص به شريف ) كه ازدانشمندان روزگار ربود از آن ولايت گذشت و معين الدين افتخار درك مقدم وي را يافت و مولانا شرف الدين در شعر به بديهه دربار اسفزار گفت : دارد نشاني از بهشت آب و هواي اسفزار معين الدين اسفزاري نيز درپاسخ وي چنين سرود : اكنون زيمن مقدمت دارد به جنت افتخار

استادان و مربيان : معين الدين محمد زمجي اسفزاري اولين استاد عرفاني معين الدين محمد در هرات بود .

هم دوره اي ها و همكاران : معين الدين محمد زمجي اسفزاري بادانشمنداني چون محمد فرهي ،ميرخواند ، مولانا عبد الرحمان جامي معاصر ومعاشر بوده است . امير عليشيرنوايي ،مولانا عبد الواسع نظامي (منشي ومورخ ) ، شيخ عبد الله ديوانه (خوشنويس ) ، خواجه غياث الدين ده

دار (نديم سلطان حسين بايقرا ).

وقايع ميانسالي : معين الدين محمد زمجي اسفزاري عمده عمر خود را باسلطان حسين بايقرا تيموري معاصر و با وي معاشر بود . از حمايت قوام الدين نظام الملك وزير برخورداربود . از سال 897 خواجه قوام الدين نظام الملك به وزارت سلطان حسين بايقرا رسيد . و اسفزاري به خدمت او درآمده به فرمان وي كتاب روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات را درتاريخ شهرهرات شروع به تاليف كرد . هدف وزير هم خدمت به شاه و هم به جاويدان كردن اثري بوده است از نويسنده اي دانا واديبي كامل بوده است . اسفزاري نيز مدتها پيش از اين درچنين انديشه اي بوده است . وي دراين هنگام تاليف كتاب خود باامير جلال الدين فرخزاد طبسي كه پسر ارشد اميرنورالدين جلال الاسلام بود وا ز اعيان دولت تيمور گوركاني به شمارمي رفت ،ديداركرد . اسفزاري درصددن افزودن كتاب ديگري درادامه شرح وقايع كتاب روضات الجنات بوده است كه بدليل نا آرامي هاي ناشي از كشته شدن خواجه قوام الدين نظام الملك در 903 ه ق اين كارصورت نپذيرفت .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : معين الدين محمد زمجي اسفزاري منشي دربار سلطان بايقرا وتحت حمايت وزير وي قوام الدين نظام الملك بود . وي پيش از قوام الدين ، در خدمت خواجه مجد الدين محمد (وزير سابق سلطان حسين بايقرا )بوده است . از اين رو امير عليشير نوايي (وزير بعدي سلطان حسين ) كه با خواجه قوام الدين نظام الملك نزاع سياسي داشته است ، تنها به ذكر نامي از معين الدين اسفزاري اكتفا نموده است . اسفزاري

در دربارسلطان بايقرا تا آنجا ترقي يافت كه نشان شاهي راكه مهر رسمي دربار سلطنت بود و به وي سپرده بودند .

فعاليتهاي آموزشي : معين الدين محمد زمجي اسفزاري چنان در خط تعليق مهارت داشت كه بيشتر اوقات در هرات به تعليم قواعد اين هنر مشغول بود . وي درمدارس هرات نيز بعنوان استاد به تدريس مشغول بوده است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : معين الدين محمد زمجي اسفزاري علاوه برمنشي گري ،به شاعري و خطاطي مي پرداخت . چنانكه درخط تعليق بسيار ماهر بود. و شعر هايي مي گفت كه بر زبان مردم هرات جاري بود . چنانكه مي نويسد : به سرمه است آنكه مي بيني به چشم هر پري پيكر كه از غوغاي چشمش مي كند خاك سير بر سر چنانكه اشعايي درمدح سلطان حسين بايقرا ،مرثيه شيخ عبد الرحمن جامي و رباعي ،غزليات ،قصاي و مثنوياتي مي سروده و بعنوان شاهد در تاريخ خود بكار مي برد و به نامي متخلص مي كرد .

همفكران فرد : معين الدين محمد زمجي اسفزاري منشي صاحب ذوقي بوده است كه نثر او از منشيان معاصر وي همچون مولانا حسين واعظ كاشفي صاحب انوار سهيلي و مولانا كمال الدين عبد الواسع نظامي و وقايع نگاري كه سجع و قافيه هاي بسياري درنثر بكار مي برد ، او نثر و ساده تر بوده است .

آرا و گرايشهاي خاص : معين الدين محمد زمجي اسفزاري درانشائ مترسل ايراني نسبت به ايرانيان معاصر خود شيوه اي ساده ترو روانتر را برگزيده بود . از نظرمذهبي نيز گويا وي به فقه حنفي گرايش داشته و دراين زمينه

ازكودكي آموزشهايي را كسب كرده بود وعلاقه اي در حد تعصب به مذهب خودابراز ميكرد . و شيعيان آن زمان را خارج از دين مي دانست . اما درهمه جاي كتاب خود به اولاد علي (ع) ، بويژه امام رضا (ع) همانند يك شيعي خالصي ،ارادت مي ورزند . از اين گذشته ،وي درراه سلوك و عرفان ازمريدان شيخ عبد الرحمن جامي نيز به شمار مي رود .

چگونگي عرضه آثار : معين الدين محمد زمجي اسفزاري كتاب روضات الجنات را در 9-897 ه ق تاليف كرده و به سلطان حسين بايقرا تقديم كرد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترسل

ويژگي اثر : اين رساله درباره آيين نامه نويسي تاليف كرده است .

2 روضا ت الجنات في اوصاف مدينه هرات

ويژگي اثر : كتاب روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات دنباله تاريخ نامه هرات اثر سيف بن محمد بن نعقوب هروي (سيفي هروي ) كه وقايع هرات را در (721-618 ه ق) توصيف كرد ، به شمار مي رود . [ آژند ، تاريخ نگاري محلي ايران ،تاريخ نگاري درايران ، تهران ؛گستره ، 1380 ] اين كتاب تاريخ هرات را تاسال 875 ه ق در بر دارد . و در26 روضه مفصل بندي شده است و درآن اطلاعاتي است كه در منابع ديگري نيامده است . گرچه بيشتر مطالب آن تكرار گفته هاي مورخين معاصر پيشين از جمله ابواسحق احمد بن ياسين ، شيخ عبد الرحمن نامي ، سيفي هروي و ربيعي پوشنگي است ،اما بخش آخر كتاب منحصر به ديده

ها و شنيده هاي مورخ و روش نگاري كتاب نيز يكي از بهترين و روانترين نمونه هاي نثر فارسي درقرن نهم مي باشد . مطالب كتاب شامل 26 روضه است . روضه هاي هفتم تا دهم درباره ي اخبار ملوك آل كرت و ذكر بلاد وابنيه و مزارات و عمران خراسان و هرات در عهد تيموري است . كتاب مزبوز تاريخ هرات راتصرف آنجا توسط سلطان حسين بايقرا در بر دارد . همچنين اطلاعات جالبي نيز درباب رجال خراسان و هرات درضمن مطالب كتاب آمده است . [معين الدين محمد الزمجي اسفزاري ، روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات ،ج 1 ،به اهتمام محمد اسحاق ،كلكته :درپاسري ،1380 ه ق . / 1961 ميلادي ،محال ]

منابع زندگينامه :

1آزنده ،تاريخ نگاري ،محل دايراه ،تاريخ نگاري درايران ، ص 2862آژند ،تاريخ نگاري درايران ، تاريخ نگاري در ايران ،ص2863سعيد نفيسي ،تاريخ نظم و نثر ايران و درزبان فارسي ،ج اول، تهران : كتابفروشي فروغي ،1344 ،ص 2524معين الدين محمد الزمجي اسفزاري ، روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات ،ج 1 ،به اهتمام محمد اسحاق ،كلكته :درپاسري ،1380 ه ق . / 1961 ميلادي ،محال5مير نظام الدين عليشير نوايي ، تذكره مجلس النفاس ،به اهتمام علي اصغر حكمت ،تهران ؛ كتابخانه منوچهري ،1363 ،ص 98-99

زمخشري، ابوالقاسم محمود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(538 -467 ق)، مفسر، محدث، نحوى، متكلم، لغوى و شاعر حنفى معتزلى. ملقب به جاراللَّه. نسبت وى به زمخشر، از آباديهاى خوارزم است در زمخشر به دنيا آمد. او در ادب و لغت عرب و فقه و حديث و تفسير استاد و متكلم معتزلى بود و شعر را بسيار

نيكو مى سرود. در ضمن مسافرتهاى خود مدت مديدى در مكه اقامت كرد و به همين مناسبت به جاراللَّه (همسايه ى خدا) معروف شد. به بغداد نيز سفر كرد و در آنجا از نصر بن بطر و ديگران حديث شنيد. ادب را از ابومضر محمود بن جرير ضبى اصفهانى و ابوالحسن على بن مظفر نيشابورى فراگرفت و از ابومنصور نصر حارثى و ابوسعد شقانى حديث روايت كرد است. ابوطاهر سلفى و زينب دختر شعرى از زمخشرى با اجازه روايت كرده اند اسماعيل بن عبداللَّه خوارزمى و ابوسعد احمد بن محمود و ديگران از وى اشعارش را نقل كرده اند. سرانجام در جرجانيه ى خوارزم درگذشت. از آثار متعددش: «الكشاف عن حقايق التنزيل»، در تفسير قرآن؛ «الامالى»، در نحو؛ «الانموذج»، در نحو؛ «مقدمه الادب»، در لغت؛ «اساس البلاغه»، در لغت؛ «اعجب العجب فى شرح لاميه العرب»؛ «اطواق الذهب»، در مواعظ و خطب؛ «الجبال و الامكنه و المياه»؛ «ديوان» خطب؛ «ديوان» شعر؛ «ديوان» رسائل؛ «ديوان» تمثيل؛ «الرائض فى علم الفرائض»؛ «روس المسائل»، در فقه؛ «ربيع الابرار»، در ادبيات؛ «سوائر الامثال»؛ شرح «ابيات الكتاب» سيبويه؛ شرح مشكلات «المفصل»؛ «ضاله الناشد»؛ «القسطاس»، در عروض؛ «المجاز و الاستعاره»؛ «متشابه اسامى الرواه»؛ «المستقصى»، در امثال عرب؛ «معجم الحدود»؛ «المفرد و الموتلف»، در نحو؛ «المقامات»، در اخلاق؛ «المنهاج»، در اصول؛ «النصائح الكبار يا كبرى»؛ «النصائح الصغار»؛ «الكلم النوابغ»، در مواعظ؛ «الاحاجى النحويه»؛ «المفصل»، در نحو؛ «الفائق فى غريب الحديث».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (55/8)، ايضاح المكنون (86/2 ،67/1)، تاريخ ادبيات در ايران (320/2)، تاريخ نظم و نثر (197 ،102 ،92)، التفسير و المفسرون (482 -429 /1)، دايرةالمعارف فارسى (2222 -2221 /2 ،1180 /1)،

روضات الجنات (118/8)، ريحانه (382 -379 /2)، سفرنامه ابن بطوطه (571 ،436 /1)، سير النبلاء (156 -151 /20)، الكامل (8/9)، كشف الظنون (1978 ،1955 ،1890 ،1877 ،1837 ،1798 ،1791 ،1774 ،1734 ،1675 ،1674 ،1607 ،1584 ،1539 ،1475 ،1427 ،1407 ،1396 ،1326 ،1217 ،1206 ،1085 ،1082 ،1056 ،1022 ،1009 ،915 ،895 ،832 ،831 ،791 ،781 ،616 ،185 ،164 ،117)، الكنى و الالقاب (300 -298 /2)، لسان الميزان (653 -651 /6)، لغت نامه (ذيل/ زمخشرى)، مؤلفين كتب چاپى (67 -66 /6)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 538)، معجم الادباء (135 -126 /19)، معجم البلدان (166 -165 /3)، معجم المؤلفين (187 -186 /12)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (229 -228)، وفيات الاعيان (174 -168 /5)، هديه الاحباب (146 -145)، هديه العارفين (403 -402 /2).

زمرديان، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان شناسى از دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسى مشهد در سال 1339، دكترا در رشته زبانشناسى عمومى از فرانسه.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان شناسى عمومى، گويش شناسى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

گويش شناسى، زبان شناسى عمومى، فرهنگ واژه هاى اروپائى در فارسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 22، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى عمومى و گويش شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

زنجاني طبسي، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد زنجاني طبسي

محل تولد : طبس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/9/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد جواد زنجاني طبسي در سال 1337هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان طبس ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه وافر خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1350 كه سال هاي خفقان و ترس از رژيم شاهنشاهي بر كشور حاكم بود و حوزه هاي علميه از طرف رژيم منحوس پهلوي به شدت تحت فشار بودند وارد حوزه علميه طبس گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد اما شوق زيارت و هم جواري با بارگاه ملكوتي

حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام او را راهي حوزه علميه مشهد گردانيد. پس از ورود به حوزه علميه مشهد، ضمن انس با آستان ملكوتي حضرت علي بن موسي الرضا (ع ) با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه آن ديار حاضر شد و پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1370 به حلقه دروس خارج ستارگان علم و ادب آن ديار راه يافت. در آن ديار از درس بزرگاني همچون آيت الله خامنه اي ، آيت الله حجت هاشمي، آيت الله مرتضوي و... بهره ها برد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته تاريخ اسلام در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1380 از دانشگاه شهيد بهشتي تهران فارغ التحصيل گرديد . و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان"بررسي نقش عبدالله بن عامر در حوادث صدر اسلام" دفاع كرد. استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از امر تبليغ غافل نماند و در اين راستا سعي و تلاش وافري به انجام رسانده است. استاد سال هاي متمادي است كه به تدريس و شاگرد پروري در حوزه علميه مشهد و طبس مشغول است و هم اكنون مدير گروه معارف دانشگاه آزاد طبس مي باشد.

زنجاني نجفي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1296 ق)، فقيه، مجتهد و حكيم. وى در قريه ى دواسب از توابع زنجان متولد شد. مقدمات و متون فقهى را در زنجان خواند پس از آن به نجف مهاجرت نمود. بعد از تكميل تحصيلات در سال 1330 ق به زنجان بازگشت و به انجام وظائف شرعى پرداخت. در زنجان درگذشت و پيكرش را

به قم بردند و در جوار مرقد على بن جعفر دفن شد. از آثارش «فلسفه ى اتحاد مسلك» يا «فصل الخطاب و فلسفه ى اتحاد صواب» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (305/16)، گنجينه ى دانشمندان (231/5)، مؤلفين كتب چاپى (399 -398 /1).

زنجاني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا ابوالقاسم بن سيد محمدباقر زنجانى اصفهانى عالمى جليل بوده و در سال 1336 ق وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زنجاني، ابوالقاسم سعد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 471 -380)، حافظ، محدث، صوفى و شاعر. از ابوعبداللَّه بن نظيف و حسين صدفى در مصر و محمد بن ابى عبيد در زنجان و عبدالرحمان بن ياسر و عبدالرحمان بن طبيز حلبى در دمشق حديث شنيد. خطيب بغدادى و ابومظفر منصور سمعانى و عبدالمنعم بن قشيرى و مختار اهوازى و عده اى ديگر از شاگردان وى در حديث مى باشند. او را در حديث ثقه اى پرهيزكار شمرده اند و عده اى او را صاحب كرامات دانسته اند. از آنجايى كه او در مكه املاى حديث مى كرد، او را شيخ الحرم مى گفتند. قسمتهايى از «قصايد» او در «سير اعلام النبلاء» آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (389 -385 /18).

زنجاني، ابوالمكارم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالمكارم بن ابى القاسم زنجانى متولد 1255 و متوفى 1330 ق عالمى فاضل و فقيهى كامل بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زنجاني، ابوالمناقب محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 656 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، محدث و لغوى شافعى. وى در بغداد متوطن بود. مدتى نيز نيابت قاضى القضاتى را بر عهده داشت تا عزل شد. در نظاميه به تحصيل و تدريس پرداخت. وى درايام فتح بغداد به دست هلاكو كشته شد. از آثارش: «السحر الحلال فى غرائب المقال»، در فروع فقه شافعى؛ «ترويح الارواح فى تهذيب الصحاح» جوهرى، در لغت؛ «تفسير القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1073 ،981)، معجم المؤلفين (149 -148 /12)، هديه العارفين (405/2).

زنجاني، امين الدوله، ابوالقاسم محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1292 -1224 ق)، عالم، فقيه، اصولى و مجتهد امامى. نسبش به اما موسى كاظم (ع) مى رسد. در كودكى پدر و مادر خود را از دست داد. در زنجان مدتى به تحصيل مقدمات مشغول بود آنگاه به قزوين مسافرت كرد و به محضر درس بزرگانى چون ملا عبدالوهاب و ملا محمدتقى شهيد حاضر شد، سپس به اصفهان رفت و از شاگردان سيد محمدباقر حجةالاسلام رشتى و حاج محمد ابراهيم كلباسى شد. در سى و پنج سالگى پس از تكميل تحصيلات علميه به زنجان مراجعت نمودند. ستيزش با بابيان مشهور و احضارش به تهران به امر محمدشاه قاجار معروف است. او پدر سه دانشمند معروف: ميرزا ابوطالب مجتهد و حاج ميرزا ابوالمكارم و حاج ميرزا ابوعبداللَّه است. وى در زنجان درگذشت و در خارج اين شهر در بقعه ى مخصوصى به خاك سپرده شد. از آثارش: «ايضاح الدلائل فى حساب عقد الانامل»؛ «ناراللَّه الموقده»؛ «فصل الخطاب»، در شرح «علماء امتى افضل من انبياء بنى اسرائيل»؛ «تخريب الباب»؛ «رد الباب»؛ «قلع الباب»؛ «قمع الباب»؛ «سد الباب» همگى در رد بابيه؛ «الحيوه»؛ «حجه الابرار على فرقه الاشرار فى اثبات

حرمه الخمر فى الشرايع السابقه و جميع الادوار»؛ «قره الابصار فى اثبات امامه الائمه الاطهار (ع)»؛ «شرح الحساب»؛ «المحموديه»، در شرح «طب الرضا (ع)»؛ «المقاصد المهمات فى صيغ العقود و الايقاعات»؛ «مقاليد الابواب»؛ «هدايه المتقين»، در عقايد و اصول و فروع دين؛ «نور العين فى عزاء الحسين (ع)»؛ «قواطع الاوهام»؛ «تسليه الملهوفين و تسكين المغمومين»؛ «كشف الساتر فى شرح كلمات باباطاهر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (15/6) اعيان الشيعه (409/2)، الذريعه (37/18 ،175 -174 ،6/17 ،228/16 ،179/4 ،495/2)، ريحانه (385 -384 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 62 -61 /13)، المآثر و الآثار (149)، معجم المؤلفين (156/11)، مكارم الآثار (782 -780 /3).

زنجاني، برات

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1303، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تبريز، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى دانشگاه تهران در سال 1350.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى در دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آثار ادبى نظامى گنجوى، تدريس متون نظم و نثر ادبيات، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 10

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تصحيح و شرح و تلخيص.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 35، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

علمى و نقد ادبى، تحقيق در لغت.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

زنجاني، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد بن احمد زنجانى متوفى حدود 1350 ق اديبى كامل و مدرسى فاضل بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زنجاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1360 ق)، فقيه اصولى. از آثار وى: كتابى در «اصول»؛ رساله اى در «فقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (18/4).

زنجاني، سبزعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سبزعلى بن فتحعلى بن رحيم بن حسين بن نوروز زنجانى متوفى حدود 1322 ق عالمى بزرگوار و فاضلى پرهيزكار از شاگردان ميرزاء آشتيانى و علماء بزرگ عصر خود در زنجان بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زنجاني، شمس الدين، ابوعبداللّه محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1313 -1262 ق)، فقيه، منطقى، عروضى و قاضى. مقدمات را در زنجان فراگرفت. در 1280 ق براى ادامه تحصيل به قزوين رفت. سپس به مشهد مشرف شد و در سبزوار چندى در خدمت حاج ملاهادى سبزوارى درس خواند. در حدود 1285 ق به نجف رفت و نزد علامه سيد حسين كوه كمرى و شيخ راضى نجفى و ميرزاى شيرازى تلمذ كرد، و در آنجا با دختر سيد محمدطاهر بن اسماعيل موسوى شوشترى، داماد علامه انصارى، ازدواج كرد. پس از تكميل تحصيلات در 1294 ق به زنجان بازگشت و مرجعيت امور شرعى و تدريس را در آن شهر بر عهده گرفت. از آثارش: «مطالع الشموس»، در شرح «الدروس»؛ «فن القطع» ئر «حجيت»؛ «الانصاف»، در حسن و قبح عقلى؛ «مصابيح الدجى»، در مواعظ؛ «نور المنابر»، در مقتل، به فارسى؛ «الايقاظات»؛ «المناطق»؛ «اجزاء العلوم»؛ «تقسيم العلم»، به اقسام اوليه و ثانويه؛ «رشحات الملكوت»؛ «الايماضات»، در حكمت اشراقى؛ «نفحات اللاهوت»؛ «الميزان»، در عروض؛ رساله اى در «قوافى»؛ رساله اى در شرح «بعض صفات النبى (ص)»؛ «رساله فى الامانات»؛ «اليواقيت»، در حساب؛ كتابى در «نحو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (378/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 51 -50 /14)، معجم المؤلفين (148 ،11 ،104 /6)، مكارم الآثار (1661/5).

زنجاني، ظهيرالدين، ابوالثناء محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(674 -597 ق)، فقيه شافعى و صوفى. وى از اصحاب شهاب الدين سهروردى بود و از او و ابوالمعالى صاعد حديث روايت كرده است. از آثارش «الرساله المقنذه منالجمر فى الحاق الانبذه بالخمر» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (178/12).

زنجاني، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباسعلى زنجانى متوفى 1344 ق از دانشمندان فاضل عصر خود بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زنجاني، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1349 -1268 ق)، عالم. از آثار وى: شرح «دعاء صباح»؛ حاشيه بر «رسائل».[1]

عبدالعلى بن مولى عبدالصمد بن مولى على اكبر بن محمد سعيد زنجانى متولد 1268 و متوفى 1349 قمرى دانشمندى بزرگوار و فقيهى پرهيزكار از شاگردان ملا قربانعلى زنجانى و علامه شيخ محمدحسن مامقانى و علامه ملامحمد شربيانى و داراى تأليفات و آثار عديده بوده است.

عبدالعلى بن على نقى بن مصطفى سعدآبادى زنجانى متوفى حدود 1357 قمرى عالمى فاضل و دانشمندى بزرگوار و كامل از شاگردان آيت اللَّه آخوند خراسانى و علامه يزدى (صاحب عروه) و شريعت اصفهانى بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] معجم المؤلفين (226/5).

زنجاني، عبدالواسع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1291 -1235 ق)، فقيه، اصولى، امام جمعه، مجتهد و واعظ. وى از اكابر علماى اماميه در عصر خود بود. پس از پدرش توليت مجسد فتحعلى شاه قاجار را بر عهده داشت. وى در زنجان وفات يافت و در بقعه ى پدرش به خاك سپرده شد. از آثارش: رساله ى «الاجتهاد و التقليد»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ حاشيه ى «قوانين الاصول»؛ «الرد على رساله التكفير» يا «رساله تكفير الرومى»؛ وى حدود ده جلد كتاب در مواعظ دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (198 -197 /10 ،177 ،100 /6 ،272 /1)، ريحانه (387/2)، طبقات اعلام الشيعه قرن (804/13)، المآثر و الآثار (164)، معجم المؤلفين (215/6).

زنجاني، عزالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1338 ق)، فقيه، اصولى و امام جمعه. در شهر زنجان به دنيا آمد، بعد از فراگرفتن مقدمات و ادبيات عرب نزد استادان ادبيات، چون آقا ميرزا على اصغر فصاحتى، به همراه استاد رضا روزبه، منطق «حكمه الاشراق» و «معيار العلم» غزالى را نزد پدرش تحصيل نمود. بعد از فراغت از كتابهاى سطوح، «رسائل» و «مكاسب» و قسمت عمده اى از «طهاره» شيخ انصارى را نزد آقا شيخ حسين زنجانى كه از مجتهدين زنجان و از شاگردان آخوند خراسانى بود، خواند. «كفايه الاصول» را در خدمت حاج شيخ عبدالكريم خويينى زنجانى فراگرفت و پس از دو سال تحصيل آن كتاب به درس خارج اصول پدرش، سيد محمود امام جمعه، كه تحت عنوان «تقريرات» كاظمينى بود، حاضر شد. در شهريور 1320 به قم رفت و به درس خارج فقه و اصول آيةاللَّه حجت حاضر شد، و شبها به درس خارج اصول آيةاللَّه صدر و آيةاللَّه خوانسارى شركت نمود، و در معقول «اسفار» را به همراه استاد شهيد

مطهرى و آيةاللَّه حاج سيد محمدعلى طباطبايى تبريزى نزد امام خمينى (ره) خواند، و با ورود علامه طباطبايى به قم در نزد ايشان ادامه داد. وى سپس فقه و اصول را در نزد آيةاللَّه بروجردى تكميل كرد و «تقريرات» ايشان را به رشته تحرير درآورد. آنگاه به نجف رفت و در حوزه درس آيةاللَّه حكيم و آيةاللَّه آقا سيد عبدالهادى شيرازى حاضر شد. پس از چندى به زنجان بازگشت و به تبليغ و نشر احكام دينى و تدريس و امامت جماعت پرداخت. از آثار وى: تاسيس كتابخانه به سبك جديد و مساجد گوناگون در زنجان؛ تشكيل انجمنهاى تبليغى. از آثار علمى اش «تقريرات» اصول آيةاللَّه بروجردى؛ شرح قسمت اعظم «وسيله»؛ حواشى متفرقه در «منظومه ى حكمت»؛ تحرير «كفايه الاصول»؛ كتابى در تصوف؛ «رساله ى عمليه»؛ تحرير «الوسيط»، در فقه، به سبك استدلالى؛ تحرير كتاب «خمس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (241 -239 /5).

زنجاني، عزالدين، ابوالفضائل ابراهيم

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 655 ق)، نحوى، صرفى و فقيه شافعى. از آثارش: «الكافيه»، در حساب؛ مختصر شرح رافعى بر كتاب «الوجيز» ابوحامد غزالى كه آن را «نقاوه (فتح) العزيز»، در فروع فقه شافعى، ناميده است؛ «العزى»، در تصريف به نام «تصريف زنجانى»؛ «الكافى» در شرح «الهادى»، در نحو تصريف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (2003 ،1139 -1138 ،412)، معجم المؤلفين (57/1)، هديه العارفين (12/1).

زنجاني، عزالدين، عبدالوهاب

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 660/655 ق)، عالم، دانشمند، رياضيدان و اديب. در تبريز مسكن گزيد و مدتى در موصل به سر برد و در بغداد وفات يافت. او در علوم نحو، لغت، صرف، معانى و بيان عروض دانا بود و از علوم نقلى و عقلى بهره مند. خواجه نصيرالدين طوسى كتاب «تذكره» در علم هئيت را به خواهش او تصنيف كرد. او به خراسان و ماوراءالنهر سفر كرد و سرانجام به تبريز باز آمد. وى در بغداد درگذشت. آثار وى: «العزى تصريف» در صرف؛ «الهادى» و شرح آن در نحو، «معيار النظار فى علوم الاشعار»؛ «المضنون به على غير اهله»؛ تصحيح «المقياس فى تفسير القسطاس» در عروض؛ «رساله ى الوفق التام»؛ رساله ى كوچكى درباره ى چگونگى به كار بردن اسطرلاب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (330/4)، اعيان الشيعه (132/8)، ايضاح المكنون (517/2)، دايرةالمعارف فارسى (1731/2)، روضات الجنات (166 -165 /5)، ريحانه (387 -386 /2)، زندگينامه ى رياضيدانان (308 -307)، كشف الظنون (2027 ،1869 ،1738 ،1578 ،1326)، لغت نامه (ذيل/ زنجانى، عزالدين زنجانى، عبدالوهاب)، معجم المؤلفين (216/6)، هديه العارفين (638/1).

زنجاني، عزيزالدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1255 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، رجالى، اديب و شاعر. در زنجان به دنيا آمد. پس از تحصيل مقدمات در زادگاهش به قزوين رفت و در آنجا به تحصيل ادامه داد. در 1278 ق به عراق رتف و در نجف اشرف نزد شيخ انصارى و علامه سيد حسين ترك كوه كمرى و ميرزاى شيرازى تحصيلات خود را تكميل كرد. در 1288 ق به زنجان بازگشت و پس از وفات پدرش مرجع رياست شرعى شد و منصب قضا و افتاء بدو رسيد. وى داراى تصانيف بسيارى است كه از جمله آثارش:

«لطائف الكلام فى الاوانى الذهب و الفضه من الاحكام»؛ «مفتاح الظفر»، در نماز سفر؛ «التحيه المباركه»، در احكام سلام؛ شرح «دعاء كميل»؛ «جواب السوال عن آيات بدء الخلق و آيه رد الشمس لسليمان»؛ «الصبح الصادق»، به فارسى، در مسائل اجتماعى و وظائف سلطان؛ «معارج الرضوان فى مصائب الامام العطشان»؛ تعليقات بر «الرسائل»؛ حواشى بر «الرياض»؛ «رساله فى حرمه الخمر»؛ وى قصايدى به عربى و فارسى نيز داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (63/9)، الذريعه (321/18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 81 -80 /14)، علماء معاصرين (340 -339)، المآثر و الآثار (149)، مكارم الآثار (1503 -1502 /5).

زنجاني، علي نقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير محسن جدّ سادات موسوى زنجان و اصفهان است كه نواده او حاج ميرزا على نقى به اصفهان، مهاجرت نموده است و در اين شهر پس از وصول به مقامات عاليه علم و اجتهاد به تدريس و اقامه ي جماعت در مسجد خياطها كه آن را مسجد زنجاني ها نيز گويند اشتغال جسته، داراى تأليف و تصنيف بوده.

در ماه صفر سال 1258 وفات يافته، در تخت فولاد، جنب فاضلان مدفون گرديد. داراى خطّى نيكو بوده و حواشى بر كتاب ذريعة الضراعه تأليف محقّق فيض كاشانى در سال 1221 نگاشته. نسخه ي آن در كتابخانه آستانه ي رضويّه موجود است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

زنجاني، فتحعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1268 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى و شاعر. وى برادرزاده و به آورده ى «الذريعه» (807/9) خواهرزاده ى مجتهد بزرگ آخوند ملا قربانعلى زنجانى، شاگرد شيخ انصارى، است. شيخ فتحعلى در زنجان متولد شد. مقدمات و علوم عربيت را در زادگاه خود به پايان رساند، سپس به قزوين منتقل و «قوانين»، تحصيل كرد و پس از آن به تهران آمد و در بحث خارج فاضل آشتيانى شركت كرد. پس از بازگشت به زنجان، نزد عموى دانشمندش، آخوند ملا قربانعلى زنجانى هشت سال تلمذ كرد و سپس به تهران مراجعت و بعد از انتقال به حضرت عبدالعظيم به نجف اشرف رفت و در حوزه ى درس حاج سيد حسين كوه كمرى و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى حضور يافت و در كربلا از محضر اردكانى و مازندرانى بهره گرفت و در سامرا در بحث ميرزاى شيرازى شركت نمود. پس از وفات ميرزاى شيرازى، در خانه نشست و به تاليف پرداخت و تاليفات بسيارى

انجام داد. از جمله آثارش: «مفتاح اللباب فى شرح خلاصه الحساب»؛ «تنقيح المسائل فى التعاليق على الرسائل»؛ «حاشيه على الروضه»؛ «حاشيه على المكاسب»؛ «مجمع الانوار و معدن الاسرار»، در تفسير قرآن؛ حواشى «حجيت القطع»؛ منظومه اى در «القطع»؛ «ديوان» اشعار فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (346/21 ،807/9)، علماء معاصرين (359 -358)، معجم المؤلفين (48/4)، مكارم الآثار (1889/6).

زنجاني، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن زنجانى قزوينى الاصل متوفى 1321 قمرى و مدفون در ايوان عسكريين (ع) از تلامذه و شاگردان آيت اللَّه مجدد شيرازى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زنجاني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدتقى زنجانى متوفى حدود 1260 ق از شاگردان حجةالاسلام آسيد محمدباقر شفتى اصفهانى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

زنجاني، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1309 ق)، مورخ و شاعر. ملقب به ناظم الشريعه. وى صاحب كتابى است به نظم به نام «اعمال جهانشاه امير تومان و احتشام الدوله حكمران خمسه»، در چگونگى حركت آن دو به خمسه از سوى ناصرالدين شاه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرستواره ى كتابهاى فارسى (820/2).

زنجاني، نصر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، دانشمند، طبيب و حكيم. از آثار وى: «المقامات الطبيه»؛ «المقامات الحكميه»؛ «الرساله السعديه»؛ «الجواهر» فى النحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فوائد الرضويه (692)، معجم المؤلفين (93/13).

زنجيره فروش، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا سيد محمدبن حسن بن هاشم بن ميرزا محمد موسوى.

سيد سند، و فاضل معتمد، از اساتيد فن تجويد و قرائت بوده، نزد عاصم كاشانى قرائات دهگانه را بياموخته، و سال ها تدريس «شاطبى» در اصفهان منحصر بدو بوده، و عده اى زياد شاگرد تربيت نموده كه هر يك استاد فن به شمار مى رفته اند.

در حدود 1275 متولد، و در 1351 وفات يافته، در تكيه ى آقا شيخ مرتضى ريزى مدفون، و سپس به اعتاب مقدسه منتقل گرديد.

پدر و جدرش از علماى اصفهان بوده، و جهت امرار معاش به شغل زنجيره بافى مشغول بوده اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

زند كرماني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شيخ محمد باقر زند كرماني

آقا شيخ محمد باقر زندكرماني، عالم فاضل جليل، فقيه واعظ فرزند مرحوم حاج آقا رضا، به سال 1313ه_.ق در كرمان به دنيا آمد. نسب او به خاندان زنديه (صادق خان برادر كريم خان زند) مي رسد.

معظم له اولين گامهاي تحصيلي را در مكتب خانه هاي قديمي كرمان برداشت و پس از چندي به محضر درس استاد بهمنيار روي آورد،تحصيل در نزد استاد بهمنيار موقعيت بسيار مساعدي جهت شكوفايي استعدادهايش را به همراه داشت. آيت الله شيخ محمد باقر زند كرماني شش كلاس ابتدايي را در مدرسه سعادت گذراند و سپس به مدرسه شهاب وارد شد. وي ازمرحوم آقا جواد كرماني برادر استاد بهمنيار نيز به عنوان استادي مبرزيادمي كند و تبصره و شرايع و درس فقه را نزد ايشان فرا گرفت همچنين استحضار و تكميل ادبيات عربي و مقامات حريري را هم نزد مرحوم حاج سيد محمد باقر زنوزي فراگرفت.

پس ازگذراندن اين دروس، معظم له، در مدرسه انگليسيها ثبت نام نمود

تا از اين طريق علاوه بر فراگيري زبان انگليسي، علوم و فنون جديدي كه در آنجا تدريس مي شد را نيز فرا گيرد. در آنجا به علوم شيمي، فيزيك، طب ، جغرافيا نيز تا حدي آشنا شد و در اين دوران با مسيحيان و پيروان اديان ديگر در اين مدرسه مباحثات مذهبي برپا مي كرد[1].

آيت الله زندكرماني پس از آن جهت تكميل علوم حوزه اي به ا صفهان مهاجرت نمود و در اصفهان از محضر بزرگاني چون آيت الله العظمي آخوند فشاركي، آيت الله سيد علي نجف آبادي و آيت الله حاج مير محمد صادق مدرس خاتون آبادي استفاده نمود. ارادت وي به مرحوم آيت الله فشاركي به حدي بود كه جزء خواص ايشان قرارگرفت.

آيت الله زندكرماني سفري نيز به عتبات عاليات داشت اما ضعف بنيه و گرماي آن منطقه باعث شد تا به دستور ايت الله سيد ابوالحسن اصفهاني به قم مهاجرت نمايد. با عزيمت به شهرمقدس قم، به محضر درس مرجع عاليقدر جهان شيخ آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري شتافت و حدود هفت سال ازمحضر درس ايشان استفاده نمود همچنين در اين مدت مرحوم زند كرماني هم درس مرحوم حضرت امام خميني (ره) بوده است.[2]

آيت الله زند كرماني در سفر ديگري كه به عتب_ات عاليات داشت مدتي ازمحضر پ__ر فيض ع__الم ف__رزانه آيت الله شيخ حسين آلكاشف الغطا به بهره گيري علمي و اخلاقي پرداخت و ازجانب ايشان تائيدي مبني بر حصول به مراتب والاي اجتهاد دريافت نمود.

مراتب علمي و ايماني آيت الله زند همچنين از جانب علماي بزرگ ديگري چون : آيت سيدجمال الدين گلپايگاني، آيت الله قاضي، آيت الله آقاي شيخ آغا بزرگ تهراني، آقا سيد ابوالحسن شيرازي، تاييد و آن بزرگان اجتهاد وي راتأييد نمودند.[3]

ايشان همچنين سفرهايي به تهران، و مشهد مقدس نمود و سرانجام مجالست با عالم رباني آيت الله آخوند شيخ محمد حسين فشاركي را ترجيح داده ودر اصفهان رحل اقامت هميشگي افكند. و به وعظ و ارشاد در مجالس خصوصي و اقامه جماعت در مسجد جامع و تدريس در مدرسه ذوالفقار مشغول شد.پس از چند سال در يكي از اتاق هاي شمالي مدرسه صدر بازار، «شرايع» يا «شرح لمعه» را تدريس مي نمود.

ايشان نسبت به علماي عاملين فوق العاده ارادت داشتند از جمله مرحوم حاج آقا صدر كوپايي از حكماي درجه اول اصفهان و با اينكه هيچ اسم و عنواني نداشت آقاي كرماني نسبت به ايشان خيلي ارادت داشتند.

ايشان در طب هم يد طولايي داشت معظم له حداكثر احترام وكوچكي را درمقابل مرحوم حاج ميرسيد علي نجف آبادي انجام مي داد درس را بسيار دقيق و تحقيقي مي گفت. ابتدا متن درس رامي خواند و بعداً آنرا معني مي نمود اگر اين متن شرح و يا شارحي داشت قول آن رانقل مي نمود ايشان در دانش فيزيك و شيمي در سطح بالايي بود لذا در كنگره اتم شناسي از طرف مرحوم دكتر محمود حسابي دعوت شدند و سخنراني نمودند حتي درايام ملي شدن نفت ايران جلسه اي در دانشگاه تهران با شركت شخصيتهاي سياسي متخصص در رشته نفت كه از كشورهاي مختلف به ايران آمدند تشكيل شد و از ايشان دعوت كردند و كه در آن جلسه به زبان انگليسي صحبت كردند و همه مبهوت وحيران مي شوند شايد ازجمله عواملي كه باعث برخوردها و احياناً وارد كردن تهمت به اين مرد بزرگ بود حسادت به ايشان يا غبطة برخي از افراد بود كه مي ديدند

آقاي زند كرماني جامعه را به خوبي مي شناسد و حال مردم را بسيار خوب درك مي كند.

از جمله كساني كه درحوزه علميه اصفهان قبل از نهضت پانزده خرداد و پس از آن به حضرت امام(ره) بسيار علاقه مند بود مرحوم آيت الله زند كرماني بود و نظرشان در مورد حضرت امام (ره) اين بود كه آيت الله خميني مردي مستعد و انساني وارسته و به تمام معنا است شما مي دانيد من چندان به ديدن اشخاص نمي روم اما زيارت ايشان را باتمام وجود لازم مي دانم .ايشان از اولين افرادي بودند كه درمسائلي كه براي حضرت امام پيش آمد اعلاميه داد ودر سال 1342 ش كه امام خميني را دستگير كرده بودند بيانه اي داده واز امام دفاع كرده است.[4] از خدمات ايشان يكي سعي وكوشش در افتتاح مجدد درب مسجد جامع بود كه در دوره پهلوي به روي نمازگزاران بسته شده بود همچنين تاسيس مركز خيريه و بيمارستان امام حسن عسكري در اصفهان مي باشد.

برخي ازآثار وتاليفات ايشان عبارت اند از: الفيوضات الامعه في حال الكتب الاربعه، نبده في كتاب قرب الاسناد، رفع النزاع عن البين في الصلح المقصود منه الفرار عن الدين ، رساله اماره الولايه، كه به نام نشانه هاي ولايت چاپ شده است،[5] رساله در فقه احكام البهار، رساله در رجال، رساله درموضوع نفت كه توسط آقاي موسي نجفي به ضميمه كتاب تعامل دين و سياست تجديد چاپ شده است . [6]

از جمله ويژگيهاي مهم مرحوم زند كرماني در امر تدريس تفسير قرآن بوده كه اشخاص زيادي از جمله مرحوم آيه الله سيد اسماعيل هاشمي وبرادر ايشان شيخ احمد رباني، سيد ابوللفضل صفوي ريزي، شيخ نعمت الله، شيخ نصر الله صالحي و

ابراهيم جواهري و افراد ديگر ازتفسير قرآن ايشان استفاده مي كردند، ايشان درميان تفاسير شيعه «مجمع البيان» را تدريس مي كردند و تسلط كاملي برآن داشتند ومتن عربي آن رامثل يك كتاب فارسي راحت و سليس مي خواندند و معني مي كردند وي فرمودند: « درميان تفاسير شيعه « مجمع البيان» مورد قبول شيعه و سني است و در عين حال جامع است»[7]

سرانجام اين عالم غيور در جمادي الثاني 1389 ه_ . ق مطابق 19 شهريور سال 1348 ش در اثر بيماري در خارج از كشور فوت نمودو پيكر پاكش را با تشييع كم سابقه به تخت فولاد حمل ونزديك تكيه زرگرها در تكيه مخصوص به خاك سپردند.

1- نيك پور، محمد: نام آوران علم و اجتهاد كرمان از قاجاريه تا پهلوي، نشر سازمان اسناد و كتابخانه ملي، 1383 ش.ص391 تا394

2- زاهد نجفي، محمد: فطرت بيدار زمان،جلد اول، نشر بشير،1382ش، ص44 تا 45

3- نيك پور ، محمد، نام آوران علم و اجتهاد كرمان، ص395

4-زاهد نجفي، محمد: فطرت بيدار زمان، جلد اول، ص 84-129

5-نصرالهي، غلامرضا: مشاهيرتكيه زند كرماني، ص 3

6- مهدوي، سيد مصلح الدين: سيري درتاريخ تخت فولاد، نشر انجمن كتاب هاي اصفهان ، 1370 ،ص 177

7- زاهد نجفي ، محمد : فطرت بيدار زمان، جلد اول ، ص 84 و 99 و جواهري ، ابراهيم: علوم و عقايد، چاپخانه گيتي مقدمه

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

زندمقدم، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1325، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: علوم غذايى، دانشكده: پيراپزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى كشاورزى از دانشكده كشاورزى دانشگاه شهيد چمراه اهواز در سال 1347، كارشناسى ارشد و دكترا در رشته علوم غذائى از دانشگاه

ردينگ انگلستان در سال 1357 ظرف مدت 5 سال.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى اهواز در سال 1357، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده پيراپزشكى دانشگاه علوم پزشكى اهواز در سال 1363.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اندازه گيرى تركيبات مختلف مواد غذايى با استفاده از تكنيك هاى پيشرفته، اندازه گيرى اوليگو ساكاريدهاى خانواده رافنيوز در حبوبات، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 2 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

زنده روح كرماني، رسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فيزيولوژى، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيلات عالى و دكتراى فيزيولوژى.

مرتبه علمى: دانشيار دانشكده دامپزشكى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پژوهش در زمنيه نقش هورمونهاى كوله سستوكينين، پنتاكاسترين و سكرتين روى الكتروميوگرافى شكمه گوسفند در دانشكده دامپزشكى دانشگاه تهران، رفتار تغذيه اى و پيتيدها و مونوآمين هاى مغزى- گوارش، راهنمايى مشاوره و نظارت بر 15 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ارائه 15 جزوه درسى در زمينه فيزيولوژى دامپزشكى و پزشكى و متابوليسم عناصر كمياب بدن.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 11، تعداد مقالات به زبان خارجى: 12

زمينه علمى مقالات:

خون شناسى، نور و فيزيولوژى، آندوكرينولوژى، الكتروفيزيولوژى، هورمونهاى مغزى- گوارشى، رفتار تغذيه اى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

زندي، افضل الملك غلام حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1348 ق)، مورخ. طبق دست خط مظفرالدين شاه، افضل الملك مامور تاريخ نگارى سلطنت وى شد. و موظف بود كه هر سال وقايع سلطنت و اخبار مملكت را در كتابى تاليف نمايد. از آثار وى: «افضل التواريخ»؛ «تاريخ صدور قاجاريه»؛ «قرن السعاده».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرستواره ى كتابهاى فارسى (1048 ،882 ،820/2)، يغما (س 16، ص 220).

زندي، پروين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: علوم غذايى، دانشكده: تغذيه، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى و كارشناسى ارشد شيمى از دانشكده علوم پزشكى تهران، دكتراى علوم غذايى از دانشگاه ليدز انگلستان.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده تغذيه دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

جنبه هاى شيميائى و آناليز چربيها و روغن هاى خوراكى و نيز آناليز مواد افزودنى در مواد غذائى، تدريس شيمى مواد غذائى و بيوشيمى و صنايع غذائى و تغذيه، دريافت لوح تقدير از دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى به خاطر ترجمه كتاب علوم غذائى از ديدگاه شيميائى، عضويت در انجمن متخصصين علوم و صنايع غذائى آمريكا و انگلستان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 9 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

علوم غذائى از ديدگاه شيميائى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 11، تعداد مقالات به زبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

تغذيه و صنايع غذائى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

زنديان، خدامراد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى اهواز در سال 1349، دكتراى تخصصى كودكان از دانشگاه علوم پزشكى شيراز در سال 1352، فوق تخصص خون و سرطان كودكان از دانشگاه كاليفرنياى جنوبى آمريكا در سال 1356.

مرتبه علمى:

پس از مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام طرح هاى تحقيقى در زمينه بيماريهاى كودكان و اطلاعات كلى در مورد انتقال خون و سرطان، دريافت لوح زرين از

رئيس جمهور به عنوان استاد نمونه، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 32 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كاربرد بالينى فرآورده هاى بانك خون شامل گروههاى خونى ABO و نقش قانون مندل در انتقال ارثى آنها، تست كومبس، مراسمچ و اطلاعات كلى در مورد انتقال خون و كتاب دوم در مورد كاربرد بالينى و عوارض داروهاى ضد سرطان شامل اصول تقسيم سلول سرطان و چرخه آن، اثرات داروهاى مختلف روى اين چرخه، چگونگى تولدى مقاومت به درمان، عود سلولهاى سرطانى، سنگرهاى- مقاومت سلولهاى سرطانى در بدن انسان و تقسيم بندى داروهاى ضد سرطانى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 21، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

توضيح و تفسير روابط و گزارش موارد مختلف بيماريها در علوم پايه و بالينى پزشكى به خصوص در ارتباط با بيماريهاى خون و سرطان كودكان و انواع مختلف عفونتهاى كودكان در سطوح مسائل موجود محلى و منطقه اى در طبابت اطفال در خوزستان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

زنگويي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي زنگويي

محل تولد : بيرجند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

آقاي علي زنگوئي در سال 1347هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان بيرجند ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه وافر خويش به فراگيري علوم ديني و از سوي ديگر شوق زيارت

و همجواري با بارگاه ملكوتي حضرت ثامن الحجج عليه السلام او را راهي حوزه علميه مشهد گردانيد و در سال 1362 وارد حوزه علميه مشهد گرديد.

از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از ورود به حوزه علميه مشهد، ضمن انس با آستان ملكوتي حضرت علي بن موسي الرضا (ع ) با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه آن ديارحاضر شد ولي شوق فراوان او به كسب علم او را راهي حوزه علميه قم گردانيد.وي پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1369 به حلقه دروس خارج ستارگان علم وادب آن ديار راه يافت. در حوزه علميه از درس بزرگاني همچون آيت الله مكارم ، آيت الله صادق لاريجاني،مرحوم آيت الله وحيد، آيت الله گنجي و مرحوم پاياني بهره ها برد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه و كلام اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1382از دانشگاه تربيت مدرس قم فارغ التحصيل گرديد . و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان"هرمنو تيك و تفسير از نظر علماي اسلام" دفاع كرد استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از امر تبليغ غافل نماند و در اين راستا سعي و تلاش وافري به انجام رسانده است و چند ماهي هم براي اين مهم به كشور سريلانكا رفت.استاد سال هاي متمادي است كه به تدريس و شاگرد پروري در دانشگاه بيرجند مشغول است، وي در زندگي سراسر علمي خود به تحقيق و نگارش

و تأليف به چيزي ديگري نينديشيده كه مقالات فراواني در اين زمينه به رشته تحرير در آورده است.

زنوزي تبريزي، رضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1294 ق)، فقيه، مجتهد و عالم دينى. در تبريز متولد شد. پس از خواندن مقدمات و ادبيات نزد آقا جمال شيروانى و ديگران در هفده سالگى به فقه و اصول پرداخت. سپس به نجف رفت و به حوزه درس اساتيدى چون آيت اللَّه شرابيانى، آخوند خراسانى و علامه يزدى و شريعت اصفهانى راه يافت و به درجه ى اجتهاد نائل آمد. مسافرتهاى مكررى به نجف، مشهد و قم كرد و سرانجام در 1366 ق در قم اقامت گزيد و به تدريس طلاب علوم دينى پرداخت. در 1370 ق به تبريز بازگشت و پس از چند سال توقف در آن شهر درگذشت و در مسجد بالا سر حضرت معصومه (ع) در قم مدفون گشت. برخى از آثار وى: «كتاب قضا و شهادات»؛ «فهرست ترتيب رجال كشى و نجاشى و خلاصه ى علامه»؛ رساله «در كنى و القاب»؛ حاشيه بر «عروه الوثقى»؛ حاشيه بر «نجاه العباد»؛ حاشيه بر «مجمع المسائل»؛ حاشيه بر «رساله ى عمليه» كلباسى؛ زساله عمليه به نام «فلاح العامل»؛ «تقريرات» درس و بحث اساتيدش.[1]

رضى بن العلامه الكبرى و الايه العظمى ميرزا محمد حسن مجتهد زنورى تبريزى. از علماء طراز اول قم و تبريز در عصر خود بود. وى در 14 ذى القعده 1294 در تبريز متولد و پس از خواندن مقدمات و ادبيات در خدمت آقا جمال شيروانى و غيره در سن 17 سالگى به فقه و اصول پرداخته و تا سال 1317 در تبريز اقامت آنگاه مهاجرت به نجف نموده و در آنجا بدرس مرحوم آيه الله شربيانى

و آيه الله آخوند خراسانى و علامه يزدى و شريعت اصفهانى و ديگران شركت كرده تا بدرجه ساميه و اعلى مرتبه اجتهاد مطلق ارتقا يافته و بواسطه ابتلائات و اختلال اوضاع زمان بكرات از نجف به تبريز و از تبريز به نجف مراجعت و در سنه 1342 قمرى بقصد زيارت حضرت رضا عليه السلام از تبريز حركت و پس از زمانى به قم مراجعت و چندين سفر نيز بين قم و تبريز رفت و آمد نموده تا در سال 1366 قمرى در قم اقامت و بتدريس جمعى از محصلين پرداخته تا در حدود سال 1370 به تبريز مراجعت و پس از چند سال توقف بدورد زندگى گفته و جنازه اش با تشييع و تجليل زياد در مسجد بالاسر قم مدفون گرديد. آثار و تأليفات ايشان از اين قرار است 1- كتاب قضا و شهادات 2- فهرست تربيت رجال كشى و نجاشى و خلاصه علامه 3- رساله مستقله در ضمنيات كتب رجال 4- رساله در كنى و القاب 5- حاشيه بر رساله عمليه مرحوم كلباسى 6- رساله عمليه مستقلى موسوم بفلاح العامل 7- حاشيه اى بر نجاه العباد و مجمع المسائل 8- حاشيه بر عروه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (368/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 784/14)، گنجينه ى دانشمندان (312/3).

زنوزي تبريزي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1310 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، اديب و طبيب. وى در نجف از شاگردان شيخ مهدى نجفى و شيخ انصارى و فضال ايروانى بود. به تبريز بازگشت و به انجام وظايف دينى پرداخت. وى پدر ميرزا عبدالحسين، فيلسوف الدوله، و ميرزا رضى و ميرزا ابوالحسن بود. پس از مرگ پيكرش را به نجف بردند و

در وادى السلام به خاك سپردند. از آثارش: «كتاب الحج»؛ «مباحث الالفاظ»؛ «اصل البراءه»؛ «استصحاب»؛ «المتين فى الامامه على نمط الالفين»، در امامت؛ شرح مبسوطى بر «تائيه» دعبل خزاعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (141/9)، ريحانه (392/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 408/14)، معجم المؤلفين (196/9).

زنوزي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على آقا بن العلامه آقا ميرزا رضى ابن العلامه الكبرى آقا ميرزا محمد حسن مجتهد تبريزى زنوزى از علماء اعلام معاصر است در تبريز. وى در بيت علم متولد و پرورش يافته و پس از طى مقدمات و ادبيات و سطوح وسطى فقه و اصول را در محضر مرحوم والدش خوانده و در معيت آن بزرگوار به قم مهاجرت و قريب 16 سال توقف و از محضر آيات عظام مرحوم آيه الله حجت و آيه الله العظمى بروجردى و ديگران استفاده نموده و به مقام عالى از علم و فقاهت رسيده و براى كسالت مرحوم والدش به تبريز برگشته و بعد از رحلت آن مرحوم ناچار باقامت شده و تاكنون بانجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: مترجم معظم ما از دانشمندان موصوف به كمال علم و تقوا و فضائل روحى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

زواره اي اصفهاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1254 ق)، مورخ. ملقب به مظهر زواره اى. اثرى به نام «احوال سلاطين صفويه» دارد، كه به نام سرجان ملكم تاليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (305/1)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (810/2).

زواره اي، ابوالحسن علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، مفسر، فقيه، محدث و اديب امامى. وى از عالمان بزرگ تفسير، حديث و فقه و ادب بود در عصر شاه اسماعيل اول و شاه طهماسب صفوى در اصفهان مى زيست. وى از اكابر شاگردان محقق كركى، شيخ على بن عبدالعالى، سيد غياث الدين جمشيد زواره اى مفسر و سيد امير عبدالوهاب استرآبادى بود. تفسير را از سيد غياث الدين جمشيد زواره اى اخذ و از مير عبدالوهاب بن على حسينى استرآبادى روايت كرد. زواره اى استاد ملا فتح اللَّه كاشانى مفسر معروف است. از آثار وى: «ترجمه الخواص» يا «تفسير زوارى»، در تفسير قرآن، تاليف شده در سال 946 ق؛ شرح «نهج البلاغه» به فارسى به نام «روضه الابرار»؛ ترجمه ى «كشف الغمه» بهاءالدين عيسى اربلى به نام «ترجمه المناقب»؛ ترجمه ى «مكارم الاخلاق» رضى الدين طبرسى به نام «مكارم الكرائم»؛ ترجمه ى «عده الداعى» ابن فهد حلى به نام «مفتاح النجاح»؛ ترجمه «الاحتجاج» طبرسى كه به نام شاه طهماسب به پايان رسانيد؛ ترجمه تفسير منسوب به امام عسگرى (ع) به نام «آثار الاخيار»؛ ترجمه «الطرائف» ابن طاووس به نام «طراوه اللطائف»؛ «مرآت الصفا»، در زيارات؛ «مجمع الهدى»، در تاريخ پيامبران، تلخيص «احسن الكبار فى مناقب ائمه الاطهار» ورامينى به نام «لوامع الانوار الى معرفه ائمه الاطهار»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (186/8)، ايضاح المكنون (528 ،459 ،436 ،413 /2 ،281/1)، تاريخ ادبيات در ايران (1626 -1623 /5)، تاريخ نظم و نثر (371)، الذريعه (88/25 ،355/21

،362 -361 /18 ،159/15/285/11 ،227/7 ،315/5 ،140 -139 ،75 /4)، روضات الجنات (362 -361 /4)، رياض العلماء (396 -394 /3)، ريحانه (393/2)، سبك شناسى (303 -302 /3)،طبقات اعلام الشيعه (قرن 152/10)، الكنى و الالقاب (200/2)، هديه العارفين (745/1).

زوزني، ابوالقاسم اسعد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 492 ق)، اديب، شاعر، منشى، محدث، معروف به بارع. اصل وى از قريه ى زوزن ناحيه اى بين نيشابور و هرات بود. مدتى در عراق و بعد در نيشابور ساكن بود و از بزرگان خراسان و عراق به شمار مى رفت. وى در نيشابور درگذشت. در «ريحانه» سال وفات وى 402 ق آورده شده. از جمله آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (294/1)، ريحانه (394/2)، لغت نامه (ذيل/ اسعد)، معجم الادباء (96 - 90 /6).

زوزني، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 370 ق)، فقيه، مفسر، محدث و اديب. وى در نواحى خراسان و ماوراءالنهر منصب قضاوت داشت و در بخارا از دنيا رفت. تصانيفى در «تفسير» و «حديث» و «فقه» و «ادب» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (193/9).

زوزني، ابوحنيفه عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 455)، خطاط، محدث و دانشمند. وى در اكثر علوم متداوله ى زمان خود استاد بود، خصوصا در سرعت قلم و خوبى خط نسخ، يد بيضا داشت. چنان كه در اوقات زندگى خود چهارصد قرآن هر يكى به اجرت پنجاه دينار با خط خودش به يادگار گذاشت. زوزنى در هنگام سفر حج درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :پيدايش خط و خطاطان (95 -94)، ريحانه (395 -394 /2).

زوزني، ابوسعد احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(536 -449 ق)، مسند، محدث و صوفى. اصل وى از زوزن خراسان بود در بغداد نشو و نما يافت. از ابويعلى و ابوجعفر بن مسلمه و ابوالحسين بن غريق و ابن هزار مرد و ابوبكر خطيب حديث شنيد. ابن عساكر و سمعانى و ابن جوزى و ابن طبرزد و ابواحمد بن سكينه و يوسف بن كامل و عده اى ديگر از وى حديث روايت كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (59 -57 /20).

زوزني، ابوعبداللَّه حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 486 ق)، نحوى، اصولى، اديب. معروف به زوزنى. وى از پيشوايان نحو و لغت و علوم عربى بود. كه در زوزن متولد شد. از آثارش: «ترجمان القرآن»؛ «شرح المعلقات السبع»؛ «شرح معلقه ى طرفه بن عبد»؛ «شرح معلقه ى لبيد»؛ «المصادر».[1]

(منسوب به زوزن) ابوعبداللَّه حسين بن احمد. در لغت و نحو و عربيت نامبردار بود (ف. 486 ه.ق.) از آثار او كتاب المصادر (ه.م.) (لغت)، شرح سبعه معلقه و ترجمان القرآن است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (249/2)، ايضاح المكنون (332/2)، تاريخ ادبيات در ايران (319/2)، تاريخ برگزيدگان (288)، تاريخ نظم و نثر (65)، دايرةالمعارف فارسى (1194/1)، روضات الجنات (145/3)، ريحانه (394/2)، سرآمدان فرهنگ (22/1)، كشف الظنون (17)، الكنى و الالقاب (300/2)، لغت نامه (ذيل/ ابوعبداللَّه و حسين)، معجم المؤلفين (310 -309 /3)، مؤلفين كتب چاپى (693/2)، يادداشتهاى قزوينى (55 -54 /5).

زوزني، ابوعمرو محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعمرو احمد بن محمد بن ابراهيم زوزنى (ف. 374 ه.ق.) وى فقيه به مذهب ابوحنيفه بود. او سالها در باب غدره سكونت داشت و سپس به زوزن رفت و هم بدانجا درگذشت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

زوشكي، شمس الدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 697 ق)، مجلد و مذهب. از اين هنرمند، اثرى بر جاى مانده، كه در داخل يك شمسه ى تودرتوى شكل گنبدى است و به خط رقاع رقم دارد: «رسم شمس الدين بن ضياءالدين الزوشكى 697».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (248/1).

زهادت، عبدالمجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالمجيد زهادت

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

پس از پايان تحصيلات دوره متوسطه در سال 1361 به مدرسه عالي شهيد مطهري وارد شده و تا سال 1366 دوره مقدمات و سطح را تا پايان مبحث قطع وظن رسائل در آنجا به پايان رساندم و با اخذ مدرك ليسانس و تحصيل را با شكل سنتي حوزوي در قم ادامه دادم و اساتيد معظم و با سابقه اي مانند استاد اعتمادي در رسائل و استاد ستوده و كفايه و استاد پاياني در مكاسب كسب فيض نمودم پس از آن از درس خارج اصول حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني به مدت 12 سال و خارج فقه كتاب البيع و كتاب الصلاة بمدت 4 سال و خارج فقه آيت الله العظمي صافي كتاب الحج بمدت 6 سال و خارج فقه آيت الله شاهرودي كتاب البيع بمدت 1 سال كسب فيض نمودم همزمان به تدريس سطح كتابهاي منطق، اصول فقه و معالم، رسائل و كفايه در حوزة علميه قم اشتغال داشته و دارم و در كنار اين تدريس در مركز جهاني علوم اسلامي بيش از ده سال است كه به تدريس فقه و اصول و نهج البلاغه و عقائد و كلام بصورت مستمر اشتغال دارم علاوه بر اين ها به تحقيق در فقه در مركز

فقهي آيت الله گلپايگاني بمدت 3 سال اشتغال داشتم و در تدوين جلد اول معجم فقهي و كتاب فقه ابن ابي عقيل عماني همكاري داشتم. در تنظيم بيش از 10 جلد از كتابهاي آيت الله العظمي صافي (4 جلد فقه الحج، 2 جلد معارف ديني 2 جلد جامع الاحكام و استفتائات عربي و پزشكي و قضائي نقش عمده داشتم. در كتاب شريف نهج البلاغه تحقيق داشته و دارم و تا كنون دو كتاب بوسيله بوستان كتاب بنام اينجانب نشر يافته است.بحمد الله تعالى

زهرائي حسني، مهين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيوشيمى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دامپزشكى از دانشگاه تهران در سال 1341، دكتراى تخصصى بيوشيمى از دانشگاه تهران در سال 1345 و گذراندن دوره يك ساله بيوشيمى در ليون فرانسه در سال 1350.

مرتبه علمى:

دستيار گروه بيوشيمى در سال 1341، استاديار در سال 1345، دانشيار در سال 1351 و ارتقاء به درجه استادى در سال 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيوشيمى بالينى، مشاوره و نظارت بر 30 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مباحث مختلف بيوشيمى عمومى و بالينى به صورت 6 جزوه.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 30، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

بيوشيمى عمومى و بالينى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

زهري اصفهاني، ابومحمد عبداللَّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(252 -187 ق)، محدث و قاضى. وى اهل اصفهان بود. منصب قضاوت كرج، ناحيه اى بين همدان و اصفهان، را عهده دار بود كه در همان شهر نيز از دنيا رفت. وى داراى تصانيفى مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (247/4).

زيادي هروي، ابوالمحاسن اسعد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 544 ق)، محدث و مسند حنفى. ساكن قريه مالين، در دو فرسنگى هرات، بود. از داوودى «صحيح بخارى» را روايت كرد و از دارمى و عبدبن حميد حديث شنيد. سمعانى و ابن عساكر و محمد بن عبدالرحمان فامى و عبدالجامع بن على خخه و ابوروح و جمعى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. وى به قول سمعانى «ثقه اى صالح و عابد بود و دائم الذكر، كه در اوقات مستغرق بود و بسيار روزها را با روزه مى گذرانيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (212/20).

زيارتي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد زيارتى فرزند مرحوم سيد محمدصادق زيارتى سمنانى در سال 1280 شمسى در روستاى زيارت از توابع مهدى شهر سمنان به دنيا آمده و دروس ابتدائى و مقدمات را نزد والد ماجدش و نيز پدر همسرش خوانده و بعد عزيمت به تهران نموده و چند سالى مقدمات و ادبيات و سطوح را از اساتيد و مدرسين آن سامان در مدرسه سيد نصرالدين و مدرسه فخريه (مروى) استفاده كرده و بعد به قم عزيمت نموده و در حوزه علميه مشغول تكميل مبانى علمى فقه و اصول شده و از محضر آيات عظام حوزه چون آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و حاج شيخ محمدعلى اراكى و آيت اللَّه العظمى حايرى مؤسس يزدى و ديگران استفاده نموده، تا به مدارج علمى اجتهاد رسيده و به تهران آمده و در مدرسه خان مروى ياد شده به تدريس فقه و اصول و غيره مشغول شده تا در سال 1366 قمرى كه به سنگسر (مهدى شهر) برگشته و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و ترويج دين و بالاخص مبارزه با فرقه ضاله

(بهائيه) پرداخته و مجاهدات طاقت فرسائى نموده و صدمات و لطمات طاقت فرسائى متحمل شده و از آشنا و بيگانه مصائبى را به جان خريده و مدتى هم از طرف دولت طاغوتى به تحريك منافقين و فرقه گمراه تبعيد به كاشان شده و پس از چندى آزاد و به تهران آمده سپس به محل خود برگشته و به وظائف خويش مشغول گرديده تا در روز بيست و هفتم ذى حجه سال 1400 قمرى برابر سال 1359 شمسى در سن هفتاد و هشت سالگى در تهران از دنيا رفته و با تشييع و تجليل كم سابقه اى حمل به سنگسر (مهدى شهر) و در حسينيه المهدى (ع) آنجا مدفون گرديده است.

آثار و باقيات الصالحات ايشان

1- حسينيه المهدى (مهدى شهر)

2- غسالخانه قريه زيارت

3- تجديد بناء مسجد پامنار مهدى شهر

4- تجديد بناء مسجد صاحب الزمان

5- حمام ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف

داراى دو فرزند روحانى مى باشند كه به خدمات فرهنگى و علمى و دينى اشتغال دارند.

1- آقاى سيد حميد روحانى زيارتى مؤلف كتاب نهضت امام خمينى در دو مجلد بزرگ .

2- حاج سيد محمدعلى روحانى زيارتى كه در قم اشتغال به تحصيل و تكميل مبانى علمى دارند.

بيوگرافى آقاى زيارتى به قلم يكى از فرزندان ايشان در سالگرد درگذشت ايشان

از درگذشت مجتهد عاليقدر حضرت آيت اللَّه آقاى حاج سيداحمد زيارتى يكسال مى گذرد.

ابر عالمى كه عمر گرانبهاى خود را در خدمت به اسلام، نشر احكام، ترويج دين و هدايت انسانها ارشاد مسلمانها گذراند و از مبارزه با كفر و الحاد، انحراف و گمراهى و سياهى و تباهى هيچگاه باز نايستاد.

آيت اللَّه زيارتى در مورخه 1282 در دهكده ى زيارت چشم به جهان گشود. تقريبا در سن 20 سالگى

براى تحصيل علوم اسلامى راهى حوزه علميه ى قم گرديد و از محضر پر ارج علماى عظيم الشان عصر خويش چون حضرات آيات عظام حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى و حاج سيد محمدتقى خوانسارى و حاج فاضلى قمى (اعلى اللَّه مقامهم) به كسب فضائل علمى پرداخت و ديرى نپائيد كه قوه استنباط و مقام اجتهاد را احراز كرد. در سال 1320 به تهران منتقل و در مدرسه مروى به تشكيل جلسات علمى، اسلامى، برگزارى نماز جماعت و تدريس پرداخت و نيز عهده دار توليت مسجد مروى شد. عليرغم استقبال شايان توجهى كه اهالى تهران به ويژه دانش پژوهان مدرسه دارالفنون از جلسات ارزنده ايشان به عمل مى آورند طبق دستور صريح قرآن كه اعلام مى دارد (فلولا نفر من كل فرقهمنهم طائفه...).

در سال 1322 مهدى شهر سمنان كه به صورت پايگاه مخوف و مركز مرموزى براى حزب صهيونيستى بهائيت درآمده بود مهاجرت كرده و به يارى شهروندان بى پناه خويش كه از هر طرف مورد هجوم دشمنان اسلام و دين سازان بين المللى قرار گرفته بودند شتافت و يك تنه در برابر راهزنان عقيده و ايمان كه با به راه انداختن بساط بهائيگرى و صوفيگرى مى خواستند ريشه اسلام را از بيخ و بن بركنند ايستاد و به روشنگرى پرداخت و چراغ هدايت را فرا راه توده هاى مستضعف مسلمان نهاد و دست آنان را گرفته يكى پس از ديگرى به صراط مستقيم رهبرى نمود و از كجروى، كج انديشى و غلطيدن در سراشيبى انحراف و انحطاط جلوگيرى كرد.

بدخواهان، كج انديشان، زراندوزان، دين سازان و دزدان عقيده و ايمان كه با مبارزه منفى و قاطع آيت اللَّه زيارتى بايكوت. ايزوله و منفور شده بودند به توطئه چينى دست يازيدند و با همكارى

مزدوران دولتى به پرونده سازى واهى عليه ايشان پرداخته نقشه تعقيب و محكوميت ايشان را فراهم ساختند كه منجر به مهاجرت ايشان به تهران در سال 1331 گرديد. ليكن از آنجا كه آيت اللَّه زيارتى هماره مشمول الطاف خداوندى و عنايات ويژه حضرت ولى عصر امام زمان عجل اللَّه تعالى فرجه الشريف قرار داشتند در اين برهه حساس توانستند با پشتكار و پايدارى و اتكال بر لايزال اين توطئه خائنانه دشمنان اسلام را خنثى سازند و پيروزمندانه و مقضى المرام به مهدى شهر بازگردند و رسالت مقدس خود را در ارشاد توده ها و ريشه كن ساختن كجرويها و كج انديشى ها دنبال كنند و «سنگسر» كفرخيز و فسادانگيز را به «مهدى شهر» اسلام پناه بدل سازند و اهالى محل را هرچه بيشتر از گروه هاى كافر پيشه و منحرف دور داشته به اسلام آشنا و اولياى خدا متوجه كنند و ده ها نفر دانشمند در مسائل دينى تربيت نمايند.

آقاى زيارتى علاوه بر ارشاد و هدايت توده ها به عمران و آبادى شهر نيز اهتمام ويژه اى داشتند و با امكانات محدود و با كمك مردم مستضعف و مستمندى كه با دسترنج خود ايشان در مسائل عمرانى يارى مى كردند توانستند سه باب حمام، دو مسجد، يك حسينيه، يك غسالخانه، و يك داروخانه تأسيس نمايند و بدين وسيله تا حد امكان وسائل رفاه و آسايش اهالى را فراهم سازند.

حزب صهيونيستى بهائيت كه هيچگاه از توطئه و دسيسه عليه اسلام و ايران بازنمى ايستد، در سال 1338 با همدستى بعضى از خوانين محل به منظور ضربه زدن به اسلام در مقام تأسيس كانون فساد و جاسوسى به اسم «مشرق الاذكار» در مرتفع ترين مكان شهر برآمدند كه با همت

مردم مسلمان و غيور شهر درهم كوبيده شد و پس از سالها كشمكش سرانجام در سال 1351 بار ديگر عنايت ويژه حضرت امام مهدى منتظر شامل حالى اهالى گرديد و آن مكان حساس در اختيار مسلمانان قرار گرفت كه به اراده آيت اللَّه زيارتى ساختمان حسينيه باشكوهى در آن مكان به نام آن حضرت تأسيس شد كه اكنون مركز نشر و تبليغ اسلام و محل مراسم هفتگى نماز جمعه مى باشد.

آقاى زيارتى طبق فرامين اسلامى با رژيم ضد اسلامى ايران موضع آشتى ناپذير و استوارى داشت و نه تنها هرگونه مراوده و ارتباط با مقامات دولتى را مردود و محكوم مى شمرد بلكه حتى عقد طلاق در محضرهاى دولتى را جايز نمى دانست و در طول عمر پر افتخار خويش هرگز با مقامات مزدور رژيم پهلوى ارتباط برقرار نكرد در مراسم رسمى دولتى شركت ننمود و عليرغم فشار همه جانبه ى ساواك از دعاگوئى و مديحه سرائى براى رژيم به شدت خوددارى كرد و دست رد بر سينه ى نامحرم زد. اين موضع انعطاف ناپذير و سرسختانه آيت اللَّه زيارتى در برابر رژيم طاغوت و ضربه هاى سنگينى كه بر حزب صهيونيستى بهائيت وارد كرده بود موجب گرديد كه بار ديگر توطئه ننگين و خائنانه اى عليه ايشان به مرحله ى اجرا درآمد و در تاريخ اسفند ماه 1354 بدون محاكمه و اثبات بزه به 2 سال تبعيد در كاشان محكوم گرديد و بر اثر كسالتى كه در تبعيدگاه دچار شد براى هميشه زمين گير و سرانجام در تاريخ 27 ذيحجه 1399 به رحمت ايزدى پيوست.

انا لله و انا اليه راجعون

ذيحجه 1400- آبان 59

باقيات الصالحات مرحوم زيارتى

در سنگسر مكان مناسب و مرتفعى به نام (قلعه) از قرنها پيش

براى مسلمانان محل دعا و خيرات و عزادارى ماه محرم بوده در سال 1310 ش منكرين امام زمان عجل اللَّه تعالى فرجه بقصد لطمه به دين مبين اسلام در خفا با نيرنگ و تشبث آنجا را به ثبت رسانيدند و در سال 1338 به عنوان كانون ضد اسلامى مشغول بنائى شدند كه از جانب عموم مسلمين سنگسر منهدم گرديد و پس از يكسال كشمكش بالاخره شوراى عالى ثبت پرونده ثبتى قلعه را باطل اعلام نموده و كار به دادگسترى كشيد.

چون مبارزه دينى محض بود حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى بروجردى اعلى اللَّه مقامه و حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد احمد خوانسارى ادام اللَّه عزه و حضرت آيت اللَّه آقاى حاج سيد احمد زيارتى ادام اللَّه عزه در امر آن توجهات مخصوصه فرمودند در مدت 14 سال جريان محاكمات كه دوران اضطراب و درماندگى مؤمنين سنگسر بود جز دعا و استغاثه به درگاه پروردگار و توسل به حضرت ولى عصر عجل اللَّه تعالى فرجه كه فريادرسى از شيعيان شيوه آن بزرگوار است راهى نبود پس از سالها تلاش الحمدلله در سال 1351 راى قطعى بر حقانيت مسلمين صادر گرديد و قدرت اعجاز حضرت حجه منتظر (فرزند برومند فاتح قلعه خيبر) در تمام مراحل مشهود بوده است پيروان و دوستداران آن حضرت براى بزرگداشت اين موهبت عظمى و افتخار بى همتا و براى عرض ادب به ساحت مقدس حضرت بقيه اللَّه لازم دانستند ساختمان حسينيه مجلل و باشكوه كه جلوه گر معجزه نمائى آن حضرت باشد بنا نمايند تا آن نور ديده اهل ايمان به آستان تابناك جد گرامى خود حضرت سيدالشهداء عليه السلام اهداء نمايد اميد است اين خدمت ناچيز قبول حضرتشان باشد و به يادگار

معجزه امام زمان براى قرون و اعصار بماند.

و سنگسر به نام نامى حضرت مهدى منتظر (ارواحنا فداه) مهدى شهر ناميده شود. «ان شاءاللَّه تعالى».

خاطره نگارنده (از مهدى شهر)

نگارنده گويد: در ماه رمضان 1367 قمرى براى تبليغ به شهميرزاد واقع در يك فرسخى (6 كيلومترى) مهدى شهر كه در آن وقت معروف به سنگسر بود رفته بودم و در آن موقع هشتاد درصد (80 درصد) مردم آنجا منحرف و پيروى مرام سخيف و كثيف باب و بهاء بودند و در شهميرزاد هم چندين خانواده از آنان بودند پس همه روز بر عليه آنان سخنرانى كرده و بدعتها و انحرافات آنان را فاش نموده و تبليغ مى نمودم و آنها ناچار مبلغى براى مناظره با من از محفل خود خواستند و وى كه مرد سالخورده اى بود و مى گفت كرارا به حيفا وعكا رفته ام بحمداللَّه و فضله در يك مجلس مباحثه و مناظره محكوم شده و عده اى ازآنها برگشته و يا در مرامشان متزلزل شدند و پس از ماه رمضان كه عازم مراجعت گرديدم و عده اى بسيار براى مشايعتم آمدند و چون از شهميرزاد خارج و به سنگسر (مهدى شهر) رسيدم جماعتى به استقبال آمده و مرا به گرمى از ماشين پياده نموده و به منزلى بردند و مى گفتند شما يك ماه در شهميرزاد افاضه نموده يك شب هم به ما مى رسد.

پس از ورود به منزل آنان و وضع آنجا و قيافه آنها ناگهان ملهم شدم كه شايد اينها بهائى و منحرف از اسلام باشند و نقشه اى براى كشتن من داشته باشند وحشت عجيبى به من دست داد تفال به قرآن مجيد زدم تا مطلب برايم روشن گردد پس چون قرآن را

گشودم اين آيه آمد «ان الملاء يأتمرون بك ليقتولك» به تحقيق كه اين گروه نسبت به تو سوء قصد دارند و نقشه مى كشند كه تو را بكشند. پس فورا از آن محفل بيرون آمده و فرار را برقرار اختيار نموده و خود را به خدا و حضرت ولى اللَّه اعظم روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء سپرده و به راه آهن سمنان آمده و با وسيله قطار به مشهد رسانيدم و از حضرت رضا عليه الصلوه والسلام تشرف مكه را خواستم پس من حيث لا يحتسب موفق و مشرف در مراجعت به ايران پايم كه در اثر درد كوتاه و مرحوم دكتر علوى كه طبيب معالجم بود و مى گفت پايت بايد عمل جراحى شود چون استخوان پاى سياه و 70 درصد حتما از ساق بريده و يا سى درصد كوتاه خواهد شد در اثر توسل به باب الحوائج الى اللَّه حضرت موسى ابن جعفر عليهماالسلام شفا يافت.

و داستان سنگسر هم قبل از آمدن مرحوم آيت اللَّه زيارتى بسنگسر (مهدى شهر) بوده است و الحمدلله على العافيه و التوفيق.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

زيبايي نژاد، محمد رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا زيبايي نژاد

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

سال 1360 موفق به اخذ مدرك ديپلم در شيراز شدم در اين سال دروس سال اول حوزه علميه به صورت آزاد فراگيري شد. سال 61 به حوزه علميه قم وارد شدم . سال 61 - 62 در مدرسه علميه رسالت و پس از آن در مدرسه رضويه . از سال 64 به مدت 11 سال مشغول به تدريس ادبيات (جامع المقدمات، سيوطى، مغني)

و در مدارس رضويه، معصوميه، حقاني و مرعشيه بودم . شركت در ده ها سمينار و همايش به عنوان سخنران و يا شركت در ميزگرد در موضوعات مختلف از جمله فعاليت هاي انجام شده از سال 76 تا كنون بوده ، بعلاوه تدريس در دوره هاي آموزش مباحث زنان براي طلاب سطح 3 حوزه، خواهران، دانشجويان، اساتيد حوزه و دانشگاه و اعضاي نهادهاي تخصصي زنان از جمله اين فعاليتها ، از سال 77 تا كنون بوده است. (حداقل 5 دوره آموزشي) همكاري با پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي به عنوان عضو شوراي علمي دانشنامه زينب فاطمي (س) و مسئول گروه زن در اين دانشنامه از سال 81 از جمله فعاليت هاست. در سال هاي 74، 75 و 80 به دليل احساس خلأ در آثار دين شناسي و فقدان متني كه مسيحيت را در نگاه مسيحي و در نگاه اسلامي به صورت مقايسه اي تبيين كند مطالعات شخصي در آثار اسلامي (آيات ، روايات و متون) و آثار مسيحي انجام دادم كه نتيجه آن 2 جلد كتاب در اين موضوع شد. در سال 78 هم پيشنهادات تاليف كتابي را براي حوزه علميه خواهران در موضوع زن ارائه شد كه نتيجه آن تدوين يك جلد كتاب (با همكاري حجه الاسلام محمد تقي سبحاني) بود. در سال 1367 رتبه دوم پايه 7 حوزه در سال 1368 رتبه اول پايه 8 حوزه شدم. همچنين ايشان در سال 77 مسئول دفتر مطالعات و تحقيقات زنان وابسته به مركز مديريت حوزه علميه فروزان هستند

زيدري نسوي، شهاب الدين، نورالدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 647 ق)، شاعر، نويسنده و مورخ. تحصيلات وى در خراسان انجام گرفت. منشى سلطان

جلال الدين منكبرنى خوارزمشاه بود و در آغاز كار در خدمت امراى محلى نسا بسر مى برد و سپس به اردوگاه سلطان جلال الدين خوارزمشاه در عراق و آذربايجان پيوست. وى از سال 622 ق صاحب ديوان انشاء آن سلطان جنگجوى شد و تا سال 628 ق در اين سمت باقى بود. زيدرى مدتى در بلاد آسياى صغير و آذربايجان سرگردان بود. تا عاقبت در ميافارقين نزديك ملك مسعود از سلاطين كرد ايوبى رفت و در آن جا كتاب «نفثه المصدور» را با انشاء مزين در حدود سال 632 ق نگاشت وى در حدود 647 ق در حلب در گذشته است. كتاب ديگر خود را بنام «سيره جلال الدين منكبرنى» در سال 639 ق به عربى تاليف كرد. «ديوان» شعر از ديگر آثار او ست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1182 -1179 /3)، تاريخ نظم و نثر (94)، الذريعه (1230/9)، گنج و گنجينه (310)، نفثه المصدور (مقدمه).

زيدي، احتشام

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيداحتشام عباس زيدي

محل تولد : هند

شهرت

تابعيت : هندوستان

تاريخ تولد : 1334/5/5

زندگينامه علمي

عالم ديني و اديب شاعر تخلص ب"حشم". ولد في مدينه جونپور الهنديه. حصل علي الليسانس(1396 ق) و الماجستير(1399ق) في اللغه الفارسيه و آدابها من جامعه بنارس. قدم الي مدينه قم لدراسه العلوم الدينيه سنه (1404 ق)، فتلمذ في مختلف المراحل الحوزويه لعده اساتذه، منهم: الشيخ حسن زاده الآملي، الشيخ علي پناه الاشتهاردي، الشيخ محمد تقي بهجت، الشيخ علي المشكيني. عين عضوا في الهيئه الاداريه لمجله " التوحيد" الارديه الصادره عن منظمه الاعلام الاسلامي. قصد اميركا عده مرات لتبليغ تعاليم الدين الحنيف. يسكن حاليا مدينه قم و يبذل نشاطات ثقافيه

مختلفه في التدريس و الترجمه.

زيغر

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن چهاردهم هجرى، از زنان اديب ترك. وى در زبانهاى تركى عربى و فارسى و فرانسوى و يونانى استاد بود و از او چهار اثر ارزشمند بجا مانده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 44 / 2.

زين العابديني مرندي، موسي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

موسي زين العابديني مرندي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت : زين العابديني

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1312/1/1

زندگينامه علمي

موسي زين العابديني فرزند مرجع زاهد و عارف شيخ هادي كه از نوادگان شيخ بهائي عاملي است در سال 1312 هجري شمسي در شهر نجف اشرف به دنيا آمده ام. پدرم متولي امر تربيتي و آموزشي مرا از همان بدو كودكي به عهده گرفت و خواندن و نوشتن قرآن را به من آموخت كه من 6 ساله بودم. از نوجواني صرف و نحو و تمامي سطوح را تا انتهاي آن نزد پدرم به پايان رساندم. و علاوه بر ايشان مكاسب را نزد محقق بزرگوار شيخ حسن يزدي و كفايه را نزد استاد محقق شيخ فاضل قائني خواندم. درس خارج اصول را به مدت 10 سال حدود يك دوره و نصف و خارج فقه اكثر ابواب فقه را نزد مرجع عالي قدر سيد ابوالقاسم خوئي و حدود 5 سال نزد امام خميني(ره) خارج فقه خواندم. مسائل مستحدثه را نزد محقق بزرگ شيخ حسين حلي و بعضي ابواب فقه را نزد سيد عبدالهادي شيرازي و بعضي از علوم ديگر را مثل عروض، هيات، طب و غير اينها را نزد استاد عالي مقام شيخ مرتضي گيلاني به پايان رساندم. و اجتهاد خويش را از پدرم شيخ هادي زين العابديني و حضرت آيت

الله العظمي خويي بحمدالله گرفتم. از همان سنين جواني تأليف و نوشتن كتاب را آغاز كردم. البته تقريرات تمامي دروس خارج را به دقت مي نگاشتم و نگهداري مي نمودم. ولي متأسفانه بعد از اينكه ما را از نجف اشرف بر روي مرز ايران قرار داده و اجازه ندادند حتي مدارك هويتي و سجله هاي خود و خانواده ام را بردارم تمامي زندگي و مايملك اعم از پول و وسائل شخصي خانه و كتابهاي چاپي و خطي و تقريرات علمي اينجانب را صد افسوس و صد افسوس و... به يغما بردند _ البته حدود دو سال به جرم مبارزه سياسي در زندانهاي عراق مثل ابوغريب و غيره محبوس بودم تا با توسل به حضرت ثامن الحجج(ع) از حبس رهائي يافتم. شرح منطق به صورت تعليقي و زندگاني و سرگذشت علمي و تاريخي داوود بن الحسن(ع) حدود 500 صفحه بود و نيز در زندگاني كميل بن زياد و حيات علمي او در زمان اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(ع) ديوان شعري هم درباره زندگاني و مدح ائمه اطهار(ع) نوشتم و سرودم از بيشتر علماء نجف اجازه در امور حسبيه داشتم و اكثر مراجع قم نيز اجازه حديث يا امور حسبيه را به بنده مرحمت نموده اند. مدت 8 سال براي تبليغ به منطقه كوت كه شهر بسيار مهم ولي از لحاظ علمي و شرعي ضعيف بود، كه در مدت 8 سال تأسيس مسجد ، حسينيه ، مدرسه و تربيت جوانان بسيار زياد با پشتوانه مراجع آن زمان سيدمحسن حكيم و سيد ابوالقاسم خوئي كار مهمي بود و بيشتر وقتها با شهيد سعيد محمدباقر صدر در امور اداره فرهنگي اين

شهر كه بين بغداد و بصره واقع شده مشورت مي نمودم و ايشان از حاميان اصلي اينجانب بودند. سال 1359 بعد از انقلاب اسلامي ما را به عنوان ايرانيان مقيم عراق از نجف بدون اخطار قبلي و به بهانه اى، حضور ما در كلانتري را خواستند و بعد از اينكه در كلانتري (امنيت نجف) حاضر كردند با تمامي عموها و بسياري از علماي نجف با ماشينهاي ارتشى، لب مرز ايران و عراق قرار داده و تمامي اموال و كتابها را مصادره نموده و يا به آتش كشيدند.و كار تبليغي و علمي خود را در تهران منطقه دولت آباد شهر ري مجدداً آغاز نمودم و تا سال 77 در تهران به كار تدريس و تبليغ در حوزه قائم _ مروي _ دانشگاه امام صادق حسينيه معيري كه با همت اينجانب براي عراقيها تأسيس شد كه زمين آن تاكنون به اسم اينجانب است و از سال 77 به بعد بر اثر بدي هواي تهران به قم منتقل شدم. و به تدريس در حوزه گلپايگاني و فرصتي دست يافت تا خيلي از تأليفات خويش را به اتمام برسانم. كه اكثر تأليفات اينجانب هنوز به عللي كه خداي سبحان صلاح ديده و مي داند چاپ نگرديده بجز كتاب احسن المقال في حكم الصلاة علي النبي و آله كه اهل خيري آن را به چاپ رسانيد.

زين العابديني، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي زين العابديني

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب هادي زين العابديني فرزند شيخ موسى، بعد از گذراندن دوره دبيرستان به حوزه علميه مجتهدي(ره) در تهران توفيق حضور يافتم. از همان ابتدا سال دوم حوزه

به صلاحديد حضرت استاد مجتهدي به تدريس مشغول بودم و تاكنون نيز مشغول تدريس مي باشم؛ صرف و نحو، بلاغت،اصول،فقه،بداية الحكمه،نهاية الحكمه،مكاسب محرمه،رسائل، كليات في علم الرجال،دراية الحديث و عقائد (آيت الله سبحاني) از جمله درسهايي است كه در تهران و قم به تدريس آنها مشغول بوده و هستم. والان مشغول تدريس مكاسب،رجال،درايه به صورت رسمي از شوراي مديريت مي باشم.

زين الدين اميرة

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منتجب الدين در فهرستش گويد كه وى از ثقات و قاضى قم بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

زين الديني اراكي، عطاءالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد عطاءالله زين الدينى بن السيد العلام و الحجه الاسلام حاج سيد عنايت الله زين الدينى موسوى كه سى و چهار پشت فاصله تا حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام دارند از فضلاء دانشمندان اراك داراى حسب و نسب عالى مى باشند در سال 1308 شمسى در شهرستان اراك متولد شده و پس از خواندن دروس ابتدائى و ادبيات را خدمت آشيخ قنبر رفيعى و آقاى حاج سيد اسمعيل به قم مهاجرت نموده و قسمتى از ادبيات را هم از مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم نحوى فراگرفته و سطوح را از مرحوم آيت الله امام خمينى و آيت الله سلطانى و بعض ديگر استفاده نموده و در امتحاناتى كه از طرف آيت الله العظمى بروجردى تشكيل مى شد شركت نموده و مورد قبول و تشويق آيت الله واقع و پس از تكميل سطوح به درس معظم له حاضر شده و از محضر آيات عظامى چون آيت الله العظمى گلپايگانى و آيت الله العظمى شريعتمدارى و آيت الله العظمى مرعشى نجفى و بعضى ديگر استفاده نموده و به دريافت اجازه روايتى و غيره از آيات عظام نجف و قم گرديده است.

آثار قلمى ايشان دراسات و تقريرات دروس اساتيد قم مى باشد در فقه و اصول و نيز قسمتى از مباحث اخلاقى را به رشته تحرير آورده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

زيني بخاري، ابوالفضل عبيدالله

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 277/272 ق)، حافظ و محدث. معروف به ابن زين. وى محدث بخارا در زمان خود بود. پدرش از علماى بزرگ حديث بود. به دنبال حديث سفرها كرد و بزرگانى را ملاقات نمود. او از حسن بن سوار بغوى و عبدان بن عثمان مروزى و ابوالوليد طيالسى و عبدالسلام بن مطهر و مسدد بن مسرهد و همطبقه آنان حديث

روايت كرده است. محمد بن اسماعيل بخارى، در خارج از كتاب «الصحيح»، و صالح بن محمد جزره و اهل بخارا و عبداللَّه بن محمد بن يعقوب بخارى از وى حديث روايت كرده اند. محمد بن اسماعيل بخارى به وى مباهات مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (239 -238 /13).

زيني، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1278 ق)، عالم و حكيم. وى از شاگردان معروف ملاهادى سبزوارى بود. زينى تعليقات استادش را بر «سفر اول» از «الاسفار الاربعه» به خط خود نگاشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 322/13).

زيني، فريده

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: قارچ شناسى، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى قارچ شناسى پزشكى و فوق دكترا در ايمونولوژى بيماريهاى قارچى از دانشگاه لندن.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

جستجوى بيماريهاى قارچى در افراد مشكوك به بيمارى لسشمانيوز جلدى، جستجوى بيماريهاى قارچى ريوى در افراد مشكوك به بيمارى سل، مطالعه الگوى پروتئينى ميكروسپوروم آتى پيك و مقايسه آن با الگوى پروتئينى نوع تى پيك، مطالعه بيماريهاى قارچى جلدى غير درماتوفيتى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 18 پايان نامه كارشناسى ارشد و 2 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

قارچ شناسى پزشكى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 9، تعداد مقالات به زبان خارجى: 13

زمينه علمى مقالات:

اولين مورد از بيماريهاى قارچى در ايران، اپيدميولوژى بعضى از بيماريهاى قارچى، فعاليت آنزيمى در درماتوفيتهاى گوناگون، بررسى الگوهاى پروتئينى عوامل قارچ ماسيوفا.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ژوزف، ادوارد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1282 ش)، مترجم و نويسنده. در كرمانشاه متولد شد و در مدرسه ى آليانس تحصيلات متوسطه را به پايان رساند. پس از آن به تهران آمد و به تكميل زبان فرانسه و انگليسى و مطالعه ى فلسفه عمومى و ادبيات فارسى پرداخت. وى متخصص در امور مالى و بانكى است. پس از خدمت در بانك عثمانى و ملى و كشاورزى در سال 1321 ش به سمت مشاور مالى وزارت پيشه و هنر منصوب شد. در سال 1325 ش براى امور تجارتى به اروپا رفت. بعدها رياست هئيت مديره عامل شركت سهامى بيمه ملى را به عهده گرفت. از آثار وى:

«بابا گوريو»، ترجمه؛ «زن سى ساله»، ترجمه؛ «نخجيران»، داستان دفتر اول مثنوى.[1]

مولوى شناس نامدار، مولف و مترجم، موسيقى دان و موسيقى شناس، عتيقه شناس، بانكدار؛ پدرش مرحوم ابراهيم خان مترجم سلطان، در 1282 ش در شهر كرمانشاه متولد شد. در شش سالگى به مدرسه رفت و آنگاه وارد مدرسه ى آليانس فرانسه در كرمانشاه شد و در همين مدرسه زبان فرانسه را به حد كامل فراگرفت. در 1304 ش به موسيقى روى آورد و در زمره شاگردان سرهنگ ركن الدين مختارى كه رياست شهربانى غرب را برعهده داشت درآمد و در آموختن طريقه ى علمى موسيقى بسيار كوشيد و در 1308 وقتى به تهران آمد نزد استاد ابوالحسن صبا رفت و مدتها با وى در شيوه هاى علمى ويولن و پيانو كار كرد و علاوه بر آن با موسيقى دانان اروپائى كه در ايران اقامت داشتند حشر و نشر يافت و بار اطلاعات علمى خود را در موسيقى افزايش داد و در اين هنر سرآمد اقران شد.

ادوارد ژوزف كار ادارى خود را در بانكدارى شروع كرد. ابتدا وارد بانك عثمانى شد و چند سالى در آنجا به سر برد. پس از تاسيس بانك ملى ايران بدانجا رفت و مراحلى از ترقى را پيمود و شهرتى در بانكدارى پيدا نمود. در دوران وزارت دارائى هژير، به وزارت دارائى رفت و چندى نيز رياست حسابدارى بانك كشاورزى را عهده دار بود. سرانجام در سال 1331 كه بانكدارى در ايران به سرعت رو به ترقى بود رياست هيئت مديره و مديرعاملى بانك صادرات و معادن را عهده دار شد و سازمانى شايسته كه متضمن رفاه مشتريان بود در آن بانك پياده نمود. در تاسيس ساير بانكها نيز مشاركت داشت. زمانى

نيز به رياست بيمه ملى ايران منصوب شد ولى شغل اصلى او بازرگانى و تجارت بود و در امور بازرگانى آنچنان شهرت پيدا كرد كه غالب موسسات تجارتى در كارهاى خود با او مشورت مى نمودند.

ادوارد ژوزف از هوش و ابتكار و ذوق و توانايى بسيار برخوردار بود. زبانهاى فرانسه، انگليسى، آلمانى، ايتاليايى، عربى، عبرى و ارمنى را به خوبى تكلم و كتابت مى كرد.

در جوانى به مثنوى روى آورد. او نيكو مى دانست مثنوى گنجينه ى بزرگ ايران است و دست زدن به آن كار هر كسى نيست ولى با توانائى كامل قدم بدين وادى نهاد و يا سرسلسله عارفان جهان مولوى پيوندى ناگسستنى برقرار ساخت به طورى كه يكى از مولوى شناسان نامدار ايران شد و آثار بسيار سودمندى از خود به يادگار گذارد.

ژوزف مترجمى زبردست بود. دو كتاب معتبر از بالزاك ترجمه كرد: يكى كتاب باباگوريو بالزاك بود و ديگرى كتاب معروفش به نام زن سى ساله كه هر دو كتاب در دفعات مختلف توسط بنگاه ترجمه و نشر كتاب منتشر گرديد. ناگفته نماند ژوزف از بنيانگذاران بنگاه ترجمه و نشر كتاب در تهران بود. او موسيقى شناس و موسيقى دان بود و با همت خستگى ناپذيرش انجمن فلامونيك تهران را براى رونق موسيقى كلاسيك غربى در ايران بنياد نهاد.

از هنرهاى ديگر او، خطى خوش داشت و چندى اين هنر را نزد استاد فراگرفته و در شناخت خط استادان پيشين، مهارت داشت. در شناخت هنرهاى تجسمى نظرش صائب بود. در ارزيابى سكه هاى باستانى، تمبر و مهر اسم استادى كم نظير بود.

و اما كتبى كه پيرامون مثنوى نوشته است به اين شرح است: 1- نخجيران: شرح داستانى از مثنوى شريف 2- طوطيان:

شرح داستانى از مثنوى شريف 3- پوپك 6 شرح داستانى از مثنوى شريف 4- شيداى خام: شرح داستانى از مثنوى شريف 5- آهنگ شريف: شرح داستانى از مثنوى شريف 6- ناشنوايان: شرح داستانى از مثنوى شريف، و بالاخره چوپان، تشنگان، شرح داستانى از مثنوى شريف؛ هفت بند ناى شرح چهار داستان و راز ميداس شاه و نظامى گنجه يى و بالاخره پروين اعتصامى و انديشه هاى او.

از ادوارد ژوزف مقالات مختلفى در طول زمان در زمينه ى تخصصى او در مطبوعات ايران انتشار يافته. وى ربع قرن زندگانى پربار خود را در خارج از كشور به سر برد و سرانجام در دى ماه 1372 ش در سن 90 سالگى در ديار غربت درگذشت. در بزرگداشت اين اديب و مولوى شناس و هنرمند معروف، مراسم بسيار باشكوهى برگزار گرديد و در 1373 يك سال پس از مرگش يادنامه اى منتشر ساختند كه ادوارد ژوزف را آنچنان كه بود معرفى كردند.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] مؤلفين كتب چاپى (517 -516 /1).

ساجدي، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل ساجدي

محل تولد : آران و بيدگل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

سادات فخر، محمد محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد محسن سادات فخر در سال 1334در شهر مشهد به دنيا آمدم تحصيلات مقدماتي را در حوزه علميه مشهد مقدس از سال 1349 آغاز در سال 1353 به حوزه علميه قم هجرت نمودم. در سال هاي 1365 _ 1368 با پژوهشكده باقرالعلوم همكاري پژوهشي در پروژه موضوع نگاري تفسير مجمع البيان آغاز گرديد.ثمره همكاري ياد شده نشر كتاب مفتاح مجمع البيان از انتشارات اسوره 1383 مي باشد. نيمه دوم سال 1369 تقريباً همكاري رسمي با مركز فرهنگ و معارف قرآن آغاز گرديد. پروژه موضوع نگاري تفاسير قرآن مجيد 80 دوره كامل تفسير قرآن از مفسران بزرگ شيعه و اهل سنت در سه فاز، محور همكاري مستقيم با مركز ياد شده بود در سال 1372 به مديريت گروه معجم نگاري تفاسير انتخاب و پژوهش ادامه يافت. طرح گروه فرهنگنامه ها در مديريت جديد پيشنهاد و موضوع نگاري تفاسير در فاز اول با حجم بيست دوره تفسير كامل در دو فرم كتاب (فرهنگ موضوعي تفاسير) و نرم افزار صراط آماده عرضه گرديد.طرح نمايه سازي كتاب هاي قرآني و مركز فرهنگ و معارف قرآن از سال 1372 در گروه فرهنگنامه ها آغاز گرديد او در سال 1377 بيش از دو هزار و پانصد كتاب قرآنى، نمايه سازي گرديد. نمايه هاي موضوعي (چكيده هاي عنواني) تعداد كتاب هاي ياد شده در حجم بيش از يكصد و بيست و پنج نمايه موضوعى، تركيبي تقريباً تمامي عرصه ها و حوزه هاي پژوهشي قرآنى، تفسيرى، علوم قرآني و معارف ديني را شامل مي شود.اطلاعات ياد شده در بانك اطلاعات مركز فرهنگ و معارف

قرآن علي القاعده موجود مي باشد.بعد از دوره شش ساله مديريت علمي گروه فرهنگنامه ها و انجام پروژه هاي فاز اول موضوع نگاري تفاسير و نمايه سازي كتاب هاي قرآني همكاري در شوراي علمي گروه فرهنگنامه ها ادامه دارد.

سادات گوشه، جمال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى ترميمى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سادات ناصري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب و محقق.

تولد: 1 ارديبهشت 1304، تهران.

درگذشت: 14 بهمن 1368، كابل (افغانستان).

سيد حسن سادات ناصرى پس از اخذ ديپلم متوسطه از دبيرستان شرف در تهران، به ترتيب دوره ى ليسانس تاريخ و فوق ليسانس ادبيات فارسى را در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران به پايان برد. در سال 1382 به دوره ى دكترى ادبيات فارسى راه يافت و پايان نامه ى خود را با عنوان «ارتباط فكر حافظ و مولانا» به راهنمايى بديع الزمان فروزانفر اختيار كرد و در سال 1348 از آن دفاع نمود. بين سال هاى 1340 تا 1345 در شهر قم به معلمى اشتغال داشت و همانجا در محضر برخى از اساتيد حوزه ى علميه ى قم مستفيض شد. در سال 1345 رسما به عضويت در هيئت علمى در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران درآمد. وى همچنين به اقتضاى طبع شعر مى سرود. ضمنا فعاليت مطبوعاتى اش را از سال 1325 از طريق همكارى با نشرياتى از جمله مجلات «وحيد»، «يغما»، «ارمغان» و «آموزش و پرورش» آغاز كرد.

آثار دكتر سيد حسن سادات ناصرى به شرح زير است: بديع و قافيه، براى دبيرستان ها (در نظام قديم آموزشى، با همكارى دكتر محمد خزائلى، 1334)؛ شركت در هيئت مؤلفان يك سلسله كتب درسى دبيرستانى (در نظام قديم آموزشى) كه عبارتند از: قرائت و دستور زبان فارسى و همچنين فارسى و دستور زبان براى سال هاى اول تا سوم دبيرستان، گل هاى ادب (براى پنج سال اول دبيرستان ها، با همكارى دكتر خزائلى، بديع الزمان كردستانى، دكتر هدايت نيرسينا،

ميرميرانى)؛ تصحيح، تحشيه و تعليق تذكره ى آتشكده آذر (از لفطعلى بيگ آذر بيگدلى، در هفت مجلد كه سه جلد آن منتشر شده است، به ترتيب: بخش نخست در 1336، بخش دوم در 1338 و بخش سوم در 1340)؛ اهتمام در طبع اشعار على اصغر حكمت به نام سخن حكمت؛ تصحيح و طبع ديوان ملا محمد رفيع واعظ قزوينى، (1359)؛ تأليف دو كتاب درسى براى دبيرستان (در نظام جديد آموزشى) به نام هاى فنون و صنايع ادبى، براى سال دوم رشته ى فرهنگ و ادب (1363)؛ و قافيه و صنايع معنوى براى سال سوم رشته فرهنگ و ادب (1362)؛ تصحيح و طبع ديوان لطفعلى بيگ آذر بيگدلى، با همكارى دكتر غلامحسين بيگدلى؛ تصحيح نهج البلاغه؛ اهتمام به چاپ قرآن كريم؛ تصحيح ديوان محتشم كاشانى؛ تصحيح ديوان حافظ؛ تأليف كتاب سرآمدان فرهنگ و تاريخ ايران در دوره ى اسلامى (يك مجلد آن از آ تا س در سال 1353 منتشر شد)؛ صناعات ادبى در دو مجلد؛ تصحيح و چاپ ديوان كامل صائب تبريزى در ده مجلد؛ همچنين چند اثر ديگر از وى اعم از زير چاپ يا آماده ى چاپ هست، از جمله تصحيح و طبع قصص الخاقانى، اثر ابن داود قلى وليقى شاملو، تأليف كتاب هزار سال تفسير فارسى، تصحيح و تحشيه ى بخش هاى چاپ نشده آتشكده ى آذر(از بخش چهارم به بعد)؛ ارتباط افكار حافظ و مولوى.

در سفرى كه سيد حسن سادات ناصرى به دعوت مقامات فرهنگى كشور افغانستان، براى بازديد مراكز فرهنگى و بررسى چگونگى وضع آموزش و پژوهش زبان و ادب فارسى در آن كشور، در هفتم بهمن 1368 در حدود ساعت 7 / 5 بعدازظهر در اثناى ضيافت شامى

كه از سوى كاردار سفارت جمهورى اسلامى ايران به افتخار هيئت مذكور برپا شده بود، ناگهان و بى هيچ سابقه ى قبلى دچار حمله ى قلبى گرديد و جان سپرد. پيكر وى در ابن بابويه تهران به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ساروي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1351 ق)، فقيه، عالم دينى و زاهد. وى در نجف از شاگردان علامه ملا محمدكاظم خراسانى بود. سپس به زادگاهش بازگشت در سارى رياست و مرجعيت امور دينى را بر عهده داشت. از آثارش: «تقريرات» استادش در فقه و اصول، و از آن جمله «التحفه الغرويه»، در فوائد قرآنيه، تجويد فارسى، مى باشد.[1]

سيد حسن بن سيد محمد بن سيد اسماعيل ساروى عالمى فقيه و فاضلى پرهيزكار از شاگردان علامه خراسانى صاحب (كفايه) بوده و در سارى رياست تامه و مرجعيت عامه داشته و در حدود 1351 ق وفات نموده است داراى آثارى از تقريرات استادش و غيره بنام (التحفة الغرويه) در فوائد قرآنيه بوده است

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (458/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 434/14)، گنجينه ى دانشمندان (270 -269 /5).

ساروي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مورخ و شاعر. اصل وى از شهر سارى بود و در دربار محمدشاه قاجار منصب ملاباشى گرى داشت به دستور پادشاه، تاريخ در شرح جنگها و وقايع روزگار او و احوال پادشاهيش تحت عنوان «تاريخ محمدى» نوشت. ملا محمد در سرودن شعر نيز توانا بود. ابياتى چند از وى در تذكره ها به جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1558/3)، سفينه المحمود (629/2)، مجمع الفصحا (944/5).

ساروي، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن محمد مازندرانى از بزرگان عصر خود و فحول علماء و اكابر فقهاء از شاگردان سيد ابراهيم قزوينى صاحب (الضوابط) در كربلا بوده و در نجف از محضر صاحب جواهر استفاده نموده و با سيد كاظم رشتى مناظره نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ساريخاني، عادل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عادل ساريخاني

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

آغاز كودكي علاقه وافري به آموختن در خود احساس مي كردم به همين دليل خانواده ام به دليل نبود امكانات آموزشي در روستا به شهر تهران هجرت كردند و دوران ابتدايي و راهنمايي را غالبا با رتبه اول پشت سر نهادم. در سال سوم راهنمايي در تمام مناطق سيزده گانه تهران آن زمان به عنوان دانش آموز نفر اول انتخاب شدم تلاش دولت آن زمان اين بود كه مرا به عنوان استعداد درخشان به يكي از كشورهاي اروپايي اعزام كند كه اين امر با مخالفت خانواده ام مواجه شد از سال اول دبيرستان در كنار دروس دوره دبيرستان تحصيلات حوزوي را در همان تهران در مدرسه مروي آغاز كردم سالهاي سوم و چهارم دبيرستان اينجانب با اوج گيري انقلاب و پيروزي آن مقارن بود كه به دليل انجام وظايف انقلابي مقداري كمتر به كارهاي علمي مي رسيدم ولي پس از اخذ ديپلم در رشته تجربي بلافاصله به حوزه علميه مقدسه قم عزيمت كردم و به شكل شبانه روزي به تحصيلات حوزوي مشغول و دوران مقدمات و سطح را در حدود شش سال به پايان رساندم و به دليل احساس نياز به آموزش زبان انگليسي دو سال تمام را تحت نظارت

مركز زبان خارجي دانشگاه تهران و دانشكده زبانهاي نيروي هوايي در مركز زبان دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه به آموزش زبان انگليسي اشتغال داشته و دوره عالي زبان را با موفقيت به پايان رساندم پس از آن به درس خارج فقه و اصول و آموزش فلسفه اشتغال يافتم و جمعاَ حدود ده سال دروس خارج فقه و اصول اعاظم حوزه شركت مي كردم.از همان زمان به تدريس دوره هاي ادبيات ، فقه و اصول همت گماشته و در حال حاضر چندين سال است كه فقه را در سطح عالي و با مركز قرار دادن متن جواهر احكام در حوزه تدريس مي نمايم . و در دانشگاههاي مختلف نيز فقه و متون انگليسي را قريب به 15 سال تدريس مي كنم . به دليل احساس نياز به آموزش علوم جديد در كنار فعاليت هاي علمي حوزه در سال 1367 وارد دانشگاه شدم و در سال 1371 ليسانس حقوق دريافت و در همان سال در دوره كارشناسي ارشد دانشگاههاي تهران ، شهيد بهشتي و تربيت مدرس با رتبه بالا قبول شدم ولي به عللي دانشگاه تربيت مدرس را براي ادامه تحصيل انتخاب كردم و در سال 1375 به عنوان نفر اول دوره خودم از پايان نامه فوق ليسانس دفاع كردم و پايان نامه ام با درجه عالي و نمره 5/19 مورد تصويب قرار گرفت . در همان سال بلافاصله در دوره دكتري حقوق جزا و جرم شناسي دانشگاه تربيت مدرس و به عنوان نفر اول قبول شدم و پس از حدود شش سال تلاش همه جانبه در سال 1381 توانستم از تز دكتري خود دفاع نمايم. از

آن سال به بعد به تدريس فقه جزايي در حوزه و دانشگاه اشتغال دارم و در اين زمينه حدود 10 مقاله به زبانهاي انگليسي و فارسي و پنج كتاب به چاپ رسانده ام براي آشنايي علمي و عيني باسيستم قضايي و مشكلات آن پروانه وكالت پايه يك اخذ و مدتي در كنار فعاليتهاي علمي به كار عملي نيز اشتغال داشتم. در حال حاضر نيز به تدريس در دانشگاه و حوزه علميه قم اشتغال دارم و به پژوهش نيز همت مي گمارم . در سال 1384 به دعوت مركز پژوهشهاي فلسفه و ارزشهاي دانشگاه كاتوليك امريكا به آن كشور سفر كردم و در طي اقامت سه ماهه در آن جا علاوه بر ادامه مقاله به تحقيق و پژوهش اشتغال داشتم و از مراكز علمي متعدد بازديد كردم.

سازگار اردبيلي، طاهره

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: ميكروب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ساعاتي، فاطمه

قرن:8

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن هفتم و هشتم هجرى، از زنان فقيه. وى دختر احمد بن على ساعاتى (690 ق) صاحب كتاب البديع در اصول فقه و مجمع البحرين در فقه و از خانواده علم و دانش و اصلا خراسانى بود محمد بن على بن رستم (580 ق) عالم مكانيك و ساعت ساز بود و به همين دليل او و خاندانش به ساعاتى معروف شدند. فاطمه نزد پدرش فقه آموخت و در اين علم مهارت يافت و مجمع البحرين را به خط تعليق خوش نوشت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعلام النساء، 29 / 4؛ خيرات حسان، 10 -9 / 4؛ دايرةالمعارف فارسى، 19 / 1.

ساعي فرد، محمد حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين ساعي فرد

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1360پس از تحصيلات ابتدائي وارد يكي از حوزه هاي علميه تهران شدم و پس از پايان لمعتين در سال 1365به حوزه علميه قم آمدم و تا سال 1368و با اتمام سطح در دروس خارج فقه و اصول آيات عظام وحيد خراسانى، ميرزا جواد تبريزى، سيّد محمّد روحانى، منتظري و شبيري زنجاني حاضر شدم و د ر ضمن تا سال اول دبيرستان را نيز به صورت متفرقه گذراندم ولي به علّت عدم تلبس به لباس مقدّس روحانيت توفيق به دست آوردن مدارك علمي حوزوي را نيافتم. ضمناً به مدت دو سال در بخش رجال مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي مشغول بوده و حدود 9سال در موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام(ره) به تصحيح آثار حضرت امام و مرحوم شهيد حاج آقا مصطفي خميني پرداختمٍ؛ و در مسئوليت بخش علوم عقلي

اشتغال داشتم. در سال 1383 به تهران باز گشتم و در حال حاضر به پژوهش و تحقيق در فقه و اصول و تفسير مشغول مي باشم و همكاري محدودي نيز با پاره اي از موسسات پژوهشي و به ويژه حضرت آيت الله مكارم شيرازي دارم .

ساعي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلي ساعي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدعلي ساعي سال 1341 در شهر تهران متولد شدم. مراحل ابتدائي تا ديپلم را در تهران گذراندم. بلافاصله در سال 60 به حوزه علميه قائم در نزديكي محل خود رفته به مدت يكسال دروس حوزوي را گذراندم. در سال 61 به حوزه علميه مشهد براي دروس ادبيات عرب سفر نمودم و نزد حجت الاسلام حجت هاشمي خراساني مدرس مشهور ادبيات عرب كتابهاي سيوطى، مغنى، مطول و معالم را خواندم. رسائل شيخ انصاري و شرح لمعه را نزد آيت الله صالحي گذراندم. در سال 64 به حوزه علميه قم آمدم و كتاب مكاسب را نزد آيت الله محقق داماد خواندم و رسائل را نزد استاد اعتمادي تلمذ نمودم. در سال 68 دو جلد كفايه را نزد مرحوم استاد ستوده خواندم.از سال 69 در درس خارج فقه و اصول بزرگان حوزه مانند آيت الله وحيد خراسانى، آيت الله تبريزى، آيت الله مكارم شيرازي به مدت شش سال شركت نمودم.از سال 76 تاكنون به تدريس دروس اعتقادي در دانشگاه علامه طباطبايي و آزاد اسلامي اشتغال دارم و ده سال سابقه تدريس دارم. كتابهاي فلسفي مانند بداية الحكمه، نهاية الحكمه، شرح منظومه و جلد اول و ششم اسفار و تمهيد القواعد در عرفان

نظري را خوانده و اكنون نيز تحصيل و قرائت كتابهاي فلسفي و عرفاني را نيز ادامه مي دهم.

ساغري، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پزشكى هسته اى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ساغري، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى عفونى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1341، گذراندن دوره تخصصى در رشته بيماريهاى عفونى تا سال 1344، طى دوره هاى اپيدميولوژى و باكتريولوژى عفونتهاى روده اى (فوق دكترا) دوره بين المللى باكتريولوژى در سالهاى 1342 و 1344 و پاتولوژى بيماريهاى عفونى در دانشگاه پاريس.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى در سال 1346، گذراندن دوره دانشيارى و ارتقاء به استادى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى در سال 1356.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى بيماريهاى اسهالى، جنبه هاى مختلف وبا، تبهاى تيفوئيدى، يرقان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 150 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى عفونى داخلى، تشخيص افتراقى يرقانها.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 28، تعداد مقالات به زبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى عفونى داخلى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ساكي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1316.

درگذشت: خرداد 1373، تهران.

على محمد ساكى نويسنده چندين جلد كتاب درباره فرهنگ و ادبيات لرستان است. از آثار اوست: سفرى به ديار الموت، لرستان و ايلام (تأليف فريا استارك، 1364)؛ قلاع حشاشين (پيتر ويلى، 1368)؛ كريم خان زند: تاريخ ايران بين سال هاى 1779 -1747 (جان ر. پرى. 1365). على محمد ساكى در سال 1373 درگذشت و در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سالاري فر، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا سالاري فر

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1342 در شهر قزوين متولد شدم. پس از چند ماه همراه خانواده به مشهد مقدس منتقل شديم. پس از سه سال به اصفهان رفتيم. تا سال 1365 در اصفهان سكونت داشتم و از آن سال تا كنون (1384) در قم زندگي مي كنم.در سال 1360 در اصفهان مدرك ديپلم رياضي فيزيك را اخذ نمودم. از دبيرستان در كنار دروس ديگر به تحصيلات حوزوي مشغول بودم. پس از سال 1363 به طور تمام وقت به دروس حوزه مشغول شدم. درسال 1365 با امتحان لمعتين، به درس درحوزه علميه قم مشغول شدم. از سال 1370 به درس خارج اشتغال داشتم. يك دوره اصول نزد آيت الله سيد علي محقق گذراندم. درس خارج نيز نزد ايشان و برخي اساتيد ديگر حوزه تلمذ نمودم. از سال 1370 به دروس روان شناسي در سطح كارشناسي و كارشناسي ارشد اشتغال داشتم. پايان نامه ام مربوط به مقايسه ديدگاه اسلام با برخي ديدگاههاي روان شناسي در بحث خانواده است.اكنون به تحقيق در حوزه روان شناسي و اسلام و ساعاتي تدريس روان شناسي اشتغال دارم. عمده

تحقيقات من به حوزه هاي روان شناسي اجتماعى، خانواده درماني و بهداشت رواني با توجه به منابع اسلامي مربوط مي شود.

سالاري نژاد، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مسعود سالاري نژاد

محل تولد : مسجد سليمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد مسعود مير سالاري نژاد در سال 1364 مدرك ديپلم مكانيك خود را از هنرستان فني شهداء اهواز اخذ نمودم و از همان سال در مدرسه علميّه امام صادق نيروگاه قم مشغول به تحصيل علوم حوزوي شدم .همزمان باتحصيل دروس سطح حوزه به رشته اقتصاد دانشگاه مفيد همت گماشتم و پس از اندكي در مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي مشغول به كار شدم . در سال 1378 به عنوان مدير دفتر تحقيقات نور رايانه منصوب و نسبت به پژوهش و تحقيق در مباحث ادبيات فارسي آشنائي پيدا كردم و مشغول به تحقيق شدم . در سال 1379نسبت به توليدچند رسانه اي مثنوي معنوي و كارهاي تحقيقاتي اين پروژه تحت عنوان مدير و متكفل پروژه ،همت گماشتم ودر سال 1381 كارهاي تحقيقاتي پروژه شاهنامه فردوسي را مديريت نموده و در دو لوح فشرده به جامعه فرهنگي عرضه نموده ام . همچنين بعضي از مقالات و نوشته هاي موجود در اين دو پروژه از اينجانب مي باشد.

هم اكنون هم نسبت به توليد نرم افزار چند رسانه اي حافظ شيرازي و كارهاي تحقيقاتي آن و پيگيريهاي متعدد با مراكز علمي ، پژوهشي « مركز حافظ شناسي و انجمن شاعران تهران » مشغول به كار هستم. همزمان با همكاري با مركز به دروس خارج استاد سبحاني «اصول » و استاد مكارم «فقه» مشغول مي باشم.

سالاري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سالاري

محل تولد : قاينات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در تير ماه سال 1346 در خانواده اي متوسط، مذهبي شغل پدرم كشاورز و مادرم خانه دار در روستاي دهشك از توابع بخش نيم بلوك قاينات، واقع در فاصله 45 كيلومتري شمال شهرستان قاين ديده به جهان گشودم.وقتي به دنيا آمدم برادر دو ساله ام كه محمد نام داشت به علت مريضي سرخجه از دنيا رفته بود، پدرم شناسنامه برادر فوت شده ام را به من اختصاص داد و ديگر براي من شناسنامه اي نگرفت بنابراين من با همان شناسنامه برادرم كه دو سال از من بزرگتر است درسال تحصيلي 51 _52 دو سال زودتر از موعد به مدرسه رفتم .

تحصيلات (دوران كودكي، نوجواني و جواني)دوران ابتدايي را در روستاي محل ولادتم با موفقيت گذراندم. سال 1357 همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران كلاس اول راهنمايي را در روستاي بيهود و دوم راهنمايي را در شهرستان قاين و سوم راهنمايي را درخضري مركز بخش نيم بلوك با موفقيت گذراندم و سپس با توجه به علاقه ي شديدي كه به روحانيت داشتم تحصيلات جديد را ترك نمودم و در سال تحصيلي 60 _ 61 وارد حوزه علميه قاين شدم و دو سال بعد براي ادامه تحصيل به حوزه علميه گناباد مهاجرت نمودم و دو سال در اين حوزه، بقيه دروس مقدمات را نزد استادان محترم مدرسه علميه امام رضا عليه السلام گذراندم در سال 1364 براي ادامه تحصيل وارد حوزه علميه مشهد مقدس شدم و تحصيلات حوزه را در مدت ده سال اقامت در اين

حوزه تا اتمام سطح گذراندم.از سال ورود به حوزه مشهد همزمان با تحصيل حوزوي به صورت داوطلب آزاد دوره دبيرستان را نيز هر ساله امتحان مي دادم كه سرانجام درسال 1367 موفق به اخذ ديپلم در رشته فرهنگ و ادب از آموزش و پرورش ناحيه 2 مشهد شدم در سال 1368 در آزمون سراسري دانشگاه پيام نور در رشته زبان و ادبيات فارسي پذيرفته شدم و در مقطع كارشناسي به تحصيل پرداختم. ضمنا در همان سال ازدواج كردم كه حاصل اين ازدواج هم اكنون چهار فرزند مي باشد، دو پسر و دو دختر مي باشد.سر انجام در سال 1374 موفق به اخذ درجه ليسانس (كارشناسي) از دانشگاه پيام نور مركز مشهد گرديدم.در سال 1374 به قصد ادامه تحصيل از مشهد به قم مهاجرت كردم و تا سال 1381 در حوزه علميه قم دروس خارج فقه و اصول را نزد آيات عظام وحيد خراساني، فاضل لنكراني، ناصر مكارم شيرازي، يوسف صانعي و علوي گرگاني ادامه دادم و بهره هاي فراوان بردم.

دروس تفسير قرآن آيت الله جوادي آملي و اخلاق آيت الله مشكيني و آيات الاحكام آيت الله محمد يزدي نيز دروس جنبي حوزه قم بود كه از محضر اين بزرگواران نيز بهره مند شدم .

در سال 1376 در كنكور سراسري كارشناسي ارشد دانشگاه آزاد اسلامي پذيرفته شدم و در واحد مركزي تهران به تحصيل پرداختم و سرانجام در سال 1378 موفق به اخذ درجه فوق ليسانس در رشته زبان و ادبيات فارسي شدم واز پايان نامه اي با موضوع «اخلاق و تربيت اسلامي در ديوان عطار نيشابوري» و با نمره ممتاز دفاع كردم.تدريس

در آموزش و پرورش را در مقطع (ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان) از سال 1376 در مشهد آغاز كردم و در قم ادامه دادم و هم اكنون نيز چندساعتي را در مقطع دبيرستان در شهر خضري ادبيات فارسي تدريس مي كنم.تدريس در مقطع دانشگاهي را با دروس معارف اسلامي «1 و 2 » و اخلاق اسلامي، از سال 1372 در دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي آغاز نمودم و در سال هاي 1381 تا كنون در دانشگاه آزاد اسلامي شهرهاي قاين و گناباد در دانشكده علوم پزشكي گناباد ادامه دادم و هم اكنون نيز با علوم پزشكي هم در زمينه تدريس و هم به صورت عضو پايگاه تحقيقات جمعيتي دانشكده علوم پزشكي همكاري دارم از 25 فروردين سال 1381 از سوي مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي (مد ظله العالي) و با حكم شوراي سياستگذاري ائمه جمعه سراسر كشور به سمت امام جعه بخش نيم بلوك در (شهر خضري دشت بياض) منصوب گرديدم و تا هم اكنون مدت حدود چهار سال است كه در اين سمت انجام وظيفه مي نمايم.

سالاري، مظفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مظفر سالاري

محل تولد : -

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

از دوم دبستان عضو كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان بوده و همواره با كتاب و كتابخواني انس والفت داشته ام . از سال 67 همراه با شركت در كلاس هاي ادبي و هنري دفتر تبليغات ، اداره كتابخانه ادبي آن جا را پذيرفتم . از سال 71 همكاري ام را با مجله سلام بچه ها به عنوان مسئول داستان آغاز كردم و دو سال بعد با همين

عنوان با مجله «پوپك» نيز همراه شدم . براي بچه ها داستان ، نمايشنامه ، فيلمنامه ، نقد و مقاله هاي آموزشي فراواني نوشته و شاگردان زيادي تربيت كرده ام . در آن زمان كه به طور مرتب نقد مي نوشتم ، در سه سال پياپي در جشنواره مطبوعات كانون در زمينه نقد برگزيده شدم . كتاب ها و داستان هايم بارها برگزيده جشنواره ها شده و مورد تقدير قرار گرفته است . رمانم با نام «نيمه شبي در حله» مي تواند الگويي باشد براي نگارش داستان با صبغه ديني . "نيمه شبي در حله" نامزد كتاب سال جمهوري اسلامي ، برگزيده كتاب سال ولايت و كتاب سال سلام بچه ها و پوپك در سال 83 بوده است . بارها داور كتاب سال بوده و با عناوين كارشناس ، عضو هيات علمي ، مشاور و مدير در امور ادبي و هنري دعوت به همكاري شده ام . به دليل خدمات فرهنگي و توليد و تدريس داستان طي سال ها ، در دهمين كنگره شعر وقصه طلاب ، برگزيده ويژه شناخته شدم . از سال 83 با معرفي شوراي فرهنگ عمومي و حكم وزير فرهنگ و ارشاد به عنوان عضو هيات نظارت بر كتاب كودك و نوجوان ، در تدوين آيين نامه نظارت ، همكاري موثر داشته ام . نخستين جلد از مجموعه پنج جلدي داستان نويسي قدم به قدم با نام «گشايش داستان» در سال 83 از من به چاپ رسيده و مورد استقبال قرار گرفت . در كنار مسئوليت هايي چون معاونت فرهنگي هنري دفتر تبليغات ، سر دبيري فصلنامه «آفرينه» را نيز به

عهده دارم و به ترجمه و تفسير قرآن براي بچه ها و نگارش دايرة المعارف موضوعي قرآن براي ايشان نيز مي انديشم .

سالمي، رحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحيم سالمي

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اين حقير در سال 1371وارد حوزه علميه قم شدم و درمدرسه شهيدين وسپس رضويه و امام محمد باقر (ع) مقدمات را تا لمعتين و اصول فقه به اتمام ودر مدت بسيار كوتاهي سطوح را به پايان رساندم.

از سال 1378خارج فقه، اصول، رجال، درايه، كلام و تفسير را نزد استاد گرانقدر و محقق عالي مقام سيفي مازندراني شروع و تا به الان ادامه دارد.

همزمان با تحصيل درسهاي مرسوم حوزه رادر سطوح مختلف تدريس كرده و به طور رسمي در دو مدرسه عالي امام خميني (ره) و شهيده بنت الهدي مشغول تدريس دروسي مانند مباني علم رجال، درايه، منبع شناسي حديثي شيعه و اهل سنّت، تاريخ حديث، فقه حديث و شيعه شناسي با دو زبان فارسي و عربي هستم كه متن برخي از آنان را خود تهيّه و تدوين نمودم و در ضمن تحصيل و تدريس به تحقيق و تدوين در حوزه هاي فقه، اصول، رجال، منابع حديثي و ادبيات پرداخته ام و تنها اثري كه موفق به چاپ و نشر آن شدم كتاب الاسلام والحريه مي باشد.

سام ميرزاي صفوي، ابونصر

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(975/974 -923 ق)، تذكره نويس، خطاط و شاعر، متخلص به سامى. وى در مراغه متولد شد دومين فرزند شاه اسماعيل و برادر شاه طهماسب بود. در زمان پدر نخست حكمران گيلان و سپس حكمران خراسان شد و در هرات استقرار يافت اما چندى پس از مرگ شاه اسماعيل معزول شد و بر شاه طهماسب طغيان كرد و در جنگى در قندهار شكست خورد و از آنجا به طبس گيلكى

رفت. وى پس از چندى امان نامه دريافت كرد و به دربار بازگشت و چندى به اين نحو مى زيست تا اين كه از شاه طهماسب درخواست كرد كه از التزام ركاب معذورش بدارد، شاه طهماسب تلويت بقعه شيخ صفى الدين و حكمرانى اردبيل را به او داد. سام ميرزا سالها بعد بار ديگر بر شاه طهماسب شوريد و به مدت شش سال در قلعه قهقهه زندانى شد و سام در همان قلعه در زير آوار زلزله درگذشت. از جمله آثارش: «تحفه ى سامى»؛ «ديوان». شعر. سام ميرزا همچنين خط نستعليق را خوش مى نوشت و از خطوط وى، يك قطعه به قلم نيم دو دانگ متوسط به زر تحريردار موجود است، با رقم: «...كتبه غلام شاه، سام».[1]

صفوى پسر شاه اسماعيل و برادر شاه طمهاسب صفوى (ف. 940 ه.ق.). وى در فنون شعر و انشا مهارت داشت و كتاب «تحفه سامى» كه تذكره ايست از شعرا تأليف اوست. در سال 939 ه.ق. از طرف برادرش به حكومت خراسان منصوب شد و در سال 940 بر برادر شوريد و در همان اثنا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (63 -62 /1)، احوال و آثار خوشنويسان (228/1)، از سعدى تا جامى (674)، تاريخ ادبيات در ايران (498/5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (157 -155 /1)، تاريخ نظم و نثر (379 -378)، تحفه سامى (مقدمه)، دانشمندان آذربايجان (178 -176)، دايرةالمعارف فارسى (1246/1)، الذريعه (424 -423 /9)، روضه السلاطين (71)، ريحانه (151/2)، سخنوران آذربايجان (36 -31)، فرهنگ ادبيات فارسى (260)، فرهنگ سخنوران (435 -434)، لغت نامه (ذيل/ سام ميرزا)، مؤلفين كتب چاپى (286/3)، مجمع الخواص (24)، مجمع الفصحا (59 -58 /1)، نتايج

الافكار (332 -331).

سامت قزويني، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1321- ز 1362 ق)، عالم دينى، فقيه و مدرس. وى در قزوين متولد شد. پس از تحصيل مقدمات در قزوين به قم رفت و مدت پنج سال در آن شهر نزد استادانى چون آيت اللَّه شيخ يحيى مفيدى و آيت اللَّه شيخ ميرزا ابوالفضل زاهدى و آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى تلمذ كرد. پس از آن به نجف سفر كرد و حدود ده سال از محضر آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى در فقه و از آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى در اصول و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى و آيت اللَّه شيخ محمدحسين اصفهانى استفاده نمود. در سال 1362 ق به قزوين مراجعت نمود و به خدمات دينى و اقامه نماز جماعت در مسجد ملا باشى و تدريس فقه و اصول پرداخت. وى از آيت اللَّه اصفهانى داراى اجازه ى اجتهاد و روايت بود. از آثارش: «تقريرات» مباحث آيت اللَّه اصفهانى، در طهارت و بيع و حج؛ «تقريرات» اصول آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى يكدوره ى كامل؛ «تقريرات» مباحث فقه ميرزا ابوالحسن مشكينى در «صلاه» و مباحث اصول در «حجيت ظن» و «اصل برائت»؛ «تقريرات» مباحث فقه آيت اللَّه نايينى، در «خيارات»؛ «تقريرات» آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى، در «غصب» و «قضاء» و «زكوه».[1]

ميرزا عبدالرحيم بن العالم الجليل والفاضل الجميل ميرزا حسن از احفاد ملا محمد رفيع الدين واعظ قزوينى صاحب (كتاب ابواب الجنان) در مواعظ و اخلاق متوفى 1089 ق مى باشد.

معظم له از علماء و ائمه جماعت محترم معاصر قزوين و دانشمندان بنام آن سامانست. وى در ماه ربيع الثانى 1321 ق در شهرستان قزوين متولد شده و پس از رشد مدت پنج سال در قزوين تحصيل و بعد از آن به

قم مسافرت نموده و مدت پنج سال در قم توقف و از محاضر آيات و مدرسين حوزه مانند آيت اللَّه آقا شيخ يحيى مفيدى و آيت اللَّه حاج شيخ ميرزا ابوالفضل زاهدى و مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و حدود ده سال اقامت و از محضر مرحوم آيت اللَّه اصفهانى فقها و آيت اللَّه عراقى آقا ضياءالدين اصولا و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى و آيت اللَّه حاج آقا شيخ محمد حسين اصفهانى استفاده نموده و در سال 1362 قمرى مراجعت به قزوين و تا هم اكنون به خدمات دينى و اقامه نماز جماعت در مسجد سلطانى و مسجد ملاباشى و تدريس فقه و اصول و غير ذلك اشتغال دارد. و داراى اجازات روايتى و اجتهادى و غيره از مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و غيره مى باشد.

آثار علمى ايشان از اين قرار است 1- تقريرات مباحث مرحوم آيت اللَّه اصفهانى در طهارت و بيع و حج 2- تقريرات اصول مرحوم آقا ضياءالدين عراقى يك دوره كامل 3- تقريرات مباحث فقه مرحوم ميرزا ابوالحسن مشكينى در صلوة و نيز اصول ايشان در حجية ظن و اصل برائت.

4- تقريرات مباحث فقه مرحوم نائينى در خيارات.

5- تقريرات مباحث فقه مرحوم آقا ضياء عراقى در غصب و قضاء و زكوة و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (162 -161 /6).

سامعي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر حسين سامعي در سال 1332 ش. در تهران متولّد شد .ايشان داراي مدرك دكتراي زبان شناسي از دانشگاه تهران مي باشد.دكتر سامعي مسؤول واژه گزيني در فرهنگستان زبان و ادب فارسي بوده است.وي علاوه بر كار تحقيقاتي

در دانشگاه نيز تدريس مي كرده است.در حال حاضر، نامبرده به دعوت دانشگاه هارواد، براي يك دورة تحقيقي يك ساله عازم امريكا شده و در ايالت جورجيا در دانشگاه Emory مشغول تدريس زبان فارسي است. كتاب"فرهنگ معاصر هزاره" تاليف حسين سامعي (يكي از مؤلفان)، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين سامعي پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و متوسطه، موفق به اخذ ليسانس ادبيات فارسي از دانشگاه شهيد بهشتي (ملي سابق) و فوق ليسانس و دكترا با درجة ممتاز در رشتۀ زبان شناسي از دانشگاه تهران شد.

هم دوره اي ها و همكاران : حسين سامعي از سال 1364 با دكتر علي محمد حق شناس و سركار خانم انتخابي در تهية فرهنگ هزاره در مؤسسة انتشاراتي فرهنگ معاصر همكاري داشته است.

فعاليتهاي آموزشي : دكتر سامعي مسؤول واژه گزيني در فرهنگستان زبان و ادب فارسي بوده است.وي علاوه بر كار تحقيقاتي در دانشگاه نيز تدريس مي كرده است. از ديگر سوابق ايشان همكاري با مركز نشر دانشگاهي است. در حال حاضر، دكتر سامعي به دعوت دانشگاه هارواد، براي يك دورة تحقيقي يك ساله عازم امريكا شده و در ايالت جورجيا در دانشگاه Emory مشغول تدريس زبان فارسي است.

جوائز و نشانها : كتاب"فرهنگ معاصر هزاره" تاليف حسين سامعي (يكي از مؤلفان)، در دوره بيستم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

سامي شيرازي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1289 ش)، نويسنده، محقق و استاد دانشگاه. در

شيراز متولد شد پس از تحصيل مقدمات در رشته ادبيات و باستان شناسى و تاريخ بخصوص قسمت قبل از اسلام مشغول تحصيل و تفحص شد و در اين رشته تخصص پيدا كرد و از دانشگاه آزاد آسيايى درجه دكترى افتخارى دريافت كرد آنگاه وارد خدمت وزارت فرهنگ شد مدتى رياست كارپردازى و ساختمانهاى فرهنگى فارس و تعميرات ابنيه ى تاريخى را داشت از سال 1318 ش به رياست علمى و حفارى تخت جمشيد به ادامه كاوش در خرابه هاى استخر و تپه هاى مرودشت و حفارى در پازارگاد اشتغال داشت همچنين در سال 1336 ش به رياست اداره باستان شناسى فارس منسوب شد از بدو تاسيس دانشكده ى ادبيات شيراز سمت استادى تدريس باستان شناسى دانشكده مزبور را داشت و همچنين مدتى سرپرستى آرامگاه خواجه حافظ و تعمير ابنيه تاريخى فارس و اداره ى امور كاوش در آثار قديمى و حفارى در پازارگاد را بر عهده داشت از آثار وى: «آثار باستانى جلگه ى مرودشت»؛ «پارس در عهد باستان»؛ «پازارگاد يا قديمى ترين پايتخت كشور شاهنشاهى ايران»؛ «تمدن هخامنشى»؛ «مقام دانش در ايران باستان»؛ «شيراز، شهر سعدى و حافظ و شهر گل و بلبل».[1]

باستان شناس، ايران شناس.

تولد: 1289(238 ق.)؛ شيراز.

درگذشت: 22 مرداد 1368، شيراز.

على سامى، فرزند آقا بزرگ، از شاعران و نقاشان شيراز و صاحب كتاب مقامات معنوى (1329) است. على سامى پس از تصيلات ابتدايى و متوسطه در مدرسه ى شعاعيه، در سال 1308 به استخدام آموزش و پرورش درآمد. بين سال هاى 1308 تا 1313 به سمت آموزگار و سپس به عنوان دبير تاريخى و جغرافيا در مدارس شيراز مشغول تدريس شد و پس از آن به مديرى مدرسه ى و تصدى دانشسراى مقدماتى پسران

در 1314 ارتقا يافت، از سال 1315 نيز به تعميرات ابنيه ى تاريخى شيراز پرداخت. در همين زمان، آرامگاه حافظ ساخته شد و موزه ى پاريس و آرامگاه خوجوى كرمانى و مسجد جامع عقيق مرمت شدند.

پس از خروج هيئت علمى دانشگاه شيكاگو كه حفارى علمى تخت جمشيد را به عهده داشت، از سال 1321 به سمت رياست بنگاه علمى تحت جمشيد منصوب شد. در همين مدت كاوش هاى علمى پاسارگاد و تپه هاى ماقبل تاريخ اطراف مرودشت انجام گرفت. ايشان در سال 1326، علاوه بر رياست بنگاه علمى تحت جمشيد به سمت رياست اداره ى باستان شناسى فارس منصوب شد و تدريس در دانشگاه را نيز آغاز كرد تا سال 1349 ادامه داشت.

على سامى عضو چند مجمع علمى و فرهنگى و اجتماعى بود كه اهم آنها عبارتند از: سردبير روزنامه ى «عدل» (شيراز)؛ رييس شوراى نويسندگان و خبرنگاران استان فارس، عضو كنگره ى ايران شناسى، عضو كنگره خاور شناسى تاجيكستان، دبير و عضو انجمن قلم شيراز، رييس و دبير كانون دانش پارس (اين كانون در سال 1331 به همت خود وى بنياد نهاده شد)؛ دبير و عضو انجمن آثار ملى فارس، عضو شوراى عالى حفاظت انجمن آثار ملى فارس، عضو شوراى عالى حفاظت آثار باستانى، عضو و رييس هيئت امنا در آستانه ى حضرت احمد بن موسى (شاه چراغ)؛ عضو كميسيون ترجمه و تأليف دانشگاه شيراز، عضو و رييس كميته ى دائمى دانشكده ى ادبيات شيراز، عضو هيئت مديره بنگاه حمايت زندانيان شيراز (از سال 1343)؛ عضو و دبير شوراى عالى جهانگردى.

على سامى داراى درجه ى دكتراى افتخارى از كشور هندوستان (دانشگاه آزاد آسيايى) بود و نشان هاى همايون درجه ى 4 و مدال درجه ى 1 و سپاس

درجه ى 2 (به سسب فعاليت هاى مطبوعاتى) به وى داده شده بود.

دكتر على سامى بيش از سى جلد كتاب نوشت كه مهمترين آنها عبارتند از: آثار تاريخى جلگه ى مرودشت (1331)؛ پارس در عهد باستان (ضميمه ى نشريه ى شماره سه «كانون دانش پارس»، 1333)؛ پارسكده (1350)؛ پاسارگاد يا قديمى ترين پايتخت كشور شاهنشاهى ايران (1330)، اين كتاب بعدا در سال 1375 تحت نام پاسارگاد، پايتخت و آرامگاه كوروش هخامنشسى ذولقرنين به كوشش و بازنگرى دكتر غلامرضا وطن دوست از سوى بنياد فارس شناسى به چاپ رسيد)؛ تاريخ پارس در عهد باستان (1334)؛ تاريخ پيدايش خط و تحول آن در شرق باستان و ترجمه كتيبه هاى ميخى و پهلوى (1329)؛ تمدن ساسانى (جلد اول، 1342)؛ تمدن ساسانى (جلد دوم، 1344)؛ تمدن هخامنشى (جلد اول، 1341)؛ تمدن هخامنشى (جلد دوم، 1348)؛ روزها و يادها (جلد اول، 1360)؛ روزها و يادها (جلد دوم، 1362)؛ شرح آثار باستانى تخت جمشيد (با همكاى سيد محمدتقى مصطفوى، 1335)؛ شرح آثار تاريخى شيراز (به زبان انگليسى، ترجمه نارمن شارپ، 1335)؛ شرح آثار تخت جمشيد (به زبان انگليسى، با ترجمه رالف نارمن شارپ، 1335 كه نه بار تجديد چاپ شد)؛ شرح كاوش هاى پاسارگاد (به زبان انگليسى، ترجمه شارپ، 1335)؛ شيراز، ديار سعدى و حافظ، شيراز: شرح مفصل آثار باستانى و سير فرهنگ و هنر در ادوار گوناگون (1337)؛ شيراز شهر جاويدان (1363)؛ شيراز شهر گل و بلبل، تاريخچه شيراز و شرح آثار باستانى شيراز (1337)؛ گزارش هاى باستان شناسى (جلد دوم، 1331)؛ گزارش هاى باستان شناسى (جلد چهارم، 1338)؛ گزارش هاى كاوش هاى علمى پاسارگاد (ضميمه ى جلد اول گزارش هاى باستان شناسى، 1329)؛ مقام دانش در ايران باستان (1333)؛ نقش ايران در فرهنگ اسلامى

(1365).

از وى همچنين مقالاتى در مجله «دانشكده ى ادبيات»، «مهر»، «هنر و مردم»، «فروغ تربيت»، «اطلاعات ماهانه»، «بررسى هاى تاريخى» و روزنامه هاى «بهار ايران»، «عدل»، «گلستان» و «پارس» شيراز به چاپ رسيده است.

آثار ديگرى كه على سامى به رشته ى تحرير درآورده است ولى به چاپ نرسيده اند به اين شرح هستند: جلد چهارم تمدن هخامنشسى، جلد سوم و چهارم تمدن ساسانى، تمدن قديم فلات ايران و تمدن پيش از هخامنشى، تاريخ تمدن جهان، بهار جاويدان مشتمل بر يك سلسله مقالات ادبى و تحقيقات باستان شناسى در ايران.

از اشياى كشف شده توسط على سامى، تعدادى در موزه ى ملى ايران (ايران باستان)، قسمت مربوط به هخامنشيان نگه دارى مى شود كه از آن جمله است: سر شاهزاده هخامنشى از سنگ لاجورد و بشقاب سنگى به خط آرامى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (52 -49 /3)، مؤلفين كتب چاپى (265 -263 /4).

سامي راد، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: 1284، بجنورد.

درگذشت: 1365، مشهد.

حسين سامى راد، فرزند اسماعيل خان، تحصيلات ابتدايى را در زادگاه خود به پايان برد و دوره ى دبيرستان را در دارالفنون گذراند. در سال 1305 در ميان نخستين گروه دانشجويان اعزامى به خارج از ايران، براى طى ى دوره پزشكى و گرفتن تخصص به پاريس رهسپار گرديد و پس از اخذ تخصص در رشته ى بيمارى هاى كودكان و گذراندن دوره ى «مالارياشناسى» از ايتاليا به ايران بازگشت. در سال 1316 پس از پايان خدمت نظام، مأمور تأسيس بهدارى خراسان گرديد و همزمان با آغاز جنگ دوم جهانى، رياست بيمارستان امام رضاى مشهد را به عهده گرفت. و براى جبران كمبود پزشك در خراسان و تأسيس آموزشگاه عالى بهدارى كه هسته ى اوليه ى دانشگاه فردوسى را تشكيل مى داد،

اقدام نمود. پس از تأسيس دانشكده ى پزشكى مشهد و دانشگاه فردوسى به مدت 28 سال ضمن تدريس، رياست مؤسسات علمى را نيز به عهده داشت. در سال 1342 به نمايندگى مردم مشهد به مجلس شوراى ملى رفت و چون عنوان استادى دانشگاه تهران را يافته بود، در آن دانشگاه به تدريس پرداخت و در سال 1350 بازنشسته شد. از جمله مشاغل اجتماعى او مى توان به اين موارد اشاره نمود: رياست جمعيت شير و خورشيد سرخ مشهد (1339 -1327)؛ تأسيس درمانگاه خيريه ى رازى در مشهد (در زمان جنگ جهانى دوم)؛ رياست جمعيت حمايت از جذامى هاى مشهد (تا پيش از آمدن به تهران)؛ عضويت در هيئت مديره ى انجمن مبارزه با سل در مشهد؛ عضويت در هيئت مديره انجمن تعاون بهداشتى در مشهد.

دكتر سامى راد تأليفاتى در زمينه ى علوم پزشكى و تربيتى دارد و مقالاتى از وى در نشريات علمى كشورهاى مختلف منتشر شده است. از جمله آثارش مى توان از كتاب هاى زير نام برد: راه پرورش كودكان (1322)؛ سلامتى بيمارى هاى كودكان (1334)؛ تشخيص برنكو پنومونى سلى و غير سلى (به زبان فرانسوى، پايان نامه ى تحصيلى).

(تو 1284 ش)، نويسنده و استاد دانشگاه. در بجنورد متولد شد. پس از تحصيل دوره ابتدايى و متوسطه، رهسپار پاريس شد و در دانشكده ى پزشكى پاريس به تصحيل مشغول گرديد. پس از اخذ مدرك دكترى به ايران بازگشت و در سال 1319 ش به سمت دانشيار فيزيولوژى و رييس آموزشگاه عالى بهدارى مشهد انتخاب شد. از آثار وى: «راه پرورش كودكان»؛ «سلامتى و بيمارى كودكان».[1]

در 1284 ش تولد يافت. پدرش دكتر اسمعيل خان طبيب و جراح معروف تهران بود. سامى راد پس از انجام تحصيلات ابتدائى و

متوسطه به اروپا رفت و تحصيلات عالى خود را در رشته ى طب دنبال نمود و از دانشگاه سوربن پاريس درجه ى دكترا دريافت كرد. بعد از مراجعه به ايران، وارد وزارت بهدارى و دانشگاه تهران شد. مدتها در دانشكده ى تهران به تدريس اشتغال داشت تا به رياست دانشكده ى پزشكى و دانشگاه فردوسى خراسان منصوب شد و در اين سمت نسبت به توسعه ى دانشگاه و تجهيز بيمارستان ها جديت كامل كرد. وى يك دوره نيز نماينده ى مجلس شوراى ملى شد كه گويا دوره ى بيست ويكم بوده است. در 1366 درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] مؤلفين كتب چاپى (288 -287/ 3).

ساوجي، ابوالفضل مجدالدين محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1312 -1248 ق)، طبيب، خطاط و شاعر. از خاندان شاملو و از بازماندگان حيدرقلى خان و حسن خان شاملو، از امراى دوران پادشاهى صفويان، بود. ابتدا در ساوه موطن داشتند سپس، ميرزا ابوالفضل و پدرش به تهران آمدند و در اين شهر ساكن شدند. وى در تهران به كسب علوم و كمالات پرداخت و با اكثر علوم متداول از جمله طب و حكمت الهى و طبيعى و علوم ادبى آشنا شد. مقام فضل و دانش او بود كه وى را يكى از چهارتن دانشمند طراز اول قرار داد تا به امر مهم فرهنگى، يعنى تأليف «نامه ى دانشوران ناصرى» پردازد. ساوجى شعر مى گفت و صاحب «ديوان» بود و در خط نستعليق و شكسته نستعليق و شكسته تعليق از استادان مسلم به شمار مى رفت. نستعليق را هم خفى و هم جلى، خوش مى نوشت و بسيارى از كتيبه هاى عمارات سلطنتى و دولتى كه در زمان وى با شد، به خط اوست، از جمله: «كتيبه ى طلايى روى كاشى سر در باب

همايون»؛ «كتيبه ى بناى مزار حضرت عبدالعظيم» در شهر رى؛ «وقف نامه ى قنات ناصرى» در قم. از ديگر آثار خطى وى: يك نسخه «ديوان» اشعار، خود او كه به قلم نستعليق كتابت جلى و شكسته تعليق غبار عالى به سال 1274 ق نوشته است، با رقم: «ابن فضل الله الساوجى ابوالفضل مجدالدين محمد الطبيب»؛ يك نسخه «تهذيب المنطق»، به قلم نستعليق دودانگ خوش، با تاريخ سال 1286 ق؛ يك نسخه «آداب المشق»، به قلم نستعليق كتابت خوش، با رقم: «كتبه الحقير المذنب ابوالفضل مجدالدين محمد بن فضل اللَّه 1261»؛ يك نسخه «كلام الملوك»، به قلم نيم دودانگ خوش، با رقم: «تمت الرساله... محمد بن فضل اللَّه الملقب بمجدالدين ساوجى 1261» و ديگر قطعات و مرقعات مختلف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (32 -29 /1)، اطلس خط (590 -589)، پيدايش خط و خطاطان (107 -105)، حديقه الشعراء (1513 -1508 /3)، الذريعه (961 -960 /9)، ريحانه (418 -417 /2)، سرآمدان فرهنگ (295 -294 /1)، شرح حال رجال (54 /1)، طرائق الحقائق (584 -583 /3)، گنج شايگان (518 -509)، المآثر و الآثار (202)، مجمع الفصحا (907 -901 /5).

ساوجي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد ساوجى از مشاهير علماء و فقهاء عصر خود بوده و فاضل مراغى در (المآثر والاثار) ص 163 او را با عظمت ياد كرده و گفته كه او از شاگردان علامه نراقى و ميرزا مسيح تهرانى بوده و در 1305 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ساوجي، صدرالدين

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، شاعر و اديب. از شاعران و اديبان صاحب هوش و ذكاوت و استاد در علم عروض و قافيه عهد ايلخانان مغول بود. وى به روزگار هلاكو خان در شام مسكن داشت و در همان دوره به اتهام ساحرى كشته شد. از آثار وى: قصيده ى «حسنا» در علم عروض و قافيه به نظم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ برگزيده (696 -695)، حبيب السير (108 -107 /3)، لغت نامه (ذيل/ ساوجى).

ساوجي، فضل الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1275 ق)، اديب، طبيب و خطاط. وى پدر ابوالفضل ساوجى و از خاندان شاملو و از اعقاب حسن خان شاملوى معروف، والى هرات است. ميرزا فضل الله، خود از مشاهير اطباى ساكن تهران بود و فتحعلى شاه او را به سمت معلمى على خان ظل السلطان، دهمين فرزند خود، منصوب داشت. از خطوط، علاوه بر نستعليق، ثلث و نسخ را نيز خوش مى نوشت. او را به داشتن سجاياى اخلاقى و مراتب فضل و كمال ياد كرده اند و بعضى شاعران عصر، مانند شباهنگ، در اشعار خود وى را ستوده اند.او در تهران درگذشت و جنازه اش را به نجف اشرف منتقل كردند و در وادى السلام به خاك سپردند. از آثارش، قطعه ى سياه مشقى است كه به قلم چهار دانگ خوش نوشته شده و رقم «ذلك فضل الله» دارد؛ قطعه اى به قلم شش دانگ و نيم دو دانگ خوش، با رقم: «يا هو، در نهايت افسردگى و بيدماغى نوشته شد، كتبه الحقير لله، فضل الله 1257».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (573 -572 / 2)، شرح حال رجال (178 / 6)، حديقه الشعراء (1513 -1512 ،1508 / 3)، طرائق الحقائق (584 -583 / 3)، مجمع الفصحا (901

/ 5)، گنج شايگان (509).

ساوجي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1301 ق)، اديب و خطاط. از خاندان ميرزا ابوالفضل ساوجى و در زمره ى دانشمندان عصر خود بود و در نظم و نثر فارسى دست داشت و خط نستعليق را خوش مى نوشت. وى در تهران درگذشت و در قم به خاك سپرده شد. از آثارش: ترجمه ى فارسى يك نسخه «صحيفه ى سجاديه»، به قلم كتابت خفى خوش، با رقم: «ترجمه ى اين صحيفه ى كامله ى شريفه ى سجاديه كه بقلم معجز رقم استاد كل آقا زين العابدين اصفهانى است... بتحرير اين حقير بانجام رسيد. و انا العبد الراجى محمد الساوجى سنه 1278»؛ يك قطعه، به قلم دو دانگ و كتابت خوش، با رقم: «الحقير محمد الساوجى غفر له 1282».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (741 -740/ 3).

ساوجي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن ساوجى از علماء اتقياء و افاضل بزرگوار و معروف به شيخ آغا بزرگ ساوجى از تلامذه ميرزا حبيب اللَّه رشتى و حاج ميرزا حسين خليلى و مدرسين بزرگ مدرسه مروى تهران بوده كه جماعتى از اعلام معاصر تهران خدمت وى تلمذ نموده است وى در 9 شوال 1357 قمرى از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ساوجي، نظام الدين، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1038 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، رجالى و رياضيدان. اهل ساوه و از شاگردان شيخ بهائى بود، پس از مرگ پدرش تحت نظر شيخ بهائى تربيت يافت. پس از درگذشت استادش، در دربار صفويه زندگى كرد. در 1033 ق سفرى به عتبات عاليات نمود. ساوجى به امر شاه عباس صفوى كتاب «جامع عباسى» استادش شيخ بهائى را، كه تا باب حج تأليف شده بود، تكميل كرد و «تحفه ى عباسى»، در فضائل و مناقب را در تتميم «جامع عباسى» نگاشت. او پس از عزل ملا خليل قزوينى، از مدرسى حضرت عبدالعظيم (ع)، عهده دار تدريس در بقعه ى عبدالعظيم حسنى شد و اندكى پس از درگذشت شاه عباس (1038 ق)، در شهر رى درگذشت. از ديگر آثارش: «زينةالمجالس»، به شيوه ى «كشكول» استادش شيخ بهائى، «نظام الاقوال»، در شناخت رجال، «الصحيح العباسى»؛ رساله اى در «وجوب نماز جمعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (253 -252/ 9)، الذريعه (191/ 24 ،15/ 15 ،95/ 12 ،452 ،340/ 3)، رياض العلماء (243 -242/ 5)، ريحانه (204 -203/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 618/ 11)، الكنى والالقاب (257/ 3)، لغت نامه (ذيل/ نظام الدين ساوجى)، معجم المؤلفين (250/ 9)، هديةالاحباب (257).

ساوئي، محمدابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدابراهيم بن على اكبر ساوئى عالمى جليل و فقيهى متقى از شاگردان علامه ميرزا محمدحسن آشتيانى در تهران بوده و در ساوه به وظائف روحى و دينى اشتغال داشته تا در سال 1326 قمرى وفات و حمل به قم شده و در قبرستان شيخان مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سبحاني نيا، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقي سبحاني نيا

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد تقي سبحاني نيا از سال1366 همزمان با تحصيل در سال چهارم دانشگاه رسماً وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه رضويه دروس سطح حوزه را شروع نمودم. دروس سطح را تا سال 1376 به پايان رساندم. از اساتيد برجسته اينجانب در دوره سطح، اساتيد معزز آقايان حجج اسلام اسحاق نيا، پرنده غيبي، عالي، مومني، مسعودي، غرويان، دوزدوزاني و عراقچي مي باشند. از سال 1376 در درس خارج آيات عظام مرحوم ميرزا جواد تبريزي و استاد مكارم شيرازي و استاد مددي حاضر شده و مدت كوتاهي نيز در درس استاد آية الله شبيري زنجاني شركت نموده ام.

از سال 1371 با مركز تحقيقات دارالحديث به فعاليت هاي فرهنگي علمي همكاري را شروع نموده و اين همكاري تا به امروز در حوزه هاي مختلف ادامه داشته است. مدتي در بخش تاسيس كتابخانه تخصصي حديث تلاش كرده و مسوليت داشتم . سپس چند سال در گروه موسوسعه نگاري در بخش تحقيقات با آن مركز همكاري داشته و تحقيق و عناوين متعددي را بر عهده داشته ام. و هم اكنون نيز در دانشكده علوم حديث ضمن مسئوليت اجرايي به تحصيل در مقطع دكتري اشتغال دارم.

ضمناً در سال 1380 نيز در آزمون كارشناسي ارشد مدرسي الهيات و معارف اسلامي دانشكده تربيت مدرس قم پذيرفته شده و مدرك كارشناسي ارشدخود را در سال 1383 اخذ نمودم.

سبحاني نيا، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا سبحاني نيا

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1369 هجري براي آغاز درس هاي طلبگي به شهر مقدس قم آمدم و دروس مقدماتي را در مدارس كرماني ها و رضويه گذراندم. در ادبيات از اساتيد بزرگواري چون جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاي عالي بهره بردم و لمعه و اصول را نزد اساتيد گرانقدرى،همچون آقاي قاروبي تبريزي و خسرو شاهي تلمذ كردم. درس مكاسب و رسائل را نيز از حضرات حجج اسلام و آيات عظام آقايان حسيني خراسانى،عليدوست،موسوي تهرانى، نكونام گلپايگانى،جاودان و عالي(دامت بركاتهم) بهره بردم.از سال 1378 در دروس خارج حوزه از محضر علماي بزرگ حضرات آيات مكارم شيرازى، سبحانى، تبريزي(ره) و مددي(حفظهم الله تعالي) بهره ها ي فراوان بردم. در كنار درس هاي طلبگي در موسسه فرهنگي دارالحديث توفيق خدمت به حديث را يافتم و هر چند در سال هاي اوليه كمتر به كارهاي علمي و پژوهشي موفق مي شدم، اما از سال 1378 با گذراندن واحدهايي از درس تربيت مربي حديث در كنار كارهاي پژوهشي و تحقيقي حديث وارد عرصه تدريس علوم حديث شدم. در مجموعه با بركت موسوعه نگاري دارالحديث توفيق همراهي با محققان اين مركز جهت نشر كتب حديثي تحت اشراف جناب آيه الله ري شهري(دام عزه) را داشتم. تدريس در دانشكده هاي اصول دين قم، حديث شهرري و رشته تخصصي حديث حوزه علميه

قم و جامعة القرآن كريم قم در رشته هاي علوم حديثي و معارف حديثي از خدمات حقير بوده است. همكاري و مشاوره و راهنمايي با طلاب محترم حوزه و دانشجويان دانشكده هاي علوم حديثي و قرآني از افتخارات بنده بوده است.هم اينك در موسسه دارالحديث در بخش تخريج و مصدر يابي احاديث خدمتگزار دوستانم هستم و افتخار خدمتگزاري به حديث معصومين (عليهم السلام) بهتر از هرافتخاري است.

سبحاني، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ جعفر بن العلامه الزاهد حاج شيخ محمدحسين سبحانى تبريزى از اساتيد بنام و فضلاء بلا كلام و مدرسين والامقام حوزه علميه قم است كه در فروردين ماه 1308 شمسى در تبريز متولد شده و در مهد علم و فضيلت تربيت يافته و مقدمات و سطوح را در مدت 5 سال در تبريز خوانده و در سال 1365 قمرى مهاجرت به قم نموده و در مدت دو سال بقيه سطوح را خوانده و به درس و بحث آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى بروجردى شركت نموده و دراسات و تقريرات آن دو بزرگوار را به رشته تحرير آورده و در خلال آن از آيات عظام ديگر حوزه استفاده نموده و فلسفه و معقول را از علامه طباطبائى فراگرفته و جلد اول اصول فلسفه را به امر استادش علامه به عربى ترجمه و منتشر نموده است.

استاد سبحانى حوزه درس بخصوصى دارند و در تربيت و پرورش طلاب و فضلاء روش مخصوصى دارند و از روز تاسيس دارالتبليغ اسلامى قم در رشته هاى تفسير و عقايد و رجال در آن مهد بزرگ اسلامى به تدريس پرداخته اند و نيز از روز نخستين مجله وزين

و ارزنده (درسهائى از مكتب اسلام) از مؤسسين آن و جزو هيئت تحريريه آن بوده و در هر شماره از اين مجله علمى و دينى (كه ارگان رسمى حوزه علميه قم) است علاوه بر مقاله مخصوصى كه به نام وى چاپ مى شود و مقاله ديگر يكى پيرامون تفسير قرآن و ديگرى پاسخ به سوالات علمى خوانندگان مى نويسد گذشته از مقالات مذكوره آثار علمى ديگرى دارد كه به برخى از آنها اشاره مى شود:

1- اصول فلسفه كه در نجف اشرف طبع شده.

2- تهذيب الاصول در سه مجلد تقريرات يكى از اساتيد عالى مقام خود كه در قم به طبع رسيده.

3- مفاهيم القرآن كه در دست انتشار است.

4- فروغ ابديت در دو جلد در زندگى پيامبر عاليقدر اسلام كه از مدارك صحيح اسلامى با تجزيه و تحليل كامل نوشته شده است.

5- رسالت جهانى پيامبران در نبوت عامه.

6- قرآن و معارف عقلى تفسير سوره حديد.

7- مرزهاى اعجاز، ترجمه بخش اعجاز قرآن تفسير (البيان).

8- تفسير صحيح آيات مشكله قرآن.

9- سيستم اخلاقى اسلام تفسير سوره حجرات.

10- رمز پيروزى به عنوان اخلاق براى جوانان نوشته و مكرر به طبع رسيده است.

11- سرچشمه هستى در توحيد.

12- داروينسم شرح نظريه تكامل انواع (ترانسفورميسم) مكرر چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

سبحاني، جلال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال سبحاني

محل تولد : كنگاور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/5/1

زندگينامه علمي

اينجانب جلال سبحاني در نخستين روز از مرداد ماه سال 1346 به دنيا آمدم . تحصيلات مقطع ابتدايي و راهنمايي را در شهرستان محل تولد خود (كنگاور) به پايان بردم . در سال 1362 جهت تحصيل علوم ديني عازم قم شدم . تحصيلات مقدّماتي

حوزه را در مدرسه علميّه رسالت گذراندم و سطح را در محضر استادان و بزرگاني همچون آقايان استادي ، عراقچي ، موسوي تبريزي ، مرحوم اعتمادي و مرحوم ستوده فرا گرفتم .

حدود 7 سال نيز در درس خارج فقه و اصول آيات عظام شبيري زنجاني ، فاضل لنكراني ، مكارم شيرازي ، صانعي ، سبحاني و تبريزي شركت كردم .كار نوشتن را از سال 1370 و با مقاله نويسي آغاز كردم و در ساليان پس از آن همراه با كارهاي انفرادي به همكاري با نهادها و مراكز پژوهشي رو آوردم . كه اين امر تا كنون نيز ادامه دارد .

سبحاني، كريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كريم سبحاني

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در كنار تحصيلات حوزوي كه از سال 1375 به آن اشتغال داشتم، تقريبا در سال 1369 چندي با تشكيلات تحقيقاتي حزب الله زير نظر حجت الاسلام سيد محمد باقر خرازي همكاري داشتم. سپس از سال 1372 تا كنون با مجموعه آثار حضرت آيت الله مصباح يزدي همكاري داشتم. سپس از سال 1372 علاوه بر ويرايش و نگارش بخشي از سخنراني هاي ايشان به تدوين و نگارش 19 اثر از ايشان پرداخته ام كه 18 اثر آن به چاپ رسيده است. از سال 1379 تا كنون با دائرة المعارف علوم عقلي موسسه امام خميني(ره) نيز همكاري دارم و در اين مدت در بخش كتاب شناسي به توصيف و نمايه زني بر چند اثر كلامي پرداخته ام.

سبحاني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين خيابانى سبحانى از علماء مبرز و معاصر تبريز بودند كه در فضل و دانش و تقوى و پرهيزكارى و خشيت و خداترسى نمونه محيط خود بود.

وى در شب نوزدهم ماه رمضان 1299 ق در شهرستان تبريز بدنيا آمده و والده موسومه به شهر بانو دختر مرحوم (اسماعيل ميرزا) فرزند مرحوم (فتحعلى شاه) قاجار بود. پس از دوران كودكى و آموزش و ادبيات فارسى و قسمتى از مقدمات عربى روى عشق فطرى كه به تحصيل معارف اسلامى داشت تصميم به ادامه تحصيل گرفت. نجوم و حساب استدلالى را نزد مرحوم (ميرزا على) منجم و سطوح عالى فقه و اصول را نزد مرحوم آيه الله انگجى و شرح (اشارات) مرحوم خواجه را نزد فيلسوف دوران خود مرحوم شيخ حسين قراجه داغى

كه بيك واسطه از شاگردان ميرزاى جلوه بود فراگرفت و براى تكميل معارف در سال 1327 ق رهسپار نجف اشرف و 11 سال تمام از محضر اساتيد آن دانشگاه بزرگ شيعه مانند مرحوم آيه الله سيد محمد كاظم يزدى و آيه الله شريعت اصفهانى و محقق عاليقدر آيه الله آقا ضياء الدين عراقى استفاده ها نموده و از هر گلشنى گلى چيده. آنگاه با كسب اجازه از محضر اساتيد و دريافت عاليترين اجازه هاى اجتهاد كه قسمتى از آنها را مرحوم حاج ميرزا على خيابانى در كتاب علماء معاصر آورده است. در سال 1339 ق مراجعت به ايران و تبريز نموده و پس از بازگشت به وطن به امر تدريس و تربيت محصلين و تأليف و تصنيف پرداخته و آثار گرانبهائى كه هر كدام روشنگر مقام عملى و فضلى اوست بيادگار گذارد و ما برخى از آنها را در اينجا يادآور مى شويم:

1- حاشيه بر كفايه الاصول. 2- يكدوره صلوه استدلالى. 3- خيارات. 4- حاشيه بر رسائل و غيره كه همه آنها با خط بسيار زيباى خودش موجود است.

مرحوم آيه الله خيابانى در خلق و حلم و تواضع و فروتنى و زهد و تقوا در ميان علماء و بزرگان شهر تبريز ضرب المثل بود طرز زندگى و نحوه معاشرت شيوه سخن گفتن او انسان را بياد خدا افكنده در افراد مستعد اثر عميق و انقلاب خاصى بوجود مى آورد.

اين عالم ربانى در روز يازدهم شوال 1392 ق دعوت حق را لبيك گفت و طى مراسم با شكوهى در جوار حضرت فاطمه معصومه بخاك سپرده شد.

تاليفات و آثار ارزنده او را مرحوم علامه تهرانى در الذريعه و مرحوم حاج ميرزا

على خيابانى در علماء معاصر ياد كرده است.

از باقيات الصالحات آن بزرگوار فرزند ارجمند ايشان جناب حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ جعفر سبحانى تبريزى است كه از مدرسين بنام حوزه علميه قم مى باشد و ترجمه اش در صفحه 171 از جلد دوم اين گنجينه گذشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سبذموني بخاري، ابومحمد عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(340 -258 ق)، فقيه حنفى، مورخ و محدث. در روستاى سبذمون بخارا متولد شد. در جستجوى حديث به خراسان و عراق و حجاز سفر كرد. ابن اثير او را از محدثان غير ثقه به حساب آورده است. از آثارش: كتاب «مسند ابى حنيفه»؛ و كتاب «كشف الآثار» در مناقب ابى حنيفه كه آن را بر چهارصد نويسنده املا كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (264 -263 /4)، ريحانه (113 /1)، كشف الظنون (1837 ،1485)، معجم المؤلفين (145 /6)، هدية العارفين (445 /1).

سبزواري، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بنده به سال 1304 ه_ . ش در سبزوار و در خانواده اي فرهنگي متولد شدم . اجدادم اهل شعر و شاعري بودند، به خصوص پسر دايي پدرم ، تجّلي سبزواري كه از شاعران توانا بود . پدرم نيز با وجود نابينايي شعر مي گفت. من از همان دوران طفوليت ، ذوق شاعري داشتم و چيزهايي مي سرودم . به تدريج با تشويق و راهنمايي هاي پدرم اين سروده ها رنگ شعر گرفت . تقريباً از كلاس سوم متوسطه بود كه مي توانستم به خوبي بسرايم . در زماني كه متفقين به ايران آمدند اشعارمن رنگ و بوي خاصي به خود گرفت . در آن زمان سروده هاي زيادي داشتم كه متأسفانه طي جرياناتي از بين رفت. به هرحال مدتي در استخدام وزارت آموزش و پرورش بودم. پس از آن به كارهاي مختلف ديگري پرداختم، زماني كه در بانك مشغول به كار بودم به تهران منتقل و در آنجا با مجامع مختلف ادبي آشنا شدم . نتيجه اين رفت و آمدها ، اشعاري در زمينه هاي سياسي و اجتماعي بود. طي جريان

انقلاب كم كم شعرهاي من حال و هواي مذهبي به خود گرفت . در جريان ساخت سرودهاي انقلابي هم پيشقدم بودم . مدتي هم در جبهه حضور داشتم و اشعاري نيز در رابطه با جنگ تحميلي سروده ام ، از همان زمان تاكنون به طور مداوم با صدا و سيما همكاري دارم ، همچنين با ديگر سازمان هاي اسلامي . به هر حال از زماني كه خودم را شناختم ، هيچ گاه شعر بيهوده نگفتم و هنرم را در راهي صرف نكردم كه پشيمان باشم.

حميد سبزواري (حين ممتحني ) ، شاعر معاصر ايران است . حميد شاعري است ازنسل ديروز . نسلي كه با ما همنفس وهم آوا است ، اما پژواك صدايش تا قرن هادرامتداد زمان جاري خواهد بود ، پس شعراو شعرآينده نيز هست . او شاعري است كه آيندگان قدر و منزلت او را بيشتر خواهند شناخت .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : پدرحميد سبزواري ،« عبد الوهاب » پيشه ور و ساده اي بود كه قريحه شعري داشت . جدش ، ملا محمد صادق ممتحني ، شاعري مردمي بود كه «مجرم » تخلص مي كرد و آثارش درسفري به مشهد و درحمله راهزنان به يغما رفت .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حميد سبزواري قبل از مدرسه قرآن را در خانه و نزد ماردش آموخته بود . او بعدا به مدرسه شيخ حسن داورزني رفت .

خاطرات و وقايع تحصيل : حميد سبزواري دردوره نوجواني درسبزوار زندگي مي كرد . درسبزوار كتابفروشي به نام خسروي بود . او شعرهاي حميد را چاپ كرده و فروخت

. حميد مي خواست اينكار را درتهران نيز انجام بدهد ليكن اين امر صورت نگرفت و وي از اين لحاظ خوشحال است .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : حميد سبزواري درنوجواني شاهد فرهنگ ستيزي ، خشونت و سركوب احساسات مذهبي مردم توسط رضا شاه پهلوي بود . چهارده ساله بود كه سرودن شعر را آغاز كرد . حميدجوان در آن سالها به هر حزب و گروهي كه فكر مي كرد حامل حقيقت يا حامي محرومانند سري مي زد اما ه سرعت در مي يافت كه آن سراب ها هيچگاه نمي توانند عطش عدالت خواهي و شوق استقلال جويي او را سيراب كنند و سرخورده كنارمي كشيد .

استادان و مربيان : مادر حميد سبزواري ، شايد اولين استاد وي بود . او جامع المقدمات را نزد ميرزا حبيب جويني خوانده است . حاج آقا محمد علي محمدي نيز ازديگر استادان وي بود .

وقايع ميانسالي : دراثر كودتاي 28 مرداد 1332 حميد سبزواري متواري و مخفي شد . ليكن بعدا خود را به شهرباني سبزوار معرفي كرد و چهار سال دروضعيت بلا تكليفي و تعليق طي كرد تا سرانجام تبرئه شد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حميد سبزواري ابتدا به شغل معلمي مشغول بود . او سپس كارمند بانك بازرگاني درتهران شد و سپس به شاعري وري آورد .

فعاليتهاي آموزشي : مهمترين فعاليت حميد سبزواري ، شاعري مي باشد . شعر حميد ، شناسنامه زمان مند انقلاب است ، زيرا كمتر حادثه يا رويدادي است كه انعكاس از آن درشعر او نباشد . شاعر با حساسيت ويژه خويش ، هر رويداد مهم تاريخ معاصرايران رابا گل واژه هاي شعرش درحافظه زمانه نقش

كرده است تا آيندگان ازياد نبرند كه نسل گذشته درچه شرايط دشواري از آرمان ها و انقلابش دفاع كرده است .

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : حميد سبزواري هنگامي كه دربانك بازرگاني مشغول بود يك نشريه اي داخلي راه انداخت . نشريه اي داخلي كه علاوه بر اخبار بانك و مسايل اقتصادي ، جدول وصفحه شعر ، داستان هم داشت .

همفكران فرد : يكي از همفكران حميد سبزواري ، فخر الدين حجازي مي باشد كه ازدوران جواني با هم دوست بودند .

آرا و گرايشهاي خاص : حميد سبزواري درميان شعراي متقدم ، كار مسعود سعد سلمان و ناصر خسرو را بيشتر مي پسندد . در ميان شعراي معاصر نيز فرخي و نسيم شمال دراو تاثير گذار بوده اند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 به رنگ آمده دشمن

2 سرود درد

3 سرود سپيده

4 سرودي ديگر

5 فرياد نامه

6 كاروان سپيده

7 گزيده ادبيات معاصر

8 ياد ياران

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1مهدي پروين زاد ،روايتگر حماسه هاي انقلاب /گفتگو با استاد حميد سبزواري ، كيهان فرهنگي ،سال نوزدهم . شهريور1381 ، پياپي 191، ص13

سبزواري، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمّد على بن محمّد ابراهيم بن مرتضى بن ميرزا عبدالمطلب. عالم فاضل محقّق مفسّر اديب، در خدمت ميرزا عبدالعلى هرندى، و ميرزا محمّد مهدى نايب

الصدر، و ميرزا محمّد على حسينى و جمعى ديگر تلمّذ فرموده، و از جوانى آثار نبوغ در او ظاهر بوده، چنانچه از تفريظى كه مرحوم نايب الصدر بر يكى از كتب او نوشته ظاهر مى شود.

كتب زير از اوست:

1- اعراب ست سور من القرآن الكريم

2- تذكرة القرّاء 3- شجره طيّبه، در تجويد، دو جلد عربى و فارسى كه در مقدّمه برخى از قرآنها به طبع رسيده.

در حدود سال 1250 متولّد، و در 1318 وفات يافته، جنب مسجد آقا نور در محلّى كه به نام امامزاده سه تن معروف است مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

سبزواري، محمد ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1291- ح 1360 ق)، عالم دينى، فقيه، رياضيدان و شاعر. وى نوه ى دخترى حكيم سبزوارى است. معقول را نزد جد مادرى خود، ملا محمد سبزوارى، و منقول را از علامه ميرزا حسين سبزوارى و رياضيات و طب را از افتخارالحكماء اسماعيل تهرانى فراگرفت. از آثارش: «اصول الفقه» و شرح آن به نظم؛ «منظومه ى حساب»، و شرح آن؛ شرح «دعاى كميل»، به عربى و فارسى؛ شرح «دعاى سمات»؛ شرح «دعاى ابى حمزه»؛ «ديوان» شعر فارسى، حدود هشت هزار بيت، در عرفان و اخلاق مصائب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (16/9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 18 -17 /14)، فرهنگ سخنوران (58)، گنجينه ى دانشمندان (305/5).

سبزواري، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1312 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. او ساكن قوشتنگ، از توابع سبزوار بود. مدتى طولانى در محضر شيخ انصارى تلمذ كرد و «تقريرات» فقه و اصول استادش را در چهار مجلد نگاشت. در زمينه ى اصول، مجلدى كامل، در مباحث «الفاظ» و «اجتهاد» و «تقليد» و «حجيت ظن» و «استصحاب»، و در فقه سه مجلد، اولى در «صلاه» تا آخر «سجود» و «روزه» و دومى در «خلل الصلاه» و «وقف» و «اجاره» و «رهن» و سومى در «احياء موات» و «تجارت» از آثار اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 265/14)، گنجينه ى دانشمندان (307/5).

سبزواري، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدجواد سومين فرزند آيت اللَّه فقيه سبزوارى از فضلاء و علماء معاصر مشهد مى باشند.

وى در بيست و هفتم 1349 ق در شهر مقدس مشهد متولد و پس از دوران طفوليت و كودكى دوره تحصيلات ابتدائى را در مدرسه مباركه محمديه سعادت تكميل و سپس ادبيات را نزد آقاى اديب نيشابورى و سايرين كسب نموده و سطح فقه را از محضر حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا احمد مدرس يزدى رحمه اللَّه فراگرفته و رسائل و مكاسب و دوره كفايه را نزد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ هاشم قزوينى خوانده و حكمت و فلسفه را نزد مرحوم حجةالاسلام آقاى حاج شيخ محمدرضا كلباسى تكميل نموده و دوره خارج فقه و اصول را نزد والدشان به اتمام رسانيده تا به دريافت اجازه اجتهاد از معظم له نائل گرديده و به تدريس فقه و اصول و اقامه جماعت در ظهرها در سالن باغ رضوان در كنار مزار والدشان و شبها در مسجد حاج حكيم خيابان طبرسى اقامه جماعت دارند و فعلا از

مدرسين ممتاز مشهد مى باشند و به تدريس كفايه و مكاسب اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سبزواري، هادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289 -1212 ق)، عالم و شاعر، متخلص به اسرار. پدر و جدش همه در سبزوار اهل ثروت و شهرت و اعتبار و مردمانى خير و نيكوكار بودند. وى در دوران ناصرالدين شاه قاجار، مانند ملاصدرا در عهد شاه عباس بود. صاحب المآثر و الآثار مى گويد: «در اين مائه گذشته حكمت و معقول را اين مرد فرد به همان طور تاسيس كرد كه شيخ مرتضى انصارى فقه و اصول را». در هفت هشت سالگى شروع به خواندن صرف و نحو نمود. پدرش در ايام سفر حج، در شيراز درگذشت. بنا به وصيت پدر حاج ملا حسين سبزوارى كه از بستگان نزديك او بود، تربيتش را به عهده گرفت و او را به مشهد برد. در آنجا ادبيات، فقه، اصول، منطق و فلسفه و رياضيات را آموخت. بعد از ده سال به اصفهان رفت و از آخوند ملا اسمعيل، واحدالعين، حكمت، و نزد آقا محمدعلى نجفى، فقه را فراگرفت. در مدت اقامت در اصفهان به فرائض و نوافل مشغول بود و محاوره و گفتگوهايى باكشيشى مسيحى كرد. سپس به خراسان بازگشت و مدت پنج سال به تدريس حكمت و فقه و اصول در مشهد پرداخت. در 1250 ق در سفر حج همسرش را از دست داد و پس از بازگشت، حدود سه سال، در اطاق يكى از طلاب، به نام ملا محمد عارف، كه خادم مدرسه نيز بود اقامت گزيد، و با دختر وى ازدواج كرد. به سبزوار بازگشت و مجلس درس تشكيل داد. بزودى آوازه علمى او به

نقاط مختلف رسيد و از داخل و خارج كشور طالبان فلسفه و حكمت به محضر درس وى روى آوردند از آن جمله اند: شيخ ابراهيم تهرانى معروف به شيخ معلم، شيخ احمد مياميه ئى، سيد احمد اديب پيشاورى، ميرزا اسداللَّه سبزوارى، ميرزا اسماعيل افتخار الحكماء طالقانى، ملا اسماعيل سبزوارى. حاج ملاهادى، شعر فارسى و عربى را به روانى و نهايت سلامت مى سرود. از ويژگيهاى آثار وى شرح و تفسير آثار ملاصدرا و روشن كردن نكات مبهم عقايد اوست. در سبزوار درگذشت و همان جا دفن شد. آثار به جا مانده از او: «اسرار الحكم»، نيز مى گويند؛ «اسرار العباده»، در فقه؛ «الجبر و الاختيار»؛ حاشيه بر «اسفار» ملاصدرا؛ حاشيه «زبده الاصول» شيخ بهايى؛ حاشيه «شرح سيوطى» بر «الفيه» ابن مالك؛ حاشيه ى «شواهد الربوبيه ى» ملاصدرا، كه در حواشى خود آن كتاب چاپ شده؛ حاشيه بر «مبدا و معاد» ملاصدرا، كه در حواشى خود آن كتاب چاپ شده است؛ شرح «مثنوى» ملاى رومى؛ حاشيه «مفتاح/ مفاتيح الغيب»، كه در حاشيه خود «مفاتيح» چاپ شده است؛ «ديوان» شعر، به فارسى؛ شرح «غرر الفرائد» و «هدايه المسترشدين».[1]

حاج ملا هادى سبزوارى (و. سبزوار 1212- ف. 1289 ه.ق) متخلص به اسرار پسر حاج محمد سبزوارى از دانشمندان بزرگ و حكماى عصر خود بود. نخست در مشهد و سپس در اصفهان حكمت، فقه، اصول و كلام آموخت. معروف ترين تأليف او منظومه و شرح آن دو منطق و حكمت است در دو قسمت كه قسمت اول آن «اللالى المنتظمه» و قسمت دوم «غررالفرائد» نام دارد و هر دو در يك جلد چاپ شده و به نام شرح منظومه مشهور است. شيخ به فارسى نيز «اسرارالحكم» را نوشته است

كه در حكمت الهى است و همچنين حواشى متعددى بر شواهد الربوبية و ساير مصنفات ملاصدرا تحشيه كرده و ضمناً به تخلص «اسرار» غزليات حكمى و مايل به تصوف سروده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (38/9)، اعيان الشيعه (234/10)، تاريخ ادبيات ايران، براون (287/4)، تاريخ ادبيات در ايران (322 ،187 /5)، تاريخ فلاسفه ايران (576 -565)، حديقه الشعراء (128 -127 /1)، دايرةالمعارف فارسى (3228/2)، الذريعه (292/26 ،98 ،55/14 ،256 -255 ،179/13 ،72/9 ،214 ،191 ،144/6 ،44/2)، رياض العارفين (241)، ريحانه (427 -422 /2)، شرح حال رجال (326/5)، طرائق الحقائق (466 -465 /3)، فلاسفه ى شيعه (261 -251)، گنجينه ى دانشمندان (310 -308 /5)، لغت نامه (ذيل/ هادى)، المآثر و الآثار (147 -146)، مؤلفين كتب چاپى (737 -731 /6)، معجم المؤلفين (127/13)، مكارم الآثار (469 -450 /2)، يادگار (س 1، ش 3، ص 48 -43).

سبط الشيخ انصاري، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1330 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در نجف از دخترزاده ى شيخ انصارى به دنيا آمد. سطوح را نزد آيت اللَّه خويى و آيت اللَّه شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه سيد على نورى و ميرزا محمد عراقى و حاج شيخ غلام على قمى فراگرفت. آنگاه به محضر درس آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه شيخ محمدكاظم شيرازى و بويژه آيت اللَّه اصفهانى راه يافت و به مدارج عاليه علم و كمال رسيد و از آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه عراقى و حاج سيد عبدالحسين شرف الدين و حاج شيخ محمدرضا معزى دزفولى و محدث قمى اجازه ى اجتهاد و روايت گرفت. وى داراى تاليفات و حواشى بسيارى بر «مكاسب» شيخ انصارى و غيره مى باشد.[1]

حاج سيد محمدعلى بن العالم الجليل حاج سيد محمد نبى بن

العالم العلام حاج سيد موسى آقا ميرى بن السيد اسمعيل بن العلامه مير عبدالباقى دزفولى معروف بسبط از علماء ابرار و دانشمندان اخيار معاصر تهرانست كه بمكارم اخلاق و محاسن آداب متصف و به بزرگوارى و اصالت معروفست. وى در ربيع الثانى سال 1330 قمرى در نجف اشرف از دختر زاده شيخ انصارى علويه بى بى خديجه متولد گرديد و چون از سطوح نزد آيت اللَّه العظمى خوئى مد ظله و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد على كاظمينى و مرحوم آيت اللَّه سيد على نورى و ميرزا محمد عراقى و حاج شيخ غلامعلى قمى فارغ شد از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد كاظم شيرازى و بالاخص آيت اللَّه العظمى اصفهانى استفاده نموده تا بمدارج عاليه علم و كمال رسيده و در سال 1357 قمرى مهاجرت به ايران و در تهران رحل اقامت افكنده و در مدرسه علميه مروى بتدريس فقه و اصول پرداخته و هم در مسجد مروى به اقامه جماعت و ترويج دين اشتغال دارند.

داراى تأليفات و حواشى عديده اى بر مكاسب شيخ و غيره ميباشند و از مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه عراقى و آيت اللَّه حاج سيد عبدالحسين شرف الدين و آيت اللَّه حاج شيخ محمد رضا معزى دزفولى و مرحوم محدث قمى حاج شيخ عباس اجازات روايتى و اجتهاد دارند.

مرحوم والدش از علماء كرام و شاگردان علامه يزدى بوده چنانچه جدش آيت اللَّه حاج سيد موسى نيز از اجله علماء و پارساى بتمام معنى و وارسته از هر جهت بوده در حدود 1260 قمرى از دزفول مهاجرت به نجف و نزد بزرگان آنجا تلمذ نموده و در سال 1322 قمرى در سن

نود سالگى وفات نموده و در پائين مقبره جد امى خويش جناب شيخنا الانصارى در دالان قبلى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (476 -475 /4).

سبط الشيخ دزفولي نجفي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1280 ق)، فقيه، مدرس و زاهد. در نجف اشرف متولد شد. پس از فراغ از مقدمات چند سالى از محضر پدرش و ميرزاى بزرگ شيرازى استفاده نمود و پس از فوت ايشان از محضر علامه خراسانى بهره مند گرديد تا به مقام اجتهاد رسيد. در 1353 ق به زيارت مشهد رضوى مشرف شد و به سبب اصرار گروهى در آنجا ساكن گرديد و به تدريس پرداخت. وى در همان شهر درگذشت و در جوار مرقد امام رضا (ع) به خاك سپرده شد. از آثارش: حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى، حاشيه بر «مكاسب»؛ حاشيه بر «كفايه الاصول».[1]

سيد احمد بن العلامه الورع حاج سيد محمدطاهر بن السيد العلامه السيد اسماعيل آغا ميرى دزفولى نجفى از اجله علماء و فقهاء اماميه جامع فروع و اصول كه به زهد و تقوا آراسته بوده.

در اواخر سال 1280 قمرى در نجف اشرف متولد شده و پس از فراغ از مقدمات چند سالى از محضر مجدد شيرازى و والد ماجدش استفاده نموده و پس از فوت ايشان از محضر مرحوم علامه خراسانى بهره مند گرديده تا به مقام شامخ اجتهاد رسيده است.

وى در سال 1353 قمرى به زيارت حضرت رضا عليه السلام مشرف شد و به سبب اصرار جمعى در آنجا اقامت و به تدريس پرداخته تا در روز بيست و ششم ربيع الثانى 1355 قمرى بدرود حيات گفته و در جوار حضرت على بن موسى الرضا عليهماالسلام مدفون گرديد.

آثار علمى او از اينقرار است:

1-

حاشيه بر رسائل شيخ

2- حاشيه بر مكاسب

3- حاشيه بر كفايةالاصول.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (144/5).

سبط الشيخ، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1327 ق)، عالم دينى، فقيه و نويسنده. چون مادرش دخترزاده ى شيخ انصارى است به سبط الشيخ معروف بود. او از سادات آقا ميرى است چون جد بزرگش سيد حسين مشهور به آقا مير بوده است. در نجف متولد شد. پس از فراغت از مقدمات، سطوح را در كربلا نزد آيت اللَّه شيخ يوسف بيارجمندى و آيت اللَّه شيخ محمد بايگى تربتى فراگرفت. آنگاه به تهران آمد و تا پايان عمر در تهران زيست. او به فضل و ادب و كمالات نفسانى متصف بود. وى در كنار فقه، اصول، در زبان انگليسى نيز تسلط كامل داشت و زبان دانى ماهر به حساب مى آمد. از آثار وى كتاب «شيعه در اسلام» است، در مبحث امامت، به فارسى، در دو جلد به چاپ رسيده. از ديگر آثارش: كتاب «الرضا من آل محمد فى حياه الامام الرضا (ع)» است كه در 1377 ق از تاليف آن فارغ شده است؛ پاورقى بر ترجمه «شرح نهج البلاغه».[1]

سيد موسى بن العالم العلام حاج سيد محمد نبى ابن العالم العامل حاج سيد موسى آقا ميرى دزفولى از علماء ابرار تهران و برادر ارجمند مترجم فوق الذكر ما مى باشند. در سال 1327 قمرى در نجف اشرف تولد يافته و پس از فراغت از اوليات سطوح را در كربلا نزد آيت اللَّه حاج شيخ يوسف بيارجمندى و آيت اللَّه آقا شيخ محمد بايگى تربتى فراگرفته و به ايران مهاجرت و در تهران اقامت و بتأليف و تصنيف پرداخته تا بدرود حيات گفته و برادر گرامى و دوستان خود را براى هميشه

داغدار نموده است.

آثار ارزنده وى از اين قرار است 1- شيعه در اسلام در دو بخش كه بچاپ رسيده

2- الرضا من آل محمد در شرح حالات حضرت امام رضا عليه السلام.

3- پاورقى بر ترجمه شرح نهج البلاغه.

شرح احوال نياكان اين دو برادر در كتاب زندگانى شيخ انصارى و كتب تراجم و رجال ديگر مسطور و مذكور است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (272/14)، گنجينه ى دانشمندان (477 -476 /4)، مؤلفين كتب چاپى (338/6).

سپاسي آشتياني، كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كاظم سپاسي آشتياني

محل تولد : آشتيان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/2

زندگينامه علمي

از سال 1356 وارد حوزه شدم و از همان زمان در كنار ارتقاء تحصيلي به تدريس سطوح پايين تر هم اهتمام ورزيدم به طوري كه ادبيات را چند بار تدريس نمودم و لمعتين را در دروس استاد وجداني (ره) و اصول فقه را دردرس استاد صالحي افغاني شركت كردم و كفايتين را در درس آقاي صالحي مازندراني شركت نمودم و مكاسب را با اساتيدي مثل عماني، فيض بهرامي، طاهري خرم آبادي گذراندم و در درس خارج آيت الله العمظمي شيخ جواد تبريزي و آيت الله العظمي وحيد و مكارم شيرازي شركت نمودم و اكنون هم به صورت تخصصي به تحقيقات فقهي و اصولي مشغول هستم و همزمان رسائل شيخ انصاري ( ره ) را تدريس مي نمايم ؛ در فلسفه و عرفان به درس استاد حشمت پور حاضر شدم و شرح اشارات و شواهد الربوبيه و شرح حكمت الاشراق را استفاده نمودم و بعضي از بحث هاي اسفار را با آقاي امير ديواني گذراندم. درسال 1378 وارد دانشگاه قم (تربيت مدرس) شدم

و در سال 1380 از اين دانشگاه با مدرك كارشناسي ارشد فارغ التحصيل شدم ؛ از سال 1368 در دانشگاه آزاد اسلامي به تدريس درس هاي معارف، اخلاق، تعليم و تربيت اسلامي، متون، تاريخ و كليات فلسفه اشتغال دارم.

سپانلو، محمد علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلي سپانلو در سال 1319 در تهران متولد گرديد. تحصيلات متوسطه را در دبيرستان رازي و دارالفنون به پايان برد و در رشته ادبي ديپلم گرفت ، آنگاه به دانشكده حقوق راه يافت و در سال 1342 فارغ التحصيل شد و به دريافت ليسانس از دانشكده تهران نائل آمد. سپانلو پس از پايان تحصيلات كار مطبوعاتي را برگزيد. او در بيست سالگي به شعر و شاعري پرداخت و توانست آثار متعددي به چاپ رساند. در سال 1340 به اتفاق دوستان خود گروه طرفه را بنيان نهاد و با سرمايه گروه به نشر آثار نسل جوان همت گماشت. او در سال 1340 به اتفاق دوستان خود گروه طرفه را بنيان نهاد و با سرمايه گروه به نشر آثار نسل جوان همت گماشت. در سالهاي پس از انقلاب ، چندي در بعضي از دانشكده ها به تدريس ادبيات فارسي قديم و معاصر ، مكتبهاي ادبي و تاريخ ايران مشغول شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر محمدعلي سپانلو، حسين سپانلو كارمند بانك ملي ، اهل شعر و ادب و داراي خطي خوش بود و از هنر نقاشي نيز بهره داشت. در عين حال كه قرآن و زيارتنامه را با خطي خوش مي نوشت ، به موسيقي علاقمند بود و دستگاههاي موسيقي را به خوبي مي شناخت.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي :

محمدعلي سپانلو در يكي از محله هاي قديم تهران ( خيابان ري ) قدم به عرصه هستي نهاد ، خود مي گويد: « كودكي و نوجواني من در خيابان ري و بعد محله عباسي گذشت. من به يك تعبير از بچه هاي خالص تهراني هستم. در جزو ميراث مادر بزرگ يادگار پرستم ، عكس هايي از پنج پشت پدران من هست كه همه اهل تهران بوده اند. اين تهراني بودن من به نظرم معني خاصي دارد... »

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدعلي سپانلو تحصيلات متوسطه را در دبيرستان رازي و دارالفنون به پايان برد و در رشته ادبي ديپلم گرفت ، آنگاه به دانشكده حقوق راه يافت و در سال 1342 فارغ التحصيل شد و به دريافت ليسانس از دانشكده تهران نائل آمد.

هم دوره اي ها و همكاران : از جمله دوستان محمدعلي سپانلو مي توان به افرادي چون نادر ابراهيمي ، اسماعيل نوري علا ، مهرداد صمدي ، بهرام بيضايي ، غفار حسيني ، احمدرضا احمدي و مريم جزايري اشاره كرد.

همسر و فرزندان : محمدعلي سپانلو با خواهر دوست شاعرش اسماعيل نوري علاء ازدواج كرد.

وقايع ميانسالي : محمدعلي سپانلو در سال 1353 ممنوع القلم شد و تا سال 1356 اين ممنوعيت ادامه داشت تا اينكه سرانجام كتاب «هجوم» كه مدتي در چاپخانه مانده بود منتشرشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدعلي سپانلو چندي در بخش خصوصي به عنوان مدير تبليغات يا ويراستار كار كرده است.

فعاليتهاي آموزشي : محمدعلي سپانلو در سالهاي پس از انقلاب ، چندي در بعضي از دانشكده ها به تدريس ادبيات فارسي قديم و معاصر ، مكتبهاي ادبي و تاريخ

ايران مشغول شد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : محمدعلي سپانلو در سال 1340 به اتفاق دوستان خود گروه طرفه را بنيان نهاد و با سرمايه گروه به نشر آثار نسل جوان همت گماشت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمدعلي سپانلو پس از پايان تحصيلات كار مطبوعاتي را برگزيد. او در بيست سالگي به شعر و شاعري پرداخت و توانست آثار متعددي به چاپ رساند.

آرا و گرايشهاي خاص : آثار نخستين محمدعلي سپانلو قصيده به سبك خراساني و غزل به شيوه عراقي بود و در ميان شعراي معاصر شعر شهريار را مي پسنديد ، كم كم به شعر نيمايي از طريق پل ارتباطي شهريار ، حميدي ، توللي و... گرايش يافت و در زمينه شعر نو و شعر كلاسيك هر دو كار كرد و امروز بيشتر به قالب مثنوي گرايش دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آه بيان

ويژگي اثر : مجموعه شعر _ 1342

2 پياده روها

3 حكومت شب

4 خيابانها ، بيابانها

5 رگبارها

6 ساعت اميد

7 سند باد غايب

8 قايق سواري در تهران

9 محاصره

ويژگي اثر : ترجمه _ نوشته آلبر كامو

10 مردان

ويژگي اثر : مجموعه 5 قصه

11 منظومه خاك

12 منظومه خانم زمان

13 نبض وطنم را مي گيرم

14 هجوم

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف: سيد محمدباقر برقعي ، ج 3 ، قم: نشر خرم ، ص 17242شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف: مجيد شفق ، ج اول ، تهران: انتشارت سنايي ، ص 464

سپنتا، ساسان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر ساسان سپنتا، فرزند شادروان عبدالحسين خان سپنتا، اولين فيلمساز كارگردان فيلم ناطق ايرانى است كه يكى از موسيقى دانان و پژوهشگران و محققين بزرگ مى باشد. وى آموزش موسيقى را ابتدا نزد زنده ياد استاد ابوالحسن صبا آغاز و پس از چندى نزد استاد محمود تاجبخش رفت و مدتى را از مكتب وى بهره گرفت و با نواختن ساز ويولن آشنايى پيدا كرد. سپس نزد زنده ياد روح اللَّه خالقى و شادروان استاد علينقى وزيرى رفت و مدتى را در كلاس اين بزرگان علم موسيقى سپرى كرد و علم موسيقى را آموخت.

دكتر ساسان سپنتا، طى ساهاى 1336 به بعد مقالات جامع و متعددى درباره هنر موسيقى ايران در مجلات مختلف به خصوص مجله موزيك ايران و ماهنامه موسيقى به چاپ رسانيد كه بسيار سازنده و راهگشا بود. وى در سال 1351 دكتراى خود را تحت عنوان بررسى فونتيكى خصوصيات واج هاى زبان فارسى دريافت داشت و تاكنون متجاوز از شصت مطلب و مقاله تحقيقى از وى راجع به موسيقى و ادبيات و زبانشناسى به چاپ رسيده است و از كارهاى بزرگ و تاريخى وى، بايد از آثار استادان موسيقى عصر ناصرالدين شاه ياد كرد

كه او اين آثار را از استوانه هاى مومى «فتوگراف» كه طى بيش از حدود شصت- هفتاد سال متروك مانده و در حال زوال و از بين رفتن بود، با زحمات فراوان و طاقت فرسا و تمهيدات و ابتكارات فنى بازيافت صوتى كرد و براى گنجينه موسيقى اصيل و سنتى ايران از خود به يادگار گذاشت.

از آخرين آثار اين مرد بزرگ هنردوست تأليف كتاب «تاريخ تحول ضبط موسيقى در ايران» است كه حدود چهارصد و هشتاد صفحه مى گردد كه از آثار گرانبها و تحقيقى در تاريخ ضبط موسيقى و تحول آن در ايران مى باشد.

دكتر ساسان سپنتا در كنگره بين المللى «باربد» كه در شهر «دوشنبه» تاجيكستان برگزار گرديده بود، به عنوان اولين سخنران در مورد موسيقى ايران در زمان ساسانيان و اين موسيقيدان ايرانى صحبت كرد و از طرف هيئت برگزارى اين مراسم رئيس جلسه كنگره نيز انتخاب شد كه موجب شناخت هرچه بيشتر موسيقى ايران به جهانيان گرديد. دكتر سپنتا دو فرزند به نامهاى داريوش و دانش دارد كه اميد است مثل پدربزرگ و پدر خود، منشاء خدمات بزرگ فرهنگى و هنرى به وطن خود ايران گردند.

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان شناسى از دانشگاه تهران، گواهى نامه تخصصى در رشته بى سيم و ارتباطات راديوئى از آمريكا، تحصيل موسيقى نزد استادان فن و طى دوره هنرستان عالى موسيقى محلى.

مرتبه علمى:

تدريس در دانشگاههاى تهران و اصفهان، مدرسه عالى ترجمه، دانشگاه دورهام انگلستان، مؤسسه بين المللى لينگافن لندن، دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى

و تحقيقاتى:

زبان شناسى و مطالعات الكترواكوستيك زبان، تعيين فورماتهاى واجها (صامتها و مصوتها) در زبان فارسى و ثبت و سنجش طيف گفتارى زبان فارسى، سنجش الگوهاى آهنگ كلام و نواخت در زبان فارسى، بازسازى گفتار زبان فارسى با دستگاههاى الكترواكوستيك.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

زبان شناسى و هنر بويژه موسيقى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 70، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى، ادبيات و هنر موسيقى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سپهر كاشاني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1297 -1207 ق)، اديب، دانشمند، مورخ و شاعر، متخلص به سپهر. ملقب به لسان الملك و مشهور به لسان سپهر. محمد در كاشان متولد شد و پس از تحصيل علوم قديمى، عروض و قافيه را آموخت. در بيست سالگى به خواهش ملك الشعراء- فتحعلى خان صبا- به تهران آمد و به تشويق او به تاليف كتابى در علم قافيه پرداخت، اما اين كتاب با فوت صبا ناتمام ماند و ميرزا محمدتقى به كاشان برگشت. در آنجا محمود ميرزا پسر فتحعلى شاه حكمران كاشان او را به نديمى خود برگزيد و به او تخلص سپهر داد. سپس از طرف فتحعلى شاه به تهران احضار گرديد و به سلك اعضاى ديوان درآمد. سپهر در عهد محمدشاه مداح خاص شاه و منشى و مستوفى ديوان شد و به نوشتن كتاب «ناسخ التواريخ» ماموريت يافت. اين كتاب تاريخ عمومى است كه تا سال 1273 قمرى امتداد يافته است. سپهر علاوه بر تاريخ و ادبيات در بسيارى علوم از جمله رياضيات، حكمت و فلسفه و جفر و علوم ديگر حظى وافر داشت. وى در تهران درگذشت و پيكرش

به نجف اشرف منتقل شد. از ديگر آثار و تاليفات وى: «آينه ى جهان نما»؛ «اسرارالانوار» فى مناقب الائمه ى اطهار (ع)؛ «براهين العجم فى قوانين المعجم»؛ «جنگ فى التواريخ» و «ديوان» اشعار.[1]

(بخش 1) (ميرزا) محمدتقى بن (ملا) محمدعلى كاشانى ملقب به لسان الملك و متخلص به سپهر، نويسنده و مورخ عهد قاجارى (ف. 1297 ه.ق.). وى پس از تحصيل مقدمات علوم قديم به شعر و عروض و قافيه پرداخت، و در جوانى از كاشان به تهران آمد و به خدمت صبا ملك الشعراى فتحعلى شاه رسيد، و به تشويق او به تأليف كتابى در علم قافيه مشغول شد، ولى اين امر با فوت صبا (1238 ه.ق.) ناتمام ماند و ميرزا تقى به كاشان برگشت. و به خدمت محمود ميرزا پسر فتحعلى شاه حكمران كاشان رسيد و تخلص سپهر را از او گرفت. در عهد محمد شاه مداح خاص شاه و منشى و مستوفى ديوان شد، و به نوشتن كتاب «ناسخ التواريخ» (كه دوره تاريخ جهان از زمان آدم تا عهد مؤلف است) پرداخت. كتاب قافيه او به نام «براهين العجم» مشهور است. سن وى به هنگام مرگ از 80 سال متجاوز بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] حديقه الشعراء (747 -746 /1)، دايرةالمعارف فارسى (1262/1)، الذريعه (8 -6 /24 ،430 -429 /9 ،166 -165 /5 ،81/3 ،42/2 ،51/1)، ريحانه (132 -129 /5)، سفينه المحمود (360 -341 /1)، شرح حال رجال (321 -319 /3)، فرهنگ سخنوران (439 -438)، لغت نامه (ذيل/ سپهر كاشانى)، المآثر و الآثار (188 -187)، مؤلفين كتب چاپى (253 -249 /2)، مجمع الفصحا (400 -350 /4)، مصطبه ى خراب (84 -82)، نگارستان دارا (88 -87)، يادداشتهاى

قزوينى (190/8)، يادگار (س 5، ش 1 و 2، ص 96).

سپهر، عباس قلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1268 ق)، منشى و مترجم. وى برادر اعيانى لسان الملك دوم است. وى در سال 1287 ق منشى وزارت خارجه و در سال 1293 ق رئيس اجرايى دفتر وزارت خارجه شد. از طرف دولت مامور ترجمه ى «وفيات الاعيان» ابن خلكان گرديد كه موفق به اتمام نشد، اين ترجمه ناقص به نام «مشكوه الادب ناصرى» مشهور است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (137/5)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (656/1).

سپهر، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي سپهر

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اين سطور مختصري از دوران زندگي به اصطلاح علمي من – محمد علي سپهر همداني- است و در شهر همدان در سال 1323 هجري شمسي متولّد شدم و در سال 1329 شمسي به دبستان رفته و تا سال 1340 به تحصيلات ابتدائي و متوسّطه به سبك قديم در رشته رياضي اشتغال داشته و در ضمن از سال 1337 ش همراه دروس كلاسيك به تحصيل علوم اسلامي مشغول شده از مقدمات ادبيات شروع كرده و تا سيوطي (شرح بر الفيه نحو، در حوزه علميه همدان اشتغال داشتم و بالاخره سال بسيار خوبي در زمان رياست مرحوم آيت الله العظمي بروجردي قدس سره براي ما بود و شبهاي پنجشنبه از درس اعتقادات حضرت آيت الله مكارم شيرازي كه در آن زمان در مدرسه حجتيه برگزار مي شد استفاده كرده و شبهاي جمعه و روزهاي جمعه در مجلس اخلاقي مرحوم حجة الاسلام والمسلمين حاج سيد حسين فاطمي كه از بهترين و شاگردان حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي بود و همچنين مجلس شاگرد ديگر ايشان در مسائل اخلاقي ديني مرحوم

آيت الله حاج شيخ عباس تهراني مستصرفن مي شدم و بالاخره تا تتميم دروس متوسطه در سال 1341 شمسي ديپلم رياضي قديم را گرفته و سپس به طور مداوم وارد دروس حوزه علميّه قم شدم و همانطور كه در حوزه مرسوم بود كسي نمي پرسيد از كجا آمده اي و به كجا ميروي تاكنون به طور آزاد دروس ادبيّات مختصر المعاني را نزد دكتر سيّد ابراهيم مير باقري و حجة الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ محسن دوزدوزاني و معن البسيت را در محضر حجة الاسلام و المسلمين شيخ محمد رضا آدينه وند خرم آبادي معروف به نحوي و محضر مرحوم آيت الله حاج شيخ حسن گلستاني تهراني برجسته و معالم را ( من ادله الي آخره) در محضر آيت الله حاج آقا رضا استادي تهراني خواندم و در سال 1342 منطق شمسيه را بدون استاد مباحثه نموده و در سال 1343 شرح لمعتين را خدمت اساتيد عاليقدر حضرات آيات جناب آقاي حاج شيخ غلامرضا صلواتي ،آقاي شيخ محمد علي گرامي قمي و مرحوم آقاي حاج سيّد محمّد علم الهدي خراساني و آقاي حاج شيخ محمّد عماني همداني و آقاي حاج شيخ علي ثابتي همداني خواندم و در تابستان همان سال خدمت حضرت آيت الله شهيد مدني آذر شهري اولين شهيد محراب قدس الله نفسه الزكيه ارث شرح لعمه را خوانده بودم و بتدريج د ر سالهاي بعد درس قوانين حضرت آيت الله شيخ مصطفي اعتمادي تا نواحي حاضر شدم بحشي از درس منظومه را نزد آيت الله مؤمن قمي و آيت الله شيخ محمد علي گرامي خوانده و ابتدا درس رسائل را خدمت آيت

الله آقاي اعتمادي سابق الذكر حضور پيدا كردم. درس توحيد صدوق را در خدمت آيت الله جوادي حدود سالهاي 53 و 52 حاضر شدم و پانزده روز يكبار در جلسهاي در منزل كه براي سؤالات بود در خدمت آيت الله علّامه بزرگوار طباطبائي قدس سره تفسير بزرگ حاضر مي شدم و استفاده ها مي بردم و در محضر آيت الله العظمي شيخ محمد تقي بهجت استفاده اخلاقي و درك فيض حضور نمودم اما درس خارج در حدود سال 1349 رسماً در دروس خارج حوزه با دلهي زايد الوصف حضور پيدا كردم ولي متأسفانه استا به زندان و تبعيد ميرفت يا محروم ميشد حدود سه سال فقه و اصول درس خارج خمس در فقه و خارج اصول تا اجتماع امر ونهي در خدمت استاد آقاي آيت الله العظمي وحيد خراساني خارج اصول از بر است تا آخر معتال و تراصيح را در خدمت ايشان حاضر شديم و در محضر آيت الله العضمي گلپايگاني قدس سره خارج فقه حج را بخشي حاضر شدم و درس خارج فقه مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ مرتضي حائري قدس سره با عشق تمام به صفاي ايشان حضور پيدا كرده و بخش عظيمي ضلل كتاب صلاة مسافر را در محضر ايشان استفاده بردم و بخشي از خيارات و مكاسب را در سالهاي بعد از انقلاب مستفيض شدم و قسمت عظيمي از خارج اصول حضور يافتم و از محضر درس مرحوم آيت الله العظمي شريعتمداري دو سال خارج طهارت را حاضر شدم البته قبل از انقلاب سال 1354 و قبل از حادثه نوزده دي 56 درس اصول آيت الله شبيري زنجاني يك

سال و پي از انقلاب از درس مرحوم آيت الله گلپايگاني و مرحوم آيت الله العظمي فقيد سعيد حاج ميرزا جواد آقا تبريزي قدس سره متضاد شهادات بخشي از درس خارج اصول دورة دوم بخشي از خيارات ، مكاسب و طهارت عروة را اسفتاده بردم و ازدرس اصول مرحوم آيت الله فاني اصفهاني نيز بهره گرفتم از سال 1358 تا 1385 از خدمت آيت الله العظمي تبريزي استفاده ها بردم و در جلسة استفتاء ات ايشان به خواستة خود ايشان حضور يافته و در نگارش جواب سؤالات در زمان مرجعيت ايشان خدمت مي نمودم و استفاده هاي فراوان از درس خصوصي فقه بهمراه فضلاء و سن در محضر ايشان داشتم(درس خصوصي براي فضلات گردانشان در منزل داشتند كه به دعوت ايشان حاضر شدم) تفهره الله برحمته و استكنه بجبوحة جنانه. رد سال 1361 به خواستة گارگزان قضا و فرياد استغاثة هل من معين شوراي عالي قضائي آن روز اجابت گفته مدتي در قضاوت و زماني دوجوابگوئي استفتاء است قضات و بخشي در حوزه معاونت شوار به نظارت كار قضات تا سال 1364 اشتغال داشته و سپس به حوزة علمية بازگشتم و بتدريج همانطور كه سابقاً سطوح را تدريس ميكردم با جديت بيشتر به تدريس شرح لمعه، رسائل و مكاسب تا حدود و بيست سال پرداختم سال 1384 درس خارج فقه را شروع كردم. ناگفته نماند كه از سال 1372 در مركز تحقيقات كامپوتري علوم اسلامي در قسمت فقه و اصول به اصطلاح مركز به تحقيق پرادختم و تا كنون ادامه دارد در دفتر حوزه دانشگاه جزوات علمي بهرماهي بعضي از فضلاء نگاشتم و در همان

سالهاي حدود 1372 ؟؟؟؟؟؟ كه نميدانم سرنوشت جزوات پژوهشي ما دوستانمان چه شد و الحمد لله رب العالمين 25/10/85.

سپهري، برزو

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1290 ش)، استاد فلسفه و نويسنده. وى پس از پايان دوره ى مقدماتى، از دانشسراى عالى و دانشكده ى ادبيات موفق به اخذ ليسانس زبانهاى خارجى شد و مدت يك سال سمت دبيرى داشت، سپس به سويس رفت و از دانشگاه ژنو به دريافت درجه ى دكترا در فلسفه نايل گشت و پس از مراجعت به ايران، با سمت دانشيار فلسفه در دانشكده ى ادبيات به تدريس پرداخت. از آثار او است: «آراء فلسفه درباره ى عادت»؛ «بحث در مسايل پرورش اخلاقى»؛ «سر جنسيت يا روانشناسى عشق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (141/3)، مؤلفين كتب چاپى (102/2).

سپهري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1304، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از ژنو سوئيس، گذراندن دوره تخصصى جراحى در بيمارستانهاى آمريكا و دوره جراحى اطفال در پاريس فرانسه.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه در زمينه جراحى عمومى، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 30 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:

زمينه علمى تأليفات:

سينووكتومى رانو، شرح 70 مورد سينووكتومى انجام شده و تكنيك عمل.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

Spina bifiela Biliary Fistula

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ستارزاده، عصمت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

محقق، مترجم.

تولد: 1290، تبريز.

درگذشت: 2 مرداد 1372، تهران.

عصمت ستارزاده دوران تحصيلات ابتدايى را در دارالمعلمات تبريز (كه بعدها دانشسراى مقدماتى ناميده شد) طى نمود. كلاس ششم ادبى را به طور متفرقه امتحان داد. سپس در رشته ى ادبيات در دانشگاه تهران به تحصيل ادامه داد. در سال 1332 موفق به اخذ ليسانس شد.

وى همچنين از سال 1316 به عنوان معلم به وزارت فرهنگ پيوست. در مدت سى و دو سال خدمت در اين وزارتخانه، مراتب مختلف را در فرهنگ از قبيل نظامت، مديريت، كفالت دانشسراى مقدماتى و دبيرى را در شهرهاى تبريز، اراك، اصفهان و تهران پشت سر گذاشت. در سال 1344 با مدرك دكتراى زبان و ادبيات فارسى و با رساله «شعراى ترك مقلد نظامى» به راهنمايى دكتر نفيسى فارغ التحصيل شد.

دكتر ستارزاده با توجه به آشنايى اش با زبان تركى اسلامبولى، شروع

به ترجمه آثار از اين زبان پرداخت. براى تحقيق در اين زمينه بارها به شهرهاى مختلف تركيه سفر كرد و با مراجعه به كتابخانه هاى مهم داخلى، به نسخه هاى مهم و مورد علاقه خود دست يافت. نخستين كتاب وى ترجمه شرح سودى بر حافظ است در چهار مجلد (اين كتاب در سال 1350 به عنوان بهترين كتاب سال انتخاب شد) و كتاب بعدى ترجمه شرح كبير انقروى بر مثنوى در شش جلد است. از ايشان چند كتاب منتشر نشده باقى مانده است، از آن جمله است: تفسير سودى بر گلستان سعدى.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ستاره، عادله

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1325، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دندان پزشكى، دانشكده: دندان پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دندان پزشكى شش ساله از دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1350، گذراندن دوره Basicsience در مركز Royal College Of surgeon يك ساله در بيماريهاى دهان و پاتولوژى از دانشكده دندان پزشكى دانشگاه بريستول انگلستان ، طى دوره تخصصى با اخذ S.M در رشته تخصصى پاتولوژى دهان از دانشگاه لندن و دوره 4 ماه در بخش بيماريهاى دهان و پاتولوژى از دانشكده دندان پزشكى دانشگاه منچستر انگلستان.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده دندان پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده دندان پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

گرانولوم با سلول ژانت در دهان و تشخيص افتراقى از پركارى پاراتيروئيد، تشكيل كلاسهاى سمعى و بصرى پاتولوژى دهان و بافت شناسى دهان و دندان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 40 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كيست هاى دهان و

فك، ضايعات رشد و نمو دهان و اعضاء وابسته، بافت شناسى دندان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

فيبروماتوزيس لثه، هرپس دهانى (تب خال دهان)، گلوسيت ميانى لوزى شكل، شيمى درمانى سرطانهاى سر و گردن، نورالژى ترى ژيمو.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ست القضاة

قرن:8

جنسيت:زن

مليت:ايران

718 ق، از زنان محدث. وى دختر محمد بن احمد شيرازى بود كه در كتاب بغيةالملتمس فى تساعيات حديث مالك بن انس، احاديثى از او نقل شده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 165 / 2.

ستكا

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن ششم هجرى، از زنان محدث. وى دختر محمد بن فضل ديلمى اصفهانى بود و از عمر بن احمد بن عمر سجستانى حديث شنيده و سمعانى از او حديث استماع كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء؛ 175 / 2.

ستوده نيا، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا ستوده نيا

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 موفق به اخذ ديپلم گرديد. از يك سال قبل از انقلاب در حوزه علميه صدر بازار و همزمان با دبيرستان شروع به تحصيلات حوزوي نمود. پس از ديپلم به طور جدي به دروس حوزوي پرداخته و تا سال 1371 عمده دروس حوزوي شامل ادبيات عرب، فقه واصول، منطق و فلسفه را به پايان رسانيد. در اين دوران علاوه بر تحصيل به تدريس دروس حوزوي نيز پرداخت.شايان ذكر است كه در سال هاي 1366 و 1367 در دوران دفاع مقدس با وجود امكان استفاده از معافيت تحصيلي حوزه علميه، به طور داوطلب به خدمت سربازي اعزام گرديد. با عنايت به سياست نزديكي و وحدت حوزه و دانشگاه، در سال 1371 در رشته زبان و ادبيات فارسي مشغول به تحصيل آكادميك شد. بدون هيچ وقفه در سال 1375 موفق به ورود در دوره كارشناسي ارشد علوم قرآن و حديث شد و پايان نامه را با عنوان «بررسي تطبيقي ميان علم تجويد و آواشناسي» با نمره 20 دفاع نمود.اين پايان نامه در زمره پايان نامه هاي برگزيده در سال 1378 به وسيله وزارت ارشاد به چاپ رسيد. بلافاصله در همان سال در دوره دكتري پذيرفته و در سال 1381 پايان نامه دكتري را با عنوان «تاثير

قرائات بر تفسير» دفاع نمود.

ستوده، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى منقول در سال 1338 همراه با اخذ شهادتنامه هاى علوم قضائى و علوم تربيتى، كارشناسى ارشد زبان شناسى همگانى در زبانهاى باستانى در سال 1347، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى در سال 1349، دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1353.

مرتبه علمى:

عضويت در هيأت علمى دانشگاه تهران از سال 1352 تاكنون، استاد دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات فارسى، كارشناسى كتب مرجع در كتابخانه دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، استاد راهنماى 4 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مرجع شناسى و روش تحقيق در ادبيات فارسى، تحميديه در ادب فارسى، سيماى رستم در شاهنامه، تصحيح انتقادى بوستان سعدى، فرهنگ فارسى به چينى و بالعكس و همكارى در تأليف بخشى از حرف ميم لغت نامه دهخدا.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 25، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تحقيق در متون نظم و نثر فارسى و روش آموزش زبان فارسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ستوده، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1340 ق)، مدرس و عالم. وى در اراك متولد شد و پس از خواندن مقدمات و سطوح، در اراك، به قم مهاجرت كرد و سطوح عالى را از مدرسين قم فراگرفت و در درس آيت اللَّه بروجردى شركت كرده و هم از محضر آيت اللَّه گلپايگانى و آيت اللَّه خوانسارى در مباحث فقهى و كلامى استفاده نمود و به تدريس سطوح نهايى پرداخت. سپس در مسجد رضائى قم اقامه جماعت مى نمود و به خدمات دينى

مى پرداخت. از آثار وى: «تقريرات» درس آيت اللَّه بروجردى؛ «تقريرات» بحث آيت اللَّه محقق داماد؛ تنظيم و ترتيب قسمتى از «جامع الاحاديث» آيت اللَّه بروجردى.[1]

آقاى حاج شيخ محمدتقى بن العلم العلام و الحجه الاسلام آقاى قاضى رحمت الله عراقى (كه داراى مكارم اخلاق و فضائل انسانى بوده اند).

از فضلاء بنام و علماء عظام و مدرسين كرام حوزه علميه قم كه به فضل و تقوا موصوف و به علم و كمال معروف مى باشند، ولادتش در سال 1340 قمرى در اراك واقع شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح اولى در اراك در سال 1326 شمسى مهاجرت به قم كرده و سطوح عالى را از مدرسين بزرگوار قم فراگرفته و در درس تحليلى آيت الله محقق يزدى و بالغ بر 14 سال در درس آيت الله العظمى بروجردى شركت كرده و هم از محضر آيت الله العظمى گلپايگانى و آيت الله العظمى خونسارى استفاده مباحث فقه و كلام نموده و به تدريس سطوح نهائى پرداخته و اكنون در مسجد رضائى قم اقامه جماعت نموده و به خدمات دينى و روحى اشتغال دارد.

آثار علمى ايشان از اين قرار است:

1- تقريرات درس مرحوم آيت الله العظمى بروجردى.

2- تقريرات بحث مرحوم آيت الله محقق داماد.

3- تنظيم و ترتيب قسمتى از جامع الاحاديث آيت الله العظمى بروجردى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (173/2).

ستوده، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر منوچهر ستوده در سال 1292 خورشيدي در تهران ديده به جهان گشود.دورة تحصيلات دبستان و دبيرستان را در زادگاه خود به پايان برد و در سال 1314 به دانشسرايعالي راه يافت و به دريافت درجة ليسانس در رشتة زبان و ادبيات فارسي نايل آمد.ايشان در دانشكده هاي الهيات و معارف اسلامي و ادبيات و

علوم انساني دانشگاه تهران به تدريس مشغول بودند تا اينكه به افتخار بازنشستگي نائل آمدند. كتاب"از آستارا تا استارباد " تاليف منوچهر ستوده ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.ايشان برگزيده بيست و ششمين دوره كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال را به خود اختصاص داده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : منوچهر ستوده دورة تحصيلات دبستان و دبيرستان را در زادگاه خود به پايان برد و در سال 1314 به دانشسرايعالي راه يافت و به دريافت درجة ليسانس در رشتة زبان و ادبيات فارسي نايل آمد. وي در سال 1319 دورة تحصيلي دانشكدة افسري را نيز به اتمام رسانيد و مفتخر به دريافت درجة افسري گرديد

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : منوچهر ستوده در سال 1320 به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و به تدريس پرداخت و آنگاه از سال 1335 تا سال 1350 در دانشكدة الهيات و معارف اسلامي به تدريس جغرافياي تاريخي اسلامي و از سال 1350 تا 1357 در دانشكدة ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران به تدريس كتيبه هاي اسلامي و تاريخ خطوط اسلامي در رشتة باستان شناسي پرداخت و در پايان اين سال بازنشسته گرديد.

جوائز و نشانها : كتاب"از آستارا تا استارباد " تاليف منوچهر ستوده ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.ايشان برگزيده بيست و ششمين دوره كتاب سال جمهوري اسلامي و شانزدهمين دوره جايزه جهاني كتاب سال

را به خود اختصاص داده است.

چگونگي عرضه آثار : منوچهر ستوده صاحب آثار فراواني در تأليف و تصنيف و تصحيح است

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آثار و احياء (متن فارسي دربارة فن كشاورزي)

ويژگي اثر : تأليف رشيدالدين فضل الله همداني – مؤسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل شعبة تهران با همكاري دانشگاه تهران 1368

2 از آستارا تا استارباد

ويژگي اثر : تأليف – دورة هفت جلدي – اداره كل انتشارات و تبليغات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي 1367 – 1349 -اين كتاب در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است

3 استوناوند دژ 3500 ساله

ويژگي اثر : با همكاري مهندس محمد مهريار – احمد كبيري – مؤسسه فرهنگي جهانگيري 1367

4 تاريخ بنادر و جزاير خليج فارس

ويژگي اثر : تأليف محمد ابراهيم كازروني – مؤسسه فرهنگي جهانگيري 1367

5 تاريخ خاني

ويژگي اثر : تأليف علي بن شمس الدين لاهيجي – بنياد فرهنگ ايران 1352

6 تاريخ رويان

ويژگي اثر : تأليف مولانا اولياء الله آملي – بنياد فرهنگ ايران 1348

7 تاريخ گيلان

ويژگي اثر : تأليف ملا عبدالفتاح فومني – بنياد فرهنگ ايران 1349

8 تاريخ گيلان و ديلمستان

ويژگي اثر : تأليف سيد ظهيرالدين مرعشي – مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي 1347

9 تاريخ مازندران

ويژگي اثر : تأليف ملا شيخ علي گيلاني – بنياد فرهنگ ايران 1352

10 راهنماي قطغن و بدخشان

ويژگي اثر : تأليف محمد نادرخان تهذيب كوشككي – مؤسسه فرهنگي جهانگيري 1367

11 روزنامة سفر گيلان دستخط ناصرالدين شاه قاجار

ويژگي اثر : مؤسسه فرهنگي جهانگيري 1367

12 صيدنه

ويژگي اثر : تأليف ابوريحان بيروني – ترجمة ابوبكر بن علي بن كاشاني – شركت افست 1358

13 فرهنگ ناييني

ويژگي اثر : گردآوري – مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي 1365

14 قلاع اسماعيليه در رشته كوههاي البرز

ويژگي اثر : 1345

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

ستي النساء

قرن:11

جنسيت:زن

مليت:ايران

27 ذوالحجه 1056 ق، از زنان فاضل، پزشك، اديب و سخنور. وى از اهالى آمل و خواهر طالب آملى (1036 ق)- ملك الشعراى دربار جهانگير (1037 -1014 ق) پادشاه بابرى هند- بود. همسرش حكيم نصيرالدين كاشى نام داشت كه از وى فرزندى نياورد. در سال 1034 ق به قصد ديدار برادر عازم هند شد اما دو سال بعد برادرش درگذشت و او پس از اين واقعه سرپرستى دو دختر كوچك او را برعهده گرفت. هنگامى كه اين دو دختر بزرگ شدند و به سن ازدواج رسيدند خواهر بزرگ را به ازدواج عنايت اللَّه شيرازى ملقب به عاقل خان و خواهر كوچك را به ازدواج حكيم ضياءالدين ملقب به رحمت خان درآورد. به نوشته پادشاه نامه ستى النساء خانم به دليل «كاردانى و شيوا زبانى و شناسايى آداب بندگى

و رسوم خانه دارى و آشنايى به فن طب و طرق معالجات» منظور نظر ارجمند بانو بيگم، همسر شاه جهان (1068 -1037 ق) واقع شد و به درجه ى مهردارى رسيد، و چون با تجويد و قرائت قرآن مجيد آشنا بود و از ادبيات فارسى نيز بهره داشت او را معلم دخترش جهان آرابيگم كرد. هنگامى كه ارجمند بانو بيگم درگذشت. شاه جهان ستى خانم را مسئول اداره ى حرمسرايش نمود و او تا پايان عمر اين وظيفه را انجام داد.

در روز 13 ذوالحجه 1056 ق، برادرزاده ى كوچك ستى خانم در اثناى وضع حمل درگذشت. ستى خانم به دليل اندوه فراوان به مدت يازده روز در خانه اى بيرون از ارگ درالسلطنه لاهور سوگوارى نمود. چند روز بعد شاه جهان به همراه دخترش چهان آرابيگم براى عرض تسليت به خانه وى رفتند و به او تسلى دادند و وى را به ارگ آوردند ولى چند روز بعد به دليل تالمات وارده درگذشت. شاه جهان از مرگ او بسيار اندوهگين گرديد و براى تدارك كفن و دفن او ده هزار روپيه داد و موقتا او را در لاهور دفن كردند. يكسال و اندى بعد جنازه اش را به اكبرآباد برده و در ضلع غربى مقبره همسرش (تاج محل) دفن كردند. به دستور شاه جهان مرقدى برايش ساختند كه سى هزار روپيه هزينه داشت و براى مخارج مقبره، دهى وقف كرد كه سالانه سه هزار روپيه درآمد داشت. مولف شاه جهان نامه از او به «رابعه ى دوم» نام برده و برخى تذكره ها اسم او را نيز ستى خانم نوشته اند.[1]

(وف 1056)، پزشك و اديب. وى از اهالى آمل و خواهر طالب آملى ملك الشعراى

دربار جهانگير پادشاه بابرى هند بود. در سال 1034 ق به قصد ديدار برادر عازم هند شد. وى به دليل كاردانى و شيوا زبانى و شناسايى آداب بندگى و رسوم خانه دارى و آشنايى به فن طب و طرق معالجات منظور نظر ارجمند بانو بيگم، همسر شاه جهان واقع شد و به درجه ى مهردارى رسيد، و چون با تجويد و قرائت قرآن مجيد آشنا بود و از ادبيات فارسى نيز بهره داشت او را معلم دخترش جهان آراء بيگم كرد. هنگامى كه ارجمند بانو بيگم درگذشت شاه جهان ستى خانم را مسئول اداره ى حرمسرايش كرد. ستى خانم بعد از درگذشت برادرزاده ى كوچك كه در اثناى وضع حمل درگذشت بر اثر اندوه زياد خود نيز دار فانى را وداع گفت وى به دستور شاه جهان در ضلع غربى مقبره ى همسرش دفن شده است و بعدها به دستور شاه جهان مقبره اى برايش ساختند.[2]

خواهر طالب آملى (ف. 1036 ه.ق./ 1626 م.). وى پس از مرگ برادر سرپرستى فرزندان او را بر عهده داشت. منظومه «طالبا» (ه.م.) را كه به لهجه طبرى است بدو نسبت داده اند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :[1] منابع: پادشاهنامه، 630 / 628 / 3؛ شاه جهان نامه، 77 / 2؛ كاروان هند، 772 -770 / 1؛ ميخانه، 509؛ نزهةالخواطر، 161 / 5.

[2] تذكره ى ميخانه (509)، كاروان هند (772 -770/ 1)، مشاهير زنان (122 -121).

ستيته

قرن:16

جنسيت:زن

مليت:ايران

از زنان محدث. وى دختر اسماعيل بن محمد بن فضل اصفهانى بود و از ظفر بن داعى بن مهد عمرى علوى حديث روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 175

/ 2.

ستيك نيشابوري

قرن:5

جنسيت:زن

مليت:ايران

477 ق-، از زنان محدث، ديندار و نيكوكار. وى دختر عبدالغافرين احمد فارسى بود و در نيشابور به دنيا آمد. از جدش اسماعيل بن عبدالغافر فارسى و ابوبكر شيرازى و ابوسعيد بستى حديث فراگرفت و سمعانى در نيشابور از او استماع حديث كرد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 177 / 2.

سجادي جزي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيدرضا متولد 1321 ه. ش متخصص علوم داروئى و فارماكوگنوزى و دانشيار و مدير گروه فارماكوگنوزى دانشكده داروسازى و علوم داروئى اصفهان و مولف كتاب علمى آموزشى تشخيصى مبانى و روش هاى كروماتوگرافى لايه هاى نازك و كاشف و معرفى كننده دو نوع فلاونوئيد جديد گياهان دارويى در ايران در دانشكده علوم داروئى اصفهان و انتشار مقالات متعدد تحقيقاتى و علمى در مجلات و كتب علمى دانشگاههاى كشورهاى آسيايى- اروپائى و آمريكائى و شركت در كنفرانس هاى علمى و سخنرانى هاى علمى متعدد در ارتباط با معرفى روشهاى مربوطه در تحقيقات فوق.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

سجادي جزي، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيدرضا متولد 1319 ه . ش متخصص در بيماريهاى داخلى و گرمسيرى از دانشگاههاى اصفهان و مريلند آمريكا و رئيس سابق دانشگاه علوم پزشكى ايران در تهران و استاد و مدير گروه داخلى همان دانشگاه و بيمارستان حضرت محمد رسول الله (ص) تهران و عضويت در هيئت برد (Board) تخصصى بيماريهاى داخلى و معاون پژوهشى سابق وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشكى بوده اند.

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

سجادي جزي، سعيدالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيدرضا متولد 1317 ه . ش عضو هيئت علمى و بازنشسته گروه جراحى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان و مدرس سابق علوم تشريحى دانشكده و مولف رساله علميه تومورها و بيماريهاى سرپانكراس در سال 1352 ه . ش و مولف همين كتاب تحقيقى درباره فرهنگ و تاريخ گز برخوار كه فعلاً به علت بيمارى دوران استراحت و نقاهت خويش را طى مى نمايند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

سجادي جزي،محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مرحوم سيد ابوتراب معروف به آقا معلم متولد سال 1275 ه. ش كه پس از طى مراحل تحصيلى اوليه درگز و در محضر مرحوم والد خويش باصفهان به حوزه هاى علمى و تدريسى زمان خويش مراجعه و در مدارس نيم آورد و ملا عبدالله وجده كوچك و كاسه گران از محضراساتيدى هم چون حاج ملاعلى نجف آبادى- حاج مرتضى فشاركى- آقا سيد مهدى درچه اى- و حاج شيخ على اكبر عالم حبيب آبادى دروس مقدمات سطح و خارج فقه و اصول را طى و پس از اخذ اجازه اجتهاد از مرحوم آيت الله سيد حسن مديسه اى به خدمات علمى و اجتماعى و دينى خويش بصورت وعظ- خطابه و اقامه جماعت در مسجد آقا يوسف و جامع گز و مسجد باب الدشت اصفهان مشغول و نسبت به ترويج دين حنيف و تبليغات اسلامى مشغول و در امور حسبيه و امور ثبتى و اجراى احكام اسلامى در منطقه برخوار مشغول و در سال 1344 ه . ش در سن 69 سالگى وفات و در تخت فولاد تكيه ملك محل گلزار شهداى فعلى در اصفهان با تشييع و بدرقه دوستان و امت مسلمان بخاك سپرده شدند خداوند روح آن مرحوم

را شاد و قرين رحمت فرمايد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

سجادي صدرالعلماء، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج سيد محسن صدرالعلماء برادر مرحوم حاج آقا يحيى سجادى از علماء اخيار و دانشمندان ابرار تهران و قبل از مرحوم برادرش در مسجد حاج سيد عزيزاللَّه امامت مى نمودند. عالمى بزرگوار و خدمتگزار و در قضاء حوائج اخوان و سعى در اصلاح امور مسلمين و مردم نادره دوران بود در فتنه مشروطيت مقتول و جنازه اش از تهران حمل به مشهد مقدس و در دارالسياده مدفون گرديد.

مرحوم آيت اللَّه آشتيانى حاج شيخ مرتضى- ره- براى اين نگارنده و جمعى ديگر فرمودند او را بعد از مردنش در خواب ديدم كه از حرم حضرت رضا عليه السلام بيرون آمده بطرف مقبره اش مى رود متوجه مردن او شدم فورا نزديك رفته سلام كرده او را محكم گرفتم و پرسيدم از حال و وضع او گفت مرا رها كن گفتم به صاحب اين قبر تا نگوئى رها نكنم پس تبسم كرده و گفت فى روح و ريحان و جنه و نعيم و رضوان گفتم با اين مقام حاجت ديگر دارى گفت آرى خدا مرا بدنيا آورده و سعى در قضاء حوائج مؤمنين نمايم كه هيچ چيز باندازه اين عمل ارزش و ثواب ندارد گفتم مرا چگونه مى بينى گفت تو هم همين طور و هر كس متمسك بصاحب اين قبر (حضرت رضا عليه السلام) باشد فى روح و ريحان و جنه و نعيم و رضوان.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

سجادي نژاد، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد سجادي نژاد

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد سجادي نژاد فرزند مرحوم حاج سيد عباس بشماره شناسنامه 520 صادره از حوزه دو دامغان متولد سال 1335. بعد

از گرفتن ششم ابتدايي بر اساس علاقه شديد خودم به دروس حوزوي به همراه پدرم به شهرستان دامغان آمده مرحوم والد كه دائيشان حضرت آيةالله حاج شيخ محمد كاظم مهدوي دامغاني بود و در مشهد مقدس اشتغال به تدريس داشت. و علماء و بزرگان دامغان او را كاملا مي شناختند من را به آيت الله ترابي، آيت الله شاهچراغي، آيت الله خدايي و آيت الله نصيري معرفي نمود. مدت دو سال در مدرسه علميه حاج فتحعلي بيك ساكن و از محضر آن بزرگواران استفاده نمودم سالهاي 1347 تا 1349 به همراه دو نفر از دوستان و هم بحثيهايم بنامهاي حاج شيخ احمد فواديان استاد فعلي و مدير مدرسه دامغان عازم شهر مقدس قم شديم. پس از امتحان اوليه و گزينش مدرسه كرمانيها در قم مدت پنج سال تحت برنامه خاص از محضر اساتيدي همچون استاد مظاهري، استاد احمدي ميانجي، استاد شريعتي، استاد محمدي ري شهري، استاد نعيم آبادي ، استاد فهيم كرماني، سيد يحيي موسوي، حاج شيخ حسين جاويدي استفاده بردم. بعد از آن در امتحانات حوزه شركت و بعد از قبولي براي ادامه دروس سطح حوزه علميه از محضر حضرت آيت الله حاج شيخ محمد تقي ستوده مكاسب و كفايتين از محضر حاج شيخ حسن تهراني رسائل را از محضر سيد محمد جواد ذهني تهراني به اتمام رسانده و در امتحانات حوزه علميه شركت كردم. بعد از قبولي وارد دروس سطوح عاليه شدم و از محضر آيت الله شيخ محمد فاضل لنكراني خارج اصول از محضر آيت الله مكارم شيرازي خارج اصول از محضر آيت الله علي مشكيني فقه و تفسير و اخلاق از

محضر آيت الله انصاري شيرازي فلسفه و حكمت و از محضر آيت الله نوري همداني مبحث قضا در اسلام و از محضر سيد شهاب الدين مرعشي و آيت الله سيد محمد رضا گلپايگاني دروس خارج فقه را فراگرفته تا كنون ادامه دارد. فعلا از محضر استاد دكتر احمد عابدي فقه و اصول و آيت الله جوادي آملي درس تفسير بيش از 20 سال است كه زانوي ادب بر زمين زده و تلمذ نموده ام.

فعاليت سياسي – علمي:

در اين ايام بدليل اينكه جناب استاد فهيم كرماني عده اي از طلاب را كانديد و راهنمائيهاي لازمه را داده بودند كه يكي از آن افراد اين حقير بود براي بردن كتاب حكومت اسلامي حضرت امام خميني ( رضوان الله تعالي عليه) به شهرستانهاي مختلف و پخش اطلاعيه هاي مرحوم حضرت امام (ره) مورد شناسايي ساواك قرار گرفتم و تحت تعقيب آنها لذا مدت 4 ماه در باغات روستايمان زرين آباد دامغان مخفي بودم به محض آمدن به قم مورد تعقيب مجدد قرار گرفته. باز به تهران رفته تا چندين ماه.

تا اينكه بنا به پيشنهاد رفقايم معمم شده و به شهرستانها و روستاهاي مختلف براي تبليغ و ارشاد مي رفتم بدليل منبر سياسي در نطنز مورد تعقيب قرار گرفتم و بنا بدستور سرلشكر محققي محكوم به اعدام غيابي شدم كه بعد از پيروزي انقلاب حكم اعدام در ژاندارمري شهرستان دامغان نشانم دادند.

در جريان حمله كماندوهاي رژيم سفاك پهلوي به چهار مدرسه قم، فيضيه، حجتيه، خان و رضويه. نيمه شب به مدرسه خان هجوم ساواكيها شروع شد. در حجره شماره 11 كه من ساكن بودم. يك فرد ساواكي كه داخل

حجره براي تفتيش شد و من به او اعتراض كردم كه چرا با كفش پا روي زيلويي كه متعلق به امام زمان (عج الله تعالي فرجه الشريف) هست پاي مي گذاري آن مرد ملعون مرا طلب كرد وقتي جلويش رفتم آنچنان سيلي به صورتم زد كه سرم به ديوار حجره خورد و مدهوش شدم بعد از سه شبانه روز فهميدم در بيمارستان آيت الله گلپايگاني هستم باز براي مدت كوتاهي به روستايمان رفتم. چون اگر قم بودم شناسايي و دستگير مي شدم در دامغان به كانون جوانان براي سخنراني طبق دعوت مرحوم شهيد سيد حسن شاهچراغي رفتم در آنجا هم دستگير بعد از 48 ساعت با وساطت علماء دامغان آزاد شدم.

سپس به قم آمده و در منازل دوستان بسر مي بردم تا اينكه كم كم طنين انقلاب اسلامي با تظاهرات مردم به رهبري حضرت امام و ساير علماء قم شروع شد.

اينجانب هم طبق وظيفه شركت در راهپيماييها و بعضا سخنراني آتشين و بيان قطع نامه ها و ... بعد از انقلاب طبق دعوت شهيد عزيز حاج سيد قاسم موسوي دامغاني براي تدريس و مديريت حوزه علميه و امام جمعه موقت مدت 3 سال در رامهرمز اهواز بودم.

بعد از آن طبق دعوت موسوي كرماني بعنوان معاونت آيت الله محمد حسين كرماني نماينده حضرت امام در سازمان عقيدتي سياسي شهرباني مدت 5 سال معاونت دوائر و شعب اداره عقيدتي سياسي شهرباني در تهران را عهده دار بودم. سپس با رفتن آن بزرگوار از شهرباني من هم به قم آمده طبق دعوت آيت الله احمد علي احمدي شاهرودي و حجت الاسلام و المسلمين محمد حسن نعيمي مدت ده

سال بعنوان استاد دروس اخلاق و تربيت ريشه هاي انقلاب معارف 1 و 2 وصيتنامه الهي و سياسي حضرت امام(ره) و بعنوان مسئول دفتر فرهنگ اسلامي در دانشگاههاي آزاد اسلامي دامغان و شاهرود مشغول خدمت بودم. در دوران دفاع مقدس در اين زمان با بيش از هيجده ماه حضور در جبهه هاي حق عليه باطل را داشتم. طبق دعوت كتبي فرمانده محترم لشكر 14 امام حسين (عليه السلام) شهيد خرازي – و فرمانده محترم لشكر حضرت ابوالفضل (عليه السلام) در جنوب و غرب بانه مريوان و سقز و ... مشغول به تبليغ و بيان احكام براي رزمندگان اسلام بودم و ...... بدليل اينكه فرزندانم بزرگ شده بودند و مستاجري براي ما مشكل آفرين شده بود به قم آمده بعد از 24 ساعت طبق دعوت جناب حجت الاسلام و المسلمين نظري در قسمت مديريت فرهنگي آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه (س) در قسمت كتابخانه مشغول خدمت شدم بعنوان افتخاري ساعتي كه تا كنون ادامه دارد و بحمدالله در اين فاصله 14 ساله در سفري كه

فعاليت فرهنگي:

مقام معظم رهبري به قم و سئوال معظم له از توليت آستانه مقدسه هاي مسعودي كه شما راجع به وكلاء ائمه اطهار كه در قم مدفونند و علماء و بزرگانيكه در قم حرم مطهر – شيخان و ... چه كرديد آيا آنها را احياء كرده ايد؟ لذا توليت دو نفر را كانديد احياء اين امر خدا پسندانه كرد كه جناب حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ محمود مهدي پور بود بعنوان مسئول و اينحقير بعنوان مدير اجرايي و ارزياب و عضو شوراي ستارگان عصاره اين امر 25 جلد كتاب

با نام مبارك ستارگان حرم مي باشد كه چاپ شده و در مراكز مختلف علمي بعنوان منبع از آنها استفاده مي شود. و روزهاي چهار شنبه تلويزيون از همين كتاب ها بيوگرافي راويان محدثان – وكلاء و علماء را شرح مي دهد.

سجادي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اينجانب حاج سيّد احمد سجّادى در سوّم اسفندماهِ سال يكهزار و سيصد و چهل و چهار در خانواده اى مذهبى در اصفهان بدنيا آمدم.

پدرم از معتمدين محل و كارگر كارخانه بافناز بود و مادرم، بانوى عفيفه اى كه به امور منزل و تعليم و تربيت فرزندان اهتمامى والا داشت.

اينجانب داراى سه برادر و يك خواهرهستم كه هر يك، محور زندگى و خانواده اى ديگر شده اند.

من تحصيلات ابتدايى، را در دبستان مشتاقْ ودوره راهنمايي را در مدرسه جمشيد طي كردم و ودر همان ايام، از نزديك شاهد وقايع انقلاب بودم و با آنكه در سنين نوجواني به سر مي بردم ، دربسياري از راهپيمايى ها شركت جسته و تمامي شعارهاي مردم را در دفتري ثبت ، كه تاكنون نيز آن را حفظ نموده ام

در سال 1361 وارد حوزه علميّه اصفهان گرديدم و همزمان در جبهه هاى نبرد نيز شركت نموده و حدود 20ماه به طور متناوب در ميان رزمندگان اسلام حضور داشته و در عمليات هاى مختلف و متعدّدى ايفاى نقش كردم و در عمليات «محرم» و «خيبر» از ناحيه پا و صورت مجروح شدم.

حضور در حوزه علميّه اصفهان فرصتى بود تا از محضر اساتيد بزرگى همچون حجت الاسلام و المسلمين حاج على اكبر فقيه، حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد ابوالحسن مهدوى، آيت اللّه حاج سيّد احمد امامى، آيت اللّه حاج

سيّد حسن امامى، آيت اللّه حاج حسن صافى، آيت اللّه حاج محمد ناصرى، آيت اللّه حاج سيد محمد علي صادقى، آيت اللّه حاج عباسعلى اديب و آيت اللّه العظمي حاج حسين مظاهرى كسب فيض كرده و علاوه بر آن، از سال 1363 به تدريس در حوزه هاى علميه در زمينه هاى ادبيات عرب، منطق، فقه و اصول مشغول گرديدم.

اينجانب در سال 1368 در جشن نيمه شعبان به دست مبارك مرحوم حضرت آيت اللّه سيد محمدعلي صادقى قدس سره مفتخّر به لباس روحانيّت گشته و منسب امام جماعت را در مسجد حضرت جوادالائمّه و پس از آن در مسجد امام حسن مجتبى (واقع در اصفهان، خيابان كاوه، خيابان 15 خرداد) عهده دار شده و تا مهر ماه سال 1387 اين افتخار قرين زندگيم بود.

از سال 1370 فعّاليّت هاى علمى خود را با ارائه مقاله به روزنامه ها و سپس مجلّه هاى مختلف آغاز نمودم و در حال حاضر علاوه بر مقالات فراوانى كه ازمن در زمينه هاى مختلف علمى و مذهبى در دست است، در زمينه تأليف كتاب نيز كتاب هاى متعدّدى از جمله عناوين زير از اينجانب بچاپ رسيده است كه ذيلاً به برخى از كتابهاى تأليف شده توسط حقير اشاره مى نمايم:

1 – «فرهنگ نامه موضوعى صحيفه سجاديه » (در 3 جلد) : در اين كتاب با سبكى جديد به موضوع نگارى صحيفه مباركه سجّاديّه پرداخته ام و اثرى زيبا با بيش از 900 موضوع اصلى 000/10 زير موضوع در سه جلد به همراه متن كامل صحيفه سجّاديه و ترجمه آن ارائه نموده ام.

2 - «اسرار دلبران» : اين كتاب تأملى بر زيارت جامعه كبيره است كه

در آن براى هر يك از فرازهاى اين زيارت، توضيحى مختصر و شرحى كوتاه و مرتبط با آن صورت گرفته است.

3 - «پرچم داران سعادت» : اين كتاب تدبّرى در زيارت جامعه كبيره بوده كه در آن با تكيه بر آيات و روايات و استدلال هاى عقلى و نظرى به توضيح فرازهاى زيارت پرداخته و به بيش از نهصد آيه، روايت و حديث در 500 صفحه اشاره نموده ام.

4 - «نجواى عارفانه» : اين كتاب شرح دعاى امام زين العابدين عليه السلام در روز عرفه است كه دعاى چهل و هفتمِ كتاب صحيفه مباركه سجّاديه مى باشد. مؤلّف، اين كتاب را در 180 صفحه به تأليف رسانده ام.

5 و6 «ميراث حوزه علميه اصفهان » (دفتر اوّل و دوّم): اين كتاب ها احياء و عرضه ميراث مكتوب حوزه علميه اصفهان است كه در هر جلد به يكى از محورهاى تفسير، حديث، فقه، اصول فقه، فلسفه، كلام و ديگر ساحت هايى كه تلاش علمى قلمزنانِ اين خطّه در آن حيطه بوده، اختصاص مى يابد. دفتر اوّل اين اثر به اهتمام اينجانب و جناب آقاى رحيم قاسمى و دفتر دوّم نيز به تلاش من و جناب آقاى مجيد هاديزاده به رشته تحرير درآمده است.

7 - «لغت نامه و ترجمه صحيفه سجّاديه» : اين كتاب در 384 صفحه، ترجمه روان و سليس و در عين حال علمى از صحيفه مباركه سجّاديه است كه اينجانب در ذيل متن دعا و ترجمه آن، اقدام به ترجمه لغات صعب و دشوار اين كتاب گرانسنگ نموده ام.

8 - « صحيفه سجّاديه به روايت ابن اشكيب»در اين كتاب به

روايتي نادره از صحيفه پرداخته و با روايت مشهوره مقابله كرده ام كه با مقدمه اي مفصل به چاپ رسيد و به همراه CD منتشر شده است

هم اكنون نيز در زمينه صحيفه سجّاديّه تحقيقات جالب و وافرى به انجام رسانيده ام كه بزودي به چاپ خواهم رساند و كتاب «قرآن پژوهان اصفهان» را در حال نشر است و مراحل پاياني «كتاب شناسي وقف» را در حال انجام دارم كه به زودى در چهار مجلد چاپ خواهد گشت.

علاوه بر كتاب هاي فوق الذكر، از بين مقالاتى كه توسط حقير به رشته تحرير درآمده، به اختصار به مقالات زير اشاره مى نمايم:

1 - «بايسته هاى صحيفه سجاديه» : مقاله ايست 16 صفحه اى كه متضمن پيشنهادات يازده گانه اى به انديشمندان و صحيفه پژوهانِ شيعى جهت احيا و ترويج كتاب مقدّس و دعايى صحيفه مباركه سجّاديه است.

2 - «دعا در نبردهاى نامتقارن» : مقاله اى 17 صفحه ايست كه از تعريف دعا و نياز بشر امروز به آن، نياز مبارزان به دعا و سنت ائمه عليهم السلام در نبردها و جنگ ها را مورد بررسى قرار داده ام.

3 - «سبك شناسى صحيفه مباركه سجاديه» : اين نوشتار در 64 صفحه، پيرامون سبك و سياقى است كه در لابلاى دعاهاى صحيفه سجاديه به چشم مى خورد .

شايان ذكر است علاوه بر فعاليّت علمى ، اينجانب در سال 1377 از سوي زعيم حوزه علميه اصفهان ، حضرت آيت الله العظمي مظاهري (دام عزه) به سِمَت مدير عامل «مركز تحقيقات رايانه اى حوزه علميّه اصفهان» منسوب شدم كه تا كنون موفّق به توليدِ سي و پنج نرم افزار گشته ام كه در تمامى آنها، علاوه بر مديريت

پروژه ، تحقيقات و پژوهش نرم افزار به عهده ام بوده است. از جمله نرم افزارهايى كه حقير امر توليد، تحقيق و پژوهش آن را به عهده داشته اند، مى توان به نرم افزارهاى زير اشاره نمود:

1 - «طنين وحى» : متن، ترجمه و صوت قرآن كريم ، يك دوره كامل قرائت قرآن به روش تحقيق ، معجم و امكان جستجو در آيات قرآن به روش هاي مختلف ، هفت ترجمه فارسي و انگليسي (ترجمه هاي فارسي حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي ، دكتر عبدالمحمد آيتي، آقاي محمد مهدي فولادوند و ترجمه منظوم آقاي اميد مجد و ترجمه هاي انگليسي پيكتال، يوسف علي و شاكري) ، امكان مقايسه ترجمه ها با يكديگر ، املاي لاتين قرآن

2 - «امثال» : ارائه ترجمه و مفاهيم قرآن كريم با ابزار تصاوير ثابت و متحرك با موضوع مثل ها و تشبيه هاى قرآن كريم و نمايش تابلوهاى نقاشى رنگ و روغن متناسب با موضوع هر يك از امثال قرآن به همراه تفسير مربوط به آيه و نيز اشعار مرتبط با آن و بيش از 60 دقيقه انيميشن متناسب با مفهوم آيات.

3 - «دانش نامه جامع نهج البلاغه» : حاوى متن كامل نهج البلاغه با تطبيق با يازده نسخه معتبر به همراه 250 جلد شرح و 41 عنوان ترجمه ، نمايش 16000 موضوع متنوع ، لغت نامه و توضيح لغات به فارسي و عربي به صورت فعال در متن ، نمايش مصادر خطبه ها، نامه ها و حكمت ها به صورت فعال در متن ، معرفي اعلام و شخصيت هاي نهج البلاغه با زندگي نامه هر يك به صورت فعال در

متن ، ليست آيات قرآن به صورت فعال در متن با امكان تلاوت آيه ، امثال نهج البلاغه به صورت فعال در متن با توضيح مفصل براي هر يك ، نمايش قديمي ترين نسخه خطي نهج البلاغه به صورت تطبيق يافته با متن ، امكان مقابله ترجمه ها و شرح هاي نهج البلاغه با يكديگر

4 - «دانش نامه جامع صحيفه سجاديه» : شامل 37 جلد ترجمه و 52 جلد شرح ، متن 25 جلد كتاب پيرامون دعاها و سخنان امام سجّاد (عليه السلام) و نمايش هزاران موضوع متنوع با روش ساختار درختي با قابليت جستجو ، كتابخانه جامعي پيرامون سخنان امام سجاد عليه السلام شامل 120 جلد كتاب و مقاله ، كتابشناسى صحيفه سجّاديه ، معجم كامل الفاظ صحيفه سجاديه ، آيات و احاديث مرتبط با صحيفه سجاديه.، ليست آيات موجود در صحيفه سجاديه ، لغت نامه صحيفه سجاديه به صورت فعال در متن

5 - «مدينه العلم» : حاوى متن 330 كتاب و مقاله پيرامون حضرت محمّد (صلى الله عليه وآله) در موضوعات تاريخِ زندگانى، تاريخ اسلام، فضائل، سيره و سخنان، امكان مشاهده تمامي فهرستهاي كتابها به صورت يكجا ،

6 - «باب العلم» : شامل متن 880 جلد كتاب و مقاله پيرامون حضرت علي عليه السلام با موضوعيّت سخنان ، سيره ، فضائل ، تاريخ ، ساختار موضوعي جامع پيرامون تمامي اطلاعات و مطالب ، معرفي 14900 كتاب، مقاله و پايان نامه

7 - «ريحانه» : متن 200 جلد كتاب و مقاله پيرامون حضرت زهرا (عليها السلام) و ساختار موضوعى پيرامون آن حضرت، شامل نسب، زندگانى، سيره و...

.

8 - «كريمانه» : شامل متن 150 جلد كتاب و مقاله پيرامون امام حسن (عليه السلام) با موضوعات سخنان، سيره، فضائل، تاريخ و... .

9- «سفينه النجاه» : شامل متن 750 جلد كتاب و مقاله پيرامون امام حسين (عليه السلام) با موضوعات سخنان، سيره، فضائل، تاريخ، مقاتل، شعر، عاشورا و...

10 - «شمس الشموس» : شامل متن 320 جلد كتاب و مقاله پيرامون امام رضا (عليه السلام) با موضوعات سخنان، سيره، فضائل، تاريخ ، بارگاه ملكوتي و ...

11 - «موعود» : شامل متن 626 جلد كتاب و مقاله پيرامون حضرت مهدى عليه السلام و نيز روايات، احاديث و دعاهاى منسوب به حضرت مهدى عليه السلام ، معرفي 4000 عنوان كتاب، مقاله و پايان نامه

12 - «به سوى حقيقت» : متن 600 جلد كتاب و مقاله براى آشنا ساختن مردم با اسلام ناب و مكتب تشيع و نيز پاسخگويى به اشكال ها و شبهه هاى مغرضانه وهابيت.

13 - «بصائر »: ارائه ترجمه تصويرى برخى از آيات شريفه قرآن كريم با استفاده از تصاوير ثابت و متحرك (فيلم و انيميشن) با موضوع آيات و نعمتهاى الهى. به همراه ترجمه، ترتيل و احاديث ائمّه اطهار (عليهم السلام) در خصوص آيه شريفه مورد نظر و شرح نكات علمى و شگفتى هاى خلقت پيرامون آيه شريفه مربوطه.

14 - «مشاهير» : معرفى بيش از 25000 نفر از شهرگان و نامداران ايرانى در زمينه هاى علمى، هنرى، سياسى، صنعتى و... به صورت طبقه بندى شده بر اساس حرف الفبا، جنسيت، قرن و تخصص همراه با زندگى نامه مختصر و معرفى آثار آنان.

15 «فيض تمام»: متن كامل

قرآن كريم همراه با ترجمه و تفسير نمونه ، متن كامل نهج البلاغه همراه با ترجمه و شرح كامل ابن ميثم ، متن كامل صحيفه سجاديه همراه با ترجمه و شرح ديار عاشقان ، امكان جستجوي دقيق در متون هر سه كتاب مقدس بصورت يكجا و جداگانه ، امكان جستجو در ترجمه ها و شرح ها ، تلاوت كامل متن نهج البلاغه و صحيفه سجاديه ، امكان چاپ و انتقال متن به دفترچه يادداشت ، معجم الفاظ به همراه لغتنامه فعال در متون

16 - «دانش نامه جامع وقف » شامل متن 1342 جلد كتاب و مقاله پيرامون وقف

علاوه بر نرم افزارهاى مذكور، نرم افزار «امام امام صادق عليه السلام » و نيز «رد بهائيت» در اين مركز با مديريت و پژوهش اينجانب در دست كار مى باشد.

حقيرعلاوه برانجام فعّاليّت هاى علمى كه باعث گرديده به افتخارات متعددي همچون «خادم قرآن استان اصفهان» در سال 1383 و«خادم قرآن كشور» در سال 1384 (با لوح تقدير به امضاء رياست جمهور و به دست ايشان )، «خادم نيايش» درسال 1385 ( با لوح تقدير به امضاء آيت الله زنجاني و آيت الله مظاهري و حجت الاسلام خاتمي و استاد گرجي و به دست حجت الاسلام خاتمي ) و«خادم نمونه فرهنگ عمومي استان اصفهان» در سال 1386 (با لوح تقدير به امضاء امام جمعه اصفهان آيت الله طباطبائي نژاد و به دست ايشان) مفتخر گردم، مديريت برخي از نهادهاي علمي و فرهنگي را نيز عهده دار بوده ام كه از آن جمله مي توان به مسئول نمايندگي ولي فقيه در مراكز سپاه استان اصفهان از سال 1370 تا1377 ، مسئول

موسسه فرهنگي اطلاع رساني تبيان اصفهان از سال 1381 تا پايان سال 1386، مشاور امور روحانيون استاندار اصفهان از سال 1384 تا پايان 1386 اشاره كرد.

اينجانب هماكنون علاوه بر مدير عامل مركز تحقيقات رايانه اي حوزه علميه اصفهان ، مشاور پزوهشي سرپرست سازمان اوقاف و امور خيريه بوده و مديرموسسه فرهنگي و اطلاع رساني راسخون مى باشم كه سايتWWW.RASEKHOON.COM يكي از فعاليت هاي آن موسسه است.

شايان ذكر است حقير در كنار فعاليتهاى علمى، مديريتى و مسؤوليتهاى فوق الذكر، به عنوان عضو هيئت علمى در همايش هاى« بزرگداشت فيض الاسلام» سال 1383 و دبير علمي «بزرگداشت آيت اللّه العظمى سيد ابوالحسن مديسه اى اصفهانى» سال 1388، و عضو هيئت مديره «موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان» و عضو اصلي هيئت مديره «شركت چاپ و انتشارات اسوه» مى باشم و علاوه بر سخنراني در محافل مذهبي ، علمي وهمايش هاي فرهنگي ، در برنامه هاي مختلف راديو اصفهان به عنوان كارشناس ديني (از جمله در اكثر اعياد مذهبي و عزاداري ها و تمامي صبح ها قبل و بعد از اذان) به ايراد سخن مي پردازم.

واخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين

سيد احمد سجادي

سجادي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر سجادي در اسفند ماه 1303 هجري شمسي دركارماسه، از روستاهاي بلوك لنجان سفلاي اصفهان، بركرانه غربي زاينده رود به دنيا آمد. دكتر سيد جعفر سجادي استاد دانشگاه تهران است. او از هيچ آغاز كرد و به مدارج عاليه كمال رسيد. كوشش وجديت او بود كه وي را در رديف يكي از پركارترين و پراثرترين استادان دانشگاه تهران درآورد.پدر سيد جعفر، سيد علي سجادي نام داشت و مردي روستايي و كشاورز بود.

سيد علي با لغت عرب آشنايي داشت و بر رسايل عمليه و فتواهاي علماي مشهور تسلط داشت. سيد علي را «سيد باطن دار» نيز مي گفتند.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : پدر سيد جعفر سجادي، سيد علي سجادي مردي روستايي و كشاورز بود. سيد علي با لغت عرب و بر رسايل عمليه و فتواهاي علماي مشهورآشنايي تسلط داشت. سيد علي را «سيد باطن دار» نيز مي گفتند.

خاطرات كودكي : سيد جعفر سجادي با سختي خا مرارتهاي دوران كودكي توانست نقش آينده را ترسيم نمايد ، او از اين دوران چنين ياد مي كند : «... در چهار پنج سالگي با پاي برهنه قاچ قاچ و دست هاي كوچك يخ بسته از شدت سرما، چوبكي در دست، چهار گوسپند خانواده را از پس نماز صبح تا شامگاهان به چرا مي برم و چون باز مي گشتم انباني از چوب و تركه هاي خرد بر پشت لرزاتنم مي كشيدم تا به كار گرم كردن تنور و آتشدان كرسي و شايد پختن آشي كم رمق بيايد...»

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : خانواده سيد جعفر سجادي در خانه اي زندگي مي كرد كه سهم مشترك چند خانواده بود ؛ سهم خانواده سجادي از آن خانه حدود 200 ذرع حياط با يك اتاق نسبتاً بزرگ، يك پستو و بخشي از يك آغل گاو و گوسفند و بخشي از يك كاهدان و بهاربند حيوانات و مطبخي در كنار آن مي رسيد. در اين دوران چند تن از فرزندان خانواده به كام مرگ رفتند. «در بهمن ماه 1333 شمسي در كرمانشاه،درخانداني اهل علم وادب زاده شد. پدر ايشان دكتر

سيد جعفر سجادي، كه در آن زمان در جامه روحانيت و از فضلاي ايشان بود، و سالياني پيش از آن به خواست و دعوت مرحوم آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهاني، همراه چند تن از فضلا مانند مرحوم اشرفي اصفهاني، براي تأسيس و ترويج حوزه علميه كرمانشاه، در آن شهر اقامت گزيده بود، چندي بعد به تهران آمد و همانجا ماند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد جعفر سجادي پيش از آنكه دوران مكتب را تجزيه نمايد نزد پدر الفبا و يك جزو قرآن را آموخت . پدر هر چند علاقمند بود سيد جعفر به تحصيل علم بپردازد ولي نمي خواست به مدرسه جديد برود چون اعتقاد داشت كه« تحصيل در اين گونه مدارس موجب بي ديني و بي اعتقادي مي شود». بنابراين سيد جعفر در پنج سالگي در همان روستاي كار ماسه، با يك قران شهريشهريه در هر ماه به مكتب سپرده شد. سيد جعفر در پنج سالگي تحصيلات خود را نزد «زن آخوند» كه بانوي مكتب داري بود ادامه داد. او در هفت سالگي به مكتب ملا هاشم كله اي رفت. اين ملا هاشم كه به «معلم» ملقب بوده مردي فاضل و خوش خط بود و از ادب فارسي و عربي بهره اي داشت. سيدناجي نام استاد بعدي سيد جعفر بود كه در نزد او جامع المقدمات را فرا گرفته است. سيد جعفر در اين زمان از محضر ميرزا عبدلله نكوآبادي هم كسب فيض مي كرد. وي همچنين از شيخ محمد حسين شريعت فلاورجاني نيز ادبيات و اخلاق آموخته است. [همان، ص 7-5] سيد جعفر هنگامي كه براي ادامه تحصيل به اصفهان رفت،

دركارخانه هراتي اصفهان مشغول به كار شد. او روزهايي را كه به كار نمي رفت در مدارس علوم قديمه اصفهان در مجلس درس استادان حاضر مي شد. او در اين زمان به خريدو فروش هندوانه و خربزه نيز مي پرداخت و چون از اين طريق مبلغي فراهم كرده بود عزم كرد كه يكسره به تحصيل بپردازد. بدان علت در مدرسه اسماعيليه يا خاتون آبادي كه در يكي از محلات دروازه حسن آباد اصفهان واقع بود به تحصيل پرداخت. علاوه بر آن سيد جعفر در مدرسه ثقه الاسلام، مدرسه صدر مدرسه عربان، مدرسه ملا عبدالله ومدرسه جده بزرگ درس خواند . سيد جعفر سجادي چون در مدرسه مروي خوش درخشيد از طرف مسئولين حوزه جهت اخذ مدرك ليسانس به دانشكده معقول و منقول معرفي شد و پس از سه سال تحصيل در سال 1329 ه.ش فارغ التحصيل شد. در سال 1334 شمسي، سجادي براي تحصيل در دوره دكتري در رشته معقول (علوم عقلي و فلسفي) ثبت نام كرد و در سال 1341 از رساله خود دفاع كرد و دوره دكتري را به انجام رسانيد.

استادان و مربيان : سيد جعفر سجادي در مدرسه اسماعيليه يا خاتون آبادي اصفهان نزد شيخ ابوالفضل مسجد شاهي تعليم ديد. او در مدرسه صدر اصفهان نيز در محضر حاج سيد رضا خراساني و آيت الله سيد حسين خادمي كسب فيض كرده است. سيد جعفر در مدرسه عربان اصفهان در محضر شيخ امان الله و شيخ عبدالجواد فريدني بود. سجادي در مدرسه عربان از كساني چون ميرزا عباس شيخ الاسلامي بهره برده است. همچنين در مدرسه جده بزرگ نزد كساني همچون حاج شيخ محمد

حسن نجف آبادي، شيخ محمد تقي تفرشي، حاج آقا صدر كوهسپايي، فياض، سيد حسين خادمي، شيخ محمد علي حبيب آبادي، حاج سيد جواد غروي و حاج آقا رحيم ارباب به تحصيل پرداخته است.[مهدي محقق.احوال و زندگي علمي دكتر سيد جعفر سجادي ، ص 9-12] سيد جعفر سجادي در مدرسه ميرزا محمود تهران نيز تحصيل نمود. اين مدرسه چون تازه تاسيس شده بود و استاد و مدرس فاضل و متبحري نداشت سيدجعفر به مدارس ديگري از جمله مدرسه مروي مي رفت و در درس سيد كاظم كروندي شركت مي كرد. او همچنين محضر آيت ا... حاج شيخ علي تهراني ميرزا باقر آشتياني، شيخ محمد رضا قلي زاده تهراني، شيخ محمد تقلي آملي، سيد عباس آيت الله زاده فشاركي طباطبايي، سيد صدر الدين جزايري، سيد ابوالقاسم كاشاني و محمد باقر كمره اي، را نيز درك كرده است. استادان سيد جعفر سجادي در دوران دكتري عبارت بودند از: غلامحسين صديقي، بديع الزمان فروزانفر.

هم دوره اي ها و همكاران : از جمله همدرسي هاي سيد جعفر سجادي، مي توان به حاج شيخ محي الدين انواري، حاج يخ مصطفي مسجد جامعي، شيخ محمدشاه آبادي و مهدي محقق بودند.

وقايع ميانسالي : بعد از اين كه دكتر موسي عميد به نمايندگي مجلس انتخاب شد دوستانش در منزل ايشان به او تبريك و تهنيت گفتند. در آن ميان سيد جعفر سجادي نيز بود. سجادي نقل مي كند:«... در آن ميان من نيز برخاسته و گفتم جناب استاد من هم به نوبه خود انتخاب حضرتعالي را به نمايندگي مجلس تبريك عرض كرده و به مردم ايران تسليت مي گويم!» حاضرات بهت زده شدند كه

اين ديگر چه هيولايي است؟ دكتر عميد با خوشرويي گفت تبريك به من معلوم است ولي چرا تسليت به مردم؟ عرض كردم از آنجا كه خود را شاگرد و يار شمامي دانم اين منصب را تبريك گفتم: ولي چون وكيل بلا موكل هستيد و به ملت تحميل شده ايد به مردم تسليت عرض كردم. دكتر محقق نيز درآن مجلس حضور داشت. دكتر عميد مبلغي خنديد و گفتند: سيد تو در زندگي به هيچ جا نخواهي رسيد. »

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد جعفر سجادي در سال 1330 ه.ش به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و بلافاصله به عنوان دبيربه اروميه منتقل گرديد.بعد از يكسال تدريس در آن شهر در سال 1331 ه.ش به كرمانشاه منتقل شد. او در آنجا به عنوان بازرس ويژه انتخابات براي نظارت بر انتخابات كنگاور انتخاب شد. سجادي تا سال 1338 شمسي در مدرسه فرخي واقع در ميدان مولوي تهران تدريس مي كرد. ليكن از دي ماه 1338 به بعد به عنئان استاديار در دانشگاه تهران مشغول به فعاليت شد.سيد جعفر سجادي به دعوت دكتر معين در موسسه لغت نامه به فعاليت پرداخت و تاليف و تنظيم قسمتي از حرف «ع» لغت نامه دهخدا را بر عهده داشت. او مدير گروه ادبيات فارسي دانشگاه تهران هم بود. سجادي در سال 1342 شمسي به رتبه استادياري ارتقا يافت. او از سال 1348 شمسي به مرتبه دانشياري ترفيع يافت. بعدا در سال 1353 شمسي درجه استادي يافته و درهمين سمت از اعضاي ثابت شوراي دانشكده بود. وي از سال 1353 به پيشنهاد دكتر كيا به عضويت فرهنگستان درآمد و در آن ايام به عضويت

كميسيون انتصابات و ترفيعات دانشكده ادبيات منصوب شد. او مدتي هم دربنياد دايره المعارف اسلامي نيز فعاليت داشت.

جوائز و نشانها : مجامع علمي، سمينارها و جوايز سيد جعفر سجادي به ترتيب ذيل است: 1- سال 1338ه.ش: دريافت جايزه بهترين كتاب سال به خاطر تاليف كتاب فرهنگ فلسفي. 2- سال 1349ه.ش: عضويت در انجمن روابط فرهنگي ايران و هند و همكاري با دكت تاراچند. 3-سال1351ه.ش: سفر به پاكستان و بازديد از دانشگاه هاي آن كشور و تاسيس اولين انجمن فارغ التحصيلان پاكستاني دانشگاه تهران. 4-سال 1352ه.ش: شركت در كنگره بزرگداشت ابوريحان بيروني. 5- سال 1353ه.ش: سفر به تركيه براي ايراد سخنراني و بازديد از دانشگاه ها. 6- سال 1354ه.ش: شركت در كنگره بزرگداشت ابونصر فارابي. 7- سال 1355ه.ش: دريافت جايزه بهترين كتاب سال در بخش ترجمه، به خاطر ترجمه حكمه الاشراق شيخ شهاب الدين سهروردي. 8-سال 1356ه.ش: شركت در جشنواره هنر اسلامي در لندن.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ابوحيان توحيدي

ويژگي اثر : [ص 61]

2 ابوريحان قلعه فولادين منطق ارسطو رادر هم مي ريزد

ويژگي اثر : [ص 58]

3 احكام يا عناوين ثانويه

ويژگي اثر : [ص 62]

4 از احساس تا قوت نطق و ناطقه

ويژگي اثر : [ص 60]

5 استفاده از علوم عقلي در نحو عربي

ويژگي اثر : [ص 60]

6 اصل و اصول

ويژگي اثر : [ص 59]

7 اصلاحات پزشكي در جهان عرب، م، ح،

الخياط

8 افكار اجتماعي فارابي

ويژگي اثر : [ص 59]

9 افكار فلسفي و علمي ابوريحان بيروني

ويژگي اثر : [ص 58]

10 الادب الفارسي به زبان عربي

ويژگي اثر : [ص 57]

11 الادب الفارسي بين روافد التصوف و العرفان

ويژگي اثر : به زبان عربي. [ص 57]

12 انسان كامل

ويژگي اثر : [ص 59]

13 اوضاع اجتماعي نيم قرن

ويژگي اثر : [ص 60]

14 بررسي مجموعه رسايل مرحوم سيد كاظم عصار

ويژگي اثر : [ص 58]

15 بنياد اصول فقه

ويژگي اثر : [ص 58]

16 تاريخ برمكيان

17 تاريخ دولت هاي اسلامي و خاندان هاي حاكم بر سرزمين اسلامي

ويژگي اثر : ترجمه و تلفيقي است از كتابهاي استنلي لين پور، برتولت و خليل ادهم

18 تاريخ نگاري در اسلام

ويژگي اثر : بحثي نظري درباره ديدگا هاي تاريخ نگاري توسط مورخان عصر اسلامي و مكتب هاي تاريخ نگاري و شيوه ضبط ئ درج حوادث تاريخي است

19 تاليف و تنظيم حرف «ع» لغت نامه دهخدا

ويژگي اثر : [ص 56]

20 تجلي عرفان درادب فارسي

ويژگي اثر : [ص 57]

21 ترجمه زبده البيان في احكام القران

مقدس اردبيلي

ويژگي اثر : [ص 55]

22 ترجمه و تحشيه آرا اهل مدينه الفاضله ابونصر فارابي

ويژگي اثر : [ص 55]

23 ترجمه و تحشيه حكمه الاشراق

ويژگي اثر : اين اثر تاليف شيخ شهاب الدين سهروردي است [ص 55]

24 ترجمه و تحشيه سياسات مدينه ابونصر فارابي

ويژگي اثر : [ص 55]

25 ترجمه و تحشيه فصل المقال فيمابين الحكمه و الشريعه من الاتصال

ويژگي اثر : اين اثر تاليف ابن رشد است. [ص 55]

26 ترجمه و شرح بيست باب مقدمه دلاله الحائرين ابن ميمون

ويژگي اثر : [ص 55]

27 تصحيح جغرافياي حافظ ابرو

28 تصحيح ديوان حافظ

29 تصحيح و تحشيه تفسير حدائق الحقايق

ويژگي اثر : اين اثر تاليف معين الدين هروي است. [ص 54]

30 تصحيح و توضيح فرهنگ المرقاه

ويژگي اثر : اين اثر تاليف بديع الزمان اديب نطنزي است. [ص 55]

31 تفسير قرآن و تاريخچه آن

ويژگي اثر : [ص 58]

32 جلال الدين مولوي بين طريقت و شريعت

ويژگي اثر : [ص 58]

33 جهان تصوف

ويژگي اثر : [ص 59]

34 حدوث و قدوم

ويژگي اثر : [ص 60]

35 حركت

جوهري

ويژگي اثر : [ص 62]

36 حق و حقيقت

ويژگي اثر : [ص 59]

37 حكمت اسلامي و فلسفه يوناني

ويژگي اثر : [ص57 ]

38 حكمه الاشراق

ويژگي اثر : [ص 61]

39 حكومت جهاني

ويژگي اثر : [ص 59]

40 حواس پنجگاه از نظر شيخ اشراق

ويژگي اثر : [ص 61]

41 روشهاي تفسير قرآن مجيد

ويژگي اثر : [ص 55]

42 سفرنامه برزو به هند و منشا كليله و منه

ويژگي اثر : ترجمه است و نوشته محقق ارجمند فرانسوا دوگلوا

43 سهم ايرانيان در گسترش تمدن اسلامي

ويژگي اثر : [ص 61]

44 سير فلسفه در شرق

ويژگي اثر : [ص 61]

45 شرح احوال و آثار سيد قطب

ويژگي اثر : [ص 59]

46 شرح تمثيلات رسايل فارسي شيخ اشراق

ويژگي اثر : [ص 56]

47 شهاب الدين سهروردي و فلسفه اشراق

ويژگي اثر : اين مقاله در يادنامه هنري كربن چاپ شدهاست. [ص 57]

48 طبيعت و اطلاعات آن

ويژگي اثر : [ص 59]

49 عشق و هنر در فلسفه اسلامي

ويژگي اثر : [ص 62]

50 عقل از نظر فلاسفه و ارباب

مذاهب

ويژگي اثر : [ص 61]

51 عقل در فلسفه وعرفان

ويژگي اثر : [ص 60]

52 علوم عقلي در خدمت ادب و فرهنگ (معاني و بيان)

ويژگي اثر : [ص 61]

53 علوم فلسفي و هدفهاي آن

ويژگي اثر : [ص 59]

54 عين و اعيان

ويژگي اثر : [ص 59]

55 فارابي افكار فلسفي وي

ويژگي اثر : [ص57 ]

56 فرهنگ علوم عقلي

ويژگي اثر : [ص 54]

57 فرهنگ علوم فلسفي و كلامي

ويژگي اثر : [ص 54]

58 فرهنگ علوم نقلي و ادبي

ويژگي اثر : [ص 54]

59 فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفي

ويژگي اثر : اين اثر در سال 1338 شمسي بهترين كتاب سال شد. [ص45 ]

60 فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبيرات عرفاني

ويژگي اثر : [ص 54]

61 فرهنگ لغات واصطلاحات فلسفي ملاصدرا

ويژگي اثر : [ص 54]

62 فرهنگ معارف اسلامي

ويژگي اثر : [ص 55]

63 فلسفه اشراق

ويژگي اثر : [ص 60]

64 فيزيك و متافيزيك

ويژگي اثر : [ص 62]

65 فيلسوف بزرگ عبدالله زنوزي

ويژگي اثر : [ص 58]

66

قواي نفساني انسان

ويژگي اثر : [ص 60]

67 مباني اصطلاحات ذوقي

ويژگي اثر : [ص 62]

68 مقالات فلسفي و كلامي در دايره المعارف بزرگ اسلامي

ويژگي اثر : [ص 62]

69 مقالات فلسفي و كلامي در دايره دانشنامه جهان اسلام

ويژگي اثر : [ص 62]

70 مقاله: مواقف مع العطار

ويژگي اثر : [ص 57]

71 مقدمه بر منطق

ويژگي اثر : [ص 54]

72 ملاصدرا و عشق

ويژگي اثر : [ص 62]

73 منشور تحريم فلسفه

ويژگي اثر : [ص 62]

74 ناصر خسرو و مقام وي درآئين اسماعيلي

ويژگي اثر : به زبان انگليسي و گجراتي. [ص 57]

75 نظري بر سه مذهب بزرگ سامي

ويژگي اثر : [ص 59]

76 نظري بر سياسات مدينه فارابي

ويژگي اثر : [ص 59]

77 نظري پيرامون آرا اهل مدينه فاضله

ويژگي اثر : [ص 58]

78 نقد ادبيات تطبيقي ايران و عرب

ويژگي اثر : [ص 55]

79 نقدي بر ترجمه الفهرست ابن النديم به قلم رضا تجدد

ويژگي اثر : [ص 60]

80 نقدي بر سه حكيم مسلمان، اثر دكتر سيد حسين نصر

ويژگي اثر : [ص

58]

81 نقدي بر سيتره فلسفيه رازي

ويژگي اثر : [ص 60]

82 نقدي بر قاموس اليوم

ويژگي اثر : [ص 61]

83 نقدي بر مجموعه سوم مصنفات شيخ اشراق

ويژگي اثر : [ص 60]

84 هندوستان يا مهد ذوق و عرفان

ويژگي اثر : [ص 61]

85 وجود در فلسفه

ويژگي اثر : [ص 59]

86 وجود ذهني

ويژگي اثر : [ص 61]

87 وحدت وجود

ويژگي اثر : [ص 59]

سجادي، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى چشم، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سجادي، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب.

تولد: 1298، مشهد.

درگذشت: 3 مرداد 1375، تهران.

ضياءالدين سجادى، فرزند حاج سيد مصطفى سرابى، تحصيلات مقدماتى، دبيرستان و دانشسراى مقدماتى را در زادگاهش گذراند و سپس در كلاس هاى دبستان و اول دبيرستان به تدريس پرداخت. در سال 1324 با كسب رتبه ى نخست، موفق به گرفتن درجه ى ليسانس در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشسراى عالى شد. در سال 1334 دكتراى اين رشته را از دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران گرفت. در سال 1335 به خدمت آن دانشگاه درآمد. در دوران خدمتش در مراكز مختلف آموزش عالى تدريس كرد و پس از بيست و سه سال خدمت در سال 1358 بازنشسته شد. وى عضو شوراى نويسندگان برنامه هاى انتشارات راديو بود و تهيه و اجراى برناه هاى ادبى و مذهبى در راديو ايران را به عهده داشت. به زبان هاى انگليسى و فرانسوى و عربى نيز آشنا بود. از آثارش: تصحيح و تعليق ديوان خاقانى شروانى (تهران، 1338)، تصحيح و تعليقات مجموعه نامه هاى خاقانى شروانى (تهران، 1346)، شرح قصيده ى مسيحيت (از شمس الدين محمود لاهيجانى، تهران، 1351)، در مكتب استاد (گفتارهايى درباره ى زبان و ادب فارسى، تهران، 1345)، كوى سرخاب تبريز و مقبرةالشعراء (تهران، 1354)، سخنان گزيده درباره ى فردوسى و شاهنامه (تهران، 1354)، انسان در قرآن كريم (تهران، 1360)، شرح احوال و آثار ابن عميد (تهران، 1366)، تصحيح و شرح مثنوى ختم الغرائب خاقانى (تهران، 1343)، ديباچه نگارى در ده قرن (تهران، 1372)، مقدمه اى بر مبانى عرفان و تصوف (تهران، 1372)، گزيده ى اشعار

خاقانى (همراه با شرح، تهران، 1352)، گزيده اشعار سنايى با مقدمه و توضيحات (تهران، 1348)، مباحث و دستورى فرهنگ لغات قرآن (تهران، 1358)، سيرى در انديشه و شناخت (تهران، 1366). وى با همكارى مؤلفان ديگر، يك دوره كتاب فارسى و دستور و تاريخ ادبيات فارسى را به رشته ى تحرير درآورد (تهران، 1335)، مبحث شرح حال شاعران در كتاب هاى كارنامه ى بزرگان ايران (1340) و فرهنگ امير كبير نيز از ديگر كارهاى اوست. وى همچنين مقاله هايى در موضوع هاى ادبى، تاريخى و مذهبى در مجله ها و نشريات مختلف و از جمله در نشريه ى «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تهران» به چاپ رسانيد. آخرين اثرى كه از وى منتشر شد، دو جلد فرهنگ لغات و تعبيرات با شرح اعلام و مشكلات ديوان خاقانى شروانى است.

دكتر سيد ضياءالدين سجادى بر اثر يك عارضه ى قلبى در سن هفتاد و هفت سالگى در بيمارستان دى در تهران درگذشت و پيكر وى در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سجادي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد سجادي

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد سجادي نژاد فرزند مرحوم حاج سيد عباس. بعد از گرفتن ششم ابتدايي بر اساس علاقه شديد خودم به دروس حوزوي به همراه پدرم به شهرستان دامغان آمديم. مرحوم والد كه دائيشان حضرت آيةالله حاج شيخ محمد كاظم مهدوي دامغاني بود و در مشهد مقدس اشتغال به تدريس داشت. و علماء و بزرگان دامغان او را كاملا مي شناختند من را به آيت الله ترابي،آيت الله شاهچراغي،آيت الله خدايي و آيت الله نصيري معرفي نمود. مدت دو سال در

مدرسه علميه حاج فتحعلي بيك ساكن و از محضر آن بزرگواران استفاده نمودم.سالهاي 1347 تا 1349 به همراه دو نفر از دوستان و هم بحثي هايم بنامهاي حاج شيخ احمد فواديان استاد فعلي و مدير مدرسه دامغان عازم شهر مقدس قم شديم. پس از امتحان اوليه و گزينش مدرسه كرمانيها در قم مدت پنج سال تحت برنامه خاص از محضر اساتيدي همچون استاد مظاهري،استاد احمدي ميانجي،استاد شريعتي،استاد محمدي ري شهري،استاد نعيم آبادي،استاد فهيم كرماني،سيد يحيي موسوي،حاج شيخ حسين جاويدي استفاده كردم.پس از آن در امتحانات حوزه شركت و بعد از قبولي براي ادامه دروس سطح حوزه علميه از محضر حضرت آيت الله حاج شيخ محمد تقي ستوده مكاسب و كفايتين،از محضر حاج شيخ حسن تهراني رسائل واز محضر سيد محمد جواد ذهني تهراني رسايل را به اتمام رسانده و در امتحانات حوزه علميه شركت كرده و بعد از قبولي وارد دروس سطوح عاليه شدم.از محضر آيت الله شيخ محمد فاضل لنكراني(ره)خارج اصول،از محضر آيت الله مكارم شيرازي خارج اصول،از محضر آيت الله علي مشكيني(ره)فقه و تفسير و اخلاق،از محضر آيت الله انصاري شيرازي فلسفه و حكمت،واز محضر آيت الله نوري همداني مبحث قضا در اسلام و از محضر سيد شهاب الدين مرعشي و آيت الله سيد محمد رضا گلپايگاني دروس خارج فقه را فراگرفته و تا كنون ادامه دارد. فعلا از محضر استاد دكتر احمد عابدي فقه و اصول و آيت الله جوادي آملي درس تفسيررا بيش از 20 سال است كه زانوي ادب بر زمين زده و تلمذ نموده ام.فعاليت سياسي – علمي:در اين ايام بدليل اينكه جناب استاد فهيم كرماني عده اي از

طلاب را كانديد و راهنمائيهاي لازمه را داده بودند كه يكي از آن افراد اين حقير بود براي بردن كتاب حكومت اسلامي حضرت امام خميني( رضوان الله تعالي عليه) به شهرستانهاي مختلف و پخش اطلاعيه هاي مرحوم حضرت امام (ره) مورد شناسايي و تحت تعقيب ساواك قرار گرفتم. لذا مدت 4 ماه در باغات روستايمان زرين آباد دامغان مخفي بودم بمحض آمدن به قم مورد تعقيب مجدد قرار گرفته.ومجدد تا چندين ماه به تهران رفتم.تا اينكه بنا به پيشنهاد رفقايم معمم شده و به شهرستانها و روستاهاي مختلف براي تبليغ و ارشاد مي رفتم بدليل منبر سياسي در نطنز مورد تعقيب قرار گرفتم و بنا بدستور سرلشكر محققي محكوم به اعدام غيابي شدم كه بعد از پيروزي انقلاب حكم اعدام در ژاندارمري شهرستان دامغان نشانم دادند.در جريان حمله كماندوهاي رژيم سفاك پهلوي به چهار مدرسه قم،فيضيه،حجتيه،خان و رضويه. نيمه شب به مدرسه خان هجوم ساواكيها شروع شد در حجره شماره 11 كه من ساكن بودم. يك فرد ساواكي كه داخل حجره براي تفتيش شد و من به او اعتراض كردم كه چرا با كفش پا روي زيلويي كه متعلق به امام زمان(عج الله تعالي فرجه الشريف) هست پاي مي گذاري آن مرد ملعون مرا طلب كرد وقتي جلويش رفتم آنچنان سيلي به صورتم زد كه سرم بديوار حجره خورد و مدهوش شدم بعد از سه شبانه روز فهميدم در بيمارستان آيت الله گلپايگاني هستم باز براي مدت كوتاهي به روستايمان رفتم. چون اگر قم بودم شناسايي و دستگير مي شدم در دامغان به كانون جوانان براي سخنراني طبق دعوت مرحوم شهيد سيد حسن شاهچراغي رفتم

در آنجا هم دستگيرشده و بعد از 48 ساعت با وساطت علماء دامغان آزاد شدم.سپس به قم آمدم و در منازل دوستان بسر مي بردم تا اينكه كم كم طنين انقلاب اسلامي با تظاهرات مردم به رهبري حضرت امام(ره) و ساير علماء قم شروع شد.اينجانب نيز شركت در راهپيمائيها و بعضا سخنراني هاي آتشين و بيان اعلاميه هارا وظيفه خود مي دانستم. بعد از انقلاب طبق دعوت شهيد عزيز حاج سيد قاسم موسوي دامغاني(ره) براي تدريس و مديريت حوزه علميه و امام جمعه موقت مدت 3 سال در رامهرمز اهواز بودم.بعد از آن طبق دعوت موسوي كرماني بعنوان معاونت آيت الله محمد حسين كرماني نماينده حضرت امام(ره) در سازمان عقيدتي- سياسي شهرباني به مدت 5 سال معاونت دوائر و شعب اداره عقيدتي سياسي شهرباني در تهران را عهده دار بودم. سپس با رفتن آن بزرگوار از شهرباني من هم به قم آمده طبق دعوت آيت الله احمد علي احمدي شاهرودي و حجت الاسلام و المسلمين محمد حسن نعيمي مدت ده سال بعنوان استاد دروس اخلاق و تربيت ريشه هاي انقلاب معارف 1 و 2، و صيتنامه الهي و سياسي حضرت امام(ره) و بعنوان مسئول دفتر فرهنگ اسلامي در دانشگاههاي آزاد اسلامي دامغان و شاهرود مشغول خدمت بودم. در دوران دفاع مقدس در اين زمان با بيش از هيجده ماه حضور در جبهه هاي حق عليه باطل را داشتم. طبق دعوت كتبي فرمانده محترم لشكر 14 امام حسين (عليه السلام) شهيد خرازي و فرمانده محترم لشكر حضرت ابوالفضل (عليه السلام) در جنوب و غرب بانه، مريوان و سقز و ... مشغول به تبليغ و بيان

احكام براي رزمندگان اسلام بودم. بدليل اينكه فرزندانم بزرگ شده بودند و مستاجري براي ما مشكل آفرين شده بود به قم آمده و بعد از 24 ساعت طبق دعوت جناب حجت الاسلام و المسلمين نظري در قسمت مديريت فرهنگي آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه (س) در قسمت كتابخانه مشغول خدمت شدم كه تا كنون ادامه دارد و بحمدالله در اين فاصله 14ساله در سفري كه مقام معظم رهبري به قم داشتند و سوال معظم له از توليت آستانه مقدسه آقاي مسعودي كه شما راجع به وكلاء ائمه اطهار(ع) كه در قم مدفونند و علماء و بزرگانيكه در حرم مطهر، شيخان و ... چه كرديد؟ آيا آنها را احياء كرده ايد؟ لذا توليت آستانه دو نفر را كانديد احياء اين امر خدا پسندانه كرد كه جناب حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ محمود مهدي پور بعنوان مسئول و اين حقير بعنوان مدير اجرايي و ارزياب و عضو شوراي ستارگان شديم.عصاره اين امر 25 جلد كتاب با نام مبارك"ستارگان حرم" مي باشد كه چاپ شده و در مراكز مختلف علمي بعنوان منبع از آنها استفاده مي شود. و روزهاي چهار شنبه تلويزيون از همين كتاب ها بيوگرافي راويان،محدثان،وكلاء و علماء را شرح مي دهد.ضمنا بيش از 14 مقاله تحت عنوان زندگينامه علماء رباني كه به تحقيق و نگارش اينجانب در ستارگان حرم و گلشن ابرار چاپ گرديده است. خدمات اجتماعي:1-در فاصله سي و سه سال تبليغ و ارشاد در مناطق مختلف شهرها و روستاهاي ايران تاسيس بيش از بيست كتابخانه با كتابهاي متنوع براي مردم مخصوصا نسل جوان. 2-ايجاد حمام بهداشتي براي روستا به صورت نمره.3- ترميم راههاي

روستا و ايجاد پل در چند روستا.4-كمك به فقراي آبرومند بيش از دويست مورد.

سجادي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سجادي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/2

زندگينامه علمي

ولد السيد محمد السجادي في مدينه اصفهان سنه 1326 ه. ش فهو ابن حجه الاسلام السيد ابو الحسن السجادي ، الذي ينتهي نسبه الي السيد حسين الاصغر ابن الامام علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين .

وقد بدأ داسته في الحوزه العلميه في مدينه اصفهان بعد أن أنهي دراسته الابتدائيه و بعد إنهائه دروس المقدمات انتقل إلي عش آل محمد مدينه قم المقدسه : لاكمال دراسه الفقه والاصول في حوزتها العلميه.

ولانه ممن لم يكونوا في منأي عما يدور من الأحداث السياسيه ، التي كانت تعصف ببلاده و با قي بلدان العالم الاسلامي . فقد كان بتمتع بحس سياسي ملفت للنظر. لهذا كان من المطاردين من قبل قوات أمن النظام الشاهنشاهي المقبور، مما اضطره الي الهجره الي العرق .و بعد ما استقر ،سكن في مدينه النجف الشرف، بجنب باب مدينه العلم لينهل علوم اهل بيت من منبعه الصافي علي يد اساتذه لهم الباع الطويل في مجال التعليم و التدريس ، نذكر منهم :

آيه الله العظمي الامام خميني

آيه الله الغظمي السيد الخوئي

آيه الله العظمي السيد البجنوردي

العلامه الشهيد آيه الله مصطفي الخميني

والي جانب دراسته العلميه المستمره والموفقه ، لم ينس بلده و ما بعانيه الشعب الايراني تحت حكم الطاغوت البغيض من القهر والظلم والابتراز ، لهذا فد انضم الي صفوف ( روحانيون مبارز خارج از كشور ) التي كان لها صدي

قوي في التصدي الي النظام و فضع تصرفاته الشائنه ولما أراد الامام خميني ترك الاراضي العراقيه عن طريق الحدود الكويتيه ، لملابسات يعلم بها الجميع ، كان المولف حفظه الله في ركاب ذلك القائد العظيم . فهاجر معه هجرتين من الكويت الي فرنسا ، ومن فرنسا الي ايران بعد أن فتح الله تعالي علي المجاهدي في ايران من دحر النظام العميل ، وارساء اللبنه الاولي في صرح الدوله الاسلاميه المجيده ، التي هي نموذج ساطع للدول الاسلاميه في كافه أنحاء العلم .

وبعد أن استقرالنظام اسلامي في ايران و تثبتت أركانه ، عاد المولف الي مدينه العلم و العلماء الي قم المقدسه ليتحف الحوزه العلميه فيها بما كسبه من علم و معرفه .لينشر ها بين طلابها

و من انجازاته جمع و تنظيم وتحقيق مولفات استاد الشهيد العلامه آيه الله السيد مصطفي الخميني و قد بذل جهداً كبيراً و مضنياَ في سبيل اخراج ذلك السفر الكبير ،و قد تم نشره بكامله ، و هو الان من الكتب التي تحضي باهتام ومتابعه طلاب الحوزات العلميه كافه.

سجادي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديوتراپى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سجادي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه حاج آقا يحيى ابن العالم الجليل السيد محمدباقر (صدرالعلماء) سجادى از علماء مبرز و معروف معاصر تهران داراى مقام علم و معنويت و مقامات باطنى و قدس واقعى بوده است سالهاى متمادى در مسجد حاج سيد عزيزاللَّه بازار تهران كه مركز اجتماع تجار و اصناف است امامت مى نموده و هر شب بعد از نماز عشاء به منبر رفته و با بيانى قاطع و بليغ تفسير قرآن كريم نموده و موعظه مى كرد.

در منبر بسيار آرام و متين و مودب بود هرگز ديده نشد بدن و يا دست خود را حركت دهد. وى در خاندان علم و ادب پرورش يافته بود زيرا پدران و نياكان او تمامى از علماء و مجتهدين مبرز بودند و با سلسله جليله خاتون آباديها و امام جمعه اى هاى تهران و اصفهان انتساب و بستگى داشت. وكيل مطلق زعيم اعظم و مرجع اعلاء عصرش مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى بود و وجوهات تهران را به نجف و حوزه علميه قم بامر مرحوم سيد مى رسانيد. حقا عالمى بود ربانى و دانشمندى سبحانى، منطق و منظرش انسانى را بياد خدا مى آورد بسيار ديده شد كه شبهاى تار عبا بسر كشيده و درب منازل ارامل و ايتام و بينوايان رفته و مانند اجداد كرامش به آنها مساعدت مى نمود. به مرحوم حجةالاسلام و المسلمين آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى بافقى اخلاص مخصوصى داشت و هر ماه يكى دوبار براى ديدن او بشهر رى آمده و او را ملاقات مى كرد باين نگارنده

ميفرمود افسوس كه دير حاج شيخ را شناختم و در مرگ آن مرحوم بتشييع او شركت كرده و اظهار تأثر مى نمود. در هشتم محرم در سال 1370 ق از دنيا رفته و جنازه اش را با شكوه و جلال حمل به نجف اشرف و در جوار جدش بخاك سپردند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

سجاسي زنجاني، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1322 ق)، مفسر، اصولى. وى از بزرگان و علماى اعلام زنجان بود. مقدمات را در زنجان فراگرفت. سپس به نجف رفت و در آن حوزه نزد علماى نجف به تكميل تحصيلات پرداخت. آنگاه به زنجان بازگشت و منصب تدريس و قضاوت را بر عهده گرفت و به تصنيف و تاليف اشتغال ورزيد و به انجام وظائف دينى و امامت پرداخت تا از دنيا رفت و در جوار امامزاده سيد ابراهيم در زنجان به خاك سپرده شد. از آثارش: شرح «اصول كافى» به روش «شرح ملاصدرا»، در سه مجلد؛ «تفسير سوره الزمر و الشمس و الرحمن»، در يك مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (26/6)، الذريعه (96/13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 503/14)، معجم المؤلفين (10 -9 /4).

سجاوندي غزنوي، محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 560 ق)، مفسر، قارى، فقيه حنفى، رياضيدان و شاعر. وى از دانشمندان و عالمان بزرگ قرن ششم هجرى است كه با سلطان سنجر سلجوقى معاصر بود و آثار بسيار ارزشمندى در تفسير و علوم دينى تاليف كرد. وى در سرودن شعر نيز توانا بود، اشعار چندى نيز از وى در تذكره ها نقل است. از جمله آثارش: «انسان عين المعانى» در تفسير و مختصر آن «عين المعانى فى تفسير السبع المثانى»؛ «ذخاير الثمار فى اخبار السيد المختار»؛ «التفسير»؛ «الايضاح فى الوقف و الابتداء»، در مجلدى بزرگ كه دليل تبحر سجاوندى در علم قرآن است؛ «علل القراآت»، در چند مجلد؛ «غرائب القران»، در تفسير لغات مشكل آن؛ «السراجيه» «يا فرائض سجاونديه»، كه شرحهاى بسيارى بر آن نوشته شده و مشهورترين آنها «شرح سيد شريف جرجانى» است؛ «التجنيس»، در حساب و رياضيات. در منابع مختلف، كنيه

و لقب او چون نام و نام پدرش محل اختلاف است و به صورتهاى مختلف ابوعبداللَّه، ابوطاهر، مجدالدين و سراج الدين ذكر شده است.[1]

ابوالفضل محمد بن ابويزيد طيفور عزنوى، از دانشمندان علم قرائت در قرن ششم (ف. 560 ه.ق.). از آثار معروف وى كتاب وقوف است در شرح موادر وقف در قرآن، كتاب الوقف و الابتداء در شرح انواع وقف، كتاب الموجز در شرح بعض انوع وقف، كتاب انسان عين المعانى در تفسير سبع المثانى، نسخ همه كتابهاى مذكور در دست است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (48/7)، دايرةالمعارف فارسى (1275 -1274 /1)، الذريعه (31/16)، رياض العارفين (174)، ريحانه (443 -442 /2)، كشف الظنون (1182 ،852 ،353)، الكنى و الالقاب (308/2)، لباب الالباب (283 -282 /1)، لغت نامه (ذيل/ سجاوندى و احمد)، معجم المؤلفين (233/11 ،112/10)، الوافى بالوفيات (178/3)، هديه الاحباب (148)، هديه العارفين (106/2).

سجاوندي، محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن عبدالرشيد (يا محمد بن محمد بن عبدالرشيد) حنفى مكنى به ابوطاهر و ملقب به سراج الدين از بزرگان علما و فقهاى قرن پنجم (ف. حدود 470 ه.ق.). از تأليفات اوست: كتاب «فرائض سجادية» كه چند بار در لندن، كلكته و مصر به طبع رسيده و شروح بسيار بر آن نوشته اند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

سجزي بغدادي، ابومحمد دعلج

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 351 -259 ق)، فقيه و محدث. اصل او از سيستان است. محدث بغداد در زمان خود بود. به شهرهاى خراسان و رى و حلوان و بغداد و بصره و كوفه و مكه سفر كرد و حديثها شنيد. از محمد بن عمرو قشمرد نيشابورى و عبداللَّه بن محمد شيرويه و جعفر بن محمد ترك و على بن محمد حكانى قزوينى و هشام بن على سيرافى و عبداللَّه بن احمد بن حنبل و محمد بن ابراهيم بوشنجى و محمد بن ايوب رازى و على بن حسين بن جنيد رازى و عثمان بن سعيد دارمى و ابومسلم كجى و امام الائمه ابن خزيمه و ديگران حديث روايت كرد. دارقطنى و ابوعلى بن شاذان و احمد بن ابى عمران هروى و استاد ابواسحاق اسفراينى و ابن رزقويه و ابن جميع غسانى و ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى و عده اى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. او را در روايت به دريا تشبيه كرده اند. مدت زمانى مجاور مكه شد؛ سپس به بغداد رفت و در آنجا ساكن گرديد. از آنجايى كه تاجر پيشه و داراى اموال بسيار بود، صدقات جاريه و وقفهاى بسيارى بر اهل حديث سيستان و بغداد و مكه نمود و حاكم گويد كه گشاده دست تر از وى نبود. از آثارش: «مسند» يا «المسند

الكبير»، در «الاعلام»، «مسند المقلين» نيز به وى نسبت داده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (18/3)، تاريخ بغداد (392 -387 /8)، سير النبلاء (35 -30 /16)، معجم المؤلفين (145/4)، وفيات الاعيان (272 -271 /2).

سجزي طبيب، ابوالحسين طاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، طبيب. وى يكى از اطباى مشهور فارس بود. از آثارش: «ايضاح منهاج محجه العلاج»، در طب، كه آن را براى قاضى ابوالفضل محمد بن حمويه تأليف كرد؛«كتاب فى شرح البول و النبض»؛ تقسيم كتاب «الفصول» بقراط.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (209)، لغت نامه (ذيل/ طاهر)، معجم المؤلفين (32 / 5)، الوافى بالوفيات (390 / 16)، هديه العارفين (430 / 1).

سجستاني، ابوبكر عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(316 -230 ق)، محدث و زاهد. معروف به ابن ابى داوود. در سيستان به دنيا آمد و در بغداد نشو و نما يافت. پدرش وى را در سفرهاى خود همراه ساخت و به محضر علما و محدثان وقت در خراسان و اصفهان و فارس و بصره و بغداد و كوفه و مدينه و مكه و شام و مصر و جزيره برد. اول شيخى كه ابوبكر از او حديث شنيد محمد بن اسلم طوسى بود. او همچنين از پدرش و عمويش و از على بن خشرم مروزى و ابوداوود سليمان سنجى و محمد بن يحيى ذهلى و احمد بن ازهر نيشابورى و محمد بن بشار بندار و عباد بن يعقوب رواجنى و بسيارى ديگر حديث شنيد. ابن حبان و ابواحمد حاكم نيشابورى و ابن شاهين و دارقطنى و ابوعمر بن حيويه و عيسى بن على وزير و ابوالقاسم بن حبابه و ابومسلم محمد بن احمد كاتب و بسيارى ديگر از وى روايت كرده اند. وى را در عداد ابن خزيمه و ابن ابى حاتم رازى دانسته اند. سرانجام در بغداد اقامت گزيد و شيخ بغداد لقب گرفت و به روايت حديث پرداخت. وى در بغداد درگذشت و حدود سيصد هزار نمازگزار بر او نماز گزاردند و

در مقبره ى باب البستان به خاك سپردندش. از آثار وى: «المصاحف»؛ «المسند»؛ «السنن»؛ «التفسير»؛ «القراآت»؛ «الناسخ و المنسوخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (224/4)، تاريخ بغداد (468 -464 /9)، روضات الجنات (78/4)، ريحانه (445 -444 /2)، سير النبلاء (237 -221 /13)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (288)، الكامل (199/6)، الكنى و الالقاب (309/2)، لسان الميزان (37 -31 /4)، لغت نامه (ذيل/ ابن ابى داود)، معجم المؤلفين (60/6)، الوافى بالوفيات (201 -200 /17)، وفيات الاعيان (405/2).

سجستاني، ابوحاتم سهل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 255 -248)، نحوى، لغوى، قارى، محدث و شاعر. وى شاگرد ابوزيد انصارى و ابوعبيده بن مثنى و اصمعى و ابوعامر عقدى و ديگران بود. او قرآن را از يعقوب حضرمى فراگرفت. «كتاب» سيبويه را دو مرتبه بر اخفش خواند. در زمره ى شاگردانش از ابن دريد و ابوالعباس مبرد ياد شده است. رشته ى اصليش آثار شاعران قديم و اصطلاحات و عروض و لغت و غرائب و علوم قرآنى بود. محدثينى چون ابوداوود و نسايى در «سنن» خود و ابوبكر بزاز در «مسند» خود و ديگران از وى حديث روايت كرده اند بطورى كه هر روز دينارى به تصدق مى داد و هر هفته قرآنى ختم مى كرد. وى شعر را نيكو مى سرود. داراى سى و هفت كتاب است كه از آن جمله: «اعراب القران»؛ «اختلاف المصاحف»؛ «الاضداد»، كتاب «المعمرين من العرب»؛ «ما يلحن فيه العامه»؛ «المقصور و الممدود»؛ «المقاطع و المبادى»؛ «القراآت»؛ «الفصاحه»؛ كتاب «خلق الانسان»؛ «المذكر و المونث»؛ كتاب «الطير»؛ «الوحوش»؛ «الحشرات»؛ «النبات»؛ «النخله»؛ «الشوق الى الوطن».[1]

(ع. سيستانى) ابوحاتم سهل بن محمد بن عثمان بن يزيد جشمى، عالم لغوى، نحوى و مقرى (ف. 255 ه.ق./ 864 م.). او در بصره ميزيست و از علوم

قرآنى و عروض اطلاع وافى داشت. الكتاب سيبويه را نزد اخفش آموخت و از اصمعى و ابويزيد انصارى و ابوعبيده معمر بن مثنى روايات بسيار در لغت و اقسام ادب دارد. ابن دريد و مبرد شاگرد اويند. او راست: كتاب الشمس و القمر، كتاب فى النحو، كتاب الشوق الى الوطن، كتاب الوصايا، كتاب مايلحن فيه العامة، كتاب الطير، كتاب المذكر و المؤنث. (سهل)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (210/3)، ايضاح المكنون (351 ،350 ،342 ،322 ،307 ،292 ،290 ،289 ،285 ،262 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (124/1)، تهذيب التهذيب (234 -233 /4)، الجرح و التعديل (ج 2، ق 204/1)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1022/8)، روضات الجنات (90 -88 /4)، ريحانه (444 -443 /2)، سرآمدان فرهنگ (103 -102 /1)، سير النبلاء (270 -268 /12)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (100)، كشف الظنون (1781 ،1577 ،1469 ،1466 ،1462 ،1457 ،1454 ،1452 ،1452 ،1449 ،1446 ،1439 ،1436 ،1429 ،1423 ،1388 ،1387 ،1383 ،1189 ،123 ،115 ،33)، الكنى و الالقاب (45 -44 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوحاتم)، معجم الادباء (265 -263/11)، معجم المؤلفين (286 -285 /4)، وفيات الاعيان (433 -430 /2).

سجستاني، ابوداوود سليمان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(275 -202 ق)، حافظ، محدث و فقيه اهل سنت. اصل وى از سيستان بود. به دنبال حديث به گرد شهرها گشت و از خراسانيان و عراقيان و شاميان و جزريان و مصريان و ديگران پانصد هزار حديث نوشت و از آن ميان چهار هزار و هشتصد حديث را انتخاب كرد و اين مجموعه را كتاب «السنن»، كه يكى از «صحاح» ششگانه ى اهل سنت است، نام نهاد. وى از سليمان بن عبدالرحمان دمشقى و احمد بن صالح و

ابوالوليد طيالسى و اسحاق بن راهويه و احمد بن حنبل و قتيبه بن سعيد بلخى و على بن مدينى و عبدالرحمان بن مبارك و محمد بن صباح دولابى و على بن جعد و يحيى بن معين و بسيارى ديگر حديث شنيد. ترمذى و سنايى، صاحبان «صحاح»، و ابوحامد احمد اشعرى اصفهانى و احمد بن محمد هروى و حرب بن اسماعيل كرمانى و حسين بن ادريس هروى و عبداللَّه بن احمد اهوازى و عبدالرحمان بن خلاد رامهرمزى و ابوبشر دولابى و محمد بن جعفر فريابى و محمد بن خلف بن مرزبان و ابوعوانه يعقوب اسفراينى و عبداللَّه بن محمد رازى و بسيارى ديگر از روى روايت كرده اند. او در بصره ساكن شد و چندين بار به بغداد رفت و كتاب «السنن» خود را روايت مى كرد و يك بار آن را بر احمد حنبل عرضه كرد و به تاييد وى رساند. ابوداوود در بصره درگذشت. از آثارش: «السنن» يا «سنن ابى داود»، در دو جزء؛ «المراسيل»، در حديث؛ «البعث»؛ «تسميه الاخوه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (182/3)، تاريخ بغداد (59 -55 /9)، تهذيب التهذيب (156 -153 /4)، الجرح و التعديل (ج 2، ق 102 -101 /1)، روضات الجنات (78 -77 /4)، ريحانه (95 -94 /7)، سير النبلاء (221 -203 /13)، طبقات الحفاظ (266 -265)، كشف الظنون (1739 ،1462 ،1458 ،1423 ،1418 ،1405 ،1402 ،1387 ،1004 ،760)، الكنى و الالقاب (65 -64 /1)، معجم المؤلفين (256 -255 /4)، الوافى بالوفيات (354 -353 /15)، وفيات الاعيان (405 -404 /2)، هديه الاحباب (15).

سجستاني، ابوسليمان محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 391 -380 ق)، فيلسوف، حكيم و عقايد نگار. معروف به سگزى و مشهور به

منطقى. او به بغداد رفت و در آنجا رحل اقامت افكند و نزد متى بن يونس و امثال او درس خواند و مدتى نيز با يحيى بن عدى به سر برد و از او حكمت و منطق كسب كرد. وى نزد عضدالدوله ى ديلمى دومين سلطان آل بويه بسيار محترم بود. ابوسليمان استاد ابوحيان توحيدى و در ادب و شعر و طب و حكمت مردى مطلع بود، برخى تأليفات او عبارت است از: «صوان الحكمه»؛ «مقاله اى در مراتب قواى انسان»؛ «كيفية الانذارات التى تنذربها النفس مما يحدث فى عالم الكون»؛ «كلام فى المنطق»؛ «تعاليق حكمّيه»؛ «مقالة فى الاجرام العلويه طبيعتها طبيعة خامسة»؛ «ملح و نوادر»؛ «اقتصاص طرق الفضائل»؛ «شرح كتاب ارسطو».[1]

منطقى، محمد بن طاهر بن بهرام سجستانى (سيستانى) منطقى و فيلسوف قرن چهارم (ف. پس از سال 391 ه.ق.) وى با عضدالدوله و صمصام الدوله معاصر و از اقبال و توجه مرا و وزراى آل بويه برخوردار بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (41/7)، بزرگان نامى پارس (94 ،92)، تاريخ الحكماء قفطى (312 ،313 ،119 ،53)، تاريخ طب (674 /2)، تاريخ نظم و نثر (124)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (156 -143)، دايرة المعارف فارسى (31 /1)، الذريعه (95 / 15)، ريحانه (141 /7)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (476)، لغت نامه (ذيل/ ابوسليمان)، معجم المؤلفين (96 /10)، الملل و النحل (365)، نامه ى دانشوران (216 /3)، الوافى بالوفيات (165 /3).

سحاب، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم سحاب در 20 فروردين سال 1266 شمسي در شهرستان تفرش ديده به جهان گشود. استاد ابوالقاسم سحاب در شهرستان تفرش ديده به جهان گشود. وي تعليمات مقدماتي خود را در مكتبخانه آغاز نمود ، بيش از

سه سالي نگذشت كه سحاب ، علوم عقلي و نقلي را به خوبي آموخت و وارد مدرسه ي آليانس فرانسه شد. سپس جهت آموختن زبان هاي خارجه و رياضيات ، شبانه به مدرسه ي اكابر ، واقع در گذر پاچنار مي رفت. او مدتي را هم در مدرسه ي دارالفنون و در كلاس هاي شبانه ي آن حاضر شد. سحاب ، به جهت حسن شهرت و تدريس در مدرسه ي آليانس و به سفارش نصيرالدوله ، وزير معارف به مديريت مدرسه ي نهاوند مأمور شد. پس از مدتي به پيشنهاد علي اكبرخان سروش ، رئيس دخانيات ثلاث ( ملاير ، نهاوند و تويسركان ) ، رياست معارف و اوقاف آن ايالت براي وي پيشنهاد گرديد. سحاب بنا به وظيفه ي اداري در شغل منشي گري محاسبات وزارت معارف وارد گشت. همچنين از سوي آن وزارتخانه به عنوان مسئول تحرير تصديق نامه هاي مدارس مأمور شده و در پي آن ، طي حكم ديگري از طرف آن مركز ، به عضويت در اوقاف درآمد. اندكي بعد ، به موجب حكم ديگري در وزارت معارف داخل مي گردد. وي معاونت كتابخانه ملي و مديريت دفتر دانشسراي عالي تهران را نيز برعهده داشته است. سحاب در روز 21 دي 1335 به سراي باقي شتافت.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : محمدزمان و حوا نام پدر و مادر ابوالقاسم سحاب مي باشد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : ابوالقاسم سحاب، تعليمات مقدماتي خود را در مكتبخانه آغاز نمود و علاوه بر آموختن عم جزء ، نصاب الصبيان ، جامع المقدمات و كتب ديگر از

مكتب ملاحسين شاهميري معروف به كربلايي حسين ، در گوشه و كنار با مطالعه ي كتاب هاي متفرقه ، مطالب آنها را به خاطر سپرده و بر معلومات خويش مي افزود. در همين اثناء ، ابوالقاسم به صلاحديد خانواده ، مدتي را نزد مشهدي عبدالرحيم و در مكتب وي واقع در حياط معين الملكي ، متولي باشي ارض اقدس ( مشهد ) در تفرش به شاگردي پرداخته و نزديك به يك سال را در همراهي با استاد سپري كرد. آنگاه پس از فراگيري عربي و خط و يادگيري معالم ، براي آموختن فقه به مطالعه و مباحثه نزد امام جمعه پرداخته و « شرح لمعه » شهيد ثاني را بدين شكل فراگرفت. از اين رو ، بيش از سه سالي نگذشت كه سحاب ، علوم عقلي و نقلي را به خوبي آموخت و در علوم اسلامي چنان مسلط شد كه مورد مشورت اهل علم و دانش قرارگرفته و با توانايي هرچه تمام تر در مسائل فقهي و اصول بحث و فحص مي كرد. سحاب پس از مدتي با راه يافتن به كتابخانه ي سناءالدوله ، ضمن بهره مندي از آنها با كتب و مدارك خارجي آشنا شد و در عين حال ، از تلاش هاي خويش در راه تكميل يافته ها و تحصيلات خود ذره اي نمي كاست و لذا ، هم زمان با فراگيري زبان فرانسه ، به كامل كردن تحصيلات درس هاي ادبي و عربي خود مبادرت مي ورزد. در اين هنگام ، وي دريافت كه ديگر محيط كوچك تفرش نمي تواند طبع بلندپرواز او را قانع ساخته و خواسته هاي او را

تأمين نمايد. از اينرو به تهران آمد و در محضر علماي طراز اول آن شهر ، من جمله شيخ علي نوري ، شيخ باقر معزالدوله و دانشمندان ديگر ، به تكميل معلومات خود پرداخت. او كه در اين زمان ، به همت سناءالدوله جهت تحصيل به مدرسه ي آلماني تهران راه يافته بود ، بنا به برخي ضوابط قانوني مدرسه از راه يافتن بدان جا محروم گشته و در نتيجه ، به اتفاق ميرزاحسين خان و اسماعيل خان ( پسران دبيرلشكر و سناءالدوله ) وارد مدرسه ي آليانس فرانسه ، واقع در خيابان پستخانه شد. آن مدرسه زيرنظر مسيو ويژور فرانسوي اداره مي شد و سحاب نيز نزد وي به تكميل آموخته هاي زبان فرانسه ي خود اقدام كرد. او پس از چندي درصدد برآمد كه براي تحصيل كلام و اصول و فقه ، از محضر استاد حاجي سيدعبدالرحيم دماوندي بهره جويد. بنابراين مدتي را نزد استاد به فراگيري و مذاكره در باب شوارق و شرح لمعه پرداخته و سپس ، جهت آموختن زبان هاي خارجه و رياضيات ، شبانه به مدرسه ي اكابر ، واقع در گذر پاچنار مي رفت. او مدتي را هم در مدرسه ي دارالفنون و در كلاس هاي شبانه ي آن حاضر شده و از محفل استاداني چون : دكتر محمودخان ، دكتر مهدي خان و ميرزا غلامحسين خان رهنما و ديگران بهره مند مي شد. وي همچنين در كلاس هاي مزبور ، شيمي ، طبيعيات و فيزيك را فراگرفته و در محله ي عرب ها نيز به تحصيل فرانسه ، دفترداري و ... مشغول شد. پس از آن ،

بعد از به پايان رساندن مباحثه شوارق در محضر استاد عبدالرحيم دماوندي ، تصميم مي گيرد در طبيعيات جواهر و اعراض وارد شده و يك دوره از اين فن را به مباحثه و مطالعه بپردازد. بعد ، بر آن مي گردد براي ورود به رشته ي فلسفه و حكمت ، از وجود عالمانه ي ميرزا ابوالقاسم فاضل تفرشي كه در آن موقع از برجسته ترين استادان فلسفه تهران بود ، بهره جويد. وي در خدمت استاد ، ضمن مطالعه ي كلمات مكنونه ي مرحوم فيض و منظومه و اسفار حاجي سبزواري ، به فراگيري شواهدالربوبيه ملاصدرا پرداخت. سحاب ، زبان انگليسي را نيز زيرنظر مسيو جاسموس و مسيو ژان دوشن فرانسوي ، رئيس مدرسه ي آليانس تهران فراگرفت.فعاليتهاي ضمن تحصيل : ابوالقاسم سحاب، علاوه بر عشق فراوان به فراگيري ، بهره مندي از هنرهاي زمانه از جمله ، خوشنويسي را پيشه ي راه خود ساخته بود. به همين جهت در سن پانزده سالگي ، عزم خود را براي آموختن هنر مزبور راسخ ساخت و نزد معلمي به نام ميرزا عباسقلي به تعليم خط پرداخت و در اندك مدتي ، خود در هنر خطاطي و نوشتن خطوط مختلف نستعليق ، نسخ ، ثلث و شكسته نستعليق مسلط شد. پس از آن در ايام 19 سالگي به تشويق ميرزا اسدالله خان ، پيشكار فخيم الدوله حاكم كردستان به آموختن زبان عربي روي آورد و مساعي خود را در اين راه به كار گرفت. از ديگر توانمندي هاي سحاب ، ذوق و قريحه ي سرشار وي در سرودن اشعار ژرف و علاقه ي فوق العاده به مطالعه و

فراگيري سروده هاي شعراي مشهور بود. وي تحت تأثير تشويق هاي ميرزا اسماعيل خان دبير در تفرش ، به نوشتن مصنفات و مؤلفات خود همت گماشت.استادان و مربيان : استادان و مربيان ابوالقاسم سحاب عبارت بودند از : ملاحسين شاهميري ، مشهدي عبدالرحيم ، ميرزا عباسقلي ، ميرزا موسي خان سناءالدوله ، شيخ علي نوري ، شيخ باقر معزالدوله ، مسيو ويژور ، حاجي سيدعبدالرحيم دماوندي ، دكتر محمودخان ، دكتر مهدي خان ، ميرزا غلامحسين خان رهنما ، ميرزا ابوالقاسم فاضل تفرشي ، مسيو جاسموس ، مسيو ژان دوشن ، دكتر حسين حجازي و ميرزا اسماعيل خان دبير تفرشي.همسر و فرزندان : معصومه ، همسر ابوالقاسم سحاب و مرحوم عباس سحاب ، پدر كارتوگرافي ايران ، عذرا ، صغري و بهجت خانم ، فرزندان شادروان استاد ابوالقاسم سحاب مي باشند.زمان و علت فوت : پس از نزديك به 60 سال فعاليت علمي و فرهنگي ، دست تقدير بر حيات ابوالقاسم سحاب سايه افكند و در سپيده دم 21 دي 1335 به ديار معبود و سراي باقي شتافت و در مقابل بارگاه حضرت معصومه (س) ، كنار حوض به خاك سپرده شد و آيت الله مرعشي نجفي بر جنازه ي او در صحن يادشده نماز خواند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ابوالقاسم سحاب، به جهت حسن شهرت و تدريس در مدرسه ي آليانس و به سفارش نصيرالدوله ، وزير معارف به مديريت مدرسه ي نهاوند مأمور و براي سروسامان دادن به اوضاع مدارس آن سامان ، به آنجا فرستاده شد. استاد در سمت جديد ، در نهايت جديت امور محوله را انجام داد و خدماتش

مورد توجه قرار گرفت. از اينرو ، به پيشنهاد علي اكبرخان سروش ، رئيس دخانيات ثلاث ( ملاير ، نهاوند و تويسركان ) ، رياست معارف و اوقاف آن ايالت براي وي پيشنهاد گرديد كه در تاريخ 28 ثور 1338 قمري ، حكم مزبور از طرف وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه براي او صادر شد. سحاب در 12 ارديبهشت 1306 از سوي وزارت معارف و اوقاف به سمت عضويت در هيئت ممتحنه ي مدارس ابتدايي مركز انتخاب و اندكي بعد ، به همان سمت در مدرسه ي دارالفنون منصوب گرديده و در پي آن ، امتحانات شاگردان مدارس ابتدايي آن را برگزار مي كند. سپس در 8 فروردين 1307 به وظيفه ي اداري در شغل منشي گري محاسبات وزارت معارف وارد گشته و به موجب اخطار رسمي كابينه ، اين وزارتخانه در تاريخ 29 خرداد 1307 جهت تهيه ي سواد نظامنامه ي شوراي عالي معارف دعوت مي شود. اما به جهت كثرت كار اداري و موانع زياد از حضور به آن شورا خودداري مي كند. همچنين استاد در اول مهر 1307 از سوي آن وزارتخانه به عنوان مسئول تحرير تصديق نامه هاي مدارس مأمور شده و در پي آن ، طي حكم ديگري از طرف آن مركز ، به عضويت در اوقاف درمي آيد. يك سال بعد ، در 19 فروردين 1309 به موجب حكم رئيس محاسبات وزارت معارف و اوقاف ، از شغل منشي گري پاكنويس آن اداره به سمت مديريت ارتقاء يافته و مديريت آرشيو اين وزارتخانه به وي واگذار مي شود. اندكي بعد ، به موجب حكم ديگري در تاريخ

4 مهر 1310 در وزارت معارف داخل مي گردد. وي در سال 1317 ، معاونت كتابخانه ملي و در سال 1323 ، مديريت دفتر دانشسراي عالي تهران را نيز برعهده داشته است.فعاليتهاي آموزشي : ابوالقاسم سحاب، به هنگام حضور در مكتب نخستين استاد خويش ، ملاحسين شاهميري ، به علت توانايي هاي فوق العاده علمي و درسي خود و نيز به پيشنهاد مشاراليه ، امر تدريس برخي از نوآموزان كلاس را برعهده گرفت. او اگرچه در ازاي آموزش كودكان مكتب ، از دادن شهريه معاف بود ، اما پرداختن به اين مهم ، در واقع نخستين دل مشغولي و شغل وي را نيز تشكيل مي داد و بر اين اساس بود كه از همان زمان ، او لذت توأمان دانش آموزي و معلمي را چشيد و تا آخرين روزهاي زندگي نيز در تداوم آن تلاش مي كرد. به علاوه ، پس از تسلط وي به علوم عقلي و نقلي و همچنين فقه ، اصول و كلام ، تفسير و حكمت در مدتي كوتاه ، كار تدريس خصوصي بسياري از فرزندان خانواده هاي تفرشي نيز به او واگذار شد. در رمضان سال 1326 قمري ، به واسطه ي اقدامات محمدعلي شاه و دستگيري مشروطه طلبان و حاكم شدن استبداد صغير ، پسرهاي ميرزا محمدخان دبيرلشكر ( ميرزا عيسي خان دبيرلشكر و ميرزا موسي خان سناء الدوله ) كه از مشروطه طلبان تهران بودند ، به ناچار به تفرش برگشته و در اين زمان ، سناءالدوله امر آموزش فرزندان خود و يكي از پسران دبيرلشكر را به سحاب كه در اين هنگام 22 سال داشت ، واگذار

مي نمايد. شخصيت فرهيخته دبيرلشكر و سناءالدوله از يك سو و توانمندي هاي فوق العاده ي سحاب از طرف ديگر ، سبب شد تا وي زيرنظر سناءالدوله به فراگيري زبان هاي اروپايي و به ويژه ، زبان فرانسه و نيز آموختن علوم جديد و حساب و جغرافيا و ... همت بگمارد و در مدتي كوتاه چنان پيشرفت كند كه خود به معلمي توانا جهت متعلمين خود مبدل گردد. در اين زمان ، پس از ورود به مدرسه ي آليانس فرانسه ، هم زمان با تحصيل نزد مسيو ويژور ، به تدريس در آن نيز مشغول بود. هم زمان ، بر آن مي گردد با تشكيل دبستاني در خيابان فرمانفرما ، شغل رسمي خود را معلمي قرار داده و از اين راه نسبت به تأمين معاش خود اقدام نمايد. اندكي بعد و هم زمان با به پايان رسيدن جنگ جهاني اول در سال 1297 شمسي ( 1918 م. ) به جهت تصميم دولت مبني بر خريداري كردن مدارس ملي و تبديل آنها به مدارس ابتدايي مجاني و متوسطه ي غيرمجاني ، به ناچار از تدريس در ساعات بعدازظهر مدرسه ي سيروس كه در اين زمان تحت رياست ميرزا محسن خان قريب اداره مي شد ، صرف نظر كرده و بر ميزان همكاري خود با مدرسه ي آليانس افزود. طولي نكشيد كه به واسطه ي حسن اداره كردن كلاس ، مسيو ويژور تدريس در كلاس نهم را نيز از وي خواستار شد. در اين هنگام بود كه به جهت بازديد نصيرالدوله ، وزير معارف از مدرسه ي مزبور ، باب مراوده و آشنايي با وي گشوده شد

؛ بعدها به آموزش در مدرسه ي تدين مي پردازد و در پي آن به سفارش نصيرالدوله به مديريت مدرسه ي نهاوند مأمور و براي سروسامان دادن به اوضاع مدارس آن سرزمين به آنجا فرستاده شد. پس از بازگشت از سفر نهاوند ، در مدارس آن روز تهران از جمله مدرسه ي شرف ، مدرسه ي ايران ، مدرسه ي سيروس و كماليه به آموزش دانش آموزان مشغول شد. استاد در فروردين 1306 به جهت تعليق عبدالله خان مرندي ، به جاي ايشان به آموزش در مدرسه ي كماليه مي پردازد. [ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ابوالقاسم سحاب، ضمن ادامه ي تدريس در مدارس تهران ، به نگارش مقالات فراواني براي بسياري از نشريات آن روز همچون طوفان هفتگي ، تهران ، ستاره جهان ، شفق سرخ ، قانون ، تجدد ايران ، حبل المتين كلكته ، رستاخيز ، عصر گلشن ، تهران ، مجله ي تعليم و تربيت و مطبوعات ديگر ادامه داد. وي از بهار سال 1305 به جهت عدم همراهي اولياي وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه و اختلال در امور آن ، مبادرت به همكاري با مطبوعاتي نظير : گلشن ، اقدام و شفق كرده و ضمن تهيه ي خبر و ترجمه ي مطالب آنها ، امور معيشتي و زندگي خويش را بدين شكل تأمين مي كند. در همين رابطه ، علاوه بر نوشتن مقالات و ترجمه ي خبرهاي روزنامه ي ترقي ، از مرداد همان سال با روزنامه هاي اطلاعات ، فرخي و طوفان نيز همكاري مي كند. وي مديريت داخلي مجله ي علم و تربيت را

نيز برعهده داشت. در عين حال ، به همراهي شيخ عبدالعزيز جواهرالكلامي به جمع آوري و استنساخ مجموعه اي راجب به كتابخانه هاي ايران اقدام مي ورزد. به علاوه ، در ادامه ي بي مساعدتي هاي وزارت معارف ، جهت گذراندن زندگي در امر كسب وارد مي گردد.جوائز و نشانها : ابوالقاسم سحاب، نظر به مراتب لياقت و كارداني خود ، در 26 آذر 1319 و 14 ارديبهشت 1323 از سوي وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه ، به دريافت دو قطعه نشان علمي درجه ي يك و دو نائل گرديد.آثار : استنساخ « نخبه التواريخ » ميرزا اسماعيل خان دبير تفرشي ، تاريخ خجسته ويژگي اثر : اين مجموعه ، حاوي اطلاعات پرباري درباره ي شرايط اجتماعي و اقتصادي سال هاي اول سده ي 14 هجري شمسي و به ويژه ، دهه هاي اول سلطنت خانواده ي پهلوي است.3 درباره ي وزارت معارف ايران ويژگي اثر : در اين مجموعه ، شرح حال و اقدامات و آثار 43 نفر از وزراي معارف ايران تهيه و ضبط شده كه مي تواند به عنوان مرجع مناسبي مورد استفاده قرارگيرد.4 زندگي حضرت امام حسن عسگري (ع) ، زندگي حضرت امام علي النقي (ع) ، زندگي حضرت سيدالشهدا (ع) ، فلسفه و اسرار حج ،مشاركت در تدوين و تنظيم « ديوان دبير تفرشي »

منابع زندگينامه :روزنامه ي اطلاعات ، 14 اسفند 1379 ، صص 4-2

سحرخوان، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سحرخوان

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد سحرخوان در سال 1341 در خانواده اي مذهبي در كاشان به دنيا آمدم بعد از تحصيلات ابتدايي و راهنمايي به خاطر جو مذهبي خانواده و شركت در جلسات مذهبي در سال 1355 وارد حوزه علميه مرحوم آيت الله بشري شدم. دروس مقدمات ج اول و اصول فقه و لمعه را در كاشان نزد اساتيد بزرگوار خواندم و در سال 58 وارد حوزه علميه قم شدم. در سال 60 با خانواده اي محترم از سادات ازدواج كردم كه ثمره ازدواج يك پسر و دو دختر مي باشد كه مشغول تحصيلات حوزوي مي باشند همزمان با شروع جنگ در حد توان در جبهه حضور پيدا كردم و بيشترين برنامه تبليغي اينجانب همكاري با حوزه نمايندگي ولي فقيه در سپاه بوده است و مدت يكسال به عنوان مسئول حوزه نمايندگي گچساران مشغول بوده ام از سال 1370 در دوره سوم تخصصي تفسير شركت كرده و در سال 74 به پايان رسيد و در سال 76 تاكنون با مركز فرهنگ و معارف قران در گروه دائرة المعارف ها به عنوان محقق و دبير گروه همكاري مي كنم و در سال 82 با مركز تحقيقاتي اسراء همكاري علمي دارم. دروس فقه و اصول را از اساتيد بزرگوار آيت الله سيد علي محقق داماد، آيت الله فاضل لنكراني ، آيت الله تبريزي، آيت الله معرفت و آيت الله سبحاني و آيت الله وحيد خراساني بهره مند شده ام. خداوند انشاء الله به ما توفيق بيشتر عنايت فرمايد و اساتيد بزرگوار را خير عنايت فرمايد و از ما راضي نگه دارد.

سخنور، جلال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1322، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه مشهد در سال 1348، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه لندن در سال 1351، دكتراى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه ليل در سال 1355.

مرتبه علمى:

تدريس دروس تخصصى ادبيات انگليسى در دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1354، دانشيار دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات انگليسى، طرح هنر نمايش.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات نمايشى، فنون و صناعات ادبى و نقد ادبى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 5، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

نظريه پردازى در ترجمه، نقد ادبى، نمايش و تاريخ ادبيات انگليسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سدهي اصفهاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1358 ق)، عالم دينى، منجم، رياضيدان، اديب و شاعر، متخلص به ضيائى. معروف به حاج آقا بزرگ. نسبش به محمد ديباج، فرزند امام جعفر صادق (ع) مى رسد. وى شاگرد سيد ميرزا محمدهاشم چهار سوقى و آقا نجفى و جمعى ديگر از علما بود. علاوه بر فقه و اصول در حكمت و نجوم و رياضيات و طب و علوم غريبه تبحر داشت. شعر را نيز نيكو مى سرود. او امام جمعه ى سده اصفهان بود. در سن نود و چهار سالگى درگذشت و در انتهاى شبستان مسجد جامع فروشان سده دفن شد. از او آثارى در علوم گوناگون باقى مانده، و در «اخلاق» و «تقليد» و «فقه» و «معاملات» و «طب» و «ختوم و ادعيه» و «مقتل» رساله هائى دارد.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (438 -437)، ريحانه (454 -453 /2)، گنجينه ى دانشمندان طبقات اعلام الشيعه (قرن 1541/14).

سديد قمي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، شاعر و طبيب. وى همانند پدرش در دو دانش طب و شاعرى سررشته داشت پدر او نيز طبيب مشهورى بود و كتابى در اين فن به نام «نجم اللئالى» تاليف كرده است. سديد در سرودن شعر توانا بود و به شيوه ى عرفى شيرازى شعر مى سرود. در مشهد درگذشت و همان جا دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (350)، تذكره ى نصرآبادى (50)، الذريعه (262 -261 /9).

سديدالدين، ابومحمد

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابومحمد بن الحسن بن داود القمى بنابر نقل شيخ منتجب الدين در ص 16 فهرست مردى فاضل و قاضى بوده ولى ضبط آن چنين است ابومحمد الحسن بن قادر (ما) مادار.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

سديدالسلطنه ي كبابي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1320 -1250 ش)، مورخ، نويسنده و شاعر، متخلص به عارى. وى در بغداد متولد شد، پس از كسب علوم مقدماتى در بوشهر، وارد خدمات دولتى شد و بيشتر دوران خدمت خود را در نواحى خليج فارس گذراند. در دوره ى تحصيل سيوطى را نزد آقا سيد جواد مجتهد يزدى و جامع المقدمات را نزد حاج شيخ محمد امام جمعه و علوم ادبى را نزد ميرزا حسين اهرمى متخلص به معتقد و ملا حسن كبكانى متخلص به محمود و كليات محمود جديد را نزد سيد جمال الدين اسدآبادى آموخت. او چندين كتاب با تحقيق و تتبع فراوان تاليف كرده كه اكثرا درباره ى خليج فارس، جزاير، بنادر و زندگى ساكنين آن حدود است. از آثار اوست: «اعلام الناس فى تاريخ بندرعباس»؛ «التدقيق فى سير الطريق»؛ «احوال اهرم و تنگستان»؛ «احوال خوانين و عشاير قشقايى»؛ «احوال شيوخ بندر لنگه»؛ «مفاتيح الادب فى تواريخ العرب»؛ «شقايق النعمان فى احوال العمان»؛ «ضميمه اللطيفه»؛ «المناص فى احوال الغوص و الغواص» و «ديوان اشعار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (563 -555 /3)، الذريعه (330/24)، شرح حال رجال (244 -243 /6)، فرهنگ سخنوران (607)، فهرستواره ى كتابهاى فارسى (171 -170 ،71 /1)، مرآت الفصاحه (395 -391)، مؤلفين كتب چاپى (110/4 -419/1).

سديفي، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى پوستى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه علوم پزشكى اهواز در سال 1348، گذراندن دوره تخصصى داخلى در رشته بيماريهاى پوست، دريافت ديپلم دكترا از دانشگاه لندن وليورپول انگلستان، طى دوره آسيب شناسى پوست از دانشگاه ميشيگان آمريكا و دوره بيمارى جذام در شهر كارويل آمريكا.

مرتبه

علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شيراز، تربيت بيش از 20 پزشك متخصص پوست در دانشگاه علوم پزشكى شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى ارتباط HIA با بيمارى ليكن پلان فاميلى، بيماريهاى قارچى و اثرات Nizoral Itriconazol KetoKonazol و Sporanex، تحقيق در مورد بيمارى Melagenina، بررسى مصرف DNCB در درمان بيماريهاى ويروسى و اتوايمون، بررسى سالك و درمانهاى مختلف، طرح ريشه كنى سالك، استاد راهنماى 16 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى قارچى، سالك، بيماريهاى اتوايميون، آسيب شناسى سالك و سالك چشمى، ارتباط HLA با بيمارى ليكن پلان، مصرف مترونيدارول در سالك و عوارض جلدى در طى جنگ در ارتباط با بمب هاى شيميائى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 1، تعداد مقالات به زبان خارجى: متعدد.

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى قارچى، ارتباط HLA و بيماريهاى اتوايميون، تحقيق درباره اثر Nizoral و بيمارى قارچى، سالك، درمان زگيل با DNCB، عوارض گازهاى شيميائى و ضايعات جلدى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سراب تنكابني، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1124 -1040 ق)، فقيه، اصولى، فيلسوف و متكلم امامى. معروف به فاضل سراب. وى با شيخ جعفر قاضى معاصر بود و در محضر علامه ى مجلسى و محقق خوانسارى تلمذ كرد. او از شاگردان محقق سبزوارى در فقه بود. از استادانش مجلسى و سبوزارى اجازه ى روايت داشت. ملا محمدعلى استرآبادى و شيخ على عاملى، نوه ى شهيد ثانى، نيز به وى اجازه دادند. فرزندانش ملا محمد صادق و ملا محمدرضا و همچنين ملا محمد شفيع لاهيجى و سيد محم صادق حسينى و شيخ زين الدين خوانسارى از وى اجازه ى روايت كسب كردند. در اصفهان

از دنيا رفت و در محل خاجو در اول تخت پولاد دفن شد. از آثارش: «اثبات الصانع القديم بالبرهان القاطع القويم»؛ «اثبات الواجب»؛ «سفينه النجاه»، در كلام؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ رساله اى در «الاجماع»؛ «حجيه الاخبار»؛ چهار رساله در «وجوب الجمعه»؛ «ضياء القلوب»، در امامت؛ حاشيه بر «مدارك الاحكام»، حاشيه بر «معالم الاصول»؛ حاشيه بر «ذخيره المعاد» محقق سبزوارى؛ حاشيه بر «آيات الاحكام» اردبيلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (381/9)، ايضاح المكنون (24/1)، تذكره القبور (455 -454)، تلامذه العلامه المجلسى (66)، الذريعه (203/12 ،269/6 ،96/1)، روضات الجنات (104 -101 /7)، ريحانه (5/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 673 -671 /12)، فوائد الرضويه (553 -550)، معجم المؤلفين (180/10)، هديه العارفين (312/2).

سرابي مجتهدي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله بن العلامه العلام آيه الله حاج ميرزا على اكبر مجتهد سرابى از علماء بنام معاصر تبريز است كه سالها در حوزه علميه قم از محضر اساتيد استفاده كرده و پس از پايان تحصيلات مراجعت به تبريز و به امامت جماعت و تدريس و ساير خدمات دينى و اجتماعى پرداخته است.

معظم له نسبا عرب مى باشند كه از نجف اشرف مهاجرت به زنجان نموده و تشكيل خانواده در شهر زنجان داده و يكى از آنها مهاجرت به تبريز نموده و در آنجا رحل اقامت افكنده و آثار خيريه از خود باقى گذارده اند.

وى از طرف مادر سبط مرحوم آيه الله حاج ميرزا باقر آقا مجتهد رئيس مطلق تبريز بوده بعد از برادر بزرگش حاج ميرزا جواد آقا و نيز بعد از ايشان رياست مطلقه تبريز با فرزند بزرگ حاج ميرزا باقر آقا مرحوم آيه الله حاج ميرزا حسن آقا مستقر گشته و آن مرحوم

در انقلاب مشروطيت چند سال بسراب مسافرت نموده و بعدا دو مرتبه به تبريز مراجعت نموده اند.

ايشان سطح را در تبريز پيش اساتيد بزرگ خوانده و در اواخر سال 1344 قمرى مهاجرت به قم نموده و سطوح را خدمت مرحوم آيه الله خونسارى و آيه الله حاج سيد احمد خونسارى و مرحوم آيه الله ميرزا محمد همدانى تلمذ نموده و بدرس خارج آيه الله حايرى شركت و مدت شش سال از محضر آن مرحوم استفاده كرده و به اجازه اجتهاد نائل و مدتى هم از محضر مرحوم آيه الله حجت كوهكمرى كسب فيض نموده و پس از آن مسافرت به نجف اشرف كرده و مقدارى از محضر آيه الله العظمى اصفهانى بهره مند و به دريافت اجازه اجتهاد از آن حضرت مفتخر و مراجعت به تبريز نموده و تا هم اكنون در آنجا به انجام وظائف دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سراج ثقفي نيشابوري، ابوالعباس محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(313 -216 ق)، حافظ و محدث. او شيخ الاسلام و محدث خراسان بود. از دانشمندان بسيارى حديث شنيد كه از آن جمله اسحاق بن راهويه و قتبيه بن سعيد و محمد بن حميد رازى و محمد بن ابان بلخى و احمد بن سعيد دارمى و محمد بن اسماعيل ترمذى و بسيارى ديگر از اهل خراسان و بغداد و كوفه و بصره و حجاز مى باشند. او هفتاد هزار سماله از مالك نقل كرده و در جزوه هايى نگاشته بود. محمد بن اسماعيل بخارى و مسلم بن حجاج نيشابورى و ابوحاتم رازى و ابوعلى نيشابورى و ابوحاتم بستى و ابراهيم بن عبداللَّه اصفهانى و ابواحمد حاكم نيشابورى و حسينك بن على تميمى و خليل سجزى و

سهل بن شارزويه و احمد بن محمد بن بالويه و بسيارى ديگر از وى حديث روايت كردند. خطيب بغدادى او را محدثى ثقه و مورد اعتماد توصيف كرده است. از آثار وى: «المسند»، در چهارده جزء؛ «التاريخ»؛ «كتاب الاخبار» و «كتاب الاشعار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (253/6)، تاريخ بغداد (252 -248 /1)، الجرح و التعديل (ج 3، ق 196/2)، سير النبلاء (398 -388 /14)، طبقات الحفاظ (314)، الفهرست لابن النديم (220)، الوفاى بالوفيات (188 -187 /2).

سراج ثقفي نيشابوري، ابومحمد اسماعيل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 293/286 ق)، محدث. وى برادر شيخ الاسلام، محدث خراسان محمد بن اسحاق، است. او و برادرش مدتى ساكن بغداد بودند. اسماعيل از يحيى بن يحيى و احمد بن حنبل و عده اى ديگر روايت كرده است. وى ملازم احمد بن حنبل بود. دعلج و ابن قانع و ابوبكر صبغى و اسحاق و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. دارقطنى او را موثق و مورد اعتماد توصيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (490/13).

سراج، محمدابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدابراهيم سراج

محل تولد : فيروز كوه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدابراهيم سراج در سال 1362 وارد حوزه علميه امام صادق(ع) شهرستان دماوند شدم. پس از گذراندن دروس مقدمات در سال 1366 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس سطح را گذراندم و در سال 1372 به تحصيل دوره خارج حوزه پرداختم و از دانش حضرات آيات،مكارم شيرازى،وحيد خراسانى،فاضل لنكراني(ره)و برخي اعاظم ديگر بهره مند شدم. در كنار تحصيلات حوزوي و تأليف كتب، به تدريس علوم اسلامي در دانشگاه نيز مشغول شده ام كه به لطف خداوند با ارتباط نيكويي كه با دانشجويان برقرار نمودم، توفيق انتقال مفاهيم ناب ديني و رفع شبهات از آنها را يافتم كه اكنون نيز اين ارتباط تداوم دارد.لازم به ذكر است كه در خلال تدريس در دانشگاه، موفق به نگارش مقالات متعددي شده ام از جمله: آفاتي كه جوانان را تهديد مي كند،پيامبر اكرم(ص) از ديدگاه انديشمندان غيرمسلمان،شناخت صهيونيزم،انسان شناسى،استقامت در سيره پيامبر اعظم(ع)،كه مقاله اخير را براي يكي از همايش ها ارسال نموده ام كه حائز رتبه گرديد و از مقالات منتخب محسوب شد.اميدوارم خداوند متعال توفيقات خويش را بر

اين حقير و همه ره پويان راه علم و ايمان افزون فرمايد.

سراقي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي سراقي

محل تولد : نهاوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

با اتمام تحصيلات دوره راهنمايي در زادگاهم در سال 1364 به هنرستان فني نهاوند رفتم ولي در سال دوم تصميم به شركت در امتحانات حوزه علميه گرفتم و يك سال در نهاوند به تحصيل پرداخته و سال بعد به عنوان مبتدي در امتحانات ورودي قم شركت نموده و توفيق نصيبم شد تا در حوزه علميه قم حضور پيدا كنم. البته سالهاي بعد به صورت متفرقه دروس دبيرستاني در رشته ادبيات فارسي را گذراندم و پس از اتمام دروس سطح در امتحانات ورودي موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) شركت نموده و در رشته علوم قرآني قبول گرديدم كه مدت چهار سال دوران كارشناسي اين رشته را طي نمودم. لازم به ذكر است كه در اين مدت در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات مكارم شيرازي ، وحيد خراساني، صالحي مازندراني و تبريزي شركت نموده ام.

سراوندي، ياسمينه

قرن:5

جنسيت:زن

مليت:ايران

(سراوند از روستاهاى همدان)، 502 ق، از زنان عالم، فاضل و مفسر. صلاح الدين صفدى در عنوان النصر فى اعيان العصر، سلوك و علم و دانش او را ستوده و مى نويسد كه زنان را اندرز و موعظه مى كرد و درس تفسير مى داد. سپس به سفر حج رفت و پس از بازگشت انزوا گزيد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: خيرات حسان، 151 / 3؛ عنوان النصر فى اعيان العصر.

سرايي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1329 ق)، فقيه و مجتهد. وى در قريه ى سراى تبريز در خانواده اى باتقوا و معنوى به دنيا آمد. در 1343 ق براى تحصيل به تبريز رفت و مقدمات علوم را از محضر اساتيد آنجا فراگرفت. سپس به قم رفت و نزد مدرسين بزرگ آنجا همچون آيت اللَّه نجفى مرعشى و آيت اللَّه لنكرانى و آقا شيخ جواد تبريزى و ديگران به فراگيرى علم و تكميل آن پرداخت. آنگاه به نجف اشرف مهاجرت كرد و از محضر آيت اللَّه آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه آقا ميرزا باقر زنجانى بهره ها برد تا به مدارج عاليه علمى و اجتهاد دست يافت و از آيات مذكور اجازه اجتهاد گرفت. پس از بازگشت به وطن، به تدريس و ترويج دين و تبليغ احكام پرداخت. از كارها و آثار ارزنده ى وى بناى منازلى براى علماء و اهل علم؛ و احداث حمام براى روستاهاى محروم؛ و همچنين بحث، مناظره و مجادله حسنه با منحرفين اعتقادى؛ و مسافرت به ممالك مختلف اسلامى براى تبليغ و ارشاد؛ و تربيت مبلغ و طلاب علوم دينى را مى توان نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (317

-315 /3).

سرائي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد سرائى ابن المرحوم حاج محمد رضا از مشاهير علماء و اعاظم دانشمندان معاصر تبريز است. وى در سال 1329 ق در قريه سراى از مضافات تبريز در يكى از خانواده هاى با تقوا و معنويت بدنيا آمده و بنابر اقرار والد ماجده اش در سراسر دوران شيرخوارگى او را با طهارت و وضو شير داده و در پرورش وى سعى بليغ نموده و در سال 1343 ق براى تحصيل به شهرستان تبريز آمده و مقدمات علوم را در محضر اساتيد ارجدار فراگرفته سپس به قم مشرف شده و علوم و فنون مختلفه را از مدرسين بزرگ حوزه علميه مانند حضرت آيه الله العظمى آقاى نجفى مرعشى و آيه الله لنكرانى و مرحوم آقا شيخ جواد تبريزى فرزند آيه الله آقا ميرزا صادق آقا و ديگران استفاده نموده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف كرده و از محاضر آيات عظام حوزه نجف چون مرحوم آيت الله العظمى آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت الله العظمى حكيم و آيت الله العظمى آقا سيد محمود شاهرودى و آيت الله آقا ميرزا باقر زنجانى بهره مند شده تا به مدارج عاليه علم و كمال و اجتهاد ارتقاء يافته و از آيات مذكوره نائل باخذ اجازه اجتهاد گرديده پس از آن مراجعت به وطن و بنابر اصرار بسيارى از مردم متدين تبريز اقامت در دار الايمان تبريز نموده و به خدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تدريس علوم پرداخته و بحمد الله تاكنون موفق به خدمات مذكوره مى باشد. آثار معظم له از اين قرار است:

1- تربيت مبلغ و طلاب علوم دينيه و تكفل مخارج

ضرورى عده اى از آنان كه تربيت شدگان مكتب ايشان از روحانيون فعال و خدمتگزار در نقاط مختلف آذربايجان و غيره مى باشند.

2- دو فرزند برومند و فاضل معظم له بنام: 1- آقا ميرزا عبدالرحيم 2- آقا شيخ اسحق سرائى داماد آيت الله باقرى بنابى كه در حوزه علميه قم بتدريس متون فقه و اصول اشتغال دارند.

3- مسافرت به ممالك مختلف اسلامى براى تبليغ و ارشاد بالاخص مكه معظمه كه چندين بار رهبرى مردم تبريز را داشته و خالصا تعليم مناسك حج را نموده اند.

4- بناء منازلى براى علماء و اهل علم كه در اثر تبليغات و فعاليتهاى ايشان انجام يافته است.

5- نجات بسيارى از مردم مستمند و بينوا در زمان قحطى كه بامر مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى در شهرستان هريس انبار بيت المال تشكيل داده و حقوق واجبه ثروتمندان را از قبيل: زكوه، رد مظالم و غيره در آن جمع و بين بيچارگان و فقراء تقسيم و بدين وسيله آنان را از خطر مرگ و هلاكت بحول و قوه الهى مصونيت دادند.

6- بناء و تأسيس حمام در چندين قريه و آبادى كه فاقد حمام بود و مردم نمى توانستند وظائف تطهير خود را انجام دهند و همچنين لوله كشى و اجراء نهر آب در بعضى از آباديهاى اطراف تبريز و سراى.

7- شهريه بطلاب و محصلين آذربايجانى حوزه علميه قم كه چند سالى موفق باين خدمت بودند.

8- مبارزه با وهابيها و منحرفين ديگر و مجادله حسنه با آنها كه موجب ارشاد و هدايت عده اى از آنها شدند.

نگارنده گويد: آن طورى كه از دانشمندان متدين و بى غرض تبريز و غيره شنيدم آيت الله سرائى دانشمندى خدوم و متقى

و پارسا و موصوف بفضل و كمال و معنويت مى باشد و در ميان مردم آذربايجان و بالاخص تبريز و محل خود محبوبيت خاصى دارند، از خداوند بزرگ توفيق و عزت اين گونه افراد خدمتگزار روحانى حقيقى را مسئلت مى نمايم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سرآباداني، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا سرآباداني

محل تولد : تفرش

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب غلامرضا سر آباداني ديپلم رياضي و فيزيك را كه مصادف با سالهاي اوليه انقلاب شكوهمند اسلامي بود در سال 1359 در شهرستان تفرش و از دبيرستان شهيد مطهري اخذ كردم . به رغم علاقه و توجهي كه به شركت در كنكور داشتم، به علت تعطيل شدن دانشگاهها به منظور تحقق انقلاب فرهنگي ، نتوانستم به دانشگاه بروم. سپس به جهت علاقه وافر به تحصيل علم و دانش اندوزي و بخصوص علوم حوزوي ، مارا به سمت حوزه كشاند در پائيز سال 1361 رسما دروس حوزي را در مدرسه علميه صاحب الامر آشتيان آغاز كردم . دروس مقدماتي و مقداري از فقه و اصول را نيز در آشتيان گذراندم . سال 1364 وارد حوزه علميه قم شده و در دروس اساتيد معروف آن زمان قم در دروس سطح شركت كردم و نهايتاً در سال 1369 دروس سطح را به اتمام رساندم .در زمان جنگ نيز با همكاري با سازمانهاي مربوطه و به منظور انجام وظيفه تبليغي افتخار حضور در جبهه را نيز پيدا كردم . در اواخر جنگ همكاري خود را با نمايندگان ولي فقيه در سپاه و معاونت جذب روحانيون آغاز كرده و اين همكاري طي سالهاي متمادي بعد از جنگ

نيز ادامه يافته و مأموريتهاي تبليغي در مناطق غرب و جنوب و ساير مكانها داشته ام . در عين حال از سال 1369 دروس دانشگاهي رانيز در رشته اقتصاد شروع كردم .

دوره هاي تحقيقاتي نگرش اسلام به فعاليت هاي بازار بورس اوراق بهادار كه در دانشگاه مفيد انجام دادم در كنگره دين پژوهان در رشته اقتصاد اسلامي رتبه اول را بدست آورد. در سال 1382 نيز در جشنواره اولين جايزه اقتصاد اسلامي در دانشگاه تربيت مدرس ، رتبه سوم را كسب كرد. آخرين طرح تحقيقاتي كه انجام دادم با عنوان دولت و تورم بود كه در پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي انجام دادم كه اكنون در دست چاپ است . مقالاتي طي اين سالهاي تأليف كرده ام كه برخي در سمينارها و برخي نيز در مجلات چاپ شده ان در ضمن سابقه تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي رانيز دارم .

سرباز بروجردي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1289 ق)، اديب و شاعر، متخلص به سرباز. اصلش از خرم آباد فيلى بود. به مناسبت آن كه در بروجرد تولد و تمكن يافت به بروجردى مشهور شد و چون در فوج نظام صاحب منصب بوده، تخلص سرباز را براى خود برگزيد. در انواع شعر دست داشت و ديوانى در مراثى به نام «اسرار الشهاده» از او بازمانده كه دو مرتبه در تبريز چاپ شده است، «ديوان» اشعارش قريب پنج هزار بيت است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (754 -753 /1)، الذريعه (46/2)، ريحانه (10/3)، سفينه المحمود (372/1)، المآثر و الآثار (207)، مؤلفين كتب چاپى (595/1)، مصطبه ى خراب (77 -76).

سرباز زاده، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد سرباز زاده

محل تولد : اهر

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب احمد سرباززاده ( اهري ) در سال 1348 طلبگي را شروع نمودم . 1 سال در اهر، 3 سال در تبريز و از سال 52 به شهر مقدس قم مشرف شدم و در مدرسه حجتيه حجره گرفتم و معمم شدم . از همان تبريز تدريس ادبيات (مقدمات و سيوطي) را شروع كردم و در قم هم توام با تدريس به دروس اساتيد سطح ، آقايان: آيت الله اعتمادي ، اشتهاردي و صلواتي و در منظومه، آقايان: احمد بهشتي و محمدي گيلاني و درس خارج آقايان: آيت الله كوكبي و شيخ جواد تبريزي و شيخ كاظم تبريزي و آيت الله سيد محمد روحاني و ... مشغول شدم .

هميشه مشغول تدريس همه دروس سطح ولو خصوصي بودم. چند سال درجامعة الزهراء تدريس نمودم و چند سال در مدرسه مرعشيه و مدرسه آيت الله گلپايگاني .

از سال 60 و

61 توام با كارهاي قبلي تحقيقات را شروع نمودم . حدود 6 سال در موسسه دايرة المعارف شيعه 200 اثر لغوي و فقهي اصطلاحات فقهي را بين 3 صفحه اي الي 12 و15 صفحه اي تحقيق نمودم كه در اوائل بحوث فقهي كتاب نفيس دائرة المعارف شيعه درج و چاپ مي شود .

سرخسي ابوالعباس، احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 286 ق)، فيلسوف، حكيم، عالم، اديب و شاعر. معروف به ابن الفرائقى. از درخشانترين چهره هاى حكمت و از بهترين شاگردان اسحاق كندى، فيلسوف نامدار عرب بود. وى در علوم مختلف فلسفه رياضيات، نجوم، طب، موسيقى، منطق و كيميا و جغرافيا و تاريخ، حديث و شريعت، داراى فرهنگ و آگاهى ژرف بود. سرخسى در اول كار معلم معتضد، شانزدهمين خليفه ى عباسى بود. ليكن، على رغم اين كه معلم معتضد و رفيق و مشاور او بود، طولى نكشيد كه به اتهام الحاد كار به قتل سرخسى انجاميد و نيز گفته شده كه وى در اثر بى دقتى و سبكسرى معتضد كشته شد. در علم نحو و شعر نيز يگانه بود. از احمد برقى روايت كرد و احمد بن اسحاق ملحمى و محمد بن ابى هراز از او روايت كرده اند. ابن ابى اصيبعه متجاوز از 50 كتاب و رساله از او نام مى برد كه از آن جمله است: «ادب النفس»؛ «موسيقى الكبير»؛ «المدخل فى الطب»؛ «اختصار كتاب بارى ارمينياس»؛ «اختصار كتاب انالوطيقاالاولى»؛ «اختصار كتاب آنالو طيقاالثانية»؛ «كتاب النفس»؛ «كتاب الاغشاش و صناعة الحسبة الكبير اللهو» و «لهو و ملاهى»؛ «كتاب فى وصايا فيثاغورس»؛ «كتاب نزهة الفكر الساهى»؛ «كتاب السياسة الصغير»؛ «كتاب المدخل الى صناعة النجوم»؛ «كتاب المسالك و الممالك»، «النوم و الرويا» و غيره.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (337 /1)، تاريخ بغداد (139 /5)، تاريخ الحكماء قفطى (111 -110)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (64 -60)، سير النبلاء (449 ،448 /13)، فلاسفه شيعه (155 -149)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (473 -472)، كشف الظنون (1947 ،1664 ،1613 ،1642 ،1470 ،1468 ،1467 ،1465 ،1454 ،49)، معجم المؤلفين (157 /2)، الملل و النحل (366 -365)، الوافى بالوفيات (8 -5 /7)، مجمع الفصحا (217 /1)، معجم الادباء (102 - 98 /3)، لسان الميزان (182 -189 /1).

سرخسي، رضي الدين، ابوعبداللَّه

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 571 ق)، عالم و فقيه حنفى. ملقب به برهان الاسلام يا برهان الدين. در سرخس به دنيا آمد. به شام رفت و در حلب ساكن شد و محمود زنكى او را عهده دار تدريس در مدرسه حلاويه آنجا كرد. گروهى از فقهاى حنفى بر او تعصب ورزيدند و سرانجام به سبب سعايت آنان به دمشق رفت و در همان جا و فات يافت. از آثار وى: «المحيط الرضوى» در فقه، در حدود چهل مجلد؛ سه كتاب به نام «المحيط» كه اولى در ده مجلد، و دومى در چهار مجلد، و سومى در دو مجلد، همگى در فروع فقه؛ «الوجيز»، در اصول و فتاوى؛ «الوسيط»؛ «الطريقه الرضويه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (224 -223 /10 ،250 -249 /7)، ايضاح المكنون (514/2)، ريحانه (12/3)، كشف الظنون (2002 ،1620)، لغت نامه (ذيل/ سرخسى)، معجم المؤلفين (279 -278 /11)، هديه العارفين (91/2).

سرخسي، شرف الدين يوسف

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(721 -639 ق)، نساخ و محدث. در سرخس برآمد و ساكن دمشق شد. او از علماى حديث بود. برزالى و ذهبى و ابن رافع از شاگردان وى مى باشند. سرخسى در دمشق ديوانهاى شعرى لطيف همچون شعر ابن المشد و الشواء را نسخه نويسى مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (331/9).

سرخسي، شمس الائمه، ابوبكر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 483 ق)، فقيه اصولى، متكلم جدلى، قاضى و عالم حنفى. در سرخس به دنيا آمد و در آن جا نشو و نما يافت. از مشاهير علماى حنفيه است. به سبب گفتن كلمه اى در پن خاقان در اورجند زندانى گشت و «المبسوط» را در همان زندان در حالى كه هيچ كتابى حاضرش نبود نگاشت. بعد از آزادى از زندان به شهر فرغانه رفت به نشر علوم و معارف همت گماشت و تا پايان عمر در همان جا ماند. از آثار وى: «المبسوط»، در فقه حنفى و تشريع، در سى جزء؛ شرح «الجامع الكبير» امام محمد شيبانى، در فروع فقه حنفى؛ شرح «السير الكبير» امام محمد سيبانى، در چهار مجلد؛ «الاصول»، در اصول فقه؛ شرح «مختصر الطحاوى»؛ «ادب القاضى على مذهب ابى حنيفه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (208/6)، ريحانه (12/3)، الكنى و الالقاب (313/2)، كشف الظنون (1628 ،1620 ،1580 ،1452 ،1414 ،1079 ،1014 ،963 ،568 ،561 ،112 ،46)، لغت نامه (ذيل/ سرخسى) معجم المؤلفين (268 -267 ،239 /8).

سرخه اي، احسان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احسان سرخه اي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه قم شدم و پس از طي دروس مقدمات خدمت استاد محترم طالقاني و آدينه وند و امين شيرازي در درس فقه حضرت آيةالله استادي و عراقچي و اصول حجةالاسلام والمسلمين محمدي و خاتمي شركت نمودم دروس مكاسب و رسائل را در خدمت استاد بزرگواري چون محقق داماد و پاياني و اعتمادي گذراندم و با درس كفايه استاد گنجي سطح را به پايان بردم.در دروس خارج حضرت آيات

بهجت و فاضل لنكراني و تبريزي و وحيد خراساني و سيد احمد مددي تاكنون شركت داشته ام و پايان نامه سطح 3 را ارائه نموده ام.

در سال 69 با شركت در دوره هاي آموزش كامپيوتر و مركز تحقيقات به تدريس كامپيوتر دعوت و تا سال 74 در سازمان كامپيوتر نور به تدريس دوره هاي ويژه طلاب اشتغال داشتم.در سال 72 با مؤسسه علمي فرهنگي دارالحديث پژوهش هاي حديثي را آغاز و در تدوين دانشنامه بزرگ ميزان الحكمة همكاري نموده و در زمينه حديث و علوم حديث تحقيقاتي را انجام داده ام.در سال 78 براي اخذ مدرك كارشناسي (مهندسي) كامپيوتر وارد دانشگاه شده و اين دوره را به پايان برده ام هم اكنون بعنوان مدير فناوري اطلاعات و ارتباطات موسسه علمي فرهنگي دارالحديث مشغول همكاري مي باشم.

سرخه اي، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه آقاى حاج شيخ زين العابدين بن المرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ حسين سرخه ئى از مشاهير علماء و مجتهدين معاصر تهران است. وى در تاريخ 14 ذى الحجه 1307 ق در تهران متولد شده و پس از پرورش در بيت علم اوليات و ادبيات و سطوح را خدمت مرحوم والد و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ باقر معزالدوله و حجةالاسلام حاج شيخ مسيح طالقانى خوانده و كلام را از مرحوم حاج شيخ على مدرس نورى و منطق و حكمت الهى را از حاج شيخ هاشم اشگورى فراگرفته و از محضر مرحوم آيت اللَّه بهبهانى بهره مند گرديده و چندى در مشهد مقدس از درس و بحث آيت اللَّه زاده كفائى مرحوم آقا محمد و مرحوم حاج فاضل استفاده نموده آنگاه مجتهدا به نجف مهاجرت نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه التقى ميرزا

محمد تقى شيرازى در كربلا استفاضه نموده آنگاه به ايران مراجعت و در تهران در محله ى امامزاده يحيى عليه السلام اقامت و تاكنون بوظائف دينى از اقامه نماز جماعت و تفسير قرآن و ترويج دين و تبليغ احكام اشتغال دارد.

داراى آثار علمى و اجتماعى كه ذيلا توضيح مى دهم مى باشد.

1- حاشيه مبوسطى بر كفايةالاصول.

2- حواشى بر شوارق.

3- احياء و تعمير اساسى مزار امامزاده يحيى كه بكلى ويران و از بين برده بودند و ايشان قيام و مقاومت و اقدامات جدى نموده تا آن را برگردانيده و بهتر از اول تجديد و بناء گنبد و صحن و سراى عالى نمودند كه مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس اللَّه سره بمعظم له فرمودند شما با اين عمل حق عظيمى بر حضرت رسول و اهلبيت عصمت عليهم السلام دارى.

4- تعمير و توسعه مسجد امامزاده يحيى عليه السلام.

(تو 1307 ق)، عالم دينى و فقيه. در تهران به دنيا آمد. مقدمات و ادبيات و سطوح را نزد پدر خود و سپس نزد حاج شيخ باقر معزالدوله و حاج شيخ مسيح طالقانى خواند و كلام را از آقا شيخ على مدرس نورى و منطق و حكمت الهى را از حاج شيخ هاشم اشكورى فراگرفت و از محضر آيت اللَّه بهبهانى نيز بهره مند گرديد. چندى در مشهد از درس و بحث آيت اللَّه زاده آقا محمد كفايى و حاج فاضل استفاده نمود. آنگاه در حالى كه مجتهد بود به نجف رفت و از محضر ميرزا محمدتقى شيرازى در كربلا بهره ها گرفت. سپس به ايران مراجعت و در تهران در محله ى امامزاده يحيى به انجام وظائف دينى و اجتماعى مشغول شد. از آثار وى احياء و تعمير اساسى مزار امامزاده ى يحيى

است. از آثار علمى اش: حاشيه ى مبسوطى بر «كفايه الاصول»؛ حواشى بر «شوارق».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (481 -480/ 4).

سردار اسعد،عليقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج عليقلى خان بختيارى «سردار اسعد»، در 1247 ه.ق در چهارمحال بختيارى متولد شد. وى پسر سوم حسينقلى خان هفت لنگ ايلخانى بختيارى است كه در سال 1299 ه.ق به دست مسعود ميرزا ظل السلطان پسر ناصرالدين شاه حكمران اصفهان، كشته شد.

عليقلى خان دوران كودكى و جوانى را طبق يك خانواده گذرانيد و مقدماتى از ادبيات را قرار گرفت و در سوارى و تيراندازى سرآمد اقران شد. پس از كشته شدن پدرش، مدتى در زندان ظل السلطان به سر برد تا با مساعدت ميرزا على اصغر خان اتابك از زندان آزاد و به تهران وارد شد و با رتبه و مقام سرتيپى، فرماندهى عده اى از سواران پايتخت به او واگذار گرديد. در 1313 مدت چهل روز تا ورود مظفرالدين ميرزا به تهران، حفاظت كاخ گلستان به عهده ى عليقلى خان بود و اتابك ماموريتهاى ديگرى نيز به او واگذار مى نمود. پس از كنار رفتن ظل السلطان از حكومت اصفهان، سردار اسعد گاهگاهى به بختيارى مى رفت و امور مربوط به ايل را سركشى مى نمود. در 1321 پس از فوت برادرش اسفنديارخان، به او از طرف مظفرالدين شاه لقب سردار اسعدى داده شد. سردار اسعد غالبا از آن تاريخ در اروپا مى زيست و به مطالعه و مجالست با فضلاء و دانشمندان اشتغال داشت.

در جريان مشروطيت ايران و دوران سلطنت محمدعلى شاه، سردار در اروپا بود ولى در استبداد صغير به ايران آمد و با دوهزار از سواران بختيارى به اصفهان وارد شد و پس از آنكه اصفهان به تصرف او درآمد، به سمت

تهران روانه گرديد و پس از چند روزى توقف در قم، به تهران نزديك شد و با توافقى كه قبلا با سپهدار تنكابنى نموده بود، اردوى سپهدار تنكابنى و سردار اسعد در يك روز به هم رسيده و به يكديگر پيوستند و روز جمعه 27 جمادى الاخر 1327 وارد تهران گرديدند. قواى قزاق تاب مقاومت نياورد و در زدوخورد كوتاهى تسليم شدند و قواى بختيارى و سپهدار، تهران را فتح نمودند و از اين نظر است كه به سردار اسعد و سپهدار، در فاتح تهران مى گويند.

لياخوف فرمانده قزاق و حاكم نظامى تهران، تسليم خود را اعلام نمود و محمدعلى شاه در سفارت روس در زرگنده تحصن اختيار كرده، و روز 28 جمادى مجلسى مركب از علماء و وزراء و اعيان و وكلاى سابق و تجار، در بهارستان منعقد گرديد. محمدعلى ميرزا از سلطنت خلع و احمدميرزاى دوازده ساله را به نام سلطان احمدشاه قاجاريه سلطنت اعلام نمودند. در همان جلسه، عليرضاخان عضدالملك به نيابت سلطنت و محمد ولى خان سپهدار تنكابنى به وازرت جنگ و حاجى عليقلى خان سردار اسعد بختيارى به وزارت داخله انتخاب شدند.

در كابينه اى كه سردار اسعد وزير داخله بود، مستوفى و ناصرالملك و صنيع الدوله و سردار منصور عضويت داشتند و كابينه بدون سرپرست بود. در دوران اين كابينه حوادث مهمى در ايران به وقوع پيوست. تشكيل محكمه ى انقلابى و اعدام عده ى زيادى از رجال مانند حاج شيخ فضل الله نورى و مفاخرالملك در اين دوره صورت گرفت.

سردار اسعد براى اينكه به وضع وزارت داخله سر و صورتى بدهد، ميرزا احمدخان قوام السلطنه را به معاونت خود برگزيده و سازمانى براى آن وزارتخانه به وجود آورد. در تاريخ

9 مهر 1288 سپهدار تنكابنى به نخست وزيرى رسيد و سردار اسعد همچنان وزير داخله كابينه بود. در آذر همان سال كابينه ى سپهدار ترميم شد. سردار باز در راس وزارت داخله باقى بود. در 30 ارديبهشت 1289 در كابينه ى سوم و چهارم سپهدار، مرحوم سردار اسعد به وزارت جنگ رسيد.

پس از مرگ عضدالملك نايب السلطنه، سردار اسعد كانديداى نيابت سلطنت بود و در مجلس طرفدارانى داشت. ليكن ناصرالملك مورد توجه قرار گرفته و اين منصب را احراز نمود. سردار از آن تاريخ مستقيما در كارها وارد نشد ولى در تمام كابينه ها نظر سردار ملحوظ مى گرديد و عده ى زيادى از سران بختيارى به توصيه ى سردار اسعد به مقام وزارت و حكومت رسيدند. در قيام مجدد محمدعلى شاه و سالارالدوله، سردار اسعد و ايل بختيارى نقش مهمى داشتند. سردار اسعد در سال 1337 درگذشت و با تشريفات نظامى او را در اصفهان به خاك سپردند. پس از فوت او فرزندش جعفرقلى خان سردار بهادر لقب سردار اسعد گرفت. سردار اسعد از افرادى بود كه اهل علم را تشويق و ترغيب مى نمود و به هزينه ى شخصى خويش، چندين كتاب را ترجمه و چاپ كرد. تحرير تاريخ بختيارى به توصيه ى او بوده است.

(حاج) على قلى خان از رؤساى معروف بختيارى (و. 1274- ف. تهران 1336 ه.ق.). لقب سردار اسعدى را ابتدا برادر بزرگتر او- يعنى اسفنديار خان- داشت و پس از فوت اسفنديار خان، اين لقب بدو داده شد. وى مشروطه خواه و يكى از دو فاتح مشهور تهران در عهد محمدعلى شاه قاجار و مظهر اخلاق نيك بود. پس از فوت او لقب سردار اسعد به پسرش جعفرقلى خان- كه ابتدا سردار بهادر

لقب داشت داده شد.

(1296 -1236 ش)، مترجم. در اصفهان به دنيا آمد، يكى از روساى معروف بختيارى و يكى از دو فاتح مشهور تهران در عهد محمدعلى شاه قاجار بود. مدتى در اصفهان در زندان ظل السلطان بود، سپس به كمك ميرزا على اصغر خان امين السلطان از زندان خلاص شد و به تهران آمد، به پاريس رفت و مدتى در آن شهر مقيم بود. سپس به اصفهان رفت و نهايتا به تهران برگشت. در زمان حيات چند بار به نمايندگى مجلس شوارى ملى و وزارت رسيد. وى در تهران وفات يافت و در تخت فولاد اصفهان دفن شد. از جمله ترجمه هاى او: «بولينا- غاده الانگليس»؛ «پل و ورژينى»؛ «تاريخ حميدى- سلطان عبدالحميد عثمانى»؛ «دختر فرعون»؛ «ديل گابريل»؛ «روكامبول»؛ «شرح حال هانرى سوم»؛ «عشاق پاريس»؛ «ماد موازل مارگريت»؛ «هرمس مصرى»؛ «سفرنامه هاى برادران شرلى»؛ «ترجمه عهدنامه ى حضرت امير». كتاب «تاريخ بختيارى» از تاليفات اوست.[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ انقلاب مشروطيت ايران (1084 -1077/ 5)، تاريخ برگزيدگان (200 -198)، تذكره القبور (132 -131)، سرآمدان فرهنگ (276 -275/ 1)، شخصيتهاى نامى (101 -99)، شرح حال رجال (451 -448/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (574 -571/ 4)، يادگار (س 5، ش 1 و 2، ص 101 -99).

سردار كابلي كرمانشاهي، حيدرقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1293 ق)، عالم دينى، فيلسوف، فقيه اصولى، محدث، متكلم، رجالى، مورخ و رياضيدان. از علماى بزرگ شيعه در قرن چهاردهم قمرى بود. اصلش از ايران و از قزلباشان است. پدرش ساكن افغانستان بود و سردار در كابل به دنيا آمد. در هشت سالگى به خواندن و نوشتن پرداخت. چون داراى استعداد فوق العاده اى بود به زودى

رياضيات و زبان انگليسى را فراگرفت. در 1304 ق پدرش خانواده خود را به عراق برد و در كاظمين ساكن كرد. معلم وى در رياضيات و انگليسى نيز به همراه آنان مهاجرت كرد و شش سال نيز در عراق به وى آموزش داد و او در حساب و هندسه و هيئت و جغرافى و علوم غريبه صاحب نظر شد. وى همچنين در لغات و ادبيات عربى و فارسى و سانسكريت و هندى و عربى و لاتين دستى توانا داشت. سردار كابلى در اين مدت علاوه بر آموزش علوم جديده به تصحيل علوم قديمه نيز پرداخت و سپس به نجف رفت و فقه و اصول را در محضر علامه ميرزا محمدعلى رشتى چهاردهى و شيخ على اصغر تبريزى و ديگران فراگرفت و فلسفه را نزد استادان بزرگ آن آموخت. در 1310 ق در خدمت پدر عازم ايران شد و در كرمانشاه با شيخ عبدالرحمان شافعى مكى ملاقات كرد و مجذوب كمالات وى گشت و در همان جا ماندگار شد. او از شيخ خود، چهاردهى، و سيد حسن صدر و سيد عباس لارى و محدث قمى و سيد آقا يحى تهرانى و سيد محسين امين و شيخ آقا بزرگ تهرانى داراى اجازه بود. شيخ مرتضى گيلانى نجفى از شاگردان وى مى باشد. سردار كابلى استاد رياضى و هندسه آيت اللَّه حجت بود. پدرش قبل از مرگ سرپرستى خانواده ى خود را به وى سپرد و او را ملقب به سردار كرد. سردار كابلى در كرمانشاه به نشر احكام و تاليف و تصنيف مشغول شد. او به شهرهاى بسيارى سفر كرد و با علماى هر شهر مصاحبت نمود. سرانجام در كرمانشاه درگذشت

و جنازه اش به نجف انتقال يافت و در كنار پدرش در وادى السلام دفن شد. از آثار وى: «الاربعون حديثا»، در فضايل اميرالمومنين (ع) از طرق اهل سنت؛ «تبصره الحر فى تحقيق الكر»، در بيان انطباق تحقيقى بين وزن و مساحت و حجم؛ «تحفه الاحباب»، در بيان آيات قرآن؛ «تحفه الاجله»، در شناخت قبله، كه براى فهم كتاب به دانش جبر و مثلثات و هيئت و جغرافى نياز است؛ «العلم الشاخص فى اسرار ظل الشاخص»، در اعمال فلكى؛ كتابى در «المساحه»، ترجمه از انگليسى؛ ترجمه «انجيل برنابا»، از انگليسى به فارسى؛ «غايه التعديل فى معرفه حقيقه الاوزان و المكاييل»؛ «كشف القناع فى تحقيق الميل و الذراع»؛ «مناهج الوفاق»، در اعداد؛ شرح حديث اميرالمومنين (ع) در بيان قطر و محيط خورشيد و ماه و اختلاف افق خورشيد؛ «ديوان ابوطالب (ع)» و شرح «لاميه ى» آن؛ شرح «تهذيب المنطق»؛ شرح «خطبه ى حضرت زينب (ع)»؛ «مصباح القواعد»، در قواعد علوم رياضى؛ «مثنوى» در نظم «الباب الحادى عشر»؛ «الدرر النثيره»، شبيه به «كشكول»، در سه مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (340/2 ،200 -197 /1)، اعيان الشيعه (274 -273 /6)، الذريعه (283/22 ،116/21 ،46 ،17 ،11/16 ،139 ،80 -79 /8 ،410 ،317 /3 ،366/2 ،493 ،415 /1)، ريحانه (7 -5 /5 ،15 -13 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 699 -693 /14)، علماء معاصرين (296 -292)، گنجينه ى دانشمندان (227 -225 /6).

سرداري نيا، صمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر صمد سرداري نيا، مورخ و محقق تاريخ معاصر آذربايجان متولد 1319 در شهر تبريز بود.وي پس از اتمام تحصيلات دوران ابتدايي تا دبيرستان ،در سال 1346 وارد دانشگاه تبريز شده و در سال 1350در مقطع كارشناسي تاريخ، فارغ

التحصيل شد. ايشان پس از استخدام در صدا و سيما اين بار در رشته حقوق قضائي دانشگاه ملي تهران به تحصيل پرداخته و در سال 1357 فارغ التحصيل شد.از ايشان آثازيادي در باره تاريخ آذربايجان و مشاهير آن بياد گار مانده است.صمد سرداري نيا پنجشنبه 22 فروردين 1387بر اثر عارضه سكته قلبي در تبريز دار فاني را وداع گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : حقوق

گرايش : نويسندگي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : صمد سرداري نيا، مورخ و محقق تاريخ معاصر آذربايجان متولد 1319 در شهر تبريز بود.سرداري نيا، در 21در محله« اميره خيزي» تبريز ديده به جهان گشود .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : صمدسرداري نيا پس از اتمام تحصيلات دوران ابتدايي و متوسطه در سال 1346 وارد دانشگاه تبريز شد. وي در سال 1350در مقطع كارشناسي تاريخ از اين دانشگاه فارغ التحصيل شد و پس از استخدام در صدا و سيما بار ديگر به دانشگاه رفت ولي اين بار در رشته حقوق قضائي به تحصيل پرداخته و در سال 1357 فارغ التحصيل شد. او سپس وكيل دادگستري شد.

زمان و علت فوت : صمد سرداري نيا پنجشنبه 22 فروردين 1387بر اثر عارضه سكته قلبي در تبريز دار فاني را وداع گفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : صمد سرداري نيا پس از استخدام در صدا و سيما اين بار در رشته حقوق قضائي دانشگاه ملي تهران به تحصيل پرداخته و در سال 1357 فارغ التحصيل شد.از ايشان آثازيادي در باره تاريخ آذربايجان و مشاهير آن بياد گار مانده است.او به حقوق بازنشستگي اش از صدا و سيما قناعت كرد و هرگز طبع لطيفش را به زر و تزوير

نيالود.

آرا و گرايشهاي خاص : صمد سردارينيا ،اين محقق بزرگ آذربايجان بي هيچ حب و غرضي، گوهر حب وطن در صدف وجود خويش تربيت كرد و سال ها پشت ميز تحرير كوچكش قلم بر دست، بر لوح تاريخ، برگ هايي زرين از گذشته و حال مردمان ديارش رقم زد. برگ برگ تاريخ را ورق زد تا نشاني مستند بر پايه واقعيت و نه گزافه و اغراق از لياقت، كفايت و درايت ايران و ايرانيان و شجاعت و مردانگي آذربايجان و آذربايجانيان بيابد. در سطر سطر نوشته هاي شيوايش مي توان روح متعالي يك ايراني وطن دوست و يك آذربايجاني جليل القدر را ملاحظه كرد. بي اغراق مي توان گفت كه اگر اكنون هر آذربايجاني و هر شهروند تبريزي، به آساني و در عين افتخار و با قدرت از تبريز، به عنوان شهر اولين ها ياد مي كند، حاصل سال ها تلاش اين پير فرزانه است. نويسنده اي كه سال ها در ميان اوراق تاريخ گشت تا گلستاني از افتخارات مستند و واقعي آذربايجان گردآورد تا مردمانش سرافرازانه به داشتن آن قله هاي بزرگ فخر فروشند و مباهات ورزند. از قابليت هاي آب و خاك و جان آذربايجان گفت تا جهان و جهانيان بدانند كه اينجا آذربايجان است. كانون عشق ورزي، محور ايثار و مردانگي، ديوار بلند مقاومت، با مردماني مهربان و هنرورز، با ادبياتي آميخته به شور شبنم و شوق خدمت.

جوائز و نشانها : صمد سرداري نيا مفتخر به دريافت دو عنوان «دكتراي افتخاري» از دو كشور خارجي گرديده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آذربايجان پيشگام جامعه مدني

2 ايروان يك ايالت مسلمان نشين بود

3 باقرخان سالار ملي

ويژگي اثر : ناشر: ايرانيان -1369

4 باكو شهر نفت و موسيقي

ويژگي اثر : پديدآورنده: مناف سليمانوف، صمد سرداري نيا (مترجم)، ناشر: اختر - 22 اسفند، 1385

5 تاريخ روزنامه ها و مجلات آذربايجان

6 تبريز شهر اولين ها

ويژگي اثر : ناشر: كانون فرهنگ و هنر آذربايجان - 1381

7 تبريز مهد صنعت چاپ در ايران

ويژگي اثر : ناشر: سرداري نيا، صمد - 10 بهمن، 1384

8 جنگ قره باغ

ويژگي اثر : پديدآورنده: ضياء الدين سلطانوف، صمد سرداري نيا (مترجم)؛ ناشر: هاشمي سودمند - 10 اسفند، 1384

9 دارالفنون تبريز، دومين مركز آموزش عالي ايران

ويژگي اثر : ناشر: نداي شمس - 1382

10 سيري در تاريخ آذربايجان

ويژگي اثر : ناشر: اختر - 04 دي، 1386

11 قتل عام مسلمانان در دو سوي ارس

12 قره باغ

13 قره باغ در گذرگاه تاريخ

ويژگي اثر : ناشر: نداي شمس - 10 اسفند، 1384

14 مشاهير آذربايجان،

ويژگي اثر : انتشارات شايسته تبريز - 1379

15 ملانصرالدين در تبريز

ويژگي اثر : ناشر: اختر تبريز

سرشار تهراني، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباد الله سرشار تهراني

محل تولد : ميانه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1324/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب در يك خانواده مذهبي و متدين در سال 1324 شمسى، در يكي از روستاهاي شهرستان ميانه چشم به جهان گشودم. در همان سال هاي نخست پدرم را از دست دادم و تحت تفل دايي زحمتكشم بزرگ شدم، و در هفت سالگي بر اثر حادثه اي از ناحيه دست چپ معلول شدم. پس از اتمام تحصيلات ابتدايي در همان روستا، جهت فراگيري علوم آل محمد ( عليهم السلام ) و دروس حوزوي عازم شهرستان ميانه شدم، و پس از دو سال تحصيل در آن شهر و علاقه زياد به دروس حوزه، روانه شهر خون و قيام قم شدم، و اين سفر مصادف با رحلت جانگداز مرحوم آيت الله العظمي بروجري ( رحمه الله ) بود. پس از وقوع پيوستن جريانات سال هاي 41 ، حوادث خونين خرداد 42، خروش مردم انقلابي و بازداشت امام خميني ( قدس سرّه ) در تهران، بر اثر فعاليت هاي سياسي و انقلابي مجبور شدم براي ادامه تحصيل به نجف اشرف هجرت كنم، مدتي كه در آن ديار بودم _ يعني : تا سال 1353 شمسي _ همواره در درسهاي خارج حضرات آيات عظام و مراجع عالي قدر به ويژه امام امّت، خميني كبير ( قدس سره ) و مرحوم آيت الله العظمي السيد الخوئي شركت مي كردم. در سال 1353 كه رژيم ضد خدائي بعث، تصميم به بيرون راندن ايرانيان از عراق گرفت، اينجانب به همراه عده اي از فضلا و علماي ايراني مقيم نجف اشرف، از آن ديار رانده شديم، و از همان سال تاكنون در

شهر مقدس قم ساكن هستم. تاكنون بيش از سي و پنج سال است كه به تحقيق علوم و احاديث و اخبار ائمه اطهار ( عليهم السلام ) مشغول ام، مدت چهارده سال آن در مؤسسه الامام المهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) ، يك سال در بخش تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي قم، نوزده سال در مؤسسه بنياد معارف اسلامى، مركز تحقيقات حج و بخش تحقيقات بنياد جانبازان و تحقيقات متفرق ديگر به فعاليت مشغول بودم، هم اكنون نيز در مركز فقه الائمه الاطهار ( عليهم السلام ) و مدرسه امام باقر العلوم ( عليه السلام ) به تحقيقات ادامه مي دهم.

سركاراتي، بهمن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : بهمن سركاراتي (1316 _ تبريز) و داراي دكتري زبان شناسي و زبان هاي باستاني است.وي هم اكنون عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب واستاد و مدير گروه رشتۀ زبان هاي باستاني در دانشگاه تبريز است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

گرايش : زبان هاي باستاني

تحصيلات رسمي و حرفه اي : - ليسانس زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تبريز 1339 - دكتراي زبان شناسي و زبان هاي باستاني از دانشگاه تهران 1349

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - مدير گروه رشتۀ زبان هاي باستاني ، دانشگاه تبريز - استاد زبان شناسي و ادبيات فارسي دانشگاه هاي تهران، مشهد و تبريز - عضو هيأت علمي دانشكده ادبيات و زبان فارسي دانشگاه تبريز - محقق برجسته زبان و اديان باستاني ايران زمين - عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي

آثار :

1 اسطور? بازگشت جاوداني

ويژگي اثر : ترجمه -1378

2 اوستا و هنر نو

ويژگي اثر : تاليف

3 دين ايراني بر پاي? متن هاي معتبر يوناني

ويژگي اثر : (ترجمه )، 1377

4 سايه هاي شكارشده

ويژگي اثر : (شامل 20 مقاله )، 1378

5 كارنام? شاهان در روايات سنّتي ايران

ويژگي اثر : (ترجمه )، 1350

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

سرلتي، ريحان اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1307، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى در رشته بيماريهاى داخلى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1336، متخصص در بيماريهاى دستگاه گوارش و آندوسكوپى دستگاه گوارش.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى كبد، راه اندازى لاپاروسكوپى و گاستروسكوپى در ايران، بررسى درباره سل پرده صفاق و تشخيص زودرس با لاپاروسكوپى، ضايعات كبدى بيماران ديابتى، بررسى درباره HBSAg، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه دكترا و تخصصى در هر ساله.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى داخلى، دستگاته گوارش، آندوسكوپى دستگاه گوارش.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 25، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى كبد، آندوسكوپى، ضايعات خونى در بيماران كبدى، تغييرات خونى در بيماران خاك خور.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سرور شيرازي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1315 ق)، طبيب، اديب و شاعر، متخلص به سرور. در شيراز متولد شد. پزشكى حاذق بود و در فنون عربى و ادبى استاد. «قانون» شيخ الرئيس را درس مى گفت و شعر را نيكو مى سرود. كتاب «رشحات الفنون» در ادبيات تاليف او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (116)، الذريعه (443 -442 /9)، ريحانه (19 -18 /3).

سرور، مولائي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: الهيات و ادبيات، دانشگاه: الزهرا (س)

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سروري كاشاني، محمد قاسم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1036 ق)، فرهنگ نويس و شاعر، متخلص به سرورى. وى در اصفهان مى زيست و در آن شهر با جهانگرد مشهور ايتاليايى پيترو دلاواله ديدارى داشته. در سال 1032 ق به هند مسافرت كرد. دربار شاه جهان را درك كرد. سپس به زيارت كعبه رفت و در راه درگذشت. از آثارش «مجمع الفرس»/ «فرهنگ سرورى»/ «لغت فرس سرورى» است كه ابتدا نوشته اى ساده و كوتاه بوده كه حاجى خليفه از آن به عنوان «سهل و مختصر» ياد كرده است ولى بعد از تفحص در آثار شاعران قديم و يارى جستن از شانزده فرهنگ پارسى به سال 1008 ق كتاب خود را به نام شاه عباس تدوين كرد. سرورى تحرير سومى از «مجمع الفرس» فراهم كرد و آن را «خلاصه المجمع» ناميد و به نام اعتمادالدوله حاتم بيك وزير شاه عباس پرداخت. از وى اشعارى نيز در دست است.[1]

محمدقاسم بن (حاج) محمد كاشانى متخلص به سرورى نويسنده و شاعر قر. 11 ه. پدرش كفشدوز بود و خود نيز در جوانى در رشه چخشور دوزان اصفهان بود و سپس روى به تحصيل دانش نهاد و به سبب حافظه بسيار قوى و دقت و مهارت در صف اهل فضل درآمد. به قول صاحب عرفات العاشقين حدود سى هزار بيت از اشعار متقدمان و متأخران در حفظ داشت. كتاب لغت فارسى او به نام «مجمع الفرس» معروف است و آن به طبع رسيده (مجمع الفرس.)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1]

اعيان الشيعه (41/10)، تاريخ ادبيات در ايران (384 -380 /5)، تاريخ نظم و نثر (398 -397)، تذكره ى نصرآبادى (291)، دايرةالمعارف فارسى (1290/1)، الذريعه (38 -37 /20 ،443 /9)، ريحانه (19/3)، سرآمدان فرهنگ (451/1)، صبح گلشن (203)، فرهنگ ادبيات فارسى (266 -265)، فرهنگ سخنوران (450)، فرهنگهاى فارسى (132 -124)، كاروان هند (554 -550 /1)، كشف الظنون (1558)، لغت نامه (ذيل/ سرورى)، مؤلفين كتب چاپى (904/4).

سروش، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سروش

محل تولد : قم

شهرت : سروش محلاتي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1355 وارد حوزه علميه قم شدم. پس از دروس سطح در خدمت حضرات آيات ستوده و سيد علي محقق داماد، در درس خارج آيت الله حائري يزدي(ره) حاضر شدم ، همچنين مدت 15 سال از درس خارج حضرات آيات وحيد خراساني و شبيري زنجاني و برخي اساتيد ديگر استفاده كردم. در همين مدت فلسفه و عرفان را از محضر حضرات آيات حسن زاده آملي ، جوادي آملي و انصاري شيرازي استفاده كردم.حدود 10 سال تدريس سطح عالي داشتم و سپس به تدريس خارج فقه واصول مشغول شدم كه در مدرسه آيت الله گلپايگاني(ره) ، حدود 10 سال است ادامه يافته است گرايش اصلي من در پژوهش ، فقه سياسي است.

سعادت نياكي، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1362، گذراندن دوره تخصصى بيهوشى با رتبه اول از دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه در رشته بيهوشى و مراقبت ويژه، استاد راهنماى 5 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

علم بيهوشى و مراقبت ويژه.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سعادت، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل سعادت زبان شناس و مترجم آثار فلسفي در سال 1304 در خوانسار متولد شد. در سال 1322 راهي گلپايگان و سپس عازم تهران شد و در سال 1330 موفق به اخذ مدرك ليسانس در رشته زبان فرانسه و انگليسي از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شد. سعادت مدرك كارشناسي ارشد زبان شناسي خود را در سال 1347 از دانشگاه تهران گرفت .سعادت عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي از سال 78 و مدير دانشنامه زبان و ادب فارسي مي باشد. درسال 1386 به عنوان برگزيده فرهنگستان زبان و ادب فارسي نشان درجه يك دانش به ايشان اهدا شد. كتاب " در آسمان" ترجمه اسماعيل سعادت ، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

والدين

و انساب : پدر اسماعيل سعادت احتمالا هنگامي كه او در حدود شش سال سن داشت فوت كرده است .

خاطرات كودكي : اسماعيل سعادت به نقل ازدوران كودكي بيان مي دارد : يادم مي آيد كه يك روز صبح كه به مكتب مي رفتم ،در را ه به چند تا از بچه هاي هم سن و سال خودم برخوردم كه بازي مي كردند . من بي اختيار در بازي آنها شركت مي كردم و آن قدر از اين كار لذت مي بردم كه كيفم را در سوراخي درديوار باغي كنار كوچه پنهان مي كردم .ظهركه شد كيفم رابرداشتم و به خانه رفتم . دو سه روزي كارم اين بود تا اينكه يكي از بستگان نزديكم مرا در راه ديد . توجه گريز پايي من شد ، مرا به مكتب برد و آهسته درگوش معلم چيزي گفت و پيدا بود كه سفارش كرد كه تقصير مر اناديده بگيرد . به پدرم هم كه مرد سختگيري بود چيزي نگفت . ولي همين باعث شد كه سال تحصيلي بعد مرا به دبستان دولتي بردند .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : اسماعيل سعادت كه تحصيلات مكتبي داشت تحصيلات رسمي خودرا از كلاس دوم ابتدايي شروع كرد كه دراين زمان هشت ساله بوده است . او در سيزده سالگي دوران ابتدايي را به پايان رسانيد و كلاس اول و دوم دبيرستان را درخوانسار مشغول شده و درهر دو سال شاگرد اول شده است ليكن سال سوم دبيرستان در خوانسار داير نشده واو بلاتكليف ماند . وي بعدا به اصفهان رفته و در دبيرستان حكيم نظامي ثبت نام كرد و آن

سال تحصيلي را دراصفهان گذرانيد و سال بعد درگلپايگان دردانشسراي مقدماتي ثبت نام كرده و آنجا نيز شاگرد اول شد . وي سال بعد رابا راهنمايي دكتر مشايخ فريدني دردانشسراي تهران ثبت نام كرد و در سال تحصيلي24-1323 از دانشسراي مقدماتي تهران فارغ التحصيل شده و در سال دوم تدريس خود در تهران توانست به دانشگاه برود و دررشته زبان و ادبيات فرانسه به تحصيل پرداخت و در سال 1331 فارغ التحصيل شد . وي سال بعد كه رشته زبانشناسي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران داير شد ، ثبت نام كرده و ادامه تحصيل داد ليكن درسال آخر تحصيلي بورس از طرف يونسكو به او داده شد و او به فرانسه رفت و اين وقفه درتحصيل ، ترك تحصيل محسوب شده و او نتوانست تحصيلات خود را به پايان برساند .

خاطرات و وقايع تحصيل : اسماعيل سعادت كه در مكتب درس خوانده بود تعريف مي كند كه در مكتب رسم بود كه وقتي شاگردي مثلا رخصت مي گرفت يعني از ملا اجازه مي گرفت كه آن روز بچه ها تعطيل باشند .يكي از شيرين ترين روزهاي سعادت و دوستانش همين رخصتهابود كه به عده شاگردها و به تناسب ارتقاي تحصيلي آنها تكرار مي شد .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : اسماعيل سعادت درضمن تحصيل دانشگاهي ، تدريس هم مي كرد .او مي بايست هجده ساعت در هفته تدريس مي كرد .

استادان و مربيان : آقا شيخ محمد باقر مهدوي در دوران دبيرستان و دبستان معلم فارسي و عربي اسماعيل سعادت بوده است كه تشويق هايش در توفيق هاي تحصيلي اسماعيل خيلي موثر بوده و سعادت هميشه او

را به ياد داشته و از وي به نيكي ياد مي كند . دكتر بروخيم ،عيسي سپهبدي ،خانم نفيسي .خانم پاكروان و مادام رهاوي نيز استادان سعادت در دوران دانشگاه بودند . آقا شيخ محمد حسن رفيعي يك معلم روحاني بود كه اسماعيل سعادت در تعطيلات تابستان پيش او به تحصيل مي پرداخت . اسماعيل پيش وي گلستان سعدي و نصاب صبيان را آموخته است .

هم دوره اي ها و همكاران : بيشتر همكلاسي هاي ابتدايي اسماعيل سعادت ترك تحصيل كردند و دنبال كسب و كار پدرشان رفتند . اصولا در آن زمان تا آنجا اين فكر غالب بود كه هر پسري پس از ياد گرفتن خواندن و نوشتن و حساب كردن ،بايد همان شغل پدرش را دنبال كند . از اين الحاظ بزرگتر هاي اسماعيل نيز اختيار او را داشتند و از قضا آنهامخالف تحصيلات اسماعيل بودند .سعادت در دوران دانشگاه با كساني چون ابوالحسن نجفي ،هوشنگ اعلم و عبد الله توكل همدوره بوده است .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اسماعيل سعادت زماني كه درسال 1324 از دانشسراي مقدماتي تهران فارغ التحصيل شد به شغل آموزگاري در تهران مشغول شد و در سال 1331 كه تحصيلات دانشگاهي را به پايان رسانيد از آموزگاري به دبيري ارتقاء يافت . سعادت دربنگاه ترجمه و نشر كتاب هم فعاليت داشته و ويرايش كتابها را برعهده داشته است .او درموسسه فرانكلين هم فعاليت داشته است . به طور كلي اسماعيل سعادت حدود هفت سال دربنگاه ترجمه و نشر كتاب كاركرد و بعد از آن هم مدتي در اداره مجله راهنماي كتاب با آقاي ايرج افشار ، مدير

مجله همكاري داشت . سپس به انتشارات فرانكلين رفته و بعد از آن نيز در مركز تهيه مواد خواندني براي نو سوادان به سرپرستي ايرج جهانشاهي مشغول به فعاليت شده است . او عهده دار سر دبيري مجله پيك دانش نيز بوده است و درهمان وقت معاون انتشاراتي مركز تهيه موا د خواندني براي نو سوادان بود . سعادت ويراستاري و سر دبير مجله معارف نيز مي باشد كه از سوي مركز نشر دانشگاهي چاپ مي شود .وي عضو شوراي عالي و ويرايش زبان فارسي صدا و سيما بوده است. او به عضويت پيوسته فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي در سال1377 انتخاب شده و در آن ميان ، مديريت دانشنامه زبان و ادبيات فارسي به او محول شده است .

فعاليتهاي آموزشي : اسماعيل سعادت بيشتر درموردويرايش و ترجمه فعاليت كرده است . نقل مي كند ويرايش از جهت فعاليت ذهني جدا از ترجمه نيست ، مترجم خوب مي تواند ويراستار خوبي هم باشد و بالعكس . چون از نظر نوع كار ، چندان تفاوتي با هم ندارند مثلا وقتي كه متني راويرايش مي كنند ، آن را جمله به جمله با متن اصلي مقابله مي كنند . يعني هر مرحله متن را كه مي خوانند اول در ذهن خودتان آن را ترجمه مي كنند ،بعد ترجمه ذهني خود را با ترجمه متر جم مقايسه مي كنند و اگر تفاوتي باشد درجمله متر جم تصرف مي گردد .

آرا و گرايشهاي خاص : اسماعيل سعادت درمورد توجه معتقد است كه ترجمه سه ركن اساسي دارد و متر جم بايد بر اين سه ركن مسلط باشد تا بتواند

خوب ترجمه كند ،يكي زبان مبدا است ،ديگري زبان مقصد است و سوم موضوع متني كه بايد ترجمه شود . تسلط بر زبان مبدا وموضوع زودتر و آسان تر حاصل مي شود تاتسلط برزبان مقصد . در تر جمه متون ادبي و به طور كلي متون مربوط به علوم انساني ،مترجم بايد با روح زبان مادري خود خوب آشنا باشد و شم زباني كافي داشته باشد و متون ادبي زبان مادري خودرا بسيار خوانده باشد تا بتواند دقايق متن زبان مبدا را كه دريافته است به زبان مادري خود منتقل كند . دردانستن زبان مبدا فهم زبان و آگاهي از دقايق آن لازم است ام در برگرداندن اين دقايق به زبان مادري ،علاوه بر آن ،خلاقيت هنري هم لازم است يعني ذهن بايد بيشتر از فعاليتي كه براي ادراك چيزي لازم است فعاليت كند وبه جولان در بيايد تا بتواند چيزي را كه در عالم خارج نيست هست كند . آن هم به گونه اي كه اهل زبان مقصد بتوانند معني متن رابه همان خوبي كه اهل زبان مبدا مي فهمند ،بفهمند . اسماعيل سعادت به ترجمه آثار كلاسيك فلسفي مانند آثار ارسطو علاقه خاصي دارد چون او آن آثار ر ابا فلسفه اسلامي مرتبط مي داند و مقصد است كه فلاسفه اسلامي درتفكر است فلسفي شان به آثار آنها نظر داشته اند .

جوائز و نشانها : - برنده جايزه بهترين ترجمه به خاطر ترجمه كتاب « ميكل آنژ» در سال 1334 و در همان سال مجله سخن كه بنيانگذارش پرويز خانلري بود، جايزه ممتاز خود را به اين كتاب اهدا كرد. - برنده جايزه

كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در سال 1374به خاطر كتاب تفسير قرآني و زبان عرفاني - برنده جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در سال 1378 به خاطر كتاب در كون و فساد ارسطو - دريافت نشان درجه يك دانش بعنوان برگزيده فرهنگستان زبان و ادب فارسي درسال 1387 - برنده جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره نوزدهم كتاب سال به خاطر ترجمه كتاب " در آسمان"

چگونگي عرضه آثار : چاپ و انتشار جلد دوم دانشنامه زبان و ادب فارسي، عضويت پيوسته در فرهنگستان زبان و ادب فارسي و فعاليت در پروژه فرهنگ آثار اسلامي از جمله برنامه هاي اسماعيل سعادت است. - ترجمه و تاليف و ويرايش مقالات مجله هاي پيك در سالهاي خدمت در مركز انتشارات آموزش - ترجمه و تاليف مقالات در مجله سخن ، راهنماي كتاب، اموزش وپرورش، نشر دانش و معارف

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجم? ايزابل

ويژگي اثر : از آندره ژيد

2 ترجم? زندگي ميكل آنژ

ويژگي اثر : ترجمه،تاليف :رومن رولان

3 ترجمه آثار ميكل آنژ

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف رومن رولان است واولين ترجمه اسماعيل سعادت مي باشد كه در سال 1334 به چاپ رسيد . اين كتاب برنده جايزه ادبي مجله سخن كه بنيانگذار آن پرويز خانلري بود شد ه و بهترين ترجمه سال 1334 شناخته شده است .

4 ترجمه ابوسليمان سجستاني منطقي او مانيست بزرگ قرن چهارم هجري

ويژگي اثر : اين مقاله توسط عبد

الرحمان بدوي تهيه و تدوين يافته است

5 ترجمه اخلاق

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف جرج ادوارد مور است

6 ترجمه از وجوه و نظائر مقاتل بن سليمان و حكيم ترمذي تا تفسير امام صادق (ع)

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف پل نويا است

7 ترجمه از وولف تا كانت

ويژگي اثر : بخش اول از جلد ششم تاريخ فلسفه كاپلستون، سروش 1372

8 ترجمه اسپينوزا

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف راجر سكروتن است ض

9 ترجمه انرژي

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف آيزا ك آسيمون است

10 ترجمه ايزابل

ويژگي اثر : آندره ژيد

11 ترجمه بخشي از سير فلسفه در جها ن اسلام

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف ماجد فخري است

12 ترجمه بكر زدايي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله سخن به چاپ رسيده است

13 ترجمه پل نويا

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف دانيل ژيماره است

14 ترجمه تاريخ فلسفه

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف كاپلستون است و بخش اول از جلد ششم توسط اسماعيل سعادت ترجمه شده است .

15 ترجمه تاريخ و فلسفه

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف بريه است و شامل هفت جلد مي باشد كه جلد هاي اول و دوم و چهارم آن توسط

اسماعيل سعادت تر جمه شده است .

16 ترجمه تفسير قرآني و پيدايش زبان عرفاني

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف پل نويا است

17 ترجمه تفسير قرآني وزبان عرفاني

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف پل نويا است

18 ترجمه تلخكاميهاي سوفي

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف كنتس دوسگور مي باشد .

19 ترجمه خيمه شب بازي درهند

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله سخن به چاپ رسيده است

20 ترجمه در كون وفساد

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف ارسطواست

21 ترجمه درآسمان

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف ارسطو مي باشد .اين كتاب ، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب : «در آسمان» در آسمان/ ارسطو؛ ترجمه اسماعيل سعادت.- تهران: هرمس، 1379 . بيست و يك، 306 ص: مصور. واژه¬نامه. كتابنامه: ص [299]- 306. ترجمه امّهات متون فلسفي يكي از نيازهاي فرهنگي ماست. به دليل تأثيري كه فلسف? ارسطو در تكوين فلسف? اسلامي داشته، ترجم? آثار ارسطو براي اهل فلسف? ما بسيار ضروري است. در آسمان، به رغم استطرادهاي اجتناب ناپذير، يكي از منظم ترين، روشن ترين و سامان يافته ترين رساله هاي مجموع? ارسطويي است. اين رساله، كه درمورد ويژگيهاي اجسام جهان تحت قمر و ديگر انواع تغييرات آنها، با اطلاعات دقيقتر در كون و فساد و كائنات جوّ،

و در بخش كيهان شناختي خود، با كتاب لامبداي متافيزيك، كامل مي شود، تصوير تمام نمايي از جهان جسماني به دست مي دهد. موضوع اين رساله بررسي حركت انتقالي (حركت مكاني) در اطلاق آن بر موجوداتي است كه كلّ جهان هستي را تشكيل مي دهد و مشيِ كلّي رساله تمايز اساسي ميانِ «جهان فوق قمر» شامل فلك ثوابت و افلاك سيارات مختلف، از يك سو، و «جهان تحت قمر» از سوي ديگر است كه از زمين ما تا منطق? بلافاصله واقع در زير قمر امتداد مي يابد. مترجم محترم، اين رساله را از روي دو ترجم? فرانسوي (ژ. تريكو و پل مورو) و يك ترجم? انگليسي (ج. ل. استاكز) و با توجه به ترجم? عربي آن (عبدالرحمن بدوي) به فارسي برگردانده است. البته در ترجم? فارسي از ترجم? فرانسوي تريكو پيروي كرده، ولي در مواردي كه ترجم? تريكو را روشن نيافته از دو ترجم? ديگر فرانسوي و انگليسي ياري گرفته و ترجمه اي امين و قابل اعتماد فراهم ساخته است. از امتيازات اين ترجمه، يادداشتهاي آخر كتاب است كه مترجم براي توضيح متن و رفع دشواريها و ابهامهاي آن برپاي? ترجمه هاي فرانسوي و انگليسي اين رساله ترتيب داده است. مترجم در عين تقيد به شيوايي و رسايي، دقت را فداي سادگي بيان نكرده و اگر گاهي تعقيدي در اين ترجمه ديده مي شود، به دليل پيچيدگي متن اصلي و بيان ارسطو است. از ديگر ويژگيهاي ترجم? حاضر اين است كه اصطلاحات كتاب همان اصطلاحاتي است كه در فلسف? اسلامي به كار رفته و مترجم معادلهاي انگليسي و فرانسوي غالب اصطلاحات را هم در پانوشت

ذكر كرده است. در متني چنين سنگين، رعايت نقطه گذاري درست يك اصل اساسي است، كه مترجم اين اصل را بسيار خوب رعايت كرده است. دو واژه نام? كتاب («فرانسه، انگليسي، يوناني و لاتيني به فارسي» و «فارسي به فرانسه، انگليسي، يوناني و لاتيني») بر فايد? ترجمه افزوده است

22 ترجمه درسايه آفتاب

ويژگي اثر : نشر دريانورد ، 1380

23 ترجمه رسالت كتابخانه

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف آندره موروامي باشد

24 ترجمه رساله اسما الله فخررازي

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف ژرژ قنواتي است

25 ترجمه رساله دراصلاح فاهمه

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف اسپينوزا مي باشد .

26 ترجمه رساله كتاب الصفات ابوسعيد خراز

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف پل نويا است

27 ترجمه زندگي ارسطو

ويژگي اثر : اين مقاله توسط ديوگنس لائريتوس تاليف يافته است

28 ترجمه زندگي ارسطو درآثار تذكره نويسان سرياني و عرب

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف هرمان كروست است

29 ترجمه زندگي افلوطين و ترتيب و توالي رساله هايش

ويژگي اثر : اين مقاله تليف فرفوريوس است

30 ترجمه زندگي و آثار تا گور

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله راهنماي كتاب به چاپ رسيده است

31 ترجمه ژان غرغرو، ژان خنده رو

ويژگي اثر : كنتس دوسگور، هرمس 1381

32

ترجمه ساختار و واژگان تجربه عرفاني

ويژگي اثر : اين مقاله ترجمه پل نويا است

33 ترجمه سرود نيبلو نگن

ويژگي اثر : اين كتاب حماسه قوم ژرمن است

34 ترجمه سيري دررساله هاي ابوسعيد خراز

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف پل نويا است

35 ترجمه شير و جادوگر

ويژگي اثر : اين كتاب تليف سي . اس لويس مي باشد

36 ترجمه ظهور كراميه درخراسان

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف ادموند بوزورث است

37 ترجمه عصر بدگماني

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف ناتالي ساروت است ض

38 ترجمه فلسفه ابو سليمان سجستاني

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف فهمي جدعان است

39 ترجمه فن ترجمه انتقال فلسفه يوناني به جهان اسلام

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف عبدالرحمان بدوي است

40 ترجمه كشفيات نوين در روان پزشكي

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف كليفورد آلن مي باشد .

41 ترجمه كودكان وحشي

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف ژرژبلون است

42 ترجمه گرولوس ،نخستين كتاب ارسطو

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف هرمان كروست ميباشد

43 ترجمه گفت و گو درباره مرگ

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف لودويك اسكنازي است

44 ترجمه گوشه اي از داستان سفرهاي فيلسوفان يوناني

به ايران

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف ماريا دزيسكا است

45 ترجمه ماجراي دريفوس

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف ژان بلوك ميشل بوده وشامل يادداشتهاي روژه مارتن دوكارمي باشد

46 ترجمه مرگ اليويه بكي

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف اميل زولا مي باشد و در مجله سخن چاپ شده است

47 ترجمه مسئله اختيار در تفكر فلسفي و پاسخ معتزله به آن

ويژگي اثر : اين كتاب درباره آراء معتزله درباره مساله اختيار است درتقابل با آراء مذاهب كلامي ديگر

48 ترجمه مونتني

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف پبتربوك است

49 ترجمه ميكروبها

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف آيزاك آسيموف است

50 ترجمه نظريه مثل ومسئله معرفت در فلسفه اسلامي

ويژگي اثر : اين مقاله تاليف ابراهيم مدكور است

51 ترجمه نهضت ترجمه در جهان اسلام

ويژگي اثر : اين مقاله نگارش ابراهيم مدكوراست

52 ترجمه وويرايش فرهنگ آثار

ويژگي اثر : اين كتاب درپنج جلد مي باشد

53 دانشنامه زبان و ادب فارسي

ويژگي اثر : انتشارات زبان و ادب فارسي، 1384

54 راي بعد از ماي نكره

ويژگي اثر : اين مقاله در فصلنامه نشر دانش به چاپ رسيده است

55 زبان فارسي،مميز ذيروح ازغير روح

ويژگي اثر

: اين مقاله درفصلنامه نشردانش به چاپ رسيده است

56 كدام عذرا؟

ويژگي اثر : اين مقاله در فصلنامه نشر دانش به چاپ رسيده است

57 يادي از حجه الاسلام غزالي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله معارف به چاپ رسيده است

58 يادي از فخرالدين رازي

ويژگي اثر : اين مقاله درمجله معارف به چاپ رسيده است

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1http://www.aftab.ir/articles/art_culture/literature_verse/c5c1183292543_esmaeel_saadat_p1.php2http://www.ketabnews.com/detail-7125-fa-0.html3www.ketabesal.ir4كيمياي سعادت ، گفتگو با اسماعيل سعادت ، كتاب ماه ادبيات و فلسفه ،سال چهارم ، شماره هفتم ،ارديبهشت 1380 ، پياپي 43 ، ص 4

سعدالدوله

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. (موجب) نيكبختى دولت) ابن صفى الدوله طبيب از مردم ابهر زنجان (مقت. 690 ه.ق.). وى در عهد ارغون ايلخان مغول در عداد اطباى ايلخانى درآمد و در بغداد ميزيست و در آنجا با مردم آميزش داشت و چند زبان آموخته بود و در ضمن به كيفيت حال عمال و متصرفان اموال بغداد و عراق اطلاع كامل يافت. اطباى ديگر يهودى كه در دربار بودند وسيله احضار او را از بغداد فراهم آوردند.اتفاقا در اين ايام ارغون را مختصر مرضى رسيد كه به معالجه سعدالدوله بهبود يافت و او مقرب شد و اطلاعاتى كه در باب اسراف و تبذير عمال داشت به عرض رساند. ارغون سعدالدوله را با دو تن ديگر از امراى مغول مأمور خطه بغداد و تحصيل بقاياى مالياتى و اصلاح حال رعيت كرد. سعدالدوله در اواخر 686 ه.ق. به بغداد رفت و در اندك مدتى اموال فراوان از بقاياى سالهاى گذشته و حاصل سال جارى

جمع آورد و به خدمت شتافت. اين خدمت در چشم ارغون سخت جلوه نمود، و سعدالدوله را مسئول جمع و خرج بغداد كرد و او سال بعد بيشتر از دفعه اول از آن سرزمين جمع مال كرد و در نتيجه ارغون وى را وزير و در حل و عقد مملكت مختار كرد و فرمان داد كه اگر مهمى پيش آيد آزادانه به عرض او برساند.

استقلال سعدالدوله يهود از يك طرف علامت سرشكستگى و عقب افتادن عمال و كفات مسلمان و از طرف ديگر نشانه زوال آفتاب اقبال امير بوقا و برادر او آروق بود. در اين زمان توطئه بوقاضد ارغون كشف شد و به امر ايلخان او و برادرش آروق كشته شدند. پس از قتل اميربوقا كوكب سعادت سعدالدوله اوج گرفت و اين مرد جاه طلب و ارغون كه هر دو از مسلمانان بدگمان بودند شروع به قطع ايادى آنان از كارها كردند و قرار شد كه در امور جمع و خرج ممالك ايلخانى فقط عيسويان و يهود را به كار گمارند. سعدالدوله عموم اقوام يهودى خود را در كارهاى مهم ملكى داخل كرد و عراق عرب و الجزيره و آذربايجان را بين ايشان تقسيم نمود. سعدالدوله مردى زيرك و كافى بود و در ابتدا براى جلب قلوب امر داد كه امرا و حكام دعاوى را بر طبق شريعت اسلام فيصل دهند و در استحقاق حق مظلومان و اعانت فروماندگان جد بيلغ نمايند و ايلخان را واداشت كه حكام و ملوك تابع را مأمور وصول و ايصال وجوه خزانه سازد. بسيارى از اجحافات سابق از ميان رفت و صدقات جارى شد و شعراى عرب و عجم و فضلا

به نظم و نثر او را ستودند و مجموعه اى به نام او ساختند. يهود در سايه او ارتقا يافتند. كار سعدالدوله به استقلال مطلق و و استبداد كشيد و اين مسئله موجب تحريك غضب امراى ارغون و حسد ايشان نسبت بدو شد تا آنجا كه غالب آن جماعت به دستيارى طوغان به قتل او تصميم گرفتند. سعدالدوله در آخر چون ديد كه بسيارى از امرا و علما و متنفذان مسلمان كمر به قتل او و ياران يهودش بسته اند و بر آن شد كه از استيلاى خود بر نفس ارغون استفاده كند و با اجراى طرحى كه ريخته بود بينان عمر ايشان را از بيخ بركند. طرح وى اين بود كه روزى به ارغون گفت نبوت از چنگيزخان به طريق ارث به ايلخان عادل رسيده و ارغون از جانب خداوند رسول است و چون قيام دين هر رسولى به جهاد و قلع مخالفان متعلق است بايد ايلخان امر دهد تا هر كس سر از قبول ديانت او بپيچد و در زمره ملت جديد درنيايد سرش از تن جدا كنند و چون ارغون از مسلمانان نفرت داشت امر داد كه مسلمانان را در كارها دخالت و باردو راه ندهند. سعدالدوله براى رسيدن به نيت زشت خود محضرى تهيه كرد و جمعى از علماى مسلمان هم پاى آن را امضا و نقشه او را تصديق كردند. سعدالدوله با تصويب اغون مصمم شد كه خانه كعبه را به بتخانه مبدل سازد. اما در اين اثنا ارغون در تبريز مريض شد و براى اصلاح مزاج به موقان رفت و مرضشش شدت يافت و اطبا از معالجه او عاجز آمدند. سعدالدوله

دانست كه ارغون يعنى آلت اجراى مقاصد او در حال رفتن است و با رفتن او دولت خود وى نيز رو به زوال، به همين جهت به جلب قلوب مردم و جبران شكستيگها- كه بر دست او رفته بود- مشغول شد و به اطراف نامه ها نوشت دردفع ظلم و فساد، ولى هيچيك مفيد نيفتاد و امرا در خانه طغاجار ترتيب جشنى دادند و تصميماتى گرفتند و سعدالدوله را دستگير كردند و در سلخ صفر 690 به خانه طغاجار آوردند و به قتل رساندند. خبر قتل او در بلاد اسلام موجب مسرت و شفاى قلوب مسلمانان گرديد و بازار يهودكشى رواج گرفت.

(اقبال. تاريخ مغول).

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

سعدي قمي، ابوعبداللَّه حسين

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، محدث امامى. وى را از اصحاب امام على النقى (ع) شمرده اند. گويند كه در ميان شيعيان به غالى مذهبى متهم بوده و هنگامى كه غالى مذهبان را از قم اخراج كردند، او را نيز بيرون كردند. نجاشى ضمن ذكر اتهام وى گويد: «او مصنفاتى دارد كه احاديث آنها صحيح است و تعداد آنها را حدود صد كتاب نوشته است. على بن حاتم از شاگردان و راويان كتابهاى او است». از آثارش: «الامامه »؛ «الايمان»؛ «التوحيد»؛ «المتعه»؛ «المومن و المسلم»؛ «المقت و التوبيخ»؛ «المزار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اختيار معرفه الرجال (512)، اعيان الشيعه (88 -86 /6)، الذريعه (279/23 ،478/4 ،324/2)، رجال ابن داود (قسم 445 -444 /2)، رجال الطوسى (471)، رجال النجاشى (146 -143 /1)، ريحانه (32/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 114/4)، الفهرست للطوسى (106)، الكنى و الالقاب (314/2)، لغت نامه (ذيل/ حسين)، هديه الاحباب (149).

سعدي، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: شيمى داروئى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى عمومى داروسازى در سال 1354، كارشناسى ارشد و دكتراى تخصصى شيمى داروئى از دانشگاه استراتكلايد اسكاتلند در سالهاى 1356 و 1360.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده علوم پزشكى مشهد در سال 1363، دانشيار گروه شيمى داروئى دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1371 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى اثرات درمانى سم زنبور عسل، بررسى فيتوشيميائى گياهان داروئى، آناليز و فرمولاسيون در يك فرآورده جديد داروئى، تهيه ژلاتين از منابع داخلى حلال، بررسى اثرات ضد ميكروبى برخى عصاره هاى گياهان داروئى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 21 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه

كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ترجمه و ويرايش كتاب در ارتباط با فارماكولوژى و ويرايش كتاب صحيفه سجاديه به زبان انگليسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 7، تعداد مقالات به زبان خارجى: 12

زمينه علمى مقالات:

شيمى داروئى، توكسيكولوژى، فارماكولوژى، آناليز فرآورده هاى داروى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سعيد العلماء، محمد سعيد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1270 ق)، فقيه، اصولى و مجتهد. از بزرگان علماى شيعه در قرن سيزدهم است. مقيم بارفروش بود. پس از تحصيلات مقدماتى براى تكميل اصول فقه به عراق رفت. او شاگرد برجسته شريف العلماى مازندرانى و معاصر شيخ انصارى و سيد شفيع جاپلاقى و همدرس ملا آقا دربندى است. پس از دريافت اجازه ى اجتهاد از شريف العلماء به بارفروش بازگشت. رياست علمى مذهبى وى مورد توجه همه حتى ناصرالدين شاه بود. خبرگان او را هم سنگ و عده اى وى را بر شيخ انصارى ترجيح مى دادند. خود شيخ با وجود او فتوا نمى داد تا اينكه سعيد العلماء در نامه اى نوشت كه «اگر من در زمان اشتغال علمى اعلم از شيخ بوده ام ليكن اكنون در ايران تارك شده ام ولى شيخ هنوز مشغول علم است و اينك او براى تقليد و فتوا متعين است». حاج ملا محمد اشرفى و حاج شيخ زين العابدين مازندرانى حايرى از شاگردان بنام سعيدالعلماء بودند و دومى از وى روايت نيز كرده است. سيد محمد بن ربيع تسترى در حدود 1246 ق بعضى از «تقريرات» وى را نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (38/3)، شرح حال رجال (71/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 599/13)، الكنى و الالقاب (314/2)، مكارم الآثار (1971 -1970 /6).

سعيد تهراني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1337 ق.، تهران.

درگذشت: 21 دى 1374، قم.

حضرت آيت الله شيخ حسن سعيد تهرانى، فرزند آيت الله ميرزا عبدالله چهل ستونى تهرانى و نوه آيت الله العظمى حاج ميرزا مسيح تهرانى (از مراجع دوران قاجار كه در واقعه قتل گريبادوف مرجع و پناه مردم به حساب مى آمد) بود. ايشان علوم مقدماتى را در حوزه هاى علميه قم و تهران تحت تربيت و نظارت پدرشان

فراگرفت.

سپس در بيست و پنج سالگى به دانشگاه رفت و ليسانس معقول و منقول گرفت و سپس در سال 1370 ق. به نجف اشرف رفت و در دورس آيات عظام حاج سيد محسن حكيم، آيت الله خويى به خصوص آيت الله شيخ حسين حلى شركت جست و تقريرات دروس فقه و اصول آنها را نگاشت (چندين مجلد تقريرات دروس آيت الله حلى به چاپ رسيده است). در سال 1385 ق. به تهران آمد و ضمن امامت جماعت مسجد جامع چهل ستون تهران به تدريس فقه و اصول و تفسير، وعظ و ارشاد، راهنمايى مردم، به خصوص جوانان و دانشجويان، تأليف كتاب هاى دينى چاپ و نشر كتاب هاى مذهبى، تأسيس بناى كتابخانه و مدرسه چهل ستون و گنجينه قرآن كريم پرداخت. اين كتابخانه با بيش از چهل هزار نسخه هاى خطى و چاپى يكى از مهمترين كتابخانه هاى مساجد تهران مى باشد.

آيت الله سعيد براى تبليغ اسلام و تشيع كوشش فراوان كرد و دهها كتاب به زبان هاى مختلف براى بيان انديشه هاى تشيع و عقايد شيعى و ولايت به كشورهاى مختلف فرستاد. از وى در طول عمر خويش دهها كتاب به زبان فارسى و عربى باقى مانده است. مهمرتين آثار ايشان عبارتند از: اسلام از ديدگاه قرآن و عترت؛ اصول دين (آبان 1333)؛ افكار پريشان يا مقالات سعيد (1326)؛ تقريرات علامه حلى؛ ترجمه نورالابرار من حكم انيرالمؤمنين على (ع) (1412 ق.)؛ حسين (ع) ازديدگاه وحى (1396 ق.)؛ حكومت از ديدگاه قرآن و عترت (1399 ق.)؛ حيات يابى (ترجمه احياءالميت به فضايل اهل بيت، 1367)، خدا و رمضان (1391 ق.)؛ خدا و ولى الامر (1392 ق.)؛ خدا و مهدى (1394 ق.)؛ دايرةالمعارف قرآن (12 مجلد، به فارسى

و عربى) سيره رسول الله (ص) سنت الهى است (1406 ق.)، غدير پيوند ناگسستنى رسالت و امامت (1361)؛ فاطمه زهرا (س)؛ دژ شكست ناپذير وحى در طول زمان (1361)؛ ما با خدا كار داريم (1406 ق.)؛ مكتب امام حسن (ع) (1402 ق.)؛ مبعث، بيانگر رسالت و امامت در مكتب تشيع (1412 ق.)؛ مسئوليت (1409 ق.)؛ مهدى (ع) ما راهگشاى عالم غيب (1404 ق.)؛ نگهبان مكتب توحيد (كتابنامه مكتب مهدى عج) (1415 ق.)؛ نگهبان مكتب ما (1410 ق.)؛ نمودارى از حكومت على (ع) (1403 ق.)؛ ولايت فقيه ره آورد غدير (1399 ق.).

آثار عربى وى به اين شرح است: الفقه تشريعه و تنبيه و استنباطه (1380 ق.)؛ الرسول يحدثنا (1394 ق.) الرسول يدعوكم (1398 ق.)؛ الرسول الشيعه (1398 ق.)؛ دليل عروالوثقى (تقريرات بحث هاى آيت الله شيخ حسين حلى، دو جلد: جلد اول 1379 ق. جلد دوم 1382 ق.)؛ شيعتنا (1402 ق.)؛ موسوعة المكاسب (تأليف شيخ مرتضى النصارى، تقرير شيخ حسن حلى، كاتب تقرير شيخ حسن سعيد، چهار جلد با تفريظ).

آيت الله سعيد سرانجام در بيست و يكم دى 1374 (نوزدهم شعبان 1416 ق.) در هشتاد سالگى دار فانى را وداع گفت و در شهر قم در مقبره ى شيخان (ره) به خاك سپرده شد.

حاج حسن آقا سعيد بن العالم الجليل آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه مسيح تهرانى از افاضل علماء معاصر تهرانست.

تولدش در تهران واقع شده و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات و سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح را نزد مدرسين آنجا بپايان رسانيده آنگاه از محضر آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى و بالاخص آيت اللَّه حلى استفاده نموده تا بمدارج عاليه علم و كمال

رسيده و تقريرات استاد حلى را در شرح عروه بنام مدارك العروه برشته تحرير و طبع درآورده و به تهران مراجعت و در مسجد جامعه بجاى والد خود به اقامه جماعت و ترويجات دينى و تدريس پرداخته است. از آثار ايشان است تأسيس كتابخانه مسجد جامعه و نشريه هاى آن است.

(1416 -1338 ق)، فقيه اصولى و عالم امامى. او از فرزندزادگان ميرزا مسيح تهرانى است. در تهران به دنيا آمد. پس از خواند دروس كلاسيك و مقدمات و ادبيات و سطوح به نجف اشرف مهاجرت كرد و سطوح را در آن جا تكميل نمود. سپس به محضر آيت اللَّه حيكم و آيت اللَّه خويى راه يافت. او به ويژه از آيت اللَّه حلى بهره ها برد تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيد. آنگاه به تهران بازگشت و در مسجد جامع تهران به ترويج دين و تدريس پرداخت. در تهران درگذشت و در شيخان قم دفن شد. از آثار ايشان تاسيس كتابخانه مسجد چهلستون جامع تهران در 1380 ق و نيز گنجينه ى قرآن حاوى نسخ گوناگون كهن و جديد قرآن در همان جا. اين كتابخانه هم اكنون با بيش از چهل هزار جلد كتاب يكى از ذخاير گران بهاى كتب اسلامى است. از ديگر اقدامات وى انتشارات وسيع و گسترده به صورت نشريات متعدد به زبانهاى مختلف براى كشورهاى شرق و غرب جهان بود. از آثار علمى وى: «الرسول يحدثنا»؛ «الرسول يدعوكم»؛ «الرسول و الشيعه»؛ «شيعتنا»؛ «الفقه فى تشريعه و تبيينه و استنباطه» «دليل العروه الوثقى»، تقريرات بحثهاى استادش آيت اللَّه حلى؛ نشريه «دائرةالمعارف قرآن كريم»؛ «اسلام از ديدگاه قرآن و عترت»؛ «اصول دين»؛ «حسين از ديدگاه وحى»؛ «خدا و اولوالامر»؛ «فاطمه

الزهرا (ع)»؛ «نمودارى از حكومت على (ع)»؛ «مهدى (ع) راهگشارى عالم غيبت».[1]

حاج شيخ حسن فرزند عالم ربانى حجه الاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه سعيد تهرانى (معروف به جهل ستونى) ابن آيت اللَّه حاج ميرزا مسيح كه ترجمه اش اجمالا در جلد چهارم ص 483 گذشت معظم له در سال 1337 قمرى در تهران متولد شده و پس از پرورش در بيت علم در تهران مقدمات را خوانده وسپس در قم به تحصيل سطوح عاليه پرداخته و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محاضر آيات عظام حوزه علميه نجف مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و شاهرودى و حاج شيخ حسين حلى و آيت اللَّه خوئى استفاده نموده و با مدارك عاليه علمى به زادگاه خود تهران مراجعت و در مسجد جامع به خدمات دينى و وظائف روحى و تدريس فقه و اصول و تفسير قرآن و نشر معارف اسلامى و قضاء حوائج محتاجين حتى المقدور پرداخته و تا اين تاريخ 1399 قمرى به فعاليت اشتغال و سرپرستى عده اى از طلاب تهران را به عهده دارند و كتابخانه مسجد جامع كه از تاسيسات معظم له است يكى از مجامع علمى تهران و پايگاه هاى خدمات اسلامى است آثار گرانقدرى دارند كه به آن اشاره مى شود.

1- دليل العروه دو جلد مطبوع.

2- شرح مكاسب سه جلد.

3- اصول دين.

4- افكار پريشان.

5- همه در انتظار اويند چاپ شده.

نويسنده گويد: آيت اللَّه سعيد تهرانى داراى محامد آداب و محاسن اخلاق و بيانى شيوا مى باشد در منزلش طبق سنت نياكانش همه ساله از اول محرم تا سوم عاشورا مجلس تبليغ و سوگوارى منقد و گويندگان فاضل و دانشمند و آگاه در پيرامون معارف اسلامى و مكتب خاندان رسالت ايراد

سخن نموده و طبقات مختلف و بالاخص علماء تهران كه همه روزه شركت مى كنند زيب بخش مجلس ايشانند.

خدمات و فعاليتهاى آقاى سعيد بسيار و اين مختصر ظرفيت شرح آن را ندارد ادام اللَّه توفيقه همه ساله در ايام مواليد ائمه معصوم عليهم السلام مخصوص حضرت رسول (ص) و حضرت اميرالمومنين عليه السلام و حضرت سيدالشهداء و حضرت بقيه اللَّه عجل اللَّه فرجه جزوه هائى آموزنده به دان مناسبت طبع و نشر مى نمايند جزاه اللَّه عنهم خيرالجزاء.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار حضرت آيت اللَّه سعيد (ره)، گنجينه ى دانشمندان (483/ 4).

سعيد تهراني، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1391 -1305 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در تهران به دنيا آمد. مدتى در تهران نزد علماى دين چون شيخ على نورى و ميرزا سيد محمد تنكابنى و حاج شيخ مسيح تهرانى و ميرزا هاشم شفتى و حاج آقا بزرگ و حاج آقا بزرگ ساوجى و آقا شيخ باقر معزالدوله تحصيل علوم دينى كرد. در 1330 ق در مراجعت از مكه به نجف رفت و در آنجا از محضر آيت اللَّه نايينى و آيةاللَّه شريعت اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى و حاج سيد احمد كربلايى استفاده نمود. در 1333 ق به تهران مراجعت و بعد از فوت پدرش چند سالى مسجد جامع تهران را امامت مى كرد. در 1342 ق به قم رفت و از آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه كبير بهره ها گرفت. در 1356 ق به تهران بازگشت و به تدريس و انجام وظائف دينى و اجتماعى مشغول شد. از آثار وى: حاشيه بر «مكاسب»؛ هفت رساله در «مبداء و معاد» و جمع «كتاب و سنت و عقل تفسير»؛ رساله اى در «مشتق»؛ «سنن النبى (ص)».[1]

آيت اللَّه مرحوم

حاج ميرزا عبداللَّه ابن آيت اللَّه حاج ميرزا مسيح مشهور بحاج ميرزا بزرگ ايلچى كش از طراز اول علماء معاصر تهران بوده است در سال 1305 ق در تهران متولد شده و نزد علماء تهران چون مرحوم آقاى شيخ على نورى و ميرزا سيد محمد تنكابنى و حاج شيخ مسيح طالقانى و ميرزا هاشم شفتى و آقاى حاج آقا بزرگ ساوجى و آقا شيخ باقر معزالدوله تلمذ نموده و در سال 1330 ق در مراجعت از مكه معظمه به نجف در آن سامان رحل اقامت افكنده و از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه شريعت و آيت اللَّه آقا ضياء عراقى و عالم ربانى حاج سيد احمد كربلائى و غير هم استفاده نموده و در سال 1333 ق مراجعت به تهران و پس از فوت مرحوم والدش (در سال 1334 ق) چند سالى امامت مسجد جامع تهران را نموده تا سال 1342 ق كه آيات بزرگ و مراجع عاليقدر شيعه از عراق تبعيد به ايران شدند وى باستقبال آنان شتافته و در خدمت آنان به قم آمده و بافاضه و استفاضه از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حاج شيخ ابوالقاسم كبير پرداخته تا سال 1356 ق پس از فوت آيت اللَّه حايرى به تهران مراجعت نموده و تا سال 1391 قمرى به اقامه جماعت و تدريس و وظائف ديگر دينى و اجتماعى اشتغال داشته تا در ذى الحجه سال مزبور در سن 86 سالگى وفات نموده و جنازه اش حمل بشهر رى و در جوار حضرت امامزاده حمزه موسوى بعنوان امانت بخاك سپرده شد تا در شرايط مناسب و رفع موانع به نجف منتقل گردد. از آثار ايشان است:

1-

حاشيه بر مكاسب 2- هفت رساله در مبدء و معاد و جمع كتاب و سنه و عقل و تفسير 3- اصول فلسفه 4- رساله اى در مشتق 5- سنن النبى (ص) 6- متفرقات ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (258/2)، آينه ى دانشوران (209 -208)، زندگينامه رجال و مشاهير (53/4)، گنجينه ى دانشمندان (483 -482 /4).

سعيد، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1275 ش)، پزشك و نويسنده. وى در همدان متولد شد از نژاد كرد بود. تحصيلات مقدماتى را در مدارس كالج و آمريكايى و تحصيلات طبى را تحت نظر معلمهاى آمريكايى آموخت. از آثار وى: «خير المال فى حفظ صحه الاطفال»؛ «طريق رهايى از امراض وبايى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (67 -66 /1).

سعيدالعلماء مازندراني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مآثر و آثار ص 150 گويد: سعيدالعلماء از افاضل مجتهدين بود و رياستى معتدبها داشت و بعضى از اهل تحقيق او را با شيخ الطائفه استاد الكل مرتضى الانصارى هم سنگ ميگرفتند. اين بزرگوار بملاحت منطق و فصاحت بيان يگانه ى روزگار بنظر ميآمد.

نگارنده گويد آنجناب مبارزات دامنه دارى با فرقه ضاله بابيه و سران آنها ملاحسين بشروئى و قره العين نمود و نگذارده آنها وارد شهر بابل بشوند و در قلعه اى نزديك بابل آنها را محاصره كرده و نابودنشان نمودند.

در ريحانه الادب گويد ملا محمد سعيد العلماء مازندرانى بارفروشى از اكابر علماء اماميه قرن سيزدهم هجرت كه از افاضل مجتهدين و در فصاحت و نطق و بيان يگانه ى زمان و با شيخ مرتضى انصارى معاصر و از تلامذه شريف العلماء مازندرانى است. رياست علمى مذهبى معتدبه داشته و مورد توجهات ملوكانه ناصرالدين شاه قاجار بوده و بعضى از اهل خبره او را هم سنگ شيخ انصارى دانسته و بلكه گاهى ترجيحش ميدهند و بالجمله فقه و اصول او مسلم اهل عصر خود بوده و شيخ انصارى با آن همه جلالت علمى كه داشته با حضور وى فتوا نميداده تا آنكه نامه اى از خود سعيدالعلماء در رسيد كه اگر من در اوقات اشتغال علمى اعلم از شيخ بوده ام لكن در

بلاد عجم تارك شده ام ولى شيخ هنوز مشغول علم بوده اينك براى تقليد و فتوا معين ميباشد.

شاگردان بزرگوارى مانند حاج ملا محمد اشرفى و شيخ زين العابدين مازندرانى دارد وفاتش در سال 1270 قمرى اتفاق افتاد و در شهر در مقبره معروفه اش مدفون و اكنون قبرش يكى از بقاع متبركه و مزارات مردم بابل است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سعيدي روشن، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر سعيدي روشن

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/12/19

زندگينامه علمي

محمد باقر سعيدي روشن در نوزدهم اسفند 1340 هجري شمسي در يكي از روستاهاي استان قزوين بدنيا آمدم، ابتدايي را در روستا گذراندم. به خاطر علاقه به تحصيل علوم دينى، برخي از دروس مقدماتي عربي و راهنمايي تحصيلي را همزمان درمدرسه علميه (شيخ الاسلام) شهرستان قزوين كه در آن زمان با مديريت عالم وارسته جناب حجة الاسلام والمسلمين هادي باريك بين از شاگردان امام خميني(ره) اداره مي شد گذراند، در گرماگرم انقلاب اسلامي وهجوم ماموران ساواك شاه به مدرسه كه مركز نشر انديشه هاي امام خميني(ره) در اين شهربود . به حوزه علميه قم آمد و دردروس مدرسه علميه (رسالت) با مديريت جناب حجه الاسلام و المسلمين دشتي شركت كرد، پس از طي دروس مقدماتى، منطق را در محضر حجه الاسلام و المسلمين حسيني بوشهرى، اصول فقه را در محضر حجه الاسلام و المسلمين موسوي تهرانى، شرح لمعه را در محضر مرحوم آيت الله وجداني ، رسائل را در محضر آيت الله اعتمادي (دام ظله) مكاسب را در محضر مرحوم آيت الله پايانى، كفايتين را از حضرت آيت الله فاضل بهره برد ودر دروس خارج

نيز همزمان از محضر درس آيات عظام؛ مكارم شيرازى، وحيد خراساني و فاضل لنكراني استفاده برد.همچنين در كنار دروس رسمي حوزه، از سال 1358 در برنامه هاي آموزشي موسسه (در راه حق) با مديريت حضرت آيت الله مصباح يزدي (دام عزه) شركت نمود. در اين مركز به جز استفاده از دروس اصلي تفسير، معارف، قرآن ، منطق و فلسفه از محضر استاد بزرگوار مصباح يزدى، با زبان خارجه، اقتصاد، جامعه شناسى، روان شناسى، حقوق، علوم سياسى، و برخيدروس جديد ديگر بيشتر آشنايي يافت.در دهه هفتاد هم زمان با تدريس و پژوهش در حوزه ، علوم قرآن، تفسير، كلام ودين پژوهى، دروس عالي دانشگاهي را نيزاستمرار بخشيد و در سال 1375 كارشناسي ارشد را اخذ و در سال 1381 خورشيدي از رساله دكتري تخصصي در رشته علوم قرآن و حديث تحت عنوان (تحليل زبان قرآن و متدولوژي فهم آن) دفاع نمود.برخي از دروسي كه در مراكز علمي حوزه اي ودانشگاهي در سطوح كارشناسي و كارشناسي ارشد و دكتري توسط وي ارائه شده به قرار ذيل است:علوم قرآن، تفسير ومعارف قرآن، هرمنوتيك ومباني تفسير قرآن، روش تحقيق در علوم قرآن، معجزه شناسى، كلام جديد و قديم، نهج البلاغه، فقه الحديث و علم الحديث، انسان شناس و تاريخ اديان، زبان قرآن ، زبان دين و ...همچنين در خلال اين مدت راهنمايي يا مشاوره رساله هاي متعدد دانشگاهي و حوزوي را به عهده داشته ام.

سعيدي زاده، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول سعيدي زاده

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/7/1

زندگينامه علمي

شيخ رسول سعيدي زاده فرزند طاهر از محققان و پژوهشگران مقيم مشهد در

غروب آخرين روز خرداد سال 1344 ه_.ش مصادف با سالروز تولد خاتم پيغمبران در يكي از محلات قديمي شهر رشت به نام پلكو (جنب كوچه مهديه فعلي) متولد گرديد.

پدر و مادرش هر دو اهل رشت و اجدادش از حومه آنجا بودند. پدر او يك كارگر ساده و مادرش زني زحمت كش بود، كه در ميانسالي به خاطر تحمل كار و سختي زياد از حد زندگي جان بر كف نهاد و دار فاني را وداع گفت. سعيدي زاده متاهل و داراي دو فرزند دختر و پسر و نيز جانباز انقلاب اسلامي مي باشد.

او تحصيلات خود را تا سطح ديپلم در زادگاهش خواند و سپس درسال 1362 ه_.ش، براي فراگيري دروس حوزوي وارد مدرسه علميه جامع رشت شد. پس از طي دروس مقدماتي درسال 1366 ه_ . ش، به مشهد مهاجرت و در آنجا سطح و بعد خارج فقه و اصول را به مدت شش سال متوالي خواند. هم زمان دروس مقدمات حوزوي را در مدرسه آيت الله خوئي تدريس نمود. در كنار درس هاي حوزه به تحصيلات دانشگاهي تمايل يافت و توانست درسال 1372 ه_ . ش، در رشته كارشناسي ادبيات فارسي از دانشگاه پيام نور مشهد و در سال 1384 ه_ . ش، در رشته كارشناسي ارشد علوم قرآن و حديث از دانشگاه علوم اسلامي رضوي مشهد فارغ التحصيل شود. موضوع پايان نامه كارشناسي ارشد او «خاندان هاي معروف سادات با تكيه بر خاندان علمي» است.

از جمله اساتيدي كه حق بزرگي در تربيت او دارند مي توان به آيات عظام شيخ محمد ازدي لاكاني، سيد مجتبي رودباري، سيد علي اكبر بني هاشمي، سيد حسن مرتضوي

شاهرودي، سيد جواد فقيه سبزواري و استاد رضا زاده نام برد.وي مسافرت هايي به كشورهاي تركيه، عراق، سوريه و عربستان انجام داده كه حاصل آن چند سفرنامه مكتوب است.

سعيدي زاده در كنگره هاي داخلي چندي از جمله مشاركت در شيراز، مسكن در اصفهان، دومين و نيز سومين كنگره ديدگاه هاي اسلام در پزشكي در مشهد، ميراث علمي و معنوي حضرت فاطمه زهرا (س) در مشهد، بزرگداشت علامه سيد عبدالحسين شرف الدين در قم، بزرگداشت عالمان فرزانه نهاوندي در نهاوند همدان و بزرگداشت حكيم متاله سيد جلال الدين آشتياني در مشهد و غيره شركت نمود.

سعيدي كازروني، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالوهاب سعيدى كازرونى متولد 1249 و متوفى 1324 شمسى فرزند سيد حسن از شعراء و ادباء اين سامانست رساله منظومى بنام (هادى السبيل) دارد كه طبع شده.

(1324 -1246 ش)، اديب و شاعر، متخلص به سعيدى. وى در كازرون متولد شد. علوم ادبى فارسى و عربى را آموخت و در قصيده و غزل مهارت داشت و بيشتر علاقه به سرودن هزل داشت. و مدتى در بوشهر زيست. از آثار وى: «هادى السبيل»؛ «ديوان» شعر.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (167 -163/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (26/ 4).

سعيدي مهر، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سعيدي مهر

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1360 هجري شمسي در رشته رياضي فيزيك از دبيرستان خوارزمي تهران فارغ التحصيل شدم. به علت علاقمندي به دروس حوزوي (و تعطيلي دانشگاهها به علت انقلاب فرهنگي)، در حوزه شهيد بهشتي تهران تحصيلات حوزوي را آغاز كردم. در سال 1361 در كنكور سراسري و نيز كنكور ورودي دانشگاه امام صادق(ع) شركت كردم و پس از قبولي در هر دو جا دانشگاه امام صادق(ع) را برگزيدم و يك سال در اين دانشگاه مشغول تحصيل شدم.

به علت علاقه شديد به دروس حوزوي و نظام آموزش حوزه، در آغاز نيمسال سوم تحصيلي (بهار 1383) با جلب نظر موافق مديريت محترم دانشگاه امام صادق(ع)، از ادامه تحصيل انصراف داده و در مدرسه آيت الله مجتهدي تهران تحصيلات حوزوي را ادامه دادم. در مهرماه 1364 وارد حوزه علميه قم شدم و به تحصيل سطح ادامه دادم و همزمان در دروس فلسفه نيز شركت مي

كردم. در سال 1367 سطح حوزه را به اتمام رسانده به تحصيل در مقطع خارج فقه و اصول مشغول شدم. در سال 1369 در كنكور ورودي تربيت مدرس قم شركت كرده و همزمان با شركت در دروس خارج و دروس فلسفه و عرفان، در سال 1372 در مقطع كارشناسي ارشد الهيات فارغ التحصيل شدم. در سال 1373 در آزمون ورودي دانشگاه تربيت مدرس تهران شركت كردم و پس از قبولي و شركت در دوره آموزشي، سرانجام در سال 1379 با دفاع از رساله دكتري با عنوان( بررسي انتقادي«ضرورت» در فلسفه تحصيلي معاصر)، فارغ التحصيل شدم.

در سال 1378 به مدت يكسال در كشور انگلستان مشغول گذراندن يك دوره پژوهشي بوده ام. از سال 1380 به عنوان عضو هيأت علمي گروه فلسفه دانشگاه تربيت مدرس مشغول هستم و در حال حاضر استاديار گروه فلسفه اين دانشگاه مي باشم. در طي دوران تحصيل در دانشگاه و حوزه، با مراكز متعدد پژوهشي در قم و تهران، همچون مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي، مركز تحقيقات استراتژيك، معاونت اساتيد و دروس معارف اسلامي نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاهها، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، پژوهشكده حكمت و فلسفه دفتر تبليغات اسلامي، سازمان حكمت، موسسه فرهنگي طه و ... همكاري مديريتي و پژوهشي داشته ام.

سعيدي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1367 -1275/1274 ش)، عالم، محقق، مترجم و نويسنده. وى در قريه ى نوزاد از توابع بيرجند به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در مكتبخانه ى نوزاد گذراند سپس با خانواده اش به بيرجند رفت و در مدرسه ى شوكتيه ى اين شهر به فراگيرى علوم رياضى، طبيعى، هيئت و نجوم و همچنين زبانهاى عربى، فرانسوى و انگليسى به

خدمت در بانك مشغول گرديد. ابتدا در مدرسه ى شوكتيه به تدريس پرداخت و سپس به تهران آمد و با همكارى دكتر سيد جعفر شهيدى مجله ى «فروغ علم» را منتشر ساخت. پس از ايجاد دولت پاكستان، بارها به آن مملكت سفر كرد و با آراء و انديشه هاى علامه اقبال لاهورى آشنا شد و زبان اردو را آموخت وى در تهران وفات يافت. از سعيدى در حدود شصت اثر در زمينه هاى تاليف و ترجمه بر جاى مانده كه از آن جمله اند: «عمار ياسر»؛ «عذر تقصير به پيشگاه محمد (ص) و قرآن»؛ «اقبال شناسى»، ترجمه؛ «فرد و اجتماع»؛ «برنامه هاى انقلاب اسلامى»؛ «اول اخلاق مابعد تمدن آنها»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگى (س 2، ش 7، ص 12 -3 و س 5، ش 9، ص 50)، مؤلفين كتب چاپى (704 -702 /4)، نشر دانش (س 9، ش 1، ص 103).

سعيدي، فرخ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سعيدي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، مؤلف.

تولد: 1268، تهران.

درگذشت: 12 ارديبهشت 1361.

محمد سعيدى، فرزند محمدعلى، تحصلات مقدماتى را در مدرسه ى تربيت و سپس زبان و ادبيات انگليسى را در كالج آمريكايى تهران و علوم قديمه را نزد استادان فن آموخت. نخستين مقاله هاى او در روزنامه ى «شفق سرخ» چاپ شد. در مجله هاى «آينده» و «مهر» و غيره مقاله مى نوشت. مدت سه سال مجله «راه نو» را انتشار داد و مدتى نيز بر انتشار مجله «ايران آباد» نظارت داشته است. به سمتهاى سناتورى، كفالت وزارت راه، معاونت نخست وزير و سرپرستى انتشارات و راديو رسيد. علاوه بر مقاله هاى وى در مطبوعات، آثارى را ترجمه كرده است. از جمله ترجمه هاى او است: آخرين روز يك محكوم (ويكتور هوگو، 1306)؛ اخلاق روجى (ساموئل اسمايلز، 1308)؛ انسان در تكاپوى تمدن (اوين پالو، 1335، اين كتاب به اين نام نيز منتشر شده است: تاريخ جهان يا انسان در تكاپوى تمدن)؛ ايفى ژنى (گوته)؛ بادبزن خانم و بندر مرسالومه؛ اهميت ارنست بودن (اسكار وايلد، 1336)؛ تاريخ عرب (فيليپ حتى، 1336)؛ جنگ هاى ايران و روم (پروكوپيوس، 1311)؛ چهار نمايشنامه- الكترا؛ زنان تراخيس؛ فيلوكتتس؛ آژاكس- (سوفوكل، 1335)؛ خطابه ى ويكتور هوگو بر سر قبر ولتر (1333)؛ خليج فارس از قديمى ترين ازمنه تا قرن بيستم ميلادى (سرهنگ سرآرنولد ويلسون، 1310)؛ راز آفرينش انسان (ا. گريسى موريس، 1334)؛ زير درختان زيرفون (آلفونس كار، 1335)؛ سه نمايشنامه- اوديپوس شاه، اوديپوس در كولولوس، آنتى گون (سوفوكل، 1334)؛ فرويد، شرح حال (استفان تسوايك، ترجمه به نام مستعار)؛ كريستف كلمب (ساموئل اليوت وريس،

1338)؛ لردكرزن (1322)؛ ماكدولين يا در سايه ى درختان زيرفون (ترجمه از عربى متن آلفونس كار، 1306)؛ مقالات اجتماعى (آرتور بريزيان، 1322)؛ هلن، هيپوليت، ارنست، ايون (اوريپيد، 1338)؛ سالومه و هلن؛ و آثار ديگرى از ترى پيد و افلاطون. از جمله تأليفات وى مى توان به اين دو عنوان اشاره نمود: امير كبير (1335)؛ خاطرات سفر آمريكا (1336).

وى به دريافت نشان همايون و چندين نشان ديگر نايل آمده است.

(تو 1286 ش)، نويسنده، روزنامه نگار و مترجم. در تهران متولد شد. زبان و ادبيات انگليسى را در كالج آمريكايى تهران و علوم قديمى را در نزد استادان فن آموخت. نويسندگى را با نخستين مقالات در روزنامه ى «شفق سرخ» شروع كرد. و با آن كه به كار سياست مى پرداخت اما از مطالعه و تحقيق غافل نبود. از جمله مشاغل سياسى وى معاونت وزارت راه و سرپرستى اداره ى تبليغات و معاونت نخست وزيرى بود. وى چند سالى نيز مديريت مجله «راه نو» را داشت. از آثار وى، ترجمه ها: «آخرين روز يك محكوم»؛ «اخلاق روحى»؛ «تاريخ عرب»؛ «امير كبير»؛ «راز آفرينش انسان»؛ «مقالات اجتماعى».[1]

در 1280 در تهران تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى در مدرسه ى ادب وارد كالج آمريكائى ها شد و دوره ى آنجا را به اتمام رسانيد. سپس به مدرسه ى سن لوئى رفت و دوره ى آنجا را نيز پايان داد. خدمات ادارى خود را از وزارت فوائد عامه شروع كرد و سرانجام در وزارت راه به مقامات بلند رسيد. مدتى معاون وزارت راه و زمانى سرپرست آن وزارتخانه بود. مدتى نيز نه چندان طولانى رياست اداره كل انتشارات و تبليغات و معاونت نخست وزيرى را در نخست وزيرى سپهبد زاهدى عهده دار گرديد. در سال 1342 به

سناتورى تهران رسيد و مجموعا سه دوره ى چهارساله در مجلس اعيان عضويت داشت. در 1354 به مجلس سنا راه پيدا نكرد و به معاونت شريف امامى در بنياد پهلوى منصوب شد. سعيدى نويسنده اى محقق و مترجمى دقيق و پركار و نكته سنج بود. آثار زيادى از او چاپ و انتشار يافته است. از جمله كتابهاى خليج فارس، جنگهاى ايران و روم، تاريخ عرب، سفرنامه ى آمريكا و بالاخره شعله هاى نبوغ را مى توان نام برد كه با قلمى شيوا و روان ترجمه شده است. وى مدتى مجله ى راه نو را انتشار مى داد كه از مجلات معتبر و خواندنى زمان خود بود. از نوجوانى در زمينه هاى ادبى و تاريخى با مطبوعات همكار داشت. در 1365 در آمريكا درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] مؤلفين كتب چاپى (504 -500/ 5).

سعيدي، نيره

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(1371 -1299 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر. وى در تهران متولد شد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدرسه ى ژاندارك به پايان رساند، سپس از دانشسراى عالى تهران در رشته ى ادبيات فرانسه و فارسى موفق به اخذ ليسانس گرديد. به منظور ادامه ى تحصيلات به پاريس رفت و بعد از چند سال به ايران بازگشت. وى به مدت دو سال مجله ى «بانو» را به مديريت خود در تهران نشر داد كه نخستين نشريه ى اختصاصى بانوان محسوب مى شود. او دو دوره به نمايندگى مردم تهران در مجلس شوراى ملى برگزيده شد. و از اعضاى موسس شوراى عالى جمعيت زنان بوده است. مقالات و اشعار او در نشريات كشور به چاپ رسيده است. وى در تهران وفات يافت. از آثار او است: ترجمه اى از آثار لافونتن به نام «قصه هاى لافونتن» (برنده ى حايز يونسكو)؛

ترجمه ى «شطرنج باز»؛ ترجمه ى «كازانوا» و مجموعه ى شعر به نام «ترانه ى من».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زنان روزنامه نگار و انديشمندان ايران (150 -146)، زنان سخنور (368 -360 /3)، كارنامه ى زنان مشهور ايران (231 -230)، مجموعه ى گلها (416 -415 /2)، مؤلفين كتب چاپى (671 -670 /6).

سعيدي نژاد، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: اولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى با درجه خوب از دانشگاه گوتمبرگ آلمان، دوره انترنى دو ساله در رشته هاى جراحى عمومى، داخلى، زنان و زايمان از آلمان، دوره تخصصى اورولوژى در شهرهاى باخ و فرانكوفرت.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى اصفهان در سال 1350، به درجه دانشيارى در سال 1355.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه در مورد كليه و بيماريهاى آن، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيمارى سنگ هاى ادرارى در مورد امكانات مختلف درمانى و راههاى پيشگيرى از آن.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 15، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

كانسراوليه و زيكوسمينال، پيشنهاد درمانى در خارج كردن كاتنز ادرارى در كانسر پروستات، فشار خون بدخيم كليوى، ترى اورشيسم، بررسى 30 مورد تومور بيضه در بيمارستان دانشگاه علوم پزشكى اصفهان، بررسى 50 مورد تومور مثانه، علت عدم موفقيت در درمان كانسرپروستات، كانسرآلت، تكامل دستگاه سنگ شكن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سكاكي خوارزمي، سراج الدين، ابويعقوب يوسف

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(626 -555/554 ق)، اديب، نحوى. مشهور به سكاكى و موصوف به علامه. محل تولد وى خوارزم بود. حنفى معتزلى بود و از ادباى بزرگ عهد سلطان محمد خوارزمشاه و معاصر ابن حاجب. در نحو، صرف، منطق، كلام، بيان، شعر، عروض و معانى و قوافى توانا بود. مى گويند در بدايت حال شغل آهنگرى داشته و در سى سالگى به فراگيرى علم روى آورده و در علوم غريبه نيز دست داشته است. وى در خوارزم درگذشت. قبر

او در كنار آب تيكه مى باشد.از جمله آثار او: «مفتاح العلوم»، كه دوازده علم از علوم عرب را در آن آورده است و شروح بسيارى بر آن نوشته شده است؛ رساله اى در «علم مناظره».[1]

سراج الدين ابويعقوب يوسف خوارزمى، از ادباى معروف عربيت قرن ششم و هفتم (و. 555- ف. 626 ه.ق.) مؤلف كتاب «مفتاح العلوم» (ه. م.) وى در انواع علوم مخصوصا علوم ادبى و بالاخص علوم بلاغى متبحر بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (294/9)، تاريخ ادبيات در ايران (293 -292 /3)، حبيب السير (81 -80 /3)، روضات الجنات (202 -200 /8)، ريحانه (44 -42 /3)، سرآمدان فرهنگ (468/1)، كشف الظنون (1763 -1762)، الكنى و الالقاب (316/2)، لغت نامه (ذيل/ ابويعقوب)، معجم الادبا (59 -58 /20)، معجم المؤلفين (282/13)، هديه الاحباب (150)، هديه العارفين (553/2)، يادداشتهاى قزوينى (148/3).

سكري مروزي، ابوحمزه محمد

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 167 ق)، حافظ و محدث. وى شيخ خراسان در زمان خود بود و يكى از محدثان مورد اعتماد به حساب مى آمد. او بسيار خوش محضر و شيرين كلام بود، لذا به شكرى ملقب شد. وى از زياد بن علاقه و ابواسحاق سبيعى و منصور بن معتمر و عاصم بن بهدله و جابر جعفى و سليمان اعمش و بسيارى ديگر حديث شنيد. عبداللَّه بن مبارك و فضل سينايى و فضل بن خالد بلخى و عبدان بن عثمان و بسيارى ديگر از وى روايت كرده اند. در «صحاح» ششگانه از وى نقل حديث شده است. عده اى او را مستجاب الدعوه، مهربان به همسايگان و دستگير ضعفاء توصيف كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (343/7)، تاريخ بغداد (269 -266 /3)، تهذيب التهذيب (420 -419 /9)، الجرح

و التعديل (ج 4 ق 80/1)، سير النبلاء (387 -385 /7)، طبقات ابن سعد (262/7)، طبقات الحفاظ (104 -103).

سكندري، علي جان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي جان سكندري

محل تولد : اسلام آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/12/15

زندگينامه علمي

علي سكندري (علي جان سكندري) فرزند سكندر متولد 1341 ش، در اسلام آباد (صلايان) يكي از روستاهاي آن زمان قاينات چشم به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي را در همان زادگاهش به پايان رساند. دوره هاي ابتدايي و راهنمايي را در شهر خضري و متوسطه را در دبيرستان دكتر شريعتي شهرستان قاين به پايان برد. وي در كنار تحصيل در اوقات بيكاري در كشاورزي به پدرش كمك مي نمود .

پس از اتمام دوره متوسطه در سال 1361 ش، وارد حوزه علميه قاين شد. يك سال بعد براي ادامه تحصيل عازم مشهد مقدس گرديد تا تحصيلات حوزوي را در جوار مرقد حضرت علي بن موسي الرضا (ع) ادامه دهد. نخست با اقامت در مدرسه امام محمد باقر (ع) مقدمات را فرا گرفت و سپس دوره هاي تحصيلات تكميلي و عالي را در مدارس جعفريه و آيت الله خوئي نزد اساتيد برجسته حوزه علميه از جمله: آيت الله مرتضوي، آيت الله رضا زاده، آيت الله واعظ طبسي، آيت الله صالحي و حجت الاسلام و المسلمين گرايلي گذراند.

در سال 1366 ش، در كنار دروس حوزوي وارد دانشگاه شد و در دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد درگرايش تاريخ اديان ادامه تحصل نمود. پس از اين وارد فعاليت هاي علمي و پژوهشي شد و در دانشگاه آزاد اسلامي مشهد در گروه معارف اسلامي و دفتر فرهنگ اسلامي مشغول كار گرديد.

در همين زمان بود كه با نگارش مقالاتي دست به قلم شد و با نوشتن مطالب سياسي در روزنامه ها ومجله ها، فعاليت قلمي را آغاز كرد و دو شماره از فصلنامه فرهنگي دانشگاه آزاد مشهد را منتشر ساخت.

سلاجقه، پروين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پروين سلاجقه در سال 1340 در شهر بافت از توابع كرمان به دنيا آمد .ايشان داراي دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات (در سال 1380) مي باشد.نامبرده هم اكنون عضو هيات علمي دانشگاه آزاد واحد تهران مركز است و به عنوان استاديار با دانشگاه هاي ديگر همكاري دارد.وي از دوران دبستان ادبيات را دوست داشت و در دوران دانشجويي هم تاليفات و ترجمه هاي داشته است. كتاب «از اين باغ شرقي (نظريه هاي نقد شعر كودك و نوجوان)» تاليف پروين سلاجقه، در سال1386 از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

خاطرات كودكي : پروين سلاجقه تا سن 13 سالگي در بافت از توابع كرمان زندگي كرد. پس از آن به كرمان رفت و تا 18 سالگي در آن شهر ماند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : پروين سلاجقه دوره ابتدايي و راهنمايي را در شهر بافت گذراند و دوره دبيرستان را در مدارس بهمن يار و دانشسراي مقدماتي دختران طي كرد. در سال 1365 در مقطع كارشناسي در رشته ادبيات فارسي وارد دانشگاه تربيت معلم شد و در سال 1374 تا 1376 دوره كارشناسي ارشد را در همان رشته در دانشگاه آزاد اسلامي گذراند وي در سال 1376، بعد از ورود به دانشگاه علوم تحقيقات

در مقطع دكتري. در سال 1380 موفق به اخذ مدرك در رشته ادبيات فارسي شد.

خاطرات و وقايع تحصيل : پروين سلاجقه از دوران تحصيل خود چنين مي گويد:هنر و ادبيات را از دوره دبستان دوست داشتم. در دبيرستان در زمينه ادبيات بسيار فعال بودم و سرودن شعرهاي اوليه خود را از آن دوره شروع كردم. تاليفاتم از دوره اي كه دانشجوي دكتري بودم شروع شد.

استادان و مربيان : پروين سلاجقه از آقاي توحيدي -يكي از دبيران در كرمان -به عنوان فردي تاثير گذار در زندگي علمي خود ياد مي كند.

همسر و فرزندان : پروين سلاجقه متاهل است.

وقايع ميانسالي : پروين سلاجقه همزمان با كار بر روي پايان نامه دكتري اش، فعاليت هاي جدي تري را همچون نوشتن مقالات متعدد در جرايد و مجلات و فصل نامه هاي تخصصي را شروع كرد.وي در باره چنين مي گويد" فعاليت هايم در زمينه نقد و نظريه ادبي در نقد شعر و رمان و در زمينه ادبيات كودك ادامه پيدا كرد. سپس مجموعه نقدي به نام «نقد شعر معاصر» را انجام دادم كه اولين شماره اين مجموعه با عنوان «اميرزاده كاشي ها» - كه نقد شعر احمد شاملو بود- به چاپ رسيد. همزمان با چاپ اين كتاب، در نخستين جايزه نقد ادبي ايران و منتقد برتر ايران، از طرف خانه نقد ايران و بنياد هنرمندان و نويسندگان، در زمينه نقد شعر معاصر و كهن جايزه دريافت كردم. سپس كتابي از من به نام «از اين باغ شرقي» به چاپ رسيد كه حاصل تلاش هاي زياد من در چند سال گذشته بوده است. "

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پروين سلاجقه هم اكنون عضو هيات علمي دانشگاه آزاد واحد

تهران مركز است و به عنوان استاديار با دانشگاه هاي ديگر همكاري دارد و به عنوان راهنما و مشاور در پايان نامه هاي كارشناسي ارشد فعاليت مي كند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : پروين سلاجقه در كنار فعاليت هاي خود به شعر، رمان، دانش نقد ادبي كلاسيك و مدرن علاقه مند است.

جوائز و نشانها : كتاب «از اين باغ شرقي (نظريه هاي نقد شعر كودك و نوجوان)» تاليف پروين سلاجقه، در سال1386 از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 از اين باغ شرقي (نظريه هاي نقد شعر كودك و نوجوان)

ويژگي اثر : تاليف پروين سلاجقه- تهران: كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان. 1385. 608 صفحه .اين كتاب در سال 1386 ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شده است

2 بنفشه كوچولو

ويژگي اثر : تاليف،كتابي فانتزي است.

3 درآمدي بر زيبايي شناسي شعر

ويژگي اثر : تاليف-اين كتاب در دانشگاه تدريس مي شود.

4 شماره از نقد شعر معاصر (شعر فروغ فرخزاد)

ويژگي اثر : در دست چاپ

5 صداي خط خوردن مشق

ويژگي اثر : تاليف

6 فرهنگ تحليلي متيف، نشانه و نماد در شعر سبك هندي

ويژگي اثر : آماده چاپ

7 كتاب ديگري با عنوان «دنياي قشنگ پوپو» كه فانتزي است و تعداد زيادي مقاله.

ويژگي اثر : در دست چاپ

8 مجموعه مقالات در زمينه نقد شعر

ويژگي اثر : در دست چاپ

9 مجموعه نقد شعر

ويژگي اثر : آماده چاپ

10 مجموعه نقد مقالات رمان

ويژگي اثر : در دست چاپ

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1http://www.ibna.ir/vdcjo8ev.uqemtzsffu.html

سلامي بيهقي نيشابوري، ابوعلي حسين احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 300 ق)، مورخ. وى از مردم خوار بيهق بود و از ملازمان و كاتبان ابوبكر محمد بن مظفر بن محتاج و فرزندانش بود يگانه اثر وى كتابى است به نام: «التاريخ فى اخبار ولات خراسان».[1]

ابوعلى حسين بن احمد بن محمد بيقهى نيشابورى از بزرگان قر.4 ه. مولد و منشأ او خوار بيهق بود. وى در سلك ملازمان و كاتبان ابوبكر محمد ابن مظفر بن محتاج و پسرانش بود و او را تصانيف بسيار است از جمله كتاب «التاريخ فى اخبار ولاة خراسان».

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] سرآمدان فرهنگ (468/1)، لغت نامه (ذيل/ سلامى).

سلامي شيرازي، ابوتراب ولي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1003 ق)، مورخ. معروف به شاه ابوتراب عريضى حسينى. وى از سادات محترم شيراز بود كه جد وى در سال 898 از شيراز به هند رفته بود و در آن جا مقيم شده و ابوتراب در آن سامان متولد شد و نخست در گجرات وارد خدمت شد و سپس به دربار جلال الدين اكبر راه يافت و به منصب مير حاجى رسيد. پس از چندى به گجرات بازگشت و از طرف اعتماد خان حاكم گجرات منصب امين صوبه را دريافت كرد. وى مولف كتاب «تاريخ گجرات» است كه مشتمل بر وقايع آن ناحيه از زمان بهادر شاه از سال 932 ق تا زمان مظفر شاه سوم در سال 992 ق است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (367 -366).

سلجوقي، غياث الدين ابوشجاع محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(511 -474 ق). ششمين پادشاه از سلسله سلجوقى ايران در تاريخ 511 -498 ق بود. بعد از وفات پدرش ملكشاه سلجوقى مدتى حاكم گنجه و اران شد و سپس چند بار با برادر بزرگش بركيارق جنگيد و توانست حكومت گيلان، آذربايجان، اران، ارمنستان، جزيره، شام و موصل را به دست آورد و سرانجام پس از فوت بركيارق در 498 ق به سلطنت رسيد. سلطان محمد در بسط امنيت كشور كوشش زيادى كرد و باطنيه را سركوب نمود. ابن خلكان او را رجل ملوك سلاجقه خوانده است. وى عاقبت، در سى و هفت سالگى، در اصفهان درگذشت و در مدرسه عظيمه به خاك سپرده شد. او شعر مى گفت و اشعارى از وى در تذكره ها آمده است. از اوست:

به زخم تير جهانگير و گرز قلعه گشاى

جهان مسخر من شد چو من مسخر راى

برگرفته از كتاب

:اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اخبار الدولة السلجوقيه (84 -79)، تاريخ ادبيات در ايران (2/ صفحات متعدد)، تاريخ گزيده (520 ،447 -440)، تاريخ مغول (182)، حبيب السير (504 -503/ 2)، دايرةالمعارف فارسى (2689/ 2)، الذريعه (460/ 9)، طبقات سلاطين اسلام (135 ،134)، لغت نامه (ذيل/ غياث الدين)، مجمع الفصحا (58 -57/ 1).

سلطان الاطباء، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا محمّد ملك الاطباء [احمد آبادي].

از اطباى معروف است، خود و پدرش در اين شهر ساكن، و به مداواى بيماران اشتغال داشته اند، و در 5 شنبه 5 رجب 1269 در اصفهان وفات يافته، و قبرش در تكيه مادر شاهزاده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

سلطان القراء تبريزي، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1297 ق)، قارى حافظ و عالم. اجداد وى همه قارى و حافظ بودند. وى قرائت عاصم را كه متقن ترين قراآت است بواسطه پدرانش از خود عاصم روايت مى كرد. از آثارش: «التحفه المحمديه»، در تجويد قرآن؛ «جواهر القرآن»، به عربى، و كتابى ديگر به همان ترتيب، به فارسى، به نام «حل الجواهر»؛ «خزائن القرآن»؛ «كفايه الحفاظ» كه در سال 1297 ق تاليف و طبع شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (275 -274 /5 ،468/3)، ريحانه (61/3).

سلطان الواعظين شيرازي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1391 -1314 ق)، عالم دينى، متكلم، نويسنده و واعظ. در تهران به دنيا آمد. مقدمات را در مدرسه پامنار تهران فراگرفت و در 1326 ق همراه پدرش به عراق رفت و مدت دو سال در كربلا توقف كرد و سطوح متوسطه را نزد فاضل مرندى و شهرستانى خواند و در خدمت پدر به كرمانشاه رفت و به تبليغ شريعت پرداخت. او براى تكميل علم و دانش و انجام وظائف و افاضه و استفاضه مسافرتهائى به عراق، سوريه، فلسطين، اردن، مصر و هندوستان نمود و با بسيارى از دانشمندان يهودى و مسيحى و علماى هند و همچنين با قاديانيها و بهائى ها مناظرات ينى و مذهبى كرد كه مهمترين آنها دو مناظره ى بزرگ وى، در 1345 ق، يكى با برهمائيان در حضور قائد بزرگ هند، گاندى، در دهلى، و ديگرى با دو عالم بزرگ سنت و جماعت حافظ محمد رسيد و شيخ عبدالسلام در مدت ده شب و هر شب هشت ساعت، در شهر پيشاور پنجاب بود. جريان مناظره هاى وى در تمام جرايد آن زمان هند درج گرديد. سلطان الواعظين در تهران درگذشت و در قم دفن شد.

از آثارش: «شبهاى پيشاور»، در يك هزار و پنجاه صفحه، گزارش مجلس مناظره اش در پيشاور؛ «صد مقاله سلطانى»، در بر يهود و نصارا؛ «گروه رستگاران يا فرقه ى ناجيه»، در دو مجلد.[1]

معروف به سلطان الواعظين شيرازى طاب الله ثراه عالمى كامل و واعظى عامل از جمله ستارگان درخشنده و مشعلهاى فروزان حوزه علميه قم است

وى فرزند ارجمند مرحوم حاج سيد على اكبر (اشرف الواعظين) معروف به اكبر شاه مى باشد در ماه ذى القعده الحرام سال 1314 قمرى در تهران متولد شده و در حجر والد ماجد تربيت كامل يافته و مقدمات اوليه را در مدرسه پامنار تهران خوانده و در سال 1326 قمرى با والد مبرورش مشرف با عتاب عاليات شده و مدت دو سال در كربلا توقف و تحصيلات سطوح متوسطه را در نزد مرحوم فاضل مرندى و شهرستانى خاتمه داده و در خدمت پدر به كرمانشاه مراجعت و به وظائف تبليغاتى از طريق منبر مشغول گرديده و براى تكميل علم و كمال و انجام وظائف و افاضه و استفاضه مسافرتهاى بسيارى به بلاد اسلامى عراق و سوريه و فلسطين و اردن و مصر و هندوستان نموده و با طوائف بسيارى از يهود و نصارى و هنود و منحرفين از دين از قبيل بهائيها و قاديانيها مناظرات دينى و مذهبى نموده كه اهم آنها دو مناظره بزرگ در سال 1345 قمرى در هندوستان بوده است.

1- در دهلى (پايتخت امروز هندوستان) با دانشمندان و براهمه بت پرستان هند در حضور زعيم و قائد هند (گاندى) معروف كه به اثبات حقانيت دين مقدس اسلام و خاتميت پيغمبر عظيم الشان مسلمين خاتمه پذيرفت كه در تمام جرائد آن زمان درج گرديده است.

2-

مجلس مناظره بزرگى با حضور دويست نفر تقريبا از رجال و بزرگان فريقين (شيعه و سنى) در شهر پيشاور پنجاب هند (پاكستان امروز) با دو عالم بزرگ از هشت ساعت انجام داده شد كه مخبرين چهار روزنامه و مجله بزرگ گفتگوى طرفين را نوشته و در جرائد و مجلات خود نشر مى دادند كه در پايان شب دهم شش نفر از اكابر بازرگانان و اصناف و ملاكين و اشراف پيشاور فى المجلس مذهب حقه جعفريه را اختيار نمودند و همان مناظرات كه در مجلات و روزنامه هاى پاكستان چاپ شده با تجديد نظرى به امر مرحوم آيت الله العظمى بروجردى به صورت كتابى بزرگ به نام شبهاى پيشاور به طبع رسيده است.

مرحوم سلطان الواعظين كه با اين نگارنده صداقت تام و محبت زيادى داشت و گاه گاهى موفق به زيارتش مى شدم وى را عالمى بلندهمت و منيع الطبع و كريم النفس مى ديدم حدود ده سال در اثر كسالت قلبى از منبر ممنوع و به كلى خانه نشين و قادر بر حركت نبود ولى باز در همين بازنشستگى از راه تاليف خدمات ارزنده نمود و آثار مفيده ى گذاشت كه ذيلا مى نگارم.

1- كتاب شبهاى پيشاور در يكهزار و پنجاه صفحه كه تاكنون بيش از بيست مرتبه به طبع رسيده و موجب استبصار هزاران نفر سنى ايران و افغان و پاكستان و غيره شده است.

2- صد مقاله سلطانى رد بر يهود و نصارى مكرر به طبع رسيده است.

3- گروه رستگاران جلد اول در بيش از پانصد صفحه.

4- گروه رستگاران جلد دوم در بيش از پانصد صفحه.

مرحوم سلطان الواعظين در ماه شعبان سال 1391 ق در تهران وفات نموده و جنازه اش با تجليل فراوان حمل به

قم و با تشييع آبرومندى كه از طرف آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله از آن جناب شد در مقبره ابوحسين مدفون گرديد حشره الله مع اجداده الطاهرين و رزقنا الله شفاعته يوم الدين.

پس از فوتش جناب حجه الاسلام والمسلمين آقاى حايرى تهرانى مرحوم ثقه الاسلام حاج سيد جواد سه دهى را كه از منبريهاى برجسته تهران بودند در خواب مى بيند كه در باغ بسيار بزرگى با وضع بسيار خوشى است مى گويد آقاى سه دهى چطورى مى گويد بسيار خوبم و از وقتى كه آقاى سلطان الواعظين آمده است به هر كدام از ما يكدرجه داده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (154 -150 /2)، الذريعه (206/18)، گنجينه ى دانشمندان (377 -375 /2)، مؤلفين كتب چاپى (507 -506 /5).

سلطان الحكما، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1322 -1223 ق)، طبيب و نويسنده. وى از طلاب مدرسه ى نيم آور اصفهان بود، بعدا براى تكميل معلومات به يزد رفت و ده سال در آن شهر به كسب علم مشغول بود. در سال 1294 ق به سمت مدرسى طب ايرانى در مدرسه ى دارالفنون انتخاب شد و در اين هنگام به تاليف دو جلد كتاب در علم طب پرداخت. وى در دربار ناصرالدين شاه از احترام بسيار برخوردار و از اطباى حضور وى بود و به لقب سلطان الحكما ملقب گرديد. اغلب اطباى اواخر قارجاريه از شاگردان او بوده اند. در قريه ى كلاك، نيم فرسنگى كرج، وفات يافت و در امامزاده ى همان جا دفن شد. از آثار او است: «تحفه ى ناصرى»، به عربى؛ «ناصر الملوك»، در طب به فارسى.[1]

(ع. پادشاه حكيمان) (حاجى ميرزا) ابوالقاسم، طبيب مشهور قرن 13 و 14 ه. به سبك قديم (ف. 1322 ه.ق.) بسيارى از اطباى اواخر قاجاريه از شاگردان او

بودند. وى در دربار ناصرالدين شاه احترام بسيار داشت و از اطباى حضور وى بود. مدتى در مدرسه دارالفنون به تدريس طب ايرانى اشتغال داشته و كتابى در اين رشته به نام «ناصرالملوك» تأليف كرده. وى در سن 99 سالگى به مرض وبا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (16/24)، ريحانه (54/3)، شرح حال رجال (58 -57 /1)، لغت نامه (ذيل/ سلطان الحكما)، المآثر و الآثار (187 -186)، مؤلفين كتب چاپى (260 -259 /1)، مكارم الآثار (1249 -1242 /4)، يادگار (س 3، ش 3، ص 31 -30).

سلطان العلماء بستكي، عبدالرحمن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1293 ق)، اديب، مفتى و شاعر و. در قصبه ى بستك (از بخش هاى شهرستان لار) متولد شد. علوم متداول را از اساتيد آن ديار آموخت و به منظور تكميل معلومات خود به بندر لنگه و از آن جا به بصره رفت و از بصره به حجاز و در آنجا فقه و اصول را آموخت، آنگاه به مصر رفت و سپس به سوريه و مراكش و تونس و تركيه و هندوستان مسافرت كرد و در علوم ادبى و دينى و فلسفه و اصول و منطق و معانى و بيان و فلسفه ى يونانى تبحر يافت. وى در سرون اشعار فارسى و عربى توانا بود. پس از اين سفر و سياحت طولانى به بستك برگشت و مدرسه اى تاسيس كرد و به تدريس مشغول شد و از جانب ناصرالدين شاه ملقب به سلطان العلماء شد. او اجبارا از بستك به بندر لنگه رفت و مدت چهل سال در آنجا به تدريس علوم معقول و منقول پرداخت و سرانجام در همان شهر وفات يفات.از تاليفات او است: «الفوايد الصمديه»، به عربى و در

نحو؛ «بديعيه»، به عربى در بديع؛ «رحبيه»؛ «سلطان الرسائل»؛ «شرح قطر» به عربى؛ «ظهور الحقايق»؛ «كشاف الحقايق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (176 -173 /3)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (67 -66 /2).

سلطان العلماء سلطان آبادي اراكي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1382 -1296 ق)، عالم و فقيه. وى در اراك متولد شد و تحصيلات مقدماتى را در همان شهر گذراند سپس به اصفهان رفت و سطح را در آن جا تكميل نمود. سپس به عتبات رفت و نزد ميرزا محمدتقى شيرازى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى تلمذ كرد و به اراك بازگشت، به تدريس و اداره حوزه ى علميه ى آنجا پرداخت. بسيارى از علماء حوزه ى قم و اراك از شاگردان وى بوده اند. او در اراك فوت كرد. اثر به جا مانده از وى: «الحاشيه على كفايه الاصول».[1]

حاج شيخ محمد سلطان العلماء اراكى از شاگردان مبرز مرحوم آخوند خراسانى و داراى تأليفاتى كه از آنها حاشيه بر كفايه مطبوع ميباشد.

وى از علماء مبرز و مدرسين بزرگ و مجتهدين مسلم اراك بوده بسيار از علماء حوزه قم و اراك نزد وى تلمذ نموده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (112/1)، گنجينه ى دانشمندان (54/3).

سلطان القراء

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. شاه قرآن خوانان) (شيخ) عبدالرحيم بن شيخ ابوالقاسم (و. تبريز 1255- ف.تبريز 1336 ه.ق.). وى در علم تجويد در عصر خود استاد بود و فاضل ايروانى و شيخ فرج اللَّه بن حاج محمد تبريزى جزو شاگردان او بودند. از تأليفات وى رساله اى است در علم تجويد موسوم به «درالمنثور» و رساله اى ديگر در تجويد و حاشيه بر مقدمه شمس الدين ابوالخير كه هيچيك به طبع نرسيده.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

سلطان القرايي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، مورخ.

تولد: 1275، تبريز.

درگذشت: زمستان 1367، تبريز.

جعفر سلطانى القرايى در آغاز نزد پدر خود شيخ ابوالقاسم و برادر خود حاج ميرزا جواد، از علماى زمان، درس خواند. سپس از محضر ميرزا ابوالقاسم انگجى و حاج ميرزا على اصغر ملك استفاه برد. وى با مطالعه مستمر و دقت در كتب خطى و نشست و برخاست با ادبا و شاعران، كارشناس شناخت نسخه هاى خطى و تشخيص اسناد و اوراق هنرى و تاريخى شد. با حوادث آذربايجان به تهران هجرت كرد و چند سالى در تهران ماند و به كسب و كار مشغول بود.

از تأليفات وى، تصحيح و تعليق دو جلد روضات الجنان و جنات الجنان حافظ حسن كربلايى تبريزى (1349 -1344) است. اثر ديگر سلطان القرايى تصحيح و تعليق المحافل است. ضمنا سال ها با نشريه ى «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تبريز» همكارى داشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سلطان آبادي، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف قبل از 1320 ق)، عالم، فقيه، مرجع و زاهد. اصل وى از كزاز اراك است. از شاگردان شيخ انصارى شمرده شده. او در محضر ميرزاى بزرگ شيرزاى در نجف و سامراء تحصيل نمود. سرانجام به وطنش بازگشت و به اقامه ى وظائف شرعى و تدريس در مدرسه ى حاج آقا محسن عراقى پرداخت و مرجع مردم اراك شد. در «الذريعه» سال مرگ وى 1329 ق است. وى تصانيفى در فقه و اصول دارد. او شرحى بر «نجاه العباد» نگاشته كه مجلد «طهارت» آن موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (101/14)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 47/14).

سلطان آبادي، فتحعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مآثر و آثار گويد: آيه الله عالم ربانى ملا فتحعلى سلطان آبادى از مشاهير علماء اين سامان و اساتيد بزرگ علم اخلاق بوده است.

مآثر و آثار در ص 149 گويد: عالم عامل و فقيه فاضل و عارف كامل است مردم در علو درجه و ورع و تقوا و زهد باو مثل ميزنند اصلا از عراق ايران ميباشد... در سر من رأى ملتزم محضر سر كار حجه الحق و سيد الطائفه حاج ميرزا محمد حسن شيرازى دام ظله الممدود است و امامت جماعت را باوى گذارده اند. اكابر علماء مجاورين و غيرهم كه خود هريك يا چندين هزار معتقد و مريد داشته نسبت بآخوند ملافتحعلى مذكور در مقام خلوص و ارادت هستند و از وى بعضى مشاهده كرامت مدعى ميباشند. فقيه اجل حافظ عصر حاج ميرزا حسين نورى طبرسى در دارالسلام و كلمه طيبه از وى بكرات نام برده و خويشتن را نسبت به وى از معتقدين و مريدان شمرده و كفى بذلك حجه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سلطان آبادي، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مآثر و آثار در ص 165 گويد: ملامحمد على سلطان آبادى عالمى اديب و فاضلى از فرط ذكاء وحدت ذهن و سرعت انتقال كثيرالتصنيف بود نزد حاج سيد شفيع جاپلقى بروجردى تلمذ كرد و بكزاز رفت و آنجا بتدريس علوم و تربيت طلبه اشتغال گرفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سلطان آبادي، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1314 ق)، محدث و فقيه اصولى. اصل وى از كره رود، از توابع سلطان آباد بود. او داماد علامه اخلاق ملا فتحعلى سلطان آبادى است. وى در نجف اشرف در بهره بردن از مدرسين و عالمان مواظب و كوشا بود. به سامراء سفر كرد و نزد ميرزاى شيراز به تحصيل پرداخت و تا پايان عمر استادش ملازم وى بود. پس از درگذشت استاد به كاظمين رفت و دو سال بعد در آنجا درگذشت و در يكى از حجره هاى شرقى صحن شريف به خاك سپرده شد. از آثارش: «اجوبه الاجوبه»؛ «الاشارات اللطيفه الحسان»، در احوال ابوحنيفه؛ «اشرف الوسائل»، در فهم «الرسائل»؛ «البحر المحيط»؛ «البيت المعمور»؛ «توضيح الدلائل على ترجيح مسائل الرسائل»؛ «جامع الدين و الدنيا»؛ «حل المعقاد عن وجوه الفرائد» كه حاشيه مبسوطى بر «فرائد الاصول» يا «رسائل» شيخ انصارى است؛ «فلك الشمحون»، كشكول مانند، در چهار مجلد كه چون در نجف نگارش يافته به نام «الجاع الغروى» نيز ناميده شد، و مجلد پنجمى در سامراء به نام «الجامع العسگرى» بر آن افزوده شده است؛ رساله اى در «فقه»؛ رساله اى در «كيميا»؛ «سواء الطريق»؛ «الشهاب الثاقب»؛ «الصراط السوى و البرهان الجلى فى تعيين خلافه على بعد النبى (ص)»؛ «الصوامع»؛ «منتهى الوصول الى علم الاصول»؛ «نخبه الادعيه»؛ «هدايه المجاهدين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (254/9)، الذريعه

(313 -312 /16 ،95 ،33 /15 ،76 -75 /7 ،64 ،63 ،53 /5 ،493 /4 ،185 ،45 /3 ،107 ،98 /2 ،276 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 661 -659 /14)، معجم المؤلفين (258/9).

سلطان زاده پسيان، حسينعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. وى برادرزاده ى كلنل محمدتقى خان بود و شرح حال عمومى خود را نوشت و در مجله ى «ايرانشهر» به چاپ رسانيد. وى در دارالفنون ادنبورك در رشته ى تاريخ تحصيل نمود. از آثار وى: «بسوى باختر»؛ «حسن يا جاده ى رزين سمرقند»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (926/2).

سلطان زاده، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سلطان زاده، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1344، بورد تخصصى اطفال از وزارت فرهنگ و آموزش عالى.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى در بيمارستان امام حسين (ع) در سال 1366 و ارتقاء به درجه دانشيارى در سال 1372.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مقايسه اثر دسموپرسين و آنورزى آلارم در كودكان مبتلا به آنورزى، تأثير دگزمتازون در كمتر شدن عارضه كاهش شنوائى در مننژيت باكتريال، اثر داروى گياهى در افزايش شير مادر، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 30 پايان نامه دكترا و تخصصى اطفال.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى عفونى كودكان، بيماريهاى تنفسى كودكان، پيشگيرى از عفونت در پيوند اعضاء و 15 جلد كتاب ديگر در زمينه مسائل رايج طب اطفال با همكارى 11 نفر ديگر.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 59، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

اطفال و بيشتر عفونى اطفال.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سلطانعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(حاجى ملا) گنابادى. سلطان محمد بن حيدر محمد بن سلطان محمد بن دوست محمد بن نور محمد بن حاج محمد بن حاج قاسم على، ملقب سلطانعلى شاه عارف و مؤسس سلسله گنابادى و از فضلاى نيمه دوم قر. 13 ربيع الاول قر. 14 ه. (و. بيدخت (گناباد) 1251- ف. 1327 ه.ق.). وى به علت مفقودالاثر شدن پدر از كودكى در دامان مادر و تحت مراقبت برادر بزرگتر خود نشو و نما يافت و از 6 سالگى به تحصيلات مقدماتى پرداخت و سپس در

مشهد به آموختن فقه، تفسير و حديث مشغول شد و آنگاه به سبزوار رفت. مدتى در محضر درس حاج ملاهادى سبزوارى به تحصيل حكمت پرداخت.

وى چون به ديدار حاج محمدكاظم سعادت على شاه اصفهانى شيخ سلسله نعمةاللهى نايل آمد، ترك علوم رسوم ظاهر كرد و در پى او به اصفهان شتافت و به هدايت وى وارد طريقت شد و از دست او خرقه ارشاد پوشيد و پس از مراجعت به «بيدخت» به رهبرى و دستگيرى خلق پرداخت. سپس از راه باطوم، سفرى به مكه رفت. وى با وجود مخالفت ظاهريان، گروه بسيارى را تربيت كرد كه از آن جمله اند: ميرزا محمد صادق نمازى شيرازى ملقب به فيضعلى، حاج محمد جعفر برزكى ملقب به محبوبعلى و حاج شيخ عبداللَّه حائرى مازندرانى. سلسله گنابادى (گنابادى) به دست او تأسيس شده. وى در سن 76 سالگى، هنگام سحر كه براى وضو بر لب جوى آب سراى خود رفته بود، به تحريك دشمنان به دست چند تن از اشرار هلاك گرديد و در تپه مجاور بيدخت به خاك سپرده شد. از تأليفات اوست: بيان السعاده در تفسير قرآن، مجمع السعادات در شرح اصول كافى، ولايت نامه در سير و سلوك، سعادت نامه در مراتب سلوك، تنبيه النائمين، بشارةالمومنين، ايضاح كه شرحى است به عربى بر كلمات قصار باباطاهر، توضيح باباطاهر تهذيب المنطق تفتازانى به نام تذهيب التهذيب، وجيزه (نحو). سلسله فقرى سلطانعلى شاه از اين قرار است.

1- حاج آقا محمدكاظم سعادتعلى شاه.

2- رحمتعلى شاه.

3- حاج ميرزا زين العابدين شيروانى، مستعلى شاه.

4- حاج محمدجعفر همدانى مجذوبعلى شاه.

5- حسينعلى شاه اصفهانى.

6- نورعلى شاه اصفهانى.

7- معصومعلى شاه (معصومعلى شاه).

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

سلطاني بسطامي

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز 1296 ق،

از زنان اديب، شاعر و خوشنويس. وى تنها فرزند ميرزا فتح اللَّه ذوقى شاعر بود. پدرش در تعليم و تربيت او همت گماشت. خواندن و نوشتن را در كودكى آموخت و خوشنويسى و شعر و ادب فارسى و عرب را نيز فراگرفت. گويند اشعار عربى زيادى از دوره جاهلى از حفظ داشت و ديوانى نيز فراهم آورده بود.

در اوايل جوانى با پسر محمد ناصر خان قاجار، ملقب به ظهيرالدوله ازدواج كرد. چنانكه از اشعار اين بانو پيداست از زندگى زناشويى خود رضايت نداشته است. از اشعار اوست:

اول چنين نوشت قضا سرنوشت ما

كاخر خم شراب شود خاك و خشت ما

عشق آمد و عقل رفت و ديوانه شديم

وز كعبه روان به سوى بتخانه شديم

اين روزه و اين نماز آيد به چه كار

ما را كه حريف جام و پيمانه شديم

در سينه توست كينه ما

مهر تو نهان به سينه ى ما

ديدى كه چه سان گرفت الفت

با سنگ تو آبگينه ى ما

مهرت كه بها فزونش از جان

يكتا گهر خزينه ى ما[1]

(س سيزدهم ق)، اديب، شاعر و خطاط. وى چون تنها فرزند خانواده بود، پدرش در تعليم و تربيت او اهتمام تمام داشت. خواندن و نوشتن را در كودكى آموخت و خوشنويسى و شعر و ادب فارسى و عرب را نيز فراگرفت. اشعار عربى زيادى از دوره ى جاهلى از حفظ داشت و «ديوانى» نيز فراهم آورده بود. در اوايل جوانى با پسر محمد ناصر خان قاجار، ملقب به ظهيرالدوله، ازدواج كرد. چنانكه از اشعار اين بانو پيداست، از زندگى زناشويى خود رضايت نداشته است.[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] منبع: حديقةالشعراء، 2168 -2167 / 3.

[2] حديقه الشعراء (2168 -2167/ 3)، فرهنگ سخنوران (463)،

مشاهير زنان (126 -125).

سلطاني رناني، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي سلطاني رناني

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/1/19

زندگينامه علمي

ورود به عرصه علم و تحصيل در مهرماه 1365 هجري شمسي با تحصيلات ابتدايي آغاز گرديد. دوره هاي ابتدايي و راهنمايي و متوسطه را به ترتيب در دبستان پاسداران رهنان، مدرسه راهنمايي شهيد دكتر حسن آيت و دبيرستان منيرخانه اصفهان و به مدت 11 سال با كسب رتبه هاي ممتاز و درجات عالي علمي در سطح استان و حتي كشور پشت سر گذاشتم. تحصيلات دانشگاهي را با پذيرفته شدن در آزمون سراسري سال 1378 هجري شمسي در دانشگاه تهران و در رشته الهيات (علوم قرآن و حديث) آغاز نمودم. دوره كارشناسي ( ليسانس) را در مدت سه سال طي نمودم و در همه ترم ها به عنوان دانشجوي رتبه اول و ممتاز انتخاب شدم. در سال 1379 از طرف كميته استعدادهاي درخشان دانشگاه تهران به عنوان دانشجوي نخبه ( استعداد درخشان ) انتخاب شده و در بين همه دانشجويان دوره و رشته خويش بالاترين معدل تحصيلي را كسب نمودم. در سال 1382 در آزمون كارشناسي ارشد شركت كرده و در رشته الهيات ، علوم قرآن و حديث دانشگاه دولتي قم پذيرفته شدم. در اين دوره نيز به عنوان دانشجوي نمونه (علمي ، پژوهشي )شناخته شدم . تحصيلات حوزوي را نيز به صورت آزاد و داوطلبانه در مدارس علميه اصفهان و قم آغاز نموده و پشت سر نهادم. ارتباط دائم خويش را نيز با حوزه هميشه حفظ نموده و مي نمايم. و با اين نهاد معنوي همكاري هاي علمي و پژوهشي

بسياري داشته و دارم . از جمله عضو انجمن قرآن پژوهي حوزه علميه قم، عضو محققين معاونت تبليغ و پژوهشي هاي كاربردي حوزه علميه قم ، عضو محققين مركز جهاني علوم اسلامي و محققين حوزه علميه اصفهان مي باشم . به لطف و مرحمت و توفيقات الهي فعاليت خويش را در عرصه علم و پژوهش ادامه مي دهم و در صدد تدريس در دانشگاهها و عضويت هيئت علمي هستم كه به زودي انشاء الله محقق خواهد شد. همچنان تدريس خويش را نيز در حوزه هاي علميه ادامه مي دهم. اين جانب در اولين دوره عالي تربيت مدرس تفسير و علوم قرآن كه توسط انجمن قرآن پژوهي حوزه علميه قم و با همكاري مركز تحقيقات قران الكريم المهدي (عج) قم و مركز هماهنگي ، توسعه و ترويج فعاليتهاي قرآني كشور ، مركز آموزش تخصصي تفسير و علوم قرآن و مركز مديريت حوزه علميه قم در سال 1386 برگزار گرديد شركت كرده و دوره را با موفقيت و رتبه ممتاز پشت سر گذاشته و گواهي نامه عالي آن را دريافت نمودم

سلطاني طباطبايي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1418 -1332 ق)، فقيه اصولى و مدرس. در بروجرد به دنيا آمد پس از طى مقدمات و فراگيرى سطوح اوليه در 1348 ق به قم رفت از محضر آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه فيض و آيت اللَّه اراكى استفاده كرد. آنگاه به نجف مشرف و حدود دو سال حوزه درس آياتى چون آقا ضياءالدين عراقى و آقا اصفهانى و حاج شيخ محمد حسين اصفهانى استفاده نمود. پس از بازگشت به ايران، نزديك يك سال، در مشهد از مباحثات آيت اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى بره مند شد. در 1359

ق رسما در قم سكنى گزيد و به تدريس فقه و اصول و «كفايه» و «مكاسب» پرداخت. همزمان در درس فقه و اصول آيت اللَّه بروجردى شركت مى كرد. وى معقول را از آيت اللَّه شاه آبادى فراگرفت. از آثارش: رساله اى در «استصحاب»؛ رساله اى در «واجب مطلق و مشروط»؛ «الفوائد الفاطميه»، در اصول؛ رساله اى در شرح «منظومه ى» ميرزا محمد تنكابنى؛ رساله اى در «خيارات»؛ رساله اى در «ادبيات فارسى».[1]

آيت الله آقاى حاج سيد محمدباقر بن العلامه العلام الحاج السيد على اصغر الملقب بسلطان العلماء المتوفى فى 1342 المدفون فى بلده قم ابن العلامه الحاج آقامهدى طباطبائى متوفى 1324 المدفون فى رواق الكاظمين عليهماالسلام عالمى عامل و فاضلى كامل و مدرسى محقق است در سال 1332 در بروجرد متولد شده و پس از رشد و طى مقدمات و سطوح اوليه در سال 1348 ق مهاجرت به قم نموده و تا سال 1355 ق از مرحوم آيت الله خونسارى و آيت الله فيض و آيت الله حاج شيخ محمدعلى استفاده نموده و در سال فوت مرحوم آيت الله حايرى مؤسس به نجف مشرف و حدود دو سال از محضر آيات عظامى چون آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله اصفهانى و مقدارى آيت الله حاج شيخ محمدحسين اصفهانى استفاده نموده و پس از آن مراجعت به بروجرد و از آنجا به مشهد رضوى مشرف و حدود ده ماهى از مباحثات مرحوم آيت الله ميرزا مهدى اصفهانى بهره مند شده و بعد از آن مراجعت به بروجرد نموده و در سال 1359 هجرى مهاجرت به قم كرده و رسما رحل اقامت افكنده و به تدريس فقه و اصول و سطوح عالى (كفايه و مكاسب) پرداخته و مدتها درس سطح ايشان دائر و جمعيت زيادى از

فضلاء محصلين شركت كرده و استفاده مى نمودند ولى دو سه سالى است كه در مسجد امام عليه السلام خارج كفايه و عروه را شروع كرده و جماعتى را از بيانات خود بهره مند مى كنند.

معظم له مضافا بر آن اساتيد مذكوره معقول را از مرحوم آيت الله شاه آبادى خوانده و از اول ورود آيت الله العظمى بروجردى طاب ثراه هم تا آخر عمر ايشان بالغ بر 18 سال به درس فقه و اصول آن مرحوم شركت كرده و مورد توجه مخصوص ايشان بودند.

ايشان در نسب با مرحوم آيت الله العظمى بروجردى يكى هستند و در مرحوم حاج ميرزا علينقى جد دوم آيت الله به هم مى رسند و از دو جهت با آن مرحوم رحم و خويش بودند يكى از جهت پدرى كه پسرعمو بودند ديگر از جهت مادرى كه مادرشان خواهر مرحوم حاج آقا على پدر آيت الله بودند و آيت الله پسر دائى ايشان مى شدند، خلاصه آن بزرگوار جمع كرده ميان نسب و حسب را و از طرف ديگر هم داماد مرحوم آيت الله العظمى آقاى صدر مى باشند و برادر خانواده ايشان است صاحب فضيلت و مكرمت علامه العلام و المجاهد الفهام حاج آقا موسى صدر رئيس مجلس اعيان و شيعيان لبنان در بيروت كه امروز افتخارى براى عالم تشيع و اسلامند و خدماتى كرده و مى كنند كه در ترجمه ايشان خواهيم نوشت.

و از طرف ديگر هم جناب سيد الافاضل الكرام آقاى آقا احمد دومين فرزند برومند آيت الله العظمى امام خمينى داماد معظم ايشانست.

اما آثار مفيده و ارزنده مترجم معظم ما از اين قرار است:

1- رساله اى در استصحاب. 2- رساله اى در واجب مطلق و مشروط.

3- كتاب الفوائد الفاطميه فى الاصول (كه به نام فاطمه معصومه عليهاسلام

نوشته و موسوم نموده است).

4- رساله اى در شرح منظومه ميرزا محمد تنكابنى 5- رساله اى در خيارات.

6- رساله اى در ادبيات فارسى و رسالات و كتب ديگر.

عالم علوم دينى.

تولد: 1328 ق.، بروجرد.

درگذشت: 31 خرداد 1376، قم.

حضرت آيت الله حاج سيد محمدباقر سلطانى طباطبايى، فرزند آيت الله آقاى حاج سيد على اصغر سلطان العماء بروجردى از علما و بزرگان بروجرد بود. ايشان پس از پشت سر نهادن دوران كودكى و نوجوانى و فراگرفتن مقدمات و سطوح اوليه در شهر بروجرد، به سال 1348 ق. به حوزه ى علميه ى قم رفت و دانش معقول و منقول را در مدت هفت سال از محضر حضرات آيات عظام حاج سيد صدرالدين صدر، آقا سيد محمدتقى خوانسارى، ميرزا محمد فيض قمى، آقا شيخ محمدعلى حايرى قمى، حاج سيد احمد خوانسارى و ميرزا محمدعلى شاه آبادى فراگرفت. سپس در سال 1355 ق. رهسپار حوزه ى علميه ى نجف اشرف گرديد و حدود دو سال از محضر آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهانى، آقا ضياء عراقى و شيخ محمدحسين اصفهانى بهره برد و در 1357 ق. به بروجرد بازگشت. در 1358 ق. به مشهد مشرف شد و حدود ده ماه از بحث هاى فقهى، كلامى و تفسيرى آيت الله حاج ميرزا مهدى اصفهانى استفاده كرد و مبانى علمى خويش را استوار ساخت. سال 1359 ق. به قم رفت و به تدريس سطوح عاليه (رسائل، مكاسب و كفايه) پرداخت و در كنار آن در دروس فقه و اصول و جلسات استفتاء آيت الله العظمى بروجردى شركت جست.

ايشان در اولين دوره ى مجلس خبرگان قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران به نمايندگى مردم لرستان برگزيده شد.

برخى از تأليفات آيت الله سيد محمدباقر سلطانى طباطبايى عبارتند از: رسالة فى الاستصحاب؛ رسالة

فى المطلق و المقيد؛ رسالة فى الخيارات؛ الفوائد الفاطمية فى الاوصل (كه اين كتاب را به نام حضرت فاطه معصومه نام نهاده است)؛ رساله در شرح منظومه فقهى علامه ميرزا محمد تنكابنى؛ رساله در ادبيات فارسى.

حضرت آيت الله سلطانى طباطبايى پس از هشتاد و پنج سال زندگى در عصر روز شنبه سى و يكم خرداد 1376 (پانزدهم صفر 1418 ق.) بدرود حيات گفت و پيكرش، پس از يك تشييع در قم و نماز آيت الله فاضل لنكرانى بر آن، در جوار مرقد حضرت امام خمينى (ره) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (176 -174 /2).

سلطاني، مسعود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1325 ق)، فقيه و عالم دينى. در قريه ى يالقوز آقاج از توابع ميانه به دنيا آمد. پس از طى مقدمات به تبريز رفت و در مدرسه ى طالبيه به تحصيل پرداخت، پس از چهار سال و خواندن سطوح در 1353 ق به قم مهاجرت نمود و به خواند فقه و اصول و فلسفه پرداخت. در سال 1360 ق به نجف رفت و از محضر اساتيدى چون آيت اللَّه آقا شيخ محمدعلى كاظمى و آيت اللَّه خويى استفاده ها برد. در 1365 ق به قم بازگشت و در درس آيت اللَّه حجت كوه كمرى شركت جست و پس از فوت استاد به تدريس خارج پرداخت. وى از آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى اجازه ى اجتهاد داشت. از آثارش: «كتاب الاصول»؛ «منهج العارفين»، در فتسير، در چهار جلد؛ «كتاب الصلوه»؛ «ارث الروج و الزوجه»؛ «فقه الحج»، در دو جلد؛ «مستمسك الوسيله» تا زكوه؛ «ذخيره العباد»، كه رساله ى علميه وى مى باشد؛ «منهج السالكين»؛ «واقفى البيان»، در آيات احكام.[1]

آقاى

حاج شيخ مسعود بن حيدر بن احمد بن سلطان على بن ولى يكى از علماء اعلام و مدرسين فخام حوزه علميه قم است، در دوم ماه ربيع الثانى 1325 قمرى در قريه يالقوز آقاج دوران كودكى و طى مقدمات در سال 1349 قمرى به تبريز رفته و در مدرسه طالبيه به تحصيل پرداخته و پس از چهار سال و خواندن سطوح در سال 1353 قمرى مهاجرت به قم گرديده و در سال 1360 قمرى مسافرت به نجف نموده و از محضر مرحوم آيت الله آقا شيخ محمدعلى كاظمى و آيت الله العظمى خوئى استفاده كرده و در تاريخ 1365 قمرى مراجعت به قم نموده و به درس حضرت آيت الله العظمى آقاى حجت كوهكمرى قدس الله سره شركت نموده و پس از فوت آن مرحوم از سال 1378 قمرى شروع به تدريس خارج نموده و تاكنون اشتغال دارند و عده اى از محصلين از درسشان استفاده مى كنند.

معظم له داراى اجازات اجتهاد از مرحوم آيت الله حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت الله حاح شيخ عباسعلى شاهرودى مى باشند.

تاليفات مطبوع و محفوظ ايشان از اين قرار است:

1- كتاب الاصول 2- منهج العارفين در تفسير 4 جلد 3- كتاب الصلوه 4- ارث الزوج و الزوجه 5- فقه الحج در دو جلد مطبوع 6- مستمسك الوسيله تا زكوة 7- ذخيره العباد رساله عمليه 8- منهج السالك 9- واقفى البيان در آيات احكام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (177 -176 /2).

سلطاني، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي سلطاني

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

اينجانب دوران ابتدايي را در زادگاهم روستاي آهنگر كلا هوازپي دشت كه از توابع مهم شهرستان آمل

است گذراندم . براي ادامه تحصيل تا ديپلم به شهرستان آمل رجوع كردم . در سال تحصيلي62 _ 61 موفق به اخذ ديپلم شدم . پس از آن راهي حوزه علميّه قم گرديده ام . دوره مقدّماتي را در مدرسه سعادت طي كردم . پس از آن همچون ديگر طلاب به فراگيري علوم حوزوي در حوزه ادامه دادم و در سال 1378 دروس سطح را به اتمام رساندم . همپاي دروس حوزوي ، آموزش و فراگيري علوم عقلي را آغاز كردم . بحث عقلي را به صورت خصوصي نزد علماي فن تلمذ نموده ام . اين را با كتاب بدايه الحكمه آغاز و با اسفار به پايان رساندم . از سال 1371 در درس خارج فقه و اصول شركت كردم . در سال 1375 به صورت تخصصي به فراگيري علوم فوق با گرايش3 تشيع پرداختم . اين زمان همپاي تحصيل مشغول تدريس و پژوهش در اين بخش از علوم شدم. از سال 1380 تا كنون به صورت خاص مشغول تحقيق پيرامون فرقه زيديه هستم .

سلطانيه اي، علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، خطاط، اديب و فقيه. وى از علوم متداول مانند فقه و حديث و لغت و تجويد و قرائت و ادب بهره مند و خطشناسى ماهر بود و همگى خطوط را خوش مى نوشت. در كتابت و انشاء رتبه ى اعلى داشت و بعضى از كتابهاى حديث فقه و ادعيه را به خط خود نشوت و تصحيح و تحشيه كرده است. ميرزاعلى بسيارى از فرمانهاى ديوانى و قباله ها را به خود نوشته و امر قضاى سلطانيه به او محول بوده است. به گفته ى صاحب «احوال و آثار خوشنويسان»

صاحب عنوان در تاريخ تأليف «گلستان هنر» (ح 1052 ق) زنده بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (469 -468 / 2).

سلغر شاه سلغري

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، شاعر، اديب و دانشمند. برادر اتابك ابوبكر پادشاه فارس بود او را فريباش خان مى خواندند و در حسن صورت و سيرت و كمال و جمال نظير نداشت. چون مى دانست كه دخالت در امور ملكى مايه تزلزل خاطر برادر مى شود. در بيرون شهر شيراز سرابستانى بنياد كرد و آن را صبوح آباد نام نهاد و از دخالت در امور برادر خوددارى كرد. وى عاقبت توسط برادر خود كشته شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (363)، الذريعه (456/9)، لغت نامه (ذيل/ سلطان سلغرشاه)، مجمع الفصحا (57/1).

سلفه اصفهاني، احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حافظ صدر الدين ابو طاهر احمد بن محمّد بن احمد بن ابراهيم سلفه اصفهانى. از مشاهير محدثين و فقهاء شافعى در اصفهان بوده و در حدود سال 487 در اصفهان متولد شده و در 576 در اسكندريه ي مصر وفات يافته است. سلفه معرب (سه لبه) است چون جدش باصطلاح اهل اصفهان لب شكرى بوده او را سه لبه گفته اند. از تأليفاتش شرح كتاب مختصر مزنى است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

سلفي اصفهاني، صدرالدين، ابوطاهر احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(576 -478 ق)، حافظ، محدث، فقيه، نحوى و لغوى شافعى. شهرت وى به سلفى به خاطر نام نياى بزرگش سلفه- معرب سه لبه- مى باشد. در اصفهان به دنيا آمد. در طلب حديث به شهرهاى بسيارى سفر كرد و اكثر مشايخ حديث را ملاقات كرد. لغت را از خطيب تبريزى فراگرفت و چون به بغداد رفت فقه را نز الكيا هراسى آموخت. وى از ابومطيع صحاف و ابوطالب احمد كندلانى و احمد بن محمد بن ابى بكر بن مردويه و احمد بن محمد بن بشرويه و احمد بن محمد بن قولويه حديث روايت كرده است. او همچنين از زنان بسيارى در اصفهان حديث شنيد. از وى حافظ محمد مقدسى و محدث سعدالخير و ابوالعز محمد ملقابادى و على بن ابراهيم سرقسطى و طيب مروزى و ابوسعد سمعانى و قاضى عياض و عمر ميانشى و حماد حرانى و محمد بن عبدالغفار همدانى و جعفر بن على همدانى و محمد بن ابراهيم فارسى و حسان مهدوى و بسيارى ديگر حديث روايت كردند. ابوالحسن على بن سلار وزير ملوك فاطميه در مصر مدرسه اى در اسكندريه براى او تاسيس كرد و وى را عهده دار تدريس در

آن مدرسه نمود. علماء از دور و نزديك به محضرش شتافتند و از وى بهره بردند. او در سرحد اسكندريه درگذشت. از آثارش: «الاربعين البلدانيه»، در حديث؛ «السداسيات»، در حديث؛ «المشيخه البغداديه» يا «معجم شيوخ بغداد»؛ «معجم مشيخه اصفهان»؛ «السلفيات من اجزاء الاحاديث» يا «اجزاء السلفيات»، انتخابهايى از «اصول» ابن شرف انماطى و «اصول» ابن الطيورى؛ «السلماسيات» يا «مجالس پنچ گانه» از املاهاى ابوطاهر سلى؛ «شرط القراءه على الشيوخ»؛ «معجم السفر»؛ «الفضائل الباهره فى محاسن مصر و القاهره».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (209/1)، ايضاح المكنون (508/2)، تذكره القبور (125 -124)، روضات الجنات (276/1)، ريحانه (65 -64 /3)، سير النبلاء (39 -5 /21)، الكامل (152/9)، كشف الظنون (1696 ،1044 ،997 ،996 ،982 ،587 ،54)، الكنى و الالقاب (321 -320 /2)، لسان الميزان (451 -450 /1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (76 -75 /2)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (72 -68 /19)، الوافى بالوفيات (356 -351 /7)، وفيات الاعيان (107 -105 /1)، هديه العارفين (87/1).

سلم آبادي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا سلم آبادي

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/6/7

زندگينامه علمي

در شهريور ماه سال 1349 در روستاي سلم آباد فراهان در استان مركزي متولد شدم دوره ابتدايي و راهنمايي را در همان جا با رتبه ممتاز طي نمودم همزمان با تحصيل در دبستان قرآن را نزد پدر بزرگم مرحوم محمد ابراهيم سلم آبادي فراگرفتم .

سپس براي ادامه تحصيل راهي قم شدم و در دبيرستان حضرت امام صادق (ع) مشغول به تحصيل دوره متوسطه شدم. با اصرار و تشويق پدرم در سال 1365 وارد حوزه علميه اراك شدم يكسال و

اندي در مدرسه امام المهدي (عج) مشغول تحصيل بودم در سال دوم مدتي بنا به تكليف توفيق حضور در جبهه را يافتم، بعد از بازگشت از جبهه جهت ادامه تحصيل به تهران و مدرسه علميه اميرالمؤمنين (ع) رفتم، در طي يكسال و نيم پايه دوم و سوم را با موفقيت طي نمودم در همين زمان دروس پايه اول را تدريس مي نمودم در ادامه تحصيل به همراه برخي دوستان به مدرسه علميه مروي نقل مكان نموديم و مدت يكسال و اندي در آن مدرسه مشغول تحصيل بودم و سپس در سال 1369 به حوزه علميه قم عزيمت نمودم در سال 1373 پس از اتمام دروس سطح مدرك اتمام كفايتين را با موضوع پايان نامه بطلان عقد الصبي دريافت نمودم و از همان سال بصورت مداوم و مستمر تاكنون در درس هاي خارج فقه و اصول حوزه علميه حضور يافته ام.

سلماسي، ابوالفتح مسعود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 629 ق)، فقيه، اديب و شاعر. اصل وى از سلماس از شهرهاى آذربايجان است. از آثارش: شرح «المقامات»؛ شرح «الجمل»، در نحو؛ وى خطبه ها و نظمى زيبا داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (110/8).

سلماسي، باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

باقر بن العالم الجليل شيخ زين العابدين سلماسى عالمى جليل و متقى از شاگردان علامه شيخ عبدالحسين شيخ العراقين تهرانى و فقيه كامل شيخ محمدحسن آل يس كاظمى و مباشر بسيارى از تعميرات حرم عسكريين و كاظمين بوده و در هفتم ربيع الثانى 1301 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

سلمان فارسي، ابوعبداللَّه

قرن:1

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 37 -27 ق)، صحابى نامى پيامبر اسلام (ص). دهقان زاده اى از قريه ى جى اصفهان و يا رامهرمز فارس است. گفته اند نام پدرش بدخشان يا وخشوذلان يا خشنودان يا لوذخشان اصفهانى و مادرش اهل رامهرمز است. نام اصلى او روزبه است. چون پيشاپيش مژده يا ظهور پيامبر (ص) را شنيد به جستجوى حقيقت خانه ى پدر را ترك گفت و به شامات رسيد. در بلاد عرب به اسارات درآمد، مردى از بنى قريظه او را خريد و به مدينه آورد و در بوستان خويش وى را به كار واداشت. پيامبر (ص) او را خريد و آزاد كرد. از آن پس در خدمت رسول خدا (ص) باقى ماند و تا بدان جا رسيد كه از حواريين آن حضرت و در شمار اهل بيت (ع) قرار گرفت. چنانكه او را سلمان محمدى مى ناميدند. به آورده ى احمد بن حنبل پيامبر (ص) فرمود كه خداوند چهار نفر از صحابه ى مرا دوست دارد و مرا نيز امر كرده كه آنها را دوست بدارم و آنان على (ع) و سلمان و ابوذر و مقداد مى باشند به آورده ى بخارى او يكى از چهار گروهى است كه علم را بايد از او جستجو كرد. او را به مثل لقمان حكيم گفته و درباره اش آورده اند كه وى داراى علم اول و آخر بوده و دريايى است كه

پايانى ندارد. در جنگ خندق حضور فعال داشت و مشاوره نظامى بود. برخى او را نفر دهم عشره مبشره دانسته اند. او از اصحاب صفه (سكو) بود از زهد و تقوى و فضيلتش روايتها آورده اند بطورى كه عده اى از صوفيه او را از پيشقدمان خود شمرده اند. ابن عباس، انس بن مالك، ابوسعيد خدرى، ابوطفيل، ابوعثمان، نهدى، ابوقره كندى، عبدالرحمان نخعى و ابوعمر زاذان از وى روايت كرده اند. در تمامى «صحاح» شش گانه و در «مسند» احمد حنبل از وى حديث روايت شده است. در اواخر عمر از طرف خليفه حكومت مداين را بر عهده گرفت. او مستمرى حقوق خود از بيت المال را به مستمندان مى بخشيد و براى امرار معاش زنبيل مى بافت. وى را از معمرين دانسته و عمرى متجاوز از دويست سال برايش ذكر كرده اند. در مداين درگذشت و در نزديكى ايوان كسرى در بقعه اى به نام سلمان پاك دفن شد. درباره ى سلمان كتب بسيارى نوشته شده كه از آن جمله مى توان به «نفس الحرمان» محدث نورى و اجزايى از «بحارالانوار» مجلسى و «اخبار سلمان محمدى» ابواحمد عبدالعزيز جلودى و «اخبار سلمان» شيخ صدوق و «سلمان الفارسى» عبداللَّه السبيتى و «سلمان الفارسى» سيد جعفر مرتضى العاملى و «سلمان پاك» پرفسور لويى ماسينيون، ترجمه دكتر على شريعتى اشاره كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آفرينش و تاريخ (803 -801)، بررسى سير زندگى و حكمت و حكومت سلمان فارسى، بزرگان شيراز (101 -100)، تاريخ ادبيات در ايران (75 ،47 /1)، تاريخ الاسلام (حوادث 521 -510 /40 -11)، تاريخ برگزيدگان (599)، تاريخ بغداد (171 -163 /1)، تاريخ الكبير (136 -135 /4)، تهذيب التهذيب (125 -124 /4)، الجرح و التعديل

(ج 2، ق 297 -296 /1)، حليه الاولياء (208 -185 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (188 -177 /3)، دائرةالمعارف الاسلاميه (111 -108 /12)، دايرةالمعارف فارسى (1327/1)، الذريعه (333 -332 /1)، سرآمدان فرهنگ (480 -479 /1)، سير النبلاء (558 -505 /1)، شخصيتهاى نامى (248 -247)، طبقات ابن سعد (70 -56 /4)، لغت نامه (ذيل/ سلمان فارسى)، مجالس المومنين (208 -205 /1)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 35)، نامه ى دانشوران (245 -204 /9)، نفس الرحمان.

سلماني اميري، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد سلماني اميري

محل تولد : اميركل بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

سال ورود به حوزه 1365 در حوزه علميه امام خميني(ره)/شهر قم اينجانب(جواد سليماني)فرزند (علي)به سال(1347 ش) در شهر امير كلا از توابع استان مازندران به دنيا آمده ام.دوران ابتدايي تا اوّل دبيرستان را در زادگاه خود تحصيل نموده و بقيه دوران دبيرستان را تا اخذ ديپلم در رشته رياضي در بابل گذرانده ام.خانواده ام مذهبي بوده و مواضع سياسي روشني در دفاع از انقلاب اسلامي داشت. شايد اين امر موجب فعاليت اينجانب در تشكل هاي سياسي- مذهبي مانند انجمنهاي اسلامي و حزب جمهوري گرديد.

در خلال دوره دبيرستان و جنگ تحميلي اندك اندك انگيزه تحصيل علوم ديني زنده شد. از اين رو بعد از ديپلم در سال (1365 ش) وارد حوزه علميه قم شدم و درسهاي مقدّماتي و سطح را در مدارس تحت برنامه و حلقه هاي درس آزاد برخي فضلا گذراندم.آنگاه پس از اتمام كفايتين و پشت سر نهادن امتحان هاي شوراي مديريت حوزه در درس خارج شركت نموده از محضر آيات عظام جعفر سبحاني،ناصر مكارم شيرازي،جوادي آملي،خاتم يزدي،شيخ جواد تبريزي و

سيد محمّد رضا مدرسي (دامت بركاتهم) در فقه و اصول بهره برده ام.

در سال (1369 ش) دوره كارشناسي معارف اسلامي و الهيات و سپس در سال (1373 ش) دوره تخصصي كارشناسي ارشد تاريخ را آغاز كردم و بعد از ده سال (1379 ش) در مؤسسه آموزشي-پژوهشي امام خميني(قدس سره) زير نظر حضرت آيه الله مصباح يزدي(دامت بركاته) به پايان رسانده ام.پس از اتمام دوره كارشناسي ارشد تاريخ تاكنون در محورهاي زير مشغول فعّاليت مي باشم.

1. تحقيق در مباحث تاريخ صدر اسلام و معاصر(عص مشروطه)و نشر آن در قالب كتاب و مقاله.2. تدريس در مقولات فوق.3. اجراي طرح دانشنامه مشروطيت.4. اشتغال به سطح(4)حوزه.

ذكر نام اساتيد اصلي در حوزه

1. جوادي آملي/خارج فقه

2. جعفر سبحاني/خارج اصول

3. مكارم شيرازي/خارج فقه

4. خاتم يزدي/خارج فقه

5. جواد تبريزي/خارج فقه

6. محمّد رضا مدرسي/خارج اصول

7. محمّد رضا مدرسي/خارج فقه

سلماني آراني، حبيب الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب الله سلماني آراني

محل تولد : آران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/4/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاه گذراندم . در سال 1348 شمسي به قم آمدم ؛ دوره دوم متوسطه را متفرقه خواندم و ديپلم ادبي گرفتم . دو سال در مدرسه جهانگير خان سپس دو سال در مدرسه حقاني و پس از آن تا شروع انقلاب در مدرسه دارالشفاء و فيضيه سكونت و اشتغال به تحصيل داشتم و سطح را به پايان بردم . همزمان با نهضت در آران و ساير شهرهاي ايران فعاليت در حد تبليغ ، حضور و شركت فعال در تظاهرات ، پخش اعلاميه و نوار امام(ره) تا پيروزي انقلاب اسلامي داشته ام .

سپس در قم سكونت گزيده و

به درس خارج فقه و اصول آيات عظام نوري همداني ، ناصر مكارم ، منتظري و برخي دوره هاي تخصصي زبان و مكالمه عربي ، تربيت مربي دفتر تبليغات ، تمرين نويسندگي و غيره اشتغال ورزيدم . يك سال در جبهه به كارهاي فرهنگي مشغول بودم ؛ سالها با ستاد منطقه 2 و 6 سازمان تبليغات در قسمت هاي اعزام مبلغ ، روابط عمومي فعاليت داشتم ؛ از سال 72 با پژوهشكده باقر العلوم (ع) همكاري را آغاز و تا كنون ادامه دارد.

سلماني كياسري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سلماني كياسري

محل تولد : كياسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

بعد از سيكل وارد حوزه شدم. در تهران حوزه حاج ابوالفتح و مروي تحصيل نمودم تا پايان سطح در تهران و خارج نيز تهران مشغول شدم. سپس به قم آمدم سال 1375 وارد قم شدم و در درس خارج حضرات آقايان فاضل و مكارم شركت كردم. بيشتر تحقيقات در زمينه نهج البلاغه خصوصاً مسايل سياسي و حكومتي و كتابم نيز در اين زمينه چاپ شده. حكومت و رهبري در نهج البلاغه سال 84 – مجموعاً 4 اثر چاپ شده – ده ها مقاله در روزنامه و نشريات و كنگره ها ارايه شده. جوايزي نظير سكه و لوح دريافت داشتم. ودر زمينه حكومت و مسائل سياسي آشنايي در حد تخصص دارم. پاسخگوي سئوالات و محافل علمي خواهم بود. 8 سال مسئول بررسي جرايد مديريت حوزه علميه قم مي باشم. در حال حاضر يك كتاب در حال تحقيق دارم. توجه به تحقيق بسيار ضعيف است. اگر حمايتي صورت گيرد رشد خواهد كرد.

سلمويه مروزي، ابوصالح سليمان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وفات قبل از 210 ق)، محدث. از اصحاب ابن مبارك بود و ابن مبارك بطور خصوصى برايش حدود هشتصد حديث گفت، احاديثى كه از ابن مبارك در هيچ كتابى نيامده است. او از على بن مجاهد و فضيل بن عياض و اوس بن عبداللَّه بن بريده نيز حديث روايت كرده است. ابن راهويه و احمد بن شبوبه و ابوعلى محمد بن على بن حمزه مروزى از سلمويه حديث روايت كرده اند. شيرازى در «الالقاب» وى را نحوى نيز دانسته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :التاريخ الكبير

(20/4)، تهذيب التهذيب (180/4)، الجرح و التعديل (ج 2، ق 124 -123 /1)، سير النبلاء (434 -433 /9).

سلمي نيشابوري، ابوعبدالرحمان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(412 -325/330 ق)، صوفى، محدث، حافظ، مفسر و مورخ. در نيشابور متولد شد و در آنجا به تعليم و حفظ قرآن و روايت اشعار و تحصيل زبان عربى و سپس به درس حديث و علم باطن پرداخت. معاصر با القادر باللَّه خليفه عباسى بود. به عراق وى و همدان و مرو و حجاز سفر كرد و شاگرد استادانى چون ابوالحسن دارقطنى، ابونصر سراج، ابوالقاسم نصرآبادى و اسماعيل بن نجيد بود. وى مريد شيخ ابوالقاسم نصرآبادى و خرقه ى ارشاد از دست ايشان دريافت كرد و ابوسعيد ابوالخير بعد از وفات پير ابوالفضل از سلمى خرقه گرفته است. وى شاگردانى چون ابوبكر احمد بن حسين بيهقى، احمد بن على توزى، ابومحمد جوينى، ابوالقاسم قشيرى و ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى داست. وى در آخر عمر خانقاهى براى صوفيه در نيشابور بنا كرد كه محل سكونت صوفيه و از مراكز تربيت كسانى بود كه در علم باطن استعداد داشتند. وى كتاب «طبقات الصوفيه» را به زبان تازى تاليف كرد و آن را بر بيان احوال و اقوال پنج طبقه از مشايخ وقف نمود. او در نيشابور درگذشت. از آثار وى: «آداب الصوفيه»؛ «ادب الصحبه»؛ «الاربعين»؛ «امثال القرآن»؛ «تاريخ اهل الصفوه»؛ «الحقايق التفسير»؛ «زلل الفقراء»؛ «سنن الصوفيه»؛ «طبقات الصوفيه»؛ و در حدود بيست مجلد كتاب و رساله ى ديگر.[1]

محمدبن حسين بن محمد بن موسى ازدى مكنى به ابوعبدالرحمن از متصوفه بزرگ (و. 330 ه.ق./ 942 م.- ف. 412 ه.ق./ 1021 م.). او كتابى به نام «طبقات الصوفيه» تأليف كرده كه اصل آن از ميان

رفته، و خواجه عبداللَّه انصارى مضامين آن را در هرات به هنگام وعظ املاء كرده و آن به نام «طبقات انصارى» معروفست و در افغانستان به طبع رسيده. از سلمى كتاب ديگرى به نام «حقائق التفسير» در تفسير قرآن باقى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اسرار التوحيد (تعليقات 661 -660 /2)، الاعلام (331 -330 /6)، تاريخ ادبيات در ايران (913 -912 /2)، تاريخ بغداد (249 -248 /2)، التفسير و المفسرون (385 -384 /2)، جستجو در تصوف (71 -70)، حليه الاولياء (42 -41 /10)، سير النبلاء (255 -247 /17)، طبقات الصوفيه سلمى (مقدمه)، الكامل (311 -310 /7)، كشف الظنون (1104 ،1006 ،955 ،673 ،286 ،168 ،53 ،46 ،42)، لسان الميزان (63 -62 /6)، مجموعه آثار عبدالرحمن سلمى، معجم المؤلفين (259 -258 /9)، نامه ى دانشوران (164 -73 /6)، هديه العارفين (61/2).

سلمي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبانهاى باستانى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه فردوسى مشهد در سال 1342، كارشناسى ارشد زبان شناسى همگانى و زبانهاى باستانى از دانشگاه تهران در سال 1348 و دكتراى فرهنگ و زبانهاى باستانى ايران از دانشگاه تهران در سال 1356.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

نظارت بر تحقيقى تحت عنوان اعلام شاهنامه (اسامى اشخاص)، تدريس دروس فارسى ميانه، زبان اوستا، تاريخ زبان فارسى، شاهنامه، تاريخ بيهقى، اساطير ايران و روش تحقيق و مرجع شناسى، آئين نگارش و فارسى عمومى و مقدمات زبان شناسى در دانشگاه شهيد چمران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات

(نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 6، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بررسى كتاب غم نامه رستم و سهراب، پنج خيم آسرونان، نقد و بررسى رزمنامه رستم و اسفنديار، چند نكته در ديوان ناصرخسرو.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سليم زاده، خيرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خيرالله سليم زاده

محل تولد : تويسركان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1305/1/1

سليم، عبدالامير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبانهاى باستانى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: تبريز

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سليمان اف، معصوم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معصوم سليمان اف

محل تولد : جلفا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب معصوم سليمان اف بعد از اتمام مدرسه 10 كلاسى، در سال 1984 ميلادي وارد دانشگاه نفت و شيمي باكو، ( رشته شناسايي بسترهاي نفت و گاز و غيره با روشهاي ژئوفيزيكي) وارد شدم و در سال 1991 و دو سال سربازي در وسط، دانشگاه را تمام كرده بعد از شش ماه به ايران آمده و وارد مدرسه علميه شدم. الآن مشغول نهايه الحكمه در سطح 3 موسسه فلسفه و كلام امام صادق(ع) هستم.

سليماني الموتي، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي سليماني الموتي قزويني در سال 1300 ، در الموت قزوين به دنيا آمد. پس از مراحل مقدماتي تحصيل ، وارد حوزه علميه ي قزوين گرديد. وي بعد از آن به منظور تحصيل از قزوين خارج شد و پس از فراگيري معارف ، اعم از فقه و حكمت و فلسفه و كلام ، به قزوين بازگشت و بنا به درخواست استادش آيت الله علامه رفيعي به اقامه نماز جماعت در مسجد نوبنياد مهديه پرداخت. او همچنين از سال 1344 تا زمان فوت در حوزه علميه التفاتيه ، حدود 25 سال به تدريس علوم مختلف پرداخت. آيت الله حاج شيخ هادي سليماني الموتي قزويني سرانجام در نوزدهم ارديبهشت 1378 ، در سن 78 سالگي ديده بر جهان فروبست.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : اجداد هادي سليماني الموتي قزويني غالباً روحاني و از رجال با نفوذ منطقه الموت بودند و مردم آن سامان از وجود اين خاندان اهل علم و ايمان بهره مند مي شدند.تحصيلات

رسمي و حرفه اي : هادي سليماني الموتي قزويني پس از طي طفوليت و كسب مراحل مقدماتي معلومات ، وارد حوزه علميه ي قزوين گرديد. همين جا بود كه پايه هاي اساسي فكري و اعتلاي علمي اش پايه ريزي شد و پس از سال ها تحصيل مدارج و مراحل علوي حوزوي به بلوغ نبوغ و كمال معنوي رسيد. و سپس به قم رفته و تحصيلات خود را در حوزه ي علميه ي اين شهر پي گرفت.استادان و مربيان : هادي سليماني الموتي قزويني دروس سطوح عالي را نزد اساتيد برجسته و معروف قزوين ، آيت الله رفيعي و آيت الله مفيدي و ديگر علمي وقت فراگرفت. وي پس از اقامت در نجف از محضر فقها و مراجع بزرگي چون آيت الله بروجردي ، آيت الله شاهرودي ، علامه سيدمحمدحسين طباطبايي ، امام خميني (ره) را درك نمود و به فراگيري علوم فقهي و فلسفي و كلامي پرداخت. او از اكثر مراجع زمان همچون آيت الله مرعشي نجفي ، آيت الله سيدابوالقاسم خويي ، آيت الله شاهرودي ، آيت الله طباطبايي و... اجازه دريافت نمود.زمان و علت فوت : هادي سليماني الموتي قزويني سرانجام در نوزدهم ارديبهشت 1378 ، در سن 78 سالگي ديده بر جهان فروبست.فعاليتهاي آموزشي : هادي سليماني الموتي قزويني از سال 1344 تا زمان فوت در حوزه علميه التفاتيه ، حدود 25 سال به تدريس علوم مختلف پرداخت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : هادي سليماني الموتي قزويني پس از فراگيري معارف ، اعم از فقه و حكمت و فلسفه و كلام و چند سال تحصيل پياپي به قزوين بازگشت و بنا

به درخواست استادش آيت الله علامه رفيعي به اقامه نماز جماعت در مسجد نوبنياد مهديه پرداخت.

منابع زندگينامه :فرزانگان علم و سخن قزوين، تاليف: رضا صمدي ها ، قزوين: بحر العلوم ، ص 160

سليماني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين سليماني

محل تولد : اردستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/4/1

زندگينامه علمي

حسين سليماني در تابستان سال 1349 در شهرستان اردستان به دنيا آمد . در 15 سالگي ، پس از تحصيل در دوره ابتدايي و راهنمايي ، براي تحصيل علوم ديني به قم هجرت كرد و به طور همزمان تحصيلات جديد را نيز ادامه داد . در سال 1371 در رشته حقوق در مجتمع آموزش عالي قم به تحصيل مشغول شد و پس از اتمام دوره كارشناسي ، در رشته حقوق جزا و جرم شناسي دانشگاه شهيد بهشتي (ره) ، مقطع كارشناسي ارشد پذيرفته شد . اكنون نيز در مقطع دكتري در همين دانشگاه به تحصيل مشغول است .

وي از سال 1375 در كنار تحصيلات حوزوي و دانشگاهي در مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب به مطالعه و پژوهش در حوزه اديان به ويژه اديان ابراهيمي مشغول شده كه حاصل آن چندين اثر چاپ شده يا در آستانه چاپ است . وي اكنون عضو هيئت علمي مركز فوق الذكر است و در كنار پژوهش در حوزه اديان ابراهيمي ، سمت سرويراستارمركز اديان را نيز داراست .

دلمشغولي فعلي وي مطالعات تطبيقي در زمينه حقوق كيفري در قوانين ايران، شريعت اسلامي و مقايسه با حقوق يهودي است .

سليماني، عبدالرحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحيم سليماني

محل تولد : بهبهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1341 هجري شمسي در خانواده اي روحاني در شهرستان بهبهان متولد شدم. تحصيلات خود را تا ديپلم در آن شهر ادامه دادم. همدوش با ساير جوانان در فعاليتهاي

عليه نظام طاغوت در قبل از انقلاب شركت كرده و با پيروزي انقلاب عضو فعال بسيج و سپس در زمان جنگ تحميلي براي مدتي (حدود يكسال) عضو سپاه پاسداران شهرستان بهبهان شدم و در همين مدت دروس طلبگي را نيز نزد پدر بزرگوارم (رحمة الله عليه) و برخي علماي شهر بهبهان آغاز كردم. سال 1361 براي ادامه تحصيل به شهر مقدس قم مهاجرت كرده و در كنار دروس حوزه ، به جبهه هاي جنگ رفته و در عمليات هاي مختلف شركت مي كردم. تدريس دروس حوزوي را به طور رسمي از سال 70 -1369 و از مدرسه علميه حقاني آغاز كردم . در همين سال سطح را تمام كرده و وارد درس خارج شدم. سال 1372 همزمان با آغاز فعاليت مركز تخصصي كلام حوزه علميه قم به عنوان اولين دوره اين مركز مشغول به تحصيل در اين رشته شدم. سال 1376 فارغ التحصيل اين مركز در سطح 4 شده و در همان مركز به عنوان استاد ، به ادامه همكاري پرداختم. از سال تحصيلي 80 – 1379 به عنوان مدير مركز تخصصي كلام در كنار تدريس به خدمت پرداختم. عضو هيات علمي مؤسس انجمن علمي تازه تاسيس كلام بوده و با مراكز مختلف علمي ، پژوهشي همكاري دارم. داراي تعدادي مقاله چاپ شده و كتاب در حال تدوين مي باشم. راهنمايي و مشاوره تعداد زيادي رساله علمي طلاب حوزه علميه قم و مركز جهاني علوم اسلامي را در سطح 3 و 4 به عهده دارم.

سليمي خليق، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فيزيولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى

عمومى از دانشكده پزشكى تبريز در سال 1336، طى دوره هاى يك ساله مطالعات تكميلى فيزيولوژى در دانشگاه بيرمنگام انگلستان و نوروفيزيولوى دانشگاه اسلو نروژ.

مرتبه علمى:

استاديار بخش فيزيولوژى دانشكده پزشكى تبريز در سال 1342، دانشيار بخش فيزيولوژى دانشكده پزشكى تبريز از سال 1347 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فيزيولوژى، نوروفيزيولوژى، تدريس در رشته هاى پزشكى و داروسازى و پرستارى و مامائى و علوم آزمايشگاهى به مدت 30 سال.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فيزيولوژى انسانى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

فيزيولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سليمي، عبدالحكيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحكيم سليمي

محل تولد : ني قلعه قره باغ

شهرت

تابعيت : افغانستان

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عبدالحكيم سليمي فرزند علي حسن در سال 1340 در يك خانواده مذهبي در ده بخشي ني قلعه قره باغ از توابع ولايت (استان) غزني شهر حكيم سنائي غزنوي ديده به جهاني گشودم .

آغاز حيات علمي ام در مكتب خانه روستا نزد روحاني محل و مدرسه ابتدايي ني قلعه بوده است . دوره متوسطه را تا صنف دوازدهم (ديپلم) در ليسه (دبيرستان) سنائي غزني به پايان رساندم .

پس از روي كار آمدن حكومت دست نشانده شوروي سابق در سال 1357 و تجاوز آشكار ارتش سرخ شوروي در سال 1358 به افغانستان ، من همانند بسياري از هموطنانم به ناچار راهي ديار غربت شدم . هجرتم به ايران (در سال 1360) نقطه عطفي در زندگي ام به شمار مي رود . در سال 1362 تحصيلات علوم اسلامي را در

مدرسه ميانچال كاشان شروع كردم . مدت دو سال و اندي كه در كاشان بودم سرنوشت سازترين برهه اي از عمرم به حساب مي آيد . در اين مدت تحصيلات كلاسيك من جهت پيدا كرد ، لطف و عنايت الهي را كاملا در لحظه لحظه زندگي ام احساس مي كردم . استادان شايسته ، دوستان صادق ، فضاي معنوي مدرسه ، كتب و منابع ديني و درس هاي اخلاقي مدرسه ، جلوه هايي از لطف پروردگار بود كه شامل حالم گرديده بود .

در سال 1364 وارد حوزه علميه قم شدم ؛ در سال 1369 در برنامه هاي آموزشي موسسه در راه حق شركت كردم كه اكنون با نام «موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره)» فعاليت دارد . در سال 1374 موفق به اخذ مدرك علمي كارشناسي «الهيات و معارف اسلامي» گرديدم . در سال 1379 مدرك كارشناسي ارشد «حقوق بين الملل» را از همان مركز علمي دريافت كردم .

از لحاظ دروس حوزوي در سطح چهار هستم . شش نوبت در مصاحبه شركت كرده ام . از سال 1376 در كنار آموزش ، فعاليت تحقيقاتي را به طور جدي شروع كردم . ثمره آن يك كتاب با عنوان «نقش اسلام در توسعه حقوق بين الملل» و مقالات متعددي است كه در نشريات معتبر ايراني و افغاني به چاپ رسيده است و آثاري آماده چاپ مي باشد .

هم اكنون بيشتر اوقاتم صرف تحقيق و تدريس مي شود . در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) و مركز جهاني علوم اسلامي تدريس دارم . فصلنامه هاي «امت» و «در انديشه فردا» با مدير مسئولي بنده فعال است

. با بعضي از مراكز علمي همكاري دارم .

سماحي حايري، عبدالطيف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالطيف سماحى حايرى معروف به تنكابنى سرآمد علماء و دانشمندان تنكابن است. وى در سال 1330 قمرى در (نارنج بن) رامسر تحصيلات ابتدائيه خود را در مدرسه مرحوم آيت اللَّه شيخ محمد حسين بن ملا حبيب اللَّه سماحى نارنج بن فراگرفت و در سال 1347 به قزوين رهسپار گرديد و در مدرسه التفاتيه جهت تحصيل اقامت گزيده و پس از مدتى به مشهد و بعد به قم آمده و در سال 1350 ق مهاجرت به عتبات عاليات نموده و سالها در نجف و كربلا اقامت و از محضر علماء بزرگ چون مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حاج آغا حسين قمى و آيت اللَّه حاج سيد حسين حمامى و آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه اصطهباناتى و آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم و آيت اللَّه العظمى حاج سيد ابوالقاسم خوئى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى استفاده نموده تا به دريافت اجازه اجتهاد از علماء مذكور نائل و از سال 1370 ق هرساله چند ماهى را در رامسر جهت رسيدگى به امورات زندگى و ترويج آمده و از سال 1390 ق كه دولت بعث عراق ايرانيها را تفسير و اخراج نمود رسما اقامت گزيده و در فصول اعتدال هوا و گرما درمسجد جامع بازار رامسر اقامه جماعت و به تدريس عقايد و اخلاق اشتغال دارند.

آيت اللَّه سماحى حايرى دانشمندى كم نظير و داراى اخلاق حميده و مورد احترام مردم رامسر و علماء شمال و غيره و داراى تاليفاتى امام شناسى و رد تصوف و تقريرات مختلفه در فقه و اصول مى باشند كه تاكنون به طبع نرسيده.

از باقيات الصالحات ايشان

است فرزند برومندش حاج شيخ محمد سماحى حايرى كه در سال 1323 خورشيدى در كربلا متولد شده و پس از طى مقدمات نزد اساتيد بزرگ تا سال 1391 ق در نجف تحصيل نموده و در ضمن به اخذ ليسانس نائل شده تا خطيبى توانا و نويسنده اى فاضل گرديده و تاكنون 17 كتاب در رشته هاى مختلف نوشته كه از آنهاست تاريخ و جغرافياى رامسر و بزرگان تنكابن و غيره مى باشد كه هنوز به طبع نرسيده به جز بعضى از مقالات مختلفه كه در مجلات ايرانى و عراقى چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

سماعي، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سمرقندي شمس الدين، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 901 ق)، حكيم و عالم. وى عالم علوم معقول بود. مشهور به مولانازاده ى مولانا عثمان. وى از علما ماوراءالنهر در قرن نهم بود در زمان سلطان حسين بايقرا از سمرقند به هرات رفت و در مدرسه ى سلطانيه و مدرسه ى اخلاصيه به تدريس پرداخت وى در سال 901 ه. ق درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (341 -340 /4).

سمرقندي عبدالرزاق، كمال الدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(887 -816 ق)، مورخ و شاعر. از رجال بزرگ عهد تيمورى و از مورخان بنام آن عهد است. در هرات به دنيا آمد. پدرش اهل سمرقند بود و در اردوى شاهرخ تيمورى منصب قضا داشت. وى در نزد پدر با علوم ادبى و دينى آشنايى كامل پيدا كر و در اثناى تحصيلات، شرحى بر «رساله ى» قاضى عضدالدين ايجى درباره ى تحقيق معانى حروف و اسم اشاره و غيره آن ترتيب داد و به نام شاهرخ مزين كرد و به همين سبب به دربار راه پيدا كرد. وى پيوسته از حمايت و تربيت شاهرخ برخوردار بود و از جانب همين شاه به عنوان سفير دربار سلطان بيجانگر به هندوستان سفر كرد و پس از مراجعت به گيلان رفت. عبدالرزاق بعد از مرگ شاهرخ به ديگر شاهزادگان تيمورى نيز خدمت نمود و در نهايت به خدمت سلطان ابوسعيد درآمد. عاقبت به سمت شيخى خانقاه شاهرخى منسوب شد و در هرات درگذشت اثر معروف و جايدان وى «مطلع سعدين و مجمع بحرين»، در دو جلد، در تاريخ تيموريان ايران از عهد ابوسعيد بهادرخان (م 736 ق) تا جلوس سلطان حسين بايقرا (م 875 ق) است. از ديگر آثار وى: «ديوان» شعر. در «الذريعه» از او با عنوان

عبدالرزاق هروى نام برده شده است.[1]

سمرقندى كاشانى، كمال الدين بن جلال الدين اسحاق، دانشمند و مورخ (و. هرات 816- ف. 887 ه.ق.) چون سمرقند موطن پدر وى بود و همچنين پدرش در آنجا در سپاه شاهرخ منصب قاضى عسگرى داشته به «سمرقندى» معروف گرديده. در بيست و پنج سالگى (سال 841 ه.ق.) پس از مرگ پدر رساله اى در صرف و نحو تأليف كرد و به نام شاهرخ مزين ساخت و مورد توجه وى واقع شد. در سال 845 به عنوان سفارت عازم دربار سلطان بيجانگر (هندوستان) شد و سه سال آنجا بود، و از آن سفر شرح مفصلى در تاريخ نگاشته. سپس در سال 850 وى را به رسالت به گيلان فرستادند و بعد از آنكه شاهرخ در همين سال وفات يافت، وى متواليا به خدمت اميرزادگان مانند ميرزا عبداللطيف و ميرزا ابوالقاسم بابر و عاقبت به خدمت سلطان ابوسعيد پيوست. بعد از آن عزلت و انزوا در پيش گرفت (867 ه.ق.) كتاب ذيقيمت مطلع السعدين و مجمع البحرين از اوست كه در دو جلد و از سوانح زمان سلطنت ابوسعيد آخرين ايلخان مغول آغاز و به خاتمت پادشاهى سلطان ابوسعيد تيمورى ختم مى شود. (لغ.).

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] از سعدى تا جامى (619 -616)، تاريخ ادبيات در ايران (514 -510 / 4)، تاريخ نظم و نثر (329 ،250)، حبيب السير (335 / 4)، دايره المعارف فارسى (1668 / 2)،الذريعه (154 / 21 ،687 / 9)، ريحانه (86 / 5)، سبك شناسى (207 -206 ،184 / 3)، فرهنگ سخنوران (616)، لغت نامه (ذيل/ عبدالرزاق)، مجالس النفائس (204 -203 ،30)، معجم المؤلفين (216 / 5)، مؤلفين

كتب چاپى (837 -836 / 3)، هديه العارفين (567 / 1).

سمرقندي، ابوالليث نصر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 375/373 ق)، محدث، متكلم و فقيه حنفى. معروف به امام الهدى. وى از محدثان بنام خراسان بود كه در رشته هاى مختلف علوم اسلامى تاليفات داشت و كتابهاى او از مراكش تا اندونزى رايج بود. در برخى منابع او را با حافظ سمرقندى كه معاصر وى بود و مانند او نام ابولليث نصر داشت اشتباه كرده اند. ابوالليث از محمد بن فضل بخارى و يگران روايت كرد و ابوبكر محمد بن فضل بخارى و ديگران روايت كرد و ابوبكر محمد بن عبدالرحمان ترمذى از وى روايت كرده است. آثار عمده ى وى عبارتند از: «تفسير» كه به وسيله ابن عربشاه به تركى عثمانى ترجمه شده؛ «خزانه الفقه»، در فقه حنفى؛ «مختلف الروايه»، درباره اختلاف تعليمات علماى قديم حنفى؛ «المقدمه فى الصلاه»، در آداب نماز؛ «تنبيه الغافلين» و «البستان» يا «بستان العارفين»، هر دو در اخلاق و زهد؛ «صحائف الالهيات»؛ «مختصر مقدمات الصلوات»؛ «النوازل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (349 -348 /8)، ايضاح المكنون (474/1)، تاريخ ادبيات در ايران (276/1)، تاريخ نظم و نثر (330)، دانشنامه ايران و اسلام (991/7)، ريحانه (73/3)، سير النبلاء (323 -322 /16)، كشف الظنون (1981 ،1980 ،1795 ،1636 ،1634 ،1580 ،120 ،1187 ،703 ،668 ،568 ،563 ،487 ،441 ،334 ،243)، الكنى و الالقاب (150/1)، لغت نامه (ذيل/ ابوليث)، معجم المؤلفين (91/13)، هديه العارفين (490/2).

سمرقندي، ابومنصور

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 575 ق)، فقيه حنفى. از اهالى سمرقند بود. وى استاد ابوبكر بن مسعود كاشانى است. از آثارش «تحفه الفقهاء»، در فروع است كه شاگردش ابوبكر بن مسعود، شرح عظيمى در سه مجلد بر آن نگاشته است. در «كشف الظنون» و «هديه العارفين» تحت عنوان سمرقندى

علاءالدين، ابوبكر محمد بن احمد به كتابهاى «اللباب فى اصول الفقه»؛ «ميزان الاصول فى نتائج العقول» و «ايضاح القواعد» اشاره شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (212/6)، كشف الظنون (1917 -1916 ،1542 ،371 ،209)، معجم المؤلفين (267 ،228 /8)، هديه العارفين (90/2).

سمرقندي، كمال

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

558 ق، از زنان محدث. وى دختر عبداللَّه بن احمد بود و از ابوعبداللَّه حسين بن احمد بن طلحة و طراد بن محمد اويسى روايت حديث كرده و جماعتى نيز از او روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 262 / 4.

سمرقندي، ناصرالدين، ابوالقاسم محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 556 ق)، فقيه حنفى، مفسر، محدث و واعظ. اهل سمرقند بود. در 542 ق به مكه رفت و در بازگشت مدتى در بغداد ماند. در سمرقند از دنيا رفت. از آثار وى: «الجامع الكبير» يا «جامع الفتاوى»؛ «الفقه النافع»؛ «بلوغ الارب من تحقيق استعارات العرب»؛ «رياضه الاخلاق»؛ «مصابيح السبل»، در دو مجلد، در فروع فقه حنفى؛ «الملتقط فى الفتاوى الحنفيه» به نام «مال الفتاوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (23 -22 /8)، ايضاح المكنون (168/2)، كشف الظنون (1921 ،1813 ،1697 ،1580 ،717 ،571 ،565)، معجم المؤلفين (137/12).

سمرقندي، نجم الدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن على سمرقندى ملقب به نجيب الدين و مكنى به ابوحامد (مقت. 619 ه.ق) از دانشمندان عهد خوارزمشاهى و از معاصرين رازى است. وى كتاب الاسباب والعلامات را در علم طب و فن معالجه با استفاده از معالجات بقراط و قانون ابن سينا و كتابهاى ديگر تأليف كرد. در شهر هرات اقامت داشت و در همين شهر به دست لكشريان تولى پسر چنگيز كشته شد. از تصنيفات اوست: ابدال الادويه، ادويه ى مفرده، الاسباب والعلامات، اصول التركيب، الاطعمة للاصحاء، الاطعمة للمرضى، و غيره.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

سمرقندي، نجيب الدين، ابوحامد محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 619 ق)، طبيب. وى طبيبى دانشمند بود و در اين زمينه كتابهاى ارزشمند و مشهورى داشت. او معاصر امام فخر رازى بود. در واقعه قتل عام هرات توسط سپاه مغول به شهادت رسيد. از آثار وى كتاب «النجيبيات» در طب و دارو مى باشد كه با استفاده از «الذريعه» و «طبقات اعلام الشيعة» مى توان گفت اين كتاب مشتمل است بر: الف: «الخمسة النجيبية السمرقندية» يا «الخمسة الطيبة» شامل: 1- «الاسباب والعلامات» 2- «اصول التراكيب» يا «اصول تركيب الادوية» 3- «الاطعمة للاصحاء» 4- «الاطعمة للمرضى» 5- «القرابادين» يا «الاقرابادين» كه در «عيون الانباء» اين كتاب تحت دو عنوان «القرابادين الكبير» و «القرابادين الصغير» آمده است، ب: «الادوية المفردة»، در دارو. از ديگر آثارش: «الاغذية والاشربة للاصحاء»؛ «ابدال الادوية»؛ «مداواة وجع المفاصل»؛ «قوانين تركيب الادوية القلبية»؛ «مقالة فى كيفية تركيب طبقات العين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (169/ 7)، الذريعه (83/ 24 ،241/ 20 ،200/ 17 ،250 ،217 ،179 ،12/ 2 ،4 ،64/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 163/ 7)، عيون الانباء فى طبقات الاطباء (434)، كشف الظنون (113 ،77)، لغت نامه

(ذيل/ سمرقندى)، معجم المؤلفين (31/ 11)، الوافى بالوفيات (184/ 4)، هديةالعارفين (110/ 2).

سمسار، محمداحمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1274، تبريز.

درگذشت: اوايل فروردين 1360، آمريكا.

محمداحمد سمسار تحصيلات خود را در استانبول به پايان برد و سپس به آمريكا رفت و در آنجا ماند و سال ها به تدريس تركى در دانشگاه هاى آن كشور پرداخت.

از تأليفات او فهرست نسخ خطى عربى و فارس وتركى، مجموعه ى جان فردريك لوئيس موجود در كتابخانه ى آزاد فيلادلفيا است ه در سال 1937 در فيلادلفيا انتشار يافته است. در اين فهرست يك صد و چهل و نه نسخه فارسى معرفى شده است. ديگر مقدمه اى است بر كتاب طوطى نامه ى ضياء نخشى نوشت. البته ترجمه انگليسى طوطى نامه هم از محمداحمد سمسار است.

(تو ح 1360 -1274 ش)، محقق. وى در تبريز متولد شد، تحصيلات ابتدايى را در اين شهر و تحصيلات عالى را در استانبول به پايان برد و حدود سال 1310 ش به امريكا رفت و سالها به تدريس زبان و ادبيات تركى در دانشگاه هاى آن مملكت اشتغال داشت. وى در آمريكا وفات يافت. از تاليفات او «فهرست نسخ خطى عربى و فارسى و تركى مجموعه ى جان فردريك لوئيس» موجود در كتابخانه ى آزاد فيلادلفياست كه در سال 1937 م در فيلادلفيا انتشار يافت. در اين فهرست يكصد و چهل و نه نسخه ى فارسى معرفى شده است. ديگر از آثار وى مقدمه اى است بر چاپ «طوطى نامه» ضياء نخشى و ديگر ترجمه ى اين كتاب است به زبان انگليسى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :

[1] آينده (س 7، ش 4، ص 331).

سمعاني مروزي، ابوالمظفر عبدالرحيم

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(537- ح 617 ق)، محدث، فقيه و اديب شافعى. از كودكى تحت تربيت پدر قرار گرفت. پدرش او را در پاره اى از سفرها همراه كرد و تا آنجا كه توانست براى

او حديث خواند و او را به فراگيرى فقه و حديث و ادب واداشت تا اينكه از هر خرمن خوشه اى برچيد. او «صحيح بخارى» و «سنن ابى داود» و «جامع ابى عيسى» و «مسند ابى عوانه» و «تاريخ فسوى» و «الحليه» و «مسند الهيثم» و «صحيح مسلم» را سماعى روايت مى كند. او از رييس اسعد مهروى و ابوالبركات عبداللَّه فراوى و ابوسعد عبدالوهاب كرمانى و وجيه شحامى و ابوالفتوح خركوشى و جنيد قاينى و ابوالوقت سجزى و ابوالاسعد ابن القشيرى و محمد بن عبداللَّه شيرازى و حسن بن محمد سنگبستى و سعيد بن على شجاعى و عبدالسلام هروى و بسيارى ديگر در بخارا و سمرقند و هرات و نيشابور و مرو شهرهاى ديگر حديث شنيد. ابوبكر محمد حازمى و برزالى و ابن الصلاح و ابن النجار و ابن هلاله و شرف مرسى و احمد غرافى و گروهى ديگر از وى حديث شنيدند. او سرانجام شيخ مرو شد و به مقام پيشگامى شافعيان آن شهر رسيد. پدرش «عوالى» را در دو مجلد براى او گفت و «معجم» را در هيجده جزء برايش پرداخت. اين كتابها به نام «العوالى من مسموعات الفراوى» و «معجم الشيوخ» گردآورى شده است.[1]

فخرالدين ابوالمظفر عبدالرحيم بن عبدالكريم فقيه و عالم بزرگ خراسان و از خاندان سمعانى (و. 537- ف. 614 يا 616 ه.ق.)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] سرآمدان فرهنگ (483 -482 /1)، سير النبلاء (109 -107 /22)، كشف الظنون (1179)، لسان الميزان (339 -338 /4)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (158 -157 /19)، معجم المؤلفين (207 -206 /5)، الوافى بالوفيات (331/18)، هديه العارفين (560/1).

سمعاني مروزي، ابوالمظفر منصور

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(489 -426 ق)، مفسر، محدث و واعظ. در

مرو به دنيا آمد. در ابتدا نزد پدرش، كه از پيشگامان مذهب حنفى بود، فقه آموخت تا اين كه فقيهى برجسته شد و از اركان مذهب حنفى به شمار آمد. او از شاگردان ابوغانم كراعى و ابوبكر ترابى و عبدالصمد بن مامون و ابوصالح موذن و ابوعلى شافعى و ابوالقاسم زنجانى بود. پس از سى سال در سفر حج به مذهب شافعى گرايش پيدا كرد و ازين رو پس از مراجعت به وطن مورد طعن و آزار مردم مرو قرار گرفت و كار به كارزار كشيد. اما وى بر مذهب شافعى پاى فشرد و امام شافعيان گشت و موافق آن مذهب تدريس كرد و فتوى داد و تاليفات بسيارى در فقه شافعى از خود بجاى گذاشت. فرزندانش و عمر بن محمد سرخسى و ابونصر محمد كاشانى و محمد سنجى و ابونصر غازى و ابوسعد بن بغدادى از شاگردان وى مى باشند. و از وى روايت كرده اند. او در تفسير، فقيه و اصول و حديث آثارى دارد كه از آن جمله اند: «الاصطلام»، كه شهرتى عالمگير داشت؛ «القواطع»، در اصول فقه؛ «الانتصار»، در حديث، در رد مخالفين؛ «المنهاج اهل/ لاهل السنه»، در رد قدريه؛ «تفسير القرآن» يا «تفسير السمعانى»؛ «الف حديث عن مائه شيخ»؛ «الرهان»، حاوى هزار مساله از مسائل خلافيه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (244 -243 /8)، ريحانه (76/3)، سير النبلاء (119 -114 /19)، كشف الظنون (1870 ،1357 ،449 ،202 ،173 ،151 ،107)، لغت نامه (ذيل/ منصور)، معجم المؤلفين (20/13)، هديه العارفين (473/2)، وفيات الاعيان (211/3).

سمعاني مروزي، تاج الاسلام، ابوبكر محمد بن مصنور

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 510 -466 ق)، عالم، فقيه، محدث و واعظ شافعى. در مرو به دنيا آمد. در نيشابور و

اصفهان و همدان و كوفه و حجاز و بغداد حديث شنيد. او در مدرسه ى نظاميه بغداد وعظ گفت. سرانجام در مرو اقامت گزيد. وى بسيار املاى حديث مى كرد و صد و چهل مجلس املا در جامع مرو داشت و همراه مواعظ احاديثى كه از اساتيد خود چون پدرش و ابوالخير صفار و ابوالقاسم زاهرى و عبداللَّه طاهرى و ابوالفتح هاشمى و نصراللَّه بن احمد خوشنامى و عبدالواحد قشيرى و ثابت بن بندار و محمد بن عبدالسلام انصارى و ابوغالب عدل و ابوبكر، نوه ى ابن مردويه، و ابوالفتح حداد شنيده بود، بيان مى كرد. سلفى و ابوالفتوح طائى و ابوطاهر سنجى از شاگردان وى مى باشند. او رئيس شافعيان در مرو بود. پيش از وفات اشعار خود را تماما شست و محو كرد. سرانجام در مرو درگذشت او داراى آثارى در زمينه ى حديث و وعظ مى باشد كه از آن جمه كتاب «الامالى» «امال».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (332/7)، ريحانه (76/3)، سير النبلاء (373 -371 /19)، الكامل (277/8)، الكنى و الالقاب (323/2)، معجم المؤلفين (53 -52 /12)، الوافى بالوفيات (75/5)، وفيات الاعيان (311 -310 /3).

سمعاني مروزي، قوام الدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(562 -506 ق)، مورخ، حافظ، محدث، فقيه، نسابه و مفسر شافعى. در مرو متولد شد. در چهار سالگى پدرش او را در محضر عبدالغفار شيرويى و عبيد قشيرى و سهل سبعى حاضر كرد. او به اشاره ى پدرش از ابومنصور محمد كراعى و محمد دقاق حديث شنيد. هنوز كودك بود كه پدر را از دست داد و عمو و ديگر خويشان كفالت او را بر عهده گرفتند و او را از همان نوجوانى علاقه مند به علم و دانش نمودند. در 530 ق به

نيشابور سفر كرد و براى طلب علم و استماع حديث به شرق و غرب و شمال و جنوب عالم سفر كرد و با علما و محدثين بسيارى ملاقات نمود. شمار مشايخ او را بالغ بر چهار هزار تن دانسته اند كه در «سير النبلاء» و ديگر كتب رجال نام شهرهايى كه وى بدان سفر كرده و مشايخ معروفى كه ملاقات كرده، آمده است. از وى تصانيف نيكوى بسيارى بجاى ماند كه از آن جمله اند: «تذييل تاريخ بغداد»، در پانزده مجلد؛ «تاريخ مرو» يا «تاريخ المراوزه»، متجاوز از بيست مجلد؛ «الانساب» حدود هشت مجلد؛ «طراز الذهب فى ادب الطلب»؛ «معجم البلدان»؛ «الاسفار عن الاسفار»؛ «الاملاء و الاستملاء»؛ «التذكره و التبصره»؛ «الدعوات»؛ «سلوه الاحباب و رحمه الاصحاب»؛ «التحبير فى المعجم الكبير»؛ «الامالى»؛ «وفيات المتاخرين» يا «تاريخ الوفاه، للمتاخرين من الرواه»؛ «الادب و استعمال الحسب»؛ «المناسك»؛ «فضل يس»؛ «الرسائل و الوسائل»؛ «تبين معادن المعانى»، در لطائف قرآن كريم.[1]

(ع. منسوب به سمعان، بطنى از تميم) ابوسعيد عبدالكريم بن محمد بن منصور تميمى مروزى شافعى فقيه و مورخ و حافظ حديث (و. 562 ه.ق./ 1113 م.- ف. 562 ه.ق./ 1167 م.). وى به شهرهاى دور سفر و با علما و محدثان ملاقات كرد و از آنان علم آموخت و گروهى نيز از او كسب علم كردند. از اوست: كتاب الانساب، كتاب تذييل تاريخ بغداد، تاريخ مرو، فضائل الصحابة معجم المشايخ، تاريخ الاوفاة للمتأخرين من الرواة الامالى، التحبير فى المعجم الكبير.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (179/4)، ايضاح المكنون (30/2)، ذيل تاريخ بغداد (16/ مقدمه)، روضات الجنات (96 -95 /5)، ريحانه (7/3)، سير النبلاء (465 -456 /20)، كشف الظنون

(1737 ،1735 ،1123 ،1108 ،999 ،998 ،902 ،756 ،729 ،374 ،370 ،303 ،288 ،179 ،169 ،162 ،161 ،131 ،86 ،49 ،35)، الكنى و الالقاب (322/2)، لغت نامه (ذيل/ ابوسعد)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (173 -172 /19)، معجم المؤلفين (5 -4 /6)، وفيات الاعيان (379 -378 /1)، هديه العارفين (609 -608 /1).

سمناني، ابوالحسين عبداللَّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 303 ق)، حافظ، محدث، اديب و شاعر. از اسحاق بن راهويه و عيسى بن زغبه و محمد بن حميد رازى و ابوكريب و عمرو بن على فلاس و محمد بن هاشم بعلبكى و همطبقه آنان حديث شنيد و او در اين راه سفرهاى بسيار كرد. على بن حمشاد و ابواحمد بن عدى و ابوبكر اسماعيلى و محمد بن صالح بن هانى و ابوعمرو بن حمدان و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. او داراى تصانيف بسيار نيكويى بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (195 -194 /14)، طبقات الحفاظ (312).

سمناني، ابوجعفر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(444 -361 ق)، قاضى و فقيه حنفى. اصل وى از سمنان بود كه در بغداد نشو و نما يافت. از نصر بن احمد مرجى موصلى و ابوالحسن دارقطنى حديث شنيد. وى ملازم ابوبكر باقلانى و از اصحاب برجسته ى او به شمار مى رفت. خطيب بغدادى گويد كه از وى حديث نوشتم زيرا كه مردى دانشمند و راستگو بود. او از پيشگامان اشعريه در زمان خود بود. وى عهده دار منصب قضاى موصل شد و تا پايان عمر در آن سمت باقى ماند. او داراى تصانيفى در «فقه» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (206/6)، تاريخ بغداد (355/1)، سير النبلاء (652 -651 /17)، الكامل (64/8)، الوافى بالوفيات (65/2).

سمندريان، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد سمندريان (زاده 1310 در تهران) كارگردان تئاتر است.

كارگرداني تئاتر صحنه اي:

1- «دوزخ» اثر ژان پل سارتر سال اجرا 1341 بازيگران: جميله شيخي _ ركن الدين خسروي _ پرويز كاردان _ عزت پريان

2- «اشباح» اثر هنريك ايبسن سال اجرا 1342 بازيگران: جميله شيخي _ محمد علي كشاورز _ عباس غفوريان _ اسماعيل دادفر _ عزت پريان

3- «مرده هاي بي كفن و دفن» اثر ژان پل سارتر سالهاي اجرا 1342 و 1357 بازيگران: محمد علي كشاورز _ منوچهر فريد _ پرويز فني زاده _ اسماعيل محرابي _ پري صابري _ جمشيد مشايخي

4- «طبيب اجباري» اثر مولير سال اجرا 1343 بازيگران: محمدعلي كشاورز _ پرويز فني زاده _ اسماعيل محرابي _ مسعود فقيه _ شكوه نجم آبادي _ سعيد پورصميمي

5- «هركول و طويله اوجياس» اثر دورنمات سال اجرا 1344 بازيگران: پرويز صياد _ محمد گودرزي _ محمد حفاظي _ ثريا قاسمي _ عباس يوسفياني _ سيروس ابراهيم زاده _ فريده صابري

6- «ملاقات بانوي سالخورده» اثر فردريش

دورنمات سال اجرا 1351 بازيگران جميله شيخي _ آذر فخر _ اكبر زنجانپور _ محمود هاشمي _ علي رامز _ غلامرضا طباطبائي

7- «نگاهي از پل» اثر آرتور ميلر سال اجرا 1348 بازيگران: اكبر زنجانپور _ سوسن تسليمي _ خسرو فرحزادي _ اسماعيل دادفر _ پروين دولتشاهي

8- «مرغ دريايي» اثر آنتوان چخوف سال اجرا 1356 بازيگران: جميله شيخي _ محمدعلي كشاورز _ قاسم سيف _ هما روستا _ جمال اجلالي _ محمد مطيع _ منوچهر فريد _ سرور رجائي- آتيلا پسياني _ سروش خليلي و.....

9 _ «كرگدن» اثر اوژن يونسكو سال اجرا 1351 بازيگران: عزت ا... انتظامي _ پرويز صياد _ اسماعيل دادفر _ محمد حفاظي _ مهدي فخيم زاده _ پروين دولتشاهي _ فريده صابري _ عباس يوسفياني _ محمود شيباني و....

10- «بازي استريندبرگ» اثر فردريش دورنمات سال اجرا 1351-1378 بازيگران: محمدعلي كشاورز _ اسماعيل شنگله _ هما روستا

11- «دايره گچي قفقازي» اثر برتولت برشت سال اجرا 1377 بازيگران: سعيد پور صميمي _ آزيتا حاجيان _ سهراب سليمي _ حسن پورشيرازي _ آرمان اميد _ جمال اجلالي و....

12- «باغ وحش شيشه اي» اثر تنسي ويليامز سال اجرا 1342 بازيگران: پرويز فني زاده _ شهلا رياحي _ پري صابري _ عباس مغفوريان

13- «آندورا» اثر ماكس فريش سال اجرا 1346 بازيگران: سعيد پورصميمي _ ثريا قاسمي _ محمدعلي كشاورز _ منوچهر فريد _ پرويز پورحسيني _ جميله شيخي _ اسماعيل دادفر _ جمشيد مشايخي _ منوچهر فريد _ پري امير حمزه _ اسفنديار شهيدي و....

14_ «ازدواج آقاي مي سي سي پي» اثر فردريش دورنمات سال 1368 بازيگران: رضا كيانيان _ احمد آقالو _ ميكائيل شهرستاني _ هما روستا _ نورالدين استوار _ جمال

اجلالي _ رضا عمراني _ قاسم زارع و.....

15- «لئوكاديا» اثر ژان آنوي سال اجرا 1343 بازيگران: پرويز پورحسيني _ سعيد پورصميمي _ محمدعلي كشاورز _ محمد حفاظي _ شكوه نجم آبادي - عصمت صفوي

كارگرداني تئاتر راديويي:

حميد سمندريان در راديو صداي ايران تعدادي نمايشنامه را ترجمه كرده كه كارگرداني آن را نيز به عهده داشته است:

1- غروب روزهاي آخر پاييز نوشته فردريش دورنمات سال 1341

2- پنچري نوشته فردريش دورنمات سال 1341

3- همزاد نوشته فردريش دورنمات سال 1341

4- اقدامات وگا نوشته فردريش دورنمات سال 1341

5- فيزيكدانها نوشته فردريش دورنمات سال 1366

تله تئاتر:

آثار اجرا شده در تلويزيون ملي ايران (تله تئاتر) كه ترجمه و كارگرداني اين آثار به عهده حميد سمندريان بوده است:

1- غروب روزهاي پائيز اثر فردريش دورنمات سال 1342

2- بازي استريندبرگ اثر فردريش دورنمات سال 1351

3- خمره اثر لوئيجي پيراندللو سال 1353

4- جراحي پلاستيك اثر پي ير فراري سال 1340

5- پلوفت (شبح كوچك) اثر ماريا كل راماشادو سال 1340

6- ساعت شش در خيابان آتن اثر روژه فرديناند

7- به سوي دمشق اثر اگوست استريندبرگ سال 1381

حميد سمندريان به دعوت پرفسور رگن برگ استاد دانشگاه مونيخ و كارگردان تئاتر به انستيتو گوته دعوت شد و نمايشنامه هاي بسياري را با بازيگران آلماني روي صحنه برد. اين همكاري بين سالهاي 51 تا 57 ادامه داشت.

1- شهاب آسماني اثر فردريش دورنمات

2- چگونه رنجهاي آقاي موكين پوت برطرف مي شود اثر پيتر وايس

3- پنچري اثر فردريش دورنمات

4- سانتا كروز اثر ماكس فريش

5- راهب و راهزن اثر هاينريش بول

6- خوزه اثر هاينريش بول

7- خشم شديد فليپ هوتس اثر ماكس فريش

8- بالماسكه دزدان اثر ژان آنوي

9- دوزخ اثر ژان پل سارتر

10- ازدواج آقاي مي سي سي پي اثر فردريش دورنمات

11- توراندخت اثر هيلدس هايمر

12-

مرده هاي بي كفن و دفن اثر ژان پل سارتر

: ترجمه

حميد سمندريان در باب ترجمه آثار نمايشي در جامعه تئاتري:

1- غروب روزهاي پاييز اثر فردريش دورنمات سال 1340 ناشر مرواريد

2- پنچري اثر فردريش دورنمات سال 1342 ناشر مرواريد

3- ازدواج آقاي مي سي سي پي اثر فردريش دورنمات سال 1341 نشر پيروز

4- دايره گچي قفقازي اثر برتولت برشت سال 1341 چاپ مجدد 1378

5- اقدامات وگا و همزاد اثر فردريش دورنمات سال 1341

6- ملاقات بانوي سالخورده اثر فردريش دورنمات سال 1342 چاپ مجدد 1378 نشر قطره

7- رومولوس كبير اثر فردريش دورنمات سال 1369 مركز هنرهاي نمايشي

8- باغ وحش شيشه اي اثر تنسي ويليامز سال 1342 چاپ مجدد 1383 نشر قطره

9- لئوكاديا اثر ژان آنوي سال 1343 چاپ مجدد 1383 نشر قطره

10- هركول و طويله اوجياس اثر فردريش دورنمات سال 1343

11- آندورا اثر ماكس فريش سال 1347 انتشارات روز

12- فيزيكدانها اثر فردريش دورنمات سال 1350 چاپ مجدد 1383 نشر قطره

13- خشم شديد فليپ هوتس اثر ماكس فريش سال 1350 چاپ مجدد 1370 نشر مركز هنرهاي نمايشي

14 _ فرشته اي به بابل مي آيد اثر فردريش دورنمات سال 1352

15- چگونه رنجهاي آقاي موكين پوت بر طرف مي شود سال 1353

16- مكبث اثر ويليام شكسپير سال 1355 چاپ مجدد 1383 نشر قطره

17- بازي استريندبرگ اثر فردريش دورنمات سال 1351 چاپ مجدد 1374 نسل قلم

سموريان، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آسيب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سمويه اصفهاني، ابوبشر اسماعيل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 267 -190 ق)، فقيه و محدث. از ابونعيم ملايى در كوفه، و از ابومسهر غسانى در دمشق، و از على بن عياش در حمص، و از حميدى در مكه، و از عبداللَّه بن يوسف و سعيد بن ابى مريم در مصر، و از بكر بن بكار و حسين بن حفص در اصفهان حديث شنيد. محمد بن يحيى منده و ابوبكر بن ابى داوود و عبداللَّه بن جعفر بن فارس و ابن ابى حاتم از وى حديث شنيدند. ابن ابى حاتم او را محدثى راستگو و مورد اعتماد توصيف كرده است و ابونعيم اصفهانى او را از فقها و حفاظ مى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الجرح و التعديل (ج 1، ق 182/1)، سير النبلاء (12 -10 /13)، طبقات الحفاظ (247).

سميعي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد سميعي ( گيلاني ) در بهمن 1299 در محله قديمي سنگلج تهران تولد يافت و پس از چند ماه ، با خانواده خود روانه رشت شد. پس از طي مقطع ابتدايي و متوسطه در گيلان ، در امتحانات ورودي دانشكده فني دانشگاه تهران با احراز رتبه اول پذيرفته شد، ولي پس از يكي دو ماه ، آن دانشكده را ترك گفت و با موفقيت در امتحان ورودي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ، در رشته زبان و ادبيات فارسي مشغول تحصيل شد و در همين رشته موفق به اخذ درجه دكترا شد. وي در زمان تحصيل به دليل مشكلات مالي ، در راه آهن دولتي ايران اشتغال يافت، و توانست در كنار كار ، تحصيلات خود را نيز به پايان برد. از جمله فعاليت هاي سميعي در طول تحصيل و بعد از آن ، ورود به مسائل

سياسي بود كه به همين خاطر چندين مرتبه توسط ماموران رژيم پهلوي دستگير شد. سميعي علاوه بر فعاليت در راه آهن به شغل ويراستاري در موسسه انتشارات فرانكلين اشتغال يافت. پس از انحلال موسسه انتشارات فرانكلين ، در سازمان ويرايش و توليد فني ، كه در خدمت دانشگاه آزاد ايران بود ، به سمت مسئول بخش ويرايش و عضو هئيت مديره ، مشغول به كار شد. پس از پيروزي انقلاب وي با چندين موسسه فرهنگي به همكاري پرداخت ؛ او همچنين به مدت هفت سال در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران ، تربيت معلم و تربيت مدرس ( تهران ) ، و دانشكده ادبيات و دانشگاه آزاد اسلامي گيلان تدريس كرد. دكتر سميعي همچنان به فعاليت هاي فرهنگي خود با موسسات و پژوهشكده ها ادامه مي دهدو آثاري چند نيز تاكنون عرضه نموده است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ويراستاري

تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمد سميعي پس از تولد يافتن در تهران با خانواده به رشت رفته و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در رشت گذراند و در خرداد سال 1318 دوره دبيرستان را با احراز رتبه اول در گيلان به پايان رساند. در شهريور همان سال، براي ادامه تحصيلات به تهران رفت و در امتحانات ورودي دانشكده فني دانشگاه تهران با احراز رتبه اول پذيرفته شد. ولي پس از يكي دو ماه آن دانشكده را ترك گفت و با موفقيت در امتحان ورودي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، در رشته زبان و ادبيات فارسي مشغول تحصيل شد. در سال 1321 با احراز رتبه اول و اخذ مدال

درجه يك علمي، دوره ليسانس، خود را به پايان رساند. ضمن تحصيل در دانشكده ادبيات دوره درسي انستيتوي روزنامه نگاري را نيز گذراند. از سال 1334، از فعاليتهاي سياسي كناره گرفت و به تحصيل و فعاليتهاي فرهنگي پرداخت. پس از حدود چهارده سال دوري از محيط دانشگاهي، بار ديگر در دوره دكتري ادبيات فارسي نام نويسي كرد و طي دو سال، هشت شهادتنامه از ده شهادتنامه اين دوره را گذراند. در 1355 ، در كنكور فوق ليسانس زبان شناسي همگاني دانشگاه تهران با رتبه اول پذيرفته شد و در 1358 ( با معدل 3/89 از 4/00 به اخذ مدرك فوق ليسانس نايل گشت.

استادان و مربيان : احمد سميعي در حوزه درسي استاداني چون ملك الشعراي بهار، بديع الزمان فروزانفر، احمد بهمنيار، كاظم عصار. فاضل توني، دكتر علي اكبر سياسي، دكتر يحيي مهدوي، دكتر محمد باقر هوشيار و دكتر رضازاده شفق، شركت جست. همچنين با استاداني چون رشيد ياسمي، مطيع الدوله حجازي، خانبابا بياني، عبدالرحمن، فرامرزي گذراند.

وقايع ميانسالي : فعاليتهاي سياسي احمد سميعي از اواخر سال 1323 آغار شد و تا 1334 ادامه يافت. مجموعا“ سه سال و چهار ماه در زندان سياسي به سر برد و حدود پنج سال به فعاليت مخفي و نيمه علني پرداخت و در همين مدت، يك سال و نيم را در كشورهاي اروپايي گذراند. در سال 1342، دستگاه حكومتي كه بر اثر وقايع 15 خرداد 1342، فشار به فعالان سياسي را شدت بخشيده بود، به اتهام فعاليتهاي سياسي سابق، وي را به سه سال زندان محكوم كرد كه شش ماه آن را بيشتر گذرانده بود و تا پايان سال 1345

به مدت دو سال و نيم ديگر را در زندان سياسي به سر برد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد سميعي مدتي در راه آهن دولتي ايران اشتغال داشت. سپس به شغل ويراستاري در موسسه انتشارات فرانكلين اشتغال يافت و كتاب هاي متعددي را ويرايش كرد. بر اثر انحلال موسسه انتشارات فرانكلين، در سازمان ويرايش و توليد فني، كه در خدمت دانشگاه آزاد ايران بود، به سمت مسئول بخش ويرايش و عضو هيئت مديره، مشغول به كار شد. پس از انقلاب اسلامي ، سازمان ويرايش و توليد فني منحل شد و او سالهاي پس از انقلاب را در بنگاه ترجمه و نشر كتاب، مركز انتشارات علمي و فرهنگي، بنياد دايره المعارف اسلام، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، مركز نشر دانشگاهي ، انتشارات سروش ، به خدمات ويرايشي پرداخت. وي از 1370 به عضويت پيوسته شوراي فرهنگستان زبان و ادب فارسي انتخاب شد و مسئوليت سر دبيري نامه فرهنگستان را به عهده گرفت. وي، علاوه بر اين، در حال حاضر، عضو گروه ويرايش و از مترجمان فرهنگ آثار در انتشارات سروش، عضو شوراي عالي ويرايش صدا و سيماي جمهوري اسلامي و مشاور علمي پژوهشگاه علوم انساني ( موسسه تحقيقات و مطالعات فرهنگي ) است.

فعاليتهاي آموزشي : احمد سميعي دوره هاي كتاب داري كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، دروس زيبا شناسي، مكاتب ادبي و آيين نگارش تدريس مي كرد. در عين حال مدت هفت سال در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران، تربيت معلم و تربيت مدرس (تهران)، و دانشكده ادبيات و دانشگاه آزاد اسلامي گيلان تدريس كرد. وي در دوره هاي كوتاه مدت و

ميان مدت آموزش ويراستاري موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، نيروي هوايي، موسسه امام جعفر صادق (ع) قم، موسسه باقر العلوم قم، مركز نشر دانشگاهي ، صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران و وزارت ارشاد اسلامي نيز دروس «ويرايش زباني» و «آيين نگارش» را بر عهده گرفت. تدريس «مكتب هاي ادبي » در چند دوره كلاس كتاب داران كانون پرورش فكري كودكان ونوجوانان. تدريس (شاهكارهاي ادبي يونان باستان) در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران. تدريس (شاهكارهاي ادبي رم باستان) در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران. تدريس (متون ادب فارسي) در دانشگاه تربيت معلم. تدريس (آيين نگارش) در دانشگاه تربيت مدرس. سردبيري مجموعه سخن پارسي(11 عنوان). دبيري (داخلي) مجله سپيده فردا (دانش سراي عالي) در سالهاي 1336-1337. مشاور ويرايشي موسسه مطالعات علمي و فرهنگي . مسئول بخش ويرايش انتشارات علمي و فرهنگي(پنج سال). ويراستار ارشد مركز نشر دانشگاهي. تدريس متون ادب فارسي،سبك شناسي،آيين نگارش در دانشگاه گيلان(7 سال). تدريس متون ادب فارسي و سبك شناسي در دانشگاه آزاد گيلان (5 سال). تدريس دروس (ويرايش زباني)، آيين نگارش در دوره هاي دو ساله ويرايش مركز نشر دانشگاهي. عضويت هيئت علمي مجمع علمي آموزش زبان وادب فارسي.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : احمد سميعي با مجلات سپيده فردا، ارگان دانش سراي عالي، و با سازمان لغت نامه دهخدا همكاري داشت. در سال 1341 به معرفي راه آهن، در دوره پنج هفته اي سمينار آموزشي مديريت در زيبا كنار (گيلان) و همچنين دوره يك هفته اي بازآموزي تابستان 1342 در همدان شركت كرد. وي ، همزمان، سردبيري مجموعه سخن پارسي را نيز به عهده داشت

و يازده عنوان آن را، كه به صورت كتاب درسي دانشگاهي در آمدند، سرپرستي كرد. ضمن خدمات ويرايشي، بامجلات كتاب امروز، پيك جوانان، ماهنامه آموزش و پرورش همكاري مستمر داشت و در مجلات فرهنگ و زندگي ، رودكي ، الفبا، قفقوس پويه، پبام يونسكو مقالاتي (تاليف و ترجمه) از وي به چاپ رسيد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجمه برادرزاده راموو هنرپيشه كيست؟

ويژگي اثر : اثر ديدرو

2 ترجمه چومسكي

ويژگي اثر : اثر جان لاينر

3 ترجمه چيزها

ويژگي اثر : اثر ژرژ پرك

4 ترجمه خيال پروري ها

ويژگي اثر : اثر روسو

5 ترجمه دلدار و دلباخته

ويژگي اثر : اثر ژرژ ساند

6 ترجمه ساخت هاي نحوي

ويژگي اثر : اثر چومسكي

7 ترجمه سالاميو

ويژگي اثر : اثر فلوبر

8 ترجمه كنفوسيوس

ويژگي اثر : اثر كارل ياسپرس

منابع زندگينامه :منابع :

1نشريه بخارا-شماره 15-آذر و دي 79

سميعي، جمشيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جمشيد سميعي

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب از سال 1358 يعني پس از انقلاب مقدس اسلامي به طور موازي شروع به تحصيلات دانشگاهي و حوزوي نموده ام. الف ) – در دانشگاهها از اساتيد خوبي بهره برده و تا آنجا كه امكان داشت به صورت عمومي در كلاس از محضر

آنها استفاده و از برخي اساتيد روحاني و دانشگاهي به صورت خصوصي استفاده هاي شاياني نمودم. ب ) – همزمان با تحصيلات دانشگاهي در فرصتهاي مناسب و روزهاي تعطيلي از محضر اساتيد حوزوي با تمام علاقه و شوق استفاده نموده و به صورت تحقيقي و يا تطبيقي از كتب حضرات بهره بردم. ج ) – هزاران ساعت از عمر خود را به واسطه استفاده از نوار و يا سي دي صرف كرده و از درسهاي فلسفه حضرت آيت الله جوادي آملي اعلي الله مقامه و اسفار حضرت آيت الله مصباح ، ابن عقيل و مغني حضرت استاد آدينه وند بهره برده و در حواشي كتب مربوط يادداشتهاي بسياري نموده ام .

ه ) – اكنون نيز در فرصتهايي كه دارم از طريق اينترنت از دروس خارج حضرات تا آنجائي كه ميتوانم به صورت تحقيقي استفاده ميكنم. از جمله دروس خارج فقهي كه به عنوان منبع تحقيق بهره مي برم دروس خارج فقه مقام معظم رهبري ادام الله ظله الشريف است. البته در دوران دانشجوئي در تهران ،مقداري از درس تفسير سوره بقره ايشان در حسينيه امام خميني ره استفاده كرده جلساتي را شركت نمودم. البته شركت در جلسات تفسير آقا يكي از بزرگترين مشوقهاي اينجانب بود كه همت خود را در تحصيل فقه ، اصول و تفسير و حكمت و فلسفه گسترش داده و اكنون نيز در اين حوزه ها مشغول تحقيق هستم . د ) – اكنون بسياري از نوشته هاي اينجانب به صورت زيراكس و يا دست نوشته در اختيار دانشجويان مختلف دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد قرار دارد و مورد استفاده واقع

ميشود. نكته: در رابطه با دروس اسلامي دانشگاهي نيز مشغول تنظيم مطالبي هستم.

سميعي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، مترجم. از آثار وى: «پرومته ى سست زنجير»، ترجمه؛ «پير دختر»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (704/4).

سميعي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پروفسور مجيد سميعي در مرداد ماه سال 1316در شهرستان رشت در خانواده اي فرهنگي چشم به جهان گشود وي پس از اتمام دوران متوسطه در كشور در سال 1335براي ادامه تحصيل به خارج از كشور سفر كرد ودر آلمان غربي ساكن شد وتوانست در رشته بيولوژي وپزشكي در دانشگاه به تحصيل مشغول شود وادامه تحصيل وتخصصش را در رشته جراحي مغز و اعصاب تحت نظر پروفسور كورت شورمن تكميل واعتلاء بخشد وسرانجام در سال 1349دراين رشته حائزشد .

اودر سال 1351به درجه پروفسوري جراحي مغز واعصاب نايل شد واز آن جا كه جراحي مغز به دليل فوق العاده پيچيده بودن آن وارتباط با اعصاب حسي و حركتي در ساير اندام ها به خصوص صورت تاثيرداشت و انجام عمل جراحي نيز با عوارضي همراه بوده همين عامل موجب شده تا او براي رفع اين نقيصه و بخشيدن زندگي سالم و كاهش آلام ورنج همنوعانش دست به مطالعات گسترده اي در خصوص ساختار پيچيده مغز بزند تا بلكه روشي بيابد تا هم عوارض عمل جراحي پس از مغز كاهش يابد وبه صفر برسد وهم اين كه انسان ها به زندگي توام با سلامت باز گردند .

داستان چنين رقم خورد كه توانست در پي سلسله مطالعات و تحقيقات علمي ، نخستين جراحي ميكروسكوپي مغز را در سال 1356در دنيا ابداع و به سرانجام برساند و پشت بند آن هم وي اولين پزشكي بود كه توانست عمل جراحي قاعده جمجمه را در دنيا ابداع كند

، كه مورد توجه جراحان تراز اول دنيا قرار گيرد .

پرفسور مجيد سميعي چهره ماندگارسال 1385 كه روز 22آبان ماه معرفي شد از استادان برجسته جهاني است كه شرح حال ايشان در پي مي آيد :

پروفسور مجيد سميعي در مرداد ماه سال 1316در شهرستان رشت در خانواده اي فرهنگي چشم به جهان گشود وي پس از اتمام دوران متوسطه در كشور در سال 1335براي ادامه تحصيل به خارج از كشور سفر كرد ودر آلمان غربي ساكن شد وتوانست در رشته بيولوژي وپزشكي در دانشگاه به تحصيل مشغول شود وادامه تحصيل وتخصصش را در رشته جراحي مغز و اعصاب تحت نظر پروفسور كورت شورمن تكميل واعتلاء بخشد وسرانجام در سال 1349دراين رشته حائزشد .

اودر سال 1351به درجه پروفسوري جراحي مغز واعصاب نايل شد واز آن جا كه جراحي مغز به دليل فوق العاده پيچيده بودن آن وارتباط با اعصاب حسي و حركتي در ساير اندام ها به خصوص صورت تاثيرداشت و انجام عمل جراحي نيز با عوارضي همراه بوده همين عامل موجب شده تا او براي رفع اين نقيصه و بخشيدن زندگي سالم و كاهش آلام ورنج همنوعانش دست به مطالعات گسترده اي در خصوص ساختار پيچيده مغز بزند تا بلكه روشي بيابد تا هم عوارض عمل جراحي پس از مغز كاهش يابد وبه صفر برسد وهم اين كه انسان ها به زندگي توام با سلامت باز گردند .

داستان چنين رقم خورد كه توانست در پي سلسله مطالعات و تحقيقات علمي ، نخستين جراحي ميكروسكوپي مغز را در سال 1356در دنيا ابداع و به سرانجام برساند و پشت بند آن هم وي اولين پزشكي

بود كه توانست عمل جراحي قاعده جمجمه را در دنيا ابداع كند ، كه مورد توجه جراحان تراز اول دنيا قرار گيرد .

عطش پروفسور به خدمت وصفتي هم چون خورشيد واقيانوس داشتن موجب شد تا در وگهر هاي دانش و تجربه خويش را درقالب برگزاري ها ي دوره هاي آموزشي به ديگر جراحان دنيا انتقال دهد .

براي ايرانيان دنيا وجمهوري اسلامي ايران همين بس كه با همت پروفسور سميعي امروزه در تمام كشور هاي جهان انجمني تحت عنوان جراحان قاعده جمجمه با 1200جراح حاذق تشكيل شده كه هر سال در قالب كنگره علمي ، جراحي قاعده جمجمه مغز از طريق ويدئو پروژكشن به شاهد آخرين دستاوردهاي علمي جراحي پروفسورهستند و با استفاده از دوربين هاي مدار بسته به صورت مستقيم عمل جراحي وي را مشاهده و باتكنيك هاي جديد پزشكي و آموزشي مي بينند .

پروفسور سميعي كه دردهه 1350تصميم گرفت تخصصي ترين بيمارستان جراحي مغز را در شهر هانوفر آلمان كه معماري آن شبيه مغز انسان است را تامين كند و خوشبختانه در اين كار هم موفق شد .پروفسور سميعي در سال 1367كرسي جراحي مغز واعصاب هانوفر آلمان را پذيرفت وهمزمان با عنوان رياست فدراسيون جهاني انجمن هاي قاعده جمجمه برگزيده شده در اين سال صدراعظم آلمان به پاس خدمات وي د ر جراحي مغز واعصاب نشان درجه يك دولت آلمان غربي را به وي اعطا نمود .

پروفسور سميعي مجموعه ادبيات علمي خودرا تاكنون د رقالب 13 كتاب و بيش از 200مقاله علمي منتشر كرده كه مهم ترين مرجع براي جراحان مغز واعصاب دنيا به شمار مي آيد .

پروفسور سميعي ، در خصوص

اين كه مهم ترين اهدافش از آموزش متخصصان ايراني چيست گفت :« مي خواهم تازه هاي پزشكي در زمينه مغز واعصاب هر چه سريع تر به كشور عزيزم ايران منتقل شود .»

شده كه هر سال در قالب كنگره علمي ، جراحي قاعده جمجمه مغز از طريق ويدئو پروژكشن به شاهد آخرين دستاوردهاي علمي جراحي پروفسورهستند و با استفاده از دوربين هاي مدار بسته به صورت مستقيم عمل جراحي وي را مشاهده و باتكنيك هاي جديد پزشكي و آموزشي مي بينند .

پروفسور سميعي كه دردهه 1350تصميم گرفت تخصصي ترين بيمارستان جراحي مغز را در شهر هانوفر آلمان كه معماري آن شبيه مغز انسان است را تامين كند و خوشبختانه در اين كار هم موفق شد .پروفسور سميعي در سال 1367كرسي جراحي مغز واعصاب هانوفر آلمان را پذيرفت وهمزمان با عنوان رياست فدراسيون جهاني انجمن هاي قاعده جمجمه برگزيده شده در اين سال صدراعظم آلمان به پاس خدمات وي د رجراحي مغز واعصاب نشان درجه يك دولت آلمان غربي را به وي اعطا نمود .

پروفسور سميعي مجموعه ادبيات علمي خودرا تاكنون د رقالب 13 كتاب و بيش از 200مقاله علمي منتشر كرده كه مهم ترين مرجع براي جراحان مغز واعصاب دنيا به شمار مي آيد .

پروفسور سميعي ، در خصوص اين كه مهم ترين اهدافش از آموزش متخصصان ايراني چيست گفت :« مي خواهم تازه هاي پزشكي در زمينه مغز واعصاب هر چه سريع تر به كشور عزيزم ايران منتقل شود .»

سناجيان، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1299.

درگذشت: 1371.

از آثار اوست: ترجمه كتاب آيين دوست يابى در اسلام (اثر محمد الحيدرى، ويراستار حسين الهى قمشه اى، تهران، 1373).

برگرفته

از كتاب :گلزار مشاهير

سنجاري، محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(721 -675 ق)، فقيه حنفى. اصل وى از سمرقند است. در سمرقند يا سنجار، از نواحى جزيره و نزديك موصل، به دنيا آمد. او از بزرگان علماى حنفيه بود. در شهرهاى مختلف سياحت كرد و عاقبت در ماردين از توابع جزيره اقامت گزيد و در آنجا به تدريس و تصنيف و فتوا اشتغال يافت و همان جا درگذشت. از آثارش: «عمده الطالب لمعرفه المذاهب»، در بيان اختلاف مابين شيعه و مذاهب چهارگانه ى اهل سنت و بعضى مذاهب ديگر. در «الكنى و الالقاب» و «ريحانه» مولف اين كتاب به جاى سنجارى، سخاوى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (65/7)، ريحانه (88/3 ،450/2)، كشف الظنون (1168)، الكنى و الالقاب (311/2)، معجم المؤلفين (155/10).

سنجي، ابوداوود سليمان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 257 ق)، حافظ، محدث، مورخ، نحوى، اديب، و شاعر. نسبتش به سنج، يكى از توابع مرو، مى رسد. وى در لغت و فنون مهارت بسزايى داشت. تمامى آن علوم را از اصمعى و ديگر اساتيد وقت فراگرفت. به عراق و حجاز و يمن و مصر كرد و به بغداد رفت و با حافظان حديث آنجا به مذاكره پرداخت. او از نضر بن شميل و عبدالرزاق بن همام و حسين بن حفص اصفهانى و عثمان بن عمر بن فارس و عمرو بن عاصم و بسيارى ديگر حديث شنيد. مسلم و ترمذى و نسائى، صاحبان سه «صحيح»، و همچنين ابوحاتم رازى و ابن خراش و محمد بن عقيل بلخى و ابن ابى داوود از وى حديث روايت كرده اند. پاره اى از رجال شناسان او را ثقه و مورد اعتماد دانسته اند. از آثار وى كتابى در «تاريخ» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (52

-51 /9)، تهذيب التهذيب (199/4)، الجرح و التعديل (ج 2 ق 147/1)، ريحانه (91/3)، معجم المؤلفين (276/4).

سند، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سند

محل تولد : بحرين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

حدود چهار سال و نيم سن داشتم كه به دبستان رفتم . پانزده سال و نيم داشتم كه ديپلم گرفتم. سپس عازم لندن شدم و فوق ديپلم هندسه را در سال اول گرفتم. در سال دوم موارد اضافي را فرا گرفتم تا در دانشكده تخصصي امپريال وارد شوم ولي در نزديك اواخر سال دوم تصميم به رفتن به حوزه علميه قم را گرفتم. با ورود به حوزه ، با تمام جديت ، شبانه روز و پنجشنبه و حتي جمعه و تعطيلات ، هميشه مشغول تحصيل بودم و همه متون قديمه مانند قوانين، شرح نظام، مطول و شمسيه و هيئت چغمين و عروقي و غيره را فرا گرفتم البته كتابهاي مقدمات را خودم به تنهايي فرا گرفتم چون در دبيرستان جزو مواد درسي بود و با آنها آشنا بودم.

در مدت سه سال و نيم ، سطوح عاليه را به اتمام رساندم كه البته ساعات كاري اين سه سال و نيم معادل ساعتهاي درسي حوزه در هفت سال برآورد ميشود . سپس درسهاي خارج آقايان روحاني و ميرزا هاشم آملي و وحيد خراساني ، در بيع و اصول الفاظ و صلاة و اصول عمليه و فلسفه اسفار و سپس بخصوص نزد آقاي جوادي آملي و اشارات هم پيش آقاي حسن زاده آملي و همراه اين سالها درسهاي آقاي گلپايگاني كه درقضاء و شهادات و حدود بود را، در تعطيلات فرا گرفتم و

قضا و شهادات آقاي تبريزي و همچنين طهارت و غيره آنها .

در اواخر حضور درسي دو سال نزد آقاي علامه فاني اصفهاني اصول فشرده و بيع و مكاسب محرمه و قضاء و خلل صلاة و غيره همچنين بحثهاي تعطيلي آقاي روحاني شركت داشتم كه در خلل صلاة و قواعد اصولي بود و در اواخر سه سال فقه طهاره و اصول عمليه و جلسه استفتاء آقاي تبريزي شركت داشتم سپس بدستور استاد آقاي روحاني و ميرزا هاشم آملي شروع به تدريس بحث خارج نمودم.البته شروع تدريس بحث خارج فقه و اصول همگام با دو سال اخير حضور اينجانب در درسهاي آقايان بود و همينطور تدريس منظومه ملا هادي مرتبه دوم بود. سپس اشارات بوعلي و سپس شفاء بوعلي و سپس اسفار كه چندين جلد آنرا تا بحال تدريس داشتم و همينطور يك دوره عقايد در امامت در طي چهار سال، همينطور تدريس مسائل مستحدثه در تعطيلات پنج شنبه و جمعه كه اكنون هم ادامه دارد و بحث كتاب حج دو دوره (خلاصه و مفصل) در تعطيلات داشتم و دوره اصول از اول الفاظ تا آخر استصحاب ، در طي 12 سال . بسياري از اين بحثها بچاپ رسيده و در زمينه مسائل مستحدثه متعدد و بسياري از شاگردان حاضر در بحث بدرجه تدريس كفايه و مكاسب و رسائل بلكه تدريس تقريرات رسيده و بسياري از آنها داراي تاليفات متعدد در زمينه هاي مختلف هستند.در زمينه مقالات و سخنراني ها در شهرها و كشورهاي مختلف شركت داشته ام.

سندگل، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد، مؤلف.

تولد: 1320، روستاى اديره در زابل.

درگذشت: 16 شهريور 1372.

حسين سندگل تحصيلات ابتدايى را در روستا و

دوره ى متوسطه را در دبيرستان كشاورزى زابل و دانشسراى كشاورزى بمپور به پايان رساند. چند سال معلم روستا بود، تا اينكه موفق به اخذ ديپلم در رشته هاى طبيعى و ادبى شد. سپس به تهران آمد و از دانشسراى عالى اين شهر مدرك ليسانس تربيت بدنى دريافت داشت. در سال 1350 به عنوان داور بين المللى دو ميدانى در مسابقات المپيك مونيخ شركت كرد. در سال 1351 جهت ادامه ى تحصيل به آمريكا عزيمت كرد و طى نه سال موفق به اتمام دوره هاى فوق ليسانس تربيت بدنى، دكتراى فيزيولوژى پزشكى و دكتراى فيزيولوژى ورزش شد. مدت چهار سال، كرسى تدريس در دانشگاه اوهايو آمريكا را داشت و در سال 1359 به ايران بازگشت.

پس از ورود به ايران، مدتى به عنوان عضو هيئت علمى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان و سپس به عنوان استاد و رييس گروه فيزيولوژى- فارماكولوژى و مدرس دوره ى كارشناسى ارشد در دانشگاه علوم پزشكى كرمان مشغول به خدمت شد.

در سال 1370 به تهران منتقل شد. مشغول تدريس در دانشگاه هاى علوم پزشكى تهران، قزوين، همدان، خرم آباد، سارى و زاهدان شد. در حالى كه عضو مؤثر در كميته ى ملى المپيك جمهورى اسلامى نيز بوده است.

از آثار اوست: فيزيولوژى انسانى (در سه مجلد، كتاب برگزيده ى يازدهمين دوره كتاب سال جمهورى اسلامى ايران در سال 1372)؛ فيزيولوژى ورزش (در چهار مجلد)؛ فيزيولوژى پزشكى (در پنج مجلد)؛ او علاوه بر كتب فوق، چند كتاب نيز در زمينه ى فيزيولوژى پيشرفته، با همكارى اعضاى ديگر هيئت علمى دانشگاه هاى علوم پزشكى كشور، در دست تأليف داشت كه مرگ مهلت اين كار به وى نداد.

دكتر حسين سندگل در 16 شهريور 1372 بر اثر سكته ى قلبى

و سكته ى مغزى درگذشت و در زاهدان به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سنگلجي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1315 ق)، فقيه و استاد. در تهران متولد شد. وى در محضر اساتيدى چون ميرزا خليل طالقانى و ميرزا غلامعلى نايينى ادبيات و علوم عربى را فراگرفت و سير و سلوك و عرفان را در خدمت ملا محمد هيدجى و فلسفه را نزد ميرزا على اكبر يزدى و ميرزا حسن كرمانشاهى آموخت. دوره ى كامل فقه و اصول را نزد شيخ محمدرضا نورى و سيد محمد تنكابنى و سيد محمد يزدى فراگرفت. سنگلجى به همراه برادرش شريعت به نجف رفت و در حوزه ى درس ميزاى نايينى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى شركت كرد. پس از بازگشت به ايران در مدرسه حقوق و علوم سياسى و دانشكده ى حقوق فقه و اصول به تدريس مشغول شد از 1326 ش براى تدريس دوره ى دكترا انتخاب شد. از آثارش: «آيين دادرسى در اسلام»؛ «تشريع» يا «قانون گذارى در اسلام»؛ «تفسير سوره حمد و اخلاص»؛ «دلائل السداد فى قواعد الفقه و الاجتهاد»؛ «الشرايع»؛ «عالم معنى»؛ «قانون رضاع در اسلام»؛ «قضاء در اسلام»؛ «كليات عقود ايقاعات»؛ «مصباح الميزان»، در منطق؛ «مقاصد الاصول»، در اصول فقه، فارسى؛ «الوقايه فى تهذيب الكفايه».[1]

محقق، استاد، عالم علوم دينى.

تولد: 1276.

درگذشت: مهر 1359.

شيخ محمد سنگلجى، فرزند رضاقلى سنگلجى از روحانيون تهران)، سال هاى درازى با سمت استادى در دانشكده ى حقوق و علوم سياسى به تدريس فقه اسلامى اشتغال داشت و متن درسش شرايع الاسلام بود. كانونى هم به نام رواق تأسيس كرد كه در آنجا به تفسير قرآن مى پرداخت. تأليفات عمده ى او عبارتند از: مصباح الميزان در منطق (تهران، 1347)؛ دلائل

السداد فى القواعد الفقه و الاجتهاد (تهران، 1313)؛ قانون رضاع در اسلام (تهران، 1315)؛ مقاصد الوصول (1317)؛ كليات عقود و ايقاعات (تهران، 1324)؛ تفسير سوره ى حمد (تهران، 1325)؛ آيين دادرسى در اسلام (تهران، 1329)؛ عالم معنى (تهران، 1331)؛ چهار رساله در وصيت، ميراث، بيع فضولى، جمله اى از قواعد فقه (تهران، 1333)؛ فضا در اسلام (1338)؛ سيرى اجمالى در منطق و فلسفه الهى (تهران، 1355).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (379/21 ،26 ،22/17 ،250/8)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (72 -71 /4)، مؤلفين كتب چاپى (515 -512 /5).

سورآبادي، ابوبكر عتيق

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 494 ق)، مفسر. از معاصران الب ارسلان و پسرش ملكشاه سلجوقى است. در پاره اى نسخ صاحب عنوان به نيشابور منتسب شده است و به جاى سورآبادى، سوربانى/ سوريانى ذكر شده است. از آثار وى تفسيرى بر «قرآن كريم» به فارسى است، كه آن را در دهه ى 470 ق به تاليف درآورده است. اين تفسير تحت نامهاى «تفسير ابى بكر عتيق» و «تفسير سورآبادى» نيز آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (902/2)، تاريخ گزيده (694)، تاريخ نظم و نثر (117)، سرآمدان فرهنگ (96 -95 /1)، قصص قرآن مجيد برگرفته از تفسير ابوبكر عتيق نيشابورى (مقدمه)، كشف الظنون (449 ،440)، هديه العارفين (651/1).

سوزنگر، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيوشيمى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى داروسازى از دانشگاه اصفهان در سال 1342، دكتراى داروسازى از دانشگاه اصفهان درسال 1353، كارشناسى ارشد بيوشيمى كلينكى از دانشگاه نيوكاسل انگلستان در سال 1368، دكتراى بيوشيمى كلينيكى و سرطان از دانشكده پزشكى دانشگاه نيوكاسل و فوق تخصص در بيوشيمى سرطان داروهاى سيتوتوكسيك Medical Research Cauncil (MRC) Ayears از انگلستان در سالهاى 1356 تا 1367.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى اصفهان در سال 1344 و پس از طى مرحله دانشيارى ، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى سيتوتوكسيستى عصاره منتخبى از گياهان سنتى ايران، بررسى مكانيسم اثر كاتكل آمينها بر تغييرات فعاليت آنزيمهاى كبدى، اثر آدرنالكتومى و منتخبى از هورمونها بر فعاليت آنزيم G6PD، تدريس دروس بيوشيمى پايه، پزشكى و پيشرفته، استاد راهنماى 48 پايان نامه دكترا و 20 پايان نامه تخصصى بيوشيمى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به

زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

داروسازى بيوشيمى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 13

زمينه علمى مقالات:

داروسازى و بيوشيمى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سوسي، احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 263 ق)، محدث. نسبت وى به سوس، معرب شوش، از شهرهاى خوزستان مى رسد. (در كوفه برآمد و ساكن سامراء بود و در آنجا حديث مى گفت. عده اى از محدثين معروف چون ابوحاتم رازى از شاگردان وى بوده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الكنى و الالقاب (325/2).

سهراب، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1281 ش)، پزشك، استاد دانشگاه و نويسنده. وى در اصفهان متولد شد. تحصيلات دبيرستانى را در دارالفنون به پايان رسانيد. در سال 1304 ش وارد مدرسه طب تهران شد و بعد از چهار سال تحصيل براى ادامه ى تحصيلات جزو دانشجويان اعزامى به اروپا رفت. بعد از طى دوره ى تحصيلات پزشكى در ليون و پاريس در سال 1316 ش به دريافت دانشنامه ى دكترى دوره ى عالى ميكروب شناسى نايل شد و به ايران بازگشت و به سمت دانشيارى ميكروب شناسى دانشكده ى پزشكى تهران منصوب شد. پس از آن به استادى كرسى ميكروب شناسى و رياست آزمايشگاه ارتقاء يافت. و در سال 1327 ش به سمت معاونت دانشكده تعيين گرديد. از آثار وى: «امكان آلوده كردن آبهاى مشروب بوسيله ى ميكروب»، با مشاركت دكتر ميمندى نژاد، «ميكرب شناسى»؛ با شماركت دكتر حسن ميردامادى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (758 -757 /2).

سهراب، هدايت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1274 ش)، مترجم و نويسنده. تحصيلات خود را در كالج آمريكايى تهران به پايان رسانيد و مدتى با سمت دبيرى در دبيرستان دولتى كرمان اشتغال داشت. بعدها وارد خدمت ارتش شد و در سال 1336 ش بعد از چهل و پنج سال خدمت در نقاط مختلف ايران بازنشسته شد. ازآثار وى: «اصول تعليمات اخلاقى كنفوسيوس»، ترجمه؛ «در جبهه ى باختر»، ترجمه؛ «راهنماى شوهر جوان در مرحله ى ازدواج»، ترجمه؛ «راهنماى معلمين براى مدارس و مراكز تعليماتى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (776 -775 /6).

سهراب پور، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى ريوى، دانشكده: پزشكى،دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سهرابي حقدوست، ايرج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: آسيب شناسى دامپزشكى، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سهرابي شيرازي، فريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى عفونى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى شيراز در سال 1347، دكتراى تخصصى بيماريهاى عفونى از دانشگاههاى اصفهان، تهران و ناتينگهام انگلستان.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان در سال 1350 و ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان در سال 1371.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى كمى و كيفى شير و فرآورده هاى آن، پيشگيرى بيماريهاى عفونى، ايمونوفلورسانس غير مستقيم در تشخيص ژيارديا، استاد راهنماى 4 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

عفونتهاى ناشى از مايكوباكتريومها.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

ارزشيابى روشهاى درمانى بروسلوز، بررسى اپيدميولوژى بروسلوز، مقايسه بيمارى كزاز در بيماران روستائى و شهرى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سهروردي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 533 ق)، فقيه و رياضيدان. مشهور به ابن سهروردى و ملقب به جمال الاسلام.وى در فقه اصول و تفسير و علم رياضى از برجستگان روزگار بود كه در نزد غزالى تلمذ كرد و در دمشق درگذشت. اثر وى: «المقدمه الكافيه فى اصول الجبر و المقابله و ما يعرف به قياسه من الامثله».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رياضيدانان (320)، لغت نامه (ذيل/ على سهروردى).

سهروردي، ابوالفتوح يحيي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(549- مقتول 587 ق)، حكيم، صوفى، متكلم، اديب، فيلسوف. ملقب به المويد بالملكوت و شيخ اشراق. وى در سهرود از توابع زنجان متولد شد. شهاب الدين يحيى سهروردى را غالبا شيخ اشراق يا المقتول يا شهيد مى نامند. وى اصول فقه را نزد شيخ مجدالدين جيلى استاد فخرالدين محمد رازى در شهر مراغه آموخت و مراتب عاليتر را در اصفهان نزد طاهرالدين قارى به پايان رساند. و چون در بسيارى از موارد با قدما خلاف انديشيده و على الخصوص در اصطلاحات خود از الفاظ و اصطلاحات دينى زرتشتى بسيار استفاده كرده است، متعصبان قوم، او را بالحاد متهم داشته و علماء حلب خون او را مباح شمردند. وى آثار متعدد به زبان فارسى و تازى دارد. وى بزرگترين فيلسوفى است كه حكمت اشراق در آثار و روش فلسفى او به كمال رسيد. وى تنها از افلاطون و پيروان طريقه ى او متاثر نبود بلكه از فلسفه ى متداول در ايران خاصه ى فلسفه ى متمايل به عرفان كه در طريقت زردشت ديده مى شود نيز استفاده كرد، كه همان طريقه ى خسروانى است. وى منطق، بصائر ابن سهلان ساوى ر نزد ظهيرالدين قارى خوانده است. و در سفرى كه به ماردين از بلاد تركيه داشته به زيارت فخرالدين ماردينى

از بلاد تركيه داشته به زيارت فخرالدين ماردينى عارف و حكيم رسيده وى به فرمان صلاح الدين ايوبى و به تحريك متعصبين در سن سى و هشت سالگى در حلب به قتل رسيد. از آثار عربى وى: «البارقات الالهيه»؛ «التلويحات»؛ «التنقيحات»؛ «حكمه الاشراق»؛ «رساله فى اعتقاد الحكما»؛ «طوارق الانوار»؛ «قصه الغربه الغربيه»؛ «لوامع الانوار»؛ «الالواح العماديه»؛ «المقاومات»؛ «المشارع و المطارحات»؛ «اللمحات» يا «اللمحه»؛ «الهيا كل النوريه»؛ «المبداء و المعاد» و غيره. از آثار فارسى او: «آواز پر جبريل»؛ «پرتونامه»؛ ترجمه «رساله الطير» ابن سينا؛ «رساله العشق»؛ «روزى با جماعت صوفيان»؛ «صفير سيمرغ»؛ «عقل سرخ»؛ «لغت موران»؛ «يزدان شناخت».[1]

يحيى بن حبش بن اميرك ملقب به شهاب الدين و شيخ اشراق و شيخ مقتول و شهيد و مكنى به ابوالفتح، حكيم معروف و محيى حكمت اشراق (و. سهرورد 549- مقت. 587 ه.ق.). وى حكمت و اصول فقه را نزد مجدالدين جيلى استاد فخر رازى در مراغه آموخت و در علوم حكمى و فلسفى سرآمد شد و به قوت ذكا وحدت ذهن و نيك انديشى بر بسيارى از امور علمى اطلاع يافت، و چون در بسيارى از موارد خلاف رأى قدما گفته و از حكمت ايرانى و اصطلاحات دين زردشتى استفاده كرده، متعصبان او را با لحاد متهم كردند و علماى حلب خون او را مباج شمردند. صلاح الدين ايوبى فرمانرواى مصر و شام فرمان داد تا او را به قتل رسانند و وى در حبس در سن 38 سالگى خفه شد. سهروردى آثار متعدد به فارسى و عربى دارد. مهمترين آنها از اين قرارند: منطق التحلويحات، كتاب التلويحات، كتاب المقاومات، كتاب المشارع والمطارحات، حكمة الاشراق (ه.م.) رسالة فى اعتقاد الحكماء قصة

الغربة الغربية، آواز پر جبرئيل، رسالة العشق، لغت موران، صفير سيمرغ، ترجمه رسلالة الطير ابن سينا، اللمحات، اليهاكل النورية، الالواح العمادية، المبدأ و المعاد، طوارق الانوار، البارقات الالهية، لوامع الانوار، روزى با جماعت صوفيان، عقل سرخ، پرتونامه. از غالب كتب او نسخ متعدد در دست است و بخش مهمى به طبع رسيده. سهروردى حكمت اشراق (ه.م.) را احياء كرده به كمال رسانيد. فلسفه او التقاطى است و در آن آثارى از اصول عقايد حكماى يونان به خصوص افلاطون و نوافلاطونيان و حكماى قديم ايران (فهلويون) و اصول دين زردشت در آن به خوبى نمايان است. اين فسلفه به حكمت اشراق معروف است و پس از او شارحان وى (شهر زورى و قطب الدين شيرازى) و حكمايى مانند صدرالدين شيرازى و هادى سبزوارى عقايد او را دنبال كردند و به تأييد و توضيح آن پرداختند. سهروردى درباره مشرب عرفانى خود گويد: بيشتر نظرات من فقط زاده فكر نيست. بلكه بر اثر رياضت و راهنمايى ذوق حاصل شده است. پس چون از راه برهان به دست نيامده و از راه عيان حاصل شده به تشكيك مشككى از ميان نمى رود. طريق من طريقى است كه همه سالكان راه حق و امام الحكمه افلاطون پيش گرفته و به يارى ذوق به حل بسيارى از مشكلات توفيق يافته اند. وى قايل به اصالت ماهيت است و وجود را امرى اعتبارى و عقلى مى داند و ماهيت را كه اصل است و همه عالم از آن تشكيل يافته است چهار قسم ذكر مى كنند: زيرا يا نور است يا ظلمت، و هر يك از اين دو يا جوهر است يا عرض. اما نور جوهرى شامل

نفوس (يا به تعبير خود او انوار اسفهبدى) و عقول است و مراتبى دارد كه بالاترين آنها نورالانوار است كه آن را به اسامى نور مقدس، نور محيط، نور اعلى، نور اعظم و غيره خوانده است. منشأ و مبدأ همه نورهاست. نورالانوار كامل است، و وراى آن هيچ چيز ديگر موجود نيست بنابراين نورالانوار در واقع همان روشنى بى پايان است كه در اوستا بدان اشاره رفته و از آن به اهورامزدا تعبير شده است. به عبارت ديگر نورالانوار علة العلل، مبدأ كل و خالق عالم است و همه چيزها از اشراقات او هستند و محتاج بدو. از نورالانوار فقط يك نور مجرد مستقيما پديده آمده است. اين نور نخستين را سهروردى نور اقرب و نور عظيم (بهمن) خوانده است. از نور اقرب يك فلك- كه فلك الافلاك باشد و نور مجرد دوم- حاصل شد، و از اين نور، نور و فلك ديگر به وجود آمد، و به همين ترتيب تا نور نهم و فلك نهم. فلك نهم- كه آخرين فلك است- زمين خاكى را در برگرفته است، و نور مربوط به اين فلك در قلب انسان و مغز سر او پرتو افكن شده و ادراك معقولات را براى وى ميسر ساخته است. اين انوار نه گانه با مصدر و مبدأ كل آنها كه نورالانوار است همان است كه فارابى و ابن سينا عقول عشره خوانده و همه را صادر از فيض الهى دانسته و آخرين آنها را عقل فعال ناميده اند.در نظر سهروردى نور عرضى روشنيهاى محسوس است چون نور آفتاب و ستارگان و آتش. ظلمت جوهرى عبارتست از اجسام، يعنى اشيائى كه قابل اشاره و محل

اعراضند و شيخ آنها را برزخ نام داده است. ظلمت عرضى چيزهايى هستند كه بر اجسام عارض توانند شد، چون رنگ و بو و طعم و سبكى و سنگينى و جز آن كه شيخ از آنها به لفظ «هيئت» نيز تعبير كرده است. سهروردى در كتاب كلمة التصوف گويد: «در ميان ايرانيان گروهى بودند كه به حق رهنمايى مى كردند و حكيمانى دانشمند بودند كه به مجوس شباهتى نداشتند، و بر آن طريق گامزن نبودند، و ما حكمت نوريه شريف آنان را، كه ذوق افلاطون و كسانى كه بيش از او بودند، گواه آن است، در كتاب موسوم به حكمةالاشراق و مانند آن، زنده گردانيديم، و كسى بر من در تدوين مانند آن پيشى نجسته است.» و در حكمة الاشراق نويسد: «... و برين بنا نهاده شده است قاعده اشراق در نور و ظلمت كه طريقه حكماى ايران مانند جاماسب و فرشوشتر و بزرگمهر و حكيمان پيش از او بود.» و در كتاب المشارع و المطارحات آورده: «و اما نور طامس كه به مرگ اصغر مى كشد: آخرين كسانى كه درباره آن در دست آگاهى داده اند، از گروه يونانيان حكيم بزرگوار افلاطون، و از بزرگانى كه در آن پژوهش كرده و نامش در تاريخها به جا مانده هرمس، و در پهلويان «گلشاه» موسوم به «گيومرث» و همچنين از پيروان او افريدون و كيخسرو باشند.»

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (170 -169 /9)، ايضاح المكنون (607 ،503 /2 ،330/1)، تاريخ ادبيات در ايران (997 -996 ،305 -297 /2)، تاريخ فلاسفه (381 -368)، تاريخ فلسفه در اسلام (560 -529 /1)، تاريخ نظم و نثر (110)، تذكره ى روز

روشن (444 -443)، ترجمه ى تتمه صوان الحكمه (104 -103)، دايرةالمعارف فارسى (1384/1)، الذريعه (153 -152 /13 ،277/25 ،554/9)، روضات الجنات (197/8)، رياض العارفين (211)، ريحانه (300 -298 /3)، سير النبلاء (211 -207 /21)، فرهنگ سخنوران (519 -518)، كشف الظنون (1560 ،7197 ،684 ،482 ،361 ،159)، الكنى و الالقاب (326/2)، لسان الميزان (511 -510 /3)، لغت نامه (ذيل/ ابوالفتوح)، مؤلفين كتب چاپى (826 -823 /6)، مجمع الفصحا (819/2)، معجم الادبا (320 -314 /19)، معجم المؤلفين (190 -189 /13)، نفحات الانس (586 -584)، الوافى بالوفيات (323 -318 /2)، وفيات الاعيان (274 -268 /6)، هديه العارفين (521/2)، هفت اقليم (201/3).

سهروردي، شهاب الدين، ابوحفص عمر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(632 -539 ق)، حكيم، صوفى، فقيه شافعى و محدث. ملقب به شيخ الاسلام. در سهرورد زنجان به دنيا آمد. نسبش به ابوبكر صديق مى رسد. وى نزد عمويش ابونجيب سهروردى فقه و وعظ و تصوف آموخت. و در بصره با شيخ ابومحمد بن عبد مصاحب بود. وى به بغداد مسافرت كرد و در آنجا سر سلسله ى عرفا شد. به صحبت عبدالقادر گيلانى رسيد. وى پيشوا و موسس سلسله ى عرفانى سهرورديه بود. كمال الدين اسماعيل اصفهانى و سعدى شيرازى از ارادتمندان وى بودند. وى از كسانى مثل هبه اللَّه بن احمد شبلى، ابن بطى، ابوزرعه مقدسى، معمر بن فاخر و يحيى بن ثابت حديث شنيد. و ابن نقطه، ابن نجار، ظهيرالدين محمود زنجانى و ابواسحاق ابن واسطى از وى روايت نقل كرده اند. وى هر سال به سفر مكه و مدينه مى رفت و بيشتر عمرش را به وعظ اشتغال داشت. شهاب الدين با ابن فارض وابن عربى و نجم الدين دايه ملاقات داشته است. وى در بغداد درگذشت و در ورديه اين شهر به خاك سپرده شد. از آثارش: «عوارف المعارف»

كه در سفر مكه نوشته و اسماعيل بن عبد مومن و ظهيرالدين بزغش آن را به فارسى ترجمه كرده اند؛ «رشف النصايح الايمانيه و كشف الفايح اليونانيه؛ رساله ى «السير و الطير»؛ «بهجه الاسرار فى مناقب الغوثيه»؛ «نغبه البيان فى تفسير القرآن»؛ «جذب القلوب الى مواصله المحبوب»؛ رساله ى «اعلام الهدى و عقيده ارباب التقى»؛ «ديوان» اشعار.[1]

ابوحفص عمر، برادرزاده ابوالنجيب عبدالقاهر سهرودى عارف معروف كه نسبت تعليم او به احمد غزالى مى رسد (ف. 632 ه.ق.) از تأليفات او كتاب «عوارف» «رشف النصائح» «اعلام التقى» و «اعلام الهدى» است. وى مؤسس فرقه سهروديه و مرشد سعدى و اوحدالدين كرمانى است (سهرورديه).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1192 -1189 /3)، آثار عجم (71 -70)، الاعلام (223/5)، تاريخ ادبيات در ايران (221/2)، تاريخ نظم و نثر (142 -141)، تذكره ى روز روشن (443 -442)، جستجو در تصوف (178 -172)، دايرةالمعارف فارسى (1384/1)، الذريعه (555 -554 ،478 /9)، رياض العارفين (96 -95)، ريحانه (100 -98 /3)، سير النبلاء (378 -373 /22)، طرائق الحقائق (531 ،530 ،490 ،405 ،304 ،291 /2)، فرهنگ سخنوران (518)، كشف الظنون (1965 ،1832 ،1792 ،1723 ،1697 ،1673 ،1517 ،1492 ،1177 ،1161 ،1157 ،905 ،877 ،872 ،451 ،126 ،90 ،50)، الكنى و الالقاب (326 -325 /2)، لغت نامه (ذيل/ سهروردى)، مؤلفين كتب چاپى (635 -634 /4)، مجالس المومنين (72 -70 /2)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 632)، مجمع الفصحا (819/2)، معجم المؤلفين (313/7)، معجم البلدان (329/3)، نحفات الانس (474 -473)، وفيات الاعيان (448 -446 /3)، هديه العارفين (786 -785 /1)، هفت اقليم (201 -199 /3)، يادداشتهاى قزوينى (572/3).

سهروردي، ضياءالدين، ابوالنجيب عبدالقاهر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(563 -490 ق)، فقيه شافعى، صوفى، محدث و مورخ.

در سهرورد زنجان به دنيا آمد. در جوانى به بغداد رفت و از علوم رسمى بهره ى بسيار يافت فقه شافعى را از اسعد ميهنى آموخت و كتاب «غريب الحديث» را از ابوعلى بن نبهان شنيد همچنين از ظاهر شحامى و ابوبكر انصارى نيز حديث شيند. چندى متولى تدريس در نظاميه شد، اما از آن كار نيز منصرف شد و به عزلت و تصوف گرائيد. در اين امر هم از شيخ احمد غزالى ارشاد يافت. در مدت عزلت و مجاهدت از كسب دست خويش مى خورد و چندى نيز سقائى كرد. پس از آن به و عظ پرداخت و شهرت و قبول فوق العاده يافت. مدرسه و رباطى بنا كرد كه وجود او را ملجاء فقراء و درماندگان ساخت و مجالس او را محل توجه عام و خاص. در اواخر عمر به قصد زيارت بيت المقدس به شام رفت، اما به سبب غلبه و تهديد صليبيها موق به زيارت نشد، با اين همه نورالدين زنگى مقدمش را گرامى داشت و او يك چند در دمشق ماند و مجلس وعظ هم برپا كرد. پايان عمرش در بغداد رسيد. از جمله آثارش: «آداب المريدين» كه شروح بسيارى بر آن نوشته شده؛ «شرح اسماء الحسنى»؛ «غريب المصابيح». صاحب «الكامل» نسبت وى را شهرزورى آورده.[1]

(منسوب به سهرورد) ابوالنجيب ضياءالدين عبدالقاهر بن عبداللَّه عارف معروف (و. حدود 409- ف. 563 ه.ق.) از مريدان احمد غزالى (ه.م.) است و مصنفات بسيار بدو نسبت داده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (174/4)، تاريخ ادبيات در ايران (220/2)، تاريخ نظم و نثر (725)، جستجو در تصوف (172 -171)، دايرةالمعارف فارسى (1385 -1384 /1)، الذريعه (29

-28 /1)، ريحانه (283 -282 /7)، سير النبلاء (478 -475 /20)، الكامل (98/9)، كشف الظنون (1101 ،43)، لغت نامه (ذيل/ ابونجيب)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 563)، معجم البلدان (329/3)، معجم المؤلفين (311/5)، نحفات الانس (421 -420)، وفيات الاعيان (205 -204 /3)، هديه العارفين (607 -606 /1).

سهل تستري، ابومحمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(283/282/273 -203/200 ق)، مفسر و صوفى. در شهر تستر «شوشتر» به دنيا آمد. وى از قران جنيد و از مردان ذوالنون مصرى بود و جامع علوم شريعت و طريقت و حقيقت. سهل نه فقط صوفى زاهد بلكه در عين حال سنى، از هواخواهان طريقه اهل حديث و از مخالفان معتزله به شمار مى رود، عقايد وى در مابحث مربوط به كلام و نقد اقوال معتزله به وسيله ى شاگرد وى ابن سالم بصرى شرح و تقرير شده است. سهل حديث و فقه را از دايى و استاد خويش محمد بن سوار، شاگرد مكتب سفيان ثورى آموخت و در تصوف به مالك بن دينار و معروف بن على منسوب در مكه نيز يك چند به صحبت ذوالنون مصرى رسيد و چندى هم در عبادان به عزلت و خلوت اشتغال جست و سرانجام در بصره در حال نفى و تبعيد وفات يافت. سهل بنيان گذار فرقه سهليه صوفيه است كه بناى آن بر اجتهاد و مجاهده ى نفس است. از آثار وى: «رقائق المحبين»؛ «مواعظ العارفين»؛ «جوابات اهل اليقين»؛ «تفسير القرآن العظيم»؛ «قصص الانبياء»؛ «الغايه لاهل النهايه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (210/3)، تاريخ الاسلام (حوادث 189 -186 /290 -281)، تاريخ گزيده (645)، تذكره الاولياء (268 -251 /1)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (653 ،41 -39)، التفسير و المفسرون (383 -380 /2)، جستجو در تصوف (135

-133)، حليه الاوليا (212 -189 /10)، دايرةالمعارف فارسى (641 -640 /1)، روضات الجنات (93 -91 /4)، ريحانه (261/3)، سير النبلاء (333 -330 /13)، شرح شطحيات (213 -206 ،38)، صفوه الصفوه (279 -278 /4)، طبقات الصوفيه سلمى (211 -206)، طرائق الحقائق (619 ،506 492 ،488 ،477 ،450 ،425 ،406 ،405 ،402 ،401 ،180 ،162)، فهرست ابن نديم، ترجمه (347)، كشف الظنون (1328 ،1193)، كشف المحجوب (176 -175)، لغت نامه (ذيل/ سهل)، معجم البلدان (36/2)، معجم المؤلفين (284/4)، نحفات الانس (67 -66)، الوافى بالوفيات (1617/16)، وفيات الاعيان (430 -429 /2).

سهل كوسج

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 255 ق)، پزشك. معروف به كوسج. وى در اهواز به دنيا آمد. سهل از پزشكان روزگار مامون عباسى بود. از آثار وى: كتاب «قرابادين/ اقرابادين» در طب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الحكماء قفطى (274 -272)، تاريخ طب (180/2)، ريحانه (103/5)، لغت نامه (ذيل/ كوسج)، معجم المؤلفين (284/4).

سهمي قرشي جرجاني، ابوالقاسم حمزه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(428/427/426 -340 ق)، مورخ و محدث. در گرگان متولد شد و به اصفهان و رى و غزنه و خراسان و عراق و شام و مصر و اهواز سفر كرد. از پدر و ابى بكر محمد بن احمد بن اسماعيل صرام و ابن احمد بن عدى و ابوبكر اسماعيلى حديث شنيد و همچنين از ابومحمد بن ماسى و ابوحفص زيات و ابوبكر بن عبدان شيرازى و ابوالحسن دارقطنى و ديگران روايت كرد. ابوبكر بيهقى و ابوالقاسم قشيرى و ابوصالح موذن و ابراهيم بن عثمان جرجانى و ابوبكر احمد بن على بن خلف شيرازى از وى حديث روايت كرده اند. سرانجام در نيشابور وفات يافت. از آثار وى: «تاريخ جرجان» مشهور به «معرفه علماء اهل جرجان»؛ «معجم شيوخه»؛ كتاب «الاربعين فى فضايل العباس». صاب «كشف الظنون» در كنار «تاريخ جرجان»، «تاريخ استرآباد» را نيز به وى نسبت داده است و سال مرگ وى را 670 ذكر كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (314/2)، ريحانه (401/1)، سير النبلاء (471 -469 /17)، الكامل (10/8)، كشف الظنون (1843 ،290 ،281 ،57)، لغت نامه (ذيل/ جرجانى)، معجم البلدان (143 -141 /2)، معجم المؤلفين (82/4)، الوافى بالوفيات (176/13)، هديه العارفين (336/1)، يادداشتهاى قزوينى (165 -164 /3 ،14/2).

سهيلي اصفهاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تربيت معلم تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى آموزش زبان انگليسى از دانشسراى عالى تهران در سال 1341، كارشناسى ارشد آموزش زبان انگليسى از دانشگاه آمريكائى بيروت در سال 1346، دكتراى زبان شناسى از دانشگاه ايلينويز آمريكا در سال 1355 و فوق تخصص فراگيرى زبان اول و دوم از

دانشگاه واشنگتن در سياتل در سال 1367.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تربيت معلم تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام تحقيقات زبان شناسى و تدريس دروس زبان شناسى و دستور زبان انگليسى و زبان شناسى همگانى در دانشگاههاى اصفهان، تهران، تربيت معلم و تربيت مدرس.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 6

زمينه علمى تأليفات:

آواشناسى زبان انگليسى، شناخت لغت در زبان انگليسى، دستور زبان انگليسى، روشهاى تدريس زبان انگليسى، فرهنگ مطبوعاتى، آموزش و سنجش زبان انگليسى، طبقه بندى زبانها و زبان شناسى نو.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 19، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى، زبان شناسى فارسى، فراگيرى و تدريس زبان انگليسى و فارسى، آواشناسى از ديد بوعلى سينا.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سهيلي خوارزمي، ابوالحسن احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 418 ق)، اديب و شاعر. وى مدتى وزير ابوالعباس مامون خوارزمشاه بود، سپس ترك وزارت گفت و به بغداد رفت و در سامراء درگذشت. حسن بن حارث حسونى «كتاب سهيلى» خود را به نام وى تاليف كرد. از آثار او: «الروضه السهيليه فى الاوصاف و التشبيهات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (644 ،304 /1)، تاريخ علوم عقلى (208)، ريحانه (101/3)، شاعران بى ديوان (421 -420)، كشف الظنون (926)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (34 -31 /5)، معجم المؤلفين (109/2)، هديه العارفين (72/1).

سياح سپانلو، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1279 ش)، مترجم و نويسنده. در وزارت دارايى به عنوان عضو دفتر وزارت دارايى خدمت كرد و عهده دار مشاغل مختلف دولتى شد. از آثار وى: «حسابدار نوين، تعريف اصول ساده»؛ «در غرب خبرى نيست»، ترجمه، «راپرت ماژورهال به دكتر مليسپو»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (724 -723 /6).

سياح، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1278 ش)، پزشك، مدرس، نويسنده و مترجم. در تهران متولد شد در سال 1328 ش به سويس رفت و تا مدت نه سال در مدرسه ى ابتدايى و متوسطه لوزان مشغول به تصحيل شد. تحصيلات عالى را در دانشكده ى پزشكى پاريس و فرانكفورت به پايان رسانيد و پايان نامه ى خود را در باب كانونهاى عفونى دو ريشه اى از تصويب گذرانيد و در سال 1337 ش به ايران بازگشت، و عهده دار مشاغل مختلفى از قبيل استاد كرسى بيمايهاى دندان، جراح دندانسازى بيمارستانها، استاد مدرسه ى عالى دندانسازى، رياست دندانسازى بيمارستانهاى دولتى گرديد. از آثار وى: «امراض دهان و دندان»؛ «بيماريهاى دندان»؛ «بيماريهاى دهان»؛ «ژوزف فرشه»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (226 -225 /5).

سيادتي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1385 -1299 ق)، عالم دينى و مجتهد. وى از سادات حسينى بود كه در قريه ى ايزى از محال سبزوار در خانواده اى باتقوا به دنيا آمد. قرآن و كتب فارسى و مقدارى صرف و نحو را در همان جا خواند، سپس براى ادامه ى تحصيل به سبزوار رفت و در مدرسه ى فصيحيه تا مدت بيست سال به تصحيل پرداخت. از جمله اساتيدش آيت اللَّه حاج ميرزا حسين علوى سيزوارى و عمويش، آقا ميرزا موسى، پدر آيت اللَّه حاج ميرزا حسين فقيه سبزوارى، و آقا ميرزا اسماعيل مشهور به افتخارالحكماء شاگرد علامه و حكيم سبزوارى را مى توان نام برد. پس از آن به تدريس پرداخت و دو دوره «رسائل» و «مكاسب» را درس گفت. در 1337 ق به نجف اشرف سفر كرد و مدت شانزده سال در آنجا از محضر آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه ميرزا حسين نايينى استفاده ها برد و «تقريرات»

فقه و اصول هر دو استاد را در شش مجلد به رشته تحرير درآورد. از ديگر اساتيد وى، در نجف، مى توان به آيت اللَّه حاج شيخ اسماعيل محلاتى، پدر همسرش، اشاره كرد. در 1353 ق به سبزوار بازگشت و به كارها و امور دينى پرداخت و حوزه ى علميه ى متلاشى شده را حيات جديدى بخشيد. وى در سبزوار درگذشت و در حسينيه كه بنا نهاده بود به خاك سپرده شد.[1]

سيد حسن سيادتى از علماء بزرگ و مجتهدين جليل القدر سبزوار بوده وى در اواخر سال 1299 ق در قريه ايزى (پنج كيلومترى شرقى شهر سبزوار) در خاندان تقوا و سيادت ديده به جهان گشود.

پدرانش از سادات جليل حسينى در قريه مزبوره مورد احترام بوده اند قرآن شريف و كتب فارسى و مقدارى صرف و نحو را در نزد ملايان قريه آموخته و در اوائل بلوغ به قصد ادامه تحصيل به سبزوار وارد و در مدرسه فصيحيه در سلك طلاب علوم دينيه درآمده و تا مدت بيست سال با كمال جد و جهد به تحصيل و آنگاه به تدريس اشتغال داشته و در اين مدت از محضر علماء آن عصر سبزوار استفادات علميه و ادبيه و فقهيه و اصوليه و حكميه نموده و از مدرسين نامى عصر خود گشته و ضمناً در مسجد جامع سبزوار به امامت جماعت اشتغال داشته است.

پس از تدريس دو دوره رسائل و مكاسب مرحوم شيخ قدس سره در سال 1337 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و مدت 16 سال در آستان ملك پاسبان حضرت مولى الموحدين اميرالمؤمنين عليه صلوات المصلين اقامت نموده و از محضر آيات عظام آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه

آقا ميرزا حسين نائينى استفاده و تقريرات فقه و اصول هر دو را در 6 مجلد به رشته تحرير آورده كه اكنون نزد فرزند فاضلش موجود است.

در ذيقعده سال 1353 قمرى به سبزوار بازگشته و به امور روحانيت قيام نموده و در سال 1363 قمرى حوزه علميه متلاشى شده آن را حيات جديدى بخشيده به اغلب قراء اطراف نامه ها نوشته و تقاضاى ارسال محصل به مدارس سبزوار و حوزه علميه دائر نموده كه اثر آن اقدام از آن تاريخ تاكنون مشهود است در علم و تقوا مورد قبول عامه و خاصه و در نفوذ كلام و محبوبيت قليل النظير بوده است.

در عصر يكشنبه 23 ماه رمضان المبارك 1385 قمرى در سن 86 سالگى طى كسالت و نقاهت طولانى ديده از جهان فروبست و در حسينيه اى كه از خالص مال خود در سبزوار ساخته است به خاك رفته است.

اساتيد مشهور آن مرحوم در سبزوار از اينقرار است.

1- مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا حسين علوى سبزوارى

2- مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقاى آقا ميرزا موسى عموى بزرگوارش والد آيت اللَّه حاج ميرزا حسين فقيه سبزوارى

3- مرحوم آقا ميرزا اسماعيل مشهور به افتخارالحكماء شاگرد علامه و حكيم سبزوارى

4- مرحوم حجةالاسلام حاج ميرزا اسماعيل مجتهد سبزوارى و در نجف مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه حاج شيخ اسماعيل محلاتى بوده است داراى ده فرزند چهار پسر و شش دختر از دختر مرحوم آيت اللَّه محلاتى مذكور مى باشد.

فرزند اكبر و ارشدش حجةالاسلام حاج سيد مصطفى سيادتى است كه تحصيلات خود را در نزد آن مرحوم به پايان رسانيده و اكنون به جاى معظم له به امامت جماعت

و وظائف روحانيت مشغول و مورد احترام مردم سبزوار است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (317 -315 /5).

سيار، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1302، مشهد.

درگذشت: 12 دى 1372، تهران.

غلامعلى سيار، فرزند سيد عبدالله، پس از خاتمه ى تحصيلات متوسطه دارالفنون در سال 1323 به فرانسه رفت. هفت و سال و نيم در آن كشور بود و از دانشگاه پاريس به اخذ درجه ى دكترى در رشته ى حقوق نايل آمد. پس از بازگشت به ايران به خدمات ادارى در وزارت كار و امور اجتماعى و تدريس در دانشگاه تبريز پرداخت. سپس به وزارت امور خارجه منتقل گرديد و مدارج متعددى را در آن وزارتخانه طى كرد. آخرين سمت وى سركنسولى ايران در برلين غربى بود. در مركز با مقام رايزنى درجه ى يك رياست اداره ى دوم سياسى (مربوط به كشورهاى شوروى سابق و اروپاى شرقى) را بر عهده داشت (پيش از سال 1357). دكتر سيار از مترجمين بود. آثارى چون گرسنه اثر كنوت هامسن نروژى، و دكاكولا از شارل لوونس كانادايى، امپراطورى گستته از هلن كارردانكوس فرانسوى، يك سياره و چهار پنج دنيا از اكتاويو پاز مكزيكى، جلد پنجم تاريخ عمومى جهان از كارل گريبرگ سوئدى و رمانتيسم در فرانسه از فيليپ وان تيژم فرانسوى را به فارسى ترجمه كرد. آخرين كتابى كه در بستر بيمارى ترجمه مى كرد چهره ى آسيا تأليف رنه گروسه خاورشناس فرانسوى بود.

سيار به جز ترجمه به داستان نويسى و مقاله پردازى هم مى پرداخت و در مجلات ادبى تهران يك رشته ى داستان هاى كوتاه و نقد ادبى منتشر كرده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سيار، نصراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1304، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى خون، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى در رشته داخلى از ايران، متخصصى بيماريهاى خون از انگلستان و آمريكا، گذراندن كلاس هماتولوژى در

بيمارستان هامراسميت دانشگاه لندن.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى خون، انجام كارهاى تشخيص، درمانى و تحقيقاتى در دانشگاه پنسيلوانيا، استاد راهنماى تعداد زيادى پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 24، تعداد مقالات به زبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

بيمارى خون تعدادى درباره بيماران بررسى شده.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سياري اصفهاني، ابوعبداللَّه احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، محدث و كاتب. در دستگاه آل طاهر، در زمان امام حسن عسگرى (ع)، كاتب و دبير بود. محمد بن يحيى و على بن محمد حنانى از وى حديث شنيدند. برخى از رجال نويسان وى را محدثى ضعيف و غير قابل اعتماد و كتبش را اكثرا مراسيل مى دانند. از آثارش: «الغارات»؛ «النوادر»؛ «ثواب القرآن»؛ «الطب»؛ «كتاب القراآت» يا «التنزيل و التحريف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اختيار معرفه الرجال (606)، الاعلام (202/1)، اعيان الشيعه (117 -116 /3)، الذريعه (321/24 ،52/17 ،136/15 ،19/5 ،454/4)، رجال ابن داود (قسم 423 -422 /2)، رجال برقى (61)، رجال الطوسى (427 ،411)، رجال النجاشى (211/1)، ريحانه (103/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 48 -47 /4)، الفهرست طوسى (44)، الكنى و الالقاب (327/2)، لسان الميزان (382 -381 /1)، معجم رجال الحديث (284 -282 /2)، معجم المؤلفين (109/2)، هديه الاحباب (153).

سياري، ابوالحسين احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، نحوى، لغوى و اديب امامى. او دايى ابوعمر زاهد ملقب به مطرز است. ابوعمر، از طريق سيارى، از مبرد و ابن مسروق طوسى و ناشى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (469/2)، تاريخ بغداد (13 -12 /4)، روضات الجنات (216/1)، ريحانه (103/3)، الكنى و الالقاب (328/2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، هديه الاحباب (153).

سياري، ابوالعباس قاسم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 343/342/340 ق)، عالم، عارف، فقيه، و محدث. در مرو متولد شد. به جهت انتساب به جد مادرى خود احمد بن سيار، سيارى خوانده مى شد. وى در علوم شريعت و فنون طريقت بصير و نخستين كسى است كه در مرو سخن از حقيقت گفته است. گويند كه پدرش بسيار مالدار بود، بعد از وفات او قاسم آن همه را به بهاى يك تار گيسوى عنبر بوى حضرت رسالت مى داد، سپس به بركت آن موى مبارك موفق به توبه گرديد و فرقه سياريه از فرق صوفيه نيز منتسب به او مى باشد كه به وسيله خواهرزاده اش عبدالواحد بن على نشر يافت، اساس طريقه وى مبنى بر مساله جمع و تفرقه كه مراد از جمع مشاهده و مراد از تفرقه مجاهدت بوده. سيارى از ابوالموجه و احمد بن عباد حديث شنيد و ابوعبداللَّه الحاكم از وى روايت كرده است. وى در مرو درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره الاولياء (306 -304 /2)، جستجو در تصوف (56 -55)، حليه الاولياء (381 -380 /10)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (79 -78)، ريحانه (104 -103 /3)، سير النبلاء (501 -500 /15)، شرح شحطيات (40)، طبقات الصوفيه سلمى (447 -440)، طبقات الصوفيه هروى (365 -364)، كشف المحجوب (199 -198)، لغت نامه

(ذيل/ ابوالعباس)، نفحات الانس (148 -147).

سياسي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1274/1273 ش)، روانشناس، مولف و استاد دانشگاه. وى در تهران متولد شد و پس از تحصيلات ابتدايى و متوسطه در مدارس خرد و سلطانى، براى ادامه ى تحصيلات به فرانسه رفت و از دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى پاريس به اخذ درجه ى دكترا با قيد درجه ى بسيار عالى نايل گرديد و به ايران بازگشت و فعاليتهاى فرهنگى خود را از استادى دارالفنون و دانشكده ى حقوق و علوم سياسى و دانشكده ى ادبيات آغاز نمود. وى چندين بار رييس دانشگاه تهران شد. از جمله خدمت موثر او مى توان از تهيه ى لايحه ى قانون تربيت معلم، تعليمات عمومى اجبارى و مجانى، جدا كردن دانشگاه از وزارت فرهنگ، تاسيس مجدد دانشكده ى معقول و منقول، ايجاد چاپخانه ى دانشگاه و تاسيس كوى دانشگاه نام برد. او به كشورهاى انگلستان و فرانسه و ايتاليا و آمريكا و كانادا سفر كرد. وى در تهران وفات يافت. از دكتر سياسى تاليفات متعددى به جا مانده است از جمله: «علم النفس يا روانشناسى»؛ «علم النفس ابن سينا و تطبيق آن با روانشناسى جديد»؛ «علم اخلاق»؛ «مبانى فلسفه»؛ «منطق و فلسفه»؛ «هوش و خرد»؛ «روانشناسى شخصيت»؛ «ايران در تماس با مغرب زمين» به زبان فرانسوى و برنده ى جايزه از آكادمى فرانسه؛ «طريقه تست» و «مقالات» متعددى كه در جرايد و مجلات به چاپ رسيده است.[1]

محقق، مؤلف، رييس دانشگاه تهران.

تولد: 1273(1313 ق.)؛ تهران.

درگذشت: 4 خرداد 1369، بيمارستان جم تهران.

على اكبر سياسى، فرزند محمدحسن، پس از اتمام تحصيلات در مدارس خرد و سلطانى و دانشكده ى علوم سياسى تهران، در روزگار احمد شاه قاجار در امتحانات اعزام دانشجو شركت كرد، شاگرد اول شد و براى ادامه ى

تحصيل به اروپا رفت و در فرانسه به اخذ درجه ى دكتراى ادبيات از دانشگاه سربن نايل شد (موضوع پايان نامه ى وى «ايران در برخورد با غرب» بود.) طى تحصيل در فرانسه، رساله ى دكتراى وى مورد توجه فرهنگستان علوم فرانسه قرار گرفت و يكى از جوايز آن فرهنگستان در سال 1293 م. به وى اعطاء شد.

على اكبر سياسى تحت تأثير جريان هاى فكرى و اجتماعى ناشى از زندگى در اروپا با چند تن از دوستانش كه در فرنگ تحصيل كرده بودند حزب ايران جوان را تأسيس كرد. دكتر سياسى يكى از اعضاى هيئت عامله ى حزب و از نويسندگان روزنامه ى هفتگى «ايران جوان» بود. وى پس از بازگشت از سفر اول اروپا به تدريس در سه مدرسه ى دارالفنون، نظام و علوم سياسى پرداخت. در همين دوران مترجمى سفارت فرانسه در تهران را هم به عهده داشت. در آن مدرسه ها، در آغاز كار، زبان فرانسوى و سپس روان شناسى تدريس مى كرد. در همان هنگام با مجله ى «آينده» نيز همكارى داشت.

على اكبر سياسى پس از تأسيس دانشگاه تهران به استادى اين رشته نايل آمد. بعدها كه انجمن روان شناسان ايران تأسيس شد به رياست آن انجمن برگزيده شد و نيز رييس مؤسسه ى روان شناسى دانشگاه تهران بود. دكتر سياسى مدت دوازده سال رياست انتخابى دانشگاه تهران را به عهده داشت. انتشارات دانشگاه تهران در دوره ى رياست و در سال هاى آغازين كار او تأسيس شد و دكتر پرويز ناتل خانلرى طراح و مجرى امور آن شد. او همچنين رياست انجمن ايرانى و فلسفه و علوم انسانى وابسته به كميسيون ملى يونسكو را بر عهده گرفت و در مقام رييس كانون ايران جوان نيز كوشيد تا مجموعه

سخنرانى هاى فرهنگى و پژوهشى ايراد شده در آن دو مؤسسه به چاپ برساند.

دكتر سياسى رياست دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى و نيز دانشسراى عالى تا پيش از جدا شدن آن- كه بيش از بيست سال طول كشيد- بر عهده داشت. تأسيس مجله ى «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى» نيز از فعاليت هاى او بود. وى وزير فرهنگ احمد قوام و على سهيلى، وزير مشاور در هيئت دولت مرتضى قلى بيات (سهام الدين)، وزير فرهنگ در هيئت دولت ابراهيم حكيمى و وزير امور خارجه در هيئت دولت ساعد بود. در هيئتى كه براى امضاى منشور سازمان ملل متحد به سانفرانسيسكو اعزام شد عضو بود. در پايه گذارى امور يونسكو همكارى داشت و يكى دو بار به نمايندگى ايران در اجلاسيه هاى آن مؤسسه ى جهانى شركت كرد. عضو شوراى تبليغات و عضو فرهنگستان ايران و شوراى عالى فرهنگ و جز اينها بود. دكتر سياسى، ده سال پايانى عمر را در اروپا و امريكا زندگى مى كرد.

علاوه بر مقالات وى در نشريات داخل و خارج، از آثار وى است: اصول روان شناسى (1317)؛ روان شناسى پرورشى (1320، اين كتاب به كرات بين بيست تا سى بار به چاپ رسيده است)؛ علم النفس ابن سينا و تطبيق آن با روان شناسى جديد (1333)؛ نمايشنامه هاى عشق و وطن؛ ماهيار يك قربانى ديكر؛ عشق و تجدد؛ ايران در تماس بامغرب زمين (به زبان فرانسوى)؛ دو ماه در پاريس يا از يونسكو تا برلين (1329)؛ روان شناسى جديد (1333)؛ علم اخلاق (نظرى و عملى) (1336)؛ منطق و روش شناسى (1336، چند بار چاپ شده است)؛ مبانى فلسفه (1336)؛ علم النفس يا روان شناسى از لحاظ تربيت (1337، چند بار چاپ شده است)؛ منطق

و فلسفه (1337، چند بار چاپ شده است)؛ هوش و خرد (1341، چاپ هاى مكرر دارد)؛ روان شناسى جنايى (1342)؛ گزارش يك زندگى (جلد اول، لندن 1336).

در 1274 ش در تهران متولد شد و پس از انجام تحصيلات ابتدائى و متوسطه وارد مدرسه عالى سياسى مشيرالدوله شد و دانشنامه گرفت. در 1290 دولت ايران قريب بيست نفر از جوانان كشور را تحت سرپرستى ريشارد براى ادامه تحصيل به اروپا فرستاد، از جمله على اكبر سياسى در زمره ى آن بيست نفر بود. در اين سفر براى هر كدام از محصلين نام خانوادگى انتخاب شد و چون على اكبر رشته ى سياسى خوانده بود نام خانوادگى سياسى را براى خويش انتخاب كرد. پس از ورود به پاريس وارد دانشسراى روان شد و به تحصيل در رشته ى علوم تربيتى و روانشناسى پرداخت و مدت تحصيل وى مجموعا پنج سال به طول انجاميد و در 1296 به ايران بازگشت و به استادى مدرسه ى دارالفنون مشغول شد. در 1298 علاوه بر تدريس به سمت مستشار و مترجم سفارت فرانسه در تهران برگزيده شد و قريب دو سال در آن سمت انجام وظيفه نمود. سياسى پس از بازگشت از اروپا در فكر تغييراتى در شئون تغييراتى در شئون مختلف كشور افتاد و با مشاركت عده اى از دوستان خود جمعيتى به نام ايران جوان تاسيس كرد. هسته ى اصلى اين جمعيت غير از سياسى عبارت بودند از، حسن مشرف نفيسى، اسمعيل مرآت، محمدوحيد تنكابنى، محسن رئيس، جواد عامرى. اساسنامه اى كه خيلى مترقى و تند بود تهيه كردند از جمله در مرامنامه آنها آمده بود: تجزيه امور مدنى از مسائل روحانى، الغاء كاپيتولاسيون، الغاء محاكم خصوصى و ارجاع كليه امور

به محاكم عمومى، تجديدنظر در قراردادهاى گمركى، ايجاد راه آهن، ايجاد مدرس عمومى و اجبارى براى پسران و دختران و چند مورد ديگر.

جمعيت ايران جوان پس از مدتى روزنامه اى به نام جمعيت كه به طور هفتگى منتشر مى شد دائر كردند كه شماره اول آن دوازده صفحه بود و مطالب متنوعى در آن نوشته شده و چندين كاريكاتور هم در آن شماره به چشم مى خورد. وقتى سردار سپه قدرت گرفت، اعضاء موسس ايران جوان را پذيرفته و مرامنامه آنها را مطالعه و مورد تصويب و اجرا قرار داد.

على اكبر سياسى در 1308 مجددا براى ادامه تحصيل به اروپا رفت و در رشته ى روانشناسى دكترا گرفت و رساله ى وى با درجه ى ممتاز مورد تصويب استادان قرار گرفت و جايزه اى نيز از طرف دانشگاه به او داده شد. سياسى در 1931 به ايران بازگشت و در وزارت فرهنگ رياست تعليمات عاليه به او واگذار شد و در دارالمعلمين عالى نيز به تدريس روانشناسى و فلسفه پرداخت.

در 1313 پس از تاسيس دانشگاه تهران وى به استادى روانشناسى در دانشكده ادبيات منصوب شد و در سال بعد عضو پيوسته فرهنگستان جديدالتاسيس ايران شد. در 1321 به رياست دانشكده ادبيات برگزيده شد و در مرداد همان سال در كابينه ى احمد قوام وزارت فرهنگ را عهده دار شد. سياسى در اين سمت قانون تعلميات اجبارى را از مجلس سيزدهم گذرانيد و براى دانشگاه تهران كه ضميمه وزارت فرهنگ بود استقلال گرفت و از طرف روساء دانشكده ها به رياست دانشگاه مستقل تعيين شد.

پس از بلواى 17 آذر 1321 قوام السلطنه تمام روزنامه ها و مجلات كشور را تعطيل كرد و مديران آن را به زندان افكند و دكتر سياسى وزير

فرهنگ وقت لايحه ى جديدى به قيد دوفوريت به مجلس داد و ضمن لغو تمام امتيازات براى صاحب امتيازى مطبوعات، اصول جديدى را در نظر گرفت كه يكى داشتن ديپلم متوسطه و ديگرى بضاعت مالى بود.

پس از سقوط كابينه ى احمد قوام، على سهيلى به نخست وزيرى منصوب شد و پست وزارت فرهنگ مجددا به دكتر على اكبر سياسى تفويض گرديد. در 1323 در كابينه ى مرتضى قلى بيات (سهام السلطان) به وزارت مشاور برگزيده شد. در 1326 در كابينه ى ابراهيم حكيمى براى بار سوم وزير فرهنگ شد و بالاخره در كابينه ى ساعد به وزارت امور خارجه معرفى گرديد. و در 1325 عضويت هيئت نمايندگى ايران را در سازمان ملل عهده دار گرديد.

دكتر على اكبر سياسى مجموعا مدت 12 سال رياست دانشگاه تهران را عهده دار بود. در سال 1333 به موجب طرحى كه از طرف يكى از نمايندگان به مجلس داده شد، انتخاب رياست دانشگاه از روساى دانشكده ها سلب و قرار شد وزير فرهنگ سه نفر از اساتيد دانشگاه را كه رتبه ى آنها از 9 كمتر نباشد به شاه پيشنهاد كند و شاه يكى از آنها را انتخاب كند. لذا جعفرى وزير فرهنگ وقت، سه نفر را پيشنهاد نمود. نفر اول دكتر منوچهر اقبال بود كه به رياست دانشگاه انتخاب گرديد. دكتر اقبال براى تقدير از خدمات دكتر سياسى به وى مقام رياست افتخارى دانشگاه تهران را داد.

دكتر على اكبر سياسى پس از كنار رفتن از رياست دانشگاه، تلاشى براى كارهاى دولتى به عمل نياورد و همچنان با استادى و تدريس در دانشكده ادبيات امرار وقت مى كرد و سرانجام بازنشسته شد و به مقام استادى ممتاز رسيد.

دكتر سياسى داراى تاليفات متعددى در رشته ى

تخصصى خود مى باشد، از جمله مى توان كتابهاى مبانى فلسفه على النفس يا اصول روانشناسى، نظريه هاى شخصيت يا مكاتب روانشناسى و چندين كتاب درسى و چند ترجمه را نام برد. او اصول روانشناسى جديد را در ايران بنياد نهاد، از اينرو به نام بنيانگذار و پدر روانشناسى جديد در ايران معروف مى باشد. وى در جوانى با دختر صمصام الملك بيات ازدواج كرد و صاحب چند فرزند شد كه ارشد آنها دكتر هدايت سياسى هم اكنون استاد دانشكده بهداشت است.

سياسى در اواخر عمر در خارج از ايران مى زيست و كتابى به زبان فارسى تحت عنوان گزارش يك زندگى نوشته و انتشار داد كه در حقيقت شرح حال و زندگينامه ى او بود. در اواخر 1368 به ايران بازگشت و در ششم خرداد 1369 درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] چهره هاى آشنا (311 -310)، كلك (س 1369، ش 3، ص 32 -29)، كيهان فرهنگى (س 7، ش 3، ص 50)، مؤلفين كتب چاپى (521 -518 /4)، نشر دانش (س 10، ش 4، ص 104).

سياسي، فريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بهداشت عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سياقي فارسي، نظام الدين علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1011 ق)، مورخ و شاعر. متخلص به سياقى. وى از كارگزاران نامى دربار صفويه بود. نخست منصب استيفاء كهكليويه و كازرون را داشت و سپس به وزارت كل فارس منصوب شد. وى در تاريخ و علم سياق و موسيقى بر ديگران برترى داشت. در «تاريخ نظم و نثر» آمده كه كتاب «فتوحات شاهى» از او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (710)، فارسنامه ى ناصرى (1185/2)، فرهنگ سخنوران (476)، مرآت الفصاحه (288 -287).

سياوش، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سياهپوش، سيد جواد، محمدجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1247 ق)، عالم، اديب و شاعر. پدرش سيد محمد زينى از معاصران سيد مهدى طباطبايى بود. سيد جواد از اخباريان متعصب و از شاگردان ميرزا محمد اخبارى بود. او داراى خطى نيكو بود. چون پدرش درگذشت او را به قصيده اى رثاء گفت كه در «ديوان» وى ثبت است. از آثار وى: «معراج الاسرار»، در تصوف؛ «دوحه الانوار فى الرائق من الاشعار»؛ در ادب، در چند جزء؛ شعرى در رثاى شيخ محسن اعسم؛ «ديوان» اشعار؛ قصيده اى در رثاى شيخ خالد نقشبندى كه سيد محمود آلوسى بزرگ آن را شرح كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (302/6)، اعيان الشيعه (281 -280 /4)، الذريعه (228/21 ،208/9 ،273/8)، ريحانه (106/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 290 -289 /13)، معجم المؤلفين (168/3)، مكارم الآثار (1320 -1319 /4).

سيبويه اصفهاني، ابونصر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، نحوى. از بزرگان علم و ادب بود. از ابن فارسى روايت كرده و عموى سمعانى نيز از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (110 -109 /3).

سيبويه ثاني، برهان الدين ابراهيم

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 920 -917 ق)، نحوى و اديب، عارف، شاعر و مفسر. از عارفان و نام آوران عرفان و مشاهير سلسله ى نقشبنديه است. كه در نحو و ادبيات عرب و متون شعرى يگانه ى روزگار خود بود. در حين مسافرت به مكه به دست خوارج كشته شد. از آثار وى: «انبياء نامه»؛ «التائيه»، در نحو معروف است به «نهايه البهجه»، كه آن را شرح كرده به نام «معيار الادب فى شرح نهايه البهجه»؛ «تائيه» در نظم «ايساغوجى» اثيرالدين ابهرى به نام «موزون الميزان»؛ «تفسير قرآن» از اول تا سوره ى يوسف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (128 -127 /2)، ايضاح المكنون (515/2)، دانشمندان آذربايجان (16)، الذريعه (506/9 ،202 -201 /3)، ريحانه (111 -110 /3)، فرهنگ سخنوران (17)، كشف الظنون (1901 ،267)، معجم المؤلفين (38/1)، يغما (س 6، ص 154 -152).

سيبويه، ابوبشر، ابوالحسن عمرو

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 194 -160)، نحوى. ملقب به امام نحويان. در بيضاء شيراز متولد شد و در بصره نشو و نما يافت و در بصره و بغداد اقامت گزيد. ابتدا به طلب فقه و حديث پرداخت. سپس متون عربيت را نزد خليل بن احمد و يونس بن حبيب و عيسى بن عمر و اخفش اكبر فراگرفت و قطرب و اخفش اصغر و اخفش اوسط و ديگر بزرگان از شاگردان وى بودند وى با كسايى معاصر بود و مناظره داشت. محل مرگ وى را در بصره، ساوه، بيضاء آورده اند. درباره عظمت علمى و فكرى سيبويه سخن بسيار گفته شده و كتاب فراوان نگاشته شده او را اولين كسى مى دانند كه علم نحو را گسترش داد. از آثار او: «الكتاب» يا «كتاب سيبويه».[1]

(معر، سيب كوچك يا بوى سيب) ابوبشر عمرو

بن عثمان بن قنبر (يا قنبره) فارسى بيضاوى و سپس عراقى مصرى ملقب به سيبويه (و. بيضاء (فارس) 148 ه.ق./ 765 م.- ف 180 ه.ق./ 796 م.) وى اعلم مردم در نحو عربى بود و او را پيشواى مذهب بصريان در نحو دانند چنانكه كسائى را پيشواى كوفيان دانند، كتاب مشهور او به نام «الكتاب» در نحو است. قبر وى اكنون در محله سنگ سياه شيراز مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (252/5)، تاريخ ادبيات در ايران (126/1)، تاريخ بغداد (199 -195 /12)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (212 -211 /3)، دايرةالمعارف فارسى (1397 -1396 /1)، الذريعه (261/17)، روضات الجنات (310 -305 /5)، ريحانه (109 -108 /3)، سير النبلاء (352 -351 /8)، فارسنامه ى ناصرى (1271/2)، فرهنگ ادبيات فارسى (284)، فهرست ابن نديم، ترجمه (90 -89)، الكنى و الالقاب (330 -329 /2)، كشف الظنون (1427 -1426)، لغت نامه (ذيل/ سيبويه)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 179)، مجموعه مقالات كنگره سيبويه، معجم الادباء (127 -114 /16)، معجم المؤلفين (10/8)، وفيات الاعيان (465 -463 /3)، هديه الاحباب (154 -153).

سيد اخوان چرندابي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1312، مرتبه علمى: استاد رشته: بيوشيمى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى از دانشگاه تبريز در سال 1337، و دكتراى تخصصى بيوشيمى و ژنتيك مولكولى از دانشگاه ميشيگان آمريكا در سال 1351.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه تبريز از سال 1346 تا سال 1353، استاد دانشگاه تبريز از سال 1353 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيوشيمى اسيدهاى نوكلئيك و ژنها، ژنتيك مولكولى، اعمال بيولوژيكى اعضاء بدن، روشهاى مدرن در آزمايشگاههاى تشخيص طبى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به

زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ژنتيك مولولى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: متعدد، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

ژنتيك پزشكى، ژنتيك بيوشيمى، ژنتيك مولكولى، بررسى بيوشيميائى هموگلوبين، بررسى مسائل آزمايشگاهى ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سيد العراقين (عبدالحسين)

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج ميرزا عبدالحسين خاتون آبادى فرزند آقا مير محمد مهدى بن حاج مير معصوم بن حاج ميرزا محمد على بن مير ابوالمحسن بن مير محمد اسماعيل [بن مير محمد باقر بن مير محمد اسماعيل] مدرس كبير خاتون آبادى. پدرانش عموما از علماى بزرگ اصفهان، و رؤساى اين شهر بوده، و به مناسبت سكونت در محله ى پاقلعه (از محلات اصفهان) به سادات پاقلعه معروف شده اند.

مرحوم سيد العراقين در سال 1294 در اصفهان متولد شده، و مقدمات علوم را در اين شهر آموخته، سپس جهت تكميل به عراق عرب رفته، سال ها در نجف اشرف از محضر اساتيد بزرگ آنجا در فقه و اصول استفاده نموده، تا به درجه ى اجتهاد نايل گرديده، به اصفهان مراجعت نموده، به درس و بحث و اقامه ى جماعت، و فصل خصومات، و ترويج دين پرداخته.

سرانجام در شب چهارشنبه 10 شوال 1350 وفات يافته، در تكيه اى مخصوص در مجاورت تكيه ى خاتون آبادى ها مدفون گرديد. (پس از آن جمعى كثير از فضلا و علما در مجاورت او در بقعه و خارج آن مدفون شدند كه ذيلا به نام برخى از آنها اشاره مى شود.

مرحوم سيد العراقين آخرين مدرس معروف مدرسه ى چهارباغ به شمار مى رفت كه پس از فوت او، به مناسبت چندى، سال ها مدرسه تعطيل، و خالى از طلبه و محصل بوده، و امورات وقفى آن زير نظر اداره ى اوقاف اداره مى شد، تا پس

از وقايع شهريور 1320 مجددا مدرسه به تصرف وقف داده، و حق به من له الحق بازگشت. سپس طلاب در آن ساكن شده و به تحصيل مشغول شدند، و به حمدالله تاكنون داير، و صبح و عصر جلسات تدريس فقه و اصول حكمت و ادب در آنجا داير است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

سيد امامي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1281 ش)، پزشك، روزنامه نگار و نويسنده. در برلن تحصيل طب نمود و عمليات طبى را در بيمارستان دولتى شارتيه انجام داد. در سال 1310 ش به تهران مراجعت كرد. سه دوره به نمايندگى مجلس از تبريز انتخاب شد. مدت ده سال مجله ى پزشكى و بهداشتى «تندرست» را منتشر مى كرد. از آثار وى: «سالك»؛ «مالاريا».[1]

فرزند سيد كاظم امام جمعه و متولد 1280 در تبريز است. تحصيلات عالى خود را در رشته ى پزشكى در فرانسه به اتمام رسانيد و وارد دانشگاه تهران شد و مقام استادى دانشكده ى پزشكى گرفت و مدتى نيز در وزارت بهدارى معاونت كل آن وزارتخانه را بر عهده داشت.

در دوره ى شانزدهم از طرف مردم تبريز به مجلس رفت و در ادوار هيجدهم و نوزدهم داراى همان سمت بود. دو دوره هم از تبريز براى سناتورى انتخاب شد. وى مدتى به انتشار مجله ى پزشكى تندرست مبادرت كرد. در سن 68 سالگى فوت نمود. وى داماد اميراسعد ذوالفقارى بود. در اواخر عمر به حرفه ى طبابت اعتنائى نداشت و غالبا وقت او صرف اداره ى مستغلات و املاكش مى شد. مردى بود كه براى خود زندگى مى كرد و از ثروت خود حداكثر بهره بردارى مالى را مى نمود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] مؤلفين كتب چاپى (408 -407 /1).

سيد انزابي نژاد، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

سيد كريمي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس سيد كريمي

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد عباس سيد كريمي مشهور به حسيني فررزند سبد افضل در سال 1338 شمسي در خرمدشت (نهاوند)از توابع قزوين ديده به جهان گشودم. بعد از پايان رساندن مقطع ابتدايي در زادگاه خود در سال 1350 شمسي براي تحصيل علوم ديني به حوزه علميّه قم وارد شدم. مقطع سطح و دروس فقه و اصول را در مدّت بيست سال با جديت كامل به پايان بردم. در كنار فقه و اصول به مدت شش سال از فلسفه و كلام نيز بهرمند شدم. علاوه بر دروس متداول حوزوي از اساتيد اخلاق گوناگون به ويژه عارف وارسته حضرت آيت الله بهاء الدين- قدس سره- سالياني چند بهرمند شدم همزمان با تحصيل توفيق تدريس دروس حوزوي به طور پيوسته نصيب اينجانب گرديد كه اين توفيق به مدّت سي سال است ادامه دارد.

در حال حاضر در حوزه علميّه قم مشغول به تدريس فقه در سطوح عالي هستم و نيز از اساتيد تفسير در مركز تخصصي تفسير مي باشم. حاصل تدريس ساليان دراز وجود شاگرد فاضل در مراكز مختلف حوزه علميّه قم و غير آن مي باشد. علاوه بر تدريس در حوزه توفيق تدريس فقه در دانشكده شهيد محلاتي به مدّت هشت سال را داشته ام. بعد از گرفتن توشه سهل از علوم رائج حوزوي علاقه به قرآن موجب شد كه

به تفسير قرآن رو بياورم. از اين رو در كنار تدريس فقه به فعّاليتّهاي قرآني اعم از مطالعه كتب تفسيري و تدريس و تأليف آن روي آوردم كه حاصل آن كتابهاي تفسير و غير آن است .

سيد مجاهد، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد بن العلامة الفقيه السيد على صاحب (رياض) معروف به سيد مجاهد طباطبائى. محدث قمى در فوائد الرضويه گويد. السيد الاجل الاعظم الاكرم الافخم البحر الزاخر والسحاب الماطر الفايق على الاوائل و الاواخر صاحب التحقيقات الرشيقه و التأليفات الانيقه كالمفاتيح والمناهل و غيرهما ولادت و وفات اين بزرگوار در كربلا واقع شده و بعد از مرحوم والدش رياست روحانيت شيعه در كربلا و اكثر بلاد با او بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

سيد موسوي، سيدابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدابراهيم سيدموسوي

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/2

زندگينامه علمي

از سال 1345 تحصيلات دوره ابتدائي ام شروع شد و تا سال 1357 ديپلم دبيرستان را گرفتم، در اين مدت با برخي گروههاي مذهبي همكاري داشتم كه گاهي به مطالعه و تلخيص كتابهاي ديني يا بررسي برخي آيات و ارائه در جمع و گروه مربوطه مي انجاميد. از سال 1358 تا سال 1360 به كشور كانادا جهت تحصيل در رشته فيزيك رفتم. در آنجا با عضويت در انجمن اسلامي آمريكا و كانادا به فعاليت هاي جنبي تبليغي و گاهي علمي مي پرداختم، مثل بررسي تفاسير قرآن، تحقيق موضوعي در زمينه هاي مختلف و ارائه به انجمن يا در ميان دانشجويان ايراني و عرب كه هر هفته در مسجدي جمع مي شدند. از آنجايي كه برگزاري تظاهرات در آن كشور به نفع انقلاب و حمايت از مظلوميت ايران در جنگ عليه عراق و گاهي هم برگزاري جلسات سخنراني در دانشگاهها كه در برخي موارد به درگيري با نيروهاي ضد انقلاب منجر مي شد، پرونده مطلوبي در ادامه مهاجرت به كانادا نداشتم و

اين دليل باعث شد ادامه حضور را در آن كشور لغو كنند. در سال 1361 به ايران برگشتم و مستقيم به تحصيلات حوزوي در قم پرداختم. البته چند ماهي به مدرسه عالي شهيد مطهري در تهران رفتم ولي دوباره به قم برگشتم و از آن زمان تا به حال در قم هستم. در كنار دروس حوزوى، البته پس از دروس لمعه و همراه با درس رسائل و مكاسب دوباره در دانشگاه از طريق كنكور شركت كردم و در دانشگاه تهران به درس فلسفه پرداختم. در قم نيز هم در درس تخصصي كلام و هم در رشته دين شناسي(موسسه امام ره) شركت كردم.

سيد هاشمي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدمحمد سيدهاشمي

محل تولد : كاظمين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيدمحمد ميرهاشمي از سال 1362 وارد حوزه علميه مشهد مقدس شدم، همزمان نيز شبانه تحصيلات را در مقطع دبيرستان در رشته فرهنگ و ادب به اتمام رساندم. (66 _ 1365) در سال 1370 در دانشگاه علوم اسلامي رضوي در مقطع كارشناسي (رشته فلسفه و كلام اسلامي) شركت نموده و در تابستان سال 1375 فارغ التحصيل شدم. در سال 1376 بعد از ارائه يكسال امتحان درس خارج فقه و اصول در مشهد رهسپار حوزه علميه قم شدم. در سال 1378 و نيز سال 1380 در مقطع كارشناسي ارشد رشته فلسفه و كلام اسلامي در برخي دانشگاهها مانند باقر العلوم(ع) تربيت مدرس قم شركت نموده ولكن علي رغم قبولي در مراحل بعدي شركت نكردم. از سال 1380 به بعد تاكنون به عنوان مدرس دروس معارف اسلامي در برخي دانشگاههاي آزاد و جامع علمي كاربردي

تدريس داشته ام. از سال 1383 به بعد در عرصه تحقيق و پژوهش في الجمله فعاليتي داشته ام برخي از آثار حقير (كه البته به مرحله چاپ نرسيده است) به شرح ذيل مي باشد: الف) اخلاق اسلامي ب) مجموعه مقالات اصول كاربردي آيين زندگي ج) معادشناسي د) اعتقاد به منجي عدالت گستر و آثار آن ه) مطلق گرايي در اخلاق. در سال 1384 با اخذ موضوع پايان نامه از شوراي مديريت حوزه علميه قم رساله خود را با عنوان مطلق گرايي در اخلاق تحت راهنمايي استاد راهنما جناب آقاي دكتر عباسي به اتمام رسانده و اكنون رساله سطح 3 حوزه بنده در نوبت دفاع قرار دارد. از حدود سالهاي 1382 به بعد به عنوان مشاور در برخي واحدهاي دانشگاهي در حوزه هاي مختلف مذهبى، اعتقادى، خانوادگى، مشاوره و رسماً در برخي جلسات جلسه پرسش و پاسخ دانشجويي فعاليت داشته ام. در تمام اين مدت تاكنون در دروس خارج فقه و اصول (حضرت آيت الله وحيد خراسانى، حضرت آيت الله مكارم شيرازي شركت داشته ام). در سال تحصيل جاري (نيمسال دوم 86 _ 85) در جامعة الزهراء قم تدريس برخي دروس را نيز به عهده دارم. از زمان تدريس در دانشگاهها (باعنوان رتبه اول استادياري) مشاوره برخي دانشجويان را در تحقيقات آنها (استاد مشاور) برعهده داشته ام.

سيدالحكماي تبريزي، شرف الدين، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1202 ق)، فقيه، طبيب، فيلسوف، مورخ و رياضيدان.در تبريز متولد شد و پس از تحصيلات ادبى در زادگاهش، رهسپار نجف اشرف شد و در آنجا علوم منقول را نزد صاحب «جواهر» و صاحب «ضوابط» و شيخ مرتضى انصارى فراگرفت و به كسب اجازه اجتهاد نايل شد. پس از بازگشت به زادگاهش به دلايلى از تدريس و

ترويج علوم دينى روى برتافت و به اصفهان رفت و در آنجا مدت پانزده سال به فراگيرى طب نزد ميرزا حسن شروانى پرداخت، علوم معقول را نيز نزد ملا على نورى و حاج ملاهادى سبزوارى در سبزوار فراگرفت. پس از آن به تبريز بازگشت و به امر طبابت مشغول بود تا دار فانى را در همان جا وداع گفت. پيكر وى را به نجف اشرف منتقل كردند و در وادى السلام دفن نمودند. از آثار وى: «تاريخ تبريز»؛ «تعيين قبله»؛ حاشيه «جواهر الكلام»، در فقه؛ حاشيه «شرح منظومه» سبزوارى، حاشيه «كليات قانون» شيخ الرئيس؛ حاشيه ى «مكاسب شيخ انصارى؛ شرح «طب الائمه»؛ شرح در «طب النبى»؛ «قانون العلاج»؛ حاشيه «شرح نفيسى»، در طب؛ «طلسمات و مثلثات و مربعات»؛ «كيفيت پر كردن صد اندر صد عددى»؛ شرح «تشريح الافلاك» شيخ بهايى؛ «رساله ى تعليم خط كوفى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (10)، الذريعه (23 /17 ،45/12 ،19/8 ،63/5 ،73/4)، ريحانه (117 -115 /3)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المؤلفين (203/7)، مكارم الآثار (134 -133 /1).

سيدحسين زاده اردبيلي، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سيدحسيني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا سيدحسيني درسال 1305 در اردبيل زاده شد. وي علوم ارتباطات دور را در مدرسه پست و تلگراف و تهران آموخت وي در مدرسه عالي ارتباطات دور فرانسه و نيز در دانشگاه U.S.C آمريكا مدتي تحصيل كرد و به تدريس در آموزشكده تئاتر پرداخت. وي هم اكنون عضو هيئت علمي دايرة المعارف اسلامي است و نيز در مركز آموزش تئاتر وزارت ارشاد اسلامي نقد ادبي تدريس مي كند. كتاب"ضد خاطرات" ترجمه وي ، در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات فارسيگرايش : ترجمه ادبيوالدين و انساب : رضا سيدحسيني ازسادات شهرستان اردبيل مي باشد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : رضا سيدحسيني دورۀ دبيرستان را در زادگاهش و تحصيلات تخصصي در رشته مخابرات را در آموزشگاه عالي پست و تلگراف تهران فراگرفت. سپس به فرانسه رفت و در مدرسه عالي ارتباطات دور و سپس دردانشگاه U.S.C آمريكا به تحصيل فيلم سازي مشغول شد. وي پس از بازگشت به ميهن زبانهاي فرانسه و فارسي را به طور عميق تر نزد عبدالله توكل، پژمان بختياري و ناتل خانلري فرا گرفت.خاطرات و وقايع تحصيل : سفرها و اقامت رضا سيدحسيني در فرانسه و آمريكا از وقايع مهم زندگي علمي وي بوده است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : رضا سيدحسيني در كنار مطالعه رشته فيلم سازي، به طور جدي به مطالعه آثار ادبي ملل گوناگون

مي پرداخت و ترجمه هاي فراوان و ارزشمندي از آنها به عمل آورد كه وي را در اين زمينه مشهور كرد. وي كار ترجمه را از شانزده سالگي آغاز كرده است. از زبانهاي فرانسه و تركي استامبولي و انگليسي ترجمه مي كند. در سال 1334 كتاب «مكتبهاي ادبي» را تأليف كرده است كه اغلب در رشته هاي ادبي دانشگاهها تدريس مي شود. عبالله توكل را (كه به اتفاق او چند كتاب از آثار اشتفان تسوايك و بالزاك و آندره ژيد را ترجمه كرده) و نيز مرحوم پژمان بختياري را اولين معلم هاي خودش در كار ترجمه مي داند، اما رشد ادبي خود را مديون دكتر پرويز خانلري است كه ساليان دراز در مجلۀ سخن ( به عنوان دستيار و سر دبير) در واقع شاگرد مكتب او بوده است.استادان و مربيان : رضا سيدحسيني زبان فرانسه و فارسي را نزد استاداني همچون عبدالله توكل، پژمان بختياري و دكتر پرويز ناتل خانلري به طور عميق تري فرا گرفته بود.وقايع ميانسالي : رضا سيدحسيني پس از بازگشت از آمريكا و فرانسه به ميهن مدتي به تدريس در آموزشكده تئاتر پرداخت. وي سالهاي متمادي سردبير مجله سخن و فعال در اداره مخابرات و راديو و تلويزيون بو. و در كنار آن به طور جدي به ترجمه آثار ادبي ملل گوناگون به زبان فارسي مشغول بوده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : برخي از مشاغل رضا سيدحسيني عبارتند از : - عضو هيأت علمي دايره المعارف اسلامي -مدرس مباني نقد فلسفه هنر و ادبيات در آموزشكده تئاتر -سردبير مجله سخن -فعاليت دراداره مخابرات و راديو و تلويزيون -مترجم ادبيات ملل به

زبان فارسي فعاليتهاي آموزشي : رضا سيدحسيني پس از فراغت از تحصيل و بازگشت از آمريكا مدتي در آموزشكده تئاتر به تدريس مباني نقد فلسفه هنر و ادبيات مي پرداخت.ايشان هم اكنون عضو هيئت علمي دايرة المعارف اسلامي است و نيز در مركز آموزش تئاتر وزارت ارشاد اسلامي نقد ادبي تدريس مي كند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مطالعه وترجمه آثار ادبي مشهور ملل گوناگون به ويژه ملتهاي فرانسوي زبان از امور مورد علاقه رضا سيدحسيني بوده و هست.همفكران فرد : رضا سيدحسيني در زمينه ترجمه آثار ادبي ملل در كنار بزرگاني چون نجف دريا بندري و احمد آرام قرار مي گيرد.آرا و گرايشهاي خاص : رضا سيدحسيني از جمله مترجميني است كه عمدتا به ترجمه آثار ادبي ملل گوناگون علاقمند است.جوائز و نشانها : رضا سيدحسيني درسال 1380در نخستين همايش چهره هاي ماندگار به عنوان چهره ماندگار در عرصه ترجمه برگزيده و معرفي شد.همچنين كتاب"ضد خاطرات" ترجمه وي ، در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.ايشان سر ويراستار كتا "فرهنگ آثار (معرُفي آثار مكتوب ملل جهان از آغاز تا امروز)" بوده اند كه كتاب فوق در دوره بيست و يكم كتاب سال انتخاب شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : آن سوي كوهستان و ، گرما را بكشند ويژگي اثر : ترجمه، از ياشار كمال (به اتفاق جلا ل خسروشاهي)2 آنسوي كوهستان nbsp3 اميد nbsp4 اميد ويژگي اثر : ترجمه،از

آندره مالرو5 بهانه ها و بهانه هاي تازه nbsp6 تاريخ رمان مدرن nbsp7 تونيوكروگر ويژگي اثر : ترجمه، اثر توماس مان8 جادۀ تنباكو و غوغاي ژوئيه ويژگي اثر : ترجمه، از ارسكين كالدول9 چشم انداز ادبيات جهان nbsp10 دايره المعارف فرهنگ آثار ويژگي اثر : استاد رضا سيد حسيني سرپرستي دايره المعارف فرهنگ آثار را برعهده دارد.11 در تنگ ويژگي اثر : ترجمه، اثر آندره ژيد (به اتفاق عبدالله توكل)12 در تنگ nbsp13 در دفاع از روشنفكران nbsp14 ضد خاطرات ويژگي اثر : ترجمه، خاطرات از آندره مالرو ( به اتفاق ابو الحسن نجفي)،اين كتاب در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب ضد خاطرات: در تاريخ ادبيات جهان هيچ نويسندۀ ديگري را نمي توان نشان داد كه مانند آندره مالرو كه زندگيش با اين همه حوادث بزرگ و اين همه آثار بزرگ آميخته باشد...زماني آندره ژيد در بارۀ او گفته بود: «هر باركه مالرو دهان باز مي كند نبوغ سخن مي گويد». مالرو ضد خاطرات را در سالهاي آخر عمرش نوشته است و اين كتاب درواقع حاصل عمر پر بار او است و بر پايۀ خاطراتي كه از مراحل مختلف زندگي خود دارد، از قبيل

اسارت در زندانهاي آلماني، و ملاقات با بازرگاني از قبيل نهرو، مائو و ديگران نوشته است. اما كتاب فقط خاطرات نيست و خود او دربارۀ آن چنين مي گويد: «من از كتابم شرح حال را به عمد كنار گذاشته ام . اين كتاب متكي بر كارهاي روزانه يا يادداشتهاي متفرق ديگر نيست، بلكه بر اساس عناصر مشخصي از تجربه ام كوشيده ام تا شخص را، يا پاره هايي از تاريخ را ، باز يابم. رويداد و شخص را به گونه اي وصف كرده ام كه گويي به خودم مربوط نيست.» 15 طاعون ويژگي اثر : ترجمه، از آلبر كامو16 فرهنگ آثار (معرُفي آثار مكتوب ملل جهان از آغاز تا امروز) ويژگي اثر : سرويراستار ،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: فرهنگ آثار (معرُفي آثار مكتوب ملل جهان از آغاز تا امروز)/ ]ترجمه و تأليف[ تحت نظر هيأت علمي: اسماعيل سعادت، احمد سميعي (گيلاني)، رضا سيّدحسيني، ابوالحسن نجفي، به سرپرستي رضا سيّدحسيني._ تهران: انتشارات سروش، 6 ج ] 4 ج تاكنون[، ج 4، 1381. اين اثر شش جلدي ثمرة همكاري پژوهشگران ايتاليايي و فرانسوي است. باني آن والنتينو بومپياني بوده و انتشار چاپ نخست آن از 1953 آغاز شده است. مقالات اين فرهنگ عرصه اي وسيع را در بر مي گيرند: رمان، شعر، نمايشنامه، خاطرات، مجموعة نامه ها، دانشنامه، انواع علوم و فنون، ادب و فلسفه، حقوق، علوم تجربي، علوم انساني، تاريخ و هنر و آثار

مذهبي، از متون باستاني مصر و چين گرفته تا شاهكارهاي روزگار ما. اعضاي هيأت علمي همة مدخل هاي اين فرهنگ را مطالعه و آن ها را به سه درجه تقسيم كردند كه از آن ميان مقالات كم ارزش و بي اهميت (مقالات درجة سه) حذف شد و نيز مقالات مربوط به آثار موسيقي كنار گذاشته شد و به جاي آن ها مقالات مهم ديگري از فرهنگ ادبي آلماني معروف كيندلرز دربارة آثار شاعران و نويسندگان ملل جهان سوم انتخاب و ترجمه شد. مهمترين آثار ايراني و اسلامي نيز در مقالاتي تأليفي معرفي و به صورت الفبايي در داخل فرهنگ قرار گرفت. و بدين ترتيب معرّفي و تحليل و نقد قريب بيست هزار جلد كتاب هاي متعدد فرهنگ هاي گوناگون و ملل مختلف صورت پذيرفت. اين فرهنگ عصاره و زبدة همة كتاب ها و همة آثار ذوقي و علمي بشر را در بر دارد و ضرورتش براي انسان امروز نه تنها به حكم گسترش دامنة آن در زمان است بلكه به سبب شمول قلمرو آن در مكان نيز هست. هدف اين كار بزرگ مطلقاً آن نبوده است كه خواننده را از خواندن اصل آثار معاف كند، بلكه برعكس، هدف اساسي اين بوده است كه ابزاري براي كشف نگرش اجمالي و انتخاب اين آثار به دست خواننده دهد و بدين¬گونه او را به مراجعة مستقيم به خود آثار برانگيزد 17 مكتب هاي ادبي

سيدعلوي، ميرابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مير ابراهيم سيدعلوي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1318/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب مير ابراهيم سيد علوي فرزند مرحوم حاج مير سليمان بن سيد جعفر بن سيد حسين ابن سيد محمد

موسوي در سال 1318 ه.ش برابر با يكم شوال 1358 ه.ق در روز عيد فطر در شهر تبريز در محله ويجويه (ورجي) متولد شد ه ام. پس از گذراندن دوران تحصيلات ابتدايي در مدرسه ديانتي محمديه كه با اذن مرحوم آيت الله العظمي سيد محمد حجت كوه كمره اي باني و موسس مدرسه حجتيه قم تاسيس يافته بود در همان سنين نوجواني به فراگيري علوم اسلامي و دانش هاي ديني علاقه نشان دادم و روزها در مدرسه طالبيه (جمعه مسجد) به يادگيري صرف و نحو عربي پرداختم و جامع المقدمات، سيوطى، جامي و ديگر كتب ادبي را آموختم. آنگاه براي ادامه تحصيلات عازم حوزه علميه قم شدم. اول در مدرسه فيضيه و سپس در مدرسه حجتيه، منزل كردم. و دروس سطح را (شرح لمعه، منطق، معالم، رسايل، مكاسب، كفايه الاصول و غيره) را نزد اساتيد وقت، حضرات: حاج ميرزا يدالله دوزدوزانى، جعفر سبحانى، ناصر مكارم، ميرزا حسين نورى، ميرزا علي مشكينى، سيد محمد باقرسلطاني (طباطبايي) حدودا در سال هاي 1333 ش الي 1340ش سال وفات آيت الله بروجردي خواندم. و ضمنا دروس فلسفه و كلام و تفسير و نهج البلاغه را همزمان نزد علامه طباطبايي و ديگر اساتيد وقت مي خواندم از قبيل حاج سيد حسين قاضي تبريزي و حاج آقا مصطفي خميني و دكتر مفتح و غيرهم. و تقريبا پس از پايان سطوح، ده سال و اندي در درس خارج فقه و اصول مراجع و آيات وقت رضوان الله عليهم، و اندك زماني در درس هاي امام خميني قدس سره حضور يافتم و زماني كوتاه هم به نجف اشرف مشرف شدم ليكن پس از

چند ماه مراجعت كردم و در قم به ادامه تحصيل پرداختم. در سال 1350 ش بعد از آن كه از دانشكده الهيات (دانشكده معقول و منقول) به تشويق مرحوم دكتر مفتح ديپلم مدرسي در رشته معقول كسب كرده بودم با ديپلم ادبي و شركت در كنكور سراسري وارد دانشگاه تهران شدم و در رشته جامعه شناسى، ليسانس گرفت. و از زمان هاي جواني در جلسات نويسندگي آيت الله مكارم شيرازي (شب هاي جمعه) و جلسات اسلام شناسي دكتر مفتح در رشته نويسندگي وارد شدم و از همان وقت كتا ب هايي تاليف، ترجمه و تحقيق كردم كه برخي به چاپ رسيده است و نيز به مناسب هاي علمي مقالاتي مي نويسم كه نزديك يكصد مقاله به طبع آراسته شده است.

سيدفرشي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1311، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1335، تخصص جراحى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1338، فوق تخصص تروماتولوژى از دانشگاه پاريس در سال 1343.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران از سال 1340 تا سال 1346، دانشيار تهران از سال 1347 تا سال 1362، استاد دانشگاه تهران از سال 1363 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

كيست هيداتيك، خون ريزيهاى شديد گوارشى، تروماتيسم هاى طحال، خونريزهاى شديد قسمت فوقانى گوارشى، تومور خوش خيم معده، انسداداى روده باريك، تدريس دروس جراحى عمومى در دانشگاه تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

سيولوژى جراحى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: متعدد، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

جراحى عمومى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان

و دانشياران كشور (جلد دوم)

سيدي ساروي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين سيدي ساروي

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/2/1

زندگينامه علمي

در يكي از روزهاي سبز اديبهشت 1343 در ساري شهري كه همسايه دريا و كشتزاران است وعطر شاليزار درآن مي وزد چشم به جهان گشودم. اولين كاري كه در عمرم كردم اين بود كه با آمدنم پدر و مادرم را به گريه انداختم و بعد فاميلهاي ديگر را ( باغي كه نكوست از بهارش پيداست ) تا يازده سالگي در كوچه هاي آكنده از عطر درختان نارنج به دنبال سنجاقك و پروانه مي دويدم. رگهاي برگها را مي شمردم و لطافت پرهاي سار و سبز قبا را با نگاهم لمس مي كردم. با اينكه آن روزها هم شهر نشين بودم اما گوشم با شيهه اسب و زنگوله گوسفندان آشتي داشت.در سال 1353 براي فرو نشاندن تشنگي روح به حوزه علميه قم وارد شدم . تا سال 1359 برگهاي دفتر عمرم خالي از رنگ شعر و ادب و هنر است. از همان سال حرفهايي از چشمه روحم جوشيدند و در جويبار شعر جاري شدند . در يك برخورد از نوع معمولي با استاد " صادق موسوي گرمارودي " آشنا شدم و ايشان به پاكسازي و پالايش اين چشمه پرداخت . در مدت يكي - دو سال هر بار كه خار جفا در پاي دل مي رفت و يا پرنده شادي بر شاخسار احساس مي خواند چشمه مي جوشيد و چند نفري هم از شنوندگان راديو " ساري " و خوانندگان مجلات آن روزها از ان نوشيدند .از

سال 1362 باز به تشويق همان استاد به ترجمه روي آوردم كه تا امروز 40 تايشان در قفسه هاي كتابفروشي ها و كتابخانه ها نشسته اند. اين شعله هر چند وقت يكبار از زير خاكستر پراكنده كاريها سر بر مي كشد و تا فاصله اي را روشن و درون عده اي - وبيشتر بچه ها - را گرم مي كند . سال 1363 بود كه پس از مدتي كلنجار رفتن با روحم او را به دوربين فروشي بردم و از پشت " ويزور " دوربين دنيا را نشانش دادم . آن قدر خوشش آمد كه از آنروز تا الآن هميشه از آنجا به عالم و آدم نگاه مي كند . تا حالا هم بيش از 12 جايزه عكاسي به من هديه كرده است. معطل كارهاي ديگري هم شده ام كه هرگز اين پراكنده كاريها را به كسي توصيه نمي كنم .

سيدي نيا، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيداكبر سيدي نيا

محل تولد : سلماس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/6/10

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1353 در شهرستان سلماس در خانواده مذهبي متولد شدم و تا تحصيلات دوره متوسطه در رشته رياضي فيزيك در اين شهرستان مشغول به تحصيل بودم. در مهر سال 1370 به منظور كسب معارف عالي اسلامي وارد حوزه علميه تبريز مدرسه وليعصر (عج) شده و تا سال 1374 با پايان سطح يك حوزه علميه وارد حوزه علميه قم شدم. در سال 1378 مدرك سطح دو حوزه علميه را دريافت كردم. سال 1377 در مركز تربيت محقق و نويسنده دفتر تبليغات اسلامي، دوره كارشناسي ارشد علوم قرآن و تفسير را گذرانده و سال 1378

در رشته جامعه شناسي وارد دانشگاه باقرالعلوم (ع) شدم. از سال 1383 نيز عهده دار وظيفه دبير تحريريه و مدير اجرايي مجله علمي پژوهشي اقتصاد اسلامي شده و در كنار تحصيلات به تأليف مقالات و پژوهش ها در زمينه جامعه شناسي ، انسان شناسي، علوم قرآن و تفسير و كلام شدم و مقالاتي از اينجانب در مجلات علمي پژوهشي، همايش ها و مجلات تخصصي به چاپ رسيده است. همچنين از سال 1377 در دروس خارج حوزه علميه شركت داشته و از محضر حضرات آيات عظام جوادي آملي (دام عزه)، مرحوم صالحي مازندارني (ره)، فاضل گلپايگاني و عابدي اصفهاني فيض برده ام. در كنار دروس خارج از درس پر بركت تفسير علامه آيت الله جوادي آملي (دام عزه) بهره بردم

سيدي، فخرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله آقاى حاج سيد فخرالدين بن آيت الله سيد ابوالقاسم القسمى سبط آيت الله العظمى ميرزا ابوالقاسم صاحب قوانين از معمرين و بزرگان علماء قم و مجتهدين حوزه علميه قم و تلامذه آيت الله ميرزا حبيب الله رشتى بوده اند.

بسيار محترم و مجلل و معظم بود. در تشييد حوزه علميه خدماتى نموده و اوست همان شخصيتى كه مراجع و زعماء حوزه وى را مقدم داشتند كه بر جنازه آيت الله حايرى نماز بخوانند در سال 1363 قمرى در سنين صد سالگى تقريبا از دنيا رفته و در بقعه ى مرحوم حايرى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

سيدين، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1324، مرتبه علمى: استاد، رشته: پريودنتولوژى، دانشكده: دندان پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دندان پزشكى علوم پزشكى شهيد بهشتى در سال 1350، گذراندن دوره تخصصى پريودنتيكس با درجه MDS از دانشگاه تيزبورگ آمريكا در سال 1356.

مرتبه علمى:

استاديار بخش پريودنتيكس دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى در سال 1356، ارتقاء به درجه دانشيارى در سال 1364 و استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى در سال 1370.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح فلورايدزنى و فلورايدزدائى در كل كشور، استاد راهنماى 13 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تخصص دندان پزشكى و پريودنتولوژى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 9، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

دندان پزشكى در ارتباط با جراحى هاى پريودنتيال، ميكروبيولوژى، بهداشت دهان و دندان و ناراحتيهاى مفصل گيجگاهى فكى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

سيديونسي، ودود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نسخه شناس، محقق.

درگذشت: 18 دى 1359.

ميرودود سيديونسى رييس كتابخانه ى ملى تبريز بود. از جمله فعاليت هاى او تصحيح كتاب روضةالكتاب و حديقة الكتاب تأليف ابوبكر بن الزكى المتطبب القونيوى الملق بالصدر است كه به اهتمام وى در سال 1349 در تبريز نشر شده است. مقاله هايى به قلم وى در نشريه هاى «كتابخانه ى ملى تبريز» و «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تبريز» به چاپ رسيده است. از آثار اوست: فهرست كتابخانه ى ملى تبريز: كتب خطى اهدايى مرحوم حاج محمد نخجوانى (سه جلد، تبريز، 1362 ،1353 ،1348). انتشار دو ديوان صائب (يكى در سال 1356 و يكى در سال 1357) و گنجينه ى شيخ صفى الدين اردبيلى (1347) از جمله

فعاليت هاى ديگر سيد يونسى بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سيرافي، ابوسعيد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 368 ق)، اديب، نحوى حنفى. معروف به قاضى سيرافى. اصل وى از سيراف فارس بود. پدرش مجوسى بود و بعد اسلام آورد. ابوسعيد در عمان فقه آموخت. و در بغداد علوم قرآنى و نحو را تدريس مى كرد قرآن را نزد ابوبكر مجاهد و لغت را نزد ابن دريد و نحو را پيش ابن سراج فراگرفت. سيد رضى نحو را نزد او آموخت. مدتى قاضى بغداد بود و از راه كسب امرار معاش مى كرد. در بغداد درگذشت و در مقبره خيزران دفن شد در برخى منابع آثار وى را به فرزندش نسبت داده اند. از آثار وى: «الاقناع»، در نحو؛ «اخباره النحويين البصيريين»؛ «صنعه الشعر»؛ «البلاغه»؛ «شرح كتاب سيبويه»؛ «شرح مقصوره ابن دريد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (211 -210 /2)، تاريخ الاسلام (حوادث 395 -394 /380 -351)، تاريخ بغداد (342 -341 /7)، دانشنامه ايران و اسلام (837 -836 /6)، روضات الجنات (70 -66 /3)، ريحانه (143/3)، سير النبلاء (248 -247 /16)، الفهرست لابن نديم (93)، كشف الظنون (1980 ،1808 ،1470 ،1427 ،1107 ،150 ،140)، الكنى و الالقاب (340 -339 /2)، لسان الميزان (408 -407 /2)، لغت نامه (ذيل/ حسن)، معجم الادبا (232 -145 /8)، معجم البلدان (335/3)، معجم المؤلفين (242/3)، الوافى بالوفيات (74/12)، وفايت الاعيان (79 -78 /2)، هديه العارفين (271/1).

سيرافي، ابومحمد يوسف

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(385 -330 ق)، نحوى، لغوى اديب و اخبارى. اصل وى از سيراف بود و در بغداد متولد شد و نزد پدرش كسب علم كرد و خود نيز درس مى داد و به تكميل كتابهاى پدر پرداخت. از آثارش: «شرح ابيات سيبويه»؛ تكمله كتاب «الاقناع»؛ شرح ابيات «الغريب المصنف» ابى عبيد؛ شرح ابيات «المجاز»، ابى عبيد؛ شرح ابيات «اصلاح

المنطق»، ابن السكيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (298/9)، روضات الجنات (70/3)، ريحانه (579/7)، سير النبلاء (248 -247 /16)، كشف الظنون (1209 ،108)، الكنى و الالقاب (340/2)، لغت نامه (ذيل/ يوسف)، معجم الادبا (60/20)، معجم المؤلفين (291/13)، وفيات الاعيان (74 -72 /7)، هديه العارفين (549/2).

سيستاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله العظمي سيد علي سيستاني : معظم له در روز 9 ربيع الاول سال 1349 ه_ . ق در شهر مقدس مشهد متولد گرديد و پدرش به ميمنت نام جدّش او را (علي) نام نهاد.

نام پدر گراميشان مرحوم سيد محمد باقر و نام جدّ ايشان كه از بزرگان علم و زهد بوده سيد علي ميباشد. زندگينامه ايشان را مرحوم شيخ آقا بزرگ طهراني در كتاب (طبقات أعلام الشيعه قسمت چهارم ص 1432) ذكر نموده است. گفته شده در نجف از شاگردان مولا علي نهاوندي و در سامرا از شاگردان مجدّد شيرازي و از شاگردان خاص مرحوم سيد اسماعيل صدر گرديد و در سال 1308 ه_ . ق به شهر مقدس مشهد بازگرديد و در آنجا مستقر گشت، و از مهمترين شاگردانش، فقيد بزرگوار شيخ محمد رضا آل ياسين (قدس سره) ميباشد.

خاندان معظم له از سادات حسيني ميباشند كه در عهد صفوي در اصفهان ميزيستند و از طرف سلطان حسين صفوي، جدّ اعلي ايشان سيد محمد را به منصب شيخ الاسلامي در سيستان منصوب نمود و ايشان به آنجا منتقل شده و با خانواده شان در آنجا سكني گزيدند.

از نوادگان ايشان سيد علي جدّ معظم له، اولين شخصي بود كه به شهر مقدس مشهد مهاجرت نمود و در مدرسه مرحوم ملا محمد باقر سبزواري مستقر گرديد

و از آنجا براي تكميل درس خود به نجف اشرف مهاجرت نمود.

حضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) در پنج سالگي به تعليم قرآن كريم پرداخت، سپس وارد مدرسه دار التعليم ديني به منظور آموزش علوم ديني شد كه در اين مدت نيز خوشنويسي را از استاد فن آموخت.

در سال 1360 ه_ . ق به امر پدر بزرگوارشان شروع به آموختن مقدمات علوم حوزوي نمود كه مجموعه اي از دروس ادبي همچون (شرح الفيه ابن مالك، مغني ابن هشام، مطول تفتازاني، مقامات حريري و شرح نظام) را نزد مرحوم اديب نيشابوري و بعضي ديگر از اساتيد پرداخت. همچنين (شرح لمعه و قوانين) را نزد مرحوم سيد احمد يزدي فرا گرفت و قسمتي از دروس سطوح مثل (مكاسب، رسائل و كفايه) را نزد عالم جليل شيخ هاشم قزويني خواند.

تعدادي از كتب فلسفي همچون (شرح منظومه سبزواري، شرح الاشراق و اسفار) را نزد مرحوم آيسي خوانده و (شوارق الالهام) را نزد مرحوم شيخ مجتبي قزويني آموخت و از محضر علامه محقق ميرزا مهدي اصفهاني و همچنين از محضر ميرزا مهدي آشتياني و ميرزا هاشم قزويني بهره هاى فراوان برده است.

پس از فراگيري (علوم ابتدائي، مقدمات و سطح) نزد برخي از اساتيد و مدرّسان به فراگيري (علوم عقليه و معارف الهيه) پرداخت. سپس در سال 1368 ه_ . ق به شهر مقدس قم مهاجرت نموده و از محضر مرجع بزرگ آيت الله بروجردي (قدس سره) در درس فقه و اصول شركت نمود و از دانش و معرفت فقهي او بويژه در علم رجال و حديث استفاده بسياري نمود. وي همچنين در دروس فقيه و

عالم فاضل سيد حجت كوه كمره اي (قدس سره) و تعدادي از علماي معروف آن دوره شركت جست.

معظم له در مدت اقامت خود در قم مكاتباتي كه با مرحوم سيد علي بهبهاني (يكي از علماي برجسته اهواز و از تابعين مدرسه محقق شيخ هادي طهراني) درباره بعضي از مسائل (قبله) داشته است، به طوري كه در اين مسائل مناقشات مفصلي حول آراء مرحوم محقق طهراني داشته و مرحوم بهبهاني از آراء استاد خود دفاع مي نمود، پس از مدتي مكاتبه، مرحوم بهبهاني نامه تشكري براي معظم له فرستاده و از ايشان تمجيد و تقدير كاملي نمود، و قرار بر آن شد كه ادامه بحث در موقع تشرّف ايشان به مشهد انجام گيرد.

در سال 1371 ه_ . ق معظم له از قم به نجف اشرف مهاجرت نمود، و در روز اربعين حسيني (عليه السلام) وارد كربلا گرديد، سپس به نجف سفر نمود. به مدرسه بخارائي وارد شده و مستقر گرديدند، كه در محضر اساتيد بزرگي همچون آيت الله خوئي و شيخ حسين حلي (قدس سرهما) در فقه و اصول به مدت طولاني حاضر گرديد و همچنين در اين مدت هم در دروس بزرگاني همچون آيت الله حكيم و آيت الله شاهرودي (قدس سرهما) حاضر گرديد.

در سال 1380 ه_ . ق معظم له تصميم رجوع به موطن خود مشهد گرفت و با تصور اينكه در آنجا مستقر خواهد شد، لذا اساتيدشان آيت الله خوئي و شيخ حسين حلي (قدس سرهما) درجه اجتهاد وى را مكتوب نمودند. همچنين محدث بزرگ، آقا بزرگ طهراني شهادت ديگري در تبحر ايشان به علم رجال و حديث مكتوب نمود.

معظم له در سال 1381 ه_ . ق بار ديگر از وطن خود به نجف بازگشت و با ورودشان شروع به درس (خارج فقه در باب مكاسب شيخ انصاري) و متعاقب آن (شرح عروه در باب طهارت) و بيشتر (كتاب صلاة) را تدريس نمودند، تا در سال 1418 ه_ . ق بعد از آنكه (كتاب صوم) را به پايان رسانده بود، شروع به (شرح كتاب اعتكاف) نمود.

در اين مدت در موضوعات مختلفي همچون (كتاب قضاء، ابحاث ربا، قاعده الالزام و قاعده تقيه) بحثهاي فقهي داشته اند. همچنين در اين مدت بحثهايي در (علم رجال) كه شامل (حجيت مراسيل ابن ابي عمير، شرح مشيخة التهذيبين و غيره) نيز داشته اند.

همچنين معظم له بحثهايي در علم اصول را در شعبان 1384 ه_ . ق شروع نموده و دوره سوم تدريس را در شعبان 1411 ه_ . ق به پايان رساندند و تمام درسهاي ايشان در بحثهاي فقه و اصول از سال 1397 ه_ . ق تا به حال به صورت كاستهاي صوتي موجود ميباشد. و در اين روزها (1423 ه_) مشغول به تدريس (كتاب زكات از شرح عروة الوثقي) ميباشند.

نبوغ علمي

معظم له همواره در بحوث اساتيد خود استعداد و هوش فوق العاده اي داشته و برجسته تر از همه همشاگردانش بود. وي در كثرت تحقيق و تتبع در مسائل فقهي و رجال و تداوم فعاليت ع_لمي و آشنائي با بسياري از نظريه ها در ميدانهاي علمي گوناگون در حوزه، مهارت استثنائي نشان دادند.

شايان ذكر است كه ميان معظم له و شهيد صدر (قدس سره) در حوزه نبوغ علمي، رقابت شديد بود. لذا مي توان

از گواهي اجتهاد ايشان كه دو تن از اساتيد وي يعني آيت اللّه العظمي سيد ابوالقاسم خوئي (قدس سره) و علامه حسين حلي (قدس سره) نگاشته اند پي برد.

م_عروف است كه آيت اللّه خوئي (قدس سره) به هيچ يك از شاگردان خود، به جز حضرت آيت اللّه ال_ع_ظمي سيستاني (دام ظله) و آيت اللّه شيخ علي فلسفي (يكى از علماي معروف مشهد) گواهي خطي ندادند. و ن_ي_ز علامه آقا بزرگ تهراني (قدس سره) براي معظم له در سال 1380 هجري قمري گواهينامه نوشته است و در آن از مهارت و درايت وي در علم رجال و حديث تمجيد نموده است . ي_ع_ني هنگامي كه ايشان هنوز به سن 31 سالگي نرسيده بودند حائز اين مرتبه والا گرديده اند.

تأليفات و دستاوردهاي فكري

ن_زديك ب_ه 34 سال پيش، ايشان تدريس بحث (خارج فقه، اصول و رجال) را شروع نمودند. و نيز بحثهايي پيرامون (مكاسب، طهارت، نماز، خمس) و برخي از قواعد فقهي مانند (تقيه، و الزام) به انجام رساندند. ايشان ت_دري_س اصول را در سه دوره تمام نموده كه بعضي از بحثهاي اين دوره، مثل بحثهاي (اصول ع_لمي، تعادل و تراجيح) و همچنين بعضي از مباحث فقهي و برخي از (ابواب نماز، قاعده تقيه و الزام) آماده چاپ است.

ع_ده اي از ف_ض_لاي م_عروف كه هم اكنون بعضي از ايشان مدرّس بحث خارج مي باشند مانند (علامه شيخ م_ه_دي م_رواري_د، علامه سيد مرتضي مهري، علامه سيد حبيب حسينيان، سيد مرتضي اصفهاني، علامه سيد احمد مددي، ع_لامه شيخ باقر ايرواني) و تعدادي از اساتيد حوزه هاي علميه، بحث ايشان را به بررسي گذاشتند. معظم له همزمان با تدريس

و بحث، مشغول تأليف و نگاشتن كتابهاي مهم و چند رساله شدند. ه_م_چنين، ايشان كليه تقريرات بحثهاي اساتيد خود را نيز به رشته تأليف درآورده اند.

روش بحث و تدريس

روش ح_ضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) از ديگر روشهاي اساتيد حوزه و ارباب بحث خارج تفاوت دارد. براي مثال: در زمينه بحث (علم اصول) به ويژگيهاي زير اشاره كرد:

الف _ ذكر تاريخ بحث و شناخت اصول و پايه هاي آن:

مانند: سهولت و آس_اني (مشتق) وتركيبات آن باشد، يا عقيدتي _ سياسي ، مانند: بحث تعادل و تراجيح، كه در آن گفته است: (قضيه اختلاف احاديث نتيجه مبارزات و كشمكشهاي فكري و عقيدتي آن زمان و نيز شرايط سياسي زمان امامان عليهم السلام بود. و اندك اطلاعي از تاريخ اين بحث ما را به گوشه و كنار آن مسئله و حقيقت افكار و آراء كه در اين باره مطرح است، مي رساند).

ب _ پيوند ميان فكر حوزوي و فرهنگهاي معاصر ضمن بحث از معني الفاظ:

مؤلف كتاب (الكفاية) عقيده خود درباره معاني الفاظ را بر اساس نظريه فلسفي معاصر، كه به نام (نظريه تكثر ادراكي) در فعاليت ذهن بشري و خلاقيت آن است، ساخته است. ب_ه اي_ن م_ع_ني ك_ه ذه_ن ممكن است يك مطلب را با دو شكل مختلف تصور كند: يكي را با استقلال و دقت و وضوح ، كه به او (اسم) گفته مي شود و ديگري با انقباض يا گرفتگي ، كه آن (حرف) ناميده مي شود، و وق_تي كه وارد بحث (مشتق) مي شود، ايشان از زمان، با بينش فلسفي جديد كه در غرب رايج است، و اينكه بايد

زمان را از مكان به لحاظ تعاقب نور و ظلمت جدا كرد، سخن مي گويد.

و ض_من بحث درباره (صيغه امر) و بحث از (تجري)، نظريه برخي از علماي جامعه شناسي را م_ط_رح مي ك_ن_ند كه بر اين عقيده اند كه سؤال ناشي از تداخل صفت درخواست كننده بايد از حقيقت درخواست او تفكيك شود.

م_لاك اس_ت_ح_ق_اق عقوبت و جزا، ياغي شدن عبد بر عليه مولاي خود است، و اين حالت مبني بر تقسيمات و طبقه بندي جوامع قديم بشري است كه سروران، غلامان، برتر، بدتر، و... داشته است. در واق_ع، اي_ن نظريه از بقاي فرهنگهاي ديرين، كه با زبان رده بندي نه زبان قانوني كه مبني بر مصالح انساني عام است تكلم مي كردند.

ج _ اهتمام نسبت به اصولي كه با فقه ارتباط دارد:

يك طلبه مي تواند اغراق و تفصيل علماء را در ب_ح_ث_هاي فقهي كه هيچ ثمره علمي يا فايده فكري ندارند، ملاحظه كند، مانند بحثهايي كه درباره (وضع) مي كنند، و اينكه آيا (وضع) يك امر اعتباري يا تكويني ، يا امري است كه متعلق ب_ه ت_ع_ه_د ي_ا تخصيص است، يا بحثهايي كه در بيان موضوع (علم) و برخي از عوارض ذاتي در تعريف موضوع (علم) و مانند آن مي كنند.

ام_ا آن_چ_ه ك_ه در دروس حضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) مشاهده مي شود، كوشش فراوان و بذل نهايت زحمت براي به دست آوردن مبناي علمي محكم و استوار در بحثهاي اصولي در رابطه با روشهاي استنباط، نظير مباحث اصول عملي، تعادل و تراجيح، و عام و خاص، مي باشد.

د _ نوآوري:

بسياري از اساتيد ماهر حوزه،

روح يا فن نوآوري و تجديد را دارا نيستند، و هميشه س_عي اي_شان بر اين بوده كه تعليقي يا حاشيه اي بر اين كتاب يا آن رساله بنگارند، بدون اينكه به جوهر بحث بپردازند، لذا مي بينيم كه اين نمونه از اساتيد فقط آري موجود را بحث نموده و از بين آن_ها يكي را انتخاب مي كنند، و خود را با عباراتي مانند (فتأمل) يا (فأفهم) يا (در اين اشكال دو اشكال وجود دارد) و (بايد در اين دو اشكال تامل بخرج داد) و... مشغول مي كنند.

ه_ _ ن_ك_اح اهل شرك جايز است:

ايشان اين قاعده را كه (ت_زاح_م) ن_ام دارد، و ف_ق_ه_ا و اصوليين آن را به عنوان يك قاعده عقلي يا عقلائي صرف، مطرح مي ك_ن_ند، ضمن قاعده (اضطرار)، كه يك قاعده شرعي و نصوص فراواني درباره اش ذكر شده ، مثل (هر چيزي را كه خداوند حرام كرده است براي مضطر حلال كرده است)، مي دانند. در واقع ، قاعده (اضطرار) همان قاعده (تزاحم) است . و ي_ا اي_ن_كه فقها و اصوليين قاعده اي را بيهوده طول مي دهند، مانند آنچه در قاعده (لا تعاد) مشاهده مي كنيم، كه فقها آن را، به دليل وجود نص مخصوص نماز مي دانند. در ص_ورتي ك_ه آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) روايت (لا تعاد الصلاة الا من خمسة) را مصداق كبري ديگري كه شامل نماز و واجبات گوناگون مي باشد، مي شناسند. اي_ن ك_بري در آخر متن روايت موجود است كه عبارت است از (و لا تنقض السنة الفريضة)، پس آن_چ_ه ك_ه مسلم است در نماز و غيره ترجيح فريضه بر سنت است،

مانند ترجيح وقت و قبله، زيرا وقت و قبله از فرايض هستند نه سنت.

و _ ديدگاه اجتماعي:

بعضي از فقها متون را تحت اللفظي ترجمه و معني مي كنند. به عبارت ديگر، خودشان را مقيد به حروف متن مي سازند بدون اينكه فراتر از آن بروند و به معاني وسيع آن متن، بپردازند.

ب_ع_ضي دي_گ_ر از ف_ق_ه_ا شرايطي كه متن در آن گفته شده است را مورد بحث و بررسي قرار مي دهند تا با حوادثي كه بر دلالت آن متن تاثير مستقيم مي گذارند، آشنا شوند. ب_ه ط_ور م_ثال، اگر به حديث پيغمبر گرامي، كه در آن خوردن گوشت حمار اهلي را (در جنگ خيبر) حرام كردند بنگريم، مي بينيم كه بعضي از فقها به يكايك حروف اين حديث عمل مي كنند، ب_ه اي_ن معني كه گوشت حمار اهلي را، طبق اين حديث ، حرام مي دانند، در صورتي كه كه اگر به ش_رايط خاصي كه اين حديث در آن گفته شده است توجه كافي مبذول شود، به منظور اصلي و هدف اساسي كه پيغمبر گرامي مي خواستند آن را در اين حديث پياده كنند پي خواهيم برد، و آن اين است كه جنگ با يهوديان خيبر نياز مبرم به سلاح و تجهيزات داشت، و سلاح و تجهيزات، در آن زمان آن هم با آن شرايط سخت كه مسلمانها در آن بسر مي بردند، به غير از چهارپايان قابل حمل و نقل نبود. پ_س، ب_ه اي_ن نتيجه مي رسيم كه مراد از اين حديث نهي حكومتي بوده يعني بري يك مصلحت خ_ارجي ك_ه ش_راي_ط آن روزها اقتضا مي كرد، چنين دستوري صادر شده

است و نبايد به عنوان تشريع يا حرمت و يا كراهت تلقي شود.

ز _ داش_تن علم و درايت در استنباط:

معظم له بر اين عقيده هستند ك_ه يك فقيه بايد از زبان و دستور عرب اطلاع كامل داشته باشد، و با نثر، اشعار و مجازهاي عربي آشنا باشد تا بتواند متون را بر طبق موضوع ، نه ذات ، درك و طبقه بندي كند. و ن_ي_ز ب_ايد بر احاديث اهل بيت (عليهم السلام) و راويان آن، احاطه كامل داشته باشد زيرا معرفت علم رجال براي هر مجتهد واجب و ضروري است. ه_مچنين ، حضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) آراي منحصر به فردي دارند كه با آنچه مشهور و معروف است، تفاوت دارد.

م_ث_ل اي_شان در مساله عدم اعتماد به توهين (ابن غضائري) نسبت به ديگران ، يا به خاطر توهين بيش از حد، و يا به خاطر عدم ثبوت نسبت كتاب به او، رأي مغايري دارند، و آن اين است كه ، كتاب مزبور تحقيقا به او برمي گردد، و غضائري بيش از نجاشي، شيخ، و غيره، مورد اعتماد مي باشد. ايشان بر اين عقيده اند كه براي تعيين شخصيت راوي و تاييد كردن او تا اينكه بتوان يك حديث را، ح_دي_ث مسند يا مرسل ناميد، بايد به روش طبقات اعتماد كرد، و اين همان روش مرحوم آيت اللّه بروجردي (قدس سره) بود.

معظم له باور دارند كه فقيه بايد از كتب حديث و اختلاف نسخه ها با ي_ك_ديگر، و درك موقعيت و حال و احوال مؤلف، از لحاظ ضبط و صحت، و نيز روش تاليف كه اين مؤلف يا آن راوي

به كار برده ، اطلاع كافي داشته باشد. به عنوان مثال ايشان اين امر را كه، صدوق در نقل اخبار، روايات و اح_ادي_ث دق_ي_ق_ت_ر از دي_گران مي باشد قبول ندارد، بلكه شيخ را، طبق كتب موجود و بر اساس قرينه، ناقلي امين و قابل اعتماد مي داند. و ح_ال آن_ك_ه معظم له و شهيد صدر در اين باره كوشش و فعاليت بسياري از خود نشان داده اند، و همواره نوآوري و تجديد را پيشه مي گيرند. و وق_تي كه آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) وارد بحث (تعادل) و (تراجيح) مي شوند به اين نتيجه مي رسند كه راز اين بحث، در علت اختلاف احاديث نهفته است. پ_س، اگ_ر م_ا به علل اختلاف متون شرعي بپردازيم، آن مشكل بزرگ و به ظاهر حل نشدني حل خواهد شد. و خواهيم ديد كه، از روايات (ترجيح) و (تغيير) كه صاحب (كفايه) آنها را بر استحباب حمل كرده است، بي نيازيم . ش_هيد صدر همين بحث را بررسي كرده است، لكن بر اساس عقل صرف، نه بر اساس ذكر شواهد تاريخي و حديثي، و ارائه قواعد مهم براي حل اختلاف.

ح _ مقايسه ميان مكتبهاي گوناگون:

همه مي دانيم كه بيشتر اساتيد بحثها را از ديد يك مكتب يا عقيده بررسي و مطالعه مي كنند، ولي معظم له از اين قبيل نيستند. وي م_ي_ان ح_وزه مشهد، قم و نجف اشرف مقايسه مي كند، و آراي ميرزا مهدي اصفهاني (قدس سره) كه يكي از علماي معروف مشهد بشمار مي رود، آراي آيت اللّه بروجردي (قدس سره) كه سمبل تفكر حوزه علميه قم مي باشد، و نيز آراي سه محقق

معروف، آراي آيت اللّه خوئي (قدس س_ره) و شيخ حسين حلي (قدس سره)، به عنوان نمايندگان حوزه علميه نجف اشرف را، همه با هم مطرح مي كند. در حقيقت، اين نوع روش، زوايا و گوشه هاي بحث را به نحو احسن به ما نشان مي دهد.

و اما روش فقهي آن بزرگوار، در واقع چند ويژگي دارد، از جمله :

1 _ م_ق_اي_س_ه ميان فقه شيعه و فقه ديگر مذاهب اسلامي بدون ترديد، آگاه شدن از تفكر ف_قهي اهل تسنن در عصر به وجود آمدن متن، مثل (موطا مالك) و (خراج ابو يوسف) و امثال آن، اي_ن امكان را به ما مي دهد تا از مقاصد ائمه (عليهم السلام) و نظر ايشان هنگام گفتن اين حديث يا آن سخن، مطلع شويم.

2 _ بكارگيري علم حقوق معاصر در بعضي از موارد فقهي، مانند مطالعه قانون دولت عراق، مصر و فرانسه، هنگام بررسي (كتاب بيع و خيارات)، چرا كه شناختن اساليب قانوني معاصر به انسان ت_ج_رب_ي_ات زي_ادي مي بخشد، كه بتواند در تحليل قواعد فقهي و توسعه دادن به طرز تفكر او و موجبات تطبيق آن همه نكات مهم ، فعال باشد.

3 _ ب_ي_ش_تر علماي ما هيچ تغييري روي قواعد فقهي كه از علماي گذشته به آنها رسيده انجام ن_مي ده_ن_د، در ح_اليكه مي بينيم آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) سعي بر اين دارد كه به بعضي از قواعد فقهي تنوع بخشد. مثلا درباره قاعده (الزام) كه بعضي از فقها آن را به عنوان قاعده (مصلحت) مي شناسند كه بر اس_اس آن م_سلماً حق دارند براي بدست آوردن منافع شخصي خود، گاهي از قوانين

مذاهب دي_گ_ر اسلامي، ولو اينكه اين قوانين با مذهب اصلي خود آنها سازگار نيست، تبعيت مي كنند، در ص_ورتي ك_ه حضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) اين وضع را قبول ندارند، و احترام هر مذهب و قوانين آن مذهب و مذاهب ديگر را، واجبتر و مقدمتر مي دانند، همانند قاعده (لكل قوم نكاح) يعني (هر ملت، نكاح و رسم ازدواج مخصوص به خود را دارد).

خصوصيات و ويژگيها

هر كس كه از نزديك با حضرت آيت اللّه سيستاني (دام ظله) معاشرت و رفت و آمد كند، به زودي به شخصيت ممتاز و روحيه اي ايده آل او پي خواهد برد. اي_ن شخصيت و روحيه اى كه ايشان دارا هستند، وي را به يك الگوي برجسته و عالم رباني مبدل كرده است. اكنون ب_ه ب_ع_ضي از ف_ض_اي_ل و م_كارم اخلاقي آن بزرگوار، كه از نزديك شاهد آن بوده ايم، مي پردازيم:

ال_ف _ ان_صاف و احترام به رأي ديگران:

ايشان عاشق علم هستند، و ارادت خاص نسبت به معرفت و رسيدن به حقايق دارند. همواره به رأي ديگران احترام مي گذارند، هميشه كتاب به دست هستند، و هرگز خواندن، تتبع، بحث و آگاه شدن از آراي ديگر علما را فراموش نكردند. ل_ذا گ_اهي اوقات، ايشان بحثهاي برخي از علما كه شايد هم به آن صورت معروف نباشند، مورد مطالعه و بررسي قرار مي دهد. و اي_ن خ_ودش ن_شانگر اين است كه، حضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) توجه خاصي و احترام فوق العاده نسبت به رأي ديگران دارد.

ب _ ادب و ن_زاك_ت در م_حاوره ها:

همينطور كه همه مي دانند، جلسات بحث و محاوره اى

كه بين ط_ل_ب_ه ه_ا يا ميان يك طلبه و استادش ، بخصوص در حوزه علميه نجف اشرف، انجام مي گيرد، بسيار محكم و جدي مي باشند. البته، در بعضي مواقع، اين نوع روش براي طلبه ها مفيد است، ولي در عين حال، هميشه تندي، روش صحيحي براي بحث و گفتگو نيست، و هرگز به هدف علمي مطلوب نمي رساند، و به غير از تلف كردن وقت، و دور ساختن طلبه ها از روح مذاكره، چيز ديگري دربرندارد.

از ج_ه_ت دي_گ_ر، ه_م_يشه درسها و بحثهايي كه حضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) با ش_اگ_ردانشان برپا مي كنند، بر اساس ادب و احترام دوجانبه ميان شاگرد و استاد بوده و هست، گرچه حتي بسياري از موضوعات يا بحثهايي كه جلوي ايشان مطرح مي شوند، ضعيف و بي پايه اند. ي_كي ديگر از خصوصيات ايشان اين است كه سعي دارند جوابي را كه به شاگردانشان مي دهند تكرار كنند، تا آنها مسأله مطرح شده را درك كنند. اما، اگ_ر س_ؤال كننده روي نظر خود اصرار كند، ايشان سكوت را ترجيح مي دهند.

ج _ ت_ربيت:

تدريس، يك وسيله براي كسب پول در مقابل آن، يا يك وظيفه رسمي كه استاد را وادار به انجام آن كند، نيست. بلكه سعي يك استاد خوب، مهربان و دلسوز، بايد بر اين باشد كه شاگردانش را تربيت كند، و آنان را به مقام علمي والا و پيشرفت دائم برساند. لذا محبت، لازمه اين كار مي باشد. گذشته از اينكه، همواره و در همه جا آدم بي خيال و وظيفه نشناس موجود است، ولي در كنار آن، اساتيدي هستند مخلص، دلسوز، رئوف

و فهميده، كه هدف اصلي ايشان اداي رسالت تعليم و تعلم به نحو احسن است.

شايان ذكر است كه آيت اللّه حكيم (قدس سره) و آيت اللّه خوئي (قدس سره) هميشه سمبل اخلاق ح_س_ن_ه ب_ودن_د، و آن_چ_ه كه از آيت اللّه سيستاني (دام ظله) ديديم و شاهد آن بوديم ، همان اخلاق اساتيدشان بوده است. ايشان همواره از شاگردانشان تقاضا مي كنند كه بعد از پايان درس، از ايشان سئوال كنند.

ح_ض_رت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) هميشه به شاگردان خود توصيه مي كنند كه به اساتيد و علما اعلام احترام بگذارند، و هنگام سئوال يا بحث هر موضوع با آنان، نهايت ادب را رعايت كنند. وي مدام از اساتيد خود، و روحيه عالي ايشان اخبار و قصه هاي فراواني نقل مي كند.

د _ پارسائي و تقوا:

بعضي از علماي نجف اشرف خود را از دعوا و مرافعه دور مي كنند، اما عده اي آن را گريز و فرار از واقعيت، يا هراس و ضعف در بيان مي دانند. ولي اگر به اين مسأله، از زاويه ديگري بنگريم، خواهيم ديد كه در واقع، اين يك امر مثبت است، بلكه در خيلي از موقع ها، مهم و ضروري است. ح_ال، اگر همان علما احساس كنند كه امت اسلامي يا حوزه، به علت رويداد مهيج و يا ابهامي در ب_عضي از مفاهيم اسلامي در معرض خطر قرار گرفته است، بدون ترديد، در صحنه خواهند بود، چرا كه آنان خوب مي دانند كه هر عالم بايد، در مواقف سخت و حساس، علم خود را اظهار كند.

ن_كته مهمي كه نبايد اينجا از ياد برد اين است

كه ، هميشه ايشان در مواقع ف_ت_ن_ه و آش_وب، سكوت را رعايت مي كردند، همانطوري كه بعد از درگذشت آيت اللّه بروجردي (ق_دس س_ره) و آي_ت اللّه ح_ك_ي_م (قدس سره)، و بروز تعصبات شخصي و رقابت براي رسيدن به م_ن_ص_ب و كرسي، حضرت آيت اللّه سيستاني (دام ظله) همان سياست ثابت خود را دنبال كرد، و هيچگاه هدف خود را، رسيدن به لذتهاي دنيوي، سلطه جوئي، يا مقام قرار نداد.

ه_ _ آث_ار ف_ك_ري:

ح_ض_رت آيت اللّه سيستاني (دام ظله) تنها يك فقيه نيستند، بلكه ايشان يك شخصيت متبحر، دانا و داري يك بينش بالنده در حوزه اقتصادي و سياسي است. ايشان ن_ظرات ارزشمندي درباره اداره و جامعه شناسي دارد، و همواره از اوضاع معاصر كه بر جامعه اسلامي حاكم است، مطلع و آگاه است.

قابل ذكر است كه معظم له در عيادتي كه از استادشان مرحوم آيت الله سيد ابوالقاسم خوئي (قدس سره) در 29 ربيع الثاني 1409 ه_ . ق داشته اند استادشان از ايشان خواستند كه به جاي ايشان در مسجد خضراء امامت نماز جماعت را به عهده بگيرند كه ايشان در بدو امر اين موضوع را قبول ننمودند و ليكن آن مرحوم اصرار زيادي نموده و فرمودند: (اگر ميتوانستم همچنانكه مرحوم حاج آقا حسين قمي (قدس سره) حكم ميكرد شما را مجبور به قبول مينمودم) اما معظم له چند روز مهلت خواستند و پس از آن در 5 جمادي الاول 1409 ه_ . ق امامت نماز را قبول نموده و اين كار تا آخرين جمعه ماه ذي الحجه سال 1414 ه_ . ق كه مسجد خضراء بسته شد، ادامه داشت.

معظم

له جهت اداء فريضه حج در سال 1384 ه_ . ق و دو بار متوالي در سالهاي 1405 ه_ . ق و 1406 به بيت الله الحرام مشرف شده اند.مرجعيت ايشان

ب_ع_د از فوت آيت اللّه سيد نصراللّه مستنبط (قدس سره) عده اي از فضلا و علما از آيت اللّه خوئي (ق_دس س_ره) خواستند شرايطي را براي انتخاب جانشيني كه داراي صلاحيت مرجعيت در حوزه علميه نجف اشرف داشته باشد فراهم كنند. ايشان آي_ت اللّه س_ي_ستاني (دام ظله) را، براي علمشان و پاكي مسلكشان و نيز خط مشي استوارشان انتخاب نمودند.

معظم له اب_ت_دا، نماز جماعت را در محراب آيت اللّه خوئي (قدس سره) برپا نمودند، سپس شروع به بحث و نگاشتن تعليقات بر رساله و مسلك ايشان پرداختند. ب_ع_د از رح_ل_ت آيت الله خوئى (قدس سره) معظم له يكي از تشييع كنندگان جنازه آن مرحوم بوده و نماز ميت نيز را بر او گذاردند. بعد از آن، زم_ام مرجعيت حوزه علميه را بدست گرفتند، و شروع به فرستادن اجازات، تقسيم و پخش حقوق، و تدريس از روي منبر آيت اللّه خوئي (قدس سره) در مسجد (خضرا) نمودند. و به اين صورت، آيت اللّه العظمى سيستاني (دام ظله) شهرت زيادي در عراق، كشورهاي خليج فارس، هند، آفريقا و... مخصوصاً در ميان قشر جوانان پيدا كردند.

هم اكنون حضرت آيت اللّه العظمى سيستاني (دام ظله) يكي از علماي سرشناس و برجسته اى هستند كه مشهور به اعلميت ه_س_ت_ن_د، و ج_م_ع كثيري از اهل علم و اساتيد حوزه علميه قم و نجف اشرف بر اعلميت ايشان گواهي مي دهند.

سيستاني، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مورخ. وى از امراى سيستان و

جد مادرى مولف «احياء الملوك» در تاريخ سيستان بود. كه با نظام الدين يحيى بن ملك عزالدين على پادشاه سيستان معاصر بود. خود وى نيز كتابى درباره تاريخ سيتان نگاشته بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (254).

سيفائي، عبدالغفار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1296.

درگذشت: 1366.

از آثار اوست: ضرب المثل هاى محلى اوز فارس (1368).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سيفي فمي تفرشي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: اسفند 1309، فم در تفرش.

درگذشت: 9 تير 1372، تهران.

مرتضى سيفى فم تفرشى تحصيلات دبيرستانى را در تهران به پايان رساند و در مهر 1330 وارد دانشكده ى افسرى شهربانى شد. در سال 1345 در رشته ى زبان انگليسى و در سال 1351 در رشته ى علوم تربيتى از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد و براى دريافت درجه ى فوق ليسانس، موضوع «جامعه، پليس و تعليم و تربيت» را برگزيد.

مرتضى سيفى فمى تفرشى به بررسى مسايل جغرافياى تاريخى علاقه مند بود. وى پس از انقلاب با درجه ى سرهنگى بازنشسته شد و فرصتى يافت تا به خواندن و پژوهيدن بيشتر روى بياورد.

از آثار اوست: سيرى كوتاه در جغرافياى تاريخى تفرش و آشتيان؛ نظم و نظميه در دوره ى قاجاريه؛ پليس خفيه ايران با مرورى بر رخدادهاى سياسى و تاريخچه ى شهربانى 1320 -1229، نگاهى به ايران (با همكارى فخرالدين حسينى تنكابنى)؛ ترجمه ى تاريخ ايران (نوشته ى سرجان مالكم با همكارى ابراهيم زندپور)؛ تهران در آيينه ى زمان- بخش اول؛ مرورى بر جغرافياى تاريخى ساوه. از جمله كتاب هايى كه وى براى چاپ آماده ساخت مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: نگاهى به جنگ هاى جهانى اول و دوم در تاريخ مدنيت اروپا، مرورى بر رخدادهاى سياسى و تاريخچه ى شهربانى از 1342 تا انقلاب اسلامى ايران.

مرتضى سيفى فمى تفرشى بر اثر سكته ى قبلى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

سيفي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين سيفي

محل تولد : محمود آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/9/1

زندگينامه علمي

اين حقير سوم راهنمايي را طي كرده بودم كه خداوند توفيق داد وارد حوزه علميه دماوند شوم. در دوران تحصيل علاوه بر درس آموختن طلاب جديدي كه وارد حوزه مي شدند تدريس

مي كردم. در سال 1370 بعد از طي كردن مقطع دروس حوزوي دماوند كه پايان لمعتين بود وارد حوزه علميه قم شدم، ابتداء در مدرسه آيت الله كوهستاني حجره اي به ما دادند حدود يكسال در آنجا بودم و دروس خود را در مدرسه آيت الله گلپايگاني تحصيل مي كردم. بعد از يكسال به مدرسه امام صادق(ع) چهارمردان رفتم. حدود دو سالي در آنجا حجره داشتم و مشغول درس و تحصيل بودم و از استادان بزرگ و دانشمندي همچون آيت الله محفوظي، آيت الله دوزدوزاني و آيت الله جوادي آملي كسب علم مي كردم. در سال 1373 مصادف شد با سنين ازدواج اين حقير كه يك سال و نيم بعد از ازدواج خداوند دختري به ما عنايت كرد و از آن سال تا سال 1382 از دروس اساتيد حوزه و درس خارج بزرگان حوزه تلمذ مي كردم. از سال 1382 به دعوت يكي از دوستان وارد موسسه تنظيم و نشر آثار امام(ره) شدم. از آن سال تاكنون در قسمت دانش نامه موسسه مشغول تحقيقات علمي هستم كه تا به حال بيش از چند مدخل كه حضور ذهن ندارم تحول موسسه دادم كه هر كدام تبديل به مقاله و بعضي ها تبديل به كتاب شدند. الان هم دو تا كلاس صبح مي روم اول كلاس آيت الله جوادي آملي و دوم كلاس آيت الله مقتدايي و بعد از آن صبح ساعت 10 و بعدازظهر ساعت 30/3 تا ساعت 8 در موسسه مشغول تحقيقات هستم.

سيفي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر سيفي

محل تولد : بابلسر

شهرت : سيفي مازندراني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1350 براي شروع تحصيل

به حوزه خاتم الانبياء بابل رفته و پس از يك سال به حوزه علميه قم مشرف شدند. ايشان با پشتكار و جديت فراوان دروس مقدماتي و سطح را در طول سه سال به پايان رسانده و با اينكه درگير مسائل سياسي كشور بودند هيچگاه از تعليم و تعلم علوم حوزوي غفلت نورزيده و با جديت و پشتكار بسيار زياد دروس خارج حضرت آيت الله ميرزا هاشم آملي را به نوشته عربي تقرير فرموده و به نظر معظم له مي رساندند و ايشان نيز پس از ملاحظه تقريرات، تشويق و ترغيب فراواني مي نمودند. از سال 1355 تا پيروزي انقلاب اسلامي بيشتر راهپيمايي هايي كه عليه رژيم پهلوى،در برخي از شهرهاي استان مازنداران برگزار مي شد به رهبري و يا پشتيباني ايشان بود تا جائيكه، نام ايشان در ليست ساواك و اداره امنيت ملي استان بعنوان اخلالگر و مخرب، ثبت شده و هميشه تحت پيگرد بودند و حتي چندين مرتبه هم مورد حمله مسلحانه نيروهاي ساواك قرار گرفتند. پس از پيروزي انقلاب اسلامى، مانند قبل با جديت فراوان، دروس آيت الله گلپايگاني را به عربي تقرير و هر از چند گاهي جزوات و تقريرات خود را به معظم له ارائه و مورد تشويق و ترغيب ايشان، قرار مي گرفتند. در همان زمان توفيق تدريس لمعه، مكاسب و رسائل و فلسفه را نيز داشتند.

پس از آغاز جنگ تحميلى، حضوري فعال در جبهه هاي حق عليه باطل داشتند و موفق به تدريس يك دوره كلام و معارف اسلامي در جبهه شدند كه مورد استقبال سرداران و فرماندهان سپاه قرار گرفت.ايشان با توجه به اينكه مسئوول تبليغات لشكر

25 كربلاي مازنداران بودند ولي همواره، در طول جنگ نيز، دروس فقه و اصول را رها ننموده و جزء اصلي كارهاي خود را اختصاص به پرداختن عميق به اين علوم مي دادند. در سال 1360 افتخار جانبازي از ناحيه چشم را داشته و هم اكنون يك چشم ايشان، بيناست. پس از چنگ تحميلي نيز، در دروس خارج آيت الله اراكي و پس از آن در جلسات خصوصي فقه آيت الله تبريزي و سيد محمود شاهرودي حاضر شده و خود نيز به تدريس خارج كفايه به زبان عربي مشغول بودند. از سال 1372 در مدرسه فيضيه و گلپايگاني تدريس خارج فقه و اصول را آغاز كرده و تاليفات خود را كه از مجموعه دروس و تحقيقاتشان بود، به مرحله چاپ رسانيدند كه انتشارات جامعه مدرسين و موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) به چاپ آنها اقدام نموده و مي نمايند. هم اكنون، ايشان يكي از مدرسين دورس عالي حوزه علميه قم بوده و شاگردانشان نيز اغلب از محققان و مدرسان دروس سطح مي باشند.

سيماي كاشاني، محمدرضا

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1135 ق)، حكيم، اديب و خطاط. او از اجداد ميرزا محمدتقى سپهر لسان الملك كاشانى است كه در عهد شاه سلطان حسين صفوى مى زيسته و از اين سلطان به لقب عضدالدوله مفتخر شده است. سيما از حكمت الهى و نظم و نثر فارسى و تازى بهره مند بود و خطوط هفت گانه را خوش مى نوشت. او در فتنه ى افغان در اصفهان به قتل رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (729/3)، مكارم الآثار (581/2).

سيم فروش، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1326، مرتبه علمى: استاد، رشته: اورلوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1351 و دكتراى تخصصى اورولوژى (جراحى كليه و مجارى ادرار) از بيمارستان شيكاگو آمريكا.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

دريچه مجراى خلفى گزارش 40 مورد، بررسى انديكاسيون روشهاى مختلف جراحى ترميمى، شيوع و اتيولوژى سرطان مثانه، فيستول هاى ادرارى تناسلى، اوروگرافى آزمايشى غير ضرورى در HPB در 100 مورد، تدريس دروس اورولوژى، (جراحى كليه) در دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جراحى كليه اورولوژى و سل دستگاه ادرارى تناسلى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

اورولوژى، تازه هاى تشخيص و درمان در ناتوانى جنسى، گزارش اولين مورد پروتز تناسلى در ايران، اعمال جراحى پروستات از طريق مجراى ادرار، گزارش 4177 مورد جراحى به روش سرپائى و فوائد آن، مقالاتى چند در زمينه اورولوژى به زبان خارجى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شاپور، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پرويز شاپور متولد پنجم اسفند ماه 1303 شهر قم كه شناسنامه اش را در تهران گرفتند ، دوران ابتدائي را در مدرسه ” دقيقي ” گذراند . وي ديپلم خود را از دبيرستان ” دارائي ” گرفت . و در دانشگاه تهران به اخذ ليسانس اقتصاد نائل آمد .او در مدرسه صنعتي آن سالها شاگرد علي اسفندياري ( نيما يوشيج ) بود . بعدها با فروغ فرخ زاد كه در آن زمان شانزده ساله بود ازدواج

كرد ( 1329 ) . بعدها فروغ از اين حادثه با عبارت ” عشق و ازدواج مضحك ” ياد كرد .

رابطه زناشوئي اين دو به خاطر دخالتهاي نزديكان در سال 1343 به جدائي ختم شد و حاصل اين ، پسري به نام كاميار بود ، كه فروغ در اشعار خود به او اشاره كرده ، و شاپور نيز از كامي به عنوان نام مستعار استفاده مي كرده .

شاپور در طي سالهاي 1330 تا 1344 معاونت دارائي اهواز را به عهده داشت . او كارش را ابتدا با مجله تووفيق در صفحات ” دارالمجانين ” و ” سبديات ” شروع كرد .يك بار هم در همان سالها داستان هفته نامه توفيق ، مال شاپور بود . در اين داستان ، يك ماهي گربه اي را تحت تعقيب قرار داده بود .

شاپور زماني كه ساكن خوزستان بود ، نوشته هايش در روزنامه هاي محلي آنجا چاپ مي شد ، حدود سالهاي 31و 32 .

در توفيق هم از سال 37 نوشته هايش با نامهاي مستعار كامي ، كاميار و مهدخت به چاپ رسيد .

تولد كاريكلماتور در 21 خرداد 1346 در نشريه خوشه به سردبيري احمد شاملو بود . و اين واژه را ” كاريكلماتور ” نيز شاملو نامگذاري كرده بود .

اولين كتاب كاريكلماتور را انتشارات نمونه چاپ كرد ، در سال 50 كه در برگيرنده طرحها و نوشته هاي شاپور از سال 37 تا 50 بود .

اين كتاب را انتشارات مرواريد در سال 55 تجديد چاپ كرد . كتابهاي ديگر شاپور از اين قرار است :

__ كاريكلماتور 2 انتشارات بامداد سال 1354

__ كاريكلماتور 3تحت عنوان ” با گردباد

مي رقصم ” انتشارات مرواريد سال 1354

__ كاريكلماتور 4 انتشارات مرواريد سال 1356

__ كاريكلماتور 5 انتشارات پرستش سال 1366

__ موش و گربه عبيد زاكاني با طرحهاي پرويز شاپور انتشارات مرواريد 1352

__ فانتزي سنجاق قفلي انتشارات پويش 1355

__ تفريحنامه ( طرحهاي مشترك بيژن اسدي پور و پرويز شاپور ) انتشارات مرواريد 1355

__ شاپور در دو نمايشگاه نيز شركت داشته است ،يكي به طور مستقل در گالري زروان در سال 1354 ، و يكي هم به طور جمعي در نگارخانه تخت جمشيد در سال 1356 با بيژن اسدي پور و عمران صلاحي .

شاپور هرگز دوباره ازدواج نكرد و تا آخر عمر همراه با كاميار و دكتر خسرو شاپور برادرش در يك خانه قديمي زندگي مي كرد و سرانجام پير انرژيك طنز ايران در چهاردهم مرداد سال 1378 در بيمارستان طوس تهران درگذشت .

اصلا” بهتر است از نوشته هاي خود او درباره زندگي خصوصيش بدانيد ، پس متن زير را بخوانيد :

عباس شهرياري 7:43 AM

زندگي نامه شاپور به زبان خودش :

ما خانواده گربه دوستي هستيم . از قديم ، هميشه گربه توي خانه مان داشتيم . يادم مي آيد كه زمستانها اين گربه ها مي آمدند و با ژستهاي مختلف روي كرسي مي نشستند . گاهي خوابيده بودن ، يك وقت نشسته بودند و يك وقت هم با هم بازي مي كردند . اين است كه من با خطوط تن گربه خيلي آشنا هستم و ميتوانم بكشمش ، در صورتي كه فيل را نميتوانم بكشم .

گربه مثل يك لوكوموتيو است كه دو تا واگن دارد : موش و ماهي . ميتوانم بگويم كه كشيدن

ماهي برايم آسان است چون خيلي ايستاده ام و ماهيها را توي تنگ يا حوض نگاه كرده ام.

توي نوشته هايم هم همينطور است . مثلا به” رنگين كمان” ميپردازم و درباره اش كاريكلماتورهاي زياد مي نويسم . بعد رهايش ميكنم . يك وقت يادم ميآيد كه در نوشته هايم تصوير چيزها خيلي وجود داشت . تصوير چيزها در آب . مثلا گفته بودم : وقتي تصوير گل محمدي در آب افتاد . ماهيها صلوات فرستادند يا فرض بفرماييد در زمستان وقتي تصوير درخت در آب افتاد آنقدر ماهي گلرنگ روي شاخه هايش نشست كه مثل درخت بهاري غرق شكوفه شد .

به طور كلي حس ميكنم كه توانسته ام خودم را بشناسم . از بچگي . خيام را از بربودم . از رباعيات خيام . كه از نظر حجم خيلي هم كم است . مفاهيم زيادي گرفته بودم . خيلي بيشتر از آنچه كه شايد آدم از خواندن يك ديوان پر از قصيده هاي بلند ميگيرد . هروقت چيزي ميديدم كه جلب نظرم را ميكرد و ميآمدم درباره اش با پدر و مادرم صحبت ميكردم . حرفم را نمي فهميدند . حتي چند بار سر اين موضوع كتك خوردم . حرفم را ميخوردم و جويده جويده صحبت ميكردم . خلاصه از همان اول عامل كوتاه نويسي و كوتاه گويي با من بود .

شاد هم سعي كرده ام كه” شاعرانه ”ها در نوشته هايم بيشتر باشند. براي اينكه حس كرده ام كه هم گفتنشان برايم آسان تر است و هم مردم بيشتر دوستشان دارند . اما من خودم بيشتر آنهايي را دوست دارم كه

جنبه طنزشان قوي تر است .

من هميشه نگران آن هستم كه از من بپرسند طنز يعني چه ؟ چه بسا شبها از ناراحتي و نگراني اين سئوال خوابم نبرده است .

در لحظه اي كه كار مي كنم _ چه نوشتني چه كشيدني _ احساس آرامش عجيبي دارم و لحظات جهنمي برايم به لحظات بهشتي تبديل مي شوند . مثلا” وقتي با سنجاق قفلي بازي مي كنم ، ديگر ياد بدهكاريهايم نمي افتم و كيف مي كنم از اينكه توانسته ام مثلا” 150 كار مختلف با يك سنجاق قفلي كوچولو بكنم .

وقتي آدم كار مي كند هم لحظات را خوش گذرانده و هم وقتي شب احيانا” در آينه نگاه مي كند ، مي تواند به خودش بگويد : ” آفرين ، شاپور ” !!

__ يك روز اين مدادهاي « ماژيك » رنگي را ديدم و خيلي خوشم آمد . يك دسته خريدم و آوردم خانه . بعد ، يك روز مادرم و اهل خانه تصميم گرفتند بروند مسافرت ، به زيارت . چون قبلاً يك بار دزد به خانه مان زده بود ، قرار شد من بمانم و مواظب خانه باشم . تا آن وقت ، طرح هايم را بيشتر توي كافه ها و ترياها مي كشيدم . وقتي اجباراً توي خانه ماندم ، چون ميز بزرگتري وجود داشت و من هم جاي بيشتري داشتم كه ماژيكهايم را پخش كنم ، توانستم طرح هاي رنگي بكشم .اين طور بود كه رنگ به طرح هاي منراه يافت .

__ من طرح كشيدن را با سنجاق قفلي شروع كردم ، هم از جهت اين كه

واقعاً قيافه اش را خيلي دوست دارم ، هميشه در ذهنم هست ، و هم اين كه در واقع ، طراحي از آن كار نسبتاً آساني بود . سنجاق قفلي صورت ساده اي دارد و مي شود باهاش بازي كرد .

__ چيزهاي هستند كه در ذهن من مي مانند ، مثلاً از جبري كه اجباراً در مدرسه خواندم ، چيزي كه بخاطرم مانده ، دسته راديكال است .

__ يك مقدار اشياء ديگر هم توي ايستاده اند و نوبت آنها هم مي رسد . به طور كلي ، من ساختمانم طوري است كه نمي توانم درباره يك شيء حق مطلب را ادا نكنم . حالابه سنجاق قفلي پرداخته ام و تا آنجا كه امكان دارد ، حقش را تضييع نمي كنم !

شادان، فرخ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فيزيولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شادچهر، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتبه علمى:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شادمان، زهرا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

زهرا شادمان يكي از استادان به نام رشته كتابداري است . او پس از اخذ مدرك دكتري از دانشگاه سوربن پاريس به ايران بازگشته و درمشاغل مختلفي به فعاليت پرداخته است . مشاغل مهم وي دراين دوران عبارتند از : عضو هيئت علمي موسسه تحقيقات و برنامه ريزي علمي و آموزشي ، مركز خدمات كتابداري (درمرتبه رهبري پژوهش و سرپرستي مركز ) ، مدرس مدعو كتابداري دانشگاه تهران ، ، عضو هيات علمي كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران ، عضو كميته كشورهاي در حال رشد ايفلا ، عضو كميته برنامه ريزي و كميته فني طرح كتابخانه ملي پهلوي سابق ، مشاوركتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران ، عضو كميته مارك ايران ومشاور ورئيس كتابخانه هاي پژوهشگاه علوم انساني .گروه : علوم انساني رشته : كتابداريگرايش : فهرست نويسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : زهرا شادمان تحصيلات ابتدايي ، متوسطه و دانشگاهي خودرا تامقطع ليسانس در رشته ادبيات فرانسه درتهران گذراند . سپس جهت ادامه تحصيل عازم فرانسه گشت . او درسال 1347 موفق به اخذ مدرك فوق ليسانس كتابداري از مدرسه عالي پاريس شده و در سال 1348 دكتراي ادبيات تطبيقي را از دانشگاه سوربن پاريس اخذ نمود .هم دوره اي ها و همكاران : زهرا شادمان زماني در كتابخانه سناي سابق مشغول به فعاليت شد كه كيكاوس جهانداري رئيس آن كتابخانه بود . شادمان به عنوان مشاور كتابخانه هفته اي يك روز درآن جا حضور داشت . او

دراين دوران بخش فهرست نويسي را درآنجا راه اندازي كرد . خانم جميله دبيري ، مهوش شاهق ، مهرانگيز صمدي ، شهلا رجالي ، مرحوم آقاي طاهري عراقي و كامران فاني از همكاران شادمان دركتابخانه سناي سابق بودند. شادمان ، كيكاوس جهانداري را كتاب شناس بسيار خوبي مي داند كه توانسته است مجموعه بسيار خوبي را انتخاب و تهيه كرده بود . احسان يار شاطر ، عباس زرياب خويي و قريشي (اهل پاكستان ) از جمله كساني بودند كه از مجموعه كتاب هاي كتابخانه سناي سابق به نحو مفيدي استفاده مي كردند . خانم حكمي وراستين و كتابخانه هاي پژوهشگاه علوم انساني ، آقاي مظاهر و تفضلي و خانم سلطاني هم در مر كز خدمات كتابداري از جمله همكاران شادمان بودند . همچنين آقاي نيكنام نيز از جمله همكاران شادمان دركتابخانه ملي بود..وقايع ميانسالي : زهرا شادمان معتقد است كه معمولا درساعات كاراداري با كسي حرف نمي زند ، مگر اين كه ارجع به كا رباشد . بنابراين خاطرات او ، خاطره كاربود ، آن هم كار با آدم هايي كه اعتقاد به كارشان داشتند . وي كاربا اين آدم ها را هميشه لذت بخش مي داند . اولين خاطره شادمان راجع ه نقل و انتقال كتابخانه ها ، مربوط به جابه جايي مركز خدمات كتابداري است. كه از خيابان خردمند به ساختماني نبش خيابان كاخ (فلسطين جنوبي ) و خيابان شاهرضا (انقلاب فعلي ) منتقل گرديد . در آن زمان تمام كاركنان مركز خدمات كتابداري كه 27الي 28 نفر بودند ، با ماشين هاي شخصي كليه كشوهاي برگه دان ها را پس ا بسته بندي حمل

كردند . تجربه بعدي او در كتابخانه ملي بود كه قرار شد مجموعه ايران شناسي آن را از ساختمان نبش خيابان فلسطين به ساختمان نياوران انتقال دهند . شادمان و خانم راستين قبل از انجام جابجايي ، جاي جديد را بررسي كردند ، طوري كه تمام فضاها را اندازه گيري كرده و تمام اتاق هاي كارمندان را تعيين نمودند . همچنين مخازن را تعيين نموده و چگونگي نصب آنها را بررسي كردند . آنها حتي بسته بندي كتابها را نيز خود نشان برعهده داشتند . شادمان نقل مي كند كه وقتي ليسانس گرفته بود اصلا كار بلد نبود ، طوري كه كار را صددر صد تجربي آموخته است . او مي گويد : وقتي كار به من دادند و گفتند كه انجام بده از شرمندگي اين كه بلد نبودم ، تمام ابزار كار فهرست نويسي رابه منزل مي بردم و مطالعه مي كردم و درنتيجه با پشتكار و مطالعه خودم و با راهنمايي هاي خانم سلطاني كارياد گرفتم .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : زهر اشادمان كه به زبان هاي فرانسه و انگليسي مسلط مي باشد ، عضو هيئت علمي موسسه تحقيقات و برنامه ريزي علمي و آموزشي ، مركز خدمات كتابداري (در مرتبه رهبري پژوهش و سرپرست مركز درار سالهاي 1358و 1359 ) ، مدرس مدعوو كتابداري دانشگاه تهران ، عضو هيئت علمي كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران ، عضو كميته كشورهاي در حال رشد ايفال ، عضو كميته برنامه ريزي و كميته فني طرح كتابخانه ملي پهلوي سابق ، مشاور كتابخانه ملي جمهوري اسلامي دربرنامه احداث و تجهيز ساختمان كتابخانه ، عضو كميته مارك

ايران ومشاور رئيس كتابخانه هاي پژوهشگاه علوم انساني است . شادمان درباره روحيه كاري خود نقل كرده است ؛ تنها هنري كه داشت اين بود كه براي صفات خوب و پسنديده افراد ارزش قائل مي شد و آنها وقتي متوجه صفت ارزشمند خود مي شدند جهت حفظ و تقويت آن كوشش مي كردند .آرا و گرايشهاي خاص : زهرا شادمان درمورد كار و زندگي ، براين عقيده است كه هر كس با ارزش كارخود ، شناسايي و موفقيت پيدا مي كند ، نه با روابط سببي و نسبي . ازاين روي او به همگام تصدي امورات كتابخانه سناي سابق از استخدام اشخاص به صورت سفارشي و فاميلي دوري كرده و تنها به شايستگي او توجه داشته است تا ميزان بهره وري بالارود . شادمان فهرست نويسي رايك كارمشاوره اي مي داند . بدان علت تمام كارمندان كتابخانه مجلس سناي سابق دوريك ميز كار مي كردند ، تا سنخيت رفتاري باهم داشته باشند وهمه اصل كار باشند . شادمان درباره كتابخانه عقيده دارد كه آن چه آدم را كتابدار مي كند علاقه به كار ، پشتكار و داشتن يك راهنماي خوب است .

منابع زندگينامه :هما افراسيابي ، مصاحبه باخانم دكتر زهرا شادمان ، پيام بهارستان ، شماره 19و 20 ، سال دوم ،دي و بهمن 1381 ، ص24

شاشي، ابوبكر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 507 ق)، مدرس و فقيه شافعى. معروف به مستظهرى. منسوب به شاش ماوراءالنهر پشت رود سيحون است. در ميافارقين به دنيا آمد و در آنجا نشو و نما كرد و در نزد قاضى آنجا، ابومنصور طوسى، و همچنين نزد محمد بن بيان كازرونى فقه آموخت. آنگاه وارد بغداد

شد و ملازم ابواسحاق گشت. او از كازرونى، شيخ خود، و از ثابت بن ابوالقاسم خياط و ابوبكر خطيب و بسيارى ديگر روايت كرده است. ابومعمر ازجى و على بن احمد يزدى و ابوطاهر سلفى و فخرالنساء شهده از شاگردان و راويان وى بودند. او مدتها عهده دار تدريس مدرسه نظاميه بغداد بود. در بغداد درگذشت و در مقبره ى شيخ ابواسحاق شيرازى دفن شد. از آثارش: كتاب «حليه العلماء فى مذاهب الفقهاء»، در دو مجلد، كه براى خليفه المستظهر تصنيف كرده و آن را «المستظهرى» ناميده است؛ كتاب «العمده»، در فروع فقه شافعى است كه براى عمده الدين مسترشد، فرزند مستظهر، خليفه عباسى، نگاشته است؛ «الترغيب»؛ «المعتمد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (394 -393 /19)، كشف الظنون (1733 ،1635 ،1169 ،1025 ،690 ،401)، الكنى و الالقاب (347/2)، معجم المؤلفين (253/8)، الوافى بالوفيات (74 -73 /2)، وفيات الاعيان (221 -219 /4)، هديه العارفين (81/2).

شاكري، روح الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روح الله شاكري زواردهي

محل تولد : قم

شهرت : شاكري

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب روح الله شاكري زواردهي ،فرزند عيسي متولد 1345 محل تولد قم ،دوران دبستان و راهنمايي را در شهرستان بابل گذراندم و به خاطر فضاي مذهبي خانواده روحاني بودن علاقه وافري به طلبه شدن پيدا كردم لذا در سال آخر سوم راهنمايي تصميم گرفتم به حوزه بروم وارد حوزه شدم چند ماهي را در مدرسه علميه صدر[خاتم الانبياء ] بابل گذراندم و از آنجائي كه امكانات لازم فراهم نبود وارد حوزه علميه قم شدم در سالهاي اول در كنار دروس فقه در دبيرستان هم تحصيل مي كردم و در

اين سالها توانستم ديپلم را اخذ نمايم ، با اخذ ديپلم تصميم گرفتم در كنكور سراسري شركت كنم ، با اينكه خيلي مطالعه نكرده بودم و بدون آمادگي قبلي در كنكور با رتبه عالي قبول شدم ، ولي پس از مدتي احساس كردم اين كار ممكن است باعث دور شدن من از حوزه علميه شود لذا با مشورت اساتيد از دانشگاه صرف نظر كرده و در دروس حوزوي متمركز شدم . دوره سطح را در نزد اساتيد بزرگوارحوزه كه خيلي از آنان در قيد حيات هستند گذراندم اگر چه دو بزرگواري كه بسيار بر بنده حق دارند و در شكوفايي فكر و انديشه ام نقش داشته در قيد حيات نيستند آيةالله وجداني فخر كه لمعه و شرح آن را محضر ايشان تلمذ كردم و ديگر مرحوم آيةالله پاياني كه مكاسب را در نزد ايشان آموختم. با پايان يافتن سطح به دروس خارج فقه و اصول راه يافتم. خارج فقه را در نزد حضرت آيةالله العظمي شيرازي –مدظله – به مدت هفت سال استفاده بردم و خارج اصول را در نزد حضرت آيةالله العظمي سبحاني –مدظله – به مدت شش سال – يك دوره گذراندم .

به موازات درس خارج در رشته كلام اسلامي مقطع سطح چهار [دكترى] قبول شدم و به مدت چهار سال در اين مراكز از اساتيد بهره گرفتم،و بعد در آزمون تخصصي تربيت مدرس مهدويت حوزه علميه قم با گرايشي كلامي قبول شدم و يك دوره مهدويت خواندم . دراين سال در كنار تحصيل به تدريس خصوصي گرفته با عمومي پرداختم و ده سا ل اخير را مرتب به عنوان مدرس حوزه

در مدارس برادران و خواهران و مراكزتخصصي مشغول و در دانشگاه هم درعلوم معارف اسلامي چند سال مشغول تدريس مي باشم . يكي از رسالتهاي مهم روحاني تبليغ دين بود كه به مدت 15 سال به عنوان مبلغ از روستاها گرفته ،شهرها و تا دانشگاه ها ،ازتبليغ سنتي ،غير سنتي و كلاسيك توفيق داشته ام . درعرصه پژوهشي چند مقاله و كتاب دارم كه برخي از آنان قبول درسي مي باشند.

شاكرين، حميدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميدرضا شاكرين

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1355 تحصيل در حوزه علميه اصفهان را آغاز نموده و درسال 1360 به حوزه علميه قم وارد شدم. درس خارج را از سال 1362 آغاز نموده و از محضر اساتيدي چون آيت الله تبريزي، آيت الله مكارم، آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله وحدي خراساني بهره جستم. درس فلسفه را نيز از محضر استاد فياضي آيت الله مصباح يزدي، و آيت الله جوادي آملي كسب فيض نموده و همراه با دروس رسمي به مطالعه فردي پرداخته و عمدتا از آثار علامه طباطبايي، شهيد مطهري، شهيد صدر و آيت الله مصباح يزدي استفاده نموده تا به حريم دايره مطالعات خود را بسط داده و عمدتا در عرصه مباحث فلسفي و كلامي، بويژه كلام جديد مطالعات خود را گسترش داده ام اكنون نيز در اين زمينه به فعاليت خود ادامه مي دهم.

شالباف، شوقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شوقي شالباف

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

اينجانب در دوران جنگ دفاع مقدس در دانشگاه بغداد ، رشته ادبيات عربي تحصيل مي كردم و به علت فشار بعثيان به شيعه و مومنان بنده به ايران اسلامي مهاجرت كردم(به خاطر اصليه ايراني). و بعد از مشرف شدن در جبهه حق عليه باطل و انتها عمليات جنگ در سال 1369ش به حوزه علميه قم ملحق شدم و تا كنون ادامه تحصيل دادم. ازسال 1370ش در زمينه تحقيق و مطالعات و بررسي آثار و كتابهاي مذهبى، اجتماعي و فرهنگي مشغول بودم در مراكز تحقيقاتي مختلف از

جمله موسسه انتشارات جامعه مدرسين، دارالعلوم القرآن، و در سال 1375 با مركز تحقيقات مجمع تقريب مذاهب اسلامى- قم تاكنون همكاري دارم.

در سال 1380 تاكنون به دفتر تبليغات اسلامي ملحق شدم و در واحد فقه و حقوق و تصحيح متون و ويرايش مشغوليم.ده ها مقالات علمى، فقهى، اصولى، مذهبي و فرهنگي در مجلات مختلف منتشر شد و كتابهاي عربي كه تحقيق بنده است نيز منتشر شد. تاكنون به عنوان سر ويراستار و كارشناس پژوهش مركز مطالعات و تحقيقات علمي مجمع تقريب مذاهب مشغوليم و تاليف كتاب در زمينه جهاني سازي كه دو جلد خواهد شد مشغوليم.

شاملو فرهمند، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: استاد، رشته: روانشناسى درمانى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى روانشناسى از دانشگاه Dubugue آمريكا در سال 1334، كارشناسى ارشد و روانشناسى بالينى از دانشگاه جورج واشنگتن آمريكا در سال 1336، دكتراى روانشناسى بالينى از دانشگاه واشنگتن آمريكا در سال 1339 و فوق تخصص روان درمانى از دانشگاه شيكاگو در سال 1340.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1340 تا سال 1342، استاديار دانشگاه تهران از سال 1342 تا سال 1346، دانشيار دانشگاه تهران از سال 1346 تا سال 1352 و استاد دانشگاه تهران از سال 1352 تاكنون

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

عوارض روانى جنگ در رزمندگان ايران، بررسى بالينى شخصيت قبل از بيمارى بيماران روانى، استفاده از رفتار درمانى و شناخت درمانى در بيماران جنگى در ايران و تدريس دروس روان درمانى، آسيب شناسى روانى، بهداشت روانى، روان شناسى بالينى در دانشگاه علوم پزشكى تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 9

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى

تأليفات:

بيمارى هاى روانى، پيش گيرى بيماريهاى روانى، روشهاى تشخيص و درمان، درمان بيماريهاى روانى به وسيله روان درمانى، ديدگاههاى قديم و جديد در روانشناسى شخصيت، بررسى مفاهيم و پژوهشها و نظريه ها در شخصيت، تكنيك هاى جديد در روانكاوى، تاريخ تكامل روانشناسى در صد سال اخير و جديدترين روشهاى تشخيص با مصاحبه بالينى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 100، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

مسائل گوناگون روانشناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شاملو، ايرج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-. مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شاملي، عباسعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباسعلي شاملي

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/3

زندگينامه علمي

اينجانب دكتر عباسعلي شاملي در تاريخ 3/7/1339 و در ديار دانش، حكمت و عرفان، در شهرضاي اصفهان پا به اين كره ي خاكي نهادم و داراي سه فرزند هستم. من هم اكنون از اعضاي هيئت علمي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (قدس سرّه الشريف) در گروه علوم تربيتي و جانشين مدير اين گروه مي باشم. در سال تحصيلي 56-1355 وارد حوزه علميه شهرضا (مدرسه علميه صاحب الزمان ‹عج›) و سپس (پس از حدود يك سال) وارد حوزه علميه قم (مدرسه منتظريه يا حقاني و مدرسه رسالت) شدم. تا سال 1371 در حوزه علميه قم به تحصيل اشتغال داشتم. طي اين مدت موفق شدم مقدمات، سطح مقدماتي، سطح عالي و هفت سال از درس خارج فقه و اصول حوزه را در اين مهد دانش و اجتهاد پشت سر گذارم.

مقدمات و سطح مقدماتي را طي پنج سال در مدرسه علميه رسالت كه در آن هنگام همگام و هم برنامه مدرسه علميه حقاني بود و توسط حضرت حجة الإسلام و المسلمين جناب آقاي دشتي و كمك و مشاوره مرحوم شهيد قدوسي (ره) مديريت مي شد، پشت سر گذاشتم. سطح عالي را به طور آزاد در حوزه علميه قم گذرانده و در آن زمان از محضر اساتيد گرانقدر حضرات آيات عظام اعتمادي (كتاب رسائل در اصول)، ستوده (كتاب مكاسب محرّمه و

بيع)، پاياني (مكاسب بيع و خيارات)، اشتهاردي (لمعه و مكاسب محرمه)، مسعودي (لمعتين)، فاضل لنكراني (دو جلد كفايه در اصول)، استادي (علم الحديث و درايه، حلقات اول و دوم اصول الفقه شهيد صدر (ره))، سيد علي حائري (حلقات سوم اصول الفقه) بهره بردم.

در طول درس هاي خارج فقه و اصول از محضر اساتيد و آيات عظام سيد محمود هاشمي شاهرودي، سيد كاظم حائري، مكارم شيرازي، ميرزا جواد تبريزي، سبحاني و مظاهري اصفهاني و وحيد خراساني بهره جستم. همزمان با دروس حوزه از سال 1358 در برنامه ويژه آموزشي مؤسسه در راه حق كه با نظارت اساتيد و آيات عظام مصباح يزدي، خرازي و مظاهري اصفهاني به هدف تربيت طلاب و فضلاي حوزه علميه قم در راستاي پاسخگويي به نيازهاي نوين انقلاب و دنياي اسلام راه اندازي شده بود، به تحصيل اشتغال داشتم. طي اين دوران كه تا سال 1370 به طول انجاميد، دو معادل ليسانس فقه و حقوق اسلامي و مطالعات اسلامي را به ترتيب در سال هاي 1362 و 1370 از مؤسسه در راه حق و مركز مديريت حوزه علميه قم اخذ كردم.

در راستاي تكميل تحصيلات نوين حوزوي در سال 1362 به بنياد فرهنگي باقرالعلوم (ع) كه دوره تكميلي و تخصصي مؤسسه در راه حق بود، منتقل شده و در گروه روان شناسي به تكميل تحصيلات پرداختم. پس از چهار سال (در سال 1365-66) موفق به اخذ معادل فوق ليسانس روان شناسي با گرايش رشد شخصيت شدم (اين مدرك بر اساس انجام پژوهش و نه پايان نامه، پس از گذراندن تمامي واحد هاي مورد نياز در روان شناسي اخذ

شد). پس از تكميل اين دوره در سال 1368 به همكاري در گروه روان شناسي دفتر همكاري حوزه و دانشگاه دعوت شدم كه حاصل دو سال همكاريم مشاركت در تأليف دو جلد روانشناسي رشد با نگرش به منابع اسلامي (و چندين مقاله روان شناختي بود) كه توسط سازمان سمت چاپ و منتشر شده است. كتاب نظريه هاي رشد شخصيت كه حاصل ديگر اين همكاري همراه با دوست دانشمندم آقاي دكتر ساجدي بود، هنوز به چاپ نرسيده است.

از سال 1371 مقارن با سال 1991 ميلادي به صلاح ديد و بر اساس هدايت و نظارت استاد بزرگوار حضرت آيه الله مصباح يزدي (و پس از تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي وقت) و توصيه ي مقام معظم رهبري و حمايت و همكاري صميمانه رئيس جمهور محترم وقت آيه الله هاشمي رفسنجاني براي ادامه و تكميل تحصيلات به دانشگاه مك گيل در كشور كانادا اعزام شدم. ورود به اين دانشگاه در سال 1992 ميلادي بود كه پس از دو و نيم سال و در سال 1995 فوق ليسانس ديگري در رشته روان شناسي فلسفي اسلامي از موسسه مطالعات اسلامي گرفتم. پايان نامه اين فوق ليسانس به بررسي مقايسه اي رابطه نفس و بدن در علم النفس فلسفي صدر المتألهين و ابن سينا (رهما) اختصاص يافت.

از اين پس به دانشكده ي علوم تربيتي (Faculty of Education) در همين دانشگاه منتقل شده و پس از چهار سال (در سال 1999) در رشته فلسفه تعليم و تربيت و با گرايش آموزش و پرورش فرهنگ و ارزش ها (Culture Values in Education) با برجسته سازي ديدگاه علامه شهيد آيه

الله سيد محمد باقر صدر (ره) در زمينه ي «شاخص هاي فرهنگ اسلامي توسعه و توسعه فرهنگي در يك جامعه اسلامي» موفق به اخذ درجه دكتري شدم. اين پايان نامه به اتفاق نظر هيئت داوران كميته دفاع ممتاز شناخته شد و درجه (Dean’s honor list) را گرفت.

شايسته است گوشزد كنم كه اعطاي اين امتياز زماني است كه يك پايان نامه هم توسط استادان داور بيروني (از دانشگاه هاي ديگر) و هم در قضاوت كميته داخلي داوران ممتاز و برجسته تشخيص داده شود.

لازم به ياد آوري است كه چون نظام تحصيل در بيشتر دانشگاه هاي آمريكا و كانادا آميزه اي از ارائه پايان نامه و گذراندن كورس ها و ترم هاي درسي است، هر دانشجو پس از فوق ليسانس و دكتري دست كم بيست مقاله پژوهشي خواهد داشت. من نيز بنا به اقتضاي روند تحصيلي خود در دانشگاه مك گيل، در دو دوره فوق ليسانس و دكتري خود موفق به نوشتن 25 مقاله پژوهشي به زبان انگليسي شدم. پس از بازگشت به ايران ضمن همكاري با مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) در دو بخش آموزش و پژوهش تاكنون موفق به ارائه چندين مقاله علمي _ پژوهشي شده ام كه شماري از آنها در شماره هاي گوناگون مجله علمي تخصصي معرفت به چاپ رسيده است.

شانظري، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر شانظري

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب جعفرشانظري فرزند محمد متولد 1336 عضو هيئت علمي دانشگاه اصفهان گروه الهيات پس از گذراندن مراحل تحصيل علوم جديد درسال 1349 بر

اساس علاقه و اشتياق خود، به حوزه علميه اصفهان جهت تحصيل در علوم حوزوي وارد و در سال 1356 براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم مهاجرت نمودم. در سال 1360 دوره سطح حوزه را تمام و به سطح عالي (درس خارج فقه و اصول) شركت كردم و به مدت 16 سال درس خارج فقه و اصول را از محضر استادان گرامي حضرت آيات مكارم شيرازي، فاضل لنكراني، ميرزا جواد تبريزي، وحيد خراساني كسب فيض نموده و در درس منطق، فلسفه، كلام و تفسير نيز شركت كرده و از محضر استادان انصاري شيرازي، جوادي آملي و حسن حسن زاده آملي بهرمند شدم. در سال تحصيلي 68 _ 1367 در كنكور مركز تربيت مدرس وابسته به دانشگاه قم جهت دوره كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي شركت و پس از قبولي و پذيرش به تحصيل ادامه داده و در سال 71 _ 70 پس از گذراندن واحدهاي آموزشي و دفاع پايان نامه تحت عنوان «نفس در عرفان » فارغ التحصيل شدم. پس از آن براي ادامه تحصيل در دروه دكتراي فلسفه و كلام اسلامي در امتحان دانشكده الهيات دانشگاه تهران به سال 73 _ 1372 شركت و بعد از پذيرش دوره آموزشي را گذرانده سرانجام پس از امتحان جامع و دفاع پايان نامه تحت عنوان «تصحيح و تحقيق كتاب المبدء و المعاد ملا صدرا و مقايسه علمي با مبدء و معاد ابن سينا» در سال 1379 موفق به اخذ مدرك دكترا در رشته فلسفه و كلام اسلامي گرديدم.

شانه ساز شيرازي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1332/1330 ق)، فقيه اصولى، حكيم، خطيب و رياضيدان. به جهت شغل پدر به نام شانه ساز شهرت

يافته بود. وى از بزرگان علماى اماميه در عصر خود و از راويان سيد مهدى قزوينى حلى و از شاگردان ميرزاى شيرازى بود. سالها در محضر استاد در سامراء بود و سپس به شيراز بازگشت. پس از چندى از شيراز به نجف رفت و به تدريس و تعليم پرداخت. وى در مدرسه ى قوام شيرازى تدريس مى كرد، بويژه در تدريس «فصول» شهرتى بسيار داشت. آقا شيخ بزرگ تهرانى از شاگردان او بود. آيت اللَّه مرعشى نجفى از وى روايت كرده است. وى در نجف درگذشت و در صحن علوى دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «الفصول»؛ رساله اى در «اللباس المشكوك»؛ «اثبات سياده الشريف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (603/2)، الذريعه (294/18 ،164/6)، ريحانه (166/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 85/14)، معجم المؤلفين (242/1).

شاه آبادي، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آقا شيخ محمد على معروف به اديب شاه آبادى عالم فقيه مجتهد اصولى، جامع معقول و منقول، در نزد پدر و برادر سابق الذكر خود تحصيل نموده، و به درس ميرزا محمّد حسن آشتيانى در طهران حاضر شده، و در نجف خدمت آخوند خراسانى، و حاج ميرزا حسين خليلى، و ميرزا محمّد تقى شيرازى، و ميرزا هاشم رشتى و ديگران تحصيل نموده.

در 1292 متولّد، و در عصر پنجشنبه 3 صفر سال 1369 در طهران وفات يافت.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- الانسان و الفطرة 2- الايمان و الرجعة 3- حاشيه بر كفايه ي استادش 4- القرآن و العترة 5- مرام الاسلام 6- منازل السالكين، در عرفان؛ و غير اينها رسائلى در فقه و اصول و عقل و جهل و نبوت و غيره.

چون در اوّل ورود به طهران در محلّه شاه آباد ساكن

شده به شاه آبادى شهرت يافته، و در مسجد جامع طهران امامت و تدريس مى نمود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

شاه بهاءالدوله رازي، حسن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، طبيب. از احفاد سيد محمد نوربخش، پيشواى طريقه ى معروف نوربخشيه و خود از مشايخ اين سلسله بوده و در شهر رى مى زيست و در طب دست داشت. از تاليفات وى: «خلاصه التجارب» به فارسى كه مجلدى بزرگ بود كه در دارالكتب سلطان بايزيد عثمانى موجود است. وى به سال 908/907 ق از تاليف آن فراغ يافت؛ «هذيه الخير» شرحى در اربعين حديث. در «هديه العارفين» و به تبع آن در «رى باستان»، «خلاصه التجارب» به شاه قاسم نوربخش، پدر صاحب ترجمه كه خليفه و جانشين پدرش بود به اشتباه نسبت داده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (400)، الذريعه (207/25 ،218 -217 /7)، رى باستان (341/2)، هديه العارفين (832/1).

شاه بيك، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين شاه بيك

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

همزمان با دروس كلاسيك دوره دبيرستان ، دروس حوزوي را در مدرسه علميّه اشتهارد آغاز نمودم و با ورود به حوزه علميه قم در سال 1360 در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني و تحت برنامه هاي درسي آن مدرسه قرار گرفتم . همزمان از دروس آزاد حوزه نيز بهره مي جستم و از محضر حضرات : مدرس افغاني ، طالقاني ، حسين بوشهري ، نظري ، وجداني فخر، اشتهاردي ، اعتمادي ، صالحي مازندراني و ستوده دروس سطح حوزه را تلمذ نمودم .

از سال 1367 درس خارج فقه را نزد حضرت آيت الله العظمي ميرزا هاشم آملي آغاز و سپس از دروس فقه آيات عظام تبريزي و جوادي آملي بهره مند گرديدم . يك

دوره خارج اصول حضرت آيت الله تبريزي را طي 11 سال به اتمام رسانده و از سال1375 مجددا دور دوم خارج اصول را در محضر حضرت آيت الله وحيد خراساني تا كنون تلمذ مي نمايم . در كنار اشتغال به دروس اصلي حوزه ، به مدت 10 سال در درس تفسير حضرت آيت الله جوادي آملي شركت كردم و در بخش فلسفه ، منظومه مرحوم سبزواري را نزد حضرت آيت الله انصاري شيرازي و اسفار را نزد حضرت آيت الله حسن زاده آملي و مباحث عرفان علمي را نزد حضرت آيت الله ممدوحي سپري نمودم .

اما در بعد تعليم علوم اسلامي ، علاوه بر تدريس دروس سطح در حوزه علميّه قم ، از طرف مديّريت حوزه علميّه قم به مدّت دو سالي دروس سطح را در مدرسه علميّه اميرالمؤمنين تدريس نموده و همچنين مباحث فلسفه (بدايه) ، مباني حقوق بشر اسلامي و مباحث كلامي را نيز در مركز آموزش مبلغان خارج كشور با فضلاء غير ايراني داشته ام .

امّا در بعد تحصيلات كلاسيك پس از پايان دوره كارشناسي حقوق قضايي از دانشگاه تهران ، دوره كارشناسي ارشد حقوق عمومي را نيز در اين دانشگاه به اتمام رسانده و رساله اي تحت عنوان مقايسه تطبيقي آزادي عقيده از حقوق اسلام و ايران با اسناد بين المللي حقوق بشر ، تاليف و تحقيق نمودم . در كنار تأليف برخي از موضوعات علوم اسلامي كه هنوز موفق به چاپ آنها نشده ام ، در تأليف 70 عنوان جزوه هاي آموزشي براي مبلغان اعزامي به خارج از كشور مشاركت داشته و در قالب گروه علمي بخش پژوهش هاي سازمان

فرهنگ و ارتباطات اسلامي در تحقيق و تأليف موضوعات مختلف شركت داشتم و همزمان به عنوان استاد راهنما و يا مشاور در تحقيق بيش از 30 پايان نامه فارغ التحصيلان مركز آموزش تخصصي مبلغان خارج از كشور مشاركت نمودم . در ضمن ، دوره هاي مختلف زبان عمومي انگليسي و دوره عالي زبان انگليسي را نيز در مركز مربوطه گذرانده ام .

شاه ركني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 3 تير 1323.

درگذشت: 8 اسفند 1375.

سيد احمدشاه ركنى فرزند سيد عبدالحسين است. از آثار اوست: تئورى حمايت (دبليو ام. كوردن، 1371). پيكر وى در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (هنرمندان و نويسندگان) مدفون است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شاه عبدالعظيمي اصفهاني، محمد طاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد طاهر بن العالم الجليل الشيخ محمد كاظم اصفهانى دانشمندى جليل و عالمى متبحر بوده. وى از اصفهان مهاجرت به نجف اشرف نموده بعد از آن كه مقدمات علوم را در وطن خود خوانده و در نجف بدرس مرحوم آيت اللَّه فاضل ايروانى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ زين العابدين مازندرانى و غير آنها حاضر شد و از آنان نائل به دريافت اجازه اجتهاد گرديد به ايران بازگشت نموده و در شهر رى جوار حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام رحل اقامت افكند و بانجام وظائف دينى از تدريس و اقامه جماعت و نشر احكام اشتغال يافت و در ترويج دين و تعظيم شعائر شرع مبين اهتمام بسيار نمود و مورد توجه و اقبال مردم قرار گرفت و مرجعى بزرگوار گرديد تا در سال (1310) قمرى هزار و سيصد و ده وفات نمود.

مرحوم والدش شيخ محمد كاظم نيز از علماء مبرز اصفهان و صاحب تأليفات و تصنيفات بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شاه عبدالعظيمي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ حسن از علماء و فقهاء و اصوليين متبحرين زمان خود بوده اكثر تلمذش خدمت مرحوم علامه كبرى آيت اللَّه حاج سيد حسين كوهكمرى بوده و بسيارى از تقريرات او را هم نوشته كه از آنهاست كتاب بزرگى در اصول فقه بنام (الذخيره) و با آن مقام علم و فقاهت حظى از رياست و تدريس و حتى امامت جماعت نداشته و بعد از استادش در سال 1350 قمرى تقريباً وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شاه عبدالعظيمي، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334 -1304 ق)، عالم دينى و اديب. از نوادگان ميرزا جان، ملقب به ميرزا هدايت حسينى شاه عبدالعظيمى بود. در نجف به دنيا آمد و در آنجا نشو و نما يافت و نزد پدر تحصيلات خود را شروع كرد. گذشته از پدر، در محضر علماى زمان خود مراتب علمى خويش را در علم و ادب كامل ساخت. او نه تنها در فقه و اصول كه در ادبيات نيز تبحر داشت. وى نه ماه پس از پدر درگذشت و در صحن علوى دفن شد. از آثار وى: «الوللو المرتب فى اخبار البرامكه و آل المهلب»؛ «لولوه لولوه»؛ «ملهى الحبيب»؛ «مصباح الداعى»، در ادعيه ماثوره و اذكار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (384/18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 763 -762 /14).

شاه عبدالعظيمي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334 -1258 ق)، عالم دينى، فقيه و زاهد. در شهر رى متولد شد، و در همان جا پرورش يافت. قسمتى از علوم مقدماتى را خواند و در سال 1272 ق به نجف سفر كرد و مقدمات و سطوح را كامل نمود. از محضر شيخ انصارى استفاده برد و سپس به درس فقه و اصول و حديث و رجال آيت اللَّه شيخ ملا على خليلى رفت و مدتى نيز در محضر آيت اللَّه ميرزاى شيرازى در نجف حاضر شد. وى از آيت اللَّه خليلى، كه پدرزنش بود، استفاده ها نمود تا به درجه ى اجتهاد رسيد. پس از فوت استادش، آيت اللَّه خليلى، به سامراء رفت و باز به محضر آيت اللَّه ميرزاى شيرازى رسيد. آنگاه به نجف بازگشت و مورد توجه و اقتداى عموم مردم گشت. وى در حالى كه از زيارت حرم سيدالشهداء (ع) باز مى گشت، در طويرج درگذشت و در

نجف در ايوان طلاى علوى، جنب مقبره ى علامه حلى به خاك سپرده شد. از جمله آثار وى: «الايقاد»؛ «الايقاظ»؛ «الاربعون حديثا»؛ «موعظه السالكين»؛ «الجوهره»، منتخبات سه گانه از «الكافى» موسوم به «مستند الفقهاء» و از «التهذيب» موسوم به «اتمام المستند»؛ «حليه الزائرين»؛ «حليه المعاشرين»؛ «منتخب الخلاصه»، در رجال؛ «لب التفسير»؛ «وجيزه» در فضائل ضيافت؛ «غرفه المعجزات»؛ «منتخب كتب الرجال الاربعه»، «رجال الطوسى» و «الفهرست للطوسى» و «رجال النجاشى» و «رجال الكشى». از او آثار خطى بسيارى نيز باقى مانده كه مى توان در «طبقات اعلام الشيعه» از آنها نشانى گرفت.[1]

السيد محمدعلى بن السيد الجليل السيد ميرزا محمد بن ميرزا جان معروف به ميرزا هدايةاللَّه حسينى شاه عبدالعظيمى نجفى قدس اللَّه سره فقيهى پرهيزكار و عالمى بزرگوار بود در 17 جمادى الاولى هزار و دويست و پنجاه و هشت در زاويه مقدسه شهر رى متولد شده و در آنجا پرورش يافته و اوليات و قسمتى از علوم مقدماتى را خوانده و در سال 1272 قمرى در سن 14 سالگى مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح را به پايان رسانيده و چند سالى از محضر مرحوم شيخنا الانصارى استفاده كرده آنگاه بدرس فقه و اصول آيت اللَّه آقا شيخ على خليلى و آيت اللَّه العظمى مجدد شيرازى حاضر شده و از اين دو بزرگوار و بالاخص آيت اللَّه خليلى كه ابوالزوجه و جد امى فرزندانش بود استفاده كامل نموده تا بدرجه ساميه علم و اجتهاد و اخلاق رسيده و پس از فوت استادش مهاجرت بسامرى نموده و از محضر آيت اللَّه مجدد شيرازى باز بهره مند شده آنگاه مراجعت به نجف نموده و شهرت بزرگى در علم و كمال و تقوى و مقامات

معنوى و موثق در نزد عوام و خواص مردم گرديده و در صحن شريف علوى اقامه جماعت داشته و عموم مردم حتى محتاطين بوى اقتداء نموده و روش او را برنامه عملى خويش قرار مى دهند و آن جناب در ظاهر و باطن از علماء ربانى و مروجين شريعه اسلامى و در زهد و اعراض از دنيا مافوق توصيف و تعريف و با اين حال به تأليف و تصنيف اشتغال داشت تا در ماه رمضان 1334 قمرى در حالى كه از زيارت مخصوص حضرت سيدالشهداء عليه السلام برمى گشت در طويرج در منزل فرزندش مرحوم آيت اللَّه سيد محمدحسين كه مرجع مردم طويرج بود از دنيا رفته و حمل به نجف و در ايوان طلاى علوى عليه صلوات المصلين مدفون گرديد.

استاد بزرگوارم حضرت آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مد ظله مى فرمود كه آن بزرگوار داراى كمالات نفسانى و مقامات معنوى بود و ملائكه نقاله كه مرده ها را از مكانى بمكان ديگر مى بردند با چشم خود ديده و قصه ى آن چنين بوده كه ايشان حجره اى در صحن مطهر داشته كه غالب شبها در آن بيتوته مى نموده تا يكى از شبها مشغول عبادت بوده مى بيند اشخاصى آمدند قبرى در صحن نبش كرده و جنازه اى را بيرون آورده و بردند بعد فرداى آنشب تحقيق ميكند معلوم ميشود يكنفر فاسق و ستمكارى بوده است.

تأليفات بسيار ارزنده اى مطبوعا و مخطوطا دارد كه در جزء چهارم اعلام الشيعه ص 1523 مذكور است.

داراى هفت فرزند عالم و دانشمند بزرگوار بنامهاى زير بوده است.

1- آيت اللَّه سيد محمدحسين شاه عبدالعظيمى

2- آيت اللَّه سيد محمد رضا شاه عبدالعظيمى.

3- آيت اللَّه سيد محمدتقى شاه عبدالعظيمى

4- آيت اللَّه سيد محمد كاظم شاه عبدالعظيمى

5- آيت اللَّه زين العابدين شاه

عبدالعظيمى

6- آيت اللَّه سيد محمدباقر شاه عبدالعظيمى

7- آقاى آقا سيد احمد كه اهل تقوا بوده است

8- صبيه تقيه كه همسر آيت اللَّه آقا سيد مرتضى كشميرى بوده است و آن مرحوم داراى سه خواهر كريمه بوده كه هر كدام همسر آيتى از آيات عظام روحانى بوده اند.

1- همسر آيت اللَّه حاج سيد عزيزاللَّه تهرانى

2- همسر آيت اللَّه آقا شيخ محمدباقر قمى

3- همسر آيت اللَّه آقا سيد محمدحسين همدانى

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (51/25 ،270/23 ،44/16 ،81/7 ،292/5 ،503/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1534 -1531 /14)، گنجينه ى دانشمندان (627 -625 /4).

شاه آبادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقا محمد بن العلامه الكبرى والايه العظمى ميرزا محمدعلى الشاه آبادى از علماء مهذب و فضلاء مسلم و بسيار متدين و با ورع و كمال حوزه علميه قم است داراى جمال ظاهرى و معنوى است و در حدود سال 1339 قمرى متولد شده و در محيط علم و تقوا تربيت يافته و مقدمات و ادبيات و سطوح را از مرحوم والد و علماء تهران فراگرفته و در دروس خارج معقول و منقول پدر شركت كرده و از كمالات پدر استفاده ها نموده و چندين سال در مسجد جامع تهران در شبستانى كه به نام والد اوست اقامه جماعت و ترويج دين نموده و ضمنا حوزه درس و بحث داشته و هم جلسات تفسير براى مردم تهران يك مرتبه اعراض از اين جهات نموده و مهاجرت به قم و مجاورت روضه فاطميه عليهاسلام را بر اقامت و رياست تهران ترجيح و سالهاست كه در اين شهرستان دينى رحل سكونت افكنده و از درس و بحث آيت الله حاج شيخ محمدعلى اراكى و نماز معظم له استفاده مى نمايند و هم مباحثات

و تدريس فقهى و اصولى و غيره دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

شاه آبادي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1292 ق)، عالم امامى، عارف، متكلم و فقيه اصولى. وى از اكابر علماى اماميه در عصر خود بود و حاوى فروع و اصول. در اصفهان متولد شد. ابتدا نزد پدر، كه از اكابر شاگردان صاحب «جواهر» و مسلم الاجتهاد بود، به تحصيل پرداخت. سپس در اصفهان در حوزه ى درس برادر بزرگ خود آقا شيخ احمد مجتهد، معروف به حسين آبادى اصفهانى، كه اجتهادش پيش از بلوغ مورد تصديق بود، و هم در حوزه ى درس ميرزا محمدهاشم چهارسوقى حاضر شد و به تكميل مراتب علميه خود پرداخت. سپس به تهران آمد و نزد حاج ميرزا حسن آشتيانى تلمذ نمود. آنگاه به نجف رفت و در حوزه ى درس استدلالى آيات آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين خليلى و ميرزا محمدتقى شيرازى شركت كرد تا آنكه اجتهاد وى مورد تصديق آن بزرگان قرار گرفت. وى علم معقول را از شيخ المتالهين ميرزا هاشم رشتى فراگرفت. از آنجا كه در اول ورود به تهران در خيابان شاه آباد اقامت گزيد، به اين نام شهرت يافت. او در تهران در مسجد جامع، امامت و تدريس مى نمود و در همين شهر نيز از دنيا رفت و در شهر رى در مقبره ى ابوالفتوح رازى به خاك سپرده شد. از آثارش: «الانسان و الفطره»؛ «الايمان و الرجعه»؛ «القرآن و العتره»، همه در يك مجلد؛ حاشيه «كفايه» آخوند خراسانى، در اصول؛ «منازل السالكين»، در عرفان؛ «شذرات المعارف» و «مرام الاسلام»، در دو مجلد؛ «العقل و الجهل».[1]

مرحوم حاج ميرزا محمدعلى شاه آبادى از علماء و مراجع بزرگ و حكماء بنام معاصر تهران بوده

و سالها در حوزه علميه قم تدريس فلسفه و حكمت و فقه و اصول نموده است.

صاحب ريحانه الادب گويد: ميرزا محمدعلى شاه آبادى بن ميرزا محمد جواد مجتهد اصفهانى از اكابر علماء اماميه عصر حاضر ما و جامع معقول و منقول و حاوى فروع و اصول بوده و در تهران در هر رشته تدريس فرموده و مورد استفاده افاضل و مرجع تقليد جمعى از شيعه بوده است.

وى در سال هزار و دويست و نود و دو قمرى در اصفهان متولد و نخست از والد معظم خود كه از اكابر تلامذه صاحب جواهر و مسلم الاجتهاد بوده بتحصيلات علمى پرداخته سپس در اصفهان در حوزه درس برادر بزرگ خود آقا شيخ احمد مجتهد معروف بحسين آبادى اصفهانى كه اجتهادش پيش از بلوغ و كبر سن مصدق بوده و هم در حوزه آقاى آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم چهارسوقى حاضر و بتكميل مراتب علميه پرداخته پس در تهران نزد حاج ميرزا حسن آشتيانى و ميرزا هاشم گيلانى تلمذ نموده سپس در نجف حاضر حوزه درس استدلالى مرحوم آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين خليلى و ميرزا محمد تقى شيرازى شده تا آن كه اجتهاد و داراى قوه مستنبط بودن وى مورد تصديق اكابر وقت گرديده و از نجف مراجعت به ايران و در تهران در خيابان شاه آباد ساكن و از اين رو بشاه آبادى معروف گرديده و در سال 1347 به قم آمده و فضلاء و بعضى از اساتيد امروزه حوزه نجف و مراجع عصر حاضر را از سرچشمه علوم و معارف خويش سيراب و بهره مند نموده تا در سال 1354 ق كه به تهران مراجعت و

بناء ترويج دين و تدريس فقه و اصول و فلسفه و معقول را گذارده و نيز مبانى علمى خود را برشته تحرير درآورده و در مسجد جامعه اقامه جماعت نموده تا در 1369 ق برحمت ايزدى پيوسته و با هزاران تجليل در شهر رى در مقبره مرحوم ابوالفتوح رازى صاحب تفسير معروف مدفون گرديده است.

(چنانچه نگارنده در تذكره المنابر خود ياد نموده ام)

از آثار اوست: 1- الانسان و الفطره 2- الايمان و الرجعه 3- القرآن و العتره 4- حاشيه كفايه 5- مرام اسلامى 6- منازل السالكين در عرفان و غير اينها در فقه و اصول و عقل و جهل و نبوت و موضوعات ديگر.

از باقيات الصالحات ايشان است: فرزندان فاضل و برومند ايشان كه در قم و تهران بوظائف دينى و روحى اشتغال دارند:

1- مرحوم حجةالاسلام آقاى آقا شيخ محمد جواد كه در زمان ايشان در سنين جوانى وفات نموده و در شهر رى مقبره مذكور مدفون گرديده.

2- حجةالاسلام والمسلمين آقاى آقا محمد شاه آبادى كه چندى در تهران بجاى آن مرحوم اقامه جماعت ولى اكنون سالهاست كه در قم بتحصيل و تدريس اشتغال دارند و ترجمه ايشان را در جلد دوم ص 178 ياد نموده ام.

3- حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ نصراللَّه كه سالها در نجف اشتغال بتحصيل داشته ولى چند ساليست معاودت و در مسجد لاريجانى خيابان پامنار اقامت مى كنند.

4- حجةالاسلام آقاى حاج مهدى شاه آبادى كه در تهران امامت دارند و سالها در قم تكميل مبانى علمى و دينى نموده اند.

5- حجةالاسلام آقاى حاج شيخ روح اللَّه شاه آبادى كه سالها در نجف و كربلا بتحصيل فقه و اصول اشتغال داشته اند.

6- حجةالاسلام آقاى حاج نوراللَّه شاه آبادى كه

بعد از تحصيلات بخدمات دينى در تهران اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (218 -217 /1)، تذكره القبور (119 -118)، الذريعه (59/17)، ريحانه (168 -167 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1371 -1370 /14)، گنجينه ى دانشمندان (485 -483 /4)، مؤلفين كتب چاپى (174 -173 /4)، معجم المؤلفين (47/11).

شاهچراغ، احمد

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بن موسى بن جعفر . بقعه شاهچراغ. بقعه اى منسوب به احمد بن موسى بن جعفر در شيراز كه تاشى خاتون مادر شاه ابواسحاق اينجو آن را در سال 744 ه. ق. بنا كرد، و املاكى بر آن وقف نمود و امروز زيارتگاه است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

شاهچراغ، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سعيد شاهچراغ

محل تولد : دامغان

شهرت : شاهچراغي

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب سيد سعيد شاهچراغي فرزند حجت الاسلام والمسلمين سيد مسيح شاهچراغي در 15 شهريور 1354 در دامغان به دنيا آمده و طي گذراندن دوران تحصيلي مقدماتي در سال 1368 وارد حوزه علميه دماوند شدم . بعد از سه سال به قم آمدم و دروس سطح را نزد اساتيد بزرگواري چون طهماسبي ، آيت الله اعتمادي ، حسيني بوشهري و ... گذراندم.. در درس خارج فقه آيات عظام جوادي آملي (6 سال) ميرزا جواد آقا تبريزي (1 سال) و آيت الله مومن سال) آيت الله مكارم شركت نمودم و از درس خارج اصول آيت الله خاتمي (6سال) و آيت الله وحيد خراساني استفاده نمودم. از فعاليتهاي فرهنگي و پژوهشي اينجانب همكاري در تدوين دانشنامه مشاهير و مفاخر دامغان كه در سال 1384توسط بنياد ريحانه الرسول يزد در دو جلد چاپ شده و نگارش بيش از 60 مطلب تاريخي منتشره در هفته نامه كوير ويژه استان سمنان را مي توان اشاره نمود...

شاه چراغي، سيد محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج سيد محمدحسين شاه چراغى شيرازى از علماء بزرگوار معاصر تهران بوده و در خيابان مولوى اقامت و در مسجد قمى ها واقع در اول خيابان سيروس اقامه نماز جماعت و ترويج دين و نشر احكام شرع مبين مى نمودند.

ترجمه آن مرحوم چنانچه در كتاب مجمع السادات فى فضائل السادات نگاشته اند از اين قرار است: سيد محمدحسين موسوى شاه چراغى ابن العالم العلامه الفقيه المرحوم حاج سيد على نهاوندى و سبط حجةالاسلام و المسلمين زبده الفقهاء الراشدين الشيخ على استرآبادى مشهور به شريعتمدار بن العلامه الشهير

حاج محمد جعفر استرآبادى كه علماء عصر فتحعلى شاه قاجار صاحب تصانيف و تأليف بوده اند مى باشد.

در سال 1320 ق در تهران متولد و يكسال و نيم پس از ولادت مادرش از دنيا رفته و در حجر والد ماجدش تربيت يافته و پس از تحصيل مقدمات اشتغال به سطوح فقه و اصول داشته تا در سال 1340 ق كه والد ماجدش وفات نموده به قم مشرف و از محضر آيات آنجا استفاده نموده و پس از تكميل اجازات به تهران مراجعت و بحال انزوال و اعتزال از مردم به مصداق (كونوا اجلاس بيوتكم) بعبادت و تأليف كتب مشغول گرديده تا در سال 1387 ق كه بدرود حيات گفتند.

نگارنده گويد: مرحوم شاه چراغى داراى تأليفات و آثار چنديست كه از آنها مجمع السعادات يا فضائل السادات بهمت و دقت فرزندش مرحوم ثقةالاسلام آقا سيد على شاه چراغى بطبع رسيده است و از مفاخر آن بزرگوار است كه داماد ارجمندى چون حجةالاسلام والمسلمين علامه متتبع حاج سيد احمد روضاتى دارد كه ترجمه اش در سابق گذشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شاهچراغي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ارتوپدى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شاهرودي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ عباسعلى شاهرودى از علماء اعلام و آيات عظام و مدرسين فخام حوزه علميه قم بوده اند كه در سادگى و تواضع و محامد آداب و محاسن اخلاق و زهد و مناعت طبع و ملكات فاضله كم نظير بوده اند و به اين صفات حميده مخصوصا متانت افعال و تعفف مشهور دانشمندان و معروف بين مردم قم بوده است.

در سال 1320 قمرى در شاهرود متولد و مقدمات و ادبيات را در آنجا خوانده آنگاه به مشهد مشرف و سطوح عالى را از مدرسين ارض اقدس فراگرفته و در سال 1341 قمرى مهاجرت به قم و در درس مرحوم آيت الله حايرى شركت و ضمنا تدريس سطوح عالى نموده و بعد از فوت آن مرحوم به تدريس خارج فقه و اصول در مدرسه فيضيه پرداخته و در مسجد حاج محمدجعفر واقع در بازار قم اقامه جماعت نموده تا 23 ماه رمضان سال 1383 قمرى كه بدرود حيات گفته و در مجاورت روضه حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام در قبرستان شيخان مقبره خصوصى مدفون گرديده است.

تاليفات مطبوع ايشان از اين قرار است:

1- حاشيه بر كفايه كه در نجف طبع شده 2- حاشيه بر وسيله آيت الله اصفهانى 3- برهان الشيعه در اثبات رجعت 4- تقريرات اصول ايشان 5- بحث اجتهاد و تقليد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

شاهرودي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1350 -1281 ق)، عالم دينى و فقيه. وى خراسانى الاصل بود. پدرش ملا محمدعلى شاهرودى (م 1293 ق) از جمله شاگردان سيد ابراهيم قزوينى، صاحب «ضوابط» بود. شيخ احمد در دامان پدر پرورش يافت. مقدمات را در شاهرود گذراند و براى تكميل تحصيلات، به همراه برادرش، آقا شيخ حسن، به مشهد رفت و پس از

بهره گيرى از استادان آنجا در 1346 ق به عتبات رفت و پس از حضور در محضر درس و بحث حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى به وطن بازگشت و به انجام وظايف و خدمات دينى در شهر شاهرود مشغول گشت و مرجع خاص و عام شد. آيت اللَّه سيد شهاب الدين نجفى مرعشى از وى روايت كرده است. از جمله شاگردان وى آيت اللَّه حاج سيد محسن اشرفى است. از آثار وى: «الحق المبين»، در رد بابيه؛ «مراه العارفين»؛ «ازاله الاوهام»، در جواب «ينابيع الاسلام»؛ «ايقاظ النائمين»، در رد بابيه؛ «تنبيه الغافلين»؛ «مدينه الاسلام»؛ «روح التمدن»؛ «راهنماى دين»؛ «تفسير»ى ناتمام در رد بعض كلمت شيخ طنطاوى.[1]

شيخ احمد كه در سال 1281 قمرى (سال فوت علامه شيخ مرتضى انصارى) در شاهرود به دنيا آمده و در 15 محرم 1350 قمرى وفات نموده است.

اين عالم جليل القدر در دامان پدر عاليمقدارش پرورش يافته و فضائل نفسانى و كمالات اخلاقى را از وى آموخت. دوران تحصيلات مقدماتى را در شاهرود گذراند و براى تكميل تحصيلات خود با برادر بزرگوارش مرحوم آقا شيخ حسن به مشهد رفته و در آنجا نزد اساتيد فن سطوح را تكميل نموده.

سپس به نجف اشرف مهاجرت و از محضر و بحث مرحوم علامه بزرگ آيت اللَّه حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و بعداً آخوند ملا محمدكاظم خراسانى استفاده نموده و در مدتى كوتاه از مبرزين شاگردان ايشان شناخته شده و مشار بالبنان گرديد تا بعد از مدتى به ايران مراجعت و در شاهرود حوزه درسى برقرار كرده و شاگردانى مانند آيت اللَّه حاج سيد محسن اشرفى و ديگران را تربيت نمود.

معظم له در اصول يد طولائى داشت و

فقيهى متبحر بود و تأليفات زيادى در هر يك از مباحث فقه و اصول از ايشان باقى مانده كه هنوز بطبع نرسيده و كتابهائى در رد اديان باطله مانند بهائيت و مسيحيت تأليف فرموده اند كه از آنهاست.

1- حق المبين در رد بابيت و بهائيت كه كتابى است جامع و استدلالى و در سال 1334 ق بطبع رسيده.

2- ازالةالاوهام رد يكى از فضلاء نصارى كه كتابى بنام (ينابيع اسلام) در رد اسلام نوشته.

3- راهنماى دين كه با دلائلى متقن تار و پود بهائيت را بر باد داده است.

4- مدينةالاسلام كه در آن اثبات نموده كه روح مدنيت را بايد در تمدن اسلامى جستجو كنيم.

از باقيات الصالحات آن بزرگوار فرزند ارجمند او جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عبداللَّه مهدوى شاهرودى مقيم تهران مى باشد كه ترجمه اش در جلد چهارم گذشت و حفيد گرامى او دانشمند گرانقدر و دوست عزيز ما جناب آقاى آقا دكتر شيخ محمد شريف مهدوى كه گذشته از مقامات علوم دينى واجد علوم روز و مخصوصاً استاد در زبان انگليسى و عربى مى باشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (136/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 115/14)، علماء معاصرين (387)، گنجينه ى دانشمندان (358 -357 ،354 /5)، مؤلفين كتب چاپى (410 -409 /1).

شاهرودي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد جعفر شاهرودى از علماء اعلام تهران بوده اند.

وى در شاهرود متولد شده و پس از خواندن مقدمات به مشهد مقدس رفته و مقدارى سطوح را در آنجا خوانده و از آنجا در سال 1341 ق به قم مهاجرت نموده و سالها از محضر عالم ربانى مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى و مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و اساتيد ديگر حوزه

قم استفاده نموده آنگاه به نجف اشرف عزيمت كرده و چندين سال از درس و بحث مرحوم آيت اللَّه العظمى نائينى و آيت اللَّه عراقى و آيت اللَّه العظمى آقاى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نموده تا بمدارج علم و اجتهاد رسيده و صاحب راى و فتوا گرديده و در سال 1364 ق مراجعت و چند ماهى در شهر رى توقف آنگاه به تهران منتقل و بنابر اصرار و تقاضاى مردم سلسبيل تهران رحل اقامت بدانجا انداخته و بخدمات دينى و روحانى و اقامه جماعت در مسجد خيابان شير و خورشيد و تبليغ احكام و نشر معارف اسلامى مشغول گرديده تا در ماه ربيع الاول 1393 ق كه دعوت حق را اجابت گفته و جنازه اش با تجليل فراوان حمل به قم و در قبرستان شيخان مدفون گرديده است.

نگارنده گويد: آن مرحوم از دانشمندان و مراجعى بود كه بزيور علم و حلم آراسته و داراى معنويت و صفاء قلب و تزكيه نفس و بر كنار از تظاهرات و هواهاى نفسانى بوده است.

خواب و مكاشفه آن مرحوم

براى اين نويسنده فرمودند در اوقاتى كه در شاهرود تحصيل مى كردم شبى حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف را در خواب ديدم كه در صحرائى تشريف دارند و شيخ بزرگوارى در كنار آن حضرت ايستاده است كه مورد لطف و توجه مخصوص آن بزرگوار است قيافه او را در خاطر سپردم و چون از خواب بيدار شدم براى اين كه او را پيدا كنم به مشهد مقدس رفته و چند سالى توقف و جستجوى آن شخص را نمودم او را در مشهد نيافتم پس به قم آمده و در تكاپوى او گرديدم تا روزى

در مدرسه فيضيه آمده و لب ايوان يكى از حجرات نشستم و ديدم بعضى از آقايان طلاب به آن حجره مى روند متوجه شدم كه در اينجا جلسه درس است نگاه كردم ببينم مدرس كيست ديدم آقائى كه درس ميگويد و درسش مفاتيح فيض است قيافه اش بنظرم آشناست چون دقت كردم فهميدم اين همان شخصى است كه در خواب در كنار حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه ديده بودم پرسيدم اين آقا كيست گفتند عالم ربانى آقاى حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزيست پس خدمتش رسيدم و تا مرا ديدند گويا مدتها آشنائى داشته اند مرا با خود بمنزل برده و از وجود ذيجود و بياناتش استفاده كامل نمودم تا شبى در عالم رويا و مكاشفه ديدم درهاى آسمان برايم باز تا در ظل عرش و آقاى حاج ميرزا جواد آقا در آنجا بمناجات و قنوت مى باشند و من از قرب او در تعجب بودم كه ناگاه از صداى درب منزل متنبه شده و برخاستم و آمدم در را گشودم ديدم يكى از دوستانست در حال گريه گفت بيا كه آقا از دنيا رفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شاهرودي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس بن السيد على موسوى شاهرودى مشهدى از اجلاء علماء خراسان است.

وى در شاهرود متولد شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و ادبيات به تهران آمده و از محضر مدرسين بزرگ تهران چون مرحوم ميرزا ابوالحسن جلوه متوفى سال 1314 قمرى در فلسفه و آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن آشتيانى در فقه و اصول و عده ديگرى استفاده نموده تا به مقام بلندى در معقول و منقول رسيده و متصدى امر تدريس گرديده و بسيارى

از علماء و فضلاء خراسان و مشهد از درس و محضرش استفاده نمودند.

او از تهران منتقل به مشهد مقدس گرديده و مورد توجه اهل فضل واقع شده و در جامعه گوهرشاد اقامه جماعت نموده و به واسطه زهد و ورع و تقواى او نمازش پرجمعيت ترين نمازهاى آنجا گرديد.

از خصايص وى دوام ذكر و كثرت قرائت قرآن بود و جز تدريس و افاده و وعظ و عبادت خود را به چيزى مشغول نمى كرد در سال 1341 قمرى مشرف به عتبات عاليات شده و در مراجعت در هشتم ماه شوال همان سال از دنيا رفته و در دارالسياده در بقعه علماء مدفون گرديده است.

از آثار اوست رساله اى در كلى از بحث جلوه كه در سال 1307 قمرى از تحرير آن فارغ شده است.

و نيز رسائل ديگرى از تقريرات و دراسات استادش ميرزا جلوه.

(وف 1341 ق)، عالم دينى و فقيه. در شاهرود متولد شد و پس از پرورش و خواندن مقدمات و ادبيات به تهران آمد و از محضر مدرسين بزرگ تهران چون ميرزا ابوالحسن جلوه در فلسفه، و آيت اللَّه ميرزا محمدحسن آشتيانى در فقه و اصول، و عده اى ديگر استفاده نمود، تا به مقام بلندى در معقول و منقول رسيد و متصدى امر تدريس شد. بسيارى از علماء و فضلاى خراسان و مشهد از درس و محضرش استفاده ها نمود. وى از تهران به مشهد رضوى رفت و مدتى در مسجد گوهرشاد اقامه ى نماز جماعت كرد. در 1341 ق به عتبات عاليات رفت و در مراجعت به مشهد، در همان سال، از دنيا رفت و در دارالسياده در بقعه ى علماء مدفون شد. وى رسائلى از «تقريرات» و درسهاى

استادش: ميرزا ابوالحسن جلوه، را نگاشته بود، و رساله اى در «كلى» از بحث جلوه. رساله ى «نسبه ارتفاع اعظم الجبال الى قطر الارض» شيخ بهايى به خط شاهرودى موجود است.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 1005/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (364 -363/ 5)، منتخب التواريخ (626).

شاهرودي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1293 ق)، فقيه، مفسر، عالم و زاهد. در اصفهان به تصحيل اشتغال ورزيد و فلسفه كلام را در آنجا فراگرفت. پس از آن براى ادامه ى تحصيلات به عتبات رفت و در بحث صاحب «ضوابط» حاضر گشت. او نه تنها در فقه و اصول بلكه در فلسفه و حكمت و كلام و حديث و عرفان نيز متبحر بود و بيشتر ايام زندگى خويش را به تكميل نفس و رياضت گذرانيد. از وى در حدود پنجاه اثر در فقه و اصول و حديث و كلام و دعا و زيارت به جاى مانده است كه از آن جمله: «نور الانوار» كه تفسيرى فارسى است؛ «لمعات الانوار»؛ كتاب «القضاء»؛ كتاب «الرد على الاخباريه»؛ كتابى بزرگ در «دعاء»؛ «عصاره الفقاهه فى المهمات الفقهيه»؛ «البوارق الحيدريه فى احوال الائمه»؛ شرح رساله ى «السير و السلوك» محقق طوسى.[1]

والد عاليقدر آن مرحوم علامه محقق جامع المعقول والمنقول آيت اللَّه ملا محمدعلى قدس سره معاصر شيخ انصارى بود.

اين عالم جليل ابتداء در اصفهان به تحصيل اشتغال داشت و فلسفه و كلام را در آنجا فراگرفت و پس از آن براى ادامه تحصيلات به عتبات عاليات مشرف شد و در بحث صاحب ضوابط حاضر گشت.

معظم له نه تنها در فقه و اصول متبحر بود بلكه در فلسفه و حكمت و كلام و حديث و عرفان

اطلاعات وسيعى داشت كه تأليفات ايشان در هر يك از اين علوم از مايه علمى اين علامه بزرگوار حكايت دارد.

در دعاء و زيارت نيز تأليفات نفيسى دارد.

و نظر به ارادت كم نظيرى كه به ساحت مقدس مولا اميرالمؤمنين (ع) و زيارت آن حضرت داشت غالب از ايام عمر خود را در نجف اشرف مى گذرانيد و به عبادت و رياضت و تكميل نفس مشغول بود ادب و احتراماتى را كه نسبت به آن حضرت انجام مى داد از كمتر كسى مشهود شده است.

او مدتها در جوار مولايش زندگى كرد تا به استدعاء اهالى شاهرود و اصرار مراجع بزرگ مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج ميرزا حسن شيرازى قدس سره به شاهرود مراجعت نمود.

ولى با قلبى سوزان و چشمى گريان از مفارقت مولايش و پس از ورود به شاهرود زندگى او به پايان رسيد و بعد از چهل روز در سال 1293 قمرى درگذشت.

از اين بزرگوار سه فرزند برومند باقى ماند كه هر يك به نوبه خود ستاره درخشانى در علم و عمل بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (427/9)، الذريعه (359/24 ،344/18 ،137/17 ،271/15 ،183/10 ،153/3)، گنجينه ى دانشمندان (356/5).

شاهرودي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود بن السيد على بن السيد عبداللَّه حسينى شاهرودى اعلى اللَّه مقامه يكى از مشاهير مراجع تقليد معاصر ما و مفاخر بزرگ شهرستان شاهرود بودند اين فقيد سعيد در سال 1301 قمرى در يكى از قراء و مضافات شاهرود بنام قريه (آقا عبداللَّه) در يك خانواده پاك و فضيلت به دنيا آمده و دروس ابتدائى و مقدمات علوم دينى و سطوح عالى اسلامى را در شهر بسطام كه در آنروز حوزه قابل ملاحظه اى داشت

فراگرفت.

و در سال 1328 قمرى براى ادامه تحصيلات عالى به حوزه علميه رهسپار شده يك سالى از محضر مرحوم علامه آخوند خراسانى صاحب كفايه و مرحوم آيت اللَّه محقق نائينى كسب فيض و علم نموده و به زودى در رديف علماء و مراجع بزرگ قرار گرفت.

نسب شريف آن بزرگوار به حضرت زيد بن على بن الحسين شهيد منتهى مى شود و جد گراميش آقا سيد عبداللَّه از علماء موجه و جليل القدر حومه شاهرود و مبلغ سيار آن منطقه بوده كه براى ترويج دين و ارشاد مردم به قراء مجاور مسافرت نموده و ارشاد مردم مى كرد و به زهد و تقوا و صلاح و سداد معروف به كرامت و به مقامات عاليه موصوف بود.

والد مبرورش مرحوم سيد على حسينى از كشاورزان صالح و پرهيزكار و داراى پنج فرزند ذكور بنامهاى زير بوده است.

1- آيت اللَّه آقا سيد محمود (مترجم معظم ما)

2- آقا سيد صادق كه به جود و سخاوت معروف آن منطقه بود

3- آقا سيد عباس

4- آقا سيد حسين

5- آقا سيد حسن

در ميان فرزندان مرحوم آقا سيد على تنها آقا سيد محمود فارس ميدان علم و فضائل و قهرمان قدس و ورع و زهد و تقوا گرديد تا به ذروه علياى آيت اللهى رسيد.

آيت اللَّه شاهرودى در اوان كودكى پدر را از دست داد ولى با تشويق والده ماجده اش و ميل ذاتى خود اوليات را در قريه (آقا عبداللَّه) زادگاه خود خوانده و بعد به شهر بسطام كه آن روز حوزه علميه اش دائر بود آمده و مقدمات و سطوح را خوانده و از آنجا به مشهد مقدس عزيمت نموده و سطوح عالى را به پايان رسانيده و خود در آنجا به

تدريس (كفايةالاصول) پرداخته.

و در سال 1328 قمرى براى وصول به مقامات عاليه و تحكيم مبانى علمى خود به عزم نجف اشرف به زادگاه خود آمده و با كسب اجازه از والده كريمه اش در سن 27 سالگى مهاجرت به عراق و به باب مدينه علم رحل اقامت افكنده و به درس مرحوم آيت اللَّه العظمى آخوند ملا كاظم خراسانى حاضر و مدت 18 ماه از آن منبع علم استفاده نموده.

و بعد به درس مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه محقق آقا ميرزا حسين نائينى شركت نموده و بيشتر به مرحوم نائينى اختصاص يافته و تقريرات هر دو را در فقه و اصول به رشته تحرير آورده.

و ضمناً خود حوزه تدريس رسائل و مكاسب و كفايه دائر و جمع كثيرى از فضلاء و محصلين از درسش بهره مند تا اواخر مرحوم استادش نائينى كه تشكيل درس خارج داده و حدود پنجاه سال تدريس خارج فقه و اصول نموده و هر كدام را چند دوره فرموده تا شهرت علم و ورعش به گوش شيعيان جهان رسيده.

بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى بسيارى از مردم ايران و بلاد ديگر رجوع به معظم له نموده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى اكثر مردم خراسان و مازندران و قاطبه مردم شاهرود و دامغان و كثيرى از خواص مردم تهران و افغانستان و مناطق عربى مقلد ايشان گرديدند.

تا در 18 ماه شعبان 1394 قمرى كه در سن 93 سالگى در اثر ناراحتيها و اهانتهائى كه از طرف دولت شوم بعث عراق به آن مجسمه علم و تقوا و پيكره زهد و ورع رسيد از دنيا رفت و جهان شيعه را

به مرگ و سوك خود قرين ماتم و عزا نمود

خدمات و آثار خالده آيت اللَّه شاهرودى.

خدمات مغفور له به حوزه علميه هزار ساله نجف اشرف و ساير حوزه هاى خراسان و شاهرود و... از دادن راتبه و شهريه و تقويتهاى ديگر بسيار شمه اى از آن را استاد اشكورى در كتاب (حياة امام الشاهرودى) مذكور داشته است.

و اما آثار خالده آنجناب بر دو قسم است.

1- تأليفات رشيقه در فقه و اصول بدين طريق.

1- تقريرات بحث آيت اللَّه الشيخ ضياءالدين عراقى.

2- تقريرات بحث آيت اللَّه ميرزا حسين نائينى در اصول.

3- تقريرات بحث آيت اللَّه ميرزا حسين نائينى در فقه.

4- كتاب طهارة 5- رساله تيمم 6- رساله وضوء 7- رساله اى در وقت.

8- رساله در لباس مصلى 9- رساله در قواطع نماز 10- رساله در صلوة مسافر.

11- كتاب خمس 12- كتاب الحج 13- رساله اى در مواريث 14- كتابى در زكاة 15- تعريف علم اصول فقه 16- كتاب قضاء 17- رساله اى در ضمان 18- رساله اى در قطع 19- رساله اى در قاعده يد 20- رساله اى در قاعده لاضرر 21- كتاب رجال 22- كتاب فى النحو.

و حواشى ديگرى بر كتب علميه و رسائل علميه عروةالوثقى و وسيلةالنجاة و غيره.

و اما قسم دوم از آثار خالده و باقيات الصالحات معظم له سه فرزند دانشمند و برومند ايشانست.

(1394 -1301 ق)، مخرجع تقليد شيعه و فقيه اصولى. در آقا عبداللَّه از دهات شاهرود به دنيا آمد. در اوان كودكى پدر را از دست داد ولى با تشويق مادرش به تحصيل روى آورد. دروس ابتدايى و مقدمات علوم دينى و سطوح عالى را در شهر بسطام فراگرفت. سپس به مشهد رفت و سطوح عالى را در آنجا آموخت و خود را

به تدريس «كفايه» پرداخت. در 1328 ق براى تكميل تحصلات عالى به حوزه ى علميه نجف رهسپار شد و از محضر علامه آخوند خراسانى، صاحب «كفايه» كسب فيض كرد. پس از آن در درس آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه محقق نايينى شركت نمود و بيشتر به آيت اللَّه نايينى اختصاص يافت و «تقريرات» هر دو را در فقه و اصول به رشته ى تحرير درآورد. ضمنا خود نيز حوزه ى تدريس «رسائل» و «مكاسب» و «كفايه» داير كرد و جمع كثيرى از فضلا و محصلين از درسش بهره مند شدند. پس از درگذشت آيت اللَّه اصفهانى، بسيارى از مردم ايران و شهرهاى ديگر و پس از درگذشت آيت اللَّه بروجردى، اكثر مردم خراسان و مازندران و شاهرود و ديگر شهرها مقلد ايشان شدند. از آثارش: «تقريرات» آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى؛ «تقريرات» بحث آيت اللَّه ميرزا حسين نايينى، در اصول و فقه؛ كتاب «طهاره»؛ رساله ى «تيمم»؛ رساله ى «وضو»؛ رساله اى در «وقت»؛ رساله اى در «قواطع نماز»؛ كتاب «الحج» كتاب «خمس»؛ كتابى در «زكاه»؛ كتاب «قضاء»؛ تعريف علم اصول فقه؛ كتاب «رجال»؛ كتابى در «نحو»؛ رساله اى در «قاعده لاضرر»؛ رساله اى در «مواريث»؛ رساله اى در «قاعده ى يد»؛ رساله اى در «قطع»؛ «جامع المقاصد»؛ «ذخيره المومنين»؛ رساله ى «توضيح المسائل».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (369 -364/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (41 -40/ 6)، مستدركات اعيان (219/ 1).

شاهرودي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ يوسف بيارجمندى شاهرودى از مراجع و اساتيد و مدرسين بزرگ معاصر كربلا مى باشند.

ولادت آن بزرگوار حدود 1312 قمرى در يكى از مضافات شاهرود واقع شده و پس از پرورش و خواندن اوليات و مقدمات و سطوح در شاهرود و مشهد مهاجرت به نجف اشرف نموده

و از محضر اعاظم نجف چون مرحوم آيت اللَّه العظمى نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و مراجع ديگر استفاده و بعداً منتقل به كربلا و در جوار حضرت ابى عبداللَّه الحسين (ع) رحل اقامت افكنده و در صحن مطهر به اقامه جماعت و تدريس خارج فقه و اصول پراخته تا سال 1391 قمرى كه به حكم اجبار و اكراه به ايران و چندى در قم توقف سپس به مشهد مقدس رضوى عزيمت و بنابر اصرار فضلاء و علما آن سامان رحل اقامت افكنده و به تدريس خارج و اقامه جماعت در جامعه گوهرشاد اشتغال يافته است.

فرزند ارجمندش حجةالاسلام و عمادالاعلام حاج شيخ محمد شاهرودى حايرى از افاضل معاصر كربلا مى باشند.

ولادت و پرورش ايشان در كربلا و تحصيلاتش نيز در آنجا در خدمت والد ماجدش و علماء ديگر بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

شاهزيدي، غلامحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به (شاه زيدى) از علماء و مقدسين و فقهاء و متدينين شهر قم بود كه در نوشتن مكاتبات و قباله هاى شرعيه ربطى عظيم داشت. در مسجد واقع در صحن شاهزاده زيد به جماعت نماز مى گذاشت و نيز در آنجا براى تحريرات خود حجره اى داشت مسائلى از مرحوم آيت اللَّه آقاى سيد كاظم يزدى صاحب عروةالوثقى پرسش نموده و آن را رساله اى كرده و به طبع رسانيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

شاهگلي، شاهپور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيهوشى ورانيماسيون از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1351، اخذ سرتى فيكيت به عنوان اتمام دوره هاى علمى و عملى مربوط به بيهوشى از بافالو آمريكا در سال 1356.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى تبريز از سال 1351 تا سال 1364، دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تبريز از سال 1364.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

احياء نوزادان، بررسى عوامل مؤثر در بروز ورم حنجره بعد از لوله گذارى، زايمان بى درد با تكنيك اپيدورال، مانى تورنيگ دستگاه قلب و عروق و تنقس در بيهوشى، بررسى خواص و اثرات داروهاى بيحسى موضعى، بيهوشى و پرسنل اطاق عمل، بيهوشى در سالمندان و تدريس دروس مربط به بيهوشى در دانشكده پزشكى تبريز.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيهوشى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

اثرات و عوارض متوقف كننده هاى NAO، ايزوپروترانول و برونكواسپاسم، سديم نيتروپروسايد و اثرات آن، سقوط حاد فشار خون توام با هيپوكاسمر، اثرات هيدريشن و دهيدريشن روى كليه ها، پلاسما گلوكز به عنوان

ماتى تورينگ.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شاهمرادي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: 1374.

از آثار اوست: طبقه بندى، بيولوژى و مبارزه با تك ياخته هاى انگلى (مؤلف جى. پى. كراير، جى. ر. بيكر؛ تهران 1375)؛ كليات انگل شناسى پزشكى (تهران، 1373)؛ مقدمات انگل شناسى پزشكى (تهران، 1368).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شاهين، داريوش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شادروان داريوش شاهين يكي از دين پژوهان متجدد و امروزين و راسخ در عقيده و علم و ايمان بود . در سال 1376 اين بنده در گرماگرم تدوين دانشنامه ي قرآن و قرآن پژوهي بودم كه با وزيدن نفحات توفيق رحماني ، در سال 1377 از سوي نشر دوستان در 2 جلد ، مشتمل بر 3600 مقاله از جمله بالغ بر نزديك به 800 زندگينامه ي قرآن پژوهان از قاري و مقري و مفسر و خوشنويس و غيره منتشر شد . با بنده 16 _ 17 مولف جوان همكاري مي كردند كه اگر ياري الهي به صورت ياري بندگان پاكدلش در نمي آمد ، تدوين و جمع و نشر آن مرجع مشكل گشا ممكن نبود . يكي از مشكل گشاييهاي ساده ي اين مرجع كوتاه اما جوابگو اين بود كه شرح حال خود نوشت دست كم دويست تن از مترجمان و مفسران و ساير قرآن پژوهان را در برداشت . به يادم هست كه دو سه بار به منزل آقاي داريوش شاهين تلفن زدم كه لطف كنند و زندگينامه ي خود نوشتي براي درج در آن دانشنامه بنويسند ، بي علاقگي و اكراه از لحنش آشكار بود . زيرا در سالها شايد دهه ها پيش كه من بچه بودم ، روزي در پشت ويترين كتابفروشي ها ترجمه اي از قرآن كريم ديدم كه ترجمه اي گسترده و آزاد بود كه انگليسي

ها به آن نوع ترجمه Para phrase يا نقل به معنا ، بدون قابليت مطابقه ي واو به واو با متن اصلي كه براي رسايي بيشتر و همه فهمي و مردم پسندي است ، گويند؛ و ايشان رو ي جلد و صفحه ي عنوان ترجمه ي خود از قرآن كريم نوشته بودند : « ترجمه و نگارش داريوش شاهين » ، بنده و شايد بسياري ها تكان خورده بودند كه مگر قرآن كريم مي تواند نگارش كسي جز خداوند باشد ؟ و بنده اشاره وار در يكي از مصاحبه ها و مقالات خود از اين مسئله به شگفتي ياد كرده بودم كه ايشان آن را حمل بر تمسخر كرده بودند .

همين است كه به درخواست من پاسخ مثبتي ندادند و حاصل اين شد كه تهيه ي يك صفحه شرح حال از ايشان براي جامعه ي علمي دشوار است .

خوشبختانه ، هنگامي كه اين بزرگ مرد پركار با كارنامه ي فرهنگي پربارش درگذشت ( چهارم آبان ماه 1380 ) يك زندگينامه ي كوتاه و پر اطلاع نيز همراه با آگهي نامه ي مربوط به اعلام وفات او منتشر شد ، كه در آن چنين اطلاعاتي آمده است : از داريوش شاهين بيش از 300 جلد تاليف ، ترجمه ، مجموعه هاي مختلف و داستان در عرصه ي ادبيات ، شعر و مذهب به يادگار مانده است . در بخش مذهب شادروان شاهين به ترجمه ي نهج البلاغه به زبان انگليسي توفيق يافت . كتابي به نام يكصد گوهر شامل كلمات قصار حضرت علي (ع) ، به انتخاب و كوشش او تدوين و به

پنج زبان ترجمه شده است . او چندين دهه هم براي راديو نويسندگي و تهيه ي مطلب مي كرد . ديگر از آثار او تاريخ ايران در يكصد قرن است كه نه صرفاً تاريخ سياسي ، بلكه اجتماعي و هنري و فرهنگي ده هزار ساله ي ايران است و به انگليسي هم ترجمه شده است . در عين حال و اين همه پركاري قلمي ، آن بزرگوار به مدت سي سال در مركز توسعه ي صادرات ايران خدمت كرد و از همان جا پس از 30 سال بازنشسته شد .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

شاهين فر، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1303، مرتبه علمى: استاد، رشته: گوش و حلق و بينى، دانشكده: پزشكى،دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصى گوش و حلق و بينى از دانشگاه علوم پزشكى تهران و آمريكا در سال 1336، دوره آناتومى از دانشگاه مشهد در سال 1352.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آناتومى، گوش و حلق و بينى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 12 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

آناتومى و نوروآناتومى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 15، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

گوش و حلق و بينى، آناتومى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شايان، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1276 آمل.

درگذشت: 1 آبان 1364.

مؤلف دو جلد كتاب مازندران (چاپ دوم 1336) و مصحح كتاب تاريخ طبرستان و رويان و مازندران تأليف سيد ظهيرالدين مرعشى (چاپ تهران بهمن 1333).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شايعي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين شايعي

محل تولد : كرج

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

سال 58ديپلم گرفتم بلافاصله وارد دانشگاه شدم (رشته رياضي دانشگاه تربيت معلم تهران) به علت تعطيلي دانشگاهها جهت تحصيل علوم حوزوي به دليل علاقه اي كه داشتم سال 59 وارد حوزه علميه قم شدم و دوران مقدمات سطح عالي را در طي چهار سال گذراندم؛ به اين صورت كه مقدمات و ادبيات عرب و منطق مظفر را در طي يكسال تحصيلي نزد بعضي از طلاب فاضل خراساني گذرانيدم و سال دوم لمعتين و معالم و اصول فقه مرحوم مظفر را و سال سوم و چهارم رسائل را نزد آقاي اعتمادي و مكاسب و كفايه را نزد مرحوم آقاي ستوده ودرسال 63در درس خارج آقاي وحيد شركت كردم اصول پنچ سال و فقه يكسال و درس كتاب شريف رسائل شيعه را نزد (شامل فقه الحديث مباحث رجالي و درايه )استاد بزرگوار جناب حاج سيد احمد مددي در همان سال 1363آغاز كردم و بعدا در درس خارج فقه ايشان شركت كردم و عمده فقه را با ايشان گذراندم همچنين از درس فقه مرحوم آقاي حرم پناهي رضوان الله تعالي عليه نيز استفاده كردم و از ايشان اجازه اجتهاد گرفتم .

در سال 68 وارد دانشگاه مفيد قم رشته اقتصاد شدم و دو سال بعد انصراف دادم و مشغول كارهاي حوزوي تدريس دروس حوزوي شدم در سال

75با موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني همكاري كردم و تا به حال ادامه دادم در اين موسسه ابتدا كتاب واجبات الصلاه مرحوم آقا مصطفي خميني (ره) را تحقيق كردم و بعد از آن مسئوليت علمي آثار فقهي و اصولي حضرت امام به اين حقير داده شد و نيز مسئوليت علمي چاپ آثار مرحوم مصطفي خميني را نيز ه عهده گرفتم و آثار ايشان و حضرت امام خميني از سال 75 تا تقريباً80 به چاپ رسانديم و الان براي چاپ مجدد آثار امام تحت عنوان مجموعه آثار امام خميني بعنوان مشاور علمي و ناظر علمي در خدمت اين موسسه مي باشد

در ضمن به تدريس فقه و اصول در مدرسه علميه معصوميه تقريباً از سال 81 تا زمان حاضر مشغول مي باشم سال 79و 80 را نيز در پژوهشگاه امام خميني وابسته به مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني به تدريس اصول در رشته كارشناسي ارشد فقه و حقوق اشتغال داشتم.

شايگان، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1281 ش)، استاد دانشگاه، حقوقدان و مترجم. در شيراز متولد شد. پس از طى تحصيلات ابتدايى و متوسطه در مدارس شريعت و شعاعيه زادگاهش به تهران آمد، وارد مدرسه ى علوم سياسى شد و بعد از اتمام دوره ى آن مدرسه، براى تكميل تحصيلات در رشته ى حقوق به فرانسه رفت و دكترا گرفت. پس از بازگشت به كشور در دانشكده حقوق دانشگاه تهران به تدريس پرداخت و ساليان دراز معاون دانشكده بود و پس از آن به معاونت وزارت فرهنگ و نمايندگى مجلس شوراى ملى رسيد. پس از 28 مرداد 1322 ش مدتى زندانى شد و پس از آزادى به امريكا

رفت و در آنجا به تدريس اشتغال يافت. دكتر شايگان شعر هم مى گفت ولى به ندرت. از آثار وى: «مقدمه ى حقوق مدنى ايران»؛ «اميدهاى نو» برتراندراسل، ترجمه.[1]

فرزند سيدهاشم مولى رهى شيراز، متولد 1280 است. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در موطن خود انجام داد و به شغل فرهنگى پرداخت. ضمن اشتغال به كار معلمى ، يك دوره ى كامل فقه و اصول و حكمت را نزد اساتيد روز تلمذ نمود. حوالى سال 1303 به تهران آمد و دوره ى مدرسه ى عالى حقوق را گذراند. در سال 1307 جزء اولين دسته محصلين دولتى اعزامى به خارج شركت كرد و به اروپا رفت و درجه ى دكتراى حقوق از دانشگاه پاريس دريافت نمود. چندى هم در انگلستان به تحصيل حقوق و فلسفه پرداخت. در 1313 به ايران آمد و دانشكده ى حقوق كه تازه بنياد گرفته بود، او را به سمت دانشيارى براى تدريس حقوق مدنى استخدام كرد. پس از چندى از طرف علامه على اكبر دهخدا رئيس دانشكده، به معاونت مشاراليه انتخاب گرديد. در سال 1317 وليعهد وقت از دانشكده ى حقوق بازديد كرد و شايگان معاون دانشكده نطقى ايراد نمود كه سراپا تملق و مداهنه بود. در همان سال به عضويت سازمان پرورش افكار برگزيده شد. شايگان در كنار شغل استادى، به كار وكالت دادگسترى هم پرداخت و در چند وزارتخانه از جمله وزارت دارائى مشاورى حقوق داشت. در 1324 كه قوام السلطنه روى كار آمد و ملك الشعراى بهار را به وزارت فرهنگ معرفى كرد، شايگان معاون وزير فرهنگ شد و در ترميم كابينه كه دكتر فريدون كشاورز وزارت گرفت، او كماكان معاون بود. در ترميم سوم كابينه ى قوام، به وزارت فرهنگ

منصوب گرديد و كمتر از يك سال در آن سمت استوار شد ولى كار عمده اى نتوانست انجام دهد. چون ساير وزيران از تمام امكانات استفاده كرد. بعد از كنار رفتن از كابينه با دكتر مصدق پيوند دوستى زد و عضو جبهه ملى شد و در جبهه هم مقام دبيرى يافت. در انتخابات دوره ى شانزدهم به اتفاق مصدق و چند نفر ديگر از اعضاء جبهه ملى، از تهران وارد مجلس شد. در تمام مدت نقش اقليت داشت. نطقها و ايرادات وى در مجلس منطقى و مستند و محتواى بيشترى از ساير نمايندگان اقليت داشت. در دوره ى هفدهم هم از تهران به مجلس رفت. داعيه ى رياست مجلس و مقامات ديگر او را پرجوش و خروش كرد. بعد از كنار گذاردن آيت الله كاشانى از رياست مجلس، بين او دكتر عبدالله معظمى كشمكش شروع شد. راى مخفى گرفتند. معظمى 39 راى و شايگان 35 راى آورد، درنتيجه با چندين راى اضافى، معظمى بر كرسى رياست تكيه زد.

شايگان در روز 25 مرداد 1332 از راديو تهران نطق جالبى ايراد نمود يعنى همان روزى كه شاه از رامسر به بغداد و رم رفته بود و گفت آن متاعى كه بايستى به تهران بيايد، به بغداد رفت و خيلى مطالب تند ديگر و زمينه را كاملا براى رياست جمهورى خود فراهم مى نمود كه كودتاى 28 مرداد به تمام تخثيلات و آرزوهاى او خاتمه داد. يك روز در اختفاء به سر برد. روز دوم در معيت دكتر مصدق و دكتر صديقى به باشگاه افسران رفتند يا بردند و خود را در اختيار دولت گذاشت. چندى در باشگاه افسران بازداشت بود، بعدا به لشكر

2 زرهى منتقل شد و محاكمه اى براى او ترتيب دادند و همزمان با دكتر مصدق، او را هم به دادگاه كشيدند. در محكمه ى فوق العاده به رهبر جبهه ملى احترام گذاشت و طورى عمل كرد كه همه او را تحسين مى كردند و سرانجام حكم محكوميت او براى مدت ده سال صادر شد. دو سال در زندان به سر برد كه مورد عفو واقع شد. پس از آزادى، چندى در تهران مى زيست تا اجازه ى خروج از كشور گرفت و آمريكا را براى ادامه ى زندگى انتخاب كرد. در آنجا ساكت نماند و فعاليت خود را عليه رژيم پهلوى ادامه داد و وجود او پايگاهى براى دانشجويان مقيم آمريكا بود. وفات او در سن 80 سالگى در آمريكا اتفاق افتاد.

شايگان مردى دانشمند، حقوقدان، اديب و در عين حال خودخواه، لجوج، عوام فريب و پرتوقع بود. غالبا در اعلاميه هاى انتخاباتى، خود را «سقراط ايران» معرفى مى كرد. هنگام تدريس فوق العاده قدرت استادى را نشان مى داد و كلاسش محل اجتماع شيفتگان علم و دانش بود. مطالب حقوقى را با امثله سياسى و اجتماعى شيرين تر مى كرد. وى طبع شعر هم داشت و شعر نيكو و محكم مى سرود. معروفترين شعرش «وطن چيست» مى باشد كه حتى در كتب درسى هم ثبت شده است. وى در جوانى با خانواده ى شيبانى وصلت كرده بود. دختر ذكاءالسلطنه شيبانى همسر او بود. شايگان در بين دوستان و دانشگاهيان، به «شراب شور» شهرت گرفته بود.

شاعر، حقوقدان، محقق.

تولد: 1281، شيراز.

درگذشت: 23 ارديبهشت 1360، آمريكا.

سيد على شايگان، فرزند حاج سيد هاشم، پس از انجام تحصيلات ابتدايى و متوسطه در مدرسه هاى شريعت و شعاعيه شيراز، و نيز فراگيرى ادبيات فارسى و زبان عربى

در مدارس قديمه، در مدرسه ى علوم سياسى تهران به تحصيل پرداخت و ليسانس حقوق را گرفت. سپس در سال 1306 با دانشجويان دوره ى اول به پاريس رفت و تحصيلات خود را در رشته ى حقوق در آنجا به پايان رسانيد و در سال 1312 موفق به دريافت دكتراى حقوق شد. پس از بازگشت به ايران در دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران به تدريس مشغول شد. سال ها معاون دانشكده ى حقوق بود. بعدها وى كرسى استادى حقوق مدنى را در دانشگاه تهران احراز نمود. سپس به معاونت وزارت فرهنگ رسيد و مدتى در كابينه ى قوام السلطنه به عنوان وزير فرهنگ بود، همچنين در دوره ى هفدهم مجلس شوراى ملى نماينده ى تهران شد. وى از بنيان گذاران جبهه ى ملى به شمار مى آمد. پس از 28 مرداد 1332 به زندان افتاد و سرانجام پس از آزادى از زندان به آمريكا رفت و همان جا ساكن شد در ضمن در دانشگاه هاى آنجا نيز تدريس مى كرد. در سال 1358 براى مدتى كوتاه به ايران آمد سپس به آمريكا مراجعت كرد.

در جوانى مدتى به معلمى پرداخت و زمانى كه در شيراز بود در انجمن سالار شركت مى جست. گاهى شعر مى گفت. اشعارش حاوى مضامين وطن دوستى و تشويق به تحصيل دانش و به مبارزه با جهل و بى سوادى است.

فهرست آثار شايگان به شرح زير است. حقوق مدنى ايران (چند بار تجديد چاپ شده است)؛ ترجمه ى كتاب اميدهاى نو در جهانى كه در حال تغيير است (تأليف رتراند راسل، از انگليسى به فارسى، تهران، 1336.) كتاب خاطرات او تا هنگام فوتش به طبع نرسيده بود.

سيد على شايگان سرانجام به سال 1360 در آمريكا درگذشت و پيكرش را براى

دفن به ايران منتقل نمودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 7، ش 11 و 12، ص 938)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (237 -234 /3)، مؤلفين كتب چاپى (275 -274 /4).

شب زنده دار، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي شب زنده دار

محل تولد : داراب فارس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين مهدي شب زنده دار در سال 1332 در داراب متولد شد؛ البته او بزرگ شده شهر قم است و پدرش كه در كسوت مقدس روحانيت بود، در تابستان به همراه خانواده به داراب سفر كرده بود كه فرزندش در همان جا متولد شد.حجة الاسلام والمسلمين شب زنده دار تحصيلات دورة دبستان را به پايان رساند و يك سال نيز به دبيرستان رفت . پس از آن وارد حوزة علميه قم شد. او كه قسمتي از دروس مقدمات و دورة سطح را نزد پدر خود آية الله شيخ حسين شب زنده دار خوانده بود، مغني را نزد آية الله جنتي ، رسائل را نزد حضرات آيات مصلحي ، طاهري و مؤمن آموخت و براي فراگيري مكاسب به نزد حضرات آيات شب زنده دار، مؤمن ، مشكيني و ستوده رفت . استادان او در كفايه حضرات آيات مؤمن و سبحاني بودند. حجة الاسلام والمسلمين شب زنده دار كشف المراد را نزد آية الله حسيني كاشاني ، بخشي از شرح منظومه را نزد حضرات آيات مؤمن ، مفتح و صالحي مازندراني و بخش هايي از اسفار رانزد آية الله سيد رضا صدر، آية الله اميني و آية الله انصاري شيرازي فرا گرفت . قسمتي از شفا را نزد آية الله جوادي آملي و بخشي از اشارات را نزد آية الله حسن زاده آملي آموخت .حجة الاسلام والمسلمين شب زنده دار با پايان يافتن دوره سطح به درس خارج آيات عظام شيخ كاظم تبريزي ، شيخ مرتضي حائري ، وحيد خراساني و

شيخ جواد تبريزي رفت و از محضر آنان بهره هاي بسيار برد. حجة الاسلام والمسلمين شب زنده دار سالها به تدريس دروس دوره سطح پرداخته و شرحي نيز بر قسمتي از تحريرالوسيله نگاشته است . او مدير مؤسسه و مدرسه بقية الله (عج ) است . حجة الاسلام والمسلمين شب زنده دار هم اكنون در قم حضور دارد و به تربيت طلاب مي پردازد و علاوه بر عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم نمايندگي شوراي عالي در هيأت امناي مركز جهاني علوم اسلامي و سازمان مدارس خارج از كشور و نيز عضويت در مجمع مشورتي فقهي شوراي نگهبان را به عهده دارد.

شبانكاره اي، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 697 ق)، نويسنده، مورخ و شاعر. در ولايت شبانكاره ى فارس به دنيا آمد و پس از كسب كمالات به شاعرى پرداخت. وى مداح خواجه غياث الدين محمد بن رشيدالدين فضل اللَّه، وزير سلطان ابوسعيد بهادرخان (آخرين پادشاه مغول) بود و قصايدى در مدح او سرود. از آثار وى مى توان از كتابى به نام «مجمع الانساب» نام برد كه تأليف آن را در 733 ق آغاز نمود و در 736 ق به پايان برد و آماده ى تقديم به سلطان ابوسعيد (م 736 ق) كرد و به همين قصد كتاب را در اختيار خواجه غياث الدين محمد نهاد در همين زمان سلطان ابوسعيد درگذشت و با دگرگونى دولت ايلخانى، خواجه غياث الدين نيز به قتل رسيد و ربع رشيدى به غارت رفت كه در اين ميان كتاب محمد شبانكاره اى هم مفقود شد. به همين سبب او دوباره به تأليف كتاب پرداخت و در 743 ق آن را به اتمام رساند و وقايع مربوط به اواخر عهد ابوسعيد را نيز بر آن افزود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات

در ايران (1270 -1269/ 3)، تاريخ نظم و نثر (183 -182)، تاريخ مغول (522 -521)، الذريعه (19/ 20)، فرهنگ سخنوران (814)، مجمع الانساب (مقدمه).

شبستري، شيخ محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ سعدالدين محمود بن امين الدين عبدالكريم بن يحيي شبستري از عرفا و شعراي نامي قرن هفتم و هشتم هجري است. او در سال 687ه. در ايام سلطنت كيخاتوخان در قصبه شبستر واقع در هشت فرسخي تبريز متولد شد و در عهد سلطان محمد خدابنده و ابوسعيد بهادرخان در شهر تبريز مرجع علما و مضلا بود. شبستري پس از كسب دانش در تبريز به مسافرت در شهرهاي مختلف پرداخته و در سفر به مصر، شام، حجاز از علما و مشايخ اين سرزمين ها كسب دانش توحيد كرده است. او خود در اين باره مي گويد: مدتي من زعمر خويش مديد صرف كردم به دانش توحيد در سفرها به مصر و شام و حجاز كردم اي دوست روز و شب تك و تاز سال و مه هم چو دهر ميگشتم ده ده و شهر شهر مي گشتم گاهي از مه چراغ مي كردم گاه دور چراغ مي خوردم علما و مشايخ اين من بس كه ديدم به هر نواحي من جمع كردم بسي كلام غريب كردم آنگه مصنفات عجيب هم چنين شيخ محمد در سفري به كرمان در آنجا تاهل اختيار كرده و در آن شهر اولاد و احفادي از او به وجود آمده است كه جمعي از ايشان اهل قلم و كمال بوده و به خواجگان شهرت يافته اند. شبستري پسري به نام عبدالله داشته كه جواني فاضل و كامل و ماهر در علوم مختلف به خصوص رياضي بوده است. وي

در سال 926ه. از جانب سمرقند به درباز روم رفته و سلطان سليم او را تعظيم بسيار كرده است. شيخ عبدالله مثنوي به نامه شمع و پروانه به نام سلطان سليم سروده و نيز رساله اي به زبان فارسي در قواعد معما به نام سلطان مذكور نوشته است. شبستري سرانجام به تبريز باز گشته و در سال 720ه. در 33 سالگي وفات يافته و در شبستر وسط باغچه گلشن در جوار مزار استادش بهءاالدين يعقوبي تبريزي مدفون شده است. بعضي ها معتقدند كه چون شبستري وصيت كرده كه او را پاي مزار شيخ بهاءالدين دفن كنند و سال وفات بهاءالدين 738ه. است و هم چنين چون باباابي سبشتري در مرض موت شبستري حاضر بوده و در همان ماه وفات شبستري فوت نموده و تاريخ وفات باباابي 17 ربيع الاول سال 740ه. است؛ پس سال وفات شبستري هم بايد 740ه. باشد ضمنا با توجه به تجديد عمارت هاي مكرر مقبره شبستري احتمال آن داده شده كه تاريج فوت نوشته شده بروي مزارش تغيير كرده باشد. بعضي از معاصران، تاريخ وفات شيخ محمود را همان 720ه. پذيرفته اند ولي تولد او را پيش از سال 687ه. حدس زده اند و دليل آن را هم بعيد بودن 26 سالگي شبستري براي شهرت فراوان او در عهد خدابنده ذكر كرده اند. شبستري پيرو مذهب سنت و جماعت و معتقد به عقايد اشعريان بوده است. لاهيجي شارح گلشن راز شيخ و مرشد شبستري را امين الدين مي نويسد. خود شيخ محمود نيز در مثنوي سعادت نامه از امين الدين ياد ميكند: شيخ و استاد من امين الدين دادي الحق جوابهاي

چنين برخي هم استاد او را بهاءالدين يعقوبي تبريزي دانسته؛ اما با استنباط از عبارت صاحب روضات الجنان ميتوان هر دوي آنها را از اساتيد وي دانست. آثار شبستري: الف- آثار منظوم (ا- گلشن راز، 2- سعادت نامه) ب- آثار منثور (1- حق اليقين في معرفة رب العالمين، 2- مرآ ََْة المحققين، 3- شاهد يا شاهد نامه)

منابع زندگينامه :پايگاه ياد يار

شبستري، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا كاظم آقاى شبسترى از علماء و مفاخر بزرگ شهرستان شبستر است.

علماء معاصرين گويند آن بزرگوار عالمى محقق امجد و فاضل مدقق اوحد فخرالشيعه و ركن الشريعه الشيخ الثقة الجليل والفقيه العدل النبيل الواصل عواطفه على الحاضر والبادى والمؤيد بنعم اللَّه و الايادى سناد العلم الشامخ و عماد الفضل الراسخ آن عالم يگانه از دعاة دين و ملت و حماة شرع و سنت و حمله اخبار و حفاظ آثار اهل بيت اطهار عليهم الصلوة والسلام معدود مى گردد.

در كليه موجبات تقدم و اسباب تفوق و وسائل براعت و ادوات رفعت حائز مقام منيع و فائز رتبه رفيع مى باشد نه تنها در كسبيات از قبيل فن كلام و اصول عقايد و مهمات معارف و امهات رياضيات و علم معقول و منقول و قسمت فقه و اصول و معرفت تفسير و ضاعت اعراب و شعب ادب از احاد است بلكه در موهبيات نيز مانند حصافت عقل و حصانت فكر و اصالت راى و اصابت خاطر و مناعت جانب و سعه صدر و ملكه جود از افراد نمومه به شمار مى رود.

در ايام جمعه و وفيات ائمه عليهم الاف الثناء والتحية و مواقف شريفه و اوقات متبركه مردم از هر طرف و محلات دوردست براى استفاده از بيانات وافيه و

تحقيقات كافيه معظم له بپاى منبر ايشان اجتماع مى كنند و منبر و صحبتش جامع و نافع همه طبقات ناس كه هركس بحسب استعداد خود از انوار كلمات شريفه اش اقتباس مى نمايد.

تولد آنجناب در سال 1307 ق واقع شده والد مرحومش آقا ميرزا على اشرف شبسترى از شاگردان مرحوم علامه انصارى و واجد مقامات عاليه علم و فضل و تقوا و حائز ملكه استنباط بوده و مصنفات و مؤلفاتى در فقه و اصول دارد كه بطبع نرسيده و نزد فرزند فاضلش موجود مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شبستري، نصراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330- ز 1392 ق)، عالم دينى، فقيه و مدرس. در تبريز متولد شد، مقدمات و سطوح را در زادگاهش خواند. سپس به قم مسافرت كرد و در فقه و اصول شاگردى آيت اللَّه حجت كوهكمرى را نمود. آنگاه به نجف رفت و از محضر آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه شيخ محمدحسين غروى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و پس از آنان از آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه خويى و آيت اللَّه ميرزا باقر زنجانى استفاده ى كامل نمود. دوره ى فلسفه و حكمت را از آقا شيخ صدرا بادكوبه اى فراگرفت و با اجازات عديده اجتهاد و روايت به وطن بازگشت و در تبريز به انجام وظائف دينى و اقامه ى نماز جماعت و تدريس پرداخت. از آثارش: «زندگانى حضرت لقمان حكيم» به نام «در يتيم»؛ «هدايه الاقران الى اخبار لقمان الحكيم» و مختصر آن «الكلمه الطيبه»، در نصايح لقمان حكيم؛ «اللولو النضيد فى شرح زياره مولينا ابى عبداللَّه الشهيد (ع)»؛ مقدمه و تعليقات بر «آداب الصلاه» علامه مجلسى؛ كتاب «وفادار باشيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (170/25 ،125/18)، گنجينه ى دانشمندان (380 -379 /5

،319 -318 /3)، مؤلفين كتب چاپى (582 -581 /6).

شبلي خراساني، ابوبكر دلف

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(334 -247)، صوفى، فقيه و محدث. اصل وى از شبليه ى اسروشنه ماوراءالنهر بود. در سامراء به دنيا آمد و در بغداد نشو و نما كرد. پدرش از پرده داران خليفه بود. شبلى صحبت جنيد و حلاج و خيرالنساج را درك كرد و يكى از مشايخ بزرگ صوفيه گشت. او فقيه عارفى در مذهب مالك بود، گرچه عده اى او را امامى دانسته اند. وى از محدثين حديث روايت و كتابت مى كرد. شعر مى سرود و الفاظ و حكم و نوادر و حكايات بسيار از او نقل شده است. از او پرسيد كه نشانه ى عارف چيست؟ گفته: سينه اى مشروح، قلبى مجروح و جسمى مطروح. نسبت به تعظيم شرع مطهر سعى بسيار مى نمود. محمد بن عبداللَّه رازى و محمد بن حسن بغدادى و منصور بن عبداللَّه هروى از شاگردان وى مى باشند. در بغداد درگذشت و در مقبره ى خيزران دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (21 -20 /3)، تاريخ بغداد (397 -389 /14)، تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (349 -348)، ترجمه ى رساله قشيريه (72 -71)، تذكره الاولياء (182 -160 /2)، تعليقات اسرار التوحيد (703)، جستجو در تصوف (158 -151)، حليه الاولياء (375 -366 /10)، دائرةالمعارف الاسلاميه (167 -165 /13)، دائرةالمعارف البستانى (411 -409 /10)، دايرةالمعارف فارسى (1452 -1451 /2)، روضات الجنات (229 -225 /2)، ريحانه (182 -180 /3)، سير النبلاء (369 -367 /15)، طبقات الصوفيه هروى (449 -448)، كارنامه ى بزرگان (60 -59)، الكامل (322/6)، كشف المحجوب (صفخات متعدد)، الكنى و الالقاب (354 -353 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابوبكر)، مبانى عرفان و احوال عارفان (334 -326)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 334)،

نفحات الانس (187 -183)، وفيات الاعيان (276 -273 /2)، هديه الاحباب (160).

شبيري زنجاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد شبيرى زنجانى از آيات عظام و اركان حوزه علميه قم و اعوان نزديك استاد ما مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمد حجت كوهكمرى بوده كه در روز چهارم ماه صفر 1308 هجرى قمرى در زنجان متولد شده و در شب شنبه 29 ماه رمضان 1393 هجرى قمرى در قم درگذشت و در يكى از حجرات مقبره خودش مدفون گرديده و ترجمه اش در جلد دوم گنجينه صفحه 166 گذشت.

داراى سه فرزند روحانى خدمتگزار مى باشد كه دو نفر آنان بنامهاى:

1- حاج سيد جعفر شبيرى زنجانى در تهران به خدمات دينى از اقامه جماعت در مسجد كانون توحيد در خيابان پرچم و امور قضائى در دادگسترى اشتغال دارند.

2- حاج سيد ابراهيم شبيرى زنجانى كه نيز در تهران اشتغال به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغى وعظ و خطابه دارند.

3- فرزند ارشد معظم له كه از مفاخر مدرسين و حجج اسلام و آيات عظام معاصر حوزه علميه اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

شبيري، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد موسى شبيرى زنجانى فرزند مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج سيد احمد زنجانى مدفون در صحن مطهر حضرت معصومه (س) از افاضل مدرسين و متتبعين و محققين حوزه علميه قم مى باشند كه در تاريخ هشتم ماه مبارك رمضان 1326 قمرى در قم چندماه بعد از مهاجرت مرحوم آيت اللَّه والدشان در اين شهر مقدس متولد شده.

اين بيت را والدشان براى تعيين تاريخ ولادت حقير سروده اند:

سال تاريخ ولادت عجب الهامم شد

از مبارك رمضان هشت كم هنگام سحور

مبارك رمضان كه با 1354 مطابق است بعد از كم كردن هشت با 1346 قمرى كه سال تاريخ ولادت است موافق خواهد شد ضمنا در اين بيت به ماه و روز

و ساعتند نيز اشاره شده است مانند «هنگام زوال رابع شهر صفر» كه براى تاريخ ولادت خودشان سروده اند.

بارى ايشان بعد از گذراندن دروس ابتدائى در مدارس جديده در سال 1359 قمرى به مقدمات علومى دينى اشتغال پيدا كردم و چون دروس مقدماتى چندان جاذبيت نداشت و از طرفى در آن زمان رغبت عمومى به ورود در مدارس دينى نبود و هم بحثى نداشتم حدود يكسال به طور غير جدى به درسها اشتغال داشتم بعد از يكسال در اثر يافتن بعضى از هم بحثى ها كه از مستعدين درجه اول بودند و جاذبيت دروس غير ابتدائى با جديت تمام در مدت نسبتا كوتاهى دروس مقدماتى و سطوح را به پايان برده و در سال 1363 قمرى در درس خارج اصول مرحوم آيت اللَّه صدر حاضر شده و مقدارى از بحث خبر واحد را نوشته سپس بعد از ورود مرحوم آيت اللَّه بروجردى به قم در محرم 1364 در درس خارج فقه و اصول ايشان شركت كرده و همچنين مدتى در درس خارج اصول مرحوم آيت اللَّه حجت و مختصرى در بحث خارج فقه ايشان حاضر گرديدم و مقدارى از تقريرات اصول از اوائل درس را نوشته استاد عمده ايشان مرحوم آيت اللَّه داماد بوده كه حدود بيست سال از بحث فقه و قريب يكدوره از درس اصول آن مرحوم بهره مند گرديده و كتاب طهارت و خمس و زكاه و صوم و حج را به استثناء مقدارى از بحث طهارت كه به مناسبت سفر عراق تعطيل شده از محضرشان استفاده كرده و مقدار بسيار كمى نيز از بحث دوره اول كتاب صلاه را مستفيض شده است.

در سال 1374 قمرى به عتبات عاليات

مشرف شده و در درس فقه آيت اللَّه حاج سيد عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حكيم قدس سرهما و درس اصول آيت اللَّه خوئى مدظله شركت كرده بعد از حدود هفتاد روز به ايران مراجعت كرده و در سال 1375 بار ديگر به عتبات مشرف شده حدود 6 ماه در دروس آيات مزبور حاضر گشته و در رمضان آن سال مقدارى از مبحث رضاع را از بحث تعطيلى آيت اللَّه خوئى استفاده كرده ضمنا مختصرى در قم از منظومه سبزوارى را پيش مرحوم علامه طباطبائى خوانده و كمى هم مباحثه كرده ولى چون به اين علم مانوس نبوده درس و بحث در مدت كوتاهى تعطيل شده همچنين مقدارى جبر و هندسه را با يكى از اعاظم دوستان خود بحث كرده است.

اما اساتيد ايشان قبل از ورود به درس خارج زيادند براى نمونه نام مبارك چند تن از آنان را متذكر مى شويم.

1- مرحوم آيت اللَّه والدشان كه اولين استاد و آخرين اساتيد سطوح عاليه ايشان بودند قسمتى از مقدمات و كمى از كفايه را پيش ايشان خوانده.

2- محقق بزرگوار آقاى سيد مرتضى علوى اصفهانى داماد آيت اللَّه گلپايگانى مدظله كه استاد مطول ايشان بودند و از نظر تعمق و حسن تقرير نظير ايشان را در موضوع مزبور نديده اند.

3- رهبر فقيد انقلاب مرحوم آيت اللَّه خمينى كه قسمت عمده مبحث برائت شيخ انصارى را نزد ايشان خوانده و گاهى به بحثهاى خارج از كتاب نيز مى پرداختند.

4- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى حائرى كه قسمتى از بيع مكاسب شيخ و مقدار كمى از بحث ظن و استصحاب فرائد و مختصرى از كفايه را پيش ايشان خوانده درس اگرچه اسماً درس سطح حساب مى شد ولى واقعا

درس خارج بوده است.

تأليفات معظم له

ايشان با اينكه صفحات زيادى را در فقه و اصول و حديث و تراجم و رجال و انساب و غيره نوشته است و تقريرات درس عده اى از اساتيد را نگاشته ولى در اثر كثرت تشكيك و تجديدنظر كه آفت بزرگى است براى حفظ مواريث علمى اين آثار مدون نشده فقط مقدار كمى به عنوان مقاله چاپ شده و متاسفانه قسمت زيادى در اثر عدم اهتمام مفقود گرديده و مقدار موجود هم اغلب مسوده است. از خداوند متعال توفيق تبييض و تكميل آنها را مسئلت مى نمايم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

شجاعي دماوندي، سيف الملوك

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، طبيب و شاعر، متخلص به شجاعى. وى از پزشكان حاذق زمان خود بود كه از ايران به هند رفت و در آنجا مى زيست. بيرام خان، خان خانان، وى را گرامى مى داشت. آن را سيف الحكماء نيز ناميده اند، به جهت اين كه به عيادت هر بيمارى مى رفت آن بيمار مى مرد. وى پس از چندى به ايران بازگشت. شجاعى شاعرى توانا بود و بخصوص در هجو دست توانايى داشت كه مهاجاتى معروف از وى به جاست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (378/2)، تاريخ نظم و نثر (541)، الذريعه (508/9)، صبح گلشن (222)، فرهنگ سخنوران (496)، كاروان هند (615/1)، هفت اقليم (91 -89 /3).

شجاعي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد شجاعي

محل تولد : اهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب احمد شجاعي فرزند حسن در سال 1345 در يكي از روستاهاي دور افتاده آذربايجان شرقي شهرستان اهر، بخش هوراند، روستاي هواي متولد شدم، تحصيلات ابتدايي و راهنمايي و متوسطة در منطقه خود به اتمام رساندم، پس از پايان دورة متوسطه، به علّت شدّت علاقه به فراگيري علوم ديني در سال 1364 وارد حوزه علميه حضرت وليعصر(عج) تبريز شدم. مقدمات و يك دوره اصول فقه مقدماتي رابه مدت 5 سال در حوزة ياد شده گذراندم، سپس جهت ادامة تحصيل، در سال 1369 وارد حوزه عمليه قم شدم و طي مدت 4 سال سطوح عالي را به پايان رسانيده و وارد درس خارج شدم، در دروس خارج فقه و اصول و تفسير از محضر حضرات آيات، جوادي آملى، جعفر سبحانى، شيخ جواد تبريزى، وحيد خراسانى، نوري همدانى، مكارم شيرازى، فاضل لنكراني

بهره بردم، در كنار دروس خارج به علت علاقه شديد به علوم عقلي و اعتقادي متون فلسفي همچون، بدايه، نهايه، شرح اشارات و اسفار اربعه را فرا گرفته و به صورت كلاسيك سطح چهار تخصصي كلام اسلامي را سپري كردم پس از پايان تحصيلات در تخصصي كلام، به دعوت دوستان، مسئوليت معاونت پژوهشي تخصصى كلام را عهده دار شدم و تا حال در خدمت دانش پژوهشان مركز به انجام وظيفه مشغول هستم.

شجره اصفهاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1278/1271 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به ناهيد و شجره. پدر وى متخلص به بزمى از وعاظ اصفهان بود. شجره در قريه ى سامان چهارمحال بختيارى به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى خود را در زادگاهش فراگرفت. پس از فراغت از تحصيل در قهفرخ و زادگاهش به تدريس پرداخت. پس از مدتى ابتدا به اصفهان و سپس به تهران منتقل شد. و در كالج آمريكايى البرز به تحصيل و تدريس پرداخت و پس از اتمام دوره ى متوسطه وارد دانشكده ى حقوق شد. و همين زمان به نوشتن مقاله در روزنامه هاى «كيهان» و «ايران» پرداخت. شجره پس از اخذ ليسانس وارد دادگسترى شد. وى شعر كم مى سرود، اما در سرودن انواع شعر توان بود. در تهران درگذشت. برخى از آثار وى: «تحقيق در رباعيات خيام»؛ «تعبير رويا و روانشناسى امروز»، ترجمه؛ «شخصيت مولوى»؛ «علم معاش»؛ «قواى روحى و آئين فرمانروايى»؛ «گلزار ايران»، مجموعه ى مقالاتى در باره ى ادبيات ايران در ازمنه ى قبل از اسلام تا قرن هفتم هجرى كه در روزنامه ى «ايران» آن روز طبع مى شد؛ «مقدمه بر جغرافياى اقتصادى».[1]

شاعر.

تولد: 1317(1279 ق.)، قريه سامان چهارمحال.

درگذشت: 27 فروردين 1361.

سيد حسين شجره، فرزند سيد عبدالرسول واعظ

تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در اصفهان فراگرفت و تحصيلات عالى را در كالج آمريكايى تهران (البرز) به پايان برد. همچنين دوره ى دانشكده ى حقوق را گذراند و به شغل دبيرى و قضاوت پرداخت. مدت ها در قهفرخ ساكن بوده و به آموزش و پروش كودكان و نونهالان اشتغال داشت، بعدا به اصفهان و از آن پس به تهران منتقل شد و در خدمت وزارت دارايى داخل گرديد. در زمانى كه ساكن بختيارى بود «ناهيد» تخلص مى نمود (چنانچه در كتاب تذكره شعراى چهارمحال و جنگ بهترين اشعار به همين تخلص مذكور است). در اصفهان «شيوا» تلخيص مى كرد (چنانكه در كتاب نامه ى سخنوران، از او به همين تخلص ياد شده است.). وى در همه نوع شعر مى گفت اما طبعش بيشتر به سرودن مثنوى و قصيده مايل بود. اشعار و مقاله هاى او در جرايد كشور چاپ و نشر شده است.

از آثار اوست: تحقيق در رباعيات خيام فيتز جرالد (كريستين سن، 1320)، رساله اى در تعبير رؤيا و روان شناسى امروز، شخصيت مولوى (1316)، روان شناسى، علم معانى، دوست يابى، ترجمه ى رساله ى وجوديه خيام، ترجمه رساله ى كون خيام، علم معاش (1322)، مقدمه بر جغرافياى اقتصادى (1328)، قواى روحى و آيين فرمانروايى (چاپ دوم، 1334). علاوه بر اينها، كتابى درباره ى ادبيات ايران در ازمنه ى قبل از اسلام و تا قرن هفتم هجرى كه در روزنامه ى «ايران»، تحت عنوان «گلزار ايران» به چاپ رسيد و همچنين مقالاتى زير عنوان «در محفل انس چه شنيدم» كه در روزنامه ى «كيهان» طبع گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 8، ش 5، ص 283 -281)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (296 -295)، سخنوران نامى معاصر (1920 -1917

/3)، فرهنگ سخنوران (532 -531 ،496)، مؤلفين كتب چاپى (761 -760 /2).

شرابياني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1322 -1254 ق)، فقيه اصولى و رجالى امامى. معروف به فاضل شرابيانى. در شرابيان به دنيا آمد. و در تبريز برآمد. در حدود 1272 ق به نجف مهاجرت كرد و در محضر شيخ انصارى و آيت اللَّه كوه كمرى و استادان ديگر تلمذ كرد. او از برجسته ترين شاگرد شيخ انصارى به شمار مى آمد. در عهد ميرزاى شيرازى به تدريس اشتغال داشت و مرجع تقليد جمعى بود و بعد از وفات ميرزاى شيرازى مرجعيت عام يافت و تمامى مردم آذربايجان و قفقاز از وى تقليد مى كردند. سيد محسن امين از شاگردان اوست. وى در نجف اشرف از دنيا رفت. از آثارش: حاشيه «رسائل» و «مكاسب» شيخ انصارى؛ «المتاجر»؛ «تقريرات» دروس فقه و اصول استادش سيد حسين كوه كمرى، در نه مجلد؛ كتابى در «صلاه»؛ كتابى در «اصول فقه» بزرگتر از «قوانين»؛ «رساله ى عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (223/7)، اعيان الشيعه (36/10)، الذريعه (385/4)، ريحانه (184/3)، شرح حال رجال (200/5)، علماء معاصرين (80 -76)، الكنى و الالقاب (354/2)، مؤلفين كتب چاپى (665 -664 /5)، معجم المؤلفين (129/11)، مكارم الآثار (1258 -1256 /4).

شربيانلو، جليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ارتوپدى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شرر خراساني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1289 ق)، فقيه، مدرس، امام جماعت و شاعر. اصل ايشان از اصفهان بود، نياى او به مشهد رفت در آن شهر متوطن شد. وى مردى فاضل و كامل بود كه به تدريس فقه و امامت جمعه ى مشهد اشتغال داشت، نزد سلاطين و حكام با عزت و احترام بوده است. او در اواخر عهد محمدشاه به تهران آمد. گاهى غزل مى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (841 -839 /2)، سفينه المحمود (612 -611 /2)، مجمع الفصحا (540/5)، مصطبه ى خراب (95).

شرر شيرازي، محمدهادي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1107 ق)، طبيب و شاعر. از افاضل حكماى شيراز بود. در فن طب آگاهى داشت و مردى قلندر مشب و معاصر ميرطاهر وحيد نجيباى كاشى و شفيعاى اثر بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (416 -415)، الذريعه (510/9)، فرهنگ سخنوران (497)، كلمات الشعراء (60)، مرآت الفصاحه (296 -295).

شرعي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي شرعي

محل تولد : داراب فارس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1314/1/1

زندگينامه علمي

آية الله حاج شيخ محمد علي شرعي در اسفند ماه 1314 خورشيدي در داراب فارس ديده به جهان گشود. خانواده ايشان بخاطر تقوي و عشق و علاقه به اهل بيت (عليهم السلام ) از محبوبيت خاصي در ميان اهالي داراب برخوردار بود. پدرش مرحوم آية الله حاج شيخ غلامحسين شرعي شيرازي كه از علماي بزرگ و مبارز آن نواحي محسوب مي شد تحصيلات خود را در نجف ادامه داده بود و پس از بازگشت به ايران ابتدا در داراب و بعد از چندي در قم ساكن گرديد. مرحوم آية الله حاج شيخ غلامحسين در قم نيز از اهتمام به تحصيل باز نماند و از محضر اساتيدي همچون آيات عظام مرحوم خوانساري ، مرحوم صدر و مرحوم بروجردي بهره فراوان برد و تا پايان عمر به تدريس علوم حوزوي اشتغال داشت . عشق و علاقه اين بزرگمرد به اهل البيت (عليهم السلام ) بويژه حضرت اباعبدالله الحسين (ع ) زبانزد خاص و عام بود و در مصائب آن حضرت بسيار بي تابي مي نمود بگونه اي كه صفحات جلد دهم كتاب بحارالانوار كه در باره حضرت اباعبدالله الحسين (ع ) است با قطرات اشك ايشان درآميخته است .

از وي چند مرثيه

و منقبت به زبان فارسي و عربي بر جاي مانده است . حضرت آية الله حاج شيخ محمدعلي شرعي در دامان چنين پدري پرورش يافت و در نخستين ماههاي زندگي به همراه پدر در زمان مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري و همزمان با فشار و اختناق حكومت رضاخان از داراب به قم آمدند. آية الله حاج شيخ محمدعلي شرعي در پنج سالگي شروع به آموختن قرآن نمود و پس از آن گلستان سعدي و بخشي از كليله و دمنه را نزد مرحوم حاج شيخ علي انصاري «دشتي » فرا گرفت سپس شرح امثله و صرف مير را نزد مرحوم حجة الاسلام والمسلمين آقا سيد محمود يثربي آموخت .

با تشويق و ترغيب پدر دانشور خود تمام نصاب الصبيان و تهذيب المنطق را حفظ نمود و عموم مطالب صمديه و الفيه را نيز به خاطر سپرد سپس سيوطي را نزد حاج شيخ احمد زرندي و حاج شيخ حسين مؤمن شيرازي فرا گرفت و بخشي از مغني را نزد آقاي رباني خراساني كه از شاگردان مبرز مرحوم اديب نيشابوري بود و معاني و بيان را از حاج شيخ رحمة الله فشاركي آموخت . علاقة به ادبيات بويژه درك دقيق و درست از شعر و كاربرد آن در نشر مفاهيم مذهبي و اخلاقي موجب گرايش و بزرگداشت وي از هنر منظوم متعهد گرديد و در اين رويكرد كه تا هم اكنون باقي است بايد تأثير قريحة ادبي و علاقه و توجه پدر وي _ مرحوم آية الله حاج شيخ غلامحسين شرعي _ را به شعر و فنون ادبي موثر دانست و لذا در تابستان برخي از سالها كه به مشهد مقدس مي رفت و از محضر

علمي و ادبي زنده ياد مرحوم اديب نيشابوري بهره مي برد. آية الله حاج شيخ محمدعلي شرعي شرح لمعه را نزد آية الله ستوده و آية الله شب زنده دار و بخشي از آن را نزد پدر خود فرا گرفت وي چندي نيز آداب و فنون مناظره را به شيوه متكلمان در معيت آية الله طاهري خرم آبادي و حجة الاسلام شهيد حق دان و حجة الاسلام مرعشي از محضر آية الله شب زنده دار آموخت و پس از فراگيري شرح تجريد از آية الله شيخ ابوالحسن شيرازي ، از درس آية الله تقديري براي آموختن شرح منظومه استفاده نمود.

سپس قسمتي از رسائل و مكاسب را از محضر آية الله مشكيني و بخشي از كفايه را نزد آية الله منتظري و بيشتر آن را از آية الله سلطاني و آية الله حرم پناهي آموخت . با اتمام اين دوره در درس خارج حضرت امام خميني (قدس سره ) حضور يافت و مسائل مستحدثه را از محضر ايشان فرا گرفت و همزمان در درس آيات عظام گلپايگاني و شريعتمداري و حاج شيخ كاظم فاروبي شركت مي نمود. ايشان در طي سالهاي تحصيلي خود با بسياري از شخصيت هاي علمي و سياسي مراوده و دوستي داشتند كه از آن جمله مي توان به حضرات آيات احمدي ميانجي ، سيدمهدي روحاني ، راستي كاشاني ، مظاهري اصفهاني ، عندليب شيرازي ، شيخ حسين امراللهي و مرحوم آية الله صدرالدين حائري شيرازي و برادر ايشان آية الله محي الدين و نيز آية الله مجدالدين محلاتي اشاره كرد.

دامنة ارتباطات مردمي آية الله شرعي تا اقصي نقاط كشور گسترده است . ايشان با بسياري از تجار متدين ، كارمندان شريف و جوانان فعال و حق طلب از هر قشر و طبقه اي ارتباط فكري و عقيدتي داشت كه غالباً به صميميت وي و

ارادت آنها منتهي مي گرديد. در اين راه و روش به عنوان عالمي روحاني و مبارزي پرتلاش عليه نظام منحوس پهلوي با عده كثيري از علماي بزرگ شهرستانها ارتباط و آشنايي پيدا نمود همچنان كه رشته مودّت ميان وي و عموم دوستان پدرش _ مرحوم آية الله حاج شيخ غلامحسين شرعي _ برقرار ماند كه از آن جمله مي توان به دوستي و مراودة وي با آية الله حاج شيخ محمدرضا كاظمي در كرمانشاه و آية الله سيداسماعيل هاشمي در اصفهان اشاره نمود.

حضرت آية الله حاج شيخ محمدعلي شرعي از معدود دانشوران حوزوي است كه عمر با بركت وي در نشر و گسترش معارف خاندان عصمت و طهارت : و ارائه خدمات گوناگون فرهنگي ، علمي ، سياسي و اجتماعي و تربيتي سپري شده است كه در اين قسمت به برخي از تلاشهاي علمي و فرهنگي اين روحاني خستگي ناپذير اشاره اي گذرا خواهيم داشت . وي تدريس علوم حوزوي را از اولين سالهاي طلبگي خود آغاز نمود و در اين راه از تدريس هيچ درسي استنكاف نورزيد. سيوطي ، مغني ، حاشيه ملاعبدالله ، لمعه ، معالم الاصول و اصول مظفر و... را به شيوة علماي سلف صالح تدريس نمود و براي تربيت شاگردان و طلبه هاي فاضل ، مبارز، با اخلاق ازانجام هيچ تلاشي رويگردان نبود. وي به خوبي مي دانست كه نيروي انساني در هر جامعه اي برترين و مهمترين سرماية ارتقا و اعتلاي آن است بنابراين تمام تلاش خويش را براي فراهم نمودن شرايط مساعد تربيت بكار گرفت و پس از بازسازي مدرسة رضويه با پيشنهاد شهيد آية الله قدوسي به اداره آن همت گماشت تا گوشه اي از نابساماني هاي آموزشي و درسي طلاب را سامان دهد. از جمله فعاليت هاي ايشان در

مدرسه رضويه افزون بر ارائه يك سيستم منظم آموزشي ، برگزاري سلسله جلسات علمي و اعتقادي بود. آية الله شرعي پس از آشنايي با مرحوم شهيد مطهري در زندان ساواك به همراه تني چند از فضلاي حوزه توانست مقدمات حضور و تدريس ايشان را در قم و در مدرسه رضويه فراهم آورد.

سلسله دروس اعتقادي و فلسفي شهيد مطهري دو روز در هفته برگزار مي گرديد. اين درسها كه با استقبال كم نظير طلاب قم مواجه مي شد پاورقي هاي جلد چهارم و پنجم كتاب «روش رئاليسم » را تشكيل مي دهد. آية الله شرعي با توجه به لزوم ايجاد تشكيلات منسجم در حوزه هاي علميه براي ارتقاي وضعيت علمي و آموزشي طلاب و فراهم نمودن زمينه هاي لازم در مبارزه با رژيم طاغوت ، مديريت مدرسه رضويه را بر عهده گرفت و سالهاي متمادي در آنجا به كار و تلاش پرداخت . در آن ايام جريانهاي انحرافي وابسته به سياستهاي فرهنگي غرب و وهابيت قصد داشت با نفوذ به حوزه هاي علميه اذهان طلاب جوان را منحرف سازد تا بتواند از آنها در مقاصد گوناگون استفاده نمايد.

اين جريانها توسط برخي روحاني نمايان در مدرسه رضويه رخنه كرده بود. آية الله شرعي با هوشياري و اشراف كامل ، به مبارزه غير علني با آنها پرداخت و با بر پايي جلسات مناظره از فضلايي همچون آية الله مصباح يزدي و حجج اسلام حاج شيخ محمدرضا آشتياني و حاج شيخ جعفر امامي استفاده نمود تا شبهات ايجاد شده را پاسخ گويند. اين جلسات به قدري مفيد و جذاب بود كه تحسين بسياري از اساتيد حوزه را برانگيخت . آية الله شرعي پس از رفع شبهات از اذهان طلاب جوان به طرد و تصفيه عناصر

التقاطي همت گماشت و مدرسه رضويه را از اين بليّه رهايي بخشيد. در بررسي خدمات گوناگون آية الله شرعي بايد مجموعة آنها را در دو دورة قبل و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مورد توجه قرار داد. اعتقاد راسخ وي به حقانيت مكتب اهل البيت (عليهم السلام ) و پيروزي حق بر باطل در فرجام امور، رويكردي آينده شناسانه را به وي ارزاني داشته كه براساس آن به بسيج تمامي نيروها و امكانات جامعه براي اعتلاي كلمة حق و امحاء باطل كوشيده است و در راه تحقق آرمانهاي الهي و حفظ و گسترش ارزشهاي ديني به انجام هر گونه خدمت و قبول هر رنج و مصيبتي دل مي سپارد.

زنداني شدن در زندانهاي ساواك ، تلاش در هماهنگ سازي نيروهاي طرفدار حق ، ايجاد امكانات رفاهي و آموزشي براي آحاد مردم ، تشويق و ترغيب قشرهاي گوناگون به دفاع از اسلام و انقلاب اسلامي ، شهادت فرزندش حجة الاسلام شهيد محمدتقي شرعي در جبهه هاي جنگ تحميلي و... مجموعه اي از عملكردهاي باورمند وي را نشان مي دهد. بارزترين ويژگي آية الله شرعي را بايد در اميدواري و اميدبخشي نسبت به تحقق وعده هاي الهي دانست و ظلم ستيزي وي را نيز همدوش آن ديد. آية الله حاج شيخ محمد علي شرعي را مي توان يكي از چهره هاي سياسي و فرهنگي معاصر دانست . جمع آوري مجموعه اي از خاطرات اين دانشي مردنستوه مي تواند بسياري از زواياي سياسي و اجتماعي ديروز و امروز ايران اسلامي را آشكار سازد. مبارزه مداوم وي بر عليه نظام طاغوت موجب شد تا در عاشوراي سال 1342 كه براي تبليغ به مشهد اردهال رفته بود توسط ژاندارمري دستگير و براي بازجويي به نراق منتقل گردد.

پس از

چندي وي را در ساواك قم مورد بازجويي قرار دادند. سپس به پادگان عشرت آباد فرستادند و چندي او را در زندان انفرادي نگه داشتند. پس از انتقال به بند عمومي زندان از محضر عالمان مبارزي چون آية الله بهاءالدين محلاتي ، آية الله خادمي اصفهاني ، آية الله قاضي تبريزي و... استفاده هاي فكري و معنوي نمود. آية الله شرعي از زندان پادگان عشرت آباد به زندان شهرباني تهران منتقل گرديد. در ايام پانزدهم خرداد اين زندان محل بازداشت اهل منبر و وعاظ معروفي همچون حضرات آيات شهيد مطهري ، شهيد هاشمي نژاد، مرحوم فلسفي وآية الله مكارم شيرازي و... بود.

آشنايي آية الله شرعي در اين زندان با شهيد مطهري ثمرات بسياري براي نهضت و مردم را در پي داشت . وي در اين ايام با برخي از دوستان خود روزنامة «انتقام » و «بعثت » را چاپ و منتشر مي نمود كه ماهيتي سياسي داشت و مسائل مهم آن روزها را تحليل مي كرد تا حوزه و روحانيت را از آنچه در اطرافشان رخ مي داد آگاه نمايد. در ادامه اينگونه فعاليتهاي سياسي بود كه آية الله شرعي توانست با تهيه يك دستگاه چاپ و تكثير، سخنرانيهاي مرحوم امام (قدس سره ) را در ميان افراد انقلابي منتشر سازد كه يكي از شاخص ترين اين موارد چاپ و نشر سخنراني مشهور حضرت امام (قدس سره ) در پانزدهم خرداد سال 42 مي باشد. پس از موضع گيري صريح امام (قدس سره ) در برابر كاپيتولاسيون ، آية الله شرعي با همكاري حجة الاسلام سيدمحمود دعايي اعلاميه آن مرجع نستوه را در اندك زماني چاپ كرد و در كمترين زمان ممكن به صورت هماهنگ در سراسر كشور توزيع نمود. پي گيري ساواك براي جستن عاملان اين حركت انقلابي منجر به بازداشت آية الله

شرعي و جمعي از فضلا گرديد.

وي را ابتدا به زندان قزل قلعه و سپس به زندان قصر منتقل نمودند. در گيرودار همين دستگيري بود كه مأموران ساواك به سركردگي جلاد معروف آن يعني سرهنگ ازغندي به خانة آية الله شرعي يورش بردند. جلاد ساواك قصد ورود به اطاقي را داشت كه زنان خانواده در آن حضور داشتند و مي كوشيدند تا اسناد مربوط به روحانيون مبارز را براي مصون ماندن از اين هجوم ناگهاني به منزل همسايگان منتقل نمايند. سرهنگ ازغندي كه قصد داشت با ايجاد ارعاب وارد اطاق شود با فرياد و سيلي خشم آهنگ آية الله شرعي روبرو شد. همين ابراز شجاعت موجب شد تا فرصت كافي براي پنهان سازي اسناد انقلابي فراهم آيد. شهيد حجة الاسلام محمدتقي شرعي در سالها بعد مي گفت : من شجاعت و شهامت را از آن سيلي كه پدرم در حال اسارت به جلاد ساواك نواخت ، آموختم . آية الله شرعي در ايام هجرت حضرت امام (قدس سره ) به نجف اشرف به سوريه رفت تا از آنجا به عراق برود و به ديدار امام (قدس سره ) نائل شود.

هدف وي از اين سفر پرسش از امام (قدس سره ) در باره شركت در انتخابات و چگونگي برخورد با اين موضوع در ايران بود. وي كه نتوانسته بود ويزاي عراق را تحصيل نمايد پرسش هاي خود را در سوريه در يك نوار ضبط نموده و آن را به همراه نامه اي كه با همفكري آية الله سيدمنيرالدين حسيني در قم تهيه و براي انتقال به سوريه در يك دستگاه راديو جاسازي شده بود توسط آقاي علي جنتي فرزند آية الله جنتي به دست امام (قدس سره ) در عراق رسانيد و

پس از مدتي كوتاه پاسخ امام (قدس سره ) را مبني بر تحريم انتخابات دريافت نمود. آية الله شرعي با شروع سلسله دروس ولايت فقيه توسط مرحوم امام (قدس سره ) در نجف ، مجموعة نوارهاي اين دروس را پس از انتقال به قم با جمعي از دوستان مورد مطالعه و مباحثه قرار داده آن را منتشر ساختند. با شروع انقلاب اسلامي ايران و هجرت امام (قدس سره ) از نجف به پاريس ارتباط تلفني وي با امام (قدس سره ) برقرار گرديد و ايشان مطالب و نقطه نظرات بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران را به وسيله يك شبكه گسترده و سرّي به كليه علما و فضلاي مبارز در سراسر كشور منتقل مي نمودند.

وي در هماهنگ سازي علماي بزرگ شهرستانها با نهضت اسلامي تلاش مضاعفي را بكار بردند كه از آن جمله مي توان به ملاقاتهاي ايشان با آية الله ارباب در اصفهان اشاره نمود. با پيروزي انقلاب اسلامي ايران تمام تلاش آية الله شرعي اين مبارز خستگي ناپذير به حفظ و گسترش دستاوردهاي انقلاب اسلامي معطوف گرديد و در مسؤوليت هاي گوناگون تصوير روشني از فراست و شهامت و تلاش خداجويانه روحانيت حق طلب شيعي را به منصه ظهور رساند كه در پي به برخي از آن خدمات اشاره مي شود: الف : با پيروزي انقلاب اسلامي ايران ، ستاد انقلاب اسلامي در قم ايجاد گرديد كه فرامين حضرت امام (قدس سره ) را در رفع معضلات و مشكلات كشورابلاغ و پيگيري مي نمود.

آية الله شرعي با قبول رياست اين ستاد در روزهاي بحراني آغاز پيروزي ، با همكاري آية الله شيخ محمد يزدي به رفع مشكلات مردم در اقصي نقاط كشور و دفع غائله هاي سياسي از جمله در گنبد و كردستان همت گماشت .

زنده ياد شهيد چمران با حمايت همين ستاد مردمي و انقلابي آشوب كردستان را سامان بخشيد و نيروهاي اعزامي از جوانان غيور قم نيز غائله گنبد را پايان دادند آية الله شرعي در اين ستاد نمايندگاني را براي نظارت و تقويت عملكرد قوه قضائيه گسيل داشت و با صدور بيش از 13 هزار حكم به عنوان بازوي اجرائي حضرت امام (قدس سره ) در سراسر كشور عمل نمود. ب : عده اي از مدرسين و فضلاي حوزه علميه قم در دوران استيلاي رژيم طاغوت با هدف حمايت از مواضع سياسي حضرت امام خميني (قدس سره ) و نشر افكار و آثار آن قائد بزرگ به تأسيس جامعه مدرسين همت گماشتند. آية الله شرعي در اولين سالهاي تأسيس جامعه مدرسين به پيشنهاد و درخواست آية الله رباني شيرازي به عضويت آن درآمدند و در تمام فعاليت هاي سياسي آن فعالانه شركت داشتند. آية الله شرعي تا هم اكنون از اعضاي جامعه مدرسين مي باشند. ج : با شروع جنگ تحميلي ايشان تمام توان و تلاش خويش را به تقويت جبهه هاي نبرد معطوف نمود و در تهيه تجهيزات انفرادي و جمعي براي رزمندگان و ارسال آنها به خطوط مقدم صميمانه كوشيد. فرزند ارشد وي حجة الاسلام محمدتقي شرعي كه از چهره هاي بسيار با استعداد و موفق حوزوي محسوب مي شدند و از اوان نوجواني در فعاليت هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي پدر خويش شركت مؤثر داشتند در روز ميلاد حضرت امام محمدتقي (ع ) به فيض شهادت نائل آمدند.

حضرت آية الله شرعي اين داغ جانگداز را تحت الشعاع جشن شادي ميلاد با سعادت حضرت جوادالائمه (ع ) قرار دادند و در آن سال و هر سال جشن ميلاد نهمين پيشواي معصوم (ع ) را

با شكوه خاصي برگزار نمودند بي گمان يكي از برازنده ترين القاب براي اين عالم مجاهد عنوان «ابوالشهيد» است و از همين حركت عاشقانه و عالمانه ميزان ارادت و اخلاص وي را به ساحت مقدس ائمه هدي (عليهم السلام ) به خوبي مي تواند دريافت . د: حضرت آية الله شرعي براي دو دوره به عنوان نماينده مردم قم به مجلس شوراي اسلامي راه يافتند. در دوره اول از اعضاي كميسيون دفاع مجلس بودند و در طي آن دوره با همكاري ديگر اعضاي كميسيون ، اساسنامة ارتش و سپاه را تدارك ديدند. در اين دوره است كه ايشان سعي بليغي را براي حفظ و ارتقاي جايگاه ولايت فقيه در اساسنامه هاي نيروهاي مسلح بكار بردند و به اين مهم توفيق يافتند. در دورة دوم نمايندگي ، وي به عضويت در كميسيون اصل 90 پيوست و 23 هزار پروندة راكد و جاري را در طي اين دوره به فرجام رساند.

تغيير اساسنامة كميسيون اصل 90 و اقتدار بخشيدن به اين كميسيون همراه با ساماندهي سيستم بايگاني و اداري آن از ديگر خدمات ماندگار ايشان محسوب مي شود. حضرت آية الله شرعي با توجه به توانايي و استعداد زنان در كسب علوم حوزوي و لزوم آموزش علمي و ديني براي آنان و نيز ارائه الگوي عيني در اين امر، در قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به تأسيس مدرسه اي جهت آموزش حوزوي دختران دست يازيدند كه اين تلاش به رغم كارشكني هاي رژيم طاغوت و بي اعتنايي برخي از علماي آن عصر با مساعدت و همكاري شهيد آية الله قدوسي به نتايج موفقيت آميز رسيد. با پيروزي انقلاب اسلامي ايران حضرت امام (قدس سره ) هيأت موسسي را براي تشكيل حوزة علميه

خواهران تعيين فرمودند كه حضرات آيات و حجج اسلام مشكيني ، فاضل ، موسوي اردبيلي ، جنتي ، شرعي ، توسلي و شيخ حسن صانعي از زمرة اعضاي آن هيأت بودند. در اين دوره تلاش آية الله شرعي با پشتوانة تجارب قبل از پيروي انقلاب و همفكري ديگر اعضاي هيأت موسس به ايجاد جامعة الزهرا(س ) انجاميد.

همچنانكه كوشش پيگير وي موجب ايجاد وحدت رويه و نظارت كامل شوراي عالي حوزه علميه بر حوزه هاي علميه خواهران شد. و: حضرت آية الله شرعي براي بي نياز كردن جامعه زنان در مراجعه به پزشكان مرد و نيز ايجاد الگوي عيني در آموزش علوم پزشكي براي بانوان به تأسيس دانشگاه علوم پزشكي فاطميه قم مبادرت نمودند. ايجاد اين دانشگاه نتايج گوناگوني را در پي داشت كه از آن جمله مي توان با جذب تخصص هاي پزشكي در قم ، فارغ التحصيل شدن بيش از پانصد پزشك زن در تخصصهاي گوناگون ، ايجاد دانشگاهي تخصصي ويژة بانوان به عنوان ايجاد نمونه عيني و تحقق امكان پذيري نظام آموزشي همگن اشاره نمود. ز: با مراجعت حضرت امام (قدس سره ) به قم و ازدهام هر روزة هزاران نفر از اقصي نقاط كشور، براي زيارت آن رهبر بزرگ در اطراف منزل ايشان ، لزوم ايجاد مركز و مكاني جهت پذيرايي و رفاه اين زائرين ، حضرت آية الله شرعي را بر آن داشت تا به ايجاد فضايي مناسب براي اسكان و پذيرايي مردم اقدام نمايد. به همين منظور با همكاري حجة الاسلام والمسلمين حاج سيدرضا برقعي «از مؤلفان كتب درسي آموزش و پرورش » به خريدن و مهيا نمودن زمين وسيعي با تأسيس امكانات رفاهي مبادرت ورزيد. امكانات و اماكن فراهم آمده را كه با گذشت زمان وسعت

مي يافت بنياد ارشاد و رفاه امام صادق (ع ) ناميد و به تهيه اساسنامه و تعيين هيأت امناء براي آن اقدام نمود.

اين مؤسسه آموزشي و رفاهي تا هم اكنون در تهران ، قم ، مشهد و تنكابن منشأ خدمات فراواني شده است . ح : مدرسه عالي قضايي قم كه پس از چند سال به دانشگاه قم تبديل گرديد و با همت و پايمردي رجل علمي و ديني ايجاد شده بود با توجه به سوابق خدمات فرهنگي و تأثيرگذاري حضرت آية الله شرعي درگسترش مراكز علمي و ديني ، ايشان از سوي جامعه مدرسين حوزه علميه قم به عنوان يكي را از اعضاي هيأت امناي اين دانشگاه انتخاب شده و در طي 4 سال از راهبردها و تجربه ها و تلاشهاي مؤثر وي بهره مند گرديدند. ط : اوايل پيروزي انقلاب اسلامي برخي از خيرين با مساعدت و همكاري آية الله سيدعلي محقق براي تهيه مسكن جهت طلاب علوم ديني به تأسيس شهرك مهديه اقدام نمودند. شورايعالي مديريت حوزه هاي علميه هيأت امنايي را از بازاريان متدين و روحانيون دلسوخته براي ايجاد اين شهرك تعيين نمود كه حضرت آية الله شرعي از آن جمله مي باشد اين شهرك هم اكنون با بيش از هزار واحد مسكوني پذيراي طلاب ايراني و خارجي است تا در دوران تحصيل با آرامش خاطر به كسب علوم ديني بپردازند. شهرك مهديه با همت و تلاش هيأت امناء و پيگيري مداوم حجة الاسلام والمسلمين شيخ مهدي صباحي گسترش روز افزون داشته هم اينك دو هزار و هفتصد واحد مسكوني ديگر به همراه مراكز فرهنگي ، آموزشي ، رفاهي و بهداشتي در حال ساخت است . ي : قبل از پيروزي انقلاب اسلامي نماز جمعة قم در مسجد امام اقامه

مي گرديد و پس از پيروزي و توجه روز افزون آحاد مردم به شركت در اين عبادت سياسي ، اقامة نماز جمعه در حرم مطهر حضرت معصومه (س ) و سپس در دبيرستان امام صادق (ع ) انجام مي پذيرفت .

لزوم ايجاد مصلاي وسيعي براي اقامه اين نماز عبادي و سياسي حضرت آية الله شرعي را بر آن داشت تا با همكاري و تلاش آقايان حاج حسن صبوري و حاج ابوالفضل عباسي به ايجاد مصلاي بزرگ قم اقدام نمايد. ايشان هم اكنون از اعضاي هيأت امناي ستاد اقامه نماز جمعه قم مي باشند. ك : جمعيت مبارزه با فقر كه با نظارت آية الله حاج شيخ مرتضي حائري در قم تأسيس گرديده بود و آيت الله موسوي همداني و آقاي سيد محمود طباطبايي از اعضاي بسيار فعال آن بودند قبل از پيروزي انقلاب اسلامي نيز به وضع معيشتي فقرا و ايتام كمكهاي شاياني مي نمود. حضرت آية الله شرعي كه از اوايل تأسيس اين جمعيت به همكاري با آن پرداخته بود و با سخنراني هاي پرشور خويش آحاد مردم و خيرين را به ياري رساندن اين جمعيت تشويق و ترغيب مي كردند از آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري و سيد محمود طباطبائي خواستند تا براي ايتام ويژگي خاصي را قائل شوند.

اين پيشنهاد مورد قبول مؤسسين واقع گرديد و در اولين قدم زير نظر مرحوم آية الله حائري به انتشار قبض هايي مبادرت نمودند كه به جلب حمايت هاي مردمي براي ايتام اختصاص داشت . پس از آن ، جمعيت سرپرستي ايتام قم توسط آقاي زاهدي به تأسيس مدرسه اي براي ايتام اقدام نمود حضرت آية الله شرعي كه از اعضاي هيأت امناي اين جمعيت مي باشند در جلب نظر شخصيت هاي علمي و ديني و مشاركت

خيرين براي ساماندهي اوضاع معيشتي و تربيتي ايتام تلاش وافري را به منصه ظهور رسانده اند. ل : در اوايل جنگ جمعي از جوانان پرشور قم به تأسيس هيأتي براي عزاداري سالار شهيدان با عنوان حسينيه شهدا اقدام نمودند. اين گروه با برپايي چادري در فضايي باز به انجام مراسم عاشورا مبادرت كردند. اين حسينيه با حضور و مشاركت آية الله شرعي و جمعي از جوانان پرشور و انقلابي و همكاري مداح اهل بيت (ع ) سيد احمد شمس از رونق خاصي برخوردار شد و هر ساله بر امكانات آن افزوده گشت . شهيد حجة الاسلام محمدتقي شرعي در زمرة جواناني بود كه در اين حسينيه عاشقانه خدمت مي نمود. در طي سالهاي گذشته حسينيه شهداي قم موفق به ساختن بنايي مناسب در فضايي بسيار وسيع گرديد و حضرت آية الله شرعي با تعيين هيأت امنايي براي آن كوشيده اند تا اين حسينيه نيز مركزي براي تربيت جوانان در راه تعميق و گسترش ارزشهاي والاي شيعي گردد. در سال 1370 حضرت آية الله شرعي مؤسسه پژوهش و مطالعات عاشورا را در مشهد مقدس تأسيس نمودند.

اين مؤسسه كه با انجام بيش از هشتاد پروژة تحقيقاتي خرد و كلان يكي از فعال ترين دفاتر پژوهشي كشور در حوزة علوم انساني است در كارنامة خود كاركرد بيش از يكصد و هفتاد نفر از اساتيد حوزه و دانشگاه را در طي يك دهه نشان مي دهد. پژوهشكده هاي معارف ، جغرافيا، آينده شناسي ، ادبيات و هنر از دفاتر اقماري اين مؤسسه بودند كه با تلاش پژوهشگران خويش به احياء تراث ادبي و ديني و نقد و نظر در حوزة جغرافياي انساني و آينده شناسي ايران و جهان مبادرت مي ورزيد. هزاران برگه تحقيقاتي به

همراه دهها مقاله و كتاب از خروجي هاي علمي اين مؤسسه محسوب مي شود. اهتمام حضرت آية الله شرعي به ايجاد زيرساخت هاي علمي و فرهنگي و تهيه راهبردهاي اجرايي در حفظ و نشر معارف علوم موجب پديد آمدن «كانون تفكر» در مؤسسه پژوهش و مطالعات عاشورا گرديد. اعضاي اين كانون كه بطور موازي با شوراي عالي پژوهش به تشكيل جلسه مي پردازند از مبرزترين اساتيد حوزه و دانشگاه مي باشند پايگاه اينترنتي اين مؤسسه براي پاسخگويي مستدل به شبهات معاندين مكتب علوي در شرف ايجاد است . حضرت آية الله شرعي با تأسيس انتشارات تاسوعا زمينة پشتيباني چاپ و نشر آثار تحقيقاتي و فرهنگي مؤسسه پژوهش و مطالعات عاشورا را فراهم نمودند. اين انتشارات تاكنون آثاري از تراث ادبي و ديني را به جامعه علمي ارائه نموده است

شرف الدين، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين شرف الدين

محل تولد : ايذه خوزستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

1340 تولد، 1359 پايان دوره متوسطه، 1361 پايان دوره نظام وظيفه، 1362 ورود به حوزه علميه قم و شروع طلبگى، 1365 ورود به موسسه در راه حق و شروع دوره تحصيلي اين مركز به موازات آموزش هاي مرسوم حوزه، 1369 اتمام دوره سطح (پايه دوم) 1369 شروع درس خارج و شروع دوره كارشناسي ارشد پيوسته در رشته جامعه شناسى، 1373 _ 1376 شروع و اتمام دوره كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي با گرايش فلسفه و كلام در بخش تربيت مدرس دانشگاه قم. 1376 اتمام دوره كارشناسي ارشد جامعه شناسي در موسسه امام خميني ره.1377 پذيرش عضويت هيات علمي در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره).در اين سنوات علاوه بر دروس رسمي

(اصلي و جنبي) حوزه افتخار شركت در دروس تفسير قرآن استاد جوادي آملي (6 سال)، و آموزش دروس مختلف علوم انساني در موسسه در راه حق (به مدت 4 سال و حدود 140 واحد) و دروس مختلف فلسفه، علوم القرآن داشته است.

شركت در درس خارج بزرگان حوزه همچون آيات: فاضل لنكرانى، مكارم شيرازى، سبحانى، تبريزى.

تدريس : از سال 1367_ 1372در دروس مختلف حوزه به صورت حلقات شاگردان خصوصي، تدريس در مراكز دانشگاهي از 1372_ 1379در قالب، درس عمومي (معارف اسلامي و ريشه هاي انقلاب) و از 1372تا كنون تدرس مباني جامعه شناسى، فلسفه تعليم و تربيت، روش تحقيق، كلام جديد، انسان شناسى، نظريه هاي جامعه شناسى، انديشه هاي اجتماعي متفكران مسلمان، جامعه شناسي دين، قشربندي اجتماعى، سنت هاي اجتماعي در قرآن و ساير دروس علوم اجتماعي در مراكز مختلف حوزوي بويژه موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره و برخي دانشگاه هاي قم چون دانشگاه قم، دانشگاه مفيد مركز جهاني علوم اسلامى، مركز آموزش مبلغان. از سال 1383تاكنون دانشجوي دكتري فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع).

شرف جهان قزويني، شرف الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(968 -912 ق)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به شرف. در جوانى مقدمات دانش و ادب را در زادگاه خود فراگرفت، سپس به شيراز رفت و نزد امير غياث الدين منصور دشتكى شيرازى و خواجه جلال الدين محمود شيرازى، به كسب دانشهاى معقول همت گماشت. علماى معاصر او به فضلش گواهى داده اند. شرف جهان در خط و انشا و شعر و حتى در موسيقى و آواز سرآمد زمان بود و خط را به روش خواجه عبدالحى منشى مى نوشت. وفات وى در قزوين اتفاق افتاد و در

مزار شاهزاده حسين به خاك سپرده شد. وى به غير از «ديوان» شعر، صاحب «ساقى نامه»اى است كه به مدح شاه طهماسب ختم شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1187 -1174 /3)، حسن التواريخ (699 -698 ،533)، ايضاح المكنون (510/1)، تاريخ ادبيات در ايران (691 -679 /5)، تاريخ نظم و نثر (826 -825 ،440 -439)، تذكره ى ميخانه (168 -151)، الذريعه (516 -515 /9)، ريحانه (188/3)، عالم آراى عباسى (178/1)، قزوين در گذرگاه هنر (221 -220)، گلستان هنر (49)، مجمع الخواص (40 -39)، مجمع الفصحا (44/4)، مينودر (473 -472 /2)، نتايج الافكار (369 -368).

شرف شفروه اصفهاني، شرف الدين عبدالمومن، محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، فقيه، واعظ و شاعر. مشهور به شفروه و شرف اصفهانى. وى از خاندان بسيار معروفى از مردم اصفهان بوده كه همه به مناسبت نام جدشان به شفروه معروف بوده اند. وى در زبان فارسى و عربى مهارت داشت. وى از قران جمال الدين عبدالرزاق و رفيع الدين لنبانى بود. در خدمت اتابك شيرگير لقب ملك الشعراء داشت و مى گويند كه او جمال الدين و مجيرالدين بيلقانى را اهاجى ركيك گفته است. از ممدوحان وى اتابك مشيرگير برادر اتابك ارسلان از سران دولت سلاجقه ى عراق بوده است. از جحمله مولفاتش: «اطباق الذهب فى المواعظ و الخطب». كه به زبان منشيانه فصيح و به زبان عربى نگاشته شده است؛ «ديوان» اشعارش مشتمل بر هشت هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (950 -948 /3)، تاريخ ادبيات در ايران (743 -740 /2)، تاريخ گزيده (737 -736)، تاريخ نظم و نثر (102)، تذكره الشعراء (172 -170)، دايرةالمعارف فارسى (1464/2)، الذريعه (513/9 ،216/2)، رياض العارفين (213 -212)، ريحانه (193 -192 /3)، فرهنگ

سخنوران (499 -498)، كشف الظنون (116)، لباب الالباب (273 -268 /1)، لغت نامه (ذيل/ شفروه) هفت اقليم (366 -361 /2)، يادداشتهاى قزوينى (214 -213 /5).

شرف يزدي، شرف الدين علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 858 ق)، مورخ و شاعر، متخلص به شرف. وى در فنون ادب و انواع كمالات ماهر و بسيار فصيح و منشى بليغ بود، در فن انشا به تمامى اهل عصر خود تقدم داشت به فقر و تصوف راغب و در معما داراى دستى توانا بود و اولين تدوين كننده ى اين فن مى باشد. وى از جمله رجالى است كه عهد آل مظفر و دوران تيمورى را درك كرده. و در نزد تيمور لنگ مقرب بود و ابراهيم بن شاهرخ بن تيمور هم نسبت به وى محبت بسيارى داشت و به حسب اصرار او كتاب «ظفرنامه ى تيمورى» را كه حاوى احوال تاريخى خانواده ى تيمورى و فتوحات اميرتيمور مى باشد در ظرف چهار سال تاليف كرد و اطلاعات خود را از «ظفرنامه ى نظام شامى» و مطالبى كه روزنامه چيان زمان تيمور گردآورده بودند و از خزانه گرفته و از آنچه پيران سالخورده شنيده فراهم كرده است و چون جامع ترين كتابهاى تاريخ تيمورى است رايج ترين كتاب در اين زمينه به شمار مى رود. چندى پس از تاليف اين كتاب مقدمه اى در شرح قبايل ترك و مغول و به اصطلاح آن زمان الوس جغتاى يعنى انساب جغتاى و احوال الوس بر آن كتاب نوشته كه به «تاريخ جهانگير» يا مقدمه ى «ظفرنامه» معروف شده وى را در مزار شرفيه كنار مسجد جامع ميرچماق يزد به خاك سپردند. از ديگر تاليفات وى: سه رساله به نام «مناظر»، «منتخب»؛ «الحلل المطرز فى المعما و اللغز»، در معما؛ «الكتاب فى علم الاسطرلاب»؛

«كنه المراد فى علم الوفق و الاعداد»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (505 -498)، اعيان الشيعه (371/8)، تاريخ ادبيات در ايران (486 -483 ،309 -299 ،118 ،107 /4)، تاريخ در ايران (109 -108)، تاريخ نظم و نثر (249 -248)، تاريخ يزد (228 -227)، تحفه سامى (122)، تذكره سخنوران يزد (166 -164)، تذكره الشعراء (428 -425)، تذكره ى نصرآبادى (499 -497)، جامع مفيدى (304 -299 /3)، حبيب السير (16 -15 /4)، دايرةالمعارف فارسى (1464/2)، الذريعه (398 -397 /22 ،176/18 ،200/15 ،517/9)، ريحانه (200 -198 /3)، سبك شناسى (194 -193 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 102 -101 /9)، فرهنگ سخنوران (500)، كشف الظنون (1521 ،1332 ،1033 ،120)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المؤلفين (262/7)، هديه العارفين (733/1).

شرف الاسلام شيرازي، ابوالقاسم عبدالوهاب

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 536 ق)، واعظ، فقيه اصولى، متكلم و محدث حنبلى. معروف به ابن حنبلى واعظ. اصل وى از شيراز است. از پدر فقه آموخت و از ابوطالب بن يوسف، حديث. وى را شيخ حنبليان دمشق گويند. از آثارش وقف مدرسه ى بزرگ شريفيه در كنار جامع دمشق است. از آثار علمى اش: «البرهان»، دراصول دين؛ «رساله فى رد الاشعريه»؛ «المفردات»؛ «المنتخب»، در اصول فقه حنابله.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (568 ،529 /2)، سير النبلاء (104 -103 /20)، معجم المؤلفين (224/6).

شرف الدين، علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الاسترآبادى معروف به شرف الدين عالمى فقيه شارح كتاب محقق كركى و شاگرد آنجناب بوده و علامه مجلسى در مقدمه بحار فرموده و كتاب تأويل الايات الظاهره فى فضائل العترة الطاهره تأليف سيد فاضل علامه زكى شرف الدين على الحسينى الاسترآبادى مقيم نجف و مؤلف كتاب الغرويه در شرح جعفريه و شاگرد شيخ اجل نورالدين على بن عبدالعالى كركى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

شرف الدين، محمدمهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدى بن العلامه شيخ محمد شرف الدين بن العالم الجليل الشيخ جعفر شرف الدين (متولد حدود 1250 و متوفى 1335 ق) از علماء بزرگ و دانشمندان جليل القدر معاصر شوشتر است.

وى در شب شنبه 16 ربيع المولود 1318 قمرى در شوشتر متولد شده و اوليات و سطوح را در وطن آموخته و بعد مهاجرت به نجف اشرف نموده و از مراجع بزرگ نجف چون مرحوم علامه يزدى و شريعت اصفهانى و مراجع و مدرسين بزرگ ديگر استفاده نمود.

تا به مقام رفيع علم و فقاهت رسيده و به وطن مراجعت و به ترويج دين و اقامه جماعت و تاليف و تصنيف پرداخته است از تاليفات ايشانست آثار جدش بنام (البدايع الجعفريه).

جد گرامى ايشان مرحوم شيخ جعفر بن محمدباقر بن حسن على بن محمدرضا بن عبداللَّه شرف الدين شوشترى عالمى جليل و خطيبى اديب بود.

وى در ماه صفر 1250 ق متولد شده و اوليات و مقدمات را از فضلاء عصر فراگرفته و در فن خطابه و وعظ مهارتى پيدا نموده و تاليفات بسيارى عربى و فارسى نظماً و نثراً داشته كه از آنهاست (شرح الخصايص الحسينيه) شيخ جعفر شوشترى معروف و منظومه اى در تضمين الفيه در مواعظ و اخلاق و مدح الائمه و منظومه الارث و منظومةالرضا (ع)

و نظم حديث الكساء و قصيده اى در غدير دارد كه پنجاه بيت مى شود و نيز مراثى و مدايح ديگر.

وى در نهم ماه صفر 1335 قمرى وفات نموده و در مقبره اى كه جنب مسجد جد اعلايش شرف الدين است، مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شرفي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين شرفي

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

آقاي حسين شرفي در سال 1338هجري شمسي در خانواده اي متدين وكاملا آگاه به مسائل مذهبي در شهر نيشابور ديده به جهان گشود. وي دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد و در پي علاقه وافر به فراگيري علوم ديني در سال 1354 ، درست در سال هاي خفقان رژيم شاهنشاهي وارد حوزه علميه نيشابور گرديد.از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و پس از مدتي در پي علاقه وافر خويش به ادامه تحصيلات و استفاده ازمحضر بزرگان علم و ادب مشهد وارد حوزه علميه مشهد مقدس گرديد و ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا(ع ) از درس بزرگاني همچون آيت الله فاضل،آيت الله مكارم، آيت الله صالحي و آيت الله ستوده بهره ها برد. استاد ضمن تبليغ به تدريس در دانشگاه آزاد مشهد و... و پرداخت. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به كلاس و درس و قلم و كتاب و تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است و شاهد اين مدعا مشغول بودن ايشان به امور پژوهشي در دانشگاه رضوي از

سال 1361 تا كنون مي باشد.

شركت، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى پلاستيك، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

فوق تخصص جراحى پلاستيك ترميمى از دانشگاه يونيون نيويورك و بورد تخصصى در سال 1346.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى ايران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه ژنتيكى شكافهاى لب و كام در ايران، ناهنجاريهاى آرواره ها، شكاف ميانى لب، اصول و كليات استفاده از اتساع سنجى و ترميم موقت استفاده بالينين از آن، تدريس درس جراحى پلاستيك ترميمى در دانشگاه علوم پزشكى ايران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جراحى پلاستيك ناهنجارى هاى مادرزادى صورت، دست و پستان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: متعدد، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

جراحى پلاستيك.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شرواني دلشاد، محمود

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، نويسنده و طبيب. وى در اصل از مردم آذربايجان بود كه به خاك عثمانى (تركيه كنونى) رفته و در آنجا ساكن شد. شروانى در طب و معدنيات دست داشته است. از آثار وى: «مختصرى در طب»؛ «كمال نامه»؛ «تحفه مرادى» در جواهر كه به تركى و براى سلطان مراد آل عثمان نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (274 -273).

شرواني، عبداللطيف

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، نويسنده، اديب. معروف به افلاطون. وى مولف رساله اى به نام «حل ما لا ينحل» در شرح قصيده ابوالمفاخر رازى شاعر قرن ششم در مناقب امام هشتم (ع) كه مولف به خطا آن را از امام فخرالدين رازى دانسته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (403).

شريعت اصفهاني، فتح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ الفقهاء والمجتهدين علامه قمقام و محقق عاليمقام مرحوم حاج ملا فتح الله شريعت اصفهانى كه پس از مرحوم آيه الله علامه طباطبائى يزدى رياست حوزه علميه نجف و زعامت كليه شيعه بوى منتهى شد ولى دولت مستعجل بود زيرا بيش از شش ماه نكشيد كه باسلاف صالحين ملحق شد و رياست بآيه الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى رسيد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

شريعت اصفهاني، فتح اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1339 -1266 ق)، مرجع تقليد، فقيه اصولى، مفسر، متكلم و اديب امامى. معروف به شيخ الشريعه اصفهانى. نسب وى به محمدعلى نمازى شيرازى مى رسد. اصل وى از شيراز بود كه در اصفهان به دنيا آمد. در اصفهان از ملا عبدالجواد خراسانى، مدرس كبير، و ملا حيدر على اصفهانى و ملا احمد سبزوارى و ملا محمدصادق تنكابنى و حاج شيخ محمدباقر و ملا محمدتقى هروى اصفهانى درس خواند. سپسى به نجف سفر كرد و چندى از محضر حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ محمدحسين فقيه كاظمين استفاده كرد. وى از دوستان و نزديكان سيد جمال الدين اسدآبادى بود. در نهضت استقلال، ضد انگليسى، عراق در كنار آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى قرار داشت. در 1313 ق به حج رفت و بعد از مراجعت به درس و تاليف و فتوى پرداخت و مرجع تقليد اغلب شيعه ى اماميه ى گرديد. وى از شيخ محمد طه نجف و سيد مهدى قزوينى و صاحب «روضات الجنات» و برادرش ميرزا محمدهاشم چهارسوقى و شيخ محمدحسين فقيه كاظمى اجازه ى روايت داشت. محدث قمى از شاگردان وى بود. شيخ فتحعلى بن گل محمد حكيم برادگاهى لنكرانى نيز از خواص شاگردان وى بود كه «تقريرات» او را در چهار مجلد نگاشته است. از آثارش: «ابانه المختار

فى ارث الزوجه من ثمن العقار»؛ «صيانه الابانه عن وصمه الرطانه»؛ «اصاله الصحه»؛ «افاضه القدير فى حل العصير»؛ «اناره الحالك فى قرائه ملك و مالك»؛ حاشيه «فصول»؛ «قاعده ى صدور» يا «قاعده ى الواحد البسيط»؛ قاعده ى «ضرر»؛ قاعده ى «طهارت»؛ رساله اى در «صحاح» ششگانه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (334 -333 /5)، اعيان الشيعه (392 -391 /8)، الذريعه (6/25 ،104 -103 ،44/15 ،188/10 ،195/7 ،59/1)، ريحانه (207 -206 /3)، شرح حال رجال (175/6)، علماء معاصرين (124 -122)، فوائد الرضويه (345)، معجم المؤلفين (53 -52 /8)، مكارم الآثار (1819 -1816 /5).

شريعت تربقان، شمس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1305، مرتبه علمى: استاد، رشته: پاتولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران، دكتراى تخصصى پاتولوژى آناتوميك (آسيب شناسى) به خصوص در رشته سرطان شناسى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران، اخذ گواهينامه Assistant Etraget از مركز سرطان شناسى ليون فرانسه.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پيوند سرطان انسان به موش ها، طرح اثرات روغن ذرت و روغن ماهى بر ساختمان تخمدان خرگوش هاى ماده، استاد راهنماى 2 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

سرفصل در كتاب درسى آسيب شناسى در زمينه آناتومى پاتولوژى و سرطان شناسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 35، تعداد مقالات به زبان خارجى: 15

زمينه علمى مقالات:

آسيب شناسى و به خصوص پاتولوژى سرطانها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شريعت سنگلجي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1363 ق)، فقيه. تحصيلات خود را نزد پدر آغاز كرد سپس به مدرسه ى ميرزا زكى در كوى سنگلج تهران وارد شد. دوره ى سطح فقه را نزد حاج شيخ عبدالنبى نورى به اتمام رسانيد. حكمت و فلسفه را در محضر ميرزا حسن كرمانشاهى و عرفان را نزد ميرزا هاشم اشكورى فراگرفت. او همچنين در حوزه ى درس شيخ على نورى و شيخ فضل اللَّه نورى تلمذ كرد. آنگاه به همراه برادرش، شيخ محمد سنگلجى، به نجف رفت و در محضر اساتيدى چون آقا ضياءالدين عراقى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى به تكميل تحصيلات خود پرداخت. او مرعوب عقايد وهابيه و بعضى از نويسندگان نوپرداز مصرى گرديد

و در تهران در محله سنگلج دارالتبليغى به نام رواق تاسيس نمود و به ترويج عقايد وهابيان پرداخت. از آثارش: «حرمت ربا»؛ «اسلام و موسيقى»؛ «توحيد عبادت» يا «يكتاپرستى»؛ «كليد فهم قرآن»؛ «محو الموهوم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (283/25 ،134/18)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (70 -69 /4)، مؤلفين كتب چاپى (561 -560 /2).

شريعت، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فرزند آيت اللَّه العظمى مرحوم حاج ملا فتح اللَّه شريعت اصفهانى عالم معاصر كراچى مى باشند.

وى در حدود سال 1325 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در حجر والد ماجدش كه از مراجع بزرگ تقليد و مدرسين و زعماء روحانيت نجف اشرف بودند پرورش يافته و مقدمات و ادبيات و سطوح را از علماء و اساتيد نجف آموخته و به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسين نائينى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه العظمى آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى شركت و استفاده نموده تا حدود سال 1370 قمرى كه بنابر دعوت مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى پويا به كراچى مهاجرت و رحل اقامت افكنده و تاكنون شاغل وظائف دينى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

شريعت، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ادبيات فارسى، دانشكده:-، دانشگاه: علوم و صنايع دفاع

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1337، دكتراى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1347.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه علوم و صنايع دفاع.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فرهنگ بسامدى گلشن راز، فرهنگ بسامدى گلستان، فرهنگ اصطلاحات دستور زبان فارسى، فرهنگ بسامدى ديوان پروين اعتصامى، تدريس دروس ادبيات فارسى، متون نظم و نثر، دستور زبان فارسى در دانشگاههاى اصفهان، علوم و صنايع دفاعى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 24

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

املاى صحيح، دستور زبان فارسى و انگليسى تطبيقى، كاملترين صرف و نحو عربى، تجزيه و تركيب اشعار گلستان زمينه بحث درباره آئين نگارش، ترجمه نهج البلاغه، جمله و جمله سازى، سخنان پير هرات، پروين، ستاره آسمان ادب ايران

و چندين عنوان ديگر.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 47، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

دستور زبان فارسى، انتقاد درباره ديوان عطار، صفت مركب، لفظ "افتادن" در لغت نامه، دگرگونيهاى لفظ در مثنوى مولوى، اظهار نظر درباره حافظ، فرهنگ نويسى، لغات و تركيبات نو، كهن ترين كتاب دستور زبان فارسى، انتقادى بر مرصادالعباد، نقد كتابهاى دبيرستانى، قدرت تركيبى زبان فارسى، انتقادى بر ترجمه تفسير كمبريج، ويژگيهاى دستورى سياست نامه، تأثير زبانهاى خارجى در زبان فارسى معاصر، نثر معاصر فارسى، ضمير و كاربرد آن در ديوان حافظ و مقالاتى چند درباره دستور زبان فارسى.

تولد: 1315.

درگذشت: 1375.

از آثار اوست: كتاب املا (اصفهان، 2 ،1349 -1347 جلد)؛ پاسخ تمرين هاى مبادى العربيه يا كاملترين صرف و نحو عربى (رشيد شرتونى، 1372)؛ پروين ستاره ى آسمان ادب ايران (اصفهان، 1366)؛ ترجمه و راهنماى مبادى العربيه (رشيد شرتونى، اصفهان)؛ جواهر الاسرار و زواهر الانوار: شرح مثنوى مولوى (كمال الدين حسين بن حسن خوارزمى، اصفهان)؛ دستور زبان فارسى (ويرايش سه، 1364)؛ زمينه بحث درباره ى آيين نگارش (چاپ هاى متعدد، 1364)؛ سخنان پير هرات (عبدالله انصارى، به كوشش شريعت، 1365)؛ گزيده تفسير كشف الاسرار (ابوالفضل رشيدالدين ميبدى، به اهتمام)؛ متن و ترجمه كتاب تعرف (ابوبكر محمد بن ابراهيم كلابادى، 1371)؛ نهج البلاغه، سخنان اميرالمؤمنين (ع) (تأليف شريف رضى، 1374).

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شريعت پناهي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: استاد، رشته: آلودگى محيط، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى از دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1347، كارشناسى ارشد بهداشت عمومى از دانشكده بهداشت دانشگاه تهران در سال 1349، دكتراى علوم بهداشت محيط از دانشگاه تولن آمريكا در سال 1359.

مرتبه

علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه در زمينه هاى داروئى و بهداشتى، تدريس دروس آب شناسى و آب درمانى، اصول خدمات بهداشتى و بهداشت صنعتى براى داروسازان، طرح در زمينه تعيين كيفيت فيزيكى شيميائى و ميكروبى آب هاى ايران، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 48 پايان نامه دكتراى داروسازى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

آلودگى محيط زيست، مبانى بهداشت محيط، اصول كيفيت و تصفيه آب و فاضلاب.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 20

زمينه علمى مقالات:

آلودگى محيط زيست.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شريعتمدار استرآبادي تهراني، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 -1249 ق)، عالم، فقيه اصولى، رجالى و اديب. وى در كربلا متولد شد و در همان شهر نشو و نما يافت. به همراه پدر به سفر در شهرهايى همچون كرمانشاه، تهران، استراباد، مشهد رضوى و سرانجام تهران پرداخت. در خلال سفر از پدر علوم عربى و سطوح فقه و اصول را فراگرفت. پس از درگذشت پدر و رسيدن به سن بلوغ به نجف رفت و در محضر درس و بحث شيخ مرتضى انصارى و شيخ مشكور حولاوى و شيخ محسن خنفر و شيخ راضى شركت كرد و فقه و اصول را در نزد ايشان تكميل نمود و در بيست و سه سالگى به دريافت درجه ى اجتهاد نائل شد. وى از شيخ راضى و شيخ مشكور و علامه انصارى داراى اجازه بود. پس از آن به تهران آمد و به مرجعيت عام و خاص رسيد. در عين حال به

تدريس و تصنيف نيز پرداخت. از آثار وى: «مظاهر الآثار و حقايق الاسرار»، در پنج مجلد بزرگ؛ «ينابيع العقول»، در علم اصول، در سه مجلد؛ «اساس الاحكام»، در شرح «شرايع الاسلام»، در چهار مجلد؛ «نصره المستبصرين»، در شرح «التبصره»؛ «معراج المومنين»، در شرح «الالفيه» شهيد؛ «النفليه»، در نماز؛ «ادعيه الوباء و الطاعون و جمله من الامراض و بعض العوذات و الاحراز»؛ «تحفه الممالك فى تركيب الفيه ابن مالك»؛ «اثبات الفرقه الناجيه»؛ «رساله فى سند دعاء الخضر»؛ «مجمع الاراء و الادله»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (141/9)، الذريعه (289/25 ،177/24 ،234 ،162 -161 /21 ،15 -14 /20 ،235/12 ،47/11 ،472/3 ،4/2 ،98/1)، ريحانه (211 -210 /3)، شرح حال رجال (224/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 392 -391 /14)، لغت نامه (ذيل/ شريعتمدار)، معجم المؤلفين (213/9)، مكارم الآثار (1350 -1349 /4).

شريعتمدار دامغاني، رضا، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1346 ق)، عالم دينى، مجتهد و شاعر. مقدمات علوم را در مشهد آموخت پس از آن به نجف مهاجرت كرد و در آنجا تحصيلات خود را ادامه داد. پس از پايان تحصيل به ايران بازگشت و به خدمات دينى و اجتماعى مشغول شد. او داراى طبع شعر و ذوق ادبى و اشعار زيادى به فارسى و عربى سرود كه قطعاتى از اشعار فارسى آن در «گنجينه ى دانشمندان» آورده شده است. وى داراى كتابخانه ى بزرگى بود كه بيشتر اوقات خود را در آن به تاليف كتب مشغول بود. از آثارش: «اصول دين»؛ «انتباه نامه ى اسلامى»؛ ترجمه ى «العقائد الوثنيه فى الديانه النصرانيه»، به نام «بت پرستى و مسيحيت كنونى».[1]

رضا شريعتمدار بن ميرزا حسن مجتهد از علماء بزرگ اخير دامغان بوده است.

وى مقدمات علوم را

در مشهد آموخته و پس از آن به نجف اشرف عزيمت نمود و در آنجا تحصيلات خود را ادامه داده و پس از پايان تحصيل به ايران برگشته و به خدمات دينى و اجتماعى و خدمت به مردم پرداخت داراى كتابخانه بزرگى بود و بيشتر اوقات خود را در آن به مطالعه و تأليف كتب مصروف مى داشت تأليفات وى به شرح زير است.

1- اصول دين چاپ 1319 قمرى

2- انتباه نامه اسلامى كه به سال 1320 قمرى تأليف و در سال 1297 شمسى در 224 صفحه به چاپ رسيده است

3- ترجمه العقايد الوثنيه فى الديانة النصرانيه در سال 1342 قمرى بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (16 -15 /3 ،357/2)، ريحانه (211/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 542 -541 /13، قرن 728/14)، گنجينه ى دانشمندان (115/5)، المآثر و الآثار (170)، مؤلفين كتب چاپى (168 -167 /3).

شريعتمدار رفيع، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا ابوالحسن شريعتمدار رفيع بن المرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا مهدى رفيع سابق الذكر مى باشد.

وى در حدود يكهزار و سيصد هجرى در مشهد مقدس متولد گرديده و مقدمات و سطوح را در رشت خوانده و بعد باتفاق برادرش حاج ميرزا على بحرالعلوم به نجف اشرف مهاجرت و از محضر مرحومين آيتين حاج سيد محمد كاظم يزدى و آخوند خراسانى استفاده كامل نموده تا بدرجه ى رفيعه اجتهاد نائل گرديده آنگاه به ايران مراجعت و چندى در رشت اقامت و پس از آن مهاجرت به تهران و مورد توجه كليه و احترام مقامات روحانى و علمى و غيره واقع شده و حوزه درس تشكيل و بسيارى از دانشمندان مركز از محضر و بياناتش بهره مند گرديداند.

منزلش مهبط نزول رجال علم و

فضيلت و آيات عظام مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن امين و آيت اللَّه العظمى حاج سيد عبدالحسين شرف الدين عاملى و غيره بوده است. در حل مشكلات و فصل معضلات و قضاء حوائج دستى باز و با حسن خلق از ارباب حوائج پذيرائى و حتى المقدور رفع نياز آنها مى نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شريعتمدار، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل شريعتمدار عالمى جليل و سخى الطبع بوده و از تلامذه مرحوم علامه آقا شيخ هادى تهرانى و از مجتهدين مسلم سبزوار بوده است در سال 1336 ق به رحمت حق واصل و در سبزوار مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شريعتمدار، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا عبدالوهاب جامع معقول و منقول حاوى فروع و اصول بوده و سطوح را در تهران مخصوصا در خدمت ميرزا ابوالحسن جلوه تكميل نموده و بعدا براى اتقان مبانى فقه و اصول مشرف به نجف اشرف شده و چندين سال در خدمت اساتيد دينى تلمذ نموده تا به اعلا درجه اجتهاد رسيده سپس به وطن مراجعت و به خدمان دينى و ترويج احكام شرعيه نمود و بعد از چند سال مراجعت به عتبات و مجاورت كربلا را اختيار و در آنجا بدرود زندگى گفته و در جوار سالار شهيدان و شفيع عاصيان مدفون گرديده است.

آن مرحوم با آيت اللَّه العظمى آقا سيد اسمعيل صدر موانست و مجالست داشته و مرحوم آيت اللَّه صدر يكى از علماء حوزه علميه قم مى فرمودند من شوارق را در خدمت مرحوم آقا شيخ عبدالوهاب خواندم.

داراى تأليفات زيادى در علوم عقليه و نقليه بوده اند كه متأسفانه به طبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

شريعتمدار، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1315 -1242 ق)، فقيه، اصولى و هيوى. مشهور به مجتهد شريعتمدار. در محضر پدرش و شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، و شيخ مرتضى انصارى در معقول و منقول تبحر يافت. چون هوش و ذكاوت و حافظه سرشار داشت، جامع انواع علوم و فنون اسلامى و اختراعات انواع صنايع و آلات بود. با وجود علم سرشار و نبوغ بسيار در تواضع و زهد و ساده زيستى ممتاز بود. ناظم الاسلام صاحب «تاريخ بيدارى ايرانيان» از شاگردان اوست. شريعتمدار به گفته خود از دوازده سالگى شروع به نگارش كرده و بيش از هفتاد اثر علمى بر جارى گذاشته است. از آثارش: «البرد اليمانى فى الفاظ المعانى» در لغت؛ «مبدأ الآمال»، در

قواعد علوم الحديث و درايه و رجال؛ «غايه الآمال» در علم رجال؛ «بروج العروج»، در هيئت؛ «بروز الرموز»؛ «البروق اللامعه»، در شرح زيارت جامعه؛ «تحرير الاصول»، در اصول فقه؛ «آيينه ى جهان نما»، در تاريخ كره زمين؛ «درر الاحكام»، در پانزده علم: صرف، نحو، معانى، لغت، ميزان، رجال، درايه، حديث، اصول، تفسير، تجويد، هيئت، حساب، كلام و فقه؛ «جامع ناصرى» به سبك «جامع عباسى»، در فقه عملى كه ناصرالدين شاه مى خواست آن را قانون رسمى و جارى كشور نمايد اما مخالفان استقرار قوانين اسلامى او را منصرف كردند؛ «منهاج الدرايه» رساله فقهى فارسى؛ «الجامعه النحويه و الصرفيه بين التركيب و شرح الالفيه»؛ «مطالع البكور»؛ «رموز الاقوال»؛ «بوستان»، منظومه فارسى، در تجويد؛ «الدرر الايتام»؛ «نثر الدرر الايتام»؛ «انيس الغرباء»؛ «ايضاح التحرير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (309/8)، الذريعه (48/19 ،6 -5 /16 ،251/11 ،119 ،117 /8 ،75/5 ،156 -155 /3 ،493 ،463/2 ،52 -51 /1)، ريحانه (210/3)، شرح حال رجال (224/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1365 -1361 /14)، علماء معاصرين (337)، لغت نامه (ذيل/ على استرآبادى)، المآثر و الآثار (149)، معجم المؤلفين (188/7)، مكارم الآثار (1172 -1169 /4).

شريعتمدار، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن العالم الجليل الحاج الشيخ محمدرضاى مذكور از علماء اعلام معاصر ساوه است. معظم له در ساوه تولد يافته و ادبيات را خدمت والد ماجدش تحصيل نموده و پس از آن هجرت به قم نموده و معقول را خدمت مرحوم آقاى ميرزا على اكبر حكمى يزدى و سطوح نهائى را قسمتى از مرحوم آميرزا محمد همدانى و قسمتى از سطح و خارج را خدمت آيت اللَّه آميرزا سيد على يثربى كاشانى خوانده و چهار دوره تمام از درس

مرحوم آيت اللَّه حايرى استفاده فرموده و هم در موقع مهاجرت آيت اللَّه نائينى لباس مشكوك را از درس آن مرحوم مستفيض شده و در مدت 20 سال توقف و اقامت در قم و حوزه علميه دائماً مشغول تدريس در اوائل ادبيات را و در اواخر كفايه و مكاسب و وسائل را تدريس مى نمودند و پس از نيل به مرتبه اجتهاد به تصديق حضرات آيات عظام حايرى و اصفهانى و حجت و اجازه مفصل حديث از طرف مرحوم محدث قمى به ساوه مراجعت و حوزه علميه در آنجا به امر مرحوم آيت اللَّه اصفهانى تشكيل و حدود بيست طلبه و محصل تربيت نموده و بسيارى از فضلاء حوزه علميه قم هم در موقعى كه معظم له در قم تدريس مى نمودند از درس و بحث ايشان استفاده نموده اند.

نگارنده در سال 1368 ق سفرى به ساوه رفته و مدت دو هفته در ضيافت ايشان بودم و حوزه علميه ايشان را ديده ام.

آقاى شريعتمدارى بالغ بر چهل سالست كه در ساوه به اقامه جماعت و ترويج دين و اغاثه ملهوفين و دستگيرى ضعفا و بينوايان اشتغال دارند و نه باب دكان براى مصارف مدرسه و مسجد تأسيس و وقف نموده اند كه سه باب دكان به معاونت اهالى و بقيه به خرج شخص خودشان شده است و فقه اللَّه تعالى لمرضاته و خدمةالدين

معظم له داراى طبع شعر و ذوق اديبانه و قصائد عربى و فارسى بسيار در مدح و مراثى و غيره دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شريعتمدار، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدرضا معروف به شريعتمدار ساوه اى از علماء اعلام و دانشمندان بنام اين شهرستان بوده است.

معظم له سبط مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا احمد

معروف به حجةالاسلام (كه قبر شريفش در شيخان قم مزار عمومى مردم ساوه است) و پدر مادرش مرحوم آيت اللَّه حاج سيد اسماعيل شيخ الاسلام مدفون در رواق مطهر مولانا اميرالمؤمنين عليه السلام از مفاخر اسلام و مراجع عموم مردم ساوه بوده اند.

آنجناب از علماء دوره اخير و علماء و عملا هنوز ضرب المثل قم و ساوه مى باشند. در فنون ادبيت از عربى و فارسى و تفسير و فقه و اصول سرآمد اقران و كتابى منظومه تأليف فرموده اند در سنن و آداب اسلامى كه سابقه نداشته و چون حتى الامكان عين عبارات ائمه معصومين عليهم السلام است مطلع آن را از نظر خوانندگان معظم مى گذرانيم.

السنن الاداب فيه مستطر

تقديم حضرت الامام المنتظر

جمعتها طبقا على الوسائل

لنلت ما تريد خير نائل

ما امكنت اذكر لفظ الخبر

تبركا بذكر عين الاثر

در زهد و تقوى و قدس و ورع از افراد نادره زمان خود بوده و هم ايشانست كه در ورود مرحوم آيت اللَّه المؤسس حاج شيخ عبدالكريم حايرى در قم بوده و در شبى كه آنجناب در منزل مرحوم آيت اللَّه فيض دعوت داشتند به اتفاق جماعتى از علماء و وعاظ مهم تهران و قم آن مرحوم هم جزو مدعوين بوده و به آن مرحوم مى گويند به چه خيالى قم مشرف شده ايد مى فرمايند شما به چه قصدى آمده ايد.

ايشان مى گويند من به قصد زيارت آمده ام مرحوم آيت اللَّه حايرى مى فرمايند من هم مثل شما آقاى ساوجى عرض مى كنند هيهات مگر اين قميها از نسل آن قميها نباشند كه وقتى دعبل خزاعى جبه حضرت امام هشتم (ع) را به قم آورد اهالى به هر قيمتى كه خواستند بخرند نداد عاقبت وقتى بيرون رفت از قم عده اى از داشها و جوانهاى آن زمان در

راه جبه را به هر قسمى بود از چنگش درآوردند.

آقاى حايرى فرمودند دعبل جبه امام داشت به من چه مربوط است. آقاى ساوجى گفتند شما هم علم امام (ع) را داريد اگر از او جبه گرفتند شما را به هر قيمتى است نگاه مى دارند.

پس اين مذاكره جدى شوخى نما را وعاظ محترم در مجامع عمومى صحن چون فصل عيد بود مطرح كردند و مردم قم نيز علاوه تجار تهران تهييج شدند تا عاقبت حضرت آيت اللَّه حايرى قصد اقامه و مجاورت در قم فرموده و تأسيس حوزه علميه گرديد.

رحلت آن مرحوم

اما قضيه فوت آقاى ساوجى كه در ساوه سابقه نداشته و حقيقة اسباب تنبه و دليل بر جلالت قدر ايشانست اين است كه سالها مى فرمود و غالب اهالى ساوه از ايشان شنيده بودند كه پدرم و عمويم و جدم در سن هفتاد از دنيا رفتند من هم منتظر هفتادم وارد هفتاد شدند و در شب 13 رجب 1363 قمرى از دنيا رفتند طاب اللَّه ثراه و جعل الجنة مأواه و مثواه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شريعتمداري تبريزي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1406 -1322 ق)، فقيه اصولى و مرجع تقليد. جد وى سيد محمد اصلا اهل بروجرد بود كه به تبريز مهاجرت كرده بود. خود وى در تبريز به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت. پس از فراگيرى مقدمات قبل از بلوغ به درس «مكاسب» حاضر شد و در هيجده سالگى به حوزه ى درس خارج آيت اللَّه آقا ميرزا صادق آقا و آيت اللَّه ميرزا ابوالحسن انگجى راه يافت. در 1342 به قم مهاجرت كرد و از محضر آيت اللَّه حائرى بهره ها برد و چند دوره اصول و عده اى از كتب

فقه را در نزد ايشان استفاده كرد. وى اخلاق را در محضر حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى و علم معقول و كلام و هيئت و اسطرلاب را نزد آقا ميرزا على اكبر يزدى فراگرفت. در خلال تحصيل دو مرتبه به نجف مشرف و به درس آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه شيخ محمد اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى حاضر شد و سرانجام موفق به دريافت اجازه ى اجتهاد از آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه عراقى گشت. پس از آن به زادگاهش مراجعت كرد و ده سال در تبريز اقامت گزيد و به تدريس و ترويج و ارشاد و هدايت پرداخت. آنگاه به قم بازگشت و از مراجع دينى مردم گشت. وى در قبرستان ابوحسين قم مدفون است. از آثار وى تاسيس مراكز تبليغى و مساجد و مدارس در قم و تهران و تبريز و به ويژه دارالتبليغ اسلامى قم بود. از آثار علمى اش: رساله اى در اجتماع «امر و نهى»؛ رساله اى در «نهى»، در معاملات؛ «خلاصه الاحكام»؛ «مناهج التقى»، حاشيه بر «عروه الوثقى»؛ «وسيله العباد ليوم المعاد»؛ «مناسك حج».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (61/2)، علماء معاصرين (286 -284)، گنجينه ى دانشمندان (30 -12 /2)، مؤلفين كتب چاپى (23 -22 /5).

شريعتمداري جهرمي، عبدالرسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول شريعتمداري جهرمي

محل تولد : جهرم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1301/9/1

زندگينامه علمي

سيّد عبد الرسول حسيني شريعتمداري جهرمي در 19 شوّال 1347 ق در شهر جهرم از توابع فارس چشم به جهان گشود پدرش سيّد محمد علي معروف به «جامي فاضل» از علماء معروف به تقوي در شهر جهرم بود

كه در سال 1352 ه ق در گذشت مادرايشان دختر سيد عبد الحسن نجفي دزفولي معروف به سيّد عبد الحسين احدي در سال 1342 ه ق در جهرم در گذشت

ايشان درس را در ابتداء در جهرم نزد براد و بزرگوارش سيد حسن شروع كرد و از جهرم به لار از لاربه شيراز براي طلب علم سفر كرد و در شيراز نزد شيخ ابن الحسن الاصطهباني كه از او تاد بود درس شرح لعمه و قوانين را شروع كرد و درسال 1366 ه ق به قم مهاجرت كرد و در نزد شهيد صدوقي درس شرح لمعه و قوانين را به اتمام رساند و در نزد شيهد مطهري در سائل به شيخ مرتضي حائري يزدي مكاسب و شيخ عبد الجواد اصفهاني به كفايه را فرا گرفت و بعد از آن در دس خارج اصول رفته حضرت آيت الله بروجردي به مدّت 3 سال شركت كرد و در درس آيت حجة كوهكردي به بيع مكاسب و امام خميني«اصول فقه» و طباطبايي«تفسير» حاضر شدند سپس در سال 1372 ه ق به نجف اشرف مشرف و در من حضراتي همچون آية سيد محسن حكيم و سيد ابولقاسم خوئي و شيخ ميرزا باقر زنجاني و شيخ حسين حلّي و شيخ ميرزا هاشم آملي شركت كردند و در سال 1378 ه ق براي تكميل استفاده از اساتيد به قم بازگشتندو در درس آيت الله بروجردي و آيت الله و داماد و سيّد محمّد كاظم تبريزي حاضر شدند.

ايشان در سال 1378 ه ق از شيخ آقا بزرگ تهراني اجازه روايت حديث گرفتند و نيز آيت الله شيخ ميرزا هاشم آملي در سال 1398

ه ق به ايشان اجازه اجتهاد و روايت حديث دادند.

شريعتمداري طالقاني، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى:استاد، رشته: آسيب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شريعتمداري، حميدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميدرضا شريعتمداري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

حميد رضا شريعتمدارى فرزند حجت الاسلام والمسلمين شيخ محمد صادق شريعتمدارى در سال 1346 هجرى شمسى در قم متولد شد. او پس از دو سال همراه خانواده به تهران عزيمت كرد و مقطع ابتدايى و راهنمايى را در تهران(مدارس ملى نو، اثنا عشرى و مجاهدان)تمام كرد و در سال 1360 هجرى شمسى به حوزه علميه قم (مدرسه حقانى و سپس شهيدين ) وارد شد. در مدرسه شهيدين علاوه بر دروس متعارف حوزوى دروس ديگرى را كه اغلب در آن زمان در حوزه علميه رايج نبودند فرا گرفت( نهاية الحكمه، معارف قرآن ، حفظ قرآن تا 20 جزء ، اقتصادنا، ادوار فقه ، ادوار تفسير، دوره هاى مختلف عقائد و كلام اسلامى، تاريخ اسلام و ... )از آن جمله دوره كامل مكالمه عربي(در دانشگاه امام صادق تهران و در خود مدرسه شهيدين) و انگليسى است كه در آن مدرسه پشت سر گذاشت، به ادبيات فارسى و نويسندگى نيز در همين مدرسه علاقمند شد و در همين زمينه تدريس داشت. وي ساليان متمادي را در دروس خارج حوزه( در فقه و اصول ) در محضر استاداني چون آيت الله سيد كاظم حائري شركت جسته است . در سال 1368 هجرى شمسى هم نويسندگى و هم عربى جديد را با قوت تمام ادامه داد. سه سال مسؤول مكالمه عربى مدرسه معصوميه بود(با دو دوره تابستانى در دانشگاه

رضوى مشهد و مدرسه امام صادق دماوند) در سال 1370 هجرى شمسى در دوره جامعه شناسى دفتر همكارى حوزه و دانشگاه شركت كرد(به مدت يكسال و نيم)پس از آن جهت مأموريت به نمايندگى از طرف سازمان تبليغات اسلامى به كشورهاى آلبانى و مقدونيه سفر كردبه مدت 2 سال: 1372 تا 1374 هجرى شمسي) پس از بازگشت براى يكسال مسئول مكالمه عربى در مدرسه شهيدين بود ، با مجله حوزه و دانشگاه هم همكارى داشت. از سال 1370 هجرى شمسى كه اولين مقاله را در باب راه هاى سياسى كردن دانشگاه ها در روزنامه جمهورى اسلامى نوشت تاكنون بيش از يكصد مقاله در موضوعات عمومي(سياسى و اجتماعي) و تخصصي( اسلامى شدن علوم، اديان و مذاهب و..) نوشته است مثلا 30 مقاله در مورد كشورآلباني در روزنامه اطلاعات .در سال 1375 هجرى شمسى به خواست وكمك و با مديريت حجه الاسلام والمسلمين جناب آقاى سيد ابوالحسن نواب و جناب آقاى سيد حميد كاظمي مركز مطالعات اديان و مذاهب را بنيان گذاشت، 2 سال قائم مقام او و از سال 1378 هجرى شمسى تا كنون سردبير مجله هفت آسمان بوده است ايشان هم اكنون عضو هيأت علمى ، مدير گروه شيعه شناسي و معاون ارتباطات مركز اديان است. اودر راه اندازى مجله نامه جامعه وابسته به جامعه الزهراء نقش داشت و در شماره هاى انتشار يافته دوره نخست آن سر مقاله نويس بود .در مراكز مختلف تدريس داشته و دارد (جامعة الزهرا و دانشكده هاى، مدرسه شهيدين، دانشگاه مفيد، دانشگاه امير كبير ، دانشگاه آزاد آشتيان، مدرسه امام خمينى و اخيراً مؤسسه آموزش عالي اديان و مذاهب

در مواد درسي حلقات الاصول، روش تحقيق، عربى جديد، متون تخصصى انگليسى، متون عربى معاصر، مبادى العربيه، جواهر البلاغة، تاريخ كلام اسلامى، متون اسلامى، منطق اشارات، منطق صورى ، ادبيات فارسى ، معارف اسلامي ، نهايه الحكمه ، تاريخ فلسفه غرب و تاريخ فلسفه اسلامي)با مراكز مختلفى از جمله مركز تحقيقات امام موسى صدر(ترجمه بيش از 20 مقاله از آثار و سخنرانى هاى امام موسى صدر)تنظيم و نشر آثار حضرت امام (در كنگره اخلاق عرفانى امام خميني(ره) در ويراستارى مجله اشراق)، جامعة الزهراء (امور پايان نامه ها و نشريه نامه جامعه )دبيرخانه خبرگان(با مجله حكومت اسلامي) موسسه گفت و گوى اديان در تهران، دانشگاه مفيد و مراكز ديگر همكارى داشته است.در زمينه تحصيلات دانشگاهى، كارشناسى ارشد را در رشته مدرسى الهيات و معارف اسلامى در مركز تربيت مدرس دانشگاه قم گذرانده موضوع پايان نامه شان كه به چاپ هم رسيده، سكولاريزم در جهان عرب است در سال 1380 هجرى شمسى در كنكور ورودى مقطع دكترى تخصصى (phd) در دانشكده الهيات و معارف و دانشگاه تهران رتبه اول را احراز كرد و در سال 1384 از پايان نامه خود تحت عنوان تفكر عقلي در قرن چهارم، از منظر ابوحيان توحيدي دفاع كرد. در سال 1385 به مدت دو ماه به عنوان محقق مدعو در دانشگاه هاروارد آمريكا به پژوهش اشتغال داشت.

شريعتمداري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي شريعتمداري

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1302/11/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از طي دوره ابتدايي وارد دانشسراي مقدماتي شيراز شدم. از سال 1321 در شهرستانهاي مختلف استان فارس آموزگار بودم و بعد از

آن وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شدم. حدود سال 1330 ليسانس رشته قضايي گرفتم و در همان زمان وارد دانشگاه ادبيات دانشگاه تهران شده و در رشته فلسفه و علوم تربيتي به تحصيل پرداختم. در سال 1332 شاگرد اول اين رشته شدم. سال 1335 به همراه ديگر دانشجويان رتبه اول دانشگاهها ، عازم آمريكا شده ، به ايالت ميشيگان رفتم ، در دانشگاه اين ايالت حدود 4 ماه زبان خواندم و بعد از آن در دوره آموزش متوسطه دانشگاه ميشيگان شركت كردم و ظرف مدت يكسال دوره كارشناسي ارشد را گذرانده و مدرك آن را كسب نمودم.

سپس در دانشگاه تنسي ، دوره دكتري را تمام كردم و چون قبل از اينكه به خارج اعزام شوم ، چند بار به زندان رفته بودم ، فكر مي كردم كه اگر به ايران بازگردم ، به من اجازه نخواهند داد ، در دانشگاههاي كشور به تدريس مشغول شوم به همين خاطر در آمريكا با كمك و معرفي يكي از اساتيد برجسته آمريكا ، به 12 دانشگاه ، براي تدريس دوره ليسانس معرفي شدم و كار خود را در آمريكا ادامه دادم. اما نتوانستم خودم را قانع كنم و در آمريكا بمانم ، بنابراين در سال 1337 به ايران بازگشتم. در آن زمان مي خواستند، در دانشگاه شيراز دبير علوم تربيتي، تربيت كنند ، بنابراين احتياج مبرمي به استاد تعليم و تربيت داشتند. از اين رو بنده به عنوان دانشيار علوم تربيتي در دانشگاه شيراز مشغول به كار شدم. تقريباً 3 سال در شيراز مشغول به كار بودم و در آنجا به علّت فعاليتهاي سياسي مدت 4

ماه را در زندان سپري كردم. پس از آنكه آزاد شدم، به عنوان شرط اشتغال به تدريس مي خواستند از من تعهد بگيرند كه فعاليت سياسي نكنم، البته من قبول نكردم و به همين خاطر مدتي بيكار شدم. سرانجام در سال 1341 وارد دانشگاه اصفهان شده و تا سال 1357 به كار خود ادامه دادم. در آن سال براي استقبال امام همراه شهيد بهشتي و مقام معظم رهبري، به تهران آمدم و بعد به اصفهان بازگشتم، پس از آن از طرف دولت موقت و شوراي انقلاب، پيشنهاد تصدي وزارت علوم و فرهنگ و ارشاد به بنده داده شد. اين دو وزارتخانه آن زمان با هم يكي بودند. سپس در سال 1359 كه امام خميني (ره) تصميم به تشكيل ستاد عالي انقلاب فرهنگي گرفتند، به فرمايش ايشان من عضو اين شورا شدم و عضويتم در اين ستاد همچنان ادامه دارد. مدتها مسئول گروه علوم انساني در شوراي عالي برنامه ريزي و همچنين مسئول گروه علوم انساني در شوراي عالي پژوهش كشور بودم. مدتي هم رياست فرهنگستان علوم را برعهده داشتم.

در سالهاي 1325 و 1326 در شيراز، انجمن پيروان اسلام را تشكيل دادم و در دانشسراي مقدماتي، مراقب شبانه بودم كه معمولاً شاگردانم در فعاليتهاي ديني ما شركت مي كردند ، من در فسا، جهرم ، استهبان و ديگر شهرهاي استان فارس فعاليت سياسي و فرهنگي داشتم و سخنراني هم مي كردم. سال 1328 در شهرستان فسا، چند ماهي پس از واقعه ترور شاه، در دفتر روزنام_ه پارس شيراز، به اتهام شركت در سوءقصد عليه شاه، دادگاه نظامي مرا احضار كرد. بعد به فسا رفته و خود

را معرفي نمودم. آن زمان پادگان به جهرم منتقل شده بود؛ به آنجا رفتم كه اعلام كردند ، حكومت نظامي لغو شده و سرانجام مخفيانه به شيراز آمدم. نكته جالب توجه اين كه در واقع سخنراني هاي من هيچ ارتباطي با ترور شاه نداشت. اين اتهام، صرفاً نوعي بهانه بود كه مانع فعاليتهاي بنده شود. بعد از اين وقايع به تهران آمدم. در آن زمان آيت ا... كاشاني را به اتهام دست داشتن در ترور شاه به لبنان تبعيد كرده بودند و من در جلسات طرفداران ايشان شركت مي كردم. در يكي از اين جلسات فردي به نام محمد نخشب كه آن زمان مسئول يك نهضت آزادي خواه بود و جوانان ديندار را به همكاري دعوت مي كرد، مرا به همكاري براي تشكيل ائتلاف دعوت كرد ، من هم قبول كردم ، ائتلاف كرديم و به صورت حزب مردم ايران فعاليت مي كرديم ، سرانجام حوالي آبان ماه سال 1332 پس از جلسه اي كه در منزل آيت ا... زنجاني به منظور تنظيم برنامه اعتصاب سراسري داشتيم، دستگير و زنداني شدم و به اين ترتيب در فعاليتهاي سياسي و جريانهاي مختلف قبل از انقلاب حضور فعالي داشتيم.

شريعتمداري، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1282(1322 ق.)، تبريز.

درگذشت: 1365.

آيت الله سيد كاظم شريعتمدارى پس از طى مقدمات و سطوح نهايى، چندى از مجلس درس آيت الله ميرزا صادق و آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن انگجى استفاده نمود و ضمنا سطوح عالى رسائل و مكاسب را تدريس تا در سال 1343 ق. مهاجرت به قم نمود و در مجلس درس آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى حاضر شد و حكمت را از آقا شيخ على اكبر يزدى

آموخت و دو مرتبه به نجف اشرف مسافرت نمود و از درس آيت الله العظمى محمد حسين نايينى و آيت الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله ضياءالدين عراقى استفاه نمود. دروس اخلاقى و فقهى را نيز نزد آيت الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى آموخت. وى اجازه و تصديق اجتهاد خود را از حضرت آيت الله عراقى و آيت الله اصفهانى و آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى دريافت نمود.

بنا بر دعوت علماى تبريز از عراق به ايران مراجعت و در تبريز به تدريس فقه و اصول پرداخته تا سال 1369 ق. كه به درخواست گروهى از فضلاء تبريزى مقيم قم به حوزه برگشت و مشغول به تدريس فقه و اصول استدلالى شد. برخى از تقريرات دروس وى مكتوب شده و برخى از آنها به چاپ رسيده است.

از جمله فعاليت هاى ايشان قبل از انقلاب اسلامى تأسيس دارالتبليغ اسلامى قم است كه در بسيارى از نقاط مانند تهران و غيره شعبه هايى دارد. هدف از تأسيس داراتبليغ اسلامى تربيت مبلغ با اصول تازه بود. انتشار مجله «الهادى» از فعاليت هاى انتشاراتى اين مؤسسه بود. عملكرد ايشان پس از پيروزى انقلاب اسلامى مشكلاتى در پى داشت و بحث هاى فراوانى برانگيخت.

از آثار اوست: خلاصة الاحكام (1379 ق.، قم، جلد دوم در سال 1382 ق. منتشر شد)؛ مناسك حج؛ مناهج التقى؛ حاشية على عروة الوثقى (دو جلد 1382 ق.)؛ وسيلة العباد ليوم المعاد (1372 ق.).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شريعتمداري، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1325 ق)، عالم دينى و فقيه. در تبريز به دنيا آمد. در كودكى از نعمت پدر محروم شد و در دامن مادرش پرورش يافت. مقدمات و ادبيات و سطوح را در تبريز خواند سپس به قم مهاجرت

كرد. چندى از محضر آيت اللَّه حايرى و پس از وى آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى استفاده كرد. آنگاه به نجف رفت و از محضر درس آيت اللَّه اصفهانى و ديگر اساتيد بهره مند شد. سپس به قم بازگشت و به تدريس فقه و اصول نهايى پرداخت؛ با ورود آيت اللَّه به قم، چند سالى هم در جلسات درس فقه و اصول ايشان شركت كرد. وى در سال 1372 ق به تهران آمد و به خدمات دينى و تدريس پرداخت. چندى هم در مشهد رضوى تدريس فقه و اصول كرد و سرانجام به تهران بازگشت و به انجام وظائف دينى مشغول شد. وى داراى اجازاتى از اساتيد بزرگ همچون آيت اللَّه سيد محمد حجت و آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و ديگر اساتيد بود، كه به صحه ى برادرش آيت اللَّه شريعتمدارى رسيده است. از آثار وى حواشى بر «جواهر» و قسمتى از «كفايه» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (53/2)، آينه ى دانشوران (508)، گنجينه ى دانشمندان (491 -490 /4).

شريعتمداري، نور الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدنورالدين شريعتمداري

محل تولد : شوشتر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1340 شمسي وارد حوزه شوشتر شدم و از مقدمات تا سطح عالي را در مدت 7 سال در خدمت مرحوم آيت الله سيد محمد حسن آل طيب و مرحوم آيت الله سيد محمد موسوي جزائري به پايان برده و در سال 1347 وارد حوزه نجف اشرف گشته و در درس خارج امام خميني (قدس سره) و آيت الله العظمي خوئي و سيد عبدالاعلي سبزواري و سيد محمد جعفر مروج مولف منتهي الدرايه شركت نمودم و در سال 1350

وارد حوزه علميه قم شدم و از دروس خارج اساتيدي مانند آيات عظام شيخ كاظم تبريزي و علامه فاني اصفهاني و وحيد خراساني و ميرزا هاشم آملي بهره ها بردم . از سال 1372 شركت در درس خارج را رها ساختم و در سال 1374 به اخذ اجازه اجتهاد از دو نفر از مراجع و بزرگان حوزه علميه گشتم .

در سال 1350 شمسي كه وارد حوزه علميه قم شدم تدريس سطح را شروع نمودم و تا سال 1376 تدريس سطح را به تدريس خارج فقه مبدل كردم و از همان سال تا امسال ( سال 1384 ) به تدريس خارج فقه اشتغال دارم . تحقيق و نويسندگي را از همان دوران اشتغال به فراگيري سطح شروع كردم ؛ درس را پس از فراگيري از استاد خلاصه مي كردم و مي نوشتم و زماني كه در نجف اشرف به محضر اساتيد مي رفتم درس هاي خارج را به زبان عربي مي نوشتم و تقريرات درس فقه و اصول اساتيد را نگاشتم كه اكنون موجود است .

بيش از 60 مقاله علمي در علوم مختلف به زبان فارسي و عربي به مناسبت كنگره ها و همايش ها به نگارش درآمده كه بسياري از آنها در مجموعه مقالات به چاپ رسيده و در جلسه ارئه شده است و يا در برخي از مجلات و جزوه ها به چاپ رسيده است.

تدريس در دانشگاه امام محمد باقر عليه السلام به مدت 5 سال ، فقه سياسي در كارشناسي ارشد ، تدريس در مركز جهاني در مدرسه حجتيه ، سطح عالي مكاسب و كفاية الاصول و تفسير موضوعي به مدت 6 سال

، ارزيابي بيش از صدها مقاله در ارتباط با كنگره ها و همايش ها و مجلات و موسسات پژوهشي ، همكاري با موسسه مجمع جهاني اهل بيت (ع) و مجمع فقه و فقه و حقوق وابسته به دفتر تبليغات و موسسه فقه بر مذهب اهل بيت (ع) و همكاري با نوشتن و ارزيابي مقالات فقهي و اصولي موسوعه فقه بر مذهب اهل بيت (ع) كه 5 جلد از آن تا كنون به چاپ رسيده است . نوشتن قواعد اصولي در يك جلد و قواعد فقهي در دو جلد قواعد اصولي صد قاعده و قواعد فقهي در بيست قاعده با همكاري برخي از محققين و فضلاي حوزه علميه قم ، همكاري با موسسه مجمع فقه به مدت 10 سال ، عضو هيئت علمي و عضو هيئت تحريريه مجله فصلنامه علوم سياسي و نگارش مقاله هايي در آن مجله ، تدريس فقه تطبيقي براي كساني كه به عنوان روحاني حج امتحان داده و برگزيده شده اند ، همكاري با موسسه نشر آثار امام خميني (ره) با مقالات گوناگون و ارزيابي مقالات وارده در ارتباط با كنگره ها و نگارش مقالات علمي فقهي و اصولي ؛ تفسير ، هر شب پس از اقامه نماز جماعت در مسجد تكيه يزديهاي بازار قم و استاد راهنما شدن در بسياري از پايان نامه هاي مركز جهاني و حوزه علميه قم و دانشگاه امام محمد باقر عليه السلام از سال 1340 ، در آغاز در شوشتر اشتغال به امامت جماعت و تبليغ در ايام ماه محرم وصفر و رمضان داشته و پس از ورود به قم نيز تا امسال ادامه داشته و

در ضمن سپري كردن يك عمر در نگارش و تحقيق ، خداوند فيض اقامه جماعت و تبليغ را نيز به من عنايت كرده است .

شريعتي دلوئي، داوود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1328، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده:پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيماريهاى داخلى، طى دوره اندوسكوپى گوارش در دانشگاه لندن.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده پزشكى علوم پزشكى مشهد در سال 1360، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى شاخص هاى ايدز در پرسنل پزشكى، بررسى بيماريهاى كبد، بررسى بيماريهاى مجارى صفرا با ERCP استاد راهنماى 20 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 20، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

بررسى تحقيقاتى در مورد بيماريهاى كبد، بيماريهاى مجارى صفرا، بيماريهاى مرى، بيماريهاى معده، بيماريهاى روده باريك.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شريعتي مزيناني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1286 ق)، عالم دينى، استاد، محقق، مفسر و نويسنده. در مزينان متولد شد و تا هفده سالگى در زادگاهش، و در مدرسه ى مزينان، نزد پدر و عمويش به تحصيل پرداخت. سپس براى ادامه ى تحصيل به مشهد رفت و در مدرسه فاضل خان سكنى گزيد. نخستين استادش در اين مدرسه اديب نيشابورى اول بود كه دنباله ى مقدماتى را كه نزد پدر و عمويش آموخته بود، در محضر ايشان فراگرفت. بعد از فوت ايشان در خدمت اديب ثانى رسيد و در محضر اين دو استاد توانست مقدمات و ادبيات را به پايان برساند. فقه، اصول و فلسفه را نيز نزد اساتيد معروف مشهد مانند: آقا شيخ هاشم قزوينى ارتضا، ميرزا ابوالقاسم الهى، حاج شيخ محمود حلبى فراگرفت. شريعتى قوانين را نزد حاج شيخ كاظم دامغانى و «شرح لمعه» را نزد ارتضا

و حاج ميرزا احمد مدرس يزدى معروف به حاج ميرزا احمد نهنگ فراگرفت. از ديگر استادان وى آيت اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى بود كه فضلاى مشهد همه به محضر درس وى مى رفتند. از حدود 1310 ش فعاليت خود را در دبيرستان در سمتهاى مختلف آغاز كرد و تا آخرين دم از تدريس و ارشاد دانش آموز و دانشجو باز نايستاد... از آثار وى: «فايده و لزوم دين»؛ «تفسير نوين»؛ «وحى و نبوت در پرتو قرآن»؛ «خلافت و ولايت»؛ «امامت در نهج البلاغه»؛ «اصول عقايد و اخلاق شريعتى»؛ «تاثير هنرهاى مسلمين بويژه ايرانيان در اروپا»؛ «عباسه خواهر هارون الرشيد».[1]

محقق، استاد.

تولد: 1286، قريه مزينان.

درگذشت: 31 فروردين 1366.

استاد محمدتقى شريعتى مزينانى، فرزند محمود روحانى، دوران طفوليت و نوجوانى را در روستاى خود گذرانيد و در همان جا فراگيرى منطق، فلسفه و فقه و اصول پرداخت.

در مدرسه ى فاضل خان، هم حجره ى برادرش شيخ قربانعلى شريعتى بود و به تحصيل علوم اسلامى مشغول شد. از جمله اساتيد وى بايد به آيت الله هاشم قزوينى و آيت الله محمدتقى اديب ثانى اشاره كرد كه نزد اديب ثانى دوره مطول و مغنى را به پايان رساند، قوانين را نزد حاج شيخ كاظم دامغانى، شرح لمعه را نزد ارتضا و حاج ميرزا احمد مدرس خواند، از اساتيد ديگر آن زمان وى ميرزاى اصفهانى بود.

از سال 1311 به تدريس در مدارس جديد مشهد پرداخت. معلمى را از مدرسه ى ملى شرافت آغاز كرد و تا سال 1313 ادامه داشت. بر طبق مقررات ادارى، صلاحيت علمى و شايستگى تدريس ايشان از سوى اداره فرهنگ تأييد مى شود و از اين پس (1314) در دبيرستان ابن يمين، به تعليم مى پردازد. چون فعاليت هاى ثمر بخش داشت،

نظامت دبيرستان نيز به عهداش محول ميشود و كلاسهاى جديد دبيرستان را تأسيس مى كند. طبيعى است در آن زمان يك دبير يا مسئول دبيرستان كه پاى بند موازين شرعى بود، نمى توانست بعضى برنامه هاى خاص دولتى را اجرا كند و با دشواريهايى مواجه مى شد. در همين زمان شروع به ترجمه كتاب از عربى به فارسى نمود.

پس از شهريور سال 1320 كه فعاليت هاى سياسى آزاد شده بود و حزب توده تبليغاتى را در ترويج كمونيسم بين جوانان آغاز كرده بود، وى نيز مبارزه با آنها را از كلاس درس (در دبيرستان شاهرضا و سپس فردوسى) شروع كرد و حتى ساعاتى بدون دريافت اضافه كار به تدريس ادبيات فارسى و عربى و شرعيات مى پرداخت. در همان سال ها بود كه به تدريس در دانشسرا- كه مركز فعاليت آن حزب شده بود- نيز مشغول گشت.

از ديگر مراكز آموزشى دولتى كه استاد شريعتى در آنجا به تدريس پرداخت، دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى مشهد است كه از سال 1327 تأسيس شد، و بنا به دعوتى كه از وى به عمل آمد، تفسير سوره قرآن و نهج البلاغه را تدريس مى كرد و تا سه سال ادامه داشت.

سرانجام بنابر حكم اداره ى آموزش و پرورش خراسان، استاد محمدتقى شريعتى مزينانى در تاريخ بيست و دوم آبان 1341 پس از سى سال تدريس در دبيرستان هاى مشهد بازنشسته شد.

از ديگر فعاليت هاى ايشان مبارزه با انديشه هاى سيد احمد كسروى بود. استاد مجالسى را برگزار مى نمود. (سخنرانى ها، جلسات تفسير قرآن) ولى با افزايش برنامه ها، به پيشنهاد او و با توجه به نياز موجود از سال 1323 منزلى در كوچه چهارباغ مشهد براى تشكيل جلسات اجاره كردند. با نصب تابلوى «كانون

نشر حقايق اسلامى» بر سر در آن، اين مركز تبليغى رسميت و تمركز يافت و برنامه آن منتشر شد. (كارنامه ى كانون در اسفند 1326 منتشر شد). در سال 1327 سخنرانى هاى فرهنگى در راديو مشهد داشت كه درباره ى «فايده و لزوم دين» بود كه بعدها با همين نام منتشر شد. در سال 1330 با «جمعيت هاى مؤتلفه ى اسلامى مشهد» همكارى داشت و در اين مسير در انتخاب وكلايى براى دوره هفدهم مجلس شوراى ملى تلاش خود را نمود. در سال 1336 به اتهام همكارى با نهضت مقاومت ملى به مدت يك ماه و اندى دستگير و بازداشت شد. به اين ترتيب جلسات كانون تشكيل شد. پس از آزادى جلسات تفسير و سخنرانى وى در منزل آيت الله العظمى سيد محمدهادى ميلانى (1337 الى 1339) تشكيل مى شد. از سال 1337 الى 1340 در دانشكده الهيات و معارف اسلامى مشهد و نيز در مؤسسه وعظى و تبليغ به تدريس تفسير قرآن و نهج البلاغه مى پرداخت. در سال 1339 كانون نشر حقايق اسلامى دوباره شروع به فعاليت نمود.

در عاشوراى 1381- برابر با سوم تير 1340- براى عده اى از عزاداران، استاد سخنرانى نمود و اهداف قيام حسين (ع) را شرح داد. ولى سال بعد، پس از رسيدن دسته راه پيمايان به صحن عتيق، از سخنرانى استاد ممانعت به عمل آمد. و در سال 1342 قبل از محرم 1383 از شهربانى به وى تلفن زدند كه سازمان امنيت با اين برنامه موافق نيست. به اين ترتيب كانون تعطيل شد. در سال 1342 نامه اى از طرف هيئت مديره ى حسينيه ى ارشاد و مكتوب به خط استاد مرتضى مطهرى فرستاده شد (و با واسطه قرار دادن آيت الله

ميلانى) كه وى براى سخنرانى به تهران روند. اين دعوت چنان بود كه چند شب سخنرانى تبديل به چهار سال و اندى شد.

علاوه بر حسينيه ارشاد، دو سه سال- هنگام حبس آيت الله سيد محمود طالقانى- در ماه رمضان اداره مجلس وعظ و تفسير مسجد هدايت به عهده وى بود و به اصرار جمعيتى به نام احباب الحسين (ع) به گفتن تفسير قرآن و ارشاد آنان پرداخت. كتاب خلافت و ولايت از نظر قرآن و سنت كه شامل بحث هاى تحقيقى است، ثمره سخنرانى هاى هفتگى ايشان است كه طى بيست و سه جلد در حسينيه ى ارشاد ايراد كرده است (در اين كتاب آقايان استاد مرتضى مطهرى، محمدتقى شريعتمدارى نيز مطالبى دارند، 1339). تجديد طبع تفسير نوين، وحى و نبوت در قرآن و آثار قلمى ديگر نيز از ثمرات دوران اقامت در تهران است.

استاد محمدتقى شريعتى در ادبيات عرب و فارسى تبحر داشت و در گفتارش نكات فراوانى وجود داشت.

آخرين سخنرانى استاد شريعتى در حسينيه ارشاد در هفده آبان 1351 (عيد فطر 1392) بود كه پس از آن حسينيه توسط سازمان امنيت تعطيل شد. استاد در سال 1352 دستگير شد و يك سال و اندى در حبس بود. فرزند وى دكتر على شريعتى در بيست و نه خرداد 1356 در لندن درگذشت. پس از پيروزى انقلاب اسلامى براى اولين بار در شانزده فروردين 1358 در حسينيه ى ارشاد سخنرانى نمود. بين سال هاى 1358 الى 1360 به مناسبت هاى خاص سخنرانى هاى وى از راديو پخش مى شد.

از آثار اوست: آغاز وحى با تفسير سوره علق (تاريخ مقدمه 1340)؛ اصول عقايد و اخلاق شريعتى (چاپ اول 1321، چاپ هفدهم 1333) امانت در نهج البلاغه

(1357)؛ تأثير هنرهاى مسلمين به ويژه ايرانيان در اروپا (زكى محمدحسين، ترجمه)، تعليمات دينى (قسمت اول، مخصوص كلاس اول دبيرستان، 1325)؛ تفسير نوين؛ جز سى ام قرآن (1346)؛ چرا حسين قيام كرد؟ (نشريه كانون نشر حقايق اسلامى، 1341)؛ ز نيرو بود مرد را راستى (نشريه كميته دبيران تعلميات دينى مشهد، به مناسبت اولين سمينار دبيران تعلميات دينى در مشهد، مرداد 1349؛ استاد در نشريه مقاله اى دارند)؛ عباسه، خواهر هارون الرشيد يا خوارى برمكيان (تأليف جرجى زيدان ترجمه استاد، بى. تا)؛ فايده و لزوم دين (نشريه دوم كانون نشر حقايق اسلامى مشهد، آذر 1329)؛ مبانى اقتصادى در اسلام (عبدالحميد جودةالتجار؛ ترجمه استاد، ششمين نشريه كانون نشر حقايق اسلامى مشهد، 1325)؛ مقدمه ى كتاب نيايش (دكتر آلكسيس كارل، ترجمه دكتر على شريعتى، 1339)؛ وحى و نبوت در پرتو قرآن (1349)؛ متن دو سخنرانى استاد به نام هاى «مهدى موعود امم» و «على شاهد رسالت» در دومين نشريه انجمن اسلامى دانشجويان مشهد در دى 1339 به چاپ رسيده است.

استاد محمدتقى شريعتى مزينانى عصر دوشنبه سى و يك فروردين 1366- برابر با بيست و يك شعبان 1407 ق. درگذشت. پيكرش در جوار امن الهى در مشهد حرم امام رضا (ع) درون غرفه اى از صحن آزادى به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] شريعتى در نگاه مطبوعات (75 -73)، كيهان فرهنگى (س 1، ش 11، ص 9 -5)، مؤلفين كتب چاپى (223/2).

شريعتي نيا، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر شريعتي نيا

محل تولد : اسفراين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد باقر شريعتي نيا فرزند رمضانعلي معروف به شريعتي سبزواري در سال 1319 در صفي آباد

متولد شدم و دوران تحصيلات مقدماتي را در سبزوار گذرانيدم و از سن 14 سالگي وارد حوزه علميه سبزوار مدرسه حاج ملاهادي سبزواري

شدم بحث ادبيات را پيش اساتيد سبزوار مرحوم آقاي فاضلي و شيخ عباسعلي خواندم پس از اتمام جامع المقدمات و منطق كبرا كه غالبا درس خوانده شده براي همه شاگردان خودم تقرير ميكردم.

سيوطي را در سبزوار تمام كردم سپس وارد حوزه علميه مشهد شدم مطول را خدمت مرحوم اديب نيشابوري به پايان رسانيدم. معالم را از محضر آيت الله دامغاني و هم چنين لمعه را خدمت مرحوم مدرس به پايان رسانيدم حاشيه ملاعبدالله را از محضر آقاي آيت الله عيدگاهي بهره بردم در درس عقايد و اخلاق مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقاي تهراني شركت جستم سپس راهي حوزه علميه قم شدم سطوح عالي را خدمت مرحوم آيت الله ستوده و آيت الله جعفرسبحاني و فاضل لنكراني گذرانيدم و كفايه را از مرحوم آيت الله سلطاني استفاده نمودم و حدود ده سال درس آيت الله وحيد اصول و فقه و دو سال درس مرحوم امام حاضر شدم چند سالي از مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي بهره برداري نمودم. در فلسفه اشارات را خدمت آيت الله جوادي و شفا را خدمت آقاي حسن زاده آملي و منظومه را نزد آيت الله تقديري سبزواري تلمذ داشتم و دو جلد اسفار را محضرعلامه طباطبائي خواندم و از محضر شهيد مطهري نيز بهره بردم.

شريعتي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن شريعتي

محل تولد : نياسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1312/1/1

زندگينامه علمي

حسن آقا شريعتي در سال 1312 ش. در خانواده اي روحاني و

تقوا پيشه در نياسر كاشان ديده به جهان گشود. وي همچون بسياري از نام آوران و بزرگان در كودكي پدر خويش را از دست داد و غم يتيمي بر سرش سايه افكند و ازتربيت و سرپرستي مادر فداكار و بزرگوارش بهره مند گرديد. اين مام مهربان در رشد و پرورش وي از هيچ كوششي دريغ نكرد و سرمايه عمر خويش را در راه تربيت فرزند نهاد و هيچگاه در مقابل سختي ها و تلخي ها ناتوان نشد و با ايمان كامل و توكل به خداوند سبحان، فرزندان را تربيت نمود.

هر آن مادر كه وي را عفت و فضل و هنر باشد

توانا پرورد فرزند و از دامان گهر بارد

آموزش و تحصيل:

قهرمان گفتار ما روخواني قرآن را نزد مادر گرامي خود آموخت و پس از آن قرائت و تجويد را در جلساتي كه در منازل محترمين كاشان با حضور و نظارت آيت الله سيّد محمّد حسين رضوي از شاگردان مرحوم آخوند خراساني و داراي تاليفات متعدد، اداره مي شد، با اشتياق فراوان پي گيري نمود؛ تا آنكه در همان اوان كودكي تلاوت قرآن را به خوبي و زيبايي فرا گرفت.

او دوران خردسالي و نوجواني را در همان منطقه سپري كرد و به آموختن و خواندن و نوشتن در مدارس آن زمان پرداخت و پس از سپري شدن مراحل ابتدايي آموزش كه با تنگدستي و دشواري هاي مستمر همراه بود، به آموختن علوم دين روي آورد و با سفارش و معرفي آيت الله حاج ميرزا مجدالدين نراقي (دايي مادرش كه خود از شاگردان مرحوم آخوند خراساني بوده است) براي تحصيل علوم ديني و حوزوي به مدرسه گذر

بابا ولي در كاشان قدم گذاشت.

مدّتي بعد به همراه مادر ارجمندش رهسپار اراك گرديد و در حوزه علميّه آنجا كه يادگار مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي بود، تحصيل خود را پي گرفت و در مدرسه آقا ضياء الدين عراقي و مدرسه حاج محمّد ابراهيم به خواندن مقدّمات دروس حوزوي پرداخت. او در اين دوره از اساتيد ممتاز و بنام آنجا چون حضرات آيات: حاج آقا اسماعيل نجم الاسلامي هفته اي ،آقا شيخ ذبيح الله ارضي و آقا شيخ قنبر رفيعي بهره برد. بخش زيادي از كتاب مطول را نزد آيت الله علي ميريحيي در منزل وي آموخت و حدود يك دوره تفسير عمومي قرآن را از محضر آيت الله آقا كاظم موسوي گلپايگاني كه هر شب در مسجد ايشان معروف به «مسجد حاج تقي خان» برگزار مي گرديد، استفاده كرد. او از عالمان بزرگ اراك و شاگرد مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري بود.

سپس به آشيانه آل محمّد عليهم السلام (قم) سفر كرد و چون در آن زمان مدرسه علميّه بسيار كم بود و يافتن حجره دشوار، بناچار در مسافرخانه اي منزل گرفت. عشق به تحصيل چنان سراسر وجودش را فرا گرفته بود كه فقر وسختي هاي طاقت فرساي آن روزها را به راحتي تحمل كرد و با جديت تمام تحصيلات خود را ادامه داد.

زيب دانش در لباس فقر دارد جلوه اي

وقت من خوش كاين دو را كامل عيارم داده اند

در قم به خواندن ادامه كتاب مطول نزد انديشمند توانا و مخلص: امام موسي صدر در يكي از حجره هاي صحن شريف حرم پرداخت. شرح لمعه را نزد شهيد

بزرگوار صدوقي در ايوان مدرسه فيضيّه و بخشي از آن را نيز نزد متفكر شهيد مرتضي مطهري در حجره ايشان در مدرسه مزبور، و قوانين را نزد آيت الله شيخ محمّد لاكاني رشتي در يكي از حجرات صحن حرم و نيز آيت الله حاج ميرزا جواد تبريزي _ دامت بركاته _ در مسجد كچويي ها فرا گرفت. قسمتي از رسائل را نزد آيت الله حاج ميرزا علي مشكيني _ دام ظله _ در مسجد عشقعلي، و كتاب كفايه را نزد آيت الله شيخ محمّد مجاهدي در يكي از شبستان هاي مسجد امام حسن عسكري عليه السلام و نيز آيت الله شيخ عبدالجواد سدهي جبل عاملي آموخت. او نيز در مسجد عشقعلي تدريس مي كرد.

در همين دوران در پي مسافرت چند ماهه به مشهد مقدّس، بخشي از رسائل و مكاسب را نزد استاد عالي قدر و با فضليت آيت الله حاج شيخ هاشم مدرس قزويني از اساتيد بسيار ژرف نگر، تحصيل نمود. وي در مدرسه نواب و باقريه تدريس مي فرمود.

در تابستان ها كه به ولايت خويش نياسر عزيمت مي كرد، بخش هايي از مباحث مشكل شرح لمعه و كفايه را به ترتيب با دو آيت بزرگ حاج ميرزا مجد الدين نراقي و آقا مير سيد علي يثربي كاشاني در ميان گذشته، نزدشان فرا ميگرفت. اين دو از عالمان ممتاز زمان خويش بودند كه از وجود پر ارج ايشان چنانكه بايد بهره اي درخور گرفته نشد. اقامت گاه ميرزا مجد الدين نراقي مزرعه روييده و منزل مرحوم يثربي مزرعه بللا در حاشيه نياسر بود. ايشان با اشتياق فراوان خدمت آن دو بزرگمرد شرفياب مي شد و

آنان نيز كه از شخصيت هاي علمي كم نظير عصر خود بودند با فروتني رموز و معضلات آن دو كتاب را به خوبي براي ايشان روشن مي نمودند.

محقق جوان ما پس از فراگيري درس هاي متداول حوزه در دوره هاي مقدّمات و سطح حدود يك سال در درس خارج پيشواي شيعه آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي حضور يافت و از درس فقه و اصول حضرت امام خميني ره كه به ترتيب در مسجد محمّديه و سلماسي برگزار مي گرديد زماني طولاني بهره برد. علاوه بر اين، وي مدّتي نيز در درس خارج اصول آيت الله حاج شيخ محمّد تقي بروجردي از شاگردان و نگارندگان درس اصول آقا ضياء الدين عراقي، در ايوان رو به روي كتابخانه در مدرسه فيضيّه شركت جست. برخي مباحث اصول را از آيت الله حاج آقا مرتضي حائري يزدي در منزل حاج شيخ، و قاعده لا ضرر را از آيت الله حاج ميرزا ابوالفضل زاهدي در مسجد امام حسن عسكري استفاده كرد. در بحث خارج بيع و قسمتي از طهارت و مباحثي ديگر از آيت الله حاج سيّد كاظم شريعتمداري در مقبره مرحوم آقاي حجت و مدرسه فيضيّه و تابستان ها در منزلش بهره مند شد.

ايشان با حضور در درس استاد علّامه سيّد محمّد حسين طباطبايي نيز كه در مسجد سلماسي و مدرسه حجتيّه واقع مي شد از مباحث فلسفي و تفسيري وي بهره گرفت. با استفاده از جلسات اساتيد و مربيان بزرگ اخلاق چون حضرات آيات، عالمان رباني: مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي، استاد بزرگ نهج البلاغه كه به دعوت مرحوم بروجردي براي تدريس معارف و اخلاق

به قم آمده بود و در مدرس مدرسه فيضيه افاضه مي فرمود و نيز حاج شيخ عباس تهراني در مدرسه حجتيه، تهذيب نفس و پاكسازي روح را پيشه خود ساخت. آن دو به حق از آيات بزرگ الهي و نوادر روزگار بودند و جلسات درسشان از معنويت بسيار والايي برخوردار بود و اندرزهايشان از جان برمي آمد و جان ها را صيقل داده، به تسخير درمي آورد.

من الرجال المصابيح الذين هم

كانهم من نجوم حيه صنعوا

اخلاقهم نورهم، من اي ناحيه

اقبلت تنظر في اخلاقهم سطعوا

مهاجرت به نجف:

استاد شريعتي پس از كسب موفقيت در اوّلين دوره امتحان درس خارج كه از سوي آيه الله بروجردي رحمه الله عليه برگزار شده و با وفات آيت الله حاج سيّد محمّد تقي خوانساري مصادف گرديده بود، براي آستان بوسي پيشوايان معصوم عليهم السلام و ادامه تحصيل و درك محضر استادان و بزرگان حوزه مشهور نجف اشرف، در سال 1335ش. به مهد فقه و اجتهاد عزيمت كرده، در مدرسه تازه بنياد آيت الله بروجردي اقامت گزيد و حدود چهار سال در آن حوزه به تحصيل پرداخت.

وي در آنجا در درس اصول آيت الله سيّد محمود شاهرودي در مسجد هندي، و درس فقه آيت الله سيّد محسن حكيم در مسجد شيخ طوسي حاضر شده، از آنان بهرمند مي گرديد. همچنين از درس فقه و اصول آيت الله سيّد علي علّامه فاني اصفهاني بهره فراوان برد. اين دو درس به ترتيب در مقبره ميرزاي شيرازي و مسجد كوچكي مقابل مسجد هندي كه محل تدريس آيت الله العظمي شيخ محمّد حسين اصفهاني نيز بود، تشكيل مي گرديد. درس اصول آيت الله ميرزا باقر زنجاني،

در مقبره ميرزا از ديگر دروسي است كه ايشان در آن شركت نمود. اما به فرموده استاد بيشترين استفاده وي از درس هاي فقيه ژرفنگر علّامه فاني بوده است؛ چنانكه در جلسات تخصصي استفتا و بررسي مسايل فقهي ايشان كه براي تعليقه نگاري بر كتاب عروه ترتيب داده مي شد با حضور آيت الله فاني و در كنار ديگر شخصيت هاي علمي آن دوره شركت نموده، از اركان مجلس استفتا به شمار مي رفت.

در همان ايام كه در نجف اشرف به سر مي برد چندين بار به سامرا سفر كرد كه گاه با نماينده مطلق آيت الله بروجردي و مدير مدرسه ايشان در نجف، مرحوم آقا شيخ نصر الله خلخالي همراه بود. در يكي از ماه هاي مبارك رمضان كه به سامرا مشرف گرديده بود آيت الله حاج شيخ مجتبي حاتمي لنكراني نيز در آنجا حضور داشت كه با جمعي از طلاب، كتاب رحله المدرسيه استادش آيت الله شيخ جواد بلاغي را نزد وي آموختند و در همين ايام بود كه مطالعه دوره الغدير را نيز با استخراج لغات و مشكلات آن به پايان رسانيد.

بازگشت به ايران:

استاد بزرگوار پس از رحلت آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي، به ايران بازگشت و به احترام مادر گرامي خود در تهران اقامت گزيد.وي در تهران در درس آيت الله حاج شيخ محمّد تقي آملي در منزل آن بزرگوار شركت مي جست و اقامت وي در تهران حدود يك سال طول كشيد.آرزو و شوق شديد استاد به كسب فضايل و كمالات بيشتر، او را واداشت تا پس از ازدواج براي ادامه و تكميل تحصيلات عالي بار ديگر به

شهر مقدّس قم بازگردد و براي هميشه در آنجا سكني گزيند.

ايشان سال ها در دروس آيات عظام، آقايان: حاج شيخ محمّد علي اراكي در مدرس مدرسه فيضيه و حاج سيّد محمّد رضا گلپايگاني در مسجد اعظم شركت جست و نيز چند سالي از درس آيت الله سيّد محمّد محقق داماد در مسجد موزه حرم مطهر تا پايان حيات آن بزرگوار بهره برد؛ ولي وي نسبت به درس هاي شيخ الفقهاء و المجتهدين آيت الله العظمي اراكي علاقه و انگيزه بيشتري داشت و حتي در زماني كه عهده دار مشاغل اداري و قضايي در تهران بود، تا حد ممكن در درس وي حضور مي يافت. پس از بازگشت به قم بود كه در درس خارج مكاسب آيت الله حاج آقا حسن فريد محسني عراقي در منزلشان شركت نمود و ايشان تقليد را براي وي جايز ندانست؛ كه اين نشان از اجتهاد مطلق و توانايي دستيابي ايشان به احكام شرعي از منابع و ادله آن دارد.همان گونه كه گذشت و در ميان دوستان آن جناب نيز معروف است، آيت الله شريعتي در طول حيات علمي خود از استادان و بزرگان بسياري بهره برده است كه در افراد ياد شده خلاصه نمي گردد. آن جناب پيش از تشكيل شوراي مديريت حوزه علميّه قم با آيت الله حاج سيّد عباس خاتم يزدي، از سوي امام راحل «قدس» چند سالي امتحان طلاب و فضلاي حوزه در رتبه سوم (سطح عالي و درس خارج) را به عهده گرفته بودند.

حضور در جبهه:

آن جناب با اشتغالات فراوان، از مسايل جبهه و جنگ غافل نبود و براي تبليغ دين و تحكيم مباني فكري

و عقيدتي نيروهاي اسلام و تثبيت روحيه جهاد در آنها، دو نوبت در جبهه هاي نبرد شركت نمود. در اين فرصت ها ضمن فراگيري فنون نظامي، كلاس هاي اخلاق و تفسير و احكام براي مربيان داير كرده و در نمازهاي جماعت، افراد را با وظايف خويش آشنا ميساخت. نوبت نخست در سوسنگرد و سپس در تجمعگاه نيروها در گلف اهواز به انجام تكليف مي پرداخت. در اين نوبت فرزند شهيدشان او را همراهي كرده بود.افزون بر آنچه ذكر شد براي كمك به نيروها با جمعي از فضلاي محترم به شهرهاي مختلف مرزي سركشي مي نمود و نيازهاي آنان را در خوراك و پوشاك و وجوه نقدي تا حد تأمين برطرف مي ساخت.

شريعتي، روح الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روح الله شريعتي

محل تولد : اردستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب روح الله شريعتي در سال 1347 شمسي در خانواده اي مذهبي در يكي از روستاهاي شهرستان اردستان (روستاي فران) ديده به جهان گشودم پدرم حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد باقر شريعتي از روحانيون با سابقه و از شاگردان حضرت امام خميني ره مي باشند كه در ابتداي طفوليت بنده، با دعوت مردم اردستان از ايشان براي سكونت، به مقتضاي انجام وظيفه، تحصيل و تدريس در قم را ترك و براي سكونت به شهر اردستان عزيمت نموده اند. تحصيلات ابتدايى، راهنمايي و يك سال متوسطه را در همان شهر گذراندم ولي شوق تحصيل در حوزه مرا از ادامه تحصيلات كلاسيك بازداشت و به دنبال آن در مهر 1362 براي تحصيل علوم ديني راهي قم شدم يك سال به صورت آزاد و

سپس در مدرسه علميه امام محمد باقر عليه السلام واقع در ابتداي نيروگاه به تحصيل مشغول شدم در اين بين هر از گاهي در ظل عنايات حضرت حق توفيقي حاصل مي شد و در جبهه هاي نبرد نيز حضور مي يافتم تحصيلات بنده تا اتمام سطح تا سال 1371 به طول انجاميد سپس در درس خارج آيت الله فاضل لنكراني و اصول آيت الله مكارم حاضر مي شدم. پس از دو سال به درس خارج فقه آيت الله تبريزي رفته و در اين درس تا 6 سال به طور مرتب شركت مي جستم. سپس به طور متفرقه در دروس ديگر مراجع حاضر مي شدم. بحمد الله در سال 1373 ازدواج كرده و صاحب دو فرزند مي باشم.در كنار دروس حوزه از سال 1369 الي 1371 سه سال باقيمانده تحصيلات متوسطه را به طور متفرقه به اتمام رساندم و در سال 1371 با شركت در كنكور سراسري در دو رشته حقوق و مديريت دولتي پذيرفته شدم، رشته حقوق را انتخاب كرده و همزمان با حضور در درس خارج دوره كارشناسي حقوق را عصرها در دانشگاه مفيد قم گذراندم. پس از آن نيز در سال 1377 با شركت در كنكور دوره كارشناسي ارشد رشته حقوق بين الملل را پشت سر گذاشته و در تابستان 1380 از پايان نامه كارشناسي ارشد دفاع كردم.تحقيق و پژوهش را پس از اتمام دوره كارشناسي يعني در سال 1375 به تشويق يكي از دوستان محقق شروع نمودم و در همين راستا اولين تحقيقات علمي خويش را در پژوهشكده انديشه سياسي اسلام كه جزئي از پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي دفتر تبليغات اسلامي

به شمار مي رفت به انجام رساندم تا به حال كتب و مقالات ناچيزي را براي آن مركز يا مراكز ديگر به نگارش در آورده ام گفتني است كه پس از فراغت از تحصيل گاه در دانشگاه نيز به تدريس دروس حقوق پرداخته ام كه همه را مرهون توجهات و الطاف حضرت حق، تشويق ها و دعاهاي والد ارجمندم و مساعدت و بردباري خانواده ام مي دانم.

شريعتي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر شريعتى در تاريخ (مقاله ى حاضر مفصلترين سالشمار زندگى دكتر شريعتى و اجمالى از تحقيق نويسنده درباره ى زندگى اوست كه در سال 1365 نوشته و سپس تكميل شد. در نگارش اين مقاله، علاوه بر رجوع به همه ى منابع زندگينامه ى شريعتى، از اطلاعات شخصى دوستان نزديك شريعتى، از اطلاعات شخصى دوستان نزديك شريعتى استفاده شده است. از اين رو پاره اى از اطلاعات مندرج در اين مقاله در هيچيك از منابع نيامده و جديد است. گفتنى است منابع زندگينامه ى شريعتى خالى از كاستى و نادرستى نيست و گاه اطلاعات ارائه شده در آنها متناقض است.اين گونه اطلاعات در مقاله ى حاضر نيامده و يا صورت درست آن آمده است. آخرين نكته اينكه در مقاله ى حاضر به انتشار كتابها و ايراد سخنرانيهاى شريعتى اشاره نشده است.).

زندگى من، مجموعا، عبارت است از چندين برنامه ى پنج ساله. هميشه كارى شروع مى كرده ام و به اوج مى رسانده ام و آخر پنج سال درهم مى ريخته، هر بار از سر. از اول نوجوانى تا 28 مرداد 32 و سقوط دكتر مصدق و آغاز ديكتاتورى، پنج سال.

از اين دوره تا تشكيل نهضت مقاومت ملى مخفى، كه از 1337 به هم خورد و دستگير شديم، پنج سال.

از 38 تا 43؛ در اروپا پنج سال.

از 43 تا 48؛ دوره ى خاص آوارگى و زندان و مقدمه چينى و زمينه سازى دانشكده، پنج سال.

دوره ى كنفرانسهاى دانشگاهها و ارشاد، پنج سال، تا 51.

پس از آن زندان و خانه نشينى و خفقان پنج سال.

با مخاطبهاى آشنا، ص 262.

1312

پنجشنبه دوم آذر ماه، در روستاى كاهك، از توابع سبزوار، و در حاشيه ى كوير، زاده شد. زادگاه او را مزينان نيز گفته اند، از آن رو كه در مزينان باليد و نام خانوادگى او، در اصل، «مزينانى» است.

مادرش زهرا امينى و پدرش محمدتقى نام داشت. پدر و اجداد پدرى او در شمار عالمان و مدرسان دينى بودند.

1319

ورود به دبستان ابن يمين در مشهد.

1325

ورود به دبيرستان فردوسى در مشهد.

1327

به عضويت در كانون نشر حقايق اسلامى، كه پدرش پايه گذار آن بود، در آمد و از طريق آن با حقايق اسلامى آشنا شد.

1329

سيكل اول دبيرستان (كلاس نهم نظام قديم) را به پايان رساند و به دانشسراى مقدماتى (تربيت معلم) وارد شد.

1331

دوره ى دانشسرا را به پايان رساند و با دريافت ديپلم آن، به عنوان معلم در مدرسه كاتب پور، در منطقه ى احمدآباد مشهد، به تدريس پرداخت.

1331

انجمن اسلامى دانش آموزان و دانشجويان را پايه گذارى كرد و به مدت هشت سال، تا هنگام خروج از كشور براى ادامه ى تحصيل، مسؤوليت جلسات هفتگى آن را، كه سخنرانى و بحث و تحقيق درباره ى مسائل عقيدتى و مكتبهاى فلسفى و اجتماعى بود، برعهده داشت.

1331

در حمايت از نهضت ملى شدن صنعت نفت و دولت دكتر محمد مصدق و اعتراض به روى كار آمدن دولت قوام السلطنه،

در يكى از روزهاى دهه ى آخر تير ماه دستگير و سپس آزاد شد.

1332

عضويت و فعاليت در نهضت مقاومت ملى.

1332

ثبت نام و شركت در كلاس ششم دبيرستان در رشته ى ادبى

1333

پايان تحصيلات دبيرستانى و دريافت ديپلم ادبى.

1334

هر هفته دوبار در راديو مشهد به سخنرانى پرداخت، عصر روز سه شنبه و جمعه.

1334 يا 1335

ورود به دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى مشهد و تحصيل در رشته ى ادبيات فارسى.

1335

پايه گذارى انجمن ادبى و تصدى مسؤوليت آن. در اين انجمن بود كه شعر نو براى نخستين بار در محيط راكد و بسته ى خراسان قامت برافراشت.

1335

ازدواج با بى بى فاطمه (پوران) شريعت رضوى، خواهر شهيد على اصغر شريعت رضوى (در مقابله با ارتش روس در سال 1320) و شهيد مهدى (آذر) شريعت رضوى (در اعتراض به سفر نيكسون به ايران، در 16 آذر 1332).

1336

در پى حمايت نهضت مقاومت ملى از دكتر مصدق و اعتراض به معاملات نفتى تنى چند از اعضاى نهضت در تهران و مشهد، از مجمله شريعتى و پدرش، دستگير شدند. شريعتى به مدت دو ماه در زندان قزل قلعه ى تهران حبس شد.

1337

تدريس در دبيرستان دخترانه ى مهستى در مشهد.

1337

با كسب مقام اول از دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى موفق به دريافت ليسانس شد. پايان نامه ى تحصيلى او ترجمه ى كتاب در نقد و ادب، تأليف محمد مندور، بود.

1338

سفر به فرانسه براى ادامه ى تحصيل.

1338

به جوانان نهضت ملى ايران پيوست و با كمك دوستانش در اين گروه كوچك، اعلاميه هاى افشاگرانه اى عليه رژيم شاه منتشر ساخت.

1338

به سازمان آزاديبخش الجزاير پيوست و براى رهايى الجزاير از

استعمار فرانسه به مجاهدت پرداخت. در نتيجه روزى پليس فرانسه به وى حمله و مضروبش كرد و بدين علت سه هفته در بيمارستان بسترى شد.

1338

تولد نخستين فرزندش، احسان.

1341-1339

همكارى با استادش لوئى ماسينيون، در گردآورى و ترجمه ى متون فارسى درباره ى حضرت فاطمه.

1339

به ايران بازگشت و همسر و فرزندش را به پاريس برد.

1340

در پى كشته شدن پاتريس لومومبا، رهبر آزاديخواهان كنگو، تظاهراتى از سوى سياهپوستان در مقابل سفارت بلژيك در پاريس برگزار شد. شريعتى در اين تظاهرات شركت كرد و با حمله ى پليس فرانسه دستگير و به زندان سيته افكنده شد. در آغاز دولت فرانسه قصد اخراج او را از آن كشور داشت، اما با حمايت قاضى دادگاه، اجراى حكم اخراج او را به حال تعليق گذاشت.

1340

شركت در كنگره ى كنفدراسيون دانشجويان ايرانى خارج از كشور در پاريس.

1341

در پى مرگ مادرش، زهرا، براى شركت در مجلس ترحيم او به ايران بازگشت و پس از چند روز دوباره به پاريس رفت.

1341

با انتشار مقاله اى به افشاگرى عليه انقلاب سفيد شاه پرداخت.

1341

با كمك دوستانش جبهه ى ملى ايران (جبهه ى ملى دوم) را در خارج از كشور پايه گذارى كرد. سپس مسؤوليت انتشار مجله ى جبهه ى ملى به او واگذار شد و او مدتى مسؤول مجله ى ايران آزاد بود. شريعتى مقالات خود را در اين مجله با نام مستعار شمع، كه از سه حرف اول نام خانوادگى و نامش تشكيل شده بود، (شريعتى مزينانى، على) امضا مى كرد.

1341

با كمك دوستانش نهضت آزادى ايران در خارج از كشور پايه گذارى كرد.

1341

شركت و فعاليت در دومين كنگره ى كنفدراسيون دانشجويان ايرانى در خارج

از كشور (كنگره ى وحدت)، در شهر لوزان سويس.

1341

تولد دومين فرزندش، سوسن.

1342

پايان تحصيلات دانشگاهى و گذراندن كلاسهاى جامعه شناسى در مدرسه ى تتبعات عالى و دريافت مدرك دكترا در تاريخ. برخى از استادان او عبارت بودند از: لوئى ماسينيون، ژرژگورويچ، ژاك برك و هانرى لوفور. پايان نامه ى دكتراى او تصحيح كتاب فضائل بلخ بود.

1342

تولد سومين فرزندش، سارا.

1343

به ايران بازگشت و در مرز بازرگان دستگير شد. خانواده ى او را در سر مرز به حال خود رها كردند و او را به اداره ى ساواك ماكو و سپس به زندان خوى و بعد از آن به زندان رضائيه بردند. سرانجام او را به تهران روانه كردند و مدت شش ماه در زندان قزل قلعه حبس شد.

1343

تقاضايش براى ترديس در دانشگاه رد شد. سرانجام با رتبه ى آموزگارى به تدريس در هنرستان كشاورزى (در روستاى طرق مشهد)، دبيرستان پسرانه ى ملكى و دبيرستان دخترانه ى ايراندخت پرداخت.

1344

به عنوان كارشناس وزارت آموزش و پرورش استخدام و به تهران منتقل شد و با دكتر بهشتى، دكتر باهنر و سيد رضا برقعى، كه از مسؤولين بررسى كتب دينى بودند، همكارى كرد.

1344

سرانجام تقاضايش براى تدريس در دانشگاه پذيرفته شد و پس از موفقيت در امتحان استاديارى به سمت استاديار رشته ى تاريخ دانشكده ى ادبيات مشهد منصوب شد.

1345

آغاز تدريس در دانشگاه مشهد و استقبال بى نظير دانشجويان از درس هاى او، اين در حالى بود كه شريعتى در كلاس حضور و غياب نمى كرد. مهمترين درس او در دانشگاه، تاريخ تمدن و اسلام شناسى بود. كسى پيش از او از اصطلاح اسلام شناسى استفاده نكرده بود.

1347

سفر به روستاى كاهه و

احداث پاركى در آن منطقه با همكارى مردم و كمك به روستاييان براى خريد وسايل كشاورزى.

1347

به كمك زلزله زدگان جنوب خراسان شتافت و تا يك هفته بدين كار مهم، اهتمام كرد.

1347

ممانعت ساواك از مسافرت شريعتى به عراق با دانشجويان.

1351-1347

به ايراد سخنرانى در دانشگاه هاى مختلف كشور دعوت و با استقبال بى مانند دانشجويان روبرو شد.

1351-1347

به تدريس و سخنرانى در مؤسسه ى حسينيه ى ارشاد دعوت و با استقبال فوق العاده ى مردم، بويژه جوانان و دانشجويان، مواجه شد. در درس ها و سخنرانى هاى شريعتى حدود چهار هزار نفر شركت مى كردند كه اين تعداد جمعيت بى سابقه بود. بر پايه ى برنامه ريزى شريعتى، حسينيه ى ارشاد داراى سه بخش (تحقيق، آموزش و تبليغ) و نه واحد سازمانى و هر بخش شامل چند گروه بود.

1348

نخستين سفر به حج و زيارت بيت الله الحرام با كاروان حسينيه ى ارشاد. در اين سفر دانشجويان خارج از كشور با شريعتى ملاقات و درباره ى فلسطين و نهضتهاى آزادى بخش با او مشورت كردند. سرانجام تصميم گرفته شد براى كمك به فلسطين پول جمع آورى شود.

1349

دعوت از شريعتى براى شركت در كنگره ى بين المللى مذهب و صلح در ژاپن و عدم موافقت رئيس دانشكده ادبيات و علوم انسانى مشهد.

1349

با همكارى و تشويق دكتر شريعتى نمايش ابوذر در تالار رازى دانشگاه فردوسى مشهد اجرا و با استقبال فراوان مردم روبرو شد. متن اين نمايش اقتباس از كتاب ابوذر غفارى خداپرست سوسياليست، ترجمه و تأليف دكتر شريعتى، بود و به قلم رضا دانشور و با همكارى ايرج صغيرى فراهم شده بود. كارگردان اين نمايش داريوش ارجمند وبازيگر اصلى آن (در نقش ابوذر)، ايرج صغيرى بود. نمايش ابوذر

نخستين مذهبى در ايران بود.

1349

دومين سفر به حج و زيارت بيت الله الحرام با كاروان حسينيه ى ارشاد.

1350

به دستور ساواك درسهاى شريعتى در دانشگاه در آستانه ى برگزارى جشنهاى دو هزار و پانصد ساله ى شاهنشاهى تعطيل شد. پس از برگزارى ها جشن ها نيز از تدريس شريعتى در دانشگاه جلوگيرى و او به بخش تحقيقات وزارت علوم و آموزش عالى منتقل شد. سپس حضور او در وزارت علوم نيز خطرناك دانسته شد و از او خواستند ديگر به محل كار نيايد و در خانه به تحقيق بپردازد.

1350

براى چندمين بار به ساواك احضار و از او خواسته شد شرح حالش را بنويسد.

1350

سفر به مصر براى ديدن اهرام سه گانه. (كتاب آرى اين چنين بود برادر رهاورد اين سفر است.)

1350

تولد چهارمين فرزندش، مونا.

1350

سومين وآخرين سفر به حج و زيارت بيت الله الحرام با كاروان حسينيه ى ارشاد. شريعتى در اين سفر به ايراد سخنرانى در كنگره ى اسلامى مكه دعوت شد، ولى سرانجام به اتهام شيعه ى غالى بودن از ايراد سخنرانى او ممانعت گرديد.

1350

در پى اعدام چند تن از جوانان انقلابى، از جمله مسعود احمدزاده و مجيد احمدزاده و اميرپرويز پويان، كه شريعتى آنها را از نزديك مى شناخت، دو سخنرانى با عنوان شهادت و پس از شهادت، در حسينيه ى ارشاد و مسجد جامع نارمك ايراد كرد. در سخنرانى پس از شهادت اشاراتى به در خون تپيدن مبارزان و دعوت مردم به قيام شده است. پس از اين سخنرانى تظاهراتى در اطراف مسجد صورت گفت و پليس عده اى را دستگير كرد و شريعتى هم متوارى شد.

1351

نمايش ابوذر، با عنوان يك بار ديگر ابوذر، در حسينيه ى

ارشاد اجرا و مانند قبل با استقبال فراوان مردم روبرو شد. چند دقيقه پيش از اجراى اين نمايش فردى ناشناس به حسينيه ى ارشاد تلفن زد و گفت زير سن نمايش بمب گذاشته شده است. آنگاه دكتر شريعتى پيش از اجراى نمايش به ايراد سخنرانى پرداخت و سخنان خود را چندان طول داد كه اگر بمبى در زير سن كار گذاشته شده باشد تنها او را از پا در آورد و به ديگران صدمه اى نرساند. پس از اجراى اين نمايش مردم به خيابان ريختند و شعار الله اكبر و با حسين و ديگر شعارهاى مذهبى دادند. اين نمايش را دهها هزار نفر ديدند و حتى عده اى از راديو و تلويزيون براى ضبط آن به حسينيه ى ارشاد آمدند. اما دكتر شريعتى با آن مخالفت كرد و گفت ابوذر متعلق به ايمان ماست، راهى به تلويزيون شاهنشانى نبايد داشته باشد.

1351

نمايش سربداران، به اهتمام گروه هنرى حسينيه ى ارشاد، در يك شب در حسينيه ى ارشاد اجرا شد و ساواك از تكرار آن جلوگيرى كرد.

1352-1351

مخالفت شخصيتهاى واپسگرا با افكار و آثار شريعتى، چه از طريق نگارش كتاب و چه در سخنرانى هاى عمومى، بيش از پيش شدت يافت. واپسگراها چنين مى نمودند كه شريعتى فردى منحرف، اهل بدعت، منكر امامت و ولايت است و در حسينيه ى ارشاد دست بسته نماز مى خوانند و شهادت به ولايت على - ع - را از اذان و اقامه حذف كرده اند.

1351

سرانجام رژيم شاه تصميم گرفت حسينيه ى ارشاد را تعطيل كند، بويژه اين كه از چندى پيش به مناسبت ماه رمضان در پاره اى از مساجد تهران تبليغات وسيعى عليه شريعتى آغاز شده و زمينه ى مناسبى فراهم

بود. بدين ترتيب پليس به محاصره ى حسينيه ى ارشاد پرداخت و پس از درگيرى با شاگردان و دانشجويان، عده اى را دستيگر و حسينيه ى ارشاد را تعطيل كرد.

1351

به اهتمام پاره اى از روشنفكران بازار و با حضور برخى از شخصيت هاى برجسته ى اسلامى مجلس جشنى در روز عيد فطر براى بزرگداشت دكتر شريعتى تشكيل شد. در اين مجلس يك جلد كتاب فاطمه، فاطمه است و سند و كليد يك دستگاه اتومبيل پيكان به او هديه شد.

1352-1351

در پى تعطيلى حسينيه ى ارشاد، شريعتى از تور ساواك گريخت و از آبان 1351 تا تير 1352 در خانه ى يكى از بستگانش در سر آسياب دولاب در تهران مخفى شد.

1352

ساواك در يك روز به منزل شريعتى و پدرش در مشهد و منزل برادر همسرش در تهران، حمله كرد. در حمله به منزل شريعتى مقدارى از كتابهاى او را به يغما بردند و در حمله به منزل پدر و برادر همسر شريعتى آن دو را دستگير كردند تا محل اختفاى شريعتى را از طريق آن ها بيابند و يا آنها را گروگان بگيرند تا شريعتى خود را معرفى كند.

1352

اقامت خانواده اش در تهران.

1352

سرانجام دكتر شريعتى تنها چاره را در اين ديد كه خود را معرفى كند. بدين ترتيب در مهر ماه خود را به مركز ساواك تهران معرفى كرد و مدت هجده ماه در زندان بسر برد كه پانزده ماه آن را در سلول انفرادى بود و سه ماه ديگر آن با كسى همسلول بود كه رژيم او را براى كسب اطلاعات از شريعتى در سلول گماشته بود (بدين ترتيب دكتر شريعتى، روى هم رفته، پنج بار و به مدت دو

سال و دو ماه بازداشت و زندانى شد. بازداشتگاه او در مشهد و ماكور، و زندان او در تهران و پاريس و خوى و رضائيه بود. همچنين وى، چنانكه گفته خواهد شد،همين مدت از عمر خود را، يعنى دوسال و دو ماه، از آغاز سال 1354 تا ارديبهشت 1356، تحت مراقبت و نظر ساواك بود. بيفزاييم كه وى به مدت نه ماه، از آبان 1351 تا تير 1352، مخفيانه زندگى مى كرد. بنابراين شريعتى، به روى هم، پنج سال و يك ماه از عمر كوتاه خويش را در بازداشتگاه و مخفيانه و زندان و تحت مراقبت گذراند.).

1352

چند ماه پس از زندانى شدن، از دانشگاه بازنشسته شد. سابقه ى خدمت او بيست و يك سال بود.

1356-1353

كتابهاى شريعتى از سوى رژيم شاه گمراه كننده و ممنوع دانسته شد و در پى آن از كتابخانه ها جمع آورى گرديد. بعد از اين (تا اواسط سال 1356)، به كتابهاى او اجازه ى چاپ داده نمى شد و با نامهاى مستعار على علوى، على سبزوارى، على سربدارى، على شريفى، على مزينانى، على زمانى، على سبزوارى زاده، شيخ على اسلام دوست، محمدعلى آشنا، محمدعلى اثنى عشرى، محمد عبدالخطيب مصرى، م. رفيع الدين، شمع، احسان خراسانى، رضا پايدار، كمال الدين مصباح و...چاپ مى شد.

1353

سرانجام استاد محمدتقى شريعتى، پس از تحمل يك سال زندان، تنها به جرم پدر دكتر شريعتى بودن! از زندان آزاد شد.

1353

در آخرين روزهاى اين سال از زندان آزاد شد. آزادى او به علت فعاليتهاى دفاعى دوستان و شاگردانش در محافل بين المللى و تقاضاى ژاك برك از شاه بود. ژاك برك، استاد دانشگاه سوربن، كه شريعتى در پاريس شاگردش بود، با شاه در سويس، كه براى گذراندن تعطيلات زمستانى

رفته بود، ملاقات كرد و از او خواست كه شريعتى از زندان آزاد شود.

1354

رژيم كه از دستگيرى و حبس شريعتى طرفى نبسته و نتيجه اى نگرفته بود، بر آن شد تا با او به طرز «علمى»! برخورد كند. بدين منظور كميته اى به نام «شريعتى شناسى» درست كرد كه در آن افرادى چون رضا عطارپور، معروف به حسين زاده، از مهره هاى برجسته و فعال ساواك، و تنى چند از محققان رژيم و زندانيان سياسى بريده، عضو بودند. كار اين كميته مطالعه ى آثار شريعتى و شنيدن نوار سخنرانى هاى او براى جعل كتاب و نوار به نام شريعتى بود.

1354

رژيم شاه براى وانمود كردن همكارى شريعتى با رژيم و براى تحقق هدف كميته ى شريعتى شناسى، كه مخدوش كردن چهره ى او به طرز علمى! بود، يك سلسله از درسهاى شريعتى را كه پيشتر با عنوان انسان، اسلام و مكتبهاى مغرب زمين منتشر شده بود، با عنوان مجعول «ماركسيسم، ضد اسلام» در روزنامه ى كيهان به چاپ رساند. در پى اين توطئه، شريعتى از طريق دكتر احمد صدر حاج سيد جوادى به مسؤولان روزنامه ى كيهان اعتراض كرد و آنها عذر آوردند كه تقصيرى ندارند و ساواك اين مقاله را فرستاده است. سرانجام با اعتراض انجمن اسلامى دانشجويان آمريكا و كانادا و افشاگرى دوستان و شاگردان شريعتى اين توطئه ى رژيم افشا و خنثى شد.

1356-1354

تحت مراقبت و نظر ساواك قرار داشت و امكان فعاليت و سخن گفتن و منتشر كردن كتابهايش از وى سلب شد. خود مى گفت: نوع زندانم تغيير كرده و از زندانى دولتى به زندان خانه منتقل شده ام. در اين مدت چند بار به ساواك احضار شد و يا مقامات بلند

مرتبه ى ساواك به صورت سرزده به خانه اش مى رفتند.

1355

پسرش را، كه از نظر امنيتى به علت ارتباط با جوانان مبارز به مخاطره افتاده بود و ممكن بود در پرونده ى او هم تأثير بگذارد، براى ادامه ى تحصيل به خارج از كشور فرستاد.

1356

به علت هجرتى كه در پيش داشت از عضويت در هيئت مديره ى صندوق خيره ى فاطمه ى زهرا در روستاى كاهه استعفا خواست. همچنين دو قطعه زمين را، كه در آن روستا داشت، از طريق آن صندوق، به مردم آنجا واگذار كرد.

1356

بر آن شد، به هر گونه كه شده است، از ايران هجرت كند. از اين رو چون دانست كه از كشور ممنوع الخروج است، سه راه را براى هجرت پيش بينى كرد: گرفتن دعوتنامه اى رسمى از مقامات دانشگاهى الجزاير براى تدريس در آنجا، خروج مخفيانه از مرز؛ گرفتن گذرنامه با نامى ديگر. هر سه راه به سعى دوستان شريعتى بررسى و، سرانجام، مشخص شد كه همه ى پرونده هاى شريعتى به نام على شريعتى يا على شريعتى مزينانى است و نه على مزينانى. حال آن كه نام خانوادگى او، در اصل، و چنان كه در شناسنامه اش بود، مزينانى است و نه شريعتى يا شريعتى مزينانى. بدين ترتيب شريعتى از راه سوم وارد عمل شد و با تدبير ويژه اى به نام على مزينانى گذرنامه گرفت.

1356

در 26 ارديبهشت ماه به مقصد بلژيك هجرت خود را آغاز كرد. به هنگام توقف هواپيما در آتن، بدون هيچ برنامه ى قبلى و باحتمال قوى براى رعايت تدابير امنيتى، از هواپيما پياده شد و پس از يك روز با يك شبانه روز توقف در آتن با هواپيماى ديگرى به بلژيك رفت. سپس دو يا

سه روز در بروكسل توقف كرد و از آنجا به انگستان رفت تا از همسر و فرزندانش، كه قصد پيوستن به او را داشتند، استقابل كند. در اين مدت چند روز به فرانسه رفت و سپس در شب 26 خرداد به انگلستان برگشت و منتظر خانواده اش ماند كه قرار بود 28 خرداد از تهران به مقصد انگلستان هجرت كنند.

1356

سه روز پس از هجرت شريعتى از كشور ساواك از غيبت او مطلع شد و سخت به تكاپو و تلاش افتاد تا شايد او را بيابد. سرانجام ساواك در اواسط خرداد ماه كشف كرد كه شريعتى با گذرنامه ى على مزينانى از كشور خارج شده است. از اين رو ساواك براى وادار كردن شريعتى به بازگشت و يا امتياز گرفتن از او، از خروج همسرش جلوگيرى كرد.

در روز 28 خرداد همسر و فرزندان شريعتى به قصد خروج از كشور روانه ى فرودگاه شدند. در آنجا اعلام شد كه خانم شريعت رضوى (همسر شريعتى)، ممنوع الخروج است. بدين ترتيب وى با فرزند خردسالش (مونا)، در ايران ماندند و دو فرزند نوجوانش (سوسن و سارا)، به مقصد انگلستان و پيوستن به شريعتى از ايران خارج شدند.

1356

در 28 خرداد دو فرزند شريعتى به لندن رسيدند و شريعتى در فرودگاه به استقبال آنها شتافت و از آنجا به محل اقامتشان رفتند. ساعت هشت صبح يكشنبه 29 خرداد پيكر دكتر شريعتى را در آستانه ى در ورودى اتاق، كه پنجره اش باز شده بود، به پشت افتاده و در حالى كه بينى اش سياه شده و باد كرده بود افتاده و بى جان يافتند.

1356

سرانجام روزنامه هاى اطلاعات و كيهان پس از چند روز سكوت

درباره ى درگذشت دكتر شريعتى، در سال 31 خرداد ماه اعلام كردند: مرحوم دكتر على شريعتى كه براى درمان ناراحتى چشم و كسالت قلبى خود به انگلستان رفته بود در آن جا بر اثر سكته ى قلبى درگذشت. همچنين در روزنامه ى كيهان دوم تير ماه آمده بود: دكتر شريعتى از مدتى قبل از بيمارى قلبى در رنج بود و سرانجام در 56/3/29 بر اثر آخرين حمله ى قلبى بدرود حيات گفت. حال آنكه شريعتى در سراسر عمر خود حتى يك بار هم به پزشك قلب رجوع نكرده بود. او نه براى «كسالت قلبى» خود به انگلستان رفته بود و نه از «مدتى قبل» بيمارى قلبى داشت. شريعتى پس از آزادى از آخرين زندان، به اصرار برخى از دوستانش، كه از سيگار كشيدن او نگران بودند، نوارى از ضربان قلب او توسط دكتر محمود فرهودى، كه اينك گواه هستند، برداشته شد. نتيجه ى كارديوگرافى رفع هر گونه نگرانى كرد و نشان داد كه شريعتى از ناحيه ى قلب كاملا سالم است.

1356

گروهى از اعضاى ساواك، به سرپرستى يك افسر امنيتى، براى تصاحب پيكر شريعتى و انتقال آن به ايران، وارد لندن شدند. نقشه ى رژيم شاه اين بود كه پيكر شريعتى را در برنامه اى «دولتى» و با حضور مقامات رسمى كشور به ايران حمل كنند و با برگزارى مجلس بزرگداشت او و احترام صورى، خود را بى گناه نشان دهند. سرانجام به همت خانواده و دوستان شريعتى و دانشجويان خارج از كشور و اعضاى نهضت آزادى ايران در خارج از كشور، كليه ى نقشه هاى رژيم نقش بر آب شد و وكيل احسان شريعتى از دولت انگليس خواست پيكر پدرش به مأموران ايران تحويل داده

نشود.

1356

پيكر شريعتى در بعدازظهر جمعه سوم تير ماه، با مشاركت صادق قطب زاده، عبالكريم سروش و كمال خرازى، غسل داده و كفن شد. آنگاه امام جماعت مسجد هامبورگ، حجت الاسلام محمد مجتهد شبسترى، و تنى چند از دوستان شريعتى، بر پيكر او نماز گزاردند.

1356

خانواده و دوستان شريعتى، پس از گفتگوهاى فراوان، بر آن شدند پيكر شريعتى را در زينبيه دفن كنند. بدين ترتيب در روز يكشنبه، پنجم تير، پيكر شريعتى از لندن به دمشق منتقل شد. در آنجا امام موسى صدر، دوستان شريعتى و بزرگان سورى و لبنانى و فلسطينى بر پيكر او بار ديگر نماز گزادند و پس از طواف در حرم حضرت زينب - س - در كنار آن حضرت به خاك سپردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

شريعتي، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آسيب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شريف الاسلام، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1354 ق)، عالم دينى و طبيب و شيميدان. عموى بزرگ آيت اللَّه نجفى مرعشى است. وى از علماى بزرگ تهران و از شاگردان حاج ميرزا حسن آشتيانى و حاج شيخ فضل اللَّه نورى بود. در طب و شيمى و علم الحروف بسيار مهارت داشت. از آثارش: «اسرار الحروف»؛ «اصلاح المزاج»، در طب؛ «وقايه الجسد»، در طب؛ «حاشيه الفرائد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (219 -218 /3)، معجم المؤلفين (372/13).

شريف تبريزي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1374 -1286 ق)، عالم، اديب، نويسنده و شاعر، متخلص به تائب. معروف به مساله گو. او در مشهد رضوى ساكن بود. علم و ادب را فراگرفت و يكى از فضلاى بنام زمان خود شد. شيخ اسماعيل به تاليف و تصنيف در فنون مختلف پرداخت و آثار بسيارى به نظم و نثر از خود به جاى گذاشت. در مشهد درگذشت و در باغ رضوان دفن شد. از آثار وى: «عقايد الاسلام»، در اصول خمسه، كه گويا ترجمه ى «عقايد الاسلام» تركى منسوب به مقدس اردبيلى است؛ «مرآه المتقين»؛ «مجلات المحققين»؛ «البلاغ المبين»؛ «معيار الفهم و منشار الوهم»؛ «تذكره المتقين»؛ مثنويهاى «انصاف نامه»؛ «بلبل نامه»؛ «تحفه نامه»؛ «تزويج نامه»؛ «توحيد نامه»؛ «ثمره ى فواديه»؛ «حيرت نامه»؛ «سعادت نامه»؛ «محبت نامه»؛ «نماز نامه» و مثنويهاى مختلف ديگر؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (281/21 ،284 ،228 -227 ،11/20 ،85 -83 /19 ،281/15 ،181/12 ،265/11 ،163/9 ،46/4 ،140/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 156/14)، فرهنگ سخنوران (179)، مؤلفين كتب چاپى (580 -579 /1).

شريف زاده نجفي، محمدجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در خصوص ولادت مرحوم محمد جواد شريف زاده نجفي نتوانستيم به نقطه نظر مطمئني دست يابيم، اما بر اساس قرائن و شواهد، هنگام رحلت، بيش از هشتاد سال از عمر آن مرحوم مي گذشت؛ لذا تاريخ تولد ايشان حدود سال 1278 هجري شمسي و در نجف اشرف مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : پدر - علي محمدشريف زاده نجفي - از روضه خوان هاي نجف اشرف بوده و سال ها قبل از يزد به نجف مهاجرت كرده است. بر اين اساس، اگرچه حاج شيخ محمد جواد شريف زاده نجفي هيچ دوره از عمر خود را

در يزد سپري نكرده، اما به نوعي ريشه در دل اين ديار داشته و شايد اين نكته در انتخاب شهر «ابرقو» از ميان شهرهايي كه از حضرت آيت اللّه بروجردي؛ درخواست روحاني داشته اند، بي تأثير نبوده است.مادر ايشان - بانو سلطان بيگم - علويه باكرامتي بوده كه با حضرت آيت اللّه سيد محمد كاظم يزدي؛ نسبت داشته و آن مرجع بزرگ به كرامت و بزرگواري اش اذعان داشته و آن بانو مشمول عنايات ايشان بوده است.خاطرات كودكي : مادر محمد جوادشريف زاده نجفي در ايامي كه حاج شيخ محمد جواد، نوزاد و يا طفلي نوپا بوده است، خوابي مي بيند. خواب را براي حضرت آيت اللّه محمد كاظم يزدي بازگو و ايشان هم رؤياي اين بانو را چنين تعبير مي كند كه فرزندش مجتهد مي شود. سپس سجّاده اي به ايشان مي دهد تا فرزندش بر آن نماز بگزارد. حاج شيخ محمد جواد سال ها اين سجّاده را با خود داشت و حتّي پس از آمدن به ابرقو هم بر آن نماز مي خواند. متأسفانه اين سجّاده در يكي از مساجد مفقود گرديد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سنين عمر محمد جواد شريف زاده نجفي ، از دو مرحله عمده تشكيل مي شود: روزگار تفقّه و عصر تبليغ.اول: سال هاي حضور در نجف اشرف و كربلاي معلّا، يعني از تولد تا حدود سال هاي 1325 يا 1326 هجري شمسي، صرف نظر از ايام كودكي، آنچه طي اين سال ها وجهه همت ايشان را تشكيل داده، تلاش براي نيل به كمالات اخلاقي و علمي، و استفاده هر چه بيشتر از معادن معنوي و علمي اين دو شهر مقدس مي باشد. بدون شك تنفس در فضايي كه معطّر به قبور ائمه طاهرين (ع) باشد، مستلزم

توفيق بالايي است. آري، در چنين فضايي مس وجود، كيميا گردد و پربها.علاوه بر اين بهره معنوي، حضور در پاي درس بزرگاني همچون آيات عظام: سيد محمد كاظم يزدي و سيد ابوالحسن اصفهاني و پس از ورود به كربلا استفاده از محضر حضرت آيت اللّه حاج آقا حسين قمي، همچنين اجازه اجتهاد و اخذ وجوهات از همين بزرگواران و بزرگاني ديگر همچون آيات عظام: سيد عبدالهادي شيرازي، سيد محسن حكيم و سيد حسين بروجردي، دستاورد اين دوره از عمر مرحوم حاج شيخ محمد جواد است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : حضرت آيت اللّه سيد ابوالحسن اصفهاني، پس از رحلت حضرت آيت اللّه سيد محمد كاظم يزدي از مرحوم حاج شيخ محمد جواد شريف زاده نجفي خواستند كه ايشان به سامرا برود و در مدرسه اي كه متعلق به مرحوم حاج سيد محمد كاظم يزدي بوده است، تدريس نمايد. حاج شيخ محمد جواد اين درخواست را پذيرفت و به سامرا رفت ولي پس از چهار الي پنج ماه مجدداً به نجف برگشت و بعد از اقامتي كوتاه، به كربلا مهاجرت نمود و تا زمان رحلت حضرت آيت اللّه سيد ابوالحسن اصفهاني، در اين شهر ماند. پس از رحلت اين مرجع بزرگ - كه زمزمه مرجعيت حضرت آيت اللّه حاج آقا حسين قمي به گوش رسيد. - ايشان به نجف برگشت ولي اقامتش چند ماهي بيشتر طول نكشيد كه آن مرحوم قصد مسافرت به مشهد نمود و در قم سرنوشت ديگري براي ايشان رقم خورد كه بدان خواهيم پرداخت.وقايع ميانسالي : چگونگي آمدن حاج شيخ محمد جواد شريف زاده نجفي از نجف به ابرقو، شرح مفصلي دارد كه اجمال آن، بدين قرار است:مرحوم حاج شيخ

محمد جواد در سال 1325 يا 1326 جهت رفتن به زيارت ثامن الائمه - امام رضا (ع) - وارد شهر قم شد و مسافرخانه «قبله» را به عنوان اسكان موقت انتخاب كرد. بزرگواري ايشان توجه صاحب مسافرخانه را به خود جلب كرده، به طوري كه از ايشان درخواست كرد اتاقي در منزل خود - كه به افرادي معدود اختصاص مي داده - در اختيار آن مرحوم و همراهان قرار بدهد.در يكي از اين روزها، برخي طلبه ها كه يا از شاگردان آن مرحوم بوده و يا از مراتب علمي و كمالات اخلاقي ايشان در نجف و كربلا، اطلاع داشته اند، از آمدن ايشان به قم باخبر شده، مراتب را به اطلاع حضرت آيت اللّه بروجردي؛ مي رسانند و ترتيب ديداري ميان اين دو بزرگوار در بيت حضرت آيت اللّه بروجردي داده مي شود.در اين ملاقات، از جمله سؤالات حضرت آيت اللّه بروجردي از مرحوم حاج شيخ محمد جواد، اين بوده است كه آيا شما توان تدريس مكاسب و كفايه را داريد؟ مرحوم حاج شيخ محمد جواد جواب مي دهد: «بحول اللّه؛ (توان تدريس اين دروس را دارم.)»سپس سؤالاتي تخصصي از ايشان پرسيده مي شود و چون آن مرجع بزرگوار به توانمندي مرحوم حاج شيخ محمد جواد در اين زمينه، اطمينان پيدا مي كند، درخواست مردم ابرقو را - مبني بر يك روحاني مجتهد و پرهيزكار كه توان تدريس مكاسب و كفايه را داشته باشد. - خدمت ايشان ارائه مي دهند و مصرانه از آن مرحوم اجابت اين درخواست را مي طلبند. مرحوم حاج شيخ محمد جواد به رغم ميل باطن و در جهت امتثال امر حضرت آيت اللّه بروجردي اعلام آمادگي كرده و ايشان نيز ظاهراً ذيل همان برگه،

مرحوم حاج شيخ محمد جواد را به اهالي ابرقو معرفي مي كنند.در پايان اين ديدار قرار مي شود كه روز بعد، حضرت آيت اللّه بروجردي به ديدار ايشان بروند. مرحوم حاج شيخ محمد جواد صاحب منزل را در جريان مي گذارد و صاحب منزل كه اين تشريف فرمايي را افتخاري بزرگ براي خود مي دانسته، درصدد تدارك پذيرايي برمي آيد و كوچه و منزل را آب و جارو مي كند.روز بعد، آن مرجع بزرگوار با درشكه به محل سكونت ايشان رفته و در واقع ديد و بازديد اين دو مرد الهي تكميل مي گردد. مرحوم حاج شيخ محمد جواد سپس به مشهد رفته و پس از زيارت ثامن الحجج (ع) مجدداً به قم بر مي گردد و بلافاصله عازم ابرقو مي شود و در ابتداي راهي قرار مي گيرد كه مرحله دوم عمر ايشان را رقم مي زند.زمان و علت فوت : نوروز سال 1358 هجري شمسي، آخرين بهار را فراروي ديدگان محمد جواد شريف زاده نجفي قرار داد.علاقه به ثامن الائمه - امام علي بن موسي الرضا (ع) - آن مرحوم را به ارض اقدس طوس كشاند، تا براي آخرين بار ترجيع بند ارادت خود را ارزاني آن آستان كند.همراه ايشان در اين سفر مي گويد:با اين كه هنوز بنا بود در مشهد بمانيم، اما برخلاف انتظار، ايشان گفتند: بايد برگرديم تهران! حاج شيخ محمد جواد در تهران به منزل فرزندش رفت و ما هم در شهر ري به خانه بستگانمان رفتيم.پس از يك روز، بيماري مختصري بر آن مرحوم عارض شد، پيغام داد: بليطي كه براي رفتن از تهران به ابرقو گرفته ايد، خودتان استفاده كنيد، مورد نياز من قرار نمي گيرد. (نقل به مضمون) و فرمودكه اين ها مورد

استفاده ام قرار نمي گيرند. سپس ادامه داد: فردا اذان صبح به اين جا بيايد.ما به شهر ري برگشتيم اما با كلي نگراني. اصرار بر اين كه هر چه زودتر به تهران برويم، بيماري ايشان، عدم ضرورت استفاده از بليط، اين كه فردا وقت اذان صبح ما را ببينند و... اين افكار تا ساعت 12 شب ما را به خود مشغول كرده بود. در اين ساعت فرزند ايشان تلفن كرد كه پدرمان به رحمت خدا رفتند. اين ها نشانه اي بر آگاهي آن مرحوم از نزديك شدن زمان رحلت خود بود.فرزند ايشان مي گويد:حدوداً نيمه شب ملاحظه كردم كه پدرم آهسته چيزي مي خوانند. گوش خود را نزديك دهان ايشان بردم، ديدم مشغول خواندن زيارت عاشورا هستند. پس از چند دقيقه، شهادتين را بر زبان آوردند و ديگر چيزي نگفتند. ما ابتدا فكر كرديم كه ايشان خواب رفته اند، اما پس از چند دقيقه كه سراغشان رفتيم، ملاحظه كرديم در حالي كه رو به قبله خوابيده اند، از دنيا رحلت كرده اند. وقتي با ابرقو تماس تلفني گرفتيم تا اين خبر را به اطلاع مردم برسانيم، ملاحظه كرديم كه برخي از دوستان و مأمومين از رحلت مرحوم پدرم اطلاع دارند!قضيه از اين قرار است كه سيدي از ارادتمندان ايشان در عالم رؤيا مي بيند آجري از زير گلدسته مسجد امامزاده فرو افتاد. آن سيد خواب خود را به رحلت مرحوم پدرم تعبير مي كند و با عده اي نيز اين مطلب را در ميان مي گذارد، لذا وقتي كه با آنان تماس گرفتيم، اين خبر برايشان غير منتظره نبود. پدرم براي دفن خود ما را بين سه مكان مخيّر كرده بود كه به ترتيب عبارت بودند از: حضرت

عبدالعظيم (ع) ، قبرستان بقيع قم و بهشت زهراي تهران، كه با توجه به جوانب قضيه، ايشان را در قبرستان بقيع قم در مسير جمكران به خاك سپرديم. گويي عارف گمنام بر آستان مقدس صاحب الزمان (ع) چشم دوخته و انتظار ديدار با آخرين يادگار پيامبران را دارد.مردان الهي از دنيا نمي روند، بلكه از سراي فرش به عالم عرش نقل مكان مي كنند. كوته نگري است اگر تربت كيميا اثر آنان را در دل زمين بجوييم، بايد به اندرون سينه مردان راه نقبي زد تا اشك ديده از مزار آنان متبرك سازيم.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مرحله دوم از عمر مرحوم محمد جواد شريف زاده نجفي ، 32 الي 33 سال پاياني عمر ايشان را رقم مي زند، يعني از سال هاي 1325 يا 1326 لغايت 1358 هجري شمسي و زماني كه از طرف حضرت آيت اللّه بروجردي به ابرقو عزيمت نمود و در اين خطه به تبليغ دين، اقامه جماعت و تشكيل مجالس روضه پرداخت؛ اين دوره از عمر آن مرحوم، فرصت انجام رسالتي است كه خداوند متعال بر دوش عالمان ربّاني نهاده و در روايات «زكات علم» قلمداد شده است.اين دو مرحله، مكمل يكديگرند و مجموعه اي واحد را تشكيل مي دهند، نه اندوختن كمالات علمي و معنوي بدون تبليغ و انذار، ايفاي تام و تمام رسالت عالمان ديني است، و نه تبليغ دين بدون كسب علم و تهذيب نفس، دل و جاني را نشاط معنوي مي بخشد. دو مرحله اي كه عنوان گرديد، در زندگي مرحوم حاج شيخ محمد جواد كاملاً قابل تبيين است.فعاليتهاي آموزشي : اهالي ابرقو، به محض اطلاع از تصميم مرحوم محمد جواد شريف زاده نجفي ،

برنامه استقبال از ايشان را تدارك ديدند، بدين منظور عده اي از ابرقو به شهرستان آباده - در 72 كيلومتري ابرقو - عزيمت كرده و آن مرحوم را با سلام و صلوات به ابرقو آوردند.ايشان پس از ورود به ابرقو، در منزل يكي از اهالي در محله «دروازه ميدان» موقتاً اسكان نمود و تا 4 - 5 روز رفت و آمدها ادامه داشت. پس از اين چند روز، آن مرحوم با توجه به مفاد درخواست، سراغ جلسه درسي و بحث را گرفت و پس از آن كه مشخص شد جلسه در يكي از مساجد شهر است، شخصاً با دو كتاب «مكاسب» و «كفايه» در محل درس حاضر گرديد تا در اولين جلسه، سطح كلاس را ارزيابي و تدريس را آغاز كند. آنچه در همان اوايل به عنوان نتيجه اي نه چندان مطلوب و خوشايند عايد آن مرحوم شد، پايين بودن سطح علمي كلاس درس بود، به طوري كه موجب گله ايشان گرديد. متأسفانه در ادامه، از همان رونق اندك اوليه هم كاسته شد و چندي بعد اين كلاس كلاً تعطيل گرديد. از آن پس، اقدامات ايشان از تشكيل درس و بحث بيرون آمد و به شكلي ادامه يافت كه بدان خواهيم پرداخت.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : تشكيل حوزه درسي در مدرسه «هندي» - در كربلاي معلا - و تربيت شاگردان ديگر دستاورد ارزشمند مرحله اول يعني روزگار تفقه عمر آن مرحوم مي باشد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : پس از آن كه جلسه درس محمد جواد شريف زاده نجفي منحل گرديد، آنچه بيشتر ذهن آن مرحوم را به خود مشغول كرد،

اين بود كه فعاليت هاي خود را بر محور تبليغ، روضه، اقامه جماعت، محاسبه وجوهات و مواردي اين گونه قرار بدهد. ايشان در ابتدا برنامه نماز جماعت خود را در مسجد جامع ابرقو قرار داد، با بروز برخي موانع، اين برنامه را به مسجد امامزاده و داخل امامزاده و برخي مساجد ديگر منتقل نمود. علت اين تغيير مكان ها را بايد در بروز بعضي موانع دانست، و اين علاوه بر مشكلات جنبي بود كه پيش مي آمد، تا جايي كه ايشان چشم انداز خوبي از موفقيت پيش روي خود نديد!مجموعه اين عوامل، آن مرحوم را وادار نمود با مراجعه به حضرت آيت اللّه بروجردي؛ از معظم له بخواهد كه ايشان را از ماندن و اقامت در ابرقو معذور بدارد!اما مرحوم آيت اللّه بروجردي كسي نبود كه اين ها را دليلي موجه براي خالي كردن ميدان بداند، وانگهي چه كسي بهتر از مرحوم حاج شيخ محمد جواد مي توانست نيازهاي متنوع ديني يك شهر را پاسخگو باشد؟بر همين اساس، درخواست آن مرحوم مقبول واقع نشد و چون بنا را براستخاره گذاشتند، مراجعت ايشان به ابرقو و ماندن در اين شهر، بسيار خوب آمد.مرحوم حاج شيخ محمد جواد، دوباره به ابرقو برگشت، با اين نيت كه اين بار به صورت جدي تر به مجالس وعظ و روضه، اقامه جماعت، حساب و كتاب وجوهات شرعيه و مواردي از اين نمونه بپردازد. پس از بازگشت، حدود دو سال را در برخي از روستاهاي ابرقو از جمله «مهر آباد» و «نصرت آباد» سپري نمود كه دليل آن را بايد بروز همان مسائل و موانعي دانست كه به كليت آن، اشاره شد.مدتي بعد تني چند از ارادتمندان، از آن

مرحوم خواستند تا در مسجد امامزاده اقامه جماعت نمايد و آنها تضمين كردند كه مسأله اي خاص بروز نكند. خوشبختانه اين قضيه مشكل را حل كرد و از آن پس، اين مسجد به صورت ثابت محلّ اقامه جماعت ايشان گرديد. قابل ذكر است كه مرحوم حاج شيخ محمد جواد، در مدت سي و چند سال اقامت در ابرقو، سه، چهار بار به عراق جهت زيارت عزيمت نمود و هر بار در كربلا در مسجدي به نام مسجد «بازار داماد» اقامه جماعت داشت.آرا و گرايشهاي خاص : چيزي كه باور مردم را نسبت به محمد جواد شريف زاده نجفي روز به روز بيش تر و ارادت آنان را به آن مرحوم افزون تر مي ساخت، ويژگي هاي شخصيتي ايشان بود.آنچه مردم در وجود اين عالم پارسا مي ديدند، پرهيزكاري بود و دوري از زر و زيور دنيا؛ عشق و محبت به ثقلين يعني قرآن و عترت (ع) بود و بخشش و سخاوت؛ برخوردهاي بزرگوارانه بود و آزادگي و وارستگي. همين ويژگي هاي ملكوتي، ارادتمندان آن مرحوم را واداشته كه با گذشت بيش از بيست سال از رحلت ايشان، هنوز هم براي شادي روحش صلوات بفرستند. - ايشان به رعايت آداب سفره مقيد بود. در ابتداي هر لقمه غذا «بسم اللّه الرحمن الرحيم» و در پايان هر لقمه «الحمدللّه ربّ العالمين» مي گفت.- غذا را با دست راست مي خورد.- مقيد بود كه رو به قبله بخوابد.- هرگز با صداي بلند نمي خنديد، خنده ايشان عموماً تبسّم بود.- به نماز اول وقت و رعايت پرهيزكاري توصيه فراوان مي كرد.- هنگام منبر چنان غرق در آيات و روايات مي شد كه مكرر آستين هاي پيراهن را بالا مي زد و وقت منبر

از دستش خارج مي گرديد؛ به طوري كه گاهي وقت ها مستمعين به ايشان تذكر مي دادند كه منبر طولاني شد. البته از آنجا كه ايشان اصولاً آخرين كسي بود كه در مجالس منبر مي رفت، وقت ديگر روضه خوان ها به خاطر طولاني بودن منبر ايشان گرفته نمي شد.- ايشان براي شركت در برخي مراسم از جمله عزاداري عاشورا و رفتن به اقامه نماز عيد فطر، با پاي برهنه اقدام مي نمود.- نسبت به قرائت صحيح خطبه عقد ازدواج، فوق العاده حساس بود.- از آن جا كه ممكن بود كساني از تأييد با دستخط ايشان سوء استفاده كنند، آن مرحوم نسبت به اين كار وسواس عجيبي داشت. يكي از ارادتمندان از ايشان پرسيده بود: «مگر شما قلم نداريد كه كسي را تأييد و توصيه اي فرماييد؟» البته ايشان يك بار مطلبي را تأييد و امضا كرده بود و آن مربوط به «اصلاح ذات البين» بوده است.- ادعيه روزهاي ماه مبارك رمضان را هر سه وعده با معناي فارسي براي مستمعين مي خواند.- نسبت به كتاب «اقبال» مرحوم «سيد بن طاووس» توجه خاصي داشت و مي گفت:«هركس اقبال سيد را ندارد، اقبال ندارد!- يك لحظه ديده نشد كه ايشان بدون ذكر باشد.

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/بخش زندگينامه علماwww.hawzeh.net

شريف العلماء مازندراني، ملا محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1245 ق)، فقيه اصولى و عالم امامى. ملقب به شريف الدين و مشهور به شريف العلماء. در كربلا به دنيا آمد و همان جا نشو و نما كرد و در محضر سيد على طباطبايى، صاحب «رياض»، و فرزندش سيد مجاهد شاگردى كرد. پس از چندى با پدر خود به ايران بازگشت، و در قم يك سالى به درس ميرزاى قمى رفت و مجددا به كربلا مهاجرت كرد. او

در كربلا در مدرسه ى حسن خان مجلس درس معظمى پيدا كرد بگونه اى كه زياده بر هزار نفر در محضر درسش زانو مى زدند. سعيدالعلماى بارفروش و شيخ مرتضى انصارى و ملا آقاى دربندى و سيد ابراهيم قزوينى حايرى، صاحب «ضوابط»، و سيد محمد شفيع جاپلقى و ملا اسماعيل يزدى و حاج سيد حسين ترك و شيخ محمد آل ياسين از شاگردان وى در علم اصول بودند. شريف العلماء در كربلا به طاعون درگذشت و در نزديكى صحن مطهر حسينى دفن شد. اشتغال بيش از حد وى به تدريس مانع از آن شد كه آثار قلمى اش بسيار باشد. از آثار او: رساله ى «جواز امرالامر مع العلم بانتفاء الشرط» كه بسيار مبسوط است؛ «النسخ و اينكه آيا عقلا جايز است يا خير؟»؛ «بيع المعاطات و الصرف و الخيارات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (165 -146 ،24 ،242 /5 ،194/3)، روضات الجنات (48 -47 /1)، ريحانه (220 -229 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 620 -619 /13)، الكنى و الالقاب (361/2)، مكارم الآثار (1272 -1269 /4)، هديه الاحباب (162 -161).

شريف زاده گلپايگاني، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف، مترجم.

تولد: 1317، مشهد.

درگذشت: 1367.

هوشنگ شريف زاده گلپايگانى بعد از گذراندن دوره ى ابتدايى و متوسطه وارد دانشگاه تربيت معلم شد و پس از پايان دوره ى ليسانس براى ادامه ى تحصيل به كشور انگلستان سفر كرد و از دانشگاه چلسى به دريافت فوق ليسانس آموزش علوم نايل آمد.

مشاغل فرهنگى وى عبارت بودند از: دبير فيزيك، كارشناس مسئول بخش فيزيك سازمان كتاب هاى درسى، علاوه بر مسئوليت هاى مذكور در فرهنگنامه ى كودكان و نوجوانان، مجله ى «دانشمند» و مجله ى «گنجينه» به ويراستارى و مشاورت اشتغال داشت.

علاوه بر مقاله هاى شريف زاده در نشريه هاى علمى، آثارش عبارتند از: تأليف كتاب هاى

درسى علوم دوره ى راهنمايى (سه جلد با همكارى ديگران)؛ تأليف كتاب هاى راهنماى تدريس علوم دوره ى راهنمايى (سه جلد با همكاى ديگران)؛ تأليف فيزيك دانشسراى مقدماتى با همكارى ديگران؛ تأليف سه جلد فيزيك دوره ى دبيرستان (نظام قديم)؛ ترجمه ى كتاب در قلمرو مكانيك (استاتيك و ديناميك) (دو جلد)؛ ترجمه كتاب در جهان علم؛ ترجمه ى كتاب هاى طرح فيزيك هاروارد (شش جلد با همكارى ديگران؛ برگزيده ى هشتمين دوره ى كتاب سال جمهورى اسلامى ايران)؛ ترجمه و ويرايش نگاهى به تاريخ علم (براى نوجوانان، با همكارى ديگران).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شريفه

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن ششم هجرى، از زنان محدث. وى دختر احمد بن على فارابى بود كه از محمد بن عبدالرحمن حديث روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 295 / 2.

شريفي اشكوري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد شريفي اشكوري

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد شريفي درسال 1362 وارد حوزۀ علميه قم ومشغول به تحصيل علوم ديني شدم و دورۀ سه ساله مقدمات (صرف ونحوومعاني وبيان ...) را با موفقيت به پايان رساندم و سپس كتاب لمعه و اصول الفقه را نزد اساتيد بزرگوار آقايان استادي وخاتمي شروع كردم .

بعضي از ابواب فقهي شرح لمعه را نزد اساتيد ،مرحوم وجداني و استاد اشتهاردي به اتمام رساندم و پس از اتمام لمعتين و اصول الفقه ،كتاب مكاسب و رسائل را نزد اساتيد بزرگوار مرحوم وجداني و استاد محترم آقاي هادوي تهراني و پس از آن كتاب كفايتين مرحوم اخوند خراساني (كفايةالصول )رانزد استاد بزرگوارم فاضل گلپايگاني شروع نمودم و با موفقيت به اتمام رساندم و درامتحانات حوزه درسال (70/69) پايه نهم قديم را با موفقيت كامل باتمام رساندم.

و درضمن درآن سال (70) با مراكز تحقيقاتي مثل دفتر تبليغات و مركز كامپيوتري علوم اسلامي قم در بخش تصحيح كتب عرب فعاليت داشتم و درسال (74) هم از طرف مقام معظم رهبري به امامت جمعه بخش هفتگل ازتوابع استان خوزستان منصوب شدم و پس از اتمام پايان مأموريت سه ساله ام به قم مراجعت نموده و به تحصيل خارج و تدريس مكاسب و كفايةالصول مشغولم و تأليفاتي را در زمينه اخلاق ،فقه،... دارم كه

درآخراين جزوه مكتوب نموده ام.

شريفي اقدم، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود شريفي اقدم

محل تولد : شريف آباد قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

محمود شريفي اقدم در شريف آباد قزوين متولد شد، او دروس ابتدايي در همانجا خواند وسپس وارد حوزه علميه قزوين شد، پس از خواندن جامع المقدمات در سال 1346 عازم حوزه علميه قم شد، سال اول را درمدرسه علميه مرحوم آيت الله گلپايگاني (ره) بود و سيوطي را همانجا خواند ، در همان سال وارد مدرسه منتظريه(حقاني) شد و سطح را در آنجا تمام كرد و درس خارج فقه و اصول رادر محضر اساتيدي چون حضرات آيات : مرحوم احمدي ميانجي ،محمدي گيلاني ، شهيد آيت الله قدوسي ، شهيد مفتح ، جنتي ، صانعي ، آذري قمي ، مؤمن ، مصباح و راستي ادامه داد.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي با دعوت شهيد آيت الله قدوسي(ره) به مدرسه رفاه و سپس به دادسراي انقلاب اسلامي مركز رفته و به عنوان داديار انقلاب مشغول خدمت شد. سپس به عنوان دادستان انقلاب اسلامي گنبد منصوب شد ، پس از حدود دو سال دوباره به تهران آمده و مسؤليت گزينش دادستاني محل را پذيرفت، آنگاه به دعوت آيت الله جنتي وارد سازمان تبليغات اسلامي شد، ابتدا به عنوان معاون فرهنگي آن سازمان مشغول كار شد و سپس در سال 1369 به قم منتقل شد و پس ازتاسيس پژوهشكده باقرالعلوم(ع) توسط ايشان وتعدادي از فضلاء مسئووليت آن مركز را پذيرفت، ايشان هم اكنون مشغول پژوهش در حديث وامور فرهنگي هستند.

شريفي تكيه، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال

تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيماريهاى كودكان از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1342.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آب و الكتروليت ها و درمان استفراغ شديد و اسهال شديد و دزهيدراتاسيون شديد ناشى از اسهال و استفراغ شيرخواران و درمان شوك حاصله براى اولين مرتبه در جهان با روش خوراكى، درمان هيپوكالمى در اسهال ها با روش خوراكى، درمان دزهيدراتاسيون هيپرناترميك با سرم خوراكى، مقايسه الكتروليتهاى خوراكى با تزريقى در اسهال شيرخواران، تازه هاى سرم درمانى خوراكى، مناسب ترين سرم خوراكى براى درمان اسهال و استفراغ حاد شيرخواران، استاد راهنماى 6 پايان نامه دكترا.

ابداع:

طرز تهيه سرمهاى خوراكى بجاى تزريقى، ابداع مشتقات سرمهاى خوراكى (روش سرم درمانى SH)

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

آب و الكتروليت ها، بيماريهاى كودكان، در سنامه آكسفورد.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 18، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

بررسى انواع اختلالات آب و الكتروليت ها در شيرخواران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شريفي حسيني، ابوالفتح

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 976 ق)، متكلم، محدث، فقيه و مفسر امامى. معروف به امير ابوالفتح شرقه. از خانواده اى شيرازالاصل و سنى مذهب در ماوراءالنهر متولد شد. وى نزد عصام الدين ابراهيم اسفراينى و جامى تلمذ كرد. امير ابوالفتح چون به مذهب شيعه گرويد به اردبيل رفت و در آنجا به تحقيق در فقه شيعه پرداخت و تا پايان عمر در اين كار بود. از آثار وى: «آيات الاحكام» به نام «تفسير شاهى»؛ «اصول الفقه»؛ «تاريخ الصوفيه»؛ «تحقيق معنى الاقوال الشارحه فى المنطق»؛

«حاشيه الكبرى»؛ حشايه ى «شرح المطالع»؛ «صفوه الصفاء». استاد نفيسى در «تاريخ نظم و نثر» و دكتر صفا در «تاريخ ادبيات در ايران» وى را از شاگردان موسى بن محمد قاضى زاده ى رومى دانسته و تاريخ وفاتش را 950 ذكر كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (394/2)، تاريخ ادبيات در ايران (252/5)، تاريخ نظم و نثر (374 -373)، دانشنامه ى ايران و اسلام (972/7)، الذريعه (346 -345 ،314 /21 ،49/15 ،133 ،59/6 ،277/4 ،261/3 ،202/2 ،41/1)، ريحانه (220/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 176/10).

شريفي شيرازي، مرتضي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 974/972/964 ق)، دانشمند، محدث و حكيم، متخلص به شريف. در آغاز از شيراز به مكه مسافرت كرد و علم حديث را در ملازمت شيخ ابن حجر عسقلانى اخذ كرده و از وى اجازه ى تدريس گرفت. از آنجا به دكن مسافرت كرد و از دكن به اگره آمد و بر اكثر علماء و فضلاء آنجا برترى يافت و به تدريس علوم و حكم پرداخت. وى در هند درگذشته و بعد پيكرش را به مشهد برده اند. از آثار وى: «منظومه ى الكافيه»، در نحو «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (682/2)، تذكره ى روز روشن (421)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (262/3)، الذريعه (525/9)، فرهنگ سخنوران (504)، كاروان هند (635 -633 /1)، هفت اقليم (233/1).

شريفي كرماني، ابراهيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1016 -980 ق)، عالم، اديب و شاعر، متخلص به شريفى. وى ناظم سه فقره قصيده ثائيه مى باشد. از آثار وى: نظم «كافيه ى نجوميه» ابن حاجب؛ نظم «شافيه ى صرفيه ى» ابن حاجب؛ «موزون الميزان» كه نظم «ايساغوجى» اثيرالدين ابهرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (525/9 ،202/3)، ريحانه (220/3)، معجم المؤلفين (19/1)، هديه العارفين (29/1).

شريفي ميلاني، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: اورلوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شريفي، ايرج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: انگل شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى كرمان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شريفيان، حسينعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: گوش و حلق و بينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شريفيان، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين شريفيان درسال 1305در بندر تاريخي بوشهربه دنيا آمد . عبد الحسين شريفيان دوران ابتدايي و متوسطه رادر بوشهر سپري كرد .وي موفق به اخذ ديپلم دررشته ادبي شد .در فروردين ماه 1329 به خدمت سربازي رفت و دوره نظام را دردانشكده افسري سپري كرد.ايشان پس از دوسال خدمت سربازي را به پايان رساند و همان سال وارد دانشگاه تهران شد و در رشته زبان و ادبيات انگليسي مشغول به تحصيل شد . اما اونتوانست تحصيلاتش راتا پايان ادامه دهد و در همان سال دوم تحصيل براي هميشه ترك تحصيل كرد . از وي آثار متعددي كه ترجمه و منتشر شده وجود دارد از جمله نخستين اثراو «رمان شوم» كه به طور مستقل كار ترجمه آن را انجام داده است .گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيگرايش : ترجمهوالدين و انساب : عبدالحسين شريفيان درسال 1305در بندر تاريخي بوشهربه دنيا آمد . نام مادرش شهر بانو و نا پدرش غلام است . پدر وپدر بزرگش ناخدا و اهل سير و سفر دريايي و كشتيراني بودند . پدر بزرگش ناخداي يكي از كشتي ها حاج معين التجار (از رجال اقتصادي وسياسي مشهور بوشهر و ايران در فاصله سالهاي قبل از انقلاب مشروطه تا سقوط رضا شاه پهلوي ) بود و در خط دريايي خرمشهر (محمره ) و اهواز (ناصري ) دردوران قاجار مشغول به كار بود .تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبد الحسين شريفيان

درسال 1312 پا به مدرسه گذاشت و دوران ابتدايي را درتابستان فردوسي و متوسطه را در دبيرستان سعادت بوشهر سپري كرد .درسال1328 موفق به اخذ ديپلم دررشته ادبي از اين مدرسه شد .در فروردين ماه 1329 به خدمت سربازي رفت و دوره نظام را دردانشكده افسري سپري كرد.ايشان پس از دوسال خدمت سربازي را در سال 1331 به پايان رساند و همان سال وارد دانشگاه تهران شد و در رشته زبان و ادبيات انگليسي مشغول به تحصيل شد . اما ايشان نتوانست تحصيلاتش راتا پايان ادامه دهد و در سال 1332 سال دوم تحصيل براي هميشه ترك تحصيل كرد .خاطرات و وقايع تحصيل : دوران جواني و نوجواني عبد الحسين شريفيان مصادف بود با شهريور 1320 و سقوط و فرار شاه پهلوي از ايران و اشغال ايران و بندر بوشهر ،توسط قواي متجاوز متفقين .بوشهر در آن سالها به تصرف نيروهاي متجاوز انگليسي درآمد و تعداد زيادي نظامي هندي و انگليسي دربوشهر مستقر شدند. در سال 1332به دليل سفرهاي متعدد كاري براي شركت ژاپني ،استاد شريفيان نتوانست تحصيلاتش را تا پايان اخذ ليسانس ادامه دهد و ناار شد درسال دوم تحصيل ،دانشگاه را براي هميشه ترك كند و وارد دانشگاه اصلي يعني زندگي شود.استادان و مربيان : عبد الحسين شريفيان درهنگام تحصيل درمدرسه سعادت شاگرد شاعر مشهور سيد محمد طاهر دشتي ملقب به (شفيق شهرياري) بود.از ديگر اساتيد مي توان از ميرزا محمد رحيم خان بوشهري( استاد زبان انگليسي ) ، سيد مهدي سعادت (از فعالان و مروجان هنر تئاتر در مدارس بوشهر ) نام برد . از اساتيد استاد شريفيان دردوران تحصيل مي توان

به مرحومان دكتر لطف علي صورتگر (مترجم و اديب معروف دردهه 30و 40 ) و دكتر علاء الدين پاسارگارد (مولف و مترجم صاحب نام ) و دكتر پرويز ناتل خانلري (محقق معروف زبان و ادبيات فارسي و سر دبير مجله ادبي سخن ) نام برد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبد الحسين شريفيان به عنوان مترجم در دانشكده توپخانه منصوب شد و در كنار وظيفه مترجمي ، اطلاعات و خصوصا دايره لغات انگليسي خود را گسترده دادو كاملا بر تكلم اين زبان مسلط شد. درهمين سالها يعني سال 1331 بود كه به تشويق روزنامه نگار برجسته بوشهري مرحوم عبد الرحيم جعفري شروع به تر جمه برخي از داستان هاي كوتاه انگليسي كرد . استاد شريفيان كارترجمه كتابهاي ادبي ،هنري ،رمان ،اسطوره و تاريخ رابه طور جدي و حرفه اي از اواخر دهه چهل خورشيدي و درخدمت شركت انتشاراتي فرانكلين آغاز كرد .چگونگي عرضه آثار : عبد الحسين شريفيان از جمله مترجماني است كه حجم زيادي از آثار رمان نويس ژرف انديش هرمان هسه را به فارسي ترجمه كرده و از اين نظر سهم به سزايي در شناسايي و معروفي اين نويسنده الماني به مردم ايران و خصوصا نسل جوان ،بر عهده دارد وايشان علاوه بر هرمان هسه ،آثاري از سامراست موام ، روزنبرگ ،ويليام شايرر،ويليام فاكنر ،جك لندن ،ريچارد رايت ،گوستاوفلوبر ،تئودور داستايوسكي ،جان تولند ،هاواردفاست ،آندره ژيد،برونو آپستز ،همونداينس ،چالزديكنز و.....رابه فارسي ترجمه و منتشر كرده است.آثار : آخرين تابستان لينگزور ويژگي اثر : از هرمان هسه در 13782 آدولف هيتلر

ويژگي اثر : از جان تولند در دو جلد از تهران 13733 اساطير جهان ويژگي اثر : دردوجلد است ،دوناروزنبرگ در تهران 13794 اسب قرباني ويژگي اثر : ويليام فاكنر5 اسطوره بين النهرين ويژگي اثر : از رابرت گريوز6 اسطوره يونان ويژگي اثر : كتاب مرجع اسطوره ها دردو جلد است از رابرت گريوز7 اعجوبه ويژگي اثر : از هرمان هسه در 13778 الاغ طلايي ويژگي اثر : از آپوليوس درسال 13799 ايزابلا ويژگي اثر : از آندره ژيد10 بازي مهره ي شيشه اي ويژگي اثر : از هرمان هسه در تهران 131811 برهنه ميان گرگها ويژگي اثر : از برونواپتز درتهران 136912 پايبندي هاي انساني ويژگي اثر : سامراست موام ،تهران 1364در دو جلد13 پيتر كامنتسيد ويژگي اثر : از هرمان هسه در تهران 137414 تر جمه سقوط جمهوري سوم ويژگي اثر : شرح شكست فرانسه در جنگ جهاني دوم به قلم ويليام شايرر،تهرا ن 135215 ترجمه پسرك سياه پوست ويژگي اثر : اين اثر نوشته ريچارد رايت را به فارسي ترجمه كرد و درهفته نامه محلي دريا كنار (به سردبيري عبد الرحيم جعفري

) به چاپ رساند .16 ترجمه ميراث شوم ويژگي اثر : نخستين اثري كه به طورمستقل به فارسي برگرداند و منتشركرد .اين رمان نوشته سالتيكوف شچدرين رمان نويس رئاليست روسي بود . اين كتاب در قطع جيبي توسط سازمان كتابهاي جيبي در 344صفحه و باشمارگان پنچ هزار نسخه درسال 1346درتهران چاپ و منتشر كرد .17 تعطيلات وحشت زا ويژگي اثر : از ريارد رايت درسال 134818 جوان خام ويژگي اثر : از داستايوسكي در تهران 136819 خاورميانه نفت و قدرت هاي بزرگ ،آن شريدان ويژگي اثر : تهران 135220 خورشيد تابان ويژگي اثر : از جك لندن21 دائره المعارف آكسفورد ويژگي اثر : در دو جلد درباره رويدادهاو شخصيتهاي تاريخي از پيش از تاريخ تا اواسط قرن بيستم22 داستانهاي پنج دهه (سفرهاي رويايي ) ويژگي اثر : از هرمان هسه در تهران 137723 درتنگ است ويژگي اثر : آندره ژيد138224 دره ماه ويژگي اثر : جك لندن25 دميان ويژگي اثر : از هرمان هسه در تهرا ن سال137426 دوست مشترك ما ويژگي اثر : از چارلزديكنز ، تهران 136927 ديروز و امروز ويژگي اثر : سامراست موام ،تهران 138228 روشنايي ماه اوت

ويژگي اثر : ويليام فاكنر29 زيردريايي در قطب ويژگي اثر : از همونداينس30 سرزمين مردم ايسلند nbsp31 سرزمين مردم پاكستان nbsp32 سرزميني كه خداوند به قابيل داد ويژگي اثر : از همونداينس33 سفريبه سوي شرق ويژگي اثر : از هرمان هسه در تهران 137834 سلطان انگشتري ويژگي اثر : از تول كين35 سمفوني كليسايي ويژگي اثر : از آندره ژيد138236 سيري در اساطير يونان و روم ويژگي اثر : اديت هميلتون ،تهران 137637 ظهور زرتشت ،اگر جنگ ادامه يابد ويژگي اثر : از هرمان هسه 137938 كنولپ ويژگي اثر : از هرمان هسه در تهران 137839 لويي چهاردهم ويژگي اثر : از سري كتابهاي تاريخ تمدن ويل دورانت ويراست دوم تهران ،136840 مادام آرنو ويژگي اثر : از گوستاوفلوبر41 مجموعه داستانهاي كوتاه ويژگي اثر : از سامراست موام در چهار جلد است .42 مسخ اوويد nbsp43 نار سيسوس و گولدموند (نرگس و زرين دهان ) ويژگي اثر : از هرمان هسه44 همشهري تام پين ويژگي اثر :

از همونداينس45 واتيكان و اروپاي عصر جاهليت ويژگي اثر : از ويليام منچستر در سال 1382

شعار، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر شعار، پژوهش گر ادبي، مصحح، مترجم ايراني.

زندگي:

جعفر شعار در 1304 در تبريز به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه و دانش گاهي خود تا مقطع كارشناسي ادبيات فارسي و ليسانس زبان فرانسه را در همان شهر و در دانش گاه تبريز به پايان رساند. در تهران به تحصيل خود در ادبيات فارسي ادامه داد و در 1342 درجهٔ دكتري در زبان ادبيات فارسي گرفت.

مدارج و مشاغل:

6 سال عضويت در سازمان لغت نامه دهخدا.

استادي دانشگاه تربيت معلم پس از سال ها تدريس در دانش گاه تهران و دانش سراي عالي.

همكاري با مركز دايرةالمعارف بزرگ اسلامي.

آثار:

تصحيح و شرح

تاريخ يميني.

سياست نامه.

گزيدهٔ اشعار ناصرخسرو.

سفرنامه ناصرخسرو.

جوامع الحكايات و لوامع الروايات

: ترجمه

سفرنامه ابن حوقل.

ساير:

پژوهشي در دستور فارسي.

شعار، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج يوسف شعار (1320 - 1394 ق), از مفسران و مدرسين علوم قرآن كريم معاصر.

تفسير مورد بحث در يك مجلد به زبان فارسى و شيوه استدلالى شامل بخشى از قرآن كريم است.

م_ؤلف در اين اثر آيات مشكله قرآن كريم را گردآورى نموده سپس به تفسير و تاويل آنها پرداخته است.

اين كتاب در تبريز طبع گرديده است.

م_ؤل_ف داراى آثار ديگرى بدين شرح است : 1) محكمات و متشابهات در قرآن، و آن در يك جزء به زبان فارسى و شيوه استدلالى در تفسير و تاويل آياتى از قرآن كه مورد نظر مؤلف بوده است.

اين كتاب در تبريز طبع شده است.

2) تفسير سوره جمعه و منافقون، در يك مجلد به زبان فارسى و شيوه استدلالى و خطابى است.

م_ؤل_ف اين اثر را به تفسير سوره هاى جمعه و منافقون اختصاص داده و به تفسير و تاويل آيات اين دو سوره پرداخته است.

اين تفسير نيز در

تبريز به چاپ رسيده است.

3) مقدمات تفسير, در يك جزء به زبان فارسى است.

م_ؤل_ف در اثر خويش به كليات علوم قرآن كريم پرداخته و مدخل تفسير مى باشد و در تبريز چاپ شده است.

منابع زندگينامه :تفسير و تفاسير جديد, 37, 200; فهرست كتابهاى چاپى فارسى، 1/1385 به بعد; مؤلفين كتب چاپى فارسى و عربى، 6/894.

شعاع الملك شيرازي، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289/1276 ق- 1324/1323 ش)، اديب، مولف و شاعر، متخلص به شعاع. ملقب به شعاع الملك. در شيراز متولد شد. پس از پايان تحصيلات متداوله ى زمان به سرودن شعر پرداخت. در قصيده سرايى و ماده تاريخ و مطايبه و هجا توانا بود وى با فرصت الدوله و شوريده ى شيرازى جواد كمپانى و ميرزا حسين مشيرى همعصر بود و در مدت زندگانى به گردآورى كتب خطى دلبستگى شايانى داشت و از خود كتابخانه ى بسيار نادرى بر جاى گذارد. در شيراز وفات يافت. علامه قزوينى سال تولد وى را به اشتباه 1276 ق آورده است. از آثارش: «تذكره ى شعاعيه»، «تذكره شكرستان فارس»؛ «اشعه ى شعاعيه»؛ «ديوان» اشعار نزديك به سى هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (559)، تاريخ تذكره هاى فارسى (264 -255 /1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (285 -268 /3)، الذريعه (526/9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (118/4)، سخنوران نامى (313 -298 /2)، سخنوران نامى معاصر (1947 -1942 /3)، شرح حال رجال (233 -232 /6)، فرهنگ سخنوران (504)، مؤلفين كتب چاپى (762 -761 /2)، مرآت الفصاحه (305 -300)، يادداشتهاى قزوينى (195 -194 /8)، يادگار (س 5، ش 6 و 7، ص 55، س 5، ش 3، ص 53 -52).

شعباني صمغ آبادي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: استاد، رشته: تاريخ، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى تاريخ و جغرافيا از دانشسراى عالى تهران در سال 1338، كارشناسى ارشد تاريخ از دانشگاه تهران از سال 1346، دكتراى تاريخ اجتماعى از دانشگاه سوربن فرانسه در سال 1349.

مرتبه علمى:

مربى دانشگاه اصفهان از سال 1341 تا سال 1346، استاديار دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1349 تا سال 1351، دانشيار دانشگاه

شهيد بهشتى از سال 1351 تا سال 1356، استاد دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1356 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زندگانى و آثار ميرزا مهدى خان استرآبادى، ايل شاهسون بغدادى، تدريس دروس تاريخ اجتماعى ايران در عصر صفوى، تاريخ ايران، مبانى تاريخ اجتماعى ايران در دانشگاه كمبريج انگلستان و دانشگاههاى مختلف كشور، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ نادرشاهى، حديث نادرشاهى، تاريخ اجتماعى ايران در عصر افشاريه، مبانى تاريخ اجتماعى ايران، تاريخ اجتماعى ايران در دوره نادرشاه.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 43، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

نقدى بر كتاب "دولت نادرشاه افشار"، كور كردن رضاقلى ميرزا به دست نادر. nadir shah the political aspect of

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شعراني تهراني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1393 -1320 ق)، عالم دينى، مدرس و فقيه. پس از فراگيرى مقدمات در مدرسه ى خان مروى، به يادگيرى معانى و بيان و فقه و اصول و منطق و كلام و حكمت پرداخت. به علاوه در تكميل رياضيات قديم و زيج و طب كليات «قانون» كوشيد. فقه و اصول را از اساتيدى همچون آقا شيخ بزرگ ساوجى و علوم عقلى را از ميرزا محمود قمى، شاگرد ميرزا ابوالحسن جلوه، و شيخ محمدرضا قمشه اى و ميزا طاهر تنكابنى و ميرزا على اكبر يزدى فراگرفت. در 1346 ق كه پدرش درگذشت به نجف رفت و رجال و حديث را از محدث رجالى سيد ابوتراب خوانسارى فراگرفت و از ديگر اساتيد نيز بهره ها برد. سپس به وطن بازگشت و در منزل خويش به تدريس علوم

و فنون و ترجمه و تاليف پرداخت. وى در مسجد جدش ملا ابوالحسن، معروف به مسجد حوض تهران، اقامه جماعت مى كرد. او به زبان عبرى، فرانسه و عربى تسلط كامل داشت. شاگردان بزرگى را تربيت كرد كه از آن جمله مى توان به حجةالاسلام حسن زاده ى آملى اشاره كرد. وى در يكى از شهرهاى آلمان بر اثر عارضه ى قلبى درگذشت و در حضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شد. از آثارش: تعليقات بر «تفسير» ابوالفتوح رازى در دوازده جلد؛ تعليقات بر تفسير «مجمع البيان» طبرسى، در ده جلد؛ تعليقات بر «وافى» فيض كاشانى، در سه جلد؛ تعليقات بر «وسائل الشيعه» شيخ حر عاملى؛ تعليقات و ترجمه ى «تبصره» علامه، در دو جلد؛ تعليقات بر «شرح اصول كافى» ملا صالح مازندرانى، در دوازده جلد؛ «لغات القرآن»؛ «راه سعادت»، در اثبات خدا و بحث نبوت و ولايت و معاد؛ «نداى عدالت»، ترجمه «الامام على (ع)» جرج جرداق؛ تعليقات بر «تفسير صافى»، در دو جلد؛ تعليقات بر تفسير كبير «منهج الصادقين»، در ده جلد؛ تعليقات بر «اسرار الحكم» حكيم سبزوارى؛ ترجمه و شرح «تجريد الاحكام» خواجه نصيرالدين طوسى؛ حاشيه «ارشاد القلوب» ديلمى؛ «فلسفه اولى و ما بعد الطبيعه»؛ ترجمه «صحيفه كامله»؛ «دمع السجوم»، ترجمه «نفس المهموم» محدث قمى.[1]

قدوه العلماء المتتبعين و حجةالاسلام والمسلمين علامه الاستاذ حاج ميرزا ابوالحسن بن العالم الكامل الشيخ محمد بن علم العلام ملا غلامحسين بن العالم الجليل ملا ابوالحسن تهرانى از علماء بزرگوار و مدرسين عالى مقدار معاصر تهرانست و شرح احوال پدران روحانى وى در نامه دانشوران و كتاب مآثر و آثار و غير آنها مذكور است.

وى در حدود سال 1320 قمرى چشم بجهان گشوده و جد

مادرى وى عالم بزرگوار آقا محمد ابراهيم نواب صاحب (فيض الدموع) و ترجمه نامه مالك اشتر و منشآت ديگر معروف بفصاحت و عذوبت انشاء بوده و در كتابت يد بيضا مى نموده است. مترجم معظم ما استاد شعرائى در مهد علم و فضائل پرورش يافته و پس از تعليم خط و املاء و مقدمات در مدرسه خان مروى كه مجمع فضائل بوده بدرس كتب معمول معانى بيان و فقه و اصول و منطق و كلام و حكمت پرداخته و هم تكميل رياضيات قديم و زيج و مقدارى از طب و كليات قانون نموده و فقه و اصول را از اساتيد مختلف بخصوص مرحوم آقا شيخ بزرگ ساوجى و در علوم عقليه از مرحوم ميرزا محمود قمى كه شاگرد ميرزا ابوالحسن جلوه و عارف كامل آقا شيخ محمد رضا قمشه اى و ميرزا طاهر تنكابنى و مرحوم ميرزا على اكبر يزدى (در قم) استفاده نموده و در سال 1346 قمرى كه والدش برحمت ايزدى پيوست مهاجرت به نجف اشرف نموده و رجال و حديث را از مرحوم محدث رجالى حاج سيد ابوتراب خونسارى فراگرفته و از محضر اساتيد ديگر نيز بهره ها برده و بوطن مراجعت و از وضع اجتماع باندازه اى ناراحت گرديده كه تصميم به انزوا و ترك معاشرت با مردم گرفته و در منزل بتدريس علوم و فنون مختلف و تأليف و ترجمه كتب مفيده احاديث و اخبار و تفاسير قرآن اشتغال داشته و در مسجد جد خويش مرحوم ملا ابوالحسن معروف به مسجد حوض واقع در خيابان سيروس نزديك چهار راه سيروس اقامه جماعت مى نمود.

نگارنده گويد علامه شعرائى دانشمندى بسيار متواضع و بى آلايش و وارسته از صفات

رذيله و آراسته بفضل و تقوا و متانت روش و مناعت طبع بود.

آثار اين مرد بزرگوار از تراجم كتب دينى و تفاسير بسيار است و در كتب چندى مانند وسائل الشيعه و تفسير منهج و ابوالفتوح رازى و غيره تعليقات ارزنده اى دارد كه ذيلا مى نگارم.

1- تعليقات بر تفسير ابوالفتوح رازى در 12 جلد.

2- تعليقات بر تفسير مجمع البيان شيخ طبرسى در 10 جلد.

3- تعليقات بر وافى شريف محدث فيض در 3 جلد.

4- تعليقات بر وسائل الشيعه شيخ حر عاملى.

5- تعليقات و ترجمه تبصره علامه در فقه فارسى در دو جلد.

6- تعليقات بر شرح اصول كافى ملا صالح مازندرانى در 12 جلد.

7- لغات القرآن كه از باب الف تا باب ظاء چاپ شده و در موضوع خود كم نظير است. (دنباله آن تا حرف ى تكميل و تحت طبع است).

8- راه سعادت در اثبات خدا و بحث نبوت و ولايت و معاد.

9- ترجمه الامام على جرج جرداق.

10- تعليقات بر تفسير صافى در 2 جلد.

11- تعليقات بر تفسير كبير منهج الصادقين در 10 جلد.

12- تعليقات بر اسرار الحكم حكيم سبزوارى.

13- ترجمه و شرح تجريد الاحكام شيخ نصيرالدين طوسى.

و ده ها تعليقات و حواشى بر كتب مفيده علمى ديگر.

نگارنده گويد علامه شعرائى از نوادر دانشمندان معاصر ما بودند كه در كمال بى آلايشى و ساده گى زندگى كرده و با موقعيتهاى حساسى كه براى او پيش مى آمد دست خود را آلوده بزخارف دنيوى و مادى ننموده و همواره بتأليف و نوشتن تعليقات و حواشى بر كتب علمى و حديثى و تفسيرى و غيره و تدريس علوم مختلف اشتغال داشت و مدتى در شوراى عالى فرهنگ و ناظر شرعايت در وزارت فرهنگ بوده و در

مواقع حساس از وجود ايشان در دادگسترى و اوقاف دعوت بعمل آمده و از ايشان در موارد مشكله نظر مى خواستند.

وى بزبان عبرى فرانسه و عربى تسلط و احاطه كاملى داشت و در علوم متنوع استاد و علامه بود و در علم هيئت و نجوم و زيج مهارت تامى داشت و شاگردان برجسته اى تربيت نمود كه بعضى از آنان مانند جناب حجةالاسلام فخر الاماثل و الاعلام آقاى نجم الدين حسن زاده آملى از فضلاء مبرز قم و داراى تقويم نجومى بوده و بعضى از اساتيد دانشگاه مى باشند.

در روزهاى پنجشنبه و جمعه هر هفته چندى از فضلاء قم براى فراگرفتن علوم متنوع روز از قم به تهران آمده و از محضر اين استاد بزرگوار استفاده مى كردند.

معظم له در شب يكشنبه هشتم ماه شوال المكرم 1393 قمرى در اثر كسالت قلبى در آلمان بدرود حيات گفته و هزاران دانشمند و مردم مطلع تهران و قم را در سوك و داغ خود مبتلا و داغدار نموده و سه روز بعد جنازه حمل به تهران و از مسجدش با تجليل و تشييع باشكوهى منتقل برى و در جوار حضرت سيد الكريم عبدالعظيم حسنى عليه السلام در مقبره خسرو خانى (مقبره زمرديان) مدفون گرديد خدايش رحمت كند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (239/2)، الذريعه (63/10)، گنجينه ى دانشمندان (493 -491 /4 ،40/3)، مؤلفين كتب چاپى (155 -154 /1).

شعري اصفهاني، طاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1275/1270 -1224 ق)، اديب، مولف و شاعر، متخلص به شرعى. ملقب به ديباچه نگار. از اولاد شيخ زاهد گيلانى بود. در اصفهان به دنيا آمد. پدرانش در اصفهان جزو مشايخ و قضات آن شهر بوده اند. در جوانى به همراه شيخ صالح برادرش به تهران

رفت و در مدرسه ى دارالشفا به تصحيل ادب مشغول شد و در زمره ى ادبا و شعرا درآمد. او كتابى به نام «گنج شايان» به اشاره ى اعتضادالسلطنه به نام ميرزا آقا خان نورى صدر اعظم تاليف كرد و ملقب به ديباچه نگار گرديد. جلد اول اين كتاب به سال 1273 ق به اتمام رسيد. برخى منابع وفات وى را 1270 ق آورده اند كه با سال تاليف كتابش مغايرت دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (77 -73 /2)، حديقه الشعراء (847 -842 /2)، الذريعه (238/18 ،527/9)، ريحانه (225/3)، شرح حال رجال (128/5 ،186/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 679/13)، فرهنگ سخنوران (505)، گنج شايگان (578 -566)، المآثر و الآثار (204)، مؤلفين كتب چاپى (585 -584 /3)، مجمع الفصحا (533 -532 /5)، مكارم الآثار (780 -779 /3)، يادگار (س 2، ش 1، ص 59، س 5، ش 1 و 2، ص 147).

شعله اصفهاني، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1160 ق)، شاعر، طبيب، حاكم. وى از شاعران دوره ى اول بازگشت ادبى بود كه به همراهى رفيق اصفهانى، مشتاق، عاشق، آذر، صباحى و هاتف از تتبع سبك هندى چشم پوشيده و از شيوه ى قدما پيروى نموده. در شعر بيشتر به قصيده گويى متمايل بود وى به طبابت اشتغال داشت. از آثارش: «ديوان» شعر. بعضى تذكره ها به اشتباه احوال او را با شعله گلپايگاتى درهم آميخته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران، براون (186/4)، تاريخ ادبيات ايران در دوره ى بازگشت (369 ،320 /2)، الذريعه (528 -527 /9)، ريحانه (225/3)، سفينه المحمود (483 -481 /2)، لغت نامه (ذيل/ شعله)، نگارستان دارا (213 -211 /1).

شعله ور، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شفا، شجاع الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1297 ش)، نويسنده و مترجم. بعد از تحصيلات متوسطه در مدرسه علميه به خواسته پدرش وارد دانشكده ى طب شد؛ ولى پس از مدتى چون اين رشته با روح وى سازگار نبود از ادامه ى آن منصرف شد. در 1318 ش به فرانسه رفت و در رشته ادبيات مشغول به تحصيل شد؛ ولى پس از شروع جنگ مجبور به رفتن به بيروت شد پس از اتمام تحصيلات عاليه در بيروت در 1320 ش به تهران بازگشت و در اداره ى تبليغات به خدمت اشتغال يافت. از آثار وى: «ايران در ادبيات جهان»، كه اين كتاب جايزه ى اول سخن را دريافت كرد و بهترين ترجمه ى سال شناخته شد. «آهنگهاى شاعرانه»، ترجمه؛ «افسانه خدايان»؛ «بازگشت»؛ «اوراق زرين، ادبيات جهان» ترجمه؛ «شاخه ياس»، شانزده داستان از شانزده نويسنده؛ «سايه ايام»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (410 -402 /3).

شفا، فرج اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1293 ش)، مدرس، پزشك و نويسنده. تحصيلات متوسطه را در اصفهان و تحصيلات پزشكى را در دانشكده ى پزشكى تهران به سال 1317 ش به پايان رسانيد پايان نامه ى خود را درباره ى اهميت ويتامين ث در ارتش نوشت بعدها عهده دار مشاغلى از قبيل دستيار آزمايشگاه ميكروبشناسى، دانشيار كرسى ميكربشناسى، شد. در سال 1327 ش به انگلستان مسافرت نمود و پس از مدت دو سال توقف موفق به اخذ ديپلم تخصصى در ميكروبشناسى و گواهى نامه در بيماريهاى كودكان گرديد. از آثار وى: «باكتريها»؛ «ميكروبشناسى عملى»؛ «ويروسها».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (805 -804 /4).

شفايي اصفهاني، شرف الدين، حسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1037 -966 ق)، طبيب و شاعر، متخلص به شفايى. از عالمان و پزشكان مشهور زمان خود در اصفهان بود و نزد خاص و عام و نيز در دستگاه سلطنت و حكومت حرمت بسيار داشت. وى پزشكى را از پدر خويش برادرش حكيم نصيرا فراگرفت و بر مسجد جامع اصفهان پزشك خانه داشت. در شعر نيز طبعش در كمال استغنا بود و در هيچ زمانى شاعرى به آن اعتبار و غناى طبع نبود. وى به جز پزشكى حكمت نظرى را هم فراگرفت. معاصر محمدباقر داماد و تقى الدين اوحدى بود. توانانيش در هجو زبانزد همه ى معاصرانش است. «كليات» آثار شفايى در حدود پانزده هزار بيت است شامل: قصيده، غزل، تركيب، ترجيع، قطعه، رباعى، شعر آشوب و چهار مثنوى شامل: «ديده ى بيدار»، «مهر و محبت»، «نمكدان حقيقت»، «مجمع البحرين» دارد. «ديوان» غزلهاى او را در حدود پنج هزار و پانصد بيت مى دانند.[1]

(حكيم) شرف الدين حسن طبيب و شاعر (ف. 1038 ه.ق./ 1627 م.). وى طبيب خاص و نديم شاه عباس اول بود. علاوه

بر غزليات و هجويات يك مثنوى از او باقى است موسوم به «نمكدان حقيقت» به تقليد حديقةالحقيقه سنائى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (954 -950 /3)، ايضاح المكنون (511/1)، تاريخ ادبيات براون (171/4)، تاريخ ادبيات در ايران (1082 -1075 /5)، تاريخ نظم و نثر (515 -514)، تذكره القبور (276 -275)، تذكره ى ميخانه (534 -523)، تذكره ى نصرآبادى (214 -211)، الذريعه (313/24 ،215/14 ،530 -529 /9)، رياض العارفين (218 -213)، رياض العلماء (162 -161 /1)، ريحانه (228 -226 /3)، سرآمدان فرهنگ (316 -314 /1)، عالم آراى عباسى (1083 -1082 /2)، فرهنگ سخنوران (507 -506)، مجمع الخواص (205 -204)، مجمع الفصحا (43 -40 /4)، منظومه هاى فارسى (345 ،340 ،17)، نتايج الافكار (375 ،373)، هفت اقليم (430 -429 /2).

شفايي اصفهاني، مظفر

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 963 ق)، پزشك و شاعر. اصلا از مردم كاشان بود و در اصفهان مى زيست، او چند كتاب در پزشكى و داروشناسى داشت، از آن جمله: «بيست باب»؛ «قرابادين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (362 -361 /5)، تاريخ نظم و نثر (399)، الذريعه (62 -61 /17 -189 -188 /3).

شفايي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1329 ش)، طبيب. تحصيلات متوسطه و كلاس پ. ث. ان را در تهران به پايان رساند و جزء محصلين اعزامى به فرانسه بود. تحصيلات پزشكى را در دانشكده ى پزشكى ليل و پاريس به پايان رسانيد در سال 1316 ش با گذراندن پايان نامه ى خود به دريافت دكترى نايل آمد. در ضمن دانشنامه ى طب قانونى و امراض روحى و بهداشت عمومى و طب مناطق گرمسيرى را از دانشكده ى پزشكى پاريس تحصيل كرد. پس از بازگشت به ايران دانشيار رشته بافت شناسى شد. از آثار وى: «بررسى مقاطع بافت شناسى»؛ «جنين شناسى (رويان شناسى)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (412 -411 /1).

شفتي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد محمدباقر مشهور (به حجةالاسلام شفتى) صاحب (مسجد سيد) اصفهان بن سيد محمدتقى بن سيد محمد زكى بن محمدتقى بن شاه قاسم بن امير اشرف بن شاه قاسم بن شاه هدايت بن امير هاشم ابن سلطان سيد على قاضى بن سيد على بن محمد بن على بن محمد بن موسى بن جعفر بن اسماعيل بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن ابى القاسم بن حمزة بن الامام موسى الكاظم (ع) از فحول علماء اماميه در قرن دوازدهم هجرى بوده است.

تولد آن بزرگوار در سال 1175 قمرى در نواحى طارم علياء زنجان در قريه اى كه به آن (چرزه) مى گويند در ده فرسخى شفت واقع شده و در سن هفت سالگى منتقل به شفت شده.

و پس از ده سال در سن 17 سالگى و سال 1192 ق مهاجرت به نجف اشرف نموده و در كربلا به درس وحيد على الاطلاق و استاد اكبر علامه محمدباقر بهبهانى و پس از آن علامه سيد على

صاحب رياض استفاده كرده.

و بعد به نجف مشرف و از محضر علامه بزرگ سيد مهدى بحرالعلوم و علامه شيخ جعفر كاشف الغطاء بهره مند شده و مسافرتى به كاظمين نموده و از حضرت علامه سيد محسن اعرجى مستفيض گرديده و پس از هشت سال توقف در عراق در سال 1200 ه به ايران برگشته و در قم از محضر مدقق بزرگوار ميرزا ابوالقاسم قمى صاحب (قوانين الاصول) استفاده نموده.

و از آنجا به كاشان عزيمت و از محضر و دروس اخلاقى ملا مهدى نراقى صاحب (جامع السعادات) كامياب شده و در سال 1206 ه به اصفهان وارد و رحل اقامت افكنده و افاضل طلاب و علماء در گردش جمع و از درس و بحثش استفاده نموده و شهرت عالمى پيدا و به رياست عامه و مرجعيت تامه رسيده و بسط يدش تا اجراء حدود الهى رسيده و شمشيرى كه با آن ده ها حد الهى را جارى كرده است.

اكنون در بيت آن بزرگوار در دست حفيدش حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد رضا شفتى باقى و موجود است و تاريخ روحانيت شيعه ياد ندارد كه اين موقعيت براى احدى از علماء و مراجع شيعه غير آنجناب پيدا شده باشد و اين نبود مگر حسن باطن و سلامت نفسش (اللَّه اعلم حيث يجعل رسالته).

از خصايص آن بزرگوار سخاوت وجودش بود كه هيچ صاحب حاجتى به ايشان مراجعه نمى كرد مگر اينكه فوراً حاجتش را روا مى ساخت و هيچ مستحقى نزد او نمى رفت مگر اينكه او را مستغنى و مستطيع و توانگر مى كرد حكاياتى از كرم و عطاء او شنيده ام كه اينجا مجال ذكر آن نيست.

از اقران و اصدقاء خالص او عالم ربانى و آيت سبحانى

علامه بزرگ حاج ملا محمدابراهيم كلباسى بود كه با آن همه عظمت سيد را بر خود مقدم مى داشت و حتى حكم او را بدون وضو نمى گرفت.

آن بزرگوار در يكشنبه دوم ربيع الثانى 1260 هجرى از دنيا رفت و در مقبره خودش در زاويه مسجدش (مسجد سيد اصفهان) در محله بيدآباد مدفون گرديد.

آثار خالده سيد

1- مسجد عظيم و زيباى او در در محله بيدآباد خيابان مذكور كه از مساجد مهمه و معروفه اصفهان و بلكه ايرانست.

2- كتاب (مطالع الانوار) در شرح شرايع كه پنج جلد آن بيرون آمده

3- جوابات المسائل در دو مجلد.

4- تحفةالابرار رساله عمليه فارسى

5- قضاء و شهادات.

6- زهرةالباهره در اصول فقه و ده ها رساله و تعليقات ديگر.

داراى 6 فرزند بزرگوار بودند كه تمامى از علماء بزرگ عصر خود بوده اند.

1- حجةالاسلام ثانى علامه جليل القدر آيت اللَّه العظمى حاج سيد اسداللَّه.

2- آيت اللَّه آسيد ابوالقاسم شفتى

3- آيت اللَّه آسيد محمدعلى

4- آيت اللَّه ميرزا زين العابدين

5- آيت اللَّه آسيد جعفر

6- آيت اللَّه آسيد مؤمن.

در حال حاضر دو نفر از احفاد آن بزرگوار در قيد حياتند و در مسجد او (مسجد سيد) بجاى نياكان خود اقامه جماعت مى نمايند.

(1260 -1175 ق)، علام امامى، فقيه اصولى، اديب نحوى و رجالى. معروف به حجةالاسلام. در قريه اى از قراى رشت از نواحى طارم عليا به دنيا آمد و در هفت سالگى به شفت منتقل شد. وى در اصفهان سكنى كرد. از شاگردان بهبهانى، بحرالعلوم، صاحب «رياض»، كاشف الغطاء، ملا مهدى نراقى و ميرزاى قمى است. شفتى از بزرگان علماى اماميه بود كه در فقه، اصول، ادبيات، رجال، حديث، درايه، رياضى و هيئت تبحر داشت و در اخلاقيات از نوادر بود. پس از سفر علمى طولانى به شهرهاى مختلف در اصفهان

مقيم شد و اهل علم و دانش پژوهان گردش جمع شدند و رياست و زعامت به طور كامل به وى منتقل شد. حاج محمد ابراهيم اصفهانى قزوينى و ميرزا محمد رضوى و ملا محمدعلى محلاتى و سيد فضل اللَّه استرآبادى و شيخ على نخجوانى و سيد محمدتقى زنجانى و ملا محمد رفيع گيلانى و حاج عبدالباقى كاشانى و سيد محمدعلى ابرقويى از شاگردان و راويان وى بودند. وى در اصفهان درگذشت و در مسجدى كه خودش در كوى بيدآباد اصفهان بنا نهاده و به مسجد سيد مشهور است، و داراى مدارس و حجره هايى براى طلاب مى باشد، دفن شد. از آثارش: كتاب «السوال و الجواب»؛ «مطالع الانوار»، در فقه كه شرح «شرايع» محقق است؛ «تحفه الابرار»، به فارسى، در احكام شرعيه؛ رساله اى در «مناسك حج»؛ رسائلى در «فقه» و «رجال» كه بطور تحقيقى نگاشته شده است؛ «الزهره البارقه فى احوال المجاز و الحقيقه»؛ «قضاء و شهادات استدلالى»؛ «وجوب اقامه ى حدود در زمان غيبت بر فقها و مجتهدين»؛ «اصحاب الاجماع»؛ «تمييز مشتركات الرجال»؛ «الاجازات»؛ «آداب الصلاه الليل و فضلها».[1]

شفتى، سيد محمدباقر بن تقى موسوى شفتى از بزرگان علماى اماميه (ف. اصفهان 1260 ه.ق.). وى فقيه اصولى، اديب نحوى، رجالى و رياضى و شاگرد بهبهانى و بحرالعلوم سيد مهدى و كاشف الغطاء شيخ جعفر و ملا مهدى نراقى و ميرزاى قمى و غيره بود. آثار عمده او عبارتند از: آداب صلوة اليل و فضلها، الاجازات، الاستقبال فى شرح مبحث القبلة من التحفة، اصحاب الاجماع، اصحاب العدة للكينى، تحفة الابرار در احكام شرعى (فارسى)، تمييز مشتركات الرجال و رساله هاى بسيار در تحقيق حال رجال حديث امامى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (188/ 9)، الذريعه (149/ 11 ،12/ 2 ،81/ 1)، روضات الجنات (102 -96/ 2)، ريحانه (26/ 2)، شرح حال رجال (305 -304/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 196 -192/ 13)، الكنى و الالقاب (174 -173/ 2)، لغت نامه (ذيل/ حجةالاسلام)، معجم المؤلفين (96/ 9)، مكارم الآثار (1614/ 5).

شفتي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي شفتي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در دي ماه سال 1355 براي تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه اصفهان (مدرسه ذوالفقار) شدم كتب مقدمات حوزه را در نزد بعضي از اساتيد مدرسه و عمده آن را در خدمت حضرت آيت الله آقاي حاج سيد حسن فقيه امامي خواندم. (معالم الدين _ المنطق _ حاشيه ملاعبدالله و شرح لمعه) دوره سطح (فرائد الاصول _ مكاسب _ كفاية الاصول) و كتاب المطول را نزد حضرت آيت الله آقاي حاج شيخ ابوالقاسم انصاري (از اسباط مرحوم شيخ اعظم انصاري) خواندم ناگفته نماند كه بعضي از قسمت هاي اين كتاب ها را نزد اساتيد ديگري كه در اصفهان بودند مي خواندم و از محضرشان استفاده مي بردم. دوره خارج فقه را در سال 1368 در محضر مرحوم آيت الله حاج شيخ حسن صافي اصفهاني از كتاب الخمس شروع كردم و تا پايان عمر با بركت ايشان در بحث فقه و درس هاي اخلاق ايشان شركت كرده و استفاد ها مي بردم تقريرات بحث فقه ايشان را نوشته ام و بحث هاي اصولي آن مرحوم را از كتاب الهداية في الاصول استفاده و مطالعه مي نمودم. در سال هاي اخير كه حضرت آيت الله مظاهري به اصفهان آمده اند فرصت را غنيمت شمرده و از

بحث اصول ايشان كه متن آن كتاب كفايه بوده شركت كردم كه تقريباً يك دوره كامل اصول بود خواندم و سپس در بحث هاي فقهي ايشان شركت كردم و بعضي از ابواب فقهي را استفاده مي بردم. در خلال سال هايي كه در حوزه علميه اصفهان مشغول تحصيل و تدريس كتب مختلف حوزوي بودم از نوارهاي درس اساتيد حوزه مشرفه و مباركه علميه قم استفاده مي نمودم و درس خارج اصول مرحوم آيت الله تبريزي(ره) قسمت الفاظ آن را نوشته و مطالعه مي كردم. در سال هاي مختلف تحصيلي بر تدريس كتاب هاي (جامع المقدمات _ سيوطي _ مغني اللبيب _ حاشيه ملا عبدالله _ المنطق مرحوم مظفر و اصول الفقه ايشان و كتاب هاي شرايع الاسلام و شرح لمعة) براي طلاب و محصلين علوم حوزه مشغول بوده و درس هاي مختلف و كتاب هاي غيردرسي را با بعضي از فضلاي حوزه مباحثه داشته و دارم. اين بود شمّه اي از گزارش تحصيلي و عملكرد علمي اينجانب در طول زندگي حوزوي اينجانب و اكنون كم و بيش مشغول تحصيل و بيشتر به تدريس در حوزه مشغول مي باشم و در كنار آن به جمع آوري آثار و تأليفات سلف صالح خويش، علماء أتقياء و صلحاء بزرگوار يعني مرحوم آيت الله العظمي علامه بزرگوار السيد محمدباقر الشفتي المعروف به (حجة الاسلام) مي باشم و تاكنون چندين مجلد از تأليفات آن بزرگوار و فرزند برومند و دانشمند ايشان يعني مرحوم حاج سيد اسدالله(ره) جدّ بزرگوار و عالي مقام حقير كه بعضي از تأليفات و آثار ايشان نيز به طبع رسيده است كه در صفحه قبل مشروح آن نوشته شد.

شفقت، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي شفقت

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/5/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد علي شفقت در اول مرداد سال 1346هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان شيراز ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1365 وارد حوزه علميه شيراز گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. از سوي ديگر به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليه رهسپار حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1376 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله مومن، آيت الله زبرجد، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فقه و مباني حقوق در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1383از دانشگاه آزاد جيرفت فارغ التحصيل گرديد . و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان"تطبيق و مقارنه فقهي ازدواج موقت در مذاهب خمسه" دفاع كرد استاد هم اكنون به امر تدريس در دانشگاه آزاد بندر عباس و دانشگاه هرمزگان اشتغال دارد. وي درطول حيات علمي خود به امرنگارش و پژوهش پرداخته است و آثاري از قبيل

"تطبيق مقارن فقهي ازدواج موقت "و"درختواره تاريخ فقه"را به رشته تحرير در آورده است.

شفيع بوشهري، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وى فرزند سيد محمد تقى موسوى كازرونى بوشهرى عالمى جامع و فاضلى جليل بوده، در كازرون در سال 1270 ق متولد شده و نزد والدش كه از صلحاء بود تربيت يافته. آنگاه با پدرش در سال 1291 ق ببوشهر منتقل شده و از آنجا مهاجرت بعراق و پس از تشرف بزيارت مشاهد مشرفه در هنگام مهاجرت آيه الله العظمى ميرزاى شيرازى بسامرا وى هجرت بآنجا نموده و ده سال تمام ملازم درس آن بزرگوار گشته و حداكثر استفاده را نموده تا در فقه و اصول بمقام بلند و رتبه اعلى رسيده و در اثناء آن نيز بعلم طب و ادب و غيره هم پرداخته تا از اقران تفوق جسته و مخصوصا در طب كه بسيار مهارت و حذاقت يافته و معالجات غريبه اى نموده است.

در سال 1310 مراجعت ببوشهر كرده و مرجع موجه امور شرعى مردم گرديده و بتدريس و امامت و نشر احكام پرداخته و در سال 1329 ق مشرف بعتبات با تمام اهل بيتش گرديد و در نجف مريض شده و در هفتم ربيع الاول سال مزبور وفات و در وادى السلام مدفون گرديد.

تأليفاتى در فقه و اصول دارد، داراى دو فرزند 1- آقاى آقا سيد محمد مهدى كه نه ماه بعد از وى در سامرا وفات نموده و در رواق شريف دفن گرديد. 2- آقا سيد محمد تقى كه از شاگردان آيه الله ميرزا محمد تقى شيرازى و علامه حاج محمد حسن كيه و غير آنها بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

شفيع شيرازي، محمد

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(؟)، شاعر و طبيب. از اطباء حاذق بود. علم حكمت و ديگر علوم را در شيراز فراگرفت. از اشعار اوست:

ز افغان آن

دل بى رحم را بى رحم تر كردم

نپندارى ز غم شبهاى هجران را سحر كردم

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (427 -426)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (290/3)، مرآت الفصاحه (310).

شفيعا ابرو، محمد شفيع

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1161ق)، فقيه شيعى. مشهور به آخوند شفيعا خوش ابرو. اصل وى از طالقان است. در اصفهان سكونت داشت. پدرش ميرزا رفيعا نيز از مخحدثان روزگار خويش بود.

او از اجداد شيخ عبدالحسين محلاتى است. در اصفهان درگذشت و در قبرستان شاه مير حمزه دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 343 /12)، وقايع السنين والاعوام (570).

شفيع زاده، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1307، مرتبه علمى: استاد، رشته: داخلى روماتولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيماريهاى داخلى از دانشكده پزشكى ژنو (سوئيس) در سال 1342، فوق تخصص بيماريهاى روماتيسم از دانشكده پزشكى ژنو (سوئيس) در سال 1343.

مرتبه علمى:

استاد دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى از سال 1344 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آرتريت روماتوئيد، اصول دارو درمانى در بيماريهاى آرتروپاتى و تدريس درس بيماريهاى روماتيسمى در دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى و استاد راهنماى 4 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

سندرم گودپاسيور good pasurd، بيمارى تاكاياسو و آلكاپتونورى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شفيعي خويي، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شفيعي دارابي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين شفيعي دارابي

محل تولد : دارابكلاء

شهرت : شفيعي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد حسين شفيعي دارابي در حدود سال 48 وارد حوزه علميه جعفريه زادگاه خويش روستاي دارابكلاء ساري شدم سپس براي ادامه تحصيل به حوزه علميه مشهد رفتم نزديك به سه سال در جوار حرم ملكوتي امام رضا به فراگيري علوم مختلف ادبيات منطق و فقه واصول اوليه پرداختم در سال تحصيلي 54 از مشهد الرضا به جوار كريمه اهلبيت و حوزه علميه قم منتقل شدم از آن پس تا به حال در اين شهر مقدس مشغول به تدرس ، تدريس و تحقيق مي باشم پس از ورود به قم احساس كردم بايد تقويت بنيه علمي ام بخشي از ادبيات و منطق را مرور كنم و از محضر اساتيد خوش آوازه آن زمان از قبيل مرحوم مدرس افغاني ، عرفاني و ... بهره بردم سپس به فراگيري كتب مربوط به فقه و اصول شرح لمعه ، اصول فقه مظفر ، رسايل و مكاسب شيخ انصاري ، كفايه الاصول مرحوم آخوند خراساني و فلسفه و منطق و ... پرداختم و از محضر اساتيد بزرگواري همچون آيات ستوده ، پاياني ، سيد علي محقق داماد ، سيد مصطفي محقق داماد ، سيد حسن شجاعي ، شيخ يحيي انصاري شيرازي ، دكتر احمد بهشتي ، دوزدوزاني ، موسوي تهراني ، سيد ابوالفضل موسوي تبريزي بهره جستم پس از آن در كلاس درس

اساتيد خارج شركت نمودم ، از سال 62 به بعد تدريس يك دوره اصول آيت الله العظمي شيخ جواد تبريزي را درك كردم در مباحث فقهي نيز خارج زكوه را از كلاس درس آقاي منتظري كه خداوند عاقبتش را به خير كند و از اطرافيان و مشاوران ناباب نجاتش دهد استفاده نمودم خارج دو كتاب معظم فقهي يعني خمس و حج را از محضر حضرت استاد آيت الله جوادي آملي بهره بردمدر كنار دروس رايج در حوزه يعني فقه و اصول و ادبيات با شركت در كلاس درس اسفار آيت الله جوادي آملي و درس هيئت آيت الله حسن زاده آملي با كلياتي از فلسفه و نجوم اسلامي آشنا شدم همچنين از مباحث تفسيري و اعتقادي و اخلاقي فرزانگاني همچون مرحوم آيت الله مشكيني ، آيت الله مكارم شيرازي ، آيت الله جعفر سبحاني ، آيت الله ابراهيم اميني ، آيت الله اصفهاني و ... با لطف و عنايت الهي در برنامه امتحان عمومي كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي توسط شهيد مطهري در حوزه علميه برگزار شد شركت كردم ودر قدم اول جزء 200 نفري بودم كه در امتحان كتبي قبول شدم ، سپس در مصاحبه ايكه خود آن شهيد بزرگوار به عمل آورد شركت نمودم و جزء شصت نفري بودم كه قبول شدم سرانجام در دوره آموزشي كوتاه مدت شركت كردم تا در كنار ديگر عزيزان با دانشهاي غير حوزوي آشنا گشتم كمتر از 2 هفته از زمان تشكيل اين كلاسها گذشته بود كه حادثه عظيم شهادت شهيد مطهري رخ داد ولي شاگردان و دست پروردگانش راه را ادامه دادند و ما را ياري

رساندنددر ادامه راه با سلسله مباحث و برنامه هاي مفيد و كلاسيك و منظم فرزانه روزگارمان حضرت استاد آيت الله مصباح يزدي آشنا گشتم پس از آزمون وارد برنامه آموزشي موسسه در راه حق ، سپس بنياد فرهنگي باقرالعلوم و از محضر اين شخصيت بزرگوار شيعه و برنامه هاي آموزشي مورد نظر ايشان بهره هاي فراوان بردم بايد بگويم حيات علمي اينجانب بيش از هركس موهون زحمات و راهنماييهاي اين استاد گرانمايه بوده و مي باشد ناگفته نماند در طول سه سالي كه در مشهد بودم با حضور در بحث تفسيري و نماز جماعت مسجد كرامت به امامت مقام معظم رهبري و جلسات شهيد هاشمي نژاد در محل كانون بحث و انتقاد ديني و نيز كلاس تفسيري عارف صمداني حضرت آيت الله ميرزا جواد آقاي تهراني بهره ها بردم در كنار فراگيري علوم مختلف از محضر اساتيد بزرگوار به تدريس دروس مربوطه علاقه وافري داشته ام بدين جهت تمام متون درسي حوزه از جامع المقدمات تا رسايل و مكاسب را در اين مدت تدريس نموده ام گاه درمدارس تحت برنامه شوراي مديريت شهيدين و عترت گاه در مراكز علمي ديگر جامعه الزهرا و غيره و گاه به صورت انفرادي و سالها به صورت دروس عمومي مدرس3 و 4 دارالشفاء به تدريس علوم مختلف پرداختم سالهاي پيش از پيروزي انقلاب و پس از ماجراي انقلاب فرهنگي سالها در دانشگاه صنعتي امام باقر تهران و دانشگاه آزاد اسلامي بروجرد به تدريس معارف اسلامي فلسفه اخلاق و تاريخ اسلام تاريخ سياسي ايران پرداختم در كنار تدريس با توفيق الهي توانسته ام چندين كتاب و مقاله را به

چا پ برسانم پاره اي از مقالات، از مقالات ممتاز شناخته شده اند به لطف پروردگار از جمله طلاب موفق در عرصه خطابه و سخنراني مي باشم تا به حال در شهرهاي بزرگ و كوچك حدود 20 استان كشور مسافرت تبليغي داشته ام سالهاست كه به عنوان مبلغ بعثه خطيب و سخنران در ايام عمره مفرده به مدينه و مكه اعزام مي شوم در همين راستا در دو ماه رمضان به روسيه و ازبكستان اعزام شدم و بارها قبل از خطبه هاي نمازجمعه قم دفتر مقام معظم رهبري در قم دفتر آيت الله مكارم ، حرم مطهر حضرت معصومه مدرسه فيضيه ، حرم مطهر امام رضا به ايراد خطبه و سخنراني پرداخته ام .

شفيعي سروستاني، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم شفيعي سروستاني

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

ابراهيم شفيعي سروستاني در سال 1343هجري شمسي در شيراز به دنيا آمد. با پايان تحصيلات متوسطه در سال 1362، دروس حوزه را در همان شهر آغاز كرد و در سال 1365 پس از گذراندن دروس مرحله اول سطح، براي ادمه تحصيل به شهر مقدس قم مهاجرت نمود. همزمان با گذراندن دوره اول خارج فقه و اصول و اخذ مدرك سطح چهار حوزه علميه قم(معادل دكترا) تحصيلات دانشگاهي را نيز تا مقطع كارشناسي ارشد حقوق جزا و جرم شناسي به پايان رساند.حوزه تخصصي مطالعه و پژوهش نامبرده،فقه جزايي اسلام، مباحث زنان و موضوع مهدويت است و در اين زمينه ها تا كنون آثار متعددي به صورت كتاب و مقاله توسط ايشان تدوين و منتشر شده كه چهار مورد از آنها به عنوان پژوهش

برگزيده، تشويقي و برتر سال انتخاب شده است.

شفيعي كدكني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته، زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

شفيعي كدكني

زندگينامه

دكتر محمد رضا كدكني در سال 1318 ﻫ. ش در كدكن از روستاهاي قديمي بين نيشابور و تربت حيدريه به دنيا آمد. او تحصيلات ابتدايي و دوره متوسطه را در مشهد گذراند و از آن پس وارد دانشكده ادبيات دانشگاه مشهد شد و به تحصيل پرداخت و ليسانس خود را در اين رشته دريافت كرد. دكتر شفيعي، همزمان با تحصيلات متوسطه و دانشگاهي در حوزه علميه مشهد به تحصيل علوم ادبي و عربي پرداخت و ادبيات عرب را نزد اساتيد معظم اين حوزه فراگرفت. او در زماني كه در مشهد به تحصيل اشتغال داشت از اعضاي موثر و فعال انجمنهاي ادبي به شمار مي رفت و از همان آغاز نوجواني آثارش در مطبوعات خراسان با نام مستعار ش م سرشك به چاپ مي رسيد. در سالهاي بعد از 1332 ﻫ. ش با همكاري تني چند از جوانان شاعر و اهل ادب انجمن ادبي تشكيل دادند كه بيشتر طرفداران شعر نو و ادبيات داستاني و ترجمه ادبيات فرنگي بودند كه دكتر علي شريعتي نيز از جمله اعضاي آن انجمن بودند. استاد شفيعي پس از عزيمت به تهران در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران دوره فوق ليسانس خود را گذراند و سپس دوره دكتراي زبان و ادبيات عرب را نيز پشت سر گذاشت. او مدتي در بنياد فرهنگ ايران و كتابخانه مجلس سنا به كار اشتغال ورزيد و سپس به عنوان استاد دانشكده ادبيات تهران در رشته

سبك شناسي و نقد ادبي به كار مشغول شد. دكتر شفيعي همچنين مدتي را بنا به دعوت دانشگاههاي آكسفورد انگلستان و پرينستون آمريكا به عنوان استاد به تدريس و تحقيق اشتغال داشت. از دكتر شفيعي تا كنون دهها نوشته و مقاله و تأليفات بسياري به چاپ رسيده است.

ويژگي سخن

دكتر شفيعي از استادان بارز و متبحر ادبيات معاصر ايران و از محققين بزرگ به شمار مي رود كه در نقد شعر و ادب فارسي صاحب نظر است و در شعر و شاعري نيز مقام والايي دارد و صاحب سبك و شيوه خاصي است كه او را به عنوان شاعري پيش رو مي شناسند و يكي از ويژگيهاي شخصيتي دكتر شفيعي اين است كه وي در محافل ادبي به ندرت ظاهر مي شود و بيشتر در انزواي اهل ادب به سر مي برد.

معرفي آثار

آنچه كه از آثار و تاأليفات دكتر شفيعي به چاپ رسيده است عبارتند از: زمزمه ها، شب خواني، از زبان برگ، در كوچه باغهاي نيشابور، از بودن و سرودن، مثل درخت در شب باران، بوي جوي موليان، صور خيال در شعر فارسي، موسيقي شعر، ادوار شعر فارسي، شعر معاصر عرب، گزيده غزليات شمس، حزين لاهيجي زندگي و زيباترين غزلهاي او، شاعر آينه ها، بيدل و سبك هندي، اسرار التوحيد از محمد بن منور، حالات و سخنان ابو سعيد، ابو روح ميهني، مختار نامه، مجموعه رباعيات عطار، مرموزات اسدي در مرموزات داودي نجم الدين رازي، ترجمه تصوف اسلامي و رابطه انسان و خدا از نيكلسون و بسياري ديگر كه نامي از آنها نبرديم.

گزيده اي از اشعار

حتي به روزگاران

اين مهربانتر از برگ در بوسه هاي باران بيداري ستاره، در چشم جويباران

آيينه نگاهت، پيوند صبح و ساحل لبخند گاهگاهت، صبح ستاره باران

بازآ كه در هوايت خاموشي جنونم فريادها برانگيخت از سنگ كوهساران

اي جويبار جاري! زين سايه برگ مگريز كاين گونه فرصت از دست دادند بي شماران

گفتي: به روزگاري مهري نشسته گفتم بيرون نمي توان كرد حتي به روزگاران

بيگانگي ز حد رفت، اي آشنا مپرهيز زين عاشق پشيمان سر خيل شرمساران

پيش از من و تو بسيار بودند و نقش بستند ديوار زندگي را زين گونه يادگاران

وين نغمه محبت، بعد از من و تو ماند تا در زمانه باقي است آواز باد و

باران

* * *

خونريزي خزان

چه گونه دوست ندارم من اين دياران را كه هر شقايقش آيينه اي است ياران را

تمام هستي من در شط سحر جاري است چو ياد آورم آن روشني تباران را

سپيده آينه گردان روحشان بادا كه روشنايي دگر داد روزگاران را

بهار زخمي اين باغ، دلكش است هنوز اگر چه نغمه به لب خشك شد هزاران را

قباي مير غضب سبز و خنجرش سرخ است مخور فريب دروغ اين سياهكاران را

به هوش باش كه خونريزي خزان كو شد كه روح باغ فراموش كند بهاران را

* * *

هزاره دوم آهوي كوهي

تا كجاي مي برد اين نقش به ديوار مرا؟

تا بدانجا كه فرو مي ماند

چشم از ديدن و لب نيز ز گفتار مرا

* * *

لاجورد افق صبح نيشابور و هري است

كه در اين كاشي كوچك متراكم شده است

مي برد جانب فرغانه و فرخار مرا

* * *

اين چه حزني است كه در همهمه كاشيهاست

جامه سوگ سياووش به تن پوشيده است

اين طنيني كه سرايند خموشيها، در عمق فراموشيها

و به گوش آيد از اين گونه به تكرار مرا

* * *

گرد خاكستري حلاج و دعاي ماني

شعله آتش كركوي و سرود زرتشت

پورياي ولي آن شاعر رزم و خوارزمي

مي نمايند در اين آينه رخسار مرا

* * *

تا كجا مي برد اين نقش به ديوار مرا؟

تا درودي به سمرقند چو قند

و به رود سخن رودكي آن دم كه سرود

كس فرستاد به سر اندر عيار مرا

* * *

شاخ نيلوفر مرواست گه زادن مهر

كز دل شط روان شنها

مي كند جلوه از اين گونه به ديدار مرا

* * *

سبزي سرو قد افراشته كاشمر است

كز نهان سوي قرون

مي شود در نظر اين لحظه پديدار مرا

* * *

چشم آن آهوي سر گشته كوهي است هنوز

كه نگاه مي كند از آن سوي اعصار مرا

* * *

بوته گندم روييده بر آن بام سفال

باد آورده آن خرمن آتش زده است

كه به ياد آورد از فتنه تاتار مرا

* * *

كيميا كاري و دستان كدامين دستان

گسترانيده شكوهي به موازات ابد

روي آن پنجره با زيور عريانيهاش

كه گذر مي دهد از روزن اسرار مرا

* * *

نقش اسليمي آن طاق نماهاي بلند

و آجر صيقلي سر در ايوان بزرگ

مي شود بر سر، چو صاعقه، آوار مرا

و آن كتيبه كه بر آن نام كس از سلسله اي

نيست پيدا و خبر مي دهد از سلسله كار مرا

* * *

عجبا كز گذر كاشي اين مزدك پير

هوس كوي مغان است دگر بار مرا

گر چه بس ناژوي واژونه در آن حاشيه هاش

مي نمايد به نظر

پيكر مزدك و آن باغ نگونسار مرا

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شفيعي همداني، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1327 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در همدان متولد شد. در همان شهر در مهد تربيت پدرش، آقا شيخ ربيع همدانى، كه از علماى همدان بود به تحصيل مقدمات و اصول پراخت. پس از پايان سطوح به قم مهاجرت كرد و از محضر آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه آقا شيخ محمدعلى حائرى قمى استفاده برد. پس از دوازده سال اقامت در شهر قم و تحصيل علم به زادگاهش بازگشت و به اقامه ى نماز جماعت و تبليغ دين و تدريس فقه و اصول پرداخت. از آثارش: تفسير و شرح «سوره مباركه يس»؛ تفسير «سوره الرحمان و سوره نبا»؛ «اسرار الصلاه»؛ كتابى در «اخلاقيات»؛ حواشى بر «عبادات عروه الوثقى» با ذكر ادله اجماليه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (412 -411 /7).

شفيعي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين شفيعي

محل تولد : فريدن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

سال 1337 در بوئين مياندشت از توابع شهرستان فريدن اصفهان بدنيا آمدم. پس از گذراندن تحصيلات ابتدائي در زادگاهم ، در سال 1350 به موجب انسي كه با قرآن داشتم با حوزه آشنا شدم و در سال 1352 به حوزه علميه قم راه يافتم.بخش اعظم دروس سطح را در مدرسه مرحوم آيت الله گلپايگاني(قدس سره) فرا گرفتم و از اساتيدي چون آيات عظام طالقاني ، استادي ، صلواتي ، مقتدائي و تهراني بهره بردم . بخش ديگر دروس سطح را در خدمت اساتيد بزرگوار: اعتمادي و مرحوم آيت الله ستوده بوده در محضر آيت الله اميني و جناب دكتر بهشتي با علوم عقلي آشنا شدم .در سال 1365 در

درس تفسير حضرت آيت الله جوادي آملي شركت جستم . سال 1370 نقطه عطفي در زندگي علمي من بود ، زيرا به توفيق الهي ، مفتخر شدم در جلسات خصوصي درس تفسير حضرت استاد كه براي پاسخگويي به شبهات تفسيري تشكيل مي شد حضور يابم و مباحث عميق تفسيري را از معظم له فرا بگيرم . به موازات تدرس به تدريس نيز ابتدا به صورت خصوصي و سپس در برخي مدارس مي پرداختم . در تدريس به توصيه حضرت استاد بيشتر تفسير و علوم قرآني را مورد توجه قرار دادم . همزمان به كارهاي تحقيقاتي نيز روي آوردم . تصحيح برخي متون نسخه هاي خطي جزو كارهاي اوليه اينجانب بود . به توصيه يكي از دوستان فاضل و محقق رسما" نخستين مقاله خود را به رشته تحرير در آوردم كه در يكي از مجلات قرآني به چاپ رسيد . در سال 1373 به موسسه" اسرا " راه يافتم و به تدوين ، نگارش و تنظيم كتب حضرت آيت الله جوادي آملي پرداختم . طي اين مدت ، از تاليف مقاله، مشاوره دادن و فعاليتهاي تبليغي نيز غافل نبودم و در فرصتهاي پيش آمده رسالت ترويج مكتب اهل بيت (عليهم السلام) را با قلم و بيان به دوش مي كشيدم. در همين ارتباط از سال 1363 مسئوليت امامت موقت جمعه زادگاهم را نيز پذيرفتم و گهگاه در برنامه "بر كرانه نور" راديو معارف پاسخگوي سوالات دروس تفسير حضرت استاد جوادي آملي هستم. هم اكنون علاوه بر تدريس در دو موسسه قرآني نيز مشغول انجام وظيفه هستم .

شفيعي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: استاد، رشته: داروسازى،

مرتبه علمى: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى با رتبه اول از دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1341، دوره تخصصصى M.S Ph.D از دانشگاه كلمبيا در شهر نيويورك آمريكا در سال 1347، طى دوره فوق دكترا از دانشگاه شيكاگو آمريكا.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه تهران، كسب جوائز متعددى مانند جايزه اول طرح هاى تحقيقاتى از وزارت فرهنگ و آموزش عالى در چند سال متوالى، مدال درجه دوم تحقيق، نشان درجه دوم فرهنگ، جايزه اول تحقيقات (جشنواره خوارزمى)، داروساز برجسته و نمونه، استاد ممتاز دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

شيمى، شيمى مواد طبيعى و داروسازى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 40 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

ابداع:

در علم شيمى در زمينه سنتز استيروئيدهاى طولانى اثر ضد باردارى به نام W.H.O

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

شيمى هتروسيكليك و طيف سنجى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 30، تعداد مقالات به زبان خارجى: 106

زمينه علمى مقالات:

شيمى، شيمى مواد طبيعى، استرونيد، شيمى هتروسيكليك.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شفيعي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس شفيعي

محل تولد : سميرم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 61 _ 1360 وارد حوزه علميه شدم . در مدرسه علميه صاحب الزمان شهرضا تحصيل حوزوي را آغاز نمودم . دو سال در كاشان در مدرسه آيت الله يثربي بودم و از افاضات اساتيد آنجا استفاده نمودم . بعد وارد حوزه علميه قم شده و الان مدت

10 سال است كه در دروس خارج فقه و اصول از آيات عظام سبحاني ، تبريزي و وحيد خراساني شركت نموده و از فيوضات علمي اين بزرگواران بهره مند مي شوم . درسال 1379 موفق به اخذ كارشناسي ارشد در رشته مديريت دولتي شدم و در پايان نامه ارشد با عنوان" استراتژي رهبري امام خميني (ره)" به عنوان پايان نامه برتر دانشجويي در هفدهمين حوزه پايان نامه سال دانشجويي پذيرفته شدم. تحقيقات خود را در زمينه علوم اسلامي و انساني به ويژه در مديريت اسلامي آغاز كردم و در زمينه شاخه هاي ديگر ديني مانند زندگاني ائمه اطهار (ع) و بيوگرافي علماي شيعه و مباحث تربيت ديني نيز مجموعه هايي را تدوين نموده و در مراكز مختلف از جمله بيمه ايران به چاپ رسانده ام .

شفيعي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على شفيعي

محل تولد : قوچان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1349 در روستايي از توابع شهرستان قوچان – به نام گزكوه – متولد شدم – در خانواده اي مذهبي و كشاورز، تحصيلات ابتدايي را در همان روستا به پايان رساندم و براي ادامه تحصيل به شهرستان قوچان آمدم كه تا پايان سوّم راهنمايي در مدرسه شهيد بهشتي به تحصيلات خويش ادامه دادم. تقدير و پاره اي پس زمينه هاي ذهني و تربيت هاي خانودگي علاوه بر برخي اتفاقات در دوران تحصيلات راهنمايي ام مسير زندگي ام را تغيير داد و در سال 1363 همراه با دو نفر از دوستان دوران تحصيل به حوزه علميه قوچان رفتم دروس ابتدائي حوزه را نزد اساتيد ي همچون حجت الاسلام : غلام

محسين دلاور – حسن وطنخواه – جعفر ابراهيمى-سيد احمد صفويان – محمد مروج و محمد شريعتي شروع كرده و به فرجام رساندم . در سال 1367 با شركت در امتحانات ورودي حوزه علميه خراسان وارد مشهد شدم. در مشهد ابتداء به دروس اساتيد گرامي چون فقيه سبزواري – صالحي – واعظي – نصراللهي – سيدان – رضازاده – اشرفي شاهرودي رفته و سطح را در محضر ايشان تلمّذ كردم و از هريك به فراخور خصوصيات اخلاقي و رفتاري بهره ها بردم.

در مشهد در مدارس علميه امام زين العابدين(ع) – مدرسيه علميّه سيّد خندان – مدرسه علميه آيت الله خوئي سكونت داشتم و همزمان در مدرسه علميه امام زين العابدين(ع) (نيشابوري ها كه البته مدتي بعد از آمدنم به قم متوجه شدم تعطيل شد) به تدريس تهذيب المغني و سيوطي پرداختم.با پايان يافتن دروس سطحي در محضر استاد گرانقدر مرحوم مهدوي دامغاني حضور يافتم و شروع درس خارج فقه را با ايشان تجربه كردم – وي از شاگردان مبرّز مرحوم آيت الله ميلاني و داراي روحيات معنوي و عرفاني عجيبي بود كه فرصت ذكرشان نيست – خارج نكاح را با ايشان شروع كردم و تا پايان حضورم در مشهد يعني حدوداً سه سال اين بهره گيري ادامه داشت.

چند سال حضورم در مشهد مقدس همراه بود با آشنا شدنم با فضاهاي جديد فكري و حضورم در هيئت تحريريه روزنامه توس – چاپ مشهد – كه بعد از مدتي دبير صفحه حوزه و انديشه آن روزنامه شدم.بشتر مقالاتي كه منتشر كردم مربوط به همين دوران بوده است.در سلا 1375 به قم عزيمت كردم. در ابتداي ورود

به قم با حضور در درس خارج فقه و اصول آيات عظام وحيد خراساني – حاج شيخ جواد تبريزي(ره) – شيخ جعفر سبحاني و ناصر مكارم شيرازى در نهايت با توجه به برخي معيارهاي شخصي خويش به درس آيت الله محمدعلي گرامي رفته و تا سال 1383 به مدت نزديك 73 سال از محضر ايشان بهره بردم مكاسب محرمه و برخي مباحث جديد را كه در مكاسب محرمه اشاره مرحوم شيخ نبوده و بيع را نزد ايشان تحصيل و به پايان بردم.همزمان در درس تفسير و خارج آيت الله دكتر محمدصادق تهراني حاضر مي شدم و استفاده مي كردم.

تحصيل در مركز تخصصي تفسير و علوم قرآني و آشنائي با انديشه هاي فقهي اصولي امام خميني(ره) – موسسه تنظيم و نشر آثار – از ديگر مراحل زندگي نامه علمي ام بود. كه پايان نامه مركز تخصصي ام آمده براي دفاع است.حضور در پژوهشكده فقه و حقوق و دبير اجرايي گفت و گوهاي پژوهشكده سبب شد در تدريس خود نظم و انضباطي مناسب با فعاليت فوق بدهم و كه سبب شد درس فقه آيت الله گرامي را تكر و پي درس اصول استاد لاريجاني و درس فقه آيت الله صانعي بروم.دبير اجريي گفت گوهاي – حق و حكيم –آسيب شناسي فقه و قانون گذاري – اصول فقه حكومتي – احتياط مباني دگرها و ريشه ها و ... سبب شد همكاري ام با پژوهشكده فقه و حقوق تداومي تعريف يافته تر پيدا كمند و در سال 1383 به عنوان مدير دفتر پژوهش آن پژوهشكده انتخاب شدم.مديريت دفتر پژوهش سبب آشنايي با فضاهاي علمي جديدي شد كه

اين همكاري نهايتاً به عضويتم در هيئت علمي پژوهشكده انجامدي كه ادامه دارد.در مدت حضورم در قم به همكاري علمي و اجرايي با مراكزي همچون راديو معارف، نمايندگي رهبري در جهاد سازندگي سابق تهران مركز فرهنگ و معارف قرآن پرداخته ام و در مدارسي همچون معصوميه و شهيد صدوقي به تدريس علوم قرآني اشتغال داشته ام.

شفيعي، فروغ

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد، 1301، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جامعه شناسى پزشكى، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيلات على جامعه شناسى، دكتراى تخصصى جامعه شناسى پزشكى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

جامعه شناسى پزشكى- بهداشتى درباره مسائل و جنبه هاى مختلف اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى در رابطه با سلامتى و بيمارى، بهداشت و درمان از ديدگاه مردم و جامعه، سياستهاى بهداشتى- درمانى و نحوه ارائه خدمات در جامعه، طرح توسعه خدمات بهداشتى- درمانى اوليه و پيشگيرى از بيماريهاى غير واگير، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 25 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

جامعه شناسى پزشكى و بهداشت.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 11، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

مسائل اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى در رابطه با سلامتى و بيمارى، آموزش بهداشت و بهداشت عمومى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شفيعي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: 31 تير 1293، فرخشهر (قهفرخ).

درگذشت: آذر 1372، تهران.

محمود شفيعى، متخلص به «كيوان»، دروس ابتدايى و متوسطه را در فرخشهر و اصفهان فراگرفت و براى ادامه ى تحصيلات به تهران آمد و تا پايان عمر هم در تهران زندگى كرد. وى به اخذ درجه ى ليسانس در حقوق و درجه ى دكترى در ادبيات فارسى نايل آمد. چند سالى در بانك ملى ايران به خدمت مشغول بود. سپس در دانشگاه هاى ملى، اراك و اصفهان و مدرسه عالى پارس به تدريس ادبيات مشغول شد.

از آثار اوست: شاهنامه و دستور (برنده جايزه بهترين كتاب سال 1346)؛ دانش و خرد؛ شيوه ى خط و دستور زبان فارسى. وى

اهل شعر و شاعرى هم بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شفيعيان راد، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1297 ش)، پزشك و نويسنده. داراى گواهى نامه ى تخصصى در بيماريهاى درونى اطفال و اعصاب مى باشد. رياست بخش طبى بيمارستان راه آهن را بر عهده داشته است. از آثار وى: «سخنرانيهاى پزشكى»؛ «نشانه شناسى و دستگاه عصبى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (634 -633 /2).

شقاني حسنوي ابوالعباس، احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، صوفى و متكلم. از روستاى شقان نيشابور بود. در مدرسه سورى نيشابورى زندگى مى كرد و بسيار قانع بود. وى از بزرگان مشايخ صوفيه و جامع علوم و در اصول و فروع استاد بود. و با شيوخى بزرگى چون شيخ ابوسعيد ابوالخير و ابوالحسن خرقانى هم عصر گويند در سماع حالت هاى خاص داشته و حاضران را تحت تأثير مى گذاشته است. در رادكان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تعليقات اسرار التوحيد (660)، كشف المحجوب (527 ،259 ،189 ،210)، نامه ى دانشوران (320 -319 /5)، نفحات الانس (320 -319).

شقايق اصفهاني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، طبيب و شاعر، متخلص به شايق. وى همانند پدرش ميرزا جعفر، طبى و شاعر بود. شقايق در اوايل عمر از اصفهان به يزد رفت و در آنجا ساكن و به طبابت مشغول شد. از آثار وى: «ديوان» اشعار، حاوى قصايدى مشتمل بر مدح اميرالمومنين و امام رضا (ع) و مراثى امام حسين (ع) است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (826 -825 /2)، الذريعه (504/9)، فرهنگ سخنوران (493).

شقيق بلخي، ابوعلي

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 194/190 ق)، عارف و محدث. اصل وى از بلخ بود و اولين كسى بود كه علم طريقت و اصول تصوف را در خراسان نشر داد. نز قاضى ابويوسف فقه آموخت و مريد و مصاحب ابراهيم ادهم بود و استاد حاتم اصم. از كثير بن عبداللَّه ابلى و اسرائيل بن يونس و عباد بن كثير روايت كرد و عبدالصمد بن يزيد مردويه و محمد بن ابان مستملى و حاتم اصم از وى روايت كردند. گويند ابتدا بازرگان بود و از تجارت توبه كرد و به تصوف روى آورد. در جنگ با تركان در «كولان» يا «واسجرد» به شهادت رسيد.[1]

ابوعلى بن ابراهيم بلخى عارف معروف (مقت. 194 ه.ق.). وى نزد قاضى ابويوسف فقه آموخت و از طريق ابوهاشم ذهلى و انس روايت حديث كرده و بيست سال در فهم معانى آيات قرآنى كوشيده. وى توبه كرد و به رياضت پرداخت و پياده به زيارت كعبه رفت. در طريقت مصاحب ابراهيم ابن ادهم و استاد حاتم اصم بود. او در جنگ با تركان در «كولان» يا «واسجرد» (ماوراءالنهر) به قتل رسيده. از اقوال او در كتب صوفيه بسيار نقل شده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (44 -43 /2)، الاعلام (249/3)، تاريخ نظم و نثر (19)، تذكره الاولياء (202 -196 /1)، الجرح و التعديل (ج 2/ ق 373/1)، حليه الاولياء (73 -58 /8)، الذريعه (534/9)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (38 -36)، روضات الجنات (229/3)، سير النبلاء (316 -313 /9)، طبقات الصوفيه سلمى (66 -61)، طبقات الصوفيه هروى (87 -86)، طبقات الكبرى (65/1)، فرهنگ سخنوران (508)، فضايل بلخ (142 -129)، فردوس المرشديه (24)، كشف المحجوب (138)، لغت نامه (ذيل/ شقيق، ابوعلى)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 190)، نفحات الانس (671 ،135 ،63 ،54 ،47 -46)، وفيات الاعيان (476 -475 /2)، هفت اقليم (44 -43 /2).

شكراللهي، نادر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نادر شكراللهي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1346ديپلم برق( تهران هنرستان شهيد موافق) ليسانس علوم سياسي، فوق ليسانس فلسفه و كلام دكتراي فلسفه تطبيقي. از سال 1364وارد حوزه علميه شدم و تا هفت سال در درس خارج فقه و اصول شركت كردم و كتاب هاي عرفاني و فلسفي مثل فصوص و اسفار را خوانده ام . از همان ابتدا در حوزه به تدريس مقدمات و بعد سطح مشغول بودم و از سال 1382در دانشگاهها مشغول تدريس هستم و عضو هيئت علمي پاره وقت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي هستم و از سال 1376جزء اولين افراد شبكه راديوئي معارف بودم، و در سمت هاي نويسندگي، سر دبيري، كارشناسي و مجري كارشناسي مشغول فعاليت بودم .تاكنون يك كتاب با عنوان آسيب شناسي حكومت ديني از بنده منتشر شده و 2مقاله هم ترجمه كردم كه چاپ شده است و چندين مقاله نوشته شده و ترجمه

شده آماده چاپ دارم .

شكراني، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا شكراني

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1340 هجري شمسي در خميني شهر اصفهان متولّد شدم و در خرداد 1359 ديپلم خود را گرفتم. شركت فعال در محافل مبارزه با رژيم ستمشاهي از بزرگترين توفيقات الهي بود كه طي سال هاي قبل از انقلاب نصيب من شد. با آغاز جنگ تحميلي و بسته شدن دانشگاهها در پاييز 1359 به امر امام (ره) به خدمت سربازي درآمدم و از آنجا داوطلبانه به جبهه هاي جنگ رفتم. با پايان خدمت سربازي در پاييز 1361 باز بلافاصله از طريق بسيج به جبهه هاي جنگ رفتم و در عمليات والفجر مقدماتي مجروح شدم. همزمان با طي دوران نقاهت، در بهار 1362 در اولين كنكور سراسري پس از انقلاب فرهنگي، شركت كردم و در اوّلين رشته انتخاب خود يعني دبيري الهيات دانشگاه تهران پذيرفته شدم. در تابستان 1366 دوره كارشناسي را به اتمام رساندم و همزمان در آزمون كارشناسي ارشد دانشگاه تهران شركت نمودم و به عنوان نفر اول آزمون كارشناسي ارشد رشته علوم قرآن و حديث دانشگاه تهران پذيرفته شدم. در پاييز 1369 با دفاع از پايان نامه خود كه "استخراج مباحث تفسير سيد مرتضي (ره)" از كليه آثار او و تحقيق و ترجمه بخشي از آن بود، فارغ التحصيل شدم. علي رغم درخواست موكد مدير گروه علوم قرآن و حديث دانشگاه تهران، جناب دكتر سيد محمد باقر حجتي، مبني بر اشتغال به تدريس در آن گروه، تدريس در دانشگاه اصفهان را انتخاب نمودم. بر اين اساس در

سال 1370 به عضويت هيات علمي گروه زبان و ادبيات عربي دانشگاه اصفهان درآمدم و در همين سال با تني چند از دوستان دوران تحصيل، رشته الهيات را در دانشگاه اصفهان راه اندازي نموديم و دو سال بعد به گروه الهيات رفتم. در سال 1373 با فراهم آمدن امكان تحصيل در دانشگاه ليدز انگلستان قصد ادامه تحصيل در دكتراي زبان شناسي با تكيه بر زبان قرآن را داشتم كه به علت ابتلاء به بيماري ديسك از عزيمت به انگلستان بازماندم. به همين دليل در سال 1365 به تحصيل در مقطع دكتراي زبان شناسي همگاني مشغول شدم اما پس از يك سال تحصيل در اين رشته، با پذيرش در آزمون دكتراي علوم قرآن، به تحصيل در رشته دكتراي علوم قرآن دانشگاه تهران مشغول شدم و سرانجام با دفاع از رساله دكتري خود با عنوان «تحليل ساخت هاي نحوي قرآن» در مقطع دكترا فارغ التحصيل شدم. همزمان با تحصيل در دبيرستان و دانشگاه به صورت جنبي دروس حوزوي را نيز تا اواخر سطح به همراه يك دوره فلسفه و كلام فرا گرفتم.

شكري، يدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: مهر 1323، رودسر (بازكول).

درگذشت: 9 آذر 1366، تهران.

يدالله شكرى پس از طى تحيلات ابتدايى و متوسطه در رودسر و تهران، مدارج تحصيلات عاليه را در دانشگاه تهران در رشته ى ادبيات فارسى و دانشسراى تربيت معلم گذراند و از محضر استادانى چون بديع الزمان فروزانفر، محمد معين، جلال الدين همايى، عبدالحميد بديع الزمانى و احمدعلى رجايى بهره مند گرديد. در سال 1353 نيز پايان نامه تحصيلى خود را در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از پژوهشكده ى فرهنگ ايران دريافت كرد. در سال 1361 موفق به دريافت درجه ى دكترى

در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران شد.

فعاليت علمى و تحقيقاتى او از همكارى با بنياد فرهنگ ايران آغاز گرديد. در سال 1352 در تدوين كتب درسى گروه ادبيات فارسى دانشكده مكاتبه اى- كه خود از بنيان گذاران آن گروه بود- با استاد همايى و محمد پروين گنابادى همكارى كرد. در سال 1360 به عضويت هيئت مؤلفان لغت نامه فارسى درآمد. او عضو هيئت علمى دانشگاه علامه طباطبايى بود و همزمان در دانشگاههاى تربيت معلم، تربيت مدرس، شهيد بهشتى و دانشكده ى صدا و سيما اشتغال به تدريس داشت. در مركز نشر دانشگاهى نيز مسئول گروه ادبيات فارسى بود.

يدالله شكرى در تدوين فرهنگ تاريخى زبان فارسى سهم ويژه اى داشت. آثار چاپ شده ى او عبارتند از: تصحيح عالم آراى صفوى؛ منتخب تاريخ جهانگشا؛ منتخب ديوان سراج الدين قمرى؛ گزيده ى تاريخ بيهقى؛ گزيده ى ديوان سنايى. ديوان كامل سراج الدين قمرى (كه رساله ى دكتراى او بود) و كتاب فارسى و آيين نگارش (2) از جمله عناوينى است كه وى در دست چاپ داشت. همچنين گردآورى فرهنگ و اصطلاحات عرفانى را نيز با همكارى جمعى از دانشجويان پژوهشگر خود آغاز كرده بود. مقالاتى از او در مجله ى «دانشگاه تربيت معلم» و مجموعه مقالات كنگره ى تحقيقات ايرانى چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شكورزاده بلوري، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه سوربن فرانسه، اخذ دو نشان علمى درجه 1 و 2 و دو جايزه هنرى در نقاشى و طراحى.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده ادبيات و علوم

انسانى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات فرانسه، فرهنگ عامه خراسان، علوم اجتماعى و مردم شناسى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 9

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

زبان و ادبيات فرانسه، فرهنگ عامه (فولكلور)، زبان و ادبيات فارسى، عقايد و رسوم مردم خراسان مهمترين اثر ايشان فرهنگ اصطلاحات و معارف اسلامى به زبان فرانسه مى باشد.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 16، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

زبان و ادبيات فرانسه، زبان و ادبيات فارسى، فرهنگ عامه (فولكلور) و علوم معارف اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شكوهي نژاد، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: فيزيولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شكيباپور، عنايت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف، مترجم.

تولد: 1286.

درگذشت: 1363.

عنايت الله شكيباپور در اداره ى حسابدارى وزارت دارايى مشغول به كار بود. از آثار اوست: احتراق بمب (اثر موريس لبلان، دو جلد)؛ از جهان تا ابديت (موريس مترلينك، 1340)؛ اعترافات (موريس مترلينك، 1339)؛ بيگانه (آلبر كامو، 1348)؛ پرنده ى آبى (موريس مترلينك، 1339)؛ تبعيد و حكومت وجدان (آلبر كامو)؛ توده ى طلا (اثر موريس لبلان، 1338)؛ جادوگر قرون وسطى (اثر ژول ميشل، 1337)؛ اسكلت سبز (اثر ادوارد بروكر، 1335)؛ اصول نامه نگارى و انشاء (1339)؛ برگزيده ى لغات كليله و دمنه (1339)؛ پرنس تاليران (ولاگور گايت، 1336)؛ ترانه هاى غم انگيز (اثر كنستانس)؛ جدال بى هدف (جان اشتاين بك)؛ جنايتكار مخوف (اثر پرنسون دوتراى، 1339)؛ چگونه از خود دفاع كنيم (و. ه.كولينگريسچ، 1338)؛ حرمسراى خسرو پرويز (1335)؛ خانه ى مرگ (موريس لبلان، 1339)؛ در اوج قدرت (بالزاك، 1340)؛ در برابر خدا (موريس مترلينك، 1344)؛ دلباخته؛ دندان ببر (موريس مترلينك، 1339)؛ دنياى ديگر (موريس مترلينك)؛ راز بزرگ (موريس مترلينك، 1339)؛ راه هاى اختيار (ژان پل سارتر، 1344)؛ زندگى زنبور عسل (موريس مترلينك، 1339)؛ زندانى بيگناه؛ زنگ هاى ساعت (موريس لبلان، 1306)؛ ژاندارك (موريس مترلينك، 1333)؛ سايه ى انسان ها (ژان پل سارتر)؛ سر تنگ بلور (موريس لبلان، 1338)؛ سنگ معجزه (موريس لبلان، 1306)؛ شادى ها و ناكامى (آلبر كامو، 1356)؛ طاعون (آلبر كامو، 1351)؛ عروس زندان (ژرژ مارى)؛ قصر مرموز (موريس لبلان، 1338)؛ قهرمان ونيز (ميشل زاكو، سه جلد، 1333)؛ كف شناسى (1312)؛ گرازيلا يا سوز و گداز عشق (آلفونس دولامارتين، 1340)؛ گلوله ى خون (جيمز هادلى چيز، 1341)؛ گنجينه ى ناچيز (موريس مترلينك،

1345)؛ مجادله ى آرسن لوپن و شرلوك هلمز (موريس لبلان، 1339)؛ مجموعه ى سرى (1335)؛ مرد خاكسترى (پونسون دوتراى، 1339)؛ مرگ و زندگى (موريس مترلينك، 1339)؛ مرگ و زندگى به ضميمه ى «اعجاز مريم مقدس» اثر كلودل (موريس مترلينك، 1399)؛ مكافات (موريس مترلينك)؛ هستى و نيستى؛ پديده شناسى عالم هستى (ژان پل سارتر)؛ 813 عمليات خارق العاده ى آرسن لوپن (موريس لبلان، دو جلد، 1334)؛ زهرا (ولتر، 1337)؛ مورچگان (موريس مترلينك، 1339)؛ نوسترا داماوس از آينده جهان خبر مى دهد (ادوارد م. پ، 1335)؛ ورتر (گوته، 1335).

(تو 1286 ش)، نويسنده. در اداره ى حسابدارى وزارت دارائى مشغول به خدمت بود. از آثار وى: «احتراق بمب»، ترجمه؛ «از جهان تا ابديت»، ترجمه؛ «پرنه ى آبى»، ترجمه؛ «ژاندارك»، ترجمه؛ «كشف شناسى»؛ «مرگ و زندگى»، ترجمه؛ «مورچگان»، ترجمه؛ «اصول نامه نگارى و انشاء»؛ «برگزيده ى لغات كليله و دمنه».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] مؤلفين كتب چاپى (644 -640/ 4).

شكيبي گيلاني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى قلب، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شليله همداني، ابوالحسن عبدالهادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1333/1331 ق)، عالم دينى، منطقى، اديب و فقيه اصولى. در نجف به دنيا آمد. در زادگاه خود به فراگيرى مقدمات و ادبيات پرداخت. نزد شيخ محمدحسين كاظمى و شيخ محمد طه نجف و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند خراسانى و سيد محمد بحرالعلوم فقه و اصول خواند. شليله از شيخ عبدالهادى مازندرانى و سيد محمدكاظم يزدى و شيخ الشريعه اصفهانى و شيخ احمد مشهدى روايت كرده است. سيد عبداللَّه بهبهانى و سيد مهدى بحرانى از شاگردان و راويان وى مى باشند. با شروع جنگ جهانى اول به همدان رفت و در كرند همان جا درگذشت. با پايان گرفتن جنگ جهانى جنازه ى به امانت گذاشته شده ى وى به عراق منتقل شد و در نزديكى باب طوسى در مقبره ى خانوادگى دفن شد. از آثار وى: «العقد الفريد فى مقاصد المفيد و المستفيد»؛ «لولوه الميزان»، ارجوزه اى در منطق كه در 1317 ق از نظم آن فراغت يافت، و شرح آن به نام «منتقى الجمان»؛ تعليقه بر «حاشيه ملا عبداللَّه»، در منطق؛ «حاشيه القوانين»؛ «غايه المامول»، در فقه و اصول؛ «رساله فى الاجتهاد و التقليد»؛ «منتقى الشيعه فى احكام الشريعه»؛ «فرائض الفقه»، ارجوزه اى در ارث؛ كتابى در «صلاه المسافر»؛ «المختصر الشافى فى العروض و القوافى»؛ «حاشيه الرسائل»؛ «منظومه»، در كلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (130/8)، الذريعه (8/23 ،382/18 ،108/8 ،499/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1258 -1255 /14)، معجم المؤلفين (203 -202 /6).

شماع، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: تغذيه دام، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شمس اصفهاني، شمس الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 664 ق)، اديب. وزير غياث الدين كيخسرو و عزالدين كيكاوس از سلجوقيان روم بوده و از اديبان نامى زمان خود. سرانجام به دستور ركن الدين قلج ارسلان چهارم كشته شد. او به زبان عربى و فارسى شعر نيكو مى سروده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (751).

شمس الادبا، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1309 -1242 ش)، شاعر، اديب و عارف. ملقب به شمس الادبا. پس از تحصيل صرف، نحو، منطق و معانى و بيان به تحصيل علم كلام و فلسفه و حكمت پرداخت. شمس الادبا چندى در راه عرفان و تصوف گام نهاد و خدمت بزرگان طريقت رسيد تا دست ارادت به پير و مرشد خود حاج ملا سلطان عليشاه گنابادى داد. وى شاعرى توانا و اديبى دانشمند بود و به فن شعر و ادب آگاهى كامل داشت. پس از فوت در حضرت عبدالعظيم و در جوار مزار سعادت عليشاه اصفهانى به خاك سپرده شد. «ديوان» اشعارى از او متجاوز از سى هزار بيت بر جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (2028 -2027 /3).

شمس الحكماء، علي خان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1261/1252 ق)، پزشك و شاعر، متخلص به لعلى. در ايروان متولد شد و در همان شهر نشو و نما يافت و به تحصيل طب پرداخت و در ضمن آن به تجارت نيز مشغول بود. اما پس از چندى از تجارت دست كشيد و به تحصيل طب پرداخت و بعد از آن به طبابت پرداخت و طبيب مخصوص مظفرالدين شاه قاجار شد. در اواخر عمر به سياحت روى آورد و سرزمين هاى قفقار و مصر و عثمانى را سياحت كرد و سرانجام در تفليس درگذشت. از آثار وى: «ديوان» اشعار به فارسى و تركى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (322 -321)، الذريعه (947 -946 /9)، ريحانه (136 -134 /5)، شرح حال رجال (352/2)، مؤلفين كتب چاپى (362 -361 /4)، مكارم الآثار (1415 -1413 /4).

شمس الدين، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسن شمس الدين

محل تولد : مسجد سليمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد حسن شمس الدين در سال 64 پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه مقدس در اراك شدم و دو سال مقدمات را در آنجا بودم و سال سوم يعني 67 به حوزه علميه مقدسه قم آمدم تا بحال اين توفيق را دارم در سال 68 در مقطع كارشناسي به دانشگاه شهيد بهشتي تهران رفته و با رشته ادبيات عرب را در سال 1372 فارغ التحصيل شدم. در سال 1375 موفق به سطح سه حوزه شدم و همزمان سال وارد دروس تخصصي حوزه شدم كه 2 سال آن در دفتر تبليغات و چهار سال در مركز تخصصي تفسير و علوم قرآني سطح چهار را با پايان نمه

آفرينش در قرآن و عمدين به پايان رساندم در طول اين سالها در مراكزي همچون آموزش و پرورش و دانشگاه آزاد و پيام نور واحد نراق و ساوه و سپاه تديس داشته ام و در بخش تحقيق و بررسي علمي در موسسه دائرة المعارف فقه اهل بيت و پژوهش مركز تحققاتي قضائي و مركز تحقيقاتي امام حسن عسكري عليه السلام چند سالي مشغول بوده كه حاصل آن كتب و مقالاتي بودكه نوشتم.

شمس الدين، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي شمس الدين

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

استاد سيد مهدي شمس الدين فرزند واعظ شهير جناب حجة الاسلام والمسلمين مرحوم حاج سيد صادق شمس الدين در روز هفدهم دي ماه سال 1337 در استان قم متولد شد . پس از اتمام مقطع ابتدايي در دبستان اميركبير به حوزه علميه قم وارد و همزمان با تحصيل در حوزه ، دروس متوسطه را نيز در دبيرستان صدوق قم ادامه داد . ساليان اوليه را در مدرسه علميه حقاني و چند سالي هم در مدرسه آيه الله گلپايگاني ادامه تحصيل داد. و اينك بيش از بيست سال است در حلقه درس خارج حوزه مشغول تحصيل است . قبل از پيروزي انقلاب و سالهاي اوليه انقلاب ، و نيز انجام وظيفه در صحنه تبليغي داخل و خارج كشور ، سالهاست به امر نويسندگي و تأليف و تصنيف اشتغال دارد كه حاصل آن دهها كتاب چاپ شده يا در شرف چاپ ، ونيز ارائه دهها مقاله است كه در روزنامه ها و مجلات رسمي كشور به چاپ رسيده و يا در كنگره ها

و سمينارهاي مختلف عرضه شده است .

شمس القراء، عبدالغفور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از اساتيد فن قراءت و تجويد در اصفهان، و در اين اواخر استاد مسلم و وحيد به شمار مى رفت. در مسجد آقا نور جلسه ى قراءت منعقد نموده، و در برخى از منازل و مساجد ديگر نيز جلساتى داشت. عموم قراء كنونى اصفهان از شاگردان او مى باشند.

در شب سه شنبه 18 شوال 1383 به سن قريب به نود وفات يافته، در تخت فولاد مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شمس المشرق خوارزمي، ابوالقاسم محمود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 521 ق)، اديب. مشهور به شمس المشرق. در علم لغت و ادب از سرآمدان روزگار خود بود. در علم فقه و خلاف نيز دست داشت و به جهت كثرت حفظ و فصاحت لفظ به او جاحظ ثانى مى گفتند. وى مدتى در خوارزم و از معاصران خوارزمشاه بود و نزد او محترم و معزز. در پايان عمر به فلسفه روى آورد و به همين جهت منفور عامه شد، به مرو رفت و در همان جا خود را ذبح كرد و مكتوبى به خط خودش يافتند: «هذا ما عملته ايدينا فلا يواخذ بغيرنا». از ابونصر قشيرى و ديگران حديث شنيد و گويند املاى حديث نيز مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (251/3)، لغت نامه (ذيل/ محمود)، معجم الادباء (126/19).

شمس المعالي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1327 ق)، اديب و طبيب. او اغلب در دستگاه دوستعلى خان معيرالممالك كه بعدها ملقب به نظام الدوله شد، به سر مى برد. وى مردى فاضل و طبيبى حاذق بود. در تهران درگذشت. ميرزا صادق خان اديب الممالك قطعه اى در رثا و تاريخ وفات وى ساخته است كه در «ديوانش» درج است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (157/6).

شمس دواچي، شيدا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار رشته: بيماريهاى پوست و آميزشى، دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى پاريس در سال 1349، فوق تخصص درماتولوژى پرولوژى از دانشگاه پاريس در سال 1352، تدريس در رشته درماتولوژى در دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى پوستى و آميزشى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات تعداد مقالات به زبان فارسى: متعدد، تعداد مقالات به زبان خارجى: متعدد.

زمينه علمى مقالات:

درماتولوژى و پورولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شمس كاشاني، شمس الدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم و هشتم ق)، مورخ و شاعر. وى قصيده اى در مدح خواجه بهاءالدين محمد بن خواجه رشيد سروده است. از آثار وى: «تاريخ غازان خان» است. فوت شمس الدين در زمان سلطان ابوسعيد به وقوع انجاميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ گزيده (737)، تذكره ى روز روشن (432)، حبيب السير (191/3)، الذريعه (541/9)، فرهنگ سخنوران (514)، هفت اقليم (460/2).

شمس منشي نخجواني، شمس الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، اديب و فرهنگ نويس. معروف به شمس منشى. وى فرزند هندوشاه نخجوانى است از عهد جوانى در خدمت سلاطين زمان راه جست و از آن جمله مدتى در خدمت سلطان ابوسعيد بهادر و وزيرش غياث الدين محمد كار مى كرد و سپس در دستگاه سلطان ويس جلاير وارد شد و كتاب خود «دستور الكاتب فى تعيين المراتب» را به نام او تمام كرد. موضوع اين كتاب بحث درباره ى ترسل و انشاء و قواعد دبيرى است. كتاب ديگرى به نام «صحاح المعجم يا صحاح الفرس» است و به اسم خواجه غياث الدين محمد رشيدى، تاليف شد. «صحاح الفرس» بعد از «لغت فرس» اسدى قديمى ترين كتاب لغت فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1303 -1300 /3)، تجارب السلف (مقدمه)، الذريعه (12 -11 /15 ،165/8)، فرهنگ هاى فارسى (41 -36)، كشف الظنون (1074 ،754)، گنج و گنجينه (466)، مؤلفين كتب چاپى (882/5).

شمس ناتري، محمدابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم شمس ناتري

محل تولد : چالوس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

دكتر محمد ابراهيم شمس ناتري در سال 1358 در رشته رياضي فيزيك در شهر چالوس فارغ التحصيل گرديد. در سال 1359 جهت تحصيل علوم حوزوي به قم مهاجرت كرد و در طول مدت 7 سال دروس مقدمات و سطح حوزه علميه قم را نزد اساتيدي از قبيل حضرات آيات و حجج اسلام آل غفور ، اعتمادى، سيد علي آقا محقق داماد و محفوظي با موفقيت به پايان برده و از سال 1366 به دروس خارج حوزه مشغول شدند. دروس خارج فقه و اصول را در محضر اساتيد بزرگواري همچون حضرات آيات

عظام منتظرى، وحيد خراسانى، سبحاني و مكارم شيرازي و شيخ جواد تبريزي گذراندند.ايشان در سال 1367 با شركت در كنكور سراسري دوره كارشناسي در رشته حقوق دانشگاه تهران پذيرفته شده و دروس دانشگاه را در جنب دروس حوزوي گذراند و در سال 1371 با كسب رتبه اول كنكور سراسري كارشناسي ارشد رشته حقوق جزا و جرم شناسي را در دانشگاه تربيت مدرس تهران به تحصيل مشغول گرديد. در سال 1375 و با دفاع از پايان نامه كارشناسي ارشد در امتحانات ورودي دوره دكتري همين دانشگاه پذيرفته شد و در سال 1381 با دفاع از رساله دكتري تحت عنوان « سياست كيفري ايران در قبال جرايم سازمان يافته با رويكرد به حقوق جزاي بين المللي » در رشته حقوق جزا و جرم شناسي فارغ التحصيل شده و با عنوان استادياري به عضويت هيئت علمي دانشگاه تهران _ پرديس قم _ نائل گرديد و هم اينكه عضو هيئت علمي دانشكده حقوق پرديس قم دانشگاه تهران مي باشد. دكتر شمس علاوه بر تدريس دروس حقوقي در دانشگاههاي مختلف داراي آثار و تأليفات متعددي نيز بوده و در كنفرانسهاي بين المللي متعددي نيز حضور فعّال داشته است.

شمس، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى جراحى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1349.

مرتبه علمى:

دانشيار گروه جراحى عمومى دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1354.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى شيميائى سنگ هاى صفراوى، عوارض كليوى سوختگى ها، لنفوم روده باريك، علل انسداد روده و تدريس درس جراحى عمومى در دانشگاه تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد

تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كبد، مجارى صفراوى، عفونت ها، سوختگى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

جراحى عمومى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شمس، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد شمس

محل تولد : مسجد سليمان

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب سعيد شمس فرزند محمد در سال 1345 در يكي از بزرگترين محله هاي شهرستان مسجد سليمان به دنيا آمده خانواده ما از قشر كم در آمد و پايين تر از متوسط بود پدرم خياط بود. دوران ابتدايي را در دبستان نوروز در همان محله گذراندم و دوران راهنمايي را در مدرسه ابو ريحان بودم كه سال دوم راهنمايي درگيري هاي انقلاب آغاز شد با همان سن پايين در حد خودم در تظاهراتها شركت مي كردم. در سال 1359 همزمان با آغاز جنگ تحميلي وارد هنرستان فني شريف واقفي شهرستان شده و در دوران دو سال تحصيل، عضو فعال انجمن اسلامي بودم. سپس جذب اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانش آموزي كه آن زمان كانون انجمن دانش آموزان بود شده و مسئوليت كتابخانه را عهده دار شدم. علت اين علاقه وافر اينجانب از دوران كودكي به كتاب بود كه برخلاف كودكان هم سن و سال خودم همواره از پدرم درخواست مي كردم برايم كتاب بخرد. در سال 1361 هنرستان را رها كرده وارد حوزه علميه المهدي در مسجد سليمان شدم. ابتدا دروس مقدماتي را در اين مدرسه فراگرفتم از جمله اساتيد اينجانب استاد ميرى، واعظى، شيروانى، مهريزي و... بودند.

شمس، محمد قلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1283 ش)، پزشك و مدرس. تحصيلات دبيرستانى پ. ث. ان و سه سال اول پزشكى و سه ساله ى چشم پزشكى را در تهران به پايان رسانده سپس براى ادامه ى تصحيلات به فرانسه رفته و دانشكده ى پزشكى يون را در سال 1302 ش به پايان رسانده و به دريافت دانشنامه ى دكترى پزشكى نايل شده و به ايران مراجعت

كرده است. وى استاد كرسى چشم پزشكى و رياست بخش چشم پزشكى بيمارستان فارابى بوده است. اثر وى «درمان تراخم با الكتروگو آگولاسيون» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (929/4).

شمس، هرمز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: چشم پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى چشم پزشكى ازدانشگاه پاريس، فلوشيپ در بيمارستان Vingts پاريس.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى شبكيه، جذام در ايران، بيمارى بهجت، استاد راهنماى 30 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى چشم، بيماريهاى رتين و ويتره، گلوكوم، بيماريهاى عفونى چشم بيماريهاى عدسى، چشم و تروما.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 100، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بهجت، دكولمان رتين، اثرات الكل متيليك روى چشم، جذام و تراخم.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شمسا، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كليه، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى با معدل 75/ 18 از دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1350، دكتراى تخصصى اورولوژى از دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1360.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام طرح بررسى بيماريهاى مقاربتى در زندان منكرات مشهد، پيوند كليه و اورولوژى، استاد راهنماى بيش از 10 پايان نامه دكترا.

ابداع:

يافتن اثرات واريكوسل بر عروق اطراف پروستات در Trans Rectal Sonogerphy، استفاده از معده براى ساختن مثانه و مجرا بعد از سيستكتومى راديكال.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جراحى كليه و مجارى ادرارى تناسلى (اورولوژى)، سفرنامه ژاپن و چين.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 50، تعداد مقالات

به زبان خارجى: 11

زمينه علمى مقالات:

بررسى اثرات سوءداروهاى ضد حاملگى، تازه هائى درباره آسپرين ختنه، پيوند كليه U.D.P همرا با سنگ، آسيب هاى كليه در جنگ تحميلى و سنگ شكن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شمسا، فاضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: داروسازى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شمس الافاضل ترشيزي، يوسف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1288 ق)، فيه و حكيم. وى در ترشيز به دنيا آمد و در سبزوار و نجف و تهران به تحصيل فقه و حكمت و رياضى پرداخت. در 1300 ش در وزارت معارف مشغول به كار شد و عهده دار نظارت طبع كتب مذهبى و شرعيات گرديد. از آثار وى: «سياسه المحمديه»، كه در الذريعه (273/12) اين كتاب به شمس الافاضل ميرزا رشيد بن شيخ يوسف بن عباسعلى نسبت داده شده است؛ «فوائد نصيريه»، در نحو؛ «كلمه ى جامعه»، در معنى شورا و مشروطه؛ «مفتاح النجاه فى تفسير الصلاه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (123/18 ،362/16 ،273/12)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (267/2)، مؤلفين كتب چاپى (895/6).

شمس العلماء، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. آفتاب دانشمندان) (حاج ميرزا) محمد حسين قريب ملقب به شمس العلماء و متخلص به ربانى (و. گركان (از توابع آشتيان) 1222 ه.ش.- ف. 1305 ه.ش./ 1345 ه.ق.). وى مقدمات علوم را در زادگاه خود گرگان آموخت. سپس براى تكميل تحصيلات به قم شتافت و در آنجا به تحصيل فقه و اصول و حديث و تفسير و ضمنا به تتبع در ادبيات فارسى و عربى پرداخت. از آنجا سفرى به عتبات كرد و سه سال علماى عصر به تحصيل و تكميل علوم دينى اشتغال داشت، و بعد از مراجعت به ايران مدتى نيز نزد ميرزا على محمد صفا كه از خطاطان معروف آن زمان بود به تعليم خط اشتغال داشت و خط نستعليق را به شيوه استاد خود مى نوشت. درسال 1266 ه.ش. براى تعليم زبان و ادبيات فارسى به آقاخان (سوم) از ايران يك تن استاد خواستند. شمس العلماء بدين خدمت نامزد گرديد و به هندوستان (بمبئى) رفت. از سال مزبور تا

سال 1275 ه.ش. در آنجا به تعلمى و تربيت آقاخان و ترويج ديانت اسلام مشغول بود. در سال اخير به سبب ناسازگارى آب و هوا و علاقه به موطن خود به ايران بازگشت و بنا به دعوت مخبرالسلطنه هدايت در مدرسه علميه و مدرسه نظام سابق و سپس در مدرسه علوم سياسى به تدريس زبان و ادب فارسى پرداخت. در سال 1284 ه ش. با كسب اجازه از وزارت معارف به تركستان و استانبول و قفقاز مسافرت كرد و به زيارت بيت اللَّه الحرام مشرف گرديد، و پس از مراجعت به رياست مدرسه علميه منصوب شد. ضمنا چند ساعت در مدرسه علوم سياسى و دارالفنون به تدريس فارسى و عربى اشتغال داشت و تا پايان عمر از تدريس دست نكشيد. از سال 1283 تا 1288 به تأليف كتاب «ابدع البدايع» در فن بديع مشغول بود و آن به طبع رسيده. در سال 1293 به عضويت ديوان عالى تميز (ديوان كشور) منصوب شد و در 83 سالگى وفات كرد. وى به فارسى و عربى شعر مى سرود و كتابهايى در معانى و بيان و منظومه اى در فقه و اصول پرداخته كه تاكنون به طبع نرسيده. جنازه وى را در ابن بابويه دفن كرده اند (از يادداشت سرلشكر قريب، قزوينى. يادگار 3 :5 ص 56)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

شمس آبادي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد ابوالحسن بن العلامه آيه الله المرحوم ميرزا محمد ابراهيم موسوى شمس آبادى مازندرانى از علماء طراز اول معاصر اصفهان و وكيل مطلق زعيم اعظم آيه الله العظمى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله العالى ميباشد. وى عالمى ناطق و فقيهى جامع و در ولايت اهل بيت عصمت عليهم السلام دانشمندى خالص و

كامل ميباشد.

جد اعلاى وى مرحوم سيد محمد لاريجانى فرزند مرحوم حاج سيد عبدالله مازندرانى كه داراى چهل فرزند و همه از اعيان و اشراف و مالكين مزرعه لاريجان بوده اند و او آخرين پسر او بوده و علاقه شديدى بتحصيل علم داشته و حتى شب هفته ى مرحوم پدرش بمطالعه معالم مشغول بوده برادر بزرگترش بوى تندى ميكند كه امشب وقت مطالعه نيست وقت تعارف با مردم است، او از اين عتاب رنجيده و شبانه از محل حركت و با پاى پياده بسمت تهران ميآيد و در تهران با ميرزا شفيع صدر اعظم فتحعلى شاه قاجار برخورد نموده و سؤال مى كند كه آقا سيد محمد كجا بوده و كى آمده اى وى جريانرا بيان ميكند صدر اعظم مزبور اصرار ميكند بيا برگرد بمحل و من همه گونه وسائل عزت تو را فراهم ميكنم قبول نميكند مى گويد كجا ميخواهى بروى ميگويد بخواست خدا باصفهان خدمت آقاى آقا محمد بيدآبادى ميروم تحصيل كنم صدر اعظم ميگويد من براى شما فكرى كرده ام زمينى در اصفهان دارم بشما ميبخشم و شما در عوض آن چهل ختم قرآن بخوانيد براى پدرم ميگويد معلوم نيست عمر من وفا كند ميگويد مانعى ندارد فرزندان شما بخوانند پس قبول ميكند.

اما جد دوم ايشان مرحوم آيه الله حاج سيد عبدالله عالمى جليل از شاگردان مرحوم آيه الله حاج ميرزا محمد هاشم چهارسوقى خونسارى و مرحوم آيه الله آقاى نجفى مسجد شاهى اصفهان بوده و بعد از فوت مرحوم آيه الله ميرزا محمد على مازندرانى كه عالمى ربانى و داراى مقامات و كرامات باهره بود در مسجد قطبيه كه براى او بنا كرده بودند بنا بر وصيت او اقامه جماعت نموده

ولى بعلل و جهاتى ادامه جماعت را تعطيل و آخرالامر تفويض بمرحوم صدرالعلماء فرزند مرحوم حجه الاسلام والمسلمين حاج سيد عبدالوهاب شمس آبادى نموده و مدتها آنمرحوم اقامه جماعت ميكردند.

معظم له در حدود سال 1326 ق در اصفهان متولد شده و پس از دوران ادبيات و سطوح در خدمت مرحوم حاج ملا ابوالقاسم زفره اى مدت دو سال از درس خارج مرحوم آيه الله حاج ميرزا سيدعلى نجف آبادى و مرحوم آيه الله حاج سيد محمد نجف آبادى استفاده كرده و قسمتى از شرايع را با معيّت اخوى بزرگش جناب فاضل عالم زبده العلماء الاعلام آقاى حاج ميرزا محمد رضا آل رسول دامت بركاته نزد حجه الاسلام والمسلمين فقيه اهل البيت مرحوم آقا شيخ احمد حسين آبادى برادر بزرگ مرحوم آيه الله ميرزا محمدعلى شاه آبادى خوانده و در سن 25 سالگى بنجف اشرف مهاجرت نموده و قريب ده سال بدرس خارج ملجاء الشيعه آيه الله المطلق فى الارضين مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و حدود شش سال بدرس اصول استاد الكل آيه الله آقا ضياءالدين عراقى حاضر شده و بحث آنجناب را براى عده اى از فضلاء تقرير نموده و مدتى هم در درس تعطيلى مرحوم آيه الله حاج ميرزا ابوالحسن مشكينى صاحب حاشيه شركت نموده و مدت دو سال هم از محضر مرحوم آيه الله العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى طاب ثراه استفاده نموده و مدت كمى هم از محضر و درس جمال الفقهاء والمجتهدين آيه الله سيد جمال الدين گلپايگانى بهره مند گرديد و خلاصه پس از توقف مدت دوازده سال در مهد علم و كمال و معنويت نجف اشرف باصفهان مراجعت و باقامه جماعت و انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارد. داراى آثار قلمى ميباشد:

1- شرح بر صحيفه سجاديه 2- موعظه ابراهيم

3- رساله مختصرى در اصول دين 4- اشعارى در مراثى و مصائب اهل بيت عليهم السلام.

حاج سيد ابوالحسن شمس آبادى (شهيد اصفهانى) كه ترجمه - و زندگينامه اش در جلد سوم گنجينه دانشمندان گذشت از علماء صالحين و خدمتگزاران راستين اسلام و مسلمين معاصر بوده است.

معظم له حدود هفتاد سال از عمر شريف خود را در راه تحصيل علم و كمال و خدمت به اسلام و ملت گذرانيده و با خلوص نيت و صداقت كامل اين وظيفه را انجام و آثار و باقيات الصالحات چشمگير و ارزنده اى از قبيل موسسه آموزش (ابابصير) براى نابينايان تاسيس و صدها نابينا را با خواندن ثرآن و ساير تعليمات دينى آشنا بدين وسيله خدمت حيات بخشى نموده است مرحوم شمس آبادى كه در اثر يك توطئه ناجوانمردانه از طرف دشمنان ولايت و خاندان رسالت در روز چهارشنبه سوم مراجعتش از عمره مفرده در روز هفتم ربيع الثانى 1396 برابر 18 فروردين 1355 شمسى در هنگام طلوع فجر در وقتى كه به قصد اداء فريضه صبح عازم رفتن به مسجدش بود ربوده شد و در نزديكى اصفهان (درچه) به شهادت رسيده و به (شهيد اصفهانى) شهرت يافته است.

و چون خبر اين ضايعه اسفناك و فاجعه دردناك به مردم استان اصفهان و غيره رسيده چنان موجى از جنبش مردم در اصفهان ايجاد شد كه در تاريخ اين شهر باستانى بى نظير بوده است تا يك هفته كليه دكاكين تعطيل و شورى از مردم برخاست كه مانندش ديده نشده بود. نويسنده كه از قم براى شركت در مجلس شب هفت آن مرحوم به اصفهان رفته بودم از نزديك ناظر انقلاب و هيجان مردم بودم مجالس ترحيم و فواتح براى آن

مرحوم در سراسر ايران و مخصوص در اصفهان تا چهلم آن شهيد بزرگوار ادامه داشت و نويسنده در چهلم شهادت آن مرحوم نيز در مجلس بزرگى كه در (تخت فولاد) در سر مزار ايشان تشكيل و از سراسر كشور آمده بودند شركت و شور و آشور عجيبى مشاهده كردم كه نظير آن را كمتر ديده بودم و در تمام محافل و مجالس خواسته عموم مردم گذشته از تاثرات عميق مجازات سريع و قاتلين آن شهيد مظلوم بود ولى متاسفانه عده اى كه به اتهام شركت در توطئه و قتل آن مرحوم دستگير و بعضى از آنها هم كه اعتراض كرده بودند به واسطه سهل انگارى و بى تفاوتى هيئت حاكمه طاغوتى در امر قصاص ومجازات متجاسرين به ويژه كه مربوط به روحانيت و چنين عالم مجاهد بزرگوارى بود به تاخير انداخته تا در انقلاب و جنبش مردم مبارز ايران درهاى زندانهاى كشور شكسته و تمام زندانيهاى سياسى و جنائى و غيره آزاد قاتلين آن شهيد مظلوم هم آزاد و خون- چنين عالم ربانى از بين رفت. شهراء و ادباء بسيارى از اصفهان و قم و تهران و ساير نقاط اين حادثه جبران ناپذير را به نظم و قصايدى در شهادت و رثاء ايشان سروده اند.

پس از انقلاب با دستگيرى مهدى هاشمى معدوم داستان شهادت آيت اللَّه شمس آبادى مشخص شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

شمسي شهرآبادي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ميكرب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شمسي قارند، قديرعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قدير علي شمسي قارند

محل تولد : اصفهان

شهرت : شمس

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1361 وارد حوزه علميه اصفهان (مدرسه ذوالفقار) شدم. ادبيات و معالم و اصول الفقه و لمعتين و بخشي از مكاسب و رسائل را در محضر اساتيد آن حوزه فرا گرفته و در سال 1368 وارد حوزه علميه قم شدم و بقيه سطوح عاليه را در محضر اساتيد بزرگوار حجج اسلام دوزدوزاني، اعتمادي، استادي، گنجي، به پايان رسانده و سپس در درس خارج استاد آيت الله تبريزي يك دوره كامل اصول و بخش هاي از كتاب الطهارة و كتاب الصلاة را حدود ده سال از محضر آن بزرگوار بهره بردم و در اواخر همين دوره در موسسه تحقيقاتي بقية الله در زمينه فقه و اصول از محضر اساتيد راهنماي آن موسسه استفاده كرده و رساله هاي فقهي چند تاليف كردم.

همزمان در جلسات فقهي استاد گنجي دام ظله كه جلسات گفتگو و مباحثه بود شركت كرده . صلاة مسافر بخشي از كتاب الصدم و تمام كتاب الحج و مضاربة و اخيراً هم كتاب الاجارة را به همراه بررسي مباحث حقوقي روز در محضر آن بزرگوار بررسي نموده و مي نمايم.

در يكي دو سال اخير در موسسه بقية اله به تدوين شرحي كامل بر وسائل الشيعة زير نظر استاد بزرگوار شب زنده دار مشغول بوده و در رابطه با شرح متن روايت همكاري مي نمايم.اينجانب سالها به صورت موردي

و براي نفراتي محدود به تدريس اصول الفقه ، رسائل، مكاسب ، لمعه اشتغال داشته و چندين سال است كه در مدرسه فقهي امام باقر عليه السلام به تدريس مكاسب و همينطور بعنوان استاد راهنما همكاري دارم.

شميسا، سيروس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيروس شميسا" در 29 فروردين 1327 در شهر رشت متولد شد، از پدر و مادري فرهنگي و رئيس دبيرستان. پس از اخذ ديپلم به دانشگاه شيراز رفت و چند سالي پزشكي خواند. سپس تغيير رشته داد و در همان شيراز ليسانس ادبيات فارسي گرفت. در آنجا با مرحوم مسعود فرزاد محشور بود و در درس اساتيد آمريكايي– كه در گروه زبان و ادبيات انگليسي تدريس مي كردند– حاضر مي شد. همچنين در مدرسه ي خان نزد حجت الاسلام آقاي حسيني، جامع المقدمات و مقداري از سيوطي را خواند. ويراستار مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران شد و در دانشگاه آزاد ايران استخدام شد. پس از اخذ فوق ليسانس، به خدمت سربازي رفت و در ضمن خدمت، دوره ي دكتري ادبيات فارسي را هم خواند و در سال 1357 رساله ي خود را نزد دكتر خانلري دفاع كرد. پس از اتمام دروس دانشگاهي، به تحصيلات حوزوي ادامه داد و برخي از كتب را مانند شرح منظومه، رسائل، قوانين، مغني، مطول، جوهر النضيد و غيره را نزد دكتر سيد جعفر سجادي خواند. سپس عضو گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه علامه طباطبايي شد كه هنوز در اين سمت باقي ست.

دكتر"سيروس شميسا" پژوهش گر و نويسنده اي فعال و تواناست كه تاكنون بيش از 40 عنوان كتاب در كارنامه ي خود دارد.

"شاهد بازي در ادبيات فارسي" در سال 1381 منتشر، و در همان سال توقيف و

جمع آوري شد. كتابي جسور و جديد، كه در شكستن تابوهاي ايراني همتا ندارد. خود "شميسا" در مقدمه ي كتاب مي گويد: ( عجيب است كه با اين گستردگي مطلب در ادبيات و تاريخ ما تاكنون نوشته ي مستقلي در اين باب فراهم نيامده است. شايد علت قبحي است كه در اين موضوع است. اين كتاب هم ممكن است به مذاق عده يي خوشايند نباشد اما چه مي توان كرد؟ ) و كتاب به مذاق عده يي خوشايند نيامد و توقيفش كردند.

همان گونه كه از نام كتاب و نقاشي ي روي جلد آن پيداست،همجنس گرايي – مردانه – در ادبيات فارسي موضوع پژوهش اين كتاب است. خود مي گويد: ( اساسأ ادبيات غنايي فارسي به يك اعتبار ادبيات همجنس گرايي است. در اين كه معشوق شعر سبك خراساني و مكتب وقوع در دوره تيموري، مرد است شكي نيست. اما ممكن است خواننده غير حرفه يي در مورد ادبيات سبك عراقي مثلأ غزليات امثال سعدي و حافظ دچار شك و ترديد باشد. اما حدود نصف اشعار اين بزرگان هم صراحت دارد كه در باب معشوق مذكر است زيرا در آن ها آشكارا از واژه هاي پسر و اَمرد و خط عذرا و سبزۀ ريش و اين گونه مسائل سخن رفته است. اما بخش اعظم آن نصف باقي مانده هم در مورد معشوق مذكر است منتها خاصيت زبان فارسي طوري است كه مثلأ به علت عدم وجود افعال و ضماير مذكر و مؤنث ايجاد شبهه مي كند. بايد دانست كه مسائلي چون رقص و زلف و خال و خدّ و قد و دامن و تيرنگاه و ساقيگري

و امثال اين ها كه امروزه به نظر مي رسد در مورد زنان است در قديم مربوط به مردان هم مي شده است. بدين ترتيب فقط بخش كمي از اشعار قدماست كه مي توان در آن ها به ضرس قاطع معشوق را مؤنث قلمداد كرد. )

"شميسا" اولين محققي ست كه در اين باره به چاپ پژوهش هايش مي پردازد. چاپ اين كتاب نه تنها براي حكومت كه براي بسياري از پژوهشگران متعصب و عرفا و دراويش ايراني هم گران آمد.

صوفيان پسرهاي نوبالغ را كنار خود مي نشاندندو از ديدن روي آن ها حظ مي بردند. اين كار خود را شاهد بازي نام گذاشتند كه يعني در روي زيبايي كه خدا آفريده جلوه اي از او مي بينيم. كه اين كار هنوز هم در برخي نقاط در جريان است. نام كتاب برگرفته از اين سخن است.

كتاب "شاهدبازي در ادبيات فارسي" در هشت فصل و هر فصل در چندين بخش نوشته شده:

فصل اول: سابقه نظربازي – افلاطون، عشق افلاطوني، رساله عشق ابن سينا، شاهدبازي در ادبيات عرب، شاهدبازي در هند، و ... .

فصل دوم: دوره غزنويان – زلف اياز، معشوق لشكري يا لعبت سپاهي، معشوق بنده يا لعبت سرايي، ريش معشوق يا سبزه عذار، قابوسنامه و عشق به غلامان، فرخي سيستاني، و ... .

فصل سوم: دوره سلجوقيان و خوارزمشاهيان – سلاطين و وزرا، سلطان سنجر و امردان، نزهة المجالس، مناظرۀ بين لواط كار و زناكار، سبك آذربايجاني، اسماعيليه، و ... .

فصل چهارم: صوفيان و شاهد بازي – صوفيان امردباز، احمد غزالي، عين القضاة، اوحدالدين كرماني، عراقي، شيخ روزبهان بقلي، محمد غزالي، سهروردي، احمد جام، شمس تبريزي، مولانا،

و ... .

فصل پنجم: شاعران معروف سبك عراقي – سعدي، حكاياتي از بوستان و گلستان، حافظ، عبيد زاكاني، و ... .

فصل ششم: دورۀ تيموريان و اوايل صفويه – جامي، محتشم كاشاني، رسالۀ جلاليه، وحشي بافقي، مهر و مشتري، ترسا بچگان، و ... .

فصل هفتم: دورۀ صفويه و افشاريه و زنديه – دورۀ صفويه، رستم التواريخ، پلشت شدن زبان، و ... .

فصل هشتم: دورۀ قاجار – مليجك و ناصرالدين شاه، ايرج ميرزا، دورۀ پهلوي، معشوق دوجنسي،امكانات زباني،

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شميم شيرازي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، شاعر و حكيم. معروف به حكاك. متولد در شيراز. وى با حاج ملا هادى سبزوارى در سبزوار ملاقات كرد و گويا حاج ملا هادى وى را معمم كرده است. اين ابيات از اوست:

با لب ميگون او، من مى پرستى مى كنم

با نگاه مست او، بى باده مستى مى كنم

گفتمش: هستم غلام و شرمسار از گفته ام

با وجودش اى عجب اظهار هستى مى كنم

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (560 -559)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (319/3)، الذريعه (546 -545 /9)، ريحانه (256 -255 /3)، مرآت الفصاحه (316)، مكارم الآثار (1997/6).

شميمي، كورش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شوشتري جزايري، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا بن سيد حسين بن سيد رضا بن سيد على اكبر بن سيد عبداللَّه شوشترى جزايرى عالمى فقيه و صالح بوده است و پدرش از بزرگان علماء و دوستان صادق و خواص اصحاب شيخ مرتضى انصارى و از شاگردان ميرزاء شيرازى بزرگ و بعد شيخ محمدحسين كاظمينى و ميرزا حسين خليلى بوده و در صحن شريف علوى اقامه جماعت مى نمود تا در 17 شعبان 1329 ق وفات و در مقبره سيد على شوشترى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شوشتري، باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

باقر بن غلامعلى شوشترى نجفى عالمى خبير و فقيهى معروف از شاگردان شيخ انصارى و ملا على خليلى و در اواخر از تلامذه حاج ميرزا حسين خليلى بوده و چندين مرتبه به مكه مشرف و چندين سال مجاور خانه خدا گشته و موجب ارشاد و استبصار عده اى از مردم مكه شده و در مراجعت در بمبئى در سال 1327 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شوشتري، حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين بن حسن بن على بن على بن الحسين شوشترى فقيهى فاضل از علماء زمان خود و از شاگردان سيد محمد طباطبائى مجاهد در كربلا و در حدود 1230 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شوشتري، شفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد بن عبدالكريم بن جواد بن عبدالله بن نورالدين علي بن سيد نعمه الله موسوي جزايري.

عالم فاضل، از علماي ازكيا بوده، و در جمله علوم بالاخص فقه و رجال مهارت داشته، و در اصفهان در محله دردشت ساكن، و به درس و مباحثه و اقامه جماعت و ارشاد مردم اشتغال داشته.

در 1211 متولد، و در 21 ذي الجحه الحرام سال 1274 وفات يافته، در صحن تكيه آقا حسين خوانساري در تخت فولاد مدفون گرديد.

كتب زير از اوست:

1- حواشي بر شرح كبير، معروف به «كشف الرياض» 2- فوائد متفرقه اي در رجال، كه اغلب آن را در حواشي كتب رجالي به خط زيباي خوش مرقوم داشته است كه اگر جمع آوري شود كتاب بزرگي خواهد شد. 3- حواشي بر نقد الرجال.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شوشتري، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين بن محمدرضا شوشترى دانشمندى بزرگ از فقهاء و اصوليين از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و مبرزين تلامذه وى و نزد استاد مقامى والا داشته و اوست همان كسى كه رسائل شيخ را موسوم به (فرائد الاصول فى تمييز المزيف من المقبول) نمود و حواشى بر او زد از آنچه را كه از استادش استفاده نموده بود تاريخ وفاتش معلوم نيست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شوشتري، عبدالقائم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حقير در روز نيمه ذي الحجه ي سال 1365 ه_ .ق، روز تولد امام دهم حضرت علي بن محمد الهادي عليه السلام، در شهر قوچان متولد شدم.

سير و سلوك بنده از اينجا شروع شد: حدود 13 ساله بودم كه حس خداجويي در من بيدار شد، با كمال تشنگي از خود مي پرسيدم راه وصال حضرت باري تعالي چيست؟ در سال 1339 شمسي بنده طلبه شدم و در مدرسه نواب مشهد مشغول تحصيل گرديدم و در كنار درس و بحث حوزوي به مطالعه كتبي كه درباره اديان و مذاهب و طرائق بود، مطالعه و تحقيق مي نمودم.

نخستين استاد اخلاق بنده، مرحوم آيت الله شيخ مجتبي قزويني احمدي سينائي بود كه ايشان مؤكداً به تخليه و تحليه 1 كه مقدمه تزكيه نفس است توصيه مي فرمودند.

طي يك مقدمه با عارف مرتاض حضرت سيد ابوالحسن حافظيان آشنا شدم و در خدمت ايشان علم اعداد و علم رمل و جفر ناقص و بعض از ختومات را تعليم گرفتم، ولي پس از چندين سال به دلائلي دفتر را پاره كردم و به رودخانه ماربره ( از سرشاخه هاي رود دز) ريختم و بخود گفتم:

يار با ماست چه حاجت كه زيادت طلبيم

دولت صحبت آن مونس جان مار را بس

ادبيات عرب را نزد عارف والامقام استاد حجت الاسلام هاشمي آموختم. ايشان اولين كسي بود كه براي بنده درس عشق خدا را آموخت و من سخت مشتاق اين راه شدم.

چون حوزه قم را غني تر از حوزه مشهد ديدم، محل تحصيلم را از مشهد به قم تبديل كردم. روزي خدمت حضرت آيت الله بهجت مشرف شده و شرح الحال اجمالي خود را به ايشان گفتم. ايشان فرمودند: من فعلاً به شما كتابهاي مفيدي 2 را معرفي مي كنم.

به خاطر علاقه زيادم به ايشان، بعضي نمازهاي يوميه را در مسجد فاطميه و به امامت ايشان اقامه مي كردم و هميشه سعي مي كردم پس از نماز مصاحبت ايشان را از مسجد تا منزل از دست ندهم و همچنين در كلاس درس خارج ايشان، قبل از شروع درس، از فرمايشات اخلاقي و معنوي معظم له استفاده مي نمودم. دستورات ايشان اكثراً سفارش به انجام واجبات و ترك محرمات و انجام بعضي مستحبات و ترك مكروهات بود و در بين مستحبات دوام در طهارت و نافله شب و نماز جعفر طيار را بيشتر سفارش مي فرمودند.

در همين سالها از خرمن علم و عرفان آيت الله العظمي حاج سيد رضا بهاءالديني نيز بهره مند مي شدم و مانند كلب اصحاب كهف اكثر روزها خدمتشان حاضر و استفاده مي نمودم. ايشان

هميشه شاگردان خود را به تفكر و تعقل تشويق مي فرمودند.

همچنين از جلسات منوَّر و منوِّر حضرت آقاي حاج سيد حسين يعقوبي قائني نيز بهره مند گشته و از كيفيت سلوك عاشقان عملاً مطلع شدم.

در همين ايام به درس منظومه و اشارات حضرت علامه آيت الله حسن زاده آملي، عالم عارف، درياي بيكران علم و معرفت حاضر شده و از ايشان هم بهره ها گرفتم. ايشان شاگردان خود را به تحصيل علوم مختلف ديني تشويق مي كردند.

همزمان با تحصيل در قم در فرصت هايي به مشهد نيز تشرف مي يافتم و خدمت بزرگ مردي سلمان گونه، حضرت آقاي شيخ عبدالكريم حامد استفاده مي كردم كه هنر ايشان موشكافي مسائل اخلاص بود. ايشان در مقام تربيت شاگردانش بر محور اخلاص 3 بسيار سفارش مي فرمود.

عطش شديد من در جستجوي استاد كامل ، با پيشنهاد برخي دوستان و مكاشفه اي به يافتن حضرت آقاي حاج اسماعيل دولابي انجاميد و همزمان خدمت حضرت علامه طباطبايي صاحب الميزان مي رسيدم كه درباره ايشان فقط مي گويم:

يك دهن خواهم به پهناي فلك تا بگويم مدح آن والا ملك

توضيحات:

1- «تخليه» عبارت است از پاك نمودن و تطهير قلب از بدي ها و آلودگي هاي گناهان و غبار غفلت و اخلاق ناپسند و اعمال بد و «تحليه» عبارتست از آرايش قلب به اطاعت و عبادت حضرت حق و جذب صفات حسنه و كريمه.

2- آن كتابها عبارتند از: جامع السعادات ملامهدي نراقي و تذكره المتقين شيخ

محمد بهاري و تفسير شيخ حسن نجفي اصفهاني.

3- «من اخلص لله اربعين يوماً فجر الله ينابيع الحكمه من قلبه الي لسانه: هركس چهل روز خودش را براي خدا خالص گرداند، خداوند چشمه هاي حكمت را از قلبش بر زبانش جاري گرداند.»

شوشتري، غلام حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، و مجتهد زاهد، از مدرسين معروف، و فضلاى مشهور بوده. در سال 1222 وفات يافته، در تخت فولاد مدفون گرديد.

وى از شاگردان شيخ جعفر شوشترى معروف مى باشد، و خود در مجالس خصوصى منبر مى رفته، و عمر خود را به زهد و تقوى به عزلت و انزوا گذرانيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شوشتري، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، عالم اسلامى.

تولد: مرداد 1281(1320 ق.) نجف.

درگذشت: 31 ارديبهشت 1374، شوشتر.

علامه حلى تقى شيخ شوشترى، فرزند كاظم، در سال 1281 زمانى كه پدر وى در نجف به كسب علم مشغول بود، در اين شهر ديده به جهان گشود و تا سن هفت سالگى در آن شهر ساكن بود. در اين مدت خواندن و نوشتن فارسى و قرآن را فراگرفت و پس از آن همراه خانواده به شوشتر مراجعت نمود. در شوشتر مقدمات علوم اسلامى را نزد حجت الاسلام سيد حسين نورى و حجت الاسلام سيد محمدعلى امام و سيد على اصغر حكيم فراگرفت و براى دوره سطح نزد اساتيدى چون حجت الاسلام آقا سيد محمدتقى شيخ الاسلام و آيت الله سيد مهدى آل طيب و والدشان تلمذ جست و به درجه عالى اجتهاد نايل آمد. به سال 1314 به علت مخالفت با كشف حجاب جلاى وطن نمود و به عتبات عاليات مهاجرت كرد و در حوزه هاى علميه نجف و كربلا به كسب علوم و معارف اسلامى ادامه داد. در عتبات با آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى همكارى داشت و در سال 1321 پس از سقوط رضاشاه به ايران بازگشت و در شوشتر ساكن شد. از آن پس علاوه بر تدريس علوم دينى و تعليم طلاب، به تحقيق در علوم اسلامى پرداخت. وى صاحب

تأليفاتى است كه از آن جمله اند: قضاء اميرالمؤمين على بن ابى طالب (ع) (نجف، 1369 ق.)؛ بهج الصباغه فى شرح نهج البلاغه (چهارده جلد، 1400 -1390 ق.)؛ قاموس الرجال (تعليقات تنفيح المقال، در چهارده جلد برنده جايزه دهمين دوره كتاب سال جمهورى اسلامى ايران)؛ الاخبار الدخيله و مستدرك آن (در سه مجلد، اين كتاب برنده جايزه نخستين دوره كتاب سال جمهورى اسلامى ايران شد)؛ آيات بينات فى حقيقة بعض المنامات، الاربعون حديثا (1400 ق.)؛ رسالة سهو النبى (ص)؛ الرسالة المبصرة فى احوال الصيرية (شرح احوال افراد مكنى به ابى بصير، 1390 ق.)؛ جوامع احوال المعصومين؛ النجعة فى شرح اللمعة (يازده جلد)؛ الغرر و الدرر؛ رساله در محاكمه بين شيخ صدوق و شيخ مفيد دريك مسأله كلامى (1390 ق.)؛ الاوائل (1405 ق.)؛ البدايع (زير چاپ)؛ رسالة فى تواريخ النبى و آلال؛ مقدمه بر توحيد مفضل (ترجمه علامه محمدباقر مجلسى).

محمدتقى بن شيخ كاظم بن محمدعلى بن العلامه شيخ جعفر شوشترى (معروف) عالمى مصنف و متبحر بوده و در سال 1321 ه در نجف متولد و در بيت علم پرورش يافته و به قانون وراثت بحب علم و فضيلت نشو و نما يافته و در خدمت اعلام و افاضل با جديت و كوشش بسيار اشتغال يافته تا به مقامات عاليه رسيده داراى تأليفات عديده اى كه از آنها كتب زير است مى باشد.

1- تحقيق المسائل شرح بر (روضةالبهية)

2- رسالة المبصرة در احوال ابى بصير

3- (رساله سهو النبى (ص))

4- تعليقات تنقيح المقال

5- قضاء اميرالمؤمنين (ع) مطبوع

6- الاربعينيات الثلاث

7- جوامع احوال الائمه.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شوشتري، نوراللَّه

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاضى نوراللَّه بن سيد شريف الدين شوشترى مرعشى كه نسب شريفش با بيست و يك واسطه به سيد على مرعشى موصول

و با بيست و شش واسطه به حضرت سيدالساجدين زين العابدين (ع) مى رسد.

از مفاخر عالم تشيع و افتخارات دارالمؤمنين شوشتر و معاصر با عهد صفويه شاه عباس كبير فقيهى اصولى و محدثى رجالى و اديبى رياضى و متكلمى محقق و شاعرى ماهر و با كمالات صورى و معنوى و نفسانى و روحانى معروف بوده است.

در زمان اكبرشاه هندى براى تبليغ اسلام و ارشاد عوام كالانعام هندوستان به هند مسافرت نمود و در لاهور به منصب قضاوت و داورى بين مردم رسيد و مرجع خودى و بيگانه گرديد و اهتمام تمام در انجام وظائف و امر به معروف و نهى از منكر و تبليغات دينيه نمود.

و ضمناً تأليفات نافعه متنوعه بسيارى در فنون مختلفه كه حاكى از تبحر و نبوغ و جامع معقول و منقول بودنش بوده به يادگار گذاشت و جان شريفش را در راه خدمت به مذهب حقه اثنا عشريه تقديم نمود و در راه اين هدف به دست سنيان متعصب به وضع فجيعى شهيد و رغما لانفهم قبرش در آگره هند (اكبرآباد) مزار موافق و مخالف گرديد.

و چندين سالست كه در نيمه ماه شعبان صدها هزار نفر از شيعه و سنى هند و پاكستان و نقاط ديگر به زيارت قبرش شتافته و مراسمى را انجام مى دهند.

كيفيت شهادت

اما چگونگى شهادت او چنانچه در شهداء الفضيله علامه امينى و ريحانةالادب خيابانى و مقدمه شرح احقاق الحق علامه نسابه آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله است.

از اين قرار است كه علماء نواصب اهل سنت بر موقعيت وى حسد بردند و از كتاب احقاق الحق او سعايت كردند نزد سلطان اكبرشاه كه اين سيد رافضى است و دليل بر رفض او

اينست كه در كتابهايش بر على كرم اللَّه وجهه صلوات مى فرستد و صلوات اللَّه عليه مى گويد.

و اين خلاف سنت كرده و مرتكب بدعتى شده است و همگى فتواى قتل او را دادند.

پس شاه گفت همه بنويسند پس نوشتند و امضا كردند و شاه چون امضاها را خواند گفت:

پس چرا فلان عالم امضا نكرده او بايد حتماً امضا كند پس نزد آن عالم رفتند كه از او امضا بگيرند او گفت اين شخص چرا واجب القتل باشد گفتند چون براى على صلوات اللَّه عليه مى نويسد و صلوات مخصوص به پيغمبر است.

در جواب نوشت حديث نبوى (يا على لحمك لحمى و دمك دمى... مسلم اهل قبله است و چون على لحم و دم پيغمبر است پس همچنانكه براى پيغمبر صلى اللَّه عليه مى گوئيم براى على هم بايد (صلوات اللَّه عليه) بگوئيم بنابراين سيد مرتكب بدعت نشده و اين شعر را به هندى نوشت.

گر لحمك لحمى بحديث نبوى هى

بى صلى على نام على بى ادبى هى

پس اكبرشاه اجازه قتل او را نداد تا بعد از او در زمان پسر جوان ساده و مستش شده عالم گير در سال 1019 هجرى علماء حسود ناصبى آن بزرگوار را در راه گرفته و چندان سيم خاردار بر بدن او زدند تا اعضايش را پاره پاره نمودند و وى را شهيد راه حق كردند. از اشعار اوست اين ابيات:

عشق تو نهاليست كه خوارى ثمر اوست

من خارى از آن باديه ام كاين شجر اوست

بر مائده عشق اگر روزه گشائى

هش دار كه صد گونه بلا ما حضر اوست

وه كاين شب هجران تو بر ما چه دراز است

گوئى كه مگر صبح قيامت سحر اوست

فرهاد صفت اين همه جان كندن (نورى)

در كوه ملامت بهواى كمر اوست

تخلص

آن بزرگوار نورى مى باشد و وقتى در هندجان خود را در مخاطره ديد با خويش گفت.

خوش پريشان شده اى با تو نگفتم نورى

آفتى اين سر و سامان تو در پى دارد

صاحب عبقات الانوار علامه مير حامد حسين هندى زحمات بسيارى براى مزار آن بزرگوار كشيد و به فرزندش علامه سيد ناصر حسين وصيت كرد كه در احياء مزار شهيد كوشش و تكميل نمايد و او به فرزندش ناصر سعيد سفارش كرد خلاصه به همت و جديت بيت جليل صاحب عبقات مزار كثيرالبركاتش بنا و همه ساله در ماه شعبان و غير آن مردم از دور و نزديك به زيارتش مى روند.

در سال 1390 هجرى كه مزار و كتابخانه شهيد را افتتاح نمودند از تمام مراجع بزرگ و آيات عظام عراق و ايران و بلاد ديگر رسماً دعوت كردند و نگارنده هم دعوت داشتم لكن موفق نشدم و نمايندگان مراجع آيت اللَّه العظمى ميلانى و آيت اللَّه العظمى مرعشى و آيت اللَّه العظمى شاهرودى و شريعتمدارى و ديگران با شركت صدها هزار نفر آنجا را افتتاح و مراسمى را انجام و پيام آيات عظام را به مردم مسلمان هند رسانيدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شوشتريان، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيماريهاى كودكان و فوق تخصص عفونى كودكان.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى اسهال در شيرخواران، توبوكولين تست در شيرخواران واكسينه شده با ب. ث. ژ، بررسى مننژيت در اطفال، بررسى عفونت در كودكان مبتلا به بيماريهاى بدخيم، استاد راهنماى تعداد زيادى پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه

كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بررسى اسهال در شيرخواران .

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: متعدد، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

در زمينه بيماريهاى كودكان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شوقي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، مؤلف.

تولد: همدان.

درگذشت: اسفند 1367، لندن.

سيد عباس شوقى از دبيرانى بود كه سال هاى بسيار به تدريس مشغول بود. وى عهده دار رياست فرهنگ در برخى از شهرها بود و چندى هم در اداره ى نگارش وزارت فرهنگ خدمت مى كرد و از هم قلمان مجله هاى «آموزش وپرورش»، «جهان نو» و «يغما» بود و براى آنها مقالاتى مى نوشت. از تأليفات او دشت گرگان، ترجمه ى تاريخ فلفسه در اسلام (تأليف دبور)؛ ترجمه ى آراء و عقايد (از گوستاو لوبون)؛ ترجمه ى بنياد انواع (چارلز داروين)؛ ترجمه ى در تربيت (از برتراند راسل، 1328) چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شوكت شيرازي، شمس الدين حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1322 -1254 ق)، مورخ، مترجم و شاعر، متخلص به شوكت. شوكت در تهران متولد شده و چندى در اصفهان و از آن پس در عتبات عاليات تحصيل كرد. نامبرده سالها منشى اول سفارت عثمانى در تهران بود. از آثار او: «تاريخ اسكندر» و «تاريخ شارل دوازدهم پادشاه سوئد» را به وى نسبت مى دهند. در «فارسنامه ى ناصرى» تخلص او شكوه شيرازى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (885 -883 /2)، الذريعه (551/9)، شرح حال رجال (334/1)، فارسنامه ناصرى (1171/2)، المآثر و الآثار (217)، مؤلفين كتب چاپى (575/2)، مجمع الفصحا (535/5)، مرآت الفصاحه (225)، مكارم الآثار (303/2)، يغما (س 7، ش 4، ص 162).

شوندي در جزيني همداني، حسينقلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1239 ق)، فقيه و عالم. در قريه ى شوند متولد شد. در كودكى با پدر به تهران آمد و پس از فراگيرى مقدمات، به تحصيل سطوح در محضر شيخ عبدالحسين تهرانى، معروف به شيخ العراقين، پرداخت و بعد در سبزوار از محضر ملاهادى، فيلسوف معروف، كسب فيض كرد و در نجف از حوزه ى درس شيخ مرتضى انصارى استفاده ى فراوانى برد. ملاحسينقلى به رياست و مرجعيت دل نيست و در خانه ى خود به تدريس درس اخلاق و سپس فقه و اصول پرداخت، و سرانجام در كربلا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (94/6).

شه ناصر، نصرالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن عبدالله خان لله باشى بن مهدى قهپايه اى. اديب و شاعر متخلص به «شاه ناصرى» قسمتى از ديوان اشعار او به نام «تحفة الجاويد» به طبع رسيده. در 1297 در قريه ى حريصه متولد، و در 1384 وفات يافته است.

اين خاندان، خود را از اولاد شاه ناصر مدفون در مزرعه ى شنانه ى جبل قهپايه مى دانند.

شاعر توانا آقاى برنا در ماه تاريخ وفات او گويد:

پى سال تاريخ برنا سرود

شده در جنان شاه ناصر مكين

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شهاب منشي، شهاب الدين محمد، علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، اديب. وى كتابى به نام «همايون نامه» در انشاى فارسى، به نام خواجه غياث الدين پير احمد وزير نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (260)، كشف الظنون (2046).

شهاب، محمدهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد هادي شهاب

محل تولد : بيرجند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1362 در رشته رياضي و فيزيك در مقطع ديپلم از دبيرستان آيت الله طالقاني بيرجند فارغ التحصيل شده و در همانسال وارد حوزه علميه قم شده در مدرسه رسالت مشغول به تحصيل شدم.

پس از يك سال به مدرسه رضويه قم انتقال پيدا كردم سطوح مقدماتي و سطح حوزه را تا سال 1370 پشت سر گذاشتم و همزمان با تحصيل حوزوي و شركت در دروس خارج در سال 1368 از طريق كنكور سراسري وارد دانشگاه تهران رشته فلسفه شدم و با حضور هفته اي يك روز در ميان اين دوره را ادامه داده در سال 1372 بلافاصله در كارشناسي ارشد همان رشته در همان دانشگاه به ادامه تحصيل مشغول شدم. از سال 1370 در موسسه اموزش و پژوهش امام خميني (كه آن موقع با عنوان موسسه باقرالعلوم فعاليت مي كرد) در گروه تازه تأسيس كلام جديد در مقطع كارشناسي ارشد مشغول به تحصيل شدم و از جلسات درس حضرات آقايان لاريجاني ، ملكيان بهره بردم.

از سال 1375 مدتي در مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب و سپس در پژوهشكده فلسفه و كلام پژوهشگاه فرهنگ اسلامي (وابسته به دفتر تبليغات اسلامي) به كارهاي تحقيقاتي در گروههاي فلسفه – فلسفه دين – مشغول شده و اين همكاري تا

مدتي كه در قم بودم ادامه داشت در همين سالها از سال 1374 تا كنون در مراكز مختلفحوزوي و دانشگاهي قم و تهران به تدريس دروس منطق و فلسفه و كلام و .... مشغول شدم. و سرانجام در سال 1378 در دوره دكتري كلام جديد تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شدم. و در سال 1384 از رساله خود دفاع كردم . در سال 1380 به دليل پاره اي مشكلات به بيرجند آمدم و در دانشگاه بيرجند در گروه معارف اسلامي به تدريس مشغول شدم كه تاكنون ادامه دارد.

شهابي خراساني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد، فقيه.

تولد: 1280(1321 ق.)، تربت حيدريه.

درگذشت: مرداد 1365، استراسبورگ فرانسه.

علامه محمود شهابى خراسانى (نام وى در سواد اجازت وى به اين صورت به كار رفته است: ميرزا محمود تربتى)، فرزند عبدالسلام، تحصيلات مقدماتى را در تربت حيدريه گذراند و پس از آن در مشهد نزد اساتيد زمان، همانند حاج آقا حسين قمى، آقا ميرزا محمد آقازاده خراسانى به آموختن علوم دينى پرداخت. همچنين در مشهد از محضر آيات عظام عبدالجواد اديب نيشابورى (اديب اول) در ادبيات فارسى و عربى، استفاده نمود. سپس در نوجوانى وارد حوزه ى علميه ى اصفهان شد و به تكميل علوم و معارف اسلامى همت گماشت. در حوزه اصفهان از درس اساتيدى همانند آيت الله محمدحسن فشاركى در فلسفه و عرفان بهره جست و بنا بر قولى نزد آقا بزرگ خراسانى به آموختن دانش رجال پرداخت. استاد شهابى چنانكه در اجازات وى آمده است در سن بيست و پنج سالگى به درجه اجتهاد رسيد. وى داراى جواز اجتهاد و روايت از آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى، آيت الله محمدحسن فشاركى بود.

پس از طى تحصيلات،

به تدريس در مدرسه علميه ى اصفهان پرداخت. از سال 1310 نيز در تهران به تدريس در مدرسه معقول و منقول پرداخت و پس از تأسيس دانشگاه در سال 1313 براى تدريس به دانشكده حقوق و علوم سياسى دعوت شد كه در آن دانشكده به تدريس قواعد و اصول فقه مشغول بود. مدتى نيز در شوراى عالى فرهنگ عضويت داشت و چندى نيز قاضى تجديد نظر در محاكم شرع بود. پس از بازنشستگى به فرانسه رفت و در حوالى شهر استراسبورگ زندگى مى كرد.

علامه محمود شهابى نزديك به پنجاه اسل در مراكز دانشگاهى به تعليم و تربيت اشتغال داشت. از آثار اوست: ادوار فقه (سه جلد، 1362)؛ رساله بود و نبود (در فلسفه، 1332)؛ رهبر خرد (در منطق، 1313)؛ تقريرات اصول (در علم اصول، 1321)؛ قواعد فقه (1323)؛ الاسلام و الشيعه (الاماميه) فى اسها التاريخى و كيانها (الاعتقادى)؛ تعليق و تحشيه بر بخش العقود و الايقاعات از قسمت متاجر كتاب شرايع الاسلام محقق حلى (1323)؛ ترجمه و تعليق مبدأ و معاد ابوعلى سينا (1332)؛ عظمت محمد (ص) (محمد احمد جاد المولى ترجمه به امضاى م. ش.، 1318)؛ رساله روان شناسى ابن سينا (1315)؛ قاعده لاضرر (1330)؛ فاروق يكم (1313)؛ تصحيح و تعليق لباب الاشارات (1329) امام فخر رازى؛ منطق (1317)؛ رساله وضع الفاظ؛ التنبيهات و الاشارات ابن سينا (به انضام لباب الاشارات فخر رازى، 1339). از جمله آثار وى كه به چاپ نرسيده اند مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: الظل الممدوده فى امهات مباحث الوجود؛ مسرح الفؤاد فى ترجمة السيد الداماد (مقدمه اين كتاب در سير و تطور و چگونگى دانش فسلفه و ترجمه احوال ميرداماد بوده است

با خط خود استاد در كتاب گلزار معانى چاپ شده است)، اجراء الفلك فى تفسير سورة الملك (اين تأليفات تماما به عربى است)؛ رساله بيم و اميد (در شرح حديث من سأل عن التوحيد)؛ خرد سنج (اين كتاب جزوه كوچكى است كه در زمينه دانش منطق و به پارسى نگاشته شده است). برخى از آثارش در مجلات به چاپ رسيده اند. «ايمان» كه مؤسس آن خود وى بوده نوشته است. اين مجله نوزده شماره در سالهاى 1324 تا 1325 منتشر شد. استاد به سبب يك بيمارى جانكاه درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شهابي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، مؤلف.

تولد: 1287.

درگذشت: پاييز 1367.

على اكبر شهابى مدتى دبير دبيرستان ها بود و سپس به دانشگاه منتقل شد و تدريس زبان عربى را عهده دار بود و به استادى دانشگاه رسيد. چندى به رياست اداره ى اوقاف منصوب شد. از تأليفات اوست: احوال و آثار محمد بن جرير طبرى (1335)؛ اصول الصرف (دو جلد)؛ اصول النحو (1340)؛ ترجه ى تعبير رؤيا (از ابن سينا، 1316)؛ نظامى شاعر داستانسرا (1337)؛ ماجراى تغيير خط (1338)؛ و چند رساله و كتاب ديگر از جمله رساله اى در تاريخچه ى اوقاف و رساله اى در روابط ايران و هند. وى همچنين مقاله هايى براى روزنامه ها و مجلات و از جمله «وحيد»، «كيهان» و «يغما» مى نوشت.

(1367 -1287 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده و محقق. در تربت حيدريه متولد شد. تحصيلات ابتدايى را در زادگاه خويش و نزد پدر و برادر، علامه محمود شهابى، به انجام رساند. سپس براى ادامه تحصيلات به شهرهاى مشهد، اصفهان و تهران سفر كرد تا اينكه از دانشكده ى الهيات دانشگاه تهران با احراز رتبه ى اول موفق به دريات مدرك ليسانس در رشته ى منقول شد و

از همان زمان خدمات فرهنگى خويش را آغاز نمود و به تدريس در دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران و دانشكده ى الهيات مشهد پرداخت. در خلال اين مدت به كسب مدرك دكترى نايل آمد. وى مدتى نيز عهده دار سمتهاى وابسته ى فرهنگى ايران در افغانستان و مدير كل اوقاف كشور در سالهاى پيش از كودتاى 28 مرداد بود. دكتر شهابى در شمار پژوهندگان و محققان معارف اسلامى بود. از آثار وى: «اصول النحو»، عربى؛ «اصول الصرف»، عربى؛ «اصول روانشناسى تربيتى»؛ تصحيح «رساله ى صناعيه ى» ميرفندرسكى؛ «نظامى شاعر داستانسرا»؛ «روابط ادبى ايران و هند و تاثير روابط ايران و هند در ادبيات صفويه»؛ «تاريخ وقف در اسلام»؛ «همبستگى تشيع و تصوف»؛ «شيعه شناسى»؛ ترجمه «تعبير رويا»، بوعلى سينا.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 5- ش 9- ص 50)، مؤلفين كتب چاپى (524 -522/ 4)، نشر دانش (س 1 ،(1367) 9، ص 103).

شهباز، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، روزنامه نگار، مترجم و نويسنده. وى در مازندران بدنيا آمد و فارغ التحصيل از كالج آمريكايى اصفهان و دانشكده ى ادبيات در رشته ى زبان خارجه بود به آمريكا و بسيارى از كشورهاى اروپايى مسافرت كرد و معاونت راديوى صداى آمريكا در ايران را بر عهده گرفت و متجاوز از پانزده سال سابقه ى مطبوعاتى داشت. از آثار وى: «افسانه هاى اپرا»؛ «بر باد برفته»، ترجمه؛ «خاطره ى يكدوست»؛ «راه بى پايان»، ترجمه؛ «سرگذشت من»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (546 -543 /2).

شهبازفر، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: علوم آزمايشگاهى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شهبد، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: دامپزشكى، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شهده، زينب

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

(574 -485/482 ق)، فقيه، محدث و خطاط. ملقب به فخرالنساء بانويى عالم و هنرمند از ابيورد خراسان و همسر ثقةالدوله ابن انبارى، از خاصان دربار المقتفى عباسى بود كه در بغداد متولد شد و در فصاحت بيان مقامى بلند داشت. وى از محدثان زيادى مانند ابوالخطاب نصر بن احمد بطروانى ابوعبداللَّه حسين بن احمد طلحه نعالى و طراد بن محمد زينبى و فخرالاسلام ابوبكر محمد بن شاشى سماع حديث كرد و همچنين كسانى مانند ابن جوزى و على بن هبه اللَّه شافعى و عبداللَّه بن عمر ابن ابى بكر مقدسى و عبدالرحمان بن عبدالوهاب حنبلى از او روايت و سماع حديث كردند. او را جزو استادن خطوط سبعه، بخصوص ثلث و نسخ نيز آورده اند. زينب شهده قطعات و مرقعات نيكو مى نگاشته و در بغداد چشم از جهان فروبسته است. اينكه وى را استاد ياقوت مستعصمى دانسته اند، به هيچ وجه روا نيست. شهده را به جهت حسن خط و انشاء شهده الكاتبه نيز گفته اند. او از صوتى زيبا نيز برخوردار بود.[1]

13 محرم 574 ق، زينب دختر احمد بن فرج بن عمر ابرى دينورى (يا ابيوردى خراسانى) ملقب به فخرالنساء از زنان دانشمند. وى در بغداد متولد شد و از محدثان بزرگى مانند ابوالخطاب نصر بن احمد بطروانى، ابوعبداللَّه حسين بن احمد طلحه نعالى، طلحة بن محمد زينبى، ابوالحسن على بن حسين بن ايوب، ابوالحسين احمد بن عبدالقادر بن يوسف، فخرالاسلام ابوبكر محمد بن شاشى، طراد بن محمد زينبى و ثابت بن بندار روايت و سماع حديث كرد.

همچنين كسانى مانند ابن جوزى، على بن هبةاللَّه شافعى، عبداللَّه بن عمر بن ابى بكر مقدسى، حسن بن عمر بن نصر، عبدالرحمن بن عبدالوهاب حنبلى و... از او روايت و سماع حديث كردند.

علاوه بر اين وى داراى فضايل و كمالات گوناگون بود. حلاوت بيان و فصاحت لسان داشت و بديهه گو بود و قطعات و مرقعات را نيز نيكو مى نوشت. برخى او را استاد خط ياقوت مستعصمى دانسته اند كه با توجه به تاريخ وفات ياقوت (697 -677 ق)، اين قول درست به نظر نمى رسد. وى در هشتاد سالگى درگذشت.[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار خوشنويسان (1227/4)، الاعلام (259/3)، پيدايش خط و خطاطان (110)، تاريخ مشاهير كرد (49 -48 /1)، خوشنويسان و هنرمندان (23 -22)، ريحانه (270/3)، لغت نامه (ذيل/ شهده الكاتبه)، مشاهير زنان (137)، وفيات الاعيان (478 -477 /2).

[2] منابع: احوال و آثار خوشنويسان، 1227؛ اعلام النساء، 312 -309 /2؛ پيدايش خط و خطاطان، 158؛ تاريخ مشاهير كرد، 49 -48 /1؛ قاموس الاعلام، 2887 /142.

شهرت شيرازي، حكيم الممالك حسن، حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1149 ق)، طبيب و شاعر، متخلص به شهرت. ملقب به حكيم الممالك. از اعراب بود در شيراز نشو و نما يافت در علم طب استاد بود به هندوستان رفت، در آنجا به منصب عظيم سرافراز شد و در همان جا نيز درگذشت. از اشعار اوست:

مرا زلفت ز دام آزاد خواهد كرد مى دانم

ولى بعد از رهايى ياد خواهد كرد مى دانم

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى كشمير (608 ،185 -182 /5)، حديقه الشعراء (915/2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (372 -369 /3)، الذريعه (558/9)، سرو آزاد (203 -201)، سفينه المحمود (556/2)، فرهنگ سخنوران (521)، كاروان هند (661 -660

/1)، مجمع الفصحا (540/5)، مخزن الغرائب (1038 -1034 /2)، مرآت الفصاحه (331 -330)، مصطبه ى خراب (106)، نتايج الافكار (394 -393)، نشتر عشق (829 -828 /3).

شهردار، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1289 ش)، پزشك و نويسنده. در تهران متولد شد. تحصيلات ابتدايى را در تبريز و متوسطه را در تهران به پايان رساند. سپس به اروپا رفت و تحصيلات عالى را در رشته ى طب در لوزان و پاريس رساند و متخصص امراض داخلى در جهاز هاضمه شد. اثر وى: «ازدواج اجبارى، اندرزهاى طبى و صحى عملى» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (840 -839 /6).

شهرزاد، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1277 ش)، مترجم و نمايشنامه نويس. در تهران به دنيا آمد و تحصيلات اوليه را از مدرسه ى سن لوئى آغاز كرد و زبان فرانسه را در آنجا آموخت. وى كم كم به ترجمه قطعاتى از ادبيات فرانسه پرداخت و پس از آن به نمايشنامه نويسى روى آورد. از فرط علاقه به داستانهاى هزار و يك شب نام شهرزاد داستان گوى معروف هزار و يك شب را بر خود نهاد. شهرزاد، هنرپيشگانى را كه نقش نمايشنامه هاى او را بر عهده داشتند تشويق مى كرد و مى كوشيد قهرمانهاى ساخته ى خود را هرچه بهتر و با شكوهتر نشان دهد خود وى بارها به صحنه آمد و در سال 1308 ش كه نمايشنامه «مجسمه ى مرمر» را نوشت خود با موفقيت در نقش اول آن ظاهر شد. در اواخر عمر وارد خدمات دولتى شد و سرانجام در صبح روز بيستم شهريور ماه 1316 ش خودكشى كرد. از آثار وى: ترجمه ى «سالمه ى» اثر ساكاروايلد؛ «افسانه ى عشق»؛ «اصلى و كرم»؛ «كمربند سحرآميز»؛ «نمونه آثار پوشكين به يادگار صدمين سال وفات شاعر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از نيما تا روزگار ما (437 -436)، مؤلفين كتب چاپى (170/3).

شهرستاني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا نجفى شهرستانى بن السيد الجليل السيد محمد بن المرحوم ميرزا مهدى بن المرحوم ميرزا صالح بن العالم الكامل السيد محمدحسين بن العلامه الكبرى ميرزا محمد مهدى موسوى شهرستانى حايرى از علماء مبرز و بنام معاصر تهران است كه در ششم جمادى الاول سنه 1329 ق در نجف اشرف متولد و در دو سالگى در خدمت والدش به مشهد رضوى مشرف و بعد به طهران آمده و دوران مدارس ابتدائى را در ايران خوانده و در سال

1344 ق به نجف اشرف مشرف و شروع بتحصيل و مقدمات علوم قديمه نموده و در اواسط سال 1349 ق به قم مشرف و مدت دو سال در قم اشتغال بتحصيل داشته و از درس و محضر آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى و مرحوم حاج ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و آيت اللَّه حاج شيخ على اصغر صالحى كرمانى استفاده نموده آنگاه به نجف مراجعت و بعد از تكميل سطوح از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين كمپانى بهره مند گرديده و بعد از فوت مرحوم كمپانى بدرس مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه العظمى خوئى مد ظله حاضر شده و از خرمن علمشان خوشه ها چيده و بهره ها برده تا در سال 1367 ق بقصد مشهد مقدس به قم آمده و مورد لطف و عنايت اللَّه العظمى بروجردى گرديده و بامر معظم له بلرستان عزيمت و مدت شش سال در خرم آباد و اليشتر به ترويج پرداخته و در سال 1373 ق بنابر دعوت جمعى از مردم تهران و شميرانات بتجريش آمده و بعد از چندى اقامت در آنجا به تهران رحل سكونت افكنده در خيابان روحى شهباز و در مسجد آشتيانيهاى مركز واقع در خيابان آشتيان به اقامه جماعت و ترويجات دينى و نشر احكام و ساير وظائف روحى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: آقاى شهرستانى عالمى فعال و جدى در امور و بسيار ظريف و خوش محاوره و خوش مجلس و روشن فكر و بصير باوضاع و سخنورى ماهر و چندين سال بعنوان سرپرست حجاج ايرانى به مكه معظمه مشرف گرديده و اين وظيفه را بخوبى انجام داده است.

وى در مطايبات مهارت كاملى و

در مجلسى كه شركت داشته باشد آن مجلس رونق و صفا و ضياء ديگرى دارد. خاطرات شيرين و نوادر آموزنده و ارزنده اى دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شهرستاني حايري، ضياءالدين محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1315 -1256 ق)، محقق، فقيه، حكيم، اديب و شاعر امامى. مير قوام الدين معروف به مير بزرگ مدفون در آمل از سادات مرعشى مازندرانى نياى بزرگ وى است. او در كرمانشاه متولد شد. نسبش به امام سجاد (ع) مى رسد. او از شاگردان شيخ محمدحسين اردكانى در فقه و اصول بود و به دريافت اجازه از از وى نايل گشت. هئيت و نجوم را از ميرزا باقر يزدى و حساب و هندسه و عروض را از ميرزا علام هروى حائرى فراگرفت. در 1305 ق به زيارت مشهد رضوى رفت و چون به تهران آمد مورد استقبال عموم واقع شد و تدريس در مدرسه ى صدر قزوينى به وى تفويض گشت، اما او به كربلا بازگشت و در آنجا مرجعيت جمعى از شيعيان را بر عهده گرفت. شهرستانى در كربلا درگذشت و در رواق حسينى نزديك ديوار شهداء دفن شد. از دوازده سالگى شروع به تاليف نمود، و حدود هشتاد اثر از خود به جاى گذاشت كه از آن جمله اند: «الاستصحاب»؛ «اصول الاصول» در تلخيص «الفصول»؛ «غايه المسول و نهايه المامول»، در علم اصول؛ «العنصر المتين»، كه حاشيه «قوانين الاصول» است؛ «تحقيق الادله»، در اصول فقه؛ «الحجه البالغه و النعمه السابقه»؛ در اثبات حضرت حجت (عج)؛ «جنه النعمى»، در امامت؛ «تاريخ شهرستانى»؛ «تذكره النفس»؛ «تسهيل المشاكل»، در نحو؛ «تقويم الكواكب»؛ «الكوكب الدرى»، در معرفت تقويم؛ «مواقع النجوم»، در هئيت؛ «اللباب فى الاسطرلاب»؛ «زوائد الفوائد»، در متفرقات؛ منظومه ى «تهذيب المنطق»

به نام «مهذب التهذيب»؛ «لباب الاجتهاد»؛ «لب اللباب» لب «خلاصه الحساب» شيخ بهايى؛ منظومه «خوان نعمت»، در بيان نعمتهاى الهى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (338/6)، اعيان الشيعه (232/9)، الذريعه (290 ،274/18 ،236/14 ،138/12 ،264/8 ،275/7 ،258/6 ،441 ،376 ،183 ،171/4 ،191/25 ،293/23 ،22 ،11/16 ،161/5 ،481/3 ،168 ،19/2 ،46/1)، ريحانه (273 -272 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 631 -627 /14)، الكنى و الالقاب (376/2)، مؤلفين كتب چاپى (871 -870 /2)، معجم المؤلفين (257/9)، مكارم الآثار (1538 -1536 /5)، هديه العارفين (397 -396 /2).

شهرستاني، ابوالفتح محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(548 -479/467 ق)، فقيه، فيلسوف و متكلم اشعرى. در شارستان (شهرستان) خراسان، بين نيشابور و خوارزم به دنيا آمد. او عالمى نيكو صفات بود. اما تاييد مذهب فلاسفه و اتهام به گرايش به اسماعيليه او را از درجه امامت و پيشوايى ساقط كرد. مدتى در خوارزم ساكن بود، سپس به خراسان منتقل شد. در نيشابور نزد احمد خوافى و ابونصر قشيرى فقه آموخت و در نزد ابوالقاسم انصارى علم كلام را فراگرفت. او در نيشابور از على بن مدينى و ابوالحسين بن اخرم حديث شنيد. در 510 ق وارد بغداد شد و سه سال در آنجا اقامت گزيد و به تدريس مشغول شد و درس و مجلس وعظش در نظاميه ى بغداد مورد توجه و رغبت عامه واقع شد. از شاگردان بنام او ابوسعد عبدالكريم سمعانى است. شهرستانى در شهرستان خراسان درگذشت. از آثارش: «نهايه الاقدام فى علم الكلام»؛ «الملل و النحل»؛ «المناهج و البينات»؛ «كتاب المضارعه»؛ «تلخيص الاقسام لمذاهب الانام»؛ «الارشاد الى عقايد العباد»؛ «مصارعات الفلاسفه»؛ «تاريخ الحكماء»؛ «المبداء و المعاد»؛ تفسير فلسفى «سوره ى يوسف»؛ «غايه المراد»؛ «دقائق الاوهام».[1]

(شهرستان) ابوالفتح

محمد بن ابوالقاسم عبدالكريم فقيه و متكلم و عالم اديان از دانشمدان اشعرى (و. شهرستان 479- ف. 548 ه.ق.)، از شهرستان خراسان. وى نزد ابوالمظفر خوافى قاضى طوس و ابونصر قشيرى و ابوالقاسم سلمان بن ناصر انصارى و ابوالحسن على بن احمد مدينى علم آموخت، و در بحث و مناظره و وعظ و تذكير از مشاهير عهد گرديد. مدتى در خوارزم به سر برد و سه سال در بغداد زيست، و پس از بازگشت از بغداد باقى عمر را در خراسان گذرانيد، و مدتى ملازم مجدالدين ابوالقاسم على نقيب سادات ترمذ بود و دو كتاب خود الملل و النحل (ه.م.) والمصارعه (ه.م.) را به نام او تأليف كرد، و سپس به خدمت سلطان سنجر پيوست، و آنگاه به مولد خود شهرستان رفت و همانجا بود تا درگذشت. ديگر از آثار او نهايةالاقدام (ه.م.) است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (84 -83 /7)، تاريخ ادبيات در ايران (297 -296 ،286 -285 ،270 -269 /2)، تاريخ علم كلام در ايران (266 -246)، روضات الجنات (28 -24 /8)، ريحانه (272/3)، سير النبلاء (288 -286 /20)، الكنى و الالقاب (374/2)، لسان الميزان (306 -304 /6)، لغت نامه (ذيل/ شهرستانى)، مؤلفين كتب چاپى (570 -568 /5)، مدارس نظاميه (173 ،105)، معجم المؤلفين (187/10)، معجم البلدان (428 -427 /3)، الملل و النحل (مقدمه)، الوافى بالوفيات (279 -278 /3)، وفيات الاعيان (275 -273 /4)، هديه الاحباب (165 -164).

شهرستاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1324 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. وى در نجف به دنيا آمد، و در همان شهر نشو و نما يافت. پدرش، سيد على اصغر، از علماى بزرگ نجف و

از مشاهير دانشمندان عراق و سلسله ى شهرستانى بود. پس از گذراندن دوران سطوح از محضر آيت اللَّه شيخ ابوالحسين مشكينى و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه شيخ محمدحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود تا به مدارج كمال رسيد. وى از همه اساتيدش داراى اجازه اجتهاد بود. وى سالهاى متمادى در مدرسه ى فيروزآبادى تهران به تدريس فقه و اصول اشتغال داشت و در مسجد سنگى مولوى اقامه جماعت مى نموده است. از آثار وى: «تقريرات» درس استادش مشكينى؛ شرح «وقت و قبله لمعه»؛ «تضويح الكفايه»، در شرح «كفايه الاصول»؛ رساله «الصراط الاقوم لبطلان الصلوه فى الخيط من الابريسم»؛ رساله اى در «عدم مشروعيت جمعه و عيدين در غيبت كبرى».[1]

حاج سيد احمد شهرستانى ابن العالم الجليل آيت اللَّه حاج سيد على اصغر شهرستانى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار و پرهيزكار معاصر تهرانست.

وى در 19 ذيقعده الحرام 1324 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در مهد علم و تقوى پرورش يافته و پس از دوران سطوح از محضر مرحوم آيت اللَّه مشكينى و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نموده تا بمدارج علم و كمال رسيده و از نامبردگان در سال 1350 مفتخر به دريافت اجازه اجتهاد گرديده و موفق بجمله اى از تحريرات و تأليفاتى كه ذيلاً مى نگارم گرديده است و آنها از اين قرار است:

1- شرح وقت و قبله لمعه كه در سال 1346 قمرى فارغ شده 2- توضيح الكفايه شرح بر كفايه الاصول 3- رساله الصراط الاقوم لبطلان الصلوه فى الخيط من الابريسم در سال 1352 قمرى

فراغت يافته 4- رساله در عدم مشروعيت جمعه و عيدين در غيبت كبرى در سال 1354 اتمام يافته است.

نگارنده گويد مترجم گرامى ما آقاى شهرستانى از علماء با تقوا و فضيلت و داراى مكارم اخلاق و محامد آداب است و سالهاى متماديست كه در مدرسه فيروزآبادى در خيابان سيروس بتدريس فقه و اصول اشتغال دارند و در مسجد سنگى واقع در خيابان مولوى اقامه جماعت نموده و بنشر معارف اسلامى و وظائف روحى و دينى موفق مى باشند و بيت جليل معظم له از بيوتات اصيله روحانيت و سر سلسله آنها مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا شهرستانى بزرگ بوده كه بر جنازه مرحوم آيت اللَّه علامه بحرالعلوم نماز خوانده و در سال 1216 وفات و ترجمه اش در اغلب كتب رجالى موجود و اعلام اين طايفه ذكرشان در كتب تراجم منتشر و از آنها مرحوم والد ماجدش حجةالاسلام والمسلمين علم الاعلام آيت اللَّه حاج سيد على اصغر شهرستانى از علماء بزرگ نجف و مشاهير دانشمندان عراق و سلسله شهرستانى بوده و ترجمه اش در اعيان الشيعه آيت اللَّه حاج سيد محسن امين و اعلام الشيعه آيت اللَّه آقا بزرگ تهرانى و ساير كتب مسطور است.

فرزند آن بزرگوار جناب حجةالاسلام آقاى حاج سيد احمد شهرستانى از افاضل اين دودمانست كه سالها در قم از محضر آيات كسب فيض و علم و كمال نموده و اكنون به انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (32/15 ،170/14 ،494/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1572/14)، گنجينه ى دانشمندان (498 -496 /4).

شهرستاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم علامه بزرگوار و مجاهد فداكار آيت اللَّه سيد محمدعلى شهير بهبةالدين شهرستانى كه از نوابغ زمان ما و نوادر دانشمندان

و پيكره علم و سياست و بيان و قلم و صاحب تصانيف كثيره مى باشد.

معظم له از اكابر علماء و اعاظم دانشمندان شيعه و مفاخر اماميه و مسلمين بودند در بغداد و با اينكه دشمنان دين اسلام انگليس ها از دو چشم و بينائى محرومش نمودند كه به گفته يكى از علماء بزرگ مصر دو چشم علم و سياست را كور كردند روزى از تصنيف و تأليف و تدريس غفلت ننموده و شب و روز خود را مصروف اين موضوع مى داشت در حيات مرحوم آيت اللَّه حايرى و بعد از فوت ايشان به قم مشرف شده و مورد تجليل رؤساء و زعماء حوزه قرار گرفت.

روزى در شهر رى براى استراحت به منزل اين نگارنده آمده و تلطف بسيارى نموده و فرمودند شنيده ام كتابى در شرح زندگانى حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام نوشته اى عرض كردم آرى و دو جلد خدمتشان تقديم نمودم فرمودند نه تنها بر سيدالكريم حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام حقى دارى بلكه بر ما آل شهرستانى كه از طرف مادر منسوب به آن حضرت هستيم نيز حقى دارى نسب شريف اين بزرگوار به حضرت حسين بن على عليه السلام مى رسد جد ايشان سيد محمد مهدى بن سيد ابوالقاسم شهرستانى معاصر سمى خود بحرالعلوم متوفى 1216 قمرى از ايران به كربلا مهاجرت كرد و اين خاندان جليل در كربلا و اصفهان و تهران و غير آن منتشر و اغلب ايشان از اشراف و رجال علم و سياستند.

و از اين سلسله طاهره است سيد اسماعيل صدرالدين وزير دولت صفويه در سنه 963 قمرى كه بر علم و دين خدماتى نموده است ولادت مرحوم علامه هبةالدين شهرستانى روز سه شنبه 24 رجب 1301

در سامرا واقع شده و در حجر جد اميش مرحوم سيد حسين و مادرش سيده مريم پرورش يافته و مبادى علوم و آداب را نزد بعضى از افاضل كربلا تحصيل نمود و بعد از وفات والد ماجدش عالم و محدث مشهور سيد مرتضى كشميرى از نجف اشرف به جهت تعزيت پدر بزرگوارش آمد و هجرت نجف را براى تكميل ترجيح داد و فرمود اگر ترديد دارى استخاره كن. گفت شما استخاره بفرمائيد. مرحوم آيت اللَّه كشميرى استخاره كرد اين آيه آمد (و جعلنا ابن مريم و امه آية و آوينا هما الى ربوة ذات قرار و معين).

پس سيد هبةالدين مهاجرت به نجف را اختيار نمود به او والده كريمه اش به آن بلده طيبه در 21 شعبان سال 1320 قمرى مسافرت فرمود و در نزد اعلامى مانند آخوند خراسانى و شيخ الشريعه و ديگران تلمذ نمود و ضمناً حوزه تدريس تشكيل داده و از مجلس درس او جماعتى كه شهرت و آثار علميه ايشان آفاق عالم را گرفت مانند شيخ جعفر نقدى و شيخ محمدرضا شبيبى و سيد سعيد كمال الدين و بسيارى ديگر بيرون آمدند.

مسافرت مهمى به بلاد هند و درياى عمان نمود و شهرهاى بسيارى را ديدن كرد و حدود هفت سال اين مسافرتش طول كشيد و جماعتى از هند و يهود عنود و ديگران را مسلمان كرد و در بازگشتش در عماره استقبال بى نظيرى از ايشان به عمل آمد و اشعارى در مدح ايشان سروده شد كه مطلع يكى از قصائد اين است:

سريت و سار النصر قبلك والسعد

وابت و آبت خلفك الهند والسند

و لا عجب اذ كنت ترشد مثلهم

فمثلك منه يطلب العلم والرشد

چند سالى بنابر اصرار

و دعوت ملك فيصل و الحاح علماء عراق وزير معارف عراق گرديده و در 25 محرم 1340 قمرى به امر ملك فيصل و اصرار فقهاء آن عصر تشكيل محكمه عليا براى تميز احكام به مذهب جعفرى و رياست محكمه موسومه در مجلس تميز با او بوده و خدمات بسيار به مذهب و شيعيان اهل بيت عصمت نمود خدايش رحمت كند و درجاتش را متعالى گرداند. در سال 1385 رحلت نموده و در صحن مطهر كاظمين در جنب كتابخانه جوادين عليهماالسلام مدفون گرديد. آثار علمى او بسيار مانند الهيئة والاسلام و كتاب نهضة الحسين عليه السلام و ده ها كتاب ديگر كه در الذريعه مذكور است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

شهرستاني، محمد مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد ابوالقاسم موسوى اصفهانى.

از اكابر علماى اماميه، فقيه زاهد عالم كامل مفسر. در حدود سال 1130 در اصفهان متولد گرديد، و در 12 صفر 1216 در كربلا وفات يافته. پس از تحصيل مقدمات در اصفهان با اهل و عيال و خانواده به كربلا مهاجرت نموده، و در آن ارض اقدس سكونت فرمود، و در آنجا نزد: وحيد بهبهانى، و شيخ يوسف بحرانى، و ملا مهدى فتونى تحصيل نموده، و خود حوزه ى درس فقه و اصول و تفسير داشته، و در بين شاگردان بهبهانى از جنبه ى تفسير شهرت داشته، كمتر تأليف مى نموده.

تأليفات او عبارت است از: 1- تفسير برخى از سوره هاى قرآن 2- حاشيه بر مفاتيح 3- فذالك، در شرح مدارك 4- مصابيح، در فقه؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شهرستاني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مرحوم آيت اللَّه العظمى مير محمدحسين حسينى مرعشى شهرستانى از مشايخ روايتى سيد استاد ما آيت اللَّه نجفى مرعشى است داراى تأليفات چندى است مانند البيان المبرهن فى عرس القاسم بن الحسن والتبيان فى تفسير غريب القرآن والتحفة العلويه فى الافاق الرضويه و تحفةالمؤمنين مى باشد.

در سال 1341 به اتفاق مراجع مذكور به قم آمده و پس از مدت مذكور مراجعت به كربلا نموده وفاتش در يازدهم رجب هزار و سيصد و چهل و چهار واقع گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

شهرستاني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير محمد حسين فرزند عالم بزرگوار حاج ميرزا محمد علي فرزند علامه امير محمد حسين مرعشي حائري، معروف به آيت الله شهرستاني، يكي از بزرگان علما و مشاهير مكتب ما در اوايل قرن چهاردهم هجري است.

دانشمند محقق، فقيه محدث، ركن معتمد و سيد متتبع، بزرگواري كه در احاطه به فنون مختلف علمي معروف، و تأليفاتش احاطه به دانشهايش را معلوم، و ذكر جميلش در جهان تشيع همه را مشهور، و سيماي ملكوتيش بر همگان مقبول، و اخلاصش در نزد خداي دو جهان منظور است. پدرش از سادات عظام خاندان مرعشي، و نسب شريفش به حضرت سجاد عليه السلام منتهي و مادرش سبط وحيد بهبهاني است. از اوايل كودكي و نوجواني به دنبال تحصيل دانشهاي ديني و اسلامي بود و سالها از اساتيد متعدد در عتبات عاليات برخوردار گشت و مراتب علمي او بيشتر از محضر علامه اردكاني عايد او گشت. جناب او يكي از اساتيد بزرگ عراق گرديد كه شهرت و آوازه تدريس او به همه جا پيچيد و آثار گرانبهايش به نقاط مختلف دست به دست چرخيد: در اصول فقه غاية مسؤل، در

شرح شرايع كتاب شوارع، و در تحقيق ادله: لباب الاجتهاد، و در اثبات امام منتظر جنة نعيم، و در نكاح كتاب در نضيد را به رشته تحرير برد، و از ديگر آثار اوست: تلخيص و تلويح، كوكب دري، صحيفه حسنيه، مواقع النجوم، موائد، سبيل الرشاد، عنصر متين، تبنه الانام، ارشاد عوام، تذكرة النفس و غيره. شهرستاني در نوجواني به درجه اجتهاد رسيد و در سن دوازده سالگي شروع به تأليفات نمود، و سالها در نجف اشرف از حوزۀ درس او بهره ها بردند، و از خرمن وجودش خوشه هاي مختلف چيدند، و اكثر صاحب تراجم علما به اوصافش قلمفرسائيها نمودند، ولي سرانجام آن صورت زيبا چون ماه بدر تمام لاجرم افول نمود و آفتاب جمالش به شب پنجشنبه سوم شوال 1315 غروب نمود، و به كنار تربت جد عزيزش سالار شهيدان مدفون گشت، ولي تأليفات او و فرزندان و احفاد او براي هميشه، جاويدش كرد. فرزندش حاج ميرزا محمد علي و آقا زاده هاو احفاد او، و تمام بيت او از اعلام بزرگ و پرچمداران مذهب تشيع بوده و هستند. فرزند مجتهد او صاحب كتاب تبيان در تفسير است، و تحفه علوي و تحفه مؤمن و بيان مبرهن او معروف است. وفات حاج ميرزا محمد علي آقازاده را در سال 1344 نوشته اند.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

شهرستاني، هبةالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1386 -1301 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، هيوى، مجتهد، مفسر و رجالى. ملقب به هبةالدين و معروف به شهرستانى. نسبش با سى واسطه به زيد بن على بن حسين (ع) مى رسد. او از سادات شهرستانى اصفهان است. در سامرا به دنيا آمد. مقدمات را در محضر پدرش آموخت. وى علاوه

بر فراگيرى صرف و نحو، منطق، عروض، بديع، معانى و بيان از تاريخ و حديث و رياضيات نيز بهره مند گشت. در 1319 ق به نجف رفت و در حوزه درس آخوند خراسانى و سيد محمدكاظم يزدى و شريعت اصفهانى شركت نمود و به درجه ى اجتهاد نايل آمد و خود مستقلا به تدريس پرداخت. شيخ جعفر نقدى و شيخ محمدرضا شبيبى و سيد سعيد كمال الدين از شاگردان او بودند. وى از شيخ محمدباقر اصطهباناتى شيرازى و سيد عبدالصمد موسوى شوشترى و امير سيد محمد آل امير سيد على كبير و سيد حسن بن هادى شرف الدين كاظمى و سيد صدرالدين عاملى اصفهانى و آخوند خراسانى اجازه ى روايت و از سيد مصطفى حجت كاشانى و سيد محمد مجتهد كاشانى و سيد مولوى هندى و سيد محمد مهدى حكيمى و سيد محمد حجت فيروزآبادى اجازه ى اجتهاد داشت. او در 1328 ق مجله ى «العلم» را منتشر نمود كه نخسين مجله عربى در نجف است و براى پشتيبانى آن كتابخانه اى تأسيس كرد تا علما و ادبا و به ويژه جوانان بتوانند از آن استفاده كامل برند. وى همچنين با مجله «المرشد البغدادية» همكارى داشت، و براى نشر معارف دينى به سوريه، لبنان، مصر، حجاز، يمن، ايران و هند مسافرت نمود. در دوره ى ملك فيصل، پادشاه عراق، عهده دار منصب وزارت معارف گرديد. در 1340 ق از مقام خود استعفا نمود و به امر تأليف پرداخت. در 1342 ق مجدداً به امر حكومت عراق به رياست ديوان عالى تميز (مجلس تميز جعفرى) منصوب گشت. همچنين در 1352 ق از طرف مردم بغداد به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد و پس از انحلال

مجلس در همان سال، تمامى اوقات خود را صرف تأليف نمود. در اواخر عمر در كاظمين كتابخانه اى به نام مكتبةالجوادين تأسيس نمود و كتابخانه شخصى خود را به آنجا منتقل كرد. او در كاظمين درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد. از آثار علمى اش: «الامامة والامة»؛ «الجامعة الاسلامية و العقائد القرآنية»؛ «الجان والجن»؛ «حكمة الاحكام»؛ «الشريعة والطبيعة»؛ «فغان اسلام» يا «دعوةنامه»؛ «ماهو نهج البلاغة»؛ «المعارف العالية للمدارس الراقية»؛ «ثقاة الرواة»؛ «مواقع النجوم فى تحقيق سماء الدنيا والرجوم»؛ «نقض الفرض فى اثبات حركة الارض»؛ «نهضة الحسين (ع)»؛ «الهية والاسلام»؛ تفسير سوره ى «الواقعة»؛ «توحيد اهل التوحيد»؛ «المرجانية»، در تلخيص «دلائل الخيرات»؛ «تنزيه التنزيل»، در اثبات صيانت مصحف از نسخ و نقص و تحريف؛ «التنبه فى تحريم التشبه بين الرجال والنساء» يا «التنبه فى حرمة التشبه بين النساء والرجال»؛ «المعجزة الخالدة»، در اعجاز قران؛ «رواشح الفيوض فى علم العروض»؛ «اشاعة النوادر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (261/ 10)، الذريعه (260 -259/ 25 ،430 ،290/ 24 ،243 ،230/ 23 ،302/ 20 ،32/ 19 ،278 ،277 ،106 -105 ،3/ 16 ،183/ 14 ،101 ،38 -37/ 12 ،257 ،139/ 11 ،189 ،44/ 10 ،87/ 8 ،378/ 6 ،77 ،76 ،8/ 5 ،484 ،229/ 4 ،487 -486 ،130 ،63/ 3 ،481 ،214 ،99/ 2)، ريحانه (352 -350/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1418 -1413/ 14)، علماء معاصرين (211 -201)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (762 -761/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (285 -282/ 4).

شهرياري، حشمت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: 1367.

از آثار اوست: تدوين علم الابدان، مسائل پزشكى و بهداشتى- به زبان ساده، براى همه (ترجمه اسدالله شهريارى).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شهرياري، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد شهرياري

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/10/1

زندگينامه علمي

حميد شهريارى، در دي ماه 1342 در تهران بدنيا آمد. تحصيلات متوسطه خود را در دبيرستان خوارزمي (شريعتي) ميدان بهارستان گذراند و در سال 1360 با بالاترين معدل كتبي بين دانش آموزان سه كلاس رياضي فيزيك، ديپلم گرفت. وي همان سال به حوزه علميه قم رفت و دروس سطح حوزه را در مدت شش سال به پايان رساند. او در اين سالها در پايه هفتم حوزه (رسايل و مكاسب) شاگرد اول شد و از دست آيات عظام وقت و حضرت امام - قدس سره- جوائزي دريافت كرد. وي در كنار تحصيل، به تدريس دروس حوزوي شامل ادبيات، منطق، كلام، فقه و اصول اشتغال داشت و پس از طي دوره آموزشي سطح، به مدت ده سال در درس خارج فقه و اصول استاداني همچون آية الله سيد كاظم حائري و مرحوم آية الله شيخ جواد تبريزى، به طور مستمر شركت كرد. از همان ابتدا به درس منطق و فلسفه علاقه داشت.

در همين سالها با مسافرت يك ساله به كشور نيوزلند با دنياي غرب آشنا شد و پس از بازگشت از سفر ضمن ادامه دروس حوزه. به مطالعه و تحقيق در علوم عقلي جديد از جمله كلام جديد، فلسفه اخلاق، فلسفه دين، منطق جديد، الهيات مسيحي و يهودي و علوم وابسته به آنها در بنياد باقر العلوم- عليه السلام- همت گماشت. همزمان در دانشگاه تربيت مدرس قم

پذيرفته شد و كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي را با نگارش رساله اي با عنوان «شورا در فتوا» به پايان رساند. اين اثر بعدها به عنوان پژوهش برتر در حوزه دين نائل شد. شهريارى از سال 1375 مديريت مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي قم را بر عهده دارد. نور الانوار نام يكي از دهها نرم افزار توليدي اين مركز است كه در سال 1378 رتبه دوم تحقيقات كاربردي را در جشنواره خوارزمي بدست آورد. شهريارى، دكتراي فلسفه تطبيقي را در دانشگاه قم گذراند و با سفري يك ساله به عنوان دانشجوي مدعو در دانشگاه منچستر به سال 1381 به نگارش اثر فلسفه اخلاق در تفكر غرب از ديدگاه السدير مك اينتاير، دست يازيد، كه كتاب برتر دانشگاهي سال 85 شد. او رياست مركز تحقيق و توسعه علوم انساني (سازمان سمت) ، مديريت شبكه اطلاع رساني (اينترنت) حوزه و دبيري شوراي عالي اطلاع رساني كشور را نيز در كارنامه اجرايي خود دارد. استاد شهريارى به عربي مسلط است و به رواني به انگليسي سخن مي گويد.

شهرياري، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد شهرياري

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

حميد حوالي شهرياري، در دي ماه 1342 در تهران بدنيا آمد. تحصيلات متوسطه خود را در دبيرستان خوارزمي (شريعتي) ميدان بهارستان گذراند، در سال 1360 با بالاترين معدل كتبي بين دانش آموزان سه كلاس رياضي فيزيك، ديپلم گرفت. همان سال به حوزه علميه قم مهاجرت كرد و دروس سطح حوزه را طي مدت شش سال به پايان رساند. او در اين سالها در پايه هفتم حوزه (رسايل و مكاسب) شاگرد اول حوزه شد و از دست آيات عظام وقت و

حضرت امام - قدس سره- جوائزي دريافت كرد. در كنار تحصيل به تدريس دروس حوزوي شامل ادبيات، منطق، كلام، فقه، و اصول اشتغال داشت. پس از طي دوره آموزشي سطح، به مدت ده سال در درس خارج فقه و اصول اساتيدي همچون آية الله سيد كاظم حائري، و مرحوم آية الله شيخ جواد تبريزي، به طور مستمر، شركت كرد. از همان ابتدا به درس منطق و فلسفه علاقه داشت. در همين سالها با مسافرت يك ساله به كشور نيوزلند با دنياي غرب مواجه شد و پس از بازگشت از سفر ضمن ادامه دروس حوزه به مطالعه و تحقيق در علوم عقلي جديد از جمله كلام جديد، فلسفه اخلاق، فلسفه دين، منطق جديد، الهيات مسيحى و يهودى و علوم وابسته به آنها در بنياد باقر العلوم- عليه السلام- همت گماشت. همزمان در دانشگاه تربيت مدرس قم پذيرفته شد و كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي را با نگارش رساله اي با عنوان شورا در فتوا به پايان رساند. اين اثر بعدها به عنوان پژوهش برتر در حوزه دين نائل آمد. از سال 1375 مديريت مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي قم را بر عهده دارد. نور الانوار نام يكي از دهها نرم افزار توليدي اين مركز است كه در سال 1378 رتبه دوم تحقيقات كاربردي را در جشنواره خوارزمي بدست آورده است. دكتراي فلسفه تطبيقي را در دانشگاه قم گذراند. با سفري يك ساله به عنوان دانشجوي مدعو در دانشگاه منچستر به سال 1381 به نگارش اثر فلسفه اخلاق در تفكر غرب از ديدگاه السدير مك اينتاير، دست يازيد، كه كتاب برتر دانشگاهي سال 85 و نيز كتاب سال فلسفه

جمهوري اسلامي ايران در سال 85 شد. او رياست مركز تحقيق و توسعه علوم انساني (سازمان سمت)،معاون پژوهشي آن سازمان ، مديريت شبكه اطلاع رساني (اينترنت) حوزه و دبيري شوراي عالي اطلاع رساني كشور را نيز در كارنامه اجرايي خود دارد. او به عربي مسلط است و به رواني به انگليسي سخن مي گويد.

شهريكندي، كريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علم دينى.

تولد: 1305، روستاى قاجر (اطراف مهاباد).

شهادت: 2 فروردين 1361، مهاباد.

ملا كريم شهريكندى مقدمات را تا سيزده سالگى از پدر آموخت. پس از فوت پدر، به منظور ادامه ى تحصيل همراه برادرش ملا على از شهريكند به روستاى قروچا رفت و در آنجا در محضر ملا شيخ عمر مدرس به آموختن علوم اشتغال ورزيد، چندى بعد نيز درسش را در قريه قراگوز ادامه داد. استادان او عبارت بودند از: ملا سيد حسن مدرس روستاى باغچه له ر؛ ملا عبدالله محمدى امام جمعه سقز؛ ملا على بوغده كندى (از فضلاى بوغده كند)؛ ملا شيخ حسن شيخى عارف روستاى شيلخر و ملا على ولزى استاد روستاى حماميان از توابع بوكان. در سال 1318 به حوزه هاى علمى مهاباد روى آورد و مدت يك سال از محضر ملا صديق صدقى استفاده علمى نمود و بالاخره تحصيلات عاليه خود را در خدمت ملا حسين مجدى در مسجد بازار به پايان رسانيد و اجازه نامه ى خود را از او دريافت نمود. در سال 1321 به امامت و تدريس قريه خليفه ليان از توابع سلدوز نقده انتخاب شد و به آنجا رفت. مدتى بعد از طرف اهالى نقده به امامت و خطابت اهالى سنى نقده تعيين شد و به آن شهرستان رفت. اما پس از چند ماه به اصرار و استدعاى اهالى

خليفه ليان براى بار دوم به آن قريه مراجعت كرد.

در سال 1331 به مهاباد رفت و مقيم شد، بلافاصله به عنوان مدرس مدرسه علوم دينى و امام جماعت مسجد مولوى از طرف اهالى مهاباد برگزيده شد و به تدريس مشغول شد. وى مدت بيست سال به تدريس در مدرسه علوم دينى و در دبيرستان ها مشغول بود و دانشجويان در تهيه و تنظيم پايان نامه هاى دوره كارشناسى و دكتراى ادبيات فارسى و عربى و حقوق و الهيات از او كمك مى گرفتند. او با مراكز علمى دنياى اسلام مخصوصا دانشگاه الزهراء در قاهره ارتباط داشت. و حتى از طرف اين دانشگاه جوايزى به او اهدا شد. وى بر زبان و ادبيات عربى و كردى و فارسى تسلط داشت، مخصوصا در تفسير قرآن و تاريخ ايران و اسلام صاحب نظر بود.

وى سرانجام ساعت يك بعدازظهر روز دوشنبه دوم فروردين 1361 هنگامى كه پس از اداى نماز ظهر از مسجد مولوى خارج مى شد، به سبب اصابت سه گلوله به پيكرش شهيد گرديد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شهشهاني اصفهاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1289/1287 ق)، عالم، فقيه، اصولى و شاعر امامى. وى از محله ى شهشهان اصفهان بود به همين جهت به شهشهانى مشهور شده بود. از معاصرين صاحب «جواهر» و شيخ مرتضى انصارى و از شاگردان صاحب «رياض» و فاضل اردكانى و سيد مجاهد و حاجى كلباسى بود. ميرزا محمدحسن شيرازى و سيد محمدباقر خوانسارى، صاحب « روضات الجنات»، و ديگران از شاگردان وى بودند. در عصر خود رياست حوزه ى علميه ى اصفهان را بر عهده داشت و تدريس و فتوى آن شهر منحصر به او بود. وى در تخت فولاد اصفهان مدفون است از آثار وى:

«الارجوزه الفقهيه»؛ «انوار الرياض» كه حاشيه ى «رياض المسائل» استادش، در هشت مجلد؛ «جامع السعاده» كه رساله ى عمليه اوست؛ «جنه الماوى» كه منظومه ايست در فقه، «العروه الوثق»، در فقه؛ «الغايه القصوى»، در اصول؛ «انيس المتقين»، در گناهان كبيره؛ حاشيه بر «قوانين» به نام «رضوان الاملين»، در دو مجلد؛ «عيشه الراضيه»، در فقه شيعه، به فارسى؛ «منظومه» عربى در مراثى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (381/9)، تذكره القبور (488 -487)، الذريعه (364/15 ،240/11 ،427/2)، ريحانه (275/3)، فوائد الرضويه (550)، الكنى و الالقاب (377 -376 /2)، معجم المؤلفين (172/10)، هديه الاحباب (165).

شهمردان، رشيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1284، يزد.

درگذشت: 21 آذر 1362، آمريكا.

رشيد شهمردان سال هايى چند در هندوستان مى زيست و از دانشمندان زردشتى شناس ايرانى نژاد (پارسيان) آن مرز و بوم بهره ى علمى برد. نوشته هايى از او به صورت كتاب به جا مانده است: دساتير كتاب آسمانى نيست، حرف راست؛ تعليمات زرتشت؛ خرده اوستا به خط دين دبيره؛ راماين؛ (ترجمه از انگليسى به فارسى)؛ مجله ى «جهان امروز»، پيامبر زرتشت، دين نامه هاى (شماره ى 1 و 2 و 3)؛ فرزانگان زرتشتى؛ خرده اوستا با آوانويسى و معنى؛ فهرست كتاب هاى دينى موجود در كتابخانه اردشير يگانگى؛ پرستش گاه هاى زرتشتيان؛ دانستنى هاى آيين زرتشيتى (ترجمه)؛ زرتشت و همزمان او در ودا (ترجمه)؛ سال دينى زرتشتيان (ترجمه)؛ دين پايه زرتشتى (با همكارى دكتر حسين وحيدى)؛ تجديد چاپ خرده اوستا با آوانويسى (با همكارى دكتر حسن وحيدى)؛ تاريخ زردتشتيان از پايان دوره ى ساسانيان تا به امروز.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شهيد بلخي، ابوالحسن شهيد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 325 ق)، متكلم، حكيم، شاعر و خطاط. معاصر رودكى، به فارسى و عربى شعر مى گفت وى از بزرگان و متكلمين و حكماى عهد خود و در علوم اوايل استاد بود وى با رازى نيز مناظراتى داشت و هر يك بر ديگرى نقضى و ردى داشته اند. اسم او را سهيل و على نيز نگاشته اند. وى در خط نيز استاد بود و فرخى او را بدين هنر ستود. عوفى نظم اشعار عربى را به وى نسبت داده و قطعه اى از او به تازى نقل كرده است. وى در استادى هم رديف و همانند رودكى بود و على الخصوص غزلهاى وى شهرت داشت بنا به نقل ياقوت حموى وى با ابوزيد احمد بن سهل بلخى معاصر بود و با او ارتباط داشت از جمله ممدوحان

شهيد، نصر بن احمد سامانى و ابوعبداللَّه محمد بن احمد جيهانى را مى توان نام برد. گذشته از شاعرى در علوم فلسفى مهارت داشت و با محمد بن زكريا مباحثاتى كرده. رودكى او را مرثيه گفته است و او را شاعر على الطلاق خوانده است و حدود صد و دو بيت شعر از وى در كتابهاى لغت و تذكره به جاى مانده است.[1]

(بخش 1) بلخى. ابوالحسن شهيد بن حسين جهودانكى بلخى شاعر و متكلم و حكيم قرن چهارم ه. (ف. 325 ه.ق.) او را با ابوبكر محمد بن زكرياى رازى مناظراتى بوده و هر يك بر ديگرى نقضى وردى داشته است. شهيد در خط نيز استاد بود و اشعار عربى هم مى سرود. وى از بلخ به چغانيان نزد ابوعلى محتاج رفت و از جمله ممدوحان او نصر بن احمد سامانى و ابوعبداللَّه محمد بن احمد جيهانى را ذكر كرده اند. رودكى در رثاى او قطعه اى سروده. شهيد مانند رودكى نزد شعراى بعد از خود مورد احترام بوده و او را در رديف رودكى قرار داده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (393 -389 /1)، تاريخ ادبى ايران (663/1)، تاريخ نظم و نثر (21)، تذكره ى روز روشن (449)، دايرةالمعارف فارسى (1519/2)، الذريعه (561 -560 /9)، ريحانه (278/3)، سخن و سخنوران (18 -16)، سيرى در شعر فارسى (221 -220)، شاعران بى ديوان (37 -26)، شخصيتهاى نامى (269 -268)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 11/4)، فرهنگ سخنوران (523)، الكنى و الالقاب (391/2)، گنج سخن (17 -15 /1)، لباب الالباب (5 -3 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن)، مجمع الفصحاء (804 -803 /1)، معجم المؤلفين (310/4)، هفت اقليم (60 -59

/2).

شهيد ثالث، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهيد حاج ملا محمدتقى برغانى كه از علماء بزرگ عالم تشيع بوده و در امر فقاهت و بحث يد طولائى داشته.

و بالنتيجه در اثر بحث با مخالفين در سال 1263 قمرى در محراب مسجدى كه خود آن مرحوم در قزوين بنا كرده بود (به نام مسجد جامع صغير) و از مساجد معظم شهرستان قزوين بوده و خودش در آن مسجد اقامه جماعت مى نموده است در موقع اذان صبح به تحريك فرقه ضاله بابيه و پيروان شيخ احمد احسائى به شهادت رسيد در سال 1264 قمرى.

و قبر آن مرحوم در جنب مزار حضرت شاهزاده حسين بن على بن موسى الرضا (ع) مى باشد و روى ارادتى كه مردم قزوين به آن عالم جليل القدر داشتند مقبره مجللى بنا كردند و فعلا هم مزار او مورد توجه عموم اهالى شهرستان قزوين و علاقمندان به فضل و علم و روحانيت مى باشد.

آن بزرگوار داراى ده پسر بوده اند كه تمامى از علماء مبرز و دانشمندان بافضيلت قزوين به اسامى زير بوده اند.

1- حجةالاسلام والمسلمين آقا محمد امام جمعه 2- حجةالاسلام والمسلمين آقا عبداللَّه امام جمعه 3- حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ صادق معروف به حاج مجتهد 4- حجةالاسلام آقا ميرزا ابوالقاسم 5- حجةالاسلام مرحوم آقا شيخ كاظم 6- ثقةالاسلام آقا ميرزا محمود 7- ثقةالاسلام آقا شيخ جعفر 8- ثقةالاسلام مرحوم آقا شيخ باقر 9- ثقةالاسلام آقا تقى 10- حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج شيخ عيسى. اعقاب آن مرحوم در قزوين و تهران و برغان و كربلا و حله بسيارند آثار خير ايشان در قزوين مسجد آن مرحوم است كه به نام مسجد شهيدى معروف است و مرحوم آقا شيخ مرتضى امام جمعه و مرحوم

آقاى حاج شيخ عبدالحسين امام جمعه در آن اقامه نماز جمعه و جماعت مى نمودند و فعلا حفيد آنجناب حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ عبداللَّه امام جمعه در آن اقامه جمعه و جماعت مى نمايند آثار علمى شهيد ثالث از اين قرار است.

1- عيون الاصول 2 جلد 2- منهج الاجتهاد فقه استدلالى دوره كامل 24 جلد 3- شرح بر شرح لمعتين 1 جلد 4- رساله اى در نماز جمعه 5- رساله اى در ديات 6- مجالس المتقين.

مرحوم شهيد اجازات عديده اى از فقهاء مراجع بزرگ خود داشتند كه برخى از آن را مى نگارم 1- اجازه به خط العلامه خريت الفقاهه شيخ جعفر النجفى صاحب كتاب كشف الغطاء 2- اجازه به خط العلامة الفقيه السيد محمد بن العلامة صاحب الرياض و هوالمعروف بالسيد المجاهد.

3- اجازه به خط محقق الشهير به علامة بن مرحوم آقا ميرزا ابوالقاسم صاحب قوانين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

شهيد خراساني، محمد مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن هداية الله، از علما و كاملين بوده، در سال 1152 متولد، و در رمضان 1218 در مشهد شهيد گرديده. مؤلف حاشيه اى بر شرح دروس شهيد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شهيد شيرازي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1270 ق)، شاعر و طبيب و خطاط، متخلص به شهيد. از بزرگ زادگان شيراز بود و در نوشتن اقسام خطوط بويژه نسخ و نستعليق مهارت داشت. وى به طبابت اشتغال داشت. در شاعرى از تربيت يافتگان و شاگردان وصال بود و در سرودن غزل توانا. وى در صحن سيد علاءالدين حسين مدفون است. از آثار وى «ديوان» اشعار در حدود پنج هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (560)، حديقه الشعراء (925 -924 /2)، الذريعه (561/9)، مرآت الفصاحه (334 -333).

شهيدي پور، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا شهيدي پور

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1337 هجري شمسي در يك خانواده روحاني در شهرستان قم ديده به دنيا گشودم تحصيلات ابتدايي را در دبستان ملي مسعود گذراندم و در بيشتر سالها شاگرد نمونه كلاس بودم پس از گذراندن ششم ابتدايي با تشويق پدرم كه روحاني برجسته اي است در سال 1351 وارد حوزه ي علميه قم شدم و در مدرسه علميه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني مشغول به تحصيل ادبيات و زبان عربي و دروس مقدماتي حوزه گرديدم. از همان دوران تحصيلات حوزوي اشتياق فراواني نسبت به قرائت و حفظ قرآن كريم در خويش يافتم و در كنار تحصيل به فراگيري فنون قرائت و حفظ قرآن پرداختم و به فضل الهي موفق به حفظ كل قرآن كريم در مدت چهار سال (1352 _ 1355) شدم و در مدارس حوزه به تدريس فنون قرائت قرآن پرداختم. ضمناً در جلسات قرائت قرآن نيز به تدريس قرائت و مفاهيم قرآن به جوانان مشغول بودم.

در سال 1356 در

مسابقات حفظ و قرائت قرآن كه در سطح شهرستان قم در مسجد محمديه سه راه موزه برگزار گرديد به عنوان استاد و داور قرآن، همكاري داشته ام. با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي به رهبري حضرت امام خميني(ره) كه احياگر ارزشهاي قرآني در كشور ايران و جهان اسلام بود فعاليتهاي قرآني شكل تازه اي به خود گرفت و فراگير شد و با استقرار دولت جمهوري اسلامي در ايران، فعاليت هاي قرآني در نهادهاي انقلابي و مؤسسات علمي و حوزه و دانشگاه آغاز و رشد و توسعه يافت اينجانب نيز در نهادهايي انقلابي از جمله سپاه پاسداران، بسيج، جهاد سازندگي اوقاف و امور خيريه سازمان تبليغات اسلامي به تدريس فنون قرائت پرداختم. در سال 1359 به دعوت سازمان اوقاف و امور خيريه به عنوان داور مسابقات سراسري حفظ و قرائت قرآن و سپس در سال 1360 در مسابقات بين المللي حفظ و قرائت قرآن به داوري مشغول شدم كه تاكنون ادامه دارد و سابقه اينجانب در داوري مسابقات بين المللي بالغ بر 25 سال مي باشد سابقه تدريس اينجانب در دانشگاه از سال 1363 تاكنون و افزون بر 22 سال مي باشد و در دانشكده شهيد محلاتي دانشگاه آزاد اسلامي قم و اراك دانشگاه قم پيام نور دانشكده علوم قرآني قم و مجمع آموزش عالي پرديس قم به تدريس فنون قرائت مشغول مي باشم.

اينجانب تاكنون در مسابقات قرآني فراواني به عنوان داور مسابقات شركت داشته ام از جمله: دانشگاه آزاد (قرآن و عترت) سازمان تبليغات، نيروهاي مسلح، ارتش، نيروهاي انتظامي ، سپاه پاسداران، مسيح، جهاد دانشگاهى، پيام نور، بنياد شهيد، بنياد جانبازان، تربيت بدنى، فهرستي و سازمان اداره زندانها مي باشد. بيشترين فعاليت اينجانب در كنار تدريس فنون

قرائت، تربيت مربي قرآن بوده كه با همكاري برخي نهادها از جمله سازمان تبليغات اسلامى، مركز پژوهشهاي قرآن و عترت و جهاد دانشگاهى و نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها انجام شد و حاصل آن به ترتيب مربيان برجسته و متعهد در سراسر نقاط ميهن اسلامي ايران مي باشد. اينجانب موفق به تأليف چند كتاب گرديدم كه هر كدام متن درسي قرائت و تجويد قرآن در حوزه علميه و دانشگاه ها از جمله دانشگاه آزاد اسلامي در سراسر كشور مي باشد از جمله كتاب روان خواني و تجويد قرآن، همكاري جناب آقاي علي حسيني و آموزش قرائت قرآن با همكاري آقاي حسين اسدى. نوشته ديگري كه به سفارش مركز جهاني علوم اسلامي انجام شده كتاب آشنايي با اصول قرائات مي باشد كه متن درسي طلاب علوم ديني غيرايراني قرار گرفته است.

توضيحات تحليلي وقف و ابتداء در حاشيه مصحف به سفارش شواري عالي قرآن صدا و سيما انجام شده كه در مراحل چاپ و نشر مي باشد و براي قاريان قرآن بسيار لازم و ضروري مي باشد. با توجه به اين كه عنوان درس قرائت قاريان برجسته جهاني اسلام را تهيه كرده ام كه از جمله غني ترين آرشيو تلاوت هايي قرآن در كشور به شمار مي رود كه شامل ده هزار تلاوت 000/10 مي گردد كه برخي از آنها در اختيار راديو قرآن قرار گرفته و از آن راديو پخش شده است اين مجموعه در اختيار افرادي كه در زمينه قبول قرائت تلاش مي كنند قرار مي گيرند و نيز در كلاسها و جلسات آموزش قبول قرائات استفاده مي شود. اينجانب عضو شوراي عالي قرآن اوقاف و امور خيريه و كارشناس تلاوت هاي قرآن در شوراي قرآن صدا

و سيما و عضو كميسيون تحقق مركز طبع و نشر قرآن كريم مي باشم. در گروه گزينش استادان قرآن در دانشگاه آزاد اسلامي عضو بوده و در سال 1384 به عنوان خادم نمونه قرآن در زمينه آموزش و ترويج فرهنگ قرآني معرفي گرديده و توسط رئيس محترم جمهوري اسلامي ايران جناب آقاي دكتر احمدي نژاد مورد تقدير قرار گرفته ام كه خداوند را بسيار شاكرم كه توفيق خدمتگزاري به ساحت مقدس قرآن كريم را به اينجانب عنايت فرمود اميد است لياقت اين عنوان را داشته باشم و از شفاعت قرآن و عترت در دو جهان بي بهره نباشم

شهيدي خراساني، حبيب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا حبيب بن آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم شهيدى و نواده مرحوم علامه ميرزا مهدى شهيد از علماء بزرگ و ادباء عاليقدر مشهد مقد است وى در سال 1266 ق متولد شده و مقدمات را در مشهد تكميل و با عتاب عاليات مهاجرت و از محضر ميرزا بزرگ شيرازى و ميرزاء رشتى و فاضل دربندى و ديگران استفاده نموده تا سرآمد اقران گرديده و در حدود 1300 ق با دريافت اجازه اجتهاد به وطن خويش و مراجعت و به ترويج دين و احكام شرع مبين از طريق منبر و موعظه و درس و بحث پرداخته تا در 27 شعبان 1327 قمرى به رحمت حق پيوست و در حرم مطهر پشت سر مبارك مقبره خانوادگى مدفون گرديد. از آثار او ديوان بزرگى است كه قسمتى از آن به نام گنج گهر به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

شهيدي زندي، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر شهيدي زندي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/7/15

زندگينامه علمي

اينجانب ناصر شهيدي زندي متولد 1347 ، از سال 1361 وارد حوزه علميه شده و همزمان تحصيلات كلاسيك را تا مقطع ديپلم ادامه دادم. در دروس حوزوي همزمان با شروع درس خارج وارد رشته تخصصي كلام و فلسفه اسلامي شده و موفق به دريافت سطح چهار فلسفه و كلام اسلامي شدم.

در سال 1379 از طريق كنكور در رشته حقوق پذيرفته و در سال 1382 موفق به دريافت كارشناسي اين رشته شدم.از سال 1376 وارد مركز تحقيقات دبيرخانه مجلس خبرگان رهبري شده و در ابتدا مسئوليت كتابخانه دبيرخانه را به عهده داشتم و در ادامه مسئول دفتر مركز

تحقيقات بودم. همچنين به عنوان معاون آموزشي و پژوهشي دانشكده هدي وارد جامعه الزهرا (س) شدم و همزمان در دانشكده و تحصيلات تكميلي آن مشغول به تدريس شدم.

در حال حاضر مسئول گروه كلام اسلامي و مسئول دفتر برنامه ريزي درسي جامعه الزهرا(س) مي باشم. در سال 1386 نيز معاون آموزشي موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) دفتر قم بودم كه اخيرا به دليل مسئوليت جديد در معاونت پژوهشي مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي از آن سمت استعفا دادم. در حال حاضر در دانشگاه مفيد و مدرسه علميه حجتيه مختصري تدريس دارم و طي دو سال قبل هفته اي يك روز در دانشگاه علوم پزشكي دانشگاه تهران به تدريس معارف اسلامي مشغول بوده ام.

شهيدي قزويني، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340- ز 1372 ق)، عالم امامى، فقيه و مدرس. در قزوين متولد شد و در همان شهر نشو و نما يافت. مقدمات و ادبيات را در قزوين نزد پدرش و ديگران خواند. در 1361 ق به قهم مهاجرت كرد. سطوح عالى را نزد مدرسين و اساتيد حوزه تكميل نمود و از محضر آيت اللَّه حجت استفاده ها برد و پس از ورود آيت اللَّه بروجردى به قم حدود هيجده سال در درس و بحث اين استاد حاضر شد و پس از فوت آن استاد، به محضر آيت اللَّه نجفى مرعشى پيوست و حدود ده سال از اصحاب و نزديكان وى بود. در 1372 ق داماد آيت اللَّه حجت شد و مورد توجه و عنايت خاصه ى وى. شهيدى بعد از فوت پدرش در آستانه ى مباركه ى سلطان محمد، از اولاد امام صادق (ع)، و همچنين در مسجد جدش، مسجد شهيدى، به انجام وظائف دينى مشغول

بود. شهيدى در ترميم و بازسازى آستانه ى مباركه امامزاده سلطان محمد كوششها كرد. از آثارش: «تفسير سوره ى يوسف»؛ كتابى درباره ى «معراج».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (182 -180 /2).

شهيدي مشهدي، آقابزرگ حكيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1285 ق)، حكيم، فقيه و عالم دينى. وى از احفاد ميرزا مهدى شهيد، معروف به شهيد ثالث، يكى از چهار مهدى از شاگردان مبرز وحيد بهبهانى، است. مقدمات را نزد پدرش و ملا غلامحسين شيخ الاسلام و شيخ موسى منطقى و ميرزا محمد سروقدى در مشهد خواند و بعد به تهران آمد و در محضر حكيم ميرزا ابوالحسن جلوه و حكيم اشكورى و حكيم كرمانشاهى درس خواند. وى سپس ساليانى در نجف از حوزه ى درس آخوند خراسانى بهره برد. سرانجام در 1333 ق به مشهد بازگشت و متجاوز از بيست و دو سال به تدريس خارج «شرح لمعه» و «شرح قوشچى» و «اشارات» و «شوراق» و «شرح منظومه» و «اسفار» پرداخت. آقابزرگ و فرزندش، ميرزا مهدى، دو ستاره ى درخشان حكمت و فلسفه خراسان در زمان خود بودند. وارستگى و صراحت لهجه و آزادگى و آزادمنشى آقابزرگ زبانزد خاص و عام بود. در فلسفه پيرو حكمت مشاء ابن سينا و خواجه نصير بود. و شاگردانى همچون آقا شيخ سيف اللَّه ايسى و سيد حسن بجنوردى و حسينعلى راشد و محمود شهابى و مهدى الهى قمشه اى و آقا شيخ هادى كدكنى پرورش داد. درگذشت فرزندش، ميرزا مهدى در 1354 ق توان پدر را گرفت و وى در سال بعد از دنيا رفت. تنها اثر وى: رساله ى «حكومت در اصالت وجود و اصالت ماهيت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (67)، خدمات متقابل اسلام و

ايران (615 -614)، گنجينه ى دانشمندان (137 -134 /7).

شهيدي، جلال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جلال شهيدى فرزند مرحوم آسيد محمدعلى محلاتى از علماء معاصر ما بودند در محلات تولد آن جناب در ذى حجةالحرام 1325 قمرى در محلات واقع شده و پس از تحصيلات فارسى به تحصيل عربى پرداخته و قسمتى از نحو و صرف را در محلات خوانده و در ماه شوال المكرم 1343 قمرى مهاجرت به قم نموده و ادبيات را از مرحوم اديب طهرانى فراگرفته و سطوح وسطى و عالى را از آيت اللَّه آخوند ملاعلى همدانى و مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى به پايان رسانيده و پس از آن از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى استفاده نموده و بعد از فوت آن مرحوم در سال 1357 قمرى به محلات بازگشت نموده و تا بعد از 1380 قمرى اشتغال به اقامه جماعت و خدماتى دينى و ترويج و تبليغ دين داشته و پس از آن به رحمت حق پيوسته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

شهيدي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى چشم، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شهيدي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر بن العالم الجليل المرحوم الحاج سيد هاشم گلپايگانى از علماء اعلام و دانشمندان عظام معاصر است در تهران. وى عالمى فعال و در ترويج دين جدى و صاحب تأليفات عديده مى باشد. ترجمه مفصل آنجناب در اول كتاب (درد و درمان) يا امراض جامعه و علاج آن ترجمه كتاب (الامراض الاجتماعيه و علاجها كه در سال 1377 قمرى در تهران چاپ شده و نيز در اول كتاب (راهنماى سعادت) ترجمه كشف المحجه سيد بن طاوس كه در سال 1382 نيز در تهران منتشر شده است مسطور و اجمال آن اينست.

وى در سال 1318 قمرى در گلپايگان متولد شده و مقدمات را در نزد اساتيد محل خوانده و در سال 1338 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح را نزد علماء اعلام آن آستان عرش بنيان مانند مرحوم آيت اللَّه مشكينى فراگرفته و بسامرى مشرف و مدت يكسال و نيم در آنجا اقامت نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى استفاده نموده و در سال 1342 قمرى كه مرحوم والدش فوت نموده به ايران مراجعت و پس از يكسال توقف در گلپايگان به اصفهان مسافرت و از محضر علماء اعلام بالاخص مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد صادق بهره مند شده و در سال 1345 قمرى مجددا به نجف اشرف مشرف و از محضر مقدس مرجع وقت آيت اللَّه عراقى آقا ضياءالدين و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا سيد ابوتراب خونسارى متوفى 1346 قمرى استفاده

كامل نموده و در ماه رجب 1349 بشهر رنگون عاصمه (برما) (هند و چين) مسافرت نموده تا اول سال 1361 قمرى در آنجا بانجام وظائف دينى و تبليغ احكام اسلامى اشتغال داشته و در اثناء جنگ جهانى دوم و حمله دولت ژاپن به آن ديار پس از متوارى بودن دو ماه در جنگلها بفضل خداوند متعال از آن بليه رهائى يافته و به ايران مراجعت و در شهر اراك بانجام وظائف دينى پرداخته تا در سال 1365 قمرى پس از زيارت عتبات عاليات به تهران آمده و تا حال حاضر بوظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

معظم له در سال 1376 قمرى بمنظور شركت در جشن چهاردهمين قرن ولادت با سعادت حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام كه در پاكستان منعقد شده بود بدعوت انجمن يادگار مرتضوى كراچى باتفاق عده اى از علماء اعلام و وعاظ محترم كه از آنها بود علامه فن وعظ و سخنورى جناب استاد فلسفى واعظ مسافرت به پاكستان نموده و در آن جشن بزرگ و باشكوه كه يك هفته در كراچى برقرار بود و هر شب حدود سى هزار نفر افتخار حضور داشتند و از تمام بلاد اسلامى هم عده اى از علماء و وعاظ و خطباء و محترمين شركت كرده بودند حاضر بوده و پس از شركت در جشن شهر (لاهور) و (حيدرآباد) سند كه بهمين منظور منعقد بود از طريق عراق و توفيق زيارت عتبات عاليات به ايران مراجعت و تا اكنون در غرب تهران ميدان قزوين و خيابان غفارى و مسجد آن به اقامه جماعت و تبليغ دين و ترويج احكام و نشر آثار اهل بيت عليهم السلام اشتغال دارد.

تأليفات و آثار قلمى ايشان

از اين قرار است.

1- كتاب درد و درمان ترجمه كتاب الامراض الاجتماعيه و علاجها.

2- (راهنماى سعادت) ترجمه كتاب كشف المحجه 3- كتاب (نسيم الصباح) ترجمه و شرح دعاء صباح 4- كتاب (ادعيه و تهليلات) من الايات البينات و اين كتب بتمامه بطبع رسيده است.

(تو 1318 ق)، الم دينى، مدرس و فقيه امامى وى در گلپايگان به دنيا آمد. مقدمات را در نزد اساتيد آن شهر فراگرفت. آنگاه به نجف مهاجرت كرد و سطوح را نزد علماى بزرگ آن شهر همچون آيت اللَّه مشكينى آموخت. سپس به سامراء رفت و از محضر آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى استفاده نمود. در 1342 ق، كه پدرش درگذشت، به مولدش بازگشت سپس به اصفهان رفت و نزد بزرگانى چون يت اللَّه سيد محمدصادق تلمذ كرد. در 1345 دوباره به نجف بازگشت و از محضر آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه آقا سيد ابوتراب خوانسارى استفاده ها نمود. وى سفرى به هند و چين (برمه) نمود و در آنجا به تبليغ احكام اسلامى پرداخت، سپس به ايران بازگشت. مدتى در اراك به انجام وظائف دينى مشغول بود. پس از سفرى به عتبات به تهران آمد و به وظائف دينى پرداخت. وى به همراه عده اى از علما و خطبا در 1376 ق در كنگره ى چهاردهمين قرن ولادت اميرالمومنين (ع) در كراچى پاكستان شركت كرد. از آثار وى: كتاب «درد و درمان» كه ترجمه ى كتاب «الامراض الاجتماعيه و علاجها»؛ «راهنماى سعادت»، ترجمه ى كتاب «كشف المحجه»؛ كتاب «نسيم الصباح» ترجمه و شرح «دعاء صباح»؛ كتاب «ادعيه و تهليلات من الايات البينات».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان

(496 -494/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (83/ 2).

شهيدي، ميرزا ابوتراب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا ابوتراب شهيدي در سال 1239 ،در قزوين متولد گرديد. پس از تحصيلات مقدماتي علوم در محضر پدر و اساتيد ديگر ، در مدرسه صالحيه قزوين مشغول تحصيل شد. آن گاه به به نجف اشرف مشرف گرديد و نزد بزرگترين علما آن زمان كسب فيض نمود. پس از بازگشت به ايران و مدتي شركت در درس و بحث و تبليغ براي مردم قزوين ، در حركتهاي سياسي زمان خود شركت نمود ، اما به دليل مخالفت با مشروطه خواهان اجباراً خانه نشين شد. پس از آن به تهران مهاجرت كرد و در مسجد همت آباد واقع در چهار راه حاج مهراب ، به تشكيل جلسات بحث و مطالب ديني و تفسير قرآن كريم اختصاص داد. حجه الاسلام ميرزا ابوتراب شهيدي سرانجام در 30 ذي القعده 1375 هجري قمري دار فاني را وداع گفت.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : ميرزا ابوتراب شهيدي فرزند آيت الله حاج ميرزا ابوالقاسم شهيدي ، نواده حاج ملا محمد تقي برغاني معروف به شهيد ثالث ،در قزوين متولد گرديد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : ميرزا ابوتراب شهيدي پس از تحصيلات مقدماتي علوم در محضر پدر و اساتيد ديگر ، در مدرسه صالحيه قزوين مشغول تحصيل شد. آن گاه به به نجف اشرف مشرف گرديد و نزد بزرگترين علما آن زمان كسب فيض نمود.استادان و مربيان : ميرزا ابوتراب شهيدي ابندا نزد پدر خود علوم مقدماتي را فراگرفت. سپس به نجف اشرف رفته و در آن ديار در مجلس درس استاداني چون: سيدمحمدكاظم يزدي (صاحب كتاب عروه

الوثقي ) و آخوند ملا محمد كاظم خراساني ( صاحب كفايه الاصول ) استفاده كرد. او پس از گذشت دوازده سال به ايران مراجعت كرد و در درس شيخ فض الله نوري حاضر شد.وقايع ميانسالي : مهمترين رويداد به وقوع پيوسته در دوران حيات حاج ميرزا ابوتراب شهيدي وقوع انقلاب مشروطه و حوادث مربوط به آن بود. وي از جمله مخالفان جريان مشروطه خواهي بود و همين عامل مدتي براي او خانه نشيني و سپس مهاجرت به تهران را در پي داشت.زمان و علت فوت : ميرزا ابوتراب شهيدي در 30 ذي القعده 1375 هجري قمري دار فاني را وداع گفت.فعاليتهاي آموزشي : ميرزا ابوتراب شهيدي پس از اتمام تحصيلات خود در نجف اشرف ، در سال 1330ق به ديار خود قزوين بازگشت و مشغول تدريس گرديد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ميرزا ابوتراب شهيدي پس از مدتي شركت در درس و بحث و تبليغ براي مردم قزوين ، مدتي هم در حركتهاي سياسي شركت نمود ، اما به دليل مخالفت با مشروطه خواهان اجباراً خانه نشين شد. پس از آن به تهران مهاجرت كرد و در مسجد همت آباد واقع در چهار راه حاج مهراب ، به تشكيل جلسات بحث و مطالب ديني و تفسير قرآن كريم اختصاص داد.آرا و گرايشهاي خاص : شيوه تفسيري حجه الاسلام ميرزا ابوتراب شهيدي ، تفسير آيه به آيه به روايت است و در بعضي موارد بحث هايي فلسفي نيز دارد ، چنانكه جامعيت آن را بين حكمت ، فلسفه ، كلام ، روايات و تفسيري قرآن با قرآن را در آن مشاهده نمود.آثار : التوحيد

،المبين و تبين في شرح المواعظ البراهين ويژگي اثر : اين كتاب تفسير قرآن مجيد به زبان فارسي است و در پنج جلد پايان يافته است.

منابع زندگينامه :فرزانگان علم و سخن قزوين، تاليف: رضا صمدي ها ، قزوين: بحر العلوم ، ص 1932قرآن پژوهان قزوين ، مولف: سيدمحمدعلي ايازي ، تهران: موسسه نمايشگاههاي فرهنگي ايران ، 1380 ، ص 136-137

شهيدي، هدايت اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هدايت اللَّه بن آيت اللَّه العظمى ميرزا مهدى شهيد متولد 1178 و متوفى 1248 ق صاحب تاريخ علماء خراسان درباره وى گويد. السيد الماجد و العالم العلم العابد المخصوص بعنايت اللَّه مولانا الحاج ميرزا هدايت اللَّه اسكنه اللَّه فى عليين و سلكه مسلك الصالحين از علماء عظام و فضلاء گرام ارض اقدس رياست علميه خراسان در آن عصر منحصر به ايشان بوده از محضر والدش كسب علم و تكميل فنون نموده و در تمام زندگانيش اشتغال به نشر فضائل و ترويج احكام و رفع خصومات داشت و دادرسى مظلومين و حفظ اموال و اعراض مسلمين اهتمام تمام مبذول مى داشت.

از آثار او كتابى در تفسير كلام اللَّه مجيد باقيست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

شهيدي،جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1297، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيلات مقدماتى و ادبيات عرب و فقه و اصول در حوزه علميه بروجرد، ادامه تحصيلات فقه و اصول، سطح و خارج در نجف اشرف تا مرحله اجتهاد، گواهينامه مدرسى از وزارت فرهنگ، كارشناسى علوم معقول و منقول از دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران، كارشناسى و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح لغت نامه فارسى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 15 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 20

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 3

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات، تاريخ اسلام، سيره امامان و معصومان.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 100، تعداد مقالات بزبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

تاريخ اسلام.

(تو 1297 ش)، استاد دانشگاه، مولف، مترجم و مصحح. وى در بروجرد در خانواده ى عالمان دين

ديده به جهان گشود. مقدمات را در زادگاه خويش فراگرفت و براى تكميل تحصيلات به نجف اشرف رهسپار شد. براى تحصيلات حوزوى به عراق رهسپار شد و به مدت هفت سال در آنجا به تكميل علوم دينى پرداخت. پس از آن به ايران بازگشت و يك سال بعد، از جانب علامه ى دهخدا براى همكارى در لغت نامه دعوت شد و در ضمن آن، به تدريس در دبيرستانهاى تهران و اخذ مدرك كارشناسى از دانشكده هاى ادبيات و الهيات پرداخت. در سال 1340 ش موفق به گرفتن درجه ى دكتراى ادب فارسى دانشگاه تهران شد موضوع پايان نامه ى وى درباره ى «شرح مشكلات ديوان انورى» است كه به كرات چاپ شده است. پس از آن ضمن تدريس در دانشكده ى ادبيات ابتدا به معاونت موسسه لغت نامه ى دهخدا منسوب شد و پس از آن به رياست آن. وى تاكنون سفرهاى علمى بسيارى به كشورهاى مختلف از جمله: مصر، عراق، الجزاير، چين و آمريكا داشته است و در سال 1373 ش از دانشگاه پكن به دريافت درجه ى استادى افتخارى نايل شد. دكتر شهيدى علاوه بر تبحر و استادى در زمينه ى لغت نويسى و دايرةالمعارف نگارى در عرصه هاى تاريخ اسلام و ترجمه ى آثار دينى و شرح و تصحيح متون نيز استاد بوده است. آثار وى را مى توان در سه بخش تقسيم بندى كرد. الف- تاليف: «جنايات تاريخ»؛ «على از زبان على (ع)»؛ «تاريخ تحليلى اسلام»؛ «زندگانى حضرت فاطمه (ع)»؛ «زندگانى على بن الحسين (ع)»؛ «آشنايى با زندگانى امام صادق (ع)»؛ «شرح مثنوى شريف». ب- تصحيح: «آتشكده ى آذر»؛ «دره ى نادره»؛ «براهين العجم». ج- ترجمه: «ابوذر غفارى»؛ «شيرزن كربلا»؛ «انقلاب اسلامى».[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان

و دانشياران كشور (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 1363، ش 1، ص 12 -3، ش 2، ص 20 -19)، مؤلفين كتب چاپى (323 -322/ 2)، نامه ى شهيدى.

شيبان، زهرا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دامپزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شيباني كاشاني، ابوالنصر فتح اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1308 -1242/1241 ق)، شاعر، اديب، نويسنده و صوفى. متخلص به شيبانى. خاندانش در كارهاى لشكرى و ديوانى عهد قاجار تصرف و دخالت داشتند. شيبانى در كاشان متولد شد. در جوانى در خدمت محمد شاه و منادمت پسرش ناصرالدين شاه درآمد و برخى از اشعارش در مدح آنان و ديگر شاهزادگان قاجاريه است. مدتى نيز منشى حسام السلطنه در هرات بود. در فارس به خدمت رحمتعلى شاه رسيد و از او كسب فيض كرد. مدتى در بلخ، هرات، خراسان و تهران سفر كرد و سرانجام به كاشان رفت و در عشق آباد مدرسه و صحن و عمارتى ايجاد كرد و همان جا گوشه ى عزلت گزيد. پس از مدتى مردم بر او شوريدند. شيبانى به دادخواهى به تهران آمد. نزديك دروازه ى قزوين خانه و خانقاهى بنا كرد. وى در نظم و نثر دست داشت. و از شعراى بنام دوره ى بازگشت بود كه به سبك خراسانى اشعارى انتقادى مى سرود. در تهران درگذشت و در همان خانقاه خويش به خاك سپرده شد. از آثار و تاليفات وى، «بيانات شيبانى»؛ «تنگ شكر»؛ «جواهر مخزون»؛ «درج درر»، يا «درج گهر»؛ «ديوان» اشعار؛ «زبده الاسرار»؛ «الالى مكنون»؛ «فتح و ظفر»؛ «گنج گهر»؛ «كامرانيه».[1]

ابوالنصر فتح اللَّه بن محمد كاظم بن محمد حسين شيبانى كاشانى شاعر (و. 1241 ه.ق./ 1825 م.- ف. 1308 ه.ق./ 1890 م.). خاندانش عهده دار امور لشكرى و ديوانى عهد قاجارى بودند، و او خود در جوانى در خدمت محمد شاه درآمد و به مدح وى و پسرش ناصرالدين شاه و

فرزندان شاه اخير پرداخت. شيبانى سالها در سلك اهل تصوف بود و در نظم و نثر هر دو دست داشت و از آثار خود مجموعه هايى به نام «درج درر» «گنج گهر»، «زبدة الآثار»، «فتح و ظفر»، «مسعودنامه»، «تنگ شكر»، «شرف الملوك»، «كامرانيه»، «يوسفيه»، «خطاب فرخ»، «مقالات سه گانه»، «فواكه السحر»، «جواهر مخزون»، «الآلى مكنون»، «نصايح منظومه» ترتيب داد. وى از شاعران بزرگ دوره بازگشت ادبى است و مهارت او بيشتر در نظم قصايد به روش شاعران قديم خاصه گويندگان قرن پنجم است. منتخبى از آثار منظومش در استانبول به طبع رسيده، و درج درر او نيز جداگانه چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (144 -133 /1)، حديقه الشعراء (936 -928 /2)، الذريعه (563 -562 /9)، سبك شناسى (291/3)، شرح حال رجال (55/3)، طرائق الحقايق (426/3)، فرهنگ سخنوران (528)، گنج سخن (248 -240 /3)، لغت نامه (ذيل/ فتح اللَّه)، المآثر و الآثار (204)، مؤلفين كتب چاپى (776 -775 /4)، مجمع الفصحا (530 -489 /5)، مكارم الاثار (1181 -1180 /4)، يادداشتهاى قزوينى (197/8)، يادگار (س 5، ش 3، ص 68 -66).

شيباني، علي اشرف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1281 ش)، نويسنده و مترجم. در كاشان متولد شد تحصيلات خود را در مدرسه ى آمريكايى به پايان رساند و در وزارت ماليه و وزارت راه مشغول خدمت شد وى همچنين در موسسات خصوصى اشتغال يافت. از آثار وى: «بار سيب»، ترجمه؛ «دخترك سياه در جستجوى خدا»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (451/4).

شيباني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد شيباني

محل تولد : قاين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/9/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد شيباني در سال 1336هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در خضري از توابع قائنات ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1351 كه سال هاي خفقان و ترس از رژيم شاهنشاهي بر كشور حاكم بود و حوزه هاي علميه از طرف رژيم منحوس پهلوي به شدت تحت فشار بودند وارد حوزه علميه گناباد گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد اما شوق زيارت و هم جواري با بارگاه ثامن الحجج عليه السلام او را راهي حوزه علميه مشهد گردانيد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد، ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا(ع ) با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه آن ديارحاضر شد و پس از گذراندن سطوح عالي در سال

1368 به حلقه دروس خارج راه يافت. در آن ديار از درس بزرگاني همچون آيت الله رضا زاده، آيت الله مرتضوي، آيت الله حجت هاشمي، آيت الله واعظي طبسي و... بهره ها برد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته علوم قرآن در مقطع كارشناسي ارشددر سال 1379از دانشگاه علوم اسلامي رضوي فارغ التحصيل گرديد ايشان براي تبليغ مذهب انسان تشيع به كشوورهاي متعددي از جمله غنا، مالاوي و كنيا سفر كرده است، سالهاي متمادي است كه به تدريس در دانشگاه تربيت معلم سبزوار و...مشغول است. ايشان در زندگي سراسر علمي خود از نگارش و تأليف غافل نبوده است و مقالات متعددي به رشته تحرير در آورده است.

شيخ الاسلامي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود شيخ الاسلامي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شدم و در حين تحصيل دروس متوسطه را اخذ نمودم و مدتي توفيق حضور جبهه را داشتم در سال 1371 به تحصيل كفايتين و مكاسب اشتغال داشتم و به دست مقام معظم رهبري به لباس روحانيت ملبس شدم و در سال 1372 به بعد در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام سبحاني،مكارم به تلمذ مشغول شدم ودر اين همه سالها به تبليغ و ارشاد هم موفق بودم در سال 1374در دروس تخصصي كلام در موسسه امام صادق تحت اشراف آيت الله سبحاني پذيرفته شدم و پس از فارغ التحصيلي به تدريس در حوزه و دانشگاه اشتغال يافتم در سال 85بعنوان عضو هيات علمي در دانشگاه پيام

نور پذيرفته ودر مركز نطنز اداي وظيفه مي كنم و در خدمت دانشجويان و اساتيد فرهيخته هستم .

شيخ الرئيسي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد شيخ الرئيسي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1320/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد شيخ الرئيسي در سال 1320 در خانواده اي متدين و كاملا آگاه به مسائل مذهبي و دوستدار خاندان پاك نبوت و امامت در كرمان ديده به جهان گشود ، دوران ابتدائي ، راهنماي و دبيرستان را با موفقيت پشت سر گذاردند و در سال 1340 وارد حوزه علميه كرمان گرديد پس از مدتي تحصيل در كرمان در سال 1355 كه اوج مبارزات مردم و روحانيت عليه رژيم ستم پيشه شاهنشاني بود وارد حوزه علميه قم گرديد تا در كنار تحصلات حوزوي به جرگه معترضين به رژيم شاه بپيوندد . در قم از محضر بزرگان علم و اخلاق همچون مرحوم آيت الله مشكيني و منتظري بهره ها برد.

در كنار تحصيلات حوزوي در سال 1378 در مقطع دكترا از دانشگاه آزاد تهران فارغ التحصيل شد و از پايان نامه خويش با عنوان شعراي شيعه در اثر عباسي اول با موفقيت دفاع كرد، و در كنار تحصيل علاوه بر تدريس به امر پژوهش هم اشتغال دارد كه در اين زمينه آثاري را هم در مجلات و روزنامه هاي كشور به زيور طبع آراسته است.

شيخ بهايي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهاء الدين محمد بن عزالدين حسين بن عبدالصمد بن شمس الدين محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثي همداني عاملي جبعي (جباعي) معروف به شيخ بهائي در سال 953 ه.ق 1546 ميلادي در بعلبك متولد شد. او در جبل عامل در ناحيه شام و سوريه در روستايي به نام "جبع" يا "جباع" مي زيسته و از نژاد "حارث بن عبدالله

اعور همداني" متوفي به سال 65 هجري از معاريف اسلام بوده است.

ناحيه "جبل عامل" همواره يكي از مراكز شيعه در مغرب آسيا بوده است و پيشوايان و دانشمندان شيعه كه از اين ناحيه برخاسته اند، بسيارند. در هر زمان، حتي امروزه فرق شيعه در جبل عامل به وفور مي زيسته اند و در بنياد نهادن مذهب شيعه در ايران و استوار كردن بنيان آن مخصوصاً از قرن هفتم هجري به بعد ياري بسيار كرده و در اين مدت پيشوايان بزرگ از ميان ايشان برخاسته اند و خاندان بهائي نيز از همان خانواده هاي معروف شيعه در جبل عامل بوده است.

بهاءالدين در كودكي به همراه پدرش به ايران آمد و پس از اتمام تحصيلات، شيخ الاسلام اصفهان شد. چون در سال 991 هجري قمري به قصد حج راه افتاد، به بسياري از سرزمينهاي اسلامي از جمله عراق، شام و مصر رفت و پس از 4 سال در حالي كه حالت درويشي يافته بود، به ايران بازگشت.

وي در علوم فلسفه، منطق، هيئت و رياضيات تبحر داشت، مجموعه تأليفاتي كه از او بر جاي مانده در حدود 88 كتاب و رساله است. وي در سال 1031 ه.ق در اصفهان درگذشت و بنا بر وصيت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مرقد مطهر حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام جنب موزه آستان قدس دفن كردند.

شخصيت ادبي شيخ بهايي:

_ بهائي آثار برجسته اي به نثر و نظم پديد آورده است. وي با زبان تركي نيز آشنايي داشته است. عرفات العاشقين (تأليف 1022_ 1024)، اولين تذكره اي است كه در زمان حيات بهائي از او

نام

برده است.

بهترين منبع براي گردآوري اشعار بهائي، كشكول است تا جائي كه به عقيده برخي محققان، انتساب اشعاري كه در كشكول نيامده است به بهائي ثابت نيست. از اشعار و آثار فارسي بهائي دو تأليف معروف تدوين شده است؛ يكي به كوشش سعيد نفيسي با مقدّمه اي ممتّع در شرح احوال بهائي، ديگري توسط غلامحسين جواهري وجدي كه مثنوي منحول « رموز اسم اعظم » (ص 94 _ 99) را هم نقل كرده است. با اين همه هر دو تأليف حاوي تمام اشعار و آثار فارسي شيخ نيست.

اشعار فارسي بهائي عمدتاً شامل مثنويّات، غزليّات و رباعيّات است. وي در غزل به شيوه فخرالدين عراقي و حافظ، در رباعي با نظر به ابو سعيد ابوالخير و خواجه عبدالله انصاري و در مثنوي به شيوه مولوي شعر سروده است. ويژگي مشترك اشعار بهائي ميل شديد به زهد و تصوّف و عرفان است. ازمثنوّيات معروف شيخ مي توان از اينها نام برد: «نان و حلوا يا سوانح سفر الحجاز»، اين مثنوي ملمّع چنانكه از نام آن پيداست در سفر حج و بر وزن مثنوي مولوي سروده شده است و بهائي در آن ابياتي از مثنوي را نيز تضمين كرده است. او اين مثنوي را به طور پراكنده در كشكول نقل كرده و گردآورندگان ديوان فارسي وي ظاهراً به علت عدم مراجعه دقيق به كشكول متن ناقصي از اين مثنوي را ارائه كرده اند.

«نان و پنير»، اين اثر نيز بر وزن و سبك مثنوي مولوي است؛ «طوطي نامه» نفيسي اين مثنوي را كه از نظر محتوا و زبان نزديكترين مثنوي بهائي به مثنوي مولوي است، بهترين

اثر ادبي شيخ دانسته و با آنكه آن را در اختيار داشته جز اندكي در ديوان بهائي نياورده و نام آن را نيز خود براساس محتوايش انتخاب كرده است.

«شير و شكر»، اولين منظومه فارسي در بحر خَبَب يا مُتدارك است. در زبان عربي اين بحر شعري پيش از بهائي نيز مورد استفاده بوده است. « شير و شكر » سراسر جذبه و اشتياق است و علي رغم اختصار آن (161 بيت در كليات، چاپ نفيسي، ص 179 _ 188؛ 141 بيت در كشكول، ج 1، ص 247 _ 254) مشحون از معارف و مواعظ حكمي است، لحن حماسي دارد و منظومه اي بدين سبك و سياق در ادب فارسي سروده نشده است؛ مثنويهايي مانند «نان و خرما»، «شيخ ابوالپشم» و «رموز اسم اعظم» را نيز منسوب بدو دانسته اند كه مثنوي اخير به گزارش مير جهاني طباطبائي (ص 100) از آنِ سيد محمود دهدار است. شيوه مثنوي سرايي بهائي مورد استقبال ديگر شعرا، كه بيشتر از عالمان اماميّه اند واقع شده است. تنها نثر فارسي بهائي كه در ديوان هاي چاپي آمده است، « رساله پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش » است.

بهائي در عربي نيز شاعري چيره دست و زبان داني صاحب نظر است و آثار نحوي و بديع او در ادبيات عرب جايگاه ويژه اي دارد. مهمترين و دقيقترين اثر او در نحو، « الفوائد الصمديّه » معروف به صمديّه است كه به نام برادرش عبدالصمد نگاشته است و جزو كتب درسي در مرحله متوسط علم نحو در حوزه هاي علميّه است. اشعار عربي بهائي نيز شايان توجه

بسيار است. معروفترين و مهمترين قصيده او موسوم به « وسيله الفوزوالامان في مدح صاحب الزّمان عليه السلام » در 63 بيت است كه هر گونه شبهه اي را در اثناعشري بودن وي مردود مي سازد. بهائي در ارجوزه سرايي نيز مهارت داشت و دو ارجوزه شيوا يكي در وصف شهر هرات به نام « هراتيه يا الزّهره » (كشكول، ج1،ص 189 _ 194) و ديگر ارجوزه اي عرفاني موسوم به « رياض الارواح » (كشكول، ج1، ص225 _ 227) از وي باقي مانده است. دوبيتيهاي عربي شيخ نيز از شهرت و لطافت بسياري برخوردار بوده كه بيشتر آنها در اظهار شوق نسبت به زيارت روضة مقدّسه معصومين عليه السلام است.

شيخ محمدرضا فرزند شيخ حرّعاملي (متوفي 1110) مجموعه لطيفي از اشعار عربي و فارسي شيخ بهائي را در ديواني فراهم آورده است. اشعار عربي وي اخيراً با تدوين ديگري نيز به چاپ رسيده است. بخش مهمي از اشعار عربي بهائي، لُغَز و معمّاست.

از بررسي شيوه نگارش بهائي در اكثر آثارش، اين نكته هويداست كه وي مهارت فراواني در ايجاز و بيان معمّا آميز مطالب داشته است. وي حتي در آثار فقهي اش اين هنر را به كار برده كه نمونه بارز آن «رسائل پنجگانه الاثناعشرّيه »، است. اين سبك نويسندگي در « خلاصه الحساب، فوائد الصمّديه، تهذيب البيان و الوجيزه في الدرايه » آشكاراتر است. بهائي تبحّر بسياري در صنعت لغز و تعميه داشته و رسائل كوتاه و لغزهاي متعدّد و معروفي به عربي از وي بر جا مانده است. مانند:

« لغزالزبده » ( لغزي است كه كلمه زبده از آن به دست

مي آيد )، « لغزالنحو »، « لغزالكشّاف »، « لغزالصمديه »، « لغزالكافيه » و « فائده ». نامدارترين اثر بهائي الكشكول، معروف به «كشكول شيخ بهائي» است كه مجموعه گرانسنگي از علوم و معارف مختلف و آينه معلومات و مشرب بهائي محسوب مي شود.

بهائي در شمار مؤلفان پر اثر در علوم مختلف است و آثار او كه تماماً موجز و بدون حشو و زوايد است، مورد توجه دانشمندان پس از او قرار گرفته و بر شماري از آنها شروح و حواشي متعدّدي نگاشته شده است. خود بهائي نيز بر بعضي تصانيف خود حاشيه اي مفصّل تر از اصل نوشته است. از برجسته ترين آثار چاپ شده بهائي مي توان از اينها نام برد: «مشرق الشمسين و اكسير السعادتين» ( تأليف 1015)، كه ارائه فقه استدلالي شيعه بر مبناي قرآن (آيات الاحكام) و حديث است. اين اثر داراي مقدمه بسيار مهمي در تقسيم احاديث و معاني برخي اصطلاحات حديثي نزد قدما و توجيه تعليل اين تقسيم بندي است. از اثر مذكور تنها باب طهارت نگاشته شده و بهائي در آن از حدود چهارصد حديث صحيح و حسن بهره برده است؛ «جامع عباسي»، از نخستين و معروفترين رساله هاي علميّه به زبان فارسي؛ « حبل المتين في اِحكام احكام الدّين » (تأليف 1007) در فقه كه تا پايان صلوه نوشته است و در آن به شرح و تفسير بيش از يكهزار حديث فقهي پرداخته شده است؛ « الاثنا عشريه » در پنج باب طهارت، صلات، زكات، خمس، صوم و حج است. بهائي دراين اثر بديع، مسائل فقهي هر باب را به قسمي ابتكاري بر عدد

دوازده تطبيق كرده است، خود وي نيز بر آن شرح نگاشته است.

«زبده الاصول» اين كتاب تا مدتها كتاب درسي حوزه هاي علمي شيعه بود و داراي بيش از چهل شرح و حاشيه و نظم است. « الاربعون حديثاً » (تأليف 995) معروف به اربعين بهائي ؛ « مفتاح الفلاح » (تأليف 1015) در اعمال و اذكار شبانه روز به همراه تفسير سورة حمد. اين اثر كم نظير كه گفته مي شود مورد توجه و تأييد امامان معصوم عليه السّلام قرار گرفته است.

«حدائق الصالحين» (ناتمام)، شرحي است بر صحيفة سجاديه كه هر يك از ادعية آن با نام مناسبي شرح شده است. از اين اثر تنها الحديقه الهلاليّه در شرح دعاي رؤيت هلال (دعاي چهل و سوم صحيفة سجاديه) در دست است.

«حديقة هلاليّه » شامل تحقيقات و فوائد نجومي ارزنده است كه ساير شارحان صحيفه از جمله سيّد عليخان مدني در شرح خود موسوم رياض السالكين از آن بسيار استفاده كرده اند. همچنين فوائد و نكات ادبي، عرفاني، فقهي و حديثي بسيار در اين اثر موجز به چشم مي خورد. بنا بر ق_ول كلية كس_اني كه در احوال شيخ سخن گفته اند. وي نزد پدر تفسير ، حديث و عربيت و امثال اين ها راآموخت و پس از محضر استادان ديگر از جمله مولانا عبدالله مدرس(1) يزدي حكمت و كلام و بعضي علوم منقول را نزد ملاعلي مذهّب و ملا افضل قاضي مدرس و ملا محمد باقرين زين العابدين يزدي رياضي را آموخت و در طب از حكيم عماد الدين مسعود كسب فيض نموده ». (نفيسي : 1368 ، ص 17 ) بهاءالدين محمّد

عاملي در عصر خود ، چه در دانش و چه در اخلاق از مردان بزرگ جهان به شمار مي رفت .

وي در علوم رياضي و نجوم و هيأت استاد مسلم عصر خود بود وپس از يكصد سال كه اين علم در ايران رواجي نداشت . براي نخستين بار در اواخر قرن دهم و ابتداي قرن يازدهم هجري قمري اين علوم را درهرات آموخته است و بار ديگر در ايران رواج داد .

خدمات شيخ بهائي:

در عرف مردم ايران، شيخ بهائي به مهارت در رياضي و معماري و مهندسي معروف بوده و هنوز هم به همين صفت معروف است، چنانكه معماري مسجد امام اصفهان و مهندسي حصار نجف را به او نسبت مي دهند. و نيز شاخصي براي تعيين اوقات شبانه روز از روي سايه آفتاب يا به اصطلاح فني، ساعت آفتاب يا صفحه آفتابي و يا ساعت ظلي در مغرب مسجد امام (مسجد شاه سابق) در اصفهان هست كه مي گويند وي ساخته است.

در احاطه وي در مهندسي مساحي ترديد نيست و بهترين نمونه كه هنوز در ميان است، نخست تقسيم آب زاينده رود به محلات اصفهان و قراي مجاور رودخانه است كه معروف است هيئتي در آن زمان از جانب شاه عباس به رياست شيخ بهائي مأمور شده و ترتيب بسيار دقيق و درستي با منتهاي عدالت و دقت علمي در باب حق آب هر ده و آبادي و محله و بردن آب و ساختن ماديها داده اند كه هنوز به همان ترتيب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان هست.

ديگر از كارهاي علمي كه به بهائي نسبت مي دهند طرح ريزي كاريز

نجف آباد اصفهان است كه به نام قنات زرين كمر، يكي از بزرگترين كاريزهاي ايران است و از مظهر قنات تا انتهاي آبخور آن 9 فرسنگ است و به 11 جوي بسيار بزرگ تقسيم مي شود و طرح ريزي اين كاريز را نيز از مرحوم

بهائي مي دانند.

ديگر از كارهاي شيخ بهائي، تعيين سمت قبله مسجد امام به مقياس چهل درجه انحراف غربي از نقطه جنوب و خاتمه دادن به يك سلسله اختلاف نظر بود كه مفتيان ابتداي عهد صفوي راجع به تشخيص قبله عراقين در مدت يك قرن و نيم اختلاف داشته اند.

يكي ديگر از كارهاي شگفت كه به بهائي نسبت مي دهند، ساختمان گلخن گرمابه اي كه هنوز در اصفهان مانده و به حمام شيخ بهائي يا حمام شيخ معروف است و آن حمام در ميان مسجد جامع و هارونيه در بازار كهنه نزديك بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دير باز همواره عقيده داشته اند كه گلخن آن گرمابه را بهائي چنان ساخته كه با شمعي گرم مي شد و در زير پاتيل گلخن فضاي تهي تعبيه كرده و شمعي افروخته در ميان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهاي مديد همچنان مي سوخت و آب حمام بدان وسيله گرم مي شد و خود گفته بود كه اگر روزي آن فضا را بشكافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از كار مي افتد و چون پس از مدتي به تعمير گرمابه پرداختند و آن محوطه را شكافتند، فوراً شمع خاموش شد و ديگر از آن پس نتوانستند بسازند. همچنين طراحي منار جنبان

اصفهان كه هم اكنون نيز پا برجاست به او نسبت داده مي شود.

استادان شيخ بهائي:

آن طور كه مؤلف عالم آرا آورده است، استادان او بجز پدرش از اين قرار بوده اند: "تفسير و حديث و عربيت و امثال آن را از پدر و حكمت و كلام و بعضي علوم منقول را از مولانا عبدالله مدرس يزدي مؤلف مشهور حاشيه بر تهذيب منطق معروف به حاشيه ملا عبدالله آموخت. رياضي را از ملا علي مذهب ملا افضل قاضي مدرس سركار فيض كاشاني فرا گرفت و طب را از حكيم عماد الدين محمود آموخت و در اندك زماني در منقول و معقول پيش رفت و به تصنيف كتاب پرداخت."

مؤلف روضات الجنات استادان او را پدرش و محمد بن محمد بن محمد ابي الطيف مقدسي مي شمارد و گويد كه صحيح بخاري را نزد او خوانده است. علاوه بر استادان فوق در رياضي، بهائي نزد ملا محمد باقر بن زين العابدين يزدي مؤلف كتاب مطالع الانوار در هيئت و عيون الحساب كه از رياضي دانان عصر خود بوده نيز درس خوانده است.

شاگردان شيخ بهايي :

براى پى بردن به مقام علمى و ميزان دانش شيخ، كافى است بدانيم كه متجاوز از چهل تن از دانشمندان و بزرگان قرن يازدهم هجرى قمرى از وى علم آموخته و بهره برده اند و بعضى از آنان، اشخاص زير هستند:

1- صدرالدين محمد ابراهيم شيرازى، معروف به ملاصدرا، فيلسوف معروف.

2- ملا محمد محسن بن مرتضى بن محمود، معروف به فيض كاشانى، صاحب تفسير صافى.

3- ملا عزالدين فراهانى مشهور به علينقى كمره اى، شاعر معروف قرن يازدهم .

4- ملا محمدباقر بن محمد مؤمن خراسانى، معروف به

محقق شيخ الاسلام.

5- شيخ جواد بغدادى، مشهور به فاضل جواد، صاحب شرح خلاصة الحساب و زبدة في الاصول.

6- ملا محمدتقى بن مقصود على مجلسى، صاحب روضة المتقين(م 1070) .

7- سيد عزالدين حسينى كركى عاملى، مشهور به مجتهد مفتى اصفهانى.

سخنى در تاريخ وفات شيخ

در مورد تاريخ وفات شيخ بهايى اقوال گوناگوني وجود دارد، صاحب «تاريخ عالم آراى عباسى » كه از مآخذ مورد اعتماد است، مى گويد كه در شب چهارم شوال سال 1030 ه.ق بيمار شد و هفت روز رنجور بود، تا اين كه در شب 11 شوال درگذشت، و چون وى رحلت كرد، شاه عباس در ييلاق بود و اعيان شهر جنازه او را برداشتند و ازدحام مردم به اندازه اى بود كه در ميدان نقش جهان جا نبود كه جنازه او را حركت دهند. در مسجد جامع عتيق به آب چاه غسل دادند و علماء بر او نماز گزاردند و در بقعه اى منسوب به امام زين العابدين(عليه السلام) كه مدفن دو امامزاده است، گذاشتند و از آنجا به مشهد بردند و به وصيت خود او در پائين پا، در جايى كه هنگام توقف در مشهد در آنجا درس مى گفت، به خاكش سپردند.

صاحب روضات الجنات مى گويد كه چون شيخ درگذشت، پنجاه هزار نفر بر جنازه وى نماز گزاردند و در تاريخ فوت وى گفته اند: «بى سر و پا گشت و شرع و افسر فضل اوفتاد.» مقصود از «بى سر و پا گشت شرع » اين است كه شين و عين از آغاز و آخر شرع مى افتد، و «راء» مى ماند كه 200 باشد، و «افسر فضل اوفتاد»، يعنى «فاء» از آغاز آن ساقط مى شود و «ضاء» كه 800

و «لام » كه 30 باشد مى ماند و روى هم رفته،1030مى شود.

صاحب كتاب تنبيهات مى گويد كه سال يك هزار و سى هجرى، مريخ در عقرب راجع شد، و شيخ پس از يك هفته مريضى به رحمت ايزدى پيوست.

اعتماد الدوله ميرزا ابو طالب در تاريخ رحلت وى گفته است:

رفت چون شيخ از اين دار فناى گشت ايوان جنانش ماواى دوستى جست ز من تاريخش گفتمش «شيخ بهاء الدين واى » كه از جمله آخر بدون همزه «بهاء»، عدد 1030 به دست مى آيد.

صاحب مطلع الشمس مى گويد كه در چهارم شوال سال 1030 هجرى شمسى مريض گشت و در سه شنبه دوازدهم رحلت نمود و جسد شريفش به مشهد نقل شد.

صاحب امل الآمل در مورد تاريخ وفات شيخ گويد كه از مشايخ خود شنيدم كه در سال 1030 هجرى قمرى درگذشت.

ولى صاحب قصص العلماء تاريخ درگذشت وى را سال 1031 هجرى قمرى ذكر كرده است.

صاحب سلافة العصر، تاريخ وفات شيخ را دوازده روز مانده از شوال سال 1031 هجرى قمرى نوشته است، و در كتاب ديگر خويش موسوم به حدائق النديه في شرح الفوائد الصمديه در دوازدهم شوال سال 1030 هجرى قمرى ذكر كرده است و ممكن است در چاپ كتاب اول تحريفى شده باشد. به طور كلى آنچه از اين اقوال برمى آيد، وفات شيخ در دوازدهم شوال سال 1030 يا 1031 هجرى قمرى اتفاق افتاده است و چون صاحب تاريخ عالم آراى عباسى كه نظرش معتبرتر از ديگران است، و همچنين كتاب تنبيهات كه تاليف خود را چند ماه بعد از آن واقعه نوشته است، سال 1030 را ذكر كرده اند، از اين رو گفته كسانى كه وفات شيخ

را در اين سال نوشته اند، صحيح تر به نظر مى رسد.

در اين صورت وفات شيخ در دوازدهم ماه شوال سال 1030 ه.ق در شهر اصفهان روى داده است.

وقتي شيخ بهايي رحلت كرد، شاه عباس در ييلاق بود و اعيان شهر جنازه او را برداشتند و ازدحام مردم به اندازه اى بود كه در ميدان نقش جهان جا نبود كه جنازه او را حركت دهند. در مسجد جامع عتيق به آب چاه غسل دادند و علماء بر او نماز گزاردند و در بقعه اى منسوب به امام زين العابدين(عليه السلام) كه مدفن دو امامزاده است، گذاشتند و از آنجا به مشهد بردند و به وصيت خود او در پائين پا، در جايى كه هنگام توقف در مشهد در آنجا درس مى گفت، به خاكش سپردند.

نمونه اشعار :

تا كي به تمناي وصال تو يگانه

اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه

خواهد كه سرآيد غم هجران تو يا نه

اي تيره غمت را دل عشاق نشانه

جمعي به تو مشغول و تو غايب زميانه

رفتم به در صومعه عابد و زاهد

ديدم همه را پيش رخت راكع و ساجد

در ميكده رهبانم و در صومعه عابد

گه معتكف ديرم و گه ساكن مسجد

يعني كه تو را مي طلبم خانه به خانه

روزي كه برفتند حريفان پي هر كار

زاهد سوي مسجد شد و من جانب خمار

من يار طلب كردم و او جلوه گه يار

حاجي به ره كعبه و من طالب ديدار

او خانه همي جويد و من صاحب خانه

هر در كه زنم صاحب آن خانه تويي تو

هر جا كه روم پرتو كاشانه تويي تو

در ميكده و دير كه جانانه تويي تو

مقصود من از كعبه و بتخانه تويي تو

مقصود تويي ...كعبه

و بتخانه بهانه

بلبل به چمن زان گل رخسار نشان ديد

پروانه در آتش شد و اسرار عيان ديد

عارف صفت روي تو در پير و جوان ديد

يعني همه جا عكس رخ يار توان ديد

ديوانه منم ..من كه روم خانه به خانه

عاقل به قوانين خرد راه تو پويد

ديوانه برون از همه آئين تو جويد

تا غنچهء بشكفتهء اين باغ كه بويد

هر كس به بهاني صفت حمد تو گويد

بلبل به غزل خواني و قمري به ترانه

بيچاره بهايي كه دلش زار غم توست

هر چند كه عاصي است ز خيل خدم توست

اميد وي از عاطفت دم به دم توست

تقصير "خيالي" به اميد كرم توست

يعني كه گنه را به از اين نيست بهانه

نصايح شيخ بهايي به فرزندش

اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست.

اگر بسيار كار كند، مي گويند احمق است.

اگر كم كار كند، مي گويند تنبل است.

اگر بخشش كند مي گويند افراط مي كند.

اگر ثروت اندوزي كند، مي گويند بخيل است.

اگر ساكت و خاموش باشد مي گويند لال است.

اگر زبان آوري كند، مي گويند وراج و پر روست.

اگر روزه بدارد و شب ها نماز بخواند مي گويند رياكار است.

و اگر نماز نخواند مي گويند كافر و بي دين است.

پس فرزندم نبايد به حمد و ثناي مردم اعتنا كرد و جز از خداوند نبايد از كسي ترسيد .

منبع :

سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران

سايت مشاهير ، سايت شهيد آويني

كشكول شيخ بهايي

فقهاى نامدار شيعه، عقيقى بخشايشى، ص 211

شيخ، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1279 ش)، پزشك و مدرس. در تهران متولد شده. پس از تحصيلات دوره ى متوسطه در دارالفنون و گذرانيدن مدرسه ى طب در سال 1305 ش براى ادامه ى تحصيلات به فرانسه عزيمت كرد و دوره ى (مالاريالوژى) را طى نمود. پس از آن دوره ى بهداشت

را پيموده و پايان نامه ى خود را پيرامون، ليشمانيموز در تهران، در پاريس نگاشت پس از آن به تهران مراجعت كرد و عهده دار مشاغلى از قبيل پزشك وزارت فرهنگ، رييس بخش پزشكى بيمارستان گوهرشاد، تعليم دروس بالينى دانشجويان پزشكى در بيمارستان مذكور، استاد كرسى بيماريهاى عمومى و پزشكى آزمايشى. از آثار وى: «تاريخ طبيعى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (705 -704 /4).

شيخ، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: استاد، رشته: فلسفه و حكمت اسلامى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته هاى فلسفه و حكمت اسلامى و علوم تربيتى و حقوق قضائى، دكتراى فلسفه و حكمت اسلامى.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فلسفى، ادبى و اجتماعى، تدريس در دانشكده حقوق و ادبيات از سال 1348 در دانشگاههاى تهران و شهيد بهشتى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

فلسفى، ادبى، و اجتماعى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 18، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

فلسفى، ادبى و اجتماعى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شيخ الاسلام تبريزي، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1310 -1240 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، محدث و اديب امامى. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى كتب مقدماتى، عربى و فارسى، براى تكميل تحصيلات خود به نجف رفت و در آنجا در نزد شيخ انصارى و حاج شيخ مهدى آل كاشف الغطاء و فاضل ايروانى و شيخ محسن خنفر و شيخ مشكور و ديگران درس خواند. پس از نيل به مدارج عالى به زادگاهش بازگشت و مورد توجه خاص و عام گرديد. در 1282 ق پس از وفات برادرش ميرزا شفيع به منصب شيخ الاسلامى رسيد. شيخ الاسلام علاوه بر مراتب علمى قريحه ى شعرى نيكويى داشت و اشعار لطيفى از خود بجاى گذاشت. وى سفرى از تبريز به نجف و از آنجا به مكه كرد و در حال حج گزارى از دنيا رفت و در قبرستان ابوطالب (ع) دفن شد.

از آثار وى: «درايه الحديث»؛ «دكه القضاء»، در شهادت و قضاء؛ «رساله ى مشتقات»؛ «حقايق القوانين» كه حاشيه ى «قوانين الاصول» است؛ «تمييز الصحيح من الجريح»، در تعادل و تراجيح؛ حواشى بر «مجمع البحرين» طريحى؛ «كاشفه الكشاف»، حاشيه بر «كشاف» زمخشرى؛ «مفتاح البسمله»؛ «منتهى المقاصد»، در علم نحو؛ «مواقع النجوم فى مشكلات العلوم» يا «غايه الاملين»، در حل مشكلات آيات؛ «المنهل الصافى»، حاشيه بر «تفسير صافى»؛ رساله اى در «عدم حجيت اصول مثبته»؛ «عجب العاجب»، در مساله اجرت بر واجب؛ «ابداء البداء»، در حقيقت قدر و قضا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (55/8)، اعيان الشيعه (107/10)، دانشمندان آذربايجان (268)، الذريعه (230/23 ،41/21 ،6/16 ،220/5 ،64/1)، ريحانه (298 -296 /3)، علماء معاصرين (44 -40)، معجم المؤلفين (181/12)، مكارم الآثار (1125 -1123 /4).

شيخ الاسلام دامغاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم دينى و شاعر. وى معاصر آيت اللَّه ميرزاى رضاى بزرگ شريعتمدار دامغانى بود و از علماى عصر ناصرى. وى داراى تاليفاتى مى باشد از آن جمله اند: «فرق الملل» يا «بيان المذاهب»؛ رساله اى در بيان «احكام حلال و حرام» و «عبادات».[1]

محمد بن حسين بن باقر معروف به شيخ الاسلام دامغانى معاصر با مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا رضاى بزرگ شريعتمدار دامغانى و ناصرالدين شاه قاجار و بنابر مشهور وظيفه اى از شاه مزبور بنام شيخ الاسلامى داشته و در سال 1271 قمرى مى زيسته است.

داراى تأليفاتى كه از آنهاست (فرق الملل يا بيان المذاهب) و رساله اى در بيان احكام حلال و حرام و عبادات و غيره بوده و آنها را با كتب ديگرش بنام فرزندش عالم جليل ملا عبدالرزاق كه مورد علاقه اش بوده وقف نموده است

آن مرحوم از مردم شهر خود دلتنگ و ناراحت و همواره به غم و افسردگى روزگار

خود را مى گذرانيده چنانكه از اين ابياتش ظاهر است.

محمد بن حسين دامغانيست وليكن

نمانده در دلش از دامغان و فاز كسانى

كنند دعوى علم و عمل وليك ندارند

بغير بخل و حسد از عمل بدهر نشانى

بر اين قياس نظر كن بحال پير و جوانش

چه كوفه است شود كوفه آن بلد بزبانى

ز ناظرين بر اين شرح ممكن است توقع

برند نام شريفم بخير در همه آنى

بعارفان سخن سنج باد رحمت يزدان

كه اوست باقى و جز ذات او بود همه فانى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (121/5).

شيخ الاسلام زنجاني، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1303 ق)، فقيه، متكلم، رجالى و حكيم. در زنجان به دنيا آمد. مقدمات و متون را نزد استادان زنجانى فراگرفت و فلسفه را از علامه ميرزا عبدالمجيد آموخت و به درس خارج علامه ميرزا عبداللَّه زنجانى حضور يافت. در 1331 ق به همراه برادرش به نجف مهاجرت كرد و در آنجا نزد آيت اللَّه سيد محمدكاظم يزدى و آيت اللَّه شيخ الشريعه اصفهانى و ديگر مدرسان به تكميل تحصيلات خود پرداخت. در 1339 ق به زنجان بازگشت و به وظائف امور علمى و شرعى مشغول گرديد. او از آيت اللَّه سيد حسن صدر عاملى كاظمى و علامه سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه شيخ الشريعه اصفهانى و علامه سيد محمود شكرى علوى آلوسى داراى اجازه بود. از آثارش: حاشيه بر «منطق» شرح «منظومه» سبزوارى؛ رساله اى در رد نظريه ى «واحد بسيط...»؛ «تاريخ علم كلام در اسلام»؛ حاشيه بر «اوائل الشوارق» ملا عبدالرزاق لاهيجى؛ نقد «رساله ى حدوث» ملا صدرا شيرازى؛ «تشيع در تاريخ اعتقادى و سياسى و ادبى شيعه» يا «تاريخ مذهب شيعه»؛ تعليقاتى بر كتاب «اوائل المقالات» شيخ مفيد؛ شرح و حاشيه اى بر

«منهج المقال» استرآبادى؛ «شرح حال رجال زنجان و راويان آن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شهيدان راه فضيلت (390 -389)، علماء معاصرين (228 -224)، مؤلفين كتب چاپى (871 -870 /4).

شيخ الاسلام زاده، محيط

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى پوستى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيماريهاى پوست از دانشگاه تبريز و فرانسه در سالهاى 1342 و 1355، فوق تخصص پاتولوژى از دانشگاه ايلينويز آمريكا در سال 1357.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى وزيكولوبولوز، بيماريهاى قارچى، بيماريهاى پسوريازيس و استاد راهنماى 15 پايان نامه دكترا در زمينه بيماريهاى پوست.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى پوست عملى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

بحث درباره ملانوم و نتايج تجربى، آكنه ولگاريس، گزارشى در مورد سرطان كاپوزى، جذام در ايران، اسكلرودرميا و بررسى موارد خاص، آكسيدان كورتيكوتراپى، بررسى بيماريهاى قارچى در آذربايجان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شيخ الاسلامي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

شيخ الاسلامي، ويدا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصصى بيهوشى از دانشگاه تهران در سال 1348.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران از سال 1348 تا سال 1362، دانشيار دانشگاه تهران از سال 1362 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اثر PH و سرما و گرما در عمل شل كننده عضلانى، تزريق مورفين داخل نخاع (انتراتكال) و ايجاد بيدردى در زايمان و دردهاى سرطانى، تدريس درس بيهوشى در دانشگاه تهران و ابداع شل كننده عضلانى جديد 6368، استاد راهنماى 2 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيهوشى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

بيهوشى برونكوسكوپى در 170 مورد، داروى جديد شل كننده عضلانى غير دپلاريزان استيروئيدى و مقايسه آن با پانكورانيوم، مقايسه روشهاى بيهوشى در جراحى شكاف كام، داروى شل كننده عضلانى در بيماران بدون كليه، گزارش متد كاتتريزاسيون پركوتانه دريچه ها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شيخ الاطباء، حسينعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1322 ق)، طبيب. ملقب به شيخ الاطباء. وى در طب قديم مهارت داشت و طب جديد را هم در دارالفنون آموخت و در سال 1286 ق حكيم باشى مهد عليا، مادر ناصرالدين شاه بود و پس از مرگ وى طبيب ناصرالدين شاه شد. و پس از آن جزو اطباى دربار سلطنتى قرار گرفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهل سال تاريخ ايران (284/1)، شرح حال رجال (80/5).

شيخ العراقين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن شيخ زين العابدين مازندرانى، فقيه و حكيم (ف. عراق عرب 1340 ه.ق.).

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

شيخ العراقين تهراني، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1286 ق)، مجتهد، عالم و محقق امامى. در نجف نزد شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، تلمذ كرد تا اينكه به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل شد. آنگاه به عنوان پيشواى دينى به تهران بازگشت و مرجعيت عام يافت. او به ترويج دين و امر به معروف و نهى از منكر پرداخت و از ناصرالدين شاه قاجار نهراسيد و، در بسيارى موارد، در مقابل وى ايستادگى كرد. او در دقت، تحقيق، سرعت انتقال، كثرت حافظه از نوادر به شمار مى رفت و در فقه و حديث و رجال و لغت متبحر بود. او از صاحب «جواهر» و سيد شفيع جاپلقى و ملا رفيع رشتى روايت كرده است. پس از تلاش براى بازسازى قبه ى مباركه ى حسينى و قبه ى مباركه عسكريين به كاظمين رفت و در آنجا از دنيا رفت و پيكرش به كربلا منتقل و در صحن مقدس حسينى دفن شد. از آثار وى: احداث مسجد و مدرسه ى بزرگى در تهران به نام مسجد و مدرسه ى شيخ العراقين؛ كتابخانه ى بزرگى حاوى كتب خطى نفيس در كربلا. از آثار علمى وى: كتابى در «طبقات الراوه»، در رجال، كه در جدولى زيبا تنظيم كرده است؛ ترجمه ى «نجاه العباد»؛ «ساله ى عمليه»؛ حواشى و تعليقات بسيار؛ «مصباح النجاه»، در سراسر نماز و سر استغفار بين سجدتين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (439 -438 /7)، الذريعه (122/21 ،142/4 ،126/1)، ريحانه (329/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 715 -713 /13)، الكنى و الالقاب (398 -397 /2).

شيخاني، علي باقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي باقر شيخاني

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1341 در يكي از روستاهاي استان گيلان

در اطراف رشت به دنيا آمده و از سن هفت سالگي به مدرسه رهسپار گرديدم و در سال 1361 در رشته اقتصاد اجتماعي ديپلم گرفتم.

در سال 1361 براي فراگيري علوم ديني رهسپار شهرستان رشت شده و در حوزه علميه امام صادق (ع) وابسته به سازمان تبليغات اسلامي به تحصيل پرداختم اما پس از يك سال به شهر تهران رفته و در حوزه علميه شهيد بهشتي مشغول به تحصيل شدم اما پس از يك سال به دليل اختلاف در مديريت مدرسه آن را ترك گفته وارد حوزه علميه وليعصر (عج) وابسته به برادران باقري بنابي شده و تا سال 66 در آن حوزه علمي تا پايان جلد اول لمعه را فرا گرفتم

در سال 1366 براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم وارد شدم و از محضر اساتيد بزرگوار آن بهرهمند گرديدم و در ابتدا اصول فقه مرحوم مظفر را نزد استاد علي محمدي خراساني فرا گرفتم همچنين برخي از ابواب جلد دوم لمعه را نزد ايشان و استاد شب زنده دار و استاد احمد خاتمي و مرحوم وجداني فخر تلمذ نمودم پس از آن مكاسب محرمه و كتاب بيع را نزد مرحوم احمد پاياني و كتاب رسائل را نزد استاد اعتمادي فرا گرفتم و كتاب خيارات مكاسب را نزد استاد عباس محفوظي فرا گرفتم و پس از آن كتاب كفايه را نزد مرحوم صالحي مازندراني و استاد مهدي هادوي آموختم.

در ضمن اين سالها به دروس فلسفه منظومه استاد احمد بهشتي و درس اسفار استاد جوادي آملي و استاد حسن ممدوحي و استاد نكونام شركت جستم.

از سال 71 به بعدتا كنون در درس خارج اصول آيت

الله وحيد خراساني شركت داشته و در دروس خارج فقه اساتيد بزرگوار مشكيني ، بهجت ، محقق داماد ، موسوي اردبيلي ، فاضل لنكراني ، مكارم شيرازى، و نوري همداني شركت جسته بهرهمند گرديدم.

همچنين در سال 72 در اولين دوره رشته تخصصي تبليغ شركت جسته و با موفقيت به پايان رسانده و مشغول تاليف پايان نامه سطح چهارم آن مي باشم همچنين در رشته تخصصي مذاهب اسلامي دوره پنجم آن شركت جسته در سال 81 به پايان رسانده ام.

شيخ بهائي، بهاءالدين، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1031/1030 -953 ق)، عالم، فقيه، مفسر، محدث، متكلم، رياضيدان، اديب و شاعر امامى، متخلص به بهايى. معروف به شيخ الاسلام والمسلمين و مجدد دين در رأس قرن يازدهم. در بعلبك به دنيا آمد. در كودكى به همراه پدر، در عهد شاه طهماسب، به ايران وارد شد. وى در محضر پدر خود، شيخ حسين، شاگرد شيهد ثانى، و عبداللَّه بن شهاب الدين يزدى و محمدباقر يزدى و ملا على مذهب و ملا افضل و اعتمادالدين محمود كچايى به فراگيرى علم مشغول شد، تا اينكه در تفسير، فقه، اصول، ادبيات، رجال، تاريخ، حكمت، كلام، طب، رياضيات و ساير علوم سرآمد شد. عهده دار منصب شيخ الاسلامى گشت و امور شرعى يكسره به او محول شد. سپس او از اين شغل كناره گرفت و ساليانى به سياحت شهرها پرداخت، و به هرات و اران و آذربايجان و تبريز و مصر و شام و دمشق و عراق و حلب و فلسطين و بيت المقدس و سرنديب و حجاز و مكه و مدينه و ديگر شهرها مسافرتها كرد، و در اثناء اين سفرها گاه به مباحثات علمى- مذهبى نيز مى پرداخت. سرانجام به ايران بازگشت و

همراه شاه عباس پياده از اصفهان به مشهد رضوى رفت. شيخ بهايى احاديث شيعه را از پدرش و ميرداماد روايت كرده و «صحيح بارى» را از استادش، محمد بن محمد بن محمد مقدسى، روايت نموده است، كه مقدسى نيز به واسطه ى دوازده تن محدث محمد نام، پى در پى از محمد بن اسماعيل بخارى نقل كرده است. شيخ بهايى آنى از تعليم و تربيت فروگذار نبود و در حوزه درس خويش شاگردانى همچون، شيخ فاضل جواد بن سعداللَّه، ملا حسنعلى شوشترى، سيد حسين كركى، ملا خليل قزوينى، محمد خليل قاينى، ميرزا رفيع الدين نايينى، شيخ زين الدين بن محمد سبط شهيد ثانى، ابن ابى جامع، شيخ على بحرانى، سيد ماجد بحرانى، ملا محسن فيض كاشانى، ملاصدرا، محمد بن حسين ساوجى، ميرزا رفيع الدين طباطبايى، ملا شريف الدين محمد رويدشتى، شيخ محمود جزايرى، ابن خاتون، محقق سبزوارى، مجلسى اول، ملا محدصالح مازندرانى تربيت كرده است. وى كتابخانه ى بزرگى گرد آورد كه از جمله چهار هزار كتابى بود كه شيخ على منشار، پدر همسرش، از شهرهاى هند به ايران آورده بود و پس از او به دخترش همسر شيخ بهائى، منتقل شده بود. شيخ بهايى در اصفهان درگذشت. جنازه او به مشهد رضوى منتقل كردند و در جوار حرم مطهر دفن كردند. در «ريحانه الادب» نود و سه اثر وى با شرح مختصر ذكر شده است. از آثار وى: «حبل المتين فى احكام احكام الدين»؛ «مشرق الشمسين و اكسير السعادتين»، در فقه استدلالى؛ «الاربعين» يا «الاربعون حديثا»؛ «جامع عباسى»، به فارسى، در فقه؛ «الكشكول»؛ «المخلاه»؛ «زيده الاصول» يا «الزبده»، در اصول فقه؛ «فوائد الصمديه»، در نحو؛ «مفتاح الفلاح فى عمل اليوم و الليله»؛ رساله «الهلاليه»؛ «اثبات الانوار الالهيه»؛

«الاثنى عشريات»؛ «اسرار البلاغه»؛ «تهذيب البيان» يا «التهذيب»، در نحو؛ حاشيه ى «من لا يحضره الفقيه»؛ حاشيه ى «خلاصه الاقوال» علامه حلى؛ حاشيه «كشاف» زمخشرى؛ حاشيه «تفسير» بيضاوى؛ «خلاصه الحساب»، در رياضيات؛ «تشريح الافلاك»، در علم هيئت؛ «الاسطرلاب»؛ «بحر الحساب»؛ «الوجيزه»، در درايه، به نام «درايه الحديث»؛ مثنوى هاى: «زنان و پنير»، «شير و شكر»، «طوطى نامه»، «نان و حلوا» يا «سوانح الحجاز»، «الزاهره».[1]

(شيخ) محمد بن حسين عاملى (منسوب به جبل عاملى) معروف به شيخ بهائى، دانشمند بنام عهد شاه عباس بزرگ (و. بعلبك 953 ه.ق./ 1546 م.- ف. اصفهان 1031 ه.ق./ 1622 م.) پدرش عزالدين حسين در سال 966 به ايران مهاجرت كدر و بهاءالدين در ايران نشأت يافت و تأليفاتى به فارسى و عربى پرداخته كه مجموع آنها به 88 كتاب و رساله بالغ مى شود، از آن جمله است:

دو مثنوى فارسى «نان و حلوا» و «شير و شكر»، جامع عباسى (فقه)، خلاصةالحساب، تشريح الافلاك كتاب اربعين (بعربى)، كشكول كه مجوعه ايست از نوادر حكايات و علوم و اخبار و امثله واشعار عربى و فارسى. وى به فارسى و عربى شعر مى سرودده. جنازه او را به مشهد انتقال و در مسجد گوهرشاد دفن كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (927 -926 /3)، الاعلام (334/6)، اعيان الشيعه (234/9)، تاريخ ادبيات ايران، براون (279 -277 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (1047 -1039 /5)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (515 -502)، تذكره ى روز روشن (122 -121)، تذكره ى نصرآبادى (151 -150)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (506 -495)، دايرةالمعارف فارسى (1522/2)، دنباله جستجو در تصوف (259)، الذريعه (77/18 ،983 ،143 /9 ،241 -240 /6 ،225 -224 ،211 ،203 ،195 ،173 ،168

،103 ،88 ،39 /6 ،302 -301 ،63 -62 /5 ،509 ،498 ،200 ،186 -185 /4 ،425 ،36 -35 /3 ،42/2 ،118 -117 ،115 ،85 /1)، روضات الجنات (80 -54 /7)، رياض العارفين (49 -45)، رياض العلماء (97 -88 /5)، ريحانه (320 -301 /3)، زندگينامه رياضيدانان (172 -170)، سرآمدان فرهنگ (232/1)، سيرى در شعر فارسى (384 -383)، شخصيتهاى نامى (273 -270)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 88 -85 /11)، عالم آراى عباسى (157 -155 /1)، فرهنگ ادبيات فارسى (311 -310)، فرهنگ سخنوران (147)، فقهاى نامدار شيعه (228 -209)، فوائد الرضويه (521 -502)، فلاسفه ى شيعه (429 -415)، كارنامه بزرگان (325 -324)، الكنى و الالقاب (100/2)، مؤلفين كتب چاپى (432 -421 /5)، مجمع الخواص (41 -40)، مجمع الفصحا (15 -12 /4)، مطلع الشمس (388 -386 /2)، معجم المؤلفين (242/9)، منظومه هاى فارسى (356 -353)، نتايج الافكار (105 -103)، يغما (س 13، ص 146 -143).

شيدا، عباس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند اسحاق. اديب و شاعر و نويسنده ى محقق، در علم و فضل ممتاز بود. در 14 ذى حجه ى سال 1299 در شهركرد متولد، و در اصفهان خدمت جمعى از بزرگان علم و ادب، در فقه و اصول و منطق و كلام و حديث و تفسير تحصيل نموده كه از آن جمله است: آخوند كاشى، و آقا شيخ مرتضى ريزى، و ميرزا حسين همدانى، و در خط از شاگردان ميرزا فتح الله جلالى بود.

سال ها در اصفهان انجمن ادبى تأسيس نموده، و شعرا را دور هم جمع نموده، و به ترويج شعر و ادب، و تصحيح اشعار گويندگان پرداخت، و مدت 14 سال بدين مهم اقدام نموده، و در ضمن آن به نشر مجله ى ادبى «دانشكده» اقدام نموده،

لكن متأسفانه در دو دوره اى كه مجله را منتشر ساخت جمعا بيشتر از 12 شماره منتشر نشد.

مرحوم شيدا پس از يك عمر كار و كوشش و رنج و مشقت، سرانجام در شب 3 شنبه 14 جمادى الاولى سال 1369 وفات يافته، در اين تكيه مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

شيداي بلخي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، ادبى، شاعر و منجم. وى از نزديكان و مولانا قوام الدين بلخى بود. در علوم نقلى و عقلى استاد بوده و تدريس فقه و تفسير مى كرده و شاگردان بسيارى داشته از آن جمله سيد بهاءالدين حسن نثارى بخارايى در هئيت و نجوم شاگرد وى بوده و در استخراج تقويم مهارت داشته. وى در نظم و نثر فارسى نيز دست داشته و كتابى در تقليد «گلستان» سعدى نوشته و پيروى از سعدى مى كرده است. وى در هجو نيز استاد بوده. گويا در جوانى وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (626)، فرهنگ سخنوران (530).

شيداي يزدي، ابوالحسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1229 ق)، لغوى و شاعر. اصل وى از يزد بود و از بزرگان سادات و فضلاى عالى مقام بود و از حافظه اى قوى برخوردار، بسيار مبادى آداب و نظيف و صاحب اخلاق و صادق و پاك اعتقاد بود. زمانى آشفتگى دماغ او را به شيدايى كشاند، اما بهبود يافت. در علم لغت ممتاز و باهنر بود. از اشعار او، جز آنچه در «تذكره ى وامق» آمده، چيزى در دست نيست و بيشتر آنها در منقبت حضرت اميرالمومنين است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره سخنوران يزد (179 -178)، حديقه الشعراء (944 -942 / 2)، سفنيه المحمود (484 -483 / 2)، فرهنگ سخنوران (531 -530)، مجمع الفصحا (540 -539 / 5).

شيرازي عمادالدين، محمود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 954 ق)، حكيم و طبيب. وى از كودكى زيردست پدرش كه طبيب حاذقى بود، پرورش يافت و مدتى طبيب امير عبدالله خان استاجلو حاكم شروان بود. سپس به دربار شاه طهماسب رفت و مدت بيست سال در هند زندگى كرد. در اواخر عمر مجاور مشهد رضوى شد و طبابت بيمارستان رضوى را بر عهده گرفت. از آثار وى: «رساله ى چوب چينى»، در خواص و طبايع و منافع و طريق خوردن آن؛ «رساله ى بيخ چينى»، كه در 954 ق تأليف شده؛ «رساله»اى در بيمارى آتشك؛ «رساله ى افيونيه» يا «الافيونيه»؛ «سته ى ضروريه طبيه»، به نام شاه قلى خان بن حمزه سلطان استاجلو؛ «مفرح ياقوتى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (399)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (713 -712 / 3)، الذريعه (363 / 21 ،28 / 13 ،168 ،100 / 11 ،271 / 7 ،310 / 5 ،262 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 241

-240 / 10)، عالم آراى عباسى (168 ،156 / 1)، فرهنگ سخنوران (653).

شيرازي، ابومحمد، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1312 -1230 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مدرس و مرجع تقليد. مشهور به ميرزاى مجدد، زيرا كه در آغاز قرن سيزدهم قمرى مجدد مذهب جعفرى بوده است. در شيراز به دنيا آمد. در كودكى پدر را از دست داد و تحت سرپرستى دايى خويش ، سيد ميرزا حسين موسوى مجد الاشراف، قرار گرفت. پس از فراگيرى مقدمات به اصفهان رفت و از محضر شيخ محمدتقى رازى، صاحب «حاشيه بر معالم»، و سيد حسن مدرس بيدآبادى و حاج ابراهيم كرباسى استفاده نمود و قبل از بيست سالگى از مدرس بيدآبادى به دريافت اجازه نايل آمد. او مدتى در اصفهان به تدريس پرداخت و جماعتى از مجلس درس او بهره بردند. در 1259 ق به عراق رفت و در نجف در محضر شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، و شيخ حسن آل كاشف الغطاء، صاحب «انوار الفقاهة»، و در كربلا در محضر سيد ابراهيم، صاحب «ضوابط»، تلمذ نمود. پس از درگذشت استادش، صاحب «جواهر»، در درس شيخ انصارى شركت نمود و مدتها بحثهاى او را در فقه و اصول ملازمت كرد و در بين چند صد نفر از شاگردان شيخ شاخص شد. پس از درگذشت شيخ انصارى در 1281 ق، وى عهده دار مرجعيت دينى گرديد. در 1291 ق به سامرا رفت و در آنجا تشكيل حوزه ى درس داد. ميرزا محمدتقى شيرازى، آخوند خراسانى، علامه سيد محمدكاظم يزدى، حاج سيد اسماعيل صدر، سيد حسن صدر، ميرزا محمدحسين نايينى، حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى، حاج آقا رضا همدانى، حاج سيد اسداللَّه اصفهانى، حاج شيخ فضل اللَّه نورى، حاج ميرزا ابوالفضل

كلانترى، حاج شيخ احمد شانه ساز و سيد ميرزا حسين علوى از شاگردان او بودند. در اواخر عمرش، زعامت شيعه در او منحصر گشت و اين امر براى كمتر زعيمى در طول تاريخ شيعه اتفاق افتاده است. وقتى در رجب 1308 ق، ناصرالدين شاه امتياز انحصار تنباكوى ايران را به تالبوت واگذار كرد و به خواسته مردم و رهبران دينى كه خواستار لغو چنين امتيازى بودند وقعى ننهاد، ميرزاى شيرازى طى حكمى در چند كلمه استعمال دخانيات را تحريم كرد. اين واقعه به نهضت تحريم تنباكو معروف گشت. ميرزا در اثر بيمارى سل در سامرا درگذشت و طبق وصيت او، پيكرش را به نجف منتقل و در حرم اميرالمؤمنين (ع) دفن كردند. از آثارش: حاشيه بر «نجات العباد» شيخ محمدحسن نجفى؛ حاشيه بر «النخبة» ملا محمد ابراهيم كرباسى؛ كتابى در «طهارت»؛ رساله در «رضاع»؛ كتابى در «فقه»، از اول مكاسب تا آخر معاملات؛ تلخيص «افادات» شيخ انصارى؛ رساله «اجتماع الامر و النهى».[1]

محمدحسن بن ميرزا محمود بن ميرزا اسماعيل بن السيد فتح اللَّه بن سيد عابد بن لطف اللَّه بن محمد مؤمن الحسينى الشيرازى نجفى اعظم و اشهر و اعلى مرجع اماميه در تمام بلاد اسلاميه در زمان خودش در 15 جمادى الاولى 1230 قمرى در شيراز متولد شد و در آنجا مقدمات و ادبيات و سطوح وسطى را خوانده در سن 17 سالگى به اصفهان آمده و به درس علامه بزرگ شيخ محمدتقى (صاحب حاشيه معالم الاصول) آمده و درين 20 سالگى به درس علامه ورع شيخ محمدابراهيم كلباس شركت نموده تا يكى از مدرسين فاضل اصفهان گرديده جماعتى از فضلاء از محضرش استفاده نموده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف

در سال 1259 ق نموده و به درس صاحب جواهر و شيخ حسن آل كاشف الغطاء مؤلف (انوارالفقاهه) حاضر شده و پس از آنها عمده استفاده اش از علامه شيخ مرتضى انصارى و در ميان تلامذه شيخ موجه و مشار بالبنان بوده است و كراراً شيخ مى فرموده من براى سه نفر مباحثه مى كنم ميرزا محمدحسن شيرازى (مترجم معظم ما) و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آقا حسن تهرانى و بعد از فوت شيخ در سال 1281 ق مردم متوجه به ميرزا شده و همه شاگردان شيخ وى را بر خود مقدم داشته تا زعامت عامه و رياست عامه به آنجناب منتهى شده و در سال 1287 ق در عصر شريف عبداللَّه الحسنى مشرف به مكه گرديده و در خانه موسى بغدادى وارد شده و وقتى شريف مكه يعنى پادشاه حجاز از ورودش مطلع شد وقتى معين كرد كه ميرزا به ملاقات او برود. ميرزا به او جواب داد: قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله. (اذا رايتم العلماء على ابواب الملوك فقولوا بئس العلماء و بئس الملوك و اذا رأيتم الملوك على ابواب العلماء فقولوا نعم العلماء و نعم الملوك).

وقتى كه ديديد دانشمندان و علماء را كه به دربار سلاطين رفت و آمد مى كنند. بگوئيد كه چه بد علمائى هستند و چه بد ملوكى مى باشند و بالعكس هنگامى كه ديديد پادشاهان به منزل علماء آمد و شد مى كنند بگوئيد چه خوب علماء و چه خوب سلاطينى هستند. پس وقتى اين جواب به شريف رسيد فوراً به زيارت آن بزرگوار مشرف شد.

آثار و خدمات آنجناب به عالم تشيع بسيار است يكى از آنها تشكيل حوزه علميه و بناء مدرسه

در سامره بود كه اين شهرى كه مدفن دو امام معصوم و خاندان جليلشان مى باشد و زادگاه حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف است از ناامنى و خطر نواصب و متعصبين اهل سنت مصون شود و شيعيان با اطمينان خاطر براى زيارت و بيتوته در اين مقام شريف مشرف شوند.

و ديگر از خدمات ايشان تحريم تنباكو و لغو شدن امتيازاتى كه استعمارگران غربى از ناصرالدين شاه قاجار گرفته بودن و اثر اين مسئله كه كتابها در اين موضوع نوشته شده و تفصيل اين مطالب مربوط بكتب مبسوطه ديگر است و علامه تهرانى صاحب الذريعه كتابى بنام (هدية الرازى الى مجدد الشيرازى) نوشته و در آن بسط كلام داده است. آن بزرگوار در شب چهارشنبه 24 شعبان 1312 بكسالت سل از دنيا رفت و جنازه اش را مردم با دوش از سامره به نجف اشرف كه بالغ بر چهل فرسخ است حمل كردند و در صحن شريف مقبره جنب باب طوسى دفن نمودند.

حاج ميرزا محمدحسن بن ميرزا محمود بن محمد اسماعيل حسينى شيرازى (ف. 1312 ه.ق)، از علماى عاليقدر شيعه. ميرزا در اوايل زندگى در سال 1248 ه.ق از مولد خويش شيراز به اصفهان آمد و نزد علماى آن شهر به تحصيل علوم عقليه و نقليه پرداخت و از آنجا در 1259 ه.ق به عتبات رفت و نزد شيخ مرتضى انصارى به تلمذ پرداخت. در سال 1291 ه.ق در سامره اقامت نمود و در آنجا به تدريس و تعليم مشغول بود تا اينكه در 1312 ه.ق بدرود حيات گفت و جنازه اش را به نجف حمل كرده و به خاك سپردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:[1] اعيان الشيعه (310 -304/ 5)، الذريعه (91/ 24 ،227/ 6)، ريحانه (68 -66/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 441 -436/ 14)، كارنامه ى بزرگان (393)، الكنى و الالقاب (223 -222/ 3)، لغت نامه (ذيل/ حسن شيرازى)، معجم المؤلفين (293 -292/ 3)، مكارم الآثار (890 -883/ 3)، ميرزاى شيرازى.

شيرازي، اسداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

طبيب حاذق الميرزا اسداللَّه برادر آيت اللَّه العظمى مجدد شيرازى و داماد علامه مهذب شيخ محمدصادق تهرانى و متوفى 1314 قمرى و اين بزرگوار افلاطون زمان خود بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيرازي، جاني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1287 ق)، نقاش، طراح و قلمدان ساز. وى تحت تربيت پدر هنرمندش، در شيوه ى روغنى، بخصوص در جلدسازى و قلمدان سازى تصوير مى آفريد و در ارائه گل و مرغ ها و مجالس رزمى و صنعت تذهيب دست پر هنرى داشت. از آثار وى: طراحى و پرداخت جلد روغنى جلد پنجم نسخه «الف ليل»، با رقم: «هم از خامه ميرزا جانى آمد- به جلدش رياحين جنت مصور»؛ قلمدان استادانه اى كه بر رويه آن، صحنه ى شكارى ترسيم گشته و كناره هاى قلمدان نيز پر از دسته گلهاى زيباست، با رقم: «اقل كمترين ميرزا جانى ابن احمد 1284»؛ قاب آينه ى هشت گوشى كه بر روى آن گلهاى گوناگونى نقش شده، با: «رقم كمترين ميرزا جانى ابن احمد 1287».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1289 -1288/ 3).

شيرازي، جلال الدين احمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، طبيب و شاعر، متخلص به جلال و طبيب. اصل وى از خواف و مولد وى شيراز است. از بزرگان، پزشكان و شاعران معروف دربار شاه شجاع مظفرى است و برادرزاده ى نجم الدين محمود طبيب و دانشمند معروف است. او در سال 754 ق سفرى به مصر داشت. وى علاوه بر طبابت، شاعرى زبردست بود و غزل را نيكو مى سرود و در شعر تازى نيز دست داشت. دولتشاه به اشتباه منظومه ى «گل و نوروز» را به وى نسبت مى دهد و همين خطا به آثار بعد از وى نيز راه مى يابد. از او «ديوان» غزلياتى حدود سه هزار بيت به يادگار مانده است

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1037 -1032 /3)، تاريخ نظم و نثر (213)، تذكرة الشعراء (338 -332)، دانشمنداو سخن سرايان فارس (97

-95 /2)، الذريعه (233/18 ،200 -199 /9)، ريحانه (415/1)، سرآمدان فرهنگ (257 -256 /1)، فارسنامه ى ناصرى (1138/2)، لغت نامه (ذيل/ جلال شيروانى)، مرآت الفصاحه (134)، هفت اقليم (265/2)، يغما (س 14، ش 4، ص 282 -178).

شيرازي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شهيد سيد حسن شيرازي : سال 1345 قمري با ولادت طفلي مبارك از اين نسل پاك خاندان شيرازي ها با ريگر به خود باليد و مردمان بسياري را به دعاي شكر وادار كرد .

پس از گذراندن دوران كودكي در جوار بارگاه اميرالمومنين عليه السلام عشق به مكتب اهلبيت عليهم السلام سيد حسن را به تحصيل در علوم حوزوي كشانيد تا با اقتدا به اجداد پاك و مطهرش آينده اي روشن را براي خود رقم زند . سالها گذشت و او روح و جانش را با اشتياق در زير آّبشار علوم آل الله شستشو داد تا مفتخر به اجتهاد گرديد آن شهيد والا مقام در حيات پر افتخارش در ممالك متعددي از جمله سوريه و لبنان و عراق و مصر سعي وافر در خدمتي خالصانه به اسلام نمود و سالياني دراز دليرانه به مبارزه با ظلم وستم پرداخت و بارها تا مرز شهادت پيش رفت

او در عراق با انتشار مجلات و تاليف كتب مختلف به زبان عربي ضمن ايجاد تحول در نحوه فراگيري ادبيات عرب نقشي سبز در اعتلاي سطح فرهنگي مردم شيعه عراق ايفا نمود در همين سالها به مخالفت با جريانهاي ضد ديني كه در عراق شكل ميگرفت ميپرداخت و مقالالت كوبنده اي را منتشر ميساخت.

در سوريه با تاسيس حوزه علميه زينبيه خدمت بزرگي به مسلمانان اين كشور نمود و در همين راستا توانست با فعاليتهاي گسترده

و نگرشي عالمانه در راستاي اصلاح فرقه هاي علي اللهي و اهل حق كه از عقايد منحرفي برخوردار بودند خدمت شاياني از خود به يادگار گذارد .

ايشان در لبنان با تاسيس پايگاه علمي و فرهنگي و سازماني به ام جماعة العلما برگ زرين ديگري بر افتخارات خود افزود و همچنين تاسيس مدرسه الام المهدي از ديگر اقدامات ايشان بود در لبنان.

چندي بعد به دعوت بازرگان مهاجر لبنانب به كشور ساحل عاج رفته و در اندك زمان توقف خود در انجا اقدام به ساهت بناي مركز اسلامي نمود

ايشان همچنين در نبرد با حزب بعث كه در سوريه شكل گرفته بود به مبارزه علني و آگاهي بخشي به توده هاي مردم روي آورد و در اين راهم متحمل سختيهاي بسيار گشت . اما سرانجام در روز جمعه 12 ارديبهشت سال 59 انگاه كه تصميم داشت در مجلس يادبود شهيد محمد باقر صدر شركت كند مورد حمله قرار گرفت و به شهادت رسيد و پيكر ايشان پس از انتقال به قم و خواندن نماز توسط آيت الله العظمي مرعشي نجفي در صحن حرم حضرت معصومه سلام الله عليها به خاك سپرده شد

شيرازي، حيدر علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1313 ق)، نقاش و طراح. اهل شيراز بود و در اواخر سلطنت ناصرالدين شاه مى زيسته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (164/1).

شيرازي، سيد عبدالهادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت الله حاج سيد عبد الهادي شيرازي فرزند حجت الاسلام حاج ميرزا اسماعيل يكي از علما و مراجع بزرگ شيعه در قرن چهاردهم هجري است. معظم له فقيهي محقق مجتهدي اصولي و عالم به علم رجال و حديث بود. در سال 1305 در عتبات متولد شد و در طفوليت از فيض پدر مرحوم گرديد. در شهر سامرا منزل ميرزاي بزرگ عموي پدرش نشو و نما نمود و از كودكي با مباني اسلامي آشنا شد. در نوجواني سالها از حضور حاج ميرزا علي فرزند امام مجدد مدارج علمي و معنوي را پيمود و از سن بيست سالگي رهسپار نجف اشرف گرديد و سالها از كرسي درس پر بركت آخوند خراساني، علامه يزدي، آقا شريعت اصفهاني و در سامرا از محضر حاج ميرزا محمد تقي شيرازي استفاده مي نمود وخود به مراتب علمي و عملي و اخلاقي ارتقاء يافت.

مرحوم آيت الله شيرازي حدود سي سال در رأس اساتيد بزرگ حوزه نجف معاصر با مرحوم آيت الله اصفهاني بود كه پس از فوت وي در جمله مراجع و علماي بزرگ قرار داشت و بعد از وفات مرحوم آيت الله بروجردي زعامت ومرجعيت شيعيان جهان و تصدي حوزه چندين ساله نجف به معظم له منتهي شد. مرحوم آيت الله شيرازي رسائلي در فروع و عبادات و كتابي به نام دار السلام و رساله براي عمل مقلدين خويش به رشته تحرير برد و در سال 1369 جهت معالجه چشم سفري به ايران

نمود كه مورد استقبال علما و مراجع قرار گرفت و بعد از يك عمل جراحي مجددا به نجف اشرف مراجعت نمود. معظم له در اواخر عمر به علت مطالعه و تحقيق زياد متأسفانه بينائي خود را از دست داد و بعد از سالها تحقيقات علمي و خدمت به اسلام و مسلمين سرانجام در دهم صفر سال 1382 چند ماه بعد از فوت مرحوم آيت الله بروجردي جهان فاني را وداع نمود.

برگرفته از كتاب :پايگاه شهير

شيرازي، شجاع

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، حكيم. وى از شاگردان مير سيد شريف الدين گرگانى بود و از بنى اعمام شاه شيخ ابواسحاق اينجو پادشاه معروف فارس بوده. از آثارش: «انيس الناس فى الاخلاق»، كه در حكمت عملى است و در سال 830 ق به نام مغيث الدين ابوالفتح ابراهيم سلطان بن شاهرخ به پايان رسانيد. اين كتاب را به تقليد از «قابوس نامه» و «سياست نامه» نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (260).

شيرازي، شهاب الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد شهاب الدين شيرازى فيلسوفى فاضل و عالمى عارف از شاگردان شيخ محمدرضاى قمشه اى و ميرزا ابوالحسن جلوه اصفهانى بوده و در حدود 1320 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيرازي، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد صدرالدين حسينى مجتهد شيرازى فرزند سيد ابوطالب فرزند محمدهاشم شيرازى از علماء اعلام و دانشمندان عظام معاصر شيراز است.

آنجناب در ذى الحجه 1221 ق در شيراز متولد شده و پس از تحصيل مقدمات مهاجرت به نجف اشرف نموده و در آنجا از محضر مرحوم آيت اللَّه آميرزا محمدتقى شيرازى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى استفاده نموده تا به مقام منيع اجتهاد نائل و با دريافت اجازات اجتهاد و غيره به سوى وطن مراجعت و به وظائف شرعى از اقامه جماعت و تدريس و تبليغ قيام نموده و در طول خدمت خود به سوانح و گرفتاريهائى از قبيل تبعيد و تحت نظر بودن برخورد كرده و خاطرات عجيبى دارد.

در ماه ربيع الثانى 1349 ق پس از چندين ماه تبعيد و مسافرت به ارض اقدس مراجعت به شيراز نمود و مورد استقبال شايان مردم فارس قرار گرفت و بعد از ورود به خدمات دينى پرداخت تا در سال 1376 كه برادر ارجمندش مرحوم آيت اللَّه حاج سيد نورالدين (نايت الامام) به رحمت حق پيوست.

وى تشكيل جمعيتى بنام (جمعيت انصار) داد كه تا اكنون برقرار است. لكن معظم له به واسطه ناراحتيهاى روحى از شركت در اكثر اجتماعات خوددارى نموده و بيشتر در كتابخانه شخصى به مطالعه و تأليف و تصنيف اشتغال دارد.

از آثار گرانقدر ايشان يك دوره دائرةالمعارف است در بيست جلد بنام (مجموعه الاشقات) كه در هر علم و فنى كه

توانسته اند تأليف كرده اند.

داراى طبعى موزون و ذوق سرشار مى باشند و اشعار بسيارى در مواعظ و مدايح و غيره دارند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيرازي، عبدالجبار

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالجبار شيرازى فقيهى بزرگ و عالمى جليل از شاگردان شيخ انصارى و ميرزاى بزرگ شيرازى و مراجع بزرگ شرعى شيراز و در سال 1319 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيرازي، فتح الله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 997 ق)، عالم، حكيم و شاعر. در شيراز به دنيا آمد و در آن جا نشوونما يافت. وى در محضر درس استادانى چون علامه جمال الدين محمود و كمال الدين شيروانى و مولانا كرد و مير غياث الدين منصور شيرازى به مقامات عاليه دانش رسيد. تا جايى كه سلطان عادل شاه بيجاپورى او را به هندوستان دعوت كرد و فتح الله به آن جا رفت و منصب وكالت يافت. بعد از كشته شدن عادل شاه به دعوت اكبرشاه، در 991 ق، به فتحپور رفت و در 993 ق به منصب امين الملكى رسيد و لقب عضدالدوله يافت و در 994 ق به صدارت كل بلاد هندوستان رسيد. او در كشمير درگذشت و در تخت سليمان دفن شد. وى علاوه بر تبحر در علوم متداوله زمان خود و شعر، از مخترعين و صنعتگران عصر خود نيز به شمار مى آمد. از جمله اختراعات وى: آسيايى خود كار بود كه حبوبات را آرد مى كرد؛ آينه اى كه در آن اشكال عجيب از دور و نزديك منعكس مى شد، تفنگى كه در يك دور دوازده گلوله از آن خارج مى شد؛ تقويم ابتكارى جديدى از روى دوره ى شمسى. به آورده ى «دانشمندان و سخن سرايان فارس» از «مآثر الكلام» وى اولين كسى بود كه اهالى هند را به تصنيفات و افكار علماى متأخر ايران مانند: علامه دوانى، ملا صدراى شيرازى، غياث الدين منصور دشتكى شيرازى و ميرزاجان آشنا ساخت و كتابهاى آنها را در

هندوستان تدريس كرد. از جمله تأليفاتش «تكمله ى حاشيه ى» علامه ى دوانى بر «تهذيب المنطق» تفتازاتى است. ركن زاده ى آدميت به اشتباه تفسير «منهج الصادقين» ملا فتح الله كاشانى را به وى نسبت داده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (61 -59 / 4)، رياض العارفين (227)، فارسنامه ى ناصرى (1175 / 2)، فرهنگ سخنوران (687)، كاروان هند (993 -992 / 2)، لغت نامه (ذيل/ فتح الله)، مرآت الفصاحه (453 -452)، هفت اقليم (235 -234 / 1).

شيرازي، فيروزه

قرن:8

جنسيت:زن

مليت:ايران

740 ق، از زنان فاضل، عالم و محدث. وى دختر مظفر شيرازى و صاحب كرامت بود. كتاب الاربعين، روايةالصالحات عن الصالحين، در حديث تأليف اوست.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: دانشمندان و سخن سرايان فارس، 163 / 4؛ شدالازار، 209.

شيرازي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از رجال برجسته علم و دانشى كه شايسته است به مناسبت ورودش در سال 1366 هجرى قمرى به قم از او ياد شود مرحوم مغفور آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازيست كه از فحول علماء و اكابر فقهاء حوزه نجف اشرف در عصر ما بودند كه به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام از نجف حركت نموده و در قم به منزل مرحوم آيت اللَّه فيض ورود فرمودند و در روز ورودشان مورد تجليل و استقبال حوزه علميه و قاطبه علماء و زعماء حوزه چون آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه فيض و آيتين خونسارى و صدر و ديگران از علماء و فضلاء و عموم محصلين گرديدند.

صاحب احسن الوديعه در ج 2 ص 131 گويد شيخ كاظم نجفى شيرازى ادام اللَّه بقاه و من كل مكروه وقاه از اكابر علماء و مجتهدين و عظماء و فقهاء متتبعين، جمعى از اصحاب و گروهى از طلاب به بحث او حاضر مى شوند جيد التقرير لطيف التحرير حسن المعاشرة ظريف المحاورة مى باشد ولادتش تقريباً سال 1290 و در سال 1300 به والدين خود از شيراز به عتبات منتقل و در كربلا ساكن و به علوم عربيه مشتغل و تا دو سال با والدين خويش در آن مكان شريف متوقف و پس از آن والدين او به شيراز مراجعت و او در كربلا تنها به علوم ابتدائيه مشغول و پس

از چهارده سال او نيز به شيراز برگشته و مطول و معالم را نزد عالم كامل حاج سيد محمدعلى كازرونى كه در تدريس مطول ماهر بودند خوانده و پس از دو سال اقامت در شيراز به كربلا حركت و پس از فراگرفتن سطوح در سال 1310 به سامراء مهاجرت و وسائل و مكاسب را نزد عامل كامل حاج شيخ حسنعلى تهرانى كه از اجلاء علماء اتقيا بودند خوانده و به بحث مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى حاضر شده و تا روز وفات آن مرحوم ملازم بحث او بود و بعد به كاظمين مشرف و در آنجا به تدريس مشغول و پس از مدتى به نجف مهاجرت و حوزه درس تشكيل داده و غالب استفتاءات مرحوم آيت اللَّه اصفهانى به نظر آن مرحوم بود كه به امضاء و مهر سيد مى رسيد تا در سال 1367 كه وفات نموده و در يكى از حجرات صحن علوى مدفون گرديد رضوان اللَّه عليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

شيرازي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت الله حاج شيخ كاظم شيرازي يكي از علما و مجتهدين و اساتيد بزرگ عتبات در قرن اخير بود. شيرازي عالمي فقيه و مجتهدي اصولي معاصر با آيت الله اصفهاني رحمة الله عليه بود.

مرحوم خوانساري در احسن الوديعه (دوم) مي نويسد: شيخ كاظم نجفي شيرازي از اكابر علما و مجتهدين و از علماي فقهاي متتبعين است. جمعي از اصحاب و گروهي از فضلا به بحث او حاضر مي شوند. مجتهدي كه تحرير و تقرير او خيلي زيباست. خوانساري اضافه مي كند كه از گفتگو و معاشرت او لذت مي برديم...

شيخ كاظم رحمة الله عليه در سال 1290 قمري در شيراز

متولد شد و در ده سالگي به معيت پدر و خاندان خويش ساكن كربلا گرديد و مدت چهارده سال پي در پي سرگرم مطالعات و مباحثات فقهي و اصولي و ادبيات عرب بود. شيخ كاظم ابتدا از شاگردان سيد كازروني بود و از سال 1310 به بعد در سلك تلامذه آيت الله شيرازي بزرگ و شيرازي مجاهد و حاج حسينعلي تهراني درآمد و خود به درجه اجتهاد رسيد.

شيخ كاظم تا ماداميكه ميرزا محمد تقي مجاهد در قيد حيات بود از ملازمين معظم له در سامرا و كربلا بود. پس از فوت ميرزاي مجاهد عازم نجف اشرف گرديد ودر سلك اصحاب آيت الله اصفهاني قرار گرفت، و از ملازمين اين سيد عالي مقام بود. غالب استفتاهائي كه از سيد اصفهاني مي شد، به خط زيباي شيخ كاظم كه مجتهدي محل وثوق بود پاسخ داده مي شد، و آقا پس از مطالعه مهر مي نمود. سرانجام اين شيخ جليل القدر نيز در سال 1367 به رحمت ايزدي رفت و در نجف اشرف در كنار مولا اميرالمومنين عل__ي عليه السلام جنب علما مدفون شد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

شيرازي، محمدجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجواد شيرازى از اكابر علماء و فقهاء متبحر و عالمى جامع بوده و در حدود 1260 ق وفات نموده آثارى دارد كه از آنهاست (الكواكب المضيه).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيرازي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابومحمد، محمد حسن بن محمود بن اسماعيل حسيني شيرازي معروف به ميرزاي مجدد، معزّالدين و ميرزاي بزرگ شيرازي، مرجع تقليد شيعيان زمان خود و فقيه امامي بود كه در 15 جمادي الاولي سال 1230 ق در شيراز متولد گرديد. وي قبل از 20 سالگي، صاحب اجازه از سيدمحقق ميرسيد حسن بيدآبادي شد و در اصفهان به تحصيل پرداخت. از جمله استادان وي صاحب جواهر و صاحب انوارُ الفِقاهَه، محمد ابراهيم كلباسي، محمدتقي اصفهاني و علي تُستَري بودند. ميرزاي شيرازي پس از شيخ مرتضي انصاري، مرجع عالم اسلام گرديد و در حدود سي سال اين سمت را به عهده داشت. شاگردان زيادي در مكتب ميرزا كسب علم كرده اند كه از آن ميان حضرات آيات عظام: علامه سيدمحمد كاظم يزدي، آخوند خراساني، شيخ فضل اللّه نوري، ميرزا حسين نوري، سيدحسين صدر، ابراهيم دامغاني، سيد اسماعيل شيرازي و شريف جواهري را مي توان نام برد. از كارهاي بزرگ ميرزاي شيرازي، صدور فتواي تاريخي تحريم تنباكو در زمان ناصرالدين شاه قاجار به عنوان اولين مقاومت منفي مردمي در ايران عليه بيگانگان بود كه باموفقيت انجام شده است. از آثار اين مرجع بزرگ: كتابٌ في الطَّهارَه، نِجاةُ العِباد، رسالةٌ في الرَّضاع و رسالَةٌ في المُشْتَق مي باشد. ميرزا در سال 1312 ق در 82 سالگي در سامرا فوت نمود و در نجف اشرف به خاك سپرده شد.

شيرازي، مظفرالدين، علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 922/ 918 ق)، عالم دينى و منطقى. از منطقيون بزرگ قرن دهم قمرى و داماد علامه جلال الدين دوانى بود. علامه دوانى درباره اش گفته است: اگر منطقى جسم داشت جسمش مظفرالدين بود. در شيراز از علامه دوانى و ديگر علما علوم شرعيه، حساب، هيئت، هندسه و

كلام را فراگرفت و در اين زمينه ها تبحر يافت. وى كتاب اقليدس در فن هيئت را نزد امير صدرالدين شيرازى خواند و بر آن حاشيه نگاشت. آنگاه به روم رفت و ملا ابن مؤيد قاضى وى را به حضور سلطان بايزيد برد و او مدرسه ى مصطفى پاشا در قسطنطنيه را به وى واگذار نمود. مظفرالدين مدتى در آن مدرسه و در مدرسه اى ديگر تدريس نمود. اما بر اثر از دست دادن بينايى از تدريس كناره گرفت و از سلطان ياوز سليم خان (926 -918 ق)، نهمين پادشاه از سلاطين عثمانى، حق تقاعد گرفت. در شهر بروساى روم درگذشت. از آثارش: شرح «تهذيب المنطق و الكلام» تفتازانى؛ شرح «فصوص الحكم» ابن عربى؛ شرح «گلشن راز» شيخ محمود شبسترى؛ حاشيه بر «تجريد»؛ حاشيه بر «شرح مطالع»؛ حاشيه بر «كتاب اقليدس»؛ حاشيه بر «كافيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (169)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (471 -470/ 4)، الذريعه (382 ،270/ 13)، ريحانه (329 -328/ 5)، شذرات الذهب (89/ 9)، كشف الظنون (1505 ،1263 ،517)، هدية العارفين (741/ 1).

شيرازي، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد نورالدين بن ميرزا ابوطالب بن محمدهاشم حسينى شيرازى از مشاهير دانشمند معاصر شيراز بوده اند.

وى در شيراز متولد و در بيت علم و عزت پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمدكاظم يزدى و آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى و آيت اللَّه شريعت اصفهانى استفاده نموده و چون در سال 1342 ق مرحوم والدش به رحمت ايزدى پيوست به شيراز مراجعت و در مسجد وكيل بجاى مرحوم والدش به اقامه جماعت و ترويج دين و

تبليغ و ارشاد مسلمين پرداخته و جمعيتى بنام برادران و حزب نور تشكيل داده و خود بنام نايب الامام شهرت يافته بود.

آيت اللَّه شيرازى مذكور مضافاً بر مقام رفيع اجتهاد به زبانهاى انگليسى و فرانسه آشنا بود و خط زيبائى داشت و شعر هم نيكو مى گفت و در امور اجتماعى يد طولائى داشت.

وى در سال 1367 قمرى مسافرتى به قم و تهران و ارض اقدس با صدها نفر از حزب برادران نموده كه بسيار پرصدا و باهميت بود.

و آن مرحوم با اينكه شب و روزش مستغرق خدمات بود تاليفات ارزنده اى از خود به يادگار گذاشت كه به آنها اشاره مى شود.

1- اسلام و جهان امروز

2- اصل الاصول در دو جلد

3- تفسير قرآن مجيد

4- حاشيه بر عروةالوثقى

5- حكمت الهى

6- سياست اسلام

7- علم خطابه و منبر

8- علم رجال و درايه

9- علم كلام

10- مثنوى و تاليفات ديگر.

در سال 1367 قمرى سال فوت مرحوم حاج شيخ كاظم فوق الذكر شخصيت برجسته اى كه حقاً مجسمه فضائل و كمالات بود از شيراز حركت و با صدها نفر از حزب برادران شيراز وارد شهر دينى و علمى قم گرديد. آيت اللَّه حاج سيد نورالدين كه در فارس و خصوص شيراز مشهور بود (نايب الامام) مى بودند از رجال علم و بيان و قلم و سياست و كياست عصر ما و از علماء طراز اول شيراز و بلكه كليه ايران است.

در سال مزبور به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام و بعضى اقدامات دينى با حدود پانصد نفر از جمعيت حزب برادران كه در تحت رياست و رهبرى آنجناب بود از فارس حركت و با عظمت بسيارى به اصفهان و از آنجا به قم وارد و به منزل مرحوم آيت اللَّه صدر

نزول فرموده و مورد تجليل مراجع عظام حوزه علميه واقع شده و پس از چند روز به تهران و شهر رى عزيمت و از آنجا به مشهد و پس از مدتى مراجعت به شيراز نمودند و در تمام اياب و ذهابش مجللانه وارد و حركت فرمودند در موقع ورود به تهران يكسره به مسجد شاه آمده و باده ها هزار نفر نماز جماعت و پس از آن به منبر رفته و بيانات حاد و پرحرارتى ايراد نموده و بعضى از پيشنهادهاى دينى به دولت وقت نمودند. خود نگارنده، در موقع ورودشان به رى و تهران حاضر و ناظر احساسات مردم شيراز و تهران بودم.

معظم له از اساطين علم و سياست زمان ما بودند از تلامذه مبرز مرحوم شريعت اصفهانى و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه ميرزا على آقاى شيرازى و آيت اللَّه ضياءالدين عراقى و صاحب تأليفات و تصنيفات و جمعيت متجاوز از ده هزار نفر حزب برادران بودند كه در شيراز خدماتى نموده اند در شيراز از دنيا رفته و در مقبره مخصوص خود در مقابل بيت العباس كه از آثار اوست مدفون شده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيرازي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1323 ق.، شيراز.

درگذشت: 1366.

ابن يوسف شيرازى تحصيلات سنتى قديمى را در شيراز و سپس در اصفهان و قم و مشهد ديده بود و درجه ى دانشكده ى معقول و منقول را هم دريافت كرد و در مدرسه هاى سپهسالار (جلد دوم، 1315 و 1318)؛ فهرست كتابخانه ى مجلس شوراى ملى (جلد سوم، 1321 ق.)؛ نهج البلاغه چيست (ترجمه و نوشته هبةالدين شهرستانى، 1316)؛ مقاله «صدرالدين شيرازى» ترجمه ى نوشته ى ابوعبدالله زنجانى- كه در روزنامه ى «ايران» منتشر شد. ابن يوسف شرازى از پيشروان فن فهرست نويسى

است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شيرجعفري، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم شير جعفري

محل تولد : شهر ري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال1365هجري شمسي پس از اخذ مدرك ديپلم علوم تجربي از تهران براي ادامه تحصيل وارد قم شدم و دروس مقدمات را تا سه سال در مدرسه علميه امام محمد باقر (ع) طي نمودم و سپس تا اتمام كفايتين را به صورت آزاد با دروس جنبي سپري كردم و پس ازآن چندين سال در دروس خارج فقه واصول اساتيدي چون :آيت الله جعفر سبحاني ،آيت الله مكارم شيرازي ،آيت الله شيخ جواد تبريزي و آيت الله وحيد خراساني شركت نمودم .

شيرزاد، غلام

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، نقاش و طراح. وى از طراحان و نقاشان و بافندگان بنام پارچه هاى حرير زمان خود بود. تنها اثر باز مانده وى، تصوير دو جوان است كه به قرينه رو به روى يكديگر نشسته اند. اين نقاشى كه بر پارچه اطلسى به رنگ سبز انجام پذيرفته، در حواشى و كناره آن تصوير درختان و گلها نقش بسته است و به خط رقاع قرمز چنين رقم دارد: «تقديم آستانه مقدسه نمود غلام شيرزاد سنه 979».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (411 / 1).

شيرزادي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: مغز و اعصاب، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شيرزاي، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1321 ق)، عالم دينى، مجتهد، فقيه و شاعر. در شيراز متولد شد و پس از طى مقدمات به نجف اشرف مهاجرت كرد و در آنجا از محضر آيت اللَّه آقا ميرزا محمدتقى شيرازى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه اصفهانى استفاده نمود، تا به مقام اجتهاد نايل شد و با دريافت اجازه ى اجتهاد به وطنش بازگشت و به وظايف شرعى و تدريس پرداخت. وى در طول زندگى دچار دشواريها و گرفتاريهاى از قبيل تبعيد و تحت نظر بودن و ساير تضييقات شد. او داراى طبعى موزون و ذوقى سرشار بود و اشعار بسيارى در مواعظ و مدايح و غيره دارد. وى جميعتى به نام جمعيت انصار تشكيل داد، اما خود وى بيشتر در كتابخانه شخصى اش به مطالعه و تاليف و تصنيف اشتغال داشت. از آثارش: دايرةالمعارفى است در بيست جلد به نام «مجموعه ى الاشقات»، كه در هر علم و فنى كه توانسته، نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (448 -447/ 5).

شيروان نيا، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1304، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: علوم طبيعى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

رياضيات كاربردى، حل عددى انتگرال ها، كاربرد رياضيات در مهند.

مرتبه علمى: دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

درماتوميوزيت حاد و بررسى ده مورد آن، گزارش 70 مورد تروماتيسم رگهاى محيطى، لاپاراتومى تشخيص مجدد در مجروحين جنگ ايران و عراق، سندرم- PEUTZJEGHERS، جراحى تيروئيدهاى بسيار بزرگ جراحى هيپرپاراتيروئيديسم اوليه، سرطان ركتوم در سنين قبل از 40 سالگى، گزارش تظاهرات بالينى گوناگون فئوكروموسيتوما، ضايعات عروقى همراه با شكستگى ها و اعمال جراحى اورتوپدى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد

تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

فيزيولوژى پايه.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 16، تعداد مقالات به زبان خارجى: 34

زمينه علمى مقالات:

فيزيولوژى پايه و فيزيولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شيروانلو، فيروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، مؤلف.

تولد: 1317، تهران.

درگذشت: 30 بهمن 1367.

فيروز شيروانلو تحصيلات متوسطه ى خود را در مدرسه ى البرز به پايان رساند و به انگلستان رفت و در دانشگاه ليدز در رشته ى جامعه شناسى هنر به تحصيل پرداخت. پس از بازگشت به ايران، نخستين كارش طراحى و ويرايش كتاب در مؤسسه ى انتشارات فرانكلين بود. در همان زمان بود كه پس از يك دوره فعاليت سياسى به زندان افتاد و پس از آزادى، «دفتر نشر و تبليغات نگاره» را تأسيس كرد و تا سال 1357 مشاغلى را عهده دار بود. تأسيس كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان و فرهنگسراى نياوران در نتيجه فعاليت هاى وى مقدور شد. همچنين در تشكيل موزه هاى فرش، هنرهاى معاصر، آبگينه و برگزارى نمايشگاه هاى متعددى از هنر گذشته و معاصر ايران، سهم داشت.

در كنار اين فعاليت ها همچنان به كار ترجمه و تأليف آثارى در زمينه ى هنر و اجتماع و دو كتاب از ارنست فيشر مشغول بود. مجموعه اى از آثار وى به شرح زير است: ابعاد هنر نگارگرى در ايران؛ اوستا (1357)؛ بررسى مسائل و نيازهاى كودكان و نوجوانان (1350)؛ چهارمحال و بختيارى (1356)؛ خاستگاه اجتماعى هنرها (مجموعه مقالات، 1357)؛ خاستگاه زبان درى (سهيل افنان)؛ شناخت، تفكر و زبان در روند تكامل اجتماعى (تأليف ارنست فيشر، 1350)؛ ضرورت هنر در روند تكامل اجتماعى (تأليف ارنست فيشر، 1348)؛ كارآسايى در جوامع صنعتى و سنتى، گسترده و محدوده هاى جامعه شناسى هنر و ادبيات (مجموعه

مقالات، 1355)؛ مبانى مقابل فرهنگ، فراغت و كارآسايى، مشاركت، تعهد و جوانان، نگاهى به نگارگرى در ايران (بازيل گرى، 1354)؛ نهضت هاى فكرى جوانان در متن فرهنگ جهانى. وى مقاله هايى براى مجموعه ى «دفتر زمانه» در سال هاى 1346 الى 1349 و نيز براى مجله ى «تماشا» از سال 1352 به بعد مى نوشت يا ترجمه مى كرد.

از نخستين كارهاى او به هنگام بازگشت به ايران، شناساندن و ترويج طراحى كتاب بود. وى در زمينه ى ويرايش كتاب از متقدمان بود و توانست تحولى در زمينه ى توليد كتاب فيلم و نقاشى متحرك ويژه ى كودكان و نوجوانان پديد آورد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

شيرواني جزي، محمّد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج محمّدابراهيم شيروانى جزى، عالم، فاضل، معمّر، مؤلف كتاب «فقهيه» و مدرس مدرسه صدر بازار اصفهان بوده كه در شب دوشنبه 26 رمضان المبارك سال 1326 در دوران سلطنت قاجاريه وفات و در تكيه فاضل هندى در تخت فولاد مدفون گرديده است كه در نظر بوده به نجف اشرف منتقل گردد. از آثار ديگر او كتاب «مجمع الرسايل» است كه در هنگام سفر به سامرا در سال 1306 به تأييد مجدد ميرزا محمّد حسن شيرازى رسيده و در سال 1310 چاپ شده و بعد از وفات او با حواشى بعضى از شاگردان او نظير آيت اللّه محمّدتقى شيرازى و ملّا محمّد كاظم خراسانى مجدداً چاپ شده است. وى از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و ديگران بوده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

شيرواني هرندي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على شيرواني هرندي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1343 در تهران متولد شد. در سال 56 به فراگيرى علوم حوزوى علاقمند گشته، فراگيرى علوم حوزوى را در مدرسه ملامحمد جعفر (معروف به مدرسه مجتهدى) آغاز كرد، و همزمان با گذراندن دوره دبيرستان _ در رشته رياضى فيزيك _ صرف و نحو و معانى و بيان و منطق و اصول فقه و فقه را نزد اساتيد برجسته حوزه تهران (آيت الله ضياء آبادى، آيت الله رحمانى، آيت الله رئوفى و ديگران) فرا گرفت. در سال 61 پس از اخذ ديپلم، براى ادامه تحصيل به قم هجرت كرد. در سال تحصيلى 64_ 65، بنا بر تقاضاى امام جمعه وقت و مدير مدرسه، براى تدريس به حوزه علميه مسجد

سليمان عزيمت نمود. وى در آنجا دروس مختلف _ از جمله منطق، معالم الاصول و شرح لمعه _ را تدريس كرد. در سال 65 با كسب امتياز عالى و درجه ممتازى دوره سطح حوزه را به پايان رساند و به طور فعال و جدى، دوره خارج فقه و اصول را آغاز كرد و از محضر آيات عظام وحيد خراسانى و ميرزاد جواد آقا تبريزى بهره مند شد.

به سبب علاقه فراوان به ديدگاههاى اصولى شهيد صدر، به حوزه اصولى ايشان راه يافت و از محضر شاگردان برجسته آن شهيد سعيد _ آيت الله حائرى و آيت الله شاهرودى _ بهره برد. همزمان با تحصيل فقه و اصول، فلسفه، كلام و تفسير را از محضر اساتيد بزرگوار، آيات معظم : حسن زاده و جوادى آموخت. وى از همان آغاز به تدريس علاقه داشت. در بدو ورود به قم (سال 61) معالم الاصول را تدريس كرد، و پيش از آن در تهران، ادبيات و منطق مى گفت. از سال 61 تا كنون (سال 81) علاوه بر كتابهاى رسمى حوزه (مانند اصول فقه، معالم الاصول، شرح لمعه، حاشيه، رسائل و كفايت الاصول) حلقات اصول شهيد صدر، بدايت الحكمه، نهايت الحكمه، كشف المراد، اشارات و تنبيهات و بسيارى كتابهاى ديگر را در حوزه و يا دانشگاه تدريس كرد.و اينك به تدريس اسفار اشتغال دارد. در دوران تحصيل به چيزى جز كسب دانش نمى انديشيد و براى تبليغ جز به جبهه نرفت. وى همزمان با حضور فعال در حوزه علميه قم _ كه تا كنون ادامه دارد _ در دانشگاه نيز به تحصيل و تدريس اشتغال داشت.

در سال 70 از ميان تقريبا 500 تن

از فضلاى شركت كننده در آزمون ورودى كارشناسى ارشد الهيات و معارف، رتبه نخست را به دست آورد، و در سال 79 از رساله دكتراى خود در دانشگاه تربيت مدرس دفاع كرد، و در رشته فلسفه و كلام فارغ التحصيل شد. ايشان در عرصه تحقيق و نگارش حضورى فعال و جدى داشته و دارد. از ميان نوشته هايش برخى رسما و برخى عملا به عنوان متن درسى در حوزه و يا دانشگاه مورد استفاده قرار گرفته است، از جمله: كليات فلسفه و تحرير منطق (در حوزه هاى علميه خواهران در سراسر كشور)، درسنامه عقايد (در مركز جهانى علوم اسلامى براى عموم طلاب غير ايرانى)، منطق و شرح بدايت الحكمه (كه هر دو كتاب برگزيده سال 73 بود در رشته هاى الهيات و فلسفه) ترجمه لمعه دمشقيه (در رشته هاى حقوق و نيز در حوزه هاى علميه) معارف اسلامى در آثار شهيد مطهرى و اخلاق اسلامى و مبانى نظرى آن (در دروس عمومى معارف و اخلاق)تحرير الاسفار(در مقطع دكتراي فلسفه اسلامي) . كتابهاى سرشت انسان، منابع انديشه مذهبى شيعه، فرا اخلاق، اخلاق هنجارى، ترجمه الروضات لبهيت (تا كنون 7 جلد آن منتشر شده) شرح نهايت الحكمه و شرح منازل السائرين از ديگر آثار قلمى نامبرده است. از ايشان چندين مقاله در مجله هاى علمى معتبر (مانند خردنامه صدرا، قبسات، نامه مفيد، ذهن ومعرفت،پژوهشهاي فلسفي و كلامي) منتشر شده است. آخرين نوشته ايشان، كه پژوهش برگزيده كنگره دين پژوهان بوده است، به نام مبانى نظرى تجربه دينى توسط بوستان كتاب قم منتشر شده است.

شيرواني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالحسن بن سيد محمدحسين شيروانى عالمى فاضل بوده تأليفى بنام مصباح المفسرين در

تفسير آيه نور نوشته و تاريخ تأليف آن 1301 ق مى باشد و ظاهراً ايشان از شيروان خراسان بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

شيرواني، محمد بن حسن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولى محمد بن حسن معروف به ملا ميرزا، از اعاظم علما و فقها و مدرسين اصفهان بوده، و كتب عديده در فقه و اصول تأليف فرموده، و در جمعه 29 رمضان 1098 وفات يافته، جنازه ى او به مشهد مقدس نقل شده، در سرداب مدرسه ى ميرزا جعفر مدفون گرديده است.

كتب زير از اوست:

1 - انموزج العلوم 2 - دو حاشيه بر معالم، عربى و فارسى 3 - حاشيه بر حكمة العين 4 - شرح بر شرايع 5 - شرح بر رساله ى اثبات الواجب؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

شيرين، جلال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال شيرين

محل تولد : اهواز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1362/1/15

زندگينامه علمي

حقير ابتدائي را در شهر اهواز گذرانده و پس از آن همراه خانواده به قم آمدم دوره راهنمائي را در مدرسه امير كبير و دبيرستان را در مدرسه دين و دانش خيابان 19 دي پشت سر گذاشتم و دبيرستان را با معدل 2/15 در رشته رياضي فيزيك به اتمام رساندم پس از آن وارد حوزه مقدس علميه شدم و پنج سال اول را در مدرسه علميه امام حسن مجتبي عليه السلام و سال ششم را در مدرسه امام محمد باقر عليه السلام خوانده و هم اكنون در پايه 7 مشغول به تحصيل به علوم ديني مي باشم لازم به ذكر است پايه 4-5-6 سه سال به عنوان طلبه ممتاز معرفي شدم از سه سال پيش ابتدا به عنوان دفتر دار يكي از معاونين و بعد به عنوان پژوهشگر مجله الرشاد در سازمان حوزه هاو مدارس خارج از كشور مشغول به كار شدم

.كار ها در مجله تهيه و تنظيم مقالات مورد نظر از قبيل تدوين . نگارش . تلفيق . و مطابقت با معيارهاي بين المللي مجله است و در آخر ترجمه آن به زبان ها ن انگليسي . فرانسه . عربي . چيني . وغيره ... اين حقير همچنين ترم اول مترجمي فرانسه هستم از دانشگاه باقر العلوم .

شيعه زاده، صمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيوشيمى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى تغذيه و تكنولوژى مواد غذائى از دانشگاه آمريكائى بيروت در سال 1343، كارشناسى ارشد بيوشيمى از دانشگاه ايالتى كانزانس آمريكا در سال 1349، و دكتراى بيوشيمى از دانشگاه ايالتى كانزانس آمريكا در سال 1351.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه شيراز از سال 1351 تا 1355، دانشيار دانشگاه آزاد ايران از سال 1355 تا سال 1365 و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى شيراز از سال 1365.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

در ارتباط با متابوليسم آمينواسيدها و پروتئينها، اثر FISCULIS Alkokenfi بر روى حاملگى، اثر كمبود روى برمتابوليسم گلوكز، تدريس بيوشيمى در دانشگاه هاى لگان آمريكا، شيراز، آزاد ايران، علوم پزشكى شيراز، استاد راهنماى يك پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيوشيمى، كربوهيدروليپيد، پروتئين و اسيد هسته اى، آنزيم، ويتامينها و املاح و بيولوژى مقدماتى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

ژنيتك، متابوليسم، بيوشيمى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

شيمي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1333 -1246 ش)، معلم و پزشك. وى در تهران به دنيا آمد. تحصيلات خود را در دارالفنون به پايان رسانيد و در سال 1307 ق در رشته ى پزشكى فارغ التحصيل شد و به طبابت و تدريس و در دارالفنون، دارالمعلمات و ديگر مدارس اشتغال ورزيد و پس از چهل سال خمدت در وزارت فرهنگ بازنشسته شد و از آن پس در مطب خود به طبابت پرداخت. وى در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (259/ 6).

صابر اصفهاني، صابر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(و ف 1070 / 1064 ق)، شاعر و واقعه نويس. ميرصابر از سادات اصفهان بود كه در روزگار سلطنت جهانگير پادشاه گوركانى (1037 -1014 ق) به هندوستان رفت، گرچه در تذكره ى «روز روشن» ورود او به هندوستان در عهد شاه جهان (1069 -137 ق) ذكر شده است. در آنجا مدتى به امر وقايع نگارى منطقه ى گجرات و دكن اشتغال داشت و در برهان پور درگذشت. يكى از آثار خيرى كه از او سر زده، فرستادن استخوانهاى عرفى پس از سى سال قمرى، در 1027 ق، از لاهور به نجف اشرف است. بيشتر اشعارى كه از وى به جاى مانده، در قالب رباعى است. صاحب «الذريعه»، صابر اصفهانى را با صابر زواره اى يكى مى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (454)، تذكره ى ميخانه (227 ،226 ،225)، الذريعه (573 ،572 / 9)، كاروان هند (668 -667 / 1).

صابر قاجار، محمد هادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1296 ق)، شاعر و اديب. در كرمانشاه به دنيا آمد و به فراگيرى علوم مختلف پرداخت و در ادبيات فارسى و عربى تبحر پيدا كرد. محمد هادى در نگارش خط شكسته و همچنين مراسلات آميخته به امثال و اشعار و اخبار و آيات مهارت داشت و گاهى هم از سر تفنن غزل مى سرود. به گفته ى صاحب «حديقه الشعراء» وى در 1296 ق زنده بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (955 -954 / 2).

صابري، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد صابري

محل تولد : همدان

شهرت : صابري همداني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1302/1/1

زندگينامه علمي

آية الله احمد صابري همداني در سال 1302 روستاي بيوك آباد از توابع همدان و در ميان خانواده اي متدين و دوستدار خاندان پاك پيامبر(ص ) به دنيا آمد. نام پدرش غياثعلي بود و روستاي او همواره زيستگاه علماي بزرگ بوده يكي از اجداد مادري ايشان حاج محمد شفيع بيوك آبادي كه رساله اي در عرفان نوشته و همچنين عارف بزرگ و فقيه بزرگوار مرحوم حاج محمد جعفر مجذوب در آنجا مي زيسته است . آية الله صابري همداني تحصيلات خود را از مكتب خانه آغاز كرد و پس از آن به دبستان رفت . دورة دبيرستان رانيز تا كلاس چهارم گذراند و كتب گلستان ، كليله و دمنه و... را به خوبي فرا گرفت . در سال 1319 به حوزه علميه همدان عزيمت كرد و در مدرسة آخوند سكونت داشت . او دروس دورة مقدمات و بخشي از دروس سطح را در همدان به پايان برد و سپس به علت تعطيلي بسيار حوزه علميه همدان و كمبود استاد به حوزه علميه مشهد رفت . در

مشهد به نزد مرحوم حاج شيخ كاظم دامغاني رفت و نامة استاد خود حاج ميرزامحمدعلي دامغاني را به او نشان دهد. در آن نامه درخواست شده بود كه وي در مدرسه مرحوم دامغاني به تحصيل ادامه بدهد. حاج شيخ كاظم دامغاني نيز وي را مورد احترام قرار داد و به او سفارش كرد به حوزه علميه قم برود؛ زيرا آن حوزه براي ترقي او مناسب تر بود. او نيز مدتي در مشهد ماند تا اينكه مقدمات سفر او به قم فراهم آمد. او در سال 1325 به حوزه علميه قم وارد شد و از محضر استادان آن ديار عالم خيز در رشته هاي فقه و اصول و فلسفه و تفسير و عرفان و... بهره هاي بسيار برد. او در سالهاي تحصيل خود بسياري از خطبه هاي نهج البلاغه را حفظ كرده بود. همچنين به ادبيات علاقه ويژه اي داشت و بسياري از اشعار فارسي و عربي را از بر كرده بود.آية الله صابري همداني در سالهاي تحصيل به محضر استادان بسياري شرفياب شد. او دروس مقدمات و سطح خود را در حوزه علميه همدان در محضر استاداني چون حاج سيد مصطفي هاشمي ، حاج ميرزا محمدعلي دامغاني ، حاج شيخ محمد حسين بهاري ، حاج ميرزا ابوالقاسم رباني شاهنجراني ، حاج ميرزا اسدالله حجت و حاج شيخ علي انصاري به پايان برده بود. مدتي در مشهد به درس مرحوم حاج شيخ هاشم قزويني رفت و سپس در قم در درس آية الله سلطاني طباطبايي (ره )، آية الله العظمي بروجردي (ره )، آية الله العظمي امام خميني (ره )، آية الله العظمي گلپايگاني (ره ) و آية الله العظمي محقق داماد(ره ) حاضر شد و از آن بهره هاي بسيار برد وي همچنين مدت قابل توجهي از محضر حضرت آيت الله

العظمي حاج سيد احمد خوانساري كسب فيض نمود. او در زمينة علوم عقلي نيز به محضر علامه سيد محمدحسين طباطبايي (ره ) رفت . همچنين او در سالهاي تحصيل خود در دروس اخلاق امام خميني (ره )، حاج آقا حسين قمي (ره )، حاج آقارضا بهاءالديني (ره )، علامه طباطبايي (ره ) و آية الله العظمي گلپايگاني (ره ) شركت مي كرد تا همواره علم خود را با عمل توأم سازد. همچنين همنشيني با شهيد آية الله مدني در شكل گيري شخصيت او بسيار موثر بود. آية الله صابري همداني در سالهاي تحصيل خود با استادان و فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت و دروسي را كه آموخته بود، با آنها مباحثه مي كرد كه از ميان آنها از مرحوم آية الله احمدي ميانجي مي توان ياد كرد.آية الله صابري همداني تا به امروز خدمات بسياري در عرصه علم و فرهنگ به انجام رسانده است . او از نخستين سالهاي تحصيل خود، به امر تدريس اشتغال داشت و در حوزه علميه همدان و قم ، شاگردان بسياري را تربيت كرد. او كتب دورة مقدمات و سطح را تدريس كرده است .او در ايام تبليغ ، به مناطق گوناگون كشور سفر كرده و ضمن ارشاد گروههاي گوناگون مردم ، در بسياري از مناطق مسجد يا حسينيه بنا كرده است . همچنين براي تبليغ به كشورهاي استراليا، آذربايجان ، تركيه ، انگلستان ، اسپانيا، ايتاليا، يونان ، آلمان ، هلند، ژاپن ، چين ، پاكستان ، هندوستان و روسيه سفر كرده و در مجامع گوناگون به سخنراني پرداخته است . بسياري از اين تأليفات ايشان به زبانهاي لاتين و روسي ترجمه شده است .او همچنين مقالات فراواني به زبانهاي گوناگون و در زمينه هاي مختلف نگاشته كه برخي در مجله «حكومت اسلامي » به چاپ رسيده است وي تقريرات زيادي از اساتيدش نوشته كه به چاپ رسيده است.

آية الله صابري همداني همواره در صحنه هاي گوناگون مبارزه با رژيم شاه حضور فعال داشته است . او در جواني با شخصيت نواب صفوي و واحدي آشنا شده بود، همواره مي كوشيد كه روحية آن مبارزان را در خود بپروراند و حماسة ديني و مذهبي را با علم توأمان سازد. كتاب «از فيضية 42 تا فيضيه 57» از جمله كتابهايي است كه نقش بسزايي در نهضت اسلامي داشته و پس از پيروزي انقلاب بارها تجديد چاپ شده است . آية الله صابري دراين كتاب وقايع پانزده خرداد 1342 و بسياري ديگر از وقايع را با قلمي حماسي نگاشته ، به گونه اي كه هر خواننده اي با خواندن آن احساس شور و شعف بسيار مي كند. آية الله صابري همداني در سالهاي مبارزه بر ضد رژيم شاه ، همواره از خط امام خميني (ره ) دفاع مي كرده و در راه تحقق نظام اسلامي از هيچ گونه تلاشي دريغ نورزيده است . او پس از انقلاب نيز خدمات شاياني را به انجام رسانده است

صابري، كيومرث

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كيومرث صابري فومني در سال 1321 در يكي از روستاهاي صومعه سرا در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود. پدرش كارمند جزء اداره دارايي و مادرش از سادات ترك نسب و از معدود زنان باسواد روستا بود كه بعد از فوت پدر به مكتب داري پرداخت. كيومرث در كنار شاگردي دكان خياطي، تحصيل را ادامه داد و در 18 سالگي در روستاي كسما معلم شد.

وي در سال 1340 در كنكور رشته سياسي دانشكده حقوق تهران قبول شد و در سال 1345 شعرهايش در مجله توفيق با امضاي “گردن شكسته ي فومني” چاپ مي شد. البته اولين نوشته هايش در سال هاي 1336 تا 1339 در مجله اميد ايران به چاپ رسيده بود.

گشايش ستون

“دوكلمه حرف حساب” در روزنامه اطلاعات و طنز جسورانه او نام « گل آقا » را بر سر زبان ها انداخت. سفر او به حج در سال 1363 و نوشتن ستوني طنز با عنوان داستان هاي جعفرآقا در خبرنامه اين سفر، او را پس از بازگشت از حج، به كار كردن روي طرح اين ستون واداشت كه درنهايت 23 دي ماه سال 63 عنوان “دو كلمه حرف حساب” و نام مستعار “گل آقا” را براي خود برگزيد و طنزهايش را در روزنامه اطلاعات به چاپ رساند.

طنز سياسي كه تقريبا از سال 59 به اين سو تعطيل شده بود، با شكل گيري اين ستون طنز دوباره احيا شد.

ابوالفضل زرويي نصرآباد - طنز نويس - درباره طنز گل آقا معتقد است: در سال هاي بعد از پيروزي انقلاب به خاطر شروع جنگ و مسائلي از اين دست طنزپردازان بيشتر سعي مي كردند به مسائل غير سياسي بپردازند و مردم به دليل دغدغه هاي معيشتي حوصله طنز خواندن نداشتند و كسي هم جرأت نزديك شدن به طنز سياسي را نداشت. در اين دوره بروز و ظهور قلمي به اسم گل آقا بين مردم شادماني زيادي را ايجاد كرد؛ زيرا آنها شاهد نوعي نگارش طنز بودند كه تا حالا تجربه نكرده بودند؛ آن هم طنزهاي بسيار محكم سياسي با رويكردي عامه فهم و پر گوشه و كنايه كه با روحيه هر ايراني موافق بود.

خود وي در جايي عنوان كرده بود كه ما با كسي جنگ و دعوا نداريم؛ هر كسي، مقامي، رييسي، مدير كلي، معاوني، وزيري كه مايل نيست درباره اش مطالبي بنويسيم، البته كتبا به ما بنويسد و ما نوشته شان را روي چشم مي گذاريم؛ منتهاي مراتب كار خودمان را مي كنيم و شرط

كار هم همين است كه هر كس كار خودش را بكند و حالا حالاها ميل به كشك ساييدن هم نداريم؛ زيرا كه آمده ايم بمانيم.

طنز فومني اغلب به انتقاد از مسؤولان، مشكلات معيشتي مردم و واگويي مشكلات اقتصادي بود.

گيتي صفرزاده - سردبير ماهنامه گل آقا - طنز فومني را عاري از كينه، نفرت و تهمت و همراه با مهرباني دانست كه قصد ترميم داشت.

فومني صابري در سال 58 به اولين مسؤوليت دولتي خود يعني مدير كلي دفتر آموزش بازرگاني و حرفه يي وزارت آموزش و پرورش رسيد كه با سرآمدن دوره دولت موقت، دوره مدير كلي او هم به سر رسيد؛ اما هنگامي كه دوست صميمي او يعني شهيد رجايي به نخست وزيري و رياست جمهوري رسيد، صابري به مشاورت فرهنگي نخست وزير و رييس جمهور منصوب شد؛ ولي شوق نوشتن و قلم، بر قدرت سياسي پيروز شد و در سال 62 از مشاغل سياسي كناره گرفت.

او مي گفت: به هيچ جناحي وابسته نيستم و سعي مي كنم با مردم و انقلاب به صداقت رفتار كنم؛ اينها و بسياري از مسائل ديگر موجب مي شود تا با همان لحن محكمي انتقاد كنم كه يك موافق حمايت و جانبداري مي كند. با اين همه من هم از تير اتهام جان سالم به در نبرده ام؛ بارها به مقابله با من برخاسته اند، اما من كار خود را كرده ام.

زرويي نصرآباد نيز به اين جنبه شخصيت صابري فومني تأكيد دارد و پايبندي وي به اخلاقيات را در كلام و نوشتار از خصوصيات بارز گل آقا مي داند.

مؤسسه فرهنگي گل آقا علاوه بر انتشار هفته نامه گل آقا، نشريات بچه ها گل آقا و ماهنامه گل آقا را نيز منتشر مي كرد كه صابري فومني شعرهاي

طنز و كاريكاتورهاي مجموعه هاي منشتر شده را به صورت كتابهايي منتشر كرده بود.

وي همچنين چهار جلد از دو كلمه حرف حساب را به صورت كتابي درآورده بود.

اولين شماره هفته نامه گل آقا در 23 دي 69 منتشر و آخرين شماره آن در سيزدهمين سال انتشار در سال 81، پس از آن ديگر منتشر نشد و صابري فومني بنا به علتي اعلام نكرده، انتشار اين نشريه را متوقف كرد. او قول داده بود عاقبت روزي دليل تعطيل كردن هفته نامه را به شرطي كه عمري باقي بود، بگويد كه اجل به او مهلت اين كار را نداد.

شعرهاي طنز صابري براي بچه ها كه با شعرهاي او بزرگ شدند و بزرگسالان كه با شعرهايش زيستند، هميشه باقي بوده و خواهد ماند.

وي هر چند مدت، مجموعه اي از مطالب يا كاريكاتورهاي منتشرشده در گل آقا را در قالب كتاب يا سالنما منتشر مي كرد. روحش شاد

صابري، مظفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پروتزهاى ثابت، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صابوني نيشابوري، ابويعلي اسحاق

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 456 / 445 -375 ق)، مسند، محدث و عالم. وى برادر شيخ الاسلام ابوعثمان صابونى نيشابورى است. همانند برادرش از ابوسعيد عبدالله بن محمد رازى و ابوطاهر بن خزيمه و حسن بن احمد مخلدى و احمد بن محمد قنطرى خفاف و ابومعاذ شاه و ابوطاهر مخلص و عبدالرحمان بى ابى شريح هروى و ديگران در نيشابور و هرات و بغداد حديث شنيد. ابويعلى گاه به نيابت برادرش مجلس وعظ برقرار مى كرد. زاهر بن طاره و ابوعبدالله فراوى و هبه الله سيدى و عبيدالله بن محمد بيهقى از وى حديث روايت كرده اند. عبدالغافر فارسى گويد كه ابويعلى شيخى مورد اعتماد، و بر طريقه صوفيه بود. كتاب «الاجزاء الفرائد العشره» يا «الاجزاء الفوائد العشره» از آثار اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بالوفيات الاعلام (302 / 1)، انساب سمعانى (507 / 3)، سير النبلاء (76 -75 / 18)، شذرات الذهب (296 / 3)، العبر (304 / 2)، الوافى بالوفيات (417 / 8).

ى

صابوني نيشابوري، شيخ الاسلام، ابوعثمان اسماعيل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(449 -373 ق)، محدث، مفسر، فقيه، اصولى، خطيب و واعظ. در بوشنج به دنيا آمد.نه ساله بود كه به دنبال قتل پدرش، كه از وعاظ بزرگ نيشابور بود، اولين مجلس وعظ را برقرار كرد. از ابوسعيد عبدالله بن محمد رازى و ابوبكر بن مهران و ابومحمد مخلدى و زاهر بن احمد فقيه سرخسى و ابوحسين خفاف و ابوالعباس تابوتى و ابوسعيد سمسار و ابوبكر احمد بن ابراهيم بن فرات و ديگران حديث روايت كرد. او در نيشابور و هرات و سرخس و حجاز و شام و جبال حديث شنيد و در خراسان و هند و گرگان و شام و حجاز و فلسطين حديث گفت.

صابونى در معره ى نعمان با ابوالعلاء معرى ملاقات كرد. كتانى و على صصرى و بيهقى و محمد فراوى از وى روايت كرده اند. ابوبكر بيهقى او را امام مسلمين تعريف مى كند و ديگران قدرت او در تفسير و حافظه ى سرشارش را تحسين كرده اند. به قول عبدالغافر، در «السياق» هفتاد سال وعظ گفت و بزرگان زمان همچون ابوطيب صعلوكى و استاد ابواسحاق اسفراينى و استاد ابوبكر بن فورك در مجلس وعظ او حاضر مى شدند. او بيست سال در جامع شهر خطبه خواند و اقامه ى نماز كرد.سرانجام در نيشابور درگذشت. وى تصانيف بسيارى از خود بجاى گذاشته است. از آثارش: «عقيده السلف»، «الفصول فى الاصول»، «الاربعين»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اسرار التوحيد، تعليقات (688)، الاعلام (198 / 7)، الاعلام بوفيات الاعلام (299 / 1)، انساب سمعانى (506 / 3)، ريحانه (198 / 7)، سير النبلاء (44 -40 / 18)، شذرات الذهب (283 -282 / 3)، العبر (294 / 2)، الكامل (81 / 8)، كشف الظنون (53)، لغت نامه (ذيل/ اسماعيل)، معجم الادباء (19 -16 / 7)، معجم المؤلفين (276 -275 / 2)، النجوم الزاهره (63 / 5)، الوافى بالوفيات (144 -143 / 9)، هديه العارفين (210 / 1).

صاحب رياض، علي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1231 -1161 ق)، علامه كبير، فقيه اصولى و عالم دينى. اصلش از اصفهان بود كه در كاظمين به دنيا آمد و در كربلا نشوونما يافت. او خواهرزاده، شاگرد و داماد محقق بهبهانى است و رد كنار وى در كربلا مدفون است. سيد محمد باقر حجه الاسلام و حاجى كرباسى و ملا محمد تقى برغانى و ملا صالح برغانى و شريف العلماى مازندرانى و شيخ احمد

احسايى و سيد ابراهيم قزوينى، صاحب «ضوابط»، و شيخ ابوعلى رجالى از شاگردان وى بودند. وى در اصول پيشگام بود، ولى كتاب فقه او يعنى «رياض المسائل» معروف به «شرح كبير» كه شرح «مختصر نافع» محقق حلى است، شهرتى همه گير پيدا كرد. از ديگر آثار وى: تكليف الكفار بالفروع»؛ حاشيه ى «حدائق» شيخ يوسف بحرانى، حاشيه ى «مدارك الاحكام»؛ حاشيه ى «معالم الاصول»؛ شرح «مفاتيح» ملا محسن فيض؛ «حجيت الاجماع و الاستصحاب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (336 / 11 ،269 ،208 ،198 ،81 / 6 ،407 / 4)، ريحانه (372 -370 / 3)، گنجينه ى دانشمندان (324 / 6).

صاحب ضوابط الاصول، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1214- وف 1264 -1262 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. در قزوين به دنيا آمد. با پدرش، كه از علماى بنام آن دوره بود، به كرمانشاه رفت و در آنجا مقدمات علوم دينى را آموخت. سپس عازم كربلا شد و نزد سيد على صاحب «رياض» و ملا محم شريف العملاى مازندرانى درس اصول را فرا گرفت. پس از آن به نجف رفت و در محضر شيخ على كاشف الغطاء و شيخ موسى كاشف الغطاء فقه آموخت. آن گاه به كربلا و نزد شريفه العلما بازگشت و علاوه بر حضور در درس ايشان خود نيز به تدريس مشغول شد و گويا بين هفتصد تا هزار نفر در نز او تلمذ مى كردند. از جمله مشهورترين شاگردان ايشان: شيخ زين العابدين بارفروشى مازندرانى و آقا جمال محلاتى و سيد اسدالله شفتى حجه الاسلام اصفهانى و شيخ مهدى كجورى و سيد حسين كوه كمرى و ميرزا محمد تنكابنى، صاحب «قصص العلماء»، و حاج محمد كريم لاهيجى و شيخ عبدالحسين تهرانى و ملا على كنى

و ميرزا محمد حسن اردبيلى بوند. او بر اثر وبا درگذشت.قبر وى در نزديكى مشهد شريف حسينى است. از آثار وى: «ضوابط الاصول»، در دو مجلد؛ «نتايج الافكار فى الاصول الفقه»؛ «رساله فى حجيه الظن»؛ «دلائل الاحكام فى شرح شرائع الاسلام»، در فقه از طهارت تا ديات؛ «مناسك الحج»؛ «رساله فى الغيبه»؛ «رساله فى صلاه الجمعه»؛ «رساله فى القواعد الفقهيه»؛ «رساله ى عمليه»، در طهارت و نماز.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (66/ 1)، اعيان الشيعه (205 -204/ 2)، دايره المعارف فارسى (1605/ 2)، الذريعه (43 -42 / 24 ،119 / 15 ،212 ،188/ 11 ،240 -239/ 8 ،276/ 6)، روضات الجنات (51 -47 / 1)، ريحانه (377 -376 / 3)، طبقات اعلام الشيعه 0 قرن 11 -10/ 13)، لغت نامه (ذيل/ ابراهيم قزوينى)، معجم المؤلفين (87/ 1)، مكارم الآثار (526 -518/ 2)، هديه الاحباب (176)،

صاحبي فرد، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر صاحبي فرد

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

بعد از اتمام دوره ابتدايي دوره دبيرستان (نظام قديم) را شبانه در دبيرستان محمديه كاشان گذراندم و درسال 1352 بعد از آشنايي با يكي از دوستان طلبه در كلاس درس دبيرستان علاقه ام به دروس حوزوي تقويت شده بالاخره در همان سال دروس مقدمات را شروع كردم ؛ تا سال 1357 در مدرسه علميه امام خميني (ره) و مدرسه علميه مرحوم آيت الله يثربي بوده و از محضر بزرگاني چون حضرات آقايان صبوري ، اسلامي تبار ، مناقب (قدس سرهم) و جناب آقايان حضرات خراساني ، علم الهدي ، صراف زاده و ... بهره بردم و از تفسير مرحوم آيت الله نجفي

در كاشان استفاده نمودم . در سال 1357 به حوزه مقدسه قم مشرف شدم و در مدرسه مهديه در خيابان 19 دي ساكن شدم و بقيه دروس سطح را نزد بزرگاني چون مرحوم آيت الله اعتمادي ، مرحوم آيت الله حرم پناهي ، مرحوم آيت الله ستوده ، و نيز حضرات آقايان حسيني كاشاني و شريفي نياسري و عماني و اشعري (محمد حسين) استفاده كردم .

در ضمن در سال 1359 به مدت يك سال به دعوت يكي از دوستان در مدرسه اماميه شهركرد مشغول به تدريس مقدمات شدم .حدود سال 1361 به درس خارج فقه و اصول رفتم و يك دوره درس اصول حضرت آيت الله مظاهري و مباحثي از درس آيت الله وحيد خراساني (مباحث الفاظ) و بخشي از مباحث اجتهاد و تقليد آيت الله تبريزي را شركت كردم و نيز از مباحث فقهي حضراتي چون آيت الله مكارم شيرازي و آيت الله فاضل لنكراني بهره مند شدم و از حدود سال 1360 در درس تفسير حضرت آيت الله جوادي آملي شركت كردم .فلسفه (منظومه) را نزد حضرت آيت الله گرامي و بخشي از اسفار را در نزد حضرت آيت الله انصاري تلمذ كردم .از سال 1363 در فكر حفظ قرآن افتادم و بحمد الله و المنه اين كار كه بايد حدود 1370 به پايان مي رسيد به علت وقوع حادثه اي به تاخير افتاد و بحمد الله سال 1373 به انجام رسيد .

از آنجا كه به كارهاي قرآني علاقمند بودم اولين نكته ناب قرآني درسال 1374 به ذهنم خطور كرد و به پيشنهاد دوستان اولين قلم زني را شروع كرده و كتاب «اتمام

حجتي ديگر يا اجر رسالت» را به لطف خداوند به رشته تحرير درآوردم .

به علت تدريس دانشگاه و تشويق حضرت حجت الاسلام حاج محسن قرائتي كار قرآني در باب تاريخ اسلام را انجام دادم كه نتيجه آن كتاب تاريخ اسلام در قرآن است كه در سال 1381 از چاپ خارج شد همچنين به دنبال رهنمود مقام معظم رهبري در نام گذاري سال 1379 به نام امير مومنان سلام الله عليه ، آيات درباره آن حضرت به صورت يك مجموعه در آمد تا اينكه در سال 1382 مزين به زينت طبع گرديد و در همان سال چاپ دوم آن نيز صورت گرفت .

در سفر بيت الله الحرام با توطئه وهابيت كه بدترين تبليغات عليه تشيع صورت مي گرفت بيشتر آشنا شده و با رهنمود دوستان در بعثه مقام معظم رهبري در مكه مكرمه و هدايت حضرت آيت الله سبحاني نقدي بر كتاب تهاجمي «اهلبيت از خود دفاع مي كنند» به نام «اهلبيت از دين دفاع مي كنند» با كمك يكي از دوستان انجام شد . اين كتاب درسال 82 در شبكه اينترنت ، سايت ولي عصر (عج) قرار گرفت و مورد استقبال قرار گرفت و در تابستان 1383 به چاپ رسيده و الان در آستانه چاپ دوم قرار دارد .

و بالاخره توفيق ديگر قرآني كه خداوند به اين حقير داد بررسي آيات مربوط به حضرت زهرا سلام الله عليها و به نام مبارك آن حضرت 135 آيه درباره اين بانو در يك مجموعه جمع آوري شد كه در نوع خود كم نظير يا بي نظير است و الان مشغول دو كار قرآني ديگر هستم يكي مكالمات

و گفتگوهاي بعد از مرگ در قرآن و ديگر خيرات و مبرات از منظر قرآني كه تقريبا حدود 80% كار آنها نيز انجام شده است .

اكنون نيز برنامه هاي تدريس در حوزه و آموزش متوسطه و برنامه هاي قرآني در شهرهايي چون كاشان و ساوه دارم .

صاحبي، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد صاحبي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/11/20

زندگينامه علمي

محمد جواد صاحبي در سال 1333 در محله مغان شهرستان شاهرود به دنيا آمد تحصيلات ابتدايي را در مغان و تحصيلات متوسطه را تا مقطع ديپلم ادبي در شهرستان شاهرود گذراند ،همزمان بخشي از مقدمات علوم ديني را به طور متناوب در همانجا از محضر فضلاي بزرگواري همچون جناب حجت الاسلام شيخ محمد حسين صائب چهكندي و ديگران فرا گرفت، با حوزه هاي مشهد و قم نيز در رفت و آمد بودو از سال 1357 در قم مستقر شد و علوم متداول حوزه را فرا گرفت.

ادبيات عرب را از محضر حجج اسلام آقايان بهجتي شفق، بياني افغاني،سيد محمود طالقاني، سيد عباس موسوي و ديگران آموخت كلام و عقايد را از جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاي مسعودي، فقه شرح لمعه را از حضرت آيت شيخ علي پناه اشتهاردي و مكا سب را از آيت الله بني فضل استفاده كرد، اصول را از آقايان موسوي گرگاني و صالحي افغاني و خارج اصول و بخشي از ابحاث فلسفي و عرفاني را از آيت الله علي عابدي شاهرودي بهره برد

در درس خارج فقه آيت الله موسوي اردبيلي و آيت الله شيخ محمد ابراهيم جناتي نيز شركت نمود .

ورود به عرصه

مطبوعات را از روزنامه ديواري شروع كرد و با ارسال مقاله براي مطبوعات قم از جمله مجله سالنامه پيام اسلام به مطبوعات مذهبي و كشوري راه يافت، نخستين مقاله براي سالنامه مزبور را در سال 1355 فرستاد كه با نشر آن،به نگارش و تأليف علاقمند شد،در سال 1357 دو اثر با عناوين « پيشگامان تحولات بنيادي و تاكتيكهاي انقلابي سيد جمال الدين اسد آبادي» منتشر ساخت.

در سال 1358 با تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي،نخست به عنوان مسؤول آموزش سياسي عقيدتي نيروهاي عملياتي سپاه و سپس به سمت مسؤول انتشارات و مطبوعات كل سپاه منصوب شد كه تا سال 1362 ادامه يافت مدتي هم عضو مركز تحقيقات سپاه بود و مجددا به قم مراجعت كرد.

در سال 1364 مجله كيهان انديشه را تأسيس كرد كه در اين راه از حمايتهاي مرحوم شهيد شاه چراغي و جناب آقاي سيد محمد خاتمي (نماينده امام در مؤسسه كيهان) بهره مند بود، اين مجله 14 سال تمام ادامه يافت و هشتاد و چهار شماره از آن منتشر شد همزمان با مطبوعات ديگر نيز به همكاري پرداخت ومقالات بسياري از ايشان در روزنامه ها و ساير نشريات علمي و فرهنگي نيز به چاپ رسيده است.

در كنار اين فعاليتها از تحصيل و تدريس نيز باز نماند از آن جمله مي توان تدريس در دانشسراي تربيت معلم سمنان، دانشگاه تربيت معلم تهران، مؤسسه امام خميني قم، مركز تخصصي كلام حوزه علميه قم، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، مركز آموزش مديريت دولتي را نام برد همچنين دركنگره هاي علمي و ديني متعددي به عنوان عضو و دبير فعاليت داشته اند، افزون به اينها به

عنوان راهنما و مشاور در تدوين رساله هاي آموزشي و پژوهشي مشاركت كرده اند.

صادق اردستاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1323 ق)، عالم دينى، مدرس و نويسنده. در كچو مثقال اردستان به دنيا آمد.پس از پايان تحصيلات مقدماتى، در 1341 ق، به قم مهاجرت نمود. و به تصحيل علوم اسلامى پرداخت و در ضمن تحصيل به انجمنها و محافل ادبى و قلمى نيز مى رفت. از آثار وى: «سلمان فارسى»، اولين اثر تاريخى- اخلاقى او كه در بيست و چهار سالگى تأليف كرد؛ «زندگى قهرمانانه ى مالك اشتر»؛ «حسين پرچمدار آزادى»، ترجمه ى «الحسين اسوه» آيت الله سيد محمد شيرازى؛ «بدنبال نور ظلمت»؛ ترجمه و نگارش؛ «اسلام»، ترجمه اى از «انفقوا لكى تتقدموا» آيت الله سيد محمد شيرازى؛ «طرح ساده اى از زيربناى امور اقتصادى و اجتماعى اسلام»، ترجمه اى از يكى از كتابهاى آقا شيخ محمد ابراهيم جناتى.[1]

سيد محمدباقر تربتى از علماء مبرز و دانشمندان ممتاز معاصر تربت است.

وى تحصيلات مقدمات و ادبيات و سطوح خود را در مشهد مقدس به پايان رسانيده و سالها از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج آقا محمد آقازاده كفائى و آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى و اساتيد مشهد استفاده نموده، تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيده و پس از آن به تربت آمده و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و ترويج دين تا حال حاضر اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (474 -472 / 7).

صادق نيا، مهراب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهراب صادق نيا

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/4

زندگينامه علمي

در سال 1347 در شهرستان دزفول به دنيا آمد و در همان شهر تحصيلات ابتدائي و متوسطه خود رادر رشته رياضي فيزيك سپري كرد . در سال 64 وارد حوزه علميه قم

شد و پس از اتمام دروس مقدمات و سطح درسال 69 وارد درس خارج شد . از آن سال تا كنون از اساتيد نام آشنايي چون مكارم شيرازي ، فاضل لنكراني(ره) ، وحيد خراساني و شيخ جواد تبريزي(ره) بهره برده است . علاقه ديرين او به مباحث علوم قرآني سبب شد در سال 72 در آزمون ورودي سطح چهارم رشته هاي تخصصي شركت كرده و در رشته تفسير و علوم قرآن پذيرفته شود . در سال 76 و همزمان با اتمام اين دوره به مركز مطالعات اديان وارد شده و به عضويت هيئت علمي مركز ياد شده در آمد( مركز ياد شده الان با عنوان دانشگاه فعاليت مي كند). موضوع مطالعاتي وي در اين مركز، اديان ابراهيمي است و در اين خصوص آثاري از ايشان منتشر شده است . تحصيلات آكادميك نامبرده در سال 79 با پذيرش در آزمون ورودي كارشناسي ارشد تربيت مدرس دانشگاه قم در رشته مدرسي الهيات ادامه يافت و در سال 81 با دفاع از رساله خود با موضوع جايگاه شريعت در عهدين و قرآن موفق به دريافت دانشنامه كارشناسي ارشد شد . در حال حاضر نيز دانشجوي دوره دكتراي جامعه شناسي فرهنگي با گرايش مذهب در دانشگاه علامه طباطبائي تهران است كه دوره ي آموزشي را پشت سرگذاشته و در حال تدوين پايان نامه است. در اين فراگرد علمي سپران شده ايشان توفيق داشته اند سالياني در حوزه علميه قم در دروس مقدماتي و سطح تدريس نمايند. در حال حاضر نيز در پاره اي ازمراكز تخصصي حوزه و ديگر مراكز وابسته، به اين مهم اشتغال دارند. تدريس در دانشگاه

ها نيز از فعاليتهاي نامبرده در شمار است.

صادقي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كتابدار. نام وى صادق بيك و از ايل افشار بود، اديب و دانشمند (و. تبريز 940 ه.ق.) وى بيست ساله بود كه پدرش به قتل رسيد و صادقى مدتى با امراى افشار به سر برد و در عهد شاه اسماعيل دوم وارد كتابخانه دولتى شد، و از طرف شاه عباس بزرگ به منصب كتابدارى سرافراز گرديد. وى در نظم و نثر فارسى و تركى دست داشت و به نقاشى و طراحى علاقمند بود. نقاشى را به نزد مظفر على نقاش (خواهرزاده بهزاد) فراگرفت. وى تذكره اى به نام «مجمع الخواص» در احوال معاصران خويش به تركى نوشته كه به فارسى ترجمه شده و به طبع رسيده. از آثار ديگر اوست: «زبدة الكلام» (شامل قصايدى در منقبت و مدح)، مثنوى «فتح نامه عباس نامدار» «شرح حال» (مثنوى شامل مقالات و حكايات به وزن مخزن الاسرار نظامى و بوستان سعدى)، مثنوى سعد و سعيد (به وزن خسرو و شيرين)، غزليات پارسى و تركى (به ترتيب حروف تهجى)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

صادقي اردستاني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد صادقي اردستاني

محل تولد : اردستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/7/1

صادقي اصفهاني، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد محمد على حسينى صادقى بن السيدالجليل السيد محمد صادقى از علماء و مدرسين معاصر اصفهان است، وى در 11 شوال المكرم 1346 ق متولد شده و در سن 18 سالگى شروع بتحصيل علوم دينيه نموده و ادبيّات و كليه مقدمات علوم باندازه كافى از اساتيد آن علوم فرا گرفته و سطوح فقه و اصول را از غالب علماء اصفهان آن زمان خوانده و پس از تكميل آن در سال 1372 ق مهاجرت باعتاب عاليات نموده و بخارج درس فقه آيه الله العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و اصول آيت الله آقا شيخ حسين حلى قريب يكسال حاضر شده سپس بحضرت آيه الله العظمى قدوه الفقهاء والمجتهدين آقاى آقا مير سيد على علامه فانى دام ظله العالى پيوسته و از مبانى رشيقه فقهى و اصولى معظم له استفاده نموه و تقريرات و دراسارت ايشان را برشته تحرير درآورده است.

تأليفات و آثار علمى ايشان بشرح زير است:

1- تقريرات اصول آيه الله فانى دوره ى كامل در 4 جلد.

2- تقريرات فقه آيه الله فانى در طهارت در 5 جلد.

3- تقريرات فقه آيه الله فانى در صلوه در 7 جلد.

4- تقريرات فقه آيه الله فانى در زكوه و خمس و صوم.

5- تقريرات فقه آيه الله فانى در حج و اجاره و كلام.

6- رساله اى در جبر و اختيار.

7- رساله اى در عدم تحريف قرآن.

8- رساله اى در فرق ميان صغيره و كبيره.

9- تفسير سوره جمعه.

10- جوائز سلطان و احكام بانكها.

از كتب مذكوره دو جلد در طهاره و رساله جبر و اختيار بطبع رسيده است.

وى تا ماه شعبان 1390 ق در نجف اقامت

داشتند و در تاريخ مزبور بعلت كسالت مزاج مراجعت باصفهان نموده و بتدريس خارج فقه و اصول در مدرسه صدر اشتغال دارند و ديگر از آثار ايشان ترجمه رساله علم امام استادش آيت الله فانى و كتابى در معاد و كتابى در امامت ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

صادقي پناه، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن صادقي پناه

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/6/21

زندگينامه علمي

سال 75-80 همراه با اساتيد بزرگوار دوره كارشناسي تاريخ را گذراندم و در سال 80 در مقطع ارشد قبول شدم و الحمدالله در سال 82 به پايان رسيد در مقطع كارشناسي پايان نامه مواضع تجدد خواهي بر اساس مذاكرات پنجم مشروطه نگاشته شد و در مقطع ارشد پايان نامه بررسي زندگاني سيره امام حسن مجتبي(ع) درمكاتب تاريخي نوشته شده و در حوزة علميه قم در سال 82 رساله سطح 3 بررسي زندگاني و سيره امام حسن مجتبي درمدينه نوشته شد. مقالات متعدد مطبوعاتي در زمينه هاي مختلف تاريخي سياسى- اجتماعي در بين سالهاي 78-81 نوشته شد و در مطبوعات مختلف به چاپ رسيد.

تدريس در حوزه و دانشگاه از سال 78 تا سال جاري ادامه دارد قابل ذكر است اينجانب از سال 1368 با مدرك سيكل وارد حوزه علميه روي توان شدم و همراه با گذراندن دروس حوزوي ديپلم رشته انساني را نيز گرفتم و با ورود به حوزه علميه قم در سال 1374 در دانشگاه نيز شركت نموده و موفق به ادامه تحصيل در حوزه و دانشگاه گرديدم هم اكنون از نظر تحصيلات حوزوي مشغول تدوين رساله از سطح 4 حوزه مي باشم و از نظر دانشگاهي

نيز جهت آزمون دكتري آماده مي شوم.

البتّه جهت انجام راهنمايي ومشاوره براي طلاب گرامي موارد متعددي را به عهده داشته ام.

صادقي حسن آبادي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1326، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پزشكى اجتماعى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دريافت مدارك M.P.H در بهداشت بين الملل در سال 1356، گواهى طب پيشگيرى از دانشكده بهداشت دانشگاه جانزهاپكينز آمريكا در سال 1357 و دانشنامه تخصصى (بورد) پزشكى اجتماعى از ايران در سال 1357.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اپيدميولوژى بيماريها (سل، پوليوميليت، كزاز نوزادان، سالك)، طرح بهداشتى >سلامت و بيمارى< در سه استان، استاد راهنماى 10 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 8

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

روش تحقيق، بهداشت عمومى، طب كار، اپيدميولوژى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 7

زمينه علمى مقالات:

اپيدميولوژى بيماريها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صادقي شجاع، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1320، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فيزيولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تبريز در سال 1347، و دكتراى تخصصى فيزيولوژى از كالج سلطنتى جراحان لندن در سال 1356.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى داشنگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

دستگاه عصبى خودمختار، فتوشيميائى، و تدريس دروس فيزيولوژى انسانى در دانشگاههاى تبريز و لندن.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 9

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تشخيص فيزيكى بيماريهاى كودكان، فيزيولوژى انسان، فيزيولوژى خون و لنف فيزيولوژى غدد و گوارش و تحقيق در سيستم هاى بهداشتى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

اثر بار الكتريكى گلبول قرمز در ويسكوزيته خون، اثر ارتعاش در ويسكوزيته خون، اثر فشار منفى

قسمت تحتانى بدن در سيستم قلب و عروق، تحقيقات در نظام بهداشتى، پژوهش و رابطه آن با خودكفائى جنبه هاى اجتماعى برنامه هاى پيشگيرى و كنترل Aids و اثر پتانسيل سطح گلبول قرمز روى تيكسوتروپى خون انسان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صادقي فدكي، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر صادقي فدكي

محل تولد : خواف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب از سال 1363 پس از گذراندن دوره راهنمايي وارد حوزه علميه مشهد مقدس شدم در ابتدا يك سال در مدرسه علميه نواب بودم و پس از آن وارد مدرسه علميه موسي بن جعفر (ع) شدم. بعد از يك سال و نيم به مدرسه علميه سليمانيه منتقل شدم و حدود پنج الي شش سال در اين مدرسه مشغول تحصيل علوم ديني بودم. در سال 1370 در كنكور دانشگاه رضوي شركت كردم و پس از قبول شدن وارد اين دانشگاه شدم و در دانشگاه رضوي علاوه بر دروس دانشگاه و زبان عربي و انگليسي به خواندن دروس حوزوي نيز اشتغال داشتم زيرا يكي از وظايف دانشجويان اين دانشگاه گذراندن دروس حوزوي در كنار دروس دانشگاهي است.

در سال 1375 از اين دانشگاه با گرفتن مدرك كارشناسي در رشته علوم قرآن و حديث فارغ التحصيل شدم و در همان سال در كنكور سراسري دانشگاهها ثبت نام كردم و در رشته علوم قرآن و حديث دانشگاه قم پذيرفته شدم از اينرو براي گذراندن اين مقطع از مشهد به قم مهاجرت كردم و در قم علاوه بر اشتغال به دروس اين دانشگاه در درس خارج برخي اساتيد و مراجع نيز شركت مي كردم

و پس از دو سال اشتغال به دروس دانشگاه وارد مركز فرهنگ و معارف قرآن شدم و در روز چند ساعتي را در اين مركز به كارهاي تحقيقاتي مشغول شدم و كار عمده من در اين مركز تشكيل پرونده علمي براي دائرةالمعارف قرآن كريم و سپس ارزيابي پرونده هاي ديگران بود كه اين كار تا كنون نيز ادامه دارد و بنده در حال حاضر از نيروي ساعتي به محقق رسمي تغيير وضعيت داده .

در حال حاضر به تأليف مقاله و ارزيابي مقالات ديگران اشتغال دادم و تاكنون حدود 35 مقاله براي دائرة المعارف قرآن كريم تأليف كرده ام كه نيمي از اين مقدار چاپ شده و بقيه براي چاپ در دست اقدام است. ضمناً در اين مدت دو كتاب تحت عناوين سيماي شيعه از نگاه اهل بيت(ع) و ارتداد در قرآن كريم تأليف كرده ام كه كتاب اول در سال 1385 از سوي مجمع جهاني شيعه شناسي چاپ شده و دومي از سوي انتشارات دفتر تبليغات براي چاپ در دست اقدام مي باشد. در سال 1384 در 5 امتحان مقطع دكتري دانشكده علوم حديث قم شركت كردم و در رشته مدرسي معارف گرايش قرآن و متون اسلامي پذيرفته شدم و در حال حاضر در اين دانشكده مشغول به تحصيل مي باشم.

صادقي فدكي، غلام عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد غلامعباس صادقي فدكي

محل تولد : فدك شهرستان خواف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد غلامعباس صادقي فدكي به شهرت سيد عباس رضوي در فروردين 1339 در روستاي فدك از توابع شهرستان خواف (خراسان رضوي) در خانواده اي كشاورز متولد شدم. پس از

پايان تحصيلات ابتدائي پدرم مرحوم كربلائي سيد حسين مرا براي تحصيل علوم ديني به شهرستان تربت حيدريه آورد و در مدرسه هراتي به سرپرستي شيخ عبدالله امامي از علماي دانشمند و خليق مشغول شدم. نزديك به يك سال در تربت بودم. مرحوم امامي بيشتر به تربيت و تهذيب اخلاق طلاب توجه داشت و به مناسبتها طلاب را از درسها و اندرزهاي اخلاقي مستفيد مي ساخت. بخشي از ادبيات از جمله: نصاب الصبيان و بخشي از جامع المقدمات را نزد استاد مرحوم شيخ حسن كله از علماي خليق و مهربان اين شهر خواندم. در سال 1350 به مشهد آمدم.

سكونتم به ترتيب در منزل آقاي قطميري شيرازى، مدرسه حاج حسن و مدرسه نواب بود و عمده درسها را در مدرسه آقاي موسوى نژاد مشغول بودم. مدرسه موسوى نژاد واقع در كوچه مير علم خان از مدارس منظم و تحت برنامه بود كه افزون بر برنامه هاي درسي برنامه هاي جنبي سودمندي را مانند درس اخلاق، عقايد، حديث، در آن گنجانده بود. مدت دو سال1365 الي 1367 در پژوهش تفسير راهنما شركت داشته و به همراه آقاي محمدحسن نجفى، محمد صادق مزينانى، سيد عباس ميرى دو دفتر از دفاتر آقاي رفسنجاني از سوره يونس الي سوره احزاب و سبا را تنظيم كرده ايم.از سال 1364 با موسسه اميرالمومنين(ع) به سرپرستي آيت الله موسوى اردبيلي در كار پژوهشهاي علوم قرآني مشاركت داشته ام. كار اين موسسه تصحيح و تكميل پژوهشهاي قرآني بود كه پيش از انقلاب توسط آقاي بهشتى، مهدوي كنى، زنجانى، موسوى اردبيلي و... انجام يافته و پس از انقلاب آقاي اردبيلي فيش هاي كار شده را به قم آوردند

و ما با مشاركت گروهي از فضلا از جمله آقاي اميرعلي خادم عليزاده و آقاي عادل نيا آن را كامل كرديم. از سال 1361 تاكنون به همراهي برادران محمد حسن نجفى، سيد عباس ميرى، محمد صادق مزينانى، عبدالرضا ايزد پناه و سيد عباس صالحي و... مجله حوزه را بنا نهاده و تا كنون در اين مجله پژوهشى، تبليغي به كار تحقيق و تاليف مشغول هستم و تاكنون چندين مقاله از اينجانب در مجله حوزه، مجله فقه و ديگر مجلات به چاپ رسيده است.

صادقي لويد، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، مرتبه علمى: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى فيزيولوژى گوارش از دانشگاه ليون فرانسه و دكتراى دولتى در رشته بيوشيمى از دانشگاه كلودبرنارد فرانسه.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

متابوليسم و آندوكرين، هورمون انسولين و تغييرات آن، هورمونهاى جنسى و تغييرات آنها، استاد راهنماى 6 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فيزيولوژى بالينى، فيزيولژى گوارش و متابوليسم و آندوكرين.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

متابوليسم و آندوكرين.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صادقي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين صادقي

محل تولد : بيجگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسين صادقي در سال 1353در روستاي بيجگان حومه دليجان متولد شدم و به علت علاقه شديد پدرم به حضرت امام خميني (ره) ايشان تصميم مي گيرند كه من را به حوزه علميه بفرستند تا در كسوت روحانيت درآيم .دراين راستا پس از گذراندن تحصيلات راهنمائي در سال1365وارد حوزه علميه قم شدم و درمدرسه رضويه مشغول تحصيل گرديدم و درس ها را با علاقه خاص پيگيري كردم و پس از گذراندن سطح وارد تخصصي كلام امام صادق (ع)شدم و دوره تخصصي الهيات را در آنجا سپري كردم وهم اكنون مشغول پايان نامه دكتراي خود مي باشم و در حال حاضر به كارهاي تحقيقي وتبليغي مشغول مي باشم .

صادقي، علي اشرف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

صادقي، علي اشرف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر علي اشرف صادقي (1320 _ قم ) داراي دكتري زبان شناسي همگاني از دانشگاه سوربن فرانسه است. وي هم اكنون مدير گروه فرهنگ نويسي و مدير گروه دستور زبان فارسي فرهنگستان زبان و ادب فارسي و عضو هيئت علمي و استاد گروه زبان شناسي دانشگاه تهران مي باشد. كتاب "زبانهاي ايراني" ترجمه وي ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد. گروه : علوم انساني رشته : زبان شناسي عمومي والدين و انساب : پدر علي اشرف صادقي فرهنگي بود و خانواده پدري اش عمدتا همه از روحانيون بودند.پدربزرگش -اشرف الواعظين- واعظ معروف قم و جدش حاج ملا محمد صادق مجتهد بود.خاطرات كودكي : علي اشرف صادقي از دوران كودكي چنين اذعان دارد: "در خانواده اي بزرگ شدم كه از همان دوره ابتدايي شوق كتاب خواندن را در من برانگيخت.معلم كلاس اول ابتدايي ام ،پدرم بود.چون ايشان فرهنگي و مدير مدرسه و معلم بود اين است كه كلاس اول را پيش او خواندن و از همان ابتدا خيلي براي من مايه گذاشت ودر خانه هم به من كمك مي كرد.من خواندن و نوشتن را سريع ياد گرفتم."تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي علي اشرف صادقي به قرار زير است: ديپلم ادبي از دبيرستان حكيم نظامي قم داراي ليسانس ادبيات فارسي از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در 1341 ( بعنوان شاگرد اول فارغ التحصيل شد و با بورس دولتي در

سال 1342 به كشور فرانسه اعزام گرديد) داراي دكتراي زبان شناسي از دانشگاه سربن (پاريس) در 1967 (1346).خاطرات و وقايع تحصيل : علي اشرف صادقي در دوران تحصيل در دبيرستان كتاب برهان قاطع نوشته مرحوم دكتر معين را مطالعه مي كرد.او در توضيحات دكتر معين و متن برهان قاطع مقدار زيادي اشتباه ديد و به ايشان اين اشتباهات را رساند. دكتر معين هم در توضيحات آخر جلد پنجم اين توضيحات را به اسم دكتر صادقي اضافه كرد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : علي اشرف صادقي در كنار تحصيل در فرانسه در رشته زبان شناسي عمومي به كلاسهاي زبانهاي قديم ايران مانند زبان پهلوي و زبان اوستا مي رفت و استفاده مي كرد.ايشان از همان دوران مقطع متوسطه به زبان فارسي علاقه مند بود او در كنار دروس دبيرستان كتابهايي همچون برهان قاطع (مرحوم دكتر معين چهار جلد) را مطالعه ميكرد.استادان و مربيان : علي اصغر فقيهي دبير دبيرستان و داراي كتابهاي متعدد در تاريخ آل بويه و تاريخ قم و امثال اينها است.از ديگر اساتيد علي اشرف صادقي مي توان به چند تن اشاره كرد: مرحوم بديع الزمان فروزانفر ،مرحوم استاد جلال همايي ،مرحوم استاد پورداود،دكتر خانلري،دكتر صفا،دكتر معين،دكتر حسين خطيبي،دكتر حسن منوچهر،دكتر صادقي گوهرين فاستاد ،استاد محمد تقي مدرس رضوي ،مرحوم مير جلال الدين محدث ارموي،مرحوم مجتبي مينوي و دكتر صادق كياهم دوره اي ها و همكاران : غلامرضا ارژنگ از همكلاسيهاي علي اشرف صادقي بودند.دكتر كيا،دكتر ماهيار نوابي ،دكتر ميلانيان ،دكتر باطني و دكتر تفضلي از همكاران ايشان بشمار مي آيند.همسر و فرزندان : علي اشرف صادقي در سال 1350 در سن 31 سالگي با يكي

از دانشجويان دانشكده ادبيات(رشته زبان انگليسي) ازدواج نمود.وقايع ميانسالي : علي اشرف صادقي در سال 1348 پس از اخذ دكتري رشته زبان شناسي به استخدام در گروه زبان شناسي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در آمد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي مورد تصدي علي اشرف صادقي به قرار زير است: 1. عضو شوراي ويرايش زبان فارسي در صدا و سيما 2. عضو شوراي علمي دائره المعارف بزرگ اسلامي 3. مدير و مؤسس مجله زبان شناسي از 1363 تاكنون 4. استاد پايه 20 گروه زبان شناسي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران از سال 1348 5.مدير گروه فرهنگ نويسي و مدير گروه دستور زبان فارسي فرهنگستان زبان و ادب فارسي 6. عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي از سال 1370 مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : علي اشرف صادقي در سال 1363 مجله زبان شناسي را راه اندازي كرد.جوائز و نشانها : از علي اشرف صادقي در سال 1380 در نخستين همايش چهره هاي ماندگار به عنوان چهره ماندگار عرصه زبان و ادبيات فارسي تجليل به عمل آمد.از ديگر افتخارات ايشان انتخاب كتاب "زبانهاي ايراني" ترجمه وي ، در دوره هيجدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران( از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي )،به عنوان كتاب سال مي باشد.چگونگي عرضه آثار : از دكتر صادقي 5 كتاب و 130 مقالۀ علمي به زبانهاي فارسي، انگليسي و فرانسوي منتشر شده است.آثار : nbsp1 تدوين بخشي از حرف "گ" لغت نامه دهخدا ويژگي اثر : تدوين2 ترجمه دو فصل از كتاب زبان شناسي نوين، نتايج انقلاب چامسكي

ويژگي اثر : از ن. ايميث و د. ويلسون، تهران، آگاه، 1367.3 ترجمه كتاب زبانهاي ايراني ويژگي اثر : از ي. اورانسكي، تهران، سخن 1378.اين كتاب ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: «زبانهاي ايراني» زبانهاي ايراني / يوسف ميخائيلوويچ اُرانسكي؛ ترجم? علي اشرف صادقي. – تهران: سخن، 1378.- 208ص. جدول. كتابنامه: ص[183] – 200؛ همچنين به صورت زيرنويس. اين اثر از جمله كوششهاي ارجمندي است كه براي طبقه بندي زبانها وگويشهاي ايراني صورت پذيرفته است. كتاب حاضر در پنج فصل سامان يافته است. در ابتدا اطلاعاتي درباره خانواده زبانهاي ايراني ارائه مي دهد و سپس به زبانهاي ايراني باستان، ايراني ميانه و ايراني نو مي پردازد و در خاتمه، كلياتي راجع به طبقه بندي تاريخي و گويش شناختي اين زبانها بيان مي كتد. مترجم محترم، اين كتاب را از روي ترجم? فرانسوي اصل كتاب به فارسي برگردانده و به منظور رفع برخي نارساييها و سهوها، متن كتاب و به ويژه آوانويسيهاي آن را با اصل روسي كتاب مقابله كرده است كه مبيّن دقت و رعايت امانت در ترجمه است. اضافه كردن سالهاي قمري در كنار سالهاي ميلادي، برخي توضيحات و ذكر بعضي منابع مهم و اساسي (علاو بر متن گسترش يافت? كتابنام? پايان كتاب توسط مترجم فرانسوي) از ديگر اقدامات ايشان است. 4 تصيح ترجمه الابانه، شرح السامي في الاسامي ويژگي اثر : ضميمه شماره 10 نامه فرهنگستان،

1379. 5 تصيح خلاصهلغت فرس اسدي ويژگي اثر : تهران، ضميمه شماره 9، نامه فرهنگستان، 1379. 6 تصيح فرهنگ فارسي مدرسه سپهسالار، منسوب به قطران ويژگي اثر : تهران، سخن، 1380. 7 تصيح لغت فرس اسدي ويژگي اثر : با همكاري دكتر فتح الل_ه مجتبائي، تهران، خوارزمي، 13658 تكوين زبان فارسي، تهران ويژگي اثر : دانشگاه آزاد ايران، 13579 دستور زبان فارسي براي رشته فرهنگ و ادب آموزش و پرورش ويژگي اثر : با همكاري غلامرضا ارژنگ، 3 جلد 7-1355.10 فارسي قمي ويژگي اثر : قم، باورداران، 1380. 11 گردآوري يادنامه دكتر احمد تفضلي ويژگي اثر : تهران، سخن، 137912 مسائل تاريخي زبان فارسي ويژگي اثر : تهران، سخن، 1380.13 نگاهي به گويشنامه هاي ايراني ويژگي اثر : تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسي و مركز نشر دانشگاهي، 1379.

منابع زندگينامه :جشن نامه دكتر علي اشرف صادقي ،پژوهشهاي زبان شناسي در ايران (1) به اهتمام امير طبيب زاده ،انتشارات هرس،تهران 13825چهره هاي ماندگار ،بزرگداشت مقام علمي و فرهنگي مشاهير ايران ،به اهتمام محمد اسعدي ،انتشارات زمان و جهان فرهنگ تهران 1382

صادقي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد صادقى فرزند زين الخطباء و المبلغين مرحوم حاج شيخ محمدرضا لسان المحققين تهرانى.

در سال 1307 شمسى هجرى برابر 1348 قمرى در تهران ديده به جهان گشوده و در بيت علم و تقوا

پرورش يافته و پس از خواندن دروس فارسى تا متوسطه به تحصيل علوم دينيه پرداخته و مقدمات و قسمتى از سطوح را در تهران خوانده ودر اوائل ورود آيت اللَّه العظمى بروجردى به قم مهاجرت نموده و سطوح عالى را از مدرسين حوزه علميه فراگرفته و به درس خارج آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى نايب الامام خمينى مدظله و آيات ديگر شركت و هم معقول و فلسفه را از آيت اللَّه علامه طباطبائى و آيت اللَّه شاه آبادى و ميرزا مهدى آشتيانى و امام خمينى و آقاى رفيعى قزوينى و عرفان را از مرحوم ميرزا مهدى اصفهانى استفاده نموده تا بعد از رحلت مرحوم بروجردى و زعامت و نهضت نايب الامام بر عليه امپرياليسم شرقى و غربى وارد صحنه مبارزه شده و با سخنرانيهاى آتشين خود در قم و تهران و محكوم كردن رژيم طاغوتى در سال 1384 قمرى مورد تعقيب عوامل ساواك و عمال جنايتكار شاهنشاهى قرار گرفته كه مجبور به بيرون رفتن از كشور شده پس به عراق رفته و در جوار اميرالمومنين عليه السلام رحل اقامت افكنده و از محضر آيت اللَّه العظمى نايب الامام آقاى خمينى و برخى آيات عظام ديگر استفاده نموده و خود به تدريس و گفتن تفسير پرداخته تا در سال 1392 هجرى قمرى كه روى فشار وتهديدهاى دولت شوم بعث عراق به لبنان و بيروت عزيمت نموده و پنج سالى نيز در آنحا به فعاليت و خدمات دينى پرداخته تا در سال 1396 قمرى و آشفتگى وضع لبنان مهاجرت به مكه معظمه نموده و دو سالى در جوار بيت اللَّه الحرام رحل اقامت افكنده و تا سال 1398 قمرى در نزديكى مقام

ابراهيم عليه السلام كرسى تدريس فقه جعفرى گذارده و به تدريس فقه شيعه و نشر معارف حقه اثنى عشريه پرداخته و در ماه ذى قعده الحرام براى پخش اعلاميه و سخنرانى بر عليه رژيم منفور پهلوى از طرف دولت سعودى زندانى شده و بعد از چند ماه آزاد و پس از سقوط دولت طاغوتى و اعلان حكومت جمهورى اسلامى و آزادى بعد از پنجاه و هفت سال اختناق و استبداد براى ديدار امام و خويشان و دوستان پس از چهارده سال به وطن برگشته و براى ادامه وظائف روحى و دينى رحل اقامت به قم افكنده و مشغول تدريس و گفتن تفسير موضوعى قرآن و اقامه نماز جمعه در مسجد جمكران قم گرديده است جناب دكتر صادقى دو بار به زندان بيدادگران مبتلا گرديده است اول براى سخنرانى در مسجد اعظم قم بر عليه شاه جلاد و عمال جنايتكارش دوم در مكه معظمه از طرف دولت سعودى به اشاره دولت طاغوتى ايران و جمعا مدت هفده سال در خارج كشور به شرح زير ده سال در نجف اشرف پنج سال در لبنان و بيروت و دو سال در مكه معظمه به سر برده و در طول اين مدت شب و روز به تاليف و تصنيف اشتغال داشته و كتب سودمندى به يادگار گذارده كه فهرست مطبوع مخلوط آن را تقديم مى دارم.

تاليفات عربى مطبوع مترجم محترم.

1- المقارنات العلميه و الكتابيه بين كتب السماويه.

2- على والحاكمون.

3- حواربين الالهين و الماديين.

4- رسول الاسلام فى الكتب السماويه.

5- عقايد نابين كتب السماويه.

6- الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن و السنه 20 جلد چهار جلد به طبع رسيده. 7- فتياتنا.

8- حواربين اهل الجنه و النار.

9-

على شاطئى الجمعه.

10- لماذا انتصرت اسرائيل و متى تنهزم.

11- المناظرات بين الالهين و المادبين.

12- الفقه على ضوء القرآن.

13- تاليفات فارسى چاپ شده.

14- بشارات عهدين.

15- زمين و آسمان ستارگان از نظر قرآن.

16- آفريدگار و آفريده از نظر مادى و الهى.

17- مسيح از نظر قرآن و انجيل.

18- گفتگوئى در مسجد النبى.

19- دولت مهدى پرچم دار انقلاب جهانى.

20- خاتم پيغمبران از نظر قرآن.

21- حكومت قرآن.

22- اسرار ومناسك و ادله حج.

تاليفات چاپ نشده.

23- تقريرات الفقه عن الاستاد المحقق البروجردى.

24- حاشيه بر مكاسب شيخ انصارى.

25- حاشيه بر منظومه سبزوارى.

26- حاشيه بر شرح لمعه.

27- المعاد فى نظر القرآن.

28- النبوه فى نظر القرآن.

29- حول آيه التطهير.

30- شذرات الوسائل والوافى.

31- حاشيه تحرير الوسيله.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

صادقي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا مصطفى صادقى ابن علامه الحجة آقاى حاج ميرزا ابوالحسن عالم طراز اول و روحانى عاليقدر بود.

فقيد سعيد از خاندان جليل روحانيت و نواده عالم گرانقدر خاتم المجتهدين مرحوم آيت اللَّه حاج ملا محمدصادق قمى يكى از شخصيتهاى بزرگ و مشهور تاريخ اسلام و تشيع در قرن اخير است.

مرحوم آيت اللَّه صادقى عمر پربركت خود را در راه علم و فقاهت و تدريس و تعليم و معارف اسلامى در حوزه علميه قم به پايان رسانيد. وى نمونه اى عالى از روحانيت و تربيت درخشان مكتب اسلام بود. علم و عمل و زهد و پارسائى در وجود شريفش جمع و ناصيه بلندش را هاله اى از نور معنويت و قداست فراگرفته بود. آنچنان شخصيتى جذاب و محبوب داشت كه خاطره اش براى هميشه در دل دوستان و ارادتمندانش باقى خواهد ماند.

آيت اللَّه صادقى در سال 1311 قمرى در قم به دنيا آمده و پس از تحصيل و تكميل سطوح مهاجرت به

نجف نموده و بعد از انجام تحصيلات عاليه در نجف اشرف در محضر اساتيد بزرگ علمى مانند آيت اللَّه شريعت اصفهانى و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه آقاى ضياءالدين عراقى و دريافت اجازات عاليه اجتهاد از آيات عظام مذكور به زادگاه خود شهرستان مذهبى قم مراجعت كرده و سپس بيش از نيم قرن، به تربيت علمى و معنوى و اخلاقى طلاب و دانشجويان معارف اسلامى پرداخت و بسيارى از فضلا و دانشمندان از محضر درسش كسب فيض كردند و مشكلات اجتماعى فراوانى از اهالى قم در مجلس او حل و فصل مى شد. و معظم له در طول سى سال مرجع مردم شرافتمند قم بوده و اكثر كارهاى مذهبى و اجتماعى و سمت قضاوت شرعى در مرافعات و دعاوى اهالى قم به دست ايشان جارى مى شد فقد سعيد، تجسم قطعى اخلاق حسنه تربيت مكتب اسلام بود. برخورد ملايم و چهره پيوسته مهربان و متبسم وى جلوه ى صداقت و مظهر پاكى و محبت بود. مقام زهد و كم توجهى او به مظاهر فريبنده مادى و قناعت به حداقل معيشت و اجتناب از تجمل، از خصوصيات بارز اين روحانى بزرگ است. در طول زندگانى طولانى و سودمندش، هرگز دلى از گفتار و خاطرى از رفتارش نرنجيد و پيوسته زبان نصيحتش بر طبق موازين «موعظه حسنه» نرمى و جاذبه و نفوذ و متانت را يكجا جمع داشت. زندگانى آيت اللَّه فقيد در ده سال اخير در اثر كهولت همراه با كسالت و ناتوانى گشت و همين فرسودگيها بود كه رفت و آمد و فعاليتهاى اجتماعى او را محدود ساخت. ليكن جلسات تحقيق و تدقيق مسائل فقهى به طور مداوم در

منزلشان با حضور جمعى از علما و دانشمندان برگزار مى گرديد.

و بالاخره با كمال تاسف در سحرگاه شنبه دوازدهم خرداد ماه 1358 برابر با هفتم رجب المرجب 1399 ق پس از يك دوره بيست روزه بيمارى آپانديس در تهران به جوار رحمت حق تعالى پيوست.

جنازه ى اين روحانى عظيم الشأن در ميان استقبال و تشييع گروه هاى مختلف از اهالى شهرستان قم و با حضور دانشمندان و فضلاء حوزه علميه و با شركت مراجع ارجمند تقليد حضرات آيات عظام گلپايگانى و نجفى مرعشى در گورستان متبرك «شيخان» قم همراه با اندوه فراوان به خاك سپرده شد.

از تاريخ فوت تا چندين روز، جلسات ترحيم از سوى رهبران حوزه علميه و مراجع تقليد در قم و تهران برگزار شده است.

ضمنا مراسم شب هفت فقيد سعيد، ساعت 5 تا 7 بعد از ظهر پنجشنبه دوازدهم رجب مطابق با هفدهم خرداد در مسجد امام قم برگزار گرديده است.

از باقيات الصالحات آن مرحوم يگانه فرزند برومند آن مرحوم جناب حجت الاسلام استاد دكتر على اكبر صادقى است كه در سال 1308 شمسى متولد شده است. معظم له پس از پرورش در بيت علم و تقوى و طى دوره تحصيلات جديد به تحصيل علوم دينيه پرداخته و از محضر مرحوم آيت اللَّه داماد و آيت اللَّه العظمى صدر (پدر همسر ايشان) و مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده تا به دريافت اجازه اجتهاد نائل و بنابر تشويق آيت اللَّه صدر و آيات ديگر براى خدمت بيشترى در دانشگاه تهران قسمت دانشكده حقوق وارد شده و پس از پايان دوره آن و اخذ گواهى دكترا به عنوان دانشجوى ممتاز در دوره دكترى حقوق فارغ التحصيل شده و هم اكنون استاد دانشكده در دانشگاه و برخى

دانشكده هاى ديگر است كه در كنار تدريس برنامه هاى دانشگاهى دانشجويان را با معارف اسلامى و اخلاقى دينى آشنا مى سازند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

صادقي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي صادقي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

پس از گذراندن تحصيلات دوره راهنمايي و به سال 1362 در مدرسه علميه امام خميني (سلطاني) كاشان به تحصيل علوم ديني مشغول شد. مدت كوتاهي در كنار رزمندگان بود و سال 1366 به حوزه قم آمد و در مدرسه عترت آل محمد(ص) به تحصيل ادامه داد. پس از آن در مدرسه آيت الله بروجردي (مدرسه خان) مقيم شد و دروس را در خارج از مدارس ادامه داد. همزمان با دروس حوزوي، تحصيلات كلاسيك را ادامه داد و پس از آن در سال 1373 به منظور تدريس، به گچساران رفت. پس از مراجعت به قم، خارج فقه و اصول را نزد حضرات آيات فاضل لنكراني و سبحاني آغاز كرد. همزمان در سال 1374 با شركت در دورة تربيت محقق و نويسندة تاريخ اسلام كه از سوي دفتر تبليغات حوزه قم برگزار مي شد، به رشته تاريخ قدم گذاشت و پس از اتمام دوره و تدوين پايان نامه آن، استعداد خود را در تأليف و تحقيق در اين موضوع يافت. در اين سالها به جهت آشنايي با استاد مورخ و محقق رسول جعفريان از طريق گروه تاريخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و با پيشنهاد و همكاري ايشان، فهرست مقالات تاريخي مجلات عربي موجود در كتابخانه تاريخ را جمع آوري و تنظيم كرد. اين مجموعه با مقدمه استاد و از سوي پژوهشگاه مذكور با عنوان «فهرس المقالات التاريخيه» در سال 1380

منتشر شد. همزمان با اشتغال به تحصيل و مطالعه تاريخ، در درس خارج فقه و اصول آيت الله مددي كه نگاهي تاريخي به دروس حوزوي داشت، شركت كرد. اثر دوم وي پايان نامه دوره تربيت محقق بود كه در پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت (ع) تكميل و ضمن تغييراتي با عنوان «پيامبر و يهود حجاز» منتشر شد و به سال 1381 در كنگره دين پژوهان مورد تشويق قرار گرفت. در پي انتشار اين اثر، پژوهشكده پيشنهاد تحقيق و بررسي علائم تاريخي ظهور را به وي داد كه به رغم ترديدها و مشكلات اين كار و در اثر تشويق دوستان، به ثمر رسيد و كتاب «تحليل تاريخي نشانه هاي ظهور» منتشر شد. در اين زمان به منظور تقويت مباحث مهدويت كه در راستاي موضوع تحقيقش بود دوره تخصصي مهدويت را نيز گذراند. كتاب نشانه هاي ظهور، چهار بار مورد لطف و تشويق محافلي چون كتاب سال دانشجويي، ولايت و حوزه قرار گرفت. همكاري با مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي و مشاركت در توليد نرم افزار علمي نورالسيره از اشتغالات وي در اين دوره بود. همچنين به عنوان نماينده دانش پژوهان مركز تربيت محقق تاريخ، مدتي در كنار اعضاي هيئت مؤسسان انجمن تاريخ پژوهان در جلسات اوليه آن شركت داشت. در سال 1383 به دانشگاه امام صادق(ع) تهران راه يافت و درجه كارشناسي ارشد اولين دوره رشته تاريخ تشيع را اخذ كرد. پايان نامه وي به تناسب رشته تحصيلي اش، تاريخ تشيع كاشان بود كه چند ماه پس از دفاع به سال 1386، بخش اعظم آن از سوي مؤسسه شيعه شناسي قم با عنوان «كاشان در مسير تشيع» چاپ شد. پس از آن همكاري

وي در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي وابسته به دفتر تبليغات حوزه علميه قم به شكل رسمي تري در آمد و پس از مدتي همكاري، مديريت گروه تاريخ تشيع پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت (ع) بر عهده او گذاشته شد. تدريس تاريخ اسلام و همكاري علمي و تحقيقي با برخي مراكز تاريخي حوزوي و دانشگاهي، از فعاليت هاي اوست؛ هر چند علاقه اصلي اش تحقيق در موضوع سيره ائمه، تاريخ اسلام، حديث و به ويژه مباحث تاريخي مرتبط با علوم حوزوي است. والحمدلله. .

صادقيان، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات، دانشگاه: يزد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه اصفهان، كارشناسى ارشد و دكترا در رشته زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات دانشگاه يزد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

متون قديم زبان فارسى و علوم بلاغى، نقد و بررسى شعر و ادبيات، تدريس متون فارسى و صرف و نحو عربى و معانى در دانشگاههاى شيراز، تربيت معلم و يزد از سال 1351، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تصحيح روزمه خسروان، طراز سخن در معانى و بيان.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 16، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبى و تاريخى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

صارمي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دستگاه گوارش، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صاعدي فراوي نيشابوري، ابوعبدالله محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(530 -441 ق)، مسند، محدث، واعظ و فقيه شافعى. در نيشابور به دنيا آمد. «صحيح» مسلم را از ابوحسين عبدالغفار بن محمد فارسى و «جزء» ابن نجيد را از عمر بن مسرور زاهد استماع كرد و از ابوعثمان صاوبنى و از ابوسعد كنجرودى و حافظ ابوبكر بيهقى و محمد بن على خبازى و ابويعلى اسحاق صابونى و احمد بن منصور مغربى و عبدالله بن محمد طوسى و ابوالقاسم قشيرى و ابوسيعد محمد خشاب و محمد به عبدالله عدوى هروى و نصر بن على طوسى حاكم و على بن يوسف جوينى و اسماعيل بن مسعده بن اسماعيلى و ابوالوليد حسن بن محمد بلخى و قاضى محمد بن عبدالرحمان نسوى و امير مظفر بن محمد ميكالى و ديگران حديث شنيد. مدتى ملازم امام الحرمين بود و از وى فقه آموخت. خود نيز مدتى در حرمين شريفين اقامت گزيد و به فقيه حرم مشهور گرديد. ابوسعد سمعانى و يوسف بن آدم و ابوالعلاء عطار و ابوالقاسم بن عساكر و ابوالخير قزوينى و منصور بن عبدالمنعم فراوى و ابوالفتوح محمد فاطمى و مويد بن محمد طوسى و بسيارى ديگر از وى روايت كرده اند. در نيشابور از دنيا رفت. از آثارش: «المجالس فى الوعظ و التذكير»، كه به آورده ى ذهبى بيش از هزار مجلس املاء است؛ «اربعون حديثا»، كتابى در «فروع الفقه» شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (429 / 2)، سير النبلاء (619 -615 / 19)، شذرات الذهب (96 / 4)،

العبر (439 -438 / 2)، الكامل (356 / 8)، معجم البلدان (245 / 4)، معجم المؤلفين (127 / 11)، الوافى بالوفيات (323/ 4)، وفيات الاعيان (291 -290 / 4)،هديه العارفين (87 / 2).

صاعدي نيشابوري، ابوالعلاء صاعد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 506 ق)، خطيب، فقيه، قاضى و محدث. خطيب نيشابور و قاضى خوارزم بود. از برجستگان خاندان صاعدى است. وى از پدر و جد و ساير نزديكانش حديث شنيد. او گرچه بسيار حديث شنيده، اما احاديث كمى را روايت كرده است. او و اعظى شيرين بيان بود. نام وى در «هديه العارفين» تحت عنوان نيشابورى كرمانى آمده است. گفته اند كه كتابى در مناقب ابوحنيفه و احاديث وى نوشته است. از ديگر آثارش «الاجناس»، در فروع است كه دستجردى، در بغداد، پاره اى از آن را روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (11)، النجوم الزاهره (201 / 5). هديه العارفين (421 / 1).

صاعدي نيشابوري، ابوالفتح، ابوالقاسم منصور

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 608 -522 ق)، محدث و مسند پدرش، ابوالمعالى عبدالمنعم فراوى، مسند خراسان در زمان خود بود. جدش، ابوالبركات عبدالله، محدث و جد پدرش، ابوعبدالله محمد، فقيه حرم است. او از پدرش و جدش و جد پدرش و عبدالجبار بن محمد خوارى و محمد بن اسماعيل فارسى و وجيه شحامى و ديگران حديث شنيد.اين نقطه و زكى برزالى و ابوعمرو بن صلاح و شرف مرسى و رضى ابراهيم بن برهان و عبدالعزيز بن هلاله و گروهى ديگر از وى حديث شنيدند. وى از راويان «صحيح» بخارى و «صحيح» مسلم و «غريب الحديث» خطابى و «تفسير» ثعلبى و «السنن الكبير» بيهقى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (496 -494 / 21)، شذرات الذهب (34 / 5)، العبر (149 / 3)، معجم البلدان (279 -278 / 4)، النجوم الزاهره (181 / 6).

صاعدي نيشابوري، ابوالمعالي عبدالمنعم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(587 -497 ق)، معروف به ابن فراوى. اهل نيشابور و از خاندان علم و حديث بود. از جدش، ابوعبدالله محمد فراوى فقيه حرم، و عبدالغفار بن محمد شيرويى و ابونصر عبدالرحيم بن عبدالكريم قشيرى و عباس بن احمد شقانى و ظريف بن محمد حيرى و گروهى ديگر حديث شنيد. در نيشابور حديث گفت. در 580 به بغداد وارد شد و از آن جا به حج رفت. ابوالمعالى در بغداد و در حرمين شريفين حديث روايت كرد. مكرم بن مسعود و فقيه احمد بن عبدالواحد بخارى و تقى بن باسويه و ابوعبدالله محمد قرطبى و ابوبكر محمد حازمى و ابوالعباس بن بندنيجى و ابومحمد غزال و ابوطالب اخقيقى از او حديث شنيده و روايت كرده اند. از آثار وى: «اربعون حديثا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :ذيل تاريخ بغداد (157 -156 / 16)، سير النبلاء (180 -179 / 21)، العبر (94 / 3)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (176 -175 / 19)، النجوم الزاهره (105 / 6).

صاعدي نيشابوري، ابوسعيد محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(527 -444 ق)، فقيه، قاضى و محدث. قاضى نيشابور و رهبر مذهبى آنجا بود و شهرت شيخ الاسلام داشت. او از پدرش، قاضى ابونصر صاعدى، و عمويش، يحيى صاعدى،و عمر بن مسرور و ابوعثمان صابونى و عبدالغافر بن محمد حديث آموخت و گروه بسيارى از وى حديث آموختند. در بغداد حديث گفت و ابن ناصر و ابن سمعانى و ديگران از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (591 / 19)، شذرات الذهب (82 / 4)، العبر (431 / 2)، النجوم الزاهره (245 / 5).

صاعدي نيشابوري، ابونصر احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(482 -410 ق)، قاضى و محدث. او را قاضى القضات و رييس نيشابور مى خواندند و به شيخ الاسلام مشهور و به ابونصر استوايى معروف بود. از كودكى در دامان جدش، قاضى صاعد، پرورش يافت. حديث را از جدش، قاضى صاعد، و پدرش، قاضى ابوسعيد، و عمويش، قاضى ابوالحسن صاعدى، و قاضى ابوبكر حيرى و ابوسعيد صيرفى و ابوزكريا مزكى و ابوالحسن بن عبدان فرا گرفت. او مجالس املاى حديث داشت و زاهر شحامى و وجيه شحامى و عبدالله بن فراوى خوارزمى و عبدالخالق بن زاهر از شاگردان وى بودند. وى در زمان سلجوقيان به صورت بزرگترين رهبر دينى شهر خويش درآمد. ابونصر صاعدى پس از يك بيمارى سخت و كوتاه درگذشت و در نيشابور به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (8 -7 / 19)، شذرات الذهب (366 / 3)، العبر (344 / 2)، الكامل (152/ 8)، النجوم الزاهره (127 / 5).

صاعدي نيشابوري، صفي الدين، ابوالبركات عبدالله

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(و ف 549 ق)، فقيه و محدث. معروف به ابن فراوى و منسوب به فراوه شهرى از توابع نسا. از جد مادريش، طاهر شحامى، و نيز از محمد بن عبيدالله صرام و ابونصر سراج و ابوبكر بن خلف شيرازى و فاطمه بنت دقاق و بسيارى ديگر حديث شنيد. ابن عساكر و سمعانى و مؤيد طوسى و منصور بن عبدالمنعم بن عبدالله، نوه اش، از وى حديث روايت كرده اند. وى راوى «مسند» ابى عوانه است. سمعانى او را پيشگامى دانشمند و مورد اعتماد و متدين و داراى حسن اخلاق معرفى كرده است. او در فتنه ى غز از گرسنگى و سرما در هفتاد و پنج سالگى در نيشابور درگذشت.

برگرفته از كتاب

:اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (369 / 2)، سير النبلاء (228 -227 / 20)، شذرات الذهب (153 / 4)، العبر (10 / 3)، النجوم الزاهره (305 / 5).

صاعقه ي فارسي بغدادي، ابويحيي محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(255 -185 ق)، حافظ و محدث. معروف به ابن عبدالرحيم و حافظ صاعقه. از آنجايى كه داراى حافظه اى قوى بود، صاعقه نام گرفت. وى از غلامان عبدالوهاب بن عطاء خفاف و معلى بن منصور رازى و روح بن عباده و حسين مروزى و سيعد بن سليمان سعدويه و ابواحمد زبيرى و يزيد بن هارون و شبابه بن سوار و همطبقه آنها حديث شنيد. صاحبان چهار «صحيح»: بخارى و ابوداوود سجستانى و ترمذى و نسائى، و همچنين محمد بن يحيى ذهلى و عبدالله بن احمد بن حنبل و قاضى محاملى و ابوبكر بن ابوداوود و عبدالرحمان بن يوسف بن خراش و بسيارى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. نسائى و خطيب بغدادى وى را محدثى ثقه و مورد اعتماد دانسته اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (181 / 1)، تاريخ بغداد (364 -363 / 2)، تذكره الحفاظ (554 -553 / 2)، تهذيب التهذيب (269 -268 / 9)، الجرح و التعديل (ج 4، ق 9 / 1)، سير النبلاء (296 -295 / 12)، شذرات الذهب (131 -130 / 2)، طبقات الحفاظ (251)، العبر (366 / 1)، النجوم الزاهره (31 / 3)، الوافى بالوفيات (245 / 3).

صافي اصفهاني، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ محمد حسن صافى اصفهانى از علماء و مدرسين و چهره هاى درخشان علمى معاصر اصفهانند. تولد ايشان در اصفهان شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات به قم آمده و چندى اقامت و سطوح را از مدرسين حوزه آموخته آنگاه در عصر آيت اللَّه العظمى بروجردى مهاجرت به نجف اشرف نموده و در آنجا كفايه را سطحا و خارجا از مرحوم آيت اللَّه...حاج شيخ عبدالحسين رشتى شاگرد

مبرز مرحوم آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و آيات عظام ديگر استفاده نموده و خود به تدريس سطوح عالى و گفتن درس خارج فقه و اصول پرداخته و عده اى از افاضل مانند حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد عبدالعلى تقوى شيرازى معاصر تهران از دروس سطح و خارجش استفاده نموده تا در حادثه اخير عراق و فشار دولت بعث به ايرانيان مقيم و اتباع خارجه مجبور به مراجعت و در اصفهان رحل اقامت افكند و به تدريس خارج و اقامه جماعت و نشر معارف و حقايق دينى اشتغال يافت.

شيخ حسن صافى فرزند آقا نصراللَّه متولد 1298 شمسى در قم از آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى و آيت اللَّه العظمى خمينى و در نجف از آيات عظام حاج شيخ كاظم شيرازى و حاج شيخ محمدعلى خراسانى و حاج سيد عبدالهادى شيرازى و حاج سيد محسن حكيم و بيشتر آيت اللَّه العظمى خوئى استفاده نمود سپس به اصفهان بازگشت و سالها به تدريج خارج فقه و اصول اشتغال داشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

صافي گلپايگاني، لطف الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم و پانزدهم ق)، عالم دينى و نويسنده. در گلپايگان به دنيا آمد و پس از طى مقدمات و ادبيات به قم مهاجرت نمود و از محضر آيت الله بروجردى و آيت الله گلپايگانى در فقه و اصول استفاده نمود. آن گاه به همراه پدر در 1366 ق به نجف مشرف شد. وى از اساتيد حوزه ى علميه قم و داماد آيت الله گلپايگانى است. از آثارش: «منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر»، در اثبات وجود حضرت امام زمان (عج)؛ «شهيد آگاه»، رد بر «كتب شهيد جاويد»؛ «ماه رمضان يا روش تربيت و اخلاق».[1]

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج آقا لطف الله صافى بن العلامه البارع

الحاج شيخ محمدجواد گلپايگانى مذكور از افاضل دانشمندان حوزه علميه قم و داماد معظم آيت الله العظمى گلپايگانى است.

تولدش در گلپايگان واقع شده و پس از طى مقدمات و ادبيات به قم مهاجرت نموده و از محضر آيات عظام و مدرسين كرام و بالاخص آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله گلپايگانى فقها و اصولا استفاده نموده و مانند برادر ارجمندش حجه الاسلام آقاى حاج آقا على صافى به مدارج عاليه علم و كمال رسيده و مورد نظر مخصوص مرحوم آيت الله العظمى بروجردى واقع شده و اثرات نفيس و ارزنده اى از خود منتشر نموده است:

1- منتخب الاثر در اثبات وجود حضرت امام ثانى عشر حجه بن الحسن ارواحنا له الفداء و عجل الله فرجه الشريف كه مورد نظر و توجه مخصوص آيت الله بروجردى واقع و به امر آن جناب به طبع رسيده.

2- شهيد آگاه رد بر كتاب شهيد جاويد.

3- ماه رمضان يا روش تربيت و اخلاق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (367 / 22)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 332 -331 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (189 / 2).

صافي، قاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم صافي در سال 1327 در شهر گلپايگان به دنيا آمد. ايشان داراي دكتراي زبان و ادبيات فارسي در گرايش علوم كتابداري و ادبيات شبه قاره است و هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه تهران مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : علوم كتابداري و ادبيات شبه قاره

والدين و انساب : پدر قاسم صافي، مصطفي صافي داراي تحصيلات قديمي، شاعري خوش قريحه (متخلص به مصفا) و عضو وزارت آموزش و پرورش بود . او از استعداد نقاشي و خوشنويسي بهره داشت و در سن 83 سالگي در

سال 1365 دار فاني را وداع گفت. پدرش مشهدي احمد از دانايان ، خوش نويسان و نويسندگان و رئيس انجمن شهر گلپايگان بود و در سال 1308 درگذشت. پدربزرگ پدري قاسم صافي ملاعباس از علما و دانشمندان بنام بود و نام مادر قاسم صافي فاطمه تدين، داراي تحصيلات قديمي بود كه در سال 1382 در سن 90 سالگي درگذشت. نام پدربزرگ مادري قاسم صافي، ميرزا محمدصادق از علماي بنام عصر خود بود. سلسله نسب مادري او به حضرت شيخ بهائي رحمة الله عليه مي رسد.

خاطرات كودكي : قاسم صافي در دوران كودكي به حضور و همكاري در مجالس اعياد بخصوص ولادت حضرت ولي عصر بها مي داد و چون آوايي رسا و صدايي خوش داشت در مسجد محل اذان مي گفت. ايشان از نوجواني تا به امروز كه 60 سال از عمر او مي گذرد هزينه تحصيل و معاش را خود برعهده داشته است. دكتر صافي از دوران تحصيل چنين مي گويد: " ناظمين دوره ابتدايي و متوسطه ، افرادي وحشت آور بودند. پيوسته با شلاق و تركه و لگد به جان محصلان مي افتادند... در اواخر دوره متوسطه، دبيري باغيرت و نترس در برابر ناظمين كه روزگاري شاگرد آنان بود به پاخاست و با هدايت محصلان و راهپيمايي دانش آموزان ، مراسم آتش سوزي شلاق به پا كرد و ناظمان را خلع سلاح نمود." از ديگر خاطرات كودكي ايشان مي توان به صعود دكتر صافي با دوستانش به كوه بلند و سنگلاخ الوند واقع در گلپايگان اشاره كرد كه در ابتداي پايين آمدن از كوه ناگهان سقوط مي كند و بعد از معلق زدن

مسافتي، كنار تخت سنگي، سالم متوقف مي شود به طوري كه ناظرين از سلامتي وي بهت زده مي شوند. او چندبار در حوادث ديگر، مرگ را در يك قدمي خود تجربه كرده است.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : قاسم صافي در خانواده اي متولد شد كه از لحاظ فرهنگي، مذهبي در سطح بالا و از نظر مالي متوسط بودند. ايشان داراي دو خواهر و پنج برادر است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : قاسم صافي بعد از اتمام تحصيلات ابتدايي و متوسطه در گلپايگان، براي ادامه تحصيل به تهران رفت و در دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبيات فارسي و علوم كتابداري به تحصيل پرداخت و تحصيلات خود را تا مقطع دكترا ادامه داد.ايشان همچنين دوره آموزش روابط بين المللي و رايزني و ديپلماسي در وزارت امورخارجه را گذرانده است.

خاطرات و وقايع تحصيل : قاسم صافي از دوران تحصيل در دانشگاه تهران خاطرات زيادي به ياد دارد كه مي توان به يك مورد از آنها اشاره كرد: "در سال 1347، كنفرانسي درباره امام محمدغزالي به وي موكول مي شود. قسمت عمده اي از كتاب غزالي نامه اثر استاد جلال الدين همايي و نيز قسمتهايي از كيمياي سعادت و احياء العلوم و اشعار مانده از اين فيلسوف و عارف نامي را به شيوه خطابه ايراد مي كند كه جلال آل احمد را بسيار تحت تأثير قرار مي دهد به نحوي كه با تشويق هاي مكرر به جاي او پاسخگوي پرسشهاي احتمالي حاضران مي شود خطاب به دانشجويان مي گويد: اين جوان كتابي را با ظرايف سخنوري از حفظ بيان كرد به وي توصيه مي كنم با

اين حافظه اي كه دارد قرآن را حفظ كند."

فعاليتهاي ضمن تحصيل : قاسم صافي ضمن تحصيل، به ورزش باستاني، شنا و كوهنوردي مي پرداخت و در نشستها و سخنرانيهاي علمي و مذهبي شركت مي كرد. وي همچنين كتابدار كتابخانه دانشكده علوم تربيتي دانشگاه تهران و كتابدار كتابخانه وزارت كار و امور اجتماعي بود.

استادان و مربيان : جلال آل احمد، دكتراميرحسين آريانپور، دكتر عبدالحسين زرين كوب، دكترمحمدجعفرمحجوب، دكترلطفعلي صورتگر، دكتر عباس اكرامي، دكترسيدمحمداكرم شاه ، دكترغلامحسين شكوهي، استادمحمد تقي جعفري، استاد حسينعلي راشد، دكترعلي شريعتي، دكترسيد علي افقه، دكتر هدايت الله نيرسينا، دكتر ماهيار نوابي از استادان و مربيان قاسم صافي بوده اند

هم دوره اي ها و همكاران : استاد محمدتقي دانشپژوه، استاد احمد منزوي، محمدعلي سپانلو ، دكتر مظفر بختيار، دكتر جليل تجليل، دكتر اسماعيل حاكمي، دكتر سيدمحمدمهدي جعفري، دكترمحمد ابراهيم باستاني پاريزي، دكتر عليمحمد كاردان، دكتر ناصرالدين صاحب الزماني، دكتر علي اكبر عنايتي، دكتر ناهيد بني اقبال، دكتر منوچهر محسني، دكتر حسين لسان، دكتر رجبعلي مظلومي، ، دكتر جهانشاه صالح، پروفسور فضل الله رضا، دكتر هوشنگ شريفي، دكتر پزشكپور مستشفي، دكتر شاهرخ امير ارجمند، دكتر عبدالحسين مشكوة الديني، دكتر محمدمهدي ناصح، دكتر سبط حسن رضوي، دكترناظرزاده كرماني، دكتر مظاهر مصفا، سيدمحمد خاتمي و دكتر زرياب خويي از هم دو ره اي ها و همكاران قاسم صافي مي با شند.

همسر و فرزندان : قاسم صافي متأهل و داراي دو فرزند دختر و پسر مي باشد. – عاليه، داراي تحصيلات مهندسي صنايع غذايي- عليا، دانشجوي داروسازي در دانشگاه شهيد بهشتي- شهاب الدين دانشجوي كارشناسي ارشد دانشگاه تهران در رشته مهندسي طراحي محيط زيست.

وقايع ميانسالي : از

قاسم صافي در سال 1354كه كارشناس امور فرهنگي و مدير مجله دانشكده در دانشگاه تهران بود، خواسته شد در جلسات مربوط به چگونگي و نشر كتاب " ايران عناصر سرنوشت " كه تبليغاتي براي رژيم پهلوي توسط پروفسور رولُف بني انجام مي گرفت شركت كند. هرچند منافع شغلي و مادي زيادي دربرداشت ليكن چون با روحيات ايشان سازگاري نداشت امتناع كرد و به استناد سرپيچي از اوامر اعليحضرت و ...? حكم اخراج ايشان از مقام مافوق خواسته شد. معاون دانشجويي و آموزشي دانشگاه و برخي از استادان از دكتر صافي حمايت كردند و مقدر شد ايشان به تدريس و پژوهش روي آورد. دكتر از ايام انقلاب و از سرپرستي رايزني فرهنگي و مركز تحقيقات فارسي ايران در راولپندي و اسلام آباد پاكستان و مسائل روابط بين الملل و از زندگي خود، داستانهاي زيادي به خاطر دارد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - كارشناس تحقيقات و انتشارات دانشگاه تهران و مدير مجله دانشكده نشريه مركزي دانشگاه- رئيس اداره خدمات كتابداري و مشاور كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران- سردبير مجله كتابداري- ديپلمات فرهنگي ايران در پاكستان – مشاور معاونت روابط بين المللي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و مسئول دبيرخانه اجرايي گسترش زبان فارسي و ايران شناسي - عضو شوراي انتشارات دانشگاه تهران و شوراي مجلات علمي اين دانشگاه، عضو كميته تحقيقات علمي و كميته علمي كتابخانه ها.

فعاليتهاي آموزشي : قاسم صافي در دانشگاه هاي تهران، علامه طباطبايي و مراكز تربيت معلم در دوره هاي كارشناسي و تحصيلات تكميلي در رشته هاي علوم انساني و كتابداري حدود 15 هزار ساعت تدريس كرده است. وي مدتي

نيز استاد افتخاري دانشگاه هاي جي سي و پنجاب لاهور پاكستان در دوره تحصيلات تكميلي و مدرس دوره بازآموزي زبان فارسي در دهلي بوده است. عناوين دروس آموزشي ارائه شده توسط قاسم صافي: تاريخ ادبيات ايران و جهان ، زبان و ادبيات فارسي، آشنايي با متون فارسي نمايشي، آيين نگارش و گزارش نويسي، مرجع شناسي و شيوه تحقيق، روش تحقيق و تدوين پايان نامه، روش ها و تكنيك برنامه ريزي آموزشي ، كليات روش تدريس، كليات كتابداري.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : قاسم صافي دبيرخانه شوراي اجرايي گسترش زبان فارسي در معاونت روابط بين الملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را بنا نهاد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : قاسم صافي در كنار تدريس به تأليف كتاب و مقاله و مطالعه پيرامون رشته تخصصي خود مي پردازد. ايشان همچنين در نگارش و اجراي برنامه هاي فرهنگي در سيما و ويرايش انتشارات دانشگاهي همكاري كرده است. نويسندگي و اجراي برنامه هاي آيينه انديشه، هنر و انديشه و هفت گنبد در سيما از فعاليت هاي اوست.

آرا و گرايشهاي خاص : - اعتقادات و گرايشات قاسم صافي به شرح زير است: تأكيد بر تسامح و تساهل و مذاكره و تبادل نظر در نظام كاري و اجرايي و ارتباطات جهاني- ارزش نهادن به مباني عرفان و شخصيت هاي عرفاني و ناقدان مصلح اجتماعي و ترويج اصول اخلاقي- اعتقاد به حاكميت قانون در نظام سياسي و اداري با معيار قرار دادن حق در امور نه صرفاً توجه به نظر مقامات يا شخصيت اشخاص- بكارگيري متخصص ترين، مجرب ترين و با تقوي ترين نيروي انساني هر

ارگان در رأس ادارات مربوط به آن-احترام به شهروندان و صيانت از آنها در مسير صداقت پيشگي، مردم نيازاري و عدالت گستري? نظارت و هدايت در عملكرد كاركنان و مسئولين و شناسايي ريشه هاي انحراف و برطرف كردن بسترهاي وقوع جرم به جاي برخورد تهديدآميز و ناگهاني.

چگونگي عرضه آثار : قاسم صافي داراي 25 كتاب تأليفي و بيش از 50 مقاله و گزارش علمي است

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آيين نگارش و ويرايش

ويژگي اثر : تأليف، نشر ويرايش،1384.

2 از چاپخانه تا كتابخانه( مراحل كتاب نويسي- چاپ سپاري- كتابداري و كتابخواني).

ويژگي اثر : تأليف، دانشگاه تهران، 1378 ، چاپ نهم، ويراست دوم ، 1384.

3 بهار ادب(تاريخ زبان و ادب فارسي در شبه قاره هند و پاكستان)

ويژگي اثر : تأليف، دانشگاه تهران، 1382.

4 تحقيقي در زمينه كاربرد فراغت دانشجويان

ويژگي اثر : تأليف، دانشگاه تهران، 1364

5 رساله معارف( دربيان كيفيت توجه اتم با احوال و آثار صدر الدين قونوي)

ويژگي اثر : تأليف، حسينيه ارشاد، 1378

6 روش تاليف و نقد و اصلاح

ويژگي اثر : تأليف، نشر مؤلف ، 1364

7 سرزمين و مردم پاكستان

ويژگي اثر : تأليف، حسينيه ارشاد? 1378

8 سفرنامه پاكستان

ويژگي اثر : تاليف,كلمه ,1366

9 سفرنامه سند (از كراچي تا شهر خاموشان)

ويژگي اثر :

تاليف,انتشارات دانشگاه تهران ,1385

10 عكسهاي قديمي از رجال – مناظر- بناها و محيط اجتماعي ايران

ويژگي اثر : تأليف، دانشگاه تهران، 1374، چاپ پنجم 1384

11 فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه سندالوجي

ويژگي اثر : تأليف، دانشگاه جي سي ، 1386

12 قلمرو انديشه جلال آل احمد

ويژگي اثر : تاليف,دانشگاه تهران ,1364

13 كارت پستالهاي تاريخي ايران

ويژگي اثر : تأليف، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1368

14 گفتگو با ايرانشناسان و استادان ادب فارسي

ويژگي اثر : تأليف، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1370

15 گلزار ادب (تاريخ زبان و ادبيات فارسي در شبه قاره هند و پاكستان)

ويژگي اثر : تأليف، زيرچاپ

16 گنجينه خطي وهنري تالپوران

ويژگي اثر : تأليف، مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان، 1383

17 مجموعه گفتارهايي درباره چند تن از رجال ادب و تاريخ ايران

ويژگي اثر : تأليف، دانشگاه تهران، 1357

18 مرجع شناسي عمومي فارسي وعربي

ويژگي اثر : ، انتشارات سپهر سخن و چاپار ، 1385، ويراست دوم،1386

19 مقدمات روشهاي مطالعه و پژوهش

ويژگي اثر : تأليف، نشر ويرايش،1379.چاپ يازدهم، ويراست دوم، 1387

20 نامه ها ونوشته هاي محمد جلال الدين طباطبايي زواره اي اردستاني باشرح احوال وآثار و محيط اجتماعي او

ويژگي اثر : تاليف,دانشگاه تهران

,1374

منابع زندگينامه : 1http://dbfm.ut.ac.ir:7777/tunapp/tunserv/tun.ProfCV?func=shortcvProfId=15563pLang=1183012تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر قاسم صافي بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي -تابستان 1386

صافي، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجواد ملقب به صافى ابن ملا عباس گلپايگانى عالمى فقيه و مصنفى اديب و فاضلى جليل از حسنات معاصر ما بوده اند. ايشان در 1288 در گلپايگان متولد شده و پس از پرورش در سال 1305 قمرى به اصفهان مهاجرت و از محضر حكيم قشقائى ميرزا جهانگير خان و ميرزا بديع درب امامى و ميرزا محمدعلى توسرگانى و سيد محمدباقر درچهى و آقانجفى اصفهانى و غيرهم حدود ده سال استفاده نموده و در سال 1316 ق به گلپايگان مراجعت و به تدريس و تصنيف و ساير امور پرداخته تا به رحمت حق پيوسته است

از آثار اوست (گنجينه گهر) و (گنج عرفان) و (مصباح الفلاح) و (نفايس الوفان) و غيره و از باقيات الصالحات است دو فرزند دانشمند و بزرگوارش بنام آيت اللَّه حاج آقا على صافى كه از مدرسين بزرگ حوزه علميه و 2 حجةالاسلام والمسلمين حاج آقا لطف اللَّه صافى صاحب (منتخب الاثر) و تاليفات ديگر كه در ج 2 ص 188 و 189 گنجينه ايشان را ياد نموديم

حجةالاسلام آشيخ محمدحسن بن ملا محمدحسين گلپايگانى عالمى فقيه و پارسائى متقى از شاگردان آقا نجفى اصفهانى و غيره بوده و در حدود 1315 وفات نمود

(تو 1368 -1288 ق)، عالم، فقيه، اديب و شاعر. در گلپايگان به دنيا آمد و در همان شهر نشوونما يافت. در حدود 1305 ق به اصفهان رفت و در محضر درس حكيم معروف، ميرزا جهانگيرخان قشقايى، و ميرزا بديع درب امامى و ميرزا محمد على تويسركانى و سيد محمد باقر درچه اى و آقا نجفى اصفهانى و برادرانش،

آقا نورالله و ثقه الاسلام، حاضر شد و حدود ده سال در آن شهر به كسب علم پرداخت. او همچنين در تهران نزد شيخ فضل الله نورى تلمذ كرد. در 1316 ق به گلپايگان بازگشت و به تدريس و تصنيف و ساير امور دينى پرداخت. وى در قم مدفون است. از آثار منظوم و منثور وى: «گنجينه ى گهر» يا سخنان پيغمبر (ص)، شعر؛ «گنج عرفان» يا سخنان امير مومنان (ع)؛ «مصباح الفلاح و مفتاح النجاح»؛ «نفايس العرفان»؛ «ديوان» شعر، حدود پانزده هزار بيت؛ «صافى نامه» يا «فيض ايزدى»، در پاسخ احمدى؛ «بشارت ميلاديه»؛ «اشعار شيوا»، در رد باب و بها؛ «گنج دانش»، پندنامه، شعر.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (241 / 24 ،116 / 21 ،239 / 18 ،5 / 15 ،585 / 9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 332 -331 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (422 -421 / 6)، مؤلفين كتب چاپى (421 / 2).

صافيان اصفهاني، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد صافيان اصفهاني در سال 1342 در اصفهان بدنيا آمد. ايشان تحصيلات دانشگاهي را در سه مقطع كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري در دانشگاه تهران در رشته فلسفه ادامه داده است.وي هم اكنون عضو هيئت علمي گروه فسفه دانشگاه اصفهان مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

گرايش : فلسفه غرب

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدجواد صافيان تحصيلاتش را تا ديپلم متوسطه در شهر اصفهان به انجام رسانده و تحصيلات دانشگاهي در سه مقطع كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري در دانشگاه تهران در رشته فلسفه ادامه داده است. عنوان پايان نامه ي وي، «هنر نزد ارسطو، كانت و هايدگر» بوده كه استاد راهنمايش، رضا داوري اردكاني بوده است

استادان و مربيان

: استاد راهنماي دوره دكتراي محمد جواد صافيان اصفهاني ، رضا داوري اردكاني بوده است.از ديگر اساتيدي كه در زندگي علمي اياشن تاثير گذار بوده اند عبارت اند از : دكتر محسن جهانگيري،دكتر كريم مجتهدي،مرحوم دكتر جلال الدين مجتبوي،دكتر غلامحسين دنياني،مرحوم اعتماد عباس معارف،دكتر غلامعلي حداد عادل

هم دوره اي ها و همكاران : همدوره ايها :دكتر محمد رضا حسيني بهشتيفدكتر حميد طالب زاده،دكتر آيت اللهي،دكتر شاقول و دكتر شيخ شعاعي همكاران گروه : دكتر محمد علي اژه اي،دكتر مهدي دهباشي،دكتر فتحعلي اكبري،دكتر كرباسي زاده

همسر و فرزندان : دكتر محمد جواد صافيان اصفهاني متاهل و داراي همسر بنام سركار خانم الهام حاجي غلامي مي باشد. ايشان داراي مدرك كارشناسي فلسه است. وي داراي دو فرزند دختر بنامهاي سارا(دانش آموز مقطع متوسطه) و زهرا (دانش آموز دوره ابتدايي) مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد جواد صافيان اصفهاني به مدت دو دوره مديريت گروه فلسفه دانشگاه اصفهان را برعهده داشته است. وي همچنين در گروه تخصصي فلسفه و حكمت فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي ايران عضويت دارد.

فعاليتهاي آموزشي : از سوابق آموزشي محمد جواد صافيان اصفهاني مي توان به تدريس در دانشگاه اصفهان در رشته فلسفه از سال 1369 تا كنون اشاره كرد.ايشان همچنين در دانشگاه هاي پيام نور و دانشگاه آزاد اسلامي هم به امر تدريس مي پردازند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 عالم مثال و خيال در حكمت ملاصدرا

ويژگي اثر : عالم مثال و خيال در حكمت ملاصدرا» به دنبال خيال و عالم مثال در آثار ملاصدرا - فيلسوف مسلمان - است. ملاصدرا در بسياري از آثار

خويش به بحث از خيال پرداخته و به طور كلي، خيال در آثار او از سه جهت، مورد نظر قرار گرفته است. به گفته ي صافيان، ملاصدرا از سويي خيال را به عنوان مرتبه اي از ادراك كه بين حس و عقل قرار دارد، مي داند و همچنين قايل به جنبه ي هستي شناختي خيال نيزهست، و در مرحله اي ديگر به وجه انسان شناسانه ي خيال نظر دارد. اين اثر هم اكنون در مراحل پاياني ويرايش است.

2 فلسفه ي هنر هايدگر

ويژگي اثر : كتاب «فلسفه ي هنر هايدگر» به تبيين و بررسي اجمالي نظر هايدگر درباره ي هنر مي پردازد و از جمله سرفصل هاي آن به «كلياتي در باب انديشه ي هايدگر»، «نقد هايدگر بر زيبايي شناسي»، «روش پديدارشناسي - هرمنوتيك در تأمل بر هنر»، «هنر و حقيقت؛ ذات حقيقت»، «سرآغاز كار هنري چيست؟» و «تفكر شاعرانه ؛ ذات شعر» مي توان اشاره كرد. .اين كتاب به سفارش انتشارات علمي - فرهنگي در 120 صفحه در دست تأليف است.

3 مابعدالطبيعه چيست؟

ويژگي اثر : اثر مارتين هايدگر (ترجمه) 1373 اين كتاب در عين اختصار از آثار مهم و كيليدي هاديگر است. و از اولين اثر هديگر مي باشد كه به فارسي ترجمه شده است.ترجمه فرانسوي آن توسط هانري كرين صورت گرفته است از اولين آثار ترجمه شده به زبان فرانسه است.

4 هنر و هايدگر

ويژگي اثر : اثر جوزف كوكلمانس (ترجمه)1382.اين كتاب در شرح فلسفه هاديگر است.شرحي است روان و در عين حال معتبر. اين كتاب از منابع درسي دوره تخصصي دكترا و كارشناسي ارشد رشته فلسفه هنر در دانشگاههاي مختلف كشور

مي باشد.

صالح اصفهاني، ابوبكر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(530 -438 ق)، مسند و محدث. معروف به ابن ابى ذر. وى از محله ى صالحان اصفهان و مسند وقت اصفهان بود. آخرين نفرى است كه از ابوطاهر بن عبدالرحيم كاتب، حديث روايت كرده است. ابوموسى مدينى و خلف بن احمد و سعيد بن روح صالحانى و عبيدالله بن ابونصر لفتوانى و محمد بن عاصم بن زينه و زاهر بن احمد ثقفى و ادريس بن محمد عطار و محمود بن احمد مضرى و عين الشمس، دختر احمد ثقفيه، و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (510 / 3)، سير النبلاء (585 / 19)، شذرات الذهب (96 / 4)، العبر (438 / 2).

صالح، جهانشاه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1283 ش)، پزشگ، استاد دانشگاه و نويسنده. تحصيلات ابتدايى و زبان فرانسه و انگليسى ردر زادگاه خود كاشان و تحصيلات متوسطه را در كالج آمريكايى تهران به پايان رساند. او تحصيلات عالى را در آمريكا دنبال كرد و موفق به اخذ درجه ى دكترى در پزشكى شد و پس از آن به ايران آمد و عهده دار مشاغل مختلفى از جمله. تدريس تشريح، رياست بيمارستان وزيرى، رياست آموزشگاه مامايى، استاد كرسى بيماريهاى زنان رياست دانشگاه تهران و وزارت بهدارى شد. از جمله خدماتى كه وى در زمان رياست دانشگاه انجام داد تأسيس كتابخانه ى مركزى دانشگاه و تغيير سيستم آموزشى دانشگاه از فرانسوى به آمريكايى بود. از آثار وى: «بيماريهايى زنان»؛ «سخنرانيهاى هئيت اعزامى سازمان بهداشت در دانشكده ى پزشكى»، ترجمه؛ «گزارش سه ساله ى سوم رياست دانشكده ى پزشكى»؛ «بيماريهاى زنان و پيشرفتهاى علمى نوين».[1]

فرزند سيد حسن مبصرالممالك، متولد 1283 ش در كاشان است. تحصيلات ابتدائى را در كاشان و تحصيلات

متوسطه را در كالج آمريكائى انجام داد و سپس براى ادامه ى تحصيل عازم آمريكا شد و ابتدا درجه ى ليسانس علوم از دانشگاه سيراكيوز گرفت و وارد دانشكده پزشكى گرديد و درجه ى دكترا نيز از همان دانشگاه با تخصص امراض زنان دريافت كرد و چندين سال در آمريكا به طبابت مشغول بود.

پس از ورود به ايران، به دانشيارى و استادى دانشكده ى پزشكى منصوب شد و سرانجام به استادى كرسى بيماريهاى زنان رسيد. مدتى هم رياست بيمارستان وزيرى و رياست بخش جراحى بيمارستان زنان و رياست آموزشگاه مامائى با او بود .

در 1326 با راى استادان به رياست دانشكده ى پزشكى منصوب گرديد. در 1329 در كابينه ى سپهبد رزم آرا به سمت وزير بهدارى تعيين شد، و تا پايان حكومت رزم آرا تا اسفند 1329 وزير بهدارى بود. در 1332 در كابينه ى سپهبد زاهدى براى بار دوم به وزارت بهدارى معرفى شد و تا سقوط كابينه در آن سمت باقى ماند.

در 1334 كه علاء مامور تشكيل كابينه گرديد، دكتر جهانشاه صالح را در سمت وزارت بهدارى تثبيت نمود. در شهريور 1339 مهندس جعفر شريف امامى رئيس دولت وقت، وزارت بهدارى را به عهده ى دكتر جهانشاه صالح قرار داد و در ترميم همان كابينه، صالح وزير فرهنگ شد.

در 1344 به رياست دانشگاه تهران و رئيس دانشكده ى پزشكى انتخاب گرديد ولى در اين سمت دوام زيادى نكرد و از كار كناره گيرى نمود و به مقام سناتورى رسيد.

صاحب تاليفات متعددى در رشته ى تخصصى خود مى باشد كه غالب آنها در دانشگاه تدريس مى شود. وى در زمان وزارت بهدارى، قانون منع كشت خشخاش را به تصويب رسانيد. ولى نسبت به ترك اعتياد معتادان فكرى نكرد. بازار

قاچاق ترياك رواج يافت و سيل اين سم مهلك از كشورهاى مجاور در مقابل طلا و فرش سرازير گرديد و در نتيجه عده اى قاچاقچى به ثروتهاى كلان دست يافتند. برخلاف برادر اكبر و ارشد خود اللهيار صالح، نسبت به پهلوى سرسپردگى داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] چهره هاى آشنا (354 -352)، روزشمار تاريخ ايران (214 ،210 ،155 ،119 ،113 ،68 ،51 ،35 ،11 / 2)، زندگينامه ى مشاهير رجال پزشكى معاصر (216 -151)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2722 ،1947 / 2 ،567 / 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (224)، مؤلفين كتب چاپى (441 -440 / 2).

صالح، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن صالح

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1353در شهر قم به دنيا آمدم سال 1357به تهران رفته تحصيلات ابتدايي را در مدرسه فلق شهرستان شميرانات و دوران راهنمايي را در مدرسه مهدي و دوران متوسطه را در هنرستان فني فيضيه در رشته راه و ساختمان به پايان رساندم.پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه ملا محمد جعفر معروف به مدرسه علميّه آيت الله مجتهدي شده و مدّت دو سال در آنجا دروس مقدماتي را فرا گرفتم.

همزمان با ورود به حوزه در سال 72 وارد دانشگاه شده دررشته الهيات ادامه تحصيل دادم. با ورود به دانشگاه نشريه معراج قلم را در بسيج دانشجويي منتشر كرده به صورت سراسري در سطح دانشگاه هاي كشور توزيع شد. سال 73 به حوزه علميّه قم وارد شده دروس مقدماتي را ادامه دادم. در سال 1374اولين مقاله خودم را قلمي نمودم . آن زمان در حالي كه مشغول به تحصيل

كتاب مغني بودم با مرحوم دكتر محمّد حسين روحاني مناظره مطبوعاتي انجام داده پيرامون آياتي از قرآن كريم مباحثه مكتوب انجام داديم.

حاصل اين نقد و پاسخهاي آن در فصلنامه بينات به چاپ رسيد. چاپ اين نوشتار سر آغازي ميمون و مبارك در امر نويسندگي و پژوهش بود و از آن زمان تا به امروز مقالات و كتب متعددي را به زيور طبع آراسته ام. پس از پايان دروس مقدّمات بخشي از رسائل و مكاسب را از محضر آيت الله رسولي تهراني وبخشي را نزد آيت الله موسوي خوئي فرا گرفتم. كفايه را از درس حضرت حجّت الاسلام و المسلمين سيّد احمد خاتمي و شرح اشارات را از محضرحجّت الاسلام و المسلمين فياضي و نيز شرح اسفاررا از محضر ايشان استفاده نمودم. پس از اتمام دوره سطح دردرس فقه حضرت آيت الله جوادي آملي و حضرت آيت الله ميرزا جواد آقا تبريزي و درس اصول آيت الله وحيد خراساني شركت كردم.

ازهمان سالهاي نخست طلبگي به واسطه شدت علاقه اي كه به حضرت آيت الله جوادي آملي داشتم به صورت مداوم در درس تفسير ايشان شركت كرده بيش از هزار نوار درس ايشان را پياده و تايپ كردم. هم اينك نيز به عنوان كارشناس مسائل سياسي و تاريخي در جامعه مدرسين حوزه علميّه قم مشغول به فعّاليّت بوده در كنار آن نيز مشغول دروس خارج فقه و اصول مي باشم.

صالح رشتي، صالح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب.

تولد: 1311ق.، رشت.

درگذشت: 11 فروردين 1359.

سيد صالح صالح، فرزند سيد عبدالوهاب صالح ضياء برى، در سال 1322 ق.، از عتبات به رشت مراجعت نمود. در آن وقت رشت از مركز حوزه ى علميه بود و آقا سيد

عبدالوهاب نيز به جمع مدرسين حوزه ى علميه رشت پيوست. سيد صالح به همراه پدرش پس از صدور فرمان مشروطيت و تأسيس انجمن هاى ملى و ايالتى جديد در رشت، در اكثر اين انجمن ها سمت رياست و نيابت رياست را داشتند و فعالانه شركت مى كردند. در جريان استبداد صغير به همراه پدرش، بيش از يك ماه در مشهد تبعيد بود و پس از مراجعت به گيلان، ناگزير به اقامت در ضياءبر شد.

پس از التيماتوم روس در سال 1290، و پياده شدن قواى روسى در انزلى، نكراسف كنسول روس دستور بر هم ريختن چاپخانه هاى جرايد ملى را داد. مأموران وى در يورش و حمله به خانه ى مجاهدين و علماء به خانه سيد صالح ريختند و تمامى اوراق و اسناد و مكاتبات را به آتش كشيدند. در اين واقعه تأليفات اجداد سيد صالح از ميان رفت و خود او را به همراه عده اى دستگير و از راه پيله بازار به انزلى و از آنجا به كشتى به بادكوبه فرستادند و در زندان قزامات محبوس كردند.

در اوايل ماه صفر 1330 ق. برابر با بهمن 1290، زندانيان را به رشت آوردند و در كنسولگرى روس زندانى كردند. سپس آنها در دادگاهى كه از قزاقان ساخلوى رشت تشكيل شده بود، محاكمه كردند. در اين محاكمه چند نفر به اعدام محكوم شدند كه سيد صالح نيز جزو آنها بود، ولى همان شب محكوميت، هيئتى براى تشكيل دادگاه و رسيدگى به موضوع به رشت آمد. حكم را نقض و هر يك را به نحوى محكوم به تبعيد يا زندان كردند.

در 19 صفر همان سال (1290)؛ سيد صالح به همراه پدرش از راه بادكوبه،

راستوف، اودسا و درياى سياه به استانبول فرستاده شدند و به مدت پنج سال به حال تبعيد در خارج از ايران بودند. پس از دو ماه توقف در استانبول، به بيروت و دمشق رفتند.

در دوره ى نهضت جنگل كه اتحاد اسلام ناميده مى شد و تا پايان جنگ جهانى اول ادامه داشت، سيد صالح در تشكيلات قضايى آن بود. پس از انحلال سازمان اتحاد اسلام، و جنگل، دولت ايران تشكيلات قضايى جنگل را محترم شمرد و از جمله سيد صالح را به خدمت قضايى پذيرفت.

سيد صالح در سال 1297 رسما وارد وزارت عدليه شد و در اواخر حيات به رياست شعبه ى ديوان عالى كشور رسيد. در زمان سرپرستى اداره ى حقوق وزارت دادگسترى، مجموعه قوانين موضوع كشور را تدوين و به چاپ رساند.

ترجمه ها و مقاله هاى او در مطبوعات گيلان و تهران از قبيل مجله ى «فرهنگ»، مجله ى «فروغ»، و روزنامه هاى «بدر منير» و «صورت» چاپ رشت و مجله ى «ماه نو» چاپ تهران، انتشار يافته است. سيد صالح طبع شعر هم داشت و گاهى به فارسى و گيلى اشعارى مى سرود.

سيد صالح در يازدهم فروردين 1359 وفات يافت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صالحي اميري، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي صالحي اميري

محل تولد : فريدونكنار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/6/10

زندگينامه علمي

اينجانب سيد مهدي صالحي اميري درتاريخ 10/6/1356 در روستاي مهلبان از توابع فريدونكنار استان مازندران متولد شدم .تحصيلات ابتدايئ وراهنمايئ را در روستاي محل سكونت گذراندم. و در سال 69 براي تحصيلات دروس حوزوي به مدرسه خاتم الانبيا (صدر)بابل رفتم .بعد ازاتمام تحصيلات مقدماتي جهت ادامه تحصيلات در سال 75 به حوزه علميه مقدسه قم آمدم .وهمزمان در

رشته كارشناسي ارشد الهيات ومعارف اسلام در موسسه آموزشي وپژُوهشي قم پذيرفته شدم. ودر بهار 81 از پايان نامه خود دفاع كردم .از بهمن ماه 1380 به عنوان مسئول گروه دين پژوهي مركزمطالعات وپژوهشهاي فرهنگي مشغول به خدمت هستم .ازسال 1383 با ستاد پاسخگويي به مسائل مستحدثه دين در امر تحقق و پژوهش همكاري مي نمايم واز تيرماه 1385 با معاونت پژوهشي پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلام جهت ارزيابي پروژَه ها همكاري مي نمايم .

صالحي مازندراني، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آية اللّه حاج شيخ اسماعيل صالحي مازندراني در سال 1312 ش. در يكي از روستاهاي قائم شهر در خانواده اي روحاني متولد شد.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : اسماعيل صالحي مازندراني فرهيختگان پرهيزكار بودند.پدر بزرگوارشان، مرحوم ملّا رحمت اللّه، يكي از روحانيون شريف و مورد احترام اهالي بود كه براي امرار معاش به كشاورزي هم مشغول بود. او در سال 1358 ش. در سن 72 سالگي دار فاني را وداع گفت و در زادگاهش «لَفُور» مدفون گرديد.مادر مكرّمه وي، عمّه خانم كُجوري، زني باتقوا و وارسته بود كه در تاريخ 1377 / 2 / 6 ش. به رحمت ايزدي پيوست و در زادگاهش به خاك سپرده شد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : اسماعيل صالحي مازندراني در سن پنج سالگي، با هدايت پدرش با كتاب عزير خدا «قرآن مجيد» آشنا شد و قسمتي از قرآن را نزد وي آموخت و قسمت عمده آن را بدون معلّم فرا گرفت و حتي بخش هايي از كلام الهي را حفظ نمود.ايشان در اين باره مي گويد:«به خاطر دارم كه در همان دوران كودكي، آياتي از قرآن كريم را براي بعضي

از روستاييان از حفظ مي خواندم و مورد تشويق آن ها قرار مي گرفتم.» پس از آموختن قرآن مجيد و بعضي از كتب مذهبي و تاريخي و مقداري از جامع المقدّمات از محضر پدر بزرگوارشان، براي ادامه تحصيل علوم اسلامي با اشتياقي وصف ناپذير، عازم «بابل»، يكي از شهرهاي مازندران، شد و صرف و نحو و منطق را از اساتيد بزرگوار مدرسه «صدر» آموخت.آن گاه به تهران عزيمت كرد و حدود دو سال در تهران مشغول تحصيل بود. سپس عازم قم شد و حدود هفت ماه در مدرسه فيضيّه اقامت داشت. عشق به تحصيل چنان او را فراگرفته بود كه فقر و سختي هاي طاقت فرساي آن روزها را به راحتي تحمّل مي كرد.در اين باره مي گويد:«ايّامي بر ما گذشت كه امكان به دست آوردن نان، حتّي به اندازه رفع گرسنگي هم، فراهم نبود؛ امّا تحمّل آن براي كساني كه شيداي تحصيل علوم و معارف ديني بودند، چندان مشكل نبود.»تلاش و جدّيت در تحصيل و مطالعه مداوم، غالب اوقاتش را پر كرده بود؛ به گونه اي كه زمان تحصيل و تدريس در شبانه روز به بيست ساعت مي رسيد.استعداد سرشار و روح كنجكاوش به حدّي بود كه از محضر استادي به محضر استادي ديگر حاضر مي شد تا مراحل كمال و معرفت را با اخلاص طي كند.دقّت نظر وي به گونه اي بود كه يكي از مدرّسان بزرگ حوزه، فرموده است: «من در عمرم طلبه اي دقيق النّظر مانند ايشان نديدم.» اين زماني بود كه به تحصيل درس منطق مشغول بود و با سؤال هاي پي در پي استاد را به اعجاب وامي داشت.اوايل سال تحصيلي 1333 ش. عازم مشهد مقدّس شد و سطح عالي و مقداري از دروس

خارج فقه و اصول را از محضر اساتيد و بزرگان حوزه علميه مشهد فرا گرفت؛ از جمله اساتيد وي، استاد عالي قدر و صاحب فضائل، حضرت آية اللّه حاج شيخ هاشم قزويني (ره) بود. مرحوم آية اللّه قزويني علاوه بر اين كه در فقه و اصول، استادي ماهر و خبير بود، در تربيت و تزكيه شاگردان نيز نقش به سزايي داشت.پس از حدود شش سال تحصيل و اقامت در جوار بارگاه حضرت علي بن موسي الرّضا(عليه آلاف التحيّة والثناء) در سال 1339 ش. براي ادامه تحصيل عازم قم شد و در حوزه مقدس آن جا در جوار مرقد مطهّر حضرت فاطمه معصومه (س) تحصيل و تدريس را پي گرفت.خاطرات و وقايع تحصيل : اسماعيل صالحي مازندراني درباره اتفاقات دوران تحصيليش اين چنين فرموده است:«هنگامي كه به سنّ ده سالگي رسيدم، در خود احساس عجيبي يافتم كه هر طور شده به مناطق بزرگ تري رفته و به فراگيري علوم اسلامي بپردازم. و خود را در راهِ رسيدن به علم مشتعل يافتم و به همين مقصود به اصرار، از پدرم خواستم كه مرا به بابل، شهري كه در آن زمان در حدّ خودش داراي حوزه علميه نسبتاً بزرگي بود، ببرد. پدرم وقتي ديد كه تمام وجودم از عشق به تحصيل شعله ور شده است و حتي يك لحظه تاب توقف ندارم، مرا به بابل برده و نزد مرحوم آية اللّه شيخ امان اللّه كريمي (ره) ، كه عالمي زاهد و وارسته بودند، سپرد. مرحوم آية اللّه كريمي (ره) چون عالمي عامل بودند، در تربيت من نقش مهمّي ايفا كردند و بسياري از احكام اسلامي و ديني كه مورد نيازم بود،

به من ياد دادند.» فعاليتهاي ضمن تحصيل : اسماعيل صالحي مازندراني (ره) ، به مناسبت هاي مختلف بارها اظهار مي داشت كه اگر علما و روحانيّون عذري ندارند، خود را با پوشيدن لباس مقدّس روحانيّت مزيّن كنند؛ زيرا اين لباس و عمامه، خود به خود اثر دارد و ديگران را به مسير حق هدايت مي كند. از اين رو، خود وي در سال 1332 ش. در حالي كه كمتر از بيست سال داشت، لباس مقدّس روحانيت را پوشيد و به كسوت عالمان دين در آمد.استاد آية اللّه صالحي مازندراني طبق معمول حوزه علميه قم، هر چهارشنبه، در پايان درس خارج فقه و اصول با بيان آيه اي از قرآن مجيد يا روايتي از امامان معصوم (ع) ، نكات بسيار آموزنده اخلاقي را متذكّر مي شد و راه تهذيب و تزكيه نفس را در كنار تحصيل دانش، به شاگردان مي آموخت.استادان و مربيان : اسماعيل صالحي مازندراني علاوه بر اساتيدي كه در بابل و تهران و مشهد مقدس داشت، در حوزه علميه قم نيز از محضر حضرات آيات و اساتيد گرانقدر بهره مند شد كه بعضي از آن بزرگان عبارتند از:.1 حضرت آية اللّه العظمي بروجردي (ره) ؛.2 مجاهد بزرگ، حضرت آية اللّه العظمي امام خميني (ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران؛.3 حضرت آية اللّه حاج ميرزا هاشم آملي (ره) ؛.4 حضرت آية اللّه العظمي گلپايگاني (ره) ؛.5 علّامه بزرگوار حضرت آية اللّه حاج سيد محمد حسين طباطبائي (ره) ؛.6 حضرت آية اللّه محقّق داماد (ره).همسر و فرزندان : در سال 1338 ش. در حالي كه كمتر از 26 بهار از عمر شريف اسماعيل صالحي مازندراني مي گذشت، با خانواده اي نجيب، متدين و اهل علم

از اقوام نزديك خود وصلت كرد.همسرش زني مؤمن، فداكار، متدين، صبور و عاشق اهل بيت (ع) است؛ به گونه اي كه وي بارها مي فرمود: «من به عشقي كه او به اهل بيت عصمت و طهارت دارد، رشك مي برم.»آنچه شايان ذكر است، همراهي دلسوزانه همسرش در مراحل مختلف زندگي با او است؛ چه در دوره ستم شاهي كه ايشان گاهي در زندان و گاهي در تعقيب بود؛ چون علاوه بر وظيفه مهم خانه داري و دفاع از هجوم دژخيمان ساواك، نگهداري و تربيت فرزندان را در آن برهه حساس بر عهده داشت و در برابر مشكلات ايستادگي مي كرد؛ و چه در بعد از پيروزي انقلاب اسلامي كه همواره يار و مددكار همسر خود بود.حضرت آية اللّه صالحي مازندراني پس از ازدواج، با اين كه مدّت زيادي در منزل استيجاري زندگي مي كرد و براي امرار معاش در مضيقه بود، با جدّيت بيشتري به ادامه تحصيل پرداخت و هيچ مشكلي او را از هدف باز نداشت.يكي از فرزندانشان مي گويد: به ياد دارم در يكي از سفرهاي ايشان به مناطق مختلف شهري و روستايي، كه با او همراه بودم، در يكي از مناطق هنگام نماز، ايشان از امام جماعت مسجد - كه يك طلبه جواني بود - با اصرار خواست كه امامت جماعت را بر عهده بگيرد و او به همان طلبه اقتدا كرد و با اين عمل، موقعيّت آن روحاني را در آن محل بالا برد؛ و بدين وسيله به ديگران فهماند كه روحاني محلّ، عزيز و مورد احترام است.زمان و علت فوت : اسماعيل صالحي مازندراني پس از عمري تلاش و كوشش در راه تعليم، تربيت، تهذيب و تزكيه

نفس، احياي دين و قرآن و فقاهت، سرانجام صبح جمعه 9 شهريور 1380 ش. در سن 68 سالگي در زادگاهش دعوت حق را لبّيك گفت و به ملكوت اعلي پيوست. فقدان او شكافي در عالم اسلام و روحانيّت پديد آورد كه پر شدن آن آسان نيست.پيكر مطهّر وي روز يك شنبه، 11 شهريور 1380 (13 جمادي الثاني 1422 ق.) با حضور هزاران تن از مردم مسلمان ساري تشييع شد.در قم نيز پيكر پاك آن عالم ربّاني و فقيه صمداني در ميان جمع زيادي از علما و فضلا و طلّاب و مردم اندوهگين قم با عظمت و احترام زيادي از مسجد امام حسن (ع) تا حرم مطهّر حضرت معصومه (س) تشييع و در صحن مطهّر با حضور انبوهي از علما و مردم به امامت آية اللّه جوادي آملي بر پيكر پاكش نماز خوانده شد و در سمت قبله مسجد طباطبائي نزديك در ورودي به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : از آن جا كه «ديانت عين سياست و سياست عين ديانت است»، اسماعيل صالحي مازندراني در كنار تحصيل و تدريس و تأليف، در فعاليت هاي سياسي نيز حضور داشت؛ بلكه آن را وظيفه شرعي خود مي دانست و از همان دوران جواني، يعني در سال هاي 1331 - 1332 ش. با رفت و آمد به منزل مرحوم آية اللّه كاشاني در تهران، با مسائل سياسي كشور آشنا شد.در بعضي از جلسات مخفي، كه شهيد بزرگوار نوّاب صفوي (ره) سخنراني مي كرد، حاضر بود و نيز در متن مبارزات مردمي عليه رژيم ستم شاهي پهلوي قرار گرفت. خاطرات خوبي از كودتاي ننگين آمريكايي 28 مرداد و خيانت ملّي گرايان را

در ذهن داشت. با شروع نهضت امام خميني در سال 1342 در صف مبارزان و روحانيان وفادار امام خميني قرار مي گيرد و در اين راه رنج ها و تلخي هاي فراواني را به جان مي خرد؛ امّا هرگز خستگي به خود راه نمي دهد.با شركت فعّال در حركت هاي سياسي و مبارزاتي و حضور در بعضي از جلسات مخفي علماي آن زمان، بسياري از اعلاميه هايي را كه بر ضد رژيم ظالمانه پهلوي بود، امضا كرد.سال 1353 ش. هم زمان با دستگيري و تبعيد عدّه اي از مدرّسان عالي قدر، ايشان نيز دستگير و راهي زندان شد. در سال هاي 1353 و 1354 ش. در زندان هاي مختلف، از جمله: زندان ساواك و شهرباني قم، قزل قلعه(انفرادي و عمومي)، اوين و قصر، زنداني مي شود.آية اللّه صالحي مازندراني، پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سمت هاي مختلفي، چون: دو دوره نمايندگي مجلس خبرگان رهبري از استان مازندران و حضور در مسئوليت قضاوت در برهه اي از زمان، در خدمت نظام جمهوري اسلامي بودند. علاوه بر اين، هيچ گاه از تعليم و تربيت و هدايت مردم در مسير انقلاب غافل نبود و در مناسبت هاي مختلف با صدور اطلاعيّه و يا به حضور پذيرفتن اقشار مختلف مردم و بيانات و رهنمودهاي سازنده، نقش مهمّي در رشد و تعالي و هدايت آن ها در اين راه ايفا نمود.فعاليتهاي آموزشي : اسماعيل صالحي مازندراني حدود 40 سال در حوزه علميه قم به تدريس فقه و اصول و ديگر علوم اسلامي مشغول بود.بعضي از كتاب ها يا علومي كه تدريس نمود، عبارتند از:.1 كفاية الاصول، از آخوند خراساني (ره) ؛.2 شرح تجريد الاعتقاد(كشف المراد علّامه حلي (ره) )؛.3 دو دوره كتاب حكمت شرح منظومه ملا

هادي سبزواري (ره) ؛.4 نهاية الحكمة، از علامه طباطبائي (ره) ؛.5 برخي از مجلّدات اسفار ملّا صدرا (ره) ؛.6 يك دوره خارج قضا، خمس، وكالت و كفايت، از كتاب «تحريرالوسيله» تأليف امام خميني (ره) ؛.7 و از سال 1358 ش. تا آخر عمر شريفشان به تدريس «خارج فقه و اصول» اشتغال داشت و بعضي از روزها را به تدريس «تفسير قرآن» و «اخلاق» اختصاص داده بود.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : اسماعيل صالحي مازندراني با شروع مجدّد و اوج گيري نهضت امام خميني (ره) در سال 1356، ايشان نيز با صدور اطلاعيه اي در همان ايّام به مناسبت حمله ددمنشانه رژيم منحوس پهلوي به حوزه علميه قم، حمايت بي دريغ خود را از انقلاب بي نظير امام خميني و عشق سوزاني كه به شخصيت والا و بي بديل امام داشت، آشكار نمود.ايشان در طول بيش از بيست سال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي هرگز خود را از نظام مقدس جمهوري اسلامي جدا ندانست؛ بلكه با حمايت هاي خود و پشتيباني از ولايت فقيه، موجب تقويت نظام بود.شاگردان : اسماعيل صالحي مازندراني در مدت تدريس، شاگردان زيادي پرورش داد كه بيشتر آن ها در قيد حيات هستند و در مسئوليت هاي مهمّ ديني و كشوري مشغول به خدمتند.بعضي از شاگردان وي عبارتند از:.1 حجة الاسلام و المسلمين محمّدي گلپايگاني، مسئول دفتر مقام معظّم رهبري؛.2 حجة الاسلام و المسلمين محسن قرائتي؛.3 حجة الاسلام و المسلمين مروي؛.4 حجة الاسلام و المسلمين ناطق نوري..5 حجة الاسلام و المسلمين سيد حميد روحاني، مؤلّف محترم كتاب «نهضت امام خميني (ره).»آرا و گرايشهاي خاص : اسماعيل صالحي مازندراني از همان ابتدا، همگام با تحصيل، در تهذيب و تزكيه

نفس نيز كوشا بود و از اساتيد برجسته اخلاق كسب معنويت مي كرد و بر ملكات خوب نفساني خود مي افزود.وي به گونه اي خود را با ادب اسلامي مزيّن نموده بود كه هر كس با او همنشين مي شد، به ياد خدا مي افتاد و رنگ الهي مي گرفت.بعضي از سيره عملي و اخلاقي وي از اين قرار است:الف) توكّل به خدا و توسل به اولياي خدا :ايشان در تمام مراحل زندگي، بويژه در ايامي كه در زندان هاي رژيم منحوس پهلوي بود، به خدا توكّل داشت. ب) برپايي مجالس مذهبي : ايشان به سبب باورهاي ديني كه در عمق جانش ريشه داشت و عشق وافرش به اهل بيت (ع) ، در ايّام شهادت هر كدام از ائمه بويژه ايّام شهادت حضرت زهرا (س) در منزل خود مجلس عزا برپا مي نمود و خطبا و مرثيه خوانان به سخنراني و مرثيه خواني مي پرداختند. ج) عطوفت و مهرباني ايشان با همه مردم مهربان بود، امّا با كودكان عطوفت خاصي داشت.احترام به همسايه :او براي همسايه ها احترام ويژه اي قائل بود و هميشه با گرمي از آن ها استقبال مي كرد و در شادي و غم آن ها حتي الامكان شركت مي نمود. اگر مصيبتي براي يكي از همسايگان پيش مي آمد، براي عرض تسليت به منزلشان مي رفت و در مجلس ختم آن ها شركت مي نمود.احترام به روحانيّت : استاد آية اللّه صالحي، براي همه مردم بويژه براي محصّلين علوم ديني و طلّاب احترام زيادي قائل بود.تواضع و وقار: آية اللّه صالحي در عين تواضع، بسيار با وقار بود؛ به طوري كه نه در دام هزل و شوخي هاي ناروا گرفتار آمد، نه در ورطه خودپسندي و كبر سقوط كرد.اعتدال در غذا و استراحت :ايشان در خوردن و

خوابيدن بسيار كم مؤونه بود؛ هميشه كم غذا مي خورد؛ با اين كه هيچ بيماري نداشت. معتقد بود كه بسياري از بيماري ها از زياده روي در خوردن پيدا مي شود.وارستگي: تمام سعي و كوشش ايشان اين بود كه به تمام احكام نوراني اسلام، عمل كند و لذا هميشه بهداشت و نظافت فردي را به خوبي مراعات مي كرد.آثار : احكام جوانان و نوجوانان ، استفتاءات ، رساله توضيح المسائل ، مفتاح البصيرة في فقه الشريعة(شرح عروة الوثقي ، مناسك حج

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1kz

صالحي مازندراني، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي صالحي مازندراني

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب مهدي صالحي شهرت به صالحي مازندراني در سال 342 در شهرستان بابل مازندران به دنيا آمدم، لازم به ذكر است حقير از خانواده روحاني و از والده سيده سبزواري كه خود براي اعضاي خانواده معلم اوليه بوده است. شروع تحصيلات اينجانب در چهار سالگي به مكتب خانه محله با همراهي والدين به حضور استاد مكتبي خواندن قرآن و غيره متداول آن روز را فراگرفتم. پس در روستاي نزديك شهر بابل روستايي دونه سه كه محله آباد و بافرهنگ هم بوده و هست مراحل كودكي و دبستان و دوران راهنمايي را با موفقيت به پايان رساندم پس براي ادامه تحصيلات مجدداً به شهر بابل در دبيرستان شيخ كبير براي رشته تحصيلي در گروه علوم انساني رشته ادبيات و فرهنگ و ادب مشغول به تحصيل شدم و در سال 1366 ديپلم رشته مربوطه را اخذ نمودم و در همان سال وارد دانشكده حقوق

و الهيات و معارف اسلامي دانشگاه آزاد اسلامي واحد زنجان شدم ولي به علت تهاجم رژيم صدام و حملات هوايي وارد دانشگاه مازندان ادامه تحصيل دادم و در سال 70 در اين رشته (كارشناسي مربوط را اخذ نمودم) و در همان سال 71 _ 70 در دانشگاه الهيات و معارف اسلامي دانشگاه كرج در مقطع كارشناسي ارشد پذيرفته شدم و در سال 74 با دفاع از پايان نامه نمودم كه در باب نفقه ذوجه در اسلام بود كارشناسي ارشد اين رشته شناخته شدم و در همان سال براي تدريس در دانشگاههاي ؟؟؟ مازندران بابل در دانشگاه آزاد اسلامي حتي از زمان دانشجويي مشغول تدريس شدم و همزمان در شهرستان آزادشهر به عنوان عضو هيئت علمي رشته مربوطه در دانشكده الهيات مشغول بودم. همچنين در حوزه علميه شاه آبادي مازندران واحد بابل همكاري لازم را در دروس مطرح شده در اين حوزه تدريس مي نمودم. تا اينكه در كنار همه اين فعاليت هاي علمي و آموزشي از آنجا كه از خانواده روحاني بودم زمينه هاي طلبگي در اينجانب وجود داشته در حوزه علميه فيضه مازندران و صدر بابل (خاتم الانبياء) به مدت پنج سال مشغول بودم و تا مقطع و سطح يك را تمام نمودم و در سال 77 ه . ش وارد حوزه مقدس علميه قم شدم و الان مشغول درس خارج فقه و اصول و دروس جنبه اي تفسير و غيره مشغول فعاليت هستم. از آنجايي كه در زمينه تبليغ موفقيت هايي داشتم و داراي پرونده به خارج از كشور در سازمان ارتباطات تهران براي كشورهاي اروپايي و آسيايي و آفريقايي و آمريكايي در آزمون مربوطه قبول شدم و

سفر تبليغي به هندوستان داشته و دارم لازم به ذكر است كه داخل كشور و شهرهاي مختلف دعوت به امور تبليغ هستم. بحمدالله ؟؟؟ رضايت و موفقيت مي باشم.

و الان هم عضو هيئت علمي دانشكده الهيات و معارف اسلامي در راستاي كار علمي خودم از سال 74 در تهران و دانشگاه آزاد اسلامي واحد رودهن مشغول به خدمتگزاري هستم.

اينجانب از آنجايي كه عضويت هيئت علمي دانشگاه مربوطه با تاييد صلاحيت عمومي و اختصاصي زير نظر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاههاي كشور مي باشم در گرايش هاي تخصيصي عمومي رشته هاي مربوطه در تاريخ تحليلي صدر اسلام و تمدن هاي اسلامي و در اخلاق و فلسفه اخلاق و گرايش تاريخ امامت و غيره به اخذ مجوز نهاد نائل آمدم تا مقدمه ورود به دانشكده معارف اسلامي براي تدريس دروس عمومي شدم. از آنجايي كه در دانشگاههاي كشور علاوه موارد ياد شده در تهران مركز و پيام نور و دانشگاه باقرالعلوم قسمت معاونت آموزش ؟؟؟؟ به تدريس دروس تخصيصي شدم و الان هم همكاري لازم با دانشگاه پيامبر نور قم در رشته تخصيصي نمودم و در اين زمينه مطالبي هم تدوين نموده ام كه انشاء الله به زودي براي چاپ مهيا خواهد شد. موضوعاتي در باب نفقه زوجه در اسلام و تاريخ اسلام و اخلاق در قرآن و چند مقاله كه با بازنگري و اصلاحات انشاء الله زمينه چاپ فراهم خواهد شد. تا به سهم خودم خدمتي كرده باشم به اين فرهنگ غني و ناب محمدي(ص).

صالحي نجف آبادي، نادعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نادعلى صالحي نجف آبادي

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/2

زندگينامه علمي

اينجانب ناد علي صالحى

فرزند حيدر علي به شماره شناسنامه 910متولد 1337در نجف آباد به دنيا آمدم. تا ششم ابتدائي قديم را خواندم.از سال 1350وارد حوزه علميه شدم و در مدرسه الحجه نجف آباد به تحصيل علوم ديني پرداختم در آن حوزه ادبيات و صرف و نحو را در محضر آية الله ايزدي رحمة الله عليه فرا گرفتم و پس از شركت در امتحان عمومي حوزه علميه قم و قبولي در رتبه يك درسال 1353 وارد حوزه علميه قم شدم و شرح لمعه را در محضر حجة السلام مروي و رسايل را در محضر آية الله صالحي نجف آبادي در مدت چهار سال به اتمام رساندم و هم چنين كفاية را نزد آية الله ستوده و استاد بزرگوار جناب آقاي باقري حاجي آبادي به اتمام رساندم. از سال 1357، سال پيروزي انقلاب تا 1359باز به تحصيل بعضي از بخش هاي مانده از درسهاي قبل پرداختم و ضمنا به درس آية الله نوري همداني از قبل از 1357 به بررسي مسايل اقتصادي مربوط مي شد نيز حاضر مي شدم وسال 1360به عنوان مدير مدرسه الحجة نجف آباد به تحصيل و تدريس و مديريت مدرسه اشتغال داشتم از 1361به بعد تا 1372به ترتيب به درس خارج مشغول بودم و از محضر اساتيدي هم چون:

1-آّية الله منتظري 2-آية الله فاضل لنكراني 3-آية الله صانعي 4-آية الله صالحي نجف آّبادي استفاده كردم ضمنا در درس تفسير آقاي جوادي آملي نيز حاضر مي شدم. از سال 1369تاكنون به كار تحقيقي روي آورده ام نتيجه آن تاكنون هفت جلد كتاب بوده و حدود شصت مقاله در زمينه هاي مختلف و

نيز ارائه مشاوره در مجله معارف اسلامي وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم كه در حدود 20شماره چاپ شده است. هم اكنون نيز به دنبال تدوين كتابهاي ديگر مانند خانواده بهتر زندگي بهتر، گنجينه حكمت ج 2 ، بازكاوي اعتقادات شيعه در منابع عامه و غيره هستم. در سال 1371مدارج علمي خارج يك را گرفته ام در رتبه 2 شهريه مي گيرم و بيشتر از راه فروش كتاب ارتزاق مي كنم.

صالحي، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد صالحي

محل تولد : خمين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

جواد صالحي هستم در ششم شهريور سال 1350 در روستاي قلعه بردي از توابع اليگودرز متولد شدم.پيشه مردم آن منطقه، در آن زمان، دامداري و كشاورزي بود، گرچه اكنون معدنكاري هم به آن اضافه شده است.تحصيلات ابتدايي را در همان روستا به پايان رساندم، با معلماني كه از آب زلال تر بودند و آقايان گودرزى، جوادي و عسكرى. و تا سوم راهنمايي را هم در مدرسه شهيد مفتح اليگودرز طي كردم. پس از آن، متأثر از شهيد رحمان حيدري سر به تحصيل در حوزه سپردم، چند سالي درشهرستان اليگودرز و سپس راهي ديار قم. از سال 1377 تا 1380 را در اين شهر سكني گزيدم.همه اين ايام را با مطالعه شعر و ا دبيات فارسي و كلام جديد طي كردم و در كنار آن، سطح حوزه را تمام كردم و چند سالي هم مدير واحد فرهنگي و ادبي دفتر تبليغات بودم. از سال 1380 هم به تهران كوچيدم و همراه با دوستان، از جمله دكتر ديباجي و صادق رحمانى، با راديو فرهنگ

همكاري كردم. اين همكاري همچنان ادامه دارد...در سال 77 اولين نوشته من، كه نقدي بود بر مجموعه اشعار خانم فاطمه راكعى، با اسم مستعار در روزنامه كيهان منتشر شد. پس از آن هم چند بار ديگر، به همان شيوه، براي آن رونامه مطلب نوشتم و اين آغازي بود بر همكاري با روزنامه ها(جمهوري اسلامى، اطلاعات، و يكي دو مورد).چند باري هم براي مجلات(آينه پژوهش، اربستان و...) مطلب نوشتم. شعرهايي هم اينجا و آنجا، در همين ايام، مي خواندم يا نشر مي دارم. در اين مدت، چندين نقد و مطلب هم براي مجله شعر تحرير كردم.از تو مي گويم اي بشارت مشكل، عنوان بلند كتاب مختصري است كه گزيده اي از شعرهاي مرا دربر مي گيرد و توسط نشر همسايه در سال 1381 منتشر شد.گزيده نقد و نوشته هاي گذشته را هم تدوين شده كه اگر شد به علاقمندان به اين گونه مباحث تقديم شود. آنچه را كه پس از سال 81 سروده ام نيز در دفتري گرد آورده ام كه شايد همين روزها در معرض داوري شعر دوستان قرار دهم.

صالحي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدعباس صالحي

زندگينامه علمي

از سال 1351 وارد حوزه علميه مشهد شدم . دروس مقدماتي ، سطوح مقدماتي و عالي را در حوزه علميه مشهد گذراندم . از سال 60 به حوزه علميه قم عزيمت كردم و دروس خارج را تا سال 68 در آن حوزه گذرانيده مجددا به مشهد عزيمت داشته و در دروس خارج اساتيد مشهد ادامه تحصيل دادم و در سال 76 مجددا به حوزه علميه قم مراجعت تحصيلي و علمي داشتم .

دروس مقدماتي را در مدرسه آقاي موسوي نژاد و

دروس سطح را در خدمت آقايان حضرات صالحي ، مدرسي و فلسفي گذرانيدم . در حوزه علميه قم از دروس حضرات آيات وحيد خراساني، شيخ جواد تبريزي بهره مند شدم . پس از عزيمت از مشهد در دروس حضرات آيات زنجاني و علم الهدي شركت كرده ام .

در مباحث فلسفي از حضرات اساتيد ابراهيمي ديناني ، انصاري شيرازي و حسن زاده آملي بهره بردم .

از ابتداي ورود در حوزه ، فعاليت هاي تدريس داشته ام از جمله مكرر اصول فقه ، شرح لمعه ، معالم و مكاسب را تدريس كرده ام .

در سال 67 _ 65 سردبير مجله حوزه و در سال 76 _ 73 مسئول دفتر تبليغات اسلامي خراسان بوده ام . از سال 76 تا كنون در سه دوره متوالي عضو هيات مديريه دفتر تبليغات اسلامي (و سپس عضو هيات امناي آن) بوده ام .

از سال 76 مدير مسوول نشريه پژوهش هاي قرآني و از همان سال عضو هيات تحريريه نشريات فقه اهل بيت و كاوش فقه در فقه اهل بيت بوده ام .

هم چنين از سال 78 مدير مسوولي و سردبيري نشريه پگاه را بر عهده داشته ام كه تا كنون 176 شماره از آن منتشر شده است .

از سال 61 در مجله حوزه به عنوان يكي از نويسندگان آن مشغول به فعاليت بوده ام همچنين از همكاران تفسير راهنما از ابتداي فعاليت تا مراحل پاياني آن بوده ام ضمنا در پاره اي از پروژه ها و فعاليت هاي علمي ، در مديريت و يا در طراحي آن نقش هايي داشته ام چون : كاربرد دانش اصول در فقه و ...

صالحي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اصغر صالحى كرمانى اول عالم و دانشمند متنفذ و نافذالكلمه معاصر كرمان و از شخصيتهاى برجسته و رجال فضيلت و تقواى اسلامست در آن سامان.

ولادت آنجناب در حدود 1318 ق واقع شده و پس از رشد و خواندن مقدمات سطوح اوليه و متون فقه و اصول را در كرمان تحصيل نموده و براى تكميل تحصيلات به اصفهان رفته و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد نجف آبادى و آيت اللَّه حاج ميرزا محمدصادق اصفهانى و آيت اللَّه حاج ميرزا سيد على مدرس نجف آبادى استفاده و سطوح را به پايان رسانيده و در اوائل تأسيس حوزه علميه به قم آمده و در خدمت مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على يثربى و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خونسارى تلمذ نموده و قسمت عمده معقول را از آيت اللَّه حاج ميرزا خليل كمره اى فراگرفته و پس از شش سال و نيم اقامت در قم مراجعت به كرمان و چون اوضاع آن روز كرمان مساعد نبود مجدداً به قم برگشته و حدود سه سال ديگر توقف و بعد از آن بنابر درخواست مردم كرمان و امريه مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى به كرمان عزيمت و از اول ورود به انجام وظائف دينى و تدريس و تربيت طلاب و محصلين اهتمام و سعى بليغ گماشته و با همت رفيق شفيق و مصاحب موافق خود مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا على آقاى مهرابى و بعض ديگر مدرسه معصوميه را دائر و مسكن طلاب قرار داده و عده اى از جوانان مهذب كرمان را تربيت و در سلك محصلين و دانشجويان علوم دينى درآورده كه هر كدام در

حال حاضر از علماء بنام و وعاظ گرام و ائمه جماعت مقيم كرمان و تهران و غيره مى باشند.

آيت اللَّه صالحى در كرمان مانند علماء گذشته آن سامان مواجه با فرقه ضاله شيخيه مى باشد و غالباً با آنان مبارزه منفى و مثبت نموده و از شيوع مرام باطل آنها جلوگيرى و شر آنها را دفع و از تبليغات سوء و افكار موهوم و بدعتهاى آنان بوسيله دعوت كردن از مبلغين و وعاظ توانا چون خطيب شهير جناب آقاى فلسفى و مرحوم حاج شيخ مرتضى انصارى واعظ و غيره جلوگيرى نموده تا حدى كه بحمداللَّه در حال حاضر ساقط گرديده اند.

معظم له از خاندان علمى كرمانست و دو نفر از رجال علم و دانش كرمان يكى مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا على اكبر معروف به مجتهد (كه ذكرش گذشت) عموى ايشان و ديگر مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا محمدصالح كرمانى خال و دائى گرامى ايشانست كه از اينجهت شهرت به صالحى گرفته اند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

صالحي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن صالحي حاجي آبادي

محل تولد : حاجي آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محسن صالحي حاجي آبادي در سال 1348در روستاي نمونه كشور،حاجي آباد از توابع نجف آباد اصفهان متولد شدم. دوران ابتدائي و راهنمائي را در همان روستا گذراندم وبعد از گرفتن سيكل وارد حوزه علميه نجف آباد شده وهمزمان با آن به جبهه هاي جنگ اعزام شدم. در سهاي مقدماتي صرف ونحو تا معالم را در آن حوزه سپري كردم وسپس وارد حوزه علميه قم شدم ودروس لمعه واصول به بالا را نزد اساتيدي چون آقايان : حسيني خراساني ،صفائي ،طاهري مازندراني

،و...گذراندم . سپس به درس آيت الله علوي بروجردي شركت كرده ولي به علت بيماري وجانبازي چند سالي از دروس حوزه محروم شده وتوفيق شرفيابي نزد اساتيد را نداشته ود راين سالها بيشتر به ادبيات فارسي ،قصه ،داستان وشعر كودك ونوجوان ودفاع مقدس پرداختم وهم اكنون در اين زمينه ها بيشتر فعاليت مي نمايم .

صالحي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى راديوتراپى اونكولوژى از ايران، دوره تخصصى راديوتراپى از لندن، متخصص راديوتراپى از كالج سلطنتى انگلستان در سال 1357، دوره راديولوژى در مشهد.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تومورهاى سر و گردن بررسى اثرات اشعه روى كيست هيداتيك در مشهد، استاد راهنماى 6 پايان نامه دكتراى عمومى و 2 پايان نامه دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 13، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

گليوم هاى سيستم عصبى مركزى، توموركروكنبرگ، هيستوسيتوز، متاستاز گرانولوزاسل تومور تخمدان، نئوپلاسماى اوليه متعدد، تحقيق آينده نگر روى عوارض گوشى سزپلاتين، ملانوم بدخيم اطفال، بررسى 1515 مورد سرطان مرى در خراسان، بررسى 211 مورد سرطان حنجره به مدت 8 سال در مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صانعي دره بيدي، منوچهر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر منوچهر صانعي دره بيدي در سال 1325 در شهرستان فردين اصفهان به دنيا آمد.وي داراي مدرك دكتري رشته فلسفه از دانشگاه تهران در سال 1371است. ايشان هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد گروه فلسفه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

گرايش : فلسفه

والدين و انساب : پدر منوچهر صانعي دره بيدي اهل خوانسار و مادرشان متولد روستايي در دامنه فريدن است.

خاطرات كودكي : منوچهر صانعي دره بيدي از دوران كودكي خود چنين ياد مي كند: "زندگي در يك خانواده كشاورز روستايي ،روزهاي تابستان را كار در مزرعه و در دامنه هاي پوشيده از گل هاي

رنگارنگ و كنار جويبار هاي همراه با صداي پرندگان خوش نقش و نگار و خوش صدا ،و شبهاي زمستان را در زير كرسي و گوش دادن به شاهنامه خواني پدر و پدربزرگ گذرانده ام.و ماندگار ترين خاطره از دوران كودكي ،خاطره فقر است."

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : منوچهر صانعي دره بيدي در خانواده اي سنتي ايراني و از نظر مادي در فقر و از لحاظ معنوي و مذهبي ،متدين به ديانت اسلام و مذهب شيعه به دنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : منوچهر صانعي دره بيدي داراي مدرك ديپلم ادبي در سال 1350،كارشناسي رشته فلسفه از دانشگاه تهران در سال 1354،كارشناسي ارشد و دكتري فلسه از دانشگاه تهران در سالهاي به ترتيب 1357 و 1371است.

خاطرات و وقايع تحصيل : منوچهر صانعي دره بيدي پس از ورود به دانشگاه ، تمام وقت خود را در كلاس و يا كتابخانه سپري ميكرد و در گروه بندي آن روز دانشجويان داخل بچه مذهبي ها بود.ايشان دوران دانشجويي خود را با چهره هاي مذهبي قبيل بعضي شاگردان مرحوم مطهري ،صدرالدين طاهري(هم اكنون استاد فلسفه دانشگاه علامه و امام صادق است)و آيينه وند و غيره گذراند.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : منوچهر صانعي دره بيدي در كنار تحصيل به آموختن زبانهاي خارجي و كار در گارگاه نجاري مي پرداخت.

استادان و مربيان : منوچهر صانعي دره بيدي از محضر اساتيد زيادي بهره برده است كه مي توان به مرحومين دكتر عليمراد داودي ،منوچهر بزرگمهر و آقايان دكتر مجتهدي ،دكتر داوري و دكتر جهانگيري اشاره كرد.

هم دوره اي ها و همكاران : از همكاران امروز منوچهر صانعي دره بيدي مي توان

به آقايان دكتر رشيديان ،دكتر حكمت و دكتر علوي اشاره كرد.

همسر و فرزندان : منوچهر صانعي دره بيدي متاهل و داراي همسر (بازنشسته آموزش و پرورش )و دو دختر مي باشد. فرزند ارشد دانشجوي رشته مكانيك و ديگر فرزندش دانشجوي رشته فرش مي باشد.

وقايع ميانسالي : منوچهر صانعي دره بيدي از وقايع تلخ ميانسالي خود فوت پدرش در سن 84 را بيان مي كند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : منوچهر صانعي دره بيدي از سال 1358 تا 1364 عضو انجمن فلسفه بود كه به كار تحقيق در متون فلسفي مشغول بود. وي از سال 1364 تا اكنون عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي است. و هم اكنون در آنجا با درجه استادي مشغول به تدريس و تحقيق مي باشد .

فعاليتهاي آموزشي : منوچهر صانعي دره بيدي به تدريس دروس فلسفه غرب در دوره هاي يوناني و جديد مي پردازد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : منوچهر صانعي دره بيدي در كنار تدريس به تاليف و ترجمه در پيرامون فلسفه مي پردازد.

آرا و گرايشهاي خاص : منوچهر صانعي دره بيدي معتقد است : "به علت تهاجم يونانيان (اسكندر ) ، اعراب و تركان با تهاجم سه گانه تاريخي ،كشور و ملت ما جايگاه تاريخي خود را از دست داده است. و اكنون ما (ايراني ها ) بايد بكوشيم تا جايگاه از دست رفته خود را به دست آوريم و باز سازي كنيم."

جوائز و نشانها : منوچهر صانعي دره بيدي شاگرد ممتاز در هر سه دوره كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتري بود.وي همچنين يك تشويق نامه به مناسبت شركت فعال در جنگ تحميلي (به مدت 6 ماه

) و چندين لوح و تقدير نامه از رئيس دانشگاه شهيد بهشتي براي تاليف و ترجمه دريافت كرده است.

چگونگي عرضه آثار : منوچهر صانعي دره بيدي داراي 14 ترجمه ، 6 تاليف و بيش از 30 مقاله در زمينه فلسفي است.وي همچنين در 12 كنفرانس داخلي و خارجي شركت داشته و مقالاتي را هم ارائه كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اصول فلسفه

ويژگي اثر : ترجمه

2 انفعالات نفس

ويژگي اثر : ترجمه

3 بخشي از تاريخ فلسفه فخري

ويژگي اثر : ترجمه

4 پيام نيچه

ويژگي اثر : تاليف

5 جايگاه انسان در انديشه كاتت

ويژگي اثر : تاليف

6 جوهر النضيد

ويژگي اثر : ترجمه

7 درس هاي فلسفه اخلاق

ويژگي اثر : ترجمه

8 دنش نامه زيبايي شناسي

ويژگي اثر : ترجمه

9 دين در محدوده عقل تنها

ويژگي اثر : ترجمه

10 رشد عقل

ويژگي اثر : تاليف

11 شلاير ماخر

ويژگي اثر : ترجمه

12 فرهنگ فلسفي صليبا

ويژگي اثر : ترجمه

13 فلسفه اخلاق در تفكر غرب

ويژگي اثر : تاليف

14 فلسفه اخلاق و مباني رفتار

ويژگي اثر : تاليف

15 فلسفه حقوق

ويژگي اثر : ترجمه

16 فلسفه فضيلت

ويژگي اثر : ترجمه

17 فلسفه لايب نيتس

ويژگي اثر : تاليف

18 قواعد هدايت ذهن

ويژگي اثر : ترجمه

19 منطق مظفر

ويژگي اثر : ترجمه

20 نقد عقل عملي

ويژگي اثر : ترجمه

صانعي، يوسف

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آية الله العظمى حاج شيخ يوسف صانعى، در سال 1316 ش، در خانواده اى روحانى در روستاى نيك آباد اصفهان ولادت يافتند. جدّ ايشان آية الله حاج ملاّيوسف، از علماى پرهيزكار و وارسته زمان خود بودند. ايشان در فلسفه، از شاگردان ميرزا جهانگيرخان و در فقه، از شاگردان آية الله العظمى ميرزا حبيب الله رشتى بودند. آن بزرگوار به ميرزاى شيرازى بزرگ، رهبر نهضت تنباكو، دلبستگى فراوان داشته و از مروّجان وى بوده است. ايشان از آزادمنشى قابل وصفى برخوردار بودند و همواره در مقابل خوانين و زورمداران آن زمان، ايستادگى مى كردند.

پدرشان مرحوم حجة الاسلام آقاى شيخ محمدعلى صانعى نيز عالمى وارسته و روحانى زاهد و پرهيزكارى بودند و همواره ايشان را به فراگيرى علوم حوزوى فرا مى خواندند.

اين گونه بود كه معظّم له، در سال 1325 ش، وارد حوزه علميه اصفهان شدند و پس از گذراندن دروس مقدمات و كسب فيض از محضر علماى آن حوزه، در سال 1330 ش، براى ادامه تحصيل، رهسپار حوزه علميه قم شدند. استعداد زياد و جدّيت فراوان ايشان، باعث شد كه از همان زمان، در زمره طلاّب موفّق و مورد توجّه و علاقه بزرگان حوزه در

آن زمان قرار گيرند. ايشان در امتحانات سطوح عالى حوزه در سال 1334 ش، رتبه اول را احراز نمودند و مورد تشويق مرحوم آية الله العظمى بروجردى(قدس سره) قرار گرفتند.

از همين سال بود كه با توجّه به ويژگيهاى منحصر به فرد درس خارجِ حضرت امام خمينى سلام الله عليه، در آن شركت نموده، توانستند با نبوغ و جدّيت خود، تا سال 1342 به طور مستمر از حوزه درس اصول و فقه و مبانى مُتقن حضرت امام بهره برده، در زمره شاگردان برجسته ايشان قرار گيرند. حضور فعّال در درس خارج امام سلام الله عليه طى ساليان دراز و ممارست فراوان نسبت به فراگيرى مبانى و تحقيقات آن بزرگوار، اِشراف ايشان را بر ديدگاه هاى فقهى و اصولى امام را به درجه اى رساند كه به تعبير خودشان، در حدّ شعور مبانى بود و از حدّ صِرف دانستن، بالاتر.

آية الله العظمى صانعى با سعى و اهتمام و توفيق الهى توانستند در 22 سالگى به مرحله اجتهاد دست يابند. ايشان علاوه بر سالها تلمّذ در حوزه درس حضرت امام، از محضر اساتيد بزرگى چون: آية الله العظمى بروجردى، آية الله العظمى محقّق داماد و آية الله العظمى اراكى _ رحمهم الله _ نيز بهره برده اند و از سال 1354، رسماً تدريس خارج فقه را با كتاب زكات در مدرسه حقّانى (شهيدين) شروع نمودند و تقريرات آن درس به قلم دو تن از شاگردانشان، موجود است.

جمع كثيرى از طلاّب و فضلا، با شروع درس خارج فقه ايشان، توانستند از حوزه درس معظّم له استفاده كنند كه اينك بسيارى از آنان، جزو محقّقان و پژوهشگران ارزنده حوزه اند

و برخى نيز در حدّ اجتهاد هستند كه در حوزه هاى علميه اشتغال داشته اند و يا در اداره نظام جمهورى اسلامى، ايفاى وظيفه مى كنند. فعّاليتها و مبارزات سياسى

اغلب مبارزات سياسى و فعّاليتهاى انقلابى ايشان در قبل از پيروزى انقلاب اسلامى، تلاش در ابعاد فرهنگى و تبليغاتى بوده است. اين تلاشهاى ظلم ستيزانه، از طريق تبليغ، سخنرانى، حضور در تظاهرات و راهپيماييها و صدور اعلاميه و بيانيه هاى سياسى انجام مى گرفت.

بر اساس آنچه در جلد سوم كتاب اسناد انقلاب اسلامى منتشر شده است، نام و امضاى آية الله العظمى صانعى، در ذيل حدود سى اعلاميه سياسى و انقلابى به ثبت رسيده است كه اولين آن، نامه اى است كه پس از انتقال حضرت امام خمينى از تركيه به نجف اشرف، از سوى علماى قم، خطاب به رهبر كبير انقلاب نوشته شده است. تاريخ انتشار اين نامه مهر ماه 1344 است. همچنين آخرين بيانيه اى كه نام و امضاى ايشان و ديگر همراهان انقلاب در ذيل آن مى درخشد، اعلاميه اى است كه در مخالفت با دولت بختيار، در تاريخ 17/10/1357 صادر شده است.

البته بديهى است كه تمامى اعلاميه هاى آن دوران، در كتاب مزبور نيامده است. مهم ترين بيانيه شديداللحن علماى قم در قبل از انقلاب، درباره «خلع يد شاه از حكومت» است كه به تأييد جمعى از فضلا و مدرّسان حوزه علميه قم رسيده است و نام و امضاى آية الله صانعى نيز در ذيل آن به چشم مى خورد.

موضوع اعلاميه مذكور، همچون ساير بيانيه هاى سياسى آن دوران، بسيار حسّاس، خطرناك و به گونه اى بود كه تنها انقلابيان

واقعى و ياوران شجاع حضرت امام خمينى، جسارت امضاى آن را داشتند; چه اينكه بسيارى از آن اعلاميه ها، از ديدگاه حكومت پهلوى، جرمى نابخشودنى و مستوجب قتل بود. شايد ترس از همين عواقب خطرناك موجب گرديد تا امضاى افراد معدودى از علما در ذيل اعلاميه «خلع شاه از حكومت» قرار گيرد.

سردمداران حكومت پهلوى، براى جلوگيرى از رشد فزاينده انقلاب اسلامى، همواره مى كوشيدند تا مسئله مرجعيّت امام خمينى را خدشه دار جلوه دهند و از آن طريق، در اذهان عمومى نسبت به صلاحيت علمى، سياسى و مذهبى معظّم له خللى وارد كنند. از اين رو، جمعى از علما و فضلاى حوزه هاى علميه، از جمله حضرت آية الله صانعى، بخشى از تلاش سياسى و علمى خود را در خنثا كردن اين توطئه حكومت پهلوى قرار دادند و در جهت تثبيت مرجعيّت امام خمينى، فعّاليت مى كردند.

صائغ اصفهاني، ابوسعد محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(581 -497 ق)، حافظ، مسند و محدث. از غانم برجى و ابوعلى حداد و حمزه بن عباس علوى و جعفر بن عبدالواحد ثقفى و محمد بن عبدالواحد

دقاق و اسماعيل حافظ حديث شنيد. او همچنين در همدان از ابوجعفر محمد بن ابوعلى حافظ و همطبفه اش و نيز در شيراز ابومنصور عبدالرحيم بن محمد خطيب و هبه الله بن حسن و در اهواز از عبدالعزيز بن حسين حديث استماع كرد. سمعانى و عبدالغنى مقدسى و ابونزار ربيعه يمنى و ديگران از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (393 / 2)، سير النبلاء (130 -129 / 21)، شذرات الذهب (273 / 4)، العبر (83 / 3)، النجوم الزاهره (92 / 6).

صائغ رامهزري، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(و ف 312 ق)، نحوى، لغوى و شاعر. در نحو، لغت، ادب و شعر استاد بود و شعر را نيك مى سرود. ابوهاشم بن ابوعلى جبائى نزد او تلمذ كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (343 / 3)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم الادباء (67 -65 / 14).

صائغ، ابراهيم

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بخش 1) ابراهيم ابن ميمون مكنى به ابواسحاق، از مردم مرو (مقت. 131 ه.ق.). وى فقيهى فاصل و آمر به معروف بود. ابومسلم خراسانى او را بكشت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

صائغ، احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بخش 1) احمد ابن محمد بن عبداللَّه نيشابورى. مكنى به ابوحامد، محدث (ف. بخارا 374 ه.ق.). وى در خراسان و عراق حديث بسيار شنيد و در نيشابور حديث مى گفتند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

صائن الدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بن محمد بن محمد تركه اصفهانى دانشمند معروف (ف. 835 ه.ق.). وى ابتدا نزد برادر بزرگ خود كه فقيه و متصوف و متشرع بود به تحصيل علوم پرداخت، سپس به امر برادر، پانزده سال به سياحت بلاد و تحصيل علم گذرانيد، و در علوم معقول و منقول و علوم غريبه (علم نقطه، حروف، اعداد، جفر و غيره) مهارت يافت. امير تيمور پس از فتح اصفهان او و برادرانش را به سمرقند كوچ داد. صائن از نزد برادر بزرگ خويش، به طلب كمال و زيارت كعبه سفر كرد و به شام و مصر و حجاز رفت و در مصر به خدمت شيخ سراج الدين رسيد. پس از بازگشت از عراق خبر مرگ تيمور را شنيد و در اصفهان منزوى گرديد و به افاده و استفاده پرداخت. پير محمد والى فارس در حدود 809 -808 او را به شيراز دعوت كرد و پس از كشته شدن پيرمحمد (813 ه.ق.) و حكومت برادر وى ميرزا اسكندر، صائن در خدمت شخص اخير بود و در اصفهان نزد وى مقرب ميزيست. پس از طغيان اسكندر بر شاهرخ (817) و فتح اصفهان و فارس به دست شاهرخ، صائن بار ديگر انزوا اختيار كرد، و در اين اثنا دو سفر به خراسان رفت و بار دوم منظور نظر شاهرخ گرديد و به قضاوت ولايت يزد منصوب منصوب گرديد. از تأليفات اوست به عربى، شرح فصوص الحكم

(814 ه.ق.)، مفاحص در علم حروف و اعداد مبتنى بر بيان توحيد، رساله بائيه در اعداد و حروف و جفر، رساله انزاليه در نزول كتاب مطابق مشرب متكلمان، رساله محمديه در الفاظ و حكم قرآن و كشف اسم محمد مطابق مشرب حروفيان، رساله مختصر در توضيح تعليقات كشاف، كتاب مناهج در منطق، و از تأليفات فارسى اوست: شرح قصيده تائيه ابن فارض به پارسى و به نثر فنى، اسرار الصلوة مطابق اصول تصوف، رساله در اطوار ثلاثه تصوف، تحفه علائيه در اصول و آداب اسالم بر طبق چهار مذهت سنت، مدارج افهام الافواج فى تفسير ثمانية ازواج، رساله در اعتقاد به نام شاهرخ (براى رد تهمت تصوف)، رساله در شرح لمعات عراقى.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

صبا خراساني، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1290 ش)، پزشك و نويسنده. تحصيلات متوسطه را در 1312 ش و دوره ى دانشكده ى پزشكى را در 1318 ش به پايان رسانيد. وى مشاغل زير را عهده دار بود:كارمند موسسه ى سرم سازى حصارك، رياست بهدارى دانشكده ى كشاورزى كرج، پزشك بهدارى آموزشگاهها، مأمور درمانگاه بيماريهاى مغزوپى يكى از بيمارستانهاى تهران. از آثار وى: «بيماريهاى اعصاب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3270 ،1638 / 2 ،563 / 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (225)، مؤلفين كتب چاپى (495 -494 / 3).

صبا خراساني، فتحعلي مسيح السلطنه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1296 ق)، پزشك و نويسنده. در مشهد مقدس به دنيا آمد. بعد از تحصيلات مقدماتى در 1313 ق براى ادامه تحصيل به تهران آمد و در مدرسه ى دارالفنون مشغول تحصيل شد و در رشته ى طب موفق به اخذ گواهى نامه گرديد. پس از آن به فعاليت هاى پزشكى در نقاط مختلف ايران پرداخت، اما بيشتر در مشهد اشتغال داشت. از آثار وى: «اندرز پزشكى»؛ «بهداشت كودكان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (541 -540 ،353 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (763 / 4).

صبا، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1371 -1285 ش)، فهرست نويس، روزنامه نگار، مترجم، نويسنده و استاد دانشگاه. از نوادگان فتحعلى خان صبا بود. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات خود را به ترتيب در مدرسه هاى فرانكوپرسان، دارالفنون و سپس علوم سياسى انجام داد. پس از آن همراه دانشجويان اعزامى به اروپا، به فرانسه رفت و در پاريس از دانشكده ى حقوق درجه ى دكترى دريافت كرد. همچنين دوره ى مدرسه ى عالى شارت را كه مخصوص تعليمات مربوط به آرشيو، بايگانى و كتابدارى است، در آن ديار گذراند و ديپلم آنجا را كسب كرد. صبا نخستين ايرانى است كه درجه ى علمى از آنجا گرفته است. وى در روزنامه هايى چون: «شفق سرخ»، «نوبهار»، «عصر اقتصاد» و «كيهان» مقالات متعددى نوشته و مدت ده سال سردبير مجله ى «بانك ملى ايران» بود. او مؤسس انجمن دوستداران كتاب بود و شمارى از آثار پيشينيان را به سبكى زيبا و دلپسند انتشار داد. صبا استاد كرسى آمار دانشكده حقوق و استاد بايگانى و روش تحقيق در دانشكده ى ادبيات بود. او كتابسشناسى ايران در زبان فرانسه را به وجود آورد و كتابهاى فرانسه راجع را به ايران

را فهرست كرد و مطالبى راجع به ايران در ادبيات فرانسه گردآورى كرد. از ديگر آثار او: «آزلزين»، ترجمه؛ «اصول آمارى و كليات آمار اقتصادى»؛ «اصول بايگانى»؛ «اصول فن كتابدارى و تنظيم كتابخانه هاى عمومى و خصوصى»؛ «گلهاى حافظ»، ترجمه؛ «يكى بود يكى نبود»، ترجمه. از جمله ى خدمات دكتر صبا پايه گذارى كتابخانه ى بانك ملى ايران بود.[1]

كتاب شناس.

تولد: 1285، تهران.

درگذشت: 23 فروردين 1371، سن ديه گو (آمريكا).

محسن صبا تحصيلات خود را به ترتيب در مدرسه هاى «فرانكو پرسان» و دارالفنون و سپس مدرسه ى علوم سياسى انجام داد. پس از آن همراه گروهى از محصلين اعزامى به فرانسه رفت و توانست دانشكده ى حقوق پاريس را بگذراند و درجه ى دكترى دريافت كند. همچنين مدرسه ى عالى شارت را در آن ديار ببيند و ديپلم آنجا را به دست بياورد. مدرسه ى شارت مخصوص تعليمات مرتبط به آرشيو، بايگانى و كتابداى است و صبا نخستين ايرانى است كه درجه ى علمى از آنجا گرفته است.

كار علمى وى در پاريس كه منجر به دريافت درجه ى علمى و دكترى شد گردآورى فهرستى از كتاب ها و مقاله هايى بود كه به زبان فرانسوى درباره ى ايران در سراسر جهان نشر شده بود. دكتر صبا براى به سرانجام رسانيدن اين كار مدت ها در كتابخانه هاى فرانسه به جستجو پرداخت تا عاقبت كتاب شناسى ايران در زبان فرانسه را به وجود آورد كه در سال 1936 در پاريس به چاپ رسيد. صبا پس از بازگشت به ايران نخست در بانك ملى ايران به كار پرداخت. از اقدامات مهم او پايه گذارى و مجموعه سازى كتابخانه ى بانك ملى در سال 1316 است. دكتر صبا توانست فهرست كتابخانه ى ملى را در سال 1324 به چاپ برساند. صبا مدت ده

سال رياست اداره ى آمار و بررسى هاى اقتصادى همان بانك را داشت و در اين مدت بود كه مجله ى «بانك ملى» زير نظر او منتشر مى شد كه به مقاله هاى تخصصى آمارى و اقتصادى اجتماعى اختصاصى داشت. كم كم همزمان با ادامه ى كار در بانك، به تدريس در دانشگاه پرداخت و به استادى در دانشكده ى حقوق و علوم سياسى و اقتصادى رسيد، تا اين كه پس از سى سال تدريس بازنشسته شد.

وى كتابى درباره ى فن كتابدارى در سال 1333 منتشر نمود. وى كتابى هم درباره ى بايگانى و كتاب ديگرى درباره ى آمار اقتصادى نوشت. وى همچنين انجمن دوستداران كتاب را تأسيس نمود. دكتر صبا پس از تشكيل يونسكو نخستين كتابدارى بود كه به دعوت آن مؤسسه ى سفرى به اروپا رفت (سال 1332) و تحولات جديد كتابدارى را پس از جنگ ديد. گروه ملى كتابشناسى ايران وابسته به كميسيون ملى يونسكو را با همكارى دكتر مهدى بيانى، محمدتقى دانش پژوه و ايرج افشار تأسيس نمود. دكتر صبا بر سه كتاب منتشره اين گروه مقدمه دارد (كتاب شناسى فهرست هاى نسخه هاى خطى فارسى در كتابخانه هاى دنيا از ايرج افشار، فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه دانشكده ى حقوق و علوم سياسى و اقتصادى دانشگاه تهران از محمدتقى دانش پژوه و فهرست مقالات فارسى جلد اول از ايرج افشار). تأسيس كميته بايگانى ملى وابسته به كميسيون ملى يونسكو در سال 1338 كار ديگرى بود كه با همكارى ديگران انجام داد. از آثار اوست:

Bibliographie francaise de lran paris 1935

(Tehran 1951 Tehran 1966 (english

Biblioraohy of Tehran 1965

فرهنگ بيان انديشه ها (تهران، 1366)؛ صداى انسانى (از ژان كوكتو، تهران، 1338)؛ يكى بود يكى نبود (از فرانسيس دوكرواسه، انجمن دوستداران كتاب، 1338)؛ گل هاى

حافظ (از هانرى گى، با نقاشى هاى ليلى تقى پور)؛ ترجمه هاى كوتاه ديگر دارد كه در فهرست هاى كتاب هاى چاپى تأليف خانبابا مشار به نامهاى آرلزين، آنترموز، تيستين، ستارگان، گردش آمده است، مسافرت به ايران (از الكسيس سولتى كف ديميتريويج، تهران، 1336)؛ زيبايى هاى ايران (آندره دوليه دولند، تهران، 1355)؛ اصول فن كتابدارى و تنظيم كتابخانه هاى عمومى و خصوصى تهران (1333)؛ اصول بايگانى (1333)؛ اصول آمارى و كليات آمار اقتصادى (1334).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 19، ش 3 -1، ص 234 -223)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (184 -183 / 4)،كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (225)، مؤلفين كتب چاپى (231 -229 / 5).

صباح، حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن صباح از ايرانياني بود كه در دوره سلجوقي قيام كردند وي از مخالفان سرسخت تسلط اعراب بر ايران بود. مذهب وي و پيروانش اسماعيليه بود كه شاخه اي از پيروان امامان است با اين تفاوت كه اينان به هفت امام اعتقاد دارند و امامت را بعد از امام جعفر صادق حق فرزند وي اسماعيل دانسته و او را مهدي موعود (امام زمان) و امام آخر مي دانند. مركز قدرت اينان در مصر بود كه خلفاي فاطمي مصر اين مذهب را در اين كشور رسمي اعلام كرده بودند.

حسن صباح رهبر و داعي اين فرقه شهرت جهاني دارد كه زندگي و عقايد و رفتار و منش وي آميزه اي از افسانه و راز و واقعيت است كه با افسانه هاي حشاشين ، فدائيان و بهشت موعود اسماعيليه شكل گرفته است و در پندارها به شكل واقعيت يافته و باور كنوني مردم منطقه و جهانيان در آمده است . گويند حسن صباح در قم در يك

خانواده شيعي امامي به دنيا آمد ، پدرش علي بن محمدبن جعفربن حسين بن محمدبن صباح حميري ، عربي از مردم كوفه بود كه براي خويشتن نسب يمني ادعا مي كرد. خانواده صباح از قم به ري رفتند ، در آنجا كه از مراكز فعاليت هاي اسماعيلي بود ، مردي به نام اميره ضراب ؛ حسن را به كيش اسماعيلي رهنمون كرد . در سال 469 وي به مدت سه سال در قاهره تعليم يافت ، پس از آن به ايران بازگشت و فعاليت خود را با سفر در سراسر ايران آغاز كرد وبارفتن به الموت بانام دهخدا و با گرفتن الموت و استقرار در دژ الموت ، شاخه اسماعيليان نزاري را پايه گزاري كرد . دولت نزاري ايران را حسن صبا ح و هفت تن جانشينان وي كه به خداوندگاران الموت معروفند اداره مي كردند .. وي از سال 1090/483 تا زمان مرگ ربيع الثاني 1124/518 ميلادي به مدت 35 سال در دژ حسن صباح زيست و به فراخواندن مردم به كيش خود و مبارزه پادشاهان سلجوقي و خلفاي بغداد ادامه داد . حسن صباح مردي برجسته و شگرف بود ، سياستمداري مدير و مدبر ، سازمان دهنده اي توانمند، متفكر ، پارسا و مردي پرهيزكار بوده است . وي را سيدنا " سرور ما " مي ناميدند . گويند حسن صباح كتابخانه اي در الموت داشته و دانشمندي بوده است كه به دانش هاي ستاره شناسي و داروسازي گرايش داشته است . حسن صباح تا زمان مرگ به مدت 35 سال در دژ الموت زيست و به مبارزه ، مقاومت ، آموزش

، تبليغ مرام و انديسه خود پرداخت . وي و پيروان فدائي او در سراسر سرزمين هاي اسلامي در تاريخ سياسي و نظامي اين مقطع تعيين كننده و تاريخ ساز بوده اند .

پس ازوي جانشين او بزرگ كيا اميد كه ازمردم رودبار بود راه وي راتداوم دادومدت 14 سال حكومت كرد در532 / 1138 ميلادي درگذشت دردوره او سده ششم هجري نيز تغييراتي درمعماري دژ انجام شد وتاسيساتي به آن افزود پس ازبزرگ كيا اميد پسرش محمد فرمانرواي الموت گرديد وتاسال 557 / 1162 حكومت كرد پس از او حسن دوم فرمانرواي الموت گرديد وي دررمضان 559 اعلام قيامت كرد وحسن دوم در فراخوان پيروان خود درالموت وامام خواندن خود, انقلابي بزرگ درانديشه فلسفي – عرفاني مذهب اسلام به-وجودآ ورد وي درسال 561 كشته شد . پس ازاوپسرش نورالدين محمد به مدت 44 سال حكومت كرد . ورا پدررا ادامه داد وپدررا امام خواند محمد دوم در 607 / 1210 درگذشت وپسرش حسن سوم بالقب جلال الدين فرمانرواي الموت گرديد . حسن سوم پس از 11 سال حكومت درسال 618ددرگذشت پسر اوعلاالدين محمد جانشين اوگرديد . وي درسال 653 درشيركوه الموت كشته شد وپس از او پسرش ركن الدين خورشاه كه آخرين فرمانرواي الموت است به حكومت رسيد , . مركزيت وپايگاه مقاومت اين فرقه دربرابر خلفاي عباسي بغداد وحكومت هاي ترك نژاد وسني مذهب الموت ودژحسن صباح بوده ا ست ُ اين پايداري ومقاومت, به اين دژ,هويت فرهنگي – ملي بخشيده ودراين دوران ازفرهنگ وزبان فارسي پاسداري شده است . ومديريت حسن صباح و جانشينان وي درشكل گيري منظر

فرهنگي دره الموت نقش تعيين كننده اي داشته است .

درسده هفتم هجري علاء الدين محمد نيز تغييرات عمده اي درفضا ها به ويژه درتزئينات دژ به وجودآورد كه آثار آن دركاوشهاي باستانشناسي دژ حسن صباح به دست آمده است كه دردوره 170 ساله حضور اسماعيليان دردژ حسن صباح دست كم سه دوره ساخت وساز عمده وجود داشته است كه درمعماري كاوش شده وبه جا مانده دژ به خوبي قابل پيگيري است .

درسال 654 هجري قمري/1257 ميلادي , پس از دوسده مقاومت , درزمان ركن الدين خورشاه آخرين فرمانرواي اسماعيليان الموت , اين دره تسليم هلاكوخان مغول گرديد ؛ هلاكوخان دستور داداين كاخ دژ باشكوه وباابهت كه نزديك به دوسده مراكز قدرت فرمانروايان عرب وترك را تهديد ميكرد با خاك يكسان كنند وبه نوشه تاريخ نگاران آن را غارت وآتش زدند وآثار وبقاياي آنراجاروكردند تاازصحنه روزگار محو شود وآن رامركز شيطان خوانده اند . كه نشانه هاي آتش سوزي و تخريب آن دركاوشها به دست آمده است .

دردوران صفوي , بخشي ازاين دژها مورد استفاده قرار گرفته است , براي نمونه دژحسن صباح به عنوان تبعيدگاه مخالفان سياسي استفاده شده است كه درمتون ازآن به نام فراموشخانه ياد شده است , وبرروي ويران ها وآوار دژ حسن صباح بناهايي ساخته اند كه مانع شناسايي دقيق معماري دژحسن صباح دردوره اسماعيليه شده است . ود ربرخي بخشها ازهمان فضاها وديوارهاباتغييراتي استفاده شده است .

دردوران قاجار ازاين دژها به عنوان قلعه هاي املاك وروستاها استفاده شده است و شاهزادگان قاجار مالكين وبهره وران زمين ها ومحصولات آن بودند كه به شكار وگنج يابي دردژها به ويژه

دژ حسن صباح مي پرداختند وازعوامل ويراني آن بوده اند. .ونيز ازمصالح آن براي ساخت وساز املاك وروستاها استفاده مي شده است .

تاپيش از ناصرالدين شاه قاجار , آنها درالموت املاك خالصه نداشتند , ناصرالدين شاه بخشي از دهات الموت رابه اراده شخصي خالصه كرد وازآن زمان ميان رعاياي الموت ودولت كشمكش ايجاد شد . عبدالصمد ميرزاي عزالدوله به عنوان تيول درسال 1306 در املاك الموت دخالت كرد . پس از كشته شدن ناصرالدين شاه درسال 1313 باقيام دهقانان الموت به رهبري جلال بيك كلاني باهمكاري ولي خان خواجوي بساط شاهزاده هاي قاجارراازالموت برچيدند .دردوران قاجار حفاري براي يافتن عتيقه براي تفريح وسرگرمي دردژ حسن صباح و شكار رواج داشت , وزماني كه خزانه آنها تهي ميشد املاك راهمراه با رعايا ودهقانان مي فروختند وبه روستائيان الموت ظلم بسيار مي شد .عين السلطنه حاكم قزوين نيز دراداره الموت بامشكلات فراوان روبرو بود . –آثار دوره هاي متفرقه زيستي موقت با تنورها واجاق هاي پراكنده ازدوران قاجار تاچند دهه پيش برروي دژ ديده ميشود . همچنين اين دژ محل چراي دام وعلف چين روستائيان گازرخان است .

صباحي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 982 ق)، نقاش و طراح. هنرمند نازك قلم فلزات سخت بود كه در ترسيم نقوش مختلف اسليمى دست پرقدرت داشت. از آثار رقم دار وى، تزيين پرمهارت و استادانه ى جام مسى بزرگى است كه به نقوش موزون و دقيق پرمايه انجام يافته و در حواشى و كناره ى بالايى آن، اشعارى به خط نستعليق ديده مى شود و در لبه ى جام رقم نهاده: «صاحبه محمد، عمل صباحى 982).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (284 / 1).

صباحي هروي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، شاعر و منشى. وى از شاعران و منشيان هرات بود كه در روزگار اكبر شاه گوركانى (1014 -963 ق) به هندوستان رفت و در آن سامان ملازم بيت الانشاء شد. پس از مدتى اقامت در هندوستان، به زادگاهش بازگشت. صباحى علاوه بر مهارت در فن انشاء، در سرودن شعر، بويژه غزل نيز توانا بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (684)، تذكره روز روشن (469).

صباربياراني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1295، بيساران (از قراء دهستان ژاورود، سنندج).

درگذشت: ارديبهشت 1358.

على بن احمد بن محمد مشهور به «صبار» پس از دوران كودكى به درس خواندن علاقه مند شد، لذا نزد ملاى زادگاهش قرآن را فراگرفت و كتب اخلاقى و دينى را آموخت. براى تكميل معلومات به روستاهاى مجاور (هويه و اويهنگ) كه مركز نشر دين و داراى مدرس و مدرسه بودند رفت. مدتى در محضر سيد عنايت مدرس هويه و استادان ديگر مدارس ژاورود و اورمان استفاده نمود و مقدمات فقه و علوم صرف و نحو و منطق را آموخت. سرانجام به قصد تكميل و تحصيل علوم به عراق رفت و به سليمانيه وارد شد، و در مدرسه ى مولانا خالد و مدارس ديگر اين شهر مشغول درس گرديد. بعد به كركوك رفت و در مدرسه ى خانقاه طالبانى مشغول تحصيل شد. پس از فراغت از تحصيل و دريافت شهادتنامه يا اجازه افتاء و تدريس مدت ها در سليمانيه و بغداد به خدمت دولتى مشغول گرديد و به موازات كار و اشتغال زبان انگليسى را ياد گرفت. در حدود 1325 به ايران بازگشت و در سنندج اقامت گزيد. با گذراندن امتحان به دريافت ديپلم معقول و منقول نايل شد.

در وزارت آموزش و پرورش استخدام گرديد و در دبيرستان ها به تدريس زبان انگليسى و فقه پرداخت. پس از بيست و پنج سال خدمت تدريس و تعليم بالاخره در سال 1350 به بازنشستگى نايل شد. از آن به بعد به مطالعه و تحقيق و ترجمه و تأليف پرداخت، كتاب هاى التقريب (فتح القريب)؛ ده روز زندگانى حضرت محمد (ص)؛ سفينةالنجاة، قصةالايمان؛ فقه السنه؛ فلسفه ى علم قرآن و اسرائيليات را ترجمه كرد كه دو كتاب اول در زمان حيات مترجم چاپ گرديد.

ملا على صباربيارانى در ارديبهشت 1358 در حالى كه از بيمارى آسم و تنگى نفس رنج مى برد، جان سپرد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صباغ اصفهاني، ابونصر محمود

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 512 ق)، حافظ و محدث. از عبدالرحمان بن منده و برادرش، عبدالوهاب بن منده، و ابوالفضل بزانى و ابوبكر بن ماجه و عايشه، دختر حسن و ركانيه، و در بغداد از رزق الله تميمى و طراد زينبى و بسيارى ديگر حديث شنيد. ابن ناصر و سلفى و ابوالفتح محمد بن على بن عبدالسلام و مبارك بن كامل و ديگران از وى روايت كرده اند. شيرويه ديلمى گويد كه وى در 502 ق به همدان آمد. او حافظ و ثقه بود و بسيار خوش سيرت و آگاه به اسامى و انساب و براى دانشجويان بسيار سودمند. او در بغداد در سنين شصت سالگى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (375 -374 / 19).

صباغ، محمد صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، عالم دينى، حكيم و فقيه. نزد ملا هادى سبزوارى تصحيل علم نمود و از خواص و مشاهير شاگردان وى شد. صاحب «المآثر و الآثار» وى را كاشانى و در فقه و زهد و اخلاق ممتاز توصيف كرده است، ولى شيخ محمد على حبيب آبادى وى را اصفهانى الاصل مى داند. از آثارش شرح «تشريح الافلاك» را مى توان نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 855 -854 / 14)، المآثر و الآثار (160).

صباغيان، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: اپيدميولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صبحي مهتدي، فضل الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1341 ش)، نويسنده. در شهر كاشان به دنيا آمد. نياى او، حاجى ملا على اكبر، از دانشمندان مسلمان بود. در شش سالگى نزد پدر كتب مذهبى مى خواند و روزها نزد زنى خواندن و نوشتن فارسى ياد مى گرفت. سپس در آموزشگاه تربيت بهاييان به تحصيل پرداخت و در بيرون از آموزشگاه نزد مبلغين بهايى تحت تأثير آنان قرار گرفت.

پس از مدتى، پدرش او را به قزوين فرستاد و در آنجا با يكى از مبغلين بهايى به زنجان و از زنجان به آذربايجان و از آنجا به تفليس و باكو و عشق آباد و بخارا و سمرقند و تاشكند و مرو سفر كرد و بعد به ايران بازگشت و از فرقه ى بهايى تبرى جست و مورد كينه و دشمنى آنان قرار گرفت. تا اين كه در 1311 ش در آذربايجان با مشهدى محمد حسن آقا محبوب عليشاه، از اقطاب سلسله ى نعمت اللهى، در مراغه ملاقات كرد و دست ارادت به او داد و در جرگه ى درويشان درآمد. وى سالها آموزگارى مدرسه ى سادات و آموزگارى مدارس آمريكايى و غيره را به عهده داشت. او در 1319 ش گفتارهاى خود را در راديو آغاز نمود. و از آن پس هر روز جمعه و بعضى شبها براى بچه ها داستانسرايى و قصه خوانى مى كرد وى بعدها به بيمارى سرطان مبتلا شد و يكبار براى معالجه به لندن رفت، اما بى نتيجه بازگشت. سرانجام در تهران وفات يافت و در مقبره ى ظهيرالدوله به خاك سپرده شده.از تأليفات وى: «افسانه ها»؛ «افسانه هاى باستانى

ايران و مجار»؛ «افسانه هاى بوعلى»؛ «افسانه هاى كهن»؛ «پيام پدر»؛ «داستانهاى ملل»؛ «داستانهاى ديوان بلخ»؛ «كتاب صبحى»؛ «خاطرات صبحى درباره ى بهاييگرى».[1]

فضل اللَّه بن محمد حسين مهتدى (ف. تهران 1341 ه.ش. / 1962 م.) وى نواده حاج ملا على كاشانى است. پدرش در تهران بازرگان بود. در شش سالگى از مادر جدا شد. چون به سن رشد رسيد به آموزشگاه تربيت رفت و در آنجا نزد ميرزا عزيزاللَّه خان مصباح مقدمات علوم را فراگرفت. بيست ساله بود كه از راه آذربايجان به قفقاز و گرجستان و از آنجا به تركيه و بيروت و فلسطين سفر كرد و چند سال در آن نواحى اقامت داشت. سپس به ايران بازگشت و نزد شريعت سنگلجى به تحصيل پرداخت و در مدرسه آمريكايى به تدريس زبان فارسى مشغول شد. در سال 1319 ه.ش. به راديو ايران معرفى گرديد و مدت 20 سال برنامه جالب توجه «قصه كودكان» را شخصا اداره كرد. وى رسايلى راجع به داستانهاى ملى و خارجى منتشر كرده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (149 -148)، از نيما تا روزگار ما (464 -461)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2613 / 2 ،1339 ،1236 ،634 ،295 ،293 ،292 / 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (225)، مؤلفين كتب چاپى (858 -857 / 4).

صبحي، فضل الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فضل الله صبحي مهتدي ،در شهر كاشان به دنيا آمد.وي سالها آموزگاري مدرسه سادات و آموزگاري مدارس آمريكايي و غيره را به عهده داشت. او در 1319ش گفتارهاي خود را در ارديو آغاز نمود. واز آن پس هر روز جمعه و بعضي شبها براي بچه ها داستانسرائي و قصه خواني ميكرد وي بعدها به بيماري سرطان مبتلا

شد و يكبار براي معالجه به لندن رفت, اما بي نتيجه بازگشت. سرانجام در تهران در سال 1341ش وفات يافت و در مقبره ظهيرالدوله به خاك سپرده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : نويسنده و داستانگوي كودكان

والدين و انساب : فضل الله مهتدي شناخته شده به صبحي، نوة حاج ملا علي اكبر از روحانيان كاشان بود. پدرش محمد حسين در تهران پيشه بازرگاني داشت

خاطرات كودكي : صبحي شش ساله بود كه پدر و مادرش از يكديگر جدا شدند. اين رخداد، براي او بسيار ناگوار بود. فضل الله و خواهرش با پدر و نامادري زندگي مي كردند. صبحي در خاطرات كودكي اش مي نويسد: هفته اي يك بار، شب هاي آدينه به ديدن مادر مي رفتيم. شب در آغوش مادر مي خفتيم و مادر براي ما افسانه هاي شيرين مي گفت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فضل الله صبحي مهتدي در شش سالگي نزد پدر كتب مذهبي ميخواند و روزها نزد زني خواندن و نوشتن فارسي ياد ميگرفت. سپس در آموزشگاه تربيت بهائيان به تحصيل پرداخت و در بيرون از آموزشگاه نزد مبلغين بهائي تحت تأثير آنان قرار گرفت. پس از مدتي, پدرش اورا به قزوين فرستاد و در آنجا با يكي از مبلغين بهائي به زنجان و از زنجان به آذربايجان و ا آنجا به تفليس و باكو وعشق آباد و بخارا و سمرقند و تاشكند و مرو سفر كرد و بعد به ايران بازگشت .

استادان و مربيان : پدر صبحي او را براي آموزش نزد زني بنام آقا بيگم مي فرستاد.

وقايع ميانسالي : صبحي در سال 1305، پس از اقامت دوازده ساله نزد عبدالبهاء و تحرير و انشاي مكاتبات وي، به ايران اعزام گرديد.

در ايران تغييراتي در فكر و انديشه او پديد آمد و با توجه به عملكرد رهبري بهايي گري كه خود شاهد عيني آن بوده، از آن فرقه جدا شد و اسلام آورد و به نشر انديشه انسان دوستانه و اخلاق اسلامي و به بيان حقايق بهايي گري پرداخت. اين تغييرات فكري --- روحي يكي از برجسته ترين مبلغان بهايي گري سبب آن شد كه وي از طرف بهاييان تكفير و تفسيق شود. چنان كه خود نگاشته پس از اين رويه اي خصومت آميز با وي در پيش گرفتند، تصميمات بسياري در مورد وي اتخاذ گرديد و حتي دايره فشار را بر خانواده اش هم گستراندند و از سوي پدر - كه بهايي بود - هم طرد گرديد. صبحي علي رغم آنكه بسيار به سختي افتاده بود، چندي سكوت اختيار كرد تا بلكه موجب فراموشي موضوع گردد و زندگي گوشه گيرانه اي در پيش گيرد، ولي بهاييان دست از وي برنداشتند و در اذيت و آزارش كوشيدند تا اينكه وي براي دفاع از خود و بيان حقايق و علل برگشت خود از بهايي گري، مجبور شد شرح دگرگوني و خاطرات دوران بهايي گري و فعاليتهايش را بنگارد و ناگفته هاي درون اين فرقه را فاش نمايد. هرچند وي از بهاييت به آغوش اسلام بازگشت و پرده از كار سران آن برداشت - همچنان كه خود نوشته - اما بغض و عداوتي با اهل بهاييه نداشت و تلاش نموده است از منظر فردي آشنا به حقايق، موضوع را طرح و مورد بحث قرار دهد و در اين راستا بايد نگرش و دوري وي از حبّ و بغض شخصي را ستود و از اين رو در صداقت و امانت وي نمي توان ترديد روا

داشت. برهمين اساس كتاب او روايتي جالب، جذاب و خالي از يكسونگري عنادآميز است كه نه از طرف مقابل ايشان، بلكه از جانب يكي از مبلغان برجسته و محرم اسرار و منشي مخصوص عبدالبهاء، كاتب وحي! و واسطه فيض حق و خلق! به نگارش درآمده است، آن هم نه از سر عناد و خصومت، بلكه از سر كشف حقيقت. علي رغم رويگرداني كامل صبحي از بهاييت، چون مورد اعتماد و محرم اسرار عبدالبهاء (عباس افندي) بود، همه اسرار را افشا نمي سازد و خود در اين باره چنين استدلال مي كند كه: (تمام اين اسرار را كه عبدالبهاء به صرف اعتماد و راستي و درستي من مكتوم نمي داشت، افشا نمي نمايم تا گذشته از اينكه نفس عمل محمود و ممدوح است، ظن او نيز بر امانت من نزد اهل خرد فاسد نگردد و هم در نزد آزادمردان از مردي و اهليت دور نباشيم.)

زمان و علت فوت : فضل الله صبحي مهتدي بعدها به بيماري سرطان مبتلا شد و يكبار براي معالجه به لندن رفت, اما بي نتيجه بازگشت. سرانجام در تهران در سال 1341ش وفات يافت و در مقبره ظهيرالدوله به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : زندگي صبحي بسيار پرماجرا و مملو از فراز و نشيب هاي عجيبي است. او شرح زندگي خود را در (كتاب صبحي) و (پيام پدر) به تفصيل نوشته است و چنانكه خود شرح مي دهد، ساليان درازي را در قفقاز، عشق آباد، بخارا، سمرقند، تاشكند و مرو گذرانده و سپس به ايران آمده و در ايران هم تقريباً به اغلب نقاط سفر كرده و در همه جا به عنوان مبلغ با هوش بهائيان به شمار رفته

است.صبحي پس از خاتمه جنگ جهاني اول، براي ديدن عبدالبهاء از راه بادكوبه و استانبول و بيروت به حيفا رفت و در آنجا مقرب درگاه شد و سالها كاتب عبدالبهاء گرديد. وي پس از سالها، بنابه عللي كه در كتابش شرح داده، از اين دار و دسته سياسي وابسته به استعمار بين المللي، كناره گرفت و در عسرت مادي فراواني به سر برد تا آنكه سرانجام به عنوان آموزگار استخدام شد و بعدها در اداره انتشارات و راديو، برنامه كودكان را تنظيم مي كرد و براي بچه ها قصه هاي شيريني مي گفت كه مورد توجه همگان بود.صبحي در جمع آوري قصه ها و آداب و رسوم ايراني، زحمات زيادي كشيد و به همين جهت به عضويت (انجمن ايراني فلسفه و علوم انساني) انتخاب شد. صبحي اهل قلم و ادب و هنر بود و خط بسيار خوش و زيبايي داشت وي در 1311 ش در آذربايجان با مشهدي محمد حسن آقا محبوب عليشاه, از اقطاب سلسله نعمت اللهي, در مراغه ملاقات كرد و دست ارادت به او داد و در جرگه درويشان درآمد. او در 1319ش گفتارهاي خود را در ارديو آغاز نمود. واز آن پس هر روز جمعه و بعضي شبها براي بچه ها داستانسرائي و قصه خواني ميكرد

چگونگي عرضه آثار : بعضي از تاليفات او چندين بار تجديد چاپ شده و بعضي هم به زبان هاي خارجي از جمله: لماني، چكي و روسي ترجمه شده است

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 افسانه ها

ويژگي اثر : (در دو جلد 1324 و 1325)

2 افسانه هاي باستاني ايران و مجار

ويژگي اثر : (1332)

3

افسانه هاي بوعلي

ويژگي اثر : (1333)

4 افسانه هاي كهن

ويژگي اثر : (در دو جلد 1328 و 1331)

5 پيام پدر

ويژگي اثر : (1335)

6 حاج ملا زلفعلي

ويژگي اثر : (1326)

7 خاطرات صبحي در باره بهائيگري

8 داستانهاي ديوان بلخ

ويژگي اثر : (1331)

9 داستانهاي ملل

ويژگي اثر : (1327)

10 دژ هوش ربا

ويژگي اثر : (1330)

11 عمو نوروز

ويژگي اثر : (1339).

12 كتاب صبحي

ويژگي اثر : (1312 - 1342)

صبغي نيشابوري، ابوالعباس محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 354 -250 ق)، محدث. او برادر شيخ الاسلام احمد بن اسحاق صبغى نيشابورى بود. وى از يحيى بن محمد ذهلى و حسن بن على سرى و سهل بن عمار و ابراهيم بن عبدالله سعدى و محمد بن ايوب رازى حديث شنيد و مجالس املاى حديث برقرار كرد.ابوالقاسم سراج و حاكم نيشابورى از وى روايت كرده اند. وى تا پايان عمر ملازم اهل فتوت بود، در حالى كه برادرش وى را از اين كار نهى مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (522 -521 / 3)، تاريخ نيشابور (179)، سير النبلاء (489 / 15).

صبغي نيشابوري، شيخ الاسلام ابوبكر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(342 -258 ق)، مفتى، محدث، عالم و فقيه شافعى. پدرش، اسحاق بن ايوب، از علماى نيشابور بود. احمد از نيشابور به رى، بصره، بغداد و حجاز سفر كرد. او يحيى بن محمد ذهلى و ابوحاتم رازى را درك كرد و از فضل بن محمد شعرانى و اسمعيل بن قتيبه و يوسف بن يعقوب يا يعقوب بن يوسف قزوينى و حارث بن ابى اسامه و هشام بن على سيرافى و على بن عبدالعزيز بغوى و محمد بن ايوب بجلى و اسماعيل قاضى و همطبقه ى آنان حديث شنيد و آن گاه به جمع آورى و تصنيف پرداخت. صبغى در فقه و شناخت حديث سرآمد بود. در 283 ق به حج رفت. او رئيس شافعيه نيشابور شد و متجاوز از پنجاه سال متصدى منصب افتاء بود و به عقل و راى ضرب المثل. حاكم گويد كه صبغى به احدى اجازه نمى داد كه در مجلسش غيبت كند. حمزه بن محمد زيدى و ابوعلى حافظ نيشابورى و ابواحمد حاكم نيشابورى و ابوبكر اسماعيلى و محمد بن ابراهيم جرجانى و

ابوعبدالله حاكم نيشابورى و بسيارى ديگر از او حديث روايت كرده اند. از وى آثار مبسوطى، در فقه و حديث، به جاى مانده است كه از آن جمله اند: «الطهاره»؛ «الصلاه»؛ «الزكاه»؛ «المبسوط»؛ «الاسماء و الصفات»؛ كتاب «الايمان»؛ «القدر»؛ كتاب «فضائل الخلفاء الاربعه»؛ كتاب «الرؤيه»؛ كتاب «الاحكام»؛ «الامامه».

در «الوافى بالوفيات» كتاب «الايمان» وى تحت عنوان «الايماء» و سه كتاب «الرؤيه» و «الاحكام» و «الامامه» تحت يك عنوان «الرؤيه و الاحكام و الامامه»آورده شده است. در «شذرات الذهب» و «العبر»، صاحب عنوان به نام ضبعى آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (91 / 1)، الاعلام بوفيات الاعلام (234 / 1)، انساب سمعانى (521 / 3)، تاريخ نيشابور (179)، سير النبلاء (489 -483 / 15)، شذرات الذهب (361 / 2)، العبر (63 / 2)، الكامل (345 / 6)، كشف الظنون (1275)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (160 / 1)، النجوم الزاهره (353 / 3)، الوافى بالوفيات (239 / 6)، هديه العارفين (62 / 1).

صبوري ديلمي، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1310، مرتبه علمى: استاد، رشته: راديولويژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تبريز در سال 1336، دكتراى تخصصى راديولوژى از دانشگاه ليز بلژيك در سال 1346، فوق تخصصى نوروراديولوژى از دانشگاههاى ليژ بلژيك در سال 1348 و پاريس فرانسه در سال 1349 و فوق تخصص نورآناتومى از دانشگاه پاريس فرانسه در سال 1349.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آنژيوگرافى مجروحين جنگى، تروماتيسم عروقى، تدريس دروس سيموموژى- راديولوژى، راديولوژى، پاتولوژى، نوروراديولوژى و راديولوژى عمومى در دانشگاههاى تبريز و علوم پزشكى شهيد بهشتى، راهنمائى مشاوره و نظارت

بر 4 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 20

زمينه علمى مقالات:

اصول تئوريك در تكنيك راديوگرافى هاى رنگى، پزشكى، راديولوژى، نوروراديولوژى و راديولوژى عروق.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صبوري رشتي، باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1313 -1265 ق)، پزشك و شاعر، متخلص به صبورى، ملقب به مديرالاطباء در رشت به دنيا آمد. مقدمات ادبى و عربى را در زادگاهش فرا گرفت. پس از آن براى تكميل تحصيلات به تهران آمد و مدتى به تحصيل حكمت و كلام در محضر ميرزا ابوالحسن جلوه، و طب در نزد دكتر محمدخان كرمانشاهى پرداخت و سپس به منظور تكميل تحصيلات به مصر و لبنان و فرانسه رفت و مدت چهارده سال در آنجا اقامت كرد. و سرانجام به ايران بازگشت و عهده دار رياست اداره ى حفظ الصحه ى گيلان شد و اولين داروخانه به سبك جديد مجهز به دستگاه قرص و كپسول سازى را در رشت داير كرد. صبورى در فن موسيقى نيز صاحب نظر بود و در شعر از سعدى پيروى مى كرد. او بر اثر سقوط از درشكه درگذشت و در وادى السلام نجف دفن شد. از آثار وى: «ديوان» شعر، به اهتمام هادى جلوه و مقدمه ى پورداود و دكتر محمد معين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (598 / 9)، كتاب گيلان (654 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (72 -71 / 2)، نامها و نامداران گيلان (303 -302)، يغما (س 4، ش 2، ص 94 -92).

صبوري قمي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1335 ق)، عالم دينى، فقيه و شاعر. پس از فراغت از مقدمات، در بيست سالگى شروع به تحصيل سطوح عالى در خدمت شيخ حسن فاضل و آيت الله ميرزا محمود روحانى و آيت الله آقا ميرزا محمد همدانى كرد. پس از تكميل سطوح، مدت كوتاهى از درس خارج آيت الله حايرى و پس از فوت آن استاد از درس آيت الله سيد محمد تقى خوانسارى و آيت الله سيد صدرالدين صدر در

فقه و اصول، استفاده ها برد. آن گاه به بروجرد رفت و از درس آيت الله بروجردى بهره برد. وى داراى اجازاتى از آيت الله خويى و آيت الله ميلانى و آيت الله نجفى مرعشى و آيت الله سيد على علامه فانى اصفهانى بود. او در قم به انجام وظائف دينى مشغول بود تا به دعوت بعضى علماى كاشان در 1346 ق، براى تدريس و رسيدگى به امور محصلين آنجا،به آن شهر رفت و در مدرسه ى سلطانى و مدرسه ى گذر باباولى به تدريس سطوح عالى و خارج پرداخت. از آثارش: «الفيه» موسوم به «سلك الدرر فى نظم الاثر»؛ «الدرر البهيه»، در ترجمه ى وصيت نامه ى اميرالمومنين (ع)، «الحجه القامعه على الكسرويه المبدعه»؛ «انباء الغيب فيما فيه لا ريب».[1]

شيخ جعفر بن حسين بن باقر صبورى قمى از علماء مبرز و دانشمندان متقى معاصر كاشانست.

آنجناب در شهرستان مذهبى و علمى قم كه حرم اهل بيت عليهم السلام است در حدود سال 1335 قمرى به دنيا آمده و بعد از پرورش در اوان بلوغ به تحصيل علوم عربى و ادبى پرداخته و بعد از فراغت از مقدمات در سن بيست سالگى شروع به تحصيل سطوح عالى خدمت مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ حسن فاضل و آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا محمود روحانى و مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمد همدانى نموده و پس از تكميل آن مدت قليلى از درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى و پس از فوت آن مرحوم از درس خارج آيت اللَّه محقق حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه حاج سيد صدرالدين صدر فقهاً و اصولا استفاده نموده.

آنگاه مهاجرت به شهرستان بروجرد و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى طاب ثراه در مدرسه (نوربخش) كه تدريس

مكاسب محرمه مى نمودند مستفيض گرديده سپس به قم مراجعت و به انجام وظائف معموله پرداخته تا در سال 1364 قمرى كه بنابر دعوت بعضى از علماء مقيم كاشان كه حوزه علميه تأسيس و از آيات عظام و زعماء حوزه علميه قم استدعاء مدرسى و مديرى براى اداره سرپرستى حوزه مذكوره كرده بود و آقايان هم معظم له را انتخاب كردند به كاشان عزيمت و چندى قيام به تدريس و رسيدگى امور محصلين آنجا نموده و بعد به وطن خود برگشته به قصد اينكه در حرم ائمه معصومين عليهم السلام اقامت نمايد كه اهالى كاشان از مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و مراجع ديگر استدعاء بازگشت آنجناب را نموده و آن مرحوم هم فرمودند كه معين است معاودت شما به كاشان.

پس قبول نموده و به كاشان منتقل و در مدرسه سلطانى و مدرسه گذربابا ولى به تدريس سطوح عالى و خارج و تا حال تحرير بيش از سى سالست كه در دارالمؤمنين كاشان به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تدريس و تأليف اشتغال دارند.

و از آثار قلمى و علمى آنجناب كتب زير مى باشد.

1- الفيه موسوم به سلك الدرر فى نظم الاثر

(الفية سميتها سلك الدرر

و شحت بالاسناد فى نظم الاثر)

2- الدرر البهيه در ترجمه وصيت نامه اميرالمؤمنين على بن ابيطالب (ع) با فرزندش حضرت امام حسن (ع).

3- الحجة القامعة على الكسروية المبدعه 4- انباء الغيب فيما فيه لا ريب.

آنجناب داراى اجازات عديده روايتى و غيره از آيت اللَّه العظمى خوئى و آيت اللَّه العظمى ميلانى و آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى و آيت اللَّه حاج سيد على علامه فانى اصفهانى ادام اللَّه ظلالهم على رؤس المسلمين مى باشد.

نگارنده گويد: آيت اللَّه صبورى

عالمى متين و دانشمندى بارع و مانند شهرتش صبور و در مصائب و امور و داراى محامد اخلاق و محاسن اوصاف و عارى از تظاهر مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمدان (271 -269 / 6).

صحافيان، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ارتودنس اطفال، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دندان پزشكى از دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1350، درجه S.M در رشته ارتودنس اطفال از دانشگاه منچستر انگلستان در سال 1355.

مرتبه علمى:

استاديار بخش ارتودنسى و اطفال دانشگاه علوم پزشكى مشهد تا سال 1366، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

راديوگرافى لاترال سفالوتريك، پروتز، مباحث دندان پزشكى، استاد راهنماى 3 پايان نامه تخصصى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 15 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مفصل فكى و دندان پزشكى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

دندان پزشكى، ارتودنسى، شكاف كام و سفالوتريك.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صحافيان، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي صحافيان

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

آقاي مهدي صحافيان در سال 1349هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان مشهد ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1364 وارد حوزه علميه مشهد . از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد، ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا(ع ) با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه آن ديار حاضر شد و پس از گذراندن سطوح عالي در

سال 1374 به حلقه دروس خارج راه يافت استاد در ايام تحصيل از محضر ستارگاني بزرگ همچون آيت الله مرتضوي،آيت الله مروي، آيت الله اشرفي و... كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته ادبيات فارسي در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1379از دانشگاه فردوسي فارغ التحصيل گرديد . و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان"تقابل عقل و عشق در متون منصوب فارسي" دفاع كرد.ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است. نامبرده ضمن تبليغ سالهاي متمادي است كه به امر پژوهش در دفتر تبليغات اسلامي مشهد مشغول مي باشد.

صحبت اصفهاني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، طبيب و شاعر. وى از شاعران و طبيبان اصفهان است كه در روزگار حكومت عالمگير پادشاه به هندوستان مهاجرت كرد و در آن جا منصب يافت. صحبت به روزگار محمد شاه گوركانى (1161 -1131 ق) در هندوستان وفات يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (472)، الذريعه (599 -598 / 9)، فرهنگ سخنوران (551)، كاروان هند (716 / 1).

صحبت، محمد باقر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بخش 1) لارى (ملا) محمد باقر متخلص به صحبت، شاعر ايرانى (و. حدود 1162 ه. ق- ف. 1251 ه.ق.) وى از مردم بيرم لار (از توابع فارس) است. در آغاز در مدرسه قريه رونيز به تحصيل پرداخت. سپس به شيراز رفت و به فراگرفتن علوم مشغول شد. آنگاه به لار بازگشت و به امامت جماعت و تأليف رسايل پرداخت. وى در تاريخ و لغت فارسى و عربى و فنون ادب مهارت داشت. ديوان او حاوى بيش از 30000 بيت است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

صحت، سياوش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى قفسه صدرى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صحتي سردرودي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صحتي سردرودي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

پدرم عبدالعظيم صحت ، پسر حاج الله وردي خان مشهور به حاج آقا عمو ، معلم اول نگارنده ، عارفي است ، پاكباخته كه دراين سراي خاكي جز عبادت خدا كس و كاري ندارد . سال 1343 شمسي درسردرود تبريز زاده شدم، از هفت سالگي همراه با آموزش رسمى، قرائت قرآن، آداب و اخلاق را از دانشوران ديني سردرود و بيش از همه از محضر محمدتقي محمدي و ميرزا مجيد قنادي كه روزانه درس ترجمه قرآن داشت ياد گرفتم. سال 56 هنگام تعطيلات نوروزي به قم آمدم تا در«دارالتبليغ» اسم نويسي كرده مشغول تحصيل دروس حوزوي شوم، اما چون خرد سال بودم و سال تحصيلي هم رو به پايان بود به تبريز برگشتم تا يكي دو سال در آنجا ادامه تحصيل دهم.در تبريز و بناب «مقدمات» و اندكي از «سطح» را پيش استادان بزرگوارم ابراهيم وثوقي و سيد مهدي مرعشي و عبدالمجيد بنابي آموختم و بيشتر از استاد سيد مهدي مرعشي بهره بردم در همان ايام تا جاييكه مي توانستم با نهج البلاغه انس و الفتي داشتم و چندين سال در برخي جلسات مذهبي آن را ترجمه و توضيح مي دادم. كم كم عاشق نهج البلاغه شدم و هميشه مي گشتم كه استادي پيدا كنم تا چنان كه بايسته است با نهج البلاغه آشنا شوم در تبريز و بناب پيدا

نكردم و با همين آرزو درسال 1369 به شهر قم هجرت كردم. اما افسوس كه در قم هم نهج البلاغه متروك و غريب است و تا حال نديده ام كه كسي آن را جدي بگيرد و تدريس كند.در قم به هر درسي سري زدم و پس از اتمام «سطح» در محضر اساتيد بزرگوار حضرات آيات پاياني و اعتمادى، مدت سه سال از درس «اصول» آقاي مكارم شيرازي و اندكي از درس «فقه» ميرزا جواد تبريزي و ... بهره مند بودم، بيش از پنج سال در تفسير آقاي جوادي آملي و يكسال در درس استاد حسن زاده آملي كه در مسجد معصوميه كتاب «مصباح الانس» را شرح مي داد شركت جستم.از نوجواني گاه گاهي شعر مي سرودم و هنگامي كه در تبريز بودم، به طور مرتب در جلسات هفتگي انجمن ادبي شهريار، و ديگر انجمنها شركت مي كردم و اشعارم را مي خواندم و گاهي نيز مورد تشويق برخي از اساتيد واقع مي شدم و از آرا و انديشه هاي آنها همواره راه مي جستم كه بايد از استادان بزرگوارم در اين وادي نيز ياد كنم كه هر يك زماني ماه مجلس بودند. از آن ميان نام و ياد استاد دكتر پديده (ره) و استاد يحيي شيدا و استاد محمد عابد را هميشه در خاطر دارم.

صحفي، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مجتبي صحفي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد مجتبي صحفي فرزند حجت الاسلام سيد مهدي صحفي در خانواده اي مذهبي در شهر قم در تاريخ 1/1/1341 به دنيا آمدم و تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را

به پايان رساندم و دبيرستان را سال اول آنرا به اتمام رساندم و همزمان در حوزه علميه قم نيز مقدمات را شروع نموده بودم با آغاز جنگ تحميلي رهسپار جبهه ها شدم همراه با ساير رزمندگان مكرر در جبهه حضور يافتم و در بعضي مواقع به همراه چهار تن از برادر هايم سيدمرتضي، سيد روح الله كه در فاو شهيد شد، سيد محمد تقي كه در رمضان مرحله پنچم شهيد شد، سيد مصطفي و سيد محمد حسين در طول جنگ در حوزه علميه نيز به تحصيل اشتغال داشتم و پس از گذراندن سطوح حوزه به درس خارج فقه و اصول علماي ياد شده در همين جزوه حضور پيدا كردم. اين بنده نيز در يك دوره اي چهار ساله رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن تحت اشراف حضرت آيت الله مكارم حضور يافتم و شركت جستم و پس از چهارسال فارغ التحصيل شدو و مع الاسف هنوز اقدام جدي براي دريافت موضوع سطح چهار ننموده ام . حقير بسيار مختصر در كارهاي تحقيقي دخالت داشته و دارم كه در برگه هاي ضميمه درج گرديده است.

صحفي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد صحفي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1313/1/1

زندگينامه علمي

دوره مقدماتي (ادبيات عرب ، منطق و معاني بيان) را در مدرسه ناصريه مقابل مسجد جمعه قم نزد اساتيد متعدد و مختلف گذراندم . قسمتي ازفقه را از محضر استاد فقيد شهيد صدوقي و سپس از محضر استاد آيت الله مشكيني و بخشي از اصول را از محضر استاد شهيد امام موسي صدر و آيت الله سلطاني و ديگر

اساتيد استفاده نمودم . دردروس خارج آيت الله العظمي بروجردي و آيت الله العظمي امام خميني و ديگر مراجع را شركت داشته ام . از تفسير علامه فقيد طباطبايي و دروس علامه بزرگوار نيز استفاده كردم .

صحيحي، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. پس از تحصيل دوره هاى ابتدايى و متوسطه به فرانسه رفت و در دانشسراى آنجا به تصحيل پرداخت. پس از اخذ مدرك به ايران بازگشت. وى علاوه بر اشتغال به تأليف و ترجمه، به تدريس مباحث تعليم و تربيت و روانشناسى در دبيرستان فلاحت (كشاورزى) مشغول شد. از آثار وى: «دستور آموزش براى دانشسراى مقدماتى»؛ «دستور تعليم حساب مقدماتى»؛ «سفر هشتاد روزه بدور دنيا»، ترجمه؛ «كتاب فرانسه»، به مشاكرت وارسته.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2615 -2614 ،2001 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (486 -485 / 2).

صخري خوارزمي، ابوالفضل احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 406 ق)، اديب و شاعر. وى از مفاخر خوارزم است كه در ادب و فنون شاعرى بسيار توانا و زبردست بود. در جوانى به خدمت صاحب بن عباد رسيد و پس از كسب فضايل به دربار خوارزم بازگشت. او را در فن نثر از اقران بديع الزمان همدانى دانسته اند. از آثار وى «ديوان» شعر، و چندين رساله مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (417 -416 / 3)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (31 -19 / 5)، معجم المؤلفين (112 / 2).

صد توماني، محمد سعيد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1250 ق)، فقيه و عالم. خاندان صد تومانى از خانواده هاى معروف و قديم نجف است كه علماى بزرگى از ميان آنان برخاسته، اگر چه از كتب رجال بدور افتاده اند. وى از شاگردان بزرگ سيد مهدى بحرالعلوم است كه از وى اجازه داشت.او رساله ى در مناظره ى استادش با علماى يهودى تأليف كرد. وى همچنين از شيخ جعفر كاشف الغطاء و استاد كل وحيد بهبهانى و سيد محمد جواد عاملى، صاحب «مفتاح الكرامه»، با اجازه روايت كرده است. سيد رضا فرزند سيد مهدى بحرالعلوم و ميرزا احمد بن لطفعلى تبريزى و شيخ مرتضى انصارى از وى روايت كرده اند، و شيخ انصارى به روايتش از صد تومانى كه، از مشايخ وى بود، افتخار مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 602 -601 / 13).

صدر الاطباء شاملو، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1302 -1218 / 1212 ش)، طبيب. وى از كودكى مشغول به تحصيل شد و در نزد استادان عصر خود به فرا گرفتن فنون ادب و علوم منقول و معقول پرداخت و در هنر خطنويسى نيز كار كرد و چون علاقه ى زيادى به رشته ى پزشكى داشت براى تحصيل فن مزبور رهسپار تهران گرديد و چند سالى در نزد چند نفر از اطباء معروف آن زمان از قبيل حاج آقا بابا رشتى ملك الاطباء، ميرزا سيد رضى سمنانى حكيم باشى نظام و ميرزا ابوالقاسم اصفهانى سلطان الحكماء به تحصيل و تكميل طب قديم پرداخت و پس از اين كه اجازه نامه هايى از هر يك از آنان گرفت و ملقب به صدر الاطباء شد و به همراه امير حسين خان شجاع الدوله حاكم قوچان كه در تهران بود به قوچان رفت و پزشك مخصوص

او گرديد. پس از هفت سال اقامت در قوچان و معالجه بيماران به مشهد رفت و مقيم گرديد و مدت پنجاه سال در آن شهر به طبابت اشتغال داشت و در اين رشته در خراسان شهرتى تمام يافت. وى در مشهد درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير ايران (190 / 4)، شرح حال رجال (173 -171 / 5 ،20 / 3).

صدر الافاضل خوارزمي، ابومحمد، قاسم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(617 -555 ق)، اديب، نحوى، فقيه حنفى و شاعر. مقلب به مجدالدين. وى در خوارزم به دنيا آمد. از ادباى نامى عصر خود كه در نحو و خطب و فنون شعرى و علوم ادبى و عربى وحيد دهر بود. وى در فتنه ى تاتار كشته شد. از تأليفات وى: «بدايع الملح»؛ «التوضيح»، در شرح «مقامات» حريرى؛ «الزوايا فى الخبايا»، در نحو؛ «شرح الابنيه»؛ شرح «الاحاجى» زمخشرى؛ شرح «مفصل» زمخشرى كه سه گونه است: شرح وسيط و صغير و كبير به نامهاى «سبيكه»، «مجمره» و «تجمير»؛ ««شرح النموذج»؛ «عجائب النحو»؛ «لهجه الشرع»، در شرح الفاظ فقهى؛ «المحصل»، در بيان؛ «ضرام السقط»، در شرح «سقط الزند»، شرح مشكلات «ديوان» ابوالعلاء معرى.[1]

(ع. پيشواى دانشمندان بخش 2) قاسم بن حسين بن احمد خوارزمى نحوى حنفى مكنى به ابومحمد و ملقب به مجدالدين، اديب ايرانى (مقت. 617 ه.ق.). وى در نحو و خطب و فنون شعر و علوم ادبى عرب كم نظير بود. اوراست: بدايع الملح، التجمير (شرح كبير كتاب مفصل زمخشرى)، التوضيح (در شرح مقامات)، السبيكة (شرح وسيط كتاب مفصل)، (الزوايا فى الخبايا) (نحو)، شرح الابنية، شرح الاحاجى (تأليف زمخشرى)، ضرام السقط (شرح سقط الزند ابوالعلاء معرى) و غيره. وى در فتنه مغول به

قتل رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (8 / 6)، ريحانه (424 -423 / 3)، كشف الظنون (1790 ،1789 ،1775 ،161 ،993 -992 ،956 ،230)، الكنى و الالقاب (410 / 2)، لغت نامه (ذيل/ صدر الافاضل)، معجم الادباء (253 -238 / 16)، معجم المؤلفين (98 / 8)، هديه الاحباب (185)، هديه العارفين (828 / 1).

صدر بكري نيشابوري، صدرالدين، ابوعلي حسن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(656 -574 ق)، حافظ، محدث و مسند. نياى بزرگش عمروك بن محمد اهل مدينه ى نبوى بود و از آنجا به نيشابور آمد و در آن ساكن شد. صدرالدين در دشمق به دنيا آمد. در مكه از جدش و از ابوحفص ميانشى و در دمشق از حنبل و ابن طبرزد و در هرات از ابى روح هروى و در نيشابور از مؤيد طوسى و در اصفهان از ابوالفتوح محمد بن محمد بن جنيد و عين الشمس ثقفيه و در مرو از ابوالمظفر ابن سمعانى و در بغداد از ابن اخضر و همچنين در موصل و اربل و حلب و مصر حديث شنيد و شنيده هاى خويش را تحت عنوان «اربعين البلدان» يا «اربعين البلديه»، شامل چهل حديث از چهل شهر بزرگ از چهل صحابى گردآورى كرد. دمياطى و قطب قسطلانى و ابوالمعالى ابن بالسى و بدر بن توزى و ابوبكر بن يوسف حريرى و تاج احمد بن مزيز و ابوعبدالله بن زراد و محمد بن محب و علاء كندى و عبدالحميد بن سليمان مغربى و جمال على ابن شاطبى و ديگران از وى حديث شنيده اند.

صدرالدين از راويان كتب ابن حبان و «صحيح» ابى عوانه «صحيح» مسلم است. از آن جايى كه وى عهده دار امور حسبه و به تبع نزديك به امراء بود عده اى او را از

نظر حديث تضعيف كرده اند. او در اواخر عمر فلج شد و سپس به مصر رفت و در اندك زمانى درگذشت. وى داراى تصانيف و مجموعه هايى است و بر «تاريخ دشمق» يا «تاريخ ابن عساكر» ذيلى نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (232 / 2)، سير النبلاء (328 -326 / 23)، العبر (279 / 3)، معجم المؤلفين (289 / 3)، الوافى بالوفيات (252 -251 / 12).

صدر جهان طبسي، امير حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، عالم دينى، فقيه و شاعر، متخلص به لسان. از شاگردان شيخ محمود لاهيجى، شاگرد شهيد ثانى، است و از وى در 974 ق موفق به دريافت اجازه شد. او ساكن حيدرآباد دكن بود و در همان شهر نيز وفات يافت. در «رياض العلماء» صاحب عنوان يكبار تحت نام اميرحسين آمده است. از آثارش: «الصيد و الذبائح» ، به فارسى كه براى همايون اعظم قطب شاه نگاتشه و در ان اسامى حيوانات و پرندگان و حشرات را به فارسى و عربى و تركى و دكنى مرتب بر حروف الفبا ذكر كرده و حكم هر يك و فايده ى طبى هر كدام و حكاياتى درباره ى آنها آورده است؛ كتاب «ذخيره الجنه»، در اعمال سال و ادعيه و آداب، كه آن را براى سلطان ابراهيم قطب شاه، ملك دكن، (متوفى 988 ق) تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (105 / 15 ،15 / 10)، رياض العلماء (91 / 2 ،176/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 108 / 10، قرن 292 / 11)، گنجينه ى دانشمندان (30 / 6).

صدر حاج سيد جوادي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده، روزنامه نگار و مترجم. از مسئولين روزنامه ى اطلاعات بود. از آثارش: «داستانهاى شگفت انگيز»، ترجمه؛ «گنجينه ى نثر فارسى»؛ «مقايسه سعدى و حافظ» از نظر غزلسرايى و سبك.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3088 -3087 ،2782 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (580 -579 / 2).

صدر شهيد، حسام الدين، ابومحمد، ابوحفص عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(536 -483 ق)، فقيه حنفى. معروف به ابن مازه. اهل خراسان بود. نزد پدرش، علامه ابوالمفاخر، فقه آموخت و به پايه اى رسيد كه ضرب المثل شد و نزد سلطان جايگاه رفيعى يافت. عده اى از او فقه آموختند. وى از عى بن محمد خدام حديث شنيد و ابوعلى بن وزير دمشقى از وى حديث روايت كرده است. در واقعه قطوان در سمرقند كشته شد و در بخارا دفن شد. از آثارش: «الجامع»، در فقه؛ «الفتاوى الصغرى» و «الفتوى الكبرى»؛ «عمده المفتى و المستفتى»؛ «الواقعات الحساميه»،به نام «الاجناس»، در فروع؛ «اصول حسام الدين»؛ شرح «ادب القاضى» خصاف؛ شرح «الجامع الصغير» شيبانى، در فروع فقه حنفى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (210 / 5)، ايضاح المكنون (124 / 2)، سر النبلاء (97 / 20)، كشف الظنون (1998 ،1471 ،1435 ،1431 ،1404 ،1403 ،1228 ،1224 ،1222 ،569 ،563 ،113 ،46 ،11)، معجم المؤلفين (291 / 7)، النجوم الزاهراه (262 / 5)، هديه العارفين (783 / 1).

صدر عاملي كاظمي، ابومحمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1272 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، محدث، رجالى و مورخ. در كاظمين، در خانواده اى كه اصلش از جبل عامل و سكونتش در اصفهان و مهاجرتش به عراق بود، به دنيا آمد. وى برادرزاده ى آيت الله سيد صدرالدين عاملى كاظمى بود. در چهارده سالگى صرف و نحو معانى و بيان و بديع و منطق را فرا گرفت و تحصيل فقه را آغاز كرد در هيجده سالگى به نجف رفت و كلام و حكمت را از محمد تقى گلپايگانى آموخت، فقه خارج استدلالى را از شاگردان صاحب «جواهر» و اصول استدلالى را از شاگردان شيخ انصارى و علم حديث و رجال و رياضيات را از بزرگان وقت فراگرفت

و قسمتى از علوم غريبه را نزد شيخ عبدالحسين هندى خواند.در 1297 ق از نجف به سامراء رفت و در حوزه ى درس ميرزاى شرازى به تكميل تحصيلات خود پرداخت. در پايان 1314 ق به كاظمين بازگشت و به تأليف و تدريس پرداخت. سيد صدر از مشايخ اجازه در زمان خود بود و جمع كثيرى از بزرگان همچون علامه سيد محمد مرتضى جنفورى هندى و شيخ مهدى بن شيخ محمد على ثقه الاسلام اصفهانى و آيت الله سيد صدرالدين صدر و آقا شيخ آقا بزرگ تهرانى و محدث قمى از وى داراى اجازه بودند. كتابخانه شخصى او يكى از ارزشمندترين كتابخانه هاى عراق بود. سيد حسن صدر بيش از صد اثر از خود به جاى گذاشت و كتاب «تأسيس الشيعه» خويش را مبتكرانه نگاشت و در اين كتاب بر اساس تواريخ و سير مورد اعتماد، ثابت و روشن نمود كه علماى شيعه در تأسيس و تأليف نحو و صرف و عروض و لغت و علوم بلاغت و كلام و فقه و اصول و تفسير و اخلاق پيشگام بوده و پيش از ديگران به تأليف و تصنيف پرداخته اند. مختصر اين كتاب «الشيعه و فنون الاسلام» است. از ديگر آثار وى: «نهايه الدرايه»، شرح و «جيزه ى» شيخ بهائى، در درايه الحديث؛ «ذكرى المحسنين»؛ «نزهه اهل الحرمين»؛ «وفيات الاعلام من الشيعه الكرام»؛ رساله اى در «رد وهابيت»؛ «سبيل الرشاد»، در شرح «نجاه العباد»، در سلوك و بيان طريق عبوديت؛ «سبيل النجاه»، در فقه معاملات؛«تكمله امل الآمل»؛ «جامع اخبار الغيبه»؛ «تبيين الاباحه للمصلين»؛ «تحصيل الفروع الدينيه فى فقه الاماميه»؛ «حدائق الوصول الى علم الاصول»؛ «مجالس المومنين»، در وفيات ائمه معصومين (ع)؛ «مختلف الرجال»؛ «مناقب

آل الرسول من طريق الجمهور»؛ «خلاصه النحو»؛ «آداب الحج واسراره»؛ «انتخاب القريب من التقريب»، گردآورى نام محدثانى كه ابن حجر آنان را شيعه ذكر كرده است؛ «الدرر الموسويه فى شرح العقائد الجعفريه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (209 / 1)، الاعلام (240 -239 / 2)، اعيان الشيعه (330 -325 / 5)، تأسيس الشيعه (مقدمه 35 -1)، الذريعه (114 / 24 ،320 / 22 ،137 / 3 ،359 / 2 ،16 / 1)، ريحانه (425 -424 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 449 -445 / 14)، علماء معاصرين (175 -170)، لغت نامه (ذيل/ صدر)، معجم المؤلفين (300 -299 / 3)، مكارم الآثار (2019 -2015 / 6).

صدر نبوي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: اعصاب و روان، دانشكده: پزشكى ، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى اعصاب و روان از دانشگاه هايدلبرك آلمان غربى در سال 1352، دكتراى تخصصى آسيب شناسى اعصاب از دانشگاه فرانكفورت در سال 1356 و فوق تخصص الكتروآنسفالوگرافى و الكتروبيوگرافى از جامعه الكتروآنسفالوگرافى مونيخ آلمان غربى.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه مشهد از سال 1355 تا سال 1365، دانشيار دانشگاه مشهد از سال 1364 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تغييرات نوروموسكولر در بيمارى جذام، بيمارى اشتانرت، بيمارى ميوكلوبيندرى، ميگرن و درمان آن تدريس دروس اعصاب، آسيب شناسى اعصاب، الكتروآنسفالوگرافى در دانشگاه مشهد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

الكتروآنسفالوگرافى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

اعصاب و آسيب شناسى اعصاب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صدر نيشابوري، صدرالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، مورخ و شاعر. از سادت بزرگ نيشابور و معاصر خوارزمشاهيان بود. در فضل و هنر پايه اى عالى داشت و منصب ديوان استيفاى نيشابور را عهده دار بود. در پايان عمر ترك آن منصب گفت و آن را به فرزند خود واگذاشت و خود به رياضت و عبادت مشغول شد. سيد صدرالدين علاوه بر كتابى كه در «تاريخ سلاطين خوارزمشاهيه» نوشته، گاهى شعر نيز مى سروده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (694 -693 / 2)، تذكره ى روز روشن (474 -473)، الذريعه (603 / 9)، رياض العارفين (219)، فرهنگ سخنوران (554)، لباب الالباب (144 -142 / 1)، مجمع الفصحا (819 / 2)، مطلع الشمس (182 / 3)، هفت اقليم (256 /

2).

صدر، اسدالله

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ميرزا على نوّاب خليفه سلطانى. عالم فقيه، در اصفهان نزد پدر و ديگران تحصيل نموده، به مقام صدارت در دستگاه صفويّه رسيده، در سال 1114 وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

صدر، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1258 ق)، عالم دينى، فقيه و مرجع تقليد. معروف به صدر اصفهانى. نسبش به ابراهيم اصغر فرزند امام كاظم (ع) مى رسد. در اصفهان به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت، در شش سالگى پس از فوت پدر تحت تربيت برادرش، حاج سيد محمد على آقا مجتهد، قرار گرفت و مقدمات را نزد او خواند. بعد از فوت آقا مجتهد، تحت تعليم شوهر خواهرش، شيخ محمد باقر اصفهانى، صاحب «هدايه المسترشدين»، قرار گرفت و نزد وى فقه آموخت. در 1281 ق به نجف مهاجرت كرد و ملازم بحث شيخ راضى بن محمد آل خضر نجفى و بحث شيخ مهدى بن على كاشف الغطاء گشت. سپس مدتى در خدمت ميرزاى شيرازى قرار گرفت. و با وى به سامراء مهاجرت كرد و عده اى از شاگردان سطح متوسط ميرزا را درس گفت و بعد از وفات ميرزا يك سال و چند ماه در سامراء ماند و در 1314 ق به كربلا رفت و در انجا به ترويج دين و انجام وظائف مذهبى مشغول شد و مرجع تقليد آن ديار گشت. ميرزاى نايينى، سيد شرف الدين عاملى، حاج سيد حسين فشاركى، شيخ غلامحسين مرندى حائرى و شيخ موسى كرمانشاهى حائرى از شاگردان وى بودند. او در كاظمين از دنيا رفت و همان جا دفن شد. در «ريحانه الادب» سال وفات وى 1337 ق ذكر شده است. از آثارش: «انيس المقلدين»؛

حاشيه «نجاه العباد» شيخ محمد حسن صاحب «جواهر»؛ «مفتاح الهدايه»، رساله عمليه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (208 -201 / 1)، اعيان الشيعه (404 -403 / 3)، الذريعه (138 / 5)، ريحانه (423 -421 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 160 -159 / 14)، لغت نامه (ذيل/ صدر)، مكارم الآثار (1567 -1565 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (601 1600 / 1)، ميرزاى شيرازى (114 -113).

صدر، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1291 ش)، مترجم و نويسنده. وى پس از تحصيل دروه هاى مقدماتى به اخذ دكتراى حقوق موفق شد. پس از آن به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و مشاغل متعددى را عهده دار شد كه از آن جمله: وزارت كشور در كابينه ى منصور و هويدا و وزارت دادگسترى در كابينه ى هويدا. دكتر صدر در امر ترجمه دست داشت و با همكارى كاظم صدر، برادرش، كتاب «تاريخ سياست خارجى ايران» را به فارسى ترجمه كرد. از ديگر آثار وى: «تأسيسات و سازمانهاى بين اللمل»؛ «چنبر مار»، ترجمه.[1]

فرزند سيد محسن صدرالاشراف، متولد 1291 ش است. بعد از انجام تحصيلات ابتدائى و متوسطه وارد دانشكده ى حقوق تهران شد و دوره ى دانشكده را پايان داد. در 1314 از طرف دولت براى تكميل تحصيلات تخصصى به اروپا رفت و از دانشگاه پاريس درجه ى دكترا گرفت و در 1318 به ايران بازگشت و به استخدام در وزارت كشور درآمد. پس از دو سال به وزارت امور خارجه انتقال يافت. چندى در تهران و چندى در خارج به سر برد. از مشاغل ابتدائى او رايزنى سفارت بلگراد و رايزنى سفارت اسپانيا بود. در 1327 زمانى كه هژير به نخست وزيرى رسيد، او را به رياست دفتر خود

برگزيد. در كابينه هاى ساعد و منصورالملك هم داراى همان سمت بود. در 1329 به وزارت خارجه بازگشت. مدير كل اداره عهود و حقوقى شد. در 1332 مديركل سياسى وزارت كشور گرديد و در 1336 به معاونت پارلمانى و سياسى آن وزارتخانه معرفى شد. يك سال بعد از معاونت وزارت كشور به معاونت وزارت امور خارجه انتقال يافت. تا سال 1339 در آن مقام بود تا به سمت سفيركبير ايران در ژاپن تعيين و به آن كشور عزيمت نمود. قريب سه سال در ماموريت ژاپن بود تا به تهران احضار و به عضويت شوراى عالى وزارت خارجه منصوب شد.

در 1342 در كابينه ى حسنعلى منصور، به سمت وزير كشور معرفى گرديد. در 1343 در كابينه ى اميرعباس هويدا داراى همان سمت بود. يك سال بعد در ترميم كابينه ، شغل او تغير كرد و به سمت وزارت دادگسترى تعيين شد. قريب چهار سال وزير دادگسترى بود. بعد از وزارت دادگسترى جذب بخش خصوصى شد و در بانك بازرگانى و چند شركت وابسته به آن بانك، رياست هيئت مديره و مشاورى حقوقى را عهده دار بود. ضمنا با سمت استادى در دانشكده ى حقوق دانشگاه ملى تدريس مى نمود. وى كتبى چند در علم حقوق انتشار داد كه هم اكنون در دانشگاه تدريس مى شود. وفات او در شهريور 1379 در تهران اتفاق افتاد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] چهره هاى آنشا (359)، روزشمار تاريخ (197 ،183 ،169 / 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1115 ،714 / 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (226)، مؤلفين كتب چاپى (420 -419 / 2).

صدر، حيدر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1309 در سامرّاء متولّد شده، و در 27 جمادى الاولى سال 1356

در كاظمين وفات يافته.

وى را تأليفاتى است كه از آن جمله است:

1- الاوضاع اللفظيّة 2- حاشيه ي كفايه 3- رساله فى المعانى الحرفيّه 4- رساله در تبعيض احكام به علّت تبعيض اسباب 5- شبهة الحيدريّه؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

صدر، سيد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1415 -1339 ق)، عالم دينى و فقيه. در مشهد به دنيا آمد و دربيت علم و عزت نشو و نما يافت. او نوه ى دخترى آيت الله حاج آقا حسين طباطبايى قمى است. به همراه پدر به قم مهاجرت كرد. پس از خواندن ادبيات، سطوح را از مدرسين بزرگ حوزه فرا گرفت. سالها از دروس خارج پدرش، آيت الله صدر، استفاده نمود و معقول را از آيت الله موسوى آموخت. او از محضر درس برخى ديگر از اساتيد بهره مند شد تا خود به تدريس فقه و اصول و حكمت و اقامه ى نماز پرداخت. در 1385 ق بنا به خواسته ى آيت الله شريعتمدارى به تهران آمد و در مسجد حضرت امام حسين (ع) به ترويج دين و اقامه ى نماز و تفسير قرآن پرداخت. آيت الله سيد رضا صدر برادر بزرگ امام موسى صدر، مرجع و رهبر بزرگ لبنان، است. وى در تهران درگذشت، ماده تاريخ وفاتش (اين جهان خرد بود و مرد بزرگ) است. او در جوار حضرت معصومه (س) در قم دفن شد. از جمله آثارش: كتاب «استقامت»؛ كتاب «حسد»؛ كتاب «دروغ»؛ «بانوى كربلا زينب دختر زهراء»، ترجمه ى كتاب «زينب» دكتر عائشه بنت الشاطى.[1]

آقاى حاج سيد رضا بن العلامه الورع آيت اللَّه الحاج سيد صدرالدين ابن العلامه الكبرى و الايه العظمى الحاج السيد اسمعيل صدر موسوى از فضلاء و دانشمندان معاصر تهران و داراى مقام حسب و

نسب و علم و ادب مى باشند. وى در حدود سال 1338 قمرى متولد شده و در بيت علم و عزت پرورش يافته و در معيت والد ماجدش به قم مهاجرت نموده و پس از خواندن ادبيات سطوح را از مدرسين بزرگ حوزه خوانده و سالها از دروس خارج مرحوم والدش آيت اللَّه العظمى صدر استفاده نموده و معقول را از آيت اللَّه العظمى امام خمينى آموخته و از محضر بعض آيات ديگر بهره مند شده خود بتدريس فقه و اصول و حكمت و اقامه نماز پرداخته تا در سال 1385 قمرى كه حسب الاراده آيت اللَّه شريعتمدارى به تهران منتقل و در مسجد حضرت امام حسين عليه السلام واقع در ميدان (شهناز) تهران به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و تفسير قرآن و درس اخلاق و غيره اشتغال دارند.

داراى تأليفات عديده در اخلاق و غيره مى باشند كه از آنها كتب زير است:

1- كتاب استقامت

2- كتاب حسد

3- كتاب دروغ

و مخفى نيست كه معظم له از طرف پدر موسوى و بحضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام منتهى مى شوند و از طرف مادر طباطبائى و بحضرت امام حسين مجتبى عليه السلام متصل مى گردند. زيرا والده ماجده ايشان صبيه مرحوم مغفور سيدالفقهاء و المجتهدين آيت اللَّه العظمى آقاى حاج آقا حسين طباطبائى قمى كه ترجمه اش در جلد اول ص 264 گذشت مى باشد و ايشان سبط آن بزرگوار هستند ادام اللَّه توفيقه.

برادر ارجمندش جناب استاد و زعيم بزرگوار آقاى حاج سيد امام موسى صدر مرجع و رهبر بزرگ مردم لبنانست كه امروز صوت وصيتش بتمام جهان رسيده و براى شيعيان دنيا آبروى عظيمى گرديده و بايد ايران و ايرانى فخر كند كه يكى از هم

ميهنان او باين پايه قدرت و عظمت رسيد كه زمام دولت و ملت كشور بيگانه را بدست گرفته و با نطق آتشين و بيانات شيرينش بر عليه استعمارگران غربى مبارزه كرد و هم اكنون سرنوشت وى مجهول و نامعلوم است.

فقيه.

تولد: 92 (1300 رمضان 1339 ق.) مشهد.

درگذشت: 11 آبان 1373، قم.

آيت الله سيد رضا صدر دوران كودكى و نوجوانى را تحت تربيت پدر خود پشت سر نهاد. مقدمات و ادبيات را در مشهد فراگرفت. در سال 1354 ق. به همراه پدر به حوزه ى علميه ى قم رفت و سطوح را نزد اساتيدى نظير حضرات آيات عظام سيد شهاب الدين مرعشى نجفى و محقق داماد آموخت. سپس خارج فقه و اصول را در محضر حضرات آيات عظام سيد حسن صدر و سيد محمد حجت كوه كمره اى و سيد حسين بروجردى و فلسفه و عرفان را نزد امام خمينى فراگرفت. ايشان پس از وفات آيت الله العظمى بروجردى به تدريس فقه و اصول و فلسفه و عرفان پرداخت.

در سال 1346 براى تبليغ و ارشاد به تهران آمد و مسجد امام حسين را كانون تبليغات دينى خويش قرار داد و به تدريس، تبليغ و ارشاد، امامت جماعت، اداره ى كلاس هاى معارف دينى، تأليف و پروش شاگردان پرداخت. وى در اين مسجد كلاس درس اخلاق، تفسير و فلسفه نيز برگزار كرد و همچنين به تدريس فقه و اصول هم اشتغال داشت. در سال 1356 به حوزه ى علميه قم بازگشت و به خدمات دينى و مذهبى مشغول شد.

از تأليفات آيت الله صدر مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: الاجتهاد و التقليد؛ العدالة فى الفقه؛ تفسير سوره حجرات؛ تفسير سوره يوسف (حسن يوسف)؛ استقامت، حسد؛ دروغ؛ فلسفه آزاد؛ الفلسفه

العليا؛ محمد فى القرآن؛ المسيح فى القرآن؛ قرآن شناسى؛ بانوى كربلا؛ راه محمد (دو جلد)؛ راه على (ع) پيشواى شهيدان؛ راه قرآن؛ زن و آزادى؛ زيارتنامه حضرت رضا (ع) سخنان سران كمونيزم درباره خدا؛ مرد وفا (زير درختان سدر)؛ نشانه هايى از او (دو جلد)؛ نگاهى به آثار فقهى شيخ طوسى؛ مقدمه بر نهج الحق و نامه دانشوران. از جمله آثار منتشر نشده وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: أربعون و مأتا مسئلة فقهى؛ تعليقة بر عروة الوثقى؛ الفقه على مذهب اهل البيت- كتاب الصلاة؛ القواعد الثلاث؛ تجاو؛ فراغ؛ حيلولة؛ رساله در مقدمه واجب؛ شبهة العبائية حكم نجاسة الباطن؛ نفائس الاصول (دو جلد)؛ حاشيه بر اسفار؛ برهان الصديقين، حاشيه بر منظوم (سه جلد)، ديوان شعر، درست و نادرست، خواجه نصيرالدين طوسى؛ خليفة رسول الله (ص)؛ اسلام ما؛ سبد (كشكول)؛ ترجمه رسالة الحقوق امام سجاد؛ الجهاد و الثورة؛ الكليم فى القرآن.

آيت الله سيد رضا صدر در آبان سال 1373 درگذشت و پيكرش در قم در صحن حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (205 / 1)، گنجينه ى دانشمندان (504 -503 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (172 -171/ 3).

صدر، صدرالدين، ابوالرضا محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1299 ق)، عالم دينى، فقه، مرجع تقليد و شاعر. در كاظمين به دنيا آمد تحصيلات ابتدايى را در سامراء گذراند و ادبيات و رياضيات را نزد استادان فن فراگرفت و به همراه پدرش به كربلا مهاجرت كرد و در آنجا سطوح را نزد آيت الله شيخ حسن كربلايى و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى خواند. او تحصيلات عاليه را نزد پدرش شروع كرد و در حدود 1328 ق براى تكميل تحصيلات به نجف

رفت و در حوزه ى درس آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و علامه يزدى حاضر و به درس و بحث تحقيقى مشغول شد. سپس به مشهد رفت و چندى در آن شهر توقف كرد و به تدريس و ارشاد و اصلاح حال مسلمانان پرداخت. آن گاه به عراق بازگشت و چندى در آن سامان به تدريس و بحث مشغول شد. در 1349 ق بنا به دعوت آيت الله حايرى به قم رفت و با وى همكارى نمود. پس از وفات آيت الله حايرى و تا ورود آيت الله بروجردى به همراهى آيت الله حجت و آيت الله خوانسارى عهده دار سرپرستى حوزه ى علميه ى قم بود. آيت الله صدر فقيهى اصولى و محدثى رجالى و محققى عميق النظر و اديبى اديب و شاعرى ماهر بود. او در مكارم اخلاق و كمالات نفسانى و معنوى از سرآمدان روزگار بود. وى در قم درگذشت و مابين قبر آيت الله حايرى و آيت الله خوانسارى دفن شد. از آثار اوست: «خلاصه الفصول»، در علم اصول، كتاب «المهدى (عج)»، درباره ى حضرت ولى عصر (عج)؛ «ديوان» شعر مذهبى و اجتماعى، به عربى و فارسى؛ حاشيه «كفايه الاصول»؛ «اصول عقايد»؛ رساله اى در «اصول دين»؛ رساله اى در «رد شبهات وهابيه»؛ رساله اى در «اثبات عدم تحريف كتاب»؛ «مختصر تاريخ الاسلام»، در پنج مجلد؛ «حديث و اخبار»؛ رساله اى در «حقوق زن»؛ «لواء محمد (ص)»، در اخبار خاصه و عامه، در دوازده مجلد، منظومه اى در «حج»؛ منظومه اى در «صوم»؛ رساله اى در «تقيه»؛ رساله اى در امر به معروف و نهى از منكر»؛ «سفينه النجاه»، رساله ى عمليه؛ «الحقوق»، در بيان شصت دو حق؛ «مدينه العلم»،: در اخبار اهل بيت (ع)، در شش مجلد.[1]

صدرالدين بن (حاج سيد) اسماعيل عاملى الاصل

از علماى اماميه و مراجع تقليد (و. كاظمين 1299 ه.ق/ - ف. قم 1332 ه.ش.) نسبت به ابراهيم اصغر فرزند موسى ابن جعفر 4 منتهى ميگرديد صدر فقيه، اصولى، اديب و شاعر و در فنون ادب ماهر بود، ادب عرب و علوم رياضى را از استادان وقت فراگرفت و مدتى در حوزه درس پدر خويش و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و سيد كاظم يزدى تحصيل كرد و به اجازات آنان نايل آمد، و چون به ايران بازگشت مدتى در خراسان اقامت كرد و سپس به قم رفت و به تدريس و رعايت حال طلاب حوزه علميه آن شهر پرداخت. او راست: اصول دين، حاشيه بر كفاية الاصول، خلاصة الفصول، حكم ماءالغساله، المهدى، رد بعض شبهات و هابيه، مختصر تاريخ الاسلام (لغ.)

مرحوم مغفور سيدالفقهاء والمجتهدين و غوث العلماء العاملين حاج سيد صدرالدين بن آيةاللَّه العظمى الحاج سيد اسماعيل صدر الموسوى العاملى يكى از معاضدين مرحوم آيت اللَّه حايرى و زعماء سه گانه بعد از آن مرحوم و يكى از دو وصى معظم له است كه از فوت مرحوم حايرى تا ورود مرحوم آيت اللَّه بروجردى با مساعدت و معاونت دو قرين ديگرش مرحومين آيت اللَّه حجت و خونسارى حوزه علميه قم را در آن شرايط سخت حفظ و نگهدارى نموده و از تشويق و نگهدارى محصلين و فضلاء آنى غفلت و كوتاهى ننمودند و خود اين نگارنده از افرادى هستم كه خود را رهين محبتهاى آن مرحوم مى دانم زيرا در آن موقع جز آن مرحوم كسى از آقايان به حقير عنايتى نداشت.

تولد آن بزرگوار در ماه رجب 1299 قمرى در كاظمين واقع شده و ادبيات و رياضيات را نزد استادان فن

فراگرفته تا در سال 1328 براى تكميل تحصيلات به نجف مهاجرت و در حوزه درس مرحوم آخوند خراسانى و علامه يزدى حاضر شده و در سال 1331 به مشهد مسافرت و چندى توقف نموده و در سال 1337 باز به عراق مراجعت و بعد چندى در مشهد توطن گرفته و در سال 1349 بنابر دعوت مرحوم حايرى رحل اقامت به قم انداخته و با آن مرحوم كه توجه خاصى به ايشان داشتند همكارى نموده تا بعد از فوت آن مرحوم كه با همكار گرام سابق الذكرش قيام به حفظ حوزه نموده تا در صبح روز شنبه نوزدهم ربيع الثانى 1373 قمرى كه داعى حق را لبيك اجابت گفته و در بين قبر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه خونسارى ره مدفون گرديد و در شب رحلتش حجةالاسلام آقا ميرزا محمد همدانى كه از فضلاء حوزه علميه است در خواب مى بيند كه وارد مقبره مرحوم حايرى شده و در جلوى قبر ايشان همانجائى كه الان قبر اوست قبرى كنده و آماده است و مى گويند اين قبر آيت اللَّه صدر است گفت آمدم نشستم فاتحه بخوانم ديدم هودجى از آسمان به زمين آمده و از ميان آن يك بانوى مجلله بيرون آمد و از عقب او چند زن ديگر آمد و به طرف آن قبر رفت با خود گفتم حتماً اين بانو حضرت فاطمه زهراء سلام اللَّه عليها است. ديدم آمد سر قبر و فرمود اين قبر صدر من است صدر من هم از دنيا رفت خوب فرزندى بود و تعريف نمود و فرمود جگر گوشه من هم بود و نشست و بنا كرد به گريه نمودن و من از خواب بيدار شدم

و صبح آن شب خبر فوت آن مرحوم منتشر گرديد.

نگارنده صبح همان روز در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى عراقى بودم و فرمود آقا شيخ محمد همدانى الان اينجا بود اين خواب را نقل كرد و داشت تعبير مى نمود كه صداى بلندگوى آستانه به تلاوت قرآن بلند شده و اين خبر محنت اثر را به گوش مردم قم رسانيد.

آثار ارزنده اى از خود گذاشت كه از آنهاست 1- خلاصة الفصول در اصول كه به طبع رسيده است 2- كتاب المهدى درباره حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف كه چندين بار به طبع رسيده و در آن از كتب عامه اثبات وجود ذيجود حضرتش را نموده است 3- كتبى در فقه و اصول و غيره كه مخطوط مى باشد داراى طبعى روان و ذوقى سرشار بود و اشعار عربى غرائى سروده است كه يكى از آن در ذيل ترجمه مرحوم آيت اللَّه حايرى گذشت مطلعش (عبدالكريم آيةاللَّه قضى) و آخرش ماده تاريخ عجيب فوت آن مرحوم (لدى الكريم حلّ ضيفاً عبده) بود.

3- ديوان اشعار مذهبى و اجتماعى و نصايح و مدايح و مراثى اهل بيت عليهم السلام 4- حاشيه ى كفايةالاصول 5- اصول عقايد 6- رساله اى در اصول دين 7- رساله اى در رد شبهات وهابيه 8- رساله در اثبات عدم تحريف كتاب 9- تاريخ مختصر اسلام در 5 جلد 10- حديث و اخبار 11- رساله اى در حقوق 12- لواء محمد در اخبار خاصه و عامه 12 جلد- نگارنده گويد كه غالب اين كتب متأسفانه مخطوط مانده است- يكى از قصائد آن مرحوم كه در مرثيه جده اش حضرت زهراء عليهاالسلام سروده قصيده زير است:

يا خليلى احبسا الجرد مهارا

و ابكيا دارا عليها الدهر

جارا

و ربوعا اقفرت من اهلها

و غدت بعدهم قفراً برارا

حكم الدهر على تلك الربى

فانمحت والدهر لا يرعى زمارا

كيف يرجى السلم من دهر على

اهل بيت الوحى قد شن المغارا

لم يخلف احمد الا ابنة

و لكم اوصى الى القوم مرارا

كابدت بعد ابيها المصطفى

غصصاً لومست الطور لمارا

هل تريهم ادركوا من احمد

بعده فى آله الاطهار ثارا

غصبوها حقها جهرا و من

عجب ان تغصب الزهراء جهارا

من لحاها اذ بكت والدها

قائلا فلتبك ليلا او نهارا

ويلهم ما ضرهم لو بكيت

بضعة المختار اياما قصارا

من سعى فى ظلمها من راعها

من على فاطمة الزهراء جارا

من غدا ظلما على الدار التى

اتخذتها الانس والجن مزارا

طالما الاملاك فيها اصبحت

تلثم الاعتاب فيها والجدارا

و من النار بها ينجو الورى

من على اعتابها اضرم نارا

والنبى المصطفى كم جائها

يطلب الاذن من الزهراء مرارا

و عليها هجم القوم و لم

تك لاذت لا و عليها الخمارا

لست انساها و يا لهفى لها

اذوراء الباب لاذت كى توارا

فتك الرجس على الباب و لا

تسئلن عما جرى ثم و صارا

لا تسلنى كيف رضوا ضلعها

و اسئلن الباب عنها والجدارا

و اسئلن اعتابها عن محسن

كيف فيها دمه راح جبارا

و اسئلن لؤلؤ قرطيها لما

انتثرت والعين لم تشكوا حمرارا

و هل المسمار موتور لها

فغدى فى صدرها يدرك ثارا

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (215 -201 / 1)، آينه دانشوران (168 -165)، الذريعه (290 ،184 / 20 ،199 / 12 -230 ،42 / 7 ،232 / 3)، ريحانه (429 -427 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 949 -943 / 14)، علماء معاصرين (217 -216)، گنجينه ى دانشمندان (329 -326 / 1)، لغت نامه (ذيل/ صدر)، معجم المؤلفين (17 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (538 -537 / 3).

صدر، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر بن سيد حيدر بن سيد اسماعيل صدر اصفهانى از مدرسين و

اعلام معاصر نجف اشرف است.

وى در سال 1350 قمرى در بيت علم و فضيلت چشم به جهان گشوده و در مهد تقوا پرورش يافته و پس از خواندن ادبيات و سطوح متوسط و عالى و تكميل مبانى فقه و اصول از محضر آيات عظام نجف بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله فقها و اصولا استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و استادى رسيده و خود تشكيل حوزه تدريس خارج داده و عده زيادى از افاضل به درسش شركت و استفاده نموده و مى نمايند.

داراى تاليفات ارزنده اى كه ذيلا مى نگارم مى باشند 1- فلسفتناط 2- اقتصادناط 3- المدرسه الاسلاميه ط 4- فدك ط 5- غايه الفكر فى الاصول ط 6- شرح عروه الوثقى كتاب طهاره و خمس 7- تعليقاتى بر اسفار.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

صدر، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1311، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آسيب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصصى آسيب شناسى از دانشكده دانشگاه تهران در سالهاى 1341 و 1347 و فوق تخصص آسيب شناسى از كاليفرنياى آمريكا.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران از سال 1342 تا سال 1357، دانشيار دانشگاه تهران از سال 1347.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آسيب شناسى و مسائل گوناگون.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

آسيب شناسى عمومى براى آموزشگاه عالى بهداشت دهان، اثرات رادياسيون ضايعات ناشى از مواد شيميائى، اختلالات ناشى از كمبود مواد غذايى و آزارهاى فيزيكى، دانستنيهاى لازم در مورد سرطان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 15، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

كوليت ناشى از آنتى بيوتيك ها، گزارش

يك مورد بيمارى آندرسون تايرى، ساركوم مرى، كارسينوئيدريه، ملانوم بدخيم آنوركتال، گرانولارسل ميولاستوما، ميكزوم دهليز چپ در كودكان، اثرات رادياسيون، ضايعات ناشى از مواد شيميائى، اختلالات ناشى از كمبود مواد غذايى و آزارهاى فيزيكى به زبان هاى فارسى، انگليسى و فرانسه.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صدر، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد موسى مشهور در همه آفاق به (امام موسى صدر) فرزند برومند آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد صدرالدين ابن العالم الجليل آيت اللَّه العظمى حاج سيد اسماعيل صدر و سبط آيت اللَّه العظمى ازهد الفقهاء والمجتهدين حاج آقا حسين طباطبائى قمى يكى از ستارگان فروزان و چهره هاى درخشان حوزه علميه قم است كه سالها در مغرب خاورى طلوع نموده و در آسمان لبنان و سوريه و فلسطين نورافشانى مى كند آن جناب در حدود سال 1343 قمرى در مشهد مقدس به دنيا آمده و در سال 1349 در معيت والد خويش به قم مهاجرت و به تحصيل دروس ابتدائى اشتغال يافته و در بيت علم و شرف پرورش يافته و پس از پايان دروس جديد به تحصيل علوم عربيه منقول و معقول پرداخته و مقدمات و سطوح را از مدرسين حوزه فراگرفته سپس از محضر مرحوم والد ماجد و ديگر آيات چون آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى خمينى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران استفاده علوم عقلى و نقلى نموده تا به مدارج عاليه اجتهاد و اتقان رسيده سپس عزيمت به نجف اشرف و چندى هم از محاضر آيات عظام آنجا بهره مند شده و پس از رحلت آيت اللَّه العظمى حاج سيد عبدالحسين شرف الدين زعيم و مرجع شيعيان لبنان بنابر دعوت رسمى بيت شرف الدين و شيعيان لبنان

براى زعامت و سرپرستى شيعيان مهاجرت به لبنان نموده و با آگاهى و كياست و فراست موهبتى از عهده مسئوليت سنگين زعامت به خوبى درآمده و محبوب القلوب مردم عالى و دانى آن سامان گرديد و به اكثريت نزديك به اتفاق به رياست مجلس اعيان (سنا) شيعيان لبنان انتخاب و رهبر بزرگ و قائد اعظم مردم مستضعف در آن منطقه گرديده و خدمات ارزنده چشمگيرى نموده وصيت و صوتش به شرق اقصى و اوسط و بلاد باخترى رسيده و در رديف يكى از سياستمداران به نام معاصر درآمده و محسود حكومت طاغوتى و محمدرضا پهلوى گرديده كه چرا و براى چه يكى از روحانيون و آيت اللَّه زادگان قم به اين پايه عظمت و سياست برسد كه كليه روساء جماهير اسلامى غربى مصر و ليبى و مراكش و تونس و سودان و گينه و سعودى و سوريا و عراق از او دعوتهاى رسمى نموده و مراسم استقبال و تجليل را انجام دهند و اين موقعيت چنان دولت طاغوتى ايران را به وحشت انداخت كه براى اسقاط او از انظار مردم دست به افتراء به وسيله عوامل ساواك در جرائد و روزنامه ها اكاذيبى جعل كه از موقعيت معظم له بكاهد غافل از آن كه به گفته شاعر:

چراغى را كه ايزد برفروزد

هر آنكس پف كند ريشه اش بسوزد

اين نويسنده كه قسمتى از فعاليتهاى و خدمات ايشان را در جلد سوم گنجينه نوشتم اداره نگارش و عمال روسياه سازمان امنيت (باصطلاح خودشان) كتاب را توقيف كه با شرح حال و ترجمه و عكس آقاى صدر قابل نشر نيست و چند ماهى مرا اسير و بالاخره با حذف شرح زندگينامه و آثار معظم له

كتاب را ناقص و اجازه نشر داد. خدا روى همه آنها مخصوصا روحانى نما را سياه و در دادگاه انقلاب به كيفر اعمالشان گرفتار و مجازات نمايد.

بارى امام موسى صدر از مفاخر عالم تشيع معاصر و افتخارات كشور ايران بلكه مسلمين جهان است كه با لباس روحانيت (عمامه و عبا و قبا) در عداد بزرگترين شخصيتهاى سياسى جهان و با چندين زبان زنده از عربى و فارسى و فرانسوى و انگليسى و غيره آشنائى كامل و سخن مى گويد. و داراى مدارك علمى از اجتهاد و دكترا و غيره مى باشد.

آثار و خدمات و باقيات الصالحات اين رادمرد علم و سياست به اندازه اى است كه ذكر آن در اين مختصر نگنجد بلكه كتاب مستقلى لازم دارد و قسمتى از آن رد مجلدهاى لبنانى و غيره ياد شده است. ولى متاسفانه كه دست استعمار امپرياليسم صهيونيستى اسرائيل و آمريكا و جبهه هاى طاغوتى شرقى و غربى - راست گرايان و چپ گرايان خخاورى و غيره اين نادره دوران را به توسط دولت ليبى (سرهنگ قزافى) به عنوان دعوت رسمى از لبنان به ليبى برده و از ماه رمضان 1398 قمرى برابر 1978 ميلادى تاكنون كه ماه رجب 1399 برابر مه 1979 مسيحى است اثرى از ايشان نيست و هرچند تاكنون از لبنان و سوريا و كشورهاى اسلامى و بالاخص ايران به ليبى و غيره مراجعه شده ردپائى پيدا نشده و دولت ليبى مدعى است كه ايشان به رم رفته اند و حال آن كه كشور ايتاليا و رم از ورودشان به آن كشور تكذيب مى كند. خلاصه جهان تشيع در فقدان و هجران اين عزيز گمشده خود كه براى رياست جمهورى اسلامى

ايران برازندگى و شايستگى دارد در سوك و غم فرورفته و همه روز چشم انتظار دوخته تا از ليبى و يا كجا ظاهر و پيدا شود.

نگارنده كه بيش از چهل سال سال است افتخار دوستى و ارادت به بيت جليل صدر و بالاخص ايشان را دارم و آخر عهدم با ايشان را فراموش نمى كنم در شب جمعه هفدهم ذى حجه 1397 قمرى بود در مسجدالحرام نزديكى حجراسمعيل كه مرا در آغوش مهر گرفته و ساعتى با هم سخن گفتيم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

صدرا، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1326 ق)، عالم دينى، فقيه و واعظ. در اراك به دنيا آمد و در زادگاه خود مقدمات و قسمت عمده ى سطوح را نزد اساتيد بزرگ فراگرفت. در اوايل تأسيس حوزه،شانزده ساله بود كه به قم رفت و سطوح را در قم تكميل كرد و از اول دوره ى دوم درس اصول آيت الله حايرى و درس فقه ايشان كه «خيارات مكاسب» بود استفاده نمود. همچنين از درس آيت الله يثربى بهره برد و سطح و «كفايه» را در خدمت آيت الله ميراز محمد ثابتى همدانى خواند و مقدارى از «فرائد» را خدمت آيت الله سيد محمد تقى خوانسارى و آيت الله ميرزا محمد على شاه آبادى همراه «منظومه ى حكمت» خوانده و همچنين «مكاسب» را خدمت اين دو استاد استفاده كرد و نيز از محضر آيت الله سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى مقدارى از «منظومه ى حكمت» و «رسائل» شيخ را بهره گرفت. وى داراى طبعى موزون و ذوقى كامل بود. از آثارش. تأسيس كتابخانه در مسجد اراكيهاى مقيم تهران و جمع آورى كتب براى آن بود. از آثار علمى او: «الغرائب» يا «مظهر العجائب فى غرائب الامام على بن ابى طالب

(ع)»، در چند مجلد؛ «ابوطالب و فرزندانش»، در اثبات ايمان ابى طالب از طرق اهل سنت، دو مجلد؛ «الكعبه و وليدها»؛ «توشه دان گدا»؛ «جهاز عروس و داماد»؛ «ادب گفتار»؛ «ادب كردار»؛ «تناثر النجوم فى ارض الطفوف»؛ «ديوان» شعر؛ «افاضه الحرمين»؛ «سراح الحاج»، منظومه اى در عمل حج؛ «منهاج الحاج»، مختصرى در حج استدلالى، رساله اى در «رد عشره ى مبشره»؛ «انقلاب اسلامى قرن 14»؛ «صراط مستقيم كى و كجاست؟».[1]

حاج شيخ محمدتقى صدراء اراكى از علماء اعلام و مبلغين گرام و وعاظ به نام معاصر است در تهران در حدود سال 1319 ق در اراك متولد شده و در آنجا مقدمات و ادبيات را آموخته و سطوح را در نزد مرحوم سلطان العلماء اراكى و آيت الله آقانور و علماء ديگر حوزه علميه حوزه اراك خوانده و پس از انتقال حوزه علميه از اراك به قم مهاجرت به قم نموده و چندين سال از محضر مرحوم آيت الله حايرى و آيات ديگر استفاده نموده آنگاه به وطن مراجعت و بالغ بر بيست سال اقامت جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و خدمات دينى و روحى كرده و به واسطه بعضى از جهات و دعوت عده اى از مردم اراك مقيم تهران و ديگران مهاجرت كلى به تهران نموده و در خيابان گرگان در مسجد آبرومندى به اقامه جماعت و در هيئت محترم بنى فاطمه كه از هيئات باعظمت و مجد تهران و مجالس و مسجد ديگر تهران و شهر رى و حومه تهران و روى به منبر رفته و داد سخن داده انجام وظيفه دينى مى نمايند.

مولف گويد: معظم له از وعاظ با فضل و منبرى بسيار آموزنده و مفيد دارد و عموم طبقات از منابر

وى استفاده كرده و بهره مند مى شوند. داراى طبع شعر و ذوق سرشاريست و اشعارى در مراثى و مدايح و مواعظ و نصايح دارد و نيز داراى تاليفاتى مى باشد كه هنوز به طبع نرسيده است.

شيخ محمدتقى بن العالم المجاهد المحامى حاج شيخ محمدباقر از علماء مبرز و خطباء نامى و مبلغين سامى اراكى مطهر تهران است.

ايشان در سال 1326 ق در اراك به دنيا آمده و در زادگاه خود مقدمات و قسمت عمده سطوح را نزد اساتيد بزرگ فراگرفته و در سال تاسيس حوزه علميه قم كه آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى مؤسس و بنيان گذار حوزه به اصرار قمين و تهرانين از اراك به قم هجرت كردند و چهل شب تمام ائمه جماعت قم نماز جماعات خود را تعطيل و به ايشان اقتدا نمودند و مواجه با اصرار و ابرام قميين و تهرانيين شدند كه بايد در قم توطن فرموده و حوزه علميه اراك را به قم منتقل فرمائيد. و ايشان مردد بودند و استخاره كردند كه آيا حوزه علميه را به قم انتقال دهند يا نه پس تفال به قرآن زدند پس باز قرآن مانند هميشه معجزه كرد از آن معجزه هائيكه فراموش شدنى نيست زيرا اين آيه آمد (و اتونى باهلكم اجمعين) كه يوسف به پدر و برادرت پيام داد كه من عزيز مصر شدم و همه با خانواده هايتان نزد من بيائيد و كسى را باقى نگذاريد.

مرحوم آقاى حايرى هم به مفاد همين آيه براى حوزه علميه اراك نوشتند كه همه تان با زن و بچه حركت كنيد.

مترجم ما در آن موقع شانزده ساله بود و والدش راضى به مسافرت نمى شد و از مرحوم آيت اللَّه حايرى

سئوال شده بود ايشان ادامه تحصيل را براى مشتغل واجب عينى مى دانستند بنابراين تصميم مى گيرند كه بدون اجازه والدشان به قم بيايند ولى خوشبختانه راضى شده و گريه شوق و رضا نموده پس به قم عزيمت و پس از ورود در سلك مهاجرين الى اللَّه در آمده و سطوح را در قم تكميل و از اول دوره دوم درس اصول آيت اللَّه حايرى و درس فقه شان كه (خيارات مكاسب) بود حاضر و استفاده نموده و پيش از آن صبح ها در درس مرحوم آيت اللَّه يثربى كه از مبرزين شاگردان مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى بوده بهره مند شده و سطح كفايه را در خدمت مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد ثابتى همدانى خوانده مقدارى از فرائد را هم خدمت آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدعلى شاه آبادى با منظومه حكمت خوانده و همچنين مكاسب را خدمت اين دو بزرگوار استفاده نموده و نيز از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى مقدارى از منظومه حكمت و رسائل شيخ را استفاده نموده و در سال 1343 ق كه آيات عظام نجف (مرحوم اصفهانى و نائينى و غيره كه تبعيد به ايران و قم شده و شروع به تدريس نمودند نسبت به مرحوم آيت اللَّه اصفهانى ارادتى شديد داشته اند...

سلطنت غاصبانه طاغوتى رضاخان (زنديق) پيش آمد و با آنكه همه طلاب امتحان داده و داراى جواز بودند مامورين جهنم اهل بهشت را تا (در بهشت) على بن جعفر و حتى خود بهشت (كه فرمودند يك در بهشت در قم باز مى شود) تعقيب مى كردند و چون مامورين كه داخل مدرسه فيضيه مى شدند طلاب از طبقه دوم اطاق ها خود را در رودخانه

پرتاب مى كردند.

عوامل جنايتكار رضاخان به دستور وى با بودن آيت اللَّه العظمى حايرى و قمى و اصفهانى و ساير آيات كشف حجاب (يا كشف عورت) نموده و حرم حضرت ثامن الائمه عليه و عليهم السلام را به توپ و تفنگ بسته و هركس از اهل علم كه مأمنى سراغ داشت به آنجا گريخته و مابقى هم در قم در هر دقيقه و ساعتى مواجه با گرگان آدم نماى از عمال جنايت كار دولت مى شدند آقاى صدرا در آن موقع از روى اضطراب به اراك رفته و به جهت اداره يتيمانى كه عهده دار مخارج آنها بود به منبر و وعظ پرداخته و از اين راه هم خدمت به عائله والدش نموده و هم بهترين خدمات را در ارشاد مردم به شرع بنمايد.

سال 1357 شمسى پيش آمد و فرمان اتحاد شكل و پوشيدن كت و شلوار و كلاه پهلوى به سر گذاردن صادر شده و با گذرانيدن از مجلس شوم قانونى كردند و با هزاران دسايس و وسائل عده اى از پوشيدن لباس متحدالشكلى به نام محدث مجتهد - مدرس طلبه اى واجد يكى از سه رتبه باشد و متصدى امور حسبيه و امام جماعت و هاخام يهود و كشيش نصارى و مريد زردشتى كه تمام آنها هم بايد جواز مخصوص از وزارت معرف و علوم آن روز داشته باشند.

خلاصه شرح زندگينامه معظم له بسيار و در خور كتاب جداگانه اى است و تا جائيكه براى نگارنده امكان داشت فشرده آن را انتخاب و اقتباس نموده و در اختيار عموم قرار دادم مترجم گرامى در شهرستان اراك به اقامه جماعت و تبليغ احكام و تنوير افكار و نشر معارف اسلامى و بالاخص مكتب ولايت پرداخته و

خدمات چشمگيرى در شهر و حومه آن نموده و آثار خالده اى از خود به جا گذارده و پس از آن سفرى به تهران نموده و در آنجا روى اصرار و ابرام اراكى هاى مقيم پايتخت اقامت در آن سواد اعظم را اختيار و در مسجد همشهريهاى خود به اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته و باقيات الصالحاتى از خود مانند تاسيس كتابخانه و جمع آورى كتابهاى مختلف سودمند و مفيد دينى تا حدود نه مغازه كوچك و بزرگ براى تامين مخارج آب و برق و خادم مسجد و مازاد آن براى امام مسجد ساخته و تا كنون از آن بهره بردارى مى شود.

آقاى صدرا داراى بيانى جامع و قاطع و آموزنده هستند و بسيارى از گم گشتگان دينى از مواعظ و اندرزها و خطابه هاى ايشان به راه آمده و متنبه شده و پابند دين و نماز و مبانى دينى گشته اند.

داراى طبعى موزن و ذوقى كامل و جالب و اديبانه و خردمندانه مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (201 -194 / 8 ،380 -379 / 2).

صدرالاطباء حسيني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولف كتاب «فصول العلاج» در 1335 وفات يافته، قبرش نزديك فاضلان.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

صدرالافاضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بخش 2) لطفعلى بن (ميرزا) محمد كاظم امين السفراى شيروانى دانشمند ايرانى (و. 1274 ه.ق.- ف. 1350 ه.ق./ 1310 ه.ش.) وى تحصيلات خود را در مدرسه سپهسالار قديم تهران به پايان رسانيد و علوم معقول را نزد ميرزا ابوالحسن جلوه و آقا على زنوزى آموخت. در عهد مظفرالدين شاه به تعليم چند تن از شاهزادگان پرداخت و سپس معلم احمد شاه گرديد.از آثار اوست: مفتاح خط كوفى، مقدمه اصلاح المنطق، ايضاح الادب.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

صدرالذاكرين، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1251 ق)، عالم، خطيب، اديب و شاعر، متخلص به واله. در شهر و ديارش به صدرالذاكرين معروف بود. وى يكى از مشاهير وعاظ و خطيبان بزرگ و از اهل فضل و ادب و كمال بود. از صدرالذاكرين آثار مفيد و سودمندى باقى است كه همگى دلالت بر گستردگى دانش و مهارتش دارد. در شعر نيز صاحب ذوق و ماهر بود.از آثارش: «توان روان» يا «چهل حديث در فضائل اميرالمؤمنين (ع)»، به نظم، فارسى؛ «الديباجه الموضونه فى تضمين الآيات المؤذونه»؛ «ديوان» شعر يا «ديوان» واله افشار، به فارسى و مرتب بر اساس حروف الفبا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (1255 / 9 ،475 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1466 / 14)، علماء معاصرين (82)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (962 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (308-307 / 4).

صدرالشريعه بخاري، جمال الدين عبيدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 747 ق)، فقيه حنفى، محدث اصولى مفسر حكيم طبيعيدان، نحوى، لغوى و اديب. مشهور به صدرالشريعه اصغر يا صدرالشريعه ثانى. در خانواده اى دانشور به دنيا آمد. علوم متداول و مجد و بزرگى را از جدش تاج الشريعه و او نيز از پدر خود صدرالشريعه ى اول فرا گرفت. او در حكمت و طبيعيات و اصول فقه و علوم دينى از علماى عصر خويش به حساب مى آمد. در بخارا درگذشت. وى آثار نفيس جدش، تاج الشريعه، را تنقيح كرد. ازآثار اوست: «تعديل العلوم»؛ «تنقيح الاصول»، در اصول فقه، و شرح آن «التوضيح فى حل غوامض التنقيح»؛ «شرح الوقايه»، شرح كتاب جد خود «وقايه الراويه فى مسائل الهدايه»، در فقه حنفى؛ مختصر «الوقايه»، به نام «النقايه فى مختصر الوقايه»، به نام «النقايه فى مختصر الوقايه»؛ «الوشاح»، در علم

معانى و بيان؛ شرح «فصول الخمسين»، در نخو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (354 / 4)، ريحانه (434 -433 / 3)، كشف الظنون (2021 ،2011،1270 ،1047 ،496 ،419)، الكنى و الالقاب (415 / 2)، لغت نامه (ذيل/ عبيدالله)، معجم المؤلفين (246 / 6)، هديه العارفين (650 -649 / 1).

صدرالشريعه، محمد صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1325 ق)، عالم دينى، فقيه و شاعر. معروف به علامه شهريارى. پدرش، صدرالعلماى طالقانى، در زمان خودش از مجتهدين و زهاد، و صاحب حواشى بسيار بركتب ادبى و فقهى و اصولى، و شاگرد مبرز و داماد علامه ميرزا محمد تنكابنى صاحب «قصص العلماء» بود. مادر شيخ محمد صادق، دختر علامه تنكابنى و از زنان دانشمند و صاحب حواشى بر كتب ادبى و «شرح لمعه» بود. محمد صادق در سليمان آباد تنكابن به دنيا آمد. تحصيلات خود را تا «شرح لمعه» و «قوانين»، در تنكابن فرا گرفت. آن گاه به قم رفت و سطوح را در خدمت مدرسين حوزه تكميل و معقول و ساير علوم را از محضر آيت الله موسوى و آيت الله آقا ميرزا محمد على شاه آبادى و آيت الله شيخ مهدى پائين شهرى استفاده كرد و در درس خارج آيت الله حايرى و آيت الله خوانسارى و آيت الله حجت كسب فيض نمود. وى داراى اجازاتى از اساتيد و بخصوص ثقه المحدثين محدث قمى بود. او براى خدمات دينى و تبليغ احكام در شهريار اقامت گزيد. صدر الشريعه در سرودن اشعار دستى توانا داشت و در هر مقوله اشعارى سروده است. از آثارش: «ديوان» شعر، نزديك به پنج هزار بيت، با تقريظ جامعه و كاملى از آيت الله مرعشى نجفى كه روشنگر مقام علمى و ادبى صاحب عنوان است؛ ترجمه ى «شرح

منظومه حديث قدسى»، در ده هزار بيت؛ ترجمه و شرح منظوم «مناجات الهيات» موسوم به «افاضات النجفيه و مناجات العلويه»؛ «مولوى نامه» در رد مولوى؛ رساله ى منظوم در «جبر و تفويض»؛ كتاب «مراثى»؛ قصايدى در جواب بعضى از سائلين در علم ائمه طاهرين، كتاب «صدر الوقايع»، در واقعات هر روزى از روزهاى ماه؛ «تفسير» فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (488 -485 / 7 ،674 / 4).

صدرالعلماء، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه مرحوم سيد محمد بن العلامه حاج سيد نورالدين سبط العلامة المحقق ميرزا ابوالقاسم قمى صاحب قوانين در سال 1302 قمرى متولد و پس از طى مقدمات و اكمال سطوح سالها از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى استفاده كرده و پس از ورود آيت اللَّه العظمى بروجردى غالبا در منزل معظم له رفته و در مجالس بحث خصوصى و استفتاءات شركت مى نمود تا در 23 ماه جمادى الاولى 1372 قمرى بيست روز پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حجت بدرود حيات گفته و در ايوان طلاى حضرت معصومه عليهاالسلام مدفون گرديده است از نفايس كتابخانه آن مرحوم ديوان اشعار عربى و فارسى به خط و امضاء (ابوالقاسم بن الحسن الجيلانى) جدامى آن مرحوم است كه فرزندان وى از اين جهت شهرت به ميرزائى دارند و در آن قصيده اى در رد انكار و مكابره ابن حجر ناصبى عسقلانى است وجود ذيجود حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف را كه طعن بر شيعه زده و مى گويد:

ما آن للسرداب ان يلد الذى

سميتموه بزعمكم انسانا

پس مرحوم ميرزاى قمى جدامى مترجم ما در پاسخ آن مردود فرموده:

اف لكم و لقولكم بتعنت

فى جحد نور انور هذيانا

ان الاله قد اختفى سبحانه

عمن غدا لظهوره عميانا

هل ينكر النور البهى

وانه

حرم الوطاوط دركه نقصانا

ام يمنع المزن المهيدب فيضه

لابل يضى ء على الورى لمعانا

فى ترك حق و اقتناء ضلالة

فقضيتم استبعادا استحسانا

انسيتم خضرا و نوحاً والمسيح

و بجهلكم ارضيتم الشيطانا

متم بجهل فى امام زمانكم

عشنا بعلم فيه والايمانا

عشتم و نورالحق خلف ظهوركم

متناوب من نورنا تلقانا

فبقولكم فى الجاهلية بالهدى

انسيتم العنقاء والغيلانا

مولاى روح روحنا بظهوركم

عجل بروحك روحنا مولانا

خلص عبيدك عن اذى العدى

واجعل عنيدك خاسئا لهفانا

يا رب فاملاء ارضنا بالعدل

من بعد ما فيها طغوا عدوانا

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

صدراللهي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن صدرالهي

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

ايجانب حسن صدراللهي در سن 8سالگي به مدرسه ابتداي رفتم و در روستاي صالح آباد و وكلاء محمد آباد دوران ابتدائ را سپري كردم وچند سالي در محيط روستا (حاجي آباد )مشغول كارهاي روستاي شدم در همان ايام اشعاري را سرودم .اشتياق زيادي به طلبه شدن داشتم و بارها مطرح مي كردم ولي موافقت نمي كردند تا اينكه روزي اشعاري در رابطه با حضرت امام حسين (ع)و حضرت مسلم سرودم شب امام را در خواب ديدم به من فرمود:اگر مي خواهي موفق به طلبگي شوي برو در اخر مفاتيح دعاي حاجت را عمل كن ،صبح كه بيدار شدم نمي دانستم مفاتيح چه كتابي است از روحاني محل به نام آقاي راسخي سئوال كردم فرمودند:همين كتاب دعا است .مفاتيح تهيه كردم درآخر آن دعائي است كه هر كس حاجتي دارد بنويسد ودر رقعه اي از گل بگذارد ودر آب جاري بياندازد خداوند حاجت اورا روا مي كند .

آنچه در مفاتيح دستور داده شده عمل كردم ،پس از مدتي پدرم بر اساس اصرار بنده رفت

خدمت يكي از علماءشهر ،به نام خدائي استخاره كرد آن عالم فرمود آيه علم آمده سريع اقدام كن ،پدرم دست مرا گرفت ودردست آن عالم فاضل گذاشت .مدت چهار سال در دامغان مدرسه حاج فتحعلي بيك مشغول تحصيل شدم آن عالم خيلي به بنده احترام مي گذاشت .پس از دوسال روانه قم شدم ودرمدرسه حجّتيه در پارك 8اطاق 73با آقاي رفيعي كه از طلاب فاضل ومتدين بود هم حجره شدم .در واقع او مربي خوبي براي من بود شخصيت طلبگي من درآن زمان شكل گرفت .خاطرات خوشي از آن دوران دارم خداوند جزاي خير به آقاي رفيعي دهد.

زمانيكه در قم بودم دوران پرفرازو نشيبي داشتم گاه مريضي وگاه بي پولي ،تا جائي كه براي امرار معاش در تهران بعضي از تعطيلات كارگري مي كردم .وايام هفته درقم درس مي خواندم .روزگار سختي بود.در دوران قبل از انقلاب شور خاصي در رابطه با نشر احكام اسلامي داشتم لذا در قم وشهرستانها كلاسهاي قرآن . عقائد سياسي برگزار مي كردم همين امر باعث شد كه ساواك مرا تعقيب كند در كرمانشاه، دزفول، دامغان مورد تعقيب قرار گرفتم تا اينكه در يزد خدمت شهيد محراب صدوقي رفتم مشكل را بيان داشتم كه امنيت ندارم ايشان پرونده اي ترتيب داد كه طلبه يزد هستم اين كار در واقع راه گم كردن براي ساواك بود وهمين كار باعث شد كه ساواك نتواند مرا دستگير كند در اين دوران خاطرات تلخ و شيريني دارم كه مجال نوشتن نيست .پس از پيروزي انقلاب احساس مي شد كه وضعيت تغيير كرده .ديدگاههاي انحرافي به وجود آمده وروزبه روز رشد مي كند

.لذا به فكر افتادم مطالعه عميقي راجع به كمونيسم واصطلاحات سياسي داشته باشم .اين كار انجام گرفت .دفترهاي مخصوصي در اين زمينه ها نوشتم درسالهاي اول انقلاب ،موسسه در راه حق يك گروه هفتاد نفره به نام گروه (دال )گزينش كردند كه دوران بسيار خوبي بود. تا حدودي با ادبيات فارسي ،تحليل مسائل سياسي ،اقتصاد،جامعه شناسي ،حقوق،فلسفه غرب اشنا شدم .با ديدن اين دوره وتكميل ان با مطالعه ، وارد عرصه تحليل مسائل سياسي ،اقتصاد،جامعه شناسي ،حقوق وغيره شدم .وهمين مطالعات باعث شد به دانشگاه راه پيدا كنم .

مدّت 13سال در دانشگاه حقوق ،فقه ،اصول ،ادبيّات عرب تدريس كردم تا اين كه در سال 78همسرم دچار عارضه قلبي شد لذا نتوانستم به دانشگاه ادامه دهم .د رحوزه مشغول تحقيق شدم وبعضي از نقدهاي اينجانب به ديدگاها در حوزه نشر شد.تا اينكه دفتر حضرت آيت الله فاضل لنكراني (محمد جواد فاضل )از بنده دعوت كرد كه بخشي درمركز فقهي راه اندازي كنم تحت عنوان شبهات فقه واصول .

اين كار ابتكاري را شروع كردم شبهات ابواب فقه بر اساس كتاب شرايع جمع اوري شد به اضافه شبهات جديد .شبهات در اختيار دانش پژوهان قرار ميگيرد .پس از بررسي خلاصه جواب به نام محقق ثبت مي شود وهم اكنون عضو گروهي هستم كه در زمينه هاي علمي فعّاليّت دارند ودر كنار جامعه مدرسين هستم .

صدرالمعالي شيرازي حائري، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1296 ش)، نويسنده و مترجم. در تربت حيدريه وفات يافت و همان جا دفن شد. از آثار وى: «يوسه ى عذرا»، ترجمه؛ «كشف الاسرار»، ترجمه؛ «مبدا ترقى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2634 / 2)، مؤلفين كتب

چاپى (769 / 2).

صدرايي اشكوري، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1330 ق)، فقيه، خطيب و واعظ. سبط سيد محمد صدرايى حسينى است. در نجف به دنيا آمد. در 1345 ق به اتفاق پدرش از نجف به ايران آمد و در شهر لنگرود ساكن شد. بعد از آن به قم رفت و ادبيات را نزد شيخ محمد رضا اعمى و شيخ ابوالقاسم نحوى خواند و سطوح را از آقا شيخ عباس تهرانى و آقا نور خمينى و اديب تهرانى و آيت الله مرعشى نجفى و آيت الله حاج شيخ عباسعلى شاهرودى آموخت. معقول را خدمت امام خمينى و سطوح عالى را در خدمت آيت الله گلپايگانى و آيت الله سيد محمد تقى خواسنارى و آيت الله سيد احمد خوانسارى و ميرزا محمد همدانى و «اسفار» و «خلاصه الحساب» را خامت شيخ ابراهيم نجف آبادى و تفسير را نزد اشراقى بزرگ و حاج سيد تقى اصفهانى و رجال و حديث را نزد شيخ عبدالرحيم فصول خواند. سپس به تدريس ادبيات و سطوح پرداخت. دروس خارج را از محضر آيت الله حايرى و آيت الله حجت و آيت الله سيد محمد تقى خوانسارى فرا گرفت و مدت يك سال در حوزه ى درس فقه و اصول آيت الله بروجردى شركت نمود تا به مدارج عاليه علم و اجتهاد رسيد. صدرايى از مراجع بزرگى همچون آيت الله اصفهانى و آيت الله حجت و آيت الله خوانسارى و آيت الله صدر اجازه ى اجتهاد گرفت، آن گاه به موطن خود گيلان بازگشت و به خدمات دينى و تبليغات مذهبى پرداخت. از آثارش: «حقايق اسلام»، مجموعه سخنرانيهاى صدرايى در راديو تهران؛ «وظائف ايرانيان در موقع انتخابات»؛ كتاب «معارف اسلام»؛ «پرتو حق در زندگانى على بن ابى طالب (ع)»؛ رساله اى در «رد مذهب و مرام

كمونيسم و عقايد كارل ماركس و لنين ومكتب ديالكتيك مارتياليست»؛ تفسير «سوره ى يس»؛ «روح اسلام»؛ «رساله نبويه»، در رد اعتراضات مسيحيان به دين اسلام؛ «سفر نامه ى مكه»؛ «بوستان اسلامى»؛ «ديوان» شعر به نام «گلزار احمدى»؛ «هفته نامه ى طلوع اسلام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (382 -380 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (295 -294 / 4).

صدرايي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، نويسنده.

تولد: 1281، تبريز.

درگذشت: 1362، تبريز.

ابوالقاسم صدرايى در مدرسه هاى اتحاديه نوبر، فيوضات تمدن و محمديه تحصيل نمود. در سال 1300 وارد خدمت وزارت فرهنگ شد و در كلاس هاى متوسطه تبريز به اشتغال داشت. تا سال 1316 در دارالمعلمين تبريز و دبيرستان فردوسى و دارالمعلمات تبريز و سپس به دبيرى دانشسراى ايران دخت و شاهدخت انجام وظيفه نمود. در سال 1325، به رياست دانشسراى دختران تبريز منتقل و سه سال بعد به رياست دايره ى تبليغات و انطباعات اداره ى فرهنگ تبريز انتقال يافت و ضمنا در دانشسراى پسران و دبيرستان فردوسى نيز معلم بود. وى مدت پانزده سال سردبيرى و مديريت و كفالت روزنامه ى «تبريز» را به عهده داشت و همچنين در اين بين سردبيرى روزنامه ى «آريا» و سردبيرى و مديريت روزنامه ى صداى آذربايجان را دارا بود. طبع شعرى هم داشت و اشعارى هم مى سرود. از آثار وى است املاء فارسى نو (تبريز، 1315)؛ انگشتر الماس (دو جلد)؛ تاريخ ايران (تبريز، 1347 ق.)؛ تاريخ فرهنگ آذربايجان (دو جلد تبريز، 1334 -1332)؛ ترش و شيرين (تبريز، 1319)؛ تفريحات علمى (دو جلد)؛ جغرافيا (دوره ى اول، 1343)؛ دختران سپهر (چهار جلد تبريز)؛ دستور نگارش؛ املاء (تبريز، 1319)؛ دستور نويسندگى (تبريز، براى كلاس پنجم و ششم، 1333)؛ شهر كامرانى (تبريز)؛ نواى دل (مجموعه ى

شعر، تبريز، 1323)؛ نوشتن (مجموعه بيست داستان ادبى، با مشاركت مهدى روشن ضمير، عبدالعى كارنگ، تبريز 1336).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صدرخانلو، رجبعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1342، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بافت شناسى، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: اروميه.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دامپزشكى از دانشگاه تهران در سال 1350، كارشناسى ارشد جنين شناسى از اسكاتلند در سال 1359 و دكتراى تخصصى بافت شناسى مقايسه اى از دانشگاه تهران در سال 1366.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده دامپزشكى دانشگاه اروميه.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى ميكروسكوپى روده باريك شتر، انتقال جنين و تدريس بافت شناسى، جنين شناسى هيستوتكنيك و بافت شناسى پيشرفته در دانشگاههاى علوم پزشكى اهواز و اروميه، استاد راهنماى 5 پايان نامه دكتراى پزشكى و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

Evidence for Wide atresia in the hypoa rat تأثير GNRH در ايجاد اترزى نوكليدهاى تخمدان و مقالات تخصصى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صدرقيصر، جليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پروتزهاى دندان، دانشكده: دندان پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صدرهاشمي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1344 -1284 ش)، مترجم، نويسنده، روزنامه نگار و مورخ. در اصفهان به دنيا آمد. پس از تحصيل علوم قديم و جديد در 1316 ش موفق به دريافت ليسانس از دانشسراى عالى و دانشكده ى ادبيات گرديد. سپس به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و عهده دار مشاغل مختلفى در آن وزارتخانه شد، از جمله: رياست يكى از دبيرستانهاى زنجان، بازرس فنى، رياست دبيرستان فرهنگ اصفهان. صدر هاشمى موفق شد كه قبر صائب تبريزى را در اصفهان شناسايى كند و در اين باره مقاله اى بنويسد. در ضمن او روزنامه ى «چهلستون» را به طور هفتگى به مدت پنج سال منتشر كرد. از آثار وى: «تاريخ جرايد و مجلات ايران»؛ «تاريخ تمدن اسلام و عرب»، ترجمه؛ «تاريخ كربلا و حائر حسين (ع)»، ترجمه؛ «شعر و شاعرى در عصر صفوى»؛ « عشاق قندهار»، ترجمه؛ تصحيح «قصص الخاقانى»، در تاريخ صفويه، اهتمام در چاپ «تذكره الانساب»، در انساب خاندان مجلسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد و مجلات (1/ سه- هفت)، تذكره القبور (491)، الذريعه (107 - 106 / 17)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (198 -197 / 4)، فهرست كتابهاى چاپى (2151 / 2 ،740 ،690 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (536 -535 / 5)، يادگار (س 3، ش 4، ص 38 -34).

صدري، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صدريه، زينب

قرن:11

جنسيت:زن

مليت:ايران

(وف 1097 ق)، عالم، متكلم، فيلسوف، عارف و زاهد. وى خواهر بدريه و زبيده، و همسر ملا محسن فيض كاشانى بود. زينب نزد برادرش، ميرزا ابراهيم، علم و دانش آموخت و در كنار پدر خور، صدر المتألهين، و همسر خود، فيض كاشانى، به تكميل علوم پرداخت. او از همسرسش داراى سه فرزند به نامهاى محمد علم الهدى و محمد نورالهدى و احمد معين الدين شد كه همگى از علماى زمان خود بودند و شرح آن در مقدمه كتاب «معاذن الحكمه» آمده است.[1]

20 جمادى الاولى 1007 ق، زينب، از زنان عالم، متكلم، فيلسوف، عارف، زاهد و سخنور. وى دختر ملاصدراى شيرازى (1050 ق) و خواهر بدريه و زبيده و همسر ملا محسن فيض كاشانى (1091 -1007 ق) بود. زينب نزد برادرش ميرزا ابراهيم علم و دانش آموخت و در كنار پدر و همسرش به تكميل علوم پرداخت. او از همسرش داراى سه فرزند شد كه همگى از علماى زمان خود بودند.[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] مستدركات اعيان (84 -83 / 3)، مشاهير زنان (142)، معادن الحكمه (مقدمه)، مفاخر اسلام (35 -34 / 7).

[2] منبع: اعيان الشيعه (مستدركات)، 84 -83 / 3؛ مفاخر اسلام، 35 -34 / 7.

صدقة

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كنيه او ابوسهل است شيخ نجاشى در رجال و علامه در خلاصه وى را به قدمت سماع حديث وصف كرده اند و علامه گويد كه او از ثقات اخيار و نيكو حال و درست حديث بوده است وفاتش در سال 301 بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

صدقي شبستري، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: استاد، رشته: انگل شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تبريز در سال 1334 و فوق تخصص طب گرمسيرى و انگل شناسى از دانشگاه پاريس در سال 1342.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه تبريز از سال 1343 تا سال 1351، استاد دانشگاه تبريز از سال 1351 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى توكسوپلاسموزيس در بيماران خونى، استاد راهنماى 1 پايان نامه دكتراى علوم آزمايشگاهى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

انگل شناسى پزشكى، كرمها و عفونتهاى كرمى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صدقيان، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1311، مرتبه علمى: استاد، رشته: پاتولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه تبريز در سال 1339.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تبريز از سال 1343، تا سال 1348، دانشيار دانشگاه تبريز از سال 1347 تا سال 1368، استاد دانشگاه تبريز از سال 1368.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

سرطانهاى مرى، پاتولوژى دهانه رحم و تدريس پاتولوژى در دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

پاتولوژى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

پاتولوژى، يك مورد سرطان روده باريك در دختربچه 11 ساله، يك مورد كيست هيداتيك.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صدقياني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، مترجم.

تولد: 1302، سبزوار.

درگذشت: 1362.

محمد تقى (امير) صدقيانى پس از طى دوره تحصيلات ابتدايى و متوسطه وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1325 موفق به دريافت دانشنامه ى ليسانس در رشته ى زبان و ادبيات انگليسى از آن دانشگاه گرديد. وى از سال 1325 با سمت خراسان استخدام شد. سپس از سال 1331 در دانشكده ى ادبيات دانشگاه مشهد و از سال 1347 در دانشگاه تهران به تدريس زبان انگليسى پرداخت.

از جمله آثار وى است: ترجمه كتاب شيوه هاى نقد ادبى (با همكارى غلامحسين يوسفى، اين كتاب برگزيده ى ششمين دوره ى كتاب سال شد)، جزوه هاى گرامر انگليسى.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صدقياني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقي صدقياني در سال 1302 در شهر سبزوار ديده به جهان گشود .پس از طي دورة تحصيلات ابتدايي و متوسطه وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1325 موفق به دريافت دانشنامة ليسانس در رشتۀ زبان و ادبيات انگليسي از آن دانشگاه گرديد.ايشان در دانشكده ادبيات و علوم انساني مشهد و بعد در دانشگاه تهران به تدريس پرداخت.وي در سال 1362 دعوت حق را اجابت كرد و به سراي جاويد شتافت. ترجمه كتاب" شيوه هاي نقد ادبي " مرحوم محمد تقي صدقياني ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدتقي صدقياني پس از طي دورة تحصيلات ابتدايي و متوسطه وارد دانشگاه تهران شد و در سال 1325 موفق به دريافت دانشنامة ليسانس در رشتۀ زبان و ادبيات انگليسي از آن دانشگاه گرديد.زمان و علت فوت : محمدتقي صدقياني در سال 1362

دعوت حق را اجابت كرد و به سراي جاويد شتافت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدتقي صدقياني از سال 1325 با سمت دبير تاريخ و ادبيات انگليسي در فرهنگ خراسان استخدام شد. سپس از سال 1331 در دانشكدة ادبيات دانشگاه مشهد و از سال 1347 در دانشگاه تهران به تدريس زبان انگليسي پرداخت.جوائز و نشانها : ترجمه كتاب" شيوه هاي نقد ادبي " محمد تقي صدقياني ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : مرحوم صدقياني به تاريخ و ادبيات و گرامر زبان انگليسي تسلّط كامل داشت. جزوات گرامر انگليسي كه بوسيلة ايشان تهيه و تدوين شده بود گوياي اين مدّعاست. كارهاي ترجمه آن مرحوم بيشتر به صورت پراكنده موجود است و به ندرت چاپ و منتشر شده است. مهمترين اثر ترجمه اي نامبرده ترجمه كتاب شيوه هاي نقد ادبي است كه با همكاري و مساعدت دوست دانشمند خود دكتر غلامحسين يوسفي آن را به اتمام رسانيد. آثار : شيوه هاي نقد ادبي ويژگي اثر : ترجمه-با همكاري و مساعدت دكتر غلامحسين يوسفي آن را به اتمام رسانيد-اين كتاب در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.

صدوقي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم اسلامى.

تولد: 1287(1327 ق.)، يزد.

شهادت: 11 تير 1361، يزد.

آيت الله محمد صدوقى، از احفاد شيخ صدوق صاحب من لا يحضره الفقيه، در كودكى پدر و مادر خود را از دست داد و تحت سرپرستى آيت الله حاج شيخ محمد كرمانشاهى (پسر عموى وى) قرار گرفت. تحصيلات مقدماتى و قسمتى از

سطوح را نز اساتيد آن شهر فراگرفت و در سال 1348 ق. به اصفهان رفت و در آنجا مدتى به تحصيل مشغول شد. سرماى تاريخى 1348 ق. اصفهان باعث شد از اصفهان به يزد رود و مجددا در ذى الحجه سال 1349 ق. براى پايان تحصيل با خانواده ى خود به قم حركت نمود. اساتيد سطوح عاليه وى عبارت بودند از آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى، آيت الله سيد حسن صدر، آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى. وى پس از اتمام دروس سطح و مقارن با شروع مدارج عاليه و نيل به درجه اجتهاد، شروع به تدريس اصول فقه و ساير دروس پرداخت. همچنين سرپرستى حوزه را از حيث امور مالى حوزه و رتق و فتق امور متفرقه طلاب را به عهده داشت. آيت الله صدوقى در دورانى كه فدائيان اسلام مبارزه خود را آغاز كردند، از آنها حمايت نمود و حتى سيد مجتبى نواب صفوى و سيد عبدالحسين واحدى را در منزل خود پناه داد. در سال 1371 ق. بعد از پايان تحصيل جهت ديدار خانواده خود به يزد عزيمت نمود و همان جا ساكن شد.

از جمله خدمات آيت الله صدوقى ايجاد مراكز فرهنگى و خيريه اى مانند مسجد حظيره، كتابخانه سريزدى مدرسه عبدالرحيم خان، مدرسه صدوقى در مشهد و مؤسسات خيريه در قم و اماكن ديگر است.

مجموعه اطلاعيه ها، پيام ها و سخنرانى هاى ايشان توسط مركز مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى تحت عنوان مجموعه اطلاعيه هاى سومين شهيد محراب حضرت آيت الله صدوقى از قبل از انقلاب اسلامى تا زمان شهادت در سال 1362 به چاپ رسديده است.

آيت الله صدوقى، در يازدهم تير 1361 (برابر با دهم رمضان 1402

ق.) پس از اداى نماز جمعه در يزد و در ميان مردم به دست منافقين شهيد شد.

آقاى حاج شيخ محمد صدوقى بن العالم الجليل ميرزا ابوطالب بن العلامه ميرزا محمدرضا مجتهد كرمانشاهى اول عالم و دانشمند معاصر يزد مى باشد.

پدران اين عالم بزرگوار كه از احفاد صدوق الطائفه جناب ابى جعفر محمد بن على بن حسين بن بابويه قمى معروف به شيخ صدوق صاحب من لايحضره الفقيه و صدها كتاب ديگر همگى از دانشمندان مبرز و علماء زبردست شيعه بوده اند.

جد دوم ايشان مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا محمدمهدى فرزند آخوند ملا محمد كرمانشاهى در زمان فتحعليشاه قاجار از كرمانشاه مهاجرت به يزد نموده و خاندان صدوقى يزد را تشكيل داده است.

تاريخ ورود ايشان به يزد در دست نيست ولى سال فوت به موجب لوح قبرى كه در مزار بزرگ يزد معروف به (جوى هرهر) است از اين قرار است.

هذا مغرب شمس الهدايه و الكمال و مغيب بدر الحكمه و الافضال قطب فلك العرفان و نقطه دائره المعرفه و الايقان مجمع الخصوصيات العليه و منبع الافاضات السنيه جامع مراتب الحكمه و الاجتهاد و حاوى مسالك الهدايه و الرشاد افضل الفضلاء السابقين و اعلم العلماء اللاحقين فى بيضه الاسلام والدين و محكم احكام رب العالمين الذى كان فى مقام التحقيق نطوق كيف و هو من نجل الصدوق عمده المحققين و زبده المدققين الواصل الى جوار رحمه اللَّه الملك الغنى مولانا ملا محمدمهدى الكرمانشاهى اعلى اللَّه مقامه فى شهر جمادى الثانيه من شهور 1236:

و در سفرنامه مرحوم آيت اللَّه آقا محمدعلى بن آيت اللَّه على الاطلاق آقا محمدباقر وحيد بهبهانى اين جمله قيد شده است كه در يزد وارد بر آقاى آخوند ملا محمدمهدى كرمانشاهى شده و

شرح مفصلى در خصوص يزد و اخلاق اهالى آن نگاشته است.

خلاصه مترجم معظم ما در هشتم صفر سال 1326 قمرى در يزد متولد و تحصيلات مقدماتى و قسمتى از سطوح را در نزد اساتيد آن شهرستان تلمذ نموده و در سال 1348 به اصفهان عزيمت و چندى در آنجا در خدمت استادان آن سامان درس خوانده و سرماى تاريخى زمستان و طاقت فرساى سال 48 كه در اسفهان و ساير شهرستانهاى ايران حكمفرما شده ايشان را مجبور كرد كه از اصفهان به يزد مراجعت و مجددا در ذى الحجة 1349 ق براى پايان تحصيل با عائله خود به قم حركت نموده و اساتيد سطوح عاليه را درك و از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر و آيت اللَّه حجت قدس اللَّه اسرارهم استفاده نموده و هم سطوح عاليه را تدريس تا در سال 1371 ق براى ديدن ارحام به يزد عزيمت نموده و با استقبال كم نظيرى وارد يزد و پس از چند روزى تصادفا پدر همسر ايشان مرحوم حجةالاسلام آقا ميرزا محمد كرمانشاهى كه از علماء و ائمه جماعت يزد بودند وفات و به درخواست و اصرار مردم يزد عزم رحيلش بدل به اقامت گرديده و تا حال تحرير مرجع بزرگ و مطلق امور دينى مردم يزد و حومه آن مى باشند.

نگارنده گويد: آيت اللَّه صدوقى از دانشمندان كم نظير معاصر ما در فضل و اخلاق و علم و عمل و تقوى و ديانت و پاكدامنى و اصالت خانوادگى و داراى محامد آداب و محاسن اخلاق و صفات حميده و فضائل نفسانى مى باشند و اكنون سرپرستى حوزه علميه يزد را به عهده دارند و به

عموم محصلين مدارس يزد ماهيانه و شهريه مى پردازند.

آثار و باقيات الصالحات بسيارى در يزد و نقاط ديگر دارند كه به آنها اشاره مى شود.

1- مسجد حظيره كه با طرز جالب و زيبائى تعمير نموده و اكنون در آن در ظهر و شب اقامه جماعت مى نمايند.

2- كتابخانه سريزدى مدرسه عبدالرحيم خان

3- تجديد بناء و تعمير و توسعه مدرسه مزبور كه در شرف ويرانى بود.

4- مدرسه صدوقى در مشهد مقدس رضوى

5- موسسات خيرى در شهرستان قم و اماكن ديگر.

داراى فرزند برومند فاضلى به نام ثقةالاسلام و زبده الفضلاء الكرام آقاى آقا شيخ محمدرضا صدوقى مى باشد كه از جمله محصلين مهذب حوزه علميه قم و در روحيات و فضائل اجتماعى نسخه ثانى آن پدر بزرگوارند.

و نيز دامادهاى دانشمند چندى دارند كه در ميان آنان حضرت مستطاب حجةالاسلام و عمادالاعلام آقاى حاج شيخ محمود جعفرى تبريزى مشهور همگان و در ميان اصحاب و خواص ياران آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى در فضل و تقوا و پاكدامنى مشاراليه بالبنان مى باشند.

نگارنده گويد: جناب آقاى جعفرى كه بيش از سى سالست ايشان را مى شناسم و در زمان حيات و رياست مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت ره از خواص اصحاب و ملازمين آن مرحوم بودند و به درس فقه و اصول ايشان شركت داشتند از همان تاريخ موصوف به تقوا و متانت بودند و هيچ مكروهى از ايشان نديده و نشنيده ام و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حجت بنابر خواسته آيت اللَّه شريعتمدارى متصدى بعضى از كارهاى معظم له گرديده و تاكنون موفق و مورد توجه و علاقه عموم محصلين و زعماء و مراجع حوزه علميه و بالاخص زعيم روشن و مرجع بزرگوارى چون آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى مدظله العالى مى باشند.

(1361

-1287 ش)، عالم دينى و فقيه. گويند اجدادش از فرزندزادگان شيخ صدوق، محمد بن على بن حسين بن بابويه قمى بوده اند. در يزد به دنيا آمد و تحصيلات مقدماتى و قسمتى از سطوح را در مدرسه عبدالرحيم خان نزد اساتيد زمان تلمذ نمود. در 1348 ق به اصفهان رفت و چندى در خدمت استادان آن شهر درس خواند. زمستان همان سال از اصفهان به يزد مراجعت كرد و در 1349 ق براى تكميل تحصيلات با خانواده ى خود به قم رفت و اساتيد سطوح عاليه را درك و از محضر درس آيت الله حائرى و آيت الله خوانسارى و آيت الله صدر و آيت الله حجت استفاده نمود و همچنين سطوح عالى را تدريس كرد. ساله مقسم شهريه آيت الله صدر و آيت الله بروجردى بود. از 1371 ق در يزد اقامت گزيد و مرجع امور دينى مردم گشت. وى پس از ايراد خطبه هاى نماز جمعه يزد بر اثر انفجار نارنجك به شهادت رسيد. از آثار وى: تعمير مسجد حظيره، احداث كتابخانه ى مدرسه ى عبدالرحيم خان؛ تجديد بناء و تعمير و توسعه مدرسه ى عبدالرحيم خان، احداث مدرسه ى صدوقى در مشهد مقدس رضوى؛ ايجاد موسسات خيريه در شهرستان قم و اماكن ديگر. از آثار علمى اش: «حديث كساء»؛ «قصد السبيل»، در امر بين الامرين.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (393 -391 / 2)، گنجينه ى دانشمندان (445 -442 / 7)، مؤلفين كتب چاپى (537 -536 / 5).

صديق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج شيخ على محمد صديق از فضلاء تلامذه و شاگردان مخصوص آيت الله العظمى مرعشى نجفى داراى مقام فضل و كمال و علم و عدالت است در سال 1343 قمرى متولد گرديده و دروس مقدمات و سطوح

عالى را نزد مدرسين بزرگ حوزه مخصوصا آيت الله العظمى بروجردى هم حاضر شده و پس از فوت آن مرحوم منحصرا به درس فقه و اصول آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله و تا هم اكنون حاضر مى شود و مورد وثوق و اعتماد معظم له مى باشند. و از طرف آن جناب سرپرست و متصدى مدرسه مؤمنيه آيت اللهى است كه با اخلاصى وافر اين خدمت را انجام داده و مدرسه را متظم نموده و تربيت محصلين آنجا را مى نمايد ادام الله توفيقاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

صديق اعلم، عيسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1273 ش)، مؤسس دانشگاه تهران، استاد دانشگاه، مترجم و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در تهران به پايان رساند و در 1290 ش عازم فراسنه شد و در 1297 ش دوره ى دانشسراى و رساى را به اتمام رساند و از دانشگاه پاريس، دانشنامه ى ليسانس در رشته ى رياضى گرفت. چندى نيز در دانشگاه كمبريج به مطالعه و تدريس پرداخت. در 1297 ش به ايران مراجعت كرد و تا 1309 ش مشاغل مختلفى را به عهده داشت، از جمله: بازرس مدراس متوسطه و عالى، رياست فرهنگ گيلان، رياست تعلميات عاليه، معلمى دارالفنون و دارالمعلمين مركزى و مدرسه ى حقوق، و مدتى نيز مدير داخلى روزنامه ى «مرد آزاد» بود. در 1309 ش به دعوت دانشگاه كلمبيا براى مطالعه ى فرهنگ آمريكا به نيويورك رفت و از آن دانشگاه موفق به اخذ درجه ى دكترا در فلسفه گرديد و پس از بازگشت به ايران مأمور تأسيس دانشگاه تهران شد و تا 1319 ش رياست و استادى دانشسراى عالى، دانشكده ى ادبيات و دانشكده ى علوم به عهده ى وى بود. او چندين بار به وزارت

فرهنگ انتخاب شد. وى سرانجام در تهران درگذشت. از آثارش: «اصول تدريس حساب و حل مسائل فكرى»؛ «اصول تعليم و تربيت»، ترجمه، «تاريخ فرهنگ اروپا از آغاز تا عصر حاضر»؛ «حقوق بين الملل»؛ «شرح حال و شخصيت و آثار فردوسى»؛ «صنايع ايران در گذشته و در آينده»، ترجمه؛ «يكسال در آمريكا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (90 / 15 ،179 / 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (205 -200 / 4)، فهرست كتابهاى چاپى (3451 / 2 251 ،249 / 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (227)، مؤلفين كتب چاپى (654 -650 / 4).

صديق الاطباء لقماني، محمد صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمدباقربن محمد صادق موسوى.

در ربيع الاول 1296 متولد، و در پنجم جمادى الاولى سال 1374 وفات يافته، در اطاق تكيه ى كازرونى مدفون گرديد.

طب جديد و قديم را نزد اساتيد فن آموخته، طبيبى حاذق به شمار مى رفت. سال ها به معالجه ى بيماران پرداخته، در رشته ى عرفان وارد شده، از سلسله ى نعمت اللهيه ى گنابادى به شمار مى رفت. صوفى صافى ضمير و متعصب بود. از آثارش رساله اى در وبا به طبع رسيده است.

ماده تاريخ وفاتش را اديب گرانمايه ميرزا حسن بهنيا گويد:

به جمع آورد سر جبريل و گفت از بهر تاريخش

بجنت كرد مأوى صادق صديق لقمانى

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

صديق الحكماء، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، پزشك، مترجم و نويسنده. از آثار وى: «اصول طب جديد»؛ «حفظ الصحه»؛ «هدايه التلقيح»؛ «معرفه السل»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى (1178 ،259 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (174 -173 / 3).

صديقي، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل صديقي

محل تولد : خشكبيجار رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب اسماعيل صديقي متولد 1343 در شهر خشكيبيجار رشت به دنيا آمدم و از سال 1361 وارد حوزه علميّه شدم و مشغول تحصيل در حوزه ،پس از اتمام سطح به مدّت 7 سال در دروس خارج محضر آيات عظام تبريزي ، فاضل لنكراني ، سبحاني ، مكارم شيرازي حفظهم الله شركت كردم و تا حال 6 كتاب تأليف نموده ام در انتشاراتي هاي مختلف قم به چاپ رسيده است .

صديقي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، جامعه شناسى، محقق.

تولد: آذر 1284، تهران.

درگذشت: 9 ارديبهشت 1370.

غلامحسين صديقى، فرزند حسين اعتضاد دفتر، تحصيلات ابتدايى و متوسطه خود را در تهران در مدارس علميه، آليانس و دارالفنون گذراند و سپس در سال 1309 براى ادامه ى تحصيل جزو دومين گروه دانشجويان اعزامى به اروپا به فرانسه رفت. در آنجا پس از گذراندن دوره ى دانشسراى سن كلو و دانشگاه پاريس به اخذ ليسانس و دكتراى ادبيات در رشته ى فلسفه و جامعه شناسى نايل آمد. رساله ى دكتراى او با عنوان جنبش هاى دينى ايرانى در قرن هاى دوم و سوم هجرى در سال 1938(1317) به زبان فرانسوى در پاريس به چاپ رسيد (اين كتاب در سال 1372 در تهران به چاپ رسيده است). در سال 1316 به ايران بازگشت و با درجه ى دانشيارى در دانشگاه تهران به تدريس تاريخ فلسفه ى قديم و جامعه شناسى پرداخت، مدتى بعد هم به مقام استادى دانشكده هاى ادبيات معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامى) نايل آمد. چندى نيز مدير كل دانشگاه و چند دوره نماينده ى دانشكده ى ادبيات در شوراى دانشگاه

بود. او همچنين در تأسيس انجمن آثار ملى مؤثر بود، و بعدها به رياست انجمن رسيد. او عضو كميسيون ملى يونسكو و كنگره هزاره ابن سينا بود، و از 1326 الى 1329 در تنظيم مدخل هاى حروف «پ» و «ث» لغت نامه دهخدا فعاليت كرد، در واقع او يكى از پنج نفرى بود كه همراه خان بابا بيانى، ذبيح الله صفا، محمد معين و عبدالحميد اعظمى زنگنه پس از تصويب ماده واحده مربوط به چاپ لغت نامه در چاپخانه مجلس شوراى ملى در اواخر 1324 به همكاى با دهخدا انتخاب شد.

وى در سال 1330 در هيئت دولت دكتر محمد مصدق به عنوان وزير پست و تلگراف منصوب شد و پس از مدتى تا سال 1332 وزير كشور اين هيئت دولت بود. پس از كودتاى 28 مرداد 1332 دستگير گرديد و مدت پانزده ماه در زندان به سر برد. اما پس از آزادى چهار بار ديگر هم به زندان افتاد.

از جمله فعاليت هاى وى در زمينه ى فرهنگى تأسيس مؤسسه ى مطالعات و تحقيقات اجتماعى در سال 1337 است. اين مؤسسه در سال 1351 به دانشكده ى علوم اجتماعى تبديل شد.

دكتر غلامحسين صديقى همچنان در طول سال هاى عمر خود چندين بار نماينده ايران در كنفرانس هاى بين المللى تعليم و تربيت و يونسكو انتخاب شد. تأليفات وى از اين جمله است: از طائيس تا سقراط، گزارش سفر هند (1326)؛ چاپ متن عربى رساله ى سرگذشت ابن سينا و چند رساله ى ديگر منسوب به ابن سينا. وى همچنين مقدمه اى بر كتاب اصول حكومت آتن (تأليف ارسطو و با ترجمه و تحشيه ى باستانى پاريزى) نوشته است.

دكتر غلامحسين صديقى پس از تحمل يك دوره بيمارى در نهم ارديبهشت 1370

درگذشت.

از فلاسفه و دانشمندان و استادان مسلم دانشگاه است. در 1284 ش تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى و فقه و اصول و ادبيات در تهران به اخذ ديپلم نائل آمد و از طرف دولت براى ادامه ى تحصيلى به فرانسه اعزام شد و در رشته ى فلسفه ليسانس و دكترا اخذ كرد. پس از مراجعت به ايران به دانشيارى و سپس استادى دانشكده ى ادبيات برگزيده شد و ساليان دراز در آن دانشكده تدريس مى نمود. در 1330 در كابينه ى دكتر محمد مصدق،ابتدا وزير پست و تلگراف و بعد وزير كشور بود و تا 28 مرداد 1332 در آن سمت باقى ماند. پس از سقوط مصدق، دو روزى به حال اختفاء مى زيست تا اينكه به اتفاق مصدق و شايگان، خود را به حكومت جديد معرفى كرد، چند روزى در باشگاه افسران، سپس در زندان لشكر 2 زرهى زندانى بود. همزمان با محاكمه ى مصدق در دادگاه نظامى او هم محاكمه شد و چندى در زندان بود و او را از كار دانشگاهى اخراج كردند ولى مجددا به كار خود بازگشت و شغل استادى را تا سنين بازنشستگى ادامه داد. رياست گروه فلسفه و روانشناسى با او بود.

دكتر غلامحسين صديقى مردى به تمام معنى صديق و متقى و دانشمند و در عين حال سختگير و بدون گذشت بود. در وطن خواهى و علاقه ى او به كشور هيچ كس ترديد ندارد. او عضويت جبهه ملى را پذيرفت و تا پايان عمر بدان عقيده باقى ماند. در اواخر دوران حكومت شاه هر موقع سخن از نخست وزير ملى مى شد، نام صديقى مترادف آن بود. شاه در روزهاى سقوط به او متوسل شد تا سكان

شكسته ى كشتى حكومت را به دست او بسپارد ولى روى شرايط پيشنهادى توافق نشد. شاه در خاطرات خود اشاره مى كند كه شرايط او مورد قبول واقع نشد ليكن واقعيت مطلب اين است كه صديقى از زير بار مسئوليت فرار كرد. زيرا اوضاع و احوال روز خواستار عدم قبولى او بود. وى صاحب تاليفاتى در رشته ى تخصصى خود مى باشد. در سال 1371 در تهران درگذشت و از طرف مردم تشييع جنازه ى باشكوهى به عمل آمد.

(1370 -1284 ش)، نويسنده و استاد دانشگاه، رييس انجمن آثار ملى. در تهران به دنيا آمد. پس از به پايان رساندن تحصيلات متوسطه در مدرسه هاى آليانس و دارالفنون در 1308 ش به فرانسه اعزام شد. او پس از اخذ ديپلم ادبيات از دانشسراى عالى سن كلود، تحصيلات دوره ى دكترا را در دانشكده ى ادبيات دانشگاه سوربن آغاز كرد و با تقديم رساله ى خويش تخت عنوان «جنبش هاى دينى ايرانيان در قرن هاى دوم و سوم هجرى» دوره ى دكتراى خويش را به پايان برد. به ايران بازگشت و به خدمت دانشگاه درآمد و عهده دار مشاغل مختلفى شد: معلم جامعه شناسى و تاريخ فلسفه، نماينده ى دانشكده ى ادبيات و دانشسراى عالى در شرواى دانشگاه، عضو هيأت نمايندگى ايران در كنفرانس بين المللى تلعيم و تربيت در ژنو و بعد با همين سمت در لندن، عضو هيأت سياسى و اقتصادى و فرهنگى در هندوستان، رياست نمانيدگى در سومين كنفرانس سازمان تربيتى و علمى يونسكو به جهت شايستگى علمى و فرهنگى مدتها عضو هيئت تحقيقى انجمن آثار ملى را بر عهده گرفت. از آثار وى: «از طالس تا سقراط»؛ «گزارش سفر هند». دكتر صديقى براى مدتى هم با على ابكر دهخدا همكارى

علمى و فرهنگى نمود و تأليف و تنقيح دو جزء «لغت نامه» را بر عهده گرفت به پايان رساند. او همچنين در تصحيح تأليفات فارسى منسوب به ابن سينا شركتى فعال داشت.[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 17، ش 4 -1، ص 173 -164)، مؤلفين كتب چاپى (680 -679 / 4).

صديقي، فيروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبانهاى خارجى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

صديقين، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى آقا شيخ محمدتقى بن المرحوم آقا محمدعلى صديقين اصفهانى از علماء بزرگوار و فضلاء عاليقدر و مبرزين شاگردان مرحوم زعيم اعظم آيت الله العظمى بروجردى داراى مقام علم و كمال و واجد مراتب اجتهاد و فقاهت و مورد وثوق مراجع حاضر و گذشته است. وى در تاريخ 1342 خورشيدى در اسفهان متولد شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح به قم مهاجرت نموده و از محضر آيات عظام چون مرحوم آيت الله حاج سيدمحمد محقق داماد و آيت الله العظمى خونسارى و زعيم اعظم آيت الله العظمى بروجردى استفاده كامل نموده و در درس آن مرحوم صحبت مى كرد و مرحوم آيت الله توجه كامل به اشكالات و شبهه هاى ايشان نموده و با متانت قبول و يا رد مى كرد و بعد از آن مرحوم به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارند.

از آثار علمى معظم له كه به طبع رسيده است كتب زير مى باشد:

1- الاجماع و الاخبار 2- تفسير آيه جلباب 3- حسين عليه السلام و پذيرش دعوت و اما آثار مخلوط.. 1- كتاب طهارت شرح بر طهارت شرايع 2- رساله اى در امر به معروف و نهى از منكر 3- رساله اى در ولايت فقيه.

معظم له پس از فوت مرحوم آيت الله كمالوند سه سال سرپرستى حوزه علميه خرم آباد را به عهده داشتند و در آن سامان خدماتى علمى و روحى نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

صراف اصفهاني، محمد حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، شاعر، صوفى و حكيم. در زمان شاه عباس اول مى زيست و از رهگذر پيشه صرافى زندگى خود را مى گذرانيد. محمد حسين داراى مشرب تصوف بود. وى از ذوق و استعداد شاعرى بهره مند بود و اشعارى از او در تذكره ها نقل شده

است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (475)، تذكره ى نصرآبادى (294)، الذريعه (606 ،250 /9)، فرهنگ سخنوران (262)، نشتر عشق (392/2).

صراف شيرازي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1307، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى با رتبه اول از دانشگاه علوم پزشكى مشهد، دكتراى فوق تخصصى بيماريهاى عفونى كودكان از پاريس.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

شيوع بيماريها در استان خراسان، بيماريهاى مختلف كودكان، استاد نمونه بيماريهاى عفونى كودكان از سوى دانشگاه علوم پزشكى مشهد، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 30 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى متبوليك.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 47، تعداد مقالات به زبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى كودكان و درمان و پيشگيرى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صراف، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1316، اصفهان.

درگذشت: شهريور 1368.

مرتضى صراف از مدرسان دانشگاهى بود. از كارهاى او انتشار مجله ى «ويسمن» (به مدت يك سال) بود. ديگر «رسائل مشتمل بر هفت فتوت نامه» كه با مقدمه اى از هانرى كربن به فرانسه در سال 1352 به چاپ رسيد. صراف در تاريخ فتوت و جوانمردى پژوهش هايى كرده بود. وى همچنين گاهى شعر مى سرود. چندى در دانشگاه اوترخت (در هلند) و چهار سال در دانشگاه داكا (بنگلادش) تدريس مى كرد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

صرام نيشابوري، ابوالفضل محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 479 ق)، محدث، مسند و زاهد. پدرش از بزرگان شهر بود. از ابوالحسن علوى و ابوعبدالله حاكم نيشابورى حديث شنيد و «مسند» ابى عوانه را از ابونعيم اسفراينى استماع كرد. وجيه شحامى و اسماعيل بن ابوصالح موذدن و محمد بن جامع صواف و عبدالله بن محمد فراوى و ديگران از وى حديث شنيدند. او بر عبادت و تلاوت استمرار داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (317 / 1)، سير النبلاء (484 -483 / 18)، شذرات الذهب (363 / 3)، العبر (341 / 2).

صرام هروي، ابوالفضل احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 399 ق)، حافظ، محدث و فقيه. معروف به ابن ابى عمران. وى شيخ الحرم و مجاور مكه بود. از كسانى همچون خيثمه بن سليمان اطرابلسى و محمد بن احمد محبوبى مروزى و احمد بن بندار و دعجل سچزى و ابوالقاسم طبرانى و ديگران حديث شنيد. او حديث بسيارى در مكه روايت كرد. ابويعقوب قراب و ابونعيم اصفهانى و على بن محمد حنائى و ابوعلى اهوازى و ابوالفضل بن بندار رازى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. بسيارى از مردم مغرب زمين كه بدنبال حديث بودند از او اخذ حديث كرده اند. وى با محمد بن داوود دقى مصاحبت داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (112 -111 / 17)، شذرات الذهب (153 / 3)، العبر (195 -194 / 2).

صرامي، سيف الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيف الله صرامي

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1360 هجري شمسي با ديپلم رياضي فيزيك وارد حوزه علميه اصفهان مدرسه ذوالفقار شدم. تا حدود شش ماهي كه در آنجا بودم مقدمات را از سيوطي و المنطق كه در فاصله دو سال آخر دوره دبيرستان به آن رسيده بودم تا مغني و اصول استنباط رساندم. اواخر سال 60 توفيق حضور در حوزه علميه قم ، مدرسه امام صادق(ع) را يافتم. در آنجا حدود يك سال بقيه مغني، مختصر المعاني و تا اواسط شرح لمعه و اصول فقه را تمام كردم.

تا اواخر سال 66 دروس مقدمات و سطح را تقريبا به اتمام رساندم و توفيق متناوب و البته جسته و گريخته اي در تدريس همان دروس تا سطح شرح لمعه را داشتم. از

اواسط سال 68 شاگرد درس خارج فقه و اصول بودم، در حالي كه در خلال دروس مقدمات و سطح چند دور درس فلسفه را هم تجربه كرده بودم بدايه الحكمه، نهاية الحكمه و شرح منظومه اسفار را هم در حد ج 1 و 6 در سال هاي 67 تا 69 خواندم.سال 69 دوره فوق ليسانس تربيت مدرس دانشگاه قم را در الهيات و معارف اسلامي آغاز كردم كه در سال 73 به پايان رسانيدم.از سال 69 با شركت در تهيه برخي فيش هاي بحار الانوار براي تدوين نرم افزار هاي مربوط در مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي همكاري خود را با مركز تحقيقاتي، با پيش زمينه اي در برخي از كارهاي تحقيقاتي شخصي آغاز كردم. پس از مدت كوتاهي با تشكيل معاونت انديشه اسلامي مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري محترم به آن پيوستم. حاصل كار با آن معاونت تا سال 67 غير از مديريت گروه فقه دو كتاب احكام حكومتي و مصلحت و احكام مرتد از ديدگاه اسلام و حقوق بشر بود.

از سال 75 همكاري با پژوهشكده فقه و حقوق مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم (ابتدا با عضويت در شوراي علمي آن و از سال 76 تاكنون به عنوان مدير گروه مسائل فقهي حقوق آن) را آغاز كردم .

از اساتيد حوزوي بيش از همه از محضر حضرت آيت الله استاد شيخ جواد تبريزي (مد ظله العالي) و پس از ايشان حضرت آيت الله استاد سيد كاظم حائري (مد ظله العالي) بهره برده ام. از محضر اساتيد گرانقدر حضرت آيت الله مددي و حضرت حجه الاسلام و المسلمين آقاي شيخ

مهدي گنجعلي نيز در درس هايي با روش مباحثه و گفتگو بهره هاي فراوان برده ام. توفيق تدريس دروس سطح را نيز به تناوب و البته به شكل خصوصي داشته ام.

صعلوكي نيشابوري، ابوسهل محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(369 -296 ق)، فقه شافعى، مفسر، اديب، نحوى، صوفى و شاعر. شيخ خراسان در زمان خود بود. در اصفهان به دنيا آمد. وى به بصره رفت و چندين سال در آن شهر تدريس نمود و چند سال نيز در اصفهان اقامت داشت. سرانجام در 337 ق به نيشابور آمد و سپس خانواده ى خود را به آنجا منتقل كرد. او بيش از سى سال كرسى درس و فتوى نيشابور را در اختيار داشت. صعلوكى از ابن خزيمه و ابوالعباس سراج و احمد ماسرجسى و احمد محمدآبادى و ابن ابى حاتم و ابن انبارى و محاملى و بسيارى ديگر حديث شنيد. پسرش، ابوطيب، و فقهاى نيشابور در محضر وى فقه آموختند. ابوسهل مصاحب ابواسحقاق مروزى بود و گفته اند كه از وى فقه آموخت. گويند كه او شبيلى را نيز درك كرده بود. نسوى وى را پيشگام علم تصوف مى داند. ابوبكر صيرفى گويد كه اهل خراسان همچون ابوسهل را هرگز نخواهند ديد و صاحب بن عباد گفت كه ما همچون ابوسهل نديده ايم و خود او نيز مانند خودش را نديده است. به هر حال او در شريعت و طريقت يگانه ى روزگار خود بود. وى در نيشابور درگذشت. ثعالبى اشعار بسيارى را به او نسبت داده است. «الفوائد» روايتهايى از اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اسرار التوحيد، تعليقات (658)، الاعلام (207)، الاعلام بوفيات اعلام (253 / 1)، انساب سمعانى (540 -539 / 3)، ريحانه (446 -445 / 3)،

سير النبلاء (239 - 235 / 16)، شذرات الذهب (70 -69 / 3) طبقات الصوفيه هروى (585)، العبر (132 / 2)، الكنى و الالقاب (417 -416 / 2)، لغت نامه (ذيل/ صلعوكى)، النجوم الزاهره (141 -140 / 4)، نفحات الانس (318 -317)، الوافى بالوفيات (125 -124 / 3)، وفيات الاعيان (205 -204 / 4).

صعلوكي نيشابوري، ابوطيب احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 337 ق)، حافظ، محدث، فقيه و لغوى. پدرانش حنفى و خود شافعى و مذهب بود و از بزرگان آنها. از يحيى بن محمد ذهلى و على بن حسن دارابجردى و محمد بن عبدالوهاب فراء و محمد بن ايوب رازى و عبدالله بن احمد بن حنبل و همطبقه ى آنان حديث شنيد. او در نيشابور به تدريس فقه و حديث مشغول بود. برادرزاده اش،ابوسهل صعلوكى، و ابوعبدالله اخرم از وى حديث روايت كرده اند. حاكم نيشابورى گويد كه از وى حديثى شنيدم. او رد فقه و لغت از پيشگامان بود و در حديث صاحب تصنيف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات اعلام (231 / 1)، انساب سمعانى (541 -540/ 3)، سير النبلاء (391 / 15)، معجم المؤلفين (108 / 2)، الوافى بالوفيات (396 / 7).

صعلوكي نيشابوري، ابوطيب سهل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 404 / 387 ق)، محدث، فقيه، متكلم و اديب شافعى. مفتى نيشابور بود و پدرش نيز قبل از او اين سمت را داشت. علم و فضل و ديانت او را ستوده اند و گفته اند كه مرجع فقهاى نيشابور بود. فقه را از پدرش، ابوسهل محمد بن سليمان،و حديث را از ابوالعباس اصم و ابوعلى رفاء آموخت. سپس مجلس درس آراست. در مجلس او افزون بر پانصد دوات براى نگارش بيانات او فراهم مى كردند. حاكم نيشابورى و ابوبكر بيهقى و ابونصر محمد شادياخى از وى روايت كرده اند. از آثارش: «الفوائد» كه گردآورى مسموعات اوست؛ «المذهب فى ذكر شيوخ المذهب»، كه همان طبقات شافعيه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (210 / 3)، الاعلام بوفيات الاعلام (273 / 1)، انساب سمعانى (540 / 3)،روضات الجنات (94 / 4)، ريحانه (445 /

3)، سير النبلاء (209 -207 / 17، شذرات الذهب (173 -172 / 3)، طبقات الصوفيه هروى (585)، العبر (208 / 2)، كشف الظنون (1645)، الكنى و الالقاب (417 -416 / 2)، لغت نامه (ذيل/ سهل)، معجم المؤلفين (284 / 4)، نفخات الانس (318)، الوافى بالوفيات (13 -12 / 16)، وفيات الاعيان (436 -435 / 2)، هديه العارفين (412 / 1).

صغاني، رضي الدين، ابوالفضائل حسن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(650 -577 ق)، فقيه حنفى، محدث، نحوى و لغوى. اصل وى از صغان يا چغان مرو از ولايات ماوراءالنهر است كه در لاهور به دنيا آمد و در غزنه نشوونما يافت.به بغداد رفت و سفرى به يمن نمود و سرانجام تا پايان عمر در بغداد ماندگار شد. او در مكه از ابوالفتوح نصر بن صحرى و در يمن از قاضى خلف حسن آبادى و در بغداد از سعيد بن محمد بن رزاز حديث شنيد. او در زبان عربى سرآمد همعصران خود بود، و از مشاهير فقها و محدثين به شمار مى رفت. در اكثر علوم رياست علمى داشت. حوزه ى درس او مرجع استفاده ى افاضل زمان بود. صغانى از مشايخ اجازه ى روايتى سيد احمد بن طاووس و فرزندش سيد عبدالكريم بن طاووس و علامه ى حلى است. از آثار وى: «مجمع البحرين»، در لغت، در چندين مجلد؛ «العباب»، معجمى در لغت كه براى ابن علقمى، وزير مستعصم نگارش كرده است؛ «الشوارد»، درلغت؛ «الاضداد»؛ «مشارق الانوار»، در حديث، كه براى مستنصر عباسى تأليف كرده است، شرح «صحيح» بخارى بطور مختصر؛ «التكمله على الصحاح» يا تكمله الصحاح»؛ «در السحابه فى مواضع وفيات الصحابه»؛ «بيان الاحاديث الموضوعه» يا «الدررالملتقطه فى بيان الاحاديث الموضوعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (232 / 2)،

ايضاح المكنون (433 / 2)، روضات الجنات (91 -89 / 3)، ريحانه (409 -407 / 3)، سير النبلاء (284 -282 / 23)، شذرات الذهب (250 / 5)، العبر (265 / 3)، كشف الظنون (1980 ،1832 ،1808 ،1776 ،1705 ،1688 ،1599 ،1461 ،1438 ،1424 ،1394 ،1392 ،1250 ،1121 ،1087،1072 1067 ،1065 ،731 ،553 ،395 ،251 ،116 ،87)، الكنى و الالقاب (318 -417 / 2)، لغت نامه (ذيل/ حسن)، معجم الادباء (191 -189 / 9)، معجم المؤلفين (279 / 3)، النجوم الزاهره (27 -26 / 7)، الوافى بالوفيات (243 -240 / 12).

صفا، ذبيح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1290 ش در شهميرزاد از قراء سمنان متولد شد. دوران اوليه را در شهر بابل به سر برد و در همانجا گواهينامه دوره ى ابتدائى را دريافت كرد. تحصيلات متوسطه را در تهران به اتمام رسانيد و در 1312 ديپلم ادبى گرفت و وارد دارالمعلمين عالى شد و در 1315 ليسانس فلسفه و ادبيات فارسى گرفت. پس از انجام خدمت سربازى به دبيرى زبان و ادبيات فارس پرداخت. در عين حال در دوره ى دكتراى ادبيات به تحصيل اشتغال ورزيد و دكترا دريافت كرد و رساله ى خود را تحت عنوان حماسه سرائى در ايران نوشت و با درجه ى ممتاز مورد تصويب واقع شد و به عنوان دانشيار به تدريس در دانشكده ى ادبيات پرداخت و پس از پنج سال توفف در رتبه ى دانشيارى به مقام استادى كرسى زبان و ادبيات فارسى منصوب گرديد.

دكتر صفا از سال 1320 به سمت معاونت و بعد كفالت اداره دانشسراهاى مقدماتى در وزارت فرهنگ برگزيده شد و در 1322 به رياست اداره تعليمات عاليه و تعليمات متوسطه و رياست دانشسراها منصوب گرديد. در

همان زمان عضو هيئت مديره شير و خورشيد سرخ و دبيركلى كميسيون ملى يونسكو را در ايران عهده دار شد و در اين سمتها ماموريتهاى زيادى به اروپا پيدا كرد. وى از جوانى شوق و ذوق مطبوعاتى داشت. در 1312 معاون سردبير مجله ى مهر شد و در 1315 سردبير مجله ى مذكور گرديد. در 1320 امتياز مجله ى سخن را گرفت و يك سال آن را انتشار داد و بعد از يك سال امتياز سخن را به دكتر خانلرى واگذار نمود و خود امتياز روزنامه ى شباهنگ را دريافت كرد و چهارسال متواليا روزنامه را منتشر كرد. مدتى نيز مديريت مجله ى ارتش با او بود و بعد مدير مجله ى ادبى دانشكده ادبيات شد.

دكتر صفا مدتى نيز رياست دانشكده ادبيات را بر عهده داشت. از آثار و تاليفات او مى توان كتب زير را نام برد: حماسه سرائى در ايران، تاريخ مختصر تحول نظم و نثر فارسى، تاريخ علوم عقلى در تمدن اسلامى، تاريخ ادبيات در ايران (سه جلد)، گنج سخن، يادنامه خواجه نصير طوسى، جشن نامه ابن سينا، ترجمه ى مرگ سقراط از آثار لامارتين، مزداپرستى در ايران قديم، آئين سخن در معانى و بيان فارسى و چندين آثار و تصحيح ديگر. صفا در سال 1378 در خارج از كشور درگذشت.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

صفار اصفهاني خراساني، ابوعبدالله محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 339 ق)، محدث و زاهد. معروف به محدث خراسان و صفار زاهد. در اصفهان از احمد بن عصام و اسيد بن عاصم و احمد بن مهدى و عبيد غزال و در فارس از احمد بن مهران بن خالد و در بغداد از محمد بن فرج ازرق و احمد بن عبيدالله

نرسى و ابن ابى اسامه در مكه از على بن عبدالعزيز حديث شنيد. او از ابوبكر بن ابى دنيا تصانيفى را استماع كرد و شنيده ها را جمع و در «زهريات» تصنيف كرد. بعد از 300 ق به نيشابور رفت و در آنجا «مسند كبير» را از عبدالله بن احمد بن حنبل شنيد و از اسماعيل قاضى تصانيفش را نوشت. آن گاه مصاحب زهاد و عباد شد و تصنيفى در «زهد» نگاشت. پس به سوى حسن بن سفيان رفت و «مسند» و همچنين كتب ابوبكر بن ابى شيبه را از وى فرا گرفت. ابوعلى حافظ نيشابورى و ابوعبدالله حاكم نيشابورى و ابوالحسين حجاجى و ابن منده و ابوسعيد صيرفى و محمد بن ابراهيم جرجانى از وى حديث روايت كرده اند. حاكم نيشابورى وى را محدث عصر و متسجاب الدعوه توصيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (546 / 3)، تاريخ نيشابور (183)، سير النبلاء (438 -437 / 15)، شذرات الذهب (349 / 2)، العبر (57 / 2)، النجوم الزاهره (347 / 3)، الوافى بالوفيات (316 / 3).

صفار اصفهاني، ابوسعد عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 436 ق)، محدث. وى برادر فقيه بزرگ ابوسهل صفار است. از احمد بن بندار شعار و ابوالقاسم طبرانى حديث روايت كرده است. گروهى از شيوخ سلفى از جمله محمد بن حسن علوى رسى و ابوعلى حداد از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (586 -585 / 17).

صفار بخاري، ابواسحاق ابراهيم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(534 -460 ق)، زاهد، متكلم و فقيه حنفى. معروف به زاهد صفار. وى در خرده گيرى به پادشاهان دلير بود. به همين دليل به فرمان سلطان سنجر از بخارا به مرو تبعيد شد. اما مجددا به بخارا بازگشت. از آثارش: كتاب «السنه و الجماعه»؛ «صك الجنه»، به فارسى؛ «تخليص الزاهد»؛ «تخليص الادله لقواعد التوحيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (548 / 3)، ايضاح المكنون (270 / 1)، كشف الظنون (1080 ،472)، هديه العارفين (9 / 1)، معجم المؤلفين (13 / 1).

صفار بخاري، ابونصر اسحاق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 405 ق)، فقيه، اديب و شاعر. اهل بخارا بود. او در ادبيات عرب، در شناخت نكات و دقائق آن، و همچنين در فقه و حديث يگانه ى زمان خود بود. ابوسعد سمعانى در «تاريخ مرو» و حاكم نيشابورى در «تاريخ نيشابور» و خطيب بغدادى در «تاريخ بغداد» به شرح حال او پرداخته اند. او احاديث بسيارى در انواع علوم فراگرفت و در 405 ق، در سفر حج، در بغداد، از نصر بن احمد بن اسماعيل كنانى، صاحب جبرئيل سمرقندى، حديث روايت كرد. ابوعلى حسن بن على بن مذهب بغدادى از شاگردان و راويان صفار است و استادش را بسيار ستوده است. صفار در اواخر عمر به حجاز رفت و ساكن طايف شد و قبر وى در آنجاست. صفار شعر را نيكو مى سرود. او در لغت و ادبيات تصانيفى دارد كه از آن جمله است: «المدخل الى سيبويه»، در نحو؛ «المدخل الصغير»، در نحو؛ «الرد على حمزه فى حدوث التصحيف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (548 -547 / 3)، تاريخ بغداد (403 / 6)، ريحانه (452 / 3)، لغت نامه (ذيل/

اسحاق)، معجم الادباء (69 -66 / 6)، معجم المؤلفين (230 / 2).

صفار خشاب نيشابوري، ابوسعيد محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(456 -381 ق)، محدث. از ابومحمد مخلدى و ابوالحسين خفاف و حاكم نيشابورى و ابوعبدالرحمان سلمى و ابن محمش و بسيارى ديگر حديث شيند. عبدالغافر در «سياق تاريخ نيشابور» گويد كه صفار از خواص ابوعبدالرحمان سلمى، و محدثى پراستفاده و صاحب تصانيف و جمع كننده و بندار كتب حديث نيشابور بود. آخرين كسى كه از وى حديث روايت كرده است زاهر شحامى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (303 / 1)، انساب سمعانى (366 / 2)، سير النبلاء (152 -150 / 18)، شذرات الذهب (301 / 3)، العبر (307 / 2)، الوافى بالوفيات (136 / 4).

صفار قمي، ابوجعفر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 290 ق)، فقيه، محدث و عالم امامى. وى از بزرگان علماء و ثقات محدثين اماميه قم و از مشايخ روايت صدوق، ابن بابويه قمى، بود. حضور حضرت امام حسن عسكرى (ع) را درك كرده و از آن حضرت روايت نموده است. گفته اند كه او بسيار جليل القدر و داراى كمترين لغزش در نقل روايات بوده است. راوى جميع كتب و روايات او شاگردش، محمد بن حسن بن وليد، است. وى در قم درگذشت. از آثارش: «الاشربه»؛ «الايمان والنذور و الكفارات»؛ «بصائر الدرجات»؛ «الجنائز»؛ «الحدود»؛ «الصلوه»؛ «الوضوء»؛ «فضل القرآن»؛ «الجهاد»؛ «المثالب»؛ «الملاحم»؛ كتاب «المومن»؛ كتاب «الرد على الغلاه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (341 ،337 ،336 ،328 ،309 ،287 ،268 ،199/ 2 ،185 / 1) الذريعه (149 / 5 ،124 / 3 ،516 / 2)، رجال الطوسى (436)، رجال النجاشى (253 -252 / 2)، ريحانه (453 / 3)، الفهرست للطوسى (289 -288)، الكنى و الالقاب (418 / 2)، معجم المؤلفين (208 / 9)، هديه العارفين

(24 / 2).

صفار مروزي، ابوالخير محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 471 ق)، مسند و محدث. معروف به ابوالخير صفار. وى راوى «صحيح» بخارى در عصر خود بود. ابوبكر محمد بن منصور سمعانى و پدرش و ابوبكر محمد بن اسماعيل مروزى و ابوجعفر محمد بن ابوعلى همدانى و ابوالفتح محمد بن عبدالرحمان كشميهنى مروزى خطيب و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. ابوسعد سمعانى او را صالح توصيف كرده است و گويد كه «صحيح» و مقدارى از «جامع» ابوعيسى ترمذى را حديث كرد و عمرى طولانى- متجاوز از نود سال- يافت و شيخ زمان خويش گشت. در «شذرات الذهب» نام صاحب عنوان صغار مرندى آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (312 / 1)، سير النبلاء (384 -382 / 18)، شذرات الذهب (341 / 3)، العبر (330 / 2)، لسان الميزان (571 -570 / 6)، الوافى بالوفيات (87/ 5).

صفار نيشابوري، ابوبكر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 468 ق)، محدث و فقيه شافعى. وى مفتى نيشابور بود. از ابونعيم اسفراينى مهارجانى و ابوالحسن علوى و ابوعبدالله حاكم نيشابورى حديث شنيد. به گفته ابوسعد سمعانى، نزد ابومحمد جوينى فقه آموخت و چون جوينى به حج رفت در حلقه درس جانشين او گشت. ابوعاصم عبادى دقت نظر صفار را در فتوا ستوده است. زاهر شحامى و وجيه شحامى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (438 -437 / 18)، شذرات الذهب (331 / 3)، العبر (325 / 2)، الكامل (123 / 8).

صفار نيشابوري، مجدالدين، ابوسعد عبدالله

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(600 -508 ق)، اصولى، فقيه و محدث شافعى. از جد مادريش، ابونصر ابن قشيرى، و پدرش، علامه عمر بن احمد، و عمه اش، عائشه، و جده اش، دردانه خواهر عبدالغافر، و هبه الله سيدى و سهل بن ابراهيم مسجدى حديث شنيد. وى «صحيح» مسلم را از فراوى و «سنن» دارقطنى را از فضل بن حمد ابيوردى و «سنن كبير» را از زاهر بن طاهر و «سنن» ابى داوود را از عبدالغافر و «سنن» و «الآثار» را از عبدالجبار خوارى استماع كرد. پسرش، قاسم بن ابى سعد صفار، و بدل تبريزى و نجم الدين خيوقى و ابورشيد غزال و اسماعيل بن ظفر و گروهى ديگر از وى حديث شنيدند. عبدالرحمان بن ابى عمر و ابن بخارى از وى اجازه ى روايت داشتند. او را از پيشگامان فقه و حديث و عالم به اصول به شمار آورده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (404 / 2)، سير النبلاء (404 -403 / 21)، العبر (129 / 3)، النجوم الزاهره (166 / 6).

صفارزاده، طاهره

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

طاهره صفارزاده را بيشتر به عنوان يك شاعر مي شناسيم. مخاطبان شعر در دهه40 او را با شعر «كودك قرن» به خاطر مي آورند و در دهه 50 با كتاب «سفر پنجم».شعرهاي قديمي اش يادآور سال هاي گلوله و فرياد است.علاوه بر شعر، در ترجمه و پژوهش هم استادي بي همتا است.

▪ طاهره صفارزاده شاعر، نويسنده ، محقق و مترجم ،متولد 1315 سيرجان

▪ ليسانس ادبيات انگليسي از دانشگاه تهران

▪ ادامه تحصيل در انگلستان و سپس آمريكا در دانشگاه آيووا

▪ كسب درجه MFA

▪ استخدام در دانشگاه ملي (شهيد بهشتي) در سال 1349

▪ رئيس دانشگاه شهيد

بهشتي و دانشكده ادبيات

▪ دكترا در رشته نقد تئوري و عملي ادبيات جهان

▪ برگزيده شدن در «فستيوال بين المللي داكا» در سال 67 به عنوان يكي از 5 عضو بنيانگذار كميته ترجمه آسيا،

▪ «استاد نمونه» سال 71 از سوي وزارت علوم و آموزش عالي

▪ «خادم القرآن» پس از انتشار ترجمه «قرآن حكيم »، سال 80

سرپرستي و ويراستاري 36 كتاب زبان تخصصي براي رشته هاي مختلف دانشگاهي

▪ قصه ، پيوندهاي تلخ، 1341

▪ شعر ، رهگذر مهتاب، 1341

Brella the Red um (سروده هايي به زبان انگليسي)، آيووا 1967م.= 1347ش.

طنين در دلتا [و دفتر دوم]، سد و بازوان، 1350 ، سفر پنجم، 1356 ، حركت و ديروز، 1357 ، بيعت با بيداري، 1358 ، مردان منحني ، ديدار صبح، 1366 ، در پيشواز صلح، 1385 ، گزيده ادبيات معاصر، 1378 ، هفت سفر، 1384 ، روشنگران راه، 1384 ، انديشه در هدايت شعر، 1384

● اصول ترجمه، نقد ترجمه، ترجمه

▪ اصول و مباني ترجمه: تجزيه و تحليلي از فن ترجمه ضمن نقد عملي آثار مترجمان، از 1358

ترجمه هاي نامفهوم، 1384

▪ ترجمه مفاهيم بنيادي قرآن مجيد (فارسي و انگليسي)، 1379

▪ ترجمه قرآن حكيم (سه زبانه - متن عربي با ترجمه فارسي و انگليسي)، 1380

▪ ترجمه قرآن حكيم (دو زبانه متن عربي با ترجمه فارسي)، 1382

▪ ترجمه قرآن حكيم (دو زبانه متن عربي با ترجمه انگليسي)، 1385

▪ لوح فشرده قرآن حكيم (سه زبانه - متن عربي با ترجمه فارسي و انگليسي)، 1383 (نشر دوم) كامل وجزء 30.

▪ دعاي عرفه (دعاي امام حسين عليه

السلام در روز عرفه (متن عربي با ترجمه فارسي)، 1381

▪ دعاي ندبه و دعاي كميل (متن عربي با ترجمه فارسي)، 1383

▪ مفاهيم قرآني در حديث نبوي: گزيده اي از نهج الفصاحه با ترجمه فارسي و انگليسي، 1384

دعاي جوشن كبير، 1385

طاهره صفارزاده را بيشتر به عنوان يك شاعر مي شناسيم. مخاطبان شعر در دهه40 او را با شعر «كودك قرن» به خاطر مي آورند و در دهه 50 با كتاب «سفر پنجم».شعرهاي قديمي اش يادآور سال هاي گلوله و فرياد است.علاوه بر شعر، در ترجمه و پژوهش هم استادي بي همتا است.صفارزاده نخستين مترجم قرآن كريم به 3 زبان زنده دنيا است. صفارزاده شاعر، نويسنده ، محقق و مترجم به سال 1315 در سيرجان در خانواده اي متوسط چشم به جهان گشود.اجدادش از عرفاي مقيد به مقابله با ظلم و عدالت پروري بوده اند.پدر و خواهرش هم اهل تصوف بودند . در خانواده، برپايي مجالس ذكر و دعا بويژه در اظهار ارادت به حضرت علي عليه السلام متداول بود.خانواده اش پيشينه عرفاني داشتند وهمين امر سبب شد كه او از همان آغاز نگاهي ويژه به پيرامونش داشته باشد.قبل از آنكه به مدرسه برود تجويد و قرائت و حفظ قرآن كريم را در مكتب محل آموخت و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در كرمان گذرانيد.

از كودكي ذوق نويسندگي و عشق به مطالعه آثار ادبي داشت ودر دبستان به عنوان شاعر شناخته شده بود.در اين زمينه آموزگاران و بعد دبيران او را بسيار تشويق مي كردند.

نخستين شعر را در 13 سالگي سرود كه در روزنامه ديواري مدرسه به ثبت رسيد و نخستين

جايزه شعر را كه يك جلد ديوان جامي بود در سال چهارم دبيرستان به پيشنهاد دكتر باستاني پاريزي كه آن زمان از دبيران دبيرستان بهمنيار بود، از رئيس آموزش و پرورش استان دريافت كرد.

در ششم ادبي شاگرد اول شد و با جرأت در امتحان ورودي دانشگاه در رشته هاي حقوق و ادبيات فارسي و زبان و ادبيات انگليسي كه مناسب آن ديپلم بود شركت كرد و در هر سه قبول شدو چون ترديد در انتخاب داشت خانواده اش به استخاره رجوع كردند و در نتيجه در زبان و ادبيات انگليسي ليسانس گرفت . مدتي به عنوان مترجم متون فني در شركت نفت كار كرد و چون به دنبال يك سخنراني در اردوي تابستاني فرزندان كارگران مجبور به ترك كار شد، براي ادامه تحصيل به انگلستان و سپس به آمريكا رفت .در دانشگاه آيووا ، هم در گروه نويسندگان بين المللي پذيرفته شد و هم به كسب درجه MFA نايل آمد.MFAدرجه اي مستقل است كه به نويسندگان و هنرمنداني كه داوطلب تدريس در دانشگاه باشند اعطا مي شود و نويسندگان به جاي محفوظات و تاريخ ادبيات به آموختن نقد به صورت تئوري و عملي و انجام طرح هاي ادبي متنوع به مطالعات وسيع درباره آثار نويسندگان و شاعران مي پردازند.دوره آن يك سال بيش از فوق ليسانس است و استخدام دارنده اين مدرك در دانشگاه هاي آمريكا با پايه دكتري انجام مي پذيرد.در زبان عربي استعداد خاصي داشت و چنانكه در مقدمه «ترجمه مفاهيم بنيادي قرآن مجيد»گفته است: «در دوره دبيرستان و به تشويق يك استاد دلسوز و دانشمند، عربي پايه را خوب فرا گرفتم

و هرگز رابطه ام با آموختن آن زبان قطع نشد چه كلاس هاي عادي و چه درس خصوصي را در محضر استاداني تلمذ مي كردم كه قرآن شناس بودند .خودم بر اين عقيده هستم كه بروز و شكوفايي استعداد من در زبان عربي به دليل اين بود كه تجويد و قرائت قرآن كريم را در كودكي در سن 6 سالگي آموخته بودم .»

طاهره صفارزاده براي دروس اصلي «شعر امروز جهان »، «نقد ادبي» و «نقد عملي ترجمه » را انتخاب كرد و در بازگشت به ايران اگرچه به دليل فعاليت هاي سياسي در خارج، مشكلاتي براي استخدام داشت اما چون در كارنامه اش از 48 واحد درسي 18 واحد ترجمه ثبت شده بود و كمبود و نبود استاد ترجمه براي رشته هاي زبان خارجي موجب گله مندي گروه هاي زبان بود، در سال 1349 با استخدام او در دانشگاه ملي (شهيد بهشتي) موافقت شد. دكتر طاهره صفارزاده پايه گذار آموزش ترجمه به عنوان يك علم و برگزاركننده نخستين «نقد عملي ترجمه » در دانشگاه هاي ايران محسوب مي شود.دانشگاه آيووا بنا به درخواست شاعران و نويسندگان «كارگاه نويسندگي »، نخستين مركزي بود كه به گنجاندن اين درس در برنامه آموزشي رشته هاي زبان و ادبيات اقدام كرد. صفارزاده حدود 3 سال بعد در كنار نويسندگان دانشجو به بهره مندي هايي از اين آموزش جديد دست يافت .صفارزاده از ابتداي تدريس خود در ايران متدي مبني بر شناخت و تطابق مفهومي ، دستوري و ساختاري دو زبان مبدأ و مقصد ابداع كرد و اين شيوه پيشنهادي در درسي كه سابقه تدريس قانونمند نداشت نزد بسياري

از همكاران وي الگو قرار گرفت .پس از انقلاب اسلامي تعيين كتاب «اصول و مباني ترجمه »اثر وي به عنوان كتاب درسي در زمينه شناخت نظريه ها و نقد عملي ترجمه به ويژه براي دانشجويان رشته «ترجمه » مفيد افتاد.

دكتر طاهره صفارزاده به عنوان كارشناس ترجمه معتقداست: «در ترجمه دانستن موضوع يا مطلب مورد ترجمه مقدم بر دانستن زبان مبدأ و مقصد است .اين خطر بزرگي است كه متخصص رشته علوم انساني ، حتي رشته مهندسي متن پزشكي را و بالعكس يك پزشك متن جامعه شناسي را ترجمه كند ، چون كه اصطلاحات خاص مجموعاً زبان علمي يك رشته را تشكيل مي دهند. » بر اساس اين فكر دو تمرين «ترجمه تخصصي »و «معادل يابي براي واژگان تخصصي» در كتابهاي زبان براي رشته هاي دانشگاهي به پيشنهاد اوگنجانده شد.

طاهره صفارزاده در زمينه شعر و شاعري نيز به دليل مطالعات و تحقيقات ادبي به معرفي زبان و سبك جديدي از شعر با عنوان شعر «طنين» توفيق يافت كه در آغاز بسيار بحث برانگيز شد زيرا شعر مقاومت و طنز سياسي ، حكومت پسند نبود.سرانجام در سال 55 به اتهام نوشتن شعر مقاومت ديني از دانشگاه اخراج و براي دومين بار به خانه نشيني و فراغت اجباري رفت.و در ايام تنهايي و مشاهده پاره اي خيانت هاي سياسي و اجتماعي، درون مذهبي او بيش از پيش متوجه حمايت خداوند گرديد و تحولي شديد در وي ايجاد شد آن گونه كه در زمان خانه نشيني، تمام وقت خود را وقف خواندن تفاسير و مطالعات قرآني كرد.

كتاب «سفر پنجم» او كه دربرگيرنده اشعار مقاومت با مضامين

ديني است در سال 56 در دو ماه به سه چاپ با شمارگان سي هزار رسيد. از مجموعه شعرهاي او مي توان به : رهگذر مهتاب، 1341 brelld the Red um (سروده هايي به زبان انگليسي)، آيووا 1967م. 1347ش.

طنين در دلتا [و دفتر دوم]، سد و بازوان،سفر پنجم، حركت و ديروز، بيعت با بيداري، مردان منحني، ديدار صبح، در پيشواز صلح،گزيده ادبيات معاصر، هفت سفر، روشنگران راه و انديشه در هدايت شعر، اشاره كرد.

اشعار صفارزاده با نظر به مسائل سياسي و اشاره به وقايع مهم جهان داراي خط فكري خاصي است.در همه آثارش به جريان هاي سياسي ايران و جهان نظر دارد.صفارزاده با استفاده از زبان محاوره، اصطلاحات عاميانه، حتي مطرح كردن شعارها، تلاش مي كند به شعر و زبان مردمي نزديك تر شود.شايد به همين دليل، از آوردن واژه ها و اسامي، از زبان هاي بيگانه خودداري مي كند.

شعر صفارزاده داراي انديشه هاي شكل يافته است كه در قالب كلمات عرضه مي شود.در شعر صفارزاده، فرصت ها گرانبهاترند و خواننده با شاعري مواجه مي شود كه اسلوب را در زباني فشرده و با بار بيشتر از لحاظ انديشه و تفكر مي بيند.او با استفاده از تعابير مذهبي و قصص و آيات قرآن كريم به صورت تلميح و جهان مداري و سياست محوري، رنگ و بوي خاص به اشعارش بخشيده است.خودش مي گويد: شعر مقاومت و طنز سياسي هيچ وقت حكومت پسند نبوده است.

صفاري بخاري، قوام الدين، ابومحامد حماد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 576 ق)، محدث حنفى. از پدرش و اسماعيل بن بيهقى حديث شنيد. اسماعيل بن محمد بيلقى و ابراهيم بن سالار خوارزمى و عبيدالله بن

ابراهيم محبوبى و حسين بن عمر ترمذى اذيب و برهان الاسلام عمر بن مازه و تاج الاسلام محمد بن طاهر خدابادى از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (92 -91 / 21).

صفاري، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1296 ش)، شاعر و مترجم. در رشت به دنيا آمد و در كالج آمريكايى تهران تحصيل كرد. او طبع شعر نيز داشت و در حدود هزار و پانصد بيت شعر سروده است. اثر وى: «بدبختى روشنفكران»، ترجمه.[1]

تولد: 1296، رشت.

درگذشت: آبان 1369، تهران.

رحيم صفارى مدرسه ى كالج آمريكايى را گذرانيده بود و چندى در امور سياسى و اجتماعى با جنبه هاى ملى فعاليت داشت. از نوشه هاى چاپ شده ى او ترجمه ى بدبختى روشنفكران اثر اشتفان زوايك است (تهران، 1328). چند نوشته رساله ى سياسى هم منتشر كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى (470 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (114 -113 / 3).

صفاري، سعدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعدى صفاري

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/9/1

زندگينامه علمي

اينجانب سعدي صفاري در سال 1347 هجري شمسي در روستاي تسمكلايه از روستاهاي منطقه الموت قزوين در خانواده اي ساده و متدين به دنيا آمدم، تحصيلات دوره ابتدايي و راهنمايي را در همان روستا گذراندم. سپس وارد حوزه علميه قزوين شدم (1363) يكسال در حوزه علميه صالحيه درس خواندم و همان سال عازم جبهه شدم. همزمان با درس حوزه دروس دبيرستان را نيز به صورت متفرقه ادامه دادم، سال 1365 وارد حوزه علميه قم شدم. چون مدتي از سال قبل را در جبهه بودم و بخشي از آن سال را نيز مشغول درس هاي دبيرستان بودم درس هاي حوزه را از اول شروع كردم.پس از اتمام ديپلم اقصاد و سال چهارم حوزه ازدواج كردم و همزمان در كنكور دانشگاه شركت كردم و در رشته ادبيات فارسي دانشگاه كِلان قبول شدم اما به دليل دوري مسافت يك

ترم مرخصي گرفتم و بعد از آن از رفتن به دانشگاه منصرف شدم و درس هاي حوزه را ادامه دادم، ولي به دليل مشكلات اقتصادي ناچار شدم به منطقه الموت برگردم و مشغول كارهاي تبليغي باشم. اما شوق ادامه تحصيل مرا وادار كرد دوباره به قم برگردم و تا جايي كه ممكن است ادامه دهم پس از پايان دهم در دروه كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس نيز شركت كردم و همزمان با دروس خارج حوزه در كارشناسي ارشد مدرسي الهيات مركز تربيت مدرس دانشگاه قم فارغ التحصيل شدم.در طول اين مدت ماه هاي مبارك رمضان محرم و ايام تابستان را در مناطق مختلف كشور بالاخص ستاد مشترك سپاه در تهران مشغول به تبليغ بوده ام. پس از پايان كارشناسي ارشد تربيت مدرس با اخذ مجوز تدريس از نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه به تدريس در دانشگاه آزاد تفرش مشغول شدم، قابل ذكر است كه قبل از آن در حوزه علميه صدوق قم نيز تدريس مي كردم و در حال حاضر نيز به عنوان عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور بوئين زهرا هفته اي سه تا چهار روز در آن دانشگاه تدريس دارم و در كنار تدريس گاهي مقالاتي را نيز مي نويسم كه يكي از آنها به چاپ رسيده است.

صفاهاني، حبيب الله

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلّف كتاب «شرح اسماء اللَّه الحسنى»، معاصر با شاه عباس ثانى صفوى، كتاب خود را در سال 1061 به نام اين پادشاه نوشته است. بيشتر از اين از حالاتش معلوم نيست.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

صفاي تبريزي، فضلعلي مولوي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1339 / 1337 -1278 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، اديب و شاعر، متخلص به صفا. پدرش ملاباشى آذربايجان بود. وى در تبريز به دنيا آمد. به تحصيل مقدمات و صرف و نحو و معانى و بيان و بديع و عروض و قافيه و تجويد و قرائت و حساب و نجوم نزد آقا مير على زنوزى پرداخت. سپس فقه و اصول را فرا گرفت. استادان وى در فقه و اصول ميرزا محمد حسن زنوزى و حاج ميرزا محمد على ملاباشى آذربايجان، برادرش، بودند. او تفسير و كلام را نزد پدرش آموخت. سپس براى تكميل تحصيلات عاليه به عتبات سفر كرد و در محضر علماى بزرگ حاضر شد و سرانجام به دريافت اجازه ى اجتهاد از فاضل شرابيانى و فاضل ايروانى و ادركانى و شيخ زين العابدين مازندرانى نائل گرديد. در 1307 ق به تبريز بازگشت و به تدريس فقه و اصول و تفسير پرداخت. در 1324 ق از طرف مردم تبريز به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. وى در 1336 ق براى معالجه به اروپا رفت اما اقامت طولانى وى مفيد واقع نشد و در برلين درگذشت و در گورستان مسلمين آنجا دفن شد. فرزندزادگان وى به نام مولوى مشهورند. از آثارش: «احكام الاراضى الخراجيه»؛ «استصحاب»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ «حدايق العارفين»، در جمع آيات و اخبار كتب اربعه؛ شرح «قصيده ى عينيه» سيد حميرى؛ «مصباح الهدى فى حقيقه

التقيه و البداء»؛ «كليد دانش»، در صرف فارسى؛ «رياض الازهار»؛ «سفرنامه»؛ «ديوان» شعر، به عربى و فارسى؛ قصيده ى «لاميه السفر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (299 -298)، الذريعه (10 / 14 ،271 / 12 ،608 / 9 ،289 / 6)، ريحانه (451 -448 / 3)، علماء معاصرين (121 -120)، فرهنگ سخنوران (557)، مكارم الآثار (2196 -2192 / 6)، يادگار (س 3، ش 6 و 7، ص 116 -110).

صفاي شهميرزادي، ذبيح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1378 -1290 ش)، محقق، مترجم، مصحح، نويسنده، اديب، شاعر و استاد دانشگاه. وى در شهميرزاد سمنان به دنيا آمد، تحصيلات ابتدايى و متوسطه در همان جا و بابل گذراند، سپس به تهران آمد و تحصيلات خود را در تا درجه ى دكترا ادامه داد و به استادى دانشگاه ادبيات رسيد و با نوشتن مقالات ادبى و تاريخى در مجلات «مهر»، «ايران امروز» و «تعليم و تربيت» و غيره استعداد خود را نشان داد. وى مديريت سال اول مجله ى «سخن» و مديريت سال پنجم و هفتم مجله ى «مهر» را نيز بر عهده داشته و تأسيس روزنامه ى «شباهنگ» نيز از اقدامات اوست. او مدتى دبير كل كميسيون ملى يونسكو در ايران و زمانى رييس دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران بود. دكتر صفا در سالهاى آخر عمر در شهر لوبك (آلمان) مى زيست.از آثارش: «تاريخ ادبيات در ايران»، در پنج جلد؛ «حماسه سرايى در ايران»؛ «تاريخ علوم عقلى»، در تمدن اسلامى تا قرن پنجم هجرى؛ «مزداپرستى در ايران قديم»، ترجمه؛ تصحيح «ديوان عبدالواسع جبلى»؛ «جشن نامه ى ابن سينا»؛ «آيين سخن در معانى بيان»؛ «تربيت معلمين روستايى»، ترجمه؛ «شاهكارهاى ادبيات فارسى»، در جند مجلد؛ «فلسفه لايب نيتس»؛ «گنج سخن»؛ «مرگ سقراط»، ترجمه؛ «نگهبانان ايران»؛

«يادنامه ى خواجه نصير»؛ «مادر ديوانه»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (368 -367)، سخنوران نامى معاصر (2300 -2295 / 4)، فهرست كتابهاى چاپى (3443 ،2848 ،2700 / 2 ،1221 / 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (228)، مؤلفين كتب چاپى (84 -80 / 3).

صفايي اعرجي خوانساري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1290- ح 1360 ق)، عالم دينى و فقيه. با بيست و نه واسطه نسبش به امام زين العابدين (ع) مى رسد. در خوانسار به دنيا آمد. نزد علامه شيخ ميرزا حسين خوانسارى علوم ادبى و متون فقهى را تكميل كرد. پس از آن به اصفهان رفت و سطوح عالى را نزد علماى آن شهر خواند و دروس خارج فقه و اصول را خدمت آيت الله هاشم چهارسوقى خوانسارى، مؤلف «اصول آل الرسول» و «مبانى الاصول» و «رساله ى احكام الايمان»، و آيت الله شيخ محمد تقى نجفى مسجد شاهى و آيت الله سيد محمد باقر درچه اى، استاد آيت الله بروجردى، و علامه آيت الله شيخ ابوالمعالى كلباسى و شيخ محمد على ثقه الاسلام و آقا ميرزا حسن بن آقا ميرزا ابراهيم و آيت الله شيخ ابوالمعالى كلباسى و شيخ محمد على ثقه الاسلام و آقا ميرزا حسن بن آقا ميرزا ابراهيم و آيت الله ميرزا حسن نجفى و آيت الله شيخ محمد باقر فشاركى، صاحب «عنوان الكلام»، فرا گرفت و پس از آن به نجف رفت و در مباحثات مراجع نجف: علامه طباطبايى يزدى و علامه خراسانى و آيت الله ميرزا حسين خليلى و آيت الله شريعت اصفهانى حاضر شد و استفاده ها نمود. پس از نيل به مدارج عالى علم و مرتبه اجتهاد به خوانسار بازگشت و به خدمات دينى پرداخت. در خوانسار از دنيا رفت و در همان شهر به خاك سپرده

شد. از آثارش: «كشف الاستار عن وجه الكتب و الاسفار» يا «كشف الحجب عن لاسفار و الكتب»، به ترتيب «كشف الظنون»، در حالات مؤلفين شيعه و مؤلفات آنها؛ كتاب در «الاستصحاب»؛ كتاب «التعادل و التراجيح»؛ كتاب در «حجيه الظن»؛ كتاب در «مساله ى ولايت»؛ كتاب در «معاطاه»؛ كتاب در «بيع الوقف»؛ «تاريخ بلده ى خوانسار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (293 -291 / 2)، الذريعه (27 ،11 / 18)، ريحانه (451 / 3)، علماء معاصرين (184)، گنجينه ى دانشمندان (53 -51 / 5).

صفايي بوشهري، غلامعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامعلى صفائي بوشهري

محل تولد : بوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1338 در بوشهر به دنيا آمدم ، پدر و مادري مهربان و متدين متكفل تربيت بنده بودند كه با تمام تلاش به اين مهم پرداختند و هم اينك در جوار حق آرميده اند. دوران ابتدائي در مدرسه باقرى دبيرستان در دبيرستان سعادت سپري كردم. از كودكي با حضور در مسجد و آشنائي با مباني دين و ولايت خاندان پيامر عليهم السلام بافت روحي مذهبي در وجودم شكل گرفت به همين جهت در تمامي مراسم در مسجد حضور فعال داشتم و با شكل گيري شكوهمند انقلاب اسلامي به فعاليتهاي انقلابي از قبيل تشكيل گروه مطالعه و آموزش و پخش اعلاميه هاي حضرت امام ره نوارهاي سخنرانيهاي ايشان ، ايجاد نمايشگاه كتاب و عكس و همراهي با نيروهاي انقلابي اصيل به رهبري روحانيت و شكل دهي به راهپيمائيها پرداختم و بعد از پيروزي انقلاب با خدمت در جهاد سازندگي و اندكي در كميته انقلاب اسلامي توفيق داشتم و به تشخص نياز

انقلاب و منطقه و علاقه وافري كه به تحصيل در حوزه داشتم در سال 1361 به قم و تحصيل مشغل شده ام ، با جديت و تلاش وافر به تحصيل پرداختم و با دقت به اين مهم مشغول شدم به طوري كه در سال سوم دعوت به تدريس شدم و تا كنون به اين موهبت الهي اشتغال داشته و در همه سطوح تدريس كرده ام ، قريب به هفده سال در مدارس سپس در مدرسه دارالشفاء به آموزش معارف و علوم اسلامي مشغولم درهمين اوان متأهل و داراي دو دختر و يك پسر مي باشم . با آشنائي با اساتيد تزرگ معارف و اخلاق اسلامي با مباني اصيل عرفاني و اخلاقي پرداختم و از اساتيد عالي مقالم حوزه علميه حظ وافر بردم سالها تدريس ادبيات ، اصول و فقه داشته و دروس اخلاق و صحيفه سجاديه در مدارس ، مركز تربيت مدرس حوزه و منزل از ديگر توفيقات اينجانب است. پس از چندي از طرف دفتر تدوين و نشر متون حوزه جهت تاليف كتب آموزشي حوزه دعوت به همكاري شده و كتب آموزشي حوزه مثل آموزش صرف ، بدايه النحو ، نهايه النحو ،مغنى الاديب و طراحي جديد آموزش ادبيات عرب را آغاز و به سرانجام رساندم . هم اينك مشغول تدريس خاج اصول و معارف اخلاقي و صحيفه سجاديه مي باشم خداوند همه ما را عاقبت به خير نمايد.

صفايي خوانساري، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1321 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. در خوانسار به دنيا آمد و همان جا نشوونما يافت و مقدمات را از آقا سيد على خوانسارى، دايى خويش، فرا گرفت. سطوح را نزد پدرش آموخت.

در 1340 ق به قم رفت و در حوزه ى درس آيت الله حايرى حاضر شد و چندين دوره فقه و اصول را نزد ايشان خواند و مقام اجتهاد و استنباط را حائز شد. وى از آيت الله اصفهانى و آيت الله نايينى، آن مدتى كه آن دو در قم بودند، بهره مند گرديد. همچنين مدتى از آيت الله قمى و آقازاده ى خراسانى و آقا رضا مسجد شاهى و ميرزا محمد صادق اصفهانى استفاده كرد. با ورود آيت الله بروجردى به قم از اصحاب استتفاء و خواص حواريون ايشان گشت و به تدريس فقه و اصول اشتغال يافت. او از نوزده تن از مراجع عظام نجف و قم و مشهد و اصفهان و تهران اجازه اجتهاد و روايت داشت. وى در قم درگذشت و در مسجد بالاى سر حضرت معصومه (ص) دفن شد. او داراى تصنيفات و تأليفات بسيارى است كه از آن جمله: «الديانه الاسلاميه و معتقدات الاماميه»، در اصول اعتقادات؛ «تقريرات» درس آيت الله حايرى، رد اصول و صلاه و نكاح و مكاسب؛ «الجواهر المودعه»؛ رساله هايى در تفسير آيات «مبداء و معاد».[1]

عالم علوم دينى.

تولد: ربيع الاول سال 1321.

درگذشت: 24 مهر ماه 1371.

حضرت آيت الله حاج سيد مصطفى صفايى خوانسارى، فرزند آيت الله حاج سيد احمدحسين صفايى صاحب كتاب كشف الاستار عن وجه الكتب و الاسفار، بود. مقدمات و سطوح و مقدارى از فلسفه و حكمت را نزد دايى و پدرش و ديگر اساتيد خوانسار فراگرفت. در سال 1340 ق. به شوق فراگيرى علوم اسلامى به قم آمد و در درس آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى حضور يافت و چندين دوره فقه و اصول را در محضر ايشان فراگرفت. همزمان در محضر حضرت آيت الله سيد ابوالحسن

رفيعى قزوين، كتاب اسفار را و در محضر حضرت آيت الله شاه آبادى، كتاب مصابح الانس و شرح فصوص قيصرى را فراگرفت. از اساتيد ديگر ايشان مى توان از آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهانى و ميرزا حسين نايينى (كه در توقف هشت ماه آنان در قم از حضورشان بهره برد)، ميرزا محمد آقازاده، حاج شيخ مرتضى آشتيانى، حاج شيخ محمدرضا مسجدشاهى، ميرزا محمدصادق احمدآبادى اصفهانى نام برد.

آيت الله خوانسارى از آيت الله حائرى اجازه اجتهاد و از حضرات آيات عظام، حائرى، اصفهانى، بروجردى، آقا ضياء عراقى، آشتيانى، ابوالمجد مسجدشاهى، شيخ محمدتقى خوانسارى، ميرزا محمد فيض، محدث قمى، ميرزا محمد عسگرى تهرانى، شيخ آقا بزرگ تهرانى، مرعشى نجفى، سيد عبدالحسين شرف الدين و ميرزا رضى تبريزى و برخى ديگر اجازه ى روايات دريافت كرده است. از آثار وجودى ايشان كتابخانه اى بزرگ- كه داراى صدها نسخه خطى است- و بناى مسجدى در خوانسار و مسجدى در قم را مى توان نام برد. تأليفات وى عبارتند از: حاشيه بر وسيلة النجاة، تقريرات درس فقه و اصول آيت الله حائرى، حاشيه بر دررالاصول، رسائل، مكاسب، كفايه، قوانين و شرح لمعه، الديانة الاسلامية (در اصول عقايد)، الجواهر المودعة، تفسير مبدأ و معاد و...

حضرت آيت الله صفايى خوانسارى صبح روز جمعه بيست و چهارم مهر 1371 (هيجدهم ربيع الثانى 1413) در نود و دو سالگى چشم از جهان فرو بست و در مسجد بالا سر حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (293 -291 ،77 -76 / 2)، آينه ى دانشوران (237 -235)، گنجينه ى دانشمندان (139 -138 / 2).

صفايي سواد كوهي، عبدالصاحب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(334 -1288 ش)، نويسنده و مورخ. وى داراى تحصيلاتى در علوم قديمه از فقه، اصول،

كلام و حكمت، در نجف و قم، بود. بعد به رياست دفتر اسناد رسمى بابل منصوب گرديد. پس از چهار سال اشتغال به علت تمايلات سياسى چپ و ارتباط با عناصر توده اى مورد سوءظن مأمورين دولت واقع و زندانى شد و تحت نظر بود. در دانشكده ى الهيات و كلاس قضايى و دانشسراى عالى به تحصيل پرداخت و به دريافت ليسانس نايل آمد. بعد عهده دار مشاغل مختلفى شد، از جمله: عضويت بازرسى دارايى، سرپرستى شهرداريهاى استان دوم، مديريت روزنامه ى «صفا» منتشره در سارى، مديريت مجله «صفا»، وكيل دادگسترى، وكالت مجلس شوراى ملى. از آثار وى:«بيوگرافى و كلاى دوره ى چهاردهم مازندارن»؛ «تاريخ مختصر احزاب سياسى پس از شهريور 1320 ش».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (746 ،576 -575 / 1)، فهرست واره ى كتابهاى فارسى (900/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (859 -858 / 3).

صفايي قايني، عليرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1308 ق)، خطاط، نقاش، طبيب و شاعر، متخلص به صفايى. از سادات حسينى قاين بود كه در اصفهان سكونت داشت. وى شعر مى گفت و نستعليق و شكسته را خوش مى نوشت. صفايى در نقاشى نيز دست داشت و در شيوه هاى ايرانى و فرنگى نقش مى آفريد. از آثار وى: «ديوان» شعر؛ يك نسخه غزليات و، به قلم نستعليق و شكسته نستعليق خوش، با رقم: «بجهه تقديم... على رضا الحسنى القايينى الطبيب المتخلص به صفائى... سنه ى 1308»؛ جلد روغنى مثنوى زيبايى كه خط آنرا برادرش،محمد على قاينى به اين رقم نوشته است: «رقم كمترين اقل السادات عليرضا بن محمد اسمعيل الحسنى القاينى». مولف «احوال و آثار نقاشان» قلمدانى از وى ديده است كه در روى آن، تصوير كالسكه اى است، با رقم: «كمترين عليرضا

الحسينى القاينى سنه 1205»، كه احتمالا صحيح اين تاريخ 1305 ق است. در «الذريعه» و «بزرگان قائن» تخلص صاحب عنوان، صفا ذكره شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (463 / 2)، احوال و آثار نقاشان (384 / 1)، بزرگان قائن (279 -277)، الذريعه (609 / 9).

صفايي ملايري، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1296 / 1292 ش)، مورخ، روزنامه نگار، نويسنده و شاعر. وى در ملاير به دنيا آمد و تحصيلات ابتدايى را در زادگاه خود و دوره ى متوسطه را در مدرسه ى آمريكايى همدان به پايان رسانيد. وى پس از اتمام دوره ى دبيرستان به فراگرفتن علوم مقدماتى عرب همت گماشت و رموز فن شعر را از آزاد همدانى و وحيد دستگردى در تهران آموخت و از آن پس به اتسخدام وزارت فرهنگ درآمد. وى در 1315 ش در اهواز با روزنامه «خوزستان» همكارى داشت. سپس به تهران آمد و به نشر هتفه نامه ى «عسس» پرداخت. از آثارش: «اسناد سياسى دوران قاجار»؛ «اسناد مشروطه»؛ «اسناد نويافته»؛ «برگ هاى تاريخ»؛ «دادگرى و دادرسى در ايران»؛ «رهبران مشروطه»؛ «نكته هاى برگزيده تاريخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان و سخن سرايان همدان (417 -416 / 2)، الذريعه (612 / 9)، سخنوران نامى معاصر (232 -2316 / 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2543 ،1801 -1797 / 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (229 -228)، مؤلفين كتب چاپى (71 -69 / 1).

صفايي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1322 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. پدرش آيت الله حاج شيخ محمد على حايرى قمى صاحب حاشيه بر «كفايه» بود. در سامراء به دنيا آمد و تحصيلات خود را بيشتر در محضر پدر فرا گرفت و در بيست سالگى به درجه اجتهاد رسيد. او همچنين از حوزه ى درس آيت الله حايرى يزدى بهره ها گرفت. بعد از پدر در مسجد نو قم به انجام خدمات دينى مشغول شد و تا آخر عمر به تدرس و تأليف اشتغال داشت. از آثارش: «تاريخ شخصيت و صفات پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله»، در دو جلد؛ «تاريخ

زندگانى اميرالمومنين على عليه السلام»، در سه جلد: جلد اول در ايام خلفا، جلد دوم از خلافت تا شهادت در دو بخش: جمل و صفين، جلد سوم شرح فضايل و مناقب آن حضرت؛ كتابى درباره «زندگانى امام حسين (ع)»؛ «تاريخ سيدالشهداء»، در دو جلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (56 -55 / 2)، گنجينه ى دانشمندان (190 -189 / 2 ،336 / 1).

صفائي حائري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللّه علي صفائي حائري در سال 1330 ه . ش (1370 ق) در بيت علم و تقوا و در مهد دانش، در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : پدرعلي صفائي حائري ، حضرت آيت اللّه آقاي حاج شيخ عباس صفايي حائري (ره) از افاضل علماي زمان خود به شمار مي رفت. پدر بزرگش مرحوم آيت اللّه العظمي آقاي حاج شيخ محمد علي صفايي حائري قمي (ره) ، از فحول علماي نجف بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي صفائي حائري پس از اتمام تحصيلات ابتدايي، به فراگيري علوم اسلامي پرداخت.وي ادبيات و بخشي از سطح را نزد مرحوم حاج شيخ نصرت ميانجي و آيت اللّه جليلي آموخت. شرح لمعه را نزد شهيد محراب، مرحوم آيت اللّه مدني و آيت اللّه ميرزا ابوالفضل موسوي تبريزي و آيت اللّه موسوي اردبيلي، كتاب رسائل را نزد حضرت آيت اللّه آقاي حاج سيد مهدي روحاني و مكاسب و كفايه را نزد آيت اللّه ستوده (ره) ، آيت اللّه ميرزا حسين نوري و آيت اللّه فاضل لنكراني فرا گرفت.مرحوم صفايي از استعدادي فوق العاده و هوشي سرشار برخوردار بود؛ به همين جهت در مدتي كوتاه توانست مدارج ترقي را پيموده، دروس سطح را

با فراست و دقت پشت سر گذاشته و به درس خارج فقه و اصول راه پيدا كند. اساتيد او در درس خارج فقه و اصول، حضرات آيات عظام آقايان: مرحوم محقق داماد؛ و حاج آقا مرتضي حائري؛ و مرحوم پدرش آيت اللّه حاج شيخ عباس صفايي حائري بودند. وي مراحل عالي فقه و اصول را با كنجكاوي و ذكاوت خاص خود در محضر پدر طي نمود، تا آن جا كه به حلقه مباحثات علمي ايشان راه پيدا كرد. شوق زايد الوصف او در فراگيري علوم و عشق و علاقه اش به راهي كه انتخاب كرده بود، از عواملي بودند كه لحظه اي او را آرام نگذاشتند و هيچ مانعي باعث نشد كه او از فراگيري دانش و معرفت غافل شود. او لياقت خود را در درك عميق و صحيح مباني فقه و اصول به همگان نشان داد و به عنوان يكي از اساتيد صاحب نام و طراز اوّل حوزه علميه، درخشيد و در عنفوان جواني به مقام شامخ اجتهاد نايل آمد.استادان و مربيان : از استاداني كه علي صفايي حائري درمحضرشان كسب فيض نموده به شرح زير است: حاج شيخ نصرت ميانجي و آيت اللّه جليلي، مرحوم آيت اللّه مدني ، آيت اللّه ميرزا ابوالفضل موسوي تبريزي ، آيت اللّه موسوي اردبيلي،حضرت آيت اللّه آقاي حاج سيد مهدي روحاني ، آيت اللّه ستوده (ره) ، آيت اللّه ميرزا حسين نوري ، آيت اللّه فاضل لنكراني ، مرحوم محقق داماد، حاج آقا مرتضي حائري و عمده ترين استاد او در اين مقطع، مرحوم پدرش بود.زمان و علت فوت : علي صفائي حائري سرانجام اين مشعل فروزان در سحرگاه روز سه شنبه بيست و دوم تير ماه 1378 در

حالي كه طبق عادت هميشگي با تني چند از دوستان و شاگردان خود عازم زيارت مرقد مطهر حضرت ثامن الائمه (ع) بود، در سانحه تصادف جان به جان آفرين تسليم كرد.پيكر آن فقيد سعيد به قم منتقل شد و روز پنجشنبه بيست و چهارم تيرماه پس از اقامه نماز توسط حضرت آيت اللّه آقاي حاج سيد مهدي روحاني، در ميان موجي از غم و اندوه و بر روي دوش دوستان و شاگردانش با حضور جمعي از علما، فضلا، اساتيد حوزه علميه و اقشار مردم قم از حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) تا گلزار شهداي قم با شكوه تمام تشييع و در جوار قبر فرزند شهيدش محمد صفايي به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي صفايي حائري در حمايت از نظام مقدس اسلامي تا بدانجا پيش رفت كه در اين راه فرزندش نيز به شهادت رسيد. آيت اللّه صفايي حائري در سال 59 طرح حمايت ازنظام را مطرح مي كردند و در مقابل دوستاني كه اعتراض مي كردند اين چه حكومت اسلامي است كه در يك سو بازرگاني است كه ملي گراست و ديگران به صورت ديگر؟! ايشان مي فرمودند: وقتي اهداف مقدس است، بايد كمك كرد.» و اين عبارت قصار معروف ايشان است كه:«تضعيف خيانت است، توجيه حماقت است و تكميل رسالت. با كمبودها بايد ساخت. اگر نيرو نيست، تربيت كن؛ اصلاً خود تو نيروي خوبي باش...»شاگردان : علي صفائي حائري در انتقال معارف كسب كرده خود هيچ بخلي به خرج نمي داد و آنچه را كه خود آموخته بود، در كمال اخلاص همواره به ديگران نيز مي آموخت و از اين رهگذر شاگردان زيادي را تربيت كرد.

روش او در تربيت شاگردان، سنّت فراموش شده علماي سلف را زنده كرد، او با اقتدا به شيوه پر بار گذشته حوزه هاي علميه، افرادي را تربيت كرد كه از ابتدايي ترين مراحل تحصيلي تا دروس ادبيات و سطح را به آنها آموخت و همگام با آنان و در كنارشان تا آن جا اين روش را ادامه داد كه درس هاي خارج حوزه را با آنها به مباحثه نشست و نه تنها در كارهاي علمي كه در همه امور زندگي در كنار آنها بود و به حل مشكلاتشان پرداخت.آثار : آرامش (مجموعه شعر) از زلال ولايت (بررسي چهل حديث از سخنان امام حسين (ع) ) چاپ انتشارات مسجد جمكران قم. از معرفت ديني تا جامعه و حكومت ديني (در دست چاپ) استاد و درس و روش تدريس استاد و درس، ادبيات، هنر و نقد انسان در دو فصل (اشاره به دو دوران قبل از بلوغ و بعد از بلوغ) انفاق (نگاهي به بحث انفاق و اثرات سازنده آن) اي قامت بلند امامت (تحليلي كوتاه از مسأله انتظار در زمان غيبت) بررسي (مباحث اين كتاب عمدتاً به نقد مكتب ماركسيسم مي پردازد و ضمن بيان مسائلي درباره تاريخ، طبيعت، آزادي، زن، حجاب و مالكيت اسلامي، پاسخ هاي لازم را در مورد اين زمينه ها بيان مي كند.) بشنوازني (بحثي در مورد دعا، زيارت و شرحي بر دعاي ابوحمزه ثمالي) پاسخ به پيام نهضت آزادي / انتشارات هجرت. پنج نامه بلند به فرزندانش قبل

از بلوغ. پيروز (مجموعه شعر) تابوت (مجموعه شعر) تطهير با جاري قرآن، جلد تفسير سوره توحيد تطهير با جاري قرآن، جلد (4) تفسير سوره نصر تطهير با جاري قرآن، جلد (5) تفسير سوره كافرون تطهير با جاري قرآن، جلد (6) تفسير سوره كوثر تطهير با جاري قرآن، جلد (7) تفسير سوره هاي همزه، فيل، قريش و ماعون تطهير با جاري قرآن، جلد تفسير سوره هاي فلق و ناس تطهير با جاري قرآن، جلدتفسير سوره تبت تفسير سوره هاي بقره، انعام، آل عمران، لقمان، مدثرو علق (دنباله مباحث تطهير با جاري قرآن كه آماده چاپ است.) تقريرات درس اصول تقريرات درس فقه دفتر اول: تعريف انقلاب اسلامي و آرمان انقلاب دفتر پنجم: ميزان دفتر چهارم: مسئله انتظار دفتر دهم: موارد تقيّه و احكام تقيّه دفتر دوازدهم: قيام دفتر دوم: بينات دفتر سوم: بينش و آگاهي دفتر ششم: ولايت فقيه دفتر نهم: ضرورت تقيّه دفتر هشتم: مفهوم تقيّه دفتر هفتم: عمل در ارتباط با معرفت و محبت دفتر يازدهم: ائمه و تقيّه ذهنيّت و زاويه ديد (اين اثر به نقد ادبيات داستاني معاصر مي پردازد و در آن مجموعاً 11 اثر از نويسندگاني چون: حسن

عابديني، سيمين دانشور، محمود دولت آبادي، رضا براهني، اسماعيل فصيح، شهرنوش پارسي پور، تقي مدرسي و گابريل گارسياماركز مورد نقد و ارزيابي قرار گرفته است. اين كتاب از طرف انتشارات كوبه در تهران با نام علي حائري در سال 1369 و در تيراژ 5500 نسخه انتشار يافته است.) ، رشد (ديداري با سوره والعصر) ، روش برداشت از قرآن ، روش نقد، جلد (1) نقد هدف ها و مكتب ها nbsp41 روش نقد، جلد (2) نقد مكتب ها، آرمان آزادي ، روش نقد، جلد (3) نقد مكتب ها، آرمان آگاهي و عرفان، روش نقد، جلد (4) نقد مكتب ها، آرمان تكامل، ماركسيسم ، روش نقد، جلد (5) نقد مكتب ها، آرمان تكامل، اگزيستانسياليزم ، شعرهاي شهادت (مجموعه شعر) ، صراط (ديداري با سوره حمد) ، طرحي در زمينه روحانيت، مسائل حوزه و تبليغ. ، طرحي در زمينه مسائل فقه. عاشورا (نگاهي به مسأله قيام امام حسين (ع) ، غدير (بحثي فشرده در زمينه مسأله ولايت و رهبري) ، فرياد (شعري بلند در زمينه توحيد و خداشناسي) ، فقر (مباحثي در زمينه اقتصاد اسلامي) ، مسئوليت و سازندگي ، نزديك به 300 نواركاست و ويديويي از سخنراني هاي مختلف او درباره مباحث كلامي، اخلاقي، تاريخي، تفسير و فقه ، نوشته اي در 46 صفحه دست نويس كه قبل از رفتن به جبهه در سال 1365 نوشته و طرح هاي كلي و آراء و عقايد خود را در آن بيان داشته است. ، وداع (مجموعه شعر) ، وصيت نامه او

منابع زندگينامه :سايت حوزه

علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1kz

صفائي خوانساري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد احمد حسينى صفائى خوانسارى والد ماجد آيت اللَّه حاج سيد مصطفى خوانسارى مقيم قم از علماء ابرار قصبه خوانسار است و نسب شريفش با 29 واسطه به حضرت حسين الاصغر بن امام زين العابدين (ع) مى رسد.

تولدش در حدود 1290 قمرى در خونسار واقع شده و پس از رسيدن به سن هفت سالگى در خونسار نزد مرحوم علامه شيخ ميرزا حسين خونسارى علوم ادبيه و متون فقهيه را تكميل و پس از آن مهاجرت به اصفهان و سطوح عاليه را نزد اساطين و علماء آن شهر به پايان رسانيده و دروس خارج فقه و اصول را خدمت مرحوم آيت اللَّه آميرزا هاشم چهارسوقى خونسارى مؤلف (اصول آل الرسول و مبانى الاصول و رساله احكام الايمان) و آيت اللَّه آقاى حاج شيخ محمد تقى نجفى مسجد شاهى و آيت اللَّه آقا سيد محمدباقر درچه اى «استاد آيت اللَّه العظمى بروجردى» و علامه زاهد آيت اللَّه الشيخ ابوالمعالى كلباسى و شيخ محمدعلى ثقةالاسلام و آقا ميرزا حسن بن آقا ميرزا ابراهيم و آيت اللَّه ميرزا حسن نجفى و علامه فقيه آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر فشاركى صاحب (عنوان الكلام) تكميل و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و در مباحثات مراجع بزرگ نجف اشرف علامه طباطبائى يزدى و علامه خراسانى و آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى و آيت اللَّه شريعت اصفهانى حاضر و استفاده نموده و پس از نيل به مدارج علم و عمل و مرتبه اجتهاد مطلق به وطن مراجعت و به وظائف روحى و دينى پرداخته و در خوانسار و حومه آن مرجعيت عامه و رياست تامه پيدا نموده و در مدت چهل سال اقامت در خوانسار و ضمن

خدمات دينى تأليفات نافعه اى از خود به يادگار گذاشته اند كه فهرست آنها را مى نگارم:

1- كشف الاستار عن وجه الكتب والاسفار در حالات مؤلفين شيعه و مؤلفات آنها

2- كتاب فى الاستصحاب

3- كتاب التعادل والتراجيح

4- كتاب فى حجية الظن

5- كتاب فى مسئلة الولايه

6- كتاب فى المعاطاة

7- كتاب فى بيع الوقف.

8- تاريخ بلده خوانسار. و غير اينها از رسائل رجالى و فقهى و اصولى و ادبى و متجاوز از يكصد جلد از كتب فقهى و حديثى و تفسيرى و رجالى شيعه اماميه را به خط شريف خود نوشته اند. و جمع كثيرى از افاضل معاصرين از تلامذه و شاگردان آن مرحوم مى باشند. در سال 1359 قمرى از دنيا رفته و مقبره اش در خوانسار مورد توجه مردم آن حدود است.

از آثار ايشانست مسجد بزرگ محله پاتخت خوانسار كه در شب و روز در آن اقامه جماعت مى شود فرزند ارجمندش جاب حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج سيد مصطفى خوانسارى از علماء بزرگ حوزه علميه است كه ترجمه اش در جلد دوم ص 138 گذشت داراى تأليفات و حواشى بسيارى بر مكاسب و رسائل و دررالفوائد و كفايه و شرح لمعه و قوانين مى باشد كه بعضى از آنها را در ذيل ترجمه اش ياد كرديم وى از نوزده نفر از مراجع عظام و مشايخ كرام معاصر نجف و قم و مشهد و اصفهان و تهران اجازه اجتهاد و روايتى دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

صفت گل، منصور

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر منصور صفت گل،عضو هيئت علمي و دانشيار گروه تاريخ دانشگاه تهران است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : منصور صفت گل عضو هيات علمي وابسته پژوهشكده تاريخ علم دانشگاه تهران و. عضو هيات تحريريه

مجله تاريخ، عضو هيات علمي وابسته پژوهشكده تاريخ علم دانشگاه تهران، عضو هيات تحريريه مجله رشد تاريخ سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي، عضوافتخاري موسسه فرهنگ هاي شرقي دانشگاه توكيو و عضو گروه نويسندگان مجموعه: Abstracta Iranica: Paris, France براي تاريخ ايران از قرن دهم تا سيزدهم قمري است

آرا و گرايشهاي خاص : دكتر منصور صفت گل، دانشيار گروه تاريخ دانشگاه تهران است كه زمينه هاي پژوهش وي «تاريخ ايران در عهد صفويان با تاكيد بر تحولات انديشه اي و موسسات مدني»، «تاريخ نويسي و تاريخ نگاري در ايران به ويژه ايران عهد صفويه و پس از آن» و «نهادها و تحولات اقتصادي در ايران از سده دهم هجري تا سده دوازدهم» است.

جوائز و نشانها : دكتر منصور صفت گل پيش از اين كتاب «دين و دولت در عصر صفوي»را انتشار داد كه عنوان رساله برگزيده دانشجويي را در مقطع فوق ليسانس از آن نويسنده كرد.

چگونگي عرضه آثار : از منصور صفت گل كه مقالات بسياري در مقوله تاريخ از وي در مجلات پژوهشي داخل و خارج از كشور چاپ شده، تا به حال كتاب­هاي «ساختار نهاد و انديشه ديني در ايران عصر صفوي»، ترجمه «برآمدن و فرمانروايي تيمور» بئاتريس فوربز منز، تصحيح «مرآت واردات: تاريخ سقوط صفويان و فرمانروايي ملك محمود سيستاني»، و تصحيح «شجرة الملوك؛ تاريخ منظوم سيستان از كهن ترين روزگاران تا آغازين سال هاي فرمانروايي قاجاران» منتشر شده است. تعداد مقالات : بيش از 54 مورد تعداد شركت در كنفرانسها : 11 مورد

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 برآمدن و فرمانروايي تيمور

ويژگي اثر : تاليف بئاتريس فوربز

منز. ترجمه منصور صفت گل. رسا. تهران 1377.

2 تاريخ شناسي

ويژگي اثر : منصور صفت گل و ديگرمؤلفان. دفتر برنامه ريزي و تاليف كتب درسي. وزارت آموزش و پرورش. تهران 1382.

3 تاريخ نويسي در ايران عصر صفوي. دوران شاه عباس يكم.

ويژگي اثر : تأليف شعله كويين. ترجمه منصور صفت گل. (آماده براي انتشار

4 ساختار نهاد و انديشه ديني در ايران عصر صفوي

ويژگي اثر : چاپ اوّل. انتشارات رسا. تهران 1381.

5 شجرة الملوك؛ تاريخ منظوم سيستان از كهن ترين روزگاران تا آغازين سال هاي فرمانروايي قاجاران

ويژگي اثر : تصحيح- منصور صفت گل. مؤسسه پژوهشي ميراث مكتوب. تهران (در دست انتشار)

6 قم در قحطي بزرگ سال 1288 قمري

ويژگي اثر : جان گرني و منصور صفت گل. انتشارات كتابخانه بزرگ حضرت آ يت الله مرعشي نجفي. قم. (در دست انتشار)

7 مرآت واردات: تاريخ سقوط صفويان و فرمانروايي ملك محمود سيستاني

ويژگي اثر : تاليف محمد شفيع طهراني (وارد) . مقدمه و تصحيح و تعليقات. منصور صفت گل. نشر ميراث مكتوب. تهران 1383.

صفدري قندهاري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1326، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى مغز و اعصاب، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى دانشگاه لوزان سوئيس در سال 1353 و دكتراى تخصصى جراحى مغز و اعصاب از انجمن جراحان مغز اروپا در سال 1358.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

گليومهاى بدخيم مغزى، بيولوژى

رشد، كمر درد و سياتيك به علت فتق، ديسك كمر، تشخيص و درمان ضايعات مغزى در تروما، تدريس دروس جراحى مغز و اعصاب و پاتولوژى مغز و اعصاب در دانشگاههاى لوزان سوئيس، هاروارد آمريكا و مونپليه فرانسه، استاد راهنماى 12 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 18

زمينه علمى مقالات:

پزشكى، مغز و اعصاب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صفرعلي پور، حشمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حشمت الله صفرعلي پور

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

دوران ابتدائي و راهنمايي از محضر پدر روحاني آيت الله سيدمجتبي ميبدي (كه خداوند درجات ايشان را متعالي فرمايد) بهره ها گرفتم و قبل از انقلاب از امام خميني(ره) تقليد مي نموديم دو رساله بدون جلد ايشان را داشتيم. دوران دبيرستان كه مصادف با انقلاب بود به صورت پاره وقت در حوزه علميه امام خميني كرمانشاه از محضرات آيات و از جمله آيت الله اشرفي اصفهاني شهيد محراب در معارف و اخلاق و تفسير بهره مند مي شدم و در سال 1360 ه . ش به طور رسمي تحصيل علوم حوزوي را در قم آغاز نمودم و تمامي كتابهاي درسي اصلي سطح و جنبي مرسوم در حوزه را نزد اساتيد برجسته و مشهور فراگرفتم و در ادبيات از مدرس افغاني و صنايع بديع و منحصر المعاني و مطول از حاج آقاي علوي گرگاني و اديب دوم حجت هاشمي (به مدت شش ماه در مشهد مقدس) تلمذ نمودم و در منطق و فلسفه بداية الحكمه

و منطق مظفر و حاشيه را نزد آيت الله رباني گلپايگاني و نهاية الحكمه و شرح منظومه را نزد آيت الله ممدوحي آموختم و باب حاوي عشر را تلمذ نموده و شرح تجريد را مطالعه و گاهي بحث مي نمودم و تابستانها گاهي به تدريس ادبيات و اصول اشتغال داشتم و در تفسير از محضر آيت الله جوادي آملى، معارف و نهج البلاغه از آيت الله مكارم شيرازي و در دروس اخلاق از محضر آيات عظام همچون آيت الله بهاء الديني(ره) و آيت الله مظاهري بهره مي گرفتم. شرح لمعه را نزد آيت الله شب زنده دار، محامى، استادي و سيد احمد خاتمي آموختم و رسائل و مكاسب و كفايه را نزد آيت الله اعتمادى، پاياني و استادي فراگرفتم. رجال و ملل و نحل و درايه را نزد آيت الله سبحاني و علم حديث و سيره رانزد آيت الله سيد احمد خاتمي بهره گرفتم. در سال 66 به دست آيت الله بهجت حفظ الله ملبس شدم و در اين ميان به صورت تبليغي در جبهه هاي نبرد غرب و جنوب حضور پيدا مي نمودم. دروس خارج فقه و اصول را بيشتر از محضر آيت الله العظمي فاضل لنكراني و وحيد خراساني تلمذ نمودم برقي از كتابهاي مباحث خارج فقه و اصول را نزد آيت الله شيخ جواد تبريزي(ره) و آيت الله جوادي آملي استفاده نمودم.از سال 70 با مراكز تحقيقاتي قم همكاري داشتم و در كنار دروس حوزه به تحقق و تأليف در زمينه عقائد و امامت و ولايت پرداختم و آثاري را تأليف و به چاپ رسانيدم و در زمينه كتاب شناسي اختصاصي امام حسين(ع) به صورت گزارشى، تخصصي و كاربردي

بيش از دو سال در كتابخانه ها و مراكز تخصصي تحقيق نمودم و كتاب «كتابشناسي اختصاصي امام حسين(ع) را تدوين و در اختيار علاقمندان و محققان قرار دادم و ثواب معنوي آن را هديه به مقام معظم رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنه اي نمودم. پايان نامه سطح سوم به عنوان معادل فوق ليسانس در موضوع خيار عيب در سال 73 و پايان نامه سطح سوم به عنوان مدرك رسمي كارشناسي ارشد در موضوع نقش علم اجمالي در اصول را در سال 81 به پايان رسانيدم و هم اكنون پايان نامه مقطع دكتري و سطح چهارم در دست تدوين دارم. در ضمن چند سال در ايام تبليغ از طرف نهاد رهبري در دانشگاهها توفيق حضور در جمع دانشجويان دانشگاههاي دولتي و آزاد مختلف تهران و شهرستا ها را پيدا نموده ام و از معاونت امور اساتيد در دانشگاهها مجوز تدريس دارم.

صفري فروشاني، نعمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نعمت الله صفري فروشاني

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1355 هجري شمسي در شهرستان خميني شهر وارد حوزه علميه شدم، سال 59 به حوزه علميه اصفهان وارد شدم و تا سال 63 دروس سطح داني را به پايان بردم. از سال 64 تا كنون در حوزه علميه قم مشغول به تحصيل مي باشم و در دروس فقه، اصول، تفسير و فلسفه از اساتيدي همچون آيات ستوده، اعتمادى، مؤمن، محقق داماد(سيد علي)، اسماعيل پور، قمشه اى، مكارم شيرازى، وحيد خراسانى، جوادي آملي و فاضل گلپايگاني بهره بردم در سال 1367 در امتحانات حوزه علميه قم نفر اول پايه ششم و در امتحانات پايه نهم حوزه در سال

68 رتبه دوم را كسب كردم هم زمان با ادامه دروس حوزوى در سال 1374 در رشته معارف و الهيات موفق به دريافت مدرك كارشناسي از دانشگاه قم (تربيت مدرس) شدم و در سال 1377 در رشته تاريخ و تمدن ملل اسلامي دانشگاه تهران، دانشكده الهيات در مقطع دكتري پذيرفتنه شدم و در آذر 1385 از پايان نامه خود با عنوان(ارزيابي منابع مكتوب اماميه در مورد زندگاني ائمه(ع)از آغاز تا پايان نيمه اول قرن پنجم هجري دفاع كردم. از سال 1369 وارد كارهاي پژوهشي شدم و با موسسات و مراكز مختلف همچون پژوهشكده فقه و حقوق دفتر تبليغات اسلامى، مركز معجم فقهى، سازمان اوقاف، صدا و سيما،دار الحديث، و پژوهشكده تاريخ و سيره دفتر تبليغات همكاري داشتم. همچنين در همين مدت شروع به نگارش مقالات و كتب نمودم كه حاصل آن حدود سي مقاله منتشر شده در مجلات تخصصي و همايش ها و چهار كتاب و مشاركت در تأليف پنج كتاب است كه در همين راستا موفق به دريافت هشت تقدير نامه از مراكز معتبر همچون كتاب سال جمهوري اسلامى، كتاب سال حوزه، كتاب سال دانشجويى، كنگره دين پژوهان، پژوهش و فرهنگي سال و جشنواره فرهنگي اشراق شده ام. نوشته هاي اينجانب در حوزه هاي مختلف همچون فقه، تاريخ اسلام، كلام و حديث ،مي باشد. همچنين تاكنون چند مدخل مانند جابربن يزيد جعفى،حربيه و خاندان جعفي براي دانشنامه جهان اسلام به نگارش درآورده ام. اينجانب از سال 1378 تاكنون در برنامه ريزي هاي مربوط به رشته تاريخ اسلام در مراكزي همچون مركز جهاني علوم اسلامى، سازمان مدارس خارج از كشور، رشته تخصصي تاريخ

اسلام حوزه علميه قم و حوزه علميه خواهران شركت فعال داشته ام. كه اين برنامه ريزي ها در دو سطح كارشناسي و كارشناسي ارشد در گرايش هاي مختلف تاريخ اسلام انجام گرفته است . از سال 1378 تاكنون مدير گروه تاريخ اسلام مدرسه عالي امام خميني (ره) وابسته به مركز جهاني علوم اسلامي مي باشم كه داراي سه عضو هيأت علمي و حدود چهل استاد مشغول به تدريس در دو مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد مي باشند. همچنين مدتي مديريت گروه تاريخ اسلام واحد تاريخ و سيره پژوهشكده تاريخ و سيره دفتر تبليغات را به عهده داشتم. در سال 1382 دردوره اول انتخابات تاريخ پژوهان حوزه علميه قم به عنوان يكي از اعضاي هيأت مديره انتخاب شدم و مديريت بخش پژوهش اين انجمن را به عهده گرفتم. همچنين اينجانب از سال 1378 تاكنون ارزيابي نوشته ها اعم از كتب و مقالات تاريخي را براي مراكز، موسسات ، مجلات و جشنواره هاي مختلف انجام داده ام. ضمنا اينجانب از سال 1379 تا كنون در مراكز مختلف حوزوي و دانشگاهي همچون دانشكده الهيات دانشگاه تهران،دانشگاه مفيد قم،مدرسه عالي امام خميني(ره)وابسته به مركز جهاني علوم اسلامى،جامعة الزهرا،موسسه آموزش و پژوهش امام خميني(ره)مجمع جهاني اهل بيت(ع) مركز تخصصي مهدويت،پژوهشكده مهدويت و مركز تخصصي تاريخ حوزه علميه قم به تدريس دروس مختلف تاريخى،حديثي و فرقه شناسي اشتغال داشته ام.

صفري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1288 ش)، نويسنده و مترجم. در تبريز به دنيا آمد و به شغل قضاوت اشتغال داشت. از آثار وى: «زندگانى بيسمارك»، ترجمه؛ «عروس مرو، كيانوش دختر يزدگرد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2298 ،1485

/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (299 / 4).

صفوت، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1376 -1298 ق)، نويسنده، محقق، اديب و شاعر. ملقب به صفوت. وى در تبريز به دنيا آمد. علوم ادبى و عربى، فقه، اوصل، منطق و حكمت را از محضر علما و دانشمندانى چون سيد على يزدى، ميرزا على لنكرانى، ميرزا نصير قره باغى، آقا ضياء عراقى، سيد ابوالحسن اصفهانى و سيد كاظم عصار فرا گرفت و به درجه اجتهاد رسيد. سالهاى جوانى در سلك روحانيت بود و در ضمن به وعظ مى پرداخت. بعد از مدتى از لباس روحانيت خارج شد و به استخدام فرهنگ درآمد و در مشاغل مختلفى مثل رياست اوقاف، كفيل اداره ى كل فرهنگ آذربايجان و سرپرست دانشسراى تبريزى انجام وظيفه كرد. صفوت پس از چهل سال فعاليتهاى فرهنگى، مجاورت شهر قم را برگزيد و اوقاتش در اين شهر، مصروف تأليف آثار ادبى و تاريخى و اخلاقى مى شد. او سرانجام در همان شهر در گذشت. از آثار وى: «منابع الحكم»، در اخلاق؛ «دانش و پرورش نيازمند هوش و سنجش است»؛ «دسته گل»، منتخب از ديوان عبرت؛ «تاريخ فرهنگ آذربايجان»؛ «مرآت الاعتبار فى احوال رجال الاعصار»؛ «داستان و دوستان» يا «تذكره ى ادباء و شعراى آذربايجان»؛ «نعم الرفيق» يا «خل شفيق لارائه الطريق»؛ «چهارده معصوم- تربيت در اسلام»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (234 / 24 ،1613 / 9 ،171 / 8) زندگينامه ى رجال و مشاهير (209 / 4)، سخنوران نامى معاصر (2337 -2334 / 4)، شرح حال رجال (244 / 6)، مؤلفين كتب چاپى (302 -299 / 4).

صفوي اصفهاني نجفي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1370 -1283 ق)، عالم دينى و فقيه. معروف به محرر. چون در نجف اشراف از خواص آيت الله آقا سيد محمد كاظم يزدى بود

و محرر ايشان، مشهور به محرر شد. سيد مهدى بحرانى وى را از مشايخ خود شمرده و يادآور شده كه صفوى از سيد ميرزا محمد هاشم چهار سوقى روايت كرده است. وى در صحن «جامع الرسائل العمليه» است كه فتاواى علامه يزدى و ديگران را در آن جمع كرده است. از ديگر آثارش: «ابواب الجنان»، در اعمال شب و روز، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (74 / 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 59 / 14).

صفوي ايجي، قطب الدين، ابوالخير عيسي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(955 / 953 -900 ق)، عالم و محقق شافعى، نحوى، منطقى و صوفى.

او را به مناسبت جد مادريش، صفى الدين ايجى، صفوى گويند. موطن او هند بود. ابتدا نحو و صرف و سپس فقه و پس از آن «رساله صغرى و كبرى» سيد شريف را در منطق نزد پدر فراگرفت. آن گاه ملازم شيخ ابوالفضل كازوانى رد گجرات شد و در حضر او «مختصر» و «مطول» را خواند و از او به دريافت اجازه نايل شد. پس از آن مدتى در خدمت ابوالفضل استرآبادى درآمد. سپس به مجامع علمى راه يافت و آوازه فضل او پيچيد. وى جلال الدين دوانى را نيز درك كرد. سپس به مجامع علمى راه يافت و آوازه فضل او پيچيد. وى جلال الدين دوانى را نيز درك كرد. سپس چند سالى مجاور مكه شد. او در 939 ق از شام و بيت المقدس ديدار كرد و در دمشق مجلس درس آراست و جماعتى از اهل دمشق و حلب از او اخذ علم كردند. دو سفر نيز به عثمانى (تركيه) نمود. سرانجام به مصر رفت و در آنجا سكنى گزيد. ابن عماد، صاحب «شذرات الذهب»، او را از

اعجوبه هاى دوران مى داند. از آثارش: مختصر «النهايه» ابن اثير، در غريب الحديث؛ « شرح الغره» سيد شريف، در منطق؛ «تفسير» سوره ى عم تا آخر قرآن؛ رساله اى در «حمد»؛ شرح حديث اول از «صحيح» بخارى؛ شرح «الكافيه» ابن حاجب، در نحو؛ حاشيه بر «شرح الكافيه» جامى؛ حاشيه بر «شرح جمع الجوامع» محلى؛ «شرح الفوائد الغياثيه»، در معانى و بيان؛ شرح «الشفا» قاضى عياض.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (294 / 5)، ايضاح المكنون (10 / 1)، شذرات الذهب (298 -297 / 8)، كشف الظنون (1989 ،1374 ،1371 ،1299 ،1198 ،1054 ،853 ،595)، هديه العارفين (810 / 1).

صفوي نائيني، امان اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: استاد، رشته: گوش وحلق و بينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى اصفهان در سال 1339، دكتراى تخصصى در رشته گوش و حلق و بينى در سال 1342، دوره مطالعاتى در بخش جراحى سر و گردن دانشگاه تگزاس آمريكا در سال 1352.

مرتبه علمى:

استاد پايه 18 دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تروماى حنجره، بررسى علل تنگى هاى حنجره، بررسى توده هاى غده بزاقى پاروتيد، بررسى اجسام خارجى مجارى تنفسى، استاد راهنماى 12 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

آندوسكوپى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 9، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

سقف دهان، تومورهاى غده پاروتيد، كيست مادرزادى غده بزاقى پاروتيد، بررسى 14 ساله در مورد اجسام خارجى مجارى تنفسى، فلج Bell در مورد عصب فاسيال.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صفي الدين ارموي، ابوالمفاخر عبدالمومن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(693 -613 ق)، موسيقى دان، خطاط و اديب. اصلش از بلخ بود، اما خاندانش در اروميه به سر مى بردند و او رد همان جا به دنيا آمد. در كودكى به بغداد رفت و در آنجا نشوونما يافت. وى در مدرسه ى مستنصريه به تصحيل عربى و علوم دينى و ادب و رياضى پرداخت و در نظم اشعار و علم انشا و تاريخ و حسن خط شهرت يافت و در علم و عمل موسيقى بى مانند شد. در آخرين سال خلافت مستعصم (م 656 ق) نديم و عودنواز و كتابدار و كاتب او بود و بعدها به خدمت هلاكو درآمد. به قول بعضى از

محققين، در خط همپايه ى ياقوت مستعصمى و ابن مقله بود، اما در موسيقى، پس از اسحاق موصلى، كسى به پايه ى او نرسيده است. صفى الدين يكى از سه موسيقى دان بزرگ ايران و عالم اسلام است، كه نخستين ايشان، ابونصر فارابى و ديگرى، خواجه عبدالقادر غيبى مراغه اى است. صفى الدين پيشقدم نظريه ى معروف (فرضيه ى منتظم) است كه در آن گامها به هفده فاصله تقسيم مى شود. وى سازى به نام مغنى اختراع كرد كه تركيبى از قانون و رباب و نزهه بود، حتى برخى اختراع ساز نزهه را هم به او نسبت داده اند. صفى الدين شاگردان بنامى تربيت كرده است كه از آن جمله اند: شيخ شمس الدين سهروردى، على ستايى و حسين زامر. وى در سالهاى پايثان عمر به زندان افتاد و همان جا درگذشت. از آثار وى: «رساله الايقاع»، به فارسى، در پنج فصل؛ «الادوار فى حل الاوتار»، كه جمعى از دانشمندان و علماى فن به ترجمه يا شرح آن به زبان فارسى پرداخته اند؛ «رساله فى علوم العروض و القوافى و البديع»؛ «رساله الشرفيه فى النسب تأليفيه»، كه به عربى و به نام شرف الدين هارون، فرزند خواجه شمس الدين صاحب ديوان جوينى، نوشته شده است و اختصارا «كتاب الموسيقى» خوانده مى شود.[1]

ارموى، عبدالمؤمن بن يوسف بن فاخر دانشمند و موسيقى دان ايرانى (و. اروميه حدود 613 ه.ق. - ف. 963 ه.ق.) در كودكى وى را به بغداد بردند و او در آن شهر به تحصيل پرداخت و پس از آموختن فقه شافعى به روزگار مستنصر به مستنصريه پرداخت و به سبب خوشنويسى در كتابخانه خليفه به خطاطى مشغول شد. سپس به نواختن عود پرداخت و به سبب مهارتى كه در اين راه يافت ملازم و نديم

مستعصم آخرين خليفه عباسى گرديد و مالى فراوان به دست آورد و بيشتر آن را صرف عشرت خويش و احسان بر ياران كرد. هنگامى كه هولاكو بغداد را فتح نمود صفى الدين نزد او رفت و به سبب هنر موسيقى در دستگاه خان مغول احترامى يافت. سپس به رياست دارالانشاء علاءالدين عطاملك جوينى رسيد. آنگاه به تبريز شد و به دستور شمس الدين محمد جوينى صاحب ديوان پسرش شرف الدين هارون را تعليم موسيقى داد و رساله «شرفيه» را به نام وى تأليف كرد. زندگانى او در پايان عمر آشفته گرديد و به سختى روزگار مى گذرانيد و به سبب وام بسيار به حكم قاضى به زندان افتاد و در سن 80 سالگى درگذشت. وى در عربيت و نظم شعر و انشاء و تاريخ و خلاف و موسيقى مهارت داشت و خط منسوب را كسى مانند او نمى نوشت. از آثار او رساله «شرفيه» و «كتاب ادوار» (هر دو به عربى) مشهور است. رساله هاى او در روزگار خود وى به فارسى ترجمه شده و در سال 1937 م. «بارون اولانژه» آنها را به فرانسوى ترجمه و طبع كرده است. موسيقى دانان ادوار بعد از رسايل وى استفاده بسيار بردند. او را مخترع سازى به نام «مغنى» دانسته اند و گويند آن تركيبى از «قانون» و «رباب» و «نزهه» بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] استادان موسيقى (35 -34)، تاريخ ادبيات در ايران (272 -271 / 3)، تاريخ برگزيدگان (553 -552)، تاريخ موسيقى (188 -182 / 1)، تاريخ نظم و نثر (732 ،147 -146)، تاريخ هنرهاى ملى (751 -749 / 2)، حبيب السير (107 / 3)، دانشمندان آذربايجان (237 -236)، دايره المعارف فارسى

(1574 -1573 / 2)، دستور الوزراء (270)، كارنامه ى بزرگان (64 -62)، معجم المولفين (198 / 6)، هديه العارفين (630 / 1).

صفير، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدمحمدعلي صفير ، دانشمند و شاعر شهير در سال 1294 شمسي در شهر كرمانشاه ديده به جهان گشود. استاد صفير در كودكي همراه پدرش به نجف اشرف رفت و پس از چندي همراه او به كرمانشاه و از آنجا به قم رهسپار و مشغول تحصيل علوم ديني شد و برخي از دروس ادبيات و مقدمات فقه را نزد علامه سيدعبادعلي هندي و آيت الله شيخ جعفر صبوري قمي فراگرفت. پس از آن به تهران رفت و در دانشكده معقول و منقول دانشگاه تهران تحصيلات خود را پي گرفت. استاد صفير پس از فارغ التحصيل شدن ، به تعليم و تربيت روي آورد و سال هاي متمادي در دبيرستان هاي تهران به تدريس ادبيات پرداخت. استاد سيدمحمدعلي صفير ، در روز چهارشنبه 22 مهر 1377 در سن 86 سالگي در تهران چشم از جهان فروبست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر سيدمحمدعلي صفير ، حجت الاسلام سيدحسين حائري از دانشمندان مقيم قم بود. پدربزرگ او نيز ، آيت الله سيدمحمدعلي حسيني تنكابني از علماي مشهور و از مجاهدين و مبارزين در پيشرفت فتواي تحريم تنباكو بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدمحمدعلي صفير در كودكي همراه پدرش به نجف اشرف رفت و پس از چندي همراه او به كرمانشاه و از آنجا به قم رهسپار و مشغول تحصيل علوم ديني شد و برخي از دروس ادبيات و مقدمات فقه را نزد علامه سيدعبادعلي هندي و آيت الله شيخ جعفر

صبوري قمي فراگرفت. پس از آن به تهران رفت و در دانشكده معقول و منقول دانشگاه تهران در گروه نخستين دوره ي دانشجويان قرار گرفت.

استادان و مربيان : سيدمحمدعلي صفير در حوزه علميه قم برخي از دروس ادبيات و مقدمات فقه را نزد علامه سيدعبادعلي هندي و آيت الله شيخ جعفر صبوري قمي فراگرفت.

زمان و علت فوت : سيدمحمدعلي سيدمحمدعلي صفير ، در روز چهارشنبه 22 مهر 1377 در سن 86 سالگي در تهران چشم از جهان فروبست و پيكرش در قطعه ي 88 بهشت زهرا ( قطعه ي فرهيختگان ) به خاك سپرده شد.

فعاليتهاي آموزشي : سيدمحمدعلي صفير پس از فارغ التحصيلي از دانشكده معقول و منقول دانشگاه تهران ، به تربيت و تعليم روي آورد و سال هاي متمادي در دبيرستان هاي تهران به تدريس ادبيات گذراند.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : سيدمحمدعلي صفير در تأسيس مراكز فرهنگي و ديني ، يار و ياور علامه شيخ مهدي سراج انصاري بود و بعد از سقوط رضاخان در شهريور 1320 ، اقدام به تأسيس « انجمن تعليمات اسلامي ايران » نمودند. وي از جمله در كار تأسيس بناي حسينيه ارشاد و به همراه آقايان محمد همايون ، دكتر ناصر ميناچي و ميرعبدالحميد ادبي در بخش فرهنگي آن تلاش كرد كه قسمت اعظم كتيبه هاي حسينيه و مسجد ارشاد با بهره وري از ديدگاه هاي استاد صفير انجام يافت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيدمحمدعلي صفير در كنار كارهاي فرهنگي ، به دفاع از حريم تشيع و پاسخ شبهات و ايرادها در كنار علماي تهران همت گماشت. وي در فتنه

ي كسروي ، همراه با آيت الله شيخ محمدحسن طالقاني رسماً عليه او در دادگاه شكايت نمود. استاد علاوه بر هنر استادي در انواع شعر در كارهاي هنري نظير خطاطي ، نقاشي ، طراحي و كاشي كاري نيز دست داشت. همچنين در فراگرفتن چند زبان كهن و خارجي كوشش نمود و زبان هايي چون عربي ، فرانسه ، عبري و پهلوي را به خوبي مي دانست. در بسياري از مساجد ايران و بلكه خارج ايران ، آثار طبع هنري او روي كاشي كاري ثبت و حك شده ، كه از جمله ي آن مراكز مذهبي چون مسجد هدايت ، مسجد جامع نارمك ، حسينيه ارشاد ، مرقد مطهر حضرت رقيه (ع) در شام ، چند مسجد در هندوستان و پاكستان مي توان نام برد. وي به امر علامه سيدمحمود طالقاني ، شعرهاي كتيبه ي سردر حسينيه ارشاد و سردر بزرگ مسجد هدايت را سروده است.

آرا و گرايشهاي خاص : سيدمحمدعلي صفير در اشعار خود به « صفير » تخلص مي كرد. در زمان دكتر محمد مصدق و بنا بر پيشنهاد او ، تصويبنامه اي از هيئت دولت گذشت كه نام خانوادگي صفير مختص به وي باشد تا آن كه شعرهايش با نام خانوادگي اين شاعر يكسان و جاودانه شود. استاد صفير داراي طبعي بلند و همتي زياد و پشتكار و مجاهدت و استقامت در راه حق و حقيقت بود. در كلام و سخن گفتن ، صداقت و صراحت داشت.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ مختصر ايران

2 ترجمه ي ديوان اشعار امام علي (ع)

3 تصحيح انجيل برنابا

4 تصحيح ديوان شيخ محمود شبستري

5 خردنامه

ويژگي اثر : اثر منظوم ، در پند و اندرز.

6 درس دين

7 ديوان اشعار

ويژگي اثر : با بيش از پانزده هزار بيت.

8 ماتمكده ي شهيد شيرخوار

ويژگي اثر : منظومه اي در صد بيت ، در رثاي عبدالله رضيع (ع).

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1مجله ي آينه پژوهش ، سال نهم ، شماره ي 54 ، بهمن و اسفند 1377 ، ص 114

صكوكي نسفي، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 344 ق)، حافظ و محدث. از محدث بن نصر مروزى و صالح بن محمد جزره و محمد بن ابراهيم بوشنجى و همطبقه ى آنان حديث روايت كرده است. جعفر مستغفرى در «تاريخ نسف» گويد: وى حافظ و مؤلف ابواب بود و به حديث همشهريانش آگاه: ديگران نيز او را صاحب تصانيف دانسته اند. سيوطى وى را تحت عنوان صعلوكى آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (223 / 16)، شذرات الذهب (369 / 2)، طبقات الحفاظ (377).

صلاحي، عمران

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عمران صلاحي در دهم اسفندماه 1325 در اميريه تهران بدنيا آمد.مادرش متولد سمنان و پدرش از اردبيل بود. تحصيل را در 7 سالگي در دبستان صنيع الدوله(قم) آغاز كرد و پس از آن در سال 1335 در دبستان قلمستان(تهران) وسپس در سال 37 در دبستان شهريار و دبيرستان امير خيزي(تبريز) ادامه داد. نخستين شعر خود را در مجله ي اطلاعات كودكان در سال 1340چاپ كرد. پدر خود را در همين سال از دست داد.

اما بهتر است اين دوران را از زبان خودش با عنوان (چه روزگار خوشي داشتيم) بشنويم:

"نامم عمران است و فاميلم صلاحي. نام كوچكم را عمويم مراد انتخاب كرده است؛ از قرآن و سوره آل عمران. ترك ها به من مي گويند عيمران و فارس ها گاهي با كسره و اكثرا با ضمه صدايم مي كنند. ناشران و مترجمان گاهي گيج مي مانند كه هركس هرطوري دوست دارد بنويسد و بخواند.نامم را به لاتين با اِ بنويسند يا با اُ.

... دهم اسفند 1325 در تهران متولد شده ام؛ چهارراه گمرك اميريه. البته نه وسط چهارراه اگر چه گفته اند خيرالامور اوسطها.و اما

زندگي ادبي و هنري من. قديم ترين شعر و نوشته اي كه از خودم پيدا كرده ام، تاريخ پنج شنبه 30/11/1337 را دارد. برخلاف تصور خواننده، خيلي غم انگيز است. بخشي از آن را بخوانيم؛

«از تهران حركت كرديم و پس از يك روز به تبريز رسيديم... در خيابان چهارم ارديبهشت، دربند كيوان، يك اتاق كوچك كرايه كرديم به 26 تومان. هفت نفر بوديم. بعد از چهار روز، خواهر كوچكم پروين به يك مرض سخت دچار شد... در روز چهارشنبه 29/11/1337 پروين در بستر مرگ بود. صبح روز پنج شنبه به سختي نفس مي كشيد. بعدازظهر همان روز بعد از آنكه ناهار را خورديم، من در بيرون توپ بازي مي كردم.

ناگهان پسر همسايه مان به من خبر داد كه مادرت چنان گريه مي كند كه نمي تواند روي پاهاي خودش بايستد. با عجله دويدم تا به خانه رسيدم. ديگر كار از كار گذشته بود. نفس پروين بند آمده بود و چشم هاش باز بود...»

ديگر بقيه اش را نمي آورم. به قول ايرج ميرزا؛ ببند ايرج ازين گفتار غم دم / كه غمگين مي كني خواننده را هم. بعد از اين نوشته سوزناك چند بيت هم شعر گفته بودم كه بيت اولش اين بود؛ كجا رفتي اي پروين / مي خنديدي چه شيرين.اولين شعرم پاييز سال 1340 در مجله اطلاعات كودكان چاپ شد، به نام «باد پاييزي» كه يك مثنوي بود و اينطور شروع مي شد؛ باد پاييزي بريزد برگ گل / بلبلان آزرده اند از مرگ گل.

هنوز آن مجله را دارم. در صفحه جدول و سرگرمي همان مجله مسابقه اي گذاشته بودند و سوالاتي طرح كرده

بودند كه هركس به آنها پاسخ درست مي داد جايزه مي گرفت. يكي از سوالات اين بود؛ «فرستنده باد پاييزي كيست؟» كه منظور فرستنده شعر باد پاييزي بود. من اين باد را از تبريز فرستاده بودم! در آخر شعر آورده بودم؛ اي خدا راضي مشو اين باد بد / برگ گل هاي مرا پرپر كند، كه همين طور هم شد يا نشد! آخر پاييز، پدرم به سفري هميشگي رفت. من آن وقت 15 ساله بودم."

تحصيل در دبيرستان وحيد(تهران) در سال 1341 و پس از آن در سال 45 به همكاري با روزنامة توفيق پرداخت و همانجا با پرويز شاپور آشنا شد. در سال 1347 چاپ اولين شعر نيمايي در مجلة خوشه به سردبيري احمد شاملو را به همراه داشت. در سال 49 كتاب ”طنز آوران امروز ايران” با همكاري بيژن اسدي پور _ فوق ديپلم مترجمي از دانشگاه تهران_ را منتشر كرد.در سال 1350 به خدمت نظام وظيفه در تهران ، تبريز ، كرمانشاه ، مراغه رفت.

در زندگي خود نوشت صلاحي در مورد اين سالها آمده است:

"بعد از مرگ پدر، به تهران آمديم و ساكن جواديه شديم. با دوچرخه قراضه اي از جواديه به دبيرستان وحيد در خيابان شوش مي رفتم. روزي دوچرخه ام پنجر شد. سر راهم در جواديه دوچرخه سازي بود. براي پنچرگيري به آنجا رفتم. ديدم در و ديوار پر از شعر است. از دوچرخه ساز پرسيدم شعرها مال كيست؟ گفت مال خودم.

دوچرخه ساز، شاعر بود و اسمش رحمان ندايي. با هم دوست شديم و رفت و آمد پيدا كرديم. به خانه هم مي رفتيم و شعر مي خوانديم؛ هم

از خودمان و هم از ديگران. او به انجمن ادبي صائب مي رفت. از طريق او، خليل ساماني (موج) دعوتنامه اي براي من فرستاد. او دبير انجمن بود و استاد عباس فرات رئيس انجمن. جلسات انجمن هفته اي يك بار تشكيل مي شد؛ در ايستگاه اناري نواب كوچه ماه. اولين بار كه به انجمن رفتم در بسته بود و هنوز هيچ كس نيامده بود. ديدم از سر كوچه پيرمردي با كلاه لبه دار و باراني و كيفي چرمي دارد مي آيد. پيرمرد آمد و دم در ايستاد و از من پرسيد «با كي كار داشتي؟» گفتم؛ «با آقاي موج.»

خودش را معرفي كرد و گفت؛ «من فرات هستم. فرات بي موج نمي شود. الان موجش هم مي رسد.» دو دقيقه بعد «موج» هم آمد. ساماني براي اينكه نشاني را فراموش نكنيم، آن را در دو بحر مي خواند؛ «كوچه ماه، پلاك سي وسه» و «كوچه ماه، كاشي سي وسه». كه هنوز به ياد من مانده است. اين هم از تاثيرات وزن است. از همان انجمن صائب پايمان به انجمن هاي ديگر باز شد.

يك شب كه از انجمن آذرآبادگان واقع در اميرآباد مي آمدم با حسين منزوي آشنا شدم. جواني لاغر كه دانشجوي دانشگاه تهران بود و در خانه عمويش در جواديه زندگي مي كرد و چه عموهاي نازنيني، مثل پدر منزوي. از آن به بعد همه در انجمن هاي ادبي من و منزوي را با هم مي ديدند. يك شب كه پول نداشتيم از كلبه سعد تا جواديه پياده آمديم و من اين بيت را سرودم؛

با منزوي پياده روي مي كنيم ما / خود را بدين

وسيله قوي مي كنيم ما!

كاظم سادات اشكوري مي فرمايد؛

دستت چو نمي رسد به عمران / درياب حسين منزوي را!

روزي يكي از بچه هاي شيطان جواديه با سنگ، زد يكي از پره هاي دوچرخه ام را شكست و پا به فرار گذاشت. من شعري نوشتم از زبان بچه جواديه و با همان امضا فرستادم براي روزنامه فكاهي توفيق.

روزنامه را نمي خريدم. از روزنامه اي كه توي جوي آب پيدا كرده بودم، نشاني اش را نوشته بودم. يك روز كه از مدرسه به خانه آمدم، نامه اي به دستم دادند. حسين توفيق نوشته بود شعر و كاريكاتورت در فلان شماره چاپ شده است هرچه زودتر خودت را به ما برسان. يك روز عصر با همان دوچرخه قراضه از مدرسه رفتم به اداره توفيق در خيابان استانبول. از سال 1345 عضو هيات تحريريه روزنامه توفيق شدم و در آن مكتب پرورش يافتم. اسامي مستعارم در توفيق، بچه جواديه، ابوطياره، ابوقراضه، مداد، زرشك، زنبور و چند امضاي ديگر بود. من خود را خيلي مديون برادران توفيق مي دانم. چه روزگار خوشي داشتيم.در توفيق با پرويز شاپور آشنا شدم. از طريق شاپور با اردشير محصص آشنا شدم. دوستي من با شاپور تا آخر عمر او ادامه داشت.

سال 45 در زندگي هنري من نقطه عطفي بود؛ سرودن شعر نو به فارسي و تركي، همكاري با توفيق، آشنايي با شاپور."

در سال 52 به همكاري با گروه ادب امروز راديو به دعوت نادر نادرپور پرداخت و به استخدام راديو تهران در آمد.در سال 53 انتشار كتاب ”گريه در آب”را داشت و در همان سال با هايده وهاب زاده ازدواج كرد.در سال 1355 كتاب ”قطاري

در مه” را منتشر كرد.سال 56 انتشار كتاب ”ايستگاه بين راه” را داشت. نمايشگاه مشترك كاريكاتور با پرويز شاپور و بيژن اسدي پور در نگارخانه تخت جمشيد و شعر خواني در 10 شب كانون نويسندگان ايران نيز از كارهايي است كه عمران صلاحي در همان سال به همراه داشت.

اولين فرزند او به نام ياشار در سال 57 به دنيا آمد. انتشار كتاب ”هفدهم” و سفر به تركيه ، يونان ، بلغارستان از وقايعي است كه در سال 58 با آن مواجه بود.دومين فرزندش به نام بهاره در سال 61 بدنيا آمد و در همان سال كتاب ”پنجره دن داش گلير” را به تركي منتشر كرد. در سال 67 گشايش صفحة ”حالا حكايت ماست” در مجله دنياي سخن و مسئوليت نگارش در آن قسمت را به عهده گرفت. در سالهاي 70 ،73 و 74 به ترتيب انتشار كتاب ” روياهاي مرد نيلوفري”، انتشار ويژه نامة مجلة ”عاشقانه” در آمريكا و انتشار كتاب ”شايد باور نكنيد” در سوئد را در كنار ساير دست آوردهايش همراه داشت.سال 75 پس از بازنشستگي از صدا و سيما به همكاري با گل آقا و همكاري با شوراي عالي ويرايش پرداخت.

از خود صلاحي كوتاه درباره ي دوران بعد از سربازيش بشنويم:

"بعد از اينكه از سربازي آمدم، به دعوت نادر نادرپور، به همكاري با گروه ادب راديو تلويزيون پرداختم. در راديو با محمد قاضي، رضا سيدحسيني، حسينعلي هروي و ديگران آشنا شدم. در گروه ادب امروز، بخش هاي طنز را مي نوشتم. برنامه مستقلي هم داشتم به نام «زير دندان طنز». از نادرپور هم خيلي آموخته ام. يادش گرامي باد. برنامه هاي ماهانه

گروه ادب هم با حضور مشاهير ادبيات جلوه و جذابيت خاصي داشت.شب هاي شعر كانون نويسندگان كه در باغ گوته برگزار مي شد براي من فراموش نشدني است.

من در شب دوم شعر خواندم و خيلي تشويق شدم.از سال 1364 با چند نفر از دوستان شاعر و نويسنده جلساتي داشتيم كه سه شنبه ها به ترتيب الفبا در منازل تشكيل مي شد. جلسات سه شنبه تقريبا 11 سال به طول انجاميد. از سال 65 با شاعران ترك زبان بيشتر آشنا شدم. دوشنبه ها در قهوه خانه ها جمع مي شديم و شعر مي خوانديم البته به تركي.

ديگر از چه بگويم و از كه بگويم. از منوچهر آتشي بگويم كه حقي بزرگ به گردن من دارد، از حميد مصدق بگويم كه هميشه «از ما به مهرباني» ياد مي كرد، از سيمين بهبهاني بگويم كه مثل مادرم دوستش دارم و به او افتخار مي كنم. واقعا نمي دانم از كه بگويم. خوبان همه جمع اند بروم و كمي اسفند دود كنم."

او در سال 77 كتاب هاي ” يك لب و هزار خنده” و ”حالا حكايت ماست”و در سال 78 گزينة اشعار را به چاپ رساند. همچنين در اين سال در 6 شهر كشور سوئد سخنراني هايي را ايراد كرد. وي در سال 79 كتابهاي ” آي نسيم سحري”،”ناگاه يك نگاه”،”ملا نصرالدين”، از گلستان من ببر ورقي” و ” باران پنهان” و در سال 80 ،كتاب هاي ”هزار و يك آينه” و ”آينا كيمي” به تركي را منتشر كرد. وي همچنين قرار بود "تفريحات سالم"، "طنز سعدي در گلستان و بوستان" و "زبان بسته ها" (منتخبي از قصه هاي حيوانات به

نظم) را منتشر كند.

و بالاخره عمران صلاحي در شب 11 مهر 1385 دار فاني را وداع گفت.

در مراسم تشييع پيكر او جواد مجابي درباره ي او مي گويد: " عمران هيچ از مرگ نمي گفت. همواره از زندگي مي گفت و مي سرود... وراي شيريني كلامش زهري جريان داشت كه از واقعيت ناگزير مي تراود و او چرب دستانههر دو منظر را يكجا به ما نشان مي دهد... او همچون ذات زندگي، ديگران را در خود ايمن و شاد مي خواست. نمي ميرند كساني كه چونعمران عين شادي اند. عمران تمام عمرش را با مردم كوچه زيست."

همچنين در اين مراسم محمود دولت آبادي گفت :" او خود زندگي بود. درخشان و دل زنده ... چه بي مهر شده است اينزندگاني غمبار ما و اين آژنگ هاي نشسته بر پيشاني آدميان كه انگار به عادت سخت وسمج در آمده است كه انگار حس شوخي و شاد زيستن - آنگونه كه عمران - رفتاري نابهنجارمي نمايد. در اين هنجار، آري عمران انساني متفاوت بود... "

صلح جو، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي صلح جو ، متولد سال 1323 در قزوين ، از ويراستاران و مترجمان باتجربه و خبره و از معلمان ويراستاري در دوره هاي آموزش ويرايش است .گروه : علوم انساني رشته : زبان شناسي عمومي گرايش : ويراستاري تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي علي صلح جو به قرار زير است: - كارشناسي رشته زبان و ادبيات انگليسي،مدرسه عالي ادبيات و زبانهاي خارجي،1354 -كارشناسي ارشد رشته زبانشناسي همگاني،دانشگاه تهران،1359همسر و فرزندان : علي صلح جو متاهل و داراي چهار فرزند مي باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي :

مشاغل و سمتهاي علي صلح جو به قرار زير است: - نمونه خوان،موسسه انتشارات فرانكلين از سال 1341 تا 1344 - ويرستارفموسسه انتشارات فرانكلين از سال 1344 تا 1348 - ويراستار موسسه دايره المعارف فارسي مصاحب از سال 1348 تا 1354 - ويراستار دانشگاه آزاد اسلامي از سال 1354 تا 1358 - ويراستار مركز نشر دانشگاهي از سال 1359 تا 1382 - ويراستار مجله پيام يونسكو از سال 1365 تا 1370 - دبير اجرايي مجله زبان شناسي از سال 1366 تا1380 - ويراستار دانشگاه پيام نور از سال 1373 تا كنون - عضو هيئت تحريريه مجله مترجمفعاليتهاي آموزشي : فعاليت هاي آموزشي علي صلح جو به ترتيب زير است: تدريس دروس ، زبان شناسي،ترجمه ،ويرايش از سال 1362 تا كنون در دانشگاههاي شيهيد بهشتي،آزاد اسلامي،پيام نور،جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران،مركز نشر دانشگاهي دانشكده حديث و انتشارات سروش .چگونگي عرضه آثار : علي صلح جو از ويراستارانو مترجمين و مولفين در پيرامون زبان،فرهنگ و تارخ و غيره است كه از ايان تا كنون 12 مقاله منتشر شده است.آثار : nbsp1 آموزش بدمينتون 2 (رشته تربيت بدني و علوم ورزشي) ويژگي اثر : پديدآورنده: آذر آقاياري، علي صلح جو (ويراستار)، ژاله معماري (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 27 اسفند، 1386 2 آموزش بسكتبال (1) (رشته تربيت بدني و علوم ورزشي) ويژگي اثر : پديدآورنده: حسن محمدزاده جهتلو، علي صلح جو (ويراستار)، خليل نسودي رضايي (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 31 ارديبهشت، 1384 3 اصول آموزش تنيس روي ميز 1 (رشته

تربيت بدني و علوم ورزشي) ويژگي اثر : پديدآورنده: محمدرضا رمضانپور، علي صلح جو (ويراستار)، بهمن تاروردي زاده (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 15 اسفند، 1386 4 اصول آموزش فوتبال (1): رشته تربيت بدني و علوم ورزشي ويژگي اثر : پديدآورنده: قدرت الله باقري راغب، علي صلح جو (ويراستار)، ابوالفضل فراهاني (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 14 آبان، 1386 5 پژوهش و نگارش ويژگي اثر : پديد آورنده :علي صلح جو،نشر آگاه 13686 تاريخ زبان فارسي (رشته زبان و ادبيات فارسي) ويژگي اثر : پديدآورنده: مهري باقري، علي صلح جو (ويرايشگر)، حسن انوري (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 27 اسفند، 1386 7 ترجمه متون ادبي (رشته مترجمي زبان انگليسي) ويژگي اثر : پديدآورنده: محمود علي محمدي، علي صلح جو (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 14 آبان، 1386 8 چگونه تحقيق كنيم؟ (رشته هاي كارشناسي ارشد علوم انساني) ويژگي اثر : پديدآورنده: لورن بلكستر، كريستينا هيوز، ملكم تايت، ابوالفضل فراهاني (مترجم)، عيسي ابراهيم زاده (مترجم)، محمدرضا سرمدي (مترجم)، علي صلح جو (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 12 شهريور، 1385 9 خواهر وسطي ويژگي اثر : پديدآورنده:ميريام ميس،مترجم(علي صلح جو)،ابن سينا 134610 درآمدي به اصول و روش ترجمه ويژگي اثر : پديدآورنده: كاظم لطفي پورساعدي، علي صلح جو (ويراستار) ناشر: مركز نشر دانشگاهي - 12

تير، 1385 11 راهنماي آمادگي جسماني براي زندگي سالم 1 (رشته تربيت بدني) ويژگي اثر : پديدآورنده: مت رابرتس، بهروز ژاله دوست ثاني (مترجم)، ابوالفضل فراهاني (مترجم)، محمدرضا اسد (مترجم)، علي صلح جو (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 11 مهر، 1385 12 رشد و تكامل حركتي (رشته تربيت بدني و علوم ورزشي) ويژگي اثر : پديدآورنده: حسن خلجي، علي صلح جو (ويراستار)، مريم سيف نراقي (ويراستار) ناشر: دانشگاه پيام نور - 22 مهر، 1386 13 روشها و فنون در آموزش علوم، براي كارشناسان و معلمان علوم تجربي ويژگي اثر : پديدآورنده: مهتاش اسفندياري، علي صلح جو (مترجم) ناشر: مدرسه - 1382 14 زبان شناسي نوين:نتايج انقلاب چامكسي ويژگي اثر : پديدآورنده :ديردري ويلسن،مترجم(علي صلح جو-ترجمه مشترك)136715 زبان و ذهن ويژگي اثر : پديدآورنده: نوآم چامسكي، كوروش صفوي (مترجم)، علي صلح جو (ويراستار) ناشر: هرمس - 17 خرداد، 1384 16 زبان و زبان شاسي ويژگي اثر : پديدآورنده: الكساندر كنداتف،مترجم(علي صلح جو)،ايران ياد 136317 فرستادگان نور ويژگي اثر : پديدآورنده: اميده صدارت، جيمز توئيمن، علي صلح جو (مترجم)، مريم بيات (مترجم)، مرجان انصاري (مترجم) ناشر: سخن - 1382 18 فرهنگ اصطلاحات انگليسي - فارسي و چگونگي كاربرد آنها ويژگي اثر : پديدآورنده: علي صلح جو، حسين وثوقي ناشر: رهنما - 1382 19 فرهنگ انديشه نو(مقالات زباننشاسي)

ويژگي اثر : پديدآورنده :مازيار،مترجم(علي صلح جو) فن مطالعه ويژگي اثر : پديدآورنده: ليندافريل انيس، علي صلح جو (مترجم)، احمد سميعي(گيلاني) (ويراستار) ناشر: مركز نشر دانشگاهي - 06 آذر، 1386 21 گفتمان و ترجمه ويژگي اثر : پديدآورنده: علي صلح جو ناشر: نشر مركز - 05 اسفند، نظريه هاي ترجمه در عصر حاضر ويژگي اثر : پديد آورنده :هرمس ،مترجم(علي صلح جو) 138023 نكته اي ويرايش ويژگي اثر : پديدآورنده: علي صلح جو ناشر: نشر مركز - 27 اسفند، 1386 24 نمادها و نشانه ها ويژگي اثر : پديدآورنده: آلفرد هوهنه گر، علي صلح جو (مترجم) ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات - 08 آبان، 1386 25 نمونه هاي نثر ساده انگليسي (رشته مترجمي زبان انگليسي) ويژگي اثر : پديدآورنده: علي صلح جو (ويراستار)، محمود علي محمدي (ويراستار)، بهروز عزبدفتري (گردآورنده) ناشر: دانشگاه پيام نور - 19 اسفند، 1386

صلواتي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود صلواتي

محل تولد : خميني شهر اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1345 پس از اتمام تحصيلات ابتدايي به تحصيل علوم اسلامي پرداختم . پس از اتمام دروس مقدمات براي ادامه تحصيل از اصفهان به قم آمدم. درسهاي فقه و اصول و منطق و فلسفه را در قم آموختم. در سال 1351 بازداشت و به سربازي اعزام شدم آنگاه به زندان

افتادم در سربازي و زندان مطالعات و تحقيقات خود را ادامه دادم بيشترين رشد علمي من در زندان بود كه يك دوره كتابهاي ملاصدرا را مباحثه كردم به صورت منظم روي قران و نهج البلاغه كار كردم و آنها را براي هم زندانيان تدريس كردم. آشنايي با علوم روز مطالعه تاريخ اسلام، تاريخ ايران، تاريخ جهان و ... رجعون ايام فراغت دوران زندان بود.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي مراكز تحقيقات عقيدتي سياسي سپاه را در قم راه اندازي كردم كه وظيفه آن تهيه جزوات آموزشي براي سپاه در سراسر كشور بود و در اين ايام كتابها و جزوات بسياري تدوين و منتشر شد ، كتاب روش تحليلي مسائل سياسي ، تداوم انقلاب بر اساس ايمان ، هجرت ، جهاد. شرح بسياري از خطبه هاي نهج البلاغه ، رمضان ماه خدا، و ... در سال 1359 مدرسه رسول اكرم و آنگاه امام باقر و سپس دارالشفاء را زير نظر آيت الله العظمي منتظري راه اندازي كردم كه بيش از دو هزار طلبه در اين مدارس به تحصيل مشغول شدند. در كنار كارهاي اجرايي به پژوهش و تاليف پرداختم. كه هشت مجله سياسي فقهي حكومت اسلامي، تقرير و ترجمه درسهاي استاد بزرگوار آيت الله منتظري نتيجه اين دوره از زندگي است. ترجمه قران و صحيفه سجاديه را از زندان آغاز كردم با شيوه اي نوين (مسجع و موزون) آنگاه به ويرايش و تكميل آن پرداختم تا به چاپ رسيد.هم اكنون نيز با ياري خداوند متعال به پژوهش و تدريس مشغولم و با مجمع مدرسين و محققين حوزه علميه قم همكاري دارم.

صمدي حسين آبادي، حيدرعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار،

رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صمدي شاه آباد، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر صمدي شاه آباد

محل تولد : تفت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/4/17

زندگينامه علمي

در سال 1352 وارد حوزه عليمه يزد شدم پس از گذراندن مقدمات و مقداري از سطح در سال 1358 به حوزه علميه قم مشرف شدم و نزد اساتيد ذكر شده بهره مند شدم. از آنجا كه از ابتدا به امر منبر و تبليغ علاقه زيادي داشتم به اين امر مقدس روي آموردم كه به لطف خداوند در اين زمينه موفق بودم به گونه اي كه در شهرهاي مختلف كشور منبر رفته و مي روم و گاهي ايام تبليغي را از يكسال قبل وعده مي دهم . در قم نيز در بيوت رهبري ، آيت الله فاضل و مكارم نيز گاهي منبر رفته و مي روم 0 سفرهايي به خارج از كشور مثل امارات بحرين جهت تبليغ رفته ام0 سفرهايي از طرف بعثه مقام معظم رهبري به عربستان و سوريه جهت تبليغ رفته ام . در كار تاليف نيز علاقه دارم كه تا كنو 5 جلد كتاب و ده ها مقاله نوشته ام و تاليفاتي نيز در دست دارم

صمصام شريعت، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: داروسازى، رشته: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صمصامي مهاجر، رضا قلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1335 -1267 ش)، مترجم. ملقب به رفيع الملك. تصحيلات وى رشته ادبيات، دوره ى علوم جديد متوسه، و سمت رسمى او مديريت عتيقات و موزه ى ملى بود. از آثار وى:«عود ارواح»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2354 / 2)، مولفين كتب چاپى (211 -210 / 3).

صمصامي، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1278 ش)، نويسنده و مترجم. پس از اتمام تحصيلات در مدرسه ى علوم سياسى وارد خدمت وزارت خارجه شد و عهده دار مشاغل مختلفى چون دبيرى و كاردارى سفارتهاى روسيه و افغانستان شد. از آثار وى: «آخرين خانواده ى امپراطور روس»،ترجمه؛ «سازمان ملل متحد و مؤسسات تخصصى بين المللى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1897 -1896 / 2 ،17 / 1)، مولفين كتب چاپى (726-725 / 4).

صميمي، غلامحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين صميمي

محل تولد : كرير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

از دست آوردهاي بزرگ انقلاب اسلامي رهايي دانش از بند استبداد بود كه سالياني دراز چون ديگر فضايل انساني در سايه حكومت ستم شاهي ، ناچيز و بي ارزش بود و پس از آن در تلالوء فجر پيروزي در لواي معارف بلند اسلام رخ نمود و اميد در دل مشتاقان گشود و در همين افق بود كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران به سال 1359 وارد حوزه علميه كاشمر شدم و چون پيش از آن در حزب جمهوري اسلامي كه در آن دوران تشكلي زنده و مؤثر در برابر تبليغات انحرافي گروهكهاي التقاطي و ضد اسلامي مشعوليتي داشتم و فرصتي براي دروس و مطالعه نداشتم به پيشنهاد يكي از دوستان دور كه از حوزه علميه يزد به كوشه اي بي توشه و آماده از براي كسب دانش و مطالعه نام مي برد بدانجا رفتم و درسها را از آغاز پي گرفتم ولي باز همان دل مشغوليتهاي پيش به اضافه عضويت غير رسمي در سپاه و بدين گونه بود تا پس از سه سال كه چندي هم در

مناطق جنگي و بويژه در محورهاي عملياتي كردستان سپري شد به قم آمدم و در مدرسه شهابيه ساكن شدم و در درس معالم آقاي قاسمي كاشاني كه اخلاق و منش به عنوان نخستين استاد در قم در من تأثيري ژرف داشت داشت شركت جستم و ماهي چند خود نيز براي چند دانش آموز مقطع دبيرستان كه آشنايي اتفاقي داشتيم در حرم حضرت معصومه (س) به تدريس شرح امثله و سپس صرف مير پرداختم. اين كلاس تقريباً هر وقت از منطقه جنگي به قم مي آمدم ادامه مي يافت. و بدين گونه توفيقي آمد تا از جامع المقدمات كتابي چند مانند شرح امثله و صرف مير و شرح تصريف ، و الموذج تدريس شد .

ساليان بعد نيز در كنار فراگيري كتابهاي سطح منطق كبري و شرح باب حادي عشر را تدريس نمودم .همراه با دروس خارج فقه و اصول و فلسفه و آيات الاحكام و تفسير قرآن كريم هم در زمينه تاريخ كه از خردسالي بدان علاقه داشتم به كاوش پرداختم. اين پژوهش كه اكنون 12 ساله است غالباً در سده نخست اسلام بوده است و چهار سالي است كه روزانه بين چهار تا پنج ساعت است كه بهره اش 580 فيش تحقيقاتي و 360 ورق آچار است و روزهاي پنج شنبه نيز در مسجد امام زين العابدين(ع) براي روحانيون تدريس سيره دارم سيره سياسي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم حدود چهل مقاله هم در نشريات گوناگون.

صناري خوارزمي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 539 ق)، فقيه، مفسر، نحوى و لغوى. ادبيات را نزد شيخ ابوعلى ضرير نيشابورى آموخت و فقه را در خوارزم نزد ابوعبدالله

وبرى فراگرفت. آن گاه به بخارا رفت و فقه خويش را در محضر فقهاى آن ديار تكميل نمود. سپس به جرحانيه (خوارزم) بازگشت و سرانجام در قريه ى مذانه از قراى خوارزم سكنى گزيد و عهده دار امور مذهبى آنجا گشت و در مسجد جامع آنجا هر صبح جمعه وعظ مى گفت. او لغات غريب و اشعار مشكل بسيارى را در حفظ داشت. وى در مذانه درگذشت. از آثارش كتاب «شماريخ الدرر»، در تفسير قرآن مجيد مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (128 / 5)، ريحانه (470 -469 / 3)، كشف الظنون (1019 ،447)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم الادباء (64 -63 / 14)، معجم المولفين (149 / 7).

صناعي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد، مترجم، محقق، مؤلف.

تولد: 1297، اراك.

درگذشت: شهريور 1364، لندن.

محمود صناعى كه اشعار خود را با عنوان «هونر» (فرود) و «هونر» (م) منتشر مى كرد، پس از پايان تحيلات متوسطه در كالج آمريكايى تهران از دانشكده ى ادبيات و دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران در رشته هاى فلسفه و علوم تربيتى و ادبيات پارسى و حقوق ليسانس گرفت. پس از چند سال تدريس فلسفه و ادبيات فارسى در كالج آمريكايى تهران در سال 1324 براى تكميل تحصيلات خود عازم انگلستان گرديد و در دانشگاه لندن به تحصيل در رشته ى حقوق و فلسفه و روان شناسى مشغول شد و به دريافت درجه ى دكترى در رشته ى روان شناسى نايل شد. در سال 1333 به عضويت انجمن بين المللى پسيكوآناليز انتخاب گرديد. مدتى به سمت رايزن فرهنگى ايران در انگلستان خدمت كرد. وى همچنين عضو هيئت نظارت تأليف تاريخ ايران در كمبريج بود پس از بازگشت به ايران به عنوان استاد در دانشگاه تهران به تدريس مشغول شد و

به مقام هاى رياست دانشسراى عالى تهران و معاونت وزارت فرهنگ نيز رسيد.

دكتر محمود صناعى همچنين موفق به تأسيس و پايه گذارى مؤسسه ى روان شناسى در دانشگاه تهران شد. وى در اين مؤسسه كتابخانه اى حاوى كتابهاى مربوطه و نشريات ادوراى گرد آورد. او بيش از ده سال پيش از فوتش به انگلستان عزيمت كرد و در لندن ساكن شد.

علاوه بر مقاله هايى كه در مجله هاى «ايران امروز»، «سخن»، «يغما»، «راهنماى كتاب» و «مهر» منتشر مى كرد و مقاله هايى به زبان انگليسى در مجله هاى جهانى منتشر مى ساخت، فهرست آثار انتشار يافته وى به شرح زير است: يادى از استاد (هرلدلسكى، 1332)؛ ترجمه ى چهار رساله افلاطون (1336)؛ آزادى فرد و قدرت دولت؛ آزادى و تربيت (1339)؛ اصول روان شناسى (نرمال ل. مان چاپ دوم، 1342)؛ پنج رساله از افلاطون (1334)؛ در آزادى (جان استوارت ميل).

دكتر محمود صناعى در شهريور 1364 در لندن درگذشت.

در سال 1297 تولد يافت. پس از انجام تحصيلات متوسطه وارد دانشكده ى ادبيات شد و ليسانسيه در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى شد. بعد به اروپا رفت و در دانشگاه لندن فلسفه و علوم تربيتى و روانشناسى تحصيل كرد و درجه ى دكترا گرفت . چندى در دانشكده هاى انگلستان تدريس مى نمود، سپس به دعوت دولت ايران به تهران آمد و استاد دانشسراى عالى و دانشكده ى ادبيات تهران شد. مدتى رياست دانشسراى عالى با او بود. بعد به معاونت وزارت فرهنگ و تعليمات عاليه منصوب گرديد. چندى هم وابسته ى فرهنگى ايران در لندن بود. صناعى در سال 1345 مجددا به روانشناسى به زبانهاى انگليسى و فرانسه مى باشد. مردى بود به تمام معنى دانشمند و با فضل در روانشناسى و روانكاوى صاحب بصيرت. وقتى كه در

تهران اقامت داشت، مطبى دائر نمود و بيماران روانى را معالجه مى كرد. در سال 1365 درگذشت.

(تو 1297 ش)، مترجم و نويسنده. در اراك به دنيا آمد. تصحيلات خود را در كالج آمريكايى تهران و دانشكده ى ادبيات و دانشكده ى حقوق به پايان رسانيد و در رشته هاى فلسفه و علوم تربيتى و ادبيات فارسى و زبان خارجه و حقوق به اخذ ليسانس توفيق يافت. پس از چند سال تديس فلسفه و ادبيات فارسى در كالج آمريكايى تهران، جهت تكميل تحصيلات به انگلستان رفت و پس از اخذ درجه ى دكترى از دانشگاه لندن به تحصيل پسيكو آناليز (روانكاوى) پرداخت و در 1333 ش به عضويت انجمن بين المللى آن رشته انتخاب گرديد. مقالات متعددى كه وى در مسايل مختلف روانشناسى اجتماعى انتشار داد، او را در زمره ى متخصصين بين المللى اين فن درآورد. صناعى مدتى رايزن فرهنگى سفارت ايران در انگلستان بود. از آثار وى: «آزادى و تربيت»؛ «اصول روانشناسى»، ترجمه؛ «پنج رساله از افلاطون»، ترجمه؛ «چهار رساله ى افلاطون»، ترجمه؛ «در آزادى»، ترجمه؛ «يادى از استاد»، ترجمه.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كتابنامه ى نخسين دهه ى انقلاب (230)، مؤلفين كتب چاپى (48 -47 / 6).

صندلي نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 489 / 484 ق)، متكلم، واعظ و فقيه حنفى معتزلى. از اهالى نيشابور بود. با سلطان طغرل بيگ به بغداد رفت، سپس به نيشابور بازگشت و به زهد و سلوك روى آورد و از ديدار سلاطين روى برتابيد. روزى ملك شاه سلجوقى در مسجد جامع نيشابور او را ديد و از او به علت عدم رفت وآمد به دربار گله كرد. صندلى در جواب گفت: عرض ما آن است كه شما با زيارت علماء

از اخيار ملوك باشيد نه اين كه ما با زيارت ملوك از اشرار علماء. از آثارش «تفسير القرآن» را مى توان نام برد. در «هديه العارفين» صندلى به صورت صيدلى و در «معجم المولفين» به صورت صنديلى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اسرار التوحيد، تعليقات (707)، الاعلام (82 -81 / 5)، ريحانه (470 / 3)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المولفين (67 / 7)، هديه العارفين (693 / 1).

صندوقي نيشابوري، ابوالعباس احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 380 -296 ق)، محدث. پدرش از عدول نيشابور بود. ابوالعباس از محمد بن شادل و ابن خزيمه و محمد بن مسيب و ابوالعباس محمد بن اسحاق سراح ثقفى حديث شنيد و به گفته حاكم، در روايت، از بيش از ده نفر از مشايخ متفرد است. حاكم و ابوسعد كنجرودى و عده اى ديگر از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (555 / 3)، تاريخ نيشابور (152)، سير النبلاء (395 / 16)، شذرات الذهب (96 / 3)، العبر (156 / 2).

صنع كاشاني، ملا صنع الله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 944 ق)، طبيب و شاعر. از شاعران و طبيان كاشان است كه مدتها در تبريز به امر طبابت مشغول بود. ملا صنع الله نه تنها در طبابت حاذق بود بلكه در سرودن شعر، بويژه ماده تاريخ مهارت داشت. او را قصيده اى است درباره ى «فتح شيروان»، در 944 ق، كه هر مصراع آن در بردارنده ماده ى تاريخ فتح شيروان است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تحفه سامى (87 -86)، الذريعه (619 / 9).

صنعتگر، خليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خليل صنعتگر

محل تولد : كامو

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1352 وارد حوزه علميه قم شدم و از محضر برجسته اساتيد مدرسه امثال حضرات حج اسلام، خراسانى،حسينى،بار فروش تحصيل نمودم.در سال 1357 در نيمه دوم آن وارد حوزه علميه قم شدم بعد از پيروزي انقلاب از محضر اساتيد بزرگواري چون آيت الله نورانى،ستوده ، علوي گرگانى،محفوظى، سطح را به اتمام رساندم و در ادامه جهت درس خارج از محضر بزرگاني چون حضرات آيات عظام مكارم شيرازى،سبحانى،نوري همدانى،تلمذ نموده ام و همچنين دو سال متوالي از درس تفسير ارزشمند حضرت آيت الله جوادي كسب فيض نموده ام .در كنار درس اصلي حوزه آشنايي با مباني اهل سنت و حوزه تخصصي مذاهب اسلامي را گذرانده كه به علت بعضي تغييرات در حال طي نمودن مقدمات پايان نامه آن مي باشم .دوره زبان عربي را در سال 1360 و انگليسي را در سال 1372 گذرانده ام.

صنعتي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: روان پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صنوبري قزويني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر فرزند آخوند ميرزا جانى قزوينى معروف به صنوبرى از علماء مبارز و مجاهد شهرستان قزوين بوده است تولدش در ديال آباد از مضافات قزوين در سال 1290 قمرى اتفاق افتاده و در بيت ورع و تقواى پدر روحانيتش مرحوم آخوند ميرزا جانى پرورش يافته و مقدمات را در قزوين خوانده و نيز سطح فقه و اصول را در اين شهرستان از مدرسين و علماء بزرگ به پايان رسانيده و پس از آن در سال 1318 قمرى عزيمت به نجف اشرف كرده و حدود ده سال تا 1328 هجرى قمرى اقامت فرموده و از محضر آيات عظام آن سامان چون حضرت آيت اللَّه العظمى آخوند خراسانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدهادى تهرانى و آيت اللَّه حاج شيخ ملا فتح اللَّه شريعت اصفهانى و ديگران استفاده نموده و پس از آن به وطن خود قزوين مراجعت و به خدمات دينى از قبيل اقامه نماز جماعت و نشر معارف اسلامى و تبليغ دين و مبارزه با ستمگران و منحرفين از ولايت خاصه مرام كثيف بهائيت و بابيت پرداخته و غالب خود لباس رزم پوشيده و در خط مقدم با آنان جنگيده و مبارزه مى نمود.

آن مرحوم حدود دويست آبادى را در منطقه ساوج بلاغ تا تاكستان قزوين و نيز بخشى از قزوين را در زير پوشش تبليغى خود داشت و امور شرعى مردم اين سامان را به عهده داشت و به خاطر مبارزه با طاغيان زمان و خشونت با دشمنان و شدت در امر به معروف

و نهى از منكر مشهور و زبانزد همه بود و جدا مجاهدى نستوه بود در زمان خود و دائما براى دفاع از حريم اهل بيت عليهم السلام و عوامل حكومت مستبد آن زمان مبارزه مى نمود و با اين اوصاف مردى متعبد و عالمى متهجد و اهل حال و اهل مستحبات و ساعى در قضاء حوائج بندگان خدا بود.

اجازات چندى از آيات عظام نجف اشرف دارند كمه نزد اين نگارنده موجود و عبارات و عنايات آنان را نسبت به آن مرحوم مى نگارم و از نقل تمام آن پوزش و معذرت مى خواهم.

1- آيت اللَّه العظمى آخوند ملا محمدكاظم خراسانى صاحب كفايه درباره ايشان چنين فرموده چون جناب مستطاب عمده العلماء الاعلام آقاى آقا شيخ محمدباقر قزوينى سلمه اللَّه تعالى كه سالها در نجف اشرف مقيم و مشغول تحصيل علم و كمالات نفسانيه بوده و به كمال صلاح و سداد آراسته و به مدارج علم و كمال نائل مى باشند و سزاوارند كه ترويج دين و شريعت سيد المرسلين صلى اللَّه عليه و آله نمايند...

2- آيت اللَّه حاج شيخ محمد هادى طهرانى نجفى درباره ايشان گويد: مخفى بر عموم اخوان ايمانى و اخوان روحانى وفقهم اللَّه تعالى نيست كه جناب مستطاب علم الاعلام ركن الفقهاء عين العلماء قدوه المحققين و عمده المدققين العالم العامل و المحقق الكامل سركار شريعتمدار آقاى آقا شيخ محمدباقر سلمه اللَّه تعالى نجل مرحوم مبرور آخوند ملا ميرزاجان طاب ثراه...

3- آيت اللَّه مرحوم شريعت اصفهانى قدس اللَّه سره بعد از حمد و ثناء الهى و درود بر حضرت رسالت پناهى درباره معظم له فرمايد:

و بعد فان العالم العامل و الفاضل الفاصل الباذل اباالفضائل والفواضل صاحب القريحه القويمه و السليقه المستقيمه الورع المهذب الصفى والتقى

النقى الزكى المولى محمدباقر القزوينى.

4- آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى الحسينى القزوينى شهير به سيد آقا قزوينى رحمه اللَّه در شان ايشان فرمايد:

چون جناب مستطاب شريعتمدار عمده العلماء العظام العالم العلام المحجه المسدد زين الفقهاء الكرام آقاى آقا شيخ محمدباقر سلمه اللَّه تعالى بكمال سداد آراسته...

از باقيات الصالحات او فرزند ارجمند و پرهيزكارى وى حاج ميرزا ابوالفضل صنوبرى برادر خوانده اين نگارنده است كه جدا به زيور ورع و تقوا آراسته و به محامد آداب و محاسن اخلاق متصف مى باشد زيرا كه وى سالها از محضر و بيانات حكيمانه عابد صالح مرحوم آقا شيخ رجبعلى خياط استفاده كرده و خاطرات سازنده و آموزنده از آن مرحوم دارد كه براى نمونه يكى از آنها را مى نگارم.

وى براى نگارنده نقل نمود كه مسجد خيابان اكباتان سابق (ملت) امام جماعتى داشت سيد و عالم كه به زيور تقوا و ورع آراسته و بسيار بزرگوار بود كه من گاهى موفق به شركت نماز او شده و به وى اقتدا مى كردم. او مريض شد و از دنيا رفت و من در مجلس فاتحه و يادبود او شركت كردم و چون چند روزى از درگذشت او گذشت روزى در يكى از خيابانهاى آن منطقه (سعدى) ديدم كه او در حاشيه آن خيابان مى آيد تعجب كردم با خودم گفتم اين آقا كه از دنيا رفته بود آيا رجعت كرده و زنده شده پس به سوى او رفتم كه از او سوال كنم از من گذشت ديگر او را نديدم.

پس به منزل آمده و پس از خوردن غذا خوابيدم در عالم خواب به منزل جناب شيخ رجبعلى رحمه اللَّه رفتم و پس از تعارفات به او گفتم

فلان سيد را مى شناسيد فرمود خدا رحمتش كند سيد خوبى بود از دنيا رفت گفتم مى دانم ولى امروز چيز عجيبى ديدم فرمود چه ديدى گفتم او را ديدم در پياده رو فلان خيابان مى آيد رفتم به سوى او كه بپرسم شما رجعت كرده اى به او نرسيدم.

فرمود: ابوالفضل بايد يك سور (يعنى وليمه و غذا) بدهى گفتم چرا گفت آقا امام زمان روحى فداه بوده.

پس از خواب برخاستم و به سوى منزل جناب شيخ رفتم و چون به منزل او رسيدم ديدم آماده است كه به جائى برود. گفتم داداش فلان سيد پيش نماز مسجد اكباتان را مى شناسيد. فرمود خدا رحمتش كند سيد خوبى بود از دنيا رفت گفتم مى دانم ولى امروز چيز عجيبى ديدم فرمود چه ديدى گفتم او را ديدم زنده شده و در فلان خيابان راه مى رفت. گفت ابوالفضل بايد يك سور بدهى گفتم چرا گفت او آقا امام زمان روحى فداه بود بايد به صورت آن آقا ديدى.

پس خواب خود را با بيدارى و گفتار او را در خواب بيدارى مطابق يافتم.

حفيد آن مرحوم آقا حاج اسمعيل صنوبرى در حال حاضر قائم مقام آقاى رى شهرى توليت آستانه مباركه حضرت عبدالعظيم حسنى است كه در حال حاضر افتخار خدمتگذارى به آستانه را دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

صنيع الممالك زرگرباشي، عليقلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1333 -1258 ق)، نقاش و طراح. ملقب به صنيع الممالك. وى پدر دكتر شيخ محمدخان احياءالملك است كه در اوايل عمر از محصلين و طلاب و از شاگردان حاج شيخ عبدالنبى مجتهد نورى بوده و علوم قديمه را خوب مى دانسته است. در اواخر سلطنت ناصرالدين شاه، قسمتى از امور زرگرى دولت به او محول شد

و بعد ملقب به زرگرباشى و صنيع الممالك گرديد. در زمان سلطنت مظفرالدين شاه تمام كارهاى صندوقخانه كه مربوط به جواهر و زرگرى بود به او محول شد. صنيع الممالك در تهران درگذشت. از آثار وى شمشير جواهرنشانى است كه به سفارش امين السلطان اتابك و جهت تقديم به ناصرالدين شاه قاجار، تهيه و مرصع گشته، با رقم: «به مبارك و ميمنت... در زرگرخانه مباركه تمام شد. ميرزا علينقى زرگرباشى 1306». در «احوال و آثار نقاشان» مدخلى تحت عنوان صنيع الممالك زرگرباشى آمده است كه با توجه به اثر و زمان حيات وى، احتمال مى رود كه با صاحب عنوان يكى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (403 ،287 / 1)، شرح حال رجال (501 -500 / 2).

صنيعي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي صنيعي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

پس از پشت سر گذاشتن دوره تحصيلات ابتدايي در مدرسه سنايي قم، مشغول تحصيل در مدرسه راهنمايي امام موسي صدر شدم.سال او تحصيلات دوره متوسطه را در دبيرستان صدر و سال دوم را در رشته رياضي فيزيك در دبيرستان حكيم نظامي و سال سوم دبيرستان را در تابستان سال 1360 هجري شمسي گذراندم.پس از دريافت مدرك ديپلم رياضي فيزيك در خرداد ماه 1361، در اولين دوره آزمون ورودي دانشگاهها پس از انقلاب اسلامي شركت كرده و همزمان در چندين مركز آموزش عالي پذيرفته شدم و از طرف دولت، پيشنهاد تحصيل در خارج از كشور را به صورت بورسيه دريافت كردم.سرانجام در مهرماه 1362 در دانشگاه شيراز در رشته پتروشيمي با رتبه بالا پذيرفته شده و مشغول به تحصيل

شدم.شوق به تحصيل در حوزه علميه، مانع از ادامه تحصيل در دانشگاه شد و در همان ماه اول ورود به دانشگاه، درخواست انصراف دائم دادم و علي رغم ممانعت جدي از سوي مسوولان وقت دانشگاه شيراز خود را در آغوش گرم حوزه علميه قم قرار دادم.با ورود به حوزه علميه قم در سال 1362 دوره مقدمات علوم حوزوي را در مدرسه مباركه رضويه به پايان رساندم و سطوح بعدي را در خدمت اساتيد بزرگواري كه نام آنها در ليست اساتيد آمده است تلمذ كردم.همزمان با تحصيلات حوزوي ، در سال 1366 در آزمون ورودي دانشگاهها شركت كرده و پس از پذيرش در دانشگاه تهران در رشته الهيات و معارف اسلامي – گرايش علوم قرآن و حديث – مشغول تحصيل شده و در تيرماه 1370 فارغ التحصيل گرديدم. (در مقطع كارشناسي)

پس از گذراندن دوران سطح در حوزه علميه قم و همزمان با شركت در دروس خارج فقه و اصول، از سال 1375 در رشته تخصصي علم كلام ، سطح جهار مشغول تحصيل و در سال 1379 اين دوره را به پايان رساندم.از سال 1379 تا سال 1384 به مدت پنج سال در كانون انديشه جوان وابسته به پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي مشغول ارزيابي و كارشناسي آثار بودم.تدريس در مباحث اعتقادي حوزه علميه قم نيز از فعاليت هاي علمي اينجانب است.

والسلام.

صورتگر، لطفعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1348 -1279 ش)، شاعر، نويسنده، مترجم، استاد دانشگاه. جد وى، آقا لطفعلى از نقاشان هنرمند و چيره دست قرن سيزدهم هجرى بود كه كارهاى او در موزه هاى پاريس و لنينگراد موجود است و بهاى گزافى دارد. صورتگر در شيراز به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را

در شيراز به پايان رسانيد، سپس به هند رفت و تحصيلات متوسطه را در آنجا به پايان رسانيد سپس به ايران بازگشت و به خدمت ادارات دارايى و فرهنك درآمد و مجله «سپسده دم» را در شيراز تاسيس كرد. در 1306 ش بارى ادامه تحصيل به لندن رفت و در رشته ى زبان و ادبيان انگليسى دكترا گرفت. صورتگر پايان نامه ى دكترى خود را درباره ى «نفوذ ادبيات ايران در ادبيات انگلستان در قرن پازدهم و شازدهم ميلادى» نوشت. بعد از بازگشت به تدريس ادبيات فارسى و انگليسى پرداخت و چندى نيز رياست دانشگاه شيراز را عهده دار بوده وى چندى نيز مدير مجله ى «آموزش و پرورش» بود و عضو فرهنگستان. صورتگر سفرهايى به كشورهاى روسيه، آمريكا، پاكستان كرده و به مدت يك سال در دانشگاه كلمبيا سمت استادى داشته است. تا اين كه وفات يافت و در شيراز به خاك سپرده شد. از آثارش: «عشاق ناپل»، ترجمه؛ «سخن سنجى»؛ «تاريخ ادبيات انگليسى»؛ «علم اقتصاد»؛ «ديوان» شعر؛ «ادبيات توصيفى ايران»؛ «ادبيات غنايى ايران»؛ «برگهاى پراكنده»، شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (68 -67)، تاريخ جرايد (30 -28 / 3 ،274 / 1)، چشمه ى روشن (533 -520)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (483 -468 / 3)، الذريعه (620 / 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (218 -217 / 4)، سخنوران نامى (348 -341 / 2)، سخنوران نامى معاصر (2369 -2364 / 4)، سواد و بياض (586 -583)، شخصيت هاى نامى (291 -290)، صدف (510 -497)، فرهنگ سخنوران (566)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (231)، گلزار معانى (432 -425)، مؤلفين كتب چاپى (132 -130 / 5)،يغما (س 22، ش 7، ص 412 -411).

صوفي شيرازي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، طبيب و شاعر. معروف به حكيم صوفى. از طبيبان حاذق و بازرگانان بنام شيراز بود كه در سرودن شعر نيز مهارت داشت. از اوست:

ز زخم تيغ تو آگه شدند مدعيان

فغان كه بخيه ام آخر به روى كار افتاد

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (483)، تذكره ى نصرآبادى (134)، الذريعه (621 ،263 / 9)، فرهنگ سخنوران (567)، مرآت الفصاحه (363 -362).

صوفي شيرازي، ابومزاحم احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 345 ق)، محدث و صوفى. وى معاصر هارون الرشيد و تا روزگار متوكل عباسى در قيد حيات بود. با جنيد بغدادى و شبلى مجادله و مناقره داشت و عقايد آنها را نمى پسنديد. وى مدتى در شيراز از كتاب ديوان بود. و در روزگار خود مشهور به حكيم بود. روزبهان او را از شيوخ شطّاح دانسته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (118)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (175 ،174 /1)، شرح شطحيات (43)، نامه يدانشوران (392 -391 /4)، نفحات الانس (58)، الوافى بالوفيات (188 /8).

صوفي نيشابوري، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 342 ق)، حافظ، محدث، صوفى و زاهد. معروف به ابن داوود و زاهد نيشابورى. يكى از پيشگامان حديث و تصوف در قرن چهارم هجرى بود. به دنبال حديث به شهرهاى هرات و مرو و رى و گرگان و عراق و حجاز و مصر و شام و جزيره سفر كرد.قبل از 300 ق به بغداد رفت در آنجا اقامت گزيد. او در نيشابور از محمد بن عمرو قشمرد و ابوعبدالله بوشنجى و در بصره از ابوخليفه ى جمحى و در بغداد از جعفر فريابى و در رى از محمد بن ايوب بجلى و در هرات از حسين بن ادريس و در گرگان از ابن مجاشع و در اهواز از عبدان و در نساء از حسن بن سفيان و در كوفه از محمد بن جعفر قتات و در موصل از ابويعلى و در مصر از ابوعبدالرحمان نسايى و در شام از فضل انطاكى و در مكه از مفضل جندى حديث شنيد. وى شنيده هاى خو را گردآورى نمود و مجلس املاء برپا ساخت. ابوبكر بن ابى داوود و ابن صاعد، كه از مشايخش

نيز بودند، و ابن عقده و ابواحمد حاكم نيشابورى و ابوعبدالله حاكم نيشابورى و ابن منده و ابن جميع و ديگران از وى حديث شنيدند. او را محدثى فاضل و مورد اعتماد توصيف كرده اند. در آخر عمر به نيشابور بازگشت و در آنجا از دنيا رفت. وى اخبار صوفيه را نيز جمع آورى نمود. از آثارش كتاب «الابواب» و كتاب «الشيوخ» و كتاب «الزهديات» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (355 / 6)، تاريخ بغداد (266 -265 / 5)، سير النبلاء (420 / 15)، شذرات الذهب (365 / 2)، طبقات الحفاظ (369)، العبر (65 / 2)، معجم المؤلفين (296 / 9)، النجوم ا لزاهره (354 / 3)، الوافى بالوفيات (63 / 3).

صهبا، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم صهبا, در سال 1290 در يكي از روستاهاي تربت حيدريه به دنيا آمد.اين استاد دانشگاه, روزنامه نگار وشاعر ،پس از اتمام تحصيلات متوسطه ،براي ادامه تحصبل به تهران آمد و در دارالفنون مشغول تحصيل گرديد, وارد دانشكده افسري شد و ضمن فراگرفتن فنون نظاميگري, سرودهاي نظامي و تصانيف فكاهي ميسرود پس از اتمام تحصيلات به تبريز منتقل گرديد و از آنجا به شيراز رفت و پس از سه سال توقف در آن ديار رهسپار تهران شد.وي به تدريس در دانشكده افسري پرداخت در 1324ش وارد وزارت دارايي شد. وي اولين فعاليت مطبوعاتي خود را با روزنامه فكاهي«باباشمل» آغاز كرد و اشعارش با نام مستعار شيخ سُرنا و ابرام سرپا منتشر ميكرد.ايشان در سال 1377ش دارفاني را وداع گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : روزنامه نگار وشاعر

والدين و انساب : ابراهيم صهبا, فرزند مهدي است.وي در يكي از روستاهاي تربت

حيدريه به دنيا آمد.پدرش از خوانين و مالكين بود كه بر اثر ناملايمات و رنجهاي فراوان زادگاهش را ترك گفت و به بيرجند كوچ كرد

تحصيلات رسمي و حرفه اي : صهبا تحصيلات ابتدايي و قسمتي از متوسطه را در مدرسه شوكتيه بيرجند فراگرفت و مدت يكسال هم در آنجا تدريس كرد. براي ادامه تحصبل به تهران آمد و در دارالفنون مشغول تحصيل گرديد, وارد دانشكده افسري شد و ضمن فراگرفتن فنون نظاميگري, سرودهاي نظامي و تصانيف فكاهي ميسرود پس از اتمام تحصيلات به تبريز منتقل گرديد و از آنجا به شيراز رفت و پس از سه سال توقف در آن ديار رهسپار تهران شد

زمان و علت فوت : صهبا در سال 1377ش دارفاني را وداع گفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : وي به تدريس در دانشكده افسري پرداخت در 1324ش وارد وزارت دارايي شد. وي اولين فعاليت مطبوعاتي خود را با روزنامه فكاهي«باباشمل» آغاز كرد و اشعارش با نام مستعار شيخ سُرنا و ابرام سرپا منتشر ميكرد. در همين روزنامه بود كه با شاعراني چون رهي معيري و گلچين معاني آشنا گرديد و مناظراتي بين آنها رد وبدل شد. صهبا از موسيقي نيز بهره مند بود و تار مي نواخت.

همفكران فرد : با شاعراني چون رهي معيري و گلچين معاني آشنا گرديد و مناظراتي بين آنها رد وبدل شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 انسان و شعر وماه

2 دفتر صهبا

3 ساغر صهبا

صهبا، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بهداشت انگل شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح

حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

صهرشتي، نظام الدين ابوعبدالله، سلمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، فقيه و عالم امامى. فقيهى موجه و متدين از شهرهاى ديلم بود. وى از شاگردان نجاشى و شيخ طوسى (م 460 ق) و سيد مرتضى و ديگر بزرگان بود. شيخ منتجب الدين از طريق پدر و جدش از وى روايت كرده است. رجال نويسان در اسم و كنيه و اسم پدر و اسم جد او اختلاف نظر دارند. از آثارش: «اصباح الشيعه بمصباح الشريعه»؛ «التبيان فى عمل شهر رمضان»؛ «التنبيه» يت «تنبيه الفقيه»؛«قبس المصباح» كه تلخيص «مصباح المتهجد» شيخ طوسى است و حموى اين كتاب را به ابوالفرج محمد بن حسن صهرجتى نسبت داده است؛ «المتعه»؛ «النفيس»؛ «النوادر»؛ «نهج المسالك الى معرفه المناسك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (397 / 7)، الذريعه (424 ،186 / 24 ،30 / 17 ،332 / 3 ،119 -118 / 2)، روضات الجنات (14 -12 / 4)، ريحانه (481 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 88 / 5)، فهرست منتجب الدين (86 -85)، الكنى و الالقاب (435 -434 / 2)، لغت نامه (ذيل/ صهرشتى)، معجم البلدان (495 / 3)، معجم المؤلفين (258 / 4)، هديه الاحباب (190)، هديه العارفين (397 / 1).

صيدلاني اصفهاني، ابوالمطهر قاسم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 567 -470 ق)، عالم، محدث و مسند. وى مسند اصفهان بود. از رزق الله تميمى و رييس ابوعبدالله قاسم بن فضل ثقفى و مكى بن منصور كرجى و سليمان بن ابراهيم حافظ و جد مادريش، محمد بن على بن عبدالرزاق، و بسيارى ديگر حديث شنيد. احمد بن محمد جنزى اصفهانى «مسند» شافعى را از وى استماع كرد. حافظ عبدالقادر رهاوى و ابونزار ربيعه بن حسن يمنى و محمد بن مسعود مدينى و محمد بن ابوسعيد بن

طاهر، و از قدما، ابوسعد سمعانى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. شيخ موفق الدين مقدسى و كريمه و عجيبه باقداريه از وى، با اجازه روايت، حديث نقل كرده اند. سمعانى گويد: مليح الخط و در طلب حديث سيرى ناپذير و در اجتماع شاخص بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (383 / 2)، سير النبلاء (529 -528 / 20)، شذرات الذهب (223 / 4)، العبر (51 / 3)، النجوم الزاهره (61 / 6).

صيدلاني اصفهاني، شيخ ابوالقاسم عبدالواحد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(605 -514 ق)، مسند و محدث. در اصفهان به دنيا آمد. از پدرش و جعفر بن عبدالواحد ثقفى و فاطمه جوزدانيه و اسماعيل اخشيد و ابن ابى ذر صالحانى حديث شنيد و نيز در محضر عبدالواحد دشنج حديث استماع كرد. دو حافظ: شيخ ضياء و ابن خليل، و بسيارى ديگر از وى حديث شنيدند. شيخ شمس الدين عبدالرحمان و كمال عبدالرحيم و احمد بن ابى لخير و احمد بن شيبان و فخرالدين ابن البخارى از او اجازه ى روايت داشتند. وى در اصفهان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (436 -435 / 21)، شذرات الذهب (17 -16 / 5)، العبر (139 / 3).

صيدلاني نيشابوري، ابوصادق محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 415 ق)، فقيه، مسند و اديب. از نوادگان شاذان نيشابورى است. از ابوالعباس اصم و ابوعبدالله بن اخرم و ابوبكر صبغى حديث شنيد. بيهقى و رييس ابوعبدالله قاسم بن فضل ثقفى و على بن احمد موذن از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (401 / 17).

صيدلاني، ابوسعد محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 463 ق)، شاعر، اديب و دانشمند. وى از شاعران ذولسانين عهد خود بود كه برخى از اشعار عربى وى در «دميه القصر» باخرزى مضبوط است. از شعر فارسى وى نيز نشانى در «لغت فرس» اسدى طوسى مى توان جست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (64 / 7)، شاعران بى ديوان (545)، لغت نامه (ذيل/ صيدلانى).

صيرفي اصفهاني سمسار، ابوالفرج سعيد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 532 -440 ق)، عالم و محدث. چون شغلش واسطگى و دلالى در آب و زمين بود به سمسار عقار معروف شد. او خواهرزاده محمد بن احمد خلال محدث است. از احمد بن محمد بن نعمان صائغ «مسند» عدنى و از عبدالواحد بن احمد معلم «مسند» احمد بن منيع و از سبط بحرويه «مسند» ابى يعلى را استماع كرد. او از ابن نعمان و منصور بن حسين تانى و احمد بن فضل باطرقانى و ابونصر ابراهيم بن محمد كسائى و احمد بن محمد بن هاموشه و ابومسلم محمد بن على بن مهربزد و سعيد عيار و بنى منده و ديگران حديث شنيد. سلفى و ابن عساكر و ابوموسى و سمعانى و محمود بن احمد ثقفى و محفوظ بن احمد ثقفى و ابوالمجد زاهر بن احمد و عائشه بنت معمر و عين الشمس بنت سليم و زليخا بنت ابوحفص غضائرى و ديگران از وى حديث شنديند. سمعانى از و به عنوان شيخى صالح و سيرى ناپذير در اخذ روايت ياد كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (354 / 1)، سر النبلاء (623 - 622 / 19)، شذرات الذهب (99 / 4)، العبر (442 / 2).

صيرفي نيشابوري، ابوسعيد محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 421 ق)، محدث. معروف به ابن ابى عمرو نيشابورى. از پدرش و ابوعبدالله محمد بن يعقوب شيبانى و يحيى بن منصور قاضى و ابوحامد احمد بن محمد بن شعيب و ديگران حديث شنيد، اما عمده استفاده ى وى از پدرش ابوعمرو بود. ابوعمرو تا فرزندش محمد در محضر حاضر نمى شد حديث نمى گفت و اگر قسمتى را در غيبت او بيان كرده بود اعاده مى كرد. ابوبكر بيهقى و خطيب و ابوصالح موذن و ابواسماعيل

عبدالله بن محمد هروى و طاهر بن محمد شحامى و ابوالقاسم بن منده و قاسم بن فضل ثقفى و مكى بن علان كرجى و احمد بن سهل سراج و ابن شيرويه و عده اى ديگر از وى حديث روايت كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (284 / 1) سير النبلاء (350 / 17)، شذرات الذهب (220/ 3)، العبر (245 / 2).

صيرفي نيشابوري، شيخ الرئيس، ابوبكر يعقوب

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 466 ق)، مسند و محدث. از ابومحمد مخلدى و ابوحسين خفاف و ابونعيم احمد بن محمد بن ابراهيم ازهرى و ابوعبدالله حاكم نيشابورى حديث شنيد. محمد بن فضل فراوى و زاهر بن طاهر و برادرش، وجيه بن طاهر شحامى، و اسماعيل بن ابى صالح موذن و هبه الحرمان ابن قشيرى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (309 / 1)، سير النبلاء (246 -245 / 18)، شذرات الذهب (325 / 3)، العبر (321 / 2).

صيمري، ابوعبدالله حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(436 -351 ق)، محدث، قاضى و فقيه حنفى. اصلش از صيمر خوزستان و شيخ حنفيه در بغداد بود. مدتى قضاوت مدائن و در پايان قضاوت كرخ را بر عهده داشت. از ابن شاهين و هلال بن محمد و ابوبكر مفيد جرجرائى و ابوالفضل زهرى و ابوبكر بن شاذان و ابوحفص كتانى و ابوعبيدالله مرزبانى و عيسى بن على بن عيسى وزير حديث روايت كرده است. خطيب بغدادى و عبدالعزيز كتانى و قاضى ابوعبدالله دامغانى و بسيارى ديگر از وى رويات كرده اند. صيمرى در بغداد درگذشت و در منزلش در درب زرادين به خاك سپرده شد. از آثارش: «اخبار ابى حنيفه و اصحابه»،كه كتابى حجيم است؛ شرح «مختصر الطحاوى»، در فروع حنفيه، در چندين مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (267 / 2)، انساب سمعانى (576 / 3)، تاريخ بغداد (7 -78 / 8)، سير النبلاء (616 -615 / 17)، شذرات الذهب (256 / 3)، العبر (272 / 2)، الكامل (41/ 8)، كشف الظنون (1837 ،1618)، معجم البلدان (499 / 3)، معجم المؤلفين (35 / 4)، النجوم الزاهره (40 / 5)، هديه

العارفين (309 / 1).

صيمري، ابوعنبس محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 275 ق)، منجم، رياضيدان، اديب و شاعر. از آثار وى «اصل الاصول»، در هيأت و نجوم است كه متضمن بسيارى از اقوال ايرانيان در مسايل نجومى مى باشد. او شاعرى توانا بود. به بغداد رفت و نديم متوكل شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (577 / 3)، تاريخ علوم و فلسفه ى ايرانى (492)، النجوم الزاهره (86 / 3).

صيمري، مفلح

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 873 ق)، فقيه و شاعر امامى. نسبتش به صيمر نزديك خوزستان مى رسد. او پدر حسين صيمرى محدث است. با محقق كركى معاصر و از تلامذه ى ابوالعباس احمد بن فهد حلى، صاحب «عده الداعى» بوده و از وى روايت كرده است. شيخ سليمان بحرانى او را با صفت فقيه علامه توصيف نموده است. از آثارش: «غايه المرام فى شرح مختصر شرايع الاسلام »؛ «كشف الالتباس»، در شرح «الموجز» استادش، ابوالعباس احمد بن فهد حلى؛ «التبيينات فى الارث و التوريثات»؛ «التنبيه على غرائب من لا يحضره الفقيه »؛ «جواهر الكلمات فى العقود و الايقاعات »؛ «مختصر الصحاح »؛ «منتخب الخلاف» يا «تلخيص الخلاف» كه انتخابى از كتاب «خلاف» شيخ طوسى است؛ اجازه اى به ناصر بن ابراهيم بويهى در 873 ق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (206 / 8)، اعيان الشيعه (133 / 10)، ايضاح المكنون (379 ،326 / 1)، الذريعه (400/ 22 ،21 -20 / 18 ،20 / 16 ،88 / 11 ،1086 / 9 ،279 / 5 ،438 / 4)، روضات الجنات (161 -159 / 7)، ريحانه (484 -483 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 138 -137 / 9)، فوائد الرضويه (666)، لغت نامه (ذيل/ صيمرى)، معجم المؤلفين (317 -316

/ 12)، هديه العارفين (469 / 2).

صيمري، نصيرالدين حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 933 ق)، عالم امامى، محدث، فقيه و زاهد. اخلاقى پسنديده داشت و بسيار اهل عبادت بود و بر مستحبات مواظبت مى نمود بطورى كه او را مستجاب الدعوه مى دانستند. نزد پدرش فقه آموخت و از محقق كركى با اجازه حديث روايت مى كرد. شيخ يونس مفتى اصفهان و شيخ يحى بن حسين از شاگردان وى مى باشند. در سنى متجاوز از هشتاد در قريه سلماباد درگذشت و ر همان جا دفن شد. از آثارش: «الايقاظات فى العقود و الايقاعات »؛ «محاسن الكلمات فى معرفه النيات»؛ «المنسك الكبير» يا «النسك الكبير» يا «مناسك كبير» يا «مناسك الحج» كه شامل فوايد بسيارى است؛ «الاسئله الصيمريه»، مسائلى كه براى محقق كركى فرستاده و جواب گرفته است؛ «جواز الحكومه الشرعيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (175 -174 / 6)، ايضاح المكنون (440 ،141 / 2)، الذريعه (128 -127/ 20 ،243 ،204 / 5 ،508 ،89 / 2)، روضات الجنات (161 / 7)، رياض العلماء (180 -178/ 2)، ريحانه (483 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 66 / 10)، فوائد الرضويه (161)، لغت نامه (ذيل/ حسين)، معجم المؤلفين (63 / 4).

ضابطي پور، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد ضابطي پور

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

استاد گرانقدر آقاي احمد ضابطي پور در سال 1338هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عليهم السلام در مشهد مقدس به دنيا آمد. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش، با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه فراوان خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1351

و در اوج خفقان حاكم بر كشور از سوي حكومت ستمگر و ظالم شاهنشاهي خصوصا بر حوزه هاي علميه بدون هيچ ترس و واهمه اي وارد حوزه علميه مشهد مقدس شد تا پاسدار دين خويش و اقتداگر مولاي خود باشد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه حاضر شد پس از اتمام دوران سطوح عالي و شاگردي اساتيد مبرزي چون آيت الله شاهرودي، فاضل لنكراني و ميزرا علي آقاي فلسفي در سال 1357 سال پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي به حلقه درس خارج راه يافت و از محضر بزرگاني همچون همچون آيت الله وحيد و آيت الله لنگروي كسب فيض كرد واز دامن ستارگان پر فروغ حوزه علميه مشهد مشغول خوشه چيني گشت و تا كنون در اين زمينه از هيچ كوششي دريغ نكره است.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه و كلام اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1376از دانشگاه آزاد اسلامي مشهد فارغ التحصيل گرديد و باموفقيت از پايان نامه خويش باعنوان "ارشاد در فقه اسلامي و قانون مدني" دفاع كرد. ايشان ضمن تدريس در دانشگاه فردوسي، آزاد اسلامي مشهد و مراكز آموزش عالي علمي كاربردي به تحقيق و پژوهش مشغول مي باشد كه مقالاتي مانند "وظايف متقابل نهاد حاكميت و مردم" ، "جستاري در دموكراسي ديني" و ولايت فقيه ، فقه تاريخ يا كلام"در مجلات معتبر كشور به چاپ رسانده است.

ضبي اصفهاني، ابومضر محمود

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 508 /

507 ق)، اديب، لغوى، نحوى و طبيب. ملقب به فريدالعصر. وى نخستين كسى بود كه مذهب كلامى معتزل را در خوارزم رواج داد. چون ضبى در صرف و نحو و لغت عرب استاد زمان خود و در انواع علوم ضرب المثل بود. افراد بسيارى بر گردش جمع شدند و مذهب او را پذيرا گشتند. او مدتى در خوارزم اقامت نمود و مردان بزرگى چون زمخشرى و جمعى ديگر از بزرگان را در محضر خود تربيت كرد و آنها از علوم و معارف و مكارم اخلاق وى استفاده كامل كردند. ضبى در مرو درگذشت. زمخشرى در سوگ او مرثيه گفت. از آثارش: «زاد الراكب»، مجموعه اى در شعر، ادب و اخبار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (42 / 8)، ريحانه (335 / 4)، كشف الظنون (945)، لغت نامه (ذيل/ محمود)،معجم الادباء (124 -123 / 19)، معجم المؤلفين (157 -156 / 12).

ضحاك شيباني، ابوبكر احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(287 -206 ق)، حافظ، محدث، فقيه و قاضى. معروف به ابن ابى عاصم. ظاهرى مذهب بود و قياس به كار نمى برد. وى از مشاهير محدثين بود كه به دنبال حديث در كوفه و بصره و بغداد و دمشق و مصر حجاز از محدثين بسيارى چون جد مادرى اش، موسى بن اسماعيل، و ابووليد طيالسى و ابوعمر حوضى و شيبان بن فرخ و ابراهيم بن محمد شافعى و ديگران حديث شنيد. دخترش ام ضحاك عاتكه و قاضى ابواحمد عسال و عبدالرحمان بن محمد بن سياه و احمد بن محمد بن عاصم و احمد بن بندار و ابوعبدالله محمد كسائى از وى حديث روايت كرده اند. ابن ابى عاصم پس از وفات صالح بن احمد بن حنبل به مدت شانزده سال، از

282 -269 ق، در اصفهان قضاوت مى كرد. حدود سيصد تصنيف او، در فتنه ى صاحب الزنج، در بصره به يغما رفت و او از حفظ، پنجاه هزار حديث را بازنوشت. آثار به جا مانده از او: «الديات»، كه در قاهره چاپ شده؛ «المسند الكبير»، شامل پنجاه هزار حديث؛ «الآحاد و المثانى»، شامل بيست هزار حديث؛ «السنه»؛ «الاوائل».[1]

(ع. بخش 1) ابوبكر احمد بن محمد بن عمر شيبانى (ف. 287 ه.ق.). وى 16 سال منصب قضاى اصفهان داشت و كتب او در فتنه زنج به بصره از ميان رفت، ولى مقدار 50000 حديث از حافظه خود نوشت. ضحاك مذهب ظاهرى داشت و قياس را منكر بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (182 -18 / 1)، انساب سمعانى (486 / 3)، تذكره القبوره (392 -391)، الجرح و التعديل (ج 1 ق 67 / 1)، ريحانه (7 / 4)، سير النبلاء (439 -430/ 13)، شذرات الذهب (196 -195 / 2)، العبر (414 -413 / 1)، الكنى و الالقاب (435 / 2)،لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (36 / 2)، النجوم الزاهره (137 / 3)، الوافى بالوفيات (270 -269 / 7).

ضرابي، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1292 ش)، چشم پزشك و نويسنده. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در تهران به پايان رساند و بعد از موفقيت در آزمون دانشجويان اعزامى به اروپا در 1311 ش رهسپار فرانسه شد و در شهر بردو و پس از آن در پاريس در دانشكده ى طب به تحصيل پرداخت و در 1317 ش در رشته ى چشم پزشكى موفق به اخذ درجه ى دكترى شد. پس از آن به ايران بازگشت و از 1320 ش به سمت دانشيار بخش چشم

دانشكده پزشكى منصوب شد.اثر وى: «چشم پزشكى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1103 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (180 -179 / 6).

ضياء شهابي، پرويز

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پرويز ضياء شهابي متولد 1322 در تهران است. تحصيلات متوسطه را در همين شهر به پايان برده و پس از آن در رشته علوم تربيتي دانشگاه تهران پذيرفته شده است.شهابي مدرك كارشناسي اش را در رشته فلسفه و علوم تربيتي در سال 1344 از دانشگاه تهران گرفته وپس از وقفه اي چندساله كارشناسي ارشد را نيز در رشته فلسفه دنبال مي كند. شهابي مدرك كارشناسي ارشد خود را درسال 1350 در رشته فلسفه از دانشگاه تهران گرفته است.او همچنين در2 رشته اصلي و فرعي يكي فلسفه در رشته اصلي و تاريخ اديان و اسلام شناسي دررشته فرعي دكترا گرفته است.شهابي در خلال اين سال ها تدريس را نيز به جد دنبال كرده و از سال 1352به عضويت هيأت علمي دانشگاه فردوسي مشهد در آمده است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : _ پايان تحصيلات متوسطه در تهران _ دريافت مدرك كارشناسي در رشته فلسفه و علوم تربيتي از دانشگاه تهران سال 1344 _ دريافت مدرك كارشناسي ارشد در رشته فلسفه از دانشگاه تهران سال 1350 _ دريافت مدرك دكتراي فلسفه در رشته اصلي و تاريخ اديان و اسلام شناسي دررشته فرعي

استادان و مربيان : پرويز ضياء شهابي از شاگردان احمد فرديد بوده و از محضر اين استاد بهره هاي فراوان برده است.

فعاليتهاي آموزشي : پرويز ضياء شهابي عضو هيأت علمي دانشگاه فردوسي مشهد از مرداد1352 تا اول مهر 1382 و استاديار واحد علوم و

تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامي از اول مهر 1382 نيز بوده است

آرا و گرايشهاي خاص : «هايدگر وجود را تعريف ناپذير مي داند. پرويز ضياء شهابي معتقد است بايد ميان «وجود» و «موجود» تفاوت گذاشت. او اين تفاوت را تفاوت «آنتولوژيك» مي نامد. هايدگر در كتاب «نظر افلاطون درباره حقيقت» پيش از شروع، در مطلبي ميان آموزه متفكر و گزاره هاي علمي تفاوت گذاشته است. هايدگر در يك نيم سال تحصيلي و در4 واحد دانشگاهي تفسير جمله به جمله افلاطون در رساله سوفسطايي را موضوع درس خود قرار داد، زيرا او در اين دوران به آثار سوفسطايي و افلاطون توجه داشت. هايدگر پس از افلاطون مي گويد: آيا مي دانيم كه هر گاه لفظ موجود را به كار مي بريم در حقيقت چه مي خواهيم؟ او مي گويد، به هيچ رو پاسخي نداريم و بايد پرسش از معناي وجود را از نو آورد. بدين رو در شروع و مقدمه رساله «وجود و زمان» مي گويد: كساني كه از مابعدالطبيعه دم مي زنند از وارد شدن به بحث اصلي آن باز مي مانند. ارسطو كليت وجود را وراي كليت جسمي مي دانست. هايدگر وجود را تعريف ناپذير مي داند و معتقد است بايد ميان وجود و موجود فرق گذاشت. او اين تفاوت را تفاوتي «آنتولوژيك(هست شناسي)» مي نامد. وجود پيش از هر موجود است، هر چه هست از وجود هست. به بيان ديگر از وجود تعريفي نمي توان ارائه كرد و قابل پرسش نيست. او معتقد است هر كس كه لفظ وجود را به كار مي برد، معناي آن را مي فهمد. هايدگر سپس به توضيح ساختار

و صورت هر پرسش مي پردازد و سؤال مي كند كه لازمه ذات هر پرسش چيست؟ كه هر پرسش جست وجويي است و در اين ميان جست وجو، بايد از آن چه كه مقصود است، هدايت گرفت، هر پرسش، پرسشي است درباره چيزي. هايدگر براي آن 3 جزء قائل مي شود كه در فارسي بيان دوتاي آن مشكل ندارد: مسئول (كسي كه از او مي پرسند) و مسئول عنه (چيزي كه از او مي پرسند). در پرسش از معناي وجود، بايد ديد از چه كسي بايد پرسيد؟ در ميان موجودات، موجودي است كه به داشتن فهم از ديگران ممتاز است و شايد آن موجود كه خودمان هستيم، سزاوارتر براي «مسئول» بودن است، براي شنيدن پاسخ موجود از او.«دازاين» در آلماني به معني وجود يا واقعيت است. هايدگر خود مي گويد، جان كلمه در وجود و زمان و «او» ميان آنهاست. وجود عبارت است از زمان و آن زماني كه از آن فهم داريم. هايدگر عقيده دارد از وجود اكنون، زمان را فهميده اند و معلوم مي شود اصل آن زمان مندي است.«پرسش وجود» نزد هايدگر مهم بود. پرسش وجود نزد او از نحوه وجود انسان منفك نبوده است»... شايد بسياري از اهالي انديشه رابا اين شرح مختصر بتوان با حوزه علايق و گرايش هاي شهابي در فلسفه نيز آشنا كرد.نخستين نشانه اين آشنايي را مي توان از گرايش او به هايدگر و تأثير روشن از انديشه هاي فرديد بازشناسي كرد. شهابي از شاگردان احمد فرديد بوده اما جست وجوهاي او در حوزه انديشه به اين گرايش مختصر نشده و دامنه وسيع تري بخصوص در مباحث

پديدار شناسي يافته است.

چگونگي عرضه آثار : پرويز ضيا شهابي مؤلف و مترجمي بسيار آگاه به فلسفه و مسلط بر زبان هاي فارسي و آلماني است. ويژگي هايي كه در كمتر اهل اين حوزه يكجا گرد آمده است.بي شك پرويز ضياء شهابي در افق پيش رو توانايي تأليف و ترجمه آثاري مهم تر و اثرگذاري جدي تر در فلسفه ايران امروز را دارد. برخي از مقاله هاي او در حوزه فلسفه عبارتند از : _ تهيه مقدمات آشنايي با منطق جديد، مجله دانشكده الهيات مشهد 1376 _ تالس تولد فلسفه، مجله دانشكده الهيات مشهد 1378 _ پا به پاي ارسطو به جست وجوي دانش برين، مجله برهان و عرفان پيش شماره نخست _ هست شناسي ،دانشي كه بايد جست،مجله برهان و عرفان شماره دوم زمستان 1383

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 درآمدي پديدار شناسانه به فلسفه دكارت

ويژگي اثر : به وسيله نشر هرمس به چاپ رسيد. درآمدي پديدار شناسانه به فلسفه دكارت عنوان مهم ترين اثر پرويز شهابي در حوزه انديشه است.تسلط او به زبان آلماني و در نتيجه در اختيار داشتن منابع دست اولي براي تحقيق در كنار دقت نظر و نگاه ايتومولوژيك به متن،اثر شهابي را ممتاز و بسيار قابل توجه كرده است.اين نگاه ظريف را مي توان از جاي جاي متن كتاب دريافت كرد و بر دقت نظر شهابي در تأليف ،صحه گذاشت. به طور نمونه در مقدمه كتاب دغدغه دقت به خوبي نمايان است:«صفت رئال از اسم res به معني چيز، جوهر، ماهيت ساخته شده است و

آن را بايد به جوهري يا ماهوي ترجمه كرد. اگر رئال را از روي معناي جديدش به واقعي يا حقيقي ترجمه كنيم - كه مترجمان مي كنند- در فهم مقصود امثال دكارت و بخصوص كانت (به طور مثال آن جا كه گفته است وجود محمولي رئال نيست) [كه منظور او همين جاست] با اشكال هاي حل نشدني مواجه مي شويم. » شهابي اينجا نيز نقبي به هايدگر مي زند و مي گويد: هايدگر مهم ترين جمله بخش نخست كتاب« سنجش خرد ناب» را جمله نخستين آن مي داند كه در آن كانت بر داده بودگي خود اشيا انگشت گذاشته است.

2 راه هايي به تفكر فلسفي

ويژگي اثر : ترجمه، نوشته يوزف ماري بوخنسكي ، انتشارات پرسش در اصفهان ، 1381

3 راه هايي به تفكر فلسفي درآمدي به مفاهيم بنيادين

ويژگي اثر : اين كتاب حاصل گفت وگوها و گفتارهايي است درباره «چيستي فلسفه» كه بوخنسكي در يك سري برنامه ها و مصاحبه هاي راديويي عنوان كرده بود و به دليل اهميت مباحث مطرح شده دراين برنامه ها، اين مباحث به صورت كتاب درآمد و بنابر موضوع گفتار با عنوان هاي قانون، فلسفه، شناخت، حقيقت، تفكر، ارزش، انسان، وجود، جامعه و مطلق تنظيم شد. بسياري از كتاب هاي قطور فلسفي هستند كه انبوهي از اطلاعات فلسفي را در خود گنجانده اند، اما خواننده پس از مطالعه آنها كمتر قادر است تا خود فلسفي بينديشد و فلسفه ورزي كند، زيرا فلسفه آموختن و فلسفه آموزاندن به غير از فلسفه ورزي و فلسفي انديشي

است. مي توان انبوهي از اطلاعات فلسفي را در ذهن انبار كرد، اما در مواجهه با مسائل گوناگون، فلسفي نينديشيد. مترجم فاضل كتاب، ضياء شهابي به درستي به اين موضوع اشاره دارد: «درميان آوردن اين پرسش كه «فلسفه چيست؟»، ... درآمد فلسفه ورزي است كه آن را با فلسفه آموزي (در ? معناي تعلّم فلسفه و تعليم آن) نبايد يكي گرفت. بايسته فلسفه ورزي پُرسندگي است. فلسفه آموزي فراگيري پاسخ هايي است به پرسش هايي بي آن كه حال پرسندگي، مقام فراگيرنده گردد.» كتاب راه هايي به تفكر فلسفي به جاي آن كه خواننده تازه كار را با انبوهي از نام ها و فلسفه ها گيج كند، مي كوشد تا در موضوعات و صفحاتي محدود و با زباني ساده و منطقي خواننده را درگير پرسش هاي بنيادين فلسفي كند و دلايلي بر رد و اثبات برخي نظرگاه هاي فلسفي بياورد. بوخنسكي ?? موضوع زير را براي منظور خود برگزيده است: ?_ قانون، ?- فلسفه، ?- شناخت، ?- حقيقت، ?- تفكر، ?- ارزش، ?- انسان، ? _ وجود، ?- جامعه و ??-مطلق. يكي از مهم ترين فصل هاي كتاب، فصل فلسفه است. نويسنده در ابتداي اين فصل ادعايي مي كند كه شايد براي افراد ناآشنا به فلسفه غريب بنمايد. او مي گويد كه فلسفه از اموري نيست كه تنها به اهل فن، يعني فيلسوفان و فلسفه دوستان، اختصاص داشته باشد. كم و بيش هر كس در زندگي خود بارها پرسش هايي فلسفي از خود كرده است. از همين روست كه پرسش «فلسفه چيست؟»، پرسشي است كه به همه ما مربوط مي شود. با اين حال اين

پرسش، يكي از دشوارترين پرسش هاي فلسفي است. كمتر كلمه اي وجود دارد كه مانند فلسفه بر اين همه معناهاي گوناگون دلالت كند. فلسفه به نظر راسل مفهومي است جمعي كه دلالت دارد بر هر آن چه كه نتوان آن را به شيوه علمي بررسي كرد. راسل و ديگر پوزيتيويست ها معتقدند كه در نزد ارسطو فلسفه هم معناي علم بود. پس از ارسطو، علوم خاص مانند پزشكي و فيزيك (طبيعيات)، روانشناسي و منطقِ صوري از آن جدا شدند. بنابراين فلسفه در حال حاضر به نظر اينان شامل اموري مي شود كه نمي توان به طور علمي در باره آنها سخن گفت. مؤلف كتاب مي كوشد تا نظر راسل را از نزديك بنگرد و شك هايي در درستي آن بيندازد.

4 سرآغاز كار هنري

ويژگي اثر : ترجمه، نوشته مارتين هايدگر ، نشر هرمس به چاپ دوم رسيد

5 فلسفه هنر به نزد هايدگر

ويژگي اثر : ترجمه ، نوشته فن هرمن، فريد ريش

6 فلسفه و بحران غرب

ويژگي اثر : ضياء شهابي از جمله مترجمان كتاب «فلسفه و بحران غرب» نيز هست كه ? سال پيش به وسيله نشر هرمس و با همكاري جمعي از مترجمان فلسفه منتشر شد. علاوه بر انتشار اين آثار،شهابي مقاله هاي ارزشمندي نيز در دهه گذشته به نگارش درآورده كه در نشريات دانشگاهي به چاپ رسيده و مورد توجه دانشجويان و علاقه مندان و جويندگان مباحث نظري فلسفه در ايران نيز قرار گرفته است.از آن جمله است مقاله مقدمات آشنايي با

منطق جديد، تالس تولد فلسفه، پا به پاي ارسطو به جست وجوي دانش برين، هست شناسي دانشي كه بايد جست و ... كه بيشتر آنها در دوران حضور او در دانشگاه فردوسي مشهد در نشريه دانشكده ادبيات به چاپ رسيده است...

ضياء، سوسن

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سوسن ضياء در سال 1318 ش. در تهران متولد شد.وي يكي از مترجمان معاصر در حوزه ادبيات كودكان است.ايشان هم اكنون با مجله رشد كودك و مؤسس? پژوهشي كودكان (دنيا) همكاري دارد، و عضو و هنرجوي انجمن نويسندگان كودك و نوجوان مي باشد. كتاب"شهربانو" ترجمه سوسن ضياء، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات كودكان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سوسن ضياء تحصيلات ابتدايي را در مدرسه ژاندارك به پايان رساند و در اين مدرسه زبان فرانسوي را آموخت و موفق به دريافت ديپلم زبان فرانسوي گرديد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوسن ضياء هم اكنون با مجله رشد كودك و مؤسس? پژوهشي كودكان (دنيا) همكاري دارد، و عضو و هنرجوي انجمن نويسندگان كودك و نوجوان مي باشد.

جوائز و نشانها : كتاب"شهربانو" ترجمه سوسن ضياء، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بازيهاي ورزشي در مهدكودك نشر كارگاه كودك

ويژگي اثر : ترجمه

2 رياضيات و بازي براي كودكان پيش دبستاني نشر كارگاه كودك

ويژگي اثر :

ترجمه

3 شهربانو نشر چشمه

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره نوزدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب:«شهربانو» شهربانو/ سوزان فيشر استيپلز؛ ترجم? سوسن ضياء.- تهران: نشر چشمه، كتاب وَنوشِه، 1379. 247 ص. خانم سوزان فيشر استيپلز روزنامه نگاري است كه سالها در پاكستان زندگي كرده و كوير چولستان را درجنوب اين كشور ديده است. كوير چولستان بخشي از كوير بزرگ تَهَر هند در خاك پاكستان است و نويسنده توانسته با مردمان قبيله نشين آن كوير ديدار كند. شهربانو، اولين كتاب داستاني اين خانم نويسنده است كه آن را به مردم چولستان تقديم مي كند. او در اين داستان زيبا كه تصويري ملموس و هنرمندانه از شرايط اجتماعي ارائه مي دهد، موفق شده است چهر? دختري نوجوان را ترسيم كند كه چگونه در ميان آرزوي ساختن زندگي اش به دست خويش و پيروي از قوانين مذهبي و آيين ديرپاي قبيله اي سرگردان است. مترجم محترم اين اثر كه مخاطب آن گروههاي سني دوره هاي راهنمايي و سالهاي دبيرستان است، به خوبي از عهد? ترجمه برآمده و ضمن وفاداري به سبك اثر، متني سليس و خوشخوان ارائه كرده است.

4 گربه اي كه ناخواسته سخن مي گفت نشر فارابي

ويژگي اثر : ترجمه

5 يك مشت ستاره نشر چشمه

ويژگي اثر : ترجمه

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir

ضياءالدين يوسف

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(919 -882 ق)، دانشمند. وى اهل جام و از شاگردان علامه

تفتازانى بود و در علوم معقول و منقول زمان خود استادى و مهارت داشت. در تبريز درگذشت و در آنجا به خاك سپرده شد. ضياءالدين در خوشنويسى نيز دست داشت و خط نستعليق را به شيوه ى ميرعلى هروى خوش مى نوشت. پدرش، جامى، كتاب «بهارستان» و رضى الدين لارى شرح خود بر كتاب «نفحات الانس» را براى خواجه ضياءالدين يوسف نوشته اند.[1]

يوسف بن عبدالرحمن جامى (شاعر معروف) (و. 873 ه.ق.). جامى شرحى را كه بر كافيه ابن صاحب در نحو نوشته و معمولا به «شرح جامى» معروف است به اسم همين فرزند خود ضياءالدين به «الفوائد الضيائية» نامزد كرده و نيز تحفةالاحرار خود را خطاب به همين فرزند- كه در آن هنگام چهار سال داشت- به نظم درآورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار خوشنويسان (972 / 3)، از سعدى تا جامى (774 ،763) بهارستان جامى (مقدمه/ 13)، تاريخ ادبيات در ايران (515 ،470 / 4)، حبيب السير (386 / 3)، رشحات عين الحيات (285 -283 / 1)، لغت نامه (ذيل/ ضياءالدين)، نفحات الانس (مقدمه/ شانزده چهل و دو).

ضياءنور، فضل الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد، عالم ربانى.

تولد: 1299، اصفهان.

درگذشت: 1364(7 ربيع الاول 1406 ق.).

فضل الله ضياءنور، فرزند حجت الاسلام حاج رضا ضياءنور از واعظان اصفهان، از كودكى به فراگيرى علوم و معارف اسلامى پرداخت. پس از مدتى علوم و معارف اسلامى از قبيل ادبيات، منطق، فقه و اصول و مخصوصا فلسفه و عرفان را پشت سر گذاشت. از جمله استادان وى مى توان به اين اسامى اشاره نمود: حاج ميرزا على واعظ شيرازى، آيت الله حاج ميرزا محمدرضا كلباسى، حاج صدرالدين هاطلى كوپايى، حاج شيخ محمدحسين عالم نجف آبادى، آيت الله حاج آقا رحيم

ارباب، آيت الله سيد محمدرضا خراسانى، ملا محمدعلى حبيب آبادى، حاج حسين خادمى، آيت الله حاج شيخ احمد فياض، حاج شيخ محمود مفيد.

استاد ضياءنور ابتدا در كسوت روحانيت بود و علاوه بر تعليم و تعلم، به منبر هم مى رفت. در سال 1336 براى مطالعات جديد و علوم دانشگاهى و تدريس در دانشگاه و وزارت فرهنگ اصفهان نيز اقدام نمود. علاوه بر تدريس، به تحقيق درباره ى عرفان و تصوف اسلامى و شاعران ادب فارس به ويژه مولانا و حافظ پرداخت و كتابى به نام وحدت وجود تهيه كرد كه آماده چاپ است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ضيايي دزفولي، محمد رشيد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1247- ح 1332 ق). فقيه. اديب و شاعر. متخلص به ضيايى. تحصيلاتش را در دزفول گذراند. سپسى به نجف رفت و تحصيلات خود را در آنجا در محضر شيخ انصارى و ميرازى شيراى چندين سال ادامه داد. پس از گرفتن اجازه ى اجتهاد به دزفول مراجعت نمود و به تدريس مشغول شد. چندى هم در خرم آباد و بروجرد اقامت كرد. سپس به عراق رفت و بعد از 1300 ق مجددا به دزفول بازگشت و به تدريس و ترويج علوم اسلامى و انجام وظايف شرعى پرداخت. او بسيار زاهد و پرهيزگار بود به حدى كه هيچ گاه از وجوه خيراتى استفاده نكرد و از دست رنج و كسب و كار خود روزگار مى گذراند. ميراز هادى دزفولى از شاگردان اوست. وى در مقبره ى استاد خود سيد حسين بن عبدالكريم گوشه در دزفول دفن شد. از آثار وى: «ديوان» شعر كه به نام «اشعار ضيايى دزفولى». در 1304 ق در بمبئى به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (280 / 9). الذريعه (632 /

9). طبقات اعلام الشيعه (قرن 725-724 / 14). مؤلفين كتب چاپى (126 / 3).

ضيايي دهخوار قاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. اثر وى ترجمه ى «شواليه دو مزون روژ» از الكساندر دوما (پدر) است كه در دو جلد، در 1306 ش. در تهران منتشر شد و چاپ دوم آن در 1336 ش صورت گرفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2174 / 2). مؤلفين كتب چاپى (771 / 2).

ضيايي شيرازي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف قبل از 1328 ش). حكيم، فقيه، طبيب و شاعر، متخلص به ضيايى. از سادات حسينى بهبهان بود كه در شيراز سكونت داشت. به آورده ى تذكره ى «شعاعيه» وى از جوانى در تحصيل حكمت الهى كوشيد و در فقه شاگرد آيت الله آقا سيد كاظم يزدى بود و اجازه ى اجتهاد از ايشان داشت. بعدها قاضى دادگسترى شد و سپس به سمت رياست دادگسترى مازندران ارتقاء يافت. اثر وى: «ديوان» شعر كه نسخه اى از آن در كتابخانه ملى ملك موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (562 -561). حديقه الشعراء (1084 -1083 / 2). دانشمندان و سخن سرايان فارس (497 -494 / 3). الذريعه (633 / 9). فرهنگ سخنوران (574). مرآت الفصاحه (366 -365).

ضيايي فر، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد ضيائي فر

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1359 دروس حوزوي را همراه با سال چهارم دبيرستان در كاشان آغاز كرد، پس از اخذ ديپلم رياضي در سال 1360 وارد حوزه علميه قم شد. دروس سطح را سال 1346 به اتمام رسانيد و به مدّت 12 سال در دروس خارج فقه و اصول شركت كرد و چند سالي نيز از اين سال ها را به تحصيل كلام و فلسفه پرداخت تدريس در حوزه دانشگاه از زمره فعاليت هاي علمي اوست و اكنون نيز در برخي مراكز به تدريس اشتغال دارد و مهمترين برنامه علمي وي تحقيق است كه از سال 1370 آغاز و تاكنون ادامه دارد به علاوه از سال 1377 تاكنون مدير گروه پژوهش «فلسفه فقه و حقوق اسلامي» پژوهشكده فقه و حقوق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي

وابسته به دفتر تبليغات حوزه عليمه قم و عضو هئيت علمي و شوراي پژوهشي اين پژوهشكده است. همچنين راهنمايي و مشاوره برخي از پايان نامه ها را بر عهده داشته است.

ضيايي مرندي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1275 ق)، مترجم، مفسر، شاعر، متخلص به ضيايى. ملقب به ناظم الملك. در تهران به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات و فراگيرى فنون شعر و ادب از استادان زمان خود. وارد خدمات دولتى گرديد و در وزارت خارجه به خدمت اشتغال ورزيد و با زبان فرانسه آشنايى كامل يافت. ضيايى در اواخر عمر به قم مهاجرت كرد و در آنجا مقيم شد و تا پايان عمر در اين شهر زندگى كرد. وى را در روضه ى حضرت معصومه (س) دفن كردند. از آثار وى: «حقيقت نامه»، شعر، ترجمه ى وصيت نامه ى اميرالمومنين (ع) به امام حسن (ع)؛ «ديوان»؛ «سياست نامه»، شعر، كه ترجمه ى عهدنامه ى اميرالمومنين (ع) به مالك اشتر است؛ «قصيده ى مولوديه»؛ «وصيت نامه ى حضرت رسول (ص) به اميرالمومنين (ع)»، شعر؛ تفسير «سوره العصر»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (242). الذريعه (633 / 9 .338 / 4). ريحانه (124 -123 / 6). زندگينامه ى رجال و مشاهير (240 / 4). سخنوران نامى معاصر (2379 -2376 / 4). شرح حال رجال (285 / 1). فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3365 .2550 .2053 / 2 .1546 -1545 .1196 / 1). مؤلفين كتب چاپى (448 -447 / 2).

ضيائي، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبداللّه ضيايي از چهره هاي برجسته اي بود كه علاوه بر دروس حوزه، دروس عاليه دانشگاهي را آموخت و در حقيقت جامع علوم ديني و كلاسيك بود. معظم له در سال 1302 ش در روستاي درياكنار شهرستان لنگرود از شهرهاي قديمي استان گيلان، در بيت سيادت و فضيلت پاي به عرصه وجود گذاشت. گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : سيد حسين، پدر بزرگوار

سيد عبداللّه ضيايي مردي متدين و شب زنده دار بود و به همان شيوه نياكان و اسلاف گرامي اش به كشاورزي (برنج كاري) و نوغان داري (پرورش كرم ابريشم) مشغول بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدعبدالله ضيايي در سن پنج سالگي براي آموختن قرآن به مكتب رفت و چند سالي را در آنجا نزد معلمان طالقاني - كه از طالقان براي تعليم و تربيت اطفال بدان نواحي مي آمدند - قرآن و برخي از كتب متداول آن زمان، همانند «احسن المراسلات»، «سيد الانشاء نوظهور»، «كليله و دمنه» و «بوستان سعدي» و همچنين طرز نوشتن سندِ اجاره و فروش و انواع نامه نگاري، را فرا گرفت. او به دليل نبوغ و استعداد ذاتي و سرشارش، در مراكز تجمع همانند مسجد، ميدان كُشتي گيريِ گيل مردان حاضر مي شد تا معلم مكتب خانه از حافظه و استعداد او در فراگيري قرآن و درس، براي جذب اطفال اهالي آن سامان در مكتب خانه استفاده نمايد. آيت اللّه دكتر ضيايي پس از تحمل سختي هاي فراوان موفق به اخذ پايان نامه كلاس ششم ابتدايي از مدارس دولتي شد و آن گاه در سال 1323 ش عازم حوزه علميه قم گرديد. دكتر ضيايي هر قدر كه براي فراگيري علم و دانش تلاش مي كرد، به همان اندازه نيز متخلّق به آداب و اخلاق نبوي و سيره عملي معصومين (ع) بود. او علم و تعهد و معنويت را با هم آميخته بود.آيت اللّه دكتر ضيايي، پس از اقامت در قم، به درس خارج آيت اللّه بروجردي و نيز به درس فلسفه و حكمت حضرات: علامه طباطبايي و امام خميني حاضر و تنها از اين بزرگواران بهره مند شد.اقامت آيت

اللّه ضيايي در قم، چندان دوامي نيافت و پس از چندي به ناچار به تهران رفته، در مدرسه علميه مروي تهران به تحصيل خود ادامه داد و در درس خارج «كفايه»و «رسائل» و «مكاسبِ» آيات عظام: حاج سيد احمد خوانساري، حاج عمادالدين غروي رشتي، آقا باقر آشتياني و آقا ميرزا هاشم آملي 4 شركت جست. وي در اين باره مي نويسد:«من نيز دروس آيات عظام: خوانساري، غروي رشتي - كه شايد در علم اصول بي نظير بود - ، آقا ميرزا هاشم آملي و آقا باقر آشتياني را فرا گرفته و در مدرسه شيخ عبدالحسين سمت مدرسي داشتم و نيز به دعوت آيت اللّه خوانساري در جلسه استفتاي معظم له حضور مي يافتم. تا اين كه پس از چند سالي به اتفاق عده زيادي از فضلاي تهران و قم - كه از آن جمله شهيد مطهري بود - در امتحان تصديق مدرسي، كه براي اولين بار تشكيل شده بود، شركت كرديم.»خاطرات و وقايع تحصيل : سيد عبداللّه ضيايي درباره مسافرت خود به حوزه علميه قم مي نويسد:«من به همراه عدّه اي كه عازم كربلا بودند، با مختصر اثاثيه زندگي مجرّدي و مبلغ 350 تومان، كه شايد 70 تومان هم خودم داشتم، به طرف قم حركت كرديم. اما از رشت تا قم دو شب و يك روز طول كشيد تا وارد قم شديم.در سال 1323 ه . ش بود. فرداي آن روز، وارد يكي از حجرات مدرسه فيضيه، كه سه نفر از طلاب گيلان سكونت داشتند، شديم. با آنها در آن حجره بوديم و مشغول درس شديم. تا يكي از روزها بعضي از بزرگان علما از من ديدن كردند و پس از

چند سؤال از صرف مير و امثله از ما چند نفر، خطاب به حاضرين كرده و فرمودند: هر چه زودتر برايش لباس روحانيت تهيه كنيد تا در نرود!». دكتر محمدضيايي در مورد تحصيل در آن دوران اينگونه مي گويد كه: «تمام افرادي كه با من بودند، استخدام شدند و من جرأت دخول در جرگه ظلمه را نداشتم و شبهه ركون به ظالم و معاونت ظلمه در نزد من قوي بود و زندگي براي من بسيار سخت شده بود. روزي از آيت اللّه خوانساري پرسيدم كه طلبه اي چنين و چنان است و مي گويد اگر در دستگاه دولتي قرار بگيرم ممكن است داد مظلومي و يا جاي يك بهايي يا كمونيست را بگيرم، آيا جايز است؟ فرمودند: «اين همه، وسوسه هاي شيطاني است و شيطان قوي است.» و قصه اي نقل كردند كه شيطان از طريق حمايت از دين مرجعي را گول زد و ديگر راه جبران نداشت كه شرحش مفصل است. «و بعد فرمودند: «اگر روزگار خيلي سخت مي گذرد، چرخ دستي بگيريد و سيب زميني بفروشيد.» بالاخره به مدت دو تابستان در روستاي ما، درياكنار لنگرود، مشغول پرورش كرم ابريشم شدم؛ اما چون نابلد بودم خيلي بر من سخت گذشت، به پاي خداوند متعال محسوب داشتم.»دكتر ضيايي با همه سختي ها و گرفتاري هاي زندگي، لحظه اي از كسب علم و دانش غافل نماند. ايشان بعد از اخذ مدرك ليسانس، به تحصيلات دانشگاهي ادامه داد تا موفق به اخذ دكترا در رشته علوم تربيتي از دانشگاه تهران شد. وي در اين باره خاطره اي نقل مي كند:«در دوره دكترا مبصر كلاس بودم، آخر سال ها بود، يعني در حدود سال 1335 ش، كه مرحوم

«آقاي مشكاة» حُسن ظنّي به من داشت، در حضور جمعي از اساتيد از من خواست كه استخدام شوم؛ اما من اين كار را حرام مي دانستم، به تعلّل متوسل شدم. بالاخره استدلال آنها قوي بود و من جرأت نمي كردم كه بگويم من حرام مي دانم. تا آنجا كه مستأصل شدم، گفتم استخاره مي كنم. قرآن گرفتم و استخاره كردم. از باب اعجاز قرآن، اين آيه در اول صفحه دست راست قرآن، بعد از گشودن، نوشته شده بود: (اهم يقسمون رحمة ربّك نحن قسمنا بينهم معيشتهم.)وقتي اين آيه را ديدند، كانّه علي رؤوسهم الطير!! در مورد عدم قبول استخدام دولتي خيلي حرف ها خوردم؛ اما همه را به پاي خدا محسوب داشتم كه ان شاء اللّه همان طور كه در دنيا پاداش مضاعف داده، در آخرت نيز عطا فرمايد.»استادان و مربيان : از استاداني كه سيد عبداللّه ضيايي در محفلشان كسب فيض نمود مي توان به : آيت الله بروجردي، طالقاني، حاج سيداحمد خراساني، حاج عماد الدين غروي رشتي، آقا باقر اشتياني، ميرزا هاشم آملي، علامه طباطبايي و امام خميني اشاره كرد.وقايع ميانسالي : با توجه به سابقه طولاني و خدمات بي نظير سيد عبداللّه ضيايي، مردم منطقه به محض اطلاع از رحلت ايشان، جامه عزا به تن كردند و همه جا را سياهپوش نمودند. مجالس مختلف و متعددي در همه شهرها، بخش ها و روستاهاي كوچك و بزرگ منعقد گرديد. مجالس متعددي نيز از سوي بزرگان در تهران، قم و... منعقد شد.فرزندان آيت اللّه ضيايي نقل كرده اند كه: در شب وفات، حالت بيهوشي به آن مرحوم دست داد ؛ به طوري ما خيال كرديم از دنيا رفته است. لذا شروع به

گريه و زاري كرديم؛ ولي پس از چندي، ايشان به هوش آمدند و فرمودند: چرا مرا برگردانديد؟ آن گاه فرمودند: من نماز نخوانده ام. سپس با همان حالت ضعف و ناراحتي تيمّم نمودند، نماز به جا آوردند و با خنده فرمودند: گلاب بپاشيد، مگر نمي بينيد؟! و چندين بار اين جمله را تكرار كردند. ما نيز اين كار را انجام داديم. در اين هنگام نيم قامت برخاستند و در حالي كه مي خنديدند و كلماتي زير لب زمزمه مي كردند، چشم از جهان فرو بستند و ما به ياد جمله اميرالمؤمنين (ع) افتاديم كه فرمود:يا حار هَمْدانِ مَنْ يَمُتْ يَرَني مِنْ مُؤْمِنٍ اَوْ مُنافِقٍ قُبلاًزمان و علت فوت : سيد عبداللّه ضيايي، كه به امراض معده و سرطان مبتلا شده بود و پس از معالجات ممتد در ايران و خارج (اتريش و انگليس) در شب شام غريبان حضرت ابي عبداللّه (ع) در بيست و سوم مرداد 1368 ش دار فاني را وداع گفت و به عالم بقا شتافت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد عبداللّه ضيايي ، بعد از اخذ مدرك دكترا و اخذ اجازات اجتهاد از آيات عظام، به امر مراجع تقليد، تهران را به قصد توطن در گيلان ترك كرد و در آستانه اشرفيه رحل اقامت افكند. وي به مدت 17 سال، يعني از سال 1341 تا 1357 ش، به امر آيات عظام، بويژه حضرت امام خميني (ره) ، مأمور به امامت جماعت مسجد جامع و مديريت حوزه علميه جلاليه آستانه اشرفيه گرديد.دكتر ضيايي مبارزه را از هنگام ورود به دانشگاه آغاز كرد و با مباحث و مناظرات علمي با چهره هاي منحرف و وابسته به رژيم طاغوتي و استخدام

نشدن در دوائر دولتي - كه نشانه مشروع ندانستن حكومت طاغوت بود - ، در عرصه هاي مختلف به مصاف طاغوت و انديشه هاي منحرف رفت. زماني كه به آستانه اشرفيه بازگشت، باز هم از مبارزه باز نايستاد و در منابر و سخنراني ها، در مناسبت هاي مختلف، به شدت از رژيم طاغوتي انتقاد مي كرد؛ به طوري كه يك سال قبل از انقلاب ممنوع المنبر شد و چند ماه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، منزل او به دست عوامل مزدور ساواك به آتش كشيده شد كه بر اثر آن، بسياري از نوشته ها، كتب و تقريرات درسي مربوط به حوزه و دانشگاهش از بين رفت. او بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان يكي از خبرگان از استان گيلان به منظور تدوين قانون اساسي انتخاب گرديد و سپس به طور موقت به تهران رفته، پس از چندي هم در قم مقيم شد. ايشان علاوه بر تدريس در حوزه، در شوراي مديريت حوزه علميه قم در سمت دبير شورا هم انجام وظيفه مي كرد.فعاليتهاي آموزشي : مرحوم سيد عبداللّه ضيايي از جمله شخصيت هاي برجسته و شاخصي بود كه با توجه به تحصيلات دانشگاهي و تسلط و احاطه بر مباني مسلك ها و شناخت عناصر منحرف و عقايد آنان، منزل خود را پايگاه پاسخ گويي به سؤالات علمي و شبهات گوناگون اساتيد دانشگاه ها، فرهنگيان، گروه هاي مختلف از قبيل توده اي ها، بهايي ها، كمونيست ها و جوانان مسلمان دانشجو و... قرار داده بود. او نقش به سزايي در روشن شدن اذهان مردم در برابر اين انحرافات داشت. او كانون توجه و مراجعه روشنفكران بود.وعظ و خطابه او باعث بيداري نسل جوان در برابر تهاجمات و خطرات فكري، فرهنگي، عقيدتي،

علمي و... مي شد ؛ در يك كلمه، گرچه او در شهر كوچك آستانه اشرفيه سكونت داشت، ولي در حقيقت مركز هدايت فكري و فرهنگي تمام گيلان و غرب مازندران به شمار مي رفت و در اين راستا با عده اي از واعظان و نويسندگان منطقه، همانند مرحوم آيت اللّه احسان بخش، آيت اللّه قرباني و...، همكاري داشت. به همت ايشان و جمعي از بزرگان حوزه علميه و مدرسين عالي مقام، نخستين برنامه جهت ساماندهي و قانون مندي دروس و امور مربوط به طلاب تدوين شد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : سيد عبداللّه ضيايي جزو معدود عالماني بود كه توفيق يافت منشأ خدمات اجتماعي و سياسي و آثار و بركات معنوي گردد؛ از جمله خدمات وي است:.1 بازسازي و احياي حوزه علميه جلاليه آستانه اشرفيه، با تجهيزات كامل..2 تربيت و پرورش صدها نفر طلبه كه بسياري از آنان در سمت امامت جمعه و جماعت و مناصب دولتي و قضايي به نظام اسلامي خدمت مي كنند..3 احياي مسجد جامع آستانه اشرفيه با گنبدي بسيار زيبا..4 احداث بيمارستان در آستانه اشرفيه..5 احداث و مرمت مساجد و حسينيه هاي فراوان در منطقه..6 احداث پمپ بنزين..7 احداث ساختمان هاي فراوان وقفي از قبيل حمام و... .. 8 اعزام مبلغ به روستاهاي گيلان و مازندران، يكي از روش هاي پسنديده و موفق وي در اين باب بود.از آنجا كه ايشان با روحيه و آداب و رسوم مردم منطقه كاملاً آشنايي داشت، اول ماه محرم يا رمضان، مبلغان اعزامي از قم و مشهد وقتي وارد استان گيلان مي شدند، ابتدا به منزل وي در آستانه مي آمدند. ايشان در منزل از آنان امتحان منبر به عمل مي آورد

و بعد به تناسب نوع سخنراني و لحن و معلومات طلبه، مي فهميد كه او را به كدام محل بفرستد تا هر دو راضي باشند. مردم منطقه از اين روش همواره رضايت كامل داشتند و از او به نيكي ياد مي كنند.چگونگي عرضه آثار : سيد عبداللّه ضيايي از طبع شاعرانه هم بي بهره نبود و اشعاري از ايشان به يادگار مانده است. از باب نمونه، غزلي را كه ايشان به سال 1354 ش در مدح حضرت بقية اللّه الاعظم - عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف - سروده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1kz

ضيغمي، بهرام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آمار حياتى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

طارمي زنجاني، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1263 ق)، عالم، فقيه امامى، اصولى، متكلم و نحوى. در آب بر، از نواحى طارم، به دنيا آمد. وى ابتدا در زنجان به تحصيل پرداخت، سپس به قزوين رفت و در خدمت علامه ى وقت سيد على قزوينى، صاحب حاشيه ى «قوانين». مقدمات و مراتب علمى را فرا گرفت. براى تكميل تحصيلات به عتبات مشرف شد. در حوزه ى درس حاج سيد حسين كوه كمرى و فاضل ايروانى و فاضل مامقانى و ميرزاى شيرازى حاضر شد و از ايشان اجازه اجتهاد دريافت كرد. در حالى كه از بزرگان علماء شده بود. به زنجان بازگشت و به تدريس و تأليف و امامت جماعت پرداخت. وى رد زنجان درگذشت و در جوار سيد ابراهيم به خاك سپرده شد. از آثارش: «الاصول الجعفريه». در عقايد، به فارسى؛ «افضل المجالس فى المواعظ و المصائب»، كه مقتلى است به فارسى؛ «تكميل الايمان نى اثبات وجود صاحب الزمان». به فارسى؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ مرتضى انصارى؛ حاشيه ى «قوانين الاصول»؛ «ربيع المتهجدين»، در نماز شب؛ «الارث» و «الديات»، به فارسى؛ «شرح الاحتشام»، در شرح «نهج البلاغه»؛ «مشكل الرجال فى منتهى المقال»؛ «شرح الصمديه»؛ «منتخب العلوم». در صرف و نحو؛ شرح «الدره» سيد مهدى بحرالعلوم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (279 / 4). الذريعه (285 / 8 .418 / 4 .259 .180 -179 / 2 .443 / 1). ريحانه (386 -385 / 2). طبقات اعلام الشيعه (قرن 339 / 14). علماء معاصرين (89). معجم المؤلفين (168 -167 / 3). مكارم

الآثار (1717 / 5).

طارمي زنجاني، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1351 -1295 ق). فقيه، اصولى و شاعر. اهل طارم سفلى. بين قزوين و زنجان، است. پس از فراگيرى مقدمات در 1317 ق به نجف رفت و از محضر شيخ الشريعه اصفهانى و آخوند خراسانى و علامه يزدى استفاده نمود. تا عالمى فرزانه گشت. آن گاه به زنجان بازگشت و بارى مدتى مرجع امور دينى مردم شد. وى در تهران از دنيا رفت و در جوار حضرت عبدالعظيم حسنى در شهر رى دفن شد. از آثارش: «قاعده لاضرر»؛ كتاب «منجزات المريض»؛ «كتاب فى الاصول»؛ «كتاب الوقف»؛ «نتيجه الحياه»؛ «ديوان» شعر به عربى و فارسى؛ «ذخيره الممات»، در مواعظ و مصائب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 1013 -10 / 12 / 14). معجم المؤلفين (62 -61 / 5).

طارمي، نجم الدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، مترجم. وى از بزرگان دربار ميران شاه بن تيمور (م 810 ق). بود. طارمى در فن انشاء تلسط داشت و به فرمان آن پادشاه كتاب «كامل التواريخ» ابن اثير را به فارسى ترجمه كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (256). حبيب السير (550 / 3).

طالب شيرازي، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1308 ق)، شاعر، اديب و خطاط. در علوم ادبى مهارت و در علوم عربى دست داشته است. خط شكسته را پاكيزه و شيرين مى نوشت. در چند سال آخر عمر به صدارت ديوان خانه ى عدليه ى فارس منصوب شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1089 -1088 / 2).

طالب زاده، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1307، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زنان و مامائى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1335، دكتراى تخصصى زنان و مامائى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1346.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زنان و مامائى، مسئله RH و روش نوين درمان آن.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

خلاصه اى از مامائى طبيعى، خلاصه اى از مامائى غير طبيعى، مسئله RH و روش نوين درمان آن.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

زنان و مامائى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

طالبوف تبريزي، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1329 / 1328 ق)، نويسنده، مترجم. وى در تبريز به دنيا آمد. شانزده يا هفده ساله بود كه تبريز را ترك كرد و به تفليس رفت و به كسب و كار و تحصيل پرداخت. در اواسط پادشاهى ناصرالدين شاه، طالبوف نيز كه از مجراى زبان روسى اطلاعاتى به دست آورده بود. از راه نوشتن به بيدارى مردم و انتقاد از استبداد پرداخت. چنان كه بعد از صدور فرمان مشروطيت از طرف مردم آذربايجان به نمايندگى مجلس انتخاب شد اما به دليل نامعلومى از قبول وكالت سر باز زد. او مسلمان باعقيده اى بود و مراسم حج را بجا آورد ولى با اين همه هرگز پايبند اوهام نشد. مردى وطن پرست و ميهن دوست بود. در اواخر عمر براى درمان چشمش به برلين رفت و پس از بازگشت درگذشت. از آثارش: «سفينه ى طالبى» يا «كتاب احمد»؛ «مسالك

المحسنين»؛ «مسائل الحيات»؛ «پندنامه ماركوس قيصر روم». ترجمه؛ «رساله ى فيزيك»؛ «نخبه ى سپهرى»، كه خلاصه اى از «ناسخ التواريخ» است در احوال رسول اكرم (ص)؛ «ايضاحات در خصوص آزادى»؛ «سياست طالبى»؛ ترجمه ى رساله ى «هيئت جديد».[1]

(حاج ملا) عبدالرحيم بن (استاد) ابوطالب نجار تبريزى سرخابى، نويسنده و دانشمند (و. 1250- ف. تمرخان شوره 1328 ه.ق.) وى در حدود 16 سال به تفليس رفت و به تحصيل زبان روسى و ادبيات آن پرداخت و متدرجا نزد رجال و دانشمندان روسيه به درستكارى و راست گفتارى شناخته شد و سپس در تمرخان شوره - داراالحكومه داغستان- اقامت كرد و مورد احترام جميع مسلمانان و جزايشان گرديد و خانه اش مقصد امرا و علما و اعيان و ملجاء نيازمندان و مستمندان شد. وى يكى از نسختين نويسندگان فارسى است كه ايرانيان را به تأليف رمانهاى علمى و تآتر و ترجمه علوم و فنون و هنرهاى زيبا و مكارم اخلاق به زبان ساده آگاه كرد، و اين امر روز به روز بر اعتبار و منزلت او نزد همه مى افزود. از آثار اوست: «كتاب احمد»يا،«سفينه طالبى»در سه جلد،«پندنامه قيصر»،«مسالك المحسنين»،«مسائل الحياة»،«فيزيك» و «تاريخ مختصر اسلام» (قزوينى. وفيات معاصرين يادگار 5 شماره 5 -4)، «نخبه سپهرى» در احوال حضرت رسول، ترجمه پندنامه ماركوس، هيئت جديده ترجمه از فلاماريون، ايضاحات در خصوص آزادى، سياست طلبى و غيره (لغ.)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين ايران (127 -126 ،102)، از صبا تا نيما (304 -287 / 1)، پژوهشى در نثر و نظم دوره ى بازگشت ادبى (129 -125)، تاريخ انقلاب مشروطيت (191 -190 / 1)، چون سبوى تشنه (342 ،190 ،189 ،15)، دايره المعارف فارسى (1610

/ 2)، الذريعه (256 / 95 / 24 ،345 / 20 ،263 / 17 ،199 / 3)، ريحانه (17 / 4)، سبك شناسى (366 / 3)، شخصيت هاى نامى (302 -301)، شرح حال رجال (263 -262 / 2)، صد سال داستان نويسى (25 -24 / 2 -1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1101 / 14)، لغت نامه (ذيل/ طالبوف)، مكارم الآثار (2024 / 6)، مؤلفين كتب چاپى (826 -824 / 3)، يادگار (س 5، ش 5 -4، ص 86)، يغما (س 4، ش 5، ص 221 -214).

طالبي نيا، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد طالبي نيا

محل تولد : خوى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/24

زندگينامه علمي

اينجانب هنگامي كه در كلاس چهارم در رشته رياضي فيزيك نظام قديم درس مي خواندم شيفته حوزه علميه شدم و در سال 1372 قدم در آن نهادم مقدمات را در حوزه علميه بناب در محضر اساتيدي همچون

استاد صدر كريمي (صرف و نحو) استاد آتش زر (منطق) استاد طباطبايي (فقه) استاد سيدي (اصول) و استاد معظم بنابي (اخلاق و شرح لمعه) به پايان رساندم. آنگاه در مهر ماه سال 1378 عازم حوزه علميه قم شدم و دروس سطح را در محضر بزرگاني همچون آيت الله احمدي ميانجى، آيت الله استادي، استاد حسيني بوشهرى، استاد سيد احمد خاتمى، استاد لطفي كاشانى، استاد عليدوست، استاد سجادي امين، استاد در گاهي تبريزي و ... به پايان رساندم و از دروس خارج حضرات آيات بهجت، وحيدخراساني، مكارم شيرازي، جعفر سبحاني ،نوري همداني و فروغي اردبيلي بهره بردم. در كنار دروس رايج حوزه، در مقطع كارشناسي ارشد رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن نيز تحصيل كرده ام. هم

اكنون يكي از مديران راديو معارف هستم.

طالع كازروني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1303 ق)، طبيب، خطاط و شاعر، متخلص به طالع. پدرش در كارزون ساكن بود و پس از چندى در شيراز منزل گزيد و مشغول طبابت شد. ميرزا محمد به قدر امكان علم صرف و نحو و معانى و بيان و منطق و كلام تحصيل كرد. خط نستعليق و شكسته را خوب مى نوشت و به شيوه ى شعراى قديم شعر مى سرود و همانند پدر در شيراز طبابت مى كرد. وى در جوانى از دنيا رفت و پيكرش را به عتبات حمل نمودند. اثر وى «ديوان» شعر مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (562)، حديقه الشعراء (1095 -1090 / 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (515 -514 / 3)، الذريعه (639 / 9)، مرآت الفصاحه (369 -368).

طالقاني اصفهاني، هدايت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هدايت الله طالقاني اصفهاني

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/5/28

زندگينامه علمي

اينجانب سيد هدايت الله طالقاني اصفهاني در 28/5/1331 در اصفهان متولد شدم. در خرداد 50 ديپلم رياضي از دبيرستان حكيم سنائي اصفهان گرفتم و در همان سال مهر 50 وارد دانشگاه ملي سابق (شهيد بهشتي) رشته فيزيك شدم و ليسانس فيزيك دريافت نمودم و مقداري دبير دبيرستانها سپس مدرس مركز تربيت معلم بودم. دروس حوزوي را در اواخر دوران دبيرستان در اصفهان شروع كردم سپس بطور جدي در مهر 63 دروس را در اصفهان پي گرفتم و از سال 65 در حوزه علميه قم مشغول بوده ام. پس از گذراندن 13 سال درس خارج و دريافت مدرك سطح چهار از مهر 79 پاي درسي شركت ننمودم و صرفاً به كارهاي تحقيقاتي پرداختم.

طالقاني قزويني، شرف الدين محمود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد شرف الدين محمود فرزند سيد علا الدين بن سيد جلال الدين طالقاني قزويني بود. علوم عقليه را از حوزه درس علماي بزرگ زمان خود فراگرفته و توانست تدريس فلسفه را در قزوين به دست گيرد. ديري نپايد وي از بزرگان علوم عقلانيه شد. سيد شرف الدين محمود در حدود سال 918ق فوت نمود.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : سيد شرف الدين محمود فرزند سيد علا الدين بن سيد جلال الدين طالقاني قزويني بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد شرف الدين طالقاني قزويني علوم عقليه را از حوزه درس علماي بزرگ زمان خود فراگرفت.

استادان و مربيان : سيدشرف الدين طالقاني قزويني ، علوم عقلي را در محضر محمدبن زين الدين احسايي معروف به ابن ابي جمهور احسايي

درك نمود. اخذ اجازه از اين استاد را علامه مجلسي در بحار الانوار و شيخ آقا بزرگ تهراني در الذريعه آورده اند.

زمان و علت فوت : سيد شرف الدين طالقاني قزويني در حدود سال 918ق فوت نمود.

فعاليتهاي آموزشي : سيد شرف الدين طالقاني قزويني ، تدريس فلسفه را در قزوين به دست گرفت و ديري نپايد از بزرگان علوم عقلانيه شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 حواشي بر الهيات شرح اشارات خواجه نصيرالدين طوسي

منابع زندگينامه :

1نسيم قزوين ، بنياد فرهنگي قزوين شناسي ، دفتر اول ، زمستان 1375 ، ص 145

طالقاني قزويني، محمديوسف

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرمحمد يوسف طالقاني قزويني متوفي حدود سال 1098 ه_.ق ، از ارباب حكمت متعاليه و اعاظم فلسفة مدرسه قزوين در عصر صفوي بود. وي پس از تكميل علوم عقلي در قزوين و اصفهان ، كرسي تدريس را در زادگاه خود به دست گرفت. آثار و حواشي فلسفي كه از شاگردان او باقي مانده ، عظمت مدرسه فلسفي قزوين را در اين مقطع زماني منعكس مي كند.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد ميرمحمد يوسف طالقاني قزويني مقدمات علوم اسلامي و فنون و ادب را نزد افاضل علماي قزوين تكميل نمود. تمايل مفرط به حكمت و فلسفه باعث گشت به اصفهان عزيمت نموده و به اوج عالي علوم عقلي دست يابد.

استادان و مربيان : سيد ميرمحمد يوسف طالقاني قزويني پس از عزيمت به اصفهان ، به حوزة درس آخوند ملا رجبعلي تبريز متوفي 1080ه_.ق وارد گرديد و از محضر اين استاد بهره هاي فراوان برد. شيخ

آقا بزرگ تهراني در كتاب طبقات اعلام الشيعه ، به شهادت شاگردش ملا محمد باقر فرزند ايلدر در كتاب المعارف الالهيه ، او را ارشد و باهوش ترين شاگردان اين استاد نام مي برد.

هم دوره اي ها و همكاران : سيدمير محمد يوسف طالقاني قزويني با هم نام خود شيخ ملا محمد يوسف الموتي قزويني ، شاگرد صدرالمتالهين شيرازي مباحثات و جدلهايي در زمان خود داشت.

زمان و علت فوت : سيد ميرمحمد يوسف طالقاني قزويني متوفي حدود سال 1098 ه_.ق مي باشد.

فعاليتهاي آموزشي : سيد ميرمحمد يوسف طالقاني قزويني پس از تكميل علوم عقلي در اصفهان ، به موطن خود قزوين بازگشت و كرسي تدريس و رهبري را به دست گرفت. آوازه او پس از مدتي در اطراف و اكناف پيچيد و عشاق فلسفه به حوزه در س او پيوستند و نزد اهل فضل به تحقيق و تدقيق و قدرت بيان و ابتكارات ظريف و تحقيقات عميق شهرت يافت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيد ميرمحمد يوسف طالقاني قزويني علاوه برتدريس علوم عقلي ، آثاري چند را به رشته تحرير درآورده است.

آرا و گرايشهاي خاص : احاطة سيد ميرمحمد يوسف طالقاني قزويني به علوم عقلي و نقلي و آراي سلف حوزه او را رونق خاصي بخشيده بود. وي كه مخالف مكتب صدرايي و از پيروان مكتب استادش ملا رجبعلي است با هم نام خود شيخ ملا محمد يوسف الموتي قزويني شاگرد صدرالمتالهين شيرازي مباحثات و جدلهايي داشتند. آثار و حواشي فلسفي كه از شاگردان اين دو برج عالي فلسفه در قزوين باقي مانده ، عظمت مدرسه فلسفي قزوين را در اين مقطع زماني منعكس

مي كند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 رساله اي در دفاع از نظرات استادش ملا رجبعلي تبريز

ويژگي اثر : اين رساله در رد فلسفه صدرايي است

منابع زندگينامه :

1نسيم قزوين ، بنياد فرهنگي قزوين شناسي ، به كوشش محمدعلي حضرتي ، دفتر اول ، زمستان 1375 ، ص 165

طالقاني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1350 ق)، عالم دينى و فقيه. از فرزندزادگان امامزاده سيد نصرالدين است كه در يكى از روستاهاى طالقان به دنيا آمد. وى پس از خواندن دروس ابتدايى به تهران آمد و مقدمات و سطوح را در تهران خواند. آن گاه به عتبات مهاجرت كرد و در حوزه ى درس ميرزاى شيرازى در سامرا شركت نمود و پس از ايشان نزد آيت الله سيد اسماعيل صدر به تحصيل پرداخت. در 1317 ق به حج رفت و در مراجعت،به تهران آمد و مقيم گشت و تا پايان عمر به انجام وظائف شرعى و دينى مشغول بود. پس از درگذشت، پيكرش به نجف حمل و در وادى السلام دفن شد. از آثارش: «كيمياى هستى»؛ «مقاله ى اثنى عشريه»؛ «محاكمه الحجاب»؛ «السياسه الحسينيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (137 / 20 ،202 / 18 ،271 / 12)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 33 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (510 -509 / 4).

طالقاني، ابوالخير، احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(590 -512 ق)، قارى، محدث، واعظ و فقيه شافعى. در قزوين متولد شد. در هفت سالگى قرآن را حفظ كرد. از ملكداد عمركى و محمد بن يحيى نيشابورى و ابوعبداللَّه فراوى و عبدالغافر فارسى و عبدالجبار خوارى و زاهر شحامى و ابن قشيرى و ابن بطى در قزوين و نيشابور و بغداد فقه و حديث آموخت. مدتى ساكن بغداد بود و در نظاميه و جامع قصر تدريس مى كرد. موفق الدين عبداللطيف و ابن القرشى و رافعى از شاگردان وى بودند. با ابن جوزى واعظ مشهور، به نوبت، هر كدام يك روز، مجلس وعظ منعقد مى نمودند. خليفه وقت در مجلس موعظه حاضر و پس پرده مى نشست و جمع زيادى از مردم در مجلسش ازدحام مى كردند. روز

عاشورايى بر منبر بود، مردم از وى خواستند كه بر يزيد لعن كند و او امتناع ورزيد، لذا مطرود آنان گشت و به قزوين بازگشت و در همان جا درگذشت. وى تصنيفات مختصر و مفصل بسيارى در تفسير و حديث و فقه دارد. از آثار وى: «التبيان فى مسائل القران»، ردى بر حلوليه و جهميه؛ «خصائص السواك»، كه در «معجم المؤلفين» «خصائص السوال» آمده است؛ «حظائر القدس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (93/1)، ريحانه (93/7)، سير النبلاء (193 -190 /21)، كشف الظنون (705 ،341)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (48 -46 /19)، معجم المؤلفين (168 -167 /1)، نامه ى دانشوران (303 -287 /8)، هديه العارفين (88/1).

طالقاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد احمد بن العلامه السيد محمدتقى بن السيد الجليل السيد احمد بن السيد العلام السيد محمد بن السيد احمد حسينى اوزانى طالقانى تهرانى يكى از مشاهير علماء معاصر و مراجع امور دينى مردم تهران بودند در گذر قلى خيابان (خيام).

وى در سال 1302 ق در تهران متولد شده و در بيت مجد و شرف پرورش يافته و مقدمات را از فضلاء عصر خود فراگرفته آنگاه از محضر جماعتى از علماء اعلام تهران مانند علامه آقا سيد هادى طالقانى و ديگران از مدرسين مدرسه مروى استفاده نموده و در سال 1325 ق كه والدش آيت اللَّه آقا سيد محمدتقى وفات نمود در مسجد پاچنار بجاى ايشان به اقامه جماعت و مرجعيت امور پرداخته تا سال 1382 قمرى كه بدرود زندگى گفتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

طالقاني، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1312 -1233 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در نوجوانى به نجف رفت و چند سال در درس و بحث شيخ محمد حسن نجفى، صاحب «جواهر»، شركت كرد. سپس به زادگاهش بازگشت و پس از چندى براى بار دوم به نجف رفت و در محضر شيخ انصارى و ملا آقاى دربندى و شيخ راضى نجفى حاضر شد تا به مدارج عالى فقه و فقاهت دست يافت و در ايام غيبت شيخ انصارى به جاى او اقامه ى نماز كرد. در 1288 ق به ايران بازگشت و ساكن تهران شد و به تدريس و انجام ساير وظائف دينى پرداخت و تا پايان اين عمر به تدريس و تصنيف مشغول بود. از آثارش «تقريرات» بحث استادانش صاحب «جواهر» و شيخ انصارى مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن

1619 -1618 / 14).

طالقاني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدتقى بن السيد العلامه السيد احمد ابن العلامه الجليل السيد محمدتقى مى باشد.

وى در سال فوت مرحوم جدش علامه سيد محمدتقى 1325 ق در تهران متولد و لذا بنام جدش موسوم گرديده است والده ماجده اش خواهر زاده علامه بزرگوار تهرانى مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ آقا بزرگ صاحب (الذريعه الى تصانيف الشيعه) بوده است.

(وف 1325 ق)، عالم دينى و فقيه. نسبش به امامزاده سيد نصرالدين از فرزندزادگان امام باقر (ع) مى رسد. در نجف از محضر شيخ انصارى و علامه سيد حسين كوه كمرى و ديگران استفاده نمود و از جمعى از علماى بزرگ همچون علامه سيد مهدى قزوينى و علامه كوه كمرى و فاضل ايراوانى و علامه شيخ زين العابدين مازندرانى و شيخ محمد حسين كاظمى و علامه سيد على، مؤلف «البرهان» و ديگران به دريافت اجازه نايل شد. وى در حدود 1300 ق به تهران بازگشت و به انجام وظائف دينى پرداخت تا درگذشت. او در مسجد ماشاءالله شهر رى جنب قبرستان ابن بابويه مدفون شد. از آثار وى «المظاهر العقليه»، در اصول دين و اجتهاد و تقليد و فروع فقهى است. بر اين كتاب اجازه ى فاضل ايروانى و سيد محمد تقى قزوينى، در 1295 ق، مكتوب است.[1]

السيد محمدتقى بن السيد احمد بن السيد محمد بن السيد احمد الحسينى اوزانى طالقانى والد مرحوم سيد احمد آنف الذكر كه نسبش بامامزاده جليل القدر سيد نصيرالدين مدفون در خيابان (خيام) امروز منتهى و از آن بزرگوار بامامزاده واجب التعظيم و لازم التكريم حضرت سلطان على بن الامام الهمام ابى جعفر محمد الباقر عليه السلام مدفون (در اردهال) كاشان و معروف به مشهد قالى منتهى ميشود.

وى در نجف اشرف

از محضر شيخ انصارى و علامه سيد حسين كوهكمرى و ديگران استفاده نموده و از جمعى از علماء بزرگ مانند علامه سيد مهدى قزوينى و علامه كوهكمرى و فاضل ايروانى و علامه شيخ زين العابدين مازندرانى و شيخ محمدحسن كاظمى و علامه سيد على مولف (البرهان) و ديگران بدريافت اجازه اجتهاد و غيره نائل شده و حدود 1300 ق به تهران مراجعت و قيام بوظائف دينى نموده تا در محرم سال 1325 ق وفات و در مسجد ماشاءاللَّه شهر رى در جنب قبرستان ابن بابويه مدفون گرديده است.

داراى تأليفات عدديه مبسوطه كه از آنها است (المظاهر العقليه) مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (164 / 21)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 244 -243 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (506 -505 / 4).

طالقاني، محمدجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا محمدجعفر طالقانى از بزرگان علماء عصر خود بوده است فرزند آن مرحوم ملا محمد معروف به فرشته است كه در برغان مرحوم شده و قبر شريفش جنبه مزاريت دارد.

ملا محمد فرشته داراى سه پسر بوده اند 1- آيت اللَّه حاج ملا محمدتقى 2- آيت اللَّه حاج ملا محمدصالح 3- حجةالاسلام حاج ملا على.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طالقاني، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدحسن طالقانى بن العالم الجليل آخوند ملا عبداللَّه طالقانى از مشاهير علماء و معاريف دانشمندان تهران بودند. در سال 1287 ق متولد شده و در سن ده سالگى باتفاق والد ماجدش به تهران منتقل و در مدرسه حاج رجبعلى خان مشغول بتحصيل شده و پس از خواندن مقدمات واجبات در سن 16 سالگى باصفهان مسافرت نموده و در آنجا از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه حاج محمدباقر درچه اى (استاد مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى) و آيت اللَّه ابوالمعالى كرباسى و ديگران استفاده نموده و دروس عقلى و فلسفى را از مرحوم ميرزا جهانگيرخان حكيم قشقائى و مرحوم حجةالاسلام آخوند ملا محمد كاشى بهره مند شده و بعد از بيست سال توقف در آن سامان براى ديدار والدين مسافرتى به تهران نموده سپس مراجعت به اصفهان و بعد از چند سال توقف ثانى و تدريسى و تدرس در اوائل مشروطيت به تهران رحل اقامت افكنده و در مدرسه دارالشفا و محموديه مشغول بتدريس فقه و اصول گرديده و در مسجد سيف الدوله كه اكنون به مسجد طالقانى معروف است در خيابان شاه آباد به اقامه جماعت و ترويجات دينى پرداخته تا در سال 1371 ق كه دعوت حق را در سن 84 سالگى لبيك گفته و جنازه اش با تجليل فراوان حمل بقمر

و در مسجد بالا سر در جوار حضرت معصومه عليهاسلام بخاك سپرده شدند.

نگارنده گويد: مرحوم آيت اللَّه طالقانى مجسمه تقوا و فضيلت و پيكره زهد و پارسائى و داراى ملكات فاضله و اخلاق حسنه و در تهران بالاخص محيط شاه آباد محبوبيت خاصى داشته و مورد توجه و علاقه مردم بودند.

از آثار علمى ايشان رساله اى در لباس مشكوك و رساله اى در غصب بيادگار مانده است.

(1371 -1287 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در ده سالگى به اتفاق پدر به تهران آمد و در مدرسه ى حاج رجبعلى خان مشغول تحصيل شد و پس از خواندن مقدمات،در شانزده سالگى به اصفهان رفت و از محضر درس آيت الله محمد باقر درچه اى، استاد آيت الله بروجردى، و آيت الله ابوالمعالى كرباسى و ديگران استفاده ها نمود. دروس عقلى و فلسفى را از ميرزا جهانگيرخان حكيم قشقايى و حجه الاسلام آخوند ملا محمد كاشى بهره مند شد. بعد از بيست سال توقف در آن سامان، براى ديدار والدين به تهران آمد. سپس به اصفهان مراجعت كرد و بعد از چند سال تدرس و تدرس به تهران بازگشت و در مدرسه ى دارالشفاء و محموديه مشغول به تدريس فقه و اصول گرديد و در مسجد سيف الدوله (طالقانى) نيز به اقامه ى جماعت و ترويجات دينى پرداخت. فضائل اخلاقى وى مورد توجه خاص و عام بود. پس از درگذشت، پيكرش در مسجد بالاسر قم در جوار حضرت معصومه (ع) به خاك سپرده شد. از آثارش: رساله اى در «لباس مشكوك»؛ رساله اى در «غصب».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (507 -506 / 4).

طالقاني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1358 -1289 ش)، عالم دينى، مفسر، فقيه، محقق و نويسنده. در قصبه گليرد طالقان به دنيا

آمد. تحصيلات مقدماتى را در تهران گذراند و در 1305 ق به قم مهاجرت كرد و چندين سال از محضر اساتيدى جون آيت الله حايرى و آيت الله حجت و آيت الله خوانسارى بهره برد. او آن گاه در مدرسه ى سپهسالار (شهيد مطهرى فعلى) به تدريس پرداخت. در 1318 ش بر اثر مخالفت با دولت پهلوى به شش ماه زندان محكوم گشت. پس از درگذشت استادش، آيت الله حايرى، و پدرش، آيت الله سيد ابوالحسن طالقانى، در تهران مقيم گشت و در مسجد هدايت به تفسير قرآن و ترويج دين و انشتار مقالات مذهبى و ديگر وظايف دينى مشغول شد. در 1320 ش اولين مقاله ى خود را در مجله ى «دانش آموز» پيرامون اوضاع تاريك مسلمين نوشت. پس از جنگ جهانى دوم به طور جدى و ارد فعاليتهاى سياسى شد و تا پايان عمر از زندانى به زندانى رفت و بيش از ده بار زندانى شد. او عالمى روشنفكر و مبارزى بيداردل بود. در 1334 ش با نوشتن ترجمه و شرح كتاب «تنبيه الامه و تنزيه المله» علامه نايينى، دروان خفقان پس از كودتاى 28 مرداد را پيش بينى و خاطرنشان كرد كه، با وجود استبداد، رشد علمى و اخلاقى ممكن نيست. آيت الله طالقانى در 1357 ش از طرف امام خمينى به رياست شوراى انقلاب و در 1358 ش به سمت اولين امام جمعه تهران- بعد از انقلاب- منصوب و با رأى مردم به نمايندگى مجلس خبرگان انتخاب شد. آيت الله طالقانى در 19 شهريور از دنيا رفت و در كنار شهداى 17 شهريور در بهشت زهرا (س) اقامت جاويد گزيد. از آثار وى: «اسلام و مالكيت»؛ ترجمه ى «الامام على بن ابى طالب (ع)» عبدالفتاح عبدالمقصود؛

«بسوى خدا مى رويم (با همه به حج مى رويم)»؛ «پرتوى از قرآن»، تفسير جزء سى ام قرآن و سوره ى حمد و بقره و آل عمران؛ ترجمه و شرحى بر «نهج البلاغه»؛ «مبعث، وحى، غار حرا»؛ «گفتارهاى دينى، اجتماعى، اخلاقى، فلسفى، تربيتى».[1]

آقاى حاج سيد محمود بن العلامه الورع آيت اللَّه حاج سيد ابوالحسن طالقانى از افاضل علماء و مجاهدين دانشمندان عصر حاضر تهرانست تولدش حدود سال 1330 قمرى در تهران واقع شده و در حجر تربيت والد ماجدش پرورش يافته و تحصيلات خود را در تهران شروع و پس از آن مهاجرت به قم و چندين سال از محضر اساتيد حوزه مخصوص مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حجت كوهكمرى و آيت اللَّه حاج سيد محمد تقى خونسارى استفاده نموده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حايرى و والد خود به طهران آمده و در مسجد خيابان اسلامبول (مسجد هدايت) اقامه جماعت و تنوير افكار جوانان و غيره نموده و در راه هدف خود حوادث و بلياتى را تحمل نموده است.

نگارنده گويد: علامه طالقانى معاصر عالمى مبارز و دانشمندى مجاهد است بسهم خود خدمات ارزنده اى نموده و موجب هدايت و ارشاد بسيارى از جوانان و روشن فكران گرديده و نيز آثار عدديه آموزنده اى بطبع رسانيده است كه از آنهاست:

1- پرتوى از قرآن چهار مجلد، دو جلد از اول قرآن و دو جلد از آخر قرآن كه تفسير بسيار زيبائى است از جهت مطلب و قلم 2- ترجمه و مقدمه كتاب عبدالفتاح بنام طلوع خورشيد.

محقق، عالم اسلامى، مجتهد.

تولد: 1282، يكى از روستاهاى اطراف طالقان.

درگذشت: 19 شهريور 1358، تهران.

آيت الله سيد محمود طالقانى تحصيلات خود را در قزوين شروع كرد و دوره سطح را در تهران

به پايان رسانيد. اساتيد ايشان آيت الله محمدحسن اصفهانى، آيت الله ميرزاى شيرازى و آيت الله سيد حسن صدر بودند. در قم نيز استادان وى آيات عظام كوه كمره اى و خوانسارى بودند. پس از سال ها تحصيل در قم از آيت الله العظمى حائرى يزدى بنيانگذار حوزه ى علميه ى قم اجازه ى اجتهاد گرفت.

آيت الله طالقانى در مدرسه ى سپهسالار به آموزش علوم اسلامى پرداخت. در حدود سال 1318 الى 1320 به تفسير قرآن در مسجد قنات آباد پرداخت. اولين بار به سبب دفاع از يك زن محجبه در سال 1318 زندانى شد. بعد از شهريور 1320 دست به تشكيل كانون اسلام در خيابان اميريه زد كه در آن يك سلسله سخنرانى هايى ايراد مى شد. همچنين در اين كانون مجله اى به نام «دانش آموزان» منتشر مى شد. از جله همكاران اين مجله مهندس مهدى بازرگان بود كه اساس دوستى آن دو و همچنين دكتر عزت الله سحابى از همين جا آغاز شد. در همين دوره است كه انجمن اسلامى دانشجويان با همكارى مهندس بازرگان و دكتر سحابى تشكيل مى شود. آيت الله طالقانى در تشكيل و تأسيس اتحاديه مسلمين هم نقش فعالى داشت.

علاوه بر اين فعاليت ها، در ترجمه و تدوين موضوعى نهج البلاغه با آقاى حاج ميرزا خليل كمره اى همكارى نزديك داشت. وى بعد از واقعه آذربايجان در سال 1325، از طرف اتحاديه مسلمين و جامعه روحانيت آن روز براى سركشى به حوادث آذربايجان به آنجا سفر مى كند و گزارشى تهيه مى نمايد.

در دوره ى ملى شدن صنعت نفت در مبارزات مردم شركت داشت و در انتخابات دوره ى هفدهم مجلس شوراى ملى از طرف مردم شمالى نامزد نمايندگى مجلس شد كه مورد پشتيبانى مردمى قرار گرفت ولى انتخابات آن ناحيه مانند بعضى از نواحى ديگر

انجام نگرفت و به دستور دولت براى جلوگيرى از اخلالگرى ها انتخابات آنجا تعطيل شد. بعد از كودتاى بيست و هشت مرداد مبارزه را به صورت پنهانى در نهضت مقاومت ملى ادامه داد و همچنان در منبر و جلسات مسجد هدايت براى مردم سخن مى گفت.

در سال 1334 فدائيان اسلام مدتى در منزل طالقانى پنهان شدند تا اين كه مأموران طنين مى شوند ولى چند ساعت قبل از اينكه مأموران به خانه بريزند، نواب و دوستانش از منزل طالقانى خارج مى شوند و بعد از آن مأموران سر مى رسند و وى را دستگير مى كنند كه مدتى در بازداشت بود ولى چون مدركى عليه او وجود نداشت، آزاد مى شود، مجددا در سال هاى 1324 و 1325 نيز بار ديگر سيد مجتبى نواب صفوى، از اعضاى فداييان اسلام را، در اطراف دهات طالقان مخفى مى كند.

در سال 1336 نيز توسط ساواك دستيگر شد كه بيش از يك سال در زندان به سر برد . با آيت الله مرتضى مطهرى همكارى نزديك داشت و در تابستان سال 1339 در انتخابات دوره بيستم مجلس شوراى ملى به جبهه ملى دوم پيوست، جلسات وى در مسجد هدايت توسط حكومت تعطيل مى شود و بعد از مدت كوتاهى آن جلسات در منزل احمد على بابايى به مدت ده شب در دهه ى آخر ماه صفر ادامه پيدا مى كند و همراه با آيت الله مطهرى به تحليل مسايل اجتماعى و سياسى و روشنگرى و افشاگرى حقايق مى پردازد.

در بيست و دوم خرداد 1342 دوباره دستگير شد. پس از مدتى در شانزدهم دى 1342 او را به ده سال زندان محكوم كردند. فعاليت هاى او در زندان عبارت بود از برقرارى جلسات قرآن، نهج البلاغه و

تاريخ اسلام بود. آيت الله طالقانى همچنين توانست نخستين نماز جماعت در زندان را برپا نمايد.

ايشان در كنفرانس هايى در كشورهاى اسلامى به عنوان نماينده آيت الله كاشانى يا آيت الله بروجردى شركت مى كرد.

در عيد سعيد فطر سال 1348 به مسئله ى فلسطين پرداخت و پس از خطبه ها مردم به پيروى از او گروه گروه به طرف محراب رفتند و فطريه خود را براى كمك به فلسطين هديه كردند. روز عيد فطر 1350 دستگير و به زابل تبعيد شد. آيت الله طالقانى دو سال بدون محاكمه، شكنجه هاى روحى و جسمى را در زندان تحمل كرد. در سال 1356 سه سال را در بدترين شرايط در زندان گذراند. سرانجام در پاييز 1357 همراه با ديگر زندانيان سياسى از زندان آزاد گرديد.

در محرم سال 1357 برابر با يازده آذر پيامى براى مردم ايران فرستاد. ايشان همچنين به پيروى از امام در دهم بهمن 1357 پيامى براى ارتشى هايى كه با ملت همدل بودند فرستاد. در تشكيل مجلس خبرگان به عنوان نماينده اول مردم تهران انتخاب شد. وى همچنين امام جماعت نخستين نماز جمعه در پنج مرداد 1358 بود. ايشان هفت نماز جمعه برگزار كرد كه آخرين آن در بهشت زهرا در شانزده شهريور 1358 بود.

آيت الله طالقانى براى پايان يافتن درگيرى هاى كردستان به همراه آيت الله سيد محمدحسين بهشتى و حجت الاسلام على اكبر هاشمى رفسنجانى به آنجا سفر كردند.

از جمله آثار اوست: پرتوى از قرآن (1342، تنظيم شده در زندان قصر)؛ مقدمه، توضيح و تعليقه بر تنبيه الامة و تنزيه الملة؛ اسلام و مالكيت (1330)؛ ترجمه جلد اول كتاب امام على بن ابيطالب (نوشته عبدالمفتاح عبدالمقصود، 1335)؛ به سوى خدا مى رويم؛ با هم به حج مى رويم (1332)؛

پرتوى از نهج البلاغه؛ آينده ى بشريت از نظر مكتب ما؛ آزادى و استبداد؛ آيه حجاب؛ مرجعيت و فتوا؛ مبحث وحى؛ غار حرا (1368 ق.)؛ درسى از قرآن؛ درس وحدت؛ گفتارهاى دينى، اجتماعى، اخلاقى، فلسفى، تربيتى (گفتارهاى راديويى وى در سال هاى 1325 و 1327 ،1326)، روزها و خطابه ها، خطبه هاى نماز جمعه، مقدمه اى بر انجيل برنابا (ترجمه سردار كابلى)؛ مقالات منتشره در مجلات مختلف.

آيت الله سيد محمود طالقانى در ساعت يك و چهل و پنج دقيقه بامداد دوشنبه نوزدهم شهريور 1358 جان سپرد و در بهشت زهرا به خاك سپره شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (269 -268 / 2)، آينه ى دانشوران (514 -513)، گنجينه ى دانشمندان (77 -57 / 8)، مستدركات اعيان (219 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (51 -50 / 6).

طالقاني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ مرتضى طالقانى قدس اللَّه روحه از علماء ابرار و مدرسين اخبار حوزه علميه نجف و تا آخر عمر به تجرد گذرانيده و مقيم مدرسه سيد يزدى صاحب عروةالوثقى بودند و در همانجا در سال 1364 قمرى دار فانى را وداع گفتند.

وى در حدود 1280 قمرى در طالقان قزوين به دنيا آمده و در محيط آرام و باصفاى كوهستانى طالقان پرورش و پس از خواندن قرآن و فارسى در مكتب خانه آنجا به تهران و بعد از چندى به اصفهان عزيمت نموده و از محضر علماء بزرگ آنجا مانند آيت اللَّه ابوالمعالى كرباسى و حكيم قشقائى و آخوند ملا محمد كاشى و ديگران استفاده نموده سپس مهاجرت به نجف اشرف و از محضر مرحوم علامتين آخوند خراسانى و علامه يزدى حاج سيد محمد كاظم مرحوم شريعت اصفهانى و آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدتقى شيرازى و ديگران

استفاده نموده و به تهذيب نفس و به تكميل روح پرداخته و به كمالات معنوى و روحى رسيده و جداً معرض از دنيا گرديده و به تدريس و پرورش عده اى از محصلين مهذب و بارع پرداخته است.

نگارنده گويد: يكى از علماء ربانى را كه در دوره زندگانى خود ملاقات نمودم اين بزرگوار بود.

در سال 1362 قمرى كه در نجف اشرف اقامت داشتم گاه گاهى از محضر وى استفاده نموده و از منظر و سيماى نورانى او كه آخرت را به ياد انسان مى آورد بهره مند مى شدم.

بسيارى از مراجع و دانشمندان بزرگ معاصر از محضر و تدريس او استفاده نموده و عده اى از پرورش يافتگان درس اخلاق و عرفان ايشانند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طالقاني، نظر علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1240 ق)، فقيه اصولى، متكلم، حكيم، حافظ، محدث و واعظ. او از شاگردان صاحب «جواهر» و شيخ انصارى بود. پس از تكميل مبانى علمى در نجف به تهران آمد و در مدرسه ى مروى مقيم گشت و به تدريس و تأليف پرداخت و به مواعظ منبرى اشتغال ورزيد. او در كلام و فروع و اصول ماهر و در معقول و منقول صاحب نظر بود. در مشهد رضوى درگذشت و در جوار امام رضا (ع) دفن شد. از وى آثار سودمندى به عربى و فارسى باقى است كه از آن جمله: «كاشف الاسرار»؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ «مناط الاحكام»، مشتمل بر دو فن: فنى در فروع و ظواهر و فنى در بواطن و سرائر؛ رساله در «حجيت خبر واحد»؛ رساله در «اشتراط الحس فى قبول الشهاده»؛ «اجتماع الامر و النهى»؛ «طراز المصائب»، در مقتل؛ رساله اى در «فنا».[1]

ملا نظرعلى طالقانى عالمى فاضل و

فقيهى كامل و حكيمى متكلم و اصولى متبحر و محققى مدفق و عابدى زاهد و واعظى ناصح و حافظ قرآن. مقيم تهران در عصر ناصرالدين شاه قاجار و مدرس مدرسه مروى و مايه فخر اسلاميان و حاوى فروع و اصول و جامع معقول و منقول از اكابر علماء اماميه و از تلامذه صاحب جواهر و بعد از وى از شاگردان شيخنا الانصارى قدس اللّه اسرارهم بوده است.

وى بعد از تكميلات مبانى علمى به تهران آمده و در مدرسه مروى اقامت و به تدريس و تأليف كتب مفيد پرداخته تا در سال 1306 ق كه در مشهد رضوى از دنيا رفته و در جوار حضرت رضا عليه الصلوة والسلام مدفون گرديده است.

از تأليفات ارزنده ايشان كتب زير است 1- اجتماع الامر والنهى 2- اشتراط الحس فى قبول الشهاده 3- حاشيه بر رسائل شيخ انصارى 4- حجية الخبر الواحد 5- رساله اى در فنا 6- كاشف الاسرار كه مكرر بطبع رسيده است 7- مناط الاحكام.

مرحوم آيةاللّه حاج ميرزا هادى خراسانى كه از علماء مجاورين كربلاء معلى بوده در كتاب (كرامات و معجزات) خود مى نويسد كه مرحوم حاج ملانظر على طالقانى در هنگامى كه در مدرسه خان مروى اقامت و اشتغال به تدريس داشتند وقتى چنان در مضيقه مالى قرار مى گيرد كه حتى چند روزى گرسنه مانده و چيزى كه سد جوع و گرسنگى او را نمايد به وى نمى رسد.

پس شبى با خود فكر مى كند كه صبر كردن با اين فقر و پريشانى و عسرت كارى بس مشكل و به حديث نبوى (كاد ان يكون كفرا) چه كنم نامه ئى به آيةاللّه حاج ملا على كنى مجتهد بزرگ و زعيم

اعظم روحانيت تهران بنويسم و از حال خود اطلاع دهم مناعت طبع او وى را منع نموده و مى گويد او هم نوع تو است نبايد آبرو را نزد هم نوع خود ريخت.

نامه اى به شاه وقت بنويسم باز عقل و تقواى او نهى نموده و مى گويد تو كه آخوند دربارى نيستى مى خواهى حيثيت و ارزش روحانى خود را از دست بدهى و خود را در اختيار دولت و حكومت بگذارى نامه اى براى حضرت على (ع) بنويسم باز با خود مى گويد از حضرت على (ع) بايد علم و معرفت و تقوا و سعادت خواست نه دنيا زيرا خود آن بزرگوار دنيا را سه طلاقه نمود و وقتى برادرش حضرت عقيل چيزى زيادتر از جيره و حق خود طلبيد دستش را با آهن گرم داغ كرد.

بالاخره پس از مدتى فكر مى گويد هيچ بهتر از اين نيست كه نامه اى براى خدا بنويسم كه همه جا حاضر و شاهد و قادر براى رفع حوائج بدون منت مى باشد. پس نامه اى به اين مضمون مى نويسد از بنده گنهكار نظر على طالقانى به پيشگاه حضرت بارى تعالى جلت عظمته.

نامه ى طالقانى به خدا

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

پس از تقديم حمد و سپاس و درود فراوان بر حضرت رسالت و خاندان طاهرين او معروض مى گردد اين بنده مبتلا به فقر و پريشانى گشته و در كمال مضيقه قرار گرفته ام و حوائج و نيازمنديهاى ضروريم از اين قرار است.

1- منزل شخصى آبرومند اعيانى با تمام لوازم و مايحتاج آن.

2- همسر جوان زيبا و قشنگى كه در تهران كم نظير باشد.

3- يك نوكر زرنگ و يك كلفت و آشپز خوب و امين.

4- يك كالسكه عالى و راننده آن براى رفت

و آمدم.

5- يك ده شش دانگى كه تامين مخارج و معاشم را نمايد.

6- يك باغ زيبا در شميران كه در فصل تابستان در آنجا بسر برم.

7- فلان مقدار پول نقد كه قروض خود را ادا و آبروى خويش را حفظ نمايم

آدرس- مدرسه خان مروى دست چپ حياط كوچك طبقه فوقانى.

حجره دوم نظرعلى طالقانى

پس نامه را در هنگام سحر برداشته و مى برد لاى درب مسجد شاه كه در نزديكى مدرسه مروى مى باشد مى گذارد.

و متوكلا على اللّه برگشته و بعد از انجام وظائف دينى خود در حجره به روى خود بسته و مى خوابد اتفاقا همان روز ناصرالدين شاه به عزم شكار از تهران خارج شده و به سوى شكارگاه سلطنتى كه در قسمت شرقى تهران و بالاى قريه (مسگرآباد) واقع است مى رود كه ناگاه باد تندى وزيده و طوفانى برخاسته و مانع حركت كالسكه شاه مى شود پس شاه دستور توقف مى دهد تا باد ساكت و گرد و غبار نشسته و بتواند به مسير خود ادامه دهد كه گرده بادى رسيده به كالسكه شاه مى خورد پس شاه چشم خود را بسته كه خاك در او نرود احساس مى كند چيزى روى دامان او گذارده شده فوراً دست فرابرده آن را مى گيرد و مى بيند كه نامه اى مى باشد.

پس باد ايستاده و گرد و غبار نشسته شاه نامه را مطالعه مى كند و مى بيند كه كسى براى خدا نوشته است فوراً شكر خدا نموده و فرمان برگشت به شهر داده و يكسره به منزل رئيس الوزراء وقت آمده و دستور احضار وزرا را مى دهد.

وزرا در حالى كه همگى ناراحت از انصراف شاه از شكار رفتن بودند به سرعت شرفياب شده و تعجب مى كردند كه چرا

شاه از رفتن شكار منصرف و به شهر برگشته اند پس چون همگى حاضر شدند شاه گفت بحمداللّه به شكارگاه نرسيده به صيد خود رسيديم و به بهتر از آنچه مى خواستيم از شكار عايدمان گردد به فضل پروردگار بزرگ نائل شديم.

پس نامه را از جيب بغل خود درآورده و جريان وزيدن باد تند و آوردن نامه را توضيح مى دهد و مى گويد ندانم بچه زبان و بيانى شكر و حمد خدا را بجا آوردم كه بنده شرمنده خود ناصر را لايق ديد و نامه بنده محتاج خود را به او رسانيد تا رفع حوائج و نيازمنديهاى او را بنمايد.

پس (آجودان) و پيشكار مخصوص خود را با كالسكه سلطنتى به آدرس مزبور به در مدرسه مروى فرستاده و آقاى حاج ملا نظر على طالقانى را مى طلبد.

تمام طلبه ها تعجب نموده و خود شيخ به وحشت افتاده كه شاه مرا براى چه مى خواهد آيا كسى از طلبكاران شكايت مرا بشاه نموده است وقتى اين تشريفات مخصوص را مى بيند قدرى تسكين او مى شود تا بحضور شاه رسيده و در كنار مبل شاه جائى قبلا آماده شده بود به امر شاه مى نشيند.

پس شاه مى گويد اسم شما چيست مى گويد.

- نظر على.

- اهل كجائى.

- طالقان.

آيا نامه اى براى كسى و جائى نوشته اى بعد از مدتى مى گويد آرى براى خدا ديشب نامه اى نوشتم نامه ات را كجا گذاردى مى گويد سحرگاه لاى درب مسجد شاه گذارده ام.

پس شاه نامه را درآورده مى گويد آيا اين است نامه تو مى گويد آرى پس باز شكر خدا نموده و به وزرا مى گويد كيست كه در رفع حوائج ايشان شركت نمايد.

پس يك يك از حوائج مرقومه در نامه را مى خواند.

1- منزل شخصى خود شاه دستور

مى دهد يكى از منازل سلطنتى را با لوازم و آنچه در آنست بنام وى ثبت و مقرر نمايند.

2- همسر جوان زيبا- يكى از وزراء عرض مى كند قبله گاها با كسب اجازه از حضور اعليحضرت اين بنده دخترى با اين صفات دارم به ايشان تزويج نمودم.

3- يك نوكر و يك كلفت يكى ديگر از وزراء معروض مى دارم اين دو را هم من تقبل نمودم.

4- يك كالسكه... سومى مى گويد اين را هم من تقبل نمودم.

5- يك ده شش دانگى... نخست وزير مى گويد اعليحضرتا فلان قريه را كه در شهريار دارم تقديم شيخ نمودم.

6- يك باغ زيبا... يكى از وزراء بعرض مى رساند باغى در شميران دارم اهداء نمودم.

7- فلان مقدار پول نقد... خود شاه فوراً پرداخته و خلاصه آشيخ را كه تا يك ساعت قبل فاقد همه چى بود داراى همه چيز مى كند و مستقيماً از آنجا به منزل عالى سلطنتى مى برند و دختر آن وزير را هم ازدواج مى كند و غير از او چند عيال ديگر اختيار مى نمايد ولكن از هيچ كدام فرزندى نصيبش نمى شود تا در سال 1306 ق در مشهد رضوى از دنيا مى رود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (278 / 22 ،234 / 17 ،159 / 15 ،62 / 16 ،269 / 1)، علماء معاصرين (28 -27)، گنجينه ى دانشمندان (17 -13 / 6)، المآثر و الآثار (174)، مكارم الآثار (1129 / 4).

طامذي اصفهاني، ابومحمد عبدالله

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 563 ق)، محدث و زاهد. وى اهل طامذ اصفهان بود. از ابونصر عبدالرحمان بن محمد سمسار حديث شنيد، آن گاه در طلب حديث به مسافرت پرداخت و در بصره از جعفر بن محمد بن فضل عبادانى و در بغداد از طراد بن

محمد زينبى و ابن طلحه نعالى و ديگران استماع حديث كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (475 -473 / 20)، شذرات الذهب (208 / 4)، العبر (40 / 3)، النجوم الزاهره (360 / 5).

طاووس يماني، ابوعبدالرحمان طاووس

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(106 -33 ق)، مفسر، قارى، فقيه، محدث، زاهد و صوفى. اصلش ايرانى است، در يمن به دنيا آمد. ابن جوزى اسم او را ذكوان و لقب او را طاووس آورده و گويد از آنجا كه او طاووس القراء بود به طاووس مشهور شد. او از بزرگان تابعين و از راويان ابن عباس و ابوهريره و فقيهى گرانمايه به شمار مى آيد. مجاهد و عمرو بن دينار از وى حديث روايت كرده اند. در و عظ خلفا و سلاطين بسيار بى باك بود. ابن عيينه گويد: سه تن، از سلاطين به دور بودند: ابوذر، طاووس و ثورى. گفته اند كه او چهل مرتبه حج كرد و چهل سال نماز صبح را با وضوى نماز عشاء خواند. شيخ طوسى او را از جمله اصحاب امام سجاد (ع) ذكر كرده، زيرا كه وى راوى بعضى از ادعيه آن حضرت است. ابن قتيبه در «المعارف» به تشيع وى تصريح كرده و صاحب «روضات الجنات» او را در عداد فقهاى شيعه شمرده، اما محدث نورى در «مستدرك الوسائل» آن را رد كرده و گويد كه از هيچ يك از علما مطلبى دال بر شيعه بودن وى نقل نشده است. طاووس در مراسم حج، روز ترويه، درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (322 / 3)، اعيان الشيعه (396 -395 / 7)، التاريخ الكبير (ج 2 ق 365 / 2)، تهذيب التهذيب (10 -9 / 5)، الجرح و التعديل (ج 2 ق

501 -500 / 1)، حليه الاولياء (23 -3 / 4)، رجال طوسى (94)، روضات الجنات (139 -136 / 4)، ريحانه (23 -21 / 4)، سير النبلاء (49 -38 / 5)، شذرات الذهب (134 -133 / 1)، طبقات ابن سعد (70 -66 / 6)، العبر (99 / 1)، الكنى و الالقاب (441 -439 / 2)، لغت نامه (ذيل/ طاووس)، المعارف (268)، النجوم الزاهره (331 / 1)، وفيات الاعيان (511 -509 / 2).

طاووسي قزويني، ركن الدين، ابوالفضل عراقي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 600 ق)، متكلم. در جدل و مناظره دستى توانا داشت. وى صاحب طريقه اى مشهور در جدل مى باشد. در علم خلاف ماهر بود و آن را از استادش شيخ رضى الدين نيشابورى حنفى، صاحب طريقه اى در خلاف، فراگرفت و سه كتاب «مبسوط» و «متوسط» و «مختصر» در اين علم دارد. دانش پژوهان از دور و نزديك بر گردش، در همدان، جمع شدند. حاجب جمال الدين، در همدان، مدرسه اى به نام حاجبيه براى وى بنا كرد تا شاگردان وى در آن به تصحيل بپردازند. قاضى نجم الدين ابن راجح از شاگردان بنام وى است. او در همدان درگذشت. ابن خلكان گويد كه در قزوين گروهى به نام طاووسى وجود دارد كه خودشان را از نسل طاووس بن كيسان مى دانند، و احتمال دارد كه ركن الدين ابوالفضل عراقى نيز از آنان باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (405 / 2)، سير النبلاء (353 / 21)، شذرات الذهب (347 -346 / 4)، العبر (130 -129 / 3)، وفيات الاعيان (259 -258 / 3).

طاووسي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تبريز، كارشناسى ارشد و دكتراى فرهنگ و زبانهاى باستانى ايران از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه شيراز در سال 1365 و ارتقاء به درجه استادى در سال 1372.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

گويش شناسى، فرهنگ و زبانهاى پيش از اسلام، بررسى نارسائيهاى دستور و دستورنويسى در دوره هاى دبيرستان، تدريس زبانهاى خارجى و زبانشناسى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 11

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه

علمى تأليفات:

زبان فارسى و ادبيات فارسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

زبانها و فرهنگ ايران پيش از اسلام، فرهنگ و ادبيات فارسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

طاهر خرسندي، عسگر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عسگر طاهر خرسندي

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/7/1

زندگينامه علمي

آقاي عسگر طاهر خرسندي در سال 1342هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهررشت ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1363 وارد حوزه علميه شهرستان رشت گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. پس از مدتي تحصيل در حوزه علميه رشت به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليها رهسپار حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1372 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله سبحاني، مرحوم آيت الله فاضل ،آيت الله جوادي آملي، مرحوم آيت الله جواد تبريزي و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

وي پس از طي تحصيلات جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون

در دانشگاه دولتي گيلان و دانشگاه آزاد واحد رشت به امر تدريس اشتغال دارد. وي درطول حيات علمي خود به امرنگارش و پژوهش پرداخته است و آثاري از قبيل "مقايسه آراي تطبيقي فارابي و بوعلي سينا و دانشمندان غربي"و "مفاهيم قرآن"را به رشته تحرير در آورده است.

طاهر مروزي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم و ششم ق)، طبيب. ملقب به شرف الزمان. وى طبيب دربار ملك شاه سلجوقى (510 -500 ق) بود. از آثار وى: كتاب «طبايع الحيوان»، در علوم طبيعى؛ كتابى در «جغرافياى عالم»، كه اخبار چين و ترك و هند را در آن آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :لغت نامه (ذيل/ طاهر).

طاهري اهوازي، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. ملقب به شوكت الوزاره. در 1313 ش موفق به اخذ گواهينامه از كالج آمريكايى تهران گرديد و بعد وارد خدمت فرهنگ شد. وى علاوه بر دبيرى زبان انگليسى، نظامت دانشسراى پسران را نيز دارا بود. از آثار وى: «حاجى بابا در لندن»، ترجمه؛ «سه يار دبستانى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2045 / 2 ،1140 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (552 -551 / 1).

طاهري آزاد، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر طاهري آزاد

محل تولد : بردسير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد باقر طاهري آزاد در سال 1335 در بردسير كرمان متولد شده و پس از گذراندن تحصيلات كلاسيك در سال 1352 وارد حوزه علميه شدم و در سال 1360 شروع به درس خارج نمودم كه از محضر اساتيد حضرات آيات وحيدخراساني ، فاضل لنكرانى، و مكارم شيرازي بهره جستم .

طاهري خرم آبادي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي طاهري خرم آبادي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/3/3

زندگينامه علمي

در سال 62 پس از اتمام دوره راهنمايي تحصيلي وارد حوزه علميه شدم و تا سال 70دوره سطح را به اتمام رساندم . از سال 71تا75 در دروس خارج فقه و اصول شركت كردم . سال 68 وارد موسسه در راه حق شده و سپس از سال 73تا78 دوره تخصصي ( كارشناسي ارشد ) فلسفه را در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره ) به اتمام رساندم.

در سال 77 در آزمون ورودي كارشناسي ارشد دانشگاهها شركت و در رشته فلسفه غرب دانشگاه تهران قبول گرديدم سال 79 اين دوره را به اتمام رسانده و بلا فاصله قبولي در دوره دكتري . تحصيلات خود را در همان رشته فلسفه غرب ادامه دادم . در تير ماه 86 دوره دكتري را به اتمام رساندم . از سال 79 در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره ) به تدريس و تحقيق اشتغال داشته و از سال 83 تاكنون عضو هيات علمي اين موسسه مي باشم .

طاهري شاهرودي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن طاهرى محمودى (معروف به شيخ محمدحسن حاجى) در يكى از روستاهاى شاهرود كه اكنون بخش مهمى است به نام ميامى در بيت علم به دنيا آمده و مرحوم پدرش حاج ملا على اصغر ميامئى روحانى بود كه از راه نماز استجيارى و زراعت و كشاورزى زندگى مى كرد و در شاهرود در يكى از مساجد شهر اقامه جماعت مى نمود و به كثرت عبادت و تلاوت قرآن و ملازمت مستحبات معروف بود و كارهاى شرعى مردم را رسيدگى و اسناد شرعيه اى به امضاء ايشان در دست مردم هست نسبتا متمكن بود و از راه زحمت كشى در ميامى و شاهرود املاكى در ميامى و شاهرود داشت در حدود سن نود سالگى از دنيا رفت و طبق وصيت جنازه اش به نجف اشرف حمل و در وادى السلام در جنب حضرت هود و صالح عليهماالسلام مدفون گرديد.

عموى بزرگ آقاى طاهرى (برادر مرحوم حاج شيخ على اصغر ميامى) نيز ملا و روحانى با نفوذ بوده و در مشهد به نام حاج ملا غلامحسين بوده است و پدران ايشان هم تا چند پشت روحانى بوده اند.

اما مرحوم حاج شيخ محمدحسن طاهرى در كودكى همراه پدرش از ميامى به شاهرود آمدند و در شهر ساكن گرديدند تحصيلات اوليه و سطوح آن زمان را نزد علماء شهر كه از آن جمله مرحوم حاجى مدرس و حاج شيخ محمدتقى مدرس و حاج شيخ احمد شاهرودى بودند انجام داده و پس از سفرى به مشهد به عراق مهاجرت كرده و از محضر مرحومين علمين آيتين آخوند خراسانى و علامه يزدى استفاده نموده و قسمتى از تقريرات مرحوم آخوند را در اصول مباحث الفاظ به رشته

تحرير درآورده و با اجازاتى از آن دو بزرگوار به وطن برگشتند و به وظائف روحانى خود از اقامه جماعت و تدريس ادبيات و رسيدگى به امور شرعيه مردم در عقد و نكاح و معاملات مشغول شدند.

مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ احمد شاهرودى كه رياست روحانيت آن روز شاهرود را داشتند ايشان را مشاور و ملازم خود انتخاب كردند و در امور مردم با ايشان مشورت و كارهاى زيادى را به ايشان واگذار مى كردند. آن مرحوم مدت چند سالى هم در مشهد اقامت داشته و در مدرسه فاضل خان تدريس مى كردند و در ضمن تدريس هم از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج آقا حسين قمى استفاده نموده بودند.

مرحوم طاهرى دانشمندى خوش قريحه و با ذوق و حاضر جواب و حافظ اشعار زيادى بودند و مجالس علماء به وجود ايشان گرم و بانشاط بود. و خلاصه آن مرحوم عالمى مهربان و سخى و منيع الطبع و خوش اخلاق بود و با مناعت طبع و بزرگوارى زندگى مى كرد و درب خانه اش به روى همه و بخصوص اهل علم باز و از آنان به گرمى پذيرائى مى كرد. آن جناب مبارزاتى بر عليه حكام جور قاجار و مامورين رژيم منفور دو پهلوى داشتند و در عصر تحميل مشروطه نيز براى مشروطه مشروعه مبارزاتى نموده و جزو علماء مجاهد مانند مرحوم شهيد نورى حاج شيخ فضل اللَّه در منطقه شاهرود بودند و بعد از ماجراى مسجد گوهرشاد و اتحاد شكل و منزوى شدن روحانيت ايشانهم كم كم منزوى شده و همه املاك خود را فروخته و به زندگى شرافتمندانه خود ادامه دادند. و فرزندان خود را بزرگ كردند تا در سال 1365

قمرى و 25 شمسى كه همسرشان از دنيا رفتند (و او علويه محترمه صبيه مرحوم آيت اللَّه ميرمطلب بسطامى و تنها يار و ياور ايشان بودند).

پس مترجم محترم ما براى تحصيل به قم آمده و برادرشان آقاى دكتر طاهرى به تهران منتقل شدند و يكى از دخترانشان به همسرى آيت اللَّه حاج سيد محمد حسينى شاهرودى فرزند آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى درآمده و به نجف اشرف هجرت نموده و دو دختر بزرگ ديگر نيز در شاهرود در خانه شوهرانشان بودند و آن مرحوم تك وتنها شدند و در شدت تنگدستى با آن عفت نفس و مناعت طبع زندگى سخت طلبه گى و سخت تر از آن را مى گذراندند و در عين حال قلب ذاكر و لسان شاكر و بدنى بر بلاها صابر داشتند و همواره خدا را شكر مى كردند و ذكر مى گفتند و تهجد داشتند و بالاخره در ايامى كه فرزندانشان در شاهرود نبودند غريبانه در سن 86 سالگى در ماه جمادى الثانيه سال 1374 هجرى قمرى برابر با 1332 شمسى پس از شصت سال خدمت بدين و مردم دنيا را وداع گفته و در مزار شاهرود به خاك رفتند و اغلب مردم شهر شاهرود و بسطام و حومه در تشييع آن مرحوم شركت و تا چندين روز مجالس عزا برپا نموده و ابراز تاسف و تاثر مى كردند و مرحوم آيت اللَّه العظمى شاهرودى هم سه شب متواليا در نجف اشرف در مدرسه بزرگ آخوند خراسانى مجلس فاتحه برقرار كه عموم آيات و مراجع و روحانيت نجف شركت نمودند رحمه اللَّه عليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

طاهري عراقي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، محقق.

تولد: 1 اسفند 1322، اراك.

درگذشت: 14 ارديبهشت 1370، تهران.

احمد طاهرى عراقى

پس از گذراندن تحصيلات ابتدايى، در سال 1344 موفق به اخذ دانشنامه ى ليسانس در رشته ى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران شد. در سال 1345 شروع به كار در بنياد فرهنگ ايران نمود. پس از طى دوره ى نظام وظيفه، در مركز خدمات كتابدارى مشغول به كار شد و در سال 1351 براى تحقيق در رده بندى كتب اسلامى ابتدا عازم مشهد و سپس مصر شد. وى تا سال 1348 با اين مركز همكارى داشت.

در سال 1356 به دانشگاه ادينبورو انگلستان وارد شد و تحصيلات عاليه خود را همانجا ادامه داد. ضمنا در اين دانشگاه به تدريس مثنوى مولانا جلال الدين محمد بلخى و ديوان حافظ نيز مشغول بود. در سال 1361، موفق به اخذ درجه ى دكترى در رشته ى ادبيات عرب شد و دو سال بعد در مهر 1363 به ايران بازگشت و با بنياد دايرةالمعارف اسلامى شروع به همكاى نمود. در اين مدت وى در انتشار هشت شماره از نشريه ى «تحقيقات اسلامى» (در پنج دفتر) همكارى داشت. از سال 1364، نيز شروع به تدريس متون نمود. ضمنا ايشان در سرپرستى انتشار نخستين جزوه ى دانشنامه ى جهان اسلام (حرف ب، جزوه اول) به عهده داشت و مقدمات چندين جزوه ى ديگر را نيز فراهم آورد.

از جمله آثار وى، علاوه بر مقاله هاى وى كه در «نامه ى انجمن كتابداران ايران»، و «نشر دانش» و «معارف» و «مقالات و بررسيها» و مقاله هاى وى كه در دانشنامه ى جهان اسلام («ب در زبان عربى» و «ب در عرفان اسلامى») به چاپ رسيده اند، مى توان به كتاب هاى زير اشاره نمود: رده بندى دهدهى ديوئى: اسلام (1363 ،1353)؛ رده BP: اسلام (علوم دينى اسلام در نظام رده بندى كتابخانه ى كنگره)

(1358)؛ مقدمه و حواشى و تصحيح رساله ى قدسيه، از كلمات بهاءالدين نقشبند (از خواجه احمد پارسا، 1354)؛ رده بندى دهدهى ديوئى: زبان هاى ايرانى (1366) (1350) رده بندى دهدهى ديوئى: ادبيات ايرانى (1363 ،1351)؛ همكارى در تصحيح نصيحة الملوك غزالى (به تصحيح جلال الدين همايى، 1354).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طاهري قمي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1289 ش)، عالم دينى و فقيه. در قم به دنيا آمد و پس از فراغت از تحصيلات مقدماتى در 1304 ش به تصحيل علوم دينى پرداخت و حدد سيزده سال سطوح وسطى و نهايى را در خدمت آيت الله مرعشى نجفى و آيت الله موسوى و آيت الله شيخ مهدى مازندرانى و اديب تهرانى و آيت الله آقا سيد كاظم گلپايگانى و آيت الله سيد احمد خوانسارى و ديگران به پايان رسانيد. او مدت سه سال از دروس خارج آيت الله حايرى و آيت الله آقا سيد محمد حجت و آيت الله سيد محمد تقى خوانسارى و آيت الله فيض استفاده ها نمود. در 1320 ش بنا بر دعوت جمعى از مردم ورامين به آن شهر رفت و سالها در مسجد بزرگ ورامين به اقامه جماعت و تبليغ احكام دينى پرداخت. از آثارش: تأسيس مسجد بزرگ در ورامين و تشكيل حوزه ى علميه در آنجا. از آثار علمى اش: «جامع التفاسير»؛ «راهنماى مبلغين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (682 -681 / 4).

طاهري يزدي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1278 ش)، مورخ. در يزد به دنيا آمد. بعد از اتمام تحصيلات ابتدايى براى ادامه تحصيل به تهران رهسپار شد و پس از پايان دوره ى متوسطه وارد مدرسه فلاحت تهران شد و از آنجا فارغ التحصيل گرديد. در 1307 ش وارد خدمت وزارت فرهنگ شد و عهده دار مشاغل مختلف گرديد. اثر وى «تاريخ يزد» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (558 / 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (246 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (420 -419 / 1).

طاهري، احمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد علي طاهري

محل تولد : قم

شهرت : طاهري قمي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1304/1/1

زندگينامه علمي

احمد علي طاهري قمي فرزند آيه الله العظمي آخوند ملامحمد طاهر اشعري قمي اعلي الله مقامه شريف مي باشم درسن ده سالگي پدرم را ازدست دادم و تحت كفالت مادرم به درس خواندن خود ادامه دادم .تحصيلات ابتدائي را درمكتبي كه متعلق به مرحوم سيد هاشم مير شجاعي قمي رحمته الله عليه بود به سر بردم سپس در مدرسه رشديه چند سالي نزد پير معارف مرحوم حاج ميرزا حسن رشديه تحصيلات كلاسيك را فرا گرفتم آنگاه اساتيد بنده درتكميل دروس مقدماتي صرف و نحو و منطق و معني بيان و هيئت و گاهنامه عبارتند از(كه درصفحه بعد به انها اشاره شده است )ازبرخي ازاين بزرگان تقريراتي درفقه و اصول نوشته ام كه اگر توفيق نصيب شود آنها را تنظيم نموده و به چاپ خواهم رساند

طاهري، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا جلال طاهرى اصفهانى از علماء مجاهد و مبرز معاصر اصفهان است تولد ايشان در حدود سال 1347 قمرى در حسين آباد اصفهان كه اكنون جزو شهر شده است واقع شده و دروس فارسى و مقدمات و ادبيات را در اصفهان خوانده و در عصر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى به قم مهاجرت نموده و سطوح عالى را از مدرسين بزرگ حوزه فراگرفته و به درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى نايب الامام آقاى خمينى شركت و از محاضر و دراسات نامبردگاه و بعضى ديگر استفاده كامل نموده و چون در ميان اقران خود به ذكاوت و خوش فهمى معروف بوده

از بعضى همگنان گوى سبقت ربوده و در حوزه علميه جلسات بحث و تدريس گذارده تا بعد از تبعيد نايب الامام كه به اصفهان مراجعت و به اقامه جماعت و تدريس و مبارزه با بيدادگران و رژيم طاغوتى پرداخته و چندين بار گرفتار عمال جنايتكار شاه مخلوع و به زندان افتاده و آزاد گرديده تا در سال گذشته (1398 ق) كه منزلش مورد حمله مامورين و سربازان مغولى و چنگيزى (محمدرضا پهلوى) سواللَّه وجهه- گرديده و گرفتار آن جلادان شده كه اين بار مردم اصفهان قيام و دولت را محكوم و پشتيبانى خود را به روحانيت و امام ملت اعلام و آزادى ايشان را خواسته و حتى قربانيها داده و خونهاى جوانان عزيز و رزمندگان خود را اهداء و او را آزاد نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

طاهري، حبيب الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب الله طاهري

محل تولد : نكاء

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/1/1

زندگينامه علمي

او در روستايي به نام آكرد، واقع در هزار جريب از توابع شهرستان نكاء در مازندران در خانواده اي روحاني درشهريور 1328 متولد شدم. و در سن پنج سالگي قرآن را در مدت دو ماه در محضر پدرش شيخ حسين طاهري فرا گرفت، و سپس به خواندن كتب فارسي در نزد پدر ادامه داد.

تا اينكه در تيرماه 1342 پدرش به رحمت ايزدي پيوست. او به همت مادرش در 23 آذر همان سال به حوزه علمية شهرستان نكاء در مازندران كه زير نظر حضرت آية الله حاج شيخ علي ليموندهي بود، رفت و در سال 43 به حوزة علمية كوهستان رفته و در سال 45 به

حوزه علميه مشهد و از سال 48 به حوزة علميه قم وارد شده كه تاكنون در آنجا هست.

اساتيد فقه و اصول: در سطوح عاليه در قم بسيارند از جمله آنها: آقايان: صلواتي اعتمادي، فاضل لنكراني و نوري همداني و.... و در خارج آيات عظام:ميرزا هاشم آملي سيد محمد رضا گلپايگاني، محمد فاضل لنكراني، ناصر مكارم شيرازي و......

اساتيد فلسفه و عرفان: آقايان: انصاري شيرازي، مصباح يزدي، جوادي آملي، حسن زاده آملي و......

در دانشگاه: در سال 1367 موفق به اخذ دكترا رتبه: استاد ياري شدم.و در همان سال به عنوان عضو هيأت علمي در دانشگاه تهران برگزيده شدم و در 25 اسفند 1383 موفق به اخذ و دانشياري از دانشگاه تهران شدم.

تدريس: علاوه بر تدريس به صورت خصوصي از همان اوايل طلبگي، در سال 1367 در حوزه علميه قم به صورت عمومي به تدريس فلسفه و اصول (كتابهايي مانند نهاية الحكمه علامه طباطبايي و شرح منظومه سبزواري و رسائل شيخ انصاري) مشغول شدم و سپس مكاسب شيخ انصاري در فقه و كفاية الاصول آخوند خراساني را مكرر تدريس كردم و همچنان اين تدريس ادامه دارد.در دانشگاه نيز گرايشهاي مختلف علوم انساني مانند(عقايد، تاريخ اسلام، فقه، قواعد فقه اصول فقه، منطق، تفسير، علوم قرآني، اخلاق، انقلاب و ريشه ها و...) را تدريس مي كنم.

طاهري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن طاهري

محل تولد : خرم آباد

شهرت : طاهري خرم آبادي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1317/1/1

زندگينامه علمي

حضرت آيت الله سيد حسن طاهري خرم آبادي در روز اول خرداد ماه 1317 هجري شمسي در خرم آباد به دنيا آمد. پدرش مرحوم حاج سيد حيدر طاهري خرم آبادي از شاگردان برجستة مرحوم آيت الله

حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي و از دوستان نزديك حضرت امام (ره ) و آيت الله گلپايگاني (ره ) بود كه پس از سالها تحصيل و بهره بردن از محضر عالمان بزرگ حوزه علميه اصفهان ، مشهد و قم با درخواست مردم شريف خرم آباد به زادگاه خود بازگشت و تا آخر عمر به رتق و فتق امور مردم همت گماشت . از ويژگيهاي بارز مرحوم حاج سيد حيدر برخورداري از محبوبيت فراوان بين مردم و علماي شهر، حلم و بردباري و عدم علاقه به زخارف دنيا و ماديات بود. آية الله سيد حسن طاهري خرم آبادي كه شيفتگي زائدالوصفي به پدر داشت ، در سن 9 سالگي مجبور به بردوش كشيدن داغ هجرت پدر شد و اين يتيمي زودهنگام در پرورش و استواري آيندة او تأثير بسزايي داشت . وي از خاطرات شيرين همراهي با پدر، خاطره سفر به عتبات عاليات را ذكر مي كند كه در آن ، ضمن باريابي به حرم ملكوتي ائمة هدي ، به محضر علماي بزرگ آن ديار نيز شرفياب شدند. مادر او نيز كه زني پاكدامن و از طائفة اشعريون قم بود، در حدود سال 1360 شمسي دار فاني را وداع گفت . آية الله طاهري خرم آبادي تحصيلات خود را در يكي از دبستانهاي خرم آباد آغاز كرد. وي اصرار داشت كه با لباس روحانيت به مدرسه برود؛ اما بسياري از معلمان شديداً با اين مسأله مخالف بودند كه پشتيبانيهاي مرحوم حجة الاسلام والمسلمين حاج سيد احمد طاهري ، عموي ايشان ، آنها را وادار به سكوت مي كرد. وي در همان دورة دبستان ، با ديگر شاگردان مدرسه به مناظره در باره مسائلي چون علم و ثروت مي پرداخت و گاهي كه نماز جماعت برپا مي شد، امامت

آن را به عهده مي گرفت . با پايان يافتن دوره ابتدايي ، به مدرسه علميه كماليه رفت و طي دو سال جامع المقدمات و سيوطي را فرا گرفت . سپس به همراه مادر خود، به قم عزيمت كرد تا تحصيلات حوزوي خود را در آن ديار عالم پرور ادامه دهد. در نخستين روز سكونت در قم ، به حرم مطهر حضرت معصومه (س ) آمد و در كنار صحن بزرگ ، مشغول وضو گرفتن شد كه ناگاه چهره اي ملكوتي ، او را به خود جلب نمود كه در حال بازگشت از حرم بود. بي اختيار از يكي از طلاب پرسيد: اين آقا كيست ؟ و او پاسخ داد: حاج آقا روح الله خميني ! بدين ترتيب از همان آغاز ورود به قم ، شيفته امام (ره ) شد و بعدها، به سبب رفاقت نزديك امام (ره ) با پدرش ، مورد تفقد و عنايت ويژه ايشان قرار گرفت . در همان سال اول ورود به قم ، مغني ، حاشيه ملاعبدالله و مقداري از سيوطي كه باقي مانده بود فرا گرفت . در سال بعد معالم الاصول و شرح شمسيه و در دو سال بعد از آن ، لمعه ، قوانين و مطول را آموخت و در سال پنجم رسائل و مكاسب شيخ انصاري را آغاز كرد. ظرف سه سال آن كتابها را به همراه جلد اول كفايه به پايان برد و جلد دوم كفايه را هم زمان با رفتن به درس خارج امام (ره ) شروع نمود. مقداري از درس خارج قضا را در محضر آية الله العظمي بروجردي فرا گرفت كه به دليل فوت ايشان ، از ادامة آن باز ماند. هم زمان در درس بيع امام شركت مي جست و پس از تبعيد امام نيز به درس مرحوم آية الله

داماد و آية الله حاج آقا مرتضي حائري يزدي رفت . حضرت آية الله طاهري خرم آبادي در دورة تحصيل خود از محضر استادان و عالمان برجسته اي كسب فيض نمود كه حوزه هاي علميه خاطرة مبارزات و مجاهدتهاي آنان را هرگز از خاطر نمي زدايد. وي با ورود به قم ، حاشيه ملاعبدالله را نزد آقاي هاشمي رفسنجاني فرا گرفت . براي تحصيل معالم الاصول و مطول به نزد آقاي شب زنده دار رفت و لمعه را نزد مرحوم حاج آقا حسين جزايري از فضلاي خرم آباد، آقايان باقري كني و ستوده خواند و رسائل شيخ انصاري را نزد آقايان مكارم شيرازي ، شب زنده دار، مشكيني و سبحاني فرا گرفت و براي آموختن مكاسب محرمه با آقاي حاج سيد علي محقق داماد به مباحثه پرداخت كتاب بيع را نيز نزد آية الله خزعلي فرا گرفت . كفاية الاصول را نيز در محضر مرحوم شيخ عبدالجواد اصفهاني (جبل عاملي ) و مرحوم سلطاني (طباطبايي ) آموخت . براي تحصيل درس خارج ، به درس مرحوم آية الله بروجردي و مرحوم امام خميني رفت . ايشان در باره ويژگي علمي امام (ره ) مي فرمايد: «بحث ايشان ، شاگرد پرور بود و فكر را به كار مي انداخت . تنها نقل عبارت ديگران نبود. درس ايشان تفاوت زيادي داشت با كل درسهايي كه ما تا آن موقع در حوزه ديده بوديم . الان هم معتقدم كه نوشته هاي فقهي و اصولي ايشان قابل طرح و استفاده و درخور دقت است . البته نمي خواهم بگويم كه نظري فوق نظرات ايشان نيست . شاگردان ايشان همان موقع به نظرات ايشان اشكال مي گرفتند و خود ايشان هم مشوّق بود؛ اما نظرات ايشان در همة ابعاد به قدري عميق و دقيق است كه هميشه قابل طرح و بحث خواهد بود. از

نظر علمي مي توان گفت كه حضرت امام در ابعاد مختلف فقهي ، اصولي ، فلسفي و عرفاني در عصر خويش فقيه و انديشمندي استثنايي بود. حضرت امام از يك نبوغ و استعداد بالايي برخوردار بود. بدون هيچ گونه مبالغه اي مي توانم بگويم بعد از معصومين (ع ) حضرت امام يك انسان استثنايي بود». آية الله طاهري خرم آبادي ، پس از تبعيد امام ، در درس آقايان گلپايگاني ، شيخ مرتضي حائري و داماد شركت نمود و از محضر مرحوم حاج آقا حسن فريد اراكي بهره هاي فراوان برد. در بخش فلسفه نيز، ايشان منظومه ملاهادي سبزواري را نزد مرحوم آية الله حاج آقا مصطفي خميني و آية الله اميني آموخت . اشارات و الهيات شفا را نزد آية الله جوادي آملي و مقداري از اسفار را نزد مرحوم علامه طباطبايي فرا گرفت . بخشي از اسفار را نيز در محضر آية الله شهيد مطهري خواند. ايشان در دوره سطح با آقايان سيد احمد مرعشي ، سيد علي محقق ، عميد زنجاني به مباحثه مي پرداخته است و از هم مباحثه ايهاي دورة تحصيل درس خارج ، از آقايان مؤمن ، حسيني كاشاني ، رباني املشي و حاج حسن تهراني نام مي برد. آية الله طاهري خرم آبادي ، در سالهاي متمادي حضور در حوزه علميه قم ، خدمات علمي و فرهنگي شاياني را به اين حوزة سترگ تقديم داشته است . در بخش تدريس ، ايشان بسياري از كتب دوره سطح را به نوآموزان حوزه درس داده است و هم اكنون نيز به تدريس درس خارج فقه و اصول مشغول است و طلاب و فضلاي بسياري را به جامعة علمي و فقهي كشور ارزاني داشته است . در كنار تدريس ، از سالهاي پيش از انقلاب تاكنون ، در نشريات گوناگوني ، مقاله هاي جامع علمي و سياسي

خود را به چاپ رسانده است كه برخي از آنها به صورت كتاب منتشر شده است .برخي از كتب ايشان در دست چاپ است كه از آنها مي توان به كتابي در ردّ شبهات وهابية و كتابهايي چون منابع مالي اسلام در حكومت اسلامي و كتاب الخمس و ذبايح اهل كتاب و كتاب ولاية الفقية اشاره كرد. زندگي عالمان مجاهد در عصر ما، همواره با مبارزه با رژيم منحوط پهلوي همراه بوده است . آية الله طاهري خرم آبادي نيز، چون ديگر عالمان عصر خويش و مانند پير و مراد و مقتداي خويش ، حضرت امام خميني (ره ) حكومت ننگين پهلوي و سكوت در مقابل ستمهاي آن را برنمي تابيد و روز و شب را به مبارزه با آن مي گذراند. سخنرانيها، نامه ها و اعلاميه ها، به زندان رفتنها و شكنجه شدنهاي وي نقش مهمي را در پيشبرد انقلاب و پيروزي آن ايفا مي كرد كه ذكر نمونه ها و شرح آن ، در اين مختصر نمي گنجد. در سال 1341، شاه و عوامل آن ، لوايح ششگانه اي را با ظاهر اصلاحات و ايجاد رفاه براي مردم تدوين كردند و مي خواستند آن را به رفراندوم بگذارند. امام (ره ) كه به خوبي از حيله ها و عوامفريبي هاي شاه اطلاع داشت ، مخالفت خود را با لوايح اعلام نمود و به آية الله طاهري خرم آبادي نيز دستور داد كه به خرم آباد برود و مسائل مطرح شده را با علما و مردم آن ديار در ميان بگذارد. تلاش آية الله طاهري خرم آبادي در آن روزگار براي رساندن پيام امام (ره ) و گرد هم آوردن علماي خرم آباد و تصميم گيري براي مسائل پيش آمده ، نقطة عطفي در مبارزات ايشان مي باشد. همچنين ايشان پس از مدتي به

قم رفت و گزارش مذاكرات علما و جريانهاي پيش آمده در شهر را به اطلاع امام (ره ) رساند. وي در اوايل سال 1342 به منظور تبليغ و در آستانه ماه محرم ، تصميم به عزيمت به كاشان گرفت و آن را با امام (ره ) در ميان گذاشت . امام (ره ) موافقت فرمودند و پيامهايي براي علماي كاشان با موضوعيت جريانهاي پيش آمده و ضرورت مبارزه با رژيم شاه ، دادند. وي ضمن رساندن اين سخنرانيهاي مهم و افشاگرانه اي را در ايام ماه محرم انجام داد كه شور عجيبي در مردم كاشان ايجاد كرد و ساواك و عوامل رژيم پهلوي را هراسناك ساخت . همچنين سخنراني وي پس از حادثه پانزدهم خرداد در حرم مطهر حضرت معصومه (ع ) در حمايت از امام (ره ) و محكوم كردن جنايات رژيم ، در كارنامه مبارزاتي او مي درخشد. در طول سالهاي مبارزه ، آية الله طاهري خرم آبادي ، بارها و بارها مورد تعقيب ساواك قرار گرفت و بارها تبعيد يا زنداني شد. اما بينش صحيح وي از انقلاب و همچنين اطاعت محض از امام (ره ) و علاقة وافر به ايشان ، تبعيد و زندان و... را بر ايشان هموار مي ساخت . ايشان هدف امام خميني (ره ) از نهضت را اينگونه بيان مي كند: «از پاي درآوردن حكومت سلطنتي در حد ساقط كردن آن و يا ضعيف كردن آن ، به عنوان هدف ميان مدت براي همه روشن بود. اما هدف نهايي نمي خواهم بگويم براي همه ، ولي براي بسياري از مبارزان نيز مجهول بود. به هر حال تا قبل از مطرح شدن مباحث ولايت فقيه حضرت امام ، بحثي در مورد نظام جايگزين رژيم شاهنشاهي نشده بود. مباحث امام افق مبارزه را وسيع تر كرد و يك هدف مشخص و روشن

را براي نهضت ترسيم كرد و آن ، حكومت اسلامي و مسأله ولايت فقيه بود». آية الله طاهري خرم آبادي ، در حدود سال 56 به عضويت رسمي جامعه مدرسين حوزه علميه قم درآمد، هر چند پيش از آن نيز در فعاليتهاي مبارزاتي با اعضاي اين مركز همكاري داشت . فعاليتهاي سياسي آية الله طاهري خرم آبادي به پيش از انقلاب محدود نيست . ايشان پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي نيز در مسؤوليتهاي گوناگون به ايفاي نقش پرداختند و خدمات ارزشمندي را در عرصه هاي گوناگون به انجام رساندند

طاهري، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين طاهري

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/2

زندگينامه علمي

آقاي سيد حسين طاهري شهرت طاهري وحدتي در سال 1338 در خانواده اي مؤمن و پاي بند به مسائل ديني در مشهد به دنيا آمد. در سال 1354 به دنبال اشتياق فراوان به تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه مشهد شد. ادبيات عرب را از محضر حجةالاسلام آقايان رضواني و حجت هاشمي آموخت. سطح را در محضر اساتيد مبرز مشهد از جمله مرحوم بني هاشمي، مرتضوي و رضازاده سپري كرد و خارج فقه و اصول را نزد آيات علم الهدي، زنجاني و مرحوم فلسفي تلمذ كرد. عشق ايشان به بارگان ملكوتي امام رضا(ع) مانع از آن شد تا به حوزه اي علميه و ديگر شهرها از جمله قم وارد شود و لذا در همان جا در حين تحصيل به تدريس علوم ديني و غيرديني پرداخت و در اين رهگذر شاگردان بارزي جهت خدمت به انقلاب و مردم و... را تربيت كرد.

طاهري، حيدر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد حيدر طاهرى از علماء و ائمه جماعت موجه خرم آباد بوده كه در اوائل تأسيس حوزه علميه به قم آمده بعد از اينكه سالها تحصيلات خود را در اصفهان به پايان رسانيده بودند.

در قم از حواريين و اصحاب و رفقاى خاص مرحوم آيت اللَّه مجاهد حاج شيخ محمدتقى بافقى بوده و از محضر آيت اللَّه العظمى حايرى هم استفاده مى نموده تا پس از چند سالى از تبعيد مرحوم بافقى مراجعت به خرم آباد نموده و به خدمات دينى و اقامه جماعت پرداخته تا سال 1366 قمرى كه از دنيا رفته و در همانجا مدفون گرديده است.

آن مرحوم عمده تحصيلاتش در اصفهان بوده و بعد در قم خدمت مرحوم آيت اللَّه حايرى و از آن مرحوم و نيز آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى اجازه اجتهاد داشتند و در خرم آباد در ساختمان و بناء مدرسه كماليه با مرحوم آيت اللَّه كمالوند همكارى و تشريك مساعى نموده است وى داراى اخلاق پسنديده مخصوصاً صفت حلم بوده و در اين خصلت ضرب المثل بوده است وفاتش در 22 شعبان المعظم هزار و سيصد و شصت و شش (1366) قمرى واقع شده است.

از باقيات الصالحات اوست فرزند ارجمندش جناب ثقةالاسلام و مصباح الظلام نويسنده و گوينده والامقام آقاى حاج سيد حسن طاهرى خرم آبادى كه از فضلاء جوان حوزه علميه و نويسندگان بنام مجله وزين مكتب اسلام و مكتب تشيع و ساير مجلات دينى حوزه علميه قم مى باشند وى بالغ بر بيست سال است كه در حوزه علميه قم مشغول به تحصيل علم و تكميل مبانى فقه و اصول و موصوف به فضل و تقوا مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

طاهري، ضياء

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: فيزيك پزشكى، دانشكده: پيراپزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

طاهري، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1319 ق)، عالم دينى، فقيه، مجتهد و مدرس. در شيراز به دنيا آمد و در بيت علم و عزت پروزش يافت. دروس مقدمات و سطوح را در شيراز خواند، آنگاه به نجف مهاجرت كرد و از محضر آيت الله نايينى و آيت الله عراقى و آيت الله اصفهانى و ديگران استفاده نمود تا به مقام اجتهاد رسيد. وى در نجف پس از چندين مرتبه گفتن درس سطوح عالى «كفايه» و «مكاسب» و «فرائد»، به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. از آثار وى احداث سه مدرسه ى علمى در نجف براى طلاب است. از آثار علمى اش: «عمده الوسائل فى شرح الرسائل»، در مباحث قطع و ظن، در چهار مجلد؛ حاشيه بر «عروه الوثقى»؛ «منجزات المريض»؛ «رفع الحاجب فى الاجره عن الواجب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (342 / 15)، گنجينه ى دانشمندان (275 / 7 ،454 / 5).

طاهري، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبداللَّه بن العالم النبيل آيت اللَّه آقا سيد محمدطاهر مجتهد شيرازى از مشاهير علماء معاصر نجف اشرف مى باشند.

وى در حدود 1318 ق در شيراز متولد شده و در بيت علم و عزت پرورش يافته و دروس مقدمات و سطوح را در شيراز خوانده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و ديگران استفاده نموده تا به مقام منيع علم و اجتهاد رسيد.

و پس از گفتن چندين بار درس سطوح عالى كفايه و مكاسب و فرائد به تدريس خارج فقه و اصول پرداخته و تا حال تحرير در حوزه علميه هزار ساله نجف اشرف اشتغال به تدريس خارج و يكى از مراجع و مجتهدين بزرگ شيعه محسوب مى شوند.

تأليفات عديده اى

در فقه و اصول و غيره دارند كه بعضى بطبع رسيده و برخى هم مخطوط مانده است و انشاءاللَّه در جلد ششم در ذكر نجف خدمات و آثار معظم له خواهد آمد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

طاهري، محمدجعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدجعفر بن العالم الجليل آقا سيد محمدطاهر و مجتهد شيرازى از علماء محترم معاصر شيراز است.

وى در سال 1316 ق در شيراز متولد شده و پس از تحصيل مقدمات و سطوح در اوائل تأسيس حوزه علميه به قم آمده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى (موسس) حوزه استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى در مدت هفت سال فقهاً و اصولا استفاده نموده و پس از تحصيل اجازه به شيراز برگشته و به تاليف و تصنيف كتب علمى و مطالعه پرداخته و مورد توجه غالب مردم شيراز و مرجع و ملجاء آنان گرديده است.

تاليفات ارزنده عديده دارند كه از نظر ارباب فضل مى گذرانم.

1- ازالة الشكوك فى لباس المشكوك كه در سال 1326 شمسى بطبع رسيده است.

2- مجموعه مقالات اجتماعى و دينى (در دو جلد كه در شيراز چاپ شده است)

3- الهدايه در شرح كافيه نيز در شيراز چاپ شده است.

از باقيات الصالحات معظم له فرزندان متقى و دانشمنديست بنام حجتى الاسلام آقاى حاج سيد فخرالدين و حاج سيد نورالدين طاهرى شيرازى كه از افاضل علماء مقيم شميران تهرانند و ترجمه اجمالى آنان در ص 658 ج چهارم گذشت.

(تو 1316 ق)، عالم دينى و فقيه. در شيراز به دنيا آمد و پس از تحصيل مقدمات و سطوح

در اوائل تأسيس حوزه ى علميه به قم رفت و از محضر آيت الله حايرى يزدى استفاده نمود و پس از آن به نجف رفت و از محضر درس آيت الله نايينى و آيت الله عراقى و آيت الله اصفهانى مدت هفت سال در فقه و اصول بهره برد. پس از كسب اجازه به شيراز بازگشت و به تأليف و تصنيف كتب علمى و تحقيقى پرداخت.وى مرجع امور دينى مردم شيراز بود. از آثارش: «ازاله الشكوك فى لباس المشكوك»؛ مجموعه مقالات اجتماعى و دينى، در دو جلد؛ «الهدايه»، در شرح «الكفايه».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (454 -453 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (327 -326 / 2).

طاهري، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود طاهري

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ارديبهشت سال 1348 به دنيا آمدم. دروس جديد را تا سوم راهنمايي به اتمام رسانده و در سال 1362 هجري شمسي وارد حوزه علميه رستم كلاي (بوشهر) شدم و سالها از محضر حضرت آيت الله ايازي استفاده كردم. در سال 1370 براي ادامه تحصيل وارد حوزه عليمه قم شدم و بعد از اتمام دوره سطح حوزه، اكنون هفت سال است كه به درس خارج مشغول مي باشم.اساتيدي در دوره درس سطح حوزه قم از آنها استفاده بردم عبارتند از: 1- آيت الله العظمي علوي گرگاني 2- آيت الله العظمي صافي گلپايگاني 3- حجت الاسلام حبيب الله طاهرى.اساتيدي كه در درس خارج از آنها بهره برده و مي برم عبارتند از:1- آيت الله العظمي علوي گرگاني 2- آيت الله العظمي صافي گلپايگاني 3- آيت الله احمدي يزدي 4-آيت

الله مصطفوي 5- آيت الله سبحاني اكنون نيز به مدت تقريبا 15 ماه است كه سردبيري ماهنامه طوبي را به عهده دارم.

طاهري، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، مترجم، منتقد.

تولد: 1313، اهواز.

درگذشت: 21 اسفند 1369، تهران.

هوشنگ طاهرى داراى مدارج دكتراى تاريخ هنر از اتريش، مهندسى اقتصاد كشاورزى از آلمان و تحصيل موسيقى در كنسرواتوار وين بود. در سال 1346 به ايران آمد و در زمينه ى هنر و ادب، به نقد، پژوهش و آموزش پرداخت. با مطبوعات همكارى داشت. ابتدا دبير هنرى مجله «سخن» بود. سپس سردبير آن شد. طاهرى در دانشگاه شهيد بهشتى، دانشكده ى هنرهاى دراماتيك، دانشكده ى صدا و سيما و مجتمع دانشگاهى هنر در رشته ى سينما تدريس مى كرد.

او از پيشگامان ترجمه ى فيلمنامه هاى آثار مدرن سينما بود. از آثار اوست: رئاليسم در ادبيات هنر (از ژان پل سارتر)، هنر اسلامى (از ارنست كونل)، خاكستر و الماس (از يرژى آندره يوسكى)، داستان هاى نوين آلمانى، تاريخ سينماى هنرى (نوشته اولريش گرگور و انو پاتالاس، برنده ى جايزه ى بهترين كتاب سال در رشته هنر، 1370)، توت فرهنگى هاى وحشى (اينگمار برگمن)، زندگى (اكيرا كوروساوا)، صحراى سرخ (ميكل آنجلو آنتونيونى)، ام M- قاتل (فرتيس لانگ)، مهر هفتم (اينگمار برگمن)، ويريديانا (لوئيس بونوئل)، هنر اسلامى (ارنست كوئل)، همچون در يك آينه (اينگمار برگمن)، هيروشيما، عشق من (آلن رنه مارگريت دوراس).

طاهرى سال ها ويولن مى نواخت و نقاشى را مى ستود، مجموعه اى نفيس از تابلوها و كتاب هاى نقاشى را گرد آورده بود. اهل شعر و داستان بود. شهرهايى سروده بود و آنها را براى دوستان مى خواند. همچنين نقدهايى بر فيلم هاى سينمايى نوشته بود. درباره ى سينما مطالبى براى مجلات يا روزنامه ها ترجمه مى كرد يا تأليف مى نمود. ضمنا در تلويزيون برنامه «سينما»

را تهيه و اجرا مى كرد. وى از جشنواره ى سوم سينماى آزاد به بعد يكى از داوران سينماى آزاد بود.

هوشنگ طاهرى در تهران در بزرگراه آيت الله صدر بر اثر تصادف درگذشت. پيكر وى در آرامگاه خانوادگى اش در امامزاده ى عبدالله به خاك سپرد شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طاهريان، جليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جليل طاهريان

محل تولد : سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي اينجانب جليل طاهريان در سال 1340 در خانواده اي مذهبي در جنوب شهر ديه به جهان گشودم. پدر بزرگوارم جهت كسب روزي حلال به كفش دوزي و والده مكرمه ام به پخته نان در منازل مشغول بودند. كه هر دو از دنيا رفته و روحشان شاد باد. بعد از دوران ابتدائي پدرم مرا به حوزه علميه صادقيه سمنان هدايت نمود. كه دوره مقدمات و سطح يك و دو را گذراندم. آنگاه جهت درس خارج نزد استاد حضرت آيةالله عالمي كه به درجه اجتهاد نائل شده بودند، رفته و همزمان درس كلاسيك را در شبانه و دانشگاه ادامه دادم. تا سال 1371 از دانشگاه آزاد اسلامي موفق به كارشناسي ارشد در رشته فقه و مباني حقوق در آمده و در سال 1372 عضو هيئت علمي ساعتي در دانشگاه آزاد اسلامي فعاليت علمي و پشتكار باعث گرديد. كه در سال 1380 امام جماعت نمونه كشور در سال 1381 پژوهشگر برتر در حوزه فرهنگ و دين و در سال 1382 نيروي فرهنگي ممتاز از سوي نهاد نمايندگي ولي فقيه و همچنين در سال 1384 مبلغ برتر از سوي صدا و سيما حوزه علميه دفتر تبليغات و سازمان تبليغات اسلامي شده و همچنين

در سال 1385 پژوهشگر برتر از دانشگاه آزاد اسلامي انتخاب شده، و در حال حاضر مديريت حوزه علميه و تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي را دارم. اولين مقاله اي كه نوشتم درباره نقش ورزشكاران در احياء نماز بود كه مورد پذيرش قرار گرفت و اين خود عاملي بود كه دست به قلم زده و كتاب رازها و رمزها نماز را كه با رهنمود استادم كه درس خارج فقه را بر عهده داشتند. تحرير نموده و بحمدالله مورد پذيرش قرار گرفتند كار مطالعاتي و تحقيقاتي را استمرار داده. كه آخرين تحقيقات حقير پيرامون تهي كردن دين از بصيرت ترويج خرافه پرستي. و ترويج ابتذال تحت عنوان آزادي و مدعيان دروغين در ارتباط با حضرت ولي عصر بوده اخيراً گوشه آي از فعاليت هاي علمي را كه من جمله درباره حضرت معصومه(س) با عنوان بانوي مهر و همچنين مقالات چاپ شده در ارتباط با اتحاد ملي و انسجام اسلامي و موعود باوري عاملي در ايجاد اتحاد ملي و انسجام اسلامي بود در حوزه علميه صادقيه كه در زمان بازديد استاندار سمنان صورت گرفت به نمايش گذاشتند كه موجب تعجب علماء و طلاب گرديده بود. انجام امور پژوهشي و تحقيقاتي و چاپ مقالات متعدد باعث گرديد كه اجراي برنامه هاي زنده در صداوسيما را به عهده حقير گذاشتند و بحمدالله با ارائه بحث هاي جديد علمي من جمله ازدواج- آفات زندگي – سنگ صبور بحث حوزه و دانشگاه جايگاه علمي خوبي را پيدا نموده و عضو پژوهشگران كشوري شدم و در نمايشگاه پژوهشگران راه يافتم. همچنين با شناختي كه مسئولين پيدا نموده برگزاري همايش هاي بزرگ از قبيل عفاف و حجاب، مديريت و رهبري،

توليد علم و نهضتف، نرم افزاري و برگزاري نمايشگاه نغمه دل كه ويژه نماز بود به حقير محول نموده كه آقاي قداستي بصورت مكتوب اين جمله را نوشتند كه اولين كار علمي در كشور به صورت نمايشگاه مجازي به ثمر رسيد و قدرداني نمودند.

طائي همداني، ابوالفتوح محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(555 -475 ق)، حافظ، محدث و واعظ. در همدان به دنيا آمد. در خراسان و عراق و جبال از فيد بن عبدالرحمان شعرانى و عبدالرحمان بن حمد دونى و ظريف بن محمد نيشابورى و اديب محمد بن ابى العباس ابيوردى و اسماعيل بن حسن سنجبستى فرائضى و عبدالغافرين بن محمد شيروى و علامه ابوالمحاسن رويانى و ابوالقاسم بن بيان رزاز و شيرويه ديلمى و ابن طاهر مقدسى و ابومحمد حسين بن مسعود بغوى و تاج الاسلام ابوبكر سمعانى حديث شنيد و نزد محيى السنه بغوى و تاج الاسلام سمعانى فقه آموخت. محمد بن عبدالله بن بناء صوفى و ابوعبدالله حسين بن زبيدى و برادرش، حسن، و گروهى در بغداد از وى حديث شنيدند. وى در همدان درگذشت. اثر وى كتاب معروف «الاربعون حديثا» يا «الاربعين فى ارشاد السائرين الى منازل اليقين» يا «الاربعين الطائيه». كه چهل حديث از چهل شيخ و استاد و هر يك از احاديث از يكى از صحابه پيامبر (ص) است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (374 / 2). سير النبلاء (362 -360 / 20). شذرات الذهب (175 / 4). العبر (25 / 3). كشف الظنون (56). معجم المؤلفين (251 .18 / 11). النجوم الزاهره (318 / 5). الوافى بالوفيات (144 / 1). هديه العارفين (93 / 2).

طباطبا

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

لقب جناب ابراهيم بن اسماعيل بن ابراهيم عمربن حسن بن حسن بن على بن ابيطالب عليهم السلام است.

وى از بزرگان سادات و محدثين مى باشد. در علت شهرت او به طباطبا مطالبى گفته است كه مقام گنجايش ذكر آن را ندارد. وى جد سادات طباطبائى مى باشد كه از سلاسل معروف سادات، و به كثرت نسل مشورند.

برگرفته

از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

طباطبايي اردكاني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب، محقق.

تولد: 1281(1315 ق.)، اردكان (قريه گزلاازقرا، سفلاى اردستان).

درگذشت: 13 مهر 1372، تهران.

سيد محود طباطبايى اردكانى داراى درجه ى كارشناسى در رشته ى فرهنگ اسلامى از دانشگاه تهران در سال 1343 است. وى سپس به تحصيلات خود ادامه داد و در رشته ى فرهنگ اسلامى در سال 1347 موفق به اخذ دكترى شد.

وى از سال 1353 عضو هيئت علمى دانشگاه ابوريحان بيرونى شد. در دانشگاه علامه طباطبايى (در رشته ى ادبيات) و دانشگاه تهران نيز تدريس مى كرد. سرپرستى گروه زبان و ادبيات فارسى دانشكده ى ادبيات و زبان هاى خارجى دانشگاه علامه طباطبايى نيز به عهده وى بود.

از آثار ايشان است: فرهنگ جامع اردكان؛ بررسى گويه و ويژگى هاى فرهنگى زبان اردكانى؛ تاريخ تحليلى اسلام؛ گزيده و شرح تاريخ بلعمى.

دكتر طباطبايى اردكانى هنگام تدريس در كلاس درس دار فانى را وداع گفت.

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فرهنگ اسلامى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: علامه طباطبائى

زندگينامه

دكتر شادروان سيد محمود طباطبائى اردكانى در سال 1315 ديده به جهان گشود. بعد از اتمام تحصيلات متوسطه، در سال 1343 موفق به اخذ كارشناسى در رشته فرهنگ اسلامى از دانشگاه تهران شد. سپس به ادامه ى تحصيلات عالى پرداخت. و سرانجام در سال 1347 در رشته فرهنگ اسلامى موفق به اخذ مدرك دكترا گرديد. وى در سال 1353 به عضويت هيئت علمى دانشگاه ابوريحان بيرونى نائل آمد و سرانجام به مرتبه دانشيارى دانشگاه علامه طباطبائى ارتقاء يافت.

آقاى دكتر طباطبائى اردكانى در تمام دوران دانشگاهى خود به پژوهش در فرهنگ و ادب عاميانه و گويش اردكانى پرداخت. از ايشان 5 جلد كتاب در زمينه هاى ادبيات فارسى و

تاريخ اسلام به جاى مانده است. از وى حدود 7 مقاله درباره ى ادبيات و علوم انسانى و تاريخ اسلام در مجلات معتبر داخلى به چاپ رسيده است.

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فرهنگ اسلامى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: علامه طباطبائى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته فرهنگ اسلامى از دانشگاه تهران در سال 1343، كارشناسى ارشد و دكترا در رشته فرهنگ اسلامى در سال 1347.

مرتبه علمى:

عضويت در هيات علمى دانشگاه ابوريحان سابق در سال 1353، پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه علامه طباطبائى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پژوهش در فرهنگ و ادب عاميانه و گويش اردكان، استاد راهنماى 4 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات فارسى و تاريخ اسلام.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 7، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبيات و علوم انسانى، تاريخ اسلام.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طباطبايي بروجردي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در روزهاي پاياني صفر 1292 ق . خانه حجة الاسلام حاج سيد علي بن سيد احمد طباطبايي با تولد نوزادي كه ((حسين )) نام گرفت. غرق درذكر و سپاس پروردگار شد.

سيد حسين اندك اندك باليد، جامع المقدمات ، سيوطي ، منطق و گلستان سعدي را در مكتب آموخت و سپس در مدرسه نوربخش به تكميل اندوخته ها و تهذيب نفس پرداخت . نحو، صرف ، بديع ، عروض ، منطق ، فقه و اصول بخشي از دستاورد سالهاي مدرسه نور بخش شمرده مي شد. سالهايي كه سيد حسين سخت كوشيد و در پناه عنايتهاي ويژه الهي به پيشرفتي چشمگير دست يافت .

آنگاه عزم اصفهان سپاهان كرد و

پس از جلب رضايت پدر سمت آن سرزمين دانش خيز به راه افتاد. آقا نوح الدين ، پسر عمو سيد حسين ، در مدرسه صدر روزگار مي گذراند؛ دانشجوي سخت كوش بروجرد يكسره نزد پسر عمويش شتافت و در حجره او اقامت گزيد. رابطه پسر عموهاي بروجردي بسيار نيك بود. آقا نوح الدين در روزهاي آغازين به سيد حسين گفت : اگر مي خواهي در دانش اندوزي و تدريس كامروا شوي بايد در محافل علمي سخن بگويي و در درس اشكال كني و گرنه تا پايان عمر چون من گمنام مي ماني .

زير باران

سيد حسين نخست در درس استاد گرانقدر آقا سيد محمد باقر درچه اي شركت جست .

دانشور درچه اي ، كه نورالهي در ديدگان داشت ، بزودي گوهر يگانه بروجرد را باز شناخت ، او را به خود نزديك كرد و از عنايات ويژه خويش برخوردار ساخت . حضرت آية الله ملا محمد كاشي ، مجتهد وارسته ميزار ابوالمعاني كلباسي ، دانشور گرانمايه سيد محمد تقي مدرس و حكيم برجسته ميرزا جهانگير قشقايي از ديگر استادان ستاره تابناك بروجرد شمرده مي شدند.

استادان گرانپايه اي كه هر يك به گونه اي سيد حسين را از عنايت خويش بهره مند ساختند و در شكل گيري شخصيت گوهر گرانبهاي خاندان طباطبائي دخالت داشتند. سيد دانش پژوهان بروجردي در بامداد يكي از روزهاي ربيع الاول 1314 سرمست از باده دانش و حكمتي كه استادان نامور حوزه سپاهان در كام روانش مي ريختند، در برابر حجره اش نشسته بود كه پيكي نامه پدر را به وي سپرد.

هر چند نامه پدر سيد حسين را در شادي فرو برد

ولي اين سرور ديري نپاييد زيرا پدر او را به وطن فرا خوانده بود. ستاره بروجرد با اين انديشه كه شايد پدر مي خواهد او را به نجف گسيل دارد رنج سفر و بريدن از درس را به جان خريد و به زادگاهش برگشت ولي پدر انديشه اي ديگر در سر داشت . او با پاي فشاري بر خواسته خويش مقدمات ازدواج فرزند را فراهم آرد. بدين ترتيب دانشجوي جوان بروجردي در 22 سالگي ازدواج كرد. دو يا سه ماه در زادگاهش ماند و سپس با خانواده سمت اصفهان رهسپار شد.

نامه سرنوشت

1319 ق . براي گوهر يگانه بروجرد سال تحول بود. نامه پدر به دستش رسيد و او را آماده سفر ساخت . پدر چنان نوشته بود كه مي خواهد وي را به نجف گسيل دارد. بنابراين پس از نه سال زندگي سراسر تلاش و پژوهش در اصفهان به زادگاهش بازگشت . اندكي در آن سامان توقف كرد و سپس همراه برادر كوچكش ، سيد اسماعيل ، رهسپار نجف شد.

برادران بروجردي در 1320 به حريم پاك امير مومنان عليه السلام گام نهادند. سيد حسين ، كه 28 سال داشت و مجتهدي جوان شمرده مي شد، به درس حضرت آية الله العظمي محمد كاظم خراساني شتافت و خود را در برابر تابش مستقيم آفتاب دانش آن مرجع وارسته جاي داد. بزودي نظرهاي بجا و قابل تاءمل دانشو تازه وارد توجه استاد بزرگ حوزه نجف را جلب كرد و ميان آنها پيوندي ناگسستني پديد آورد. به گونه اي كه اگر پس از درس آخوند خراساني ، سخني بر زبان نمي آورد، استاد وي را مخاطب

قرار مي داد و مي فرمود: آقا نظري نداريد؟

اندك اندك ارج سيد حسين بر شاگردان محفل آخوند نيز آشكار شد. آنها از او خواستند تا پس از خروج استاد از محفل ، درس وي را با شرح و توضيح فزونتر بازگو كند. بدين ترتيب يكي از برنامه هاي مجتهد بروجردي تقرير درس استاد شد.

آن بزرگمرد هشت سال در حريم حضرت علي عليه السلام اقامت گزيد. علاوه بر آخوند خراساني از بزرگاني چون حضرات آيات شيخ الشريعه اصفهاني و سيد محمد كاظم يزدي بهره كافي برد، گروهي از دانشجويان را از درس فصول (در علم اصول ) خويش كامروا ساخت ، سر انجام در اواخر 1328 به اصرار پدر راه بروجرد پيش گرفت و در 1329 با استقبال پرشور مردم به زادگاهش گام نهاد.

او بر آن بود كه پس از اقامتي كوتاه در وطن ديگر بار سمت نجف بال گشايد و به آستان مقدس علوي پناهنده شود. ولي بيماري و مرگ پدر سفرش را به تاءخير انداخت . در اين سوگ نامه صاحب كفاية الاصول سبب تسلاي خاطرش شد. آخوند خراساني ضمن تسليت وفات حاج سيد علي از اشتياق وافر خويش براي ديدار مجتهد بروجرد پرده برداشته بود.

اين نامه مهرآميز سيد دانشوران بروجرد را بر آن داشت كه امور خانواده را سامان دهد و به نجف شتابد. چند ماه بعد همه چيز براي سفر آماده بود كه خبر رحلت استاد گرانقدرش وي را در اندوه فرو برد. آن بزرگمرد پيوسته مي گفت : مرگ دو پدر در مدت كوتاه كمتر از 6 ماه بسيار بر من سنگين و ناگوار بود.

خبر مرگ استاد اشتياق سفر را در

وجودش ميراند. زندگي در نجف بي حضور استاد خراساني برايش دشوار بود. پس انديشه هجرت از سر بردن كرد و در بروجرد بساط تدريس و ارشاد مردم گسترد. اندك اندك مؤ منان شهر ارج ستاره خاندان طباطبايي دانستند و زمام امور معنوي خود را به وي سپردند. ارادت حضرت آية الله حاج محمد رضا دزفولي به سيد مجتهدان بروجرد بر شهرت و اعتبارش افزود. پس از رحلت فقيه دزفولي انبوه مقلدانش به آن مجتهد وارسته رجوع كردند و مرجعيت آن بزرگمرد در منطقه گسترش يافت .

در برابر شب

در اين سالها تبليغ بهايي گري از سوي برخي از مسؤ ولان شهر و اهانت آشكار آنها مقدمات ديني مردم سرور مجتهدان بروجرد را در نگراني فرو برد. او با تهران تماس گرفت ، وضعيت نامطلوب برخي از ادارات را با پايتخت نشينان در ميان نهاده ، خواستار بركناري مسؤ ولان دين ستيز شد و چون بي اعتنايي سران دولت را مشاهده كرد معترضانه شهر را ترك گفت .

پيروان پاكدل آن مرجع روشن بين در مسجاها گرد آمدند، سخنرانان بر منبرها جاي گرفتند و همه يكصدا به حمايت از مرجع دلاور بروجرد پرداختند. مسؤ ولان شهر كه توان رويارويي با مردم را در خويش نمي ديدند خواسته فقيه طباطبايي را اجابت كردند و آن راهبر توانا در ميان ابراز احساسات پرشور مؤ منان به شهر بازگشت .

سفر سبز

از رخدادهاي مهم ديگر اين سالها وفات دخت گرانقدر مرجع پارساي بروجرد بود. استاد پس از اين حادثه ناگوار راه خراسان پيش گرفت تا در پناه آفتاب توس دمي از رنج هستي بياسايد.

چون توقف آن فقيه فرزانه در مشهد به درازا

كشيد نمايندگان مردم بروجرد نزدش شتافتند و او را بدان ديار خواندند. دانشمند فروتن طباطبايي خواسته آنها را اجابت كرد، پس از سيزده ماه رهسپار زادگاهش شد و پس از توقفي كوتاه در قم و تهران در ميان استقبال پر شور مؤ منان به بروجرد گام نهاد.

او سپس راه عراق پيش گرفت ، مدتي در نجف ماند و با بزرگاني كه به استقبالش شتافته بودند، ديدار كرد. آنگاه رهسپار حجاز شد، پس از به جاي آوردن مراسم حج به عراق بازگشت ، چندي در حريم اميرمؤ منان توقف كرد و سپس روانه ايران شد.

در بند دژخيم

همزمان با اوج گيري اعتراضهاي مؤ منان عليه رضا خان و هجرت اعتراض آميز روحانيان كشور به قم ، سرور فقيهان بروجرد به مرز ايران گام نهاد. مزدوران دربار، كه از پيوستن او به مهاجران و رساندن پيام مراجع نجف به معترضان مي هراسيدند در مرز قصر شيرين وي را دستگير كردند و به پايتخت بردند.

در تهران رضاخان به ديدارش شتافت . او كه در پي يافتن فردي براي رويارويي با شيخ عبدالكريم حائري بود با سيد مهرباني كرده ، گفت : چيزي از من بخواه .

فقيه بروجردي اظهار بي نيازي كرد ولي در برابر پافشاري شاه ناگريز لب گشاده ، فرمود: وقتي در اركان حرب بودم مقدار جيره غذايي سربازان را ناكافي ديدم ، اگر مي خواهيد كاري كنيد فرمان دهيد جيره آنها فزوني يابد.

آنگاه در پاسخ رضا خان ، كه مساءله ناديده گرفتن جايگاه آية الله العظمي حائري و پيروي دولتيان از مجتهد بروجردي را مطرح كرد، فرمود: خير، شما با ايشان تماس بگيريد، من هم اگر كاري

داشتم از طريق آن جناب با شما در ميان مي نهم .

آنگاه وي را به همراهي با روحانيت و عمل به دستورات الهي فرا خوانده ، چون مي دانست اجازه سفر به قم و بروجرد به او نمي دهند، فرمود برآنم به مشهد سفر كنم .

اندكي پس از خروج رضا خان تيمورتاش پنجاه هزار تومان نزد آن مرجع وارسته آورد. فقيه بروجردي از پذيرش هديه درباره خودداري كرد و بامداد روز بعد راه خراسان پيش گرفت .

ديدار بزرگان

مدتي پس از بازگشت سيد به زادگاهش ، ورود حاج آقا حسين قمي به تهران و پيشنهادهاي وي به دولت بار ديگر آن رادمرد را به عرصه تلاشهاي سياسي آشكار كشاند. او كه چون آية الله العظمي قمي به لزوم پيروي از دستورات الهي مي انديشيد بر آن شد سمت تهران رهسپار شود ولي بستگان ، وي را از اين كار باز داشتند. فقيه روشن بين از رؤ ساي عشاير خواست با تهران تماس گرفته ، حمايت عشاير از پيشنهادهاي حاج آقا حسين قمي را به پايتخت گزارش دهند. البته آن بزرگوار خود نيز به تهران تلگراف زد كه ، اگر دولت سخن آية الله قمي را نپذيرد به پايتخت خواهد رفت و مسؤ وليت فرجام چنين اقدامي تنها به عهده دولت است .

در سايه تلاشهاي آن راهبر سخت كوش سرانجام دربار خواستهاي حاج آقا حسين را پذيرفت و آن بزرگوار سمت عراق رهسپار شد. فقيه بروجردي در ملاير به ديدار آن دانشور برجسته شتافت و يك ساعت با وي گفتگو كرد.

هجرت

بيماري استاد فقيهان بروجرد را بايد در شمار ديگر رخدادهاي مهم سالهاي زندگي آن مرجع وارسته در

زادگاهش به شمار آورد. بيماري دشواري كه سرانجام با عمل جراحي و استراحت هفتاد روزه در بيمارستان فيروزآبادي تهران مهار شد.

چون او از بند بيماري رهايي يافت ، با دو پيشنهاد روبرو شد: از يك سو نمايندگان بروجرديان براي بازگرداندنش پياپي به تهران مي شتافتند و از سوي ديگر دانشوران ساكن قم او را به زندگي در حريم حضرت معصومه عليه السلام فرا مي خواندند. استاد براي اقامت در قم با قرآن به رايزني پرداخت . آية سوره مؤ منون چراغ سبز الهي به اين نيت پاك بود. پس همراه دانشمندان قم راه آن ديار پيش گرفت و در ميان استقبال مردم و بزرگان حوزه بدان سرزمين آسماني گام نهاد.

بدين ترتيب آفتاب رخشان فقاهت در چهاردهم محرم 1364 ق .از افق قم بر آمد و جهان را از نور دانش گرماي معنويت خود سرشار ساخت .

در تابش آفتاب توس

مدتي پس از اقامت در قم ستاره تابناك مرجعيت رهسپار توس شد تا در پناه خورشيد ولايت جام وجودش را از امدادهاي سبز پيشواي هشتم شيعه آكنده سازد. در اين سفر دانشور وارسته حضرت آية الله حاج شيخ علي اكبر نهاوندي جايگاه نماز خويش در مسجد گوهرشاد را به وي سپرد و از آن بزرگمرد خواست ، ماه مبارك رمضان در آن مكان نوراني اقامه جماعت كند.

استاد بزرگ حوزه پس از ماه مبارك رمضان به قم شتافت و ديگر بار به وظايف سنگين خويش روي آورد.

مرجع مويد

با رحلت مرجع بزرگوار حضرت آية الله العظمي سيد الوالحسن اصفهاني مرجعيت گوهر يگانه بروجرد فراگير شد و مؤ منان از هر سو به آن فقيه وارسته مراجعه كردند.

ناگفته پيداست كه

عنايات و تاءييدات الهي در رويكرد عمومي به آن فقيه وارسته نقشي سبز داشت . خاطره ها و سخنان بر جاي مانده از دانشوران آن روزگار نشان مي دهد كه آفتاب رخشان سلسله طباطبايي زير باران پيوسته امدادها و عنايتهاي فرامادي قرار داشت . براي مثال حضرت آية الله حاج شيخ علي اكبر نهاوندي ، كه خود از بزرگان روحانيت شيعه بشمار مي آمد، پس از وا نهادن مجراب خويش به مرجع بروجردي به نجف شتافت .

مرجع شيعيان جهان ، حضرت آية الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني ، كه از بيماري رنج مي برد، جناب نهاوندي را ماءمور اقامه جماعت كرد. شيخ نهاوندي دنباله اين ماجرا را چنين بيان كرده است :

شب اولي كه به جاي ايشان براي خواندن نماز جماعت رفتم ، وقتي بر سجاده قرار گرفتم ، آوايي شنيدم كه گفت ((عظمت ولدي عظمتك )) - فرزندم را بزرگ داشتي من نيز تو را بزرگ داشتم - برگشتم ، به همه سو نگاه كردم ، مردم در صفهاي جماعت نشسته بودند، كسي جز من پيام غيبي را در نيافته بود.

علاوه بر گفتار دانشمند گرانمايه حضرت شيخ علي اكبر نهاوندي كردار آن مرجع وارسته بويژه در سالهاي زندگي قم دليل روشني بر معنويت و همراهي پيوسته تاييد الهي با فقيه فروتن بروجردي است . كرداري كه شاگردانش از آن پرده برداشتند و براي هميشه در سينه تاريخ به يادگار نهادند:

1- همسر يكي از دانشجويان باردار بود. هنگام زايمان او را نزد پزشكي به نام اسماعيل موسوي برد. پس از زايمان ، پزشك به پدر نوزاد گفت : اين پسرت را من نجات دادم ،

اگر من نبودم مي مرد، دوست دارم نامش را اسماعيل بگذاري .

دانشجوي جوان نيز نام كودك را اسماعيل نهاد ولي دريغ كه نوزاد از نخستين روز تولد در بيماري و درد فرو رفت . تلاشهاي شبانه روزي پدر و مادر و مراجعه به پزشكان گوناگون سودمند واقع نشد و كودك ميان دنيا و برزخ سرگردان ماند. دانشجو، كه دستش از همه جا كوتاه مي نمود، نزد استاد وارسته حوزه حضرت آية الله العظمي بروجردي سفره دل گشاد و گفت : آقا، خداوند نوزادي به من داده كه از نخستين روز تولد تا كنون پيوسته بيمار است ، نمي دانم چه كنم :

استاد مهربان فرمود: نامش را عوش كنيد خوب مي شود.

دانشجو، كه هرگز داستان سفارش پزشك و نامگذاري نوزاد را براي استاد نگفته بود، شگفت زده به خانه رفت ، نام كودك را ((امير)) نهاد و او را براي هميشه از بيماري و رنج رهايي بخشيد.

2- دانشجويي ديگر داستان دلدادگي اش به استاد را چنين باز گفته است :

وقتي تازه به قم آمده بودم ، آقا برايم شهريه فرستاد. من نپذيرفتم و گفتم : زميني در شمال دارم كه در آمدش مراكافي است .

پس از چندي خشك سالي شمال را در بر گرفت . من براي گذران زندگي به قرص روي آوردم . چون ميزان بدهي ها زياد شد، ناگزير فرشهاي خانه را جمع كردم و يكي از بازاريان را به خانه بردم تا آن را بخرد. مرد بازار بهايي اندك براي فرش بر زبان آورده ، بهايي كه براي پرداخت بدهي هايم كافي نبود. بازاري ديگري را به خانه بردم ، اما او بهايي

كمتر از اولي پيشنهاد كرد.

من سرگردان و مردد بودم كه ناگهان صداي در مرا به خود آورد، شتابان سمت در دويدم ؛ حاج احمد، خادم استاد، پشت در بود. او پاكتي به من سپرد و گفت : اين را آقا براي شما فرستاده .

به پاكت نگريستم ، اثري از پول در آن نبود. چون گشودم چكي در آن يافتم . چكي كه مبلغ آن درست به اندازه بدهي ام بود. شگفتي وجودام را فراگرفت زيرا جز من و خداوند هيچ كس از ميزان كامل بدهي ام خبر نداشت .

سالهاي درخشان

حضور فقيهي با چنين معنويت و تاءييد الهي حوزه مقدس قم را كه ، زير ضربات پيوسته عوامل رضاخان ناتوان شده بود، جاني تازه بخشيد. اينك همه چيز براي گسترش حوزه و مستحكم ساختن بنيادهاي علمي و اقتصادي آن آماده بود. پيروان مؤ من فقيه بروجردي انبوه وجوه شرعي و هداياي خويش را نزد مرجع وارسته شان گسيل مي كردند و دانشجويان از گوشه و كنار كشور براي بهره گيري از درياي دانش آن بزرگمرد به قم مي شتافتند.

مرجع پاكدلان با روشن بيني خاص خويش آستين همت بالا زد و در كنار تدريس روزانه به اصلاحات اساسي دست يازيد.

سامان دادن به وضعيت درسي حوزه .

رسيدگي به مسايل مالي دانش پژوهان ، بر قرار ساختن ارتباط با دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه و محافل رسمي برادران اهل سنت براي ايجاد وحدت ميان گروههاي مسلمان ،گسيل كردن نمايندگاني به اروپا و امريكابراي شناساندن اسلام واقعي به مردم آن مناطق بخشي از اقدامات آن آفتاب فروزان به شمار مي رود.

ناگفته پيداست كه فقيه فرزانه اي چون وي هرگز نمي توانست

در برابر رويدادهاي داخلي بي تفاوت باشد. او چنان مي انديشيد كه ((اگر مردم عالم شوند و دين هم بطور صحيح و معقول به آنها تعليم گردد، هم دانا خواهند شد و هم متدين )) پس در كنار رسيدگي به وضع دانشجويان علوم ديني و حوزه ها دبستانها و دبيرستانهاي دولتي را نيز از كمكهاي نقدي خويش بهره مند ساخت و در رونق آنها كوشيد.

او پيوسته مراقب بود تا بيگناهي به زندان اتهام نيفتد و مؤ مني ناخواسته در دام اهريمنان جاي نگيرد. بنابراين چون از مساءله متهم شدن يك مسلمان بي گناه به قتل فردي بهايي آگاه شد در نگراني فرو رفت .

چند بهايي يكي از همكيشان خود را كشته ، با نيرنگ جوانان مؤ من را به قانون سپردند. يكي از اين جوانان به اعدام محكوم شد و حكم بايد درروز نيمه شعبان به اجرا در مي آمد. اين خبر مرجع پارساي قم را در نگراني فرو برد. بي درنگ نامه هايي خطاب به شاه ، نخست وزير و آية الله بهبهاني نوشته ، به تهران گسيل داشت ، سپس به هر كه سودمند مي دانست تلفن زده ، قضيه را دنبال كرد تا سرانجام نيمه شب خبر لغو حكم اعدام را به وي رساندند. با شنيدن اين خبر اشك از ديدگانش روان شد و پروردگار را بسيار سپاس گفت : در اين لحظه يكي از نزديكان به اتاقش آمد و پرسيد: شما هنوز بيداريد؟

مرجع بزرگ شيعه پاسخ داد: خيلي مهم بود ولي به خير گذشت . هر وقت فكر مي كردم خون مسلمان بي گناهي ريخته مي شود، همه بدنم مي لرزيد

و متحير مي ماندم كه فرداي قيامت جواب خداوند عالم را چه بگويم .

آنچه گذشت در كنار خدمات رفاهي فقيه بروجردي به مسلمانان سراسر جهان ، كه تاءسيس بيش از هزار مسجد، مدرسه ، بيمارستان ، كتابخانه ، گرمابه و دبستان در ايران ، عراق ، لبنان ، آفريقا و اروپا، نمونه كوچكي از آن شمرده مي شود، مرجع شيعيان را از محدوده مرزهاي كشور فراتر برد و به شخصيتي جهاني تبديل كرد. شخصيتي كه شاعران و نويسندگان اهل سنت در شعرها و مقاله هاي خويش وي را مي ستودند. شاهان شيعه و سني برايش هديه فرستادند. براي مثال زماني ملك سعود، پادشاه حجاز، يك چمدان بزرگ حاوي پانزده نسخه قرآن كريم ، قطعاتي از پرده خانه خدا و چيزهاي گرانبهاي ديگر نزد آن دانشمند وارسته گسيل داشت .

سرور فقيهان شيعه تنها قرآنها و پرده كعبه را پذيرفت و باقي را همراه نامه اي به ملك سعود بازگرداند و گفت چون هديه نمي پذيرم . اين را نيز نمي توانم قبول كنم ولي ناگزير قرآن و پرده كعبه را مي پذيرم و باقي را به رسم هديه به شما باز مي گردانم تا هنگام دعا به يادم باشيد.

دانشور جامع

يكي از نكات مهم و قابل توجه در شخصيت آية الله العظمي بروجردي جامعيت علمي آن بزرگوار بود. استاد فقيهان شيعه را نمي توان تنها يك فقيه به شمار آورد. او از علوم ديگر روزگار به اندازه اي آگاهي داشت كه موجب شگفتي صاحبنظران مي شد. دو خاطره اي كه تاريخ در اين باره ثبت كرده است مي تواند دليل روشني بر درستي اين سخن باشد:

1. وزير

فرهنگ وقت همراه مسعودي ، رئيس روزنامه اطلاعات ، نزد ايشان شتافت . كسي كه آنها را خدمت آقا برده بود دست مباركش را بوسيد، در پي او وزير فرهنگ نيز چنين كرد ولي مسعودي از اين كار سرباز زد. پس از معرفي ، آقا درباره تاريخچه روزنامه ، نگاري ، اهداف آن ، اولين روزنامه نگار و... سخن گفت .

آنگاه پرسشي جغرافيايي مطرح كرد و چون وزير فرهنگ از پاسخ باز ماند خود به تبيين پاسخ و توضيح آن پرداخت .

هنگام خداحافظي مسعودي پيش از همه دست آقا را بوسيد و پس از بيرون آمدن گفت : آقا چنان پيرامون روزنامه نگاري صحبت كرد كه گويا يك روزنامه نگار است .

2. روزي ديگر سرتيپ رزم آرا خدمت گوهر يگانه درياي فقاهت شتافت تا قبله نماي اختراعي خويش را به وي بنماياند. آقا درباره نجوم و رياضي مطالبي بيان كرد. سرتيپ پس از خروج گفت : من خيال مي كردم آقا تنها در فقه و اصول مجتهد است ولي معلوم مي شود در هر فني تخصص دارد چون مطالبي كه امروز اظهار داشت از مسايل دقيقي است كه حتي بسياري از استادان از آن آگاهي ندارند.

ميراث ماندگار

مرجع روشن بين شعيه در كنار تدريس و كارهاي روزانه به تحقيق نيز مي پرداخت و نتايج پژوهشهاي خويش را ثبت مي كرد. آن بزرگوار در پاسخ علاقه منداني كه در پي بهره گيري از نگاشته هايش بودند فرمود: زياد چيز نوشته ام ... بعضي از آنها بر اثر نقل و انتقال از بروجرد به قم مفقود شده است .

ذكر نام بخشي از آثار علمي آن دانشور وارسته مي

تواند نشانه تلاش فراوان وي در اين راه باشد:

1. تجريد اسانيد الكافي

2. تجريد اسانيد التهذيب

3. اسانيد كتاب من لايحضره الفقيه

4. اسانيد رجال كشي

5. اسانيد استبصار

6. اسانيد كتاب خصال شيخ صدوق

7. اسانيد كتاب امالي

8. اسانيد كتاب علل الشرايع شيخ صدوق

9. تجريد فهرست شيخ طوسي

10. تجريد رجال نجاشي

11. حاشيه بر كفايه الاصول

12. حاشيه بر نهايه شيخ طوسي

13. حاشيه بر عروة الوثقي

14. حواشي و مستدركات فهرست شيخ منتجب الدين رازي

15. حواشي كتاب مبسوط

16. رساله اي درباره سند صحيفه سجاديه

17. اصلاح و مستدرك رجال طوسي

18. بيوت الشيعه

19. جامع احاديث الشيعه

آن بزرگوار از سالهاي زندگي در بروجرد همواره در انديشه نگارش مجموعه اي بود كه فقيهان را در استنباط احكام ياري دهد و آنها را از مراجعه به كتابهاي روايي متعدد بي نياز سازد. چون به قم گام نهاد. و شاگرداني خبره تربيت كرد اين انديشه را با آنها در ميان گذاشت و به ياري گروهي از آنان در مدت هشت سال اثر بيست جلدي ((جامع احاديث الشيعه )) را آماده چاپ ساخت .

فقيه يگانه جهان اسلام در كنار تلاشهاي علمي و اجتماعي فراوان به پاسداري از ميراث دانشوران پيشين نيز ارج مي نهاد در فرصتهاي گوناگون آثار علمي مخطوط و كمياب را به چاپ مي رساند. كتابخانه هاي كوچك و بزرگ بنياد مي نهاد و آثار دانشمندان را از اين راه در اختيار جويندگان دانش مي گذاشت . كتابخانه بزرگ آن فقيه نستوه در كنار مسجد اعظم قم نشانه توجه مرجع شيعه به اين امر خداپسندانه است .

دربار و مرجعيت

دربار از مشكلات پيوسته فقيه پاكراءي بروجرد به شمار مي آمد. تبليغات پر حجم وزنامه ها و مجلات

وابسته در راه دين زدايي و دور ساختن مردم از فرهنگ اصيل اسلامي مرجع بيدار شيعه را رنج مي داد. بنابراين گاه بر مي آشفت و خشمگينانه به شاه هشدار مي داد. روزي به اقبال ، نخست وزير وقت ، گفت : پدرش (رضا خان ) بي سواد بود ولي يك مقدار شعور داشت . اما اين شعور هم ندارد و چيزي ملتفت نمي شود.

گاهي از پذيرش او خودداري مي كرد و مي فرمود: حتما مي خواهد همانطور كه چند تا عكس با زنش در اين مسافرت گرفته است بيايد با من هم عكس بگيرد.

و زماني به شديدترين وجه ممكن در برابر نقشه هاي او مي ايستاد. براي مثال وقتي شاه مساءله تغيير خط ايران از فارسي به لاتين را مطرح كرد. در اين راه تبليغات فراوان انجام داد، مرجع دلاور شيعه چون سدي آهنين در برابر دربار ايستاد و گفت :... من تا زنده ام اجازه نمي دهم اين كار را عملي كنند به هر جا كه مي خواهد منتهي شود.

منابع موجود نشان مي دهد كه آن پيرفرزانه در كنار كمك به انقلابيون مؤ من سياسي بسيار دقيق داشت . او چنان مي انديشيد كه مردم براي تحمل دشواريها آمادگي ندارند و اگر با فشار نيروهاي دولتي روبرو شوند مرجعيت را تنها مي نهند. بنابراين زمان را براي رويارويي مستقيم با دربار مناسب نمي ديد. از سوي ديگر رها كردن شاه و راندن كامل وي را موجب فرو غلتيدن فزونتر او در دامان بيگانگان مي دانست پس گاه با وي مدارا مي كرد تا آن جوان مغرور جاي پاي خود را سست نبيند

و براي حفظ خويش به بيگانگان پناه نبرد.

فصل سوگ

اندك اندك شوال 1380 ق . فراسيد و بيماري بر پيكر مرجع نود و سه ساله جهان اسلام پنجه افكند. بيماري دشواري كه با ديگر رنجوريهاي استاد فقيهان تفاوت داشت . در چنين روزهايي گروهي از ارادتمندان به عيادتش شتافتند.استاد، كه بسيار اندوهگين مي نمود، سربلند كرد و گفت : خلاصه عمر ما گذشت ما رفتيم و نتوانستيم چيزي براي خود از پيش بفرستيم و عمل با ارزشي انجام دهيم . يكي از حاضران گفت : آقا، شما ديگر چرا؟ بحمدالله اين همه آثار نيك از خود بر جاي نهاده ايد شاگردان پرهيزگار تربيت كرده ايد، كتابهاي پرارزش به رشته نگارش كشيده ايد. مسجدها و كتابخانه ها ساخته ايد. ما بايد چنين سخني بر زبان رانيم .

فقيه پارساي شيعه فرمود: خلص العمل فان الناقد بصير بصير. (بايد كردارت را خالصانه براي خدا انجام دهي زيرا او به همه چيز بيناست و از انگيزه هاي بشر آگاه است .)

اين سخن حاضران را بسيار تحت تاءثير قرار داد.

چند روز پس از اين گفتگو پيكر استاد رنجورتر شد و سرانجام در سيزدهم شوال 1380 ه ق برابر با دهم فروردين 1340 ه ش ، براي هميشه چشم از جهان فروبست و در مسجد اعظم قم ، كه خود بنياد نهاده بود، به خاك سپرده شد.

طباطبايي پور، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عليرضا طباطبايي پور

محل تولد : مهدي شهر سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/7/22

زندگينامه علمي

سيدعلي طباطبائي در 29 جمادي الثاني 1386 ه . ق برابر با 22/7/1345 در مهدي شهر سمنان در يك خانواده مذهبي

و زحمتكش به دنيا آمدم تا سال 1360 همراه با تحصيلات، مشغول كار و تلاش و فعاليت بودم، در نيمه دوم سال 1360 به لطف الهي وارد حوزه علميه شدم. چند ماهي در حوزه سمنان ماندم بعد به حوزه تهران منتقل شدم پنج سال در تهران بودم در اين مدت مقدمات و سطح را گذراندم و از آنجايي كه تهران مركز مسائل سياسي بود آن هم در آن زمان حساس اين پنج سال برايم يك دوره آموزش سياسي اجتماعي محسوب مي شد ولي هرگز مسائل سياسي اجتماعي مرا از درس غافل نمي كرد.

در فروردين 1366 به قم آمدم بعد از اتمام سطح درس خارج اصول را خدمت آيت الله حاج شيخ جواد تبريزي گذراندم و خارج فقه را همواره در محضر مبارك حضرت آيت الله جوادي آملي دامت بركاته توفيق حضور داشتم.

بر اساس كلام نوراني حضرت امام سجاد(ع) (هَلَكَ مَنْ ليس له حكيم يرشده) از ابتداي تحصيل به اين حقيقت پي بردم كه بدون راهنما و هادي، اين مسير رفتي نيست و خطرهاي گوناگون انسان را تحديد مي كند لذا از همان زماني كه به قم آمدم (بلكه علت اصلي آمدنم به قم) گمشده خويش را در وجود عالم رباني، حكيم مرشد الهي حضرت آيت الله علامه جوادي آملي دامت بركاته يافتم و دست بيعت به او دادم و همواره راهنمايي هاي ايشان چراغ فروزان زندگي من بوده و هست.

در ابتداء ورود به قم فرمودند بايد چهار درس رسمي داشته باشيد فقه، اصول، تفسير و معقول، لذا در كنار درس فقه و اصول حدود هشت سال از درس پرفروغ تفسير قرآن ايشان استفاده كردم كه واقعاً شبستان مسجد اعظم در

اين دوران برايم بيت المعمور بود.

در معقول آن حكيم فرزانه اصرار داشتند كه قبل از فلسفه بايد يك دوره كلام ببينيد لذا كتابهاي كه در اين رشته خوانده شد عبارت بود از: باب حادي عشر بعد شرح تجريد بعد بداية الحكمة بعد نهاية الحكمة اين كتاب را خدمت استاد بزرگوار آية الله مصباح يزدي استفاده كردم، خواندن اين كتاب يك سرفصل ديگري در مسائل فلسفي برايم بود، آنگاه آن مربي الهي فرمودند قبل از حكمت متعاليه بايد يك دوره حكمت مشاء ببينيد لذا كتاب عظيم الشأن شرح اشارات را خدمت بزرگ حكيم و عارف دوران حضرت آيت الله الحق جناب آقاي حسن زاده آملي دامت بركاته خوانديم با خواندن اين كتاب نزد آن حكيم متأله دنياي ديگري به سوي ما باز شد و تحوّل اساسي در زندگي برايم به وجود آورد، در دفتري گفته ام:

اشارات شمع شب هاي پرسوز من اشارات شاهد دردهاي دلسوز من

نمط هاي او كسب و كار هر روز من مقامات او باعث ناله هاي جگرسوز من

چه خوش، وقت درسش وقت هر روز من كه شب هاي تارم شده روز من

با ارشارات حضرت استاد فقط خواندن كتاب نبود هم مباحثه بسيار قوي و معنوي داشتم هم تقريرات درس نوشته مي شد آن هم با يك روش درست و با راهنمايي آن بزرگوار، يادداشت هاي شرح اشارات يكي از مهم ترين و پرثمرترين ذخيره در آثار علمي ماست.

بعد از اتمام شرح اشارات وارد درياي عظيم اسفار شديم امور عامه اسفار را خدمت استاد عظيم الشأن آيت الله حسن زده آملي خواندم اگرچه خيلي از مباحث كليدي اسفار را دوبار درس گرفتم يعني بار دوم خدمت استاد متأله آيت الله جوادي آملي

دامت بركاته استفاده كردم، الهيات اخص و سفر نفس اسفار را هم خدمت همين بزرگوار درس گرفتم، از آنجايي كه درسها بر اساس برنامه و طي مقدمات لازم خوانده مي شد هيچ گاه در مباحث متحيّر نبودم بلكه مباحث كتابها را رصد مي كردم و همراه هر كتابي چندين جزوه و يادداشت به لحاظ موضوعات گوناگون داشتم وقتي مرحله ششم اسفار يعني بحث علت و معلول تمام شد (جلد دوم اسفار) فرمودند بايد كتاب تمهيد القواعد صائن الدين علي بن تُركه را ببينيد كه اولين كتاب درسي در عرفان نظري مي باشد اين كتاب عزيز الوجود را خدمت خود ايشان يعني آيت الله جوادي آملي دامت بركاته درس گرفتيم واقعاً آن دوران خوش برايم ليلة القدر بود، بعد از اتمام تمهيد القواعد كتاب گرانقدر فصوص يعني شرح جناب علامة قيصري بر فصوص الحكم محيي الدين عربي را در محضر انور عارف مستقيم آيت الله حسن زاده آملي دامت بركاته از اول تا آخر استفاده كرديم بعد كتاب مصباح الأنس يعني شرح جناب ابن فناري بر مفتاح غيب الجمع و الوجود صدر الدين قونوي كه سومين كتاب درسي عرفان نظري مي باشد خدمت همان بزرگ عارف دوران خوانده شد. در ابتدا كتاب مصباح الانس يك خاطره شيرين نوشته ام كه عين آن خاطره را در اين جا مي آوريم:

«در سحر روز جمعه 14 جمادي الاول 1412 براي مشرف شدن خدمت حضرت آيت الله حكيم متأله، عالم رباني، عارف مستقيم جناب آقاي حسن زاده آملي دامت بركاته از محضر قرآن كريم به قصد استجازه استخاره نمودم اين آيه آمد (و ناديناهُ من جانِبِ الطُّور الاَيمن و قربناءُ نجّينا) (مريم: 52) ساعت 10 صبح همان روز خدمت آن جناب

رسيدم فرمودند ما كتاب مصباح الأنس را شروع كرده ايم شما هم شركت كنيد و اين آيه در استخاره براي دعوت به اين درس بوده است و ما از شما دعوت مي كنيم، بعد فرمودند اين را به عنوان خاطره بنويسيد».

به حول و قوه الهي حدود 15 سال است كه مشغول تدريس فقه، فلسفه، منطق و كلام در حوزه علميه قم هستم و هم اكنون يعني سال 1385 مشغول تدريس شرح اشارات و نهاية الحكمة (دوره دوم) شرح منظومه (دوره دوم) مي باشم و تفسير موضوعي نهج البلاغه را نيز چهار سال است شروع كردم.

از آنجايي كه معرفت نفس در سرنوشت و سعادت انسان نقش اساسي دارد و تا انسان خود را نشناسد و حيات انساني را درك نكند نمي تواند زندگي هدفمند داشته باشد و زندگي بدون هدف مردگي است و تحصيلات بدون هدف دوام و لذت نخواهد داشت و اشتغال علمي بدون هدف متعالي و جهت مشخص ثمره اي جز سرگرداني و حيرت ندارد لذا يكي از كارهاي مهمي كه به عنايت الهي در حوزه علميه قم انجام داديم تدريس معرفت نفس بوده است.

اگرچه بسياري از بزرگان علم و انديشه پيرامون معرفت نفس كتابها نوشته اند ولي آثار استاد اعظم ما در معارف الهي حضرت آيت الله حسن زاده آملي دامت بركاته در اين موضوع حقيقتاً بديع و كم نظير است بر اين اساس همراه درسهاي معقول و منقول ابتدا كتاب شريف دروس معرفت نفس در جمع عده اي اهل صفا و معنويت تدريس شد بعد از آن كتاب دروس اتحاد عاقل به معقول تدريس شد و آنگاه كتاب بي نظير عيون مسائل النفس و هم اكنون دوره دوم معرفت نفس را هم مشغول هستيم،

تدريس اين سه كتاب پيرامون معرفت نفس در طول هم هدف اصلي ماست و حضرت استاد هم چند بار به ما اصرار فرمودند كه عيون مسائل النفس را در حوزه علميه قم تدريس كنيد در تأسيس و ترويج اين رشته درسي تأييد، تشويق و دعاي آن استاد بي بديل، بدرقه راه ما بوده و هست.

هر كسي به حسب حال خود در زندگي، خوشي و تلخي ديده و در مسير زندگي با فراز و نشيب هاي گوناگون روبرو مي شود من نيز به نوبه خود با حوادث سرد و گرم زندگي دست و پنجه نرم كرده ام در خورد و خواب و لوازم ديگر زندگي به حداقل ضروري قناعت نموده بقيه را به درس و مطالعه مي پرداختم، امدادهاي الهي را در زندگي بسيار ديده ام كه مرا از پرتگاه خطر نجات داده است، خاطرات آموزنده، و گفتني هاي در زندگي فراوان دارم ولي با نقل يك خاطره اين اوراق را ختم مي كنم.

در اوائل ورودم به حوزه مطالب علمي را دير مي فهميدم و فهميده ها را هم زود فراموش مي كردم از طرفي كسي را هم نداشتم تا مرا راهنمايي كند و يا بار اندازه روحي من باشد ولي اين را مي دانستم و اعتقاد داشتم كه اين خانه را صاحب خانه اي است به اميد او به حوزه آمده بودم تا اين كه با آن وضعيت، كاسه صبرم لبريز شد از بي كسي دلِ شكسته داشتم روزي درب حجره را از پشت بستم و در يك توسل جدي و سرنوشت ساز محضر مبارك وليعصر(عج) به آن حضرت عرض كردم من جاي ديگر و كس ديگر ندارم يا اجازه فرماييد دفتر عمرم بسته شود يا توفيق فهم و درك

معارف را به من عنايت فرمائيد، از آن روز عنايت فرمائيد، از آن روز عنايت حضرت شامل حال ما شد و در حقيقت تولد ديگر يافتم و دوران تحصيلم آغاز شد خدا را سپاسگذارم از آن روز تاكنون از درس و بحث علمي خسته نشدم و هر چيز غير از مسائل علمي برايم قسري مي باشد.

من به سرچشمه خورشيد نه به خود بردم راه ذره اي بودم و مهر تو مرا بالا برد

من خس بي سروپايم كه به سيل افتادم او كه مي رفت مرا هم بدل دريا برد

طباطبايي علوي، آمنه

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

(س پنجم و ششم ق)، محدث و مدرس شيعى. وى دختر عباد بن على بن حمزه ى طباطبايى علوى بود و در اصفهان سكونت داشت. و از امام ابومحمد رزق اللَّه تميمى استماع حديث كرد. در شهر اصفهان حوزه ى درس داشت و جمعى از فضلا در محضر وى حاضر مى شدند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رياحين الشريعه (323 /3)، مشاهير زنان (10).

طباطبايي فر، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس طباطبايي فر

محل تولد : نطنز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد عباس طباطبايي فر درسال 1341درروستاي اوره از شهرستان نطنز درخانواده اي روستايي به دنيا آمدم ودرسال 1359 از دبيرستان امام خميني نطنز ديپلم گرفتم ويك سال بعد با مشورت بعضي بستگان روحاني ام (كه بين سپاه پاسدارران و حوزه مردد بودم ) عازم قم شدم يك سال بطور آزاددرس خواندم يرا هنوز حوزه مديريت منسجم نداشت سال بعدمدارس حوزه وطلاب تحت پوشش مديريت حوزه قرارگرفت ومن نيزدرمدرسه مباركه رضويه مشغول شدم وپس ازاتمام مقدمات وشروع سطح ،دردرس اساتيدي مانند آيت الله راستي كاشاني (شرح لمعه ) وجداني فخر – محامي –واستاد علوي سرشكي( خصوصي) بهره بردم وعلم اصول را نيز نزد آقايان هادوي تهراني وصالحي مازندراني وسپس مكاسب رانزد مرحوم آيت الله پاياني شروع كردم ورسائل را نزد آيت الله راستي وپس ازبيماري وتعطيلي درس ايشان از اساتيد ديگرازجمله استاد محمدي خراساني استفاده نمودم ودركفايه آيت الله قديري شركت نمودم وضمناً براي اينكه ازتعطيلات سود برده باشم بعضي از قسمتهاي رسائل كفايه ومكاسب را ازطريق نوار مرحوم آيت الله ستوده استفاده وبا دوستان بحث ميكرديم .درس خارج رانيز يك

سال اصول آيت الله مكارم شيرازي شركت نمودم وبا ورودبه رشته تخصصي كلام كه عصرها بزگزار مي شد از درس ايشان محروم شدم لذا مدتي اصول آيت الله وحيد رفتم ومقداري نيزآيت الله سبحاني وحدود هفت سال فقه آيت الله مكارم ويك سال آيت الله سبحاني نيز شركت كردم سه سال نيز از بحث خارج اصول استاد علوي سرشكي استفاده نمودم (نصف دوره)كه بسيار براي من پربهره بود اما ايشان فقه واصول را رها نمودند وبه مباحث فلسفي وكلام جديد پرداختند واين درس نيز تعطيل شد اما بحث خارج ايشان (هفته اي يك جلسه )دارند كه شركت مينمايم وبحث ها نوشته وچاپ ميشود .صمناً ازپايه چهارم درايام تبليغي خصوصاً محرم ورمضان به امر تبليغ ميپردازم درزمان جنگ براي تبليغ به جبهه ها نيزرفتم كه اميدوارم خداوند توفيق تبليغ دين را برايم حفظ نمايد .مدتي پس از اتمام تخصصي كلام تدريس مباحث اعتقادي درمدارس را شروع كردم وچند سالي است (هفت يا هشت سال )كه اين برنامه را دارم والان نيز درجامعةالزهرا(سلام الله عليها )به تدريس مباحث كلامي مشغولم .

طباطبايي قمي ، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه حاج آقا حسين طباطبايي قمي در سال 1243ش (28 رجب سال 1282 ق) در شهر قم ديده به جهان گشود. ايشان تحصيلات ابتدايي خود را در يكي از مكتب خانه هاي قم شروع كرد و پس از آن، درس هاي مقدماتي از قبيل صرف و نحو و منطق را فراگرفت. حاج آقا حسين قمي پس از آن براي ادامه تحصيل راهي تهران شد و از استاداني همچون ميرزا ابوالحسن جلوه، شيخ فضل اللَّه نوري، ميرزا محمد حسن آشتياني، شيخ علي مدرس يزدي و ميرزا محمود قمي

بهره برد. آيت اللَّه قمي سپس طي دو بار سفر به عتبات عاليات از محضر عالمان نامداري همچون: ميرزا محمد حسن شيرازي، ميرزا حبيب اللَّه رشتي، آخوند خراساني و علامه سيد محمدكاظم يزدي و آخوند ملاعلي نهاوندي استفاده كرد. وي همچنين تهذيبِ اخلاق را در محضر علامه سيد مرتضي كشميري و علم حديث را در محضر علامه ميرزا حسين نوري فراگرفت. ايشان ضمناً به حوزه درس ميرزا محمد تقي شيرازي رفت و عمده شاگردي خود را نزد وي به انجام رساند به طوري كه مورد توجه خاص استاد واقع شد و ميرزا، براي مرجعيت و تقليدِ بعد از خود، او را معين كرد. آيت اللَّه قمي پس از نزديك به بيست سال اقامت در نجف به مشهد بازگشت و حوزه درس خود را تشكيل داد و مرجعيت مردم را نيز عهده دار شد. وي در واقعه قيام خونين مسجد گوهرشاد مشهد در اعتراض به كشف حجاب اعتراض خود را مطرح ساخت كه به تبعيد ايشان به عراق انجاميد. ايشان از مراجع وارسته اي بود كه در مقاطع مختلف به خصوص در دوران خفقان رضاخاني به پا خاست و شجاعانه به ستيز با دشمن پرداخت و دخالت عملي در سياست را با حضور در صحنه هاي مختلف سياسي بخوبي نشان داد كه به حق مي توان او را "قامت قيام" ناميد. آيت اللَّه قمي از مشايخ حديث و اجتهادِ زمان خود بود كه بعد از شيخ الشريعه اصفهاني، رياست و زعامت شيعه به او منتهي شد. از ايشان آثار متعددي بر جاي مانده كه حاشيه بر عروةُالوثقي، حاشيه بر رساله ارث و نَفقات، مختصَرُ الاحكام، طريقُ النجاة، مناسك حج و... از آن

جمله اند. اين فقيه عالي مقام و عالم نستوه سرانجام در هفدهم بهمن 1325 ش برابر با چهاردهم ربيع الاول 1366ق در هشتاد و دو سالگي رحلت كرد و پس از تشييعي باشكوه در صحن امام علي(ع) دفن گرديد.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

منابع زندگينامه :تقويم تاريخ

طباطبايي قمي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1298 ش)، نويسنده و مترجم. در قم به دنيا آمد. دوره ى ابتدايى را در قم و متوسطه را در دبيرستانهاى تهران و انزلى و كرمانشاه و قزوين به پايان رساند و در 1318 ش موفق به اخذ ديپلم شد. سپس دوره ى دانشكده ى كشاورزى كرج را گذراند و مهندس كشاورزى شد. بعد به دانشكده حقوق رفت. پس از آن به اروپا عزيمت نمود و پس از گرفتن دكتراى حقوق در دانشگاه ژنو يك سال نيز به صورت مستمع آزد در دانشگاه لندن جهت بررسى فلسفه ى حقوق به سر برد و در راه مراجعت به ايران مدت شش ماه در دانشگاه فؤاد اول در قاهره براى مطالعه در منطق ارسطو مشغول تحصيل شد. در تهران به وكالت دادگسترى و مشاورت قضايى و وكالت بعضى از بانكها اشتغال داشت. از آثار وى: «مبانى اقتصادى مسائل اجتماعى»؛ «مختصرى از فلسفه ابن سينا و نفوذ آن در غرب»؛ «مقدمه ى تئورى كلى و فلسفه ى حقوق»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3091 ،2959 ،2869 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (588-586 / 4).

طباطبايي ناييني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. از صاحب منصبان اداره ى كل گمركات بود. بعد به كتابخانه ى مجلس انتقال يافت. از آثارش: «جير جيرك»، ترجمه؛ «گامى لرزان رو به جهان شناخته نشده ى قرآن»؛ «لومن»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2830 ،2706 / 2 ،1091 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (8 / 3).

طباطبايي نژاد، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود طباطبائي نژاد

محل تولد : اردستان

شهرت : طبائي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمود طباطبايي نژاد در سال 1356 پس از اخذ سيكل وارد حوزه علميّه قم شدم شركت در برنامه ها و تظاهرات انقلاب و سپس حضور در جبهه در كنار درس ادامه يافت ضمنا در همين دوران ديپلم خود را نيز گرفتم از جمله استادان عاليمقام من مرحوم مدرس افغاني مرحوم وجداني و حضرت آيات اشتهاردي، فاضل و تبريزي، زنجاني، مددي ،شهيدي، مصباح يزدي و جوادي آملي بوده اند در سال 1371 به عنوان محقق جذب دارالحديث گرديدم و هم اكنون مسئول گروه سيره و تاريخ در اين موسسه مي باشم

طباطبايي نسب، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد رضا طباطبائي نسب

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد رضا طباطبائي فرزند شهيد حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد حسن طباطبايي نسب كه در تاريخ 1/12/64 همراه با شهيد آيت الله محلاتي به شهادت رسيدند. ايشان بعد از شهادت پدر بزرگوارش در سال 1365 وارد حوزه علميه قم شده، دوره مقدماتي را در مدارس علميه رضويه و المهدي گذرانيد. دوره سطح را در محضر اساتيد برجسته همچون حضرات آيات: احمدي ميانجى، كريمي جهرمى، اعتمادي ، وجدانى، شيخ احمد عابدى، سيد احمد خاتمي بهره هاي فراوان برد. دوره عالي حوزه ، دروس خارج فقه و اصول را به مدت 10 سال در محضر حضرات آيات عظام: خامنه اي ، وحيد خراسانى، ميرزا جواد تبريزى، مكارم شيرازى، هاشمي شاهرودي دنبال نمود

و هم اينك در درس خارج فقه مقام معظم رهبري اشتغال به تحصيل دارد، در همين راستا از سوي كميته علمي معاونت امور حوزوي دفتر مقام معظم رهبري ( طي نامه شماره 2013/30 مورخ 31/6/1380 ) مقرر گرديد ايشان پيرامون موضوع « حكمت جعل قوانين جزائي» كاري علمي و تحقيقي تدوين نمايند كه بعد از تحقيق و تكميل ، پذيرفته و مورد تأييد آن معاونت محترم قرار گرفت.

در عرصه تحقيقات و تأليف كتاب از ايشان تا به حال 35 عنوان در موضوعات مختلف در تيراژ صدها هزار جلد توسط مؤسسه فرهنگي نورالائمه عليهم السلام منتشر گرديده است كه از آن جمله مي توان به كتابهاي ( بركرانه ها جلد 1 و 2 ، پرسش از خدا، حج ميثاق بندگى، سيماي امام مهدي عليه السلام، جلوه هائي از نور، چشمه هاي معرفت پيرامون زندگانمي ائمه معصومين عليهم السلام اشاره كرد و در خصوص موضوعات علمي و حوزوي تا به حال چندين اثر تدوين شده از جمله شرح رسائل _ آشنايي با ابواب فقه ( شرح لمعه ) و ... كه هنوز منتشر نگرديده است. در عرصه فرهنگي با تأسيس و مديريت مؤسسه فرهنگي و تحقيقاتي نورالائمه عليهم السلام تا كنون 19 طرح عظيم فرهنگي را براي بيش از صدها هزار نفر بويژه جوانان با همكاري دستگاههاي مختلف فرهنگي برگزار نموده است كه گزارش آن كتباً به استحضار مقام معظم رهبري رسيد و معظم له نيز طي نامه اي شماره 816134 مورخه 5/3/1383 اقدامات و خدمات اين مؤسسه را مورد عنايت ويژه و تقدير قرار دادند.

طباطبايي يزدي، محمد كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337 -1256/ 1247 ق)، عالم دينى، فقيه،

اصلوى، لغوى، شاعر و مرجع بزرگ. در كسنويه از قراء يزد به دنيا آمد. مقدمات و سطوح را نزد علماى اصفهان فراگرفت و تحصيلات خود را نزد علماى اصفهان فراگرفت و تحصيلات خود را نزد علماى طراز اول آنجا همچون صاحب «روضات الجنات» و شيخ محمد باقر بن محمد تقى اصفهانى نجفى و ميرزا محمد هاشم چهار سوقيان ادامه داد، تا به درجه ى اجتهاد رسيد. سپس براى تكميل معلومات به نجف رفت و در حوزه ى درس شيخ راضى نجفى و ميرزاى بزرگ شيرازى حاضر شد، پس از درگذشت ميراز به تدريس علوم اسلامى پرداخت و سالها حوزه ى درسش از مهمترين حوزه هاى نجف بود. علامه يزدى در سرودن شعر به فارسى و عربى مهارتى تمام داشت. او در نجف درگذشت در جنب در طوسى صحن علوى به خاك سپرده شد. از آثارش، احداث ابنيه خيريه و مدارس و مساجد است. مدرسه سيد در نجف از جمله ى آثار او است. از آثار علمى اش: «العروه الوثقى»، كه رساله اى است فتوايى، مشتمل بر سه هزار و دويست و شصت مسأله كه در عراق و ايران و هندوستان به چاپ رسيد و حاج شيخ عباس محدث قمى آن را به فارسى ترجمه نموده و «غايه القصوى» ناميده و بسيارى از مراجع تقليد بر آن حواشى نوشته اند؛ رساله اى در «اجتماع امر و نهى» و «تعادل و تراجيح»، حاشيه بر «متاجر» يا «مكاسب» شيخ انصارى؛ رساله اى در «احكام ظن»؛ رساله اى در «منجزات المريض»؛ «السؤال و الجواب»، در فقه؛ «الاستصحاب»؛ «الصحيفه الكاظميه»؛ «بستان نياز و گلستان راز»، در مناجات، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (234 / 7)، الذريعه (252

/ 15 ،108 / 3 ،25 / 2)، ريحانه (393 -391 / 6)، شرح حال رجال (251 -250 / 6)، علماء معاصرين (114 -113)، فوائد الرضويه (597 -596)، لغت نامه (ذيل/ يزدى)، معجم المؤلفين (156 / 11)، مكارم الآثار (1324 -1321/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (30 -26 / 5).

طباطبايي، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالفضل طباطبائي

محل تولد : بابلسر

شهرت : طباطبائي اشكذري

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

جناب آقاي سيدابوالفضل طباطبائي مشهور به طباطبائي اشكذري پس از طي تحصيلات ابتدائي و راهنمايي در شهرستان بابلسر، در سال 1361 وارد حوزه علميه شهر فريدونكفار شد و تحصيلات مقدماتي تا رتبه اول سطح را زير نظر حضرت آيت الله باكويي از اساتيد بزرگ حوزه علميه به اتمام رسانده پس از آن جهت تكميل تحصيلات حوزوي خويش رهسپار قم گرديد. اين هجرت در سال 1367 اتفاق افتاد و سپس در قم دوره سطح عالي را در محضر اساتيدي همانند آيت الله وجداني فخر، اعتمادي، تهراني و... در مدت 3 سال سپري نمود و در سال 1370 رسماً تحصيلات خارج را شروع كرد كه به مدت 5 سال در درس خارج آيت الله مكارم شيرازي و 13 سال در درس خارج آيت الله وحيد خراساني شركت كرد. در كنار فقه و اصول برخي علوم ديگر را نزد آيت الله جوادي آملي و معرفت آموخت و در سال 1372 در رشته تخصصي تفسير و علوم قران فارغ التحصيل گرديد آغاز به كار تحقيقات و پژوهش از سال 1370 در قالب همكاري با مؤسساتي چون مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر(عج) شروع گرديد، محصول اين همكاري هاي

تأليفات فراواني در زمينه هاي مختلف علوم اسلامي مي باشد.

طباطبايي، آقابيگم

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

(وف 1323 ق)، فقيه و محدث. از زنان عابد و زاهد و صالح و با تقوى. وى همسر سيد على طباطبايى بروجردى و مادر آيت اللَّه حاج آقا حسين بروجردى بود و در مسائل فقهى تبحر داشت. او فقيه، محدث، عالم و از زنان سخنور عصر خويش بود. وى در بروجرد درگذشت، پيكرش را به نجف اشرف منتقل و در وادى السلام دفن كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خاندان آيت اللَّه بروجردى (132)، مشاهير زنان پارسى گوى (5).

طباطبايي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1341 -1246 ق)، مصحح، اديب و نويسنده. ملقب به وكيل الرعايا و اعتضادالممالك و معروف به حاجى وكيل. در تبريز به دنيا آمد.

از خانواده هاى مشهور آن شهر بوده كه ساليان دراز و كالت رعيت و ماليات آذربايجان را به عهده داشته. وى به خواسته ى امير نظام گروسى والى آذربايجان «كليله و دمنه» را تصحيح كرد. نادر ميرزاى قاجار «تاريخ و جغرافياى تبريز» را به اصرار وى تأليف كرد. ميرزا كاظم كتابخانه ى مفصل و نسخه هاى خطى زيادى داشت. وى كتابى در انساب آل ابى طالب نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه رجال و مشاهير (269 / 4)، شرح حال رجال (181 -180 / 6 ،149 / 3).

طباطبايي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه سيدمحمدحسين طباطبايي از خانداني دانش پرور برخاسته اند و تا چهارده پشت ايشان از دانشمندان و علماي به نام تبريز بوده اند. ولادت آن بزرگوار در پايان سال 1321 هجري قمري مصادف با 1282 شمسي بوده است. ايشان در زادگاه خود تحصيلات مقدماتي را به انجام رساند. در سال 1304 رهسپار نجف شدند و ده سال در آن مركز جهاني علوم اسلامي به تكميل معلومات خود پرداختند و نزد استادان معروفي مانند نائيني، كمپاني و بادكوبه اي دروس بالاي فقه و اصول و فلسفه را خواندند. همچنين رياضيات را نزد سيدابوالقاسم خوانساري و اخلاق و عرفان علمي و تفسير قرآن كريم را از محضر حكيم و عارف وارسته، حاج ميرزا علي آقاي قاضي طباطبايي آموختند. سپس در سال 1314 به زادگاه خود بازگشت و به سبب تنگي وضع معيشتي مجبور شدند 10 سال در تبريز بمانند. سپس به قم مهاجرت كردند و تا پايان عمر در آنجا به تدريس علوم عقلي

و تفسير قرآن مشغول بودند.

علامه در نجف

در سال 1304 علامه طباطبايي، براي گذراندن مراتب عالي دروس حوزوي، به همراه همسر و فرزند نورسيده اش «محمد» عازم نجف اشرف شدند و منزل محقري اجاره كردند. غربت نا مأنوس بودن با محيط و گرماي هوا، شرايط ناگواري براي اين خانواده كوچك بوجود آورد. تنگي منزل و نبودِ آب خود مزيد بر مشكلات بود. در اين اوضاع تنها دلخوشي علامه و همسرش محمد كوچك بود. ولي ناگهان بيمار شد و بساط شادماني خانواده را به يكباره برچيد. نبود پزشكان متخصص و لوازم پزشكي مورد نياز، باعث وخيم شدن حال محمد كوچك و مرگ او شد. فقدان آن كودك در ديار غربت، علامه و همسر مهربانش را در سوگ و ماتم نشاند. مرحوم علامه بار سنگين غم را در دل خود پنهان مي كرد و همسرش را تسكين مي داد. مدتي بعد خداوند فرزند ديگري به آ نها عنايت فرمود، ولي اين شكوفه نورسته هم پس از يك سال سر به تيره تراب گذاشت و غم اين خانواده جوان را تازه كرد. فرزند سوم هم به سرنوشت برادران خود دچار شد و اين وضع خاطر لطيف همسر مهربان علامه را آزرده مي ساخت. علامه طباطبايي به پيشگاه خداوند زاري مي كرد تا از چنين وضع پريشاني رهايي يابند. روزي آيت الله قاضي طباطبايي كه استاد علامه، و از بستگان همسرش بود، به منزل ايشان آمدند و از آنها دلجويي فرمودند. هنگام رفتن به همسر مرحوم علامه فرمودند اين بار فرزندتان پسر است و باقي مي ماند. نامش را عبدالباقي بگذار تا ان شاءالله برايتان بماند. علامه كه تا آن زمان از بچه دار شدن همسرش خبر نداشت،

متحير ماند اما سرانجام پيش بيني اين عارف وارسته درست درآمد و خداوند فرزندي به آنها عنايت فرمود.

وضعيت معيشتي

علامه طباطبايي به اتفاق همسر و برادرش به مدت ده سال در نجف اشرف اقامت داشت. آن حكيم الهي ضمن كسب معارف فقهي، عرفاني و فلسفي، موفق به تدوين آثاري در حكمت و كلام شد. اما در اواخر اين دوران از جهت معيشتي با مشكل روبرو شد؛ زيرا نسبت به مصرف سهم امام و بيت المال حساس بود و هزينه زندگي را با درآمد ملكي موروثي اش در تبريز اداره مي كرد كه از تبريز به نجف حواله مي شد. در اواخر اقامت علامه، دولت از ارسال وجوه به خارج كشور جلوگيري كردو ديگر مبلغي به دست علامه بزرگوار نرسيد و دچار تنگنا شد. مدتي را به صرفه جويي شديد و فروش اثاث منزل و قرض گرفتن گذراندند و در انتظار رسيدن پول بودند، تا اينكه به طور غيرمنتطره وجهي از ايران رسيد و علامه پس از پرداخت بدهي ها عازم ايران شد.

همسر علامه طباطبايي

قمرالسادات، همسر علامه، از خانواده متدين و پاك طينت طباطبايي، زني بود كه در سير تكاملي و سلوك علامه نقش مؤثر داشت. خانمي كه همه عمر را در طبق اخلاص گذاشت و در راه اين عارف والامقام تقديم كرد. دشوارترين مشقّت ها را در غربت شهرهاي نجف و قم تحمل كرد و حتي يك بار هم گلايه نكرد. مهندس سيدعبدالباقي طباطبايي، فرزند اين خانواده مي گويد: هنگامي كه خواستيم به قم عزيمت كنيم به مادرم گفتم: شب عيد كه وقت مسافرت نيست؛ در اين هواي سرد كجا مي خواهيم برويم؟ مادرم نگاهي به من كرد و در حالي كه اشك چشمانش را

پاك مي كرد اين شعر را خواند:

رشته اي بر گردنم افكنده دوست

مي كشد هرجا كه خاطرخواه اوست

رشته برگردن نه از بي مهري است

رشته عشق است و بر گردن نكوست

قدرداني از همسر

حضرت علامه طباطبايي درباره همسر خود چنين مي گويد: اين زن بود كه مرا به اينجا رسانيد؛ او شريك من در كارهاي علمي است و هرچه نوشته ام نصفش مال اين خانم است. او به حدي به من كمك مي كرد كه گاه از چگونگي تهيه قباي خود اطلاع نداشتم (به اين معنا كه مي رفت پارچه اي انتخاب مي كرد، مي خريد و پس از دوخت و آماده سازي در اختيار ايشان قرار مي داد) وقتي مشغول تحقيق و پژوهش بودم، با من سخن نمي گفت و سعي مي كرد، شرايط آرامي برايم ايجاد كند، رشته افكارم گسسته نشود و هر ساعت در اطاق مرا باز مي كرد و آرام چاي را مي گذاشت و مي رفت. مرحوم علامه به همسر باوفايش عشق مي ورزيد و برايش احترام بسياري قائل بود. پس از مرگش تا مدتها مرحوم علامه هر روز بر سر قبرش حاضر مي شد و در فقدان او ناباورانه اشك مي ريخت و اين مهر دوسويه همگان را به تعجب وا داشته بود.

بي آلايشي و ساده زيستي

آيت الله سيدمحمدحسين طهراني، از شاگردان علامه طباطبايي مي گويد: آيت الله حجت تصميم به توسعه مدرسه حجتيه قم گرفت. زمين هايي را خريد و در پي آن بود كه نقشه مناسبي براي مدرسه تهيّه كند تا طرح جامع اش را اجرا كند. مهندسان نقشه هاي متعددي كشيدند ولي ايشان نپسنديد. سرانجام شنيديم سيدي از تبريز آمده و نقشه اي رسم كرده كه مورد پسند آيت الله حجت واقع شده است. همچنين شنيديم اين سيد در رياضيات و فلسفه استاد است و درس

فلسفه اي شروع كرده است. بسيار مشتاق زيارت ايشان بوديم تا اينكه روزي يكي از دوستان آمد و گفت آقاي قاضي از زيارت مشهد برگشته، بيايد به ديدنش برويم. چون به منزل شان وارد شديم، متوجه شديم آن مرد معروف و آن فيلسوف و رياضي دان همان سيدي است كه ما هر روز او را در كوچه مي ديديدم و از بس ساده زيست و بي آلايش بود، حتي احتمال نمي داديم اهل علم باشد، چه رسد به اينكه فيلسوف و دانشمند باشد.

تواضع استاد

آيت الله سيدمحمدحسين طهراني در وصف تواضع استاد خود علامه طباطبايي مي گويد: از زمان طلبگي، ما در قم به منزل ايشان رفت و آمد داشتيم و هيچگاه نشد با ايشان به جماعت نماز بخوانيم و اين غصه در دل ما مانده بود كه جماعت ايشان را درك نكرده ايم. سالي در ماه شعبان به مشهد مقدس مشرف شدند و مهمان ما بودند. موقع نماز مغرب سجاده اي براي ايشان و يكي از همراهان پهن كردم و از اطاق خارج شدم؛ به اميد اينكه استاد به نماز مشغول شوند و سپس من داخل شوم و نماز را به امامت حضرت علامه بخوانم. قريب يك ربع ساعت از مغرب گذشت، آن رفيق همراه، مرا صدا زد و گفت: ايشان همينطور نشسته و منتظر شماست. آمدم محضر استاد عرض كردم: چهل سال است از شما تقاضا كرده ام كه يك نماز با شما بخوانم ولي تا به حال نشده است قبول بفرماييد ما به شما اقتدا كنيم. با تبسم مليحي فرمودند: يك سال ديگر هم روي آن چهل سال! سرانجام بنده را مجبور به امامت جماعت كردند.

آيت الله سيدمحمدحسين طهراني در وصف تفسير گران

سنگ مرحوم علامه طباطبايي، الميزان، مي گويد: روزي به حضرت استاد عرض كردم: هنوز حوزه هاي علميه به ارزش واقعي تفسير شريف الميزان پي نبرده اند و اگر حوزه علميه به تدريس و تحقيق اين كتاب با ارزش مشغول شود و پيوسته اين كار را ادامه دهد، پس از دويست سال ارزش اين كتاب معلوم خواهد شد و باز عرض كردم: وقتي به مطالعه اين كتاب مشغول مي شوم در بعضي از اوقات كه آيات را به هم ربط مي دهيد و از راه موازنه و تطبيق آيات معني را بيرون مي كشيد، جز آنكه بگويم در آن هنگام قلم وحي و الهام الهي آنرا بر زبان شما جاري ساخته است؛ تعبير ديگري ندارم. ايشان سري تكان دادند و فرمودند: اين فقط حسن نظر شما است. ما كاري نكرده ايم.

عظمت روح و هيبت استاد

آيت الله محمدتقي مصباح يزدي پيرامون شخصيت علامه طباطبايي مي گويد: علامه طباطبايي مظهر متانت، وقار، طمأنينه، عزت نفس، توكل، اخلاص، تواضع، عطوفت و ديگر مكارم اخلاقي بودند. آثار عظمت روح و نورانيت دل و ارتباط با ماوراي طبيعت در سيماي ملكوتي ايشان هويدا بود. بر مجلس ايشان چنان هيبتي سايه مي افكند كه حضار را در سكوتي ژرف و پر تأمل فرو مي برد و انسان را به ياد شعر فرزدق مي انداخت كه در مدح امام سجاد(ع) گفته است: او از بس حيا و شرم و ادب داشت به هيچ كس زل نمي زند و نگاهش به زمين بود، ولي ديگران از شدت هيبت و جذبه او نمي توانستند در چهره اش خيره شوند.

به خاطر دارم كه روشندلي در محضر ايشان با چشماني اشكبار مي گفت: در شگفتم كه چگونه زمين، سنگيني چنين مرداني را

تحمل مي كند.

رابطه با مجامع علمي و دانشگاهي

علامه طباطبايي علاوه بر تشويق دانش پژوهان و تلاش در تربيت شاگرداني مانند شهيد مطهري و شهيد بهشتي عنايت خاصي به گسترش معارف اسلامي در خارج از حوزه علميه داشتند و از اين رو، با دانشگاه استادان دانشگاه رابطه داشتند. از ثمرات اين رابطه، كتاب گرانسنگ و بي بديل اصول فلسفه و روش رئاليسم است كه از اولين نگارشهاي شناخت شناسي در حوزه فلسفه اسلامي است. آن فيلسوف فرزانه عنايت خاصي به ايجاد رابطه با آن مستشرقان و روشنفكران غربي داشتند كه به تحقيق درباره اسلام علاقه مند بودند. هانري كربن، كه از متدين ترين مستشرقان است، چندين سال در كنار علامه بزرگوار شاگردي كرد و حتي در مجلس هاي انس عارفانه مرحوم علامه مانند تفسير اشعار حافظ شركت مي جست.

احياي معارف اسلامي

آيت الله مصباح يزدي درباره نقش علامه طباطبايي در احياي معارف اسلامي چنين مي گويد: براي اينكه تأثير فعاليت هاي علمي و فرهنگي علامه بزرگوار در جامعه ايران و جوامع اسلامي و كل جهان ارزيابي شود، توجه به دو نكته ضرورت دارد. اول آنكه اهميت كارهاي فرهنگي را در جامعه بدانيم و نكته دوم شناخت كامل جامعه قبل از طلوع خورشيد وجود علامه طباطبايي است؛ يعني دانستن اينكه جامعه در چه وضعي بود و چه كمبودهايي داشت. اين مسلم است كه فعاليت فرهنگي براي يك جامعه زنده از ضروري ترين فعاليت هاي اجتماعي و تأثير آن براي رشد جامعه از هر عاملي مؤثرتر است. مرحوم علامه نيز هنگامي به حوزه علميه قم قدم گذاشت كه اين نهال نورسته علمي تازه به مرحله رشد پاگذاشته بود و سخت نيازمند باغبان توانا و دلسوزي بود تا بتواند آن را

بارور كند. در چنين اوضاعي آن فيلسوف و دانشمند جامع، با شناختي كه از نيازهاي جامعه داشت، به تربيت نيروهاي كارآمد پرداخت.

ايجاد تحول در حوزه علميه

علامه طباطبايي درباره وضعيت تحصيلي حوزه علميه چنين فرموده اند: وقتي به قم آمدم مطالعه اي در وضع تحصيلي حوزه كردم و يك فكري درباره نياز جامعه اسلامي بين آن نياز و آنچه در حوزه موجود بود چندان تناسبي نديدم. جامعه ما احتياج داشت به عنوان جامعه اسلامي قرآن را درست بشناسد و از گنجينه هاي علوم اين كتاب عظيم الهي بهره برداري كند. ولي در حوزه هاي علميه حتي يك درس رسمي تفسير قرآن وجود نداشت. جامعه ما براي اينكه بتواند عقايد خودش را در مقابل عقايد ديگران عرضه و از آنها دفاع كند، به قدرت استدلال عقلي نياز داشت. پس به درسهايي در حوزه مورد نياز بود كه قدرت تعقل و استدلال را بالا ببرد. ولي از بحث هاي عقلي و فلسفه خبري نبود و تفسير قرآن نه تنها به عنوان يك درس مطرح نبود، مورد مذمّت هم بود. از احاديث هم احاديث عقلي و اعتقادي مورد انزوا واقع شده بود.

ذهن فلسفي و روش تفسيري

شهيد آيت اللّه مطهري درباره ذهن فلسفي و روش تفسيري استاد خود علامه طباطبايي چنين مي گويد: علامه طباطبايي، چند نظريه در فلسفه دارند؛ نظرياتي در سطح جهاني كه شايد 50 تا 60 سال ديگر ارزش اينها روشن بشود ولي خود ما قدر خودمان را نمي دانيم. ايشان در وصف تفسير الميزان مي گويد: تفسير الميزان همه اش با فكر نوشته نشد، من معتقدم كه بسياري از اين مطالب از الهامات غيبي است. كمتر مشكلي در مسائل اسلامي و ديني برايم پيش آمده كه

كليد حل آن را در الميزان نيابم.

ذوق و قريحه شعري

عارف وارسته، سيدمحمدحسين طباطبايي، داراي روح لطيف، ذوقي عالي و لطافت خاصي بودند. در اشعار عرب به شعرهاي «ابن فارض» بويژه نظم السلوك او علاقه مند بودند و در اشعار فارسي ديوان حافظ شيرازي را مي ستودند و گهگاه براي دوستان غزلي آرام آرام مي خواندند. او خود نيز داراي قريحه شعري بود و غزل هاي

مهر خوبان دل و دين از همه بي پروا برد

رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زيبا برد

تو مپندار كه مجنون سرِ خود مجنون گشت

از سَمَك تا به سمايش كشش ليلا برد

من به سرچشمه خورشيد نه خود بردم راه

ذرّه اي بودم و مهر تو مرا بالا برد

علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) و استادشان آيت الله قاضي(رحمت الله عليه)

آيت الله سيدمحمدحسين طباطبايي از محضر استادان گرانقدري بهره برده است، اما آنكه مورد عنايت مرحوم علامه بود و بارها نامش را به عظمت ياد مي كرد، آيت الله ميرزا علي آقاي قاضي طباطبايي است. علامه بزرگوار مي فرمود: ما هرچه داريم از مرحوم قاضي داريم، چه در زمينه علوم و چه در زمينه اخلاق و معارف الهي. آن عارف وارسته و يگانه عصر ما در عرفان عملي و سير و سلوك الي اللّه، گوهر كمال را در وجود علامه طباطبايي يافت و در همان اوايل ورود ايشان به نجف، او را تحت تربيت خود قرار داد و اين شاگرد نيز چه خوش درخشيد و كوشش هاي استاد را به بار نشاند. آيت الله شيخ محمدتقي آملي(ره) مي فرمايد: اگر بناست تحت تصرف انسان كاملي باشيد، من بهتر از آقاي طباطبايي كسي را نمي شناسم او از بهترين شاگردان مرحوم قاضي است و همان وقت هم كشفياتي داشتند.

آثار

علامه طباطبايي(رحمت الله عليه)

علامه سيدمحمدحسين طباطبايي تبريزي در اواخر اسفند سال 1324 از تبريز به قم مهاجرت كردند و از همان آغاز خلأيي را در زمينه پرداختن حوزويان به قرآن كريم و علوم عقلي احساس كردند خود ايشان مي فرمايند:

«هنگامي كه از تبريز به قم آمدم، مطالعه اي در نيازهاي جامعه اسلامي و مطالعه اي در وضع حوزه قم كردم و پس از سنجيدن آنها به اين نتيجه رسيدم كه اين حوزه نياز شديدي به تفسير قرآن دارد، تا مفاهيم والاي اصيل ترين متن اسلامي و عظيم ترين امانت الهي را بهتر بشناسد و بهتر بشناساند. ازسوي ديگر چون شبهات مادي رواج يافته بود، نياز شديدي به بحث هاي عقلي و فلسفي وجود داشت، تا حوزه بتواند مباني فكري و عقيدتي اسلام را با براهين عقلي اثبات و از موضع حق خود، دفاع نمايد. از اين رو وظيفه شرعي خود دانستم كه به ياري خداي متعال، در رفع اين دو نياز ضروري كوشش نمايم».

اين تشخيص نياز و تكليف شناسي سبب گرديد تا مرحوم علامه از همان آغاز رويكردي جدي به مباحث قرآني و عقلي بيابد. ايشان از سال 1325 ش. دروس تفسير خود را در قم آغاز كرد و آنچه را كه در آن جلسات مي فرمود، مكتوب مي ساخت تا اينكه نخستين جلد الميزان درسال 1334 منتشر شد. و نگارش اين تفسير شگرف حدود 17 سال به طول انجاميد.

تفسير قرآن براي علامه طباطبايي نه يك كار علمي بلكه ايفاي وظيفه و اداي تكليف بود و اين مفسر عارف چه حالات عرفاني و تأثرات قلبي كه در هنگام مطالعه بر روي قرآن عظيم پيدا نكرده است.

آقاي موسوي

همداني مترجم محترم تفسير الميزان كه براي مقابله و اطمينان از صحت ترجمه خدمت استاد علامه طباطبايي مي رسيد مي گويد: در تفسير قرآن، وقتي به آيات رحمت و يا غضب و توبه برمي خورديم ايشان دگرگون مي شد و در مواقعي نيز اشك از ديدگانش جاري مي شد، در اين حالت كه به شدت منقلب به نظر مي رسيد، مي كوشيد من متوجه حالتش نشوم. در يكي از روزهاي زمستاني كه زير كرسي نشسته بوديم، من تفسير فارسي مي خواندم و ايشان تفسير عربي، كه بحث در رحمت پروردگار و آموزش گناهان بود، ناگهان معظم له به قدري متأثر شد كه نتوانست به گريستن بي صدا اكتفا كند و با صداي بلند شروع به اشك ريختن كرد.

يكي از مراجع تقليد گذشته عبارت شگفتي درخصوص زحمات طاقت فرساي مرحوم علامه طباطبايي در راه نگارش تفسير الميزان دارند و مي فرمايند: علامه طباطبايي خود را در اين راه تضحيه كرد يعني قرباني قرآن نمود.

مرحوم شهيد مطهري درباره اين كار سترگ گفته است: تفسير الميزان همه اش با فكر نوشته نشد. من معتقدم كه بسياري از اين مطالب از الهامات غيبي است.

در عين حال مرحوم علامه اين كار عظيم را وظيفه و تكليفي بيش نمي پندارد كه با عنايت خداوندي آن را به انجام رسانده است.

يكي از شاگردان مرحوم علامه طباطبايي مي نويسد: در اين تفسير بين معاني ظاهري و باطني قرآن و بين عقل و نقل جمع شده و هر يك حظ خود را ايفا مي كنند. اين تفسير به قدري جالب است و به اندازه اي زيبا و دلنشين است كه آن را مي توان به عنوان سند عقايد اسلام و شيعه به دنيا معرفي كرد و

به تمام مكتب ها و مذهب ها فرستاد و بر اين اساس، آنان را به دين اسلام و مذهب تشيع فراخواند.

اگر اين تفسير در حوزه ها تدريس شود و روي محتويات و مطالب آن بحث و نقد و تجزيه و تحليل به عمل آيد و پيوسته اين امر ادامه يابد، پس از دويست سال ارزش اين تفسير معلوم خواهد شد.

عنايت و توجه خاص مرحوم علامه به روايات و احاديث اهل بيت عليهم السلام براي فهم معاني قرآن از آن رو است كه ايشان معتقدند كه از اسرار و باطن قرآن كساني آگاهند كه به صفت المطهرون متصف باشند چرا كه قرآن مي فرمايد: «انه لقرآن كريم في كتاب مكنون لايمسه الا المطهرون» و از سوي ديگر در آيه تطهير مي فرمايد: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»

بنابر اين قرآن مطهرون را تنها كساني مي داند كه مي توانند رموز و ظرايف و اسرار آن را درك كنند و به استناد صريح آيه بعدي ايشان، همانا اهل بيت (ع) مي باشند.

همچنين مرحوم علامه طباطبايي در خصوص آيه شريفه «قل لا اسئلكم عليه اجراً الا الموده في القربي» بگو براي رسالتم از شما مزد و پاداشي جز محبت نزديكانم نمي خواهم؛ معتقدند: مراد از القربي در اين آيه، اهل بيت (ع) مي باشند و مي نويسند: «علاوه بر اينكه روايتهاي چندي از طريق اهل سنت و روايتهاي بسياري از طريق شيعه، بر همين معني وارد شده است، اخبار متواتري نيز از طريق هر دو طرف بر وجوب مودت و لزوم محبت اهل بيت (ع) دلالت دارد كه اين معني و تفسير را تأييد مي كند».

همچنين ايشان

معتقد است كه «روايتهاي متواتري، از طريق هر دو طرف، از پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده مانند حديث ثقلين و حديث سفينه و... كه همه متضمن اين است كه مردم در فهم كتاب خدا و هر آنچه كه در آن است؛ از اصول معارف و فروع دين گرفته تا بيان حقايق آن، بايد به اهل بيت (عليهم السلام) رجوع كنند. پس از تأمل كافي در اين روايتها ديگر شكي نمي ماند كه واجب كردن محبت اهل بيت(عليهم السلام) از سوي خدا و اجر رسالت قرار دادن آن، براي اين است كه مردم به اهل بيت(عليهم السلام) مراجعه كنند و آنها را ملجأ و مرجع علمي خويش دانند.

مرحوم علامه (ره) همانگونه كه استاد شهيد مطهري گفته اند در تفسير قرآن از الهامات و توجهات غيبي محروم نمانده اند خود ايشان معتقدند كه «يك حقيقت قرآني وجود دارد كه نمي شود انكار كرد و آن اين است كه هرگاه انسان به وادي ولايت الهي گام نهاد و به ساحت قدس و كبريا نزديك گشت، دري از ملكوت آسمانها و زمين به رويش گشوده مي شود كه از آن آيات كبري و انوار جبروت الهي را كه بر ديگران مخفي است مشاهده مي كند».

و از همين جاست كه حضرت ايشان مي فرمايد:

خم ابروي تو بود و كف مينوي تو بود

كه به يك جلوه زمن نام و نشان يكجا برد

و در جاي ديگري مي فرمايد:

تو مپندار كه مجنون سرخود مجنون گشت

از سمك تا به سمائش كشش ليلا برد

من به سرچشمه خورشيد نه خود بردم راه

ذره اي بودم و مهر تو مرا بالا برد

همه دلباخته بوديم و هراسان، كه غمت

همه را پشت سرانداخت،

مرا تنها برد

واقعاً اين عنايت الهي به حضرت علامه پاداش اخلاص و صبر ايشان است. آن روز كه ايشان به پژوهش و تدريس پيرامون تفسير و علوم عقلي پرداخت، در ميان علما و بزرگان تدريس فقه و اصول، زمينه ساز مرجعيت عامه به شمار مي رفت و به اصطلاح غير از فقه و اصول، فضل محسوب مي شد.

تحمل مخالفتهاي دوستان با تدريس فلسفه و اقناع هر يك از آنان در آن روزگار كار آساني نبود به خصوص آنكه حربه تكفير در دستان عده اي به ابزاري براي جايگزيني مباحث علمي و مباحثات طلبگي تبديل شده بود.

علامه معتقد بود آنچه كه تكليف ساز است، نياز جوامع بشري است و در روزگاري كه دانش پژوهان با چمدانهاي پر از اشكال و شبهات به مراكز علمي و آموزشي روي مي آورند، راهي جز اقناع آنان با استفاده از شيوه هاي استدلالي نيست.

علامه براي نيل به اين اهداف هرگز خود را بي نياز از توجه و عنايت خداوند سبب ساز نمي ديد و تأثير اساتيد بزرگ و خودساخته اي همچون مرحوم حاج سيدعلي آقا قاضي (1285-1365 ه_ ق) بر حالات روحي و عرفاني مرحوم علامه آنچنان بود كه خود ايشان مي فرمايد: «وقتي درسال 1304 ه_ ش براي تحصيل به نجف اشرف رهسپار گرديدم، در نخستين روزها در منزل نشسته و به آينده خود فكر مي كردم و برخي افكار نگران كننده از ذهنم عبور مي كردند. ناگهان شخصي دق الباب كرد. از جا برخاسته و درب را باز كردم، يكي ازعلماي نامدار سلام كرد و داخل منزل شد و خيرمقدم گفت، وي كه چهره اي جذاب و نوراني داشت كم كم باب گفت و گو را باز

كرد و با من انسي گرفت و درضمن بيانات خود گفت: كسي كه براي تحصيل به نجف مي آيد شايسته است علاوه بر فراگيري علوم گوناگون به فكر تهذيب نفس و تكميل مكارم و كسب فضايل باشد. اين جمله را گفت و منزل ما را ترك نمود. سخنان اين عارف متشرع _ آيت الله حاج سيدعلي قاضي _ چنان مرا شيفته نمود كه تا در نجف بودم از محضرش بهره مي گرفتم».

عشق و ارادت حضرت ايشان به اهل بيت (سلام الله عليهم) و خضوع و خشوع در برابر ولايت و امامت در زندگي ايشان چيزي نبود كه از ديد نزديكان و مريدان ايشان هم پنهان بماند.

وقتي از مرحوم شهيد مطهري پرسيده مي شود كه دليل اين همه تجليل شما از علامه طباطبايي براي چيست و چرا تعبير «روحي فداه» را در مورد ايشان بكار مي بريد، آن فيلسوف متشرع پاسخ داد: من حكيم و عارف بسيار ديده ام و احترام من به ايشان به خاطر علم او نيست بلكه از اين جهت است كه او عاشق و دلباخته اهل بيت (سلام الله عليهم) است.

از درخت تنومند معرفت و دانش علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) به جز تفسير الميزان آثار گران مايه ذيل به يادگار مانده است:

بداية الحكمة: كتابي كه يك دوره تدريس فشردة فلسفه براي دوستداران علوم عقلي در قم و سپس دانشگاههاي كشور گرديد.

نهاية الحكمة: اين اثر براي تدريس فلسفه با توضيحي بيشتر، عمقي افزونتر و سطحي عاليتر تدوين شده است. بر كتابهاي بداية الحكمت و نهاية الحكمت شروح مختلفي نوشته شده است و مي توان گفت كه از جمله بهترين كتابهايي هستند كه درسده اخير در گستره فلسفه

اسلامي نوشته شده است.

اصول فلسفه و روش رئاليسم: بينش علامه پيرامون نظرات ماديون و ماترياليستها باعث فراهم آرودن اين اثر گرديد . اين اثر با پاورقيهاي استاد شهيد مرتضي مطهري همراه است.

حاشيه بر كفايه: كتابي در علم اصول فقه كه پيرامون قوانين استنباط احكام به بحث مي پردازد.

شيعه در اسلام: دورهاي كامل از اعتقادات و معارف شيعه در اين اثر نفيس به چشم ميخورد؛ اين كتاب گرانبها به زبانهاي مختلف دنيا ترجمه و بارها چاپ شده است.

مجموعه مذاكرات با پروفسور هانري كربن.

خلاصه تعاليم اسلام: اين كتاب خلاصه اي از آن چه يك مسلمان متعهد بايد از آن آگاهي داشته و خود را بدان زينت دهد، بيان كرده است.

روابط اجتماعي در اسلام : انسان و اجتماع و رشد اجتماعي او، پاية زندگي اجتماعي، آزادي در اسلام و... مباحثي است كه در اين كتاب بدانها پرداخته شده است.

بررسيهاي اسلامي: مجموعهاي است زرّين از مقالات استاد كه بسان دائرة المعارفي از معارف ناب اسلامي جمع آوري شده است.

آموزش دين: كتابي با قلم روان و مطالبي لازم و ضروري است كه براي دانش آموزان نوشته شده است.

رسالة انسان قبل از دنيا: در دنيا و بعد از دنيا، اين كتاب كه اكنون با نام «انسان از آغاز تا انجام» ترجمه شده است مباحثي مفيد از عوالم سه گانة ماده، مثال و عقل مطرح كرده و پيرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان مطالبي بسيار مفيد و لازم ارائه كرده است.

رسالههايي گوناگون درباره قوه و فعل، صفات، افعال الله، وسائط، نحو، صرف،... اين مجموعه 26 رساله است كه بنا به ضرورت و نياز جامعه توسط علامه نگاشته شده است.

ديوان شعر فارسي: مجموعهاي از اشعار چشمگير

و عميق علامه كه طي ساليان متمادي سروده شده است.

سنن النبي: سيره و روش رسول الله _ صلّي الله عليه و آله _ در بين مردم و همراه خانواده در اين اثر به چشم ميخورد. اين اثر اخير توسط استاد حسين استاد ولي به زبان فارسي ترجمه شده است.

لُبّ اللباب: مجموعه درسهاي اخلاق استاد كه از سالهاي 1368 تا 1369 قمري براي برخي از فضلاي حوزة قم بيان فرمودهاند.

حاشيه بر اسفار: نظرات استاد فرزانه علامه طباطبايي بر اسفار در اين كتاب جمع آوري شده است.

علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) از ديدگاه آيت اللّه اميني(حفظه الله)

آيت اللّه اميني(حفظه الله) در وصف استاد خود چنين مي فرمايند:

علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) چشمه جوشاني بود كه در صحنه روحانيت شيعه جاري شد و تشنگان حقيقت را سيراب كرد. او آفتاب درخشاني بود كه در آسمان اسلام طلوع كرد و تيرگي هاي شُبَهات و اوهام را برطرف كرد و به حق بايد ايشان را بزرگترين افتخار حوزه علميه قم، بلكه بزرگترين شخصيت علمي جهان اسلام در اين عصر شمرد كه در احياي تفكر اسلامي صحيح و مبارزه با انحرافات و بدعت ها و شناساندن اسلام راستين كه در مكتب اهل بيت(ع) تبلور يافته است، تأثير فوق العاده داشت. همين بس كه اغلب رجال سياسي، علمي و روحاني امروز كشور و گردانندگان چرخ انقلاب اسلامي از شاگردان بي واسطه يا با واسطه اويند.

سيره فلسفي

روش حضرت علامه در پژوهش ها فلسفه چنين ويژگي هايي داشت 1 _ پايه هاي اند يشه استاد را تنها براهين يقيني تشكيل مي داد؛ زيرا اثبات مسائل فلسفي فقط با مقدمات يقيني ميسر است. 2 _ حفظ و تكرار بر انديشه فلاسفه بزرگ بسنده نمي كرد و انديشه هاي

گذشتگان را مورد تصحيح نقد قرار مي داد. 3 _ امور اعتباري را با مسائل فلسفي مخلوط نمي كرد و محور انديشه خود را تنها بر واقعيت هاي جهان هستي گذاشته بود 4 _ اوج تكامل عقلي و روحي اين ابرمرد حكمت تا بدانجا بود كه كليات عقلي را بدون دخالت قوه خيال و تمثّل مصداقي آن ها در مرحله تخيل، ادراك مي كرد. 5 _ روش تحليلي آن بزرگ مرد فلسفه بررسي كامل موضوعات فلسفي بود و تا تصور كاملي از موضوع مسئله بدست نمي آورد وارد بحث نمي شد. 6 _ در تنظيم مسائل عقلي از نحوه چينش مسائل رياضي الهام مي گرفت. 7 _ از مكاتب مختلف فلسفي بهره مي جست.

عرفان عملي علامه طباطبايي(رحمت الله عليه) از منظر آيت الله حسن زاده آملي(حفظه الله)

آثار هر كس نمودار دارايي اوست بهترين معرف آن جناب، سير و سلوك انساني و آثار علمي، از تدريس و تاليف اوست. افاضل حوزه علميه قم كه شاغل كرسي تدريس اصول معارف حقه جعفريه اند، از تلامذه اويند، و تفسير عظيم الشان الميزان كه عالم علم را مايه فخر و مباهات است، يكي از آثار نفيس قلمي و ام الكتاب مؤلفات اوست.

جايگاه علامه طباطبائي در عرفان عملي

موقعيت جناب علامه طباطبائي (رضوان الله عليه) در عرفان عملي اين بود كه دريافته بود و به اين باور رسيده بود كه: «ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم ». (1) راه اين است و جز اين نيست. و دقيقا بدين جهت، رفتار او، گفتار او، سكوت او، قلم او و مطلقا آثار وجودي او، حكايت كننده وارستگي و عظمت ذخاير علمي و عملي او بود.

انسان وقتي حضرت علامه طباطبائي را زيارت مي كرد، به ياد اين

حديث شريف مي افتاد كه جناب كليني در كتاب فضل العلم كافي به اسنادش از حضرت امام صادق عليه السلام نقل مي كند و فرموده است: من تعلم العلم و عمل به و علم لله، دعي في ملكوت السماوات عظيما: فقيل تعلم لله و عمل لله و علم لله. (2)

آن كسي كه دانش تحصيل كند و بدان عمل كند و به ديگران براي خدا تعليم بنمايد، در ملكوت سماوات و عالم اله - كه خودش عالم عظيم است - او را به عظيم صدا مي كنند: اي بزرگ، اي آقا، اي كسي كه براي خدا تحصيل علم كرده اي، براي خدا بدان عمل كرده اي، براي خدا به ديگران تعليم داده اي، تو آقا و بزرگ و عظيمي.

بنده هفده سال در محضر شريف او با ايشان انس داشتم و از ايشان كار لغوي نديدم. حرف لغوي نشنيدم. بسيار مواظب كلام خود بود.

علامه طباطبائي و مراقبت از نفس

به حقيقت، دل اين مرد بزرگوار معدن تقوا بود; زيرا بسيار مواظب خود بود. همواره اهتمامش بر اين بود و مي گفت در شب و روز زماني را براي حسابرسي خود قرار بدهيد و ببينيد كه اين 24 ساعت چگونه بر شما گذشته. اهل محاسبه باشيد. همان طور كه يك بازرگان و يك كاسب دخل و خرج خود و صادرات و وارداتش را حساب مي كند، شما ببينيد در اين شب و روز كه بر شما گذشت، چه چيزي اندوخته ايد. چه گفته ايد. يك يك رفتار و گفتارتان را حسابرسي كنيد. از نادرستي ها استغفار كنيد و سعي كنيد تكرار نشود، و براي آنچه شايسته و صالح و به فرمان حاكم عقل بود، خدا را شاكر باشيد، تا بتدريج براي شما تخلق

به اخلاق ربوبي ملكه بشود. «و لاتكونوا كالذين نسوا الله فانساهم انفسهم ». (3)

حضرت علامه همواره مراقب نفس خويش بود و از خدا غافل نمي شد و اين امر در صورت و رفتار و حرفشان پيدا بود كه ايشان در پيشگاه ديگري قرار گرفته. هر چند به صورت ظاهر، جسمش با ديگران بود، پيدا بود كه در محضر ديگري نشسته است.

در اين باره، مصباح الشريعة مي فرمايد كه: «العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله » ; عارف بدنش با خلق و دلش با خداست; «و لامونس له سوي الله، و هو في رياض قدسه متردد و من لطائف فضله متزود» ; توشه اش آن سويي است. قلبي كه او دارد در پيشگاه ملكوت عالم آمد و شد دارد. مونسش ملكوت عالم است.

چنين كسي مراقبت دارد و انسان بر اثر اين مراقبت، يواش يواش به صفات ملكوتي متصف مي شود و بدان خو مي گيرد.

از خاطرم نمي رود كه مرحوم علامه طباطبائي وقتي به من فرمود: «آقا، من هر روز مراقبتم قوي تر است. شب، مشاهدات من، مكاشفات من زلالتر است ». هر چه روز مراقبت شديدتر باشد، شب مكاشفات زلالتر و صافي تر است.

عصاره خوبي ها

علامه سيد محمد حسين طباطبايي مردي ساده و بي آلايش بود. متواضع، مودب، متين و با وقار بود و هيچ وقت عصباني نمي شد.

هيچ گاه بلند سخن نگفت؛ در مورد كسي بد نمي گفت و هرگز كسي از ايشان غيبت نشنيد. سخن كسي را قطع نمي كرد و به صحبت هاي ديگران خوب گوش ميداد.

براي بدخواهان خودش هرگز نمي گذاشت كه ديگران اقدامي كنند و خودش هم عفو ميكرد. ز بحث هاي جدلي دوري ميكرد و در برخورد باشاگردان خود

شيوه مخصوصي داشت.

در شيوه وي هيچ وقت تحكم فكر در كار نبود. هميشه درعين حالي كه سعي داشت متناسب بادرك واستعداد شاگردان، مطلب را القا كند، به آن ها مجال تفكر ميداد.

اساسا ايشان نسبت به تربيت شاگرد به خصوص اهل فضل و خصوصا در زمينه معارف وحقايق قرآني و استدلالي، شيفتگي زيادي داشت.

علامه اجازه نميداد كسي دست ايشان را ببوسد؛ در همه لحظات مراقب خويش بود و هيچ گاه از خود تعريف نميكرد. نسبت به اهل و عيال و خانواده بسيار مهربان بود. بامناجات و دعا و راز و نياز بسيار مانوس بود. اكثر اوقات در سكوت بود و فقط لبانش به ذكر خدا حركت ميكرد.

پياده روي را دوست داشت. در بذل دانش حريص بود. سؤال هيچكس را بدون جواب نمي گذاشت. به زيادي و كمي شاگردان توجه نداشت؛ حتِِي گاهي از اوقات براي دوسه نفر هم درس مي گفت. گاهي كه استاد خطاب ميشد، ميفرمود اين تعبير را دوست ندارم، ما اينجا دور هم جمع شده ايم تابا كمك و همفكري، معارف اسلام را دريابيم.

اخلاص كامل داشت و هميشه جلب رضايت خدا را در نظر ميگرفت.

وخلاصه اين بزرگمرد الهي عصاره اي از تمام اخلاقيات نيكو و ويژگيهاي حسن را دارا بود.

پرواز به سوي ملكوت

علامه طباطبايي، سرانجام پس از 81 سال و هجده روز عمر با بركت و زندگي پرتلاش، در 24 آبان 1360 ش از اين جهان رخت بربست و جهان تشيع را در سوگ خود نشاند. با درگذشت علامه، اين مفسر وارسته و حكيم عارف، دل هاي پاك انديشمندان و بزرگان عرصه علم و ادب غرق اندوه شد. سرسلسله بيداردلان، حضرت امام خميني(ره) با

اظهار هم دردي و برپايي مجلس ختم براي ايشان، اين ضايعه اسفناك را به جهان تشيع تسليت گفتند.

پاينده باد حوزه هاي نور و حجره هاي كوچك كه در هر زمان و مكاني خيزشگاه مرداني بزرگ و ژرف انديش بوده و خواهد بود.

پي نوشت:

1) سوره اسراء/9

2) اصول كافى، تعريب حضرت استاد حسن زاده آملى، ج 1، ص 27.

3) سوره حشر/19

طباطبايي، نورالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در يكي از روزهاي سال 1319 ه . ش در خانواده روحاني و مبارز، حاج ميرزا علي آقا طباطبايي، در اين آبادي با صفا، كودكي ديده به جهان گشود كه پدر نام سيد نور اللّه را برايش برگزيد. اين غنچه نو رسته از همان آغازين روزهاي حيات، تحت تربيت پدري متدين و فاضل و پرورش مادري پاكدامن، دانش دوست و علاقه مند به خاندان رسالت بالندگي يافت.چون فضاي خانه اي كه سيد نور اللّه دوران طفوليت را در آن مي گذارنيد به علم و ايمان و پارسايي آراسته بود، از همان اوان شيرخوارگي، دانش طلبي در پرتو معنويت، با جان اين نوباوه عجين گشت و تا آخر با او بود. او پويش علمي و عمل صالح را از پدري عالم و عامل و مادري فضيلت پرور، در كلاس تربيت خانوادگي آموخت و بي آن كه پايش بلغزد، در طريق صلاح و فلاح گام نهاد و از پي تحصيل معرفت و مكارم به حريم مردان خدا، راه يافت.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : نام پدر سيد نورالله طباطبايي ، حاج ميرزا آقا است. حاج ميرزا علي طباطبايي در عمل، اخلاق و تقوا انساني نمونه بود و در منطقه اردستان با فرقه ضالّه بهائيت به مبارزه برخاست، مردمان اين سامان

پس از سال ها كه از غروب آن ستاره فروزان مي گذرد، زحمات وافر و تلاش هاي ارزشمند آن مرد بزرگ را در راه نشر معارف اسلامي و قلع و قمع تبه كيشان تبه ساز و خدمت به مردمان محروم روستاها، از ياد نبرده اند و خود را رهين كوشش هاي او مي دانند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد نوراللّه طباطبايي آموزش قرآن و مقدمات علوم ديني را نخست نزد پدر فاضل و خوش نامش آموخت.پس از تحصيلات ابتدايي براي افزايش دانسته ها و آشنايي هر چه بيشتر با معارف قرآن و عترت (ع) به توصيه پدر، ظفرقند (زفرقند) را به قصد اقامت در شهر مقدس قم ترك كرد و در سنين نوجواني رهسپار اين ديار شد. در آنجا نزد مدرسان خبره و استادان برجسته، با ادبيات عرب، فقه، اصول، حكمت، فلسفه و تفسير قرآن آشنا شد. اخلاص اين نوجوان به همراه صفاي خانواده موجب آن گرديد كه خداوند لطفش را شامل حال او كند و از استعدادي سرشار و ذوقي عالي و همتي وافر، بهره مندش سازد؛ در نتيجه دوره مقدمات و سطح را در مدتي كوتاه و با سرعت فرا گرفت و از عهده كليه امتحانات به خوبي برآمد.پس از پشت سر نهادن اين دوره ها به دوره خارج فقه و اصول راه يافت و اين لياقت را به دست آورد تا به محضر پرفيض حضرت آيت اللّه العظمي گلپايگاني (ره) راه يابد. وي با كوششي پي گير، عزمي استوار و اراده اي خستگي ناپذير، مراحل علمي را در چنين محفلي طي كرد و به كمالات علمي دست يافت.در آن زمان، آيت اللّه گلپايگاني با تلاشي مجدّانه روح فقاهت را در كالبد شاگرداني چون سيد

نوراللّه مي دميد و امثال او را به عنوان پيشتازان فكري و طلايه داران انديشه هاي ديني پرورش مي داد. وي در ضمن فراگيري علوم نزد آن فروغ فقاهت، موفق گرديد بيش از گذشته بذر مكارم و فضايل را در مزرعه وجود خويش بيفشاند و با احترام به آراء بزرگان بر كشتي نقد و پژوهش نشسته و اقيانوس معارف غني تشيع را به غواصي پرداخته و صيد گوهرهاي ثمين و دُرهاي گرانبها، به دست آورد.شهيد سيد نوراللّه طباطبايي نژاد به محفل نوراني عالم رباني، متفكر شهيد و فيلسوف عاليقدر، آيت اللّه مرتضي مطهري (ره) راه يافت. انس وي با اين دانشمند به خون خفته، سرچشمه اي مهم در برنامه هاي درسي، پژوهشي و نيز تحولي شگرف در شيوه هاي تبليغي، رفتاري و اخلاقي او به حساب مي آيد.به بركت اين ارتباط علمي، شهيد طباطبايي نژاد (ره) در حراست از مرزهاي عقيدتي، حفاظت از حصن حصين اسلام، التقاط زدايي و زدودن خرافه ها از فرهنگ مردم، نقش ارزنده اي را ايفا كرد. آن شهيد با مباني فكري و آراء فلسفي شهيد مطهري آشنا شد و در كنار فراگيري فقه و اصول، آموختن مضامين فلسفي و حكمي را پي گرفت و در اين بوستان از خرمن دانش آيت اللّه مطهري (ره) خوشه ها چيد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد نورالله طباطبايي (ره) به موازات بيست سال تحصيل و تدريس و در اثناي اين تلاش ها از كاوش و تتبع در منابع قرآني غافل نشد. چه شب هاي زيادي، كه آنها را با بحث و تحقيق در آيات قرآني احيا مي كرد! ويژگي ها، ضرورت ها و تقاضاهاي آن عصر، مسائلي را طرح مي نمود كه نشان مي داد از پيدايش مسائل جديد و مفاهيم تازه در عرصه

زندگي افراد، سرچشمه مي گيرد. شهيد طباطبايي نژاد (ره) از آن دسته روحانياني بود كه اين مسائل و تحولات را درك كرد و با احساس وظيفه فهميد، نمي توان در برابر اين دگرگوني ها خاموش و بي تفاوت نشست و با بدگويي از زمانه، فقط بر اوضاع تأسف خورد يا در انزوا فرصتي طلايي را انتظار كشيد.استادان و مربيان : از استادان سيد نورالله طباطبايي بعد از پدرش مي توان به آيه الله العظمي گلپايگاني و آيه الله مرتضي مطهري اشاره كرد.همسر و فرزندان : از سيد نورالله طباطبايي چهار فرزند باقي مانده كه فرزند كوچكش در زمان شهادت وي چهار ساله بود.زمان و علت فوت : سيدنورالله طباطبايي در هفتم تيرماه 1360ه.ش به همراه سالار شهيدان انقلاب اسلامي در كربلاي سرچشمه به شهادت رسيد و پيكر پاكش را در شيخان قم دفن گرديد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد نورالله طباطبايي (ره) از وقتي كه به حوزه علميه قم راه يافت با انديشه هاي حضرت امام خميني (ره) آشنا گرديد و در پرتو افكار تابناك آن روح قدسي، ستيز با استبداد و نفي هر گونه ستم را يكي از مهم ترين برنامه هاي خود قرار داد. وي از هيچ تهديد و خطري نهراسيد و هر چه شب پرستان تاريك دل و خفاش صفت محيط فعاليت را برايش تنگ كرده و او را از سنگري محروم مي نمودند، به عرصه ديگري مي شتافت و چون آذرخش، كوير جهل انسانها را روشن كرده و آنها را از خواب غفلت بيدار مي ساخت. خطابه هاي آموزنده اين شهيد برفراز منبر و نيز سخنان روشنگرش در جمع دوستان و جلسات خصوصي، ضمن بيان حقايقي از تعاليم اسلامي و ترسيم فضيلت ها،

در اوج فصاحت و شيوايي بر دل ها مي نشست. سخنراني هاي وي اين خصوصيت را داشت كه با ارائه نمونه ها، اشاره به مصاديق و تطبيق اختناق رژيم پهلوي با دوران خفقان عباسيان و امويان، فساد و تباهي اعوان و انصار استبداد را برملا مي كرد. هر كجا رژيم شاه حركتي را بر ضد باورهاي مذهبي مردم مرتكب مي گرديد، با افشاي آن، استوار و فداكارانه خشم و نفرت خود را از تبهكاري هاي ستمكاران بروز مي داد.آن شهيد سعيد همواره در ايام تبليغي در نقاط مختلف كشور به هدايت و ارشاد مردم مي پرداخت. ايشان در راه به ثمر رسانيدن انقلاب شكوهمند اسلامي بارها در قم و منطقه اردستان و زواره مورد ضرب و شتم دشمنان اسلام قرار گرفت. در آن دوران خفقان چندين مرتبه اتفاق افتاد كه بعد از نماز مغرب و عشا، در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) در قم، وقتي سخنان و بيانات امام خميني (ره) را براي مردم تشريح مي كرد و براي آن مرد بزرگ، دست به دعا بر مي داشت، به دست مأموران پهلوي مورد هتك و شتم قرار مي گرفت؛ ولي اين فشارها نه تنها هيچ گونه تأثير منفي در اراده استوارش - كه از قلبي لبريز از ايمان و تقوا نشأت مي گرفت.- نمي نهاد؛ بلكه او را در راه هدف جدي تر هم مي ساخت و براي وارد آوردن ضربات كوبنده تر به ريشه پوسيده استبداد بيش از پيش توان خويش را به كار مي گرفت.در منطقه اردستان و زواره، اطلاعيه هاي حضرت امام (ره) را با شگرد خاص خود توزيع مي كرد و در ضمن مبارزه شديد، تقيه را هم در نظر داشت، تا بتواند به كمك اين سلاح سازنده، راه خويش

را در جهت محو ستم ادامه دهد. او در واقع مأموران ساواك و عوامل رژيم را كه با مراقبت دائمي، مي خواستند سر از كارش درآورند، غافل مي ساخت. مثلاً ايشان، ماشين حامل اعلاميه امام (ره) را با فاصله اي نسبتاً طولاني، از مسجد يا محل ديگر كه مي خواست آنها را در آنجا توزيع كند، پارك مي كرد؛ سپس از كوچه هاي فرعي به حالت كاملاً عادي، طوري كه شك مأموران را برنينگيزد، به آن مجلس وارد مي شد و اطلاعيه ها را به افرادي مي سپرد تا آنها خود، آن را پخش كنند. ايشان در شهر زواره، از دست طرفداران شاه به تنگ آمده بود؛ زيرا هر وقت او را مي ديدند با بدگويي از مبارزان و مخالفان رژيم، بدترين نوع توهين ها را نسبت به حاميان امام (ره) و نهضت اسلامي، روا مي داشتند؛ اما او با حفظ مصلحت هاي لازم ضمن تعريف از مبارزين، مراقب بود تا بهانه اي دست اين افراد ندهد، براي اين كه مبادا براي آنان زحمتي ايجاد كنند؛ يا در فعاليت هاي سياسي اين نيروها اختلال به وجود آورند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيدنورالله طباطبايي در سال 1349 ش، در آن بحبوحه كه مجلس فرمايشي رژيم پهلوي، هر روز قوانيني جديد در مخالفت با اسلام و تشيع و معارضت با قرآن و عترت وضع مي كرد، شهيد طباطبايي نژاد (ره) با قاطعيت تمام در يكي از مجالس عمومي و بر فراز منبر، نمايندگان آن روز را نوكر اجانب خواند. به دنبال اين افشاگري، در منطقه اردستان و توابع ممنوع المنبر گشت و با پرونده اي حجيم كه مأموران امنيتي برايش تنظيم كرده بودند، به ساواك مركزي اصفهان منتقل گرديد. با اين همه پس از

آزادي، مجدّداً به تلاش هاي روشنگرانه خود ادامه داد و در جهت تنوير افكار عمومي و تغذيه فكري نسل جوان لحظه اي آرام نگرفت تا آن كه در سال 1356 ش، به دست عوامل رژيم دستگير و روانه زندان شد؛ اما در روز بيست و ششم دي ماه در سال 1357 كه مقارن با فرار شاه مخلوع بود، از زندان رهايي يافت.در حدود سالهاي 1351 يا 1352 ش بود كه حضرت حجة الاسلام و المسلمين كرباسي - روحاني اعزامي از قم - در مسجد پامنار زواره (واقع در شمال اردستان) به مناسبت سالروز ولادت با سعادت حضرت مهدي (عج) جشني بر پا كرده بود. شهيد طباطبايي نژاد در اين مراسم سخنراني كرد. حداقل در منطقه اردستان و زواره ايشان بود كه براي نخستين بار از رهبر و قائد نهضت اسلامي ايران، به عنوان «امام خميني» اسم برد.آرا و گرايشهاي خاص : سيد نورالله طباطبايي (ره) از همان اوان كودكي، در مكتب پدر و اساتيد وارسته خود، با فضايل و مكارم آشنا گشت و خود نيز با تزكيه نفس، عبادت و ارتباط با خداوند در جهت كسب خوي عالي و نيل به خوبي ها كوشيد و به صفات نيك و خصال پسنديده آراسته گرديد، از مهم ترين خصوصيت هاي اخلاقي او، فروتني بود كه در لحظه هاي متفاوت زندگي او نشانه هاي آن را مي توان ديد. وقتي مي خواست در مجلسي بنشيند، هر كجا را كه جا بود، انتخاب مي كرد؛ با هر كسي كه روبرو مي شد، در سلام كردن از او پيشي مي گرفت؛ در گفتگوهايش، اهل جدال نبود؛ دوست نداشت او رابه تقوا و ايمان بستايند. اگر از كسي بدي مي ديد، تا آنجا كه به

خودش مربوط مي شد، با عفو و نيكي، از آن چشم مي پوشيد؛ اما اگر آن عمل خلاف، به بهاي هتك ارزشها تمام مي شد؛ يا اگر با از بين بردن آبروي مؤمني ملازم بود؛ به شدت بر افروخته مي شد. در واقع خشم و عصبانيت اين شهيد سعادتمند، در احياي فضايل و ميراندن رذائل تجلي مي كرد. اگر كسي انتقادي نسبت به رفتار او يا برخي مسائل ديني داشت، او را به نحوي متقاعد مي كرد كه آن طرف مقابل، آن مسائل را نه به عنوان جواب انتقاد بلكه به عنوان حقايقي روشن در كام مي كشيد. آن شهيد فروتني در مقابل اهل كبر و غرور را روا نمي ديد؛ مخصوصاً نسبت به افراد وابسته به طاغوت سعي مي كرد با اين گونه اشخاص، از موضع صلابت و قدرت رفتار كند. يكي از اعضاي شوراي شهر اردستان (در زمان رژيم گذشته) حاج آقا نوراللّه طباطبايي (ره) را كاملاً مي شناخت. طباطبايي نژاد (ره) به علت برخورداري از مواهب الهي، از خشونت روحي بيزار؛ و اهل صفا و صميميت بود. از آنجا كه او خويش را از زندان «خود» و «نفس» رهانيده بود، بر اساس مهر و محبتي كه داشت، به راحتي با ديگران پيوند قلبي بر قرار مي كرد؛ اما اين عاطفه و احساسات، هم با ايمان تلطيف شده و هم به كمك ديگر فضايل، از جمله تقوا، جهت دار و داراي مقاصد الهي گشته بود. همين ويژگي موجب جذب افراد به سوي او گرديد و سبب مي شد اظهارات و توصيه هايش ثمر بخش گردد. نگارنده كه از دوران نوجواني و جواني، با شركت در محافل عمومي و برخي جلسات خصوصي، افتخار آشنايي، با حالات اخلاقي آن

شهيد را داشته، ناظر صفا، صداقت و اخلاص آن شهيد بزرگوار بوده است. من به خوبي مي ديدم كه چگونه حرارت و نورانيت وي، حاضران را به تحرك و جوشش وا مي داشت، آنان را براي گوش دادن به سخنان آموزنده اش مهيا مي كرد.اين سيد بزرگوار، با آن كه با استفاده از ميراث خانوادگي، مي توانست زندگي مادي مناسبي را براي خود فراهم كند؛ اما در نهايت ساده زيستي و اكتفا به تأمين حداقل مايحتاج خانواده، روزگار مي گذرانيد. طباطبايي نژاد ضمن آن كه خود را به صداقت آراسته بود، عقيده داشت مسؤولان نظام اسلامي همه بايد بر اين اساس انتخاب شوند و بر اين باور بود كه جامعه بدون صداقت نمي تواند در خط سعادت پيش برود.چگونگي عرضه آثار : سيدنورالله طباطبايي با هوشياري كامل اين خلاء فكري و اجتماعي را دريافت و تصميم گرفت آن را به شكلي صحيح پركند و از چشمه اي حيات بخش و جاويدان، جرعه هايي جانبخش در كام نسل تشنه و عطشان جامعه بريزد؛ لذا با وجود گرفتاري ها و اشتغالات بسيار و نيز اختناق سياه در رژيم شاهي ناگهان به عنوان روزنه اميدي، به فكر او و برخي از دوستان فاضلش رسيد تا به همراه ساير پژوهشگران با اخلاص و آگاه، زير نظر حضرت آيت اللّه مكارم شيرازي (مدّ ظلّه) نگارش و تفسير نمونه را آغاز نمايند. تلاش شبانه روزي آنان در مدت كوتاهي به ثمر نشست و بسيار زودتر از آنچه تصور مي گرديد، جلد اولش به طبع رسيد. اين تفسير به دليل شيوايي نثر، محتواي مفيد و پاسخگويي به نيازها و سؤالات نسل جوان و رفع برخي اشكالات و ايرادهايي كه در خصوص اصول و فروع

دين مطرح مي گرديد، با استقبال فوق العاده اي مواجه شد؛ و به زودي براي تدوين كنندگان فاضل اين مجموعه، مشخص گشت كه عطش جامعه به تفسيري كه در عين سادگي عبارات مباحث فراگير علمي، كلامي، اجتماعي و توأم با مسايل روز و طرح موضوعات مستحد باشد، تا چه اندازه شديد است؛ لذا كوشيدند تا تمام توان خود را به پاي تكميل آن مباحث بريزند. شهيد سيد نور اللّه طباطبائي نژاد (ره) تا جلد يازدهم با تلاش زياد و همه جانبه براي نگارش اين اثر ارزنده و آموزنده، همكاري داشت.

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1kz

طباطبايي، نورالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در يكي از روزهاي سال 1319 ه . ش در خانواده روحاني و مبارز، حاج ميرزا علي آقا طباطبايي، در اين آبادي با صفا، كودكي ديده به جهان گشود كه پدر نام سيد نور اللّه را برايش برگزيد. اين غنچه نو رسته از همان آغازين روزهاي حيات، تحت تربيت پدري متدين و فاضل و پرورش مادري پاكدامن، دانش دوست و علاقه مند به خاندان رسالت بالندگي يافت.چون فضاي خانه اي كه سيد نور اللّه دوران طفوليت را در آن مي گذارنيد به علم و ايمان و پارسايي آراسته بود، از همان اوان شيرخوارگي، دانش طلبي در پرتو معنويت، با جان اين نوباوه عجين گشت و تا آخر با او بود. او پويش علمي و عمل صالح را از پدري عالم و عامل و مادري فضيلت پرور، در كلاس تربيت خانوادگي آموخت و بي آن كه پايش بلغزد، در طريق صلاح و فلاح گام نهاد و از پي تحصيل معرفت و مكارم به حريم مردان خدا، راه يافت.گروه : علوم انساني رشته :

الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : نام پدر سيد نورالله طباطبايي ، حاج ميرزا آقا است. حاج ميرزا علي طباطبايي در عمل، اخلاق و تقوا انساني نمونه بود و در منطقه اردستان با فرقه ضالّه بهائيت به مبارزه برخاست، مردمان اين سامان پس از سال ها كه از غروب آن ستاره فروزان مي گذرد، زحمات وافر و تلاش هاي ارزشمند آن مرد بزرگ را در راه نشر معارف اسلامي و قلع و قمع تبه كيشان تبه ساز و خدمت به مردمان محروم روستاها، از ياد نبرده اند و خود را رهين كوشش هاي او مي دانند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد نوراللّه طباطبايي آموزش قرآن و مقدمات علوم ديني را نخست نزد پدر فاضل و خوش نامش آموخت.پس از تحصيلات ابتدايي براي افزايش دانسته ها و آشنايي هر چه بيشتر با معارف قرآن و عترت (ع) به توصيه پدر، ظفرقند (زفرقند) را به قصد اقامت در شهر مقدس قم ترك كرد و در سنين نوجواني رهسپار اين ديار شد. در آنجا نزد مدرسان خبره و استادان برجسته، با ادبيات عرب، فقه، اصول، حكمت، فلسفه و تفسير قرآن آشنا شد. اخلاص اين نوجوان به همراه صفاي خانواده موجب آن گرديد كه خداوند لطفش را شامل حال او كند و از استعدادي سرشار و ذوقي عالي و همتي وافر، بهره مندش سازد؛ در نتيجه دوره مقدمات و سطح را در مدتي كوتاه و با سرعت فرا گرفت و از عهده كليه امتحانات به خوبي برآمد.پس از پشت سر نهادن اين دوره ها به دوره خارج فقه و اصول راه يافت و اين لياقت را به دست آورد تا به محضر پرفيض حضرت آيت اللّه العظمي

گلپايگاني (ره) راه يابد. وي با كوششي پي گير، عزمي استوار و اراده اي خستگي ناپذير، مراحل علمي را در چنين محفلي طي كرد و به كمالات علمي دست يافت.در آن زمان، آيت اللّه گلپايگاني با تلاشي مجدّانه روح فقاهت را در كالبد شاگرداني چون سيد نوراللّه مي دميد و امثال او را به عنوان پيشتازان فكري و طلايه داران انديشه هاي ديني پرورش مي داد. وي در ضمن فراگيري علوم نزد آن فروغ فقاهت، موفق گرديد بيش از گذشته بذر مكارم و فضايل را در مزرعه وجود خويش بيفشاند و با احترام به آراء بزرگان بر كشتي نقد و پژوهش نشسته و اقيانوس معارف غني تشيع را به غواصي پرداخته و صيد گوهرهاي ثمين و دُرهاي گرانبها، به دست آورد.شهيد سيد نوراللّه طباطبايي نژاد به محفل نوراني عالم رباني، متفكر شهيد و فيلسوف عاليقدر، آيت اللّه مرتضي مطهري (ره) راه يافت. انس وي با اين دانشمند به خون خفته، سرچشمه اي مهم در برنامه هاي درسي، پژوهشي و نيز تحولي شگرف در شيوه هاي تبليغي، رفتاري و اخلاقي او به حساب مي آيد.به بركت اين ارتباط علمي، شهيد طباطبايي نژاد (ره) در حراست از مرزهاي عقيدتي، حفاظت از حصن حصين اسلام، التقاط زدايي و زدودن خرافه ها از فرهنگ مردم، نقش ارزنده اي را ايفا كرد. آن شهيد با مباني فكري و آراء فلسفي شهيد مطهري آشنا شد و در كنار فراگيري فقه و اصول، آموختن مضامين فلسفي و حكمي را پي گرفت و در اين بوستان از خرمن دانش آيت اللّه مطهري (ره) خوشه ها چيد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد نورالله طباطبايي (ره) به موازات بيست سال تحصيل و تدريس و در اثناي اين تلاش ها از كاوش و

تتبع در منابع قرآني غافل نشد. چه شب هاي زيادي، كه آنها را با بحث و تحقيق در آيات قرآني احيا مي كرد! ويژگي ها، ضرورت ها و تقاضاهاي آن عصر، مسائلي را طرح مي نمود كه نشان مي داد از پيدايش مسائل جديد و مفاهيم تازه در عرصه زندگي افراد، سرچشمه مي گيرد. شهيد طباطبايي نژاد (ره) از آن دسته روحانياني بود كه اين مسائل و تحولات را درك كرد و با احساس وظيفه فهميد، نمي توان در برابر اين دگرگوني ها خاموش و بي تفاوت نشست و با بدگويي از زمانه، فقط بر اوضاع تأسف خورد يا در انزوا فرصتي طلايي را انتظار كشيد.استادان و مربيان : از استادان سيد نورالله طباطبايي بعد از پدرش مي توان به آيه الله العظمي گلپايگاني و آيه الله مرتضي مطهري اشاره كرد.همسر و فرزندان : از سيد نورالله طباطبايي چهار فرزند باقي مانده كه فرزند كوچكش در زمان شهادت وي چهار ساله بود.زمان و علت فوت : سيدنورالله طباطبايي در هفتم تيرماه 1360ه.ش به همراه سالار شهيدان انقلاب اسلامي در كربلاي سرچشمه به شهادت رسيد و پيكر پاكش را در شيخان قم دفن گرديد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد نورالله طباطبايي (ره) از وقتي كه به حوزه علميه قم راه يافت با انديشه هاي حضرت امام خميني (ره) آشنا گرديد و در پرتو افكار تابناك آن روح قدسي، ستيز با استبداد و نفي هر گونه ستم را يكي از مهم ترين برنامه هاي خود قرار داد. وي از هيچ تهديد و خطري نهراسيد و هر چه شب پرستان تاريك دل و خفاش صفت محيط فعاليت را برايش تنگ كرده و او را از سنگري محروم مي نمودند، به عرصه ديگري

مي شتافت و چون آذرخش، كوير جهل انسانها را روشن كرده و آنها را از خواب غفلت بيدار مي ساخت. خطابه هاي آموزنده اين شهيد برفراز منبر و نيز سخنان روشنگرش در جمع دوستان و جلسات خصوصي، ضمن بيان حقايقي از تعاليم اسلامي و ترسيم فضيلت ها، در اوج فصاحت و شيوايي بر دل ها مي نشست. سخنراني هاي وي اين خصوصيت را داشت كه با ارائه نمونه ها، اشاره به مصاديق و تطبيق اختناق رژيم پهلوي با دوران خفقان عباسيان و امويان، فساد و تباهي اعوان و انصار استبداد را برملا مي كرد. هر كجا رژيم شاه حركتي را بر ضد باورهاي مذهبي مردم مرتكب مي گرديد، با افشاي آن، استوار و فداكارانه خشم و نفرت خود را از تبهكاري هاي ستمكاران بروز مي داد.آن شهيد سعيد همواره در ايام تبليغي در نقاط مختلف كشور به هدايت و ارشاد مردم مي پرداخت. ايشان در راه به ثمر رسانيدن انقلاب شكوهمند اسلامي بارها در قم و منطقه اردستان و زواره مورد ضرب و شتم دشمنان اسلام قرار گرفت. در آن دوران خفقان چندين مرتبه اتفاق افتاد كه بعد از نماز مغرب و عشا، در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) در قم، وقتي سخنان و بيانات امام خميني (ره) را براي مردم تشريح مي كرد و براي آن مرد بزرگ، دست به دعا بر مي داشت، به دست مأموران پهلوي مورد هتك و شتم قرار مي گرفت؛ ولي اين فشارها نه تنها هيچ گونه تأثير منفي در اراده استوارش - كه از قلبي لبريز از ايمان و تقوا نشأت مي گرفت.- نمي نهاد؛ بلكه او را در راه هدف جدي تر هم مي ساخت و براي وارد آوردن ضربات كوبنده تر به ريشه پوسيده استبداد بيش

از پيش توان خويش را به كار مي گرفت.در منطقه اردستان و زواره، اطلاعيه هاي حضرت امام (ره) را با شگرد خاص خود توزيع مي كرد و در ضمن مبارزه شديد، تقيه را هم در نظر داشت، تا بتواند به كمك اين سلاح سازنده، راه خويش را در جهت محو ستم ادامه دهد. او در واقع مأموران ساواك و عوامل رژيم را كه با مراقبت دائمي، مي خواستند سر از كارش درآورند، غافل مي ساخت. مثلاً ايشان، ماشين حامل اعلاميه امام (ره) را با فاصله اي نسبتاً طولاني، از مسجد يا محل ديگر كه مي خواست آنها را در آنجا توزيع كند، پارك مي كرد؛ سپس از كوچه هاي فرعي به حالت كاملاً عادي، طوري كه شك مأموران را برنينگيزد، به آن مجلس وارد مي شد و اطلاعيه ها را به افرادي مي سپرد تا آنها خود، آن را پخش كنند. ايشان در شهر زواره، از دست طرفداران شاه به تنگ آمده بود؛ زيرا هر وقت او را مي ديدند با بدگويي از مبارزان و مخالفان رژيم، بدترين نوع توهين ها را نسبت به حاميان امام (ره) و نهضت اسلامي، روا مي داشتند؛ اما او با حفظ مصلحت هاي لازم ضمن تعريف از مبارزين، مراقب بود تا بهانه اي دست اين افراد ندهد، براي اين كه مبادا براي آنان زحمتي ايجاد كنند؛ يا در فعاليت هاي سياسي اين نيروها اختلال به وجود آورند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيدنورالله طباطبايي در سال 1349 ش، در آن بحبوحه كه مجلس فرمايشي رژيم پهلوي، هر روز قوانيني جديد در مخالفت با اسلام و تشيع و معارضت با قرآن و عترت وضع مي كرد، شهيد طباطبايي نژاد (ره) با قاطعيت تمام در يكي از مجالس عمومي و بر

فراز منبر، نمايندگان آن روز را نوكر اجانب خواند. به دنبال اين افشاگري، در منطقه اردستان و توابع ممنوع المنبر گشت و با پرونده اي حجيم كه مأموران امنيتي برايش تنظيم كرده بودند، به ساواك مركزي اصفهان منتقل گرديد. با اين همه پس از آزادي، مجدّداً به تلاش هاي روشنگرانه خود ادامه داد و در جهت تنوير افكار عمومي و تغذيه فكري نسل جوان لحظه اي آرام نگرفت تا آن كه در سال 1356 ش، به دست عوامل رژيم دستگير و روانه زندان شد؛ اما در روز بيست و ششم دي ماه در سال 1357 كه مقارن با فرار شاه مخلوع بود، از زندان رهايي يافت.در حدود سالهاي 1351 يا 1352 ش بود كه حضرت حجة الاسلام و المسلمين كرباسي - روحاني اعزامي از قم - در مسجد پامنار زواره (واقع در شمال اردستان) به مناسبت سالروز ولادت با سعادت حضرت مهدي (عج) جشني بر پا كرده بود. شهيد طباطبايي نژاد در اين مراسم سخنراني كرد. حداقل در منطقه اردستان و زواره ايشان بود كه براي نخستين بار از رهبر و قائد نهضت اسلامي ايران، به عنوان «امام خميني» اسم برد.آرا و گرايشهاي خاص : سيد نورالله طباطبايي (ره) از همان اوان كودكي، در مكتب پدر و اساتيد وارسته خود، با فضايل و مكارم آشنا گشت و خود نيز با تزكيه نفس، عبادت و ارتباط با خداوند در جهت كسب خوي عالي و نيل به خوبي ها كوشيد و به صفات نيك و خصال پسنديده آراسته گرديد، از مهم ترين خصوصيت هاي اخلاقي او، فروتني بود كه در لحظه هاي متفاوت زندگي او نشانه هاي آن را مي توان ديد. وقتي مي خواست در مجلسي بنشيند،

هر كجا را كه جا بود، انتخاب مي كرد؛ با هر كسي كه روبرو مي شد، در سلام كردن از او پيشي مي گرفت؛ در گفتگوهايش، اهل جدال نبود؛ دوست نداشت او رابه تقوا و ايمان بستايند. اگر از كسي بدي مي ديد، تا آنجا كه به خودش مربوط مي شد، با عفو و نيكي، از آن چشم مي پوشيد؛ اما اگر آن عمل خلاف، به بهاي هتك ارزشها تمام مي شد؛ يا اگر با از بين بردن آبروي مؤمني ملازم بود؛ به شدت بر افروخته مي شد. در واقع خشم و عصبانيت اين شهيد سعادتمند، در احياي فضايل و ميراندن رذائل تجلي مي كرد. اگر كسي انتقادي نسبت به رفتار او يا برخي مسائل ديني داشت، او را به نحوي متقاعد مي كرد كه آن طرف مقابل، آن مسائل را نه به عنوان جواب انتقاد بلكه به عنوان حقايقي روشن در كام مي كشيد. آن شهيد فروتني در مقابل اهل كبر و غرور را روا نمي ديد؛ مخصوصاً نسبت به افراد وابسته به طاغوت سعي مي كرد با اين گونه اشخاص، از موضع صلابت و قدرت رفتار كند. يكي از اعضاي شوراي شهر اردستان (در زمان رژيم گذشته) حاج آقا نوراللّه طباطبايي (ره) را كاملاً مي شناخت. طباطبايي نژاد (ره) به علت برخورداري از مواهب الهي، از خشونت روحي بيزار؛ و اهل صفا و صميميت بود. از آنجا كه او خويش را از زندان «خود» و «نفس» رهانيده بود، بر اساس مهر و محبتي كه داشت، به راحتي با ديگران پيوند قلبي بر قرار مي كرد؛ اما اين عاطفه و احساسات، هم با ايمان تلطيف شده و هم به كمك ديگر فضايل، از جمله تقوا، جهت دار و داراي مقاصد

الهي گشته بود. همين ويژگي موجب جذب افراد به سوي او گرديد و سبب مي شد اظهارات و توصيه هايش ثمر بخش گردد. نگارنده كه از دوران نوجواني و جواني، با شركت در محافل عمومي و برخي جلسات خصوصي، افتخار آشنايي، با حالات اخلاقي آن شهيد را داشته، ناظر صفا، صداقت و اخلاص آن شهيد بزرگوار بوده است. من به خوبي مي ديدم كه چگونه حرارت و نورانيت وي، حاضران را به تحرك و جوشش وا مي داشت، آنان را براي گوش دادن به سخنان آموزنده اش مهيا مي كرد.اين سيد بزرگوار، با آن كه با استفاده از ميراث خانوادگي، مي توانست زندگي مادي مناسبي را براي خود فراهم كند؛ اما در نهايت ساده زيستي و اكتفا به تأمين حداقل مايحتاج خانواده، روزگار مي گذرانيد. طباطبايي نژاد ضمن آن كه خود را به صداقت آراسته بود، عقيده داشت مسؤولان نظام اسلامي همه بايد بر اين اساس انتخاب شوند و بر اين باور بود كه جامعه بدون صداقت نمي تواند در خط سعادت پيش برود.چگونگي عرضه آثار : سيدنورالله طباطبايي با هوشياري كامل اين خلاء فكري و اجتماعي را دريافت و تصميم گرفت آن را به شكلي صحيح پركند و از چشمه اي حيات بخش و جاويدان، جرعه هايي جانبخش در كام نسل تشنه و عطشان جامعه بريزد؛ لذا با وجود گرفتاري ها و اشتغالات بسيار و نيز اختناق سياه در رژيم شاهي ناگهان به عنوان روزنه اميدي، به فكر او و برخي از دوستان فاضلش رسيد تا به همراه ساير پژوهشگران با اخلاص و آگاه، زير نظر حضرت آيت اللّه مكارم شيرازي (مدّ ظلّه) نگارش و تفسير نمونه را آغاز نمايند. تلاش شبانه روزي آنان در مدت كوتاهي

به ثمر نشست و بسيار زودتر از آنچه تصور مي گرديد، جلد اولش به طبع رسيد. اين تفسير به دليل شيوايي نثر، محتواي مفيد و پاسخگويي به نيازها و سؤالات نسل جوان و رفع برخي اشكالات و ايرادهايي كه در خصوص اصول و فروع دين مطرح مي گرديد، با استقبال فوق العاده اي مواجه شد؛ و به زودي براي تدوين كنندگان فاضل اين مجموعه، مشخص گشت كه عطش جامعه به تفسيري كه در عين سادگي عبارات مباحث فراگير علمي، كلامي، اجتماعي و توأم با مسايل روز و طرح موضوعات مستحد باشد، تا چه اندازه شديد است؛ لذا كوشيدند تا تمام توان خود را به پاي تكميل آن مباحث بريزند. شهيد سيد نور اللّه طباطبائي نژاد (ره) تا جلد يازدهم با تلاش زياد و همه جانبه براي نگارش اين اثر ارزنده و آموزنده، همكاري داشت.

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1kz

طباطبائي

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

1323 ق، از زنان فقيه، محدث، سخنور، عابد و زاهد. مقدمات علوم اسلامى و ادبيات عرب را از علماى آن زمان فراگرفت سپس نزد مردان دانشمند خانواده اش فقه آموخت. زمانى كه به سن رشد رسيد او را به ازدواج سيد على طباطبايى بروجردى درآوردند و از او پسرى آورد به نام سيد حسين (آيت اللَّه عظمى بروجردى مرجع تقليد عصر) (1380 ق/ 1340 ش).

خانواده آغابيگم از خاندان هاى بزرگ علم و فضيلت در بروجرد بود و از ميان آنها مردان و زنان بزرگى برخاستند.

آن مرحومه در بروجرد درگذشت و برحسب وصيتش، پيكرش را به نجف اشرف منتقل كردند و در وادى السلام به خاك سپردند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعيان الشيعه (مستدركات)،

8 / 4، خاندان آيت اللَّه بروجردى، 132؛ دايرةالمعارف تشيع، 120 / 1.

طباطبائي ابرقوئي ، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم زاهد فاضل متقى، و محدث خبير، اديب شاعر، از اجله ى شاگردان آقا سيد محمد باقر درچه اى، و آخوند كاشى، و آقا شيخ محمد رضا مسجد شاهى، و جمعى ديگر از فحول دانشمندان بود.

مردى خليق و مهربان، و از جمله كسانى بود كه عملا درس دين و اخلاق به مردم مى آموخت، مستحبى را از مستحبات ترك نمى كرد، و مكروهات را عملا جزو محرمات مى دانست.

در هشتم ماه صفر سال 1372 به سن متجاوز از هفتاد سال وفات يافته، در تخت فولاد مدفون گرديد.

كتب و رسائل عديده نوشته، از آن جمله: 1- ترياق اعظم 2- ولاية المتقين، در تقوى و فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام به طبع رسيده.

از اشعار اوست:

جز صبر از هجوم بلا نيست چاره اى

غير از رضا به سر قضا نيست چاره اى

خواهى اگر نجات ز امواج حادثات

جز التجا به آل عبا نيست چاره اى

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

طباطبائي اصفهاني، محمد علي

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن عبدالكريم طبيب حاذق، مولف كتاب «راحة الانسان» در طب به زبان فارسى، در ادويه ى مفرده و مركبه.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

طباطبائي بروجردي، علينقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1249 -1188 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. از علماى اماميه قرن سيزدهم و از شاگردان محقق قمى بود. فرزندش، سيد ميرزا محمود طباطبائى، در حاشيه ى شرحى كه بر «منظومه ى» بحرالعلوم نگاشته درباره ى پدرش گويد كه او با دانش فراوانى كه داشت هيچ گاه فتوائى نداد و قضاوتى نكرد گر چه پاره اى از علما مردم را به رجوع به او سوق مى دادند. او در بروجرد درگذشت و در كنار قبر پدرش به خاك سپرده شد. از آثار وى: حاشيه بر «زبده الاصول فى اصول الفقه» شيخ بهايى؛ حاشيه بر «قوانين الاصول فى اصول الفقه» ميرزاى قمى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (367 / 8)، الذريعه (178 ،103 / 6)، ريحانه (30 / 4)، لغت نامه (ذيل/ طباطبايى)، معجم المؤلفين (255 / 7)، مكارم الآثار (1342 / 4).

طباطبائي بروجردي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد عبدالكريم بن سيد مراد طباطبائى اصفهانى بروجردى.

علامه ى فقيه زاهد محقق بارع مصنف، خواهرزاده ى علامه ملا محمد باقر مجلسى، و جد پنجم مرحوم آيةالله حاج آقا حسين بروجردى. در اصفهان متولد شده، و در اين شهر و نجف تحصيل نموده، سال ها در كرمانشاه ساكن بوده، و قبرش در بروجرد زيارتگاهى معروف است.

وفاتش بنا به نوشته ى مجله ى المرشد در 1200 روى داده است.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- اثبات عصمة الائمة از آيه ى (و اذ ابتلى ابراهيم ربه) 2- الاحباط و التكفير 3- تحفه الغرى، در معنى و تحقيق در اسلام و ايمان 4- رساله ى رضاعيه 5- رساله در رد ايراد وحيد بهبهانى بر شهيد ثانى 6- رساله در اسرار اشكال خاصه به حروف تهجى 7- رساله در رد صدوق و قائلين به سهو النبى صلى الله

عليه و اله و سلم 9- رساله در فضل مسجد كوفه 10- رساله در طالع ولادت و زايجه 11- رساله درباره ى شهادت زنان 12- رساله درباره ى روزه ى روز عاشورا 13- رساله در اين كه آيا فجر از روز است يا از شب؟ 14- رساله در امر و بيان از مباحث اصولى 15- شرح زيارت جامعه ى كبيره 16- شرح مفاتيح 17- مواليد النبى و الائمة؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

طباطبائي فشاركي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد طباطبائى فشاركى معروف به (سيد استاد) بن امير سيد قاسم طباطبائى از اساتيد بزرگ و اعاظم علماء و مجتهدين و مدرسين عاليمقام و شاگردان برجسته و ميرز مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى ميرزا محمدحسن مجدد شيرازى و بنابر نقل بزرگان اعلم وافقه و اورع تلامذه ميرزاء بزرگ بوده است.

مراجع بزرگ و آيات عظامى چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى و آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا مسجد شاهى اصفهانى و امثالهم از شاگردان او بوده اند.

آن بزرگوار با آن مقام علمى و فقاهت كه داشت معرض از رياست و مرجعيت بود و هرچه از شاگردان و تلامذه او مانند مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى و آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا يثربى كاشانى و ديگران به ايشان اصرار مى كردند كه رساله بنويس و فتوا بده قبول نمى كرد.

مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على يثربى كاشانى از مرحوم والدش و آيت اللَّه حايرى نقل كرد كه روزى در خدمت آن مرحوم از درس برمى گشتند و در راه به ايشان مى گفتند چرا رساله نمى نويسيد و چرا خود را در معرض قرار نمى دهيد مگر از اقران خود كمتر هستيد تا رسيدند درب

منزلشان آن مرحوم وارد منزل شده و برگشت دو طرف درب منزل را گرفته و گفت شيخ عبدالكريم و سيد محمدرضا و... خودم را از رفقايم اعلم و... مى دانم.

ولى در خود را معرض رياست و مرجعيت قرار نمى دهم زيرا خداوند فرموده (تلك الدار الاخرة نجعلها للذين لا يريدون علواً فى الارض و لا فساد او العاقبة للمتقين) پس وارد منزل شده و در را بست.

مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسن فريد محسنى از قول مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ محمدرضا ازقدانى اراكى نقل كردند كه وقتى مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزاء بزرگ شيرازى در سامره وفات كرد همه يقين داشتند كه سيد استاد بر جنازه ميرزا نماز خواهد خواند و مرجعيت او مسلم خواهد بود.

پس ديدند سيد نيست هرچه تفحص كردند سيد را نيافتند و چند ساعت جنازه را معطل عاقبت مأيوس شدند و بر جنازه نماز خواندند و حركت دادند براى نجف پس ديدند سيد پيدا شد در حالى كه آنقدر گريسته كه چشمانش سرخ شده گفتند آقا كجا بوديد و چرا نيامديد كه بر جنازه ميرزا نماز بخوانيد و تكليف معلوم شود.

گفت من خود اين حساب را كرده بودم و ديدم دلم هم بدش نميآيد از اينكه من رئيس شوم.

پس رفتم در جائى و به حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه توسل جستم و قسمش دادم كه اين هوا از سرم برداشته شود پس لطف فرمودند و پذيرفتند حالا هر كه مى خواهد مرجع و رئيس باشد باشد.

آثار علمى معظم له وجود شاگردان بزرگوارى مانند آيت اللَّه العظمى حاير يزدى (مؤسس حوزه علميه قم) و آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا يثربى كاشانى و ده ها نفر ديگر است مضافاً داراى

دو فرزند دانشمند و متقى.

1- بنام مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على اكبر طباطبائى (داماد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى آشتيانى).

2- آيت اللَّه حاج سيد عباس طباطبائى (داماد آيت اللَّه حاج ميرزا احمد آشتيانى) مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طباطبائي قمي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى بن آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين طباطبائى قمى از علماء معروف معاصر كربلا و اكنون مقيم لبنان مى باشند.

معظم له در حدود سال 1330 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و پس از پرورش در بيت علم و تقوا به تحصيل علوم عربى و ادبى پرداخته و در مصاحبت والد معظمش از نجف اشرف به مشهد رضوى مسافرت و متون فقه و اصول را از مدرسين عالى خراسان فراگرفته و پس از آن از درس خارج مرحوم والدش و ديگران بهره مند گرديده و در سال 1353 قمرى به اتفاق والد گرامى و كليه بستگان اخراج به عراق و در كربلاى معلى اقامت نموده و به تكميل مبانى علمى از والدش و ديگران اشتغال يافته تا پس از فوت آن مرحوم در ربيع 1366 قمرى كه بجاى ايشان در صحن مطهر حسينى به اقامه جماعت و تدريس پرداخته تا در چند سال اخير كه به واسطه ضعف مزاج و ناامنى عراق به لبنان عزيمت و مردم آن سامان از وجودش مستفيض مى گردند ادام اللَّه ظله و توفيقه.

داراى فرزندان برومندى مى باشند كه از آنها جناب حجةالاسلام آقاى حاج آقا هادى طباطبائى قمى از دانشمندان و ائمه جماعت معاصر تهرانند و اكنون در مسجد ميدان قزوين به اقامه جماعت و تبليغ احكام و ترويج دين و معارف اسلامى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طباطبائي يزدي، محمد

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد محمد طباطبائى يزدى از دانشمندان صاحب اثر يزد و از تأليفات او است رساله المحسنيه كه به زبان فارسى در معالجه طيور نوشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

طباطبائي يزدي، محمدكاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدكاظم بن سيد عبدالعظيم طباطبائى يزدى اعرف معاريف علماء و اشهر مشاهير فقهاء استان يزد است.

خيابانى در ص 334 ج 4 ريحانه الادب گويد: از فحول و متبحرين علماء اماميه قرن حاضر چهاردهم هجرت كه عالمى است متقى و عامل و محقق مدقق و جامع تمامى علوم دينيه فروعيه و اصوليه و سيدعلماء امت و حامل لواى شريعت و از مفاخر شيعه و رئيس مذهبى فرقه محقه و بالخصوص در فقه جعفرى به نهايت متبحر و داراى فكرى عميق و نظرى دقيق و مرجع تقليد اغلب شيعه و علامه وقت و سرآمد فقهاء عصر و حوزه درس او در نجف اشرف انفع حوزه هاى علميه و مرجع استفاده اكابر و فحول اساتيد بوده و مطالب عاليه فقهيه را با بيانات سهل و ساده و شيوا به سمع حاضرين رسانده و از كثرت احاطه اى كه داشته غالب مشكلات آن علم شريف را با تقريبات قريب به فهم عموم حل نموده:

بارى سيد در سال 1247 و يا 1256 هجرى در يكى از قراء يزد متولد و بعد از بلوغ به اصفهان رفته و مدتى نزد آقا نجفى شيخ محمدباقر و صاحب روضات الجنات و بعضى اكابر ديگر كه شرح حال هر يك در محل مقتضى از اين كتاب نگارش يافته و از اجلاء فقهاء وقت بوده اند تلمذ كرده تا آنكه اجتهاد او مورد تصديق ايشان بوده.

سپس به نجف اشرف رفته و تمامى اوقات خود را در ادامه تحصيل

عاليه علميه مصروف داشته و به ميرزا شيرازى حاج ميرزا محمدحسن (سابق الذكر) و بعضى از اكابر ديگر تلمذ نموده است.

و بعد از وفات استاد معظم خود به تدريس علوم دينيه پرداخته و بسيار محترم و محل توجه عموم بوده تا در موقع نهضت ملى ايران و تبديل اصول سلطنت قتل او تصميم شده ولكن روساء و شيوخ اعراب نجف گرداگرد خانه او را محاصره كرده و در حفظ و حراست وى اهتمام تمام به كار بردند.

تا آنكه كه آن غائله هائله رفع و رياست مذهبى بد و منتهى و مسلم عموم گرديده... تا در شب سه شنبه 27 و يا 28 ماه رجب 1337 قمرى وفات و در مقبره درب طوسى از صحن مقدس مرتضوى مدفون گرديده و از خود آثار علمى و باقيات الصالحات چندى كه ذيلا مى نگارم به يادگار گذاشتند.

1- بستان نياز در مناجات فارسى كه در سال 1336 ق به چاپ رسيده.

2- تعادل و تراجيح كه بسيار مبسوط و در تهران چاپ شده.

3- حاشيه مكاسب شيخ مرتضى انصارى كه بهترين حواشى مكاسب است

4- حجيه الظن در عدد ركعات و كيفيت صلوه الاحتياط كه هر دو در تهران به طبع رسيده.

5- السئوال و الجواب در نجف چاپ شده.

6- صحيفه كاظميه در بغداد به طبع رسيده.

7- العروه الوثقى كه تاكنون ده ها بار در ايران و عراق و هندوستان و بيروت به طبع رسيده و صدها حاشيه و شرح بر آن خورده و در اين اواخر تعليقاتى و در دو مجلد بزرگ به نام (غايه القصوى لمن رام التمسك بالعروه الوثقى) آيت اللَّه العظمى آقا سيد شهاب الدين مرعشى نجفى مدظله بر آن نوشته و به طبع رسانيده اند.

و اين عروه الوثقى به

واسطه سلاست متن و عباراتش بيش از پنجاه سال است كه عنوان درس خارج فقه مراجع بزرگ نجف و قم و غيره مى باشد.

8- منجزات مريض كه با حاشيه مكاسب در يكجا طبع شده است.

و اما باقيات الصالحات آن جناب مدرسه علميه بزرگ و زيبائى در نجف اشرف كه احسن مدارس نجف است به نام (مدرسه سيد) و شيخ على مازندرانى از شاگردان او در ماده تاريخ بناء آن گفته.

اسسها بحر العلوم و التقى

محمد الكاظم من نسل طبا

نگارنده... گويد: بيت علامه يزدى از بيوتات اصيله و ريشه دار علمى نجف اشرف است كه در ميان آنان دانشمندان بزرگى- چون آيت اللَّه حاج سيد محمد طباطبائى يزدى و آيت اللَّه حاج سيدعلى طباطبائى يزدى فرزندان سيد يزدى بوده و از هر كدام اين دو فرع بزرگ علماء برجسته و نويسندگان شايسته و بنامى مانند صاحب (بزم ايران)، و غيره بوده اند كه شرح آن در خور كتاب مستقلى خواهد بود و ما را مجال بيش از اين نيست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

طباطبائي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن بن آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين طباطبائى قمى از فقهاء گرامى معاصر است.

ولادت معظم له در سال 1329 قمرى در نجف اشرف (سال فوت مرحوم علامه آخوند خراسانى) واقع شده و دوران كودكى را در عتبات عاليات گذرانيده و در خدمت والد بزرگوارش به مشهد آمده و اوليات و سطوح معقول و منقول را در آنجا از علماء و مدرسين آستان قدس رضوى فراگرفته و در سال 1347 هجرى به مكه مشرف و و در بازگشت در اثر كسالت مدت شش ماه به اصفهان مسافرت و از محضر مدرسين بزرگ آنجا استفاده نموده و پس از آن

در سال 1350 به اتفاق والدش عزيمت به عراق و در نجف از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا حسين نائينى و بعضى ديگر بهره مند شده و باز به مشهد مراجعت و از محضر والد بزرگوار استفاده نموده و در سانحه مسجد گوهرشاد در سال 1354 ق در معيت والدش تبعيد به كربلا گرديده و در آنجا نيز از آن مرحوم و اساتيد ديگر نجف و كربلا بهره مند و ضمنا خود به تدريس سطوح نهائى (مكاسب و كفايه و...) پرداخته تا سال 1368 قمرى پس از فوت والدش به قصد اقامت مهاجرت به ارض اقدس رضوى و مشهد مقدس نموده و در مسجد گوهرشاد به اقامه جماعت و تدريس خارج فقه و اصول پرداخته و صدها نفر از فضلاء و علماء آن سامان از محضر و درسش استفاده نموده تا سال 1383 قمرى كه قهرا به كرج آمده و تا حال حاضر در زاويه انزوا اشتغال به عبادت پروردگار دارد.

فرزند ارجمندش محمود طباطبائى از آقازادگان برومند و دانشمند معاصر مى باشند.

برادران بزرگوارش آيت اللَّه حاج آقا مهدى طباطبائى و مرحوم حاج آقامهدى طباطبائى و مرحوم حاج آقا محمد طباطبائى (صاحب مسجد موزه آستانه فاطميه قم) و حجةالاسلام حاج آقا باقر و حجةالاسلام حاج آقا نقى همه از علماء بزرگ موصوف به فضل و تقوا مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

طباطبائي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس طباطبائى ابن العلامه الاستاذ آيت اللَّه السيد محمد طباطبائى فشاركى الاصفهانى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار معاصر و داماد آيت اللَّه حاج ميرزا احمد آشتيانى مى باشد.

تولد اين بزرگوار و مرحوم برادرش حجةالاسلام و المسلمين حاج سيد على اكبر طباطبائى داماد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى آشتيانى در سامره بوده و در

سنين كودكى پدر بزرگوارى چون علامه فشاركى معروف بسيد استاد را از دست داده و در مهد علم پرورش يافته و پس از خواندن اوليات و سطوح از محضر مراجع بزرگ استفاده نموده تا بدرجه ساميه علم و كمال ارتقاء يافته و مهاجرت به تهران نموده و بتدريس در مدرسه مروى و انجام وظائف دينى و روحى تا هم اكنون اشتغال دارد.

نگارنده گويد: آيت اللَّه طباطبائى دانشمندى متين و عالمى با معنويت است و در بى هوائى و سادگى و احتراز از سر و صدا و تأسى بمرحوم والدش سيد استاد نموده كه هر چه شاگردان مبرز وى چون مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى و ديگران به وى اصرار مى كردند كه رساله عمليه بنويس و فتوا بده زيرا پس از آيت اللَّه مجدد شيرازى متعين است كه شما از ديگران اعلم هستيد در جواب ميفرمود: آرى من خود را مجتهد و از اقرانم افضل مى دانم ولى رساله نمى دهم و هرگز خود را در معرض مرجعيت قرار نمى دهم زيرا خداوند مى فرمايد: تلك الدار الاخره نجعلها للذين لا يريدون علوا فى الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

طباطبائي، عبدالجي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد عبدالجى طباطبائى بن سيد ابوالقاسم بن سيد سامع بن سيد حسن بن سيد سامع بن سيد غياث طباطبائى يزدى عالمى متقى و فقيهى شايسته و پارسا از آيات عظام يزد بوده اند.

وى در يزد متولد شده بعد از پرورش و خواندن مقدمات و سطوح در يزد و غيره مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مراجع بزرگ نجف بالاخص همشهريش آيت اللَّه العظمى آقاسيد محمدكاظم يزدى سالهاى متمادى استفاده نموده

تا به مراتب ساميه علم و فقاهت رسيده و در شمار افاضل وقت و اجلاء عصر آمده و در ورع و تقوا و صلاح و سداد و حسن اخلاق و تواضع و كمالات نفسانى از معدودين گرديده .

آنگاه به يزد مراجعت و قيام به وظائف دين و خدمات مذهبى از اقامه جماعت و تدريس و غيره نموده تا در 16 محرم الحرام 1348 ق به اجداد كرام خويش پيوسته و فرزندان برومندى كه از اجلاء و فضلاء نجف و ايرانند و ذيلا مى نگارم از خود يادگار گذراده است.

1- حجةالاسلام مرحوم آقاسيد جعفر طباطبائى يزدى متولد نجف و متوفى در شيراز .

2- حجةالاسلام مرحوم آقاسيد مرتضى طباطبائى يزدى.

3- حجةالاسلام مرحوم آقاسيد هاشم طباطبائى يزدى مقيم يزد و متوفى شعبان 1395 قمرى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

طباطبائي، عبدالعزيز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالعزيز فرزند مرحوم عالم جليل حاج سيد جواد طباطبائى يزدى (حفيد و نوه آيت اللَّه العظمى آقا سيد محمدكاظم طباطبائى يزدى صاحب كتاب عروه الوثقى و حاشيه مكاسب و غيره) كه در تاريخ بيست و يكم جمادى الثانى 1348 برابر با چهارم آبانماه 1318 شمسى در نجف اشرف متولد شده و پس از طى مراحل مقدمات علوم اوليه ادبى را نزد حاج سيد هاشم حسينى تهرانى و حاج سيد جليل طباطبائى يزدى و شرح منظومه را خدمت آيت اللَّه حاج سيد عبداالاعلى سبزوارى و اسفار را خدمت آيت اللَّه حاج شيخ صدراء بادكوبه اى خوانده و سطوح فقه و اصول را در خدمت حاج شيخ ذبيح اللَّه قوچانى و حاج ميرزا حسين نبوى كاشمرى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على علامه فانى اصفهانى و حاج شيخ على سرابى و حاج شيخ عبدالحسين دشتى و آيت اللَّه حاج

شيخ مجتبى لنكرانى فراگرفته و خارج علم تفسير و فقه و اصول را از محضر استاذ الاساتيد آيت اللَّه العظمى خوئى دام ظله العالى آموخته و همين طور چند سالى در دروس خارج آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ حسين حلى حاضر شده و استفاده نموده و در اين اثناء مدت بيست و پنج (25) سال از محضر پر فيض دو استاد بزرگ مرحوم علامه مجاهد امينى صاحب الغدير و علامه رازى حاج شيخ آقا بزرگ صاحب الذريعه الى تصانيف الشيعه بهره مند گرديده و از تربيت يافتگان مكتب اين دو بزرگوار بشمار آمده است.

پس به كمك مرحوم علامه امينى در پيشبرد كتابخانه اميرالمؤمنين عليه السلام در نجف اشرف فعاليتهاى موثر و چشمگيرى داشته و نوشتن فهرست نسخه هاى خطى آن كتابخانه نيز به عهده ايشان بوده است.

در اسفند ماه 1349 شمسى و ذى حجه 1389 قمرى براى شركت در كنگره هزاره شيخ طوسى از طرف دانشكده مشهد مقدس دعوت شده و از نجف به ايران آمده و در كنگره شركت كرده و بنابر درخواست كتابخانه آستانه قدس حدود يكسال در مشهد مانده و نسخه هاى خطى فقه و اصول و حديث آنجا را نوشته و باز به نجف بازگشته و تا سال 1356 برابر 1396 قمرى در نجف به فعاليتهاى علمى و مذهبى خود ادامه داده تا در تاريخ ياد شده به ايران آمده و در قم اقامت نموده و همچنان به فعاليتهاى مذهبى و علمى خود ادامه داده است.

و اكنون در حوزه علميه قم وجود مغتنم و مفيديست و در مسائل كتابشناسى و نسخه شناسى و حديث و رجال و غيره نويسندگان و مولفان كتب و محققان

متون و موسسات علمى و بنيادهاى فرهنگى به ايشان مراجعه و از وجودشان استفاده مى برند و نسبت به همه با گشاده روئى و ملاطفت جواب و پاسخ مثبت داده و راهنمائى و كمك مى نمايند و بالاخص موسسه آل البيت قم كه يك موسسه تحقيقاتى معروف است روابط بيشترى با ايشان دارند و آن جناب هم به اين موسسه كمكهاى زيادى مى نمايند.

مسافرتهاى ايشان

مترجم محترم ما به منظور بازديد كتابخانه و استفاده از نسخه هاى خطى و احياء عكسبردارى از بعضى از آنها علاوه از كتابخانه هاى عمومى و شخصى ايران به كشورهاى حجاز و اردن و سوريه و تركيه و لبنان و انگلستان نيز مكرر سفر كرده و از كتابخانه هاى كشورهاى مزبور استفاده هاى شايانى نموده است و در هر يك از مسافرتها خاطراتى را مرقوم داشته اند.

تأليفات ايشان

1- فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه اميرالمؤمنين در نجف اشرف.

2- فهرست قسمتى از نسخه هاى خطى كتابخانه آستان قدس رضوى.

3- معجم اعلام الشيعه

4- على ضفاف الغدير

5- تعليقات بر طبقات اعلام الشيعه

6- مستدرك الذريعه

7- تعليقات بر الذريعه

8- تهذيب الذريعه

9- مكتبه العلامه الحلى فهرست تأليفات علامه حلى و نسخه هاى خطى آن.

10- المهدى عليه السلام فى السيره النبويه

11- اهل البيت فى المكتبه العربيه

12- الحسين والسنه

13- نتايج الاسفار

14- قيد الاوايد

تصحيح متون

1- فهرست شيخ منتجب الدين ابن بابويه قمى

2- فهرست شيخ طوسى

3- مناقب اميرالمؤمنين عليه السلام احمد بن حنبل

4- الاربعون المنتقى فى فضائل على المرتضى تأليف ابوالخير قزوينى مطبوع در سال 92.

5- ترجمه الحسن و الحسين عليهماالسلام از طبقات ابن سعد

6- مقتل اميرالمؤمنين عليه السلام تأليف ابن ابى الدنيا مطبوع در سال 86.

7- رساله ذهبى در حديث الغدير

شركت در كنگره هاى علمى

1- هزاره شيخ طوسى در مشهد

2- هزاره نهج البلاغه شريف رضى در تهران

3- كنگره جهانى امام رضا عليه السلام در

مشهد

4- كنگره حسين (ع) در لندن

5- كنگره و هزاره حادثه غدير خم در لندن

اجازات ايشان

معظم له از مرحوم علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله اجازات روايتى و غيره دارند و خود نيز به چندين نفر اجازه روايتى داده اند.

فقيه.

تولد: 1308(23 جمادى الآخر 1348 ق.)، نجف.

درگذشت: 8 بهمن 1374(7 رمضان 1416 ق.)، قم.

آيت الله عبدالعزيز طباطبايى يزدى، فرزند آيت الله آقا سيد جواد طباطبايى، در اوان جوانى پدر خود را از دست داد اما به طلب علم روى آورد و نزد اساتيد نجف به تحصيل دانش پرداخت. ادبيات را نزد سيد هاشم حسينى تهرانى، منطق را نزد سيد جليل بن سيد عبدالحى طباطبايى يزدى، شرح منظومه را نزد آيت الله سيد عبدالعى سبزوارى و اسفار ملاصدرا را نزد شيخ صدرا بادكوبى مدرس فسلفه در نجف فراگرفت. شرح لمعه را از ميرزا حسن نبوى خراسانى كاشمرى و آقاى حاج شيخ ذبيح الله قوچانى، قوانين را از آيت الله سيد على فانى اصفهانى، سطوح عالى را در محضر آيت الله شيخ عبدالحسين رشتى و شيخ مجتبى لنكرانى و دروس عالى خارج فقه و اصول را از محضر مدرسان نجف فراگرفت. در فقه نيز از آيت الله العظمى سيد عبدالهادى شيرازى استفاده نمود. در فقه و اصول و تفسير قرآن از محضر آيت الله العظمى ابوالقاسم خويى سال ها بهره گرفت و در علوم متداول حوزه هاى علميه استاد شد. وى در اين فاصله و پس از آن با دو تن از محققان شيعه يعنى آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه و علامه عبدالحسين امينى صاحب الغدير آشنا و از محضر هر دو استاد بهره برد. وى در تأليف و تدوين

موسوعه ى بزرگ شيعى يعنى الذريعه با شيخ آقا بزرگ تهرانى همكارى مستمر داشت. همچنين در كتابخانه ى اميرالمومنين نجف كه توسط علامه ى امينى تأسيس شده بود همكارى داشت و فهرست كتابخانه ى آنجا را تهيه نمود. آيت الله طباطبايى يزدى در تدوين موسوعه ى رجالى شيعه يعنى معجم رجال الحديث آيت الله خويى با وى همكارى داشت. در نجف پس از آيت الله سيد باقر طباطبايى يزدى متصدى مدرسه ى سيد در نجف گرديد و سال ها در آنجا خدمت كرد. استاد علامه در 1396 ق. نجف را به قصد ايران ترك كرد و در قم سكنى گزيد و در قم به تأليف و تحقيق ادامه داد و پس از سوى مدتى مرجع اهل تحقيق شد. مدتى نيز از سوى كتابخانه ى آستان قدس رضوى به همكارى دعوت شد و در آنجا به تأليف فهرستى براى كتب حديثى و فقهى آن كتابخانه پرداخت. در قم همچنين به يارى مؤسسه ى آل البيت (ع) شتافت و به كمك شهرستانى و دوستان ديگرش به تأسيس مجله «تراثنا» اقدام نمود.

مشايخ اجازه ى ايشان عبارت بودند از شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت الله العظمى سيد عبدالهادى شيرازى و حضرت آيت الله العظمى خويى.

كتاب هاى ايشان از اين قرار است: اساتيد و مشايخ شيخ طوسى؛ اضواء على الذريعة؛ الشيخ المفيد و عطاؤه الفكرى الخالد؛ الشيعه و هجمات الخصوم؛ الغدير فى الثراث الاسلمى (كتابنامه غدير هم، بيروت، 1314 ق.)؛ الفهرس الوصفى للمنتخب من المخطوطات العربة فى مكتبات تركيا؛ المهدى (ع) فى السنة النبوية، انباء السماء برزية كربلا؛ اهل البيت عليهم السلام فى المكتبة العربية (معرفى و توصيف كتاب هاى عربى اهل سنت در فضايل اهل بيت، دو جلد)؛ تعليقات على طبقات اعلام الشيعة (اولين نوشتار استاد در

1377 ق.)؛ حياة الشيخ يوسف البحرانى، على ضفاف الغدير(چاپ نشده)؛ فهرس المختارات من مخطوطات تركيا، فهرس المخطوطات العربية فى مكتبة اميرالمؤمنين (ع) العامة فى النجف الاشرف؛ فهرس المخطوطاعت تبريز؛ فهرس المنتخب من مخطوطات لندن؛ فهرس المنتقى من مخطوطات الحجاز؛ فهرس كتب الحديث فى مكتبة الامام الرضا (ع)، فهرس كتب الفقهيه فى مكتبة الامام الرضا (ع)، فهرست كتابخانه علامه طباطبايى دانشگاه شيراز؛ فى رحاب نهج البلاغة (كتابنامه نهج البلاغه)؛ قيد الاوابد و جمع الشوارد؛ ما ينبغى نشره من الثرات (معرفى كتاب هاى ارزنده مخطوط)؛ مخطوطات اللغة العربية؛ مستدرك الذريعة، معجم اعلام الشيعة؛ مكتبة العلامة الحلى (كه خلاصه آن در مقدمه ارشاد الذهان به چاپ رسيده است)؛ نتائج الاسفار (چاپ نشده). كتاب هايى كه به قلم ايشان تصحيح شد؛ از اين قرار است: فهرست منتخب الدين رازى؛ الاربعون المنتقى من مناقب المرتضى؛ ترجمة الحسن و الحسين (ع) من كتاب الطبقات لابن سعد؛ مقتل اميرالمؤمنين (ع)؛ الحسين (ع) والسنة (مجموعه سه بخش از آثار اسلامى پيرامون امام حسين (ع)، ترجمة اميرالمؤمنين من تاريخ ابن عساكر، طريق حديث من كنت مولاه فعلى مولاه (حافظ ذهبى)؛ عقدالدرر فى اخبار المهدى المنتظر (سلمى شافعى دمشقى)؛ فرائد السمطين فى فضائل المرتضى و البتول و السبطين (حموى جوينى)؛ فهرست تصانيف كراجكى (آماده چاپ)؛ فهرست شيخ طوسى، فهرست شيخ منتخب الدين الاربعون المنتهى من مناقب المرتضى (ابوالخير طالقانى قزوينى)؛ مطالب السئول (زير چاپ)؛ مناقب امير المؤمنين (ع) (احمد بن حنبل).

آيت الله طباطبايى يزدى در شب هفتم ماه رمضان 1374 به سبب مشكل قلبى و ريوى دار فانى را وداع گفت. پيكر ايشان در صحن حرم حضرت معصومه (س) مدفون است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طباطبائي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(سيد) على بن

محمد على بن ابوالمعالى اصفهانى دانشمند بزرگ شيعه (و. كاظمين 1161- ف. 1231 ه.ق.). وى شاگرد علامه بهبهانى بود. اوراست: شرح بر مفاتيح كه كتاب الصلوة آن از مسوده به مبيضه نقل شده و در آن جميع اقوال فقها را گرد آورده، شرح بر نافع به نام «رياض المسائل فى بيان احكام الشرع بالدلائل»، رساله اى مختصر در اصول پنجگانه شريعت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

طباطبائي، فيض الله

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(امير) فيض اللَّه بن غياث الدين محمد طباطبائى قهپائى از علماى شيعه در قر. 11 ه. وى شاگرد مقدس اردبيلى (ف. 993 ه.ق.) و استاد محمد تقى مجلسى (ف. 1070 ه.ق.) بود. اوراست: حاشيه بر مبحث الهيات شرح تجريد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

طباطبائي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1282 ش)، عالم امامى، حكيم، فيلسوف، مفسر، فقيه اصولى و شاعر. مشهور به علامه طباطبائى و معروف به قاضى طباطبائى. وى در تبريز به دنيا آمد. در پنج سالگى مادر و در نه سالگى پدرش را از دست داد. بعد از درگذشت پدرش به مكتب و پس از آن به مدرسه رفت و مدتى هم زير نظر معلم خصوصى به تحصيل پرداخت و معلومات ابتدايى را كسب نمود. در 1297 ش به تحصيل علم دينى و عربى مشغول شد و مقدمات را فرا گرفت. آن گاه در فقه كتب «شرح لمعه» و «مكاسب»، در اصول كتاب «معالم» «قوانين»، «رسائل» و «كفايه»، در منطق كتب «كبرى»، «حاشيه» و «شرح شمسيه»، در فلسفه كتاب «شرح اشارات» و در كلام كتاب «كشف المراد» را مورد مطالعه قرار داد. وى در 1304 ش براى ادامه ى تحصيلات به نجف رفت و در مجلس درس آيت الله آقاى شيخ محمد حسين اصفهانى حاضر شد و يك دوره خارج اصول و خارج فقه را در نزد وى آموخت و مدتى نيز در مجلس بحث خارج فقه و خارج اصول آيت الله نائينى شركت كرد و همچنين مدتى در بحث خارج فقه آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى حاضر شد. كليات علم رجال را نيز در محضر آيت الله حجت كوه كمرى آموخت و معارف الهيه و اخلاق و فقه الحديث را در نزد

حاج ميراز على آقا قاضى طباطبائى تبريزى فراگرفت. او چندين سال نيز در زمينه ى فلسفه در نزد آقا سيد حسين بادكوبه اى «منظومه ى سبزوارى»، «اسفار»، «مشاعر» ملاصدرا، دوره «شفا»ى بو على سينا، كتاب «اثو لوجيا»، «تمهيد» ابن تركه و «اخلاق» ابن مسكويه را خواند. علامه طباطبائى يك دوره «حساب احتمالى»، يك دوره «هندسه مسطحه و فضايى» و «جبر استدلالى» را در محضر آقا سيد ابوالقاسم خوانسارى گذراند. او در 1314 ش به زادگاهش بازگشت و مدت ده سال در آنجا ماند و در 1325 ش از تبريز به قم مهاجرت كرد و در آنجا به تدريس و تأليف و فعاليتهاى علمى پرداخت. برخى از شاگردان ايشان عبارت اند از:آيت الله شهيد مرتضى مطهرى، آيت الله شهيد بهشتى، امام موسى صدر، شهيد دكتر مفتح، آيت الله شهيد بهشتى، امام موسى صدر، شهيد دكتر مفتح، آيت الله ابراهيم امينى، آيت الله مصباح، آيت الله حسن زاده آملى و آيت الله عبدالله جوادى آملى. پرفسور هانرى كربن، استاد شيعه شناس دانشگاه سربن نيز با ايشان مصاحبه هاى بسيار داشت كه اين مصاحبات به زبانهاى فارسى، عربى، فرانسه و انگليسى انتشار يافت و اولين دوره آن در فارسى تحت عنوان «مكتب تشيع» منشتر شد. علامه طباطبائى در خط نستعليق و شكسته استاد، و در علوم غريبه نيز وارد بود.او همچنين در علم اعداد و حساب جمل مهارت داشت و در شعر نيز توانا بود وى در مسجد بالاسر حضرت معصومه (س) در قم مدفون است. از آثار وى: «تفسير الميزان»، كه ترجمه آن در چهل مجلد آمده است؛ «اصول فلسفه و روش رئاليسم»؛ حاشيه بر «كفايه الاصول»؛ حاشيه بر «اسفار» ملاصدرا؛ «وحى يا شعور مرموز»؛ «شيعه در اسلام»؛ «قرآن در اسلام»، با ترجمه هاى

فارسى، انگليسى و اردو؛ «حكومت در اسلام»، فارسى كه به عربى نيز ترجمه شده؛ «سنن النبى) (ص)»؛ و «اصول عقايد»، براى دبيرستانها پنج جلد «بدايه اللحكمه» و «نهايه الحكمه»، در فلسفه، رسائل بسيارى در «مبدا» و «معاد» و «نبوت» و «ولايت»؛ رساله اى در «عشق»؛ دو رساله در «ولايت و حكومت اسلامى».[1]

صدرالحكماء المتالهين آيت الله الاستاد حاج سيد محمدحسين معروف به علامه طباطبائى از اعاظم علماء و اكابر حكماء و فلاسفه عصر حاضر بود عالمى ربانى و حكيمى سبحانى و آيتى برهانى واجد علم و كمال و جامع كمالات نفسانى و ملكات اخلاقى بود كه بيش از صدها نفر از علماء قم و ساير بلاد افتخار تلمذ و شاگردى وى را دارند.

در آخر ذى الحجه 1321 قمرى در تبريز متولد و در اصيل ترين خانواده هاى علمى آن سامان تربيت يافته و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح در سال 1344 قمرى مهاجرت به نجف نموده و از محضر اساتيد بزرگ چون مرحوم آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله نائينى و آيت الله حاج شيخ محمدحسين اصفهانى در مدت ده سال استفاده كافى نموده و دروس معقوليه را از مرحوم علامه حاج سيد حسين بادكوبه اى فراگرفته و در فن فقاهت و حكمت و فلسفه مقام اجتهاد و استادى را حايز گشته تا در سال 1354 قمرى مراجعت به ايران و تبريز نموده و ده سال در آنجا توقف و به تدريس فقه و حكمت و تصنيف كتب پرداخته تا در سال 1365 قمرى كه مهاجرت به مركز علم و دانش قم را اختيار و رحل اقامت افكند.

و به تدريس معقول و منقول اشتغال يافته و فضلاء حوزه را از بيانات و

تحقيقات دقيقه خود در فقه و اصول و تفسير و حكمت بهره مند مى نمايد آثار قلمى ايشان كه هر كدام به مورد خود گرانبهاست از اين قرار است.

1- حاشيه بر كفايه 2- رساله در مبدء و معاد كه جمع بين كتاب و سنت و عقل است 3- تفسيرالميزان كه بيست مجلد است و تاكنون تمام آن طبع و نشر يافته است 4- اصول فلسفه 5- جلد به قلم امروز كه 4 جلد آن مطبوع است 5- رساله اى در عشق 6- سنن النبى 7- شيعه در اسلام 8- قرآن در اسلام فارسى و انگليسى وارد و ترجمه و طبع شده 9- مصاحبات با پرفسور كربن دو جلد يك جلد آن طبع شده 10- وحى يا شعور مرموز 11- اصول عقايد براى دبيرستانها 5 جلد 12- رساله محمد در آئين اسلام به زبان فارسى و فرانسه طبع شده 13- بدايه الحكمه در فسلفه 14- نهايه الحكمه در فلسفه.

15- ترجمه تفسيرالميزان معظم له در چهل مجلد كه بيست و پنج مجلد آن تاكنون به طبع رسيده است و اكثر آن به قلم دانشمند معظم حجه الاسلام آقاى حاج سيد محمد موسوى همدانى است.

عالم.

تولد: 1319(1281 ق.)، تبريز.

درگذشت: 24 آبان 1360، قم.

علامه سيد محمد حسين طباطبائى (قاضى)، فرزند سيد محمد، در تبريز به دنيا آمد. در همان كودكى پدر (در نه سالگى) و مادر خود را در (پنج سالگى) از دست داد و از سن نه سالگى به مدت تقريبى شش سال به فراگرفتن فارسى و تعليمات ابتدايى مشغول شد. در سال 1297 وارد رشته هاى علوم دينيه و علوم عربيه شد و تا سال 1304 به قرائت متون سرگرم بود. در اين سال عازم

حوزه علميه ى نجف گرديد و در مدت ده سال تحصيل، به تدريس و تأليف اشتغال ورزيد. وى در نجف به درجه اجتهاد در فقاهت نايل آمد.

در نجف در حوزه ى درس آيت الله آقا شيخ محمدحسين اصفهانى و آيت الله محمدحسين نايينى و آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى به تكميل تحصيلات خود در فقه و اصول و رجال پرداخت و فلسفه را نزد آيت الله سيد محمدحسين بادكوبى در مدت شش سال فراگرفت. علوم غريبه (مانند جفر) و جبر و مقابله و هندسه فضايى و مسطحه و حساب استدلالى و هيئت و علوم رياضى را در نجف نزد آيت الله سيد ابوالقاسم موسوى خوانسارى تملذ نمود.

در سال 1314 به زادگاه خود تبريز مراجعت كرد و علاوه بر كشاورزى، به تدريس و تصنيف كتاب پرداخت. در سال 1325 نيز متوجه حوزه ى علميه ى قم گرديد و در آنجا جلسات بحث و درس خود را در رشته هاى مختلف داير كرد كه تا آخر عمر وى ادامه داشت.

پيكر علامه در آستانه حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

از تأليفات متعدد ايشان مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: تفسير الميزان (بيست جلد به عربى، چهل جلد به فارسى)؛ اصول فلسفه و رئاليسم (پنج جلد)؛ حاشيه كفاية الاصول؛ حاشيه بر كتاب اسفار ملا صدرا؛ وحى با شعور مرموز؛ شيعه در اسلام (به فارسى)؛ قرآن در اسلام (به فارسى)؛ بداية الحكه و نهاية الحكمه (كتاب بداية الحكمه به ترجمه على شيروانى هرندى و كتاب نهاية الحكمة به ترجمه مهدى تدين منتشر شده است)؛ فرازهايى از اسلام (به فارسى)؛ رسالت تشيع در دنياى امروز؛ حكومت در اسلام (به فارسى)؛ پرسش هاى اسلامى؛ اسلام

و انسان معاصر؛ سنن النبى؛ كتاب سلسله انساب طباطبايى آذربايجان؛ مبداء و معاد؛ رسالة الولاية؛ رسالة النبوه و الامامه؛ رساله در مغالطه؛ رساله در برهان؛ رساله در تحليل؛ رساله در تركيب؛ رساله در اعتباريات؛ توحيد شامل سه رساله (رساله توحيد؛ رساله اسماءالله سبحانه؛ رساله در افعال الله)؛ كتاب الانسان (شامل سه رساله انسان قبل الدنيا؛ انسان فى الدنيا؛ انسان بعدالدنيا)؛ رساله وسائط (مجموعه اين سه رساله بالا و سه رساله انسان و وسائط در يك جلد شامل هفت رساله جمع آورى شده است)؛ رساله در اثبات ذات؛ دو رساله در ولايت حكومت اسلامى (فارسى و عربى)؛ مصاحبه هاى سال هاى 1340 -1338 با هانرى كربن مستشرق فرانسوى، رساله در اعجاز.

علامه خطوط نستعليق و شكسته را به خوبى مى نوشت و اشعارى عرفانى نيز مى سرود. نمونه اشعار ايشان در صفحه 514 و 515 و 516 جلد چهارم و 146 جلد پنجم نگين سخن تأليف عبدالرفيع حقيقت (رفيع) به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 646 -645 / 14)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 8، ص 16 -1)، گنجينه ى دانشمدان (227 -226 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (863 / 2)، مهر تابان (يادنامه و مصاحبات علامه طباطبائى تبريزى).

طباطبائي فر، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى اعصاب، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيدبهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1353 و دكتراى تخصصى جراحى اعصاب از مركز پزشكى شهداء تجريش.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه عمومى پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام 4 طرح پژوهشى در زمينه جراحى اعصاب، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 15 پايان نامه دكتراى پزشكى عمومى

و تخصصى جراحى اعصاب.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اصول جراحى اعصاب ترجمه از انگليسى به فارسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 9، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

مسايل جراحى اعصاب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

طبراني

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ابوالقاسم سليمان بن احمدبن ايوب بن مطير لخمى طبرانى.

از مشاهير محدثين و حفاظ عامه است. مدت سى و سه سال جهت تحصيل علم در اطراف شهرها و ممالك به سياحت پرداخته، و از هزار تن از مشايخ استماع حديث نموده.

گويند: مدت سى سال بر روى حصير خوابيده، و براى خويش رختخواب نگسترده، و به جمع احاديث و حفظ اخبار پرداخته.

تأليفاتى دارد از آن جمله است:

معاجم ثلاثه: معجم الكبير، معجم الاوسط، معجم الصغير.

در سال 260 در طبريه ى شام متولد شده، و در شنبه 28 ذى قعده ى 360 در اصفهان وفات يافت، در جنب قبر حممة بن ابى حممة مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

طبرستاني، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: استاد، رشته: خون شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه تهران، گذراندن دوره تخصصى علوم آزمايشگاهى بالينى از دانشكده پزشكى دانشگاه تهران در سال 1350 با ارائه پايان نامه اى تحت عنوان آنتى ژن استراليا در دهندگان خون و هپاتيت ويرال.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پژوهش در زمينه هاى ويروس هپاتيت B و انتقال خون، كشت كروموزوم، تالاسمى ها و HTIV-I راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 11 پايان نامه دكتراى پزشكى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

خون شناسى، ايمونوهماتولوژى و بانك خون هموستاز.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 32، تعداد مقالات به زبان خارجى: 12

زمينه علمى مقالات:

خون شناسى، ايمونوهماتولوژى و بانك خون، ويروسها، انتقال خون.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

طبرسي

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بن حمزة بن حسن قمى فاضل جليل و صاحب تأليف است. در كتب فقهى از او زياد نقل شده. شهيد ثانى در حاشيه اش بر ارشاد از فتواى او آورده است. وى به تصريح صاحب رياض العلماء و صاحب روضات الجنات منسوب به تفرش قم است نه طبرستان. سال ولادت و سال وفاتش در دست نيست. (دكتر حسين كريمان).

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

طبرسي، ابومنصور احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، عالم امامى، فقيه، متكلم، محدث و مورخ. از اهالى سارى مازندران و از ثقات محدثين و علماى بزرگ اماميه بود. او معاصر ابوالفتوح رازى و امين الاسلام طبرسى است. وى از مهدى بن ابى حرب حسينى مرعشى، از دوريستى، از شيخ الطايفه، شيخ طوسى، روايت كرده است. شيخ منتجب الدين (م 585 ق) و ابن شهر آشوب (م 588 ق) از شاگردان وى بودند. شهيد اول در «غايه المراد» فتاوا و نظرات وى را بسيار نقل كرده است. وى در مازندران درگذشت و در روستايى نزديك على آباد (امام شهر فعلى) كه امروز نام آن شيخ طبرسى است، دفن شد. از آثار وى: «الاحتجاج عى اهل اللجاج»، معروف به «احتجاج طبرسى» كه سيد ابن طاووس بر اين كتاب و بر مؤلفش درود فرستاده و اكثر متأخرين از آن اخذ كرده و بارها به چاپ رسيده و از آن ترجمه هايى مربوط به قرن دهم باقى است؛ «الكافى»،در فقه؛ «فضائل الزهراء (س)»؛ «مفاخر الطالبيه»؛ «تاريخ الائمه».[1]

احمد ابن على بن ابى طالب از ثقات محدثان و علماى شيعه در قر. 6 ه. وى با ابوالفتح رازى و فضل بن حسن طبرسى معاصر بود. شهيد اول غايةالمراد، فتاوى و اقوال او را بسيار نقل مى كند. اوراست:

الكافى در فقه، الاحتجاج (شامل احتجاجاتى كه پيامبر ص و ائمه 4 و يارانشان با مخالفان خود كرده اند)، مفاخرالطالبية، تاريخ الائمة، فضائل الزهراء و غيره. بعض متأخران وى را به سارى منسوب دانسته، شايد منشأ اين شبهه آن باشد كه وى چندى در آن شهر زيسته است. سال وفاتش معلوم نيست (دكتر حسين كريمان).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (169 / 1)، اعيان الشيعه (30 -29 / 3)، ايضاح المكنون (259 ،196/ 2 ،213 ،31 / 1)، بحارالانوار (9 / 1)، تاريخ نظم و نثر (371)، دايره المعارف فارسى (1614 / 2)، الذريعه (311 -310 / 21 ،248 -247 / 17 ،258 / 16 ،236 / 14 ،213 / 3 ،282 -28 / 1)، روضات الجنات (74 -72 / 1)، رياض العلماء (49 -48 / 1)، ريحانه (35 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 12 -11 / 6)، الكنى و الالقاب (445 -444/ 3)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (10 / 2)، هديه الاحباب (194)، هديه العارفين (91 / 1).

طبرسي، احمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد بن على بن ابيطالب ابومنصور طبرسى صاحب كتاب احتجاج متوفى حدود سنة 655 هجرى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبرسي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد اسماعيل نورى طبرسى صاحب كتاب كفايةالموحدين در اصول دين محدث قمى در فوائد الرضويه ص 44- گويد اسماعيل بن احمد العلوى العقيلى الطبرسى النورى سيد جليل فقيه و محدث كامل بى بديل صاحب كفايةالموحدين در چند جلد و شرح كبيرى بر نجات العباد كه از ملاحظه اين دو معلوم مى شود كثرت اطلاع و تبحر آنجناب ساكن در نجف اشرف بود در غره ماه شعبان 1321 ق در بلده شريفه كاظمين فات كرد جنازه اش را حمل به نجف اشرف كردند و در صحن مطهر در پائين ايوان مبارك دفن نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبرسي، امين الدين، امين الاسلام، ابوعلي فضل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 548 ق)، فقيه، محدث، مفسر، محقق و لغوى امامى. معروف به شيخ طبرسى و صاحب «مجمع البيان». او از برجسته ترين پيشوايان مذهب شيعه در قرن ششم هجرى است. خودش و پسرش، حسن بن فضل، صاحب «مكارم الاخلاق»، و نوه اش، على بن حسن، صاحب «مشكاه الانوار» و ديگر نزديكان او همگى از بزرگان علما مى باشند. وى از شيخ ابوعلى، فرزند شيخ طوسى، و شيخ عبدالجبار قارى رازى، فقيه بزرگ شيعه در رى، روايت كرده و «صحيفه الرضا (ع)» از جمله مرويات اوست. طبرسى از مشايخ روايت پسرش، رضى الدين ابونصر حسن بن فضل، و ابن شهر آشوب مازندرانى و شيخ منتجب الدين و قطب راوندى و شاذان بن جبرييل قمى و شيخ عبدالله دوريستى و برخى ديگر از بزرگان علماى شيعه است. در 523 ق از مشهد رضوى به سبزوار رفت و تا پايان عمر در سبزوار ماند. صاحبان «رياض العلماء» و «روضات الجنات» و نيز محدث نورى در «مستدرك» گفته اند كه وى شهيد گشته است. جنازه اش را به مشهد انتقال دادند

و در محل غسل امام رضا (ع)، مشهور به قتلگاه، دفن كردند. از آثارش: «اعلام الورى باعلام الهدى»، در فضايل ائمه (ع)؛ «الوسيط»، در تفسير؛ «الوجيز» يا «الكافى الشافى» يا «الكاف الشاف من كتاب الكشاف»، ملخص «كشاف» زمخشرى درتفسير؛ «الوافى»، در تفسير؛ «تاج المواليد»؛ «الآداب الدينيه»؛ «مجمع البيان لعلوم القرآن»، كه شيخ شهيد (ره) درباره اش گفته كه اين تفسيرى است كه مثلش نوشته نشده؛ «جوامع الجامع»، در تفسير، كه آن را بعد از «مجمع البيان» تأليف كرده و در آن لطايف «كشاف» و فوايد «مجمع» را جمع نموده است، دكتر گرجى نسخه ى آن را تصحيح و بر آن تعليقاتى نگاشته است؛ «معارج السؤل»؛ «نثر اللئالى»، به سبك «غرر و درر» آمدى؛ «غنيه العابد و منيه الزاهد»؛ «عده السفر و عمده الحضر»؛ «العمده»، در اصول دين و فرائض و نوافل؛ «النور المبين»؛ «الجواهر»، در نحو.[1]

(ع. معر. تفرشى) 1- ابوعلى فضل ابن حسن طبرسى ملقب به امين الدين و امين الاسلام، مفسر و دانشمند معروف شيعه (و. بين 480 -468 ه.ق.- ف. 548 ه. ق.). شهرتش به تصريح على بن زيد بيهقى دانشمند معاصر و هموطن وى در تاريخ بيهق «طبرسى» (به فتح اول و سكون ثانى و كسر ثالث) منسوب به طبرس معرب تفرش است، بنا به نقل افندى شاگرد مجلسى در رياض العلماء علامه مجلسى و نيز عده اى ديگر از علماى همزمان وى طبرسى را به احتمال قوى اهل تفرش ميدانستند. منسوب دانستن وى به طبرستان نه سند قديمى دارد و نه با قانون مى سازد. بارى طبرسى تا سال 523 ه.ق. در مشهد مقدس اقامت داشت و در اين سال به سبزوار رفت و تا پايان عمر آنجا

متوطن بود. مدفنش در مشهد مقدس است. وى از فقه و تفسير و نحو و لغت و شعر و حساب و جبر و مقابله مشاراليه بود. در فقه فتاواى مخصوص دارد. مشاره تأليفاتش بر بيست بالغ مى شود. از آن جمله است: مجمع البيان (ه. م.) در تفسير، جوامع الجامع (ه.م.) در تفسير، الآداب الدينية للخزانة المعينية در حكمت عملى، اعلام الورى به اعلام الهدى در تاريخ ائمه، تاج المواليد در تاريخ و انساب، العمدة در اصول دين و فرائض و نوافل، نثر اللآلى در كلمات قصار على 4 و غيره. 2- رضى الدين ابونصر حسن بن فضل، فرزند ابوعلى فضل از علماى بزرگ قر. 6 ه. در فضايل و كمالات مرتبه اى بلند داشت و نزد پدرش تلمذ كرد، اوراست: جامع الاخبار (كه بعضى آن را منسوب به محمد بن محمد شعيرى و دسته اى منسوب به جعفر بن محمد دوريستى و عده اى از تأليفات ابوالحسن على حناط دانسته اند)، مكار الاخلاق كه در مصر و ايران به طبع رسيده. اسرارالامامة (درباره مؤلف اين كتاب هم قول بسيار است. سال فوتش به دست نيامده) (دكتر حسين كريمان).

الفضل بن الحسن بن الفضل الطبرسى ره كه دشمنان و دوستان وى اعتراف به فضل او دارند.

اوست مفسر جليل و عالم كامل نبيل و ثقه بزرگوار و فقيه عظيم الشأن صاحب تأليفات كثيره و تصنيفات عديده مانند 1- مجمع البيان در تفسير قرآن 2- الوسيط (تفسير متوسط) 3- الوجيز (تفسير مختصر) 4- جوامع الجامع 5- الاداب الدينيه للخزانة المعنيه 6- غنية العابد 7- منية الزاهد 8- تاج المواليد 9- كنوز النجاح 10- عدة السفر 11- عمدة الحضر 12- النور المبين 13- الفائق 14- اعلام الورى باعلام

الهدى و كتب ديگرى كه در روضات نسبت به او داده است.

بالجمله اين بزرگوار پدر ابونصر حسن بن فضل صاحب مكارم الاخلاق و جد ابوالفضل على بن حسن صاحب مشكوةالانوار در ادعيه است.

بيت او از علماء بزرگ بوده اند در سال 523 قمرى از مشهد رضوى به سبزوار منتقل شد و در سال 548 قمرى از دنيا رفت.

جنازه او را به مشهد مقدس حمل كردند و در قبرستان معروف به قتلگاه كه اكنون در خيابان طبرسى كه بنام او شهرت گرفته مدفون نمودند.

و آنجا را از اين رو قتلگاه گفته اند كه در اواخر دولت صفويه در آنجا به دستور عبداللَّه خان ازبك افغانى قتل عام كردند

صاحب روضات گويد از صاحب رياض العلماء منقولست كه ميان همه طبقات معروف شده كه شيخ طبرسى سكته كرد مردم به گمان اينكه او رحلت نموده او را دفن كردند و چون در قبر بهوش آمد راه بيرون شدن را بر خود مسدود ديد در آن حال نذر كرد كه اگر حق تعالى او را خلاص بفرمايد از آن بليه كتابى در تفسير قرآن تاليف نمايد پس اتفاق افتاد كه يكى از گوركنان بقصد دزديدن كفن شيخ قبر او را نبش كرد و چون خواست كفن از تنش بيرون كند كه ناگاه شيخ دست او را گرفت.

نباش را ترس شديدى عارض شد شيخ شروع كرد با او تكلم كردن وحشت او زيادتر شد شيخ گفت مترس من زنده ام و سكته كرده بودم الحال بهوش آمدم و چون از كثرت ضعف نيروى راه رفتن ندارم مرا بدوش بگير به خانه ببر.

پس نباش او را به خانه برد شيخ او را خلعت پوشانيد و مال

فراوانى داد و نباش توبه كرد بدست شيخ طبرسى و آن كار زشت را ترك نمود به بركت شيخ عليه الرحمه

پس آنجناب شروع كرد به تأليف مجمع البيان بجهت وفاء به نذر خويش و خداوند او را توفيق اتمام داد

فوائد الرضويه ص 352

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (353 -352 / 5)، ايضاح المكنون (433 / 2)، اعيان الشيعه (401 -398 / 8)، تأسيس الشيعه (340)، تاريخ ادبيات در ايران (259 / 2)، الذريعه (24 / 20 ،249 -248 / 5 ،242 ،240/ 2 ،18 / 1)، روضات الجنات (349 -342 / 5)، ريحانه (36 / 4)، شهيدان راه فضيلت (91 -89)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 217 -216 / 6)، فوائد الرضويه (352 -350)، كشف الظنون (1602 ،126)، الكنى و الالقاب (444 / 2)، لغت نامه (ذيل/ طبرسى)، معجم المؤلفين (67 -66 / 8)، هديه الاحباب (194-193)، هديه العارفين (820 / 1)، يادداشتهاى قزوينى (280 -277 / 5).

طبرسي، ثقه لاسلام، ابوالفضل علي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم و هفتم ق)، عالم و فقيه امامى. او نوه ى امين الاسلام طبرسى صاحب «مجمع البيان» و از فقهاى بزرگ اماميه است. وى صاحب كتاب «مشكاه الانوار فى غرر الاخبار» است، كه به عنوان تتميم كتاب پدرش «مكارم الاخلاق» نگاشته است.او در اين كتاب از سيد جلال الدين ابى على بن حمزه موسوى روايت كرده است. از ديگر آثار وى كتاب «كنوز النجاح»، در ادعيه است، كه سيد ابن طاووس در كتاب «المجتنى» و كفعمى در «المصباح» از اين كتاب نقل كرده اند.[1]

ابوالفضل على بن حسن طبرسى صاحب مشكوةالانوار در ادعيه متوفى بعد از 600 هجرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (184 /

8)، بحارالانوار (9 / 1)، الذريعه (146 / 22 ،55-54 / 21 ،176 -175 / 18)، رياض العلماء (408 -406 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 183 / 6، قرن 104 / 7) الكنى و الالقاب (444 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (190 / 4).

طبرسي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا حسن بن العالم العلام والحجةالاسلام حاج ميرزا محمدتقى مازندرانى قدس اللَّه سره.

فاضل مراغه اى در (المآثر والاثار) ص 155 گويد: حاج ميرزا حسين طبرسى از عظماء علماء مى باشد به جلالت قدر و علو شأن از اقران ممتاز است.

ترويج اصول مذهب جعفرى و تشييد بنيان طريقه اثنى عشرى و نشر اخبار و آثار اهل بيت عصمت عليهم السلام را از معاصرين كمتر بقدر او موفق شده اند.

در علم حديث و تفسير و معرفت احوال رواة و طبقات رجال اسناد و تراجم علماء اسلام همانا امروز نخستين داناى ايرانيان است.

پدر جليل الشأنش ميرزا محمدتقى مازندرانى از فحول مجتهدين و مشاهير رؤساء عهد خاقان مبرور فتحعليشاه رحمه اللّه بود تعرفه نام و اظهار مقام او تحصيل حاصل است مقام تقوى و ورع و عبادت و تقدس اين فرزند هنرمندش مسلم مسلمين مى باشد.

و هم از تبحر نام و تتبع علم در مصنفات علماء اسلام با على مقام رسيده وصيت فضل و وثاقت و درجه استعداد و لياقتش براى هرگونه تعظيم و اكرام و توقير و احترام تا همه جا كشيده است.

تصنيفات سودمند دارد.

منها 1- نفس الرحمن فى ترجمه سلمان 2- دارالسلام فيما يتعلق بالمنام 3- النجم الثاقب فى احوال الامام الغالب 4- الكلمة الطيبه 5- رساله ميزان السماء 6- الصحيفة الرابعه 7- جنةالمأوى 8- مستدرك الوسائل در سه مجلد تا آنجا كه گويد اين عالم عامل و فقيه فاضل

و محدث كامل در حضرت حجةالاسلام ثقة الانام مجدد الاحكام نائب الامام (ع) حاج ميرزا محمدحسن بسيار موثق و معتمد و مؤتمن است.

نگارنده گويد: مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب الذريعه كه از شاگردان آن مرحوم بوده در قسم دوم از جزء اول طبقات از ص 543 تا ص 555 حدود 12 صفحه ترجمه آن بزرگوار نوشته و وفات او را در شب چهارشنبه 28 جمادى الثانيه 1320 ق ذكر نموده است.

(حاج) ميرزا حسين بن محمد تقى نورى از ثقات علماى شيعه در اوايل قر. 14 ه. (ف. 1320 ه.ق.). وى را ثالث مجلسين دانسته اند، و از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و حاج ملا على كنى و حاج ميرزا محمد حسن شيرازى است. تأليفاتش بسيار است، از آن جمله: مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل در احاديث و اخبار، فصل الخطاب فى تحريف كتاب رب الارباب، حاشيه منتهى المقال ابوعلى در علم رجال، النجم الثاقب و غيره (دكتر حسين كريمان).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبرسي، رضي الدين، ابونصر حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، عالم، فقيه و محدث. از علماى بزرگ قرن ششم هجرى بود كه در مكتب پدرش امين الاسلام طبرسى، صاحب «مجمع البيان»، تربيت يافت. ابونصر طبرسى از راويان پدرش مى باشد و شيخ مهذب الدين حسنى بن ابى الفرج نيلى از ابونصر روايت كرده است. وى صاحب كتاب مشهور «مكارم الاخلاق» است. او در اين كتاب بااستفاده از كتاب پدرش «الآداب الدينيه» و طرح پاره اى ازاداب به سبك محدثين شيعه ان را در دوازده باب مرتب ساخت. اين كتاب در ايران و مصر و لبنان چاپ شده است. از ديرباز از اين كتاب ترجمه هايى به فارسى انجام شده و باقى

مانده است. پسرش شيخ ابوالفضل على بن حسن طبرسى در ابتداى كتاب «مشكاه الانوار» خود گويد: چون پدرم كتاب «مكارم الاخلاق» را نگاشت، مورد تحسين اهل آفاق شد، پس تصنيف كتاب ديگرى كه در برگيرنده ى «ساير اقوال و محاسن احوال» باشد آغاز كرد، گرچه به اتمام آن موفق نشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (223 / 5)، بحارالانوار (9 / 1)، تاريخ نظم و نثر (371)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (420 / 2)، دايره المعارف فارسى (1614 / 2)، الذريعه (149 -146 / 22 ،41 / 2)، ريحانه (400 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 65 / 6)، الكنى و الالقاب (444 / 2)، لغت نامه (ذيل/ طبرسى)، معجم المؤلفين (269 / 3)، هديه الاحباب (194).

طبرسي، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زين العابدين بن مسلم بارفروش مازندرانى حايرى از اعاغم علماء و اكابر مجتهدين عصر خود از شاگردان آيت اللَّه سعيد العلماء مازندرانى و صاحب ضوابط و شيخ انصارى و از مراجع تقليد آن زمان بوده و در سال 1309 ق وفات و در مقبره شخصى خود در صحن شريف حسينى نزديك درب قاضى الحاجات مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبرسي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1345 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، متكلم و رجالى. پدرش از بزرگان و علماى قزوين بود. خود صاحب عنوان از شاگردان علامه ملا محمدتقى هروى اصفهانى بود. وى در بارفروش مرجع امور شرعى مردم بود و تا لحظه ى وفات مرجعيت داشت. در مقبره بارفروش دفن است. او داراى تاليفات و تصنيفات سودمند بسيارى است. از آثارش: «نتيجه المقال»، در علم رجال، كه تلخيص شده ى كتاب «رجال» استادش شيخ محمدتقى هروى است؛ «حديقه الشيعه»، در اخلاق و مواعظ؛ «حديقه العارفين»؛ «سراج الامه»، در شرح «شرح اللمعه»، در چند مجلد؛ شرح التصريف» ملا سعدالدين تفتازانى؛ حاشيه بر «فرائد الاصول» شيخ انصارى، در دو مجلد؛ رساله ى عمليه ى «صراط النجاه». حدث قمى در «فوائد الرضويه» او را به عنوان شاگرد صاحب «جواهر» آورده و نظم «تتميم الدره فى صلاه الجمعه» را به وى نسبت داده است.[1]

شيخ محمد حسن بن صفر على بارفروشى مازندرانى معروف به شيخ كبير از اكابر علماء اماميه عصر گذشته ماكه عالم عامل فاضل كامل متبحر محقق مدقق جامع معقول و منقول و حاوى فروع و اصول بوده و در فقه و اصول و رجال و كلام و اخلاق و غير آنها تأليفات نافعه بسيارى دارد كه محل استفاده افاضل ميباشد.

1- حاشيه رسائل شيخ مرتضى

انصارى كه در ميان ديگر حواشى آن كتاب ممتاز است 2- حاشيه شرح تصريف ملاسعد تفتازانى 3- حديقه الشيعه در اخلاق و مواعظ فارسى 4- حديقه العارفين در مناقب و مصائب 5- سراج الامه فى شرح اللمعه 6- شرح تصريف ملاسعد 7- نتيجه المقال فى علم الرجال و اكثر آنها در تهران بطبع رسيده غير از دومى و ششمى. در ماه شوال 1345 قمرى وفات نموده و در مقبره خود كه معروف است در وسط شهر بابل مدفون گرديد و در جنب قبر او مقامى بنام حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه ميباشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (159/9)، الذريعه (50/24 ،149/13 ،156/12 ،387 ،156/6)، ريحانه (331/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 404/14)، فوائد الرضويه (452)، المآثر و الآثار (177)، مؤلفين كتب چاپى (583 -582 /2)، معجم المؤلفين (195/9).

طبري آملي، ابوالقاسم علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، عالم امامى، محدث و فقيه. در كتب رجاليه او را ثقه اى جليل القدر و محدث و فقيهى بزرگ توصيف كرده اند. فرزندش، شيخ عمادالدين ابوجعفر طبرى، در كتاب ارزشمند «بشاره المصطفى» از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خاتمه مستدرك الوسائل (15 / 3)، الذريعه (117 / 3)، روضات الجنات (232 / 6)، فوائد الرضويه (582).

طبري بصري، ابوعمرو عثمان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 282 / 281 ق)، حافظ، محدث و فقيه. وى ساكن انطاكيه بود و عالم آن شهر. از عفان بن مسلم و قره بن حبيب و عمرو بن مرزوق و ابووليد طيالسى و سعيد بن عفير و يحيى بن بكير و يحيى حمانى و ابراهيم بن حجاج سامى و احمد بن جناب احمد بن يونس و اميه بن بسطام و بكار بن محمد سيرينى و حكم بن موسى و سهل بن بكار و شيبان بن فروخ و سليمان بن نبت شرحبيل و ابى معمر مقعد و عبيدالله بن عائشه و عمرو بن عون واسطى و محمد بن سنان عوقى و مسدد حديث شنيد. وى شنيده هاى خويش را جمع آورى و تصنيف و تأليف كرد. نسايى و ابوحاتم رازى و ابوعوانه در «صحيح» خود و محمد بن منذر هروى و حاجب اركين و احمد بن جابر رملى و ابوالحسن بن جوصا و على بن حسن بن عبد بصرى و ابوبكر محمد بن احمد بن محمويه اهوازى و محمد بن اسماعيل فارسى و هشام بن محمد بن جعفر كندى از وى حديث روايت كرده اند. ابوالقاسم طبرانى از او اجازه ى روايت داشت. ابن ابى حاتم رازى گويد كه عثمان بن خرزاد رفيق پدرم در كتابت حديث در جزيره و شام

بود. ابن محمويه اهوازى گويد كه عثمان بن خرزاد پرحافظه ترين فردى است كه ديده ام. همچنين حاكم او را ستوده و مورد اعتماد توصيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تهذيب التهذيب (117 -116 / 7)، (سير النبلاء (381 -378 / 13)، شذرات الذهب (177/ 2)، طبقات الحفاظ (269)، العبر (404 / 1).

طبري، ابوالحسن احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 366/359 ق)، طبيب. اهل طبرستان و طبيب ركن الدوله ديلمى بود. از تأليفات وى «المعالجات البقراطيه» است كه كتابى بسيار نافع و مفيد است، مؤلف در اين كتاب بيماريها را به طور عموم و داروها را بسيار كامل در چندين مقاله آورده است. ظاهراً اين كتاب ابتدا به زبان فارسى تأليف شده و بعد از آن به عربى گزارش گرديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (118/3)، تاريخ ادبيات در ايران (345 ،610 -609 /1)، تاريخ طب (656/2)، الذريعه (196/21)، ريحانه (59/7)، سرآمدان فرهنگ (59/1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (113 -112 /2).

طبري، ابوطيب طاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(450 -348 ق)، قاضى، محدث، فقيه، اصولى، اديب و شاعر شافعى. در آمل به دنيا آمد. چهارده ساله بود كه فقه آموخت. در آمل از ابوعلى زجاجى و در گرگان از ابواحمد بن غطريف و در نيشابور از ابوالحسن ماسرجسى و در بغداد از دارقطنى و على سكرى و شيخ ابوحامد اسفراينى حديث شنيد. ساكن بغداد شد و در آنجا به تدريس و افتاء و قضاوت مشغول گرديد. ابواسحاق شيرازى كه از شاگردان اوست گويد كه در تحقيق و اجتهاد و فكر و نظر بالاتر از ابوطيب نديده است و خطيب بغدادى گويد كه استاد ما ابوطيب شخصى پرهيزگار، عارف به اصول و فروع، محقق و خوش برخورد بود. گويند كه او و برادرش فقط يكدست لباس داشتند و هرگاه يكى از آن دو از منزل خارج مى شد ديگرى مجبور مى شد در منزل بماند. در بغداد درگذشت و در مقبره ى باب حرب دفن شد. اغلب اشعارش به طريقه ى فقه و مسائل فقهى مى باشد. وى در اصول و مذهب و علم

خلاف و جدل كتابهاى بسيارى تأليف كرد.از آثارش: شرح «مختصر» المزنى، در يازده جزء، در فقه شافعى؛ شرح «فروع» ابن حداد مصرى؛ كتابى در «طبقات الشافعيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (321 / 3)، انساب سمعانى (47 / 4)، تاريخ بعداد (360 -358 / 9)، دايره المعارف فارسى (1615 / 2)، روضات الجنات (146 -145 / 4)، ريحانه (46 -45 / 4)، سير النبلاء (671 -668 / 17)، العبر (296 / 2)، الكامل (87 / 8)، كشف الظنون (1638 ،1635 ،1257 ،1100 ،424) ، لغت نامه (ذيل/ طاهر)، معجم المؤلفين (37 / 5)، النجوم الزاهره (65 / 5)، الوافى بالوفيات (404 -401 / 16)،وفيات الاعيان (515 -512 / 2)، هديه العارفين (429 / 1).

طبري، ابوعبدالله حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(498 -418 ق)، مفتى، محدث و فقيه شافعى. مفتى و محدث مكه بود. در آمل به دنيا آمد. در 439 ق «صحيح» مسلم را از ابوالحسين فارسى شنيد، و «صحيح» بخارى را از عبدالغافر بن محمد روايت كرد. از ابوحفص بن مسرور و ابوعثمان صابونى و نيز از كريمه مروزى حديث شنيد، و از ناصر بن حسين عمرى مروزى فقه آوخت. مدتى ملازم شيخ ابواسحاق شيرازى بود تا از بزرگان اصحاب وى گشت. قبل از غزالى در نظاميه بغداد درس گفت. اسماعيل تيمى و رزين عبدرى و قاضى ابوبكر بن عربى و وجيه شحامى و احمد بن محمد عباسى و ابوطاهر سلفى و ديگران از وى حديث شنيدند. وى از بزرگان شافعيه بود و او را امام الحرمين مى خواندند، زيرا كه در حدود سى سال مجاور مكه بود و در آنجا به تدريس و فتوا اشتغال داشت. عده اى در مكه نزد وى

فقه آموختند. طبرى فقيه در مكه درگذشت. از آثارش: «العده»، در پنج جزء ضخيم؛ شرح «الابانه» عبدالرحمان فورانى مروزى، در فروع فقه شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (204 -203 / 19)، شذرات الذهب (408 / 3)، العبر (377 / 2)، كشف الظنون (1)، معجم المؤلفين (29 / 4)، الوافى بالوفيات (16 / 13).

طبري، ابوعلي حسن

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 305 ق)، متكلم، اصولى و فقيه شافعى. در بغداد سكنى گزيد و فقه را نزد ابوعلى بن ابى هريره فراگرفت و پس از استادش به تدريس پرداخت و كتاب «المحرر فى النظر» را كه اولين كتاب در خلاف مجرد است، تصنيف كرد كه در «كشف الظنون»به نام «المجرد فى النظر» نيز آمده است. از ديگر آثارش: كتاب «الافصاح»، در فروع فقه شافعى، كه شرح «مختصر المزنى» است؛ «الايضاح»، در فروع فقه شافعى؛ كتاب «العده»،: در فقه، در ده جزء؛ كتابى در «جدل»؛ كتابى در «اصول الفقه». خطيب بغدادى در «تاريخ» خود نام وى را حسين و تاريخ وفات وى را 350 ق ذكر كرده است، و در «الاعلام» دو مدخل يكى به نام حسن و ديگرى به نام حسين با اشتراكات و اختلافات آورده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (274 ،227 / 2) تاريخ بغداد (87 / 8)، رجال الطوسى (374)، روضات الجنات (56 / 3)، ريحانه (45 / 4)، سير النبلاء (63 -62 / 16)، كشف الظنون (1635 ،1612 ،1593 ،211)، الكنى و الالقاب (446 -445 / 2)، لغت نامه (ذيل/ حسن)، معجم المؤلفين (270 / 3)، الوافى بالوفيات (205 -204 / 12)، وفيات الاعيان (76 / 2)، هديه العارفين (270 / 1).

طبري، احسان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، شاعر، مؤلف.

تولد: 1295، سارى.

درگذشت: 9 ارديبهشت 1368، تهران.

احسان طبرى، فرزند فخر طبرى ملقب به فخرالعارفين، در شش سالگى به مكتب سيد عبدالمجيد رفت و قرآن را تعليم گرفت و خواندن و نوشتن آموخت. نصاب الصبيان و كتاب هاى جودى و جوهرى را نيز خواند. در هفت سالگى به مدرسه ى احمديه رفت و پس از پايان دوره ى ابتدايى به

علت تبعيد پدرش به تهران به اتفاق مادرش به آن شهر عزيمت كرد و دوره ى دبيرستان را هم به انجام رسانيد، آنگاه به دانشكده ى حقوق راه يافت و فارغ التحصيل شد. در خلال تحصيل در دانشكده ى حقوق به فراگرفتن علوم ادبيه و عربيه پرداخت و در مدرسه ى سپهسالار نزد اساتيد كسب دانش كرد و با فلسفه و علوم عقلى نيز آشنايى يافت.

در سنين جوانى به سبب آشنايى با تقى ارانى به ماركسيسم گرويد و در سال 1316 همراه با 52 تن ديگر به زندان رضاشاه افتاد و همزمان با تبعيد رضا شاه به جزيره موريس، از زندان رهايى يافت، سپس در فعاليت هاى حزب توده شركت داشت، مدتى سردبيرى روزنامه ى (رهبر) به صاحب امتيازى ايرج اسكندر را در تهران به عهده داشت (11 بهمن 13 -1322 آذر 1325)؛ پس از چندى به اراك تبعيد شد و در سال 1325 در كنگره ى نويسندگان در تهران شركت كرد. در پس ترور نافرجام شاه در سال 1327 و اعلام غير قانونى بودن حزب توده، در سال 1328 به اعدام محكوم شد، ناگزير از ايران خارج شد و به اتحاد جماهير شوروى گريخت و در آكادمى مسكو به تحصيل پرداخت و فارغ التحصيل گرديد و به مقام استادى رسيد، در اين مدت وى در راديو مسكو كار مى كرد و سرانجام پس از نه سال فعاليت در اين كشور به آلمان شرقى رفت و در شهر لايبزيك اقامت گزيد. در برلين دوره ى آكادمى علوم اجتماعى را گذراندن و به دريافت مقام علمى «دكتر هانيل» در فلسفه دست يافت و سال ها در دانشگاه هاى آلمان به تدريس اشتغال داشت. وى با زبان هاى عربى و پهلوى

و روسى و آلمانى و انگليسى و فرانسوى و تركى آذرى و تركى اسلامبولى آشنايى داشت و در تخصش در زمينه ى تاريخ فلسفه و ادبيات بود.

در سال 1357 همزمان با اوج گيرى قيام مردم و انقلاب اسلامى به ايران آمد و فعاليت هاى سياسى خود را با بازگشايى حزب توده از سر گرفت. در سال 1362 بنا به تشخيص مصادر امور، فعاليت حزب توده مغاير مصالح جمهورى اسلامى شناخته و به اتفاق كادر رهبرى حزب دستگير و زندانى شد. وى در زندان به اشتباهات خود و حزب اعتراف كرد و كتاب كژراهه (خرداد 1366) را در اين زمينه نوشت.

احسان طبرى در روزهاى پايانى عمر خود نيز مشغول به نگارش اثرى موسوم به آورندگان انديشه ى خطا بود كه حاوى كنكاشى است در انديشه هاى احمد كسروى، صادق هدايت و سيد حسن تقى زاده اما اين امر با بسته شدن كتاب عمر وى به سبب نارسايى كليوى در سال 1368 به انجام نرسيد و نيمه تمام ماند.

احسان طبرى همچنين به داستان نويسى نيز مى پرداخت. افسانه هاى تمثيلى وى با نثر شبه كلاسيك آن و با استفاده از اساطير ايرانى و اروپايى در خدمت تبليغ مرام سياسى خاصى است. از جمله داستان هاى او مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: شكنجه و اميد (1326)؛ مجموعه اى از قطعات ادبى او و در دوزخ (1327)؛ خدايان از بند رسته (با امضاى طباطبا كه ظاهرا از اوست، 1331)؛ حماسه ى گئومات (چاپ شده در كشورهاى اروپايى شرقى، نمايشنامه تاريخى منظوم)؛ فرهاد چهارم (داستان، استكهلم، 1977 1356)؛ خانواه برومند (داستان)؛ چشمان قهرمان باز است (مجموعه داستان)؛ پنجامه (مجموعه داستان)، چهره خانه (داستان)؛ دهه نخستين (داستان)؛ رانده ستم (داستان).

از احسان

طبرى سه مجموعه شعر به نام هاى از ميان ريگ ها و الماس ها و دريچه پاييز و در سال 1360 مجموعه شعرى به نام ترانه ى خوابگونه (مجموعه شعر نو) طبع و نشر كرد.

علاوه بر آثار فوق مى توان به عنوان هاى ديگرى نيز اشاره نمود: آنتى دورينگ (فردريك انگلس)؛ الفباى مبارزه (استكهلم، 1977 1356)؛ انسان و پراتيك اجتماعى و رفتار فردى وى (در زمينه اخلاق)؛ ايران در دو سده ى واپسين (مجموعه اى از دو كتاب بنياد آموزش انقلابى و بررسى ها درباره برخى از...، 1360)؛ برخى بررسى ها درباره ى جنبش ها و جهان بينى هاى اجتماعى در ايران (چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1970 1348)؛ برخى مسائل حاد انقلاب ايران؛ بررسى چند مسئله ى اجتماعى؛ بررسى هاى اجتماعى و تاريخى؛ بنياد آموزش انقلابى (چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1971 1350)؛ جامعه ايران در دوران رضاشاه (يك تحليل عمومى، چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1977 1356)؛ جامعه و جامعه شناسى؛ چهره ى يك انسان انقلابى (برخى از مسائيل اخلاقى و انسان شناسى، 1360)؛ دانش و بينش (در زمينه عرصه هاى نوين علمى)؛ درباره منطق عمل، دو مقاله درباره ى تبليغات (1361)؛ دو هفته در اتحاد جماهر شوروى (با همكارى نورالدين كيانورى)؛ دوزخ شغالشاه رؤياى چينى (1327)؛ رد تئورى همگرايى (سياسى)؛ زايش و تكامل تئورى انقلابى؛ فروپاشى نظام سنتى و زايش سرمايه دارى در ايران از آغاز تمركز قاجار تا آستانه ى انقلاب مشروطيت (چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1975 1354)؛ سفر جادو؛ سيماى يك انقلابى؛ شناخت و سنجش ماركسيسم (1368)؛ شمه اى درباره ى شناخت ايران و جهان؛ گفتگو با يك روشنفكر مأيوس (نمايشنامه)؛ نوشته هاى فلسفى و اجتماعى.

(1368 -1295 ق)، استاد دانشگاه، نويسنده، مترجم و شاعر. در سارى به دنيا آمد.

قبل از هفت سالگى به ياديگرى علوم دينى پرداخت. دوران دبستان را در سارى گذراند. بعد از تبعيد پدرش به تهران، او نيز به تهران آمد و دوره دبيرستان را به انجام رسانيد، آن گاه به دانشكده حقوق رفت و فارغ التحصيل شد. وى در همان وقت به فراگرفتن علوم ادبى و عربى پرداخت و در مدرسه ى سپهسالار نزد استادان فن كسب دانش كرد و با فلسفه و علوم عقلى نيز آشنايى كامل يافت. در 1316 ش به همراه گروه پنجاه و سه نفر ياران دكتر تقى آرانى زندانى شد. بعد از آزادى به حزب توده پيوست و از برجسته ترين اعضاى آن حزب شد. وى به علت تبليغات كموينستى از جانب رژيم پهلوى به اعدام محكوم شد و ناگزير به شوروى پناه برد و در آنجا به تحصيل پرداخت. پس از آن به برلين رفت و در آنجا موفق به كسب دكتراى فلسفه شد و سالها در دانشگاههاى آلمان به تدريس پرداخت. وى به زبانهاى روسى، آلمانى، انگليسى، فرانسه و تركى تسلط كافى داشت. بع داز انقلاب بهمن 1357 به ايران بازگشت. در 1362 دستگير و زندانى شد. احسان طبرى از بزرگترين نظريه پردازان ماركسيسم در ايران و جهان بود. از حافظه و استعداد شگرف برخوردار بود، و در زمينه ى شعر كلاسيك و نو و داستان و رمان و تحقيقات فلسفى و بررسيهاى لغوى و فرهنگ عاميانه و مسايل سياسى و اجتماعى اطلاعات عميقى داشت. از آثار وى: «فروپاشى نظام سنتى و زايش سرمايه دارى »؛ «شناخت و سنجش ماركسيسم»؛ «خانواده برومند»؛ «روشنفكر مأيوس»؛«زايش و تكامل تئورى انقلابى»؛ «رانده ى ستم»؛ «دهه نخستين»؛ «كژراهه»؛ «حماسه گئومات»؛ «از ميان ريگها و

الماسها»، مجموعه ى شعر؛ «ترانه خوابگونه»، مجموعه ى شعر؛ «آنتى دورينگ»، ترجمه؛ «شكنجه و اميد»؛ «در دوزخ»؛ «روياى چينى».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] سخنوران نامى معاصر (155 -148 / 1)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 2، ص 56)، مازندران، شرح حال رجال معاصر (148 -147 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (314 -313 / 1).

طبري، حافظ ابوعبدالله

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از اكابر فقها و محدثين عامه است. در سال 495 در اصفهان وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

طبري، ظريفه

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

548 ق، از زنان محدث، فاضل، ديندار و نيكوكار. وى دختر ابوالحسن بن ابى القاسم مأمونى طبرى و اهل بلخ بود و از عبدالواحد اسمعيل طبرى استماع حديث كرد و سمعانى از او حديث شنيده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 374 / 2.

طبري، عمادالدين، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 518 ق)، عالم و فقيه امامى. پدرش ابوالقاسم على بن محمد محدثى جليل القدر و مورد اعتماد بود. وى از شاگردان شيخ ابوعلى فرزند شيخ طوسى است. او در كتابش «بشاره المصطفى» كه تأليف آن از 503 تا 518 ق به طول انجاميده از مشايخش پدرش، على بن محمد، و ابوعلى فرزند شيخ طوسى و فقيه حسكا، حسن بن حسين بن بابويه، و محمد بن احمد بن شهريار خازن و شريف عمر بن ابراهيم علوى زيدى و سعيدى ثقفى و ابوطالب يحيى بن حسن جوانى، صاحب «جريده طبرستان»، و حدقه، ابومحمد جبار بن على، و ابوعبدالله حسين بن احمد بغدادى روايت كرده است. شاذان بن جبرئيل قمى و قطب راوندى (م 573 ق) از وى روايت كرده اند. از آثارش: «بشاره المصطفى لشيعه المرتضى»، در هفده جزء؛ «الفرج فى الاوقات و المخرج بالبينات او النيات»؛ «شرح مسائل الذريعه»؛ كتاب «الزهد و التقوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بحارالانوار (141 / 105)، خاتمه مستدرك الوسائل (17 -13 / 3)، الذريعه (156 / 16 ،66 / 12 ،118 -117/ 13 / 3)، روضات الجنات (234 -231 / 6)، ريحانه (202 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 278 ،242 / 6)، فهرست منتجب الدين (164 -163)، فوائد الرضويه (582)، الكنى و الالقاب (443 / 2)، لغت نامه (ذيل/ عمادالدين)، معجم

المؤلفين (420 -419 / 13).

طبري، عمادالدين، عماد الاسلام حسن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 698 ق)، عالم امامى، محدث، فقيه، اصولى و متكلم. معروف به عماد طبرسى با عماد طبرى. از علماى بزگ اماميه در قرن هفتم و از معاصرين محقق حلى و خواجه نصيرالدين طوسى (م 672 ق) است. در فقه و حديث و تحقيق حقايق اصول مذهب و ديگر فنون تصنيفات سودمندى دارد. فتاواى وى در كتب فقهى متأخرين نقل شده است. در 670 ق مناظره اى- در تنزيه خداوند از تشبيه- با اهل بروجرد كرد. در 672 ق به دستور وزير خواجه بهاءالدين محمد از قم به اصفهان رفت و هفت ماه در اصفهان اقامت گزيد و علماى اصفهان و شيراز و ابرقو و يزد و شهرهاى آذربايجان بر گردش جمع شدند و علوم دينى را نزد وى تكميل كردند. از آثار وى:«الاربعون حديثا فى فضائيل اميرالمومنين (ع) و اثبات امامته» يا «اربعين بهائى »؛ «كامل السقيفه» يا «كامل بهائى»، كه در 675 ق تأليف شده و دوازده سال جمع آورى آن به درازا كشيده است. چون اين دو كتابه به خواهش و نام وزير بهاءالدين محمد بن وزير شمس الدين محمد جوينى معروف به صاحب ديوان تأليف شده بهائى نام گرفته است. از ديگر آثارش: «اسرار الائمه» يا «اسرار الامامه» يا «الاسرار فى امامه الاطهار»، كه در 698 ق تأليف شده؛ «جوامع الدلائل»؛ «الكافيه فى الامامه»؛ «تحفه الابرار»؛ «العمده»، در اصول دين و فروع آن؛ «المنهج»، در فقه عبادات و ادعيه؛ «معارف الحقائق»؛ «نهج الفرقان الى هدايه الايمان »؛ «نقض معالم التنزيل» فخر رازى؛ «عيون المحاسن»؛ «بضاعه الفردوس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (214 -212 / 5)، تاريخ نظم

و نثر (734 ،153)، الذريعه (253 -252 / 17 ،333 / 15 ،405 / 3 ،41 -،40 / 2 ،414 / 1)، روضات الجنات (260 -256 / 2)، رياض العلماء (274 -268 / 1)، ريحانه (199 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 41 / 7)، فوائد الرضويه (117 -111)، الكنى و الالقاب (443 / 2)، لغت نامه (ذيل/ حسن و حسين طبرى)، معجم المؤلفين (262 -261 / 3)، هديه العارفين (282 / 1).

طبري، فاطمه

قرن:8

جنسيت:زن

مليت:ايران

ذيحجه 783 ق، از زنان محدث. وى دختر احمد بن رضى طبرى بود. فاطمه نزد جد خود و ساير محدثان حديث شنيد و احاديثى نيز نقل كرد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعلام النساء، 27 / 4؛ خيرات حسان، 9 / 3.

طبري، محيي الدين عبدالقادر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1033 -976 ق)، عالم و اديب شافعى. در مكه به دنيا آمد. در دوازده سالگى قرآن كريم و «الفيه» ابن مالك و «اربعين» نووى را حفظ كرد و در پانزده سالگى شروع به تحصيلات علمى نمود. ادبيات، فقه، تفسير، حديث، طب، منطق، هيئت و حكمت را از بزرگان زمان خويش فراگرفت. طبرى نظم و نثر نيكويى داشت و خطيب و مفتى مكه بود. وى در مكه درگذشت. از آثارش: «عيون المسائل من اعيان الرسائل »؛ «الاساطين فى حج السلاطين»؛ شرح «المقصوره الدريديه» به نام «الآيات المقصوره/ الرايات المنصوره على الابيات المقصوره»؛ «كشف النقاب عن انساب الاربعه الاقطاب»؛ «افحام المجارى فى افهام البخارى»؛ «حسن السريره فى حسن السيره»، در سيره پيامبر (ص)؛ «سل السيف على حل كيف»؛ «كشف الخافى من كتاب الكافى»، در علم عروض و قافيه؛ «عرائس الابكار و غرائس الافكار»، در تفسير.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (168 / 4)، ايضاح المكنون (646 ،379 ،368 ،359،135 ،119 ،97 ،22 / 2 ،404 ،108 ،68 ،7 / 1)، ريحانه (46 / 4)، الكنى و الالقاب (205 / 1)، لغت نامه (ذيل/ عبدالقادر)، معجم المؤلفين (303 / 5)، هديه العارفين (600 / 1).

طبسي واعظ، محمد صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1312 ق)، عالم دينى، فقيه و خطيب. معروف به مسأله گو. از مشاهير اهل منبر در تهران و مورد توجه خاص و عام، به ويژه نيكان و اهل تقوى، بود. از آثارش: ترجمه ى «الطرائف فى مذهب الطوائف» سيد ابن طاووس؛ ترجمه ى «كشف المحجه لثمره المهجه»، سيد ابن طاووس؛ «منهج السداد»، در ترجمه «نجاه العباد» شيخ محمد حسن نجفى، صاحب «جواهر»، با حواشى شيخ مرتضى انصارى و ميرازى شيرازى و ميرزا

محمد حسين شهرستانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (191 / 23 ،130 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 855 / 14)، مؤلفين كتب چاپى (496 -495 / 3).

طبسي، ابوالفضل محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 482 ق)، محدث، عارف و صوفى. وى محدثى بزرگ و شيخ صوفيه بود. از حافظ ابوعبدالله حاكم و ابوطاهر بن محمش و عبدالله بن يوسف بن بامويه و سلمى و ابوبكر حيرى و نظير آنان حديث شنيد. جنيد بن محمد قاينى وجيه شحامى و ابواسعد بن قيرى و عبدالغافر بن اسماعيل و ديگران از وى حديث روايت كرده و او را شيخى ثقه و صوفيى زاهد توصيف كرده اند. مدتى در نظاميه املاء نمود سپس به طبس بازگشت و در همان شهر درگذشت. طبسى تصانيف بسيارى داشت و كتب زيادى نگاشت. از آثارش، كتاب «بستان العارفين»، در تصوف و اخلاق است. از ديگر آثارش «الشامل فى بحر الكامل» يا «الشامل من البحر الكامل»، در عزائم است كه در ابتدا اين كتاب را به نام «نزهه الآفاق يوم اجتماع الاخوه و التلاق» نوشت، اماچون مورد توجه مردم، بويژه شيخ ابوالبركات عبدالله صاعدى فراوى، قرار گرفت مورد تجديد نظر قرار داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (318 / 1)، انساب سمعانى (48 / 4)، ايضاح المكنون (181 / 1)،تذكره الحفاظ (1195 / 3)، سير النبلاء (588 / 18)، شذرات الذهب (367 / 3)،العبر (345 / 2)، كشف الظنون (1024)، معجم المؤلفين (247 / 8)، الوافى بالوفيات (88 / 2)، هديه العارفين (75 / 2).

طبسي، ابوحسين، ابوالحسن احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 358 ق)، فقيه و محدث. وى شيخ شافعيه و شاگرد امام ابواسحاق مروزى بود. در نيشابور از ابن خزيمه و در عراق از ابومحمد يحيى بن صاعت و ديگران روايت كرده و حاكم نيشابورى از وى روايت كرده است. از آثارش «تعليقه» بزرگى است در مذهب كه حدود هزار

جزء دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (50 -94 / 4)، سير النبلاء (112 / 16).

طبسي، احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 926 ق)، عالم و مترجم. وى از علماى اوايل قرن دهم هجرى است كه كتاب «الدر النظيم فى خواص القرآن العظيم» را به فارسى، به خواست برخى از سروران خود، در 926 ق ترجمه كرده است و در آن يادآور شده كه طبق مذهب اهل حق بسم الله جزئى از سوره به حساب مى آيد، مگر در سوره ى برائت، و در پايان متذكر شده كه ملا عبدالعلى بيرجندى اين كتاب را در 901 ق شرح كرده است.[1]

ملا احمد بن حاج محمد طبسى سكاكى مترجم كتاب الدر النظيم در خواص قرآن عظيم كه در سال 936 هجرى بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (85 / 8 ،101 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 13 / 10)، گنجينه ى دانشمندان (30 / 6).

طبسي، عبدالواحد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالواحد و فرزند فقيه او آقا ميرزا محمد رحيم معروف به (آقا ميرزا) كه مردى فقيه و اصولى و حافظ و حكيم و قاضى و بزرگوار و مهربان و نوع دوست بوده و داراى چهار فرزند دانشمند به اسامى زير بوده است.

1- آقا محمدعلى مشهور به (آقا بزرگ) كه فقيهى حكمى و اصولى و حافظ بوده است.

2- آقا محمدرضا مشهور به (آقا ميانه) كه وى نيز مردى فقيه و فيلسوف و متكلم و خطيب سخنورى بوده و در سال 1376 وفات نموده است.

3- شيخ بزرگوار علامه معروف به (آقاى مشارق).

4- عالم فاضل آقا شيخ ذبيح اللَّه مشهور به (آقاى شيرى) بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبسي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدرضا بن عباس بن على بن الحسن بن عبدالله الطبسى الخراسانى از آيات عظام و فقهاء كرام و مصنفين والامقام عالم تشيع و مجتهدين مسلم الاجتهاد حوزه علميه نجف و قم مى باشند عالمى عامل و فاضلى كامل و بسيار خليق و متواضع و داراى ملكات فاضله اخلاقى مى باشند. در 18 شعبان 1324 قمرى در مشهد رضوى على من تشرفها السلام متولد شده و پس از نشو و نما در ميان خانواده متدين و شريف خود و طى مبادى اوليه در طب در سن 18 سالگى سنه 1340 ق به مشهد آمده و سطوح اوليه را از مرحوم اديب نيشابورى و علامتين سيد محمد حسين شهرستانى و سيد محمدباقر مدرس و سيد مرتضى يزدى استفاده نموده و پس از آن مسافرت به قم و فقه و اصول را از علمين آيتين مرحوم حاج سيد محمدتقى خونسارى و آميرزا سيدعلى يثربى كاشانى استفاده نموده و حكمت و معقول را

از مرحوم ميرزا على اكبر حكيم يزدى و آيت الله ميرزا محمدعلى شاه آبادى خوانده و مدت 7 سال از محضر آيت الله العظمى حايرى استفاده نموده و خلال اين مدت مسافرتى به عراق و عتبات عاليات نموده و مراجعت به قم كرده و پس از مدتى مهاجرت به نجف اشرف كرده و از محضر علامه كبير حاج شيخ محمدجواد بلاغى و آيت الله ضياءالدين عراقى و بالاخص آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله نائينى قدس الله اسرارهم فقها و اصولا و تفسيرا و كلاما استفاده كافى و وافى نموده و از خواص اصحاب مرحوم آيت الله اصفهانى و مورد توجه مخصوص آن جناب گرديده و تا فوت آن مرحوم 1365 قمرى از اعضاء رئيسه مجلس استفتاء ايشان بوده تا بعد از رحلت آن جناب كه ملازم منزل خود گرديده و به تدريس و تاليف كتب مفيده اشتغال دارند.

مراتب اجتهاد و مقامات علمى معظم له مورد گواهى و تصديق آيات عظام قم و نجف اشرف است از جمله آيت الله العظمى اصطهباناتى درباره وى مرقوم فرموده لايخفى ان ولدنا الروحانى حجه الاسلام الحاج الشيخ محمدرضا الطبسى النجفى مجتهد عادل يتبع اقواله كثرالله فى العلماء العالمين امثاله 15 شهر ربيع الثانى 1378 ق محل امضاء مبارك- و مرحوم آيت الله العظمى حاج سيد عبدالهادى شيرازى لايخفى ان جناب الشيخ المعظم له دامت بركاته قد بلغ درجه الاجتهاد والله ولى التوفيق 23 ذى القعده 1378 محل امضاء شريف.

معظم له تا ذى القعده 1391 قمرى در مركز ولايت علوى نجف اشرف به وظائف دينى و روحى اشتغال داشت ولى در تاريخ مزبور روى فشار دولت شويم بعثى عراق با ده ها هزار نفر مردم شرافتمند و نجيب ايرانى مقيم عراق از روحانين محترم و طبقات

ديگر به ايران اخراج و به حكم ضرورت و علاقه به روضه منوره فاطمه معصومه عليهاالسلام رحل اقامت به قم انداخته و به تاليف و تصنيف و مباحثات علمى اشتغال دارند و آيات عظام قم و زعماء حوزه علميه از تجليل و احترام نسبت به مقام شامخ علمى آن جناب كوتاهى نمى نمايند.

و اما تاليفات مطبوع و مخطوط ايشان از اين قرار است.

1- الشيعه و الرجعه دو جزء در احوالات حضرت حجت عجل الله فرجه و رجعت ائمه عليهم السلام كه مكرر طبع شده است.

2- و در الاخبار فيما يتعلق بحال الاحتضار كه در نجف به طبع رسيده است.

3- ذرايع البيان فى عوارض اللسان دو جزء كه در نجف چاپ شده است.

4- المنيه فى حكم الشارب و اللحيه در نجف و بصره به طبع رسيده است.

5- الدر الثمين فى التختم باليمين در بيروت چاپ شده.

(گوهر وزين در ترجمه آن به قلم اين نويسنده كه در قم چاپ شده است).

6- حاشيه طريق النجاة به طبع رسيده است.

7- النجعه فى الرجعه به طبع رسيده است.

8- عقد الفرايد فى اصول العقايد به طبع رسيده است.

9- مصباح الظلام فى هدايه الانام به طبع رسيده است.

10- القول الفصيح فى اصول الدين الصحيح به طبع رسيده است.

11- تبصره المتعلمين فى اصول الدين به طبع رسيده است.

12- ذخيره الصالحين فى شرح تبصره المتعلمين 8 جلد غير مطبوع.

13- حاشيه وسيله النجاه غير مطبوع.

14- حاشيه انيس المقلدين 15- حاشيه اى بر تبصره علامه من اوله الى آخره.

و تاليفات ديگرى كمه به آن اشتغال دارند.

فرزندان برومند و نجبائى دارند كه سرآمد آنان در علم و كمال و قلم مرحوم ثقه الاسلام آقا شيخ محمدعلى مشهور به نورالدين طبسى بودند و

در سنين جوانى در تهران بدرود حيات گفته و در قبرستان وادى السلام قم مدفون و پدر پير خود را براى هميشه داغدار نمود و ديگر آقا عمادالدين طبسى و سوم آقا نجم الدين طبسى كه به درس و بحث دينى اشتغال دارند و نيز فرزندان ديگرى كه بعضى به رشته كار و بعضى به تحصيلات مقدماتى مشغولند و فقهم الله تعالى لمرضاته و جعلهم من عسا كروليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

طبسي، محمدتقي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج محمدتقى طبسى از شاگردان محقق آقا جمال الدين خونسارى صاحب كتاب (ادعية الاسابيع) و ترجمة مهج الدعوات و ترجمه ادعية الاسابيع بوده كه به امر شاه سلطان حسين صفوى نموده است و حاشيه بر مدارك نوشته و در سال 1125 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبسي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسين طبسى فقيهى بزرگوار از مراجع تقليد زمان خود و محور تقوا و علم و مجسمه فضل و علم بوده است.

وى در خدمت مررحوم آيت اللَّه ملا ميرزا محمدابراهيم طبسى تلمذ نمود و بعد از آن مجتهدا مهاجرت به سامرا و از محضر و درس مجدد شيرازى ميرزاء بزرگ استفاده نموده و پس از آن از محضر سيد استاد سيد محمد اصفهانى فشاركى و شيخ محمد كاظم آخوند خراسانى بهره مند شده و بعد از وفات ميرزاء شيرازى به طبس برگشته و به رياست و زعامت و مرجعيت اين سامان رسيده و بسيارى از اعلام كه از ايشان است ملا محمد بن ملا على اكبر طبسى و علامه بزرگوار آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا طبسى نجفى استفاده نموده اند.

وى در 18 شعبان 1359 قمرى بدون اولاد از دنيا رفت داراى كتابخانه نفيس و ارزنده اى در علوم مختلفه بود كه پس از اندكى از دست عيالش بيرون رفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طبسي، معين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، عالم دينى و منطقى. وى از علماى قرن نهم هجرى است كه در 894 ق حاشيه اى بر حاشيه ى مير سيد شيف جرجانى بر «شرح المطالع»، در منطق نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (78 -77 / 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 137 / 9)، گنجينه ى دانشمندان (30 / 6).

طبعي اصفهاني، عنايت الله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 944 ق)، شاعر و طبيب. معروف به حكيم خباز. وى از پزشكان نام آورد روزگار خود بود كه علاوه بر مهارت در پزشكى، در سرودن غزل نيز توانا بود. از اوست:

شمع ما را تاب پرافشانى پروانه نيست

جانفشانى از برون انجمن خواهيم كرد

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (685)، تحفه سامى(86)، تذكره ى روز روشن (498)، الذريعه (644 / 9)، فرهنگ سخنوران (586).

طبي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1295، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: داروسازى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى از دانشگاه تهران، فوق تخصص در تكنيك داروسازى صنعتى از دانشگاه رنه دكارت پاريس، گواهى كنترل دارو و داروسازى به ترتيب از لابراتورهاى كنترل داروئى پاريس و روابط علمى و فرهنگى وزارت خارجه فرانسه، تقديرنامه از رئيس لابراتور كنترل فيزيك و شيمى فارماسى سانترال پاريس.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح تحقيقى آنتوسيانين كه فاكتور ويتامين P محسوب مى شود و عروق موئى را محكم و قابل ارتجاع مى نمايد در نتيجه از سكته هاى مغزى و قلبى جلوگيرى مى كند، استخراج آنتوسيانين از قره قات ايران و استخراج آنتوسيانين موجود در قرص ديفرال ساخت فرانسه و مقايسه آنها با RF و ترسيم منحنى ها در اسپكتر نتيجه آنكه آنتوسيانين موجود در قرص ديفرال معادل يك گرم در قره قات ايران است، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 44 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

ابداع:

فورمولاسيون محصول گياهى به اسم Cressun Compose كه مورد استفاده ضد عفونى، ضد التهاب پروستات، سوزش مجرا، بى اختيارى ادرار، تكرار ادرار شبانه، دافع سنگ كليه (سنگريزه را دفع و سنگ درشت را با تسكين درد به تدريج ذوب مى كند) همچنين

محلولى براى تسكين درد دندان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

تجزيه كمى و كيفى سريع كاتيونها و آنيونها، داروهاى شيميائى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 45، تعداد مقالات به زبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

استخراج آنتوسيانين، بررسى اكسى پيانها براى ساخت مستقيم قرصها با ماشين دوار.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

طبيب احمد آبادي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مشهور به «ناصر حكمت» فرزند ميرزا محمّد على بن حاج محمّد.

عالم فاضل، و حكيم جامع، و طبيب حاذق، عابد زاهد ورع متقّى، از اطبّاى مشهور، و مدّرسين طبّ قديم در اصفهان به شمار مى رفت. در تداوى امراض، مهارت و حذاقتى داشت و معالجات غريبه اى از او نقل مى شود.

در نزد ميرزا عبدالعلى هرندى، و ميرزا ابوالقاسم مدّرس رشتى، و حاج ميرزا محمد باقر حكيم باشى، و ميرزا ابوالحسن پاقلعه اى، و مدّت زمانى نزد آخوند كاشى و جهانگير خان قشقائى تلمّذ نموده، و در دوشنبه دوّم ربيع الثانى سال 1371 بسنّ نود و سه سالگى در اصفهان وفات يافته، در تكيه مادر شاهزاده مدفون گرديد.

رساله «افيونيّه» از تأليفات او است كه به فارسى تأليف نموده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

طبيب اصفهاني، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، شاعر و طبيب. صاحب تذكره ى «اختر» درباره ى او نوشته است: 3 «سيدى است عزيز و طبيبى مشفق و مسيحادم. از سادات دارالسلطنه ى اصفهان از حمله رفقاى قديم فقير رو در حسن اخلاق بى نظير. بسيار شكسته حال و درست آشنا. با نهايت وارستگى و كمال استغناء». وى از معاصران هدايت صاحب «مجمع الفصحا» مى باشد كه علاوه بر دانش پزشكى در شاعرى نيز دست داشته است. اثر وى «ديوان» شعر مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (399)، حديقه الشعراء (1105 / 2)، الذريعه (645 / 9)، مجمع الفصحا (721 / 5).

طبيب اصفهاني، عبدالباقي موسوي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1171 / 1168 ق)، شاعر و طبيب. از سادات موسوى اصفهان بود. نياكان وى در روزگار شاه عباس اول صفوى از فارس به اصفهان كوچيدند و در آن شهر مسكن گزيدند. پدرش حكيم باشى شاه سلطان حسين صفوى بود و خود او نيز طبيب و نديم نادرشاه افشار. بعد از نادرشاه، كلانتر اصفهان شد و پس از چندى اين كار را به برادرش ميرزا عبدالوهاب واگذاشت و خود با شاعران و اديبان اصفهان، هاتف، عاشق، آذر، مشتاق و صهبا به معاشرت پرداخت. طبيب در سرون غزل توانا بود. از آثار وى: «ديوان» شعر، مشتمل بر قصايد و غزليات و قطعات و رباعيات؛ مثنوى «محمود و اياز»، در حدود 3000 بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ارمغان (س 7، ش 2 و 3، ص 101)، تاريخ ادبيات ايران، براون (186 / 4)، تذكره ى روز روشن (499)، تذكره القبور (399 -397)، دايره المعارف فارسى (1618 / 2)، دويست سخنور (215 -214)، الذريعه (645 -644 / 9)، سفينه المحمود (254 -252 / 1)، فرهنگ

سخنوران (586)، لغت نامه (ذيل/ طبيب اصفهانى)، مجمع الفصحا (721 -719 / 5)، منظومه هاى فارسى (380 -379)، مواد التواريخ (388)، نگارستان دارا (227)، يغما (س 18، ش 4، ص 212).

طبيب اصفهاني، نصيرالدين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1191 ق)، اشعر و طبيب. وى در جهرم به دنيا آمد و در اصفهان به تحصيل پرداخت و به سبب اقامت طولانى در آن شهر به اصفهان مشهور شد. به علت جامع الاطراف بودن در علم، به نصيرالدين ثانى يا نصيرالدين محمد ثانى شهرت يافت. وى جد بزرگ فرصت شيرازى و طبيب و نديم خاص كريم خان زند بود. نصيرالدين طراح مسجد وكيل و تعيين كننده ى قبله آن بود. از جمله آثارش: «اساس الصحه»، در طب، به عربى؛ «جام گيتى نما»، در حكمت، به فارسى؛ «حل التقويم»، در نجوم، به فارسى؛ «ديوان» شعر. مشهورترين اثر وى مثنوى «پير و جوان» است كه نام اصلى آن «بهار و خزان» بوده و به نام «بهاريه» نيز مشهور است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (107 -105)، بزرگان جهرم (372 -354)، تذكره القبور (524 -523)، دويست سخنور (217 -216)، الذريعه (1200 ،1197 / 9 ،67 / 7 ،26 / 5)، ريحانه (188 -186/ 6)، سفينه المحمود (330 -327 / 1)، صبح گلشن (7 /524) فرهنگ سخنوران (936)، لغت نامه (ذيل/ نصير)، مجمع الفصحا (1037 -1036 / 6)، منظومه هاى فارسى (379 -378)، نگارستان دارا (266 -264).

طبيب بخاري، عبدالحكيم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، پزشك و شاعر. وى از پزشكان نام آور روزگار خود بود كه دانش پزشكى را نزد پدرش آموخت. او علاوه بر مهارت در پزشكى، درس سرودن غزل نيز توانا بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (634 -633).

طبيب بروجردي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، شاعر، طبيب. از اهالى بروجرد بود. براى تحصيل به كردستان رفت و مدتى در آن ديار حكيم باشى امان الله خان والى آنجا بود و بعد از مدتى به بروجرد مراجعت كرده و مشغول خدمت محمد تقى ميرزا شد و در همان شهر درگذشت. از اوست:

ز باده دوش چنان مست كرد باده فروشم

كه تا به صبح قيامت خراب باده ى دوشم

چمن اگر همه باغ بهشت بى تو نخواهم

شراب اگر همه آب حيات بى تو ننوشم

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1106 -1105 / 2)، سفينه المحمود (263 -262 / 1)، فرهنگ سخنوران (587)، مصطبه ى خراب (125 -124)، نگارستان دارا (226).

طبيب تهراني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، پزشك و مترجم. پدرش در اوايل سلطنت ناصرالدين شاه طبابت مى كرد. ميرزا محمد كتاب «وبائيه در طب» را كه مربوط به يكى از اطباى اروپايى بود ترجمه و تهذيب كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (7 /3349 / 2) مؤلفين كتب چاپى (462 -461 / 5).

طبيب خراساني، هاشم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

طبيب ماهر، و فاضل كامل، در شهر نساء ابيورد متولد شده، و در اصفهان ساكن گرديد، و در اين شهر به سال 1154 وفات يافته، در بقعه ى تكيه ى آقا حسين خوانسارى مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

به تاريخش رقم زد كلك خادم

وطن بادش بهشت جاودانى

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

طبيب رازي، بهاءالدوله حسن

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 907 ق)، طبيب. مولد و منشأ وى شهر رى بود. كتاب «خلاصه التجارب»، كه از كتابهاى معتبر پزشكى به شمار مى رفته و تأليف آن در 907 ق به پايان رسيده، از آثار علمى اوست. از ديگر آثارش كتاب «هديه الخير»، در شرح چهل حديث، در عرفان است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (207 / 25 ،218 -217 / 7)، ريحانه (289 / 1)، رى باستان (341 / 2)، كشف الظنون (718)، هديه العارفين (832 / 1).

طبيب شرابي، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از اعيان اصفهان و طبيب مسيحا نفس، از شاگردان ميرزا نصير [اصفهانى و آقا محمد بيدآبادى] بوده، در سال 1238 وفات يافته، شاعر و اديب بوده، و در شعر «منصور» تخلص مى نموده، داراى ديوان اشعار است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

طبيب شيرازي، تقي الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، طبيب. از پزشكان عهد سلطان سليمان خان (974 -926 ق) و از شاگردان غياث الدين منصور حكيم دشتكى مشهور بود. از آثار وى: «انيس الاطباء»، در طب، كه كتابى است متمشل بر مجربات.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (344 / 1)، كشف الظنون (197).

طبيب شيرازي، عبدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، طبيب، شاعر، متخلص به طبيب. در شيراز به دنيا آمد و علوم عقلى را نزد ملا احمد يزدى و حكمت طبيعى را از حاج ميراز سيد رضى فراگرفت. او با عارفان معاشرت داشت. وى از معاصران رضا قلى خان هدايت بود، ولى چند سال پيش از تأليف كتاب «مجمع الفصحا» درگذشت. برخى از تذكره ها در سال مرگ وى اختلاف دارند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1107 -1106 / 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (521 -519 / 3)، الذريعه (645 / 9)، رياض العارفين (268 -267)، طرائق الحقائق (337 -336 / 3)، فارسنامه ى ناصرى (1174 -1173 / 2)، فرهنگ سخنوران (587)، مجمع الفصحا (721 / 5)، مرآت الفصاحه (376 -375)، مصطبه ى خراب (121).

طبيب شيرازي، منصور

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 798 ق)، طبيب. وى از خاندان معروفى از پزشكان شيراز و نواده ى برادر نجم الدين محمود الياس طبيب شيرازى است كه در بيمارستان مظفرى به امر طبابت اشتغال داشت. از آثار مهم او در اين رشته كتاب «تشريح البدن» يا «تشريح منصورى» يا «تشريح الابدان» است كه در 798 ق آن را در پنج بخش به نام اميرزاده پير محمد بهادرخان گوركانى به رشته ى تحرير درآورد. اين كتاب تأثير بسزايى در پيشرفت علم تشريح داشته است. اثر ديگر وى «كفايه مجاهديه» يا «كفايت منصورى» است كه آن را به نام سلطان زين العابدين مظفرى تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (227 -226)، تاريخ علوم و فلسفه ى ايرانى (708 -707)، الذريعه (99 -98 / 18 ،185 -184 / 4).

طبيب شيرازي، نجم الدين محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 690 ق)، طبيب، نويسنده و شاعر. وى از خاندان معروفى از پزشكان شيراز بود كه مورد توجه خاص رشيدالدين فضل الله همدانى قرار داشت و در طب و فقه صاحب نظر بود. وى رياست بيمارستان دروازه درب سلم شيراز را بر عهده داشت. در شيراز درگذشت و در محله ى باغ نو دفن شد. طبيب شعر فارسى را نيك مى سرود و آثار به دو زبان فارسى و عربى تأليف كرده است كه برخى عبارتند از: «الحاوى فى علام التداوى»؛ «غياثيه»، در طب به فارسى؛ «مختصر»، در طب؛ «لطايف الرشيديه»؛ «تحفه الحكماء»؛ «اسرار النكاح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ علوم و فلسفه ايرانى (697)، الذريعه (73 / 16 ،236 / 6)، فارسنامه ى ناصرى (1152 -1151 / 2)، كشف الظنون (628).

طبيب كرماني، عبدالرزاق

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، نويسنده و طبيب. وى از پزشكان معاصر سلطان حسين بايقرا و امير عليشير نوايى (م 906 ق) بوده و كتاب «شفاءالاسقام» را در طب به نام امير عليشير نوايى تأليف كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (273)، الذريعه (203 -202 / 14).

طبيب هروي، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، طبيب. در هرات مى زيست. در پايان عمر همرا ظهيرالدين بابر (937 -899 ق) به هندوستان رفت و رساله ى «غرايب و عجايب هندوستان» را در آنجا تأليف كرد. طبيب كتابى نيز در لغات و اصطلاحات طبى به نام «جواهر اللغه» يا «بحر الجواهر» دارد كه نخست آنرا به نام جلال الدين ملك دينار، از امراى زمان خود، تأليف كرد و سپس روايت ديگرى از آن انتشار داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ علوم و فلسفه ايرانى (716 -715).

طبيب، عبدالباقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ميرزا محمد على طبيب، از اطباء معروف بوده، و مدتها نزد جمعى كثير طب و فلسفه و ادب آموخته كه از آن جمله مرحوم هماى شيرازى را بايد نام برد. متجاوز از يكصد سال عمر نموده، در 18 ذى حجه سال 1346 وفات يافته، در صحن تكيه ى آغاباشى، جنب تكيه ى خاتون آبادى مدفون گرديد.

از فرزندانش سه تن جزو طبيبان معروف اصفهان در محله ى پاقلعه بوده اند:

1- ميرزا ابراهيم وثيق الحكماء.

2- ميرزا اسماعيل مشير الحكماء.

3- ميرزا مرتضى اعتماد الحكماء.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

طبيب، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

طبيب حاذق، و حكيم ماهر، و فقيه جامع [!] متوفى در 1269، مدفون در تكيه ى مادر شاهزاده.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

طبيب، محمد مسيح

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، طبيب و دانشمند. از پزشكان نامى عهد صفويه بود. او طب را نزد حكيم محمد مؤمن فراگرفت و همانند استاد خود در داروشناسى مهارت داشت. به روزگار شاه سليمان (1105 -1078 / 1077 ق) و شاه سلطان حسين به طبابت مشغول بود. از آثار وى: نسخه ى «معجون مسيحى»؛ نسخه ى «مفرح مسيحى»؛ كتاب «دستور مسيحى»، در فن پزشكى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ علوم و فلسفه ايرانى (799).

طبيب، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل اديب شاعر، و طبيب كامل، در اصفهان ساكن، و در سال 1318 وفات يافته، نزديك بقعه ى آقا محمد بيدآبادى مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

گفت دانش براى تاريخش

از جهان شد ارسطوى ثانى

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

طبيب، هادي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج ميرزا كوچك. پدرش در شب 4 شنبه 14 ربيع الثانى سال 1181 وفات يافته، خود از اطبّاى اصفهان، و به حذاقت و مهارت معروف بوده، پس از فوت در مقبره سر قبر آقا مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

طبيب، يوسف

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، طبيب. از پزشكان نام آور زمان خود و از شاگردان محمد بن زكرياى رازى (م 320/ 313 ق) بود. رازى رساله ى «فى الادوية العين و علاجها و مداواتها و تركيب الادويه لما يحتاج اليه من ذلك» خود را براى يوسف نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ طب (659 -658 ،431 ،387/ 2)، عيون الانباء فى طبقات الاطباء (392).

طبيبي كاشاني، مظفر

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 930 ق)، شاعر و طبيب. وى از طبيبان حاذق بوده و غزل را نيكو مى سروده است. از اوست:

آمد رقيب و طره ى جانان من گرفت

گويا اجل رسيد و رگ جان من گرفت

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (685)، تذكره ى روز روشن (499)، فرهنگ سخنوران (587).

طرازي بغدادي نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 422 ق)، مسند، محدث، فقيه و اديب حنبلى. مسند خراسان و از بزرگان نيشابور بود. از ابوالعباس اصم و ابوحامد احمد بن على بن حسنويه و ابوبكر محمد بن مؤمل و ابوعمر و بن مطر و ديگران حديث شنيد. ابوبكر خطيب بغدادى و صاعد بن سيار و ابوسعد على بن عبدالله بن ابى صادق و ديگران از وى حديث شنيدند. ابونعيم حافظ از او اجازه روايت داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (284 / 1)، سير النبلاء (410 -409 / 17)، شذرات الذهب (225 / 3)، العبر (248 / 2).

طرائفي عنزي نيشابوري، ابوالحسن احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 347 / 346 ق)، مسند و محدث. نسبت وى به طرائقى به جهت فروش طرائف يا اشياء طرفه و نادرى است كه از چوب و تخته مى سازند. وى از محمد بن اشرس و سرى بن خزيمه حديث شنيد، آن گاه به سوى عثمان بن سعيد دارمى رفت و بيشترين حديث را از وى شنيد.ابوعلى حافظ و ابوالسحين حجاجى و حاكم و ابن محمش و سلمى و يحيى بن مزكى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. حاكم گويد كه وى محدثى صدوق بود. گويا مدتى، براى تجارت، نه براى استماع حديث، در بغداد اقامت داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (57 / 4)، سير النبلاء (520 -519 / 15)، شذرات الذهب (372 / 2)، العبر (72 / 2)، النجوم الزاهره (362 / 3)، الوافى بالوفيات (45 / 8).

طرسوسي اصفهاني، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(595 -502 ق)، مسند، محدث و فقيه حنبلى. وى از ابوعلى حداد و يحيى بن منده و محمد بن طاهر و محمد بن عبدالواحد دقاق و محمود بن اسماعيل اشقر و ابى نهشل عبدالصمد عنبرى حديث شنيد. ابوموسى عبدالله بن عبدالغنى و يوسف بن خليل و گروهى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. او به احمد بن ابى الخير اجازه روايت داد. در «العبر»، صاحب عنوان تحت نام طرطوسى آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (246 -245 / 21)، شذرات الذهب (321 -320 / 4)، العبر (112 / 3)، النجوم الزاهراه (138 / 6).

طرفه، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1292 ش)، پزشك و نويسنده. در كاشان به دنيا آمد. دوره ى ابتدايى و متوسطه را در دارالفنون گذراند پس از آنبه دانشكده ى پزشكى راه يافت و در 1317 ش فارغ التحصيل گرديد. در 1320 ش در ورزارت بهدارى به سمت چشم پزشك استخدام شد و در 1331 ش براى گذراندن دوره ى تخصصى تراخم شناسى به فرانسه، مراكش و الجزاير مسافرت كرد و پس از اخذ ديپلم عالى تراخم شناسى از دانشگاه الجزيره براى مطالعه در تراخم به اسپانيا و ايتاليا مسافرت كرد. در 1333 ش به ايران مراجعت كرد و در بيمارستان فيروزآبادى مشغول كار شد. در 1336 ش براى ايراد سخنرانى راجع به درمان تراخم از طرف كنگره ى بين المللى چشم پزشكى به پاريس دعوت شد و متن سخنرانى وى در مجله ى رسمى بين المللى تراخم شناسى پاريس به چاپ رسيد. اثر وى: «تراخم شناسى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (841 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (773 -772 / 2).

طرفه، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي طرفه

محل تولد : دشت آزادگان

شهرت : طرفي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/7/10

حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ علي طُ_رفه

مشهور به شيخ علي طُرفي

1- نسب

2- معرفي نياي پدري

3- زندگينامه

1- نسب شيخ على طرفى

حاتم طايى شخصيت معروف تاريخ كه به بخشش و كَرَم مشهور است از ديار يمن است. و از عشيره بزرگ طِيّ. فرزند او عدى بن حاتم از ياران خاص پيامبر اسلام و اميرالمومنين بود. عدى سه پسر داشت به نام هاى طُرفه، طارف و

طريف كه هر سه در جنگ صفين در ركاب امام خود به دست سپاه معاويه به شهادت رسيدند. داستان ايمان آوردن عدى، تعريف كم نظير پيامبر از او و همچنين داستان هايى كه از فداكارى ها و ارادت او و فرزندانش نسبت به خاندان عصمت و طهارت خبر مى دهند بسيار است.

خانواده عدى پس از اسلام آوردن به خدمت پيامبر مكرّم اسلام به مدينه آمدند و پس از دوره حيات ظاهرى ايشان و در دوره حكومت اميرالمومنين به كوفه هجرت كردند.

عشيره بزرگ بنى طُرُف كه از بنى طِىّ هستند اكنون در يمن، عراق و جنوب خوزستان زندگى مى كنند.

حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ على طُرفى (طُرفي) فرزند مرحوم آيت الله حاج شيخ عيسى طرفى از همين عشيره اند. از افتخارات اين خانواده همين بس كه همه اجداد آنان از بزرگان و علماى مخلص و مجاهدند و به ارادت به اهلبيت و مردمى بودن شهره اند..

2- همه قبيله من عالمان دين بودند...

حاج شيخ على طرفى فرزند شيخ عيسي فرزند شيخ سالم فرزند شيخ محمد...

آيت الله حاج شيخ عيسى طرفى از فقهاي مجاهد و بزرگ خوزستان است. ايشان در جوانى به عشق معارف اهلبيت عليهم السلام به نجف اشرف هجرت كردند و نزديك به20 سال از عمر پر بركتشان را صرف تحصيل علوم حقه شيعه كردند. آيت الله طرفى پس از كسب اجازه اجتهاد و به درخواست مردم ديار خود و دستور مراجع عظام نجف به ايران بازگشتند و به ارشاد اهالى خوزستان پرداختند. ايشان از سال 41 با حضرت امام آشنا شده و به نهضت

پيوستند. حاج شيخ عيسى طرفى نماينده حضرت امام و اولين امام جمعه دشت آزادگان و امام جمعه موقت آبادان بودند. محبوبيت ايشان ميان مردم عرب و عجم خوزستان زبانزد است.

شيخ سالم پدربزرگ حجت الاسلام شيخ على طرفى از بزرگان و عالمان مجاهد و مردمى بوده است كه در واقعه معروف جهاد عشاير بنى طرف عليه غاصبان انگليسى حضور داشته است.

شيخ محمد پدر شيخ سالم از علماى بزرگ و مخلص و صاحب كرامت بوده است. در سفرى كه به زيارت حضرت امام رضا عليه السلام ميرفته، به سختي بيمار مي شود و حضرت را در راه زيارت كرده و از ايشان شفا مى گيرد. و با مركبي كه حضرت به ايشان عطا فرموده بودند راه طولاني مشهد را در اندك زماني با طيّ الارض مي پيمايد. مقبره ايشان در دشت آزادگان واقع در هميلي نزديك مقبره سيد خلف است.

3- نگاهي كوتاه به زندگي روحاني مبارز و رزمنده بسيجي، نماينده امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري (دام ظله) و امام جمعه دشت آزادگان (سوسنگرد، بستان و هويزه)

ما زنده از آنيم كه آرام نگيريم

موجيم كه آسودگى ما عدم ماست

حجت الاسلام و المسليمن حاج شيخ علي طُرفي (طُرفه) دهم مهرماه سال 1328 ديده به جهان گشود. پدرش علامه مجاهد حضرت آيت ا لله حاج شيخ عيسي طُرفي از علماي خوزستان و ياران حضرت امام بودند كه از ابتداي نهضت حضرت امام (ره) ضمن ارتباط مستمر با ايشان، به مبارزه با رژيم شاهنشاهي پرداختند و بارها از سوي ساواك مورد بازجويي قرار گرفتند. پس از

انقلاب از سوى حضرت امام خمينى(ره) به عنوان نماينده در آبادان، سوسنگرد، بستان و هويزه انتخاب شدند. حاج شيخ عيسي طُرفي دوشادوش رزمندگان اسلام در خط مقدم جبهه حاضر مي شدند و با سخنراني هاي پرشور خود در دل هاى بسيجيان شوق مجاهدت و ايثار در راه خدا را افزون مى كردند. ايشان سرانجام در سال 61 بر اثر عارضه قلبي به ملكوت اعلي پيوستند و به وصيت خودشان در ميان شهداي جنگ در گلزار شهداي اهواز به خاك سپرده شدند.

حجت الاسلام حاج شيخ علي طُرفي تحصيلات ابتدايى و متوسطه را تا دوم دبيرستان در آبادان سپري كرد و سال هاى پايانى دبيرستان را در سوسنگرد به آخر رساند. از خاطرات شيرين ايشان در سنين نوجواني، ملاقات با حضرت امام خميني (ره) به همراه پدرشان است. در اين باره چنين مى گويند: اولين بار سال 41 به همراه مرحوم والد با حضرت امام رضوان الله تعالي عليه در بيت ايشان واقع در محله يخچال قاضي قم ملاقات كردم. چهره امام و بيان ايشان چنان جذاب و زيبا بود كه مجذوب ايشان شدم. من در آن زمان 13ساله بودم و همان ملاقات در روح و جان من تأثير عميقي گذاشت به طوري كه عاشق امام و سخنان و خط مشي انقلابي ايشان شدم. به گفته حجت الاسلام طُرفي، از همان زمان كه مرحوم آيت الله حاج شيخ عيسي طُرفي با امام در شهر مقدس قم ملاقات كردند، خانه ايشان كانون گرم انقلاب و سيره امام، الگوي جاويدان زندگانيشان شد. اين سيره عملى از آغاز نهضت مقدس حضرت امام تا مرحله پيروزي و تا به امروز

تداوم دارد. وى پس از اخذ ديپلم، براي گذراندن دوره نظام وظيفه به شهرهاي تهران، كرمان و شيراز اعزام شدند و پس از طي دوران خدمت سربازي، حدود سال 1350 جهت تحصيلات حوزوي به شهر مقدس قم هجرت كرد. اوج فعاليت انقلابي حجت الاسلام طُرفي از زمان شروع نهضت و در دوران طلبگي در شهر مقدس قم متبلور گرديد. در آن زمان ضمن تماس و ملاقات با عده اي از پيروان و شاگردان حضرت امام و منتسبين به بيت شريف ايشان از جمله: آقاي اعرابي داماد امام، به مباني نهضت امام آگاهي يافته و خود يكي از مبلّغين و مروّجين آن شد و با شركت در راهپيمايي ها و پخش اعلاميه و... به انجام وظايف انقلابى پرداخت. در سال هاي 56 و 57 به منظور آگاهى بخشى به مردم مانند رساندن اعلاميه و نوار سخنراني هاي انقلابي، به صورت مستمر به شهرهاي خوزستان به ويژه آبادان سفر مي كردند و در مساجد، مجالس، محافل و نشست هاي سرّي با ايراد سخنراني، آخرين مواضع انقلاب را تبيين مي كردند.

اهم فعاليت هاي ايشان در سال هاي قبل از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي را مرور مي كنيم:

· شركت در راهپيمايى ها، از جمله شركت در اولين راهپيمايي انقلابي 19 دي قم.

· تهيه نوارهاي سخنراني و اعلاميه هاي انقلابي و ارسال آن ها به آبادان و ساير شهرها.

· تهيه وسائل تكثير اعلاميه و ارسال آن به آبادان

· تشكيل جلسات آموزش قرآن كريم براي جوانان در در آبادان و آگاهى بخشى انقلابي در خلال جلسات.

· سخنراني هاي انقلابي در مساجد و محافل مردمي.

· سازماندهي و راه اندازي راهپيمايى در مناطق شهري و روستايى.

· تسخير راديو تلويزيون آبادان در ابتداي انقلاب.

حجت الاسلام طُرفه پس از انقلاب وظايف انقلابى خود را پى گرفت. برخى از اين فعاليت ها چنين است:

· تشكيل ستاد عشاير آبادان و نظارت بر كميته هاي محلي كه مشتمل بركميته هاي مهم مرزي اروندرود بود.

· حل مشكلات اجتماعي و اختلافي با تشكيل كميته اي به نام كميته حل اختلاف كه جايگزين برخي از شعب دادگستري به صورت موقت بود.

·

مبارزه با قاچاق.

· مبارزه با گروهك هاي منافق و كمونيست و انهدام پايگاه هاي آنان كه به عناوين مختلف از قبيل چريك هاي اقليت و اكثريت در آبادان فعاليت داشتند.

· مديريت راديو نفت ملي آبادان.

· تشكيل مجمعا لخطباي آبادان.

· تشكيل مجمعا لشعراي آبادان.

· تأسيس مركز الثقافي (مركز فرهنگي) آبادان.

· راه اندازي محافل شعر و ادب انقلابي به زبان عربي و ضبط و پخش آن از صدا و سيما.

حاج شيخ علي طُرفي در مدت هشت سال دفاع مقدس و غيورانه از مرزهاى ايران عزيز، دوشادوش رزمندگان حضوري آگاهانه داشتند.

پارها ى از فعاليت هاى ايشان در سال هاى دفاع و پس از آن چنين است:

· حضور در جبهه ها از اولين روز شروع جنگ تحميلي تا پايان آن به عنوان نيروي

رزمي و فرهنگي در راديو و كميته انقلاب اسلامي

· بيش از 12 سال نماينده حضرت امام و رهبرى و امام جمعه دشت آزادگان (سوسنگرد، بستان و هويزه).

· تهيه سلاح و مهمات جنگي و تدارك نيازمندي هاي جبهه رزمندگان عشاير آبادان.

· حضور مستمر درخطوط مقدم نبرد.

· رئيس ستاد پشتيباني جنگ دشت آزادگان و تهيه و ارسال كمك هاي مردمي براى رزمندگان اسلام.

· نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي سوسنگرد، بستان و هويزه.

· نماينده جامعه روحانيت در بنياد مسكن.

· رئيس جمعيت هلال احمر دشت آزادگان.

· رييس ستاد

اعزام روحانيون به جبهه دشت آزادگان.

· سرپرست امور فرهنگي جهادسازندگي آبادان در دوران جنگ.

ساير سوابق و مسئوليت هاي علمي، فرهنگي و سياسي حجت الاسلام طُرفي:

· بيش از 30 سال تحصيل و تدريس در حوزه هاي علميه و همچنين افتخار تلمذ سطوح نزد استاداني چون: مدرس افغاني، تهراني، سيد علي علوي، شيخ حسين قطيفي، بحث خارج نزد آيات عظام مرحوم ميرزا جواد تبريزي، مكارم شيرازي، سيد كاظم حايري.

· بناي بيش از 40 باب مسجد و بناى حوزه علميه و مصلاي دشت آزادگان.

· مسئول بخش عربي راديوهاي استان خوزستان.

· مسئول بخش عربي صداي سپاه پاسداران استان خوزستان.

· سرپرست اداره اوقاف و امورخيريه آبادان.

· رئيس شوراي حل اختلاف دادگستري آبادان.

ايشان صاحب تأليفات متعددى هستند كه از آن جمله كتابب «آبادان در

تاريخ اسلامي» و «مساجد آبادان» به چاپ رسيده است. و تأليفات ديگرشان از جمله «طيّ قبيله المؤمنه»، «نامه ي امام جعفر صادق عليه السلام به دولتمردان» ، «الزرع و الزراعه» و «الاخلاق الاسلامي»، «ديوان اشعار عربي و فارسي» در شرف چاپ هستند.

و آخر دعوانا أن الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا و نبيّنا أبي القاسم محمّد و علي أهل بيته الطّيّبين الطّاهرين المعصومين المنتجبين و اللّعن الدّائم علي أعدائهم أجمعين إلي يوم الدين.

طرقي اصفهاني، ابوالعباس احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 521 ق)، فقيه، اصولى، حافظ و محدث. وى از اهالى طرق از روستاهاى اصفهان است. در فقه و اصول و ادب و نويسندگى مهارت داشت. وى در اصفهان از عبدالوهاب بن منده و مطهر بن عبدالواحد بزانى و عثمان بن محمد محمى و در هرات از ابواسماعيل انصارى و در بغداد از ابوالقاسم بن بسرى و در بصره از ابوعلى تسترى و در اهواز ابوسعيد اهوازى و همطبقه آنان حديث شنيد. ابوالعلاء احمد بن محمد اصفهانى و ابوالفرج عبدالخالق بن احمد از وى حديث شنيدند. او را تصانيف نيكوئى بوده است. سمعانى گويد گه وى در «قدم ورح» تصنيفى داشته است. اين النجار كتاب «اللوامع فى اطراف الصحيحين» را از جمله كتابهاى زيباى وى ذكر كرده است. ابن حجر كتاب «اطراف الكتب الخمسه» را از جمله تصنيفات وى مى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (63 / 4)، سير النبلاء (529 -528 / 19)، لسان الميزان (214 -213 / 1)، معجم المؤلفين (181 / 1)، الوافى بالوفيات (282 / 6).

طريقتي، شكراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: استاد، رشته: روان پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى از دانشگاه شيراز در سال 1343، دكتراى تخصصى روان پزشكى از لندن در سال 1347.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

روان پزشكى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 12

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 6

زمينه علمى تأليفات:

روان پزشكى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

روان پزشكى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد

دوم)

طسوجي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1232 / 1229- شهادت 1258 ق)، عالم دينى، مفسر، محدث، اديب و شاعر. نسبتش به طسوج آذربايجان مى رسد. در كربلا به دنيا آمد. مادرش دختر على مرادخان زن بود. نياى بزرگش ملا عبدالنبى طسوجى از نوابغ علما در دولت زنديه بود. در كربلا نشوونما يافت و مقدمات علوم را فراگرفت. در 1254 ق براى تحصيل، سفرى به اصفهان كرد و در 1257 ق به نجف بازگشت و در محضر بحث و درس شيخ انصارى حاضر شد. وى از دانشمندان بزرگ از شاگردان بنام شيخ مرتضى انصارى بود. او در قضيه ى نجيب شاپا در كربلا شهيد شد. در شهادتش مرثيه سروده شد و ماده تاريخش «شد شهيد اشقيا افسوس وى» بود.از آثار وى: كتاب «كشكول»؛ حواشى متفرقه بر «رياض»؛ «تفسير»، ناتمام؛ حاشيه بر «تفسير» بيضاوى؛ «الرحله الى الحجاز» يا «سفرنامه ى حجاز»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشعيه (39 / 3)، ريحانه (56 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 97 / 13)، مكارم الآثار (859 / 3).

طسوجي، عبدالنبي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1203 -1117 ق)، فقيه، اصولى، رياضيدان، اديب و شاعر. پدر وى بنا به روايتى اوجاق قلى از نوادر عهد شاه سلطان حسين صفوى بود. ملاعبدالنبى در خوى متولد شد. علوم عقليه، فنون عربيه و ادبيه را در لاهيجان نزد سيد محمد لاهيجانى فراگرفت. به مشهد رفت و نزد ملارفيع گيلانى علوم فقه و اصول و رياضى و معقول را تكميل نمود. سپس به نجف رفت و در آنجا ساكن شد. ميرزا حسن در فوت او ماده تاريخى سروده بود. از جمله آثار وى: «تفسير قرآن»؛ «شرح نهج البلاغه»؛ «حاشيه ى تفسير تونى»؛ «شرح معانى الاخبار»؛ «الردعلى نواقض الرافض»؛

«تحفة السالكين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (126 /8)، دانشمندان آذربايجان (267)، الذريعه (134 ،72 /14 ،233 /10 ،281 /4)، ريحانه (57 -56 /4)، گنجينه ى دانشمندان (34 /6)، معجم المؤلفين (201 /6)، مكارم الآثار (151 -150 /1).

طسوجي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على طسوجى از علماء و دانشمندان متقى و پارساى معاصر مقيم مشهد مقدس اند. در حدود 1325 قمرى در يكى از روستاهاى طسوج به نام ديزج متولد شده و پس از پرورش مقدمات را در شهر طسوج خوانده سپس مهاجرت به مشهد رضوى نموده و در آنجا از محضر و درس آقايان كه از آنها مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حبيب اللَّه ملكى تبريزى استفاده نموده و پس از چند سال به زادگاه خود مراجعت و مدتى در شهر طسوج به اقامه نماز جماعت و ساير خدمات دينى و روحى پرداخته و چندى هم در شهرستان خوى اقامت نموده و بعداً مشرف به نجف اشرف و از آيات عظام آن سامان چون مرحوم آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه خوئى و آيات ديگر استفاده نموده تا در سال 1394 قمرى كه براى كسالت و پاره اى از جهات به ايران برگشته و اقامت مشهد مقدس را انتخاب و اكنون در جوار سلطان سرير ارتضا حضرت امام ابوالحسن على بن موسى الرضا عليه السلام انتخاب و به افاضه و افاده و استفاضه از مراحم رضوى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

طغرايي اصفهاني، ابواسماعيل حسين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(453- شهادت 518 / 515 / 513 ق)، شاعر، اديب و نويسنده. ملقب به مؤيدالدين، عميد فخر الكتاب. معروف به طغرايى. وى از استادان بزرگ شعر و ادبيات عرب است كه در خانواده اى كه نسب خود را به ابوالاسود دؤلى مى رسانيد، در اصفهان تولد يافت. نسبت طغرايى به جهت اشتغال او به منصب طغرانويسى يا نگارش فرمان هاى رسمى حكومتى بود. ابتداى امر در نزد خواجه نظام الملك به سر برد و در قصايد خود او را مدح گفت. در 505 ق

ديوان طغرا و انشاء سلطان مسعود بن محمد بن ملك شاه سلجوقى به وى واگذار شد و در هيمن سال به سبب گرفتارى كه در بغداد براى او پيش آمد، قصيده ى معروف «لاميه العجم» را سرود و همين قصيده از اسباب عمده اشتهار او در ادب عربى است. طغرايى در جنگى كه ميان سلطان مسعود با برادرش سلطان محمود، در نزديكى همدان درگرفت، اسير و به دست وزير سلطان محمود به ناحق كشته شد. از ديگر آثار وى: «ارشاد الاولاد»؛ «تركيب الانوار»؛ «جامع الامرار»؛ «حقايق الاستشهادات»؛ «ذات الفوائد»؛ «الرد على ابن سينا»؛ «مفاتيح الرحمه و مصابيح الحكمه»؛ «ديوان» طغرائى.[1]

(ع.) ابواسماعيل مؤيدالدين حسين بن على اصفهانى از جمله فاضلان و ادبيان دوره سلجوقى (و. 453- مقت. بين 513 و 516 ه.ق). وى وزارت مسعود بن محمد بن ملكشاه را داشت و مشير و صاحب تدبير او بود. او را ديوان شعرى به عربى بوده است كه قصيده معروف «لامية العجم» از جمله قصايد آن ديوان است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (268 -267 / 2)، اعيان الشيعه (130 -127 / 6)، تاريخ ادبيات در ايران (1039 -1038 / 2)، تاريخ ادبيات زبان عربى (524)، دايره المعارف فارسى (1626 / 2)، الذريعه (303 -302 / 21 ،272 -271 / 18 ،119 -118 / 17 ،275 -274 / 13 ،649 -648 / 9)، روضات الجنات (183 -181 / 3)، ريحانه (59 -57 / 4)، سير النبلاء (455 -454 / 19)، شذرات الذهب (43 -41 / 4)، شهيدان راه فضيلت (87 -81)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 80 / 6)، فرهنگ ادبيات فارسى (327)، كشف الظنون (1755 ،1537

،838 ،821 ،798 ،672 ،534 ،394 ،68)، الكنى و الالقاب (450 -449 / 2)، لغت نامه (ذيل/ حسين طغرائى، طغرائى، فخر الكتاب)، معجم الادباء (79 -56 / 10)، معجم المؤلفين (36 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (820 / 2)، النجوم الزاهره (220 / 5)، الوافى بالوفيات (439 -431 / 14)، وفيات الاعيان (190 -185 / 2)، هديه العارفين (312 -311 / 1).

طفال نيشابوري، ابوالحسن محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(448 -359 ق)، قارى، مسند و محدث. معروف به ابن طفال. اصل وى از نيشابور است.پدرش در مصر سكونت گزيد و او در مصر به دنيا آمد. طفال فرشنده ى نوعى گل است.او از قاضى ابوطاهر احمد ذهلى و ابوالحسن بن حيويه نيشابورى و ابومحمد حسن بن رشيق و احمد بن محمد بن سلمه خياش و عبدالواحد بن احمد بن ابى محمد بن قتيبه و احمد بن محمد بن هارون اسوانى و ابوطيب عباس بن احمد هاشمى حديث روايت كرده است. سهل بن بشر اسفرانيى و ابوصادق مرشد بن يحيى مدينى و ابوعبدالله محمد بن احمد رازى و ابومحمد عبدالعزيز نخشبى و خفره، دختر مبشر بن فاتك، از وى حديث روايت كرده اند. سلفى گويد كه وى در مصر از مشاهر راويان ثقات تاييد شده بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (68 / 4)، سير النبلاء (665 -664 / 17)، شذرات الذهب (278 / 3)، العبر (293 -292 / 2)، لغت نامه (ذيل/ طفال).

طلائي، محمد حسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا محمّد خراسانى. عالم فاضل، و فقيه كامل، در كيميا رنجها كشيده و كتابها تأليف نموده كه از آن جمله است: 1- شرح رساله جابر بن حيان 2- شرح شذور الذهب 3- شرح مفتاح جلدكى؛ و غيره.

در سال 1129 وفات يافته، در مقبره آب بخشان مدفون گرديد.

پدرش ملاّ احمد خراسانى هندى نيز از فضلا معدود بوده، و در سال 1110 وفات يافته، و در آب بخشان مدفون بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

طلقي، فاطمه

قرن:4

جنسيت:زن

مليت:ايران

پيش از 427 ق،از زنان محدث. وى دختر محمد بن عبدالرحمان ابوعبداللَّه طلقى و مادر ابونجيب و ابونجح و ابومجد (فرزندان عبدالملك) است. او از احمد بن عدى روايت كرده است. پدرش او را به نزد ابواحمد بن عدى برد تا حديث بشنود. سهمى (ز 427 ق)، مؤلف تاريخ جرجان، نيز او را ديده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ جرجان، 507.

طنافسي، ابوالحسن علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 233 ق)، حافظ و محدث. ساكن رى و قزوين و محدث قزوين بود. وى از دايى هايش محمد بن عبيد طنافسى و يعلى بن عبيد طنافسى و همچنين از ابوبكر بن عياش و سفيان بن عيينه و ابومعاويه و ابن وهب و حفص بن غياث و محمد بن فضيل و عبدالرحمان محابى و وكيع و همطبقه ى آنان حديث روايت كرده است. ابن ماجه قزوينى و زياد بن ايوب طوسى و ابوزرعه و ابوحاتم و ابن واره و على بن حسين بن جنيد رازى و محمد بن ايوب رازى و على بن سعيد بن بشسير رازى و حسين بن على قاضى قزوين، فرزندش، و يحيى بن عبدل از وى حديث روايت كرده اند. ابويعلى خليلى گويد كه على بن محمد طنافسى و برادرش در قزوين مقيم بودند و بزرگان علم و دانش به نزد آنها مى رفتند و آن دو جايگاه ويژه اى داشتند. ابوحاتم رازى او را ثقه اى راستگو توصيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :التاريخ الكبير (295 / 6)، تهذيب التهذيب (320 -319 / 7)، الجرح و التعديل (ج 3 ق 202 / 1)، سير النبلاء (461 -459 / 11)، شذرات الذهب (69 -68 / 2)، طبقات الحفاظ (197).

طوبي ناييني، محمدثاني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1284 ق)، شاعر و اديب. در مدتى كه پدرش كار وزارت يا انشاء مى كرد، او نيز نيابت نايين و سرحد دارى بلوچ و راهدارى را در دست داشت. طوبى مردى اديب و صاحب قلم بود. اشعار عربى و فارسى وى در زمان حياتش بالغ بر سى هزار بيت بود كه به دليل عدم جمع آورى خود در زمان حيات، بعد از مرگش فقط توانستند در حدود دو هزار

بيت از اشعار وى را جمع آورى كنند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1132 -1129 / 2).

طوبي، ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1174 ق)، حكيم، اديب، مورخ، هيوى و شاعر، متخلص به طوبى. از منجمان و اديبان بنام روزگار خود بودكه در سخنورى توانا و در علم هيأت استاد بود. طوبى در اصفهان درگذشت و در بقعه ى امامزاده اسماعيل به خاك سپرده شد. از آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (43)، الذريعه (651 / 9)، ريحانه (62 / 4).

طوسي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوجعفر محمد بن حسن ملقب به شيخ الطائفه، از بزرگترين علماى دينى شيعه (و. طوس 385- ف. نجف 460 ه.ق.). وى در 408 ه.ق. از طوس به بغداد رفت و چهل سال بعد به نجف شد. تحقيقات او در حديث و تفسير و فقه و رجال و كلام و ادب مرجع علماى شيعه ميباشد. او صاحب تأليفات مهم در مسايل مذهبى شيعه است كه از جمله آنهاست: كتاب تبيان (ه.م.)، استبصار (ه.م.)، تهذيب الاحكام، العدة فى اصول الفقه، كتاب الرجال، كتاب الغيبة، فهرست كتب الشيعة و اسماء المصنفين، النهاية، كتاب الخلاف، كتاب الجمل والعقود، كتاب يوم دليلة، تلخيص شافى، المفصح در امامت، مناسك الحج، مقتل الحسين، اخبار مختار و غيره.

(460 -385 ق)، فقيه، عالم، مولف دو كتاب از كتب اربعه شيعه و بنيانگذار حوزه ى علميه ى نجف. معروف به شيخ الطائفه و امام الفرقه بعد الائمه (ع). در 408 ق در بيست و سه سالگى از خراسان وارد عراق شد. پس از چهل سال از بغداد به علت ترس از فتنه اى كه در آن زمان (448 ق) در بغداد درگرفته بود و كتابهاى شيخ و خانه ى او را طعمه ى آتش خويش كرده بود، به نجف اشرف مهاجرت كرد. او بر كرسى كلام مى نشست و

جوابگوى خاص و عام در تمامى مسائل حتى در امامت بود. آن كرسى از جانب خلفاء به او عرضه شده بود و مخصوص يگانه ى دوران بود. شيخ طوسى بينان گذار حوزه ى علميه ى نجف است كه بيش از هزار سال از عمر آن مى گذرد. وى شاگرد شيخ مفيد و ابن غضائرى و ابن عبدون و ابن ابى جيد قمى و سيد مرتضى و على بن شبل بن راشد و حسين بن قاسم علوى و احمد بن ابراهيم قزوينى و هلال بن محمد حفار و احمد بن محمد اهوازى و جعفر بن حسين قمى و ابوعلى بن شاذان و بسياى ديگر از اساطين علم و دين است. شاگردان دانشمند و مجتهد وى متجاوز بر سيصد تن از شعيه و بى شمارى از عامه بودند. فرزندش شيخ ابوعلى حسن بن شيخ، صاحب كتاب «المجالس»، از شاگردان و راويان او است. در ميان شاگردان او آدم بن يونس نسفى، ابوصلاح حلبى، شيخ الاسلام حسن بن بابويه قمى، محى الدين حسن همدانى، ابومحمد حسن جبهانى، حسين بن فتح واعظ جرجانى، ابوصمصام حسينى، سلمان بن حسن صهرشتى، ابوالصلت محمد بن عبدالقادر، سعدالدين ابن براج، شيخ على سبزوارى، شيخ عبيداللَّه بن بابويه قمى، غازى بن احمد سامانى، كردى بن عكبرى فارسى، ابوالحسن ديباجى، محمد وراق، شيخ ابوجعفر حلبى، ابوسعد منصور آبى، جمال الدين محمد طبرى، ناصرالدين رضى حسينى، محمد بن حسن فتال و بسيارى ديگر را مى توان نام برد. در هفتاد و پنج سالگى در نجف درگذشت و در منزل خويش كه اكنون مزار معروفى است به خاك سپرده شد. خانه اش و مسجدش كه يكى از معروفترين مساجد نجف است و همچنين آثار باقى مانده از او، تاكنون برجاست. از آثار

علمى وى: در تفسير: «التبيان»؛ «الجامع لعلوم القرآن»؛ در حديث: «تهذيب الاحكام» يا «التهذيب»؛ «الاستبصار»؛ در فقه: «المبسوط»؛ «الخلاف»؛ «الايجاز»، در فرائض؛ «الجمل و العقود»، در عبادات؛ «الاقتصاد»، در عقايد و عبادات؛ «النهايه»؛ در علم اصول و رجال: «العده» كه ملا خليل آن را شرح كرده است؛ «الفهرست» كه در آن «اصول» و نگارشهاى اصحاب و تصانيف آنها آورده شده «و شيخ سليمان ماحوزى آن را مرتب و شرح كرده و «معراج الكمال الى معرفه الرجال» ناميده است؛ «الابواب» كه به نام «رجال شيخ» يا «رجال الطوسى» معروف است؛ «اختيار رجال الكشى» يا «اختيار معرفه الرجال». از ديگر آثار او: «التلخيص للشافى» و «المفصح»، هر دو در كلام و امامت؛ «هدايه المسترشد و بصيره المتعبد»؛ «كتاب الغيبه»؛ «مناسك حج»؛ «المجالس»، در اخبار كه «امالى» اوست؛ مقتل الحسين (ع)»؛ «اخبار مختار»؛ «مصباح المتهجد»، در اعمال سال.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (315/ 6)، اعيان الشيعه (167 -159/ 9)، ايضاح المكنون (722 ،573 ،454 ،424 ،335 ،286 ،276 ،266 ،212 ،95/ 2 ،604 ،314 ،318 ،223/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (258/ 2)، تاريخ برگزيدگان (26 -25)، تاسيس شيعه (313)، تاريخ علم كلام در ايران و جمان اسلام (259 -256)، خدمات متقابل اسلام و ايران (485 -483)، دايرةالمعارف الاسلاميه (378 -376/ 15)، دايرةالمعارف فارسى (1634/ 2)، الذريعه (235/ 7 ،145/ 5 ،331 -328/ 3 ،486 ،269 ،14/ 2 ،365/ 1)، رجال ابن داود (قسم 306/ 1)، رجال النجاشى (333 -332/ 2)، روضات الجنات (231 -201/ 6)، ريحانه (328 -325/ 3)، سير النبلاء (335 -334/ 18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 162 -161/ 5)، طبقات

خلفاء و اصحاب ائمه و علماء و شعرا (394)، فرهنگ ادبيات فارسى (329)، فقهاى نامدار شيعه (79 -67)، فوائد الرضويه (473 -470)، الفهرست للطوسى (161 -159)، قرآن پژوهى (175 -173)، قصص العلماء (416 -414)، الكامل (106/ 8)، كارنامه ى بزرگان (122 -121)، كشف الظنون (1973 ،1581 ،452)، الكنى و الالقاب (397 -394/ 2)، لسان الميزان (52/ 6)، لغت نامه (ذيل/ ابوجعفر طوسى)، مؤلفين كتب چاپى (406 -402/ 5)، مجالس المومنين (482 -480/ 1)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 460)، معجم المؤلفين (202/ 9)، معجم رجال الحديث (247 -243/ 15)، منتخب التواريخ (190 -189)، الوافى بالوفيات (394/ 2)، وقايع السنين و الاعوام (268)، هديه الاحباب (9)، هديه العارفين (72/ 2).

طوسي بتاركاني، علاءالدين علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 877 ق)، حكيم، فقيه حنفى، اصولى و مدرس. در سمرقند به دنيا آمد. علوم عقلى و نقلى را در ايران تكميل كرد و آن گاه به روم شرقى رفت و مدتى در قسطنطنيه ساكن شد و مورد تكريم سلطان عثمانى قرار گرفت. ابتدا از طرف سلطان مرادخان به تدريس در مدرسه بروسه منصوب و پس از آن از طرف سلطان محمد فاتح تدريس مدرسه زيرك بدو تفويض شد. مدتى بعد به تبريز و از آن جا به ماوراءالنهر رفت و از تمامى مشاغل دنيوى منصرف شد و در خدمت مشايخ صوفيه پا به دايره سير و سلوك گذاشت. طوسى در سمرقند درگذشت. برخى از شرح حال نويسان گويند كه وى در خراسان يا در تبريز درگذشت. در سال وفات او نيز از 860 ق تا 887 اختلاف نظر وجود دارد. از آثارش: «الذخيره»، در محاكمه بين دو كتاب « تهافت الفلاسفه» غزالى و «الحكماء» ابن رشد كه

به خواهش سلطان عثمانى نوشت؛ حاشيه بر «التلويح» تفتازانى، در اصول؛ حواشى بر «شرح المواقف»؛ حاشيه بر شر عضد بر «مختصر المنتهى»؛ حواشى بر «حاشيه الكشاف» سيد شريف جرجانى؛ حاشيه بر «لوامع الاسرار فى شرح مطالع الانوار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (162 / 5)، تاريخ ادبيات در ايران (92 / 4)، ريحانه (160 -159 / 4)، كشف الظنون (1892 ،1856 ،1716 ،1479 ،1144 ،825 ،513 ،497)، لغت نامه (ذيل/ علاءالدين)، معجم المؤلفين (185 / 7)، مؤلفين كتب چاپى (304 -303 / 4)، هديه العارفين (737 / 1).

طوسي بغدادي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 563 ق)، محدث، زاهد و صوفى. معروف به ابن تاج القراء. وى از ابوعبدالله مالك بن احمد بانياسى و يحيى بن احمد سيبى و ابوبكر طريثيثى حديث شنيد. او راوى «جزء» بانياسى است. رشيد بن مسلمه با اجازه و همچنين عبدالغنى حافظ و شيخ موفق الدين و ابراهيم بن عثمان كاشغرى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. سمعانى گويد كه وى صوفى و خادم مشايخ و متخلق به اخلاق ايشان بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعلام بوفيات الاعلام (380 / 2)، سير النبلاء (480 -478 / 20)، شذرات الذهب (209 / 4)، العبر (40 / 3)، النجوم الزاهره (360 / 5).

طوسي، ابوابراهيم اسحاق

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(655 -564 ق)، قارى، محدث، اديب و دانشمند. در مراكش ادب آموخت. قسمتى از «صحيح» مسلم را از دايى مادرش، ابوعبدالله بن زرقون، استماع كرد و قراآت هفت گانه را نزد على بن هشام جذامى آموخت. او از ابومحمد بن عبيدالله حديث شنيد و از ابوعبدالله بن خليل قيسى، آخرين شاگرد ابوعلى غسانى، اجازه روايت داشت. ابوجعفر بن زبير از شاگردان وى بود. طوسى هر روز قرآنى ختم مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (301 -300 / 23)، الوافى بالوفيات (398 / 8).

طوسي، ابوالحسن علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 253 ق)، محدث و مسند. او را مسند عراق مى گفتند. وى از جرير بن عبدالحميد رازى و يوسف بن يعقوب ماجشون و هشيم بن بشير و عبدالله بن مبارك و يحيى بن ابى زائده و عبدالرحمان بن زيد بن اسلم و ابويوسف قاضى و بسيارى ديگر حديث شنيد، و مسموعات خويش را جمع آورى و تأليف كرد. ساكن بغداد شد و در آنجا حديث گفت. بخارى و ابوداوود سجستانى و نسائى و يحيى بن معين و ابوبكر اثرم و ابن ابى دنيا و عبدالله بن احمد و ابومحمد بن صاعد و قاضى محاملى و حسين بن عياش قطان و ديگران از وى حديث شنيدند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (109 -108 / 12)، تهذيب التهذيب (323 / 7)، الجرح و التعديل (ج 3 ق 203 / 1)، سير النبلاء (526 -525 / 11)، النجوم الزاهره (407 / 2).

طوسي، ابوالفضل نصر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 383 -310 ق)، حافظ و محدث. در طلب حديث سفرهاى بسيار كرد و از ابومحمد بن شرقى و ابوحامد بن بلال و ابوعبدالله محاملى و ابن مخلد عطار و ابن عقده و محمد بن حسين قطان و ابن اعرابى و محمد بن وردان عامرى و احمد بن زبان كندى و ابن حبيب حصائرى و خيثمه و ربيع بن سلامه رملى و همطبقه ى آنان حديث شنيد. او داراى تصانيف نيكويى بود. حاكم و سلمى و ابونعيم و ابوسعد كنجرودى و ديگران از وى حديث شنيدند. حاكم گويد كه او يكى از اركان حديث خراسان و در علوم صوفيه و اخبار آنان سرآمد اقران بود. مدتى با شبلى، در بغداد، و چند تن ديگر از صوفيان مصاحبت داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (8 -6 / 17)، شذرات الذهب (106 / 3)، طبقات الحفاظ (402)، النجوم الزاهره (168 / 4).

طوسي، ابوبكر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 570)، محدث و فقيه شافعى. وى از على بن احمد بن اخرم و نصرالله خشنامى و فضل بن عبدالواحد تاجر حديث شنيد. او «چهل حديث» دارد كه على بن عمر طوسى آن را تخريج كرده است. عثمان بن ابوبكر خبوشانى و محمد بن ابى طاهر عطارى و ابوحامد محمد بن محمد سمنانى و حسن بن عبيدالله قشيرى و حره ناز زينب شعريه و دو فرزند اين خانم، مؤيد و بى بى، و همچنين عبدالقادر رهاوى و چند تن ديگر از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (65 / 21)، النجوم الزاهره (69 / 6).

طوسي، ابوجعفر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 254 ق)، حافظ، محدث و عابد. ساكن بغداد بود. از سفيان بن عيينه و معاذ بن معاذ و اسماعيل بن عليه و يعقوب بن ابراهيم زهرى و يحيى بن سعيد قطان و همطبقه آنان حديث شنيد. ابوداوود سجستانى و نسايى در «سنن»هايشان و ابوحاتم و ابوجعفر مطين و ابن صاعد و محمد بن هارون حضرمى و ابوعبدالله محاملى و عبدالرحمان بن يوسف بن خراش و عبدالله بن محمد بغوى و ديگران از وى حديث شنيدند. حافظ ابوسعيد نقاش در كتاب «طبقات الصوفيه» گويد: ابن منصور طوسى استاد ابوسعيد خراز و ابوالعباس بن مسروق، احاديث بسيارى را نوشت و روايت كرد. از گفته هاى اوست: جاهل را به چهار چيز مى شناسند، اول به غضب بى مورد، دوم افشاء راز، سوم اعتماد به هر كس، چهارم به نصيحت بى جا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (250 -247 / 3)، تهذيب التهذيب (473 -472 / 9)، الجرح و التعديل (ج 4 ق 94 / 1)، سير النبلاء (214 -212 /

12)، طبقات الصوفيه هروى (129 -126)، النجوم الزاهره (410 / 2)، الوافى بالوفيات (70 / 5).

طوسي، ابوعلي حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 312 ق)، حافظ و محدث. معروف به كردوش. در خراسان و عراق و حجاز از محدثانى چون محمد بن رافع و محمد بن اسلم طوسى و عبدالله بن هاشم و اسحاق بن منصور و ابن شاهين و بندار و زيد بن اخرم و احمد بن منيع و فضل بن عبدالله بن خرم هروى و همطبقه آنان حديث شنيد. در هرات و قزوين حديث گفت. عبدالله بن محمد بن مسلم اسفراينى و احمد بن على رازى و احمد بن محمد بن عبدوس و ابوسهل صعلوكى و محمد بن جعفر بستى و ابواحمد حاكم نيشابورى از وى حديث روايت كرده اند. شيخ و استادش ابوحاتم رازى نيز از وى حكاياتى روايت كرده است. ابويعلى خليلى گويد كه من اشكرد ده تن از شاگردان طوسى بودم. او را تصانيفى است كه حاكى از علم و معرفت اوست. ابونعيم در «تاريخ» خود گويد كه طوسى صاحب تصانيف بوده و از جمله آنها كتابى است در زمينه ى احكام كه آن را «الاحكام» ناميده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نيشابور (113)، سير النبلاء (8 -6 / 15 ،288 -287 / 14)، شذرات الذهب (264 / 2)، طبقات الحفاظ (332)، لسان الميزان (432 -430 / 2)، معجم المؤلفين (264 / 3).

طوسي، ابومحمد احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 339 ق)، حافظ، محدث و واعظ. معروف به بلاذرى صغير. او از محمد بن ايوب بن ضريس و تميم بن محمد حافظ و عبدالله بن محمد بن شيرويه و همطبقه آنان حديث شنيد. ابوعبدالله حاكم گويد كه او يگانه ى دوران خويش در حفظ و وعظ بود و مشايخ بزرگ همچون حافظ ابوعلى در محضرش حاضر مى شدند و از

حديث خوانى او فرحناك مى شدند و هيچ گاه درباره ى اسناد يا اسمى و يا حديثى بر او خرده نگرفتند. او در طابران طوس از دنيا رفت. از آثارش تخريج «صحيحى» به سبك «صحيح» مسلم است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (36 / 16)، شذرات الذهب (349 / 2)، طبقات الحفاظ (366 -365)، العبر (56 / 2).

طوسي، ابومحمد حاجب

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 336 ق)، محدث و مسند. از محمد بن رافع و ذهلى و محمد بن حماد ابيوردى و عبدالرحمان بن منيب مروزى و عبدالله بن هاشم طوسى و ديگران حديث شنيد. منصور بن عبدالله خالدى و ابن منده و احمد بن محمد بصير و على بن ابراهيم مزكى و محمد بن ابراهيم جرجانى و قاضى ابوبكر حيرى و ابوطاهر بن محمش از وى حديث روايت كرده اند. ابن منده وى را فردى مورد وثوق توصيف كرده است. حاكم نيشابورى سه جزوه وى را از او شنيده، اما گويد كه اين كتابهاى عموى او بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (81 / 4)، سير النبلاء (337 -336 / 15)، لسان الميزان (146 / 2)، النجوم الزاهره (340 / 3).

طوسي، ابونضر، ابونصر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 344 -250 ق)، زاهد، عابد، حافظ، محدث و فقيه شافعى. مفتى خراسان. در طلب حديث به عراق و شام و مصر و حجاز سفر كرد و از عثمان بن سعيد دارمى و حارث بن ابى اسامه و اسماعيل قاضى و على بن عبدالعزيز بغوى و فضل بن عبدالله بن خرم يشكرى هروى و احمد بن موسى كوفى حمار و محمد بن عمرو قشمرد حرشى و محمد بن ايوب بن ضريس و احمد بن سلمه حافظ و حسين بن محمد قبانى و تميم بن محمد حافظ و محمد بن نصر مروزى فقيه و ديگران حديث شنيد. بيشتر ملازم محمد بن نصر مروزى بود و اكثر شنيده هايش از اوست. طوسى شنيده هايش را جمع آورى و تأليف كرد و كتبى به سبك مسلم نگاشت. وى شب را به سه قسمت تقسيم كرده بود: جزئى براى تصنيف، جزئى براى خواب و

جزئى براى تلاوت قرآن. او حدود هفتاد سال مرجع امور دينى مردم بود و فتوى مى داد. بيشتر ايام سال را روزه دار بود و آنچه زياده بر قوت روزانه اش بود صدقه مى داد از امر به معروف و نهى از منكر غفلت نداشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (80 / 4)، تاريخ نيشابور (186)، سير النبلاء (492 -490 / 15)، شذرات الذهب (368 / 2)، طبقات الحفاظ (336)، العبر (68 / 2)، النجوم الزاهراه (358 -357 / 3)، الوافى بالوفيات (210 / 1).

طوسي، اسدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسدالله طوسي

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

حقير آموزش قرآن كريم را نزد پدر بزرگوارم آموختم آنگاه براي تحصيل وارد مدرسه ابتدايي واقع در محل تولدم در يكي از روستاهاي ييلاقي در مناطق جنگلي و خوش آب و هواي مازندران , بخش هزار جريب ساري شدم تا پايه سوم ابتدايي را گذراندم سپس توسط برادر بزرگوارم جناب حجت الاسلام شيخ محمد علي طوسي به شهر مقدس قم آمدم از پايه چهارم ابتدايي تا پايان دوره متوسطه در اين شهر مشغول به تحصيل بودم خرداد سال 1362 موفق به اخذ ديپلم شدم و سال بعد يعني 1363 به حوزه علميّه قم وارد شدم . شروع به تحصيلات حوزوي از بركات زندگي حقير بود . آشنايي با مراكز علمي حوزوي و اساتيد و كارشناسان حوزوي و افتادن در وادي علم و تحصيل و تحقيق براي بنده بسيار مغتنم بود .

سال 1367 يعني وقتي مشغول به گذراندن سطح 4 حوزه بودم وارد بخش آموزش مؤسسه در راه حق شدم كه بعدها به

بنياد باقر العلوم (ع) و سپس به موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) تغيير نام يافت . پس از اتمام دوره عمومي در سال 1371 دوره تخصصي در رشته تربيتي را آغاز كردم . پس از اتمام دوره تخصصي در سال 1376 از پايان نامه كارشناسي ارشد در رشته علوم تربيتي با عنوان روش هاي تربيتي انذار و تبشير در قرآن با نمره عالي 5/18 دفاع كردم . فراغت از تحصيلات دوره هاي مؤسسه همزمان بود با درخواست هاي برخي دوستان و نيز اساتيد براي فعّاليّت در بخش هاي مختلف آموزشي و پژوهشي كه حقير با فعاليت در مراكز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميّه قم موافقت كردم و بعنوان مسئول گروه تربيت و مشاوره ادامه داشت . همزمان به اتفاق يكي از دوستان دست به ترجمه مجموعه مقالات تخصصي علوم تربيتي از يكي از منابع خارجي شديم به صورت كتاب با عنوان گامي به سوي نظريه پردازي در تعليم و تربيت اسلامي چاپ و منتشر گرديد .

با افتتاح واحد تربيت مربي اخلاق در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) به سرپرستي و هدايت حضرت استاد حاج آقاي دكتر تهراني ، حقير جذب آنجا شدم و از اولين گروه آموزشي آن واحد بودم سال بعد از آن خود نيز بنا به درخواست و لطف و عنايت استاد وارد فعّاليّت هاي واحد شده و سپس به عنوان مسئول واحد تربيت مربي اخلاق تا كنون مشغول به انجام وظيفه هستم . همزمان با فعال بودن در واحد تربيت مربي اخلاق فعاليت هايي نيز در حوزه آموزش و پرورش داشتم.

طوسي، بهرام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314،

مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه مشهد در سال 1341، برنده بورس فولبرايت از طريق آزمون سراسرى دبيران زبان انگليسى و تحصيل در دانشگاه جورج تاون آمريكا در سال 1348، كارشناسى ارشد در زبانشناسى و ادبيات انگليسى از دانشگاه شيراز در سال 1352 و درجه دكترا در آموزش زبان از انگلستان در سال 1360.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه فردوسى مشهد در گروه زبان و ادبيات انگليسى.

ابداع:

15 اختراع در زمينه هاى مانع ياب زيردريائى براى شناورها و كمك مكانيك پارك اتومبيل.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مهارتهاى مطالعه، خودآموزى تندخوانى، اصول عملى نوشتن مقاله و رساله.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 15، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

آموزش زبان انگليسى، روشهاى تدريس، ارزشيابى مسائل و مشكلات دانشگاهها، اصول و روش تحقيق و تربيت نيروى متخصص براى بازسازى كشور.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

طوسي، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1323، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى پوستى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه تهران در سال 1351، گذراندن دوره تخصصى در رشته بيماريهاى پوست و آميزشى با رتبه عالى، فوق تخصص فتودرماتولوژى از انستيتوى درماتولوژى لندن.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى در سال 1358، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده پزشكى دانشگاه شهيد بهشتى در سال 1364.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى اثرات داروى ضد قارچ جديد روى بيماريهاى قارچى سطحى پوست، بررسى اثرات داروى سكيلوسپورين روى بعضى از بيماريهاى پوستى، راهنمائى، مشاوره

و نظارت بر 26 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى پوستى و آميزشى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 19، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى پوستى و آميزشى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

طوسي، رضي الدين، ابوالحسن مؤيد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(617 -524 ق)، قارى، مسند و محدث. «صحيح» مسلم را از فراوى و «صحيح» بخارى را از وجيه و ابوالمعالى فارسى و عبدالوهاب بن شاه و «الموطأ» را از هبه الله سيدى و «تفسير ثعلبى» را از عباسه عصارى و «الوسيط» واحدى را از عبدالجبار خوارى و «الغايه» ابن مهران را از زاهر بن طاهر و «الاربعين» حسن بن سفيان را از فاطمه دختر زعبل و همچنين «جزء» ابن نجيد را استماع كرد. او را ثقه اى نيكوكار و قارى درست كردارى توصيف كرده اند. گروه بسيارى از دانش پژوهان به سويش آمدند. علامه جمال الدين محمود ابن حصيرى و ابن صلاح و قاضى خويى و ابن نقطه و برزالى و ابن نجار و ضياء و مرسى و صريفينى و مجد اسفراينى و على بن يوسف صورى و شمس الدين زكى بيلقانى و مفضل قرشى و احمد بن عمر باذبينى و كمال بن طلحه و گروهى ديگر از وى حديث شنيدند. تاج الدين عصروى و ابن عساكر و عبدالواسع ابهرى و زينب كنديه از وى اجازه روايت داشتند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (107 -104 / 22)، العبر (176 / 3)، النجوم الزاهره (222 / 6)، وفيات الاعيان (346 -345 / 5).

طوسي، شهاب الدين، ابوالفتح محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(596 -522 ق)، محدث، فقيه و عالم اشعرى شافعى. معروف به شهاب طوسى. از ابوالوقت سجزى حديث روايت كرده است. سفرى به بغداد كرد و مورد احترام بسيارى قرار گرفت و داماد قاضى القضاه ابوالبركات ابن الثقفى شد. آن گاه حج به جا آورد در 572 ق به مصر رفت و ابتدا در خانقاه سعيد السعداء در قاهره منزل كرد. وى در جامع مصر وعظ گفت و مذهب اشعرى را آشكار كرد. او در منازل العز

درس مى گفت، فقهاء و محدثين بر گردش جمع شدند و از محضرش بهره جستند. تقى الدين عمر بن شاهنشاه برايش مدرسه اى در منازل العز بنا كرد او در نزد عام و خاص عزيز و محترم بود. گويند كه وى مدار فتوى در مذهب شافعى در زمان خود بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (389 -387 / 21)، شذرات الذهب (7 /328 -327 / 4) العبر (117 -116 / 3)، النجوم الزاهره (142 / 6)، الوافى بالوفيات (9 / 5).

طوسي، شيخ الاسلام، ابوالحسن محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 242 - 180 ق)، حافظ و محدث. ذهبى او را به شيخ المشرق ملقب كرده است. از يزيد بن هارون و يعلى بن عبيد و محمد بن عبيد و جعفر بن عون و ابوعبدالرحمان مقرى و حسين بن وليد نيشابورى و ابونعيم و نضر بن شميل و برخى ديگر حديث شنيد. ابراهيم بن ابى طالب و ابن خزيمه و ابوبكر بن ابى داوود و محمد بن وكيع طوسى و محمد بن احمد طوسى و زنجويه و حسن بن على طوسى و گروه بسياى از وى حديث روايت كرده اند. بسيارى از علماى رجال شخصيت محمد بن اسلم را در حد عالى ستوده اند. ابن خزيمه از او به ربانى امت تعبير مى كند و گويد كه چشمش مثل او را نديده است. شيخ طوسى او را در شمار راويان و اصحاب امام رضا (ع) آورده است. او راوى حديث سلسله الذهب از امام رضا (ع) است كه اربلى در «كشف الغمه» آن را از «تاريخ نشابور» نقل كرده است. محمد بن اسلم در نيشابور درگذشت و در مقبره ى شادياخ در كنار اسحاق بن راهويه دفن شد. از آثارش: «السمند»؛ «الرد

على الجهميه»؛ «الايمان و الاعمال»، در رد كراميه؛ «الاربعون حديثا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (258 -257 / 6)، تاريخ نيشابور (94)، الجرح و التعديل (ج 3 ق 201 / 2)، حليه الاولياء (254 -238 / 9)، رجال الطوسى (390)، سير النبلاء (207 -195 / 12)، شذرات الذهب (101 -100 / 2)، طبقات الحفاظ (238)، العبر (344 / 1)، الوافى بالوفيات (204 / 2).

طوسي، ضياءالدين، ابومحمد عبدالعزيز

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 706 ق)، فقيه شافعى. اصل وى از طوس بود و در دمشق ساكن، و هم در اين شهر در مدرسه نجيبيه تدريس مى نمود و در همين شهر نيز از دنيا رفت و در مقابر صوفيه دفن شد. برزالى و ابن حبيب مراتب فضل و دانش وى را ستوده اند. از آثارش: «مصابح الحاوى و مفتاح الفتاوى»، كه شرح «الحاوى الصغير» عبدالغفار قزوينى است، در فروع فقه شافعى، در چهار مجلد؛ «كاشف الرموز و مظهر الكنوز»،در شرح «منتهى السول و الامل فى علمى الاصول و الجدل» يا «مختصر» ابن حاجب،در اصول.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (151 / 4)، شذرات الذهب (14 / 6)، كشف الظنون (1855 ،1368 ،625)، معجم المؤلفين (260 / 5)، النجوم الزاهره (177 / 8)، الوافى بالوفيات (556 / 18)، هديه العارفين (581 / 1).

طوسي، محقق

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد معروف به خواجه نصيرالدين طوسى جهرودى الاصل، شيخ حر عاملى در كتاب امل الامل مى نويسد: وى مردى فاضل و ماهر و عالم و متكلم محقق در عقليات او را كتبى است كه از جمله آنها كتب زير است 1- كتاب «تجريد الاعتقاد» 2- تذكره «در هيئت» 3- تحرير كتاب اقليدس 4- تحرير مجسطى 5- شرح اشارات 6- «فصول نصيريه» 7- «فرائض نصيريه» 8- «آداب المتعلمين» 9- رساله اسطرلاب 10- رساله جواهر 11- نقد المحصل 12- رساله معينيه در هيئت به فارسى 13- شرح آن به فارسى 14- رساله خلق اعمال 15- شرح ساله العلم ميثم بحرانى 16- اخلاق ناصرى 17- اوصاف الاشرف و غير اينها، روايت مى كند از او علامه حلى كه در اجازه بنى زهره نوشته است اين شيخ افضل اهل زمان خود در علوم عقليه و

نقليه و از براى اوست مصنفات بسيارى در علوم حكميه و احكام شرعيه بر مذهب اماميه وى بزرگترين كسى است كه ما ديده ايم كه نورانى كند خدا خوابگاه او را. من، الهيات شفاى ابوعلى سينا و بعض كتاب تذكره را در هيئت كه از تصانيف خود اوست نزد وى خواندم سپس درك نمود او را اجل محتوم قدس اللَّه روحه.

نگارنده گويد: خواجه در حمله دوم مفعول موقعى كه هلاكوخان نوه چنگيز بقعله «ميمون دژ» مركز و پناهگاه اسماعيليان واقع در الموت قزوين لشكر كشيد و آنجا را تسخير كرد از حبس آن فرقه ضاله آزاد و همراه هلاكو به بغداد آمد سپس هلاكو را بعد از قتل آخرين خلفاء بنى عباس و ابن حاجب از جنگ و تخريب بقيه بلاد اسلامى منصرف و به مراغه آذربايجان آورد و به عمران و آبادى و تشويق اهل فضل و احياى علوم عقلى تشويق نمود و خود با تأسيس رصدخانه بزرگ مراغه كه آكادمى علوم عقلى و نقلى بود و با داشتن رياست اوقاف و مقام علمى، جان مردم مسلمان خاصه علماء نامى ما را از خطر نابودى و انهدام حفظ كرد و از اين راه بزرگترين خدمت را به دين اسلام و ملت ايران نمود- و حقاً خواجه يكى از بزرگترين دانشمندان جهان و نابغه عاليقدر شيعه و فيلسوف نامى اسلام است. ولادتش در طوس در ج 1 سال 597 ه.ق واقع و در روز عيد غدير سال 672 در بغداد از دنيا رفت و در قسمت بالا سر حضرت امام همام باب الحوائج موسى بن جعفر عليهماالسلام در مكانى كه براى ناصر عباسى مهيا كرده بودند دفن شد در ماده

تاريخ وفات او به فارسى گفته شده:

«نصير ملت و دين پادشاه كشور فضل

يگانه اى كه چه او مادر زمانه نزاد

بسال ششصد و هفتاد و دو بذى الحجه

بروز هيجدهمش درگذشت در بغداد

ابوجعفر نصيرالدين محمد بن حسن طوسى (و. 597- ف. 672 ه.ق) از علماى بزرگ رياضى و نجوم و حكمت ايران در قرن هفتم و نيز از وزراء آن عصر است. مدتى در دستگاه اسماعيليه بود و هنگام حمله ى هلاكوخان مغول به ايران براى نجات مسلمانان از خونريزيهاى آن مرد سفاك به خدمت او درآمد و با تدابير خاصى از خرابى شهرها و كشتار دسته جمعى مردم به دست هلاكو جلوگيرى كرد. اين دانشمند كه در ضمن يكى از فقهاى مذهب تشيع است هلاكوخان را به ايجاد رصدخانه در مراغه و ترتيب زيج جديدى كه بعداً به زيج ايلخانى مشهور گرديد و خود تصدى اين كار را برعهده گرفت تشويق كرد. گويند تمام اوقاف نيز در سراسر ممالك مفتوحه مغول در تحت نظر او بود. از خواجه تأليفات متعددى در رشته ى علوم رياضى، نجوم، منطق، علوم طبيعى، حكمت الهى، و مجسطى باقى مانده است. او يكى از شارحان و مفسران كتاب «اشارات» ابوعلى سينا است. از مشهورترين تأليف هاى او در عربى شرح اشارات ابن سينا و در فارسى كتاب «اخلاق ناصرى» است كه در غايت نيكويى سخنان افلاطون و ارسطو را در حكمت عملى جمع كرده و آراء متقدمين را شرح و شبهات متأخرين را رد نموده است. ديگر كتاب «تجريدالكلام فى تحرير عقايدالاسلام» و اين تجريد كه در الهيات است طرف توجه عده ى كثيرى از شراح و صاحبان رسائل كلاميه است و نيز «تذكره ى نصيريه» در هيئت و «اساس

الاقتباس» در منطق و «اوصاف الاشراف» در عرفان و رسالات و كتبى به زبان عربى در منطق و هيئت و هندسه از او باقى است.

(672 -597 ق)، دانشمند، نويسنده، منجم، فيلسوف، رياضيدان و شاعر. ملقب به استاد البشر و عقل حادى عشر. مشهور به خواجه نصيرالدين و خواجه نصير طوسى. اصل وى از جهرود ساوه يا قم است. در طوس به دنيا آمد و به همين علت به طوسى مشهور شد. پئرش از فقها و علماى طوس بود. نصيرالدين علوم نقلى را نزد پدر و علوم عقلى را نزد دايى خود فراگرفت. در آغاز جوانى براى تكميل معلومات به نيشابور رفت. در آنجا به محضر فريدالدين عطار نيشابورى رسيد و گويند حكمت مشاء را نزد وى آموخت. رياضيات را از كمال الدين محمد حاسب و فقه را نزد معين الدين سالم بن بدران مصرى و كمال الدين ميثم بحرانى فراگرفت و از محضر درس دانشمندانى چون كمال الدين بن يونس موصلى، ابوالسعادات اصفهانى، اسعد بن عبدالقاهر اصفهانى و نجم الدين محقق حلى استفاده كرد. با صدرالدين قونيوى معاصر و معاشر بوده است. اعتمادالسلطنه در «مطلع الشمس»، سيد غياث الدين عبدالكريم بن طاووس و قطب الدين محمود بن مسعود شيرازى و جمال الدين حسن بن يوسف، ملقب به علامه حلى، را از شاگردان وى مى شمرد. او چند سال پس از واقعه ى حمله ى چنگيز، به قلاع اسماعيليه پناه برد و به خدمت ناصرالدين عبدالرحيم بن ابى منصور، محتشم قهستان رسيد و به خواهش او كتاب «الطهارة» ابوعلى مسكويه را به فارسى ترجمه كرد كه بعدها آن را اساس تأليف «اخلاق ناصرى» قرار داد. سپس به دعوت علاءالدين محمد، فرمانرواى اسماعيليان، به قلعه ى ميمون دژ رفت. وى

پس از غلبه ى هلاكوخان به قلاع اسماعيليه در 654 به خدمت او پيوست و همواره در ملازمت وى بود. در مورد تصميم به ساختن رصدخانه، گويند منگوقاآن، كه از پادشاهان مغول است، هنگام فرستادن هلاكو به ايران، دستور داد كه خواجه نصير را به دربار او روانه كند تا در مغولستان اين رصدخانه تأسيس شود، اما هولاكو صلاح ديد كه اين كار به امر او باشد و رصدخانه در ايران بنا شود. بعد از فتح بغداد، خواجه در 657 ق از جانب هلاكو مأموريت يافت تا رصدخانه ى مراغه را ترتيب دهد. او هم جماعتى از رياضيدانان بزرگ مانند: مؤيدالدين عرضى، از دمشق، و فخرالدين مراغى، از موصل، و فخرالدين اخلاطى، از تفليس، و نجم الدين دبيران قزوينى را گرد آورد و كار احداث رصدخانه ى مراغه را در همان سال آغاز كرد. خواجه با اين كار عالمان بزرگ زمان را كه پراكنده بودند، گرد آورد و همچنين كتابخانه اى عظيم در محل رصدخانه مراغه احداث كرد و كتابهايى را كه از بغداد، شام و الجزيره و اطراف و اكناف ايران فراهم آمده بود و به تصريح الكتبى، بيش از چهارصد هزار مجلد مى شد، در آنجا جمع كرد. عمر خواجه از اين پس در خدمات علمى گذشت. خواجه وزارت هولاكو را نيز به عهده داشت و با تقرب خود در نزد هلاكو، از قتل گروهى از بزرگان عهد خويش پيشگيرى كرد. نصيرالدين يكى از بزرگترين بنيان گذاران كلام شيعه و پيشاهنگ بزرگ فلسفه ى مشاء بود. در حكمت و فلسفه بزرگترين كار او تأييد و تسجيل حكمت ابوعلى سينا است و براى اين كار به شرح مشكلات «اشارات» ابوعلى سينا و

اثبات مباحث آن همت گماشت. خواجه اولين دانشمندى بود كه حالات ششگانه را در مثلث كروى قائم الزاويه بيان كرد و آن را در كتاب خود به نام «الشكل القطاع» شرح داد. وى در شانزدهمين سال تأسيس رصدخانه وفات يافت و عمل رصد و زيج ناتمام ماند. اگر چه صدرالدين، پسر بزرگ او و بعد از وى، اصيل الدين عهده دار تكميل آن شدند، اما به تدريج رصدخانه، متروك گشت تا اين زمان كه تنها نامى از آن باقى مانده است. نصيرالدين در بغداد درگذشت و جنازه وى را در كاظمين به خاك سپردند. از ديگر آثار وى: «تجريد الكلام» يا «تجريد العقائد» يا «تجريد الاعتقاد» يا «تحرير العقايد»، در اصول دين؛ «زيج ايلخانى»، به فارسى؛ «اوصاف الاشراف»، در اخلاق به فارسى؛ «اساس الاقتباس»، در منطق؛ «تحرير اصول اقليدس»، در هندسه؛ «تحرير مجسطى»، در هيئت؛ «تذكره ى نصيريه»، در هيئت؛ شرح «اشارات» ابوعلى سينا؛ «سى فصل»، در نجوم؛ «رسالة فى اثبات الفرقة الناجية»؛ «رسالة فى حصر الحق بمقالة الامامية»، به فارسى؛ «الاثنى عشرية»؛ «تحرير اكرمانالاوس» يا «تحرير كتاب مانالاوس فى الاشكال الكروية»؛ «تجريد المنطق»؛ «البارع فى التقويم و احكام النجوم»؛ «آداب المتعلمين»؛ «التجريد فى الهندسه»؛ «معيار الاشعار»، در عروض فارسى؛ «زبدة الادراك فى هيئت الافلاك»؛ «جامع الحساب فى التخت والتراب» يا «جوامع الحساب بالتخت والتراب»؛ «ظاهرات الفلك»؛ «بيست باب»، در معرفت اسطرلاب؛ «ديوان» شعر. به قول صاحب «زندگينامه ى رياضيدانان دوره ى اسلامى»، بروكلمان فهرست پنجاه و نه عنوان و سارتن فهرست شصت و چهار عنوان از آثار نصيرالدين را آورده و آنها را به چندين رشته ى مختلف تقسيم كرده اند.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (258 -257/ 7)،

اعيان الشيعه (420 -414/ 9)، ايضاح المكنون (353 -352/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1205 -1198 ،271 -257 ،254 -252 ،231 -229/ 3)، تاريخ علوم عقلى (صفحات متعدد)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (441 -417)، تاريخ گزيده (706 -705)، تاريخ نجوم اسلامى (246 ،52 ،47 ،45)، تاريخ و عقايد اسماعيليه (467 -465)، دائرةالمعارف بستانى (359/ 11)، دايرةالمعارف فارسى (3033/ 2)، الذريعه (265/ 13 ،1199 -1198 ،989 ،651 ،306/ 9 ،353 -352 ،8/ 3 ،6 -5 / 2 ،26/ 1)، روضات الجنات (297 -278/ 6)، رياض العارفين (235 -234)، رياض العلما (164 -159/ 5)، ريحانه (182 -171/ 2)، زندگينامه ى رياضيدانان (506 -486)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (357 -342)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 170 -168/ 7)، العبر (326/ 3)، فرهنگ ادبيات فارسى (509 -507)، فرهنگ سخنوران (937)، فلاسفه ى شيعه (523 -490)، فوات الوفيات (252 -246/ 3)، فوايد الرضويه (612 -602)، كشف الظنون (1644 ،1436 ،969 ،950 ،391 ،357 ،352 -351 ،351 -346 ،142 ،139)، الكنى والالقاب (252 -250/ 3)، لغت نامه (ذيل/ نصيرالدين طوسى)، مجالس المؤمنين (210 -201/ 2)، مجمع الفصحا (1407 -1406/ 3)، مطلع الشمس (231 -219/ 1)، معجم المؤلفين (208 -207/ 11)، مؤلفين كتب چاپى (744 -730/ 5)، نتايج الافكار (709 -708)، الوافى بالوفيات (183 -179/ 1)، هديةالاحباب (196 -195)، هديةالعارفين (131/ 2).

طوسي، محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

والد ماجد محقق علامه خواجه نصيرالدين اصلا از جهرود قم و مردى جليل القدر است روايت مى كند از او فرزند ارجمندش خواجه نصيرالدين طوسى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

طوطي اهري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، اديب و نويسنده. از اديبان و سخنوران آذربايجان بود. از آثارش: منظومه هاى «سبيكه المعانى فى المصادر و المعانى» و «توقيعات التقويم»مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (247 -246)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1933 / 2 ،971 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (585 -584 / 2).

طوطي تبريزي، عبدالحميد ملك

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334 -1264 ش)، طبيب و شاعر، متخلص به طوطى. وى در تبريز به دنيا آمد و پس از تحصيلات مقدماتى به تحصيل طب پرداخت و براى تكميل آن به تهران آمد و بعد از پنج سال تحصيل به تبريز بازگشت و در آنجا به مداواى بيماران پرداخت، باز به تهران آمد و تا زمان رحلتش در اين شهر بود. مجموعه ى اشعار وى شامل دو هزار بيت مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (2432 -2428 / 4).

طوطي ترشيزي، شهاب الدين علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 867 / 866 ق)، شاعر و طبيب، متخلص به طوطى. وى از شاعران خراسان در عهد ابوالقاسم بابر تيمورى و از نزديكان امير عليشير نوايى به شمار مى رفت. شهاب الدين علاوه بر مهارت در سخنورى از پزشكان معروف زمان خود به حساب مى آمد. طوطى بيشتر ايام عمر خود را در هرات سپرى كرد و در جوانى در همان سامان درگذشت. از آثار وى: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (295)، تذكره الشعراء (527 -526 ،492 ،23)، حبيب السير (61 / 4)، الذريعه (652 / 9)، ريحانه (64 / 4)، صبح گلشن (263)، فرهنگ سخنوران (592)، لغت نامه (ذيل/ طوطى)، مجالس النفائس (31)، هفت اقليم (310 -309 / 2).

طهراني رازي، ابوعبدالله محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 271 ق)، حافظ و محدث. بدنبال حديث به شهرهاى بسيارى سفر كرد. از عبدالرزاق بن همام و عبيدالله بن موسى و ابوعاصم نبيل و عبيدالله بن عبدالمجيد حنفى و ابونعيم و همطبقه ى آنان حديث شنيد. ابن ماجه قزوينى و ابواسحاق بن ابى ثابت و عبدالرحمان بن ابى حاتم و عبدالله بن على خطيب يافا از وى حديث روايت كرده اند. ابن ابى حاتم او را ثقه و مورد اعتماد توصيف كرده و گويد كه در رى و بغداد و اسكندريه از وى احاديثى نوشته است. طهرانى در عسقلان شامان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (86 / 4)، تاريخ بغداد (272 -271 / 2)، تهذيب التهذيب (107 -106 / 9)، الجرح و التعديل (ج 3، ق 240 / 2)، رى باستان (353 -352 / 2)، سير النبلاء (629 -628 / 12)، شذرات الذهب (161 / 2)، العبر (392 / 1)، لسان الميزان

(96 / 9)، معجم البلدان (59 / 4)، الوافى بالوفيات (24 / 3).

طهراني عسكري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1371 -1281 ق)، فقيه اصولى و محدث. در تهران به دنيا آمد. بعدها مقيم سامرا گشت و تحت نظر ميرزا محمد حسن شيرازى تربيت يافت. وى اجازه ى اجتهاد خود را از ميرزا محمد تقى شيرازى دريافت كرد و بيش از شصت سال در سامراء به تحصيل و تدرس و تأليف مشغول بود. ابتدا كتاب «مصابيح الانوار» را، در فهرست ابواب مجلدات «بجارالانوار»، نگاشت. سپس به تصنيف «مستدرك بحارالانوار» پرداخت و در بسيارى از ابواب به استدراكاتى دست يافت و تصنيفات خود را در اين زمينه به چنيدن مجلد بزرگ رسانيد. از ديگر آثار وى «الصحيفه المهدويه»، حدود شصت دعاء، از ادعيه حضرت حجت (عج)، كه از انشاآت آن حضرت مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (86 ،4 / 21 ،24 / 15)، علماء معاصرين (283 -277).

طهماسبي يزدآبادي، اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: غدد، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى اصفهان در سال 1344، متخصص داخلى و فوق تخصص غدد مترشحه و داخلى از دانشكده پزشكى دانشگاه منچستر انگلستان در سال 1365.

مرتبه علمى:

مربى دانشكده پزشكى اصفهان از سال 1353 تا سال 1355، استاديار دانشكده پزشكى اصفهان از سال 1356، دانشيار دانشكده پزشكى اصفهان از سال 1371 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طب عوام (فولكوريك) و ريشه هاى طب سنتى، قرص هاى ضد بارورى، هيپوگليسمى و يك مورد انسولينما بر پايه تزريق سريع، ديابت در ضربه مغزى، هيپوگليسمى، و صرع، نارسائيهاى قلبى، سندروم ها، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تازه هاى

ديابت قندى بر پايه فيزيولوژى، توليد مثل و مسائل درمانى آن، تيروئيد بر پايه فيزيولوژى، غدد پاراتيروئيد و بيماريهاى متابوليك استخوان از نظر پاتوفيزيولوژى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 15، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

مسائل گوناگون پزشكى، داخلى و غدد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

طهماني مروزي، ابوالعباس عيسي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 293 / 292 ق)، محدث، اديب، كاتب و لغوى. پيشگام اهل لغت و از بزرگان مرو بود.از اسحاق بن راهويه و على بن حجر و گروهى ديگر حديث شنيد. به بغداد رفت و از عمر بن محمد بخارى و راهويه و على بن حجر و گروهى ديگر حديث شنيد. به بغداد رفت و از عمر بن محمد بخارى و احمد بن بكر تغلبى و يعقوب بن جراح حديث روايت كرد. محمدبن مخلد و عبدالباقى بن قانع و احمد بن خضر و يحيى بن محمد عنبرى و عمر بن علك از وى حديث شنيدند.

ابوسعيد ابن الاعرابى گويد كه در بازار يحيى از طهمانى حديث شنيده است. خطيب بغدادى او را فردى مورد اعتماد توصيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (88 / 4)، تاريخ بغداد (171 -170 / 11)، سير النبلاء (572 -571 / 13)، شذرات الذهب (211 -210 / 2)، العبر (424 / 1)، النجوم الزاهره (177 / 3).

طهوري، عبدالغفار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خادم نشر.

درگذشت: 19 آذر 1374، تهران.

عبدالغفار طهورى كار خود را در كتابفروشى دانش آغاز كرد و سپس خود را از سال 1331 دست به كار نشر كتاب زد. نخستين كتابى كه منتشر كرد، فرهنگ فارسى تأليف محمد كيوان پورمكرى (دكتر محمد مكرى) بود. فردوس المرشد فى اسرار الصمديه به تصحيح ايرج افشار كه در سال 1333 توسط انتشارات غفورى منتشر شد. وى كتابفروشى خود را نخست در مغازه اى در خيابان شاه آباد سابق باز كرد و پس از چندى به رو به روى دانشگاه تهران نقل مكان كرد.

از جمله فعاليت هاى وى چاپ و صد و پنجاه جلد كتاب به نام مجموعه زبان

و فرهنگ ايران بود. از آثار ديگر او مختصرى از شرح حال و منتخبى از اشعار دهخدا (1333) است. مجموعه كتابفروشى او نيز بيشتر شامل كتاب هاى عرفان و ادبيات فارسى است.

عبدالغفار طهورى در پى سكته ى مغزى در سال 1374 در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

طيالسي رازي، ابوعبدالله محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 313 ق)، محدث. ساكن كرمانشاه بود. به دنبال حديث سفرها كرد از يحيى بن معين و ابراهيم بن موسى فراء و ابومصعب زهرى و قواريرى و على بن حكيم اودى و محمد بن حميد رازى و احمد بن حنبل و عبدالكريم دهقان و هارون حمال و ديگران حديث شنيد. طيالسى در بغداد و مصر طرسوس حديث گفت و ابوبكر جعابى و احمد بن محمد همدانى مقرى و جعفر خلدى و احمد بن اسحاق حلبى و ابواحمد حاكم و يحيى بن محمد بن صاعد و حسن بن محمد بن شعبه و مكرم بن احمد قاضى از وى حديث شنيدند. دارقطنى و ابواحمد حاكم وى را، در حديث، از ضعفا شمرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (93 -92 / 4)، تاريخ بغداد (407 -404 / 1)، رى باستان (345 / 2)، سير النبلاء (460 -458 / 14)، شذرات الذهب (268 / 2)، لسان الميزان (617 -616 / 5).

طيالسي فارسي، ابوداوود سليمان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(204 -133 ق)، حافظ، محدث. اصلش ايرانى است، اما ساكن بصره بود و در آنجا هم از دنيا رفت. وى از ايمن بن نابل و سفيان ثورى و معروف بن خربوذ و هشام دستوايى و طلحه بن عمرو و شعبه بن حجاج و بسطام بن مسلم و ابوعامر خزار و داوود به ابى فرات و جرير بن حازم و فليح بن سليمان و مسعويد و حرب بن شداد و اسرائيل و همام بن يحيى و محمد بن ابى حميد و بسيارى ديگر حديث شنيد. جرير بن عبدالحميد و احمد بن حنبل و عمرو بن على فلاس و على بن مدينى و محمد بن بشار و يعقوب دورقى

و محمد بن سعد كاتب و عباس دورى و احمد بن ابراهيم دورقى و احمد بن فرات و كديمى و هارون بن سليمان و ابومسعود رازى و يونس بن حبيب اصفهانى از وى حديث روايت كرده اند. فلاس گويد كه احدى را پرحافظه تر از ابوداود نديدم. گفته شده كه او از حفظ، سى هزار حديث را با رعايت سياق و اسلوب روايت مى كرد. در اصفهان چهل هزار حديث از او يادداشت كرده اند در حالى كه كتابى به همراه نداشت. ازآثارش: «المسند» كه بعضى از حفاظ خراسانى آن را جمع آورى كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (134 / 1)، انساب سمعانى (92 -91 / 4)، التاريخ الكبير (10/ 4)، تاريخ بغداد (29 -24 / 9)، تهذيب التهذيب (168 -165 / 4)، الجرح و التعديل (ج 2 ق 113 -111 / 1)، سير النبلاء (384 -378 / 9)، شذرات الذهب (12 / 2)، طبقات الحفاظ (153)، العبر (271 -270 / 1).

طيب اصفهاني، جلال الدين محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف كتاب «دستورالجلالى» در طب به زبان عربى، از فضلاى قرن 12 و 13. نسخه ى كتاب مورخ به سال 1275 به خط محمد حسن بن محمدرضا نائينى به شماره ى جزو كتب كتابخانه ى پزشكى طهران موجود است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

طيب اصفهاني، سيد عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1310 ق)، مفسر، فقيه و مدرس. نسب وى به چهل واسطه به اميرالمومنين (ع) مى رسد. در اصفهان به دنيا آمد و پس از پرورش در خانواده علم و تقوا و فراگرفتن ادبيات و متون فقه و اصول، از محضر و درس آيت الله سيد محمد باقر درچه اى و آيات ديگر اصفهان استفاده ى كامل نمود و سپس به تدريس فقه و اصول و تفسير قرآن پرداخت و در مدرسه صدر اصفهان تشكيل حوزه داد و جماعت بسيارى از فضلاء و علماى اصفهان از محضرش استفاده بردند. از آثارش: «كليم الطيب»، در اصول دين، به فارسى، سه جلد؛ «طيب البيان فى تفسير القرآن»، در چندين جلد؛ «العمل الصالح»، در ايمان و تقوا.[1]

حجه الاسلام والمسلمين و سيدالعلماء والمفسرين آقاى حاج سيد عبدالحسين طيب ابن العالم الجليل آيه الله حاج سيد محمد تقى از علماء و مدرسين ممتاز معاصر مدرسه صدر اصفهانست.

معظم له در حدود سال 1310 قمرى هجرى در اصفهان متولد گرديده و پس از پرورش در بيت علم و تقوا و فرا گرفتن ادبيات و متون فقه و اصول از محضر و درس مرحوم آيه الله حاج سيد محمد باقر درچه اى (استاد مرحوم آيه الله العظمى بروجردى) و آيات ديگر اصفهان استفاده كامل نموده سپس بتدريس فقه و اصول و تفسير كلام الله مجيد پرداخته و در مدرسه صدر تشكيل حوزه داده و جماعت بسيارى از فضلاء و علماء

اصفهان از محضرش استفاده نموده و مينمايند.

آثار ارزنده علمى بسيارى دارد كه بعضى از آن مطبوع و از آنها كتب زير است.

1- كلم الطيب در اصول دين فارسى 3 جلد.

2- طيب البيان فى تفسير القرآن فارسى 4 جلد بطبع رسيده و بقيه آماده ى طبع است.

3- العمل الصالح در ايمان و تقوا بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمدان (106 -100 / 3).

طيب اصفهاني ، محمد سعيد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد صادق، مترجم كتاب «رجوع الشيخ الى صباه فى القوة على الباه» تأليف مولى احمد بن سليمان مشهور به ابن كمال پاشا متوفى به سال 940 قمرى مى باشد. نسخه اى از اين كتاب در كتابخانه ى آستان قدس رضوى عليه السلام موجود است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

طيب نيا، محمدصالح

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صالح طيب نيا

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/6/8

زندگينامه علمي

در سال 1374 در رشته مهندسي آبياري در دانشگاه صنعتي اصفهان پذيرفته شدم. از همان زمان علاقه زيادي به علوم اسلامي بويژه مباحث كلامي و اعتقادي داشتم. در دوران تحصيل كتب شهيد مطهري و برخي از كتب فلسفي را مطالعه مي كردم.

در همين ايام در محضر يكي از اساتيد مبرز حوزه علميه المنوق منظومه سبزواري و سپس نهاية الحكمه را گذراندم. در اواخر سال 1377 همزمان با تحصيل در دانشگاه دروس حوزوي را نيز شروع نمودم و تا سال 1379 نيز به تحصيل در دروس حوزوي ادامه دادم. (در سال 1378 از دانشگاه فارغ التحصيل گشتم.)

بخاطر علاقه ايجاد شده به فلسفه در سال 1381ذ در رشته فلسفه و كلام اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد دانشگاه قم پذيرفته شدم. عليرغم آنكه رشته كارشناسي بنده علوم انساني نبود اما دانشجوي ممتاز و رتبه اول گروه بودم و در سال 1383 با معدل 98/18 فارغ التحصيل شدم. موضوع پايان نامه ؛ خدا در آينه خود آگاهي بود كه در واقع تبيين فلسفي و ديني از روايت شريف (من عرف نفسه فقد عرف ربه) بحساب مي آيد.

بلافاصله بعد از فارغ التحصيلي ، تدريس دروس معارف اسلامي را آغاز كردم و با اخذ

مجوزهاي لازم به تدريس در دانشگاه جامع علمي – كاربردي و سپس آزاد نجف آباد پرداختم و سرانجام در سال 1385 در دانشگاه صنعتي اصفهان به عنوان هيأت علمي گروه معارف مشغول شدم.

در سال 1383 به همت برخي از اساتيد دانشگاه اصفهان و ساير دوستان ، مركز مطالعات و تحقيقات حيات طيبه را راه اندازي نموديم كه تا پايان سال 1384 مديريت مجموعه را بر عهده داشتم.

ظاهري اصفهاني، ابوبكر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(297 -255 ق)، فقيه، محدث، اديب و شاعر. مذهب ظاهرى بدو و به پدرش منسوب است. پدرش پيشواى دينى بود. اصلش از اصفهان است اما در بغداد به دنيا آمد و در آنجا نشوونما يافت. چون نحيف و رنگ پريده بود به او گنجك لندوك مى گفتند. ابن حزم گويد كه در هفت سالگى قرآن را از بر كرد و در ده سالى قادر به مذاكره ى شعر و ادب بود. با ابوالعباس بن سريج در محضر على بن عيسى وزير مناظره و مشاعره داشت. بعد از پدر متصدى كرسى فتوا شد گر چه عده اى او را براى اين مقام جوان مى دانستند اما او شايستگى خو را اثبات كرد. در مجلس درس او چهارصد قلمدان مشاهده مى شد. او از پدرش و عباس دورى و ابوقلابه رقاشى و احمد بن ابى خيثمه و محمد بن عيسى مدائنى حديث روايت مى كرد. نفطويه و قاضى ابوعمر محمد بن يوسف از شاگردان وى مى باشند. از آثار وى: «الزهره»، در ادبيات و غرائب و نوادر، كه آن را زير نظر پدرش نگاشت؛ «الانذار»؛ «الاعذار»؛ «التقصى»، در فقه؛ «الوصول الى معرفه الاصول»؛ «الايجاز»؛ «اختلاف مصاحف الصحابه» يا «اختلاف مسائل الصحابه»؛ «الفرائض»؛ «المناسك»؛ «الانتصار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :الاعلام (355 / 6)، انساب سمعانى (100 / 4)، ايضاح المكنون (620 / 1)، تاريخ بغداد (263 -256 / 5)، تذكره القبور (317)، دانشنامه ى ايران و اسلام (559 -557 / 3)، ريحانه (71 / 4)، سير النبلاء (116 -109 / 13)، شذرات الذهب (226 / 2)، العبر (433 / 1)، الفهرست لابن النديم (305، الكامل (137 / 6)، كشف الظنون (2014 ،1423 ،1399 ،1394 ،962 ،173)، الكنى و الالقاب (454 / 2)، لغت نامه (ذيل/ ابن داوود)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 297)، مروج الذهب (689 / 2)، معجم المؤلفين (297 -296 / 9)، النجوم الزاهره (190 / 3)، الوافى بالوفيات (61 -58 / 3)، وفيات الاعيان (261 -259 / 4).

ظاهري اصفهاني، ابوسليمان داوود

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 270 -201 ق)، فقيه و محدث. ملقب به ظاهرى. پيشواى اهل ظاهر بود و فرقه ظاهريه بدو منسوب است. اين گروه چون ظاهر كتاب و سنت را اتخاذ و از هر گونه تأويل و رأى و قياس پرهيز مى كردند به ظاهرى معروف شدند، و داوود بن على اولين كسى بود كه اين فكر را علنى كرد. اصل وى از اصفهان بود و اهل كاشان. در كوفه به دنيا آمد و در بغداد ساكن شد. در ابتدا فقه شافعى آموخت و شديدا نسبت به شافعى تعصب داشت، و دو كتاب در «مناقب» او نوشت، اما ترك مذهب شافعى گفت و خود رد فقه، بر اساس بينش خويش، كتابى نگاشت. او از سليمان بن حرب و ابوثرو فقيه و عمرو بن مرزوق و قعنبى و محمد بن كثير عبدى و مسدد حديث شنيد، آن گاه از بغداد به نيشابور رفت و در محضر اسحاق بن راهويه «المسند»

و «التفسير» را استماع كرد. سپس به بغداد بازگشت. رياست علمى بغداد به او منتهى مى گشت گفته اند كه در مجلس او چهارصد قاضى و خطيب رداى سبزپوش حضور داتشند. فرزندش، محمد، و زكريا ساجى و يوسف بن يعقوب داوودى و عباس بن احمد مذكر از شاگردان وى بودند. ظاهرى گردآوريهاى خويش را در قالب كتابهاى بسيارى عرضه كرد. ابن نديم در «فهرست» خويش حدود دو صفحه به اسم كتابهاى وى اخصتاص داده است. از جمله ى آثار وى: «الايضاح»؛ «الافصاح»؛ «الدعوى و البينات»؛ «الاصول»؛ «الحيض»؛ «الطهاره»؛ «الزكوه»؛ «الصيام الفرض»؛ «المناسك»؛ «النكاح»؛ «البيوع»؛ «الجهاد»؛ «الوصايا»؛ «القضاء»؛ «الدعاء»؛ «المسائل الاصفهانيات»؛ «المسائل الخوارزميات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (8 / 3)، الاعلام بوفيات الاعلام (192 / 1)، انساب سمعانى (100 -99 / 4)، تاريخ بغداد (375 -369 / 8)، الجرح و التعديل (ج 1 ق 411 -410 / 2)، روضات الجنات (291 -289 / 3)، ريحانه (71 -70 / 4)، سير النبلاء (108 -97 / 13)، شذرات الذهب (159 -158 / 2)، طبقات الحفاظ (258 -257) العبر (390 -389 / 1)، الفهرست لابن النديم (305 -303)، الكامل (57 / 6)، كشف الظنون (1839 / 2)، الكنى و الالقاب (454 -453 / 2)، لسان الميزان (27 -23 / 3)، لغت نامه (ذيل/ داوود)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 270)، معجم المؤلفين (139 / 4)، النجوم الزاهره (60 / 3)، الوافى بالوفيات (477 -473 / 13)، وفيات الاعيان (257 -255 / 2)، هزار مزار (144)، هديه العارفين (359 / 1).

ظاهري، خليل

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 893 -872 ق)، فقيه، مفسر، مورخ، اديب و شاعر. ملقب به عرس الدين و معروف به ابن شاهين. پدرش شاهين برده ى

سلطان ملك ظاهر سيف الدين بود، لذا ظاهرى نام گرفت. وى در بيت المقدس به دنيا آمد و در قاهره تعليم يافت. وى در بيت المقدس به دنيا آمد و در قاهره تعليم يافت چون به سن رشد رسيد نظارت ضرابخانه ى مصر بدو سپرده شد. در 840 ق اميرالحاج شد. او در طرابلس درگذشت. در حدود سى تأليف و تصنيف از او بجاى ماند. از جمله آثارى وى: «كشف الممالك»و خلاصه آن به نام «زبده كشف الممالك فى بيان الطرق و المسالك» درباره ى مصر، كه در پاريس چاپ شده است؛ «الاشارات فى علم العبارات»، تعبير رويا در دو مجلد؛ «الكوكب المنير فى اصول التعبير»؛ «المواهب فى اختلاف المذاهب»؛ «المنيف فى الانشاء الشريف»؛ «الدره المضيئه فى السيره المرضيه»؛ «ديوان» شعر،در چندين مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (367 / 2)، ايضاح المكنون (596 / 2 ،460 / 1)، ريحانه (44 / 8)، كشف الظنون (1523 ،1496 ،953 ،305 ،97)، معجم المؤلفين (120 / 4).

ظفر ايلخان بختياري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1273 ش)، مترجم. در چهار محال بختيارى به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در يران و تحصيلات تكميلى در امور سياسى و اجتماعى را در لوزان سويس، و انگلستان انجام داد. از 1296 تا 1299 ش به حكومت يزد منصوب و همچنين چند دوره (از دوره ى چهارم تا هشتم) به وكالت مجلس انتخاب شد.وى در كابينه ى سپهبد زاهدى به سمت وزير مشاور عضويت داشت. از آثارش: «سفرى به سرزمين دلاوران»، ترجمه؛ «زندگى و افكار و عقايد سقراط»، ترجمه؛ «شاهزاده خانم بعلبك»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :روزشمار تاريخ ايران (35 ،19 ،18 / 2 ،409 ،275 / 1)، مؤلفين كتب

چاپى (706 -705 / 2)، نخبگان سياسى ايران (471 / 4).

ظفر كرماني، كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا محمد تقى مظفر عليشاه كرمانى.

(س سيزدهم ق)، طبيب و شاعر. ملقب به ظفر عليشاه. وى در جوانى به مطالعه علوم متداوله پرداخت و در حكمت طبيعى كه فن موروثى او بود ماهر و قادر گرديد. وى از آغاز جوانى طالب مطالب عرفانى شد و با ارباب كمال از جمله ميرزا محمد حسين رونق كرمانى معاشرت داشت. ميرزا كاظم همصعر قاآنى شيرازى و شاهزاده حسنعلى ميرزاى شجاع السلطنه بود.از وى «ديوان» شعرى به جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (619)، حديقه الشعراء (1136 -1135 / 2)، الذريعه (655 / 9)، رياض العارفين (268)، ستارگان كرمان (272 -270)، طرائق الحقائق (209 -208 / 3)، مجمع الفصحا (730 -729 / 5)، مصطبه ى خراب (126)، لغت نامه (ذيل/ ظفر).

ظفري، ولي الَّله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1345، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1352 و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1358.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

نگارش و تدوين يك دوره تاريخ ادبيات ايران، استاد راهنماى 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

پژوهشى درباره شاعران، زندان ها و انواع شكنجه ها تا قبل از انقلاب اسلامى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 5، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

پژوهشى درباره مقلدان سعدى، اشعار و امثال كليله،

نكته هايى درباره مسعود سعد سلمان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ظهير

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بخش 1) حسن بن ظئر مكنى به ابوعلى فارسى، فقيه و لغوى و نحوى (ف. قاهره 598 ه.ق). مولد اودهى به نام نعمانيه بود و از آنجا به شيراز رفت و به فارسى شهرت يافت. وى در فنون علوم و قراات عشره و تفسير قرآن عالم و در فقه و حديث و كلام و منطق و حساب و هيئت و طب مبرز و در لغت و نحو و عروض و قوافى و روايت اشعار عرب چيره دست بود و در هر فنى از اين فنون كتابى را از برداشت. اوراست: كتابى در شرح الصحيحين، اختلاف الصحابة و التابعين و فقهاء الانصار كه به پايان نرسيده.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

ظهير كازروني، علي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(611- ح 697 ق)، عالم، فقيه، رياضيدان، مورخ، لغوى و شاعر. از رجال دوران مغول بود كه در عراق زندگى مى كرد. خط نيكويى داشت و متصدى كارهاى بزرگ دولتى بود. كتب بسيارى تأليف و تصنيف كرد كه از آن جمله: «روضه الاريب»، در تاريخ بغداد، در بيست و هفت بخش؛ «كنز الحساب» يا «وكر الحساب»، در حساب؛ «الملاحه فى الفلاحه»؛ «النبراس المضى ء» يا «نبراس المفتى»، در فقه شاعفى؛ «الذروه العليا فى سيره المصطفى (ص)»؛ منظومه «الاسديه»، در لغت؛ «التنزلات» كازرونى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (155 / 5)، ايضاح المكنون (715 714 / 2 ،328 / 1)، ريحانه (76 / 4)، كشف الظنون (1923 ،1013 ،923 ،494)، لغت نامه (ذيل/ على)، معجم المؤلفين (232/ 7)، هديه العارفين (715 / 1).

ظهير نيشابوري، ظهيرالدين، فخرالدين ابوجعفر، محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 599 ق)، مفسر. پدرش محمود نيشابورى از علماى زمان خود بود صاحب تصانيف. ظيهر نيشابورى در عهد بهرام شاه غزنوى مى زيست و به عنوان سفير بهرام شاه به نزد سلطان سنجر رفت. از آثارش كتاب «البصائر» يا «تفسير البصائر» يا «البصائر فى تحقيق الوجوه و النظائر»، در معانى مختلف بارى الفاظ قرآن، در چند مجلد، به فارسى، به ترتيب حرف هجا كه به آورده ى «كشف الظنون» در 577 ق از تأليف آن فراغت يافته است. در تذكره ى «لباب الالباب»، اين كتاب تحت عنوان «تفسير بصائر يمينى» آورده شده است. همچنين در آن تذكره، كتاب «صحيفه الاقبال» كه در معارضه ى شمشير و قلم اوست بدو نسبت داده شده، و ذكر شده كه او را تصانيف و اشعار بسيار است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (264 / 4 ،123 -122 / 3)، ريحانه

(78 -77 / 4)، كشف الظنون (1067 ،246)، لباب الالباب (282 -281 / 1)، معجم المؤلفين (7 / 12)، هديه العارفين (105/ 2).

ظهير همداني، ميرزا سيد ابراهيم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1026 ق)، عالم امامى، متكلم، حكيم متأله، اديب و شاعر. پدرش ميرزا قوام الدين حسين در عهد شاه طهماسب در همدان عهده دار منصب قضاوت و متصدى امور شرع بود، بدين جهت ميرزا ابراهيم به قاضى زاده نيز مشهور است. وى به همراه پدرش مدتى در قزوين بود لذا توانست در محضر مير فخرالدين سماكى تلمذ كند و علوم عقلى را فراگيرد. چون به همراه پدر به اصفهان رفت، شاگرد ميرزا مخدوم اصفهانى شد. وى تحصيلات را در فقه و ادب و حكمت و كلام و بلاغت ادامه داد تا سرآمد شد. مراتب علمى او با زهد و تقوى توأم بود. حديث را از شيخ بهائى فراگرفت و از او اجازه ى روايت دريافت كرد. در سفرى كه به مكه رفت با شيخ محمد بن احمد دريافت كرد. در سفرى كه به مكه رفت با شيخ محمد بن احمد بن نعمت الله عاملى ملاقات كرد و از او نيز اجازه ى روايت دريافت كرد. او بعد از وفات پدر قاضى همدان شد، ليكن اكثر اوقات خود را در درس و مطالعه و مباحثه مى گذراند. شيخ بهايى او را بر ميرداماد ترجيح مى داد و مكاتباتى بين آن دو جريان داشت. ظهير همدانى از دانشمندان بزرگ عصر خود بود و جمع كثيرى از علماى زمان از محضر وى استفاده كردند. مجلسى اول، علامه ملا محمد تقى، از وى اجازه ى روايت گرفت. او تأليفات و تصنيفات بسيار دارد كه از آن جمله است : رساله ى «اثبات الواجب»؛ حاشيه بر

«اثبات الواجب» جلال الدين دوانى؛ حاشيه بر «الهيات شفا»؛ «انموذجه الابراهيميه»، تلعيقات بر دو كتاب «شفا» و «نجاه» ابن سينا؛ حاشيه بر «شرح اشارات» خواجه نصير؛ حاشيه بر «شرح جديد تجريد»؛ حاشيه بر «كشاف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (29 / 1)، اعيان الشيعه (129 -128 / 2)، بزرگان و سخن سرايان همدان (213 -209 / 1)، تاريخ نظم و نثر (504)، الذريعه (113 ،110 ،11 / 6 ،409 / 2)، روضات الجنات (43 -42 / 1)، رياض العلماء (13 -9 / 1)، ريحانه (74 -73 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 14 -12 / 11)، فوائد الرضويه (5)، الكنى و الالقاب (51 -50 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابراهيم)، معجم المؤلفين (23 / 1)، هديه العارفين (29 / 1).

ظهير ي سمرقندي، بهاء الدين محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم و هفتم ق)، اديب. از مترسلان و كاتبان بزرگ ايران و از وزيران خاندان خانيه يا آل افراسياب بود. مدتى صاحب ديوان ركن الدين قلج طمغاج خان بن مسعود بن حسين از پادشاهان اين سلسله بود. عوفى او را با لقب الصدرالاجل ياد كرده و اسم او را در باب «وزراء و صدور» آورده است. لقبش را در تذكره ها ظهيرالدين آورده اند اما او خود، به تصريح، بهاءالدين ذكر كرده است. از آثار او: «اغراض السياسه فى اعراض الرياسه»، در آداب سلطنت، كه پس از 552 ق نوشته است؛ «سمع الظهير فى جمع الظهير». از ديگر آثار او نگارش «سندبادنامه»به نثر مزين به فارسى ادبى است كه آن را به نام قلج طمغاج خان نوشته است. اين كتاب از داستانهاى عروفى است كه ظاهرا از هند به ايران آمده و در زمان ساسانيان به پهلوى ترجمه شده و رودكى

آن را به نظم آورده است. تهذيب ديگرى از اين كتاب به زبان پارسى، به وسيله شمس الدين محمد بن على بن محمد دقايقى مروزى در اواخر قرن ششم ق انجام گرفته است.[1]

بهاءالدين محمد بن على بن محمد بن عمر كاتب سمرقندى دبير طمغاج خان ابراهيم (اواخر قرن پنجم ه.) و مترجم سندباد نامه (ه.م.) به فارسى است. وى آن ترجمه را در حدود 600 به پايان برده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (1003 -999 / 2)، تاريخ نظم و نثر (128)، دايره المعارف فارسى (1648 / 2)، فرهنگ ادبيات فارسى (333)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2024 / 2)، كشف الظنون (1003 ،1002 ،130)، گنج و گنجينه (246 -240)، لباب الالباب (92 -91 / 1)، لغت نامه (ذيل/ محمد)، مع موسوعات رجال الشيعه (162 -161 / 1).

ظهيري، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس ظهيري

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1339 در اصفهان به دنيا آمدم و پس از سپري كردن درسهاي كلاسيك در سال 1353 وارد حوزه علميه شدم البته در مدرسه ذوالفقار اصفهان. در سال 1361 درس خارج را شروع كرده و از محضر حضرات آيات عظام تبريزى، وحيد خراسانى، بهجت و فلسفه و تفسير را نيز در محضر اساتيد معظم آيات جوادي و حسن زاده كسب فيض نمودم و در حين تحصيل به تدريس فقه و اصول و تفسير در مراكز مختلف مشغول بودم و در عين حال به تاليف نيز پرداخته ام كه نام آنها را در صفحه آثار نوشته ام .

عابدي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد عابدي

محل تولد : كندوان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

بسمه تعالي

تولد و تحصيلات

در سال 1352 ش در روستاي كندوان از توابع شهرستان ميانه در استان آذربايجان شرقي متولد شدم پدرم بنا و مادرم خانه دارو از خانواده اهل علم بود. از جمله آيت الله شيخ نصرت الله بنارواني كه دايي آنان شمرده مي شد. بعد از چند سالي به ميانه نقل مكان كرديم و دوره ابتدايي، راهنمايي و اول دبيرستان را همان جا خواندم و وارد حوزه علميه ميانه شدم و به فاصله كمتر از چند ماه در سال 69 به حوزه علميه مسجد الدوله تهران رفتم. در تهران در مدارس ايلچي بيك (شهيد باهنر) و رضائيه و در نهايت مروي هم تحصيل كردم و تا لمعتين را در اين مدارس خواندم. استادان دوره مقدمات آقايان ميرحسيني، فاضل، عبدالمجيد

رشيدپور (استاد اخلاق) و... بودند لمعه را هم با اساتيدي چون مرحوم پاكتچي، تقوايي و ... خواندم.ظاهرا در سال 73 به حوزه علميه قم آمدم. در مدرسه فيضيه و آنگاه دارالشفا ساكن شدم با حضرات اساتيد اعتمادي، وجداني فخر، موسوي تهراني، درياباري، رمضاني، و.... دروس را تا سطح خارج ادامه دادم. در سال 81 وارد رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن شدم. و از محضر اساتيدي چون آيت الله معرفت، بهشتي، و آقايان فاضل گلپايگاني، عبدالهي (همكار تفسير نمونه) دكتر رضايي اصفهاني، نصيري و نعمتي پورفر و .... در دروس مختلف تفسير استفاده بردم همزمان به درس خارج آيات مكارم و سبحاني حاضر شدم و 2 سال به درس خارج ادامه دادم. 2.5 سال هم درس خارج جناب استاد سروش محلاتي حاضر شدم و درس خارج فقه امر به معروف و نهي از منكر و بخشي از قصاص را خواندم.آنگاه به درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني حاضر شدم و درس تفسير قرآن آيت الله جوادي آملي هم توفيق حضور يافتم.و اينك هم در دروس آيات مكارم، وحيد و جوادي توفيق حضور دارم.در طي سالهاي حضور در حوزه به امر تبليغ هم اهتمام دانسته ام و در داخل و خارج قم به تبليغ پرداخته ام. و همزمان فعاليتهايي در حوزه كتاب و مطبوعات هم داشته ام.

عابدي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا عابدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

سال 1362 وارد حوزه علميه مقدّسه قم شدم. ابتدا مقدّمات را به طور آزاد و در ادامه در مدرسه مباركه رضويه در حضور اساتيد؛ حضرت حجة الاسلام آقاي

كاشانى، حاج آقا هادوي تهرانى، حاج آقا علوي و... استفاده نمودم. معالم، رسائل و مكاسب را در محضر اساتيد محترم؛ استادى، اعتمادي، مرحوم حاج آقا پايانى و در ادامه در محضر استاد حاج آقا حضرت آية الله عبدالله جوادي آملي دام عزّه در كلاس درس استاد، محضر قرآن بودم و در خارج فقه كتاب صوم و مكاسب تلمذ نموده ام. در زمينه تخصصي نسبت به فراگيري اصول و روش تربيت كودكان و نوجوانان در دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم بخش مركز تربيت مربي كودكان و نوجوانان در محضر اساتيد محترم؛ حاج آقا محمّد حسن راستگو سعد آبادي، مهاجراني، يحيي كبير و.... اشتغال داشته و دارم. در اين زمينه به مدّت 15 سال با ساير دوستان محقق و نويسنده در تهيه و تدوين كتاب هاي ره توشه راهيان نور ويژه دو مقطع ابتدايي و راهنمايي تحصيلي فعّاليّت و همكاري نزديك دارم. هم چنين در گروه هاي تخصصّي بخش تحقيقات مركز كودكان و نوجوانان از جمله؛ گروه هاي تحقيقي اخلاق، قرآن، معارف و ... شركت جسته و سرگروهي گروه اخلاق را به عهده دارم. با تحقيق و پژوهش و نويسندگي در زمينه كودكان و نوجوانان، در زمينه ي اخلاق اسلامي ويژه كودكان و نوجوان چه در ره توشه راهيان نور و چه به طور مجزا فعّاليّت هاي نوشتاري داشته ام. در گروه قرآن هم در طول ساليان متمادي به بررسي آيات قرآني از جزء اول تا جزء 30 قرآن نسبت به طرح استفاده كودكان و نوجوانان از معارف قرآني به زبان آنان به بررسي و طرح آيات قرآني به صورت 4 گزينه اي فعّاليّت نمودم.

البته اين فعّاليّت در قالب گروهي بوده كه با مهارت هاي مختلف ارائه شده است. جزء اول اين فعّاليّت به صورت كتاب منتشر شده است و 6 جزء ديگر آن به صورت آماده و قابل چاپ و در مراحل نهايي مي باشد و مابقي اجزاء قرآن در حال بررسي و آماده سازي نهايي است.

عابدي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمود عابدي در سال 1323 ش در چادگان - يكي از روستاهاي آن روز شهرستان فريدن - به دنيا آمد.ايشان داراي دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي مي باشد.ايشان اكنون استاد گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تربيت معلم تهران است.كتاب"كشف المحجوب" تصحيح وي ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمود عابدي تحصيلات ابتدايي و بخشي از متوسطه را در زادگاه خود- فريدن- به انجام رساند و پس از طي دورة دانشسراي مقدماتي در سال 1342 به استخدام آموزش و پرورش درآمد. ضمن خدمت در آموزش و پرورش، دورة كارشناسي زبان و ادبيات فارسي را در سال 1354 در دانشگاه اصفهان به پايان برد و مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا را در سالهاي 1354 - 1363 در دانشگاه تهران پشت سر گذاشت.پايان نامة دكتراي وي تصحيح انتقادي نفحات الانس جامي بود كه در سال 1371 به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي شناخته شد.

استادان و مربيان : محمود عابدي از محضر استادان بزرگي چون: دكتر سيدجعفر شهيدي، دكتر زرين كوب، دكتر پرويز خانلري، دكتر خليل خطيب رهبر، دكتر احمد مهدوي دامغاني و

دكتر مظاهر مصفا و ... بهره ها برد و در كارهاي پژوهشي اش هماره به تأثير نفس و عظمت تحقيقات استادان ياد شده مي انديشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمود عابدي هم اكنون استاد گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تربيت معلم تهران است

جوائز و نشانها : پايان نامة دكتراي محمود عابدي تصحيح انتقادي نفحات الانس جامي بود كه در سال 1371 به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي شناخته شد. همچنين كتاب"كشف المحجوب" تصحيح وي ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : محمود عادبذي افزون بر سخنرانيها و مقالات متعدد در زمينه هاي تصوف و عرفان، بخصوص حافظ و شعر او، داراي آثار گرانسنگي است .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجمة كهن عهدنامة مالك اشتر

ويژگي اثر : تصحيح

2 تكلمة نفحات الانس

ويژگي اثر : تصحيح

3 جستجويي در نهج البلاغه

ويژگي اثر : ترجمه

4 خردنماي جان افروز

ويژگي اثر : تصحيح

5 درويش گنج بخش

ويژگي اثر : تاليف

6 علم و علم آموزي در اسلام

ويژگي اثر : تاليف

7 كشف المحجوب

ويژگي اثر : تصحيح،اين كتاب ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب كشف المحجوب كشف المحجوب / تأليف علي بن

عثمان هجويري؛ مقدمه، تصحيح و تعليقات محمود عابدي. - تهران: سروش، 1383. هفتاد و چهار، 1156 ص. كشف المحجوب اثر كم نظير ابوالحسن علي بن عثمان هجويري يكي از ارزشمندترين متون صوفيانه فارسي است كه در سدة پنجم هجري به رشتة تحرير درآمده است. اين اثر علاوه بر شرح بسياري از اصول تصوف و آداب صوفيان، در گزارش فرق صوفيه و كشف حقايق بعضي از احكام و آداب ديني و آييني صوفيان فصولي دارد كه در نوع خود بي سابقه و در ميان منابع اصلي تصوف بي مانند است. افزون بر اينكه وسعت دايرة واژگان در اين اثر به اندازه اي است كه براي محققان گونه هاي زبان فارسي حوزة حيات مؤ لف و عصر او، بررسي و مطالعة آن امري ضروري و اجتناب ناپذير مي نمايد. از كشف المحجوب دست نوشته هاي متعددي در كتابخانه هاي تاشكند، لاهور، هند و برخي از كشورهاي ديگر جهان موجود است و اين امر از فراواني خوانندگان و علاقه مندان اين كتاب حكايت دارد. اين اثر نخستين بار به سال 1383 ه' . ق در شهر لاهور چاپ و پس از آن نيز بارها به طبع رسيده است كه از ميان آنها طبع لنينگراد با تصحيح والنتين ژوكوفسكي، مدرس زبان فارسي دارالفنون سن پترزبورگ قابل ذكر مي باشد و همين چاپ نيز بارها در ايران به صورت افست منتشر شده است. تصحيح جديد اين اثر به همت جناب آقاي دكتر محمود عابدي بر اساس نسخه هاي معتبر و قابل توجه، همراه با مقدمه و تعليقات ارزشمند و رفع كاستيهاي چاپهاي پيشين اين كتاب، صورت گرفته است و تلاش مصحح محترم براي ارائه تصحيحي دقيق و سودمند از اين اثر

قابل ستايش مي باشد

8 كلمات علية غر ا

ويژگي اثر : تصحيح

9 مطلوب كل طالب

ويژگي اثر : تصحيح

10 نفحات الانس

ويژگي اثر : تصحيح

11 نهج البلاغه از كيست

ويژگي اثر : ترجمه

عابدي پور، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1310، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى پلاستيك، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى جراحى پلاستيك و ترميمى از دانشگاه علوم پزشكى تهران، گذراندن فوق تخصص از آمريكا در سال 1350.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

جراحى پلاستيك و ترميمى، آمارى و درمانى، استاد راهنماى 20 پايان نامه دكترا و دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

سوختگى و سرمازدگى، درمان شوك سوختگى، درمان سرمازدگى و اشكال بالينى آن، اصول جراحى پلاستيك و ترميمى و نحوه برخورد با بيمار و مواظبت هاى قبل و بعد از عمل جراحى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

تكنيك جديد براى جراحى سرطان، سرطانهاى پوستى در ايران، تكنيك جديد براى درمان همانژيوم پورت.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عابديني، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل عابديني

محل تولد : مرند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابوالفضل عابديني استاديار دانشگاه تهران، دانشكده الهيات، در سال 1329 در مرند (آذربايجان شرقي) متولد شده و تحصيلات ابتدايي را در آن شهر گذرانده سپس به تبريز هجرت كردم و در مدرسه طالبيه تبريز (حوزه علميه) تحصيلات حوزوي را شروع كردم و در ضمن دروس جديد را هم ادامه دادم. (1342) سپس به شهر قم رفتم، منطق و اصول و لمعتين و رسائل و مكاسب را پيش اساتيد بزرگ جناب آقاي پاياني و جناب آقاي سبحاني خواندم (تا پايان سطح) در كنار علوم دينى، دروس جديد را هم تا ديپلم ادبي

و سپس در سال بعد ديپلم تجربي را پشت سر گذاشتم (2 ديپلم گرفتم ادبي و تجربي). در سال 1353 در دانشگاه تهران در رشته تاريخ قبول شدم يكي دو سال از قم به تهران تردّد مي كردم و سرانجام به قول طلبه ها سلب توفيق شده و ناچار از قم بريدم و براي هميشه ساكن تهران شدم. در سال 1355 ليسانس گرفتم _ مجدداً دوره فوق ليسانس را در همان دانشگاه ادامه دادم. به انقلاب و انقلاب فرهنگي خورد _ مدتي دانشگاه ها تعطيل شد. سرانجام در سال 1364 فوق ليسانس گرفتم.در سال 1369 از طريق اعزام دانشجو به خارج، از طريق وزارت علوم به كشور فرانسه براي اخذ دكترا، اعزام شدم 2 سال در فرانسه بودم، بنا به دلايل سياسي و فرهنگي نتوانستم در آنجا ادامه تحصيل بدهم، ناتمام برگشتم. مجدداً براي دكترا امتحان دادم و در دانشگاه شهيد بهشتي ادامه تحصيل دادم و سرانجام از آن دانشگاه دكترا گرفتم. و هم اكنون به كار تدريس و تحقيق و پژوهش مشغول هستم.

عابديني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد عابديني

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب احمد عابديني فرزند يدالله متولد 1338 در نجف آباد اصفهان در خانواده اي كشاورز متولّد شدم از طرف مادرم نسبم به مرحوم آيةالله مير سيّدعلي آيت نجف آبادي مي رسد. به همين جهت مادر و دايي هايم كه نوادگان مرحوم مير سيّدعلي بودند به درس خواندن من اصرار داشتند، از جهت ديگر كشاورزي و رسيدگي به اموري از اين قبيل مطرح بود به همين جهت معمولاً درس خواندن منحصر به مدرسه بود و بيشتر

وقت خارج از مدرسه به كمك پدر در امر كشاورزي مي گذشت معمولاً شبهاي زمستان را در جلسات قرآن و حضور در مسجد و خواندن مقدمات صرف كردم. در سال 1356 ديپلم گرفتم و در كنكور شركت كردم و پس از قبولي در دانشگاه در رشته فيزيك به تحصيل پرداختم. در همان تابستان اولين كلاس آموزش قرآن را تشكيل دادم و تمامي دوستاني كه با هم درس مي خوانديم و ديپلم گرفتيم در آن كلاس شركت كردند و روخواني قرآن را فرا گرفتند. پس از ورود به دانشگاه نيز بنده خود را به دفاع از قرآن و اسلام مي دانستم. جو خاص آن زمان و وجود جوانان فراواني كه كمونيست شده بودند و بنده و دوستانم با آنان بحث مي كرديم و نا تواني از پاسخ به شبهات آنان، نياز به خواندن فلسفه را برايمان يقيني ساخت ولي مبارزه با شاه به شكلهاي گوناگون از جمله تشكيل نمايشگاه هاي كتاب در شهرهاي مختلف از جمله شهرهاي استان چهارمحال و تدارك تظاهرات و نيز درسهاي دانشگاه فرصت پرداختن به فلسفه را از ما گرفت با پيروزي انقلاب و افتادن بيشتر دانشگاه ها به دست كمونيستها و التقاتيها به منظور انقلاب فرهنگي، دانشگاه تعطيل شد و بنده فرصت را براي فلسفه خواندن غنيمت شمردم با چند تن از دوستان خدمت مرحوم آيةالله ايزدي امام جمعه نجف آباد كه از شاگردان خاص مرحوم آيةالله علامه طباطبائي و از هم دوره اي هاي مرحوم شهيد مطهري بود رسيديم و تقاضاي فلسفه كرديم و ايشان نپذيرفت و فهم فلسفه را منوط به خواندن منطق دانست.

از روي ناچاري به قم رفتيم

كه روز ورود به قم مصادف شد با حمله عراق به ايران. در درسهاي فلسفه نظير منظومه شركت مي كرديم ولي كامل نمي فهميديم، يكي از استادان حاضر شد تنها پنجشنبه ها چهار ساعت برايمان فلسفه بگويد كه باز مناسب نبود و ذهنمان كشش نداشت. شروع جنگ و بي برنامگي ما و تعطيل شدن هر روزي درسهاي حوزه و بي پولي و ... دوباره ما را به نجف آباد كشاند اين بار استاد حاضر شد براي ما بداية الحكمه بگويد و ما نيز تصميم به خواندن منطق گرفتيم و منطق مظفر را شروع كرديم. كم كم براي فهميدن درست عربي به خواندن كتابهاي مقدماتي صرف و نحو مشتاق شديم و كم كم دروس حوزوي را به سبكي كه طلاب مي خواندند شروع كرديم، ولي بنده با سرعت بيشتر و اشتياق فراوان آنها را بسيار زودتر از ديگران به پايان بردم. برخي كتابها را با استاد خواندم و برخي را خودم مطالعه كردم، برخي را با مباحثه و برخي را ضمن تدريس فرا گرفتم.

از جمله اساتيدمان مرحوم شيخ محمّدعلي صفر نورالله بود كه هدايه، عوامل ملامحسن، مقداري سيوطي و مغني و مقداري تحريرالوسيله را نزد او خواندم. در عرض اين دروس، بدايةالحكمه، منطق مظفر، مقداري اصول فلسفه و روش رئاليسم با مقداري نهايةالحكمه را نزد مرحوم آيةالله ايزدي فرا گرفتم. نجف آباد برايم بسيار مناسب و خوب بود زيرا برخي درسها را كه نمي توانستم شركت كنم دوستانم برايم نوار مي گرفتند و آن را گوش مي دادم هرگاه خبردار مي شديم كه عمليات است و جبهه رفتن لازم است با توافق يكديگر درس را تعطيل

مي كرديم و پس از بازگشت از جبهه از همانجا شروع مي كرديم.

در سال 1361 دوباره به قم وارد شدم و در ايام تحصيل با عشق و علاقه به درس خواندن پرداختم. بقيه اصول و لمعه را نزد آقايان كوه كمره اي، احمدي ميانجي، محامي، و مرحوم وجداني فخر خواندم و در همان زمان سيوطي و هدايه را تدريس كردم و بعد به رسائل و مكاسب مشغول شدم و از درسهاي آقايان اعتمادي تهراني و مرحوم پاياني و مرحوم ستوده استفاده كردم و كفايتين را تنها نزد مرحوم آيةالله ستوده خواندم. در طي اين مدت تلاش كردم در درس منظومه آيةالله انصاري شيرازي و صبح هاي زود در درس اسفار جلد 9 آيةالله جوادي شركت كنم.

زماني كه در نجف آباد بودم گاهي در درس تفسير آيةالله ايزدي شركت مي كردم ولي اين شركت مرتب نبود اما در قم پس از اينكه حضرت آيةالله جوادي آملي تفسير قرآن را در مسجد محمديه شروع كردند در آن شركت كردم، كم كم جمعيّت زياد شد و درس به مسجد اعظم انتقال يافت و بنده همچنان در آن شركت مي كردم. بالاخره در خرداد 1365 دروس سطح كاملاً تمام شد و در امتحان كفايه شركت كردم در واقع شروع رسمي طلبگي بنده اواخر شهريور 1359 بود كه تا خرداد 1365 كه حدود 6 سال ميباشد طول كشيد. بنده علاوه بر درسهاي رسمي حوزه كه امروزه طي 10 سال مي خوانند مقدار زيادي فلسفه و تفسير نيز اندوخته داشتم و با طلاب مباحثه كرده بودم.

از خاطرات به ياد ماندني آن دوران يكي آنكه شبي هنگام مباحثه كفايه به دوستان

گفتم هرجا مطلب مشكل است و خود صاحب كفايه نمي فهمد مي گويد خالي از دقت نيست، دقت كن و ... در اثر همين توهين به ايشان يك مرتبه تيز فهميم از بين رفت و فرداي آن روز هرچه كردم متن كفايه را نمي فهميدم. فردا شب در سر مباحثه پيش دوستان خود به گناه خود اعتراف كردم و در حرم حضرت معصومه (س)نيز توبه و انابه كردم تا مقداري از آن فهم و حافظه برگشت ولي خوب روشن است كه پارچه كثيفِ شسته شده هيچ گاه مثل پارچه نظيف نيست. از آن زمان تصميم گرفتم به علما و بزرگان اهانت نكنم و به جاي اتهام به آنان فهم خود را مورد اتهام قرار دهم.

از خاطرات آن دوران اينكه گروهي بوديم كه در تمام درسها تلاش مي كرديم قبل از درسها پيش مطالعه كنيم و به همين جهت تنها خارج درس را گوش ميداديم و نيازي نمي ديديم كه تطبيق مطالب با متن را گوش دهيم و به همين جهت از درس خارج مي شديم، روزي مرحوم آيةالله پاياني در ضمن توضيح خارج مكاسب به برخي غلطهاي چاپي كتاب اشاره كرد و فرمود مي خواهم كساني كه تطبيق با متن را نمي نشينند به درد سر نيفتند از اينكه استاد كار مارا به رسميت شمرده بود خوشحال بوديم. در تابستانها و ايام تعطيل دروس، برنامه هاي ديگري داشتيم. تابستان 1356 قبلاً بيان شد. تابستان 1357 را در شهر كرد صرف كرديم. در آن وقت و در ايام تعطيل دانشگاه در جاهاي مختلف نمايشگاه كتاب مي زديم. تابستان 1358 را در جهاد سازندگي استان چهارمحال و

بختياري شهرستان جونقان و روستاهاي اطراف آن به سر بردم و به كارهاي فرهنگي و عمراني اشتغال داشتم. تابستان سال 1359 در بخش اردل و نوقان و روستاهاي آن به كارهاي فرهنگي و عمراني اشتغال داشتم. پس از شروع جنگ بيشتر تابستانها يا ايام تعطيل يا ايّام عمليات در جبهه مي گذشت.

تابستان سال 1360 به سر پل ذهاب رفتيم ، خوب به ياد دارم كه صبح زود هوا هنوز تاريك بود و ما سه نفر طلبه در كوچه هاي كرمانشاه قدم مي زديم تا به ستاد اعزام نيرو برسيم كه خبر شهادت 72 تن را از راديو شنيديم و خبر شهادت رجائي و باهنر را نيز در سر پل ذهاب و قبل از عمليّات معروف بازي دراز شنيديم. تلاش مي شد اوقاتمان در جبهه به بطالت نگذرد ، مباحثه تحرير الوسيله، حفظ قرآن، خواندن كتابهايي نظير پرواز در ملكوت از امام امت محصول تلاش آن دوره است. اگرچه اكنون كه به گذشته ها مي نگرم باز بسيار وقت تلف كرده ام كه امكان بهره برداري بهتر از آنها وجود داشت.

در تابستان 1364 كلاسهايي از سوي شوراي سرپرستي طلاب خارجي گذاشته شد و بنده در آن كلاسها شركت كردم و در امتحان نمره خوبي آوردم و روزي در حظور استادهاي عربي و محضر مرحوم استاد آيةالله ايزدي به عربي سخن گفتم كه اثر شادابي آن به خوبي در چهره استادانم ظاهر بود. به همين جهت و براي كامل شدن تكلم به عربي در تابستان 1365 و اتمام دروس سطح، چهار نفر از آن كلاس به لبنان فرستاده شديم، ورود ما به لبنان مصادف بود با شروع

درگيري هاي حركت امل و فلسطينيان. مدرسه رسول اكرم در حومه جنوبي بيروت و در سر راه فرودگاه كه محل استقرار ما بود درست در منطقه وسط درگيري بود و خمپاره هاي طرفين از بالاي مدرسه عبور مي كرد و چندين مرتبه به مدرسه اصابت كرد.

همه فكر آن جمع چهار نفري اين بود كه در ضمن كار و فعاليت، تمرين زبان كنيم. از جمله آن كارها ايجاد نمايشگاه كتاب بود كه يكي از آنها در جلوي مسجد امام رضا(ع)(محل اقامه نماز توسط آيةالله سيد محمدحسين فضل الله) به مدت 10 روز برگذار شد.

هرهفته بنده جدا از دوستان به جنوب لبنان، حوزه صديقين مي رفتم و با طلاب آنجا جلسه داشتم و گاهي به روستاهاي اطراف نيز مي رفتم، در ضمن برخي دروس را براي طلاب تدريس مي كردم.پس از پايان تابستان مسئولان مدرسه از بنده و يكي از دوستان خواستند كه براي تدريس آنجا بمانيم و خودشان با ايران هماهنگ كردند و زن و فرزندانمان را به لبنان آوردند و يك سال تحصيلي در آنجا مانديم.

در آنجا صبح ها خدمت آيةالله سيد محمدحسين فضل الله درس خارج فرا مي گرفتم و بقيه روز را به تدريس مشغول بودم روزهايي كه درگيري شديد بود و يا روزهاي يكشنبه كه تعطيلي رسمي لبنان بود و اساتيد در دروس خود حاضر نمي شدند من خودم را موظف مي دانستم درس آنان و يا درسي جايگزين را تدريس كنم، گاهي اوقات تدريسها به 11 عدد مي رسيد كه 2 تا 3 تا از آنها در مدرسه خواهران بود كه همسرم مسئوليتش را بر عهده داشت و يكي از آنها

درس عدل الهي بود كه پس از نماز مغرب و عشا براي دانشجويان مي گفتم.

بله از امور بسيار جالب در لبنان اين بود كه يك كلاس براي دانشجويان هفته اي سه شب گذاشته بودم و كتاب عدل الهي استاد مطهري را توضيح مي دادم. حدود 30 تا 40 دانشجو در آن كلاس شركت مي كردند اين مقدار دانشجو در آن شرايط بد امنيتي و استمرار آن، چشم همه افراد را خيره كرده بود و مي گفتند اين گونه كلاسها با اين تعداد دانشجو بي سابقه است.

در بين تمامي اين برنامه ها از برنامه براي ايرانيان قافل نشديم و محرم در آنجا منبري گذاشتيم و جلسه اي به زبان فارسي، سخنراني و مداحي به سبك ايراني براي مجموع ايرانيهاي موجود در بيروت اعم از سفارتي ها يا غير از آنها داشتيم كه بسيار جالب بود و مورد استقبال واقع شد. شب شام غريبان دسته عزاداري به سبك ايراني با شمع و ... به راه انداختيم و با نوحه سرائي به زبان فارسي به پشت درهاي مسجد امام رضا(ع) و سپس مسجدي كه مرحوم شمس الدين در آن اقامه جماعت مي كرد رفتيم. هر دو مسجد بسته بود و كسي در آنجا نبود، اما جالب اينكه بنده در طول راه زنان بي حجاب زيادي را ديدم كه مي آمدند روسري از يكي از خانم ها قرض مي گرفتند و به سر مي كردند و مقداري دسته عزاداري را همراهي مي كردند و سپس روسري را تحويل مي دادند و مي رفتند. اين نشان مي داد كه بي حجابها ضد دين نيستند بلكه علاقه زيادي به دين دارند

و شرايط زندگي، آنان را به اين وضع در آورده است.

اوايل تابستان 66 لبنان را به قصد ايران ترك كرديم تا دوباره اوايل مهر به آنجا بر گرديم ولي ديگر توفيق يار اينجانب نشد. پس از چند ماهي از ورود به ايران با گروه تفسير دفتر تبليغات آشنا شدم و به كار تحقيق در قرآن پرداختم و يكي از پژوهشگران تفسير راهنما گشتم كه بحمدالله در 20 جلد به چاپ رسيده است. از آن زمان تا سال 77 به مدت 12 سال در تفسير راهنما بودم و گاهي اوقات بخصوص تابستانها روزها يا هفته ها مي گذشت كه تنها قرآن و تفسير مطالعه مي كردم و خداوند را بر اين نعمت بزرگ شاكرم. در اين مدت درسهاي خارج زيادي از مراجع معظم قم را شركت كردم.نوارهاي درسهاي اصول و رجال را گوش دادم و مباحثه كردم نوارهاي جلدهاي 6و 7و 8 اسفار را گوش دادم و مباحثه كردم،دو دوره رسائل و زيادي از مكاسب را تدريس كردم و ... .

در سال 70 با باز شدن دوباره راه خانه خدا و شروع مجدد حج در امتحان زبان دانها شركت كردم و پس از قبولي ، در همان سال به حج مشرف شدم _البته پول حج را خودم پرداخت كردم و در واقع امتحان، اولين سفر را بي نوبت كرد_در مسير بين مكه و مدينه اتومبيل حامل ما به سختي تصادف كرد و چند نفر از زبان دانان شهيد و بنده نيز به شدت از ناحيه پاها ضربه ديدم. پس از مراجعه به ايران و بدتر شدن روز به روز كوفتگي پا، مجبورم كرد كه چند ماهي

در خانه بمانم و هيچ راه نروم اين زمان فرصت خوبي بود براي شروع به نوشتن كه اولين مقاله عربي در مورد طهارت اهل كتاب نوشته شد. پس از خوب شدن و فعاليتهاي دوباره بيرون از خانه، ديگر نوشتن رها نشد و در هر فرصتي قلم بر كاغذ رفت و مقاله هاي متعدد نوشته شد كه از سال 74 يكي پس از ديگري در مجله كاوشي نو در فقه و ساير مجلات به چاپ رسيد كه ليست ناقصي از آنها تهيه شده است.

در دوره چهارم تربيت مدرس دارالشفاء شركت كردم و مدرك كارشناسي ارشد دريافت كردم و در همان زمانها و شروع اعطاي مدارج علمي از سوي مديريت حوزه قم در آنجا نيز امتحان دادم و مدرك سطح چهار گرفتم. در سال 77 با به پايان رسيدن تقريبي كار تفسير راهنما از رفتن به آنجا خود داري كردم و پس از چند ماهي توفيق راه اندازي «مركز تحقيقات طب اسلامي امام صادق(ع)» نصيب اين جانب شد و توفيق يار شد تا يك دور كتب اربعه حديثي شيعه را با دقت بخوانم كه برايم بسيار مفيد بود و نزديك است كه مسير آينده تحقيقات و تأليفاتم را رقم بزند.

در تابستان 81 و تقريباً تمام شدن دور فيش برداري از كتب اربعه و اصرار خوانواده براي ترك قم و هجرت به اصفهان و بسيار خوب بودن استخاره هاي فراوان در اين رابطه علي رغم ميل باطني، راهي اصفهان شدم و از اوّل مهر 81 در اصفهان به تدريس در حوزه پرداختم تا خداوند چه بخواهد. برخي از مراجع معظم تقليد بنده را با ورقه اجتهاد، وكالت و

امثال آن مورد لطف قرار دادند. تا كنون شش جلد كتاب از اين جانب به چاپ رسيده است و اميدوارم بتوانم مقاله هاي چاپ شده ام را با اصلاح و اكمال براي چاپ آماده سازم، زيرا اكثر مقالات از نوآوري بهره مند است، بويژه مقالات فقهي كه شرطش نوآوري همراه با استدلالهاي محكم است و به همين جهت برخي از آنها در جشنواره ها برنده شده و جايزه اي نظير عمره برايم به ارمغان آورده است. برخي مكرر در جاهاي مختلف چاپ شده و برخي دستمايه محققان براي طرح هاي تحقيقاتي گشته است. و خداوند را براي همه اين نعمتها شاكرم. و اكنون نيز به طرحي پيرامون احاديث اهل بيت مي انديشم.

شايد بتوان روحيه نو آوي اين جانب را - اگر واقعاً موجود باشد- ناشي از دانشجو بودن قبل از انقلاب و برخورد با افكار مختلف در دانشگاه و نيز سفر به لبنان در سخت ترين شرايط و برخورد و تضارب آرا با اكثر گروه هاي موجود در صحنه و بودن در حوادث گوناگون دانست. از ناكامي هاي اين جانب نداشتن هم مباحثه دائم است، در دوران جنگ با هركسي هماهنگ و هم طراز شدم تا با هم پرواز كنيم به جبهه رفت و به پروازي ديگر مبادرت ورزيد. پس از آن نيز هم مباحثه ها، تدريس در دانشگاه ها،ورود به ارگانها و ...را بر طلبگي صرف و كمي امكانات ترجيح دادند و به همين جهت كارهاي تحقيقاتي اين جانب به تنهايي انجام مي پذيرد و به همين جهت از نظر كيفيت و كميت روند مطلوبي كه خودم آن را مي پسندم ندارد و به

ويژه كه گاهي ويراستاران نيز به ويرانگري مي پردازند و غلط گيران نيز بي دقتي مي كنند و ناگهان مقاله اي منتشر مي شود كه ... .

از خداوند منان عاجزانه تقاضا دارم كه توفيقي عنايت كند كه مجموعه حديثي مورد نظر بدون هر اشكالي به پايان رسد. از مهر ماه 83 شروع به تدريس ترتيبي قرآن مجيد و نوشتن آن به عربي كردم كه الحمدلله اكنون يك جزء از قرآن به اتمام رسيده و بيش از دو جلد دست نويس تفسير موجود است كه اميد است با توفيق خداوند بتوانم يك دوره تفسير را به آخر برسانم و در معرض نظر علاقه مندان قرار دهم.

عارف عجمي، فتح الله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 969 ق)، شاعر و مورخ. از شاعران عهد سلطان سليمان خان عثمانى قانونى و شاهنامه چى او بود. اشعار بسيارى درباره ى سفرها و جنگها و مدح وى سروده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (80 / 4)، لغت نامه (ذيل/ عارف عجمى).

عارف كشفي، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر عارف كشفي

محل تولد : استهبان فارس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/3/15

زندگينامه علمي

آقاي سيد جعفر عارف كشفي در سال 1334هجري شمسي در خانواده اي پاك، باصفا، متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان استهبان استان فارس ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1356 كه سال هاي خفقان و ترس از رژيم شاهنشاهي بر كشور حاكم بود وارد حوزه علميه شيراز گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1364 به حلقه دروس خارج راه يافت و از محضر درس بزرگان آن ديار همچون مرحوم آيت الله فلسفي، آيت الله صالحي ، آيت الله حسن آيت اللهي و... بهره ها برد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فقه و مباني حقوق اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1369از دانشگاه فردسي مشهد تهران فارغ التحصيل گرديد . و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان" مقايسه آراء شيخ طوسي و ابن ادريس در احكام قضاة " دفاع

كرد. ايشان ضمن تبليغ تدريس در دانشگاه فردوسي، دانشگاه امام صادق تهران ، دانشگاه پيام نور تهران ، دانشگاه آزاد قسمت جنوب ، دانشگاه علامه طباطبائي تهران ، دانشگاه آزاد مشهد ، دانشگاه پيام نور مشهد ، دانشگاه شيراز و.... را در كارنامه خود دارد.

ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به كلاس و درس و قلم و كتاب و تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه كتاب هاي " پيرامون سيره رسول خدا و اهل كتاب " ، " اولياء بني اسرائيل " ،" آثار اهل كتاب در آثار اسلامي " و... از جمله آثار ايشان است.

عارفچه، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا اسماعيل طبسى خراسانى. پدرش در طبس متولد شده، پس از تحصيل مقدمات علوم جهت تكميل به اصفهان آمده، و خدمت حجةالاسلام و ديگران تلمذ كرده، و هم در اين شهر وفات يافته است، در هارون ولايت مدفون شده. مردى فاضل و متقى بوده و روزگار به كتابت مى گذرانيده است.

صاحب عنوان در اصفهان متولد شده، و تحصيلات خود را نزد علماى اين سامان همچون ملا حسين على تويسركانى و آقا مير سيد محمد شهشهانى به پايان رسانيده، در عداد خطبا و واعظين بوده.

كتب چندى در مواظع منبرى تأليف نموده كه از آن جمله است: 1 - انيس الواعظين 2 - زاد العارفين 3 - زاد المواقف 4 - زاد الواعظين و غيره.

وى در سال 1322 وفات يافته و در تكيه ى آقارضى در تخت فولاد مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عارفي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: قلب و عروق، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1345 و فوق تخصص اطفال، داخلى و قلب و عروق از نيويورك آمريكا.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران از سال 1354 تا سال 1366، دانشيار دانشگاه تهران از سال 1366.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اخلاق پزشكى، نقص ديواره بين دو بطن، تدريس قلب و عروق در دانشگاه علوم پزشكى تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مكانيسم ايجاد گرما و گرمازدگى، خودكشى و ديگركشى تدريجى با سيگار و محسنات شير مادر.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

برگرفته از كتاب :شرح حال

تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عاشورا

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن پنجم و ششم هجرى، از زنان محدث. وى دختر محمد بن فضل ديلمى اصفهانى بود و از ابوحفص عمر بن احمد سمسار حديث فراگرفت و سمعانى حديثى چند از او استماع كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 220 / 3.

عاصم كوفي

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابى النجود بهدله ى كوفى شيعى، به اتفاق اهل صنعت، قرائت عاصم، اصوب و اجمل قراء سبعه مى باشد، و سياهى قرآن (كتابت با خط سياه) مطابق قرائت عاصم مى باشد. در 127 - 8 در كوفه يا سماوه وفات يافته.

راويان او عبارتند از:

1- ابوبكر بن عياش معروف به شعبه (95 -193).

2- حفص بن سليمان (90 - 180).

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

عاصي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : مصطفي عاصي در سال 1324 در تهران بدنيا آمد.ايشان داراي مدرك دكتراي رشته زبان شناسي گرايش كامپيوتر و فرهنگ نگاري از دانشگاه اكستر انگلستان - 1368ميباشد.نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي فرهنگستان زبان ايران و پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي(با درجه علمي دانشيار) مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

گرايش : كامپيوتر و فرهنگ نگاري

والدين و انساب : مصطفي عاصي فرزند سيد محمد عاصي است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات مصطفي عاصي به قرار زير است: ديپلم رياضي از دبيرستان دارالفنون تهران - 1342 ليسانس (كارشناسي ) زبان و ادبيات انگليسي از دانشكد ه ادبيات دانشگاه تهران - 1347 فوق ليسانس (كارشناسي ارشد) زبانشناسي همگاني ازدانشكد ه ادبيات دانشگاه تهران - 1350 دكتري زبانشناسي با گرايش كامپيوتر و فرهنگ نگاري از دانشگاه اكستر انگلستان - 1368 دوره هاي تخصصي : دوره روش تدريس زبان انگليسي - 1350 دوره هاي آشنايي با مباني كامپيوترو سيستم هاي عامل , برنامه نويسي RPG ,COBOL, ASSEMBLER , ,FORTRAN SNOBOL و تحليل سيستم ها از سال 1352 تا سال 1359در ايران و انگلستان دوره هاي آشنايي با سيستم شبكه كامپيوتري MULTICS و كاربردمجموعه Office و نرم افزارهاي آماري ازجمله SPSS در محيط Windows

ازسال 1358 تا سال 1377 ( دانشگاه اكستر ) دوره هاي ايجاد و مديريت پايگاه داده ها و ارايه اطلاعات در شبكه جهاني اينترنت - 1377( دانشگاه اكستر ) دوره آشنايي و كار با نرم افزارهاي مديريت اصطلاحات Trados و Multiterm در دانشگاه وين - 1381

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پيشينه استخدامي و اداري دكتر عاصي به ترتيب زير است : عضو هيأت علمي فرهنگستان زبان ايران و پژوهشگاه علوم انساني از 1350 تا كنون وضعيت كنوني استخدامي : دانشيار پژوهشي پايه 26 و مدير گروه هاي آموزشي و پژوهشي زبان شناسي همگاني در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي عضويت در مجامع علمي : عضو انجمن رايانش ادبي و زباني ( ALLC ) از 1358 عضو انجمن فرهنگ نگاري اروپا ( EURALEX ) از بدو تأ سيس - 1362 عضو انجمن فرهنگ نگاري آمريكاي شمالي ( DSNA ) از 1369 عضو انجمن فرهنگ نگاري آسيا (ASIALEX) ازبدو تأ سيس - 1376 عضو انجمن زبان شناسي ايران و مدير گروه هاي تخصصي زبان شناسي رايانه اي و فرهنگ نگاري از بدو تأسيس – 1381 عضو گروه هاي واژه گزيني رايانه وفناوري اطلاعات و زبان شناسي فرهنگستان زبان و ادب قارسي

فعاليتهاي آموزشي : پيشينه تدريس : آموزش زبان انگليسي از 1350 تا 1354 (د ر مركز آموزش زبان نيروي هوايي ، مركز آموزش مخابرات و مدرسه زبان هاي خارجي كارآ ) تدريس دانشگاهي ( در دانشگاههاي تهران ، علامه طباطبايي ، الزهرا ، مشهد ، اصفهان ، پزشكي ايران ، آزاد اسلامي و پژوهشگاه علوم انساني ) : زبان انگليسي و درسهاي تخصصي زبان

شناسي در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري زبانشناسي همگاني ، زبان انگليسي و فرهنگ و زبانهاي باستاني از 1356 تا كنون : زبانشناسي رايانه اي (كامپيوتري ) ، فرهنگ نگاري ، مباني كامپيوتر و كاربرد آن ، اصول دستور زبان ، ساختواژه، ساخت زبان فارسي ، مقدمات زبانشناسي ، روش تحقيق ،گويش شناسي راهنمايي و مشاوره بيش از شصت پايان نامه دوره كارشناسي ارشد و دكتري زبانشناسي در پژوهشگاه و دانشگاه هاي ديگر

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : - ايجاد پايگاه داده هاي واژگاني دوزبانه براي فرهنگ هاي فارسي به انگليسي از 1378 تا 1381 - راه اندازي پايگاه داده هاي زبان فارسي در اينترنت - 1384

چگونگي عرضه آثار : پيشينه كارهاي پژوهشي : شركت در طرح تهيه فرهنگ مترادفهاي فارسي از 1350 تا 1357 شركت در طرح بررسي واژه هاي مركب در آثار نظامي گنجوي - 1355 شركت در طرح تهيه واژه نامه هاي بسامدي با كامپيوتر از 1354 تا 1356 شركت در طرح تهيه واژه نامه هاي چند زبانه و ريشه شناسي - 1355 شركت در گروه هاي واژه گزيني كامپيوتر ، زبان شناسي ، متالورژي ، حسابداري و ادب و هنرفرهنگستان زبان ايران از 1354 تا 1357 و فرهنگستان زبان و ادب فارسي از سال 1378 تاكنون شركت در گردآوري و تدوين كامپيوتري واژه هاي پيشنهادي فرهنگستان زبان ايران از 1356 تا1360 طراحي ، پژوهش و اجراي طرح " سيستم فارسي " ( Farsi System )براي پردازش و چاپ متن دوزبانه فارسي و انگليسي با كامپيوتر- 1359 سرپرستي و شركت در طرح فرهنگنامه جوانان و

نوجوانان از 1360 تا 1362 شركت در طرح فرهنگ برابرهاي فارسي براي واژه هاي علمي و فني از 1363 تا 1368 اجراي طرح واژه نامه نويسي تخصصي با كمك كامپيوتر ( رساله دكتري ) از 1358 تا 1368 سرپرستي و اجراي طرح بررسي كاربرد كامپيوتر در پژوهشهاي زباني از 1369 تا 1371 شركت در تدوين استاندارد ملي كد تبادل اطلاعات 8 بيتي فارسي ا ز 1370 تا 1372 شركت در تدوين استاندارد ملي براي صفحه كليد فارسي كامپيوتر -1373 شركت و مشاوره در طرح تهيه فرهنگ جامع مديريت از 1371 تا 1373 سرپرستي و اجراي طرح ايجاد پايگاه داده هاي زبان فارسي از 1372تا 1383 شركت در تدوين استاندارد بين المللي نويسه گرداني فارسي - 1378 شركت در تدوين استاندارد بين المللي آوانويسي فارسي - 1379 طراحي و اجراي طرح پژوهشي تعيين مؤلفه هاي زباني براي بهره گيري در سيستم هاي بازيابي اطلاعات و متن كاو فارسي – 1382 مأموريتهاي علمي و كنفرانس ها : سمينار بين المللي فرهنگ نگاري ( اكستر - انگلستان ) 1357 مدرسه تابستاني بين المللي فرهنگ نگاري ( اكستر - انگلستان ) 1359 سمينار واژه گزيني براي اصطلاحات صنعت بيرينگ ( تهران ) - 1366 نخستين كنفرانس زبانشناسي ( تهران ) با ارائه مقاله - 1369 چهارمين كنفرانس بين المللي فرهنگ نگاري ( مالاگا - اسپانيا ) با ارائه مقاله - 1369 سمينار زبانشناسي كامپيوتري ( مشهد ) دو سخنراني - 1370 دومين كنفرانس زبانشناسي ( تهران ) با ارائه مقاله - 1371 سمينار بررسي نقش اطلاع رساني در تحقيق و توسعه ( تهران ) با ارائه مقاله - 1372

ششمين كنفرانس بين المللي فرهنگ نگاري ( آمستردام - هلند ) با گزارش و پوستر - 1373 سومين كنفرانس زبانشناسي ( تهران ) با ارائه مقاله - 1374 فرصت مطالعاتي در مركز تحقيقات فرهنگ نگاري ( دانشگاه اكستر - انگلستان ) 1375 چهارمين كنفرانس زبانشناسي (تهران ) با ارائه مقاله - 1376 فرصت مطالعاتي در مركز تحقيقات فرهنگ نگاري (دانشگاه اكستر - انگلستان ) 1377 نخستين هم انديشي واژه گزيني و اصطلاح شناسي (تهران) با ارائه مقاله 1380 پنجمين كنفرانس زبانشناسي (تهران ) با ارائه مقاله – 1380 نخستين همايش ملي ايران شناسي (تهران) 1381 دومين كنفرانس علوم شناختي (تهران) 1381 آكادمي تابستاني اصطلاح شناسي ( دانشگاه وين – اتريش ) با سخنراني - 1381 دومين هم انديشي واژه گزيني و اصطلاح شناسي (تهران) با ارائه مقاله 1382 نخستين هم انديشي ترجمه شناسي (تهران) با ارائه مقاله 1382 كارگاه آموزشي ويرايش (تهران) با ارائه مقاله 1382 پنجمين كنفرانس سراسري سيستم هاي هوشمند (مشهد) با ارائه مقاله 1382 دومين كارگاه بين المللي فناوري اطلاعات و رشته هاي وابسته (WITID 2004) (كيش) باارائه مقاله 1382 نخستين هم انديشي دستور زبان فارسي (فرهنگستان زبان و ادب فارسي- تهران) با ارائه مقاله 1382 اولين كارگاه پژوهشي زبان فارسي و رايانه (دانشگاه تهران) با ارائه طرح و شركت در ميزگرد 1383 دومين همايش آموزش الكترونيكي (مركز فناوري اطلاعات و ارتباطات پيشرفته دانشگاه صنعتي شريف تهران) با ارائة مقاله - 1383 ششمين كنفرانس زبانشناسي (تهران ) با ارائه مقاله – 1383 همايش هفتة پژوهش (پژوهشگاه علوم انساني – تهران ) با ارائة مقاله و كارگاه پژوهشي -1383 اولين همايش بين المللي بومي سازي مبتني بر فناوري

اطلاعات در حوزة خط و زبان فارسي ( مركز تحقيقات مخابرات – تهران ) با ارائة مقاله – 1384 دومين كنفرانس بين المللي فناوري اطلاعات و دانش (دانشگاه صنعتي امير كبير- تهران) با ارائة مقاله – 1384 نخستين همايش انجمن زبان شناسي ايران (تهران) دبير همايش -1384 تعداد مقالات ارائه شده در همايشها و منتشر شده در مجلات معتبر علمي :34 مورد تعداد مقالات بزبان انگليسي:13 مورد

آثار :

1 Information and Documentation – Transliteration of Arabic Characters into Latin Characters- Part4: Phonetic Transcription of Persian

ويژگي اثر : International Standard: ISO/DIS 233-4. -2000

2 Information and Documentation – Transliteration of Arabic Characters into Latin characters - Part 3 : Persian Language

ويژگي اثر : Simplified Transliteration. International Standard: ISO 233-3. -1999

3 استاندارد صفحه كليد فارسي كامپيوتر

ويژگي اثر : (تاليف گروهي ) ، شماره استاندارد ملي ايران : 2901 ، تهران ، موسسه استاندارد وتحقيقات صنعتي ايران . -1373

4 استاندارد كد تبادل اطلاعات 8 بيتي فارسي

ويژگي اثر : ( تاليف گروهي (، شماره استاندارد ملي ايران: 3342 ، تهران ، موسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي ايران . -1372

5 استاندارد نحوة ارائة كد زبانها

ويژگي اثر : (تأليف گروهي) ، تهران ، مؤسسة استاندارد و تحقيقات صنعتي ايران. -1382

6 پيشنهاد شما چيست ؟ برخي از واژه هاي رايانه اي

ويژگي اثر : (تاليف گروهي ) ، تهران ، فرهنگستان

زبان ايران -1355

7 سيستم رايانه اي و برنامه هاي واژه نامه هاي بسامدي

ويژگي اثر : (تاليف گروهي ) ، تهران ، فرهنگستان زبان ايران -1355

8 سيستم رايانه اي و برنامه هاي واژه نامه هاي چندزباني و ريشه شناسي

ويژگي اثر : ( تاليف گروهي)، تهران ، فرهنگستان زبان ايران . -1355

9 فر هنگ زبانشناسي

ويژگي اثر : (نرم افزار كامپيوتري ) ( باهمكاري محمد عبدعلي ) ، تهران . -1375

10 فرهنگ جامع مديريت

ويژگي اثر : (مشاور) ، تهران ، دانشگاه علامه طباطبائي -1377

11 فرهنگ چهارجلدي فارسي – انگليسي

ويژگي اثر : ( 4172 صفحه) (با همكاري دكتر منوچهر آريانپور)، تهران، جهان رايانه-1382

12 فرهنگ يك جلدي فارسي – انگليسي

ويژگي اثر : ( 1600 صفحه) (با همكاري دكتر منوچهر آريانپور)، تهران، جهان رايانه-1384

13 مجموعه مقالات نخستين همايش انجمن زبان شناسي ايران

ويژگي اثر : (380 صفحه) , تهران , انجمن زبان شناسي ايران

14 واژگان گزيده زبانشناسي

ويژگي اثر : (با همكاري محمد عبدعلي) ، تهران ، شركت انتشارات علمي و فرهنگي -1375

15 واژه هاي رايانه(2)

ويژگي اثر : (تأليف گروهي) مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسي ، تهران-1383

16 واژه هاي تخصصي رايانه(1)

ويژگي اثر : (تأليف گروهي) مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسي ، تهران-1380

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

عاقلي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا عاقلي

محل تولد :

كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا عاقلي فرزند اكبر داراي پرونده در حوزه مباركه 13734 پس از اخذ ديپلم در سال 63 _ 62 در كنكور همان سال شركت كرده و در رشته فني مهندسي (مخابرات و الكترونيك) قبول شدم، اما از آنجا كه علاقه وافري به فراگيري دروس حوزوي داشتم، عليرغم فشار اطرافيان، حوزه مقدسه را را مقدم بر دانشگاه دانسته و حاضر به ورود به دانشگاه نشدم، لذا با همان مدرك قبولي كنكور وارد حوزه مقدسه علميه شدم كه اين را از الطاف حفيه الهي مي دانم، در بدو ورود به مدت دو سال (به علت عدم پذيرش حوزه علميه قم از داوطلبان شهرستاني) در حوزه علميه يزد (مدرسه امام خميني(ره)) درس حوزه را آغاز و پس از دو سال به قم عزيمت نموده، پس از امتحان ورودي در مدرسه المهدي(عج) حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني(ره) به ادامه تحصيل دروس حوزه پرداختم كه بحمدالله به مدت 10 سال دوران سطح را با موفقيت به پايان رسانده، سپس در دروس خارج حوزه ادامه دادم.

در اثناء، دوره تخصصي تفسير را بحمدالله سپري نموده، و در آزمونهاي متعددي كه از طريق نهادها و ارگانها من جمله: آزمون حج، كه لطف خاص الهي شامل حال اين حقير شده و بحمدالله هر ساله در خدمت زائرين بيت الله الحرام مي باشم.

همچنين در آزمون نهاد ولي فقيه در دانشگاهها شركت كرده، و در گرايش تاريخ اسلام شركت كرده كه بحمدالله بعد از موفقيت در آزمونهاي كتبي، شفاهي و مصاحبه، به عنوان استاد در گرايش تاريخ اسلام پذيرفته شده، كه مدرك آن نيز

موجود مي باشد.

و به زودي به دانشگاه آزاد اسلامي واحد گلپايگان مسئول واحد فرهنگي آن دانشگاه، كار خودم را شروع خواهم كرد انشاء الله.

در طول سفرهاي تبليغي نيز لطف الهي شامل اين حقير بوده، كه در چندين جا با ياري مردم و همكاري آنان چند باب مسجد و حسينيه بنا گرديده مِن جمله: در يكي از روستاهاي رفسنجان، در يكي از روستاهاي بخش گلباف، در يكي از روستاهاي مركزي شهرستان كهنوج، چندين مرتبه سپاه پاسداران كرمان از اين حقير جهت همكاري دعوت به عمل آورده، اما از آنجا كه علاقه ام به درس و بحث بيش از كارهاي اجرايي است حاضر به قبول آن نشدم و نيز عدم قبول امامت جمعه براي يكي از شهرستانهاي كرمان، كه خداوند لطف نمود كه از پذيرش آن استنكاف ورزم.

عالم نجف آبادي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم زاهد فقيه مجتهد عادل، از مدّرسين و ائّمه جماعت اصفهان، و مورد وثوق و احترام كلّيّه طبقات، از تلامذه حاج ميرزا بديع درب امامى، و آخوند ملا محمّد حسين كرمانى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آخوند كاشى، و جهانگير خان قشقائى و جمعى ديگر بوده، سالها در مدرسه جدّه تدريس مى فرمود و جمعى كثير از مستعدّين از محضرش مستفيد مى شدند.

كتب و رسائلى در فقه و اصول از تقريرات اساتيد خود نوشته، و ضمناً كتابى به نام «فضيلة السيادة» درباره سادات و اهمّيّت مقام آنان، و احاديث وارده در اين موضوع تأليف فرموده و به چاپ رسيده است.

در شب 3 شنبه 18 ربيع الاول سال 1384 به سنّ متجاوز از نود و هفت سالگى وفات يافته، در بقعه تكيه كازرونى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان

(جلد اول)

عالم زاده، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ و تمدن ملل اسلامى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى فرهنگ و تمدن اسلامى، كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران، كارشناسى ارشد فلسفه و علوم تربيتى از دانشسراى عالى تهران، دكتراى فرهنگ و تمدن اسلامى از دانشگاه تهران، تدريس در دانشگاههاى فردوسى مشهد، تهران، تربيت مدرس و شهيد بهشتى از سال 1353.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تاريخ اسلام، تاريخ تشكيلاتى اسلامى، تاريخ هنرهاى اسلامى، تاريخ فرق و مذاهب، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 24 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ اسلام، تاريخ تمدن و فرهنگ اسلامى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 30، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تاريخ و تمدن ملل اسلامى (تاريخ اسلام، تشكيلات و سازمانهاى حكومتى، هنرهاى اسلامى)

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

عالمي دامغاني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم دامغانى از اعلام علماء گذشته و از تلامذه بزرگ شيخنا الانصارى و شيخ راضى نجفى و علامه شيخ مهدى آل كاشف الغطاء بوده است.

مرحوم استادش شيخ مرتضى انصارى در اجازه اى كه براى ايشان نوشته تعبير فرموده (علامة العلماء و عمدة الفضلاء حاوى الفروع والاصول و لدنا الا عز الشيخ ابوالقاسم الدامغانى...)

آن بزرگوار پس از رسيدن به مقامات عاليه علم و كمال در سال 1280 قمرى به ايران برگشته و چندى در تهران توقف آنگاه به دامغان وطن خويش آمده و به خدمات دينى و انجام وظائف روحى خويش پرداخته تا در ماه شوال 1336 قمرى كه از دنيا رفته و در

مقبره (بكير بن اعين) مدفون گرديده است و ماده تاريخ وفات وى (مغفورى) است

داراى تأليفات علمى به نامهاى زير مى باشد

1- ضياء الانوار

2- رساله در اصول دين

3- حاشيه اى بر معالم

4- تقريرات و غيره.

معظم له داراى چهار فرزند برومند و عالم بوده اند به نامهاى زير.

1- حجةالاسلام آقا شيخ محمد عالمى والد ماجد حاج حسين آقاى عالمى مقيم (شهر رى) متوفى 1319 شمسى.

2- حجةالاسلام آقا شيخ ميرزا عليرضا معروف به حاج ميرزا آقاى عالمى متوفى 1390 قمرى.

3- حجةالاسلام آقا ميرزا خليل عالمى متوفى 1370 قمرى.

4- ثقةالاسلام ميرزا محمدتقى مشهور به مدير عالمى متوفى 1349 قمرى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

عالمي، خليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خليل عالمي

محل تولد : اهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1372 وارد حوزه علميه قم شده ام و دو سال در مدرسه امام مهدي موعود(عج) واقع در ميدان توحيد، سه سال در مدرسه امام محمد باقر(ع) و سه سال در مدرسه حسينه گذراندم. دروس سطح را در سال 1380 در مدت 8 سال به پايان رساندم همزمان در سال 1377 (ع) وارد مؤسسه امام خميني(ره) شدم و در رشته حقوق كارشناسي گرفتم و در ادامه در سال 1383 وارد تحصيلات تكميلي در رشته حقوق عمومي ادامه تحصيل مي دهم. الان در حال گذراندن ترم آخر كارشناسي ارشد اين رشته هستم از سال 1380 در دروس خارج فقه مرحوم آيت الله تبريزي و اصول فقه حاج شيخ صادق لاريجاني شركت نمودم. و از همان سال در درس تفسير حضرت آيت الله جوادي آملي شركت نموده ام كه همه اينها جز درس آيت الله تبريزي ادامه دارد.

تقريباً از سال

1379 در واحد حقوق و سياست مركز مطالعات و پژوهش فرهنگي حوزه همكاري مستمر داشته ام و در پاسخ به سئوالات محاله به اين واحد شركت كرده دستورات ديگري را پاسخ داده ام. و اين همكاري هنوز هم ادامه دارد.كه تاكنون سه مقاله از اينجانب به چاپ رسيده است.

عالمي، محمدضامن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ضامن عالمي

محل تولد : سراب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/12/14

زندگينامه علمي

اينجانب محمد ضامن عالمي متولد 14/12/48 در يك خانواده متدين و مذهبي متولد شدم به خاطر علاقه وافر پدرم و توجيه ايشان به روحانيت به درس حوزوي توجه خاص پيدا كردم كه در سال 63 با ورود به حوزه علميه امام هادي (ع) درس حوزوي رسماً آغاز و بنده به عنوان طلبه مشغول فراگيري دروس حوزوي شدم.

بعد از مدتي به خاطر ادامه تحصيلي راهي جمهوري اسلامي ايران شدم و در ابتدا ورود به حوزه علميه صادقيه سمنان رفتم كه با راهنماي دلسوزانه و پدرانه جناب استاد نصيري در پذيرش سال 68 كه از طرف مركز جهاني علوم اسلامي برگذار شد شركت كردم و در مرحله اول قبول شدم و بعد از اين سال درسهايم جدي تر شروع شد و با علاقه شديد كه داشتم در مدتي بسيار كوتاهي دروس سطح تمام شد و يك سال درس خارج خوانده بودم كه از طرف مركز جهاني سازمان مدارس خارج از كشور و مجمع روحانيون غزني به عنوان مدرس عازم افغانستان شدم و از سال 73 تا اواخر 75 مشغول تدريس و نظارت بر مدرسه و حل دعاوي مردم بودم و در سال 76 دوباره به حوزه مقدسه

قم برگشتم و درسها كمافي السابق با جديت شروع شد و سال دوم خارج را با درسهاي فقه آية الله العظمي تبريزي قدس سره الشريف و اصول آية الله وحيد خراساني آغاز گرديد.

و همزمان با درسهاي كه مي رفتم كارهاي تحقيقاتي در موسسه دارالصديقةالشهيدة كه زير نظر آية الله العظمي تبريزي اداره مي شد شروع كردم. و در سال 1384 با معرفي مركز جهاني به موسسه عالي علوم انساني فعلاً مشغول تحصيل آخرين ترم از روانشناسي مي باشم. اين بود اجمالي از گذشت روزهاي كه در آن مشغول به تحصيل بوده ام كه بطور فشرده و خلاصه خدمت تقديم شد شايد بتوان گفت زندگي علمي.

اين شعار هر مسلماني است كه به عزت اسلامي مي انديشد. خدايا اين يگانه آرزوي ما است تا انقلاب مهدي از نهضت خميني محاظفت بفرما خامنه اي رهبر به لطف خود نگهدار. آمين يا رب العالمين.

عالي شيرازي، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1121 ق)، نويسنده، طبيب و شاعر، متخلص به عالى. ملقب به نعمت خان و بعد مقرب خان و سرانجام دانشمندخان. وى در هندوستان به دنيا آمد و در كودكى به همراه پدر خويش به شيراز رفت و در آن جا به تحصيل پرداخت. پس از چندى به هندوستان بازگشت و در خدمت ملا شفيعاى يزدى به تلمذ پرداخت. عالى كه از طب و ديگر دانشهاى زمان سررشته داشت، در بدو امر، خكيم تخلص مى كرد ولى به اشاره استاد خود، ملا شفيعا، عالى تخلص نمود. وى در نظم و نثر نيز توانا بود و به سفارش بهادرشاه، فرزند اورنگ زيب، به تحرير «شاهنامه» مشغول شد، ولى اجل مهلتش نداد كه آن را به اتمام برساند. از

آثارش: «مثنوى من و سلوى»،به فارسى، در اخلاق؛ مثنوى «سخن عالى»، در 4200 بيت؛ تفسير «نعمت عظمى»؛ به فارسى؛ «روزنامه محاصره ى حيدرآباد»؛ «جنگ نامه ى» اعظم شاه و بهادرشاه، دو فرزند اورنگ زيب؛ منشآت «حسن و عشق»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى پنجاب (232 -231)، تذكره ى شعراى كشمير (255 -252 / 5)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (573 -564 / 3)، الذريعه (233 / 24 ،153 / 23 ،203 ،92 / 19 ،270 / 11 ،677-676 / 9 ،17 / 7 ،169 / 5)، فرهنگ سخنوران (612 -611)، لغت نامه (ذيل/ عالى شيرازى)، منظومه هاى فارسى (393 -392)، نتايج الافكار (490 -485).

عاليشاهي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد عاليشاهي

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1388/8/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال1353وارد حوزه علميه مشهد شدم و دروس سطح مانند ادبيات عرب و بخشي از تفسير قرآن و كلام و فقه و اصول را در آنجا ادامه دادم و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1358وارد حوزه علميه قم شده ام تا الان در اين حوزه مقدسه مشغول درس و تدريس و تحقيق مي باشم.

مراحل فراگيري علوم حوزوي را از ابتداء با دروس خارج فقه و اصول در صفحه مخصوص اين مطالب ياد آور شدم

اما تدريس بنده عبارتند از: بخشي از ادبيات عرب در حوزه علميه مشهد و يكسال تدريس دروس سطح در حوزه علميه دامغان (1364تا1365)و سه سال تدريس در حوزه علميه مسجد سليمان (1369تا1370)از ادبيات عرب با دروس رسائل و مكاسب مشغول بوده ام و حدود سه سال در بخش حوزه علميه خواهران مربوط به دفتر تبليغات در قم

دروس فقه و اصول را تدريس نمودم (1377تا1380)و از سال 1372تا1380در مركز جهاني بخشي از دروس فقه و تفسير و علوم قرآن طلاب خارجي را به عهده داشتم .

البته خداوند عنايت نمود كه از سال 1372تا اوائل سال 1375قرآن كريم را هم حفظ نمودم و مباحثه حفظ ما همچنان ادامه دارد.در ايام تبليغي هم بنده از سال 1357كه ملبس به لباس مقدس روحانيت شده ام تا الان براي تبليغ معارف ديني به جاهاي مختلف كشور اعم از ارگانها وغير آن حضور پيدا كردم و مي كنم و از سال 1375به اين طرف غالبا به دانشگاههاي مختلف كشور از طريق دفتر اعزام مبلغ رهبري در دانشگاهها اعزام شده ام و در سالهاي 1364و1370در تبليغات خارجي حج هم به مكه و مدينه اعزام شدم ،جهت تبليغ حجاج خارجي از سا ل1376به اين طرف در شبكه حج به عنوان روحاني كاروان در خدمت زا ئران حج وعمره بوده ام .

عاليشوندي، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود عاليشوندي

محل تولد : فراشبند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/4/1

زندگينامه علمي

اينجانب درسال 1357در اوايل پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ملت ايران به رهبري امام خميني (ره) براي تحصيل علوم ديني به قم عزيمت نمودم و در امتحانات ورودي مدارس حقاني و رسالت كه در آن زمان از بهترين و منظم ترين و مطابق نيازهاي جامعه برنامه ريزي شده بودند، شركت نمودم و در هر دو مدرسه با رتبه خوب(19 و 16 ) قبول گرديدم. ولي چون مدرسه رسالت زودتر نتايج خود را اعلام نمود در آن مدرسه ثبت نام نمودم و تا پايان سال تحصيلي 61-1360 به مدت سه

سال در آن مدرسه حضور داشتم و دوره مقدمات را كه مطابق برنامه جديد حوزه پايه 4 محسوب مي شود به پايان رساندم. از تاريخ اول مهرماه 1361 در مدرسه امام حسن مجتبي (ع) زير نظر آيت الله مكارم شيرازى كه عصرها برنامه هاي فوق برنامه همچون كشف المراد (شرح تجريد) علامه، درس تفسير قرآن، نهج البلاغه، اصول فلسفه و روش رئاليسم كه توسط اساتيد مجرب از جمله حضرت آيت الله مكارم تدريس مي گرديد، شركت ميكردم.

در حوزه نيز به صورت آزاد دروسي همچون شرح لمعه و اصول فقه مظفر و باب هادي عشر و... را به مدت دو سال نزد اساتيدي همچون مرحوم وجداني فخر، صالحي افغاني و سيد مرتضي مهري تحصيل نمودم. سپس به مدت سه سال دروس رسائل و مكاسب را نزد اساتيد معروف حوزه از جمله آقاي حاج شيخ مصطفي اعتمادي و... خواندم. سپس به مدت دو سال كفايتين آيت الله آخوند خراساني (ره) را نزد مرحوم آيت الله ستوده تحصيل نمودم. در اين مدت در دروس جنبي نيز شركت مي نمودم، از جمله اصول عقايد را نزد آيت الله مصباح يزدى، نهج البلاغه را نزد آيت الله مكارم شيرازى، رجال را نزد آيه الله سبحاني تبريزي خواندم و همه اين دروس را امتحان داده و تا سال تحصيلي 68-1367 به پايان رساندم و دوره سطح به مدت 10 سال به اتمام رسيد. از سال 69-1368 در درس خارج فقه و اصول آيات، فاضل لنكرانى، مكارم شيرازى، سبحاني تبريزي و... به مدت 15-14 سال شركت نموده ام.

در سال 1376 در كنار درس خارج فقه و اصول در رشته تخصصي تفسير

و علوم قرآني حوزه علميه شركت نمودم و به مدت 4 سال دوره سطح 4 تفسير و علوم قرآني را در سال تحصيلي 80-1379 به پايان رساندم. پس از اتمام سطح 4 حوزه در رشته فوق، در رشته تخصصي تازه تاسيس كلام، گرايش مهدويت شركت نمودم و پس از 4-3 سال اين دوره را به عنوان اولين گروه در سال 1383 به پايان رساندم. از آن پس تا شهريور 1384 در مركز تخصصي مهدويت و پژوهشكده مهدويت در موضوعات و مباحث مهدوي به تحقيق و مطالعه مشغول بودم و در فصل نامه انتظار موعود وابسته به مركز تخصصي مهدويت از شماره 4 تا 8 در موضوع (كلام جديد و مهدويت) مباحثي را تنظيم نمودم كه به چاپ رسيد، همچنين در واحد پاسخ گويي به پرسشها در پژوهشكده مهدويت مشغول بودم. همچنين از سال 1379 تا تابستان1384 در بخش تحقيقات و تهيه جزوات در مركز مشاوره حوزه علميه قم ساعاتي به امر تحقيق مشغول بودم كه حاصل آن تهيه جزوات متعددي بود كه توسط آن مركز به چاپ رسيدند. از سال تحصيلي 85-1384 تاكنون نيز در دانشكده علوم قرآني به تدريس دروس تفسير و علوم قرآني مشغول بوده ام. همچنين در سال1385 در دانشگاه آزاد زاهدان و دانشگاه دولتي سيستان و بلوچستان به تدريس دروس مختلف از جمله متون عرفان عربى، تاريخ قرآن و نظامهاي اقتصادي صدر اسلام مشغول بوده و هستم.

عامر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وحيد بهبهانى در تعليقه فرموده روايت شيخ صدوق از ابن ابى عمير از وى شهادت به وثاقت او مى دهد و حماد بن عثمان كه از اصحاب اجماع است نيز از او روايت نموده

است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

عامري

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن محمد بن يوسف نيشابورى حكيم معروف ايرانى (ف. نيشابور 381 ه.ق./ 991 م.). وى شاگرد ابوزيد احمد بن سهل بلخى و استاد ابوعلى احمد ابن محمد مسكويه و معاصر ابوحيان توحيدى است. عامرى در خراسان حكمت آموخت و سپس به خدمت ابن العميد رسيد و در صحبت او به سال 364 ه.ق. به بغداد رفت و پنج سال هم در رى اقامت گزيد و در اين مدت ابوعلى مسكويه در مجلس درس او حاضر ميشد ولى به گفته ابوحيان توحيدى كلمه اى از او استفاده نكرده. وى شارح فلسفه ارسطوست و كتابهاى الابصار و المبصر و النسك العقلى از اوست.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عامري شهرابي، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي عامري شهرابي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب هادي عامري شهرابي درسال 1346 درتهران متولد شدم. پس ازاتمام تحصيلات كلاسيك درسال 1363 وارد حوزه علميه شدم وازاساتيد بزرگوار حوزه كسب فيض نمود م، همراه با دروس رسمي حوزه دررشته تخصصي كلام نيز مشغول شدم و درسال 1380 فارغ التحصيل شدم وپايان نامه خود را با موضوع اثبات خلافت بلافصل حضرت علي عليه السلام ارائه دادم. همزمان باتحصيل به تاليف نيز پرداختم كه فهرست آثار درصفحات بعد آمده است.

عامري ناييني، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدرسه ى آمريكايى تهران به پايان رساند و در 1297 ش موفق به گذراندن دوره ى دبيرستان شد. پس از آن مدت هشت سال سمت دبيرى انگليسى و فارسى و معاونت مدرسه ى شبانه روزى آمريكايى را عهده دار بود. در 1305 ش در وزارت دارايى به سمت مترجمى استخدام شد. سپس به عنوان معلم زبان فارسى و تحصيل علوم اجتماعى و تربيتى در دانشگاه آمريكايى بيروت در آنجا رفت و رد 1310 ش موفق به اخذ ليسانس در رشته فوق گرديد و در وزارت معارف به خدمت مشغول شد. از آثار وى: تصحيح «عقد العلى للموقف الاعلى» افضل الدين ابوحامد كرمانى؛ «آن سوى منظومه ى شمسى»، ترجمه؛ «آهن ربا»، ترجمه؛ «اجتماعات حشره ها»، ترجمه؛ «از هواشناس بپرس»، ترجمه؛ «برق»، ترجمه؛ «جانداران»، ترجمه؛ «حرارت»، ترجمه، براى كودكان؛ «حيوانات گذشته»، ترجمه؛ «صوت»، ترجمه؛ «گل، ميوه، تخم»، ترجمه؛ «مرغان»، ترجمه؛ «نزديكترين همسايه زمين»، ترجمه؛ «نور»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3318 ،2324 ،2231 / 2 ،1230 ،1162 ،1006 ،485

،176 ،113 ،70 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (591 -588 / 4).

عامري نيشابوري، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 381 ق)، فيلسوف، در نيشابور متولد شد و براى كسب دانش به اكثر بلاد اسلامى مسافرت كرد، و با دانشمندان بزرگى مانند ابن عميد، ابوالحسن عتبى، ابوسعيد سيرافى، ابوسليمان منطقى سجستانى، ابوحيان توحيدى و ابن مسكويه مصاحبت و مباحثه داشت و از هر خرمنى توشه يى اندوخت. استاد او در حكمت ابوزيد بلخى بود. مدتى به صوفيه دل داد و با آنان محشور شد. وى معاصر ابوعلى سينا بود و با او مكاتباتى نيز داشت، چنانكه يكى از تصنيفات بوعلى جواب «اسئله عامرى» است. آگاهى ما از زندگى خصوصى عامرى بسيار اندك است و ليكن مى توان گفت كه چون مردى تندخو بود و در بيان عقايد فيلسوفان جسور و دلير، عدّه اى قصد خون او كرده بودند، لذا، بر جان خود هراسان بود، و پيوسته سفر مى كرد از تأليفات او: «الابصار والمبصر»، درباره ى ديدن و بينايى؛ «الاعلام بمناقب الاسلام» در 28 صفحه؛ «الأمد الى الأبد»، در تاريخ فلسفه؛ «انقاذ البشر من الجبر والقدر»؛ «التقرير لأوجه التقدير»؛ «فرخ نامه ى يونان دستور»، شامل اندرزهاى يونان دستور است به كسرى انوشيروان ساسانى؛ «السعادة والاسعاد»، كه مهمترين و شايد بزرگ ترين اثر عامر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (22/8)، الامتاع والمؤانسه (84/2)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (142 -131)، دايرةالمعارف فارسى (24/1)، كشف الظنون (168)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن عامرى)، معجم المؤلفين (127 /12).

عامري، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حدود 1270 ش در نائين متولد شد. پس از انجام تحصيلات مقدماتى در موطن خود در تهران مدرسه ى آمريكائى را به اتمام رسانيده و به استخدام در وزارت معارف درآمد. بعد به وزارت دارائى منتقل گرديد.

عامرى در آموزش زبان فرانسه و انگليسى جديت كامل به خرج داد و هر دو

زبان را به خوبى فراگرفت و تدريجا با مطبوعات آن روز شروع به همكارى كرد. گاهى ترجمه هاى وى و زمانى مقالات او در مطبوعات منتشر مى شد تا اينكه به عضويت دائمى هيئت تحريريه روزنامه ى رعد كه مديريت آن با سيد ضياءالدين طباطبائى بود، درآمد و همه روزه مقاله يا ترجمه اى از او به چاپ مى رسيد. همزمان با فعاليت در روزنامه ى رعد در وزارت ماليه مراحلى از ترقى را پيمود و به معاونت چند اداره رسيد.

در حوت 1299 ش كه سيد ضياءالدين مدير روزنامه ى رعد در تهران كودتا كرد و به رياست دولت انتخاب گرديد، عامرى را به رياست دفتر اختصاصى خود برگزيد. در اواخر حكومت صد روزه ى سيد ضياءالدين، عامرى معاون وزارت دارائى گرديد و در نتيجه عيسى فيض وزير ماليه از كار خود كناره گيرى نمود و محمود جم به جاى او وزير ماليه شد.

در انتخابات دوره ى چهارم، عامرى از نائين به وكالت مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد. مجلس چهارم در حكومت احمد قوام كه بلافاصله پس از سيد ضياءالدين زمامدار شده بود، افتتاح و شروع به كار كرد. به هنگام طرح اعتبارنامه ى عامرى سيد حسن مدرس و سردار معظم خراسانى به مخالفت برخاستند و او را به علت همكارى با سيد ضياءالدين، صالح براى نمايندگى مجلس نداشتند. عامرى دفاع مفصلى نمود. سرانجام اعتبارنامه ى وى رد شد و نتوانست وارد مجلس شود. پس از استخدام دكتر ميليسپو و ورود وى به ايران در 1301، از همكاران نزديك او شد. در انتخابات مجلس موسسان براى خلع قاجاريه و تفويض سلطنت به رضاخان پهلوى، از نائين به وكالت مجلس موسسان انتخاب شد و به خلع قاجاريه راى داد.

در

انتخابات دوره ى ششم مجلس شوراى ملى از نائين به وكالت مجلس انتخاب گرديد.

در 1305 به معاونت وزارت ماليه منصوب شد. در 1312 على منصور وزير طرق، او را به معاونت كل وزارت راه معرفى كرد. بعد معاون راه آهن و رئيس حسابدارى راه آهن در شمال شد. در سال 1315 على منصور وزير طرق، تحت تعقيب عدليه قرار گرفت. در

رابطه با اين پرونده، سلطان محمد عامر و عباس آريا معاونين سابق وزارت طرق نيز محاكمه شدند. عامرى در اين محاكمه تبرئه شد و مدتى كوتاه استاندار آذربايجان غربى بود. ساير مشاغل او عبارت است از: وابسته اقتصادى ايران در آمريكا، عضو هيئت مديره شركت فرش، عضو هيئت نظارت سازمان برنامه. وفات او در 1352 اتفاق افتاد. مردى باسواد، حراف، منقد و زرنگ بود. يكى از فرزندان وى به نام هوشنگ عامرى كه در آمريكا كشاورزى تحصيل نموده بود، مدتى استاندارى كرمان را عهده دار بود ولى هوش و درايت پدر را نداشت.

(تو 1264 ق)، مترجم، نويسنده و روزنامه نگار. در كالج آمريكايى تهران تحصيل كرد و بعد به خدمت وزارت دارايى درآمد. وى مشاغل مختلفى را عهده دار بود: نمايندگى مردم نايين در مجلس در دوره هاى چهارم و ششم، معاونت وزارت راه و استاندارى آذربايجان غربى. او مدتى به كار روزنامه نگارى مشغول بود و چندين شماره روزنامه ى «صور» را در تهران منتشر كرد. لازم به ذكر است كه عامرى مقالاتى را در روزنامه ى «رعد» كه مديريت آن با سيد ضياءالدين طباطبايى بود ترجمه مى كرد و با او دوستى تمام داشت. از آثار وى: «اسرار زندگى»، ترجمه؛ «تاريخ كشورهاى متحده ى آمريكا»؛ «شرح حال توماس جفرسن سومين رئيس جمهور آمريكا»، ترجمه؛

«قانون تجارت، تقرير».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (306 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (352 -351 / 3).

عامريون، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: دانشيار رشته: جراحى پلاستيك، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1345، رزيدنت جراحى عمومى در بيمارستان امام رضا (ع) مشهد، تخصص در رشته جراحى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1349، فوق تخصص جراحى پلاستيك و ترميمى از لندن درسال 1355.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1350، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

متد واكسن در درمان عفونتهاى پيوسيانيكى در بيماران سوخته، استفاده از عسل در درمان سوختگيهاى تازه، استاد راهنماى 8 پايان نامه دكتراى عمومى و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

سوختگى ها.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بررسى 80 مورد بيماران مبتلا به راكى تانسكى، بررسى آمارى بيماران مبتلا به سرطانهاى پوستى، بررسى آمارى بيماران مبتلا به ملانوم بدخيم، تكنيكهاى نوين جراحى در درمان Pressure Sore.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عامل تهراني، شرف الدين جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1297 -1246 ق)، عالم امامى، فقيه، شاعر و اديب. در نجف به دنيا آمد. در همان جا نشوونما يافت. مبادى و مقدمات را فراگرفت، و در فقه و اصول از محضر شيخ مهدى آل كاشف الغطاء استفاده نمود تا از علماى بزرگ گرديد، و داماد شيخ اسدالله كاظمى شد. آن گاه به تهران آمد و مدتى ماند. سپس به كرمانشاه رفت و در آنجا ساكن شد و در همان جا درگذشت. از آثار وى: حاشيه بر «قوانين الاصول»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه

(196 / 9 ،176 -175 / 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 243 / 13)، معجم المؤلفين (137 -136 / 3).

عاملي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. منسوب به جبل عاملى) ابوجعفر محمد بن جبل عاملى مشهور به شيخ حر عاملى و معروف به صاحب رسائل، فقيه و محدث مشهور شيعى (و. مشعر) از قراى جبل عامل (1033- ف./ مشهد 1114 ه.ق.). وى نزد عم خود شيخ محمد حر و جد مادرش شيخ عبدالسلام و نيز نزد شيخ زين الدين نوازه شهيد ثانى و گروهى ديگر تحصيل كرد و پس از 40 سالگى به مشهد رفت و مجاور گرديد و چند بار نيز به زيارت كعبه شتافت. مدفن وى در مشهد در صحن عتيق قرب مدرسه ميرزا جعفر است. اوراست: رسائل (كه در آن اخبار كتب اربعه شيعه را گردآورده)، اثبات الهداية، هداية الامة، جواهر السنية (احاديث شيعه)، نزهة السماع (در حكم اجماع)، بداية الهداية، فصول المهمة، (در اصول ائمه)، رساله (رد بر صوفيه)، رساله (در تواتر قرآن)، رساله (در رجال)، رساله (در احوال صحابه)، الآمل (ترجمه احوال علماى جبل عامل). ديوان شعر.

محمد ابن على بن حسن بن على بن حسن مشغرى (و. مشغر جبل عامل 1033 ه.ق.- ف. مشهد 1104 ه.ق.). وى تا سن چهل سالگى در سوريه و جبل عامل نزد استادان شيعى تعليم يافت و دو بار به حج رفت و سپس به عراق و خراسان رهسپار گرديد و به منصب شيخ الاسلامى و قاضى القضاتى مشهد منصوب شد و دوبار نيز از آنجا به حج رفت. آثار او عبارتند از: اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، الاثنا عشرية فى رد الصوفيه، الاجازات، احوال الصحابة، اربعين حديث، ارجوزة در زكات، ارجوزة در هندسه.

پس از وفات او را در صحن آستانه قدس نزديك در مدرسه ميرزا جعفر دفن كردند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عاملي موسوي اصفهاني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1274 -1239 ق)، عالم و فقيه امامى. مادرش جان جان خاتون دختر شيخ جعفر كاشف الغطاء، مجتهد و مرجع بزرگ شيعه بود. آقا سيد محمدعلى از جمله ى نوابغ شمرده مى شد زيرا طبق روايتهاى متعدد دوازده ساله بود كه كتاب «البلاغ المبين فى احكام الصبيان والبالغين» را نوشت و چندان مورد اعجاب و تحسين سيد محمدباقر شفتى قرار گرفت كه بر اجتهاد نويسنده ى آن گواهى داد. و از آن پس به آقا مجتهد معروف شد و شفتى دختر خود را به همسرى وى درآورد. او علاوه بر تبحر در فقه و اصول، به عرفان و تصوف نيز دلبستگى داشت و به زبانهاى فارسى و عربى شعر مى گفت و متخلص به عارف بود. وى در 35 سالگى به علت مسموميت در اصفهان درگذشت و در نجف در يكى از آرامگاه هاى صحن اميرالمومنين (ع) در كنار پدرش مدفون گرديد. آثار وى: «احياء التقوى»، شرح بخشى از «الدروس الشرعيه فى فقه الاماميه» تأليف شهيد اول؛ «العلائم فى شرح المراسم»، شرح بخشى از «المراسم العلوية والاحكام النبوية» سلّار بن عبدالعزيز ديلمى؛ منظومه اى در وقف؛ منظومه اى ناتمام در ميراث؛ الفيّه اى ناتمام، در نحو؛ «فرائد الفوائد» در اصول؛ «نفائس الفرائد» كه مختصر «فرائد الفوائد» است؛ «ديوان» شعر فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (15)، تكملة امل الامل (388 -385)، الذريعه (139 /23 ،308 /15 ،141 /3 ،308 -307 /1)، ريحانه (57 /1)، معجم المؤلفين (51 -50 /11)، مكارم الآثار (1097 -1095 /4).

عاملي، صدر الدين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آقا سيد صدر الدين محمّد بن سيد صالح عاملى از اكابر فقها و مجتهدين شيعه، در فقه و اصول و حديث و رجال و ادب و ديگر علوم

از اساتيد به شمار مى رود.

در 1193 متولّد، و در نزد سيد جواد عاملى و حاج سيد مهدى بحر العلوم طباطبائى و شيخ جعفر كاشف الغطاء - پدر زن خود - و بسيارى از علماى زمان تحصيل نموده، و عدّه اى كثير در نزد او درس خوانده و يا اجازه داشته اند كه از آن جمله است مرحوم آقا سيد محمّد حسن مجتهدى موسوى اصفهانى.

مرحوم آقا سيد صدر الدين سالها در اصفهان در محلّه ي آب بخشان ساكن بوده، و مورد احترام قاطبه ي علماى اين سامان بالاخص سيّد حجة الاسلام بوده، و سرانجام در شب جمعه 14 محرّم سال 1262 در نجف وفات يافته، ودر يكى از حجرات مدفون شد.

كتاب هاى زير از اوست:

1- اسرة العتره، در فقه استدلالى 2- حاشيه ي تسهيل ابن مالك 3- حاشيه ي منتهى امل الاديب تأليف ابن ملاّ، در نحو 4- حاشيه ي منتهى المقال 5- حاشيه ي نقد الرجال 6- حجّيّة الظنون 7- قرّة العين، در نحو [مطبوع] 8- القسطاس المستقيم، دراصول فقه 9- قوت لا يموت، رساله عمليّه 10- مجال الرجال 11- المستطرفات 12- منظومه رضاعيّه [و شرح آن مطبوع].

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عاملي، عبدالحسيب

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالحسيب محمّد، عالم فاضل محقّق كثير التأليف، نواده مير داماد.

حزين در تذكره خود، [فرزند] وى را در عداد علماى شعراى معاصر خود نام مى برد.

در سال 1121 وفات يافته، قبرش در تخت فولاد، جنب پدر بزرگوار خودمى باشد، و آثار قبر ظاهر نيست.

كتب زير از اوست:

1- تقديس الانبياء 2- الجواهر المنثوره 3- سدرة المنتهى. (عرفانى فارسى در معارف و اصول دين، در 1062 از تأليف آن فراغت حاصل نموده، و آن را

جهت حكيم محمّد داود تأليف نموده است).

4- شرح دعاى سيفى 5- شرح بر دعاى صباح 5- صراط الزاهدين، در اعمال ماهها 7- عرش سماء التوفيق، در تفسير فارسى 8- الفطرة الملكوتيّة، در شرح اثنى عشريّه [شيخ بهائي] 9- مسلك النجاة 10- مناهج الشارعين، در اصول دين؛ و غيره از اشعار اوست:

آن ماه دو هفته دلبر جانى من

آن يار عزيز يوسف ثانى من

يك روز نكرد فكر شبهاى غمم

يك بار نگفت پير كنعانى من

وى را سه فرزند برومند است:

1- مير محمّد اشرف (بعداً بنام و شرح حالش اشاره خواهد شد).

2- صدر الدين زين العابدين كه او نيز عالم و فاضل بوده است.

3- ميرزا صدر الدين محمّد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عاملي، عبداللطيف

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1050 ق)، عالم امامى، فقيه و محقق. بعد از درگذشت پدرش، شيخ على بن احمد، كه از اكابر شاگردان شهيد ثانى است، به خلف آباد رفت. وى از علماى بزرگ قرن يازدهم و از شاگردان شيخ بهايى و شيخ حسن بن شهيد ثانى، صاحب «معالم»، و سيد محمد بن على بن حسين عاملى، صاحب «مدارك الاحكام»، و ديگر بزرگان مى باشد و از آنها اجازه داشته است. در «رياض العلماء» و «امل الآمل» ذكر شده كه وى از بزرگترين شاگردان شيخ بهائى بوده است. سيد على خان حويزى از شاگردان عاملى است. بين او و شيخ على، سبط شهيد ثانى مساءلت (پرسش و پاسخ) بوده است. از آثار وى: «جامع الاخبار فى ايضاح الاستبصار»، كه شرحى است بر «استبصار» شيخ طوسى؛ كتاب «الرجال»، در شش طبقه كه آن را به صورت مقدمه اى بر «جامع الاخبار» تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان

الشيعه (45 -44 / 8)، الذريعه (130 -128 / 10 ،38 -37 / 5)، روضات الجنات (222 -220 / 4)، رياض العلماء (256 / 3)، ريحانه (91 / 4)، لغت نامه (ذيل/ عبداللطيف).

عاملي، لطف الله

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند عبدالكريم بن ابراهيم بن على بن عبدالعالى ميسى.

عالم فاضل صالح فقيه متبحر، جليل القدر، عظيم المنزلة، در نزد شاه عباس كبير صفوى در نهايت عزت و احترام، و مورد تكريم و تعظيم علماى زمان بوده، و شاه نامبرده مسجد و مدرسه اى در قسمت شرقى ميدان نقش جهان در ميدان شاه به نام او بنا كرده كه مدرسه از بين رفته، و مسجد از شاهكارهاى معمارى، و از آثار باستانى اصفهان است.

شيخ لطف الله در ميس از قراى شام متولد شده، در اوايل جوانى به ايران آمده، در خراسان مدتى در خدمت ملا عبدالله شوشترى تحصيل نموده، چندى در قزوين، و اخيرا به اصفهان مهاجرت نموده، به درس و بحث و اقامه ى جماعت پرداخته.

رسائل عديده در مسائل مختلفه نوشته و قائل به وجوب عينى نماز جمعه بوده و در مسجد مرقوم، آن را اقامه مى فرموده.

در اوايل سال 1032 در اصفهان وفات يافته.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

عاملي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عامي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1266 ش)، فرهنگ نويس و شاعر، متخلص به عامى. وى رييس دادگاه عالى انتظامى قضاوت وزرات دادگسترى بود. از آثار وى: «خرده فرهنگ يا لغت منظوم»، فارسى و فرانسه؛ «سرآغاز»، شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1950 / 2 ،1258 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (618 / 1).

عباد، ابوالحسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پدرش ابى الحسن عبّاد، وزير و كاتب ركن الدوله بوده، از ابو حنيفه فضل بن حباب و معاصرينش از محدّثين بغداد، روايت احاديث مى نمايد، و ابوبكر ابن مردويه و جمعى از فضلاى اصفهان از او اخذ حديث كرده اند.

در هديّة العباد (: 14) در احوال او گويد: در علم و دانش و پرهيزكارى داراى مقامى بلند، و مرتبه اى ارجمند بود، و در السنه مشهور به شيخ امين مى باشد، و در ابتداى حال به معلّمى اشتغال داشته، و پس از آن كاتب امير ركن الدوله ديلمى شده، و بعداً او را منصب وزارت داده.

وى را تأليفاتى است: 1- رساله در آيات الاحكام 2- رساله احكام القرآن و غيره.

وفات عبّاد را در سال 5-334 مى نويسند.

درباره ي شرح حال و زندگانى صاحب بن عبّاد كتب و رسائلى مستقلّاً نوشته شده، و در بيشتر از كتب، نام او مذكور است، و اخيراً عالم محقّق جليل اقاى حاج شيخ عبّاسعلى اديب حبيب آبادى از علماى معاصر اصفهان، كتابى مفصّل به نام «هديّة العباد، در شرح حال صاحب بن عبّاد» تأليف فرموده است.

صاحب، در 4 ذى قعده سال 324 متولّد، و در صفر 385 در رى وفات يافته، جنازه ي او بر حسب وصيّتش به اصفهان نقل شده، در دهليز خانه اش مدفون گرديد كه تاكنون در محلّه ي طوقچى،

زيارتگاهى معروف است.

كتب زير از تأليفات است:

1- الابانة عن مذهب اهل العدل 2- التعليل 3- تفضيل على بن ابيطاب عليه السلام 4- التذكرة 5- جوهرة الجمهرة 6- الرسائل الصاحبيّه، كه در مصر به طبع رسيده 7- زندگانى حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام 8- الزيدين 9- الزيديّة 10- شرح اسماء الحسنى 11- شواهد 12- العروض، در نحو 13- مختصر نهج السبيل 14- المحيط، در لغت، در 7 مجلّد 15- نهج السبيل؛ و غيره.

مولد صاحب را برخى طالقان قزوين، و عدّه اى طالقان اصفهان (طالخونچه) نوشته اند.

شيخ صدوق كتاب عيون اخبار الرضا عليه السلام را به نام او تأليف كرده، و در اوّل آن دو قصيده از اشعار صاحب كه در مدح حضرت رضا عليه السلام گفته است را عيناً نقل مى كند. همچنين تاريخ قم نيز به نام او تأليف شده.

از قول صاحب نقل مى كنند كه گفته است: در مدح من هزار قصيده ي عربى و فارسى گفته شد و هيچ كدام مرا شاد نكرد همچنان كه اشعار ابو سعيد رستمى شادم نمود به گفته اش:

ورث الوزارة كابراً عن كابر

موصولة الاسناد بالاسناد

يروى عن العباس عبّاداً وزا

رته و اسماعيل عن عبّاد

صاحب عنوان، اوّل وزيرى است كه به نام صاحب معروف شده، و علّت شهرت او بدين لقب، مصاحبت اوست. بامؤيّد الدوله فرزند ركن الدوله ي ديلمى، و يا مصاحبت با ابن العميد است.

براى اطلاّع بيشتر از حالات او به كتاب نامبرده بالا، و اعيان الشيعه، و الارشاد، و كتب ديگر مراجعه شود.

از اشعار اوست:

أبا حسن لوكان حبّك مدخلى

جهنّم إنّ الفوز عند جحيمها

فكيف يخاف النار من هو مؤمن

بأنّ أميرالمؤمنين قسيمها

در آثار الوزراء (:202) گويد: ابو على خطير الاصفهانى و ابوالعباس الضبى، بعد

از وفات صاحب عبّاد، فخر الدوله وزارت را به ده هزار دينار بديشان فروخت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عباداني، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(345 / 344 -248 ق)، محدث. وى در بغداد از حسن بن محمد زعفرانى و على بن حرب و محمد بن عبدالملك دقيقى و عباس ترقفى و احمد بن مصنور رمادى و ديگران حديث روايت نمود. ابن رزقويه و ابوعلى بن شاذان و حسين بن عمر بن برهان و گروهى ديگر از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (236 / 1)، انساب سمعانى (122 / 4)، تاريخ بغداد (179 -178 / 4)، سير النبلاء (480 -479 / 15)، شذرات الذهب (369 / 2)، العبر (69 / 2)، لسان اليمزان (276 -275 / 1)، النجوم الزاهره (360 / 3).

عبادي حويزي، عبدالقاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1100 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، نحوى، عالم امامى و شاعر. اصل وى از آبادان بود لذا به عبادى مشهور است و چون ساكن حويزه بوده شهرت حويزى نيز داشته است. او از علماى بزرگ اواخر قرن يازدهم يااوايل قرن دوازدهم است. شيخ حر عاملى در «امل الآمل» چند شعر از او نقل كرده و سپس گويد كه وى را در حدود 1100 ق در مشهد رضوى ملاقات كرده است. از آثار وى: حاشيه بر «تفسير»بيضاوى؛ «الفرائد الصافيه على الفوائد الوافيه»، در نحو، كه حاشيه بر «شرح» جامى است؛ «رياض الجنان و حدائق الغفران»، در فقه؛ «المستمسكات القطعيه اليقينيه»، در كلام؛ «خبر/ خير الزائر المبتلى بالبلاء فى طريق النجف و كربلا»؛ «صفو صفوه الاصول و نفى هفوه الفضول»، در اصول فقه؛ «العقائد الدينيه»، با براهين عقلى؛ «رفع الغوايه لشرح الهدايه»؛ رساله «النيلوفريه»؛«ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (32 / 8)، ايضاح المكنون (183 ،103 ،68 ،26

/ 2 ،580 ،441 / 1)، الذريعه (438 / 24 ،14 / 21 ،138 / 16 ،283 ،51 / 15 ،227 / 12 ،321 ،243 / 11 ،692 / 9 ،138 / 7 ،43 / 6)، روضات الجنات (216 -215 / 4)، ريحانه (93 -92 / 4)، فوائد الرضويه (238)، لغت نامه (ذيل/ عبدالقاهر)، معجم المؤلفين (310 -309 / 5)، هديه العارفين (607 / 1).

عبادي طالقاني، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1295 ش)، عالم دينى و فقيه. در تهران به دنيا آمد و پس از فراگيرى دروس جديد، اقدام به تحصيل علوم عربى و دينى نمود و مقدمات را در تهران فرا گرفت،سپس براى ادامه ى تحصيل در 1353 ق به امر پدرش به قم رفت و ادبيات را در خدمت ميرزا محمد على اديب تهرانى و سطوح را در محضر آيت الله سيد ميزرا آقاى ترابى دامغانى و آيت الله مرعشى نجفى و آيت الله سيد احمد زنجانى و آيت الله سيد احمد لواسانى تكميل نمود. آن گاه در درس خارج آيت الله حجت و آيت الله سيد محمد تقى خوانسارى و آيت الله صدر حاضر شد و چند سالى هم از فقه و اصول آيت الله بروجردى بهره برد، تا به درجات بلند علمى رسيد. در 1371 ق به تهران بازگشت. پس از درگذشت پدر در مسجد خيابان ظهيرالاسلام به اقامه جماعت و ترويج امور دينى اشتغال ورزيد. از مآثر وى: تعمير اساسى مسجد طالقان، تعيمر مسجد سراج الملك؛ تكميل مسجد حسين آباد لويزان و تأسيس دبستان در آنجا. از آثار علمى اش: رساله اى در «جبر و تفويض»؛ «اثبات امر بين الامرين»؛ «تقريرات و دراسات» آيت الله حجت: مباحث «الفاظ»، در اصول و «لباس مشكوك»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (509 -508 / 4).

عبادي محبوبي بخاري، جمال الدين، ابوالفضل عبيدالله

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 630 ق)، فقيه حنفى. شيخ حنفيان در زمان خود بود. وى در نزد علامه عمادالدين عمر بن بكر زرنجرى و فخرالدين حسن بن منصور قاضى خان اوزجندى فقه آموخت. او از پدرش، ابراهيم بن احمد، و ابن مازه و نيز از فخرالدين حسن بن منصور قاضى خان و ابوالمظفر ابن سمعانى حديث شنيد. سيف الدين سعيد بن مطهر باخرزى و شرف الدين محمد بن محمد عدوى و جمال الدين محمد بن محمد حسينى و علامه حافظالدين محمد بن محمد بن نصر بخارى و ديگران در محضر وى فقه آموختند. وى در هشتاد و چهار سالگى در بخارا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (346 -345 / 22)، شذرات الذهب (137 / 5)، العبر (207 / 3).

عبادي مروزي، قطب الدين، ابومنصور مظفر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(547 -491 ق)، واعظ، فقيه و محدث. ملقب به امير و معروف به امير قطب الدين يا قطب عبادى. در روستاى سنج عباد، از قراء مرو، به دنيا آمد و بدين جهت به عبادى مشهور شد. وى از نصرالله خشنامى و عبدالغفار شيروى و عده اى ديگر حديث شنيد. او از طرف سلطان سنجر به بغداد رفت و مدت سه سال در جامع قصر و در دارالسلطنه به وعظ پرداخت و مردم بر گردش ازدحام مى نمودند. او در جامع قصر املاى حديث مى كرد. ابن اخضر و حمزه بن قبيطى و محمد بن مكرم از وى حديث روايت كرده اند. نيكويى و حسن وعظ وى ضرب المثل بود. ابن جوزى گويد كه او زيبا كلام بود و از مواعظ او مجلداتى گردآورى كرده اند. ابوسعد سمعانى گويد كه از او رساله اى در «شرب الخمر» ديده است. عبادى در عسكر خوزستان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (124

-123 / 4)، ريحانه (93 / 4)، سير النبلاء (232 -231 / 20)، لغت نامه (ذيل/ ابومنصور)، معجم المؤلفين (298 -297 / 12)، النجوم الزاهراه (291 / 5)، هديه العارفين (463 / 2).

عبادي هروي، ابوعاصم محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(458 -375 ق)، محدث، فقيه و قاضى شافعى. در هرات به دنيا آمد. وى از احمد بن محمد بن سهل قراب و ديگران حديث شنيد. از قاضى ابومنصور محمد بن محمد ازدى در هرات و از ابوعمر بسطامى در نيشابور فقه آموخت، تا اين كه در فقه پيشگامى صاحب نظر شد. سپس در شهرهاى بسيارى گشت و خلق كثيرى از اساتيد و مشايخ را ملاقات كرد و از هر يك بهره اى گرفت. قاضى ابوسعد هروى از وى فقه آموخت و اسماعيل بن ابى صالح مؤذن از وى حديث شنيد. پسرش ابوالحسن عبادى نيز در مكتب پدر پرورش يافت. از آثارش: «ادب القضاء» يا «ادب القاضى»؛ «المبسوط»، در فروع فقه شافعى، در حدود سى مجلد؛ «الهادى الى مذهب العلماء»؛ «طبقات الشافعيين» يا «طبقات الفقهاء»؛ كتاب «المياه»؛ كتاب «الاطعمه»؛ كتاب «الزيادات»، در فروع؛ «زيادات الزيادات»؛ «الزيادات على زيادت الزيادات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (206 / 6)، انساب سمعانى (123 / 4)، ايضاح المكنون (269 / 2)، سير النبلاء (181 -180 / 18)، شذرات الذهب (306 / 3)، العبر (309 -308 / 2)، كشف الظنون (2026 ،1582 -1581 ،1100 ،964 ،47)، معجم المؤلفين (10 / 9)، الوافى بالوفيات (83 -82 / 2)، وفيات الاعيان (214 / 4)، هديه العارفين (72 -71 / 2).

عبادي، جليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جليل عبادي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1357 وارد حوزه علميه تبريز شدم پس از تحصيل مقدمات مشغول تحصيل در شرح لمعه شدم در عين تحصيل از تدريس مقدمات شروع كرده و به تدريج به تدريس هاي خود اضافه نمودم بعد

از چهار سال به مدرسه باهنر در تهران رفتم در آن مدرسه ضمن تحصيل مشغول تدريس صرف و نحو بودم بعد از يك سال و اندي جهت ادامه تحصيل وارد قم شدم در قم بعد از اتمام سطح وارد درس خارج شدم و در ضمن تحصيل سطوح، كتاب اصول فقه، شرح لمعه و صرف مير و صمديه و كتابهاي ديگر ادبيات را تدريس نموده و هم اكنون تدريس در فقه و اصول و ادبيات ادامه دارد. پس از شروع جنگ توفيق حضور در جبهات جنگ نصيب ما شد و در اثر اصابت تركش حدود يك سال و نيم در خانه و بيمارستان بستري بودم. بعد از بهبودي نسبي و خاتمه جنگ تحميلي از نهادهاي مختلف جهت همكاري و كارهاي اجرائي و تبليغي دعوت شدم ولكن اينجانب تحقيق و تدريس در حوزه را به همه مناصب وكارهاي ديگر ترجيح دادم و مشغول تحصيل و تدريس و تاليف شدم و حاصل كوشش هاي فراوان در طي اين مدت تدريس در مقاطع مختلف و همچنين تاليف بعضي از كتابها مي باشد. از جمله: شرح اسقحاب رسائل شيخ انصاري كه تقريباً كامل شده است، شرح تعادل و تراجيع كتاب جرائد الاصول شيخ الانصاري و شرح مباحث الفاظ كتاب كفاية الاصول مي باشد با اينكه اينجانب سعي داشتم كه محور فعاليت حوزه باشد ولكن در سالهاي اخير با بعضي از مراكز دانشگاهها نيز همكاري مي كنم و وقتي وارد محيط دانشگاه شدم احساس نمودم به كتابهاي درسي عقايد نياز دارند و كتابهاي حاضر جوابگوي نياز آنها نمي باشد به اين جهت تصميم گرفتم كتابهاي درسي براي دانشگاهها تاليف نمايم و بحمدالله اين كتابها در دست

تاليف است ولكن هنوز مقداري از مباحث آنها ناقص است. از جمله اين كتابها مي توان انديشه اسلامي جلد يك و انديشه اسلامي جلد دو نام برد و هم اكنون تدريس در حوزه و دانشگاه برقرار است و اميدوارم خداوند خودش ما را در جهت خدمت به فرهنگ اسلامي ياري كند و آخرين كلام حمد خداوند مي باشد.

عباس افندي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به عبدالبهاء بن (ميرزا) حسينعلى بهاءاللَّه (بهاءاللَّه) پيشواى فرقه بهائيه (و. تهران 1260 ه.ق.- ف. 1340 ه.ق/ 1921 م.). وى سه برادر ناتنى داشت كه آنان (مخصوصا ميرزا محمدعلى) در جانشينى بهاءاللَّه و رياست بهائيه با وى مخالفت بسيار شديد ميكرده اند و به همين مناسبت اتباع عباس افندى خود را «ثابتين» و اتباع آن سه برادر را «ناقضين» خوانند. در اواسط سال 1908 م.- كه انقلاب عثمانى و خلع سلطان عبدالحميد روى داد- همه محبوسان و تبعيدشدگان آزاد گرديدند، از آن جمله عباس افندى بود كه در رمضان 1328 ه.ق./ 1910 م. از عكا بيرون رفت و به مسافرت پرداخت و از جمله دوبار به مصر رفت و دفعه دوم از مصر به آمريكارى شمالى سفر كرد (1912 م.) و در نيمه همان سال وارد نيويورك شد و در همان سال به اروپا آمد و در طى يك سال اغلب ممالك اروپايى را سير كرد و در 1913 به مصر شد و از آنجه به حيفا بازگشت و از آن پس آنجا را به جاى عكا مقر نهايى خود قرار داد. جنازه وى را در جنب مزار باب، بالاى حيفا در جبل كرمل دفن كردند. اوراست: تفسير حديث كنت كنز مخفيا، مقاله سياح، مفاوضات عبدالبهاء (طبع

ليدن)، الواح (بسيار).

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عباس زاده، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد عباس زاده

محل تولد : اهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/10/5

زندگينامه علمي

در دي ماه سال 1345 در شهرستان اهر متولد شدم و درس ابتدايي و راهنمايي را در زادگاه خود فرا گرفتم و سال 61 به تبريز منتقل شدم و همزمان با دوره دبيرستان وارد مدرسه ديني تبريز شدم. مدت 8 سال در مدرسه ديني طالبيه تبريز ماندگار شدم و با وقفه هايي كه به جهت حضور در جبهه ها پيش آمد در اين مدت سطح حوزه را به اتمام رساندم.

در سال 70 به شهرستان قم رفتم و دروس حوزه را در حوزه علميه قم ادامه دادم و موفق شدم يك دور خارج فقه و يك دور خارج اصول را در محضر اساتيد بزرگ فرا بگيرم. در سال 72 همزمان با تحصيل فعاليت هاي پژوهشي را نيز آغاز كرده و مدت 14 سال با مركز تحقيقي همچنان همكاري دارم و آثار متعدد از جمله نزديك به 60 مقاله در زمينه هاي متعدد ثمره اين سال ها بوده است.

عباس زاده، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجواد عباس زاده

محل تولد : خرم آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1356 در خرم آباد و مشغول تحصيل شدم و در كنار تحصيل به كار ادامه دادم در سال 1364 به علت علاقه به تحصيل درمراكز ديني وارد حوزه علميه كماليه شدم و نزد اساتيد مبرز آن حوزه مشغول شدم و تاكنون سال 1387 ادامه دارد. از اساتيد بزرگواري همچون حضرت آيت الله صادقي رئيس حوزه علميه و استاد اصول و فقه

استفاده نمودم. همچنين جناب حجة الاسلام و المسلمين دكتر حميد عيدي – حاج آقا سيد شكرالله طاهري – حاج آقا ساكي و ساير اساتيد استفاده نمودم و هم اكنون بعنوان مسئول آموزش حوزه علميه در خدمت طلاب هستم و در ضمن با كميته امداد در بحث احياي زكات همكاري مي نمايم بعنوان مسئول اجرايي ستاد احياي زكات و بعنوان مبلغ در محافل و مساجد مشغول هستم و در مراكز آموزش عالي به تدريس و تبليغ و اقامه نماز جماعت مشغول مي باشم و اميدوارم خداوند توفيق خدمت به اسلام را عنايت فرمايد.

عباسي فردويي، غلامعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

اينجانب غلامعلي عباسي فردويي درسال 1334شمسي در يكي از روستاهاي قم به نام فردو به دنيا آمده و پس از اتمام تحصيلات ابتدائي در سال1351به حوزه علميه وارد شده و د ر مدرسه حضرت آ يت الله العظمي گلپايگاني به تحصيل مشغول شدم. سطح را در محضر حجج اسلام و آيات بزرگوار چون :مير احمدي معروف به طالقاني ،حججي ،نكونام ،حاج آقاحسن تهراني ، صلواتي ، حاج شيخ مهدي بيگدلي ،امينيان ، مقتدائي ،رضا استادي ،اعتمادي و ستوده به پايان رساندم. فلسفه را نزد اساتيد معروف حكمت و فلسفه حضرات آيات :انصاري شيرازى،مصباح يزدي ،صالحي مازندراني ،و اميني فرا گرفتم .و نيز از سال 64در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات :فاضل لنكراني ،مكارم شيرازي ،و جعفر سبحاني شركت نمودم. د رسال 1360موفق به اخذ مدرك كارشناسي شده و در سال 1371با ارائه پايان نامه خود باعنوان( سير علم كلام تا قرن سوم) مدرك كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي را از دانشگا ه تربيت مدرس دريافت نمودم.

از

فروردين 1373تا آغاز مهر 85 به عنوان مدير مسئول فرهنگي آستانه مقدسه به خدمت مشغول و از آغاز مهر سال 85 به عنوان مديريت پژوهشي اين آستان مشغول به خدمت در اين عرصه نوراني هستم. دو سال تبليغ سيار در مناطق عشايري استان فارس از سال 58-59 از ارزشمندترين سنوات عمر اينجانب بوده است . و نيز د وسال ازسال 61تا 62در منطقه شازند به عنوان كارشناس امور تربيتي در آموزش و پرورش به خدمت مشغول بودم.

تا كنون موفق به تاليف :فروغ آفتاب ،تاريخ علم كلام تا قرن چهارم ،قم در عصر حضور ائمه ،تذكره مشايخ قم ،فلسفه بست و بست نشينى، در پرتو مكتب زهرا (س) و مشروطيت و عبرتها شده ام . اميد است با توجها ت حضرت ولي عصر (عج)بتوانم دراين عرصه خدماتي را داشته باشم.

عباسي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على عباسي

محل تولد : سربند اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي عباسي در سال 1361 پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه اراك شدم . مدت يك سال در اراك تحصيل نمودم و در سال 1362 وارد حوزه علميه قم شدم . دوره سطح را در سال 1370 به پايان رساندم . از سال 1370 تا 1381 به مدت 11 سال در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات وحيد خراساني , تبريزي , فاضل لنكراني و هاشمي شاهرودي شركت نمودم . در سال 1367 همزمان با تحصيلات حوزوي به تحصيل در رشته فيزيك در دانشگاه تهران پرداختم و در سال 1371 مدرك كارشناسي فيزيك با گرايش اتمي دريافت نمودم . از سال 1374

تا 1377 نيز دوره كارشناسي ارشد فيزيك را در رشته فيزيك ذرات بنيادي در دانشگاه تربيت معلم تهران گذراندم . از سال 1375 تا 1383 دوره دكتراي فلسفه تطبيقي را در واحد تربيت مدرس دانشگاه قم طي نمودم و در حال حاضر رساله دكتراي خود را تحت عنوان ماده در فلسفه و فيزيك زير نظر آقايان دكتر اعواني و دكتر گلشني , آماده دفاع كردم . در ساليان آغازين طلبگي به تدريس ادبيات و منطق و فقه و اصول اشتغال داشتم . اكنون عمده فعاليت علمي من , تدريس مباحث فلسفي و كلامي در مراكز و مدارس حوزه است . تدريس فلسفه اسلامي , فلسفه غرب , تاريخ فلسفه غرب , كلام اسلامي , كلام جديد , انسان شناسي , معرفت شناسي , شبهات كلامي در مركز جهاني علوم اسلامي , موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) , مركز تخصصي تبليغ و برخي مراكز ديگر از اين جمله است . از سال 1374 تا 1380 به پژوهش در مباحث حديثي در مؤسسه دارالحديث اشتغال داشتم . حاصل اين دوره , جمع آوري و تدوين و بيان نگاري بيش از 50 كلاسور است كه در مباحث مختلف به ويژه مباحث كلامي در دارالحديث آماده نشر است . گمان مي كنم مجموعه " العمل في الكتاب و السنه" به تنهايي بيش از 5 مجلد خواهد شد . از سال 1379 تا 1382 نيز همكاري پژوهشي نيمه وقتي با پژوهشكده حوزه و دانشگاه داشتم . در سالهاي اخير راهنمايي و مشاوره و داوري پايان نامه هاي متعددي را در حوزه علميه قم و مركز جهاني علوم اسلامي و

مؤسسه امام خميني (ره) و دانشگاه مفيد بر عهده داشته ام كه تعداد آنها متجاوز از 40 مورد است. از سال 1381 در مركز جهاني علوم اسلامي معاونت پژوهشي اين مركز و مديريت گروه فلسفه و كلام را نيز بر عهده دارم . يكي از محصولات معاونت پژوهش نشريه اطلاع رساني پژوهه است كه اينجانب به عنوان مدير مسئول و عضو شوراي علمي آن فعاليت دارم .مسئوليت گروه حكمت فاطمي دانشنامه حضرت زهرا (س) كه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه در حال تدوين آن است نيز برعهده اينجانب است .

عباسي، فرج الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرج الله عباسي

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب فرج الله عباسي فرزند اسلام در سال 1350 در روستايي به نام داش بلاغ از توابع شهرستان هشترود استان آذربايجان شرقي به دنيا آمده ام پدرم در خانه افتخار معلمي قرآن كريم را بر بچه هاي تحصيل نكرده و نيز ابتدائي تمام كرده ها داشت و خود نيز تا به امروز از افرادي است كه هميشه قرآن مي خواند هرچند به بركت نظام مقدس جمهوري اسلامي و اهميت دادن به قرآن كريم، ديگر دانش آموزان نياز چنداني به گذراندن روخواني قرآن را ندارند. بنابراين تولدم در يك خانواده مذهبي و خانه ي قرآني بود كه روحانيتم را مديون دعاهاي مادري و صوت دلرباي قرآني پدري مي دانم. تحصيلات ابتدائي را در همان روستا و راهنمايي را در روستاي همجوار به نام آق زيارت به پايان رساندم و با صلاحديد پدر قرآنيم در سال 1366 وارد حوزه علميه امامزاده شهرستان مراغه شده و ادبيات را

نزد اساتيد بزرگوار حج اسلام آقايان قدسي و نجفي گذراندم و در سال 1369 به حوزه علميه قم وارد شده و منزلي در مدرسه مومنيه مرحوم آيةالله العظمي نجفي مرعشي تهيه كرده و در نزد اساتيد حوزه علميه مرحوم آيه الله وجداني فخر و نيز آيه الله اشتهاردي به تحصيل شرح لمعه و معالم الاصول را نزد حجه الاسلام مومني و اصول فقه را در محضر حجةالاسلام شفيعي به پايان رساندم و در سال 72 با به پايان رساندن سطح يك حوزه و در سن 22 سالگي تشكيل خانواده دادم و به ادامه درس مشغول شدم.سطح دو را نزد اساتيدي چون حج السلام صالحي مازندراني و طاهري خرم آبادي و عليدوست به تحصيل پرداخته و كفايه را از محضر استاد نكونام استفاده نمودم. و در سال 78 درس هاي سطح 3 را تمام كرده ولي امتحان پايه دهم به 79 ماند و با توجه به اينكه در آن سال در فلسفه قبول نشدم در نتيجه قبولي امتحانات كتبي و شفاهي پايه دهم در سال 81 به پايان رسيد.با توجه به تمام شدن تحصيل سطح سه در سال 78-77 براي شركت در درس خارج فقه در درس نكاح حضرت استاد آيه الله مكارم شيرازي تابه امروز و نيز سه سال در فقه حضرت استاد آيه الله نوري همداني كه پس از درس حضرت مكارم شروع مي شد و در مسائل روز، قضا و ... از سال 80 تا 82 شركت نمودم.براي خارج اصول اول در محضر حضرت استاد آيه الله سبحاني بهره بردم ولي از سال بعد يعني 79 با صلاحديد برخي از اساتيد به

درس خارج حضرت استاد آيه الله وحيد خراساني رفته و تا سال 83 استفاده نمودم.در كنار دروس حوزوي و در سال 71 به روش تدريس و تجويد قرآن دوره تربيت معلم كه سازمان تبليغات اسلامي قم برگزار مي كرد شركت نمودم و كارنامه دوره مقدماتي را در سال 72 اخذ كردم. ازسال 78 در مقطع كارشناسي ارشد تربيت محقق و نويسندگي علوم قرآني دفتر تبليغات به مدت دو سال و نيم به تحصيل پرداخته ولي متاسفانه موفق به نوشتن پايان نامه نشدم. و با توجه به رشته قرآني به مطالعه درباره موضوعات قرآني علاقه مند گشته و موضوعاتي به عنوان تحقيق در كلاس و بعد از پايان دوره نيز جمع آوري كردم از جمله: 1. بررسي ترجمه سوره مد در ترجمه هاي موجود و نگاهي به روش هاي ترجمه؛2. سيماي دانشمندان در قرآن و بررسي آيات اولوالالباب و موضوعات مطرح شده در ذيل اين آيات؛ 3. آيات مربوط به صراط مستقيم و جمع آوري آياتي كه به مشخصات صراط مستقيم مرتبط بودند؛ 4 . رمز عشق و زنگ نفرت: آياتي كه مي رساند خداوند به افرادي محبت ورزيده و از عده اي به خاطر كارهاي ناشايست نفرت دارد. در سال 85 ازسوي معاونت تبليغ حوزه علميه قم در يك دوره كوتاه مدت آشنائي با تصوف شركت كردم و از سال 84 در رشته كلام و دين شناسي در سطح كارشناسي ارشد در موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام خميني مشغول به تحصيل شده و در اسفند 86 به پايان رسيد كه مقاله تحت عنوان اجمالي از تاريخ تحول علم كلام

براي تحقيق در كلاس و نيز مقاله اي 26 صفحه با عنوان كرامت در نظام حقوقي اسلام در ارتباط با غير مسلمانان براي همايش كرامت نوشته ام كه در روزنامه قدس چاپ مي شود.در كنار اينها به تحقيقات ديگري نيز پرداخته و در سال 83 به دفتر تبليغات قسمت نشر رسانه دو مقاله 10 صفحه اي نوشتم تحت عنوان: 1. اقتدار جامعه اسلامي و راه كارهاي قرآني ؛ 2. راه كارهاي فقرزدايي كه در سال 84 در روز نامه كيهان به چاپ رسيد.همچنين از سال 83 تاكنون در مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه مشغول پاسخ گويي كتبي به پرسشها در دو گروه اديان و مذاهب، قرآن و حديث مي باشم كه بيش از 280 مقاله سه و چهار صفحه اي به اين مركز ارائه داده و حدود 11 نمونه نيز در سايت انديشه قم وابسته به اين مركز آمده است كه در موضوعات مختلفي همچون بهائيت، اهل حق، ماتريديه، قاديانيه، اسماعيليه، و ... مي باشند. علاوه بر مقاله هاي مزبور كتابي نيز با يكي از محققين برجسته در نقد مباني و انديشه هاي يكي از فرقه ها را آماده كرده ايم كه در آينده نزديك چاپ خواهد شد.از دي ماه 85 نيز به عنوان همكار گروه قرآن و حديث در همين مركز فعاليت كرده و به مقالات محققان كه در پاسخ پرسش ها آماده مي كنند؛ نظارت دارم. براي سطح 3 حوزه علميه نيز پايان نامه ي آسيب شناسي جامعه منتظر در آئينه روايات نوشته ام كه در حال نظارت استاد راهنما براي تاييد به دفاع مي باشد

كه در همين جا لازم مي دانم از اساتيد راهنما و مشاور كمال تشكر را بنمايم. در كنار تحصيل و تحقيق براي بيان معارف و احكام در ايام دهه محرم و ماه رمضان به مناطق ديگر هجرت نموده و از سال 1372 به تبليغ و انجام وظيفه در مناطق مختلف مشغول انجام وظيفه بوده ام و دو سال نيز در طرح هجرت تابستاني به شهرستان مراغه رفته و در قم نيز با پايگاه مسجد و بسيجيان فعاليت هاي ديني و تبليغي دارم. و به خاطر اشتغال در تحقيقات و درس كلام و دين شناسي در سال 85 و 86 در درس خارج نكردم ولي از سال 87 در درس اصول آيه الله العظمي سبحاني و فقه آيه الله العظمي مكارم موفق به اشتغال شده ام . باشد كه خداوند خدمت در سنگر پاسخ گويي به شبهات را مورد قبول و لطف خويش قرار دهد و از زحمات پدر و مادرم خود تشكر نمايد كه ما عاجز از انجام وظيفه كامل در اين مسيريم و كوتاهي ما را به كرم خويش ببخشد. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

عباسي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1295 ش)، محقق، مصحح، مترجم، مؤلف و فرهنگ نويس. در مدارس قديم داخلى و ممالك مختلف خارجى به تصحيل زبانها و ادبيات شرق و غرب پرداخت و ساليان دراز مشغول تحقيقات و تتبع در علوم فسفه و اقتصاد و سياست بود. او با صرف نيم قرن از عمر خويش به بررسى آثار و ادبيات زبانهاى شرقى و غربى به ويژه آلمانى، فرانسه، انگليسى، روسى، عربى، تركى، آذرى و تأليف و ترجمه ى آثار علمى و ادبى گرانبهاى

متعددى در زبانهاى زنده ى خاورى و باخترى پرداخت. نگارش چند مجلد «فرهنگ آلمانى به فارسى» و «فرهنگ فارسى به آلمانى»، ترجمه ى «سياست نامه ى شاردن»، انتشار آثار فلسفى مشاهير فلاسفه ى معاصر، تحقيق و تتبع در متون گرانبهاى نظم و نثر پارسى و تازى و احياى نسخه هاى خطى قديم ايران از آثار اين دانشمند پركار است. در 1341 ش يكى از ترجمه هاى او به نام «جهانگردى ماركوپولو» برنده ى جايزه ى ادبى كتاب سال ايران شد. از ديگر آثار وى: «انشاء و نامه نگارى آلمانى»؛ مقدمه و حواشى «برهان قاطع»؛ «تاريخ مطبوعات و ادبيات ايران در دوره ى مشروطيت»، ترجمه؛ تصحيح «ديوان» خاقانى شروانى؛ تصحيح «لباب الالباب»؛ «خودآموز مصور آلمانى»؛ «فلسفه اجتماع و تاريخ»، ترجمه؛ «كاپيتال»، ترجمه؛ «مردان بى زن»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (224)، مؤلفين كتب چاپى (559 -555 / 5).

عباسي، مراد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مراد عباسي

محل تولد : سارى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

سال ورود به حوزه سال 1360 ه- ش، اتمام سطح در سال 1368 و از سال 1369 در دروس خارج حوزه شركت نمودم در سال 1371 در رشته حقوق وارد دانشگاه قم شدم و بعد از اتمام دوره كارشناسي به لحاظ علاقه به رشته تفسير به مركز تخصصي تفسير و علوم قرآني وارد و بعد از چهار سال در مقطع سطح چهار از آن مركز فارغ التحصيل شدم.همچنين جهت ادامه تحصيل در رشته حقوق در سال 1384 در دانشگاه مازندران در رشته حقوق خصوصي پذيرفته شدم و در حال حاضر مشغول نوشتن پايان نامه در رشته مورد نظر مي باشم.

عباسي، يعسوب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يعسوب عباسي علي كمر

محل تولد : اردبيل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1314/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1314 در روستاي علي كمر از توابع اردبيل بدنيا آمده ام تحصيلات اوليه در زادگاهم بوده سپس عازم حوزه هاي علميه اردبيل، قم، مشهد و تا سطح عالي (كفايتين از دروس حوزوي از اساتيد بزرگوار بهره مند شدم و مدت 6 ماه از درس خارج فقه مرحوم آيت الله ميلاني استفاده كردم در سال 1345 به اخذ ديپلم درسي رشته منقول و در سال 1351 ديپلم ادبي نائل آمدم در سال 1352 وارد دانشگاه شدم در سال 1356 به اخذ كارشناسي ارشد ادبيات عرب و در سال 1364 كارشناسي ارشد فقه و مباني اسلامي از دانشگاه فردوسي نائل گرديدم از سال 1364 كار تحقيق و پژوهشي را در گروه حديث بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي زير

نظر مرحوم استاد شانه چي شروع و حاصل فعاليتم ترجمه كتاب الفتره وسائل الشيعه شيخ قرّ عاملي به نام (آداب معاشرت از ديدگاه معصومين(ع) به اتفاق مرحوم محمدعلي فارابي بوده كه فعلاً به تجديد چاپ دهم رسيده است.

عبدالصمد

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از حنان از حضرت صادق عليه السلام روايت مى نمايد و ممكن است با عبدالصمد سابق الذكر يكى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

عبدالصمد بن محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از اصحاب حضرت عسكرى عليه السلام است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

عبدالعظيمي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضى بن آيت اللَّه آقاسيد محمدتقى شاه عبدالعظيمى مقيم طويرج و متوفى حدود 1388 ق.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

عبدالقاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. بنده چيره شونده (خداى)) جرجانى (گرگانى)، ابوبكر بن عبدالرحمن، اديب و دانشمند قر. 5 ه. (ف. 471 يا 474 ه.ق.). از آثار اوست: «اسرار البلاغه» و «دلائل الاعجاز» (نخستين كتابهاى مرتب مدون در معانى و بيان)، «كتاب الجمل» معروف به «جرجانيه » «كتاب المغنى»، در شرح ايضاح ابوعلى فارسى، مختصر المغنى به نام «المقتصد»، «كتاب العدة » درصرف، و «شرح الجمل» در توضيح كتاب الجمل مذكور.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عبدالله آبادي، سليمان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سليمان عبدالله آبادي

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1352 وارد حوزه علميه قزوين شدم و نزديك به دو سال كه در آن حوزه بودم علم صرف و نحو را آموختم و در سال 1354 به حوزه علميه قم آمدم و دروس سطح را نزد اساتيدي چون استاد باكويي استاد لمعه و مرحوم عرفانيان (اصول فقه) و اعتمادي (رسائل) و مرحوم ستوده (مكاسب و كفايه) و ممدوحي (بدايه الحكمه) و انصاري شيرازي (شرح منظومه) فرا گرفتم و در حدود سال 63 وارد درس خارج فقه و اصول آيت الله شيخ جواد تبريزي شدم و در حدود 15 سال به درس خارج ايشان رفتم و در كنار درس خارج كتاب اسفار و بعد از آن كتاب تمهيد القواعد و مصباح الانس را نزد استاد انصاري شيرازي فرا گرفتم. در سال 1376 رسما وارد حوزه تحقيقات شدم كه تحقيقات انجام شده را در بخش وضعيت آثار پژوهشي توضيح خواهم داد. لازم به تذكر است كه در كنار خواندن دروس تدريس هم داشتم، كتاب هايي كه تدريس كردم عبارتند

از صرف ساده (دو دوره) خلاصه المنطق (دو دوره) منطق مظفر (يك دوره) بدايه الحكمه (پنج دوره) اصول استنباط (يك دوره) روش تحقيق (يك دوره) و همچنين در ايام تبليغ به مناطق مختلف كشور براي تبليغ مي رفتم و هم اكنون 10 سال است كه پشت سر هم از طرف نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها در ايام تبليغ به دانشگاه مي روم.

عبداللهي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين عبداللهي

محل تولد : ماكو

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

در تاريخ 10 / 7 / 1345 در روستاي قره تپه از توابع شهرستان ماكو استان آذربايجان غربي چشم به جهان گشودم .تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در زادگاه خود، و دبيرستان را تا سوم نظري در شهر ماكو به اتمام رساندم . مدت دو سال در جبهه هاي حق عليه باطل در كنار ياوران خميني كبير (ره) به جهاد مشغول بودم و در اين مدّت دو بار از چند ناحيه ي بدنم مجروح شدم و جانباز 40% هستم .پس از برقراري صلح در سال 1367 تحصيلات حوزوي را از مدرسه ولي عصر (عج) تبريز شروع كردم.

در سال 1372 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس ده ساله حوزه را در مدت شش سال به اتمام رساندم. يك دور كامل درس خارج اصول فقه و مدتي درس خارج فقه را از افاضات علمي حضرت آيت الله فاضل لنكراني ، شيخ جواد تبريزي ، جوادي آملي و جعفر سبحاني استفاده نمودم . نيز دوره چهار ساله سطح 4 تخصصي علم كلام را به پايان رساندم و رساله سطح 3 حوزه را در

موضوع قاعده لا ضرر و لا ضرار با موفقيت دفاع كردم .

در سال 1377 در امتحانات كتبي اجتهاد مجلس خبرگان رهبري با معدل 5/17 قبول شدم .مدتي است تحقيقات گسترده اي در موضوع علم رجال انجام داده ام و اكنون مشغول تاليف كتابي در موضوع تحول در علم رجال هستم .ويژگي بارز اين كتاب اين است كه با شواهد و دلائل محكم ثابت مي كند اقوال رجاليون (توثيقات و تضعيفات آنها) شرايط حجيت را دارا نيستند و ايرادات و اشكالاتي بر آنها وارد است به طوري كه بي اساس بودن عقيده طرفداران علم رجال آشكار است . و هم چنين اين حقيقت را روشن مي كند كه وجود روايت در يكي از كتب معتبر قدماء اصحاب بي اشكال بودن آن از جهت سند را مي رساند و ديگر نيازي نيست كه اسناد آن روايت با عنايت به اقوال رجاليون بررسي شود .

عبداللهي، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر عبداللهي

محل تولد : اردستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

بنده محمدباقر عبداللهي فرزند رمضانعلي به سال 1335 در خانواده اي متوسط و كشاورز در روستاي نيسيان برزاوند اردستان به دنيا آمدم. پدرم كشاورزي خداشناس و دينداري بصير بود، كه به خاطر كردار حكيمانه و رفتار خردمندانه اش مورد تكريم و اعتماد اهالي محل بوده روياهاي صادقه و نمازهاي عارفانه اش اسراري بود كه كمتر آن را ابراز مي كرد يا كسي از آن خبر داشت، مادرم سيده طباطبايي مريم بيگم معلم قرآن بود كه از پدر و مادرش كه آنها نيز از سلسله جليله روحانيت و سادات

و داراي درجات و كمالات بودند به ارث برده بود.در سال 1353 پس از پايان دوره متوسطه و دبيرستان در رشته رياضى، براي آغاز دور جديد زندگي و سرنوشت، وارد حوزه علميه قائم(عج) در ...... تهران به اشراف روحاني عالي مقام حاجي سيد علي اصغر هاشمي شدم و در آنجا با اساتيد بزرگوار علم و اخلاق و مبارزه همچون شهيد مفتح، شيخ علي اندرزگو، حاج شيخ مصطفي ملكي و... آشنا شدم و پس از مدت كوتاهي اقامت براي ادامه تحصيل به قم مهاجرت نمودم.در اين زمان، قرآن واسلام و روحانيت بسيار غريب و مظلوم و منزوي بودند. چون از طرفي مكتب الحادي ماركسيستى، كمونيستي پرچم مبارزه عليه استكبار جهاني را بلند كرده بود و خود را طرفدار طبقه محروم و مستضعف قلمداد مي كرد و خدا را ساخته ذهن بشري و دين را افيون جامعه معرفي مي كرد كه ساخته و پرداخته زورمداران مي باشد، و از سوي ديگر استكبار جهاني و رژيم طاغوت مانع مهم و سد اصلي در برابر خود را براي چپاولگري منابع ملت ايران را اسلام و روحانيت مي دانست. لذا به انواع ترفندها و به هر بهانه اي حوزه و روحانيت را تضعيف مي كرد، تا با خاطري جمع و فراغ بال به اهداف استكباري خود جامه عمل بپوشاند. در چنين شرايطي طلبه شدن و به حوزه آمدن يك جهاد بزرگ بود كه شهامتي عظيم و ايماني قوي مي طلبيد. به هر صورت درسهاي حوزه را با حفظ روحيه مبارزه ادامه دادم. درسهاي لمعه، اصول، رسائل، مكاسب، كفايه را نزد اساتيدي بزرگواري همچون وجداني فر، فاضل هرندى، بني فضل، اعتمادى،

پايانى، آل عصفور، رضازاده و... تلمذ كردم. دروس خارج اصول و فقه را در پاي كرسي تدريس آيات عظام فاضل لنكرانى، ميرزا جواد آقا تبريزى، وحيدخراساني و فقه القضاي اردبيلي و... زانو زدم.و از درسهاي تفسير استاد جوادي آملي توشه ها برگرفتم و از درسهاي اسفار و مصباح الانس استاد ذوالفنون حسن زاده آملي نيز خوشه ها چيدم. البته در حاشيه درسهاي حوزه به حسب نياز و ضرورت زمان، مطالعات جانبي و پي گير و فشرده اي در زمينه هاي اعتقادى، كلامى، فلسفى، اجتماعي و غيره داشته ام و ضمناً علاوه بر اتمام دروس كلاسيك دوره عالي زبان خارجي (انگليسي) را گذرانده ام. در كنار دروس حوزه، دروس تخصصي تبليغي را در گرايش اديان شناسي به پايان بردم، و در سال 1384 از رساله علمي سطح چهار خود با امتياز خوب دفاع كردم.كار تحقيقي و پژوهشي خود را از سال 1376 با چندين سوال شروع كردم كه ضروري ترين و فوري ترين آنها كه بايد پاسخ داده مي شد اين بود كه: چرا ملتي كه اعتقاد به خدا يگانه با چنين اسماي حسنايي دارد و پيامبري همچون محمد امين(ص) و رهبران معصومي همچون علي(ع) و فرزندانش دارد از نظر اجتماعى، اخلاقى، روابط خانوادگي و... در سطح ملتهاي كفر و شرك يا كمتر از آنها باشد. لذا در اين زمينه پژوهش و تحقيقي چندين ساله براي يافتن ريشه و علل آن انجام گرفت كه نمره آن كتاب 530 صفحه اي به نام «بهانه راز» پيرامون ذكر و نقش فردي و اجتماعي آن شد. البته ذكر به معناي قرآني آن، يعني حضور و توجه دائمي به خداي

متعال، كه با اين معني خود قرآن، نماز، پيامبر(ص) و همه چيز مي تواند ذكر باشد و انسان را به خدا توجه دهد و به دنبال اين كتاب تحقيقى، ده جلد كتاب پالتويي با چشم انداز اعتقادي اخلاقى تأليف گرديد كه ويژه ائمه جماعات مي باشد كه ترتيب و تنسيق آنها بر حسب معيارهاي حساب شده و دقيق چينش يافته اند كه به شرح ذيل مي باشند.

1. صباي وصال (نماز)

2. گنجي پنهان (آشنايي و دولتي با خداي مهربان)

3. مراد دل (در جستجوي حق تعالي)

4. عيار (به معيار و ميزان ايمان مي پردازد)

5. طلعت يار (كه جهان همه طلعت و جلوه و چهره اوست مي پردازد)

6. محك تجربه (ادعاي اسلام و ايمان موقعي سودمند است كه در مرحله عمل با احكام پنجگانه به اثبات برسد، مي پردازد).

7. رندان بلاكش (مؤمن بيدار و هوشيار و دورنگر، هميشه در تاب و تب و بي قراري است).

8. جاودانگي و خلود (بزرگترين دغدغه و آروزي انسان، فرار از نابودي و رسيدن به جاودانگي است).

9. جان عبادات (ذكر به معني قرآني كه حضور و توجه دائمي به خداي عزوجل مي باشد، جان و روح تمامي عبادات و كارهاي مؤمن است)

10. سنتهاي الهي (به بيش از چهل سنت و قوانين ثابت و فراگير و تبديل و تحويل ناپذير الهي كه در همه زمانها، مكانها و اقوام جاري و ساري است مي پردازد).

سه كتاب اول چاپ شده اند و هشت مجلد ديگر آن انشاء الله حداكثر تا دو ماه ديگر به زينت طبع آراسته خواهند شد.

ضمناً مقالات و جزوه هاي ديگري نيز آماده و يا در حال تأليف مي باشند كه انشاء الله

اميد است تا پايان سال جاري به مرحله طبع سپرده شوند.

عبداللهي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي عبداللهي

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1359/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1346 در نيشابور به دنيا آمدم در سال 1359 وارد حوزه علميه نيشابور شدم و در سال 1361 به حوزه علميه مشهد رفتم پس از فراگيرى ادبيات عرب ، معانى و بيان، منطق و مقدارى اصول و فقه در سال 1364 وارد حوزه علميه قم شدم در سال 1367 پس از اتمام سطح به درس خارج فقه و اصول راه يافتم و به مدت 8 سال پيوسته از درس اصول آيت الله وحيد خراسانى و فقه آيت الله جواد تبريزى استفاده كردم . همزمان با تحصيل فقه و اصول در مقطع سطح به تحصيل فلسفه اسلامى پرداختم، كتابهاى بدايه، نهايه و منظومه را درس گرفتم و جلد اول اسفار را نزد آيت الله جوادى آملى خواندم.

در سال 1371 از طريق آزمون سراسرى وارد دانشگاه تهران شدم و در رشته فلسفه غرب به تحصيل پرداختم در سال 1377 كارشناسى ارشد فلسفه غرب را از دانشگاه تهران اخذ كردم و بلافاصله وارد دوره دكترى شدم و اكنون در رشته فلسفه غرب در دانشگاه تهران مشغول نوشتن پايان نامه دكترى هستم

عبداللهي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود عبداللهي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين عبداللهي در سال 1326 در اصفهان در خانواده اي متدين و دوستدار خاندان پاك پيامبر اسلام (ص ) چشم به جهان گشود. حجة الاسلام والمسلمين عبداللهي پس از طي كردن دورة دبستان ، براي كسب علوم ديني به قم آمد. مشوق اصلي او در اين راه ، مادر وي بود و

نيز برادران وي در كسوت روحانيت به سر ميبردند. او با ورود به قم ، به مدرسه علميه علوي رفت . آن مدرسه متعلق به بيت آية الله العظمي گلپايگاني (ره ) و با سرپرستي و اشراف آية الله شهيد بهشتي و مرحوم آية الله رباني شيرازي اداره مي شد. وي در آنجا به تحصيل دروس دورة مقدمات پرداخت و پس از آن براي آموختن دروس دورة سطح در درس استادان مشهور دورة خود حاضر شد.

با اتمام دورة سطح نيز به درس خارج علماي بزرگ حوزه علميه قم راه يافت . حجة الاسلام والمسلمين عبداللهي در سالهاي تحصيل خود از استادان برجسته اي بهره مند شد. او كه سيوطي و مغني را نزد آية الله شيخ حسن تهراني و حجة الاسلام والمسلمين يثربي فراگرفته بود در درس منطق استاد نحوي حاضر مي شد و مختصر را نزد آية الله دوزدوزاني آموخت . شرح لمعه را نزد آية الله صلواتي فرا گرفت . رسائل را نزد آية الله شاه آبادي ، آية الله اعتمادي و آية الله العظمي نوري همداني و نيز مكاسب را نزد آية الله ستوده آموخت و در درس كفاية الاصول آية الله العظمي فاضل لنكراني حاضر شد. همچنين او در بخش علوم عقلي ، فلسفه را نزد آية الله شهيد مفتح ، شهيد استاد مطهري و اسفار را نزد آية الله جوادي آملي و كلام را از محضر آية الله شيخ محمد شاه آبادي فرا گرفت . با پايان يافتن دروس دورة سطح ، به درس خارج آيات عظام شيخ مرتضي حائري ، شريعتمداري ، منتظري ، اراكي و ميرزاهاشم آملي رفت اما بطور عمده در حدود دوازده سال از محضر آية الله شيخ مرتضي حائري بهره برد.

در طي اين سالها از شركت در درسهاي تفسير نيز غافل نماند و در درس تفسير حضرت آية الله خزعلي شركت جدي داشت . حجة الاسلام والمسلمين

عبداللهي داراي فعاليتهاي علمي و فرهنگي بسياري است . او ضمن تدريس كتب دوره سطح ، سالها به تدريس تفسير براي دوره هاي عمومي حوزه اشتغال داشته و نيز در مركز تخصصي تفسير و تبليغ ، به آموزش تفسير موضوعي پرداخته است . همچنين وي در دانشگاهها فعاليتهاي علمي بسياري از خود برجا نهاده كه از جمله آنها تدريس او در دانشكده هاي شهيد بهشتي و شهيد محلاتي (سپاه پاسداران ) را مي تواند نام برد. حجة الاسلام والمسلمين عبداللهي از كساني است كه در تدوين تفسير نمونه همكاري داشته است . تفسير نمونه تفسيري است كه در طول ساليان دراز و با اشراف علمي آية الله مكارم شيرازي و با همكاري بسياري از استادان و فضلاي حوزه علميه قم تدوين و نگاشته شده است و امروزه در اختيار بسياري از مردم و جوانان كشور قرار دارد.

همچنين وي تاكنون كتابهاي بسياري نگاشته كه از جمله آنها مي توان به «توحيد و توسل » «اخلاق براي همه »، «25 داستان »، در سالهاي پيش از انقلاب و نيز كتاب «مباني فقهي اقتصاد اسلامي » كه از جمله تأليفات وي در سالهاي اخير به شمار مي رود، اشاره كرد. از وي مقالات بسياري در زمينه هاي گوناگون در مجله نور علم به چاپ رسيده است . همچنين مباحث متعددي در موضوعات عقيدتي كه به صورت تفسير موضوعي در قالب جزوه هاي درسي تهيه و در اختيار دانش پژوهان قرار گرفته است . حجة الاسلام والمسلمين عبداللهي در سالهاي پيش از انقلاب و پس از آن همواره از فعاليتهاي سياسي غافل نمانده است . از فعاليتهاي سياسي وي در پيش ازانقلاب مي توان به همكاري او با جامعه مدرسين حوزه علميه قم اشاره كرد. او در شهرهاي مختلف ايراد سخنراني كرد.با حضور در

فعاليتها و حركتهاي سياسي به اطلاع رساني و توزيع رساله و بيانيه هاي حضرت امام پرداخته كه از اين رو در يكي از سفرهاي تبليغي دستگير و بازداشت گرديد.

عبدالهادي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، دانشمند. در دربار ايلخانان مغول بود و در 690 ق غازان خان وى را به ترجمه ى كتاب «منافع الحيوان» ابوسعيد عبيدالله بن جبرئيل ابن عبيدالله بن بختيشوع طبيب گماشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (737)، الذريعه (310 / 22).

عبدان مروزي، ابومحمد عبدان، عبدالله

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(293 -220 ق)، حافظ، محدث، عالم و زاهد شافعى. اهل جنوجرد مرو بود و لذا به عبدان جنوجردى نيز مشهور است. او از قتيبه بن سعيد و اسحاق بن راهويه و على بن حجر و عمار ابن حسن رازى و محمد بن بشار و بسيارى ديگر از طبقه ايشان روايت كرده است. ابوالقاسم طبرانى و ابوحامد بن شرقى و ابوالعباس دغولى و على بن حمشاد و ابواحمد عسال و يحيى بن محمد عنبرى از وى حديث روايت كرده اند. خطيب وى را مردى مورد اعتماد در حديث و عابد و زاهد توصيف كرده است. وى مفتى مرو بود. مدت كوتاهى در مصر مقيم شد اما دوباره به مرو بازگشت.عده اى او را اول كسى دانسته اند كه در خراسان مذهب شافعى را اظهار كرد. وى در شب عرفه به دنيا آمد و در شب عرفه نيز، در مرو، از دنيا رفت. از آثارش: «المعرفه»، در صد جزء؛ «الموطأ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (261 / 4)، انساب سمعانى (130 -129 / 4)، تاريخ بغداد (136 -135 / 11)،سير النبلاء (15 -13 / 14)، شذرات الذهب (215 / 2)، طبقات الحفاظ (320)، العبر (424 / 1).

عبدويي نيشابوري، ابوالحسن احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 385 ق)، محدث، فقيه و زاهد. پدر ابوحازم عبدويى است. وى از ابوالعباس سراج و ابن خزيمه و حاتم بن محبوب و ديگران حديث شنيد. پسرش ابوحازم و حاكم نيشابورى و ابوسعد كنجرودى و ديگران از وى حديث روايت مى كنند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (134 / 4)، تاريخ الاسلام (حوادث 91 / 400 -381)، سير النبلاء (504 / 16).

عبدويي نيشابوري، ابوحازم عمر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 417 ق)، حافظ و محدث. ملقب به شرف المحدثين. پدرش ابوالحسن عبدويى محدث بود. او از اسماعيل بن نجيد و ابوبكر اسماعيلى و محمد بن عبدالله سليطى و ابوعمرو بن مطر و ابوالفضل بن خميرويه هروى و ابواحمد غطريفى و ابوعمرو بن حمدان و ابوسعيد بن عبدالوهاب و ابواحمد حاكم و همطبقه ى آنان در نيشابور و هرات و شهرهاى ديگر حديث شنيد و شنيده هاى خويش از ده شيخ خود را در ده هزار جزء با خط خود نوشت. به آورده ى ذهبى حديث عالى و نازل را نگاشت و تمام آنها را گردآورى و سپس تخريج كرد و در علم حديث قوه ى تميز اعمال نمود. ابوالفتح بن ابوالفوارس و ابوالقاسم على بن محسن و احمد بن عبدالواحد وكيل و ابوبكر خطيب و ابوصالح مؤذن و محمد بن يحيى مزكى و ابوعبدالله ثقفى رييس و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. خطيب بغدادى او را مورد اعتماد، راستگو و عارف حافظ توصيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (134 / 4)، تاريخ بغداد (273 -272 / 11)، سير النبلاء (337-333 / 17)، شذرات الذهب (208 / 3)، طبقات الحفاظ (418)، العبر (233 / 2)، معجم المؤلفين (272 / 7)،

النجوم الزاهره (266 / 4).

عبدي بيگ نويدي شيرازي، زين العابدين علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(988 ق)، مورخ و شاعر، متخلص به عبدى. از دبيران و شاعران دربار شاه طهماسب صفوى (948 -930 ق) بود. اغلب تذكره نويسان مولد وى را شيراز نوشته اند،اما صاحب تذكره ى «روز روشن» او را اصفهانى دانسته و نسبت شيرازى وى را به جهت كثرت اقامتش در آن شهر مى داند. عبدى بيگ در جوانى به فراگيرى ادب و علم و سياق و ترسل پرداخت و در اين رشته ها بويژه، سياق و حساب بزودى نام آور و عهده دار منصب استيفاء شد. نويدى در سرودن مثنوى مهارت بسيار داشت و مثنوى هاى بسيارى پرداخته است. از جمله آثارش «بوستان خيال» است كه به تقليد از «بوستان» سعدى، به همان وزن و به نام شاه طهاسب نوشته شده. از ديگر آثار وى بنا بر گفته ى سام ميرزا، سه خمسه در جواب «خمسه ى» نظامى است. خمسه ى اول: «مظهر اسرار»؛ «جام جمشيدى»؛ «مجنون و ليلى»؛ «هفت اختر»؛ «آيين اسكندرى». خمسه ى دوم: «جوهر فرد»؛ «دفتر درد»؛ «فردوس العارفين»؛ «انوار تجلى»؛ «خزائن الملوك» يا «خزائن الملكوت». خمسه ى سوم: «روضات الصفات»؛ «دوحه الازهار»؛ «جثه الاثمار»؛ «زينه الاوراق»؛ «صحيفه الاخلاص». دكتر صفا منظومه ى «خزائن الملكوت» را جدا از «خزائن الملوك» دانسته و آن را مثنويى مذهبى مشتكل از هفت بخش يا خزانه در برابر «حديقه الحقيقه» سنائى به نام «سبعه ى عبدى» ذكر كرده است. سبعه ى مذكور شامل: «صحيفه ى لاريب»؛ «لوح مسطور»؛ «بحر مسجور»؛ «منشور شاهى»؛ «مروج الاسواق»؛ «مهيج الاشواق»؛ «نهايه الاعجاز». عبدى بيگ كتابى در تارخ عهد خود به نام «تكمله الاخبار» نيز نوشته و آن را در 978 ق به پايان رسانده است. كتاب «صريح الملك»، در شرح املاك و عمارتها و بناهاى بقعه ى شيخ

صفى الدين اردبيلى نيز از آثار اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (754 -746 / 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (556 -555/ 2 ،169 ،157 -156 / 1)، تاريخ نظم و نثر (689)، تحفه سامى (96 -95)، تكمله الاخبار (31 -19)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (750 -746 / 5)، الذريعه (1237 -1236 / 9)، فرهنگ سخنوران (960 -959)، منظومه هاى فارسى (418 -397)، هفت اقليم (237 -236 / 1).

عبدي فسوي، ابوطالب احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 406 ق)، نحوى و لغوى. از جمله استادانش ابوسعيد سيرافى و ابوعلى فارسى و ابوالحسن رمانى بوده اند. از آثار وى: شرح «الايضاح»، به فارسى؛ «شرح»«الجرمى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (100 / 1)، ايضاح المكنون (451 / 2)، ريحانه (98 / 4)، الكامل (280 / 7)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (238 -236 / 2)، معجم المؤلفين (174 / 1)، هديه العارفين (71 / 1).

عبدي قزويني تبريزي، محيي الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 966 ق)، دانشمند. نخست در قزوين سكونت داشت و سپس به تبريز رفت. وى در حيات پدر به عثمانى رفته به راهنمايى ابن المؤيد از دانشمندان عثمانى كه او نيز از آذربايجان مهاجرت كره بود به دربار سلطان بايزيد راه يافت. قزوينى در طول اقامت خود در عثمانى داراى مناصب و مشاغل متعدد بود، از آن جمله: منصب قضاى دمشق و حلب، توليت مدرسه مصطفى پاشاى وزير و مدرسه مغنيسا. وى در ادبيات عرب و علوم دينى و مخصوصا در انشاى عربى و فارسى و تركى دست داشت ولى بيتشر اهتمام او در آوردن محسنات لفظى بود و همه ى خطوط را بسيار خوب مى نوشت. از آثارش: «راسله فى قطع اليد»؛ حاشيه بر «فرايض» سجاوندى؛ حواشى بر «امور عامه مواقف» عضدالدين ايجى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (391).

عبدي لنباني اصفهاني، ابوالحسن احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 332 ق)، محدث. وى از بن ابى الدنيا حديث فراوانى شنيد و همچنين تمامى «مسند» را از فرزند احمد حنبل استماع كرد. حسن بن محمد بن اريوه و ابوعبدالله بن منده و عبدالوهاب سلمى و ديگران از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (312 -311 / 15).

عبدي نيشابوري، ابومحمد عبدالرحمان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 260 ق)، حافظ و محدث. پدرش، ابوعبدالرحمان بشر بن حكم، فقيه و محدثى زاهد بود. ابومحمد از سفيان بن عيينه و يحيى بن سعيد قطان و وكيع بن جراح و عبدالرزاق بن همام و عبدالله بن وليد عدنى و حسين بن وليد نيشابورى و على بن حسين بن واقد و حفص بن عبدالله و حفص بن عبدالرحمان و عده اى ديگر حديث روايت كرده است. بخارى و مسلم و ابوداوود و ابن ماجه، صاحبان چهار «صحيح» از «صحاح» ششگانه، و ابوبكر بن ابى داوود و ابن خزيمه و ابراهيم بن ابى طالب و ابن صاعد و ابوعوانه اسفراينى و مكى بن عبدان و ابوحامد ابن بلال و ابومحمد جارودى و بسيارى ديگر از وى حديث روايت مى كنند. وى به بغداد رفت و در آنجا حديث گفت، و ابراهيم حربى و ابوبكر بن ابى الدنيا و عبدالله بن محمد بن ناجيه و عبدالله طيالسى و على ابن الجنيد و احمد بن سلمه نيشابورى از وى روايت كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (272 -271 / 10)، تهذيب التهذيب (132 -131 / 6)، الجرح و التعديل (ج 2 ق 215 / 2)، سير النبلاء (344 -340 / 12).

عبري فرغاني، برهان الدين عبدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 743 ق)، متكلم، حكيم، فقيه و قاضى شافعى. در تبريز به دنيا آمد. وى قاضى تبريز بود. چند بار به بغداد سفر كرد و در همان شهر نيز درگذشت. از آثارش شرح اكثر آثار و مصنفات بيضاوى از جمله: «المنهاج الوصول الى علم الاصول» و «الغايه القصوى فى درايه الفتوى» و «المصباح الارواح» و «طوالع الانوار» است. از ديگر آثار وى: «الايضاح»، در كلام؛ «معتمد الخلائق فى علم الوثائق»؛ «شرح «المصباح»

مطرزى، در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (271 / 4)، ايضاح المكنون (508 / 2)، كشف الظنون (1879 ،1732 ،1709 ،1704 ،1192 ،1116 ،213)، معجم المؤلفين (136 / 6).

عبشمي اصفهاني، ابواحمد معمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(564 -494 ق)، حافظ، محدث و واعظ. معروف به ابن فاخر. اهل اصفهان بود و مورد احترام مردم. وى از ابوالفتح احمد حداد و ابوالمحاسن رويانى و ابوعلى احمد بن محمد بن فضل بن شهريار و ابوزكريا بن منده و عبدالواحد دشتج و بسيارى ديگر در اصفهان، و هبه الله بن حصين و ابوغالب بن بناء و احمد بن رضوان و عده اى ديگر در بغداد حديث شنيد. هفت بار به بغداد مسافرت كرد. او از ابوالحسين بن علاف و اسماعيل بن حسن سنجبستى اجازه ى روايت داشت. بزرگانى چون ابوسعد سمعانى و ابن عساكر و ابن جوزى و ابوحفص سهروردى از وى روايت كرده اند. سمعانى وى را از چهره هاى درخشان اصفهان با اخلاقى نيكو و دستى گشاده و قلبى تپنده براى يارى همنوعان معرفى مى كند و ابن جوزى حديث شناسى وى را مى ستايد. به آورده ى ذهبى وى كتب بسيارى در حديث و تاريخ و فرهنگ لغت تصنيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (191 -190 / 8)، الاعلام بوفيات الاعلام (381 / 2)، سير النبلاء (487 -485 / 20)، شذرات الذهب (214 / 4)، العبر (45 / 3)، الكامل (105 / 9)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (232 -231 / 19)، النجوم الزاهراه (362 / 5).

عبشمي اصفهاني، مخلص الدين، ابوعبدالله محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(603 -520 ق)، فقيه، محدث، نحوى و اديب. معروف به ابن فاخر. پدرش او را به مضحر فامطه جوزدانيه برد تا از او حديث استماع كند. او همچنان از جعفر بن عبدالواحد ثقفى و اسماعيل اخشيد و ابن ابى ذر صالحانى و اسماعيل مؤذن و زاهر شحامى حديث شنيد. او به مذهب شافعى كاملا آگاه بود و در نحو و حديث دستى قوى

داشت و محتشم و مورد احترام مردم بود. به بغداد رفت و در آنجا املاى حديث كرد. ابن خليل و ضياء و ابوموسى ابن حافظ و گروهى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. ابن درجى و ابن بخارى از وى داراى اجازه بودند. در شيراز درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (406 / 2)، سير النبلاء (429 -428 / 21)، شذرات الذهب (11 / 5)، العبر (135 / 3)، النجوم الزاهره (171 / 6).

عبشميه قرشيه اصفهانيه، ام حبيبه عائشه

قرن:7

جنسيت:زن

مليت:ايران

(وف 607 ق)، مسند و محدث. وى حضورا از فاطمه جوزدانيه حديث شنيد و سماعى از زاهر بن طهر و سعى بن ابى رجاء ويگران حديث شنيد. ابن نقطه و شيخ ضياء و تقى بن عز و ديگران از وى حديث روايت كرداند. ابن نقطه گويد كه «مسند» ابى يعلى موصلى را از وى شنيدم و او از سعيد صيرفى استماع كرده بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (500 -499 / 21)، شذرات الذهب (25 / 5)، العبر (145 / 3)، النجوم الزاهره (179 / 6).

عبوديت، عبدالرسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول عبوديت

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

عبدالرسول عبوديت در سال 1333 در شهر اصفهان به دنيا آمد،او پس از گذراندن تحصيلات ابتدائى و متوسطه در اصفهان سال 1352 در دانشگاه صنعتى شريف پذيرفته شد،در سال1358 فارغ التحصيل گرديد،آنگاه سالهاى 58 و 59 را در اصفهان به خواندن ادبيات و فقه و اصول گذراند درسال 1359 وارد حوزه علميه قم شد و به ادامه تحصيل در فقه و اصول مشغول شد،در كنار دروس فقه واصول به ياد گيرى فلسفه در موسسه در راه حق همت گماشت و پس از چند سال شركت در دروس خارج آيات عظام بهجت ، تبريزى ، منتظرى و مدت كمى آقاى وحيد و آقاى فاضل لنكرانى به طور تخصصى به فلسفه مشغول گرديد

عتابي بخاري، زين الدين، أبونصر، أبوالقاسم احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 586 ق)، مفسر و فقيه حنفى. اهل عتاب بخارا بود و در همان جا نيز وفات يافت. عتابى از بزرگان حنفيه بود كه داراى تصنيفات و آثار چندى است. از آثارش: «جوامع الفقه»، معروف به «الفتاوى العتابيه»، در چهار مجلد؛ «تفسير القرآن» يا «تفسير العتابى»؛ شرح «الجامع الكبير» و شرح «الجامع الصغير» و شرح «الزيادات» شيبانى، همگى در فروع فقه حنفى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (209 / 1)، كشف الظنون (964 ،963 ،611 ،568 ،567 ،563 ،453)، معجم المؤلفين (140 / 2)، الوافى بالوفيات (74 / 8)، هديه العارفين (87 / 1).

عتبي، ابونصر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابونصر محمد بن عبدالجبار نويسنده معروف ايرانى نيمه دوم قر. 4 و اوايل قر. 5 ه. (ف. 427 ه.ق.). وى از مردم رى بود و مدتى در خراسان در دستگاه ابوعلى سيمجور و سبكتگين به سر برد، و چند هم سمت نيابت قابوس وشميگر را در خراسان داشت، و مدتى در نيشابور نزد امير نصر بن سبكتگين سپهسالار خراسان از قبل سلطان محمود روزگار گذرانيد. وى مؤلف (تاريخ يمينى) (ه.م.) است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عتكي نيشابوري، ابومنصور محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 346 ق)، محدث. چون رنگ فروش بود به صبغى نيز مشهور است. وى از سرى بن خزيمه و محمد بن اشرس و حسين بن فضل و اسماعيل بن قتيبه و احمد بن سلمه و همطبقه آنان حديث شنيد. حاكم نيشابورى بيش از ديگران از وى روايت كرده و استادش را چنين ستوده است: «وى شيخى بيداردل، فهيم و صدوق و نيكو قرائت و صحيح الاصول بود».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (238 / 1)، سير النبلاء (529 / 15)، النجوم الزاهره (362 / 3).

عتكي نيشابوري، ابويحيي سهل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 267 ق)، قاضى، محدث و فقيه حنفى. شيخ اهل رأى در خراسان و قاضى هرات بود، و مدتى نيز قاضى طرسوس. در طلب حديث سفرها نمود و از يزيد بن هارون و شبابه بن سوار و جعفر بن عون و عبدالرحمان بن قيس و واقدى و عبيدالله بن موسى و عده اى ديگر بن محمد بن سفيان فقيه و محمد بن سليمان بن فارس و احمد بن شعيب فقيه و محمد بن على بن عمر مذكر و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.حاكم نيشابورى گويد كه عدالت او براى عده اى زير سوال بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (33 -32 / 13)، لسان الميزان (441 -440 / 3).

عتيقي تبريزي، جلال الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 741 / 718 ق)، واعظ و شاعر. وى از خطيبان و واعظان برجسته ى ايرانى در دوره ى ايلخانان مغول است كه با خواجه رشيدالدين فضل الله همدانى مصاحبت داشت.عتيقى در فصاحت و بلاغت مقامى بلند داشت و غالبا در مدرسه ى غياثيه تبريز وعظ مى كرد. جلال الدين به مانند پدرش در سرودن شعر توانا بود و گويا هر دو، عتيقى تخلص مى كرده اند. از آثار وى: «ديوان» شعر.[1]

(بخش 1) جلال الدين عتيقى تبريزى بن قطب الدين عتيقى، دانشمند و خطيب و واعظ (ف. 718 يا 741 ه.ق.). وى مصاحب خواجه رشيدالدين فضل اللَّه بود. در فصاحت و بلاغت مقامى بلند داشت و غالبا در غياثيه تبريز (كه از ابنيه غياث الدين محمد بن خواجه رشيدالدين بود) وعظ ميكرد. فرزندان وى نيز معزز و محترم بوده اند. عتيق به انوع فضايل و كمالات آراسته بود. ديوان بزرگى از او كه در سال 744 ه.ق. استكتاب شده در كتابخانه استانبول موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ گزيده (745)، تذكره ى روز روشن (535 -534)، دانشمندان آذربايجان (271 -269)، الذريعه (707 / 9)، سخنوران آذربايجان (524 -519)، فرهنگ سخنوران (625)، مجالس النفائس (329)، هفت اقليم (227 -226 / 3).

عتيقي، محمدهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد هادي عتيقي ، صحاف و تذهيب كارقرآن كريم است . او درزمينه صحافي و جلد سازي سنتي فعاليت مي كند . وي هنر صحافي و مرمت آثار هنري را هنر صيانت و حفظ و نگهداري حرمت و ارزش كتاب قديمي مي داند. آثار وي ازنمايشگاههاي گوناگون كريم فراروي پيروان اين كتاب قرار گرفته است .گروه : هنررشته : هنرهاي سنتيوالدين و انساب : پدر محمد هادي عتيقي ، محمد حسين عتيقي مقدم از استادان زبر دست درامر صحافي وتذهيب كاري قرآن بود.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : موسسه صحافي سنتي عتيقي ، مركزي است كه توسط ملا حسين صحاف باشي و پسرش محمد حسين عتيقي مقدم (پدر محمد هادي عتيقي ) بنيان نهاده شده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مهمترين فعاليت محمد هادي عتيقي ، صحافي و تذهيب كاري است . اوبراين باور است كه «لذتي كه از نجات يك كتاب كهنه و بويژه يك قرآن قديمي را نابودي به انسان دست مي دهد به هيچ وجه نمي توان وصف كرد . تنها بايد عاشق باشي تا بتواني ساعتها براي نجات يك ورق پاره تلاش كني. »آرا و گرايشهاي خاص : محمد هادي عتيقي درباره اهميت هنر صحافي بيان مي دارد كه هنر صحافي و مرمت آثار هنري در واقع هنر ضيافت وحفظ و نگهداري مرمت و ارزش كتاب قديمي است . كسي

كه به اين هنر روي مي آورد بايد شيفته و دلباخته همه هنرهاي ايراني باشد .

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

عجلي اصفهاني، منتخب الدين، ابوالفتوح اسعد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(600 -515 ق)، زاهد، واعظ و فقيه شافعى. در اصفهان به دنيا آمد و همان جا نشوونما يافت و تا پايان عمر در آنجا باقى ماند. از فاطمه جوزدانيه «معجم صغير» و «معجم كبير» را استماع كرد و نيز از اسماعيل بن محمد حافظ و غانم بن احمد و ابن بطى و گروهى ديگر حديث شنيد. ابونزار ربيعه يمنى و حافظ ضياء و ابن خليل از وى روايت كرده اند.ابن ابى خير و ابن بخارى از وى اجازه ى روايت داشتند. او املاى حديث مى كرد و وعظ مى گفت و شيخ شافعيه در اصفهان و صاحب فتوا بود. وى زاهدى بود كه از دست رنج خويش روزگار مى گذرانيد بدين ترتيب كه به استنساخ كتب مى پرداخت و حاصل كار خويش را به فروش مى رسانيد. زمانى ترك وعظ گفت و به تأليف كتاب پرداخت. از جمله آثارش: «آفات الوعاظ»؛ شرح مشكلات «الوسطى» و «الوجيز» غزالى؛ «تتمه التتمه»، در فقه شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (294 / 1)، تذكره القبور (84)، روضات الجنات (9 -7 / 2)، سير النبلاء (403 -402 / 21)، كشف الظنون (2008 ،2002 ،1913 ،131)، معجم المؤلفين (248 / 2)، النجوم الزاهره (166 / 6)، هديه العارفين (204 / 1).

عجلي رازي، ابوالفضل عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(454 -370 ق)، قارى، اديب و شاعر. معروف به ابن بندار و مشهور به شيخ الاسلام.در مكه به دنيا آمد و قرآن را بر ابوعبدالله مجاهدى و على بن داوود دارانى و ابوالحسن حمامى قرائت كرد. عجلى حديث را در مكه و بغداد و دمشق و بصره و كوفه و حمص و مصر و اصفهان و رى و تستر و فساء و نيشابور و نساء و گرگان از محدثين بزرگ

فراگرفت. مستغفرى و ابوبكر خطيب و ابوصالح موذن و نصر شيرازى و ابوعلى حداد و محمد دقاق و ابوسهل بن سعدويه و فامطه بنت بغدادى حديث از وى روايت كرده اند. عجل يدر يك شهر مدت طولانى اقامت نمى كرد و به شهرهاى بسيارى سفر مى نمود و در هر شهر در مسجد خراب آن سكنى مى كرد و چون شناخته مى شد به مكانى ديگر مى رفت. وى سرانجام در نيشابور درگذشت. او اشعارى در زهد سروده است. از آثارش: «جامع الوقوف»؛ كتابى در «فضائل القرآن». پاره اى از رجال نويسان وى را همان ابوالفضل رازى، عبدالرحمان بن حسن، صاحب كتاب «اللوامح»، در قراآت، مى دانند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (65 / 4)، رى باستان (318 / 2)، سيرالنبلاء (138 -135 / 18)، العبر (302/ 2)، كشف الظنون (1277)، معجم المؤلفين (116 / 5).

عجلي مروزي، ابوسعد عثمان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(526 -435 ق)، محدث و فقيه شافعى. چون پدران وى سازنده ى گارى بودند به عجلى مشهور شده است. وى ملازم قاضى حسين بود. در فقه تبحر يافت و از ابومسعود احمد بجلى و سعيد بن ابى سعيد عيار و قاضى حسين حديث شنيد. ابوسعد سمعانى وى را به زهد و تقوى ستوده است و گويد كه در محضر او احدى قادر به غيبت و پشت سر ديگران صحبت كردن نبود. وى در پنج ده مرورود خراسان درگذشت. از آثار وى «تعليقات» بر «الحاوى» ماوردى، در فروع. در «معجم البلدان» كنيه وى ابوسعيد و نام جدش شرف ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (373 -372 / 4)، انساب سمعانى (160 / 4)، سير النبلاء (633 -632 / 19)،معجم البلدان (124 / 5)، هديه العارفين

(653 / 1).

عجليه، زينب

قرن:4

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز 347 ق، وى دختر عبدالرحمن بود و از زنانى بود كه در گرگان حديث مى گفت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 77 / 2.

عجيبه

قرن:7

جنسيت:زن

مليت:ايران

647 ق، ضوءالصباح از زنان محدث. وى دختر محمد باغدارى بود و از عبدالحق و عبداللَّه پسران منصور موصلى حديث فراگرفت و احاديث و كتب متعددى را از حافظ محمد بن ابى بكر اصفهانى، و رستمى روايت كرده و تعداد زيادى از راويان از جمله محمد بن ناصر بن احمد و سراج الدين عمر قزوينى از او حديث و كتاب روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 258 / 3.

عدل، عظمي

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. تحصيلات فارسى و فرانسه ى خود را از مدرسه ى ژاندارك تهران آغاز كرد. پس از اتمام آن به مطالعه ى ادبيات ايران و آثار نويسندگان فرانسه پرداخت. وى از مترجمان صاحب ذوق به شمار مى آمد. بانو عظمى از كشورهاى فرانسه و انگلستان و سويس و آمريكا ديدن كرد و گذشته از زبان فرانسه به زبان انگليسى نيز آشنايى داشت. از آثارش: «ترس از زندگى»، ترجمه؛ «داستانهاى دوشنبه»، ترجمه؛ «سرخ و سياه»، ترجمه؛ «جامه ى پشمين»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1958 / 2 ،1336 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (78 -77 / 4).

عدوي مروزي، ابواحمد محمود

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 249 / 239 ق)، حافظ و محدث. محدث مرو بود. وى از سفيان بن عيينه و فضل بن موسى سينايى و وليد بن مسلم و ابومعاويه و وكيع و يحى بن سليم طائفى و عبدالرزاق و نضر بن شميل و ابوداوود طيالسى و همطبقه ى آنان حديث شنيد. او كثيرالحديث بود و آنها را به نيكويى روايت مى كرد. بخارى و مسلم و ترمذى و نسايى و ابن ماجه قزوينى و محمد بن يحيى ذهلى و ابوزرعه و ابوحاتم و مطين و حسن بن سفيان و ابراهيم بن ابى طالب و ابوالعباس سراج و جعفر بن احمد بن نصر و محمد بن شاذان و ابن خزيمه و ديگران از وى حديث شنيدند. در بازگشت از حج به بغداد رفت و در آن جا حديث گفت. اسحاق بن حسن حربى و محمد بن هيثم قاضى و حسن بن على معمرى و هيثم بن خلف دورى و ابوالقاسم بغوى و محمد بن هارون بن مجدر، در آنجا، از وى استماع حديث

كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (90 -89 / 13)، تهذيب التهذيب (58 / 10)، الجرح و التعديل (ج 4 ق 291 / 1)، سير النبلاء (224 -223 / 12)، شذرات الذهب (92 / 2)، طبقات الحفاظ (210 -209)، العبر (338 / 1)، النجوم الزاهره (361 / 2).

عراقي، ضياء

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1278 ق)، فقيه و مدرس بزرگ امامى. ملقب به ضياءالدين. در سلطان آباد اراك به دنيا آمد. علوم مقدماتى را در زادگاهش نزد پدر و اساتيد ديگر فراگرفت. آنگاه به اصفهان و از آنجا به نجف رفت و در محضر آقا سيد محمد فشاركى حضور يافت. پس از وى نزد حاج ميرزا حسين خليلى و آخوند خراسانى و آقا سيد محمدكاظم يزدى و شيخ الشريعه ى اصفهانى درس خواند. او از شاگردان فاضل و برجسته ى آخوند خراسانى شمرده مى شد و در تدريس سطوح مقام والايى داشت. پس از وفات آخوند خراسانى حوزه ى درس خارج تشكيل داد و بسيارى از شاگردان آخوند را به مجلس خود جذب كرد. از اين پس او مرجعيت يافت و به عنوان استاد مسلم اصول و مجدّد اين علم به حساب آمد. وسعت مشرب وى سبب شد كه مجلس درسش پذيراى طلاب فاضلى باشد كه هر يك از آنان از مراجع بنام عالم تشيع شوند. از جمله آنان: سيد محمدتقى خوانسارى و سيد عبدالهادى شيرازى و سيد ابوالقاسم خويى و سيد محسن حكيم و سيد على يثربى كاشانى و شيخ محمدتقى آملى و شيخ عبدالنبى عراقى و ميرزا حسن بجنوردى و شيخ محمدتقى بروجردى و بسيارى ديگر مى باشند. شيخ محمدتقى بروجردى تقريرات درس اصول او را نوشته است. از آقا ضياء

عراقى آثارى باقى مانده است كه از جمله ى آنها: «الحاشية على بيع المكاسب»؛ «الحاشية على العروة الوثقى»؛ «مقالات الاصول»؛ «شرح تبصرة المتعلمين» علامه؛ كتاب البيع؛ «رسالة فى استصحاب العدم الازلى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (393 -392 /7)، الذريعه (389 /21 ،135 /13 ،219 /6)، ريحانه (56 -55 /1)، علماء معاصرين (190 -189)، فوائد الرضويه (217).

عراقي، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى آقا ضياءالدين عراقى نابغه علم اصول و فقه در عصر اول نگارنده كه صيت و صوتش مستغنى از توصيف و تعريف ماست و بعد از مرحوم استادش آيه الله العظمى آقاى آخوند ملامحمد كاظم خراسانى حوزه درسى مانند حوزه وى نيامده و بلكه قبل از مرحوم آخوند هم يا نبوده يا كم بوده است، در ماه ذى الحجه 1359 ق در نجف اشرف از دنيا رفته و در صحن مطهر مقبره شخصى مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

عراقي، عبدالنبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شيخ الفقهاء و المجتهدين مرحوم حاج شيخ عبدالنبى عراقى رحمه الله از آيات عظام و فقهاء كرام حوزه علميه نجف و قم بوده اند ولادتش در روز 27 رجب 1308 ق در اراك واقع شده و پس از رشد به همدان مسافرت و دو سالى توقف و تحصيل نموده و از آنجا مراجعت به اراك و حدود چهار سال تحصيل سطوح را نموده و دو سالى از درس مرحوم آيت الله آقاى آقا نورالدين عراقى بهره مند و در سال 1327 مهاجرت به نجف نموده و دو سالى از اصول مرحوم آخوند و چند سالى از فقه مرحوم علامه يزدى استفاده كرده و پس از ايشان از آيات عظامى چون مرحوم شريعت اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى و آقا شيخ على قوچانى و آقا شيخ مهدى مازندرانى و هشت سالى از فقه و اصول مرحوم آيت الله نائينى استفاده نموده و در پايان جنگ بين الملل دوم به ايران آمده و 5 ماهى توقف در اراك آنگاه مراجعت به نجف و هيجده سال ديگر توقف و به تدريس خارج فقه و اصول در مسجد هندى و مسجد شيخ مرتضى نموده

تا سال 1368 ق به عزم زيارت حضرت ثامن الحجج عليه الصلوه والسلام به ايران آمده و بنابر حكم تقدير و تقاضاى جماعتى از فضلاء اراك و غيره رحل اقامت انداخته و به تدريس خارج پرداخته تا سال 1387 كه در سن هشتاد سالگى تقريبا در بيمارستان فيروزآبادى شهر رى وفات نموده و جنازه اش با تجليل فراوان استقبال و تشييع شده و در مسجد بالاسر در قبرى كه حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله براى خود تهيه ديده بودند آن را تفويض به آن مرحوم ننمودند در نزديكى قبر مرحوم آيت الله حايرى مدفون گرديده اند داراى 65 جلد تاليفات مفيد و ارزنده مى باشند كه حدود بيست جلد آن به طبع رسيده و الباقى مخطوط مى باشد.

تشرف آن مرحوم خدمت حضرت ولى عصر ارواحنا فداه

بعضى از ثقات از اهل علم و غير اهل علم حكايت كردند از آن مرحوم كه مى فرمود 14 مسئله در نظرم غامض و مشكل بود مى خواستم از حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف سوال كنم پس يك اربعين شب چهارشنبه بر طبق معمول و متداول در نجف اشرف به مسجد سهله مشرف شده و نماز خوانده و التماس كردم تا شب چهارشنبه چهلم كه از مسجد بيرون آمدم شخصى آمد و گفت: مى خواهى حضرت ولى عصر عليه السلام را ببينى گفتم آرى گفت با من بيا از عقب او رفتم تا درب منزلى رسيد كه درب كوتاهى داشت وارد منزل شد و پس از چند دقيقه آمد و به من گفت داخل شو پس وارد شدم منزل كوچكى بود و ايوانى داشت و تختى در آن ديوان بود ديدم وجود مقدس حضرت صاحب الزمان عليه السلام را كه روى آن

تخت نشسته اند پس سلام كرده چنان مرعوب و مجذوب حضرتش شدم كه مسائل را فراموش كردم و سوالات ديگر كرده و بيرون آمدم و قدرى كه رفتم به ياد مسائلم افتاده برگشتم درب منزل را زدم همان شخص بيرون آمد و گفت چه مى خواهى گفتم مسائلى دارم كه مى خواهم از آقا سوال كنم گفت آقا تشريف بردند لكن نايب آقا هستند گفتم پس از نايب آقا مى پرسم پس با اجازه وارد شدم ديدم مرحوم آيت الله العظمى آقاى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى جاى حضرت روى تخت نشسته اند پس مسائل را سوال كرده جواب دادند و بيرون آمدم و با خود گفتم آيت الله اصفهانى كه نجف بودند چه وقت آمده اند پس شبانه به نجف برگشتم و صبح قبل از آفتاب درب منزل آيت الله رفتم گفتم بگوئيد عبدالنبى عراقى است پس اجازه داده وارد شدم ديدم مشغول نمازند پس از فراغت فرمودند چه مى خواهى ديگر جواب مسائلت را ندادم ثانيا پرسيدم عين همانكه در كوفه داده بودند جواب دادند پس دانستم موقعيت او و اتصال آن مرحوم را به حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

عراقي، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا مجتبى بن العلامه الزاهد الحاج آقا محمد العراقى الملقب بزين الدين متوفى 28 صفر 1358 ق ابن العلامه الزاهد الورع (صاحب تصنيفات العديده) الاخوند ملا محمدباقر العراقى الكرهرودى الشهير بالكبير متوفى 25 ربيع الثانى 1315 هجرى قمرى كه از طرف مادر به سادات صحيح النسب و جليل القدر حسينى و از طرف جده امى به مرحوم آخوند ملا محمود ميثمى عراقى طاب ثراه (صاحب كتاب دارالسلام و كتب جوامع و قوامع و لوامع در فقه و اصول

مفصل) منصوب مى باشند.

در سال 1323 ق در قريه كرهرود عراق متولد و در سن 14 سالگى به متابعت مرحوم والد (طبق تقاضاى اهالى و امريه علماء عصر) به قصبه كنگاور كه در دوازده فرسخى كرمانشاه و هيجده فرسخى همدان است جهت اقامت مهاجرت نموده و تحصيلات ابتدائى و مقدارى از سطح را خدمت پدر تلمذ و در سال 1349 قمرى به منظور تكميل به وطن اصلى بازگشته و مدت چهار سال در محضر اساتيد فن و حجج اسلام مانند مرحوم آسيد محسن هفته اى و محقق مدقق آقا شيخ محمدسلطان العلماء تلمذ نموده و در سال 1353 مهاجرت به قم و از آيات عظام حوزه بالاخص مرحوم آيت الله حايرى و پس از وى از آيت الله مرحومين خوانسارى و حجت استفاده نموده و تقريرات و دراسات فقه و اصول آنان را به رشته تحرير آورده و در 28 صفر 1358 ق به واسطه فوت مرحوم والد به كنگاور مراجعت و تا هشت سال به ترويج دين و اقامه جماعت پرداخته و مسجد بزرگى با تمام جهات در مدت كوتاهى بنا نموده و ضمنا به تاليف كتابهائى كه ذيلا ذكر مى شود پرداخته تا در 16 محرم الحرام 1370 قمرى كه ثانيا به شهر قم مهاجرت نموده و بنابر مصلحت و امريه مرحوم آيت الله العظمى بروجردى رحل اقامت انداخته و به جلسات درس و بحث آن مرحوم حاضر و حسب الامرشان در جلسه استفتاء وى شركت نموده و در ماه رجب 1377 دفاتر و پرونده هاى مربوط به نظام وظيفه آقايان طلاب و مديريت كتاب خانه فيضيه قم و توليت مدرسه مهدى قلى خان سابق و مدرسه آيت الله بروجردى امروز به معظم له واگذار

و حقا خدمات شايانى بالخصوص نسبت به كتابخانه نموده است.

كتابخانه فيضيه قبل از سرپرستى ايشان در مدت 40 سال از تاسيس آن فقط داراى چهار هزار كتابهاى فقهى مندرس و مكرر در قفسه هاى چوبى نيمه تمام به انضمام چند قطعه ذيلوهاى رنگ و رو رفته بود، ولى بعد از مديريت ايشان در مدت كوتاهى رقم كتب به بيست هزار جلد كتاب در فنون مختلف رسيد كه در قفسه هاى فلزى و وترين مخصوص براى كتب خطى و تا سر حد امكان وسيله آسايش فكرى آقايان مراجعه كنندگان آماده گرديد.

معظم له مسافرتهاى تاريخى و مذهبى مهمى نموده است از جمله در سال 1377 قمرى به رهبرى صدها نفر از مردم متدين تهران به سوريه براى حمل ضريح مطهر رقيه بنت الحسين عليه السلام نموده كه شايان اهميت بوده است، و نيز مسافر فى در معيت و مصاحبت سيدنا الاستاد مرحوم آيت الله حاج سيد محمدتقى خونسارى به همدان نموده كه تصادف با فوت آن مغفور له شده و جنازه را با آن عظمت فوق العاه و تجليل عظيم به قم آوردند

و اما آثار آن جناب به قرار زير است:

1- دومين بشر يا على بن الحسين الاكبر كتابى است مشتمل بر رجال نامى بنى ثقيف و قضاياى تاريخى شيرين و در فن خود بى نظير است.

2- وقايع الايام با سبك نوين.

3- ليله القدر در ذكر دليل و براهين در اينكه شب قدر شب بيست و سوم ماه رمضان است.

4- شرح زندگانى آيت الله مرحوم حاج سيد محمدتقى خونسارى در سى صفحه كه در مجله حكمت طبع شده است.

5- فهرست كتب كتابخانه مدرسه فيضيه در دو مجلد كه در سالهاى 78 و 1379 به طبع رسيده است.

از اغلب مراجع گذشته

و حاضر داراى اجازات روايتى و اجتهاد و غيره مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

عراقي، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مآثر و آثار گويد: حاج آقا محسن عراقى كه جامع ما بين منقول و معقول است برياست و ثروت و مزاياى ديگر بر اقران تقدم دارد و از اين جهت محسود بوده و خواهد بود.

نگارنده گويد: معظم له سرسلسله خاندان جليل محسنى اراكى است، رياست علمى و دينى اراك باوى بوده و فرزندان بسيارى داشته كه در ميان آنها مرحوم آيه الله حاج آقا مصطفى و آيه الله حاج آقا احمد و آقاى حاج آقا اسمعيل از علماء آنسامان بوده اند و ايشان بودند كه از مرحوم آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى رحمه الله دعوت كردند كه به اراك آمده و تشكيل حوزه دهد و آنمرحوم دعوت آنان را پذيرفته و در سال 1332 قمرى كه از كربلا باراك آمده و تا سال 1340 قمرى در آنجا تدريس و تربيت فضلاء اعلام نموده آنگاه در سال مزبور بقم مهاجرت نموده و تأسيس حوزه علميه قم را فرمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

عراقي، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رياست حوزه علميه اراك قبل از مرحوم آيه الله حايرى باوى بوده و آنمرحوم از بيت مرحوم آيه الله حاج آقا محسن يعنى برادرزاده و داماد آنمرحوم دانشمندى بزرگوار و مرجعى عاليقدر و فقيهى شايسته و بمحاسن اخلاق و ملكات فاضله علم و حسن خلق و تواضع موصوف و معروف بوده است در حدود پنجاه سالگى مرحوم و قبرش مزار مردم عراق ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

عراقي زاده، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عرب ابوزيدآبادي، عبدالرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرضا عرب ابوزيد آبادي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/7/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در منطقه ابوزيد اباد كاشان گذراندم و در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم مقدمات و سطح را در مدرسه علميه معصوميه گذراندم و از محضر اساتيد فرهيخته حوزه بهره بردم از جمله حجج اسلام اقايان مسعودي رضواني حسيني قزويني منتظري مقدم نائيني يغمايي و ...

رسائل ومكاسب را نزد استاد عليدوست و كفايه را نزد استاد محسن غرويان فرا گرفتم و چندي در درس خارج اقايان لاريجاني و واعظي شركت كردم در سال 1375 وارد موسسه امام خميني شدم و دوران كارشناسي معارف اسلامي را در 5 سال سپري كردم كه علاوه بر فلسفه ومعارف اسلامي با علوم انساني نيز اشنا شدم

سپس در سال 1380 وارد گرايش تاريخ اسلام در موسسه امام خميني شدم و از محضر اساتيد فرهيخته تاريخ همجون استاد يوسفي غروي مهدي پيشوائي يعقوب جعفر ي صادق ايينه وند امامي مير سپاه سيد حميد روحاني و لك زائي بهره گرفتم و در سال 1385 پايان نامه فوق ليسانس خود را دفاع نمودم و از همان زمان به تحقيق و پژوهش در زمينه تاريخ اسلام مشغول شدم كه حاصل آن انتشار 6 مقاله علمي تحقيقي در نشريات و فصلنامه هاي تخصصي است علاوه بر اين به تدريس تاريخ اسلام و تاريخ و فرهنگ ايران ٰ تاريخ امويان

و تاريخ عباسيان در مركز جهاني علوم اسلامي و جامعه الزهرا مشغول هستم و هم چنين با گروه تاريخ مدرسه عالي فقه ومعارف اسلامي (مدرسه حجتيه ) همكاري مي كنم و دبير اموزشي گروه تاريخ اين مدرسه هستم

مدتي نيز با معاونت پژوهشي موسسه امام خميني همكاري تحقيقاتي و پژوهشي داشتم و در پروژه مقتل جامع امام حسين مطالبي را تهيه كردم .

عرب محفوظي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدى عرب محفوظي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1360/3/24

زندگينامه علمي

اينجانب محمدمهدي عرب محفوظي در سال 1374تحصيلات حوزوي خود را در مدرسه علميه ابا صالح(عج) آغاز كردم و از همان سالهاي آغازين تحصيل، به تدريس علوم حوزوي از ادبيات عرب گرفته تا منطق و...پرداختم. همچنين به خاطر علاقه قبلي به ادبيات فارسي در كلاسهاي درس استاد سيدابوالقاسم حسيني شركت كردم و دست به قلم بردم. در طول اين سالها در برخي نشريات داخلي مدرسه قلم زدم و چند شماره از نشريه قلم را نيز به همكاري دوستان منتشر كردم. در سالهاي پس از مدرسه در ضمن ادامه جدي فقه و اصول در محضر اساتيد فن به موسسه امام صادق رفتم و به تحصيل در علم كلام پرداختم و اين رشته تخصصي را تا انتهاي سطح سه در سال 1385دنبال نمودم و در سال تحصيلي 1385-86 به سمت استادي در اين موسسه انتخاب شدم. همچنين به مدت يك و نيم سال در موسسه تربيت مدرس حوزه تدريس نمودم و همچنان در برخي از مدارس حوزوي اشتغال به تدريس دارم. در طول اين سالها مقالات و نوشته هاي متعددي را ويرايش

نمودم و در زمينه مباحث اعتقادي و كلامي و ادبي تحقيقاتي انجام دادم و مقالاتي نگاشتم و اكنون نيز مقالاتي در دست نگارش دارم.

والسلام عليكم و رحمه الله

عرباني، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى معروف به (عربانى) بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

عرفان شيرازي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1279 ش)، روزنامه نگار و مترجم. در شيراز به دنيا آمد. خدمات ادارى خود را در زادگاهش شروع كرد و تا 1338 ق در شيراز به سر برد و در همان سال چهار شماره از مجله ى «خاور» را منتشر كرد. پس از آن به تهران آمد و در وزارت دادگسترى به خدمت مشغول شد و چند سالى نيز در دادگسترى اصفهان كار مى كرد. سپس به تهران بازگشت و در 1341 ق روزنامه ى «آسمان» را منتشر كرد. وى از اعضاى عالى رتبه ى وزارت دادگسترى بود. از آثارش: «اطلس تاريخى اسلامى»، ترجمه؛ «جغرافياى تاريخى سرزمينهاى خلافت شرقى»، ترجمه؛ «حواء امروز»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (241 -240 / 2 ،172 -170 / 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (321 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (59 -57 / 6).

عرفان، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در سال 1336 در خانواده اى مذهبى در شهرضا چشم به دنيا گشودم پدرم يك خياط مذهبى و مادرم سيده اى از تبار سادات طبائيان(طباطبائي)بود.

شش كلاس ابتدايى را در مدرسه خيام به پايان بردم و سپس به حسينيه سادات رفتم تا دروس دينى را بياموزم در محضر حجج اسلام حاج سيد محمد على طبائيان (طباطبائي)زارعان، محمدحسين رهايي، حاج شيخ على تاكى و ... زانو زدم.

سپس به اصفهان رفتم و از استادانى چون حاج آقا حسن امامى و آقاى ابراهيمى و آقاى فقيهى بهره گرفتم، آنگاه به قم آمدم از فروغ علم گسترانى چونان حضرات اعلام: طالقاني، تهراني، مدرس افغاني، كريمى جهرمي، استادي، ابطحي، زاهدي، اعتمادي، خسرو شاهي، پيشوايى تهرانى و آيت الله اسماعيلپور و آيت الله شيخ جواد تبريزى پرتوهايى نه در خور آنان كه همساز با

فانوس كورسوز خويش برگرفتم.

ساليانى چند ادبيات فارسي، حاشيه، مغني، معالم، مختصر، مطول، لمعه، مكاسب، و كاربرد علوم بلاغى در قرآن را با سروران مدارس رسالت، كرمانى ها، رضويه، حقانى و موسسه امام خمينى رحمة الله عليه باز گفته ام.

چندين پايان نامه را به مشورت و يا به اصطلاح راهنمايى نشسته ام .

تاكنون به عربستان،عراق،سوريه، سوئد، امارات سفر زيارتى و تحقيقى و تبليغى داشته ام و تحقيقاتى در دست سامان بخشى دارم

از همسر سيده ام پنج فرزند دارم دو پسر و سه دختر، عليرضا در مدرسه كرمانى ها درس مى خواندو امير محسن در مدرسه شهيدين.

كتب:

كرانه ها / سه مجلد

شرح جواهر البلاغه / دو مجلد

شرح و ترجمه تهذيب البلاغه

فرهنگ غلط هاى رايج

پژوهشى در اعجاز قرآن

خاطر و خاطره

آفت ها و لطافت هاى جنسي

زبان آگاهي

پدر و مادر در فرهنگ اسلامي

درمان نازائي.

مقالات:

ازلابلاى متون / حديث زندگى 3

رمز و راز شادابى و نشاط در جواني/ گفت و گو /ديدار آشنا 23

موفقيت و شانس / حديث زندگى 3

زبان آگاهى پيامبر (ص) و امامان(ع)/علوم حديث 12

عفت در انديشه، گفتار و رفتار /حديث زندگى 6

اعتماد به نفس / حديث زندگى 3

زبان آگاهى پيامبر(ص) و امامان(ع)/علوم حديث 6

زبان آگاهى پيامبر(ص) و امامان(ع)/علوم حديث 5

عرفاني، فاضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل عرفاني

محل تولد : عراق- كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1343 در شهر مقدس كربلا مي باشم، تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهر اهواز گذراندم و از همان سنين نوجواني و دوره راهنمايي جذب جلسات مذهبي و علمي شدم و در سال 1357 رتبه نخست قرائت قرآن در مقطع

مدارس راهنمايي استان خوزستان را كسب كرده و براي مسابقات كشوري به شهر مقدس مشهد اعزام شدم. در سال 1358 پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي وارد حوزه علميه اهواز شدم. سپس در سال 1360 در حوزه علميه قم مشغول به تحصيل شده و از اساتيد حوزه بهره مند شدم در مقطع سطح از اساتيدي همچون حضرات آقايان: پايانى، ستوده، اعتمادى، دوزدوزانى، صالحي مازنداني بهره بردم. و در دوره خارج از حضرات آيات: وحيد خراسانى، ميرزا جواد تبريزى، فاضل لنكرانى، صافي گلپايگانى.دروس معقول را نزد حضرات آقايان: انصاري شيرازى، مصباح يزدى، حسن زاده آملي گذراندم.در اولين دوره چهار ساله تخصصي علم كلام زير نظر آيت الله جعفر سبحاني شركت كردم و با معدل 25/19 با رتبه ممتاز در سال 1374 فارغ التحصيل شدم.

عروس الزهاد اصفهاني، ابوعبدالله محمد

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 184 ق)، محدث و زاهد. ابن مبارك او را عروس الزهاد ناميد. يحى بن سعيد قطان و ابن مهدى او را ستوده اند. وى از اجداد پدرى ابونعيم حافظ مى باشد. از يونس بن عبيد و اعمش و ابان حديث روايت كرد. ابن المهدى و قطان و ابن مبارك و شاذكونى و زهير بن عباد و صالح بن مهران و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.نقل كرده اند كه وى فقط از يك نانوا و يك بقال خريد نمى كرد و مى گفت: «مى ترسم كه مرا بشناسند و با من دوستى گيرند و در آن صورت من از دسته ى آنانى باشم كه از رهگذر دين زندگى كنند».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الجرح و التعديل (ج 4، ق 121 / 1)، حيله الاولياء (237 -225 / 8)، سير النبلاء (126 -125 / 9)، صفوه الصفوه (293 -292 / 2)،

النجوم الزاهره (149 / 2).

عريان، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پاتوبيولوژى، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دامپزشكى از دانشكده دامپزشكى دانشگاه شيراز در سال 1358، دكتراى تخصصى آسيب شناسى از دانشكده پزشكى دانشگاه بريستول انگلستان در سال 1368.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده دامپزشكى دانشگاه شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ترميم زخم هاى بافت هاى پيوندى زردپى، وتر، پوست و استخوان با استفاده از ميكروسكوپ نورى، ميكروسكوپ الكترونى، بيومكانيك، تعيين ميزان و نوع كلاژن بافتى و تعيين ميزان DNA بافتى، ضايعات حاصل از انگها، آسيب شناسى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

آسيب شناسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 13

زمينه علمى مقالات:

آسيب شناسى دامپزشكى و مقايسه اى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عزب دفتري، بهروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته زبان انگليسى و علوم تربيتى از دانشسراى عالى تهران، دوره فشرده آموزش زبان از دانشگاه جرج تون شهر واشينگتن آمريكا در سال 1345، كارشناسى ارشد زبان انگليسى از دانشگاه بيروت در سال 1349، دكتراى زبان انگليسى از دانشگاه ايلينويز آمريكا.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تبريز در سال 1349، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تهيه كتاب درسى به زبان انگليسى، خواندن انگليسى، زبان شناسى مقابله اى، زبان آموزى كودك. استاد راهنماى 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:2

زمينه علمى تأليفات:

آموزش زبان انگليسى، ادبيات، روانشناسى، جامعه شناسى،

علوم تربيتى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 10، تعداد مقالات بزبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

آموزش زبان، ادبيات، روانشناسى و علوم تربيتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

عزت پور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، روزنامه نگار، مورخ و نويسنده. وى مدير و صاحب امتياز هفته نامه ى «نامه ى آزادگان» بود كه از 1305 ش انتشار آن آغاز شد. از آثارش: «آثار بزرگارن در اخلاق»؛ «افكار صد مرد نامى»؛ «اميرالمؤمنين على (ع)»؛ «تاريخ ملل قديمه ى شرق و غرب»؛ «پيغمبر اسلام»؛ «تاريخ نو»؛ «فالهاى حافظ»؛ «گلهاى خوشبو».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (260 -259 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (48 -47 / 4).

عزرا

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(عبر.، يارى، امداد، فر. عزير) كاهن و رهبر عبرانيان و كاتب دينى يهود (قر. 5 ق.م.)، كه در دربار ايران صاحب جاه و مقام بود. وى معاصر اردشير دراز دست هخامنشى بود. در سال 457 ق.م. به سركردگى و پيشوايى عده بسيارى از اسيران يهود كه از بابل به اورشليم بازمى گشتند (حدود 1775 تن) برگزيده شد و در اورشليم به اصلاح دين و تلاوت متون مقدس اشتغال داشت و همچنين به نوشتن تاريخ و كتاب معروف «عزرا» و قسمتى از «نحميا» سرگرم بود. گويند همه كتب عهد عتيق را وى جمع آورى و تدوين كرده است. عزرا در نويسندگى مهارت داشت و در آيين يهود اصلاحاتى كرده و كنيسه هايى تأسيس نموده است. ضح- مسلمانان او را به نام «عزير» (ه.م.) خوانند و از انبياى بنى اسرائيل شمارند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عزيري سجستاني، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 330 ق)، مفسر و مصنف. او به كتابش «غريب القرآن» كه بر اساس حروف معجم در مدت پانزده سال تصنيف كرده، مشهور است. عزيرى كتابش را بر ابن انبارى خواند و او اصلاحاتى در آن نمود. ابوعبدالله بن بطن و عثمان بن احمد بن سمعان و عبدالله بن حسين سامرى مقرى از وى اين كتاب را روايت كرده اند. دارقطنى حافظ عبدالغنى و خطيب و ابن ماكولا اسم پدر وى را عزيز آورده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (150 -149 / 7)، سير النبلاء (217 -216 / 15)، الوافى بالوفيات (95 / 4).

عزيزاللهي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا عزيزالهي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1359 وارد حوزه علميه قم شدم. عشق به تحصيل بر تمامي مشكلات زندگي غالب گرديد و از ابتدا به تحصيل جدي علوم ديني پرداختم. در سال 1368 در كنار تحصيل و تدريس دروس حوزوي به تحصيل علم حقوق در مجتمع آموزش عالي قم وابسته به دانشگاه تهران پرداختم. در سال 1372 ليسانس گرفتم و در سال 1374 در همانجا به فوق ليسانس مشغول شدم و در سال 1376 فوق ليسانس در رشته حقوق خصوصي گرفتم. در كنار آن پس از اولين سالي كه وارد حوزه شدم از سال دوم تدريس در حوزه به تدريس جامع المقدمات شروع كردم و سپس سيوطي و حاشيه و معالم در مسجد فاطميه به صورت عمومي داشتم و حتي به خاطر دارم كه مسجد از طلاب پر مي شد. سپس تدريس رسائل و مكاسب و اكنون مشغول تدريس خارج بيع ميباشم. در ضمن تاليف يك

دوره فقه براي كتب درسي نيز در برنامه كاري مي باشد. در سال 1379 در رشته دكتري فقه و حقوق خصوصي در مدرسه عالي شهيد مطهري پذيرفته شدم در سال 1384 با دفاع از پايان نامه خود تحت عنوان «بيع متقابل از ديدگاه فقه و حقوق» فارغ التحصيل شدم.

عزيزكيا، غلامعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامعلي عزيزكيا

محل تولد : بندر آباد يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/4/23

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي را در دبستان همام روستاي بندر آباد در 30 كيلومتري يزد گذراندم سپس در مدرسه راهنمايي طراز يزد و يكسال نيز در دبيرستان 17 شهريور يزد تحصيل نمودم. در مهر 1357 به حوزه علميه يزد وارد شده و مدت دو سال دروس مقدمات ادبيات و منطق را نزد استادان حوزه از جمله مفيدي فر، حجة الاسلام علاقه بند، مير حسينى، مفيدي، معالى، عجمين فرا گرفتم. در مهر 1359 وارد حوزه علميه قم شدم و باقيمانده دروس مقدماتي و سطح عالي را گذراندم. در اين دوران از اساتيدي چون آقايان اشتهاردى، عبايى، صالحي افغانى، اعتمادى، موسوي تهرانى، ستوده، علوي گرگاني محقق، طاهري حسن آبادي بهره بردم. از سال 1361 هم زمان با دروس حوزوي از برنامه هاي علمي موسسه در راه حق نيز بهره بردم و از درس هاي آية الله مصباح مدظله و ديگر استادان آنجا از جمله آقايان فياضي، رجبى، ميرسپاه استفاده كردم در اين سال ها به طور متناوب در درس اخلاق جناب آية الله مظاهري نيز شركت مي كردم.

در سال 1367 در درس خارج فقه آية الله ميرزا جواد آقا تبريزي(ره) حاضر شده و بيش از هفت يا هشت

سال از محضر ايشان بهره بردم. هم زمان طي 6 سال يك دوره خارج اصول جناب آية الله مكارم مدظله را درك نمودم، در همين ايام(از 1367- 1373) در دوره تخصصي تفسير و علوم قرآني بنياد فرهنگى باقرالعلوم(ع) شركت كردم و با معدل 33/18 از پايان نامه حوزه با موضوع آثار اجتماعي دين از ديدگاه قرآن دفاع نمودم.

پس از آن در مؤسسه پژوهشي حوزه دانشگاه طرح پژوهش روش شناسي تفسير قرآن را با همكاري استادان آن مؤسسه اجرا نموده (در سال 1379 اين كتاب منتشر شد.) سپس طرح مكاسب تفسير را ارائه كه با همكاري جناب استاد بابايي اجرا شد(بنده در اين طرح حدود پنج مقاله كوتاه و بلند ارائه كردم كه در جلد اول مكاسب تقرير در مقاله كوتاه آن منتشر شد و بقيه در آينده منتشر خواهد شد.در سال 1378 در مؤسسه امام خميني(ره) طرح پژوهشى زن در فرهنگ و انديشه اسلامي را اجرا نموديم كه حاصل آن يك جلد كتاب جستاري درهستي شناسي زن در سال 1382 منشر شد. در سال 1379 در آزمون ورودي دوره دكتراي علوم و قرآن و تفسير موسسه، شركت و به اين دوره راه يافتم و اكنون در حال تدوين رساله پايان نامه اين مقطع به عنوان نقش حديث در تفسير قرآن هستم. در طي سال هاي گذشته آثار ناچيزي در زمينه تفسير و علوم قرآني به صورت مقاله نگاشته ام. هم چنين دو اثر از مباحث جناب آية الله مصباح يزدي دام ظله را تحقيق و تدوين نمودم و در زمينه اعجاز قرآن/ مباني و قواعد تفسيرى/روايات تفسيرى/متون تفسيري در مؤسسه، مركز جهانى، جامعة الزهرا، مركز

تحقيق تفسير،مركز سيد الشهداء در دو مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد تدوين نمودم.

نه شكوفه اي نه برگي نه ثمر نه سايه دارم متحيرم كه دهقان به چه كار كشت ما را

عزيزي، حبيب الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب الله عزيزي

محل تولد : مراغه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

ايشان نقش آفريني نغمه هاي نوراني ، نظريه مديريت عارفانه (رويكرد اشراقي مديريت)، همكاري با مركز پژوهش هاي مجلس شوراي اسلامي با ارائه طرح احياي معاونت امور تربيتي وزارت آموزش و پرورش ، تدوين طرح جامع آموزش قرآن وزارت آموزش و پرورش و با همكاري اساتيد بزرگ قرآن : شهيدي ، علامي، حاج ابوالقاسمي اديب زاده، مديريت تدوين طرح تربيت داوران فنون قرائت ، حفظ و معارف قرآن در دو سطح عمومي و تخصصي را در كارنامه خود دارد.

يكي از خدمات ارزنده ايشان به جامعه قرآني دو سال تلاش حقوقي براي احياي قانون اعطاي مدرك كارشناسي و بالاتر به حافظان قرآن مي باشد (ابطال تبصره هاي مغير با اين قانون توسط ديوان عدالت اداري در شهريور 1383) ايشان هم اكنون علي رغم بعضي نامهرباني ها پيگير شكل گرفتن معاونت امور قرآني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مي باشد.

عزيزي، فريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عسال اصفهاني، ابواحمد محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(349 -269 ق)، قاضى، حافظ، محدث، قارى، مفسر، فقيه و مورخ. از شيوخ خود: پدرش و ابومسلم كجى و محمد بن ايوب بن ضريس رازى و ابوبكر بن ابى عاصم و محمد بن اسد مدينى و حسن سرى و ابراهيم حلوانى و بكر بن سهل دمياطى و همچنين از شيوخ شهرهاى اصفهان و همدان و بغداد و كوفه و بصره و حرمين و واسط و رى و خوزستان حديث شنيد. قرآن را بر استاد ابوعبدالله محمد بن على اصفهانى تلاوت كرد. پسرش ابوعامر عبدالوهاب كه از بزرگان اصفهان بود بر پدر خود ابواحمد عسال تلاوت نمود. عسال سفرى به بغداد رفت و در آنجا حديث گفت. فرزندان محدثش به نامهاى: ابوجعفر احمد و ابواسحاق ابراهيم و ابوالحسين عامر و ابوبكر عبدالله از وى حديث روايت كرده اند. ابن عدى و ابن مردويه و ابن منده و ابن مقرى نيز از راويان او هستند. او را يكى از پيشگامان حديث توصيف كرده اند. خودش گفته كه در قراآت قرآن پنچاه هزار حديث در حفظ داشته است. گفته اند كه او «تفسير» بزرگى را از حفظ املا كرد، و همچنين در اردستان چهل هزار حديث را از حفظ املا كرد و چون به شهر خويش بازگشت و مقابله كرد املاى خويش را صحيح يافت. ابن منده گويد كه دوبار دور دنيا را گشته اما مانند عسال نديده است. او مدتى عهده دار منصب قضاى اصفهان بود. از آثارش: «تفسير القرآن»؛ «التاريخ»؛ «المعرفه فى السنه»؛ «الامثال»؛ «مسند الابواب»؛ «الابواب»، در «غريب الحديث»؛

«احاديث مالك»؛ «الرقائق»؛ «كرامات الاولياء»؛«معجم الشيوخ»؛ «غسل الجمعه»؛ «القراآت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (201 / 6)، انساب سمعانى (190 -189 / 4)، تاريخ بغداد (270 / 1)، سير النبلاء (15 -6 / 16)، شذرات الذهب (381 -380 / 2)، طبقات الحفاظ (363 -362)، العبر (82 / 2)، معجم المؤلفين (226 / 8)، الوافى بالوفيات (41 / 2)، هديه العارفين (43 / 2).

عسقلاني

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع.) ابن حجر ابوالفضل شهاب الدين احمد بن على عسقلانى (و. 773 ه.ق/ 1372 م.- ف. 852 ه.ق/ 1449 م.). محدث و فقيه و مورخ مصرى شافعى. پدرش از علما و دانشمندان عهد خود بود. ابن حجر در سال 827 منصب قاضى القضاتى يافت و با اين حال پيوسته به تدريس و وعظ اشتغال داشت. بيش از يك صد و پنجاه تأليف داشته و از آن جمله است: الاصابة فى تمييز الصحابة، فتح البارى فى شرح البخارى.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عسكرآبادي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي عسكرآبادي

محل تولد : حسن آباد نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/7/3

زندگينامه علمي

در سپيده دم روز مبارك جمعه سوم مهر ماه 1358 خورشيدي در روستاي حسن آباد سرتپه ازدهات خاك پاك نيشابور (متبرك و مزيي به وجود مبارك و قدوم نازنين ثامن الحجج مولا امام علي بن موسي الرضا المرتضي عليه السلام) در خانواده اي متدين و زحمتكش با چشمي گريان و قلبي شادمان پا به عرصه ي فاني و دنياي داني نهادم.

طفوليت را در آب و هواي فرحبخش و دلنواز روستا با فعاليت هاي جانكاه پدر و مادر عزيزم در قاليبافي، كشاورزي، شباني، بنايي و كار در كوره هاي آجرپزي و... به پايان رسانده و پايه هاي ابتدايي درس و مدرسه را در شهر مقدس مشهد الرضاعليه السلام فراگرفتم. دوران نوجواني و جواني حقير با شركت در جلسات قرآني منازل و مساجد و مدارس (تعليم و تعلم و اداره جلسات) و فعاليت در انتظامات و انجمن اسلامي مدارس و نيروي مقاومت بسيج و نيروهاي امر به معروف و امور فرهنگي (كتابخانه اي، مسجدي،...) و... مزين بود.

در

سن هفده سالگي بعد از گذراندن مقداري از دروس مقطع متوسطه، به توفيق الهي و عنايات ائمه معصومين عليهم السلام و به اميد تهذيب نفس وارد حوزه مقدسه علميه شدم. مدت سه سال در مدرسه مباركه امام محمدباقر عليه السلام (به مديريت حجةالاسلام والمسلمين دياني حفظه الله) و همان جا در امتحان شهريه شركت نموده و سپس جهت كلاسهاي رسائل و مكاسب و كفايه دو سال در مدرسه علميه حضرت آيةالله العظمي خويي رحمة الله عليه و مفتخر به تعممم به لباس مقدس قطب عالم امكان حضرت مهدي موعود ارواح العالمين(عج) لباس مقدس روحانيت در نيمه شعبان 1378 شمسي شدم. به بركت ورود به مدرسه مبارك حضرت آيت الله العظمي خويي رحمة الله عليه با برنامه هاي آموزشي دفتر تبليغات اسلامي خراسان آشنا شدم و همزمان دو رشته تخصصي مكالمه و ترجمه عربي و رشته تخصصي علوم و معارف قرآني (كه سه سال طول كشيد) را آغاز نمودم. و پايان نامه علوم قرآني را با موضوع «تقديم و تأخير در قرآن كريم از منظر علامه طباطبايي و جلال الدين سيوطي» ارائه دادم. در سال 1381 توفيق ورود به حوزه مباركه قم مقدسه و همجواري كريمه اهلبيت حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها نصيبم شد و علاوه بر شركت در دروس خارج فقه و اصول علماء عظام (همچون حضرت آيةالله العظمي وحيد خراساني، حضرت آيت الله العظمي ميرزا جواد تبريزي، حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني، حضرت آيت الله العظمي ميرزا محمدحسين احمدي فقيه يزدي، حضرت آيت الله العظمي جوادي آملي، حضرت حجةالاسلام حاج احمد عابدي مدظلهم) در دوره يكماهه تربيت مربي قرآن كريم (تحت نظر واحد تهذيب حوزه)،مديريت مسجد،

(با مسئوليت حجةالاسلام تقي قرائتي) دوره شش ماهه انديشه هاي امام خميني رضوان الله عليه (واحد آموزش مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره) ، دوره دو ماهه آشنايي با فرقه ي تصوف (سفيران هدايت)، دوره تخصصي سه ساله تفسير و علوم قرآن حوزه علميه قم شركت نمودم. و هم اكنون مشغول به نگارش پايان نامه تخصصي تفسير با عنوان «تحليل شبهات تفسير المنار رشيد رضا در تفسير شريف الميزان علامه طباطبايي رحمة الله) مي باشم.

ناگفته نماند در مشهد مقدس از محضر علماء اعلام و فضلاء كرام همچون حضرت آيةالله العظمي مرحوم ميرزا حسنعلي مرواريد، حضرت آيت الله العظمي مرحوم سيد صادق فقيه سبزواري، حضرت آيةالله العظمي سيد مهدي عبادي رضوان الله عليهم، حضرت آيت الله العظمي سيد محمد موسوي شاهرودي، حضرت آية الله العظمي جوهري، حضرت آيةالله العظمي دهشت، حضرت آيةالله العظمي سيد جعفر سيدان، حضرت حجةالاسلام والمسلمين ميرزا جواد مرواريد، حضرت حجةالاسلام و المسلمين نوقاني، حضرت حجةالاسلام و المسلمين سيد مرتضي حسيني شاهرودي، حضرت حجةالاسلام والمسلمين علي سائلي حفظهم الله تعالي مستفيض گرديدم. ضرورت مي دانم نهايت تشكر و سپاسگزاري خويش را نسبت به والدين عزيزم اداء كنم كه با بذل جان خويش امكانات تحصيل حقير را فراهم آوردند و نيز از همسر محترم خويش قدرداني مي نمايم كه محيط خانه را فضاي مساعد براي مطالعه حقير قرار داده است.

عسكري حسني سمناني، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم، فقيه و محدث. معروف به ميرزا عسكرى. از علماى نيك و نيكان صالح بود. در پى دريگرى با حاكم سمنان و اخراجش از شهر، و خوابى كه فتحعلى شاه در اين زمينه ديد، دستور شاه مسجدى بزرگ، مشهور به مسجد شاه سمنان، به جهت تكريم او

ساختند، و توليت آن را به او و فرزندانش واگذار كردند. وى داراى تأليفات چندى است كه از جمله آنها: «منهاج العارفين و معراج العابدين»، در اعديه، كه آن را در 1248 ق به اسم شاهزاده بهمن ميرزاى قاجار، فرزند فتحعلى شاه، تأليف كرده است؛ «منير القلوب و كاشف الكروب»، در اصول دين و مذهب و فضائل الائمه (ع)، كه در 1249 ق آن را به خواست بهمن ميرزا و به اسم فتحعلى شاه تأليف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (173 / 9)، الذريعه (212 ،167 / 23)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 333 / 13)، مؤلفين كتب چاپى (634 / 2).

عسكري، ابواحمد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(382 -293 ق)، فقيه، لغوى، نحوى و اديب. در عسكر مكرم از نواحى اهواز به دنيا آمد. در آنجا نشوونما يافت و سپس به بغداد منتقل شد. او سفرهايى به بصره و اصفهان و ديگر شهرها داشت. از عبدان اهوازى و احمد تسترى و ابوالقاسم بغوى و محمد بن جرير طبرى و ابوبكر بن دريد و ابراهيم نفطويه و عباس بن وليد اصفهانى و همبطقه ى آنان روايت كرده است. بزرگان حديث به سويش مى آمدند تا از او كسب روايت كنند. رياست عاليه ى تحديث و املاء و تدريس در شهرهاى خوزستان در عصر وى بدو منتهى مى شد. وى در عسكر و تستر و شهرهاى اطراف آن نواحى املاى حديث مى كرد. ابوسعد مالينى و ابوبكر يزدى اصفهانى و ابوالحسن نعيمى و ابوالحسين محمد اهوازى و ابوعلى حسن اهوازى و ابونعيم اصفهانى حافظ و عبدالواحد باطرقانى و احمد بن محمد بن زنجويه و محمد بن منصور تسترى و على بن عمر ايذجى و ابوسعيد حسن

بن على تسترى سقطى از وى حديث روايت كرده اند. برخى ابوهلال عسكرى را خواهرزاده و شاگرد ابواحمد عسكرى مى داند. در «رياض العلماء» آمده است كه عسكرى از مشايخ شيخ صدوق است و صاحب «اعيان الشيعه» اين را دليل بر تشيع عسكرى دانسته، و بعلاوه شوق صاحب بن عباد را براى ديار وى و رثاء گفتن صاحب را در مرگ او تاكيدى بر تشيع وى آورده است. عسكرى در علوم مختلف و فنون گوناگون متبحر بود. همگان زيبايى تأليف و تصنيف وى را ستوه اند. از آثارش: «تصحيفات المحديثن»؛ «الحكم و الامثال»؛ «راحه الارواح»؛ «الزواجر و المواعظ»؛ «المختلف و المؤتلف»؛ «التفصيل بين بلاغتى العرب و العجم»؛ «تصحيح الوجوه و النظائر»؛ «المصون»، در ادب؛ «صناعه الشعر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (211 / 2)، الاعلام بوفيات الاعلام (260 / 1)، اعيان الشيعه (148 -145 / 5)، انساب سمعانى (193 / 4)، ايضاح المكنون (332 / 2)، الذريعه (60 / 12)، روضات الجنات (60 -57 / 3)، رياض العلماء (201 -200 / 1)، سير النبلاء (415 -413 / 16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 88 / 4)، العبر (161 / 2)، كشف الظنون (1637 ،1464 ،1404 ،956 ،801 ،675 ،411 ،233)، لغت نامه (ذيل/ حسن)، معجم الادباء (258 -233 / 8)، معجم البلدان (140 -139 / 4)، معجم المؤلفين (240-239 / 3)، النجوم الزاهره (166 / 4)، الوافى بالوفيات (77 -76 / 12)، وفيات الاعيان (85 -83 / 2)، هديه العارفين (273 -272 / 1).

عسكري، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 313 / 305 / 300 ق)، حافظ و محدث. نسبتش به عسكر سامراء مى رسد. در 298 ق به اصفهان رفت و از

آنجا به نيشابور. وى از عمرو بن على صيرفى و محمد بن مثنى و يعقوب دورقى و زبير بن بكار و همبطقه ى آنان حديث روايت كرده است. او از محدثين بنام زمان خود بود و حافظان بزرگ زمانش همچون ابوالشيخ و ابوبكر قباب و ابوعمرو بن حمدن و ابوعمرو بن مطر و ديگران از وى روايت كرده اند. عسكى در رى سكنى گزيد و همان جا درگذشت. به آورده ى «العلام» از «اخبار اصفهان» محل وفات وى نيشابور است. از آثارش: «الشيوخ»؛ «المسند»؛ كتاب «السرائر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (102 / 5)، انساب سمعانى (195 / 4)، ايضاح المكنون (302 / 2)، تاريخ نيشابور (118)، سير النبلاء (463 / 14)، طبقات الحفاظ (318)، العبر (438 / 1)، معجم المؤلفين (99 / 7)، النجوم الزاهره (201 / 3)، هديه العارفين (675 / 1).

عسكري، ابوهلال حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 395 ق)، اديب، لغوى، نحوى و شاعر. وى از مردم عسكر خوزستان بود. نزد دايى خويش، حسن بن عبدالله بن سعيد عسكرى، كسب علم كرد. از آثار وى: «الصناعتين فى النظم و النثر»؛ «التفضيل بين بلاغه العرب و العجم»؛ «جمهره الامثال»؛ «معانى الادب»؛ «تفسير العسكرى»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (212 -211 / 2)، اعيان الشيعه (148 / 5)، تاريخ ادبيات در ايران (643 / 1)، روضات الجنات (60 -57 / 3)، ريحانه (305 -304 / 7)، كشف الظنون (1980 ،1823 ،1548 ،1468 ،1464 ،1460 ،1082 ،691 ،606 ،479 ،453 ،293 ،233 ،200 -199)، الكنى و الالقاب (184 -182 / 1)، لغت نامه (ذيل/ حسن، عسكرى)، معجم الادباء (267 -258 / 8)، معجم البلدان (140 / 4)،

معجم المؤلفين (240 / 3)، هديه العارفين (273 / 1).

عسكري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، عالم دينى و نويسنده. مشهور به علامه ى عسكرى. در سامراء نشوونما يافت و ازين جهت به عسكرى مشهور شد. از مضحر بزرگان سامراء و نجف كسب فيض كرد. سالها به امر آيت الله حكيم در بغداد اقامت و وكالت مطلقه از وى داشت و به انور دينى، اقامه جمعت و تأليف مشغول بود. چندين بار مورد حمله و اعتراض دولت بعثى عراق واقع شد، تا در 1391 ق اجبار به ايران مهاجرت كرد و در تهران سكونت گزيد و به تصنيف و تأليف و همچنين نقد و انتقاد كتب عامه اشتغال ورزيد. از آثارش: «عبدالله بن سبا»، دو جلد؛ «احاديث عايشه» به عربى؛ «خمسون و مائه صحابى مختلق» يا «150 صحابى ساختگى»، دو مجلد.[1]

سيد مرتضى عسكرى بن آيت اللَّه حاج سيد محمد شيخ الاسلام ساوجى از علماء مبرز و نويسندگان متبحر و ممتاز معاصر شميران است.

وى در سامرا نشو و نما يافته و از اين جهت به عسكرى شهرت يافته و از محضر آيات عظام سامرا و نجف اشرف استفاده نموده و سالها بامر آيت اللَّه العظمى حكيم در بغداد اقامت و وكالت مطلقه از معظم له داشته و بخدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و تأليف كتب مفيده و ارشاد مردم شيعى بغداد نموده و كرارا مورد حمله و اعتراض دولت شوم بعثى عراق واقع شده تا سال 1391 ق كه مجبورا به ايران مهاجرت و در شمال تهران (نزديك تجريش) سكونت و بتأليف و نقد و انتقاد كتب عامه اشتغال دارند.

از آثار ارزنده آن جناب كه بطبع رسيده كتب زير است:

1- عبداللَّه بن

سبا ج 1- اين كتاب در نجف و قاهره و بيروت و تهران و هند و پاكستان طبع شده.

2- عبداللَّه بن سبا ج 2- اين كتاب به (عربى) در تهران چاپ گرديده است.

3- احاديث عايشه ج 1- اين كتاب بعربى در تهران و به (اردو) در پاكستان چاپ شده.

ترجمه فارسى كتاب مزبور، بقلم محمد صادق نجمى و هاشم هريسى در قم و تهران چاپ شده.

4- خمسون و مائه صحابى مختلق ج 1- اين كتاب به (عربى) در بيروت و بغداد چاپ شده.

5- خمسون و مائه صحابى مختلق ج 2- آماده براى طبع ميباشد.

نگارنده گويد: علامه شهير آقاى حاج سيد مرتضى عسكرى شهرت خدمات و آثارش در عراق و ايران باندازه ايست كه دوست و دشمن را بتقدير و تحسين واداشته و شروع خدمات ايشان بيك كتاب يا رساله مستقلى نيازمند است.

نوشته ها و تأليفات معظم له مورد توجه دانشمندان بزرگ مصرى و غيره ميباشد از جمله علامه بزرگ مصرى استاد محقق شيخ محمود ابوريه تقريظ مبسوطى بكتاب احاديث عايشه ايشان نوشته كه شايان اهميت است و ترجمه آن در مقدمه كتاب عايشه در دوران (على عليه السلام) بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (660 -659 / 4).

عسگري

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عسگرى مشهور به (آقابزرگ حكيم) فرزند ميرزا ذبيح اللَّه بن ميرزا مهدى شهيد از حكماء و متالهين عصر حاضر و از رجال پاكدامن و وارسته خراسان و از كسانى بود كه در وارستگى و جلالت كمتر عالمى به پايه او مى رسد.

آقاى مروج در سوانح گويد. وى در مشهد از محضر شيخ موسى منطقى و حاج ميرزا شفتى و ميرزا محمد خادم باشى و در

تهران از حكيم شهير ميرزا ابوالحسن جلوه و ميرزا ابراهيم گيلانى و در نجف ساليانى از محضر اخوند خراسانى بهره مند شده پس از آن به مشهد مقدس بازگشته و متجاوز از 23 سال به تدريس خارج شرح لمعه و شرح قوشچى و اشارات و شوارق و شرح منظومه و اسفار و امثال اينها مى پرداخته.

و هم اكنون عده از شاگردان دانشمند او در قيد حيوه و نمونه هاى بارز اويند معظم له در شب 29 جمادى الثانيه سال 1355 وفات يافته و حسب الوصيه در دامنه شرقى كوه سنگى كه هم اكنون مزار اهل صفا هست مدفون شده است.

فرزند ارجمندش آقا ميرزا مهدى از كبار افاضل عصر بوده و محافل علمى به وجود اين نوباوه بوستان آل عصمت مزين و مفتخر بودند ولى صد حيف كه دير نپائيد و زود محافل علمى را داغدار كرد هنوز هم افاضل خراسان از رحلت وى متاثراند.

وى يك سال پيش از وفات پدرش در 13 رجب سال 1354 درگذشت و قلب پدر پيرش را به رحلت خود داغدار ساخت.

فروع و اصول و در خراسان مرجعيت و رياست تامه داشته و داراى كرامات باهرات بوده و از آن جمله معروفست كه چون در شبها و صحرها به زيارت آستان قدس رضوى عليه الصلوه والسلام مشرف مى شدند درب روضه مطهره از براى او مفتوح مى گرديد.

و نيز مى گويند كه در نيمه شب خود به نفسه براى ارامل و ايتام حمل مايحتاج از نان و غيره مى نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

عسگري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عسگري، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: قارچ شناسى پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى با رتبه ممتاز از دانشكده پزشكى تهران در سال 1335، دوره عالى مالاريالوژى، دستيارى كرسى انگل شناسى، دوره عالى اپيدميولوژى از دانشگاه تهران در سال 1339، گذراندن دوره فوق تخصصى بيماريهاى قارچى در آمريكا از سال 1341 به مدت دو سال.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده پزشكى تهران در سال 1341، دانشيار پاتوبيولوژى دانشكده پزشكى دانشگاه تهران در سال 1344، استاد قارچ شناسى و انگل شناسى دانشكده بهداشت دانشگاه تهران در سال 1352، استاد دانشكده پزشكى دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق درباره بيمارى هاى مالاريا، بيماريهاى انگلى، تب راجعه انگلهاى روده اى بيلارزيوزيس، توكسوپلاسموزيس، ليشمانيوزيس، تراخم، اپيدميولوژى بيمارى شاربن و نمايش آنتاگونيست داروئى در آن، بررسى حساسيت جلدى مردم نواحى مختلف كشور به آنتى ژنهاى قارچهاى احشائى، بهترين نحوه درمان كچلى سر، بررسى علل قارچى عوامل اسهال ها در كودكان، بررسى فلوردرماتوفيتى پادگان هاى جنوب، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

ابداع:

طراحى دستگاه تصفيه هوا به هنگام بمباران شيميائى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

قارچ شناسى پزشكى، انگل شناسى، حشره شناسى پزشكى بيماريهاى قارچى و تشخيص آزمايشگاهى آن، بيمارى شاربن، اپيدميولوژى بيماريهاى شايع در ايران.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 11، تعداد مقالات به زبان خارجى: 7

زمينه علمى مقالات:

اولين گزارشات درباره وجود، علل، شيوع و طرز درمان بيماريهاى قارچى موجود در ايران و جدا كردن اوليه آنها از محيط و

بيماران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عسگري شيرازي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: فيزيك پزشكى دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته فيزيك، كارشناسى در رشته رياضى، كارشناسى در رشته علوم تربيتى از دانشگاه تهران و دانشگاه تربيت معلم كارشناسى ارشد در رشته هواشناسى از دانشگاه نيويورك آمريكا، دكتراى پزشكى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران، گواهينامه دوره هاى تخصصى پزشكى هسته اى و فيزيك بهداشت از انگلستان.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى ايران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فيزيك پزشكى، هواشناسى، پزشكى هسته اى، حفاظت در برابر پرتوهاى يون ساز جريانهاى تلاطمى هوا، بيماريهاى روماتيسمى، آلودگى هوا، استاد راهنماى 10 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

پزشكى و هواشناسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 20، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

فيزيك پزشكى، پزشكى هسته اى و هواشناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عشاقي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين عشاقي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/5/8

زندگينامه علمي

از حدود سال 1347 همراه با گذراندن دوره دبيرستان وارد حوزه علميه اصفهان شدم و در آنجا حدود سه سال به ادبيات و سپس تا پيروزي انقلاب به سطوح پايه در منطق، فقه، اصول و كلام و بعد از آن تا سال 64 به سطوح عالي اصول فلسفه و فقه مشغول بوده ام درسال 64 براي تكميل تحصيلات مخصوصا فراگيري عرفان به حوزه علميه قم هجرت نمودم و در نزد اساتيدي همچون آيات جوادي آملى، حسن زاده آملى، وحيد خراسانى،

تبريزى، و شاه آبادي ادامه تحصيل داده و حدود 9 سال در درس خارج فقه وا صول آن بزرگان شركت نمودم.علاوه بر تحص

يلات بخش عمده وقتم به تدريس سطوح مختلف مخصوصا علوم عقلي صرف شده است و كتب رايج حوزه را همچون نهايه الحكمه ، شرح منظومه ، شرح اشارات، شوارق الالهام را به طور مكرر و غير مكرر تدريس نمود ه ام و اينك چند سالي است به تدريس در سطوح عاليه فلسفه و عرفان مشغولم.در مراكز تحقيقاتي نيز همكاري علمي داشته ام مثل استخراج محتواي متون فلسفي جهت كامپيوتري كردن آنها ، و اصطلاح يابي و مقاله نويسي جهت دائرة المعارف علوم عقلي و غيره

عشايري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: روانپزشكى، دانشكده: علوم توانبخشى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عشايري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران، دكتراى تخصصى جراحى عمومى از دانشگاه شيراز و گذراندن رشته تخصصى جراحى ترميمى و پلاستيك در دانشگاه علوم پزشكى ايران.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى ايران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فعاليت در رشته جراحى دست و اعصاب محيطى و جراحى ميكروسكوپى، در اين رابطه درمان هفت هزار بيمار جنگى، جراحى شبكه بازوئى، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه دكتراى پزشكى و جراحى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

پزشكى، جراحى ترميمى و ميكروسكوپى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

پزشكى، جراحى ترميمى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عصار تبريزي، شمس الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 792 / 783 ق)، دانشمند، شاعر و نحوى، متخلص به محمد. وى در تبريز به دنيا آمد، در علوم رياضى، فلكيات، رمل و اسطرلاب دانا و باتصوف آشنا بود. سلطان اويس جلاير را مدح مى گفت. بيشتر در انزوا و خلوت مى زيست و به شاعرى مى پرداخت و در شعر به صنعت اغراق توجه خاص داشت. آثار وى: مثنوى «مهر و مشترى»، كه در بعضى از تذكره ها به اشتباه نام آن را «مهر و ماه» بيان كرده اند، و در «ريحانه» از هر دو نام برده شده است؛ رساله ى «الوافى فى تعداد القوافى»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (132 -131 / 1)، بهارستان (117 -116)، تاريخ نظم و نثر (203)، دانشمندان آذربايجان (276 -275)، الذريعه (16 / 25 ،315 ،314

/ 19 ،1000 ،724 / 9)، روضات الجنان (366 -363 / 1)، ريحانه (140 -139 / 4)، سخنوران آذربايجان (544 -533)، صبح گلشن (287 -286)، فرهنگ سخنوران (637)، لغت نامه (ذيل/ عصار)، مجالس النفائس (354)، هفت اقليم (229 -227 / 3).

عصار لواساني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1356 / 1355 -1264 ق)، فقيه اصولى، مفسر، حكيم و شاعر، متخلص به عصار. در ابتدا آشفته تخلص مى كرد و سپس عصار را برگزيد و لقب شعرى او نظام بود. اصل وى از مازندران و ساكن لواسان تهران بود. پس از فراگيرى سطوح و خارج فقه، در تهران، در 1289 ق، به عراق رفت و از آن جا سفرى به مكه نمود و در بازگشت،در 1296 ق، به سامراء مهاجرت كرد و تا 1301 ق در آن جا ماند و در اين سال به تهران بازگشت. در اواخر عمر، در 1340 ق، به مشهد مهاجرت كرد و در همان جا ساكن شد. او با كهولت سن و از دست دادن يك چشم و كمى ديد چشم ديگر، غالبا به تأليف اشتغال داشت. عصار در مشهد درگذشت و در ايوان صحن رضوى دفن شد. از آثار وى: «التأمليات»، در بيان وجه تأملات «مكاسب» شيخ انصارى؛ حاشيه ى «القواعد الكليه الاصوليه و الفرعيه»، شهيد اول؛ حاشيه ى «كشف الريبه فى احكام الغيبه» شهيد ثانى؛ «فقاهه الرضويه»، فقه استدلالى، در دو مجلد؛ حاشيه بر «كشف الفوائذ» علامه حلى، در شرح «قواعد العقائد» خواجه نصيرالدين طوسى؛ «ناسخ التفاسير»، در تفسير فارسى، در سه مجلد كه قمستى از آن به خط شاگردش ميرزا احمد بن صالح بادكوبه اى است؛ «رساله ى رجاليه»؛ «توحيد كمالى»؛ «اخلاق كمالى»؛ «الحجج الرضويه فى تأييد الهدايه المهدويه و

الرد على البابيه»، به فارسى؛ «المواهب الرضويه فى رفيع الشبهات المقوله و المنويه»، در نبوت خصاه و در جواب تشكيكات مسيحيان، بابيان، بهائيان و قاديانيان، به فارسى؛ «آداب السلوك للرعيه و الملوك»، منظوم، به فارسى؛ «التحفه المدنيه»، در عروض جامع بين عربى و فارسى و قافيه عربى و قافيه فارسى، كه در 1290 ق در مدينه تأليف كرد؛ «بيان الغيب»، ديوان شعر، در استقبال از «ديوان» خواجه حافظ»؛ «لسان الغيب»؛ «نياح الغيب»؛ «ديوان عصار»؛ «منظومه ى خير الرسائل» يا شرح «ديوان گلشن راز».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (312 / 7)، اعيان الشيعه (55 / 10)، الذريعه (5 / 24 ،239 ،115 / 23 ،309 / 18 ،270 / 13 ،1000 ،724 / 9 ،186 ،173 / 6 ،485 / 4 ،468 ،302 ،183 / 3 ،377 -376 ،20 / 1)، ريحانه (140 / 4)، فرهنگ سخنوران (637)، معجم المؤلفين (318 / 11)، مكارم الآثار (1766 -1765 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (598 -596 / 5).

عصاري طابراني طوسي، ابومحمد عباس

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 549 ق)، عالم دينى، واعظ و محدث. وى «كشف البيان» ثعلبى را از طريق محمد بن سعيد فرخرادى، از مؤلفش، روايت كرده است. از ابوالحسن بن اخرم حديث شنيد. مؤيد طوسى و عبدالرحيم سمعانى و ابوسعد صفار از وى حديث شنيدند. وى در فتنه غز در نيشابور كشته شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (289 -288 / 20).

عصمت تيمور، عايشه

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

1320 -1256 ق، از زنان اديب و متجدد. وى دختر اسماعيل رشدى پاشا پسر محمد تيمور كاشف و از اكراد بود كه در مصر به دنيا آمد. عايشه از خردسالى به شعر و ادب تمايل زيادى داشت. پدرش به تعليم و تربيت او همت گماشت و براى او معلم خانگى گرفت كه زبان هاى عربى، تركى و فارسى را بياموزد. بعدها عايشه خود در مجامع ادبى حضور يافت و محضر استادان شعر و ادب را درك كرد و در اين رشته به پايه اى رسيد كه كمتر زنى تا آن زمان رسيده بود. در نظم و نثر نيز مهارت فراوان يافت.

در سال 1271 ق به همسرى محمد توفيق بيگ اسلامبولى درآمد و با او به اسلامبول رفت و به خانه دارى و بچه دارى مشغول شد. اين امر او را از مطالعه و شاعرى بازداشت تا اينكه دخترش، توحيده بزرگ شد و توانست كه در خانه دارى به او كمك كند. در سال 1289 ق پدر و سه سال بعد نيز همسرش وفات يافت (1292 ق) و او ناچار به قاهره بازگشت. از آن پس وقت خود را وقف مطالعه و تكميل معلومات و گسترش دايره ى اطلاعات ادبى خود كرد و در نتيجه كثرت مطالعه و تحقيق و

تتبع به حد كمال رسيد. دو سال پس از فوت همسرش، دختر او نيز كه هيجده سال داشت، ناگهانى و در عين جوانى درگذشت. عايشه در مرگ او هفت سال عزادارى كرد و در اثر تالمات روحى اشعار و مراثى شيوا و سوزناكى به زبان عربى سرود كه از لحاظ ادبى شاهكار است. او به زبانهاى عربى، فارسى و تركى شعر مى گفته و قصايد بسيارى درباره تعليم و تربيت جامعه زنان سروده است. عايشه را سرآمد نهضت علمى و ادبى زنان مصر مى دانند. ترجمه مرثيه ى او كه در مرگ توحيده سروده چنين است:

«در بامدادى از ماه روزه تا جامهاى مرگ به گردش درآمد، قدح هاى اشك حسرت نيز به گردش افتاد. آنكه دوستش داشتم رفت و شرنگ غم و غصه را به من چشانيد و از فراق او در دلم آتشى برپا شد. آه از اين آتشى كه در بين دنده هايم افروخته شد و سرچشمه زندگانيم را خشكاند. من با غم و رنج چنان خو كرده ام كه اگر از من دور شود از تاخيرش ناراحت مى شوم. من حاضر نبودم كه زمان كوتاهى دورى عزيزى را تحمل كنم. اكنون كه زمان جدايى بسيار نامحدود است چگونه شكيبا باشم؟ فرزندم! تا روزى كه در بهشت و آن باغهاى سرسبز هميشگى- كه حورها آنجا را آذين بسته اند- به همديگر برسيم از جدايى و دورى ناله سر مى دهم و گريه مى كنم. همان بهشتى كه دوستان در آنجا به همديگر مى رسند و در واقع زندگى خوب و آسوده همان است. به خدا قسم از تلاوت قرآن و دعاى خير تا روزى كه پرندگان بر شاخه هاى درختان نواخوانى كنند كوتاهى نخواهم كرد.»

ترجمه

قطعه اى از اشعار تفاخر و و حماسه آميز او چنين است.

«با دست عفت، از عزت و حرمت حجابم نگهدارى مى كنم و با حفظ عصمت و آبرو بر همگان برترى مى جويم. ادب و تربيت من در سايه انديشه و روشن و قريحه خرده بين به مرز كمال رسيده است. تحصيل و كسب ادب و دانش براى من- كه زنى هستم- ضررى نداشته بلكه موجب شده است كه در بين جامعه زنان چون گلى جلوه گر باشم. شرم و آزرم و نيز داشتن چادر و نقاب، مرا از ترقى در رسيدن به كمال مطلوب و برترى در ميدان مبارزه براى دست يافتن به هدف باز نداشته است. آيينه من صفحات دفتر و كتاب و آرايش و گلگونه ام از نقش مداد و جوهر نوشتنى است.

قدرت من در دستهايم است- نه زيبايى و رنگ صورت- و فراست و هوش من براى رسيدن به آينده بهترى است.»

آثار چاپ شده عايشه عبارتند از: ديوان اشعار فارسى و تركى كه يكبار در استانبول و بار ديگر در قاهره به چاپ رسيده است، حليةالطراز، ديوان شعر به عربى، نتايج الاحوال فى الاقوال و الافعال، شامل حكايات و داستان هايى درباره دستورهاى اخلاقى به زبان عربى، مرآت التامل فى الامور، به زبان عربى در ادب و اخلاق. وى در قاهره درگذشت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: الاعلام، 5 / 4؛ تاريخ مشاهير كرد، 84 -81 / 2؛ معجم المؤلفين.

عصيري، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مجتبى عصيري

محل تولد : آران و بيدگل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيدمجتبي عصيري فرزند سيد محمد متولد اول مرداد ماه سال

1349 ه . ش در خانواده اي مذهبي و از نظر اقتصادي متوسط، در منطقه بيدگل كاشان مي باشم كه در سن 5 سالگي به همراه خانواده پدري جهت سكونت به شهرستان كاشان عزيمت نموده و تحصيلات ابتدائي و راهنمايي خود را در اين شهر آغاز نمودم. از همان اوان طفوليت كه همزمان با تحصيل در مدرسه ابتدائي بود به علت جوّ خانواده و حرمت و قداستي كه در آن نسبت به مقام شامخ روحانيت و اين كسوت وجود داشته و همچنين علاقه و ارادت وافري كه والدين اين جانب، بالاخص پدر كه خود به شغل معماري ساختمان مشغول بود توجهم به اين سوي جلب گرديد. در دومين سال تحصيلي در مقطع راهنمايي بود كه فكر روي آوردن به دروس حوزوي به طور جدي به فكرم خطور نمود اما با توصيه بعضي از دوستان جهت تكميل مقطع راهنمايي مجدداً به ادامه تحصيلات روز مشغول گرديدم و در پايان مقطع راهنمايي چون جهت شركت در جبهه هاي نبرد حق بر عليه باطل اعزام گرديده بودم تا حدودي از فكر حوزه دور گرديدم و همزمان با حضور در جبهه ها تحصيلات دبيرستان را آغاز نمودم. تا اينكه در سال دوم دبيرستان و دومين حضور در جبهه به طور جدي عزم خود را جزم نموده و تصميم خود را گرفته و در سال 1366 _ 1367 رسماً وارد حوزه علميه مقدسه قم گرديدم و در كنار تحصيلات حوزوي ديپلم علوم انساني و سپس تحصيلات دانشگاهي در مقطع كارشناسي و نيز كارشناسي ارشد را در رشته زبان و ادبيات عرب اخذ نمودم. سپس براي مدت سه سال در دانشگاه به تدريس مشغول گرديدم.

اما پس از آن خود را متمركز و ممحَّض در دروس حوزه نموده و پس از پايان دروس سطح حوزه در سال 1377 وارد دروس خارج فقه و اصول گرديده و تا اين زمان نيز به اين مهم اشتغال دارم و در كنار آن به بعضي از كارهاي قلمي و تأليفي نيز اشتغال دارم كه از خداوند متعال مزيد توفيقاتش را مسئلت دارم.

عضدالدوله، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1319 -1234 ق)، مورخ. معروف به موچول ميرزا و ملقب به عضدالدوله. پس از طى تحصيلات اوليه، در عهد پادشاهى پدر، حكومت كاشان به پيشكارى على محمدخان نظام الدوله به وى تفويض شد. از 1270 ق در زمان پادشاهى پدر به حكومت شهرهاى مختلفى رسيد. مدتى نيز توليت آستان مقدس قدس روضى با او بود. اثر وى «تاريخ عضدى» است، در شرح زندگانى خصوصى فتحعلى شاه كه در هندوستان و ايران چاپ شده است. لازم به ذكر است كه آقاى دكتر نوايى، در كتاب «تاريخ عضدى»، سال تولد وى را 1239 ق ذكر كرده است.[1]

(ع. بازوى دولت) احمد ميرزا بن فتحعلى شاه، شاهزاده قاجارى و از رجال قر. 13 ه. وى پدر سپهسالار وجيه الدوله ميرزا (ه.م.) و مؤلف «تاريخ عضدى» است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ عضدى (224 -222)، الذريعه (265 / 3)، شرح حال رجال (74 -73 / 2)، فرهنگ رجال قاجار (122)، لغت نامه (ذيل/ عضدالدله)، مؤلفين كتب چاپى (425 -424 / 1).

عضدالدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بازوى كيش و آيين) ايجى، (مولانا) عبدالرحمن بن احمد، دانشمند ايرانى قر. 8 ه. (و. 701- ف. 756 ه.ق./ 1355.م.). وى در قصبه ايج (فارس) پايتخت قديم ولايت شبانكاره متولد شد. او به يك واسطه شاگرد ناصرالدين محسوب مى شد. پس از پايان تحصيلات در فارس مسند قضاوت يافت و او از فقهاى مشهور شافعى است و به قول خواجه حافظ از پنج تنى است كه فارس در عهد شاه شيخ بواسحاق اينجو به وجود آنان مزين بود. عضدالدين داراى مشرب تصوف بود و در حكمت و كلام و مذهب و اخلاق مهارت داشت. مهمترين تأليف او «مواقف»

است. او در دستگاه سلطان ابوسعيد و خواجه غياث الدين محمد رشيدى و شاه شيخ ابواسحاق و ملوك فارش و شبانكاره بسيار محترم بود و در عهد ابوسيعد منصب قاضى القضاتى كل ايران را داشت و در سلطانيه مقيم بود. شاه شيخ ابواسحاق اينجو او را سخت احترام مى كرد و در كارهاى ملكى از او مشورت مى نمود چنانكه وى در سال 753 ه.ق. از جانب شاه شيخ به رسالت نزد امير مبارزالدين محمد مظفرى رفت تا او را از حمله به شيراز منصرف سازد، امير قانع نشد ولى از وى پذيرايى كرد و سه روز در مولد عضدالدين- قصبه ايج- به افتخار وى ضيافتى ترتيب داد و سپس او را مأمور كرد كه كتاب المفصل زمخشرى را- كه در نحو است به فرزندش شاه شجاع بياموزد، سپس عضدالدين را با احترام به شيراز برگرداند. قاضى در ضمن محاصره شيراز از طرف امير مبارزالدين از آنجا خارج شد و به شبانكاره رفت، ولى در آنجا امير شبانكاره با قاضى نساخت و او را در قلاع شبانكاره محبوس كرد و دانشمند مزبور تا سال 756- كه سال فوت اوست- محبوس بود اوراست: مواقف در علم كلام كه متن آن را به نام خواجه غياث الدين محمد تأليف كرده، فوائد غياثيه، شرح مختصر ابن حاجب (هر دو به نام خواجه غياث الدين محمد) منظور از كتاب اخير كتابى است در اصول كه ابن حاجب از كتاب ديگر خود كه منتهى الوصول نام دارد مختصر كرده و اين مخصتر را گروهى شرح كرده اند كه از آن جمله است عضدالدين ايجى (تاريخ مغول. اقبال. چا. 11 -510 :2).

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين

(جلد پنجم)

عطاء

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بخش 1) ابن يعقوب مكنى به ابوالعلاء و معروف به ناكوك، فاضل و شاعر و نويسنده ذواللسانين (ف. 491 ه.ق.). وى در دو زبان عربى و فارسى ديوان مشهور داشت، و معاصر سلطان ابراهيم بود.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عطاء خراساني، ابوايوب، عطاء

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(135 -50 ق)، مفسر، محدث و واعظ. اصل وى از خراسان بود، اما در دمشق و بيت المقدس زندگى مى كرد. از صحابيانى چون ابن عباس و ابوهريره و ابودرداء و انس و معاذ بن جبل به طريق ارسال روايت كرده است. او از ابن بريده و بسيارى از تابعين چون سعيد بن مسيب و سعيد بن جبير و عروه و عطاء بن ابى رباح و نافع و عكرمه حديث شنيد. معمر و شعبه و سفيان و مالك و حماد بن سلمه و حتى شيخش، عطاء بن ابى رباح، نيز از وى روايت كرده اند. گفته اند كه وى در حديث مردى مورد اعتماد بود و معروف به فتوا و جهاد. اما بخارى و عقيلى و ابن حبان او را از جمله ضعفاء محدثين ذكر كرده اند. در اريحا درگذشت و در بيت المقدس دفن شد. از آثار وى: «الناسخ و المنسوخ» كه بخشى از آن باقى مانده است؛ «التفسير»، كه تنها چند برگ از آن بر جاى مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :التاريخ الكبير (475 -474 / 6)، تهذيب التهذيب (186 -184 / 7)، الجرح و التعديل (ج 3 ق 335 -334 / 1)، سير النبلاء (143 -140 / 6)، شذرات الذهب (193 -192 / 1)، طبقات ابن سعد (261 / 7)، العبر (140 / 1)، كشف الظنون (453)، معجم المؤلفين (283 / 6).

عطار اصفهاني، ابوبكر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 466 ق)، حافظ، محدث و رجالى. وى نويسنده ى ابونعيم حافظ بود. در طلب حديث سفرها نمود و از ابوعمر هاشمى و على بن قاسم نجاد در بصره، و از ابوالقاسم حرفى و ابوعلى بن شاذان در بغداد، و از ابوبكر بن مردويه و ابوسعيد محمد بن على بن

عمرو نقاش و همطبقه آنها در اصفهان حيدث شنيد. سعيد بن ابى رجاء و حسين خلال و فاطمه بنت محمد بن بغدادى و اسماعيل بن على حمامى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. سمعانى گويد كه او حافظ حديث و در نزد اهل شهرش عظيم الشأن بود و مجالس املاى حديث چندى برقرار كرد. دقاق گويد: «او از حفاظى بود كه از حفظ املا مى كرد.»

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (417 / 1)، سير النبلاء (339 -338 / 18)، شذرات الذهب (325 / 3)، العبر (320 / 2)، النجوم الزاهره (98 / 5)، الوافى بالوفيات (355 / 1).

عطار همداني، ابوالكرم علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 585 ق)، محدث و مسند. مسند همدان بود. وى در 585 ق در همدان از ابوغالب احمد بن محمد عدل و از فيد بن عبدالرحمان شعرانى و گروهى ديگر حديث روايت كرد. على بن اسفهسالار (برابر با سپهسالار) رازى و شمس الدين احمد بن عبدالواحد مقدسى بخارى و حافظ عبدالقادر رهاوى و جماعتى ديگر از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (110 / 21).

عطار همداني، حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(569 -488 ق)، حافظ، محدث و اديب شيعى. وى به مقام برجسته اى از علم و فضيلت دست يافت و شهره ى آفاق بود. از محضر علما و راويان بسيارى چون حافظ ابوعلى حداد اصفهانى و ابوالعز قلانسى و محمد بن الفضل عزاوى و ديگران بهره گرفت و عده ى زيادى از او سود جستند و حديث شنيدند، چون: شيخ منتجب الدين ابن بابويه و ابن شهر آشوب و موفق به احمد خطيب خوارزم و ابوسعد سمعانى. از آثار وى: «الهادى فى معرفه المقاطع و المبادى و الوقف و الابتداء و الانتصار فى معرفه قراء المدن و الامصار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست منتجب الدين (65)، معجم رجال الحديث (291/4).

عطار، زين الدين علي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 770 ق)، طبيب. در شيراز به دنيا آمد. پس از كسب علوم بويژه طب در بيمارستان مظفرى شيراز به مداواى بيماران پرداخت. از آثار معروف وى در اين رشته كتاب «اختيارات بديعى»، در مفردات طب است كه به 767 هجرى به نام عصمت الدين بديع الجمال، همسر امير مبارزالدين محمد و مادر سلطان بايزيد مظفرى، تأليف كرده و در 770 ق روايت دومى از آن نوشته است. در «الذريعه» نام وى على بن حسين انصارى، معروف به حاج زين العابدين عطار، ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ علوم و فلسفه ايرانى (706)، الذريعه (368 / 1).

عطارزاده، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: چشم پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عطاري طوسي، مجدالدين، ابومنصور محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(573 / 571 -486 ق)، فقيه، اصولى و واعظ شافعى. معروف به حفده. اصلش از طوس است و در نيشابور برآمد. از ابوبكر محمد بن منصور سمعانى در مرو و از ابوحامد غزالى در طوس و از محيى السنه ابومحمد حسين بن مسعود بغوى در مرورود فقه آموخت. از بغوى دو كتابش «معالم التنزيل» و «شرح السنه» را شنيد و كتابت كرد. در بخارا نزد علامه برهان الدين عبدالعزيز بن مازه حنفى تحصيل نمود. سپس به مرو بازگشت و در آنجا ملجس وعظ آراست و مدتى در آنجا مقيم شد تا در فتنه ى غز (548 ق) به عراق و از آنجا به آذربايجان و جزيره سفر نمود و به وعظ و تذكار پرداخت و مورد توجه قرار گرفت و به علت حسن وعظش همه بر گرد او جمع شدند. ابوسعد سمعانى گويد: او فقيه و واعظ و فصيح بود واز عبدالغفار شيروى و حافظ ابى لفتيان رواسى و نصار بن احمد عياضى حديث شنيده بود. من هم در مرو و نيشابور از او حديث نوشتم. ابواحمد بن سكينه و ابن الاخضر و شمس الدين عبدالغفور بن بدل تبريزى بزورى و ابوالمواهب بن صصرى و قاضى بهاءالدين يوسف بن شداد و ابوالمجد محمد بن حسين قزوينى از وى حديث شنيده اند. وى در تبريز درگذشت. در «شذرات الذهب» نام وى به غلط عطاردى ذكر شده است. از آثارش: «اجويه مسائل»، در فقه و تصوف، كه در جواب سؤالهاى يوسف بن مقلد دمشقى نگاشته است.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (256 / 6)، سير النبلاء (540 -539 / 20)، شذرات الذهب (240 / 4)، العبر (61 / 3)، معجم المؤلفين (50 / 9)، النجوم الزاهره (71 / 6)، الوافى بالوفيات (203 -202 / 2)، وفيات الاعيان (239 -238 / 4).

عطاملك جويني، علاءالدين، ابوالمظفر عطاء ملك

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(683 / 681 -623 ق)، مورخ و اديب. ملقب به صاحب ديوان. وى از خاندان بزرگ صاحب ديوانان جوينى است كه در قرن پنجم و ششم و هفتم همواره متصدى مشاغل بزرگ دولتى بودند. از جوانى وارد كارهاى ديوانى شد و به خدمت امير ارغوان آقا، حكمران خراسان، پيوست، و دوبار به همراه وى به مغولستان سفر كرد و دراى سفرها به احوال مغولان آشنايى پيدا كرد. در 654 ق كه هولاكوخان مغول به خراسان آمد، عطاملك به او پيوست و در جنگ هاى وى با اسماعيليان الموت و با خليفه ى عباس در بغداد همراه او بود. پس از از چندى از جانب هولاكو به حكومت عراق عرب منصوب شد و حدود بيست سال در اين مقام بود. پس از مرگ هولاكو به سعايت مجدالملك يزدى مدتى گرفتار شد. چون آزاد شد در اران يا مغان درگذشت و پيكر او را به تبريز آوردند و در آنجاه به خاك سپردند. از مآثر وى: كشيدن نهرى از فرات به جنوب غربى نجف. از آثار علمى وى: «تاريخ جهانگشاى»، در سه مجلد در شرح ظهور چنگيزخان و احوال و فتوحات وى و تاريخ خوارزمشاهيان و حكام مغولى ايران و فتح قلاع اسماعيليه و شرح جانشينان حسن صباح؛ «تسليه الاخوان»؛ رساله اى در تكميل «تسليه الاخوان»؛ «ديوان» شعر.[1]

جوينى، ملقب به علاءالدين بن بهاءالدين محمد،

برادر شمس الدين محمد صاحب ديوان، از رجال و مورخان معروف اوايل دوره مغول (و. 623- ف. 681 ه.ق.) وى از آغاز جوانى وارد كارهاى ديوانى شد و از عمال امير ارغون آقا حكمران خراسان گرديد. عطاملك چند بار در خدمت امير ارغون به قراقروم پايتخت مغولستان سفر كرد و در ضمن همين سفرها درباره احوال مغول و يورتهاى اصلى ايشان اطلاع كافى به دست آورد و براى نوشتن تاريخ خود مواد لازم را فراهم كرد. وى در سال 654 به توسط امير ارغون به هلاكو معرفى شد و نزد او تقرب يافت. پس از فوت هلاكو وى و برادرش صاحب ديوان سبب رونق دولت اباقا بودند و عطاملك حكومت بغداد و عراق يافت. مجدالملك مكرر از عطاملك نزد خان مغول سعايت مى كرد و موجب مزاحمت او و ديگر افراد خاندان جوينى را فراهم مى ساخت و در نتيجه عطاملك به حبس افتاد ولى با وساطت شاهزادگان و خوانين مغول در 680 از حبس نجات يافت و مورد نوازش اباقا قرار گرفت. دشمنان خاندان جوينى باز از پاى ننشستند ولى نتيجه نبردند. چون تگودار به سلطنت رسيد، حكومت بغداد و عراق را كما فى السابق به عطاملك واگذاشت. وى مؤلف تاريخ «جهانگشاى جوينى» است. عطاملك اين تاريخ را در سال 655 ه.ق.- يعنى مقارن تاريخ فتح قلاع اسماعيليه به دست هلاكو به انجام رسانيد. غالب وقايعى را كه جوينى راجع به دوره چنگيزى در كتاب خود آورده از معمرانى كه با آن ايام هم عصر بوده اند شنيده و ضبط نموده و از معتبران مغول نيز كسب اطلاع مى كرده و گويا از بعضى از نوشته هاى مغول هم استفاده كرده

است. تاريخ جهانگشا چنانكه خود مؤلف تقسيم كرده شامل سه جلد است: جلد اول تاريخ شروع كار چنگيزخان و ياساهاى چنگيزى و تاريخ قوم اويغور و فتوحات چنگيز در ماوراءالنهر و خراسان و انقراض سلسله خوارزمشاهيان و سلطنت اگتاى و گيوك و احوال جوجى و جغتاى، جلد دوم در تاريخ سلاطين خوارزمشاهى و قراختاييان و حكام مغول ايران، جلد سوم در تاريخ منگوقاآن و اردوكشى هلاكو به ايران و شرح تاريخ اسماعيليه تا سال 655 كه بيشتر قسمت اخير مقتبس از كتاب «سرگذشت سيدنا» است و شرحى كه در باب فتح بغداد منسوب به خواجه نصير طوسى است غالبا به عنوان ذيل جلد سوم به آخر نسخه هاى جهانگشا الحاق شده. انشاء كتاب مزبور بليغ و از لحاظ احتوا بر اطلاعات نفيس كم نظير است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (288 -286 / 1)، از سعدى تا جامى (92 -90 ،35 -27)، تاريخ ادبيات در ايران (1213 -1209 / 3)، تاريخ جهان گشاى جوينى (1/ يا- فه)، تاريخ مغول (486 -485)، تاريخ نظم و نثر (136 ،94)، حبيب السير (3/ صفحات متعدد)،دايره المعارف فارسى (1743 / 2)، دستور الوزراء (295 -267)، الذريعه (728 / 9 ،300 / 5 ،248 -247 / 3)، ريحانه (444 / 1)، سبك شناسى (100 ،53 -51 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 98 -97 / 7)، گنج و گنجينه (354 -346)، لغت نامه (ذيل/ عطاملك جوينى)، مجمع الفصحا (877 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (77 -75 / 4). هديه العارفين (665 / 1).

عطايي كوزاني، عنايت

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عنايت عطايي كوزاني

محل تولد : فومن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد :

1353/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عنايت عطائي فرزند محمّد دوران متوسطه را در رشته رياضي فيزيك، در سال 1371 به پايان رساندم، و در سال 1372 وارد حوزه علمية قم شدم، كه تا كنون مشغول تحصيل فقه، اصول و فلسفه هستم.

عظمايي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عظيمي، شمس الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد شمس الدين عظيمي

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

از روحانيون قبل از انقلاب و طلاب مدرسه حقاني (به مديريت شهيد قدوسي) و بعد از آن مؤسسه مرحوم آيت الله گلپايگاني (المهدي فعلي) بوده و همان زمان در كنار دروس حوزوي به تدوين و نوشتاري و مقاله نويسي مبادرت مي نمودم به كتب آن زمان استاد محقق و آيت الله فعلي مكارم شيرازي و مدرس آن موقع حوزه و آيت الله فعلي نوري همداني علاقه زيادي داشتم روش رئاليسم مرحوم مطهري و ماترياليسم و ديالكتيك استاد آيت الله فعلي جعفر سبحاني را مطالعه مي نمودم به مراكز مختلف اعم از روستاها و شهرهاي كشور نيز جهت انجام خدمات تبليغي مهاجرت مي نمودم دروس سطح را قبل از انقلاب اتمام نموده مدتي در كرمانشاه در درس خارج فقه مرحوم آيت الله ميبدي شركت مي كردم يك دوره شرح تجديد نزد مرحوم حقي سرابي در مسجد فاطميه گذرخان (قبل از انقلاب) تلمذ نمودم. سه سال بحث مسيحيت را نزد استاد عبدالقائم شوشتري (الأن از ائمه جمعه هستند) برادر وزير سابق دادگستري تعليم گرفتم نزد ايشان دو سال هم تصوف خواندم، يكسال هم مبحث بهائيت و ردّ آن را نزد استاد قدرت الله نجفي خواندم پيوسته از شاگردان ممتاز استاد شوشتري بودم الان بسياري از شاگردان آن موقع و همدرسان حقير از مسئولين طراز اول نظام هستند اوائل انقلاب به تهران هجرت نمودم مدتي درس خارج

فقه جواهر مرحوم حقي سرابي در مدرسه و مسجد امام حسين(ع) فعلي شركت نمودم آنگاه در ميدان بهارستان (دبيرستان شريعتي روزانه) به تدريس عربي و ديني چهارم دبيرستان و در دبيرستان شهيد رجائي و شبانه ابتدايي پاسداران به همان دروس پرداختم مدتي در مركز نشر دانشگاهي زير نظر دكتر پورجوادي مصحح كتب و مقابله كتب ديني و غيرديني بودم همان زمان از سري دوازده گانه كتب محمدعلي دخيل از علماي نجف جلد اول آن يعني الأمام اميرالمؤمنين علي(ع) را به فارسي ترجمه كردم و به بنياد بعثت تحويل دادم سپس وارد ارتش شدم و ضمن قبول مسئوليت عقيدتي سياسي بيشتر به تدريس اصول عقايد و ماترياليسم و ريشه هاي انقلاب و خدمات متقابل اسلام و ايران اشتغال داشتم از اساتيد مركز آموزشهاي هوايي بودم پس از ارتش به سپاه رفتم و آنجا نيز ضمن داشتن مسئوليت عقيدتي سياسي بيشتر مربي و مدرس بودم يكسال ورامين، يكسال نقده، يكسال سقزّ بودم و سپس به خدمت در سازمان تبليغات اسلامي درآمدم در دانشگاه خواجه نصير استاد اخلاق و ريشه هاي انقلاب شدم امام جماعت نيز بودم در سازمان هم ضمن داشتن مسئوليت به نوشتن مقاله و همكاري فرهنگي و تبليغي ادامه دادم.

پس از 20 سال متاركه رسمي دروس حوزوي مجدداً به قم برگشتم و ضمن انتقال كار اداري از تهران به طور موقت به قم شروع به تجديد و مرور به دروس قبل از انقلاب نمودم سطح 2 و سطح 3 را گرفتم و چون فرصت خوبي برايم پيش آمد و تدريس در دانشگاه ها هم نياز به مجوز پيدا كردم مبادرت به امتحان و مصاحبه علمي معاونت اساتيد

معارف دانشگاه ها را نمودم و موفق به اخذ دو مجوز تدريس اخلاق اسلامي و معارف (انديشه 2) گرديدم هم اكنون در تهران در دانشگاه آزاد واحد تهران مركزي طي 12 ساعت در هفته (بعد از ظهرها) اشتغال به تدريس دارم هفته اي سه روز يعني روزهاي يكشنبه و دوشنبه و سه شنبه در درس خارج فقه (مكاسب محرمه) مقام معظم رهبري شركت مي كنم تدوين پايان نامه با عنوان (حكمت الهي در اديان توحيدي) دارم كه قائل ارائه مي باشد جزوه ديگري آماده چاپ تحت عنوان 14 درس اخلاق براي دانشجويان كه تقريباً تدريس براي يك ترم دانشگاهي است دارم با هيئت رزمندگان اسلام در تهران در بخش فرهنگي آن همكاري فرهنگي دارم كه مصاحبه اخير حقير در مجله ماهانه آنها چاپ مي گردد با مركز مشاوره جناب دكتر افروز در ارتباط هستم و بيش از 5 سال است كه به بصورت تجربي و روانشناسي و دعا درمانى اسلامي و سنتي خانواده ها را سرويس دهي مشاوره اي مي نمايم و اخيراً با مركز مشاوره جهت اخذ مجوز ارتباط برقرار نموده ام ناشر نيز هستم تحت عنوان انتشارات مه رويان و كتاب شرح كامله كليله و دمنه را كه بيش از هزار صفحه و در يك مجلد و تأليف 14 ساله حجت الاسلام دكتر موسوي و عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب مي باشد حدود 5 الي 6 ماه است كه چاپ و نشر نموده ام و آماده عرضه مي باشد و در پايان بايد بگويم كه هم اكنون در تهران و قم (بيشتر تهران) اشتغال به كار اجرايى، مشاوره، دعا درمانى، شركت در درس خارج فقه رهبر انقلاب، تدريس در هفته در دانشگاه آزاد واحد تهران مركزي و...

دارم.

عظيمي، فخرالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فخرالدين عظيمي در سال 1332 در شهر تهران به دنيا آمد. وي تحصيلات تكميلي خود را بعد ازدانشگاه تهران در لندن پي گرفت و در سال 1985 موفق به اخذ دكتراي تاريخ از دانشگاه آكسفورد لندن گرديد او هم اكنون در دانشگاههاي كانتيكات آمريكا مشغول تدريس است. دكتر عظيمي از انديشمندان پرمايه تاريخ نگاري معاصر ايران است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : تاريخ معاصر ايران

تحصيلات رسمي و حرفه اي : - ورود به دانشگاه تهران و تحصيل دررشته حقوق و علوم سياسي اين دانشگاه - اخذ مدرك ليسانس با رتبه نخست از دانشكده حقوق و علوم سياسي - عزيمت به لندن و تحصيل در رشته علوم سياسي دانشگاه لندن - اخذ دكتراي تاريخ از دانشگاه آكسفورد لندن 1985

فعاليتهاي آموزشي : فخرالدبن عظيمي از سال91 در دانشگاه كنتيكت آمريكا مشغول به تدريس است و دانشيار گروه تاريخ دانشگاه كانتيكات آمريكا از سال 1995 است.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : فخرالدين عظيمي از پايه گذاران رشته ايران شناسي در دانشگاه كلمبيا است.

آرا و گرايشهاي خاص : فخرالدين عظيمي درباره مناقشات فكري و كارايي فلسفه در جامعه ايران معتقد است: «در ايران جذبه و رعبي كه نسبت به فلسفه وجود دارد نسبت به شاخه هاي ديگر معرفت وجود ندارد. شايد يكي از پيامدهاي اين وضع اين است كه در ايران برخي از اهل فلسفه معناي پيشين خود را از دست داده است و شاخه هاي مختلف علم از جمله علوم اجتماعي _ انساني پديد آمده اند و بسياري تبيين هاي جالب، پرسشهاي اساسي و نظريه هاي كارآمد در حوزه

هاي علوم اجتماعي و انساني مطرح مي شود و نه در حوزه فلسفه. گذشته از اين فلسفه بيش از آنكه پاسخ هاي قانع كننده پديد آورد پرسشهاي استوار و اساسي در ميان مي نهد و راههاي گوناگون پاسخ دادن به اين پرسشها را بررسي مي كند. اگر پاسخ معيني به عنوان تنها پاسخ ممكن مطرح شود و جاي پرسش و گفت وگوي بيشتر نباشد ديگر كار چنداني براي اهل فلسفه باقي نمي ماند. اين سخنان به هيچ وجه به معناي انكار اهميت فلسفه و نقش اساسي آن در كمك به تعمق فكري و روشنگري نيست. هر دانشجوي جامعه و تاريخ بايد به فلسفه به عنوان مهمترين ياور درك و طرح پرسشهاي اساسي بنگرد. البته از نظر من آن مشربهاي فلسفي كه فهم مسائل پيچيده اجتماعي _ سياسي و فرهنگي و شيوه تحليل اين مسائل را تسهيل نكنند يا امكان طرح پرسشهاي مهم مربوط به زندگي اجتماعي را فراهم نسازند و به پرورش ذهني نقاد و ورزيده كمك نكنند، در خور توجه زياد نيستند. متأسفانه در ايران برداشت برخي كسان از فلسفه و از راهيابي مشكلات جامعه موجب شده است خيال كنند كليد فهم و حتي حل مسائل كشور را مثلاً بايد در فلسفه هگل يا فيخته يا فيلسوفان ديگر ديد ولي به گمان من اين شيوه نگرش به فلسفه و به مسائل ايران نگران كننده و مايه شگفتي است.» عظيمي در عين حال نقش دانشگاهها را در پيشبرد فلسفه در جامعه ايراني مورد انتقاد قرار مي دهد: «متأسفانه دانشگاههاي ما نقش قاطعي در نضج بينش تحليلي و گسترش دانش فلسفي در كشور ايفا نكرده اند

و حتي بهترين ترجمه هاي متون فلسفي هم اغلب در خارج از حوزه دانشگاهها انجام شده است. دوم اينكه فلسفه دانان اين كشور اغلب از دانشهايي مانند تاريخ وانسان شناسي كه براي مباحثات و كاوشهاي فلسفي خلاق اهميتي اساسي دارند، غفلت كرده اند. به گمان من ميزاني از اعتقاد به موجبيت فرهنگي معقول و تلطيف شده و توجه به زمينه تاريخي و فرهنگي انديشه ها، براي تفكر فلسفي بسيار مهم است. البته در اروپا نيز برخي از فيلسوفان از توجه به نقش تاريخ و فرهنگ غافل مانده اند و طبعاً برخي هم راه افراط پيموده اند و مثلاً كارايي مفاهيم را تنها محدود به حوزه فرهنگي خود آنها دانسته اند. شايد بتوان گفت كمابيش اغلب فيلسوفان نسبت به فرهنگ و چارچوب تاريخي _ فرهنگي انديشه ها و مفاهيم بي توجه بوده اند و گمان كرده اند كه مي توان اصولي انتزاعي را يافت كه به همه فرهنگها و سرزمين ها قابل تسري باشد و ريشه در هيچ فرهنگ و سرزميني هم نداشته باشد. اين بي تفاوتي درباره تفاوتهاي فرهنگي به همان اندازه در خور سرزنش است كه تقليل كارايي همه مفاهيم و مقولات به زمينه فرهنگي خاص و به حوزه زباني كه آنها را پديد آورده است.»

جوائز و نشانها : فخرالدين عظيمي كه از سال91 در دانشگاه كنتيكت آمريكا مشغول به تدريس است، برنده جايزه تحقيقات عالي و نيز عضو برگزيده انستيتو پژوهش هاي علوم انساني آن دانشگاه نيز هست و به راستي كه از انديشمندان پرمايه تاريخ نگاري معاصر ايران است.

چگونگي عرضه آثار : فخرالدين عظيمي علاوه بر مقالات متعدد در زمينه هاي تاريخ

تحليلي معاصر و علوم سياسي، در كار تأليف نيز سابقه درخشان دارد و گرچه كتب تأليفي اش را به زبان انگليسي مي نگارد اما از ترجمه آن به زبان فارسي نيز دريغ نمي كند و علاوه بر مخاطبان بين المللي كنجكاو در مسائل خاورميانه و تاريخ معاصر ايران، نظر مخاطبان و دانشجويان و استادان ايراني را نيز به آثار خويش معطوف داشته و نظر آنان را نيز جلب كرده است. كتاب «بحران دموكراسي در ايران» او از جمله اين آثار است. فخرالدين عظيمي همچنان كه به كار تأليف آثار خويش مي پردازد، از كار مؤلفين ديگر نيز بي خبر نمي ماند و در نقش مخاطب و حتي منتقد آثار مولفين ديگر در حوزه تاريخ نيز حضوري پررنگ دارد. نمونه اين حساسيت او را مي توان در نقد جامعي كه بر كتاب «جمهوري سوسياليستي شورايي در ايران» نوشته خسروشاكري نگاشته دنبال كرد. وي كه سالهاست تحقيقات تاريخي خود را بر روي سياست، اجتماعي و فرهنگ اجتماع مدرن ايران متمركز كرده، چندسالي است كه به تاريخ و فرهنگ سياسي ايران در ميان دوانقلاب مشروطه و انقلاب اسلامي مي انديشد و در اين حوزه مي نگارد و مي انديشد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بحران دموكراسي در ايران

ويژگي اثر : تاليف دكتر فخرالدين عظيمي به زبان انگليسي ترجمه توسط عبدالرضا هوشنگ مهدوي و بيژن نوذري سال?? توسط نشر البرز در تهران منتشر شد.

2 حاكميت ملي و دشمنان آن

ويژگي اثر : اليف دكتر فخرالدين عظيمي به زبان انگليسي ترجمه به فارسي در سال???? توسط

نشر نگاره آفتاب. دكتر عظيمي»، در كتاب خود كوشش كرده است تصويري از تلاشهايي به دست دهد كه از يك سو براي به كرسي نشاندن حاكميت ملي ايران و از سوي ديگر براي دست نيافتني كردن اين هدف و برانداختن دولت «مصدق» صورت گرفت. او همچنين به بررسي نيروهاي درگير، اهميت نسبي آنها و پيوندهاي ستيزه گران بومي و بيگانه پرداخته و جنبه هايي از كارنامه سياسي دولت «مصدق» را نيز بررسي نموده است. بررسي نقش، تركيب و انگيزه هاي ياران «مصدق» و بويژه مخالفان او، ارزيابي قلمرو يا حوزه اقتدار و امكانات و دشواريهاي گوناگوني كه وي در روزگار نخست وزيري پيش رو داشت، از جمله مباحث ديگري هستند كه در اين پژوهش مورد توجه قرار گرفته است. نويسنده براي تدوين اين كتاب، از تازه ترين سندها و منابعي كه از آرشيوهاي انگلستان و آمريكا يا از منابع ايراني به دست آمده استفاده كرده است و از برشمردن نكاتي كه بارها درباره آنهانوشته شده پرهيز كرده است.

عفيفه

قرن:7

جنسيت:زن

مليت:ايران

606 ق، از زنان محدث. وى دختر احمد بن عبدالقادر فارفانى اصفهانى بود. او از فاطمه جوزدانى حديث شنيد و آخرين كسى است كه از عبدالواحد صاحب ابى نعيم روايت كرده، ابوعلى حداد و گروهى ديگر از محدثان به او اجازه روايت دادند. حافظ ضياءالدين مقدسى از او حديث شنيد و على بن احد بن عبدالواحد مقدسى از او اجازه روايت دريافت كرد. محمد بن عبدالغنى حنبلى معروف به ابن نقطه، از وى هنگامى كه در اصفهان بوده خبر داده است. او در سن نود و شش سالگى درگذشت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه

:منابع: اعلام النساء 300 -299 / 3؛ لغت نامه دهخدا، ش 344 / 153.

عفيفي، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، محقق.

تولد: 1302(22 رمضان 1345 ق.)، شيراز.

درگذشت: 1375.

رحيم عفيفى در دو سالگى پدرش را از دست داد و دايى او عبدالله عفيفى (از آزاديخواهان خطه فارس) سرپرستى او را به عهده گرفت. تحصيلات ابتدايى و دوره اول متوسطه را در شيراز و دوره ى دوم را در دبيرستان كشاورزى كرج گذرانيد و در خرداد 1320 ديپلم پنج ساله ى كشاورزى را به دست آورد و در اداره ى كشاورزى شيراز مشغول به كار شد. در همين اوقات دايى او دو روزنامه يكى به نام «فروردين» در نيمه ى دوم 1320 و ديگرى به نام «سروش» در نيمه ى دوم سال 1321 در شيراز انتشار داد كه اداره امور داخلى آنها به عهده وى بود. پس از مرگ دايى در سال 1327 تحصيلات خود را دنبال نمود و با گرفتن ديپلم ادبى در شيراز به تهران منتقل شد و در رشته ى ادبيات فارسى در دانشگاه تهران ادامه تحصيل داد. در نتيجه در سال 1331 به درجه ى ليسانس و در سال 1335 فوق ليسانس و در سال 1338 به درجه ى دكتراى ادبيات نايل آمد و در سال 1339 پس از گذراندن مقررات مربوط، به سمت دانشيار زبان پهلوى در دانشگاه مشهد انتخاب شد.

وى در سال 1338 در سازمان نو بنياد جنگلبانى ايران مسئول اداره ى آموزش و انتشارات و تبليغات بود و مديريت ماهنامه اى به نام نشريه ى «جنگل ها» را كه مجله اى فنى بود به عهده داشت و با همه كمبودهاى آن زمان به طور مرتب مدت پنج سال آن را انتشار داد و سرپرستى دو دوره كلاس كمك مهندسى و جنگلبانى

را عهده دار بود و در سال 1336 نيز مدتى سرپرستى اداره ى انتشارات وزارت كشاورزى به وى محول شد.

در سال تحصيلى 1340 -1339 وى در دانشگاه مشهد به تدريس زبان هاى پيش از اسلام (پهلوى، فارسى باستان، اوستايى) و زبان شناسى و فرهنگ ايران باستان پرداخت. در سال 1341 به عضويت شوراى انتشارات دانشگاه برگزيده شد و از طرف شوراى مذكور به سمت مدير عامل سازمان چاپ دانشگاه انتخاب گرديد تا براى تأسيس مؤسسه چاپ اقدام نمايد وى همچنين چند دور مدير گروه آموزشى زبان شناسى و زبان هاى پيش از اسلام را عهده دار بود و براى تأسيس دوره هاى فوق ليسانس و دكتراى زبان شناسى در دانشگاه مشهد آيين نامه هاى لازم را تهيه نمود و به تصويب رساند. در سال 1342 به منظور بازديد از مؤسسه هاى فرهنگى و دانشگاهى كشورهاى همسايه مسافرتى به اتفاق دانشجويان به كشورهاى افغانستان، پاكستان و هندوستان نمود و در سال 1346 با استفاده از بورس تحقيقاتى دانشگاه مدت يك سال در كشورهاى فرانسه و انگلستان سرگرم مطالعات علمى و تحقيقاتى بود. در كنار تدريس، به تحقيق مى پرداخت و به تدريج سى و اند گفتار از متون پهلوى را به فارسى ترجمه و با شرح و تفسير در مدت چهارده سال در مجله ى «دانشكده ى ادبيات مشهد» به چاپ رسانيد. كتاب ارداويرافنامه يا بهشت و دوزخ در آيين مزديستى را با شرح و تفسير و واژه نامه در سال 1342 به چاپ رسانيد و در سال 1343 ارداويرافنامه منظوم زرتشت بهرام پژدو گوينده قرن هفتم هجرى را انتشار داد. اثر ديگر عفيفى هوشيدران (متن پهلوى و ترجمه فارسى، 1345) است. وى همچنين كتاب فرهنگ جهانگيرى با شرح و حواشى و

شواهد گوناگون در سه جلد و 3400 صفحه در سال 1354 -1351 انتشار داد. اين كتاب برنده ى جايزه ى مسافرت تحقيقاتى دانشگاه مشهد به مدت پنجاه روز به اروپا و آمريكا گرديد. وى در برخى از كنگره ها حضور مى يافت و سخنرانى هايى درباره ى فردوسى و دقيقى ايراد مى كرد كه متن آنها جداگانه به چاپ رسيده است. برخى از مقاله هاى ايشان در مجله ى «دانشكده ى ادبيات دانشگاه فردوسى مشهد» منتشر شده است.

پس از تشكيل شوراى دانشگاه مشهد از طرف شوراى دانشكده ى ادبيات به عضويت شوراى دانشگاه و نيز شوراى آموزشى دانشگاه و شوراى تحقيقات دانشگاه برگزيده شد و نمايندگى دانشكده ادبيات در هيئت مميزه دانشگاه نيز به وى محول گرديد.

در مهر 1358 تقاضاى بازنشستگى كرد. در ارديبهشت سال 1359 از مشهد به تهران آمد. در اين دوره كار تحقيق و مطالعه در آثار ادب فارسى را دنبال نمود. از آثار اين دوره فعاليت اوست: تصحيح كتاب بهمن نامه (از آثار اواخر قرن پنجم هجرى)، مثلها و حكمتها در آثار شاعران قرن سوم تا يازدهم هجرى (1371)، فرهنگنامه ى شعرى (شامل تركيبات، كنايات، اصطلاحات و آثار شاعران قرن سوم تا يازدهم هجرى در سه جلد)، اساطير و فرهنگ ايرانى در نوشته هاى پهلوى، واژه نامه پهلوى به فارسى.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

عقاب شوشتري خراساني، شهاب الدين عبدالله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت 997 ق)، عالم، متكلم و فقيه امامى. معروف به شهيد ثالث. از علماى عهد شاه طهماسب صفوى بود. وى در شوشتر به دنيا آمد. در جوانى در شيراز به تحصيل علوم عقلى پرداخت، سپس به شامات رفت و در نزد عده اى از علماء و فقهاى جبل عامل درس خواند تا به مدارج عالى رسيد. آن گاه به ايران بازگشت و در خراسان سكنى گزيد.

شهاب الدين از ابراهيم بن على بن عبدالعالى ميسى روايت كرده و نظام الدين ابوالفتح عامر بن فياض جزايرى مشهدى و ابومحممد على بن عنايت الله مشهور به بايزيد بسطامى و تاج الدين حسين صاعدى از شاگردان و راويان عقاب مى باشند. مدتى در مشهد به موعظه و امر به معروف و نهى از منكر قيام نمود تا در 997 ق به دستور ازبكان كه در آن زمان بر خراسان استيلا يافته بودند دستگير شد و به بخارا فرستاده شد، تا با علماى عامه مناظره نمايد. او با علماى آنجا بحث نمود و چون از مقابله با وى درماندند به عبدالله خان ازبك گفتند كه بايد از گفتگو با او دورى كرد، مبادا كه عامه ى مردم فريب خورند و بشورند، پس او را با چاقو و خنجر كشتند و جسد پاكش را در ميدان بخارا به آتش كشيدند. از آثارش: كتابى در «امامت»؛ كتاب «الاربعين فى فضائل اميرالمومنين (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (279 / 4)، اعيان الشيعه (50 / 8)، تكمله امل الآمل (82)، الذريعه (421 -420 ،206 ،161/ 1)، روضات الجنات (228 -224 / 4)، رياض العلماء (253 -248 / 3)، ريحانه (152.4)، شهيدان راه فضيلت (281 -279)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 129 -128 / 10)، عالم آراى عباسى (155 -154 / 1)، فوائد الرضويه (256)، معجم المؤلفين (147 -146 / 6).

عقيقي بخشايشي، عبدالرحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحيم عقيقي بخشايشي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1322/1/1

زندگينامه علمي

عبدالرحيم فرزند حاتم، معروف به «عقيقي بخشايشي»، در سال 1361 ه.ق (مطابق با 1320 ه.ش) در قصبه «بخشايش» (زادگاه مادر پروين اعتصامى، شاعره نامدار) در

65 كيلومتري شرق تبريز، در يك خانواده كشاورز پا به عرصه حيات نهاد. با داشتن علاقه وافر به تحصيل، زادگاه خويش را به عزم تبريز ترك گفته و در مدرسه طالبيه دروس ادبي و مقدماتي را فرا گرفت؛ تا اينكه درسال 1378 ه .ق به قصد ادامه تحصيل، رهسپار حوزه علميه قم گرديد. در آن حوزه مباركه، از محضر اساتيد معروف روز، بهره مند شد. دروس سطح را از اساتيد هم زبان خويش، آقايان حجج اسلام: شيخ احمد پايانى، حاج ميرزا يدالله دوز دوزانى، و استاد جعفر سبحاني و دروس عاليه فلسفه و حكمت و فقه را از محضر اساتيد بزرگوار، شادروان علامه طباطبايي و معلم شهيد مرتضي مطهري و آيت الله سلطانى، اصول فقه را از محضر امام خميني (ره) و خارج فقه را از محضر آيت الله العظمي گلپايگاني و برخي ديگر از مراجع معروف و دروس اخلاق و معارف عاليه را، ازمحضر آيت الله العظمي آخوند ملا علي معصومي همدانى، كسب نمود، و از محضر ايشان موفق به اجازه روايتي در مسير اجازات حاج آقا بزرگ تهراني گرديد.

هم زمان با تحصيلات حوزوى، در دروس دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران، شاخه فقه و مباني حقوق اسلامى، و دروس دارالتبليغ اسلامي قم شركت جست، تا درسال 1391 ه.ق (1349 ه.ش) موفق به دريافت ليسانس از دانشگاه تهران و پايان نامه تحصيلي از اين موسسه اسلامي گرديد. پس از كسب تحصيلات عاليه حوزه و دانشگاه، زندگي او در دو كلمه خلاصه ميشود: قلم و قدم،با توجه به شوق و علاقه خاصي كه در خود ميديد، رشته نويسندگي و خلق آثار قلمي را

تعقيب نمود و تاكنون لحظه اي قلم را ترك نگفته است. اين رشته را رسما از سال 1340 ه . ش با جرايد معروف آن روز، مانند هفته نامه نداي حق، وظيفه، مجله نور دانش و ... آغاز كرده و نخستين تاليفات خود، «نظري به انجيل و تعليمات مسيحيت» و «همسران رسول خدا (ص) » را در سال 1340 و 1341 نگاشت و در جلسات اسلام شناسي زير نظر دكتر مفتح به چاپ رسيد تا اينكه در سال 1350 ه. ش به عضويت هيات تحريريه نخستين مجله اسلامي حوزه علميه قم، «درسهايي از مكتب اسلام» برگزيده شد و مقالات مختلفي در زمينه هاي اجتماعى و فرهنگي و اخلاقي منتشر ساخت.

محصول اين همكارى، پديد آمدن خمير مايه آثار چاپي متحددي است كه تعداد آنها، هم اكنون به 110 جلد بالغ مي شود.كه برخي از اين آثار به زبانهاي زنده جهان، مانند انگليسى، عربى، فرانسه و اردو و تركي نيز ترجمه و منتشر شده اند. پس از پيروزي انقلاب اسلامى، حدود 12 سال، در دانشكده هاي مختلف كشور، به ويژه دانشگاه آزاد اسلامى، در مرحله كارشناسي ارشد تدريس داشته و هم اكنون عضو هيات علمي دانشگاه تهران و مدرس دروس معارف اسلامي مي باشد. اخيرا در پي نگارش كتاب «ديداري با مسلمانان جمهوري آذربايجان»، موفق به دريافت درجه «دكترا» از آكادمي علوم آن جمهوري گرديده كه از طريق سفارت ايران به صورت رسمي به ايشان اعطا شده است. او در تعدادي از كنگره هاي بزرگ علمي و ادبي شركت جسته و مقالاتي را ارائه داده است. ازآن ميان كنگره عاشورا، كنگره اوحد الدين مراغه اي و

كنگره شيخ شهاب الدين اهري را مي توان نام برد. نويسنده كتاب، بر اين اعتقاد است كه فلسفه وجودي افراد و زكات حيات و بقاي آنان، آثار خير و باقيات صالحاتي است كه ازآنان به يادگار مي ماند، و اگر جامعه بشري چنين انگيزه اي را در خود حس ننمايد، زندگي او بهره روحي و نشاط معنوي نخواهد داشت.

از اين رو، به بركت انقلاب اسلامي و خونهاي گرانبهاي شهيدان، و با همكاري مردم خوب و متدين و فداكار، چند اقدام عملي و قدم خير فرهنگي و عمراني را با فضل الهي به مرحله عمل درآورده است، كه محض تشويق ديگر عزيزان، در اين وجيزه مبادرت به درج آنها مي گردد: 1. احداث دو باب دبيرستان 12 كلاسه به نام دبيرستان امام اميرالمومنين (ع) با همكاري مردم، در سال 1366 ه. ش، در زادگاه خويش، بخشايش كه اكنون با فضل الهي جمعي از فارغ التحصيلان آن به دانشگاه راه يافته اند. 2. احداث يك دستگاه پل بزرگ، به طول صد متر (10 دهنه)، به نام «پل عباسيه» در سال 1370 ه. ش بر روي رودخانه «اوجان چاي» در زادگاه خويش، با هزينه بالغ بر يكصد ميليون ريال آن روز، كه مسير عبور بخش نو، جانقور، شيخ رجب تا جاده اهر را تامين مي نمايد. 3. احداث و مرمت جاده شوسه 14 كيلومتري در مسير بخشايش به جاده اهر، در سال 1367 كه هم اكنون مورد بهره برداري مي باشد. 4. فراهم آوردن مقدمات جاده كشي 12 كيلومتري راه كردكندى، اشتلق عليا و سفلي و تازه كند، به بخشايش، در محور جاده سراب و اردبيل كه در

عبور و مرور مردم آن منطقه تاثير بسزايي دارد. 5. خريد زمين، به مساحت 4000 متر و پي ريزي دبيرستان 8 كلاسه به نام «دبيرستان صديقه طاهره ع» در بخشايش جهت تحصيل دختران، كه هم اكنون از سوي اداره كل نوسازي آموزش و پرورش آذربايجان شرقى، مشغول تكميل آن مي باشند. 6. ايجاد و احداث يك باب مسجد به نام مسجد عباسيه (ع) در آذربايجان غربى، در محوطه نيروي انتظامي پادگان جلديان در حومه نقده، پيش از پيروزي انقلاب اسلامى. 7. اداره انتشارات «نويد اسلام» در قم كه تا كنون حدود 250 عنوان كتاب در عرصه هاي تاريخى، اجتماعى،آموزشي فرهنگى، تربيتي و دروس حوزوى، چاپ و نشر داده است و اخيرا مجهز به چاپخانه اي با همان نام (نويد اسلام) گرديده است. 8. مفروش نمودن حرم مطهر و نوبنياد حضرت رقيه (س) در سوريه، به عنوان روحاني كاروان، از طريق جلب كمكهاي زايران، در سفرهايي كه به آن كشور داشته است. 9. توجه دادن جمعي از مردم شريف جمهوري آذربايجان، به احكام ديني و وظايف الهي و فرايض مذهبى، در سفرهاي متعددي كه به آن كشور آزاد شده از چنگال كمونيسم داشته است. و چاپ بيش از 15 عنوان كتاب تربيتي و معرفي ائمه اطهار(ع) به زبان كريل نيز داشته ام.

عقيقي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى با رتبه اول در سال 1340، دكتراى تخصصى در رشته كودكان از لندن درسال 1342، تخصص مجدد در رشته كودكان از ايران در سال 1349، تخصص عفونى كودكان از ايران.

مرتبه علمى:

استاد پايه 16

گروه كودكان دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى كودكان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 50 پايان نامه دكتراى عمومى و تخصصى كودكان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 10

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى عفونى كودكان، بيماريهاى متابوليك به خصوص ويلسون در ايران.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 50، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

پزشكى و بيماريهاى كودكان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عقيلي بخاري، شرف الدين، ابوحفص عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 576 ق)، متلكم و فقيه حنفى. از آثارش: «منهاج التفاوى»، در فقه؛ «الهادى، در علم كلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (223 / 5)، كشف الظنون (2027 ،1877)، معجم المؤلفين (316 / 7)، هديه العارفين (784 / 1).

عقيلي، مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن نعيم بن محمد مؤمن عقيلى استرآبادى اصفهانى، متوفى در حدود سال 1160، مؤلف: ترجمه ى كتب اربعه ى سماويه.

وى از پدر خود و عمويش ميرزا رحيم بن محمد مؤمن كه هر دو از علماى نامدار مى باشند روايت احاديث مى نموده است.

مرحوم ميرزا رحيم عقيلى در زمره علمايى است كه خط آنان در خطبه ى اول كتاب «جامع الرواة» موجود است، و جدش محمد مؤمن داماد لطف الله عاملى ميسى صاحب مسجد شيخ لطف الله در اصفهان مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

عقيلي، نظام الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا موسى خان، معروف به مصباح الاطباء، طبيب حاذق و اديب ماهر، در سال 1324 وفات يافته، در تخت فولاد اصفهان مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

عكاسباشي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1294 -1253 ش)، عكاس، فيلمبردار و مترجم. وى در تهران به دنيا آمد. پدرش عكاس باشى دربار ناصرالدين شاه بود. او از نوجوانى تحصيلات خود را در هنر عكاسى و گراورسازى در پاريس آغاز كرد. پس از مدتى همراه پدر به تهران آمد و ملتزم مظفرالدين شاه شد و در 1277 ش، لقب عكاس باشى گرفت. ميراز ابراهيم خان نخستين فيلم را در استاند بلژيك در مراسم جشن گلها فيملبردارى كرد و سپس همراه شاه به تهران بازگشت. عكاس باشى ضمن نمايش فيلم در دربار، گاهى نيز به فيلمبردارى مى پرداخت. در «تاريخ سينماى ايران» محل وفات وى چابكسر قزوين ذكر شده كه به نظر اشتباه مى رسد و بايد چابكسر لاهيجان باشد. از ديگر آثار او، ترجمه ى «رساله ى لكه گيرى» از فرانسه به فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ سينماى ايران (22 -21)، مؤلفين كتب چاپى (74 / 1).

عكاشه، جلال الدين فريدون

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، شاعر و اديب، متخلص به عكاشه. وى به دستگاه جلال الدين مسعود اينجو (م 743 ق) و برادرش شاه شيخ ابواسحاق اينجو اختصاص داشت. او در شعر فارسى و عربى و نظم قصايد مصنوع و موشح دست داشت. از آثارش: قصايد «ربيعيه» و «رحيقيه»؛ مجموعه ى «منشآت»، كه به چاپ رسيده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1091 / 3)، تاريخ نظم و نثر (765 ،214).

علاء اسمندي سمرقندي، علاءالدين ابوالفتح محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(563 / 552 -488 ق)، متكلم و فقيه حنفى. معروف به علاء عالم. در اسمند از نواحى سمرقند به دنيا آمد. او از ابن مازه بخارى حديث روايت كرده و ابوالبركات محمد بن على بن محمد انصارى، قاضى اسيوط، از وى روايت كرده است. اما ابوسعد سمعانى گويد كه چون علاء شرب خمر مى كرد. از وى روايت نكردم. علاء از بزرگان فقه حنفى و از چيره دست ترين متكلمان زمان خود بود. او به بغداد رفت و با علماى آنجا به مناظره نشست، و در «خلاف» تصنيفاتى نمود. از آثار وى: «مختلف الروايه»، در خلاف؛ «التعليقه»، در چند مجلد به نام «العالمى»؛ «بذل النظر»، در اصول؛ «الهدايه»، در كلام؛ شرح «الجامع الكبير» شيبانى، در فروع؛ «حصر المسائل و قصر الدلائل»، در شرح «منظومه» نسفى، در خلاف، و گفته شده كه اين كتاب در شرح «عيون المسائل» ابى ليث سمرقندى است؛ «الفوائد العلائيه»؛ «ميزان الاصول فى نتائج العقول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (58 / 7)، ايضاح المكنون (175 / 1)، كشف الظنون (2040 ،1868 ،1636 ،1187 ،569)، لسان الميران (269 -268 / 6)، معجم المؤلفين 131 -130 / 10)، النجوم الزاهره (359 / 5)، الوافى بالوفيات (218

/ 3)، هديه العارفين (92 / 2).

علاءالدين خطير، حسام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى پلاستيك، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

علاءالدين گلستانه، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1100 ق)، عالم دينى، محدث و زاهد. معروف به ميرزا علاءالدين گلستانه. وى بزرگ سادات گلستانه اصفهان بود و نسب به اما حسن مجتبى (ع) ميرساند. گفته اند كه او عالمى عابد و محققى جليل القدر و از ثقات محدثين بود. وى تمام عمر را در عبادت به سر برد و داراى اخلاق و خصال نيكو و جامع علوم عقلى و نقلى بود. دو مرتبه به او صدارت را پيشنهاد و تكليف نمودند، ليكن از كثرت عقل و زهد قبول ننمود. تصنيفات او در اثبات تبحر علمى او در زمينه هاى گوناگون كافى است. از آثارش: «حدائق الحقائق فى شرح كلمات كلام الله الناطق » و «بهجه الحدائق»، در شرح «نهج البلاغه»؛ «منهج اليقين» شرحى بر «رساله ى» وصيت حضرت صادق (ع) كه آن حضرت براى اصحاب خويش نگاشته و آنان را در نمازخانه منزلشان قرار داده بودند و چون از نماز فارغ مى شدند در آن نگريستند، اين رساله در كتاب «بحارالانوار» ج 75 آمده است؛ «روضه الشهداء»؛ «روضه العرفاء» يا «كاشف الاسماء»، در شرح «الاسماء الحسنى»؛ «ترتيب مشيخه من لا يحضره الفقيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (61 / 9)، بحارالانوار (224 -210 / 75)، الذريعه (427 / 24 ،201 -200 / 23 ،170 ،145 / 14 ،226 -225 ،214 ،89 / 13 ،300 -299 ،295 / 11 ،285 -284 / 6 ،70-69 / 4 ،161 / 3)، ريحانه (165 -163 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 488 -486/ 12)،

الكنى و الالقاب (477 / 2)، مواد التواريخ (208)، هديه الاحباب (201).

علامه

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(علامه دوم) محمد باقر بن محمد اكمل، معروف به آقاى بهبهانى، استاد اكبر، سيد البشر، محقق ثالث، از بزرگان علماى اماميه (و. اصفهان 1116 يا 1117 يا 1118 ه.ق.- ف. 1205 يا 1206 يا 1208 ه.ق.). وى از شاگردان سيد صدرالدين قمى بود، و مدتى در بهبهان سكونت گزيد و اواخر عمر را در كربلا گذرانيد.اوراست: ابطال القياس، الاجتهاد والاخبار در رد اخباريان، احكام العقود، الاستصحاب، اصالة البراءة اصول الاسلام والايمان، الامامة.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

علامه حايري، محمدصالح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدصالح بن العلم العلام الحاج الشيخ ميرزا فضل اللَّه مجتهد حايرى مازندرانى متوفى (1346 ق) از مشاهير علماء و معاريف مجتهدين معاصر ما بوده اند كه در شهر ساكت و آرام سمنان چون يوسف (ع) و چاه كنعان بسر مى بردند.

وى در سال هزار و دويست و نود و هفت قمرى در كربلا متولد شده و در مهد علم و كمال پرورش يافته و مرحوم والدش در ماده تاريخ ولادت اين فرزند برومند گفته (بالخلف الصالح قولوا مرحبا).

علامه حايرى ره در دامن پرمهر مادر عفيفه و صالحه اى كه دختر مرحوم آيت اللَّه حاج ملا محمديوسف استرآبادى صاحب كتاب (صيغ العقود) و كتب ديگر تربيت شده و مقدمات را از محضر آخوند ملا عباس اخفش و آخوند ملا على سيبويه استفاده كرده و در همان اوقات الفيه ى ابن مالك را تخميس نموده و پس از مقدمات به خواندن سطح فقه و اصول پرداخته و به نجف اشرف عزيمت نموده و از سال 1312 تا سال 1324 قمرى در باب مدينه علم از محضر مرحوم علامه خراسانى صاحب كفايه و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى فقه و اصول را استفاده نموده

و معقول را از حاج ملا اسماعيل بروجردى حائرى فراگرفته و در اوائل بلوغ بسر حد اجتهاد رسيده و پس از تكميل مبانى فقه و اصول و علوم عقلى در مدت دوازده سال به واسطه كسالت ضعف چشم به ايران آمده و مدتى در تهران به معالجه پرداخته و پس از آن به بارفروش (بابل) فعلى رحل اقامت افكنده و مرجع تقليد جماعتى گرديده و از آنجا اجباراً به سمنان منتقل و تا سال 1391 قمرى به اقامه جماعت و تدريس و تأليف اشتغال داشتند و در سال مزبور در سن نود و شش سالگى وفات نموده و جنازه اش با تجليل حمل به مشهد مقدس و در جوار سلطان سرير ارتضا عليه آلاف التحية والثناء مدفون گرديده است.

مرحوم علامه سمنانى در قدرت ادبى به عربى و فارسى وحيد عصر و فريد دهر خود بود و تمام بزرگان و ادباء عراق و ايران او را به استادى تعظيم و تكريم نموده و به نبوغ مى ستودند بيش از سيصد مجلد تأليف از كتاب و رساله دارد كه همه در كتابخانه شخصى ايشان آماده براى چاپ مى باشد.

فهرست تأليفات و تصنيفات اين فقيه اصولى و متكلم رجالى و اديب اريب و شاعر ماهر و حكيم ربانى در فنون مختلف در كتب تراجم مانند ريحانةالادب والذريعه و علماء معاصر و غيره مذكور است.

علامه حايرى در فن سرودن قصائد عربى متبنى عصر خود و در سرودن قصائد غزليات فارسى سعدى زمان بود در انشاد مدايح و مراثى اهل بيت (ع) يد طولائى داشت بلكه از جهاتى بى نظير بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

علامه، ميرحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد مير حسين علامه در سال 1352

در اصفهان بدنيا آمد.وي داراي دكتري تاريخ اسلام و عضو هيئت علمي دانشگاه هنر اصفهان است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : تاريخ اسلام

والدين و انساب : پدر سيد مير حسين علامه ،حضرت ايه الله سيد ضيا ءالدين علامه فرزند حضرت آيه الله سيد حسن فاني يزدي و مولف بيش از 50 جلد كتاب است. نام مادر محترمشان خانم اعظم دكتر مجدي است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد مير حسين علامه علاوه بر درجه اجتهاد داراي كارشناسي مهندسي كامپيوتر -نرم افزار و دكتري تاريخ اسلام مي باشد.

استادان و مربيان : از استادان و مربيان سيد مير حسين علامه مي توان به چند تن از آنها اشاره كرد: حضرت آيه الله علامه - حضرت آيه الله فاضل لنكراني- حضرت آيه الله جوادي تبريزي -حضرت آيه الله صافي -حضرت آيه الله مكارم شيرازي -حضرت آيه الله مظاهري- حضرت آيه الله امامي - حضرت آيه الله جوادي آملي - دكتر نعمت بخش و دكتر آئينه وند

همسر و فرزندان : سيد مير حسين علامه متاهل و داراي همسر به نام آزاده السادات داوري و داراي فرزند بنام سيده زهرا علامه مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد مير حسين علامه مدير گروه دانشگاه هنر اصفهان و مدير مركز تحقيقات علوم اسلامي و رايانه مي باشد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : سيد مير حسين علامه بنياد فرهنگي آل ياسين (ع) را پايه گذاري كرد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بلوزاليسم ديني و نقد آن

ويژگي اثر : تاليف

2 تاكتيكهاي قرآني پيرامون روابط اجتماعي

ويژگي اثر : تاليف

3 جوان ،پاكدامن و تمناهاي كاذب

ويژگي اثر : تاليف

4 شرايط الخيار في الفقه اسلامي

ويژگي اثر : تاليف

5 فرآيند تكامل شيعه در قرن سوم هجري (ري - بغداد - قم و خراسان)

ويژگي اثر : تاليف

6 فروغ ضياء

ويژگي اثر : تاليف

7 مديريت جذب نبوي بر اساس آموزه هاي قرآني

ويژگي اثر : تاليف

8 نفس در قرآن

ويژگي اثر : تاليف

9 هنر خوباوري

ويژگي اثر : تاليف

10 وجدان اخلاقي

ويژگي اثر : تاليف

11 ويژگيهاي هنر ازديدگاه قرآن

ويژگي اثر : تاليف

منابع زندگينامه :

1تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر سيد مير حسين علامه بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي -زمستان 1385

علامي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علامي

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1309/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مقدمات را تا مغني و مطول پيش آقاي انصاري كه مدرس برجسته مقدمات در حوزه تبريز بود خواندم. مغني و مطول را از محضر آقاي شيخ علي اكبر اديب معروف و متخصص فن و لمعتين را از محضر آيت الله آقاي حاج سيد مهدي انگجي فرا گرفتم و مكاسب را از محضر حضرت آيت الله آقاي حاج ميرزا فتاح شهيدي (ره) صاحب كتاب «هدايه الطالب الي اسرار المكاسب» كه مجتهد معروف حوزه

علميه تبريز بود و فرائد را محضر حضرت آيت الله مرحوم آقايي حاج ميرزا محمود آقا دوزدوزاني خواندم و آن زمان از اساتيد معروف مطول و مغني بودم جمع كثيري در درس مطولم حاضر مي شدند چون عبارات را صحيح و با دقت مي خواندم الان هم تدريسم در حوزه علميه قم از نظر خوب عبارت خواندن مورد تحسين فضلاي حوزه است و فضلا بارها گفته اند عبارت خواندن شما در مقام تدريس بي نظير است.

كفايتين را از محضر حضرت آيت الله آقاي مرعشي نجفي (ره) استفاده كردم ، منظومه حكمت و اسفار را از محضر حضرت آيت الله علامه طباطبايي (ره) فرا گرفتم دوازده سال حكمت خوانده ام به منظومه حكمت شرح نوشته ام درعلم حكمت خيلي كار كرده ام فضلاي حوزه مي گويند درس حكمت در حوزه شروع كنيد بي ميلي نيستم اگر توفيق رفيق شد درس حكمت در حوزه شروع كنم انشاء الله در درس خارج فقه حضرت آيت الله العظمي آقاي بروجردي و حضرت آيت الله آقاي حجت كبير پانزده سال شركت و استفاده كامل نموده ام بعد از وفات اين دو بزرگوار باقي دوره درس خارج را از محضر مبارك امام رضوان الله تعالي عليه و آيت الله گلپايگاني و آيت الله داماد تكميل نموده ام بيش از بيست سال درس خارج فقه خوانده ام.

علامي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسن علامى فرزند آقا محمدصادق تاجر اصفهانى از مشاهير علماء عصر و مجتهدين بزرگ و اساطين علمى معاصر كرمانشاه بوده اند

معظم له در سال 1305 قمرى هجرى در كرمانشاه متولد شده و پس از تحصيل مقدمات و ادبيات در زادگاه خود به

نجف اشرف عزيمت نموده و دو سال در درس مرحوم آيت اللَّه العظمى آخوند ملا محمدكاظم خراسانى حضور يافته و بقيه تحصيلات خود را در نزد آيت اللَّه محقق استاد المتأخرين آقاى آقا ضياءالدين عراقى ادامه داده و در ميان تلامذه آن مرحوم مشار بالبنان گرديده و بعداً به كرمانشاه مراجعت و در حوزه علميه كرمانشاه به تدريس مشغول بوده و در مسجد تركها اقامه جماعت مى نموده تا در محرم 1394 قمرى در سن 90 سالگى به رحمت حق پيوسته و حسب الوصيه اش در يكى از حجرات مسجد تركها مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علايي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1287.

درگذشت: 12 آبان 1372.

على علايى در ادبيات عرب و فارسى و فرهنگ ايران زمين مطالعاتى داشت. وى مدير هفته نامه ى «پيك نوروز» در اردبيل بود. اين هفته نامه بعد از چند سال انتشار، بعد از كودتاى 28 مرداد 1332 توقيف شد. مبارزات قلمى علايى و نقش روشنگرانه ى «پيك نوروز» در مشاهير آذربايجان در فصل «تاريخچه مطبوعات اردبيل» آمده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

علايي، نورالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. از نويسندگان و مترجمان پركار معاصر بود. از آثار وى: «از منگلفيه تا شاه»، تاريخ هواپيمايى؛ «چهار سرباز پياده ى ارتش آلمان»، ترجمه؛ «در پناه بودن از خطر حملات هوايى»؛ «فتح آسمان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1125 ،175 -174 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (650 -649 / 6).

علم الهدي شيرازي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج سيد على اكبر واعظ طباطبائى يزدى است كه در 13 رجب 1297 متولد گرديد، و در شب 5 شنبه 17 جمادى الثانيه ى اين سال وفات يافته، جنازه به شيراز منتقل گرديده، در شاه چراغ مدفون گرديد.

عالم جليل، و فقيه محدث، و اديب جامع، و شاعر كامل بود، و سال ها در اصفهان ساكن، و محضرش مجمع افاضل و اماثل بوده، در اخلاق و ملكات نفسانى و قدرت حفظ، عديم النظير بود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

علم، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. از مترجمان پركار قرن حاضر است از آثار وى: «پيامبر»،ترجمه؛ «راهنمايى نوين اسكى»، ترجمه؛ «شخص نامرئى»، ترجمه؛ «عقيده و عمل»، ترجمه؛ «ميراث اسلام» (در سيزده فصل و هر فصل به قلم يكى از مستشرقين)، ترجمه از انگليسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مؤلفين كتب چاپى (232 / 6)، يادگار (س 4، ش 1 و 2، ص 124 -121، ش 5، ص 51 -48)، يغما (س 1، ش 3، ص 132 -125).

علم الهدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1312 ق)، عالم امامى. در كربلا به دنيا آمد و در مهد علم و شرافت پرورش يافت. به اتفاق پدرش به ايران آمد و به مشهد رضوى رهسپار شد. مقدمات و مقدارى از سطوح را از محضر معين الغرباء تحصيل نمود و در بعضى از حوزه هاى درس خارج آن روز مشهد شركت كرد و در اثر تتبع و جديت به مقام اجتهاد رسيد و از آيت الله سيد محمد عصار به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل شد. پس از پدر، به اقامه جماعت در جامع گوهرشاد پرداخت. چند سال بعد براى ادامه ى تحصيل به نجف رفت و از محضر آيت الله نايينى و آيت الله سيد محمد فيروزآبادى و آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى بهره ها برد و به دريافت اجازه ى اجتهاد از آن بزرگواران نيز نايل شد و به مشهد بازگشت. از آثارش: كتاب «رساله الوضوء»، عربى؛ «رساله المياه»، عربى، در احكام آبها؛ «رايت رهنما»، در چهار جلد، در اصول عقايد، امامت و اثبات آن و نقل معجزات ائمه اطهار (ع)؛ كتاب «عدل و معاد»؛ كتاب «نهج الخطابه» كه جلد اول آن به خطب پيامبر اكرم (ص) و جلد دوم به خطبه هاى حضرت اميرالمؤمنين

(ع) و جلد سوم به خطبه هاى ساير ائمه اطهار (ع)به ضميمه خطبه هاى حضرت فاطمه زهرا (س) و خطبه هاى حضرت زينب (س) پرداخته است؛كتاب «مناظرات».[1]

سيد على بن العالم الجليل السيد محمدحسين نجفى بن السيد الاجله عماد التوليه معروف به علم الهدى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار مشهد مقدس و آستان قدس رضوى عليه آلاف التحيه و الثناء مى باشد.

وى در نهم ماه شعبان المعظم سال 1312 قمرى هزار و سيصد و دوازده قمرى (سال فوت زعيم اعظم و پيشواى معظم شيعيان آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن مجدد شيرازى) در كربلا متولد شده و در مهد علم و شرافت پرورش يافته و به اتفاق مرحوم والدش به ايران و مشهد مقدس آمده و در مسير راه (همدان و غيره) مورد استقبال و احترام مردم واقع گرديده و چندى توقف سپس وارد ارض اقدس شده و پس از گذرانيدن دوران طفوليت وارد مرحله تحصيل و در كسوت مقدس روحانيت درآمده و مقدمات و مقدارى از سطوح را از محضر استاد بزرگ مرحوم معين الغرباء تحصيل نموده و در بعضى از حوزه هاى درس خارج آن روز مشهد شركت و در اثر تتبع و حديت به مقام رفيع اجتهاد رسيده و از مرحوم آيت اللَّه سيد محمد عصار كه از علماء بزرگ ايران بود نائل به اخذ اجتهاد گرديده و در آن اوقات كتابى در مرد استنباط احكام وضوء بنام رساله الوضوء نگاشت.

در سال 1339 قمرى والد معظمش كه از علماء بنام خراسان بود و در خصوص استخاره شهرت بسرائى داشت از دنيا رفت و راتبه اقامه جماعت آن مرحوم در جامع گوهرشاد به ايشان محول گرديد و در عين حال پس

از دو سه سال براى ادامه تحصيل مهاجرت به نجف نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه حاج سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نموده و پس از مدتى با دريافت اجتهاد از آن بزرگواران به مشهد مراجعت و تا هم اكنون به ارشاد مردم و تأليف و تصنيف كتاب اشتغال دارند.

آثار قلمى معظم له از اين قرار است.

1- كتاب رساله الوضوء عربى مخطوط 2- رسالت المياه عربى در موضوع احكام آبها 1 مخطوط.

3- رايت رهنماج 1- (فارسى) دو مرتبه طبع شده است اين كتاب در اصول عقايد و اثبات توحيد و دفع شبهات مادبين و طبيعين و گفتگو درباره نبوت عامه و نبوت خاصه.

4- رايت رهنماج 2 در موضوع امامت و اثبات خلافت بلا فصل اميرالمومنين (ع) و امامت امام حسن مجتبى و امامت امام حسين عليه السلام و فلسفه نهضت آنجناب مطبوع.

5- رايت رهنماج 3 و 4 درباره اثبات امامت و نقل معجزات ساير ائمه اطهار عليه السلام و دفع شبهات كيسانيه و واقفيه و مدعيان مهدويت و فرقه ضاله و مضله بهائيت و فلسفه غيبت و رمز طول عمر حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء.

6- كتاب عدل و معاد درباره تشريح جهان آخرت و عالم پس از مرگ و عالم برزخ و سوال نكيرين و سير ارواح و بعث و نشر در روز رستاخيز و بهشت و دوزخ از طريق روايات و آيات و دفع عموم شبهات و اشكالات وارده در اين موارد و نيز درباره اثبات امر بين الامرين جبر و تفويض (مطبوع).

7- كتاب نهج الخطابه در خطب النبى والائمه عليهم السلام فارسى و عربى ج 1 در نقل

كليه خطبه هاى پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم و اخبار معراجيه و وصاياى آن حضرت به اميرالمؤمنين (ع) و ابوذر به ضميمه ترجمه.

8- نهج الخطابه ج 2- خطبات مولى الموحدين اميرالمؤمنين (ع) كه در نهج البلاغه موجود نيست- مخطوط.

9- نهج الخطابه ج 3- خطبات ساير ائمه اطهار عليهم السلام به ضميمه خطبه هاى حضرت صديقه كبرى فاطمه سلام اللَّه عليهاسلام.

10- كتاب مناظرات درباره نقل برخى از مناظراتى كه خود ايشان با افراد خارج از دين نموده اند به ضميمه نقل چند مورد از مناظرات قدماء و صحابه.

نگارنده گويد آقاى علم الهدى مضافا بر آن آثار فرزندان دانشمندان و مروج چندى دارند كه از باقيات الصالحات ايشانست و آنها از اين قرار است.

1- سيد الاعلام آقاى حاج سيد كاظم علم الهدى مقيم مشهد از وعاظ و محدثين معاصر مشهد مى باشند.

2- حجةالاسلام آقاى حاج آقا محمد علم الهدى مقيم تهران و امام مسجد الزهراء خيابان آب منگل.

3- حجةالاسلام آقاى حاج آقا جواد علم الهدى مقيم تهران و امام جماعت مسجد صاحب الزمان خيابان شاهپور.

4- ثقةالاسلام آقاى آقاسيد احمد علم الهدى مشهد كه از فضلاء و خطباء بليغ اكنون مقيم تهران ميباشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1664 -1663 / 2)، گنجينه ى دانشمندان (147 -144 / 7).

علم الهدي، قيصر، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قيصر، محمد بن (حاج ميرزا) معصوم رضوى خراسانى مشهور به سيد قيصر، از فقهاى متأخر شيعه (ف. 1255 ه.ق.) اوراست: اعلام الورى، كتاب رجال، حاشيه معلم الاصول، مصابيح الفقه.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

علمي آخويي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيوشيمى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى علوم آزمايشگاهى، كارشناسى ارشد در پاتوبيولوژى با گرايش بيوشيمى، تخصص و دكترا در بيوشيمى از دانشكده چلسى دانشگاه لندن.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق در زمينه هاى بيوشيمى عمومى و بيوشيمى تخصصى مخصوصا در جدا كردن و تخليص آنزيم استيل كولين استراز، بررسى ميزان آهن و ظرفيت آهن در خانم ها در سنين بلوغ و بعد آمنوره، بررسى انسولين در مايعات بيولوژيك پس از G.T.T كروماتوگرافى دو بعدى اسيدهاى آمينه در مايعات بيولوژيك بعد از فيلتراسيون.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيوشيمى مقدماتى، تخصصى و بالينى، آزمايشهاى تشخيص طبى متابوليك در شيمى پاتولوژى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

بيوشيمى تخصصى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

علومي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد علومى فرزند آيت اللَّه آخوند ملاحسين اردكانى از علماء بزرگ و معروف معاصر يزد بوده اند.

وى در ماه رمضان 1319 ق در يزد متولد شده و پس از تحصيل مقدمات و فراغت از سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر اساتيد بزرگ و مراجع عاليقدر آن عصر چون مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه آقا سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه حاج ميرزا سيد آقاى اصطهباناتى و ديگران مدت هشت سال استفاده نموده تا به درجه ى رفيعه اجتهاد نائل و با دريافت گواهى و اجازات به ايران مراجعت و چندى در قم توقف و در زمان مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى

يزدى به تدريس پرداخته و سپس در اثر انقلابات داخلى و سياسى به وطن اصلى خود يزد بازگشت و اساس حوزه يزد را پى ريزى نموده و با شور و علاقه خاصى در توسعه و گسترش آن كوشش و بر حسب مقدرات الهى در سال 1314 ش به مشهد مقدس مشرف و با خاندان حاج ميرزا عبدالرسول درانيان كه از وعاظ نامى مشهد بودند وصلت و داراى شش فرزند مى شوند كه چهار نفر آنها ذكور و هر يك از آنها در رشته هاى مختلف علمى روحانى پزشكى و اقتصادى و مشاور علمى از فضلاء ممتاز مى باشند.

مرحوم آيت اللَّه علومى پس از سى سال سرپرستى حوزه علميه يزد و تدريس علوم دينى و امامت در سن 74 سالگى دار دنيا را بدرود و دعوت حق را لبيك اجابت گفتند. اما آثار ايشان از اين قرار است:

1- چند رساله مختصر در مسائل فقه در اوقات صلوه و صلوه مسافر و زكوه.

2- حواشى بر قطع فرائدالاصول و مكاسب شيخ مرتضى انصارى.

3- حواشى مختصر بر كفايه الاصول مرحوم آخوند ملا محمدكاظم خراسانى.

4- شرح قصيده شيخ محمد بوصيرى معروف به قصيده برده در مدح حضرت رسول (ص).

5- شرح قصيده بائيه و قصيده عينيه ابن ابى الحديد معتزلى در مدح حضرت امير (ع)

6- المغنى عن المغنى كه تلخيص كتاب مغنى ابن هشام است در علم ادبيات.

(1319- ح 1393 ق)، عالم دينى و فقيه. در يزد به دنيا آمد. پس از تحصيل مقدمات و فراعت از سطوح به نجف اشرف سفر كرد و از محضر اساتيد بزرگى همچون آيت الله ميرزا حسين نايينى و آيت الله اصفهانى و آيت الله آقا سيد محمد فيروزآبادى و آيت الله ميرزا سيد آقاى اصطهباناتى و

ديگران مدت هشت سال استفاده نمود، تا به درجه ى اجتهاد نايل شد وبا دريافت اجازه به ايران مراجعت كرد. چندى در قم توقف نمود و در زمان آيت الله حايرى يزدى به تدريس پرداخت. سپس به وطن خويش بازگشت، و حوزه ى علوم دينى يزد را پى ريزى نمود. در 1314 ش به مشهد رضوى رفت و با خاندان حاج ميرزا عبدالرسول درانيان وصلت نمود. وى مدت سى سال حوزه ى يزد را سرپرستى و در آن تدريس كرد. از آثارش: چند رساله در مسائل فقه: در «اوقات صلاه»، «صلاه مسافر» و «زكات»؛ حواشى بر «قطع» «فرائد الاصول» و «مكاسب» شيخ مرتضى انصارى؛ حواشى بر «كفايه الاصول» آخوند ملا محمد كاظم خراسانى؛ شرح «قصيده ى» شيخ محمد بوصيرى، معروف به «قصيده ى برده»، در مدح حضرت رسول اكرم (ص)؛ شرح «قصيده ى بائيه» و «قصيده ى عينيه» ابن ابى الحديد معتزلى در مدح اميرالمؤمنين (ع)؛ «المغنى عن المغنى» كه تلخيص كتاب «مغنى» ابن هشام، در ادبيات است.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (441 -440 / 7).

علوي اصفهاني، ابومحمد حمزه

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 517 ق)، محدث و صوفى. شيخ صوفيه اصفهان بود. بيشترين حديث را از ابوطاهر بن عبدالرحيم شنيد. سلفى و ابوسعد صائغ و ابوموسى مدينى و محمد بن عبدالخالق بن ابى شكر جوهرى و عفيفه فارفانيه از وى حديث روايت كرده اند. سمعانى، علوى را در شمار استادان خود كه از آنان اجازه داشته، ياد كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (459 -458 / 19)، شذرات الذهب (55 / 4)، العبر (409 / 2).

علوي تهراني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج سيد محمدباقر بن سيد الاعلام السيد على بن السيد حسين علوى مسجد حوضى تهران از علماء معروف تهران بودند و در مسجد حوض واقع در خيابان سيروس نزديك محله سرپولك اقامه جماعت مى نمودند و در ميان علماء و اهالى تهران بسيار محترم و مكرم و مورد وثوق قاطبه مردم بودند و با مرحوم آيت اللَّه بهبهانى صداقت تام و رفاقت تمامى داشتند.

وى در سال 1305 قمرى هجرى در تهران متولد و در كودكى قرآن و تجويد را از آخوند ملا على فراگرفته و در مدرسه ادب تحصيلات جديد را آموخته و فقه و اصول را نزد آقا ميرزا كوچك ساوجى كه از علماء مشهور عصر و مدرس مدرسه صدر بودند خوانده و معقول را نزد حكيم دوران و فريد زمان آيت اللَّه حاج عبدالنبى نورى طاب ثراه آموخته و پس از فراغ از تحصيل مسافرت به نجف اشرف نموده و مدت يكسال از محضر مرحوم آيت اللَّه شريعت اصفهانى و ديگران استفاده كرده و نائل به درجه اجتهاد شده آنگاه مراجعت به تهران و در مدرسه عبداللَّه خان واقع در بازار بزرگ مشغول تدريس گشته و احكام تجارت و مكاسب

را براى تجار بيان نموده و عده اى از بازرگانان از محضرش كسب فقه و معارف اسلامى نموده تا در ماه شعبان المعظم سال 1386 ق در تهران وفات و جنازه اش حمل به نجف اشرف و در جوار جد گرام خويش حضرت على عليه السلام مدفون گرديدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

علوي تهراني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد رضا بن الايه حاج سيد محمدباقر علوى آنف الذكر از علماء محترم معاصر تهران است.

وى در سال 1343 ق در تهران تولد يافته و در مهد علم و سيادت پرورش نموده و پس از خواندن دروس عاليه جديد، ادبيات و سطوح وسطى را در تهران آموخته و در سال 1364 ق مهاجرت به قم نموده و سطوح نهائى را از مدرسين بزرگ قم فراگرفته و از دروس خارج مرحومين آيتين علمين آقاى حجت و آقاى خونسارى استفاده نموده و پس از رحلت ايشان از محضر آيت اللَّه العظمى زعيم اعظم آقاى بروجردى و آيت اللَّه شريعتمدارى و آيت اللَّه گلپايگانى و علامه معاصر آقاى طباطبائى بهره مند شده و در سال 1386 ق پس از فوت مرحوم والدش به تهران مراجت و در مدرسه سپهسالار قديم و مسجد حضرت امير عليه السلام به اقامه جماعت و در مدرسه ى مزبور بتدريس و ترويج دين پرداخته و هم از محضر مرحوم وحيد عصر آيت اللَّه شعرائى حاج ميرزا ابوالحسن قدس اللَّه سره هيئت و نجوم و رياضيات را آموخته و تا حال حاضر بانجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

علوي حسني نيشابوري، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 401 ق)، مسند، محدث و فقيه. وى رييس السادات و شيخ الاشراف و مسند خراسان زمان خود و سيدى بزرگوار و نيكوكار بود. او برادر بزرگتر ابوعلى محمد بن حسين علوى حسنى نيشابورى است. از محمد بن اسماعيل بن اسحاق مروزى و ابوحامد بن شرقى و برادرش عبدالله بن محمد و همچنين محمد بن عمر بن جميل و ابونصر محمد بن حمدويه غازى و ابوبكر بن دلويه دقاق و محمد بن حسين قطان و عبيدالله بن

ابراهيم بن بالويه و ديگران حديث شنيد. حاكم و ابوبكر بيهقى و محمد بن قاسم صفار و ابوعبيد صخر بن محمد و ابوالقاسم اسماعيل بن زاهر و محمد بن عبيدالله صرام و عثمان بن محمد محمى و عمر بن شاه مقرى و شبيب بن احمد بستيغى و احمد بن محمد بن مكرم صيدلانى و موسى بن عمران انصارى و ابوصالح احمد بن عبدالملك مؤذن و فاطمه دختر ابوعلى دقاق و بسيارى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. حاكم گويد: وى صاحب همتى عالى بود و ظاهرى نورانى داشت. پيوسته از او خواسته مى شد تا حديث گويد اما نمى گفت. دست آخر من مجلس املائى برپا ساختم و هزار حديث برايش برگزيدم. در آن مجلس هزار قلمدان شمارش شد و او سه سال املاى حديث كرد. ابوالحسن علوى به سكته درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (271 / 1)، سير النبلاء (99 -98 / 17)، شذرات الذهب (162 / 3)، العبر (199 / 2)، الوافى بالوفيات (373 / 2).

علوي حسني نيشابوري، ابوعلي محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 393 ق)، محدث. وى برادر كوچك ابوالحسن علوى حسنى نيشابورى است. از ابن بلال و ابوبكر قطان حديث شنيد و حاكم نيشابورى نيز از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (99 / 17).

علوي حسيني تبريزي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1381 -1320 ق)، عالم دينى و فقيه. در تبريز به دنيا آمد. پس از خواندن سطوح از محضر آيت الله حاج سيد على مولانا و آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن انگجى استفاده نمود. آن گاه به مشهد رضوى مهاجرت كرد و از محضر آقازاده كفايى و آيت الله آشتيانى بهره برد. پس به انجام وظائف دينى پرداخت، تا در 1381 ق براى معالجه به تهران آمد و در تهران درگذشت. پيكرش در مشهد رضوى در يكى از حجره هاى صحن عتيق به خاك سپرده شد. از آثارش: «الحجاب»؛ «الرباء»؛ «الغناء»؛ «هديه الاخوان»، در اثبات اسلام، به فارسى؛ «هدايه المسترشدين الى معارف الدين المبين»، در سه مجلد: «توحيد»، «نبوت عامه و خاصه» و «امامت و معاد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (205 ،194 / 25 ،456 / 4)، گنجينه ى دانشمندان (143 / 7)، مؤلفين كتب چاپى (60 -59 / 6).

علوي حسيني نيشابوري، ابومنصور ظفر

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 410 ق)، مسند و محدث. گفته اند كه وى بزرگ مسندان و آقاى مجاهدان بود. از عمويش، ابوعلى بن زباره، و ابوالعباس اصم و محمد بن على بن دحيم شيبانى و ابوبكر نجاد و على بن عيسى بن ماتى و خلف بن محمد بخارى خيام و ابوزكريا عنبرى و ديگران حديث شنيد. ابوبكر بيهقى و ابوصالح مؤذن و ابوبكر بن خلف اديب و عمر بن ابى عمر بسطامى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. وى در روستاى خود درگذشت و در همان جا دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (263 / 17).

علوي خوئي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابراهيم علوى خوئى بن السيد الجليل حاج سيد مهدى كه در آذربايجان و مقامهاى بزرگ مملكتى خانواده شان معروف به سادات مقبره به خاطر مزار جد اعلى اش عالم تقى المعى صاحب كرامات سيد يعقوب طاب ثراه مى باشند با بيست و دو فاصله آبائى به حضرت سيدالساجدين على بن الحسين بن على بن ابيطالب سلام اللَّه عليهم اجمعين نسبش مى رسد در سال 1333 ق هجرى در دارالمؤمنين خوى متولد و در هشت سالگى به مكتب اعزام و قرآن كريم را پيش آقاى حاج شيخ ابوالفتح واعظ شاهانقى ختم و ادبيات فارسى را از آقاى ميرزا محمدحسين كارگر و آقا غلامرضا كشاورز و آقاى ميرزا يوسف كارگر اخلاق و سياق را از آقاى حاج ميرزا يحيى فرقانى شرعيات و دستور زبان فارسى را از آقاى حاج ميرزا محمدعلى موحد و رسم را از آقاى سيد محسن هدايت و قرائت و تجويد را از آقاى كربلائى تقى و آقاى حاج ميرزا ابراهيم قارى تلمذ نموده است.

ادبيات عربى از علماء اعلام آقاى حاج

ملا محمدحسين محصلى و آقاى شيخ محمد حقير چهرقانى و آقاى شيخعلى اسلام پرست و آقاى آخوند ملاحسين محسنى و آقاى حاج ميرزا على زائر و آقاى ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و آقاى حاج سيد مهدى كشفى و منطق را از آقاى حاج مير شفيع تهامى و آقاى شيخ على اكبر محققى و آقاى شيخ محمدحسين تنكابنى و كلام را از حضرت آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خوانسارى و حكمت مشاء را از حضرت آيت اللَّه فخرالحكماء الهيين آقاى حاج شيخ مهدى مازندرانى و حكمت اشراق و عرفان را از آن معظم له و آيت اللَّه و سيدالحكماء المتأخرين امام خمينى و آقاى حاج ميرزا خليل كمره اى و آقاى حاج ميرزا محمدعلى شاه آبادى و اصول را از حجةالاسلام والمسلمين حاج مير شفيع تهامى و آقاى حاج ميرزا موسى مرجعى و آقاى حاج سيد كاظم گلپايگانى و آقاى ميرزا محمد همدانى و آيات عظام آقاى حاج سيد محمدتقى خوانسارى و آقاى شيخ محمدعلى قمى و آقاى سيد كاظم شريعتمدارى و آقاى سيد محمد حجت و فقه را از حجةالاسلام آقاى شيخ قاسم واعظ مهاجر و آقاى مير شفيع تهامى و آقاى حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى و آيات عظام آقاى حاج سيد كاظم شريعتمدارى و آقاى ميرزا محمد همدانى و آيت اللَّه العظمى آقاى سيد محمد حجت و آقاى حاج شيخ عبدالكريم حايرى تلمذ كرده است

اجازه اجتهاد از آيات عظام و مراجع عاليقدر عالم تشيع از آقاى سيد ابوالحسن اصفهانى و آقاى سيد محمد حجت و آقاى حاج سيد محسن حكيم دارد.

تصديق فلسفه و عرفان از آيت اللَّه العظمى و استاد الفلاسفه والعرفان آقاى امام خمينى دارد.

و در تاريخ 1349 قمرى به بلده طيبه

قم براى تكميل تحصيل مشرف گرديده و در سال 1355 موفق به دريافت تصديق مدرسى شده و در سال 1357 با اجازه اجتهاد به خوى عودت نموده است.

مدرسه علوم دينيه نمازى خوى كه از تاريخ 1353 قمرى تا ورود ايشان به خوى خالى از سكنه و به صورت خرابى افتاده بود با اقدام ايشان و راهنمائى و معاضدت حضرت حجةالاسلام والمسلمين آقا شيخ قاسم واعظ مهاجر از نو اصلاح و تعمير و به جمع آورى طلاب اقدام و در سال 1360 شهريه به طلاب برقرار و امتحان رسمى اعلام و تا تاريخ اين نوشته از اول شعبان شروع و به فضلائى كه به مقام شايستگى لباس روحانيت به تدريج مى رسيدند روز ولادت با سعادت حضرت بقيةاللَّه امام زمان عجل اللَّه تعالى فرجه كه جشن مدرسه و روحانيت است در تحت نظر رئيس روحانيت وقت ملبس به لباس روحانيت مى شوند.

توضيح اينكه آنجا بالخصوص لباس روحانيت را پوشيدن پس از طى مدارج علمى و گواهى اساتيد به شايستگى طرف منوط مى باشد دفتر نمرات دروس و املاء و انشاء و قرائت و تجويد و اخلاق طلاب از تاريخ 1360 قمرى تا حال منظماً دائر در تحت سرپرست طلاب است و به اضافه شهريه برق و آب و وسائل زمستانى و دوا و معالجه از طرف سرپرست روحانيت الى آلان مرتباً دائر است.

لا يخفى اينكه از تاريخ 1316 شمسى كه امتحانات طلاب علوم دينيه از رسميت در مركز ساقط گرديد اولين مدرسه دينيه در آذربايجان پس از غائله بيستم شهريور 1320 شمسى موفق به دريافت اعتبار رسمى بودن تصديق اساتيد و بهره مندى از مزاياى آن شده مدرسه نمازيه خوى با

جديت و مساعى معظم له بود در تاريخ 1324 شمسى كه ناچار به مهاجرت به تهران در اثر فشار متجاسرين توده گرديد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

علوي سبزواري، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابراهيم بن السيد اسماعيل بن سيد عبدالغفور علوى سبزوارى معروف به شريعتمدار عالمى فقيه و مدرسى بزرگ و زعيمى جليل القدر بوده است در سبزوار از آثار اوست مدرسه شريعتمدار كه مسكن طلاب و محصلين علوم دينيه مى باشد.

وى از شاگردان علامه فقيه حاج شيخ محمدحسن صاحب (جواهر) بوده و در مشهدالرضا (ع) از ميرزا حسن و ملا محمدتقى و ملا على داماد صاحب (قوانين) استفاده كرده آنگاه به اصفهان مسافرت و از محضر حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدابراهيم كلباسى بهره مند شده و پس از آن به نجف مهاجرت نموده و از ابحاث صاحب جواهر و صاحب (انوارالفقاهة) و علامه انصارى و ملازين العابدين گلپايگانى استفاده وافى نموده و بعد به سبزوار مراجعت و به رتق و فتق امور پرداخته و رياست تامه و مرجعيت عامه در آن نواحى پيدا نموده و صاحب ثروت فراوان و نفوذ كلام و قدرت كم نظيرى گرديده و شهرتش به تمام ايران رسيده و با اين ثروت و موقعيت از اولاد عقيم و محروم بوده است تا در سال 1314 و يا 15 وفات يافته و در مقبره اى كه در ضلع جنوبى مدرسه شريعتمدار واقع است مدفون شده و تاكنون قبرش مورد احترام اهالى مى باشد.

وى عالمى مدبر و روشن ضمير و عمرى طولانى را با كمال عزت و جلالت طى نموده است.

آثار خيرى كه از آن مرحوم باقى مانده است از اين قرار است.

1- مدرسه صلوات معروف به مدرسه شريعتمدار در سبزوار كه ظاهراً

در سال 1305 قمى از مال شخصى خود ساخته است و مورد استفاده است و مدرس بزرگ و باشكوهى دارد.

2- موقوفاتى كه وقف بر طلاب مدرسه مزبوره و زوار ارض اقدس و اطعام در مجلس تعزيه حضرت سيدالشهداء (ع) نموده است.

3- حمامى در جنب مدرسه مزبوره واقع در بازار قديم سبزوار كه فعلا مخروبه است.

4- كاروانسراى مشهور به سراى آقا.

5- آثار خيرى در كاشمر و خيرات ديگر.

(وف 1316 -1314 ق)، فقيه، مدرس، مرجع و نيكوكار. معروف به شريعتمدار. در مشهد رضوى از محضر ميرزاحسن و ملا محمدتقى و ملا على، داماد صاحب «قوانين»، استفاده كرد. سپس به اصفهان رفت و از محضر حاج شيخ محمد ابراهيم كلباسى بهره مند شد. آن گاه به نجف مهاجرت كرد و از مجالس بحث صاحب «جواهر» و صاحب «انوار الفقاهه» و علامه انصارى و ملا زين العابدين گلپايگانى استفاده كامل نمود. علوى پس از تكميل علوم و دريافت اجازه ى اجتهاد از صاحب «جواهر» به سبزوار بازگشت و رياست و مرجعيت مردم را بر عهده گرفت و صاحب ثروت و شهرت فراوان گرديد. او در سبزوار درگذشت. و در مقبره اى كه در ضلع جنوبى مدرسه ى شريعتمدار واقع است دفن شد. از آثار وى: مدرسه صلوات، معروف به مدرسه ى شريعتمدار، در سبزوار كه گويا در 1305 ق از اموال شخصى خود هزينه كرده است؛ حمامى در جنب مدرسه شريعتمدار؛ كاروانسراى مشهور به سراى آقا؛ آثار خيرى در كاشمر.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 9 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (305 -304 / 5).

علوي سبزواري، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا ابوالقاسم بن سيد حسن بن اسماعيل بن سيد عبدالغفور علوى سبزوارى عالمى جليل

و دانشمندى بزرگوار و مرجعى عاليقدر در سبزوار و برادرزاده مرحوم شريعتمدار و مورد وثوق عموم مردم بوده و در محرم سال 1355 ق در سبزوار وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

علوي سبزواري، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا حسن بن سيد اسماعيل بن عبدالغفور علوى عريضى سبزوارى عالمى بزرگ و فقيهى جليل القدر و متقى و مرجعى بزرگوار بوده و در سال 1255 قمرى در سبزوار متولد شده و مهاجرت به نجف اشرف و مدت بيست سال اقامت و از محضر علامه شيخ مرتضى انصارى و علامه سيد حسين كوه كمرى و ديگران استفاده نموده و پس از آن به سبزوار مراجعت و در آنجا به رياست تامه و مرجعيت عامه رسيده و دو مرتبه به حج مشرف و در سفر دوم در 4 محرم 1332 قمرى در نزديكى مدينه شهيد و در بقيع مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

علوي سبزواري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353 / 1352 -1268 ق)، فقيه، محدث، حكيم، متكلم و شاعر. در هفده سالگى با اجازه حاج ملا هادى سبزوارى در مجلس درس آن حكيم حاضر شد و كتاب «اسفار» را نزد آن استاد تحصيل نمود. آن گاه به عراق رفت و در محضر درس فاضل اردكانى و ميرزاى شيرازى حضور يافت. بعد از وفات جلوه چند ماهى در مدرسه ى سپهسالار (شهيد مطهرى فعلى) به تدريس رياضى و حكمت پرداخت. پس از آن به سبزوار بازگشت و در آن شهر مرجعيت و رياستى تمام يافت. به او در قبال حاج ميرزاحسين سبزوارى، ميرزا حسين كبير لقب دادند. آيت الله نجفى مرعشى از وى داراى اجازه بود. سيد عبدالله برهان المحققين سبزوارى و حاج ميرزا على اكبر نوقانى از شاگردان وى بودند. در سبزوار درگذشت و در مقبره ى استادش دفن شد. از آثار وى:«الارجوزه فى الفلسفه العاليه»؛ حاشيه بر «فرائد» شيخ انصارى؛ «كتاب الطهاره»؛ «كتاب الصوم»؛ «كتاب النذر»؛ «مشكاه الضياء»، در بداء؛ تفسير «آيه

الخلافه»: (انى جاعل فى لارض خليفه...).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (156 / 6 ،491 / 1)، ريحانه (191 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 570 -569 / 14)، المآثر و الآثار (172)، مكارم الآثار (1897 -1896 / 6).

علوي شيرازي، محمدهاشم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1162 / 1160 -1081 ق)، طبيب و شاعر. ملقب به معتمدالملوك و حكيم علوى خان. جدش سيد مظفرالدين حسين خراسانى از اطباى خراسان بود كه به شيراز رفت و در آنجا ساكن شد. ميرزا محمدهاشم در شيراز به دنيا آمد و پس از كسب علوم و تحصيل علم پزشكى به هندوستان رفت و در دربار اورنگ زيب عالمگير تقرب يافت. در هنگام يورش نادر به آنجا به همراه او به ايران آمد و به قولى از ميان راه گريخت و به هندوستان بازگشت. علوى در آن جا درگذشت و در جوار مزار خواجه نظام الدين اولياء دفن شد. او در سرودن شعر نيز دست داشت. از آثار وى: «مطب»؛ «جمع الجوامع» يا «جامع الجوامع»؛ «تحفه العلويه»؛ شرح موجز بر «قانون» و «مجسطى» و «عشره ى كامله».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (559 -558)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (664 -663 / 3)، الذريعه (738 -737 / 9 ،48 / 5)، فرهنگ سخنوران (645)، كاروان هندن (907 -906 / 2)، مرآت الفصاحه (426 -425).

علوي عريضي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدمهدى بن ابراهيم بن معصوم بن ابراهيم بن معصوم العلوى العريضى.

نسب ايشان به ظاهر منتهى مى شود به جناب على عريضى فرزند مكرم حضرت صادق عليه الصلوة والسلام و جد دوم يا سوم ايشان از درود آمدند به كيذقان كه يكى از قراء كوه ميش و از بلوك سبزوار است و سپس جد مترجم به سبزوار منتقل شده و جد مزبور مختصر تحصيلى نموده بودند ولى از محترمين شايسته و اهل ثروت و كسب بوده و در سال 1315 ق در سبزوار فوت شدند و والد ايشان از علماء و نيز از

اهل عبادت و تهجد و سالهاى متمادى در كاظمين و نجف و كربلا اقامت داشته و در 1341 ق به سبزوار برگشته و در سال 1366 در آنجا فوت شدند و در امامزاده يحيى مدفون گرديدند.

مترجم محترم در 18 شعبان 1326 ق در سبزوار متولد و مادر ايشان صبيه حاج سيد عبدالجواد قوچانى كه از تجار مشهور سبزوار بوده اند مى باشد.

در سال 1327 ق والد ايشان كه در بين به سبزوار آمده بودند مجددا مراجعت به عراق و مترجم را نيز با خود بردند و تا 1340 ق در كاظمين مشرف و تحصيلات معموله را نموده سپس به كربلا مشرف و به درس مرحوم حاج شيخ على شاهرودى و آقا شيخ محمدحسين قفقازى لنكرانى حاضر چنانكه در خلال هفته در بغداد رفته و از محضر مرحوم آيت اللَّه سيد هبةالدين شهرستانى راجع به شرح احاديث مشكله استفاده نموده و در سال 1344 ق به دستور والدش به سبزوار مراجعت و از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسين مجتهد (بزرگ) استفاضه نموده تا در شب 18 ماه رمضان 1350 ق در جوانى فوت نموده و در قبرستان سبزير در مقبره مدفون شده اند و از ايشان تأليفاتى به نامهاى زير مانده است.

1- خير التحف فى جواز السجود على الاجر والخزف

2- رساله مختصرى كه بطبع رسيده

3- مقاله اى درباره ابن العلقمى بما هو برى منا

4- علم العقود مختصر كه در مجله غرب العرب بطبع رسيده

5- تاريخ طوس او المشهد الرضوى

6- نابغة العراق او هبةالدين شهرستانى با اجازه روايتى از آن مرحوم بطبع رسيده

7- مؤلفوا علماء العصر يا حديقةالزهر در تراجم مؤلفين از علماء عصر

8- انيس الاعلام و جليس الادباء در كشكول و مطالب

متفرقه

9- محكم البرهان فى اعجازالقران.

آن مرحوم اجازه روايتى از علماء اعلام مانند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر بيرجندى و آيت اللَّه حاج ميرزا هادى خراسانى و محدث قمى و حاج سيد عبداللَّه بوشهرى و ميرزا على اردوبارى و آقا ميرزا محمود شريعتمدار تهرانى و حاج سيد عبداللَّه برهان و والد مكرم خود داشته اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

علوي فاضل، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: روان پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

علوي فرد، يحيي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يحيي علوي فرد

محل تولد : بجنورد

شهرت : عموعلوي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/9/21

زندگينامه علمي

يحيي علوي فرد

يحيي علوي فرد در سال 1352 در روستاي باغچق از توابع شهرستان بجنورد به دنيا آمد . سال هاي ابتدائي مدرسه را در روستاي محل زندگي گذراند و در سال 1366 وارد حوزه علميه بجنورد شد . او بعد ها به مشهد رفت و در سال 1374 وارد حوزه علميه قم شد . علوي فرد از همين زمان به صورت جدي وارد عرصه شعر كودك و نوجوان شد . او در جلسات هفتگي شعر مركز تربيت مربي كودكان و نوجوانان با مديريت آقاي تقي متقي شركت كرد . علوي در سال 1377شروع به درس خواندن در رشته روان شناسي در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) كرد . همچنين در همين سال همكاري خود را با مطبوعات كودك و نوجوان آغاز كرد . نتيجه كار او تا كنون چاپ صد ها قطعه شعر ، نقد ادبي و نثر در مجلات كودك و نوجوان است .

علوي برخلاف بيشتر شاعران كودك و نوجوان سعي مي كند به قالب چهارپاره بسنده نكند و در قالب هاي غزل و شعر نيمايي نيز فعاليت دارد . او همچنين به صورت پراكنده شعر بزرگسال نيز مي گويد كه در نشريات مختلف به چاپ رسيده است .

عناوين و افتخارات

علوي در سال 1380 در پنجمين جشنواره دو سالانه مطبوعات كودك

و نوجوان در رشته شعر رتبه اول را به دست آورد .

همچنين در سال 1381 در جشنواره شعر دانشجويان شاهد رتبه دوم شعر بزرگسال را كسب كرد .

او در سال 1382 ليسانس روان شناسي گرفت . همچنين در اين سال يكي از شش نامزد دريافت جايزه در ششمين جشنواره مطبوعات كودك و نوجوان بود .

در سال 1383 از سوي سازمان صدا و سيما، نويسنده برگزيده گروه كودك و نوجوان معرفي شد .

در سال 1387 در مقطع كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه قم قبول شد و در اين سال در جشنواره هنر آسماني (طلاب سراسر كشور) در بخش كودك و نوجوان مقام اول را به دست آورد. از شاعران برگزيده شعر فجر در استان قم بود . همچنين كتاب نوآوري اين است برگزيده ششمين جشنواره كتاب فصل در سال 1387شد.

فعاليت ها

علوي در كنار سرودن شعر ، نقد ادبي را جدي ترين فعاليت خود مي شمارد . او در اين زمينه با مجلاتي مثل كتاب ماه كودك و نوجوان و ماهنامه سلام بچه ها همكاري جدي تري دارد كه بعضي از اين نقد ها با اسم مستعار (ي. باغچقي) به چاپ مي رسد . او مقالات آموزشي در زمينه شعر و نثر ادبي را در مجلات انتظار نوجوان و ماهنامه مليكا با اسم مستعار (عموعلوي) ارائه مي كند . كتاب هاي چاپ شده از او عبارتند از :

فصل ها زيبايند1385

بهار ماندني 1387 (تقدير شده اولين جشنواره آخرين منجي)

نوآوري اين است 1387(برگزيده ششمين دوره كتاب فصل)

محمد دوباره مي آيد (زير چاپ)

و...

يكي از جدي ترين فعاليت

هاي علوي در كنار سرودن شعر و نقد ادبي ، تدريس زيبا نويسي ، مخاطب شناسي در ادبيات كودك و نوجوان، سرود دانش آموزي، و اداره جلسات نقد كارگاهي ادبيات كودك و نوجوان در قم مي باشد . سابقه تدريس او در مراكز زير صورت گرفته است :

تدريس و نقد شعر در انجمن ادبي شاهد استان قم از سال 1378 تا 1382

تدريس و نقد شعر در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره در سال 1382

تدريس سرود دانش آموزي در دانشگاه قم در سال تحصيلي 1382-1383

تدريس و نقد شعر كودك و نوجوان در مركز تربيت مربي كودكان و نوجوانان از سال 1382 تا 1386

تدريس و نقد شعر كودك و نوجوان در حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي قم در سال 1385

و...

او هم اكنون در مقطع فوق ليسانس زبان و ادبيات فارسي مشغول به تحصيل است . عضو تحريريه ماهنامه سلام بچه هاست از سال 1384 دبير بخش ماهنامه انتظار نوجوان است و به مدت 5 سال سردبير ماهنامه قاصدك بود . (ماهنامه قاصدك در مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما براي برنامه سازان كودك و نوجوان به چاپ مي رسد .)

علوي قزويني، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على علوي قزويني

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

حجه الاسلام سيّد علي علوي قزويني فرزند مرحوم آيت الله حاج سيّد جواد علوي قزويني ره در سال 1342 هجري شمسي در شهرستان قزوين در يك خانواده اصيل و ريشه دار علمي متولد شد پدر و اجداد نامبرده همگي از علماء و دانشمندان

عصر خود بشمار مي رفتند، جد پدري وي مرحوم علامه سيد علي موسوي قزويني (متوفي 1298 ه.ق) از فقها و اصوليين نامدار قرن سيزدهم هجرى، و صاحب تاليفات فراوان در فقه و اصول مي باشد از جمله حاشيه معروف وي بر قوانين الاصول ميرزاي قمي است. او خواهر زاده مرحوم سيد ابراهيم موسوي قزويني صاحب ضوابط الاصول مي باشد. حجه الاسلام علوي پس از اتمام تحصيلات مقطع ابتدايي و راهنمايى، همزمان با تحصيل در دوره متوسطه دروس مقدماتي علوم ديني را در نزد والد بزرگوار خود فرا گرفت و پس از اخذ ديپلم رياضي فيزيك در سال 1360 وارد حوزه علميّه قزوين شد و در نزد اساتيد آن حوزه به تحصيل علوم اسلامي (فقه، اصول، فلسفه) پرداخت.

اهم اساتيد وي درحوزه علميّه قزوين در زمينه هاي فقه و اصول عبارتند از مرحوم آيت الله ميرزا عبدالرحيم سامت قزوينى، آيت الله مرحوم شيخ محمد مظفرى، مرحوم آيت الله شيخ محمود شريعت مهدوي و در فلسفه (منظومه سبزواري) نيز از محضر حكيم متاله آيت الله شيخ محمد حسين اويسي قزويني بهرمند گرديد. وي در سال 1363 براي تكميل تحصيلات خود رهسپار حوزه علميه قم شد و از محضر آيات و اساتيد اين حوزه بهره هاي فراوان برد و بالاخص در درس خارج اصول حضرات آيات سيّد محمّد روحاني (ره)، سيّد محمود هاشمي شاهرودى، وحيد خراسانى، و نيز از درس خارج فقه حضرات آيات منتظرى، شبيري زنجانى، تبريزي و فاضل لنكرانى بهره مند گرديد، همچنين دروس عالي فلسفه و عرفان (اشارات، اسفار، مصباح الانس) را در محضر حضرات آيات: انصاري شيرازى، حسن زاده آملي و حاج آقا محمد

شاه آبادي تلمذ نمود.

ايشان از برخي اساتيد خود از جمله حضرات آيات شبيري زنجانى، فاضل لنكرانى، و نيز آيت الله سيستاني مفتخر به اخذ اجازه روايت و امور حسبيه است او همچنين به مدت 8 سال توفيق مراوده و درك محضر عرفاني و اخلاقي عارف كامل مرحوم آيت الله علامه سيّد محمّد حسيني تهراني را يافت. ايشان همزمان با تحصيلات علوم اسلامي به تحصيلات دانشگاهي نيز همت گمارد و در سال 1362 در مقطع كارشناسي رشته حقوق دانشگاه تهران پذيرفته و در سال 1366 با احراز رتبه ممتاز و اخذ لوح تقدير فارغ التحصيل شد و در همان سال در مقطع كارشناسي ارشد حقوق خصوصي دانشگاه شهيد بهشتي پذيرفته و در اسفند ماه سال 1369 از اين دانشگاه فارغ التحصيل گرديد، و در سال 1382 دكتري حقوق خصوصي دانشگاه تهران ارتقاء يافت نامبرده در سال 1370 به عضويت هيئت علمي دانشگاه تهران (گروه حقوق _ پرديس قم) در آمد و تاكنون در اين دانشكده و نيز دانشگاه مفيد قم در رشته هاي حقوق مدنى، فقه به امر تدريس اشتغال دارند ايشان با برخي مراكز تحقيقاتي از جمله مركز فقهي تحقيقات قوه قضائيه، پژوهشكده فقه و حقوق دفتر تبليغات حوزه علميّه قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، بنياد دايره المعارف جهان اسلام، دانشگاه مفيد و ... همكاري علمي داشته است و نيز مسئوليت مشاوره پايان نامه هاي تعدادي از دانشجويان كارشناسي ارشد رشته حقوق را نيز بر عهده داشته است. وي با برخي از زبان هاي خارجى، عربى، انگليسى، فرانسه نيز آشنايي دارد. مقالات و تحقيقات متعددي نيز از ايشان به چاپ رسيده است.

علوي قزويني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد

محمدباقر بن ابى تراب بن مرتضى الحسينى القزوينى عالمى جليل و دانشمندى متقى و پارسا فقيهى عابد و ناسكى زاهد از علماء محترم حوزه علميه قم بوده است

وى در سال 1291 ق در قزوين متولد شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح در سال 1319 مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيتين علمين كاظمين علامه يزدى صاحب (عروة) و آخوند خراسانى صاحب (كفايه) استفاده نموده و در سال 1332 مراجعت به قزوين نموده و قيام به وظائف دينى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و غيره داشته تا سال 1342 ق كه به قم منتقل و به امر مرحوم آيت اللَّه العظمى حائرى (مؤسس) حوزه علميه در نشييد حوزه همكارى و تشويق محصلين علوم دينيه نموده و در مسجد بالاسر حضرت معصومه و مسجد عشقعلى اقامه جماعت داشته و هم تدريس بعضى از متون فقهى نموده تا در 28 صفر 1364 قمرى بعد از كسالت ممتد بدرود حيات گفته و در مسجد بالاسر نزديك قبر مرحوم آيت اللَّه حائرى مدفون شده است.

نگارنده گويد: مرحوم آقاى قزوينى از عباد و زهاد علمائى بودند كه توفيق زيارتشان را يافتم نسبت بحقير محبتى داشته و همواره تشويقم بتحصيل علم و تهذيب اخلاق مى فرمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علوي گرگاني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد محمد على علوى حسينى گرگانى : خاندان :

پدر بزرگوار ايشان، آيت اللَّه آقاى حاج سيد سجاد علوى گرگانى - طاب ثراه - نخستين شخصيت علمى منطقه »گرگان و دشت« و از مشهورترين علماى استان مازندران به شمار مى رفت. وى در سال 1322ق در يكى از روستاهاى گرگان - النگ - در خانه آقا

سيد قاسم - كه مردى دائم الذكر و متهجد و مؤمن و متدين بود و پسر دار نمى شد و با توسلات و ادعيه و اذكار فراوان، خداوند اين پسر را در 65 سالگى اش بدو بخشيد و پس از چند سال هم چشم از جهان فرو بست - به دنيا آمد. در حاليكه نوجوان بود، تندباد اجل، گوهر پدر و مادرش را به فاصله سه روز از كَفَش ربود و سرپرستى وى را مرحوم آيت اللَّه حاج ملا محمد هاشم كبير كردكويى به عهده گرفت و مقدمات و ادبيات و بخشى از علوم دينى را از او آموخت. در سال 1344ق، به مشهد مقدس عزيمت نمود و نزد اساتيد بنامِ حوزه علميه آن شهر مانند حضرات آيات: ميرزا مهدى اصفهانى، ملا هاشم خراسانى، فاضل بسطامى و اديب نيشابورى اوّل، سطوح عاليه را فرا گرفت. در 1347ق به حوزه علميه قم مهاجرت كرد و در محضر آيات عظام: حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى، حاج شيخ محمد على حايرى قمى، حاج ميرزا محمد فيض قمى، حاج شيخ ابوالقاسم قمى، ميرزا محمد على شاه آبادى و ميرزا محمد ثابتى همدانى - قدس اللَّه اسرارهم - زانوى ادب به زمين زد و فقه و اصول و حكمت و كلام را فرا گرفت در سال 1353 ق، به توصيه استاد بزرگوارش آيت اللَّه حايرى يزدى به نجف اشرف رفت و مبانى علمى خويش را نزد آيات عظام: سيد ابوالحسن اصفهانى، شيخ محمد كاظم شيرازى، محقق اصفهانى و آقا ضياء عراقى استوار ساخت و سخت مورد توجه آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى قرار گرفت و همزمان به تدريس سطوح عاليه پرداخت )كه از جمله شاگردانش

در نجف، حضرات آيات: شيخ محمد ابراهيم و شهيد شيخ مرتضى بروجردى - فرزندان آيت اللَّه العظمى حاج شيخ على محمد بروجردى - ، و حاج ميرزا على محدث زاده و حاج ميرزا محسن محدث زاده - فرزندان محدث بزرگوار حاج شيخ عباس قمى)ره( و مرحوم شهيد نواب صفوى بودند( وى، پس از 12 سال اقامت در نجف، بنا به تقاضاى فراوان مردم گرگان از آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى و امر معظم له، در 1365ق رهسپار ايران شد و در حوزه علميه قم رحل اقامت افكند و به تدريس سطوح عاليه فقه و اصول پرداخت )كه از جمله شاگردانش مرحوم آيت اللَّه حاج آقا شهاب اشراقى بوده است(. پس از چندى، با اصرار مردم متدين گرگان و امرِ آيت اللَّه العظمى بروجردى، در 1366ق به گرگان بازگشت و به اقامه جماعت و تبليغ دين )در مسجد جامع(، تدريس علوم دينى )در مدرسه عماديه( - كه از جمله شاگردانش فهرست نگار مشهور مرحوم استاد محمدتقى دانش پژوه، و فرزندان بزرگوارش، و حضرات آيات: طاهرى گرگانى و جناتى شاهرودى بوده اند ، بناى حسينيه ها و مساجد و امامزادگان )كه تعداد آنها به 200 بنا مى رسد(، تفسير قرآن - كه چهار بار آن را به صورت كامل تفسير نمود - و گره گشايى از مشكلات مردم و حلّ و فصل امور عامه پرداخت. وى به واسطه دارا بودن ملكات فاضله اخلاقى و مقام علم و دانش و تقوا، و بيان شيوا در مواعظ و نصايح و تفسير قرآن، مورد توجه علما و مردم آن منطقه - از شيعه و سنّى - قرار گرفته و در فقه و تفسير و اخلاق، گوى سبقت را از همگنان ربوده

بود. او در پنجم ربيع الثانى 1407ق بدرود حيات گفت و جهانى از علم و معرفت را با خود به خاك برد.(1) فرزندان ايشان، به غير از آيت اللَّه العظمى علوى، حجج اسلام آقايان حاج سيد محمدحسن و حاج سيد محمد حسين علوى مى باشند و دامادهاى معظم له نيز حضرات آيات: حاج سيد حبيب اللَّه طاهرى گرگانى و حاج سيد حسن سبط احمدى مى باشد. والده ماجده معظم له، صبيه مرحوم آقا شيخ على اصغر مؤيّد الشريعه شاگرد و محرّر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد حجت كوهكمرى، داماد مرحوم حجةالاسلام ملا محمود زاهد قمى(1325 - 1266) (2ق( نماينده مردم قم در اولين دوره مجلس شوراى ملّى - در زمان مشروطيت - و همشيره زاده مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى قمى بوده است. ابوالزوجه آيت اللَّه العظمى علوى هم، اديب نامى قم، شارح و ناظم نهج البلاغه و شاعر اهلبيت - عليهم السلام - مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد على انصارى قمى(1405 - 1328) (3ق( - صاحب كتابهاى متعدد در دفاع از حريم تشيع - بوده است كه او و برادرانش حضرات آيات: حاج شيخ مرتضى، حاج شيخ احمد و حاج شيخ محمود انصارى، همه از مشاهير علما و خطباى قم و نجف اشرف بوده اند.

ولادت :

آيت اللَّه العظمى علوى، در خجسته ايّام ولادت با سعادت حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها در سال 1359ق )خرداد 1318 ش( در نجف اشرف، در بيت فضيلت و تقوا زاده شد. اين ولادت، موجى از شادى و سرور در دل پدر بزرگوارش برانگيخت، چه تا آن زمان چند پسر براى وى متولد شده بودند امّا همگى در همان كودكى، از

دنيا رفته بودند. لذا وى به ساحت مقدس اميرالمؤمنين عليه السّلام متوسل شد و از آن حضرت، درخواست فرزندى عالم و صالح نمود.

روياي صادقه :

آيت اللَّه حاج سيد سجاد علوى، شبى در عالم خواب به محضر اميرمؤمنان عليه السّلام مشرّف شد و حضرت، بدو مژده ولادت پسرى را در آينده نزديك داد و از او خواست تا فرزندش را به نام »على« نامگذارى نمايد. هنگامى كه اين پسر به دنيا آمد، پدرش براى رعايت استحباب او را بنام »محمد« و براى قولى كه به اميرالمؤمنين عليه السّلام داده بود، او را به »على« نامگذارى كرد. پدرش، بارها بدو مى گفت: محمدعلى! تو با ديگر برادرانت تفاوت خواهى داشت و در آينده به مقامات عاليه خواهى رسيد. چون تو را با توسل به ذيلِ عنايت اميرالمؤمنين، از خدا گرفته ام. معظم له، در دامان پاك پدر و مادرش - رحمةاللَّه عليهما - باليد و پرورش يافت و بسيارى از مسائل دين و خواندن و نوشتن را در محضر پدرش بياموخت.

تحصيلات :

آيت اللَّه العظمى علوى، هفت ساله بود (1365ق( كه همراه پدر بزرگوارش به ايران باز آمد و به قرائت قرآن مجيد و آموختن نصاب و حساب و گلستان و پس از آن به يادگيرى فنون ادب و علوم عرب نزد ايشان پرداخت. نخست، ادبيات و مغنى و مطوّل و بخشى از شرح لمعه را نزد والدش بياموخت و در سنّ شانزده سالگى (1374ق(، همراه با معظم له و گروهى از همشهريانش به زيارت عتبات عاليات، بيت اللَّه الحرام و بيت المقدس و شامات نائل آمد )و در طول مسير به بازگويى مسائل شرعى و خواندن كتابهاى دينى براى كاروانيان مى پرداخت(،

در بازگشت از سفر حج، قصد ماندن و تحصيل در حوزه علميه نجف اشرف را داشت كه مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم)ره( )در زمانى كه به ديدار پدر بزرگوارش آمده بود، و از قصد ايشان آگاه شد( فرمودند: اگر ايشان در حوزه علميه قم به تحصيل بپردازد بهتر است، چون حوزه قم واجد دو ويژگى است: فنّ تدريس و فنّ سخنورى، شخصى كه در آن حوزه تحصيل نمايد هر دو را فرا مى گيرد، هم درس مى خواند و هم درس مى دهد و هم به تبليغ دين مى پردازد، و لذا رهسپار حوزه علميه قم شد و در محضر درس اساتيد بزرگ همانند حضرات آيات: مجاهدى تبريزى، سلطانى طباطبايى و ستوده اراكى، زانوى ادب به زمين زد و باقيمانده سطوح را فرا گرفت و اين همه، 4 سال به طول انجاميد. )كه نشانگر استعداد بسيارش در كسب معلومات و ضبط محفوظات است(.

اساتيد :

معظم له، در خلال تحصيل خويش توفيق يافت از دانش سرشار استوانه هاى علم و فقاهت، توشه ها برگيرد و مبانى علمى اش را استوار سازد. آنان عبارتند از: 1. زعيم بزرگ شيعه آيت اللَّه العظمى بروجردى، كه سه سال از درس فقه ايشان بهره برد. 2. رهبر كبير انقلاب آيت اللَّه العظمى امام خمينى، كه هشت سال از درس اصول ايشان استفاده كرد. 3. آيت اللَّه سيد محمد محقق احمدآبادى يزدى - مشهور به محقق داماد - كه دوازده سال از درس فقه و اصول وى بهره برد. 4. آيت اللَّه العظمى سيد محمدرضا موسوى گلپايگانى. 5. آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى. 6. آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى اراكى. 7. آيت اللَّه حاج آقا مرتضى حايرى يزدى - كه مدّت 15 سال در

درس فقه ايشان شركت جُست و مورد توجه فراوان معظم له بود. همچنين، معظم له در ايام تعطيل حوزه علميه قم در فصل تابستان به مدت هفت سال، به نجف اشرف مى رفت و علاوه بر زيارت عتبات عاليات، به درس علماى بزرگ نجف رفته و از آنان بهره ور مى شد. ايشان عبارتند از آيات عظام: امام خمينى، آقاى خويى، آقاى شاهرودى و ميرزا باقر زنجانى قدّس اللَّه اسرارهم.

تدريس :

استاد معظّم آيت اللَّه العظمى علوى مدظلّه العالى، عمر پر بار خويش را به تأليف و تدريس و تبليغ دين گذرانيده است. ايشان از همان اوانِ تحصيل، به تدريس كتب ادبيات و سطوح پرداخت. (1334ش( بارها سيوطى و مغنى و مطوّل، شرح شمسيه و شرح نظّام را تدريس كرد و در همان زمانِ نوجوانى (16 سالگى( كتاب »كشف الغاشية عن وجه الحاشيه« را تأليف نمود. از سال 1382 ق به تدريس سطوح )معالم، قوانين، شرح لمعه و شرح تجريد( و سطح عالى )رسائل، مكاسب و كفايه و شرح منظومه( پرداخت و گاه روزانه، چهار درس را تدريس مى كرد و درسهايش، در زمره معروفترين و چشمگيرترين درسهاى حوزه علميه قم بود. يكى از مورخين حوزه علميه قم - بيش از 30 سال پيش (1350ش( درباره ايشان، نوشت: معظم له از فضلاء و مدرّسين و اساتيد سطوح عالى حوزه علميه است، كه به زيور علم و تقوا و متانت و بزرگوارى آراسته است.(4) جناب استاد، در سال 1405ق بود كه بنا به تقاضاى گروهى از فضلاء تدريس خارج فقه )بر اساس كتاب شرايع الاسلامِ ابوالقاسم نجم الدين جعفرِ محققِ حلّى( را آغاز كرد و تاكنون كتابهاى: طهارت و زكات

را به پايان برده و هم اكنون شرح كتاب صلاة را ادامه مى دهند و همزمان خارج اصول را نيز بر پايه كفاية الاصول آغاز نمود كه دوره كامل آن 15 سال به طول انجاميد و به پايان رسيد و هم اكنون دومين دوره آن، آغاز شده است. وى در طول 40 سال تدريس خويش، فضلاى بى شمارى را از سرچشمه زلال علوم اهلبيت عليهم السلام، بهره مند ساخته كه بسيارى از آنان، هم اينك در شهرهاى مختلف و سمَتهاى گوناگون مانند: تدريس در حوزه و دانشگاه، امامت جمعه و جماعت، قضاوت و نمايندگى مجلس به خدمت به اسلام و مسلمين اشتغال دارند.

تبيلغ دين :

قرآن مجيد، يكى از وظايف فقيهان و عالمانِ دين را انذار مردمان و تبليغ رسالات خداوند بر مى شمرد. آيه شريفه »نَفْر« وظيفه يكايك انديشمندان را تعيين نموده و آن »ابلاغ تكليف« است. آيت اللَّه العظمى علوى هم بر طبق عمل به وظيفه خويش، از همان اوان طلبگى اش به تبليغ دين پرداخت و ساليان فراوان در ايام ماه مبارك رمضان و محرّم و صفر بر مسند وعظ و ارشاد تكيه زده و هزاران نفر را با بيان شيوا و سخنان زيباى خويش از آبشخور علوم اهلبيت - عليهم السلام - سيراب نموده است و اين شيوه پسنديده، حتى پس از مرجعيت معظم له ادامه دارد. ايشان، به جز اين ايام، ساليان فراوان، قبل از رسيدن به مرجعيت (18 سال متمادى( در گرما و سرما، در تابستان و زمستان هر پنجشنبه و جمعه به تهران مى رفت و پيرامون معارف دين در مسجد فاطميه سخن مى گفت و در همين راستا، هيئت محترم وحدت فاطميه و صندوق قرض الحسنه آن

را هم تأسيس نمود و همزمان به تدريس شرح منظومه و شرح تجريد و اصول اعتقادات به گروهى از اساتيد دانشگاه و دانشجويان محترم مى پرداخت.

شيوه تدريس :

درس معظم له از ملاحت گفتار، تتبع اقوال و دقّت و بررسى آنها، تحقيق مبسوط در روايات )فقه الحديث( و جمع بين اخبار متعارضه و بررسى رجال حديث برخوردار است. ايشان، با نظر افكندن در كتابهاى متداول و غير متداول )همانند: غنائم الايام ميرزاى قمى، وسيلة المعاد ملا اسماعيل عقيلى نورى، جامع المدارك آيت اللَّه خوانسارى( و نقد و بررسى آنها و كاويدن ادلّه، سرانجام قولى را برگزيده، كه گاه اين سخن با سخنِ ديگر فقيهان منطبق بوده و گاه متفرّد است. ايشان، به حضور منظّم و بدون تعطيل در ايّام درسى و سرِ ساعت، بدون اندكى تأخير - مقيّد بوده، و در روزهاى چهارشنبه به شرح و توضيح حديثى از فرمايشات پيامبر اكرم)ص( مى پردازد - و اگر روزى چهارشنبه، تعطيل باشد اين كار را در روز پيشين آن انجام مى دهد - و از اين رهگذر تاكنون به شرح وصاياى رسول خدا)ص( به اميرالمؤمنين عليه السّلام، ابوذر غفارى و عبداللَّه بن مسعود توفيق يافته است. )كه شرح وصاياى پيامبر اكرم)ص( به ابوذر به نام انوار اخلاقى »ره توشه پارسايان« چاپ رسيده است(. معظم له در طول درس، به يكايك پرسشها و اشكالات - هر چند سست و بى پايه - شاگردان خود گوش فرا داده و با خوشرويى و اخلاق حسنه به پاسخ آنها مى پردازد و از شاگردان سخت كوش خويش به شايستگى تقدير به عمل مى آورد و بر فراز منبر تدريس، از آنان احترام مى نمايد. ايشان در خلال درس، نيز به ذكر مطالب

مناسب از تاريخ و تفسير و رجال و مواعظ نيز پرداخته و درسش، آميزه اى از مطالب گرانقيمت و ارزشمند است، كه نتيجه ساليان فراوان مطالعات مختلف و تجربه هاى بسيار معظم له مى باشد.

مرجعيّت :

معظم له، يكى از چهره هاى مشهور علم و تقوا و فقاهت در حوزه علميه قم بوده و در زمان مرجعيت آياتِ عظام و مراجع تقليد پيشين، چشمهاى بسيارى به سويش دوخته شده بود، پس از ضايعه وفات آنان بود كه بسيارى از مردم مؤمن و متدين - به ويژه اهالى مازندران و گيلان - از جنابش تقاضاى رساله عمليه نمودند، كه معظم له در سال 1412ق، فتاواى خويش را در اختيار همگان قرار دادند - كه به زبانهاى عربى و اردو نيز ترجمه شده - و بسيارى از مؤمنان در داخل و خارج كشور تقليد ايشان را پذيرفته و بخشى از شهريه طلّاب حوزه علميه قم، همه ماهه توسط ايشان پرداخت مى گردد

تاليفات :

استاد بزرگوار ما، آيت اللَّه العظمى علوى به جز تدريس منظّم فقه و اصول )كه صدها نوارِ آن موجود است(، تبليغ و ترويج شعائر دينى، پرورش شاگردان فراوان و راهنمايى مردمان و مقلّدان، داراى تأليفات متعدد فقهى، اصولى، حديثى و رجالى است، كه نام آنها عبارتند از: الف. آثار چاپى: 1. توضيح المسائل )به اردو ترجمه شده است(. 2. اجوبة المسائل يا پاسخ به جديدترين استفتائات (2 ج(. 3. مناسك حج. )آداب، اعمال و استفتائات حج(. 4. منهج الصالحين )رساله توضيح المسائل عربى(. 5. منهج الناسكين )مناسك حج عربى(. 6. نورالهدى )تعليقه بر عروة الوثقى(. 7. المناظر الناضرة في احكام العترة الطاهرة )ج 1. بخشى از كتاب الطهارة(. 8

. تعليقه بر تحريرالوسيله (2 ج، چاپ مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى)ره((. 9. گلچينى از انوار اخلاقى )برگزيده درس اخلاق روز چهارشنبه(. 10. ره توشه پارسايان، انوار اخلاقى )ج 1، شرح وصاياى پيامبر اكرم به ابوذر غفارى(. 11. توحيد از ديدگاه علم )يكى از سخنرانى هاى معظم له(. ب. آثار غير چاپى: 1. المناظر الناضرة )ج 2 تا 10. شرح مفصّل ابواب طهارت، صلاة و زكات شرايع الاسلام(. 2. لئالى الاصول (10 جلد. از مباحث الفاظ تا پايان استصحاب(. 3. زبدة اللئالى - تلخيص كتاب فوق. 4. القواعد الفقهية )قاعده هاى: ضمان، لا ضرر، تقيه، عدالت، ميسور و اصالة الصحة(. 5. رساله در فروع علم اجمالى. 6. رساله در تعادل و تراجيح. 7. رساله در اجتهاد و تقليد. 8 . تقريرات درس فقه آيت اللَّه العظمى بروجردى )بحث: طهارت و قضا(. 9. تقريرات درس فقه آيت اللَّه محقق داماد )كتاب صلاة وحج(. 10. تقريرات درس فقه آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى )كتاب طهارت(. 11. تقريرات درس فقه آيت اللَّه اراكى )بحث صلاة الجمعة(. 12. تقريرات درس فقه آيت اللَّه حاج آقا مرتضى حايرى )كتاب طهارت و خمس(. 13. تقريرات درس اصول آيت اللَّه العظمى امام خمينى )از بحث مقدمة واجب تا آخر قطع و ظن(. 14. تقريرات درس اصول آيت اللَّه محقق داماد )دوره كامل(. 15. تعليقه بر وسيلة النجاة. 16. تعليقه بر منهاج الصالحين. 17. كشف الغاشية عن وجه الحاشية )توضيح مشكلات حاشيه ملا عبداللَّه، اولين تأليف معظم له(. 18. نورالبيان فى تفسير القرآن. 19. طبقات الرجال. 20. ره توشه پارسايان انوار اخلاقى )ج 2 و 3. شرح وصاياى پيامبر اكرم به اميرالمؤمنين و عبداللَّه بن مسعود(.

بناهاي ماندگار:

آيت اللَّه العظمى علوى، احداث

و بنياد بناهاى خيريه و عام المنفعه را وجهه همّت خويش ساخته و تاكنون در ساختمان - كلّى يا جزئى - چندين بناى خير، نقش اساسى و سهم چشمگير داشته است. معظم له، علاوه بر اجازه مصرف بخشى از وجوه شرعيه براى احداث بناهاى عام المنفعه، خود نيز به بنيادِ مسجد، حسينيه، درمانگاه و صندوق قرض الحسنه در نقاط مختلف اقدام فرموده است. تعمير بخشى از مسجد جامع گرگان، تأسيس و تعمير چند مسجد در گرگان و روستاهاى اطراف، مسجد اعظم(5) و درمانگاه آيت اللَّه حاج سيد سجاد علوى در روستاى النگ، حسينيه سيّدالشهداء در مهدى شهر سمنان، صندوق قرض الحسنه و هيئت محترم »وحدت فاطمية« در خيابان هفده شهريور جنوبى )تهران( - از آن جمله است. همچنين دفتر معظم له در قم و مشهد مقدس، در ايّام ولادت و شهادتِ ائمة اطهار - عليهم السلام - و روزهاى پنجشنبه هر هفته، شاهد برگزارى مجالس معظم و با شكوهى است كه خطبا و وعاظ محترم پيرامون معارف شيعى و احياى امر اهلبيت عليهم السلام، به سخنرانى مى پردازند و نام و ياد اهلبيت عصمت و طهارت را گرامى مى دارند. خداوند بر دوامِ توفيقات و صحّت و خدمات ايشان بيافزايد و به آمال و مقاصدش در اجراى فرامين الهى، جامه عمل بپوشاند.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

1) آثار الحجة 342/2؛ گنجينه دانشمندان 415 - 413/6؛ آينه دانشوران /272؛ مجله مسجد، ش 35، ص 87 - 82.

2) رجال قم/162؛ گنجينه دانشوران /203؛ گنجينه آثار قم 371/1؛ اختران تابناك، ج 2، ص 196.

3) گنجينه دانشمندان 343 - 339/2؛ اثرآفرينان 321/1؛ سخنوران نامى معاصر 404 - 401/1؛ مؤلفين كتب چاپى 192/4؛ الذريعه 108/9 و 1000؛ كتابنامه حضرت زهرا

/28 - 23؛ فرهنگ رجال و مشاهير 186-185/2.

4) گنجينه دانشمندان )شريف رازى(، ج 2، ص 206؛ اختران تابناك )محلاتى(، ج 2، ص 196.

5) اين مسجد عظيم - كه در نوع خود بى نظير است و در آن نواحى به سان گوهرى مى درخشد - در سال1350ش ساخته شد. ماده تاريخ ساختمان آن را مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ محمدعلى انصارى قمى چنين سروده است:

اين مسجد اعظم كه درش بر همه باز است

ستوار چو كعبه كه در مُلك حجاز است

از همت مردان خدا طى شد و تاريخ

تا روز جزا قبله گه اهل نماز است (1390ق(

علوي گنابادي، سلمان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سلمان علوي گنابادي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/10/1

زندگينامه علمي

متولد 1358

ورود به حوزه علميّه 1373

پس از آشنايي با انجمن شعر و قصّه قم مطالعات ادبي من جلوه جدي تري به خود گرفت. و از آن پس در محافل ادبي سراسر كشور و سمينارها و همايش هاي شعر دعوت شدم و در كنار استاد بزرگ خودم جناب زكريا اخلاقي به عنوان شاعران حوزوي سعي بر اين داشتيم كه رسالت حوزوي خويش را از رهگذر شعر و ادبيات در محافل جوان انجام دهيم.

در سال 84-85 خدمت مقام معظم رهبري شرفياب شدم و به فضل الهي اثري كه نزد ايشان ارائه شد مورد تحسين و تأييد معظم له قرار گرفت.

گرچه تا كنون كتاب مستقلي از بنده به چاپ نرسيده لكن در نشريات، و كتاب هايي كه گردآوري شده آثار شاعران است، اشعار و مقالات زيادي تا كنون از بنده به چاپ رسيده است.

پس از ورود بنده به مؤسسه امام خميني (ره)

مطالعات من شكل ديگري به خود گرفت و بيشتر در حوزه فلسفه و كلام متمركز شدم. بالطبع فعّاليّت هاي ادبي نيز كژدار و مريض ادامه دارد لكن از سال 81 ( ورود به مؤسسه) تحقيقاتم را در زمينه فلسفه و كلام جدي تر پي گيري كردم لكن اين فعاليت ها و تحقيقات بيشتر جنبه هاي شخصي داشته كه تا كنون در صدد انتشار آنها نبوده ام.

گاهي نيز تحقيقاتي – نه در اين دو حوزه – داشته ام كه آن نيز جنبه شخصي دارد و در صدد چاپ و انتشارش نبوده ام مثل جايگاه شركت QI در جوامع بين المللي.

علوي مقدم، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1311، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى ادبيات فارسى در سال 1349، تدريس ادبيات فارسى در دانشگاههاى عين شمس قاهره (مصر) و اسلام آباد پاكستان هر كدام به مدت يكسال در سالهاى 1354 و 1367.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادب و فرهنگ اسلامى و ايرانى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 15 پايان نامه دكترا و 30 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 10

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

علوم بلاغى، تحقيقات ادبى، تفسير آيات قرآنى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 97، تعداد مقالات بزبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

ادبى، تفسيرى، نكته هاى بلاغى قرآنى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

علوي مهر، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين علوي مهر

محل تولد : اهواز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

آقاي حسين علوي مهر در تيرماه سال 1342 در شهرستان اهواز در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد و در سنين كودكي به بوشهر مهاجرت مي كند تحصيلات خود را تا ديپلم در همان شهر گذرانده، سپس با وجود اين كه در سالهاي 61 و 62 در كنكور امتحان داده و پذيرفته مي شود اما ترجيح مي دهد دروس حوزه را بخواند. وي جهت ادامه تحصيل راهي حوزه علميه اصفهان شده و ادبيات عرب را در مدت يك سال و نيم در آن حوزه تمام مي كند. سپس براي ادامه تحصيل به شهر مقدس قم هجرت ميكند. از سال 1363 به

ادامه دروس پرداخته و سطوح عاليه را نزد اساتيد بارز آن زمان، از جمله آيات وجداني فخر، اعتمادى، موسوي تهرانى، احمد پايانى، جعفر سبحاني و جوادي آملى به اتمام مي رساند. از سال 1368 در درس خارج آيات عظام مكارم شيرازى، وحيد خراسانى، و ميرزاي تبريزي شركت نموده و در سال 1371 در آزمون ورودي رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن حوزه علميه قم شركت نموده و پذيرفته مي شوند و در سال 76- 75رتبه ممتاز را كسب مي نمايد. و با يك سال مرخصي در سال 1377 سطح چهار را به پايان مي رساند. ايشان دروس تفسير را نزد آيات مكارم شيرازى، جوادي آملى، معرفت، شب زنده دار، خزعلي و محقق داماد و اساتيد ديگر گذرانده است. پس از اتمام دوره در سال 1384 پايان نامه سطح چهار خود را با نام بررسي تفسيري و كلام آيات وحي با نمره عالي دفاع نموده و موفق به اخذ مدرك سطح 4 = دكترا شده است. تاكنون دو كتاب از ايشان با نام روش ها و گرايش هاي تفسيري و تاريخ تفسير و مفسران چاپ شده كه دو كتاب نيز با نام قرآن و دفاع(مبارزه) و بررسي حقيقت و اركان وحي آماده چاپ دارند افزون بر آن بيش از بيست مقاله از ايشان در مجلات كشور منتشر شده است.

علوي نيا، سهراب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سهراب علوي نيا در سال 1322 در كاشان به دنيا آمد. وي ابتدا تحصيلات عالي خود را در رشته فني دنبال كرد ولي دكتراي خود را در رشته فلسفه تحليلي با دريافت بورس از وزارت علوم از دانشگاه ويلز در بريتانيا اخذ

كرد. دكتر علوي نيا تز دكتراي خود را درباره پايگاه معرفت شناختي قضاياي رياضي تدوين كرد. مطالعات ايشان بطور تخصصي آراء و نظريه هاي ويتگنشتاين را در بر مي گيرد. وي به مطالعه روي نظريه مجموعه ها و طبيعت شناسي نظريه اي مجموعه اي علاقه مند است و به كار كردن در فلسفه رياضي و فيزيك تمايل دارد. وي در مرداد ماه سال 1387 بدرود حيات گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

گرايش : فلسفه تحليلي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سهراب علوي نيا در كاشان و در رشته رياضي ديپلم گرفت و بعد به دانشكده فني دانشگاه تهران راه يافت و در سال 1346 با درجه فوق ليسانس در رشته مهندسي شيمي فارغ التحصيل شد. پس از آن كه به عضويت هيات علي دانشگاه تبريز در آمد با بورس وزارت علوم در 1349 به دانشگاه كارل پراگ رفت. اقامت وي در آنجا طولي نكشيد و به علت گرفتاريهاي شخصي به ايران بازگشت. علوي نيا در سال 1353 براي ادامه تحصيل به دانشگاه لندن رفت و در بدفور كالح آن دانشگاه امتحانات ورودي دوره تحصيلات تكميلي (qualifying Course) را با موفقيت گذراند. علوي نيا دكتراي فلسفه تحليلي خود را با بورس وزارت علوم از دانشگاه ويلز در بريتانيا گرفت.

خاطرات و وقايع تحصيل : سهراب علوي نيا در مدتي كه براي ادامه تحصيلات در لندن اقامت داشت ، به رشته شيمي و شغل مهندسي تمايلي نداشت . تا اين كه با آشنايي با عرفاي اسلام، به گمشده خود رسيد. شغل مورد علاقه اش معلمي و رشته مورد نظرش را فلسفه يافت.

استادان و مربيان : سهراب علوي نيا در

لندن دانشجو و شاگرد هاورد ماونس بود كه خود شاگرد رش ريس (Rush Rhess ) دوست و شاگرد وينگشناين بوده است.

زمان و علت فوت : حضور دكتر علوي نيا در انجمن حكمت و فلسفه و گروه فلسفه شهيد بهشتي به عنوان استادي فاضل و خوش برخورد و با اخلاق، حضوري فراموش نشدني است. وي در مردادماه سال 1387 بدرود حيات گفت روحش شاد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سهراب علوي نيا در سال 1346 پس از كسب مرتبه كارشناسي ارشد در رشته مهندس شيمي به عنوان عضو هيئت علمي دانشگاه تبريز پذيرفته شد. در اسل 1349 با بورس وزارت علوم به دانشگاه كارل پراگ راه يافت اما به علت گرفتاري هاي شخصي به ايران بازگشت و در كنسرسيوم سابق نفت و سپس پتروشيمي ايران- ژاپن تا سال 1353 كه براي ادامه تحصيل به دانشگاه لندن رفت، مشغول به كار شد.

فعاليتهاي آموزشي : وي دكتراي فلسفه رياضي خود را از دانشگاه ويلز انگلستان اخذ كرده بود. مين امر باعث شده بود مرحوم علوي نيا به خوبي در حوزه فلسفه علم و فلسفه تحليلي نسبت هاي خاصي برقرار كند و اين در نحوه تدريس و نگاه ايشان به فلسفه تحليلي قابل مشاهده است. او همچنين به همين خاطر در دانشگاه هاي شريف و اميركبير مدتي به تدريس فلسفه علم اشتغال داشت. دكتر علوي نيا از سال 1364 در دانشگاه شهيد بهشتي مشغول به تدريس شد و در دانشگاه هاي تهران، شريف، امير كبير و آزاد به عنوان استاد مدعو تدريس كرده است.

آرا و گرايشهاي خاص : سهراب علوي نيا به اين گفته راس اعتقاد دارد كه «فقط كسي مي تواند

مسائل فلسفي را را درك كند كه پايه محكمي در رياضيات و فيزيك نظري داشته باشد.» دكتر علوي نيا تز دكتراي خود را درباره پايگاه معرفت شناختي قضاياي رياضي تدوين كرد. عنوان اين رساله «راسل، ويتگنشتاين وكواين در جستجوي حقيقت Russell, Quine and Wittgenstein in Pursuit of Truth« است كه به زبان فارسي ترجمه نشده است. دكتر علوي نيا از دو جهت به آرا و نظريه هاي ويتگنشتاين را پرداخته است. اول به سبب شخصيت مذهبي ويتگنشتاين است و دوم دو وجهي بودن فلسفه ويتگنشتاين است كه يك وجه آن متاثر از فرگه وراسل است و وجه ديگر آن نقش شوپنهاور بر فرهنگ و انديشه اوست. جاذبه ديگر ويتگنشتاين را تعارض فكري اين فيلسوف اروپايي با مردان انديشه دوران حاضر مي داند. دكتر علوي نيا فلسفه مذهب و فلسفه اخلاق ويتگنشتاين را نزديك به كانت مي داند. و تمايل اخلاقي وي به كانت و مشابهت هايي كه در اين ميان با كنايات عرفاي اسلام مي ديد، از جذابيت هاي ويتگنشتاين مي داند. دكتر علوي نيا به مطالعه روي نظريه مجموعه ها و طبيعت شناسي نظريه اي مجموعه اي علاقه مند است. و به كار كردن در فلسفه رياضي و فيزيك تمايل دارد. مرحوم علوي نيا اعتقاد داشت تنها صورت مجاز فلسفه، فلسفه تحليلي است و وقتي فلاسفه از مباحثي همچون وجود و عقول عشره و اتحاد عاقل و معقول و نظاير آن بحث مي كنند، يا در مقام شهود و تحققند يا نه! اگر در مقام شهودند، عارف محسوب مي شوند و اگر نيستند پس سخن گفتن در اين مقام نارواست. اين فكر البته مقدمه اش به آراي راسل

برگشت دارد؛ فيلسوفي كه در نظر دكتر علوي نيا بسيار معتبر بود. اما وجه مميزه ديگر اين استاد فقيد فلسفه، روحيه عرفاني وي به شمار مي رفت. او در زندگي شخصي خود سرشار از ذوق و وجد مي نمود و در گرايش هاي عرفاني خود نيز بسيار به اهل جذبه و اصحاب سكر گرايش داشت و باز از آن ميان شيخ فخرالدين عراقي عارف و شاعر قرن هفتم را مي ستود و دوست داشت، به طوري كه در كلاس هاي خصوصي شان بارها لمعات عراقي را تدريس كرده بود و مقالاتي نيز درباره عراقي نوشته بود كه در مجله عرفان ايران چاپ شده است. برخورد وي با عرفان، عملي و شهودي بود، از سر تصنع نبود و درحقيقت به عرفان عملي عشقي سترگ مي ورزيد.

چگونگي عرضه آثار : دكتر علوي نيا جداي از اين تاليفات در حوزه فلسفه تحليلي كه تخصص اش بوده است اثر سترگي چون «درآمدي بر فلسفه تحليلي» اثر جان هاسپرس را نيز ترجمه و تقديم علاقه مندان اين حوزه در ايران كرده بود. كتاب هايي مثل «معرفت شناسي رياضي» و ترجمه كتاب« فلسفه اخلاق» نوشته اتكينسون از ديگر آثار اين استاد مرحوم است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاليف كتاب ماهيت بشر از ديدگاه ويتگنشتاين

2 تاليف معرفت شناسي رياضي

3 ترجمه بخش هاي فلسفه زبان و معرفت شناسي كتاب تحليل فلسفي جان هاسپرس

ويژگي اثر : اين كتاب در سال 1370 ترجمه گرديد.

4 ترجمه درآمدي بر رساله ويتگنشتاين اثر هاوارد ماوس

ويژگي اثر : دكتر علوي

تبار هاورد راعالمي توانا در بيان مطالب دشوار مي داند. دكتر علوي تبار هاورد را معلمي توانا در بيان مطالب دشوار مي داند. و شرح ماونس را ساده ترين شرحي مي داند كه به رساله منطقي- فلسفي ويتگنشتيان نوشته شده استو آن را براي دانشجويان شيوا و گويا مي داند.

5 ترجمه فلسفه اخلاق پرفسور اتكيشون

6 ترجمه كتاب درآمدي به رساله ويتگنشتاين

7 ترجمه كتاب روش هاي منطق كواين

8 مقاله در شعر عرفاني فارسي تا قرن نهم

ويژگي اثر : اين مقاله در مجموعه تحقيقات اسلامي در سال 1366 (با مقدار زيادي غلط چاپي) بچاپ رسيد.

منابع زندگينامه :

1بانك رسانه ها ، روزنامه همشهري ، 6-5-1387، "عمري سرشار از ذوق و جذبه"ا

علوي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جراح، چشم پزشك و استاد دانشگاه، فرزند سيدباشى علوى از تجار بوشهر و بندرعباس، در 1288 متولد شد. بعد از انجام تحصيلات خود در تهران و اخذ درجه ى دكترا در علم طب، به انگلستان رفت و دوره ى تخصصى چشم پزشكى را در آنجا گذرانيد و چندى در بيمارستان هاى آنجا استاژ داد. وقتى به ايران آمد، وارد ارتش شد. در بهدارى بانك ملى ايران رياست بخش چشم پزشكى به او تفويض گرديد. در ارتش درجات نظامى گرفت و سرتيپ شد. مطبى هم در ميدان فردوسى دائر كرد و همه روزه بيماران از شهرهاى مختلف به او مراجعه مى كردند. مانند ساير پزشكان حاذق و استادان دانشگاه، او هم مشغول ثروت اندوزى و جاه و جلال گرديد. در دوره ى شانزدهم كانديداى وكالت

مجلس گرديد. از شهرستان بوشهر انتخاب شد و به مجلس رفت. در مجلس از در مخالفت با رزم آرا درآمد و او را استيضاح كرد. پس از شنيدن پاسخ استيضاح، به وى راى اعتماد داد. علوى در همان مجلس يكى از طرفداران طرح ملى كردن صنعت نفت بود. غير از فراكسيون جبهه ملى كه كارگردان نفت بود، چند نفرى هم در كار ملى كردن نفت دخالت كردند كه يكى از آنها همين دكتر علوى چشم پزشك معروف بود. بعد از انقضاى مجلس شانزدهم، ديگر كانديدا نشد و به شغل وزارت هم نرسيد و در دانشگاه تدريس مى كرد.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

علوي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا حسين فرزند سيد محسن علوي (سبزواري) يكي از اساتيد و علما و محدثين در قرن اخير بود. ميرزا حسين در فقه و اصول و رجال و حديث و حكمت و كلام تبحر و مهارت كامل داشت. ميرزا حسين از شاگردان ميرزاي بزرگ و فاضل اردكاني بود كه خود در تمام فنون علمي، عقلي و نقلي استاد گرديد و سالها از كرسي درس او علما برخوردار بودند. ميرزا حسين سبزواري يكي از اساتيد و مشايخ اجازه به آيت الله شهاب الدين نجفي مرعشي است. او آثاري در فقه و فلسفه و حكمت و رجال از خويش به جا گذاشت و سرانجام در سال 1352 اواسط قرن چهاردهم وفات نمود.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

علوي، خليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دانشكده:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: گوش و حلق و بينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

علوي، سجاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سجاد بن آقا سيد قاسم علوى گرگانى از علماء مبرز و ممتاز معاصر گرگانست.

معظم له در سال 1332 قمرى در قريه (النگ) از قراء كرد كوه گرگان متولد شده و از سن هفت سالگى شروع به تحصيل مقدمات و قرائت قرآن نموده و در سن پانزده سالگى والدين خود را در مدت يك هفته از دست داده و در تحت نظر حجةالاسلام مرحوم ملا محمدهاشم كردكوهى ادامه به تحصيل داده تا سال 1345 قمرى كه به مشهد مقدس رضوى عزيمت و حدود سه سال در آن سامان از مرحوم فاضل بسطامى و اديب بزرگ نيشابورى (ميرزا عبدالجواد) و آيت اللَّه حاج شيخ هاشم و سيد بحرالعلوم و مقدارى مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى غروى اصفهانى استفاده و تكميل ادبيات سطوح عالى را نموده.

و در سال 1347 ق مهاجرت به قم و مكاسب و رسائل و كفايه را در خدمت مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمد همدانى به پايان رسانيده و طهارت شيخ را هم از مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمد فيض قمى فراگرفته و حكمت و فلسفه را از مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمدعلى شاه آبادى استفاده و از درس خارج صلوة مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و درس اصول آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى استفاده نموده و در سال 1353 قمرى با توصيه و تصويب مرحوم آيت اللَّه حايرى (مؤسس حوزه) مهاجرت به نجف و محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه محقق آقا ضياءالدين عراقى استفاده و هم

تدريس سطوح وسطى و عالى نموده تا برحسب تقاضاى اهالى استرآباد و بالخصوص اهل وطن خود و امريه مرحوم آيت اللَّه محقق آقا ضياءالدين عراقى استفاده و هم تدريس سطوح وسطى و عالى نموده تا بر حسب تقاضاى اهالى استرآباد و بالخصوص اهل وطن خود و امريه مرحوم آيت اللَّه اصفهانى مراجعت به ايران و چندى در گرگان و زاده گاه خود اقامت و در سال 1366 ق بقصد توطن به قم عزيمت و در حوزه علميه به تدريس مكاسب و كفايه پرداخته و بعد از چند ماه با اصرار اهالى گرگان و امريه مرحوم آيت العظمى بروجردى به گرگان برگشته و تا حال تحرير در مسجد جامعه به اقامه جماعت و تدريس و خدمات دينى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: آيت اللَّه علوى گرگانى به واسطه داشتن ملكات فاضله اخلاقى و مقام علم و دانش و قدس و تقوا و بيان شيوا و جامع در مواعظ و نصايح و ملاحت سخن در تفسير قرآن مورد توجه قاطبه اهالى گرگان و اطراف آن و محبوبيت بخصوص دارد.

داراى فرزندان برومند و دانشمندى مى باشد كه از باقيات الصالحات و مصداق حديث شريف (او ولد صالح يستغفر له) مى باشند و آنها از اين قرار است.

1- جناب حجةالاسلام حاج سيد محمدعلى علوى كه از مدرسين و افاضل حوزه علميه قم مى باشند و در ج 2 ص 206 ترجمه اجمالى وى گذشت.

2- ثقةالاسلام آقاى آقا سيد حسن علوى كه از محصلين جدى و بارع حوزه علميه و آينده درخشانى دارند.

3- ثقةالاسلام آقاى آقا سيد حسين علوى كه از محصلين جدى و يا برادر مذكورش در حوزه اشتغال بتحصيل و از دانشمندان بزرگ آتيه خواهند بود.

برگرفته از

كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

علوي، سليمان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سليمان علوي

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/4/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد سليمان علوي در سن بزرگ سالي پس از معاف شدن از سربازي در سال 1349 به طور رسمي در سبزوار تحصيلات حوزوي را آغاز و در سال 22/6/1352 وارد حوزه علميه قم شدم و ادبيات را از جامع المقدمات آغاز نمودم دروس معمول حوزه سطح را گذراندم سپس درس خارج آغاز و تاكنون شركت در درس فقه و اصول ادامه دارد.و در سال 1365 در امتحان پايه 9 قديم حوزه موفق شدم.

كاري علمى:

مدتي با دايرة المعارف قرآن و دائرة المعارف فقه فارسي حضرت آيت الله حاج سيد محمود شاهرودي همكاري داشتم.مدتي در نهاد مقام معظم رهبري به سوالات شرعي دانشجويان پاسخ مي دادم.همچنين به سوالات اينترنتي مركز اينترنتي حوزه پاسخ كتبي مي دادم.از سال 1375 وارد دانشگاه آزاد اراك شدم و به عنوان كارشناس از دفتر فرهنگ مشغول و از آن تاريخ تا سال 1380 به تدريس مشغول و نيز از مهرماه سال 1385 دوباره به تدريس متون مشغول شدم.و از سال 1378 تاكنون در دانشگاه شهيد بهشتي تهران به طور حق التدريس مشغول تدريس مي باشم.

تاليف:

تاكنون به لطف الهي موفق كتابي با نام «آواي ملكوتي» تفسير چهل پيام از زيارت عاشورا تأليف نمايم كه در سال 1385 به چاپ رسيده است.

علوي، عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف، محقق.

تولد: 1281، تهران.

درگذشت: 2 ارديبهشت 1359، تهران.

عبدالعلى علوى كه در شعر «پرتو» تخلص مى كرد، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدرسه اقدسيه به پايان برد، از آن پس به دارالمعلمين (دانشسراى عالى) وارد گرديد و به تحصيل پرداخت و به اخذ ليسانس

توفيق يافت و علوم عقليه را نزد اساتيد فن آموخت.

پرتو علوى در سال 1300 به عراق و از آنجا به مصر سفر كرد و مدت دو سال در دانشگاه الازهر مصر به تحصيل علوم نقلى پرداخت و از آنجا رهسپار اروپا شد و در برلين وارد مدرسه عالى كشاورزى گرديد، اما نتوانست به تحصيل ادامه دهد. ناگزير به ايران مراجعت كرد و در وزارت دادگسترى مشغول به كار شد و چندى نيز در راه آهن به كار پرداخت.

پرتو از سال 1318 به هنرسراى عالى انتقال يافت و به تدريس ادبيات و زبان خارجه مشغول شد و پس از سالى چند بازنشسته گرديد و چون با زبان هاى عربى و آلمانى و انگليسى آشنايى داشت، به عنوان مترجم رسمى وزارت دادگسترى انجام وظيفه مى كرد و در ضمن تأليفاتى نيز از وى به يادگار مانده كه از آن جمله است: زندگى على بن ابى طالب (ع) (ترجمه از عربى)، راست و نو، دستور زبان آلمانى (به فارسى)، بانگ جرس (شرح مشكلات ديوان حافظ) و چند اثر ديگر.

در سال هاى ملى شدن صنعت نفت به مبارزه عليه شركت هاى استعمارى پيوست و در اين راه به زندان افكنده شد. در شعر بيشتر به جنبه هاى اجتماعى آن مى پرداخت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

علوي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسن بن العالم الجليل السيد محمدمهدى بن سيد ابراهيم علوى عريضى فرزند منحصر مترجم قبلى ولادتش در سبزوار صبح سه شنبه بيست و هشتم رمضان 1349 ق و مادرش كه متوفى 14 شوال همان سال است صبيه مرحوم آقاى حاج ميرزا حسين پيشنمازى كه از علماء اعلام سبزوار بودند و در يك هزار و سيصد و شصت و هشت در هفتاد

و دو سالگى فوت شدند و در امام زاده يحيى دفن شدند.

و نسب جد مزبورش برحسب نقل به امامزاده گرامى جناب حسين اصغر فرزند معظم حضرت زين العابدين عليه الصلوة والسلام از جانب پدر مى رسد و از طرف مادر آنچه كه به ظاهر مرحوم آقاى فاضل هاشمى كه عموزاده ايشان و نيز از اجله فخام سبزوار و مراحل فضل و فلسفه و تدريس و جامع عده اى از علوم بودند.

مى فرمودند كه از اولاد برامكه و برخى از پادشاهان سربداريه كه مقر سلطنت آنها اين حدود بوده مى باشند.

مترجم تحصيلاتش نزد حضرت آقاى فاضل مزبور مقدارى از رياض و كشف المراد و مرحوم حاج سيد عبداللَّه برهان المحققين مقدارى از اصول كافى و فقيه و نزد حضرت آقاى حاج شيخ محمدتقى عندليبى مقيم مشهد مطول و مقدارى از لمعه و مكاسب و رسائل و قدرى از كفايه و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسن سيادتى مختصرى از رسائل و كفايه انجام يافت.

و در سال 1377 ق به قم مشرف و مجددا بعضى از آنچه را كه در سبزوار استفاده از درس علماء اعلام كه به ايشان اشاره شد خوانده و مكاسب را از آقاى ميرزا على مشكينى اردبيلى و جلد اول كفايه را از مرحوم آقاى ميرزا محمد مجاهدى تبريزى و جلد دوم را خدمت آقاى سيد محمدباقر سلطانى بروجردى مدظله استفاده نموده و خارج از فقه و اصول را از محضر فقهاء فخام و مراجع عظام آيت اللَّه العظمى موسوى و نيز آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد محمدرضا گلپايگانى و چون آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه آقاى حاج شيخ مرتضى حايرى و آيت اللَّه آقا ميرزا هاشم آملى

استفاده نموده.

و در سال 1387 ق به سبزوار مراجعت و مشغول به انجام وظيفه مى باشد و از عده بسيارى از مراجع كبار و علماء اعلام اجازه روايتى دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

علوي، مصطفي بن سيد عقيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

[وى] نيز طبيب ماهرى بوده، مؤلف: 1- بدايع الحكمة، ترجمه از كتاب حكيم طولوزان، مطبوع 2- زبدة الحكمه ناصرى را به فارسى ترجمه در خواص گنه گنه تأليف نموده، و در سال 1280 به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

علوي، موسي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد موسي علوي

محل تولد : دايكندي

شهرت

تابعيت : افغانستان

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد موسي علوي فرزند سيد كاظم در سال 51 در كشور افغانستان استان دايكندي مركز نيلي در يك خانواده مذهبي به دنيا آمدم. پس از فراگرفتن سواد خواندن و نوشتن فارسي و قسمت از ادبيات عرب در زادگاهي خودم در سال 70 براي ادامه تحصيلات وارد حوزه علميه مقدسه قم و مشول درسهاي مستداول حوزه شدم و تا سال 79 موفق به اتمام سطوح عالي حوزه شدم و از سال 80 تا حالا مشغول درسهاي خارج فقه و اصول مي باشم البته با انجام 5 سال مصاحبه درس خارج از نظر مدرسه عالي فقه و معارف اسلامي فارغ التحصيل هستم.

از محضر اساتيد مرحوم وجداني فخر، حسيني ميانجي، علي محمدي، حسيني بوشهري، نظري ميانجي و حضرات آيات مكارم شيرازي و حيد خراساني ، جعفر سيبحاني و جوادي املي دامت بركاتهم استفاده كردم.

در ضمن درسهاي معمولي حوزه در رشته فلسفه و كلام در سطح كارشناسي ارشد در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام صادق (ع ) تحصل نموده ام در اين رشته از استاد علي رباني گلپايگاني در كلام قديم و جديد و از استاد خسرو پناه در معرفت شناسي و فلسفه غرب استفاده نمودم.

علوي،كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

علويان قوانيني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: توانبخشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى در پزشكى فيزيكى و توانبخشى، فوق تخصص بيماريهاى عضله و الكتروفيزيولوژى، رزيدنسى در آمريكا به مدت چهار سال، مطالعه در بيماريهاى عصب و عضله در آمريكا به مدت 6 ماه، گذراندن دوره بازآموزى الكتروفيزيولوژى در اكسفورد انگلستان.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

الكتروفيزيولوژى شامل، الكتروميوگرافى و مطالعه سرعت سير عصبى در بيماريهاى آرتروز، روماتيسم مفصلى، سندرم C.T.S سندروم T.T.S آرتروز زانو، استاد راهنماى 6 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

4 جزوه درسى در رشته فيزيكى و توانبخشى در مباحث الكتروتراپى، حرارت درمانى، مبانى فيزيوتراپى و اصول پزشكى فيزيكى و توانبخشى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

فلج اطفال، آسيب هاى نخاعى و توانبخشى آن، آرتروز زانو.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

علويان، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي علويان

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/4/1

]زندگينامه علمي

اينجانب مرتضي علويان در سال 1364 ديپلم خود را در رشته اقتصاد با معدل كتبي 06/16 در يكي از دبيرستانهاي اخذ نمدم كه در سال 1365 عليرغم پذيرفته شدن در دانشگاه مازندران رشته اقتصاد ، دانشگاه رضوي مشهد وهمچنين مراكز ديگر راهي حوزه علميه قم شدم و درس حوزه را آغاز نمودم كه تا سال 1371 دروس سطح را با ميانگين بالايي از نمره طي نمودم .

از سال 1373 همزمان با شركت در درس خارج تحصيلات دانشگاهي در رشته

علوم سياسي را نيز آغاز كرده و با گذراندن كارشناسي و همچنين كارشناسي ارشد علوم سياسي را دانشگاه باقرالعلوم ع اخذ نمودم. در كنار فعاليتهاي علمي از سال 77-1376 مشغول تدريس در دانشگاههاي تهران، بين المللي امام خميني ، علامه و مازندران شدم كه البته از مهر 1381 به عنوان هيات علمي دانشگاه مازندران مشغول بكار شدم. در كنار مطالعات حوزوي و دانشگاهي داراي تاليفات و مقالاتي در موضوعات مختلف مي باشم

علويجه اي، عباس علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند غلام رضا. عالم فاضل، و فقيه جامع، در غره ى شعبان 1283 در علويجه از بلوك عربستان اصفهان متولد گرديد، در اصفهان مقدمات علوم را فراگرفته، در 1308 به نجف اشرف مهاجرت نموده، به درس حاج ميرزا حسين خليلى و جمعى ديگر حاضر شده، و به آيةاللاه صفهانى اختصاص يافته؛ در حسن خلق و تقوى و زهد معروف بوده.

سرانجام در 7 شعبان 1355 وفات يافته، در وادى السلام مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

علي اكبري، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين علي اكبري

محل تولد : بيرجند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

به سال 1332 در روستايي به نام تقي آباد، از توابع شهر بيرجند (مركز استان خراسان جنوبي) در خانواده اي مذهبي به جهان ديده برگشودم. پدرم كشاورز و مادرم خانه دار است. دوران كودكي را در مهد مهر و محبت مادر و سايه رافت پدر گذراندم و پس از آن براي فراگيري علم و ادب اجتماعي قدم به دبستان نهادم. به لحاظ اينكه در آن زمان بسياري از روستاهاي كشور ما از جمله روستاي ما فاقد دبستان بود، هر روزه دوره ابتدايي را از طي مسافت شش كيلومتر، فاصله تا دبستان را در فصل سرما و گرما ناگزير بودم. پس از پايان مقطع ياد شده مقدّمات ورود به حوزه علميّه فراهم گرديد و عليرغم همه وسوسه ها و موانع با عنايت الهي حدود سال 1345 هجري شمسي به حوزه علميّه شهرستان بيرجند راه يافتم و ادبيات عرب و اخلاق را در كنار حوزه مقدّسه از محضر استاد فرزانه حضرت آيت الله شيخ جواد عارفي (ره) فرا گرفتم. سرانجام بعد

از قريب پنج سال تلمذ با استيذان و مشورت از استاد به منظور ادامه تحصيل عازم شهر مقدس قم گرديده به حوزه مقدّسه قم راه يافتم. البته در آغاز ورود به حوزه مشكل حجره و شهريه وجود داشت كه پس از مهماني يك ماهه در مدرسه فيضيه و موفّقيّت در آزمون خوابگاه، حجره اي در مدرسه مؤمنيه حضرت آيت الله نجفي مرعشي(ره) به بنده و يكي از دوستانم تحويل و مشكل حجره برطرف گرديد، چنانكه موضوع شهريه نيز، پس از يك سال كوشش و تلاش و شركت در آزمون و موفقيت درآن مرتفع شد گر چه به حق در آن يك ساله خدا يار بود و نه تنها در آن ايام بلكه پيش از آن كمك هزينه تحصيل فراهم گرديد. حدود پنج سال در مدرسه ياد شده سكونت داشته و هر روز آن را صبح و شام، براي حضور در حوزه هاي درسي و تلمذ از محضر اساتيد، با پاي پياده، مسافت تا حرم مطهر حضرت معصومه (س) را مي پيموديم و به وقت آمدن به حجره با خستگي از راه و درس و بحث مي بايست به تهيه غذا بپردازيم. زيرا بر خلاف اين زمان و امكانات آن در آن روزها نه چيزي از آشپز و آشپزخانه در مدارس بود نه از ماشين لباسشويي و غيره. البتّه جد و جهد و تهجد، مباحثه هاي از پيش مطالعه و جدي حتي گاهي پيش از اذان صبح بود حرم و زيارت شب هاي جمعه و تشرف به مسجد جمكران با پاي پياده از ياد نرفته ترك نمي شد.

چنانكه امروزه هم براي بسياري از طلاب حوزه علميّه

بحمد الله آن شور و نشاط و اخلاص و گرايش به تزكيه و طهارت هست. به هر حال در اين مقطع تحصيلي، در معاني و بيان از محضر استاد گرانمايه، امين شيرازي، در اصول از اساتيد بزرگواري همانند استاد عرفاني و سليمي و در فقه از محضر اساتيدي همچون استاد گرانقدر فاصل هرندي و عندليب شيرازي و در منطق نيز از محضر استاد ارزشمند ديگري چون جناب استاد فقيهي بهره وافر بردم. پس از گذر از اين مرحله به حوزه فقه و اصول استدلالي راه يافته مكاسب و رسائل را در محضر اساتيدي فرهيخته حضرات آيات سيّد علي محقق داماد و شيخ علي كرباسي فرا گرفتم.

در تفسير قرآن كريم پاي كرسي فرزانه زمان حضرت آيت الله جوادي آملي زانوي ادب زدم و در عرفان و كلام و فلسفه از اساتيد كم نظير و يا بي بديل فرهيخته اي همچون آيت الله علامه حسن زاده آملي و انصاري شيرازي بهره ها و نكته ها آموختم و به انديشه و جانم حيات بخشيد. و هم اكنون كه بيست و ششمين سال از انقلاب شكوهمند اسلامي را پشت سر مي گذاريم، مي توان گفت بيست و پنجمين سالي است كه در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات، آيت الله العظمي وحيد خراساني، و شيخ جواد تبريزي و برخي ديگر از اساتيد حضور داشته و از محضر پر فيض و دانش بي كران آن برجسته فرزانگان عرصه علم و تقوي همواره روح تشنه ام را سيراب مي كنم.

شايان ذكر است كه در همه مقاطع تحصيلي جز چند سال نخست آن امر مهم تبليغ را به ياد داشته، ايفاي

مسئوليت كرده ام همچنان كه از حضور در عرصه تحقيق و پژوهش غفلت نورزيده آن را وظيفه اي در راه جبران كاستي هاي حوزه هاي علميّه شيعي و پاسخگويي به نيازهاي فرهنگي جامعه، بلكه جوامع بشري مي دانسته ام.

از همين رو است كه از سال 1370 فعّاليّت خويش را در اين حوزه نيز آغاز كرده، تا سال 1374 به فيش برداري از منابع اوّليه حول موضوع تاريخ و سيره اهل بيت اشتغال داشته و پس ازآن با عنايات الهي و قرين شدن توفيق، قلم برداشته، _ هر چند با بضاعت اندكي علمي _ در پاره اي از موضوعات صفحاتي را به رشته تحرير درآورم.

علي بابايي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد علي بابايي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/8/21

زندگينامه علمي

اينجانب احمد علي بابائي در تاريخ 21/8/1344 در تهران به دنيا آمدم. پس از گذراندن تحصيلات جديد در سال 1361 به عنوان بسيجي به جبهه اعزام شدم. فضاي آنجا مملو از معنويت و از خود گذشتگي و ايثار بود، مرا وارد مرحله جديدي در زندگيم نمود. از اين رو پس از بازگشت از جبهه در شهريور همان سال وارد حوزه علميه حاج ملا محمد جعفر(مجتهدي) شدم و تا سال 1364 دروس مقدمات را فرا گرفتم. روزهاي پنج شنبه و جمعه نيز با چند تن از دوستان در درسهاي باب حادي عشر و تبصره المتعلمين مرحوم علامه شركت مي كردم. در اين سالها از محضر استاد اخلاق حضرت آيت الله مجتهدي بهره هاي فراواني بردم.

از ابتداي ماه رمضان سال 1364 ش به مدت چهل روز در كنار بارگاه ملكوتي حضرت

علي بن موسي الرضا(ع) اقامت گزيدم و از محضر آيت الله ميرزا علي آقا تنكابني(فلسفي) بهره هاي اخلاقي فراواني بردم. همچنين از محضر آيت الله ميرزا جوادآقا تهراني و آيت الله حاج شيخ حسنعلي مرواريد استفاده نمودم.

از ابتداي سال تحصيلي 1364 وارد حوزه علميه قم شدم و از محضر استاد طالقاني در ادبيات و استاد احمد امين شيرازي در فن معاني و بيان و استاد هادوي تهراني در درس" معالم الاصول " بهره جستم. همچنين در بعضي دروس از محضر استاد اديب، مدرس افغاني استفاده بردم. جلدين " اصول فقه" را نزد آيت الله هادوي تهراني و " شرح لمعتين" را در محضر مرحوم آيت الله وجداني فخر آموختم.در اين سالها سعي من بر اين بود كه درسها را بنويسم و به عنوان شرح و توضيح آن كتاب براي چاپ و نشر آماده نمايم.

از سوي ديگر، علاقه به مطالعه و تحقيق در يك موضوع خاص مرا بر آن داشت تا از كتابهاي موجود در كتابخانه شخصي ام فهرست موضوعي مبسوطي تهيه كنم. از آنجا كه قرآن، كتاب آسماني ما مسلمانان، تمام نيازهاي امروز و فرداي بشر را بيان كرده است و خود كتاب بسيار جامعي در موضوعات مختلف است، تفسير قرآن را انتخاب كردم و براي سهولت و سرعت كار از " تفسير نمونه" آغاز كردم. در ميان راه به فكر افتادم تا اين فهرست را به طور مستقل براي اين تفسير به چاپ برسانم. از اين رو با نويسنده آن آيت الله مكارم شيرازي موضوع را در ميان گذاردم كه با استقبال ايشان روبرو شدم.

اين كتاب زير عنوان" فهرست موضوعي تفسير نمونه" در سال

1367 به چاپ رسيد و تاكنون پانزده بار تجديد چاپ شده است.بهترين دوران زندگي جواني من همان روزهايي بود كه تفسير قرآن را براي تهيه فهرست موضوعات آن مي خواندم. اين توفيقي بود كه يك دوره كامل تفسير قرآن را مطالعه نمايم. همين موضوع سبب شد كه آيات روحبخش قرآن آرامش خاصي به من مي بخشيد.كتاب " رسائل" را نزد آيت الله حاج شيخ مصطفي اعتمادى، كتاب" مكاسب" وجلد اول" كفايه الاصول" را نزد آيت الله حاج شيخ احمد پاياني و جلد دوم" كفايه الاصول" را نزد آيت الله سيد رسول موسوي تهراني خواندم.در نيمه شعبان سال 1369 ش با صبيه استاد معظم آقاي حاج شيخ محمد حسن رئوفي ازدواج نمودم و اكنون چهار فرزند دارم.پس از چاپ " فهرست موضوعي تفسير نمونه" اين انگيزه در من بسيار قوي شد كه درسهايي را كه در آن شركت مي كنم به طور مبسوط نوشته و سپس به عنوان شرح آن كتاب براي چاپ آماده نمايم. از اين رو هنگاميكه در درس " مكاسب" شركت مي كردم، همه مطالب بيان شده توسط استاد را از توضيحات خارج درس تا تطبيق عبارات مي نوشتم. با پيشنهاد يكي از دوستان نوشته هاي " مكاسب محرمه" را در اختيار وي قرار دادم تا براي چاپ آماده نمايد. وي تنها سه جلد از آن را زير عنوان " در كلاس درس مكاسب" به چاپ رساند. سپس اطلاع يافتم يكي از هم درسي هاي سابق قصد دارد شرح خيارات مكاسب را به چاپ برساند. در محضر استاد پاياني با وي قرار گذاشتيم شرح مكاسب محرمه و بيع را به طور مشترك

منتشر سازيم به اين صورت كه نوشته ها از من باشد و او با متن اصلى مطابقت دهد. و آنها را براي چاپ آماده نمايد. متاسفانه او پس از آنكه دفاتر را از من گرفت، مطالب را به سرقت برد و با فروش آن به يكي از ناشران كار را به نام خود و زير عنوان " در محضر شيخ انصارى" چاپ و منتشر نمود و حقوق مرا پرداخت نكرد.از سال 1370 در درس خارج اصول آيت الله مكارم شيرازي شركت كردم و با تجربه اي كه در تهيه " فهرست موضوعي تفسير نمونه" داشتم، به ايشان پيشنهاد كردم"تفسير نمونه" را خلاصه نمايم. اين كار زير نظر ايشان به دست چهل تن از طلاب رشته تخصصي تفسير در حال انجام بود و به من فرمودند شما مسئوليت جمع آوري مطالب را به عهده بگيريد.نوشته ها را تحويل گرفتم ولي بيشتر آنها ناقص بودند و بعضي مجلدات اصلا كار نشده بود و متاسفانه در ميان نوشته ها اغلاط املايي فراواني يافت مي شد. از اين رو به هيچ عنوان قابل استفاده نبود و من پيشنهاد كردم اين كار را از ابتدا خودم انجام دهم. همان روز شروع كردم و سوره حمد و چهل آيه از سوره بقره را خلاصه نمودم.

بدين ترتيب كه آيات قرآن سپس ترجمه و بعد شرح مختصري از آيه را مي آوردم و از ميان تفاسير، يك تفسير كه نويسنده آن را از ميان اقوال مختلف پذيرفته بود درج مي كردم.سرانجام پس از سه سال كار شبانه روزي اين كتاب زير عنوان" برگزيده تفسير نمونه" به جمع كتب قرآني و

تفسير پيوست و بحمدلله از سوي تمام اقشار جامعه مورد استقبال قرار گرفت. اين كتاب شانزدهمين چاپ خود را پشت سر گذاشت. و از آنجا كه در بسياري از كلاسها كه تفسير قرآن جزء مواد درسي آنهاست، به عنوان كتاب و متن درسي انتخاب گرديد، ترجمه اين كتاب به زبانهاي ديگر نيز مورد توجه قرار گرفت.اين كتاب توسط آقاي فائق ولي اوغلي به زبان تركي آذري ترجمه و تا كنون دو جلد از آن چاپ و منتشر شده است. ترجمه انگليسي توسط آقاي مهندس منصور اميني و در پنج جلد چاپ و منتشر شده است.

ترجمه عربي توسط اينجانب با بهره گيري از كتاب" الامثل" كه ترجمه تفسير نمونه است تهيه شده و به زودي در اختيار علاقمندان قرار خواهد گرفت.اين رويكرد و استقبال مرا بر آن داشت تا در سال 1380 بار ديگر آن را مورد مداقه و تجديد نظر قرار دادم و روش اعراب گذاري آيات آن را تغيير دادم، همچنين ترجمه آيات را طبق آنچه به عنوان ترجمه قرآن از آيت الله العظمي مكارم منتشر شده اصلاح كردم و نيز در مقدمه تفسير آيات، ترجمه و شرح واژه ها را افزودم و اصلاحات فراواني در متن اصلي نمودم.از سال 1377 در درس خارج فقه آيت الله العظمي تبريزي شركت كردم و تا كنون ده ها كتاب را تصحيح و ويرايش نمودم كه همگي به چاپ رسيده است.اميدوارم تا زنده ام خداوند اين توفيق را نصيبم گرداند كه به مكتب اهل بيت عصمت و طهارت(ع) خدمت نمايم و شفاعت آن بزرگواران شامل حال من گردد.

علي بن محمد باقر

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حضرت اباالحسن علي ابن امام محمد

باقر (ع) در سال 113 هجري قمري جهت امر تبليغ دين مبين اسلام و پاسخگويي به احساسات مذهبي مومنان وارد كاشان شدند و به مدت 3 سال در ميان عاشقان و دلباختگان اهل البيت به ارشاد مردم ولايتمدار پرداختند از ويژگيهاي بارز اين امامزاده لازم التعظيم مي توان به فرزند بلافصل بودن و هچنين نايب الامامين يعني امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) اشاره نمود درخصوص مقام والاي آنحضرت روايتهاي متعددي نقل شده است كه از جمله آن مي توان به حديث حضرت امام صادق (ع) اشاره نمود كه مي فرمايد :هركس برادرم حضرت علي ابن باقر (ع) را در اردهال زيارت كند مانند كسي است كه قبر جدم حسين (ع) را در كربلا زيارت كرده باشد و هچنين حضرت امام رضا (ع) مي فرمايد نعم الموضع الاردهال فلزم و تمسك به ، چه خوب مكاني است اردهال پس به آن التزام و تمسك پيدا كنيد حضرت علي ابن امام محمد باقر (ع) در سال 116 هجري قمري با ياران و اعوانش به جنگ با كفر زمانه مي پردازد و پس از رشادتهاي فراوان سرانجام در 27 جمادي الثاني در دره ازناوه با ياران باوفايش به شهادت رسيد و سر مباركش را از تن جدا نموده و براي حاكم جور وقت در شهر قزون ارسال نمودند و بدن مطهرش را در مشهد اردهال به خاك سپردند

علي پور، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين علي پور

محل تولد : فردوس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسين علي پور فرزند علي اكبر در سال 1331 در شهرستان فردوس متولد شدم

و در سال 1349 پس از دوران تحصيلات ابتدايي در محل تولد به قصد زيارت بارگاه رضوي (عليه السلام) به مشهد مقدس شرفياب شدم و تحصيلات حوزوي را در جوار ملكوتي حضرت ثامن الحجج عليه السلام آغاز نمودم. در سال 1352 براي تكميل دروس حوزوي به حوزه علميه قم در جوار كريمه اهل بيت (عليهم السلام) آمده و تا سال تحصيلي 1355 سطح را با تلاش شبانه روزي به اتمام رساندم و از سال 1355 تا سال1380 توفيق حضور در درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني را داشته ام.

علي پور، مسيح

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسيح علي پور

محل تولد : كهگيلويه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1348 در روستايي از توابع استان كهكيلويه و بويراحمد به نام كفش كنان و در خانواده اي مذهبي متولد شدم . در سال هاي قبل و بعد از انقلاب تحصيلات خويش را در مقاطع ابتدايي راهنمايي و تا سال دوم دبيرستان در همين روستا و روستاهاي اطراف سپري نمودم . در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شده و همزمان علاوه بر حضور در جبهه هاي جنگ تحصيلات حوزوي و رسمي را نيز دنبال نمودم . در سال 1369 وارد دانشگاه شهيد بهشتي تهران شده و تا سال 1373 در رشته فلسفه غرب تحصيل نمودم در سال 1376 نيز در مقطع كارشناسي ارشد فلسفه از دانشگاه علامه طباطبايي فارغ التحصيل شدم . در ايام تحصيل در دانشگاه دروس حوزه را نيز مطالعه و مباحثه مي كردم حدود 3 سال در دروس خارج آيات عظام ، مكارم شيرازي ، صانعي ،

سبحاني و گرامي شركت مي نمودم . در اين اثنا مدتي نيز دروس دانشگاهي را در دانشگاه هاي پيام نور و علامه تدريس كرده و به كارهاي پژوهشي اشتغال داشتم . از سال 1378 مسئول واحد پژوهشي اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي و دبير شوراي پژوهشي بودم . در اين سال ها راهنمايي و نظارت بر ده ها پروژه علمي اجتماعي و فرهنگي را به عهده داشته و خود نيز مجري پروژههاي ميداني فرهنگي و اجتماعي بودم . در سال هاي اخير سردبير نشريه فرهنگي- پژوهشي نامه قم بودم كه تا كنون 29 شماره از آن منتشر شده است . همين طور در سال هاي گذشته سه سال به عنوان پژوهشگر برتر و نمونه استاني معرفي شدم و يك بار نيزبه عنوان كارشناس نمونه استاني.

علي عسگري، سعيدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد رضا علي عسگري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

پس از ديپلم در سال 1363 و پس از ترميم برخي مجروحيتها دوران دفاع مقدس و مسائل جبهه و جنگ در آبانماه سال 1366 وارد حوزه علميه شدم و دروس مقدماتي را آغاز كردم در سال 1370 به دليل احساس نياز و تعهد به مسائل فرهنگي وارد جامعه مدرسين حوزه علميه و فعاليت در بخش سياسي فرهنگي را آغاز كردم و در نشريه گزيده ها به مدت دوسال ونيم فعاليت داشتم در سال 1373 جهت كار پژوهشي حديثي وارد دارالحديث شدم كه تا سال 1383 ادامه داشت در سال 1374 جهت تحصيل و ارتقاي سطح دانش ادبيات عرب وارد دانشگاه مجتمع آموزش عالي (پرديس)

و در سال 1378 فارغ التحصيل شدم در سال 1382 در رشته كارشناسي ارشد ادبيات عرب وارد دانشگاه آزاد اسلامي شدم و سال 1384 فارغ التحصيل شدم پايان نامه اينجانب راجع به؛ بازخواني و جنبش جديد كتاب مقاييس اللغه در سال 1385 و با رتبه عالي نمره 5/19 مورد قبول واقع شده است

علي محمدي، كريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كريم علي محمدي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/2/25

زندگينامه علمي

آقاي كريم علي محمدي در سال 1340 در خانواده اي با نشاط ، دوستدار خاندان امامت و نبوت در تبريز ديده به جهان گشود. پس از اتمام تحصيلات ابتدائي در سال 1360 وارد حوزه علميه تبريز شد تا ازمعارف ناب الهي سيراب شود و عطش چندين ساله خود را برطرف سازد غافل از اينكه اين عطش او را به ديار قم كشاند پس از ورود به قم ضمن انس با بارگاه ملكوتي كريم اهل بيت حضرت معصومه به جديت در امر تحصيل حوزوي پرداخت و در سال 1368 به پاي درس خارج بزرگان آن زمان نشست و از محضر اساتيد معزز حضرات آيات جوادي آملي، مكارم شيرازي و خرازي بهره هاي علمي ، اخلاقي فراوان برد. در كنار تحصيل از تدريس و پژوهش غافل نماند و آثاري از قبيل شرح خطبه دوم حضرت زهرا سلام الله عليها و پيامبر و عكس العمل مردم در برابر آن را به زيور طبع آراست.

علي نقي پور، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد علي نقي پور

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب احمد علي نقي پور نجف آبادي فرزند محمد حسين ش ش 465 ت ت 1341 نجف آباد. در سال 1385 وارد حوزه علميه نجف آباد شدم و پس از گذراندن بعضي كتاب هاي مقدماتي در سال 1359 به حوزه علميه قم راه يافتم و دروس سطح را نزد اساتيدي چون حضرت آيت اله ستوده، وجداني

فر، نظري ميانجي و... به پايان رساندم و همراه با درس رسمي حوزوي در درس تفسير آيت اله جوادي آملي شركت نمودم و در زمينه فلسفه نيز كتاب هاي بداية الحكمه ونهاية الحكمه را نزد آيت اله گرامي و فياضي خوانده و سپس در درس شرح منظومه حضرت آيت اله انصاري شيرازي وارد شدم و تا پايان آن نزد ايشان شرح اسفار را نيز شاگردي كردم.

پس گذارندن دوره سطح به درس خارج حضرات آيات منتظرى، وحيد، تبريزي و فاضل وارد شدم و از آنان استفاده كردم در كنار درس هاي حوزه به خاطر عشق و علاقه اي كه به نويسندگي و ادبيات فارسي داشتم دوره هايي در حوزه از طرف دفتر تبليغات و غيره گذاشته مي شد شركت مي كردم و تا حدودي اصول و روش نوسيدگي را آموختم و همواره از هنگام شروع درس خارج به تحقيق در مسائل قرآنى و علوم قرآني پرداختم.

علياري تبريزي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1236 ق)، عالم، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، حكيم، رياضيدان، ستاره شناس، اديب و شاعر. وى در روستاى سردرود تبريز به دنيا آمد. پس از فراگرفتن علوم و فنون معموله و متداوله در نزد استادانى چون ميرزااحمد آقا مجتهد شبسترى و حاج ميرزا لطفعلى و ميرزا محمد آقاى مجتهد به نجف رفت و در آن جا در نزد پنج تن از مشايخ وقت چون: شيخ مرتضى انصارى و ميرزاى بزرگ شيرازى و حاج سيد حسين كوه كمرى و شيخ راضى و شيخ مهدى تلمذ نمود و به اجازه ى اجتهاد و روايت از هريك از ايشان نايل آمد. وى پس از فراگيرى علوم به تبريز بازگشت و بى وقفه به تدريس

و تأليف و تصنيف مشغول شد. او رياضيات و «قانون» ابوعلى سينا را علاوه بر درسهاى جارى تدريس مى كرد. شاگردش شيخ محمد حسن سردرودى رساله اى در شرح حال استاد خود در 1333 ق نگاشته است. از آثار وى: «بهجه الآمال فى علم الرجال»، كه شرحى است بر «زبده ى المقال» و «منتهى الآمال»، در علم رجال، در پنج مجلد؛ «ايضاح الغوامض فى تقسيم الفرائض»؛ «مشكاه الوصول فى علم الاصول»، در شش مجلد؛ «مناهج الاحكام فى اصول الفقه»، شرح مزجى بر «معالم»، در پنج مجلد؛ «منهاج المله فى تعيين الوقت و القبله»؛ «دلائل الاحكام فى شرح شرايع الاسلام»، در پنج مجلد؛ «رياض المقاصد»، در شرح قصيده ى حسن بن راشد حلى، در مدح صاحب الزمان (عج)؛

شرح «دعاى سمات»؛ «نهج الاعلان فيما يثبت به دخول رمضان»؛ «الوافيه»، در شرح «لغز الكافيه» شيخ بهايى؛ «هدايه الطالبين»، رساله ى عمليه؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (282 / 8)، الذريعه (17 / 25 ،410 / 24 ،64 / 21 ،250 / 13 ،760 / 9 ،160 -159 / 3 ،496 / 2)، ريحانه (193 -192 / 4)، سخنوران آذربايجان (122 -120)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1479 -1476 / 14)، علماء معاصرين (97 -96)، لغت نامه (ذيل/ على عليارى)، معجم المؤلفين (140 / 7).

عليان، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين عليان

محل تولد : فريدن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/7/2

زندگينامه علمي

در يكي از دهكده هاي شهرستان فريدن در يك خانواده كارگر متولد شدم و تا كلاس پنجم ابتدائي در آنجا مشغول تحصيل بودم و در سن چهارده سالگي وارد حوزه علميه نجف

آباد اصفهان شدم مقدمات و سيوطي و مغني و معالم و حاشيه را به اتمام رسانيدم. و سپس در سال 1345 وارد حوزه علميه شهر مقدس قم گرديدم.

در حوزه علميه قم در امتحان حوزه در رتبه يك در امتحانات مدرسه آية الله گلپايگاني شركت كرده و قبول شدم و بعد از دو سال در رتبه دوم نيزشركت كردم و قبول شدم.

در امتحان رتبه سوم بعد از شركت در امتحان كتبي در فاجعه مرحله دوم مدرسه فيضيه بدست دژخيمان شاه دستگير و به زندان اوين در تهران همراه گروه زيادي از طلاب منتقل شديم .

بعد از انقلاب اسلامي با جهاد سازندگي شهرستان فريدن همكاري داشتم. و همينطور حدود دو سال در تهران با عقيدتي سياسي ارتش در پادگان لويزان و پادگان حر در تدريس همكاري داشتم بعد از آن مشغول به تحقيقات در رابطه با فقه آل محمد (ص) شدم و تاكنون حدود شانزده جلد كتاب مقاله با هشت مذهب نوشته ام.

عليان، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين عليان

محل تولد : فريدن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/7/2

زندگينامه علمي

در يكي از دهكده هاي شهرستان فريدن در يك خانواده كارگر متولد شدم و تا كلاس پنجم ابتدائي در آنجا مشغول تحصيل بودم و در سن چهارده سالگي وارد حوزه علميه نجف آباد اصفهان شدم مقدمات و سيوطي و مغني و معالم و حاشيه را به اتمام رسانيدم. و سپس در سال 1345 وارد حوزه علميه شهر مقدس قم گرديدم.

در حوزه علميه قم در امتحان حوزه در رتبه يك در امتحانات مدرسه آية الله گلپايگاني شركت كرده و قبول

شدم و بعد از دو سال در رتبه دوم نيزشركت كردم و قبول شدم.

در امتحان رتبه سوم بعد از شركت در امتحان كتبي در فاجعه مرحله دوم مدرسه فيضيه بدست دژخيمان شاه دستگير و به زندان اوين در تهران همراه گروه زيادي از طلاب منتقل شديم .

بعد از انقلاب اسلامي با جهاد سازندگي شهرستان فريدن همكاري داشتم. و همينطور حدود دو سال در تهران با عقيدتي سياسي ارتش در پادگان لويزان و پادگان حر در تدريس همكاري داشتم بعد از آن مشغول به تحقيقات در رابطه با فقه آل محمد (ص) شدم و تاكنون حدود شانزده جلد كتاب مقاله با هشت مذهب نوشته ام.

عليانسب، ضياءالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ضياءالدين عليانسب

محل تولد : آذربايجان شرقي

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

آقاي سيدضياءالدين عليانسب در سال 1345 در خانواده اي پاك، با صفا، مخلص و متعهد در سراب ديده به جهان گشود. پس از پايان موفقيت آميز تحصيلات متوسطه، به خاطر شوق وافر و تشويق خانواده در سال 1362 وارد حوزه علميه تبريز شد. پس از مدتي تحصيل در آنجا به حوزه علميه تهران رفت و در نهايت در حوزه علميه قم سكني گزيد و در سال 1373 به حلقه درس خارج راه يافت. وي در مدت تحصيل در حوزه علميه از آسمان پرفيض و بركت حوزه علميه از ستارگاني همچون مرحوم آيت الله معرفت، مرحوم آيت الله فاضل لنكراني، آيت الله سبحاني استاد احمد عابدي كسب فيض علمي و اخلاقي نمود و پس از مدتي تحصيل در قم به زادگاه خويش برگشت و در آن دياربه

تدريس دانشگاهها پرداخت تا مصداق حديث زيباي «زكات العلم نشرها» گردد.و هيچ وقت از امر پژوهش هم غافل نماند و در اين راستا آثاري به چاپ رسانده است كه كتابهاي «صحابه در قرآن» و «جريان شناسي انجمن حجتيه» از جمله اين آثار است.

علي پور اصفهاني، پروين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديولوژى، رشته: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

علي پور، اسكندر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه:علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عليدوست، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم عليدوست

محل تولد : ابركوه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابوالقاسم عليدوست در تاريخ 1340 در شهرستان ابركوه ( از توابع استان يزد) متولد شدم.

در سن هفت سالگى به مدرسه رفتم. دوران دبستان را در پنج سال به پايان رساندم. حدود سه الى چهار ماه قبل از پايان يافتن دوران تحصيل در دبستان شوق عجيبى به طلبه شدن و ورود به حوزه علميه در من پيدا شد. در تابستان همان سال روزى در عبور از مجلس روضه اى به طور اتفاقى با پدرم در آن مجلس شركت كرديم. واعظ آن مجلس (مرحوم آقاى شيخ على اسلامي) در پايان سخنرانى اظهار داشت كه ما تصميم داريم در شهرستان ابركوه حوزه اى تشكيل دهيم. در مدرسه ساده اى كه به همين منظور ساخته شد ما با 22 نفر ديگر تحصيل را شروع كرديم. ( حوزه علميه ولى عصر عج الله تعالى فرجه الشريف) با توجه به نبود استاد و مديريت قوى ، عدم مساعدت جو و شركت برخى افراد بدون ذوق و شناخت، در ادامه از اين مجموعه 14 نفر بيرون رفتند و حوزه با 9 نفر به فعاليت خود ادامه داد. عده اى هم در سال دوم از حوزه بيرون رفتند و در پايان سال دوم 2 نفر مانديم. حقير براى سال تحصيلى 55 -1354 وارد حوزه علميه شيراز شدم. در آن جا آيت الله شهيد دستغيب (ره) ما را با گرمى

پذيرفتند. در مدرسه (ايمانيه) شيراز با مديريت خود شهيد تحصيل را شروع كردم و در درس اخوى ايشان استاد آيت الله سيد مهدى دستغيب شركت كردم. در همان زمان هم نزد حاج آقا سيد هاشم (فرزند شهيد) در مدرسه حكيم تحصيل مى نمودم. با اين احوال سال 1355 به شهر مقدس قم مهاجرت كردم. فعاليت سه ساله تحصيلم در ابركوه و شيراز فقط مرا در سال دوم حوزه علميه در مدرسه الونديه از مدارس حضرت آيت الله گلپايگانى نشاند، اما سال 56 -1355 دوم و سوم حوزه و سال بعد چهارم و پنجم و ششم حوزه را جهشى گذراندم. و سه سال مافات گذشته را جبران نمودم. در سال 57 دو جلد شرح لمعه را تمام نمودم و در همان حال 40 تا 50 درصد درسها را خود مطالعه مى كردم. دروس رسائل، مكاسب و كفايه را عموما نزد مرحوم آيت الله ستوده تلمذ نمودم و كمى از آن را هم نزد آيات كريمى، جهرمى، و صلواتى گذراندم. كه با اتمام سطح همراه بود. سال 60 يا 61 بود كه تحصيل دروس خارج را شروع كردم كه با 2 سال درس خصوصى مرحوم آيت الله خاتم يزدى در اصول همراه بود. درس آيات عظام مكارم شيرازى ، فاضل لنكرانى ، جواد تبريزى و سبحانى را درك و عمده دروس خارج فقه واصول را خدمت حضرت آيت الله استاد وحيد خراسانى تلمذ نمودم كه 11 سال ادامه داشت. فلسفه را با شرح منظومه سبزوارى خدمت آيت الله گرامى و سپس آيت الله انصارى شيرازى و اسفار را نزد علمائى چون مصباح يزدى، جوادى آملى، حسن زاده

آملى، انصارى شيرازى و محمدى گيلانى و نكونام تلمذ نمودم. در همان حال بدايه و نهايه راخودم مطالعه نمودم. ابتداى شروع به تحصيل ، تدريس را در همان مدارس شيراز شروع كردم، يعنى كتابى را كه تحصيل مى كردم، اوايل آن را تدريس مى نمودم. اين وضع برايم جذابيت خاصى داشت. بر همين منوال از سال 62 رسما در مدرسه (المهدي) قم – كه زير نظر حضرت آيت الله گلپايگانى (قدس سره) اداره مى شد تدريس سيوطى را شروع كردم و اين اولين تدريسم به صورت رسمى بود. بعد از آن در مدارس رسول اكرم (صلى الله عليه و آله)، رضويه، عترت، معصوميه و . . . درسهاى سيوطى، مغنى و عموم كتب سطح را تدريس كرده ام (برخى را 5 يا 6 بار) تقريبا 10 سال بعد يعنى سال 71 يا 72 تدريس رسائل را در مدرسه حضرت آيت الله گلپايگانى شروع كردم و سپس مكاسب را كه تا كنون 3 دوره تدريس داشته ام. تفسير را به صورت درس تخصصى از سال 77 در مركز تخصصى تفسير شروع نمودم. تدريس خارج اصول را در سال 1375 و خارج فقه را در سال 1382 شروع كردم و تا كنون ادامه دارد.

عليزاده آستاري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آب شناسى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى از دانشگاه تبريز در سال 1351، ديپلم در رشته هيدروكليماتولوژى از كشور فرانسه، دكتراى دولتى آب شناسى از كشور فرانسه در سال 1360.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى كيفيت آبهاى آشاميدنى شهرستان تبريز و حومه، بررسى آبهاى معدنى آذربايجان

شرقى، بررسى اثرات آب معدنى كندوان در حل و دفع سنگ هاى ادرارى، استاد راهنماى 30 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

آب شناسى، آبهاى معدنى، فرآيندهاى تصفيه.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 11، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

آب شناسى، آبهاى معدنى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عليزاده، اكبراسد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر اسد عليزاده

محل تولد : مشكين شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از اتمام دوره راهنمايي در سال 1361 به حوزه علميه شهرستان اردبيل وارد شدم. پس از دو سال و نيم تحصيل به جهت موفقيت بيشتر در تحصيل و استفاده از محضر اساتيد مجرب در سال 1364 وارد حوزه علميه قم شدم و دوره سطوح را از محضر اساتيدي چون آيات عظام وجداني فخر، اعتمادى، تبريزى، پاياني و صالحي افغاني بهره بردم.

پس از اتمام دوره سطوح در سال 1372در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات مكارم شيرازي و صالحي مازندراني شركت كردم و همزمان از درس كلام و فلسفه استاد علامه جعفر سبحاني و مصباح يزدي نيز استفاده مي كردم. و در سال 1374 رشته تخصصي كلام اسلامي را شروع و در سال 1378 فارغ التحصيل گرديدم و در حال حاضر مشغول نوشتن پايان نامه دكتراي كلام اسلامي مي باشم.

به جهت علاقه فراوان به تأليف و تحقيق، كار تحقيقي خود را از سال 1371 شروع و در حال حاضر بيش از 60 اثر تأليفي و تحقيقي اعم از كتاب و مقاله از ما به

چاپ رسيده است. اين فعاليت سبب شد در سال 1382 به عنوان پژوهشگر نمونه كشور انتخاب شوم و يكي از كتابهايم (سياستهاي فقر زدايي در كلام معصومين عليهم السلام) در اولين جشنواره فرهنگي صدا و سيما در سال 1382 به عنوان پژوهش برتر شناخته شود.

عليزاده، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. آثار وى: «تركستان»، ترجمه؛ «مدنيت اسلام»؛«مراسلات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2982 ،2970 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (186 / 3).

عليزاده، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر عليزاده

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/10/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 با مدرك ديپلم وارد حوزه علميّه قم شدم دروس مقدّمات تا لمعتين را در مدارس علميّه امام صادق و امام باقر گذراندم دروس سطح را در محضر اساتيد محتدم اعتمادي و مهري و ... آموختم و كفايتين را نيز از دروس استاد اعتمادي و گنجي بهره بردم . از سال 1372 با شركت در دروس خارج فقه و اصول اساتيد بزرگواري چون مكارم شيرازي و وحيد خراساني به مدّت هشت سال از محضر آنان سود جستم.

دروس دانشگاهي را از سال 1370در رشته فلسفه غرب در گروه فلسفه دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شروع كردم و بعد از فارغ التحصيل شدن در سال 1374 در همان رشته در دانشگاه اصفهان پذيرفته شدم و در سال 1378آن دوره را نيز به پايان رساندم. از سال 1374با دفتر تبليغات اسلامي شروع به همكاري كردم . ابتدا با ويرايش كتب فلسفي كلامي و در سالهاي اخير با تحقيق و پژوهش در سائل و موضوعات فلسفي با اين دفتر همكاري دارم

عليزاده، غلامحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين عليزاده

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

اينجانب غلامحسين عليزاده فرزند حجّت بعد از اتمام دوره راهنمايي در سال 1355 وارد حوزه بابل مدرسه خاتم الانبياء مشغول به درس شدم و بعد از اتمام ادبيّات عرب و منطق و معالم و قسمتي از كتاب مختصر المعاني در سال 1358 وارد حوزه علميّه قم مدرسه المهدي

زير نظر آيه الله العظمي گلپايگاني (قده) به مدت سه سال مشغول به درس بودم بعد از اتمام دو جلد لمعه و اصول فقه در درس رسائل حضرت آيت الله اعتمادي شركت و در فقه مكاسب حضرت آيت الله بني فضل و كفايه را از محضر آيت الله فاضل و علوي گرگاني استفاده كردم و درس شرح منظومه از محضر حضرت آيت الله گرامي و فلسفه جلد اول اسفار را از محضر حضرت آيت الله جوادي آملي و شرح اشارات را از حضرت علّامه حسن زاده آملي استفاده كردم . در درس خارج از اساتيد معظم حوزه همچون حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني در دوره اصول و در درس خارج فقه در بحث طهاره حضرت آيت الله العظمي تبريزي و همچنين حدود و قصاص و شهادت را از معظم له بهره مند شدم در رجال از محضر حضرت آيت الله زنجاني استفاده كردم.

در بخشي از الفاظ اصول (خارج) از محضر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني بهره مند شدم . در دوره تخصصي تفسير زير نظر حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي شركت كردم و بعد از اتمام و ارائه پايان نامه ، مشغول تحقيق در حوره تفسير هستم. در ضمن تحصيل و تحقيق همكاري با مؤسسه ولي عصر و مركز دائره المعارف اسلامي و جامعه الزهراء و دانشگاه آزاد اسلامي براي تحقيق و تدريس داشتم و مقالاتي براي كنگره تمدن دانشگاه علّامه طباطبائي و طرحي براي كنگره اخلاق و عرفان حضرت امام (ره) ارسال نمودم

عليك رازي، ابوالحسن علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 299 ق)، حافظ و محدث وى از عبدالاعلى بن حماد نرسى و جباره بن مغلس

و بشر بن معاذ عقدى و نوح بن عمرو سكسكى و محمد بن هاشم بعلى و عبدالرحمان بن خالد بن نجيح و نصر بن على جهضمى و هيثم بن مروان و ديگران حديث شنيد. احمد بن حسن بن عتبه رازى و عبدالله بن جعفر بن ورد و محمد ابن احمد بن خروف و ابوالقاسم طبرانى و حسن بن رشيق و ابومنصور محمد بن سعيد ابيوردى و ديگران از وى حديث شنيدند. دارقطنى او را در حديث ثقه، آن گونه كه بايد باشد، نمى داند و گويد كه او احاديث بدون پشتوانه روايت كرده است. وى در مصر ساكن و والى قريه اى در آنجا بود و طلب خراج مى كرد، و در همان جا نيز درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ اسلام (حوادث 210 / 300 -291)، تذكره الحفاظ (750 / 2)، رى باستان (330 / 2)، سير النبلاء (146 -145 / 14)، شذرات الذهب (232 / 2)، طبقات الحفاظ (318)، لسان الميزان (35 -34 / 5)، الوافى بالوفيات (134 / 21).

عليم مروستي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1291 ش)، پزشك، استاد دانشگاه. تحصيلات متوسطه را در كرمان و پزشكى را در 1318 ش در دانشكده پزشكى تهران به باپان رساند و پايان نامه ى خود را در باب «درمان ذات الجنب چركى» نگاشت و پس از فراغت از تحصيل وارد خدمت شد و مشاغل ذيل را عهده دار گرديد. دانشيارى كرسى بيماريهاى گوش و حلق و بينى، رياست بخش بيماريهاى گوش و حلق و بينى در بيمارستان امير اعلم. از آثار وى: «امراض حلق و بينى و حنجره»؛ «اندازه گيرى شنوايى و فوايد آن». وى بيمارستانى در تهران تأسيس كرد كه به نام خو

او شهرت يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (252)، مؤلفين كتب چاپى (684 -683 / 4).

عليمحمدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عليمراديان، عزيزاللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزيزاللَّه بن المرحوم حاج كريم عليمراديان نهاوندى از علماء اعلام معاصر اين شهرستانست.

وى در تاريخ هشتم شوال 1325 قمرى در بلده نهاوند متولد شده و پس از تكميل دروس فارسى و مقدماتى در سال 1343 قمرى به قم مشرف شده در حوزه علميه قم دروس و سطوح اوليه و وسطى و نهائى را در نزد اساتيد بزرگ حجج اسلام و آيات عظام چون مرحوم حجةالاسلام آقا سيد مهدى كشفى و مرحوم حجةالاسلام حاج ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسن فاضل و مرحوم آيت اللَّه آقاشيخ محمدعلى حايرى قمى و آيت اللَّه حاج سيداحمد خونسارى و آيت اللَّه آقاشيخ محمدعلى اراكى و آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا گلپايگانى فراگرفته و 4 سال از درس خارج مرحوم آيت اللَّه مؤسس حاج شيخ عبدالكريم يزدى استفاده نموده.

و پس از فوت معظم له از درسهاى خارج آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه صدر استفاده و حظ وافر برده و در سال 1362 به نهاوند مراجعت و متصدى امور شرعيه آن شهرستان شده و تاكنون به انجام وظائف امور دينيه و اقامه جماعت و تعمير مساجد و امكنه مقدسه من جمله مدرسه علميه جديد البناء و تربيت عده اى از محصلين علوم دينى گرديده و فعلا حدود سى نفر از آنها در حوزه علميه قم اشتغال به تحصيل دارند و چند نفر از آنها به درجات عاليه علمى نائل و قريب الاجتهاد مى باشند و در علوم رسمى فقه و اصول و غيرها جزواتى به رشته

تحرير درآورده اند.

مؤلف گويد مترجم معظم از علماء متين و مبرز مى باشند قريب چهل سالست آشنائى كامل با ايشان دارم از غالب آيات عظام گذشته چون مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه خونسارى معاصر و گذشته و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى و ديگران اجازه اجتهاد و روايتى و غيره دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

عماد جويني، شيخ الشيوخ، ابوالفتح عمر

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(636 -581 ق)، محدث، فقيه و مدرس. در دمشق به دنيا آمد و در مصر نشوونما يافت. وى از اثير ابن بنان و شهاب غزنوى حديث شنيد. وى بعد از پدرش عهده دار تدريس در قبه شافعى و مشهد الحسين و مشيخه السعديه يا مشيخه الشيوخ مصر شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (99 -97 / 23)، شذرات الذهب (181 / 5)، العبر (228 / 3)، النجوم الزاهره (278 / 6).

عماد خراساني، نسرين دخت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

نسرين دخت عماد خراساني در سال 1327در تهران متولد شد .ايشان تحصيلاتش را در رشته علوم سياسي دانشگاه تهران آغاز كرد .او تحصيلات خود را در رشتۀ علوم كتابداري در مقطع كارشناسي ارشد در همان دانشگاه ادامه داد و بعد از اتمام تحصيلات برخي دوره هاي تخصصي سيستم هاي اطلاع رساني را نيز در كشورهاي ايتاليا و ژاپن گذراند.وي در حال حاضر رئيس بخش اطلاعات وانتشارات مركز مطالعات برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي در وزارت كشاورزي مي باشد. كتاب"فهرستگان كشاورزي ايران"تاليف سيمين دخت عماد خراساني ، در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته : كتابداري گرايش : سيستم هاي اطلاع رساني تحصيلات رسمي و حرفه اي : نسرين دخت عماد خراساني پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و متوسطه، در رشتۀ علوم سياسي دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت و پس از اخذ درجۀ كارشناسي، تحصيلات خود را در رشتۀ علوم كتابداري در مقطع كارشناسي ارشد در همان دانشگاه ادامه داد و بعد از اتمام تحصيلات برخي دوره هاي تخصصي سيستم هاي اطلاع رساني را نيز

در كشورهاي ايتاليا و ژاپن گذراندمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نسرين دخت عماد خراساني 27 سال است كه در وزارت كشاورزي به خدمت اشتغال دارد و علاوه بر آن در مراكز مختلف علمي نيز در دوره هاي كوتاه مدت، به تدريس كتابداري پرداخته است. وي در حال حاضر رئيس بخش اطلاعات وانتشارات مركز مطالعات برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي در وزارت ياد شده مي باشد.جوائز و نشانها : كتاب"فهرستگان كشاورزي ايران"تاليف نسرين دخت عماد خراساني ، در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : آموزشهاي مذهبي در ادبيات كودكان و نوجوانان ويژگي اثر : (ويژه نامه نمايشگاه بين المللي كتاب)2 خدمت اطلاع رساني كشاورزي در ايران: يك تجربه ويژگي اثر : مقاله،(نشر كتابداري دانشگاه تهران)3 فهرستگان كشاورزي ايران ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره دوازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب:«فهرستگان كشاورزي ايران»: فهرستگان كشاورزي ايران (5 جلد)؛ زيرنظر نسرين دخت عماد خراساني؛ تهران: وزارت كشاورزي، مركز مطالعات برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي، 1372. براي هرگونه پژوهش علمي در زمينه هاي گوناگون كشاورزي، شناخت و ارزيابي پژوهش هاي انجام شده در گذشته ضروري است. فهرستگان كشاورزي ايران – شامل كليه منابع فارسي و غيرفارسي، اعم از كتاب، مقاله، پايان نامه و گزارش مربوط به كشاورزي ايران از دوران قديم تا سال 1369 – با چنين منظوري تدوين شده

و براي نخستين بار است كه بدين صورت جامع منتشر مي شود. اين كتاب در پنج مجلد به شرح زير تنظيم شده است: جلد اول، مقدمه، كتابها، اسناد و مدارك. جلد دوم، كتابها، اسناد و مدارك. جلد سوم؛ مقاله ها و پايان نامه. جلد چهارم؛ آثار كشاورزي به زبانهاي غيرفارسي. جلد پنجم؛ نمايه ها. دسته بندي فوق به گونه اي است كه هماهنگي و انسجام مطالب را تضمين كرده است. «فهرستگان كشاورزي ايران» در حكم ابزاري مطمئن است كه از طريق آن پژوهشگران مي توانند به منابع موجود دسترسي يابند.

عماد فقيه كرماني، عمادالدين علي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 773 ق)، عارف و شاعر، متخلص به عماد. معروف به خواجه عماد فقيه و ملقب به شيخ الاسلام. وى معاصر حافظ و از مداحان آل مظفر و مخصوصا شاه شجاع بود. از جمله آثارش: مثنويهاى: «صحبت نامه»؛ «محبت نامه»؛ «ده نامه»؛ «صفانامه» يا «مونس الابرار»؛ «طريقت نامه». التبه اين مثنويها به همراه قطعات، غزليات و رباعيات عماد در مجموعه ى «كليات» وى جمع شده است.[1]

(خواجه) عمادالدين كرمانى متخلص به عماد، فقيه و زاهد و شاعر معروف (ف. 773 ه.ق.). وى در عهد امير مبارزالدين و شاه شجاع در كرمان محترم مى زيست و هر دو پادشاه نسبت به او اخلاص و ارادت داشتند. عماد در كرمان خانقاهى داشت و به سرودن شعر نيز مى پرداخت. از آثار او ديوان غزل وى و پنج مثنوى (صحبت نامه صاحبدلان، طريقت نامه) را بايد نام برد. بعضى نوشته اند كه وى گربه اى تربيت كرده بود به طورى چون وى نماز مى گذارد وى بدو اقتدا مى كرد و همين مورد توجه خلق و از جمله شاه شجاع و حافظ به تعريض اوست كه مى گويد:

«صوفى نهاد دام و سر حقه باز

كرد

آغاز مكر با فلك حقه باز كرد»

«بازى چرخ بشكندش بيضه در كلاه

زيرا كه عرض شعبده با اهل راز كرد»

«اى كبك خوش خرام كجا مى روى؟ بايست

غره مشو كه گربه عابد نماز كرد».

ولى صحت اين داستان مورد ترديد فاضلانست، چه در مدارك قديم و معتبر اين روايت نيامده، و از سوى ديگر «گربه عابد» و «گربه روزه دار» (يا گربه صائم) مثل بوده است. بعضى غزليات حافظ و عماد نزديك به يكديگر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (632 -624 / 2)، از سعدى تا جامى (344 -340)، بهارستان جامى (119)، تاريخ ادبيات در ايران (995 -985 / 3)، تذكره الشعراء (286 -282)، حبيب السير (315 / 3)، دايره المعارف فارسى (1768 / 2)، الذريعه (767 -766 / 9)،رياض العارفين (110 -109)، شخصيت هاى نامى (344)، طرائق الحقائق (681 -680 / 2)، فرهنگ ادبيات فارسى (350)، فرهنگ سخنوران (654).

عماد، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي عماد

محل تولد : بيرجند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

سال 1356 وارد حوزه علميه قم شدم مقدمات و فقه و اصول مقدماتي را در مدسه علميه رسالت گذراندم در اين اثناء بلحاظ ضرورت هاي انقلاب براي مدتي كوتاه عضو شوراي فرماندهي سپاه پاسداران (1358) برضد و عضو مستشار حقوقي (1359) دادگاه انقلاب بيرجند شدم.

سپس تحصيلات حوزوي را در فقه و اصول ادامه دادم در اين اثناء به فلسفه و علوم قرآن و تفسير نيز اهتمام ورزيدم. سال 1364 وارد درس خارج شده و تاكنون نيز به درس و بحث و مطالعه و تحقيق در اين رشته مي پردازم . چندين سال نيز به عنون

تدريس دروس تخصصي گروه علوم قرآن دانشگاه تربيت معلم تبريز به صورت پروازي در دانشكده الهيات آن دانشگاه تدريس داشته ام . مدتي نيز به ضرورت به حوزه مديريت پژوهش اعم از صف هاي پژوهش و ستاد پژوهش (معاونت پژوهشي حوزه) سر كسب مي كشم.

مهمترين بخش دغدغه هاي فقهي حقير گذشته از مطالعه پيرامون سامان ياي علوم به چگونگي توسعه و رشد علوم برتر فقه اختصاص مي يابد.

طراحي و مطالعه در راستاي تدوين كار مجموعه اي فقه القرآن به صورت گسترده وفراگير نيز بخش قابل توجه مطالعات را در بر مي گيرد.

عمادالدين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. تكيه گاه كيش و آيين) ابوالمظفر شاهپور (شاهپور- شهود) (امام) از علماى شافعى و از نويسندگان (ف. 471 ه.ق.). اوراست: تفسيرى به نام «تاج التراجم».

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عمادالدين كاتب اصفهاني، ابوعبدالله محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(597 -519 ق)، مورخ، اديب و نويسنده. ملقب به عماد و كاتب اصفهانى. معروف به اين اخى العزيز. در اصفهان به دنيا آمد و در همين شهر نشوونما يافت. در جوانى به بغداد رفت و در مدرسه ى نظاميه به آموختن علم پرداخت و در فقه شافعى و فنون ادب و شعر سرآمد شد. سپس به دمشق رفت و به سلطان نورالدين محمود زنگى پيوست و متصدى ديوان انشاء گرديد. وى به دو زبان فارسى و عربى مى نوشت. او در مدتى كه در دمشق بود صلاح الدين ايوبى را نيز مى ستود و مورد علاقه ى او بود و به همين مناسبت مقامش نزد نورالدين بالاتر رفت و در زمان مستنجد عباسى، به عنوان پيامگزار از دمشق به بغداد رفت و پس از بازگشت به دمشق در مدرسه اى كه به نام خود او خوانده مى شود (مدرسه ى عماديه) به عنوان مدرس منصوب شد. اما وى مورد سعايت دشمنان قرار گرفت و كار بر او تنگ شد و ناچار از دمشق به موصل رفت و در آنجا بيمار شد. ولى به محض شنيدن خبر رسيدن صلاح الدين ايوبى به دمشق، مجددا به آن شهر بازگشت و در همان شهر درگذشت و در مقابر صوفيه دفن شد. از آثار وى: «خريده القصر و جريده العصر»،در ده مجلد؛ «الفتح القسى فى الفتح القدسى» يا «القدح القسى فى الفتح القدسى» يا «الفيح القسى فى الفتح لقدسى»، گزارشى از فتح شام و فلسطين به

وسيله ى صلاح الدين؛ «البرق الشامى، در تاريخ، در هفت مجلد؛ «ديوان» شعر، در چهار مجلد؛ «نصره الفتره و عصره الفطره» يا «نصره الفتره و عصره القطره»، در تاريخ سلاجقه ى عراق؛ «السيل على الذيل»، در سه مجلد، در تاريخ بغداد؛ «العتبى و العقبى»؛ «نحله الرحله».[1]

(بخش 1) كاتب، محمد بن محمد صفى الدين بن نفيس الدين حامد بن اله مكنى به ابوعبداللَّه، ملقب به عمادالدين كاتب اصفهانى مورخ و اديب و نويسنده (و. اصفهان 519 ه.ق./ 1125 م.- ف. دمشق 597 ه.ق/ 1201 م.) وى در جوانى به بغداد رفت و به فرا گرفتن فقه و ادب مشغول گرديد، و سپس به خدمت وزير عون الدين بن هبيرة رسيد و از طرف او نظارت امور بصره و واسطه را عهده دار شد و چون عودالدين درگذشت، كار وى روى به ادبار نهاد لذا آهنگ دمشق كرد و در آنجا از طرف سلطان نورالدين به استخدام ديوان انشاء درآمد. سپس نورالدين او را به روزگار المستنجد جهت رسالت روانه ى بغداد ساخت و چون نورالدين فوت كرد عمادالدين به صلاح الدين پيوست، و پس از مرگ وى در دمشق اقامت گزيد و تا آخر عمر از مدرسه خويش كه عماديه نام داشت دست نكشيد. او را تأليفات بسيار است از جمله: خريدة القصر در ده مجلد، قسم شعراء مصر در دو جزوه، البرق الشامى، الفتح القسى فى الفتح القدسى، ديوان رسائل، ديوان شعر، السيل على الذيل در تاريخ بغداد، نصرة الفترة و عصرة الفطرة در اخبار دولت سلجوقى كه آن را فتح بن على بندارى در يك جزوه مختصر نموده و زبدة النصرة و نخبة العصرة ناميده است و كتاب اخير به نام

تواريخ آل سلجوق نيز مشهور مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (254 -253 / 7)، ايضاح المكنون (629 -92 / 2)، تذكره القبور (451)، دايره المعارف فارسى (1767 / 2)، ريحانه (201 -200 / 4)، سير النبلاء (350 -345 / 21)، شذرات الذهب (333 -332 / 4)، العبر (120 / 3)، كشفاالظنون (2049 ،1956 ،1316 ،1103 ،954 ،803 ،702 -701 ،288 ،239)، الكنى و الالقاب (484 / 2)، لغت نامه (ذيل/ عمادالدين كاتب)، معجم الادباد (28 -11 / 19)، معجم المؤلفين (205 -204 / 11)، النجوم الزاهره (160 -159 / 6).

عمادزاده ي اصفهاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1284 ش)،مورخ، مدرس و نويسنده. در اصفهان به دنيا آمد. از همان طفوليت با علم و علما آشنا شد و در حوزه ى اصفهان به كسب علم و تلمذ از علماى بزگوار آن روز، چون آيات عظام سيدعلى نجف آبادى، شيخ محمود مفيد، ميرزا على شيرازى، شيخ محمد حكيم خراسانى، سيد صدرالدين كوهپايه اى و حاج ميرزا رضا كلباسى پرداخته و به كسب اجازات روايتى از علماى بزرگ آن زمان همچون آيات عظام آقا سيد ابوالحسن اصفهانى، سيد محمد حجت كوه كمرى، شيخ محمدرضا مظفر، سيد يونس اردبيلى و نيز شيخ آقا بزرگ تهرانى و شخصيتهاى علمى ديگر نايل آمد. عمادزاده به تدريس در محيطهاى آموزشى و دانشگاه رغبت فراوان نشان مى داد او از ابتداى تحصيلات خود علاقه فراوانى به تأليف و تحقيق و نشر فرهنگ و معارف اسلامى و خدمت به اهل بيت (ع) داشت و همواره به دنبال هدف خويش بود. ثمر و حاصل تلاش وى بيش از صد و بيست تأليف درباره ى موضوعات مختلف است. از آن جمله: ترجمه و تفسير قرآن كريم؛ «صحيفه ى

كامله ى سجاديه، زبور آل محمد»؛ «تاريخ انبياء از آدم تا خاتم»؛ «زندگانى حضرت رسول (ص) پيشواى اسلام»؛ «تاريخ مفصل اسلام»؛ «معراج»؛ «زندگانى على بن ابى طالب (ع)»؛ «فاطمه الزاهراء (ع)»؛ «شرح خطبه ى غدير»؛ «شرح زندگانى هر يك از حجج معصومين (ع)» يا «مجموعه ى زندگانى چهارده معصوم (ع)»؛ «زندگانى حضرت مجتبى (ع)»؛ «زندگانى حضرت خامس آل عبا ابى عبدالله سيدالشهداء (ع)»؛ «تاريخ عاشورا، عاشورا چه روزيست»؛ «زندگانى حضرت ابوالفضل، قمر بنى هاشم (ع)»؛ «زندگانى حضرت على اكبر و على اصغر »؛ «زندگانى زينب كبرى»، ترجمه؛ «تاريخ جغرافيايى مكه»؛ «تاريخ جغرافيايى كربلا»؛ «بستان الادب»؛ «جهان اسلام، اسلام در جهان»؛ «مكتب اسلام»؛ «زندگانى على بن موسى الرضا (ع)»؛ «منتقم حقيقى، مهدى قائم صاحب العصر و الزمان (عج)»؛ مقالات متعدد در روزنامه ها و مجلات.[1]

مؤلف، محقق.

تولد: 1284 (8 ذى الحجه 1325 ق.)؛ اصفهان.

درگذشت: 12 فروردين 1369، تهران.

حسين عمادزاده ى اصفهانى، فرزند حجت الاسلام احمد عمادالواعظين، در حوزه ى اصفهان از علماى آن روز چون آيات عظام سيد على نجف آبادى، محمود مفيد، على واعظ شيرازى، محمد حكيم خراسانى، سيد صدرالدين كوهپايه اى، محمدرضا كلباسى كسب فيض كرد. وى داراى اجازه ى روايتى از علماى آن زمان همچون آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهانى، شيخ آقا بزرگ تهرانى، سيد محمد بهجت كوه كمره اى، محمدرضا مظفر، سيد يونس اردبيلى بود.

حسين عمادزاده ى اصفهانى داراى آثار بسيارى است كه برخى از آنها به شرح زير است: بستان الاداب (براى سال پنجم و ششم متوسط، 1309)؛ جهان اسلام و اسلام در جهان، ترجمه و تفسير قرآن كريم؛ تاريخ انبياء از آدم تا خاتم (1334)؛ تاريخ مفصل اسلام (جلد اول، 1337)؛ شرح خطبه ى غدير؛ زندگانى حضرت رسول (ص) پيشواى اسلام (1328)؛ تاريخ عاشورا، عاشورا چه روزى است (زندگانى حضرت سيدالشهداء،

1321)؛ زندگانى حضرت ابوالفضل العباس (ع)؛ قمر بنى هاشم (1321)؛ زندگانى حضرت على اكبر و على اصغر (1356 ق.)؛ زندگانى زينب كبرى (شيخ جعفر نقدى، ترجمه، 1323)؛ زندگانى حضرت خامس آل عبا ابى عبدالله- سيدالشهداء (1374 ق.)؛ زندگى حضرت سجاد (1338)؛ زندگانى على بن ابى طالب (1331)؛ زندگانى حضرت مجتبى (1337)؛ زندگانى حضرت على بن موسى الرضا (1335)؛ رجال اسلام (شامل شرح حال قريب بيست هزار نفر از رجال علمى و ادبى اسلام)؛ تاريخ جغرافيايى كربلا (1326)؛ راهنماى حاج، تاريخ جغرافيايى مكه (1327)؛ صحيفه ى كامله ى سجاديه زبور آل محمد (1334)؛ فاطمةالزهراء (1336)؛ مجموعه ى زندگانى چهارده معصوم (دو جلد، 1331 -1330) دوره هاى مجله ى «خرد».

وى علاوه بر تحقيق و تأليف و نيز تدريس در دانشگاه مقالاتى نيز براى روزنامه ها و مجله ها مى نوشت.

وى در سال 1315 در تهران ساكن شد و در پنجم ماه رمضان (دوازدهم فروردين سال 1369) درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (252)، كيهان فرهنگى (س 7، ش 3، ص 50)، مؤلفين كتب چاپى (831 -829 / 2).

عمادي چاچكامي، كمال الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد كمال الدين عمادي چاچكامي

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

سال 1340 در روستاي چايكام از توابع شهرستان ساري متولد شدم دوران ابتدايي در روستاي خود و روستاهاي همجوار طي كردم، براي ادامه تحصيل به ساري هجرت كردم بعد از اخذ ديپلم در سال 1361 وارد دانشكده تربيت معلم در رشته زبان شدم. بعد از مدت 5 ماه به دليل علاقه شديد از آن انصراف داده به حوزه علميه اماميه ساري نزد آيت الله صدوقي مشغول به تحصيل شدم. سال دوم تحصيلي

1362 به قم هجرت نمودم تا سال 1370 مقدمات و سطح را به پايان رساندم از سال 1370 به درس خارج راه يافتم در اين مقطع از افاضات آيات عظام صالحي مازندراني و جوادي آملي و ديگر اساتيد بهره بردم به مدت ده سال از خرمن پرفيض اساتيد خارج استفاده كردم در اين مدت تحقيقات مهم فقهي زير نظر استادم انجام دادم كه مورد عنايت استادم قرار گرفت.در رشته فلسفه ابتدا بداية الحكمة را نزد آيت الله ممدوحي كرمانشاهي خواندم. سپس منظومه منطق و حكمت را نزد آيت الله طاهري مازندراني خوانده و در پايان در درس اسفار حكيم عالي قدر جوادي آملي شركت نمودم كه بيش از 2 سال موفق به ادامه آن نشدم.

درس عرفان را با اشاره حكيم متاله عارف بزرگ حسن زاده آملي آغاز نمودم با آنكه مقدمات را نخوانده بودم به تشخيص استاد در درس مصباح الانس ايشان شركت نمودم كه به مدت دو سال فيض برده ام. سپس به دليل بيماري استاد به امر ايشان نوار درس فصوص را پيگيري نمودم.از ابتداي ورود به حوزه مقدس قم علاقه به تحقيق و نوشن داشتم. لذا در موضوعات گوناگون تحقيقاتي انجام داده ام كه برخي از آنها چاپ و برخي به صورت مقاله در همايش هاي علمي ارائه گرديده است كه ليست تفصيلي آن در ص 8 ارائه گرديده است.به دليل شركت فعال در درس خارج حضرت استاد آيت الله صالحي مازندراني و تاليف مقالات علمي متعدد زير نظر آن استاد به دريافت گواهي اجتهاد در سال 1374 نائل شده ام.اكنون بيشتر اوقات سرگرم تحقيقات قرآني و فقهي و كلامي هستم در ضمن تحصيل به تدريس دانشگاهي و

همچنين علوم حوزوي پرداختم. كتاب بدايه الحكمه براي جمعي از طلاب دو دوره تدريس نمودم و همچنين كتاب اصول الفقه و مكاسب محرمه شيخ انصاري براي برخي از طلاب تدريس كرده ام.

عمادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دامپزشكى، دانشكده:دامپزشكى، دانشگاه: شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

داراى تحصيلات عالى و دكترا در رشته دامپزشكى از دانشكده دامپزشكى دانشگاه لندن.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

روش هاى تشخيص آبستنى در ميش، گاو، ماديان، سگ، بررسى هاى هورمونى، زايمان زودرس در ميش، مكانيزم زايمان، بيوشيمى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مامائى و بيماريهاى توليد مثل دام.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 30، تعداد مقالات به زبان خارجى: 9

زمينه علمى مقالات:

توليد مثل در دامهاى مختلف، فيزيولوژى، اندوكرينولوژى، پاتولوژى، كلينيكى، بيوشيميائى، نازائى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عمائي، صديق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. از آثار وى: «بيعاران پاريس»، ترجمه؛ «اسكندر مقدونى»، ترجمه؛ «پادشاه شكم پرست»، ترجمه؛ «فرشته و زاهد»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2987 ،2406 / 2 ،579 ،561 ،213 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (546 -545 / 3).

عمراني خوارزمي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 560 ق)، مفسر، عالم، اديب، لغوى و شاعر معتزلى. ملقب به حجه الافاضل و فخرالمشايخ و، به آورده ى «هديه العارفين»، معروف به ابن عراق و از خاندان بزرگى در سرخس بود. ادب را نزد محمود بن عمر زمخشرى فراگرفت و از نزديكترين شاگردان و اصحاب وى شد. عمرانى از عمر ترجمانى و حسن بن سليمان خجندى و قاضى عبدالواحد باقرحى حديث آموخت. او اشتياق كامل به كسب علم داشت. در اواخر عمر آنچنان سرآمد شد كه علماى بزرگ به محضرش مى آمدند و دانش خود را بر او قرائت مى كردند و حل مشكلات خويش را از او مى خواستند. از وى اشعار زيبايى به جاى مانده است. از آثارش: «تفسير القرآن» يا «شماريخ الدرر فى التفسير الآى و السور»؛ «الاشقاق اسماء»؛ «المواضع و البلدان»، كه به نوشته ى «كشف الظنون» اين دو كتاب يكى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (150 / 5)، روضات الجنات (243 -242 / 5)، ريحانه (206 -205 / 4)، كشف الظنون (446 ،102)، لغت نامه (ذيل/ على و ابوالحسن)، معجم الادباء (65 -61 / 15)، معجم المؤلفين (215 / 7)، الوافى بالوفيات (95 -94 / 22)، هديه العارفين (698 / 1).

عمراني، قاسمعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بهداشت، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

عمركي بوفكي نيشابوري، ابومحمد، عمران

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، عالم و محدث. در بوفك يكى از روستاهاى نيشابور به دنيا آمد. او از ثقات اصحاب حضرت امام حسن عسكرى (ع) و از كبار مشايخ حديث بود و بسيارى از مشايخ چون عبدالله بن جعفر حميرى از وى روايت مى كنند. ابن داوود حلى در « رجالش»، از سيد جمال الدين نقل كرده، كه نام صاحب عنوان على بن بوفكى است. از وى آثارى به جا مانده كه از آن جمله كتاب «الملاحم» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (189 / 22)، رجال ابن داود (قسم 264 -263 / 1)، رجال الطوسى (433 -432)، رجال النجاشى (161 / 2)، ريحانه (206 / 4)، معجم رجال الحديث (157 -155 / 13).

عمومي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد عمومي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

تولد:1343 ديپلم:1361 ورود به دانشگاه:1362 و 2 سال تحصيل رشته رياضي كاربردي دانشگاه صنعتي اصفهان تحصيل دروس حوزوي به صورت متفرقه از سال 1361 اشتغال رسمي به دروس حوزه از سال 1364 اشتغال به خارج فقه و اصول از سال 1371 در اصفهان هجرت به قم در سال 1374 تحصيل در رشته تخصصي فقه و اصول در موسسه بقيه الله از سال 1376 تا 1382 بيش از 18 سال سابقه تدريس در حوزه همكاري علمي پژوهشي با مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه از سال 1380همكاري علمي با پژوهشكده باقرالعلوم(ع) تدريس در برخي از موسسات آموزش عالي و بيش از 13 سال حضور تبليغي در دانشگاهها موفقيت در آزمون علمي شوراي نگهبان براي انتخابات خبرگان و در سال 1385 همكاري علمي و هنري با

صدا و سيما در تهيه برنامه هاي قرآني را دارم

عميد زنجاني، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا عباسعلى عميد زنجانى سبط فيلسوف بزرگ و فقيه جامع آيت اللَّه ميرزا مجيد زنجانى از علماء و نويسندگان معاصر تهران است و در مسجد لرزاده به اقامه جماعت و تدريس و ترويجات دينى اشتغال دارد. وى در سال 1316 شمسى در شهرستان زنجان متولد شده و تحصيلات جديد كلاسيك را با مقدمات علوم دينى در آنجا خوانده و در سال 1370 ق مهاجرت به قم نموده و سطوح متوسط و عالى را بطرز خصوصى از محضر اساتيد با فضل و كمال حوزه فراگرفته و سپس در حوزه درس خارج آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده نموده و ضمنا علوم هيئت و كلام و فلسفه را از اساتيد معروف آموخته و در سال 1340 شمسى مهاجرت به نجف اشرف نموده و در آن سامان از محضر دو نابغه علمى آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله و آيت اللَّه آقا ميرزا باقر زنجانى سلمه اللَّه بهره ها برده و دراسات آن دو استاد بزرگ را برشته تحرير و تقرير درآورده و در مراجعت از نجف اشرف در سال 1347 شمسى افتخار مصاهرت با حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى مرعشى نجفى مد ظله را پيدا و بار ديگر در قم براى ادامه تحقيق و تدريس توقف و شركت در درس فقه آيت اللَّه العظمى مرعشى نموده تا سال 1391 ق كه بدرخواست جمعى از مومنين تهران براى امامت مسجد لرزاده كه يكى از مساجد حساس و بنام مركز و از آثار مرحوم مبرور آيت اللَّه عالم ربانى حاج شيخ على اكبر برهان است منتقل به تهران شده و تا حال حاضر بانجام وظائف

دينى و ارشاد و امامت و تدريس و خدمات اجتماعى اشتغال دارند.

داراى تأليفات ارزنده و آثار آموزنده اى مى باشند كه بقسمتى از آنها اشاره ميشود:

1- تحقيق و بررسى در تاريخ تصوف مطبوع از دارالكتب الاسلاميه

2- اسلام و همزيستى مسالمت آميز مطبوع از دارالكتب الاسلاميه

3- اسلام و حقوق ملل مطبوع از دارالكتب الاسلاميه

4- حقوق اقليتها مطبوع از انتشارات صدر

5- بنيادهاى اصيل مطبوع از كتابخانه بزرگ اسلامى.

6- اسلام و سيستم بيطرفى.

7- مبانى تفسير.

8- رساله اى در نكاح كتابيه.

9- رساله اى در ترتب.

10- المنهاج فى شرح وسيله النجاه.

13 -12 -11- سع جلد در قم برشته تحرير آورده كه با همكارى چند تن از فضلاء تأليف و نشر گرديده است.

14- مقالاتى در نشريات ماهيانه حوزه انتشار داده است.

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: حقوق خصوصى و اسلامى، دانشكده: حقوق و علوم سياسى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

داراى تحصيلات حوزوى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده حقوق و علوم سياسى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

كامپيوترى كردن علوم اسلامى، كامپيوترى كردن قوانين و مقررات، تكنولوژى جديد انفورماتيك، فقه و علوم حديث، تفسير و علوم قرآنى، فلسفه و عرفان اخلاق، اديان و كلام اسلامى، تاريخ اسلام و سيره، حقوق و قوانين، استاد راهنماى 35 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 20

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

حقوق اسلامى، تفسير و مبانى آن، فقه، فقه سياسى، اقتصاد اسلامى، تاريخ تصوف و عرفان، حقوق اقليتها و مبانى انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 50، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

مباحث مختلف حقوقى، مباحث فقه سياسى، مسئوليت بين المللى ناشى از جريان سلمان رشدى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد

سوم)

عميد، حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، فرهنگ نويس، نويسنده و روزنامه نگار. در مشهد به دنيا آمد و در همان شهر به تصحيل پرداخت. وى در جوانى به عضويت انجمن ادبى درآمد و به كار نويسندگى و فرهنگ نويسى پرداخت و مدتها در خراسان به پيشه ى روزنامه نگارى مشغول بود. عميد مدير «سالنامه ى خراسان» و روزنامه ى «طوس» بود. از آثارش: «اسرار مانيتيسم»؛ «بر خرابه هاى تخت جمشيد»؛ «غلطهاى فاحش فرهنگهاى فارسى»؛ «فرهنگ عميد»؛ «نيكوكاران».[1]

فرهنگ نويس.

درگذشت: شهريور 1358.

حسن عميد عضو انجمن ادبى و از نويسندگان نشريه ى «خراسان» و مدير «سالنامه ى خراسان» و روزنامه ى «طوس» بود.

از آثار اوست: اسرار مانيتيسم؛ بر خرابه هاى تخت جمشيد (1310)؛ سالنامه ى خراسان (سال چهارم، 1316، سال پنجم، 1317)؛ غلطهاى فاحش فرهنگ هاى فارسى؛ فرهنگ عميد (دو جلد1342)؛ نيكوكاران (بخش اول، مشهد، 1315)؛ فرهنگ نو (1333 ،1308)؛ فرهنگ كوچك عميد؛ فرهنگ مفصل عميد؛ فرهنگ برگزيده ى عميد؛ فرهنگ جيبى عميد (1335)؛ فرهنگ دبيرستانى عميد؛ فرهنگ تاريخ و جغرافياى عميد (1347)؛ طب جديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (168 -167 / 3)، فرهنگهاى فارسى (212 -209)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (252)، مؤلفين كتب چاپى (616 -615 / 2).

عميد، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود عميد

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

به سال 1349 در بروجرد در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشودم در سال 1367 در رشته علوم تجربي در مقطع متوسطه فارغ التحصيل شدم. در دوران دبيرستان در فعاليت هاي اجتماعي سياسي حضور داشتم و به عنوان معاون آموزش در انجمن اسلامي دبيرستان و عضو فعال بسيج دانش آموزي انجام وظيفه مي كردم به سال 1367 پس از اخذ ديپلم

با شوقي فراوان به جرگه تشنگان ولايت و اهل بيت در حوزه علميه قم پيوستم. در دوره سطح عالي از اساتيد گرامي آقايان پاياني، محمدي خراساني و علوي بهره بردم. از سال 1377 با شركت در درس خارج فقه و اصول آيت الله مهدي هادوي تهراني از محضر ايشان كسب فيض نموده ام. همچنين مدتي توفيق درك محضر آيت الله شبيري زنجاني را داشتم. به موازات اشتغال به درس خارج در سال 77 مدتي با مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما همكاري داشتم. از سال 83 بنابرعلاقه به موضوعات تقريبي با مركز تحقيقات علمي مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي – قم – همكاري پژوهشي داشته و در كنفرانس سالانه وحدت اسلامي به عنوان عضوي از پيكره تقريب شركت داشته ام. از سال 1384 تا كنون در دانشگاه آزاد اسلامي واحد اراك به تدريس تاريخ اسلام اشتغال دارم. همچنين در خلال اين سالها در فن ترجمه متون سنگين ادب و لغت عرب چون قرآن كريم و نهج البلاغه و نيز پاره اي موضوعات فقهي فعاليت داشته ام كه برخي به چاپ رسيده است. نيز به ارائه نكات انتقادي با نگرش جوان پسند پرداخته ام كه حاصل آن دست نوشته هايي است كه هنوز توفيق تنظيم و چاپ آنها را نيافته ام.

در پايان بر اين باورم كه مي بايست از متون اساسي و جاودانه اي چون قرآن و نهج البلاغه هر ده سال يكبار ترجمه اي روز آمد و متناسب با تحولات و ساختار زباني به جامعه فرهنگ دوست عرضه شود.

عميدي سمرقندي، ركن الدين، ابوحامد محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 615 ق)، متكلم، اصولى و فقيه حنفى. وى در علم خلاف و مناظره

ماهر بود و در مباحثه روشى مشهور داشت. او يكى از چهار تن شاگردان معروف رضى الدين نيشابورى است كه شهرت بسيار داشتند. نظام الدين احمد ابن شيخ جمال الدين محمود حصيرى از شاگردان و ملازمان اوست. گفته اند كه او داراى حسن اخلاق و تواضع بسيار بود. وى در بخارا درگذشت. از آثارش: «الجست»؛ كتاب «الارشاد»، در علم خلاف و جدل، كه گروهى از جمله: قاضى دمشق، شمس الدين احمد خويى، و بدرالدين مراغى و اوحدالدين دونى و نجم الدين و ابن مرندى به شرح آن پرداخته اند؛ «الطريقه فى الخلاف و الجدل» يا «الطريقه العميديه»؛ «النفائس»،در جدل، كه قاضى شمس الدين خوبى آن را مختصر كرد و «عرائس النفائس» ناميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (98 -97 ،77 -76 / 22)، شذرات الذهب (64 / 5)، العبر (167 / 3)، كشف الظنون (1966 ،1113 ،69)، معجم المؤلفين (287 / 11).

عميدي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بن حاج غفار عالمى جليل و فقيهى بيعديل بوده از شاگردان مرحوم آيت اللَّه حاج ملاعلى كنى و نسبش به شيخ بهاءالدين عاملى منتهى مى شده و در حدود سال 1327 وفات نموده و از آثار باقيه او مسجدى است در گلپايگان.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

عميري هروي، ابوعبدالله محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(489 -398 ق)، فقيه، محدث و زاهد. فقه آموخت و در آن پيشگام بود. سماع حديث را از 407 ق آغاز كرد. وى از پدرش، از عباس بن فضل نضروى، و على بن ابى طالب خوارزمى و على بن جعفر قهندزى و عبدالرحمان بن محمد دينارى و ضمام بن محمد شعرانى و عده اى ديگر در هرات و از قاضى ابوبكر حيرى در نيشابور و از ابوعلى بن شاذان و اقرانش در بغداد و از محمد بن حسين صنعانى در مكه حديث شنيد. عميرى حج گزارد و به يمن نيز مسافرت كرد. او روايات بسيارى نقل مى كرد. ابن طاهره و مؤتمن و محمد بن ابى على همدانى و ابوالوقت و على بن حمزه و ابونضر فامى و جنيد قاينى از وى حديث روايت كرده اند. او را به عنوان پيشوايى زاهد و مورد اعتماد در حديث ستوده اند. ابوعبدالله دقاق گويد كه براى عميرى در خراسان نظيرى نبود تا چه رسد به هرات.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (242 / 4)، سير النبلاء (71 -69 / 19)، شذرات الذهب (394 / 3)، العبر (361 / 2)، الوافى بالوفيات (141 / 4).

عميق، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن عميق

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب از سال 1368 وارد حوزه علميه قم شدم و فعاليت علمي و آموزش حوزوي را شروع كرده و در مدارس معصوميه و الهادي و امام باقر عليه السلام دوران مقدمات و لمعه ها را به اتمام رسانده و رسائل و مكاسب را در محضر اساتيدي همچون محسن وحيد خراساني و حسيني خراساني و محمدي و .. به اتمام

رساندم. و از سال 1374 دروس خارج فقه و اصول آيات عظام وحيد خراساني و مكارم شيرازي و تبريزي و سبحاني ، نوري همداني و درس تفسير استاد جوادي آملي شركت داشته و در سال 1376 دوره تخصصي كلام اسلامي را در مؤسسه امام صادق عليه السلام شروع كرده و در سال 80 فارغ التحصيل شدم و پايان نامه سطح 4 حوزه در حال دفاع مي باشد در اين مدت همكاريهايي با برخي از مؤسسات علمي پژوهشي همچون نشر آثار حضرت امام(ره) و پژوهشگاه فرهنگ و انديشه و ... داشتم و در كتاب تا بحال منتشر شده يكي فلسفه خلقت و ديگر اخلاق زيست محيطي در اسلام و مقالاتي نيز منتشر داشته ام. و از سال 1384 در مركز جهاني معاونت پژوهش مدارس تخصصي فقه و اصول اشتغال اجرائي و علمي دارم و در كنار حوزه فعاليتهاي تبليغي و تدريس نيز داشته ام .

عناصري، جابر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جابر عناصري در سال 1324 در شهر اردبيل زاده شد. او از كودكي به تعزيه و شبيه خواني علاقه مند بود. وي گرچه دكتري خود را در رشته فلسفه از دانش گروه : علوم انساني رشته : علوم اجتماعي گرايش : تعزيهخاطرات كودكي : علي عناصري( پدر جابر) بدليل علاقه و ارادتي كه به ائمه اطهار عليهم السلام داشت، هر ساله مراسم عزاداري، شبيه خواني و تعزيه را در منزل خود برپا مي نمود. جابر از كودكي به شبيه خواني و تعزيه علاقه مند بود. و زير نظر پدر، مراسم شبيه خواني را آموخت. در زماني كه پدرش مراسم شبيه خواني را برگزار مي نمود، جابر مشق هاي خود را

در پشت نسخه هاي تعزيه مي نوشت.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : جابر عناصري در يك خانواده فرهنگي - مذهبي در اردبيل به دنيا آمد . و بدليل علاقه پدرش به ائمه اطهار و اجراي مراسم تعزيه و شبيه خواني در منزل وي، جابر به تعزيه علاقه مند گرديد. پدرش نيز يكي از مردان سرشناس اردبيل بود و در نظر مردم بسيار محترم بود. خانه او نيز هر ساله محل برگزاي مراسم تعزيه و شبيه خواني بود. از اين رو در همه جاي آن آلات و ادوات شبيه خواني و تعزيه به چشم مي خورد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : جابر عناصري تحصيلات ابتدايي و دبيرستان خود را در اردبيل طي كرد و سپس بخاطر عشق به ادبيات عامه، در سال 1339 راهي تهران شد تا ادبيات را در دارالفنون بياموزد. در سال 1342 تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته فلسفه و علوم تربيتي در دانشگاه تهران آغاز كرد و در اين رشته تحصيلات خود را تا دكتري ادامه داد.در سال 1352 براي پژوهش و سبك تخصصي در زمينه ايران شناسي اجتماعي را در دانشگاه لندن به پايان رساند.خاطرات و وقايع تحصيل : جابر عناصري در سيزده سالگي در دوره دبيرستان يك پژوهش فرهنگي را انجام داد و آنرا بصورت روزنامه ديواري ارائه نمود.فعاليتهاي ضمن تحصيل : جابر عناصري در ضمن تحصيل به پژوهش در ادبيات و فرهنگ عامه مشغول بود. چنانكه يك تك نگاري درباره روستايي بنام ججين را در سال 1345 انجام داد و در مجله هنر و مردم به چاپ رساند. دكتر عناصري پس از اخذ درجه دكتري از دانشگاه تهران و

گذراندن دوره تخصصي مردمشناسي در انگلستان با تكيه بر پژوهشهاي قبلي خود، به تحقيق درباره خاورميانه، جنوب غرب آسيا و بويژه مسائل فرهنگي تركيه و ايران و افغانستان پرداخت.استادان و مربيان : جابر عناصري ادبيات را در دارالفنون از جلال الدين شريفيان آموخت . اولين استاد وي درباره هنر و ادبيات عامه، پدرش علي عناصري بود.همسر و فرزندان : همسر جابر عناصري كارشناسي ارشد كتابداري است و همواره او را در يافتن اسناد و مدارك و تحقيق و نقد آنها ياري و تشويق نموده است. فرزندان وي نيز همواره از كودكي با كتاب مانوس بوده و بعنوان شاگردان پدر و دستياران تحقيقاتي و حتي طراحان جلد كتابهاي وي،وي را ياري مي نمايند.وقايع ميانسالي : جابر عناصري از دوره تحقيقات ميداني خود در گوشه و كنار ايران خاطرات تلخ و شيريني دارد. يكي از آنها ر زماني رخ داد كه وي با يك دوربين عكاسي جديد و مدرن به يكي از روستاهاي آذربايجان شرقي رفته بود. در آنجا به پيرمردي كه در حال كشاورزي بود برخورد. دكتر عناصري بدليل اينكه مبادا پيرمرد را ناراحت كند، بدون اينكه از وي عكسي بگيرد بسرعت از كنار وي گذشت و از چند جوان روستايي كه در آن نزديكي بود عكسهايي تهيه كرد پيرمرد كه اين صحنه را ديد، فرياد زد، عجب روزگاري شده از جوانها عكس مي گيرند، ولي از پيرها عكس نمي گيرند.دكتر عناصري نيز از او خواست كه هر تعداد عكس مي خواهد از او بگيرد. اما پيرمرد آنرا مشروز بر گرفتن عكس دستجمعي با خانواده خود و در لباسهاي نو دانست، دكتر عناصري نيز از آنها

خواست تا لباس محلي آذربايجان را بپوشند، چند لحظه بعد عكسي زيبا و مردم شناسانه بوجود آمده بود.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : جابر عناصري علاوه بر سابقه تدريس در دانشكده هنرهاي دراماتيك( از سال 1356 ه.ش) دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران، دانشكده سينما و تئاتر دانشگاه هنر و دانشكده هنر دانشگاه تربيت مدرس، در حال حاضر(1381 ه.ش) سرپرست برخي گروههاي تحقيقي مردم شناسي و مسئول تحقيقات ايلي و عشايري مي باشند.فعاليتهاي آموزشي : جابر عناصري از بيست و يك سالگي در دانشكده هنرهاي دراماتيك مشغول به تدريس شد(1356 ه.ش) . وي در سال 1377 درجه استادياري داشت و تا سالهاي اخير به تدريس مشغول بود.[دكتر محسن تهراني زاده، اسامي و مشخصات استادياران كشور، تهران: معاونت پژوهش، تدوين و تنقيع قوانين و مقررات كشور،1377، ص 319]. از اين گذشته وي بعنوان استاد تعزيه شناسي در دانشكده هنرهاي زيباي تهران، دانشكده سينما و تئاتر دانشگاه هنر، دانشكده هنر دانشگاه تربيت مدرس تدريس نموده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : جابر عناصري در كنار تدريس و مسئوليت هاي اداري تحقيق در زمينه ادبيات عامه ، شبيه خواني و تعزيه را ادامه مي دهد.همفكران فرد : مرحوم احمد شاملو( نويسنده دايره المعارف كتاب كوچه در باره امثال ايراني)، دهخدا( نويسنده امثال و حكم) صادق هدايت(گرد آورنده حكايات و مثل هاي محلي برخي مناطق ايران) در گرد آوري ادبيات عامه پيشگام بوده اند. اما امروزه كساني چون صادق همايوني، دكتر محمود روح الاميني، مهرداد وحدتي دانشمند، محسن ميهن دوست، محمد- احمد پناهي سمناني و دكتر علي بلوكباشي در رديف همفكران جابر عناصري قرار ميگيرند كه با نگاهي مردم

شناسانه يا هنري به هنر و ادبيات عامه مي نگرد.آرا و گرايشهاي خاص : مهمترين علاقه جابر عناصري ادبيات عامه، شبيه خواني و تعزيه است. وي در اين راه اعتقاد كاملي به پژوهش ميداني و مصاحبه دارد. چنانكه وي بيشتر عمر خود را صرف تحقيق در روستاهاي گوشه و كنار ايران نموده است. وي اين روش را ابزاري براي ارتباط نزديكتر با واقعايت مي داند.جوائز و نشانها : تك نگاري درباره روستاي ججين اولين پژوهش چاپ شده جابر عناصري بود كه از سوي مجله هنر و مردم بعنوان يكي از تحقيقات نمونه انتخاب شد(1352 ه.ش) هنگامي كه دكتر عناصري در انگلستان به سر مي برد تحقيقاتي با تكيه بر پژوهشهاي قبلي خود درباره خاورميانه، جنوب غرب آسيا و بويژه مسائل فرهنگي تركيه ايران و افغانستان انجام داد و در سال 1356 با كسب عنوان دانشجوي برجسته دوره پژوهش به ايران بازگشت.آثار : ويژگي اثر : وي در آثار خود از نگاهي جامعه شناسانه و مردم شناسانه به تئاتر و تعزيه ايراني مي نگرد. [جابر عناصري، مراسم آييني و تئاتر ، تهران: چهارين فصلنامه تئاتر، 1358، ص جلد]2 ادبيات نمايشي مذهبي ، تجلي قرآن در قاب آئينه فرهنگ عامه ايران و ... [جابر عناصري، مراسم آييني و تئاتر، تهران: چهارمين فصلنامه تئاتر، 1358 . و سه مردمشناسي و روانشناسي هنري، تهران:اسپرك،1366. و سه ، شناخت اساطير ايران بر اساس طومار نقالان، تهران: سروش ،1370. و سه ، شبيه خواني كهن الگوي نمايشهاي ايراني، تهران: مركز هنرهاي نمايشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1372] ، دكتر جابر عناصري تا كنون (1381) 12 تعداد 1200

مقاله و 34 كتاب نگاشته اند، كه 20 عنوان از كتابهاي پژوهشي مي باشند و از آن جمله است: شبيه خواني كهن الگوي نمايشهاي ايراني(1372) ، شناخت اساطير ايران بر اساس طومار نقالان( 1370) ويژگي اثر : پژوهشي است ميداني درباره داستانهاي شاهنامه كه توسط نقالان نقل شده است. [جابر عناصري، شناخت اساطير ايران بر اساس طومار نقالان، تهران: سروش،1370، صص فهرست]7 مراسم آييني و تئاتر(1358) ، مردم شناسي و روانشناسي هنري(1366) ويژگي اثر : دكتر عناصري در كتاب مردم شناسي و روانشناسي هنري به جايگاه قصه هاي عاميانه در هنر ايران، باورهاي عاميانه، تاثير رسانه هاي جمعي در گسترش هنر، مباحث رنگ شناسي، سمبوليسم رنگ و ارتباط آن با روانشناسي مي پردازد. سپس به روانشناسي هنري وارد شده و بحث هاي هنر درماني، تئاتر درماني و نقش تئاتر در درمان كودكان معلول و ... را مطرح مي نمايد. [جابر عناصري، مردم شناسي و روانشناسي هنري، تهران: اسپرك، 1366، و نيز، سه، جابر عناصري، مردم شناسي و روانشناسي هنري، تهران: رشد، 1380، صص جلد و فهرست]9 نسيم خاطرات[صارمي، عاشقترين عاشقان فرهنگ، فرهنگ و پژوهش، ص 21] ويژگي اثر : مجموعه مقالات نسيم خاطرات در بردارنده 150 مقاله در باره تاريخ شفاهي اردبيل و گريزهايي به فرهنگ محل ايران است. [صارمي، عاشقترين عاشقان فرهنگ، فرهنگ و پژوهش، ص 21]

منابع زندگينامه :جواد عناصري، مراسم آييني و تئاتر، تهران: چهارمين فصلنامه تئاتر، 1358، ص جلد2دكتر محسن تهراني زاده، اسامي و مشخصات استادياران كشور، تهران: معاونت پژوهش، تدوين

و تنقيع قوانين و مقررات كشور،1377، ص 319]3صارمي، عاشقترين عاشقان فرهنگ، فرهنگ و پژوهش. ص 20و نيز جابر عناصري، شبيه خواني الگوي نمايشهاي ايراني، تهران: مركز هنرهاي نمايشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي،1372، صفحات جلد كتاب]4كتاب ماه هنر، ويژه هنر عامه1، شماره 40-39(آذر و دي 1380)، ص 2. و نيز كتاب ماه هنر ( ويژه هنر عامه 2)، شماره 44-43 (فروردين و ارديبهشت 1381)،ص 2

عنبري اصفهاني، ابونهشل عبدالصمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(517 -427 ق)، فقيه و محدث. پدرش از فضلاى ادبا بود. ابوالحسين بن فاذشاه به وى اجازه داد و عنبرى از او «جزء الزهد» اسد بن موسى و از ابن ريذه «معجم» بزرگ و كوچك طبرانى و ازهارون بن محمد «فضايل القرآن» عبدالرزاق و همچنين «بر الوالدين» ابوالشيخ را شيند. سلفى و ابوموسى مدينى و ابوجعفر محمد بن اسماعيل طرسوسى و مسعود بن ابى مصنور جمال و مسعود بن محمود عجلى و عبدالواحد بن ابى مطهر صيدلانى از وى حديث روايت كرده اند. ابوسعد سمعانى گويد كه عنبرى به وى اجازه روايت داده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (485 -483 / 19).

عنبري اصفهاني، ابوهذيل زفر

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1158 -110 ق)، فقيه حنفى. معروف به ابوهذيل عنبرى. اصل وى از اصفهان بود و در بصره مقيم. ابونعيم حافظ گويد كه پدر عنبرى، هذيل، والى اصفهان بود. شيخ طوسى او را از اصحاب امام صادق (ع) و ابن داوود او را از اصحاب امام صادق (ع)و امام كاظم (ع) شمرده اند. ذهبى او را برجسته ترين شاگرد ابوحنيفه مى داند و مى گويد كه او نزد ابوحنيفه فقه آموخت تا فقيهى كامل گشت. حيدث را بخوبى فهم مى كرد و خود مى گفت كه قادر به غربال حديث است. او از حسان بن ابراهيم كرمانى و اكثم بن محمد و ابونعيم ملائى و نعمان تيمى و مالك بن فديك و اقران آنان حديث روايت كرده است. ابن معين او را محدثى مورد اعتماد توصيف نموده است. او در ابتدا از اصحاب حديث بود اما تحت تربيت ابوحنيفه به اصحاب الرأى مايل شد، گرچه اوتا زمانى كه حديثى مى يافت به رأى نمى پرداخت. وى مدتها متولى قضاى بصره بود، و در

همان شهر نيز وفات يافت. عنبرى يكى از كسانى است كه جامع بين علم و عمل و عبادت بود. تصانيفى چند از وى بجاى مانده است كه از آن جمله «المقالات» و «مجرد»، در فروع مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (78 / 3)، اعيان الشيعه (61 / 7)، الجرح و التعديل (ج 1 ق 609 -608 / 2)، رجال ابن داود (قسم 454 / 2)، رجال الطوسى (201)، ريحانه (301 -300 / 7)،سير النبلاء (41 -38 / 8)، شذرات الذهب (243 / 1)، طبقات ابن سعد (361 / 6)، العبر (176 / 1)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (376)، كشف الظنون (1782)، الميزان (136 -134 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابوالهذيل)، معجم رجال الحديث (266 -265 / 7)، معجم المؤلفين (181 / 4)، النجوم الزاهره (41 / 2)، الوافى بالوفيات (201-200 / 14)، وفيات الاعيان (319 -317 / 2)، هديه العارفين (373 / 1).

عنبري طوسي، ابواسحاق ابراهيم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 290 ق)، حافظ، محدث و مسند. محدث طوس در زمان خويش بود. از خواص شاگردان محمد بن اسلم طوسى بود و زاهدترين آنها. در پى حديث سفرها كرد و به دمشق و حجاز و عراق و مصر رفت، و از يحيى بن يحيى تيميمى و ابن راهويه و على بن حجر و ابن حميد و حسين بن حريث و عبيدالله قواريرى و ابراهيم بن يسوف فقيه حيدث شنيد. ابونضر فقيه و ابوالحسين بن زهير و محمد بن صالح بن هانى و بسيارى ديگر از وى روايت كرده اند. ذهبى در «عبر» او را از درگذشتگان سال 282 ق ذكر كرده است. از آثارش «المسند» يا «مسند العنبرى»، كه متجاوز از دويست جزء است.

شاگردش ابونضر فقيه گويد كه با خط خود «مسند» عنبرى را در دويست و نود جزء نوشته است. عنبرى پس از تصنيف «مسند» براى استحكام آورده هاى خويش كوشيد و آنها را متقن كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (377 / 13)، شذرات الذهب (205 / 2)، طبقات الحفاظ (299)، كشف الظنون (1684)، معجم المؤلفين (14 / 1).

عنبري نيشابوري، ابوزكريا يحيي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 344 ق)، محدث، مفسر، فقيه، لغوى و اديب. اهل نيشابور بود از ابوعبدالله محمد بن ابراهيم بوشنجى و محمد بن عمرو قشمرد و حسين بن محمد قبانى و ابراهيم بن ابى طالب و ابن خزيمه و بسيارى ديگر حديث شنيد. ابوبكر بن عبدش/ عبدوس مفسر و ابوعلى حسين بن على حافظ و ابوحسين حجاجى و حاكم و ابن منده و ديگران از وى حديث شنيدند. ابوعلى حافظ قدرت حافظه وى و وسعت آن را ستوده و حاكم گويد كه ابوزكريا متجاوز از ده سال گوشه گيرى كرد، او مى گفت: عالم برگزيننده بايد كه به بهترين حالت خويش بازگشت نمايد، پاكيزه و حلال بخورد. علم را وسيله اى براى مال اندوزى قرار ندهد و علم برايش زيبايى آورد. مال خود را فضل الهى محسوب كند و سپاسگزار خداوندگار خويش باشد. در «معجم الادباء» سال وفات وى 444 ق ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (534 -533 / 15)، شذرات الذهب (369 / 2)، العبر (69 / 2)، معجم الادباء (34 / 20)، النجوم الزاهره (358 / 3).

عنبريان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(خاندان خانواده عنبريان) خاندانى معتبر در نيشابور كه غالب افراد آن اهل فضل و علم و دبير بوده اند، از آن جمله است: خواجه اميرك (ف. 448 ه.ق.) دبير ابوالحسن احمد بن محمد بيقهى و برادرش ابونصر و برادر ديگرش ابوالقاسم كاتب نايب ابونصر مشكان (قزوينى. يادداشتها 61 :6)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

عندليبي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دانشمند معظم فقيه فرزانه شيخ محمد تقي عندليبي كه از علماي برجسته و بقيةالسلف مشهد مقدس بود در سن 97 سالگي دار فاني را وداع گفت.

حاج شيخ محمد تقي فرزند شيخ نعمت الله و نوه ي شيخ محمد حسين قاضي سبزواري معروف به عندليبي و ملقب به «خواستار» مي باشد. در اواخر سال 1332 ق / 1293ش در شهر سبزوار پا به عرصه گيتي نهاد. پدرش از فضلا و واعظان معروف سبزوار كه در فصاحت و بلاغت و داشتن صوت و لحن خوش كم نظير بود. او در سال 1338 ش در سبزوار در حدود 70 سالگي در گذشت و در امامزاده شعيب به خاك سپرده شد.

شيخ محمد تقي مقدمات را نزد پدر ارجمند خود وشيخ عليرضا مدرس در زادگاهش بياموخت و به سوي مشهد رهسپار شد و ادبيات را نزد شيخ محمد تقي اديب نيشابوري به پايان برد. سطوح را نزد حضرات آيات شيخ هاشم قزويني، سيد حسين فقيه سبزواري و شيخ آقا بزرگ شاهرودي طي نمود.

ايشان در سال 1355 ق/ 1315 ش عازم نجف اشرف گرديد و خارج را از محضر شيخ ضيا ءالدين عراقي و سيد ابوالقاسم خوئي استفاده نمود، سپس به كربلاي معلي رفت و از محضر سيد حسين طباطبائي قمي و سيد

محمد هادي ميلاني بهره ها برد. آن گاه در سال 1364 ق/1324 ش به زادگاه خود مراجعت نمود و مشغول تدريس و اقامه جماعت در مسجد جامع شد. مخفي نماند كه ايشان از حضرات آيات سيدابوالحسن اصفهاني، استادش عراقي، ميرزا عبدالهادي شيرازي، ميرزا محمدهادي ميلاني و سيد محمود شاهرودي داراي اجازاتي بوده است.

جناب عندليبي جهت تعمير و كاشيكاري مسجد جامع سبزوار در سال هاي چهل شمسي به همت حاج محمود مسلم اقداماتي نمود و كار تعمير در محرم 1389 ق به پايان رسيد. نامبرده در سال 1390ق/1349ش در پي دعوت آية الله سيد محمد هاي ميلاني جهت شركت در جلسه استفتا رحل اقامت خود را براي هميشه در مشهد مقدس برگزيد و در مسجد امام حسين (عليه السلام) به اقامه جماعت و انجام وظيفه ديني پرداخت. در ضمن درس هاي شرح منظومه، كفايه، مكاسب وخارج فقه مقارن و تطبيقي را بر عهده گرفت. او فردي دانشمند، زاهد، مهربان و داراي خصال اخلاقي حقيقي بود.

از آثار او

1-تقريرات درس عراقي؛

2-تقريرات درس قمي؛

3-تقريرات درس ميلاني؛

4-تعاليف علي شرح المنظومة (ملا هادي سبزواري).

عندليبي بر اثر كهولت سن در غروب جمعه 8 رجب 1429ق/21 تير1387ش در سن 97 سالگي در مشهد مقدس دار فاني را وداع گفت. پيكرش پس از تشييع در صحن امام رضا (عليه السلام)، صحن جمهوري اسلامي به خاك سپرده شد.

نويسنده: عبدالحسين جواهرالكلام

منابع زندگينامه : آينه پژوهش شماره 112.

عنزي جرجاني، ابوعبدالله حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 398 ق)، فقيه. معروف به وراق جرجانى. وى در بغداد ساكن بود. او به دنبال حديث سفرها كرد و شناخت و فهم درستى از آن يافت. از محمد بن حسن بن سيرونه

و اسحاق بن ابراهيم جرجانى و احمد بن محمد جرجانى و محمد بن يعقوب اخرم ينشابورى و محمد بن قاسم عتكى نيشابورى و ابوسعيد بن اعرابى و اسماعيل صفار و خيثمه بن سليمان و ابوالعباس اصم و احمد بن ابى طلحه فارسى و همطبقه آنان حديث شنيد. ابوعبدالله حاكم و حمزه سهمى و سليم رازى و على بن محسن تنوخى و ابومسعود احمد بن محمد بجلى رازى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. در «تاريخ بغداد» صاحب عنوان تحت نام عنبرى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الاسلام (حوادث 356 -400 -381)، تاريخ بغداد (28 -27 / 8)، سير النبلاء (63 -62 / 17).

عنقاي شيرازي، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1308 -1260 ق)، اديب، خوشنويس و شاعر، متخلص به عنقا. ملقب به ملك الشعراء.در اصفهان به دنيا آمد. مردى درويش مسلك بود. وى عموى استاد جلال الدين همايى است و بنا به نوشته ى او مرگ عنقا بر اثر مسموميت از قهوه قجرى به دنبال مشاجره اش با ظل السلطان و كتك خوردن از او در 1308 ق روى داده، اما به گفته صاحب «حديقه الشعراء» عنقا در 1310 ق در اصفهان زنده بوده است. عنقا در اصفهان درگذشت و در تخت پولاد دفن شد. از وى «ديوان» شعرى به جاى مانده كه به همت استاد جلال الدين همايى منتشر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (98)، حديقه الشعراء (1238 -1236 / 2)، الذريعه (774 -773 / 9)، شرح حال رجال (229 / 6).

عودي، ستار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر ستار عودي درسوم خرداد 1333ه.ش در بغداد متولدشد. تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در مدارس عراق گذراند. و در پانزدهم اسفند 1350 ه.ش به همراه خانواده، همانند بيش از پانصد هزار ايراني ديگر توسط حكومت يعني صدام حسين، از عراق اخراج شدند. وي بين سالهاي 1354_ 1352 ه.ش به انجام خدمت نظام وظيفه با درجه گروهبان درلشكر 77خراسان پرداخت و بعد از انقلاب اسلامي به اشتغال در چند شركت خصوصي و از سال 1364ه.ش در وزارت راه و ترابري مشغول به كار شد. در فروردين 1367تا كنون 1383 به عنوان مترجم، دبير و سر دبير خبر عربي مشغول به كار است. وي داراي مدرك دكتراي تاريخ و تمدن اسلامي است.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي گرايش : تاريخ تمدن اسلامي والدين و انساب : ستار عودي در سال

1333 در خانواده مردي ايراني به نام غلام از زني به نام سليمه متولد شد.خاطرات كودكي : ستار عودي كه كودكي و نوجواني خود را در اطراف كاظمين سپري كرد و گرچه خاطرات زيادي از آن روزگار در ذهن ندارد، آنجا را به سبب رونق مراسم هاي مربوط به عاشورا در آن روزگار همواره به ياد مي آورد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر ستار، شغل آزاد و نسبتا مرفه و جزو طبقه متوسط اجتماعي بود. ستار نيز در كنار يك خواهر و پنج برادر خود ( به نامهاي سهام، جلال، كمال، خالد، سالم و حافظ) تا سال 1350 از زندگي خوبي برخوردار بوده اند . تا اينكه در ديماه 1350 دولت عراق دار اينهاي آنان را ضبط كرد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : ستار عودي ديپلم خود را در شهر ري دريافت كردو از سال 1364 دررشته زبان انگليسي وارد دانشگاه تهران شد، در سال 1369 نيز ليسانس ادبيات فارسي را از دانشگاه پيام نور احراز كرد و در سال 1374 فوق ليسانس تاريخ و تمدن ملل اسلامي و در سال 1380 مدرك دكتري خود را در همان رشته از دانشگاه تهران دريافت كرد.خاطرات و وقايع تحصيل : ستار عودي در كنار تحصيل، به گذراندن يك دوره خبرنگاري و نيز يك دوره ديپلم عالي بازرگاني از لندن ( از طريق نامه نگاري) نائل آمده است . در كنار اينها در جاده كرج مشغول به كار بوده است و گاه از فرط خستگي برسر كلاس به خواب مي رفته است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : ستار عودي در حين تحصيل علاوه بر اشتغال و تحصيل در چندين

مقطع و رشته، به چندين جلسه علمي در خارج كشور رفت و نيز براي بنياد دايره المعارف اسلامي بزرگ مقالاتي تهيه مي كرد. همچنين مدتي را به فراگيري زبان فرانسه و اسپانيول مشغول بود.استادان و مربيان : خانم دكتر برزگر و ديگر استادان، به ويژه استادان رشته تاريخ و تمدن ملل اسلامي در دانشكده الهيات دانشگاه تهران از استادان ستار عودي بوده اند. از آن جمله اند: استاد دكتر اسعدي، استاد دكتر حسين قره چانلو، دكتر نصيريان، دكتر هادي عالم زاده و دكتر نورالله كسائي.هم دوره اي ها و همكاران : ستار عودي نام همدوره اي ها و همكاران روزگار تحصيل خود را به سبب سپري شدن زمان و وقوع بسيار در زندگي او به خاطر نمي آورد.همسر و فرزندان : ستار عودي در 19شهريور 1360ه.ش با دختر خاله خود به نام بتول آهنگري ازدواج كرد و حاصل اين ازدواج سه فرزند به نامهاي علي متولد 1361، حيدر 1364، و محمد 1371 مي باشند.وقايع ميانسالي : روزگار ميانسالي ستارعودي به تحصيل دررشته تاريخ تمدن و ملل اسلامي در دانشكده الهيات دانشگاه تهران و نيز اشتغال در بخش عربي اخبار جمهوري اسلامي ايران، و نيز به عنوان مترجم و دبير مي گذرد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ستار عودي مشاغل گوناگوني چون مدير امور فروش، مديريت امور انبارها، استادي زبان انگليسي درنيروي هوايي، استاد زبان عربي در دانشكده وزارت امور خارجه، استاد در دانشگاه هاي تهران و دانشگاه امام صادق(ع) و سردبير خبر بين المللي عربي در خبر گذاري جمهوري اسلامي ايران را تجربه نموده است.فعاليتهاي آموزشي : ستار عودي سابقه درخشاني در تدريس داشته است

كه عبارت است از: استاديار رشته تاريخ و تمدن ملل اسلامي در دانشگاه امام صادق. استاديار رشته تاريخ و تمدن ملل اسلامي در دانشكده فرهنگ اسلامي و ارتباطات ( شاخه تاريخ تشيع) . استاد مدعو در دانشكده الهيات دانشگاه تهران از 1378 تا كنون 1383. استاد ناظر بر رساله هاي دانشجويان در دانشكده خبر عضو هيات علمي بنياد دايره المعارف بزرگ اسلامي . كارشناس امور خبري در بخش بين المللي خبر گذاري جمهوري اسلامي ايران. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ستار عودي در دانشگاههاي مختلف در تهران به تدريس و نيز مطالعه و تحقيق مشغول است. و نيز سر دبيري خبر بين المللي بخش عربي را بر عهده دارد.شاگردان : ستار عودي چنانكه خود نوشته است شاگردان بسياري را طي يك دهه آموزش تربيت كرده است كه برخي از آنان مسئوليت هاي مهمي را عهده دار مي باشند.آرا و گرايشهاي خاص : تز دكتري ستار عودي تحت عنوان« تاريخ دولت اغلبيان در افريقيه ( تونس) در قرن سوم هجري »پس از پنج سال تحقيق صورت گرفته است. وي با توجه به تسلط بر زبانها عربي و انگليسي و فارسي و دانستن زبانهاي فرانسه و اسپانيايي منابع گسترده اي در اين باره را شناسايي و مطالعه كرده است.جوائز و نشانها : جايزه بهترين مقاله دايره المعارفي براي مقاله «تاريخ نگاري در شمال آفريقا» 1383/11/15چگونگي عرضه آثار : ستار عودي بيش از 50مقاله علمي به بنياد دايره المعارف اسلامي تقديم كرده است كه در جلد ششم دانشنامه جهان اسلام هفت مقاله از آن به چاپ رسيده است . از اين گذشته وي تعدادي مقاله براي

دايره المعارف بزرگ اسلامي نوشته است كه در حال چاپ مي باشند. و نيز پنج مقاله درباره شخصيتهاي عرب قديم از جمله بشار بن بردو مجله اول در فرهنگستان زبان وادب فارسي زير چاپ است . دو مقاله در جمله ماهنامه ديني و يك مقاله در مجله ريحانه و يك مقاله در دايره المعارف زنان، حدود 100مدخل براي دايره المعارف جديدي بر سبك و سياق دايره المعارف مصاحب دردست چاپ دارد.آثار : ايران يك شريك تجاري ويژگي اثر : اين كتاب در رشته بازرگاني و ترجمه اي است از زبان انگليسي به عربي كه در اجلاس سران كشورهاي اسلامي به نمايش گذاشته شد و دومين چاپ آن نيز منتشر شده است .2 تاريخ آل مظفر ويژگي اثر : اين كتاب خلاصه اي است به زبان ساده كه از كتب پيچيده روزگار پس از ايلخانان استخراج شده و توسط موسسه اهل قلم _ ميراث مكتوب در حال چاپ است.3 تاريخ دولت اغلبيان در افريقيه ( تونس) درقرن سوم هجري ويژگي اثر : عنوان فوق، شامل تز دكتري ستار عودي بود كه پس از پنج سال تحقيق و مطالعه بيش از 700 منبع به پايان رسيده و در موسسه امير كبير در زير چاپ است.4 زندگينامه شاه عباس دوم ويژگي اثر : اين كتاب خلاصه اي است با نثري روان كه براي مخاطبين جوان تهيه شده است اين اثر خلاصه اي است از منابع مربوط به عصرصفوي كه در موسسه اهل قلم _ ميراث

مكتوب در حال چاپ مي باشد.5 سرگرميهاي رياضي ويژگي اثر : ترجمه كتابي سرگرم كننده در رشته رياضي است كه در موسسه علمي _ فرهنگي وابسته به وزارت علوم زير چاپ است.

منابع زندگينامه : اظهارات و نوشته هاي ستار عودي

عوفي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، طراحى و نقاش كاشى. وى سازنده ى كاشيهاى تراش و معرق گنبد شيخ صفى الدين اردبيلى است كه رقم نهاده: «عمل العبد الفقير الراجى الى عفو صمد- عوض بن محمد...».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1474 / 3).

عوفي، نورالدين، سديدالدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 630 ق)، شاعر و تذكره نويس. از اعقاب عبدالرحمان بن عوف از صحابه ى رسول بود. ولادتش در بخارا بود و تحصيلات وى در همان شهر صورت گرفت و آن گاه به سفر پرداخت و بسيارى از بلاد ماوراءالنهر و خراسان و سيستان را ديد. در بخارا خدمت امام برهان الاسلام تاج الدين عمر بن مسعود از ائمه آل برهان و امام ركن الدين مسعود بن محمد امام زاده تحصيل كرد. وى مدتى در قندهار در دربار قلج طمغاج خان ابراهيم راه داشت و به خدمت پسرش قلج ارسلان خاقان نصره الدين عثمان بن ابراهيم بود و مدتى سمت صاحب ديوانى و انشاء آن شاهزاده را داشت. تا اواخر قدرت سلطان محمد خوارزمشاه وى در خراسان و ماوراءالنهر بسر مى برد و به جمع آورى اطلاعات ذى قيمت خود كه در كتابهاى خويش ثبت كرده است، مشغول بود و در اوان حمله ى مغول به بلاد سند رفت و خدمت ناصرالدين قباجه از مماليك غوريه را اختيار كرد. بعد از شكست ناصرالدين قباجه به خدمت شمس الدين التتمش درآمد و به هندوستان رفت و بعد از اين تاريخ از زندگانى وى اطلاعى در دست نيست. از آثار مشهور او: «لباب الالباب»، قديم ترين كتاب در احوال و اشعار شعراى ايرانى؛ «جوامع الحكايات و لوامع الروايات»، شامل مطالب تاريخى مهم، كه در 630 ق به پايان رسيده است.[1]

(منسوب به عوف) سديدالدين محمد بن محمد بخارى، نويسنده و

دانشمند معروف ايرانى در اواخر قر. 6 و اوايل قر. 7 (بين 572 ه.ق./ 1176 م.- 635 ه.ق/ 3 -1232 م.). وى از اعقاب عبدالرحمن بن عوص صحابى معروف است. جد عوفى امام ابوطاهر يحيى بن طاهر ابن عثمان از علماى حديث و معرف انساب عرب بود و خال او شرف الزمان مجدالدين محمد بن ضياءالدين عدنان سرخكتى دانشمند و مؤلف تاريخ ملوك تركستان (خاقانيان) است. عوفى در نيمه دوم قر. 6 در بخارا به دنيا آمد و تحصيلات خويش را در همان شهر به انجام رسانيد. پس از آن مدتها در بلاد ماوراءالنهر و سيستان و خراسان به سير و سياحت و ديدار فضلا پرداخت و تا سقوط خوارزمشاهيان در خراسان به سر مى برد و گاه به وعظ و تذكير اشتغال مى ورزيد. مدتى هم صاحب ديوان قلج ارسلان خاقان نصرةالدين عثمان بن ابراهيم بود. مقارن حمله مغول عوفى به سند گريخت و به خدمت ملك ناصرالدين قباجه از مماليك غورى درآمد، و كتاب لباب الالباب (ه.م.) را به نام عين الملك وزير اين پادشاه تأليف كرد و سپس تأليف جوامع الحكايات (ه.م.) را به نام ناصرالدين قباجه آغاز نمود. ناصرالدين در سال 625 ه.ق. از شمس الدين التتمش شكست خورد و خود را به رود سند انداخت و غرق شد. جميع خدم و حشم وى به التتمش پيوستند، از آن جمله عوفى بود كه به خدمت وزير التتمش ابوسعد جنيدى مخصوص گرديد و جوامع الحكايات را كه نخست مى خوست به نام ناصرالدين قباجه تأليف كند- به نام اين وزير به رشته تحرير درآورد. عوفى «فرج بعد از شدت» (ه.م.) تأليف تنوخى را هم از عربى به فارسى

ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (1030 -1026 / 2)، تاريخ تذكره هاى فارسى (80 -77 / 2)،تاريخ نظم و نثر (98 -97)، دايره المعارف فارسى (1785 / 2)، الذريعه (1001 ،775 / 9 ،50 / 5 ،45 / 4)، ريحانه (219 / 4)، سبك شناسى (38 -36 / 3)، فرهنگ سخنوران (660)، لباب الالباب (ترجمه مصنف/ يب- كه)، لغت نامه (ذيل/ عوفى)، مجله ى دانشكده ى مشهد (س 3، ص 93 -89)، مجمع الفصحا (1168 / 3)، مؤلفين كتب چاپى (777 -776 / 5).

عيار نيشابوري، ابوعثمان سعيد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 457 ق)، محدث، فقيه، زاهد، و صوفى. چون در ابتدا به مسلك عياران سلوك مى كرد، معروف به عيار شد. در 378 ق براى كسب حديث سفر نمود و «صحيح» بخارى را در مرو، از محمد بن عمر بن شبويه استماع كرد.

او همچنين در نيشابور از ابومحمد مخلدى و ابوطاهر بن خزيمه و ابوالفضل عبيدالله بن محمد فامى و ابوالحسن خفاف و ديگران حديث شنيد، و در دمشق و اصفهان و نيشابور و هرات و غزنه حديث گفت. بزرگانى چون محمد بن فضل فراوى و زاهر شحامى و ابوالمعالى محمد بن فضل فراوى و زاهر شحامى و ابوالمعالى محمد بن اسماعيل فارسى و، در اصفهان، غانم بن احمد جلودى و فاطمه بنت محمد بغدادى و حسين بن طلحه صالحانى و عتيق بن حسين رويدشتى و عده اى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. عيار در غزنه درگذشت. ابوبكر احمد بن حسين بيهقى «فوائد»ى، در بيست جزء، برگرفته و برگزيده از «اصول» وى نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (303 /

1)، سير النبلاء (89 -86 / 18)، شذرات الذهب (304 / 3)، العبر (308 -307 / 2)، لسان الميزان (267 -266 ،251 -250 / 3)، الوافى بالوفيات (198 -197 / 15).

عياشي سمرقندي، ابوالنضر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 320 ق)، مفسر، محدث، اديب و فقيه امامى. وى اهل سمرقند از فقهاى بزرگ فرقه ى اثنى عشرى در زمان كلينى مى باشد كه در ابتدا مذهب عامه داشت و احاديث آنا را استماع مى كرد ولى بعد به مذهب شيعه گرويد. او از شاگردان شيخ كلينى بود. او از على بن حسن بن على بن فضال و عبدالله بن محمد خالد طيالسى و جماعتى از شيوخ كوفه و بغداد حديث شنيد. شيخ كشى صاحب «رجال» از شاگردان عياشى است. از ديگر شاگردان عياشى پسرش جعفر بن محمد است كه خود از مشايخ ابومفضل شيبانى است. شاگرد ديگر او حيدر بن محمد بن نعيم سمرقندى است كه راوى جميع مصنفات عياشى است. گفته اند كه وى محدثى مورد اعتماد و يگانه ى زمان خويش بود و از نظر علمى و ادبى و انديشه و ذكاوت در مشرق نظير نداشت. او مجلسى براى خواص و مجلسى براى عامه مردم برپا مى كرد. خانه اش همانند مسجد،مملو از افرادى چون قارى و كاتب و نيز محدثين و علما بود كه در آن عده اى به تأليف و مقابله و گروهى به استسناخ و گروهى نيز به تعليقه و حاشيه نويسى مشغول بودند. در طب و نجوم و رويا تبحر داشت و در زمينه ى ابواب فقهى و متجاوز از دويست كتاب تأليف كرد كه در نواحى خراسان به اشتهار كامل رسيد. در فهرست ابن النديم صد و پنجاه و هفت جلد از آثار او ذكر شده

است. از آثار وى: «تفسير على بن ابراهيم» است؛ «التوحيد الصفه»؛ «الصلاه»؛ «الزكوه»؛ «الصوم»؛ «المناسك»؛ «العالم و المتعلم»؛ «الطب»؛ «التجاره و الكسب»؛ «الضقاء و آداب الحكم»؛ «الملاهى»؛ «الجزيه و الخراج»؛ «الطاعه»؛ «حقوق الاخوان»؛ «محاسن الاخلاق»؛ «دلائل الائمه»؛ «الملاحم»؛ «القول بين القولين»؛ «فضائل القرآن»؛ «الانبياء الائمه»؛ «النجوم»؛ «الرؤيا»؛ «معاريض الشعر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (316 / 7)، اعيان الشيعه (56 / 10)، الذريعه (77 / 24 ،195 / 21 ،125 / 20 ،209 ،140 / 17 ،207 ،139 ،133 ،60 / 15 ،44 / 12 ،307 / 11 ،239 / 8 ،42 / 7 ،105 / 5،295 / 4 ،348 / 3 ،356 / 2)، رجال الطوسى (497)، رجال النجاشى (250 -247 / 2)، روضات الجنات (123 -121 / 6)، ريحانه (221 -220 / 4)، سفينه البحار (301 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 306 -305 / 4)، فوائد الرضويه (642)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (263 -361)، الفهرست للطوسى (371 ،320 -317 ،309 ،120)، الكنى و الالقاب (491 -490 / 2)، لغت نامه (ذيل/ ابوالنضر)، معجم المؤلفين (20 / 12)، هديه الاحباب (205 -204)، هديه العارفين (33 -32 / 2).

عيسي بيك

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پدرش از علما و فضلا و محقّقين بوده.

كتب زير از اوست:

1- تفسير قرآن 2- رساله در وجوب عينى نماز جمعه 3- رساله در طرز قسم دادن اهل كتاب 4- رساله در حكم رؤيت هلال قبل از زوال 6- شرح دروس، ناتمام.

حدود سال 1074 وفات يافته است.

صاحب عنوان در 1066 متولّد، و در 1130 وفات يافته، و از شاگردان علاّمه محمّد باقر مجلسى است، و چون مدّتى در مملكت عثمانى ساكن بود بدين لقب شهرت

يافته است.

كتب زير از اوست:

1- الاجازات، يا مجموعة الاجازات 2- الامان من النيران فى تفسير القرآن 3- بساتين الخطباء، در سه مجلد 4- ترجمه ي جاماسب نامه 5- ثمار المجالس و نثار العرايس، مانند كشكول 6- الدرر المنظومه المأثور، در ادعيه. نام صحيفه ثالثه سجّاديّه است و به طبع رسيده است 7- رساله در موضوع خواجه گردانيدن 8- رساله در وجوب عينى نماز جمعه 9- رساله ي خراجيّه 10- رسم خطوط الساعات و نصف النهار 11- روضة الشهداء، به سه زبان تركى، عربى، فارسى 12- رياض العلماء و حياض الفضلاء، كه معروف ترين تأليفات اوست، و بين مؤلّفين و نويسندگان كتب تراجم و رجال شهرت دارد، و متأسفّانه تاكنون به طبع نرسيده است، در ده مجلد، 13- شرح اصطلاحات شكل العروس از كتاب اقليدس 14- شرح الفّيه ي ابن مالك، مفصّل 15- شرح الفّيه ي ابن مالك، مختصر 16- شرح صحيفه ي سجّاديّه و حاشيه بر آن؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

عيسي زاده، ولي الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ولي الله عيسي زاده

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1352 ه . ش وارد دبستان دولتي روستاي رزكه از توابع بخش مركزي شهرستان آمل شدم، و تا پايان دوره ابتدايي كه مدرسان و معلمان سپاه دانش مربي ما بودند در همان مدرسه اشتغال به تحصيل داشته و از امتيازات بالايي برخوردار بودم.دوره راهنمايي را همزمان با مبارزات انقلابي مردم آمل در اين شهر آغاز كردم و سال سوم راهنمايي را در مدرسه معتمدي (شهيد سقاعليزاده) با موفقيت به پايان رساندم.

دوره متوسطه را در دبيرستان

امام خميني(ره) آمل شروع كردم كه با درگيري منافقان در اين شهر همزمان بود، سپس در سال 1364 با اخذ مدرك ديپلم در رشته اقتصاد راهي جبهه شدم و در سال 1365 وارد حوزه علميه مسجد هاشمي آمل شدم.آن گاه در سال 1366 وارد حوزه علميه مقدسه قم شدم و همزمان با تحصيل در حوزه وارد موسسه امام خميني(ره) شده و دوره عمومي آن را در سال 1378 به پايان رسانده و مدت 2 سال براي خدمت به طلاب و آشناياني با اهل سنت به حوزه علميه منتظريه گنبد كاووسي مهاجرت كردم و در اين مدت ضمن مديريت و تدريس در فعاليت هاي فرهنگي و علمي منطقه فعال بودم و در دانشگاه آزاد شهرستان آزاد شهر تدريس مي كردم.سپس در سال 1381 به قم مهاجرت كردم و در موسسه اسراء كه تحت اشراف حضرت آيت الله جوادي آملي است به تحقيق مشغول شدم و در ضمن فعاليت هاي علمي در موسسه به تاليف كتاب و مقاله و تدوين پايان نامه مشغول شدم كه همچنان به فضل الهي ادامه دارد.در ضمن در تمامي اين مدت (از زماني كه ملبس به لباس مقدس روحانيت شدم 1370) تا به حال در سه مقطع تبليغي رمضان، محرم و صفر به اين امر مهم مشغول هستم. از سال 1375 نيز در خدمت گذاري خدمت زائران محترم حرمين شريفين و عتبات عاليات فعال هستم.

عيسي لو، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله عيسي لو

محل تولد : اروميه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 همزمان با اخذ ديپلم _ با توجه به اشتياق فراوان به تحصيل و تبليغ علوم ديني _ وارد

حوزه علميه حضرت ولي عصر(عج) تبريز گرديدم و پس از مدت دو سال و اندي تحصيل در آن حوزه مباركه و آموختن درسهايي از مقدمات علوم دينى، در پاييز سال 1364 وارد حوزه علميه قم شدم و نخست در مدرسه علميه بعثت ساكن و به ناچار شروع به تحصيل در برخي موضوعات درسي كه اندكي متفاوت با آنچه كه در تبريز فراگرفته بودم بود، كردم؛ و حتي آشنايي ام با جناب استاد علي مؤمني ارموي كه سالها در محضر مرحوم مدرس افغاني تلمذ كرده و اديبي بارع و مدرس فاضل گشته بود. تصميم به تقويت پايه علمي در زمينه ادبيات عرب و منطق گرفتم (نخست در خدمت استاد رباني گلپايگاني كه در حسينيه آيت الله نجفي مرعشي منطقه مظفر تدريس مي كرد عمده مباحث آن را فراگرفتم). از اين رو در خدمت استاد مومني تا چندين سال به فراگيري (حاشيه ملا عبدالله) و مطول تفتازاني و سپس مباحثي از اوائل كتاب رسائل شيخ انصاري و پس از آن نمط اول شرح اشارات (طبيعيات) را در خدمت ايشان تلمذ كرديم در اين ميان در حال حيات مرحوم مدرس افغاني مدتي در درس شرح تصريف ايشان شركت كرديم و بخشي از كتاب سيوطي را نزد ايشان فراگرفتيم و با توجه به اين كه در سالهاي قبل از آن و در زمان سلامت احوال مدرس، درسهاي ادبيات را تدر يس كرده بود و در نوارهاي كاست ضبط گرديده بود، از آن نوارها هم تا اندازه اي بهره بردم. پس از آن كه مباحثي از طبيعيات شرح اشارات بوعلي را فراگرفتم. درس نمط سوم شرح اشارات را در خدمت استاد علي مؤمني شروع كرده

و در مدت دو سال مباحثي مهم از آن را بهره برديم.

و به دنبال آن نهاية الحكمه مرحوم علامه طباطبايي را نزد همان استاد (علي مؤمني ارموي) شروع كرديم كه حدود بيش از دو سال طول كشيد. و به دليل همين درس ها بود كه هنگامي كه وارد مركز تخصصي كلام اسلامي براي شركت در دوره هشتم سطح چهار گرديدم، در سال اول برايم خسته كننده و تكراري بود و لذا با درخواست از مدير آموزشي آن مركز در سال دوم به همراه دوره هفتم به ادامه تحصيل در آن مركز پرداختم و تنها در امتحانات سال اول به صورت ارتقائي شركت نمودم. درس هاي سطح حوزه را نيز عمدتاً به صورت آزاد _ و در نزد اساتيدي از جمله مرحوم استاد پايانى، استاد مسجد ارموى، استاد صلواتى، استاد موسوي تهرانى، استاد مدرس يزدي و... فراگرفتم و به طور مرتب در امتحانات كتبي و شفاهي حوزه علميه شركت مي كردم.

عيسي نيا، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا عيسي نيا

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/7/1

زندگينامه علمي

رضا عيس نيا،فرزند در مهر 1343 از شهرستان رودسر استان گيلان،در روستاي قاسم آباد سفلي واقع در چند كيلومتري درياي خزر و جنگل هاي گيلان،در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشودم و در دامن پدر و مادري زحمت كش و پرتلاش و كشاورز و مسلمان مسئول،تربيت يافتم؛دوران تحصيلات ابتدايي و راهنمايي خود را در روستاي قاسم آباد سفلي شروع كرده و مدرك ابتدايي را با معدل 52/15 و راهنمايي را با 17 در خرداماه به پايان رسانيده و پس از اتمام تحصيلات دوره راهنمايي براي

ادامه تحصيل به خاطر فقر اقتصادي خانواده و تبليغات زياد مركز آموزش كشاورزي در اذهان كشاورزان به رشته كشاورزي پرداختم. دبيرستان را كه از سال هاي 57 تا 61-60 كه دوران انقلاب و جنگ بود،را با معدل 88/17 به پايان رساندم و با حضور در جبهه هاي جنگ بمدت 14 ماه و آشنايي با طلبه هاي جوان با دعوت آنها مسافرتي به قم كردم كه در اين سفر بود(سال 62)كه تشويق به علم آموزي در حوزه هاي علميه شدم مصادف با اين پيشنهاد در سطح كشور اعلام شد كه حوزه علميه قم از ميان فارغ التحصيلان در مقطع ديپلم طلبه جهت تربيت كادر قضايي مي پذيرد بنابر اين در امتحان ورودي حوزه علميه قم جهت گذراندن دوره قضاوت كه 6 سال پيش بيني شده بود شركت كرديم و از ميان داوطبان 300 نفر برگزيده شديم اما متاسفانه پس از چند ماه تحصيل در مدرسه رضويه مسئولين حوزه علميه اعلام كردند كه به خاطر مشكلاتي قادر به ادامه كار خود جهت پرورش قضات نيستند بنابراين پذيرفته شدگان در صورت تمايل مي توانند دروس حوزوي را ادامه دهند لذا كساني كه مايل نبودند انصراف دادند،اما بنده دروس مقدمات تا لمعه را در مدرسه رضويه و المهدي به پايان رسانده و در كنار دروس حوزوي وارد دانشگاه باقر العلوم(ع) قم شده و در كنار دروس حوزوي به تحصيل در رشته علوم سياسي در مقطع كارشناسي پرداخته و اين دوره را با معدل 8/16 به پايان رسانده و سپس كارشناسي ارشد را هم با معدل 26/16 و با ارائه پايان نامه«دو دوره تجربه نوانديشي و نوسازس سياسي در ايران»

با نمره الف، به پايان رساندم پس از فارغ التحصيل شدن در مقطع كارشناسي ارشد با مدرك 5 سال حضور در درس خارج فقه و كارشناسي ارشد علوم سياسي و پذيرش در گزينش اساتيد قم،براي تدريس دروس عمومي (انقلاب اسلامي)وارد دانشگاه شدم. در كنار تدريس در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي در پژوهشكده علوم و انديشه سياسي مشغول كارهاي تحقيقاتي مي باشم.

عين القضاه همداني، ابوالمعالي، ابوالفضائل عبدالله

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(525 -492 ق)، فقيه، حكيم و عارف. مكنى به ابوالفضائل. معروف به قاضى همدانى. در همدان به دنيا آمد، ولى چون پدر و جدش از ميانه بودند به ميانجى نيز معروف شده است. قاضى در جوانى در زادگاه خويش به كسب علوم متداول پرداخت و به سرعت در ادب و حكمت و كلام مايه ور شد و به سبب مهارتى كه در فقه پيدا كرد، به عنوان قاضى و مدرس منصوب گرديد و با وجود جوانى شهرت و نفوذ فراوان پيدا كرد و همين امر باعث برانگيخته شدن حسد و رشك فقها و متكلمان شد. فلسفه و كلام، طبع حقيقت جوى وى را قانع نساخت و گرفتار بحرانهاى روحى شد و همين امر او را دچار شك و شبهه كرد. پس از آشنايى با آثار امام محمد غزالى تا حدى خاطرش آرام گرفت و چندى بعد با احمد غزالى آشنا شد و به او دست ارادت داد و همانند احمد غزالى در بيان عقايد خود بى پروا بود. همين صراحت در گفتار باعث بدگمانى متشرعه شد. ابوالقاسم درگزينى كه خود اندكى بعد به جرم مذهب اسماعيلى كشته شد، او را دستگير و روانه بغداد نمود. قاضى مدتى در بغداد زندانى بود و در همين زندان

رساله ى معروف «شكوى الغريب عن الاوطان الى علماء البلدان» را به زبان عربى، خطاب به علماى عصر نوشت و در آن، كه مشحون از نكات عرفانى و فلسفى است، اتهاماتى را كه به وى نسبت داده بودند رد كرد و به برخى شبهات نيز پاسخ گفت. اما چندى بعد او را به همدان برگرداندند و بر در مدرسه اى كه ظاهراً محل تدريس او بود بر دار كردند و سپس جسدش را با نفت و بوريا آتش زدند. از ديگر آثار وى: «تمهيدات»؛ «زبده الحقايق»؛ «نزهه العشاق و نهز المشتاق»؛ «نامه هاى عين القضات همدانى»؛ «رساله ى اجمالى».[1]

(ع. چشم داوران) همدانى، ابوالمعالى عبداللَّه بن محمد بن على ميانجى همدانى، از بزرگان مشايخ صوفيه و دانشمندان ربع اول قر. 6 ه. (و. همدان 492 ه.ق/ 1098 م.- مقت. همدان 525 ه.ق.). وى شافعى مذهب و در طريقت شاگرد احمد غزالى بود و همچنين از محضر عين القضاة- از صحبت باباطاهر- كه بعضى نوشته اند- درست نيست، زيرا بابا تا زمان او زنده نبود. وى به تحصيل حكمت و عرفان و كلام و ادب عربى پرداخت و نظر به مطالعه بسيار در آثار امام محمد غزالى مع الواسطه شاگرد او نيز محسوب مى شد. احمد غزالى با آن همه عظمت مقام در مكتوبهاى خود بدو، او را قرة العين خطاب ميكرد. وى بيشتر اطلاعات خود را از راه تحقيق و تتبع شخصى فراهم آورد. افكار و عقايد او در عمر كوتاهش مبين كمال نبوغ اوست. از آثار اوست: يزدان شناخت در مسايل حكمت الهى و علوم طبيعى كه در سه باب به نام عزيزالدين مستوفى نوشته شده، رساله جمالى در بيان مذهب سلف

خود كه به نام جمال الدين شرف الدوله از شاهزادگان معاصر خويش تأليف كرده، تمهيدات در تمهيد ده اصل تصوف كه داراى انشايى است مقرون به غلبه شوق و عشق و بسيار گيراست، زبدةالحقائق، رساله اى مختصر راجع به علم ذات و صفات خداوندى و ايمان به نبوت و قيامت، لوايح، رساله اى مشتمل بر 201 فصل در حقايق عشق و احوال و اعراض آن، شكوى الغريب عن الاوطان الى علماء البلدان به زبان عربى (عين القضاة آن را به هنگام حبس خود از بغداد به علماى همدان نوشته) در شكايت مؤلف از محنتهايى كه براى او پيش آمده و به اتهام بى دينى از همدان دور شده و در بغداد به زندان افتاده. مكاتيب كه شامل نامه هاى اوست (نسخه هاى كتابخانه مرادمنلا (تركيه) و كتابخانه ملى تهران). وى رباعياتى عرفانى هم به زبان فارسى سروده. عزيزالدين از مستوفيان سلاجقه با عين القضاة دوستى كامل داشت از سوى ديگر عزيزالدين به دشمنى با ابوالقاسم درگزينى وزير سلطان محمود ابن محمود و سلطان سنجر برخاست.

وزير اخير كه بسيارى از رجال و بزرگان علم را به حيله و تزوير نابود كرده و خود نيز در پايان به پاداش اعمال زشت خويش به دار كشيده شد، نقشه قتل عين القضاة را طرح كرد و با دسته اى از عوام الناس- كه حسودان و بدخواهان عين القضاة بودند- توطئه چيد و محضرى ترتيب داد وى را به كفر و دعوى الوهيت متهم كرد و فقها نيز به قتل اين جوان دانشمند فتوى دادند. پس وى را مقيد به بغداد فرستادند و از آنجا مجددا به همدان بازگردانيدند و در شب 7 جمادى الاخرى 525 ه.ق. بر دار كشيدند. نوشته هاى فارسى

وى مشحون از تعبيرات نغز صوفيانه است. كلام او پرسوز و گداز است. تصنع و تكلف در آثار او ديده نمى شود و در تبيين مسايل عرفانى به تمثيل مى پردازد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار عين القضاه، ايضاح المكنون (453 / 2)، تاريخ ادبيات ايران، براون (282 / 2)، تاريخ ادبيات در ايران (944 -936 / 2)، تاريخ برگزيدگان (581)، تاريخ عرفان و عارفانى ايرانى (426 -425 ،424)، تاريخ نظم و نثر (111)، تصوف اسلامى و رابطه انسان و خدا (201 -192 ،190 ،189 ،184 ،176)، تمهيدات (مقدمه/ 107 -1)، جستجو در تصوف (صفحات متعدد)، دانشمندان آذربايجان (285 -283)، دايره المعارف فارسى (1795 -1794 / 2)، دره الاخبار (74 -73)، دستور الوزراء (205)، الذريعه (27 / 24 ،167 / 15 ،24 / 12 ،781 / 9 ،282 / 8)، رياض العارفين (108 -107)، ريحانه (226 -224 / 4)، سلطان العشاق (صفحات متعدد)، شذرات الذهب (75 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 166 / 6)، طرائق الحقائق (572 -568 / 2)، العبر (426 / 2)، عين القضاه و استادان او، فرهنگ سخنوران (662)، كارنامه ى بزرگان (177 -175)، كشف الظنون (951)، گنج و گنجيه (153 -148)، لسان الميزان (399 -398 / 5)، لغت نامه (ذيل/ عين القضاه)، مبانى عرفانى و احوال عارفان (425 -419)، مجمع الفصحا (869 / 2)، معجم المؤلفين (132 / 6)، مؤلفين كتب چاپى (1012 -1011 / 3)، نتايج الافكار (452)، نسائم الاسحار (76)، نفحات الانس (419 -418)، هديه العارفين (455 / 1)، هفت اقليم (534 -532 / 2).

عين الملك هويدا، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. عين الملك از كارگزاران دولتى

بود كه آثار چندى به زبان فارسى نگاشته و يا ترجمه كرده است. وى در 1338 ش به سمت نمايندگى فوق العاده به حجاز رفت با براى تجديد روابط ايران و حجاز وارد مذاكره شود. از آثارش: «اسرار سلطانى دربار شاهى»؛ «پسر پاردايان»، ترجمه؛ «داستان آدم جديد»، ترجمه؛ «روكامبول»؛ «مهر فرزندى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1793 / 2 ،1324 ،609 ،202 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (498 -497 / 2).

غازي اصفهاني، ابونصر احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(532 -448 ق)، حافظ، مسند و محدث. در اصفهان به دنيا آمد. در طلب حديث سفرهاى بسيار كرد. وى در بغداد از ابوحسين بن نقور و عبدالباقى بن محمد عطار و ابوالقاسم بن بسرى و عده اى ديگر، و در بصره از ابوعلى تسترى، و در سرخس از محمد بن عبدالملك مظفرى، و در اصفهان از عبدالرحمان بن منده و برادرش ابوعمرو و ابن شكرويه و بسيارى ديگر، و در نيشابور از فضل بن عبدالله بن محب و همطبقه ى وى، و در هرات از ابوعامر ازدى و ابواسماعيل انصارى و هطمبقه ى آنها حديث شنيد. سلفى و سمعانى و ابوموسى مدينى و ابن عساكر و مؤيد بن اخوه و محمود بن احمد مضرى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. سمعانى گويد كه او ثقه اى ديندار بود. روايات بسيارى را شنيده و كتبى را جمع آورى و استنساخ كرده و نوشته هاى بسيارى را از خود باقى گذاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (354 / 1)، سير النبلاء (9 -8 / 20)، شذرات الذهب (98 / 4)، طبقات الحفاظ (463 -462)، العبر (441 / 2)، الوافى بالوفيات (263 -262 /

7).

غازي جرجاني، ابوالحسين محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 311 ق)، حافظ و محدث. محدث جرجان بود. به دنبال حديث سفرها كرد. وى از محمد بن عبدالملك بن ابى شوارب و عمرو بن على فلاس و محمد بن حميد رازى و محمد بن عبدالملك بن زنجويه و محمد بن يحيى ذهلى و بخارى و ابوزرعه رازى حديث شنيد. ابواحمد بن عدى و ابوبكر اسماعيلى و ابواحمد حاكم از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (407 / 14)، شذرات الذهب (262 / 2)، طبقات الحفاظ (322).

غانمي هروي، ابوالمحاسن مسعود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(553 -464 / 424 ق)، فقيه، اديب، محدث، عابد و شاعر. در طوس به دنيا آمد و در نيشابور نشوونما يافت. و نيز گفته شده كه در نيشابور به دنيا آمد و در طوس نشوونما يافت. وى از جانب دو صاحب نام: ابوالقاسم قشيرى و ابوصالح مؤذن صاحب اجازه بود. از ابواسحاق ابراهيم بن محمد اصفهانى و گروهى ديگر حديث شنيد و «مسند» هيثم شاشى را از ابوالقاسم احمد بن محمد خليلى استماع كرد. ابن عساكر و سمعانى و تاج مسعودى و عبدالرحيم بن سمعانى از او حديث شنيدند. ابن سمعانى همچنين «مسند» شاشى و «رساله ى» قشرى را از او استماع كرد. ابوسعد سمعانى گوى كه او بساير عابد و زاهد و پرهيزكار بود. بطورى كه از سفره ى پدرش چون با حاكمان اختلاط داشت پرهيز مى كرد. غانمى شاعرى چيره دست بود و اشعار بديعى مى سرود. از آثار وى نظم ابياتى است به نام «السحريه»، يعنى آنچه كه مربوط به وقت سحر است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (279 -278 / 4)، سير النبلاء (360 -359 / 20).

غبرايي، فرهاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 16 بهمن 1328، لنگرود.

درگذشت: 13 ارديبهشت 1373، لنگرود.

فرهاد غبرايى داراى ديپلم طبيعى (تابستان 1348) از يكى از دبيرستانهاى كرمانشاه بود. سپس در شيراز به تحصيل زبان انگليسى پرداخت و در سال 1352 از اين رشته فارغ التحصيل شد. پس از گذراندن خدمت سربازى در بهار 1355 به فرانسه سفر كرد و در پاريس در زمينه كارگردانى سينما به مطالعاتى پرداخت. تا سال 1358 در فرانسه بود و با گروه هاى نمايشى همكارى داشت. سپس به ايران بازگشت و نخستين ترجمه ى خود را در سال 1359 منتشر نمود. وى همچنين

در زمينه داستان نويسى نيز فعاليت داشت و اولين داستان وى به نام آب و خاك در سال 1359 منتشر شد.

فرهاد غبرايى در آذر 1369 به نوشهر نقل مكان نمود. در سال 1372 با دريافت بورسى از وزارت فرهنگ فرانسه در نشست بين المللى مترجمان ادبى در آرل فرانسه شركت جست.

از جمله آثار ترجمه وى مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: شهر شيطان زرد (ماكسيم گوركى، 1359)، شكست (اميل زولا، 1360)، آخرين نفر (الكساندر فادايف، 1361)، آسوموار (اميل زولا، 1361)، معجزه در باد و باران (شوراتزبار، 1361)، جزيره (روبر مرل 1362)، كولابرونيون (رومن رولان، 1363)، چهار مجموعه (پابلو نرودا، 1363)، سفر به انتهاى شب (لويى فردينان سلين، 1364)، پايان جهان (پابلو نرودا، 1363)، نقد و بررسى آندره وايدا (1366)، حريم (ويليام فاكنر، 1367)، زندگى بتهوون (رومن رولان، 1367)، جشن بيكران (ارنست همينگوى، 1368)، كودك سياه (كامارالى، 1369)، خانواده ى پاسكوال دوآرته (كامليو خوسه سلا، 1369)، فلينى از نگاه فلينى (1371)، يادداشت هاى مالته و ريدز بريگه (راينر ماريا ريلكه، 1371، ظاهرا اين اثر ناتمام مانده است)، پيامبران نور (نهال تجدد، 1372، ظاهرا اين اثر ناتمام مانده است).

فرهاد غبرايى چندين داستان و چند نمايشنامه و فيلمانه نيز نوشته است، از آن جمله مى توان به رمان ايختياندر اشاره نمود. از جمله آثار تأليفى ايشان نيز مى توان از اين كتاب نام برد: گرايش هاى نوين در هنرهاى بصرى (1369).

فرهاد غبرايى در تاريخ يازدهم ارديبهشت 1373 به سبب تصادف اتومبيل در جاده ى بين تنكابن و چالوس درگذشت و پيكر وى در لنگرود به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

غروي اصفهاني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1296 ق)، فقيه اصولى، مرجع تقليد، حكيم، اديب و شاعر، متخلص به مفتقر.

مشهور به كمپانى. اصلش از نخجوان است. نياى او پس از سقوط قفقار در برابر روسها به تبريز و از آنجا به اصفهان هجرت نمود، لذا اين خانواده به اصفهانى مشهور شدند. شيخ محمد حسين در كاظمين به دنيا آمد و مقدمات را در آنجا خواند و آن گاه به نجف رفت و سطوح را نزد شيخ حسن تويسركانى خواند و از محضر آخوند خراسانى بهره ى كامل برد و مدت سيزده سال فقه و اصول را از ايشان و همچنين از آقا سيد محمد فشاركى و آقا رضا همدانى بطور كامل فراگرفت. او علوم معقول و فنون فلسفه را از فيلسوف بزرگ حاج ميرزا محم باقر اصطهباناتى شيرازى اخذ كرد، تا اينكه مرجع تقليد جمعى از شيعه شد. او علاوه بر مراتب علمى داراى ملكات اخلاقى بود. در نحف اشرف درگذشت و در صحن علوى در مقبره ى جنب مناره ايوان طلا دفن شد. از او بيش از بيست كتاب و رساله بر جاى مانده است. از جمله آثار وى: «نهايه الدرايه فى شرح الكفايه» آخوند خراسانى، در دو مجلد؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ انصارى؛ «اربع قواعد فقهيه»؛ «الحقيقه الشرعيه»؛ ارجوزه اى در «الفلسفه العاليه»؛ ارجوزه اى در «الصوم»؛ دو رساله در «المعاد»؛ «الاجتهاد و التقليد و العداله»؛ «الاصول على منهج الحديث»؛ «الوسيله فى اهم ابواب الفقه» يا «رساله ى عمليه»؛ «انوار القدسيه»، شعر عربى،بيست و چهار قصيده در تاريخ زندگانى پيامبر (ص)، عموهايش و ائمه (ع) و فرزندانشان؛ «تحفه الحكيم»، منظومه اى در فلسفه؛ «ديوان» غزليات حكمت و عرفان؛ «ديوان» شعر، فارسى، در مدائح و مراثى اهل بيت (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (287 -286)، الذريعه (400

/ 24 ،1083 - 1081 ،247 / 9 ،187 ،148 / 6 ،483 ،271 / 1)، ريحانه (93 -90 / 5)، سخنوران نامى معاصر ايران (2977 -2972 / 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 562 -560 / 14)، علماء معاصرين (191 -190)، فرهنگ سخنوران (865)، گنجينه ى دانشمندان (267 / 7)، مؤلفين كتب چاپى (727-726 / 2).

غروي بروجردي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1275 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مرجع تقليد. در بروجرد به دنيا آمد. مدقمات و سطوح را از استادان همان شهر فراگرفت. بعد از 1300 ق براى تكميل تحصيلات خود به عراق رفت و در سامراء در محضر درس ميرزاى بزرگ شيرازى شركت كرد. او همچنين از بزرگان حوزه ى سامراء به ويژه آيت الله سيد محمد اصفهانى فشاركى و آيت الله ميرزا محمد تقى شيرازى نهايت استفاده را برد. در 1312 ق پس از وفات ميرزاى بزرگ شيرازى به نجف رفت و در بحث آخوند خراسانى شركت كرد، تا اين كه يكى از شاگردان مبرز ايشان شد. او همچنين از آيت الله آقا سيد محمد كاظم يزدى نيز بهره برد. غروى بر اثر كسالت به ايران بازگشت و مدتى در تهران به معالجه پرداخت. سپس در بروجرد ساكن شد و زعامت امور دينى مردم آنجا را بر عهده گرفت. او مدت يكسال و چند ماه نيز در مشهد رضوى به تدريس مشغول گشت، اما همان بيمارى او را ناچار به بازگشت به تهران و سپس به بروجرد نمود. آقا ابوتراب شيخ الاسلامى و آقا سيد ابوالحسن قدغونى و حاج سيد ابوالفضل مجاهدى و شيخ حسن كمره اى خاتمى و شيخ محمد رضا خاتمى و سيد محسن شريعتمدارى و شيخ محمود جبرئيلى و

بسيارى ديگر از شاگردان وى بودند. او در بروجرد درگذشت و جنازه اش به قم منتقل و در قبرستا نو دفن شد.از آثار وى: مجموعه اى در «اخلاق»، در شرح صفات و فضائل يك انسان نمونه و حقيقى، متشمل بر نظرات فلاسفه ى شرق و غرب از عصر افلاطون تا عصر حاضر و كلمات بزرگان و آيات و اخبار وارده؛ مجموعه اى در «فقه استدلالى»، شامل معارف فقهى با ذكر فتاواى علماى مذاهب مختلف؛ مجموعه اى در «شرح مصائب سيدالشهداء (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (576 -561 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 496 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (193 / 3).

غروي تبريزي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1328- ز 1363 ق)، فقيه و عالم دينى. در نجف اشرف ب دنيا آمد و تا 1350 ق در آنجا به تحصيل علوم پرداخت و از محضر اساتيدى همچون آيت الله آقا ميرزا باقر زنجانى استفاده كرد، و در همان سال به تبريز و سه سال بعد به قم رفت، و مدت دو سال از محضر آيت الله حايرى و آيت الله حجت در فقه و اصول استفاده نمود. وى داراى اجازاتى از آيت الله اصفهانى و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله حجت بود. در 1363 ق به تبريز بازگشت و به انجام وظائف دينى و تدريس پرداخت. از آثار وى: «تقريرات» درس آيت الله حجت، در اصول فقه؛ كتاب «اسلام و شيعه»، به فارسى؛ كتابى در «امامت حضرت ولى عصر (عج)»؛ كتابى در «اخلاق».[1]

عبدالحسين غروى تبريزى از افاضل دانشمندان و علماء تبريز است.

وى فرزند ركن العلماء الاعلام آيه الله آقا شيخ مرتضى چهره قانى است كه در سال 1328 قمرى در نجف اشرف تولد يافته و تا سال 1350

در آنجا به تحصيل علوم پرداخته و از محضر اساتيد آيه الله آقا ميرزا باقر زنجانى استفاده كرده و در سال مزبور به تبريز آمده و تا سه سال در آن سامان اقامت و در سال 1353 قمرى مهاجرت به قم نموده و مدت دو سال درك فيض از محضر آيه الله حايرى و آيه الله حجت فقها و اصولا نموده و تا سال 1363 قمرى كه مراجعت به تبريز و اقامت گزيده و به وظائف دينى و روحانى از قبيل تدريس و اقامه جماعت در مسجد جامع و غيره مى باشند.

آثار قلمى آن جناب از اين قرار است: 1- كتاب اسلام و شيعه فارسى مطبوع در تبريز.

2 و 3- تقرير دروس مرحوم آيه الله حجت اصول و فقه 4- كتابى در موضوع امامت حضرت ولى عصر عجل الله فرجه.

5- كتابى در اخلاق. داراى اجازات اجتهاد از مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى و آيه الله محقق آقا ضياءالدين عراقى و سيدنا الاستاد آيه الله حجت قدس الله اسرارهم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (320 -319 / 3).

غروي تبريزي، ميرزا علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهيد آيةالله العظمي ميرزا علي غروي تبريزي سال 1305شمسي در خانواده اي متدين وتجارت پيشه در شهر پرآوازه تبريز چشم به جهان گشود دو ساله بود كه غبار دردناك يتيمي برسرش فرو نشست وبدين ترتيب اولين جام بلا را درميدان زندگي سركشيد.

در شش سالگي به فرا گيري علوم ديني روي آورد ومقدمات را در آنجاگذراند سپس رحل سفر را در قم افكند تا در اقيانوس بي كران علم ودانش گوهر كمياب اجتهاد را صيد كند ووجود فرشي اش را به عطر دلرباي كلام

معصوم عرشي نمايد. چندي بعد باكوله باري از علوم اكتسابي از فقيهاني همچون حضرات آيات بروجردي حجت كوه كمره اي خوانساري وشاهرودي از قم به نجف كوچيد تا بابهره گيري از حلقه هاي درس آيةالله العظمي خوئي وشيخ حسين حلي ومحمد باقر زنجاني روح كمال جويش را كمي آرام كند اما او كه نيلوفر جان را به دور عمود ايستادگي بالا مي برد آنگاه كه ذرات درخشان خورشيد راستي و حقيقت را در حريم اميرالمومنين ع در آغوش كشيد دريافت كه در وادي عشق راحتي نيست. لذا پس از درگذشت استادش آيةالله العظمي خوئي بر كرسي تدريس مي نشيند وبا شوقي وصف ناپذير ونظمي كم نظير به تدريس وتاليف وتحقيق مي پردازد تا اينكه طلاب بي شماري كه از كوثر كلام گهر بارش سيراب شده بودند اوراچون نگيني ارزشمند در برمي گيرند. عالمي كه در نظم وترتيب زبانزد همگان بود وهيچگاه مطالعه وعبادت واقامه نماز در حرم اميرالمومنين ع وپاسخ به استفتائات اورااز رسيدگي به امورمردم غافل نمي كرد. نجواي زيارت عاشورا بر لبهاي حق گويش آن هم درهر صباح شعله هاي عشق رادر دلش روز به روز فروزان تر مي كرد وبر افروختگي صورتش رازيباوزيباتر مي كرد. او جان رابه زيارت مولا ومقتدايش آقا حسين بن علي ع پرواز داده ودل در كمند گنبد نوراني وحرمي پر حرمت وضريهي كه مهبط پر نشاط ملائك است بسته بود. چه بسيار ليالي جمعه اي كه در جستجوي پرنده زيباي شهادت رهسپار كعبه دلها مي شد تادر قنوتي عارفانه شهادت را به ميهماني دستهايش فرا خواند. سرانجام در شامگاه جمعه 29خرداد 1377ش 24صفر 1419ق دررجوع از زيارت

آن حرم باصفا گلوله اي آتشين فراق جانكاه را به وصال دلربا مبدل مي كند وعطر وصال را به مشام جان بيدارش مي رساند وهمراه با داماد وراننده اش باغروري بهت آور به استقبال شهادت مي روند تازنده بودن را براي هميشه تفسير كنند.

غروي تويسركاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1329- ز 1391 ق)، عالم دينى و فقيه. جد مادرى اش آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى بود. در 1329 ق در نجف به دنيا آمد. در 1339 ق به اراك عزيمت كرد و از آنجا به دنيا آمد. در 1339 ق به اراك عزيمت كرد و از آن جا در خدمت آيت الله حايرى به قم رفت. در 1343 ق پس از مرگ پدر تحت كفالت آيت الله حايرى درآمد. مقدمات و ادبيات را نزد شيخ ابوالقاسم نحوى خواند و سطوح عالى را از محضر ميرزاى همدانى و آيت الله شيخ محمد على حايرى و آيت الله گلپايگانى بهره بود و سالهاى متمادى از بحثهاى فقه و اصول آيت الله حجت استفاده نمود. پس از ايشان منحصرا در درس و بحث آيت الله بروجردى شركت نمود. او چند سالى متصدى مدرسه ى فيضيه و دارالشفاء بود. از آثارش: «دراسات» كتاب «طهارت» آيت الله حايرى و «فقه و اصول» آيت الله حجت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (207 / 2).

غروي علياري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 12 رمضان 1319 ق.

درگذشت: 1 ارديبهشت 1367، تبريز.

آيت الله العظمى على غروى عليارى تبريزى، فرزند آيت الله ميرزا محسن از شاگردان آخوند خراسانى و صاحب رساله هاى متعدد اصولى و فقهى بود. ايشان پس از پشت سر نهادن دوران كودكى و فراگيرى خواندن و نوشتن، به تحصيل علوم دينى روى آورد و نزد جدش آيت الله شيخ محمدحسن به فراگيرى مقدمات و ادبيات و سطوح فقه و اصول و عقايد و كلام پرداخت. پس از تكميل سطوح عاليه، در بيست و دو سالگى عازم حوزه ى علميه ى نجف اشرف شد و در مدرسه بخارايى سكونت ورزيد و ساليان بسيار در محضر آيات عظام سيد

ابوالحسن اصفهانى، آقا ضياءالدين عراقى، ميرزاى نايينى، شيخ اسدالله زنجانى، آقا سيد ابراهيم اصطهباناتى، سيد محمد حجت، سيد ابوتراب خوانسارى، حاج ميرزا على ايروانى، شيخ ابوالحسن مشكينى، ميرزا احمد آشتيانى و جمال السالكين آقا سيد على قاضى به تحصيل فنون، اخلاق، فقه، اصول، كلام، رجال، عرفان، حكمت و فلسفه تا سال 1350 ق. پرداخت. وى در جوانى به دريافت اجازات متعدد روايى و اجتهادى از اساتيد معظمش نايل آمد. ايشان در سال 1350 ق. به درخواست جدش آيت الله شيخ محمد حسن عليارى به تبريز بازگشت و به تحقيق، تدريس، تأليف، اقامه ى جماعت و پرورش شاگردان اشتغال ورزيد.

از آيت الله العظمى غرويى عليارى تبريزى نوشتارهاى فراوانى به جاى مانده است كه عبارتند از: چهارده جلد تقريرات درس فقه آيت الله العظمى آقا ضياءالدين عراقى در منجزات مريض (چاپ شده)، رهن، وصيت، وقف، رضاع، نكاح، صلح، خيارات، اجاره، قضاء، شروط، مسقطات خيار، غضب، زكات؛ دو جلد تقريرات درس فقه آيت الله العظمى ميرزاى نايينى در صلات، بيع، خيارات؛ دو جلد تقريرات درس فقه آيت الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى در طهارت و صلات؛ دو جلد تقريرات درس آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى در صلات و بيع؛ تقريرات درس فقه آيت الله ميرزا على ايروانى؛ دو جلد تقريرات درس فقه آيت الله شيخ اسدالله زنجانى در خلل صلاة و منجزات مريض؛ توضيح المسائل؛ شرتح عروة الوثقى (از طهارت تا وصيت) در پنج جلد؛ شرح استدلالى ملحقات عروةالوثقى؛ ده جلد رساله هاى فقهى در صلح، عدم شرطيت رجوع در مسافر؛ محاذاةالرجل و المرأة فى الصلاة، جواز نقل الميت بعد الدفن، ربا، نماز جمعه، منجسية المتنجس، لباس مشكوك، حرمان زوجه از عقار، الفروع السنية، فروع تقليد؛ شرح

وسيلة النجاة (سه جلد)؛ كتاب الطهارة؛ كتاب الصوم؛ كتاب الحج؛ مناسك حج (دو جلد)؛ شرح تبصرد المتعلمين؛ شرح مبسوط مكاسب؛ علل الشرايع و الاحكام؛ شرح فوائد الاصول؛ شرح كفاية الاصول؛ رساله در ترتب رساله در وضع؛ رساله در ملازمه حكم عقل و شرع؛ قاعده من ملك (و قواعد ديگر)؛ هفت جلد كتاب تقريرات درس اصول آيات عظام: ميرزاى نائينى (مباحث الفاظ)، آقا ضياءالدين عراقى (دوره كامل و قاعده لاضرر)، سيد ابوالحسن اصفهانى، سيد محمد حجت كوه كمره اى (مباحث عقيله و تعادل و تراجيح)؛ شيخ اسدالله زنجانى ميرزا على ايروانى (اجتماع امر و نهى)؛ اصول عقايد؛ رسالة فى الرجعة؛ تفسير قرآن (دوازده جلد)؛ مفردات قرآن؛ شرح دعاى صباح؛ شرح دعاى كميل؛ شرح دعاى سمات؛ شرح دعاى افتتاح؛ شرح دعاى ابوحمزه ثمالى؛ شرح دعاى زيارت جامعه كبيره؛ حل مشكلات الاخبار؛ شرح اربعين حديث؛ شرح احاديث پيامبر اكرم (ص)؛ شرح احاديث اميرالمومنين در نهج البلاغه؛ منهاج الرشاد؛ المواعظ؛ النهجة فى احوال الحجة (ع)؛ الكواكب الحسينية؛ تقريرات درس آيت الله سيد ابوتراب خوانسارى؛ حاشيه بر رجال وحيد بهبهانى.

آيت الله العظمى غروى عليارى تبريزى در تاريخ دوشنبه اول ارديبهشت 1367(13 ذيحجة 1417 ق.) در نود و هشت سالگى بدرود حيات گفت و پيكرش پس از تشييع در تبريز، به قم انتقال داده شد و پس از تشييع مجدد و نماز حضرت آيت الله بهجت بر آن، در صحن حضرت فاطمه معصومه (س) (بقعه آيت الله داماد) به خاك سپرده شد.

على بن العلامه الحجه الميرزا محسن بن العلامه الكبرى الحاج ميرزا محمد حسن بن العلامه الكبرى الحاج ميرزا محمد حسن بن العلامه الكبير آيه الله العظمى الحاج ملا على عليارى صاحب كتاب مستطاب (بهجه المقال فى تنقيح

الرجال) الغروى العلى يارى از علماء اعلام و مؤلفين كرام معاصر شهرستان تبريز است. وى در صبح جمعه 12 ماه مبارك رمضان سال 1319 قمرى هجرى در تبريز متولد شده و پس از فراغت از مبادى علوم در خدمت جد امجدش مرحوم آيه الله ميرزا محمد حسن سطوح را خوانده و بعد از تكميل آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محاضر آيات عظام چون زعيم الشيعه آيه الله العظمى اصفهانى و مرحوم آيه الله نائينى و آيه الله آقا ضياءالدين عراقى و آيه الله آقا شيخ اسدالله رشتى و آيه الله آقا شيخ اسدالله رشتى و آيه الله آقا سيد ابوتراب خونسارى و آيه الله ميرزا ابوالحسن مشگينى و آيه الله حاج ميرزا على آقا ايروانى و آيه الله اصطهباناتى استفاده كامل نموده و دروس عقلى را از محضر آيه الله حاج ميرزا احمد آشتيانى فراگرفته و از آنان به دريافت اجازات اجتهادى و روايتى نائل شده آنگاه به تبريز مراجعت و تا حال حاضر به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و غيره اشتغال دارند.

داراى تأليفات ارزنده عديده اى مى باشند كه بشرح آنها مى پردازم:

1- دوره اصول و نصف تقرير بحث آيه الله محقق عراقى

2- دوره اصول آيه الله ميرزا حسين نائينى

3- اغلب ابواب فقه از تقريرات آيه الله عراقى

4- تقريرات ابحاث آيه الله العظمى اصفهانى

5- تقريرات ابحاث آيه الله العظمى حجت كوه كمرى

6- تقريرات ابحاث آيه الله ايروانى (قده)

7- تقريرات ابحاث آيه الله مشگينى (قده)

8- شرح دعاء سمات 9- شرح دعاء صباح 10- شرح اربعين حديث 11- اصول دين مبسوط فارسى 12- رسائل متفرقه در اصول و فقه 13- رساله در ملازمت 14-

رساله در جريان استصحاب در اعدام ازليه 15- رساله در غيبه 16- رساله در خلل، تقرير بحث آيه الله محقق زنجانى 17- رساله در بعض فروع عروه الوثقى 18- رساله در مواكب الحسينيه 19- رساله در رضاع 20- رساله در منجزات مريض 21- رساله در قاعده من ملك و در قواعد ديگر 22- رساله در قاعده لا ضرر 23- رساله در نجاسه متنجس 24- رساله اى در لباس مشكوك و چندين رسائل ديگر.

از باقيات الصالحات ديگر معظم له فرزند ارجمند ايشان جناب حجه الاسلام آقا شيخ محمد جواد غروى على يارى است كه اكنون از علماء و دانشمندان مقيم تهران است. وى در نجف متولد شده و پس از خواندن مقدمات و سطوح و استفاده از محاضر آيات عظام خوئى و حكيم و ديگران به مشهد رضوى مسافرت و چندين سال اقامت و از محضر آيه الله العظمى ميلانى مدظله استفاده نموده آنگاه به قم منتقل و چند سالى از ابحاث و محاضر آيات عظام نجفى مرعشى و شريعتمدارى و گلپايگانى استفاده نموده و دو سالى بنابر دعوت عده اى از مؤمنين به تهران عزيمت و رحل اقامت افكنده و در مسجد امام زاده زيد بازار و مسجد ديگر به اقامه جماعت و انجام وظائف دينى اشتغال دارند. آن جناب ترجمه مفصلى از اسره و خاندان عليارى مرقوم داشته اند ولى چون در كتب رجالى ديگر مانند علماء معاصر و غيره مذكور بود از ذكر آن خوددارى نمودم.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

غروي، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل غروي

محل تولد : باغملك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

در سن 7 سالگي احكام ديني و

خواندن و نوشتن را در محضر پدر خود فرا گرفتم سپس به مكتب جهت خواندن قرآن و ساير كتاب هاي ديني مدت 4 سال مشغول شدم 2 سال ديگر از محضر پدر استفاده كردم.

در سن 14 سالگي راهي حوزه علميه اهواز شدم .

مدتي از استاداني مانند سيد شمس الدين ، سيد عبد الكريم موسوي نجفي ، شيخ مروج (استاد جامع المقدمات امام) سپس از مرحوم سيد محمد كاظم آل طيب و از سيد اسماعيل مرعشي و مرحوم امامي ، مرحوم علم الهدي و شيخ ابوالحسن انصاري ، مرحوم آيت الله بهبهاني ، آقاي شيخ مرتضي انصاري وساير اساتيد محترم مانند مرحوم آيت الله كرمي و... استفاده كردم .

مدتي در حوزه علميه شوشتر از اساتيد بزرگواري از علماء شوشتر مرحوم صاحب قاموس رجال و ديگران بهره وافري بردم .

پس از آن به نيشابوررفتم و مدت چهار سال در نيشابور از اساتيدي مانند مرحوم آقاي مروي و ضيائي ، حاج آقا رضا نجفي و آيت الله موسوي نيشابوري استفاده كردم .

بعد از آن به مشهد مقدس رفتم از اديب خراساني مرحوم كفايي مرحوم شيرازي ميلاني مصباح واعظي مرحوم افتخاري و ديگر اساتيد محترمي كه در مشهد مقدس بحث داشته اند بهره بردم .

سپس به قم آمدم و از مرحوم آيت الله مرعشي نجفي ، گلپايگاني و مرحوم آيت الله سلطاني هم درس و هم مشي زندگي بهره بردم .

از اساتيد فوق الذكر صرف ، نحو ، منطق ، احكام ، اصول ، فقه تا سطح خارج استفاده كردم در قسمت طب از مرحوم والد و از دكتر جزايري و دكتر خراساني دكتر موسوي و از

دكترهاي روان شناس استفاده نمودم و در قسمت جامعه شناسي از اساتيد بزرگواري استفاده نمودم .

غروي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد غروي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

زندگينامه علمي

سيد محمد غروي در سال 1329 در تهران در خانواده اي از سلسلة جليله سادات و اهل علم به دنيا آمد، اجداد او همه از اهل علم و فضل بوده اند، و پدر او آيت الله سيد محمد رضا غروي از علماي تهران و وكيل مورد اعتماد حضرت امام (ره ) و ديگر مراجع بزرگ تقليد بود و هم اكنون در تهران امام جماعت مي باشد و به تدريس و رتق و فتق امور مردم مي پردازند. غروي تحصيلات حوزوي خود را در تهران در مدرسة حاج ملا محمد جعفر كه به مدرسة آقاي مجتهدي معروف است در سال 1341 آغاز كرد او پس از طي دروس مقدمات ، دروس سطح را آغاز كرد و تا اواخر رسائل و مكاسب را در تهران خواند و سپس در سال 1348 به قم عزيمت نمود در قم نيز دروس سطح عالي را پشت سر گذاشت ، و به درس خارج استادان برجستة حوزة علميه قم راه يافت ، او سالها در درس خارج استادان بزرگ بطور فعّال شركت مي جست و هم اكنون خود از اساتيد و محققان برجستة حوزه بشمار مي رود. غروي در دوران تحصيل خود به محضر عالمان و فرهيختگان بسياري راه يافت ، او در تهران دروس مقدماتي از قبيل صرف و نحو و منطق و معاني بيان و بديع را از اساتيدي چون حضرات حجج اسلام و المسلمين و آيات : حاج شيخ محمدرضا ناصري (امام جمعه فعلي

شهركرد)، حاج شيخ محسن حبيبي ، و حاج آقا موسوي تهراني و حاج آقاي طبرستاني ، و اخوان حاج سيد حسن مصطفوي وحاج سيد حسين مصطفوي آموخت ، و معالم و شرح لمعه را خدمت حضرات آيات : حاج ميرزا علي سعيديان و حاج شيخ ابوالقاسم تنكابني و حاج سيد هاشم حسيني تهراني ، و دروس رسائل و مكاسب را عمدتا خدمت حضرات آيات : حاج شيخ حسين كني و حاج آقا مرتضي تهراني ، و حاج آقا تقي قمي ، فرا گرفت ، با ورود به حوزة علميه قم در سال 48 باقيمانده رسائل را نزد مرحوم آيت الله حرم پناهي (ره )، و خيارات مكاسب را نزد آيت الله العظمي فاضل لنكراني آموخت ، و پس از آن در درس كفايه آيت الله العظمي فاضل لنكراني و آيت الله سلطاني و آيت الله سبحاني شركت كرد.

با اتمام دوره سطح به درس خارج فقه و اصول آيات عظام حاج سيدمحمدرضا گلپايگاني (ره )، حاج شيخ مرتضي تهراني ، حاج شيخ كاظم تبريزي ، حاج شيخ محمد شاه آبادي و حاج سيد محمد روحاني ، و حاج شيخ حسين وحيد خراساني ، و حاج شيخ جواد تبريزي رفت و سالها (حدود سي سال ) از محضر آنان بهره مند گرديد.او در بخش علوم عقلي ، شرح منظومه را نزد حضرات آيات : انصاري شيرازي و محمدي گيلاني ، شرح اشارات را نزد آيت الله حسن زاده آملي و نهاية الحكمه و فلسفتنا و نقد فلسفة غرب را نزد آيت الله مصباح و شرح تجريد را نزد آيت الله حاج سيد حسين قاضي طباطبايي و اسفار را نزد ح_ضرات آيات : جوادي آملي و شاه آبادي آموخت . ضمناً دو دوره عرفان (تمهيد و شرح الفصوص ) و تفسير را از آيت

الله جوادي آملي آموخت ،و چند سالي نيز از تفسير موضوعي و درس اخلاق آيت الله مصباح استفاده نمود. ايشان در خلال چند سالي كه در تهران بود (1348 _ 1341) ضمن استفاده از اساتيد مختلف مقدمات و سطوح ، به تدريس صرف و نحو و منطق در سطوح مختلف مشغول بود و پس از هجرت به قم در كنار استفاده از دروس اساتيد برجسته همواره به تدريس سطح و سطح عالي اصول ، فقه ، فلسفه و تفسير اشتغال داشته است و هم اكنون نيز داراي تدريس خارج فقه مي باشد، ضمن آنكه چندين سال در مؤسسه امام خميني (ره ) و مركز تخصصي كلام و تفسير تدريس مي نمود، و هم اكنون در مؤسسه امام خميني (ره ) داراي تدريس است .

ايشان در سال 54 ضمن ادامه درس و تدريس در حوزه در اوّلين دوره آموزشي مؤسسه در راه حق شركت جست و برخي از دروس تفسير و فلسفة و ديگر دروسي كه در حوزه ارائه نمي شد، در آنجا گذراند، و پس از پيروزي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس در سالهاي 58 و 59 و 60 مدتهاي زيادي را در شمال و خرمشهر و آبادان و بوشهر به تبليغ و تدريس معارف در مراكز علمي و نظامي سپري كرد و در خرمشهر و آبادان و بوشهر به عنوان نمايندگي ولي فقيه فعاليّت مي نمود و پس از آن نيز دو بار ديگر به مناطق جنگي غرب كشور و جنوب كشور براي تبليغ عزيمت نمود و از آن زمان تا كنون در قم بطور متمركز مشغول تحقيق و تدريس مي باشد. در سال 1361 كه به امر حضرت امام خميني (ره ) مبني بر لزوم بازنگري در علوم

انساني دفتر همكاري حوزه و دانشگاه تأسيس شد (كه امروزه با ارتقائي كه يافته تبديل به پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گرديده است ) و در كنار همه كارهاي علمي حوزوي با گروه روانشناسي آن مركز همكاري داشته و دارد كه حاصل آن جزواتي است كه در آن زمينه تهيه شده و همچنين تدوين دو جلد كتاب مكتبهاي روانشناسي و نقد آن كه تمامي نقدهاي آن كه بيشترين قسمت كتاب را تشكيل مي دهد از ايشان است و ارائه مشاوره و نظارت جدي علمي بر حدود ده (10) اثر ارزشمند در زمينة روانشناسي ، جامعه شناسي ، تفسير و... از قبيل دو جلد روانشناسي سلامت انسان از ديدگاه اسلام ، روانشناسي اجتماعي ، روانشناسي رشد (دو جلد) مكاتب تفسيري و كتاب نابرابري و ستم جنسي از ديدگاه اسلام و فمينيسم ، روانشناسي تبليغ تبليغ ، روانشناسي باورهاي ديني ، خانواده از ديدگاه اسلام با رويكردي روانشناختي و... همچنين نامبرده در مجموعه محققان مؤسسه اسراء در گروه تفسير جايگاه خاصي دارد و عضو عالي آن مجموعه تلقي مي شود و تا كنون بازنگري محتوايي حدود بيست (20) جلد اثر تفسيري حضرت آيت الله جوادي (اعم از تفسير تربيتي تسنيم و دو جلد توحيد در قرآن و يك جلد وحي و نبوت و يك جلد تفسير انسان به انسان ) را عهده دار بوده است و نظرات ايشان مورد توجه حضرات استاد قرار گرفته و هم اكنون نيز ادامه دارد. لازم به ذكر است ايشان پس از بازگشايي دانشگاهها از سال 60 تا 79 يك روز در هفته وقت خود را به تدريس در دانشگاههاي تهران ، شهيد بهشتي و... اختصاص داد و در آن مراكز علمي دروس تخصصي اسلامي از

قبيل فقه ، اصول ، فلسفه ، كلام و ديگر معارف اسلامي و انساني را ارائه مي نمود. در خلال سالهاي اخير اضافه به تدريس و تحقيق و تأليف و نظارت و مشاوره دادن به كارهاي علمي ، استاد راهنما يا مشاور و يا داور دهها رساله كارشناسي ارشد و سطح 3 و 4 بود، ضمن آنكه مقالاتي در مجله نور علم ، حوزه و دانشگاه و معرفت و يا مصاحبه هاي علمي در مجلات حوزوي ارائه نموده است ، و اكنون نيز در خلال كارهاي علمي و تدريس مديريت گروه روانشناسي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و مؤسسه امام خميني (ره ) را بعهده دارد. از مسؤوليتهاي ايشان عضويت در دو دوره شوراي عالي سياستگزاري حوزه علميه و عضويت در جامعه مدرسين ، عضويت در شوراي مدارك علمي حوزه علميه ، و عضو هيأت علمي در گروه تفسير پژوهشگاه انديشه و فرهنگ مي باشد.

غروي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن العلامة الورع آيت اللَّه آخوند ملا محمدعلى رفسنجانى از علماء معاصر رفسنجان برادر بزرگوار مرحوم آيت اللَّه نجفى سابق الذكر است وى در حدود سال 1308 قمرى در رفسنجان متولد شده و در مهد علم و فضيلت پرورش يافته و مقدمات و ادبيات را از والدش فراگرفته و مدتى به اصفهان و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام فيروزآبادى و آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و ديگران بهره مند گشته آنگاه مراجعت به وطن نموده و به وظائف دينى و روحى پرداخته و تا هم اكنون به اقامه جماعت و ارشاد مردم و تبليغ احكام اشتغال دارد و در علم و تقوى نمونه بارز برادر بزرگوارش مى باشد.

محمدحسين غروى برادر مرحوم مبرور آيت اللَّه نجفى از علماء اعلام

معاصر رفسنجانست

وى در سال 1308 قمرى در رفسنجان متولد شده و تا سن 17 سالگى ادبيات و فقه و اصول را از محضر والد ماجدشان كه از نوابغ زمان خود بودند و در اكثر علوم تبحرى كامل داشتند فراگرفته و سپس عزيمت به اصفهان نموده و در آنجا از محضر اساتيد و فحول علمى چون مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر درچه اى و آخوند گزى و آيت اللَّه ارباب به تكميل فقه و اصول و حكمت و هيئت پرداخته و در معيت و مصاحبت مرحوم برادرش به نجف اشرف مهاجرت نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج سيد محمد فيروزآبادى و ديگران استفاده نموده تا به مدارج عاليه اجتهاد رسيده و با دريافت اجازات اجتهاد در سال 1346 قمرى به ايران مراجعت و پس از فوت مرحوم والدشان آيت اللَّه آخوند ملا محمدعلى طاب ثراه در رفسنجان توقف نموده و تا حد قدرت و استطاعت مشغول ترويج احكام و تعظيم شعائر مذهبى و پرورش و تربيت طلاب علوم دينى و تأسيس مدرسه علمى به همراهى مرحوم اخوى خود آيت اللَّه نجفى گرديده و در ماه رمضان به موعظه و ارشاد مردم پرداخته و تاكنون بحمداللَّه به اقامه جماعت و انجام وظيفه اشتغال دارند.

آثار علمى ايشان از اينقرار است

1- تقريرات درس مرحوم آيت اللَّه نائينى

2- حكومت عقل در پيرامون خلافت بلافصلى اميرالمؤمنين (ع).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

غروي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: 1364، احتمالا تركيه.

محمود غروى تحصيل كرده ى تركيه و محقق و مؤلف كتاب فهرست اسناد تاريخى ايران در آرشيو صدارت عثمانى در استانبول (اين تاب در سلسله انتشارات فرهنگستان ادب و هنر ايران به

شماره ى 15 به سال 1357 منتشر شد) بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

غروي، يدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج ميرزا يدالله غروى تبريزى از فضلاء مبرز حوزه و اتقياء اصحاب و تلامذه حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى است، وى از تبريز مهاجرت به قم نموده و پس از تكميل سطوح از محضر آيات عظام مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى مرعشى نجفى استفاده نموده است.

از آثار اوست تعليقات بر من لايحضره الفقيه شيخ بزرگوار صدوق ره كه از ثلث مرحوم حاجى اصفهانى به طبع رسيده است.

(س چهاردهم ق)، فقيه و مدرس. وى از فضلاى بزرگ و شاگردان آيت الله مرعشى نجفى بود. از تبريز به قم مهاجرت كرد و پس از تكميل سطوح، از محضر آيت الله بروجردى و آيت الله مرعشى نجفى استفاده نمود. از آثارش تعليقاتى بر «من لا يحضره الفقيه» شيخ صدوق است.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (320 / 2).

غرويان، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن غرويان

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

محسن غرويان در سال 1338 در نيشابور بدنيا آمد و پس از اخذ مدرك ديپلم فنى راه و ساختمان در سال 1357 راهى حوزه علميه قم شد و در سال 1358 رسما شروع به تحصيل علوم حوزوى نمود. وى دروس مقدمات و سطح را به پايان رسانيد و در دروس خارج فقه و اصول از محضر آيات عظام وحيد خراسانى- فاضل لنكرانى – شيخ جواد تبريزى – مكارم شيرازى و جوادى آملى بهره برد تا اينكه براى كانديداتورى در مجلس خبرگان رهبرى در دوره سوم در امتحان اجتهاد شركت نموده و آن را با موفقيت پشت سر گذاشت. ايشان در كنار دروس فقه و اصول در موسسه

در راه حق و بنياد فرهنگى باقرالعلوم(ع) و موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره) دروس كلام و فلسفه و آشنايى با مكاتب غربى را پشت سر گذاشته و هم اينك عضويت در شوراي سردبيرى مجله علمى – تخصصى معرفت را با مديريت آيت الله مصباح يزدى بعهده دارد.

محسن غرويان عضو هيئت علمى و استاد موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره) است. از ايشان تاكنون بيش از 40 اثر علمى به صورت كتاب بچاپ رسيده است و مقالات كوتاه و بلند ايشان كه در مطبوعات مختلف به چاپ رسيده بالغ بر 500 مقاله است . موسسه فرهنگى – انتشاراتى «يمين» به همت ايشان تاسيس شده و تاكنون قريب 20 عنوان كتاب منتشر كرده است. محسن غرويان با دو زبان انگليسى و عربى آشناست و تاكنون در همايشها و كنگره هاى مختلف داخلى و خارجى مقالاتى را به زبانهاى فوق ارائه نموده است. ايشان هم اكنون به تدريس خارج اصول و اسفار ملا صدرا اشتغال دارد و در كناراشتغالاتش در حوزه ، در مجامع مختلف علمى – سياسى با ارائه كنفرانس و سخنرانى به امر تبليغ مى پردازد. وى از سوى بعثه مقام معظم رهبرى(دام عزه) به عنوان مبلغ زباندان و عضو هيئت علمى برگزيده شده است. محسن غرويان نويسنده اى است كه مستمرا شبهات دينى و فلسفى و اعتقادى را در نشريات و مطبوعات مطالعه مى كند و مورد نقد و بررسى قرار مى دهد. مجموعه اين پرسش و پاسخها تاكنون علاوه بر چاپ در مطبوعات به صورت چهار جلد كتاب نيز بچاپ رسيده است. وى سفرهاى متعدد علمى به كشورهاى مختلف جهان داشته

است: در سال 1361 براى تبليغ در مجامع علمى و دانشگاهى به كشورهاى فيليپين- مالزى و هند سفر كرده است .

در سال 1369 براى شركت در سمينارهاى علمى، كلامى و فلسفى به كشور كانادا مسافرت نموده است. چهار سفر بعنوان زباندان و عضو هيئت علمى بعثه مقام معظم رهبرى به حج اعزام شده است. علاوه بر اين با سفر به كشورهاى سوريه و عراق با برخى چهره هاى علمى و فرهنگى نشستها و گفتگوهاى علمى در باب اديان و ملل و نحل داشته است. محسن غرويان يكى از داوران و صاحبنظران در گزينش كتاب سال در حوزه دين و فلسفه است و بعنوان عضو شوراى بررسى كتاب استان قم نيز بر روند چاپ و نشر كتب نظارت داشته است. وى هم اكنون عمدتا به تحقيق و تدريس و تاليف اشتغال دارد. محسن غرويان بخشى از وقت روزانه خود را صرف پاسخگويى به سوالات و شبهات علمى – اعتقادى مى كند و با شماره تلفن 2936054 به پرسشهاى علاقمندان بخصوص نسل جوان پاسخ مى گويد .

غزال زعفراني اصفهاني، ابوعبدالله محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 369 ق)، حافظ، محدث، قارى و نويسنده. از مقلب به شيخ القراء. وى از محمد بن على فرقدى و عبدان اهوازى و محمد بن زبان و على بن احمد علان قاسم بن عصار دمشقى و ديگران حديث شنيد. ابوسعد مالينى و ابونعيم حافظ و ابوبكر احمد بن محمد بن حارث اديب و عبدالعزيز بن احمد بن فاذويه از وى حديث شنيدند. گفته اند كه او صاحب تصانيف در قراآت و حديث بوده است. از آثارش كتاب «الوقف و الابتداء» است. در «شذرات الذهب» وفات وى را در 363

ق ذكر كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره الحفاظ (965 -964 / 3)، سير النبلاء (217 / 16)، شذرات الذهب (47 / 3)، طبقات الحفاظ (386 -385)، معجم المؤلفين (142 / 10)، هديه العارفين (49 / 2).

غزالي بلخي، امير اسلام

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، طبيب و شاعر. از نوادگان امام محمد غزالى بوده و در علم طب و حكمت مهارت كامل داشته است. امير اسلام در سرودن قصيده توانا بوده و در آن از انورى اقتفا مى نموده است. وى در دوره ى هزار اسبيان در بلخ بوده و در زمان سلطان ابوسعيد گوركانى (873 -854 ق) در بلخ درگذشته و در همان شهر دفن شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (330)، حبيب السير (62 -61 / 4)، الذريعه (73 / 9)، فرهنگ سخنوران (667)، لغت نامه (ذيل/ اسلام)، مجالس النفائس (189 ،14).

غزالي طوسي، حجه الاسلام، زين الدين، ابوحامد محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(505 -450 ق)، فيلسوف، حكيم، عارف و فقيه شافعى. معروف به امام غزالى. در طابران طوس به دنيا آمد و در طوس، جرجان و نيشابور تحصيل كرد. محضر امام الحرمين ابوالمعالى جوينى فقيه و متكلم بزرگ شافعى را دريافت و در بيست و هشت سالگى در بيشتر علوم زمان خود استاد مسلم بود. پس از درگذشت ابوالمعالى به خدمت خواجه نظام الملك طوسى رسيد و بسيار مورد احترام قرار گرفت. از 484 ق در نظاميه ى بغداد به تدريس پرداخت و به وعظ و تصنيف نيز اشتغال داشت. وى در سى و نه سالگى دچار تحول روحى شده از دنيا و مقامات دنيوى بريد و برادرش را به جانشينى خود برگزيد و به قصد سير و سلوك و رياضت به سفر رفت و ده سال در شهرهاى شام و حجاز و جزيره به سر برد و در 498 ق به طوس بازگشت. در 499 ق به درخواست سلطان سنجر به نيشابور به جهت تدريس در مدرسه ى نظاميه رفت. در 500 ق

به طوس و خانقاه خود بازگشت و به ارشاد و تعليم پرداخت و ديگر دعوت سلاطين و رجال را نپذيرفت و ر زهد و قناعت عمر را به پايان رسانيد. غزالى در طوس درگذشت و در همان جا دفن شد. شمار آثار وى بسيار است. اما مشهورترين آثار او عبارتند از: «نصيحه الملوك»؛ «فضاء الانام من رسائل حجه الاسلام»؛ «احياء علوم الدين» يا «احياءالعلوم»؛ «كيمياى سعادت»، كه خلاصه و ترجمه اى فارسى از كتاب «احياءالعلوم» است؛ «تهافت الفلاسفه»؛ «المنقد من الضلال».[1]

(ع.) (حجةالاسلام) محمد بن محمد بن محمد بن احمد طوسى مكنى به ابوحامد و ملقب به حجةالاسلام، دانشمند معروف دوره ى سلجوقى (و. طابران طوس 450 ه.ق/ 1058 م- ف. طابران طوس 505 ه.ق/ 1111 م.). وى در فقه و حكمت و كلام سرآمد عصر بود. پدرش مردى متعبد بود و بافندگى پيشه داشت و لقب «غزالى» به مناسبت پيشه ى اوست. هنگامى كه محمد و برادرش احمد كودك بودند پدرشان درگذشت و آن دو در كنف حمايت ابوحامد احمد بن محمد رادكانى قرار گرفتند و مقدمات علوم دينى را نزد وى آموختند. غزالى پس از مدتى تحصيل در طوس و گرگان به نيشابور رفت و در خدمت امام الحرمين ابوالمعالى جوينى (امام الحرمين) فقيه به تحصيل فقه و كلام پرداخت، و در همه ى علوم دينى عصر خود استاد مسلم گرديد و با اين حال تا سال فوت امام الحرمين همچنان در خدمت وى باقى ماند. سپس در نيشابور به خدمت خواجه نظام الملك وزير رفت و در نتيجه ى مناظره اى كه در مجلس اين وزير ترتيب داده شده بود فضيلت و مقام وى بر خواجه معلوم گرديد. پس از 8 سال- يعنى

در سال 484 ه.ق/ 1091 م.- نظام الملك منصب تدريس مدرسه ى نظاميه را به غزالى- كه در آن هنگام 35 ساله بود- تفويض كرد. وى 4 سال (يعنى تا سال 488 ه.ق/ 1095 م.) بدين شغل اشتغال داشت كه تحولى در روح وى پديد آمد و منصب مدرسى را به برادرش احمد واگذار كرد و در بلاد شام و حجاز به سير و سلوك پرداخت. پس از 10 سال، به سال 498 ه.ق به طوس بازگشت و سال بعد (499) بنا به درخواست سلطان سنجر و وزيرش- كه فرزند نظام الملك بود- در نظاميه ى نيشابور به تدريس پرداخت. در سال 500 ه.ق به طوس بازگشت و خانقاهى ترتيب داد و به ارشاد خلق مشغول گرديد و ديگر مسند تدريس را قبول نكرد و از كسى نيز مالى نپذيرفت و از آن پس در انزوا بسر مى برد. غزالى با آنكه از مخالفان فلسفه بود، در نتيجه ى سفرها و سير و سلوك مقالات و گفتارش چاشنى عرفان پيدا كرده مورد تكفير فقيهان قرار گرفت و خلقى به آزارش همت گماشتند. وى در طابران (طوس) درگذشت و همانجا مدفون شد. از او آثار متعددى باقى مانده كه مهمترين آنها از اين قرار است: كيمياى سعادت (فارسى)، نصيحةالملوك (فارسى)، احياء علوم الدين (عربى)، تهافت الفلاسفه (در رد بر فيلسوفان، عربى)، مكاتيب، المنقذ من الضلال، جواهرالقرآن، شفاءالعليل، منهاج العابدين، الجام العوام عن علم الكلام، المستصفى من علم الاصول، عقيدة اهل السنة. ضح.- 1- غزالى: ضح.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (248 -247 / 7)، ايضاح المكنون (11 / 2)، تاريخ ادبيات در ايران (926 -920 ،277 ،269 -268 / 2)،

تاريخ عرفانى و عارفان ايرانى (422 -407)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (302 -275)، جستجو در تصوف (110 -85)، دايره المعارف فارسى (1806 -1805 / 2)، رياض العارفين (132 -131)، ريحانه (243 -237 / 4)، سير النبلاء (346 -322 / 19)، شخصيت هاى نامى (358 -357)، شذرات الذهب (13 -10 / 4)، العبر (387 / 2)، فرار از مدرسه، فرهنگ سخنوران (668)، الكامل (264 / 8)، كشف الظنون (1869 ،1534 -1533 ،513 -509)، الكنى و الالقاب (495 -492 / 2)، لغت نامه (ذيل/ ابوحامد غزالى)، مبانى عرفان و احوال عارفان (414 -404)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 505)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (38 -37 / 19)، معجم المؤلفين (269 -266 / 11)، مؤلفين كتب چاپى (729 -724 / 5)، النجوم الزاهره (200 -199 / 5)، نفحات الانس (379 -376)، الوافى بالوفيات (277 -274 / 1)، وفيات الاعيان (219 -216 / 4)، هديه العارفين (81 -79 / 2)، هفت اقليم (194 / 2).

غزالي طوسي، مجدالدين، ابوالفتوح احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 520 / 517 ق)، عارف، واعظ و شاعر. وى كه برادر كهتر امام محمد غزالى طوسى است، در طوس ديده به جهان گشود و در اوان كودكى پدر خويش را از دست داد و در نهايت فقر درويشى زندگى را سپرى كرد. احمد اگر چه فقه را فراگرفت اما به زهد و تصوف گرايش داشت. در طريقت، شيخ او ابوبكر نساج بود و از برجسته ترين شاگردان غزالى، بايد از عين القضات همدانى، سنائى غزنوى و ابوالنجيب سهروردى نام برد. وى پس از كناره گيرى برادرش امام محمد غزالى از تدريس در نظاميه، يك چند به جاى او تدريس كرد. غزالى علاو بر اين در تصوف نام آور

بود و صاحب آثار. در وعظ و خطابه نيز استاد بود، مواعظ او در هشتاد و سه مجلس توسط صاعد بن فارس لبانى جمع آورى شده است. احمد غزالى به دو زبان فارسى و عربى شعر مى سروده است. در قزوين درگذشت. از آثار وى: «سوانح العشاق»؛ «احياء الاحياء» يا «لباب الاحياء»، در تلخيص «احياء العلوم» برادرش؛ «الذخيره فى عليم البصيره»؛ «بحر المحبه فى اسرار الموده»؛ تفسير سوره ى يوسف؛«تازيانه ى سلوك» يا «رساله ى عينيه».[1]

(ع.) احمد بن محمد بن محمد بن احمد طوسى، فقيه و عارف ايرانى (ف. قزوين 520 ه.ق) وى مانند برادر بزرگش محمد غزالى (2- غزالى) پس از فوت تحت تعهد و نگاهداشت احمد رادكانى قرار گرفت و مقدمات تحصيل علوم دينى را در نزد او آموخت. احمد از جمله ى فقهاى شافعى بود و به وعظ علاقه داشت و مدت 10 سال (از 488 تا 498 ه.ق) بجاى برادر به تدريس در نظاميه ى بغداد اشتغال داشت. در طريقت پيرو ابوبكر نساج بود. ذهبيه او را از كبار سلسله ى خود مى دانند. او راست: لباب الاحياء كه اختصار احياء علوم الدين است، الذخيرة فى علم البصيرة- بحرالحقيقة، رساله ى عشقيه، سوانح العشاق، مكاتيب، كتاب مجالس شيخ احمد، كتاب الحق والحقيقة.

ضح.- بعضى او و برادرش را غزالى منسوب به غزال يا غزاله قريه اى از قراى طوس دانند (2- غزالى).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (208 / 1)، ايضاح المكنون (455 ،9 / 2 ،566 ،440 ،197 / 1)، تاريخ ادبيات در ايران (935 -932 / 2)، تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (425 -423)، تاريخ گزيده (665 -664)، تاريخ نظم و نثر (69)، تصوف اسلامى و رابطه انسان و خدا

(193 ،190 ،189 ،184 -183)، دايره المعارف فارسى (1806 / 2)، روضات الجنات (288 -285 / 1)، شذرات الذهب (64 ،60 / 4)، العبر (413 -412 / 2)، فرهنگ سخنوران (1590 ،1413 ،1009 ،985 ،901 ،825)، الكنى و الالقاب (495 / 2)، لسان الميزان (442 ،440 / 1)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، مبانى عرفان و احوال عارفان (418 -415)، مجالس النفائس (318)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (81 -80 / 19)، معجم المؤلفين (147 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (430 -429 / 1)، النجوم الزاهره (224 / 5)، نفحات الانس (380 -379)، وفيات الاعيان (98 -97 / 1).

غزالي، عبدالباقي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع.) عبدالباقى بن محمد بن عبدالواحد مكنى به ابومنصور محدث دانشمند (ف. 513 ه.ق). وى معاصر امام غزالى (2- غزالى) و شاگرد كياى هراسى بود و ابوطاهر سلفى از او روايت مى كند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

غزنوي كاشاني، جمال الدين احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 593 ق)، فقيه و اصولى حنفى. از علماى قرن ششم بود كه در حلب درگذشت. از آثارش: «روضه اختلاف العلماء»، در اصول فقه؛ «المقدمه الغزنويه» يا «المقدمه المختصره»، در فروع فقه حنفى؛ «روضه المتكلمين فى اصول الدين»، در كلام؛ «مختصر روضه المتكلمين»؛ «عقائد الغزنوى»؛ كتاب «الاصول»، در فقه؛ «الحاوى القدسى»، در فروع؛ «النتف فى الفتاوى».[1]

(ع. منسوب به غزنه: غزنى: غزنين) احمد بن محمد بن سعيد، فقيه و اصولى (ف. حلب 593 ه.ق/ 1197 م.). او راست: روضة اختلاف الفقهاء، المقدمة المختصرة در فقه، روضةالمتكلمين در اصول دين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (209 / 1)، ايضاح المكنون (571 / 2)، كشف الظنون (1838 ،1803 -1802 ،932)، معجم المؤلفين (156 / 2).

غزنوي، ابوالقاسم محمود

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 421 -360 ق). ملقب به سيف الدوله، امين المله، يمين الدوله و غازى. او هنگام فوت پدر خويش به انجام امور سپاهى و لشكرى در نيشابور مشغول بود. سپس برادرش، اسماعيل غزنوى، را كه جانشين پدر در غزنه بود از حكومت عزل و در نهايت روانه ى زندان كرد. او در طول سلطنت خود فتوحات بسيارى انجام داد و سيستان را از بقاياى صفاريان گرفت و لشكركشى هاى زيادى به هند نمود. بزرگترين لشكركشى وى براى فتح سومنات بود. در اواخر عمر نيز از ضعف آل بويه استفاده كرد و رى را از مجدالدوله ديلمى گرفت و كتابخانه بزرگ آن را سوزاند و بسيارى از اصحاب او را كه بيشتر از علما و فضلا بودند، كشت. در نهايت قسمتهايى مهم از ايران و مناطق وسيعى از هند به تصرف او درآمد. بزرگترين عالم دربار سلطان محمود، ابوريحان بيرونى بود. نوشته اند كه حدود چهارصد شاعر همعصر

و ملازم وى بودند از جمله: فردوسى، عنصرى، فرخى سيستانى، عسجدى، منشورى، كسائى مروزى، غضائرى رازى و غيره. «تاريخ يمينى» و قسمتى از «تاريخ بيهقى» در شرح حال وى مى باشد و فردوسى نيز «شاهنامه» خود را به نام او كرد. محمود غزنوى سرانجام در غزنين به مرض سل درگذشت و از آن پس او را امير ماضى خواندند. تذكره ها به وى اشعارى نسبت مى دهند و در آن ميان «صبح گلشن» براى او «ديوانى» به نام «محمود نامه» قايل شده است. صاحب «كشف الظنون» كتاب «التفريد فى الفروع» را به وى نسبت مى دهد.[1]

(سلطان محمود غزنوى) ابوالقاسم، ملقب به يمين الدوله (جل. 387 ه.ق ف. 421 ه.ق) فرزند ارشد سبكتكين، سومين و مقتدرترين شاه سلسله غزنوى است. در سال 387 ه. پس از شكست دادن برادرش اسماعيل به تخت نشست. در سال 389 ه. پس از شكست دادن عبدالملك بن نوح سامانى بر خراسان مستولى شد، در سال 393 ه. خلف بن احمد صفارى امير سيستان را شكست داد و زندانى ساخت و سيستان و قهستان را ضميمه ى قلمرو خويش ساخت، در سال 401 ه. خوارزم را به تصرف درآورد، دوازده بار به هندوستان لشكر كشيد و در سال 396 ه.ق مولتان را فتح كرد. در سال 420 ه. رى و اصفهان را از مجدالدوله ى ديلمى گرفت و از يك سال قبل از رفتن به رى در نتيجه ى كثرت كار و مسافرت و لشكركشى فراوان بسيار ضعيف و دچار مرض سل شد و اين مرض روز به روز وى را ضعيف تر كرد تا اينكه قوايش را به كلى از بين برد و در ابتداى بهار سال 421 ه.

به هر زحمتى بود خود را از رى به بلخ و از بلخ به غزنين رسانيد و پس از چند روز در سوم ربيع الاخر سال 421 ه. چشم از دنيا بربست. مدت سلطنتش 33 سال و مدت زندگيش 51 سال بود.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (216 -215/ 1)، تاريخ ديالمه و غزنويان (312 -152)، تاريخ غزنويان (203 -43)، تاريخ مفصل ايران (268 -255)، ترجمه ى تاريخ يمينى حبيب السير (389 -374/ 2)، دايرةالمعارف فارسى (2704 -2703/ 2)، ديوان حكيم فرخى سيستانى (مقدمه)، ديوان عسجدى مروزى (مقدمه)، الذريعه (1011/ 9)، صبح گلشن (384 -383)، فرهنگ سخنوران (821)، كارنامه ى بزرگان (320 -319)، لباب الالباب (25 -23/ 1)، لغت نامه (ذيل/ محمود غزنوى)، مجمع الفصحا (113 -112/ 1)، هفت اقليم (394 -388/ 1).

غزنوي، سراج الدين عمر

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سراج الدين عمر بن اسحاق بن احمد مكنى به ابوحفص، از بزرگان فقهاى حنفى (و. 704- ف. 773 ه.ق). وى دانشمند و استاد در بحث و بسيار هوشيار بود. مؤلفات بسيارى دارد كه از آن جمله است: شرح الهداية، زبدةالاحكام، شرح بديع الاصول، شرح المغنى، المعزة المنيفة فى ترجيح مذهب ابى حنيفة، شرح الزيادات.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

غزنوي، ناصرالدين تاج الشريعه، ابوعلي عالي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 582 / 581 ق)، فقيه و مفسر حنفى. وى در حلب ساكن بود. از آثارش: «تقشير التفسير»، در دو جلد؛ «مشارع الشارع» يا «مشارع الشرائع»، در فروع فقه حنفى،اين كتاب به عمر نسفى نيز منسوب است كه در صورت صحت، شرحش به غزنوى مربوط است؛ «المنابع» در شرح «الشمارع»؛ شرح «مقدمه فى النحو» ابن بابشاد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (15 / 4)، كشف الظنون (1804 ،1687 ،466)، معجم المؤلفين (53 -52 / 5)،هديه العارفين (435 / 1).

غزي سمرقندي، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(441 -365 ق)، محدث و فقيه حنفى. معروف به ابن سختام. در بغداد و شام از پدرش و محمد بن مت اشتيخنى و ابراهيم بن عبدالله رازى بخارى و ابوسعد عبدالرحمان بن محمد ادريسى و منصور بن نصر كاغدى و محمد بن يحيى غياثى و ديگران حديث شنيد. ابوعلى اهوازى و ابوبكر خطيب و منصور بن عبدالجبار سمعانى و فقيه نصر مقدسى و فيد بن عبدالرحمان همدانى و ابوطاهر حنايى و ديگران از وى حديث شنيدند. گويند كه او داراى «ثلاثه اجزاء» در حديث بوده است. در راه بازگشت از بغداد به سوى خراسان درگذشت. در «شذرات الذهب» او را تحت عنوان غزنى و در «تاريخ بغداد» عربى ذكر كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (342 / 11)، سير النبلاء (605 -604 / 17)، شذرات الذهب (266 / 3)، العبر (279 / 2).

غضبان اصفهاني، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1277 ش)، نويسنده و مترجم. او از نوادگان ميرداماد و از طرف مادر نواده ى مرحوم سيد عباس مراغه اى بود. تحصيلات مقدماتى جديد و قديم و سطوح را نزد استادانى چون ميرزا محمدرضا ايروانى و شيخ موسى خوانسارى و سيد ابوالحسن اصفهانى فراگرفت. سپس به تهران آمد و وارد خدمات دولتى گرديد. از آثار وى: «احمد بن طولون»، ترجمه؛ «ارمانوسه ى مصريه»، ترجمه؛ «اقتصاد در اسلام»؛ «امام جعفر صادق»، ترجمه؛ «بنى هاشم و بنى اميه»، ترجمه؛ «زينب عقيله ى بنى هاشم، دختر على بن ابى طالب (ع)»؛ ترجمه؛ «يك معجزه ى دائم»، ترجمه؛«اعجاز قرآن»، ترجمه. كه دو كتاب اخير در يك مجلد به چاپ رسيده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (104 / 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3455 ،1880 / 2 ،161

/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (331 -329 / 2).

غضنفري امرايي، اسفنديار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1297، كوهدشت لرستان.

درگذشت: اواخر فروردين 1372، خرم آباد.

اسنفديار غضنفرى امرايى، شاعر، محقق، اديب لرستانى پس از تحصيل، در خرم آباد رحل اقامت افكند اما به دليل مبارزات سياسى از سال 1322 الى 1357 غالبا در تبعيد به سر برد. از اسفنديار غضنفرى تحقيقات گوناگونى درباره ى شعر و ادب فارسى و لرى بر جا مانده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

غضنفري، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1335- ز 1391 ق)، عالم دينى و فقيه. در خوانسار به دنيا آمد و پس از پرورش در مهد علم و فراگيرى مقدمات، براى تحصيل و تهذيب اخلاق و تكيمل مبانى علمى در 1352 ق به قم رفت و سطوح وسطى و عالى را در خدمت اديب تهرانى و آيت الله ترابى و آيت الله مرعشى نجفى خواند و پس از تكميل آناز محضر آيت الله خوانسارى و آيت الله صدر استفاده نمود. در 1362 ق به مكه و عتبات رفت. پس از مراجعت چند ماهى از سال در خوانسار و بيشتر آن را در قم مقيم بود. در 1391 ق پس از درگذشت پدرش بنا به تقاضاى مردم خوانسار به جاى پدر نشست و حوزه ى علميه خوانسار را در مدرسه ى ميرباقرى تشيكل داد و كتابخانه اى به نام مهدويه تأسيس كرد. از ديرگ آثارش: تجديد بناى حسينيه خوانسار؛ تجديد بناى مسجد دو راه خوانسار؛ بناى سقاخانه در خوانسار؛ تجديد مقبره ى ملا مبين؛ احداث دو پل در خوانسار؛ تجديد بناى دو حمام زنانه و مردانه؛ تعمير مقبره ى دهكردى در زينبيه اصفهان؛ تعمير بقعه ى بابا احمد خمين؛ از آثار علمى اش: «جواهر الكلام»؛ «توضيح الكفايه»؛ ترجمه ى «منظومه ى بى الف و همزه» ميرزا ابوالقاسم خوانسارى، شاگرد علامه ى مجلسى؛ خودآموز «لمعه»، در دو جلد؛ شرح؛ «صحيفه الحسينيه».[1]

آقاى

حاج سيد مهدى بن آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى غضنفرى از علماء معاصر خوانسار است كه در سال 1335 قمرى در خوانسار متولد شده و پس از پرورش در مهد علم و خواندن مقدمات براى تحصيل و تهذيب اخلاق و تكميل مبانى علمى در سال 1352 قمرى به قم آمده و سطوح وسطى و عالى را در خدمت مرحوم اديب تهرانى و آيت اللَّه ترابى رحمه اللَّه و آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله خوانده و پس از تكميل آن از محضر مرحومين آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه صدر استفاده نموده و در سال 1362 قمرى مشرف به مكه معظمه و عتبات عاليات شده و پس از مراجعت چند ماهى از سال را در خوانسار و بيشتر را در قم اقامت نموده تا در 28 محرم الحرام 1391 قمرى كه والدش آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى غضنفرى فوت نمودند برحسب تقاضاى مردم خوانسار بجاى آن مرحوم قرار گرفته و حوزه علميه خوانسار را در مدرسه ميرباقرى تشكيل و كتابخانه اى بنام كتابخانه «مهدويه» تأسيس و براى طلاب آنجا شهريه قرار و به اقامه جماعت و تبليغات دينى و تدريس و تربيت محصلين خوانسار اشتغال دارند.

در فوت مرحوم والدش انقلاب عجيبى در خوانسار برپا شد كه در سالهاى اخير بى نظير بوده است تشييع جنازه اش بسيار مهم و بى سابقه بوده و حدود 65 مجلس ختم در خوانسار و قم و خمين و گلپايگان و ساير نقاط چون اصفهان و تهران و غيره گرفته شد.

آثار آن مرحوم از اينقرار است:

1- تجديد بناء حسينيه خوانسار

2- تجديد بناء مسجد دو راه خوانسار

3- بناء سقاخانه در خوانسار

4- ضريح امامزاده (يكى از قراء بر برود)

5- تجديد مقبره ملامبين (يكى از

اجداد مادرى مترجم ما)

6 و 7- احداث دو پل در خوانسار

8- تجديد بناء دو حمام مردانه و زنانه در محله دو راه خوانسار

9- بناء مقبره براى والدشان آيت اللَّه حاج سيد هاشم

10- تعمير مقبره دهكردى در زينبيه اصفهان

11- تعمير مسجدى در محله سبزى كار خمين

12- تعمير بقعه بابا احمد خمين

13- توسعه مسجدى در گوشه آقا عظيم خمين.

تأليفات مترجم ما به قرار زير است 1- جواهرالكلام 2- توضيح الكفايه 3- ترجمه منظومه بى الف و همزه مرحوم ميرزا ابوالقاسم خوانسارى شاگرد مرحوم مجلسى 4- خودآموز لمعه در دو جلد 5- شرح صحيفةالحسينيه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (60 -58 / 5).

غطريفي جرجاني، ابواحمد محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 377 ق)، حافظ، مسند و محدث. پدرش نيشابورى بود و در مرز دهستان سكونت داشت و از مرزداران بود. ابواحمد در همان جا به دنيا آمد و در جرجان نشوونما يافت. غطريفى از ابوخليفه جمحى و حسن بن سفيان و ابراهيم بن يوسف هسنجانى و عبدالله بن ناجيه و هيثم بن خلف و احمد بن حسن صوفى و ابوالعباس بن سريج، شيخ شافعيان، و ابوبكر بن خزيمه و عبدوس بن احمد همدانى و احمد بن محمد وزان و محمد بن محمد بن سليمان باغندى و عمر بن محمد كاغدى و همطبقه آنان در جرجان و رى و بصره و نيشابور و بغداد و همدان حديث شنيد. رفيقش ابوبكر اسماعيلى، در تأليفاتش، متجاوز از صد حديث از وى روايت كرده است. ابونعيم حافظ و حمزه سهمى و رضى بن اسحاق نصرى و ابوالعلاء سرى و قاضى ابوطيب طبرى و نيز ديگران از وى حديث روايت كرده اند. از آثار وى نگارش «الصحيح» يا «الصحيح على

المسانيد» به سبك «صحيح بخارى» است، كه به نام «المسند الصحيح على صحيح البخارى» نيز ضبط شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (301 / 4)، ايضاح المكنون (64 / 2)، سير النبلاء (356 -354 / 16)، طبقات الحفاظ (388 -387)، لسان الميزان (639 -638 / 5)، معجم المؤلفين (254 / 8 ،68 / 2)، الوافى بالوفيات (84 / 2)، هديه العارفين (50 / 2).

غفاري ساروي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين غفاري ساروي

محل تولد : سارى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسين ساروي فرزند حسين در سال 1333 در ساري متولد شدم. درسال 1348به دليل علاقه فراواني كه دروس حوزوي داشتم وارد حوزه علميه شدم و در آنجا به تحصيل و تحقيق پرداختم ولي كار تحقيقات را به طور جد از سال 1366 آغاز و تاكنون ادامه دارد. هم اكنون ننيز در پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي مشغول مي باشم و در رشته تفسير قرآن همچنان مشغول فعاليت هستم.

غفاري قزويني، احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 975 ق)، شاعر. وى مرد فاضل و نيكوقريحه اى بوده و از تاريخ نيز سررشته داشته است. در پايان عمر به زيارت خانه ى خدا رفت و در راه بازگشت به سراى باقى شتافت. از آثارش: تاريخ «نگارستان»؛ «تاريخ جهان آرا».[1]

(منسوب به عبدالغفار) (قاضى) احمد بن محمد قزوينى، دانشمند و مورخ (ف. 975 ه.ق) وى از اعقاب عبدالغفار قزوينى عالم معروف مؤلف كتاب الحاوى الصغير بود و پدرش قاضى محمد در شهر رى سمت قضا داشته. احمد مردى فاضل و منشى و شاعر و خوش خط و مورخ بود و در نزد امرا و شاهزادگان صفوى محترم مى زيست و مدتى در دستگاه سام ميرزا مقيم بود و در آخر به عزم حج عازم مكه شد ولى در مراجعت در بندر ديبال سند درگذشت. وى مؤلف دو تاريخ است: تاريخ نگارستان، جهان آرا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1150 / 3)، الذريعه (309 -308 / 24 ،59 / 9 ،246 / 3)، عالم آراى عباسى (99 ،82 / 1)، فرهنگ سخنوران (670)، هفت اقليم (178

/ 3).

غفاري مروزي، ابومحمد رجاء

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 249 ق)، حافظ، محدث و مصنف. در سمرقند و سپس در بغدد ساكن بود. از نضر بن شميل و ابونعيم و ابوصالح كاتب و محمد بن مجيب و على بن حسن بن شقيق حديث شنيد. ابوداوود و ابن ماجه قزوينى و ابوحاتم رازى و محاملى و ابوالعباس سراج و ابن ابى الدنيا و ابوحامد حضرمى و يحيى بن صاعد و بسيارى ديگر از وى روايت كرده اند. او در بغداد درگذشت. خطيب او را در علم حديث پيشگام و ثقه اى مورد اعتماد كامل مى داند. ابن حبان گويد كه غفارى شنيده هاى خويش را جمع آورى و بر اساس آن تصانيفى از خود به جاى گذاشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (411 -410 / 8)، تذكره الحفاظ (543 -542 / 2)، تهذيب التهذيب (241 -240 / 3)، الجرح و التعديل (ج 1 ق 503 / 2)، سير النبلاء (100 -98 / 12)، شذرات الذهب (120 / 2)، طبقات الحفاظ (243 -242)، العبر (357 / 1)، معجم المؤلفين (152 / 4).

غفاري، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن غفاري

محل تولد : كندوان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابوالحسن غفاري درسال1364شمسي در شهرستان سراب موفق به اخذ ديپلم در رشته علوم انساني شدم وپس ازآن در حوزه علميه حاج صفرعلي تبريز مشغول تحصيل شده وهمزمان باآن به تحصيل رشته هاي دانشگاهي پرداخته ومدرك فوق ديني وعربي را اخذكردم دوسال بعد به حوزه علميه المهدي سراب رفته وبه ادامه تحصيل پرداخته ودرس فقه را نزدمرحوم حاج آقا رسولي وحاج آقا كمالي امام جمعه محترم سراب خوانده وهمچنين بخشي از فلسفه وشرح منظومه رانزدآقا

كمالي خواندم درحين تحصيل دروس ادبيات ومنطق را تدريس نمودم درسال71و72به قم مهاجرت و در درس رسائل آيت اله محمد كوه كمره اي ومكاسب مرحوم آيت اله پاياني شركت كردم، پس از مكاسب كفايه رادرنزد مرحوم پاياني خوانده وهمزمان باآن دردرس تفسير حضرت آيت اله جوادي املي ودروس فلسفه دكتر بهشتي وعرفان آقاي نكونام شركت نمودم پس از پايان سطح به درس خارج فقه حضرت آيت اله جوادي املي واصول آيت اله ملكوتي حاضرشده وهم اينك نيز در محضر آنان ودرس فلسفه حضرت آيت اله انصاري شيرازي شركت دارم از سال 1372وهمزمان باتحصيلات حوزه دركنكورشركت كرده ودر رشته فلسفه دانشگاه تهران پذيرفته شدم درسال 1376موفق به اخذ مدرك ليسانس شده ودرسال1377پس از موفقيت در امتحان ورودي دررشته فلسفه همان دانشگاه در دوره كارشناسي ارشد مشغول به تحصيل شده ودرسال1380موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد از دانشگاه تهران شدم ، درسال1384دررشته فلسفه دانشگاه تربيت مدرس تهران شركت كرده ودردوره دكتري پذيرفته شدم وهم اينك مشغول تحصيل در دوره دكتري درآن دانشگاه هستم. ازسال1377دردانشگاه آزاداسلامي مشغول تدريس دروس فقه، فلسفه، ومعارف شدم واز سال1382درمركز جهاني علوم اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد دروس فلسفه وكلام ومتون مثل نهايه الحكمه وشرح تجريد وفلسفه غرب را تدريس مي نمايم .

غفاري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ حسين غفارى آذر شهرى يكى از فضلاء آذربايجان معاصر در تهران بوده است تولد ايشان در حدود 1338 قمرى در آذرشهر واقع شده و پس از پرورش و خواندن دروس ابتدائى به تبريز آمده و مقدمات و سطوح اوليه را در مدرسه طالبيه كه مركز انجمن علمى تبريز است آموخته سپس راهى قم شده و سطوح نهائى

را از مدرسين بزرگ حوزه ى علميه چون آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى و ديگران فراگرفته و دروس خارج فقه را از محضر آيات عظام مرحوم آقاى حجت و آيت اللَّه آقاى شريعتمدارى و بالاخص نايب الامام آقاى خمينى مدظله استفاده و پس از فوت مرحوم آقاى بروجردى بنا بر دعوت عده اى از علاقمندان و دوستان مقيم تهران هجرت به عاصمه تشيع نموده و در يكى از مساجد خيابان تهران به اقامه جماعت و تبليغ احكام و ارشاد مردم پرداخته و عده اى از جوانان را به سوى حق رهبرى نموده است.

مرحوم غفارى كه نويسنده از نزديك ايشان را مى شناختم مردى جدى و فاضل و قاطع و مبارز بود و در امر به معروف و نهى از منكر و جهاد در راه خدا و مبارزه بر عليه امپرياليسم و رژيم منفور طاغوتى سعى بليغ داشت و از ملامت هيچ ملامت كننده اى ترس و وحشت نداشت و ماه يك مرتبه كه به قم مشرف مى شد و حقير با او ملاقات مى كردم دلى پر خون از اوضاع داشت و غالباً با مراجع و زعماء حوزه از جنايات هيئت حاكمه و مظالم دستگاه جباره شكايت كرده و از نقشه هاى شوم آنها كه ضد خدا و خلق بود هشدارى مى داد..

بالاخص پس از نهضت روحانيت به رهبرى زعيم اعظم نايب الامام آقاى خمينى مدظله بر عليه انجمن ايالتى و ولايتى كه منجر به گرفتارى و تبعيد امام شد آن مرحوم بيشتر به مبارزه پرداخت و در مجالس و محافل تهران و مسجدش انتقاد از اعمال ضد انسانى و دينى دولت و رژيم شاهنشاهى نموده و چندين بار مورد حمله عوامل ساواك قرار گرفته و به شهربانى

و زندان افتاده است.

مرحوم غفارى هيچگاه در مراحل گرفتاريش تسليم مأمورين نشده و از سخن خود دست برنداشته و بدون تقيه حقايق را افشاء و از جنايات شاه و دژخيمانش پرده برداشته و در آن ايامى كه دولت با قراردادهائى با صهيونيست و ديگر اربابانش گوشتهاى يخ زده (كودى) را تحميل بر مردم مستضعف ايرانى نموده و عموم مراجع قم و تهران آن را تحريم و از خريد و فروش آن منع كردند. مرحوم غفارى بر عليه اين عمل ضد ايرانى دولت قيام و در همه مجالسش از حرمت آن سخن گفته و مردم را از خريد و خوردن آن بازداشته تا جائى كه تبليغاتش در محيط تهران نو و نارمك و آن منطقه اثر چشمگيرى گذاشته و دولت ديد با آزاد گذاردن رزمندگانى مانند مرحوم غفارى غفره اللَّه نمى تواند خواسته هاى اربابانش را انجام دهد و همه روز اين گونه مردان آگاه و مبارز مو دماغ آنها هستند پس به منزل آن مرحوم مانند وحشيان مغولى حمله كرده و آن رادمرد فاضل و مجاهد را گرفته و با فرزندانش به كميته شهربانى كه از زندان قرون وسطائى و وحشى هاى مغولى و افريقائى بدتر بود انداخته و هر چه مى خواستند او را از مبارزه بازدارند ديدند به هيچ وجهى نه تطميع و نه تهديد از هدف مقدسش كه پيكار با ستمگران است دست بردار نيست او را در زير شكنجه شهيد كردند و مى خواستند جنازه شريف او را مخفيانه در جاى نامعلومى دفن كنند كه بعضى از مراجع اقدام و آن را از هيئت حاكمه و مأمورين ساواك گرفته و تسليم بازماندگان او نمودند. حادثه شهادت مرحوم

غفارى در اوائل سال 1394 قمرى اتفاق افتاد و دوستان آن مرحوم پس از تحويل جنازه آن شهيد خبر به مراجع و حوزه علميه قم داده و حوزه براى تجليل از آن عالم فاضل مجاهد تعطيل و با شور و هيجان عجيب و شعار بر عليه دولت تشييع با شكوهى انجام داده و در دارالسلام قم به خاك سپردند. و شهرستان قم ناظر يكى از حملات ناجوانمردانه مأمورين شهربانى و ساواك قم بود كه چگونه تشييع كنندگان جنازه آن مرحوم و شهيد از طلاب و مردم دلسوخته ماتم زده را كه در شهادت يكى از بهترين فرزندان ايران و علماء حوزه علميه قم اشك مى ريخت و از دل ناله مى كرد و فرياد مى زد (غفارى غفارى شهادتت مبارك) با باطوم و سرنيزه زده و به رودخانه قم مى ريختند اما به گفته شعر معروف: ديدى كه خون ناحق پروانه شمع را آنقدر امان نداد كه شب را سحر كند.

آثار آن مرحوم كه چشمگير و مورد توجه است.

تعمير و تجديد بناء مسجد مرحوم شهيد آيت اللَّه العظمى حاج شيخ فضل اللَّه نورى در نزديكى گلوبندك كه اوقاف مى خواست به كلى آن را ويران و مدرسه بسازد كه آن مرحوم با فعاليت و كوشش بسيار آن را گرفته و تجديد بنا نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

غفاري، وهرز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1322، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زنان و مامائى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى در رشته زنان و مامائى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1353، انكولوژى و بيماريهاى تروفوبلاستيك دوره يك ساله در بيمارستان جارينگ كراس لندن.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1353، دانشيار

دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زنان و مامائى، خونريزيهاى غير طبيعى رحم، بيماريهاى كليوى در حاملگى، روشهاى جلوگيرى از حاملگى، اختلالات سيكل قاعدگى وابسته به پرولاكتين، تأثيرات تغييرات وزن بدن بر روى فونكسيون دستگاه توليد مثل، نابارورى در مرد، لقاح خارج رحمى، زايمان زودرس، بيماريهاى پوستى در حاملگى، تكنيك هاى جديد درمان در سرطان دهانه رحم، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 70 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ترجمه كتاب طب زنان (گلاسكو) ترجمه كتاب هورمون شناسى (اسيپرف)، ترجمه كتاب مادران RH منفى حساس شده، ترجمه شوك عفونى در بيماريهاى زنان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 16، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

زنان و مامائى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

غفاريان، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديولوژى، رشته: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

غفراني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى، دكتراى تخصصى و فوق تخصصى كودكان از آمريكا.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

درمان صرع مقاوم با I.V.L.G و رژيم كتوژنيك و مقايسه آنها، طب اعصاب اطفال، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه دكتراى عمومى و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

طب اعصاب اطفال و تشنج اطفال.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 30، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

طب اعصاب اطفال.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

غفراني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد غفراني

محل تولد : خرم آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/6/30

زندگينامه علمي

اينجانب محمد غفراني فرزند خيرالحاج جناب آقاي حاج حسين غفراني از معتمدين شهر خرم آباد كرالان مجاور حضرت رضا(ع) هستند در سال 63 عازم شهر مقدس قم شده تا در جوار حرم حضرت معصومه (س) و حوزه كريمه علميه به تحصيل علوم ديني اشتغال ورزم. تحصيلات مقدماتي را در مدرسه علميه الهادي تحت اشراف حضرت آية الله مشكيني رئيس مجلس خبرگان رهبري آغاز كردم. به لحاظ نظارت آية الله مشكيني بر مدرسه زمينه ارتباط بيشتر با ايشان ميسر شده و حضرت آية الله مشكيني حفظه الله كفايت اخلاقي را نيز از مدّنظر نمي گذراندند و تذاكراتي در خلال ارتباط بيان مي فرمودند و مي توان گفت ايشان استاد اخلاق ساليان ابتداي تحصيل اينجانب است. كتب سطح را نزد عالمان ديني از جمله استاد عالي

قدر حجة الاسلام ابوالقاسم علي دوست ، استاد عالي قدر حجة الاسلام علي نكونام، استاد عالي قدر جناب حجةالاسلام حاج آقا موسوي تهراني، جناب استاد حجة الاسلام فتوحي همداني، آية الله استاد عراقچي همداني، جناب استاد حجة الاسلام هادوي تهراني به پايان رسانده و درس حديث شناسي را نزد آية الله احمدي يزدي و كتب خارج خمس و حج را نزد آية الله سبحاني و كتب مكاسب ، و حج مختصراً نزد آية الله گرامي و كتاب قضا و تكمله قضاء را نزد آقايان آيةالله سبحاني و گرامي فراگرفتم.در خلال تحصيل پاره اي از كتب مقدماتي و تفسير را نيز به جمعي از دوستان منتقل كردم.

از جمله علاقه اي كه در طول تحصيل داشتم، پژوهش و تحقيق و نوشتن مقالات بود كه اين امر منجر به تدوين جزوات احكام كه قابل تدريس است گرديد. در اين ميان مقالاتي اخلاقي و حقوقي و اعتقادي از سال 74 تا به حال به رشته تحرير در آمد و در رسانه هاي كثيرالانتشار چاپ گرديد. اين مهم با همكاري مركز پژوهشها و مطالعات حوزه علميه قم صورت گرفته است. از ديگر فعاليتهاي علمي ، همكاري با شبكه سراسري راديو معارف است كه از سال 81 تا به حال ادامه دارد و در برنامه مشكاة هدايت به عنوان كارشناس به تكليف خود عمل مي كنم. تدريس البته الفيه ابن مالك از ديگر كارهاي ماندگار است كه براي سايت بنيان انجام گرفت. همكاري با سايت انديشه وابسته به حوزه علميه قم نيز از ديگر فعاليتها است. مركز جهاني علوم اسلامي نيز به لحاظ تكميل بانك سؤالات و نيز ارزيابي

طلاب سطح 2 به عنوان كارشناس جلساتي دعوت نموده كه در اين جا نيز به اداء تكليف اقدام شده است.از ديگر خدمات علمي حضور در حوزه علميه كوتاه مدت است كه از سال 81 تا 85 به عنوان استاد ادبيات اشتغال داشتم. و در اين مدت مدير گروه علمي ادبيات بودم. و عضو شوراي عالي حوزه علميه كوتاه مدت از سال 85 به عنوان كارشناس فقه مركز پاسخ گويي تلفني پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي به اداء تكليف مبادرت مي ورزم. مدارسي كه به عنوان استاد تدريس داشته ام مدرسه سفيدان، الهادي، معصوميه است.

غفوري، حبيب الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب الله غفوري بارجيني

محل تولد : ميبد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حبيب الله غفوري بارجيني فرزند محمد علي به شماره شناسنامه 487 و متولد سال 1341 دوران تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در روستاي بارجين و فيروز آباد ميبد به انجام رساندم و از مهرماه 1356 ش در مدرسه قديري قم كه شعبه شماره 2 مدرسه كرمانيها محسوب مي شد شروع به تحصيل علوم ديني نمودم در حاليكه نوجواني بيش نبودم دروس حوزه را به همراه جريانات انقلاب اسلامي و دفاع مقدس گذراندم كه شرح آن مفصل است تا سال 71 به درس و بحث در حوزه علميه قم مشغول بودم كه در ضمن آن آموزش نظامي ، زبانهاي عربي و انگليسي و دوره دبيرستان را نيز به انجام رساندم. از سال 71 تاكنون توفيق داشته ام مراكز متعدد و مهم علمي را تاسيس و اداره نمواه ام كه بحمدالله ثمره آن دهها طلبه فاضل و توانمند است.

در اين

مدت كتب حوزوي را تا سائل و مكاسب تدريس نموده ام و دروس اعتقادات و اخلاق دانشگاه را نيز بارها تدريس كرده ام و زبان انگليسي دبيرستان را نيز در اين دوره تدريس نموده ام. با توجه به اصرار رهبر معظم انقلاب مبني بر ضرورت تحول در نظام آموزشي حوزه هاي علميه كشور نمظام آموزشي خاص حوزه ها بر اساس ديدگاهها و نظرات مقام معظم رهبري را با همكاري جمعي از دوستان فاضل و دلسوز طراحي و در مدرسه علميه علوي قم اجرا نموديم كه بحمدالله ثمره آن تربيت دهها نفر طلبه فاضل و پژوهشگر شده است كه اميد آينده حوزه علميه قم مي باشند.عليرغم عنايت الهي در داشتن قلمي روان كه اساتيد معظم همواره مشوق اينجانب بوده اند به علت اشتغال زياد در امور مديريتي و اجرايي متاسفانه تاكنون نتوانسته ام از آن بهره مطلوبي ببرم و حاصل كارهاي پژوهشي متفرقه اينجانب تعدادي مقاله ، جزوه و 2 كتاب در دست تاليف است كه به صورت نيمه كاره مانده است.

غفوري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد غفوري

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

محمد غفوري متولد 1350 و تحصيل كرده حوزه و دانشگاه تحصيلات ابتدائي و راهنمائي را در مشهد گذراندم و پس از آن به قم آمده و دروس حوزه را از اواخر دهه 60 آغاز كردم. پس از پايان دروس مقدمات و سطح نزد اساتيد متعدد، در مقطع خارج اشتغال يافتم. در سال 1379 در كنار دروس حوزه، در رشته تاريخ وارد دانشگاه شدم و پس از اخذ مدرك كارشناسى، در سال 1384

در مقطع كارشناسي ارشد و در گرايش "تاريخ اسلام" پذيرفته شدم و هم اكنون در حال نگارش پايان نامه فوق ليسانس هستم. هم چنين دوره تخصصي تاريخ اسلام را طي دو سال( 1379-1377) در مركز تخصصي تاريخ اسلام حوزه علميه قم(زير مجموعه دفتر تبليغات اسلامي) به پايان بردم.از سال 1380 تا كنون به عنوان پژوهشگر در پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت (ع) پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي مشغول هستم و از سال 1381 مديريت اجرايى" فرهنگ نامه مولفان اسلامى" را بر عهده دارم. در طي اين مدت شخصيت نگاري مولفان پنج قرن نخست هجري به پايان رسيده و قرن ششم در دستور كار قرار دارد و جلد اول فرهنگ نامه شامل مولفان سه قرن نخست هجري آماده انتشار است. علاوه بر نگارش شماري از مقاله ها كنترل علمي و بازخواني بسياري از مقالات فرهنگ نامه را هم انجام داده ام.

غفوري، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: داروسازى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

غلام احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ميرزا) قاديانى (منسوب به قاديان) (و. 1835- ف. 1908 م.) مؤسس فرقه ى احمديه (ه.م) يا قاديانى. از آثار اوست: «قصايد احمديه» (المسيح- الموعود و المهدى المعهود)، مواهب الرحمن، حمامة البشرى الى اهل مكة و صلحاء ام القرى. وى خود را مهدى موعود و مظهر رجعت مسيح خوانده و در سال 1889 م. رسالت خود را به عموم اعلام كرد. از مردم پنجاب گروه بسيار با او بيعت كردند (احمديه).

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

غلام ثلعب باوردي، ابوعمر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(345 -261 ق)، اديب و لغوى. چون شغلش گلدوزى روى لباس بود، به مطرز مشهور و چون از بيورد خراسان بود، به باورد منسوب و چون مدتى در خدمت ثعلب نحوى بود،به غلام ثعلب معروف بود. به او ابوعمر زاهد نيز مى گفتند. از احمد نرسى و موسى بن سهل و شاء و ابوالعباس كديمى و بشر اسدى و احمد بن زياد بن مهران سمسار حديث شنيد. ابوالحسن بن رزقويه، ابن منده، ابوعبدالله حاكم نيشابورى و قاضى محاملى و عده اى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. خطيب بغدادى گويد: غلام ثعلب نسبت به معاويه تعصب داشت. او جزوه اى به نام فضايل معاويه نوشته بود و تمام شاگردان خود را كه براى كسب علوم نزدش مى آمدند وادار مى كرد كه پيش از گذراندن هر درسى كه براى آن آمده بودند ابتدا اين جزوه را بخوانند. بسيارى از بزرگان ادب بر او خرده گرفتند و او را حتى در علم لغت از درجه اعتماد ساقط دانستند. ابن حجر گويد: «ابن جزوه را من ديدم، بسيارى از مطالب آن جعلى است». عجب از صاحب «رياض العلماء» و به تبع او صاحب «اعيان الشيعه» است كه او را

ظاهرا امامى مى دانند. وى در بغداد درگذشت و روبروى ايوان معروف كرخى دفن شد. او در لغت، از حفظ، در حدود سى هزار برگ املاء كرد. از آثارش: «اليواقيت»، در لغت؛ «رساله اى در «غريب القرآن»؛ «غرائب الحديث»، تصنيفى بر اساس «مسند» احمد حنبل؛ «جزء فى الحديث و الادب»؛ «تفسير اسماء الشعراء»؛ «المدخل»، در لغت؛ «القبائل»؛ «يوم و ليله»؛ «اخبار العرب»؛ «العشرات»؛ مستدركى ب ركتاب «الفصيح» ثعلب به نام «فائت الفصيح»، و شرح آن به نام «شرح الفصيح»؛ «فائت العين»؛ «فائت الجمهره»؛ «المستحسن»؛ «فائت المستحسن»؛ «المرجان»، در لغت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (133 -132 / 7)، اعيان الشيعه (393 / 9)، ايضاح المكنون (314 ،152 / 2)، تاريخ بغداد (359 -356 / 2)، روضات الجنات (317 -314 / 7)، رياض العلماء (480 -479/ 5)، سير النبلاء (513 -508 / 15)، كشف الظنون (2054 ،2053 ،1980 ،1903 ،1680 ،1472 ،1462 ،1458 ،1448 ،1443 ،1431 ،1423 ،1273 ،1205 ،1102 ،426 ،88)، الكنى و الالقاب (187 -186 / 3)، لسان الميزان (316 -314 / 6)، معجم الادباء (234 -226 / 18)، معجم المؤلفين (267 -266 / 10)، النجوم الزاهره (360 / 3)، الوافى بالوفيات (73 -72 / 4)، وفيات الاعيان (333 -329 / 4)، هديه العارفين (42 / 2).

غلام جمشيدي، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق غلام جمشيدي

محل تولد : دماوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد صادق غلام جمشيدي در سال 1340 درخانواده اي متدين، دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام ديده به جهان گشودم. تحصيلات ابتدائي، راهنمائي و متوسطه را در زادگاهم شهرستان دماوند

با موفقيت سپري كردم. پس از آن به خاطر عشق فراوان به ذي طلبگي، تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه تهران و مدرسه آيت الله مجتهدي شدم. در محضر اساتيد تهران، مخصوصاً آيت الله مجتهدي بهره هاي علمي و اخلاقي فراوان بردم، شوق زيارت آستان ملكوتي بي بي دو عالم حضرت فاطمه معصومه سلام الله از يك سو و كسب تحصيلات بالاتر از سوي ديگر مرا به قم كشاند.

البته ذكر اين نكته لازم است كه سال ورودم به حوزه علميه سال 54 بود سالي كه استبداد رژيم شاهنشاهي بيداد مي كرد، حوزه هاي علميه در فشار و اختناق شديد از سوي حكومت بودند اما تنها چيزي كه مرا به اين سمت كشاند شوق فراوان به دروس ديني بود. مدتي كه در قم بودم از محضر بزرگان حوزه علميه قم آيت الله وحيد خراساني، ميزراي تبريزي و فاضل لنكراني بهره هاي فراوان بردم. و هم اكنون در تهران مشغول به پژوهش و تدريس در دانشگاههاي مختلف تهران هستم كه حاصل اين زحمات پرورش دانشجويان فراواني مي باشد.

غلام قاجار

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، نقاش و طراح. وى رسمى ساز ترسميات نقوش منظم هندسى و اسكلت اوليه صنعت تذهيب بود. تنها اثرى كه از وى در دست است، انواع ترسيمات هندسى و متنوع و احيانا ابتكارى اوست كه در يك لوله ى كاغذى ترسيم نموده و رقم نهاده است: «غلام بن محمد على قاجار 1215».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1475 / 3).

غلام محسن اصفهاني، ابوعلي احمد بن ابراهيم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 418 ق)، محدث. از ابومحمد بن فارس و ابواحمد عسال حديث شنيد. ابوحفص عمر بن احمد معلم و ابوبكر احمد بن محمد بن حافظ ابن مردويه و گروهى از مشايخ حافظ سلفى از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (388 / 17).

غلامرضايي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات، دانشگاه: يزد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشسراى عالى تهران در سال 1353، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از پژوهشكده فرهنگ ايران در سال 1355، دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1359.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات دانشگاه يزد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات فارسى، شرح متن، سابقه 15 سال تدريس در دانشگاه، استاد مشاور 2 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كتاب شناسى و ادبيات فارسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 10، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ادبيات فارسى و نقد كتاب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

غنجار بحاري، ابوعبدالله محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(412 -337 ق)، حافظ، محدث و مورخ. اهل بخارا بود و محدث آنجا. از خلف بن محمد خيام و سهل بن عثمان سلمى و ابوعبيد احمد كرمينى و ابراهيم ملاحمى و بسيارى ديگر از علماء و محدثين ديارش حديث شنيد. هناد نسفى و گروهى ديگر از شاگردان وى بودند. غنجار در بخارا درگذشت و در مقبره ى حوض فدام دفن شد. از آثارش: «تاريخ بخارا»؛ «فضائل الصحابه»، تصنيفى در «فضائل الاربعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (205 / 6)، انساب سمعانى (312 -311 / 4)، سير النبلاء (305 -304 / 17)،شذرات الذهب (196 / 3)، طبقات الحفاظ (413)، العبر (221 / 2)، كشف الظنون (1276 ،286)، معجم الادباء (214 -213 / 17)، معجم المؤلفين (105 ،7 / 9)، الوافى بالوفيات (60 / 2)، هديه العارفين (61 / 2).

غنجار بخاري ازرق، ابواحمد عيسي

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 186 ق)، محدث. معروف به محدث بخارا و ماوراءالنهر و مشهور به عيسى غنجار. چون سرخ روى بود به غنجار ملقب شد. او از سفيان ثورى و عيسى بن عبيد كندى و ورقاء بن عمر و ابوحمزه سكرى و ديگران حديث روايت كرد. بجير بن نضر و محمد بن سلام بيكندى و اسحاق بن حمزه بخارى و محمد بن اميه ساوى و محمد بن فضل و بسيارى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. حاكم گويد كه غنجار پيشواى عصرش بود، او در بزرگسالى به طلب حديث پرداخت و خودش فردى راستگو بود، گرچه از صد شيخ و استادى كه معروف نيستند حديث روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الاسلام (حوادث 322 -321 / 190 -181)، التاريخ الكبير (394 / 6)، تهذيب التهذيب

(202 -201 / 8)، الجرح و التعديل (ج 3 ق 286 -285 / 1)، سير النبلاء (488 -487 / 8)، شذرات الذهب (310 / 1)، العبر (227 / 1)، لسان الميزان (390 / 5)، النجوم الزاهره (153 / 2).

غندجاني اهوازي، ابواحمد عبدالوهاب

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(447 -366 ق)، محدث. در اهواز به دنيا آمد. «تاريخ» بخارى را از حافظ احمد بن عبدان شيرازى در اهواز شنيد. او از ابوطاهر ملخص و ابوالقاسم بن صيدلانى در بغداد حديث شنيد. غندجانى ساكن بغداد گشت و در آنجا حديث گفت. خطيب بغدادى از روايان احاديث اوست. ابوالفضل بن خيرون و مبارك بن طيورى و ابوغنائم نرسى نيز از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (313 / 4)، تاريخ بغداد (34 -33 / 11)، سير النبلاء (662 -661 / 17)، شذرات الذهب (276 / 3)، العبر (291 / 2).

غندجاني شيرازي، ابومحمد حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 428 ق)، اديب، لغوى و نسب شناس. معروف به اسود غندجانى. به آورده ى حموى در «معجم البلدان» نسبت وى به غندجان فارس است. او در شناخت روزگاران عرب و اشعار آنها تبحر داشت. هم او گويد كه يكى از تصانيف غندجانى را ديده كه در آن نوشته بوده: در 412 ق تصنيف و در 428 ق بر او خوانده شده است. از آثارش: «فرحه الاديب»، در رد يوسف بن ابى سعيد سيرافى، در شرح «ابيات سيبويه»؛ «اضاله الاديب»، در رد ابن اعرابى، در «نوادر»ى كه ثعلب روايت كرده است؛ «نزهه الاديب»، رد بر ابوعلى؛ «قيد الاوابد»، در رد ابن سيرافى، در شرح «ابيات اصلاح المنطق»؛ كتاب «الخليل» يا «الخليل»، به ترتيب حروف معجم؛ «السل و السرقه»؛ كتابى در «اسماء الاماكن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (194 / 2)، ايضاح المكنون (186 / 2)، كشف الظنون (1939 ،87)، لسان الميزان (367 -366 / 2)، معجم الادباء (265 -261 / 7)، معجم البلدان (244 / 4)،معجم المؤلفين (197 / 3)، هديه العارفين

(275 / 1).

غندر رازي، ابوالحسين محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 330 ق)، محدث. در طبرستان از ابوحاتم رازى و محمد بن ضريس حديث روايت كرد. محمد بن جعفر بن حمويه كه وى را در 330 ق ملاقات كرده، احاديثى از او روايت مى كند. ذهبى گويد كه حديثش را در كتاب «الالقاب» شيرازى يافتم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (217 / 16).

غني، قاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا سيد عبدالغنى خان كشاورز و مالك، در سال 1272 ش در سبزوار متولد شد. تحصيلات ابتدائى و مقدماتى را طبق روش آن زمان در مكتب خانه آموخت. در سن دوازده سالگى پدرش به بيمارى وبا درگذشت و از آن تاريخ حضانت وى را دائيش بر عهده گرفت و او را به مدرسه دارالفنون تهران فرستاد. مدت تحصيل غنى در دارالفنون پنج سال به طول انجاميد و پس از اخذ ديپلم، زبان فرانسه را به خوبى فراگرفت و براى ادامه تحصيل رهسپار لبنان شد و در مدرسه سن ژوزف بيروت به فراگرفتن فن طب پرداخت. در همان ايام زبان انگليسى و عربى را فراگرفت و وارد كالج آمريكائى شد و دوره ى دانشكده ى پزشكى را به پايان رسانيد و در 1299 در سن 27 سالگى به ايران بازگشت و در سبزوار مطبى داير نموده و به مداواى بيماران پرداخت و بيمارستانى نيز در آن شهر بنام حشمتيه با سرمايه سالار حشمت داير نمود.

غنى در سال 1302 براى تكميل تحصيلات به فرانسه عزيمت نمود و قريب پنج سال به تكميل تحصيلات پرداخت و در 1307 به ايران بازگشت. وى در آن مدت علاوه بر تكميل فن پزشكى، دوره مخصوص شناخت نقاشى را نيز گذرانيد و علاوه بر آن به مقام والاى آناتول فرانس نويسنده و

متفكر فرانسوى وقوف يافت و به ترجمه ى يكى از آثار او به نام تائيس پرداخت و در 1308 آن را در تهران انتشار داد. در سال 1309 محيط سبزوار را براى فعاليتهاى خود كوچك ديد و لاجرم به مشهد نقل مكان نمود. مطبى در آنجا دائر نمود و در اندك مدتى بنام پزشك مسيحادم معرف گرديد و طبعا با بزرگان و مقامات عالى رتبه مشهد دوستى پيدا كرد و سرانجام كانديداى نمايندگى مجلس شد و در دوره ى دهم به نمايندگى مردم مشهد در مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد. در همين ايام به استادى دانشكده ى پزشكى انتخاب شد و تاريخ فن پزشكى را تدريس مى نمود و ضمنا در دانشكده ى معقول و منقول به تدريس روانشناسى پرداخت و كتابى در اين زمينه به نام معرفه النفس نوشته و انتشار داد.

دكتر غنى در 1314 پس از تاسيس فرهنگستان به عضويت آنجا برگزيده شد و از عوامل موثر و متنفذ آن موسسه فرهنگى گرديد و شما در ادوار يازدهم، دوازدهم و سيزدهم مجلس شوراى ملى عضويت يافت و مجموعا به مدت 8 سال نماينده ى مجلس بود.

در سال 1317 هيئتى تحت رياست محمود جم نخست وزير وقت براى خواستگارى فوزيه دختر ملك فواد پادشاه متوفاى مصر به قاهره رفت. دكتر غنى نماينده مجلس و استاد دانشگاه از اعضاى برجسته ى اين هيئت بود و با تكلم به زبانهاى فرانسه، انگليسى و عربى در بين رجال مصرى موقعيت پيدا كرد.

در اسفندماه 1318 محمدرضا پهلوى وليعهد ايران براى ازدواج با فوزيه مصرى عازم قاهره شد. همراهان وى عبارت بودند از: حسن اسفنديارى رئيس مجلس، احمد متين دفترى وزير دادگسترى، مظفر اعلم وزير امور خارجه، محمدعلى مقدم

مديركل وزارت امور خارجه، دكتر قاسم غنى و عباس مسعودى نمايندگان مجلس نيز همراه وليعهد به مصر عزيمت نمودند.

دكتر غنى در آذرماه 1322 در ترميم كابينه ى على سهيلى به جاى امان الله اردلان به وزارت بهدارى تعيين گرديد. در فروردين ماه 1323 كه محمد ساعد به نخست وزيرى منصوب شد، دكتر غنى را كماكان در وزارت بهدارى تثبيت نمود ولى اين كابينه مورد موافقت مجلس قرار نگرفت و ساعد ناگزير تغييراتى در آن به عمل آورد از جمله دكتر قاسم غنى به وزارت فرهنگ معرفى گرديد و تا شهريورماه 1323 وزير فرهنگ بود.

در مهرماه 1326 دكتر قاسم غنى با سمت سفيركبير در مصر عازم قاهره شد. وى در اين سفر ماموريت داشت به اختلاف محمدرضا و فوزيه خاتمه دهد. مدت مسافرت غنى در سفارت مصر يكسال بيشتر طول نكشيد و در بهمن ماه 1327 با سمت سفيركبيرى عازم تركيه گرديد. اين ماموريت نيز كمتر از يكسال بود. دكتر غنى در همان ايام دچار بيمارى شد و براى درمان عازم آمريكا گرديد. تلاش پزشكان براى بهبودى او به جائى نرسيد و سرانجام در فروردين ماه 1331 به بيمارى سرطان درگذشت.

مقام علمى و ادبى دكتر غنى درخور توجه و امعان نظر مى باشد. از جمله از ترجمه هاى وى بايد عصيان فرشتگان تائيس و بريان پزى ملك سيا اثر آناتول فرانس را نام برد. تنقيح و تصحيح و چاپ ديوان حافظ يكى از كارهاى دكتر غنى است كه با همكارى علامه محمد قزوينى آن را انجام داد. ديوان حافظ غنى يكى از منابع معتبر و مستند اشعار اين غزلسراى نامدار به شمار مى رود.

يكى از كارهاى برجسته و ماندگار صاحب ترجمه، يادداشتهاى وى مى باشد كه تاكنون دوازده

مجلد انتشار يافته است و حاوى نكاتى جالب و باارزش مى باشد. در اين مجموعه غير از خاطرات دكتر غنى، از بعضى از رجال هم نوشته هائى وجود دارد.

آخرين اثر وى كتاب بحثى در تصوف است كه در حقيقت دنباله ى حافظنامه اوست.

(بخش 1) قاسم (دكتر) ابن (سيد) عبدالغنى پزشك و دانشمند و اديب ايرانى (و. سبزوار 1316 ه.ق- ف. كاليفرنيا (آمريكا) 1370 ه.ق/ 1331 ه.ش). پس از طى تحصيلات مقدماتى در سبزوار به تهران آمد و در مدرسه ى دارالفنون (قديم) وارد شد و سپس براى ادامه ى تحصيل در رشته ى پزشكى به بيروت رفت و در آنجا دانشكده ى طب را به پايان رسانيد. و به اخذ درجه ى دكترى نايل آمد و در زبان و ادبيات عرب احاطه يافت. دكتر غنى در اواخر سال 1299 ه.ش به ايران بازگشت و به سبزوار رفت و سه سال در آنجا به طبابت اشتغال داشت. سپس براى تكميل تحصيلات خود به پاريس رفت و با مرحوم محمد قزوينى آشنايى يافت. در سال 1307 ه.ش. به ايران بازگشت و مدت يك سال در سبزوار و چند سال در مشهد به طبابت پرداخت. در دوره اى 13 ،12 ،11 ،10 به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. در اسفند 1314 به عنوان استاد دانشكده ى پزشكى به تدريس دروس بيماريهاى عصبى و تاريخ طب و علم اخلاق پزشكى مشغول گرديد، و مدت دو سال در دانشكده ى معقول و منقول به تدريس روانشناسى اشتغال ورزيد. در اين اثنا به عضويت كميسيون پزشكى فرهنگستان برگزيده شد. پس از شهريور 1320 در دولت سهيلى به سمت وزير بهدارى و در فروردين 1323 در كابينه ى ساعد مجدداً وزير بهدارى

و بعد وزير فرهنگ شد، ولى در ارديبهشت همان سال به سبب كسالت مزاج استعفا داد. در سال 1945 م. به نمايندگى از طرف دولت ايران در كنفرانس سانفرانسيسكو شركت كرد و پس از آن نيز چند بار در كنفرانسهاى مختلف جهان به نمايندگى ايران شركت جست، و سه سال در ايالات متحده ى آمريكا به مسافرت و مطالعه و تحقيق مشغول بود و بر اثر حادثه ى اتومبيل در سر حد كشور مكزيك استخوان پايش شكست و چهار ماه و نيم بسترى بود. پس از رفع بيمارى از طرف دولت ايران به سفارت كبراى مصر منصوب شد. در شهريور 1326 ه.ش. به ايران بازگشت و در آبان 1327 به سمت سفير كبير ايران در تركيه منصوب گرديد. مدتى پس از آن براى معالجه به آمريكا رفت ولى مداوا مؤثر نگشت و درگذشت. وى از خدمتگزاران ادب فارسى است. به زبانهاى فرانسوى و انگليسى و عربى احاطه داشت و به افكار بزرگان باختر آشنا بود، به آثار آناتول فرانس علاقه داشت و سه كتاب او را به فارسى روان ترجمه كرد: داستان طائيس، عصيان فرشتگان، بريان پزى ملكه ى سبا. دكتر غنى علاقه ى شديدى به حافظ داشت و درباره ى او تحقيق بسيار به عمل آورد و طرح يك دوره بنام «بحث در آثار و افكار و احوال حافظ» را ريخت كه جلد اول آن راجع به تاريخ عصر حافظ يا تاريخ مفصل فارس و مضافات و ايالات مجاور آن در قرن هشتم و جلد دوم آن كه راجع به تاريخ تصوف در اسلام و تطورات و تحولات مختلف آن از صدر اسلام تا عصر حافظ است به چاپ رسيده.

از آثار ديگر اوست: رساله در شرح احوال و آثار ابن سينا، معرفةالنفس، شركت در تصحيح رباعيات عمر خيام با مرحوم فروغى، شركت در تصحيح تاريخ بيهقى با دكتر فياض، شركت در تصحيح ديوان حافظ با محمد قزوينى (مجله ى دانش 1331 شماره ى 10 و 11، لغ.).

(ح 1331 -1272 ش)، پزشك، نويسنده و مترجمم. در سبزوار به دنيا آمد و تحصيلات مقدماتى را در آن شهر گذراند. پس از فوت پدر همراه دايى اش به تهران آمد و تحصيلات متوسطه را در مدرسه ى دارالفنون به پايان رساند. وى براى ادامه ى تحصيلات در رشته ى طب به بيروت اعزام و در 1297 ش دوره ى دانشكده ى پزشكى آنجا را به پايان رسانيد. بعد به ايران آمد و پس از سه سال اقامت در سبزوار به فرانسه سفر كرد. پس از يك سال و اندى به وطن مراجعت نمود و پس از چندى دوباره به فرانسه رفت و در 1307 ش مجددا به ايران بازگشت و در سبزوار و مشهد به طبابت پرداخت. پس از مدتى طبابت را كنار گذاشت و به كارهاى سياسى روى آورد. وى در دروه هاى دهم تا سيزدهم از جانب مردم مشهد به نمايندگى مجلس منصوب گرديد و در ضمن در دانشكده ى طب و علوم معقول و منقول و روانشناسى تدريس مى كرد. مدتى نيز سفير ايران در كشورهاى تركيه و مصر بود. سرانجام در ايالات متحده از دنيا رفت. دكتر غنى در طول حيات خود كتبى چند تأليف و ترجمه كرده است. از آثار وى: «ابن سينا»؛ «بحث در آثار و افكار و احوال حافظ»، شامل دو قسمت، قسمت اول «تاريخ عصر حافظ يا تاريخ فارسى و مضافات

و ايالات مجاوره در قرن هشتم» و قسمت دوم «تاريخ تصوف در اسلام و تطورات و تحولات مختلفه ى آن از صدر اسلام تا عصر حافظ»؛ «بحثى در تصوف»؛ «بحث در سياست»؛ «معرفه النفس»؛ «عصيان فرشتگان»، ترجمه؛ «تائيس»، ترجمه؛ «بريان پزى ملكه ى سبا»، ترجمه.[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 7، ش 7، ص 503 -502، س 8، ش 1، ص 62 -59)، بحث در آثار و افكار و احوال حافظ، زندگينامه ى رجال و مشاهير (29 -25 / 5)، شرح حال رجال (179 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (899 -897 / 4)، يغما (س 24، ش 10، ص 606 -599).

غني زاده سلماسي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1313 / 1312 -1257 ش)، مترجم، روزنامه نگار، مصحح، نويسنده و شاعر. در سلماس به دنيا آمد و در زادگاهش به كسب دانش و ادب پرداخت. وى در اوايل جوانى دورادور با سيد جلال الدين كاشانى، مدير روزنامه ى «حبل المتين»، مكاتبه داشت و گاهى اوقات مقالاتى براى اين روزنامه مى فرستاد. غنى زاده سفرى به قفقاز داشت كه در اين سفر با طالبوف آشنا شد. وى پس از بازگشت از اين سفر در 1325 ق روزنامه ى «فرياد» را در شهر اروميه منتشر كرد و در 1326 ق به تبريز مهاجرت نمود و در روزنامه ى «شوراى ايران» به چاپ مقالات مختلف هست گماست. مدتى منشى مخصوص ستارخان بود و از طرف او به نمايندگى انجمن ايالتى تعيين شد و با تصويب اين انجمن روزنامه اى به نام «انجمن» تأسيس شد كه اداره ى آن را غنى زاده و على اكبر وكيلى به عهده داشتند. غنى زاده همزمان روزنامه ى «محاكمات» را تأسيس و با هفته نامه ى «شفق» نيز همكارى

مى كرد. وى در 1327 ق روزنامه ى «بوقلمون» را منتشر كرد. چون در 1329 ق مأمور تشكيل عدليه سلماس شد از همكارى با اين روزنامه ها دست كشيد. در 1330 ق كه سپاهيان روس وارد تبريز شدند با جمعى از آزاديخواهان آذربايجان به استانبول مهاجرت كرد و در آن شهر علاوه بر نوشتن مقالات و اشعار در روزنامه ى «اختر»، كه ايرانيان مقيم استانبول انشتار مى دادند، با زبان و ادبيات تركى استانبولى آشنا شد. در بحبوبه ى جنگ جهانى با تقى زاده در تحرير مجله ى «كاوه» همكارى داشت. در 1305 ش به ايران بازگشت و در همان سال روزنامه ى «سهند» را در تبريز منتشر كرد وى سرانجام در تبريز وفات يافت. از آثارش: مقدمه ى «سفرنامه ناصرخسرو»؛ تصحيح «زاد المسافرين»؛ تصحيح «وجه دين»؛ «پالتو»، ترجمه؛ «آدم نامرئى»، ترجمه؛ «دواى خواب»، ترجمه؛ «هيپنوزه يا واهمه»، ترجمه. از آثار منظوم غنى زاده جز چند غزل و مثنوى «هذيان» چيزى در دست نيست.[1]

محمود سلماسى، اديب و شاعر ايرانى (و. سلماس 1296 ه.ق.- ف. 1353 ه.ق)، وى به استانبول و سپس به برلين رفت و در مجله ى كاوه مقالاتى منتشر كرد و بعد به ايران بازگشت و روزنامه ى سهند را انتشار داد، او راست: تاريخ آذربايجان، ايرانيان مستعرب. ديوانى از او بنام «آثار منظوم محمود غنى زاده» به چاپ رسيده (لغ.).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 17، ش 8 -5، ص 504 -499)، از صبا تا نيما (332 -325 / 2)، تاريخ جرايد (194 ،80 -78 / 4 ،74 -72 ،49 -48 / 3 ،26 / 2 ،288 -286 / 1)، الذريعه (792 / 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (32 -30 / 5)،

سخنوران نامى معاصر (2567 -2564/ 4) شرح حال رجال (257 -256 / 6)، لغت نامه (ذيل/ غنى زاده)، مؤلفين كتب چاپى (69 -68 / 6)، يادداشتهاى قزوينى (219 -218 / 8).

غورجي هروي، ابوبكر احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 481 ق)، محدث. او راوى «جامع» ترمذى از ابومحمد عبدالجبار جراحى است. مؤتمن ساجى و ابوالفتح كروخى و ديگران از او روايت كرده اند. حسين بن محمد كتبى محدث او را در حديث مورد اعتماد دانسته است. وى در حدود نود سالگى در هرات درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (7 / 19)، شذرات الذهب (365 / 3)، العبر (343 / 2)، الكامل (148 / 8).

غياث طبيب، غياث الدين محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، طبيب. وى مؤلف «قوانين العلاج» در طب است كه آن را در سال 871 ق به پايان رسانيد و سپس خلاصه اى از آن را به نام «زبده قوانين العلاج» پرداخت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (274).

غياثي طرزي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا غياثي طرزي

محل تولد : راور كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

جناب استاد غياثي ضمن معرفي كامل خودتان ،آثار برتر ومنتخب خودتان را كه طي 30سال گذشته تاليف كرده ايد،معرفي نماييد .

بسم ا...الرحمن الرحيم ،اينجانب سيد محمد رضا غياثي كرماني متولد سال 1338در روستاي زيباي «طرز»از توابع شهرستان راور كرمان از سال 1354وارد حوزه ي علميه شده وتا كنون يعني سال 1387مدت 33سال است كه به تحليل وتاليف وتدريس اشتغال دارم .تا كنون 70عنوان كتاب تاليف كرده ام كه 7مورد از آنها به عنوان كتاب سال وآثار مكتوب برتر وقابل تقدير ،شناخته شده اند كه عبارتنداز :

1_ اختران هدايت (سال 72)،2_فضيلت هاي اخلاقي (سال 78)،3_ ابومسلم اصفهاني (سال 79)،4_ آيات الاحكام (سال 80)،5_ صحيفه كاظميه (ع)(سال 81)،6_ پژوهشهاي قرآني علامه شعراني (سال 86)،7_ در محضر علامه شعراني /پرسش ها وپاسخها ي قرآني (سال 87)

لازم به ذكر است ،كتاب پژوهشهاي قرآني علامه شعراني دو مرتبه به عنوان كتاب سال برگزيده شده است .يكي در كرمان از سوي اداره كل فرهنگ وارشاد اسلامي وديگري از سوي كميته ي انتخاب كتاب سال دانشجويي تهران .

_ استادغياثي،اگر ممكن است نام كتابهاي خود را بفرماييد .

چون نام بردن از 70 عنوان اولاً در خاطرم نيست ودر ثاني از حوصله يك مصاحبه روزنامه اي خارج وبراي خوانندگان عزيز

هم خسته كننده است ولذا از ذكر آنها خوداري مي كنم ،ولي لازم است كه از روزنامه وزين كرمان امروز كه همواره ابراز محبت نموده وبه ويژه سردبير محترم ومسوول وصاحب امتياز آن،جناب آقاي «فتح نجات»كه خود فرهيخته اي خديم علم ونديم قلم هستند ،تشكر كنم كه همواره در مسير نشر فرهنگ ديني كوشا هستند در فرصتي بيشتر در اين باره گفتگو خواهيم كرد ،ان شاءا.....

غياثي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

غيلان

قرن:1

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سلمه ى ثقفى، حكيم و شاعر دوره ى جاهليت عرب و اوايل اسلام (ف. 23 ه.ق) وى از بزرگان ثقيف بود و در روز طايف مسلمان شد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

فاتحي بروجني، ايرج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: عولم پزشكى تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فارابي، ابونصر اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابونصر اسماعيل بن حماد نيشابورى مسكن و مدفن و فارابى الاصل خواهرزاده (اسحق بن ابراهيم) است.

وى در فاراب متولد و به جوهرى شهرت يافته و در علم و فطانت و ذكاوت نادره دوران و اعجوبه زمان و بالخصوص در لغت و فنون ادب امام اهل لغت و مرجع علماء عربيه بوده و به جهت تحصيل لغت عرب و اطلاعات بر نكات و حقائق مشكلات و دقائق معضلات آن به بلا در بيعه و مضر و نجد و حجاز و مصر و شام مسافرتها كرده و از سيرافى فارسى و دائى خود اسحق ابن ابراهيم فارابى صاحب (ديوان الادب) و اكابر ديگر عصر خود علوم عربيه و ادبيه را فراگرفته و لغت عرب را از زبان اعرابى كه اصلا مراوده با اجانب نداشته و مخلوط به كلمات بيگانه نموده اخذ نموده و با اينكه زبان مادرى او تركى بوده از پيشوايان لغت عرب محسوب مى شود.

وى پس از مسافرتهاى كثيره عاقبت به نيشابور برگشته و به تدريس و تأليف پرداخته تا در 333 يا 400 و يا مابين آن دو رقم از بام افتاده و مرده است.

از آثار اوست 1- بيان الاعراب 2- صحاح اللغه 3- عروض الورقه 4- مقدمه نحو و كتاب صحاح او مشهورترين تأليفات اوست كه مورد توجه عموم ادباء و دانشمندان است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فارابي، ابونصر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(339 / 338 -260 / 259 ق)، رياضيدان، عارف، فيلسوف، دانشمند، حكيم و موسيقيدان. ملقب به معلم ثانى. در فاراب ماوراءالنهر به دنيا آمد. بيشتر عمر خود را در بغداد گذرانيد و اكثر كتابهاى خود را در آنجا نوشت. فارابى همچنين سفرهايى به شام، مصر،

حران و مرو داشت و در آنجا به تعليم و تأليف مشغول بود. او نزد استادانى چون متى بن يونس و يوحنا بن حيلان فلسفه آموخت. از شاگردان فارابى، يحيى بن عدى مى باشد. فارابى مانند صوفيان زندگى مى كرد و از موسيقى علمى نظرى اطلاعات زيادى داشت، وى كتابى هم در اين فن نوشته است. بيشترين اهميت او در شرح آثار ارسطو است و به همين سبب او را معلم ثانى ناميده اند. وى در دمشق درگذشت. از آثار او: «احصاء العلوم»؛ « آراء اهل المدينه الفاضله»؛ «عيون المسائل»، در منطق؛ «الجمع بين رأيى الحكيمين» افلاطون و ارسطو، در حدوث عالم؛ «اغراض ما بعدالطبيعه»؛ «تحصيل السعاده»؛ «رساله فى (ماهيه) العقل»؛ «السياسه المدنيه»؛ «رساله فى اثبات المفارقات»؛ «المدخل الى (صناعه) الموسيقى»، كه قفطى در «اخبار العلماء» و صفدى در «الوافى بالوفيات» آن را «كتاب الموسيقى» ذكر كرده اند و گفته شده كه وى اين كتاب را به درخواست وزير ابوجعفر محمد كرخى نگاشته است.[1]

ابونصر محمد بن محمد، فيلسوف بزرگ اسلام در نيمه ى دوم قر. 3 و نيمه ى اول قر. 4 ه. (و. فاراب 260 ه.ق/ 874 م.- ف. دمشق 339 ه.ق/ 950 م.) فارابى از ماوراءالنهر براى تحصيل علوم به بغداد رفت و بعد از آموختن عربى در حلقه ى درس ابوبشر متى بن يونس حضور يافت و چندى بعد به حران رفت و از يوحنا بن حيلان بخشى از منطق را فراگرفت و به بغداد بازگشت و به تكميل فلسفه مشغول شد. فارابى همه ى كتب ارسطو را به دقت مورد مطالعه و تحقيق قرارداد و به معانى آنها وقوف تام و در شرح و تفسير آثار ارسطو

مهارتى خاص يافت و بدين جهت او را «ارسطوى ثانى» يا «معلم ثانى» ناميدند. فارابى از بغداد به مصر رفت و از آنجا به خدمت سيف الدوله ابوالحسن على بن عبداللَّه بن حمدان تغلبى پادشاه حلب و دمشق و شام درآمد و در كنف حمايت وى به تعليم و تأليف مشغول گرديد تا در سن 80 سالگى درگذشت. فارابى به ثروت و زينت دنيوى بى ميل بود و به امر مسكن و پيشه توجهى نداشت و غالب اوقات خويش را در تنهايى بسر مى برد. اهميت فارابى بيشتر در شرحهاى اوست بر آثار ارسطو و به سبب همين شروح هم او را «معلم ثانى» خوانده و در مقام بعد از ارسطو، قرار داده اند. فارابى مانند بسيارى از فلاسفه ى اسكندريه و خاور نزديك كه مى كوشيدند بين عقايد افلاطون و ارسطو را التيام دهند، در كتبى كه به بحث در اتفاق آراء افلاطون و ارسطو اختصاص داده سعى بليغ در اين راه به كار برده است و كتاب «الجمع بين رأيى الحكيمين: افلاطون الالهى بين رأيى الحكيمين: افلاطون الالهى و ارسطو طاليس» را در اين باب تأليف كرده. فارابى در رساله ى فصوص الحكم براى اثبات توحيد بيشتر به اصول و عقايد نو افلاطونيان و عرفا نزديك شده و در رساله ى آراء اهل المدينة الفاضلة تحت تأثير افلاطون قرار گرفته و سعادت بشر را در ايجاد اجتماع كاملى دانسته است كه همانند اجتماع روحانى باشد. فارابى مانند همه ى دانشمندانى كه در تمدن اسلامى عنوان فيلسوف داشته اند از همه ى علوم عهد خود مطلع و در آنها صاحب تصانيفى بوده است. اطلاعات وى در رياضيات خوب ولى در طب متوسط و در موسيقى بسيار

بوده است. روش فلسفى او را بايد فى الحقيقه يك روش نو افلاطونى اسلامى ناميد و اين همان روشى است كه پيش از فارابى به وسيله ى كندى شروع شد و بعد از او از طرفى در آثار اخوان الصفاء و از طرفى ديگر در كتب ابوعلى سينا به مرحله ى كمال رسيد. مع ذلك فارابى در بعض موارد با كندى و ابوعلى سينا اختلاف دارد و همچنين چون آثار او تحت تأثير سه روش عمده ى افلاطون و ارسطو و فلوطينس واقع است گاه موارد اختلافى در آنها مشاهده مى شود و وجه اشتراك همه ى اين آثار با يكديگر عبارتست از تركيب عقايد مذكور با اصول دينى اسلامى. به نظر فارابى بى سعادت و عظمت مقام فيلسوف در ترك علايق و تجرد و گوشه گيرى است. حاصل علم و مقدمه ى سعادت اخلاق است و عالمى كه از مبانى اخلاقى پيروى نكند از سعادت كمال برخوردار نيست. اثر فارابى در فلاسفه ى بعد از خود بسيار بوده است و با اين حال از انتقادات برخى مانند ابن رشد آسوده نمانده است. ابن رشد در چند مورد از كتاب تهافت التهافت بر فارابى تاخته و او را در شمار متكلمان قرار داده است نه در زمره ى فيلسوفان. فارابى را در حدود صد تأليف است و مهمترين آنها عبارتند از: رسالة فى مبادى آراء اهل المدينة الفاضلة، مقالة فى معانى العقل، عيون المسائل، فصوص الحكم، رسالة فى السياسة، المسائل الفلسفية، احصاءالعلوم، اغراض ارسطو طاليس فى كتاب ما بعد الطبيعة، رسالة فى اثبات المفارقات.

ابونصر محمد بن طرخان بن اوزلع و يا محمد بن محمد بن محمد بن طرخان حكيم و فيلسوف ترك معروف به (معلم ثانى).

تولد اين دانشمند بزرگ در (فاراب)

و شهرتش نيز فارابى از اكابر فلاسفه نامى و حكماء اسلامى قرن چهارم زمان آل بويه مى باشد و چون ارسطوى حكيم مشهور به معلم اول است وى را معلم ثانى گويند.

در ميان حكماء كسى به پايه وى نرسيده و در قوه مدركه داراى اولين درجه بوده و ابن سينا با آن همه جلالت و نبوغ علمى كه داشته از كتابهاى او استفاده شايانى نموده و در مصنفات خود از انوار علميه اش اقتباس مى كرده است.

از همين جهات است كه در كلمات اكابر و بزرگان به استاد الفلاسفه و ملك الحكما توصيف شده است و او اولين حكيم و فيلوسفى است كه در دوره اسلام ظهور كرده و نام فاراب را به تمام جهان رسانيده.

اجمالا فارابى در زادگاه خود شهر فاراب علوم اوليه را فراگرفته و مسافرت به بلاد ايران نموده و به زبان فارسى و السنه ديگر آشنا شده و مسافرت به بغداد نموده و زبان عربى را هم در آنجا آموخته و با صاحب بن عباد و شيعيان آنجا مصاحبت داشته و پس از تكميل حكمت و فلسفه در حران و غيره در بغداد به تحصيل رياضيات و فنون حكمت اشتغال و تمام كتب ارسطو را تتبع و ممارست نموده و گويند وقتى از او پرسيدند تو داناترى يا ارسطو در پاسخ گفت اگر من زمان ارسطو را درك مى كردم هر آينه بزرگترين شاگردان او مى شدم.

قاضى نوراللَّه شهيد شوشترى در مجالس المؤمنين خود او را بسيار ستوده و گويد: وى معلم مقالات اهل يونان و متمم كمالات نوع انسان بوده است.

از آثار فارابى است 1- آراء اهل المدينة الفاضله والمدينة الجاهله والمدينة الفاسقه والمدينة المبدلة والمدينة الضاله كه

در مصر و ليدن چاپ شده و مرحوم علامه تهرانى در الذريعه خود در چندين مورد استظهار كرده كه فارابى شيعه مذهب و به عصمت ائمه طاهرين عليهم السلام معتقد بوده است.

2- الابانه 3- ابطال احكام النجوم 4- احصاء العلوم و چهل كتاب ديگر كه جمعاً 44 تأليف مى شود وفات اين نابغه اسلامى در سال 337 يا 39 يا 40 و يا 344 واقع شده و سيف الدوله حكمران شام با جمعى بر وى نماز خوانده است از اشعار فارسى كه به او نسبت مى دهند اين رباعى است.

اسرار وجود خام و ناپخته بماند

وان گوهر بس شريف ناسفته بماند

هركس بدليل عقل چيزى گفته

آن نكته كه اصل بود ناگفته بماند

(خلاصه اى از ريحانةالادب و غيره)

ابونصر فارابى محمد بن محمد، از همه ى علوم عهد خود مطلع و در آنها صاحب تصانيفى بوده است. اطلاعات وى در رياضيات خوب ولى در طب متوسط و در موسيقى بسيار بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (243 -242 / 7) تاريخ ادبيات در ايران (299 -293 / 1)، تاريخ الحكماء قفطى (383 -379)، تاريخ علوم و فلسفه ايرانى (511 -506)، تاريخ فلاسفه ايرانى (130 -98)، تاريخ فلسفه در اسلام (182 -165 / 2)، تاريخ فلسفه در جهان اسلامى (448 -395)، دايره المعارف فارسى (1821 -1820 / 2)، الذريعه (260/ 23 ،291 ،247 / 20 ،42 ،41 / 19 ،235 / 16 ،383 / 15 ،273 / 12 ،10 / 11 ،250 / 10 ،183 / 7 ،397 ،395 / 6 ،288 ،252 ،135 ،103 ،16 / 5 ،500 -499 ،437 ،227 ،224 / 4 ،397 ،91 / 3 ،251 ،12 -11 /

2 ،386 ،376 ،289 ،269 ،100 ،66 ،56 ،34 -33 / 1)، روضات الجنات (312 -305 / 7)، ريحانه (266 -261 / 4)، زندگينامه ى رياضيدانان (341 -340)، سير النبلاء (418 -416 / 15)، شخصيت هاى نامى (360 -359)، شذرات الذهب (354 -350 / 2)، الفهرست لابن النديم (368)، كارنامه ى بزرگان (62 -61)، الكامل (337 / 6)، كشف الظنون (1265 ،1011 ،52)، الكنى و الالقاب (5 -4 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابونصر)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 339)، معجم البلدان (255 / 4)، معجم المؤلفين (196 -194 / 11)، مؤلفين كتب چاپى (296 -291 / 5)، النجوم الزاهره (348 -347 / 3)، الوافى بالوفيات (113 -106 / 1)، وفيات الاعيان (157 -153 / 5)، هديه العارفين (40 ،39 / 2).

فارابي، اسحق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسحق بن ابراهيم مكنى به ابوابراهيم از اكابر ادباء قرن چهارم هجرى و دائى اسماعيل بن حماد جوهرى است.

از تأليفات اوست 1- بيان الاعراب 2- ديوان الادب 3- شرح ادب الكاتب وفات او در سال 350 يا 370 هجرى واقع شده.

(وف 370 / 350 ق)، اديب و لغوى. از اديبان دانشور ايرانى است كه اصل وى از فاراب ماوراءالنهر بود. فارابى دايى استاد لغوى بزرگ اسماعيل جوهرى صاحب «صحاح اللغه» است. از موطن خود به يمن مهاجرت كرد و در زبيد اقامت گزيد و «ديوان الادب» را در آنجا تصنيف كرد. از آثار وى: «ديوان الادب»، در لغت كه آن را به درخواست اتسز خوارزمشاه، در پنج بخش: اسم، فعل، حرف، صرف اسم و صرف فعل نگاشت؛ شرحى بر «ادب الكاتب» ابن قتيبه؛ «بيان الاعراب».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (285 -284 / 1)،

انساب سمعانى (331 / 4)، ايضاح المكنون (204 / 1)، روضات الجنات (44 / 2)، ريحانه (261 / 4)، كشف الظنون (775 -774 ،48)، معجم الادباء (65 -61 / 6)، معجم البلدان (255 / 4)، معجم المؤلفين (227 / 2)، هديه العارفين (199 / 1).

فارساني مالكي، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:1312، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: گوارش، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيماريهاى داخلى از سنت لوئيس تگزاس آمريكا در سال 1361، فوق تخصص بيماريهاى گوارش از تگرازس آمريكا در سال 1364.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه علوم پزشكى اصفهان از سال 1349.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى كانسرمرى در اصفهان، تدريس دروس گوارش و بيماريهاى داخلى در دانشگاه علوم پزشكى اصفهان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تشخيص و درمان بيماريها.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

گوارش، بررسى سرطان مرى در اصفهان و حومه اطراف، اثر مسموميت حاد ترياك بر روى كبد، خونريزى دستگاه گوارش و نقش اندوسكوپى در درمان آن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فارسي ابوالخير، تقي الدين محمد، محمدتقي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 940 ق)، رياضيدان، منّجم، اديب، پزشك و شاعر شيعى، متخلص به فهمى. در شيراز مى زيست و نزد مير صدرالدين محمد دشتكى شيرازى و فرزد وى مير غياث الدين منصور دشتكى به فراگيرى دانش پرداخت. از آثار چاپى او: «آداب السلطنة»، به فارسى؛ «حل التقويم»، به فارسى در نجوم و هيئت. آثار خطى او: «الاحكام الاحكام»، در نجوم به فارسى؛ «اسامى العلوم و اصطلاحاتها» به فارسى در فضيلت علم، حكمت، آداب تعليم و تعلم، اخلاق و صفات؛ «آغاز و انجام»؛ «طليعة العلوم»؛ به عربى؛ «بستان الادب»؛ «خلاصه ى طليعة العلوم»، به عربى در علوم ادبى، تفسير، تصوف و طريقت، حكمت، اخلاق و رياضيات؛ «انتخاب حل التقويم»؛ «انيس الاطباء»؛ «رساله در هيئت»، به فارسى؛ «رسالة فى حساب القمر»؛ «زبدة الصرف»؛ «شرح رساله ى هيئت»؛ «طالع نامه»؛ «معرفة سمت

القبلة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (406/9)، تاريخ نظم و نثر (386)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (96/1)، الذريعه (180 ،135 /15 ،67/7 ،359 -358 ،10 -9 /2 ،292 -291 ،36 -35 /1)، ريحانه (94/7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 81/10)، كشف الظنون (115)، معجم المؤلفين (258/11).

فارسي فسوي، ابوالقاسم زيد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 467 ق)، نحوى و لغوى. از بسيارى علوم متداول زمان خود آگاهى داشت. مدتى در حلب و دمشق بود و زبان عربى را در آنجا فراگرفت. علم نحو را از ابوالحسن خواهرزاده ى ابوعلى فارسى و علم حديث را از ابوذر هروى آموخت. وى در طرابلس شام درگذشت. از آثارش: شرح «ايضاح ابوعلى»، در نحو؛ شرح «حماسه ى ابوتمام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (99 / 3)، روضات الجنات (374 / 3)، ريحانه (269 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 84 -83 / 5)، كشف الظنون (691 ،212)، لغت نامه (ذيل/ زيد)، معجم الادباء (177 -176 / 11)، معجم المؤلفين (191 -190 / 4).

فارسي مهر، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي فارسي مهر

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1357 ديپلم رياضي در تهران گرفته در همان سال در دانشكده علوم اجتماعي و اقتصادي بابلسر در رشته اقتصاد قبول شدم . بعد از انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاهها به سپاه پاسدارن پيوستم . در سال 1361 در تهران طلبه شدم و در سال 1363 به قم آمدم، مقدمات و سطح را به پايان رسانده و خارج فقه و اصول را از دروس آقاي مكارم شيرازي استفاده كردم و چند سال نيز از درس خارج فقه آقاي جوادي آملي و آقاي سيد محمود هاشمي بهره بردم . در حال حاضر قدرت استنباط از دلائل شرعي را دارم . در سال 1362 كتاب جامع المقدمات را اصلاح و نو نويسي و زيبا كاري كرديم كه چاپ شد و تا چاپ ششم هم رفت . و سپس كتاب تجارب و نكات

تبليغي را نوشتم كه حاوي تجربيات تبليغي خود و مبلغين ديگر بود، چون هيچ كس نبود كه اشتباه كاريها و قدرتهاي تبليغي آقايان مبلغين را به ديگران منتقل كند . سپس تجارب مبلغان هنرمند را نوشتم و بعد روش مديريت و تبليغ در مناطق تسنن را نوشتم زيرا مناطق تسنن، نيازها و مشكلات و ساز و كارهاي ديگري را ميطلبد . در زمينه معالجات پزشكي از راه طبيعت تجربيات خوبي دارم، در زمينه روان شناسي به اذن خدا كارآمدي بالايي دارم، در زمينه عرفان عملي هم مي توانم نيازمنديها را اشباع كنم . كتابهايي كه در حال حاضر نيمه تمام دارم در زمينه نماز و عرفان عملي و تجربيات پزشكي و تجربيات روان شناسي و ... مي باشد.

فارسي نيشابوري، ابوالحسن عبدالغافر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(529 -451 ق)، حافظ، محدث، لغوى، اديب، مورخ و فقيه شافعى. از طرف پدر نوه ى شيخ بزرگ ابوحسين فارسى نيشابورى و از طرف مادر نوه ى شيخ ابوالقاسم قشيرى است. او در نيشابور به دنيا آمد. نزد امام الحرمين جوينى اصول علم حديث و فقه آموخت و از پدرش، اسماعيل، و مادرش، ام رحيم، دختر قشيرى و جدش ابوالقاسم عبدالكريم قشيرى و جده اش، فاطمه دختر ابوعلى دقاق، و دو دايى اش ابوسعد و ابوسعيد، فرزندان قشيرى، و احمد بن منصور مغربى و احمد بن عبدالرحيم اسماعيلى و احمد بن حسن ازهرى و خلقى كثير، احاديث بسيار استماع كرد، و در علوم مذهبى سرآمد گشت و به غزنه و هند و خوارزم مسافرت كرد و بزرگان را ديدار نمود و از ابومحمد جوهرى و ابوسعد كنجرودى و ابوبكر محمد طبرى اجازه دريافت كرد. ابوسعد عبدالله بن عمر صفار آخرين كسى

است كه از وى حديث روايت كرده است. او را فقيهى محقق و فصيحى خوش زبان و اديبى كامل توصيف كرده اند. وى خطيب نيشابور گشت و سرانجام در نيشابور درگذشت. از آثارش: «مجمع الغرائب فى غريب الحديث»؛ «السياق»، در تاريخ نيشابور كه تكمله اى بر كتاب «تاريخ نيشابور» حاكم نيشابورى است؛ «المفهم»، شرح «غرايب صحيح مسلم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (157 / 4)، روضات الجنات (22 / 8)، ريحانه (273 -272 / 4)، سير النبلاء (18 -16 / 20)، شذرات الذهب (93 / 4)، العبر (436 -435 / 2)، كشف الظنون (1602 ،1011 ،558 ،308)، الكنى و الالقاب (67 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن)، معجم المؤلفين (267 / 5)، وفيات الاعيان (225 / 3)، هديه العارفين (587 / 1).

فارسي نيشابوري، ابوالحسين عبدالغافر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 448 -350 ق)، محدث و فقيه. وى از ابواحمد محمد بن عيسى بن عمرويه جلودى در 365 ق «صحيح» مسلم و از ابوسليمان خطابى «غريب الحديث» را استماع كرد و از بشر بن احمد اسفرايينى و چند تن ديگر حديث شنيد و خود حدود پنجاه سال حديث گفت. نصر بن حسن تنكتى شاشى و ابوعبدالله حسين بن على طبرى و عبيدالله بن ابوالقاسم قشيرى و عبدالرحمان بن ابوعثمان صابونى و محمد بن فضل صاعدى فراوى و اسماعيل بن ابوبكر قارى و فاطمه بنت زعبل و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. «صحيح» مسلم را حسن بن احمد سمرقندى حدود سى مرتبه و ابوسعد بحيرى حدود بيست مرتبه بر او قرائت كرده اند. نوه اش عبدالغافر بن اسماعيل فارسى نيشابورى جد خود را مردى مورد اعتماد، صالح و ديندار معرفى كرده است. شيخ ابوالحسين فارسى در

نيشابور درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (298 / 2)، سير النبلاء (21 -19 / 18)، شذرات الذهب (278 -277 / 3)، العبر (292 / 2).

فارسي، ابوالعلاء

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 380 ق)، طبيب. وى در دوران سلاطين آل بويه مى زيست و با على بن عباس مجوسى اهوازى، ابوماهر، موسى بن يوسف شيرازى و ابن مندويه اصفهانى معاصر بود. در زمان سلطان الدوله در شيراز مشغول طبابت بود و پس از انقراض دولت آل بويه به خدمت سلاطين غزنوى، خاصه مسعود پرداخت. وى به حذاقت و حسن درمان معروف بود. تأليف طبى از وى ديده نشده، اما، در باب معالجات و درمانهايى كه كردده، در بعضى از تواريخ حكاياتى آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان نامى پارس (159 -157)، تاريخ الحكماء قفطى (553)، تاريخ طب (668 -667 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابوالعلاء)، نامه ى دانشوران (18 -12 /3).

فارسي، ابوعلي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعلى فارسى نحوى صاحب تصانيف كثيره معاصر امير عضدالدوله ديلمى بود و در سال 377 ق در بغداد وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فارسي، فاطمه

قرن:4

جنسيت:زن

مليت:ايران

پيش از 427 ق، از زنان محدث. وى از ابواحمد بن عدى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ جرجان، 507.

فارسيجاني، پرويز

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پرويز فارسيجاني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

آقاي پرويز فارسيجاني در سال 1343 در خانواده اي دوستدار خاندان پاك عصمت و طهارت در تهران ديده به جهان گشود، شوق فراوان او به تحصيل علوم ديني سبب گرديد تا در سال 1360 وارد حوزه علميه گردد. در روزهاي نخستين ورود به حوزه با جديت تمام به تحصيل پرداخت و از آسمان آستان حوزه علميه ستاره ها چيد. در درس اخلاق مرحوم آيت الله مجتهدي تهراني حاضر گرديد. شرح تجريد را نزد آيت الله مكارم شيرازي آموخت، از محضر آيت الله صالحي مازندراني به تحصيل رسائل و مكاسب پرداخت.

در كنار درس، تدريس را نيز فراموش نكرد و در حوزه علميه آيت الله مجتهدي تهراني، دانشگاه آزاد تهران و دانشگاه علوم قرآني تهران دروس مختلفي را تدريس كرد. وي هيچ وقت از امر پژوهش نيز غافل نبوده است و كتابهايي نيز به چاپ رسانده كه برخي از آنها عبارتند از: ميزان حكمت، نگين هستي

فارفانيه ي اصفهانيه، عفيفه

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(606 -516 ق)، محدث و مسند. وى مسنده ى اصفهان بود و در فقه و حديث شهره ى شهر. از عبدالواحد بن محمد دشتج و حمزه بن عباس علوى و اسحاق بن احمد اشنانى و جعفر بن عبدالواحد ثقفى حديث شنيد و از فاطمه جوزدانيه «المعجم الكبير» و «المعجم الصغير» طبرانى و «الفتن» نعيم بن حماد را شنيد و از ابوعلى حداد اجازه ى روايت گرفت. ابوعلى بن مهدى و ابوغنائم بن مهتدى بالله و ابوسعد ابن طيورى و ابوطالب يوسفى براى وى اجازه ارسال داشتند. گويند كه مشايخ وى بيش از پانصد نفر

بودند. ابوموسى بن عبدالغنى و شيخ ضياء و رفيع اسحاق ابرقوهى و ابوبكر ابن نقطه از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (35 / 5)، سير النبلاء (483 -481 / 21)، النجوم الزاهره (177 / 6).

فارمدي طوسي خراساني، ابوعلي فضل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(477 -407 / 405 ق)، محدث، زاهد، صوفى و واعظ. در فارمد طوس به دنيا آمد. از مشايخ بزرگ صوفيه خراسان، و به گفته ى سمعانى زبان گوياى خراسان و شيخ آنجا بود. او از شاگردان امام محمد غزالى و استاد حجه الاسلام ابوحامد غزالى است. از ابوعثمان صابونى و ديگران فقه آموخت و از ابوعبدالله بن باكويه و ابومنصور عبدالقاهر بغدادى و ابوحسان مزكى حديث شنيد. عبدالغافر بن اسماعيل و عبدالله بن على خركوشى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. فارمدى به نيشابور رفت و مدتى از نزديكان و مريدان خاص امام ابوالقاسم قشيرى شد. سپس در پى تحولات روحى به طوس بازگشت و در آنجا با ابوالقاسم كرگانى آشنا شد و مريد او گرديد و سپس داماد او شد. از ديگر استادان وى در تصوف ابوالحسن خرقانى را نيز مى توان نام برد. فارمدى معاصر شيخ ابوسعيد ابوالخير بود و در مجلس درس وى نيز حاضر مى شد. مجالس ذكر و موعظه ى فارمدى شهرت فراگير داشت، به اين دليل او را لسان الوقت مى خوانده اند. عبدالغافر از او تعبير به شيخ الشيوخ كرده، گويد كه طريقه او در وعظ ممتاز بود و آنچنان نيكو ادا مى شد كه در دلها مى نشست. او بيشتر دارايى خويش را بر صوفيه انفاق كرد. وى در طوس درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اسرار التوحيد (669 -668 / 2)، انساب سمعانى

(335 / 4)، سير النبلاء (566-565 / 18)، شذرات الذهب (356 -355 / 3)، العبر (337 / 2)، كشف المحجوب (211)، كيمياى سعادت (156 ،35 -34 / 2)، معجم البلدان (259 / 4)، نفحات الانس (375 -373).

فاضل اردكاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محدث قمى در الكنى والالقاب ج 3 ص 22- گويد: شيخ اجل علامه مولى حسين بن محمد اسماعيل اردكانى حايرى عالم جليل و مرجع تقليد بوده، و جمعى از مجتهدين از محضر او برآمدند چون علامه جليل ميرزا محمد تقى شيرازى و سيد اجل سيد محمد اصفهانى (استاد آيه الله حايرى يزدى) و سيد حسن كشميرى و ميرزا مهدى شيرازى.

از عموى فاضلش مولى محمد تقى اردكانى روايت ميكند كه سال 1267 در تهران كه ساكن بوده فوت كرده در مدرسه خان تهران مدرس بوده و هم روايت كند كه از سيد حجه الاسلام رشتى اصفهانى.

مولاى اردكانى مصنفاتى دارد در طهارت و صلوه و متاجر و غيره و در سال 1305 در كربلا فوت كرده و در مقبره استادش صاحب ضوابط دفن شده است.

علامه شهرستانى حاج ميرزا محمد حسين كه از تلامذه مبرز اوست و بعد از وى رياست اماميه بوى منتهى گرديد در تاريخ وفات او گويد:

و لما ذاب وجدالقلب هما

لموت ولىّ اميرالمؤمنينا

فقم فزعا وارخ بالبكاء

حسين بالثرى امسى رهينا

(1305)

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

فاضل استرآبادي، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن على بن ابراهيم معروف به فاضل استرآبادى استاد علماء كربلا صاحب منهج المقال (رجال كبير) و رجال صغير كه وحيد بهبهانى تعليقاتى بر آن نوشته و معروف است كه در رجال كتابى بهتر از آن نوشته نشده و هم از تصنيفات اوست شرح آيات الاحكام و حاشيه تهذيب و رسائل مفيده ديگر وفات آن بزرگوار در سيزدهم ذى قعده 1028 ق در مكه معظمه واقع و در قبرستان معلى نزديك قبر حضرت خديجه كبرى مدفون گرديد و در نخبه ماده تاريخش را چنين گفته.

والاسترآبادى فاضل سنى

له الرجال فوئه رضى

و اين بزرگوار از

افرادى است كه به فيض تشرف و زيارت حضرت ولى عصر روحى له الفداء رسيده چنانكه مجلسى ره در سيزدهم بحار نقل نموده از جماعتى از آن بزرگوار كه فرمود شبى در مسجدالحرام طواف مى كردم بر دور خانه كعبه كه جوان خوشروئى را ديدم كه مشغول به طواف بوده چون به من رسيد دسته گل سرخى به من عطا كرد و اين در غير فصل گل بود پس من از او گرفتم و بوئيدم و پرسيدم كه اى سيد من اين گل از كجاست. فرمود از خرابات اين بفرمود و پنهان شد و ديگر او را نديدم سمعانى در انساب گفته خرابات جزيره اى در مغرب است در درياى محيط كه از آنست جزيره خضراء.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فاضل ايرواني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1306 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى و مجتهد. اصلش از ايروان بود. در چهارده سالگى وارد كربلا شد و چهار سال نزد صاحب «ضوابط» تلمذ نمود. سپس به نجف مهاجرت كرد و در محضر صاحبان «جواهر» و «انوار الفقاهه» شاگردى كرد، و بعدها از محضر شيخ انصارى استفاده بسيار نمود و بعد از ايشان و علامه كوه كمرى در 1299 ق به تدريس و تأليف مشغول شد و مرجع تقليد گشت. رياست دينى و شهرت فراگيرش در ايران و روسيه و تركيه و هند سبب شد تا عالمان بزرگى بر گردش جمع شده و در محضرش شاگردى نمايند. وى در مدرسه ى معروف خودش در نجف اشرف دفن شد. از او تأليفات و رسائل بسيار در فقه و اصول باقى مانده است. از آثار وى: تعليقه بر «رسائل» استادش، علامه انصارى؛ حاشيه بر «قواعد»؛ حاشيه بر

«تفسير» بيضاوى؛ «رساله ى عمليه»، فارسى، در جميع فقه، مجلد اول در عبادات و دوم در معاملات؛ رساله اى در «اجتماع الامر و النهى»؛ «المكاسب المحرمه»؛ كتاب «البيع» استدلالى؛ «اصول الفقه»؛ «الاجتهاد و التقليد»؛ «الاجزاء»؛ «الاستصحاب»؛ «اصاله البرائه»؛ «التعادل و التراجيح»؛ «حجيه المظنه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (410 / 9)، الذريعه (151 / 22 ،62 / 15 ،218 ،30 / 11 ،278 ،173 ،43 / 6 ،204 / 4 ،192 / 3 ،209 ،115 ،25 / 2 ،274 ،272 ،268 / 1)، ريحانه (278/ 4)، علماء معاصرين (22 -21)، فوائد الرضويه (601)، الكنى و الالقاب (9-8 / 3)، لغت نامه (ذيل/ فاضل ايروانى)، المآثر و الآثار (152)، معجم المؤلفين (197 / 11).

فاضل بخشايش، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد فاضل بخشايش

محل تولد : بستان آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب جواد فاضل بخشايش در سال 1345 در شهر بخشايش از توابع شهرستان بستان آباد واقع در آذربايجان شرقي در يك خانواده روحاني ديده به جهان گشودم تا مقطع سيكل در زادگاه خودم تحصيل كردم پس از اتمام سيكل در سال 1363 وارد حوزه علميه مدرسه طالبيه تبريز شدم و مقدمات ادبيات عرب و مقداري از فقه و اصول را در آن جا فراگرفتم. سپس در سال 1367 وارد حوزه علميه قم شدم و به تحصيل فقه و اصول و فراگيري كلام و فلسفه و عرفان از اساتيد بزرگواري همچون مرحوم آية الله پاياني قدس سره، حاج آقا اعتمادي، حاج آقا موسوي تهراني و استاد اسحاق نيا حفظهم الله تعالي مشغول بوده و هستم.

الان بيشتر فعاليتم آموختن

فلسفه و عرفان و تحقيق در نهج البلاغه و تفسير مي باشد. در هر هفته يك روز مدت 8 سال است كه مشغول تدريس تفسير قرآن براي جوانان هستم. در طول اين مدت با دفتر تبليغات و موسسه علمي فرهنگي دارالحديث در تحقيق موضوعات و آثار مختلف اسلامي همكاري داشته و دارم.

فاضل بسطامي، نوروز علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1309 ق)، عالم امامى، فقيه، محدث و واعظ. در بسطام به دنيا آمد. در كودكى به مشهد مهاجرت كرد و در خدمت علماى بزرگ آن زمان تحصيل فقه و اصول نمود تا به درجات بالائى از فضل و كمال رسيد. از آثارش: «التحفه الحسينيه»، در بيان حالات حضرت سيدالشهداء (ع) و اهل بيت او، در دو مجلد؛ «التحفه الرضويه»، در ذكر حالات و معجزات حضرت ثامن الائمه (ع)؛ «سرور العارفين»، در احوال مختار؛ «نجاه لخافقين فى ثواب زياره الحسين (ع)»؛ كتاب «ذخيره المعاد»، در اخلاق و موعظه و ارشاد؛ كتاب «سراج المتهجدين»، منتخبى از «تحفه الابرار» شيخ حسين اصفهانى؛ كتاب «لولوه البحرين فى ذكر مناقب الحسين (ع)».[1]

نوروزعلى معروف به (فاضل بسطامى) متوفى 1309 ق عالمى با عمل و فاضلى بى بدل از روات اخبار و ناقلين آثار ائمه اطهار عليهم سلام اللَّه الملك الغفار بوده وى در بسطام متولد و از كودكى مهاجرت به مشهد نموده و در خدمت علماء بزرگ آن زمان تحصيل فقه و اصول نموده تا به درجات ساميه فضل و كمال رسيده و چندين كتب تأليف كرده كه از آن جمله (تحفه الحسينيه) در دو مجلد در بيان حالات و مراثى حضرت سيدالشهداء و اهل بيت طيبات آن جناب و ديگر كتاب تحفه الرضويه در ذكر حالات و معجزات حضرت ثامن الائمه (ع) و

كتاب سرورالعارفين در احوال مختار و نجات الخافقين در فضيلت زيارت حضرت سيد الشهداء و كتاب ذخيره المعاد و كتاب (سراج المتهجدين) و كتاب (لؤلؤة البحرين) و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (58 -57 / 24 ،378 / 18 ،175 ،161 -160 / 12 ،21 / 10 ،436 ،430 / 3)، گنجينه ى دانشمندان (152 -151 / 7).

فاضل جم، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1319 ق)، عالم، اديب، خطيب و شاعر، متخلص به فاضل. معروف و ملقب به فاضل جم. وى به روستاى جم وزير در چهار فرسخى سيراف فارس منسوب است. او از شاگردان علامه شيخ مهدى كجورى است كه مدتى در شيراز در محضر شيخ حاضر شد و از او كسب اجازه نمود. سپس به عراق مهاجرت كرد و در محضر ملا حسين فاضل اردكانى در كربلا و سيد حسين كوه كمرى در نجف شاگردى نمود تا از سيد حسين كوه كمرى نيز كسب اجازه نمود. او در بسيارى از علوم ماهر و داراى خط بسيار خوبى بود. وى اخلاق نيكويى داشت و شعر را روان مى گفت. از آثار وى: «جام جم فى آثار العجم»، كشكول مانندى است مشتمل بر فوايد علمى و تاريخى، از آن جمله ذكر ادوار تاريخى سيراف كه امروزه به بندر طاهرى معروف است و همچنين ذكر آثار برجسته و قديمى، مانند مسجدى كه در نزديكى كوه آنجا بنا شده و غيره؛ «رياض المصائب»، مقتل، در مواعظ و تواريخ و سير و مصائب؛ «المنشآت اللطيفه» نظم و نثرى به فارسى و عربى است كه آن را با سفرنامه حجش آغاز و در ضمن آن پاره اى از اسرار حج را ذكر كرده و در پايان، منظومه ى

«ليلى و مجنون» را آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (145 / 6)، الذريعه (27 / 23 ،337 / 11 ،23 / 5)، ريحانه (279 / 4)،طبقات اعلام الشيعه (قرن 622 -641 / 14)، لغت نامه (ذيل/ فاضل جم).

فاضل شرابياني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ملا محمد فرزند فضلعلي معروف به فاضل شرابياني يكي از آيات و مراجع بزرگ بلاد ترك در اوايل قرن چهاردهم هجري بود. فاضل مجتهدي جامع، فقيهي كامل، محققي دانشمند و متبحر در اصول، فقه و تفسير و حديث و علم رجال بود. فاضل از فكري صائب، حافظه اي قادر و ذهني وافر و قلبي ذاكر برخوردار بود. اين آيت عظمي در سال 1245 در شرابيان آذربايجان متولد شد و پس از پيمودن مقدمات علوم عازم نجف اشرف گرديد و سالها از محضر سيد حسين ترك و علامه شيخ انصاري رحمة الله عليه استفاده نمود و خود در استنباط احكام فقهي متبحر و استاد گرديد و در رديف مراجع بزرگ قرار داشت. پس از فوت آيت كبري مرحوم سيد حسين كوه كمره اي، فاضل شرابياني و فاضل مامقاني مرجع خاص و عام اغلب شيعيان مخصوصا اهالي آذربايجان و قفقاز و ديگر بلاد تشييع گرديدند. فاضل شرابياني در مراجعت از عتبات چند سالي در آذربايجان ساكن بود. مرحوم مدرس تبريزي در ريحانة الادب مي نويسد: فاضل شرابياني در اصول بحري بي پايان بود، و ضمن تجليل از مقام علمي او مي افزايد: اگر تمام كتب فقهي و اصولي را به دريا مي شستند، فاضل مذكور قادر بود با حافظه و ذهن قوي خويش تمام آنها را مجددا به رشته تحرير برد.

فاضل شرابياني

عمري طولاني يافت و سالياني چند سال از فوت شيخ انصاري رحمة الله عليه تقريرات بررسي او را براي علما مدرسي عالم و شرحي سودمند بود و در اين زمينه كتابي در شرح رسائل و مكاسب در نه جلد به رشته تحرير برد. همچنين رسائلي در فروع و عبادات از خويش به يادگار گذاشت، و سرانجام در بين الطلوعين جمعه 17 رمضان 1322 نداي حق را لبيك گفت.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

فاضل قائيني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد المعروف به فاضل قائينى نجفى رحمه اللَّه. وى در يكى از روستاهاى قائن در سال 1305 به دنيا آمده و در دامن والد ماجدش مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ عبدالكريم كه از اهل فضل و دانش بودند پرورش يافته و با تشويق و تحريص او به تحصيل علم و كمال پرداخته و مقدمات را از يكى از علماء روستاى مجاورش آموخته و بعد از آن مهاجرت به شهر قائن نموده و در مدرسه جعفريه آنجا اشتغال به تحصيل كرده و سطوح عاليه را از علماء قائن فراگرفته و به واسطه اعتراض به حاكم آن سامان كه موقوفات را صرف در غير موردش مى كرده دستگير و به بيرجند كه مركز حكومت بوده برده شده ولى حاكم به سبب ايمانى كه در معظم له ديده عذرخواهى كرده حتى مبلغى زياد پول تقديم ايشان نموده ولى وى نپذيرفته و از آنجا مهاجرت به مشهد مقدس نموده و پس از مدت كوتاهى مسافرت به تهران كرده و بعد از چند ماهى مهاجرت به نجف اشرف كرده و در مدرسه بزرگ آخوند اقامت و پص از چندى با صبيه مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ على همدانى داماد مرحوم علامه بزرگوار حاج آقا رضا همدانى

صاحب مصباح الفقيه پيوند همزيستى بسته و مجدا به تحصيل و تكميل مبانى فقه و اصول و غيره گرديده تا به مدارج عاليه علمى ارتقا يافته و به مرتبه ساميه اجتهاد نائل مى گردد.

اساتيد معظم له

1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ميرزا آقا اصطهباناتى شيرازى

2- آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى

3- آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا حسين نائينى رحمه اللَّه عليهم اجمعين.

داراى اجازات جامع اجتهادى و غيره از آيات عظام و اساتيد كرام خود بوده و در اجازه اى كه مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى قدس اللَّه سره بر ايشان مرقوم داشته اند چنين آمده:

فان جناب العالم العامل عماد العلماء العالمين و ملاذ الفقهاء الراشدين جامع المعقول و المنقول حاوى الفروع و الاصول علم الاعلام و ركن الاسلام الشيخ الثقه الجليل السند و الركن الاميد المعتمد الشيخ محمد القائينى المعروف بالفاضل دامت بركاته قد صرف عمره الشريف خصوصا فى ارض الغرى فى تحصيل العلوم الشرعيه حضر لدى الاعلام وجد و اجتهد و وجد ما هو المراده و بلغ درجه الاجتهاد و الاستنباط.

و نيز مرحوم آيت اللَّه اصطباناتى (ره) چنين مرقوم نموده اند:

فلا يخفى ان الشيخ الجليل العالم النبيل الهادى المتقى عمده المحققين و صفوه المجتهدين الشيخ محمد القائينى المعروف بالفاضل دامت بركاته...

و نيز از مرحوم آيت اللَّه الرجالى الكبير معروف به سيدابوتراب خونسارى متولد 1271 متوفى 1346 قمرى داراى اجازه روايتى بوده اند.

از امتيازات مرحوم فاضل قائينى (ره) ممارست و جديت او در حوزه علميه نجف به تدريس اصول و فقه بوده كه در طول ده سال صبح و عصر اشتغال داشته و جمع كثيرى از محضر و بياناتش استفاده نموده اند. و در شبهاى ماه رمضان و شبهاى پنج شنبه و جمعه دوره سال تدريس علم كلام داشته اند چنانچه

در مقدمه (مختصر در الثمين) اشاره فرموده اند كه من در زمان گذشته چهل سال قبل كتابى در اصول عقايد به فارسى و مكرر در ماه رمضان و شبهاى پنج شنبه و جمعه دوره سال براى طلاب و مؤمنين مباحثه نموده و آن را بازگو كردم.

بسيارى از صاحبان تراجم مانند علامه تهرانى صاحب الذريعه در طبقات اعلام الشيعه و صاحب معجم رجال الفكر و الادب او غيرهما معظم له را در كتب خود ياد و تجليل نموده اند.

تأليفات و آثار علمى آن مرحوم

1- وجيزه اى در علم اصول كه در سال 1350 هجرى در نجف به طبع رسيده.

2- درر النجفيه در خمس و زكوه در سال 1354 هجرى نيز در نجف منتشر و براى براى دوم در قم به طبع رسيده.

3- حاشيه بر زاد المقلدين آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين كاشف الغطاء.

4- حاشيه بر تبصره علامه كه در قم طبع شده.

5- گوهر دين در علم كلام در اصول و فروع دين.

6- ناظم الشتات كه در مطبعه حيدرى تهران به چاپ افست رسيده است و براى آن مرحوم تأليفات گرانقدر ديگريست كه هنوز به طبع نرسيده و مخطوط مانده است.

در عصر روز جمعه سيزدهم ربيع الاول 1405 هجرى در قم در منزل فرزند برومندش از دنيا رفته و در باغ بهشت در جوار قبر جناب على بن جعفر عليهماالسلام مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

فاضل قندهاري، عبدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1313 / 1312 / 1311 -1227 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، محدث، رياضيدان، مدرس و شاعر، متخلص به وصال. اصلش از قندهار و سكونتش در مشهد بود. نزد پدرش ملا نجم الدين كه از علماى معروف افغانستان و از مراجع آن ديار بود، مشغول به تحصيل گرديد

و علوم گوناگون از قبيل تفسير، حديث، اصول، فقه، كلام، حكمت و اخبار را در نزد وى آموخت، تا به دريافت اجازه ى اجتهاد از وى نايل شد. سپس در محضر حاج سيد محمد باقر اصفهانى شفتى معروف به حجه الاسلام حاضر شد. پس از آن به نجف رفت و در سلك شاگردان شيخ انصارى درآمد. در بازگشت به ايران در مشهد ساكن شد. او در 1257 ق پس از اشغال قندهار توسط نيروهاى انگليس به كابل رفت و توانست اتحادى بين فرقه هاى شيعه و سنى ساكن آنجا پديد آورد و بر ضد انگليسى ها قيامى تدارك كند. در 1271 ق به مشهد بازگشت و تا آخر عمر در آنجا زيست و به عنوان مرجعى بزرگ و مدرسى توانا كرسى تدريس فقه و اصول و حديث و تفسير و كلام و عقايد و حكمت و تاريخ و ادبيات را اداره و شاگردان بسيارى را تربيت كرد. نامبرده علاوه بر اين كه جامع معقول و منقول بوده، طبع شعر نيز داشته است. در اوايل مهجور تخلص مى كرد و در اواخر وصال را براى تخلص خويش برگزيد. در ده سال آخر عمر زمين گير شد. او در دارالضيافه آستان رضوى مدفون است. از آثار وى: «حل العقال فى خلق الاعمال»؛ «الفرائد البهيه»،در شرح «العقايد» شيخ بهائى؛ «محل الطرف فى علم الصرف»؛ «الهدايه فى تفسير آيه الولايه»؛ شرح «مشكاه الانوار»؛ «البرهان فى قطع شبه الشيطان» يا رساله ى «برهانيه»، در كلام؛ ترجمه ى «تفسير العسكرى (ع)»؛ «تحرير الاصول»، در اصول فقه؛ «تذكره العلماء»؛ «دلاله السالكين فى قواعد العارفين»؛ «كشف الغطاء عن مسئله البداء»؛ «خوان الوان»، در متفرقات، به سبك كشكول.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (87 / 8)، الذريعه (187 / 25 ،45 / 18 ،285 / 17 ،134 -133 / 16 ،255/ 8 ،275 -274 ،71 / 7 ،90 -89 / 4 ،379 ،90 / 3)، ريحانه (321 -320 / 6)، شرح حال رجال (146 / 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1219 -1218 / 14)، مكارم الآثار (850 -846 / 3).

فاضل لاريجاني، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1293 ش)، مترجم، نويسنده و شاعر. تحصيلات ابتدايى را در آمل به پايان رساند و سپس به تحصيلات دينى پرداخت. در 1317 ش با سمت دبير ادبيات و روان شناسى در دانشسراى مقدماتى بابل مشغول خدمت شد. بعد از يك سال براى ادامه ى تحصيلات به تهران آمد و در 1324 ش از دانشكده ى الهيات در رشته ى فلسفه ى فارغ التحصيل شد. سپس به سمت مترجمى در وزارت كشاورزى وارد خدمت شد. وى داراى ذوق شعرى بود. از آثار وى: «اسرار انهدام اروپا»، ترجمه؛ «افسونكار»؛ «بمب اتمى»؛ «خطبه هاى محمد (ص)»، ترجمه؛ «سخنان على (ع)»؛ ترجمه؛«دختران محمد (ص) سخن مى گويند»، ترجمه؛ «طب و بهداشت در اسلام»، ترجمه ى طب النبى»، «طب الصادق»؛ «طب الرضا» و «طب الائمه»؛ «نويسنده»؛ «وفا»؛ «هفت دريا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3406 ،3368 ،3329 ،2254 -2253 ،1942/ 2 ،1359 ،516 ،297 ،195 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (403 -397 / 2).

فاضل لنكراني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فاضل لنكراني در سال 1310 شمسى مطابق با 1349 قمرى و 1931 ميلادى در شهر قم ديده به جهان گشود. او تحصيلات حوزوي را در حوزه علميه قم سپري كرد و در سن 25 سالگي به درجه اجتهاد رسيد. وي پس از انقلاب اسلامى به عنوان يكى از اعضاى مجلس خبرگان رهبرى انتخاب شد و بيش از ده سال رياست عالى شوراى مديريت حوزه علميه قم را عهده دار بود . آيت الله لنكراني در كنار تدريس و تربيت طلاب علوم دينى كتابهاى بسيارى به رشته تحرير در آورده است . ايشان در خرداد ماه سال 1386 دار فاني را وداع گفتند.گروه : علوم انسانيرشته : علوم اسلاميوالدين

و انساب : نام پدر محمد فاضل لنكراني، عبدالله مي باشد.آيت الله عبدالله فاضل لنكراني مجتهد بود.وي با دختر آيت الله سيد عباس فيض برقعي ازدواج كرد كه حاصل آن 4 پسر و 5 دختر بود و محمد فاضل موحدي لنكراني چهارمين فرزند او بود.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر محمد فاضل لنكراني از اساتيد و علماى حوزه علميه قم به شمار مى آمد. او در حوزه علميه قم تحصيلات ديني را پي گرفت . تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد فاضل لنكراني دوره ي ابتدايي را در قم گذراند. پس از پايان دوره ي ابتدايي به دليل علاقه به دروس ديني به حوزه ي علميه ي قم رفت ودر مدرسه ي فيضيه به تحصيل علوم ديني پرداخت.وي قسمتي از مطوّل و بخشي از شرح لمعه را نزد آيت الله حسنعلي منتظري و قسمتي ديگر را نزد شيخ اسدالله نوراللهي نجف آبادي خواند، رسايل و مكاسب را نزد چند تن از اساتيد حوزه چون، پدرش آيت الله فاضل موحدي، آيت الله آقا شيخ عبدالجواد جبل عاملي سدهي و آيت الله شيخ مرتضي حائري بهره برد. آيت الله لنكراني به دليل شور و علاقه به تحصيل علوم ديني در زمان كوتاهي دوره هاي ادبيات عربي و سطوح را كه معمولاً طلاب ديگردر 8 يا 9 سال به پايان مي رسانند در مدت 6 سال گذراند، لذا در سن 19 سالگي وارد آخرين مرحله ي تحصيلات حوزوي يعني درس خارج فقه گرديد.پس از تشكيل كلاسهاي آيت الله بروجردي در قم، وي در درس خارج فقه ايشان شركت جست و اين درحالي بود كه هنوز قسمتي از كفايه را به اتمام نرسانده بود . به اين دليل صبح ها اول وقت در مسجد عشقعلي دروس

كفايه را نزد آقا شيخ عبدالجواد مي خواند و پس از پايان درس همراه استاد در درس خارج فقه آ يت الله بروجردي شركت مي كردو از جوانترين شاگردان استاد بود. پس ازتشكيل كلاسهاي درس اصول امام خميني، آيت الله لنكراني از همان ابتدا در كلاسهاي ايشان حاضر شده و هر روز دو نوبت در درس امام شركت كرده و مباحث اجتهاد و تقليد را به طور كامل با ايشان گذراند. مبحث طهارت در فقه را نيز نزد امام فراگرفت و مطالب دروس امام را نيز تقرير مي كرد. فاضل لنكراني خيلي زود به درجه اجتهاد رسيد. در زمان حيات آيت الله بروجردي و سالهاي مرجعيت ايشان به تقليد از وي پرداخت. در 25 سالگي به اجتهاد رسيد و اين امر مورد تأييد آيت الله بروجردي قرار گرفت. پس از وفات آيت الله بروجردي در 1340 ش. وي در سن 30 سالگي به استنباط خود مسايل ديني را اجتهاد مي كرد. ايشان علاوه بر دروس فقه و اصول، در درسهاي فلسفه و حكمت علامه طباطبايي نيز شركت جسته و قسمتي از مباحث منظومه سبزواري و كتاب اسفار ملاصدراي شيرازي را از ايشان آموخت.استادان و مربيان : از استادان محمدفاضل لنكراني مي توان به موارد زير اشاره كرد: استاد آيت الله عبدالله فاضل موحدي لنكراني( پدرشان) استاد آيت الله حسنعلي منتظري شيخ اسدالله نوراللهي نجف آبادي علامه طباطبايي شيخ عبدالجواد جبل عاملي آيت الله بروجردي هم دوره اي ها و همكاران : . از هم مباحثه ايهاي محمدفاضل لنكراني در مدرسه فيضيه حاج سيد مصطفي خميني بود كه نقش مهمي در پيشرفت علمي ايشان داشت.زمان و علت فوت : محمد فاضل لنكراني سرانجام پس از مدتي عارضه ي قلبي

در روز 26 خرداد 1386 دار فاني را وداع گفت و پيكر آن مرحوم روز 28 خرداد مصادف با شهادت حضرت زهرا (س) طي تشييع جنازه ي باشكوهي در حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد فاضل لنكراني پس از انقلاب اسلامى به عنوان يكى از اعضاى مجلس خبرگان رهبرى انتخاب شد و بيش از ده سال رياست عالى شوراى مديريت حوزه علميه قم را عهده دار بود . وي از همان ابتداي مبارزات امام خميني در دهه ي 1340 ش از اقدامات ايشان حمايت مي كرد و به عنوان جامعه مدرسين حوزه علميه قم شناخته گرديد. اين تشكل روحانيون سياسي در موارد مختلف به حمايت از امام خميني پرداخت. او درحمايت از نهضت امام خميني در اكثر اعلاميه هايي كه در اين باره منتشر مي شد مشاركت داشت و در اين رابطه چند بار توسط ساواك دستگير و سپس تبعيد شد. ابتدا چهار ماه دوران تبعيد را در بندر لنگه با تحمل رنج و ناراحتي بسيار گذراند، و پس از آن به مدت دو سال و نيم به يزد تبعيد شد. وي در آن شهر با آيت الله صدوقي آشنا گرديد و با كمك آيت الله صدوقي به طور مخفيانه با مردم يزد ديدار داشته ودر روشنگري مردم نقش فعالي ايفا نمود. فاضل لنكراني پس از پيروزي انقلاب اسلامي، مدتي مسئوليت دادگاه انقلاب شهرستان قم را به امر امام خميني بر عهده گرفت. سپس به عنوان نماينده ي استان مركزي ر نخستين دوره ي مجلس خبرگان رهبري حضور يافت. ايشان پس از پيروزي انقلاب اسلامي كمتر به فعاليتهاي سياسي روي آورد و بيشتر هم خود

را به تقويت نهاد حوزه پرداخت، لذا در ارتباط با مراجع تقليد به عنوان ارشد شوراي مديريت حوزه علميه قم مطرح شد و به مدت ده سال رياست عالي اين شورا را بر عهده داشت. پس از رحلت آيت الله اراكي به عنوان مرجع اعلم، جامعه روحانيت مبارز او را به عنوان يكي از سه مرجع مسلم تقليد در كنار آيت الله خامنه اي و ميرزا جوادتبريزي معرفي كرد. همچنين جامعه مدرسين حوزه ي علميه ي قم ايشان را در زمره ي هفت مرجع پيشنهادي خود به مردم معرفي كرد. آيت الله لنكراني پس از اين فقط در جايگاه مرجعيت تقليد قرار گرفت و تدريس حوزوي را در فعاليتهاي خود قرار داد و ديگر در مديريت حوزه و فعاليت جامعه مدرسين نقشي ايفا نكرد.فعاليتهاي آموزشي : محمدفاضل لنكراني در نخستين سالهاي تحصيل در حوزه ي علميه قم، در سالهاي سوم و چهارم، زماني كه هنوز شانزده سال نداشت، ضمن تحصيل ، تدريس نيز مي كرد.نخستين تدريس وي مربوط به كتاب حاشيه ي ملاعبدالله و معالم بود. بعدها شرح لمعه را شروع كرد و طلبه هاي بيشتري در درس وي حاضر مي شدند. او لمعه را در دو دوره و كتاب ارث را در سه دوره تدريس كرد. سپس به تدريس رسائل و مكاسب مشغول شد. مكاسب را پنج دوره و كفاية الاصول را شش دوره تدريس كرد. از آخرين دوره ي درس كفايةالاصول وي، نوار تهيه شد و طلاب در قم و شهرستانهاي ديگر از آن بهره مي بردند. بسياري از شاگردانش از نظر سني بزرگتر از استاد خود بودند و در بيشتر اوقات صدها نفر در كلاسهاي درس ايشان شركت مي جستند. آيت الله لنكراني از سال 1360 ش به تدريس درس

خارج فقه و اصول پرداختند و در مدت 25 سال گروه كثيري از طلاب از محضر وي بهره منده شدند. اين درس از راديو معارف نيز پخش مي شد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : محمد فاضل لنكراني علاه بر تأسيس مركز اعزام مبلغ براي ترويج مكتب تشيع و تربيت فقيهان و مجتهدان، مركز فقهي ائمه اطهار كه مركزي آموزشي و پژوهشي است، را تأسيس كرد كه در اين مركز علاوه بر آموزش محققان و تأليف كتابها، كتابخانه تخصصي فقه را راه اندازي كرد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد فاضل لنكراني در كنار تدريس و تربيت طلاب علوم دينى كتابهاى بسيارى به رشته تحرير در آورده است .

ايشان در 26 خرداد 1386 در قم رحلت نمودند و در جوار كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها آرام گرفتند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 آيين كشوردارى از ديدگاه امام على (ع ) nbsp2 · ائمه اطها ر( ع ) يا پاسداران وحى در قرآن كريم (اين دو كتاب را به همراهى آية الله اشراقى نگاشته اند) nbsp3 · احكام الحج , حاشيه بر كتاب حج تحرير الوسيلة (عربى ) nbsp4 · احكام عمره nbsp5 · استفتاءات حج nbsp6 · استفتاءات حول الحج nbsp7 · الاحكام الواضحه (فتاواى عربى ) nbsp8 · القواعد الفقهية ( عربى ) nbsp9

· المسائل المستحدثه ( عربى ) nbsp10 · اهل البيت ( ع ) يا چهره هاى درخشان د رآيه تطهير nbsp11 · تبيان الاصول - تقريرات درسى ايشان - در چهار جلد ( عربى ) nbsp12 · تفسير سوره حمد ( عربى ) nbsp13 · تقريرات الاصول - تقريرات درس امام خمينى - در پنج جلد ( عربى ) nbsp14 · تقريرات الاصول -تقريرات درس آية الله بروجردى ( عربى ) nbsp15 · تقريرات درس خارج اصول ايشان در هشت جلد ( فارسى ) nbsp16 · تقيه مداراتى (فارسى ) nbsp17 · جامع المسائل (مجموعه اى از استفتاءات ). nbsp18 · حاشيه بر كتاب الطهارة مصباح الفقيه محقق همدانى ( عربى ) nbsp19 · حاشيه بر كتاب عروة الوثقى ( عربى ) nbsp20 · رساله nbsp21 · رساله اى در حكم نماز در لباس مشكوك ( عربى ) nbsp22 · رساله اى در خلل حج و عمره ( عربى ) nbsp23 · رساله اى در قاعده فراغ و تجاوز ( عربى ) nbsp24 · رساله توضيح المسائل ( فارسى ) nbsp25 · شرح فروع (

الاجتهاد و التقليد ) از كتاب العروة الوثقى ( عربى ) nbsp26 · عصمت انبياء nbsp27 · كتاب الصوم ( عربى ) nbsp28 · كتاب القضاء ( عربى ) nbsp29 · كتاب تفصيل الشريعه (عربى - شرحى است بر كتاب تحرير الوسيله امام خمينى در 13 مجلد) ويژگي اثر : شرحي است عربي بر كتاب تحريرالوسيله ي امام خميني كه 25 جلد آن چاپ شده و 5 جلد ديگر آماده چاپ است. پنج جلد اول اين شرح در زمان تبعيد آيت الله لنكراني در يزد نوشته شده، است. اين كتاب يك دوره ي كامل فقه است و جديدترين آراء فقهي در آن آمده است.30 · مجمع الفهارس - مجموعه فهرستهاى بحارالانوار ء الغدير و الميزان nbsp31 · مختصرالاحكام nbsp32 · مدخل التفسير د رعلوم قرآن (عربى ) nbsp33 · مناسك الحج (عربى ) nbsp34 · مناسك حج ( فارسى ) nbsp35 · نهاية التقريرات درس آية الله بروجردى د ربحث نماز (عربى - دو جلد)

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

فاضل لنكراني، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد فاضل لنكراني

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين محمد جواد فاضل لنكراني در سال 1341 در قم و در ميان خانواده اي از سلك روحانيت به دنيا آمد. پدرش آية الله العظمي فاضل لنكراني (ره)است .

او پيش از تولد فرزند خود در خواب ديده بود كه خدا به او پسري عطا مي كند كه به بدن او متصل است كه آن را به روحاني شدن فرزند خود تعبير كرده بود. مادر او نيز از سادات مكرّم قمي است كه نقش بسياري در تربيت و پيشرفت وي داشته است . حجة الاسلام والمسلمين محمد جواد فاضل لنكراني تحصيلات خود را در قم آغاز كرد و تا پنحم ابتدايي به پايان برد. پس از آن به دليل تبعيد پدرش به يزد، دروس خود را در آنجا پي گرفت و سپس به قم باز گشت . او پس از به پايان بردن سال اول دبيرستان ، با مشورت با بزرگان و به دليل شوق بسيار براي تحصيل علوم ديني به حوزه علميه قم پا نهاد و همزمان دروس دبيرستان را نيز پي گرفت تا موفق به كسب ديپلم شد. سالهاي نخستين تحصيل او در حوزه علميه قم با راهپيمايي ملت ايران براي سرنگوني رژيم شاه مصادف شده بود و او كه از طلاب مدرسه رسالت بود نيز از خيل عظيم ملت ايران باز نماند و هماره با مبارزه همراه بود. او پس از سالهاي اندكي دروس دورة سطح را به پايان برد و به درس خارج فقه و اصول استادان برجسته حوزه علميه قم ، از جمله پدر گرامي خود راه يافت . حجة الاسلام والمسلمين فاضل لنكراني در سالهاي تحصيل خود به محضر عالمان بسياري شرفياب شد. او دروس دورة ادبيات را نزد استاد بيگدلي كه هم اكنون نيز از استادان برجسته دورة سطح است ، گذراند و در رسائل ، به درس آية الله سيد رسول تهراني و آية الله مصطفي اعتمادي راه

يافت . براي فراگيري مكاسب نيز به درس آية الله پاياني (ره ) رفت . با پايان يافتن دوره سطح به درس خارج فقه و اصول پدر گرامي خود _ حضرت آية الله العظمي فاضل لنكراني _ راه يافت و حدود 15 سال از محضر ايشان بهره برد. همچنين در حدود هفت سال در درس خارج فقه و اصول آية الله العظمي وحيد خراساني و در حدود دو سال در درس آية الله سيد كاظم حائري شركت كرد. در بخش دروس عقلي نيز اشارات را نزد آية الله حسن زادة آملي و اسفار را نزد آية الله جوادي آملي فرا گرفت . او در طي اين سالها با فضلاي بسياري رابطة دوستي داشت و دروس فرا گرفته را با آنان مباحثه كرد كه از ميان آنها مي توان به شيخ عبدالله اسلامي و شيخ علي حكيم را مي توان نام برد. حجة الاسلام والمسلمين فاضل در طول سالهاي تحصيل خود هماره به امر تدريس نيز عنايت ويژه اي داشت به گونه اي كه 5 بار كتاب معالم ، 4 بار كتاب اصول فقه ، چند بار كتاب شرح لمعه ، 3 بار كتاب مكاسب و بيش از 5 بار كتاب كفايه را تدريس كرد و هم اكنون هشت سال است كه به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارد. او در طي اين سالها مقالات فراواني در زمينه هاي فقهي و اصول و... نگاشته كه برخي در كنگره هايي همچون كنگره شيخ انصاري و مرحوم نراقي و مقدس اردبيلي ممتاز شناخته شده است . همچنين بر كتابهاي اصول فقه ، مكاسب و كفايه حاشيه هايي نگاشته كه هنوز به چاپ نرسيده است . از فعاليتهاي مهم ايشان در اين عرصه ، ادارة مركز فقهي ائمه اطهار است كه در آن

طلاب و فضلاي بسياري به تحصيل و پژوهش مي پردازند و تاكنون كتب بسياري در آنجا به چاپ رسيده است . از كارهاي مهم اين مركز برگزاري لجنه هاي فقهي گسترده است كه سهم بسزايي در پيشبرد مباحث فقهي و اصولي داشته است . حجة الاسلام والمسلمين محمد جواد فاضل ، در طول سالهاي مبارزه ملت ايران ، هماره با آنان همگام بوده است . او در سنين نوجواني در روز عاشورا در محفلي مقاله اي در باره نهضت امام حسين (ع ) و اهداف آن خواند كه در همان زمان رئيس ساواك را كه خود در جلسه حاضر بود، به خشم واداشت . او كه در سالهاي تبعيد با پدر خود همراه بود، همواره از مسائل مهم نهضت آگاه بود و ظلم رژيم شاه را به چشم خود مي ديد. حجة الاسلام والمسلمين فاضل ، پس از پيروزي انقلاب نيز هماره مدافع نظام وانقلاب بود و در سالهاي جنگ تحميلي و پس از آن ، به حراست از دستاوردهاي نظام ، اهميت ويژه اي مي داد. او هم اكنون از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و در شهر قم به تدريس و تربيت طلاب مي پردازد.

فاضل مراغي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1310 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، متكلم، اديب و شاعر. مشهور به فاضل و فاضل مراغى. اصل وى از مراغه و ساكن تبريز بود. وى در نجف از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و حاج سيد حسين كوه كمرى و ديگر بزرگان بود، و تقريرات استادش، انصارى، را در فقه نوشت. به تبريز بازگشت و به تدريس فقه و اصول و كلام پرداخت. در تبريز به بيمارى وبا درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در وادى السلام دفن شد. از آثار وى: «التحفه المظفريه»،

به فارسى، در در رد حاج محمد كريم خان قاجارى كرمانى؛ حاشيه بر «مطول»؛ شرح «نهج البلاغه»؛ «صيغ العقود»؛ حاشيه بر «تحرير القواعد المنطقيه فى شرح الشمسيه»؛ حاشيه بر «صمديه»؛ حاشيه بر «قوانين الاصول» ميرزاى قمى؛ «تفسير قرآن»؛ «نكات القرآن و بيان دقائقه»؛ حاشيه بر «فرائد الاصول» يا «رسائل» شيخ انصارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (51 / 3)، الذريعه (108 / 15 ،115 / 14 ،202 ،174 ،153 ،34 / 6 ،470 -469 / 3)، ريحانه (282 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 114 / 14)، علماء معاصرين (45)، لغت نامه (ذيل/ فاضل مراغى)، معجم المؤلفين (319 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (430 / 1).

فاضل ميبدي، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقى فاضل ميبدي

محل تولد : ميبد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/2

زندگينامه علمي

در سال 1350 وارد حوزه علميه قم شدم. اساتيد سطح بنده آقايان: باكوبى، دوزدوزانى، موسوي تبريزي و صانعي. اساتيد فلسفه آقايان انصاري شيرازى، جوادي آملي بودند. خارج اصول: 6 سال درس آقاي مكارم شيرازي خارج فقه: 6 سال درس آقاي منتظري و تدريس دروس شرح لمعه، حاشيه منطق، بداية الحكمه، اصول فقه و كفايه را نيز داشته ام.

فاضل هرندي، محي الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محي الدين فاضل هرندي

محل تولد : هرند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1313/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1313 شمسي در شهر «هرند» از توابع استان اصفهان در خانواده اي روحاني و مذهبي متولد شدم. پدرم از علماي بنام و مدرسان معروف اصفهان به شمار مي آمد و از مجتهداني بود كه در احاطه به فقه و اصول و ادبيات عرب زبانزد علماي اصفهان بود. تا سال 1322 شمي در «هرند» زندگي مي كردم و در مدت سه سال، خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را در مكتب خانه هاي هرند فرا گرفتم و از سال 1322 شمسي در پي مهاجرت پدر بزرگوارم به اصفهان مهاجرت كردم و تا سال 1330 شمسي در اصفهان، ادبيات فارسي، دوره ابتدايي و مقدمات را فرا گرفتم و از سال 1330 شمسي به قم عزيمت نمودم و تا سال 1337 شمسي در اين شهر مقدس دوره سطح را طي كردم و در همان سال از عهده امتحان رتبه سوم حوزه برآمدم و در درس خارج فقه مرحوم آيت الله العظمي بروجردي

«قدس سره» و بحث خارج اصول حضرت امام خميني «قدس سره» نيز شركت مي نمودم و از سال بعد در بحث خارج فقه حضرت امام خميني «قدس سره» نيز شركت كردم و در شمار يكي از شاگردان رسمي خارج فقه و اصول حضرت امام «قدس سره» به حساب مي آمدم. هم بحثهاي من به ترتيب عبارت بودند از: آيت الله مومن، آيت الله گرامي و آيت الله مقتدايي اصفهاني كه حدود ده سال با ايشان هم بحث بودم.

بعد از تبعيد حضرت امام «قدس سره» در بحث خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله محقق داماد «قدس سره» شركت كردم و پس از ارتحال ايشان در بحث خارج فقه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني «قدس سره» و اصول حضرت آيت الله اراكي «قدس سره» شركت مي كردم. به دليل قريحه سرشار و بيان شيوا، از ابتداي اشتغال در حوزه علميه به تدريس مقدمات، ادبيات، معاني، بيان، منطق مشغول شدم. در سال 1340 شمسي به تدريس سطح از كتاب شرح لمعه و سپس رسائل و مكاسب مشغول گرديدم. در كنار تحصيل و تدريس به كار تبليغ نيز اشتغال داشتم و در ايام تبليغي در شهرهاي مختلف ايران از جمله شهر مقدس قم به وعظ و ارشاد مردم اشتغال داشتم.

هم چون پدرم از رژيم پهلوي متنفر بودم و با خاندان ستمگر آن، دشمني خاصي داشتم و لذا با هر كس كه مخالف رژيم بود، دوستي ايجاد مي كردم. خصوصا اگر اين مخالفت نشأت گرفته از مذهب بود. فعاليتهاي من به عنوان ايفاي وظيفه نهي از منكر و مبارزه با بدعت صورت مي گرفت. براين اساس، بعد از علني

شدن فعاليت گروه مخلص و متعهد فدائيان اسلام به رهبري شهيد بزرگوار مرحوم نواب صفوي «قدس سره» رسما به عضويت اين گروه مذهبي _ سياسي درآمدم و از ياران نزديك مرحوم «نواب» و «واحدي» قرار گرفتم. بعد از رحلت مرحوم آيت الله العظمي بروجردي «قدس سره» و مسئله انجمن هاي ايالتي و ولايتي و قضيه رفراندوم شاه و مسئله «كاپيتولاسيون» براي انجام هر كاري در جهت گسترش انقلاب اعلام آمادگي كردم. بعد از تبعيد حضرت امام «قدس سره» و ترور «منصور» براي اداي وظيفه اسلامي گاه از سوي شهداي بزرگوار باهنر و سعيدي، سفرهايي خطير و پر خطر را انجام دادم. بعد از شهادت مرحوم آيت الله حاج آقا مصطفي خميني «قدس سره» كه مبارزات رنگ ديگري به خود گرفت و نقطه عطفي در انقلاب اسلامي بود. بنده نيز مثل ساير هم سنگران خود به افشاگري عليه رژيم ستم شاهي پرداختم. در نتيجه اين فعاليتهاي سياسي و انقلاب در اوائل سال 1357 شمسي دستگير و زنداني و در تيرماه همان سال به علت خون ريزي شديد از زندان به بيمارستان شماره چهار شهرباني منتقل و پس از آن آزاد گرديدم. در همان سال پس از آزادي از زندان، ماه مبارك رمضان را در شهر «سيرجان» به سر بردم و مبارزات و راهپيمايي مردم را سامان دادم و در روز عيد فطر بزرگترين و بي نظيرترين راهپيمايي را در آن شهر رهبري كردم.

در محرم همان سال به اهواز رفتم و به دليل سخنرانيهاي روشن گرانه ام، مرا ممنوع المنبركردند. از آنجا به سنندج رفتم و به جمع متحصنين در مسجد جامع سنندج كه به حمايت از

دو طايفه شيعه _ كه دستگير شده بوند _ پيوستم. بعد از ورود حضرت امام «قدس سره» به كشور در ستاد استقبال مستقر در مدرسه رفاه با مرحوم آيت الله رباني شيرازي و مرحوم رباني املشي همكاري مي كردم. به دنبال اين همكاريها، در اواخر بهمن 1357 براي تأسيس كميته هاي انقلاب اسلامي به شهرهاي شمال كشور مسافرت نمودم. در اسفند ماه همان سال، بعد از مراجعت حضرت امام «قدس سره» به قم براي بررسي مسائل كردستان، دو دفعه از جانب حضرت امام «قدس سره» به كردستان سفر كردم. از اوايل سال 1358 شمسي از سوي حضرت امام «قدس سره» به عنوان قاضي شرع شهر قائن منصوب گرديدم كه ماههاي شعبان و رمضان را در آن جا به سر بردم و بعد از مراجعت به قم به عنوان قاضي شرع و رئيس دادگاه انقلاب اسلامي استان سيستان و بلوچستان منصوب گرديدم. در اواخر همان سال به دنبال محاصره زندان خرم آباد به وسيله گروههايي از مردم سفري به آن شهر كردم و معترضان را به آرامش دعوت كردم و بحمد الله به دست اينجانب غائله ختم گرديد. از سال 1359 شمسي كه ستاد مركز هيئت هاي هفت نفره كار خود را شروع كرد، به نمايندگي ولي فقيه در ستاد مزبور منصوب شدم و تا كنون با حكم مقام معظم رهبري مد ظله العالي در اين سمت به خدمت مشغول هستم.

در تير 1360 به دنبال شهادت مرحوم آيت الله دكتربهشتي به همراه 28 نفر از نمايندگاني مجلس، در انتخابات ميان دوره اي از سوي مردم اقليد فارس به نمايندگي مجلس شوراي اسلامي انتخاب گرديدم و

از بدو ورود به مجلس كار خود را در كميسيون كشاورزي شروع كردم و طولي نكشيد كه از سوي اعضاي محترم كميسيون كشاورزي به رياست كميسيون برگزيده شدم. در دوره هاي دوم و سوم مجلس شوراي اسلامي هم از سوي مردم شريف اصفهان انتخاب و به مجلس راه يافتم. مجموعا هشت سال به رياست كميسيون كشاورزي و يك سال به رياست كميسيون امور اقتصاد و دارايي مجلس برگزيده شدم.

در مدت نمايندگي، علاوه بر تصدي رياست كميسيونهاي مذكور، در كميسيونهاي ويژه مجلس كه به صورت اضطراري تشكيل مي شد، گاه رياست آن كميسيونها را نيز عهده دار بودم از جمله كميسيون ويژه تدوين و بررسي اساس نامه جهاد سازندگي، كميسيون خاص ادغام يا تفكيك وظايف وزارت خانه هاي جهاد سازندگي و كشاورزي، كميسيون خاص بررسي طرح قانوني بخش تعاون در نظام جمهوري اسلامي را نام برد

فاضل همداني، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1326 ق)، عالم امامى و فقيه. در روستاى سليمان آباد همدان به دنيا آمد. در 1342 ق به قم مهاجرت نمود و پس از تكميل سطوح در 1349 ق در درس آيت الله حايرى و آيت الله حجت شركت نمود و در تمام دروس آيت الله حجت را به رشته تحرير درآورد. او همچنين از محضر و دروس آيت الله خوانسارى و آيت الله شيخ محمدعلى حايرى قمى استفاده كرد و حدود هيجده سال هم در درس آيت الله بروجردى و پس از آن دوازده سال در درس آيت الله شريعتمدارى شركت كرد و مورد توجه آن آيات بوده و اغلب نوشته هايش مورد تحسين آيت الله حجت قرار گرفته و براى ايشان استنساخ شده است. از آثار وى: دوره ى «اصول» از اول تا آخر «تقريرات و دراسات»

آيت الله حجت، در دو جلد؛ كتاب «بيع» از اول تا آخر، در سه جلد؛ «صلاه» از اول تا آخر، در دو جلد؛ «قاعده ى لا ضرر»؛ «قاعده ى لباس مشكوك».[1]

آقاى حاج شيخ يحيى بن المرحوم الشيخ على اكبر همدانى معروف به فاضل از علماء اعلام و قدماء والامقام حوزه علميه قم است كه آراسته به زيور علم و حلم و فضل و كمال و تقوا و متانت است تولدش در هفتم ربيع الثانى 1326 ق در قريه سليمان آباد سه فرسخى شهر همدان واقع شده و در سن 16 سالگى سال 1342 ق مهاجرت به قم نموده و پس از تكميل سطوح در سال 1349 ق شركت در دروس مرحوم آيت الله حايرى و مرحوم آيت الله حجت شركت نموده و تمام دروس مرحوم سيد استاد را به رشته تحرير درآورده و هم از محضر و دروس مرحومين آيتين خونسارى و حايرى قمى استفاده كرده و بالغ بر 18 سال هم در درس آيت الله العظمى بروجردى شركت نموده و پس از آن مرحوم تا هم اكنون كه 12 سال است به درس آيت الله العظمى شريعتمدارى شركت مى كند و مورد توجه كامل معظم له و آيات عظام ديگر حوزه مى باشد.

آثار علمى ايشان به قرار زير است:

1- دوره اصول از اول تا آخر تقريرات و در اسارت آيت الله حجت- ره- در دو جلد. 2- كتاب بيع از اول تا آخر در سه جلد

3- صلوه از اول تا آخر در دو جلد.

4- قاعده لاضرر.

5- قاعده لباس مشكوك و كتب و رساله هاى ديگر و غالب جزوات و نوشته هاى ايشان مورد تحسين مرحوم آيت الله حجت بوده كه براى آن مرحوم استنساخ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :[1] آثار الحجه (130 -129 / 2)، گنجينه ى دانشمندان (216 -215 / 2).

فاضل هندي، بهاءالدين محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1137 / 1135 -1062 ق)، عالم امامى، فقيه، محدث و مفسر. معروف به بها و تاج الفقها و فاضل اصفهانى. گاهى به جهت تأليف كتاب «كشف اللثام» به او كاشف اللثام گفته اند. با اين كه اصفهانى است، اما چون در اوايل زندگانى با پدرش، ملا تاج الدين حسن، به هندوستان رفت و مدتى در آنجا اقامت كرد، بعد از مراجعت به اصفهان به فاضل هندى مشهور شد. در دوازده سالگى از فراگيرى علوم عقلى فارغ شد. او از شاگردان ملا محمدباقر مجلسى است. وى به واسطه ى پدرش، ملا تاجا، از ملا حسنعلى بن ملا عبدالله از مشايخ علامه ى مجلسى است، روايت حديث كرد. شيخ احمد حلى و محمدعلى كشميرى از شاگران او هستند كه از وى داراى اجازه بودند. به هنگام فتنه ى افغان در اصفهان درگذشت و در تخت پولاد دفن شد. بعدها حاج ملا محمد نايينى در كنارش به خاك سپرده شد و قبور اين دو تن به فاضلان مشهور گشت. از آثار وى: «تفسير قرآن»؛ «تلخيص الشفا»، در حكمت كه ملخص «شفا»ى ابن سينا است؛ «كشف اللثام و الابهام عن قواعد الاحكام»، در فقه، كه شرح «قواعد» علامه حلى و از مهمترين تأليفات فاضل هندى است كه صاحب «جواهر» و صاحب «رياض» به آن اعتماد بسيار داشتند و از مدارك كتب ايشان است؛«المناهج السويه النبويه»، در شرح «روضه البهيه»؛ «مناسك الحج»؛ «كليد بهشت»، به فارسى، در اصول دين؛ «النجاه»؛ «احاله النظر»، در قضاء و قدر؛ «التمحيص» يا «ملخص التلخيص»، خلاصه اى از «تلخيص المفتاح» خطيب قزوينى دمشقى،در علم بلاغت؛ «چهار آئينه»، به

فارسى، در اثبات امور چهارگانه كه آن را به نام شاه سلطان حسين صفوى تأليف كرده است؛ «جوابات المسائل الفقهيه»، كه بيشتر آن در عبادات است؛ حاشيه بر «شرح المواقف» سيد شريف جرجانى؛ حاشيه بر شرح «الهدايه الاثيريه» ميبدى؛ شرح؛ العقائد النفسيه»؛ «رساله فى الاحتياطات اللازمه العمل»، كه شاگردش شيخ عبدالحسين بن عبدالرحمان بغدادى آن را از املائات او نوشته است؛ «اللالى العبقريه فى شرح العينيه الحميريه»؛«الخور البريعه فى اصول الشريعه» و شرح آن؛ «الزبده»، در اصول دين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (138 / 9)، ايضاح المكنون (596 ،564 ،366 / 2 ،583 ،440 ،309 / 1)، تذكره القبور (457 -456)، الذريعه (57 / 24 ،361 ،345 ،272 ،204 / 22 ،260 -259 ،132 ،57 -56 / 18 ،233 / 17 ،361/ 15 ،370 / 13 ،168 ،35 -34/ 11 ،257 / 10 ،277 -276 / 7 ،139 ،137 / 6 ،311 ،229 / 5 ،431 ،423 ،296 ،265 / 4 ،280 / 1)،روضات الجنات (112 -106 / 7)، ريحانه (285 -284 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 577 -575 / 12)، فوائد الرضويه (482 -477)، الكنى و الالقاب (11 / 3)، لغت نامه (ذيل/ فاضل هندى)، معجم المؤلفين (212 / 9)، هديه العارفين (318 / 2).

فاضل، ايرج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فاضل، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هوالعالم العامل والفاضل العادل از علماء و مجتهدين است كه تمام تحصيلاتش در قم بوده ولى به واسطه كثرت ممارست و شدت مداومت و مطالعات از فحول رجال علم گرديده. در فقه و اصول و ادبيات مقامى عالى داشت. با عالم فقر و فاقه و تنگدستى رياضات شاقه كشيد و براى يك لقمه نان منت دو نان نكشيد و در اواخر عمر به مرض فلج و رخوه مبتلا و خانه نشين و در سنين بيش از هشتاد سالگى از دنيا رفت. غالب تلمذش در قم نزد همنام خودش شيخ محمدحسن نادى و مرحوم حاج سيد صادق بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

فاضل، محمدهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد هادي فاضل

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/8/12

زندگينامه علمي

اينجانب محمد هادي فاضل پس از دوره راهنمائي در سال 1353 وارد حوزه شدم و پس از يك سال تحصيل دروس ابتدائي در نجف اشرف به ايران عزيمت كرده و تا سال 56 در بابل در حوزه مدرسه صدر آن شهر ادامه دادم و از سال 56 وارد حوزه مقدس قم شدم و تا سال 1359 سطح را به پايان رسانده و از آن سال در درس خارج آقاي وحيد خراساني شركت كردم (در فقه واصول) و تا سال 1372 از محضر ايشان استفاده نمودم در كنار اين درسها منظومه سبزواري را خدمت آقايان گرامي و انصاري شيرازي خواندم وا شارات را خدمت آقاي ممدوحي و مقداري از اسفار را خدمت آقاي احمدي يزدي و نيز از نوارهاي منطق (برهان شفا) و فلسفه استاد مصباح يزدي (شفا و نهايه و مباحث متفرقه

فلسفي ديگر) و استاد جوادي آملي (اسفار جلدهاي اول و دوم و سوم و ششم و هفتم و هشتم و نهم و كتاب شرح فصوص الحكم قيصري و قبل از ان تمهيد القواعد ابن تركه) بهره بردم و در درس مصباح الانس استاد حسن زاده آملي شركت كردم.

در فقه و اصول حدود 6 سال در درسهاي مرحوم شيخ جواد تبريزي شركت كردم و سه سال در درس مكاسب (خارج) آقاي هاشمي شاهرودي و از سال 1384 تاكنون نيز در درس آقاي شبيري زنجاني شركت مي كنم . مطالعات تاريخي، تفسيري، علوم سياسي، كلامي، اخلاقي و عرفاني نيز داشته و دارم.

بيشتر فعاليتهاي اينجانب تدريس كتب حوزوي و درس بوده و از سال 64 تدريس را به طور رسمي از كتب ادبيات و فقه و اصول آغاز نموده و تا به حال همچنان مشغول تدريس سطوح عالي فقه و اصول (مكاسب، كفايتين، جواهر الكلام) و عرفان نظري (شرح فصوص قيصري) هستم. اين درسها به طور آزاد و يا در مدارس قم عرضه شده و از سال 72 تا 78 در حوزه فيضيه مازندران واقع در شهر بابل به عنوان مدرسي مشغول بودم و در سال 85 و 86 نيز در امتحانات شفاهي مدارس براي پايه هاي مختلف سطح يك و دو به عنوان ممتحن خدمت كرده ام.

فاضل زاده بديع شيرازي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1284 ش)، نويسنده، مترجم و خطاط. در شيراز به دنيا آمد. در مدرسه ى شعاعيه تحصيل كرد. پاره اى از مقدمات علوم ادبى و عربى و زبان انگليسى را در خدمت عم خود، ميرزا عبدالصمد بديع، آموخت. او در هيجده سالگى به عنوان معلم به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. بديع

خط نسخ و شكسته بخصوص نستعليق را بسيار خوش مى نوشت و چند جلد كتاب از قبيل: «مثنوى» مولوى و «منتهى الآمال» و غيره را براى چاپ نوشت. او همچنين در دبيرستانهاى شيراز معلم زبان انگليسى بود در ضمن آموزشگاهى براى تعليم زبان انگليسى دايره كرده بود. از آثار وى: «اراده ى آهنين»، ترجمه؛ «بزرگان ما»، شرح حال و منتخب اشعار فردوسى؛ «دستور زبان انگليسى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (445 -444 / 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (42 / 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (499 ،148 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (666 -556 / 3).

فاضلي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد فاضلي

محل تولد : بيارجمند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/3

زندگينامه علمي

پس از گذراندن دوران كودكي به فراگيري قرآن مجيد، ادبيات فارسي و دروس ابتدائي (حساب و هندسه) پرداخت در سال 1351 در سيزده سالگي به حوزه عمليه گرگان (مدرسه علميه صالحيه) در محضر اساتيد وقت از آن جمله آيت الله حاج سيّد علي رئيسي به آموختن ادبيات (صرف مير، تصريف، عوامل) همت برگماشت؛ سپس در سال 1354 به حوزه علميه قم مشرف شد و سطوح را در محضر حضرات آيات حاج شيخ محمد علي مدرس (ره) (صمديه و سيوطي) ،حاج شيخ فخر الدين وجداني (ره) (شرح لمعه و مكاسب شيخ انصاري) ،حاج شيخ مصطفي اعتمادي (معالم و رسائل شيخ انصاري) و آيت الله حاج شيخ محمد تقي ستوده (ره) (كفايتين) را فرا گرفت. و از سال 1363 به درس خارج حضرات آيات عظام حاج شيخ جعفر سبحاني، حاج شيخ ميرزا جواد آقا تبريزي (ره)، آيت الله وحيدي

خراساني و حضرت آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي(ره) حاضر شد و از محضر آنان توشه ها برگرفت و در كنار آن به تدريس، تاليف، تحقيق و تأسيس دست يازيد.

در ايام تحصيل و تحقيق خود در دانشگاه نيروي انتظامي تهران و پرندك رباط كريم تدريس مي كرد؛ دروسي كه وي تدريس مي كرد عبارت بودند: متون اسلامى، اخلاق، معارف و احكام تخصصى

بيش از 15 سال سابقه تبلغي در ايام محرم و صفر و ماه رمضان كه بيش از 14 ماه آن در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل بوده است.

فاضلي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1286 ش)، مورخ. در تهران به دنيا آمد. از پانزده سالگى به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و مدت هشت سال آموزگار بود. پس از چندى وارد اداره ى آموزش متوسطه شد و به سمت دبيرى در دبيرستانهاى تهران منصوب گرديد. وى مشاغل مختلفى را عهده دار بود: تصدى دايره ى تعليمات متوسطه در اداره ى تعليمات مركزى، معاونت دبيرستان انوشيروان دادگر. اثر وى: «تاريخ ملل مشرق و يونان»،به مشاركت بهمن كريمى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (43 / 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (756 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (189 -188 / 3).

فاضلي، قادر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قادر فاضلي

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب قادر فاضلي در سال 1360 ديپلم در رشته الكترونيك را گرفته سپس وارد حوزه علميه شدم دروس حوزوي را تا درس خارج ادامه داده و به تحقيق و تدريس پرداخته ام . در كنار دروس فقه و اصول به فلسفه و عرفان پرداخته و نزد استاداني چون علامه حسن زاده آملي، جوادي آملي و مصباح يزدي تلمذ كرده ام . وقتي از قم به تهران مراجعه كردم به محضر علامه محمد تقي جعفري شرفياب شده و مدت قريب 10 سال در موضوعات فقه و دين شناسي از خدمت ايشان استفاده نمودم. از سال 1367 به تدريس در دانشگاهها مشغول شده و هم اكنون نيز ادامه دارد .

قريب به 10 سال است كه در شبكه هاي مختلف تلويزيوني برنامه هاي مختلف داشته و در راستاي مسائل ديني و اجتماعي بيش از 100 برنامه از اينجانب پخش شده است. بيش از 30 مقاله

علمي در مجله هاي داخل و خارج كشور چاپ و منتشر شده است. تا كنون قريب به 50 جلد كتاب در موضوعات مختلف نوشته ام كه تعداد 24 عنوان از آنها به چاپ رسيده است.

فاضلي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

فاضلي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا فاضلي

محل تولد : نجف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

پس از به پايان رساندن دبيرستان در رشته رياضي، فيزيك سال 69 – 70 وارد حوزه شدم و سه سال در مدرسه معصوميه از محضر بعضي اساتيد مانند آقايان عاملي، نائيني، حيائي و حسيني ادبيات عربي را فرا گرفتم و سه سال بعد در مدرسه رضويه از محضر اساتيدي چون استاد علي دوست و قاروبي لمعتين را خواندم و اصول مرحوم مظفر را نيز به پايان رساندم. پس از اين شش سال با گذراندن دوره سطح وارد درس خارج شدم و خارج اصول را نزد آيت الله كرباسي شروع كردم و دو سال از محضر ايشان بهره بردم در همين سال خارج فقه آيت الله جوادي آملي را نيز شروع كردم و با شركت در درس ايشان از وجود درس وي نيز بهره بردم. علاوه بر استفاده از محضر اين دو استاد درس خارج فقه آيت الله زنجاني نيز در دروسي بود كه در دو سال با شركت در آن درس استفاده لازم از درس ايشان نيز بردم. سال 1384 در درس مرحوم آيت الله العظمي تبريزي حاضر شدم و از وجود با بركت ايشان نيز بهره بردم تا اينكه ايشان به رحمت ايزدي نائل گشت. در اين سالها يعني از سال 1380 تاكنون مشغول انجام كارهاي تحقيقي و احياء آثار بعضي از دانشمندان و بزرگان گذشته شدم

و با تصحيح و تحقيق در حدود 10 رساله قرآني و شرح صحيفه سجاديه شيخ علي اصغر از نوادگان شهيد ثاني مشغول فعاليت هستم.

فاطمي ابهري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد فاطمي ابهري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1358 با معدل بالايي اخذ ديپلم كردم و در چندين مركز آموزشي پذيرفته شدم. در نهايت در رشته دكتراي دامپزشكي دانشگاه تهران مشغول شدم ولي بعد از حدود دو سال جذابيت علوم حوزوي مرا بر آن داشت كه دانشگاه را به طلب حوزه ترك كرده و دروس حوزه را با جديت دنبال كردم. دروس سطح و ادبيات عرب را در مدرسه امام خميني (ره) با موفقيت در عرض سه سال به پايان رساندم وسپس دروس خارج فقه و اصول را مشغول شدم، از اساتيد بسيار والا مقامي چون استادى، محفوظى، محقق داماد، وجداني فخر و اعتمادي در سطح استفاده بسيار بردم و در درس خارج از آيت الله وحيد و آيت الله تبريزي بهره هاي وافري بردم. تدريس در دانشگاه را در سال 1375 در دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد تهران مركزي آغاز كردم و در سال 1376 نيزدروس حوزوي را تدريس كردم و تا كنون مشغول به تدريس تفسير قرآن كريم بر مبناي الميزان و مكاسب و اصول شيخ انصاري مي باشم. بيش از 11 سال در زمينه قرآن پژوهش خوبي داشتم و چهار سال در دوره تخصصي تفسير قرآن كريم شركت داشتم.

فاطمي جهرمي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد ابوالقاسم فاطمي جهرمي پس از اتمام دوره تحصيلات متوسطه و اخذ ديپلم ،تحصلات دانشگاهي خود را در مقطع كارشناسي رشته زبان و ادبيات انگليسي دردانشگاه تهران آغاز و بپايان رسانيد.او براي تكميل معلومات دانشگاهي عازم آمريكا شده و در رشته آموزش زبان انگليسي

مدرك دكتراي خود را اخذ نموده است.نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه زبان و ادبيات انگليسي, دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد. گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي گرايش : آموزش زبان انگليسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي سيد ابوالقاسم فاطمي جهرمي به ترتيب زير است. ليسانس زبان و ادبيات انگليسي دانشگاه تهران فوق ليسانس آموزش زبان انگليسي آمريكا دكتري آموزش زبان انگليسي آمريكا مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري و مديريتي سيد ابوالقاسم فاطمي جهرمي به قرار زير است: عضو هيات علمي (دانشيار)دانشگاه شهيد بهشتي از سال 1352 تاكنون مدير گروه زبان و ادبيات انگليسي به مدت 16 سال معاون آموزشي دانشكده ادبيات و علوم انساني به مدت 8 سال معاون آموزشي دانشگاه به مدت 4 سال فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريسي و آموزشي سيد ابوالقاسم فاطمي جهرمي : زبان شناسي، آواشناسي، متون پيشرفتة نثر ادبي، جامعه شناسي زبان، روش تدريس، روان شناسي زبان، تجزيه و تحليل كلام، مقاله نويسي چگونگي عرضه آثار : فعاليت هاي پژوهشي سيد ابوالقاسم فاطمي جهرمي : تعداد مقالات علمي منتشر شده:11 مورد تعداد سخنراني هاي علمي : بيش از 3 مورد تعداد طرح هاي تحقيقاتي خاتمه يافته : 2 مورد آثار : درك متون انگليسي Reflections on Reading ويژگي اثر : چاپ دانشگاه شهيد بهشتي 1375 2 رهيافتي بر آموزش واجهاي انگليسي به فارسي زبانان A Comprehens Sive Pedagogical Approach to Teaching English Phonemes to Persian Students ويژگي اثر : چاپ دانشگاه شهيد بهشتي 13853

مروري بر آواشناسي انگليسيA Survey of English Phonetics ويژگي اثر : چاپ دانشگاه شهيد بهشتي 1370

فاطمي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن فاطمي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

سال 1345در شهر قم متولّد شدم. سال 1360پس از اتمام كلاس اول دبيرستان در رشته علوم تجربي، با ثبت نام در مدرسه آيت الله گلپايگاني (امام مهدي فعلي) وارد حوزه علميّه شدم. تحصيلات را در اين مدرسه تا ابتداي شرح لمعه فرا گرفتم و از آن پس به صورت آزاد تحصيلات را ادامه دادم. از حدود سال 1370 در درس خارج حاضر شدم و به مدّت 5 سال ادامه دادم و از آن پس به فعاليتهاي تحقيقي با تدوين مقاله و كتاب روي آوردم. ضمن تحصيلات حوزوي دروس دبيرستان را در رشته فرهنگ و ادب ادامه دادم. سال1369 با معادل ليسانس از حوزه در مقطع فوق ليسانس در رشته الهيات و معارف اسلامي گرايش فقه و مباني حقوق در دانشگاه آزاد اسلامي اراك پذيرفته شدم. به دليل رسميت نداشتن مدرك حوزوي، مقطع ليسانس را نيز در رشته الهيات و معارف اسلامي گرايش علوم قرآن و حديث فرا گرفتم. نظر به اينكه با موافقت رياست كل دانشگاه آزاد واحدهاي بيشتر از معمول را مي توانستم انتخاب كنم در سال 1372 هر دو مقطع را به پايان رساندم. تا كنون 4 كتاب وحدود 150 مقاله اعم از بي امضاء يا با امضاي خودم يا با نام مستعار از اينجانب چاپ شده است.

فاطمي، ولي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ولي فاطمي

محل تولد : قائم شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/10/1

زندگينامه علمي

اينجانب ولي فاطمي در سال 1355 پس از سه

ماه در حوزه علميه بابل در پائيز همان سال به قم مشرف شدم و دروس حوزوي را در نزد اساتيد اين حوزه مباركه ادامه دادم . پس از مدّتي كه به طور آزاد مشغول تحصيل بودم وارد مدرسه مباركه رضويه شدم كه از افتخارات و اسباب توفيق حقير، آشنايي با عالم رباني حضرت آيت الله بدلا قدس سره بود كه درحقيقت هديه معنوي حضرت معصومه سلام الله عليها به حقير بود كه با عالم فرهيخته و مهذبي همچون معظم له آشنا شدم و اين آشنايي تا آخر عمر شريف ايشان ادامه داشت و آنچنان با هم مأنوس و معاشر بوديم كه عقد اخوت ميان من و ايشان خوانده شد. بنده بسياري از توفيقاتم را در پرتو قرآن و عترت عليهم السلام و توسل به آن ذوات مقدس بويژه امام زمان عليه السلام برايم حاصل شد اين ناچيز به همه طالبان علم و معرفت توصيه ميكنم كه از دامان عترت پيامبر عليهم السلام نكشند و از همنشيني با علماي مهذب و متقي حداكثر بهره برداري را بنمايند.

ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب

فاكر، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا فاكر

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1324/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام محمدرضا فاكر در سال 1324 در مشهد مقدس و در ميان خانواده اي متدين و ارادتمند به ساحت بلند علي بن موسي الرضا (ع ) چشم به جهان گشود. حجة الاسلام فاكر به دليل شغل پدرش ، به اتفاق ديگر اعضاي خانواده مدتي به اصفهان آمد و در آنجا ضمن طي نمودن دروس دورة ابتدايي ، با بخشي از دروس دورة مقدمات حوزه آشنا شد.

سپس به مشهد بازگشت و تحصيلات خود را به صورت جدي در كنار مرقد علي بن موسي الرضا (ع ) پي گرفت و پس از چندي دورة مقدمات را در خدمت اديب نيشابوري به پايان برد. او در سال 1343 پس از طي نمودن بخشي از دروس دورة سطح به قم آمد. در قم ، باقيماندة شرح لمعه را خواند و سپس در دروس رسائل ، مكاسب و كفاية استادان مشهور زمان خود شركت كرد. سپس به درس خارج رفت و در اين ميان از شركت در دروس جنبي ، همچون تفسير نيز غافل نماند. حجة الاسلام فاكر در طول سالهاي تحصيل به خدمت استادان بسياري شرفياب شد. او كه دروس مقدمات را بيشتر نزد مرحوم اديب نيشابوري فرا گرفته بود، براي فراگيري شرح لمعه به نزد مرحوم مدرس يزدي رفت و بخشهايي از شرح لمعه را نزد او آموخت . در قم ، باقيماندة شرح لمعه را نزد حضرات آيات صلواتي و دوزدوزاني آموخت و در درس مكاسب آية الله خزعلي و آيت الله العظمي فاضل لنكراني شركت كرد، ضمن اينكه رسائل را نزد آية الله العظمي نوري همداني مي خواند. حجة الاسلام فاكر در درس كفايه الاصول مرحوم آية الله سلطاني طباطبايي و آية الله العظمي فاضل لنكراني شركت كرد و سپس به درس خارج فقه و اصول راه يافت . او در اين دوره بيشتر در درس آية الله العظمي گلپايگاني (ره ) و آية الله العظمي وحيد خراساني شركت كرد. همچنين در زمينة تفسير، به درس آية الله مشكيني مي رفت . او در طي سالهاي تحصيل در دروس اخلاق استادان خود نيز شركت جدي داشت . حجة الاسلام فاكر در طي سالهاي تحصيل خود با طلاب و فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت كه

از آن جمله شهيد شيخ عباس شيرازي و حجج اسلام هادي مروي ، آقا ضياء مسجد جامعي و محمد حسين امراللهي را مي توان نام برد.

حجة الاسلام فاكر در سالهاي تحصيل خود، بسياري از دروسي را كه آموخته بود، تدريس مي كرد و پس از آن نيز، سالها به اين امر مهم در حوزه هاي علميه اشتغال داشت . او تقريرات دروس خارج را نگاشته و در طول سالهاي تحصيل و پس از آن بارها به مناطق مختلف سفرهاي تبليغي و سياسي كرده است . حجة الاسلام فاكر از مبارزان خستگي ناپذير سالهاي پيش از انقلاب و از مدافعان اصلي انقلاب اسلامي به شمار مي آيد. او مبارزات خود را در دوره اي آغاز كرد كه در مشهد به خواندن ادبيات مشغول بود. در آن زمان او بسياري از اعلاميه هاي امام (ره ) را در حجرة خود تكثير و يا از روي آن مي نوشت و سپس آن را به طور مخفيانه بر در و ديوار شهر نصب مي كرد يا به اطلاع ديگر هواداران انقلاب مي رساند. او نخستين بار در سال 1341 دستگير و روانة زندان شد و دومين بار در 15 خرداد 1342 بازداشت شد و در زندان با حضرت آية الله خامنه اي ، آشنا شد. رژيم شاه آنها را به بيگاري كشيده بود تا آنها ضمن اين كارها، تحمل و صبر خود را از دست بدهند. او ديگر بار در اوايل سال 1352 دستگير و روانه زندان شد. و تا آخر سال 1355 در زندان بسر برد علت آن هم سخنراني وي در نهاوند بر ضد رژيم شاه و افشاگري عملكرد آن رژيم مزدور و همكاري با گروه ابوذر بود.

رژيم شاه پس از انتقال وي از مشهد

به تهران او را روانه زندان كرد. از فعاليتهاي مهم حجة الاسلام فاكر طرح مرجعيت امام (ره ) به همراه بسياري از استادان و فضلاي حوزه علميه قم ، پس از درگذشت آية الله العظمي حكيم (ره ) بود. او در اين زمينه ، تصميم گرفت طي سفري به خرمشهر و آبادان و زاهدان و... علماي آن ديار را با تصميم فوق آشنا كند و براي اين كار عزم سفر كرد و ضمن ارائه آخرين اطلاعات و اخبار در بارة نهضت مردم ايران ، آنان را از تصميم علماي حوزه علميه قم آگاه ساخت . فعاليتهاي وي به پيش از انقلاب منحصر نماند. پس از انقلاب نيز وي همواره مدافع نظام بود و مدتي نيز به عنوان نمايندة امام (ره ) در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به ايفاي نقش مي پرداخت . او چند دوره به نمايندگي از مردم مشهد در مجلس شوراي اسلامي حضور يافت و در سالهاي ظهور خط نفاق و ليبراليسم ، همواره به افشاي ماهيت پليد آنان مي پرداخت كه از اين رهگذر، بارها مورد حمله گروههاي به اصطلاح اصلاح طلب قرار گرفت او پس از انقلاب لااقل سه بار مورد سوء قصد ضدانقلاب قرار گرفت كه از همه آنها جان سالم به در برد. حجة الاسلام فاكر در پيش و پس از انقلاب با جامعه مدرسين حوزه علميه قم بوده است و امضاء او در زير بسياري از اعلاميه ها و بيانيه هاي مهم آن مركز به چشم مي خورد

فال اسيري شيرازي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على اكبر فال اسيرى شيرازى از فقهاء بزرگ و علماء جليل القدر شيراز از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى بوده و در شيراز قيام به وظائف دينى و روحى نموده تا در ذى القعده 1319 ق وفات نموده است.

برگرفته

از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

فالي خوزستاني، ابوالحسن، ابوالحسين مؤدب علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 448 ق)، محدث، نحوى، اديب و شاعر. او به فاله از توابع ايذج (ايذه) خوزستان منسوب است. وى در بصره مدتى زيست و در آنجا از ابوعمر هاشمى و ابن خربان نهاوندى و ابوالحسين بن نجار/ نجاد و ديگر شيوخ آن زمان حديث شنيد.سپس به بغداد آمد و در آنجا ساكن شد. خطيب در «تاريخ بغداد» و ابوالحسين ابن طيورى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. او نظم نيكويى داشت. فالى در مقبره ى جامع المنصور مدفون است. از آثارش: «كتاب الاستقامه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (342 / 4)، ايضاح المكنون (266 / 2)، تاريخ بغداد (334 / 11)، ريحانه (290 -289 / 4)، سير النبلاء (55 -54 / 18)، شذرات الذهب (278 / 3)، الكامل (79 / 8)، كشف الظنون (1389)، الكنى و الالقاب (12 / 3)، لغت نامه (ذيل/ على فالى)، معجم الادباء (230 -226 / 12)، معجم البلدان (264 / 4)، معجم المؤلفين (21 -20 / 7)، النجوم الزاهره (61 / 5)، هديه العارفين (688 / 1).

فالي، حسام الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسام الدين فالى بن العالم الجليل السيد محمد بن حاج سيد على اكبر مجتهد فال اسيرى شيرازى از علماء و فقهاء معاصر شيراز و از خاندان علم و دانش است.

در سال 1316 قمرى در شيراز متولد شده و پس از تحصيل مقدمات چندى از محضر مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدصادق استفاده فقه و اصول نموده سپس مهاجرت به نجف اشرف و از محضر آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدكاظم شيرازى تحصيل كرده و به درجه رفيع اجتهاد رسيده و در سال 1305 شمسى به

شيراز برگشته و در مسجد جامع وكيل به اقامه جماعت و خدمات دينى پرداخته و در تعمير و مرمت مسجد مزبور و ساير مساجد شيراز سعى وافى بجاى آورده است.

معظم له اكنون در شيراز به تدريس اشتغال دارد تأليفى بنام «تعليمات قرآن» دارد و از دانشمندان متقى و زاهد و بى اعتناء به امور مادى و دنيوى و با كمال قناعت و مناعت طبع زندگانى مى نمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

فامي قزويني، ابوداوود سليمان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 339 ق)، عالم و محدث. در مسافرتى همسفر ابوالحسن قطان بود. از ابوحاتم رازى و منسجر بن صلت و ابوعبدالله بن ماجه و اسحاق بن ابراهيم دبرى و همطبقه آنان حديث شنيد. سليمان بن احمد نساج و ابوالحسين احمد بن فارس لغوى و حسن بن عبدالرزاق و محمد بن احمد بن عثمان بن طلحه زبيرى قزوينى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (406 -405 / 15).

فامي هروي، ابوصابر عبدالصبور

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(552 -470)، محدث و فقيه. او تاجرى نيكوكار بود كه امين ناميده مى شد. وى «الجامع» ترمذى را از ابى عامر ازدى، در بغداد، استماع كرد و از شيخ الاسلام و نجيب واسطى و الياس بن مضر حديث شنيد. در همدان و بغدد در 539 ق حديث گفت. سمعانى و فرزندش عبدالرحيم و ابوالحسن بن نجاى واعظ و احمد بن حسن عاقولى از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (372 / 2)، سير النبلاء (329 -328 / 20)، شذرات الذهب (162 / 4)، النجوم الزاهره (313 / 5).

فامي هروي، ابومحمد عبدالجليل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(562 -470 ق)، محدث و مسند. وى مسند هرات بود. آخرين كسى است كه از بى بى بنت عبدالصمد هرثميه و عبدالرحمان بن محمد كلار بوشنجى حديث شنيد. او همچنين از شيخ الاسلام خواجه عبدالله بن محمد انصارى حديث روايت كرد. وى آخرين كسى است كه به اسنادى عالى حديث ابوالقاسم بغوى را نقل كرده است. سمعانى و فرزندش، ابوالمظفر، و عبدالباقى بن عبدالواسع ازدى و حافظ عبدالقادر رهاوى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. او بزرگترين استاد حفاظ عبدالقادر رهاوى است. سمعانى او را ستوده و وى را اهل نيكى و راستى قلمداد كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (378 / 2)، سير النبلاء (451 / 20)، شذرات الذهب (205 / 4)، العبر (37 / 3).

فامي هروي، ثقه الدين ابونضر، ابونصر عبدالرحمان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(546 -472 ق)، حافظ، محدث، اديب و مورخ. اهل هرات بود و محدث آنجا. از ابواسماعيل خواجه عبدالله انصارى و محمد بن على عميرى و نجيب بن ميمون واسطى و قاضى و ابوعامر ازدى و همطبقه ى آنان حديث شنيد. در كهولت به حج رفت و از هبه الله بن على بخارى و ابوالقاسم بن حصين حديث شنيد. ابن عساكر و سمعانى و ابوروح عبدالمعز بزاز و گروهى ديگر از وى حديث شنيدند. سمعانى گويد كه او داراى شناخت كافى در حديث و ادب بود و اخلاقى نيكو داشت. از آثارش كتاب «تاريخ هرات» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (343 / 4)، سير النبلاء (299 -297 / 20)، شذرات الذهب (140 / 4)، طبقات الحفاظ (471)، معجم المؤلفين (143 / 5)، النجوم الزاهره (290 / 5)، هديه العارفين (518 / 1).

فامي شيرازي، ابومحمد عبدالوهاب بن محمد بن عبدالوهاب

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(500 -414 ق)، فقيه، محدث، مدرس و مفتى معتزلى شافعى. از استان فارس و اهل شيراز بود. از طرف خواجه نظام الملك، در 483 ق، براى تدريس در نظاميه به همراهى ابوعبدالله حسين بن محمد طبرى به بغداد رفت، پس هر يك از آنها يك روز در ميان درس مى گفتند، ولى بعد از سالى عزل شدند. فامى از ابوبكر احمد بن حسن بن ليث و عبدالواحد بن يوسف قزاز و لعى بن بندار حنفى و ابوزرعه احمد بن يحيى خطيب شيرازى و حسن بن محمد بن عثمان بن كرامه شيرازى حديث نوشت. وى در جامع قصر املاى حديث مى كرد. عبدالوهاب انماطى و ابن ناصر از وى حديث روايت كرده اند. فامى در شيراز درگذشت. او از بزرگان فرقه شافعى بود كه حدود هفتاد اثر در هيجده

شاخه علمى از خود بجاى گذاشته است. از آثارش: «تفسير»ى بزرگ، مضتمن صد هزار بيت؛ «تاريخ الفقهاء»؛ كتاب «الآحاد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (336 / 4)، ذيل تاريخ بغداد (399 -390 / 16)، سير النبلاء (252 -248 / 19)، شذرات الذهب (413 / 3)، الكامل (245 / 8)، كشف الظنون (1100 ،451)، لسان الميزان (512 -509 / 4)، مدارس نظاميه (142)، معجم المؤلفين (229 / 6)، هديه العارفين (637 / 1).

فاني اصفهاني،علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1410 -1333 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. در اصفهان به دنيا آمد. از 1342 ق شروع به تحصيل مقدمات نمود. سطوح و خارج فقه و اصول را در محضر عده اى از علماء بزرگ اصفهان خواند. «قوانين» را نزد شيخ محمد حكيم خراسانى و «فرائد» شيخ انصارى را در خدمت سيد مرتضى خراسانى و «متاجر» و دو جزء «كفايه» و قسمتى از خارج را نزد آيت الله سيد محمد نجف آبادى و خارج اصول و فقه و فلسفه و كلام و تفسير را در خدمت آيت الله مير سيد على نجف آبادى مدت سيزده سال فراگرفت. بعد از درگذشت استادش، مير سيد على نجف آبادى، در 1362 ق، به نجف مهاجرت كرد و در حوزه ى علميه آنجا به تدريس فقه، اصول، تفسير، كلام، اخلاق و بحث در متن و حواشى «عروه الوثقى» پرداخت. در 1393 ق به ايران بازگشت و در قم مقيم شد و به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. آثار باقيمانده از وى متجاوز از هشتاد جلد مى باشد كه عموما در علوم اسلامى چون فقه، اصول، كلام، فلسفه، تفسير و غيره نگاشته شده است، كه از آن جمله اند: «تقريرات»، دوره ى كامل اصولى كه جزئى

از آن به نام «المختار فى الجبر و الاختيار» به چاپ رسيده؛ شرح «شرايع»، در فقه، در دوازده جزء؛ «زكوه» و «خمس» و «صوم» و «اجاره» و «وصايا» و «اجرت بر واجبات» و «قرعه» و «منجزات مريض» و «مكاسب» به روش «مكاسب» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «وسيله النجاه» آيت الله اصفهانى؛ «قبسات العقول فى الفروع و الاصول»، به فارسى، در شرح «اربعين حديث»؛ ترجمه ى «نصايح الهدى»؛ رساله «توضيح المسائل»، به فارسى، به عربى و اردو؛ ترجمه ى «تقويم المحسنين» فيض؛ «مناسك حج»؛ تعليقه بر «عروه الوثقى»؛ «ديوان» شعر، در مواعظ، حكم، مدايح و مراثى اهل بيت (ع)»؛ «فوائد رجاليه»، در بيان احوال اصحاب اجماع و جماعتى از روات؛ «معارف العلويه»، در كلام؛ «غايه البيان فى عم تحريف القرآن»؛ رساله اى در «معاصى كبيره»؛ رساله اى در «ذباحه»؛ رساله اى در «معاملات الربويه»؛ رساله اى در «مقدمات التفسير»؛ رساله اى در تفسير «سوره ى جمعه»؛ رساله اى در تفسير «سوره ى فاتحه»؛ رساله اى در «بداء».[1]

عالم دينى.

تولد: 29 ربيع الاول 1333 ق.، اصفهان.

درگذشت: 8 خرداد 1368.

آيت الله سيد على فانى اصفهانى در سال 1342 ق. شروع به تحصيل مقدمات نمود و سطوح و خارج فقه و اصول را در محضر برخى علماى اصفهان بدين ترتيب خوانده است: قوانين را نزد افرادى چون محمد حكيم خراسانى و فرائد شيخنا الانصارى را خدمت آيت الله مرتضى خراسانى و دو جزء كفايه و قسمتى از خارج را خدمت آيت الله سيد محمد نجف آبادى و خارج اصول و فقه و فلسفه و كلام و تفسير را خدمت آيت الله العظمى سيد على نجف آبادى، سپس به نجف مهاجرت كرد و به تدريس فقه و اصول پرداخت. در ماه رجب 1393 ق. پس از سى و يك سال توقف در

نجف اشرف به ايران مراجعت و دارالمؤمنين قم اقامت گزيد و به تدريس خارج فقه و اصول مشغول شد.

از جمله تأليفات ايشان است: تقريرات دوره ى كامله اصول كه جزيى از آن را در جبر و اختيار به نام المختار فى الجبر و الاختيار در سال 1375 ق. به طبع رسانيد و علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى آن را در الذريعه ذكر كرده است؛ شرح شرايع در فقه (دوازده جزء در طهارت و صلوة كه جزء اول طهارت آن در سال 1382 ق. و جزء دوم آن در سال 1358 ق. به طبع رسيد)؛ زكوة و خمس و صوم و اجاره و وصايا و اجرة بر واجبات و قرعه و منجزات مريض و مكاسب شيخنا الانصارى تا بحث فضولى، حاشيه بر وسيلة النجاة آيت الله العظمى اصفهانى و حاشيه بر صراط النجاة در سال 1380 ق. طبع شد؛ قبسات العقول فارسى در شرح اربعين حديث از اصول و فروع (1375 ق.، علامه تهرانى در الذريعة از آن ياد كرده است)؛ ترجمه نصايح الهدى (آيت الله شيخ محمد جواد بلاغى، 1370 ق.، اصفهان)؛ رساله توضيح المسائل فارسى (1382 ق.)؛ رساله توضيح المسائل عربى (1384 ق.)؛ ترجمه تقويم المحسنين فيض (1368 ق.با قرآن به چاپ رسيد)؛ مناسك حج عربى (1384 ق.)؛ دستور حج و عمره (1385 ق.)؛ تعليقة بر عروة الوثقى (1349، ايران)؛ رساله هاى متعدد ديگر در موضوعات مختلف كه ازآن هاست: رساله در علم امام (ع) ديوانى در مواعظ و حكم و مدايح و مراثى اهل بيت؛ توضيح المسائل به زبان اردو و مناسك حج به زبان اردو؛ فوائد رجاليه؛ رساله اى در كلام به نام بالمعارف العلوية رساله اى در تحقيق عدم

تحريف قرآن موسوم به غاية البيان فى عدم تحريف القرآن، رساله اى در امر به معروف و نهى از منكر؛ رساله اى در معاصى كبيره؛ رساله اى در ذباحه؛ رساله اى در جوائز سلطان؛ رساله اى در معاملات الربوبيه؛ رساله اى در احكام خراج؛ رساله اى در تفسير سوره جمعه، رساله اى در تفسير سوره فاتحه؛ رساله اى در مقدمات التفسير، رساله اى در بداء.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (34 / 17)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 3، ص 48)، گنجينه ى دانشمندان (212 -210 / 2).

فاني خوارزمي، كمال الدين حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 953 ق)، اديب و شاعر، متخلص به فانى. وى ظاهرا از مردم قصبه ى قسا در خوارزم يا از قاشان ماوراءالنهر بود كه نام آن را قاسان هم نوشته اند. در خوارزم منصب قضاوت داشت و مردى دانشمند به شمار مى رفت وى غزل را نيكو مى سرود. از آثارش: شرح «شواهد مغنى البيب»؛ شرح «شواهد مطول»؛ حاشيه بر «شرح تجريد»؛ شرح «مطالع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (689 -688)، تذكره ى روز روشن (683 -682)، فرهنگ سخنوران (768).

فاني يزدي،حسن، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1281 ق)، عالم، خطيب، مصنف، اديب و شاعر، متخلص به فانى. معروف به سيد آقايى. وى ساكن اصفهان بود. از جوانى در تحصيل علم و ادب كوشيد، سپس روى به خطابه آورد تا در اين فن سرآمد شد. او اديبى شاعر و نويسنده اى پر تلاش بود. فانى در اصفهان درگذشت و در تكيه ى ملك از تخت پولاد دفن شد. از آثار وى: «اكسير الاخبار»، در چهار مجلد: جلد اول در توحيد و صفات الله، جلد دوم در فضائل ائمه اطهار (ع) و نصوص امامت و بعضى از خطب و مواعظ اميرالمومنين (ع)، و دو جلد ديگر در اخلاق و مواعظ؛ «التوفيقات الالهيه»، در مواعظ ماه رمضاه در سى مجلس؛ «حرز المؤمنين»، در احراز و ادعيه و برخى از نمازهاى متفرقه؛ «فلاح الايمان»، به فارسى در مواعظ و مصائب؛ «غوث الامه فى اثبات الغيبه»؛ «عقيده الحق»، در شرح «باب الحادى عشر»؛ «هدايه السالكين»؛ «حبيب العاشقين»؛ «درر اللئالى فى اسرار الموالى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (260)، الذريعه (301 -300 ،72 / 16 ،306 / 15،804 / 9 ،133 / 8 ،394 / 6

،500 / 4 ،278 -277 / 1)، ريحانه (290 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 394 -393 / 14)، معجم المؤلفين (217 / 3).

فاني، كامران

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كامران فاني در سال 1323 ، در قزوين به دنيا آمد. با تحصيل در رشته ادبيات ، به رشته كتابداري نيز علاقمند شد و تحصيلات خود را در اين زمينه ادامه داد. او پس از قبولي در رشته كتابداري ، در مركز خدمات كتابداري كه مراكز جديد التاسيس آن دوره وزارت علوم بود ، استخدام شد و در سال 1361 كه استادش دكتر محقق دايره المعارف تشيع را تاسيس نمود به عنوان دستيار در خدمت استادش بود و تاكنون نيز همواره بدين كار پرداخته و با سرپرستي سيداحمد صدر حاج سيدجوادي و جمعي از نويسندگان توانسته اند سه جلد از دايره المعارف تشيع را به چاپ برسانند. كتاب"دايره المعارف تشيع"كامران فاني (ويراستار و مؤلف)، در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : كتابداريتحصيلات رسمي و حرفه اي : كامران فاني تحصيلات مقدماتي را در قزوين گذراند و با اخذ ديپلم طبيعي در سال 1341 ، وارد دانشكده پزشكي شد. اما پس از گذشت سه سال ، به ادبيات فارسي علاقمند گرديد و با ترك تحصيل از رشته پزشكي و موفقيت مجدد در كنكور دانشگاه ، تحصيلات خود را در رشته ادبيات پي گرفت و در سال 1347 موفق به اخذ ليسانس گرديد. عشق و علاقه به كتاب سرانجام او را به سوي كتابداري كشاند و توانست وارد دانشكده كتابداري گردد. درسال 52-1350 درمقطع كارشناسي

ارشد دررشته كتابداري و در سال 77-1976 درمقطع دكتري دررشته علوم اطلاع رساني از دانشگاه لاف بارو درانگلستان موفق به كسب اين مدارج علمي گرديد .خاطرات و وقايع تحصيل : عشق و علاقه به مطالعه دركامران فاني از همان دوران ابتدايي تحصيل وجود داشته ، به شكلي كه از همان دوران اول و دوم دبستان ، كتابهاي بزرگسالان را مطالعه مي كرده او در اين باره مي گويد: » در آن زمان هنوز ادبيات كودكان رسم نشده بود. ناگزير كودك كتابخوان همان كتابهايي را مي خواند كه بزرگسالان مي خواندند. در قزوين كتابخانه عمومي وجود نداشت. يكي دو تا مغازه و يا در واقع دكه كتابفروشي بود كه كتاب كرايه مي دادند ، به شبي « يك قران » كه ظاهراً پول كلاني مي آمد و همين شد كه اجباراً تندخواني را آموخت. »فعاليتهاي ضمن تحصيل : آشنايي كامران فاني با قرآن به سالهاي آخر دبيرستان باز مي گردد. او در اين زمان مي توانست به كمك ترجمه هاي تحت الفظي و زيرنويس قرآن كه در آن زمان منحصر به دو ترجمه مرحوم معزي و مرحوم الهي قمشه اي بود ، به فهم ظاهري معاني قرآن برسد.استادان و مربيان : كامران فاني در دوران تحصيل از محضر درس استاداني چون دكتر جعفر شهيدي ، دكتر مهدي محقق ، استاد عبدالحميد بديع الزمان كردستاني ، امير حسين يزدگردي و ذبيح الله صفا بهره مند گرديد.هم دوره اي ها و همكاران : كامران فاني در دوران تحصيلات دانشگاهي با بهاء الدين خرمشاهي همكلاس بود و اين رابطه به دليل قزويني بودن هر دو ادامه يافت و همچنان

با يكديگر همكاري نمودند ، چنانكه خرمشاهي در اين باره چنين مي گويد: « درست نوزده سال پيش بود كه در چنين شب يا روزي با جان جانان جناب فاني نشسته بوديم و از هردر سخن مي گفتيم ، بحثمان در اطراف داستان « كريستين وكيد » نوشته هوشنگ گلشيري بود كه به تازگي منتشر شده بود ، به فاني گفتم نقدي بر اين كتاب بنويس و... كه گفت خود تو چرا نمي نويسي و خلاصه چند ماه بعد به پايمردي فاني اين نقد در مجله سخن چاپ گرديد.» مهندس حسين معصومي همداني دكتر سعيد حميديان ،حسن انوشه ، ملايري ، ثلاثي و اسدپور بيرانفر از جمله دوستان ديگر فاني بودند.وقايع ميانسالي : كامران فاني حتي در دوران سربازي از كتاب و ترويج فرهنگ كتاب خواني دور نماند ، او اين موضوع را اين گونه تعريف مي كند: « در كنار اروند رود و دهانه فاو و در زير نخلهاي بلند كتابخانه كوچكي درست كردم كه اولين تجربه من در كتابداري بود. روزهاي گرم و بلند تابستان خوزستان به كندي مي گذشت و سربازان و گروهبانان و افسران به بطالت وقت كشي مي كردند و روز را به شب مي رساندند. به اصرار كتاب داستان و شعر به آنها مي دادم ، نخست از خواندن ابا داشتند ، آن را امري شاق مي پنداشتند. ولي كم كم شيفته مطالعه شدند. به وضوح مي ديدم هر انساني كه سواد خواندن داشته باشد بالقوه دوستدار كتاب و كتابخواني است ، فقط امكان و فرصت آن را نيافته است. نقش كتابخانه در همين است كه چنين فرصتي را

به سهولت در اختيار همگان مي گذارد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : كامران فاني پس از قبولي در رشته كتابداري ، در مركز خدمات كتابداري كه مراكز جديد التاسيس آن دوره وزارت علوم بود ، استخدام شد. او به عنوان دستيار در خدمت استادش دكتر محقق دايره المعارف تشيع را تاسيس نمودبود ، همچنانكه خرمشاهي نيز به اين كار پرداخت. اما همكاري با دكتر محقق يك سال بيشتر طول نكشيد كه دكتر محقق « بنياد دايره المعارف بزرگ اسلامي » را تاسيس نمود اما توصيه و سفارش اكيد به فاني و خرمشاهي نمود كه اين راه را ادامه دهند و تاكنون نيز همواره بدين كار پرداخته و با سرپرستي سيداحمد صدر حاج سيدجوادي و جمعي از نويسندگان توانسته اند سه جلد از دايره المعارف تشيع را به چاپ برسانند. وي عضوهيئت علمي كتابخانه ملي و سرپرست بخش ايرانشناسي كتابخانه ملي مي باشد .فعاليتهاي آموزشي : كامران فاني پس از اخذ ليسانس به تدريس زبان فارسي پرداخت. او همچنين در سال 1358 به تدريس ترجمه و تفسير قرآن در مركز خدمات كتابداري ايران پرداخت ، كه مدت دو سال به طول انجاميد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : كامران فاني در سال 1350 سربازي را به اتمام رساند و به انگلستان سفر نمود. شايد آن گونه كه خود او بيان مي دارد ، براي آموختن زبان انگليسي اين سفر را تجربه نمود. به هرحال پس از آن وي در كنار مشاغل اداري و كار موسسات پژوهشي به كار ترجمه و تاليف كتاب پرداخت.جوائز و نشانها : كتاب"دايره المعارف تشيع"كامران فاني (ويراستار و مؤلف)، در دوره سيزدهم

كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : نزديك به 150 مقاله نيز اعم از تأليف و ترجمه كامران فااني تاكنون در نشريات و مجلات مختلف از جمله سخن، نگين، رودكي، نگاه نو، كلك، بخارا، نشر دانش، كيان، كيهان فرهنگي، جهان كتاب و غيره چاپ شده است. آثار : ترجمه آدمهاي ماشيني: روباتها ويژگي اثر : نوشته كارل چابك مي باشد2 ترجمه بخشي از كتاب «تاريخ فلسفه اسلامي» ويژگي اثر : م. م. شريف، بخشي از كتاب «زندگينامه علمي دانشمندان اسلامي». 3 ترجمه خطابه پوشكين ويژگي اثر : نوشته داستايوسكي مي باشد4 ترجمه كتاب سلوك روحي بتهوون ، ترجمه مرغ دريايي ويژگي اثر : نوشته آنتون چخوف مي باشد6 ترجمه موش وگربه ويژگي اثر : نوشته گونترگراس، نويسنده آلماني و برنده جايزه نوبل 1999. 7 تريستانا ويژگي اثر : ترجمه،نوشته لوئيس بونوئل، فيلمساز اسپانيايي 8 جنگ جهاني اول ودوم ، دانشنامه كودكان و نوجوانان ، دايره المعارف تشيع ويژگي اثر : اين كتاب در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است11 رده بندي تاريخ ايران ، رده بندي فلسفه اسلامي ، زردشت : سياستمدار يا جادوگر ويژگي اثر : اين

كتاب نوشته هنينگ و ترجمه فاني مي باشد14 سرعنوانهاي موضوعي فارسي ويژگي اثر : سه جلد مي باشد15 سه خواهر ويژگي اثر : ترجمه،نوشته آنتون چخوف 16 علم درتاريخ ويژگي اثر : نوشته جان برنال مي باشد كه فاني آنرا ترجمه كرده است17 فرهنگ موضوعي قرآن مجيد ويژگي اثر : تاليف،با همكاري آقاي بهاءالدين خرمشاهي18 گسترش رده بندي تاريخ ايران ويژگي اثر : تاليف19 لنتس و ديتسك، ويژگي اثر : نوشته بوفنر، نويسنده آلماني20 مقاله اسطوره شناسي ، مقاله بيت الحكمه و دارالترجمه ، مقاله پايان فلسفه ، مقاله زبان موسيقي ، مقاله زندگي سيدنعمه الله جزايري ، مقاله سياحت شرق ، مقاله شيوه نقد كتابهاي علمي ، مقاله طبقه بندي علوم دراسلام ، مقاله عناوين موضوعي درزبان فارسي ، مقاله فلسفه ميرداماد ، مقاله كتب درسي فلسفه درحوزه هاي علميه ، مقاله كتب فارسي ابن سينا ، مقاله گفتگوهاي تمدنها ، مقاله نقد ادبي

فائزي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فائزي

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/9/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد فائزي در سال 1341هجري شمسي در خانواده اي متدين و كاملا مذهبي در شهرستان رودسر ديده به جهان گشود. نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. علاقه وافرخويش به فراگيري علوم ديني، تشويق خانواده و اطرافيان او

را براي تحصيل به مشهد مقدس كشاند و در سال 1363 وارد حوزه علميه مشهد مقدس گرديد. وي ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا (ع ) از درس بزرگان آن ديار همچون آيت الله علمي اردبيلي، آيت الله شاهرودي و آيت الله رضا زاده بهره ها برد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته زبان در مقطع كارشناسي در سال 137 از دانشگاه فردوسي فارغ التحصيل گرديد.

وي پس از سالها تلاش و علم اندوزي در مشهد مقدس، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون علاوه بر مديريت آموزش و پرورش، در دانشگاه علوم گيلان، دانشگاه آزاد رشت و دانشگاه آزاد لاهيجان مشغول تحصيل مي باشد. وي در طول حيات علمي خويش از امرنگارش و پژوهش غافل نمانده است و مقالاتي از قبيل (تهاجم فرهنگي، نماز و چرا به فلسفه نيازمنديم) را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

فتال نيشابوري، ابوعلي، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، فقيه، حافظ، مفسر، محدث و واعظ. معروف به فتال و فارسى و ابن الفارسى. نام و نسب او را گاهى به جهت انتساب به پدرش، محمد بن حسن، و گاهى به مناسبت جدش، محمد بن على، و گاهى به ملاحظه ى جد عالى اش، محمد بن احمد، ذكر كرده اند. او از مشايخ ابن شهرآشوب است. فتال از شيخ طوسى و به واسطه ى پدرش از سيد مرتضى حديث روايت كرده است. با زمخشرى صاحب «كشاف» از علماى عامه و ابوالفتوح رازى و فضل بن حسن طبرسى از مفسران خاصه معاصر و هم طبقه بود. در فقه و حديث استادى

توانا بود. دانش و زهد و پارسايى را با هم داشت. سخنرانى با منطق رسا و كوبنده بود و واعظى كه با سخن و عمل پند مى داد. گويش زيباى او باعث شد كه به او فتال يا بلبل گويند. ابن داوود در كتاب «رجال» گويد كه: فتال عقيده شناسى جليل القدر و فقيهى دانشمند و زاهدى پارسا بود، كه عاقبت به دست عبدالرزاق ملقب به شهاب الاسلام، رئيس نيشابور به جرم شيعه بودند شهيد شد. از آثارش: «روضه الواعظين و بصيره المتعظين»؛ «التنوير فى معانى التفسير». ابن شهرآشوب راوى هر دو مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (305 / 11 ،470 -469 ،297 -296 / 4)، رجال ابن داود (قسم 295 / 1)، روضات الجحنات (243 -234 / 6)، ريحانه (294 -291 / 4)، شهيدان راه فضيلت (79 -78)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 275 / 6)، فوائد الرضويه (469)، فهرست منتجب الدين (191 ،166)، الكنى و الالقاب (13 -12 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابوعلى، فتال)، معجم المؤلفين (200 / 9).

فتحي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي فتحي

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/12/2

زندگينامه علمي

سال (1365-1359) دوره ابتدايي را در زادگاه خود، روستاي قلابرسفلي از توابع زنجان، روستايي با قدمت بيش از هزار سال گذراندم به علت محروميت روستا، يك سال سال سوم ابتدايي معلم نداشتيم لذا در زمستان همان سال، به مكتب خانه رفتم و در مدت 2 يا سه هفته روخواني قرآن را ياد گرفته و موفق به ختم قرآن شدم و يك هفته هم به كلاس «تنبيه الغافلين» رفتم بعد استاد گفت شما ديگر لازم نيست به كلاس بياييد.

سال (68-1365)

روستاي ما، مدرسه راهنمايي نداشت. من با 4 نفر ديگر به روستاي ديگر (نيكه كند ضيائي) در حدود 20 كيلومتر روستاي خود رفتيم و آن چهارنفر بعد از مدتي فرار كردند و تنها من ماندم و در اين مرحله نفر اول يا دوم مدرسه شبانه روزي بودم.

با اصرار و رايزنيهاي جدي يكي از دوستان دوره راهنمايي كه يكسال قبل از من به قم آمده بود، جناب برادر ارجمند جناب حجة الاسلام عبدالله بهرامي عليرغم ميل باطني، به حوزه علميه قم آمدم، با آن كه براي اولين بار بود كه قم و فضاي حوزه و مدارس علميه را ميديدم، مدرسه شهيدين را كه با شرايط خاصي، گزينش مي كرد، براي تحصيل انتخاب كردم. مقدمات و سطح را درمدرسه شهيدن(ره) پايه ششم مدرسه معصوميه با حفظ خوابگاه و موقعيت در شهيدين در اين مرحله نيز به لطف الهي نفر اول يا دوم در برخي از پايه ها از نظر معدل بودم.

همزمان دوره ي دبيرستان را به صورت متفرقه گذراندم. در سطح دو و سه حوزه را نيز به توفيق الهي جزو ممتازين شدم. (در ليست ممتازان شناسايي شده مركز خدمات) توفيق شركت در دوره ي عالي فقه و اصول تخصصي با اشراف و نظارت، مدرسه ي شهيدين(ره) كه مباحث به طور تفصيلي نوشته مي شد و در محضر استاد ارائه مي گرديد؛ اصول: استاد ارجمند حاج آقاي علي عندليب از اساتيد ياد شده دروس فقه آيةالله شبيري زنجاني نيز به مدت يك سال و نيم شركت داشته ام و اخيراً نيز در درس اصول حاج آقاي لاريجاني شركت مي كنم.

كارشناسي: رشته معارف اسلامي و علوم قرآني؛ نفر ممتاز گرديده، توفيق تدريس همزمان با

تحصيل در سطح كارشناسي تدريس دروس چون حلقات شهيد صدر، دراية و علم الحديث، علوم قرآن و... در جامعةالزهرا و مركز جهاني علوم اسلامي و در سطح كارشناسي ارشد، تدريس متون عربي (كهن و معاصر)؛ اصول و روش ترجمه قرآن، فن ترجمه، زبان قرآن، علوم قرآن و... در جامعةالزهرا و دانشكده علوم قرآني و...

كارشناسي ارشد: نفر اول گروه با معدل 86/18، موضوع پايان نامه: معيارشناسي ارتباط الفبايي آيات قرآن كريم، كه با عنوان مباني و معيارهاي تفسير قرآن به قرآن درموسسه امام خميني با تكميل و اصلاحات براي چاپ پذيرفته شده است. از جمله اساتيد اين دوره ها، آية الله معرفت (ره)، حاج آقاي محمود رجبي، حاج آقاي يوسفي غروي، دكتر نجارزادگان دكتر رفيعي، دكتر جباري، حاج آقاي حسن عرفان، دكتر شمالي و...

(ج) دكتري 87 – 86: همزمان با نگارش پايان نامه به توفيق الهي در آزمون دكتراي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، رشته علوم قرآن و حديث پذيرفته شدم. و در حال حاضر مشغول ترم دوم و از محضر اساتيدي چون دكتر معيدي روشن، حاج آقاي رجبي، حاج آقاي احمد واعظي، حاج آقاي بابائي و جاج آقاي مهدوي راد، استفاده مي كنيم. خدا عاقبت ما را به خير گرداند.

فتوني عاملي نباطي اصفهاني، ابوالحسن علي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1070- ح 1139 ق)، فقيه، اصولى، مفسر و شاعر. معروف به شريف، چون مادرش خواهر ميرمحمد صالح خاتون آبادى بود. پدرانش همگى از علما بودند. وى در محله ى درب امام اصفهان به دنيا آمد. بدين دليل به او امامى نيز مى گفتند. در نجف ساكن بود. او شاگرد علامه مجلسى ثانى و از ايشان و از علماى ديگرى از جمله احمد بن محمد بن يوسف بحرينى و قاسم بن محمد

كاظمى و محمد حسين بن حسن ميسى و صفى الدين بن فخرالدين طريحى و عبدالواحد بن محمد بن احمد بورانى و محمد صالح خاتون آبادى و محمود ميبدى صاحب اجازه بود. فرزندش، ملا ابوطالب فتونى، و محمد بن على بن حيدر عاملى و احمد بن اسماعيل جزائرى از شاگردان وى بودند و از او اجازه داشتند. عبدالله ابن كرم الله حويزاوى و نصرالله شهيد حائرى نيز از جانب وى به دريافت اجازه نائل شدند. فتونى جد مادرى شيخ باقر، پدر صاحب «جواهر»، است. از آثار وى: شرح «الكفايه» سبزوارى؛ «شرح الصحيفه»؛ «شريعه الشيعه و دلائل الشريعه»؛ «الفوائد الغرويه و الدرر النجفيه»، در اصول دين و اصول فقه؛ «مرآه الانوار و مشكاه الاسرار فى تفسير القرآن» يا «مشكاه الانوار فى تفسير القرآن»؛ «الرساله الرضاعيه»؛ «الانساب»؛ رساله در «حقيقه مذهب الاماميه»؛ «نصايح الملوك و آداب السلوك»، در شرح «عهدنامه مالك اشتر»؛ «ضياء العالمين»، در امامت؛ «تنزيه القميين»؛ «معراج الكمال»؛ «الكشكول»؛ «ديوان» شعر، در مراثى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (487 ،48 / 2)، اعيان الشيعه (343 -342 / 7)، تلامذه العلامه المجلسى (13 -12)، خاتمه مستدرك الوسائل (56 -54 / 2)، الذريعه (171 / 24 ،233 -232 ،53 / 21 ،265 -264 / 20 ،70 / 18 ،354 -353 / 16 ،124 / 15 ،187 ،36 -35 / 14 ،346 / 13 ،189 -188 / 11 ،50 -49 / 7 ،457 / 4 ،372 -371 / 2 ،249 ،227 -226 ،208،199 ،182 / 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 175 -174 / 12)، معجم المؤلفين (205 -204 / 7)، هديه العارفين (766 / 1).

فخر داعي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(سيد) محمدتقى گيلانى ملقب

به فخرالمحققين و داعى الاسلام نويسنده و محقق ايرانى (ف. تهران آذرماه 1343 ه.ش/ شعبان 1384 ه.ق). وى پس از تحصيل نزد شيخ محمد طالقانى، ميرزا حسن كرمانشاهى، ميرزا مسيح سمنانى، فاضل تفرشى عازم عراق عرب شد و از محضر آخوند ملاكاظم خراسانى و شيخ عبداللَّه مازندرانى استفاده كرد و به درجه ى اجتهاد رسيد. در اوايل نهضت مشروطه با آزادى خواهان عراق همكارى كرد. سپس از طرف آخوند ملا كاظم مأمور اداره ى انجمن دعوةالاسلام بمبئى گرديد. وى علاوه بر وظايف دينى كه به عهده داشت به تحقيق و تتبع مشغول بود و زبانهاى انگليسى و اردو را تحصيل كرد و مدت چهار سال در «كالج ايندور» به تدريس ادبيات فارسى و عربى پرداخت. وى پس مراجعت به ايران در وزارت فرهنگ به خدمت مشغول شد و كتب ذيل را ترجمه و منتشر كرد: تمدن اسلام و عرب تأليف گوستاولوبون، تاريخ ايران تأليف سرپرسى سايكس (دو جلد)، تاريخ عرب و اسلام تأليف اميرعلى، شعرالعجم يا تاريخ منظوم ايران تأليف شبلى نعمانى (پنج جلد)، تفسير قرآن تأليف سيد احمدخان (كه سه جلد آن منتشر شده)، تاريخ علم كلام تأليف شبلى نعمانى، مجموعه ى مقالات شبلى نعمانى، تاريخ هند تأليف اميرعلى. وى در هشتاد و پنج سالگى درگذشت.

(وف 1343 ش)، عالم و مترجم. ملقب به فخرالمحققين و معروف به داعى الاسلام. وى از شاگردان آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و شيخ عبدالله مازندرانى است كه به مقام اجتهاد رسيد. در نهضت مشروطه به پيروى از استادانش به حزب آزاديخواهان ايران مقيم عراق پيوست. وى به دستور آخوند ملا محمد كاظم خراسانى به بمبئى رفت و اداره ى امور انجمن دعوه الاسلام

آن شهر را بر عهده گرفت و معروف به داعى الاسلام شد. او به زبان اردو و انلگيسى مسلط بود. آن گونه كه توانست كتابهايى را به زبان فارسى برگرداند. فخر داعى در كالج ايندور به تدريس ادبيات فارسى و عربى پرداخت. در تهران درگذشت و در قم در كنار آرامگاه ميرزايوسف مستوفى و مقابل صحن طلا دفن شد. از آثار وى: «تمدن اسلام وعرب» گوستاولوبون، ترجمه؛ «تاريخ عرب و اسلام» اميرعلى، ترجمه؛ «تاريخ هندوستان»، ترجمه؛ «تاريخ علم كلام» شبلى نعمان، ترجمه؛ «تفسير القرآن و هو الهدى و الفرقان» يا «تفسير قرآن سيد احمدخان»، ترجمه؛ «سوانح مولوى» شبلى نعمان، ترجمه؛ «شعر العجم» يا «تاريخ ادبيات منظوم ايران» شبلى نعمان، ترجمه؛ «تاريخ ايران» سرپرستى سايكس، ترجمه.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2608 ،2032 / 2 ،933 -932 ،768 ،727 -726 ،724 ،673 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (233 -231 / 2)، نامها و نامدارهاى گيلان (371).

فخر رازي، فخرالدين ابوعبدالله، ابوالمعالي، ابوالفضل محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 606 -544 ق)، مفسر، واعظ، مصنف، حكيم، اصولى و عالم اشعرى شافعى. مشهور به امام رازى و فخر رازى و امام فخرالدين، معروف به امام المشككين و موصوف به شيخ الاسلام و ابن خطيب و ابن خطيب رى. اصل وى از طبرستان بود و در رى به دنيا آمد. وى شاگرد پدرش، ضياءالدين عمر، در كلام بود و سلسله ى استادانش را،از طريق پدر، به اشعرى مى رساند. در مرند در مدرسه اى كه قاضى مرند، پدر، پدر محيى الدين بنا كرده بود، فقه و حكمت آموخت. وى در علوم عقلى و نقلى، تاريخ، كلام، فقه، اصول، تفسير، حكمت، علوم ادبى و فنون رياضى يگانه ى عصر خود بود

دانشمندان بسيارى از شهرهاى دور حاضر حوزه ى درس او مى شدند، و حتى در موقع سوارى نيز دهها تن از فقهاى شاگردانش به جهت استفاده علمى در ركابش مى رفتند. فخر رازى به دليل ژرف بينى در اقوال حكماى يونان و تعمق در جرح و تعديل آنها شك و شبهه در مطالب عقلى و دينى وارد مى كرد و به گفته ى ابن حجر گاه شبهات سختى وارد مى آورد كه خود از حل آن در مى ماند. وى به خوارزم رفت و به جهت مذاكرات دينى كه با علماى آنجا نمود محكوم به اخراج از آن سرزمين شد،پس به ماورالنهر رفت و باز به همان دليل تبعيد شد. وى به رى موطن خود بازگشت و از آن جا به خراسان رفت و مورد عنايت سلطان محمدخوارزمشاه قرار گرفت. سرانجام در هرات ساكن شد و شيخ الاسلام آنجا گشت و به دو زبان عربى و فارسى وعظ گفت. او در هرات درگذشت و در دامنه ى كوه مزداخان نزديك هرات دفن شد. از آثار وى: «تفسير الكبير» يا «مفاتيح الغيب»، تفسير قرآن در هشت مجلد؛«تفسير الفاتحه»؛ «اسرار التنزيل و انوار التأويل»؛ «اساس التقديس» يا «تأسيس التقديس»، در علم كلام؛ «تهذيب الدلائل و عيون المسائل»؛ «لباب الاشارات»؛ «لوامع البينات فى شرح اسماء الله و الصفات»؛ «محصل افكار المتقدمين و المتأخرين من العلماء و الحكماء و المتكلمين»؛ «المحصول»؛ شرح «قانون» ابن سينا، در طب؛ شرح «نهج البلاغه»؛ «نهايه الايجاز فى درايه الاعجاز»، در علم بيان؛ «كتاب الهندسه»؛ دائره المعارف «جامع العلوم» يا «حدائق الانوار فى حقائق الاسرار» يا «ستينى»، به فارسى در پيرامون شصت علم كه در 574 ق به نام علاءالدين تكش خوارزمشاه تأليف كرده است؛ رساله در «اصول عقايد»،

به فارسى، در هشت باب در توحيد و نبوت و معاد و امامت و اصول فقه؛ «رساله ى روحيه»، به فارسى، در جواب تعزيت نامه اى كه پادشاه وقت در مرگ پسر فخررازى نوشته بود؛ رساله «الاختيارات العلائيه» يا «الاحكام العلائيه فى الاعلام السماويه»، به فارسى، در اختيارات نجومى، كه به نام سلطان علاءالدين محمد خوارزمشاه در دو مقاله نوشته است؛ «شعر»، به عربى و فارسى.[1]

رازى، ابوعبداللَّه محمد بن عمر بن حسين بن حسن بن على طبرستانى رازى مشهور به امام فخر فقيه شافعى و دانشمند علوم معقول و منقول معروف به ابن الخطيب و فخر رازى (و. رى 543 يا 544- ف. هرات 606 ه.ق). وى در عصر خوارزمشاهيان مى زيست و جاه و منزلت و نفوذ كلام او در نزد سلطان محمد خوارزمشاه بسيار بود. و بين او و بهاءالدين پدر جلال الدين مولوى اختلاف ايجاد شد. وى در علم كلام و معقولات سرآمد عصر بود، و در فنون مختلف تأليفات مهم دارد. فخر رازى در غالب اصول مسلم فلسفى شك كرده و بر فلاسفه ى مقدم ايراداتى وارد آورده و حكيمانى نظير نصيرالدين طوسى و قطب الدين رازى و ميرداماد و صدرالدين شيرازى مدتها سرگرم جواب دادن به شبهات او بوده اند. به سبب همين قدرت در تشكيك است كه وى را «امام المشككين» لقب داده اند. از آثار اوست: نهايةالعقول، كتاب الاربعين، المطالب العالية، محصل افكارالمتقدمين والمتأخرين (ه.م)، البيان والبرهان فى الرد على اهل الزيغ والطغيان، المباحث العمادية فى المطالب المعادية، تهذيب الدلائل و عيون المسائل، ارشاد النظار الى لطائف الاسرار، تحصيل الحق، الزبدة، المعالم، مفاتيح الغيب (ه.م)، نهايةالاعجاز (ه.م)، المسائل الخمسون (ه.م)، شرح كليات قانون ابن سينا، ستينى (ه.م)،

الملخص (ه.م)، شرح الاشارات (در اين كتاب ايراداتى بر ابن سينا وارد كرده كه بعداً نصيرالدين طوسى آنها را جواب داده)، شرح عيون الحكمة، مباحث المشرقيه (ه.م).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (203 / 7)، تاريخ ادبيات در ايران (1017 -1016 / 2)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (413 -382)، دايره المعارف فارسى (1848 -1847 / 2)، روضات الجنات (44 -36 / 8)، ريحانه (301 -297 / 4)، رى باستان (377 -374 / 2)، سير النبلاء (501 -500 / 21)، شخصيت هاى نامى (364 -363)، شذرات الذهب (22 -21 / 5)، فرهنگ ادبيات فارسى (368 -367)، الكامل (302 / 9)، كشف الظنون (2002 ،1988 ،1986 ،1973 ،1905 ،1864 ،1840 ،1819 ،1774 ،1756 ،1727 ،1726 ،1714 ،1697 ،1616 ،1615 ،1614 ،1578 -1577 ،1561 ،1467 ،1445 ،1312 ،1186 ،1141 ،1113 ،1035 ،993 ،989 ،954 ،760 ،739 ،730 ،725 ،633 ،605 ،565 ،515 ،454 ،449 ،359 ،354 ،333 ،262 ،224 ،204 ،120 ،94 ،83 ،67 ،61)، الكنى و الالقاب (16 -13 / 3)، لسان الميزان (435 -430 / 5)، لغت نامه (ذيل/ فخر رازى)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 606)، معجم المؤلفين (80 -79 / 11)، منتخب التواريخ (409)، مؤلفين كتب چاپى (644 -642 / 5)، النجوم الزاهره (176 -175 / 6)، الوافى بالوفيات (252 -248/ 4)، وفيات الاعيان (252 -248 / 4)، وقايع السنين و الاعوام (335)، يادداشتهاى قزوينى (95 / 6).

فخر فارسي، فخرالدين ابوعبدالله محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 622 -528 ق)، محدث، زاهد، صفوى و متفلسف شافعى. اصلش شيرازى و ساكن مصر بود. احاديث بسيارى از سلفى شنيد و آنها را به رشته تحرير درآورد و در دمشق نيز ابن عساكر حديث شنيد. برزالى و منذرى

و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.ذهبى نيز از طريق ابوالمعالى ابرقوهى و ابوالحسن ابن قيم نيز از وى حديث روايت كرده است. در خانقاه ذوالنون مصرى زوايه داشت و پس از مرگ در همان جان دفن شد. او در نظم و نثر توانا بود و صاحب تصنيفاتى در زمينه ى تصوف و كلام است، كه برخى از آنها به سبك فلاسفه صوفيه است. از آثار وى: كتاب «مطيه النقل و عطيه العقل»، در اصول و كلام؛ «الاسرار و سر الاذكار/ الاسكار»، كه در آن بين حقيقت و شريعت جمع كرده است؛ « برق النقا و شمس اللقا»؛ «جمحه النهى عن لمحه المها»؛ «الفرق بين الصوفى و الفقير»؛ «تذكره مناهج السالكين»؛ «بلغه الفاصل و عروه الواصل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (187 / 6)، ايضاح المكنون (502 -501 ،188 / 2 ،365 ،176 ،76 / 1)، سير النبلاء (181 -179 / 22)، شذرات الذهب (101 / 5)، العبر (188 / 3)، لسان الميزان (631 -629 / 5)، معجم المؤلفين (192 -191 / 8)، النجوم الزاهره (234 / 6)، الوافى بالوفيات (9 / 2)، هديه العارفين (112 -111 / 2).

فخرالاسلام ارومي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1330 ق)، عالم، متكلم و نويسنده. اصل وى از اروميه آذربايجان بود. پدرش و خود وى مسيحى بودند، و از كشيشان دانشمند به شمار مى رفتند. او پس از مطالعات به دين اسلام گرويد، و در تهران ساكن شد. وى از جانب ناصرالدين شاه قاجار ملقب به فخرالاسلام و مسمى به محمدصادق گرديد. وى صاحب تأليفاتى دقيق و محققانه در حقانيت اسلام و قرآن و رد نصارى است. از جمله آثار وى: «انيس الاعلام

فى نصره الاسلام و الرد على النصارى»، به فارسى، در دو مجلد؛ «برهان المسلمين»، در رد نصارى، به فارسى، مشتمل بر سوال و جواب با مسيحيان در تهران است؛ «بيان الحق و الصدق المطلق»، به فارسى، در ده مجلد، كه چهار مجلد آن در اثبات قرآن مجيد و نبوت پيامبر (ص) مى باشد؛ «تعجيز المسيحيين فى تاييد برهان المسلمين»؛ «خلاصه الكلام فى افتخار الاسلام»؛ «وجوب الحجاب و حرمه الشراب»؛ «السياسه الاسلاميه»، در اخلاق و مصائب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (32 / 25 ،271 / 12 ،232 / 7 ،210 / 4 ،180 ،102 -101 / 3 ،453 -452 / 2)،ريحانه (302 -301 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 851 -850 / 14).

فخرالدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، متلكم و عالم امامى. از علماى بزرگ زمان خود بود كه كتاب «سليمانيه» را در كلام و اصول دين در 970 ق در مراغه براى سلطان سليمان ميرزا،شاهزاده صفوى، نگاشت. از ديگر آثار وى «الشوارق اللامعه» يا «المشارق اللامعه» و «السبحات الساطعه» است در دو بخش: بخش اول آن در كلام پنج شارقه به ترتيب اصول دين و بخش دوم آن در اخلاق در سه سبحه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (814)، الذريعه (36 / 21 ،240 -238 / 14 ،228 / 12)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 178 / 10).

فخرالمحققين، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. موجب نازش محققان) محمد بن حسن (علامه ى حلى) ابن يوسف مطهر حلى، مكنى به ابوطالب و ملقب به «فخرالدين» فقيه و متكلم شيعه (ف. 771 ه.ق) كه بعدها لقب «فخرالمحققين» به وى داده شده. پدرش علامه ى حلى در ديباجه ى برخى از تأليفات خود وى را ستوده است. اين پدر و پسر هر دو در دربار خدابنده محترم مى زيسته اند. فخرالمحققين متون بسيارى از تأليفات پدر را شرح و حاشيه كرده است، و تحصيل النجاة والكافية در كلام از خود وى مى باشد. وى در سن 89 سالگى درگذشته است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

فخرايي، سيد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1326، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: نوزادان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه شيراز در سال 1353، رزيدنت در كلينيك هاى مايو و اسكات اندوايت آمريكا از سال 1356 تا سال 1357، تخصصى نوزادان از بيمارستان سنت لوئيس دانشگاه واشنگتن آمريكا از سال 1357 تا سال 1359.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى از سال 1369، تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

هيپوگلسمى ديررس نوزادان و كمبود موقت PTH، اندازه گيرى بيلروبين آزاد خون در نوزادان مبتلا به زردى، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 40 پايان نامه دكتراى عمومى و تخصصى كودكان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى تنفسى نوزادان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 30، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

كودكان و نوزادان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فخرطباطبائي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى مغز و اعصاب، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فخري هروي، محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، مترجم و شاعر، متخلص به فخرى. در هرات به دنيا آمد و در اوايل عهد شاه طهماسب (984 -930 ق) ب قصد زيارت خانه خدا به سند رفت و در سلك ملازمان ميرزا شاه حسين ارغون (962 -928 ق) درآمد و تذكره ى «روضه السلاطين» و كتاب «صنايع الحسن» را، در صنايع و بدايع شعرى، به نام وى تأليف كرد و پس از درگذشت او به دربار جلال الدين محمد اكبرشاه رفت و تذكره ى «جواهر العجايب»را كه قبلا به نام حاجيه ماه بيگم، همسر ميرزا شاه حسين، تأليف كرده بود با اندك تغييرى به ما هم اتكه، دايه جلال الدين اكبرشاه تقديم كرد. از ديگر آثار وى: دو «ديوان» غزليات به نامهاى: «بوستان خيال» و «تحفه الحبيب»؛ «لطايف نامه»، ترجمه فارسى «مجالس النفائس»؛ «جواهر العجايب»، در شرح حال بيست و پنج تن از زنان سخنگو؛ «هفت كشور»، در تاريخ و اخلاق و افسانه؛ «روضه السلاطين»، در ذكر هشتاد نفر از سلاطين و امرا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (130 -129 / 4)، تاريخ تذكره فاسى (120 -118 / 2 ،649 -644 ،429 -417 / 1)، دايره المعارف فارسى (1848 / 2)، الذريعه (814 / 9)، روضه السلاطين (مقدمه/ ى- يح)، فرهنگ سخنوران (693)، فهرست نسخه هاى خطى فارسى (2461 -2460/ 3)، كاروان هند (998 -996 / 2)، لغت نامه (ذيل/ فخرى)، مجالس النفايس (مقدمه/ كح- ل)، مؤلفين كتب چاپى (796 -795 / 4).

فدايي آستاني، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1262 ق)، عالم، فقيه، محقق و شاعر، متخلص به فدائى. اصل وى از آستان از روستاهاى كزاز است. در زادگاهش، آستان، علوم مقدماتى را فراگرفت. در 1217 ق براى تكميل معلومات

ابتدا به بروجرد و سپس به اصفهان و همدان رفت، پس از فراگيرى علوم و مهارت در فقه و اصول به زادگاهش بازگشت و به وظايف دينى و خدمات اجتماعى مشغول گريدد. از آثار وى: «الاشعه البدريه»، در شرح «الجعفريه» محقق كركى؛ «اللآلى»، در اصول و اعتقادات؛ «الفيوضات القدسيه فى شرح الرساله المجلسيه»؛ منظومه «العقيده الوحيده»، ارجوزه اى در كلام؛ «كفايه الطالب»، در شرح «مختصر الاصول» ابن حاجب؛ «معيار التمييز فى شرح الوجيز» يا شرح «وجيزه» مجلسى دوم؛ «ديوان» شعر؛ «كشف الاسرار فى رموز الاشعار»، كه شرحى است بر ديوان شعرش.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (278 / 21 ،92 ،16 / 18 ،411 -410 / 16 ،307 -306 / 15 -109 / 2)، مكارم الآثار (1672 -1671 / 5).

فدايي يزدي، يحيي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1282 ق)، اديب و شاعر، متخلص به فدايى. وى پس از تحصيل علوم دينى به اقتفاى پدر قدم در ميدان شاعرى گذاشت. وى به مرض وبا وفات يافت. اثرش «ديوان» شعر مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1305 -1304 / 2)، الذريعه (816 / 9)، ريحانه (304 -303 / 6)، فرهنگ سخنوران (694).

فدشكوئي فسائي، كمال

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا كمال الدين محمد بن معين الدين محمد فدشكوئى فسائى معروف به (ميرزا كمالا) از فقهاء و فضلاء قرن يازدهم هجرى داماد علامه ملا محمدتقى مجلسى اول بوده و در حدود 1110 قمرى وفات نموده است از تأليفات اوست (القيودا الوافيه) فى شرح الشافيه در صرف و نيز شرحى منظوم بر قصيده تائيه دعبل خزاعى كه در سال 1103 سروده است و در سال 1307 شمسى در تهران چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فدشكوئي فسائي، محمد مسيح

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

5- در كتاب دانشمندان و سخن سرايان فارس ج 1 ص 3- گويد مولانا محمد مسيح مشهور به آخوند مسيحا فرزند مولا اسماعيل فدشكوفى فسائى. از فقهاء و شعراء قرن دوازدهم هجريست.

و از شاگردان (علامه) آقا حسين خونسارى بوده كه به درجه اجتهاد رسيده و چندين سال منصب شيخ الاسلامى ايالت فارس را داشت (متوفى 1127).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فراء همداني، ابوعمران موسي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه و محدث. وى از محمد بن اسماعيل صائغ و بشير بن موسى و يحيى بن عبدالله كرابيسى و ابن ضريس و عبدالله بن احمد و محمد بن صالح اشج و همطبقه آنان حديث شنيد. در بغداد حديث گفت. صالح بن احمد و عبدالله بن ابى زرعه قزوينى و ابوبكر بن مقرى اصفهانى و ابوالقاسم بن ثلاج (387 -307 ق) و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (59 / 13)، سير النبلاء (306 -305 / 15).

فراء، ابومحمد حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بخش 1) بغوى (منسوب به بغ يا بغشور)، ابومحمد حسين بن مسعود، فقيه و عالم مذهب شافعيه و مفسر و محدث. (و. 436 ه.ق/ 1044 م.- ف. 510 ه.ق/ 1117 م). وى در علوم تبحر داشت و فقه را از قاضى حسين بن محمد كه يكى از شاگردان قفال مروزى بود آموخت. در تفصيل كلام اللَّه تصنيفى كرده و پاره اى از مشكلات را از قول پيامبر اكرم توضيح داده است. وى از راويان حديث مى باشد و كتب بسيار به او منسوب است. وجه تسميه ى فراء به مناسبت فروش فراء (بخش 1) است. از آثار او دو كتاب مصابيح السنة در حديث و معالم التنزيل در تفسير معروف است. فراء در مرو درگذشت و در كنار استادش قاضى حسين به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

فراشبندي، عليمراد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1300 ش)، مورخ، نويسنده و روزنامه نگار. در برازجان به دنيا آمد. دوره ى ابتدايى و متوسطه را در دبيرستان فرخى برازجان به پايان رساند. در 1318 ش در اداره ى فرهنگ بنادر جنوب وارد خدمت شد و در برازجان به تدريس مشغول گشت. در 1324 ش به اداره ى فرهنگ شيراز منتقل شد. در 1331 ش امتياز روزنامه ى «خانه ى ملت» را گرفت. از آثار وى: «تاريخ و جغرافيايى برازجان»؛ «دكتر مصدق يا جرج واشنگتن ايران»؛ «نظرى به گذشته ى ايران»؛ «ايران و ايرانيان»؛ «آمريكاييها را بشناسيد»؛ «زندانهاى من»؛ «تاريخ مختصر سلسله ى قاجاريه»؛ «انگليسيها را بهتر بشناسيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (709 -707 / 3)، مؤلفين كتب چاپى (601 -600 / 4).

فرامرزي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1268 ش)، مورخ، مترجم، نويسنده و روزنامه نگار. وى در روستاى كچويه فرامرزان از توابع لارستان فارس به دنيا آمد. در ده سالگى همراه پدر به بحرين عزيمت نمود و در آنجا مقدمات فقه شافعى و نحو را در خدمت پدر آموخت. بعد از مراجعت به ايران به دليل پيوستگى پدرش با مشروطه خواهان مجددا مجبور به ترك وطن و عزيمت به بحرين شد. فرامرزى در بحرين مدتى به تجارت مشغول گشت و در 1301 ش به همراه برادرش به تهران سفر كرد. در 1324 ش مديريت كل وزارت دارايى را به عهده گرفت. او چند دوره نيز به وكالت مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد. وى در 1306 ش به همراه برادرش مجله ى «تقدم» و بعد از شهريور 1320 ش روزنامه ى «خاور» را تأسيس و منتشر كرد. از آثار او: «چرا فرانسه شكست خورد»،ترجمه؛ «نتايج سياسى جنگ بين الملى اول»، ترجمه؛ «انگليسى ها در

انگلستان»، ترجمه؛ «تاريخ تشكيلات سياسى و قانونى و قضايى و اقتصادى»، ترجمه؛ «تاريخ بصره»؛ «تاريخ كويت».[1]

فرزند شيخ عبدالواحد لارى در 1265 در قريه گجويه از بلوك فرامرزيان لارستان به دنيا آمد. مقدمات زبان فارسى و عربى را نزد پدر خود فراگرفت. در سن جوانى به مشروطه خواهان پيوست و با نيروهاى استبدادى مبارزه نمود. حاصل اين مبارزات يك سال زندان بود. فرامرزى پس از استخلاص از زندان به اتفاق برادرش عبدالرحمن به بحرين رفت و كار معلمى را پيشه ى خود ساخت و چون هر دو برادر روح سركشى داشتند و در آنجا به مبارزاتى دست زدند كه ناچار به ايران آمدند.

احمد فرامرزى مدتى در وزارت امور خارجه مترجم زبان عربى بود. چندى در وزارت راه و چند سالى هم در دادگسترى شاغل مقاماتى شد. مدتى هم مديركل وزارت دارائى بود.

در 1308 ش در تهران مجله ى علمى و ادبى و تحقيقى تقدم را انتشار داد و دانشمندانى چون تقى زاده و جمال زاده عضو هيئت تحريريه آن مجله بودند. پس از 1320 نامه ى هفتگى سياسى و اجتماعى خاور را منتشر نمود و مدتى هم روزنامه ى آينده ى ايران را مى نوشت. در دوره ى پانزدهم از بوشهر به وكالت مجلس انتخاب شد و در ادوار هفدهم و هيجدهم نيز وكيل مردم بوشهر در مجلس بود. مرحوم فرامرزى اديب و دانشمند و محقق بود. تحقيقات دامنه دارى درباره ى تاريخ و جغرافياى خليج فارس نموده كه قسمتى از آن به چاپ رسيده است. به زبان و ادبيات عرب تسلط وافى داشت. در اسفندماه 1340 در 73 سالگى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (134 -132 / 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (74

-70 / 4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (57 -56 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (431 -430 / 1).

فرامرزي، عبدالرحمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1275 ش)، شاعر، اديب، نويسنده، مترجم، روزنامه نويس. وى در قريه كچويه فرامرزان لار به دنيا آمد. پس از تحصيل علوم مقدماتى در زادگاهش به اتفاق خانواده به بحرين رهسپار گرديد و براى تكميل تحصيلات به چند كشور عربى مسافرت كرد و پس از چندى به بحرين بازگشت و به تدريس در مدرسه ى ايرانيان پرداخت. سپس به ايران بازگشت و در تهران به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و به تدريس در دبيرستانهاى تهران پرداخت. اما چندى طول نكشيد كه از اين كار دست كشيد و به روزنامه نگارى روى آورد و بيست سال سردبيرى روزنامه «كيهان» را عهده دار بود. وى چندين دوره از طرف مردم لار به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. از آثار اوست: «راه زندگى»؛ «داستان دوستان»؛ «مجموعه داستان»؛ «مجموعه ى مقالات فرامرزى»؛ «دستور زندگانى»، ترجمه؛ «سرگذشت يك بدبخت»، ترجمه.[1]

نويسنده ى برجسته و روزنامه نگار و سياستمدار معاصر، متولد 1280 ش و فرزند عبدالواحد است. وى تحصيلات خود را در لار و بحرين به اتمام رسانيد و در ادبيات فارسى و فقه و اصول و منطق و حكمت صاحب نظر شد. از 20 سالگى به خدمات فرهنگى اشتغال ورزيد و در مدارس مختلف فارس و تهران به تدريس ادبيات فارسى و عربى مشغول شد. در زمانى كه مختار رئيس شهربانى بود، اداره اى به نام اداره ى راهنماى نامه نگارى در شهربانى تاسيس كرد، دشتى رياست آن اداره را عهده دار بود و فرامرزى به رياست آن اداره منصوب شد و تا شهريور 1320 در انجا خدمت مى كرد. آن اداره در حقيقت كار

سانسور مطبوعات را انجام مى داد.

بعد از شهريور 1320 فرامرزى به كار مطبوعاتى پرداخت و روزنامه ى آينده ى ايران را انتشار داد. بعد از چندى، امتياز روزنامه ى كيهان را گرفت و با سردبيرى دكتر مصباح زاده آن را انتشار داد. در آذرماه 1321 كه قوام السلطنه امتياز تمام روزنامه ها را باطل كرد، روزنامه ى كيهان هم منحل گرديد. بعد از مدتى مجددا كيهان به صاحب امتيازى دكتر مصباح زاده و مديريت عبدالرحمن فرامرزى انتشار يافت. اين روزنامه در اثر تلاش و قلم فرامرزى و چند تن ديگر از دوستان به زودى در محافل مختلف ايران معروف شد و در رديف بزرگترين روزنامه هاى روز شد. سرمقالاتى كه فرامرزى در آنجا مى نوشت طرفداران زيادى پيدا كرد و مخصوصا انتقادات و حملات فرامرزى به دولتها موجبات گرايش مردم به سوى اين روزنامه را فراهم نمود. فرامرزى در حزب دموكرات ايران قوام السلطنه وارد شد و روزنامه ى بهرام را كه طرفدار قوام السلطنه بود، اداره مى كرد.

در انتخابات دوره ى پانزدهم، فرامرزى از طرف حزب دموكرات ايران كانديداى نمايندگى مجلس شد و از لار به پارلمان رفت. فرامرزى در مجلس پانزدهم با ايراد چند سخنرانى جاى خود را باز كرد و در زمره ى وكلاى متنفذ قرار گرفت. در دوره ى شانزدهم نيز كرسى نمايندگى را حفظ نمود. در دوره ى هفدهم از ايوانكى و ورامين نماينده شد و در دوره ى هيجدهم هم وكيل ورامين بود. در انتخابات زمستانى دوره ى بيستم كه منجر به انحلال مجلسين شد، فرامرزى به عنوان نماينده ى مردم بندر لنگه در مجلس عضويت داشت. از آن تاريخ به بعد، ديگر كارى به او ارجاع نشد تا اينكه در 1351 در 73 سالگى در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 8، ش 6، ص 342 -340)، سخنوران نامى معاصر (2603 -2600 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (816 -814 / 3).

فراهاني كمره اي، علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1100 ق)، متكلم و فقيه شيعى. معروف به آقاشيخ. شاگرد آقاحسين خوانسارى بود و از مجلسى حديث فراگرفت. وى در كاشان سكنى گزيد و در همان جا از دنيا رفت. از آثارش: رساله اى در «اثبات الحدوث الزمانى للعالم»، كه در آن هشتصد حديث از اخبار معصومين (ع) دال بر حدوث آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (89 /1)، رياض العلماء (175 -174 /4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 549 /12)، معجم المؤلفين (165 /7).

فربود، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فرجي سلطان آبادي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اينجانب علي اكبر فرجي سلطان آباد هشترودي درسال 1326هجري شمسي درقريه گنجينه كتاب ازتوابه هشترود آذربايجان شرقي دريك خانواده اهل علم به دنيا آمدم. تمام تحصيلات علوم ديني من تا لمعتين نزد مرحوم پدرم بود (كه ازعلما و وعاظآن منطقه به شمار مي رفت) ودرسال 1349به قم منتقل شده وپس ازآشنائي با وضع دروس حوزه همزمان با تحصل مكاسب وكفايه دردارالتبليغ اسلامي نيز مشغول تحصيل شدم كه درسال 1354سطح راتمام كرده واز دارالتبليغات اسلامي فارغ التحصيل شدم. مدت 2سال در دارالزهراء مشغول تدريس دررشته هاي تفسير قرآن، تاريخ اسلام وادبيات فارسي بودم. بعدا چون به تحقيق علاقه مند بودم باچند نفر ازرفقا لجنه تحقيقي تشكيل داديم وكتاب نفيس وبسيار ارزشمند مرحوم سيد هاشم بحراني بنام (غايه المرام وحجه الخصام) را زير نظر مرحوم آيه الله آقاي سيد رضا صدر شروع به تحقيق وپاورقي نموديم ونزديك به 4 سال اين كار بطول انجاميد كه الحمد لله الآن 3جلد چاپ شده وبقيه زير چاپ است (چاپ اول 1425ق 1383ش نشر دانش حوزه) مقاله اي ازاينجانب درباره اصلاحات ارضي كه پاسخي به يك نويسنده بود درروزنامه اطلاعات شنيه 30 فروردين 1359به چاپ رسيده ضمنا چون اينجانب طبع شعر هم دارم اشعار زيادي به آذري وفارسي سروده ام كه يكي ازاشعارم بعنوان (البلاءللولاء) درآخرين شماره مجله مكتب اسلام چاپ شده است البته چون اينجانب واعظ ومنبري هستم فعلا اغلب فعاليتم دراين زمينه است

اللهم وفقنا لما تحب و ترضى

علي اكبر فرجي هشترودي

22/2/86

فرخ خراساني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر.

تولد: 1267(23 جمادى الثانى 1314 ق.)، مشهد.

درگذشت: 2 ارديبهشت 1360، مشهد.

سيد محمود فرخ خراسانى متخلص به «فرخ» فرزند سيد احمد جواهرى متخلص به «دانا»، مقدمات فارسى و عربى را در مدارس قديمه (مكتبى در مجاورت منزلشان) آموخت، الفباى قرآن را فراگرفت و كتاب هاى موش و گربه و حسنين و عاق والدين و حسين كرد و نصاب الصبيان و گلستان سعدى را خواند، امثله و صرف مير را در يكى از حجره هاى صحن نو از آخوند مكتبدارى به نام اديب السلطنه آموخت. فنون ادب را (انموذج و هداية و مغنى و مطول) از محضر شيخ محمدحسين سبزوارى و پدر خود (كتاب گوهر مراد را پيش پدرش خواند) فراگرفت، در هشت سالگى به نظم شعر پرداخت، بيشتر اشعار وى به سبك خراسانى است.

سال ها تصدى امور آستان قدس رضوى را بر عهده داشت و چندى نيز كفيل استاندارى خراسان بود. وى در همان حال عضويت هيئت مديره كارخانه ى نخ ريسى و برق خسروى را نيز داشت. ضمنا دوره هاى دوازدهم و سيزدهم مجلس شوراى ملى نماينده ى قوچان بود. در سال هاى آخر عمر در مشهد انزوا گزيد و به تأسيس انجمن ادبى فرخ اقدام كرد. در سال 1353 دانشگاه مشهد به محمود فرخ مقام استادى افتخارى دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى آن دانشگاه را اعطاء كرد.

فهرست آثار

وى به شرح زير است: تصحيح و چاپ تاريخ مجمل فصيحى خوافى (سه جلد، 1339)؛ مناظرات و اخوانيات، سفينه ى فرخ (دو جلد، 1332)؛ ديوان اشعار (شامل چهار هزار بيت كه به چاپ نرسيده است)؛ روضه ى خلد (1345)؛ مثنوى فروزنده و منتخب آثار و شرح احوال استاد منشى باشى نصرت (1331)؛ خلاصه ى احوال و منتخب آثار اوحدى اصفهانى معروف به مراغه اى و مثنوى منطق العشاق يا ده نامه ى احدى (1335). از فرخ چند مقاله تحقيقى و ادبى در مجله هاى «آينده» «يغما» «فرهنگ خراسان» و «يادگار» طبع شده است.

اديب و شاعر تواناى معاصر، فرزند ميرزا احمدخان جواهرى خراسانى، در 1274 ش در مشهد تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى وارد حوزه ى علميه ى مشهد شد و نزد علماى مشهور آن زمان از جمله اديب نيشابورى، ادبيات فارسى و عربى را به حد كمال رسانيد و به خدمت آستان قدس رضوى درآمد. وى از جوانى در تشكيل انجمنهاى ادبى در مشهد و همكارى با مطبوعات پيشقدم بود و اشعار او در بيشتر جرايد انتشار مى يافت. فرخ در ادوار دوازدهم و سيزدهم مجلس شوراى ملى كه انتخابات هر دو دوره در اوج ديكتاتورى انجام گرفته بود، وكيل شد ولى از آن پس همچنان در آستانه مشغول كار بود. مدتى نيز كفيل آستان قدس رضوى بود و بيشتر وقت او صرف كارهاى ادبى مى شد. وى را بايد يكى از شعراى بزرگ معاصر دانست، مخصوصا در قصيده در زمره ى چند استاد معاصر مى باشد. در سن 84 سالگى در مشهد وفات يافت. تاليفات زيادى از او باقى مانده است.

(1360 -1275 ش)، مصحح و شاعر، متخلص به فرخ. در شهر مشهد به دنيا آمد.

پدرش از اديبان خراسان بود. علوم مقدماتى را در مدارس قديمه ى آن شهر و فنون ادب را در محضر شيخ محمد حسين سبزوارى و پدر خود آموخت و در هشت سالگى به نظم شعر پردات. وى داراى مشاغل مختلفى، از جمله: رياست دفتر آستان قدس رضوى، نمايندگى مردم قوچان در دوره هاى دوازدهم و سيزدهم مجلس شوراى ملى بود. فرخ در 1323 ش به ازبكستان سفر كرد. از آثارش: «سفينه ى فرخ»؛ تصحيح «مجمل فيحصى»؛ تصحيح كتاب «روضه ى خلد»، مجد خوافى؛ «خلاصه ى احوال و منتخب آثار اوحدى اصفهانى».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 7، ش 4، ص 330 -321)، ادبيات معاصر (79 -87)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (67 -64 / 5)، سخنوران نامى (299 -290 / 1)، سخنوران نامى معاصر (2623 -2618 / 4)، صدف (542 -533)، صد سال شعر خراسان (431 -418)، فرهنگ سخنوران (697)، مؤلفين كتب چاپى (72 -71 / 6).

فرخ، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي فرخ

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/7/3

زندگينامه علمي

بعد از گرفتن ديپلم طبيعي در سال 1356 شمسي به مدت شش ماه در شروع انقلاب اسلامي در رشته حسابداري صنعتي وارد انستيتو تبريز شدم و در واقعه 29 بهمن 1356 كه در چهلم شهداي قم اتفاق افتاد در ميان تظاهرات بودم بعد از جريان انقلاب يك سال قبل از طلبگي در دو اردويي كه در تهران و قم شركت نمودم با تاريخ عمومي و تاريخ صد ساله اخير و اساطير و .... آشنا شدم. بعد در سال 1360 وارد حوزه شدم . در سال 1365 در دايره درسي استاد

بزرگوار حسن زاده آملي در مسجد معصوميه وارد شدم و با ايشان تا سالهاي 1370 همراهي داشتم. و درسهايي را از قبيل اشارات و هيئت و مصباح همراه بودم بعداً از نوار درسي فصوص الحكم ايشان استفاده نمودم و همچنانكه به درسهاي حوزوي مشغول بودم علاقه شديد به درسهاي معارف از جمله تفسير و عرفان و ... داشتم به اين خاطر بعد از چند سالي درس فقه و اصول وارد حلقه درسي استاد عاليقدر جوادي آملي در درس تفسير شدم كه اكنون كه در تاريخ دفتر درسي دارم از سال 1376مستمراً با ايشان همراهي نموده ام و احساس مي كنم كه اگر چيزي از حوزه گرفته ام از پاي استاد حسن زاده آملي و جوادي آملي بوده است و تبليغ را هم البته از جمله وظايف و واجب عيني براي خود و هر طلبه اي مي دانم و در سالهاي 1374 كه ديوان طلوعي گيلاني را تنظيم و چاپ نمودم همراه عده اي از دوستان وارد تصحيح بعضي از كتب و مقالات دارالحديث شدم كه تا چند سال پيش ادامه داشت كه نهايتاً به تحقيق درباره زندگي خاندان ملا محمد جعفر شريعتمدار (استر آلادي) تهراني كشيد كه تحقيق وسيعي از زندگاني وي و خانواده اش كه داراي مجتهدين و فضلاي بزرگاني از 200 سال پيش تا روزگار ما بوده اند و اكنون هم خانواده اش در تهران معروفند تحقيق كاملي نمودم كه حاصل آن تحقيقات اكنون در دست چاپ است كه اين تحقيق به كمك و ياري خانواده اش صورت گرفت و علاوه بر اينها مي توانم تاكيد كنم كه در علومي همچون رياضي و

فيزيك، برق و الكترونيك و علوم طب قديم و ... آشنايي نسبي دارم يعني نسبتاً با علوم جديد آشنايي داريم چون يكي از چيزهايي كه در حوزه به آن برخورد مي شود اين است كه طلاب علوم ديني بخاطر اقتضاي طلبگي نسبت به علوم متداول روز بيگانه هستند و آشنايي چنداني ندارند.

فرخ، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1304 ق)، مورخ و نويسنده. ملقب به متين السلطنه و معتصم السلطنه. سيزده ساله بود كه لقب متين السلطنه و فرمان مستوفى گرى از مظفرالدين شاه گرفت. پس از پايان تحصيلات خود در مدرسه ى علوم سياسى، در وزارت خارجه مشغول خدمت شد. وى پس از آن عهده دار مشاغل مختلفى گرديد و به استاندارى و وزارت و سفارت رسيد و مدتى سناتور شد. از آثار وى: «تاريخ مختصر افغانستان»؛ «نظرى به مشرق»، تاريخ سياسى افغانستان؛ «يك سال در چين»؛ «خاطرات سياسى فرخ»؛ «شجره ى خبيثه».[1]

فرزند سيدمحمد سادات تهرانى است كه در 1333 ه.ق لقب معتصم السلطنه گرفت. تاريخ تولد فرخ را 1304 ه.ق نوشته اند. پس از انجام تحصيلات ابتدائى و متوسطه به مدرسه ى عالى علوم سياسى راه يافت و دوره ى مدرسه ى مزبور را قبل از مشروطيت پايان داد و به خدمت در وزارت امور خارجه درآمد. در اداره ى تذكره و دفتر وزارتى مشغول كار شد. سپس ماموريت قفقاز گرفت و چندى در باطوم و گنجه نايب قنسول بود. در 1331 ه.ق به عنوان كارگزار مامور خدمت در تربت حيدريه شد و در انتخابات دوره ى سوم قانونگزارى از طرف مردم تربت حيدريه به مجلس رفت. مجلس سوم به علت جنگ بين الملل اول و مهاجرت نمايندگان و تشكيل حكومت موقت در كرمانشاه بيش از يك سال به طول نيانجاميد.

فرخ مجددا

به وزارت خارجه رفت و سرحددار سيستان گرديد و پس از مدتى كارگزار گيلان شد و پس از دو سال رياست اداره ى تحريرات روس در وزارت خارجه به عهده ى او واگذار گرديد. پس از كودتاى 1299 با سمت كارگزارى كل عازم خراسان شد. فرخ در اين ماموريت از دوستان و نزديكان كلنل محمدتقى خان پسيان شد و در قيام او مشاركت داشت. پس از شهادت مرحوم كلنل، فرخ مدتى تحت تعقيب حكومت مركزى قرار گرفته و به بيرجند رفت. اعتبارنامه ى وى در دوره ى چهارم در مجلس رد شد. در 1302 در كابينه ى مشيرالدوله به رياست حسابدارى وزارت امور خارجه رسيد و سپس مديركل مالى آن وزارتخانه شد.

در 1305 با سمت وزيرمختار به افغانستان رفت و مدت دو سال در آن كشور اقامت داشت. فرخ در اين ماموريت موفق گرديد قرارداد و عهدنامه ى بى طرفى دو دولت را به امضاء برساند. شغل بعدى فرخ معاونت وزارت معارف است. در آن تاريخ اعتمادالدوله قره گوزلو وزير معارف بود.

مسئله ى توسعه ى مدارس و تعميم فرهنگ در سرتاسر كشور و موضوع اعزام دانشجو به خارج از برنامه هاى اصلى وزارت معارف بود. وجود معاون فعال و پرتحركى چون فرخ در آن تاريخ ضرورت داشت. فرخ در سمت معاونت وزارت معارف نايب التوليه مدرسه عالى سپهسالار نيز بود. در 1310 وزارت اقتصاد منحل شد و سه اداره كل بوجود آمد كه عبارت بود از اداره ى صناعت، اداره ى فلاحت، اداره ى تجارت، فرخ به رياست اداره كل صناعت رسيد. روساى اين ادارات در حكم وزير بودند و در مجلس حضور مى يافتند. پس از مدتى كوتاه، امور مربوط به اداره كل فلاحت هم با فرخ گرديد.

در 1314 فرخ به

حكومت رضائيه منصوب شد و دو سال بعد مجددا رئيس اداره كل صناعت شد و پس از چند روز اداره ى صناعت به وزارت صناعت تبديل شد و فرخ وزير صناعت ايران گرديد.

مدتى كوتاه در مقام وزارت صناعت باقى بود تا اينكه جاى خود را ابتدا به فروهر و بعد به منصورالملك داد. در 1319 استاندار فارس و بنادر شد و در شهريور 1320 به استاندارى كرمان و بلوچستان تغيير ماموريت يافت. در 1321 از كرمان احضار شد و در تيرماه 1321 در كابينه ى سهيلى به وزارت كشور رسيد. هنوز يك ماه از وزارت كشور او نگذشته بود كه كابينه ى سهيلى دچار بحران گرديد و كنار رفت.

قوام السلطنه به جاى سهيلى به زمامدارى رسيد. وضع نابسامانى غله ى كشور، وجود وزارتخانه ى خاصى را ايجاب مى نمود. نخست وزير لايحه ى تاسيس وزارت خواروبار را به مجلس برد و سيد مهدى فرخ را به اين سمت به مجلس معرفى نمود. در انتخابات دوره ى چهاردهم قانونگزارى، فرخ كانديداى نمايندگى مجلس شوراى ملى شد و از طرف مردم زابل و سيستان به نمايندگى انتخاب شد. در همين دوره چند بار مسئله ى نخست وزيرى و رياست مجلس وى پيش آمد كه جامه ى عمل نپوشيد. فرخ در اين دوره عليه سهيلى و تدين به علت دخالت در انتخابات اعلام جرم كرد كه هر دو پس از محاكمه در ديوان كشور تبرئه شدند. در اواخر دوره ى چهاردهم كه آذربايجان وضع خاصى يافته بود، حكيمى نخست وزير فرخ را به استاندارى آذربايجان شرقى و غربى در نظر گرفت و فرمان او صادر شد ولى اوضاع و احوال سياسى آن روز امكان انجام اين ماموريت را به فرخ نداد و دولت

او را مجددا به استاندارى فارس فرستاد. فرخ در 1327 در دولت هژير به سمت سفيركبير ايران در چين تعيين شد. فكر اعزام سفيركبير به چين در دولت حكيم الملك پيش آمد و عبدالحسين هژير نامزد اين سمت بود و يك هفته قبل از نخست وزيرى خود قرار بود به اين ماموريت اعزام شود كه از طرف مجلس به نخست وزيرى رسيد و طبعا پست سفارت ايران به سيد مهدى فرخ تعلق گرفت و مدت يك سال در آن كشور اقامت داشت.در حكومت منصورالملك در 1329 در شرايط و محيط خاصى، فرخ به رياست كل شهربانى منصوب شد و با زمامدارى رزم آرا سرتيپ دفترى به اين سمت منصوب شد و فرخ به عنوان سناتور انتصابى آذربايجان به مجلس سنا رفت و با لوايحى كه بدون مطالعه يا به عنوان انتقام از افراد در مجلس هفدهم به تصويب مى رسيد، در سنا مخالفت مى كرد.

در 1334 براى بار سوم به استاندارى فارس رفت و يك سال بعد استاندار خراسان شد و مدتى در اين سمت باقى بود تا به تهران احضار گرديد و ديگر از آن تاريخ شغلى به وى ارجاع نگرديد.

سيدمهدى فرخ در دوره ى پنجم سناتور انتصابى تهران گرديد. فرخ قريب نيم قرن به طور متوالى مصدر مشاغل و مقامات مختلف بوده است، در عمر سياسى خود هفت مرتبه استاندار و پنج نوبت وزير و سه دوره سناتور و دو دوره نماينده ى مجلس و دو دفعه سفيركبير بوده است. فرخ در تمام مدت خدمات خود در كارها قاطعيت داشته، با قدرت و انضباط خاص امور مربوطه را اداره نموده است.

وى در اواخر عمر به انتشار خاطرات زندگانى سياسى خود پرداخت. گذشته

از اينكه اين خاطرات لايحه ى دفاعيه ى زندگانى سياسى او بود، به افرادى كه در طول حيات خود با آنها مناسباتى نداشته است، انتقام گيرى محسوب مى گردد. فرخ اين خاطرات را در كمال بى پروائى و يك جانبه به رشته ى تحرير درآورده و در حقيقت تحريف تاريخ است. او در 88 سالگى در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (63 -58 / 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (746 ،714 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (418 -417 / 6).

فرخ نيا، فهيمه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1324، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصصى بيهوشى با رتبه اول از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1355.

مرتبه علمى:

استاديار بيهوشى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1356، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق بر روى داروى جديد ميدازولام از گروه بنزوديازپين ها براى بيهوشى در بيماران مبتلا به سرطان در مورد 100 بيمار، استاد راهنماى 7 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بى حسى، بيهوشى در جراحى چشم، درمان درد در بيماران سرطانى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 7، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

تحقيق در زمينه بيهوشى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فردوسي فراهاني، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1282 ش)، مترجم و شاعر. در قريه ابراهيم آباد از توابع اراك به دنيا آمد.وى مدت بيست و شش سال به تحصيل پرداخت. تحصيلات مقدماتى را در زادگاه خود به پايان رساند، از آن پس براى ادامه ى تحصيل به شهر قم عزيمت كرد و در حوزه ى علميه به تحصيل اشتغال ورزيد. وى صرف و نحو، معانى و بيان، منطق و فقه و اصول را از محضر اساتيد فن فراگرفت. پس از آن در اداره ثبت اسناد و املاك به خدمت مشغول شد. در 1328 ش به تهران انتقال يافت و در اين شهر ساكن شد. از آثار وى: «اسلام و هيئت»، ترجمه؛ «كمال آتاتورك»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (81 -75 /

5)، سخنوران نامى معاصر (2608 -2604 / 4)،فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2677 / 2 ،221 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (606 -605 / 1).

فرديد، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1373 -1291 ش)، استاد دانشگاه، فيلسوف. اصل وى از يزد بود. فرديد از دانشگاه سوربن موفق به اخذ دكترى فلسفه شد و پس از بازنشستگى به مدت چند سال در انجمن حكمت و فلسفه به تدريس اصول و مبانى فلسفه پردات. دكتر فرديد با زبانهاى عربى، فرانسه و آلمانى آشنا بود و اصطلاح معروف غربزدگى كه بسيار شايع شده است از اوست. از آثار وى: «روابط حكمت اشراق و فلسفه ايران باستان»، ترجمه، به مشاركت عبدالحميد گلشن.[1]

استاد.

تولد: 1291، يزد.

درگذشت: 25 مرداد 1373.

دكتر سيد احمد فرديد داراى درجه ى دكترى از دانشگاه سربن در رشته ى فلسفه بود. استاد فلسفه و حكمت معنوى دانشگاه تهران بود و پس از بازنشستگى نيز چندين سال به آموزش و تدريس مبانى فلسفه در انجمن حكمت و فلسفه مى پرداخت. وى بر واژه شناسى زبان هاى سانسكريت، لاتين، آلمانى، عبرى، و عربى تسلط داشت و از برخى از زبان هاى ديگر نيز تا اندازه اى اطلاع داشت. وى از لحاظ فلسفى تحت تأثير انديشه هاى فلسفى مارتين هايدگر قرار داشت. نوارهاى بخشى از كلاس هاى ايشان در بنياد علامه ى طباطبايى موجود است. مقالاتى از وى در مجله ى «سخن» به چاپ رسيده است.

از آثار وى است: روابط حكمت اشراق و فلسفه ايران باستان (هانرى كربن، ترجمه با همكارى عبدالحميد گلشن، 1325).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1752 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (432 -431 / 1)، نشر دانش (س 15، ش 1 و 2، ص 82).

فرزاد، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1322، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى جراحى عمومى در سال 1358 (بورد تخصص ناسيونال)،

فلوى جراحى از بيمارستان دانشگاهى اوپالاى سوئد به مدت 4 ماه در سال 1370.

مرتبه علمى:

استاديار گروه جراحى مركز پزشكى قائم دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1358، دانشيار گروه جراحى در سال 1366.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

جراحى، طرحهاى كيست هيداتيك و لاپاراسكپى، استاد راهنماى 12 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جراحى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 20، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

جراحى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فرزاد، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1285 ش)، شاعر، نويسنده، محقق، مترجم، استاد دانشگاه و مصحح. در سنندج به دنيا آمد. در كئدكى به اتفاق خانواده از كردستان به تهران مهاجرت كرد و در اين شهر سكونت اختيار نمود. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى، دوره ى متوسطه را در دارالفنون به انجام رسانيد و با زبان انگليسى آشنايى كامل يافت. فرزاد از آن پس به استخدام وزارت دارايى درآمد و به عنوان مترجم مشغول كار شد و در 1308 ش همراه ساير محصلين اعزامى به اروپا به لندن رفت و در رشته ى اقتصاد به تحصيل پرداخت. سپس به ايران مراجعت كرد و در وزارت خارجه به عنوان مترجم به خدمت مشغول شد و در ضمن در دانشكده ى افسرى و دارالفنون به تدريس زبان انگليسى پرداخت. فرزاد يكبار ديگر به لندن سفر كرد و در آغار جنگ بين الملل دوم از طرف بنگاه راديو لندن براى بخش فارسى و ادبى آن موسسه برگزيده شد و چندين سال در آن جا سخنگو بود. پس از بازگشت به ايران به عنوان استاد دانشگاه شيراز به تدريس مشغول گرديد

و سرانجام در 1360 ش كه جهت معالجه به لندن رفته بود در آنجا درگذشت. فرزاد با صادق هدايت دوستى تمام داشته و با وى در كتاب «وغ وغ ساهاب» همكارى كرده است. از آثارش: «كوه تنهايى»؛ «بزم درد»؛ «گل غم»؛ «ديوان» شعر؛ «روياى ستاره»، ترجمه؛ «مرتد»؛ «داروى محبت»، ترجمه.[1]

شاعر، نويسنده، مترجم.

تولد: 1285، سنندج.

درگذشت: 4 مهر 1360، لندن.

مسعود فرزاد متخلص به «فرزاد» فرزند حبيب الله فرزاد (انتخاب الملك يا انتخاب الدوله) اصفهانى الاصل و رييس دارايى و گمرك كردستان بود. با انتقال پدرش از كردستان به تهران توانست تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدارس تربيت و دارالفنون تهران به پايان رسانيد. بعد از گرفتن ديپلم از مدرسه آمريكايى در وزارت دارايى به عنوان مترجم استخدام شد. سپس با قبولى در كنكور اعزام محصلين به اروپا، به انگلستان رفت و در دانشگاه لندن به تحصيل علم اقتصاد وادبيات همت گذاشت و پس از بازگشت به ايران به خدمت وزارت امور خارجه درآمد. فرزاد مدتى هم به تدريس زبان انگليسى در دانشكده ى افسرى و دارالفنون پرداخت و در اوايل جنگ جهانى دوم از طرف بنگاه سخن پراكنى بى بى سى انگلستان براى بخش ادبى آنجا انتخاب شد و استخدام گرديد و چندين سال به اين شغل در راديو لندن مشغول به كار بود. اما در اوايل ملى شدن صنعت نفت چون حاضر نشد مقاله هاى ضد ملى را در راديو بخواند، از آن بنگاه مستعفى گرديد و مترجم سفارت ايران در لندن شد و تا مدت ها به همين شغل اشتغال داشت. بعدها در ايران مدت هشت سال در راديو كار مى كرد. سپس در سال 1346 به شيراز رفت و در دانشگاه آن

شهر به تدريس «عروض» پرداخت. وى موفق شد كه تحقيقات خود را درباره ى حافظ در ده جلد تحت نام تصحيح انتقادى ديوان حافظ به چاپ برساند و به دانشگاه شيراز اهداء نمايد و از سوى دانشگاه شيراز دكتراى افتخارى به وى اعطاء شد.

از يازده سالگى به سرودن شعر پرداخت. از آثار منظوم او مى توان از اين عنوان ها ياد كرد: وقتى كه شاعر بودم (تهران، 1321)؛ كوه تنهايى (تهران، 1326)؛ گل غم (لندن، 1946)؛ بزم درد (تهران، 1332)؛ لبخند بدرود (شيراز، 1355)؛ چامه؛ ديوان اشعار. در شيراز از سال 1346 در برخى جلسات كانون دانش پارس و انجمن هدايت شركت مى كرد. از تأليفات وى به زبان انگليسى بايد به اين عنوان ها اشاره نمود: وزن رباعى، ترجمه غزل هاى حافظ، مردى كه فكر مى كند، ترجمه انگليسى موش و گربه، تفسيرى درباره دو لغت از متن شكسپير، شعر انگليسى، الفباء و املاء جهانى:، نقد ادبيات فارسى. وى از دوستان صادق هدايت بود و كتاب وغ وغ ساهاب را اين دو نويسنده با همكارى هم نوشتند از فعاليت هاى ديگر اوست: ترجمه رؤيا در نيمه شب تابستان (1335)، و هملت (از آثار ويليام شكسپير 1333)، ترجمه كوهولين رستم ايرلندى (از ويليام باتلر ييتز)، آمون تيلاد(ادكار آلن پو)، اسب سوارى (ويليام كاپر)، بريان خوك (چارلز لام)، پز عالى (هنرى)، داروى محبت (هنرى)، مرغ حق (داستان)، رؤياى ستاره (چارلز ديكنز)، ريكى تيكى تاوى (رديار كيپلينگ)، سرو چه مى گفت (هانز اندرسن)، قلب رازگو (ادگار آلن پو) محبوس شيطان (لرد بايرون، ترجمه با مشاركت جواد شيخ الاسلامى، 1333)، مرتد (1333)، ماهالابه (ترجمه)، معلم كم آزار؛ مهربانى شوم، نى زن پاره پوش (رابرت برونيگ)؛ يعنى كه مصاحبه؛ آماده ساختن

پنجاه داستان مثنوى مولوى به صورت نمايشنامه كه از راديو پخش شد؛ تحقيقات در عروض فارسى؛ سيل بجنورد؛ حافظ- گزارش از نيمه راه (اين كتاب پس از فوت فرزاد به چاپ رسيد)؛ نوشتن مقالاتى پيرامون مسائل مختلف ادبى در مجلات كشور از جمله «مهر»، «يغما»، «فرهنگ و هنر»، «تماشا»، «تلاش»، «اطلاعات» و «كيهان».

فرزاد در سال 1355 دچار سكته ى ناقص شد و براى معالجه به لندن رفت. پس از بهبودى نسبى به شيراز بازگشت. او در چهارم مهر 1360 برابر با ششم سپتامبر 1981 در لندن درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 7، ش 8، ص 601 -588)، انجمن هاى ادبى شيراز از اواخر قرن دهم تا به امروز (459 -455)، الذريعه (1038 -823 / 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (83 -82 / 5)، سخنوران نامى معاصر (2644 -2638 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (185 -182 / 6).

فرزام، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حميد فرزام در 1302 دركرمان متولد شد . و پس از اتمام تحصيلات ابتدايي ، به تهران آمد و تحصيلات خودراتا درجه دكتري ادبيات دردانشگاه تهران ادامه داد . سپس بعنوان استاد در دانشگاه اصفهان به تدريس مشغول شد و پس از بازنشستگي درسال1359 به تهران آمد و به تدريس دردانشگاه تهران ، دانشكده اقتصاد و دانشگاه امير كبير پرداخت و در همان سال به عضويت فرهنگستان زبان و ادب فارسي درآمد . وي در كنارتدريس به تحصيل در ادبيات عرفاني ايراني بويژه دراحوال و آثار شاه نعمت الله ولي مشهور است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات فارسي

والدين و انساب : حميد فرزام ،پدرش را درشش سالگي ومادرش را

درسيزده سالگي ازدست دادو از طرف مادر بزرگ عموو بستگان حمايت شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات ابتدايي فرزام دركرمان سپري شد . وي داراي دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران است . پايان نامه تحصيلي وي درمقطع دكترا ، به راهنمايي استاد فروزانفر و درباره احوال و آثار شاه نعمت الله ولي بوده است .

خاطرات و وقايع تحصيل : حميد فرزام دردوران نوجواني ، حساس ، زود رنج و بسيار پرتوقع بود ، اما حافظه خوبي داشت .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : فرزام زماني كه دانشجو دوره دكترا بود ، در دبيرستاني درباغ فردوس ، ادبيات فارسي و عربي درس مي داد . علاوه برآن ، ضمن درس از نهج البلاغه و آيات و قرآن كريم هم استفاده مي كرد و همزمان ، ابياتي از مولانا و حافظ مي خواند و حالي عجيب و عرفاني پيدا مي كرد و اشك درچشمانش حلقه مي زد و اين حال او ، دانش آموزان را تحت تاثير قرار مي داد كه اين امر درزمان تحصيل او فعاليت ويژه اي بود .

استادان و مربيان : استادان معروف حميد فرزام عبارتند از : ملك الشعرا ء ، استاد بهمنيار ، استاد جلال همايي ، استاد عبد العظيم قريب ، استاد اقبال آشتياني ، استاد سيد محمد كاظم عصار و استاد فروزانفر ، استاد معين ، استاد محمد باقر هوشيار . او با استاد بهمنيار نسبت و رابطه خويشاوندي دوري داشت . استاد راهنماييش نيز دردوره دكترا مرحوم فروزانفر بود . ولي بهترين استادي كه از جنبه معنوي داشته است شيخ رجبعلي نكوگويان بود كه از محضر پرفيض ايشان كسب فيض فراوان كرده است .

همسر

و فرزندان : دكتر حميد فرزام دراين باره نقل مي كند كه : « دراوايل ازدواجم يك روز سرسنگين وبدون خداحافظي با همسر م تقريبا به حالت قهر از خانه بيرون رفتم .آن زمان رييس دبيرستان صبا ء در تجريش بودم . هنگام غروب با چند نفر از دوستان وضو گرفتيم و براي نماز مغرب و عشاء آماده شديم وبه اتاق جناب شيخ نكوگويان رفتيم هنوز يك ربع ساعتي به اذان مغرب مانده بود . جناب شيخ هم وضو گرفتندو آمدند وهمين كه نگاهشان به من افتاد با حالت تعجب گفتند : قهر مي كني ؟ بايد تحمل داشت زود از ميدان در مي روي و بلافاصله شعر مناسبي از حافظ خواندند .

وقايع ميانسالي : فرزام درسن 30 يا 31 سالگي از ضربان قلب و درد آن ناراحت بود . بدان علت از طريق آقاي گويا به استادش شيخ رجبعلي نكوگويا خياط پيغام فرستاد كه من قلبم ناراحت است و مثل اينكه بايد مرخص شوم . «وقتي كه اين حرف به گوش شيخ رسيد . گفت كه از جانب من به فرزام بگويند ناراحت نباش ، موهاي سرو صورتت هم سفيد مي شود يعني به سن هفتاد و هشتاد هم مي رسي و من مي بينم .» اين سخن شيخ به واقتيت پيوسته و فرزام هشتاد ساله است .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : دكتر فرزام استاددانشگاه اصفهان و سپس استاد دانشگاه تهران بود. او دردانشكده اقتصاد دانشگاه امير كبير نيز تدريس مي كرد ه است . وي عضو فرهنگستان زبان وادب فارسي نيز مي باشد.

فعاليتهاي آموزشي : تدريس دردبيرستان باغ فردوس درتهران ، دانشگاه اصفهان

، دانشگاه تهران ، ونيز در دانشكده اقتصاد دردانشگاه امير كبير از فعاليتهاي آموزشي دكتر فرزام بوده است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : استاد فرزام در كنار تدريس در دانشگاه به تحقيق و تاليف و تصحيح متون ادبيات و عرفان ايراني و فارسي پرداخته است .

شاگردان : دكتر فرزام شاگردان بسياري داشت . بعضي از شاگردان او 75 ساله هستند او با بعضي از آنها نيز ارتباط مي داشت . يكي از آن دانشجويان سيد محمد خاتمي مي باشد كه به منصب رياست جمهوري ايران رسيده است .

همفكران فرد : يكي از همفكران فرزام ، دكتر گويا بود كه دروران تدريس درباغ فردوس با هم آشنا شدند . اين دوبه حافظ و مولوي عشق مي ورزيدند وبه شيخ رجبعلي خياط ارادت خاصي داشتند .

آرا و گرايشهاي خاص : استاد فرزام ادبيات فارسي را دربعد عرفان اسلامي و ايران مورد بررسي قرارداده و نظري تخصصي برعرفان نعمت الهيه وشيخ نعمت الله ولي دارد .

چگونگي عرضه آثار : بيشتر آثار استاد فرزام از سوي فرهنگستان زبان وادب فارسي و نيز دانشگاه اصفهان منتشرشده است .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 احوال وآثار شاه نعمت الله ولي

ويژگي اثر : احوال وآثار شاه نعمت الله ولي كرماني عنوان پايان نامه دكتري استاد فرزام است كه تحت نظر استاد فروزانفر دفاع شده است .

2 شعر افسانه زندگي

3 شعري درباره فلسطين

4 شعري درجواب سلمان رشدي

5 كتاب تحقيق دراحوال ونقد آثار و

افكار شاه نعمت الله ولي

6 كتاب تعليم و تربيت دراسلام، اصول اخلاقي اسلامي

ويژگي اثر : اين كتاب اثري مشترك است از دكتر علي شريعتمداري (بخش اول كتاب ) و دكتر حميد فرزام كه توسط انتشارات كانون علمي و تربيتي جهان اسلام منتشر شده است .

7 كتاب روابط معنوي شاه نعمت الله ولي با سلاطين ايران وهند

ويژگي اثر : اين كتاب ضميمه دوره سلسله ازآثار شاه نعمت الله ولي توسط انجمن كتابخانه اي عمومي اصفهان وابسته به وزارت فرهنگ و هنر منتشر شده است .

8 كتاب شاه ولي ودعوي مهدويت

ويژگي اثر : اين كتاب كه ضميمه اي بنام رساله مهديه اثر شاه نعمت الله ولي دارد كه درسال 1381 منتشر شده است .

9 كتاب نكته ها و نقد ها

ويژگي اثر : عنوان مجموعه مقالاتي است كه شامل (55مقاله ادبي وعرفاني ، تاريخي و مذهبي ، تربيت و اجتماعي و انتقادي است بامقدمه دكترمهدي محقق كه در 1380 توسط مطالعات اسلامي دانشگاه تهران و دانشگاه مك گيل كانادا چاپ شده است .

10 مسافرت هاي شاه نعمت الله ولي و ارزش آن از جهات تربيت اجتماعي وسياسي

ويژگي اثر : اين كتاب توسط شخص استاد فرزام (ناشر _مولف ) دراصفهان به چاپ رسيده است .

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1[شهلا پروين زاده،نگاهي به آثار استاد حميد فرزام ، كيهان فرهنگي ، ص29 ]2مقام عشق وعرفان ،يادنامه جناب شيخ

رجبعلي خياط نكوگويان ، درگفت و گو با دكتر حميد فرزام ، ماهنامه كيهان فرهنگي ، سال بيستم ، شهريور 1382 ، پياپي 203 ، ص17

فرزامي، بيژن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيوشيمى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى از دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1340، تخصص در رشته فيزيكوشيمى و آنزيم شناسى از دانشگاههاى آمريكا در سال 1347، فوق دكترا از دانشگاههاى كاليفرنيا و نورت وستون آمريكا به مدت دو سال، تدريس در دانشگاه موريس ايالت نيجرسى به مدت دو سال.

مرتبه علمى:

استاديار در داشنكده پزشكى تهران گروه بيوشيمى از سال 1356 تا سال 1366، دانشيار از سال 1366 تا سال 1372، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1372.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اثر و مكانيسم آنتى پروتئازها در سرم خون ويروسى اين تركيبات در سرم خون مصدومين جنگى، مطالعه در ساختمان و مكانيسم مولكولى كالمودولين و بررسى آن در سرطان خون، اثر يونهاى فلزى بر ساختمان آنزيمى و نحوه تشكيل ليگاند فلزى در آنزيم، ارائه روشى كه توسط آن مى توان عامل فعال تركيب شونده با يون فلزى را در روى آنزيمها و پروتئين ها مشخص نمود، شناسائى كنفورماسيون كوآنزيمها و مولكولهاى كوچك توسط روش ابدائى با بكارگيرى يون فلزى در محلولها به توسط روش اسپكتروسكپى، شناسائى و معرفى دو آنزيم آلوستريك، شناسائى هفت ايزوآنزيم در سرم خون و شش ايزوآنزيم در بزاق شناسائى آمكه آنزيمهاى گوارشى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 35 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اصول شيميائى فرآيندهاى بيوشيميائى،

آنزيم ها، ساختمان مكانيسم و كاربرد آنزيمها، بيوشيمى فيزيك، اصول فيزيكى فرآيندهاى شيميائى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 41، تعداد مقالات به زبان خارجى: 25

زمينه علمى مقالات:

مكانيسم واكنشهاى آنزيمى، مكانيسم اثر كوآنزيمها مطالعه در پيوند يون هاى فلزى با آنزيمها، آنزيم و تغييرات مولكولى آنزيمها در بيماريهاى گوارشى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فرزان بيرجندي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1349 -1273 ش)، عالم و اديب. در بيرجند به دنيا آمد. زبان و ادبيات عرب را از «نصاب الصبيان» فراهى آغاز و تا مراحل پايانى ادامه داد. در خلال فرا گرفتن كتب صرفى و نحوى كه در مدارس طلاب تدريس مى شد، از مطالعه ى كتبى كه درين باره در كشورهاى عربى مانند لبنان و مصر تأليف مى گرديد غفلت نداشت و به موازات آن ادبيات عرب را در دوره ى جاهليت به خوبى فراگرفت. وى عضو وزارت فرهنگ بود و دوران خدمات فرهنگى را در سيستان و بلوچستان و خراسان و بوشهر گذرانيد و سالها مربى، معلم و رئيس فرهنگ بود. شناساننده ى او به جامعه ى ادبى ايران سيد حسن تقى زاده بود و به وسيله او از خراسان به تهران آمد و چندى به تدريس در دانشكده ى الهيات و ادبيات پرداخت و با بنگاه ترجمه و نشر كتاب همكارى علمى داشت. وى علاوه بر اطلاعات وسيع در ادبيات عرب، زبان فرانسه را نيز خوب مى دانست. در پايان عمر در بابلسر عزلت گزيده بود. در تهران درگذشت و در بقعه ى ابوالفتوح رازى در مرقد عبدالعظيم حسنى به خاك سپرده شد. از وى آثار عمده اى باقى نمانده و آنچه نوشته غالبا درباره ى كتابهايى است كه جامعه ادب به آنها علاقه دارند، مثل «كليله و

دمنه»، «مرزبان نامه»؛ «ديوان» حافظ، «مثنوى» مولوى، و در صدر همه ى اينها قرآن كريم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينده (س 8، ش 2، ص 119)، از نيما تا روزگار ما (170 -167)، راهنماى كتاب (س 13، ش 1 و 2، ص 129 -122)، سواد و بياض (611 -610 / 2)، يغما (س 19، ش 8، ص 396 -394، س 23، ش 1، ص 61 -60).

فرزانه، حافظ

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حافظ فرزانه

محل تولد : ليلان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حافظ فرزانه متولد 1350 در شهر ليلان از توابع استان آذربايجان شرقي به دنيا آمدم. بعد از آتش بس جنگ ايران و عراق بنا بر اينكه به فضاي جبهه و بسيجيها عادت كرده بودم و با آنها مأنوس بودم و در آن روز هيچ جا مثل حوزه فضاي معنوي را نداشت و تنها حوزه بود كه فضاي جبهه را تداعي مي كرد، بنا بر اين در سال تحصيلي 1368-1369 با تشويق حضرت استاد باقري بنابي مسئول حوزه وليعصر بناب وارد همان حوزه شدم و در مدت 5 سال موفّق به اتمام شرح لمعه (پايه شش) شدم. بلافاصله در همان سال وارد حوزه علميّه قم شدم، مكاسب را در محضر حضرت استاد وجداني و رسائل را در محضر استاد حسيني تهراني تلمذ كردم. بعد از اتمام آنها كفايه را در محضر استاد اعتمادي كه آخرين دوره تدريس كفايه ايشان بود به اتمام رساندم، بعد از پايه نهم و هم عرض ديگر دروس در مركز تربيت محقق و نويسنده در گرايش تاريخ اسلام پذيرفته شدم. در دو سال موفق به فارق

التحصيلي از آن مركز شدم، بنا بر علاقه اي كه به نهج البلاغه داشتم 3 سال تمام بدون تعطيلي تابستان و ديگر مناسبتها در محضر استاد صدر كريمي به تلمذ نهج البلاغه پرداختم و از بوستان گل و درياي در نشان حضرت امير(ع) و كلمات گهربار ايشان خوشه چيني كردم. در اين سه سال موفق به اتمام اين كتاب نوراني شدم به طوري كه با تلاش استاد به سبك و سياق و لحن كلام امير سخن حضرت علي (ع) آشنا شدم. ضمن حفظ دو سوّم نهج البلاغه مي توانستم كلمات نهج البلاغه و احاديث حضرت علي (ع) را در بين كلمات و احاديث ديگر تشخيص دهم بنا بر اين با تشخيص استاد خود به تحقيق در جوانب مختلف نهج البلاغه پرداختم مخصوصاً نقد تاريخي خطبه شقشقيه و برخي خطبه ها. به لطف حضرت امير (ع) مجموعه خوبي در اين موضوع به دست آمد و شواهد تاريخي خطبه شقشقيه را جمع آوري كردم كه اميدوارم در آينده به چاپ رسد. در طول سالهاي تحصيلي 1378 تا 1382 به مدت 4 سال به پيشنهاد و اصرار و تشويق جمعيّت تعاون اسلامي و رئيس هيئت مديره آن، حضرت آية الله غيوري در شهرستان بيجار مسئوليت حوزه علميّه را به عهده گرفتم و بعد از 4 سال بنا بر علاقه اي كه به تحقيق و پژوهش داشتم موفق به برگشت و مراجعت به شهر مقدس قم شدم و در موضوعات تاريخي و مهدويت به تحقيق و پژوهش مي پردازم كه تا امروز ادامه دارد. بنده مقالات زيادي به چاپ رسانده و دو كتاب در دست چاپ دارم و

فرهنگ جامع متمهدين( مدعيان مهدويت و نبوت و امامت) را با همكاري و مشاركت يكي از دوستانم در دست تأليف داريم كه اميدوارم با الطاف غيبي حضرت وليعصر(عج) موفق به اتمام شويم.

فرزانه، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فرساد يزدي، محمود مجد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1383 -1309 ق)، عالم امامى، اديب و شاعر. پدرش، مجدالعلماء، صاحب كتاب «هديه المهدويه» يا «هدايه المهدويه»، از علماى بزرگ اردكان و استاد علوم مقدماتى آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى بود. شيخ محمود فرساد در صحراى عدن در راه مكه به دنيا آمد. او قسمتى از علوم مقدماتى را در يزد آموخت. در پانزده سالگى به اصفهان رفت، و از محضر شيخ على مدرس يزدى اصفهانى استفاده نمود. فقه و اصول را در محضر شيخ عبدالكريم درگزى و حاج سيد محمدصادق اصفهانى فراگرفت. سپس به نجف رفت و تحصيلات خود را كامل كرد و به درجه ى اجتهاد نايل و صاحب اجازه گرديد. وى پس از مراجعت به ايران در يزد ساكن شد. پس از دو سال در 1340 ق به قم رفت. و از محضر حاج شيخ عبدالكريم حايرى نيز بهره مند گرديد و در ضمن به تدريس پرداخت، و از مدرسين طراز اول گرديد. بسيارى از فضلا از محضرش بهره بردند. امام خمينى نيز «شرح لمعه» و «قوانين» را در نزد او فراگرفت. وى پس از دو سال توقف در قم به يزد بازگشت و تا پايان عمر آنجا ماند. آقاى سيد عليرضا ريحان يزدى، صاحب «آينه ى دانشوران»، از شاگردان اوست كه در يزد منطق را از او آموخته است. آيت الله شيخ محمود فرساد در خط و انشاء و شاعرى توانا بود، و سالها انجمن ادبى يزد تحت رياستش در منزلش تشكيل مى شد، و شعرا و ادباى يزد

و ساير شهرها از محضرش بهره مند مى شدند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (224 -223)، تذكره ى سخوران يزد (630 -629)، الذريعه (824 / 9)، سخنوران نامى معاصر (2659 -2655 / 4)، فرهنگ سخنوران (702).

فرسام، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: داروسازى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فرشاد، فريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1286 ش)، استاد دانشگاه، مترجم و نويسنده. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه به دانشسراى عالى وارد شد و در 1310 ش به دريافت درجه ى ليسانس در علوم طبيعى نايل گرديد.براى ادامه تصحيل به فرانسه عزيمت نمود و از دانشگاه پاريس به دريافت دكترى در علوم طبيعى موفق شد. در 1316 ش به ايران بازگشت و به سمت دانشيارى علوم طبيعى، دانشسراى عالى برگزيده شد و عهده دار تدريس ديرين شناسى گرديد. از آثار وى: «چينه شناسى»؛ «ديرين شناسى»؛ «فسيل شناسى مهره داران»؛ «نبرد من»، فلسفه ناسيونال سوسياليسم، ترجمه.[1]

فرزند ميرزا عبدالوهاب مستشار دفتر آشتيانى، متولد 1286 ش است. تحصيلات خود را در دارالمعلمين مركزى و دانشسراى عالى به پايان برد و درجه ى ليسانس علوم رياضى دريافت كرد. سپس عازم اروپا شد و در دانشكده هاى علوم رن و پواتيه پاريس به تحصيل پرداخت. ابتدا درجه ى ليسانس تعليم و تربيت گرفت و بعد درجه ى دكترا در علوم طبيعى و زمين شناسى دريافت نمود. در 1316 به ايران مراجعت نمود و به استادى در دانشكده ى علوم و دانشكده ى فنى مشغول گرديد.

در 1330 در حالى كه معاونت دانشكده ى علوم را برعهده داشت، به معاونت وزارت فرهنگ منصوب شد و در 1339 رياست دانشكده ى علوم را عهده دار گرديد و در 1343 به معاونت دانشگاه تهران منصوب شد. چند بار نيز كانديداى رياست دانشگاه تهران بود ولى توفيقى نيافت.

دكتر فرشاد در رشته ى تخصصى خود داراى تاليفات متعددى است كه در دانشگاه تدريس مى شود. وفات او در سال 1356 اتفاق افتاد.

برگرفته از كتاب

:شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3247 -3246 ،2445 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (833 -832 / 4).

فرشته استرآبادي، محمد قاسم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 960 ق)، مورخ و اديب. وى در استرآباد به دنيا آمد. در اوايل جوانى به همراه پدر به هند رفت و در احمدنگر مستقر گرديد. پدرش تعليم فرزند نظامشاه را به عهده گرفت. فرشته نيز وارد دربار نظامشاه شد و تا مقام رياست نگهبانان سلطنتى ارتقاء يافت. وى چنان كه در مقدمه ى كتابش مى گويد، از احمدنگر خارج شد و به دربار عادل شاه در بيجاپور رفت و از طرف سلطان ابراهيم ثانى، عادل شاه (1035 -987 ق) مأمور نوشتن تاريخى درباره ى سلاطين هند شد و آن را با استفاده از كتابهاى زيادى در 1015 ق به پايان رسانيد و به نام سلطان ابراهيم «گلشن ابراهيمى» نام نهاد. در همين سال از جانب عادل شاه به سفارت نزد جهانگير پادشاه (1037 -1014 ق) به لاهور رفت و مدتى در آنجا ماند و در اين فرصت نيز مطالبى به آن كتاب افزود. از آثار وى «تاريخ فرشته»، است كه اين كتاب را در ابتدا به نام ابراهيم عادل شاه نگاشت و آن را «گلشن ابراهيمى» ناميد، سپس نگارش كتاب را تجديد كرد و اين بار آن را «نورس نامه» ناميد ولى عاقبت به «تاريخ فرشته» شهرت يافت. از ديگر آثارش «دستور الاطباء»، معروف به «اختيارات قاسمى»، در پزشكى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1711 -1709 / 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (733 -732 / 1)، تذكره ى روز روشن (617)، الذريعه (369 / 24 ،223 / 18 ،824 /

9 ،150 / 8 ،273 -272 / 3)، ريحانه (329 -328 / 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2758 -2757 / 2).

فرشته خوسفي قائني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم، اديب، نويسنده، محقق و شاعر، متخلص به فرشته. وى معاصر فتحعلى شاه و محمدشاه قاجار بود. فرشته كتابى در مصائب اهل بيت (ع)، به نظم فارسى، به نام «ماتمكده» دارد، كه مرتب بر چهارده ماتمكده به عدد معصومين (ع) و يك خاتمه است و در آن غير از سروده هاى خو سروده هاى كسانى چون وصال، جوهرى، بيدل، ناجى، هادى و ديگران را نيز آورده است. وى در اين كتاب از روايات صحيح و معتبر استفاده كرده و از نقل مطالب نادرست اجتناب نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزگان قاين (355 -354 / 1)، الذريعه (17 -16 / 19)، مؤلفين كتب چاپى (639 / 5).

فرشته، محمدتقي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد تقي فرشته ( متوفي سال 1186ه_ق ) از اعلام فلاسفه و اعاظم علماي اماميه بود. وي پس از درك محضر علماي بزرگ زمان خود و رسيدن به درجه عالي علمي ، توانست كرسي تدريس فلسفه و فقه و اصول را در قزوين به خود اختصاص دهد. شيخ محمد تقي فرشته آثاري چند به طبع و تاليف رسانده است.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : شيخ محمدتقي فرشته فرزند شيخ محمدجعفر بن شيخ محمدكاظم طالقاني قزويني رمضان ، از اعلام فلاسفه و اعاظم علماي اماميه بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ محمدتقي فرشته پس از فراگيري مقدمات ، حكمت و فلسفه را نزد علماي زمان خود آموخت و در رديف عالمان زمان خود قرار گرفت.استادان و مربيان : شيخ محمدتقي فرشته حكمت و فلسفه را از حوزة درس پدرش شيخ محمدجعفر فرشته و ميرزا حسن بن عبدالرزاق لاهيجي (متوفي سال

1121ه_.ق) اخذ كرد.همسر و فرزندان : شيخ محمدتقي فرشته پدر ملانعيما طالقاني صاحي كتاب اصل الاصول و ملامحمد ملائكه متوفي سال 1200ه_.ق مي باشد.زمان و علت فوت : شيخ محمدتقي فرشته متوفي سال 1186ه_ق مي باشد.فعاليتهاي آموزشي : شيخ محمدتقي فرشته پس از درك محضر علماي بزرگ زمان خود و رسيدن به درجه عالي علمي ، توانست كرسي تدريس فلسفه و فقه و اصول را در قزوين به خود اختصاص دهد. او از ائمه فتوا و تقليد بود.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : شيخ محمد تقي فرشته علاوه بر فعاليت هاي آموزشي ، آثاري چند به طبع و تاليف رسانده است.آثار : حواشي بر اسفار ملاصدراي شيرازي ، حواشي بر شرح قوشجي

منابع زندگينامه :نسيم قزوين ، بنياد فرهنگي قزوين شناسي ، به كوشش محمدعلي حضرتي ، دفتر اول ، زمستان 1375 ، ص 170

فرشچيان، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ترميمى دهان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فرشيدورد، خسرو

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

فرقاني زداه، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: داخلى دوماتولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فرمانيان، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي فرمانيان

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/10/1

زندگينامه علمي

اينجانب مهدي فرمانيان اهل كاشان متولد 1352، بعد ازسيكل به حوزه علميّه قمصر وارد شده و تا سال 1371 در قمصر تا لمعه را خواندم. سال تحصيلي 1371-1372را در مدرسه علميّه آيت الله يثربي كاشان سپري كردم و از سال 1372 تا كنون در قم اقامت دارم. در سال 1372 به مؤسسه در راه حق وارد شده ولي بيشتر از يك ترم نماندم و آنجا را ترك كرده و به مطالعه شخصي پرداختم و چند سال به درس خارج رفتم. از سال 1372 تا 1376 مسئول كانون فرهنگي در مسجد صفائي كاشان بودم و با بسيج نيز همكاري داشتم. در سال 1376 به مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب وارد شده و در رشته مذاهب اسلامي مشغول به تحصيل شدم كه تا سال 1380 ادامه يافت. در سال 1378 در كارشناسي ارشد تربيت مدرس دانشگاه قم رشته فلسفه و كلام شركت كرده و قبول شده ام و در سال 1381 از پايان نامه خود با عنوان «انديشه هاي كلامي قاضي سعيد قمي» دفاع كردم. از اين سال به بعد جزو هيئت علمي مركز اديان و مذاهب شدم كه هنوز هم ادامه دارد. از سال 1381 در مدرسه امام خميني (ره) به تدريس مذاهب پرداخته و در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد سطح دوم و سوّم تدريس كردم. اماميه، تاريخ

تشيع، اسماعيليه، فرق تسنن، وهابيت، زيديه، گرايشهاي فكري جهان اسلام معاصر، فرق نخستين و روش تحقيق در مذاهب را تدريس كرده ام. از سال 1382 در مؤسسه مذاهب اسلامي در سطح سوم به تدريس اسماعيليه و زيديه پرداخته و در سال 1383 مذاهب كلامي ديگر همچون خوارج، غلات، وهابيت، قاديانيه، يزيديان، نصيريه و ... را تدريس كرده ام (تدريس در معاونت تبليغ: وهابيت). همچنين در مركز تخصصي تاريخ دفتر تبليغات، تاريخ تشيع تدريس نموده ام، در مركز اديان روش تحقيق در مذاهب، تاريخ فرق اسلامي، فرق نخستين، تاريخ كلام شيعه و فرق تسنن در مقطع كارشناسي ارشد تدريس كرده ام و در حال تدريسم. از سال 1378 به تحقيق روي آورده و مقالات زيادي را تأليف و به چاپ رسانده ام.

فرمند، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ارتدنسى، دانشكده: دندان پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فروتن، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فروزانفر خراساني، بديع الزمان محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1282 -1278- وف 1349 ش)، نويسنده، استاد دانشگاه، محقق، مصحح، مترجم و شاعر. در روستاى بشريه از توابع طبس خراسان در خانواده اى اهل علم به دنيا آمد. نسب وى به ملا احمد تونى، از علماى عصر شاه عباس، مى رسيد. وى مقدمات علوم قديمه را در زادگاه خود آموخت و در 1338 ق به مشهد رفت و محضر اديب نيشابورى را درك كرد و ادب و منطق را نزد او خواند و مدتى نزد ميرزا حسين سبزوارى تلمذ كرد و اصول و بعضى از مباحث فقه را از حاج شيخ مرتضى آشتيانى فراگرفت. در 1342 ق به تهران آمد، و يك دوره شرح «اشارات» و «شفا» و «كليات قانون» را نزد ميرزا طاهر تنكابنى خواند و نزد آقا حسين نجم آبادى تحصيل فقه و اصول كرد. وى قسمت الهيات كتاب «اسفار» را نزد آقا ميرزا مهدى آشتيانى، و «شرح چغمينى» را نزد اديب پيشاورى فراگرفت. فروزانفر، از آغاز ورود به تهران، با اديب پيشاورى و شمس العلماى گركانى و ميرزا لطفعلى صدرالافاضل و ميزا رضاخان نائينى و شاهزاده افسر و ذكاءالملك فروغى و علامه محمد قزوينى مأنوس و محشور بود. در 1305 ش به جاى شمس العلماى گركانى در مدرسه دارالفنون به تدريس فقه و اصول مشغول شد و در 1306 ش معلم منطق در مدرسه ى حقوق شد و سال بعد معلم زبان عربى و منطق و از 1308 ش معلم زبان و ادبيات فارسى در دارالمعلمين شد. پس از تأسيس دانشكده ى علوم معقول

و منقول به سمت معاونت آنجا انتخاب و رياست مؤسسه ى وعظ و خطابه را به عهده داشت. از ابتداى تأسيس دانشگاه تهران، استاد تاريخ ادبيات فارسى شد. وى سمت هاى متعددى در دانشكده هاى مختلف داشت. فروزانفر سفرهاى متعدد به خارح كشور كرد. از جمله، به دعوت دانشگاه بيروت براى تأسيس كرسى زبان فارسى، به لنبان و براى مشاركت در كنگره اسلامى پاكستان، به لاهور و براى بازديد از مؤسسات فرهنگى و خاورشناسى و زيارت مزار مولانا جلال الدين رومى و ديدار از كتابخانه هاى علمى،به تركيه نيز سفر كرد. وى دانشمندى نكته سنج، استادى محقق و مدرسى بى نظير بود. سر انجام بر اثر سكته قلبى در تهران درگذشت. از آثارش: «منتخبات شاهنامه»؛ «سخن و سخنوران»؛ «منتخبات ادبيات فارسى»؛ «رساله در تحقيق احوال و زندگانى مولانا جلال الدين محمد»؛ «تاريخ ادبيات ايران»؛ «فرهنگ تازى به فارسى»؛ «خلاصه ى مثنوى»؛ «دستور زبان فارسى»؛ «شرح مثنوى شريف»؛ تصحيح «فيه مافيه»؛ «زنده ى بيدار (حى بن يقظان)»، ترجمه؛ «قديمترين اطلاع از زندگى خيام»؛ «احاديث مثنوى»؛ تصحيح «كليات شمس» يا «ديوان كبير». لازم به ذكر است كه در مجله ى «راهنماى كتاب» نام فروزانفر، جليل ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات معاصر (29 -27)، از نيما تا روزگار ما (126 -122)، راهنماى كتاب (س 13، ش 3 و 4، ص 167 مكرر- 170 مكرر، ص 267 -262)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (93 -92 / 5)، سخنوران نامى معاصر (519 -512 / 1)، سواد و بياض (617-611)، شرح حال رجال (37 -36 / 5)، فرهنگ سخنوران (128)، كلك (س 7، ش 3 -1، ص 306 -186)، مجله ى دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران (به

ياد استاد بديع الزمان فروزانفر)، مستدركات اعيان (227 -226 / 3)، مقدمه ى مجموعه ى مقالات و اشعار فروزانفر (مقدمه/ سيزده- بيست و پنج)، يغما (س 23، ش 2، ص 125 -123).

فروزاني، مينودخت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تغذيه، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى، كارشناسى ارشد و دكترا در رشته غذا و تغذيه و رژيم غذائى از دانشگاههاى ايالتى يونا و پنسيلوانيا در آمريكا، دريافت گواهى تغذيه بالينى از دانشگاه ايالتى پنيسلوانيا، دريافت گواهى آموزش در شيردهى از دانشگاه ايالتى كاليفرنيا در لوس آنجلس.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى وضع تغذيه در مادران و كودكان زير 5 سال در برخى از نقاط ايران، بررسى وضع شيردهى در مادران مراجعه كننده به مراكز بهداشتى درمانى، بررسى وضع مواد مغذى در خون مادر و نوزاد، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 25 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تغذيه در دوران باردارى، مبانى تغذيه، تغذيه و رژيم غذائى در دوران هاى طبيعى، فيزيولوژى و اضطرارى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 11

زمينه علمى مقالات:

تغذيه، سوء تغذيه، ارزيابى وضع تغذيه كودكان و مادران، شير مادر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فروزنده، اقدس

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1322، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پاتولوژى فك و دهان، دانشكده: دندان پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دندانپزشكى از دانشگاه علوم پزشكى تهران، فوق دكترا در رشته پاتولوژى فك و دهان از دانشگاه لوماليزا در كاليفرنياى آمريكا.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پاتولوژى فك و دهان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 15 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان

خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

پاتولوژى فك و دهان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

ضايعات و خصوصا تومورهاى حفره دهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فروزنده، بهرام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى.، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فروزين، طهمورث

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فروشاني سدهي، محمد باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1235 ق)، عالم امامى و فقيه. پس از خواندن متون فقه و اصول در اصفهان، به عتبات رفت و در نجف از آيت الله حاج شيخ زين العابدين مازندرانى و آيت الله آقا ميرزا ابوالقاسم كلانتر نورى استفاده نمود. وى از استادش، مازندرانى، اجازه ى اجتهاد و روايت داشت. بعد از مراجعت به اصفهان به خدمات دينى و اقامه ى جماعت و تدريس و تأليف پرداخت. از آثارش: كتابهاى فقهيه در «طهارت»، «صلوه» و «الصوم»؛ رساله اى در «منجزات مريض»؛ رساله اى در «ارث».[1]

سيد محمدباقر بن مرحوم سلامه السادات آسيد حسنعلى فروشانى متولد 1235 ق از علماء بزرگ سده بوده اند.

آن مرحوم پس از خواندن متون فقه و اصول در اصفهان مهاجرت به عتبات نموده و در نجف از مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ زين العابدين مازندرانى و مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا ابوالقاسم كلانتر نورى صاحب تقريرات شيخ استفاده نموده و بعد مراجعت به اصفهان و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تدريس و ترويج احكام پرداخته تا سال 1325 كه به رحمت حق پيوسته است.

از آثار او است. كتب فقهيه فى الطهاره و الصلوه و الصوم و رساله اى در منجزات مريض و رساله اى در ارث و غيره.

از استادش مرحوم مازندرانى اجازه اجتهاد و روايتى داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (352 -351 / 7).

فروغ، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1290 ش)، موسيقيدان، مترجم و نويسنده. در اصفهان به دنيا آمد. تحصيلاتش را در زادگاه خود و شيراز گذراند و در همان وقت از اساتيد بزرگ آواز، سيد رحيم و سيد حسين ساعت ساز تعليم آواز گرفت و با رديفها و گوشه هاى دستگاههاى موسيقى ايران آشنا شد. سپس به تهران آمد و در

دانشسراى عالى به تحصيل رشته زبان انگليسى پرداخت و در رشته هنرهاى دراماتيك، در آكادمى پادشاهى هنرهاى دراماتيك فارغ التحصيل و به آكادمى پادشاهى موزيك وارد شد. پس از بازگشت به ايران، به مدت پنج سال در هنرستان عالى موسيقى تدريس كرد و سپس به آمريكا رفت و در رشته ادبيات دراماتيك از دانشگاه كلمبيا دكترا گرفت. سپس به ايران بازگشت و بار ديگر در هنرستان موسيقى به تدريس پرداخت و در همان وقت رياست اداره هنرهاى دراماتيك (از ادارات تابعه اداره ى كل هنرهاى زيبا) نيز بر عهده ى او بود. از آثار وى: «تاريخ احوال مصنفين موسيقى اروپا»؛ «نفوذ علمى و عملى موسيقى ايران» و ترجمه هاى: «علم موسيقى»؛ «نمايشنامه ى پدر»؛ «باغ وحش شيشه اى»؛ «خانه عروسك و اشباح»؛ «فن نمايشنامه نويسى» و دهها مقاله در مجلات موسيقى وزارت فرهنگ و هنر وقت.[1]

مهدى فروغ كه يكى از موسقيدانان و صاحبنظران بنام كشور است، به سال 1290 در شهر اصفهان، شهر هنرمندپرور، در يك خانواده ى روحانى متولد گشت. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در اصفهان گذراند و در همين زادگاه خود بود كه از اساتيد بزرگ آواز ايران مرحوم سيدرحيم و سيدحسين ساعت ساز تعليم آواز گرفت و با رديف ها و گوشه هاى دستگاههاى موسيقى ايران آشنا گرديد.

مهدى فروغ پس از مدتى با خانواده رهسپار شيراز شد و تحصيلات دوره ى دوم متوسطه را در اين شهر به پايان رسانيد و پس از آن به تهران آمد و در رشته زبان خارجه از دانشسراى عالى فارغ التحصيل شد و ضمن تحصيل در دانشكده ى زبان، سرپرستى انجمن موسيقى نيز به وى محول گرديد.

وى با توجه به فعاليت هنرى چشمگيرى كه داشت مورد توجه مقالات دولتى قرار

گرفت و براى آشنايى با فرهنگ ملل و موسيقى كشورهاى پيشرفته جهت تحصيل عازم انگلستان شد و تحصيلات خود را در رشته هنرهاى دراماتيك، در آكادمى پادشاهى هنرهاى دراماتيك لندن به پايان رسانيد و وارد آكادمى پادشاهى موزيك آن كشور شد.

دكتر مهدى فروغ در اواخر جنگ دوم جهانى به ايران بازگشت و مدت پنج سال در هنرستان عالى موسيقى تدريس كرد، سپس براى مدت چهار سال جهت تحصيل در رشته ادبيات دراماتيك عازم آمريكا گرديد و از دانشگاه كلمبيا موفق به دريافت دكترا شد. وى پس از تحصيل در آمريكا مجدداً به ايران بازگشت و در هنرستان موسيقى تدريس استتيك و تلفيق شعر و موسيقى را عهده دار و رياست اداره هنرهاى دراماتيك كه از ادارات تابعه اداره ى كل هنرهاى زيبا بود به عهده گرفت.

دكتر مهدى فروغ يكى از بزرگان هنر و ادبيات ايران بخصوص در رشته هاى مختلف هنرى مى باشند كه آثار ايشان عبارت است از: ترجمه ى «موسيقى» اثر آرون كوپلند، مترجم دكتر مهدى فروغ، تأليف «تاريخ احوال مصنفين موسيقى اروپا» ترجمه ى نمايشنامه ى «پدر» و «باغ وحش شيشه اى» و كتاب «نفوذ علمى و عملى موسيقى ايران» و يك سرى مطالب و مقالات سودمند و راهگشا در زمينه ى موسيقى در مجلات موسيقى وزارت فرهنگ و هنر وقت و مجله موزيك ايران. دكتر مهدى فروغ فرزند هنرمندى دارد بنام على فروغ كه تحصيلات خود را در رشته موسيقى در بروكسل به پايان رسانيده و ويولنيست شايسته اى در اركستر سمفونيك مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ موسيقى (126 / 1)، شخصيتهاى نامى(372)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3310 ،2340 / 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (266)، مردان موسيقى

(206 -205 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (420 -419 / 6).

فروغي اصفهاني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1263 ش)، نويسنده، استاد دانشگاه، شاعر، مترجم و روزنامه نگار. در تهران به دنيا آمد. پدر ش از رجال دانشمند دوره ى ناصرى بود. وى علوم مقدماتى را نز پدر آموخت و تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدرسه ى دارالفنون و آليانس به پايان برد و زبان فرانسه را به خوبى آموخت، آن گاه به فرانسه عزيمت نود. بعد از بازگشت به ايران معلم دارالفنون و مدرسه ى علوم سياسى شد و علاوه بر مترجمى، تدريس جغرافيا و تاريخ و علوم طبيعى را نيز عهده دار شد. وى در تربيت دانش آموزان سليقه ى خاصى داشت و بدين منظور يك مدرسه عالى به نام «دارالمعلمين» در 1298 ش تأسيس كرد كه خود، رياست آن را به عهده داشت. وى همچنين نظارت و سرپرستى مجله ى «اصول تعليمات» را، كه از طرف وزارت معارف منشتر مى شد، به عهده داشت. فروغى پس از نشر شش شماره از آن مجله نام آن را به «اصول تعليم» تغيير داد. چندى بعد ماهنامه ى «فروغ تربيت» را داير كرد. وى جمعا چهار سفر به اروپا داشت كه سفر آخر او به عنوان وزير محتار ايران در سويس بود. ابوالحسن فروغى عضو فرهنگستان زبان فارسى و استاد دانشگاه تهران بود. در ادبيات و انشاى زبان فرانسه بسيار پرمايه و زبردست و در ادبيات فارسى و عربى هم صاحب مطالعات زياد بود. نثر را خوب مى نوشت و شعر نيز مى گفت. سرانجام در تهران درگذشت. آثار وى: مجموعه ى «اشعار»؛ اوراق مشوش»يا «مقالات مختلفه»؛ رساله ى «تجدد و مليت»؛ منظومه ى «شيدوش و ناهيد»؛ «تاريخ شعرا»، با همكارى محمدعلى فروغى؛ «سرمايه سعادت» يا

«علم و آزادى».[1]

فرزند محمدحسين ذكاءالملك، در 1263 ش (1884 م) در تهران متولد شد. در سن 6 سالگى تحصيلات مقدماتى را تحت نظارت پدر و محمدعلى فروغى برادر مهترش آغاز كرد و سپس تحصيلات خود را در مدارس دارالفنون و آليانس فرانسه ادامه داد و فارغ التحصيل شد. آنگاه به زبان و ادبيات فارسى و عربى پرداخت و چون شوق و علاقه اى به فلسفه و عرفان داشت، بيشتر وقت خود را صرف فلسفه قديم و جديد نمود و با مكتبهاى فلسفى آشنا شد و در مدرسه ى سپهسالار قديم آن را تكميل نمود. فروغى در سن 18 سالگى به روزنامه ى تربيت كه پدرش انتشار مى داد پيوست و مديريت داخلى و توزيع روزنامه ى مزبور را بر عهده گرفت. پس از تعطيلى روزنامه ى تربيت كه مقارن طلوع مشروطيت بود، به كار معلمى و تدريس پرداخت و در مدارس علميه و دارالفنون ساعاتى از وقت خود را تدريس مى نمود.

فروغى در 1298 ش با كمك برادرش كه رياست ديوان عالى كشور را بر عهده داشت، به تاسيس مدرسه اى به نام دارالمعلمين مركزى پرداخت و برنامه ى آن مدرسه عينا از مدارس متوسطه فرانسه اقتباش شده بود و دوره ى آن شش سال كامل بود و مدرك تحصيلى آن ديپلم كامل متوسطه بود. همزمان با تاسيس دارالمعلمين مركزى، نصيرالدوله (احمد بدر) وزير معارف وقت، مديريت مجله ى اصول تعليم را كه از طرف اداره ى بازرسى وزارت معارف منتشر مى شد به ابوالحسن فروغى طبق حكمى واگذار كرد كه با كمك مدرسين و معلمين مدرسه ى مزبور، مجله را منتشر سازند. اين مجله كه هزينه ى آن را وزارت معارف تامين مى نمود، يك مجله ى فلسفى و تربيتى و علمى

و تاريخى و ادبى بود. فروغى اعضاء هيئت تحريريه ى نشريه ى مزبور را به اين شرح انتخاب نمود: غلامحسين رهنما، ابوالقاسم بهرامى، عبدالعظيم قريب و اقبال آشتيانى. علاوه بر هيئت تحريريه، فروغى در هر شماره دو مقاله ى فلسفى داشت. با تمام كوششى كه براى ادامه ى كار اين مجله به عمل آمد، مع الوصف شش شماره بيشتر منتشر نشد و در محاق تعطيل قرار گرفت.

پس از تعطيلى مجله ى اصول تعليم، فروغى در سال 1300 مجله ى فروغ تربيت را انتشار داد كه آن هم دوام زيادى نكرد و از چند شماره تجاوز ننمود. در 1307 ش دارالمعلمين عالى از طرف وزارت فرهنگ تاسيس شد و ابوالحسن فروغى به استادى آنجا منصوب شد.

ابوالحسن فروغى در سال 1312 ش به سمت وزيرمختار ايران در سويس انتخاب شد و يك سال در اين ماموريت بود و بعد نمايندگى ايران را در جامعه ى ملل برعهده گرفت و سرانجام در 1314 به ايران بازگشت و به استادى دانشگاه تهران و عضويت پيوسته ى فرهنگستان منسوب شد و تا پايان عمر در مشاغل فرهنگى بود.

وفات وى در 6 بهمن ماه 1338 ش اتفاق افتاد. ابوالحسن فروغى تاليفاتى به زبان فرانسه و فارسى دارد كه عبارتند از: دو جلد در اصول حكمت و فلسفه به زبان فرانسه، سرمايه سعادت، اوراق مشوش و دوره هاى مجله اصول تعليم و فروغ تربيت. وى طبع شعر داشت و قسمتى از اشعار او به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات معاصر (80 -79)، از نيما تا روزگار ما (159 -157)، تاريخ برگزيدگان (372 -371)، تاريخ جرايد (69 / 4 ،190 -185 / 1)، الذريعه (828 / 9)، زندگينامه ى

رجال و مشاهير (95 -94 / 5)، سخنوران نامى معاصر (2700 -2697 / 4)، سرآمدان فرهنگ (61 / 1)، فرهنگ سخنوران (705)، لغت نامه (ذيل/ فروغى)، مؤلفين كتب چاپى (162 -161 / 1)، يغما (س 19، ش 3، ص 172، س 21، ش 10، ص 576-574).

فروغي نژاد، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله فروغي نژاد

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عبداله فروغي نژاد به ش ش 61 صادره از گلپايگان متولد سال 1350، پس از اخذ مدرك سيكل در سال تحصيلي 1365 وارد حوزه عمليه گلپايگان شدم. پس از گذراندن بخشي از سطح حوزه در سال تحصيلي 1370 وارد حوزه علميه ولي عصر(عج) شهرستان خوانسار شدم و دروس لمعه و اصول، رسائل و مكاسب و كفايتين را تا سال 1376 به اتمام رساندم. سال 1376 وارد حوزه علميه قم شدم و در درس خارج فقه حضرت آية الله العظمي مكارم شيرازي شركت نمودم و تا هم اكنون توفيق حضور محضر ايشان را دارم. در سال تحصيلي 1383-1382 در درس خارج فقه آية الله جوادي آملي و آية الله نوري همداني نيز شركت داشتم. و همچنين درس خارج اصول را در محضر آية الله جعفر سبحاني از سال 1376 تا سال 1383 شركت نمودم. در سال تحصيلي 1379 با قبولي در سطح 2 مركز تخصصي تفسير و علوم قرآن اشتغال به اين رشته تحصيلي پيدا نمودم تا در سال 1382 مقطع كارشناسي آن به پايان رسيد. و هم اكنون در مقطع كارشناسي ارشد مشغول تحصيل هستم كه در ترم پاياني آن هستم. در باب تدريس، در

سالهاي 1368و1369 كه مشغول خواندن سيوطي و معالم بودم. درسهاي ادبيات عرب، عوامل في النحو و هدايه و صمديه را در حوزه علميه گلپايگان تدريس داشتم. و در حوزه علميه خوانسار نيز سالهاي 1376-1375 به مدت دو سال. ادبيات عرب: هدايه، صمديه، صرف ساده و مبادي تدريس داشتم. در زمينه تبليغ نيز خداوند توفيق مرحمت نمود تا از سال 1370 به تبليغ معارف دين بپردازم و بحمداله تاكنون اين توفيق را داشتم تا در فصلهاي تبليغي، ماه مبارك رمضان، دهه محرم، دهه صفر و ايام فاطميه را در اقصي نقاط ميهن عزيزمان به تبليغ و بيان معارف دين پرداخته كه اميدوارم اين توفيق از طرف حضرت حق جل جلاله و عنايت خاص ولي عصر(عج) ادامه داشته باشد. از سال 1379 تا اكنون توفيق تحقيق و پژوهش در مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي داشتم كاري كه در سالهاي 1380 الي 1383 با كمك برادران بزرگوار ديگر مخصوصاً مسئول محترم پروژه حضرت حجةالاسلام ابن الرضا صورت گرفت كار تقطيع و فايل سازي و نمايه موضوعي پيرامون كتاب شريف الغدير يادگار علامه اميني رحمة الله عليه بود و هم اكنون در حال تنظيم و تدوين درختواره الغدير هستم كه اميد است به زودي جامعه بزرگ اسلام از اين كار نو و جديد بهره مند شوند.

فروغي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسن فروغي در سال 1323 در شهرستان طبس متولّد شد.وي مدرك دكتري ادبيات فرانسه و تطبيقي را از دانشگاه سوربن فرانسه در سال 1357 دريافت داشته است.ايشان از سال 1358 با درجه استادياري در دانشكده ادبيات و زبان هاي خارجي دانشگاه شهيد چمران اهواز آغاز و نامبرده درسال 1377

به مرتبه دانشياري و در سال 1385 به مرتبه استادي نايل گرديده است. دكتر فروغي در حال حاضر با پايه 35 استادي در اين دانشگاه مشغول بكار مي باشد. گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فرانسه گرايش : ادبيات فرانسه و تطبيقي والدين و انساب : پدر حسن ،محمد فروغي متولد 1297،از اولين فارغ التحصيلان ششم ابتدايي و از اولين آموزگاران شهرستان طبس و معلم اغلب فارغ التحصيلان دوره هاي گذشته اين شهرستان مي باشد.ايشان بادانش و حافظه تاريخي فوق العاده در قيد حيات مي باشند.مادرش خاندار است. او نيز شش برادر و يك خواهر دارد.خاطرات كودكي : " در منطقه اي محروم ولي در خانواده اي فرهنگي پرورش يافتم. آگاهي فرهنگي پدرم و اقتدار مادرم از ما فرزنداني آگاه ،با پشتكار و موفق آفريد"اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : حسن فروغي در خانواده اي فرهنگي و با شرايط اقتصادي متوسط در طبس بدنيا آمد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسن فروغي در سال 1336 تحصيلات ابتدايي را در دبستان ميرطبس و در سال 1342 تحصيلات متوسطه را در دبيرستان شيباني همان شهرستان به پايان رساند و در سال1342 موفّق به اخذ ديپلم متوسطه در رشته تجربي گرديد. ايشان در سال 1352 مقطع كارشناسي رشته زبان فرانسه را در مدرسة عالي ترجمه تهران به پايان رسانيد و در سال 1353 (همزمان با گذراندن چندواحد از دروس ادبي براي تبديل ليسانس مترجمي به ليسانس ادبيات) به دريافت كارشناسي ارشد ادبيات فرانسه از دانشگاه سوربن پاريس و درسال 1357 به دريافت درجه دكتري ادبيات فرانسه و تطبيقي از دانشگاه سوربن پاريس توفيق يافت. دكتر

فروغي همچنين در سال هاي 1349 تا 1352 دورة كارشناسي علوم اجتماعي را در دورة شبانة دانشسراي عالي تهران به صورت ناتمام گذرانده و در طول اقامت خود در فرانسه، در سال 1353 موفّق به اخذ ديپلم مهارت آموزش زبان فرانسه به روش هاي سمعي وبصري و در سال 1356 موفّق به اخذ فوق ليسانس(DEA= دانشوري) جامعه شناسي از مدرسة مطالعات عالي پاريس نيز گرديده است. خاطرات و وقايع تحصيل : " پس از دو سال توقف در پشت كنكور بخاطر اصرار خودم در پذيرفته شدن در رشته هاي پزشكي يا مهندسي و پس از انجام خدمت سربازي ،استخدام در آموزش و پرورش و علاقه فراوان به شغل معلمي تصميم گرفتم در رشته هاي زبان و يا جامعه شناسي تحصيل كنم كه تا در سطح تخصص در دانشگاه هم شد...."فعاليتهاي ضمن تحصيل : حسن فروغي در حين تحصيل به كار تدريس در آموزش و پرورش اشتغال داشت.استادان و مربيان : در ايران ،خانم ها و آقايان : دكتر بروخيم ،دكتر بارويان،دكتر شاهين ،مهندس پايور،دكتر فولادوند در رشته زبان و ادبيات فرانسه،دكتر غلامعباس توسلي ،دكتر خسروي ،دكتر خوئي ف و غيره در رشته علوم اجتماعي در فرانسه : دكتر ژاك شوئيه،رئيس وقت دانشگاه پاريس سه (سوربن پاريس جديد)و استاد راهماي دكتر حسن فروغي ،دكتر ژاك ورنان ،ريمون آرون در رشته جامعه شناسي هم دوره اي ها و همكاران : همدوره ايهاي و همكاران حسن فروغي در مقاطع مختلف تحصيل و اشتغال به قرار زير است: دانشسراي عالي تهران : آقاي محمد نبي حبيبي دانشگاه شهيد چمران اهواز : دكتر عبدالله محتشمي ،دكتر سيد علاء الدين گوشه گير،خانم دكتر الميرا

داور ،دكتر محمودرضا گشمرري(؟)،دكتر مسعود نذري دوست ،دكتر سيد جمال موسوي شيرازي و چند استاد فرانسوي در اوايل انقلاب.همسر و فرزندان : دكتر حسن فروغي متاهل و داراي همسر بنام سركار خانم زهرا صدقي است. ايشان آموزگار بازنشسته آموزش و پرورش مي باشد.ماحصل ازدواج آنها سه فرزند بنامهاي مريم (پزشك)،فرامرز(پزشك) و مرجان مهندس كامپيوتر است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در زمينة فعاليت هاي اجرايي، حسن فروغي در دو دوره، از فروردين 1358 تا آذر 1359 و از ديماه 1380 تا 1382 مديرگروه فرانسه، در سال تحصيلي 1358تا 1359، دبيرشوراي مديريت دانشكده زبان هاي خارجي و عضو شوراي دانشگاه جندي شاپور، و از سال 1377 تا 1386، نماينده منتخب اعضاي هيأت علمي دانشكده ادبيات در كميته ارتقاء بوده است. در زمينة فعاليت هاي علمي- پژوهشي دكتر فروغي از سال 1375 تا بهمن ماه 1379، عضو شوراي پژوهشي گروه فرانسة سازمان مطالعه وتدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها بوده و در حال حاضر عضو هيأت تحريرية مجله هاي دانشكدة ادبيات دانشگاه شهيد چمران، مجلة پژوهش دانشگاه تهران، مجلة لقمان در مركز نشر دانشگاهي و مجله هنرهاي نمايشي دانشگاه تهران مي باشد. خلاصه اي از فعاليت هاي اداري و مديريتي دكتر حسن فروغي به قرار زير است: عضو شوراي پژوهشي گروه فرانسه سازمان سمت از تاريخ 1/1/1375 تا كنون ادامه دارد عضو كميته علمي هفته پژوهش دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز در تاريخ 1/1/1382 دبير شوراي مديريت دانشكده زبانهاي خارجي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز از تاريخ 1/1/1358تا تاريخ 1/1/1359 عضو شوراي دانشگاه شهيد چمران اهواز از تاريخ 2/2/1358 تا تاريخ 2/2/1359

مدير گروه فرانسه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز از تاريخ 3/3/1358تا تاريخ 3/3/1359 نماينده منتخب دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز در كميته ارتقاء از تاريخ 1/1/1377 تا كنون ادامه دارد عضويت در هيئت تحريريه مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز از تاريخ 1/1/1379تا كنون ادامه دارد مدير گروه فرانسه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز از تاريخ 1/1/1380 تا كنون ادامه دارد عضو هيات تحريريه مجله دانشكده ادبيات وعلوم انساني از تاريخ 1/1/1382 تا كنون ادامه دارد عضو كميته تاليف و ترجمه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد چمران اهواز از تاريخ 1/1/1384 تا كنون ادامه دارد عضو جامعة ادبي قرن 18 فرانسه،(پاريس). عضو بنيان گذار « جامعه ادبي ديدرو»، (پاريس). عضو جامعه ادبي منتسكيو، (پاريس). عضو خزانه دار انجمن علمي مطالعات فرانسوي زبان، (ايران). فعاليتهاي آموزشي : فعاليت هاي آموزشي دكتر فروغي از سال 1358 با درجه استادياري در دانشكده ادبيات و زبان هاي خارجي دانشگاه شهيد چمران اهواز آغاز و نامبرده درسال 1377 به مرتبه دانشياري و در سال 1385 به مرتبه استادي نايل گرديده است. دكتر فروغي در حال حاضر با پايه 35 استادي در اين دانشگاه مشغول بكار مي باشند. ايشان بسياري از دروس مقاطع كارشناسي ،كارشناسي ارشد در رشته ادبيات فرانسه از جمله ادبيات فرانسه ،نقد ادبي،تفسير متون ادبي ،روش تحقيقي و ادبيات تطبيقي تدريس مي كند. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : دكتر حسن فروغي در كنار فعاليت هاي پژوهشي و آموزشي به ورزش و پيگيري اخبار داخلي و خارجي و غيره مي

پردازد.شاگردان : دكتر عادل خنياب نژاد(؟)، و دكتر ابراهيم سليمي (عضو هيئت علمي گروه فرانسه اصفهان) از دانش آموختگان حسن فروغي مي باشند.آرا و گرايشهاي خاص : گرايش هاي ايشان عبارت است از : ادبيات فرانسه، ادبيات تطبيقي، نقد ادبي، روش تحقيق، تفسير متون ادبي فرانسهجوائز و نشانها : دكتر فروغي در سال 1381 به عنوان مولف و مترحم برگزيده دانشگاه و در سال هاي 1384 و 1386 به عنوان پژوهشگر برتر انتخاب شده است.ايشان در سال 1381 به عنوان مولف و مترجم برگزيده دانشگاه شهيد چمران اهواز مورد تقدير قرار گرفته است.چگونگي عرضه آثار : بيش از صد پايان نامة كارشناسي و چندين پايان نامه كارشناسي ارشد توسط دكتر فروغي در سال اخير راهنمايي شده است.آثار : ترجمة كتاب اسلام وتمدن اسلامي ويژگي اثر : (دوجلد) از آندره ميكل، هانري لوران، انتشارات سمت ، 1381. اين كتاب به عنوان يك كتاب مبنايي براي تدريس در بيشتر رشته هاي دانشكده الهيات به چاپ رسيده است.2 تفسير متون ادبي ويژگي اثر : (به زبان فرانسه )، انتشارات سمت، 1381.اين كتاب ،كتاب درسي مربوط به سه درس تفسير متون در دوره كارشناسي ادبيات فرانسه كه در اين دوره تدريس مي شود.3 فرانسه براي دانشجويان رشته علوم ويژگي اثر : (به زبان فرانسه )، انتشارات سمت، چ اوّل، 1373، (با همكاري دكترعبدالله محتشمي و دكترسيد علاء الدين گوشه گير). 4 يادداشت برداري و روش تحقيق ويژگي اثر : (به زبان فرانسه)، انتشارات سمت، چاپ اوّل

1380 ، چاپ دوم 1382 ، چاپ سوم 1385-اين كتاب از كتابهاي درسي دانشگاهي است كه در دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد زبان و ادبيات فرانسه در گروه هاي آموزشي تدريس مي شود.

فروغي، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1255 ق)، اديب، نويسنده، مترجم، روزنامه نگار و شاعر. ابتدا فدايى، سپس اديب و سرانجام فروغى تخلص نمود. در جوانى تجارت مى كرد و چون سرمايه ى خويش را در راه تجارت هند به خليج فارس از دست داد. مدتى در بندر لنگه، جهرم،فسا و يزد گذرانيد و سپس به كرمان رفت و به خدمت حاكم كرمان، محمد اسماعيل خان نورى، وكيل الملك، درآمد. مدتى نيز در كرمانشاه اقامت گزيد و وارد جمع درويشان شد. در آنجا نيز به مديحه سرايى شاهزاده عمادالدله پرداخت و اديب تلخص مى كرد. سرانجام به تهران آمد و در دستگاه وزارت انطباعات و دارالترجمه ى ميرزا محمد حسن خان اعتمادالسلطنه به منشى گرى پرداخت. در 1291 ق از طرف ناصرالدين شاه ملقب و متخلص به فروغى شد. مدتى نيز مديريت دارالترجمه و دارالطباعه دولتى و مترجمى زبان عربى و فرانسه را عهده دار بود و روزنامه هاى دولتى «ايران»؛ «اطلاع»؛ «رسمى»؛ «شرف» معمولا با انشاى وى نوشته مى شد. در 1311 ملقب به ذكاءالملك ش وى روزنامه ى «تربيت» را در 1314 ق منتشر كرد. با تأسيس مدرسه ى عالى علوم سياسى در 1317 ق به استادى مدرسه و در 1323 ق به رياست آن منصوب گشت. فروغى در ابن بابويه شهر رى مدفون شد. آثار وى عبارتند از: «تاريخ سلاطين ساسانى» يا «تاريخ ساسانيان»، ترجمه، با همكارى فرزندش محمدعلى فروغى؛ تصحيح «بوسه ى عذرا»؛ «تاريخ ادبيات ايران»؛ «چرا و به اين جهت»، ترجمه؛ «سفر هشتاد روزه ى دور دنيا»، ترجمه؛ «عشق و عفت»،به نظم،

ترجمه؛ تصحيح «عجز بشر»؛ «علم بديع»؛ «غرائب زمين و عجايب آسمان»، ترجمه؛ «كلبه هندى»، ترجمه. ضمنا از وى «ديوان» شعر به جاى مانده است.[1]

ملقب به ذكاءالملك (اول)، اديب و نويسنده (و. اصفهان 1255 ه.ش- ف. 1289 ه.ش/ 1325 ه.ق) ابن آقا محمدمهدى ارباب. وى در جوانى به عنوان تجارت عازم هند گرديد، اما كشتى دچار طوفان شد، و مال التجاره ى او در آب غرق گرديد. وى در بندر لنگه پياده شد و به جهرم و فسا و از آنجا به يزد رفت، و در آن شهر زندانى گرديد. سپس به كرمان رفت و تحت حمايت وكيل الملك حاكم كرمان قرار گرفت و قصايدى سرود. آنگاه به عزم زيارت عتبات به مغرب شتافت. در كرمانشاه با چند تن از مشايخ و عرفا ملاقات كرد و در زمره ى اهل سلوك درآمد، سپس به كربلا و نجف رفت. پس از ورود به تهران مورد نوازش صنيع الدوله وزير انطباعات قرار گرفت و به توسط او به دربار ناصرالدين شاه قاجار معرفى گرديد، و به فرمان همايونى تخلص «فروغى» را انتخاب كرد و به مديريت و مترجمى دارالطباعه منصوب گرديد. روزنامه هاى «ايران» و «شرف» و «رسمى» و «اطلاع» كه دولتى بودند، غالباً به انشاى او نوشته مى شدند. در 1308 ه.ق به موجب فرمان پادشاه به درجه ى اول استيفا و رياست دارالطباعه رسيد. در 1311 ه.ق به موجب دستخط همايونى به لقب «ذكاءالملك» مفتخر شد. روزنامه ى «تربيت» از سال 1314 تا 1325 ه.ق به مديريت او منتشر گرديد. در سال 1317 كه مدرسه ى علوم سياسى تأسيس شد وى به معلمى ادبيات آن مدرسه انتخاب گرديد و چند كتاب ادبى كلاسيك تأليف و

منتشر كرد (بديع و معانى و عروض و قافيه و تاريخ شعرا). در 1323 به مديريت مدرسه ى مذكور منصوب شد. وى به سن 70 سالگى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (124 -116 / 2 ،306 ،198 / 1)، حديقه الشعراء (1343 -1338 / 2)، سرآمدان فرهنگ (362 -360)، شرح حال رجال (388 -384 / 3)، فهرست كتابهاى چاپى (2334 ،2311 / 2 ،712 ،661 / 1)، لغت نامه (ذيل/ فروغى)، مكارم الآثار (1492 -1491 / 5).

فروغي، محمد علي ذكاءالملك

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1294 ق)، نويسنده، اديب، مترجم و دانشمند. فروغى تحصيلات خود را از پنج سالگى نزد پدر آغاز كرد و ظرف مدت هفت سال كليات زبانهاى فارسى، عربى و فرانسه را آموخت و از علوم جديد نيز بهره گرفت. بعد از آن وارد مدرسه ى دارالفنون شد و به تحصيل در رشته ى طب پرداخت. اما پس از چندى به علت علاقه به فلسفه و ادبيات در اين دو زمينه مشغول فعاليت شد. چندى نيز در مدرسه ى صدر به تكميل تحصيلات پرداخت. بعد از اين كه پدرش هفته نامه ى «تربيت» را انتشار داد محمدعلى به عنوان سردبير، نويسنده و مترجم هفته نامه مقالاتى در آن نوشت. پس از تأسيس مدرسه ى علوم سياسى در ابتدا به عنوان مترجم و سپس به عنوان استاد و معاون مدرسه به خدمت پرداخت. بعد از درگذشت محمدحسين فروغى، محمدعلى ملقب به ذكاءالملك شد و رياست مدرسه ى علوم سياسى را به عهده گرفت. فروغى در طى زندگانى سياسى خود چند بار به وكالت مجلس و سفارت رسيد و چندين بار وزير و نخست وزير شد. وى در تهران درگذشت و در ابن بابويه به خاك سپرده

شد. آثار او عبارتند از: «آئين سخنورى در فن خطابه»؛ «حكمت سقراط»؛ «تاريخ ملل شرق»، ترجمه؛ «اصول علم ثروت»؛ «سير حكمت در اروپا»؛ «تاريخ ساسانيان» يا «تاريخ سلاطين ساسانى»، ترجمه، با همكارى پدرش ؛ «فهرست رجال بزرگ ممالك».[1]

معروف به ذكاءالملك، فرزند مرحوم محمدحسين خان ذكاءالملك اول، متولد 1294 ه.ق در تهران است. پدرش از دانشمندان و محققان و شعراء بلندپايه ى عصر ناصرى و مظفرى است كه در وزارت انطباعات اعتمادالسلطنه رياست قسمت ترجمه و تاليف با او بود. علاوه بر آن بر مترجمان همايونى رياست داشت و شاعرى توانا، اديبى دانشمند و مترجمى كم نظير بود. غالب كتبى كه اعتمادالسلطنه به نام خود چاپ كرده است، قسمت اعظم آن نتيجه ى تحقيق و نگارش فروغى است.

محمدعلى فروغى تحصيلات خود را نزد پدرش آغاز كرد. پس از آموزش زبان پارسى به آموختن مقدمات عربى و قرآن و شرعيات پرداخت. پس از آن ادبيات زبانهاى فارسى و عربى را فراگرفت و در آموزش فلسفه و عرفان و حسن خط همت گماشت و ابتدا زبان فرانسه و بعد زبان انگليسى را به خوبى فراگرفت و وارد دارالفنون ناصرى شد. مدتى به علم طب روى آورد، سالى چند در اين علم غوطه ور بود تا اينكه طبابت را مطابق ذوق خود نيافت و بر فلسفه و عرفان متمايل شد و تحصيلات خود را در اين رشته در مدارس معروف آن روز تهران نزد اساتيد بزرگى چون ميرزا ابوالحسن جلوه و ميرزا طاهر تنكابنى به حد كمال رسانيد و چون مسلط به زبانهاى خارج بود، از نوشته ى فلاسفه ى مغرب زمين هم بهره مند گرديد.

پدرش در سال 1314 ه.ق به انتشار مجله ى تربيت همت گماشت. محدعلى

در كار اين نشريه دخالتى تام داشت. گذشته از سردبيرى آن ترجمه هائى از او منتشر مى شد. در اين روزنامه از قانون و مدرسه و تجدد سخن بسيار آمده است و قريب ده سال منظما انتشار پيدا مى كرد.

در 1317 ه.ق كه ميرزا نصرالله خان مشيرالدوله به تشويق دو فرزند خود موتمن الملك و مشيرالملك (بعدها مشيرالدوله) مدرسه ى عالى علوم سياسى را بنياد نهاد، محمدحسين فروغى به استادى آنجا برگزيده شد و فرزندش نيز به ترجمه ى تاريخ براى دانشجويان پرداخت و پس از چندى معلم تاريخ در مدرسه ى سياسى گرديد. پس از مدتى محمدحسين ذكاءالملك به رياست مدرسه گمارده شد و فرزندش را به معاونت انتخاب كرد. اين وضع تا اوايل مشروطيت ادامه داشت. در اين سال ذكاءالملك درگذشت و لقب و شغلش را به فرزند ارشد او واگذار كردند. محمدعلى فروغى با لقب ذكاءالملك به رياست مدرسه عالى علوم سياسى منصوب گرديد. پس از صدور فرمان مشروطيت و تشكيل مجلس اول كه در حقيقت مجلس موسسان بود، فروغى براى رياست دبيرخانه دعوت شد و كار ادارى مجلس را انجام مى داد. سازمان ادارى و تاسيس كتابخانه از كارهاى اوليه ى اوست. در انتخابات دوره ى دوم مجلس شوراى ملى كه پس از استبداد صغير انجام گرفت، محمدعلى ذكاءالملك به نمايندگى مردم تهران انتخاب شد و پس از چندى به رياست مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد. چند ماهى بيشتر در اين سمت نبود كه جاى خود را به موتمن الملك سپرد و خود به نيابت رياست رسيد.

ذكاءالملك در سال 1290 ش در كابينه ى صمصام السلطنه بختيارى ابتدا وزير ماليه و بعد وزير عدليه شد. در كابينه ى بعدى كه به رياست مشيرالدوله تشكيل يافت، همچنان

وزير عدليه بود. در دوره ى سوم وكيل مجلس شد ولى در مجلس باقى نماند تا به رياست ديوان عالى كشور منصوب شد و ساليان دراز در آن سمت اشتغال داشت. پس از پايان جنگ بين الملل اول، به اتفاق مشاورالممالك انصارى به كنفرانس صلح رفتند ولى موفق به حضور در كنفرانس نشدند و آنها را مودبانه جواب كردند. در 1301 ش ذكاءالملك در كابينه ى مستوفى الممالك وزير امور خارجه شد و در جدال مستوفى و مدرس نقشى اساسى داشت و غالبا پاسخ مجلسيان را او مى داد. در كابينه ى بعدى به رياست مشيرالدوله وزير ماليه شد. از 1302 تا 9 آبان 1304 در چهار كابينه ى رضاخان سردارسپه، دو بار وزير خارجه و دو بار وزير ماليه بود تا سرانجام در 9 آبان 1304 مجلس پنجم طرح انقراض قاجاريه را به تصويب رسانيد و حكومت موقت را به رضاخان پهلوى سپرد تا مجلس موسسان به اصلاح اصول قانون اساسى بپردازد. ذكاءالملك در اين تاريخ به كفالت نخست وزيرى و سرپرستى دولت تعيين شد.

مجلس موسسان در آذرماه 1304 امور سلطنت را به رضاخان پهلوى واگذار كرد و محمدعلى فروغى به عنوان اولين نخست وزير سلطنت رضا پهلوى معرفى شد. او قريب شش ماه رئيس دولت بود. تاجگذارى رضاشاه، انتخابات دوره ى ششم قانون نظام اجبارى و الغاء القاب و قانون ثبت در دوران نخست وزيرى او انجام يا به تصويب رسيد. فروغى در اثر دخالتهاى تيمورتاش وزير دربار تاب مقاومت نياورد و از شاه اجازه ى استعفا گرفت. شاه استعفاى او را پذيرفت مشروط بر اينكه كارى در كابينه قبول كند. پس از مذاكرات لازم، قرار شد فروغى در كابينه ى بعدى وزير جنگ باشد ولى كارهاى

وزارت جنگ را رضاشاه انجام بدهد. جانشين فروغى كه پس از لغو القاب حسن مستوفى نام گرفته بود، فروغى را به عنوان وزير جنگ معرفى كرد و پس از چندى فروغى به اتفاق دو فرزند خود (جواد و محسن) از راه روسيه عازم اروپا شد تا ترتيب تحصيل فرزندان خود را تحت نظر علامه محمد قزوينى در پاريس بدهد. برخى از مورخين درباره ى اين مسافرت مطالب خلاف واقعى عنوان نموده و متذكر شده اند كه انگيزه ى فروغى در اين مسافرت صرفا براى ملاقات با سلطان احمدشاه و اخذ استعفانامه از وى و پرداخت مبلغى حدود هفت ميليون تومان بوده است در حالى كه مرحوم فروغى در تمام عمر نسبت به اين مطلب معترض بود، و قويا آن را تكذيب مى نمود و اصولا در پاريس بين او و احمدشاه ملاقاتى دست نداده بود. فروغى چند ماهى در پاريس اقامت گزيد تا به سمت سفارت كبراى ايران در آنقره تعيين شد و مراتب تلگرافى به او ابلاغ گرديد. مدت ماموريتش در تركيه دو سال به طول انجاميد و در ايجاد حسن روابط بين دو كشور زحماتى متحمل شد. ذكاءالملك در سفر تركيه دوستى و نزديكى زيادى با رجال ترك پيدا كرد مخصوصا با كمال آتاتورك دوستى او زبانزد بود و همه روزه با رهبر مقتدر و اصلاح طلب تركيه ملاقات و مذاكره داشت.

در 1308 ش با سمت رياست هيئت نمايندگى ايران در جامعه ى ملل به ژنو رفت و به رياست جامعه ى ملل انتخاب شد. جامعه ى ملل در دوران رياست فروغى، قدمهائى براى رفاه مردم دنيا و صلح كشورها برداشت كه يقينا فروغى نيز سهم بسزائى در اين امر مهم دارد.

در 1309 به تهران بازگشت و در كابينه ى حاج مخبرالسلطنه هدايت به وزارت جديدالتاسيس اقتصاد منصوب شد. پس از دو ماه وزارت امور خارجه هم ضميمه ى كار او شد و هر دو وزارتخانه را توامان اداره مى كرد ولى چند ماه بعد وزارت اقتصاد منحل گرديد. فروغى تا شهريور 1312 در پست وزارت امور خارجه مستقر بود.

در شهريور 1312 مهدى قلى هدايت پس از شش سال ونيم صدارت، از كار كناره گرفت و محمدعلى فروغى به جاى او به نخست وزيرى منصوب شد. در دوران نخست وزيرى او، كار تاسيس دانشگاه تهران به اتمام رسيد. جشن هزاره ى فردوسى با شركت مستشرقان و دانشمندان دنيا در طوس برگزار شد. فرهنگستان ايران هم براى احياء زبان فارسى بنيان گرفت. در دوران نخست وزيرى او، رضاشاه براى اولين بار از كشور خارج شد و چند روزى مهمان كمال آتاتورك شد و از نزديك با ترقيات كشور دوست و همجوار آشنا گرديد. فروغى متجاوز از دو سال در راس دولت بود تا واقعه ى گوهرشاد پيش آمد. پاكروان استاندار و نوائى رئيس شهربانى، كاسه و كوزه را بر سر محمدولى اسدى نايب التوليه شكستند و او را عامل اصلى قيام معرفى كردند. در آن تاريخ يكى از دختران فروغى، عروس اسدى بود لذا فروغى در مقام شفاعت برآمد ولى آتش غضب رضاشاه تندتر شد، نه تنها شفاعت او را نپذيرفت بلكه فروغى را هم از كار كنار گذاشت، تمام مشاغل او را گرفت و تحت نظر نظميه در منزل خود نيز زندانى شد. تيمورتاش و سردار اسعد در اين دوره از نخست وزيرى او در زندان به قتل رسيدند.

فروغى تا 1320 در انزوا به سر مى برد تا اينكه پس

از حمله ى روس و انگليس به ايران، رضاشاه به سراغ او رفت. در آن ايام پرتلاطم، سكان كشتى نجات ايران را به دست او داد.

فروغى پس از اينكه زمام امور را به دست گرفت، در مقام مذاكره با شوروى و انگليس برآمد. نتيجه ى مذاكرات بر اين قرار گرفت كه رضاشاه از سلطنت كناره گيرى كند. ابتدا قرار بود رژيم تغيير نمايد و جمهورى به جاى سلطنت انتخاب شود ولى پافشارى فروغى موجب شد كه رژيم باقى بماند و فرزند شاه طبق قانون اساسى سلطنت كند. از اقدامات فروغى در اين دوره تثبيت انتخابات دوره ى سيزدهم بود كه در زمان رضاشاه و جو ديكتاتورى صورت گرفته بود. قرارداد سه جانبه با متفقين كه پس از پايان جنگ ايران را تخليه كنند، از ديگر اقدامات فروغى است. وى در اين دوره از نخست وزيرى خود با مشكلات بزرگى مواجه شد. مورد هتاكى و حمله راديوهاى خارجى و مطبوعات داخلى قرار گرفت. در مجلس به سوى او سنگ پرتاب كردند. راديوى آلمان او را كليمى زاده خطاب كرد و ايران تيمورتاش در روزنامه ى رستاخيز به او نسبت دزدى داد ولى با تمام اين مشكلات، فروغى شش ماه دوام كرد و چهار بار كابينه را ترميم نمود ولى سرانجام در مقابل آن همه مصائب توان خود را از دست داد با وجودى كه در مجلس اكثريت داشت، از كار كناره گرفت و خود را مخفى ساخت و زير بار مسئوليت مجدد نرفت. وكلاء چون از فروغى مايوس شدند، سهيلى را بدان سمت برگزيدند.

فروغى بعد از نخست وزيرى به وزارت دربار منصوب شد و پس از چندى قرار شد با سمت سفيركبير به آمريكا عزيمت

كند. برايش پذيرش خواستند، موافقت شد و قبل از حركت فروغى چون بيمار بود، تقاضا نمود در اين ماموريت محمود فروغى فرزند كوچكش كه عضويت وزارت امور خارجه را داشت با او همراهى كند. اين امر احتياج به تصويب نامه هيئت وزيران داشت. قوام السلطنه نخست وزير موضوع را در هيئت دولت مطرح كرد و با مخالفت باقر كاظمى مهذب الدوله مواجه شد كاظمى در زمره افرادى بود كه تمام ترقيات او مديون فروغى بود. فروغى او را از كارمندى ساده وزارت امور خارجه به سفارت و وزارت رسانيد و هميشه براى حمايت از او مورد ايراد و حتى طعن بعضى دوستان قرار مى گرفت و انتظار نداشت در آن ايام كاظمى با تقاضاى كوچك او مخالفت كند. موضوع چندى در هيئت دولت باقى ماند و اخذ تصميم به عمل نيامد. فروغى به شدت متاثر شد و بيمارى او شدت يافت تا اينكه در آذرماه 1321 در سن 67 سالگى به بيمارى سكته درگذشت. فروغى داراى دو چهره ى متضاد است، يكى فروغى سياستمدار، ديگرى فروغى دانشمند و اديب و فيلسوف. در چهره ى اول تمام مراحل ترقى و مشاغل مهم مملكت را پشت سر گذاشت. او در طول زندگانى سياسى خود سه بار نخست وزيرى، يك بار كفيل نخست وزيرى، يك بار رئيس مجلس شوراى ملى، پانزده بار وزير امور خارجه، دارائى، جنگ، عدليه، اقتصاد ملى، يك بار سفير، وزير دربار، رئيس جامعه ى ملل، رئيس مدرسه ى عالى حقوق و بالاخره رئيس ديوان عالى كشور بوده است. ممكن است از لحاظ سياسى دانسته يا ندانسته اشتباهاتى مرتكب شده باشد. همانطورى كه دوستان سياسى هميشه او را تاييد مى نمودند، دشمنان او را تقبيح كرده نسبتهائى

به او بدهند ولى آنچه مسلم است فروغى از پايه گذاران سلسله ى پهلوى بود و هنگام جلوس پدر و پسر به سلطنت، نخست وزيرى را در اختيار داشته است.

محمدعلى فروغى دانشمند و فيلسوف و اديب در قرن اخير از بزرگان و محققين درجه اول محسوب مى شود. در جوانى به امر ترجمه اشتغال داشت، چندين جلد تاريخ دنيا را ترجمه و تلخيص مى كرد كه در مدارس آن روز كشور تدريس مى شد. بعد به تصحيح دواوين شعرا پرداخت. ديوان عمر خيام نيشابورى، ديوان حافظ و ديوان سعدى و از همه مهمتر شاهنامه فردوسى به همت او تصحيح و چاپ شده اند كه هنوز نوشته هاى او مورد استفاده ى دانشمندان است. در تاسيس فرهنگستان و احياء زبان فارسى جد و جهدى وافر داشت. خود مدتى رياست فرهنگستان را عهده دار بود. مقاله ى مستند «پيام به فرهنگستان» نمونه اى از طرز فكر او درباره ى زبان فارسى است.

پربارترين دوران حيات علمى فروغى از 1314 تا 1320 است كه موفق شد آثار مهمى از خود به يادگار گذارد. سه جلد كتاب سير حكمت در اروپا و شرح اشارات بوعلى سينا از اهم كارهاى او در اين دوره است. او فلسفه ى شرق و غرب را به خوبى مى دانست، مع الوصف از مشورت و مذاكره با دانشمندان و فلاسفه ى شرق خوددارى نمى كرد. در ايامى كه سرگرم تهيه ى سير حكمت در اروپا و شرح اشارات بوعلى سينا بود، غالبا با ميرزا طاهر تنكابنى، سيد محمد مشكوه و استاد فاضل تونى در مذاكره و تبادل نظر بود. فروغى در نويسندگى از پيشقدمان ساده نويسى است. مقدماتى كه بر بعضى از دواوين نوشته است اين رويه را به اثبات مى رساند. او حتى المقدور سعى كرده است

از لغات بيگانه پرهيز كند و مطالب خود را در عين استحكام و فصاحت طورى بيان كند كه همه بتوانند از آن بهره مند شوند. در كتاب آيين سخنورى، اين شيوه در حد اعلى جلوه گر است. او در اواخر عمر تصميم به تقرير خاطرات خود گرفت. بيش از 50 صفحه تقرير نكرده بود كه اجل مهلتش نداد. اين يادداشتها بيشتر درباره ى پدرش محمدحسين خان ذكاءالملك و رويه ى او در تعليم و تربيت فرزندان و طريقه ى تاليفات اوست. انتخاب نام خانوادگى فروغى نيز مربوط به پدر اوست. وقتى پدرش در دربار ناصرالدين شاه قطعه شعرى سرود و شاه را خوش آمد، لقب فروغى را به او داد كه از آن تاريخ در اشعارش تخلص فروغى ديده مى شود. مرحوم ذكاءالملك اول درباره ى لقب فروغى چنين گفته است:

فروغ يافت چو از مدح شاه گفته ى من

مرا خديو معظم لقب فروغى داد

مرحوم محمدعلى فروغى نقاش چيره دستى بود. او در جوانى با كمال الملك در زمينه ى نقاشى كار كرده بود. خود مى نويسد: من به كمال الملك فرانسه درس مى دادم و او به من تعليم نقاشى مى داد. آثارى از او نزد فرزندانش به يادگار باقى است.

ذكاءالملك گذشته از مراحل سياسى و علمى كه در حد اعلا قرار داشت، در دوستى و وداد هم سرآمد اقران بود. به خانواده ى خويش دلبستگى خاصى داشت. پس از فوت پدرش سرپرستى سه خواهر و يك برادر را عهده دار شد. يك خواهر و برادرش ابوالحسن فروغى تا روز مرگ با ذكاءالملك زندگى مى كردند و گذشته از اينكه جمع المال بودند، هرگز آنها را از خود دور نساخت. يكى از خواهران او همسر سرتيپ عبدالرزاق خان بغايرى بود. خواهر ديگرش به عقد و ازدواج

وقارالسلطنه وصال يكى از فرزندان وصال شيرازى درآمد ولى وقارالسلنه در 1305 در ميانسالى درگذشت و فروغى مادام كه حيات داشت، خواهرزاده هاى خود را چون فرزندان خويش مراقبت مى كرد.

ذكاءالملك در جوانى با خواهرزاده ى نظام السلطنه (رضاقلى) ازدواج كرد و ثمره ى اين وصلت چهارپس و دو دختر بود. همسر او در سنين سى سالگى مبتلا به سل شد. تلاش اطباء به جائى نرسيد. او را از فرزندانش جدا كردند و در قلهك خانه اى اجاره و او را تنها در آن منزل قرار دادند تا تنها پزشك متخصص در سل كه پزشك سفارت انگليس بود، از او عيادت كند. او هفته اى يك بار فرزندان خود را از پشت شيشه مى ديد. معالجات پزشكان موثر واقع نشد و آن زن درگذشت. فروغى پس از فوت همسرش، قريب بيست سال زيست و هرگز ازدواج نكرد. در واپسين روزهاى عمر به يكى از فرزندان خود گفته بود من پس از مرگ مادر شما هرگز افطار نكردم (منظور اين است كه زنى نديدم). فروغى از مال دنيا بهره اى نداشت. پدرش در خيابان اميريه نزديك باغ انتظام السلطنه خانه اى مشتمل بر بيرونى و اندرونى خريده بود كه پس از مرگش فرزندان در آن خانه زندگى مى كردند. در حوالى 1300 آن خانه را فروغى فروخت و با پس اندازى كه از حقوق ديوان كشور اندوخته بود در خيابان سپه خانه ى بزرگى كه چهار هزار مترمربع بود، به مبلغ دوازده هزار تومان خريدارى كرد. پس از مرگش اين خانه را به وزارت بهدارى اجاره دادند و بيمارستانى به نام نجات در آنجا مستقر شد. در 1330 وزارت بهدارى اين خانه را به مبلغ يك ميليون تومان خريدارى كرد ولى

ابوالحسن فروغى از قبول سهم خويش خوددارى كرد و تمام آن را به فرزندان برادرش داد.

روابط ذكاءالملك با برادر كوچكش ابوالحسن فروغى كه از فلاسفه و دانشمندان بزرگ معاصر بود، رفتار پدر و فرزند و معلم و شاگرد بود. فروغى هرگز عادت نداشت مطالب و جريانات سياسى روز را براى فرزندان خود تعريف كند. اگراز او سئوالى مى شد مختصر پاسخى مى داد. از مذاكرات چند ساعته ى او و رضاشاه كه در همان منزل خيابان سپه اتفاق افتاد، هيچكس اطلاع ندارد. ذكاءالملك سه تن از فرزندان خود را به اروپا فرستاد. جواد فرزند ارشد او علم سياست آموخت و داخل وزارت امور خارجه شد و همسر سوئيسى اختيار كرد. در 1335 در حالى كه وزيرمختار در سوئيس بود درگذشت. محسن فرزند دومش ابتدا رياضيات و سپس فن معمارى آموخت و الحق در اين رشته همتا نداشت. مقامات سياسى و ادارى را تا وزارت طى كرد. مسعود فرزند سوم او علوم سياسى تحصيل نمود و مشاغلى در طول حيات قبول كرد. محمود اساسا خارج نرفت و تحصيل او در دانشكده ى حقوق تهران انجام گرفت و در حقيقت تنها فرزندى كه توانست از محضر پدر خود برخوردار شود او بود. به همين دليل در بين فرزندان ذكاءالملك، محمود تا حدى از علوم فلسفى و ادبى بهره مند شده است. دو دختر او هر دو عروس مصباح السلطنه اسدى شدند.

دانشگاه تهران چند بار براى بزرگداشت فروغى جشنهائى ترتيب داد. درباره ى مقام علمى و سياسى او سخن بسيار رفت. حبيب يغمائى مدير مجله ى يغما، مجموعه اى از مقالات او را تحت عنوان «مقالات فروغى» انتشار داده است. فروغى در جوانى وارد لژ فراماسونى شد

و به استاد اعظمى رسيد. در سال 1321 درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 19، ش 9 -7، ص 683 -677)، تذكره القبور (448 -447)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (108 -96 / 5)، سرآمدان فرهنگ (364 -363 / 1)، شخصيت هاى نامى (376 -375)، شرح حال رجال (451 -450 / 3)، گلزار معانى (536 -533)، لغت نامه (ذيل/ فروغى)، مؤلفين كتب چاپى (338 -334 / 4).

فروغي، نعمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نعمت الله فروغي

محل تولد : مباركه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تحصيلات كلاسيك را در شهرستان مباركه يكي از شهرستانهاي استان اصفهان آغاز نمودم و مقارن با انقلاب اسلامي در آن شهرستان موفق به دريافت گواهي نامه ديپلم شدم با مدرك ديپلم وارد حوزه علميه اصفهان شدم يكي دو سالي در آنجا مقدمات را گذراندم و بعد از آن به شهر مقدس قم هجرت نمودم و در اين شهر ادبيات عرب، منطق، فلسفه، فقه و اصول و به تعبيرات حوزوي سطح را در طي چند سال گذراندم و البته همزمان در دانشگاه اصفهان هم تحصيل نمودم و موفق به ليسانس در رشته ادبيات فارسي شدم. حدود 10 سالي است كه در دروس خارج آيات عظام شركت دارم و سال 81 موفق به نوشتن پايان نامه سطح سه در موضوع و نقش تربيتي مساجد در جوامع اسلامي شدم و همچنين يك دوره علميه قرآن را گذراندم ده سالي است علاوه بر تحصيل، مقالات و آگاهي هم نوشته ام و در بخش آثار آنها را ذكر كرده ام همچنين در مدارس حوزه قم درس آيين نگارش هم تدريس مي

نمايم.

فره وشي، بهرام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، مترجم.

تولد: 1306، اروميه.

درگذشت: 1 خرداد 1371، آمريكا (سانفرانسيسكو).

بهرام فره وشى فرزند على محمد فره وشى (مترجم همايون) كه رييس اداره فرهنگ اروميه بود، در سال 1332 از دانشسراى مقدماتى اصفهان فارغ التحصيل شد. آنگاه ضمن تدريس در دبستان هاى تهران ابتدا در رشته ى زبان هاى خارجى و سپس در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران ليسانس گرفت. در همان سال ها هفته اى چند روز در محضر سيد محمد فرزان حاضر مى شد و به همراه اميرحسن يزدگردى، محمداسماعيل رضوانى و اقبال يغمايى به مباحثه و تحقيق در دقايق و مشكلات متون فارسى مى پرداخت. چندى بعد به پاريس رفت و به اخذ درجه ى دكترى در رشته ى زبان ها و فرهنگ باستان ايران از مدرسه ى تتبعات عاليه ى دانشگاه پاريس نايل گرديد و در اين مدت از محضر استادان بزرگ پروفسور دو مناش و پرفسور بنونيست بهره مند بود. پس از بازگشت به ايران به دانشيارى در دانشكده ى ادبيات انتخاب گرديد. و از آن به بعد وقت خود را به تدريس در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران و تحقيق در رشته ى تخصصى و تأليف كتاب هاى خود پرداخت. در وهله ى اول اوقات خود را صرف نشر آثار ابراهيم پورداود كه به سبب پيرى نيازمند همكار جوان ترى بود، كرد و بخش دوم گاتها (شامل يادداشت هاى ابراهيم پورداود) را در سال 1336، سينا را در 1340، ويسپر را در 1343 منتشر ساخت. آنگاه فرهنگ پهلوى به فارسى كه حاصل بيست سال بررسى متون پهلوى بود در 1346، و فرهنگ به پهلوى را در سال 1352 به چاپ رسانيد. آخرين اثر او ايرانوچ شامل 29 مقاله درباره ى ايران باستان در اسفند 1356 منتشر گرديد. از آثار ديگر اوست:

ترانه هاى شرقى (فرانتس توسن، 1336)، روبنسن كروزئه (دانيل دفو، 1334). وى همچنين مدتى برنامه ى «فرهنگ ايران زمين» را در سازمان راديو و تلويزون اداره مى كرد. از كارهاى ديگر او اهتمامى است كه در چاپ كتاب ايران، كلده و شوش اثر مادام ديولافوا به ترجمه ى پدرش انجام داد كه در سال 1365 منتشر شد. از وى مقالاتى در مجلات مختلف از جلمه «بررسى هاى تاريخى» و «يمغا» به چاپ رسيده است. دكتر فره وشى گرفتار سرطان بود. در اوايل آذر 1370 براى معالجه به آمريكا رفت. در فرودگاه سانفرانسيسكو دچار سكته شد و به اغما رفت. او را به بيمارستان رساندند و پس از چند روز پزشكان شيمى درمانى را آغار كردند. با ابتلاء به ذات الريه سرانجام روز اول خرداد 1371 زندگى را بدرود گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

فره وشي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1347 -1254 ش)، نويسنده و مترجم. مشهور به مترجم همايون. در اصفهان به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات، در زادگاهش، براى تحصيل عربى و مبانى طب به تهران آمد. وى سفرى به استانبول كرد و پس از بازگشت در مدرسه ى دارالفنون به فراگيرى زبان فرانسه و رياضيات پرداخت و بعد وارد وزارت فرهنگ شد و كار خود را با سرپرستى دبستان دانش و آموزگارى زبان و رياضى در مدرسه ى كماليه شروع كرد. او مدارس بسيارى را تأسيس نمود. عمده مشاغل وى عبارتند از: رياست معارف زنجان، بازرسى عالى فرهنگ، رياست مدرسه ى معقول و منقول چهارباغ اصفهان، سرپرستى مدرسه ى ارامنه در جلفا و سرپرستى آموزشگاههاى زرتشتيان تهران. او سرانجام در تهران درگذشت. از آثار وى: «اصول جبر و مقابله»؛ «حساب مقدماتى»؛ «حساب سال اول»؛ «حساب مظفرى»؛ «حساب نوين»؛ «حل

المسائل جبر»؛ «هندسه»؛ «علم الاشياء»؛ «جغرافياى رهنما»؛ «دستور دانش»؛ «باستان نامه»؛ «ايرانى كه من شناخته ام»، ترجمه؛ «ربنسن سويس»، ترجمه؛ «سفرنامه از خراسان تا كشور بختيارى»، ترجمه؛ «سفرنامه مادام ديو لافوآ»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (189 / 12 ،153 / 8 -7 / 7 ،179 / 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (114 -113 / 5)، شرح حال رجال (165 / 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1996 ،1992 -1991 ،1677 / 2 ،1418 ،1207 ،1171 ،1036 ،441 ،419 ،252 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (593 -591 / 4).

فرهاد، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1284 ش)، مترجم و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. از آنجايى كه بيشتر ترجمه هاى او به نام فرهاد به چاپ رسيده است. معروف به فرهاد بود. پس از تكميل تحصيلات متوسطه در مدرسه ى دارالفنون و گذراندن مسابقه ى ورودى وزارت فوايد عامه، به منظور تحصيل در رشته ى مهندسى ساختمان و راهسازى به بلژيك عزيمت نمود و دوره ى چهار ساله ى دانشگاه آن كشور را باموفقيت به پايان رساند و به ايران بازگشت. در 1310 ش به خدمت وزارت راه درآمد و سه سال در دانشكده ى فنى كه تازه تأسيس شده بود تدريس كرد. از 1326 ش كه ساخت خطوط راه آهن آذربايجان و خراسان شروع شد، به سمت رييس و مدير كل اداره ى ساختمان منصوب شد و مدتى معاونت وزارت راه را عهده دار بود. از آثار وى: «حيات مردان نامى»، ترجمه؛ «اعترافات»، ترجمه؛ «اميدوارى در يك شب»، ترجمه؛ «تاريخ اكتشافات جغرافيايى از آغاز تا تاريخ تا دوره ى معاصر»، ترجمه؛ «فرويد»، ترحمه؛ «كلئوپاترا»، ترجمه؛ «كوروش نامه»، ترجمه؛ «مارى استوارت»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى

(1412 / 2 ،280 -279 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (202 -200 / 3).

فرهاد، مجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فرهاد، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: قلب و عروق، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشكده پزشكى علوم پزشكى اصفهان، گذراندن دوره فلوشيپ قلب و عروق در انستيتو كارايولوژى لندن در سال 1345.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان بخش داخلى در سال 1343، دانشيار بخش قلب و عروق دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان در سال 1351، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان در سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيمايهاى قلب و عروق، استاد راهنماى 23 پايان نامه دكترا و دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

قلب و عروق، صداها و سوفل هاى قلبى، نبض شريانى، نبض وريدى، فشار وريدى و مضرات آن.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 20، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

پلوليپوز روده اى و كيست هيداتيك قلب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فرهادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1328، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: گوش و حلق و بينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصصى گوش و حلق و بينى و سر و گردن.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1359، دانشيار دانشگاه علوم پزشكى ايران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

گوش و حلق و بينى و جراحى سر و گردن، مسئول پروژه كاشت حلزون شنوائى در ايران، بررسى عوامل ميكروبى هوازى و بى هوازى عفونت هاى گوش ميانى، بررسى اثر اولتراسوند در درمان سينوزيت هاى مزمن، تحقيق در مورد اختلالات تكلمى و اصلاح گفتار با اعمال جراحى حلق، بررسى F.N.A توده هاى گردنى،

گفتار درمانى و بررسى عوامل ميكروبى در سينوزيتها، استاد راهنماى 8 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

سنيوزيتهاى عفونى، كاربرد بالينى روش ABR و الكتروكوكلئوگرافى در تشخيص بيماريهاى سيستم شنوائى و تشريح (آناتوميك) جراحى استخوان تمپان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

پزشكى و بخصوص در مورد گوش و حلق و بينى و جراحى گردن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فرهاديان، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا فرهاديان

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/6/1

زندگينامه علمي

به نقل از كتاب والدين مسئول و كتاب يار مهربان يادمان نخستين جشنواره انتخاب كتاب معلم: مولف در سال 1327 در جوار آرامگاه حكيم و فيلسوف بزرگ شرق شيخ الريئس ابو علي سينا و شاعر شوريده بابا طاهر در شهر همدان پا به عرصه هستي گذاشت. تحصيلات را در زادگاهش آغاز كرد و پس از اخذ مدرك ديپلم در دانشگاه علم و صنعت تهران در رشته مهندسي مكانيك و دانشگاه تربيت معلم (دانشسراي عالي تهران) در رشته مشاوره و راهنمائي تحصيلي (علمي) قبول گرديد به دليل علاقه مندي به تعليم و تربيت و معارف اسلامى، دانشگاه تربيت معلم را انتخاب نموده و با طي دوره دانشگاه زمينه براي ورود به آموزش و پرورش و درآمدن به كسوت شريف معلمي فراهم شد و در سال 1352 با استخدام در آموزش و پرورش سالهاي پر شور و به ياد ماندني تدريس و مشاوره تعليم و تعلم در زندگي فرهنگي او آغاز شد. با

ارتباطي كه با مرحوم شهيد دكتر بهشتي (ره) داشت جهت فعاليتهاي فرهنگي قبل از انقلاب در سال 1353 به سمت مدير عامل موسسه آيت فيلم انتخاب گرديد. و در اسفند ماه سال 1357 با تاييد و پيشنهاد شهيد مرحوم آيت الله مدني(ره) به سمت مدير صدا و سيماي استان همدان منسوب گرديد و در اسفند سال 1358 به سمت مدير صدا و سيماي استان كردستان منسوب گرديد و در سال 1360 به سبب احساس نياز و علاقمندي به علوم اسلامي وارد حوزه علميه قم شد و با علاقه فراوان به فراگيري دروس حوزه پرداخت. وي در طول سالهاي خدمت در آموزش و پرورش به مطالعه، مشاوره و تحصيل دروس حوزوي اشتغال داشته و ساعاتي به عنوان مشاور و راهنماي دانش آموزان و اولياي آنها نقش موثري در پيشبرد اهداف تعليم و تربيت داشته و مسئوليت مركز مشاوره خانواده در آموزش و پرورش استان قم از ديگر مسئوليتهاي وي در آموزش و پرورش بوده است در سال 1367 طي حكمي عضو ستاد تغيير بنيادي نظام آموزش و پرورش گرديد و در تدوين فلسفه تعليم و تربيت و پيش نويس طرح بنيادي تغيير نظام آموزش و پرورش با وزارت آموزش و پرورش مشاركت نمود. در طي اين دوران همچنان به دروس حوزه اشتغال داشته و به فراگيري درس خارج از اساتيدي چون آيت الله جوادي آملى، فاضل لنكراني (ره)، مكارم شيرازى، وحيد خراساني بهره برده است و دوره تخصصي فلسفه اسلامي از منطق منظومه تا فلسفه و عرفان اسلامي را گذرانده است. وي در طول دوره هاي تحصيل حوزه و خدمت در آموزش و پرورش در سال

1369 با تاسيس موسسه فرهنگي تربيتي توحيد در جهت پيشبرد اهداف تعليم و تربيت اسلامي تلاش نموده و حاصل سالها فعاليت و مطالعه و تجربه مفيد آموزشي و تربيتى، تاليف بيست جلد كتاب و مقالات مختلف در مجله پيوند و تربيت و ساير روزنامه ها و ويژه نامه هاي تربيتي وابسته به آموزش و پرورش اقدام نموده است كه برخي از اين كتابها بارها به چاپ رسيده است و تجديد چاپ مكرر گرديده است و در حال حاضر كماكان مدير موسسه فرهنگي تربيتي و مجتمع آموزشي دخترانه و پسرانه توحيد مي باشند و با طرح ارزشيابي توصيفى، حركتي نو در جامعه آموزشي ايران ايجاد نموده و اخيرا با وزارت آموزش و پرورش در جهت تاليف كتاب مهارتهاي زندگي همكاري مستمر داشته اند. (مهر 1385)

فرهنگ شيرازي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1309 -1242 ق)، خطاط، اديب، نويسنده و شاعر، متخلص به فرهنگ. وى چهارمين فرزند وصال شيرازى است. در شيراز به دنيا آمد. در آغاز جوانى به تحصيل علوم ادبى و فنون رياضى پرداخت. علم جفر و رمل را نيز فراگرفت و زبان فرانسه را به تشويق حكيم قاآنى آموخت. فرهنگ شاعرى توانا و در آداب سخنورى استاد بود. وى هفت اقليم را خوش مى نوشت و در خط ثلث مهارت خاصى داشت. او در شيراز درگذشت و در حرم سيد ميرمحمد، برادر شاهچراغ، به خاك سپرده شد.از آثار خطى وى: يك نسخه «حدائق السحر» رشيد وطواط، به خط نسخ و شكسته كتابت خوش، با رقم: «حرره العبد الاقل... ابوالقاسم بن... وصال الشاعر...سنه 1278 ثمان و سبعين و مأتين بعد الالف». ديگر آثار وى: شرح «حدائق السحر» رشيد وطواط، به طرز چهار

مقاله ى نظامى عروضى، متجاوز از پانزده هزار بيت: كتاب لغتى به نام «فرهنگ فرهنگ»، شال لغات مصطلحه فارسى، عربى و تركى؛ رساله ى «طب البله» يا «سكنجبينيه»، در مطايبات؛ شرح و ترجمه ى كتاب «بارع»، در علم نجوم بالغ بر ده هزار بيت؛ «ديوان» شعر، نزديك به دوازده هزار بيت، به فارسى و عربى.[1]

(بخش 1) ابوالقاسم بن (ميرزا) محمدشفيع وصال، شاعر و نويسنده ى دوره ى قاجاريه (و. 1242 ه.ق- ف. 1309 ه.ق). وى برادر وقار، داورى و يزدانى بود. فرهنگ در كودكى نزد پدر به تحصيل علم و خط پرداخت و پس از پدر نزد وقار برادر بزرگ خويش به تكميل علوم و ادبيات مشغول گرديد و گذشته از شعر و فنون ادبى در تحصيل رمل و جفر و اسطرلاب رنج بسيار كشيد و در اين فنون استاد شد در سال 1274 با وقار سفرى به تهران كرد و دو سال بعد با وى به همراهى حسام السلطنه به شيراز بازگشت. سفر ديگرى پس از مرگ وقار به شيراز نمود (حدود 1300). وى ناصرالدين شاه و حاج معتمدالدوله فرهاد ميرزا، حسام السلطنه سلطان مراد ميرزا، حاج معدل شيرازى را مدح نمود و مانند وقار و ديگر برادران نزد ممدوحان خويش اعزاز و احترام بسزا داشته است. فرهنگ در اشعار خويش مانند داورى و وقار يكى از پيروان سبك خراسانيست. مضامين بكر در اشعار او بسيار است و نوعى تجدد از آنها استنباط مى شود. برخى از قصايد وى مشحون از لغات فرانسه مى باشد. و شماره ى اشعار او را بالغ بر 20000 مى دانند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (356 -354)، احوال و آثار خوشنويسان (1020 / 4 ،34 -32

/ 1)، اطلس خط (566)، تاريخ ادبيات ايران، براون (210 -208 / 4)، تاريخ هنرهاى ملى (988 / 2)، حديقه الشعراء (1370 -1360 / 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (135 -131 / 4)، الذريعه (213 / 16 ،185 / 13 ،207 / 12 ،829 / 9)، ريحانه (334 -332 / 4)،شرح حال رجال (10 -9 / 6)، طرائق الحقائق (381 -379 / 3)، فارسنامه ى ناصرى (1014 -1011/ 2)، فرهنگ سخنوران (704)، گلستان هنر (بيست)، المآثر و الآثار (206)، مجمع الفصحا (817 -807 / 5)، مرآت الفصاحه (473 -471)، مكارم الآثار (1174 -1173 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (273 -272 / 1).

فرهنگ، ناصرالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر الدين فرهنگ

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/4/3

زندگينامه علمي

اينجانب ناصر فرهنگ (ناصرالدين انصاري قمي) در اول ربيع الثاني 1388 ق- سوم تيرماه 1347 ش- در شناسنامه 5 مرداد 1346 ثبت است. در بيت علم و فضيلت زاده شدم. پدرم شارح و ناظم نهج البلاغه، و شاعر اهلبيت مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ محمد علي انصاري قمي و عمو هايم حجج الاسلام: حاج شيخ مرتضى، حاج شيخ احمد و حاج شيخ محمود انصاري از علماي قم و نجف بوده اند. كودكي را در دامان پدرم پشت سر نهادم و از او درس قرآن و نهج البلاغه و ادبيات آموختم و در 14 سالگي به طلبگي روي آوردم و در اندك مدتي مقدمات را آموختم و به فراگيري سطوح پرداختم. از همان اول به تدريس و تاليف علاقمند بودم و چند بار جامع المقدمات و بعد معالم و شرح لمعه را تدريس كردم،

سپس در سال 1377 تدريس نموده ام. از سال 1368 ش، مقالاتم در مجله نور علم و مشكاة به چاپ رسيد كه تاكنون هم ادامه دارد. از سال 1365 ش، به تبليغ دين و منبر در شهرها و روستاهاي مختلف پرداختم كه تا كنون هم ادامه دارد. از سال 1375 ش به امامت جماعت در مسجد شاه خراسان (قم) هر دو وعده اشتغال دارم و از سال 1377 عضو مجلس استفتاي آيت الله العظمي علوي گرگاني بوده ام و از سال 1384 به عنوان نماينده طلاب و فضلاي قمي به خدمت اشتغال داشته ام. در سال 1385 ش به عنوان كانديداي مجلس خبرگان رهبري از استان قم ثبت نام كردم كه بعد، انصراف دادم. در كنگره هاي مختلف با ارائه مقالات و سخنرانيها شركت داشته ام:

1. كنگره جهاني امام رضا (ع) - مشهد (2 بار) 2. كنگره كتاب و كتابخانه در اسلام- مشهد (2 بار) 3. كنگره كتاب ميرزا محمد حسن آشتيانى- آشتيان 4. كنگره سيد عبد الله بلادي بوشهرى- بوشهر 5. كنگره سيد جعفر اعرجى- ايلام 6. كنگره شيخ انصاري - قم 7. كنگره شيخ مفيد- قم 8. كنگره محقق اردبيل- قم9 . كنگره علامه مجلسى- اصفهان 10. كنگره آقا جمال خوانسارى- خوانسار 11. كنگره محقق نراقى- كاشان 12. كنگره فيض الاسلام- خميني شهر 13. كنگره حضرت عبد العظيم- شهر ري 14. كنگره شيخ خطى- تهران 15. كنگره شيخ فضل الله نورى- نور و دهها همايش و كنگره ديگر 16. كنگره شرف الدين – قم 17. كنگره علامه بلاغي – قم 18. همايش مدرس خيابانى- تهران 19. همايش شيخ محمد تقي آملى- تهران 20.

كنگره حضرت زينب – همدان. ضمنا از آيات عظام (مذكور در ذيل) اجازه روايت و امور حسبيه دارم:1. آيت الله علوي گرگاني (روايت و حسبيه) 2. آيت الله فاضل لنكراني (روايت و حسبيه) 3. آيت الله صافي گلپايگاني (روايت و حسبيه) 4. آيت الله مظاهري اصفهاني(روايت و حسبيه) 5. آيت الله سبحاني (روايت) 6. آيت الله نجومي(روايت) 7. آيت الله پاياني ادربيلي (روايت) 8. آيت الله نجفي مرعشي(روايت) 9. آيت الله گلپايگاني (روايت)10. آيت الله شيخ بشير نجفي (روايت)

فرهنگيان آستيم، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ويراستار، مترجم.

تولد: 1321، كرمانشاه.

درگذشت: 1356.

محمد فرهنگيان فعاليت هاى فرهنگى خود را با همكارى با مجله ى «خواندنيها» كه در آن با نام مستعار «م.- مار» مقاله هاى انتقادى مى نوشت. آغاز كرد. از سال 1345 به عنوان ويراستار با مؤسسه ى فرانكلين شروع به كار كرد و همزمان براى نشرياتى چون «آيندگان»، «فردوسى» و ماهنامه ى «فرهنگ و زندگى» مقاله مى نوشت. سپس به كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان رفت و به عنوان ويراستار به كار پرداخت. از آنجا به مركز مطالعه ى فرهنگ ها رفت و با سمت سازمانى ويراستار ارشد تا سال 1361 در آن مركز فعاليت كرد.

محمد فرهنگيان در زمينه ى ويرايش، ترجمه، نقد ادبى و هنرى فعاليت داشت و از جمله كارهاى او مى توان از عنوان هاى زير ياد كرد: كتابى در نقد آسيا (در مقابل غرب نوشته داريوش شايگان كه منتشر نشد)؛ گزارشى درباره ى ابيانه و پژوهش و تحقيقى درباره ى سرگذشت و آثار تاريخى شهر امام از منطقه ى ديلمستان در بلوك رامكوه و تحقيق و پژوهشى درباره ى لافت در جزيره قشم. وى اين سه رساله را براى مركز مطالعه ى فرهنگ ها نوشت. همچنين گفتار تلويزيونى درباره ى پيرچك چكو ساخته ى منوچهر عسگرى را

هم او تهيه نمود.

در زمينه ى ترجمه مى توان از كارهايى چون نمايشنامه ى آسانسور مطبخ از هارولد پينتر كه چندين بار چاپ شده و كتاب ويليام تل براى كودكان و نوجوانان و همچنين از ترجمه هاى چاپ نشده ى وى از چيستى علم از چمرز و آنك آن مرد از نيچه را نام برد.

فرهنگيان ويرايش كتاب هاى زيادى را عهده دار بوده است، از آن جمله است: فلسفه ى هگل (ترجمه حميد عنايت)؛ فلسفه رياضى؛ حقيقت و ضرورت در رياضيات؛ انواريه سهروردى؛ كوه هاى سفيد و... كه همگى به طبع رسيده اند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

فرهودي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1303، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1332، دكتراى تخصصى بيماريهاى كودكان از بخش مرحوم دكتر محمد قريب در سال 1346.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آلرژى به شير گاو و مقايسه با شير مادر، تاگوميتوز و آلرژى به شير گاو، اندازه گيرى ايمونوگلبولين اطفال ايرانى، مقايسه NBT و Killing در بيماران CCD، آلرژى به پنيسيلين در كودكان، اندازه گيرى ارقام طبيعى فونكسيون تنفسى از 6 ساله تا 20 ساله، مطالعه بيماران مبتلا به عيب اوليه مژكها (PCD)، مطالعه آلرژيهاى هوائى كرج و تهران، راه اندازى آزمايشگاه ايمونولوژى و آلرژى توام با بخش ايمونولوژى و آلرژى بالينى كودكان، روشهاى ايمونوفلورسانسى در ايمونولوژى، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 11

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهايى كودكان، ايمونولوژى كودكان، بيماريهاى

شايع آلرژى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: متعدد، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

اكثرا در رابطه با پژوهش در زمينه ايمونولوژى و آلرژى مى باشند.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فرهودي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1285 ش)، مورخ، مترجم و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات عالى در مدرسه ى علوم سياسى و دانشكده ى حقوق در 1314 ش وارد خدمت وزارت فرهنگ شد و چند سال بعد رياست فرهنگ مازندران را به عهده گرفت. بعد از آن مشاغل مختلفى را عهده دار شد، از جمله: رياست دبيرستان، كفالت اداره ى اوقاف، رياست دفتر وزارتى، رياست دانشكده ى كشاورزى. در 1322 ش به نمايندگى ملجس انتخاب گرديد. از آثار وى: «تاريخ قرن نوزدهم»، ترجمه؛ «دوره ى تاريخ عمومى»؛ «راههاى پيشرفت اقتصادى»، ترجمه؛ «فروغ زندگى، پرورش افكار سالمندان و دانش آموزان».[1]

در 1285 تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى وارد مدرسه ى عالى سياسى شد و درجه ى ليسانس گرفت. خدمات ادارى را از وزارت فرهنگ آغاز كرد. چندى رئيس دفتر وزارتخانه بود، بعد رئيس اداره تعليمات سالمندان و رئيس تعليمات عمومى شد. در تاليف كتب درسى هم مداخله داشت. در دوره ى چهاردهم در 1322 از دزفول به نمايندگى مجلس انتخاب گرديد. در دوره ى پانزدهم توفيقى پيدا نكرد. چندى سمت مشاورى در وزارت فرهنگ داشت تا اينكه در 1326 هنگام نخست وزيرى ابراهيم حكيمى، به معاونت پارلمانى و ادارى نخست وزير تعيين گرديد. در انتخابات دوره ى شانزدهم مجددا از دزفول انتخاب گرديد و در تصميمات خود در مجلس از دكتر مصدق پيروى مى كرد و در آراء خود نظر استصوابى او را مى گرفت. به همين دليل مورد توجه او قرار گرفت و به

دوران نخست وزيرى اش او را با سمت وزيرمختار رايزن اقتصادى ايران در ايتاليا نمود. فرهودى در اين سمت با حكومت مصدق همراهى و همكارى داشت مقالاتى در تاييد دكتر مصدق در مطبوعات خارج و داخل انتشار مى داد. در اواخر حكومت مصدق، با كسب مرخصى به تهران آمد. روزنامه هاى باختر امروز و اطلاعات را اداره مى كرد. تمام مقالات تند روزنامه ها به قلم او بود. پس از 28 مرداد از شغل خود به طور موهن و زننده اى بركنار شد. به تهران آمد و به حال انزوا مى زيست. سرانجام سوراخ دعا را پيدا كرد. دولت از سر تقصيرات او گذشت و به وى شغلى دادند و به معاونت پارلمانى وزارت كشور منصوب شد. چند سالى در آنجا بود تا كنار رفت. چندى بيكار ماند تا اينكه در انتخابات انجمن شهر تهران با كمك حزب ايران نوين به عضويت انجمن برگزيده شد. در نخستين جلسه به اتفاق آراء رئيس انجمن شهر شد و بين وى و شهردار وقت تهران نزديكى و دوستى زيادى ايجاد شد و به غالب كشورهاى درجه اول دنيا مسافرت كردند.

فرهودى از زمانى كه در اروپا اقامت داشت، در دانشگاه سورين ثبت نام نمود و دكتراى اقتصاد دريافت كرد. وى مردى دانشمند و محقق بود. از جوانى با مطبوعات همكار داشت. عباس مسعودى مدير روزنامه ى اطلاعات در روزهاى آخر زمامدارى دكتر مصدق، روزنامه را به فرهودى سپرده بود و خود در اروپا به سر مى برد. فرهودى مقالات تندى عليه شاه و به نفع مصدق انتشار مى داد. بعد از 28 مرداد 1332، فرهاد دادستان فرماندار نظامى وقت، عباس مسعودى را براى اداى توضيحات به دفتر خود احضار كرد و علت انتشار

آن مقالات را جويا شد. چون جواب قانع كننده اى نتوانست دريافت كند، او را مورد ضرب و شتم قرار داد و اهانتها به او كرد.

از تاليفات ايشان تاريخ عمومى ايران را در سه جلد، ترجمه ى تاريخ قرن نوزدهم در دو جلد، و ترجمه ى كتاب راه هاى پيشرفت اقتصادى را مى توان نام برد. وى مدتها در دانشسراى عالى جغرافياى اقتصادى تدريس مى كرد. فرهودى داماد وحيدالملك شيبانى بود.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1468 -1467 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (839 -838 / 2).

فرهودي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فرهي، عزت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. وى در رشته ى زبان در دانشسراى عالى تحصيل كرده و كتابهايى به زبان فارسى ترجمه كرده است. از آثارش: «آبهاى بهارى»، ترجمه؛ «اسرار موفقيت»، ترجمه؛ «اشعه ى آفتاب و فوايد آن»، ترجمه؛ «عشق نخستين»، ترجمه؛ «قوه ى عصبى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (209 ،5 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (51 -50 / 4).

فرهي، فرج اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: داروسازى، دانشكده:داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فريابي، ابوبكر جعفر

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(301 -207 ق)، قاضى و محدث. اهل فرياب بلخ و ساكن بغداد بود. براى كسب حديث سفرهاى زيادى كرد و در خراسان و ماوراءالنهر و عراق و حجاز و مصر و شام و جزيره بزرگان و محدثين را ملاقات كرد و از آنان حديث شنيد. چون به بغداد رسيد، مورد استقبال قرار گرفت. وى در بغداد سكنى گزيد و مجلس درس آراست. در مجلس او گاه در حدود سى هزار نفر شركت مى كردند. كه در ميان آنها سيصد و شانزده نويسنده ى حديث بودند. او در آن جا از هدبه بن خالد و على بن مدينى و محمد بن بندار و هيثم بن ايوب طالقانى و ابوقدامه ى سرخسى و قتيبه بن سعيد بلخى و اسحاق بن راهويه و محمد بن حميد رازى و احمد بن فرات رازى و يونس بن حبيب اصفهانى و عبدالرحيم بن حبيب فريانى و محمد ابن زنجويه و فرزندان ابراهيم دورقى و بسيارى ديگر حديث روايت كرد. محمد بن مخلد دورى و ابوالحسين بن منادى و ابوبكر شافعى و ابوالقاسم طبرانى و ابواحمد بن عدى و ابوبكر اسماعيلى و ابوبكر جعابى و ابوبكر آجرى و ابوالحسين محمد رازى و حسن بن عبدالرحمان رامهرمزى و خلق بسيارى از وى حديث روايت كرده اند. وى در مصر و بغداد روايت حديث كرد. خطيب بغدادى او را ثقه اى مورد اعتماد توصيف كرده است. فريابى مدتى قاضى دينور بود. او را يكى از بزرگان معرفت و فهم و علم خوانده اند. وى در بغداد درگذشت

و در مقابر باب الانبار دفن شد. از آثار باقى مانده از وى: رساله ى «صفه النفاق و ذم المنافقين»؛ رساله ى «دلائل النبوه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (123 / 2)، انساب سمعانى (376 / 4)، تاريخ بغداد (202 -199 / 7)، سير النبلاء (111 -96 / 14)، شذرات الذهب (235 / 2)، طبقات الحفاظ (305)، الكامل (147 / 6)، معجم البلدان (294 / 4).

فريار، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1289 ش)، مترجم و نويسنده. وى قبل از مسافرت به آمريكا مدت ده سال در وزارت فرهنگ به معلمى و خدمات فرهنگى مشغول بود. در آمريكا به تكميل تحصيلات خود در رشته ى آموزش و پرورش پرداخت و از دانشگاه كلمبيا فارغ التحصيل شد و در ضمن در دبيرخانه ى سازمان ملل متحد به كار مشغول گشت. وى سپس به دانشگاه تهران منتقل شد و به استادى رسيد و مدتى نيز رياست دانشگاه مشهد را عهده دار بود. از آثار وى: «تاريخ صنايع ايران، باستانشناسى،ترجمه؛ «جرج واشنگتن كارو»، ترجمه؛ «راهنماى صنايع اسلامى»، ترجمه؛ «طوفان»،ترجمه؛ «فسلفه ى تاريخ»، ترجمه؛ «روش آموزش و پرورش در چند كشور: انگلستان، سويس و مصر»؛ «كتاب انگليسى»، براى دوره ى دبيرستان، به مشاركت على پاشا صالح.[1]

مترجم.

تولد: 1298.

درگذشت: مرداد 1363.

عبدالله فريار، ميرزا آقاخان عصر انقلاب (وكيل مجلس از اردبيل در دوره هاى پنجم و ششم از خلخال)، بود كه روزنامه اى به همين نام يعنى «عصر انقلاب»، منتشر مى كرد. تحصيلات وى در ايران و آمريكا صورت گرفته است. وى قبل از مسافرت به آمريكا مدت ده سال در وزارت فرهنگ به معلمى و خدمات فرهنگى مشغول بود. در آمريكا به تكميل تحصيلات خود در رشته ى فارغ التحصيل شد و در ضمن در دبيرخانه ى سازمان ملل

متحد كار مى كرد. در موقعى كه سازمان مزبور خواست اداره ى اطلاعات را تأسيس كند، او را به رياست آن انتخاب كرد.

از آثار اوست: تاريخ صنايع ايران (كريستى ويلسن، 1317)؛ دكتر جرج واشنگتن كارو (شرلى گراهام و جرج ليپكم، 1332)؛ راهنماى صنايع ايران (م. س. ديماند، 1336)؛ روش آموزش و پروش در چند كشور؛ انگلستان و سوييس و مصر (ترجمه، 1320)؛ طرز اداره آموزشگاه (1317)؛ طوفان (جرج ر. استوارت)؛ فلسفه تاريخ (امرى نف، 1340)؛ كتاب انگليسى (با مشاركت على پاشا صالح براى سال ششم دبيرستان ها، 1323)؛ تخت جمشيد (رايش اشميت، ترجمه با همكارى ديگران، 1342)؛ مردم شناسى ايران (هنرى فيلد، 1343)؛ معمارى اسلامى ايران در دوره ى ايلخانان (دونالد ويلبر، 1346).

فرزند ميرزا آقاخان عصر انقلاب، در 1288 متولد شد. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در تهران به پايان رسانيد و براى ادامه تحصيلات به انگلستان رفت. ابتدا ليسانس زبان و ادبيات انگليسى و اقتصاد از دانشگاه لندن گرفت، سپس عازم آمريكا گرديد و از دانشگاه كلمبيا فوق ليسانس در علوم تربيتى دريافت كرد. آنگاه تحصيلات خود را در همان دانشگاه ادامه داد و درجه ى دكتراى علوم تربيتى گرفت و به ايران بازگشت. چندى در دانشسراى عالى به استادى اشتغال داشت، مدتى هم بازرس فنى وزارت فرهنگ بود. در سال 1334 در حكومت علاء مديركل اداره تبليغات و معاون نخست وزير شد. پس از سقوط كابينه ى علاء به دعوت سازمان ملل به آمريكا رفت و رياست اداره ى آموزش را در سازمان ملل عهده دار شد. از مشاغل ديگر وى نمايندگى سازمان ملل با سمت دبيركلى در پاكستان بود. در آفريقاى شرقى و نيجريه نيز داراى همان سمت بود. پس از اين ماموريت به

ايران بازگشت و به معاونت وزارت علوم و آموزش عالى منصوب گرديد. مدتى هم رياست دانشگاه فردوسى را عهده دار بود. آخرين سمت وى در ايران قائم مقامى دبيركل كميته ى ملى پيكار جهانى با بيسوادى بود. آثار زيادى از اعلم از تاليف و ترجمه از او باقى مانده است كه بخشى از آنها عبارتند از: تاريخ صنايع ايران، تخت جمشيد، راهنماى صنايع اسلامى، مردم شناسى ايران و روش آموزش در چند كشور. دكتر عبدالله فريار در سال 1356 درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1652 / 2 ،719 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (980 -979 / 3).

فريب اصفهاني، عبدالغفار

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، طبيب، خطاط و شاعر، متخلص به فريب. پدرش از افاضل اصفهان بود.وى تصحيلات خود را در اصفهان و سپس در تهران به پايان رسانيد و در هيجده سالگى جامع علوم ادبى بود. او از علوم معقول و منقول نيز بهره داشت و در علم طب ماهر بود. صاحب «مجمع الفصحا» آورده كه: «... از فرط كياست طرز معالجه جديد اطباى فرهنگ را مزيد طب قديم كرده...». وى قصيده را نيكو مى سرود و در خط نستعليق سرآمد اقران خود بود. او ابتدا خطاط و سپس فريب تخلص مى كرد. از آثار وى: رساله ى درباره ى «بيمارى وبا»، به عربى؛ منظومه اى در «تشريح»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (405 -404 / 2)، حديقه الشعراء (1374 -1372 / 2)، الذريعه (96 / 23 ،829 / 9)، فرهنگ سخنوران (707 -706)، مجمع الفصحا (828 -820 / 5).

فريد پاك، فرهاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. وى نايب رييس اداره ى بهره بردارى شيلات در بندر انزلى بود. از آثار وى: «آب و هواى كرانه هاى شمالى ايران»؛ «مارى استوارت»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2853 / 2 ،5 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (818 / 4).

فريد حسيني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: آلرژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فريد گلپايگاني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1280.

درگذشت: 1366.

از آثار اوست: اثبات صانع و مراتب توحيد (تهران، 1363)؛ تفسير سور، اسرا، مؤمنون و ملك (1366)؛ تفسير سور: حديد، صف، تغابن و رساله اى در ولايت (تهران، 1364)؛ تفسير سوره مباركه جمعه و تفسير سوره كريمه منافقون (تهران، 1364)؛ رساله فى صلاة الجمعه و ساله فى التقيه (1364)؛ متمم قانون اساسى اسلام (تهران، 1364)؛ مناسك عمره مفرده (تهران، 1364).

حاج شيخ حسن بن العالم الجليل و التقى الزكى حاج ملا محمد مهدى گلپايگانى از علماء معاصر تهرانست كه در جنوب غربى تهران در مسجد علوى واقع در خيابان رباط كريم به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال داشت.

وى در ماه صفر 1319 ق متولد شده و دوره مقدمات را در گلپايگان خوانده و در سال 1336 ق به شهرستان اراك رفته و دوره سطح را در حوزه علميه آن شهرستان به پايان رسانيده و در سال 1340 ق كه آن حوزه ببلده طيبه قم انتقال يافت جزو مهاجرين آن حوزه به قم مهاجرت نموده و معقول را در نزد مرحوم ميرزا على اكبر حكيم يزدى خوانده و تا پايان سال 1345 ق از محضر مبارك و درس فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى طاب ثراه بهره مند شده آنگاه براى اطلاع بر مبانى اساتيد بزرگ نجف اشرف به آن مركز علمى مهاجرت نموده و سه سال از محضر آيات عظام و مراجع بزرگ چون آيت اللَّه حاج ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه استاد محقق آقا ضياءالدين عراقى و فقيه اهل البيت

آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى قدس اللَّه اسرارهم استفاده كرده سپس به حوزه علميه بازگشت نموده تا سال 1365 ق كه براى نشر معارف و احكام اسلام باين مركز تبليغى تهران انتقال يافته و تا اين تاريخ بوظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

داراى آثار و تأليفات ارزنده و آموزنده اى مى باشد كه از نظر اهل ادب و دانش مى گذرانم:

1- ترجمه مفتاح الابواب يا تاريخ باب و بهاء كه در سال 1334 بطبع رسيده و تاكنون مكرر چاپ شده است.

2- راه بزرگوارى كه در سال 1336 بچاپ رسيده و براى دومين بار هم بنام روش بزرگوارى منتشر شده است.

3- قانون اساسى اسلام كه چاپ اول آن در تاريخ 1349/5/27 منتشر شد و در تاريخ 1350/5/10 تجديد طبع شده و مورد توجه دانشمندان و محصلين واقع شده است.

4- ارمغان فريد كه در سال 1350 ق منتشر گرديده است.

5- دشمنى خويشاوندان يا عداوت خاندان يزيد با خاندان حسين شهيد عليه السلام.

6- رساله استدلالى در خمس كه هنوز بطبع نرسيده است.

7- ملاحظات الفريد على فوائد الوحيد.

(تو 1319 ق)، عالم دينى و فقيه. دوره ى مقدمات را در گلپايگان خواند و در 1336 ق به شهرستان اراك رفت و دوره سطح را در حوزه ى علميه آنجا به پايان رسانيد. در 1340 ق به قم رفت و معقول را نزد ميرزا على اكبر حكيم يزدى خواند و تا پايان 1345 ق از محضر درس فقه و اصول آيت الله حايرى يزدى بهره مند شد. آن گاه به نجف رفت و سه سال از محضر آيت الله ميرزا حسين نايينى و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود. سپس به حوزه ى علميه قم بازگشت. وى

در 1365 ق براى نشر معارف و احكام اسلامى به تهران آمد. از آثارش: ترجمه «مفتاح الابواب» يا «تاريخ باب و بهاء»؛ «راه بزرگوارى» يا «روش بزرگوارى»؛ «قانون اساسى اسلام»؛ «ارمغان فريد»؛ «دشمنى خويشاوندان» يا «عداوت خاندان يزيد با خاندان حسين شهيد (ع)»؛ رساله ى استدلالى در «خمس»؛ «ملاحظات الفريد على فوائد الوحيد».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (426 / 6 ،522 -521 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (654 -653 / 2).

فريد محسني نجفي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1390 -1315 ق)، عالم دينى، فقيه و مدرس. در نجف به دنيا آمد و در مهد علم تربيت يافت. سپس با پدرش به اراك رفت و پس از تحصيل مقدمات و فراگيرى علوم رياضى و طبيعى در محضر برخى از علماء همچون آخوند ملا محمد صابونى و آقا ميرزا ابوالحسن كمره اى، كه از شاگردان برجسته خراسانى بود، و آخوند ملا محمد تقى گلپايگانى استفاده كرد و پس از آن از محضر آيت الله شيخ عبدالكريم حايرى يزدى كه در آن زمان در اراك بودند، در فقه و اصول استفاده ها نمود. سپس با وى به قم مهاجرت نمود و تا 1351 ق از بحثهاى آن بزرگ بهره جست. آن گاه به اراك مراجعت كرد و تا 1375 ق به تدريس فقه و اصول خارج پرداخت و شاگردان فاضلى تربيت نمود. در همان سال براى هميشه به قم رفت و به تدريس استدلالى فقه و اصول پرداخت و عده اى از زبده ترين محصلين به درسش حاضر مى شدند. او به بيمارى سرطان در تهران درگذشت، و پيكرش به نجف منتقل و طبق وصيتش در جوار اميرالمومنين (ع) به خاك سپرده شد. از آثار وى: «تقريرات

و دراسات» آيت الله حايرى؛ تأليفاتى در فقه و اصول و تفسير.[1]

سيد آيت الله مرحوم حاج آقا حسن بن العلامه حاج آقا مصطفى بن العلامه الكبرى والايه الله العظمى حاج آقا محسن عراقى از علماء اعلام و آيات عظام حوزه علميه قم كه به فضل و كمال و قدس و مقام موصوف و به دقت نظر و هم مناعت طبع و متانت نفس معروف عالى و دانى بودند.

ولادتش در سوم جمادى الثانى سال 1315 ق در نجف اشرف واقع شده و در مهد علم و كمال تربيت يافته و با والد مرحومش به اراك آمده و پس از تحصيل مقدمات و مقدارى علوم رياضى و طبيعى به درك فيض محضر بعضى از دانشمندان اراك از قبيل مرحوم آخوند ملا محمد صابونى و مرحوم آميرزا ابوالحسن كمره اى كه از فضلاء تلامذه مرحوم خراسانى بوده و مرحوم آخوند ملا محمدتقى گلپايگانى استفاده كرده و پس از آن از محضر مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم يزدى كه در آن زمان در اراك بودند استفاده نموده و تا مدتى كه در آنجا بودند فقها و اصولا در محضرشان حاضر و پس از مهاجرت آن مرحوم به قم ايشان هم مانند ديگران از اصحاب و شاگردان حايرى به قم آمده و تا سال 1351 ق مدت 11 سال از ابحاث آن مرحوم استفاده نموده آنگاه به اراك مراجعت و تا سال 1375 ق در وطن خود به تدريس فقه و اصول خارج پرداخته و فضلائى تربيت نموده و در سال مزبور براى هميشه به قم مهاجرت و در بلده طيبه رحل اقامت افكنده و به تدريس استدلالى فقه و اصول پرداخته اند.

و عده اى از مبرزين و

زبده ترين محصلين و فضلاء به درسش حاضر شده تا در 1390 ق كه مبتلا به كسالت سرطان و در تهران بدرود زندگى گفته و جنازه اش طبق وصيتش حمل به نجف اشرف و در جوار مولاى متقيان اميرالمومنين عليه السلام مدفون گرديد نوشته هاى ايشان تقريرات و دراسات آيت الله حايرى و هم تاليفات در فقه و اصول و تفسير است كه به طبع نرسيده است.

ظرائف عجيبه و حكايات نادره اى داشت و بسيار بامعنويت و باصفا بود كمتر در اجتماعات مى آمد و غالبا در فراغت به تهذيب نفس و تكميل روح پرداخته و با آفريدگار عزيز راز و نياز مى كرد و هم با مولايمان صاحب الزمان ارواحنا له الفداء سر و سرى داشت و بسيار اين بيت را مى سرود:

به اميد طاعت تو همه عمر زنده باشم

چه نباشد اين سعادت نه من و نه زندگانى

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (218 -216 / 2).

فريد معير، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: استاد، رشته: پاتوبيولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى در سال 1343، دكتراى تخصصى در رشته انگل شناسى پزشكى و دريافت مدرك M.P.H رشته پاتوبيولوژى.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انگل شناسى پزشكى و كاربرد آن، استاد راهنماى 25 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 15، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

انگل شناسى پزشكى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فريد، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: استاد، رشته: داروسازى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى با رتبه ممتازى از دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1341، ديپلم تخصصى داروسازى صنعتى از دانشگاه مونپليه فرانسه در سال 1349.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى تبريز، استاد نمونه در سال 1368.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

داروهاى صنعتى، داروسازى و داروشناسى، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 62 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

داروسازى و داروسازى صنعتى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 60، تعداد مقالات به زبان خارجى: 11

زمينه علمى مقالات:

داروسازى صنعتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فريدالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عمر بن غيلان بلخى، معروف به فريد غيلانى، حكيم ايرانى در نيمه ى اول قر. 6 ه. وى در 523 ه.ق در ناميه ى مرو مشغول بوده و قسمتى از عمر خود را در سمرقند گذرانيده و فخرالدين رازى در 582 به خانه ى او رفته است فريد در فلسفه شاگرد ابوالعباس لوكرى شاگرد بهمنيار شاگرد ابن سيناست آثار مهم او عبارتند از: «حدوث العالم»، «التنبيه على تمويهات كتاب التنبيهات»، «التوطئة للتخطئة» در ذكر ايراداتى بر منطق ابن سيناست.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

فريدن اصفهاني، رحمت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى داخلى از ايران و گذراندن فرصت مطالعاتى و تحصيلات تكميلى در انگلستان.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى شهيد چمران اهواز در سال 1361، و ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد چمران اهواز از سال 1371 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريها و اختلالات دستگاه گوارش، بيماريهاى كبد و مجارى صفراوى، راهنمائى مشاوره و نظارت بر يك پايان نامه كارشناسى و بيش از 10 پايان نامه دكتراى عمومى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريها و اختلالات دستگاه گوارش.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 8، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بيماريها و اختلالات دستگاه گوارش، سيستم آندوكرينى مؤثر بر دستگاه گوارش، دهان و دندان و بررسى هاى آمارى آندوسكوپى با مقايسه با كشورهاى ديگر و ارزيابى علمى آنها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فريدني، محمد صالح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1328 -1240 ق)، حكيم، عارف و فقيه. در قريه ى چادگان فريدن اصفهان متولد شد. مقدمات علوم را در اصفهان آموخت. سپس به سبزوار رفت و از محضر حاجى ملاهادى حكيم سبزوارى بهره جست و از شاگردان برجسته ى او گرديد. چون به كمال رسيد به اصفهان بازگشت. وى علاوه بر كمالات علمى در فضايل نفسانى نيز به مقامات والا رسيد، و اين راه را با كمك آقا محمد كاظم سعادت عليشاه اصفهانى پيمود، و با حاج ملا سلطان محمد گنابادى پيمان بست و سالها در موطن خويش منزوى و به عبادت و رياضت مشغول بود. ملك المتكلمين اصفهانى، خطيب دوران مشروطه،

از شاگردان او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (384 -383).

فريدوني، هورچيترا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: گوش و حلق و بينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فزاري مروزي، ابوالموجه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 290 / 282 ق)، لغوى، حافظ و محدث. وى محدث مرو بود. از عبدان بن عثمان و على بن جعد و سعدويه واسطى و سعيد بن منصور و صدقه بن فضل و سعيد بن هبيره و ديگران حديث شنيد. حسن بن محمد بن حليم و عبدالرحمان بن ابى حاتم و على بن محمد حبيبى مروزى و ابوبكر بن ابى نصر مروزى و عده اى ديگر از وى حديث شنيده اند. گفته اند كه او محدثى بزرگ و اديبى كثيرالحديث بود. ابوالموجه در مرو درگذشت. وى «السنن» و «الاحكام»، را تصنيف كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الجرح و التعديل (ج 4 ق 35 / 1)، سير النبلاء (348 -347 / 13)، طبقات الحفاظ (274)، الوافى بالوفيات (290 / 4).

فزوني استرآبادي، محمدهاشم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1025 ق)، مورخ و شاعر، متخلص به فزونى. در استرآباد به دنيا آمد و در آن جا نشو و نما يافت. وى از علماى عصر دولت صفوى است كه در زمان شاه عباس اول (1038 -996 ق) مى زيست. در ايام جوانى به قصد تجارت به سير و سفر مى پرداخت. در زمان صفدرخان بن ميرزا يوسف خان رضوى مشهدى حاكم كشيمر به آنجا سفر كرد. صفدرخان او را در خدمت خود نگاه داشت. بعد از بركنارى صفدرخان همراه وى در 1025 ق به هندوستان رفت، در لاهور از او جدا شد و به دكن رفت. از آثار وى: «بحيره» يا «تاريخ البحيره»، به فارسى، در حكايات تاريخى و احوال طبقه وزاء و شگفتيهاى حيوانات و كوهها و چشمه ها و رودها و ساختمانها در حدود پنجاه هزار بيت؛ «اللجين الطبريه» يا «البحيره الطبريه»، در تاريخ و مناسبتهاى تاريخى؛ «ديوان» شعر؛ «ساقى نامه»، كه

به اسم شاه عباس صفوى سرود. در تذكره ى «ميخانه» نام وى تحت عنوان هاشم بيگ آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى كشمير (1093 -1092 / 3)، تذكره ى ميخانه (679 -674)، الذريعه (297 / 18 ،112 / 12 ،832 / 9 ،51 -50/ 3)، رياض العلماء (224 / 7)، ريحانه (340 ،338-337 / 4)، صبح گلشن (317)، فرهنگ سخنوران (709)، كاروان هند (1013 -1012 / 2).

فسايي فارسي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1290 ق)، طبيب و شاعر. مشهور به ميرزا آقاى طبيب. اهل فسا و از اطباى معروف زمان خود بود. كه در كنار شغل طبابت شعر نيز مى سرود از اوست:

ز هشيارى نبستم هيچ طرفى

بكن ساقى ز جام باده مستم

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فرهنگ سخنوران (17)، مرآت الفصاحه (32).

فسايي، حسن حسيني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1316 -1237 ق)، مقحق، مفسر، اديب، صوفى، شاعر و طبيب. از سادات دشتكى شيراز بود. در فسا به دنيا آمد. در كودكى پدر و مادر خويش را از دست داد و تحت سرپرستى مادربزرگ و برادر به كسب علم و ادب پرداخت. در خدمت ميرزا ابوالحسن مجتهد فسايى ابتدا علوم را و بعدها «شرح هدايه»، «شرح تجريد» و «معالم الاصول» و «مطول» را فرا گرفت. سپس نزد ميرزا محمد على واحدالعين «مفاتيح الشرايع» فيض كاشانى را، در فقه، خواند. بعد از آن سفرى به اصفهان داشت. پس از بازگشت به شيراز مدتى نزد شيخ مهدى كجورى مازندرانى شاگردى كرد و كتب رياضى را فراگرفت. ميرزا حسن علم طب را نيز در خدمت ميرزا سيد على نياز و حاجى ميرزا بابا حكيم باشى اصفهانى آموخت. وى در 1279 ق سفرى به تهران و يزد كرد و پس از بازگشت به شيراز به معالجه ى بيماران پرداخت و شهرتى كسب كرد. چنان كه پزشك مخصوص سلطان اويس ميرزا احتشام الدوله پسر فرهاد ميرزا معتمدالدوله شد. از آثار وى: «فارسنامه ناصرى»؛ «تفسير حسن»؛ «تحفه احتشامى»، دراندرز و نصايح، به نظم؛ «نقشه مملكت فارس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (257 -251 / 2)، سبك شناسى (365 / 3)، سرآمدان فرهنك و تاريخ (289 / 1)، شرح حال

رجال (342 / 1)، فارسنامه ناصرى (42 -13 / 1)، فرهنگ سخنوران (258)، المآثر و الآثار (204)، مؤلفين كتب چاپى (541 -540 / 2)، يادگار (س 3، ش 4، ص 71 -68).

فسايي، كمال الدين محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن معين الدين محمد فسائى شيرازى معروف به ميرزا كمالا.

در روضات الجنات(:519) و فارسنامه ناصرى و ريحانة الادب(63:6) و ديگرى كتب نام او به احترام و تجليل ياد شده است.

مشاراليه داماد مجلسى اوّل (ملاّ محمّد تقى) است، و خود عالمى فقيه، و مفّسر اديب، و فاضل كامل بوده.

و كتب زير از تأليفات اوست:

1- بياض كمالى. در الذريعه (صفحه 170 جلد سوم) گويد: مجموعه نفيسى است كه آن را به عنوان وصيّت به يكى از اولاد و يا شاگردان و يا يكى از دوستان خود نوشته است. در زمان حيات علاّمه ملاّ محمّد باقر مجلسى تأليف شده. كتاب زياده بر هزار سطر است، و در ريحانة الادب گويد بيشتر آن تاريخى و رجالى است.

2- شرح شواهد مطّول 3- شرح قصيده تائّيه دعبل خزاعى 4- القيود الوافيه در شرح شافيه در علم صرف. تاريخ اتمام تاليف رمضان 1108.

قبرش را در بقعه مجلسى در جنب مسجد جامع اصفهان مى نويسند.

در ريحانة الادب گويد: سال وفات ميرزا كمالا به دست نيامد.

در جلد چهارم دانشمندان و سخن سرايان فارس(:246) گويد: كمالا فدشكويى متوفّى در حدود 1110، و سپس شرح حال مختصرى نقل مى كند.

در كتاب فهرست كتب خطّى كتابخانه هاى اصفهان نسخه اى از شرح شافيه ابن حاجب تأليف ميرزا كمالا معرّفى مى شود و در آنجا گويد: تاريخ تأليف 1108 و تاريخ كتاب جمعه 18 ربيع المولود سال 1128، و در كنار نسخه حواشى از مؤلف نقل شده، بدين صورت «منه» يا

«منه مدّظله العالى» و يا «منه زيدت بركاته» و امثالها كه همگى حكايت از حيات مؤلف در سال مرقوم دارد.

در مصفىّ المقال(:377) شيخ محمّد بن محمّد زمان كاشى و ميرزا ابراهيم قاضى را از شاگردان او معرفى مى كند.

در صحن تكيه آقا حسين خوانسارى در تخت فولاد سنگ قبرى است از دانشمندى به نام آخوند كمالا كه اين دو سطر شعر بر آن منقور است:

آخوند كمالا كه به فضل و به كمال

مشهور بد و نداشت مانند و مثال

با عالم قدس رفت و تاريخ آمد

بادا فردوس جاى آخوند كمال

جمادى الاولى سال 1110.

اكنون گوييم: صاحب قبر، دانشمندى است غير از آن دو نفر، كه او نيز در اصفهان ساكن بوده و فعلاً بيشتر از اين از حالاتش معلوم نيست. (كمال مخفف كمال الدين، و الف آخر آن جهت تعظيم و تكريم است)

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

فسائي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا ابراهيم بن ميرزا محمدحسين بن ميرزا مجدالدين محمد بن ميرزا سيد على مدنى دشتكى فسائى مجتهد از بزرگان علماء و اكابر دانشمندان اين شهر است.

وى در فساء متولد شده و پس از رشد در شيراز علوم ادبى را آموخت آنگاه به رياضيات و حكمت الهى پرداخت و به تهران رفته سه سال در آن شهر به تحصيل پرداخته و در 1211 ق به عراق مهاجرت نموده و در محضر درس علامه آقا مير سيد على طباطبائى صاحب (رياض) تحصيل فقه و اصول و ساير علوم دينى كرده تا به درجه اجتهاد رسيده سپس به شيراز مراجعت و بافاده و تدريس مشغول شده و در سال 1223 ق به مكه معظمه مشرف و بعد از بازگشت نيز چند

سالى به انجام وظائف اشتغال داشت تا در ماه ربيع الاول 1255 ق در شيراز از دنيا رفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فسوي شيرازي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1255 -1173 ق)، فقيه، عالم و شاعر. از سادات محترم شيراز و از احفاد امير غياث الدين منصور دشتكى بود. در شيراز وفات يافت. از آثار اوست: «بحرالحقايق»، در فقه؛ حاشيه بر «معالم الاصول»؛ حاشيه بر «شرح لمعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (70 /1)، فرهنگ سخنوران (17)، مرآت الفصاحه (32 -31).

فسوي شيرازي، كمال الدين حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حزين در تاريخ خود و تذكره خويش نامى از او برده و گويد: من در خدمت او تحصيل نمودم و او در هنگام محاصره اصفهان به سال 1134 در سن كهولت وفات يافت، و كتب زيرا را از تأليفاتش نام مى برد

1- حاشيه بر معالم اصول 2- رساله در حل شبهات كاتبى قزوينى 3- شواهد مطوّل؛ و غيره.

و از اشعار او نيز چند بيتى نقل مى كند كه از آنهاست:

بكش بسوز كه عاشق شدن جزاش اين است

كسى كه دل به تو ظالم دهد سزاش اين است

حزين گويد: از افاضل شاگردان علامى مسيح الانام فسائى بود كاشف معضلات اوايل و حلال غوامض مسائل بود در علوم منقوله تتبع كامل و در معقولات قسطى وافر حاصل نمود (محل دفن او معلوم نيست)

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

فسوي فارسي، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 319 ق)، محدث. وى از اسحاق بن راهويه و ابوعمار حسين بن حريث حديث شنيد.ابوعلى حسن بن احمد فارسى و ابوبكر محمد بن احمد اصفهانى سمسار و محمد بن قاسم بن بشر فارسى از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (520 / 14).

فسوي فارسي، ابويوسف يعقوب

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 277 -190 ق)، مورخ، حافظ و محدث. اهل فسا و محدث اقليم فارس بود. به شهرهاى مختلف مسافرت كرد و از مشايخ فلسطين و دمشق بهره گرفت و خود گويد كه از هزار شيخ حديث نوشته، كه همگى آنان مورد وثوق بوده اند. وى از ابوعصام بنيل و فضل بن دكين و ابووليد طيالسى و آدم بن ابى اياس و اصمعى و عبيدالله بن موسى و محمد انصارى و مكى بن ابراهيم و ابوعبدالرحمان مقرى و ابونعيم و سعيد بن ابى مريم و ابومسهر غسانى و حجاج بن منهال و حبان بن هلال و عبدالحميد بن بكار بيروتى و صفوان بن صالح و همطبقه آنان حديث شنيد. ابوعيسى ترمذى و ابوعبدالرحمان نسايى، صاحبان دو «صحيح» از «صحاح» ششگانه، و ابراهيم بن ابى طالب و حسن بن سفيان فسوى و عبدالرحمان بن خراش و ابوبكر بن ابى داوود و ابوبكر بن خزيمه و محمد بن حمزه بن عماره اصفهانى و ابوعوانه اسفراينى و عبدالله بن جعفر بن درستويه نحوى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. وى در فساء درگذشت. از آثارش: كتاب «التاريخ» يا «تاريخ الفسوى» يا «تاريخ يعقوب بن سفيان الفسوى»، در سه مجلد؛ «المشيخه»، در يك مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (197 / 1)، تهذيب التهذيب (337 -335 / 11)، الجرح

و التعديل (ج 4 ق 208 / 2)، سير النبلاء (184 -180 / 13)، شذرات الذهب (171 / 2)،طبقات الحفاظ (263 -262)، كشف الظنون (310 ،299)، لسان الميزان (503 / 7)، معجم المؤلفين (249 / 13)، النجوم الزهراه (89 / 3)، هديه العارفين (537 / 2).

فشاركي اصفهاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 / 1316 -1253 ق)، عالم امامى، فقيه، محقق و مدرس. او در كلمات بعضى از بزرگان معروف به استاد كبير است. در فشارك از روستاهاى قهپايه اصفهان به دنيا آمد. پس از درگذشت پدرش در يازده سالگى براى فراگيرى علوم به عتبات رفت و در كربلا ساكن شد. وى از شاگردان حاجى آقا حسين بن سيد مجاهد و فاضل اردكانى در فقه و اصول و حاج ميرزا محمد حسن شيرازى بود. در زمان حيات استادش، حاج ميرزا محمد حسن شيرازى، مرجعيت تقليد و تدريس در سامراء را بر عهده داشت. بعد از درگذشت استادش به نجف مهاجرت كرد و مرجعيت آنجا را بر عهده گرفت و به تدريس در حوزه ى علميه نجف مشغول گشت. حاج ميرزا محمد حسين نايينى و حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى و آقا شيخ محمدرضا نجفى و حاج شيخ محمد حسين طبسى و آقا ميرزا سيد على مدرس يزدى از شاگردان وى بودند. او در نجف درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثار وى: «اصاله البارئه»؛ «الاغسال»؛ «الفروع المحمديه»، مجموعه رسالاتى در فقه و غيره؛ شرح «اوائل رساله البرائه» شيخ انصارى؛ رساله اى در «خلل نماز».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه دانشوران (137 -136)، اعيان الشيعه (39 / 10)، تذكره القبور (166 -165)، الذريعه (185 / 16 ،252 ،116

-115 / 2)، ريحانه (342 -341 / 4)، معجم المؤلفين (127 / 11)، مكارم الآثار (1437 -1435 / 4).

فشاركي، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پزشكى، دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فشاركي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1343، كارشناسى ارشد در رشته ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1347 و دكتراى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

استاديار رسمى دانشگاه اصفهان از سال 1349، دانشيار دانشگاه اصفهان از سال 1368 تاكنون، تدريس در دانشگاه دورهام انگلستان به مدت يكسال.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات فارسى و بلاغت، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

زبان و ادبيات فارسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 22، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

عروض، بلاغت اسلامى، تصحيح متون ادبيات فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

فشاركي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله العظمي محمدحسين فشاركي فرزند ملا جعفر و از علماي بنام اصفهان بوده اند.

شرح حال وي به تفصيل در كتب رجال شيعه از جمله اعلام الشيعه و مكارم الاثار و ده ها كتاب ديگر ثبت شده و جمعي كثير از علما عصر از آن مرحوم روايت مي كنند و اجازاتي كه نوشته بسيار است و ضمنا چند رساله فتوايي را تحشيه فرموده است.

و در محضر استادان نامداري همچون: ميرزا حبيب اللَّه رشتي، شيخ زين العابدين مازندراني و ميرزا محمد حسن شيرازي زانوي ادب زد.

ايشان فرزند:محمدجعفر.متوفي 1353ق.عالم فقيه و از مجتهدين صاحب فتوي.در فقه و اصول استاد و در تقوي و زهد نزد مردم مشهور بود.او در اواخر عمر از علماي با نفوذ ومعروف اصفهان گرديد.از شاگردان برجسته ي او مي توان به حاج

ميرزا ابوالحسن تويسركاني.شيخ محمد باقر قزويني.شيخ محمود مفيد اشاره نمود.از آثار وي:حاشيه بر رسايل و حاشيه بر طهارت شيخ انصاري است.(مهدوي:دانشمندان وبزرگان اصفهان.ص285)

آخوند ملا محمد حسين بن محمد جعفر فشاركي از اكابر علماي اماميه نيمه اول قرن چهاردهم است تولد او به سال 1266 اتفاق اقتاده ،وي از شاگردان شيخ زين العابدين مازندراني ،حاج ميرزا حبيب الله رشتي ،و حاج ميرزا محمد حسن شيرازي بوده است . پس از مراجعت از نجف به اصفهان آمده و بتدريس و ارشاد اشتغال يافت ،در مسجد سلام امامت مي نمود محضرش مركز فضلا و اهل دانش بود و در اواخر عمر مرجعيت تامه پيدا نمود.

مرحوم فشاركي در فقه و اصول استاد بود و در اين اواخر مردم اصفهان مسائل خود را از او استفتاء مي نمودند، زهد و تقواي او نيز بين مردم اين سامان مشهور است ، آخوند فشاركي سرانجام در 23 بهمن 1313 ش برابر با 8 ذي قعده 1353 ق در 85 سالگي درگذشت و در تخت فولاد اصفهان مدفون شد.

تاليفات

از تاليفات اوست:

1-حاشيه رسائل .

2- حاشيه طهارت شيخ انصاري

برگرفته از كتاب :پايگاه روستاي فشارك

فشاركي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آخوند ملا محمدباقر فشاركى بن ملا محمدجعفر از علماء بزرگ و فقهاء و مجتهدين معروف و از مدرسين عاليمقام بوده است.

وى در اصفهان متولد شده و نزد حاج شيخ محمدباقر صاحب حاشيه معالم و در نجف خدمت علماء بزرگ تحصيل نموده و پس از مراجعت در مسجد محله نو و مسجد قطبيه اقامه جماعت و تدريس نموده و عده اى كثير از فضلاء بدرس او حاضر شده و از دراساتش استفاده نموده اند.

مرحوم فشاركى اول

دانشمندى است كه در اصفهان احياى شب جمعه را در تخت فولاد رسم نمود. كه با جمع زيادى از فضلاء و اصناف در مسجد مصلاى آنجا رفته و شب را بقرائت قرآن و نماز و دعاء كميل و توبه و انابه مى گذارنيد كه پس از وى مرحوم شيخ مرتضى ريزى و پس از ايشان ديگران اين سنت سنيه را تا هم اكنون اجراء مى نمايند.

و آنمرحوم پس از نماز در مسجد خود منبر رفته و مردم را با بيانات كافيه و مواعظ شافيه ارشاد مى فرمودند.

تأليفات عديده اى از خود بيادگار گذارده كه ذيلاً مى نگارم:

1- آداب الشريعه 2- آداب نماز شب 3- اعمال سه ماه (رجب- شعبان- رمضان) 4- اسباب الفقر والغناء والمغفرة 5- اصول دين 6- اربعين 7- تنزيه المؤمنين 8- حواشى بر شرح لمعه 9- حواشى بر فرائد 10- حواشى بر قوانين 11- حواشى بر متاجر 12- ذخيرة العباد 13- رساله اى در تداخل اسباب 14- رساله در خيار غبن 15- رساله در حيض 16- رساله در رضاع 17- رساله اى در شرط 18- رساله در شهرت 19- رساله در صحت عبادت جاهل 20- رساله در طهارت 21- رساله در عدم جواز حق الرجوع 22- رساله در عدم لزوم تقليد اعلم 23- رساله در غناء 24- رساله در قرعه 25- رساله در منجزات مريض 26- رساله در معرفت اسامى چهارده معصوم 27- رساله در امورى كه سبب طول عمرو حفظ از امراض مى شود 28- رساله عمليه 29- عشرية 30- عنوان الكلام كه مطبوع مى باشد.

آنمرحوم در شب يكشنبه 26 رجب سال 1314 ق وفات و در بقعه تكيه محقق خونسارى آقا حسين در تخت فولاد مدفون گرديد در مآثر و

آثارش 184 ذكر او گرديده است.

فرزندش مرحوم حجةالاسلام ميرزا محمدمهدى مشهور به آقا ميرزا عالم فاضل و زاهد و خليق و مهربان و بسيار ساده و با صفا بوده و در دوم جمادى الاول سال 1340 ق وفات و در جنب والد مغفورش به خاك رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فشيد يزجي نسفي بخاري، ابوعلي حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 428 / 425 / 424 ق)، قاضى و فقيه حنفى. نسبت وى به شهر فشيديزه يا فشيديزج بخارا مى رسد. وى قاضى بخارا و پيشواى اهل رى بود. به بغداد رفت و فقه آموخت. از ابن شبويه و جعفر بن فناكى نيز بهره گرفت. شريف سيد مرتضى با او مناظره اى داشت. او از ابوالفضل زهرى در بغداد حديث شنيد. وى همچنين در بخارا از ابى عمرو محمد بن محمد بن صابر حديث شيند. شاگردانش در هر سو پراكنده شدند. آخرين كسى كه از وى حديث روايت كرده، دخترزاده اش على بن محمد بخارى است. از آثارش: «الفوائد»، در فروع؛ «فتاوى القاضى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (157 / 2)، سير النبلاء (426 -424 / 17)، شذرات الذهب (227 / 3)،كشف الظنون (1294)، معجم المؤلفين (222 / 3)، الوافى بالوفيات (361 / 12)، هديه العارفين (309 / 1).

فصيح خوافي، احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(777- بعد از 845 ق)، مورخ و شاعر. ملقب و مشهور به فصيح. خاندانش اهل روى خواف بودند و خود در هرات به دنيا آمد و همان جا نشوونما يافت. وى در خدمت شاهرخ و پسرش بايسنقر عهده دار مشاغل دولتى بود. در 836 ق مورد غصب واقع و چندى هم مقيد و محبوس شد. فصيح بعد از معزولى و بيكارى، به تأليف كتاب خود «مجمل» پرداخت. سرانجام در 845 ق از زندان خلاص شد و به ملازمت شاهرخ تيمورى رسيد. از آثار وى «مجمل فصيحى» است كه به صورت اجمال از هبوط آدم تا تاريخ زمان خود را نگاشته است.[1]

(بخش 1) خوافى، احمد بن جلال الدين محمد از رجال و نويسندگان نيمه ى اول قر. 9 ه. (و. 777- ف.

پس از 845 ه.ق). از مردم خواف بود و نسبش به ابوامامه صدى بن عجلان بن وهب باهلى صحابى مى رسد و محل تحصيل و نشو و نماى او ظاهراً هرات بود. در سال 807 بعد از مرگ تيمور، شاهرخ او را از هرات با دو تن از امرا به سمرقند براى تحويل گرفتن خزانه ى خاصه ى شاهرخ از عمر شيخ خازن فرستاد. وى تا سال 818 در خدمت يكى از امراى بزرگ علاءالدين على ترخان كار مى كرد، و از آن سال به ملازمت شاهرخ درآمد و در سال 819 ترقى كرد و منصب «موجه ديوان» بدو ارزانى شد. در سال 820 به شركت دو تن ديگر به تصدى ديوان اعلى (شاهرخ) تعيين شد ولى در 821 معزول گرديد. باز در 834 جهت مهمات ديوانى مأمور كرمان گرديد. در 827 مراجعت كرد و در بادغيس هرات به حضور شاه شرفياب شد. در 828 موجهى ديوان اميرزاده بايسنغر بدو داده شد، و چند سال در اين سمت بود تا در 836 به خدمتش خاتمه دادند. بعد از اين سال- كه معزول و مورد جريمه واقع شد- از احوال او اطلاع دقيقى در دست نيست. در 843 مورد غضب گوهرشاد آغازن شاهرخ واقع شد و در خانه ى اميربيگ محبوس گرديد و پس از چندى آزاد شد و مجدداً در 845 در خانه ى اميربيگ مقيد گرديد و بار ديگر خلاص شد. اثر مهم او مجمل التواريخ معروف به مجمل فصيحى (ه.م) است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از سعدى تا جامى (616 -613)، تاريخ ادبيات در ايران (496 -494 / 4)، تاريخ نظم و نثر (238)، رجال حبيب السير

(273 -272)، روضات الجنات فى اوصاف مدينه هرات (168 -167)، لغت نامه (ذيل/ فصيح خوافى)، محمل فصيحى (مقدمه/ هشت- بيست و يك).

فصيح، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل فصيح در تاريخ دوم اسفند ماه سال 1313 در تهران به دنيا آمد. در سن شش سالگي به مدرسه ابتدايي عنصري رفت ؛ وي از پاييز سال 1326 دوران تحصيلات متوسطه خود را در دبيرستان رهنما آغاز كرد و در سال 1332 موفق به اخذ ديپلم طبيعي شد. در آغاز تابستان سال 1335 از راه استانبول و پاريس به آمريكا رفته و در شهر بوزمن به تحصيل ادامه داد و ليسانس شيمي را دريافت كرد. وي پس از يك سال زندگي در سانفرانسيسكو به ايالت مانتانا بازگشت و طي يك سال از (University of Montana ) در شهر ميسولا ، به اخذ ليسانس ادبيات انگليسي نائل شد . اسماعيل فصيح پس از بازگشت از آمريكا ، به كار ترجمه براي « موسسه انتشارات فرانكلين » پرداخت. بعد از آن با معرفي نامه اي از طرف صادق چوبك كه خود سال ها در شركت ملي نفت ايران در تهران مشغول بود ، در تابستان 1342 به استخدام رسمي شركت نفت درآمدو به اهواز يكي از مراكز مهم نفت خيز كنسرسيوم ( شركت بين المللي ساخته و پرداخته محمدرضاشاه پس از مصدق ) بود، رفت و در هنرستان صنعتي شركت نفت مشغول به كار شد. اسماعيل فصيح در يك سفر ماموريتي پژوهشي شركت ملي نفت ايران به آمريكا ،توانست در دانشگاه ميشيگان فوق ليسانس زبان و ادبيات انگليسي را اخذ نمايد. پس از بازگشت به ايران كار تدريس در دانشكده نفت آبادان (A.I.T

)AbadanInstitute f Technology )آغاز كرد. با شروع جنگ ايران و عراق و بسته شدن اين دانشكده ، وي در سن چهل و هفت سالگي با سمت استاديار زبان انگليسي تخصصي مجبور به بازنشستگي شد.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسياوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : زندگي اسماعيل فصيح با جنگ ها و انقلاب هاي متعدد كشور عجين بوده كه در زندگي و كارهاي او نيز بي شك آثار عمده نهاده است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : فصيح از مهرماه 1320 ، در سن شش سالگي به مدرسه ابتدايي عنصري رفت ؛ از پاييز سال 1326 دوران تحصيلات متوسطه خود را در دبيرستان رهنما آغاز كرد و در سال 1332 با اخذ ديپلم طبيعي ، تحصيلات اين مقطع وي به پايان رسيد. در آغاز تابستان سال 1335 از راه استانبول و پاريس به آمريكا رفته و در شهر بوزمن به تحصيل ادامه داد و موفق به دريافت ليسانس شيمي گرديد. وي پس از يك سال زندگي در سانفرانسيسكو به ايالت مانتانا بازگشت و طي يك سال از (University of Montana ) در شهر ميسولا ، به اخذ ليسانس ادبيات انگليسي نائل شد . اسماعيل فصيح در يك سفر ماموريتي پژوهشي شركت ملي نفت ايران به آمريكا ،توانست در دانشگاه ميشيگان فوق ليسانس زبان و ادبيات انگليسي را اخذ نمايد.خاطرات و وقايع تحصيل : شروع تحصيل اسماعيل فصيح با جنگ جهاني دوم به ايران ( 1320 ) مصادف بود . او همچنين در اوج انقلاب ملي دكتر مصدق و آشوب هاي سال 1331 و حكومت چند روزة احمد قوام السلطنه دوره متوسطه تحصيلي را به

پايان رساند.هم دوره اي ها و همكاران : اسماعيل فصيح پس از بازگشت از آمريكا با عده اي از بزرگان اهل قلم آن سال ها از جمله : صادق چوبك ، نجف دريابندري ، مهشيد امير شاهي و دكتر غلامحسين ساعدي آشنا شد.همسر و فرزندان : اسماعيل فصيح در سانفرانسيسكو با دختري اروپايي ازدواج كرد، اما متاسفانه اين ازدواج پس از گذشت يك سال با مرگ همسرناكام ماند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اسماعيل فصيح پس از بازگشت از آمريكا ، به كار ترجمه براي « موسسه انتشارات فرانكلين » پرداخت. بعد از آن با معرفي نامه اي از طرف صادق چوبك كه خود سال ها در شركت ملي نفت ايران در تهران مشغول بود ، در تابستان 1342 به استخدام رسمي شركت نفت درآمدو به اهواز يكي از مراكز مهم نفت خيز كنسرسيوم ( شركت بين المللي ساخته و پرداخته محمدرضاشاه پس از مصدق ) بود، رفت و در هنرستان صنعتي شركت نفت مشغول به كار شد.فعاليتهاي آموزشي : اسماعيل فصيح با اخذ درجه فوق ليسانس از دانشگاه ميشيگان ، به ايران بازگشت و به كار تدريس در دانشكده نفت آبادان (A.I.T )AbadanInstitute f Technology )پرداخت. با شروع جنگ ايران و عراق و بسته شدن اين دانشكده ، وي در سن چهل و هفت سالگي با سمت استاديار زبان انگليسي تخصصي مجبور به بازنشستگي شد.آرا و گرايشهاي خاص : از اسماعيل فصيح ترجمه هاي متعددي انتشار يافته كه روشنگر دو زمينه از اشتغال ذهني او به ادبيات جهاني و همچنين به علم جديد تحليل رفتار متقابل روانشناختي و حالت هاي شخصيتي فرد منعكس مي

سازد ، علمي كه امروزه تحت نام(Transactional Analysis) يا (TA )در رشته هاي بسيار گوناگون روانشناسي ، روان درماني ، آموزش ، مديريت و بازسازي شخصيت در جهان كاربردهاي متعدد و موثر دارد.آثار : nbsp1 باده كهن nbsp2 بازي ها ويژگي اثر : نوشته دكتر اريك برن3 ترجمه استادان داستان ويژگي اثر : اين كتاب شامل سي داستان كوتاه از نويسندگان شهير جهان ترجمه و انتخاب و بصورت ناشر مترجم انتشار يافت.4 ترجمه هملت ويژگي اثر : اثر ويليام شكسپير5 ترجمه وضعيت آخر ويژگي اثر : نوشته تامس آ. هريس6 تولد/عشق/ عقد/مرگ ، ثريا در اغما nbsp8 خاك آشنا ، خودشناسي به روش يونگ ويژگي اثر : نوشته دكتر مايكل دانيلز10 داستان جاويد ويژگي اثر : اين كتاب در مايه كياني آيين زرتشتي پس از شش سال پژوهش و ويراستاري موبد رستم شهزادي ( چاپ اول 1353 ) توسط انتشارات امير كبير بيرون آمد.11 درد سياوش ، دل كور ، ديدار در هند ، رستم نامه ويژگي اثر : اين كتاب نوشته پرفسور ام. ويلمونت باكستون مي باشد. كه شامل داستان هاي جاوداني شاهنامه فردوسي به صورت داستان هاي كوتاه و پيوسته بي نظيري مي باشد كه اكنون جزو كتب كلاسيك جهان در غرب است

.15 زمستان 62 ، شراب خام ويژگي اثر : اين كتاب توسط انتشارات فرانكلين و زير نظر نجف دريابندري و ويراستاري بهمن فرسي انتشار يافت.17 شكسپير ويژگي اثر : اين كتاب شامل زندگي نامه ، مقدمه اي بر كل آثار شكسپير و همچنين چكيده كليه سي و هفت نمايشنامه هاي كمدي ، تاريخي و تراژدي او مي باشد.18 شهباز و جغدان ، فرار فروهر ، لاله برافروخت ويژگي اثر : پيش نويس اين رمان به زبان انگليسي تحت عنوان Child Martyrs «بچه هاي شهيد ) در مركز كتب ايراني دانشگاه آكسفورد زير نظر دكتر جان گرني موجود است.21 ماندن در وضعيت آخر ويژگي اثر : نوشته خانم دكتر ام بي. هريس و دكتر تامس آ. هريس22 نمادهاي دشت مشوش

فصيحي، ابوالحسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن على بن محمد بن على بن زيد استرآبادى مشهور به فصيحى فاضلى اديب و نحوى شاگرد شيخ عبدالقار جرجانى و استاد ملك النجاة بود (اين چنين استاد و شاگردى كه ديد) بعد از خطيب تبريزى در مدرسه نظاميه بغداد مدرس بود و چون او را به تشيع متهم نمودند و حقيقت مال از او پرسيدند گفت انكار مذهب خود نمى توانم و از فرق تا به قدم خود را شيعه مى دانم بنابراين او را از تدريس آنجا معزول ساختند و ابومنصور جواليقى را بجاى او تعيين نمودند و بعد از آن شيوه عزلت ورزيد و از آميزش مردم دورى گزيد تا در 13 ذى الحجه 516 در بغداد وفات نمود.

(وف

516 ق)، عالم امامى، اديب، نحوى و شاعر. معروف به ابن ابى زيد. به دليل مطالعه ى بسيار كتاب «الفصيح» ثعلب نحوى و همچنين تدريس آن ملقب به فصيحى. اصل وى از استرآباد و از شاگردان شيخ عبدالقاهر جرجانى در نحو استاد ملك النحاه، حسن بن صافى، و حيص بيص شاعر بود. وى به بغداد رفت و در آنجا مقيم شد و پس از يحيى بن على خطيب تبريزى مدتى در مدرسه ى نظاميه ى بغداد نحو تدريس كرد. چون او را به تشيع متهم ساختند و حقيقت را از وى پرسيدند گفت: انكار نمى كنم و از فرق تا به قدم خود را شيعى مى دانم. بنابراين او را از مقام مدرسى معزول و ابومنصور جواليقى را جاشنين وى ساختند. پس از آن از مردم كناره گرفت و گوشه نشينى اختيار كرد، حتى شاگردانش را از خود دور مى كرد كه مبادا آنان نيز از مدرسه محروم شوند. اما شاگردانش در خانه به حضورش مى رسيدند. حافظ ابوطاهر سلفى اصفهانى از شاگردان، راويان و مجالسان اوست. وى اشعارى در رد ابن سكره ى نحوى ناصبى، در حرمت متعه دارد، كه شيخ ابوالفتوح در تفسيرش «روض الجنان»، آن را ذكر كرده است.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] روضات الجنات (240 -239 / 5)، ريحانه (343 / 4)، الكنى و الالقاب (32 -31 / 3)،مجالس المؤمنين (568 -564 / 1)، معجم الادباء (75 -66 / 5)، هديه الاحباب (213)، وفيات الاعيان (337 / 3).

فضل اصفهاني، امين الدين، ابوالخير فضل الله

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 921 ق)، عالم و مورخ. ملقب به امين و معروف به خواجه ملا يا خواجه مولانا و پاشا. در بدو امر از پيوستگان دربار اق قويونلو و

بويژه سلطان يعقوب بيگ بود. او سنى بسيار متعصبى بود و در اصفهان و شيراز مى زيست چون شاه اسماعيل اصفهان را گرفت، وى به كاشان و از آنجا به ماوراءالنهر گريخت تا در كنف حمايت سلاطين سنى ازبك به سر برد. او تا سال تأليف شرح «قصيده برده» بوصيرى (921 ق) زنده بود. قبر وى در بخاراست. از آثارش: «تاريخ عالم آراى امينى»، در تاريخ خاندان آق قويولون؛ «بديع الزمان فى قصه حى بن يقظان»؛ «ابطال نهج الباطل و اهمال كشف العاطل»، معروف به «ابطال الباطل» كه در كتاب «نهج الحق و كشف الصدق» علامه حلى است و قاضى نورالله شهيد شوشترى كتاب فضل روزبهان را با كتاب «احقاق الحق» خويش جواب گفته است؛ شرح «وصايا»ى عبدالخالق غجدوانى، از مشايخ نقشبنديه؛ « المقاصد»، در علم كلام؛ «سلوك الملوك»، كه در 920 ق به نام عبيدالله خان ازبك نگاشته.[1]

ابن روزبهان بن فضل اللَّه امين ابوالخير بن امين الدين خنجى شيرازى، صوفى معروف به خواجه مولاناى اصفهانى ملقب به امينى (و. بين 850 و 860- ف. 928 ه.ق) ظاهراً مولد و منشأ او اصفهان بود و در اوايل دوره ى صفوى- هنگامى كه محمدخان شيبانى به خراسان تسلط يافت- بر اثر تعصب به مذهب تسنن ملازمت او را اختيار كرد و به ماوراءالنهر رفت، و چند تاريخ به نام محمدخان مزبور تأليف كرد، از جمله ى آنهاست: «ميهمان نامه ى بخارا» كه به تصريح خود او در 915 ه.ق آن را به اتمام رسانيده و مشتمل است بر تاريخ غزوات محمدخان شيبانى مؤسس سلسله ى شيبانيان (ازبك) (پس از انقراض تيموريان و فوت سلطان حسين ميرزا)، عالم آراى امينى، سلوك الملوك، و نيز وى كتابى به عربى به نام «ابطال الباطل» در

كلام تأليف كرده كه نسخ متعدد از آن در دست است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (540 -538 / 4)، تاريخ نظم و نثر (252 -251)، تذكره القبور (460)، الذريعه (416 / 24)، كشف الظنون (2012 ،121 ،236)، معجم المؤلفين (68 / 8)، هديه العارفين (820 / 1).

فضلك صائغ رازي، ابوبكر فضل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 270 ق)، حافظ، محدث و محقق. وى از عيسى بن ميناقالون و شيبان بن فروخ و اسحاق بن راهويه و ابوربيع زهرانى و عبدالعزيز بن عبدالله اويسى و قتيبه بن سعيد و هدبه بن خالد و احمد بن عبده و همطبقه ى آنان حديث روايت كرده است. ابوعوانه اسفراينى و صالح بن ابى مقاتل و ابوبكر خرائطى و محمد بن مخلد عطار و محمدبن جعفر مطيرى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. وى صاحب تصانيفى چند مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (368 -367 / 12)، الجرح و التعديل (ج 3 ق 66 / 2)، رى باستان (340 / 2)، سير النبلاء (631 -630 / 12)، شذرات الذهب (160 / 2)، طبقات الحفاظ (272 -271)، معجم المؤلفين (69 / 8)، هديه العارفين (818 / 1).

فضلي بزاز، صديقه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1327، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: داروسازى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى شيمى از دانشگاه فردوس مشهد در سال 1349، كارشناسى ارشد شيمى داروئى از دانشگاه لاف برا انگلستان در سال 1358 و دكتراى ميكروب شناسى داروئى از دانشگاه لاف برا انگلستان در سال 1360.

مرتبه علمى:

استاديار و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1361.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى تولدى سايدگلوتاميك به روش تخميرى، بررسى تهيه ديسك آنتى بيوتيك، بررسى اثر ضد ميكروبى كلماستين، بررسى اثر ضد ميكروبى ديكلوفناك، بررسى اثر ضد ميكروبى داروهاى بيحسى موضعى، بررسى اثر ضد ميكروبى عصاره هاى گياهان خراسان، تدريس دروس شيمى و رياضى، ميكروب شناسى عمومى، كنترل ميكروبى دارو، فرآورده هاى دارويى بيولوژيك، شيمى داروئى، روشهاى نوين تجزيه دستگاهى، زبان تخصصى در دانشگاه مشهد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد

تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ميكروب شناسى داروئى، جزوات درسى در زمينه ميكروبى شناسى عمومى، كنترل ميكروبى دارو و فرآورده هاى دارويى بيولوژيك.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

ميكروب شناسى داروئى، ارزيابى اثر ضد ميكروبى آميكاسين و مقايسه آن با سه آمينوگليكوزديديگر، بررسى اثر ضد ميكروبى داروهاى بيحس كننده موضعى، تحقيق در مورد اثر آنتى بيوتيك هاى مختلف برپنوموكوك و پيدايش انواع مقاوم به پنى سيلين، مواد ضد ميكروبى در خمير دندان و بررسى آلودگى ميكروبى در آسايشگاه جانبازان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فضيل عياض، شيخ الاسلام، ابوعلي فضيل

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 105 -101 وف 187 ق)، محدث صوفى، عارف و زاهد. در خراسان به دنيا آمد. روزگار جوانى فضيل در نزديكى ابيورد و ميان ابيورد و مرو سپرى گرديد. وى در جوانى مدتى راهزنى مى كرد. سپس توبه كرد و در كوفه به فراگيرى حديث و علم پرداخت و يكى از پيشگامان تصوف گرديد. از استادان وى: امام جعفر صادق (ع)، اعمش، ابن ابى ليلى، حميد طويل، يحيى بن سعيد انصارى و بسيارى ديگر بودند. او مدتى در كوفه تحت تربيت سفيان ثورى نيز قرار گرفت. يكبار در مكه به هارون الرشيد، خليفه مقتدر عباسى، اندرز داد و اين كار باعث شد كه در بغداد نزد صوفيه و زهاد محبوب شود و حتى مورد احترام امام احمد حنبل نيز قرار گرفت. ابن مبارك، يحيى بن سعيد قطان، ابن مهدى، ابن عيينه، اصمعى، شافعى، بشر حافى، عبدالصمد ابن مردويه، عبدوه مروزى و حسين بن داوود بلخى و بسيارى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. بخارى، مسلم، ابن داوود، نسائى و ترمذى در «صحاح» خود به نقل حديث از

وى پرداخته اند. فضيل در مكه وفات يافت. از سخنان اوست: به عزت پروردگار سوگند كه اگر در آتشم كند اميدم به وى از دست نرود؛ بيم برتر از اميد است مادام كه انسان از صحت و سلامت برخوردار است و چون به كام مرگ افتد اميد برتر خواهد بود.[1]

ابن عياض (و. سمرقند بين 101 تا 105- ف. مكه 187 ه.ق) ولادت وى در سمرقند اتفاق افتاده و از سليمان تيمى و محمد ابن اسحاق و امام جعفر صادق عليه السلام و سفيان ثورى و چند تن ديگر حديث شنيده است. فضيل بيشتر عمر خود را در مجاورت خانه ى خدا بسر برده و بيش از هشتاد سال عمر كرده و در محرم سال 187 هجرى در شهر مكه درگذشته و همانجا مدفون گرديده است. مأثورات او بيشتر در كتب صوفيه چون حليةالاولياء ابونعيم اصفهانى و تذكرةالاولياء شيخ عطار آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (288 -273)، تذكره الاولياء (85 -74 / 1)، تهذيب التهذيب (258 -256 / 8)، الجرح و التعديل (ج 3 ق 73 / 2)، جستجو در تصوف (112)، حليه الاولياء (140 -84 / 8)، ترجمه ى رساله قشيريه (28 -27)، سير النبلاء (422 -421 / 8)، شذرات الذهب (318 -316 / 1)، صفه الصفوه (481-476 / 1)، طبقات الصوفيه سلمى (14 -6)، كارنامه ى بزرگان (20 -18)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 187)، النجوم الزاهره (156 -155 / 2)، نفحات الانفس (34 -33)، وفيات الاعيان (50 -47 / 4).

فضيلي هروي، ابوالضل محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 537 / 534 ق)، مسند و محدث. وى از محلم بن اسماعيل ضبى و ابوعمر عبدالواحد بن احمد

مليحى و سعيد بن ابوسعيد عيار حديث شنيد. از جمله مرويات او «صحيح» بخارى است، كه آن را از مليحى استماع كرده بود. سمعانى و ابن عساكر و ابوروح عبدالمعز و گروهى ديگر از وى روايت كرده اند. سمعانى در «تحبير» خود آورده: او مدتى در جامع هرات مجلس املاى حديث برقرار كرد و به من اجازه روايت داد. وى در مرو درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (66 -64 / 20)، شذرات الذهب (105 / 4).

فضيلي هروي، ابوعاصم فضيل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(471 -383 ق)، فقيه، مسند و محدث. وى از عبدالرحمان بن ابى شريح انصارى و ابوعلى منصور بن عبدالله خالدى و ابوالحسين بن بشران معدل و عده اى ديگر حديث روايت كرده است. عبدالسلام بكبره و محمد بن حسين علوى و عبدالاول سجزى و گروهى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. او مسند هرات بود، و به گفته ى ابوسعد سمعانى فقيهى وارسته و راستگويى مورد اعتماد كه در طول عمر خود احاديث بسيارى را به آيندگان سپرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (312 / 1)، سير النبلاء (398 -397 / 18)، شذرات الذهب (341 / 3).

فغفور لاهيجي، محمد حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1030 / 1029 ق)، دانشمند، طبيب، موسيقيدان و شاعر، متخلص به فغفور. در ابتدا رسمى تخلص مى كرد و زمانى كه به هند رفت تخلص فغفور را برگزيد. وى گاهى مير نيز تخلص مى كرد. محمد حسين از سادات لاهيجان گيلان بود. دوران جوانى را در همان ولايت به فراگيرى دانش و ادب به ويژه دانش پزشكى گذراند.علم طب را نزد دايى خود، حكيم تاج الدين حسين، آموخت و بيشتر كتابهاى مربوط به علم طب را مطالعه كرد و به همين جهت او را حكيم نيز گفته اند. وى در زمينه ى ادبيات فارسى و عربى، خط، شطرنج، علم ادوار و موسيقى نيز تبحر داشت. در اوايل عمر به خدمت خان احمد گيلانى كه خود شاعر و مشوق شاعران و عالمان بود رسيد و منظومه «شهر آشوب» را در آن زمان به نظم درآورد. سپس به گرجستان،آذربايجان و اصفهان مسافرت كرد. در اصفهان با حكيم شفايى آشنا شد. در زمان شاه عباس مورد توجه على قلى خان شاملو كه ديوان بيگى و ايشيك

آقاسى پادشاه بود قرار گفت. وى مسافرتى هم به هند داشت و در اگره مدتى در خدمت حكيم على گيلانى از پزشكان معروف ايرانى در هند بود. در هند با خان خانان عبدالرحيم خان ملاقات كرد و تحت ملازمت وى قرار گرفت و به وساطت وى از مقربان شاهزاده پرويز شد و در مدح او اشعار زيادى سرود. فغفور در الله آباد بر سر راه آگره درگذشت. از آثار وى: رسالاتى در «موسيقى»؛ رساله در «حساب اصابع»؛ «ديوان» شعر، در چهار هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (845 -843 / 2)، احوال و آثار خوشنويسان (705 / 3 ،576 -575 / 2)، ايضاح المكنون (522 / 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1031 -1024 / 5)، تاريخ نظم و نثر (414)، تذكره ى نصرآبادى (244 -243)، تذكره ى ميخانه (471 -543)، الذريعه (841 -840 ،358 / 9)، سرو آزاد (38 -37)، فرهنگ سخنوران (715)، كاروان هند (1044 -1028 / 2)، لغت نامه (ذيل/ فغفور گيلانى)، مآثر رحيمى (927 -901 / 4)، مجمع الخواص (234 -233)، نامها و نامدارهاى گيلان (375).

فقهي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد فقه و اصول

تولد 1309 شمسى (شناسنامه 1312) 5 رجب المرجب 1349 قمرى - در شهر علم و هنر، اصفهان فرزند: سيد جعفر نوه ى مرحوم سيد عبدالكريم خواجوئى.

استاد فرزانه جناب مستطاب آقاى سيد محمود فقهى يكى از برجستگان و مدرسان شهير حوزه علميه ى اصفهان خاصه در فقه و اصول مى باشند معظم له از سالهاى گذشته تاكنون على رغم اصرار شاگردان و ارادتمندان از ارائه زندگينامه و تهيه ى گزارش و مصاحبه دورى جسته اند، تا آنجا كه به فراز شاگردان نزديك ايشان به توليد كنندگان نرم افزار مشاهير ايران،

توصيه مى كردند كه: تلاش شماره به جائى نمى برد و ايشان به جهت عدم علاقه به اشتهار دعوت شما را اجابت نمى كنند ولى به لطف استاد در يكى از روزهاى بهار، سال 1385 كه به جهت تفرج رد يكى از باغات اطراف اصفهان در محضر ايشان شرف حضور داشتيم توفيقى حاصل شد و ايشان به سؤالات ما با حوصله و بزرگوارى پاسخ فرمودند و اين موجب خرسندى و مباهات ماست. آنچه در ادامه خواهد آمد حاصل آن گفتگوى كمتر از يك ساعت است كه قلمى گرديده است.

جد ايشان مرحوم سيد عبدالكريم خواجوئى در عداد شاگردان برجسته مرحوم آخوند ملا محمدباقر فشاركى بودند (مرحوم فشاركى شاگرد شيخ اعظم انصارى بوده و ايشان از تكيه ى خوانسارى در تخت فولاد اصفهان است) هم چنين بسيار مورد احترام مرحوم آقا نجفى بودند و بنابر پدر استاد فقهى مرحوم آقا نجفى در تشييع جنازه ى مرحوم سيد عبدالكريم شركت نموده و بسيار متأثربودند.

مرحوم خواجوئى گر چه عمرى در طلب علم و دانش بود ولى به جهت بى توجهى اهل زمانه به اهل علم و مشكلات شديد مالى چندان رغبتى به طلبه شدن فرزندانش نداشت فلذا پدر استاد فقهى گرچه بسيار متدين بود ولى به كسب و كار مشغول بود و براى فرزندان از مشكلات مالى دوران پدر بسيار گفته بود، مرحوم سيد جعفر در ميان فرزندان به سيد محمود عنايت ويژه اى داشت لذا ابتدا وى را به يكى از مكتبخانه هاى قديمى در محله خواجو، محله ى چهارسوق آجرى به تحصيل گماشت و پس از مدتى وى به مدرسه ى هدايت از مدارس جديد انتقال داد ولى به جهت هوش سرشار و تحصيلات گذشته

در مكتبخانه او را در كلاس دوم ثبت نام كرد با اين حال سيد محمود شاگرد برجسته ى كلاس دوم شد درسال 1324 كلاس ششم ابتدائى را به پايان رساند ولى پس از آن تحصيل را ادامه نداد. و سپس وارد بازار كار شد.

در 12 سالگى ابتدا در ميدان امام، در يك مغازه ى خرازى با حقوق روانه 7 ريال مشغول گرديد و پس از چند سالى مستقلا وارد بازار كار شد و به خريد و فروش سهام مشغول شد در آن مقطع زمانى خريد و فروش سهام كارخانه هاى ريسباف شهرضا، زاينده رود و پشم باف كه از كارخانه هاى ريسندگى و بافندگى اصفهان بودند رايج بود، محل معامله در ابتدايى بازار قيصريه و همچنين قهوه ى خانه محمود در ميدان امام بود - خواننده ى گرامى مستحضر است كه در آن زمان قهوه خانه ها محل گفتگو و معامله بوده و فضاى آن با قهوه خانه هاى دهه هاى به متفاوت. استاد فقهى هنوز به ياد دارد كه شاعر شهير مرحوم صغير اصفهانى به آن قهوه خانه مى آمد و گهگاهى قلم و كاغذ از جيب بيرون آورده و قطعه شعرى انشاء مى كرد.

تا سال 1334 فعاليت ايشان در بازار سهام ادامه داشت و اكنون وى به سن 22 سالگى رسيده بود. در آن زمان عالم ربانى و مرد الهى آيةالله ميرزا على آقا شيرازى كه مورد احترام آيةالله العظمى بروجردى بوده و مرحوم شهيد علامه مطهرى نيز مدتى در اصفهان از محضر ايشان استفاده كرده بودند و اكنون از قبرستان شيخان قم فراز ايشان محل درود و فاتحه ى اهل دل است - در مدرسه ى صدر اصفهان به تدريس و بيان معارف مشغول بوده، يكى از شاگردان

يشان مرحوم استاد حسين شفيعى بود كه با سيد محمود آشنائى داشت. استاد شفيعى شرحى بر خطبه ى همام نهج البلاغه نوشته بود و يك نسخه از آن را به سيد محمود داد، ايشان پس از يكبار مطالعه بدون سابقه ى ذهنى و تحصيلات حرف و نحو آن را به حافظه ى خود سپرد روز بعد هنگامى كه استاد شفيعى را ديد، سيد محمود به ايشان گفتند مى خواهم خطبه ى همام را بخوانم - استاد شفيعى گفت: كتاب كو، سيد محمود گفت: از حفظ مى خوانم و پس خطبه را تمام و كمال قرائت نمود. اين قدرت حافظه استاد شفيعى را متعجب كرد فلذا گفت: تو بايد درس بخوانى و در ابتدا بايد يك جامع المقدمات بخرى و اين ابتداى مسيرى تازه در زندگى سيد محمود بود.

ايشان جامع المقدمات را به قيمت 5 ريال ابتياع نمود و هر روز صبح نزد استاد شفيعى جامع المقدسات را درس گرفت و سپس به بازار مى آمد. رفته رفته بر فراز كتابهاى جامع المقدمات را با استاد شفيعى فرا گرفت و به فراز خود مطالعه مى كرد سپس تحصيل سيوطى را با ايشان شروع كرد و تا اواسط سيطى را با ايشان و مابقى را مطالعه و تدريس كرد. بدينسان به جهت قوه ى تحليل و حافظه ى قوى بسيارى از كتب را بدون آنكه نزد استاد خوانده باشد مطالعه و تدريس مى كرد.

پس معنى در شرح لهمه را از محضر مرحوم حجةالاسلام والهى شيخ مرتضى فقيهى درس گرفت پس از آن فرائد الاصول را از محضر فقيه وارسته و پاك سيرت مرحوم آيت الله سيد على مشكوة فرا گرفت و سپس مكاسب محرمه و كفاية الاصول را

نزد عالم ربانى مرحوم آيت الله شيخ احمد فياض (استاد شهيد مظلوم آيت الله بهشتى) آموخت.

در مقطع دروس عالمى فقه و اصول در حوزه ى درس خارج فقه و اصول مرحوم آيةالله سيد حسين خادمى، فقيه مبارز و مجاهد و پيشگام نهضت روحانيت اصفهان در انقلاب اسلامى حاضر گشت و پس از آن به هنگامى كه هر ساله 6 ماه از سال حوزه ى علميه و شهر اصفهان ميزبان فقيه مدقق و محقق اهل بيت و بنا به فرموده ى امام خمينى (س) ابوالفقهاء با آيةالله العظمى سيد على بهبهانى بود، در محضر ايشان تتلمذ مى نمود كه اين علم اندوزى 9 سال دوام داشت. پس از رحلت آيةالله العظمى بهبهانى رابطه ى ايشان با حوزه ى علميه قطع شده و در پائيز سال 1362 مجددا ايشان به تدريس مشغول گرديدند. استاد فقهى سفرهائى به شهر مقدس قم داشته و ديدارهائى با فراز علماء همچون آيةالله العظمى فاضل لنكرانى، آيةالله مشكينى، و مرحوم آيةالله روحانى داشته اند كه گفتگوى آن جلسات در اين مقال نمى گنجد ولى در جاى خود شنيدنى است.

جناب استاد فقهى اگر چه بنابر روش و منش خاص خود هيچگاه ملبس به لباس روحانيت نشده اند ولى از ديد زمان تا بدعى هنگام شاگردان بسيارى از محضر ايشان كسب علم نموده اند از جمله جنابان مستطاب آقايان: دكتر جواد اژه اى، حجة الاسلام شيخ على اكبر فقيه كه حجةالاسلام و المسلمين محمد عمومى - شيخ سالك، جناب آقاى معصوم زاده، جناب آقاى محسن كاظمى، جناب آقاى سيد اصغر حجازى و...

معظم له تمام مقاطع دروس سطح حوزه از مقدمات، لمعه، رسائل، كفايه را به دفعات تدريس نموده و پس از به تدريس قواعد فقه -

متمسك نموده و پرداخته اند و همچنين بنابر درخواست شاگردان به بيان شرح نهج البلاغه و به فراز كتابهايى مربوط به مبانى علمى مرحوم بهبهانى پرداخته اند و هم اكنون نيز على رغم تنهائى و سن پيرى پيوسته به تدريس مشغولند.

محضر ايشان بسيار دوست داشتنى و صراحت لهجه و مطايبه گوئى و بيان تمنيلات خاص، شگفت آور و بى مانند شهره ى حوزويان است و در گذشته ى نه چندان دور به فراز مثالهاى علمى ايشان از فرط خاص بودن به حوزه ى نجف نيز رسيده است.

از خداوند متعال و ائمه اطهار و حضرت سيدالشهداء كه مورد ارادت و محبت ايشان است عمر با بركت و صحت و سلامت بر اين استاد گرامى و گرانقدر مسئلت داريم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

فقيري، محمدصاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نسخه شناس.

تولد: 1319، شيراز.

درگذشت: 4 فروردين 1370، شيراز.

محمدصادق فقيرى از دبيران دبيرستان هاى شيراز بود. از كارهاى پژوهشى او همكارى در تأليف فهرست كتاب هاى خطى كتابخانه ى ملى پاريس در دو جلد (1351) و همچنين دو جلد فهرست كتاب هاى خطى كتابخانه ى حضرت احمد بن موسى «شاهچراغ» با على نقى بهروزى بود. كتاب شناسى فريدون توللى در مجله ى «آينده» نيز محصول فعاليت تحقيقى او بود. غلطگيرى متن حروف چينى شده و تهيه فهرست هاى كتاب انجمن هاى ادبى شيراز از اواخر قرن دهم به امروز در حدود ششصد صفحه به دست او انجام گرفته است.

فهرستى از كتاب ها و روزنامه هاى چاپ سنگى در چاپخانه هاى قديمى شيراز در دست تأليف داشت كه به بيمارى مزمنى دچار شد و در بامداد چهارشنبه چهارم فروردين 1370 درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

فقيه ايماني، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم جامع زاهد و فقيه متبحّر كامل آيت اللّه ميرزا محمدباقر فقيه ايمانى در حدود سال 1290ق. در شهر اصفهان ديده به جهان گشود. پدرش حجت الاسلام والمسلمين شيخ حسين علىشريف، از علمأ و فضلاى تهران، بود كه با توجّه به مركزيت علمى اصفهان به ويژه رونق حوزه ى علميّه ى اين شهر در آن دوران، به اصفهان آمد و

مشغول به تحصيل و تعليم شد. نامبرده خواهر زاده ى دانشمند منجّم مرحوم ميرزا عبدالغفار نجم الدوله،نجم الدوله متوفى 1326ق. بود.

رحلت پدر، همت مادر

ميرزا محمّدباقر فقيه ايمانى در دوران كودكى، پدر دانشمندش را از دست داد ولى با بهره مندى از تربيت مادرى علويه و باتقوى و نيز تلاش هاى بسيار در مطالعه و تحقيق توانست مراحل عالى علمى و معنوى را با موفّقيت طى كند و پشت سر گذارد.

ورود به حوزه اصفهان و استادان

وى در نوجوانى و جوانى به آموختن رشته ى عربى

و منطق و ادبيات پرداخت كه از جمله اساتيد ادبى ايشان اديب متبحّر مرحوم سيّد محمود كليشادى معروف به سيّد مغنى گو(متوفى 1324ق.) بود. مرحوم ميرزا محمّدباقر شرح لمعه و قوانين را از محضر عارف ربانى آخوند كاشى، (متوفى 1333ه’.ق.) فرا گرفت. از جمله اساتيد ديگر وى در فقه و اصول مرحوم آيت اللّه العظمى آقاى حاج آقا حسين بروجردىطباطبايى ، بود كه در ايام اقامت ايشان در اصفهان از مجلس درس ايشان بهره برد. وى فرائد و مكاسب را نزد عالم ربانى و فقيه عاليقدر آخوند ملاّ عبدالكريم گزى فرا گرفت.

حاج شيخ محمدباقر فقيه ايمانى مراحل عاليه فقه و اصول و نيز علم رجال را از محضر آيت اللّه العظمى حاج آقا منيرالدين بروجردى، (1269 - 1342ق.) كه از چهره هاى مبرّز علمى زمان خود و پدر عيالش بود بهره برد. همچنين از دروس فقه، اصول و كلام آيت اللّه محقّق شيخ عبدالحسين محلاّ تى (متوفى 1323ه’.ق.) صاحب«مغتنم الدرر» بهره بردارى نمود. تا اين كه به مقام اجتهاد رسيد و به تأليف و تدريس پرداخت.

خصوصيات عبادى و اخلاقى

از جمله ويژگى هاى ايشان تقيّد به نماز شب و توسّلات به ساحت مقدس ائمه اطهار عليهم السلام به ويژه امام عصر عليه السلام كه ذكر آن خواهد آمد. نسبت به مردم با حُسن خلق و مدارا رفتار مى كرد و با اهل علم و يا عوام متواضع بود.

اقامه ى جماعت در قديمى ترين مسجد اصفهان

مرحوم فقيه ايمانىاز ائمه ى جماعت مشهور اصفهان بود كه در مسجد امامزاده اسماعيل مسجد امامزاده اسماعيل، واقع در خيابان هاتف اقامه ى جماعت مى نمود. بنا به نوشته ى برخى از منابع تاريخى اين مسجد(امامزاده اسماعيل) كه به مسجد شعيا نيز معروف است اوّلين

مسجد بزرگى است كه در اصفهان ساخته شده و اين مسجد در زمان خلافت امام على بن ابى طالب عليه السلام بنا شده است. در قرون اوّليه هجرى از مسجد مذكور به جامع خشينان مسجد جامع خشينان، ياد شده است.

عشق به ولايت و اشتياق به ديدار حجت خدا

آنچه بيش از هر چيز قابل ذكر است، توجّه و علاقه خاصى بود كه به اهل بيت عصمت عليهم السلام در رفتار و گفتار ايشان آشكار بود و در تمام عمرش در انتظار فراق حضرت حجْ بن الحسن العسكرى ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف سوخته و اشكى ريزان داشت و در منابر و مجالس و هر فرصتى در طول سال مردم را به ساحت قدس آن حضرت توجّه و تنبّه مى داد و با آن حال معنوى خاصى كه در ايشان بود تأثير خاصى در حال اشخاص مى گذاشت. مثلاً روزهاى جمعه با حال گريه و شور و اشتياق چند مرتبه دعاى ندبه را در طول روز قرائت مى كرد. عنايت و اهتمام زايدالوصفى به ذكر فضايل و مناقب حضرت بقىْ اللّه الاعظم امام زمان »عجل اللّه تعالى فرجه الشريف» داشت چنان كه تمام منبرهاى او در ايّام مختلف سال چه در مسجد محل اقامه ى نماز جماعتش يا مكان هاى ديگر و يا مجالسى كه در تمام روزهاى سال قبل از ظهر در منزل شخصى خود منعقد مى نمود به وعظ و ارشاد مى پرداخت و منحصر به امام زمان -عجل اللّه تعالى فرجه- بود و آغاز و انجامش در شرح زندگى و ديگر شئون حياتى و امامتى آن حضرت برگزار مى گرديد. و كسانى هم كه براى حل و فصل هرگونه مشكل مادى و معنوى از قبيل شفاى بيمارى،

اداى دين و بدهى مالى، پيدا شدن گمشده، رفع ديگر گرفتارى هاى شخصى و اجتماعى به آن مرحوم مراجعه مى نمودند، جنابش قبل از هر چيز او را به نوعى توسّل هاى ذكرى و زيارتى و مالى و نمازى و ديگر طرق مناسب به عنوان توسّل به ساحت قدس حضرت مهدى عليه السلام راهنمايى و تشويق مى كرد وى را با اين طرق رهايى از مشكلات مى داد.

همواره در ياد او

آيت اللّه حاج شيخ محمّدباقر فقيه ايمانى حتّى در سال هاى آخر عمر كه بخاطر ابتلأ به كسالت و ناتوانى قادر به بيرون رفتن از منزل نبود و يا ايام زمستان كه به دليل سردى هوا خانه نشين مى شد دائماً مشغول ذكر و توسّل به آن حضرت بود و يا اشتغال به نوشتن اوراق و مطالبى به ويژه درباره ى وجود و بركات و آثار امام عصر عليه السلام جست. فرزند ايشان فاضل ارجمند حضرت حجت الاسلام والمسلمين حاج آقا مهدى فقيه ايمانى مى گويد: خاطره جالبى از مرحوم والد بنظرم رسيد كه يكى از اشعار ايشان درباره ى حضرت بقيه اللّه الاعظم عجل اللّه تعالى فرجه الشريف شعرى مندرج در «مطلع الانوار» ص 235 است بدين مضمون:

لا سيّما امامنا الثانى عشرمَن حاضِرٌ فينا و عنّا مُسْتتر

كه بيانگر حاضر بودن امام زمان عليه السلام در بين مردم و در نزديكى آنها است، اما بطور ناديدنى و ناشناختنى كه حاضرين در خدمتش حضرتش را نمى بينند يا نمى شناسند.

يكى از علماى تهران كه دورا دور مرحوم والد را با ويژگى ها و راه و رسم علاقه به آن حضرت و ذكر فضايل و مناقبشان شناخته بود به منزل ايشان در اصفهان وارد شد و با ابراز راه و رسم ايشان درباره آن حضرت، از ملاقات آن

بزرگوار سراغ گرفت و با اصرار خواست اگر خاطره ى ملاقاتى دارند توضيح دهند. ايشان(آيت اللّه فقيه ايمانى) گفتند: من ادعاى ملاقات با آن بزرگوار را ندارم امّا خاطره اى براى من پيش آمده كه فكر مى كنم لطف امام شامل حالم شده و بى ارتباط با شعرى كه درباره آن حضرت سروده ام نيست. و قضيه بدين شرح است كه در شبى از شب هاى ماه مبارك رمضان(شب پانزدهم) مشغول سرودن شعر فوق و اشعار قبل و بعد از آن بودم، پس كم كم دچار خستگى شدم كه ديگر نشاط ادامه دادن به شعر و گفتن نداشتم و تصميم به خوابيدن گرفتم، امّا نتوانستم به خواب بروم، آنگاه متوجه شدم كه در شب هاى ماه رمضان غسلش مستحب است و به نظرم رسيد به حمّام نزديك منزل بروم، غسل شب نيمه ى ماه رمضان را بجا آورم. پس برخواستم به حمّام نو مجاور مسجد خواجه اعلم نزديكى سبزه ميدان(ميدان كهنه) رفتم و چون به سمت خزينه ى معمولى رفتم متوجه شدم آن قدر آب آن كثيف و آلوده است كه نمى توانم رغبت به وارد شدن در آن خزينه نمايم. آن گاه به سراغ خزينه كوچكترى رفتم كه آبش بسيار تميز و زلال بود ولى همين كه پا را در آن خزينه گذاردم آنچنان احساس حرارت شديد از آب خزينه كردم كه ديدم طاقت وارد شدن در آن خزينه و غسل كردن در آن را ندارم. رفتن در آن غير قابل تحمّل]با آب زلال[پس متحيّر شدم چه كنم كه آن خزينه است و چگونه بدون غسل و انجام يك امر مستحب ارزشمند از حمّام خارج شوم. ناگهان متوجّه شدم مرد بزرگوارى وارد گرمخانه

شد و بطور عادى مستقيماً وارد

خزينه ى كوچك كه از گرمى شديد برخوردار بود شد بدون آن كه احساس گرمى نمايد. در اين موقع من با حالت فراموشى گرمى شديد آن خزينه به دنبال آن مرد بزرگوار وارد خزينه شدم و با احساس ملايمت آب خزينه مشغول غسل شدم ولى ناگهان آن شخص ناشناس از خزينه خارج شد و همين كه پا از خزينه بيرون نهاد من

مثل قبل از آمدن آن مرد محترم، كه احساس گرمى غير قابل تحمّل مى نمودم ديگر قوت و توانايى ماندن در خزينه براى تكميل غسل نداشتم و با زحمت و سوختن از خزينه خارج شدم و تازه به فكر افتادم مگر نفهميدى چند لحظه پيش آب خزينه آنقدر گرم و سوزنده بود كه پا بيرون نهادى، و اين مرد كيست كه با وارد شدن در

خزينه آن قدر آبش ملايم شد كه بدنم را حال آورد و با بيرون نهادن او، همانند دفعه ى اوّل كه امتحان نمودم آب خزينه غير قابل تحمّل گرديد. آن گاه به فكر افتادم بروم بيرون گرمخانه، بفهمم آن مرد چه كسى بود، كه آمدنش در خزينه و بيرون رفتنش اين گونه آب را تغيير داد و چون بيرون رفتم، متوجّه شدم فقط متصدّى حمّام در آن جا است و ديگر كسى نيست. پس سراغ آن شخص را گرفتم، پاسخ داد در حال حاضر كسى غير از شما در حمّام نيامده و مثلاً يك ساعت قبل فلان كاسب آمد و رفت. در اين موقع متحيّر شدم كه اين شخص كجا رفت و اين قضيه چگونه پيش آمد، و به ذهنم خطور كرد كه شايد آن بزرگوار، آقا امام

زمان عليه السلام بودند كه با آمدن و رفتن اين چنانى خواستند شعرى را كه من سروده بودم عملاً به تجلّى درآورده و نشان دهند كه در محوطه اى كه هستيم حاضر شده اند و من در نزديكى ايشان قرار گرفتم امّا حضرتش را نشناختم و ترتيب اثرى به حضور مباركش ندادم.

آثار قلمى و تأليفات آيت اللّه حاج شيخ محمدباقر فقيه ايمانى بيش از هشتاد مورد است كه تنها چند جلد آنها به همّت فرزند فاضل ايشان(حاج شيخ مهدى فقيه ايمانى) طبع و منتشر گرديده است.

تأليفات ايشان دو دسته عمده است يكى زمينه هاى مختلف عقيدتى، فقهى، اخلاقى و تاريخى، ديگرى تحقيقات و نوشته هايى در باره ى امام عصر صلوات اللّه عليه -

ارتحال و مدفن

تاريخ وفات اين عالم جليل القدر در سن حدود هشتاد سالگى و در شب جمعه بيستم ماه ذى قعده سال 1370ه’.ق. بوده است، قبر شريفش در اتاق شرقى تكيه ى كازرونى است.

در تاريخ فوتش مرحوم ميرزا حبيب اللّه نيّر، ميرزا نيّر(متوفى 1379ق.) سروده است:

لهفى لفقدان ذى علم و ناشره فقيه مذهب اسلام و ناصره

محمدباقر راوى الاحاديث تأليف سبعين جلداً من مفاخره

زد واحداً ايها النّير تؤرخه توقّف العالم من فقد لباقره(398)

بر سنگ قبر مرحوم آيت اللّه حاج شيخ محمدباقر فقيه ايمانىچنين نگاشته شده است:

قال الصادق عليه السلام خيرالناس من بعدنا من ذاكر بامرنا و دعا الناس الى ذكرنا مرقد شريف عالم جليل و فقيه نبيل، يگانه موالى و مروّج رسم و آثار اهلبيت عصمت و طهارت عليهم السلام مؤلف و نويسنده هفتاد و شش جلد كتاب و رساله ى عربى و فارسى بنظم و نثر پيراُمن مسائل علمى و عقيدتى و تاريخى و اخلاقى كه بيست و شش جلد آنها در شئوون مختلف حضرت بقىْ اللّه الاعظم

امام مهدى منتظر عجّل اللّه تعالى فرجه اختصاص يافته

مرحوم مغفور جنّت مكان آىْ اللّه شيخ محمّدباقر بن شيخ حسينعلى فقيه ايمانى بتاريخ ذيقعده سال 1370ه’.ق. برابر با شهريور سال 1330 ه’ . ش. دعوت حق را لبيك گفت.

فقيه دزفولي، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسداللَّه بن محمدعلى بن عبداللَّه بن عبدالكريم بن شاه مير بن محمد مهدى بن سيد محمد شفيع بن مرتضى بن سيد حبيب اللَّه ابن سيد ولى الدين ابن محمد بن احمد بن سيد عبداللَّه بن سيد شمس الدين بن محمد بن سيد تاج الدين ابن سيد شرف الدين بن سيد حسين بن سيد عالى بن سيد صدرالدين بن سيد نظام الدين بن سيد محمود بن سيد جمال الدين بن سيد محمود بن سيد صدرالدين بن سيد مظفرالدين ابن سيد احمد بن سيد عبداللَّه بن امام موسى بن جعفر عليهماالسلام از علماء نجف اشرف بودند و با بيست و هفت واسطه به امام هفتم عليه السلام منتهى مى شوند.

وى در سال 1302 قمرى در دزفول در بيت علم و تقوى و كمال متولد شده و در حجر والد علامه اش تربيت يافته و پس از خواندن اوليات و مقدمات سطوح وسطى و نهائى را از محضر مرحوم والدش و ساير اساتيد و علماء دزفول فراگرفته و سپس چند سالى پيش از جنگ بين المللى اول مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر و دراسات آيت اللَّه العظمى مرحوم سيد محمدكاظم يزدى كه پيوسته مورد توجه خاص و جزو اصحاب معظم له بودند و همچنين در محضر دراسات آيت اللَّه العظمى شريعت اصفهانى و ميرزا محمدحسين نائينى و سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى رضوان اللَّه تعالى عليهم اجمعين استفاده نموده و در 21 رجب المرجب 1361 قمرى در نجف اشرف دعوت

حق را لبيك گفته و برحسب وصيت آن مرحوم در وادى السلام نجف اشرف مدفون شدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فقيه دزفولي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدرضا فقيه دزفولى از علماء محترم و ائمه جماعت مكرم معاصر تهرانست. وى در دزفول متولد شده (و از بيت واسره سادات گوشه ى دزفول است) و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام آن سامان مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن قدس اللَّه اسرارهم و آيات ديگر استفاده كامل نموده و پس از فوت آن مرحوم به تهران آمده و تاكنون در مسجد خيابان جهان پناه به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

نگارنده گويد: جناب آقاى فقيه دزفولى عالمى متين و دانشمندى متقى موصوف بفضل و تقوا و محامد اخلاق و مبادى آداب ميباشد. معظم له با حضرت آيت اللَّه فيض دزفولى قرابت و خويشاوندى دارند.

سيد محمدرضا بن آيت اللَّه مرحوم حاج سيد اسداللَّه دزفولى اجمالى آنجناب در سال 1337 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در بيت علم و تقوى پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات سطوح وسطى و نهائى را نزد اساتيد بزرگ مانند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على نورى و خارج را چندى از مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه حاج سيد ميرزا آقا اصطهباناتى و آيت اللَّه العظمى خوئى استفاده نموده و با دريافت اجازات اجتهاد و روايتى از اساتيد نامبرده و غيره به تهران مهاجرت و تاكنون در مسجد مهدوى خيابان جهان پناه به خدمات

دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

فقيه رضوي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله حاج سيد عباس فقيه مبرقعى رضوى والد ماجد حاج سيد مرتضى فقيه مذكور از علماء اعلام و آيات عظام قم بوده اند كه در خدمت مرحوم حاج ملا غلامرضا معروف به حاج آخوند قمى صاحب حاشيه و مرحوم آقا سيد عبدالله برقعى رضوى تلمذ نموده و در مدرسه مهدى قليخان هم تدريس مى كرده تا در سال 1335 ق وفات نموده و در ايوان آئينه اتابيكى مدفون شده است، داراى يك پسر به نام حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد مرتضى فقيه مبرقعى و 4 دختر بوده است كه همسر چهار نفر از مفاخر روحانيت عالم تشيع و حوزه علميه قم و شرفاء مى باشند.

1- همسر آيت الله العظمى و العلامه الكبرى آقا سيد شهاب الدين مرعشى نجفى مدظله العالى.

2- همسر آيت الله العظمى مرحوم فاضل لنكرانى.

3- همسر آيت الله آقاى حاج شيخ محمد كرمى اهوازى.

4- همسر آقاى آقا سيد ابوالفضل لاجوردى.

نسب مرحوم آيت الله حاج سيد عباس منتهى مى شود به علامه جليل سيد رشيدالاسلام رضوى قمى كه توليت آستانه بى بى معصومه عليهاالسلام از طرف شاه طهماسب اول صفوى با آن مرحوم بوده است و قبرش در رواق آئينه در مدخل حرم بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

فقيه سبزواري، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1386 -1309 ق)، عالم دينى و فقيه. در سامرا به دنيا آمد و در خانواده اى اهل علم پرورش يافت. در 1318 ق به همراه پدرش به نجف رهسپار شد و مدت چهار سال در آنجا، تحت نظر پدرش، مقدمات و ادبيات را خواند و در 1322 ق به همراه پدر به سبزوار رفت و چهار سال در آنجا به تحصيل پرداخت. در هفده سالگى با اجازه و امر پدر به مشهد رفت و از

محضر اديب بزرگ نيشابورى و شيخ حسن برسى و سيد محمد باقر مدرس استفاده نمود. پس از چندى به خواست پدرش به سبزوار بازگشت و ضمن استفاده از درس خارج پدر و بهره گيرى از افتخار الحكماء، در زمينه ى معقول، خود به تدريس سطوح پرداخت. در 1337 ق پس از درگذشت پدر به نجف مهاجرت نمود و دو سال از محضر آيت الله ميرزا محمد تقى شيرازى و آيت الله شريعت اصفهانى و آيت الله سيد محمد فيروزآبادى و آيت الله ميرزا حسين نايينى و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله اصفهانى استفاده نمود و به مدارج عالى فقه و اجتهاد رسيد و با دريافت اجازات اجتهاد مطلق از اساتيدش، در 1347 ق، به ايران بازگشت و در مشهد مقيم شد و به تدريس خارج فقه و اصول و امامت جماعت در جامع گوهرشاد پرداخت. او در مشهد درگذشت و در مقبره ى باغ رضوان به خاك سپرده شد. از آثار خيرش: بناى كوى طلاب؛ مدرسه ى محمديه؛ تكيه سيدها؛ گورستان و غسالخانه و ديگر آثار خير او در كتاب «خاطرات زندگانى» وى با شرح آثار آمده است.[1]

حسين بن العلامه ميرزا موسى فقيه سبزوارى از آيات عظام و فقهاء فخام معاصر سبزوار (مقيم مشهد مقدس) بوده اند.

ترجمه احوال و آثار آن بزرگوار رساله و كتاب جداگانه اى لازم دارد كه آن هم بحمداللَّه به قلم يكى از دانشمندان بنام خاطرات زندگانى آيت اللَّه فقيه سبزوارى بطبع رسيده است و خلاصه آن را نگارنده در اينجا مى نگارم. وى در سال 1309 قمرى در سامره ديده به جهان گشوده و در بيت علم و عزت پرورش يافته و در سال 1318 ق به همراه والد ماجدش به

نجف اشرف رهسپار شده و مدت چهار سال در آنجا در تحت نظر والدش مقدمات و ادبيات را خوانده و در سال 1322 ق در معيت پدرش به سبزوار آمده و چهار سال در آنجا به تحصيل پرداخته و در سن 17 سالگى با اجازه و امر پدر به مشهد آمده و از محضر مرحوم اديب بزرگ نيشابورى و مرحوم آقا شيخ حسن برسى و حجةالاسلام آقاى حاج سيد محمدباقر مدرس استفاده نموده. و در همان اوان صحنه دلخراش توپ بستن روسها را به آستان قدس رضوى مشاهده مى كنند و بعد از چندى برحسب امر والدش به سبزوار آمده و ضمن استفاده از درس خارج والدش و استفاده معقول از مرحوم افتخارالحكماء خود به تدريس سطوح پرداخته تا والدش در سال 1337 قمرى به رحمت ايزدى واصل و ايشان به نجف اشرف مهاجرت نموده.

و دو سال از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدتقى شيرازى و مرحوم آيت اللَّه شريعت اصفهانى و آيت اللَّه حاج سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى استفاده نموده و به مدارج عاليه فقه و اجتهاد رسيده و با دريافت اجازات اجتهاد مطلق از آيات نام برده در سال 1347 ق به ايران بازگشت و به سبزوار وارد و بعد از سه ماه به مشهد مقدس عزيمت نموده و روى اصرار علماء و مراجع حوزه مشهد رحل اقامت افكنده و به تدريس خارج فقه و اصول و امامت در جامعه گوهرشاد پرداخته و در خلال توقف در مشهد چندين مسافرت مهم به عتبات عاليات و مكه معظمه نموده كه شرح هر يك مفصل

خواهد بود.

و در كتاب خاطرات زندگانى وى مذكور مى باشد. معظم له پس از يك عمر خدمت به دين و مسلمين و آستان ملك پاسبان ثامن الائمة المعصومين عليهم صلوات المصلين در شب شنبه 24 شوال 1386 ق شب قبل از شهادت حضرت امام صادق عليه الصلوة والسلام در سن 77 سالگى از دنيا رفت و در مقبره باغ رضوان كه از باقيات الصالحات اوست مدفون گرديد.

آثار خير مرحوم آيت اللَّه فقيه سبزوارى از اينقرار است.

1- مدرسه كوچك باغ رضوان

2- تكميل بناء درمانگاه رازى

3- خانه هاى سيل زدگان

4- مسجد بهار

5- كوى طلاب

6- مدرسه محمديه و آثار خير ديگر كه در كتاب خاطرات زندگانى ايشان با شرح آثار مذكوره موجود است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (152 / 7 ،323 -321 / 5).

فقيه قمي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1321 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى، در قم به دنيا آمد و در مهد علم و تقوا پرورش يافت. او دخترزاده ى آيت الله حاج آقا احمد طباطبائى قمى بود. پس از طى مقدمات و ادبيات، سطوح را نزد آقا شيخ حسين علامه و آيت الله آخوند ملا على همدانى و حجت الاسلام شيخ ابوالقاسم قمى صغير و آيت الله ميرزا محمد همدانى خواند و خارج «عروه» را از محضر آيت الله فيض استفاده نمود و همچنين مدتى از محضر آيت الله حايرى بهره مند شد. وى عمده دروس تحليلى خود را از محضر آيت الله حجت استفاده نمود. بعد از ورود آيت الله بروجردى در شمار اصحاب وى درآمد و حدود هيجده سال از محضر بحثهاى فقه و اصول ايشان مستفيض شد و دروس معقول را از محضر آيت الله سيد ابوالحسين رفيعى قزوينى و امام خمينى بهره ها برد. او چندين سال

در درس فقه آيت الله مرعشى نجفى نيز شركت كرد. از آثارش: «تقريرات» درس اصول و فقه (مكاسب و خمس) آيت الله حجت.[1]

حاج سيد مرتضى فقيه بن العلامه الورع حاج آقا عباس برقعى رضوى قمى از علماء حوزه علميه و شهرستان مذهبى قم سبط مرحوم آيت الله حاج آقا احمد طباطبائى برادر بزرگ مرحوم آيت الله العظمى حاج آقا حسين طباطبائى قمى و برادر متعلقه حضرت آيت الله العظمى آقا شهاب الدين مرعشى نجفى مدظله يكى از سه زعيم معاصر حوزه علميه است.

آن جناب در سال 1321 ق در قم متولد شده و در مهد علم و تقوا پرورش يافته و پس از رشد و طى مقدمات و ادبيات سطوح را نزد مرحوم حجه الاسلام آقا شيخ حسين علامه و آيت الله آخوند ملاعلى همدانى و مرحوم حجه الاسلام شيخ ابوالقاسم قمى معروف (به صغير) و مرحوم آيت الله ميرزا محمد همدانى خوانده و خارج عروه را از محضر مرحوم آيت الله فيض استفاده نموده و نيز مقدارى از محضر مرحوم آيت الله العظمى حايرى بهره مند شده و عمده دروس تحليلى خود را از محضر سيدنا الاستاد مرحوم آيت الله حجت قدس الله سره استفاده نموده و از موقع ورود آيت الله العظمى بروجردى نورالله مضجعه در شمار اصحاب آن جناب درآمده و بالغ بر 18 سال از محضر و ابحاث فقه و اصول آن مرحوم كامياب و مستفيض شده و دروس معقول را از محضر آيت الله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و آيت الله العظمى... موسوى مدظله استفاده نموده و هم چندين سال به درس فقه آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله شركت نموده و در حال حاضر با چند نفر از علماء حوزه حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عباس مستقيم و حجه الاسلام

آقاى حاج ميرزا اسماعيل رحمت خواه تبريزى و حجه الاسلام آقاى حاج ميرزا حسن غفارى نژاد مباحثه كمپانى دارند و ظهرها هم در حرم مطهر حضرت معصومه عليهاسلام اقامه جماعت دارند.

از نوشته هاى ايشان است: تقريرات درس اصول و فقه (مكاسب و خمس) مرحوم آيت الله العظمى حجه طاب ثراه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (123 -122 / 2)، آينه ى دانشوران (282 -281)، گنيجينه ى دانشمندان (220 -219 / 2).

فقيه، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: الهيات و ادبيات، دانشگاه: الزهرا (س)

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

فقيه، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن فقيه جد مادرى حجةالاسلام سيد مجدالدين مترجم عزيز ماست، كه از مجتهدين بزرگ شيراز و از شاگردان آيات عظام ميرزا نائينى و آقا ضياءالدين عراقى بوده و از آنان اجازه اجتهاد داشته، مجلس درس اين فقيه گرامى مورد توجه فضلاء بوده است.

مجله الاسلام كه در ايران و كشورهاى اسلامى از اول رژيم پهلوى منتشر مى شد نشانه رشد فكرى اين فقيد بود.

مرحوم حجةالاسلام شيخ جمال الدين اسلامى و شيخ كمال الدين فقيهى فرزندان ذكور اين مرحوم مى باشند و خاندان اسلامى و فقيهى در شيراز از ارحام اين مجتهد بزرگند.

مدفن ايشان در حرم مطهر حضرت على بن حمزه است. فرزندان اين دانشمند بزرگ هم اكنون به خدمات ذى قيمت دينى و اجتماعى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

فقيهه، فاطمه

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

از زنان فقيه و محدث قرن ششم. وى دختر علاءالدين محمد بن احمد سمرقندى (و 540 ق) مؤلف كتاب تحفةالفقهاست. فاطمه نزد عده اى از فقها دانش آموخت و بسيارى نيز از وى كسب دانش كردند. او حلقه درس داشت و گروهى از علما به وى اجازه روايت دادند. علاوه بر علم و فضل، از زهد و پارسايى نيز بهره زياد داشت. فاطمه آثار بسيارى در فقه و حديث تأليف كرد كه بين دانشمندان و اهل فضل انتشار يافت. پدرش به مناسبت شرح محققانه اى كه علاءالدين ابوبكر كاشانى (و 587 ق) بر كتاب تحفةالفقها نوشت، فاطمه را به عقد او درآورد.

علاءالدين نيز كه از فقها و دانشمندان زمان خود بود شب و روزش به حل و فصل مسائل فقهى مصروف مى شد و طرف مراجعه مردم بود. او با تمام حضور ذهن و تبحرى كه داشت وقتى در پاسخ دادن به مسائل

مشكلى مردد مى ماند از همسر دانشمندش استمداد مى طلبيد و او بدون درنگ پاسخ كافى و قانع كننده اى به همسرش مى داد. فاطمه به همراه همسر و پدرش در يك خانه در كاشان سكونت داشتند و پس از مدتى به حلب رفته و در آنجا مقيم شدند. وى با ملك نورالدين شهيد معاصر بود و او مدتها در پاره اى از امور داخلى كشور با اين زن مشورت داشت. و برخى از مسائل فقهى را از او فراگرفت. نورالدين هواره در حق اين زن انعام مى كرد و او را در كوشش هايش يارى مى نمود. فاطمه در شهر حلب درگذشت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعلام النساء، 95 -94 / 4؛ از رابعه تا پروين، 17؛ تاريخ دانشگاه هاى بزرگ اسلامى، 371.

فقيهي بروجردي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام آقاى حاج ميرزا عبدالله فقيهى بروجردى فاضلى كامل و عالمى عامل و خير و خدمتگذار و در كارهاى دينى و خدمات اجتماعى روحى فعال و جديت در ماه صفر الخير 1346 قمرى در بروجرد در خانواده اى پرهيزكار به دنيا آمده و پس از طى دوران علوم جديد و مقدارى از ادبيات و سطوح وسطى از بروجرد به قم مهاجرت نموده و پس از تكميل سطوح مدت ده سال از محضر و ابحاث علامه كبرى آيت الله العظمى بروجردى قدس الله سره استفاده نموده و هم از محضر مرحوم آيت الله خونسارى و آيت الله حاج سيخ عبدالنبى عراقى و مرحوم حاج شيخ مهدى مازندرانى بهره مند شده و ضمنا تدريس فقه و اصول (مكاسب و رسائل و كفايه) و منظومه و شرح تجريد نموده و در سال 1325 شمسى به نجف اشرف مشرف و مدت پنجسال توقف نموده و

از محضر مرحوم آيت الله ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت الله سيد جمال الدين گلپايگانى و آيت الله حاج سيد يحيى يزدى و آيت الله ميرزا حسن بجنوردى و آيت الله حاج شيخ على محمد بروجردى و آيت الله ميرزا هاشم آملى و آيت الله ميرزا باقر زنجانى و ديگران استفاده نموده و موفق به دريافت اجازات اجتهاد و روايتى از آيات عظام نجف و قم شده و در سفر مكه با بعضى از علماء اهل سنت مصر و مكه و مدينه و شام و عمان و سامرا و كاظمين ملاقات و درباره تشيع و خلافت بلافصل على بن ابى طالب عليه السلام و اولاد طاهرين آن حضرت بحث و موجب استبصار بعضى از آنان به اصل خلافت و مرام تشيع گرديده است آثار و مولفات ايشان گذشته از تقريرات و دراسات مباحث اساتيد معظم به قرار زير است.

1- رساله اى در حرمت ريش تراشيدن 2- حاشيه اى بر كفايه 3- كتابى به نام گوشه اى از علوم و فنون 4- شناسائى مرد و زن از نظر روانى و فيزيولوژى 5- رسائلى در علوم غريبه 6- رساله اى در حقيقت عشق و محبت 7- كشاف المذاهب العالم او القضاوه بين الملل و النحل در 2 جلد 8- شرح اسماء الحسنى 9- الفقه على المذاهب الخمسه در مباحث طهارت 10- رساله اى در حد كرو تطبيق آن با اوزان دنيا 11- تفسير استعاذه 12- رساله اى در ولايت اهل البيت و علم ائمه عليهم السلام 13- رساله اى در لغز و معما 14- الفوائد المختاره فى علم اصول الفقه 15- رساله اى در تفسير سوره حمد و بقره 16- قواعد الرجال 17- كتابى به سبكى تازه و جديد در علم السند و الحديث 18- زهره العلوم

فى اصول الدين و الكلام و الفقه على نهج الاخبار.

19- رساله اى در مختلف العلوم و الفنون 20- اجوبه مسائل الدينيه 21- رساله اى در تراجم علماء و رواه.

اما آثار ديگر خدمات دينى و موسسات اجتماعى براى روحانيت و ساير كارهاى اجتماعى و دينى.

1- تاسيس دارالشفاء الثقلين (درمانگاه قرآن و عترت) 2- كتابخانه قرآن و عترت عليهم السلام.

3- دارالايتام ثقلين 4- دارالمبلغين الثقلين 5- مسجد صاحب الزمان عليه السلام در سربند دربند شميران 6- حسينيه صاحب الزمان در همان محل 7- حسينيه صاحب الزمان در پست قلعه دربند 8- كتابخانه مسجد صاحب الزمان عليه السلام در سربند 9- تاسيس مكتب التفسير و الاحكام 10- تاسيس غسالخانه به وسيله مبلغين دارالثقلين در دهات قم. 11- حمام در قراء قم و ساوه به وسيله مبلغين مزبور 12- تشكيل هيئت دينى در قصبات قم به وسيله مبلغين مذكور ادام الله توفيقاته و بركاته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

فقيهي حكم آبادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1305، مرتبه علمى: استاد، رشته: چشم پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران، دكتراى تخصصى چشم پزشكى از مركز پزشكى فارابى در سال 1332.

مرتبه علمى:

دانشيار در دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1334، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

عوارض چشمى، درمان تراخم با الكتروكواگوسيون، ضايعات قرنيه در تراخم، گلوكوم حاد و درمان آن راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 30 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: متعدد، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

جديدترين طرق معالجه تب خال قرنيه.

برگرفته از

كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فقيهي رشتي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 321 ق)، فقيه و عالم دينى. در نجف به دنيا آمد. وى ادبيات را در خدمت آقا ميرزا عبدالحسين قفقازى و مقدمات را در خدمت ميرزا مجيد گنجه اى و سطوح را نزد آقا شيخ حسين رشتى و شيخ محمد على كاظمينى و سيد على كازرونى و شيخ على مازندرانى خواند و دروس فقه و اصول استدلالى را از محضر حاج ميرزا على ايروانى و آيت الله شيخ محمد حسين اصفهانى و آيت الله نائينى و پدر خود، آيت الله شيخ شعبان رشتى، استفاده نمود و علوم اجتماعى را از آيت الله شيخ جواد بلاغى فراگرفت. در حدود 1350 ق به قم رفت و در درس آيت الله حايرى حاضر شد و بعد از ايشان حدود هيجده سال از دروس و بحث آيت الله بروجردى استفاده كرد و چند سالى از طرف آيت الله بروجردى در موسم حج به مكه و مدينه براى رسيدگى به امور شرعى حجاج ايرانى فرستاده شد. وى براى فضلا به تدريس فقه و اصول نيز مى پرداخت. از آثارش: شرح بر «كفايه»؛ شرح بر «مكاسب».[1]

حاج شيخ عبدالحسين بن العلامه الكبرى والايه العظمى الحاج الشيخ شعبان رشتى نجفى معروف به فقيهى از علماء اعلام و حجج اسلام حوزه علميه عالمى كامل و فقيهى عادل از بيت فضل و كمال جامع حسب و نسب است در سال 1321 قمرى در نجف اشرف متولد و پس از بلوغ و رشد مقدمات را در خدمت مرحوم ميرزا مجيد گنجه اى خوانده و سطوح را نزد مرحوم آقاشيخ حسين رشتى و شيخ محمدعلى كاظمينى و سيد على كازرونى و شيخ على مازندرانى و دروس

فقه و اصول استدلالى را از مرحوم حاج ميرزا على ايروانى و آيت الله حاج شيخ محمدحسين اصفهانى و آيت الله نائينى و مرحوم والد ماجد استفاده نموده و در سال 1350 قمرى به قم مهاجرت و حاضر درس آيت الله حايرى گرديده و بعد از آن مرحوم 18 سال از دروس و بحث آيت الله العظمى بروجردى استفاده كرده و چند سالى از طرف معظم له در فصل حج به مكه و مدينه مسافرت براى رسيدگى به امور شرعى حجاج ايرانى نمود و تاكنون همه ساله اين توفيق را داشته و دارد و در حوزه علميه براى عده اى از فضلاء تدريس فقه و اصول مى نمايد داراى تصنيفات چنديست چون شرح بر كفايه و شرح بر مكاسب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (56 / 2)، آينه ى دانشوران (229 -228)، گنيجنه ى دانشمندان (223-222 / 2).

فقيهي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1296 ش)، عالم، مورخ، مترجم و اديب. در قم به دنيا آمد. ابتدا در مكتب با مقدمات و در محضر پدرش كه از روحانيون بود با علوم حوزوى آشنا شد و تا حد متوسطه پيش رفت. آن گاه براى تكميل تحصيلات به تهران آمد و از دانشكده معقول و منقول ليسانس گرفت. سپس به سمت دبير ادبيات دبيرستان حكيم نظامى، كفالت فرهنگ و رياست دبيرستان حكيم نظامى در قم منصوب شد. وى سالهاى متمادى عمر خود را صرف نوشتن كتابهاى سودمندى كرد. از اثار وى: سلسله مقالات «ايران در جنگ گذشته»؛ سلسله مقالات «تاريخ قضيه ى بحرين»؛ سلسله مقالات «گذشته ى خوزستان»؛ «تاريخ آل بويه»؛ «تاريخ و عقايد وهابيان»؛ «تاريخ اسلام و جغرافياى كشورهاى اسلامى»؛ «دستورهاى املاء و انشاء»؛ «توحيد مفضل»، ترجمه؛ «عهدنامه ى مالك اشتر»،

ترجمه؛ «سفرنامه ى حج»؛ «عضدالدوله ديلمى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگى (س 3، ش 6، ص 10 -3)، مؤلفين كتب چاپى (473 -471 / 4)، يادگار (س 1، ش 7، ص 80).

فقيهي، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدتقي فقيهي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

سيد محمدعلي فقيهي فرزند حجة السلام آقا مصطفي فقيهي ازروحانيون محله برزان اصفهان و امام جماعت مسجد امام زاده عبدالله و حسينيه آفاران واقع درخيابان شهيدان. نامبرده نوه دختري مرحوم آية الله سيد علي اصغر ازمجتهديني كه داراي اجازه اجتهاد از آيا ت عظام سيد ابوالحسن اصفهاني وآغا ضياء عراقي ومحمد حسين فشاركي بوده اند. آقاي فقيهي داماد مرحوم آية الله سيدعلي اكبرواعظ است، وي درسادات حسيني كه نسب او با 35 واسطه به امام زين العابدين عليه السلام ميرسد. وي درسال 1342 شمسي درخانواده اي با ايمان درشهر اصفهان ديده به دنيا گشود، تحصيلات جديد را دراصفهان گذراند وپس ازاخذ ديپلم درسال 1361جهت تحصيل علوم ديني وحوزوي به شهر مقدس قم هجرت نمود ابتدا درمدرسه علميه رسالت وپس ازآن درمدرسه امام مجتبي (ع) تحت اشراف آية الله مكارم شيرازي به تحصيل دروس حوزوي مشغول بود دروس سطح را تا سال1369 به پايان رساند ودرتمام مقاطع تحصيلي ازطلاب ممتاز بود وپس ازآن دردرس خارج فقه واصول مراجع عظام شركت نمود و مدت 9سال مؤسسه تحقيقاتي بقية الله (ع) زيرنظر آية الله طاهري خرم آبادي دررشته تخصصي فقه واصول اشتغال به تحقيق داشته وچند رساله فقهي واصولي درموضوعات مختلف به رشته تحرير درآورده است. ايشان علاوه برفقه واصول

در دروس تفسير عقائد وفلسفه شركت نموده ودركنارتحصيل سالياني به تدريس دروس مختلف ادبيات عرب (صرف ساده- جامع المقدمات – سيوطي – مغني – تجزيه وتركيب) عقائد (آموزش عقائد آية الله مصباح بداية المعارف الاليه) منطق وفقه (شرح لمعه) واصول (رسا ئل –اصول فقه مظفروحلقات شهيد صدر) درمدارس علميه معصوميه ورضويه وشهيدين مشغول بود. درهنگام تدريس با طلاب صميمي بود وبا آنها به گفتگو مي پرداخت وبراي آنان مشاور مطمئني درامور درسي وغير درسي بود. ايشان دركنار تدريس وتحصيل وتحقيق تقريرات دروس آيات عظام فاضل لنكراني، شيخ جواد تبريزي و وحيد خراساني رابه رشتۀ تحريرآورد.

فقيهي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد رضا فقيهي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد رضا فقيهي در سال 1334در شهر اصفهان متولد شدم و در سال 1349طلبگي را درهمين شهر شروع كردم. پس از دو سال به قم آمده و دروس حوزوي را در قم دنبال كردم در سال 57 در اوج مبارزات مردمي دستگير و زنداني شدم در پايان بهمن ماه آزاد درس خارج را پس از انقلاب شروع كردم علاقه شديدي به مباحث قرآني داشتم سعي كردم قرآن را مباحثه كنم در محضر آيت الله جوادي بيش از ده سال تفسير را آموختم سپس كار تفسير گروهي را با متد جديدي در دفتر تبليغات شروع كرديم كه نتيجه آن20 جلد تفسير راهنما مي باشد خمير مايه اصلي اين كار تلاش جناب هاشمي رفسنجاني در زندان بود كه گروهي كار را بازنگري كردند و نهايتا" پس از ده سال كار به اتمام رسيد در كنار آن

به درس اخلاق فقه و اصول نيز مشغول بودم وسپس به فعاليت اجرائي فرهنگي مشغول شدم حدود 14سال فعاليت فرهنگي را در دانشگاهها شروع كردم .

فكري ارشاد، جهانگير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات آلمانى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات آلمانى از دانشگاه تهران در سال 1345، با استفاده از بورس ويژه دولت آلمان و گذراندن دوره آموزش زبان و ادبيات آلمان در دانشگاه مونيخ، كارشناسى ارشد در رشته فرهنگ و زبانهاى باستانى از دانشگاه تهران در سال 1352، درجه دكتراى فرهنگ و زبانهاى باستانى از دانشگاه تهران در سال 1355 و تدريس در دانشگاه اصفهان در سطح كارشناسى و كارشناسى ارشد.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبانهاى ايرانى و ادبيات تطبيقى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات آلمانى، وضع اجتماعى ايران در زمان ساسانيان.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 22، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

ادبيات فارسى، فرهنگ و زبانهاى باستانى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

فكري فلاح، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر فكري فلاح

محل تولد : لاهيجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1350 هجري شمسي وارد حوزه علميه شدم و پس از سالهاي اوليه تحصيل علاقه مند به پژوهش شدم و در كنار تحصيل به كارهاي تحقيقي نيز پرداختم و سرانجام به همكاري با پژوهشگاه علوم اسلامي دفتر تبليغات اسلامي و نيز مركز پژوهشهاي اسلامي و نيز به عنوان عضو هيات تحريريه مجله با معارف اسلامي ادامه دادم و اين فعاليت علمي و فرهنگي به فضل الهي ادامه دارد و اميدوارم بتوانم منشأ اثري در خدمت به اسلام و

مسلمين باشم.

فكور يزدي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج ميرزا محمد فكور يزدى از علماء اعلام و حجج اسلام و مدرسين والامقام حوزه علميه عالمى عامل و فاضلى كامل و فقيهى بارع موصوف به فضل و كمال و مشهور به قدس و تقوا مى باشد تولد اين عالم ربانى و دانشمند سبحانى در سال 1324 قمرى واقع شده و پس از طى مقدمات مهاجرت به قم نموده و سطوح را نزد اساتيد حوزه چون مرحوم ميرزاى همدانى و ديگران خوانده و پس از آن حاضر حوزه تدريس آيت الله حايرى و آيت الله حجت گرديده و نيز از محضر آيات ديگر چون آيت الله خونسارى و آيت الله صدر استفاده نموده و حدود 18 سال هم از محضر آيت الله العظمى بروجردى بهره مند شده و اكنون از مدرسين عالى رتبه حوزه است كه به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارند و در استخاره مهارت كاملى دارند و استخاره قرآن ايشان مجرب و شهرت بسزائى دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

فكور، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين فكور

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسين فكور در سال 1358 با شروع انقلاب اسلامي در ايران و علاقه به علوم حوزوي وارد حوزه علميه شدم و به تحصيل پرداختم و مانند ساير محصلين و طلاب حوزه هاي علميه به خواندن درسهاي سطح پرداخته درا ين بين با شروع جنگ تحميلي در سال 1361 به مدت يك سال تمام در جبهه ها حضور يافتم پس از آن مجددا به تحصيل ادامه دادم و از اساتيدي همانند آيات عظام سيد محسن خرازى، ستوده، پايانى، موسوي تهرانى، اعتمادى و فياضي در دروس سطح

بهره بردم سپس به درس خارج پرداخته و از اساتيدي همانند آيت الله شيخ محمد علي اسماعيل پور شهرضايى، وحيد خراسانى، شيخ جواد تبريزي و آيت الله بهجت بهره بردم در اين بين در لجنه تحقيقاتي كتاب وزين جامع احاديث الشيعه كه به امر آيت الله بروجردي در حال تاليف بود و تا ساليان اخير نيز ادامه داشت به مدت چند سال شركت كرده و از اين لجنه استفاده فراواني بردم با توجه به علاقه ذاتي به ادبيات و نويسندگي به مطالعه آثار ادبي نويسندگان بزرگ ايران و جهان پرداخته كه اين امر در ارتقاي مساله نويسندگي در اين جانب نقشي اساسي داشت در سالهاي بعد با دعوت سردبير مجلات كودك و نوجوان، پوپك و سلام بچه ها در آنجا به فعاليت پرداختم كه اين مساله تا كنون ادامه دارد. همزمان به تحصيل دانشگاهي در مقطع كارشناسي ارشد در دانشگاه قم نيز پرداختم و در سال 1383 موفق به دفاع از پايان نامه خود با درجه عالي با عنوان خداشناسي در مكتب اهل بيت عليهم السلام شدم.

فگار شيرازي، لطفعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1266 ق)، فقيه، اصولى و شاعر، متخلص به فگار. پس از تحصيل مقدمات در خدمت حاجى محمد حسن قزوينى به تكميل علم فقه و اصول پرداخت و به درجه ى اجتهاد رسيد. وى در خوشنويسى و سرودن انواع شعر مهارت داشت. در شيراز از دنيا رفت. اثر وى «ديوان» شعر مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1383 -1381 / 2)، الذريعه (844 / 9)، طرائق الحقائق (348 -347 / 3)، فارسنامه ناصرى (942 / 2)، فرهنگ سخنوران (718)، مرآت الفصاحه (483 -482)، مكارم الآثار

(1845 / 5).

فلاح تفتي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا فلاح تفتي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

پدرم اصالتا اهل يزدند؛ تفت يزد. اما پيش از انقلاب براي تحصيل علوم حوزوي به قم آمدند و چنين شد كه من شدم قمي. ابتدايي را در مدرسه خديوي و راهنمايي را در مدرسه علامه حلي و دبيرستان را در هدايت گذراندم. سال 76 ديپلم رياضي گرفتم. معدلم 98/18 بود. دبيران مدرسه تشويقم مي كردند كه دانشگاه بروم .اما من مي خواستم در فضاي حوزه رشد كنم.فضاي خانواده و بويژه شخصيت پدرم مرا شيفته حوزه كرده بود. همان سال وارد حوزه شدم و در مدرسه معصوميه درس را شروع كردم.مقررات مدرسه سرعت بيش از حد را اجازه نمي داد ولي با استفاده از تبصره ها و الحاقيه ها پنج ساله دروس مقدمات را گذراندم و سال 81 وارد دروس سطح شدم. سال 84 هم آخرين امتحان شفاهي پايه ده را دادم و از همان سال وارد دروس خارج شدم كه اين مقطع هم چنان جاري است.

فلاح رزومي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي فلاح رزومي

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

آقاي علي فلاح رزومي در سال 1343 در خانواده اي دوستدار اهل بيت (ع) ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدائي، راهنمايي و متوسطه را در ساري گذرانده و در سن 20 سالگي براي تحصيل علوم ديني به مشهد مهاجرت كردند نامبرده در كنار دروس حوزوي به تحصيل دروس دانشگاهي نيز پرداخت و در سال 1378 در مقطع ارشد رشته فلسفه و كلام از دانشگاه فردوسي مشهد فارغ التحصيل

گشته و هم اكنون نيز در مقطع دكترا در حال تحصيل مي باشند. ايشان همزمان با تحصيل، حوزه درسي را داير كردند و به تربيت طلاب و دانشجويان پرداختند. ايشان ادبيات عرب را نزد حجت الاسلام و المسلمين رازيني و شرح لمعه را نزد آيت الله صالحي آموختند سپس مكاسب را نزد آيت الله واعظي و كفايه را نزد آيت الله رضازاده تلمذ كردند، پس از آن مدت مديدي در درس خارج فقه و اصول آيت الله فلسفي شركت كردند و نامبرده سفرهاي متعدد تبليغي نيز به خارج از كشور داشته اند كه برخي از آنها را مي توان چون عربستان و نامبيا نام برد.

فلاح زاده، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين فلاح زاده

محل تولد : ابركوه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد حسين فلاح زاده متولد سال 1342 شمسي مي باشم . دوران نوجواني و قسمتي از دوران جواني ام را در زادگاهم گذراندم . به هنگام وقوع انقلاب اسلامي سال سوّم دوره راهنمايي را مي گذراندم. بسياري از شعارهاي انقلاب را در آن سالها در همان مقطع يادداشت كرده ام كه اميدوارم بتوانم روزي آنها را انتشار دهم. پس از اخذ ديپلم تجربي در سال 1360عليرغم علاقه اي كه به علوم فني و مهندسي داشتم، به سبب آشنايي با چهره هاي برجسته اي از روحانيت همچون حضرت امام (ره) و شهيد بهشتي تحت تاثير قرار گرفتم و لذا جهت تحصيلات ديني به قم آمدم و به تحصيل دروس حوزوي پرداختم. در كنار آن به سبب پاره اي مطالعات كه در علوم انساني بخصوص تاريخ داشتم، چند سالي را

با مركز اسناد انقلاب اسلامي تهران همكاري مي كردم. پس از آن در سال 1367 پس از شركت در كنكور سراسري وارد رشته تاريخ دانشگاه تهران شدم. به دنبال اتمام مقطع كارشناسي، در كنار تداوم دروس حوزوي، تحصلات دانشگاهي را نيز ادامه دادم. در سال 1374 كارشناسي ارشد را به اتمام رساندم و در همان سال به عنوان عضو هيات علمي در گروه تاريخ مؤسسه آموزش عالي باقر العلوم (ع) مشغول شدم كه تا كنون نيز ادامه دارد. در سال 1379 در رشته تاريخ ايران اسلامي دانشگاه شهيد بهشتي در مقطع دكتري پذيرفته شدم و هم اكنون در مرحله دفاع از پايان نامه و فارغ التحصيلي مي باشم. در مؤسسه باقر العلوم (ع) عضو هيات تحريريه فصلنامه تاريخ اسلام نيز هستم و چندين سال مديريت گروه را برعهده داشته ام. در دانشگاهها و مراكز ديگري چون دانشگاه شهيد بهشتي، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، مركز تخصصي تاريخ حوزه علميّه قم، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، دانشگاه اهل البيت (ع) نيز در مقطع كارشناسي و ارشد به تدريس اشتغال داشته و پژوهشهايي را انجام داده ام. علاوه بر اين از طراحان و مؤسسين انجمن تاريخ پژوهان حوزه نيز بوده ام كه خود منشأ شكل گيري انجمنهاي علمي ديگري در حوزه گرديد. در طراحي و تنظيم واحدها و سرفصلهاي مركز تخصصهاي تاريخ حوزه نيز فعال بوده و چندين ترم نيز در آن مركز پس از راه اندازي تدريس داشته ام. هم اكنون نيز علاوه بر مدريت گروه تاريخ مؤسسه، مدير گروههاي تاريخ دانش نامه قرآن شناسي و دانش نامه و فرهنگ فاطمي (س) نيز مي باشم و با

گروه تاريخ پژوهشگاه فرهنگ نيز همكاري دارم.

فلاح زاده، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين فلاح زاده

محل تولد : ابركوه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1354 ه.ش دروس حوزوي را در مدرسه علميه حكيم شيراز كه زير نظر شهيد محراب، آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب اداره مي شد شروع كردم. يك سال بعد به قم آمدم و در مدرسه منتظريه (معروف به حقاني) كه به مديريت شهيد آيت الله قدوسي اداره مي شد، مشغول به تحصيل شدم. دروس سطح را خدمت اساتيد محترم آن مدرسه و برخي ديگر از اساتيد حوزه به پايان رساندم. در سال 1359 دروس دبيرستان را به طور جهشي به صورت شبانه در كنار دروس حوزه امتحان دادم و ديپلم اقتصاد گرفتم. پس از دروس سطح، درس خارج فقه و اصول را به مدت بيش از ده سال خدمت اساتيد بزرگ حوزه علميه قم گذارندم. در كنار دروس فقه و اصول، علوم حديث، منطق و فلسفه و كلام را نيز به طور متداول در حوزه خدمت اساتيد اين فن فرا گرفتم. از سال 1358 تحقيق، بازنگري، بازنويسي و تدريس احكام دين را به صورت تخصصي آغاز كردم، تمام ابواب فقه را به سبك جديد بازنويسي و تنظيم و دسته بندي كردم و در كنار آن تدريس احكام را در مدارس علميه قم و برخي از دانشگاهها آغاز كردم كه اين روش جديد آموزشي مورد استقبال قرار گرفت و در نتيجه، نگاشته هاي خود را براي استفاده بيشتر علاقه مندان به چاپ رساندم كه با عنايت الهي تا كنون بيش از 20 نمونه آن منتشر شده

و برخي از آنها در تيراژ بسيار گسترده مورد استفاده قرار گرفته است. اكنون نيز به امر تبليغ و نگارش و نيز تحصيل مسائل ديني مشغول و از خداي بزرگ آرزوي توفيق و قبولي اعمال و حسن عاقبت را دارم. انه ولي التوفيق

فلاح شيرواني، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا فلاح شيرواني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

حقير دوره هاي دبستان و راهنمايي را در شهرك خزانه تهران در مدارس ديني مناسبي گذراندم و دوره دبيرستان را در مدرسه نمونة دولتي رشد (ظاهراً اولين مدرسه نمونه دولتي آن زمان- تأسيس 1364) گذراندم (ورودي دوره اول آن بودم) اين مدرسه هم محصول خوبي داشت. و همين تأثيرات چشمگيري روي چند منطقه جنوب شهر گذاشت. پس از ديپلم در سال 68 در رشته مخابرات دانشگاه صنعتي شريف مشغول تحصيل شدم. منتها انديشه اي كه يكبار سال چهارم دبيرستان سر كوبش نموده بودم دوباره سراغم آمد و اين بار جدي تر و تحليلي تر گريبانم را گرفت. به طور جدي به اين مي انديشيدم كه آيا بايد ادامه تحصيل در رشته مهندسي بدهم يا به حوزه بروم. مخالفتها متنوع و همه جانبه بود و موافقين برخي عاطفي برخورد مي كردند و برخي تحليلهايشان ضيعف بود. پس از چند ماه تحقيق و حتي سكونت چند ماهه در قم جهت تحقيقي در اين باب بالاخره تصميم خود را قاطعانه گرفتم و در سال 71 پس از انصراف از دانشگاه وارد حوزه شدم. در عرض سه سال تا چهار سال پايه ده 10 حوزه را گذراندم (سال 74 تخصصي هاي پايه ده و درسال

75 عموميها را امتحان دادم. از سال 74 به درسهاي خارج سرزدم. از همان سال اول به دروس معقول علاقه اي ويژه داشتم لذا در كنار ادبيات عرب و حلقات شهيد صدر المنطق را هم (پس از مطالعه دقيق آموزش منطق غرويان و مباحثه مفصل آن) تمام كردم و كتاب «آشنايي با فلسفة» شهيد مطهري و «علم چيست، فلسفه چيست» را نيز خواندم. تابستان همان سال اول (72) با كتاب در آمدي بر آموزش فلسفه آقاي غرويان و در محضر آقاي معلمي رسماً دوره فلسفه را شروع كرديم و پس از آن در سال دوم آموزش فلسفه را با ايشان ادامه داديم و تا انتهاي همان سال (72) هر دو جلد را تمام كرديم پس از آن به مطالعاتي در باب فلسفه غرب رو آورديم كه به صورت كامل پيگيري نشد و در سال بعد نهايه را با نظارت جناب استاد فياضي و برگزاري جلسات مرتب رفع اشكال توسط ايشان گذراندم. پس از آن به جهت فشار دروس اصول و فقه و اصرار بر اتمام سطح 2 سير فلسفي مدتي متوقف شد. در سال 76 در كنار دروس فقه و اصول دوره اشارات(حكمت) را با نوارهاي آيت الله حسن زاده حفظه الله شروع كردم و پس از آن «اسفار اربعه» را با نوارهاي آيت الله جوادي حفظه الله مطالعه كردم. از سال 77 دروس عرفان نظري با كتاب «تمهيد القواعد» توسط استاد يزدان پناه حفظه الله شروع شد كه توفيق شركت مستمر در آن و پس از آن «شرح فصوص الحكم» مرحوم قيصري و در كنار آن دروس حكمة الاشراق و جلسات فلسفة بود. دروس

فقه و اصول پس از پاية 10 با حضور در كلاسهاي آيت الله تبريزي و بهجت حفظهم الله حجة الاسلام و المسلمين مددي و تحريري و همچنين حجة الاسلام شيخ صادق لاريجاني ادامه پيدا كرد؛ تا سال 82 كه با پذيرفتن مسؤوليت بخش شهيد بهشتي (فارغ التحصيلان دانشگاهي كه به حوزه آمده بودند) در مدرسه معصوميه، كلاً برنامه هاي علمي بنده متوقف شد. پس از استعفا از مسؤوليت آن بخش در سال 84 دوباره برنامه دروس عرفاني و فلسفي و تحقيقات تربيتي پي گرفته شد. همزمان با استعفا از دو گروه پژوهشي اخلاق و تربيت در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي مشغول شدم. سال تحصيلي 86 _ 87 معاونت پژوهشي مدرسۀ معصوميه را پذيرفتم و در زمستان همان سال (86) گروه پژوهشي «اخلاق و عرفان» را به كمك تعدادي از دوستان در پژوهشكدۀ علمي _ كاربردي باقرالعلوم ع وابسته به سازمان تبليغات طراحي و تأسيس كرديم. دغدغۀ ما در اين گروه پژوهشي فعال كردن تحقيقات كاربردي در حوزۀ اخلاق و عرفان توسط پژوهشگران توانمند اين عرصه بود.

فلاح نژاد، عبدالحميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحميد فلاح نژاد

محل تولد : خرم آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1357وارد حوزه علميه كماليه خرم آباد شدم و دروس مقدماتي را همراه با سال سوم راهنمائي شروع كردم درسال 58 به مدرسه علميه ولي عصر (عج) بروجرد عزيمت كردم. در سال 59 به حوزه علميه مقدسه قم منتقل شدم ابتدا در مدرسه امام صادق (ع) و سپس در مدرسه حجتيه مستقر شدم در سال 60 وارد مدرسه آيت الله گلپايگاني شدم و تا لمعتين

را در آن مدرسه بودم سپس وارد درسهاي عمومي حوزه شده وتا سال 1368 دوره سطح عالي گذراندم. در سال 68 در درس اصول آيت الله فاضل لنكراني شركت كردم و ازسال 69 در درس فقه آيت الله تبريزي و به مدت 2سال در درس فقه و اصول آيت الله مكارم شيرازي و از سال 72 تاكنون دردرس خارج فقه واصول آيت الله وحيد خراساني حضور مي يابم. جلد1اسفار اربعه ملاصدرا را از محضر آيت الله جوادي آملي و مجلات 2 تا 9 اسفار را از محضر آيت الله ممدوحي استفاده بردم. در سال 70 به صورت داوطلب آزاد ديپلم فرهنگ و ادب گرفتم در سال 76 در دوره تخصصي تبليغ حوزه قم شركت كرده ودر سال 80 اين دوره را به پايان رساندم ودر حال حاضر مشغول تدوين پايان نامه سطح 4حوزه تحت عنوان شيوه جدال احسن در تبليغ دين مي باشم. در سال 80 در كنكور دانشگاه آزاد مقطع كارشناسي ارشد شركت كردم و بارتبه دوم در رشته فلسفه و حكمت اسلامي پذيرفته شدم و در سال 1382 اين مقطع را به پايان رساندم و پايان نامه اي تحت عنوان مباني ولايت از ديدگاه امام خميني (ره) به نگارش در آوردم . از سال دوم طلبگي تدريس دروس مقدماتي را آغاز كردم و در سال 74 در دانشگاه مشغول تدريس شدم كه هم اكنون نيز ادامه دارد در سال 75 در مدارس تحت پوشش حوزه علميه قم تدريس ادبيات عرب شدم و سپس فقه و اصول را شروع كردم از سال 80 تاكنون نيز دروس سطح عالي حوزه را تدريس مي كنم. چند

مقاله در موضوعات ارتداد ولايت فقيه امام خميني و فلسفه تخطئه و تصويب در نظر مذاهب اسلامي به رشته تحرير در آوردم كه بعضي از آنها را در اختيار بعضي مجلات قرار داده ام هم اكنون در حال تدريس در حوزه و دانشگاه مي باشم.

فلاح، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن فلاح احمد چالي

محل تولد : بابل

شهرت : فلاح بابلي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

آقاي حسن فلاح احمدچالي در سال 1342هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان بابل ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1355 و در اوج خفقان حاكم بر كشور از سوي حكومت ستمگر و ظالم شاهنشاهي خصوصا با فشار مضاعف بر حوزه هاي علميه وارد حوزه علميه بهشهر گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. پس از مدتي به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه (سلام الله عليها) رهسپار حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1362 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله مكارم، مرحوم آيت الله فاضل، آيت الله منتظري، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد. استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات

دانشگاهي غافل نماند و در رشته عرفان اسلامي در مقطع دكترا از دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقيقات فارغ التحصيل گرديد. پس از طي تحصيلات جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت. وي هم اكنون در دانشگاه آزاد اسلامي شهرستان بابل به امر تدريس اشتغال دارد. درطول حيات علمي خويش به امر نگارش و پژوهش پرداخته است و آثاري از قبيل "صبر و استقامات"و"روش تحقيق و تأليف"را به رشته تحرير در آورده است.

فلاح، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فلاح سلوكلائي

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/4

زندگينامه علمي

مشخصات فردي:

محمد فلاح سلوكلايي _ تاريخ تولد 4/1/1349 _ شهرستان ساري

سابقه تحصيلات:

از دبستان تا پايان دبيرستان را در شهرستان ساري گذراندم.

سال 1368 وارد حوزه علميه قم شده و در مدرسه معصوميه سلام الله عليها مشغول تحصيل شدم.

در سال 1371 ملبس به لباس روحانيت شدم.

در سال 1372 براي انجام خدمت سربازي به خدمت رفتم و به عنوان مربي عقيدتي _ سياسي در پادگان ولي عصرعجل الله فرجه شهرستان ساري مشغول بودم و در سال 1374 مجدداً به قم بازگشتم.

در سال 1379 دروس سطح را تمام كرده و وارد دروس خارج فقه و اصول شدم.

بعضي از اساتيدي كه از محضرشان بهره مند شدم: حجج اسلام موحدي،

عليدوست، رضواني و آيات عظام: وحيد خراساني، مكارم شيرازي و صالحي مازندراني.

در سال 1378 وارد مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني قدس سره شده و در رشته حقوق مشغول تحصيل شدم و در سال 1383 مقطع كارشناسي را به پايان رساندم.

در همان سال در مقطع كارشناسي ارشد حقوق عمومي در مؤسسه پذيرفته شده و در سال 1388با معدل كل 21/18 فارغ التحصيل شدم. موضوع پايان نامه «سازوكارهاي نظارت بر حكومت در اسلام و ليبرال دموكراسي» بود كه با نمره 20 دفاع نمودم و به عنوان دانش پژوه ممتاز معرفي شدم.

بعضي از اساتيدي كه از محضرشان بهره مند شدم: آيت الله كعبي، آيت الله عميد زنجاني، دكتر كدخدايي، دكتر مكرمي، دكتر راعي.

سابقه كار و فعاليت:

در سال 1366 به جبهه اعزام شدم و نزديك به شش ماه در جبهه حضور داشتم.

از همان سال هاي آغازين طلبگي براي تبليغ به شهرستان هاي مختلف و نيز به چند دانشگاه اعزام شدم.

در سال 1386 به مدت دو ماه معاون آموزش مركز تخصصي حقوق و قضاي اسلامي بودم. از 1/2/87 تا1/2/88 نيز به عنوان مدير آموزش نيمه حضوري مؤسسه اشتغال داشتم.

چند سالي هم به عنوان كارشناس در واحد مشاوره معاونت فرهنگي نهاد رهبري در دانشگاه و نيز در مركز مطالعات فرهنگي حوزه مشغول بوده و به سؤالات مختلف در حوزه حقوق زن، فلسفه احكام، حكومت اسلامي و حقوق و سياست، پاسخ مي دادم.

چند ترم هم به

تدريس «اخلاق اسلامي» در دانشگاه و نيز «درآمدي بر نظام ارزشي و سياسي اسلام» در طرح ولايت دبيران و دانشجويي مشغول بودم.

مقالات چاپ شده:

حكمت هاي تفاوت قصاص مرد و زن در اسلام. اين مقاله در مجله معرفت شماره 85 چاپ شد؛ اين مقاله در همايش حقوق زن در دانشگاه مازندران نيز ارائه شد؛

سيماي كارگزاران دولت اسلامي از منظر امام علي عليه السلام. اين مقاله در مجله معرفت شماره 93 به چاپ رسيد؛

تهاجم فرهنگي و راه هاي مبارزه با آن از منظر قرآن و نهج البلاغه. اين مقاله در شش شماره در هفته نامه پرتوسخن چاپ شد. (شماره هاي 125 به بعد).

فلاحتي، احمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمدحسين فلاحي

محل تولد : سربند اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدائي را در زادگاهم در يكي از روستاهاي سربند اراك سپري و در سال 1367 با مدرك سيكل وارد حوزه علميه اراك و همزمان تا ديپلم تحصيلات را ادامه دادم در سال 1372 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس سطح را در محضر اساتيدي همچون مرحوم شيخ حسن تهراني، موسوسي تهراني، بيگدلي ، فقيهي، آل غفور و .... گذراندم و در سال 1376 وارد درس خارج و از محضر حضرات آيات: آية الله سبحاني، مكارم شيرازي، جوادي آملي، وحيد خراساني و سيد احمد خاتمي بهره مند شدم. يك دوره درس خارج اصول را از محضر آيت الله سبحاني و 8 سال خارج فقه آيت الله مكارم و 2 سال خارج فقه آقاي خاتمي و مدتي كمتر از يك

سال هم از محضر حضرات آيات جوادي آملي و وحيد خراساني بهره بردم. در سال 76 همزمان با درس خارج وارد موسسه كلام اسلامي شدم و دوره سطح 4 را در آنجا سپري كردم و از محضر اساتيد بزرگواري چون آيت الله سبحاني و رباني گلپايگاني بهره مند شدم با فارغ التحصيل شدن از آنجا همزمان با تدوين پايان نامه سطح 4 دوره تخصصي مذاهب اسلامي و اهميت اطلاعات بيشتر در سطح 3 گذراندم و مدت دو سال بعنوان پژوهشگر با مركز مطالعات حوزه و موسسه مذاهب و موسسه تنظيم آثار امام همكاري داشتم. با دفاع از پايان نامه در سال 1385 وارد دانشگاه پيام نور شدم و با عضويت هيئت علمي تاكنون در استان همدان مشغول فعاليت بوده و از حوزه علميه همدان هم در سطح حوزه مشغول تدريس مي باشم.

فلاحتي، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول فلاحتي

محل تولد : صومعه سرا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب رسول فلاحتي فرزند معصوم متولد سال 1342 شمسي در يكي از روستاهاي شهرستان صومعه سرا در سال 1357 با معدل 17 و اندي در دبيرستان بازرگاني رشت سال اول دبيرستان را سپري كردم و با شروع سال تحصيلي 1358 وارد حوزه مقدسه قم شدم و دوم دبيرستان را در اين شهر خواندم البته همراه با دروس حوزه. دروس مقدمات را در مدرسه امام صادق (عليه السلام) به اتمام رسانده و شرح لمعه را نزد حضرات آيات وجداني فخر قدس سره، اشتهاردي و شب زنده دار و اصول فقه را از آيت الله صالحي بهره بردم. رسائل شيخ اعظم را

از استاد آيت الله اعتمادي و مكاسب را از حضرات آيات صلواتي، بني فضل و دوزدوزاني استفاده بردم. كفايه جلد اول را از آيت الله دوزدوزاني، تبريزي و جلد دوم را از حضرت آيت الله ستوده بهره مند شدم. فلسفه را از حضرات آيات جوادي آملي و انصاري شيرازي استفاده كرده ام و درس خارج فقه و اصول را به محضر حضرات آيات فاضل لنكراني، جوادي، تبريزي، مكارم شيرازي، بهجت، باريافته و استفاده كرده ام كه بيشتر اين ايام در محضر حضرت آيت الله فاضل سپري گرديده است كه مباحث خارج حج و اصول ايشان را به عربي به رشته تحرير درآورده ام. حدود سه سال نيز در مركز فقهي ائمه اطهار عليهم السلام با اشراف آيت الله العظمي فاضل لنكراني كار فقهي تخصصي انجام داده ام كه حاصل آن طرح مباحثي پيرامون مسائل مستحدثه حج بود كه مجموعه اي بنام نور الفقه تنظيم گرديد. از سال 1365 به تدريس سطوح درسي حوزه مانند شرح لمعه و رسائل و مكاسب و كفايه تا كنون مشغول مي باشم. البته به صورت خصوصي بدايه الحكمه و نهايه الحكمه علامه طباطبايي را نيز تدريس داشته ام و هم اينك نيز مشغول تدريس سه كتاب رسائل، مكاسب و كفايه هستم.

فلاحي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فلاحي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم. دوره مقدمات را در مدرسه حقاني سپري كردم و دوره سطح را در مدرسه علميه معصوميه در سال 1372 آغاز نمودم پس از اتمام لمعتين رسائل و

مكاسب را در مدرسه مرحوم آيت الله گلپايگاني در سال 1375 آغاز كردم و در محضر اساتيدي نظير موسوي تهراني، نكونام، حسيني خراساني و ... كسب فيض كردم. حدودا از سال 1380 در درس خارج آيات عظام شيخ صادق لاريجاني، مكارم، سبحاني و عابدي نجف آبادي شركت نمودم. همزمان در سال 1375 وارد موسسه امام خميني (ره) شدم و در سال 1384 دوره كارشناسي ارشد رشته دين شناسي را گذراندم. هم اكنون در موسسه شيعه شناسي به عنوان مدير ترجمه همكاري مي كنم.

فلاطوري، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فيلسوف.

تولد: 1304 ق.، اصفهان.

درگذشت: 9 دى 1375.

عبدالجواد فلاطورى از نوادگان آخوند ملا اسماعيل اصفهانى، استاد فلسفه ى حاجى سبزوارى، است. فلاطورى از ابتداى جوانى علاوه بر تحصيلات دبيرستانى به كسب معارف اسلامى همت گماشت و در شهرهاى اصفهان، تهران و مشهد در محضر استادانى نظير محمدعلى شاه آبادى، مهدى آشتيانى، آيت الله محمدتقى آملى، آيت الله خوانسارى، محمدرضا كلباسى و آيت الله هادى كدكنى نيشابورى به شاگردى پرداخت .

در سال هاى 1328 و 1329 كتاب جواهر را با آيت الله محمدرضا كلباسى مباحثه كرد و از محضر وى به اخذ روايت و گواهى درجه ى اجتهاد نايل آمد.

فلاطورى در سال 1333 براى تحصيل روانه آلمان شد و در رشته ى فلسفه به تحصيل پرداخت. وى در رشته ى «كانت شناسى» به درجه ى استادى رسيد. همچنين در آلمان به تحصيل رشته هاى فلسفه، روان شناسى علوم تربيتى، علوم اجتماعى، و تطبيق اديان پرداخت. در همين ايام زبان هاى لاتين و يونانى را نيز فراگرفت و پس از نوشتن مقالات و رسايل كوچكترى به نوشتن رساله ى استادى خود پرداخت و آن را درباره ى «دگرگونى بنيادى فلسفه ى يونانى بر اثر طرز انديشه اسلامى» نگاشت و به درجه ى استادى

نايل آمد. دكتر فلاطورى استاد دانشگاه كلن آلمان در رشته هاى فلسفه (به شيوه ى تطبيقى) و حقوق و كلام و علوم اسلامى و اسلام معاصر بود.

از جمله فعاليت هاى دكتر فلاطورى، تأسيس مركز آكادمى كلن در سال 1356 بود كه دست به اصلاح كتاب هاى درسى مدارس آلمان زد، و نواقص و كاستى هاى كتاب هاى درسى را در زمينه هاى اسلام و تاريخ اسلام اصلاح كرد و در اين ارتباط شش كتاب تأليف شد كه به عنوان مرجعى براى نويسندگان كتاب هاى درسى آلمان و ديگر كشورهاى اروپا از قبيل فنلاند، فرانسه، پرتغال و اسپانيا شد و خود اروپايى ها براساس اقدامات و تأليفات استاد فلاطورى، مطالب كتاب هاى درسى خود را اصلاح بازنويسى كردند.

دكتر فلاطورى براى اين كه مركز آكادمى كلن به عنوان يك نهاد علمى جزء دانشگاه قرار بگيرد، آن را از شهر كلن به هامبورگ انتقال داد و از آن پس جزيى از دانشگاه هامبورگ شد. قصد وى اين بود كه در اين مركز آكادمى، دانشجوى علوم اسلامى تربيت كند و مدرك معتبر نيز بدهد.

دكتر فلاطورى در آلمان به عنوان يك مرجع اسلامى و دانشمند فلسفه و علوم اسلامى مطرح بود. هر زمان كه مجلس اروپا در تجزيه و تحليل و بيان مسايل اسلامى و تفاهم و همفكرى و گفت و گوى بين پيروان ادييان اسلام و مسيحيت و يهوديت دچار مشكل مى شدند، به وى مراجعه مى كردند و نظرخواهى و راهنمايى مى خواستند. وى براى ايجاد مباحثه، تفاهم، همفكرى، و همكارى بين پيروان اديان مختلف تلاش مى كرد. وى در برپايى اجلاسى كه پيش از فوتش بين مفتكران و انديشمندان مسلمان، مسيحى و يهودى در يونان برگزار شد، مسئوليت داشت.

از آثار ترجمه ى

اوست: تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى (تأليف برتولد اشپولر، تهران، 1349).

دكتر عبدالجواد فلاطورى روز يكشنبه نهم دى 1375 هنگام تدريس در كلاس درس بر اثر سكته ى قبلى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

فلامرزيان، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: داروسازى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فلسفي شيرازي، هدايت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل اديب، و نويسنده ى توانا، از قضات دادگسترى بوده، در شيراز متولد شده، و هم در آن شهر تحصيل علوم دينى و ادبى، از فقه و اصول و ادبيات عربى و فارسى نموده، در سال 1304 خورشيدى روزنامه ى «شوش» را در محمره (خرم شهر فعلى) منتشر نموده، سپس به خدمت وزارت عدليه وارد گرديده، سالها در دادگسترى به شغل قضاوت اشتغال داشته، و از قضات پاكدامن و درستكار به شمار مى رفته.

سرانجام در سال 1338 خورشيدى در ضمن مأموريت اصفهان وفات يافته، در اين شهر مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

فلسفي كازروني، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن عبداللَّه بن محمد مظفرالدين حميدالدين بن سعدالدين امامى فلسفى كازرونى از علماء امامى مذهب فلسفى مشرب و اطباء قرن نهم هجريست وى در 870 از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فلسفي ناييني حسيني، حسنعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، پزشك و نويسنده. از ابتداى جوانى به تحصيل علوم معمول زمان خود پرداخت. پس از آن به اصفهان سفر كرد و در مضحر ميرزا باقر حكيم باشى يك دوره طب قديم را گذراند و سپس در اواخر دوره ى مظفرى به تهران آمد و به فراگيرى زبان فرانسه و طب جديد پرداخت. او در فراگيرى چشم پزشكى و علم تاريخ و جغرافيا تلاش بسيار كرد. اثر وى: «هفت مقاله ى فلسفى»، در لزوم ديانت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3408 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (683 -682 / 2).

فلسفي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا تنكابنى معروف به (فلسفى) از علماء اعلام و مدرسين عظام معاصر مشهدند.

ايشان در حدود 1342 قمرى در تهران چشم به جهان گشوده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات و اوليات و سطوح را در تهران در خدمت والد علامه اش و اعلام ديگر به پايان رسانيده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و بالاخص آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله و بعضى ديگر فقها و اصولا استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و كمال ارتقا يافته و پس از آن در سال 1370 قمرى به تهران مراجعت و چند سالى در مسجد لرزاده (مسجد مرحوم آقاى برهان) به اقامه جماعت و تدريس و وظائف روحى اشتغال داشته تا سال 1388 قمرى كه عزيمت به مشهد مقدس نموده و در آنجا مورد توجه و استقبال گرم فضلاء مشهد قرار گرفته و حوزه تدريس خارج فقه و اصول قرار داده و تا حال تحرير در آن

سامان به تدريس و انجام وظائف روحى و دينى از قبيل نماز جماعت و غيره اشتغال دارند و ماه رمضان و شبهاى شنبه و جمعه را در مسجدشان منبر رفته و با بيانى قاطع و جامع نشر معارف اسلامى نموده و صدها نفر از عموم طبقات و بالاخص اهل علم و طلاب از محضر و بيانشان استفاده مى نمايند.

نگارنده گويد: جناب آقاى حاج ميرزا على آقاى فلسفى (برادر ارجمند حضرت مستطاب حجةالاسلام والمسلمين لسان الشيعه و سيف الشريعه خطيب شهير و نويسنده بصير آقاى حاج شيخ محمدتقى فلسفى واعظ بزرگ ايران و خاورميانه) كه ده ها بار كتبا و شفاها مراجعه به جنابشان كردم كه عكس و ترجمه خود را مرحمت نمايند ولى پاسخ مثبت ندادند و مرا و ديگران را از اين فيض مرحوم داشتند و بنده اين چند سطر را بدون اطلاع معظم له نوشتم زيرا وجدانم اجازه نمى داد كه (گنجينه) از ذكر مثل چنين دانشمندان مهذب و بارعى خالى باشد و از طرفى هم در جلد دوم ص 387 برادر ارجمند مذكورشان را نگاشته و در جلد چهارم ص 406 هم والد ماجد و برادران ديگرشان را ترجمه و وعده دادم ايشان را هم در ذكر خراسان و مشهد ياد نمايم لذا در اينجا به وعده خويش وفا نموده و اين چند جمله را ياد نمودم و اميد دارم مورد قبول معظم له و دوستان دانش و روحانيت و بالاخص ايشان قرار بگيرد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

فلسفي، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1419 -1327 ق)، عالم دينى، خطيب، واعظ، متكلم، مفسر و محدث. در تهران به دنيا آمد. مقدمات و ادبيات و سطوح را نزد اساتيدى همچون

پدرش، آيت الله تنكابنى، و آقا شيخ يونس قزوينى و آقا شيخ على رشتى، و معقول و فلسفه را از ميرزا طاهر تنكابنى و آقا ميرزا محمود قمى و ميرزا مهدى آشتيانى فراگرفت. وى حدود دو سال در زمان آيت الله حايرى يزدى در قم اقامت داشت و از محضر اساتيد حوزه ى علميه بهره مند شد.سپس به تهران آمد و به ادامه تحصيل و مطالعه ى كتب مختلف و متنوع پرداخت. وى در منبر و خطبه روش نوينى را پايه گذارى كرد و تحول عميقى در فن سخنورى بوجود آورد و شاگردان بسيارى را تربيت كرد. خدمات دينى و اجتماعى او بسيار و مسافرتهاى تبليغى او به كشورهاى عربستان، عراق، پاكستان و همچنين به شهرهاى مختلف ايران قابل توجه است. در تهران، در پايان جلسه درس، درگذشت و در جوار حضرت عبدالعظيم حسين در كنار عمو و پدر همسرش، آيت الله حاج شيخ محمد حسين تنكابنى، دفن شد. آثار علمى و قلمى او منشورى آموزنده با نثرى جذاب است. عمده آثار وى كه تحت عنوان كلى «گفتار فلسفى» انتشار يافته عبارتند از: «كودك»، از نظر وراثت و تربيت، دو مجلد؛ «جوان»، از نظرعقل و احساسات، دو مجلد؛ «بزرگسال و جوان» از نظر افكار و تمايلات، دو مجلد؛ «آيه الكرسى»، پيام آسمانى توحيد؛ «اخلاق»،از نظر همزيستى و ارزشهاى انسانى، دو مجلد؛ «معاد»، از نظر روح و جسم، سه مجلد؛ «سخن و سخنورى»، از نظر بيان و فن خطابه؛ «شرح و تفسير دعاى مكارم الاخلاق»، از صحيفه ى سجاديه، سه مجلد.[1]

حاج شيخ محمدتقى فلسفى بن العلامه العلام و الفقيه القمقام حجه المسلمين والاسلام المرحوم آيت الله حاج شيخ محمدرضا تنكابنى تهران اعرف خطباء عصر و اشهر وعاظ

زمان مايند كه خود چندى افتخار توقف حوزه علميه را داشته و حوزه علميه هم فخر بر اين ثمره مفيد و اثر ارزنده خود مى كند.

اين رادمرد بزرگ و اين نابغ سترك كه صيت و صوتش عالم گير شده و شهرت و ملاحت سخن ورى و سخنرانيش مستغنى از تعريف ما و جهانى گرديده بخصوص در تحقيقات علمى و دخول و خروجش به مطالب و از مطالب و اداء سخن و حق مطلب دادنش در اين زمان بى قرين و در قرون گذشته كم نظير بوده و مبالغه نيست اگر بگويم.

انصاف مى دهم كه دليران و دليران

بسيار ديده ام نه بدين حسن و دلبرى

عالمى است محقق و ناطقيست مدقق مفسريست خبير و محدثيست بصير متكلمى است فاضل و واعظى است كامل جامع معقول و منقول حاوى فروع و اصول بسيار خوش محاوره و خوش مجلس منزلش مهبط اهل فضل و محفلش مجمع اهل كمال سينه اش باز و دستانش گشاده در قضاء حوائج مومنين و بالاخص روحانيين ساعى و در امور خير مساعى جميله دارد و از خدمات دينى و اجتماعى فرونمى گذارد.

در سال 1327 قمرى هجرى در تهران متولد شده و در خاندان علم و فضيلت و مجد و شرافت تربيت يافته و مقدمات و ادبيات و سطوح را نزد اساتيد بزرگ چون والد معظم خود و آشيخ يونس قزوينى و آشيخ على رشتى و معقول و فلسفه را از مرحوم ميرزا طاهر تنكابنى و آقا ميرزا محمود قمى و ميرزا مهدى آشتيانى استفاده نموده و حدود دو سال هم در زمان مرحوم آيت الله حايرى يزدى در قم توقف و از محضر اساتيد حوزه علميه بهره مند شده و بعد به تهران مراجعت و

به ادامه تحصيل و مطالعه كتب مختلفه و متنوعه عصرى و قدماء گرديده و از هر خرمنى خوشه ها چيده و از هر گلستانى گلها به دست آورده و با آن فكر سرشار و ذوق فراوان و استعدادى كه تنها موهبت خداونديست (و ذلك فضل الله يوتيه من يشاء) خريت ادب و تحرير سخنورى گرديده و خاص و عام و جاهل متقدم و متجدد را مجذوب بيان سحرآميز خود به مضمون (و ان من البيان السحر) نموده است.

من نمى گويم كه آن شمع جهان

هست پيغمبر ولى دارد بيان

حدود 6 سال در ماه رمضان و ده شب اول محرم از مسجد سلطانى با دنياى امروز از اسلام و غيره صحبت كرده و حقايق اسلام را با بيانى بس رسا و مليح خود به زبان عصرى به وسيله دستگاه فرستنده به مردم جهان رسانيده و اين به خدا فخر اسلام و مسلمين و به ويژه شيعيان اثنى عشر روى زمين است.

چندين سال متمادى ظهرهاى ماه رمضان در مسجد حاج سيد عزيزالله تهران صحبت مى كردند ده ها هزار نفر از طبقات مختلف، روحانيين و اساتيد دانشگاه و دبيران و آموزگاران و محصلين جديد و قديم و تجار و اصناف براى استماع سخنرانيهاى معظم له حاضر مى شدند و چون صحن مسجد و شبستانها و ايوانها و راهروهاى مسجد گنجايش آن همه جمعيت را نداشت.

قسمت مهمى از مستمعين در بازار و سراهاى اطراف مسجد اجتماع مى كردند و متجاوز از سى بلندگو كه در نقاط مختلف نصب مى شد صدا را به همه آنها مى رسانيد.

خاطرات آن مجلس باشكوه فراموش نشدنى است بسيارى از مشكلات دينى در آن مجلس مورد بحث قرار مى گرفت و حل مى شد و بسيارى از

افراد منحرف با استماع آن سخنان نافذ به راه مى آمدند و از سقوط و تباهى رهائى مى افتند.

علامه فلسفى روش نوينى را در منبر پايه گذارى كرد و تحول عميقى را در فن سخنرانى به وجود آورد روايات حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه طاهرين عليه السلام را كه گوهرهاى گرانقدر اسلامى است با منطق علمى روز تشريح و توضيح نموده و در نسل تحصيل كرده اثر بسيار عميق گذارده و كتابهاى ايشان نمونه اى از اين روش نوين است.

در زمان حيات مرحوم آيت الله العظمى بروجردى قدس سره سالهاى متمادى به دعوت آن مرجع بزرگ و عاليقدر در دهه آخر صفر به قم مى رفتند صبح ها در منزل معظم له و شبها در صحن بزرگ قم به دعوت توليت آستانه براى جمعيت زيادى كه در صحن بزرگ و صحن كوچك و صحن موزه و خيابان مجاور صحن و شيخان گرد آمده بودند سخنرانى مى كردند سخنان ايشان علاوه بر آثار مفيدى كه در افكار تمام مردم مى گذارد براى فضلاء طلاب حوزه علميه كه به منبر علاقه داشتند آموزنده و سرمشق بود و از روش ايشان استفاده بسيار مى كردند، كليه مراجع بزرگ تقليد نجف اشرف و قم و مشهد مقدس از گذشته و معاصر عنايت مخصوص و توجه خاصى به معظم له داشته و دارند.

خلاصه استاد و علامه فلسفى از نوابغ زمان و از افرادى است كه مى توان درباره شخصيت علمى و اخلاقى او و مسافرتهايش به كشورهاى اسلامى حجاز و اعتاب عاليات و پاكستان و شهرهاى مهم ايران كه براى تبليغ رفته و منبرهاى مهيج و منابر معجزه آسا و خدمات دينى و اجتماعى و مبارزاتش با منحرفين و

گروه هاى ضد اسلامى كتاب مستقلى نوشت.

از آثار علمى و قلمى اين استاد كه به طبع رسيده و جهانى را به خود متوجه نموده كتب زير است كه براى تربيت كودكان و راهنمائى نسل جوان بهترين كتاب و آموزنده ترين منشوريست كه منتشر شده است.

1- گفتار فلسفى راجع به كودك از نظر وراثت و تربيت در دو جلد كه هر جلدى بيش از پانصد صفحه است.

2- گفتار فلسفى راجع به جوان از نظر عقل و احساسات در دو جلد كه هر جلدى بيش از پانصد صفحه است.

3- گفتار فلسفى آيه الكرسى يا پيام آسمانى توحيد در چهارصد صفحه.

يكى از شعراء معاصر درباره معظم له سروده است

او ستاد اوستادان بلاغت (فلسفى)

آنكه نامش زى فلك از عرشه منبر گذشت

ابن جوزى گرچه در يك آيه سالى حرف زد

بودى از امروز گفتى وى زمن برتر گذشت

(فلسفى) تنها نه در نطق و بيان باشد فريد

كلك وى از تيغ مردان دلاور در گذشت

در كتاب كودكش بنگر كه خودپيرانه گفت

از يونسكو خود كتاب وى مهين دفتر گذشت

ويژه از بهر جوانان اين كتاب تازه اش

انقلابى كرده خوش برپا كه از اختر گذشت

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه دانشوران (65 -64)، بزرگان رامسر (178)، گنجينه ى دانشمندان (390 -387 / 2).

فلسفي، نصرالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصرالله فلسفي در سال 1280 ، در تهران متولد گرديد. تحصيلات مقدماتي را در مدارس اقدسيه و آليانس فرانسه و دارالفنون فراگرفت. فلسفي پس از تكميل معلومات عاليه ، به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمد و در سال 1307 چندماهي در وزارت دادگستري به خدمت پرداخت ، سپس به وزارت فرهنگ منتقل گرديد. وي از سال 1335 تا 1340 به سمت رايزن فرهنگي ايران در ايتاليا

و اسپانيا منصوب و مشغول خدمت شد تا سرانجام در سال 1343 به درخواست خودش بازنشسته و در اروپا ساكن شد. گذشته از سمت هاي اداري و مشاغلي كه متذكر گرديديم ، وي به امر آموزش نيز پرداخته است. او در سال 1307 در دارالفنون ، دانشسراي عالي و ساير مدارس متوسطه تهران به تدريس تاريخ و جغرافيا و علوم ادبي پرداخت و با تاسيس دانشگاه تهران به عنوان استاد به تدريس تاريخ پيش از اسلام در دانشكده ادبيات مشغول گرديد. وي همچنين مدتي نيز استاد مدعو در دانشگاه استراسبورگ فرانسه بود. نصرالله فلسفي علاوه بر نويسندگي و ترجمه ي كتاب هاي فراوان ، مقالات تحقيقي درباره ي تاريخ و ادبيات ايران در نشريات به چاپ رسانده است. نصرالله فلسفي سرانجام در سال 1360 ، يك ماه بعد از ورود به ايران ، زندگي را بدرود گفت و در شهر ري به خاك سپرده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : نصرالله فلسفي ، فرزند ميرزا نصرالله خان سوادكوهي مستوفي ( از مستوفيان دربار قاجار ) بود كه اصل خانواده اش از سوادكوه قزوين است.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : فلسفي شش روز پس از مرگ پدرش به دنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فلسفي تحصيلات مقدماتي را در مدارس اقدسيه و آليانس فرانسه و دارالفنون فراگرفت.

زمان و علت فوت : نصرالله فلسفي سرانجام در سال 1360 ، يك ماه بعد از ورود به ايران ، زندگي را بدرود گفت و در شهر ري به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فلسفي پس از تكميل معلومات عاليه

، به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمد و در سال 1307 چندماهي در وزارت دادگستري به خدمت پرداخت ، سپس به وزارت فرهنگ منتقل گرديد. وي از سال 1335 تا 1340 به سمت رايزن فرهنگي ايران در ايتاليا و اسپانيا منصوب و مشغول خدمت شد تا سرانجام در سال 1343 به درخواست خودش بازنشسته و در اروپا ساكن شد.

فعاليتهاي آموزشي : استاد فلسفي در سال 1307 در دارالفنون ، دانشسراي عالي و ساير مدارس متوسطه تهران به تدريس تاريخ و جغرافيا و علوم ادبي پرداخت و با تاسيس دانشگاه تهران به عنوان استاد به تدريس تاريخ پيش از اسلام در دانشكده ادبيات مشغول گرديد. وي همچنين مدتي نيز استاد مدعو در دانشگاه استراسبورگ فرانسه بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : نصرالله فلسفي علاوه بر نويسندگي و ترجمه ي كتاب هاي فراوان ، مقالات تحقيقي درباره ي تاريخ و ادبيات ايران در مجلات تهران از جمله : تعليم و تربيت ، مهر ، سخن ، شفق سرخ ، اتحاد ، مرز آزاد ، اطلاعات ، شرق ، يغما ، دانشكده ادبيات و علوم انساني تبريز ، نشريه كتابخانه ملي تبريز و وحيد به چاپ رسانده است. وي به روزنامه نگاري هم مي پرداخت كه از جمله مجلاتي كه توسط وي منتشر شده است ، عبارتند از : مديريت داخلي مجله آينده ( 1304 ) ، كفالت مجله پست و تلگراف ( فقط سه شماره ، 1304 ) ، مجله ايران ( نشريه كلوپ بين المللي ايران براي تمبر و مجموعه هاي ديگر از سال 1301 تاي 1311 ) ، مجله تعليم و تربيت (

وابسته به وزارت معارف ، 1313 - 1314 ) ، مهر ( از 1312 به مدت چهارسال ، دوره ي يك تا چهار ) ، مديريت و سردبيري مجله هفتگي اميد ( 1322 ، مدت سه سال ) ، همكاري فكري در نشر مجله اطلاعات ماهانه ( در سال هاي 1330 - 1334 ) ، مجله ايرانيكا به زبان ايتاليايي در دوره ي رايزني فرهنگي در ايتاليا. فلسفي گاهي شعر هم مي سرود و آثار منظومي از وي به يادگار مانده است ، از آن جمله است منظومه ي « بيچارگان » و قصايد و قطعات ديگر. مجموعه اي از اشعار وي در سال 1351 در تهران چاپ و منتشر شده است.

جوائز و نشانها : نصرالله فلسفي در سال 1354 ، عنوان « استاد ممتاز » دانشگاه تهران را يافت.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اصول آموزش و پرورش

2 تاريخ اروپا در قرن 19 و 20

ويژگي اثر : انتشار در سال 1309.

3 تاريخ ايران بعد از اسلام

ويژگي اثر : انتشار در سال 1317.

4 تاريخ ايران پيش از اسلام

ويژگي اثر : انتشار در سال 1317.

5 تاريخ روابط اروپا و ايران در دوران صفوي

ويژگي اثر : انتشار جلد اول در سال 1316.

6 تاريخ عمومي جهان در قرن هاي هفدهم تا بيستم ميلادي

ويژگي اثر : مشتمل بر دو مجل____د

7 تاريخ عمومي در قرن معاص___ر

8 تاريخ غزنويان ؛ اصول تعليم و تربيت

ويژگي اثر : انتشار در سال 1314.

9 تاريخ و جغرافيا

ويژگي اثر : مشتمل بر دوازده جلد ، براي تدريس در دبيرستان ها با مشاركت علي اصغر شميم.

10 ترجمه ي اشعار منتخب شاعران رمانتيك فرانسه

ويژگي اثر : انتشار در سال 1341.

11 ترجمه ي تاريخ انقلاب روسيه

ويژگي اثر : انتشار در سال 1302.

12 ترجمه ي تاريخ تمدن روم و يونان

ويژگي اثر : تاليف فوستل دوكولانژ ، انتشار در سال 1319.

13 ترجمه ي تاريخ تمدن قديم

ويژگي اثر : تاليف فوستل دوكولانژ ، انتشار در سال 1309.

14 ترجمه ي تاريخچه ي سلطنت قباد و ظهور مزدك

ويژگي اثر : اثر كريستين سن ، با مشاركت احمد بيرشك ، انتشار در سال 1306.

15 ترجمه ي تهران قدي_م

ويژگي اثر : تاليف فوستل دوكولانژ ، انتشار در سال 1309.

16 ترجمه ي داستان توده ي طلا

ويژگي اثر : انتشار در سال 1304.

17 ترجمه ي داستان دندان ببر

ويژگي اثر : اثر موريس لبلان ، انتشار در سال 1302.

18 ترجمه ي داستان سر تنگ بلور

ويژگي اثر : انتشار در سال 1302.

19 ترجمه ي داستان هاي كوتاه

از نويسندگان بزرگ

ويژگي اثر : انتشار در سال 1333.

20 ترجمه ي داستان هشتصد و سيزده

ويژگي اثر : انتشار در سال 1302.

21 ترجمه ي راز فلورانس

22 ترجمه ي سرگذشت ورتر

ويژگي اثر : تاليف گوت____ه ، انتشار در سال 1305.

23 ترجمه ي فرهنگ فلسفي ولتر

ويژگي اثر : انتشار در سال 1337.

24 ترجمه ي منتخب اشعار ويكتور هوگو

ويژگي اثر : انتشار در سال 1335.

25 ترجمه ي منظومه ي بيچارگان

ويژگي اثر : تاليف ويكتور هوگو ، و به نظم فارسي ، انتشار در سال 1305.

26 جغرافياي مفصل ؛ جغرافياي ممالك بزرگ دنيا

ويژگي اثر : انتشار در سال 1316.

27 جنگ چالدران

ويژگي اثر : انتشار در سال 1332.

28 دوره ي كامل تاريخ ايران

ويژگي اثر : مشتمل بر پنج مجلد براي كلاس هاي مدرسه هاي متوسطه.

29 زندگي شاه عباس كبير

ويژگي اثر : مشتمل بر سه جلد ، انتشار در سال هاي 1342 ، 1353 و 1364 .

30 شرح حال بزرگان ( داريوش و انوشيروان )

31 مجموعه ي هشت مقاله تاريخي

ويژگي اثر : انتشار در سال 1330.

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1شاعران

تهران از آغاز تا امروز ، تاليف : مجيد شفق ، ج 2 ، تهران : انتشارات سنايي ، ص 8442گلزار مشاهير ؛ زندگي نامه درگذشتگان مشاهير ايران ( 1358 - 1376 ) ، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، ص 319

فلسفيان، عبدالمجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالمجيد فلسفيان

محل تولد : دهدشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد عبدالمجيد فلسفيان با شروع به تحصيل در سالهاي اخير مطالعات خود را به قرآن و نهج البلاغه اختصاص داده ام كه در زمينه نهج البلاغه دو كتاب «علي و پايان تاريخ» و «علي و جاري حكمت» را توسط انتشارات مسجد مقدس جمكران و انتشارات ليله القدر ناشر آثار استاد علي صفائي حائري (ع _ صاد) عرضه شده است كه كتاب اول عنوان فرعي آن امام زمان (عج) در نهج البلاغه است و كتاب دوم شرح چهل حكمت از حكمتهاي نهج البلاغه مي باشد. در زمينه قرآن نوشته هايي همچون پيش زمينه هاي برداشت از قرآن تفسير سوره روم، لقمان، قمر و يوسف به رشته تحرير در آمده كه هيچكدام به چاپ نرسيده است. و فعاليت ديگري كه چند سال اخير به آن مشغول بوده ام همكاري با دوستان و شاگردان زنده ياد استاد علي صفائي حائري (ع _ صاد) براي نوشتاري كردن سخنرانيهاي ايشان در زمينه هاي مختلف معارف ديني بالاخص مباحثي در حوزه نهج البلاغه از جمله روش برداشت از نهج البلاغه شرح شقشقيه با عنوان مشكلات حكومت ديني شرح حكمت 147 با عنوان خط انتقال معارف و شرح خطبه 32 با عنوان روزگار ستمگر و...

فلكي شرواني، نجم الدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 587 / 577 / 540 ق)، حكيم، منجم و شاعر، متخلص به فلكى. در قصبه ى شماخى از نواحى شروان به دنيا آمد. در اوايل جوانى به تحصيل نجوم پرداخت و به همين دليل تخلص فلكى را انتخاب كرد. وى از مداحان شروانشاهان،

و بويژه مداح منوچهر بن فريدون بود و گفته اند كه توسط وى به ملك الشعرايى برگزيده شد. فلكى از معاصران خاقانى و نظامى بود. او شعر و ادب را نزد ابوالعلاء گنجوى فراگرفت. به گفته ى صاحب «آتشكده ى آذر» تخصص فلكى در قصيده سرايى بود و تحت تأثير سبك خراسانى قرار داشت. او قصايد حبسيه اى نيز دارد كه مربوط به زمانى است كه به تهمت افشاى اسرار به زندان شروانشاه افتاده بود. وى در شماخى درگذشت و در آن جا نيز مدفون شد. از آثارش «ديوان» شعر؛ «كتابى» در احكام نجوم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (204 -198 / 1)، تاريخ ادبيات در ايران (776 -774 / 2)، تاريخ گزيده (743)، تاريخ نظم و نثر (106)، تذكره الشعراء (115)، حبسيه در ادب فارسى (269 -267)، دانشمندان آذربايجان (302 -301)، الذريعه (846 / 9)، ريحانه (353 -352 / 4)، سخن و سخنوران (611 -601)، شخصيت هاى نامى (381 -380)،صبح گلشن (320)، فرهنگ سخنوران (719)، گنج سخن (25 -20 / 2)، مجمع الفصحا (948 -946/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (667 -666 / 5).

فلكي نيشابوري خوارزمي، ابوالمظفر سعيد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 560 / 478 ق)، محدث و صوفى. اصلش از نيشابور بود. وى از نصرالله بن احمد خشنامى و ابن اخرم ابوالحسن على بن احمد بن محمد مدينى حديث شنيد. او مدتى در خوارزم ساكن بود و وزارت خوارزمشاه را بر عهده داشت، لذا به سعيد بن سهل وزير مشهور شد. وى بارها به بغداد رفت و در آن جا حديث روايت كرد. ابن عساكر و فرزندش، بهاءالدين، و ابوالمواهب بن صصرى و برادرش، حسين، و محمد بن حسين مجاور و ابوالبركات و محمد بن غسان و مكرم بن

ابى صقر و ديگران «جزء» منسوب به او را از وى شنيدند. از بيم پادشاه به مكه رفت و حج گزارد و اموالش را به مستمندان بخشيد، سپس به شام رفت تا قدس را زيارت كند. پس از آن به دمشق رفت و از آنجا خواست كه به وطن بازگردد، ليكن نورالدين او را در آنجا نگهداشت و در خاقناه سميساطيه/ شميشاطيه ساكن كرد و او را شيخ آنجا قرار داد و او تا پايان عمر در آن خانقاه ماند و در آن تعميراتى انجام داد. او را داراى هيبت و شهامت وجود و سخاوت و تواضع و فروتنى توصيف كرده اند. او در مقابر صوفيه مدفون است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (377 / 2)، سير النبلاء (423 -422 / 20)، شذرات الذهب (188 / 4)، العبر (32 / 3)، النجوم الزاهره (351 / 5)، الوافى بالوفيات (224 / 15).

فلكي همداني، ابوالفضل علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 427 / 407 ق)، حافظ، محدث، صوفى، رجالى، مصنف و فقيه شافعى. جدش در علم نجوم و حساب سرآمد بود، بدين جهت به فلكى مشهور شد و ابوالفضل على را گاه ابن فلكى نيز گفته اند. وى براى جمع آورى حديث سفرها كرد و از ابن رزقويه و ابولحسين بن بشران و قاضى ابوبكر حيرى و به قول شيرويه از تمام مشايخ همدان و عراق و خراسان حديث شنيد. خواجه عبدالله انصارى گويد كه بشرى را پرحافظه تر از فلكى نديدم. حسنى و ميدانى از وى حديث روايت كرده اند. او در نيشابور درگذشت. فلكى كتابهايى تصنيف كرد كه از آن جمله طبقاتى است به نام «المنتهفى فى الكمال فى معرفه الرجال» يا «منتهى الكمال

فى معرفه الرجال»، در هزار جزء از ديگر آثارش: كتاب «الالقاب» يا «معرفه القاب المحدثين» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (504 -502 / 17)، شذرات الذهب (231 ،185 / 3)، طبقات الحفاظ (431-430)، كشف الظنون (1858 ،1739 ،1397)، معجم المؤلفين (72 -71 / 7)، الوافى بالوفيات (34 -33 / 21)، هديه العارفين (687 / 1).

فناكي رازي، ابوالقاسم جعفري

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 383 ق)، محدث. وى «مسند» محمد بن هارون رويانى را از خود وى روايت كرد، و از عبدالرحمان بن ابى حاتم حديث شنيد. خليلى گويد: وى به عدالت و حسن ديانت موصوف بود. هبه الله لالكايى و ابوالفضل عبدالرحمان بن بندار رازى از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رى باستان (293 / 2)، سير النبلاء (431 -430 / 16 ،508 / 14)، شذرات الذهب (104 / 3)، النجوم الزاهره (167 / 4)، الوافى بالوفيات (111 / 11).

فنايي اشكوري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فنايي اشكوري

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

محمد فنايى اشكورى در سال1340 در شهرستان رود سر به دنيا آمد، در سال 1355 هجرى شمسى وارد حوزه علميه قزوين شد و ادبيات، منطق و مقدارى فقه و اصول را در آنجا در مدرسه صالحيه گذراند. در سال 1359 هجرى شمسى به قم هجرت كرد و دروس سطح را طى سه سال به پايان رساند، خارج فقه و اصول را نزد آيه الله سيد محمود هاشمى شاهرودى فرا گرفت و همزمان دروه چهار ساله مؤسسه در راه حق را به پايان رساند. درسهاى فلسفه و عرفان را نزد حضرات آيات جوادى آملى، حسن زاده آملى و مصباح يزدى بهره برد و به مدت دو سال در گروه تخصصى فلسفه بنياد باقرالعلوم عليه السلام مشغول بود و همزمان در درسهاى فلسفه غرب در دانشگاه تهران نزد اساتيد مختلف شركت كرد. در سال 1371 هجرى شمسى به كانادا اعزام شد، كارشناسى ارشد را طى دو سال از مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مك گيل در فلسفه

و منطق تطبيقى گذراند سپس در رشته فلسفه غرب دوره دكترى را در دانشگاه مك گيل به پايان برد. طى ده سال اقامت در شمال امريكا در دانشگاههاى مختلف آمريكا و كانادا سخنرانى داشت و در بسيارى از كنفرانسهاى فلسفه و دين مقاله ارائه نمود. در سال 1380 هجرى شمسى به ايران برگشت و در مؤسسه آموزشى و پزوهشى امام خمينى (ره) به تدريس فلسفه تطبيقى، فلسفه سياسى وعرفان پرداخت. تا كنون حدود ده پايان نامه تخصصى در رشته هاى فلسفه، دين شناسى و عرفان با راهنمائى ايشان به انجام رسيده است.

فنايي نعمت سرا، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي فنايي نعمت سرا

محل تولد : ---

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

بنده از سال 1365 كه در دبيرستان مشغول تحصيل بودم به مطالعات ديني پرداختم و همراه با تحولات سياسي و اجتماعي و پديد آمدن گروههاي ماركيستي والتقاطي به مطالعه آثار آنها پرداختم تا در مناظرات با آنها با مشكلي مواجه نباشم، تقريبا ماركسيست را يك دوره به طور كامل مطالعه كردم و در كنارش آثار فلسفي و كلامي متكلمين و فيلسوفاني را كه به زبان فارسي بود مطالعه كردم عطش مطالعات علوم اسلامي مرا وادار نمود كه به حوزه علميه وارد شوم و به صورت فني بحث را ادامه بدهم، پس از ورود به حوزه علميه همزمان با دروس كلاسيك حوزه و مطالعات ديني به مطالعه پيرامون آثار روشنفكران مسلمان پرداختم چون گفتمان غالب در مناظرات دهه شصت و هفتاد مباحث روشنفكري بود كه به اعتقاد بنده با بيماري مواجه است و نشناختن آن موجبات كج فهمي در

داوريها خواهد شد. براي تعميق بخشيدن اين مباحث رشته كلام و فلسفه را به صورت تخصصي در حوزه ادامه دادم و خوشبختانه بيشترين استفاده را در اين حوزه برده ام و به بركت اندوخته هاي همين حوزه امروز در دانشگاهها مشغول تدريس هستم. البته در كنار دروس فلسفه و كلام، دروس حوزه را تا مرحله يك دوره خارج اصول و چند كتاب فقهي به پايان رساندم.

فنجكردي نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(513 / 512 / 503 -433 ق)، اديب، نحوى و شاعر. ملقب به شيخ الافاضل. نسبت وى به فنجكرد از توابع نيشابور مى رسد. وى معاصر با زمخشرى و نزديك به عصر سيد رضى بود و ميدانى كتاب «السامى فى الاسامى» را، در لغت، به فارسى، به نام وى تأليف كرده و در سرآغاز كتاب او را در فضل و علم و ادب ستوده است. او را مدون «ديوان» امير المومنين (ع) مى دانند. در نيشابور درگذشت. از جمله آثارش:«تاج الاشعار» يا «سلوه الشيعه»، در اشعار حضرت اميرالمومنين (ع)؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (156 / 8)، الذريعه (849 / 9 ،223 / 12 ،205 / 3)، رياض العلماء (354 -352 / 3)، ريحانه (357 -356 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 181 / 6)، فوائد الرضويه (269 -268)، الكنى و الالقاب (35 -34 / 3) ، لغت نامه (ذيل/ على فنجگردى)، معجم الادباء (272 -270 / 12)، معجم المؤلفين (28 -27 / 7).

فندرسكي، ابوطالب

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(منسوب به فندرسك) ميرزا ابوطالب فرزند ابوالقاسم فندرسكى. شاعر و منشى قر. 12 ه. وى از شاگردان علامه مجلسى است و با ميرزا عبداللَّه افندى صاحب رياض العلماء و نظاير وى معاصر و در يك حلقه ى تدريس با آنان به كسب علم مشغول بود. تأليفات او عبارتند از: ترجمه ى فارسى شرح لمعه ى شهيد، حاشيه ى تفسير بيضاوى، حاشيه ى خفرى بر شرح تجريد قوشچى سامى كه منظومه است، غزوات حيدرى كه نيز منظومه است، المنتهى در نجوم، نگارخانه ى چين كه حاوى تمامى مكتوبات و منشات عربى و فارسى اوست.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

فوراني مروزي، ابوالقاسم عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(463 / 461 -388 ق)، محدث، فقيه شافعى، اصولى و مصنف. در مرو به دنيا آمد. وى در فقه شاگرد ابوبكر قفال شاشى بود و از او و از على بن عبدالله تيسفونى حديث شنيد. عبدالرحمان بن عمر مروزى و عبدالمنعم بن ابى القاسم قشيرى و زاهر بن طاهر و محيى السنه بغوى و ديگران از وى حديث شنيدند. او پيشواى فقهاى مرو و شيخ شافعيان بود. وى استاد ابوسعد/ ابوسعيد متولى صاحب «التتمه» (يعنى تتمه كتاب «الابانه» كه شرح گونه اى است بر كتاب استادش) بود. امام الحرمين جوينى در كتاب «النهايه» خويش در باب اذان جمله اى در تخفيف فورانى گفته كه تمامى علما اين مطلب را بر امام الحرمين عيب گرفته اند، زيرا كه فورانى از ستونهاى مذهب به شمار مى آمده است. او در مرو درگذشت. فورانى داراى مصنفات بزرگ و بسيارى در اصول و خلاف و جدل و ملل و نحل مى باشد. از آثار وى: «الابانه»، در فقه شافعى؛ «العمده»، در فقه؛ «اسرار الفقه»؛ «كتاب العمل»؛ شرح «الفروع» ابن حداد، در مذهب شافعى.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (102 / 4)، انساب سمعانى (405 / 4)، سير النبلاء (265 -264 / 18)، شذرات الذهب (309 / 3)، الكامل 1108)، كشف الظنون (1441 ،1257 ،84 ،1)، لسان الميزان (303 -302 / 4)، معجم المؤلفين (92 / 8 ،169 / 5)، وفيات الاعيان (132 / 3)، هديه العارفين (517 / 1).

فورجه اصفهاني، ابوالقاسم محمود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 565 ق)، محدث. «جزء لوين» را از ابوبكر محمد بن احمد بن ماجه استماع كرد و از سليمان بن ابراهيم حافظ و رييس ابوعبدالله ثقفى و محمد بن محمد بن عبدالواهاب مدينى و از جد خود، على بن محمد، حديث شنيد. سمعانى و يوسف بن احمد شيرازى و يوسف عاقولى و على بن نصر و عبدالسلام بن عبدالرحمان بن سكينه و ثابت بن مشرف و على بن بورند و عبدالقادر بن عبدالله رهاوى و محمد بن محمد بن محمد بن غانم و محمد بن محمود رويدشتى و محمود بن محمد لباد و عده اى ديگر از وى حديث روايت كرده اند. گروهى نيز همچون ابن اللتى و على بن صابونى و كريمه قرشيه و دخترش، صفيه، از وى اجازه روايت حديث داشته اند. فورجه در اصفهان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (502 -501 / 20)، شذرات الذهب (216 / 4)، النجوم الزاهره (364 / 5).

فولادوند، بهزاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

فولادوند، عزت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزت الله فولادوند در سال 1314 ش در شهرستان اصفهان به دنيا آمد.ايشان تحصيلات دانشگاهي خود را در آمريكا پي گرفت و موفق شد كارشناسي و كارشناسي ارشد فسفله را از دانشگاه كلمبياي نيويورك دريافت كند.ايشان در كنار فعاليت در شركت ملي نفت ايران و وزارت امور اقتصادي و دارايي به فعاليت هاي فرهنگي نيز مي پردازد.از ايشان چندين ترجمه به يادگار است. تترجمه كتابهاي "فلسفه كانت" و "آگاهي و جامعه" عزت الله فولادوند ، به ترتيب در دوره هشتم و نهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شده است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عزت الله فولادوند بعد از گذراندن تحصيلات ابتدايي و دبيرستاني جهت ادامه تحصيل عازم كشور امريكا شد و از دانشگاه كلمبياي نيويورك در رشتة فلسفه موفق به دريافت ليسانس و فوق ليسانس گرديد.

استادان و مربيان : از اساتيد برجسته عزت الله فولادوند مي توان به «آرتور دانتو»، «رابرت كامينگ» و «سيدني مورگن بسر» اشاره كرد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عزت الله فولادوند از سال 1343 تا 1359 در سمتهاي مختلف در شركت ملي نفت ايران و وزارت امور اقتصادي و دارايي مشغول به كار بوده است.

جوائز و نشانها : ترجمه كتابهاي "فلسفه كانت" و "آگاهي و جامعه" عزت الله فولادوند ، به ترتيب در دوره هشتم و نهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي

به عنوان كتاب سال برگزيده شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آگاهي و جامعه

ويژگي اثر : ترجمه، (ه_ . استيوارت هيوز)،اين كتاب در دوره نهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: « آگاهي و جامعه»: موضوع اصلي اين كتاب جستجوي پاسخي براي اين پرسش است كه انسان چگونه به خود وحيات اجتماعي اش آگاهي مي يابد و اصولاً علم انسان به خود و اجتماعش چگونه ممكن است. اين مساله در اين كتاب به صورت تاريخي بررسي شده است و قصد نويسنده روشن كردن اين نكته بوده است كه چگونه در ميانه دهة آخر قرن نوزدهم و دهة سوم قرن بيستم ميلادي از برخورد انديشه ها و نگرشهاي گوناگون تصور تازه از آگاهي بشري و نگرش جديدي به اجتماع و حيات اجتماعي پديد آمد. كتاب آگاهي و جامعه از نمونه هاي خوب و موفق تاريخ فكري است و به همين دليل هر چند بيش از يك ربع قرن از تأليف آن مي گذرد هنوز هم خواندني و آموزنده است. ترجمه اين كتاب دقت و روشني بيان را با هم در يكجا جمع كرده است و مترجم در انتقال مباحث گوناگون اين كتاب به زبان فارسي كاملاً موفق بوده است

2 آلبر كامو

ويژگي اثر : ترجمه،(كانر كروز اوبراين)

3 آيا انسان پيروز خواهد شد؟

ويژگي اثر : ترجمه، (اريش فروم)

4 امريكايي آرام

ويژگي اثر : ترجمه،(گراهام گرين)

5 انقلاب

ويژگي اثر : ترجمه،(هانا آرنت)

6 جامعه باز و دشمنان آن

ويژگي اثر : ترجمه، 4 ج (كارل پوير)

7 خشونت

ويژگي اثر : ترجمه،(هانا آرنت)

8 رشد سياسي

ويژگي اثر : ترجمه، (سي. ايچ. داد)

9 فلاسفة بزرگ

ويژگي اثر : ترجمه، (براين مگي)

10 فلسفه كانت

ويژگي اثر : ترجمه، (اشتفان كورنر) ،اين كتاب در دوره هشتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب:«فلسفه كانت» : به گمان بسياري از اهل نظر كانت بزرگترين فيلسوف اروپايي از زمان ارسطو و شاهكار او «نقد عقل محض»، مهمترين كتاب فلسفي پس از «مابعدالطبيعه» معلم اول بوده است. كتاب فلسفه كانت در واقع مدخلي بر فلسفه كانت به شمار مي رود و از نظر نظم و دقت و ايجاز و وضوح عبارت و جامعيت كم نظير است. مؤلف توانسته است در كتابي هر چند مختصر، انديشة كانت را از نظرگاهي جامع و عام بررسي كند و با پاره اي از مسائل فلسفه معاصر پيوند دهند. مترجم نيز با سابقة درخشاني كه در ترجمة آثار وزين و ارزشمند فلسفي دارند، به خوبي از عهدة ترجمة كتاب برآمده و با انتقال مضامين آن به زبان فلسفة اسلامي، خدمت ارزنده اي به جامعة علمي نموده اند و در پايان كتاب نيز واژه نامة مفيد و سودمندي به كتاب افزوده و فايدة آن را فزوني بخشيده اند

11 فيلسوفان و مورّخان

ويژگي

اثر : ترجمه، (ود مهتا)

12 كاتالونيا

ويژگي اثر : ترجمه،(جرج اروِل)

13 گريز از آزادي

ويژگي اثر : ترجمه،(اريش فروم) برندة جايزه ترجمة ممتاز در علوم اجتماعي پيشرفته از يونسكو (1348)

فولادوند، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد محمد مهدي فولادوند فرزند شادروان محمد حسين بختياري ، در اول دي ماه 1299 در اراك متولد شد . او از سوي مادر ، نوه ي حجت السلام حاجي آقا محسن ادراكي و نبيره ي دختري مرحوم سيد محمد علي تهراني است . پس از طي تحصيلات اوليه و رايج به سبك جديد ، در شهريور 1329 براي ادامه ي تحصيل به ويژه در رشته هاي شعر و ادب و هنر و زيبايي شناسي ، به پاريس رفت و چهارده سال در آن شهر اقامت و در رشته هاي دلخواه دانشگاهي و تكميل زبان و ادب فرانسوي خود تلاش كرد . جناب فولادوند در آبان ماه 1343 ( 1964 م ) به تهران بازگشت و تاكنون كه بيش از هشتاد سال از عمر پربار و بركتش مي گذرد ، در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالي، مواد مختلف فلسفه ، زيباشناسي ، زبان فرانسه ، تاريخ مذاهب و فرهنگ ايران را تدريس كرده است . او عضو انجمن فلسفه ي ايران و علوم انساني يونسكو و عضو انجمن شعراي فرانسه و نويسندگان فرانسه زبان است . مجموعه ي آثار فرانسه و فارسي وي قريب به سي جلد است كه در حدود پانزده جلد آن به چاپ رسيده است . برخي از آثار چاپ شده ي ايشان از اين قرار است :

_

ترجمه ي [ رباعيات ] عمر خيام ، پاريس ، مزون نو ، 1960 ، طبع جديد آن با مقدمه و حواشي و « سخنان تازه درباره ي عمر خيام و رباعيات او » به پيوست آن . تهران ، فروغي .

_ هيدا ( در جستجوي زيبايي ) ، چاپ فرهنگ و هنر ( به فرانسه )

_ سنفونيها ،چاپ فرهنگ و هنر ( به فرانسه )

_ زن در انديشه ي خدا ( به فرانسه )

_ ديوان اشعار و نوشته ها ( آثار فارسي _ بخش يكم )

_ ترجمه ي كتاب المنقذ من الضلال ( = زندگينامه ي خود نوشت فكري و فرهنگي غزالي ، عنوان ترجمه ي فارسي اش رهنماي گمراهان ، نشريات محمدي )

_ نخستين درس زيبايي شناسي . انتشارات دهخدا .

_ پاسكال _ ونسي _ بلندل . مجموعه كتابهاي جيبي .

_ زيباترين اشعار فرانسه ( متن فرانسه و فارسي ) . انتشارات كندي . در سالهاي اوليه ي پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، كه بنياد قرآن تاسيس شد ، استاد فولادوند چند اثر قرآني از نويسندگان برجسته ي معاصر عرب ، نظير سيد قطب ، به فارسي شيوايي ترجمه كرد كه از سوي همان بنياد منتشر شده است .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

فومني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على فومنى عالمى بزرگ و فقيهى بزرگوار از بزرگان اهل فضل و خيار ايشان بود سالهاى متمادى در نجف اشرف خدمت مشاهير مدرسين تلمذ نموده و ملازمت آيت اللَّه العظمى ميرزا حبيب اللَّه رشتى را اختيار و از خواص تلامذه ى ايشان گرديده و بسيارى از

تقريرات بحث معظم له را به رشته تحرير آورده و در حدود 1326 ق در قضيه مشروطه و استبداد كشته شده است.

صاحب الذريعه: در طبقات قسم 4 جزء اول مى گويد سبب شهادت و چگونگى آن را متذكر نمى شوم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فهيم، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي فهيم

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1313/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب روز چهار شنبه 12/6/1330هجري در كرمان وارد حوزه علميه آنجا شدم و مشغول تحصيل علوم ديني گشتم، بعد از مدت 8 سال با اينكه خودم ادامه تحصيل مي دادم روزانه حدود 5 الي 6 درس به افراد تازه وارد مجوزه مي گفتم پس از ده سال تحصيل و اتمام دوره سطح در سال چهل فوت آقاي بروجردي وارد قم شدم در قم به درس مرحوم امام خميني (ره) داماد، حائري يزدي، و ديگران شركت مي كردم و از آن سال به بعد در قم ماندگار هستم و براي رفاه حال طلاب استان كرمان مدرسه كرمانيها را در قم و سپس مدرسه اي در كرمان تأسيس نمودم كه هم اكنون مورد بهره برداري و از بهترين مدارس علمي بشمار مي روند...

فهيمي، عزيزالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزيزالله فهيمي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

اينجانب عزيز الله فهيمي در سال 1340 در بخش خلجستان قم متولد شدم. تحصيلات ابتدايي را در قم و تهران سپري نمودم و تحصيلات دوره راهنمايي و دبيرستان را در تهران گذراندم. بعد از اخذ ديپلم و خدمت سربازي در سال 1361 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه علميه امام صادق (ع) مقدمات را گذراندم و سطح 2 و 3 و 4 را از دروس آزاد حوزه استفاده كردم كه نام اساتيد محترم حوزه را در جدول آتي ذكر كرده ام. از سال 1370 مشغول درس خارج شدم و پس از ده سال

درس خارج رساله سطح 4 خود را با عنوان مباني و قلمرو اصل حجت در حوزه علميه قم تدوين نمودم كه اين رساله در بهار سال 1385 دفاع گرديده است. همزمان با دروس حوزه از زمان اشتغال به سطح 3 حوزه وارد دانشگاه تهران شدم و در رشته حقوق قضايي در سال 1371 ليسانس گرفتم و در سال 1377 از دانشگاه شهيد بهشتي در همين رشته فوق ليسانس گرفته و رساله علمي خود در زمينه ارث اقليتهاي ديني ايران در مقايسه با قوانين اسلام را تدوين نمودم كه بعدها به صورت كتاب مستقل چاپ شد. در سال 1377 بعد از فارغ التحصيلي از دانشگاه شهيد بهشتي به عنوان عضو هيات علمي در دانشگاه قم مشغول تدريس شدم كه منافاتي با تحصيل حوزوي هم نداشت. در سال 1381 براي تكميل تخصص دانشگاهي وارد دانشگاه امام صادق (ع) تهران شدم و در رشته دكتراي حقوق خصوصي مشغول تحصيل شدم كه تا كنون ادامه دارد. تا كنون دهها پايان نامه علمي حوزوي و دانشگاهي زير نظر اينجانب تدوين شده است و دهها مقاله علمي و نشريات معتبر علمي چاپ گرديده است و پايان نامه علمي سطح 4 اينجانب نيز با عنوان مباني و قلمرو اصل حجت در معاملات در دست چاپ مي باشد. در دانشگاه در رشته حقوق قضايي در سطوح ليسانس و فوق ليسانس در دروس مختلف تدريس داشته ام. در حوزه نيز دروس مختلف فقهي و اصولي مثل لمعه و اصول و مكاسب را تدريس نموده ام.

فياض سرخه ديزجي زنجاني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1285 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى و مرجع تقليد. در قريه ى سرخه ديزج زنجان به دنيا آمد.

مقدمات را نزد پدرش، آخوند ملا محمد سرخه ديزجى، كه از شاگردان آخوند ملا على قارپوزآبادى بود، خواند. سپس به زنجان رفت و متون فقه و اصول را نزد علماى آنجا قرائت كرد، آن گاه به تهران آمد و معقول را در محضر ميرزا ابوالحسن جلوه اصفهانى و فقه و اصول را در محضر آيت الله ميرزا محمد حسن آشتيانى و ديگران فراگرفت، تا به درجه ى اجتهاد نايل شد. سپس به نجف مهاجرت كرد و نزد علماى آنجا، و به طور عمده در محضر آقا شيخ هادى تهرانى، تلمذ كرد. پس از درگذشت علامه تهرانى در 1326 ق به زنجان بازگشت و به انجام وظائف دينى و تدريس پرداخت، و مرجع تقليد مردم آن ديار شد. وى در زنجان درگذشت و در مقبره ى آخوند ملا على قار پوزآبادى دفن شد.از آثارش: «كتاب الاجاره»؛ كتاب «الخمس»؛ كتاب «الزكاه»؛ «ذخاير الامه»؛ رساله در «ماهيت وجود»؛ تقرير بحث استادش علامه تهرانى؛ «رساله ى عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (122 / 1)، علماء معاصرين (189)، گنجينه ى دانشمندان (251 / 5).

فياض لاهيجي قمي، عبدالرزاق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1072 ق)، عالم امامى، محقق، حكيم، منطقى، متكلم، نويسنده، اديب و شاعر.اصل وى از لاهيجان است، اما چجون مدت زيادى در شهر قم اقامت داشته و در حوزه ى علميه آنجا تدريس مى كرده به قمى نيز مشهور شده است. وى شاگرد و داماد صدرالمتألهين ملا صدرا محمد بن ابراهيم بن يحيى شيرازى است. تخلص يا لقب فياض را استادش به او داده است، چنان كه لقب فيض را به ديگر دامادش ملا محسن كاشانى. او از بزرگان علماى شيعه و از معروفترين حكيمان و عالمان عصر صفوى و معاصر

شاه عباس ثانى (1087 -1052 ق) است. وى در مدرسه حضرت معصومه قم تدريس مى كرد. از جمله شاگردانش فرزندش ميرزا حسن لاهيجى صاحب «شمع اليقين» مى باشد. از ديگر شاگردانش قاضى سعيد قمى است. وى در قم درگذشت و همان جا دفن شد. گر چه در برخى از تذكره ها تاريخ وفات وى در 1051 ق ذكر شده اما با توجه به تاريخ تأليف «گوهر مراد» و «سرمايه ايمان» نمى تواند درست باشد. وى در حكمت و كلام و منطق صاحب تأليفات سودمندى است. از آثار وى: «گوهر مراد»، در اصول عقايد، به فارسى، كه براى شاه عباس ثانى (1078 -1052 ق)تأليف كرده است؛ «سرمايه ى ايمان فى اثبات اصول العقائد بطريق البرهان»، كه تلخيص «گوهر مراد» است به فارسى؛ «شوارق الالهام»، در شرح «تجريد الكلام»، خواجه نصير طوسى، به عربى؛ «حاشيه»اى بر «حاشيه» شمس الدين محمد خفرى بر «الهيات شرح تجريد»، كه به درخواست شاگردانش ترتيب داد؛ «حاشيه»اى بر «حاشيه» ملا عبدالله يزدى بر «تهديب المنطق» تفتازانى؛ «حاشيه» بر «شرح الاشارات» خواجه نصيرالدين طوسى؛ «شرح الهياكل فى حكمه الاشراق»؛ رساله ى «حدوث العالم»؛ «مشارق الالهام فى شرح تجريد الكلام»، ناتمام؛ «الكلمات اليبه»، در محاكمه ى ميان ميرداماد و ملاصدرا در اصالت ماهيت ميرداماد يا اصالت وجود ملاصدرا، كه لاهيجى به نام شاه عباس ثانى نگاشته است؛ «ديوان» بزرگ شعر، به فارسى، مجموعه اى از قصايد و تركيب بند و ترجيع بند در منقبت پيامبر (ص) و ائمه (ع) بويژه اميرالمؤمنين (ع) و در مرثيه ى شهيدان كربلا (رض).[1]

(بخش 1) لاهيجى، عبدالرزاق بن على متكلم و حكيم ايرانى (ف. 1052 ه.ق) وى داماد و شاگرد صدرالدين شيرازى بود و در ادب و شعر و كلام دست داشت. از اوست:

شوارق دو جلد در شرح تجريدالكلام، گوهر مراد در كلام، سرمايه ى ايمان در كلام، شرح فصوص الحكم در تصوف (عربى)، شرح فصوص الحكم (به فارسى)، ديوان شعر شامل 5000 بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (849 -846 / 2)، اعيان الشيعه (471 -470 / 7)، ايضاح المكنون (59 / 2)، تاريخ ادبيات ايران، براون (261 / 4)، تاريخ علم كلام (324 -322)، تذكره ى پيمانه (412 -397)، تذكره ى نصرآبادى (156)، دايره المعارف فارسى (1668 / 2)، دنباله جستجو درتصوف (254 -251)، الذريعه (238 / 14 ،161 / 13 ،853 -852 / 9 ،190 / 4)، روضات الجنات (194 -192 / 4)، رياض العارفين (227)، ريحانه (363 -361 / 4)، سير در شعر فارسى (384)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (406 -405)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 319 / 11)، فرهنگ ادبيات فارسى (430 -429)، فوائد الرضويه (229)، فلاسفه شيعه (377 -375)، الكنى و الالقاب (37 -36 / 3)،لغت نامه (ذيل/ عبدالرزاق)، معجم المؤلفين (218 / 5)، منتخب التواريخ (746)، مؤلفين كتب چاپى (842 -841 / 3)، هديه الاحباب (214 -213).

فياض، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ احمد فياض فرزند مرحوم حجت السلام حاج ملا مصطفى فروشانى سده (همايونشهرى) از علماء محترم و مدرسين بزرگ معاصر اصفهانند. معظم له در هفدهم ذى قعدة الحرام 1324 قمرى تولد يافته و در بيت علم پرورش يافته و مقدمات را در محل و زادگاه خويش تا حدود سيوطى خوانده و در سال 1341 قمرى به اصفهان مهاجرت نموده و تا سال 1364 در اصفهان سطوح اوليه و وسطى و دروس خارج فقه و اصول را از اساتيد و مدرسين اصفهان مانند مرحوم آيت اللَّه آقاى سيد

على نجف آبادى و آيت اللَّه آقا سيد مهدى درچه اى و آيت اللَّه حاج ميرزا محمد صادق يزدآبادى فراگرفته سپس در سال مزبور مشرف به نجف اشرف شده و حدود پنج سال در حوزه به نجف محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدكاظم شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه حاج سيد جمال الدين گلپايگانى فقهاً و اصولاً استفاده نموده و در سال 1369 قمرى مراجعت به اصفهان نموده و تاكنون به اقامه جماعت و به تدريس فقه و اصول و غيره و خدمات دينى اشتغال دارند.

داراى مدارك اجتهادى و روايتى از آيات عظام زير مى باشند.

1- آيت اللَّه اصفهانى.

2- آيت اللَّه آقاى سيد محمد نجف آبادى.

3- آيت اللَّه ملاحسين.

4- آيت اللَّه آقا سيد جمال الدين گلپايگانى.

5- آيت اللَّه آقا سيد عبدالهادى.

6- آيت اللَّه حاج ميرزا احمد آشتيانى.

7- آيت اللَّه حاج آقا بزرگ تهرانى.

8- آيت اللَّه آقا سيد احمد جزايرى معروف به سيد آقا.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

فياض، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فياض در سال 1261، در همدان متولد گرديد. تحصيلات ابتدايي در زادگاه خود پشت سر نهاد و در شهر قم علوم مقدماتي را فراگرفت. سپس به اصفهان رفته و سه سال در آن شهر به تحصيل پرداخت. پس از خاتمه تحصيلات در اصفهان، به نجف اشرف عزيمت كرد و سالهاي متمادي در آن ديار به فراگيري علوم مختلف مشغول شد.او پس از بازگشت نجف،در سالهاي اقامت خود در همدان بنا به تقاضاي اداره معارف و اوقاف همدان در مدرسه نصرت كه از مدارس بزرگ آن شهر محسوب مي شد، به تدريس ادبيات و عربي پرداخت. پس از آن در اواسط شهريور ماه 1308 ه.ش. به دعوت وزارت معارف و اوقاف به

تهران عزيمت كرد و ابتدا به سمت معلمي و مديريت مدرسه برگزيده شد و پس از تاسيس دانشگاه تهران در سال 1313، به استادي دانشكده معقول و منقول انتخاب گرديد. پس از آنكه قسمتي از دانشكده معقول و منقول (در سال 1318) به دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي منتقل گرديد براي تدريس به آن دانشكده دعوت شد و مدتي در هر دو دانشكده تدريس كرد،و پس از آنكه دانشكده منقول و معقول ( در سال 1321) از دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي مستقل گرديد، وي در سمت استادي دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي باقي ماند. استاد محمد فياض در خرداد ماه 1354 ه.ش دار فاني را بدرود گفته و به رحمت ايزدي پيوست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فياض تحصيلات ابتدايي در زادگاه خود همدان پشت سر نهاد و در شهر قم علوم مقدماتي را فراگرفت. سپس به اصفهان رفته و سه سال در آن شهر به تحصيل پرداخت. پس از خاتمه تحصيلات در اصفهان، به نجف اشرف عزيمت كرد و سالهاي متمادي در آن ديار به فراگيري علوم مختلف مشغول شد. فياض پس از اشتغال در دانشگاه تهران ، طبق قانون تاسيس دانشگاه سه رساله عربي در معاني و بيان و بديع و يك رساله در شرح قسمتي از نهج البلاغه به زبان فارسي نگاشت و در نوزدهمين جلسه شوراي دانشگاه ، به عنوان دكتراي ادبيات شناخته شد.

استادان و مربيان : فياض پس از اقامت دراصفهان در محضر ميرزا جهانگير خان قشقايي (عالم معروف و جامع علوم معقول و منقول) و آخوند ملاعبدالكريم گزي (سرپرست امور

قضايي شهر اصفهان) ، آقا سيد محمد باقر درچه اي ( از مراجع بزرگ تقليد) به تحصيل مشغول گرديد و ضمن آن در درس آخوند كاشي (آخوند ملا محمد كاشاني، حكيم و فقيه و رياضيدان معروف) و عده ديگري از علماي آن عصر حاضر مي شد. پس از سه سال اقامت در اصفهان و نوشتن دو رساله در فقه و اصول در سال 1282 ه.ش ( 1321 ه.ق) اصفهان را ترك كرد و به موطن خود، همدان، بازگشت. علمايي كه فياض در مجلس درس آنان حاضر مي شده عبارت بودند از: آخوند ملا محمد كاظم خراساني(صاحب كتاب معروف كفايت الاصول)، آقا سيدمحمد كاظم يزدي (صاحب كتاب مشهور عروه الوثقي)، ميرزا فتح الله نمازي شيرازي معروف به شيخ الشريعه يا شريعت اصفهاني، از مشاهير علماي آن عصر نجف، شيخ عبدالله مازندراني از مراجع بزرگ دوره مشروطه، آخوند ملامحمد علي نخجواني، مرجع تقليد شيعيان قفقاز. آخوند ملاعلي امامي خوانساري از مدرسين معروف نجف.

وقايع ميانسالي : فياض در سالهاي آخر تدريس دچار ضعف بينايي شد و با اينكه دانشكده ادبيات در آن ايام در باغ نگارستان ( شمال ميدان بهارستان) قرار داشت و از محل سكونت ايشان چندان دور نبود، اغلب با كمك فرزندان و دوستان به دانشكده مي رفت .

زمان و علت فوت : محمد فياض در خرداد ماه 1354 ه.ش دار فاني را بدرود گفته، به رحمت ايزدي پيوست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : استاد فياض چندي سرپرست حوزه علمي به نام (مدرسه كوچك) گرديد. همچنين به مدت پانزده سال در همدان به عنوان امامت جماعت مسجد برگزيده شد.

فعاليتهاي آموزشي : محمد فياض در يكي از

حوزه هاي علمي همدان به نام مدرسه كوچك به تدريس علوم معقول و منقول پرداخت. در سالهاي اقامت خود در همدان بنا به تقاضاي اداره معارف و اوقاف همدان در مدرسه نصرت كه از مدارس بزرگ آن شهر محسوب مي شد، به تدريس ادبيات و عربي پرداخت. حاج آقا محمد فياض اواسط شهريور ماه 1308 ه.ش. به دعوت وزارت معارف و اوقاف به تهران عزيمت كرد و ابتدا به سمت معلمي و مديريت مدرسه برگزيده شد و پس از تاسيس دانشگاه تهران در سال 1313، به استادي دانشكده معقول و منقول انتخاب گرديد. پس از آنكه قسمتي از دانشكده معقول و منقول (در سال 1318) به دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي منتقل گرديد براي تدريس به آن دانشكده دعوت شد و مدتي در هر دو دانشكده تدريس مي كرد،و پس از آنكه دانشكده منقول و معقول ( در سال 1321) از دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي مستقل گرديد، وي در سمت استادي دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي باقي ماند. فياض در دانشكده هاي ياد شده، نهج البلاغه،بيان و زبان عربي تدريس مي كرد و در سال 1330 با تصويب شوراي دانشگاه كرسي زبان عربي دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي به ايشان تفويض گرديد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : استاد فياض هنگام اقامت در همدان، علاوه بر مسجد و مدرسه ، بنا به دعوت مشاتاقان در منازل آنان حضور يافته، ضمن اقامه نماز در اول وقت، حاضرين را با معارف دين و شرايط بندگي و تكاليف شرعي آشنا و با نصايح خود راهنمايي و هدايت مي كرد، اين دوره ها تا پايان اقامت ايشان در

همدان برگزار شد و از آن پس بنا به تقاضا و دعوت مشتقان تهراني، در تهران برگزار گرديد. نام وي در دفاتر انجمن ادبي همدان ذكر شده است و دكتر مهدي درخشان استاد فقيد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، در كتاب ‹‹ بزرگان و سخن سرايان همدان›› در اين خصوص نوشته است: ‹‹ حاج آقا محمد فياض علاوه بر مقام فقاهت و اجتهاد داراي ذوقي سليم وطبعي لطيف است، اشعاري نغز و دلنشين سروده است كه بسياري از آنها از ميان رفته. وي در سال 1307 ه.ش. از اعضاي برجسته انجمن ادبي همدان بود....››

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1فرهنگ همدان،سال دوم، شماره 8،زمستان 1375

فياضي، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا فياضي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين غلامرضا فياضي در سال 1328 در قم و در ميان خانواده اي متدين و دوستدار روحانيت و علماي شيعه به دنيا آمد. پدرش مرحوم حاج اسدالله ، به بنايي اشتغال داشت و از همان راه روزگار مي گذراند. حجة الاسلام والمسلمين فياضي پس از اينكه قرآن و بخشي از دروس فارسي را نزد مادر خود و مكتب خانه فرا گرفت ، با پدر خود به بنايي ساختمان ميرفت . در يكي از روزها كه با پدر خود به منزل روحاني جليل القدري براي تعمير ساختمان رفته بود، مورد عنايت آن روحاني جليل القدر قرار گرفت و با عنايت او و رخصت پدر به امر اشتغال در حوزه علميه قم رو آورد. پس از طي مقدمات ، به دروس سطح در نزد استادان مشهور آن روزگار راه يافت و سپس به درس خارج فقه و اصول استادان برجسته حوزه

علميه قم رفت و سالها از محضر آنان بهره مند شد. او همزمان با تحصيل فقه و اصول ، علوم عقلي را نيز در نزد استادان خبره فرا گرفت ، به گونه اي كه بعدها خود به تدريس آن دروس رو آورد و درس او در زمره بهترين دروس حوزه در علوم عقلي به شمار رفت . حجة الاسلام والمسلمين فياضي در سالهاي تحصيل خود به محضر استادان برجستة بسياري شرفياب شد. او جامع المقدمات را نزد مرحوم شيخ محمد حسن قاضي زاده كه همانا مشوق اصلي او براي رو آوردن به تحصيل در حوزه بود، فرا گرفت . سيوطي را نزد حجة الاسلام والمسلمين باكويي امام جمعه فريدون كنار و مغني را هم نزد او و نيز در محضر آية الله شيخ حسن تهراني و آقاي جليلي آموخت . حاشيه را نزد حجة الاسلام والمسلمين باكويي و مختصر را نزد آية الله دوزدوزاني و معالم را نزد حجة الاسلام والمسلمين فاضل هرندي خواند و سپس به دروس لمعه آقاي سيد ابوالفضل موسوي تبريزي و آقاي تقديري رفت . استاد او در رسائل آية الله العظمي نوري همداني و آية الله مؤمن ، در مكاسب آية الله شيخ علي پناه اشتهاردي و آية الله العظمي فاضل لنكراني و در كفايه آية الله العظمي نوري همداني و آية الله العظمي فاضل لنكراني بود. وي از سال 51 به مدت چهارده سال در دروس خارج حضرات آيات آقايان گلپايگاني ، اراكي ، حائري، شاه آبادي، شيخ كاظم تبريزي، شيخ جواد تبريزي و وحيد خراساني شركت كرد. او در بخش علوم عقلي، شرح منظومه سبزواري را نزد آية الله گرامي، بدايه را نزد آية الله جوادي آملي، نهايه را نزد آية الله مصباح يزدي و اسفار را نزد آية الله جوادي آملي فرا گرفت . همچنين او تمهيدالقواعد و

شرح فصوص الحكم را نزد آية الله جوادي آملي آموخت . از دوستان او در سالهاي تحصيل، حجة الاسلام والمسلمين غروي را مي توان نام برد. حجة الاسلام والمسلمين فياضي در سالهاي متمادي و ازسالهاي آغازين تحصيل به امر تدريس اهتمام ويژه اي داشت. او در دروس مختلف دورة مقدمات و سطح را بارها تدريس كرده و سپس به تدريس بدايه، نهايه و شرح اشارات رو آورده است و هم اكنون نيز به تدريس اسفار اشتغال دارد. تبيين زيبا و استوار علوم عقلي از ويژگيهاي اوست و دروس و حتي نوارهاي تدريس او همواره مورد استفاده طلاب بوده است. از حجة الاسلام والمسلمين فياضي تعليقه اي بر نهاية الحكمه علامه طباطبايي به چاپ رسيده است . او از اعضاي جامعه مدرسين است و هم اكنون در قم ضمن اشتغال به تدريس، به پژوهش در مؤسسه امام خميني (ره ) مي پردازد.

فيروزآبادي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(منسوب به فيروزآباد) مجدالدين محمد بن يعقوب شيرازى فيروزآبادى مكنى به ابوطاهر، اديب و لغت شناس زبان عربى (و فيروزآباد (فارس) 729 ه.ق/ 1329 م.- ف. زبيد (يمن) 817 ه.ق/ 1415 م.). وى نخست در شيراز و سپس در واسط و بعد در بغداد به تحصيل پرداخت و نيز مدتى در دمشق در محضر درس تاج الدين عبدالوهاب سبكى حاضر مى شد، و با وى سفرى نيز به اورشليم كرد و در آنجا مدت ده سال به تدريس پرداخت، و سپس به آسياى صغير، قاهره و مكه مسافرت كرد و مدت پانزده سال در مكه ساكن شد. آنگاه به دهلى و پس از پنج سال بار ديگر به مكه بازگشت و دو سال ديگر آنجا اقامت كرد. پس به دربار احمد بن اويس جلايرى (بغداد) رفت

و سپس سفرى به شيراز كرد و در آنجا با اميرتيمور ملاقات نمود و بعد از راه هرمز و خليج فارس به يمن رفت و قاضى القضاة يمن شد و دختر سلطان الملك الاشرف را به زنى گرفت و سپس بار سوم به مكه رفت و در آنجا مدرسه اى براى تدريس فقه مالكى تأسيس كرد و مجدداً به يمن بازگشت و در شهر زبيد درگذشت. شهرت وى به سبب تأليف ارجمند اوست در لغت عرب موسوم به القاموس المحيط معروف به قاموس (ه.م).

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

فيروزآبادي شيرازي نجفي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1329 ق)، فقيه اصولى و عالم امامى. پدرش از مراجع تقليد و فقهاى بزرگ نجف بود، كه بسيارى از مراجع دوره ى بعد از او افتخار شاگردى وى را داشتند. سيد مرتضى در نجف به دنيا آمد و نشوونما يافت. سطوح را از محضر آيت الله ميرزا على ايروانى، صاحب حاشيه بر «مكاسب»، و آيت الله ميرزاابوالحسن مشكينى،صاحب حاشيه بر «كفايه»، و آيت الله شيخ كاظم شيرازى و آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود. بعد از فوت آن استاد به تدريس فقه و اصول در سطح و خارج پرداخت و شاگردانى را تربيت نمود.در 1391 ق، به قم مهاجرت و به تدريس خارج فقه و اصول و تأليف و تصنيف كتب علمى اشتغال ورزيد.از آثارش: «فضائل الخمسه من الصحاح السته من الكتب العامه»، در سه مجلد؛ «السبعه من السلف من الكتب العامه»، در مطاعن هفت نفر از صحابه؛ «عنايه الاصول»، در شرح «كفايه»،در شش جلد؛ «الفروع المهمه فى احكام الامه»، در سه مجلد؛ «خلاصه الجواهر مع البيان الظاهر»، متن و شرح «منتخب المسائل» از اول طهارت تا آخر زكوه.

برگرفته از كتاب

:اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه دانشمندان (124 / 6 ،225 -224 / 2).

فيروزآبادي شيرازي، جمال الدين، ابواسحاق ابراهيم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(476 -393 ق)، فقيه اصولى شافعى، محدث، متكلم، مدرس، عارف و شاعر. در فيروزآباد فارس به دنيا آمد. از ابوعبدالله بيضاوى و عبدالوهاب بن رامين در شيراز و از خزرى در بصره فقه آموخت. در 415 ق به بغداد رفت و در آنجا ساكن و ملازم قاضى ابوطيب طبرى شد و از او بهره ها برد تا در فقه سرآمد شد. او از ابوعلى حسن بن شاذان و ابوبكر احمد برقانى و محمد بن عبيدالله خرجوشى حديث شنيد. آنگاه در بغداد و همدان و نيشابور حديث گفت. او مرجع دانش پژوهان و مفتى امت در زمان خود بود و توانمندى او در جدل و مناظره مشهور همگان. ابوبكر خطيب بغدادى و ابوالوليد باجى و حميدى و اسماعيل ابن سمرقندى و ابوبدر كرخى و زاهد يوسف بن ايوب و ابونصر احمد بن محمد طوسى و ابوالحسن بن عبدالسلام احمد بن سهل مسجدى و ابوبكر فارمذى و شيب بن حسين بروجردى از وى حديث شنيدند. احمد بن نصر بن حمان همدانى آخرين كسى است كه از وى روايت كرده است. فيروزآبادى معاصر امام الحرمين و ابوالقاسم قشيرى بود. خواجه نظام الملك وزير مدرسه نظاميه ى بغداد را در 459 ق براى وى بنا كرد و او اولين مدرس آنجا بود. وى در بغداد درگذشت و خليفه مقتداى عباسى بر پيكرش نماز خواند و در باب ابرز دفن شد. به روايتى او مدفون در شيراز است. از آثار وى: «التنبيه فى فروع الشافعيه» و «المهذب فى الفروع»، در فقه شافعى كه از كتابهاى مهم در اين زمينه است؛ «طبقات

الفقهاء»؛ «اللمع» و «شرح اللمع»، در اصول فقه؛ «المعونه فى الجدل»؛ «التبصره»؛ «الملخص» يا «التلخيص»؛ «النكت فى علم الجدل»؛ «تذكره المسؤلين فى الخلاف بين الحنفى و الشافعى»؛ «الطب الروحانى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (45 -44 / 1)، انساب سمعانى (418 -417 / 4)، تاريخ ادبيات در ايران (264 ،238 -237 / 2)، روضات الجنات (181 -179 / 1)، ريحانه (12 -11 / 7)، سير النبلاء (465 -452 / 18)، شذرات الذهب (351 -349 / 3)، صفه الصفوه (280 / 2)، الكامل (134 / 8)، كشف الظنون (1912 ،1818 ،1743 ،1562 ،1105 ،1100 ،489 ،391 ،339)، الكنى و الالقاب (8 -7 / 1)، لغت نامه (ذيل/ ابواسحاق شيرازى)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (46 -42 / 19)، معجم البلدان (432 / 3)، معجم المؤلفين (69 -68 / 1)، النجوم الزاهره (116 / 5)، الوافى بالوفيات (66 -62 / 6)، وفيات الاعيان (31 -29 / 1)، هديه العارفين (8 / 1).

فيروزآبادي يزدي نجفي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1345 -1275 ق)، عالم، فقيه و مجتهد امامى. در فيروزآباد يزد به دنيا آمد. به نجف رفت و در آنجا ساكن شد. او از شاگردان آخوند خراسانى و سيد كاظم يزدى است. فيروزآبادى در سامراء درگذشت و در نجف دفن گرديد. از آثار وى: «جامع الكلم فى حكم اللباس المشكوك»؛ حاشيه بر «عروه الوثقى» سيد محمد كاظم طباطبايى؛ «مجموعه الاحاديث الاخلاقيه و المواعظ»؛ رساله اى در «مناسك الحج و العمره»؛ كتاب «الطهاره و الصلوه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (62 -61 / 20 ،149 / 6 ،69 / 5)، ريحانه (364 / 4)، علماء معاصرين (138-137)، معجم المؤلفين (134 / 11).

فيروزآبادي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1344 -1251 ش)، عالم امامى و نيكوكار. در فيروزآباد از روستاهاى رى در خانواده اى فلاحت پيشه به دنيا آمد. مقدمات علوم را در تهران فراگرفت و در فقه و اصول از محضر سيد على اكبر تفريشى و سيد ريحان الله كشفى بروجردى و ديگران استفاده برد. سپس به عراق مهاجرت نمود. در نجف از محضر آيت الله ميرزاحسين خليلى تهرانى و آخوند خراسانى و در كربلا از آيت الله سيد اسماعيل صدر بهره ها برد. آن گاه به ايران بازگشت و در زادگاهش به انجام وظائف دينى مشغول شد. از دوران كودكى در انديشه خدمت به خلق خدا بود و حتى المقدور از آنان دستگيرى مى كرد. در اوايل مشروطيت چهار دوره نماينده ى مجلس شوراى ملى بود. حضورش در مجلس تنها براى دفاع از حقوق ملت بود چنان كه يك ريال از حقوق ماهيانه آنجا را تصرف نكرد و حقوق جمع شده ى چندين ساله را با اجازه ى مراجع تقليد به بناى بيمارستانى در شهر رى اختصاص داد. وى تا اواخر عمر

از رسيدگى به وضع بيماران كوتاهى نمى كرد و حتى تا نيمه هاى شب به قسمتهاى مختلف بيمارستان سركشى و از بيماران دردمند بيدار عيادت مى كرد. وى در مقبره اى كه در كنار بيمارستان براى خود بنا كرده بود به خاك سپرده شد. از آثار خيرش: بيمارستان هزار تخت خوابى، زايشگاه و درمانگاه فيروزآبادى؛ پرورشگاه و دارالايتام؛ مسجد جامع فيروزآبادى؛ مقبره ى فيروزآبادى؛ مدرسه ى رضائيه؛ مسجدى در فيروزآباد.[1]

از علماى روحانى معاصر (ف. تهران امرداد 1344 ه.ش). وى از مردان خير عصر بود و بيمارستان فيروزآبادى در شهر رى به همت وى تأسيس شده.

مرحوم حاج سيد رضا بن السيد الجليل السيد هاشم بن السيد عبدالكريم الحسينى فيروزآبادى عالمى جليل و دانشمندى خدوم از مشاهير علماء متقى و خدمتگزار معاصر ما بود كه شب و روز خود را مصروف خدمات اجتماعى بالخصوص طبقات بيچاره گان و بينوايان قرار داده و شهرت اخلاق كريمانه اش بشرق و غرب عالم رفته.

ولادتش در سال 1288 قمرى و يا بنابر نقل صاحب (الذريعه) (در قسم دوم از جزء اول) نقباء البشر (779) در سال 1290 قمرى در قريه فيروزآباد شهر رى واقع شده و در سال 1385 قمرى در سن نود و هشت سالگى در شهر رى از دنيا رفته و در مقبر مخصوص خود جنب مسجد جامع فيروزآبادى و بيمارستانش كه از آثار اوست مدفون و اكنون از مزارات عموم مردم رى و تهران ميباشد.

وى در خانواده متوسط الحال و نجيب و اصيل فلاحت پيشه اى پرورش يافته و از دوران كودكى بفكر خدمت بخلق خدا و بيچاره گان بود و حتى المقدور از آنها دستگيرى مى كرد. مقدمات علوم و سطوح فقه و اصول را در تهران و رى

در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على اكبر تفريشى مدفون در رى و آيت اللَّه آقا سيد ريحان اللَّه كشفى بروجردى و غيره خوانده آنگاه مهاجرت به عراق نموده و از محضر آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى و آخوند خراسانى در نجف و آيت اللَّه حاج سيد اسمعيل صدر در كربلا استفاده نموده سپس مراجعت به ايران و در زادگاه خود (فيروزآباد) به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و تعليم احكام نموده و در اوائل مشروطيت چهار دوره از مردم رى و تهران انتخاب براى مجلس شوراء ملى گرديده و ايشان جهت دفاع از حقوق ملت و خدمت به مردم به مجلس مزبور رفته ولى يك ريال از حقوق آنجا را تصرف ننموده تا چندين سال كه حقوقش در صندوق جمع شد باجازه از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى بافقى يزدى و بعضى ديگر از مراجع اقدام ببناء بيمارستان در شهر رى نمود و خود تا اواخر عمرش از رسيدگى كردن بوضع بيماران كوتاهى نمى كرد و نيمه شب به قسمتهاى مختلف بيمارستان رفته و از بيماران عيادت نموده و از آنها تفقد مى فرمود. آثار بسيارى از اين عالم بزرگوار مانده كه قسمتى از آنها را مى نگارم:

1- بيمارستان فيروزآبادى كه اكنون بيش از هزار تخت و سه ساختمان سه طبقه بزرگ دارد.

2- زايشگاه كه نيز مجهز به همه گونه وسائل براى آسايش و زايش بانوانست.

3- درمانگاه فيروزآبادى.

4- پرورشگاه و دار الايتام براى اطفال بى پدر و بينوا.

5- مسجد جامع فيروزآبادى كه اكنون فرزند ارجمندش حجةالاسلام حاج سيد محمد فيروزآبادى در آن اقامه جماعت مى كنند.

6- مقبره فيروزآبادى جنب مسجد و بيمارستانش.

7- مسجدى در قريه فيروزآبادى.

8- مدرسه رضائيه در خيابان

سيروس جنب حسينيه و مسجد تكيه رضاقلى خان.

فرزند سيدهاشم فيروزآبادى است. در 1250 در قريه فيروزآباد متولد شد. از سن ده سالگى به تحصيلات قديمه نزد علماى عصر در تهران پرداخت و مدتى نيز در نجف اشرف علوم معقول و منقول را فراگرفت و پس از مراجعت به ايران، به تكاليف شرعى پرداخت و حوزه ى درس دائر نمود. در دوره ى سوم كه انتخابات مجلس مصادف با جنگ بين المللى اول بود، از طرف مردم شهر رى به وكالت مجلس انتخاب گرديد. در ادوار ششم و هفتم نيز وكيل مردم شهر رى در مجلس شوراى ملى بود. آخرين بار در دوره ى چهاردهم وكيل شد. در مجلس به خاطر سن او كه از هفتاد تجاوز نموده بود، سر و صدا شد ولى سرانجام اعتبارنامه ى او به تصويب رسيد. وى در مجلس از وكلاى پر سروصدا شد و با تمام لوايح دولت مخالفت مى نمود. فيروزآبادى مردى خير و نيكنام بود و در تمام مدت نمايندگى دينارى از مجلس حقوق نگرفت و آن را اختصاص به تاسيس بيمارستانى در شهر رى داد. ابتدا باغ حرمت الدوله را در شهر رى با كمك مردم خير خريدارى كرد و يك بيمارستان صدتختخوابى در آنجا احداث نمود، مجددا يك بيمارستان سيصد تختخوابى در جنب آن بنا كرد و سرانجام بيمارستان را به هزار تختخوابى تبديل نمود. همچنين يك دانشگاه بزرگ و مدرن و مسجد معظمى جنب بيمارستان ساخت و يك پرورشگاه و دارالايتام نيز پى ريزى كرد. وفات او در سال 1344 در سن 94 سالگى اتفاق افتاد. روزى كه دار فانى را وداع گفت، از مال دنيا چيزى جز دوازده فرزندش باقى نگذاشت. اين

مرد خير غالبا هزينه ى شخصى خود را صرف بيمارستان مى كرد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] شرح حال رجال (98 / 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 780 -779 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (632 -631 / 4)، ياد نامه ى آيت الله سيد رضا فيروزآبادى.

فيروزآبادي، مجدالدين، ابوطاهر محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(817 / 816 -729 ق)، عالم لغوى، اديب، مفسر، قاضى و فقيه شافعى. نسبش به شيخ ابواسحاق شيرازى و به روايتى به ابوبكر صديق مى رسيد و لذا او خود را صديقى معرفى مى كرد. اصل وى از فيروزآباد شيراز است، كه در كازرون به دنيا آمد و در آن جا در هفت سالگى قرآن را حفظ كرد. در هشت سالگى به شيراز رفت و از محضر علماى آنجا استفاده نمود، سپس به بغداد، مصر، شام، روم، حجاز، يمن و اغلب سرزمينهاى شرقى مانند هند مسافرت كرد. فقه و تفسير و حديث و علوم مختلف را از اساتيد مكانهاى مختلف فراگرفت. در دمشق در محضر درس ابن قيم و تقى الدين سبكى و فرضى و شيخ خليل مالكى حضور يافت. وى مورد عنايت شاه شجاع مظفرى، حكمران آذربايجان، و امير تيمور گوركانى و سلطان بايزيدخان عثمانى بود، بيشتر از همه در دربار ملك اشرف اسماعيل حكمران يمن تقرب يافت و داماد وى شد. مدت بيست سال قاضى شهر زبيد يمن بود، تا به مقام قاضى القضاتى يمن و درجه ى شيخ الاسلامى رسيد. و وى در زبيد يمن درگذشت و در تربت شيخ اسماعيل جبروتى دفن شد. شيخ رمضان عطيفى كتابى در شرح حال فيروزآبادى نگاشته است. از فيروزآبادى حدود چهل تصنيف ذكر كرده اند. از آثارش: «قاموس المحيط و القابوس الوسيط الجامع لماذهب من كلاما لعرب شماطيط»، كه

به «قاموس اللغه» نيز معروف است، در چهار جزء، كه مهمترين اثر وى مى باشد؛ «اللامع المعلم العجاب الجامع بين المحكم و العباب»، در شصت مجلد كه پس از آن آنها را در دو مجلد خلاصه كرد؛ «بصائر ذوى التمييز فى لطائف الكتاب العزيز»، در دو مجلد؛ «الجليس الانيس فى اسماء الخندريس»؛ «المرقاه الوفيه فى طبقات الحنفيه»؛ «البلغه فى تراجم ائمه النحو و اللغه» يا «البلغه فى تاريخ ائمه اللغه»؛ «سفر السعاده»، در حديث و سيره نبوى؛ «نغبه الرشاف من خطبه الكشاف»؛«نزهه الاذهان فى تاريخ اصفهان»؛ «تحبير الموشين فى مايقال بالسين و الشين»؛«الاسعاد بالاصعاد الى درجه الاجتهاد»؛ «الدرر الغالى/ الدرر الغوالى فى الاحاديث العوالى»؛ «الدرر النظيم المرشد الى مقاصد القرآن العظيم»، در تفسير؛ «النفحه العنبريه فى مولد خير البريه (ص)»؛ «زاد المعاد فى وزن بانت سعاد»؛ شرح «صحيح» بخارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (19 / 8)، ايضاح المكنون (106 ،85 ،80 / 1)، دايره المعارف فارسى (1961 / 2)، روضات الجنات (97 -92 / 8)، ريحانه (368 -365 / 4)، كشف الظنون (2048 ،1939 ،1657 ،1480 ،253 -252 ،149 ،90 ،87 ،85)، الكنى و الالقاب (39 -37 / 3)، قاموس المحيط (مقدمه/ 48 -47)، لغت نامه (ذيل/ فيروزآبادى)، معجم المؤلفين (119 -118 / 12)، هديه الاحباب (213)، هديه العارفين (181 -180 / 2).

فيروزآبادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد محمد فيروزآبادى يزدى نجفى «والد ماجد آيت اللَّه حاج سيد مرتضى فيروزآبادى معاصر و نزيل قم» اين بزرگوار در آخر ربيع الاول سنه 1345 قمرى در سامرا وفات نمود و بدن شريفش را مانند استاد استادش ميرزاء بزرگ شيرازى حمل به نجف اشرف نمودند و وى از شاگردان مبرز علامه

يزدى صاحب عروةالوثقى و از مراجع تقليد آن زمان بود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

فيروزآبادي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدالعلماء والمجتهدين آيت الله آقاى حاج سيد مرتضى بن العلامه الكبرى والايه العظمى السيد محمد فيروزآبادى الشيرازى النجفى از علماء اعلام و مراجع عظام معاصر است كه در سال 1391 قمرى از طرف حكومت شوم بعثى عراق با ده ها هزار نفر مردم شرافتمند مقيم عراق و صدها نفر دانشمندان كرام اخراج به ايران شده و معظم له قم را كه آشيانه و حرم امن آل محمد عليهم السلام است انتخاب نموده و رحل اقامت افكنده است.

والد ماجدش از مراجع تقليد و فقهاء بزرگ شيعه در نجف اشرف بوده اند و بسيارى از مراجع حاضر افتخار شاگردى وى را داشته و استفاده ها نموده اند.

مترجم ما در سال 1329 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در مهد علم و كمال تربيت يافته و سطوح را از محضر مرحوم آيت الله حاج ميرزا على ايروانى صاحب حاشيه معروفه بر مكاسب و آيت الله ميرزا ابوالحسن مشكينى صاحب حاشيه مطبوع بر كفايه و مرحوم آيت الله حاج شيخ كاظم شيرازى و مرحوم آيت الله حاج شيخ كاظم شيرازى و مرحوم آيت الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نموده و بعد از فوت آن مرحوم به تدريس فقه و اصول سطحا و خارجا پرداخته و شاگردانى را تربيت نموده تا در سال مذكور كه قهرا به قم مهاجرت و به تدريس خارج فقه و اصول و تاليف و تصنيف كتب مفيده علمى اشتغال دارند و شبها در رواق مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام اقامه جماعت مى نمايند و عده اى از محصلين معاودين و بعضى ديگر كه عارف به مقام شامخ علمى و اطلاعات عميق ايشان دارند

از درس و بحث و جماعت ايشان استفاده مى كنند.

اما آثار و تاليفات قيمه و مفيده معظم له از اين قرار است.

1- فضائل الخمسه من الصحاح السته من الكتب العامه در سه مجلد كه مكرر در عراق و ايران طبع شده است.

2- السبعه من السلف من الكتب العامه در مطاعن هفت نفر از صحابه.

3- عنايه الاصول در شرح كفايه در 6 جلد كه مكرر به طبع رسيده است.

4- الفروع المهمه در احكام الامه- در سه مجلد مبسوطتر از جواهر در طهاره.

5- خلاصه الجواهر مع البيان الظاهر متن و شرح منتخب المسائل من اول الطهاره الى آخر الزكاه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

فيروزآبادي، يعقوب

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

1- محمد بن يعقوب فيروزآبادى متوفى 817 و مدفون در يمن صاحب كتاب (قاموس الاعلام) در لغت كه چندين شرح و حاشيه بر آن خورده و تمامى مطبوع مى باشد منسوب به اين شهر است.

وى عالمى فاضل و تحريرى كامل بوده در ممالك روم و حجاز و غيرها سفرها نموده و با قبايل عرب مجالستها كرده و هشتاد سال عمر نموده است.

شروحى كه به كتاب او خورده به اسامى زير است.

1- تاج العروس فى شرح القاموس 2- الجاموس 3- الفانوس 4- رجل الطاوس و...

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فيروزكوهي، عبدالرسول

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول فيروزكوهى از فقهاء بزرگ و فضلاء متبحر از يكى از مضافات فيروزكوه و مقيم در تهران و از بزرگان تلامذه علامه ميرزا محمدحسن آشتيانى و داراى تصانيف بسيار و آثار ارزنده اى بوده كه از آنهاست كتب و رساله هاى زير.

1- شرح زيارت عاشوراء 2- رساله اى در حرمت شطرنج 3- رساله اى در عقد صغيره 4- رساله اى در ظروف و اوانى 5- رساله اى در تكليف كفار به قضاء 6- رساله اى در حكم وضوء قبل از وقت 7- رساله اى در اعتبار اخلاص در عبادت كه تمامى در زندگانيش در سال 1321 ق بطبع رسيده و بعضى از آنها را فرزند فاضل و ارجمندش آقا شيخ على ترجمه به فارسى نموده.

و ديگر از آثار وى تصحيح كتاب (روض الجنان در شرح ارشادالاذهان) شهيد ثانى است كه حواشى بسيارى بر آن زده مخصوصاً در باب نيت.

فاضل مراغى در ص 182 كتاب (المآثر والاثار) نيز از او اجمالا ياد كرده و گفته ملا عبدالرسول فيروزكوهى فاضلى كامل و در علوم شرعيه به درجات عاليه نائل

آن مرحوم در حدود سال 1323 قمرى در تهران وفات

نموده است.

(وف ح 1323 ق)، عالم دينى و فقيه. اصل وى از غرفان چاه فيروز كوه، اما در تهران ساكن بود. او از شاگردان بزرگ ميرزا محمدحسن آشتيانى بود. در علوم اسلامى به درجات عاليه رسيد. در تهران درگذشت. وى داراى تصانيف بسيارى است. از آثارش: شرح «زيارت عاشورا»؛ رساله اى در «حرمت شطرنج»؛ رساله اى كه در «عقد صغيره»؛ رساله اى در «ظروف و اوانى»؛ رساله اى در «تكليف الكفار بالقضاء»؛رساله اى در «حكم الوضوء قبل الوقت»؛ رساله اى در «اعتبار الاخلاص فى العباده». تمامى اين كتب در طول حياتش به چاپ رسيد و بعضى از آنها را فرزند دانشمندش دكتر على عبدالرسولى به فارسى ترجمه كرد. از ديگر آثار فيروزكوهى تصحيح كتاب «روض الجنان فى شرح ارشاد الاذهان» شهيد ثانى است و او تعليقات و حواشى بسيارى بر آن نگاشته است.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 1115 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (125 -124 / 6)، المآثر و الآثار (182).

فيروزمهر، محمد مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدي فيروز مهر

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

سال 62 وارد حوزه علميه امام جعفر صادق (ع) در رستمكلاي بهشهر شدم تا سال 64 مقدمات دروس حوزوي را به اتمام رساندم و سال تحصيلي 65 روانه مشهد شدم و تا سال 69 در حوزه مشهد اشتغال به تحصيل داشتم؛ زمستان 69 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس سطح حوزوي را ادامه دادم. سال 72 سطح را به اتمام رساندم و به دنبال آن در درس خارج فقه آيت الله فاضل لنكراني و خارج اصول آيت الله صالحي مازندراني حضور پيدا

كردم و همزمان با آن در رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن شركت كردم كه سال 77 دوره چهار ساله اين رشته علمي را به پايان رساندم و همزمان با تحصيل در اين رشته، سال 76 دوره كارشناسي ارشد فلسفه و كلام اسلامي در دانشگاه قم را آغاز كردم كه در سال 79 از پايان نامه اين دوره دفاع كرده و مدرك اين رشته را اخذ كردم. همزمان با تحصيل در تخصصي تفسير و علوم قرآن و تحصيل در دانشگاه با مركز فرهنگ و معارف قرآن به عنوان محقق علوم قرآني همكاري مي كردم كه تا الآن كم و بيش ادامه دارد.

فيض الاسلام، علينقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1364 -1284 ش)، عالم دينى، شارح و مصحح. در سال 1284، در چنين خانواده اي كه به صفاي معنوي آراسته بود، كودكي ديده به جهان گشود كه سيد علي نقي ناميده شد و بعدها به سيد علي نقي سدهي اصفهاني آل ديباج مشهور و به فيض الاسلام موسوم گشت. لفظ سده در پسوند نامش، به زادگاهش اشاره دارد كه در دوازده كيلومتري شمال غربي اصفهان است و اكنون خميني شهر ناميده مي شود. وى دانشمندى پركار و پرثمر بود، و از آقا سيد ابوالحسن اصفهانى، حاج شيخ ضياءالدين عراقى، آقا شيخ محمد كاظم شيرزاى اجازه ى اجتهاد داشت و نيز صاحب اجازه ى روايتى از آيت الله حاج شيخ على اكبر نهاوندى و حاج شيخ عباس محدث قمى بود. وى بيش از چهل سال پيش «نهج البلاغه» را به فارسى روان ترجمه و شرح كرد كه اين كتاب به «نهج البلاغه» فيض الاسلام مشهور است. از ديگر آثارش: ترجمه و شرح «صحيفه ى كامله ى سجاديه»، كه در 1375 ق منتشر شده؛

«قرآن عظيم»، ترجمه و خلاصه تفسير، در سه مجلد كه مؤلف حدود چهارده سال وقت خود را صرف تأليف اين كتاب نموده؛ «اشارات الرضويه»؛ «افاضات الغرويه فى اصول الفقهيه»، عربى؛ «چراغ راه»؛ «رهبر گمشدگان در رجعت»، ردى بر عبدالوهاب فريد.[1]

سيد علينقى مشهور به (فيض الاسلام) صاحب ترجمه نهج البلاغه كه در سده از حيات سلطان دختر شيخ فاضل آقا ملا محمدصادق سدهى به دنيا آمده و تحصيلات خود را در سده و اصفهان و قم و نجف اشرف نموده و بعد رحل اقامت به تهران افكنده و تا حال تحرير در كسوت روحانيت به كار تجارت و تبليغ دين و تأليف اشتغال و آثار گرانقدرى كه ذيلا مى نگارم از خود به يادگار گذارده است.

1- ترجمه نهج البلاغه در 6 جزء كه در دو مجللد مكرر به طبع رسيده.

2- ترجمه صحيفه سجاديه. 3- تفسير كلام اللَّه مجيد 4- ترجمه صحيفه علويه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 2، ش 2، ص 31)، مؤلفين كتب چاپى (610 -609 / 4)، نهج البلاغه (مقدمه).

فيض دزفولي، فخرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فخرالدين بن محمدعلى بن عبداللَّه بن عبدالكريم بن شاه مير بن محمد مهدى بن سيد محمد شفيع بن مرتضى بن سيد حبيب اللَّه بن سيد ولى الدين (گوشه) ابن محمد بن احمد بن سيد عبداللَّه بن سيد شمس الدين محمد بن سيد تاج الدين بن سيد شرف الدين بن سيد حسين بن سيد عالى بن سيد صدرالدين بن سيد نظام الدين بن سيد محمود بن سيد جمال الدين بن سيد محمود بن سيد محمود بن سيد صدرالدين مظفرالدين بن سيد احمد بن سيد عبداللَّه بن امام موسى بن جعفر عليهماالسلام از علماء ابرار معاصر تهرانست.

وى كه با بيست و هفت

واسطه بامام هفتم منتهى مى شود در حدود سال 1314 قمرى در دزفول متولد شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و سطوح، از محضر علماء اعلام دزفول بالاخص آيت اللَّه معزى و ديگران استفاده نموده و در سال 1361 قمرى به تهران مهاجرت نموده و تاكنون در اين عاصمه تشيع به اقامه نماز جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام اشتغال دارد.

از باقيات الصالحات معظم له فرزند برومند ايشان جناب حجةالاسلام آقا سيد على فيض از ائمه جماعت معاصر تهرانست. وى در سال 1349 قمرى در شهر و بلده دزفول از مرحومه بى بى زهرا بيكم صبيه مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالقاسم موسوى دزفولى متولد و در معيت والدش به تهران آمده و پس از تحصيلات ابتدائى و خواندن مقدمات عربى به قم مشرف گرديده و از محضر مدرسين حوزه بهره مند گرديده و جهت كسالت مزاج پدر گراميش به تهران برگشته و تاكنون در تهران و حومه آن (و صفنارد) بانجام وظائف دينى اشتغال دارد.

داراى آثار عديده اى مى باشد كه ذيلاً توضيح ميدهم.

1- كتاب كربلا يا كانون انقلاب 2- مقاله اى در بعثت نبى اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم 3- مقاله اى در ارتحال و بزرگداشت مرحوم آيت اللَّه حجت 4- مقاله اى تحت عنوان سعادت واقعى كدام است 5- شرح مرحوم ضيائى دزفولى (مولى محمد رشيد) و چندين مقاله ديگر.

سيد فخرالدين بن العالم الجليل والفقيه النبيل حاج سيد محمدعلى فيض دزفولى ايشان در سال 1311 قمرى از مرحومه علويه بى بى ساره بيگم صبيه مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آسيد محمدصادق دزفولى فرزند آسيد محمدعلى كه برادر عالم عامل عارف آسيد صدرالدين كاشف دزفولى صاحب تاليفات عديده در اخلاق و

سير و سلوك بودند متولد شده و پس از تكميل مقدمات قسمتى از سطوح را در محضر مرحوم آيت اللَّه آشيخ محمدمهدى بيگدلى دزفولى و مرحوم آيت اللَّه آقا سيد عبدالمهدى داعى دزفولى استفاده نموده و هم از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا معزى دزفولى و آيت اللَّه آسيد ابوالقاسم موسوى دزفولى پسرعموى خود بهره مند شده و پس از فوت مرحوم والدش آيت اللَّه آقا سيد محمدعلى بن امر و وصيت آن مرحوم به امامت مسجد و تدريس و تسجيل معاملات و خدمات دينى پرداخته و هم فصل دعاوى و خصومات مى نمودند كه شرح و بسط آن بسيار و موجب اطناب است.

آنجناب سفرى به عتبات عاليات جهت زيارت و شركت در درس آيات عظام و مراجع فخام به نجف و ملاقات برادر ارجمند و بزرگتر خود مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج سيد اسداللَّه فقيه دزفولى (پدر عيال فرزند گراميش) كه مقيم نجف اشرف بودند نموده و در درس مرحوم آيت اللَّه فيروزآبادى و مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه اصفهانى قدس اللَّه اسرارهم شركت و با دريافت اجازه اجتهاد به دزفول مراجعت نمودند.

معظم له با چند نفر از علماء ربانى كه صاحب مقامات معنوى بودند مانند مرحوم آيت اللَّه آشيخ حسين آستانه اى (صاحب مدرسه علميه در آستانه لاهيجان) و مرحوم حجةالاسلام عارف و عالم ربانى دائى پدر خود حاج سيد حسين ظهيرالاسلام دزفولى و مرحوم عالم عامل و عابد كامل حجةالاسلام حاج شيخ حسنعلى اصفهانى روابط معنوى داشتند.

آن مرحوم مضافاً از مقامات فقهى اطلاعات بسيارى از طب قديم و گياه شناسى داشت كه آن را از دائى خود مرحوم سيد محمدعلى سيدالحكماء كه قريب پانزده سال در هندوستان به تحصيل طب و

گياه شناسى اشتغال داشت فراگرفته بود. و به اذكار و اوراد و توسلات و تزكيه اخلاق اعتقاد تام و اهتمام تمام داشت.

در سال 1361 قمرى براى امر خير برادرش مرحوم حجةالاسلام آسيد محمدمهدى ضيائيان به تهران آمده و روى جهاتى بنابر توقف و توطن گذارده و قريب ده سال در مسجد حاج ابوالفتح سه راه نايب على وقع در جنب خيابان مولوى به اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته سپس آنجا را ترك و در مسجد حجتيه مقابل منزل خود به امامت مشغول و در اين اواخر به واسطه كسالت و ضعف مزاج و ضيق نفس از رفتن مسجد محروم و در زمستان به اهواز مسافرت تا در شب جمعه 12 ذيحجةالحرام 1394 قمرى داعى حق را لبيك گفته و پس از تشييع عظيمى از دزفول وطن و زادگاهش بنابر وصيتش حمل به قم و در وادى السلام در آرامگاه مرحوم حجةالاسلام حاج سيد محمدمهدى ضيائيان دزفولى دفن گرديد

و مجالس عديده اى در قم و تهران و دزفول و اهواز و غيره براى او گذارده شد آن مرحوم از غالب مراجع قم مانند مرحوم آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خونسارى و مرحوم و آيت اللَّه صدر و ديگران اجازه روايتى و امور حسبيه داشتند. عاش سعيداً و مات سعيداً حشره اللَّه مع السعداء والشهداء والصالحين و حسن اولئك رفيقا.

از باقيات الصالحات اوست فرزند ارجمندش حجةالاسلام و مروج الاحكام آقاى حاج سيد على فيض دزفولى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

فيض كاشاني، محسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1091 -1007 ق)، عالم، عارف، محقق، فقيه، محدث، مفسر، حكيم متأله، متكلم، اديب و شاعر. فيض و پدرش، ملا شاه مرتضى، و فرزندش، محمد علم الهدى، و برادرش،

ملا عبدالغفور بن شاه مرتضى، و فرزند برادرش، ملا محمد مومن بن عبدالغفور، و برادر ديگرش، نورالدين كاشانى، و فرزند برادرش، ملا محمدهادى يك خانواده علمى جليل را تشكيل داده اند. فيض در قم نشوونما يافت. آن گاه به شيراز رفت و در محضر سيد ماجد بحرانى علوم شرعى را آموخت و از فليسوف بزرگ ملاصدرا، صدرالمتألهين، علوم عقلى را فراگرفت و با دختر وى ازدواج كرد. فيض از دو استادش و همچنين از شيخ بهائى و ملا محمد صالح مازندرانى و ملا محمد طاهر قمى و ملا خليل قزوينى و شيخ محمد فرزند صاحب «معالم» حديث روايت كرده است. علامه مجلسى و سيد نعمت الله جزايرى از وى اجازه ى حديث گرفتند. گستردگى و احاطه ى علمى او تا بدانجاست كه عده اى نسبت به وى، له و عليه، تعصب ورزيدند و مدح و ذمش نمودند. گرچه عده اى از مخالفان آن گاه كه بر حقيقت مطلع شدند به سويش رفتند و در مقام اعتذار خطاب به او (يا محسن! قد اتاك المسى ء) گفتند. فيض در تمام فنون شعرى مهارت داشت و اشعار زيبايى از خود به جاى گذاشت. او در كاشان درگذشت و قبر و قبه او در آنجا مشهور است. فيض در حدود يكصد و بيست اثر در فنون مختلف دارد، كه از آن جملفه: «الصافى»، تفسير قرآن كريم با احاديث، و ملخص آن به نام «الصفى»، و خلاصه ى «الاصفى» به نام «المصفى»؛ «الوافى»، در حمع و ترتيب احاديث كتب اربعه، با توضيح و بيان مشلكات آنها؛ «الشافى»، كه خلاصه و لباب «وافى» است؛ «مفاتيح الشرايع»، تمامى مهمات احكام و مسائل دوره ى فقه؛ «عم اليقين فى اصول الدين»، و ملخص آن

«المعارف»؛ «عين اليقين فى اصول الدين»؛ «الحق اليقين»؛ «خلاصه الاذكار»؛ «بشاره الشيعه»؛ «المحجه البيضاء فى احياء الاحياء»، در علم اخلاق، كه در آن «احياء العلوم» غزالى را مهذب كرد و مطالب حقى آن را با اخبار و احاديث معصومين (ع) تاييد نمود؛ «الحقائق»، كه لباب و ملخص «محجه» است؛ «نقد الاصول»؛ «نوادر الاخبار»؛ «سفينه النجاه»؛ شرح مختصر «صحيفه سجاديه»؛ «من لا يحضره التقويم»؛ «تشريح العالم»، در هئيت؛ «ديوان» شعر؛ «مثنويات»؛ «گلزار قدس»، در مراثى و قصائد و رباعيات و غزليات.[1]

(فيض) ملا محسن محمد بن شاه ملقب به محسن و معروف به ملا محسن فيض كاشانى از اجله ى علماى اماميه ى قرن يازدهم هجرى قمرى و عهد شاه عباس دوم صفوى است كه در فقه و حديث و تفسير و حكمت و ادب و علوم عقلى و نقلى متبحر و استاد بوده است. وى در قم اقامت داشت ليكن براى تحصيل به شيراز مسافرت نموده علوم شرعى را از سيد ماجد و علوم عقلى را از ملاصدرا و ميرداماد دريافته و با دختر ملاصدرا نيز ازدواج كرد. آثارش متجاوز از 120 مى باشد و از ميان آنها ميتوان: مثنوى آب زلال، ابواب الجنان، الاستقلاليه، اصول العقايد، اصول المعارف، الامالى، انوارالحكمه، الشافى، حاشيه ى صحيفه ى سجاديه، شراب طهور، من لا يحضره التقويم، الوافى، نقدالاصول الفقهيه، نوادرالاخبار، والصافى را نام برد. وفاتش در سال 1091 ه.ق در كاشان اتفاق افتاد و همانجا مدفون است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ايضاح المكنون (701 ،679 ،674 ،613 ،589 ،521 ،508 ،456 ،442 ،400 ،398 ،379 ،378 ،226،225 ،212 ،148 ،132 ،119 ،75 ،63 ،60 ،39 ،19 / 2 ،606 ،559 ،543 ،433 ،410،408 ،363

،335 ،290 ،287 ،183 ،143 ،93 ،91 ،90 ،54 ،32 / 1)، بحارالانوار (124 / 107)، تاريخ ادبيات ايران، براون (260 / 4)، تاريخ ادبيات در ايران (336 -328 / 5)، تاريخ برگزيدگان(38 -37)، تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (201 -198)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (555 -551)، تاريخ كاشان (278 -277)، تذكره ى روز روشن (641)، تذكره ى نصرآبادى (155)، خاته مستدرك الوسايل (236 -235 / 2)، دايره المعارف فارسى (1971 / 2)، دنباله ى جستجو در تصوف (258 -254)، دويست سخنور (313 -311)، الذريعه (205 ،99 -98 ،74 ،14 -13 / 25 ،348 ،344 ،273 ،103 ،98 -97 / 24 ،317 -316 / 23 ،431 ،418 ،406 ،376 ،322 ،232231 / 22 ،303 ،280 -279 ،210 ،187 / 130 ،68 -67 / 21 ،260 -259 ،146 -145 / 20 ،210 ،143 / 19 ،286 ،282 -281 ،257 ،218 ،120 -119 ،119 ،116 / 18 ،75 / 17 ،393 ،385 ،66 -65 / 16 ،374 ،326 ،127 ،5 / 15 ،252 ،247 / 14 ،359 ،45 ،44 ،10 -9 / 13 ،203 -202 ،124 ،3 -2 / 12 ،245 / 11 ،854 -853 ،699 / 9 ،282 / 8 ،211 ،38 ،28 / 7 ،146 ،90 / 6 ،193 ،172 ،126،125 ،85 ،82 ،17 -16 / 5 ،481 ،471 ،459 ،403 -400 ،234 ،201 ،189 -188 ،182 ،117 ،115 ،114 ،110 -109 ،106 ،96 / 4 ،116 -115 / 3 ،485 -484 ،425 ،403 ،398 ،349 ،312 ،293 ،261 ،244 ،223 ،212 -211 ،198 ،179 -178 ،124 ،33 / 2 ،424 ،406 ،284 ،77 ،53 ،24 ،2 / 1)، روضات

الجنات (97 -73 / 6)، رياض العارفين (226 -225)، رياض العلماء (182 -180 / 5)، ريحانه (379 -369 / 4)، شخصيت هاى نامى (383 -382)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (404 -400)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 492 -491 / 11)، فرهنگ ادبيات فارسى (386 -385)، فرهنگ سخنوران (724)، فلاسفه ى شيعه (560 -556)، فوائد الرضويه (642 -633)، الكنى و الالقاب (42 -39 / 3)، لغت نامه (ذيل/ فيض)، مجمع الفصحا (49 -48 / 4)، مراقد المعارف (405 -404 / 1)، مستدرك اعيان (309 -308 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (808 -799 / 5)، نتايج الافكار (541)، وقايع السنين و الاعوام (536 -535)، هديه الاحباب (233).

فيض مرندي، مقصود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1315.

درگذشت: 18 آذر 1369.

مقصود فيض مرندى فارغ التحصيل رشته ى نمايشنامه نويسى از دانشكده ى هنرهاى دراماتيك است. وى از سال 1341 شروع به همكارى با مطبوعات نمود و به نوشتن داستان هاى فكاهى و ترجمه ى آثار ناظم حكمت و عزيز نسين از زبان تركى پرداخت. در روزنامه ى «توفيق» هم با امضاى «ديلاق» مطالبى را به چاپ مى رساند. او همچنين با مجله هاى «سپيد و سياه»، «خواندنيها»، «كاريكاتور»، «اطلاعات هفتگى»، «تهران مصور»، «اميد ايران» و برخى نشريه هاى ديگر همكارى مى كرد.

مرندى دبير زبان آموزش و پرورش و كارشناس تئاتر كرمانشاه بود و سال ها به عنوان معاون هنرستان موسيقى، مجتمع دانشگاهى هنر خدمت كرد. وى در سال 1363 بازنشسته شد.

از ترجمه هاى او مى توان از خانه ى آن مرحوم و آدم عوضى (دو نمايشنامه از ناظم حكمت) و كتاب هاى عزيز نسين نظير ميهمانان خارجى، مرگ مشكوك، پس انداز كارمند، يك خارجى در استانبول، جاسنجاقى، مهمان آمريكايى و پرونده ى ادارى نام برد. او ترجمه هاى مشتركى هم با همسرش پروين صميمى داشت: وظيفه ى

ملى؛ اجاره نشين؛ زنده باد وطن؛ شهرداد نمونه؛ دم بريده.

مقصود فيض مرندى روز هيجدهم آذر سال 1369 به علت سكته ى قلبى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

فيض، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا فيض

محل تولد : مشكين شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي رضا فيض پس از طي تحصيلات ابتدايي و متوسطه در ملاير و تهران در سال 1355 در رشته مهندسي صنايع دانشگاه صنعتي شريف مشغول به تحصيل شدم و تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي حدود 70 واحد از اين دوره را پشت سر گذاشتم. با پيروزي انقلاب و لزوم فعّاليّت در مؤسسات و نهادهاي انقلاب اسلامي در نهاد مقدّس جهاد سازندگي مشغول به كار شدم و تا سال 1361 در اين نهاد و نيز ستاد مردمي هيئت هاي هفت نفره واگذاري و احياء اراضي كشاورزي فعّاليّت نمودم. تلاش براي به تصويب رساندن قانون و آيين نامه واگذاري و احياء در اراضي از جمله فعّاليّتهاي من در اين دو نهاد است. در اين زمان به علت علاقه مندي به علوم اسلامي وارد حوزه علميّه قم شده و تا سال 1372 به سطح و پنج سال خارج و يك سال تخصصي تفسير و علوم قرآني مشغول بودم. در اين سال از طرف سازمان تبليغات اسلامي (سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي) تا سال 1375 به بلغارستان اعزام و به عنوان نماينده فرهنگي جمهوري اسلامي ايران مشغول تبليغ و تدريس بودم. پس از بازگشت به عنوان مدير مدرسه الهادي (ع) مشغول كار شدم و تا سال 1379 در اين مدرسه و نيز برنامه ريزي تحصيلي و نيز ارزيابي تحصيلي مركز

مديريّت حوزه علميّه قم مشغول به كار شدم. در اين مدت دوره تخصصي تفسير و علوم قرآني (سطح 4) را نيز پشت سر گذاشتم. در سال 1379 پس از طي دوره يك ساله كارآموزي قضايي وارد قوه قضائيه شدم و اكنون به عنوان داديار در دادسراي عمومي و انقلاب قم مشغول فعاليت مي باشم. از سال 1366 تا 1379 روزانه يك يا دو درس ادبيات و فقه و اصول و اخلاق نيز تدريس نموده ام.

فيض، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي فيض

محل تولد : لاهيجان

شهرت : فيض گيلاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1303/1/1

زندگينامه علمي

آية الله محمدعلي فيض گيلاني در سال 1303 هجري شمسي در يكي از روستاهاي لاهيجان و در ميان خانواده اي متديّن به دنيا آمد. پدرش دروس حوزوي را تا لمعتين به پايان رسانيده بود و به دليل عارضه لكنت زبان ، به كار كشاورزي مي پرداخت و از همان راه روزگار مي گذراند. او كه به اخلاص و پرهيزگاري مشهور بود مورد اعتماد مردم روستا و مرجع حل مشكلات و اختلافات آنان بود. استاد فيض گيلاني تحصيلات خود را از مكتب خانه شروع كرد و پس از به پايان بردن آن به دبستان رفت. در دبستان به دليل هوش سرشار و توانايي بسيار، مورد استقبال معلمان قرار گرفت و با تصميم آنان تحصيلات خود را از سال سوم دبستان آغاز كرد. او سه سال نيز به دبيرستان رفت و پس از آن به تحصيل علوم حوزوي رو آورد. او كه تحصيلات حوزوي خود را در سال 1322 آغاز كرده بود، در مدت كوتاهي دروس مقدمات را به پايان رسانيد و

در محضر استادان بزرگواري دروس دوره سطح را پي گرفت و پس از اتمام سطوح عالي به درس خارج استادان مشهور آن روزگار راه يافت. او در سالهاي تحصيل خود، همواره در دروس اخلاق شركت جدي داشت و مي كوشيد علم خود را با عمل درهم آميزد و نيز به مطالعه كتابهاي جنبي علاقة بسيار داشت. استاد فيض در سالهاي تحصيل خود به محضر عالمان بسياري راه يافت. او مطوّل را در محضر شهيد آية الله مطهري (ره ) و سيوطي را نزد شيخ اسدالله اصفهاني آموخت. شرح لمعه را در محضر شهيد آية الله صدوقي (ره ) و شيخ حسن علي اصفهاني فرا گرفت. دروس رسائل و مكاسب و كفايه را نيز در نزد آية الله سلطاني طباطبايي (ره ) كه از استادان بنام آن روزگار بود آموخت. با پايان يافتن دروس سطح و نيز اندكي پيش از آن، به درس خارج آية الله العظمي بروجردي (ره ) رفت و همزمان در دروس خارج امام خميني (ره ) نيز شركت داشت. استاد اصلي او در دروس خارج امام (ره ) بود؛ اما با تبعيد آن مرجع حماسه آفرين، وي مجبور شد در دروس ديگر شركت كند كه از جمله آنان درس آية الله العظمي محقق (ره ) بود. استاد فيض، در طي اين سالها در دروس اخلاق امام خميني (ره ) شركت جدّي داشت و با بسياري از فضلاي آن روزگار، رابطه دوستي داشت و دروس پيش آموخته را مباحثه مي كرد كه از جمله آنان حجة الاسلام و المسلمين امينيان _ امام جمعه آستانه اشرفيه است . استاد فيض گيلاني در سالهاي عمر پربركت خود، خدمات فرهنگي بسياري را به انجام رسانيده است، از جمله

آن مي توان به ساخت چند مسجد در مناطق محروم اشاره كرد كه خود باعث تحولات عظيمي در آن مناطق شد، او پيش از انقلاب و پس از آن در ايام حجّ در بعثه امام (ره ) خدمات بسياري را براي حجّاج فراهم آورده و در ساماندهي امر حجّ و آشنايي واقعي با احكام و اهداف آن نقش مهمي را ايفا كرده است. او سالها در دانشگاهها به تدريس علوم و معارف اسلامي مي پرداخته، و مدتي نيز نماينده امام (ره ) در دانشگاه الزهرا(س ) بوده است. استاد فيض چند كتاب تأليف نموده كه هنوز به چاپ نرسيده است؛ از جمله آنان تاريخ و زندگي عالمان لاهيجان است. استاد فيض گيلاني در سالهاي حكومت خاندان پهلوي، فعاليتهاي مبارزاتي بسياري را به انجام رسانيده است. او كه خود از شاگردان امام (ره ) بود همچون ديگر شاگردان آن مرجع بزرگ و نيز همچون مردم ظلم ستيز ايران در مبارزات و تظاهرات بسياري شركت كرده است. او در زمان رژيم طاغوت منزلي را كه در قم به تازگي خريده بود، به درخواست اطرافيان امام (ره ) در خدمت امام (ره ) قرار داد. اين قضيه، مدتي پس از تبعيد امام (ره ) به تهران بود. فعاليتهاي سياسي استاد فيض به پيش از انقلاب محدود نشد. وي پس از انقلاب نيز در عرصه هاي گوناگوني به خدمت پرداخت . او در طول سالهاي دفاع مقدس، بارها در جبهه هاي جنگ حضور يافت و ضمن تبليغ مباني اعتقادي اسلام ، انگيزه و شعف رزمندگان را دو چندان مي ساخت.

فيلسوف الدوله، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1243- ح 1322 ش)، طبيب. نخست لقب ركن الحكما داشت و بعدا به فيلسوف الدوله شهرت يافت. وى در خدمت سيد على سيد الحكما

و چند تن از اطباى نامى وقت هر دو قسمت علمى و عملى طب را تكميل نمود و طب جديد را نزد دكتر طولوزان فرانسوى فراگرفت. سالها در تبريز به وظائف مداوا و معالجه اشتغال داشت. در اواخر عمر از تبريز به قم رفت و رياست بيمارستانى را بر عهده گرفت. عاقبت به مشهد مقدس رضوى مهاجرت نمود و در آنجا وفات يافت وى طبيب مخصوص محمدعلى ميرزاى وليعهد نيز بود.از تأليفات وى: «تاريخ تبريز»؛ «الجدريه»؛ «الجذاميه»؛ «حاشيه ى تحرير اقليدس»؛ «مطرح الانظار فى تراجم اطباء الاعصار»؛ «معرفه السموم ناصرى»؛ «مفتاح الادويه»؛ «گريپ»، رساله در مرض آنفولوآنزا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (385 -384 / 4)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (154 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (750 -749 / 3).

قاآني شيرازي، حبيب الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1272 / 1270 -1223 / 1222 ق)، حكيم و شاعر، متخلص به قاآنى. ملقب به حسان العجم و مجتهدالشعراء. اصلش از طايفه ى زنگنه كرمانشاه بود. در شيراز به دنيا آمد. ابتدا حبيب تخلص مى كرد ولى بعدها حسنعلى ميرزا شجاع السلطنه تخلص وى را به مناسبت آباقاآن ميرزا، فرزند خود، قاآنى نهاد. در جوانى به خراسان سفر كرد و در مشهد مقدس به تحصيل علوم ادبى و عربى و حكمت الهى و هيأت و نجوم و زبان فرانسه پرداخت. سپس به تهران آمد و با آشكار شدن هنر وى در شاعرى و سخنورى به دربار راه يافت و از سوى فتحعلى شاه مجتهدالشعراء و از سوى محمدشاه حسان العجم لقب گرفت. در قصيده و تركيب بند مهارت داشت. وى با فروغى بسطامى معاصر بود. در تهران درگذشت و مجاور قبر ابوالفتوح رازى در آستانه ى حضرت شاه عبدالعظيم به خاك

سپرده شد. از آثارش: «ديوان» شعر، حدود هفده هزار بيت، در مدح پيامبر (ص) ائمه و شاهان؛ مقدمه اى بر «ديوان فريدون ميرزا قاجار»؛ «قصايد قاآنى»؛ «گلستان قاآنى»؛ «پريشان نامه»، در مقام معارضه با گلستان؛ رساله اى در «علم شانه بينى»؛ رساله اى در «هندسه ى جديد».[1]

(منسوب به قاآن) (ميرزا) حبيب اللَّه شيرازى متخلص به قاآنى بن (ميرزا) محمدعلى گلشن، شاعر ايرانى قر. 13 ه. (و. شيراز حدود 1222 ه.ق/ 1807 م.- ف. 1270 ه.ق/ 1853 م.). اصل خاندان وى از ايل زنگنه بود كه در عراق و فارس سكونت كردند. پدرش شاعر بود و گلشن تخلص داشت. وى در جوانى به تحصيل علوم ادبى در شيراز پرداخت و سفرى به خراسان كرد، و در آن سامان نيز به ادامه ى تحصيل پرداخت و شعر گفتن آغاز كرد و در آن زمان «حبيب» تخلص مى نمود، و به تدريج شهرتى يافت و در نزد حسنعلى ميرزا شجاع السلطنه حاكم آن خطه مقرب گرديد و قصايدى در مدح او گفت و به دستور وى تخلص خود را به «قاآنى» مبدل كرد، زيرا اسم پسر شجاع السلطنه اگتقاآن بود. شاعر مدتى در خراسان و كرمان ملازم شجاع السلطنه بود و همين شاهزاده وى را فتحعلى شاه معرفى كرد. قاآنى به تهران منتقل شد و بر شهرت او افزود و در دربار محمدشاه و مخصوصاً در دربار ناصرالدين شاه تقرب بسيار يافت. وى به آموختن زبان فرانسوى آغاز كرد. هنر او در قصيده سرايى است. در غزل و مسمط و ترجيع بند نيز دست داشت. قاآنى در انتخاب كلمات خوشايند و خوش آهنگ و استعمال آنها در جمله و نيكويى وصف و تتبع قدما كمتر نظير دارد. به طور كلى

در اشعار وى لفظ غالب بر معنى است و معانى اخلاقى و فلسفى در گفته هاى او كمتر ديده مى شود. وى از شاعران خراسان پيروى كرده، مخصوصاً به منوچهرى علاقه نشان داده است. قاآنى مداح شاهان (مخصوصاً ناصرالدين شاه) و شاهزادگان قاجارى و امراى دربار آنها بود. علاوه بر ديوان اشعار- كه مكرر بطبع رسيده- كتابى به نثر به نام «پريشان» دارد كه به اسلوب «گلستان» سعدى تأليف شده (1251 ه.ق). آرامگاه وى در حضرت عبدالعظيم در جوار قبر ابوالفتوح رازى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (433 -430)، از صبا تا نيما (109 -92 / 1)، اعيان الشيعه (561 / 4)، تاريخ ادبيات ايران، براون (216 -211 / 4)، حديقه الشعراء (1411 -1401 / 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (181 -163 / 4)، الذريعه (221 / 18 ،858 -857 / 9 ،197 / 3)، ريحانه (390 -387 / 4)، سبك شناسى (333 / 3)، سخنوران نامى معاصر (2772 -2763/ 4)، سفينه المحمود (524 / 2)، شخصيت هاى نامى (385 -384)، شرح حال رجال (303 / 2 ،310 -307 / 1)، طرائق الحقائق (334 / 3)، فارسنامه ى ناصرى (1129 -1127 / 2)، فرهنگ سخنوران (728 -727)، الكنى و الالقاب (45 -44 / 3)، گنج سخن (205 -201 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قاآنى)، المآثر و الآثار (207 -206)، مجمع الفصحا (886 -844 / 5)، مرآت الفصاحه (491 -488)، مكارم الآثار (749-745 / 3)، مؤلفين كتب چاپى (492 -490 / 2)، يادگار (س 3، ش 3، ص 78 -74)، يغما (س 2، ص 437 -434).

قابل، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي قابل

محل تولد : تربت جام

شهرت

تابعيت

: ايران

تاريخ تولد : 1334/4/5

زندگينامه علمي

مختصر از زندگي علمي و سياسي آقاي هادي قابل (جامي) در پنچم تيرماه 1334 شمسي در خانواده مذهبي و روحاني متولد شد. پدر ايشان از علماي مشهد مقدس و امام جمعه شهرستان فريمان بود. در سال 1349 پس از اخذ مدرك ششم ابتدايي وارد حوزه علميه مشهد شد. دروس مقدماتي تا شرح لمعه را در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي ميلاني گذراند. سپس با هجرت به قم تحصيلات خود را در حوزه علميه قم ادامه داد تا به درجه اجتهاد رسيد. اساتيد ايشان در ادبيات، حضرات آيات و حجج اسلام حجت هاشمى، رضوانى، ذاكرى، اسلامي (در مشهد مقدس) و منطق، شرح نظام و منظومه، واعظى، آقا شيخ يحيي انصارى، نعيم آبادي و در اصول، شهيد حاج شيخ عباس شيرازى، احمد بهشتى، دوزدوزانى، ستوده، موسوي تهرانى، سيد علي محقق و در فقه، فاضل هرندى، علوي گرگانى، ستوده، دوزدوزانى، طاهري خرم آبادي و در خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام: منتظرى، وحيد خراسانى، فاضل لنكرانى، ميرزا جواد تبريزى، موسوي اردبيلي و يوسف صانعي بوده اند. همچنين از محضر اساتيد بزرگوار، مشكينى، جوادي آملى، شهيد حقاني و... دروس تفسير قرآن، اخلاق و فلسفه را فرا گرفت. از آغاز طلبگي با مبارزات روحانيت به رهبري امام خميني (ره) آشنا شد. از سال 1353 كه منبر و تبليغ را آغاز كرد به بيان انديشه هاي امام و مبارزاني همچون مرحوم طاقانى، آيت الله منتظرى، بازرگان و شريعتي پرداخت. در خرداد سال 1354 در مدرسه فيضيه پس از مضروب شدن، توسط مأموران گارد دستگير و روانه زندان اوين شد.

سپس به سربازي اعزام گرديد كه تا سال 1365 ادامه يافت. پس از مراجعه مجدد به حوزه علميه و ادامه تحصيل، مبارزات خود را با جديت بيشتري پيگيري كرد. در زمان اوج گيري مبارزات ملت ايران در سالهاي 56 و 57 در شهرهاي قم، نايين، تربت جام، فريمان و مشهد، هم پاي ملت بزرگ ايران در تمامي صحنه ها حاضر بود.

قادري سهي، بهزاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهزاد قادري سهي درسال 1331 در شهر زاهدان ديده به جهان گشود. بعد از كلاس اول ابتدايي در زادگاهش به شهر كرمان رفتند و سه سال در آنجا بودند بعد به شهر بجنورد رفتند و سال پنجم تحصيل خود را در آن شهر سپري كردند.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي گرايش : ادبيات نمايشي والدين و انساب : پدر بهزاد قادري سهي اصفهاني و مادرش اهل سيستان بودند.پدرش همرديف بود؛ يعني در پست مهندسي ارتش و با لباس شخصي مسئوليت فني موتورهاي برق و آب مناطق را بر عهده داشت. مادرش خانه دار است و از طايفه توكلي هاي سيستان و بلوچستان است.خاطرات كودكي : خاطرات كودكي بهزاد قادري سهي به زبان خودش: شش سال اول زندگي را در زاهدان زندگي كردم. از همان كودكي با پدرم به سفر مي رفتم.. شب هاي كويري و خرگوش هايي كه نور چراغ اتومبيل آن ها را چراغي مي كرد، وهم شب هاي كوير و جيغ و زوزه حيوانات و آدم ها. آنچه سخت در ذهنم جا خوش كرده روز اول دبستان بود، در نمي دانم كجاي زاهدان.. سرگشته، از كلاسي به كلاسي ديگر مي رفتم. در يك كلاس نقشه پلاس جهان

بود: مي خواستم بدانم من كجاي اين جهان هستم! دلهره اي همراه نااميدي اما شيرين. بعد ها، خودم كه به كلاس پنجم رسيدم براي درس جغرافي زمين را نقش زدم كه معلمم، آقاي عبدالرمضاني، خيلي تشويقم كرد. تحصيلات رسمي و حرفه اي : بهزاد قادري سهي بعد از گذران تحصيلات اوليه خود در شهرهاي زاهدان ، كرمان و بجنورد، مقاطع تحصيلات ليسانس خود را در رشته زبان و ادبيات انگليسي، دانشگاه فردوسي، مشهد، 1354گذراند و فوق ليسانس ادبيات آمريكا، دانشگاه شيراز، شيراز، 1357طي كرد، و دكتراي ادبيات نمايشي قرن نوزده و سه دههُ 1960-1990دربريتانيا به اتمام رسانيد.خاطرات و وقايع تحصيل : از وقايع تحصيل بهزاد قادري سهي به زبان خود او: آن روز ها رشته پزشكي خيلي طرفدار و اعتبار داشت. من در كنكور كه شركت كردم، انتخاب اولم زبان وادبيات انگليسي دانشگاه مشهد بود. وقتي هم كه از امتحان برگشتم، به مادرم گفتم، "كاسه بشقاب من را آماده كن، دارم ميرم مشهد"! ولي وقتي قبول شدم، فوج دوستان پيش پدرم رفتند كه نگذارد من در رشته ادبيات انگليسي درس بخوانم. ولي او گفته بود، "هرچه خودش مي خواهد." خاطره خوشي كه از اين دوران دارم، به ويژه دوره كارشناسي، بيرون آمدن از كتابخانه دانشكده همراه با رفتگر و در دير وقت شب هاست. فعاليتهاي ضمن تحصيل : بهزاد قادري سهي تنها مطالعه مي كرد و در عين حال تدريس هم مي كرد. در دوره كارشناسي ارشد، در شيراز، دانشكده اش كنار حافظيه بود .استادان و مربيان : از استادان بهزاد قادري سهي در دوره تحصيلات تكميلي به شرح زير است: دوره كارشناسي: دكتر قنادان،

دكتر فرخ، خانم شايگي، استاد حديدي، استاد صدر، استاد برادران رفيعي دوره كارشناسي ارشد: دكتر باليتاس، دكتر ويليام هاروي، استاد يارمحمدي، استاد ابجديان دوره دكتري: راجر هاوارد، پيتر هيوم، الين جوردن، آنجلا ليوينگستن هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره ايهاي دكتر بهزاد قادري سهي مي توان به دكتر عليرضا امامي، دكتر عليرضا انوشيرواني، دكتر هادي كاميابي، دكتر فارسيان، دكتر جهانبخش لنگرودي اشاره نمود.همسر و فرزندان : بهزاد قادري سهي ازدواج كرده و حاصل اين ازدواج چهار فرزند است كه: دو پسر (سياوش و سعيد) و دو دختر (مريم و مهرديس). سياوش در شهريور 86 تخصصش را در رشته پاتولوژي دانشگاه علوم پزشكي تهران تمام مي كند؛ سعيد كارشناسي ارشد عمران را تمام خواهد كرد؛ مريم در رشته كارشناسي ارشد گياهپزشكي درس مي خواند و مهرديس دارد خودش را براي ورود به مراحل ديگر زندگي آماده مي كند.وقايع ميانسالي : شهادت برادر بهزاد قادري سهي به نام حيدرعلي قادري سهي، در سوسنگرد در سال 1360. در گذشت پدرم در سال 1382 در شهرستان بجنورد. انتقال از دانشگاه شهيد باهنر كرمان به دانشگاه تهران در سال 1384.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : 1-سرپرستي كتابخانه ملي كرمان در بدو تاسيس 2-سرپرستي گروه زبانهاي خارجي، دانشگاه شهيدباهنر كرمان 3-معاونت آموزشي دانشكده هنر، دانشگاه كرمان 4-عضو هيات تحريريه نشريه دانشكده ادبيات و علوم انساني 5-عضو شوراي تخصصي گروه زبان و ادبيات انگليسي 6- عضو هيات امناي تئاتر كرمان به مدت دو سال 7- عضو هيات مميزه دانشگاه هاي جنوب شرق ايران 9-عضو هيات تحريريه نشريه پژوهش زبان هاي خارجي، دانشكده زبان هاي خارجي، دانشگاه تهران 10- عضو

مركز ايبسن شناسي دانشگاه اسلو-نروژ فعاليتهاي آموزشي : 1- تدريس دروس نقد ادبي، نمايشنامه، مكتبهاي ادبي، اصول و روش ترجمه، شعر، رمان، داستان كوتاه و نثر انگليسي در دانشگاه كرمان از مهر ماه 57 تا 84. 2-تدريس همين دروس در دانشگاه آزاد كرمان. 3- تدريس همين دروس در دانشگاه ولي عصر(عج) رفسنجان (به مدت چهار ترم) 4- تدريس دروس فوق و نيز دروس كارشناسي ارشد ادبيات انگليسي در دانشكده زبان هاي خارجي، دانشگاه تهران 5- تدريس دروس عصر روشنگري، عصر رمانتيسيسم، و نمايشنامه قرن نوزدهم در مقاطع كارشناسي و كار شناسي ارشد در دانشگاه Essex انگلستان از سال 1372 تا پايان تحقيقاتِ دورهُ دكتري (1376). 6- شركت در تدوين برنامه دوره دكتري زبان و ادبيات انگليسي در دانشگاه تهرانساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : 1-پژوهش در زمينه ادبيات نمايشي 2-ترجمه و تاليف مقاله و كتاب 3-راهنمايي پايان نامه و تشويق دانشجويان به استخراج مقاله از آن ها شاگردان : 1-دكتر پيرنجمالدين، دانشگاه اصفهان 2-دكتر اميد طبيبزاده، دانشگاه همدان 3-دكتر طاهره احمديپور، دانشگاه ولي عصر (رفسنجان) 4-دكتر محمد حسن حفيظي، دانشكاه فلوريدا، آمريكا 5-دكتر محمد شهابي، دانشگاه آزاد كرمان 6-دكتر آزاد منش، دانشگاه آزاد كرمان 7-خانم ناهيد فخرشفايي، دانشگاه شهيد باهنر كرمان 8-خانم زهرا ميهنخواه، دانشگاه شهيد باهنر كرمان (مرحوم) 9-دكتر رضا پاشا مقيمي، دانشگاه آزاد كرمان همفكران فرد : 1-آقاي اكبر رادي، نمايشنامه نويس 2-آقاي جلال ستاري، نويسنده و منتقد 3-خانم لاله تقيان، نويسنده و منتقد 4-آقاي يدا... آقاعباسي، دانشگاه شهيدباهنر كرمان 5-دكتر حسين پيرنجم الدين، دانشگاه اصفهان 6-دكتر محمد مرندي، دانشگاه تهران 7-دكتر آزبيورن اورشيث، دانشگاه برگن-نروژ 8-دكتر كنوت برينتسول، دانشگاه اسلو- نروژ

9-دكتر فروده الان، دانشگاه اسلو-نروژ 10-دكتر ويگديس استا، دانشگاه اسلو-نروژ 11-دكتر پيتر هيوم، دانشگاه اسكس-انگليس 12-دكتر توماس برتونيو، دانشگاه دولتي نيويورك 13-دكتر جون تمپلتن، دانشگاه نيويورك 14-دكتر كاري مايزر، دانشگاه پنسيلوانيا آرا و گرايشهاي خاص : گرايش به مكتب رمانتيسيسم، شيوه جدلي هگلي و تكيه بر ايبسن به عنوان يكي از جدلي انديشان دوران مدرنجوائز و نشانها : 1-استاد نمونه دانشگاه شهيد باهنر كرمان در سال 1376 2-لوح تقدير براي ترجمه متون نمايشي در استان كرمان در سال 1378 3-نمايشنامه مرد يخين مي آيد به عنوان ترجمه برتر در نخستين جشن ادبيات نمايشي كانون نمايشنامهنويسان خانه تئاتر، تهران: 26 شهريور ماه 84. 4-ترجمة مرگ تراژدي به عنوان پژوهش و ترجمة برتر در نخستين جشن ادبيات نمايشي كانون نمايشنامهنويسان خانه تئاتر، تهران: 26 شهريور ماه 84. 5-لوح سپاس از سوي سفارت نروژ در تهران و مركز هنرهاي نمايشي در سال 1385 براي پژوهش در باره آثار ايبسن. 6-با چراغ در آينه هاي قناس، نوشته بهزاد قادري، نشر قطره، 1384، به عنوان كتاب برتر سال در ميان كتب دانشگاهي در سال 1384. چگونگي عرضه آثار : بهزاد قادري سهي بيش از 19 طرح نمايشنامه را ترجمه كرده است و عهده دار 10ترجمه مقاله را داشته، وي 39 مقاله در عنوانهاي مختلف ارائه داده است.آثار : nbsp1 Theatres of the Mind ويژگي اثر : B. Ghaderi Sohi,: Revolutions and British Drama, New Delhi, Bahri Publications, 2002.2 ايبسن ويژگي اثر : بهزاد قادري: آرمانشهر و آشوب، زير چاپ3 با چراغ در آينه هاي

قناس ويژگي اثر : بهزاد قادري، ادبيات نمايشي رمانتيسيسم و تئاتر پسا-مدرن، تهران: نشر قطره، 1384.4 گذر از تئاتر ارسطويي به درام پسا-مدرن، كرمان ويژگي اثر : بهزاد قادري، انتشارات دانشگاه شهيدباهنر كرمان، 13825 مرگ تراژدي ويژگي اثر : جورج اشتاينر، زير چاپ. تهران: مركز هنر هاي نمايشي. اين كتاب بررسي نسبتا جامعي است در باره زوال تراژدي از يونان باستان تا دهه 60 قرن بيستم و يكي از كتب بسيار ارزشمند و مرجع براي دانشجويان و علاقمندان به هنر تئاتر و نمايشنامه نويسي است.6 هر كسي را اصطلاحي داده اند ويژگي اثر : بهزاد قادري، شش گفتار پيرامون ترجمه متون نمايشي، كرمان: انتشارات دانشگاه شهيد باهنر كرمان، 1382

قادري، عاصم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدبن محمد باقر شريف كاشانى اصفهانى، استاد فن و تجويد و قرائت در اواخر قرن 13 هجرى در اصفهان بوده، و در نزد اساتيدش فن در كاشان و اصفهان قراءات را آموخته، و قريب چهل سال در اصفهان استاد قراء اين شهر بوده، و عده اى كثير شاگرد تربيت نموده.

از آثارش كتاب «وجيزة التجويد» به چاپ رسيده.

كتاب مزبور را شاگرد ايشان: مرحوم ميرزا عبدالغفور شمس القراء استنساخ و تصحيح نموده، و پس از قريب چهل سال از فوت او به طبع رسانيده است، و در مقدمه ى آن عالم جليل مرحوم آقا شيخ محمد حسين مشكينى تقريظ نوشته اند.

فوت عاصم در حدود سال 1320 روى داده است.

در كتاب نامبرده (: 189) گويد: سند روايت خود را از طريق «منهاج النشر فى قراءات العشر» به عاصم مى رسانم.

برگرفته

از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قاري اصفهاني، طاهر

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حافظ ابوالحسن فخرالدين طاهرب عرب بن ابراهيم بن احمد اصفهانى. عالم فاضل محدث قارى بصير محقق، از اساتيد فن تجويد و قرائت در اصفهان بوده، كتب عديده در فن تجويد تأليف نموده، و عده اى كثير شاگرد تربيت نموده، و جهت برخى از آنها اجازه نوشته.

خود از شاگردان محمدبن محمدبن الحرزى، متوفى به سال 833 بوده، و جهت نجم الدين محمد السعدى الحموى يزدى به سال 857 به خط خويش اجازه نگاشته است.

كتب زير از اوست:

1 - تجويد قرآن، فارسى 2 - التجريد فى التجويد 3 - الدر الفريد، در تجويد 4 - شرح شاطبيه، ممكن است از تأليفات او باشد 5 - طبقات القراء 6 - القراءة المفردة، از ابى عمرو 7 - قرائت مفرده، از ابن عامر 8 - قرائت مفرده، از حمزه 9 - قرائت مفرده از نافع 10 - منتخب در الفريد، و آن را در 892 تأليف نموده 11 - منهل العطشان؛ و غيره.

در قرن يازدهم هجرى نيز دانشمندى به نام: حافظ طاهر قارى در اصفهان مى زيسته، و كتابى در شرح «شاطبيه» تأليف نموده است، و تا اوايل قرن دوازدهم يعنى تا سال 1117 زنده بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قاري رمجاري نيشابوري، ابومحمد اسماعيل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(531 -439 ق)، مسند، محدث و قارى. نسبتش به رمجار از توابع نيشابور مى رسد. او از ابوالحسين عبدالغافر فارسى «صحيح» مسلم و احاديث يحيى بن يحيى تميمى را شنيد و همچنين از ابوحفص بن مسرور صوفى، از خدمتگزاران ابوالقاسم قشيرى، چند جزئى را شنيد. ابوالعلاء عطار و ابوالقاسم بن عساكر و ابوسعد سمعانى و حسن بن محمد قشيرى و زينب شعريه و ديگران از وى حديث روايت

كرده اند. ابن نقطه گويد كه ابوسعد حسن بن محمد بن محسن قشيرى از وى «صحيح» را روايت كرده است ذهبى گويد كه: ابوالقاسم بن حرستانى از وى اجازه ى روايت داشته است. سمعانى گويد كه وى شيخى صالح و عفيف و صوفيى پاك بود كه خدمت استاد ابوالقاسم قشيرى را نمود. قارى در نيشابور درگذشت. در «شذرات الذهب» به جاى قارى، غازى آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (353 / 1)، سير النبلاء (20 -19 / 20)، شذرات الذهب (97 / 4)، العبر (440 -439 / 2)، معجم البلدان (78 / 3).

قاري هروي، نورالدين علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1016 / 1014 ق) ، فقيه حنفى. معروف به ملا على قارى. در هرات به دنيا آمد. پس از گذراندن قسمتى از مراتب علمى در هرات به مكه رفت و در همان جا ساكن شد و در نزد مشايخ آنجا به تكميل مراتب علمى خود اقدام كرد تا آن كه آوازه اش در همه جا پيچيد. او به هر يك از پيشوايان چهارگانه اهل سنت بويژه شافعى باب اعتراض گشود، و به همين جهت مورد بى مهرى قرار گرفت. قارى در مكه از دنيا رفت. چون خبر درگذشت او به مصر رسيد در جامع الازهر متجاوز از چهار هزار تن به وى نماز در غيبت خواندند. از آثار وى: «تفسير القرآن»، در چند مجلد؛ «انوار القرآن و اسرار الفرقان»؛ «الاحاديث القدسيه و الكلمات الانسيه»، چهل حديث قدسى؛ «الحرز الثمين للحصن الحصين» يا «شرح الحصن الحصين»؛ «الاثمار الجنيه فى اسماء الحنفيه»؛ «الفصول المهمه»، در فقه؛ «بدايه السالك»، در مناسك؛ «مرقاه المفاتيح»، در شرح «مشكاه المصابيح»، در چهار مجلد، فراگير همه شروح و حواشى؛

«شرح مشكلات الموطأ»؛ «توضيح المبانى»،در شرح «مختصر المنار»، در اصول؛ «ضوء المعالى»، در شرح قصيده ى «بدء الأمالى»، در توحيد؛ «منح الروض الازهر فى شرح الفقه الاكبر»؛ «تذكره الموضوعات»؛ شرح «شمائل النبى (ص)» ترمذى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (167 -166 / 5)، ايضاح المكنون (661 ،644 ،607 ،577 ،555 ،553 ،495 ،494 ،480 ،464 ،448 ،402 ،214 ،191 ،187،184 ،139 -138 ،103 ،87 ،55 ،43 ،21 / 2 ،612 ،578 ،569 ،558 ،541 ،460 ،298 ،264 ،241 ،209 ،145 ،93 ،90 ،21 / 1)، تاريخ نظم و نثر (395 -394)، ريحانه (398 -397 / 4)، كشف الظنون (2034 ،1972 ،1901 ،1897 ،1802 ،1700 ،1545 ،1364 ،1360 ،1350 ،1335 ، 1287 ،1264،1232 ،1159 ،1149 ،1060 ،1050 ،883 ،743 ،671 ،670 ،660 ،558 ،454 ،445 ،60 ،24)، لغت نامه (ذيل/ قارى)، معجم المؤلفين (101 -100 / 7)، هديه العارفين (753 -751 / 1).

قاري، محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن لطف الله معروف به ملا شاه و ملا حافظ. ظاهرا از شاگردان محقق كركى، و خود و پدرش از علما و دانايان به علوم تجويد و قراءت مى باشند. در سال 963 نسخه اى از رساله ى رضاعيه ى استاد را استنساخ نموده ضمن مجموعه ى از رسائل استاد، همچنين حواشى محقق كركى را در اين سال بر كتاب شريع نوشته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قاري، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن حاج ميرزا محمّد مهدى قارى اصفهانى از دانايان به علم تجويد و قرائت و از خطّاطين معروف اواخر قرن سيزدهم است. يك نسخه از كتاب «تحفه حكيم مؤمن» به خطّ زيباى او در كتابخانه مدرسه عالى سپهسالار موجود است. در اصفهان در محلّه مسجد حكيم سكونت داشته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قاسم زاده، حبيب اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: روان پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى روانشناسى از دانشگاه تهران در سال 1347، دكتراى روانشناسى رشد از آمريكا در سال 1355.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق درباره ثبات آزمون ترستون، پسيكو پاتولوژى كودكان، پرخاشگرى در كودكان، تحليل چند متغيرى افسردگى در كودكان، آزمون Gestalt- Bender در تشخيص عقب ماندگى ذهنى و رشد طبيعى كودكان، تكنيك افتراق معنايى درباره ساختار روانشناسى كلمه، رشد اخلاق در كودك، ارتباط شيوه هاى كودك پرورى با اختلالهاى رفتارى كودكان، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 15 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

روان شناسى زبان، شناخت، تفكر، رفتار درمانى، شناخت درمانى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 32، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

رفتار درمانى، شناخت درمانى، روان درمانى، مفاهيم عمده روان شناسى، نوروپسيكولوژى، روان شناسى زبان، متدولوژى، اعتياد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قاسملو خويي، يعقوب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يعقوب قاسملو خويي

محل تولد : خوي

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

حقير در شهرستان خوي از توابع آذربايجان غربي متولد شدم وپس از دوران كودكي در مدرسه بابالو شهانق تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را به اتمام رساندم با توجه به اينكه در سوم راهنمايي شاگرد ممتاز شده بودم برادرانم پشنهاد دادند كه در رشته رياضي فيزيك مشغول تحصيل شوم ولي برادر بزرگم چون فني بود و در رشته برق استاد بود به من گفت كه در هنرستان شهيد رجايي خوي مشغول

تحصيل شوم بنده نيز حرف او را گوش داديم و در رشته برق در هنرستان مشغول شدم و در سال 1374 موفق به اخذ ديپلم فني شدم با توجه به اينكه برادرم در سال 1364 به فيض شهادت نايل شده بود و مادر مرحومه ام هميشه به من مي گفت كه تو بايد راه برادرت را ادامه بدهي اين فرمايش او هميش در ذهنم بود وهنوز هم هست. باعث شد كه ما جذب حوزه علميه بشويم ابتدا تا پايه ششم در حوزه علميه تبريز مشغول تحصيل شديم از اساتيد بنده در تبريز مي توانم حجه الاسلام والمسلمين پور محمدي و حجه الاسلام وثوقي را نام ببرم كه هردو آدمهاي اخلاقي و ملايي بودند. سپس در سال 1377 وارد حوزه علميه قم شدم و همزمان در دانشگاه مفيد مشغول تحصيل در رشته فلسفه محض شدم و دانشگاه از محضر اساتيدي همچون حجج الاسلام ديواني، انتظام، كاملان و اديب بهره هاي فراواني بردم و در رسائل و مكاسب از محضر استاد بزرگوار حجه الاسلام ولمسلمين محمد باقري شاهرودي بهره بردم و كفايه را نيز از محضر آيت الله اعتمادي بهره بردم سپس در سال 1385 به قصد تبليغ در وزارت دفاع مشغول شدم همزمان در درس خارج فقه حضرت آيت الله خامنه اي و در خارج اصول حضرت آيت الله شاهرودي به مدت دو سال استفاده هاي معنوي و علمي برديم و با توجه به اتمام ماموريت در وزارت دفاع به قم باز گشتم و به امر تبليغ و تاليف و تحصيل مشغول هستم اينجانب داراي تاليفات زير مي باشم. 1. دين و آزادي 2. طبيب عاشقان

(خاطرات و اشعار علامه طباطبايي) 3. فروغ دانايي (خاطرات علامه جعفري) 4. خلاصه الغدير 5. گامي به سوي تدوين منشور وحدت اسلامي 6. مقاله در زمينه اشعار علامه طباطبايي در كتاب مرزبان وحي چاپ د فتر تبليغات اسلامي.

قاسمي كوخميثني سمرقندي، ابومحمد حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(491 / 490 -409 ق)، حافظ و محدث. پيشواى حديث در عصر خويش بود. وى ساكن نيشابور بود. از عبدالصمد عاصمى و ابوحفص بن مسرور و حمزه بن محمد جعفرى و ابوسعد كنجرودى و ابوعثمان صابونى و ديگران حديث شيند. بزرگترين استادش منصور كاغذى بود. وى با جعفر بن محمد مستغفرى حافظ مصاحب بود و بيشتر شنيده هايش از متسغفرى است و به احاديث او استناد مى كرد. اسماعيل بن محمد تيمى و وجيه شحامى و جنيد قاينى و ابواسعد بن قشيرى و محمد بن جامع خياط و ديگران از وى روايت كرده اند. سمعانى گويد كه وى شنيده هاى خود را گردآورى كرد و تصنيفاتى به وجود آورد. عمر بن محمد نسفى در كتاب «القند» گويد كه وى حافظ و قوام السنه بود كه در زمانش چون او، در فن او، در شرق و غرب، وجود نداشت. از آثار وى: «بحر الأسانيد فى صحاح المسانيد»، در هشتصد جزء، كه در آن صد هزار حديث را گردآورى، مرتب و تهذيب كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (194 / 2)، تذكره الحفاظ (1232 -1230 / 4)، سير النبلاء (206 -205 / 19)، شذرات الذهب (395 -394 / 3).

قاسمي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1280 ش)، نويسنده و مترجم. در اصفهان به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در موطن خود گذراند و سپس براى تكميل تحصيلات به تهران آمد و از دانشسراى عالى در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى فارغ التحصيل شد. بعد از فراغت از تحصيل در وزارت فرهنگ عهده دار مشاغلى چند از جمله: دبير دبيرستانهاى اصفهان، رياست دبيرستان كرمان، رياست چند دبيرستان در تهران، رياست دفاتر دانشسراى عالى دانشكده علوم و ادبيات، رياست

فرهنگ شهرهاى يزد و همدان و كرمانشاه شد. از آثار وى: «اين جنگ عجيب آن طور كه من ديدم»، ترجمه؛ «بيمارى كودكى كمونيسم»، ترجمه؛ «منشأ خانواده و دولت»؛ «حزب توده ى ايران چه مى گويد و چه مى خواهد»؛ «چند موضوع از اقتصاد»؛ «جامعه را بشناسيد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3163 / 2 ،1156 ،1118 ،1002 ،563 ،426 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (434 -433 / 1).

قاسمي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين قاسمي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسين قاسمي متولد شهرستان كاشان، پس از گذراندن تحصيلات كلاسيك در سال 1363 وارد حوزه علميه مرحوم آيت الله يثربي در كاشان شدم و پس از طي مقدمات و سطوح ابتدائي حوزه در سال 1367 وارد حوزه علميه قم شدم و از آن زمان تاكنون سطوح مختلف حوزوي را گذرانده و اكنون در مقطع خارجي سطح مشغول به تحصيل هستم. البته در كنار دروس حوزوي در زمينه هاي فلسفي و كلامي مطالعاتي در رشته و دارم و در ضمن تأليفاتي نيز در هر دو حوزه فقهي و فلسفي داشته ام.

قاسمي، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد قاسمي

محل تولد : نيك آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

حدود سال 1350 وارد حوزه علميه قم شدم قستمي از دوره سطح را در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني و قسمتي ديگر را بطور آزاد در محضر اساتيد بزرگواري همچون آيت الله ستوده، آيت الله اعتمادي، آيت الله پاياني و آيت الله فاضل گذارندم پس از پيروزي انقلاب و اتمام تقريبي سطح از درس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام، وحيد خراساني و تبريزي بيشترين استفاده را كردم و قبل از آن از محضر آيات عظام آيت الله مكارم شيرازي و آيت الله جوادي آملي نيز بهره مند شدم، كنار درسهاي فقه و اصول و همزمان با شروع درس خارج دوره آموزشي مؤسسه در راه حق و بنياد فرهنگي باقر العلوم را با موفقيت گذراندم (بين

سالهاي 68-61) و در بنياد باقر العلوم، در كنار برنامه آموزشي شروع به كارهاي تحقيقاتي بطور دسته جمعي نموديم. در كنار كارهاي تحقيقاتي و همزمان با گذراندن دوره آموزشي كارشناسي ارشد موفق به اخذ كارشناسي ارشد از مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) شدم. خداي متعال توفيق داد كه بيش از 15 سال در مدرسه عترت (ع) مشغول تدريس اصول و كلام شدم كه هم اكنون نيز ادامه دارد و از سال 77 تا كنون نيز در مؤسسه امام خميني (ره) قبل از آن در مؤسسه در راه حق و گاهي در برخي مؤسسات همانند جامعة الزهرا، مركز جهاني علوم اسلامي و... اشتغال به تدريس دروس معارف و تفسير موضوعي قرآن دارم. حدود پنج سال است كه عضو هيئت علمي مؤسسه امام خميني (ره) مشغول تدريسم. و در ساعاتي كه فراغتي باشد مشغول تهيه معجم موضوعي معاد و توحيد هستم.

قاصر زهاني قايني، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، عالم، اديب، نويسنده و شاعر. مشهور به قاصر. اصل وى از زهان قاين است. تحصيلات خود را در زهان قاين و مشهد به پايان رساند. وى در ايام اقامت خويش در مشهد در مدرسه ى خيراتخان با شاعر مرثيه سرا عبدالجواد جودى (م 1302 ق) آشنا شد. از آثارش: «تذكره الباكين»؛ «ديوان» شعر؛ كتابت و ترميم نسخه اى از «مثنوى» مولوى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (422 -420).

قاضي اصفهاني، ابوطالب محمود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 585 ق)، مدرس، خطيب، محدث و فقيه شافعى. نزد محيى الدين محمد بن يحيى شهيد فقه آموخت، و در خلاف نامى شد، و در اين طريقه «تعليقه»اى نگاشت كه گوياى فضل و برترى وى بر بسيارى از همگنان اوست. او بين فقه و تحقيق جمع كرد. در تدريس يكى از اعجوبه ها به شمار مى آمد. او مدتى در اصفهان تدريس كرد.در وعظ و خطابه نيز چيره دست بود. از آثارش «تعليقه» و «طريقه»، در خلاف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (299 / 1)، سير النبلاء (227 / 21)، شذرات الذهب (284 / 4)، معجم المؤلفين (182 / 12)، وفايت الاعيان (174 / 5)، هديه العارفين (404 / 2).

قاضي الحرمين نيشابوري، ابوحسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 351 ق)، فقيه و قاضى حنفى. نزد ابوالحسن كرخى و ابوطاهر بن دباس فقه آموخت و در فقه سرآمد شد. ابواسحاق در «طبقات الفقهاء» گويد: كه علماى نيشابور از وى و ابوسهل زجاجى فقه آموختند. ابوبكر ابهرى كه خود شيخ الفقهاء بود گويد: كه فقيه تر از ابوحسين نيشابورى در خراسان وجود ندارد. او شيخ حنفيان در زما خود بود. بيش از ده سال متولى قضاوت حرمين بود. سپس به نيشابور رفت و به قضاوت در آن شهر پرداخت. او از ابوخليفه جمحى و حسن بن سفيان و گروه ديگرى حديث شنيد. مدتى نيز متولى قضاى موصل و رمله بود. حاكم نيشابورى از وى حديث روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نيشابور (151)، سير النبلاء (26 -25 / 16)، شذرات الذهب (8 -7 / 3)، العبر (87 / 2).

قاضي القضاه همداني اسدآبادي، ابوالحسن، ابوالحسين عبدالجبار

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 415 / 414 ق)، عالم امامى، قاضى، متكلم، مفسر، فقيه شافعى و اصولى معتزلى. وى شيخ معتزليان در روزگار خود بود و آنان وى را به لقب قاضى القضات ملقب ساخته بودند. از على بن ابراهيم بن سلمه قطان قزوينى و از عبدالله بن جعفر بن فارس اصفهانى در اصفهان استماع حديث كرد و همچنين از زيبر بن عبدالواحد اسدآبادى حفاظ و عبدالرحمن بن حمدان حديث شنيد. در بازگشت از حج به بغداد رفت و در آن جا حديث گفت. ابوالقاسم تنوخى و حسن بن على صيمرى فقيه و ابويوسف عبدالسلام قزوينى مفسر و جماعتى ديگر از وى حديث شنيدند. او از استادان سيدرضى و با يك واسطه از مشايخ روايت خطيب بغدادى است. مناظره ى شيخ مفيد با او در موضوع

حديث غدير و اصحاب جمل مشهور است كه در پايان مفيد را به جاى خود بر مسند نشاند و گفت حقا كه تو مفيدى. او به دعوت صاحب بن عباد و وزير از بغداد به رى آمد و به تدريس مشغول شد و همچنين عهده دار مقام قضاوت رى و تمام توابع آن بود و در همان جا نيز درگذشت. مصنفات بسيارى در مذهب اعتزال بدو منسوب است و گويند كه هزاران ورق بوده است. از آثار وى: «تنزيه القرآن عن المطاعن»؛ «علم الكيميا»؛ «العمده فى اصول الفقه»؛ «تفسير القرآن»؛ «دلائل النبوه»؛ «امال» يا «الامالى»، در حديث؛«طبقات المعتزله»؛ «المجتبى فى القراآت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (47 / 4)، انساب سمعانى (137 -136 / 1)، ايضاح المكنون (430 / 2 ،478 ،329 / 1)، تاريخ ادبيات در ايران (349 ،279 / 1)، تاريخ بغداد (115 -113 / 11)،روضات الجنات (18 -16 / 5)، ريحانه (416 -415 / 4)، سير النبلاء (245 -244 / 17)، شذرات الذهب (203 -202 / 3)، العبر (229 / 2)، الكامل (315 / 7)، كشف الظنون (1107)، الكنى و الالقاب (53 / 3)، لسان الميزان (213 -211 / 4)، لغت نامه (ذيل/ عبدالجبار)، معجم المؤلفين (79 -78 / 5)، الوافى بالوفيات (34 -31/ 18)، هديه العارفين (499 -498 / 1).

قاضي تبريزي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى آقا سيد حسين بن العلام حاج سيد احمد قاضى طباطبائى تبريزى از علماء بزرگوار قم و افاضل اصحاب و مبرزين تلامذه مرحوم آيت الله حجت مى باشند. در سال 1317 قمرى در تبريز متولد شده و مدتى از محضر مرحوم حاج ميرزا على اصغر ملكى و آيت الله انگجى استفاده نموده

و بعد به نجف مشرف و از مباحثات مرحوم حاج شيخ احمد كاشف الغطاء و مرحوم ايروانى و آقا ضياءالدين عراقى و آقا سيد ابوتراب خونسارى استفاده كرده آنگاه به مشهد رضوى مشرف و به دروس مرحوم آيت الله قمى و آقازاده خراسانى و ميرزا مهدى اصفهانى حاضر شده و در تاريخ 1354 قمرى به قم مشرف و يكسال از مرحوم آيت الله حايرى بهره مند گرديد و پس از آن مرحوم منحصرا از مرحوم آيت الله حجت استفاده و تاكنون كه به تدريس فقه و اصول اشتغال دارند آثار علمى ايشان رساله هاى زير است.

1- رساله اى در رباء 2- رساله اى در جمع اخبار طينت و خلقت از ارواح و ابدان آن جناب در شب سه شنبه 26 ربيع الثانى 1393 وفات نموده و در قبرستان حايرى در مقبره مرحوم والدش به خاك رفت حشره الله مع اوليائه

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

قاضي جرجاني، ابونعيم فضل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 293 ق)، حافظ، محدث و قاضى. از قتيبه بن سعيد و همطبقه ى آنان در خراسان،و عيسى بن حماد و ابوطاهر بن سرح در مصر، و محمد بن مصفى و هشام بن خالد در شام حديث شنيد. ابوجعفر عقيلى و زبير بن عبدالواحد و ابواحمد بن عدى و ابوبكر اسماعيلى و ديگران از وى حديث شنيدند. حمزه سهمى در كتاب «تاريخ جرجان» وى را جزء علماى گرگان شمرده و شرح حالش را آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (574 -573 / 13).

قاضي حسين مرورودي، ابوعلي حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 462 ق)، فقيه شافعى. معروف به قاضى. از ابوبكر قفال مروزى فقه آموخت و از ابونعيم سبط ابى عواه حديث روايت كرد. عبدالرزاق منيعى و ابومحمد حسين بن مسعود فراء بغوى از وى حديث روايت كرده اند. او چهره اى شناخته شده در مذهب شافعى است و از پيشگامان اين مذهب به شمار مى آيد. عده اى به او لقب حبرالامه داده اند. او پيوسته به تدريس، افتاء و قضاوت بين مردم مشغول بود. گويند كه امام الحرمين از قاضى حسين فقه آموخت. در مرورود از دنيا رفت. وى در اصول و فروع و خلاف داراى تصانيفى است. از آثار وى: «التعليقه الكبرى»، در فقه؛ «الفتاوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (278 / 2)، سير النبلاء (262 -260 / 18)، شذرات الذهب (310 / 3)، العبر (313 -312 / 2)، كشف الظنون (517 -424)، وفيات الاعيان (135 -134 / 2).

قاضي رئيس نسوي، ابوعمرو، ابوعمر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(478 -378 ق)، قاضى، فقيه، محدث، مفسر، مدرس، مفتى، اديب و شاعر. در نساى خراسان به دنيا آمد و در آنجا نشوونما يافت، و از قاضى حسن دامانى نسوى فقه آموخت. سپس به عراق و مصر و شام و مكه مسافرت كرد و تحصيل علم نمود و از ابو بكر حيرى و ابواسحاق اسفراينى در نيشابور و ابوذر هروى در مكه و ابن نظيف در مصر و ابوالحسن على بن موسى سمسار در دمشق و ابومعمر اسماعيلى در گركان حديث شنيد.او مجالس املاى حديث برپا كرد و درباره ى احاديث سخن گفت.ابوعبدالله فراوى و عبدالمنعم قشيرى و ديگران از وى روايت كردند. وى مورد اعتماد سلجوقيان بود و در رسالت هاى مهم از وى استفاده مى كردند. امير طغرل بيگ او را

به دارالخلافه ى بغداد فرستاد و وى از جانب ملك شاه سلجوقى مأموريت يافت تا دختر خليفه را خواستگارى كند. القائم بامرالله او را عهده دار امر قضاوت خوارزم كرد و به وى لقب أقضى القضات بخشيد. اهل خوارزم از وى حديث روايت كرده اند. او داراى آثارى در زمينه ى «فقه» و «تفسير» بود. وى در ادبيات نيز مهارت داشت و شعر مى گفت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (64 / 7)، سير النبلاء (478 -477 / 18)، طبقات المفسرين الداوودى (181 -178 / 2).

قاضي زاده، كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كاظم قاضي زاده

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات دبستان و دبيرستان را به سرعت طي كرد و در سال 1356 (16 سالگي) به دانشگاه و در رشته فيزيك مشغول تحصيل شد. همراه با انقلاب فرهنگي به حوزه علميه قم آمد دروس سطح را نيز در حدود شش سال فرا گرفت و ازسال 1366 به درس خارج اساتيد حوزه حاضر شد. وي تا سال 1380 (به مدت 15 سال) از دروس خارج حوزه بهره برد. اهم اساتيد وي به ترتيب استفاده زماني بيشتر عبارتند از: آيت الله تبريزي، آيت الله سيد كاظم حائري، آيت الله منتظري، آيت الله سيد محمود هاشمي، آيت الله جوادي آملي (در تفسير)، آيت الله سيد موسي شبيري، آيت الله محمد فاضل لنكراني و آيت الله وحيد خراساني. گرچه وي اقدامي جهت اخذ مدرك رسمي از حوزه علميه نكرده است اما در امتحان كتبي و شفاهي مجلس خبرگان در سال 1377 كه در سطح تاييد تجربي در اجتهاد داوطلبان شركت و در نامزدي مجلس خبرگان رهبري برگزار

مي شد شركت كرده و با درجه عالي موفق به قبولي در امتحانات مربوطه شد. وي درسال 1371 همزمان با تحصيلات فردي در دوره كارشناسي ارشد تربيت مدرس قم تحصيل كرد و با ادامه آن در مقطع دكتري علوم قرآن و حديث در اين رشته نيز موفق به اتمام شد. اهم فعاليتهاي علمي وي تدريس در حوزه و دانشگاه بوده است. از سال 1360 تدريس حوزوي را با تدريس ادبيات و منطق شروع كرد و در ادامه با تدريس فقه و اصول ادامه داد. در آغاز مدارس رضويه و رسالت محل تدريس وي بود ولي در سطوح عالي حوزه در مدرسه آيت الله گلپايگاني، مسجد امام زين العابدين و مدرسه آيت الله بروجردي مشغول به تدريس بوده و هست. هم اكنون پنج سال است كه به تدريس خارج فقه اشتغال دارد. از سال 1380 نيز تدريس در دانشگاه را آغاز كرد و هم اكنون در مقاطع دكتري و كارشناسي ارشد به تدريس تفسير و علوم قرآن، حديث و رجال نيز اشتغال دارد.

قاضي زاهدي، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم قاضي زاهدي

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابراهيم فرزند مرحوم آيت الله حاج آقا علي قاضي زاهدي متولد سال 1333 شمسي تحت تربيت والد معظم پرورش يافته پس از خواندن دروس ابتدائي و اوليه در گلپايگان براي تحصيل علوم دينيه در سال 1349 شمسي به قم هجرت نموده و مقدمات و سطوح وسطي را در مدرسه آيت الله العظمي گلپايگاني قدس سره در خيابان تهران نزد جمعي از فضلاء و علماء خوانده و بعد از چند سال

به مدرسه خان مدرسه آيت الله العظمي مرحوم بروجردي قدس سره رفته و سطوح نهائي فقه واصول را از آيات عظام و حجج الاسلام مرحوم آيت الله ستوده اراكي و سيد ابوالفضل موسوي نيريزي (ره) و صلواتي و فاضل لنكراني و نوري همداني و سبحاني به تكميل رساندم و سپس شركت در درس خارج مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني قدس سره و مرحوم آيت الله شيخ مرتضي حائري يزدي قدس سره و نجفي مرعشي تا پايان عمر شريفشان از ابحاث فقهي مستضعفين و اكنون از دراسات آيت الله وحيد خراساني مدظله العالي استفاده و تقريرات ايشان را به رشته تحرير در آورده و از غالب نامبردگان اجازات روايتي و غيره دريافت نموده و اكنون به عنوان يك واعظ نامي كشور در اكثر شهرهاي ايران منبر مي روم و مورد تشويق مؤمنين در مجالس سنگين اداي وظيفه اسلامي نمايم و از طريق منبر و خطابه خدمات ارزنده و چشمگيري نموده چند سالي هم در يكي از حجرات صحن تدريس لمعه و مكاسب داشتم و كتابهاي خطي نوشتم كه اميد است بتوانم آنها را به چاپ برسانم.

قاضي زاهدي، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا عباسعلى قاضى زاهدى ابن علامه متبحر آيت اللَّه آقاى آخوند ملا على قاضى زاهدى گلپايگانى اعلى اللَّه مقامهما به شرح زير مى باشد معظم له درسال 1285 هجرى قمرى در شهر مذهبى گلپايگان قدم به عرصه وجود نهاده و تا سن بلوغ در نزد والد معظم خود كه يكى از اوتاد و مجتهدين تراز اول عصر خود بوده و معمرين كرامتهاى زيادى از ايشان نقل نموده و مى نمايند مقدمات و اوليات را فراگرفته و پس از رحلمت اب معظم خود

به اصفهان مهاجرت و در نزد علماء و اساتيد وقت همچون آيت اللَّه حاج آقا نوراللَّه اصفهانى و مرحوم درچه اى و ديگران تلمذ نموده و مدت هشت سال هم خود مستقيماً در مدرسه صدر به تدريس علوم شرعيه اشتغال داشته اند و سپس به اتفاق جمعى از علماء اعلام مخصوصاً حضرت آيت اللَّه آقا سيد جمال الدين گلپايگانى كه يكى از مراجع بزرگ عالم تشيع بوده اند به نجف اشرف مهاجرت و از محضر علماء عالى قدر چون علامه خراسانى و سيد محمد كاظم يزدى و ديگران استفاده هاى علمى شايان نموده و به درجه رفيعه اجتهاد و اخذ آن از مرحومين آيتين علامه خراسانى و ميرزا محمدحسين نائينى نائل و مدت چند سالى هم در حوزه نجف اشرف به تدريس طلاب علوم دينه اشتغال داشته اند تا اينكه در سال 1312 هجرى طبق فرموده خودشان به مرض حصبه مبتلا و تا مدت سه روز در حال اغماء و بيهوشى بوده اند و پس از بيهوشى جريان عالم رؤياى خود را در مدت نقاهت چنين بيان فرموده اند.

پس از مبتلا به حصبه رختخواب خود را در روى درياى آب مشاهده و مدتى

در حال تحير بسر بردم و در اطراف خود جز درياى مواج آب چيزى نمى ديدم ناگاه احساس ترشح آبى به گوش رسيد تا اندازه اى به خود آمده و شبهى را به فاصله اى در كنار خود مشاهده نمودم كه با عجله به سويم مى آيد در او خيره بودم تا به من نزديك شد سلام كرد و گفت مامورم و سه تقاضا از شما مى پذيرم ملهم شدم كه او حضرت عزرائيل است و جعبه اى آهنين همراه داشت اداى احترام نمودم و گفتم شهر شيراز و رفقاى

خود را كه در آنجا اشتغال به تدريس و تعليم دارند مايلم ملاقات نمايم فوراً جريان آب معدوم و شهر زيباى شيراز آشكار و در سر پشتبام يكى از حوزه هاى علميه قرار گفته و بعضى از رفقا كه مشغول مطالعه و مباحثه بودند زيارت كردم حاجت دوم اين بود كه شهر اصفهان و رفقاى آنجا را نيز مايل به زيارتشان هستم فوراً سر پشتبام صدر اصفهان قرار گرفتم و اكثر رفقا كه مشغول درس و بحث بودند نيز ملاقات نمودم عرض كردم كه گلپايگان خودمان را هم مايلم ببينم تبسمى كردند و مانند وحله اول رختخواب خواب خود را بر روى درياى آب ديدم و در اين موقع دوازده درخت سبز و بسيار زيبا كه سر به فلك كشيده بود در نظرم رسيد كه در هر دقيقه يكى از آنها در آب سقوط مى كرد تا دوازدهمين آن و منزلى كه در آن بسترى بودم در نزديكى حرم مطهر حضرت اميرالمؤمنين (ع) واقع بود و ساعت صحن مطهر ساعت 12 ظهر را اعلام مى نمود و آنگاه به خود آمدم و صداى زنگ ساعت را استماع نمودم و متوسل به ذيل عنايت مولاى خود حضرت اميرالمؤمنين (ع) شدم و تقاضاى تجديد حيات نمودم ناگاه حضرت قابض الارواح دست خود را در جعبه اى كه همراه داشت برده و موى بسيار نازكى را به من ارائه نمود و فرمود فاصله عمر تو از اين موهم نازكتر و كوتاهتر بود لكن به واسطه توسلى كه نمودى و شفاعتى كه حضرت مولا از شما نموده از اين تاريخ تا چهل سال ديگر در اين دنيا خواهى بود ناگاه

به هوش آمدم و جمع

كثيرى از علماء اعلام را در اطاق خود حاضر و ناظر ديدم كه به قرائت سوره مباركه انعام و از اذكار مشغول بودند و از به هوش آمدنم مشعوف و خرسند گرديده ديگر احساس هيچگونه كسالت و مرض در خود ننمودم و همان موقع جريان ماوقع را يادداشت نمودم و پس از مدتى اندك به تقاضاى اهالى شهر گلپايگان و خوانسار در معيت جمعى از رفقاى روحانى كه به عنوان مشايعت ملازم بودند به گلپايگان موطن اصلى عزيمت و بقيه عمر را در راه ترويج و تبليغ احكام مقدس شرع نبوى (ص) و اجراى حدود الهى حتى الامكان به سر برده اين مطالب و وقايع را معظم له در دوران تجديد حيات خود به كسى اظهار نفرمودند تا يك هفته قبل از فوتشان به اين كيفيت كه روزى جناب مستطاب عمده الواعظين ثقةالاسلام آقاى آقا شيخ محمدحسن مثنوى كه يكى از روحانيون محترم خونسار (قريه تيدجان) مى باشند و براى عيادت فقيد سعيد از خوانسار آمده بود هنگام خداحافظى آقا به ايشان و جمعى از بستگان نزديك مكاشفات خود را عيناً نقل فرمودند و گفتند بنابراين شما چند صباحى ديگر نزد من بمانيد و شما در روز جمعه آينده تا نزديكى ظهر از اعمال تغسيل و تكفين و تجهيز بنده فارغ خواهيد شد آقاى آقا شيخ حسن مثنوى كه اكنون در قيد حيات مى باشند و ناظر جريان ماوقع مى باشند در آن ماندند و حتى در شب فوت به وسيله ايشان براى داروئى استخاره و آيه شريفه اين بود كه (اليس الصبح بقريب) تا اينكه در صبح جمعه اول ماه رمضان 1364 هجرى قمرى داعى حق را لبيك

اجابت گفته و به دار باقى رحلت نمودند و با تشييع جنازه بى نظير در معيت حضرت آيت اللَّه آقاى آخوند ملا محمد جواد صافى رضوان اللَّه عليه و ساير علماء اعلام در يكى از حجرات شرقى امام زاده هاى واجب التعظيم (هفده تن) گلپايگان مدفون و مضجع معظم له زيارتگاه انام است- آيت اللَّه قاضى زاهدى گذشته از معنويت و روحانيت در ميان همكنان خود به حسن خطوط مختلفه از نسخ و نستعليق و رقاع و ثلث و شكسته مشهور و آثار ايشان در اكثر خانه هاى اهالى موجود است و مشمول اين حديث شريف نبوى (ص) مى باشند كه خط حسن جمال مرء ان كان لعالم فاحسن- معظم له تا زمانى كه در شهر گلپايگان مقيم بودند تا آنجا كه قدور و ميسور بود اجراى حدودات الهى را مى نمودند و متصدى امورات شرعيه بوده اند مقررات و كتابهاى خطى و آثار ايشان كه از فقيد سعيد باقيمانده بود در سال 1365 هجرى بوسيله اولاد ذكور منحصر به فرد ايشان جناب آقاى آقا محمد قاضى زاهدى كه خود يكى از خدمتگزاران و مروجين مذهب جعفرى در تهران مى باشند و در اين راه از هيچگونه فداكارى و خدمتى دريغ ندارند و نيز به حسن خط و معروف هستند كه به قم منتقل و به طور رايگان در اختيار آقايان علماء و فضلاء حوزه علميه قم (مدرسه فيضيه) گذارده شده - شعراء زيادى در رثاء ايشان شعر سروده اند رحمه اللَّه عليه و على والديه و على جميع المؤمنين و المؤمنات

اجمالى از ترجمه ايشان و خاندانش را در ج 6 ص 514 گذشت ولى چون در اين تفصيل فايده اى بود ذكر شد.

عباسعلى بن آخوند ملاعلى

سالها در اصفهان اشتغال به تحصيل داشته و از اساتيد بزرگ آنجا استفاده نموده و پس از آن به نجف اشرف هجرت و سالها مشغول به تدريس و تحصيل بوده و پس از پايان تحصيلات به وطن بازگشته و اقامت گزيده و پس از فوت برادرش در مسجد قاضى زاهدى و مساجد ديگر امامت مى نمود و متصدى امورات شرعيه بوده تا در اوائل ماه رمضان 1362 قمرى دار فانى را بدرود گفته و در يكى از حجرات شرقى اطراف صحن امامزاده هاى هفده تن به خاك سپرده شد و آن مرحوم پدر عيال حاج آقا على قاضى زاهدى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

قاضي سعيد، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1103 -1049 ق)، حكيم، اديب، عارف، مفسر، محدث، محقق، قاضى و عالم امامى. معروف به قاضى سعيد و ملا سعيد قمى و ملقب به حكيم كوچك. از دانشمندان بزرگ شيعه و از مفاخر حديث و حكمت و عرفان و ادبيات بود. وى از شاگردان ملا محسن فيض كاشانى و ملا عبدالرزاق لاهيجى و ملا رجبعلى تبريزى بود. او بسيار مورد توجه و تجليل شاه عباس دوم و درباريانش بود. مدتى عهده دار منصب قضاوت قم بود و اين خود حاكى از تبحر وى در شرعيات مى باشد. در قم درگذشت. از آثار وى: شرحى بر كتاب «توحيد» صدوق، در چند مجلد؛ «اسرار الصنايع»، در صناعات خمسه ى قياسيه منطقيه: شعر، خطابه، برهان، جدل و مغالطه كه از «صناعيه» ميرفندرسكى الهام گرفته است؛ «شرح حديث بساط»، كه در 1099 ق، در اصفهان، از تأليف آن فراغت يافت؛ رساله ى «كليد بهشت» در اشتراك لفظى اسماءالله، به فارسى؛ حاشيه بر «اثولوجيا»ى ارسطو؛ حاشيه «شرح اشارات خواجه»؛ «الاربعون حديثا»، شرح

چهل حديث در معارف كه سراسر تحقيقات علمى است؛ رساله ى «الاربعونيات لكشف الأنوار القدسيات»، چهل رساله، در چهل باب از معارف كه هر يك از آنها را به اسمى خاص ناميده است، رساله اول «روح الصلاه»، كه آن را به استادش ملا محسن فيض كاشانى اهداء نموده و ديگرى «حقيقه الصلاه» و ديگرى «فوائد رضويه» و ديگرى «الحديقه الورديه و السوانح المعراجيه» و...

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (344 / 9)، تاريخ ادبيات در ايران (340 -336 / 5)، الذريعه (132 / 18 ،341 -340 / 16 ،154 -153 / 13 ،49 / 7 ،391 ،111 ،12 / 6 ،479 / 4 ،51 / 2 ،437 -436 ،418 -417 / 1)، روضات الجنات (12 -10 / 4)، رياض العلماء (285 -284 / 2)، ريحانه (413 -412 / 4 ،59 / 2)، الكنى و الالقاب (52 / 3)، معجم المؤلفين (38 / 10).

قاضي سعيدي، كبري

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيهوشى از دانشگاه Dowstate Med.center نيويورك آمريكا به مدت سه سال.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيهوشى، مراقبت هاى ويژه، تحقيق در مورد Pine Mechanism، استاد راهنماى 6 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

طب، بيهوشى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

بيهوشى، مراقبت هاى ويژه، تحقيق در مورد مكانيسم ايجاد درد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قاضي سعيدي، كيومرث

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پاتولوژى، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى در رشته پاتوبيولوژى (ميكروبيولوژى) و ماستر بهداشت عمومى از دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1361.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1361، دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ميكروباكتريومها (سل، جذام و ميكروباكتريومهاى محيطى) عفونتهاى روده اى، عفونتهاى تنفسى، پيشگيرى بيمارى جذام در آذربايجان شرقى، گيلان و خراسان، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 22 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ميكروباكتيومهاى محيطى در ايران، بيمارى زائى ميكروباكتريومهاى محيطى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 8، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

ميكروباكتريومها (سل، جذام و ميكروباكتريومهاى محيطى)، عفونت هاى روده اى، عفونت هاى تنفسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قاضي صاعد استوايي نيشابوري، ابوالعلاء صاعد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(432 / 431 -343 ق)، قاضى، فقيه حنفى، محدث و شاعر. ملقب به عمادالاسلام. در استوا، يكى از روستاهاى نيشابور، به دنيا آمد. شيخ حنفيان و رئيس آنان و قاضى نيشابور بود و رياست اصحاب رأى خراسان به وى منتهى مى شد. چون چهره اى زيبا داشت به ماه نيشابور ملقب شد. علوم ادبى را در نزد پدر آموخت، سپس از محضر ابوبكر خوارزمى استفاده نمود. فقه و حديث را از ابوعمرو اسماعيل بن نجيد نيشابورى و بشر بن احمد اسفراينى و عبدالله بن محمد بن على زياد نيشابورى شنيد. در جوانى حج گزارد و به عراق رفت و در كوفه از على بن عبدالرحمان بكائى حديث شنيد. خطيب بغدادى و قاضى

صاعد بن سيار و ابوالحسن على بن محمد شعرى از وى حديث شنيدند. قاضى صاعد مقام فقاهتى و قضايى والايى داشت و در حوزه ى درس او اغلب علماى عصر شركت مى كردند. او افزون بر فقه و حديث در شعر و ادب نيز تبحر داشت و در اين رشته جانشين ابوبكر محمد عباسى خوارزمى بود. به آورده ى بيهقى وى استاد مسعود و محمد غزنونى است و بعدها پس از به حكومت رسيدن مسعود بسيار مورد توجه او قرار گرفت. در نيشابور درگذشت. از آثار وى كتاب «الاعتقاد» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اسرار التوحيد، تعليقات (706 -705)، الاعلام (272 / 3)، انساب سمعانى (135 -134 / 1)، تاريخ بغداد (345 -344 / 9)، سير النبلاء (508 -507 / 17)، شذرات الذهب (248 / 3)، العبر (264 / 2)، كشف الظنون (1393)، معجم المؤلفين (319-318 / 4)، هديه العارفين (421 / 1).

قاضي طباطبايي، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1366 -1285 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و مجتهد امامى. در تبريز به دنيا آمد و مقدمات و مبادى فقه و اصول و كلام و معقول را از علماى زادگاهش همچون آقا ميرزا محمود اصولى و حاج ميرزا محمدعلى قراجه داغى و آقا سيد على يزدى تحصيل كرد. در 1308 ق براى تكميل تحصيلات به عتبات عاليات رفت و در محضر ميرزاى بزرگ شيرازى در سامراء حضور يافت، سپس وارد نجف شد و در حوزه ى درس آيت الله حاج ميرزا حبيب الله رشتى و فاضل شرابيانى و آقا شيخ محمد باقر اصطهباناتى و آخوند ملا اسماعيل قراباغى شركت كرد. درس اخلاق را نزد آخوند ملا حسينقلى همدانى فراگرفت. سرانجام به تبريز بازگشت و بعد از چند

سال اقامت به نجف عودت نمود و از درس و بحث آيت الله آقا سيد محمد كاظم يزدى و شريعت اصفهانى استفاده كرد، تا در 1324 ق به تبريز مراجعت نمود. به مدت چهل سال در نهايت عزت و احترام به خدمات دينى مشغول بود. قاضى طباطبائى از آيت الله علامه ى يزدى و فاضل شرابيانى اجازه ى اجتهاد داشت و از آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى روايت مى كرد. وى در تبريز وفات يافت و در قم دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى، به نام «مخزن الفوائد فى حاشيه الفرائد»؛ «الدرر الغرويه فى الفوائد العلميه»؛ حاشيه بر «فصول الاصول»؛ «التقريرات» اساتيدش: ميرزاى رشتى، سيد يزدى طباطبائى و شيخ الشريعه اصفهانى؛حواشى بر «مكاسب»؛ حاشيه بر «رياض المسائل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (534 -533 / 3)، الذريعه (228 / 20 ،128 / 8 ،165 / 6 ،371 / 4)، ريحانه (405 -404 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 217 / 14)، علماء المعاصرين (240)، گنجينه ى دانشمندان (326 -325 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قاضى)، معجم المؤلفين (36 / 3).

قاضي طباطبايي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1290 ش)، استاد دانشگاه، مورخ و مصحح. قاضى از 1334 ش متصدى كرسى زبان عربى در دانشكده ى ادبيات تبريز شد. تسلط وى به تاريخ و فرهنگ ايران و اسلام زبانزد اكثر دانشگاهيان بود. از آثار وى: تصحيح و تحشيه «تجربه الاحرار و تسليه الابرار»، عبدالرزاق بيگ دنبلى؛ حواشى و تعليقات بر «تجارب السلف». از وى مقالات بسيارى در نشريه هاى كتابخانه ى ملى تبريز و دانشكده ى ادبيات تبريز به چاپ رسيده كه از آن جمله: «به ياد مرحوم سيد هادى سينا»؛ «كتاب و اهميت آن در

جامعه ى امروزى»؛ «محضر و محضرهاى تاريخى»؛ «داستان يك مناظره ى ادبى»؛ «اشتباهات تاريخى تجارب السف»؛ «خاطراتى چند از استاد عبدالرسول خيامپور»؛ «حكم استيناف ضياءالعلماء» را مى توان نام برد.[1]

اديب، مدرس.

تولد: 1295.

درگذشت: 18 اسفند 1364، تهران.

سيد حسن قاضى طباطبايى از سال 1334 متصدى كرسى زبان عربى در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تبريز شد. وى بيش از چهل سال به تدريس در دبيرستان ها و دانشگاه تبريز مشغول بود و مقالات تحقيقى و انتقادى وى در نشريه ى «دانشكده ى ادبيات تبريز» و «كتابخانه ى ملى تبريز» چاپ مى شد. از جمله آثار اوست: تعليقات و حواشى تجارب السلف (1351) و تجربة الاحرار و تسلية الابرار (اثر عبدالرزاق بيك دنبلى در دو جلد، 1349 و 1350).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] نشر دانش (س 6، ش 3، ص 88).

قاضي طباطبايي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم ربانى.

تولد: 1289(1331 ق.)، تبريز.

شهادت: 10 آبان 1358، تبريز.

آيت الله محمدعلى قاضى طباطبايى، فرزند سيد باقر از علماى آذربايجان، تحصيلات مقدماتى علوم دينى در مدرسه ى طالبيه تبريز و نيز پدر و عمويش اسدالله قاضى طباطبايى گذراند.

ايشان در سال 1347 ق. مقارن با قيام مردم تبريز به سبب شركت در مبارزات به دستور رضاشاه به همراه پدرش از تبريز اخراج گرديد، مدت دو ماه در تهران سكنى گزيد و پس از آن محل تبعيد آنها به مشهد تعويض گرديد و پس از يك سال اقامت در مشهد به آذربايجان مراجمعت نمود و به بحث و خدمات دينى ديگر مشغول شد. وى در سال 1359 ق. براى تكميل درس خود به قم رفت و از محضر اساتيد حوزه ى علميه ى قم استفاده برد از جمله فلسفه و خارج علل اصول را از امام خمينى (ره) فراگرفت. پس

از آن تكميل متون فقه و اصول و علم و علم درايه و رجال را نزد آيت الله سيد محمدرضا گلپايگانى و آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى فراگرفت. در همين زمان مدتى نزد آيت الله سيد حسن صدر به تحصيل پرداخت.

آيت الله محمدعلى قاضى طباطبايى با تكميل سطوح در قم، در سال 1327 عازم حوزه ى علميه ى نجف گرديد. پس از سه سال تحصيل نزد آيت الله حكيم، آيت الله عبدالحسين رشتى، علامه محمد حسين كاشف الغطاء آيت الله ميرزا باقر زنجانى و آيت الله حسن بجنوردى به ايران بازگشت به تبريز رفت.

در تبريز، در كنار فعاليت تحقيق و تأليف و امامت دو مسجد، به فعاليت سياسى به ويژه در فاصله 1331 تا 1341 در تبريز به فعاليت عليه رژيم پرداخت. فعاليت هاى سياسى وى همزمان با قيام مردم در سال 1342 ابعاد ديگرى يافت. در سيزدهم آبان همان سال به عنوان رهبر نهضت مذهبى در آذربايجان دستگير و ابتدا به پادگان زرهى تهران فرستاده شد و سپس در زندان قزل قلعه ى تهران به مدت دو ماه و نيم زندانى گرديد. پس از آن به سلطنت آباد تهران منتقل شد. پس از چند روز با ضمانت برادرش آزاد شد كه آزاى وى با قيد ممنوع الملاقات توأم بود و مأموران ساواك در اجراى اين امر نظارت داشتند. پس از چهار ماه به قم مى روند تا امام خمينى (ره) را در اين هنگام آزاد شده بود ملاقات كند.

وى پس از ديدار با امام خمينى به مشهد رفت و از آنجا كه هنوز در تبعيد بود بى اجازه رژيم تهران را ترك گفت و به تبريز رفت در تبريز مورد استقبال مردم قرار گرفت و به همين سبب

همان شب در منزلش دستگير و به سلطنت آباد تهران منتقل شد. بعد از مدتى با وساطت آيت الله سيد محمدهادى ميلانى آزاد شد. سپس به تبريز مراجعت كرد اما اين آزادى وى مدت زيادى طول نكشيد زيرا پس از چند روز اقامت در تبريز دستگير شد و به تهران منتقل گرديد. در تهران به سبب كسالت مدت شش ماه در بيمارستان مهر بسترى و در عين حال تحت مراقبت شبانه روزى ساواك بود. پس از مرخصى از بيمارستان در يازدهم آذر 1343 پس از يك سال تبعيد و دستگيرى هاى مكرر به عراق تبعيد شد.

مدت تبعيد در نجف فرصتى پيش آورد تا بيشتر به تحصيل بپردازد و همچنين در اين مدت با امام خمينى كه مدتى قبل از ايشان به عراق تبعيد گرديده بود ارتباط نزديك داشته باشد. آيت الله قاضى طباطبايى پس از يك سال و نيم اقامت اجبارى در عراق به ايران و تبريز مراجعت نمود اما مبارزه خود را عليه نظام پهلوى به ويژه در مساجد مقبره و شعبان تبريز ادامه داد تا اينكه در روز عيد فطر سال 1347، يعنى سى ام آذر، به جرم مخالفت با رژيم و اظهار مطلبى عليه رژيم اشغالگر قدس دستگير و به بافت كرمان به مدت شش ماه تبعيد گرديد. پس از پايان مدت تبعيد از مراجعت آيت الله قاضى جلوگيرى و مجددا در تير 1348 به زنجان تبعيد شد. اما وى بدون توجه به دستور تبعيد به سوى تبريز رفت كه در روز يازدهم تيز به بوستان آباد در شصت كيلومترى تبريز رسيده بود كه رژيم خبردار شد و ايشان را به زنجان بازگرداند. محل استقرار ايشان در زنجان منزل امام

جمعه ى وقت بود. ايشان همچنان در زنجان تحت نظارت ساواك قرار داشت. مدت تبعيد ايشان در زنجان فقط چهار ماه طول كشيد و با وساطت علماى بزرگ از تبعيد آزاد و در تاريخ بيست و نه آبان 1348 به تهران و سپس در تاريخ ششم آذر 1348 به تبريز مراجعت كرد. در تبريز در كنار تدريس و تأليف همچنان به مبارزه ادامه داد و در عين حال دائما تحت نظر ساواك قرار داشت. در اين سال ها منزل وى يكى از محل هاى توزيع بيانيه ها، نوارها و رساله هاى امام بود. در سال 1356 در تظاهراتى در بيست و نه بهمن به مناسبت چهلم شهداى نوزده دى قم برگزار شد كه در آن رهبرى آيت الله قاضى و نفوذ وى در ميان راهپيمايان آشكار بود. ايشان در مدت يك سال پيش از انقلاب فعاليت هاى مستمرى عليه رژيم پهلوى داشت.

با پيروزى انقلاب اسلامى، از سوى رهبر انقلاب به امامت جمعه تبريز منصوب و به عنوان نماينده حضرت امام (ره) در تبريز انتخاب شد.

عنوان هاى برخى از نوشته هاى ايشان به اين شرح است: الاجتهاد و التقليد (عربى و خطى)؛ الفوائد (فقهى و تاريخى)؛ خاندان عبدالوهاب (فارسى، خطى)؛ كتاب فى علم الكلام (عربى، خطى)؛ فصل الخطاب فى تحقيق اهل الكتاب (عربى خطى) ؛ السعاده فى الاهتمام على الزيارة (عربى، خطى)؛ اجوبة الشبهات الواهيه (فارسى، خطى)، رسالة فى اثبات وجود الامام (ع) فى كل زمان (عربى، خطى)؛ سفرنامه بافت (فارسى، خطى)المباحث الاصوليه (عربى، خطى)؛ حاشيه بر رسائل و مكاسب شيخ مرتضى انصارى و كفاية الاصول محمدكاظم بن حسين آخوند خراسانى؛ تقريرات اصول آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى؛ تاريخ قضاء در اسلام؛ صدقات اميرالمؤمنين و

صديقه طاهر عليهماالسلام؛ حديقة الصالحين؛ رساله در دلالت آيه تطهير بر اهل بيت (عليهم السلام)، رساله در اوقات نماز؛ رساله در نماز جمعه، رساله در مباهله، رسالة فى مسألة التربت؛ تعليقات بر كتاب فردوس اعلى تأليف شيخ كاشف الغطاء (عربى و مطبوع)؛ تحقيق درباره روز اربعين حضرت سيدالشهداء (ع) (فارسى و مطبوع)؛ تعليقات بر كتاب انوار نعمانية تأليف آيت الله جزايرى (عربى و مطبوع)؛ مقدمه مفصل، تعليقات و مؤخره بر تفسير جوامع الجامع (عربى و مطبوع)؛ تعليقات بر كتاب اسلام صراط المستقيم (فارسى و مطبوع)؛ آثار تاريخى آيت الله طباطبايى حكيم قدس سره (فارسى ومطبوع) تعليقات بر كتاب كنزالعرفان (عربى و خطى)، مقدمه بر كتاب صحائف الابرار كاشف الغطاء (ره)، مقدمه بر تنقيح الاصول مرحوم متوفى، مقدمه بر كتاب مرآت الصلوة، پيشگفتار بر علم امام علامه طباطبايى؛ مقدمه بر كتاب معجزه و شرايط آن تأليف محمد آصفى؛ مقدمه بر كتاب جنة الماوى اثر كاشف الغطاء؛ اللوامع الالهية فى المباحث الكلامية اثر علامه حلى؛ مقدمه، تصحيح و تعليق بر انيس الموحدين اثر علامه حاج مهدى نراقى؛ تحقيق در ارث زن در دارايى شوهر (تنظيم از بيانات ايشان) به كوشش محمد آصفى؛ علم الامام (ع) به زبان عربى (ترجمه به فارسى از محمد آصفى)؛ مقدمه بر العقائد الوثنيه فى الديانة النصرانيه اثر محمد طاهر التنير، چاپ بيروت (اين كتاب در سال 1391 ق. در تهران افست گرديد)؛ ترجمه مسائل قندهارية (اثر شيخ محمد حسين كاشف الغطاء)؛ مقالات متعدد و كثير در مجلات عربى در صيدا (لبنان).

اجازه روايت ايشان را افراد زير امضا نموده اند: آيت الله مرتضى چهرگانى؛ پدر ايشان، آيت الله محمدباقر طباطبايى؛ بانو علويه هاشميه؛ آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى؛ آيت الله سيد صدرالدين

صدر موسوى؛ علامه محمدحسين كاشف الغطاء آيت الله سيد محسن طباطبايى حكيم؛ آيت الله سيد محمد جواد طباطبايى تبريزى؛ آيت الله سيد محمد هادى ميلانى؛ امام خمينى (ره)؛ علامه آيت الله حسن بجنوردى آيت الله العظمى گلپايگانى؛ آيت الله العظمى مرعشى نجفى؛ آيت الله محمد حسينى شاهرودى؛ آيت الله عبدالنبى عراقى؛ علامه سيد محمدحسين طباطبايى تبريزى؛ آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى.

آيت الله قاضى طباطبايى در دهم آبان 1358 توسط گروه فرقان ترور شد و به شهادت رسيد و در مسجد مقبره به خاك سپرده شد.

سيد محمد على قاضى طباطبائى ابن العلامه العلام حاج ميرزا باقر آقاى قاضى بن السيد الجليل و الفقيه النبيل آيه الله حاج ميرزا محمد على بن العلامه الكبرى آقا سيد ميرزا محسن آقاى قاضى طباطبائى كه ابا عن جد از علماء و اساتيد بزرگ تا بحضرت امام حسن مجتبى عليه السلام بوده و شرح سلسله نسب ايشان در كتاب خاندان (عبدالوهاب) مشروحا بيان شده است.

وى در سال 1333 قمرى در تبريز متولد و در مهد علم و شرف نمو يافته و پس از رشد و تربيت در حجر مرحوم والد ماجد خود و استفاده خصوصى از ايشان و عم گرامش مرحوم آيه الله حاج ميرزا اسدالله قاضى طباطبائى متوفى 1348 قمرى وارد مدرسه طالبيه تبريز شده و مقدمات و ادبيات و سطوح اوليه و وسطى را با سطوح عالى نزد مرحوم والد مكرم خوانده و در سال 1357 در موقع انقلاب و شورش اهالى تبريز به اتفاق والدش تبعيد به تهران و پس از چند ماه توقف در تهران و رى مراجعت به تبريز نموده تا سال 1359 كه براى تكميل مبانى علمى به حوزه قم مشرف شده و از محضر

اساتيد بزرگ حوزه چون آيه الله گلپايگانى بقيه متون فقه و اصول را خوانده و معقول را از محضر آيات ديگر فراگرفته و پس از آن از محضر مرحوم آيه الله حجت فقها و اصولا و هم درايه و رجال و غير اين ها را استفاده نموده و هم از محضر آيه الله صدر و پس از ورود آيه الله بروجردى پنج سالى هم از دروس آن جناب بهره مند شده تا سال 1369 قمرى كه مشرف به نجف گرديده و در آنجا از محضر آيه الله حكيم و آيه الله حاج شيخ محمد حسين كاشف الغطاء استفاده هاى متنوع از فقه و اصول و حكمت و غيره نموده تا اواخر سال 1372 كه روى بعضى از دسايس دشمنان دين مراجعت به تبريز و به انجام وظائف و خدمات و مجاهدات و مبارزات با بيدادگران و اقامه جماعت و غير آن پرداخته است.

آن جناب از غالب مراجع عظام و مشايخ كرام عصر حاضر از اساتيد و غير هم داراى اجازات جامع روايتى و غيره مى باشد كه براى اختصار از درج آن خوددارى مى نمايم.

تأليفات و آثار قلمى ايشان از مطبوع و غيره بقرار ذيل است:

1- رساله فارسى در ترجمه آخوند ملا عبدالرزاق لاهيجى صاحب گوهر مراد 2- تقريرات اصول آيت الله حجت. 3- تقريرات فقه آن مرحوم. 4- تاريخ قضاء در اسلام بفارسى 5- كتاب صدقات اميرالمؤمنين و صديقه طاهره عليهماالسلام بفارسى 6- حديقه الصالحين كه در ج 6 كتاب الذريعه الى تصانيف الشيعه ص 378 ذكر شد 7- تقريرات دروس اساتيد نجف 8- المقالات مجلديست مشتمل بر مقالات عربى كه تدريجا در مجله (الفرمان) مطبعه صيد المنان منتشر

شده. 9- خاندان عبدالوهاب تراجم انساب خود آن جناب. 10- رساله در شرح و تحقيق درباره حديث شريف (من صام يوما فى سبيل الله تعالى كان كعمل سنه يصومها) 11- الاجازات كه مشتمل بر اجازه علماء و فوائد بسياريست 12- ترجمه مسائل قندهاريه از تصانيف آيه الله كاشف الغطام مد ظله رحمه الله.

13- كتابى درباره تحقيق از هر كتاب كه عبادت از كدام طوائف اند و راجع بنجاست اهل كتاب و راجع بانبياء از نظر اسلام.

14- تعليقات بر انوار نعمانيه طبع تبريز در 4 جلد.

15- تعليقات و اضافات بر كتاب انيس الموحدين علامه نراقى كه بطبع رسيده است

16- كتابى درباره تعيين اربعين حضرت سيدالشهداء عليه السلام

17- رساله بسيار لطيفى عربى در اثبات وجود امام عليه السلام در هر زمان.

18 سفرنامه بافت.

19- الفوائد در مطالب علمى و فوائد فقهى و تفسيرى و رجالى و غيره در جلد بزرگى.

(1333- شهادت 1399 ق)، فقيه، عالم امامى و شاعر. نسب وى به حضرت امام حسن (ع) مى رسد. در تبريز به دنيا آمد. از محضر پدرش، ميرزا باقر، و عمويش، حاج ميرزا اسدالله قاضى طباطبايى، استفاده نمود. در مدرسه ى طالبيه ى تبريز مقدمات و ادبيات و سطوح اوليه و وسطى يا سطوح عالى را نزد پدرش خواند. در 1357 ق به هنگام انقلاب و شورش اهالى تبريز به همراه پدرش به تهران تبعيد شد و پس از چند ماه توقف در تهران و رى مجددا به تبريز بازگشت. در 1359 ق براى تكميل مبانى. علمى به حوزه ى قم رفت و در محضر استاتيدى چون آيت الله گلپايگانى فقه و اصول را خواند و معقول را از محضر آيات ديگر فراگرفت. پس از آن از محضر

آيت الله حجت در فقه و اصول و درايه و رجال و از محضر آيت الله صدر و همچنين به مدت پنج سال از محضر آيت الله بروجردى استفاده نمود. در 1369 ق به نجف رفت و از محضر آيت الله حكيم و آيت الله حاج شيخ عبدالحسين رشتى و آيت الله آقا ميرزا باقر زنجانى و آيت الله بجنوردى و آيت الله حاج شيخ محمد حسين كاشف الغطاء در فقه و اصول و حكمت و غيره استفاده نمود، و از اساتيدش صاحب اجازه بود. در 1372 ق به تبريز بازگشت، و به وظايف دينى و اقامه جماعت مشغول شد. از آثار وى: «تقريرات اصول» آيت الله حجت؛ «تقريرات فقه» آيت الله حجت؛ «تاريخ قضاء در اسلام»، به فارسى؛ «حديقه الصالحين»؛ «المقالات»، مجلدى مشتمل بر مقالات عربى؛ ترجمه ى «مسائل قندهاريه» آيت الله كاشف الغطاء؛ «الفوائد»، مشتمل بر «مطالب علمى و فوائد فقهى و تفسيرى و رجالى؛ تعليقات و اضافات بر كتاب «انيس الموحدين» علامه نراقى؛ «تحقيق درباره ى روز اربعين حضرت سيدالشهداء (ع)»، كه در تأليف آن از بيش از چهارصد و پنجاه عنوان كتاب استفاده شده است.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (388 -387 / 6)، كيهان فرهنگى (س 1، ش 8، ص 43)، گنجينه ى دانشمندان (325 -322 / 3).

قاضي عسكر، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي قاضي عسكر

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/3/5

زندگينامه علمي

اينجانب سيد علي قاضي عسكر در روز پنجم خرداد ماه يك هزار و سيصد و سي و سه شمسي برابر با 23 رمضان المبارك 1373 هجري قمري در يك خانواده مذهبي در خيابان مسجد سيد اصفهان متولد شدم. تحصيلات دوره ابتدايي را در

دبستان جعفري وابسته به تعليمات اسلامي كه در محله بيدآباد اصفهان واقع شده بود سپري كردم و دوره راهنمائي را نيز در مدرسه احمديه كه مديريت آن را يك نفر روحاني به نام حجت الاسلام آقاي سيد ابوالحسن بدري بعهده داشت گذراندم. پدرم آقاي حاج سيد مصطفي قاضي عسكر كه كارمند كارخانه صنايع پشم اصفهان و از مقلدان حضرت امام خميني (ره) بود بسيار علاقه داشت تا يكي از فرزندان خود را به حوزه فرستاده تا دروس حوزوي بخواند، از اين رو در سن 15 سالگي وارد حوزه علميه اصفهان شدم و جامع المقدمات را آغاز كرده از اساتيد بزرگوار آن حوزه بهره مند شدم. سپس با گذشت يك سال به دليل آوازه و شهرتي كه قم داشت تصميم گرفتم به قم آمده و در حوزه كهن قم ادامه تحصيل دهم در قم به ترتيب در مدرسه مومنيه واقع در خيابان چهارمردان، مدرسه آيت الله نجفي مرعشي واقع در خيابان ارك قم، مدرسه فيضيه و سپس در مدرسه حجتيه سكونت داشتم. دروس مقدماتي را از محضر اساتيد بزرگواري از جمله مرحوم حجت الاسلام و المسلمين آقاي كافي اصفهاني، مرحوم شهيد حجت الاسلام و المسلمين آقاي سيد حسن بهشتي طاب ثراه امام جمعه موقت اصفهان پس از انقلاب كه به دست منافقين به شهادت رسيدند، حجت الاسلام و المسملين آقاي حجازي اصفهاني، مرحوم حجت الاسلام و المسلمين آقاي يحيي سلطاني و ... فرا گرفتم. سپس به درس مرحوم آيت الله ستوده، آيت الله خزعلي، آيت الله انصاري شيرازي حاضر شدم و مكاسب را در درس آيت الله حاج شيخ يوسف صانعي و كفايه را در

محضر حضرت آيت الله فاضل لنكراني بهره گرفتم. و سپس در دروس خارج آيت الله فاضل لنكراني، آيت الله منتظري، آيت الله حاج شيخ جواد تبريزي حاضر شده سالها از محضر اين اساتيد بهره مند شدم در دروس تفسير و اخلاق از محضر آيت الله مشكيني استفاده كردم در دروس تخصصي مرحوم شهيد آيت الله مرتضي مطهري كه در مسجد ارك قم برگزار ميشد شركت داشتم و بخشي نيز از محضر آيت الله جوادي آملي استفاده كرده ام و بر اساس تاييديه مكتوبي كه از اساتيد بزرگوار و اعزه همچون حضرت آيت الله فاضل لنكراني، حضرت آيت الله سبحاني، حضرت آيت الله خاتم يزدي، حضرت آيت الله محمد حسن قديري و ... دارم بيش از ده سال از دروس خارج حوزه استفاده كردم. بنده از ابتداي تكليف مقلد حضرت امام خميني (ره) بودم و از آنجا كه پدرم درحادثه 15 خرداد در قم حضور داشت و شاهد حمله كماندوهاي رژيم پهلوي به مدرسه فيضيه و شهادت و مجروحيت طلاب و روحانيون حوزه علميه بود و با روحانيون مبارزه و تلاشگر مانوس بود بطور طبيعي اينجانب از همان سال اول تحصيل با قيام حضرت امام همراه شدم، در همان سال اول طلبگي در مدرسه ملا عبدالله گاهي شبها نوارهاي كاست كه از نجف ارسال شده بود را همراه با تني چند از طلاب آن روز مدرسه كه حاوي سخنرانيهاي امام خميني (ره) بود استماع و در توزيع اعلاميه هاي ايشان مشاركت داشتم، و پس از آنكه به قم آمدم اين فعاليتها ادامه يافت و با اكثر چهره هاي انقلابي حوزه آشنا و همراه شدم.

قاضي عسكر، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به داور پناه. عالم فاضل، و محقق جليل، در خوانسار متولد گرديده، و در محل تولد خود و اصفهان و نجف تحصيل كرد، مجتهدى عالى مقدار، و مدرسى كامل بود. در فقه و اصول و ادبيات در حدود سطوح و خارج تدريس مى فرمود، و در كشف معضلات علوم، يد بيضا مى نمود. سال ها در مدرسه ى دركوشك، فرائد و متاجر و كفايه مباحثه مى نمود، جمعى از افاضل اين شهر خدمت او تحصيل نموده اند.

از بدو تشكيل مدارس جديد به خدمت فرهنگ وارد شده، و بدين جهت مقامات علمى مشاراليه مجهول ماند، و آن طور كه بايد و شايد از ايشان استفاده نگرديد.

در ارتش سال ها به عنوان قاضى عسكر خدمت مى نمود.

نگارنده مدتى از محضر ايشان در علوم عربيت استفاده نموده است.

در رجب سال 1382 به سن متجاوز از هشتاد وفات يافته، در اين تكيه در بقعه اى مخصوص مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قاضي فضل خنجي اصفهاني

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن روزبهان معروف به باشا و ملقب به امين.

فقيه اديب ناصبى [؟] متعصب. وى را كتب و رسائلى است، از آن جمله است:

1- ابطال الباطل، در رد نهج الحق علامه ى [حلى] و آن را علامه ى فقيه شهيد قاضى نورالله شوشترى رد نموده، و آن را احقاق الحق ناميد 2- المقاصد در علم كلام] 3- شرح صلوات بر چهارده معصوم]؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قاضي كمره اي، جعفر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل محقق، استاد علماى زمان، و مرجع فتوى و احكام بوده، در خدمت آقا حسين خوانسارى، و ملا محمدباقر سبزوارى، و ملا محمدتقى مجلس تلمذ نموده، و سال ها منصب قضاوت اصفهان را داشته؛ بر بسيارى از كتب حواشى و شرح نوشته، از آن جمله است:

1 - حواشى و تعليقات بر شرح لمعه 2 - حواشى بر كفايه ى سبزوارى 3 - رساله در اصول دين، فارسى 4 - ذخائر العقبى، در تعقيبات 5 - وجيزه، در حكم ولايت وصى بر نكاح صغير؛ و غيره.

وفاتش در 1115 در مسافرت حج در عراق روى داده است، و در نجف مدفون گرديده.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قاضي نوري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دندان پزشكى، دانشكده: دندان پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

گذراندن دوره يك ساله دكتراى دندان پزشكى و اندودانتيكس در دانشگاه ايلينويز در شيكاگو آمريكا.

مرتبه علمى:

دانشيار گروه اندودانتيكس دانشكده دندان پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى پالپ و پرى اپيكال، ميكروبيولوژى در اندودانتيكس، آناتومى داخلى دندانها، مقايسه آمارى درمان اندودانتيكس، استاد راهنماى 22 پايان نامه دكترا و 5 پايان نامه دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

آناتومى داخلى دندانها و طرز تهيه حفره هاى اندودانتيك.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

اندودانتيكس.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قاضي يزدي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، عالم امامى و مفسر. احتمالا وى از سادات و به هر حال از بزرگان علماى اماميه قرن يازدهم هجرى است. لقب اصلى او قاضى است. از آثار وى: شرح «آيات الاحكام»، به فارسى موسوم به «تفسير قطب شاهى» كه تفسير پانصد آيه احكام قرآنى است كه به نام سلطان محمد قطب شاه تاليف شده است؛ تفسير آيه «و جزاء سيئه سيئه مثلفها»؛ شح حديث «ان اللَّه لا يجمع امتى على ضلاله»؛ رساله اى در «الجمع بين قول النبى (ص): ما عرفناك حق معرفتك، و قول اميرالمومنين (ع): ما شككت فى الحق منذ رايته، و لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (330/7)، الذريعه (134/5 ،302 -301 /4)، ريحانه (174 -173 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 255/11).

قاضي، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد باقر بن العالم الجليل آقا ميرزا محمد على متوفى 1312 بن الايه العظمى آقاى حاج ميرزا محسن آقاى قاضى طباطبائى در سال 1285 در تبريز متولد و مقدمات و مبادى فقه و اصول و كلام و معقول را از علماء و فضلاء تبريز مثل آقا ميرزا محمد و اصولى و حاج ميرزا محمد على قراچه داغى و آقا سيد على يزدى صاحب رسائل مظفرى و معاصرين ديگر ايشان تحصيل نموده و در سال 1308 به عتبات عاليات مشرف و بعد از درك حضور امام مجدد شيراز در سامرى وارد نجف و در حوزه درس آيه الله حاج ميرزا حبيب الله رشتى و فاضل شربيانى و آقا شيخ محمد باقر اصطهبانى و صاحب الكرامات آخوند ملا اسمعيل قراباغى و در اخلاق در حوزه آخوند ملا حسينقلى همدانى حاضر بودند و

به جهت بعضى دواعى و پيشامدها به تبريز مراجعت و بعد از دو سه سال باز توفيق رفيق گشته معاودت به نجف نموده و به بحث آيه الله آقا سيد محمد كاظم يزدى و استاد كل شيخ الشريعه اصفهانى حاضر شده تا در سال 1324 ق به تبريز مراجعت فرمودند.

وى اجازاتى از مرحوم آيت الله يزدى و فاضل شربيانى داشته و از بعضى از معاصرين خود چون آيت الله العظيم اصفهانى روايت مى كنند.

تأليفات آن مرحوم عبارت است از حاشيه بر رسائل شيخ انصارى و حاشيه بر فصول و حواشى بر مكاسب و كتابى در اصول آداب تقريرات اساتيدشان مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

قاضي، زاهدي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سرسلسله قاضى زاهديها مردى بزرگوار و فقيهى پرهيزكار و از نامداران روزگار بوده از طرف سلاطين صفويه براى قضاوت شرعى بين مردم گلپايگان و نواحى آن منصوب گرديده و شيخ الاسلام عهد و زمان خود بوده و چون در زهد و علم و ورع و تقوا به پايه اعلى رسيده مشهور به قاضى زاهد گرديده.

بيت چند صدساله او بيت علم و تقوا و فضيلت است و از باقيات الصالحات اوست مقبره و پل قاضى زاهد.

حضرت آيت اللَّه العظمى مرعشى مدظله مى فرمودند معظم له از رجال برجسته علم و فضيلت و داراى مؤلفانى بوده و من شرح احوال او را ديده ام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

قاضي، علي آقا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد علي آقا قاضي فرزند حاج سيد حسين قاضي است. ايشان در سيزدهم ماه ذي الحجة الحرام سال 1282ه_.ق. از بطن دختر حاج ميرزا محسن قاضي، در تبريز متولد شد و او را علي نام نهادند، بعد از بلوغ و رشد به تحصيل علوم ادبيه و دينيه مشغول گرديد و مدتي در نزد پدر بزرگوار خود و ميرزا موسي تبريزي و ميرزا محمد علي قراچه داغي درس خواند.

در ايشان، سيد حسين قاضي، انساني بزرگ و وارسته بود كه از شاگردان برجسته آيت الله العظمي ميرزا محمد حسن شيرازي بود و از ايشان اجازه اجتهاد داشت.

درباره ايشان گفته اند زماني كه قصد داشت سامرا را ترك كند و به زادگاه خويش تبريز باز گردد استادش ميرزاي شيرازي به وي فرمود در شبانه روز يك ساعت را براي خودت بگذار.

يك سال بعد چند نفر از تجار تبريز به سامرا مشرف مي شوند و با آيت الله ميرزا محمد حسن شيرازي ملاقات

مي كنند؛ وقتي ايشان احوال شاگرد خويش را جويا مي شود، مي گويند:

« يك ساعتي كه شما نصيحت فرموده ايد، تمام اوقات ايشان را گرفته، و در شب و روز با خداي خود مراوده دارند. »

تحصيلات

سيد علي قاضي از همان ابتداي جواني تحصيلات خود را نزد پدر بزرگوار سيد حسين قاضي و ميرزا موسوي تبريزي و ميرزا محمد علي قراچه داغي آغاز كرد.

پدرش به علم تفسير علاقه و رغبت خاص و يد طولايي داشته است، چنانكه سيد علي آقا خودش تصريح كرده كه تفسير كشاف را خدمت پدرش خوانده است. همچنين ايشان ادبيات عربي و فارسي را پيش شاعر نامي و دانشمند معروف ميرزا محمد تقي تبريزي معروف به «حجة الاسلام» و متخلص به « نير» خوانده و از ايشان اشعار زيادي به فارسي و عربي نقل مي كرد و شعر طنز ايشان را كه هزار بيت بود از بر كرده بود و مي خواند.

ايشان در سال 1308ه_.ق. در سن 26 سالگي به نجف اشرف مشرف شد و تا آخر عمر آن جا را موطن اصلي خويش قرار داد.

آيت الله سيد علي آقا قاضي از زماني كه وارد نجف اشرف شد، ديگر از آنجا به هيچ عنوان خارج نشد مگر يك بار براي زيارت مشهد مقدس حدود سال 1330ه_ ق به ايران سفر كرد و بعد از زيارت به طهران بازگشت و مدت كوتاهي در شهرري در جوار شاه عبدالعظيم اقامت گزيد.

اساتيد

ايشان در نجف نزد مرحوم فاضل شرابياني، شيخ محمد حسن مامقاني، شيخ فتح الله شريعت، آخوند خراساني، عارف كامل حاج امامقلي نخجواني و حاجي ميرزا حسين خليلي درس

خواند و مخصوصاً از بهترين شاگردان اين استاد اخير به شمار مي آمد كه در خدمت وي تهذيب اخلاق را تحصيل كرد.

آقازاده سيد علي آقا قاضي نقل مي كند:

« ... ميرزا علي آقا قاضي بسيار از استادش ميرزا حسين خليلي ياد مي كرد و او را به نيكي نام مي برد و من نديدم كسي مثل اين استادش او را در شگفتي اندازد و هر وقت نام اين استاد نزدش برده مي شد به او حالت بهت و سكوت دست مي داد و غرق تأملات و تفكرات مي شد! »

ايشان از سن نوجواني تحت تربيت والد گرامي، آقا سيد حسين قاضي بود و جوهره حركت و سلوك ايشان از پدر بزرگوارشان مي باشد و بعد از آن كه به نجف اشرف مشرف شدند، نزد آيت الله شيخ محمد بهاري و آيت الله سيد احمد كربلايي معروف به واحد العين و به كسب مكارم اخلاقي و عرفاني پرداخت و اين دو نيز از مبرزترين شاگردان ملاحسينقلي همداني(ره) بودند.

درباره ملاحسينقلي همداني حكايات هاي بس شگفت آوري نقل شده، كه گوياي عظمت، روح بلند و نفوذ معنوي ايشان مي باشد. او با عشق و همت بي نظير زمان زيادي از عمرش را به تربيت مستعدين سپري كرد تا اين كه توانست 300 نفر را تربيت كند كه هر يك از آنها يكي از اولياي الهي شدند، مانند شيخ محمد بهاري، مرحوم سيد احمد كربلايي، مرحوم ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي و ... .

سلسه اساتيد ملاحسينقلي همداني به حاج سيد علي شوشتري و سپس به شخصي به نام ملاقلي جولا مي رسد.

آقا سيد علي قاضي در

عراق به خدمت جمعي از اكابر اولياء رسيد و از آن جمله سالهايي چند در تحت تربيت مرحوم آقا سيد احمد كربلايي معروف به واحدالعين، قرار گرفت و از صحبت آن بزرگوار به درجات اولياء أبرار ارتقاء گزيد، چندان كه در تهذيب اخلاق شاگردان و مريدان و ملازمان چندي را تربيت كرد.

آقا سيد علي آقاي قاضي درباره اين استادش مي فرمايد:

« شبي از شبها را به مسجد سهله مي گذارنيدم- زاده الله شرفاً- به تنهايي به نيمه شب يكي در آمد و به مقام ابراهيم عليه السلام مقام كرد و از پي فريضه صبح در سجده شد تا طلوع خورشيد. آنگاه برفتم و ديدم عين الانسان و الانسان العين آقا سيد احمد كربلايي بكاء است، و از شدت گريه، خاك سجده گاه گل كرده است! و صبح برفت و در حجره نشست و چنان مي خنديد كه صداي او به بيرون مسجد مي رسيد. »

آيت الله شيخ علي سعادت پرور نقل مي كند:

« وقتي مرحوم آقا سيد علي قاضي جواني بيش نبود، پدر مرحومش آقا سيد حسين قاضي كه خود از دست پروردگان مرحوم عارف كامل حاج امامقلي نخجواني بود به آقاي قاضي سفارش كرده بود كه هر روز به محضر استاد مشرف شده و چند ساعتي در محضرش بنشيند، اگر صحبت و كلامي شد كه بهره گيرد و گرنه به صورت و هيئت استاد نظاره نمايد. در آن روزها، مرض وبا در نجف غوغا مي كرد، فرزندان مرحوم آقا امامقلي نخجواني يكي پس از ديگري در اثر مرض وبا رحلت مي كردند و ايشان بدون هيچ ناراحتي و انزجار قلبي

به شكرگزاري مشغول بود. وقتي از وي علت اين عمل را جويا شدند فرمود:

قباله هاي زمين را ديده ايد كه وقتي كسي صاحب يكي از آنها شد، هر كاري كه دلش خواست با زمين اش انجام مي دهد؛ حالا هم خداي سبحان صاحب و مالك اصلي اين فرزندان و همه چيز من است و هر كاري كه بخواهد با آنان انجام مي دهد و كسي را حق سوال و اعتراض نيست! »

درجه اجتهاد

پس از اقامت در نجف اشرف، تحصيلات حوزوي خود را نزد اساتيدي از جمله فاضل شربياني، شيخ محمد مامقاني، شيخ فتح الله شريعت، آخوند خراساني و... ادامه دادند و سرانجام كوشش هاي خستگي ناپذير مرحوم آيت الله قاضي در راه كسب علم، كمال و دانش، در سن 27 سالگي به ثمر نشست و اين جوان بلند همت در عنفوان جواني به درجه اجتهاد رسيد.

جامعيت علمي

آقا سيد هاشم حداد از شاگردان ايشان مي فرمود:

« مرحوم آقا (قاضي) يك عالمي بود كه از جهت فقاهت بي نظير بود. از جهت فهم روايت و حديث بي نظير بود. از جهت تفسير و علوم قرآني بي نظير بود. از جهت ادبيات عرب و لغت و فصاحت بي نظير بود، حتي از جهت تجويد و قرائت قرآن. و در مجالس فاتحه اي كه احياناً حضور پيدا مي نمود، كمتر قاري قرآن بود كه جرأت خواندن در حضور وي را داشته باشد، چرا كه اشكالهاي تجويدي و نحوه قرائتشان را مي گفت... »

آيت الله خسروشاهي از علامه طباطبائي نقل مي كردند كه:

كتابهاي معقول را خواندم ولي وقتي خدمت سيد علي آقا قاضي رسيدم فهميدم كه

يك كلمه هم نفهميدم!

مرحوم قاضي در لغت عرب بي نظير بود، گويند: چهل هزار لغت از حفظ داشت. و شعر عربي را چنان مي سرود كه اعراب تشخيص نمي دادند سراينده اين شعر عجمي(غير عرب) است. روزي در بين مذاكرات، مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالله مامقاني(ره) به ايشان مي گويد:

من آن قدر در لغت و شعر عرب تسلط دارم كه اگر شخص غير عرب، شعري عربي بسرايد من مي فهمم كه سراينده عجم است، اگرچه آن شعر در اعلي درجه از فصاحت و بلاغت باشد. مرحوم قاضي يكي از قصائد عربي را كه سراينده اش عرب بود شروع به خواندن مي كند و در بين آن قصيده، از خود چند شعر بالبداهه اضافه مي كند و سپس به ايشان مي گويد: كدام يك از اينها را غير عرب سروده است؟ و ايشان نتوانستند تشخيص دهند.

مرحوم قاضي در تفسير قرآن كريم و معاني آن يد طولائي داشت و علامه طهراني از قول مرحوم استاد علامه طباطبائي مي فرمودند:

« اين سبك تفسير آيه به آيه را مرحوم قاضي به ما تعليم دادند و ما در تفسير{الميزان}، از مسير و روش ايشان پيروي مي كنيم. ايشان در فهم معاني روايات وارده از ائمه معصومين عليهم السلام ذهن بسيار باز و روشني داشتند و ما طريقه فهم احاديث را كه « فقه الحديث» گويند از ايشان آموخته ايم. »

شاگردان

آيت الله قاضي طي سه دوره، اخلاق و عرفان اسلامي را با كلام نافذ و عمل صالح خويش تدريس فرمودند و در هر دوره شاگرداني پرورش دادند كه هر كدام از بزرگان وادي عرفان و اخلاق

محسوب مي شوند؛ و البته فقط نام تعدادي از آن ها بر ما معلوم است و اين كه ايشان در حقيقت چه كساني را تا قله هاي بلند عرفان و معنويت بالا كشيده و از شراب گواراي معرفت بر كامشان ريختند، براي ما بصورت كامل و دقيق آشكار نيست. اما به تعدادي از آن ها كه مبرز و شناخته شده هستند، اشاره مي كنيم:

آيت الله شيخ محمد تقي آملي(ره)

آيت الله سيد محمد حسين طباطبائي(ره)

آيت الله سيد محمد حسن طباطبايي(ره)

آيت الله محمد تقي بهجت فومني(حفظه الله)

آيت الله سيد عباس كاشاني(حفظه الله)

آيت الله سيد عبد الكريم كشميري(ره)

آيت الله شهيد سيد عبدالحسين دستغيب(ره)

آيت الله علي اكبر مرندي(ره)

آيت الله سيد حسن مصطفوي تبريزي

آيت الله علي محمد بروجردي(ره)

آيت الله نجابت شيرازي(ره)

آيت الله سيد محمد حسيني همداني

آيت الله سيد حسن مسقطي(ره)

آيت الله سيد هاشم رضوي كشميري(ره)

حاج سيد هاشم حداد(ره)

و ...

در پي محبوب

ايشان از جواني به دنبال تزكيه و تهذيب نفس و كسب معنويت و معارف بلند اسلام بود و در اين راه چهل سال صبر و مجاهده كرد و چهل سال درد طلب و عشق، آرام و قرار و خواب و خوراك را از وي ربوده بود.

ضمير الهي اش او را به عالم قدس مي خواند و او كه قصد كوي جانان را در سر دارد، مي خواهد به هر نحو شده از اين خاكدان طبيعت به عالم نور و ملكوت پا گذارد.

مي داند كه جانب عشق عظيم است و نبايد به راحتي از دستش بدهد و فرو بگذاردش، براي همين چهل سال است كه مشغول مجاهده است.

چهل سال است كه آداب عبوديت

مي آموزد و هنوز معشوق به حضور خود راهش نداده است!

خود ايشان مي گويد:

« نزد هر كس احتمال مي دادم از او چيزي بفهمم، مي نشستم اگر مطلبي را مي فهميدم، كه خود خدا نعمت داده بود و اگر نمي فهميدم ديگر به آن شخص مراجعه نمي كردم. »

تقيّد تام به آداب شرع

براي همين آن قدر خود را به ضوابط و آداب شرع و رعايت مستحبات و ترك مكروهات ملزم ساخته بود تا امري از محبوب فرو نماند و آن قدر بر آن اصرار مي كند كه به حسب طاقت بشري هيچ مستحبي از او فوت نمي شود تا آن جا كه بعضي از مخالفان و معاندان مي گويند:

« قاضي كه اين قدر خود را مقيّد به آداب كرده شخصي ريايي و خودنماست. »

و عده اي ديگر هم با وجود مخالفت باز نمي توانند تحسينش نكنند.

يكي از مخالفين ايشان مي گويد:

« من سفر بسيار كردم، با بزرگان عالم اسلام محشور بوده ام و از احوال بسياري از آنان بالمشاهده آگاهم اما حقيقتاً هيچ كس را همانند قاضي تا بدين حد مقيد به آداب شرع نديده ام. »

خود ايشان مي گويد:

« چون بيست سال تمام چشمم را كنترل كرده بودم، چشم ترس براي من آمده بود، چنان كه هر وقت مي خواست نامحرمي وارد شود از دو دقيقه قبل خود به خود چشم هايم بسته مي شد و خداوند به من منت گذاشت كه چشم من بي اختيار روي هم مي آمد و آن مشقت از من رفته بود. »

و ايشان نا اميد نمي شود، مي داند كه طلب

حقيقي جدا از مطلوب نيست زيرا كه شنيده است:

« اذا تقرب اليّ شبراً تقربت اليه ذراعاً:

و هرگاه به اندازه يك وجب به من نزديك شود به اندازه زراعي به او نزديك شوم.»

اين قدم ها بايد برداشته شود و آن نزديكي بايد حاصل گردد تا زماني كه عاشق به معشوق برسد و پرده ها كامل برداشته شود و وصال صورت گيرد و البته معلوم است كه معشوق خود در همه جا پيشقدم و مشتاق تر است.

« او نيز اطمينان دارد كه باز نشدن در روحانيت، نه از ناحيه بي التفاتي معشوق است بلكه اگر در، بي موقع باز شود صد در صد خام از كار در آيد! »

و بعدها آيت الله قاضي كه خود چهل سال پشت در مانده، و صادق بودن خود را در آن عشق و محبت به محبوب و معبود ازل ثابت كرده، درس استقامت و صبوري را به شاگردانش هم مي آموزد و چنين مي گويد:

« اگر به جستجوي آب زمين را كندي، نبايد خسته و نااميد شوي، اگر وقتش باشد به آب مي رسي، وگرنه نااميد مشو كه بالاخره به آب مي رسي و حتي آ برايت فوران مي كند. »

آيت الله نجابت از قول ايشان مي گويد:

« چهل سال است دم از پروردگار عالم زدم. چند مرتبه خواستند مرا بكشند، آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني نگذاشت و خدا هم كمكم كرد! در اين مدت نه خوابي ديدم، نه مكاشفه اي، نه رفيقي، نه همدردي، چهل سال است كه در را مي كوبم و خبري نيست. »

صبر و استقامت چهل ساله

بيت زير از

اشعار ايشان مي باشد:

و لا تكن كمثل من ان فتح الباب خرج

والزم و كن كمثل من ان فتح الباب ولج

اگر دري باز شد، تو بيشتر استقامت به خرج بده؛ بگو خدايا! افزونش كن؛ بايد در عبوديت استقامت ورزيد، يعني صبور شد؛ اگر خواستند بكشندش، بگويد من از خدا دست بر نمي دارم؛ اگر نان و آبش را قطع كردند، استقامت كند، و حتي اگر دنيا جمع شود و بگويند بيا صرفنظر كن بگويد صرفنظر نمي كنم.

و آيت الله قاضي به اين زودي ها خسته نمي شود.

و مي گويد:

« هر چه بادا باد، در بحر جنون پا مي زنم، امشب كشفي نصيبم شد شد، نشد نشد، امشب خوابي ديدم ديدم، نديدم نديدم، من كشف نمي خواهم تمام اين مدت چهل سال آن هم براي زرق و برق و كشف و كرامتي چند، نه! من معرفت خودش را مي خواهم، من خودش را مي خواهم. »

اسم اعظم را استقامت بر وحدانيت خداي جل و علا مي داند و مي گويد:

« اگر شخص در طلب، استقامت پيدا كرد، اسم اعظم در روح او جا پيدا مي كند و آن وقت لايق اسرار ربوبي مي گردد. »

و خود چون استقامت دارد، سرانجام صداي فرشتگان را مي شنود كه:

« ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تنزل عليهم الملائكه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التي كنتم توعدون:

آنان كه گفتند پروردگار ما الله است و بر اين ايمان پايدار ماندند، فرشتگان بر آن ها نازل شوند كه ديگر هيچ ترسي و حزن و اندوهي نداشته باشيد و شما

را به همان بهشتي كه وعده دادند بشارت باد. سوره فصلت آيه 30 ».

فتح باب

آيت الله قاضي هميشه نماز مغرب و عشاء را، در حرمين شرفين امام حسين عليه السلام و حضرت ابوالفضل عليه السلام به جا مي آورد، و چون به حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام مي رسد، با خود مي انديشد كه تا به حال در مدت اين چهل سال هيچ چيز از عالم معنا برايم ظهور نكرده، هر چه دارم به عنايت خدا و به بركت ثبات است.

در راه سيّد ترك زباني كه ديوانه است، به طرف او مي دود و مي گويد؛ سيّد علي، سيّد علي، امروز مرجع اولياء در تمام دنيا حضرت ابوالفضل عليه السلام هستند، و او آن قدر سر در گريبان است كه متوجه نمي شود آن سيد چه مي گويد! به حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام مي رود. اذن دخول و زيارت و نماز زيارت مي خواند و مي خواهد كه مشغول نماز مغرب شود.

آيت الله نجابت مي گويد:

« تكبيره الاحرام را كه مي گويد، مي بيند كه وضع در اطراف حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام به طور كلي عوض مي شود، آن گونه كه نه چشمي تا به حال ديده و نه گوشي شنيده و نه به قلب بشري خطور كرده است. قرائت را كمي نگه مي دارد تا وضع تخفيف يابد و بعد دوباره نماز را ادامه مي دهد، مستحبات را كم مي كند و نماز را سريع تر از هميشه به پايان مي رساند. به حرم امام حسين عليه السلام نمي رود و به دنبال جايي خلوت به خانه رفته و

براي اين كه با اهل منزل هم برخورد نكند به پشت بام مي رود. آن جا دراز مي كشد و دوباره آن حال مي آيد و بيشتر مي ماند. تا اهل منزل سيني چاي را مي آورد، آن حال مي رود. نماز عشاء را مي خواند و دوباره آن وضع بر مي گردد؛ چيزي كه تا به حال حتي به گفته خودش يك ذره اش را هم نديده است و حالا كه ديده نه مي تواند در بدن بماند و نه مي تواند بيرون بيايد. دوباره كه شام را مي آوردند، آن حال قطع مي شود و نيمه شب دوباره بر مي گردد و مدت بيشتري طول مي كشد. »

آري و بالاخره درهاي آسمان برايش گشوده و فتح باب مي شود.

مي گويد:

« آن چه را مي خواستم، تماماً بدست آوردم و امام حسين عليه السلام در را به رويم گشود. ابن فارض يك قصيده تائيه براي استادش گفته؛ من هم يك قصيده تائيه براي امام حسين عليه السلام گفته ام نمره يك! كه كار مرا ايشان درست كرد و در غيب را به نحو اتم برايم باز كرد. »

« او در اثر طلب حقيقي و استقامت به خانه كه نه، به خود صاحبخانه رسيده است و يار او را به درون خانه راه داده؛ او از حصار تنگ دنيا كه خيال و سرابي بيش نبوده و حقيقي ندارد، گذشته و به عالم روح و مجردات پيوسته است و چون فهميده كه از عالم خيال چيزي نصيبش نمي شود، باب خيال برايش بسته مي شود. »

آيت الله نجابت نقل مي كند:

دفعه اولي كه

ما آيت الله قاضي را ديديم، خيلي با ما گرم گرفتند و ما را تحويل گرفتند. در اثر اين التفات زياد، من زبانم باز شد و گفتم: آقا اين وضع اهل معرفت به خيال است يا به حقيقت؟ ناگهان ايشان چشمهايش درشت شد و گفت:

« اي فرزندم من چهل سال است با حضرت حق هستم و دم از او مي زنم اين پندار و خيال است؟! »

رحلت

به هر حال، ميرزا علي آقا قاضي پس از سالها تدريس معارف بلند اسلامي و تربيت شاگردان الهي، در روز دوشنبه چهارم ماه ربيع المولود سال 1366 مطابق هفتم بهمن ماه در نجف اشرف وفات كرد و در وادي الاسلام نزد پدر خود دفن شد.

مدت عمر شريف ايشان هشتاد و سه سال و دو ماه و بيست و يك روز بوده است.

ايشان در سال هاي آخر عمر عطش و بي تابي، جسم و روحش را با هم مي سوزاند و او مرتب آب مي خواهد و مي گويد:

« در سينه ام آتش است ساكت نمي شود. »

و دائم با خود تكرار مي كند:

گفت من مستسقي ام آبم كشد

گر چه مي دانم كه هم آبم كشد

طبيبش به وي مي گويد:

« آقا من طبيب شما هستم، به شما مي گويم در اين ماه رمضان روزي 3-2 ليوان آب بخوريد. »

و او كه مي داند اين آب آن آتش را خاموش نمي كند تا آخر روزه هايش را كامل مي گيرد و مي گويد:

« رها كن تا كه چون ماهي گدازان غمش باشم »

لحظات احتضار سخت ترين لحظات براي زمين و زيباترين

لحظات براي عارف است.

آيت الله كشميري مي فرمودند:

هنگام احتضار، خودش با اشاره به بدن خود مي فرمود:

« اين دارد مي رود. »

و هنگام غسل مشاهده شد كه صورتش باز و لبانش خندان بود.

باز آيت الله كشميري فرمودند:

« بعد از وفاتش خواستم بفهمم مقام ايشان چقدر است، در رؤيا ديدم از قبر آقاي قاضي تا به آسمان نور كشيده شده است، فهميدم خيلي مقام والايي دارد. »

سيد عبدالحسين قاضي نوه ايشان جريان شب رحلت آقاي قاضي را اين طور بيان مي كند:

« ايشان مدتي بيمار بودند. يك شب به پدرم كه در آن زمان 20 ساله بودند مي گويند كه امشب نخواب و بيدار باش. پدرم هم متوجه نمي شود كه جريان چيست.

ايشان نقل مي كند كه ساعتي از نيمه شب آقاي قاضي او را صدا مي زنند و رو به قبله دراز مي كشند و مي گويند من در حال مرگ هستم و به او سفارش مي كنند كه همسر و بچه هاي ديگرشان را بيدار نكند و تا صبح بالاي سرشان بنشيند و قرآن بخواند.

پدرم مي گويد علي رغم اين كه اگر كسي بداند كه پدش در حال مرگ است و هيچ نگويد، سخت است، اما من اين موضوع را با كمال آرامش پذيرفتم و به كسي هيچ نگفتم و پيش او نشستم.

آقاي قاضي به من فرمودند كه دارم راحت مي شوم و اين راحتي از طرف پاهايم شروع شده و به طرف بالا مي آيد. سپس فرمودند فقط قلبم درد مي كند بعد فرمودند كه رويم را بپوشان، من هم روي صورتشان را پوشاندم

و ايشان از دنيا رفتند.

من بدون هيچ دغدغه و اضطراب تا صبح پيش ايشان نشستم و قرآن خواندم تا آن كه هنگام اذان صبح شد و خانواده آمدند و پرسيدند كه جريان چيست و من هم گفتم كه پدر فوت شده است و فرياد و سر و صدا از اهل خانه بلند شد و در آن لحظه تازه متوجه تصرف او شدم و فهميدم چه اتفاقي افتاده است و از مرگ پدرم بسيار متأثر شدم. »

او كه عمري با عشق و سر سپردگي به مولايش امام حسين عليه السلام سر كرده، غريب نيست اگر حضرتش، كريمانه، خود كسي را سراغش بفرستد تا كارهاي دفن و كفن او را بجا آورد. آقا يحيي هرگز آقاي قاضي را نمي شناخته ولي از طرف امام حسين عليه السلام در حالت خواب يا مكاشفه براي اين امر مأموريت پيدا مي كند و تمام كارهاي كفن و دفن ايشان را انجام مي دهد.

آيت الله بهجت مي فرمودند:

« شب قبل از وفات آقاي قاضي، كسي خواب ديده بود كه تابوتي را مي برند كه رويش نوشته شده بود « توفي وليّ الله » فردا ديدند آقاي قاضي وفات كرده است. »

تناثر نجوم در رحلت ايشان

مرحوم علامه آقا سيد عبدالعزيز طباطبائي يزدي نقل نمود كه از استادم مرحوم آيت الله العظمي خوئي شنيدم كه فرمود:

« در ايام وفات استاد اخلاق آقا سيد علي قاضي تبريزي تناثر نجوم رخ داد و اين به جهت رفعت مقام آن مرحوم بود.

مرحوم طباطبائي يزدي نقل كرد كه ما گفتيم: اين اصلاً محال است كه ستاره ها به خاطر كسي

ريزش كنند و سقوط نمايند ولي استادمان آقاي خوئي تأكيد نمود، شما انكار كنيد من كه خودم اين واقعه شگفت انگيز را با چشمان خود ديدم و نمي توانم چيزي را كه در پيش من يقيني است، انكار نمايم. »

قاضي، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن طباطبائى قاضى بن العالم الجليل ميرزا عبدالجبار قاضى از اعاظم علماء تبريز و در زهد و ورع و تقوا و علم و عمل بى نظير و هميشه مشغول عبادت و طاعت و دائم المطالعه و التدريس بوده و با نظر مرحوم محمد على شاه قاجار و وزيرش حاج ميرزا آغاسى اخذ علم از علماء دار الخلافه تهران نموده و در ساير مراكز علم نيز مشغول تحصيل گرديد و به خدمت بسيارى از اعاظم رسيده و با مرحوم حاج ملا هادى حكيم سبزوارى صاحب منظومه ارتباط كامل داشته است.

ولادتش در سال 1236 ق و وفاتش در روز دوشنبه سوم جمادى الاخر 1306 واقع شده و مرحوم اديب ماهر حاج ميرزا كاظم طباطبائى تبريزى ملقب به اعتضاد الممالك و معروف به حاج وكيل در كتاب شجره سادات عبدالوهابيه ساكنين آذربايجان در ترجمه آن مرحوم گويد: حاج ميرزا محسن قاضى شخصى بزرگوار طيب الاعراق حسن الاخلاق بود و فحايل سيادت و بزرگوارى را بر وجه اتم داشت مخصوصا الى غير النهايه مهمان دوست و بشاش و گشاده ابرو بود و در خانه او ليلا و نهارا بر وارد و صادر باز و محفل ايشان مجمع عمومى بود.

در مقبره جد بزرگوارش حاج ميرزا مهدى قاضى جنب مسجد مقبره روبروى راسته بازار مدفون گرديد و از آثار باقيه آن مرحوم احداث حمامى است در حوالى همين مقبره كه

به حمام قاضى اشتهار دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

قاضي، نعمت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1303.

درگذشت: 1375.

از نعمت الله قاضى كه نام مستعار در برخى از آثار «شكيب» بود، آثار زير به جاى مانده است: اسلام از ديدگاه تاريخ (تهران، 1367)؛ ايل قاجار در پهنه ى تاريخ ايران (1370)؛ برگزيده اى از ديوان پروين اعتصامى (تبريز، 1367)؛ به سوى سيمرغ: منظومه منطق الطير (اثر شيخ عطار نيشابورى به نثر پارسى، با مقدمه، پاورقى، فهرست و چند بحث انتقادى، تهران، 1369 ،1362)؛ عشق و مرگ پوشكين (مجموعه چند داستان؛ تهران، 1370).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

قاضي خان اوزجندي فرغاني، فخرالدين، ابوالمحاسن حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 592 ق)، فقيه حنفى از ظهيرالدين حسن بن على بن عبدالعزيز و ابراهيم بن عثمان صفارى حديث شنيد. وى مجالس املاى حديث بسيارى داشت. علامه جمال الدين محمود بن احمد حصيرى، يكى از شاگردان قاضى خان است كه از او روايت كرده است. از آثارش: «الفتاوى»، در چند مجلد؛ «الامالى»، در فقه؛ «الواقعات»، در فروع؛«المحاضر»؛ «شرح الزيادات» شيبانى، در فروع فقه حنفى؛ شرح «الجامع الصغير» و «الجامع الكبير» شيبانى، در فروع فقه حنفى؛ «شرح ادب القضاء» خصاف؛ كه در «كشف الظنون» تحت عنوان «ادب القاضى على مذهب ابى حنيفه» آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (239 -238 / 2)، سير النبلاء (232 -231 / 21)، كشف الظنون (1456 ،1227 ،962 ،562 ،165 ،47)، معجم المؤلفين (297 / 3)، هديه العارفين (280 / 1).

قاضي زاده كرهرودي، علاءالدين عبدالخالق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، عالم امامى، متكلم، محقق، صوفى و شاعر. معروف به قاضى زاده يا قاضى علاى كرهرودى. نسبت وى به كروهرود از روستاهاى مابين همدان و اصفهان مى رسد. وى از شاگردان شيخ بهائى و مدتى عهده دار منصب قضاوت قم بود. در مجلس شاه عباس اول (1038 -996 ق) با قاضى زاده ى خوارزمى مناظره كرد و كتابى در همين باب به خواست شاه عباس اول نوشت. از آثارش: «الامامه»، كتابى بزرك در مبحث امامت؛ «التحفه الشاهيه»، به فارسى، مشتمل بر مناظرات وى؛ «الاعتقاديه»؛ حاشيه بر «اثبات الواجب» جلال الدين دوانى؛ حاشيه بر «الشرح الجديد للتجريد»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (458 / 7)، تحفه ى سامى (84)، روضات الجنات (376 -375 / 1)، الذريعه (871 / 9 ،115 -114 ،11 / 6 ،444 -443 / 3 ،328 ،228 / 2)،

رياض العلماء (91 / 3)، ريحانه (411 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 456 / 11)، كشف الظنون (842)، الكنى و الالقاب (50 -49 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قاضى زاده گرهرودى)، هديه الاحباب (215).

قاضي زاده ي اردبيلي، ظهيرالدين كبير

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 930 ق)، عالم، اديب، فقيه و شاعر. پس از جنگ چالدران سلطان سليم در بازگشت از تبريز وى را به همراه اسيران با خود به روم برد. وى در نزد او مقام و رتبتى يافت و «وفيات الاعيان» ابن خلكان را براى وى به فارسى ترجمه كرد. قاضى زاده در انشاء، شعر و خط توانا بود. چون به عقايد شيعه ى اماميه گرايشى پيدا كرد او را گرفتند و كشتند و سرش را بر دروازه ى زويله قاهره آويختند. از آثارش: ترجمه «وفيات الاعيان»، كه در «معجم المؤلفين»، «مختصر وفيات الاعيان» ذكر شده؛ «تاريخ سلطان سليم»؛ «ديوان» شعر. در «كشف الظنون» اظهرالدين اردبيلى و كبير بن اويس لطيفى، مشهور به قاضى زاده، با احتمال اين كه يكى باشند جدا از هم ذكر شده اند. در «شذرات الذهب» و «معجم المؤلفين» ظهيرالدين قاضى زاده اردبيلى بدون ذكر نام و نام پدر آمده است.[1]

اردبيلى، ظهيرالدين، دانشمند اوايل قر. 10 ه. (مقت. 930 ه.ق). وى تا هنگام تصرف تبريز توسط سلطان سليم عثمانى در آن شهر به تدريس مشغول بود و همراه سلطان مذكور به استانبول رفت و در آنجا براى وى مقررى تعيين شد. سپس به مصر رفت و در سركشى احمد پاشا به هواداران او پيوست و همراه وى كشته شد. در شعر و انشاء و خوش نويسى دست داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان آذربايجان (250 -249)، الذريعه (870 -869 / 9)، شذرات الذهب (173

/ 8)، فرهنگ سخنوران (735)، كشف الظنون (2019)، لغت نامه (ذيل/ قاضى زاده اردبيلى)، مجالس النفائس (397 -396)، معجم المؤلفين (48 / 5).

قاضي زاده ي خوارزمي، شمس الدين احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(988 -918 ق)، قاضى، فقيه، اديب، محقق، مدرس، حكيم، متكلم و رياضيدان. در قسطنطنيه به دنيا آمد. وى شاگرد جوى زاده و سعدى جلبى و ملازم ملا قادرى بود.در 963 ق به قضاوت حلب، در 971 ق به قضاوت استانبول و در 974 ق به قضاوت عسكر روم ايلى منصوب شد. سپس به ادرنه رفت و در دارالحديث آنجا به تدريس پرداخت. پس از درگذشت پسرش به استانبول رفت، و در اوايل سلطنت سلطان مرادخان سوم به مقام شيخ الاسلامى رسيد. در 983 ق به صدارت روم ايلى نامزد شد، و در 985 ق مفتى رسمى گرديد. در قسطنطنيه درگذشت و در نزديكى جامع سلطان محمد فاتح دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ حاشيه بر «الهيات شرح تجريد الكلام» قوشچى؛ حاشيه بر «مفتاح العلوم» سكاكى؛ حاشيه بر «اثبات الواجب» جلال الدين دوانى؛ «نتايج الافكار فى كشف الرموز و الاسرار»، در تكمله ى «فتح القدير» ابن همام، در فروع فقه؛ حاشيه بر «التلويح»، شرح «تنقيح الاصول» تفتازانى؛ شرح «هدايه الحكمه» شيخ اثيرالدين ابهرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (721 ،620 / 2)، روضات الجنات (378 -375 / 1)، ريحانه (409 -408 / 4)، شذرات الذهب (415 -414 / 8)، كشف الظنون (2034 ،2030 ،2022 ،1766 ،498 ،348)، الكنى و الالقاب (49 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قاضى زاده ى افندى)، معجم المؤلفين (171 / 2)، هديه الاحباب (215).

قافي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين قافي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

در سال 64 با مدرك سيكل وارد حوزه علميّه قم شدم و از سال 65 به همراه خانواده به شهر يزد عزيمت نموده

و تحصيلات خود را تا سال 72 در حوزه علميّه آن شهر ادامه دادم و اكثر دروس صرف و نحو و معاني و بيان و دوره مقدّماتي فقه و اصول را نزد اساتيد مبرز حوزه يزد گذراندم در كنار تحصيلات حوزوي از سال 68 به صورت متفرقه در امتحانات دوره متوسطه شركت كرده و در سال 72 موفّق به اخذ ديپلم علوم انساني گرديدم. در همان سال در كنكور سراسري دانشگاه شركت نموده و در همان سال در رشته فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي تهران و نيز رشته هاي حقوق و فلسفه دانشگاه مفيد قم (به صورت نيمه متمركز) پذيرفته شدم. در نتيجه از بهمن ماه 72 به قم مراجعت نموده و همزمان با تحصيلات حوزوي در رشته حقوق دانشگاه مفيد مشغول به تحصيل شدم و دوره ليسانس را ظرف سه سال و نيم به پايان رساندم. قابل ذكر است كه كلاسهاي دانشگاه نوعا عصرها برگزار مي گرديد و صبح ها به دروس حوزوي اشتغال داشتم. در سال 76 پس از اخذ مدرك ليسانس در كنكور كارشناسي ارشد شركت نموده و در رشته حقوق خصوصي دانشگاه مفيد پذيرفته شدم و در سال 79 موفّق به دريافت مدرك كارشناسي ارشد گرديم. از سال 74 تا كنون در دروس خارج فقه و اصول آيات عظام تبريزي، وحيد، شبيري، سبحاني و قافي يزدي (ابوي محترم) دامت بركاتهم شركت داشته ام. از الطاف بزرگ خداوند نسبت به اينجانب، اين بوده كه در تمام مراحل تحصيلي جزء ممتازين بوده ام به گونه اي كه موفّق به احراز رتبه اول پايه دهم حوزه و نيز رتبه اول فارغ التحصيلان رشته حقوق دانشگاه

مفيد (سال 76) گرديدم. در حال حاضر چندين سال است كه به پژوهش و تحقيق در زمينه مسائل حقوق، فقهي و اصولي و نيز تدريس در اين زمينه ها اشتغال دارم و با مراكز پژوهشي و آموزشي همچون پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، بنياد دائره المعارف اسلامي، دانشگاه يزد و دانشگاه قم همكاري دارم.

قايني اصفهاني، خليل، محمد خليل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1136 ق)، فقيه، فيلسوف، مدرس، متكلم و حكيم. در اصفهان از حوزه ى درس آقا رضا خوانسارى و برادرش، آقا جمال الدين خوانسارى استفاده نمود. وى مدتى در حوزه ى علميه ى اصفهان فلسفه، كلام، كتب ابن سينا و كتب خواجه نصير را تدريس كرد. سيد اسدالله بن على رضا حسينى و سيد نعمه الله جزائرى و اميرمحمد صالح قزوينى از شاگردان وى بودند. پس از فتنه ى افغان در 1134 ق به قزوين مهاجرت كرد و در همان جا درگذشت و كلمه ى الظهر ماده تاريخ وفاتش مى باشد. از آثار وى: «الآلهيه» يا «نور البصر بحل مسأله الجبر و القدر»، شرح رساله «نفى الجبر و التفويض و اثبات الامر بين الامرين» امام هادى (ع) مذكور در «تحف العقول»؛ «شرح حديث عمران الصابى»؛ «الرد على النصارى»؛ «البداء»؛ حاشيه بر «شرح الاشارات» خواجه نصير طوسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (187 -180)، بهارستان آيتى (253 -252)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (199 / 2)، الذريعه (364 / 24 ،204 -203 / 13 ،232 / 10 ،111 / 6 ،55 -54 / 3 ،285 -284 / 2)، ريحانه (428 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 244 -243 / 12)، فوائد الرضويه (174)، لغت نامه (ذيل/ قاينى).

قايني خراساني، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1230- شهادت ح 1293 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، رجالى، متكلم و مصنف. در قائن به دنيا آمد. مقدمات و علوم اوليه را همراه ملا محمد حسن قاينى نزد علماى قاين فراگرفت. آن گاه به مشهد رفت و از محضر استادانى چون آيت الله سيد محمد رضوى، معروف به قصير خراسانى، و آيت الله شيخ محمد رحيم بروجردى استفاده برد و به اخذ اجازه ى اجتهاد و افتاء از سوى آنان

نائل آمد. سپس به حوزه ى علميه ى اصفهان رفت، و با ملا حمزه قاينى در بحث حجه الاسلام حاج محمد حسن كرباسى شركت كرد. پس از چندى از فرزندش، آيت الله شيخ ابراهيم كرباسى كاخكى، اجازه ى اجتهاد و لقب مصباح الشريعه گرفت. آن گاه به نجف رفت و از محضر فقيه مشهور شيخ محسن خنفر بهره برد و تقريرات درس او را نوشت و مدتها در ملازمت آن استاد بود و از وى نيز اجازه ى اجتهاد گرفت. پس از آن به قائن بازگشت و مرجع خاص و عام گرديد و در ضمن انجام امور شرعى مردم و تدريس در حوزه ى علميه ى قائن، به تصنيف كتب باارزشى همت گماشت. آيت الله شيخ محمد باقر گازارى (قاينى) بيرجندى و ملا محمد بن ملا عبدالحسين قاينى و نجف بن على اكبر بيرجند و محمد حسين قاينى كاخكى از شاگردان او بودند. وى هنگامى كه به حج مشرف شد در كراچى پاكستان توسط افراد امير علم خان، حاكم قاين، به شهادت رسيد و همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش: «الدره الباهره»، در توحيد؛ «الدره»، در معارف خسمه؛ «ينابيع الولايه»، رساله اى در احكام ولايت قانونى و اقسام آن؛ «الكواكب السبعه» يا «سبه ى سياره»، در هفت مساله اصولى؛ «فوائد الغرويه»، در درايه و رجال؛ «ماحى الضلاله و الغوايه»، در رد كتاب «شمس الهدايه و قالع الضلاله» خان ملاخان، معروف به ملا شمس مفتى هرات؛ «الدروس»، تقريرات درس استادش شيخ خنفر؛ «المكاسب»؛ «مناسك الحج»؛ «رساله فى صلاه المسافر»؛ «السؤال و الجواب»، به فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (364 / 2)، بزرگان قائن (91 -73)، بهارستان آيتى (282 -281)، الذريعه (291 -290

/ 25 ،254 -253 ،150 / 22 ،288 / 20 ،18 -17 / 19 ،83 / 15 ،242 / 12 ،144 ،90 ،88/ 8)، ريحانه (428 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 42-40 / 13)، فوائد الرضويه (418)، گنجينه ى دانشمندان (133 -132 / 6)، معجم المؤلفين (29 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (183 -182 / 1).

قايني خراساني، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1300 ق)، فقيه، عالم امامى، مجتهد، مدرس، نويسنده و محقق. او دوران تحصيلى خود را در قاين و اصفهان و نجف گذراند و با جمعى از بزرگان دوران خود مصاحب بود. وى معاصر و هم دوره ى شيخ مرتضى انصارى بود، و از محضر اساتيدى چون شريف العلماء و سيد شفيع چاپلقى استفاده نمود و از سيد شفيع جاپلقى صاحب اجازه بود. او در قاين حوزه ى درس خوبى داشته و از استادان شايسته ى حوزه ى علميه ى اين شهر بوده است. از شاگردان وى ملا محمد حسن قاينى، پدر شيخ محمد باقر گازارى، و ديگرى محمد حسن بن ملا محمد قاينى كه در 1300 ق نزد وى تلمذ نموده است. از آثارش: «الابداع»، در اصول فقه؛ «القصوى فى المنطق»؛ «الابصار فى أصول الفقه»؛ «وثائق الاصول» يا «الوثائق فى اصول الفقه»، در فقه استدلالى. در «بزرگان قائن» نام پدر صاحب عنوان سيد احمد بن سيد محمد ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (149 -145)، بهارستان آيتى (282)، الذريعه (26 -25 / 25 ،108 / 17 ،65 ،64/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 354 -353 / 13)، گنجينه ى دانشمندان (133/ 6).

قايني، ابوالحسن محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم و ششم ق)، عالم امامى، فقيه، محدث و متكلم. از دانشمندان قرن پنجم و ششم هجرى است. او در رجال و حديث مردى مورد اطمينان و وثوق مى باشد و كتاب وى به نام «السابقين فى اعتقاد اهل البيت الطاهرين» مورد قبول علماى شيعه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (500)، الذريعه (99 / 12)، رياض العلماء (156 / 5)، ريحانه (428 / 4)، فهرست منتجب الدين (191).

قايني، ابوالقاسم جنيد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(547 -466 ق)، محدث، فقيه و صوفى. پدرش محمد بن على قاينى از بزرگان علم و دانش و يكى از معدود محدثانى است كه به خوبى و دانش زياد شهرت داشته است. وى شيخ صوفيه بود. ايام تحصيل را در اصفهان به سر برد، سپس ساكن هرات شد. در طلب حديث سفرهاى بسيار نمود. از حسن بن اسحاق تونى، در قاين، و از ابوبكر بن ماجه و سليمان حافظ، در اصفهان، و از ابوالفضل محمد بن احمد عارف و ديگران، در طبس، و از محمد بن على عميرى و نجيب بن ميمون، در هرات، و از ابوالمظفر منصور بن محمد سمعانى، در مرو، حديث شنيد و از وى فقه آموخت. پدر جنيد، محمد بن على، بر محمد بن منصور سمعانى سمت استادى داشت، و ابوسعد عبدالكريم بن محمد بن منصور سمعانى از شاگردان جنيد بود. وى همچين از سعد مهينى فقه آموخت. ابن ناصر و ابن عساكر و ابوالمعمر مبارك بن احمد انصارى و ابوبكر مبارك بن كامل خفاف و سعيد بن موفق نيشابورى و حافظ ابوالقاسم على بن حسن بن هبه الله و به گفته ى ذهبى، زنكى مروزى و ابوروح هروى و عبدالرحيم سمعانى از وى

حديث شنيدند. در هرات درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (437 / 4)، بزرگان قائن (110)، سير النبلاء (273 -272 / 20)، الوافى بالوفيات (204 -203 / 11).

قايني، ابوتراب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1328 ق)، فقيه، دانشمند، اديب و شاعر، متخلص به انوار. وى در نجف در محضر آقا سيد حسين كوه كمرى تلمذ نمود. پس از تكميل دروس و رسيدن به درجه ى اجتهاد به قائن بازگشت و در آن جا مرجع امور دينى و سياسى شد. در اواخر عمر به مشهد رضوى رفت و در آنجا درگذشت و در جوار تربت پاك اما هشتم (ع) در دارالسياده دفن شد. وى در سرودن شعر مهارت داشته و اشعار زيادى از او بجاى مانده است. از آثارش: «اسرار التوحيد»، به فارسى، در تفسير سروه توحيد است، كه در 1318 ق، به همراه كتاب «لؤلؤه الغاليه» پدرش، به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (309 / 2)، بزرگان قائن (57 -56)، بهارستان آيتى (322 -319)، الذريعه (218 / 26 ،43 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 458 / 14)، مؤلفين كتب چاپى (119 / 1).

قايني، ابوشريف محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1139 ق)، عالم امامى، فقيه، محدث، مفسر، مدرس، متكلم، فيلسوف و خوشنويس.چون در مناظرات علمى كسى را ياراى سخن گفتن با او نبود به سلطان العلماء مشهور شد. در چهارده سالگى به تحصيل روى آورد. دوران تحصيلات عاليه خود را در اصفهان به پايان رساند. در حوزه ى علميه ى قاين، به تدريس فقه و فلسفه مى پرداخت و گاه به نقاط ديگر جهت مباحثات علمى سفر مى كرد، كه سفر 1115 ق او به هرات و مباحثه او با علماى اهل سنت از آن جمله است. سرانجام در ماه رمضان درگذشت و (بماه رمضان) ماده تاريخش گشت. سلطان محمد پدر قطب الدين قاينى عالم رياضى است. از آثارش: «تهذيب الامه»، تفسير مفصلى بر قرآن؛

«تطهير الائمه (ع)»؛ «الامامه»؛ «رساله فى الوجود»، شامل مباحث و فوائد فلسفى درباره ى وجود؛ «ام الوسائل فى ام المسائل»، تفسير سوره ى حمد و برگرفته از تفسير مفصل، به زبان عربى؛ حاشيه بر «الشرح الجديد للتجريد»؛ كتابت «ضياء القلوب»، در حديث، به خط نستعليق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزگان قائن (537 -531)، الذريعه (36 / 25 ،116 -115 / 6 ،327 -326 / 2)، ريحانه (60 -59 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 317 -316 / 12).

قايني، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1256 ق)، عالم امامى و فقيه. به آورده ى «مكارم الآثار» معروف به مدرس و به آورده ى «بهارستان» آيتى معروف به مجتهد، و ممكن است كه چون پدرش به هر دو لقب ملقب بوده است. وى در امر به معرف و نهى از منكر نهايت تلاش و كوشش را داشت. از آثارش: شرح «اشارات» كلباسى؛ رساله ى «لب المعارف»، در اصول دين،كه اين كتاب را به امر محمد ولى ميرزا، فرزند فتحعلى شاه، تأليف نمود. پس از مرگش سيصد و چهل جلد كتاب او بنابر وصيتش به مدرسه ى بيرجند هديه شد. در «بهارستان» آيتى، اهداى سيصد و چهل جلد كتاب به پدرش نسبت داده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (41)، بهارستان آيتى (262)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 98 / 13)، گنجينه ى دانشمندان (133 / 6)، مكارم الآثار (1523 / 5).

قايني، جلال الدين جلال

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 838 ق)، عالم دينى، فقيه، واعظ، محدث و مدرس. وى از احفاد نجم الدين عمر نسفى است. به گفته ى مؤلف «بزرگان قائن» نامش را به اشتباه جلال الدين محمد بن ابن عبدالله قاينى، محمد بن محمد قاينى، جلال الدين ابومحمد بن نجم الدين محمد قاينى، جلال الدين محمد بن عبدالله قاينى و غيره ذكر نموده اند. در قاين به دنيا آمد. به بخارا رفت و در آنجا مدتى به تحصيل پرداخت. وى شاگرد شمس الدين ابوالخير محمد بن محمد جزرى و محمد بن جلال عبدى و خواجه عبدالله سمرقندى بود و از آنها اجازه ى روايت داشت. پس از گذراندن دوران تحصيل به هرات رفت و در دانشگاه و در مقصوره ى جامع آنجا به تدريس پرداخت. فصيح الدين محمد بن محمد قاينى و محمد بن شيخ محمد جامى، صاحب «رياض

الناصحين»، و جلال الدين يوسف اهل، مورخ و محدث سده ى نهم هجرى، و حسين ابن جمال قهستانى، صاحب «شرح قصيده ى ابن سينا»، از شاگردان او بودند. وى علاوه بر وعظ و تدريس مدتى نيز منصب احتساب شهر هرات را عهده دار بود. در هرات به بيمارى طاعون درگذشت و در مدرسه ى جغرتان به خاك سپرده شد. از آثار وى: مدرسه ى علميه ى جغرتان، كه امروزه به صورت مسجد درآمده، و به جامع جغرتان معروف است؛ كتابخانه ى بزرگ. از آثار علمى وى: «تبيان الكبائر»؛ «اربعين»، مشتمل بر چهل حديث؛ «مفتاح الفرائض»؛ «شعب الايمان»، در اديان و جامعه شناسى دينى؛ شرح «نصاب»؛ «اجازات»؛ «نصايح شاهرخ شاهى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (120 -113)، بهارستان آيتى (194)، تاريخ نظم و نثر (785)، حبيب السير (13 / 4)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 838)، مزارات هرات (90 -89).

قايني، خليل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد اشرف. از اهالى قاين، در اصفهان تحصيل نموده، و در قزوين ساكن گرديده، و در سال 1136 وفات يافته.

كتب زير از اوست:

1- رساله در رد بر نصارى 2- شرح رساله ى جبر و تفويض منسوب به حضرت هادى عليه السلام موسوم به الرسالة الالهية 3- شرح حديث عمران صابى؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قايني، زين العابدين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1231 ق)، عالم امامى، فقيه، محدث، مدرس، زاهد و نويسنده. وى از مراجع تقليد شهر قاين و از مدرسان مشهور حوزه ى علميه ى آنجا بود. وى از محضر سيد على طباطبايى، صاحب «رياض»، استفاده نمود. محمد حسن قائنى از شاگردان او بود. وى با مير سيد محمد قاينى از علماى قاين همعصر و با وى مراوده داشت. در روستاى درخش درگذشت و در همان جا دفن شد. از آثار وى: «مصباح النجاه» يا «اصول الدين»، به فارسى كه نگارنده در آن وعده كرده كه بخش دوم را در فروع دين بنگارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (195 -194)، الذريعه (188 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 594 / 13).

قايني، سبحانعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1265 / 1260 ق)، فقيه، متكلم، فيلسوف، رياضيدان، طبيب، محقق، نويسنده و شاعر. معروف به فاضل سبحانعلى خان. وى در شهر لكنهو ساكن و از اميران و مراجع علمى، سياسى و اجتماعى اين شهر بود. او علاوه بر امر تدريس به امور سياسى نيز مى پرداخت. مدتى وزير و مشاور حيدر پادشاه بود و ساير حكام هند، همچون يمين الدوله سعادت على خان به او ارادت مى ورزيدند. ميرزا محمدعلى كشميرى (م 1309 ق) وى را از شاگردان شريف العلماء محمد شريف ابن ملا حسنعلى مازندرانى (م 1246 ق) ذكر كرده است. وى در هند درگذشت و طبق وصيتش پيكرش به كربلا منتقل و در آنجا دفن شد. از آثارش: «شرح حديث الاثره»؛ «شرح حديث الثقلين»؛ «شرح حديث الحوض»؛ «الوجيزه»، در علم كلام و اصول دين به فارسى؛ «لطافه المقال»، كه در رد اعتراضات فاضل رشيد نگاشت و فاضل رشيد اين كتاب را در تحت نام «ايضاح لطافه

المقال» پاسخ گفت و فاضل سبحانعلى خان كتاب «فذلكه الكلام» را در جواب «ايضاح» نوشت. جواب رساله ى «مكاتيب» حيدرعلى فيض آبادى؛ «فيوضات سحبانى»؛ «فضائح البخارى فى صحيحه»، در مورد نويسنده و متن كتاب «صحيح» بخارى و روايات جعلى آن، كه به فارسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (209 -207)، الذريعه (50 -49 / 25 ،323 / 18 ،249 ،130 / 16 ،198 ،195 ،187 -186 / 13 ،211 / 10)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 597 -596 / 13).

قايني، ضياءالدين، ابومحمد فضل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، فقيه و محدث. وى معاصر بهرام شاه غزنوى (547 -511 ق) بود. پدرش، محمد بن ابراهيم، نيز از بزرگان حديث بود و كتابى درباره ى «خاندان عصمت و طهارت (ع)» به نامن «السابقين» نوشته است. پدر و پسر معاصر حسن بن منصور قاينى وزير سلطان بهرام شاه و از چهره هاى درخشان علمى خراسان بودند. در سلسله ى اجازات محدثين بزرگ از فضل بن محمد قاينى تعبير به شيخ امام اجل ضياءالدين ابومحمد شده است و اجازات و رواياتش در حدود 547 ق است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (288)، بهارستان آيتى (151 -150)، الذريعه (99 / 12)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 219 -218 / 6).

قايني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، محدث، فقيه، محقق، نويسنده و خطاط. از شاگردان ملا احمد نراقى و شيخ موسى بن جعفر نجفى، شريف العلماء، و سيد محمد مجاهد بود. وى علاوه بر اينكه خود نويسنده و محقق بود، آثار نويسندگان ديگر را نيز به خط خود كتابت مى نمود. از آثارش: «شرح المعالم الاصول»؛ كتابى در دانش «اصول»؛ كتابى در «تاريخ»؛ «الاسئله و الاجوبه» كه فقه استدلالى و رساله ى عمليه است.از آثار كتابتى او: «محزن الادويه» و تذكره ى «اولى النهى» محمد حسين عقيلى به قلم نسخ در 1246 ق كه جلد كتاب داراى گل و بوته و مذهب مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (259 -258)، الذريعه (71 / 14 ،248 / 12).

قايني، علي اكبر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1230 -1223 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى و نويسنده. از روستاى آفريز قاين بود، كه پس از فراگيرى مقدمات علوم به تحصيل در حوزه هاى علميه معروف پرداخت و با استعداد و ذوق سرشار به مدارج عالى و فقهى نايل آمد. وى مدتى در كربلا ساكن بود و يكى از آثارش را در آن شهر نگاشت. از آثارش: «كتاب الطهاره»، در فقه استدلالى به سبك «مدارك الاحكام»؛ شرح «معالم الاصول» شيخ حسن عاملى كه جلد اول آن تا مبحث «مجمل و مبين» در كربلا به پايان رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (240 -239)، الذريعه (186 / 15 ،71 / 14)، فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه عمومى آيت الله نجفى مرعشى (319 / 10).

قايني، علينقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، عالم دينى و فقيه. از علماى طراز اول قرن خود بود. دوران تحصيلات عاليه را در نجف اشرف گذراند، و از علماى معروف حوزه ى علميه ى نجف همچون شيخ قاسم نجفى (م 1290 ق)، اجازه ى اجتهاد داشت. از آثارش كتابى در امامت به نام «جوامع الامامه» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (264)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1629 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (138 -137 / 6).

قايني، محتشم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، حكيم، دانشمند، فقيه و شاعر. از اكابر قاين و جد مقيم، فرزند ميرزا هادى، بود. وى در شعر و لغز و معما مهارت داشت. از آثارش: «فصول الحق»، در فلسفه و حكمت، به فارسى؛ «هادى المسترشدين»، در حكمت عملى و دعا و عبادات؛ «معميات» كه مجموعه اى رياضى ادبى است؛ «ديوان» شعر. از اوست:

از نظر چون شد رخ او ناپديد

قطره هاى اشك بر دامن چكيد

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (366 -363)، تذكره ى نصرآبادى (527 -526)، الذريعه (971/ 9).

قايني، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1325 ق)، عالم و فقيه: تحصيلات خود را، بخشى در مشهد و نزد اساتيدى همچون شيخ محمدرحيم بروجردى مشهدى و بخشى در حوزه ى علميه ى اصفهان، گذراند و از محضر اساتيد آن روزگار استفاده برد. وى از مشايخ اصفهان و مشهد، بخصوص از شيخ محمد رحيم بروجردى، اجازه ى اجتهاد و روايت داشته است. او معاصر با سيد ابوطلاب قاينى است. از آثارش: رساله اى در «اصول الدين»، كه به گفته ى معاصرش ملا محمد باقر بيرجندى در «بغيه الطالب»، استخراج اصول دين از قضيه ى شهادت سيدالشهداء (ع) است؛ رساله ى «تجويد القرآن»؛ «تكميل الايمان فى اثبات وجود صاحب الزمان (عج)»، پيرامون غيبت امام زمان (عج).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (575)، الذريعه (232 / 26 ،366 / 3 ،187 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 417 / 14).

قايني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد محسن بن عبدالله بن محسن بن حسين اصفهانى بيرجندى.

عالم عامل و فقيه، سال ها در نجف اشرف ساكن بوده، و درس شيخ انصارى را درك نموده، سپس به درس آقا سيد حسين كوه كمرى حاضر شده، در سامرا مدتى درك محضر ميرزاى شيرازى كرده، و در 1307 وفات يافته، در كربلا مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قايني، ميرك

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، عالم، فيلسوف و خطاط. مدتى به تحصيل در حوزه ى علميه اصفهان پرداخت، و از محضر آقا حسين خوانسارى استفاده نمود. آثار باقيمانده از وى نمايانگر فضل و هنر اوست. از آثارش: كتابت «تهليليه» منسوب به جلال الدين دوانى با خط نستعليق؛ كتابت «تلتحفه الرضويه» معزالدين محمد نقيب، در اصول فقه، براى امير سيد اسماعيل خاتون آبادى كه حواشى و تعليقاتى خود بر آن افزوده كه نشان دهنده ى دانش قاينى در علوم عقلى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (225)، فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه ى دانشكده ى الهيات دانشگاه تهران (379 / 1).

قائم مقامي، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1297 ش)، مترجم، نويسنده. در اراك به دنيا آمد. تحصلات خود را تا سوم متوسطه در زادگاهش گذرانيد و در ضمن به فراگيرى علوم قديم پرداخت و صرف و نحو عربى و منطق را در محضر ملا عبدالحيمد مدرس انجدانى فراگرفت. تحصيلات متوسطه خود را در رشته ادبيات در دارالفنون به اتمام رسانيد و از دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران در رشته ى حقوق قضايى فارغ التحصيل شد. آثار وى: «زندگانى سياسى و مذهبى عمر بن خطاب»، ترجمه؛ «سنگتراش سن پوان»، ترجمه؛ «شبگردان مخوف»، ترجمه؛ «قائم مقام در جهان ادب و سياست».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2507 ،2091 ،2025 ،1851 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (87 -86/ 2).

قائم مقامي، جهانگير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1297 ش)، نويسنده، روزنامه نگار و مترجم. تحصيلاتش را در رشته ى فنون نظامى به پايان رسانيد و موفق به گذراندن دوره ى دكترياى تاريخ در فرانسه شد.وى مجله ى «بررسى هاى تاريخى» را در 1345 ش تأسيس نمود كه اين مجله تا 1357 ش منتشر مى شد. قائم مقامى نويسندگى و تحقيق را با انتشار مقالاتى در مجله ى «يادگار» آغاز نمود و مقالاتى در مجله هاى «مهر»، «سخن»، «راهنماى كتاب» و «يغما» نيز منتشر مى كرد. وى حدود يك سال در پرتقال و اسپانيا به تحقيق در منابع تاريخى بايگانى ها پرداخت و توانست مجموعه اى معتبر گردآورد. او همچنين «منشآت و مكتوبات» قائم مقام فراهانى را جمع آورى كرد و يكى از افراد متخصص در رشته ى تاريخ دوره ى قاجاريه بود. از آثار وى: «تاريخ تحولات سياسى نظام ايران»؛ «سفرنامه ى دمرگان»، ترجمه؛ «تاريخ ژاندارمرى ايران»؛ «ايران امروز»؛«بحرين و مسائل خليج فارس»؛ «مقدمه اى بر شناخت اسناد تاريخى».[1]

محقق.

تولد: 1297.

درگذشت: 20 تير 1360.

جهانگير قائم مقاهى تحصيلات خود را در رشته ى

فنون نظامى تمام كرد. اما سراسر دوران خدمت ارتشى را در امور فرهنگى و تحقيقاتى گذراند و توانست دوره ى دكتراى تاريخ را در فرانسه بگذراند. وى مجله ى «بررسى هاى تاريخى» را در سال 1345 تأسيس نمود كه خود مدت نه سال مدير آن بود. اين مجله تا سال 1357 منتشر شد.

قائم مقامى نويسنده و تحقيق را در مجله ى «يادگار» و به راهنمايى عباس اقبال آغاز كرد. مقالاتى كه در «يادگار» انتشار داد همه در مسائل تاريخى و طوايف ايران است. مقاله هاى ديگر او در مجله هاى «بررسى هاى تاريخى»، «مهر»، «سخن»، «راهنماى كتاب» و «يغما» انتشار يافته است.

قائم مقامى نزديك يك سال در پرتغال و اسپانيا به تحقيق در منابع تاريخى بايگانى ها پرداخت و توانست مجموعه اى معتبر گردآورد. وى قسمتى از آن مطالب را چاپ كرده است. يك قسمت از تحقيق قائم مقامى در جمع آورى منشأت و مكتوبات قائم مقامى فراهانى است. وى سه مجلد از نامه هاى قائم مقامى فراهانى را چاپ كرده است. قائم مقامى از محققان تاريخ قاجاريه بود.

از آثار ديگر او مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: تحولات سياسى نظام ايران از قرن يازدهم هجرى تا سال 1301 شمسى (1326)؛ سفرنامه ى دمرگان (1335)؛ ناسخ التواريخ (قسمت قاجاريه، 1337)؛ منشئات قائم مقامى (1337)؛ بحرين و مسائل خليج فارس (1341)؛ يك صد و پنجاه سند تاريخى از جلايريان تا پهلوى (1348)؛ اسناد تاريخى وقايع مشروطه ى ايران (نامه هاى ظيهرالدوله)؛ نيم قرن تمدن و فرهنگ ايران (1349)؛ مقدمه اى بر شناخت اسناد تاريخى (1350)؛ اسناد فارسى عربى و تركى در آرشيو پرتغال درباره ى هرمز و خليج فارس (دو جلد، 1358 -1354)؛ ايران امروز (1354)؛ تاريخ ژاندارمرى ايران (1355)؛ نامه هاى پراكنده ى قائم مقام فراهانى، بخش يكم (نامه هاى

مربوط به جنگ هاى ايران و روسيه، 1357)؛ نامه هاى سياسى و تاريخى سيدالوزراء قائم مقام فراهانى (درباره ى معاهده ى صلح تركمان چاپ و غرامات آن (1358).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 7، ش 5، ص 408 -407)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3163 ،1994 / 2 ،684 ،463 / 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (277)، مؤلفين كتب چاپى (447-446 / 2).

قائم مقام فراهاني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا ابوالقاسم خان فراهانى قائم مقام و صدارت مرحوم فتحعلى شاه قاجار كه در شهر رى در مقبره مرحوم ابوالفتوح رازى صاحب تفسير معروف مدفون مى باشد.

مرحوم خيابانى در ج سوم ص 254 ريحانةالادب گويد: قائم مقام- ميرزا ابوالقاسم بن ميرزا عيسى بن محمد حسن بن عيسى بن ابى الفتح بن ابى الخير حسينى فراهانى تهرانى از افاضل ادباء نامى عهد فتحعلى شاه قاجار كه اديب فاضل منغى كامل شاعر ماهر مترسل دانشمند جامع كمالات صورى و معنوى و در نظم و نثر عربى و فارسى سرآمد امثال و اقران خود بوده و به (ثنائى) تخلص مى نموده است.

از آثار قلمى اوست انشاء كه حاوى مكتوبات و منشآت اوست كه مرحوم حاج فرهادميرزا آن را تدوين و به منشآت قائم مقام معروف و به امر اويس ميرزا پسر فرهادميرزا به طبع رسيده.

2- جلايرنامه كه مثنوى فكاهى است و بنام جلاير غلام خود به نظم درآورده 3- الجهاديه 4- ديباچه جهاديه صغراى پدرش ميرزا عيسى 5- ديباچه جهاديه كبراى مرحوم پدرش 6- ديوان شعر.

از اشعار اوست اين چند بيت.

گر در دو جهان كام دل و راحت جهانست

من وصل تو جويم كه به از هر دو جهانست

در كيش من ايمانى اگر هست به عالم

در كفر سر زلف چو زنجير بتانست

گر واعظ مسجد بجز

اين گويد مشنو

اين احمق بى چاره چه داند حيوانست

گر مذهب اسلام همين است كه او راست

حق بر طرف مغبچه درير مغانست

او خون دل خم خورد اين خون دل خلق

باور نتوان كرد كه اين بهتر از آنست

آن مرحوم در سال 1251 قمرى بدورد حيات گفته و در شهر رى در مقبره ابوالفتوح به خاك رفته است.

(1193- مقتول 1251 ق)، اديب و شاعر، متخلص به ثنايى. پدر وى از رجال سياسى و از مفاخر علمى و ادبى ايران بود كه مدتى مقام وزارت و قائم مقامى را به عهده داشت. ميرزا ابوالقاسم پس از فوت پدر به منصب قائم مقامى رسيد و در دربار عباس ميرزا نايب السلطنه مصدر كارهاى بزرگى شد. او پس از وفات فتحعلى شاه، محمدشاه را به تهران آورد و با حسن تدبير و لياقت خود سلطنت او را مستقر كرد و خود اقدام به سركوب شورشها و آرام كردن اوضاع نمود. قائم مقام در زمينه هاى ادبى نيز صاحب استعداد بود وى به سرودن شعر مى پرداخت.اما بيشترين شهرت او در زمينه ى ادبى، در نثر است تا نظم. در نوشته هايش از مكتب گلستان سعدى پيروى مى نمود. نثر قائم مقام داراى ويژگى هايى از جمله: كوتاهى جمله ها، صراحت لهجه و ترك استعاره و همچنين آهنگين بودن جملات مى باشد. وى سرانجام بدستور محمدشاه در باغ نگارستان به توسط اسماعيل خان قراچه داغى به قتل رسيد. در شهر رى، در مقبره ى ابوالفتوح رازى، دفن شد. از آثارش: «منشآت» قائم مقام؛ «ديوان» شعر؛ «جلايرنامه»؛ «الجهاديه»؛ ديباچه اى بر «جهاديه ى صغرى» و «جهاديه كبرى» پدرش؛ «عروضيه»؛ «شمايل خاقان»، در تاريخ.[1]

(ميرزا) ابوالقاسم بن (ميرزا) عيسى قائم مقام فراهانى وزير عباس ميرزا و محمدشاه قاجار (و. 1193 ه.ق- مقت. 1251 ه.ق/ 1835 م.).

وى اديب، منشى، شاعر و در نظم و نثر فارسى استاد بود و ثنائى تخلص مى كرد. در سال 1237 پس از وفات پدر در تبريز به وزارت عباس ميرزا منصوب شد و قائم مقام لقب يافت. اما به سعايت گروهى از دشمنان معزول شد ولى پس از سه سال مجدداً در سال 1241 به وزارت عباس ميرزا نايب السلطنه منصوب گرديد. وى، پس از مرگ فتحعلى شاه (1250) وسايل حركت محمدميرزا و جلوس او را به تخت سلطنت فراهم كرد و خود صدراعظم ايران گرديد. كوششهاى بسيار وى در اصلاح امور ايران موجب حسادت عده اى از جمله حاجى ميرزا آقاسى، ميرزا مسلم خويى، ميرزا نصراللَّه اردبيلى گرديد و آنان دسايس مختلف برانگيختند تا شاه در 30 ماه صفر 1251 ه.ق او را به باغ نگارستان (تهران) احضار كرد و در آنجا وى را خفه كردند. جسد قائم مقام را در حضرت عبدالعظيم به خاك سپردند. وى در نثر فارسى سبكى خاص ايجاد كرده كه مختصات آن از اين قرار است: شيرينى بيان و عذوبت الفاظ و حسن ادا، كوتاهى جمله ها، دقت در حسن ادا، كوتاهى جمله ها، دقت در حسن تلفيق هر مزدوج از سجعهاى زيبا كه شيوه ى سعدى است، حذف زوايد القاب و خوددارى از تعريفات خسته كننده، ترك استشهادات مكرر شعرى از تازى و پارسى مگر به ندرت كه آن هم به قدرى زيبا و خوش ادا كه گويى شاعر آن شعر را فقط براى همين مورد گفته و همينطور در استدلالات قرآنى و حديث و تمثيل، صراحت لهجه، ترك استعاره و كنايه و تشبيبات دور و دراز خسته كننده، اختصار و ايجاز، ظرافت و لطيفه پردازى كه از مختصات كلام

سعدى است و قائم مقام نيز در اين باره دستى قوى داشته. مخصوصاً در آوردن لغات و مصطلحات تازه كه استعمالش براى نويسندگان محافظه كار دشوار بلكه محال مى نمود، دست داشت. همچنين عباراتش داراى آهنگ است و به گوش خوشايند مى نمايد. قائم مقام موجب تغيير سبك منشات دربارى و همچنين نثر معمولى گرديد. از آثار اوست: «منشات قائم مقام» حاوى نوشته ها و انشاءهاى او پس از وفاتش فرهاد ميرزا معتمدالدوله مجموع آنها را گردآورى كرد و آن به سال 1294 ه.ق به دستور اويس ميرزا ابن فرهاد ميرزا چاپ و منتشر گرديد و بعدها مكرر به طبع رسيد، جلايرنامه كه مثنويى است فكاهى و انتقادى (انتقاد اوضاع درباريان و نقايص لشكرى و كشورى) كه آن را به نام جلاير (غلام خود) نظم كرده، و آن ضمن ديوانش چاپ شده، مقدمه ى جهاديه ى صغراى پدرش ميرزا عيسى، مقدمه ى جهاديه ى كبراى پدرش، ديوان شعر وى (شامل قصايد و قطعات و رباعيات) كه با جلايرنامه بطبع رسيده. او از پيشوايان نثر ساده ى دوره ى قاجارى است و نوشته هاى وى در نثر دوره ى مشروطيت و زبان تخاطب مؤثر افتاده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (75 -62 / 1)، تاريخ ادبيات ايران، براون (202 -200 / 4)، حديقه الشعراء (1417 / 2 ،364 -361 / 1)، دايره المعارف فارسى (1982 -1981 / 2)، الذريعه (36 -35 / 23 ،219 / 14 ،1053 ،858 ،186 -185 / 9)، ريحانه (392-391 / 4)، سبك شناسى (363 -348 / 3)، سفينه المحمود (75 / 1)، طرائق الحقائق (279 -278 / 3)، فرهنگ سخنوران (201)، كارنامه ى بزرگان (351 -348)، لغت نامه (ذيل/ قائم مقام)، مجمع

الفصحا (204 -194 / 4)، مصطبه ى خراب (144 -142)، مكارم الآثار (1382 -1381 / 4)، مؤلفين كتب چاپى (276 -274 / 1)، نگارستان دارا (55 -46).

قائم مقام فراهاني، عيسي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1238 / 1237 ق)، دانشمند، اديب و شاعر. مشهور به ميرزا بزرگ قائم مقام اول. در ابتدا منشى حاج ابراهيم خان اعتمادالدوله ى شرازى صدراعظم بود. سپس در 1213 ق به اعتمادالدوله ى شيرازى صدراعظم بود. سپس در 1213 ق به سمت وزارت عباس ميرزا نايب السلطنه و پيشكارى آذربايجان تعيين شد و به تبريز رفت.از جمله كارهاى او و عباس ميرزا فرستادن محصل و هنرآموز به انگلستان براى آموختن بعضى علوم و صنايع جديد بود. وى در تبريز به بيمارى وبا درگذشت. از آثارش: «رساله ى جهاديه» به نامهاى «احكام الجهاد و اسباب الرشاد» و «الجهاديه» كه به ترتيب «الجهاديه الكبرى» و «الجهاديه الصغرى» است، و او آنها را از روى رساله هاى جهاديه ى متعددى كه علماى زمان مى نوشتند تحرير و تنظيم كرده و فرزندش ميرزا ابوالقاسم قائم مقام بر آنها ديباچه اى نگاشته است؛«ديوان» شعر؛ «اثبات النبوه الخاصه»، به زبان فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1421 -1417 / 2)، دايره المعارف فارسى (1981 / 2)، الذريعه (858 / 9 ،297 / 5 ،101 / 1)، ريحانه (393 -392 / 4)، شرح حال رجال (513 -512 / 2)، لغت نامه (ذيل/ قائم مقام)، مجمع الفصحا (892 -891 / 5)، مكارم الآثار (1041 -1040 / 4)، نگارستان دارا (118 -113).

قائم مقامي تبريزي، هادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هادى قائم مقامى از علماء اعلام نجف اشرف و كاظمين بودند كه از طرف دولت منحوس صدام تسفير به ايران و حوزه علميه قم شدند.

وى در ماه صفر 1327 هجرى قمرى در يك خانواده روحانى متولد شده و در مهد پرورش و تربيت مرحوم والدش حجةالاسلام آقا سيد محمد تبريزى پرورش يافته است. و جد گراميش مرحوم آيت اللَّه آقا سيد حسين قائم

مقامى تبريزى نيز از مجتهدين عالى مقام نجف اشرف بوده و نامبرده اولين كسى است از اين سلسله جليله قائم مقاميه كه در حدود سال 1300 قمرى به نجف اشرف مهاجرت كرده است.

وى پس از دوران كودكى و مراحل مقدمات و سطوح عاليه علمى نزد اساتيد بزرگ و مراجع عاليقدر چون مرحوم آيت اللَّه فاضل شريبانى و آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدحسن مامقانى بزرگ استفاده نموده و بعد از وصول به مقام رفيع اجتهاد به تبريز مراجعت نموده و مورد توجه عامه مردم و بالاخص علماء اعلام گرديده و در مسجد محله دشت كلات امامت و مرجع امور دينى مردم بوده است.

و اما آيت اللَّه حاج سيد هادى تبريزى از احفاد مرحوم ميرزا عيسى قائم مقامى فراهانى معروف به ميرزا بزرگ بوده كه در مقبره ابوالفتوح رازى مدفونست.

مرحوم مدرس خيابانى در كتاب ريحانه الادب چنين مى نگارد:

«ميرزا عيسى پدر ميرزا ابوالقاسم قائم مقام مذكور به ميرزا بزرگ مشهور و از وزراى نامى ايران در عهد فتحعلى شاه قاجار مى باشد كه اديب و منشى و دانشمند فاضل بوده و از آثار قلمى اوست:

1- اثبات النبوه الخاصه- به زبان فارسى.

2- احكام الجهاد و اسباب الرشاد كه رساله اى است فارسى در جهاد كه جهاديه كبرى نيز گويند.

3- الجهاديه الصغرى.

و چنانچه فوقا اشاره شد ديباچه اين دو كتاب جهاديه از ميرزا ابوالقاسم قائم مقام پسر صاحب ترجمه است و او را سه پسر ديگر بنام ميرزا معصوم كه در حيات پدر فوت شده و ميرزا حسن وزير و حاج ميرزا موسى خان متولى شهيد آستان قدس رضوى عليه السلام است.

مرحوم آيت اللَّه حاج سيد هادى تبريزى از احفاد همين ميرزا حسن وزير مى باشد قابل توجه اينكه

اين خانواده افتخار مهردارى (خاتم مبارك) حضرت سيدالساجدين امام زين العابدين على بن الحسين عليه السلام را داشته و كما كان اين فضيلت و افتخار نصيب اين بيت جليل مى باشد و بعضى از احفاد بنام (مهردار قائم مقامى) لقب دارند.

تفصيل اين موضوع در بسيارى از كتب مذكور و چند سال قبل بانك ملى ايران يك شماره از مجله خود را به اين اثر نفيس و مقدس اختصاص داده است.

آيت اللَّه حاج سيد هادى تبريزى علاوه بر كمالات صورى و معنوى و عرفانى و زهد و تقوا جامع معقول و منقول بوده و نسبت به مرحوم حاج شيخ مرتضى طالقانى معروف و متوفى سال 1364 قمرى ملازمت و وصى او بوده است.

علوم عقلى و نقلى را از اساتيد بزرگى چون مرحوم طالقانى ياد شده و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد حسين بادكوبه اى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج ميرزا على ايروانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا آل ياسين و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و غيره استفاده نموده است.

از بسيارى از اعاظم مانند مرحوم حاج شيخ كاظم شيرازى و حاج سيد جمال الدين گلپايگانى و حاج سيد ميرزا آقا اصطهباناتى و ديگران اجازه اجتهاد داشته و نامبردگان مراحل عالى علمى و فضلى و تقواى ايشان را تصريح كرده اند.

از تأليفات ايشانست كتاب امالى الهادى كه چاپ شده و نيز حاشيه استدلالى بر منهاج كه به طبع رسيده و كتب عرفانى وى در حدود 27 سال در كاظمين سرپرستى حوزه علميه كاظمين را داشته كه مورد توجه عموم بوده است. در هشتم ماه صفر 1406 هجرى قمرى در كاظمين پس از سالهائى كه در زير ظلم و جور بعثيها تحمل رنجها

و ستمها نمود از دنيا رفته و در جوار امامين همامين عليهماالسلام مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

قائم مقامي هزاوه،محمدامين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: مغر و اعصاب، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قائم مقامي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1323، مرتبه علمى: استاد، رشته: دندان پزشكى، دانشكده: دندان، پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دندان پزشكى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1346.

مرتبه علمى:

استاديار رشته بيماريهاى دهان دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى در سال 1353، دانشيار در سال 1364، و استاد رشته بيماريهاى دهان دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى در سال 1370.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

دندان پزشكى عمومى، بيماريها و ضايعات مخاط دهان، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 38 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى مخاط دهان، تشخيص مخاطى،كاربرد داروها و آنتى بيوتيك ها در درمان بيماريهاى مخاط دهان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 14، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى دهان و دندان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قائم مقامي، رضا قلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1337 ش)، نويسنده و مترجم. در ارتش خدمت مى كرد. از آثار وى: «وقايع غرب ايران در جنگ اول جهانى»؛ «جنايات عشق»، ترجمه؛ «دستور اتومبيل رانى فرد»؛ «سه روز از زندگى مارى آنتوانت ملكه ى فرانسه»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3370 ،2041 -2040 / 2 ،1414 ،1052 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (211 / 3).

قائم مقامي، عالمتاج

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

اسفند 1262- پنجم مهر 1325 ش. ملقب به ژاله از زنان اديب، سخنور و هنرمند. وى در فراهان به دنيا آمد. پدرش ميرزا فتح الله، از نوادگان پسرى ميرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانى صدر اعظم مقتول محمد شاه قاجار (1264 -1250 ق) و مادرش مريم ملقب به گهر ملك بود. در پنج سالگى خواندن و نوشتن را نزد يكى از فضلاى فراهان معروف به جناب، كه معلم سرخانه او بود، فراگرفت و بدليل استعداد زياد در طول چند سال صرف و نحو، معانى و بيان، منطق، نقد شعر، مقدمات حكمت و نجوم را با شوق و علاقه وافر تحصيل كرد. تا سن پانزده سالگى به همراه خانواده اش در فراهان زندگى كرد و سپس به همراه پدرش به تهران مهاجرت نمود.

در سال 1277 يا 1278 ش، در سن شانزده سالگى عليرغم بى علاقگى، به اصرار پدرش به ازدواج يكى از خوانين بختيارى بنام على مرادخان درآمد. تفاوت سن زياد زن و مرد، روحيه ايلاتى مرد و بيگانه بودن او با عالم ادب و هنر موجب ناسازگارى در زندگى زناشويى آن دو از نخستين ماههاى زندگى گرديد. در همان سال پدر و مادر ژاله- كه حاميان زندگى او بودند- فوت كردند و او مجبور بود كه زندگى را با تخلى

سپرى كند. پس از گذشت ده سال از شروع زندگى مشترك كه با گلايه و تلخكامى ژاله همراه بود همسرش نيز فوت نمود و او تا پايان عمر با تنها فرزندش (حسين پژمان بختيارى) زندگى كرد.

ژاله حافظه اى قوى داشت. تقريبا سراسر خمسه ى نظامى، ديوان امير خسرو دهلوى، كليات سعدى و ديوان حافظ را از حفظ داشت. وى از آغز جوانى به سرودن شعر پرداخت. از جميع صنوف شعرى به غزل علاقه داشت.

عشق را نيز جوهر غزل مى دانست و چون به زعم وى زندگيش از عشق تهى بود لذا هيچگاه غزلى نسرود بلكه قصايدى به سبك خراسانى و به تقليد از ناصر خسرو و مسعود سعد سلمان گفت. وى شاعر رنجها و ناكاميهاى خود و همگنان خود بود. در جريان كشف حجاب در دوره رضاشاه، ژاله همصدا با تبليغات رسمى، به دفاع از حقوق زنان در برابر مردان برخاست. مضمون اغلب اشعارش نيز ستيز با مردسالارى و تشويق زنان به رفع عقب ماندگى و كسب علم و دانش است. وى از بيان مكنونات قلبى خود ابايى نداشت و در اين باره شباهت زيادى به مهستى گنجوى و مهرى هروى دارد.

نخستين بار در سال 1312 ش تعدادى از رباعيات ژاله در مجلات ادبى آن زمان و سپس در مجله ادبى يغما، چاپ و منتشر شد. وى در تهران درگذشت.

قصايد، قطعات، چامه ها و چكامه هاى ژاله بالغ بر نهصد و هفده بيت مى شود كه پس از مرگ وى، توسط فرزندش منتشر شد. از اشعار اوست:

گم شد جوانيم همه در جستجوى عشق

اما رهم نداد طبيعت به كوى عشق

از كبر و از غرور دل خرده بين من

شد بهره ور ز عشق ولى ز آرزوى

عشق

من باغبان عشقم از آنرو كه سالها

در گلشن اميد نشستم به بوى عشق

معشوق ناشناس مرا اى صبا بگوى

دل مى كشد به سوى تو يعنى به سوى عشق

آيينه گفت در رخ دوشيزه رنگ من

كاين روى دلپذير شود آبروى عشق

شويى بزرگمرد و گرانمايه داشتم

غافل ز عشق و بى خبر از گفتگوى عشق

روى نكو و خوى نكو داشتم چه سود

بيگانه بود همسر خوبم ز خوى عشق

خاطرنشين به ديده او بود اى دريغ

روى نكوى ژاله نه روى نكوى عشق

شادم كه بسته شد در هستى به روى من

شايد در دگر بگشايم به روى عشق

پس از مرگ همسرش نيز مرثيه اى چنين سرود:

به دل گفتم از دست اين بختيارى

گر آسوده گردم شود بخت يارم

جمالم خريدار بسيار دارد

چرا بر به دل رنج بسيار دارم

يكى شوى فاضل گزينم كه با او

دو روزى جهان را به شادى گذارم

كنون او به خاك سيه خفت و خيزد

شرار غم از روح اميدوارم

گرانمايه مردى جوانمرد شويى

به سر سايه اى بود از كردگارم

ندانستمش قدر و اكنون چه حاصل

گر از ديدگان اشك خونين ببارم

به گرد اندرم بهر تاراج و يغما

سبك حلقه بستند خويش و تبارم

بسى عقده بستند بر كارم اما

كسى عقده نگشود يك ره ز كارم

يكى خواند در خورد اورنگ شاهم

يكى گفت شايان سالار بارم

مرا كبر يا كيش كردند از آندر

كه كوچك شود جمله دار و ديارم

نه كارم نكوتر شد آوخ نه روزم

سيه چهره تر شد سيه روزگارم

پدر نيست مادر نه شوهر نه اينك

به دوشى ضعيف است سنگينه بارم

پسر رفت و شومرد و هستى تبه شد

توان گفتن اكنون به كف هيچ دارم

كه را گويم آخر كه آن روى چون گل

چنين كرده در چشم ايام خوارم

كه را گويم آخر كه با جرم پاكى

فلك زير پى سوده

ناپاكوارم

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: از رابعه تا پروين، 151 -143؛ زنان سخنور، 249 -241 / 1؛ ديوان ژاله قائم مقامى.

قائمي مقدم، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا قائمي مقدم

محل تولد : اسفراين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رضا قائمي مقدم فرزند محمد در بهمن ماه 1344 در روستاي روئين از توابع شهرستان اسفراين در خراسان شمالي در خانواده اي روحاني متولد شدم. پدرم را در سه سالگي از دست دادم و تحت حمايت مادرم و پدر بزرگم كه روحاني و منبري محل بود بزرگ شدم. تحصيلات ابتدائي و نيز آشنايي با قرآن و عربي را در روستا گذراندم و تحصيلات راهنمايي را در شهر اسفراين به پايان رساندم و در سال 1360 براي تحصيلات حوزوي وارد قم شده و در مدرسه حقاني (شهيدين) پذيرفته شدم تا سال 1370 كليه دروس سطح و نيز چند سالي از درس خارج را زير نظر مدرسه شهيدين گذراندم و سپس به صورت آزاد در دروس خارج حوزه شركت مي كردم و از محضر اساتيدي چون آيات عظام استادي، خرازي، سيد كاظم حائري، سبحاني، مرحوم آيهة الله تبريزي و...غيره بهره مي بردم. ديپلم را نيز همزمان در طول تحصيل گرفتم در سال 1370 همزمان با دروس حوزه براي گذراندن تحصيلات دانشگاهي وارد برنامه هاي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه (دفتر همكاري حوزه و دانشگاه سابق) شدم كه همزمان با تحصيل به كار تحقيق نيز مشغول شدم و در نهايت در سال 1379 از مقطع كارشناسي ارشد با گرايش تاريخ و فلسفه آموزشي و پژوهشي فارغ التحصيل شدم و

هم اكنون نيز به تحقيق و بررسي در حوزه تعليم و تربيت اسلامي به ويژه در خصوص روشهاي تربيت در قرآن كريم مشغول هستم. و همزمان مسؤليت واحد تحقيقات و پايان نامه هاي جامعة الزهرا(س) را بعهده دارم. دوره هاي تربيت مربي دفتر تبليغات، روش تحقيق دكتر فرامرز فرا ملكي و آشنايي با دوره هاي كامپيوتر IcdL را نيز گذرانده ام. بيشترين تدريس بنده در جامعة الزهرا (س) بوده است كه شامل دروس ادبيات عرب، اخلاق اسلامي، درايه رجال، روانشاسي عمومي، اصول (طبقة اولي) الموجزئي علم الاصول و... مي شود. راهنمايي چندين پايان نامه را نيز در مركز جهاني و جامعه الزهرا بعهده داشته و دارم.

قائمي نيا، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا قائمي نيا

محل تولد : اروميه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عليرضا قائمي نيا در سال 1343 در شهرستان اروميه به دنيا آمدم و تحصيلات ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان را در همانجا به پايان رساندم همزمان در كلاسهاي قرآني و هيئت هاي مذهبي شروع به فعاليت كردم و با شروع انقلاب اسلامي در سال 57 – 56 به فعاليتهاي سياسي روي آوردم پس از پيروزي انقلاب اسلامي علاوه بر تحصيلات دولتي در دبيرستان به تحصيلات حوزوي پرداختم و در سال 61 – 60 براي ادامه تحصيلات حوزوي وارد حوزه علميه قم شدم و تا تحصيلات درس خارج پيش رفتم و در دروس خارج برخي از مراجع شركت نمودم. همراه با تحصيل سطح، به صورت تخصصي در رشته فلسفه در موسسه امام خميني (ره) شركت كردم و در سال 79 موفق به اخذ كارشناسي ارشد در رشته

فلسفه شدم و پس از اندكي در رشته دكتري فلسفه در دانشگاه تربيت مدرس تهران پذيرفته شدم و اكنون به تدوين رساله دكترا اشتغال دارم. در تمام اين سالها همراه با تحصيل، در مراكز مختلف حوزوي ودانشگاهي به تدريس اشتغال داشته ام و مقالات و كتابهاي زيادي را تاليف نموده ام كه برخي منتشر شده اند و برخي در دست انتشار مي باشند. در ضمن ايشان در حال حاضر سر دبيري مجله ذهن را به عهده دارند.

قائمي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1290 ش)، پزشك و نويسنده. تحصيلات متوسطه را در دبيرستان شرف به پايان رساند و از دانشكده ى پزشكى فارغ التحصيل شد. بعد از فراغت از تحصيل عهده دار مشاغلى چند از جمله: رياست درمانگاه، رياست بخش وابسته ى سرم شناسى بود. اثر وى: «كيميا پزشكى»، درباره ى پنى سيلين و موارد استعمال آن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2702 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (277 -276 / 1).

قائميان، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1295 ش)، نويسنده و مترجم. تحصيلات عاليه خود را در فرانسه در رشته اقتصاد گذراند. وى از دوستان نزديك صادق هدايت بود و در ترجمه «مسخ» نوشته ى كافكا باوى همكارى داشت و نوشته هاى پراكنده هدايت را گردآورى كرد. در 1354 ش كه خانه اش آتش گرفت بسيارى از كتابها و دست نوشته هايش سوخت و اين حادثه آن چنان وى را رنجور ساخت كه در بيمارستان بسترى شد. از آثار وى: «آرى بوف كور را بايد سوزانيد»، ترجمه؛ «داستان ويكتور هوگوى وطنى و شاهكار وى»؛ «راهنماى تلفظ كلمات انگليسى»؛ «زبان انگليسى پيش خود»؛ «صادق هدايت، نوشته ها و انديشه هاى او»، ترجمه؛ «عبرت بودا»، ترجمه؛ «كارخانه مطلق سازى»، ترجمه؛ «گروه محكومين»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خودكشى صادق هدايت (63)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1821 ،1641 / 2 ،1333 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (623 -620 / 2).

قائني، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آسيد ابوطالب بن آسيد ابوتراب بن قريش بن ابى طالب بن الميرزا يونس الحسينى قائنى خراسانى عالمى جليل و فقيهى بارع و رجالى متبحر و مصنفى مكثر بوده است.

وى در قائن متولد شده اوليات و مقدمات را در آنجا خدمت فضلاء قائن با ملا محمدحسن قائنى خوانده و پس از آن عزيمت به اصفهان نموده و با ملا حمزه قائنى برادر ملا حسن مذكور از محضر مرحوم حجةالاسلام حاج محمدحسن كلباسى استفاده نموده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف و حاضر به درس فقيه مشهور شيخ محسن خنفر شده و تقريرات درس او را به نام (الدروس) نوشته و مدتها ملازمت آن مرحوم را اختيار تا به دريافت اجازه ى اجتهاد نائل گرديده است.

تأليفات بسيارى به اسامى كتب زير دارد.

1- الكواكب السبعه ياسبعه سياره

در هفت مسئله اصوليه

2- الفوائد الغرويه در درايه و رجال 3- صلاة المسافر 4- المكاسب 5- سؤال و جواب 6- اللؤلوئة الغاليه در اسرار الشهاده 7- مناسك الحج 8- الدرة در معارف خمسه

آن بزرگوار در مراجعت از سفر مكه در ششم شوال سال 1293 قمرى در كراچى از دنيا رفته و در همانجا مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قائني، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ اسماعيل از بزرگان تلامذه ميرزاء شيرازى و مقيم تهران و يكى از مراجع دينى عصر خود بوده تا در حدود 1300 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قائني، عبدالرزاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ عبدالرزاق قائنى از علماء و مجتهدين مبرز و مدرسين عالى قدر معاصر تهرانست. وى در سال 1310 قمرى در قاين متولد و پس از رشد و ديدن قسمتى از ادبيات و مقدمات عزيمت بمشهد نموده و در آنجا سطوح و خارج را نزد اساتيد آن سامان خوانده و پس از آن در سال 1342 قمرى به قم مهاجرت و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و بعض ديگر استفاده نموده و تا سال 1376 قمرى در قم بتدريس فقه و اصول و ضمنا از محضر و دروس مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى بهره مند گرديده تا سال مزبور كه از طرف آن مرحوم براى اقامه جماعت در مسجد (مهديه) واقع در اوائل خيابان شهر رى نزديك ميدان شوش اعزام و تا اكنون در آنجا باين وظيفه و تدريس در مدرسه مروى تهران اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آيت اللَّه قائنى عالمى كامل و مدرسى فاضل و موصوف بورع و تقوا و بسيار ساده و بى آلايش مى باشد.

از باقيات الصالحات معظم له فرزند برومند ايشان جناب حجه السلام و عمده الفضلاء الكرام آقاى حاج شيخ محمدحسين قائينى ميباشد. وى در قم متولد شده و در حجر چنين پدر بزرگوارى پرورش يافته و پس از خواندان مقدمات و سطوح اولى از والد ماجدش و آقايان ديگر سطوح نهائى را به پايان رسانيده و سالها از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر استفاده نموده آنگاه به نجف اشرف مهاجرت و

چندين سال از دروس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى شاهرودى و آيت اللَّه العظمى خوئى بهره مند گرديده و خود بتدريس فقه و اصول اشتغال داشته و گاهى براى ملاقات والد بزرگوارش به تهران مسافرت و اكنون از فضلاء بنام حوزه قم و نجف ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

قائني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على مدد بن سيد حسين بن سيد على مدد بن سيد حسين بن مير سيد حسن موسوى قائنى از علماء بزرگ و مراجع معاصر بوده است.

تولد آنجناب در (21 محرم 1301 ه) در قريه (سيددان) قائنات واقع شده و مرحوم والدش بعد از سه سال در سنه 1304 ق وفات نموده و برادرش مرحوم آيت اللَّه آقا سيد على (متوفى 1342 قمرى) وى را متكفل گرديده پس مقدمات و اوليات را از او فراگرفته و در سال 1316 به قائن آمده و در مدرسه جعفريه اقامت و حدود يكسال توقف نموده و در سال 1317 مهاجرت به مشهد مقدس نموده و از ابحاث شيخ حسن برسى و شيخ حسن كاشى و فاضل سود خروى و فاضل بسطامى و شيخ محمدباقر نوقانى و سيد ميرزا محمدباقر رضوى و ميرزا ابى القاسم معين الغرباء و آيت اللَّه آقا سيد على سيستانى و شيخ اسماعيل كوه سرخهى و آيت اللَّه حاج شيخ حسنعلى تهرانى و آقا سيد اسداللَّه قزوينى و آيت اللَّه آقا ميرزا محمد آيت اللَّه زاده خراسانى استفاده نموده و در سال 1325 قمرى مراجعت به قائن و با دختر عموى خود ازدواج و به زيارت حضرت رضا (ع) مشرف و به زادگاه خود قريه (سيددان) برگشته و تا سال 1332 به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و وعظ و

ارشاد پرداخته و در سال مزبور به تنهائى مهاجرت به عراق نموده و در نجف اشرف به درس علامه يزدى آقا سيد محمدكاظم صاحب (عروه) و شيخ الشريعه اصفهانى و آقا شيخ ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و بالاخص آيت اللَّه آقا ميرزا محمدحسين نائينى حاضر و استفاده هاى سرشارى نموده و تقريرات وى را به رشته تحرير درآورده و متصدى تدريس سطوح عالى شده تا در سال 1375 قمرى كه به مشهد مقدس معاودت و در مسجد بالاى سر به اقامه جماعت و تدريس خارج فقه و اصول مشغول شده تا در سال 1384 كه به عزم زيارت به عتبات عاليات مشرف و در شب جمعه 18 رمضان سال مزبور وفات و در حجره دوم صحن شريف مرتضوى قسمت شرقى مدفون شده است.

نگارنده گويد: حقير در آنسال مشرف و در تشييع جنازه آن بزرگوار شركت نموده و از مسجد بهبهانى جنب وادى السلام با حضور مراجع بزرگ مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى و هزاران نفر ديگر از عموم طبقات و بالاخص فضلاء و طلاب حوزه نجف تا صحن شريف تشييع مجللى نموده و در جوار جد گرامش به خاك سپرده شدند.

آن مرحوم از آيت اللَّه العظمى اصفهانى و نائينى اجازه اجتهاد و از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر بيرجندى و علامه سيد حسن صدر و سيد ابى تراب خونسارى و ميرزا محمد تهرانى عسكرى و محدث قمى و سيد محسن امين و علامه سيد عبدالحسين شرف الدين و علامه تهرانى صاحب (الذريعه) اجازه روايتى داشته اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قائني، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسين قائينى بن محمد حسن بن عبداللَّه بن محسن بن حسين از

شاگردان شيخ انصارى و سيد حسين كوه كمرى و ميرزاء بزرگ شيرازى و حدود 1310 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قائني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدعلى بن عبدالصمد قائنى عالمى زاهد و فقيهى كامل از شاگردان ميرزاء بزرگ شيرازى داراى مقام علم و تقوا و فضائل اخلاقى و نفسانى بوده و در حدود 1320 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قباني نيشابوري، ابوعلي حسين

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 289 ق)، حافظ، محدث و مصنف. يكى از اركان حديث در نيشابور و شيخ محدثين در خراسان بود. وى در طلب حديث سفرهاى بسيار نمود. از اسحاق بن راهويه و سهل بن عثمان و مصور بن ابى مزاحم و عمرو بن زراره و ابومصعف و حسين بن ضخاك و سريج بن يونس و ابوبكر بن ابى شيبه و ابراهيم بن منذر حزامى و محمد بن عباد مكى و عبيدالله بن عمر قواريرى و ابراهيم بن محمد شافعى و همطبقه ى آنان در خراسان و حرمين و عراق حديث شنيد. استادش محمد بن اسماعيل بخارى و زكريا بن محمد بن بكار و احمد بن محمد بن عبيده و ابوحامد بن شرقى و ابوالفضل محمد بن ابراهيم هاشمى و يحيى بن محمد عنبرى و محمد بن يعقوب شيبانى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. اهل حديث در نيشابور پس از مسلم بن حجاج در نزد او اجتماع مى كردند. بعد از درگذشت، ابوعبدالله پوشنجى بر جسد وى نماز گزارد. از آثارش: «المسند»؛ «الأبواب»؛ «التاريخ»؛ «الكنى»؛ «اتباع الاتباع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (277 / 2)، انساب سمعانى (441 -440 / 4)، تهذيب التهذيب (332 -331 / 2)، سير النبلاء (502 -499 / 13)، شذرات الذهب (201 / 2)، طبقات الحفاظ (300)، العبر (416 / 1).

قبيسي، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي قبيسي

محل تولد : نجف

شهرت

تابعيت : لبنان

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب هادي قبيسي تبعه لبنان داراي پرونده مركز جهاني (15352) كه در سال 1364 ش تشكيل شد و از آن تاريخ شروع به تحصيل علوم حوزوي نموده ام. برنامه تحصيلي اينجانب طبق روش حوزه هاي

عربي بود كه از متن الاجروميه و قطر الندي و شرح ابن عقيل شروع شد و ادامه تحصيل منطق مظفر حاشيه ملا عبدالله، بعد به مرحله چهارم و پنجم لمعتين و اصول فقه مظفر، و بعد از آن رسائل و مكاسب شيخ انصاري و كفايتين و بدايه الحكمه تا مرحله درس خارج رسيد درس آيت الله وحيد خراساني فقه و اصول شروع نموده ام و درس فقه آيت الله تبريزي. اما مرحله تحقيق متون تراثي و مشاركت در نوشته هاي علمي بعد از پايان درس سطح و شروع به درس خارج بود و آن زير نظر مرحوم سيد عبد العزيز طباطبائي نسبت به آشنائي با روش تحقيق متون و نسخه هاي خطي. اما تدريس از زمان اشتغال به درس سطح شروع به تدريس مقدمات و غيره و تا الان تدريس قطع نشده است، در مدارس زير نظر حوزه تدريس نموده ام مثل مدرسه الهادي آيت الله مشكيني، مدرسه دائره المعارف آقاي مالكي، مدرسه منتدي جبل عامل طلاب لبناني، مدرسه علميه مركز السجاد طلاب كويتي، مدرسه مهدي موعود (عج) غير از برنامه هاي درسي مستقل از اين مدارس. در سال 1373 حائز به جايزه تحقيق از وزارت ارشاد براي مسابقه سراسري با همكاري موسسه آل البيت(ع).

قدرتي، حسينعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسينعلي قدرتي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1343 در روستاي حسينبان از توابع شاهرود در خانواده اي مستضعف متولد شدم تحصيلات ابتدائي را در روستا گذراندم و براي ادامه تحصيل به سمنان عزيمت كردم و دوران راهنمائي و دبيرستان را در سمنان سپري كردم

و پس از اخذ ديپلم به دليل علاقه شديد به قم عزيمت نمودم و مدت 12 سال در قم بودم و دروس مقدماتي و شرح لمعه را در مدرسه رسول اكرم (ص) خواندم و در مدت در قم از دروس آقاي محمدي خراساني، حسيني، تهراني، فياضي، اعتمادي، نكونام، خاتمي، مكارم شيرازي، جوادي آملي و وجداني فخر بهره مند شدم و در سال 73 به كار اجرايي مشغول شدم و ارتباط با حوزه نيز دارم.

قدسي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل و اديب و خطاط، از بنيان گزاران فرهنگ جديد در اصفهان، در 27 ذى قعده ى 1367 وفات يافته.

ماده تاريخ وفاتش را مرحوم هور گويد:

شاهد قدس، روان حسن قدسى شد

شد روانه حسن قدسى در عالم قدس

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قدسي، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا محمد على خوشنويس بن محمد كريم.

اديب فاضل و شاعر، جامع فضايل و كمالات صورى و معنوى، از فرهنگيان اصفهان بود كه با تأسيس مدرسه ى قدسيه فرهنگ جديد را در اين شهر پى ريزى نمود.

در شب 4 رمضان 1287 متولد، و در شب يكشنبه 5 صفر سال 1366 وفات يافته، در تكيه ى تويسركانى مدفون گرديد.

از آثارش كتاب «تحفة الفاطمية» و كتاب «شرعيات» جهت مدارس جديد به طبع رسيده.

مرحوم نير در ماده تاريخ وفاتش گويد:

لما فقدت اديبا قل لرحلته

عبدالحسين اتى فى جنة القدس

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قدسي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1279 ش)، پزشك و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه و پزشكى را در زادگاهش گذراند. چندى در سمت رياست قرنطينه ى خوزستان به كار مشغول شد. در 1314 ش به پاريس عزيمت نمود. در انستيتو پاستور تحصيلات خود را تكميل كرد. پس از بازگشت به ايران در انستيتو پاستور ايران به درمان بيماران مبتلا به هارى پرداخت و حاصل تحقيقات خود را در مجلات بين المللى منتشر كرد و به واسطه همان مقالات از طرف سازمان بهداشت جهانى به عنوان كارشناس بين المللى برگزيده شد. وى به كشورهاى اروپا و آمريكا سفر كرد و در مراكز بهداشتى آن كشورها به تحقيق و مطالعه پرداخت و در بازگشت به ايران روش جديد مايه سازى ضد سل را در ايران مورد استفاده قرار داد. از جمله مشاغل وى: معاونت وزارت بهدارى، نيابت رياست انستيتو پاستور و رياست بخش ب. ث. ژ بود. از آثار وى: «بيمارى هارى و اقسام مختلف آن»؛ «درمان ضد هارى»؛ «سخنرانيهاى پرفسور آندره لمى ير»، در دانشكده ى پزشكى تهران؛ «مايه كوبى بر ضد

سل بوسيله ب. ث. ژ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2866 / 2 ،1397 ،572 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (424 -422 / 6).

قدوسي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد قدوسى نهاوندى (معروف به آقاى آخوند) از علماء و مشاهير دانشمدان نهاوند بوده اند، در روز جمعه 16 ربيع الثانى 1282 قمرى در شهر نهاوند متولد شد.

تحصيلات ابتدائى را در نهاوند طى نموده و براى ياد گرفتن سطوح عاليه و خارج عازم نجف اشرف گرديد و 20 سال تمام در آنجا متوقف و در سن 35 سالگى پس از احراز مقامات عاليه تحقيق و اجتهاد به نهاوند مراجعت و در آن شهر مشغول تدريس و ترويج گرديده و مورد توجه عموم مردم بوده تا در سال 1355 قمرى كه به مناسبت جريانى كه در غائله رفع حجاب پيش آمد به كلى بساط معاشرت را برچيده و عزلت اختيار نموده و تتمه عمر را در انزوا به سر برد تا در شب چهارشنبه 24 جمادى الاولى 1374 قمرى در سن 92 سالگى داعى حق را اجابت و جنازه ايشان حمل به قم و پس از آنكه آيت اللَّه العظمى بروجردى بر آن نماز خواندند در قبرستان نو در مقبره خانوادگى به خاك سپرده شد:

آباء و اجداد ايشان غير از پدرش حجةالاسلام والمسلمين آقاى آخوند ملاحسين و عمويش آيت اللَّه آخوند ملاعلى اكبر نهاوندى همه از خوانين و معاريف شهر بوده اند كه حتى گاهى در مقابل پادشاه وقت ايستادگى كرده و دعوى سلطنت داشتند:

ولى از آن ميان جد ايشان مرحوم حاجى آقاخان مردى متقى و خداپرست و به نقل بعضى مستجاب الدعوه بوده تقواى سرشار مرحوم حاجى آقاخان سبب شد كه مسير زندگى

اين فاميل عوض شد لذا دو پسر ايشان به فكر تحصيل علم افتاده و در رشته روحانيت وارد و از آن دو مرحوم آخوند ملا على اكبر نهاوندى سالها در نجف اشرف به تحصيل مشغول و صاحب كمالات عاليه اى گشت.

ولى متأسفانه بعد از برگشت به نهاوند طولى نكشيد كه در سنين جوانى از دنيا رفت و برادر ديگر به همين جهت موفق به تحصيلات عاليه نشد ولى او نيز كه آخوند ملاحسين نام داشت مردى متدين و بانفوذ بود اينان همگى از نظر زندگى مادى احتياج به تصرف وجوه نداشته و كاملا از تصرف سهم مبارك امام (ع) احتراز مى كردند و تا آخر عمر از درآمد موروثى خود زندگى مى كردند.

مرحوم آيت اللَّه قدوسى از شاگردان ممتاز مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج ميرزا حسن شيرازى (ميرزاى بزرگ) و مرحوم آيت اللَّه ميرزا حبيب اللَّه رشتى و در اواخر از محضر درس مرحوم آيت اللَّه آخوند خراسانى و مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمدكاظم يزدى نيز استفاده داشتند.

معظم له علاوه بر ذوق و استعداد قوى از حافظه سرشار خدادادى نيز بهره مند بود كه حتى در سالهاى كهولت و پيرى كاملا بر محفوظاتش مسلط و گوئى فراموشى در قاموس وجودش مفهومى نداشت.

در رشته اخلاق معلوم نيست كه از محضر چه استادى برخوردار بوده بعضى از هم دوره هايش احتمال استفاده از حضور محترم آخوند ملافتحعلى سلطان بادى را تقويت مى كردند ولى از آنجا كه عمويش مرحوم آخوند ملااكبر مردى اخلاقى بلكه در زبان و افواه مردم نهاوند كراماتى به او نسبت مى دهند شايد مربى اخلاق او عموى بزرگوارش بوده است و به هر تقدير ايشان به تقوا و پرهيزكارى در همه شهر معروف و مسئله تقيد

او و پدر و جدش را به تهجد خصوصا در يك مكان از اطاق مسكونى منزلش را به نحوى نقل مى كنند كه گوئى توصيه اى در اين زمينه از پدر و جد بوده است.

عيالش نقل مى كند كه در تمام مدت 64 سالى كه در خدمت ايشان بودم يكشب نشد كه اذان صبح گفته شود مگر آنكه معظم له را مشغول عبادت در همان محل مخصوص از اطاق ديدم جز اينكه ايشان را به تب شديدى مبتلا بود تا لحظه ادان خواب ماند و با شنيدن صداى موذن سراسيمه بيدار و بلند شدند.

نوشته هاى مدون و منظمى از ايشان جز يك اربعين موجود نيست ولى مسودات زيادى در ميان كتابهاى ايشان و بعضا در اختيار بعضى از شاگردان و فاميلش باقى بوده كه متأسفانه در واقعه سيل 1317 نهاوند به نحوى ضايع شده كه قابل استفاده نيست.

ايشان داراى سه فرزند ذكور است كه يكى از آنها به نام على قدوسى در رشته روحانيت است و ترجمه وى در جلد اول گنجينه دانشمندان در ضمن رجال و مدرسين حوزه علميه گذشت.

(1374 -1282 ق)، عالم امامى و فقيه. معروف به آقاى آخوند. در نهاوند به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در نهاوند گذراند و براى فراگرفتن سطوح عاليه و خارج به همراه عمويش، ملا على اكبر نهاوندى، ابتدا به سامرا و سپس به نجف رفت و بيست سال تمام در آنجا ساكن شد. وى از شاگردان ممتاز ميرزاى بزرگ شيرازى و آيت الله ميرزا حبيب الله رشتى بود. وى همچنين از محضر درس آيت الله آخوند خراسانى و آيت الله آقا سيد محمد كاظم يزدى نيز استفاده نمود. در سى و پنج سالگى پس از احراز

مقامات عاليه تحقيق و اجتهاد به نهاوند مراجعت كرد و در آن شهر به تدريس و ترويج علوم دينى پرداخت. در 1355 ق به دنبال غائله رفع حجاب رو به عزلت آورد و تا پايان عمر در انزوا به سر برد. پيكرش پس از درگذشت به قم منتقل و در قبرستان نو، در مقبره ى خانوادگى، به خاك سپرده شد. مسودات وى در واقعه ى سيل نهاوند در 1317 ق از بين رفته است و تنها اثر باقيمانده ى وى «اربعين» مى باشد.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 98 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (332 -330 / 7).

قديري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن قديري سال 1315 در اصفهان ديده به جهان گشود و پس ازگذراندن تحصيلات متوسطه و دروس مق_دم_اتي حوزه در سال 1337 براي طي سطوح عالي ح_وزه به نج_ف اشرف عزيمت كرد و در آنجا از محضر بزرگاني چون آيت الله خويي بهره مند شد. آيت الله محمد حسن قديري با آغاز نهضت امام خميني (ره) و تبعيد به عراق از همان ابتدا در زمره ي_اران و نزديكان ايشان درآمد و ضمن تلمذ در محضر آن حضرت در برخي فعاليت هاي مبارزاتي علي_ه رژيم منحوس پهلوي فعالانه شركت داشت. در سال 1350 به عضويت هيات استفتاءات حضرت امام خميني(ره) درآمد و اين مسئوليت را تا زمان ارتحال ايشان بر عهده داشت. امامت جمعه بخش رويدشت استان اصفهان، عضويت در هيات استفتاءات م_رحوم آيت الله العظمي اراكي و دفتر مقام معظم رهبري، تدريس دروس خارج فقه اصول درحوزه علميه قم و عضويت در شوراي نگهبان قانون اساسي از ديگر فعاليت ها و خدمات اين عالم رباني در طول 72

سال عمر پر بركت وي محسوب مي شود. گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدحسن قديري پس ازگذراندن تحصيلات متوسطه و دروس مق_دم_اتي حوزه در سال 1337 براي طي سطوح عالي ح_وزه به نج_ف اشرف عزيمت كرد و در آنجا از محضر بزرگاني چون آيت الله خويي بهره مند شد. علت فوت : محمدحسن قديري 87/7/26 در سن 72 سالگي درگذشت و پيكر ايشان صبح شنبه از مسجد امام حسن عسگري(ع) تا حرم مطهر حضرت معصومه(س) تشيع خواهد شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد حسن قديري با آغاز نهضت امام خميني (ره) و تبعيد به عراق از همان ابتدا در زمره ي_اران و نزديكان ايشان درآمد و ضمن تلمذ در محضر آن حضرت در برخي فعاليت هاي مبارزاتي علي_ه رژيم منحوس پهلوي فعالانه شركت داشت. در سال 1350 به عضويت هيات استفتاءات حضرت امام خميني(ره) درآمد و اين مسئوليت را تا زمان ارتحال ايشان بر عهده داشت. امامت جمعه بخش رويدشت استان اصفهان، عضويت در هيات استفتاءات م_رحوم آيت الله العظمي اراكي و دفتر مقام معظم رهبري، تدريس دروس خارج فقه اصول درحوزه علميه قم و عضويت در شوراي نگهبان قانون اساسي از ديگر فعاليت ها و خدمات اين عالم رباني در طول 72 سال عمر پر بركت وي محسوب مي شود.آثار : البحث في الرسلات عشر ، البيع تقريرات درس حضرت امام (ره) ، التيمم ، الحاشيه علي العروه الوثقي ، المباحث في علم الاصول ، رساله في الوضع والاستعمال

قراب سرخسي هروي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بعد از 414 -330

ق)، حافظ، محدث، فقيه، زاهد، مقرى و اديب. وى برادر ابويعقوب اسحاق قراب است. از منصور بن عباس و ابوبكر اسماعيلى و ابواحمد بن غطريفى و ابوعمر بن حمدان و ابواحمد حاكم و مخلد بن جعفر باقرحى و بشر بن احمد اسفراينى و على بن عيسى عاصمى و همطبقه ى آنان حديث شنيد. در بغداد نزد امام عبدالعزيز داركى فقه آموخت. ابوعطا عبدالاعلى بن عبدالواحد مليحى و شيخ الاسلام عبدالله بن محمد انصارى و ديگران از وى حديث شنيده اند. وى در بسيارى از علوم همچون قرائت و حديث و فقه و معانى قرآن و ادب پيشرو و سردسته زاهدان و متألهان بود. از آثارش: «درجات التائبين و مقامات الصديقين»؛ «الكافى فى علم القرآن»، در قراآت سبع، در چندين مجلد؛ «الجمع بين الصحيحين»، جمع بين «صحيح» بخارى و «صحيح» مسلم؛ كتابى در «مناقب الامام الشافعى»؛ «الشافى» در قراآت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (381 -379 / 17)، كشف الظنون (1839 ،1379 ،1023 ،745 ،599)، معجم المؤلفين (256 / 2)، هديه العارفين (209 / 1).

قراب سرخسي هروي، ابويعقوب اسحاق

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(429 -352 ق)، حافظ، محدث، مورخ، فقيه، زاهد و مصنف. محدث هرات بود. ابونضر فامى گويد كه وى بيش از هزار و دويست استاد داشته است. وى از عباس بن فضل نضرويى و جد مادرى اش، محمد بن عمر بن حفصويه، و ابوالفضل محمد بن عبدالله سيارى و عبدالله بن احمدن بن حمويه سرخسى و زاهر بن احمد سرخسى فقيه و خليل بن احمد سجزى و حسين شماخى صفار و ابومنصور محمد بن عبدالله بزاز حديث شنيد.شيخ الاسلام عبدالله انصارى هروى و ابوالفضل احمد بن ابى عاصم صيدلانى و حسين بن محمد بن

مت و اهل هرات از وى حديث روايت كردند. خواجه عبدالله انصارى در «جرح و تعديل» به او احتجاج كرده است. از آثارش: «الوفيات» يا «تاريخ السنين» در «وفيات العلماء» از قرن اول تا 429 ق، در دو مجلد؛ «نسيم المهج»؛ كتاب «الأنس و السلوه»؛ «شمائل العباد»؛ «الرمى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (285 / 1)، الاعلام بوفيات الاعلام (288 / 1). انساب سمعانى (638 / 4)،ايضاح المكنون (53 / 2)، تذكره الحفاظ (1102 -1100 / 3)، سير النبلاء (572 -570 / 17)، شذرات الذهب (244 / 3)، طبقات الحفاظ (424)، العبر (261 / 2)، كشف الظنون (1059)، العبر (261 / 2)، معجم المؤلفين (228 / 2)، الوافى بالوفيات (394 / 8)، هديه العارفين (200 / 1).

قراجه داغي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مترجم. وى منشى سلطان جلال الدين ميرزا، پسر فتحعلى شاه قاجار، بود و مترجم نمايشنامه هاى هفت گانه ى ميرزا فتحعلى آخوندزاده از تركى به پارسى، تحت عنوان: «تمثيلات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (241/1).

قراچه داغي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1310 -1250 ق)، مترجم. وى با ترجمه ى «تمثيلات» آخوندزاده معرفى شده و از منشى هاى سلطان جلال الدين ميرزا، پسر فتحعلى شاه، بود. بعد از مرگ شاهزاده در وزارت انطباعات در سمت مترجم تركى مشغول به كار شد. وى يكى از روشنفكران دوره ى قاجاريه بود و با بسيارى از اهل فكر و قلم آن روزگار مراوده و مكاتبه داشت. ترجمه اى انگليسى و فرانسه «تمثيلات» از روى ترجمه فارسى ميرزا جعفر به چاپ رسيده است. آثار وى: «تمثيلات»، ترجمه؛ «عروس و داماد»، ترجمه؛ «تاريخ كريد»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نمايش در ايران (367 -360 / 1)، از صبا تا نيما (345)، دانشمندان آذربايجان (4)، شرح حال رجال (241 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (332 -331 / 2).

قربان نيا، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر قربان نيا

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

1. ورود به حوزه علميه قم پس از اخذ ديپلم علوم تجربي در سال 62

2. تحصيل در رشته فلسفه دانشگاه تهران در سال 68

3. تحصيل در رشته حقوق دانشگاه مفيد در سال 70

4. قبولي در كارشناس ارشد حقوق بين الملل با رتبه دوم كشورى

5. فارغ از تحصيل در سال 76 با دفاع از رساله كارشناسي ارشد با نمره 20

6. ورود به مقطع دكتري دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران در سال 1380

7. دفاع از رساله دكتري در شهريور 85 با درجه عالي

8. كسب رتبه اول در پايه ششم حوزه علميه قم با معدل عالى، رتبه دوم در پايه هفتم، رتبه اول در پايه هشتم و نهم در امتحان همزمان

9. انتخاب كتاب اخلاق و حقوق

بين الملل به عنوان رتبه اول در جشنواره كتاب سال 79

10. تاليف بيش از پنجاه مقاله و چاپ آن در مجلات معتبر علمي به زبان هاي فارسي عربي و انگليسى

11. كسب عنوان پژوهشگر برتر كشورى، استاني و دانشگاهي در سال هاي متوالي 81، 82 ، 83

12. تدريس در دانشگاه هاي قم و بعضا تهران

13. عضو هيئت علمي گروه حقوق و معاون پژوهشي دانشگاه

14. شركت در بيش از صد رساله كارشناسي ارشد دانشگاه به عنوان استاد راهنما، مشاور و يا داور.

15. همكاري با مراكز علمي پژوهشي حوزوي و دانشگاهى

16. ارائه سخنراني هاي علمي در همايش هاي مراكز دانشگاهي داخلي و خارجى

17. انتخاب كتاب «عدالت حقوقي» به عنوان رتبه دوم در جشنواره كتاب سال 82

قرباني ثمين، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1309، مرتبه علمى: استاد، رشته: انگل شناسى، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى حرفه اى داروسازى از دانشكده داروسازى دانشگاه تهران در سال 1337، كارشناسى ارشد انگل شناسى از دانشگاه ليوپول انگلستان در سال 1353، و دكتراى تخصصى انگل شناسى از دانشگاه تهران در سال 1354.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده داروسازى و دانشكده بهداشت از سال 1346، تا سال 1354، دانشيار دانشكده بهداشت و انستيتو تحقيقات بهداشتى دانشگاه تهران از سال 1354 تا سال 1364 و استاد دانشكده بهداشت و انستيتو تحقيقات بهداشتى دانشگاه تهران از سال 1364 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس انگل شناسى پزشكى در دانشگاه تهران و مجتمع پزشكى طالقانى، كوكسيدهاى بيمارى زا توكسوپلاسموز در ايران، سرواپيدميولوژى توكسوپلاسموز در ايران، بررسى سرولوژى توكسوپلاسموز در حيوانات، مطالعه روش هاى تشخيص آزمايشگاهى پنموسيستوزيس ريوى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 14 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان

فارسى: 8

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

متون درسى پزشكى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 20

زمينه علمى مقالات:

توكسوپلاسموز، ليشمانيوز و مالاريا.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قرباني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ش)، رياضيدان، نويسنده و مترجم. آثار وى: «جبر براى سال سوم دبيرستانها»؛ «جبر و مثلث سال ششم طبيعى»؛ «حل المسائل مكانيك»؛ «حل المسائل هندسه»؛ «رسم فنى»؛ «متمم هندسه»؛ «هندسه ترسيمى و رقومى»، ترجمه؛ «هندسه ى فضايى»؛ «هندسه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1215 ،1013 ،1011 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (280 -278 / 1).

قرباني، علي اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اصغر قرباني ده برزوئي

محل تولد : ده برزو

شهرت : قرباني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

در تاريخ اوّل فروردين سال هزار و سيصد و پنجاه و چهار هجري شمسي با سواد قرآني و خواندن و نوشتن وارد حوزه علميّه شدم؛ مدرسه فولاد در تربت حيدريه، صرف مير و شرح المثله را در محضر استاد شيخ حسن كلّه (قده) فرا گرفتم. كتابهاى: ملامحسن، هدايه، قطرالندي و نحو را از محضر مرحوم آقاي بحر آموختم. خط را از هنر شيخ محمود هروي بهره بردم. سيوطى، مغنى، مختصر، منطق (حاشيه ملاعبدالله) و اندكي از اصول فقه مظهر و لمعه را از محضر استاد فرزانه مرحوم صدر الدين رباني فرا گرفتم. در ضمن، كلاس پنجم ابتدايي را به صورت شبانه آزاد همزمان خواندم. در سال 57 حدود پنج ماهي زندان وكيل اندر مشهد زنداني شده و در آنجا از محضر برخي اساتيد، مانند جناب آقاي جواد منصوري مقداري از مسايل سياسي و اقتصادي را آموختم. در سال پنجاه وهشت كه به قم آمدم ادامه اصول مظفر را از محضر استاد مصطفي محقق داماد (جلد اول را)و استاد مرحوم عمّاني (جلد دوم) را فرا گرفته و ادامه درس لمعه را

هم از محضر سرورانى، چون شمّاعي همدانى، نظري و وجداني فخر و مقدار اندكي از آن را هم در محضر آيت الله اشتهاردي فرا گرفتم. بخشي از كتابهاى اصول فقه و لمعه و تفسير را هم از محضر مرحوم استاد محامي و عرفاني كسب فيض كردم. هم زمان با درسهاي فقه و اصول براي تكميل مباحث ادبيات و منطق چند صباحي پاي دروس منطق استاد انصاري شيرازي و مطون استاد مرحوم مدرس افغاني حاضر شدم. استاد محمد رضا حكيمي كه از دير باز مورد علاقه من بود، درسي از كتاب الحيات را در حوزه آغاز فرمودند كه بنده متأسفانه در آن شركت مي كردم و مطالب ارزنده اي تصمييم مي شد. درسهاي اخلاق استاد و بزرگوار آيت الله مشكيني هم حال و هواي خاص خود داشت. كه بنده از پاي بندان به شركت در آن بودم. بخشي از درسهاي تقسير ايشان را هم شركت كردم. درس اخلاق حضرت آيت الله بهاءالديني روزهاي پنجشنبه در مدرس زير كتابخانه فيضيه زمزمه محبتي بود كه تا پنجشنبه ديگر جانم را سرشار از طراوت مي كرد. از حدود سال 60 رسايل را در محضر اعتمادي تبريزي در شبستان آيت الله گلپايگاني مسجد اعظم قم هر روز ساعت هفت صبح شركت كردم؛ اما اين درس مصادف با جنگ تحميلي و ماجراي جانبازي بنده شد به همين دليل مقداري طولاني شد و تا سال حدودا 64 طول كشيد همزمان با اين درس، درس مكاسب را در محضر استاد گرانقدر سيد حسن طاهري خرم آبادي حاضر مي شدم تا بيع و خيارات را به پايان بردم، امّا مكاسب درس كفايتين را در

محضر استاد صالحي مازنداراني رحمة الله آموختم. پس از اتمام دروس سطح عالي خارج اصول را با شركت در درس حضرت آيت الله فاضل آغاز كردم. بخشي از خارج اصول را هم پاي درس استاد فرزانه حضرت آيت الله مكارم شيرازي نشستم، در مدرسه امام امير المؤمنين، عصرها يك ساعت به غروب، درس خارج فقه؛ كتاب الظهاره و بخشي از كتاب الصلاة و كتاب القضا را(البته كتاب القضاء روزهاي چهارشنبه هر هفته) در مسجد اعظم در شبستان آيت الله بروجردي(ره)از محضر حضرت آيت الله شيخ جواد تبريزي (ره) به مدت هشت سال كسب فيض كردم. درس خارج فقه حضرت آيت الله نوري همداني مدظله را هم حدود دو سال شركت مي كردم و بهره فراواني بردم، به ويژه كه موظف بوديم آن را با جمعي از دوستان به عربي بنويسيم و نوشته ها مان ارزيابي و نقد و بررسي مي شد؛ علاوه بر آن رجال سند هم به دقت تمام بررسي و جرح و تعديل مي شد. اين درس در مدرسه آيت العظمي گلپايگاني خيابان ارم (در مدرس بزرگ يا مسجد مدرسه) برگزار مي شد و موضوع بحث كتاب الصلاة بود. و سرانجام؛ درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني كه از اواخر جلد اول كفايه، مباحث قطع و علم رجال و مباحث اصول عمليه و تاكنون كه بحث تعادل و تراجيح است و هنوز مشغول به آن هستم.

قرباني، ولي الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ولي الله قرباني

محل تولد : فاروج

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/12/10

زندگينامه علمي

اينجانب ولي الله قرباني فرزند علي محمد اهل خراسان شمالي متولد 10/12/1326(فاروج) از

سال 1342 تا سال 1343 به مدت يك سال به مكتب رفته و در حوزه علميه شهرستان قوچان تحصيلات حوزوي را در محضرحضرات اساتيد: شيخ غلامحسين احمدي (جامع المقدمات) 2. سلامي (سيوطي) شيخ عبد الله ابراهيمي (شرح النموذج منطق) 3. محمود موقر (عقائد باب حادي عشر) 4. شيخ حسين حسين زاده ( مغني) و در سال 1347 به صورت قاچاق از طريق آبادان در آغاز حكومت حزب بعث به عراق رفتم و ادامه مغني و سيوطي را در محضر حضرت استاد شيخ محمد علي مدرس افغاني و اصول (معالم، اصول مظفر) در حضور آقايان قاضي زاده و عزيز و قاهاني استفاده بردم و شرح لمعه جلد اول را در حضور آقاي مصطفوي كاشاني و جلد دوم شرح لعمه در محضر حضرت آيت الله شهيد مدني خوانده و كتابهاي متداول حوزه را در محضر اساتيدي چون آقايان لنكراني و بعضي آقايان ديگر خوانده ام. در سال 1349 از عراق اخراج شدم و مدت كوتاهي در مشهد بودم و مقداري از بقيه درس لمعه در محضر آقاي محامي خواندم و بعد از چندي به قم آمدم و درس اصول و فقه را مثل كفايه جلد اول و دوم و رسائل و مكاسب را در محضر حضرات آقايان اعتمادي و مظاهري اصفهانى، آيت الله فاضل لنكراني و قديري اصفهاني خواندم. در درس خارج آقاي ميرزا جواد تبريزي (خارج فقه، مكاسب) يك دوره حاضر شده و در برخي درسهاي متداول حوزوي از محضر حضرات آيات عظام: وحيد خراساني، مكارم شيرازي و غيره استفاده نمودم. مقداري نهج البلاغه از درس آيت الله حسين نوري استفاده نمودم و در تفسير

آقاي خزعلي نيز متناوباً حاضر بودم. در سال 1359 وارد مدرسه عالي قضائي شدم و از محضر حضرات آقايان: سيد محمود شاهرودي (اقتصاد غرب)، استاد فياضي (فلسفتنا)، آقاي ممدوحي (بداية الحكمه) و تفسير را از آقاي رضا استادي استفاده بردم و درس اخلاق توسط استاد مظاهري و روانشناسى دكتر اهرى و در اقتصاد اسلامي از آقاي حسيني استفاده بردم. در درس ادبيات فارسي از مرحوم آقاي ناظمي بهره مند بوديم. پس از دريافت مدرك ليسانس در الهيات مشغول به كارهاي تحقيقي (إحياء آثار) شده و اولين كار تأليف معجم الفاظ احاديث بحار الأنوار به صورت گروهي كه حدوداً 14سال طول كشيد،آغاز شد. و اينجانب عضو هيئت علمي بوده و چند گروه به نام گروههاي مقابله را اداره و كارها را كنترل نموده و آماده چاپ مي نموديم و در سال 1373 به واحد احياء آثار اسلامي منتقل شدم و اولين كار در واحد مزبور كار در غاية المراد شهيد اول بود و هم زمان منتقد المنافع آقاي شريف كاشاني را انجام مي داديم و بعد از آن كتاب روضه الجنان را شروع كرديم و پس از آن كتاب انيس المجهتدين آقاي نراقي را كار كرديم. همزمان آثار آقاي بلاغي و شرف الدين را تحقيق نموديم و چندين رساله تفسيري و هلالي را به دست گرفتيم. رسائل شهيد را نيز تحقيق نموديم. رساله اي در حلق اللحيه تحقيق نمودم كه چاپ شده. كتاب قواعد و فوائد شهيد را نيز در دست اقدام داريم. چهار جلد كتاب حدود الشريعه آقاي محسني آصفي را تحقيق و اصلاح نموده ام، همچنين كتاب الفقه و مسائل طبيه ايشان را

و كتاب الحكم الزاهره آقاي صابري يزدي را اصلاح نمودم.

قربانيان، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: اورلوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قرشي هروي، ابوعثمان سعيد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 433 / 432 ق)، مسند و محدث. اهل هرات بود. از عباس بن فضل نضروى و ابوحاتم محمد بن يعقوب هروى و ابوسعيد محمد بن علاء نيشابورى و ابوعمرو محمد بن احمد بن حمدان مقرى و ابوسعيد عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب رازى و ابومنصور محمد بن احمد ازهرى و عبدالله بن احمد بن حمويه سرخسى و ابوعبدالله شماخى و ابوعلى حامد بن محمد رفاء و ابوحامد بن حسنويه و ابوالفضل بن خميرويه و منصور بن عباس بوشنجى و ديگران حديث شنيد. در 413 ق در بازگشت از حج به بغداد رفت و در آن جا حديث روايت كرد. سپس به هرات بازگشت. وى در حديث يگانه بود. ابوبكر خطيب و ابواسماعيل عبدالله بن محمد انصارى و محمد بن عميرى و ديگران از او حديث روايت كرده اند. قرشى در هرات درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (470 / 4)، تاريخ بغداد (114 -113 / 9)، سير النبلاء (553 -552 / 17)، شذرات الذهب (250 / 3)، العبر (267 / 2)، النجوم الزاهره (37 / 5).

قرشي، جمال الدين، ابوالفضل محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، دانشمند و لغوى. وى از علماى مقيم كاشغر بود. از آثارش كتاب «صراح اللغه» يا «الصراح من الصحاح» است كه تلخيص و ترجمه ى فارسى «صحاح اللغه» جوهرى است. وى اين كتاب را در 681 ق به پايان رساند، سپس ذيلى به عربى بر آن نوشت به اسم «ملحقات الصراح»، كه مشتمل بر مطالب تاريخى مهمى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (285 / 3)، تاريخ نظم و نثر (146)، ريحانه (440 / 1)، كشف الظنون (1077)، لغت نامه (ذيل/

ابوالفضل)، هديه العارفين (134 / 2).

قرشي، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مجتبي قرشي

محل تولد : شهرضا قمشه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/12/5

زندگينامه علمي

در پنجم اسفند ماه سال 1339 در شهرضاي اصفهان متولد شده ام با گذراندن تحصيلات ابتدائي و اول راهنمائي به دليل علاقه مندي به دروس حوزوي و جو مذهبي خانواده در سال 1354 در مدرسه علميه صاحب الزمان شهرضا به تحصيل علوم حوزوي مشغول شدم حدود يك سال ادبيات و احكام قرآن خواندم و پس از آن به قم سفر كرده و در مدرسه آيه الله گلپايگاني به ادامه تحصيل پرداختم و بخشي از ادبيات (سيوطي، مغني، مباني بيان، منطق، عقائد، عروق الوثقي، لمعتين، بخشي از مكاسب شيخ انصاري و رسائل) را در آن مدرسه خواندم. در ايام تحصيلات تابستان در شهرضا به فعاليتهاي فرهنگي و تبليغي و تدريس احكام و روش قرائت قرآن مشغول بودم با آغاز مبارزات در حد توان به صورت مخفي و گاهي عملي در حد توان در مبارزه با رژيم شاه شركت و فعاليت داشتم ودر سالهاي اوليه پيروزي انقلاب تا سال 1364 مكاسب و رسائل (كه بخشي از آن را خوانده بودم) مجددا از ابتدا نزد اساتيد بزرگ حوزه آقايان ستوده و اعتمادي و كفايتين را نزد استاد ستوده خواندم و به لحاظ شرايط خاص كشور و جنگ تحميلي عراق و دستور امام اعلام نياز قوه قضائيه به كمك طلاب حوزه از طريق دفتر تبليغات اسلامي پس از قبولي در آزمون ورودي و معرفي به قوه قضائيه و گذراندن دوره آموزشي علمي و عملي از اواخر سال 1360 همكاري خود

را با قوه قضائيه و در دادگاههاي انقلاب آغاز نمودم. اما اين همكاري تا حدود ده سال اكثرا به صورت چند ساعت در روز همزمان اشتغال به تحصيل ادامه يافت و در اين اثناء با پايان دروس سطح و اشتغال به درس خارج فقه و اصول نزد اساتيد حوزه آيات فاضل لنكراني، موسوي اردبيلي، منتظري، مكارم شيرازي، سبحاني و تبريزي مشغول بودم از سال 1369تا 1373 از طرف قوه قضائيه به استانهاي كردستان و خوزستان اعزام شده و پس از پايان و انجام وظايف محوله كه به فعاليتهاي تبليغي و فرهنگي و تدريس نهج البلاغه و احكام و باز خواني دروس حوزه (كفايتين) پرداختم از سال 1373 تا1379 مستمراً در درس خارج فقه و اصول آيه الله سبحاني شركت كرده و در سال 1375 بخشي از تقريرات درس ايشان را به نام (رساله في الجبر و الاختيار) به زبان عربي نگاشته و با تقريظ استاد به چاپ رسانديم و همزمان كتاب ديگري را به نام صلاحيتهاي قانوني دادگاههاي انقلاب تدريس نموده و چاپ و منتشر نمودم. با ثبت نام در قسمت مدارج علمي حوزه مقطع سطح چهار وتصويب موضوع پايان نامه به نام « رساله في علم القاضي » چندين ماه به تحقيق و نگارش آن مشغول شده و پس از اتمام آن و دفاع از رساله در حضور آيه الله معرفت و ساير اساتيد موفق به اخذ مدرك سطح چهار شدم و يكي از اساتيد حوزه آيت الله لاجوردي نيز با ملاحظه آن رساله و مطالعه آن اجازه روائي و اجتهاد نويسنده را گواهي فرمود در سال 1381 در آزمون سراسري دانشگاه

آزاد در مقطع كارشناسي ارشد شركت نموده و در رشته مذكور در دانشگاه قم دائر شده لذا آن را گذرانده و موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد در آن رشته شدم. موضوع پايان نامه به پيشنهاد اساتيد تكميل تحقيقات در زمينه اعتبار علم قاضي و جايگاه آن در فقه و قوانين جزائي ايران بود كه با نگارش و دفاع از آن به عنوان پايان نامه برتر و به قول اساتيد درحد پايان نامه مقطع دكترا انجام شده و پايان پذيرفت در سال 1382 با شركت در آزموني ديگر در رشته علوم قرآن و حديث در مقطع كارشناسي ارشد دانشگاه دولتي قم قبول شده و در آن رشته مشغول تحصيل شدم و تمامي تحقيقات و مقالات مربوطه به علوم قرآن و حديث كه نام آنها در صفحات قبل ذكر شده در ظرف زماني سالهاي 1383 تا 1384 نگارش يافته و بعضا پس از تكميل به صورت كتاب قابل ارائه و انتشار است اين دوره نيز با انتخاب موضوع در بررسي تحليل علوم قرآني در تفسير نمونه به عنوان پايان نامه و دفاع از آن پايان پذيرفت سال 1385 موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد در آن رشته نيز شدم از سالهاي 1379 تا 1383 علاوه بر اشتغالات قضائي و درسي با مركز مشاوره حوزه علميه قم در زمينه مشاوره حقوقي و با مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه واحد تدوين متون همكاري و در تدوين برخي از كتب نظير قتل عمد و محاربه و افساد في الارض و برخي موضوعات ديگر نظارت و دخالت داشتم و از آن پس تاكنون نيز به تكميل برخي از تحقيقات گذشته

مشغول مي باشم و ما توفيق الا با الله العزيزالحكيم و الحمدلله رب العالمين.

قرقره چي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى جراحى عمومى از دانشگاه تبريز در سال 1346، فوق تخصص از دانشگاه لوئى پاستور فرانسه در سال 1353.

مرتبه علمى:

استاديار جراحى دانشگاه علوم پزشكى تبريز از سال 1348 تا سال 1353، دانشيار جراحى دانشگاه علوم پزشكى تبريز از سال 1353 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پزشكى و جراحى عمومى، جراحى معده و دوازده.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

درمان جراحى زخم دوازده، ضربه هاى دست و انگشتان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: متعدد، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تعداد متعددى مقاله به زبان فراسى در رشته جراحى، تعدادى مقاله در رشته جراحى به زبان فرانسه.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قرني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ على بن العالم الجليل مرحوم آقا شيخ محمد ابراهيم قرنى منسوب بتابعى جليل القدر شهيد راه ولايت جناب اويس قرن رضى اللَّه عنه و رزقنا شفاعته مى باشد. وى در سال 1333 ق در قريه گوگد متولد شده و پس از رشد و خواند فارسى و مقدمات در گلپايگان در سال 1357 ق مهاجرت به قم نموده و سطوح را از مدرسين بزرگ چون آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى تكميل نموده و پس از آن مسافرت به نجف اشرف نموده و مدت سه سال از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه العظمى خوئى استفاده نموده و سپس مراجعت به قم و از محضر مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه العظمى بروجردى و مراجع ديگر استفاده

نموده و بمراتب علم و كمال رسيده و حسب الامر مرحوم آيت اللَّه بروجردى قدس اللَّه سره براى ارشاد و هدايت و نشر معارف اسلام و تبليغ احكام به عليشاه عوض شهريار عزيمت نموده و تاكنون به اقامه جماعت در مسجد حاج حسن و خدمات ديگر اشتغال دارند.

داراى تأليفات عديده در فنون مختلفه مى باشد كه آنها را ذيلا مى نگارم:

1- سوقات سفر دو جلد مطبوع

2- اسرار معراج دو جلد مطبوع

3- منهاج الدموع دو جلد مطبوع

4- منهاج السرور 3 جلد دو جلد مطبوع و يك جلد آماده طبع

5- منتهى المقال دو جلد مطبوع

6- در المنظوم دو جلد مطبوع

7- آينه عمر دو جلد مطبوع

8- پيوند دو گل دو جلد مطبوع

9- منهاج الجنان در دعاء دو جلد مطبوع

(تو 1333 ق)، عالم امامى و فقيه. نسب وى به اويس قرنى مى رسد. در روستاى گوگد گلپايگان به دنيا آمد و پس از فراگيرى ادبيات فارسى و مقدمات در گلپايگان در 1357 ق به قم مهاجرت نمود و سطوح را در نزد آيت الله گلپايگانى و آيت الله نجفى مرعشى تكميل نمود. پس از آن به نجف رفت و مدت سه سال از محضر آيت الله شيخ محمد على كاظمينى و آيت الله خويى استفاده نمود. سپس به قم مراجعت كرد و از محضر آيت الله خوانسارى و آيت الله بروجردى و مراجع ديگر استفاده نمود. قرنى به دستور آيت الله بروجردى براى نشر معارف اسلامى به عليشاه عوض شهريار رفت. از آثارش: «سوقات سفر»، در دو جلد؛ «اسرار معراج»؛ «منهاج الدموع»؛ «منهاج السرور»، در چهار جلد؛ «منتهى المقال»؛ «در المنظوم»؛ «آينه عمر»؛ «پيوند دو گل»؛ «منهاج الجنان»، در دعا.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (676 -675 /

4).

قره چانلو، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسين قره چانلو در سال 1319 در شهر تهران به دنيا آمد.وي داراي دكترا رشته الهيات و معارف اسلامي از دانشگاه تهران است.نامبرده، پس از فراغت از تحصيل، به كار تدريس از دانشكدة الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد اسلامي پرداخت. ترجمه كتاب "الاعلاق النفيسه" حسين قره چانلو ، در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميتحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين قره چانلو تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در تهران به پايان رسانيد. سپس وارد دانشگاه شد و موفق به گرفتن مدرك ليسانس و فوق ليسانس و دكترا در رشتة الهيات و معارف اسلامي از دانشگاه تهران گرديد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسين قره چانلو ، پس از فراغت از تحصيل به كار تدريس از دانشكدة الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد اسلامي پرداخت. دكتر قره چانلو در تهيه و تنظيم قسمتهايي از دايرة المعارف شيعه و دايره المعارف اسلام همكاري كرده، هم اكنون طرّاح مسائل تاريخي در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان است.جوائز و نشانها : ترجمه كتاب "الاعلاق النفيسه" حسين قره چانلو ، در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : حسين قره چانلو بيش از چهارصد مقالة تحقيقي و تاريخي نوشته است كه تمامي آنها در مجله بررسيهاي تاريخي ارتش و مجله بررسيهاي دانشكده الهيات و معارف اسلامي و دايرة المعارفهاي مختلف فارسي به چاپ رسيده است.آثار : ترجمة

الاعلاق النفيسه ويژگي اثر : ابن رسته، 1365، اميركبير-اين كتاب در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزيده شد-آشنايي با كتاب «الاعلاق النّفيسه» مقصود مؤلف از نوشتن اين كتاب، فراهم آوردن اطلاعاتي از مجموعه علوم زمان تأليف كتاب بوده است. او علاوه بر توصيف بلاد اسلامي از سرزمينهاي خارج از جهان اسلام نيز سخن به ميان آورده است و به صورتي كامل و جامع از جغرافياي نجومي و رياضي با استناد به آيات قرآني و آثار نجومي و اقوال دانشمندان سخن رانده است. مطالب كتاب در مورد سرزمين صنعا و امپراتوري بيزانس و هند شرقي و سقلابيان و اقوام اورال و آلتايي و اقوام اطراف درياي سياه و نواحي اصفهان در خور توجه بوده و اطلاعات جمع آوري شده در باب مكه و مدينه و توصيف رودها و مناطق طبرستان از اهميّت خاصي برخوردار است. با توجه به تنوع اطلاعاتي كه در كتاب فراهم آمده، مي توان آنرا دايرة المعارفي كوچك از علوم، جغرافيا و تاريخ گذشتة جهان دانست 2 حرمين شريفين ويژگي اثر : 1362، اميركبير .

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

قره باغيان، مهين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه تهران، دكتراى تخصصى بيهوشى از دانشگاه تهران، ديپلم بيهوشى از كالج سلطنتى انگلستان.

مرتبه علمى:

دانشيار رشته بيهوشى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

كاربرد داروهاى مخلتف كه در ضمن بيهوشى مصرف مى شوند، مراقبت هاى مهم قبل از عمل و

بعد از عمل، طب سوزنى، كاربرد درمانى داروها در ضمن عوارض بيهوشى، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 8 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 14

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

روش هاى بيهوشى عمومى و بيحسى موضعى، ICU و بخش مراقبت هاى ويژه تنفسى، سندروم نارسائى تنفسى، بيهوشى در بيماريهاى غدد داخلى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

اثرات داروهاى سراتيد و آنالژزيك و كاربرد آنها در بيهوشى عمومى و بيحسى هاى موضعى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قره بيگلو، فيروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى اطفال، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى جراحى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1341، طى دوره هاى تخصصى در دانشكده پرشكى بردو فرانسه و طى دوره جراحى اطفال در انگلستان از سال 1348 تا سال 1351 و دريافت گواهى فوق تخصص جراحى اطفال از وزارت فرهنگ و آموزش عالى در سال 1361، طى دوره كوتاه مدت جراحى كودكان و نوزادان در آمريكا.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

جراحى هاى كودكان و نوزادان، استاد راهنماى 9 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جراحى كودكان و نوزادان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 8، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

ضربه هاى قفسه صدرى و پانكراس و جراحى هاى اطفال.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قريب ، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم دكتر محمد قريب در سال 1288 در يك خانواده مذهبي در تهران متولد شد. پدرش مرحوم علي اصغر از مردم گركان از توابع آشتيان بود . دوران ابتدايي را در دبستان سيروس و متوسطه را در دارالفنون گذرانيد. وي در سال 1306 شمسي در زمره اولين گروه دانشجويان ايراني بودند كه بري ادامه تحصيل در رشته پزشكي به فرانسه رفتند. وي در پايان سال اول در شهر رن فرانسه موفق به دريافت جايزه لابراتور تشريح دانشكده پزشكي شد. وي در سال 1314 نخستين ايراني بود كه توانست در كنكور انترني بيمارستان پاريس موفق شود. رساله دكتراي خودرا تحت عنوان (( وقفه تنفسي شيرخواران )) با درجه

بسيار خوب گذرانيد و در سال 1315 با دوشيزه زهرا قريب , دختر مرحوم آقا ميرزا عبدالعظيم خان قريب ازدواج كرد و نتيجه اين پيوند مبارك دو پسر ودو دختر مي باشد. پسران ايشان به پزشكي اشتغال دارند. ازدواج نموده ودر سال 1317 به ايران بازگشت نمود. پس از طي نمودن دوره سربازي در سال 1319 به عنوان دانشيار طب اطفال در دانشگاه به فعاليت علمي مشغول گرديد. وي ابتدا در بيمارستان رازي به اداره بخش اطفال مشغول شد و بعد از آن به بيمارستان هزار تختخوابي آمد و در آن بخش اطفال داير نمود. وي در سال 1319 كتاب بيماريهاي كودكان را به چاپ رساند و در سال 1335 با همكاري آقاي دكتر اهري آن را با اطلاحات جديد تجديد چاپ نمود. دكتر قريب در سال 1321 به دريافت نشان عالي دولت فرانسه شد و در سال 1350 به عضويت هيئت مديره انجمن بين المللي بيماريهاي كودكان در آمد. همچنين در آخرين سالهاي عمر وي موفق به نشان درجه اول فرهنگ از وزارت آموزش و پرورش شد.

وي در طول سالهاي فعاليت علمي خود در كنگره هاي مختلف بين المللي در كشورهاي مختلف از جمله فرانسه، آمريكا، كانادا، ژاپن، تركيه و اتريش شد و عضويت چندين مجمع علمي بين المللي را برعهده داشت. ايشان اولين تعويض خون را در ايران انجام دادند و از بنيانگذاران انتقال خون در ايران بودند.

از مهمترين اقدامات ايشان بنيانگذاري و تأسيس اولين بيمارستان تخصصي كودكان يعني بيمارستان مركز طبي كودكان به همراه دكتر اهري بود كه ايشان اين اقدام را در زمان بازنشستگي خود انجام دادند. آنچه دكترمحمد قريب

را شاخص مي نمود هوش سرشار, علاقه به فراگيري , قدرت كار واستقامت در مقابل مشكلات بود.

كلاس درس استاد كه تقريبا هميشه بر بالين بيمار بود , درنوع خود مكتبي از پيشرفته ترين روشهاي علمي كنوني به شمارمي رفت . استاد شاگرد را در برابر بيمار ومسايل وي قرار مي داد , وي را به تفكر وتعقل وسخن گفتن وا مي داشت وسپس راهنمايي مي نمود.

مرحوم دكتر قريب در حين فعاليت علمي فعاليت سياسي و اجتماعي نيز داشت به گونه اي كه بارها در كلاس درس به اقدامات رژيم انتقاد نموده و پس از واقعه 28 مرداد 32 نيز بدنبال امضاء يك بيانيه به همراه 10 تن ديگر از اعضاء هيئت علمي دانشگاه مانند مهندس بازرگان، دكتر سحابي و دكتر نعمت الهي به دستور شاه از دانشگاه اخراج شدند كه اين موضوع باعث افزايش محبوبيت ايشان در بين دانشجويان و جامعه دانشگاهي شد.

مرحوم دكتر قريب در سال 1351 به هماچوري (دفع خون از دستگاه ادراري) مبتلا شدند كه بعدها تشخيص كانسر مثانه داده شد و اقدامات درماني انجام شده درايران و آمريكا تأثير چنداني بر بيماري ايشان نداشته و سرانجام در روز سه شنبه اول بهمن ماه 1353 در بيمارستان مركز طبي كودكان محل خدمت خود دار فاني را وداع كردند و طبق وصيت خودشان در قبرستان شيخان قم به خاك سپرده شدند. براي مراسم تدفين دكتر محمد قريب، آيت الله العظمي گلپايگاني نماز ايشان را قرات فرمودند. از جمله شاگردان ايشان مي توان به دكتر ولايتي وزير امر خارجه سابق اشاره كرد. روزگار قريب نام مجموعه تلويزيوني است كه كيانوش عياري درباره زندگي

دكتر محمد قريب ساخته است.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

منابع زندگينامه :مركز طبي كودكان

سايت پروفسور سلطان زاده

پايگاه عصر ايران

قريب گركاني، عبدالعظيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1344 -1258 ش)، اديب، مدرس، نويسنده و شاعر. وى در قريه ى گركان تفرش از توابع اراك به دنيا آمد. مقدمات زبان فارسى و عربى را در زادگاه خود در خانه ى پدر آموخت. در 1311 ق به تهران آمد و زبان و ادبيات عرب و رياضى را نزد برادر بزرگش، ميرزا غلامرضا، تكميل كرد. بعد «مطول» را در محضر شيخ باقر تهرانى، قوانين و شرح «مطالع» و هئيت و نجوم را نزد سيد محمد جواد قاهانى، علم اصول را در مدرسه ى حاج ابوالحسن از سيد محمد جمارانى، منطق و حكمت را در مدرسه سپهسالار جديد در محضر ميراز طاهر تنكابنى و زبان فرانسه را در مدرسه ى دارالفنون آموخت و بعد وارد خدمت وزارت معارف شد و در مدرسه ى علميه كه تنها آموزشگاه به طرز جديد بود و در مدرسه ى نظام به تدريس پرداخت. از جمله شاگردانش محمد تقى خان پسيان شهيد و برادر و پسر عمويش، سلطان غلامرضاخان، عليقلى خان بودند. وى چندى در مدرسه ى دارالفنون و سپس در دانشسراى عالى به تدريس اشتغال داشت. قريب در مقام استادى، در دانشكده ى ادبيات تهران، تدريس زبان و ادبيات فارسى را عهده دار بود. از جمله آثارش: «بدايه الادب»؛ «بديع»؛ تصحيح «كليله و دمه»؛ تصحيح «گلستان»؛ تصحيح «تاريخ برامكه»؛ «دستور زبان فارسى»؛ «قواعد فارسى در صرف و نحو»؛ «فوائد الادب»؛ «قرائت فارسى»؛ «سخنان شيوا»؛ «كتاب املاء»؛ «ديوان» شعر.[1]

(بخش 1) عبدالعظيم، اديب و استاد دانشگاه تهران (و. گرگان 1257- ف. تهران 3 فروردين 1344 ه.ش) وى قريب 67 سال به تدريس زبان و

ادب فارسى مشغول بود. از آثار اوست: قواعد فارسى (صرف و نحو فارسى، 3 جلد)، دستور زبان فارسى (4 جلد)، دستور زبان فارسى به همراهى چهار استاد ديگر (2 جلد)، بدايةالادب، فوايدالادب (6 جلد)، كتاب املاء (3 جلد)، قرائت فارسى (با همكارى چند تن از فاضلان) 2 جلد، كتاب فارسى (از انتشارات مؤسسه ى وعظ و خطابه)، تصحيح كليله و دمنه ى نصراللَّه بن عبدالحميد (كه مكرر بطبع رسيده)، تصحيح گلستان سعدى با مقدمه ى مشروح، تصحيح بوستان سعدى، تصحيح تاريخ برامكه به ضميمه ى رساله اى در احوال برمكيان. وى به سبب زمين خوردن دچار شكستگى استخوان پاى چپ شد و بسترى گرديد و به سبب كهولت و ناراحتى ناشى از شكستگى پا و عمل جراحى به تدريج قوايش به تحليل رفت و در نتيجه به رحمت ايزدى پيوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از نيما تا روزگار ما (156 -154)، الذريعه (881 / 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (170 -168 / 5)، سخنوران نامى معاصر (2811 -2808 / 4)، فرهنگ سخنوران (743)، گلزار معانى (542 -537)، مؤلفين كتب چاپى (876 -872 / 3)، يغما (س 18، ش 1، ص 51 -49).

قريب، ايرج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: 5 مهر 1366.

ايرج قريب به زبان هاى فرانسه، انگليسى، آلمانى تلسط داشت و وقوف او نسبت به ادبيات جهان از او مردى آگاه ساخته بود. در راديو نيز به كار اشتغال داشت. پيش از اين در امور مطبوعاتى نيز فعاليت داشت. در سالهاى پيش از درگذشت، به ترجمه كتاب اشتغال داشت. از آثار اوست: اسكندر كبير (جان گونتر، 1339).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

قريب، بدرالزمان

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

استاد بدرالزمان قريب در سال 1308 ، در تهران به دنيا آمد. پس از اخذ مدرك ليسانس زبان وادبيات فارسي از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران براي ادامه تحصيل در رشته زبان شناسي به دانشگاه پنسيلوانياي آمريكا راه يافت و در گروه زبان شناسي و مطالعات شرقي ، به دريافت درجه ي فوق ليسانس نايل آمد. خانم قريب پس از مدتي با استفاده از بورس شاگردان اول به دانشگاه كاليفرنيايي بركلي وارد شدو به تكميل معلوماتش افزود او بالاخره مدرك دكتري زبان هاي باستان را در سال 1343 از دانشگاه پنسيلوانيا دريافت كرد. او پس از بازگشت به ايران به عنوان استاديار در دانشگاه شيراز به فعاليت آموزشي مشغول شد.در سال 1350 به دانشگاه تهران منتقل گرديد و در آن دانشگاه به مقام استادي نائل آمد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : زبان هاي باستاني

والدين و انساب : نام پدر بدرالزمان قريب ضياءالدين و مادرش ضياءالملوك نواده شمس العلما قريب از عالمان و شاعران به نام بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : بدرالزمان قريب تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در مدرسه ژاندارك طي كرد. پس از آن وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شد و در سال 1336 موفق به

دريافت مدرك ليسانس زبان وادبيات فارسي گرديد. او در سال 1338 براي ادامه تحصيل در رشته زبان شناسي به دانشگاه پنسيلوانياي آمريكا راه يافت و در سال 1342 ، در گروه زبان شناسي و مطالعات شرقي ، به دريافت درجه ي فوق ليسانس نايل آمد. خانم قريب پس از مدتي با استفاده از بورس شاگردان اول به دانشگاه كاليفرنيايي بركلي وارد شد و با راهنمايي «پرفسور «هنينگ»و پرفسور «مارك درسدن» به تحقيق پرداخت و در سال 1343 موفق به اخذ درجه دكتري از دانشگاه پنسيلوانيا شد.

استادان و مربيان : بدرالزمان قريب در دوران تحصيلات عاليه از محضر استاداني چون بديع الزمان فروزانفر ، دكتر محمد معين ، استاد جلال الدين همايي ، مدرس رضوي ، ابراهيم پورداود ، دكتر پرويز ناتل خانلري ، دكتر احسان يارشاطر و دكتر صادق كياء بهره وافر برد. همچنين وي در بركلي نزد پرفسور هنينگ به تحقيق پرداخت و پايان نامه دكتري خود را تحت عنوان « تحليل ساختاري فعل در زبان سغدي » با راهنمايي پرفسور مارك درسدن تكميل كرد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : از جمله مشاغل بدرالزمان قريب ،همكاري با بنياد فرهنگ ايران و دانشگاه ميشيگان به عنوان پژوهشگر بوده است. دكتر قريب هم اكنون عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي مي باشد.

فعاليتهاي آموزشي : بدرالزمان قريب پس از اخذ مدرك دكترا از دانشگاه پنسيلوانيا ، در سال 1344 به ايران بازگشت و با عنوان استاديار در دانشگاه شيراز به تدريس پرداخت. در سال 1350 به دانشكده ادبيات دانشگاه تهران منتقل گرديد، و در گروه زبان شناسي و فرهنگ و زبان هاي باستاني اين دانشكده با

عنوان دانشيار و بعد استاد مشغول فعاليت هاي آموزشي گرديد. او همچنين به عنوان استاد مدعو ، با دانشگاه هاروارد و يوتاي آمريكا نيز همكاري نموده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از بدرالزمان قريب تاكنون دوازده مقاله به زبان فارسي ، چهار مقاله به زبان انگليسي و يك مقاله به زبان فرانسه به چاپ رسيده است كه از اين تعداد ، ده مقاله درباره زبان سغدي است. همچنين ايراد سخنراني درباره زبان سغدي ، در كنگره هاي بين المللي در سال هاي 76-1375 از جمله فعاليت هاي علمي وي مي باشد. بدرالزمان قريب از هنر شاعري نيز بهره مند است و برخي از اشاعر او در گزينه ها و جنگ هاي شعر به ثبت رسيده اما هنوز در مجموعه ي منتشر نشده است.

آرا و گرايشهاي خاص : بدرالزمان قريب در شعر سبك اساتيد كهن را برگزيد و به راه آنان رفت و در انواع شعر از قصيده ، غزل ، مثنوي ، دوبيتي و رباعي طبع آزمايي كرده است.

جوائز و نشانها : دو كتاب از آثار بدرالزمان قريب به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزيده شده اند. از جمله كتاب فرهنگ زبان سغدي در سال 1374 و كتاب زبان هاي خاموش كه در سال 1365 منتشر شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تحليل ساختاري فعل در زبان سغدي

ويژگي اثر : اين كتاب به زبان انگليسي در سال 1965 منتشر شد-مؤسس? ميكرو فيلم دانشگاهي آن اوبر _ ميشيگان

2 ريشه هاي ايراني باستان در سغدي

ويژگي اثر : مقاله-اكتاايرانيكا 4، يادنامة ينبرگ، 1975.

3 زبان هاي خاموش

ويژگي اثر : اين كتاب با همكاري دكتر يدالله ثمره ترجمه گرديد و در سال 1365 منتشر شد.-اين كتاب در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزيده شد-آشنايي با كتاب «زبان هاي خاموش» كتاب «زبان هاي خاموش»، سرگذشت كوششها و تلاشهاي پيگير و توان فرساي دانشمندان را در حل معماي خطوط باستاني بازگو مي كند و ما را با دقت نظر و روشهاي علمي و نظام يافتة آنان در رمزگشايي اين خطوط و نيز تحليل علمي زبانهاي باستاني آشنا مي سازد. اين كتاب در چهار فصل تنظيم گرديده است. در بخش اول، از رمزگشايي خطوط كهن خاور نزديك از جمله: خط تصويرنگار هيروگليف مصري، خطوط بين النهرين، انواع خطوط ميخي بويژه خط ميخي فارسي باستان كه به گونه اي الفبايي بوده و نشانگر تحول شايان توجهي در تاريخ خط ميخي است، به تفصيل سخن رفته است. در بخش دوم؛ رمزگشايي ديگر خطوط و زبانهاي باستاني از جمله: آسياي صغير، شمال آفريقا، سوريه، لبنان، فلسطين و نيز زبانهاي ناشناختة ايتاليا مورد بحث قرار گرفته است و در بخش سوم؛ اصول و روشهاي علمي رمزگشايي خطوط ناخوانده و زبانهاي ناشناخته معرفي مي شود و سرانجام در بخش چهارم؛ چند نمونه از خطوطي كه هنوز رمزگشايي نشده اند و نيز تلاشهاي دانشمندان براي رمزگشايي آنها ارائه مي شود. پاره اي از اطلاعات سودمند دربارة اقوام، اشخاص، مكانها و نيز بعضي مآخذ جديدتر و آگاهيهاي دقيقتر توسط مترجمان به صورت پانوشت با ذكر منبع در پايان كتاب اضافه شده است

4 طلسم باران

به زبان سغدي

ويژگي اثر : مقاله-نشريه انجمن فرهنگ ايران باستان 1348.

5 فرهنگ زبان سغدي

ويژگي اثر : اين فرهنگ سغدي-فارسي- انگليسي در سال 1374 منتشر شد.اين كتاب در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «فرهنگ سغدي»: فرهنگ سغدي (سغدي- فارسي- انگليسي)، بدرالزمان قريب، تهران: فرهنگان، 1374. زبان سغدي از شاخ? زبانهاي ايراني ميان? شرقي است كه از قرن اول تا سيزدهم ميلادي در گستر? جغرافيايي عظيمي، از درياي سياه تا چين، مردماني ايراني تبار بدان تكلم مي كردند. اين شاخه گروه هاي مختلفي را در برمي گيرد و از نظر تنوع و حجم ادبيات مهمترين زبان ايراني ميان? شرقي است. مؤلف اين كتاب از بيست سال پيش به گردآوري واژه هاي سغدي همت گمارده است و حاصل اين تلاش، فرهنگي غني و جامع است كه دانشمندان و پژوهشگران مي توانند از آن بهره مند شوند. اين فرهنگ از دو مقول? فارسي و انگليسي و سه بخش تشكيل شده كه اين سه بخش عبارتند از: بخش اصلي، واژه ياب فارسي، واژه ياب انگليسي

6 قانون هم وزني مصوت ها در زبان سغدي

ويژگي اثر : مقاله-مجله دانشكده ادبيات، 1355.

7 كتيبه تازه يافته خشايارشاه

ويژگي اثر : مقاله- نشري? فرهنگ ايران باستان، 1346فمجلة دانشكده ادبيات، 1347،مجلة ايرانيكا آنتيكو، 1967 (انگليسي)

8 كشف كتيبه پهلوي در چين

ويژگي اثر : مقاله -مجله دانشكده

ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران 1364

9 مآخذ و مدارك پيرامون سرزمين سغد

ويژگي اثر : مقاله-مجل? بنياد فرهنگ، 1349، (انگليسي)

10 مرز زباني فارسي باستان و سغدي

ويژگي اثر : مقاله-يادنامة ژان دومنانس، 1969، (انگليسي)

11 وسنتره جاتكه

ويژگي اثر : داستان تولد بودا به روايت سغدي است كه در سال 1371 منتشر شد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

منابع زندگينامه :1www.ketabesal.ir2برگزيدگان علمي و فرهنگي كشور ( از اولين سال برگزاري مراسم تا انتهاي برنامه پنجساله ) ، ناشر : دفتر شوراي جذب نخبگان نهاد رياست جمهوري ، ص 1653زنان فرهنگساز ايران و جهان ، تاليف: پوران فرخزاد ، ج 2 ، تهران: انتشارات زرياب ،ص 1316 و 13174سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف: سيدمحمدباقر برقعي ، قم: انتشارات خرم ، ص 492

قريب، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1332، دكتراى تخصصى كودكان و قلب كودكان از آمريكا در سال 1339.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى شيراز در سال 1341، دانشيار در سال 1354، استاد دانشگاه علوم پزشكى شيراز در سال 1350.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى كودكان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى كودكان و طب كودكان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 15، تعداد مقالات به زبان خارجى: 23

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى كودكان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد

دوم)

قريب، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مترجم. تحصيلات متوسطه را در مدرسه ى علوم سياسى به پايان برد و از دانشكده ى حقوق فارغ التحصيل شد. پس از فراغت از تحصيل عهده دار مشاغل مختلفى از جمله: رايزنى سفارت ايران در پاريس، معاون اداره ى حقوقى در وزارت دارايى، رايزنى سفارت ايران در قاهره، رياست اداره ى اول و پنجم سياسى در مركز بود. آثار وى: «بنده ى فرارى»، ترجمه ى؛ «تاريخ سرگذشت بزرگترين سلاطين هخامنشى ايران سيروس يا كورش كبير»، ترجمه.[1]

فرزند محمدحسين شمس العلماء گرگانى، در 1270 در تهران متولد شد. پس از انجام تحصيلات ابتدائى و متوسطه وارد مدرسه ى علوم سياسى شد و از آنجا فارغ التحصيل گرديد. در 1293 ش به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و طى خدمت طولانى خود در آن وزارتخانه كه قريب نيم قرن طول كشيد، مشاغل مختلفى را احراز كرد. چندى در قاهره نايب اول و مستشار و بعد كاردار شد. در سفارت ايران در فرانسه با سمت وزيرمختار، كاردار بود. مدتى مديريت كل وزارت امور خارجه را بر عهده داشت، سرانجام به سفارت ايران در عربستان سعودى منصوب شد. وفات او در 1365 در تهران در سن 95 سالگى اتفاق افتاد. چند ترجمه از او باقى ماند مانند بنده ى فرارى اثر جرجى زيدان. قريب يك پسر و سه دختر از خود باقى گذاشت. شمس الدين قريب در وزارت امور خارجه به مقام كاردارى و مستشارى رسيد ولى در ميانسالى درگذشت. از بين دختران وى، بدرالزمان قريب در رشته ى زبانشناسى و زبانهاى باستانى، از دانشگاه پنسيلوانياى آمريكا درجه ى دكترا گرفت. چندى در دانشگاه شيراز و سپس در دانشگاه تهران به تدريس زبانهاى ايران باستان مشغول شد. دو دختر ديگر وى

به نام فخرى و مهرى، تحصيلات عاليه خود را به اتمام رسانيده در مشاغل فرهنگى خدماتى عرضه داشتند.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (712 ،518 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (574 -573 / 3).

قريشي كوه كمره اي، عبداللطيف

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبداللطيف قريشي كوه كمره اي

محل تولد : كوه كمره

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1310/1/1

زندگينامه علمي

حاج سيد عبداللطيف قريشي كوه كمره اي فرزند سيد علي اكبر فرزند سيد جليل فرزند سيد حسين در تاريخ 14 صفر الخير سال 1350 برابر با 1310 ش در روستاي « كوه كمر» در بيت سيادت و معنويت به دنيا آمد. نسب شريفش از طريق سيّد تاج الدين حسن معروف به « سيد حسن بابا » صاحب آرامگاه معروف در روستاي كوه كمر به امام زين العابدين حضرت سيد الساجدين عليه السلام مي رسد. علوم مقدماتي را از عالم زاهد آقا مير رسول بن سيد عبد الله كوه كمري فرا گرفت و سپس درمعيت پدرش به شهرستان خوي مهاجرت نمود و در مدرسه نمازي سكونت نمود و آنگاه در پيش استاداني همچون : حاج مير علي محدث (مطول)، حاج شيخ جابر فاضلي خويي، حاج شيخ علي مجتهدي خويي، عالم زاهد حاج شيخ حبيب فياضي خويي، حاج شيخ ابوالفتح خويي (حاشيه و معالم)، آيت الله شيخ صادق خويي (قوانين و رسائل) و آيت الله سيد ابراهيم علوي خويي به تحصيل دروس حوزوى همّت گماشت و پس از آن به شهر عش آل محمّد عليهم السلام مهاجرت نمود و دروس فقه اصول و

درس خارج را از محضر فرزانگان حوزه علميّه قم مانند : آيت الله شيخ محمد مجاهدي تبريزي، آيت الله سيد محمد باقر سلطاني طباطبايي، آيت الله شيخ عباسعلي شاهرودي، علامه سيد محمد حسين قاضي طباطبايي، آيت الله سيد حسن حجت، آيت الله سيد محسن حجت، آيت الله شيخ احمد كافي الملكي (رسائل و مكاسب)، آيت الله شيخ عبد الرحيم مدرس تبريزي (رسائل و مكاسب و كلام)، آيت الله سيد حسين مشهور به « حاج آقا حسين بروجردي »، آيت الله سيد محمد رضا گلپايگاتي، آيت الله حاج سيد روح الله خميني، آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفى فرا گرفت و خود به تحقيق و تاليف پرداخت.

قزانلو، جميل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، مورخ. از آثار وى: «تاريخ نظامى ايران»؛ «تاريخ نظامى جنگ ايران و مقدونيه»؛ «تاريخ نظامى جنگ ايران و هند»؛ «جنگ ايران و روس»؛ «جنگ ده ساله يا جنگ اول ايران و روس»؛ «جنگ ايران و افاغنه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (167 -166 / 5)، فهرست واره ى كتابهاى فارسى (941 ،913 -912 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (395 -393 / 2).

قزل اياغ، حسينقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1336 ش)، پزشك و نويسنده. تحصيلات پزشكى خود را در فرانسه به پايان رساند. چند دوره از طرف مردم سمنان و دامغان و جندق وكالت مجلس را به عهده داشت. از رجال علم و ادب و از پزشكان بنام بود و در مجله «يغما» مقالات از او به چاپ رسيده است. در اواخر عمر كتابهاى خود را به كتابخانه ى دانشكده ى پزشكى و كتابخانه ى ملى اهدا كرد. آثار وى: «پزشكى قانونى»؛ «حفظ الصحه ى عملى يا كليد صحت»؛ «دستور مادران جوان»؛ «سوزاك».[1]

فرزند قربان خان، در 1254 ش متولد شد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى وارد مدرسه ى دارالفنون شد و به تحصيل فن پزشكى پرداخت و درجه ى دكترا گرفت و به طبابت مشغول شد. به هنگام نهضت مشروطيت، مشروطه خواهان را يارى مى داد و با آنها حشر و نشر داشت و تدريجا در محافل اجتماعى و سياسى تهران اسم و رسمى پيدا كرد و با بزرگان و سياستمداران محشور و نزديك شد. در انتخابات دوره ى سوم مجلس شوراى ملى، از سمنان به وكالت انتخاب شد و در مجلس به فرقه ى اعتدالى ها ملحق شد و در انتخابات هيئت رئيسه جزء هيئت مباشرت مجلس گرديد. در 1306 بنا به دعوت على اكبر داور، به عدليه رفت و

رئيس پزشكى قانونى شد. ساليانى دراز در آن سمت بود و در دوره ى نهم مجددا از سمنان به وكالت رسيد. در ادوار دهم، يازدهم و دوازدهم نيز سمت خود را حفظ كرد. قزل اياغ مردى دانشمند و اديب بود. چندى نيز در فرانسه به تحصيل و تمرين پرداخت. در اواخر عمر از طبابت اعراض نموده و ايام خود را به مطالعه و معالجه مى گذرانيد. در 1334 قريب پانصد جلد از كتابهاى طبى خود را به كتابخانه ى مجلس اهدا نمود. وفات او در سال 1336 ش اتفاق افتاد. تاليفاتى نيز در رشته ى پزشكى از خود باقى گذاشت.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1429 ،1179 -1178 ،606 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (940 -939 / 2)، يغما (س 7، ش 10، ص 478).

قزويني اصفهاني، محمد ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فقيه فاضل علاّمه، از شاگردان و مجازين از حاج سيد محمد باقر رشتى بيدآبادى است، و تاريخ اجازه سال 1246 مى باشد. سيّد مرحوم در اين اجازه وى را بسيار ستوده، و تصديق به اجتهادش فرموده.

صاحب عنوان در قزوين متولد شده و در اصفهان تحصيلات خود را به پايان رسانيده است.

انصارى در تاريخ مختصر اصفهان(:89) گويد: مرحوم حاج سيد محمد باقر حجة الاسلام گذشته از ملاحظه مقاماتشان در علم و عمل، توجه خاصى نسبت به ايشان داشته تا جايى كه مرحوم حاج محمد جعفر آباده اى با آن جلالت قدر، و مكانت علم و تقوى، و بستگى به مرحوم سيد، باز غبطه مقام ايشان را مى خورده، كتابخانه اش بعد از هشتاد سال (تا سال تأليف تاريخ كه سال 1332 قمرى باشد) كه همه آكنده ها

پراكنده شد به حال خود باقى است، و گرد پنجاه ساله بر آن متلاقى.

صاحب عنوان تا سال 1263 حيات داشته و سپس وفات يافته است.

از تأليفاتش حواشى است بر حديث غمامه كه آن را فرزندش شيخ محمّد حسين، مدّون نموده و به صورت كتابى خاص درآورده است.

وى را دو فرزند برومند و فاضل است:

1- فرزند بزرگش حاج آقا محمد قزوينى كه از ائمه جماعت اصفهان بوده، و در مسجد آقا نور پس از پدر اقامه جماعت مى نموده، و در شب 28 ذيحجه سال 1304 قمرى وفات يافته است.

فرزند ايشان: مرحوم حاج محمد جواد قزوينى،

و نواده اش: حاج آقا باقر قزويني نيز از علماى اصفهان و ائمه جماعت بودند كه در اين شهر شهرت و نفوذ داشته، و مرحوم حاج آقا باقر در سال 1362 وفات يافته، در تخت فولاد در تكيه اى مخصوص مدفون گرديد كه اخيراً به نام تكيه خليليان معروف شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قزويني آملي، ابوالفرج محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 501 ق)، فقيه و محدث. از پدرش و منصور بن اسحاق و سهل بن ربيعه حديث شنيد. ابن ناصر و شهده و ابن الخل از وى روايت كرده اند. وى در مدينه بر سلفى املاى حديث كرد. ابوالفرح قزوينى در آمل درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (218 -217 / 19)، شذرات الذهب (3 / 4)، العبر (382 / 2).

قزويني حلي نجفي، معزالدين محمد مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1300 -1222 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، مفسر، رجالى و شاعر. اصلش از قزوين بود. نسب اين خاندان به محمد بن زيد شهيد فرزند امام زين العابدين (ع) مى رسد. در نجف به دنيا آمد و در حله ساكن شد. او را قزوينى كبير نيز ناميده اند، تا در مقابل يكى از فرزندزادگانش به نام مهدى بن هادى بن ميرزا صالح بن محمد مهدى، قزوينى صغير صاحب «ديوان»، مشخص باشد. سيد مهدى در نجف از محضر شيح موسى و شيخ على و شيخ حسن، فرزندان شيخ جعفر صاحب «كاشف الغطاء»، و سيد باقر قزوينى و سيد على قزوينى و سيد محمد تقى قزوينى استفاده كرد و از آنها اجازه ى روايت گرفت. او نزد شيخ مرتضى انصارى و ميرزاى بزرگ شيرازى تلمذ كرد و در بيست سالگى به درجه ى اجتهاد رسيد. وى از مشايخ اجازه ى علامه نورى صاحب «مستدرك الوسائل» بود. او علاوه بر تبحرى كه در فقه و اصول و كلام و حكمت و توحيد و امامت و تفسير و حديث داشت در كمالات نفسانى نيز كم نظير بود. در بازگشت از حج درگذشت و در نجف، در مقبره ى آل قزوين دفن شد. از وى متجاوز از سى اثر باقى مانده است. از آن جمله: «اسماء قبائل العرب»

يا «اسماء القبائل والعشائر»؛ «البحر الزاخر فى اصول الاوائل و الاواخر»؛ «تفسير سوره الاخلاص، الفاتحه و القدر»؛ «فلك النجاه فى احكام الهداه»؛ «التقيه»؛ «آيات الوصول الى علم الاصول»، در مباحث الفاظ از مسائل اصول فقه، به عربى؛ «فرائد الاصول» يا «الفرائد »، در اصول؛ «بصائر المجتهدين»، در شرح «تبصره المتعلمين» علامه حلى؛ «الاقفال»، در نحو و شرح آن به نام «المفاتيح» يا «مفاتيح الاقفال»؛ «مواهب الافهام»، در شرح «شرايع الاسلام»؛ «الصوارم الماضيه لرد الفرقه الهاويه و تحقيق الفرقه الناجيه»، در امامت؛ «آيات المتوسمين»، در حكمت الهى؛ «منظومه تامه» در اصول؛ منظومه در تمام عبادات، متجاوز از پانزده هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (335 / 7)، اعيان الشيعه (146 -145 / 10)، خاتمه مستدرك الوسائل (136 -127 / 2)، الذريعه (62 / 25 ،239 / 24 ،292 ،238 ،122 / 23 ،299 ،134 -133 ،33 / 21 ،161 / 17 ،314 -313 ،133 -132 / 16 ،317 ،93 / 15 ،329 / 13 ،83 / 7 ،210 / 6 ،405 ،342 ،341 ،336 / 4 ،125 ،40 / 3 ،389 ،274 ،68 ،34 ،6 / 2 ،485 ،462 ،449 ،49 ،48 / 1)، ريحانه (457 -456 / 4)، علماء معاصرين (11 -6)، لغت نامه (ذيل/ قزوينى)، معجم المؤلفين (56 / 12)، مينو در (974 ،963 ،951 ،950 ،921 -920 ،918 ،860 -859 ،851،847 ،840 ،821 ،804 ،776 ،311 -310 ،292 ،239 ،232 ،231 ،135 ،114 -113 ،94 ،84 ،81 ،68 ،63 ،10 -8 / 2).

قزويني حلي، ابوالمعز محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1335 -1262 ق)، عالم امامى، فقيه و شاعر. اصل وى از قزوين بود. نسبش به محمد بن

زيد فرزند على بن حسين (ع) مى رسد. در حله به دنيا آمد. در سنين بلوغ به همراه دو برادرش، سيد حسين و ميرزا جعفر، به نجف مهاجرت كرد و معقول و منقول را به طور كامل فراگرفت. در 1313 ق به اصرار مردم حله به حله بازگشت. در حله درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در مقبره ى مخصوص آل قزوين دفن شد. از آثار خيرش در حله بازسازى نهر حله و تعمير قبور علماى حله همچون قبر محقق، آل طاووس، ابن ادريس، شيخ ورام و غيره مى باشد. از آثار علمى وى: رساله اى در تجويد؛ «حبوه الفرائض»، يا «ارجوزه فى الارث»، منظومه ى عربى؛ «ارجوزه فى حديث الكساء»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (244 / 6 ،471 -470 ،455 -454 / 1)، ريحانه (456 -455 / 4)، علماء معاصرين (111)، الكنى و الالقاب (64 -63 / 3)، مينودر (65 -62 / 2).

قزويني حلي، ابوموسي، ابوالهادي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1298 / 1297 -1253 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، كاتب، اديب لغوى و شاعر. در حله به دنيا آمد. جد مادرى اش شيخ على بن جعفر كاشف الغطاء است. در مقدمات شاگرد پدرش، سيد مهدى بود. آن گاه به نجف رفت و فقه را در محضر دايى هايش شيخ مهدى و شيخ جعفر، فرزندان على بن جعفر كاشف الغطاء، و اصول را در محضر شيخ مرتضى انصارى و ملا محمد فاضل ايروانى فراگرفت.. پس از فراگيرى فقه و اصول و فلسفه و حكمت و تاريخ و لغت به حله بازگشت و در كنار پدرش به امور دينى پرداخت و در نزد او به تكميل تحصيلات مشغول شد تا از وى به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل گشت.

او به نوبه ى خود مجلس درسى بنا نهاد و شاگردانى تربيت كرد. در حله درگذشت و پيكرش به نجف منتقل شد و در صحن شريف دفن گشت. در سوك او بيست و دو شاعر بزرگ عرب مرثيه سرودند و سيد حيدر حلى تمام آنها را در كتابى به نام «الاحزان فى خير انسان»، گردآورى كرده است. از آثار وى: كتاب «اشراقات»، در منطق؛ «التلويحات الغرويه»، در اصول فقه، با عنوان مختصر «تلويح- تلويح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشعيه (188 / 4)، الذريعه (430 / 4)، ريحانه (448 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 271 -269 / 13)، لغت نامه (ذيل/ قزوينى)، معجم المؤلفين (151 / 3)،مكارم الآثار (1427 -1425 / 4).

قزويني قمي، زكريا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در سامره خدمت حجةالاسلام حاج ميرزا محمدحسن شيرازى قدس سره تحصيل و تلمذ نموده بود و به طورى كه شنيده ام از معظم له اجازه اجتهاد داشته پس از آن به قم اقامت و مشغول ترويج شرع و امامت جماعت و منبر شد. تا در قم مرحوم و مدفون گرديد. آن مرحوم ابوالزوجه مرحوم آيةاللَّه آقاى حاج آقا حسين طباطبائى قمى بوده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قزويني قوام الدين، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1150 / 1149 / 1140 ق)، عالم امامى، فقيه، قاضى، اديب و شاعر. مشهور به ميرزا قوام الدين. وى از شاگردان و خواص شيخ جعفر كمره اى اصفهانى قاضى و در 1107 ق از علامه مجلسى به دريافت اجازه نايل شد. او مهارت بسيارى در سرودن شعر داشت و كتابهاى چندى را به نظم كشيد و قصائد و مقطعات در درود بر پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) و اشعار زيادى در مراثى از خود به يادگار گذاشت. او به هنگام بازگشت از مكه درگذشت. از آثار وى: نظم «اللمعه الدمشقيه»، به نام «التحفه القوميه فى فقه الاماميه»؛ «ارجوزه فى الحساب» به نام «نظم الحساب»، نظم «خلاصه الحساب» شيخ بهايى؛ «ارجوزه فى الاسطرلاب»، نظم «صحيفه الاسطرلاب» شيخ بهايى؛ «ارجوزه فى اصول الفقه»، نظم «زبده ى» شيخ بهايى؛ «ارجوزه فى الطب»، به نام «مفرح القوام»؛ «منظومه البيان»، ارجوزه اى در علم بيان؛ «ارجوزه فى التجويد»، كه نظم «الشاطبيه» است؛ «ارجوزه فى النحو»، به نام «الصافيه»، كه نظم «الكافيه» ابن حاجب است؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (74 / 10 ،412 / 9)، تاريخ ادبيات در ايران (351 / 5)، تذكره ى روز روشن (666)، تذكره المعاصرين (121 -119 ،46)، الذريعه

(210 -209 / 24 ،487 / 9 ،225 / 7 ،462 / 3 ،504 ،490 ،485 -484 ،482 ،472 -471 ،464 ،461 ،455 ،452 / 1)، ريحانه (493 -492 / 4)، فرهنگ سخنوران (750)، فوائد الرضويه (622-621)، الكنى و الالقاب (90 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قوام الدين)، معجم المؤلفين (304 / 11)، هديه الاحباب (221).

قزويني يزدي، عبدالنبي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1125- ز 1197 ق)، فقيه، حكيم، فيلسوف، متكلم، رجالى و عالم امامى. اصل وى از قزوين و ساكن يزد بود. او عالم و حكيم بزرگ امامى و معاصر علامه بحرالعلوم (م 1212 ق) است. در سفر حج در 1175 ق با آقا محمد باقر بهبهانى ملاقات كرد. وى از سيد بحرالعلوم روايت مى كند و آن جناب نيز از وى روايت كرده است، بدين گونه كه هر يك از ايشان با اجازه از ديگرى روايت مى نمايد. بر اين اساس است كه در بعضى از كتب حديث و رجال به وى عنوان شيخ سيد بحرالعلوم داده اند. از آثارش كتاب «تتميم امل الآمل» است كه آن را به امر سيد بحرالعلوم در 1191 ق تأليف نمود، و سيد از اين كتاب مدح بليغى كرده است.قزوينى تقريظى بر «مشكاه الهدايه» سيد مهدى بحرالعلوم دارد كه آن را در 1197 ق نگاشته و در آن تقريظ مشايخ خود چون مير محمد صالح حسينى قزوينى و مير محمد ابراهيم قزوينى و ملا على اصغر مشهدى رضوى را نامبرده و گفته كه ايشان از علامه مجلسى و محقق خوانسارى و محقق سبزوارى روايت كرده اند. قزونيى تعليقاتى بر رساله ى «مطالب النفس و مسائلها» حكيم حمزه گيلانى دارد. او همچنين تقريظى بر «مرآت الازمان» محمد بن محمد زمان

كاشانى دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خاتمه مستدركات (106 -105 / 2)، الذريعه (64 / 21 ،263 -262 / 20 ،89 / 6 ،339 -337 / 3 ،207 / 1)، ريحانه (453 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 479 -476 / 12)، فوائد الرضويه (259)، لغت نامه (ذيل/ قزوينى)، معجم المؤلفين (200 / 6)، هديه الاحباب (171).

قزويني، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالحسن بن امير سيد على بن امير عبدالباقى بن محمدهادى بن محمدرضا بن امير محمدعلى مشهور به پير سيد صاحب مزار معروف در تنكابن عالمى فقيه بوده و در حدود 1280 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ميرزا ابوالقاسم بن ملا محمدتقى (شهيد ثالث) برغانى قزوينى عالمى جليل بوده و بعد از 1300 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، ابوتراب

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آسيد ابوتراب بن سيد مرتضى قزوينى معروف به سكاكى عالمى جليل و فقيهى نبيه بوده و در سال 1303 هجرى وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم و سيزدهم ق)، فقيه و عالم امامى. اصل وى از قزوين بود. او پدر ملا عباس قزوينى، صاحب «اسرار الصلاه»، مى باشد. از آثار وى «انباء الانبياء فى اثبات النبوه الخاصه من الكتب السماويه»، كه در آن آيات قرآنى و احاديث قدسى و آنچه در ساير كتابهاى آسمانى نازل شده بر انبياء پيشين دلالت بر نبوت خاصه ى حضرت محمد (ص) دارد، را به فارسى ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (392 ،376 / 3)، الذريعه (355 -354 / 2)، ريحانه (448 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 143 ،136 / 13)، لغت نامه (ذيل/ قزوينى).

قزويني، آمنه

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

1269 -1202 ق، از زنان عالم، عابد، فاضل و مجتهد. وى دختر شيخ محمدعلى قزوينى از علماى قزوين، و نوه ى سيد حسين قزوينى (1208 ق) و سيدمحمد مهدى بحرالعلوم (1212 ق) و مادر ربابه خانم و قرةالعين بود. در حدود هفده سالگى با شيخ محمدصالح برغانى (1275 / 1270 ق) ازدواج كرد. او در آغاز نزد برادرش شيخ عبدالوهاب قزوينى درس خواند و سپس در درس فقه و اصول همسرش حاضر شد و حكمت و فلسفه را از ملا آقا حكمى قزوينى در مدرسه صالحيه فراگرفت و در درس شيخ احمد احسايى در قزوين حضور يافت تا اينكه به درجه بالايى از علم و فضل رسيد. همسرش، ملا محمدصالح، زنان را در احكام و مسائل شرعى به رجوع و عمل به دستورات او سفارش مى كرد. آمنه خانم حوزه درسى براى زنان در كربلا و قزوين داشت. وى از همسر و برادرش و شيخ احمد احسايى اجازات مفصلى داشت.

از آثار او قصيده اى طويل در چهارصد

و هشتاد بيت از زبان حضرت زينب (س) در حوادث كربلا و بعضى رساله هاى ديگر با كمك ابوالثناء محمود آلوسى است در هنگامى كه دخترش قرةالعين در خانه آلوسى در بغداد ساكن بود.

بسيارى از مردان و زنان اين خانواده اهل علم و فضل و تقوا بودند. مادرش فاطمه قزوينى از زنان عالم، فاضل، محدث و سخنور بود.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعيان الشيعه (مستدركات)، 7 / 2؛ دايرةالمعارف تشيع، 236 / 1.

قزويني، باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد باقر بن سيد هادى بن سيد ميرزا صالح بن سيد مهدى بن سيد حسن بن سيد احمد حسينى الحلى القزوينى از افاضل ادباء بيت خود بوده و در سال 1304 متولد و در سال 1332 وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، بهاءالدين، ابومحمد طاهر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 575 ق)، محدث، نحوى. او به واسطه جماعتى از ثقات از اديب فاضل مجمع بن محمد بن احمد مسكنى حديث نقل كرده و كتابهاى وى، «شرح الفصيح» و «شرح الالفاظ» و «ديوان النظم» و «ديوان النثر»، را روايت نموده است. رافعى در كتاب «التقريب» وى را ستوده و او را صاحب تصانيف ذكر كرده است. شيخ منتجب الدين از شاگردان و راويان شيخ بهاءالدين است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (104 / 13 ،1171 / 9)، روضات الجنات (139 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 147 / 5)، فهرست منتجب الدين (170)، لغت نامه (ذيل/ طاهر).

قزويني، تاج الدين، ابوالحسن علي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 745 ق)، قاضى، محدث، فقيه شافعى، مدرس، اديب و لغوى. اصل وى از قزوين و در بغداد ساكن بود و در مدرسه ى نظاميه بغداد تا پايان عمر تدريس مى نمود. از آثارش: شرح «مصابيح السنه» بغوى؛ «المحيط بفتاوى اقطار البسيط»؛ «الرغاب»، در تصريف؛ «العجاب»، در نحو، و شرح آن؛ «اللطائف»؛ شرح «المقامات الحريرى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (157 / 5)، معجم المؤلفين (181 / 7)، هديه العارفين (719 / 1).

قزويني، حمزه علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حمزة على قزوينى عالمى جليل و فقيهى فاضل از شاگردان ميرزا حسين خليلى و آخوند خراسانى و سيد محمدكاظم يزدى و غيرهم بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، خليل

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1089 -1001 ق)، عالم امامى، محدث، فقيه، متكلم و نحوى. اصل وى از قزوين بود. در قزوين به دنيا آمد. وى از شاگردان شيخ بهايى و ميرداماد است. او شريك درس خليفه سلطان وزير در درس حاج محمود رنانى و ملا حسين يزدى بود. وى از معاصران شيخ حر عاملى و ملا محسن فيض كاشانى است. ملا خليل قزوينى استاد علامه مجلسى و آقا رضى الدين قزوينى بود. پيش از سى سالگى عهده دار توليت حضرت عبدالعظيم و تدريس در آنجا بود. پس از چندى به مكه رفت و مجاورت آنجا را برگزيد. سپس به قزوين بازگشت و شروع به تصنيف و تأليف نمود. در قزوين درگذشت و در مدرسه اش دفن شد. از آثار وى: حاشيه بر «مجمع البيان» طبرسى؛ «رموز التفاسير الواقعه فى الكافى و الروضه»؛ «الصافى فى شرح الكافى»، به فارسى؛ «الشافى فى شرح الكافى»، به عربى؛ «المجمل»، در نحو؛ «الرساله النجفيه»؛ «الرساله القميه»؛ شرخ «عده الاصول» شيخ طوسى يا حاشيه بر «العده»، در اصول فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (369 -368 / 2)، اعيان الشيعه (356 -355 / 6)، الذريعه (48 -47 / 20 ،5 -4 / 15 ،368 ،6 -5 / 13 ،251 / 11 ،191 ،148 / 6 ،142 / 5 ،82 / 2)، روضات الجنات (262 -257 / 3)، رياض العلماء (266 -261 / 2)، ريحانه (452 -450 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 204 -203 /

11)، لغت نامه (ذيل/ خليل)، معجم المؤلفين (125 / 4)، مينو در (173 / 2)، هديه العارفين (354 / 1).

قزويني، سراج الدين، تاج الدين، ابوحفص عمر

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(750 -683 ق)، حافظ و محدث. در قزوين به دنيا آمد و در واسط نشوونما يافت. وى در زمان خود محدث عراق بود. او در بغداد درگذشت. از آثارش: «الفهرست».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (218 / 5)، معجم المؤلفين (300 / 7).

قزويني، شرف الدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(740 -660 ق)، منشى، اديب و شاعر، متخلص به شرف. وى در قزوين تولد يافت، پس از تحصيل، به توسط خواجه غياث الدين محمد به خدمت اولجايتو راه يافت و با خواجه به تبريز آمد. چند گاهى نيز در درگاه اتابك نصرةالدين احمد لر از امراى فضلويه يا لر بزرگ بود و او را مدح مى گفت. از جمله آثارش: «المعجم فى آثار ملوك العجم»، كه مختصرى در ذكر معالى و مآثر پادشاهان قديم ايران است و به نام اتابك نصرةالدين احمد تاليف كرده؛ «الترسل النصرتيه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1258 -1256 /3)، تاريخ در ايران (108)، تاريخ نظم و نثر (144)، دايرةالمعارف فارسى (1465 -1464 /2)، الذريعه (218/21 ،516/9 ،288 -287 /3)، سبك شناسى (105/3)، فرهنگ سخنوران (499)، مجمع الفصحا (808 -807 /2)، مينودر (923 -922 /2).

قزويني، شمس الدين، ابوالرضا، ابوالمظفر حامد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(636 -548 / 546 ق)، مفتى، محدث و فقيه شافعى. در قزوين به دنيا آمد. مصاحب و ملازم قطب نيشابورى بود و خلاف را نزد وى آموخت و به همراه او به دمشق رفت. وى از شهده ى كاتبه، دختر احمد بن فرج دينورى، و خطيب موصل و يحيى ثقفى حديث شنيد. شهاب الدين عبدالحليم بن تيميه و محدالدين ابن عديم و پدرش از وى روايت كردند. قاضى تقى الدين سليمان حنبلى و ابونصر محمد ابن شيرازى از وى اجازه روايت داشتند. وى شيخ شافعيه و عهده دار منصب قضاوت در حمص بود، مدتى نيز در حلب درس و فتوا مى داد. وى پدر عمادالدين قزوينى است كه از مدرسين زمان خود بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (64 -63 / 23)، الوافى

بالوفيات (280 / 11).

قزويني، عارف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كودكي و جواني

عارف در حدود سال 1300 هجري قمري در قزوين متولد شد. پدرش "ملاهادي وكيل" بود. عارف صرف و نحو عربي و فارسي را در قزوين فرا گرفت. خط شكسته و نستعليق را بسيار خوب مي نوشت. موسيقي را نزد حاج صادق خرازي فرا گرفت. مدتي به اصرار پدر در پاي منبر ميرزا حسين واعظ، يكي از وعاظ قزوين، به نوحه خواني پرداخت و عمامه مي بست ولي پس از مرگ پدر عمامه را برداشت و ترك روضه خواني كرد.

ازدواج

عارف در 17 سالگي به دختري به نام "خانم بالا" عشق و علاقه پيدا كرد و

با او در پنهان ازدواج كرد. (تصنيف ديدم صنمي ... را در وصف ايشان سرود)

فشارهاي خانواده دختر پس از اينكه مطلع گرديدند زياد شد و عارف به ناچار

به رشت رفت و پس از بازگشت با وجود عشق بسيار آن دختر را طلاق داد و تا

آخر عمر ازدواج نكرد.

ميان سالي و مشروطه

عارف در سال 1316 ه.ق به تهران آمد و چون صداي خوشي داشت با شاهزادگان قاجار آشنا شد و مظفرالدين شاه خواست او را در رديف فراش خلوتها درآورد اما عارف به قزوين بازگشت.

در سال 1323 در زمان آغاز 23 سالگي عارف زمزمه مشروطيت بلند گشته بود، عارف نيز با غزلهاي خود به موفقيت مشروطيت كمك كرد. ايرج ميرزا شاعر طنز سراي معروف، منظومه عارفنامه را در هجو وي سروده است.

در سال 1335 يكي از دوستان عارف به نام «عبدالرحيم خان» خودكشي كرد و عارف بر اثر اين به جنون مبتلا شد و نظام السلطنه مافي او را براي مداوا به بغداد برد. پس از چندي با شروع

جنگ جهاني اول همراه نظام السلطنه به استانبول رفت.

وي از اين سفر پشيمان شد و در سال 1337 ه.ق به تهران بازگشت و كنسرت با شكوهي ترتيب داد.

در هنگام مرگ كلنل محمد تقي خان پسيان

در سال 1340 ه.ق در تشييع جنازهٔ او شركت نمود و به مسببين اين حادثه

ناسزا گفت . هنگامي كه خواستند سر كلنل را روي توپ بگذارند، عارف فرياد بر

آورد:

اين سر كه نشان سر پرستي ست امروز رها ز قيد هستي ست

با ديدهٔ عبرتش ببينيد كاين عاقبت وطن پرستي ست

كهن سالي و مرگ

عارف در سال 1305 ه_.ش به دعوت دوستي به بروجرد رفت تا شرح احوال دورهٔ

آزادي خواهي را بنويسد. اما از بروجرد بر اثر حادثه اي نا خوشايند (مسموم

كردن يكي از سگهاي وي و شايعات كوته فكرانه عليه او) خارج شده و به اراك

پناه برد. در اراك هم او را راحت نگذاشتند. او خود مي گويد:

"بعد مي گويند اين ننگ[مقصود خود عارف است] بسته نبايد درخاك قبر

بماند، اي داد، بي داد! حقيقتاً اي داد، بي داد؛ الان ده، پان_زده سال است

شب و روز ورد زبان من اين شده است كه بگويم اي داد، بيداد."

سپس بيماريش شدت گرفت و حنجره اش گرفته، از خواندن بازماند و از معالجه ناتوان:

"آيا به كه مي شود گفت كه سينهٔ من گرفت و من استطاعت معالجهٔ آن را نداشتم تا اينكه به كلي از بين رفت."[3]

سرانجام عارف در سال 1307 جهت معالجه نزد دكتر بديع به همدان رفت و

براي هميشه در آنجا ماند. عارف در همدان بيمار، رنج ديده و مايوس بود و از

همه جز اندك دوستاني يك دل و صميمي كناره گرفت و انسان ها را شيطان و

دروغگو مي ناميد.

او از دشمني اهل روزگار چنين شِكوه مي كند:

"آخر اين چه بدبختي بود كه دامن گير من شده است. فرمان فرمان با من بد،

سليمان ميرزا ب_د، قوام السلطنه بد، تق_ي زاده هم بد، نصرت الدوله بد، ملك

الشعرا بد، مرتجع و آزادي خواه هر دو دشمن، من از هر طرف هدف تير كينه

خواهي شده

عارف باقيماندهٔ عمر را در خانه اي اجاره اي در يك قلعهٔ كوچك در درهٔ

مراد بيك با يك كلفت به صورت تبعيدي و خود خواسته سكونت گزيد؛ در حالي كه

دارايي او سه سگ و دو دست لباس كهنه بود. او در سال هاي پاياني با فقر دست

به گريبان بود و اگرچه دوستان دور و نزديك به او كمك مي كردند، اين امر به

روح آزادهٔ شاعر لطمه مي زد و او را شرمنده مي ساخت. خود دربارهٔ روزهاي

تنهايي مي گويد:

"حالا كه هنگام زوال آفت_اب عم_ر است و پايان روزگ_ار به غفل_ت

گ_ذراندهٔ زندگاني است. كه تازه دانست_ه ام تنها دوستان من اين دوتا سگ

هستند كه معني وفا و محبت و دوستي را در آنها دريافته ام

در سال 1308 عارف سر مكاتبه با زرتشتيان هند را باز كردو برخي پژوهش

هاي خود را براي «سردين شاه پارسي» به هند فرستاد. زرتشتيان او را به هند

دعوت كردند، اما جواب رد داد و ديري نگذشت كه از كردهٔ خود پشيمان شد.

مقبره عارف در ميدان ابن سينا همدان

سر انجام در روز يك شنبه يكم بهمن 1312 خورشيدي در حالي كه عارف 54 سال

داشت، مرگ زودرس به سراغش آمد. جيران، كلفتش كه او را به عقد خويش در

آورده بود، حكايت كرده كه عارف در آخرين دم از او خواست كه وي را نزديك

پنجره ببرد تا آفتاب و

آسمان ميهن را ببيند و او پس از ديدن آفتاب چنين

خواند:

ستايش مر آن ايزد تابناك كه پاك آمدم پاك رفتم به خاك

سپس به بستر بازگشت و لحظاتي بعد جان سپرد و در كنار آرامگاه بو علي سينا در همدان در خاك آرميد.

تصنيف ها

1. از خون جوانان وطن لاله دميده

2. ديدم صنمي، سرو قدي، روي چو ماهي – آواز افشاري – 1265

3. اي امان از فراقت امان – دستگاه شور – 1275 (هم زمان با ورود مشروطه خواهان به تهران)

4. نمي دانم چه در پيمانه كردي – آواز افشاري

5. نكنم چاره اگر دل هر جايي را – آواز افشاري – 1276

6. افتخار همه آفاقي و منظور مني – دستگاه سه گاه - (براي افتخارالسلطنه - دختر ناصرالدين شاه)

7. تواي تاج، تاج سر خسرواني – آواز افشاري – 1277 - (براي تاج السلطنه - دختر ناصرالدين شاه)

8. هنگام مي فصل گل و گشت چمن شد – آواز دشتي - (به مناسبت افتتاح دورهٔ دوم مجلس شوراي ملي ايران)

9. دل هوس سبزه و صحرا ندارد – آواز ابوعطا

10. نه قدرت كه با وي نشينم، نا طاقت كه جز وي ببينم – آواز افشاري

11. ننگ آن خانه كه مهمان ز سر خوان برود – آواز دشتي – 1288 - (به مناسبت اخراج مورگان شوستر آمريكايي از ايران)

12. باد فرح بخش بهاري وزيد – آواز بيات زند

13. بلبل شوريده فغان مي كند – دستگاه ماهور – 1289

14. گريه را به مستي بهانه كردم – آواز دشتي – 1287

15. از كفم رها شد مهار دل –آواز افشاري – 1288

16. ترك چشمش ار فتنه كرد راست – ابوعطا(حجاز) – 1294

17. چه شورها كه من به پا ز شاهناز مي كنم – دستگاه شور – 1295

18. بمانديم ما، مستقل شد ارمنستان – دستگاه سه گاه –1297

19. جان برخي آذربايجان باد – آواز دشتي

– 1297 (براي آذربايجان - در جواب تفرقه افكنان)

20. شانه بر زلف پريشان زده اي، به به و به – آواز دشتي –1297

21. رحم اي خداي دادگر كردي نكردي – آواز بيات زند – 1297

22. امروزاي فرشتهٔ رحمت بلا شدي – آواز افشاري – 1299

23. گريه كن كه گر سيل خون گري ثمر ندارد – آواز دشتي – 1300 (به مناسبت مرگ كلنل محمد تقي خان پسيان)

24. تا رخت مقيد نقاب است – آواز بيات اصفهان – 1301

25. اي دست حق پشت و پناهت بازآ – دستگاه شور – 1300(براي سيد ضيا)

26. گو به ساقي كز اياغي تركي و ماغي

27. باد صبا بر گل گذر كن – آواز شوشتري

28. چه آذرها به جان از عشق آذربايجان دارم – 1303 (به ياد ستارخان و باقر خان)

29. باد خزاني زد ناگهاني، كرد آنچه داني – دستگاه شور - 1303 (براي آذربايجان)

خوانندگان تصنيف ها

به دليل سادگي و نداشتن اوج در تصنيف هاي عارف و اينكه غالب تصنيف ها

قابل اجرا روي يك يا دو گوشه است، تصنيف هاي عارف را به سادگي مردم

مي توانستند بخوانند، از زمان سروده شدن تصنيف ها تا به امروز به وسيله

خوانندگان غيرحرفه اي و حرفه اي بارها اين تصنيف ها خوانده شده، از جمله

خوانندگان پرآوازه كه برخي تصنيف هاي عارف را اجرا كرده اند: قمرالملوك وزيري، عبدالله دوامي، الهه( تدوين از روح الله خالقي)،محمدرضا شجريان، صديق تعريف، محسن كرامتي.

قزويني، عمادالدين، ابوعبدالله زكريا

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(683 / 682 -605 / 600 ق)، عالم، اديب، قاضى، فقيه، محدث، مورخ، جغرافيدان و خطاط. معروف به عماد قزوينى. نسبش به مالك بن انس انصارى خادم پيامبر (ص) مى رسد. در قزوين به دنيا آمد. در جوانى به شام رفت و پس از تحصيلات به عراق مسافرت كرد. او شاگرد اثيرالدين ابهرى حكيم بزرگ ايرانى بود. ابن طاووس، سيد غياث الدين عبدالكريم بن احمد بن

طاووس، مجلس او را درك نموده است. وى در 650 ق قاضى حله و در 652 ق قاضى واسط شد و تا آخر عمر عهده دار آن منصب بود.در واسط درگذشت و پيكرش به بغداد نقل و در مقبره ى شونيزيه دفن شد. از آثار وى: «آثار البلاد و اخابر العباد»، در جغرافى، كه ظاهرا در «كشف الظنون» به نام «عجائب البلدان» نيز آمده است؛ «عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات»، به عربى، در وصف كائنات، در دو مقاله: مقاله نخست در علويات و مقاله دوم در سفليات به نام سلطان معزالدين شاپور. اين دو كتاب گرچه هر كدام كتابى مستقل است اما در حقيقت حكم دائره المعارف واحدى درباره عالم و موجودات و مخلوقات و بلاد و آثار آن دارد و اين كتاب به فارسى و آلمانى و تركى ترجمه شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (80 / 3)، تاريخ ادبيات در ايران (281 -279 / 3)، تاريخ نظم و نثر (146)، الذريعه (219 / 15 ،7 / 1)، روضات الجنات (373 / 3)، ريحانه (453 / 4)، كشف الظنون (1128 -1127 ،1126 ،9)، الكنى و الالقاب (62 -61 / 3)، معجم المؤلفين (183 / 4)، مينودر (837 ،5 -3 / 2)، هديه الاحباب (216)، هديه العارفين (373 / 1).

قزويني، فاطمه

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

حدود 1172- حدود 1260 ق، از زنان عالم، فاضل، محدث و مفسر، وى دختر سيد حسين قزوينى (1208 ق) بود و در قزوين به دنيا آمد. او نزد پدرش و سيد محمد مهدى بحرالعلوم و عمويش سيد حسن قزوينى (1198 ق) درس خواند و هنگامى كه به سن رشد رسيد با شيخ محمدعلى فرزند شيخ

عبدالكريم قزوينى ازدواج كرد. سپس در درس فقه و اصول و حديث همسرش حضور يافت تا اينكه در اغلب علوم معقول و منقول نابغه شد. علاوه بر اين او حافظ قرآن و خطيب و سخنور ماهرى بود، منبر مى رفت و صداى بلند و رسايى داشت و در وعظ و خطابه توانا بود. فاطمه سخنرانى مى كرد و درس مى داد و زنان از مجلس درس، وعظ و سخنرانى او استفاده مى كردند. وى بسيار پارسا و باتقوا بود و مجلس درس داشت. وى سه پسر داشت كه همه از علماى زمان خود بودند. دخترش آمنه خانم قزوينى نيز همانند مادر از زنان عالم، فاضل، اديب و شاعر بود.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعيان الشيعه (مستدركات)، 159 / 3.

قزويني، فضل علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قزوينى قدس سره متولد 1290 قمرى و متوفى 1367 قمرى است چنانچه در الذريعه ج 2 ص 258 ياد شده است فرزند علامه زاهد بارع ملا ولى محمد قدس سره در قزوين به دنيا آمده و دوره مقدمات را در مدرسه صالحيه تكميل سپس به تهران عزيمت نمود و در آنجا از اساتيد بزرگ بهره مند شده و بعد متوجه حوزه علميه اصفهان گرديده و چندى در آنجا اقامت و بين محصلين مشار بالبنان گرديده و سپس هجرت به نجف اشرف نموده و از محضر علامه خراسانى آخوند ملا محمد كاظم صاحب كفايه الاصول استفاه نموده و مورد توجه خاص ايشان قرار گرفته و پس از چندى حسب الامر معظم له مراجعت به ايران و در وطن مالوف خود مرجع مراجعات عمومى و مرافعات بودند لكن شدت علاقه به زيارات و بحث و تدريس به طور اغلب در مسافرت

بودند. حوزه علميه قم و مشهد مقدس به قدر امكان از ايشان جهت استفاده علمى و ارشادى استقبال مى نمودند خاصه آبتين علمين همدانين آخوند ملا على و ميرزا محمد طالب ثراهما چون در بعضى علوم اطلاعات داشتند. در مشهد مقدس مرحوم حاج شيخ حسنعلى اصفهانى با ايشان ارتباط حسنه ممتده داشتند تا آنكه در قضيه كشف حجاب در منزل آماده پذيرائى بودند ناگاه يكى از دوستان خصوصى به عجله و هراسان وارد شده و مخفيانه و به طور نجوى گفتند فرماندارى بودم نام حضرتعالى و چند نفر از علماء قزوين در مجلس عشرت با همسرشان دعوت خواهيد شد. معظم له با حالت اضطراب شديد چشم از جميع موقعيتها پوشيده و فرار را بر قرار اختيار و خائفا يترقب به اسرع وقت پناه به قبر حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه الصلوه والسلام برده و حدود چهارده سال در آنجا اقامت و علاوه بر بحث و تدريس كتب مشروحه ذيل را تأليف نمودند:

1- اصحاب حضرت سيد الشهداء عليه السلام.

2- زندگانى حضرت سيد الشهداء عليه السلام.

3- بانوان و زنانى كه در كربلا بودند.

4- كتاب زندگانى حضرت صادق عليه السلام و روساء مذاهب باطله اهل سنت.

5- شرح خطبه حضرت صديقه كبرى عليهاالسلام.

6- مختصرى در حالات حضرت معصومه (ع).

معظم له پس از چهارده سال اقامت در كربلا به شوق زيارت حضرت رضا عليه السلام به ايران آمده و در قم به منزل مرحوم حاج سيد ابوالقاسم روحانى برادر داماد گراميشان مرحوم حجةالاسلام حاج آقا احمد روحانى واعظ وارد شده و مورد احترام كم سابقه همه علماء خاصه حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى قرار گرفته ولى متاسفانه به مقصدشان كه زيارت حضرت ثامن الحجج عليه السلام بود نائل نشده و در راه زيارت

در جوار خواهر گرامى آن حضرت، حضرت فاطمه معصومه عليهاسلام از دنيا رفته و با تشييع و تجليل فراوان در شيخان قم در اين معدن مردمى به خاك رفتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

قزويني، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتبى قزوينى از علماء وارسته و دانشمندان شايسته و مربيان برجسته معاصر مشهد بودند. ولادت ايشان در يكى از مضافات قزوين واقع شده و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح در قزوين و تهران مهاجرت به مشهد نموده و سالها از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا محمد كفائى معروف به آقازاده و ديگران و بالاخص مرحوم عالم ربانى آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى غروى اصفهانى استفاده نموده تا به درجه كمال از علم و معارف الهى رسيده و خود به تدريس فقه و اخلاق و تربيت جمعى از فضلاء شايسته و مهذب مشهد پرداخته و عده اى از محضر و بيانشان به مقام شامخى از علم و اخلاف رسيدند.

داراى تأليفاتى در معارف و اخلاق و غيره بوده اند كه از آنها بيان الفرقان مسجد مرونيها اقامه جماعت داشتند تا در سال 1387 ق وفات نموده و در آستانه مقدسه رضوى به خاك رفته اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

قزويني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد قزويني در سال 1254 خورشيدي در قزوين متولد گرديد. تا سال 1306 ق. كه پدرش در حال حيات بود ، مقدمات صرف و نحو را نزد پدر آموخت. پس از فوت پدر تحت سرپرستي شمس العلما شيخ محمدمهدي عبدالرب آبادي قزويني ، نزد علماي وقت به تكميل تحصيلات پرداخت. قزويني پس از مدتي به جهت مطالعات بيشتر به اروپا رفت و مدتها در فرانسه ، انگلستان و آلمان اقامت داشت. علامه محمد قزويني در سن 26 سالگي به اروپا رفت. در لندن پس از آشنا شدن به طرز كار خاورشناسان ، به دعوت پرفسور ادوارد براون و امناي اوقاف گيب دست به كار تصحيح و انتشار تاريخ

جهانگشاي جويني زد ، پس از دو سال اقامت در لندن ، در ماه ربيع الثاني 1324 به پاريس رفت ؛ او در اين مدت به نشر جلد اول تاريخ جهانگشاي جويني و آماده كردن جلد دوم آن براي چاپ توفيق يافت و ضمناً چند مقاله و رساله درباره ادبيات و تاريخ ايران نوشت ، و دو سه متن از متون قديمه فارسي را تصحيح كرد. قزويني يك سال پس از جنگ جهاني اول به آلمان رفت . بعد از خاتمه جنگ در روز 13 دي ماه 1298 ( 4 ژانويه 1920 ) به دعوت ميرزا محمدعلي خان فروغي به پاريس برگشت و تصحيح كتبي را كه نيمه كاره مانده بود از سر گرفت. در اين زمان از سوي وزارت فرهنگ مبلغي در اختيار او گذاشته شد كه از بعضي نسخ خطي نفيس عكسبرداري نموده و به ايران ارسال دارد. قزويني در سال 1318 ، به علت جنگ جهاني دوم فرانسه را ترك كرد و براي اقامت دايم به ايران بازگشت. در ايران نيز اوقات قزويني پيوسته مصروف مطالعه و تحقيق و تصحيح متون قديمه بود. علامه محمد قزويني در روز جمعه ششم خرداد ماه 1328 ش. در تهران درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : تصحيح متون

والدين و انساب : نام پدر محمد قزويني، عبدالوهاب بن عبدالعلي قزويني است. عبدالوهاب يكي از مولفين اربعه «نامه دانشوران» مي باشد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر علامه قزويني از علماي زمان خود بود كه در مدرسه دوستعلي خان معير الممالك ، در تهران به كار تدريس اشتغال داشت. او از جمله كساني است

كه با سه تن از دانشمندان ديگر ، در نوشتن « نامه دانشوران » شركت داشته و بيشتر ترجمه احوال علماي لغت و صرف و نحو و ادب و فقه در كتاب مزبور به قلم اوست.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد تحصيلات علوم متداوله اسلامي را در تهران سپري كرد. قزويني با وجود آنكه از خانواده علماي دين بود، از همان عهد جواني در خط تحصيل زبان هاي اروپايي و آشنا گشتن با طريقه تتبع و تحقيق فرنگيان افتاد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : علامه قزويني در ايام تحصيل با درس دادن به بعضي از دوستان و آشنايان خود امرار معاش مي نمود. از جمله فعاليت هاي ديگر او در اين زمان ترجمه مقالات و كتب از زبان عربي بود كه توسط روزنامه تربيت ايشان انتشار مي يافت.

استادان و مربيان : محمد قزويني، صرف و نحو را درخدمت پدرش عبد الوهاب بن عبد العلي قزويني و در خدمت حاجي سيد مصطفي قنات آبادي در مدرسه معير الممالك و فقه را در خدمت، همسو و شيخ محمد صادق تهراني و اندكيكمتر در محضر شيخ فضل اللهنوري، كلام و حكمت قديم را از شيخ علي نوري درمدرسه خان مروي و اصول فقه را نزد ملا محمد آملي در مدرسه خازن الملك، اصول فقه خارج را در محضر افضل المتاخرين ميرزا حسن آشتياني آموخته است. او همچنين از محضر شيخ هادي نجم آبادي نيز بهره برده است، اما بدون تدريس و تدرس كتب رسمي وي از سيد احمد اديب پيشاوري نيز كسب فيض كرده است. شمس العلما شيخ محمد مهدي قزويني عبدالرب آبادي، ميرزا محمد حسين خان اصفهاني (متخلص

به فروغي و ملقب به ذكا الملك) نيز از اساتيد قزويني بوده اند.

همسر و فرزندان : محمد قزويني در سفر دوم خود به پاريس با يك خانم ايتاليايي ازدواج نمود ، كه حاصل آن يك دختر بود كه براي او به يادگار ماند.

وقايع ميانسالي : در اوايل سال 1322 محمد قزويني بنا به دعوت برادرش (ميرزا احمد خان) به لندن سفر كرد، و از كتابخانه بزرگ لندن ديدن كرد. او در اين سفر با مستشرقين انگليسي بسياري آشنا شد از جمله پرفسور توان (A.A.Bevan)، الس (A.G.Elis)، آمد روز (H.F.Amedroz) و ادوارد براون (E.G.Browne). علامه قزويي با ميرزا عباس خان اقبال آشتياني نيز مراوده و مكاتبه داشت، همچنين با مير محمد حسين خان عميدالملك حسابي. [محقق. مهدي، زندگينامه و آثار مرحوم علامه محمد قزويني، دي ماه 1378، ص 30-29] قزويني با كازانوا (P.Casanova) و گابريل فران (.FerandG)، مستشرقين فرانسوي نيز آشنا بود. علامه قزويني، با احمد زكي وليدي طوغان ، رهانري ماسه، ماسينيون، برتلز، ماركوارت و ادوارد براوان آشنايي داشته است. محمد قزويني با علي اكبر دهخدا، نويسنده لغت نامه دهخدا، همدوره و دوست بود. همچنين با حاجي سيد نصر الله اخوي، حسينقلي خان نواب، سيد حسن تقي زاده، ميرزا فضلعلي آقا مجتهد تبريزي، سيد محمد علي خان جمال زاده، ميرزا محمود خان غني زاده، ميرزا حسين خان كاظم زاده (ايرانشهر) ميرزا محمد علي خان تربيت، سيد محمد رضا مساوات و ميرزا ابراهيم پور داود. از دوستان آلماني محمد قزويني مي توان به مستشرقيني همچون ماركوارت (j.Marquart)، زاخائو(E.Sachau)، موريتز (B.Moritz) هارتمن (M.Hartmann)، مان(o.Mann)، ميتووخ (E.Mitwoch)، فرانك (Frank)، بك (S.Beck)، نولدكه(T.Noldeke) اشاره كرد. قزويني به پاريس نيز مسافرتي داشت

كه بر اثر آن لبا جمعي از مستشرقين فرانسه آشنا شده است همانند هرتويك درنبورك (Hartwig Dernbourg)، باربيه دومنار (Barbier de Meynard)، ميه (A.Meillet) و هوارت (C.Huart) قزويني در اواخر زندگاني خود مي گفت: «... اكنون كه تاميل ايام گذشته مي كنم و بر عمر تلف كرده تاسف ميخورم باز يكي از بهترين تفريحات من مطالعه شرح رضي و مغني البيب است كه براي من احلي من وصل الحبيب است! العاده كالطبيعه الثانيه.»

زمان و علت فوت : محمد قزويني، روز جمعه ششم خرداد 1328 شمسي مطابق با 28 رجب 1368 قمري، حدود ساعت ده و نيم در كوچه دانش منشعب از خيابان فروردين تهران، چهره در نقاب خاك كشيد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد قزويني در سن 26 سالگي به اروپا رفت. در لندن پس از آشنا شدن به طرز كار خاورشناسان ، به دعوت پرفسور ادوارد براون و امناي اوقاف گيب دست به كار تصحيح و انتشار تاريخ جهانگشاي جويني زد ؛ چون بهترين نسخ آن كتاب در كتابخانه ملي پاريس بود، پس از دو سال اقامت در لندن ، در ماه ربيع الثاني 1324 به پاريس رفت ؛ و از آن تاريخ تا سال 1333 ق. هميشه در پايتخت فرانسه مقيم بود ؛ او در اين مدت به نشر جلد اول تاريخ جهانگشاي جويني و آماده كردن جلد دوم آن براي چاپ توفيق يافت و ضمناً چند مقاله و رساله درباره ادبيات و تاريخ ايران نوشت ، و دو سه متن از متون قديمه فارسي را تصحيح كرد. قزويني يك سال پس از جنگ جهاني اول ، به دعوت سيدحسن تقي زاده

، كه در برلين سرپرستي كميته ايراني آلمان را داشت و در آنجا روزنامه كاوه را منتشر مي ساخت ، به همراهي حسينقلي خان نواب كه به سمت سفير ايران در آلمان انتخاب شده بود ، به آلمان رفت و در 18 ذي الحجه 1333 (27 اكتبر 1915 ) به برلين رسيد و تا چندي پس از پايان جنگ در آن شهر ماند. بعد از خاتمه جنگ در روز 13 دي ماه 1298 ( 4 ژانويه 1920 ) به دعوت ميرزا محمدعلي خان فروغي به پاريس برگشت و تصحيح كتبي را كه نيمه كاره مانده بود از سر گرفت. در اين زمان از سوي وزارت فرهنگ مبلغي در اختيار او گذاشته شد كه از بعضي نسخ خطي نفيس عكسبرداري نموده و به ايران ارسال دارد ؛ او جمعاً 16 كتاب عكس گرفت و با مقدمه هاي به ايران فرستاد. قزويني در سال 1318 ، به علت جنگ جهاني دوم و مشكلاتي كه خارجيان مقيم در اروپا گريبانگير آن شدند ، فرانسه را ترك كرد و ، بعد از سي وشش سال غربت ، در مهر ماه آن سال ، براي اقامت دايم به ايران بازگشت. در ايران نيز اوقات قزويني پيوسته مصروف مطالعه و تحقيق و تصحيح متون قديمه بود.

همفكران فرد : روش محمد قزويني در كار متن شناسي آن چنان از دقت نظر برخوردار بود كه بزرگاني چون فروزانفر ، بهار ، دهخدا ، اقبال آشتيانبي ، مينوي و ... را متآثر ساخت.

آرا و گرايشهاي خاص : محمد قزويني در كار متن شناسي ، استادي زبردست بود. اجتهاد متن شناسي وي نه تنها در

متوني كه خود تصحيح كرد ، بلكه در مقالات و رسائلش نيز به خوبي قابل درك است. دكتر قاسم غني همكار علمي قزويني در تصحيح ديوان حافظ در مورد وي چنين مي گويد: « مرحوم قزويني روش تدقيق و نقد ادبي را به معاصرين خود آموخت؛ آفتاب فياض با بركتي بود كه هركس را مستعد مي ديد به تربيت و ارشاد او مي پرداخت... »

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 .

ويژگي اثر : علامه محمد قزويني براي كتابخانه شخصي خود كه اكنون در دانشكده ادبيات تهران محفوظ است براي خود فهرستي تهيه كرده و براي همه كتابهاي چاپي و خطي به شيوه اي دقيق كتابداري، اطالعات لازم را نوشته است كه شامل چهار جلد فهرست را شامل مي گردد.

2 بيست مقاله

ويژگي اثر : اين كتاب شامل دو جلد است.[ص45]

3 تصحيح المعجم في معايير اشعار العجم

ويژگي اثر : اين اثر تاليف شمس قيس رازي است. [ص42]

4 تصحيح تاريخ جهانگشاي جويني

ويژگي اثر : اين اثر تاليف علا الدين عطا ملك جويني است.[صص 4-43]

5 تصحيح چهار مقاله نظامي عروضي سمرقندي

ويژگي اثر : اين اثر تاليف نظامي عروضي سمرقندي است[ص43]

6 تصحيح ديوان حافظ

ويژگي اثر : اين اثر تاليف حافظ شيرازي است.[ص44]

7 تصحيح كتاب شد الازار في حط الاوزار عن زوار المزار

ويژگي اثر : اين اثر تاليف معين الدين

شيرازي است.[ص 44]

8 تصحيح مرزبان نامه

ويژگي اثر : اين اثر تاليف مرزبان بن رستم است.[ص42]

9 تصحيح مقدمه قديم شاهنامه

ويژگي اثر : اين اثر تاليف فردوسي لوسي است. [ص 47]

10 رساله اي در شرح حال مسعود سعد سلمان

ويژگي اثر : [ص45]

11 رساله در شرح احوال شيخ ابوالفتوح رازي

ويژگي اثر : اين اثر به نام خاتمه الطبع راجع به شرح احوال مولف كتاب و وصف اجمالي تفسير حاضر چاپ شده است. [صص 8-47]

12 رساله ممدوحين سعدي

ويژگي اثر : [ص47]

13 مقاله تاريخي و انتقادي راجع به كتاب نفثه المصدور

ويژگي اثر : اين اثر تاليف نور الدين محمد نسوي است.[ص47]

14 مقدمه تذكره الاوليا

ويژگي اثر : اين اثر تاليف عطار نيشابوري است.[ص45]

15 مقدمه تذكره الشعرا عوض

ويژگي اثر : اين اثر موسوم به لباب الالباب است.[ص45]

منابع زندگينامه :سيماي تاريخ و فرهنگ قزوين ، نوشته: پرويز ورجاوند ، ج 2 ، تهران : نشر ني ، ص 1254]2[محقق. مهدي، زندگينامه و آثار مرحوم علامه محمد قزويني، دي ماه 1378، ص 1]3از نيما تا روزگار ما ، تاليف: يحيي آرين پور ، ج3 ، تهران: انتشارات زوار ، ص108

قزويني، محمد معصوم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1099 / 1091 ق)، عالم امامى، حكيم، رياضيدان، محدث و مصنف. او رياضيات را در محضر ملا محمد باقر يزدى، صاحب «عيون الحساب»، تلمذ كرد. امير محمد

معصوم در فلسفه و كلام شاگرد ميرزا رفيعا امير رفيع الدين نايينى بود. «اصول كافى» را بر استادش قرائت كرد و از او به دريافت اجازه نايل آمد. وى همچنين حاشيه ى استادش بر «اصول كافى» را، در زمان حيات استاد، تدوين كرد. او معاصر آقا حسين خوانسارى و ملا محسن فيض كاشى و ملا محمد تقى مجلسى بود. در حديث، رياضيات، حكمت و علوم عربى مهارت كامل داشت. از آثار وى: منتخب «الملل و النحل» شهرستانى؛ حاشيه بر «شرح الاشارات» خواجه نصير طوسى؛ حاشيه بر «الشفاء» ابن سينا؛ حاشيه بر «حاشيه ى خفرى بر شرح تجريد قوشچى»؛ حواشى بر «تعليقات» ميرزا رفيع نايينى؛ رساله اى در «رياضيات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (438 / 22 ،184 ،143 ،112 / 6)، ريحانه (450 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 574 -573 / 11).

قزويني، محمدجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ مولانا محمدجعفر قزوينى از علماء كربلا در عصر خود بوده و حدود 1280 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسين بن على (عباس على) طالقانى قزوينى حايرى متولد 1218 و متوفى 1281 ق از اعاظم فقهاء و اجلاء علماء و از شاگردان شريف العلماء و صاحب جواهر و غيرهما و داراى آثارى چون نتايج البدايع در شرح شرايع و نتيجةالبديعه و غيرها بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، محمدصادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدصادق بن العالم الجليل ملا على قارپوزآبادى قزوينى عالمى كامل و فاضلى جليل بوده و بعد از 1333 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قزويني، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد كاظم فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد ابراهيم موسوى حايرى قزوينى از مشاهير خطباء و محدثين و مبلغين و مروجين و نويسندگان نامى معاصر و مقيم شهرستان علمى و دينى قم مى باشند.

در سال 1348 هجرى قمرى در كربلاء معلى على من شرفها الصلوه والسلام به دنيا آمده و در مهد فضل و سيادت پرورش يافته و پس از دوران كودكى و خواندن اوليات و ادبيات و سطوح اوليه را در خدمت مرحوم حاج شيخ جعفر رشتى و حاج شيخ محمد خطيب و سيد محمد صالح قزوينى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد حسن قزوينى معروف به حاج آقا و دروس نهائى را از محضر آيت اللَّه ميرزا مهدى شيرازى و آيت اللَّه ميلانى و آيت اللَّه حاج شيخ يوسف شاهرودى و آيت اللَّه حاج سيد محمد حسن قزوينى صاحب (الامامه الاكبرى) استفاده نموده است.

در سال 1393 هجرى قمرى مهاجرت به كويت و مدت هفت سال اقامت و به خدمات تبليغى و تاليفى اشتغال داشته و در سال 1400 قمرى به قم هجرت و اقامت نموده و چهار مرتبه براى ارشاد و تبليغ دين به استراليا سفر نموده و از راه منبر و خطابه چه در خارج و چه در داخل ايران قم و تهران و غيره نشر معارف اهل بيت عليهم السلام نموده و خدمات ارزنده و چشمگيرى نموده و مى نمايند.

معظم له داماد گرامى آيت اللَّه العظمى ميرزا مهدى شيرازى مى باشند داراى پنج فرزند فاضل و برومندند به اسامى زير كه اسباط مرحوم ميرزا

مهدى شيرازى هستند و همگى در حوزه علميه اشتغال به درس و تدريس سطوح عاليه دارند.

1- حاج سيد محمد ابراهيم موسوى قزوينى

2- حاج سيد محمدعلى موسوى قزوينى

3- حاج سيد مصطفى موسوى قزوينى

4- حاج سيد محسن موسوى قزوينى

5- حاج سيد جعفر موسوى قزوينى

تأليفات ارزنده دارند كه به طبع رسيده و آنها از اين قرار است:

1- شرح نهج البلاغه- سه مجلد

2- على (عليه السلام) من المهد الى اللحد

3- فاطمه الزهراء (عليهاالسلام) من المهد الى اللحد

4- الامام المهدى (عليه السلام) من المهد الى الظهور

5- الامام الجواد (عليه السلام) من المهد الى اللحد

6- الامام الهادى (عليه السلام) من المهد الى اللحد

7- الامام العسكرى (عليه السلام) من المهد الى اللحد

8- سيره الرسول الاعظم (صلى اللَّه عليه و آله و سلم)

9- فاجعه الطف

10- الاسلام والتعاليم

و در حال حاضر مشغول به تأليف موسوعه اى درباره زندگانى و شخصيت حضرت صادق عليه السلام مى باشند كه به ده ها جلد خواهد رسيد.

تولد: 1308.

درگذشت: 1373.

آيت الله محمدكاظم قزوينى صاحب آثار زير است: اسلام و تعليمات تربيتى (ترجمه ذكرالله احمدى، قم، 1370)؛ الامام المهدى عليه السلام من المهد الى الظهور (بيروت، 1370)؛ الامام الهادى عليه السلام من المهد الى اللحد (قم، 1371)؛ عاشورا غمبارترين روز تاريخ (ترجمه و نگارش عليرضا كرمى، قم، 1374)؛ فاطمه ى زهرا (ع) از ولادت تا شهادت (ترجمه حسين فريدونى، 1371 ،1365)؛ موسوعه الامام الصادق عليه السلام (قم، 1372). همچنين در اولين بزرگداشت سالگرد رحلت آيت الله قزوينى، كتاب زير از سوى ستاد مربوطه منتشر گرديد: صفحاتى از زندگينامه آيت الله سيد محمدكاظم قزوينى قدس سره (1374).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

قزويني، ميرزا محمد طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمد طاهر قزويني ، متخلص به وحيد ، از شاعران سده يازدهم و اوايل يازدهم است كه در قزوين متولد گرديد. وحيد به سبب

استعداد ذاتي ، به تحصيل مقدمات علوم زماني خود مشغول گرديدو در فن سياغ و امور دفتري و استيفا مهارت و در انشاء و حسن خط به حسب مقدور كوشيد. پس از فراغت از تحصيل وارد خدمات ديواني شد ، وي نخست به عنوان دستيار ميرزا صالح پسر ميرزا باقر توجيه نويس به تحرير جلدي از دفاتر توجيه مشغول گرديد و چون ميرزا صالح فوت نمود، ميرزا طاهر ( وحيد ) با لياقتي كه از خود ظاهر ساخته بود، به عنوان دستيار و مشير ومشار اعتمادالدوله ميرزا تقي مشهور به سارو تقي و زير شاه صفي ( 1038-1052 ه_ .ق ) و شاه عباس دوم ( 1052-1077 ه_ .ق ) ، كفالت آن خدمت را عهده دار شد. پس از قتل ساروتقي ، اعتمادالدوله - سيد علاء الدين خليفه سلطان - صدرالعظم دستگاه شاه عباس دوم منصب مجلس نويسي يا وقايع نگاري را به عهده وحيد قزويني نهاد ، و به سال 1055 ه_ .ق مورخ رسمي دربار شاه عباس دوم و مامور نوشتن تاريخ سلطنت اين پادشاه شد. او همچنين بعد از وزارت شيخ عليخان زنگنه يك چند با لقب عمادالدله وزير اعظم شاه سليمان ( 1077 - 1105 ه_ .ق ) گشت و تا جلوس شاه سلطان حسين ( 1105-1135 ه_.ق ) بر اين مسند باقي ماند. وحيد قزويني علاوه بر مشاغل ديواني ، وقايع نگار و شاعري توانا بوده و آثاري نيز از خود به يادگار نهاده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : ميرزا محمد طاهر قزويني ، متخلص به « وحيد » ، از ادبا

و فضلا و رجال دوره صفوي و از شاعران سده يازدهم و اوايل دوازدهم هجري است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ميرزا محمد طاهر قزويني به سبب استعداد ذاتي ، به تحصيل مقدمات علوم زماني خود مشغول گرديدو در فن سياغ و امور دفتري و استيفا مهارت و در انشاء و حسن خط به حسب مقدور كوشيد.

هم دوره اي ها و همكاران : ميرزا محمد طاهر قزويني با شاعر بزرگ زمان خود ، صائب تبريزي دوستي نزديك داشت.

وقايع ميانسالي : بنا برروايت هدايت در روضه الصفا، ميرزا محمد طاهر قزويني در دوره وزارت شيخ علي خان زنگنه مخذول و منكوب گرديد و اين وضعيت تا پايان وزارت شيخ علي خان در سال 1101 ادامه داشت .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ميرزا محمد طاهر قزويني پس از فراغت از تحصيل وارد خدمات ديواني شد ، وي نخست به عنوان دستيار ميرزا صالح پسر ميرزا باقر توجيه نويس به تحرير جلدي از دفاتر توجيه مشغول گرديد و چون ميرزا صالح فوت نمود، ميرزا طاهر ( وحيد ) با لياقتي كه از خود ظاهر ساخته بود، به عنوان دستيار و مشير ومشار اعتمادالدوله ميرزا تقي مشهور به سارو تقي و زير شاه صفي ( 1038-1052 ه_ .ق ) و شاه عباس دوم ( 1052-1077 ه_ .ق ) ، كفالت آن خدمت را عهده دار شد. پس از قتل ساروتقي ، اعتمادالدوله - سيد علاء الدين خليفه سلطان - صدرالعظم دستگاه شاه عباس دوم منصب مجلس نويسي يا وقايع نگاري را به عهده وحيد قزويني نهاد ، و به سال 1055 ه_ .ق مورخ رسمي دربار شاه عباس

دوم و مامور نوشتن تاريخ سلطنت اين پادشاه شد. او همچنين بعد از وزارت شيخ عليخان زنگنه يك چند با لقب عمادالدله وزير اعظم شاه سليمان ( 1077 - 1105 ه_ .ق ) گشت و تا جلوس شاه سلطان حسين ( 1105-1135 ه_.ق ) بر اين مسند باقي ماند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ميرزا محمد طاهر قزويني علاوه بر مشاغل ديواني ، وقايع نگار و شاعري توانا بوده و آثاري نيز از خود به يادگار نهاده است. قصايد وحيد را در حدود 5767 بيت ، و غزلياتش را در حدود 30000 بيت ، و رباعياتش در حدود 100 بيت ذكر كرده اند.

آرا و گرايشهاي خاص : ميرزا محمد طاهر قزويني كه شاعري توانا بود ، در سرودن شعر تلاش مي كرد از مزامين تازه استفاده نمايد. ابن يوسف شيرازي در مورد اشعار وحيد چنين مي گويد: « از لحاظ شعر كليات وحيد ارزش و بهاي بسيار ندارد ، ولي مثنويات او بي لطافت نيست و جنبه تاريخي دارد. در آخر «عاشق و معشوق» به تعريف تمام اصناف و كسبه اصفهان پرداخته و « مثنوي آلات جنگ» او بسيار جالب نظر و توجه مي باشد ، مثنوي « خلوت راز » و « ناز و نياز » او لطيف و اخلاقي است ... » نصر آبادي نيز در باره وي چنين مي نويسد: « با اينكه در تحصيل علوم از احدي استفاده ننموده و هيچ گاه فرصت آن نداشته ، باز به قوت ادراك از جميع علوم بهرة وافي برده ؛ در ترتيب نظم ، قوة بديهه اش به حدي است كه تا كسي

نام بيت برد معمار خاطرش به دستياري خامه به عمارت آن پرداخته ... » .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ طاهر وحيد يا عباسنامه ، يا تاريخ شاه عباس دوم

ويژگي اثر : اين كتاب مربوط به وقايع دوران پادشاهي شاه عباس دوم از آغاز تا سال بيسيت و دوم سلطنت او بدست مي دهد.

2 عاشق و معشوق

ويژگي اثر : درحدود هزار و سيصد بيت مي باشد.

3 كليات شعر وحيد

ويژگي اثر : هدايت در تتمه روضه الصفا جلد هشتم مي نويسد ، ديوان وحيد كه مركب از اشعار تركي ، عربي و فارسي است در حدود نود هزار بيت مي باشد. نصر آبادي ديوان وي را از غزل و قصيده و مثنوي ، قريب به سي هزار بيت ذكر مي كند؛ و حزين كه ديوان وحيد را ديده است ، اشعار او را بيش از ششصد هزار بيت ياد مي كند.

4 مثنوي

ويژگي اثر : در حدود هزار و سيصد و هشتاد بيت كه فقط در نسخه كليات به شماره 1161 در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي موجود مي باشد.

5 مثنوي آلات جنگ

ويژگي اثر : در حدود هشتصد بيت است.

6 مثنوي خلوت راز

ويژگي اثر : درحدود دوهزار و دويست بيت مي باشد.

7 مثنوي در وصف تنبور

ويژگي اثر : بالغ بر شصت و شش بيت مي باشد.

8

مثنوي در وصف عمارت شاهي

ويژگي اثر : بالغ بر شصت و يك بيت مي باشد.

9 مثنوي در وصف نرد

ويژگي اثر : بالغ بر پنجاه و نه بيت مي باشد.

10 مثنوي در وصف همايون تپه

11 مثنوي ساغر سرشار

ويژگي اثر : اين مثنوي در كليات وحيد قزويني محفوظ در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي به شماره1162 ، فقط هفت بيت آن باقي است.

12 مثنوي فتح قندهار

ويژگي اثر : در حدود چهارصد و هشتاد بيت است.

13 مثنوي گلزار عباس

ويژگي اثر : در حدود ششصد و هشتاد بيت است.

14 مثنوي ناز و نياز

ويژگي اثر : در حدود سه هزار و دويست بيت است.

15 مجموعه منشآت وحيد

ويژگي اثر : در حدود دويست و پنجاه نامه است ، كه به مناسبت شغل و مقامي كه داشته به امرا و سلاطين و... نگاشته است.

منابع زندگينامه : سيماي تاريخ و فرهنگ قزوين ، پرويز ورجاوند ، ج 2 ، تهران : نشر ني ، 56- 1355 ]2فرهنگ سخنوران و سرايندگان قزوين ( تذكره شعراي قزوين ) ، تاليف: سيدمحمود خيري ، به كوشش: نقي افشاري ، قزوين: انتشرات طه ، ص 274

قزويني، نجم الدين عبدالغفار

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 665 / 663 ق)، رياضيدان و فقيه شافعى. در قزوين به دنيا آمد. در فقه و حساب و حسن اختصار يد طولانى داشت. از آثار

وى: «اللباب»، در فقه، و «العجاب»، در شرح «اللباب»؛ كتابى در «حساب»؛ «الحاوى الصغير فى الفروع»، كه ابن الوردى آن را در پنج هزار بيت به نظم كشيد و «بهجه الحاوى» ناميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (157 / 4)، ريحانه (141 / 6)، كشف الظنون (1543 ،625)، لغت نامه (ذيل/ عبدالغفار)، معجم المؤلفين (268 -267 / 5)، هديه العارفين (587 / 1).

قزويني، هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هاشم قزوينى از بزرگان علماء و مدرسين معاصر حوزه مشهد بودند ولادت ايشان در قزوين اتفاق افتاده و مقدمات و قسمتى از سطوح را در قزوين و تهران خوانده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و چندين سال در آنجا از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و عراقى و اصفهانى استفاده نموده و پس از آن به ايران مراجعت و مجاورت آستان قدس رضوى را اختيار و سالها از محضر مرحوم آيت اللَّه كفائى معروف به آقازاده و اعلام ديگر و بالاخص مرحوم مبرور زين العلماء العاملين و قدوه الفقهاء و المجتهدين آيت اللَّه فى العالمين آقاى آقاميرزا مهدى غروى اصفهانى تا آخر عمرش استفاده نموده و خود به تدريس سطوح نهائى و خارج پرداخته و صدها نفر از علماء و دانشمندان معاصر مشهد و نقاط ديگر از محضر و دراساتش بهره مند شده اند.

نگارنده گويد مرحوم قزوينى مذكور از علماء عظام بل آيات كرام عصر ما و از اساتيد حقير بوده اند زيرا جلد اول كفايه را در خدمت ايشان خوانده و در خدمتشان به مباحثه مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى غروى رحمه اللَّه عليه مى رفتم و ايشان نسبت به مرحوم ميرزا اصفهانى اعتقاد و خلوص عجيبى داشت و همواره بر فقاء توصيه مى كرد كه در بحث

ميرزا صحبت نكنيد بلكه سراپا گوش استماع و استفاده نمائيد.

مرحوم آيت اللَّه حاج سيد هاشم ميردامادى نجفى مى فرمودند حاج شيخ هاشم از ميرزا اگر اعلم (ملاتر) نباشد قطعا كمتر نيست ولى چطور است كه آنقدر نسبت به ميرزا تواضع و ابراز اخلاص و علاقه مى كند.

خلاصه بسيار متواضع و فروتن مجتنب از تظاهرات و (مبرء من كل شين) بود.

وى در 1380 قمرى فوات و در جوار حضرت على بن موسى الرضا (ع) مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

قسملي خراساني مروزي، ابوزيد عبدالعزيز

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 167 ق)، محدث، فقيه و زاهد. وى از عبدالله بن دينار و مطر الوراق و ايوب و ابوهارون عبدى و حصين بن عبدالرحمان و ابواسحاق همدانى و يحيى بن سعيد انصارى و ابن عجلان و اعمش و مطرف بن طريف و يزيد بن ابى زكرياء و ديگران حديث شنيد. ابن مهدى و عقدى و قعنبى و عبيدالله بن عائشه و حفص بن عمر حوضى و حفص بن عمر ضرير و شيبان بن فروخ و عبدالصمد بن عبدالوارث و علاء بن عبدالجبار و ابوعبيده حداد و عبدالله بن رجاء و عبدالله بن معاويه جمحى و ديگران از وى حديث روايت كردند. بخارى و مسلم و ابوداود و ترمذى و نسائى در «صحاح» خودشان از وى حديث نقل كرده اند. يحيى بن معين و عده اى ديگر وى را ثقه خوانده اند. يحيى بن اسحاق سيلحينى كه از راويان اوست او را از خوبان توصيف كرده است. وى ساكن بصره بود و در همان جا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (107 / 1)، انساب سمعانى (500 / 4)، تهذيب التهذيب (313/ 6)، الجرح و التعديل (ج 2 ق

395 -394 / 2)، سير النبلاء (193 -192 / 8)، شذرات الذهب (264 / 1)، العبر (193 / 1).

قشقاوي، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي قشقاوي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/10/1

زندگينامه علمي

در سال 1365 وارد حوزه علميه روحيه بابل شدم در طي 5 سال دروس مقدمات و سطح را به پايان رساندم پس از آن به مدت 3 سال در درس خارج فقه و اصول حضرت آية الله محمدي در همان مدرسه مباركه و سپس در قم در دروس خارج حضرات آيات وحيد خراساني، شبيري زنجاني، هاشمي شاهرودي، صادق لاريجاني در مجموع بيش از 12 سال شركت نمودم. دروس فلسفه را در قالب كتابهاي آموزش فلسفه، بداية الحكمة، نهاية الحكمة اشارات شواهد الربوبية، برخي از قسمتهاي اسفار از اساتيد فوق حضرات آية الله مصباح، حجة الاسلام ميانجي، استاد حشمت پور و برخي از اساتيد ديگر عمدتا به صورت غير حضوري فرا گرفتم از سال 1368 تاكنون به تدريس دروس مقدمات و سطح از ادبيات و منطق، فقه و اصول كتابهاي سيوطي، حاشيه ملا عبدالله، معالم الاصول،اصول فقه،شرح لعمه،مكاسب و رسائل و كفايه مشغول مي باشم. با عضويت در گروه فقه دانشنامه امام خميني (ره) از سال 1381 به تهيه و تنظيم و تاليف و بازنويسي مقالات فقهي در مورد امام مي باشم، موضوعات فقهي چون اتلاف، اجهاض (سقط جنين)،استحاضه، تعزيه و برخي موضوعات ديگر در موسسه دائرة المعارف فقه اسلامي تحقيق نموده ام.

قشقايي، جهانگير

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1328 -1243 ق)، فيلسوف، فقيه، عارف و شاعر. از تيره ى دره شورى ايل قشقايى بود. در چهل سالگى كه براى تكميل هنر به اصفهان آمد ناگهان شوق فراگيرى دانش در او بيدار شد و از زندگى ايلى دست كشيد و در مدرسه ى صدر

اصفهان به فراگيرى علوم دينى روى آورد. جهانگيرخان حكمت و فلسفه را نزد محمدرضا حكيم قمشه اى، متخلص به صهبا، و فقه را در خدمت ملا حسين على تويسركانى و شيخ محمدحسين نجفى آموخت و طب را نيز در محضر ملا عبدالجواد، پزشك معروف اصفهان، فراگرفت. او در فقه و اصول و رياضيات و حكمت مهارت يافت و پس از آن در همان مدرسه ى صدر مدت چهل سال دروس فقه و اصول و رياضيات و حكمت را تدريس و شاگردان بسيارى تربيت كرد. آيت اللَّه سيد حسين طباطبايى بروجردى، آقا ضياءالدين عراقى و آقارحيم ارباب از شاگردان وى بودند. جهانگيرخان در اصفهان درگذشت و در تخت پولاد دفن شد. از او اشعار پراكنده اى نيز بر جاى مانده است؛ از آثار وى شرحى بر «نهج البلاغه» است.[1]

(ميرزا) جهانگير (خان)؛ دانشمند ايرانى (ف. اصفهان. 1328 ه.ق) از خوانين قشقايى و از اهالى دره شولى يا كشكولى. وى ساكن دهاقان بختيارى و جامع معقول و منقول بود و بسيارى از بزرگان قرن اخير از محضر او استفاده كرده اند. از شاگردان او آيت اللَّه بروجردى، سيد حسن مدرس، فاضل تونى، وحيد دستگردى هستند. وى در مدرسه ى صدر اصفهان تدريس مى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تذكرة القبور (246)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (162 -161 /12)، سرآمدان فرهنگ (266/1)، شرح حال رجال (284/1)، فارسنامه ى ناصرى (1581/2)، فوائد الرضويه (88).

قشقائي، جهانگير

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا محمّد خان درّه شورى. از اعاظم حكما و متألّهين، و اجلّه فلاسفه و مرتاضين بوده، در اوايل عمر اندكى تحصيل علوم نموده، به سنّ چهل سالگى به اصفهان آمده و شوق تحصيل علم در او ايجاد شده، به تحصيل معقول

و منقول پرداخته، نزد آقا محمّد رضا حكيم قميشه اى و ميرزا محمّد حسن نجفى و جمعى ديگر تحصيل نموده، و عدّه اى كثير از علماى اصفهان افتخار شاگردى او را دارند، و آن حكيم دانشمند از جميع جهات ممتاز بوده، در علم و اخلاق زكيّه بر عموم علما تفوّق داشته، و در مدرسه صدر ساكن بوده، و عمرى را به تجرّد و قناعت گذرانيده، و تا آخر عمر، لباس ايلى خود را تغيير نداده، و به عبا و عمامه ملبّس نگرديده.

در 1223 متولّد، و در شب يكشنبه 13 رمضان المبارك سال 1328 در اصفهان وفات يافته، در تكيه آقا سيد محمّد ترك، اوّل تخت فولاد مدفون گرديد. وى مؤلّف شرحى است بر نهج البلاغه و اشعارى دارد.

مادّه تاريخ وفاتش را جابرى چنين مى گويد:

«جهانگير نزد خداى جهان شد»

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قشيري نيشابوري، ابوالقاسم، زين الاسلام، عبدالكريم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(465 -386 ق)، صوفى، فقيه، محدث و مفسر. مشهور به امام و استاد امام. از نظر اصول اشعرى و از نظر فروع شافعى بود. نسبت وى از جانب پدر به قبيله قشيرين كعب مى رسيد، و از طرف مادر به سلمى منسوب بود. در ناحيه استواء نيشابور (قوچان كنونى) متولد شد. خاندان او از بزرگان دهقانان اين ناحيه بودند. خود او نيز از محدثان بنام اهل تصوف بود. در كودكى پدر خود را از دست داد و در محضر درس ابوالقاسم يمانى، پرورش يافت و مقدمات ادب فارسى و عربى را نزد او فراگرفت، بعدها در نيشابور ساكن شد و از ابوحسين خفّاف و ابونعيم اسفراينى و حاكم نيشابورى و ابوعبدالرحمن سلمى و ديگر ارباب حديث و بزرگان صوفيه حديث شنيد و

فقه را از ابوبكر محمد بن بكر طسى و علم كلام را از استاد ابوبكر بن فورك فراگرفت و تصوف را از ابوعلى دقاق نيشابورى آموخت و پس از وفات وى با ابوعبدالرحمن سلمى معاشرت كرد و عاقبت استاد خراسان گرديد. از شاگردان وى مى توان به احمد بن اسماعيل جوهرى كه «رساله ى قشيريه» را بر قشيرى خوانده و سمعانى از وى اجازه گرفته، و سيد اسماعيل جرجانى صاحب «ذخيره ى خوارزمشاهى» و ابوعبداللَّه حسين بن احمد بيهقى، ابوالقاسم فضل بن محمد عطار ابيوردى، ابوالمظفر محمد بن احمد هروى و شعيب بن نوح رازى صوفى اشاره كرد. قشيرى از معاصرين و منكران ابوسعيد ابوالخير بود كه در نهايت به او گرويد. آثار بسيارى از خود به جاى گذاشته و در سرودن شعر به زبان عربى دست داشته است. طريقه ى او در تصوف به واسطه ى ابوعلى دقاق به جنيد و معروف كرخى مى رسد. وى در نيشابور درگذشت و همان جا دفن شد. از آثار وى: «الرسالة القشيريه»، درعلم تصوف و بيان روؤس مسائل علم باطن كه مورد مراجعه و استناد بزرگان صوفيه و اهل ذوق است؛ «لطائف الاشارات»؛ «التحبير فى علم التذكير»؛ «آداب الصوفيه»؛ «عيون الاجوبة فى فنون الاسئلة»؛ «الاربعين»؛ «فصل الخطاب فى فضل النطق المستطاب»؛ «حياة الارواح و الدليل الى طريق الصلاح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (180 /4)، ايضاح المكنون (194 /2 ،424 ،194 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (257 ،218 /2)، تاريخ بغداد (83 /11)، تاريخ گزيده (659)، تاريخ نيشابور (226 ،225)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (مقدمه)، جستجو در تصوف (67 -64)، روضات الجنات (94 -89 /5)، ريحانه (461 -460 /4)، سير النبلاء (232

-230 /18)، الكامل (118 /8)، كشف الظنون (1935 ،1920 ،1858 ،1640 ،1551 ،1460 ،1260 ،1183 ،882 ،520 ،457 ،354 ،58)، كشف المحجوب (209)، الكنى و الالقاب (67 -65 /3)، لغت نامه (ذيل/ عبدالكريم)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 465)، معجم المؤلفين (6 /6)، نفحات الانس (138)، وفيات الاعيان (208 -205 /3)، هدية الاحباب (217)، هدية العارفين (608 -607 /1).

قشيري نيشابوري، ابوحسين مسلم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(261 -204 ق)، حافظ و محدث. وى دومين محدث اهل سنت و يكى از اركان حديث بود. در نيشابور به دنيا آمد. به دنبال حديث به عراق و حجاز و شام و مصر سفر كرد و از دويست و بيست نفر از جمله: عبداللَّه بن مسلمه قعنبى و يحيى بن يحيى نيشابورى و اسحاق بن راهويه و احمد بن حنبل و احمد بن سعيد دارمى و احمد بن عيسى تسترى و محمد بن اسماعيل بخارى و اسحاق بن منصور مروزى و بشر بن حكم و حسن بن عيسى بن ماسرجس و حسين بن عيسى بسطامى و على بن جعد و عبيداللَّه قواريرى و ابوربيع زهرانى و عمر بن حفص بن غياث و اسماعيل بن ابى اويس و عبداللَّه بن محمد زهرى و عمرو بن زراره و محمد بن اسحاق صاغانى و بندار و محمد بن صباح دولابى و محمد بن قدامه بخارى و محمد بن يحيى مروزى و موسى بن قريش بخارى و هيثم بن خارجه و يحيى بن محمد لؤلؤى و يحيى بن معين و يوسف بن عيسى مروزى و ابوالاحوص بغوى و يوسف بن يعقوب صفار و ابوزرعه رازى و ابوقدامه سرخسى حديث شنيد. شيخ و استادش، محمد بن عبدالوهاب فراء، و على بن حسن هلالى و

ابوبكر جارودى و على بن حسين رازى و صالح بن محمد جزره و ابوعيسى ترمذى و احمد بن مبارك مستملى و عبداللَّه بن يحيى سرخسى و ابوسعيد حاتم بن احمد كندى بخارى و ابراهيم بن اسحاق صيرفى و ابراهيم بن محمد، راوى «الصحيح»، و ابوعمرو خفاف و زكريا خفاف و عبداللَّه خفاف و ابوعلى حافظ بلخى و عبدالرحمان بن ابى حاتم رازى و على بن اسماعيل صفار و ابوحامد اعمشى و ابوحامد احمد شرقى و ابومحمد عبداللَّه شرقى و فضل بن محمد بلخى و ابن خزيمه و ابوالعباس سراج و ابوعوانه حافظ و ابوحامد احمد بن على بن حسنويه و مكى بن عبدان و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. محمد بن بشار گويد: حفاظ دنيا چهار تن هستند: ابوزرعه در رى، مسلم در نيشابور، عبداللَّه دارمى در سمرقند و محمد بن اسماعيل در بخارا. در نيشابور درگذشت. از آثارش: «الجامع الصحيح» يا «صحيح مسلم» دومين كتاب حديث اهل سنت، كه در آن دوازده هزار حديث را در مدت پانزده سال نوشته است و بسيارى آن را شرح كرده اند؛ «المسند الكبير على الرجال»؛ «الجامع الكبير على الابواب»؛ «الاسماء و الكنى» يا «الكنى و الاسماء»، در چهار مجلد؛ «السؤالات عن احمد بن حنبل»؛ «الاقران»؛ «الأفراد»؛ «الوحدان»؛ كتاب «من ليس له الا راو واحد»؛ «اوهام المحدثين»؛ كتاب « التمييز فى الحديث»؛ «العلل» يا «علل الحديث»؛ «الطبقات».[1]

مكنى به ابى اسحاق از مردم خراسان و از محدثين بزرگ و مشهور قرن سوم هجرى است؛ كتاب «صحيح» وى در علم حديث بسيار معروف و يكى از معتبرترين كتب حديث است و از جمله كتب سته در اين علم است (ف. 261 ه.ق)

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (118 -117/ 8)، انساب سمعانى (503/ 4)، تاريخ بغداد (104 -100/ 13)، تاريخ نيشابور (101 -100)، تذكرة الحفاظ (590 -588/ 2)، تهذيب التهذيب (116 -114/ 10)، تهذيب الكمال (73 -68/ 18)، الجرح و التعديل (ج 4، ق 183 -182/ 1)، سير النبلاء (580 -557/ 12)، شذرات الذهب (145 -144/ 2)، طبقات الحفاظ (284 -283)، العبر (375/ 1)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (421 -420)، الكامل (7/ 6)، كشف الظنون (1469 ،1464 ،1453 ،1405 ،1399 ،1387 ،1160 -1159 ،1099 ،555 ،485 ،202 ،175)، معجم المؤلفين (233 -232/ 12)، المنتظم (137 -136/ 7)، النجوم الزاهرة (43 -42/ 3)، وفيات الاعيان (196 -194/ 5)، هدية العارفين (432 -431/ 2).

قصار نيشابوري، ابوصالح حمدون

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 271 ق)، صوفى، عالم و فقيه. اهل نيشابور، شيخ و امام طريقه ى ملامتيه بود. وى مذهب سفيان ثورى داشت و بر طريقت او بود. قصار استاد زاهد معروف عبدالله منازل است و گويا هيچ كس از شاگردان وى به مانند ابن منازل از طريقه ى او خوب پيروى نكرده است. از محمد بن بكار بن ريان و ابن راهويه و ابومعمر هذلى حديث شنيد و كسانى چون فرزندش و حافظ ابوحامد اعمشى و مكى بن عبدان و ابوجعفر بن حمدان از وى حديث شنيدند. با سلم بن حسن باروسى و ابوتراب نخشبى و على نصرآبادى و ابوحفص نيشابورى دوستى داشته است. وى در نيشابور از دنيا رفت و در حيره به خاك سپرده شد. سلمى جزئى از «حكايت حمدون»را جمع آورى كرده است. از سخنان اوست: از مصيبت كسى بى تاب مى شود كه در خداى خود شك كند و كلام او را باور ننمايد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (508 / 4)، تاريخ گزيده (644)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (49)، جستجو در تصوف (342 -338)، حليه الاولياء (232 -231 / 10)، سير النبلاء (51 -50 / 13)، طبقات الصوفيه سلمى (129 -123)، طبقات الصفويه هروى (122 -121)، كشف المحجوب (157 -156)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 271)، نفحات الانس (59).

قصري زاده، منصور

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد "منصور قصري زاده " دارنده ي رتبه نخست مسابقات قرآني دانشجويان سراسر كشور در سال هاي 65 و 67 و مقام اول مسابقات بين المللي قران كريم در مالزي در سال 70 و نيز حفظ كل قرآن كريم و از افتخارهاي ايران زمين است .

او متولد 1346 در شهر تهران و در خانواده ي متدين و مذهبي به دنيا آمد . پدر و مادر او با فراهم كردن فضاي مناسبي در خانه و همراهي صميمانه و نيز تشويق هاي سازنده موجبات موفقيت او را فراهم كردند از جمله مشوقين اصلي او، دايي شان آقاي اكبر شريعتمداري بود كه خود قاري قرآن بود .استاد موفقيتش را مديون خانواده و دايي خود مي داند و مي گويد همين قضيه باعث شده كه آنها از من راضي باشند و از اينكه آنها از من راضي اند خيالم راحت است . او مدرك فوق ليسانس رشته ي الهيات و علوم حديث از دانشگاه تهران دارد و صاحب سه فرزند صالح و دوست داشتني است كه در راه پدر گام بر مي دارند . دخترشان كلاس اول راهنمايي و از قاريان ممتاز مدرسه است و محمد حسين ، پسر 7 ساله ايشان نيز در جلسات قرآني شركت مي كند و محمد مهدي 2

ساله هم فعلاً اداي قرآن خوانها را در مي آورد .

پدر اين خانواده قرآني ،استاد قصري زاده از 9 سالگي كار قرائت قرآن را به سبك استاد عبدالباسط شروع كرد 15 ساله بود كه انقلاب جمهوري اسلامي اريان پيروز شد و پس از آن راديو جمهوري اسلامي با اعلان عمومي از همه قراء دعوت كرد كه در تست و گزينش شركت كنند او هم در گزينش حاضر شد ، قرائت زيباي او را برگزيدند و از او خواستند در كلاسهاي فراگيري نغمه ها و دستگاههاي استاد سيد محسن موسوي بلده شركت كند و پس از اتمام دوره در راديو پذيرفته شد . در سال 65 قرائت ايشان را از مسجد شيخ فضل الله نوري ضبط و در تلويزيون پخش كردند و بعد از آن ايشان به صورت كلاسيك كار تجويد و قرائت را ادامه داد و از محضر اساتيدي چون مرحوم اربابي استفاده و در مسابقات بسياري شركت كرد كه از شاخص ترين آنها در سال 66 مسابقات دانشجويي بود كه امتياز نفر اول را كسب كرد و همچنين مسابقات حج بود كه درهمان سال برگزار شد و باز نفر نخست مسابقات شد و در سال 68 در مسابقات استان تهران نفر اول شد و در مسابقات كشوري سال 69 نفر دوم و براي شركت در مسابقات جهاني مالزي انتخاب و به همراه داور مسابقه استاد عبايي به مالزي رفت و آن سال مصادف بود با جنگ عراق و آمريكا و جنگ خليج فارس و به همين خاطر ايران را از شركت در مسابقات محروم كرده بودند و آنها اطلاع نداشتند و تا مالزي

رفتند و بدون شركت در مسابقه برگشتند . سال 70 بار ديگر براي شركت در مسابقات جهاني مالزي انتخاب و به ياري خداوند نفر اول شد .

خاطره از دوران جواني :

سال 71 بعد از اينكه از مسابقات مالزي برگشته بودم همراه پدرم خدمت رهبر عزيز " آيت الله خامنه اي " رسيديم و هديه اي را كه آنجا به من داده بودند كه قرآني در يك كاپ نقره اي بود ، خدمت ايشان تقديم كرديم .ايشان سؤالاتي از من كردند در رابطه با آن قرآن و چاپ آن و وضعيت مسابقات و بسيار تشويقم كردند براي ادامه ي راه و آن ديدار براي من بسيار شيرين و به ياد ماندني بود .

مسافرتهاي خارج از كشور او قريب به 40 كشور است ؛از جمله سوريه ، چين ، پاكستان ، انگليس ، اتريش ، تايلند ، ماداگاسكار ، اتيوپي ، عراق ، سريلانكا و ...درخاطراتي از سفرهايش مي گويد :اخيراً در سفري كه به انگليس رفتيم آنجا قاريان مصري هم دعوت شده بودند .حقيقتاً وقتي بچه هاي ايراني قرائت مي كردند قرائتشان چيزي كمتر از قراء مصري نبود حداقل اينكه شانه به شانه مصريان بودند و اين نظر من از باب استقبال مردمي بود كه در مقابل قراء ايراني نشان مي دادند و با شوق فراوان به قرائت ايرانيان گوش مي سپردند . و اين نشان مي دهد كه به رغم آنكه ايرانيان فارسي زبان اند و تقليدشان بيشتر از استماع است تا بحث هاي علمي و نقلهاي سينه به سينه ولي در بسياري از موارد از مصريان جلوتر هستند .من در سال

70 كه در مسابقات مالزي شركت كردم يكي از رقباي من مصري بود .بنده به كمك خداوند مقام اول را آوردم و او نفر پنجم شد . يك غلط اعرابي هم داشت و غلط قرائت كرد .

ولي قراء مصري شهرت جهاني دارند چرا ؟ استاد در پاسخ مي گويد : در كل مي توان گفت مصريان صاحب سبك اند و سبك و سياق قرائت قرآن را مصريان ابداع كردند و مصر يكي از كشورهاي صاحب تمدن و فرهنگ است و ذوق خواندن در مدايح و ابتهالات ديني در مردمش وجود دارد قشرهاي مذهبي در قرائت و قشرهاي غيرمذهبي در زمينه هاي ديگر و احساس مي شود كه قرائت قرآن به سبك مصري با فطرت انسان منطبق است اين يكي از ريشه هاي شهرت قراء مصري مي باشد .

در مورد جذابيت و گيرايي قرائت مي گويد :

جذابيتهاي صوت و لحن در قرائت بسيار دارد . اگر شما نيم ساعت ترتيل گوش كنيد شايد گوشتان از نظر موسيقيايي خسته شود اما در قرائت اختيارات انسان در صوت و لحن بيشتر است و قاري قدرت مانور دارد ؛ در آيات عذاب مي تواند حزين و اندوهگين بخواند و در آيات بهشتي مهيج و شاد بخواند . مثلاً در قرائت تحقيق استاد عبدالباسط " اذا الشمس " و ... جذابيت و زيبايي و اثرگذاري قرائت متجلي است .خدا رحمت كند كساني مانند عبدالباسط زمينه را فراهم كردند و دنيا را با اين قرائت ها هدايت كردند و الان حدود 99 % قراء جهان از سبك آنها پيروي مي كنند .

استاد قصري زاده اگر چه الان

در جلسات قرآني زيادي حضور ندارد .اما از قرآن جدا نشده و همواره قرآن چراغ روشن گر راه زندگي او در زندگي شخصي و اجتماعي اش است ايشان همچنين در مسابقات خارج از كشور و در مراسمات حج تمتع دعوت مي شود و حضور دارد .

در حال حاضر جلسات هفتگي قرائت قرآن كريم در مسجد شهدا واقع در خيابان 17 شهريور ، اتوبان شهيد محلاتي ، شبهاي جمعه ، قبل از نماز مغرب و عشاء با حضور استاد منصور قصري زاده برگزار مي شود . اين جلسات بيست سال است كه با كمك هيئت امناء ، امام جماعت و بسيج مسجد داير است .

منابع زندگينامه :مجله راه قرآن ش21

قصري، ابوغانم عبدالرحيم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم و پنجم ق)، اديب و شاعر. در گرگان كاتب و وزير منوچهر بن قابوس بن وشمگير، ملقب به فلك المعالى بود. كه به سمت سفارت نزد سلطان محمود غزنوى رفت. وى اشعار نيكويى به عربى دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دائرةالمعارف البستانى (287 -286 /2)، ريحانه (220 /7)، لغت نامه (ذيل/ ابوغانم).

قصير رضوي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1255 ق)، فقيه و عالم امامى. معروف به سيد قصير، به جهت تميزش از سيد محمد بن حبيب الله رضوى مشهدى كه معاصر با وى بود، و ملقب به علم الهدى. وى از بزرگترين فقيهان سادات رضوى مشهد و از شاگردان صاحب «رياض» و آيت الله بحرالعلوم و محقق بهبهانى و شيخ جعفر كاشف الغطاء بود. ملا نوروز على بسطامى صاحب «فردوس التواريخ» از شاگردان وى مى باشد، كه به شرح حالش پرداخته است. پيكرش در مشهد مابين دو مسجد بالاسر و پشت سر حضرت رضا (ع) مدفون است. از آثار وى: «اعلام الورى»، در فقه، از اول طهارت تا انتهاى تيمم؛ حاشيه بر «معالم الاصول»؛ كتاب «رجال»؛ «مصابيح الفقه»، از اول طهارت تا آخر ديات.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (81 / 21 ،147 / 10 ،210 / 6 ،242 / 2)، ريحانه (463 / 4 ،138 -137 / 3)، الكنى و الالقاب (339 / 2)، هديه الاحباب (156).

قضائي، صمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1304، مرتبه علمى: استاد، رشته: پزشكى قانونى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيلات عالى و تخصصى در رشته هاى پزشكى، پزشكى قانونى و اجتماعى.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پزشكى قانونى، طب كار و بهداشت حرفه اى، استاد راهنماى 20 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 8

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

پزشكى قانونى، تروماتولوژى پزشكى قانونى، تعيين هويت و جرم يابى، معلوليت ها، بيماريهاى ناشى از كار، مسموميتهاى عمده ناشى از كار، بيماريهاى ناشى از عوامل فيزيكى و سرطانهاى ناشى

از كار.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 11، تعداد مقالات به زبان خارجى: 7

زمينه علمى مقالات:

طب كار و پزشكى قانونى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قطاعي شيرازي، محمدطاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1146 ق)، قاطع، مذهب، طراح و رسام. از آثار وى قطاعى كتيبه اى در مشهد مقدس است. در اين اثر استادانه، ابياتى به نستعليق زيبا بر روى فولاد سخت قطاعى شده و زمينه ى آن، با تزيينات دايره اى و اسليمى مدور، به زيبايى تمام به كناره ها وصل گشته است و كاتب آن چنين رقم نهاده: «... قطاعى آن بيد اهتمام محمدطاهر ولد استاد مسيح شيرازى به اتمام رسيد 1146».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (905 -904/ 2).

قطان قزويني، ابوالحسن علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(345 -254 ق)، حافظ، محدث، فقيه و اديب. محدث و شيخ قزوين بود. به طلب حديث مسافرتهايى به عراق و يمن نمود و به نقل شاگردش، ابن فارس قزوينى، از وى حاصل اين سفرها حفظ يكصد هزار حديث بوده است. او «سنن» ابن ماجه قزوينى را از خود وى استماع كرد و همچنين از محمد بن فرج ازرق و ابوحاتم رازى و ابراهيم بن ديزيل و حارث بن ابى اسامه و قاسم بن محمد دلال و يحيى بن عبدك قزوينى و اسحاق بن ابراهيم دبرى و حسن بن عبدالاعلى بوسى و همطبقه ى آنان حديث شنيد. وى بر حسن بن على ازرق- به حرف كسائى- قرائت نمود و احمد بن نصر شذائى قارى بر قطان قرائت كرد. زبير بن عبدالواحد حافظ و ابوالحسن نحوى و ابوالحسين احمد بن فارس لغوى و احمد بن على بن لال و ابوسعيد عبدالرحمان بن محمد قزوينى و قاسم بن ابى منذر خطيب از وى حديث شنيده اند. ابويعلى خليلى گويد كه وى شيخى عالم به جميع علوم و تفسير و فقه و نحو و لغت بود. جماعتى از شيوخ قزوين گفتند كه قطان مانند

خود در زهد و فضل نديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره الحفاظ (857 -856 / 3)، سير النبلاء (465 -463 / 15)، شذرات الذهب (370 / 2)، طبقات الحفاظ (355 -354)، العبر (70 / 2)، معجم الادباء (221 -218 / 12)، النجوم الزاهره (360 -359 / 3).

قطان مروزي، عين الزمان، ابوعلي حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(548 -465 ق)، حكيم، رياضيدان و اديب. اصل وى از بخارا بود. در مرو به دنيا آمد. در طب، رياضيات، ادبيات و علوم دينى سرآمد ولى اشتغال وى بيشتر در علم طب بود. او از شاگردان ابوالعباس لوكرى بود. وى در فتنه ى غزان كشته شد. قطان در عروض، انساب، طب، هيئت و رياضى تأليفات متعدد دارد. مهمترين اثر رياضى او كتاب «گيهان شناخت» يا «كيهان شناخت» و «اختر شناخت» است. از ديگر آثارش: «الدوحه»، در انساب؛ «رسائل»، در طب.[1]

مروزى، عين الزمان ابوعلى حسن بن على؛ رياضى دان و طبيب و فيلسوف قرنهاى پنجم و ششم. اصل وى از بخارا بود و او خود به سال 465 در مرو ولادت يافت. تحصيلات علمى وى نزد لوكرى (ه.م) صورت گرفت و او در مرو مى زيست تا در 548 در فتنه ى غزان به دست آنان كشته شد. قطان در طب و علوم اوايل و رياضيات و ادبيات و علوم دينى سرآمد زمان خود بود، ولى بيشتر به طب علاقه داشت و در مرو دكانى داشت كه در آن به طبابت مشغول بود. مهمترين اثر رياضى او «گيهان شناخت» (ه.م) است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (220 -219 / 2)، تاريخ ادبيات در ايران (967 -965 ،313 -312 ،294 / 2)، تاريخ علوم و فلسفه ايرانى (587)، تاريخ

نظم و نثر (127)، تتمه ى صوان الحكمه (91)، الذريعه (255 -254 / 18 ،272 -271 / 8)، كارنامه ى بزرگان (265)، معجم المؤلفين (260 / 3).

قطان نيشابوري، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 332 ق)، محدث و مسند. وى شيخى صالح و مسند خراسان بود. از احمد بن ازهر و محمد بن يحيى و احمد بن يوسف سلمى و ابوزرعه رازى و احمد بن منصور زاج و عبدالرحمان بن بشر يا بشير بن حكم و همطبقه ى آنان حديث شنيد. ابوبكر بن اسحاق صبغى و ابوعلى حسين بن على حافظ و ابوعبدالله بن منه و محمد بن حسين علوى و محمد بن ابراهيم جرجانى و ابوطاهر بن محمش و ديگران از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (520 -519 / 4)، سير النبلاء (319 -318 / 15)، شذرات الذهب (332 / 2)، العبر (43 / 2)، الوافى بالوفيات (372 / 2).

قطب رازي، قطب الدين، ابوجعفر محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(776 / 766 -694 ق)، عالم امامى، فقيه، حكيم و اديب. ملقب به قطب الدين و قطب المحققين و موصوف به علامه ى رازى. چون در مدرسه اى كه وى تحصيل مى كرد شخص ديگرى كه لقب قطب داشت مشغول تحصيل بود وى به قطب تحتانى اشتهار يافت. در ورامين از نواحى رى به دنيا آمد و چون در آنجا نشوونما پيدا كرد به رازى شهرت يافت. بديهى است چون نسبش به آل بويه مى رسد و موافق فرموده شهيد ثانى از آل بويه قمى است كه جد عالى شيخ صدوق مى باشد. او از بزرگترين شاگردان علامه ى حلى بود. او كتاب «قواعد الاحكام» علامه را به خط خود نوشته و بر او قرائت كرده و علامه نيز در پشت كتاب برايش اجازه نوشته و با عبارات بلندى او را ستوده است. قطب رازى از مشايخ شهيد اول محمد بن مكى است. از ديگر شاگردان او مى توان به ميرسيد شريف

جرجانى و سعدالدين تفتازانى اشاره كرد. بيشتر علماى شيعه از جمله محقق ثانى و ميرزا عبدالله، صاحب «رياض العلماء»، و قاضى شوشترى و شيخ حر عاملى او را شيعه دانسته اند، اما صاحب «روضات الجنات» وى را سنى مى داند و در «شذرات الذهب»، شافعى به حساب آمده است. قطب رازى مدتى در خدمت سلطان ابوسعيد و وزيرش خواجه غياث الدين محمد بود و دو كتاب «شرح شمسيه» و «شرح مطالع» را به نام آن وزير نگاشت. پس از درگذشت سلطان ابوسعيد به شام رفت و در دمشق درگذشت. از آثار وى: «المحاكمات بين شرحى الاشارات»، كه محاكمه مابين دو شرح «اشارات» فخر رازى و خواجه نصير طوسى است او اين كتاب را به خواست استادش، قطب شيرازى، به تحرير كشيد؛ «تحرير القواعد المنطقيه فى شحر الشمسيه»؛ «لوامع الاسرار فى شرح مطالع الانوار»، در منطق؛ «تحفه الاشراف» و «بحر الاصداف» دو حاشيه بزرگ و كوچك بر «الكشاف»؛ «تحقيق معنى التصور و التصديق»؛ شرح و حاشيه بر «قوعد الاحكام»علامه حلى؛ رساله در «تحقيق الكليات»؛ «تقسيم العلم»؛ «شرح مفتاح العلوم» سكاكى.[1]

رازى، محمد بن محمد بن ابوجعفر ملقب به قطب الدين و قطب المحققين و علامه رازى و سلطان المحققين دانشمند معروف ايرانى (ف. 776 ه.ق). وى از شاگردان مبرز علامه حلى است و قواعد علامه را به خط خود استنساخ كرده و علامه در پشت همان نسخه به سال 713 ه.ق در قصبه ى ورامين براى او اجازه نوشته است. پس از وفات او را در مقبره ى صالحيه ى دمشق دفن كردند و سپس به موضعى ديگر بردند. او راست: بحرالاصداف حاشيه و شرح تفسير كشاف، تحريرالقواعد المنطقية در شرح شمسية، تحفةالاشراف فى شرح

الكشاف كه شرحى است بر كشاف و مفصلتر از بحرالاصداف، تحقيق معنى التصور والتصديق، تقسيم العلم، حاشيه ى قواعد علامه مشهور به حواشى قطبيه، شرح الاشارات، شرح مطالع كه شرحى است بر مطالع الانوار قاضى سراج الدين ارموى در منطق و كلام، المحاكمات بين شرحى الاشارات كه محاكمه اى است بين دو شرح اشارات فخر رازى و نصيرالدين طوسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (268 / 7)، اعيان الشيعه (413 / 9)، ايضاح المكنون (403 ،56 / 2 ،233 / 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1089 ،256 ،254 -253 ،246 -244 ،237 ،147 ،47 / 3)، تأسيس الشيعه (401 -400)، حبيب السير (221 / 3)، دايره المعارف فارسى (2059 / 2)، الذريعه (107 / 20 ،359 / 18 ،156 / 17 ،69 / 14 ،337 / 13 ،199 -198 / 4 ،388 / 3)، روضات ا لجنات (47 -37 / 6)، رياض العلماء (172 -168 ،156 / 5)، ريحانه (467 -465 / 4)، رى باستان (381 -380 / 2)، شذرات الذهب (207 / 6)، شرح و بررسى زندگانى و معرفى آثار علامه قطب الدين رازى ورامينى، طبقات اعلام الشيعه (قرن 202 -200 / 8)، فرهنگ ادبيات فارسى (399 -398)، فوائد الرضويه (618 -616)، كارنامه بزرگان (245)، كشف الظنون (1716-1715 ،886 ،626 ،95)، الكنى و الالقاب (71 -70 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قطب الدين رازى)، مجالس المؤمنين (213 -12 / 2)، معجم المؤلفين (216 -215 / 11)، مؤلفين كتب چاپى (719 -716 / 5)، النجوم الزاهره (70 / 11)، هديه الاحباب (218 -217)، هديه العارفين (163 / 2).

قطب راوندي، قطب الدين، ابوالحسن، سعيد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 573 ق)، عالم امامى، فقيه، محقق، متكلم، محدث، مفسر و شاعر. خانواده ى

وى از جد و پدر و برادر و دو فرزندش عمادالدين على بن سعيد و ظهيرالدين محمد بن سعيد همه از علماى بزرگ شيعه بودند. وى از شيخ ابوعلى طبرسى، صاحب «مجمع البيان»، و عمادالدين طبرى و سيد مرتضى رازى و برادرش، سيد مجتبى رازى،و ابن الشجرى بغدادى و الآمدى و سيد ناصح الدين ابوالبركات مشهدى و پدر خواجه نصير طوسى و گروهى ديگر روايت كرده است. او از طريق شيخ عبدالرحيم بغدادى، معرف به ابن الاخوه، از دختر سيد مرتضى علم الهدى از عموى او سيد رضى روايت مى كند. ابن شهرآشوب و شيخ منتجب الدين رازى از شاگردان وى بودند. در قم وفات يافت و در صحن مطهر حضرت معصومه (س) دفن شد و قبرش امروزه مزارى معروف است. از آثار وى: «آيات الاحكام» يا «فقه القرآن»، اولين اثر در شرح و تفسير آيات لااحكام؛ «احكام الاحام»؛ «اسباب النزول»؛ «الاعراب/ الاغراب فى الاعراب»؛ «الانجاز فى شرح الايجاز»، در شرح «الايجاز» شيخ طوسى؛ «بيان الانفرادات»؛ «تحفه العليل»، در ادعيه، احراز و آداب؛ «تفسير القرآن»، معروف به «تفسير قطب»؛ «الدعوات» يا «دعوات راوندى» يا «سلوه الحزين»؛ «تهافت الفلاسفه»؛ «جواهر الكلام فى شرح مقدمه الكلام»؛ «الخرايج و الجرايح»،در معجزات معصومين (ع)؛ «خلاصه التفاسير»، در ده مجلد؛ «ضياء الشهاب»، در شرح «شهاب الاخبار»؛ «المغنى»، در شرح «النهايه» شيخ طوسى، در ده مجلد؛ «منهاج البراعه فى شرح نهج البلاغه»؛ «الرايع فى الشرايع»؛ «المستقصى»، در شرح «الذريعه»؛ «قصص الانبياء»؛ «لب اللباب».[1]

راوندى، سعيد بن هبةاللَّه بن حسن مكنى به ابومحسن يا ابوالحسين، محدث و مفسر معروف شيعه (ف. قم. 573 ه.ق). وى از شيخ طبرسى و عمادالدين طبرى و سيد مرتضى سيد مجتبى رازى و

پدر نصيرالدين طوسى و جمعى ديگر روايت كرده و خود از مشايخ ابن شهرآشوب و شيخ منتخب الدين است. او راست: آيات الاحكام، احكام الاحكام، الاختلافات الواقعة بين الشيخ المفيد والسيد المرتضى فى بعض المسائل الكلامية، اسباب النزول، ام القرآن، الانجاز فى شرح الايجاز، تفسير القرآن معروف به تفسير قطب، خلاصة التفاسير، المغنى فى شرح النهاية، منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغة و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] خاتمه مستدرك الوسائل (90 -79 / 3)، الذريعه (431 ،244 ،14 / 24 ،158 -157 / 23 ،296 ،66 ،13 / 21،289 ،280 / 18 ،105 / 17 ،295 / 16 ،124 -123 / 15 ،126 ،110 ،41 / 14 ،372 ،344 ،277 ،116 ،56 -55 / 13 ،223 ،72 -71 / 12 ،66 / 10 ،201 / 8 ،220 ،146 -145 / 7 ،277 / 5 ،502 ،302 -301 ،228 / 4 ،456 ،176 ،29 / 3 ،364 ،303 ،251 ،234 ،12 / 2 ،362 -361 ،291 ،42 / 1)، روضات الجنات (10 -7 / 4)، ريحانه (469 -467 / 4)، فوائد الرضويه (202 -200)، الكنى و الالقاب (73-72 / 3)، هديه الاحباب (219 -218).

قطب نيريزي، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1173 ق)، صوفى و شاعر. ملقب به قطب الدين. معروف به قطب الاقطاب. از سادات حسينى تبريز بود. او با بيست و سه واسطه به امام على بن الحسين (ع) مى رسيد. در شيراز به كسب علوم پرداخت. وى به حكمت علاقه ى خاص داشت و در تفسير، حديث، فقيه و ادب نيز تا حدى تبحر حاصل كرد. او بعد از تكميل علوم، در بقعه شاه داعى الله نزد شيخ على نقى اصطبهاناتى به طى مقامات

سلوك پرداخت و بعد از مرشد و شيخ خويش، اصطهباناتى، در فارس مروج طريقه ى ذهبيه و مرشد و مربى سالكان اين طريقت شد. وى سفرهايى به قزوين، قم، كاشان، اصفهان و نجف داشت و در اين سفرها به تدريس و تعليم نيز مى پرداخت. افرادى چون شيخ احمد احسايى، ملا محراب گيلانى، شيخ جعفر نجفى و سيد محمد نجفى از او كسب معرفت كرده اند. وى بعد از بازگشت به شيراز به جزيره ى خارك رفت و در كوه مقبره ى منسوب به محمد حنفيه اعتكاف جست. بعد از مدتى به شيراز بازگشت و در همان جا درگذشت. از آثارش: رساله ى «فصل الخطاب»؛ رساله ى «شمس الحكمه»؛ رساله ى «كنز الحكمه»؛ «انوار الولايه»؛ «نور الهدايه»؛ قصيده ى «عشقيه»، اشعار فارسى و عربى.[1]

شيرازى، محمد حسينى ذهبى معروف به قطب الاقطاب، از بزرگان مشايخ سلسله ى ذهبيه (ف. 1103 ه.ق) او راست: ارجوزة فى الصرف، ارجوزة فى العوامل النحوية، ارجوزة فى الفقه والاصول والموازين الشرعية، انوارالولاية، شمس الحكمة فصل الخطاب، كنزالحكمة، نورالهداية.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (282 / 5)، تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (243 -239)، حديقه الشعراء (1434 -1431 / 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (218 -215 / 4)، دنباله ى جستجو در تصوف (335 -333)، الذريعه (152 / 18 ،120 -119 / 17 ،230 -229 / 16 ،222 / 14 ،884/ 9 ،490 ،488 -486 ،482 ،479 / 1)، رياض العارفين (278 -275)، ريحانه (470 -469 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 602 -598 / 12)، فارسنامه ى ناصرى (1569 -1568 / 2)، لغت نامه (ذيل/ قطب الدين شيرازى)، مرآت الفصاحه (507 -506).

قطب الدين شيرازي، ابوالثناء محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(710 -634 ق)، طبيب، رياضيدان، منجم، فيزيك دان،

فيلسوف، عالم اشعرى شافعى و مفسر. معروف به قطب شيرازى و ملقب به علامه. در شيراز به دنيا آمد. پدرش ضياءالدين مسعود پزشك و مدرس طب در بيمارستان مظفرى شيراز و در همان حال از بزرگان فرقه سهرورديه بود. قطب الدين محمود علم طب را نزد پدر و عموى خود فراگرفت. خرقه ى تصوف را در ده سالگى از دست پدر خود پوشيد و از نجيب الدين على بن بزغش شيرازى نيز خرقه گرفت. در چهارده سالگى پدرش فوت كرد و او به جاى پدر به عنوان چشم پزشك در بيمارستان شروع به كار نمود. وى قرائت و شروح «قانون» را نزد استادان شيراز فراگرفت. چندى نيز شاگرد نجم الدين كاتبى قزوينى بود. سپس به مراغه رفت و در آنجا علم هئيت و «اشارات» ابن سينا را در خدمت خواجه نصيرالدين طوسى آموخت و نزد آن استاد و به يارى او به حل مشكلات «قانون» توفيق يافت. او همچنين سفرهايى به خراسان، عراق عجم، بغداد و روم داشت. در قونيه به خدمت صدرالدين قونيوى رسيد و علم شريعت و طريقت را نزد او فراگرفت. قطب الدين شيرازى از دانشمندان جامع و بزرگ، و در معقول يگانه زمان خود بود. او در طب و رياضيات و نجوم و حكمت و موسيقى دست داشت و در نظم و نثر پارسى و عربى داراى مهارت كامل بود. عده اى از رجال علم و دانش در محضر او شاگردى كرده اند. از جمله شاگردان وى: قطب الدين رازى، كمال الدين فارسى و نظام الدين اعرج بودند. قطب الدين در اواخر عمر در تبريز سكنى گزيد و در همان جا درگذشت و در مقبره ى چرنداب تبريز در كنار قاضى بيضاوى دفن شد. از آثارش:

«دره التاج لغره الديباج/ الدباج»، معروف به «انموذج العلوم»، به فارسى؛ كه به خواهش امير دباج، پادشاه اسحاق وند گيلان، تأليف كرد؛ «تحفه ى شاهى»، در علم هئيت، به فارسى؛ «نهايه الادراك فى درايه الافلاك»، در علم هئيت، به فارسى؛ «اختيارات مظفرى»، در هيئت و نجوم؛ «شرح حكمه الاشراق»؛ «شرح مفتاح العلوم» سكاكى، قسمت سوم؛ شرح «مختصر الاصول» حاجبى؛ «فتح المنان فى تفسير القرآن»، در حدود 40 مجلد؛ «مشكلات التفاسير».[1]

شيرازى، محمود بن مسعود بن مصلح فارسى كازرونى اشعرى شافعى مكنى به ابوالثناء، دانشمند معروف (ف. تبريز 710 يا 716 ه.ق). وى نزد نصيرالدين طوسى علم آموخت و سپس به روم (آسياى صغير) رفت و نزد صدرالدين قونوى تلمذ كرد و قاضى سيواس، ملطيه و زارالشام گرديد و سپس در تبريز ساكن شد و در امر رصدخانه با خواجه نصير همكارى داشت. وى در اغلب علوم عصر مانند طب و نجوم و حكمت و موسيقى تبحر و نيز ذوق ادبى و قريحه ى شعرى داشت. او راست: شرح قانون ابن سينا، شرح حكمةالاشراق، درةالتاج شامل علوم حكمى به فارسى، التحفةالشاهية، ترجمه ى تحرير اقليدس، شرح مفتاح العلوم سكاكى، نهايةالادراك فى درايةالافلاك.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (328)، الاعلام (66 -65 / 8)، تاريخ ادبيات در ايران (1230 -1227 / 3)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (476 -460)، تاريخ گزيده (702 -701)، تاريخ نجوم اسلامى (53 -52)، تاريخ مغول (507 -506)، تاريخ نظم و نثر (148 -147)، تذكره ى روز روشن (662 -661)، حبيب السير (117 -116 / 3)، دائره المعارف فارسى (2059 / 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (214 -205 / 4)، الذريعه (884 / 9)، روضات الجنات (129 /

8)، ريحانه (472 -470 / 4)، زندگينامه ى رياضى دانان (354 -351)، شخصيت هاى نامى (395 -394)، شرح و بررسى زندگانى و معرفى آثار علامه قطب الدين رازى ورامينى (96 -94)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 214 -212 / 8)، العبر (25 / 4)، فرهنگ سخنوران (472)، كشف الظنون (1985،1695 ،1235 ،738 ،367 ،35)، الكنى و الالقاب (73 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قطب الدين شيرازى)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 710)، مرآت الفصاحه (504 -501)، معجم المؤلفين (203 -202 / 12)، مؤلفين كتب چاپى (91 -89 / 6)، هديه الاحباب (219)، هديه العارفين (407 -406 / 2)، هفت اقليم (209 -208 / 1).

قطب الدين طريثيثي نيشابوري، ابوالمعالي مسعود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(578 -505 ق)، محدث، مدرس، مفسر، اديب، واعظ و فقيه شافعى. اصل وى از طريثيث نيشابور است. وى يگانه پيشواى شافعيان زمان خود بود. نزد پدرش و محمد بن يحيى، شاگرد غزالى، و عمر بن على، معروف به سلطان، و در مرو نزد ابواسحاق ابراهيم بن محمد فقه آموخت و از هبه الله بن سهل سيدى و عبدالجبار خوارى حديث شيند. قطب الدين از پدرش ادبيات را نيز فراگرفت و برآمد و در روزگار اساتيدش وعظ گفت و فتوا داد. وى مدتى نيز در نظاميه ى نيشابور به نيابت از جوينى تدريس كرد. در 538 ق به بغداد رفت و وعظ گفت و مورد توجه قرار گرفت. وى براى سلطان صلاح الدين ايوبى كتاب «عقيده» را تأليف كرد و در آن جميع مسائل دينى مورد نياز را گردآورى نمود. سپس در دمشق ساكن شد و با ابونصر قشيرى ملاقات كرد. در روزگار فقيه ابوالفتح مصيصى در دشمق مورد توجه قرار گرفت و در مجاهديه درس گفت و پس از مرگ ابوالفتح

تدريس در غزاليه را عهده دار شد، سپس راهى حلب شد و در آن جا در دو مدرسه اى كه نورالدين و اسدالدين بنا نهاده بودند درس گفت. سپس به همدان رفت. مدتى در آنجا تدريس كرد. سرانجام به دمشق بازگشت و درس در غزاليه را از سر گرفت و به شاگردانش فقه آموخت. او هچنين در جاروخيه ى دمشق درس گفت، سپس به نمايندگى به بغداد رفت و داماد ابوالفتوح اسفرانيى شد. حافظ ضياء از وى اجازه حديث داشت. ابوالمواهب ابن صصرى و برادرش حسين و تاج ابن حمويه و ديگران از وى روايت كردند. در دمشق درگذشت. در مقبره اى در نزديكى مقبره ى صوفيه ى غربى دفن شد. از ديگر آثار وى كتاب «الهادى» در فقه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (115 / 8)، سير النبلاء (109 -106 / 21)، شذرات الذهب (263 / 4)، النجوم الزاهره (86 / 6)، وفيات الاعيان (197 -196 / 5).

قطب الدين كيدري نيشابوري، ابوالحسن محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 576 ق)، عالم، فقيه، اديب و شاعر. اصل وى از كيدر از روستاهاى بيهق خراسان است. وى شاگرد فضل بن حسن طبرسى و ابن حمزه عمادالدين طوسى و معاصر با قطب راوندى بود. نقطه نظرات او در فقه مشهور و در كتابهاى «مختلف» و «غايه المراد» و «مسالك» و «كشف اللثام» منقول است. از وى اشعار لطيفى باقى مانده است. از آثار وى: «الحديقه الانيقه»، اشعار منسوب به اميرالمؤمنين (ع)داير بر آداب و حكم و عبرت و مواعظ؛ «انوار العقول من اشعار وصى الرسول»، كه تمامى اشعار منسوب به اميرالمؤمنين (ع) را گردآورى كرده است؛ «حدائق الحقائق فى تفسير دقائق أحسن الخلائق»، در شرح «نهج البلاعه»، كه آن را در

576 ق تأليف كرده است؛ كتاب «الاصباح» در فقه؛ «كفايه البرايا فى معرفه الانبياء و الاولياء»؛ «مباهج المهج فى مناهج الحجج»؛ «الدرر فى دقائق علم النحو»؛ «البراهين الجليه فى ابطال الذوات الازليه»؛ «لب الالباب»، در مسائل كلام.[1]

كيدرى، محمد بن حسين بن حسن بيهقى مكنى به ابوالحسن، دانشمند معروف (ف. 776 ه.ق) او راست: الاصباح فى فقه الامامية، انوار العقول من اشعار وصى الرسول ص، البراهين الجلية فى ابطال الذوات الازلية، حدائق الحقائق كه شرحى است بر نهج البلاغه، الدرر فى دقائق علم النحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (250 / 9)، الذريعه (101 / 9 ،382 -381 ،285 / 6 ،80 / 3 ،434 -431 ،118 / 2)، روضات الجنات (278 -274 / 6)، ريحانه (473 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 260 -259 / 6)، فوائد الرضويه (494 -493)، الكنى و الالقاب (74 / 3)، لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن)، معجم المؤلفين (238 -237 / 9).

قطب الدين لاهيجي، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1075 ق)، عالم امامى، رياضيدان، عارف و شاعر. وى از علماى شيعه در سده يازدهم و از شاگردان ميرداماد (م 1041 ق) و معاصر با شيخ حر عاملى بود. گذشته از مقام علمى، متألهى كامل و شاعرى ماهر بود. از آثار وى: «ثمره الفؤاد»؛ رساله اى در «عالم المثال»؛ «محبوب القلوب»، ملمع، نظم و نثر؛ «لطائف الحساب»، به فارسى؛ «تفسير»، به فارسى، به نام «الترجمه الانيقه»، در دو مجلد، و ترجمه «الصحيفه السجاديه»؛ «خير الرجال»، در بيان احوال رجال مذكور در اسانيد كتاب «من لا يحضره الفقيه» شيخ صدوق، كه به آورده ى صاحب «الذريعه» تأليف شيخ بهاءالدين محمد بن شيخ ملا على شريف لاهيجى، در 1075

ق، است و به گمان خود شيخ آقا بزرگ تهرانى، شيخ بهاءالدين محمد همان قطب الدين لاهيجى است.[1]

اشكورى، محمد بن على بن عبدالوهاب شريف اشكورى لاهيجى ديلمى، فقيه و دانشمند، از علماى اماميه ى قر. 11 ه. (ف. حدود 1075 ه.ق) وى شاگرد ميرداماد و معاصر حر عاملى بود. او راست: ثمرةالفواد حاوى اسرار احكام دينى و حقايق اعمال، رساله اى در باب عالم مثال، محبوب القلوب (ه.م).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (192 -191 / 26 ،142 -141 / 20 ،206 / 15 ،283 -282 / 7 ،16 -15 / 5)، رياض العلماء (124 / 5)، ريحانه (476 -475 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 499 -498 / 11، قرن 700 -697 / 12)، لغت نامه (ذيل/ قطب الدين لاهيجى)، هديه الاحباب (217).

قطب الزمان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابن ابوطاهر طبسى مروزى، از حكيمان نيمه ى اول قرن ششم ه. پدر وى از حكام قراى مرو و مادرش خوارزمى بود و خود از شاگردان بنام لوكرى (ه.ق) محسوب مى شد. در آغاز مورد توجه نصيرالدين ابوالقاسم محمود بن ابى توبه ى وزير بود، ليكن بعد مرحوم و محتاج ماند و در شوال 539 بسبب بيمارى فالج در سرخس درگذشت و از شاگردان او ابوالفتح بن ابوسعيد فندورجى است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

قطبي اهري، ابوبكر

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 860 ق)، مورخ. از مورخان بنام عهد خود كه «تاريخ شيخ اويس» را در 860 ق تأليف كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (599 -598 / 3)، تاريخ نظم و نثر (283).

قطيفي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1315 -1251 ق)، عالم امامى. وى از علماى بزرگ عصر خود و از شاگردان شيخ مرتضى انصارى بود. در بحرين درگذشت. از آثارش: «التحفه الاحمديه للفرقه الجعفريه فى المنشآت الصادقيه و الدعوات الجعفريه» يا «الصحيفه الصادقيه»؛ رساله اى در «شرح احوال استادش شيخ مرتضى انصارى»؛ «ديوان» شعر.[1]

احمد بن صالع بحرانى، عالم شيعى (ف. 1315 ه.ق) وى از شاگردان شيخ مرتضى انصارى است. او راست: التحفةالاحمدية، ديوان اشعار.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (22 -21 / 15 ،886 / 9 ،413 -411 / 3)، ريحانه (481 / 4).

قفال مروزي خراساني، ابوبكر عبدالله

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(427 / 417 -327 ق)، فقيه شافعى. براى تمييز بين او و قفال شاشى يا قفال كبير به قفال صغير معروف شد. اهل مرو بود و شغلش قفل سازى. چون به سى سالگى رسيد به فراگيرى علوم اسلامى روى آورد. وى فقه را از ابى زيد فاشانى مروزى آموخت و از او، و از خليل بن احمد سجزى حديث شنيد. در فقه و تقوى مشهور زمان خود بود. فتاوا و گفته هاى او در كتب فقهى آمده است. در ترويج مذهب شافعى زحمت بسيارى كشيد و مرجع استفاده بسيارى از بزرگان شد كه هر يك توانستند علوم را در اطراف پراكنده سازند. ابوعبدالله محمد بن عبدالملك مسعودى و ابوعلى حسين بن شعيب سنجى مروزى و ابوالقاسم عبدالرحمان بن محمد بن فوران مروزى از وى فقه آموختند. قفال شيخ شافعى ها در خراسان و صاحب طريقه ى خراسانيين بود. در سجستان درگذشت، و قبرش در آنجا زيارتگاه است. از آثارش: «شرح فروع محمد بن الحداد المصرى»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (190 / 4)، انساب سمعانى

(533 / 4)، ايضاح المكنون (188 / 2)، روضات الجنات (108 -105 / 5)، ريحانه (482 / 4)، سير النبلاء (408 -405 / 17)، شذرات الذهب (208 -207 / 3)، العبر (233 -232 / 2)، الكنى و الالقاب (79 -78 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قفال صغير)، معجم المؤلفين (266 / 6)، النجوم الزاهره (266 / 4)، وفيات الاعيان (46 / 3)، هديه العارفين (450 / 1).

قفقازي، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: فارماكولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قلانسي بلخي، آدم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، محدث. اهل بلخ. شهرت قلانسى او از آن روست كه مدتى به فروش قَلَنسُوَة (نوعى كلاه) اشتغال داشت. وى به اعتقاد به تفويض متهم بود و از احمد بن يونس نَسَوى، على بن حسن دقّاق نيشابورى، على بن محمد قمى و محمد بن شاذان نقل حديث كرده است. مشهورترين محدثى كه از او حديث شنيده، محمد بن مسعود عياشى بوده و كَشّى برخى روايات او را آورده، اما طوسى اين روايت را ضعيف شمرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اختيار معرفة الرجال (533 ،496 ،18)، اعيان الشيعه (86 /2)، رجال ابن داود (قسم 414 /2)، رجال الطوسى (438)، لسان الميزان (511 /1)، معجم رجال الحديث (124 -123 /1).

قلمبر، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيوشيمى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى بيولوژى و كارشناسى آموزش از دانشگاه تهران، كارشناسى و كارشناسى ارشد در ميكروبيولوژى، دكترا در رشته ميكروبيولوژى و بيوشيمى، فوق تخصص در متابوليسم ميكروبى از دانشگاه ميشيگان در سال 1342، فوق تخصص در آنزيم شناسى از دانشگاه جانزهاپكينز آمريكا در سال 1346، فوق تخصصى بيولوژى مولكولى از دانشگاه كلرادو در سال 1367.

مرتبه علمى:

استاد مدعو در بيوشيمى در دانشگاههاى جانزهاپكينز، تنسى، كلرادو، كاليفرنيا، بنياد اسكريپز و هاروارد استاد بيوشيمى ميشيگان در سالهاى 1364 -57، استاد بيولوژى مولكولى دانشگاه تمپل، استاد بيوشيمى دانشگاه علوم پزشكى شيراز از سال 1368.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

متابوليسم ميكروبى، بيوسنتز پوسته خارجى ميكروبها، آنزيم هاى باكتريوفاژها، بيولوژى مولكولى بيمارى ديابت كودكان، ايمونوشيمى بيمارى ديابت، ژنهاى مربوط به كلروپلاتس و ميتوكندرى ها، جداسازى و تخليص آنتى بيوتيك ها، جداسازى و تخليص چهار آنزيم در مسير متابوليسم L-fucose استاد راهنماى

2 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 4

زمينه علمى تأليفات:

بيوشيمى تجربى عمومى، بيوشيمى تجربى بالينى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 89

زمينه علمى مقالات:

آنزيم شناسى، بيولوژى مولكولى بيمارى ديابت، ايمونوشيمى، ژنتيك مولكولى، بيوسنتز و ساختمان شيميائى پوسته خارجى ميكروبها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قلي بيگيان، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضى قلي بيگيان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1340 درتهران متولد شدم و در سال 1358 از دبيرستان دارالفنون در رشته رياضي فيزيك فارغ التحصيل گرديدم وسپس در همان سال در مدرسه عاليه شهيد مطهري مشغول به تحصيل در رشته علوم ديني گرديدم و درسال بعد به موسسه مجتهدي (ملا جعفر) درتهران ادامه داده و درسال 65-64 به قم منتقل گرديدم ودر دروس اساتيد پاياني وستوده وحاج شيخ جواد تبريزي و وحيد خراساني به دروس سطوح و خارج مشغول شده ودر ضمن به تدريس نيز اشتغال داشته و دارم، اشتغال به تدريس شامل تدريس در دبيرستان وحوزات علميه تهران و قم ميباشد در ضمن حدود 10 سال به كار تحقيقات در مؤسسه نشر آثار مشغول بوده ودوره تخصصي فقه واصول را در موسسه ائمه اطهار كه زير نظر اقاي فاضل لنكراني مي باشد به مدت 5 سال په پايان رساندم و پايان نامه اينجانب تحت عنوان پيوند اعضا مي باشد.

قلي زاده مشكول، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتبي قلي زاده مشكول

محل تولد : خلخال

شهرت : قلي زاده

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/3/7

زندگينامه علمي

اينجانب مجتبي قلي زاده در تاريخ 7/3/1353 در يكي از توابع شهرستان خلخال در يك خانواده كشاورز و معنوي به دنيا آمدم و تحصيلات ابتدائي و راهنمائي را درآن محل پشت سر گذاشتم و در سال 1370 وارد حوزه علميه خلخال شدم كه چون حوزه علميه در حال ساخت و توسعه بود نتوانستم خوب بهره علمي بگيرم لذا هجرت

كرديم و به حوزه علميه كاشان وارد شديم. و پس از پايان مقدمات در سال 1379 وارد حوزه علميه قم شدم و پس از سپري كردن پايه هاي تحصيلي در سال 1384 از محضر مراجع گرانقدر درس خارج فقه اصول بهره مي گيرم. «و من الله التوفيق» و اكنون مشغول تحقيق و يادداشت برداري هستم. اميدوارم توفيق الهي همراه من و شما عزيزان باشد.

قلي زاده، احمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولف، مترجم.

تولد: 1286.

درگذشت: 28 خرداد 1368، لس آنجلس.

احمدرضا قلى زاده تحصيلات خود را در مدرسه هاى ثريا و ادب و دانش به پايان رسانيد و پس از آن به دارالمعلمين وارد شده و از دانشسراى عالى در رشته ى فيزيك و شيمى در مقطع كارشناسى فارغ التحصيل شد. علاوه بر تدريس در دبيرستان هاى انوشيروان دادگر و فيروز بهرام در دانشگاه نيز درس مى داد.

از آثار اوست: آزمايش هاى علمى (ژوزف ليمپتين، 1334)؛ شيمى (براى دوره ى متوسطه، 1317 -1316)؛ شيمى آلى (بامشاركت دكتر وارطانى، 1330، جلد سوم، 1316)؛ شيمى فنى خانه دارى، فيزيك (براى سال سوم دبيرستان ها، 1317، با مشاركت على اصغر نوروزيان و هادى رهنما، جلد پنجم، چاپ يازدهم، 1333، جلد ششم، 1319)؛ ماشين هاى خانگى (ژوزف ليمپتين). وى همچنين در ترجمه ى كتاب زندگينامه ى علمى دانشوران همكارى داشت.

احمدرضا قلى زاده در خرداد 1368 در بيمارستانى در شهر لس آنجلس آمريكا درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

قمرزاده، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

موسي قمرزاده

محل تولد : اهواز

شهرت : حاج قمر

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/2/14

زندگينامه علمي

بنده پس از پايان جنگ و دوران دفاع مقدس وارد حوزه علميه شدم و ابتدا در شهرستان دزفول حوزه آيت الله قاضي و سپس در قم اشتغال به تحصيل پيدا كردم. گرچه از قبل به مطالعه علاقه وافري داشتم و از همان دوران نوجواني و در جبهه و سپاه پيوسته برنامه مطالعاتي داشتم ولي با آمدن به حوزه به اين علاقه افزوده شد. هنوز مشغول به تحصيل در دوره سطح 1 بودم كه كار تدريس را نيز رسماً در مدارس شروع كردم و از همان سال تا كنون همه ساله درس يا دروسي را مشغول به

تدريس بوده ام. علاقه ام بيشتر به مطالعه و تحقيق در حوزۀ علوم عقلي و سپس نقلي بوده و در كنار آن به تحقيقات پيرامون تاريخ خصوصا تاريخ معاصر ميپردازم. در زمينه موضوعاتي كه تدريس كرده ام تحقيق و مطالعهۀ گسترده نيز انجام مي دهم و در حال تهيۀ مطالبي نيز هستم. در زمينه تاريخ معاصر نيز مجموعه اي در قالب كتاب در دست نوشتن دارم. همچنين جلد اول خاطرات دفاع مقدس با عنوان حديث وصل و هجران را به چاپ رسانده ام كه در جشنواره كتاب سال دفاع مقدس بعنوان كتاب برگزيده انتخاب شد دفتر دوم كتاب خاطراتم نيز در حال آماده شدن براي چاپ است و در زمينه ادبيات نيز كتاب نجوا با شلمچه به چاپ رسيد كه چاپ دوم آن در حال حاضر منتشر شده است.

قمري بخاري، ابومنصور حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 380 ق)، طبيب. در قسمت علمى و عملى طّب مهارتى بسزا داشت و در زمان سامانيان مى زيست. شيخ ابوعلى سينا نزد وى درس خواند. برخى نوشته اند كه او نزد ابن سينا شاگردى كرد كه درست نيست. از جمله تأليفات وى: «علل العلل»؛ «غنى و منى»؛ «مجموعه ى كبير»؛ «معالجات منصورى»؛ «رسالة ف امراض الصدر»؛ «رسالة فى الحميات»؛ «فى مرض الاستسقا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (345 /1)، تاريخ طب (653 /2)، ريحانه (278 -276 /7)، كشف الظنون (1750)، لغت نامه (ذيل/ حسن قمرى)، معجم المؤلفين (299/3)، نامه ى دانشوران (230 /2)، هدية العارفين (272 /1).

قمشه اي، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا قمشه اى (شهرضائى) از مشاهير حكماء و افاضل مدرسين زمان خود بوده است.

وى قبل از 1300 ه از اصفهان به تهران عزيمت نموده و در مدرسه صدر (كه در جلو خان مسجد شاه) است به تدريس فقه و اصول و فلسفه و غيره پرداخته و بالخصوص در علم فلسفه و عرفان يد طولا و استادى ماهر بود و جماعتى از بزرگان دانشمندان و حكماء و فلاسفه معروف از وى استفاده معقولى نموده كه هر كدام پس از او فيلسوف بزرگ و حكيمى سترك بودند كه از مشاهير آنها نامبردگان زيراند.

1- آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالفضل كلانتر

2- علامه حكيم ميرزا جهانگير خان قشقائى

3- آيت اللَّه حاج ميرزا سيد حسين قمى

4- علامه ملا حيدرخان نهاوندى

5- آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه رياضى رشتى

6- علامه شيخ على نورى تهرانى

7- آيت اللَّه ميرزا على اكبر يزدى مدرس قم

8- علامه شيخ محمود بروجردى

9- آيت اللَّه حاج ميرزا محمود قمى

10- علامه ميرزا هاشم رشتى

علامه قمشه اى دانشمندى عميق الفكر و دقيق النظر و كثيرالتفكر و خوش بيان و اديبى فاضل و شاعرى مبتكر و

به صهبا تخلص داشت وفات او در سال 1306 ق روز وفات علامه بزرگوار و مجتهد عاليمقدار آيت اللَّه العظمى حاج ملا على كنى اتفاق افتاد فاضل مراغى او را در كتاب (المآثر والاثار) ص 164 ذكر كرده.

و درباره وى گفته كه او مردى متواضع و خوش اخلاق و متقى و پرهيزكار بود و در موقع احتضار و مرگش به كسانى كه اطرافش نشسته بودند توجه كرده و گفت آيا ديديد اسب سفيدى را كه حضرت امام مهدى ولى عصر عجل اللَّه فرجه براى سوار شدن من فرستاده اند.

آثارى از آنجناب بجا مانده كه از آنست كتاب (الخلافة الكبرى) كه در سال 1315 در تهران بطبع رسيده به مباشرت شاگردش شيخ محمود بروجردى با كتاب (الجمع بين الرائيين) معلم دوم فارابى و ديگر حواشى او بر شرح خصوص و رساله اى در فرق بين اسماء ذات و اسماء صفات و حديث زنديق.

(بخش 1) قمشه اى، آقا محمدرضا دانشمند مدرس كتب عرفانى (ف. تهران 1306 ه.ق.) وى از قمشه اصفهان و مردى زيرك بود. حكمت و كلام را نزد حاجى محمد جعفر لاريجانى و ميرزا حسن نورى فراگرفت و در عرفان شاگرد حاجى سيد رضى بود و از شاگردانش صفاى اصفهانى شاعر معروف است. از اوست: حواشى بر كتاب اسفار اربعه صدرالدين شيرازى، حواشى بر شرح فصوص الحكم قيصرى، رساله در موضوع الخالفةالكبرى، رساله در موضوع العلم (دو رساله اخير در پايان رساله الجمع بين الرأيين فارابى در تهران به چاپ رسيده است.) وى مردى برسبيل تفنن اشعار عرفانى مى سروده.

(وف 1306 ق)، شاعر. اهل قمشه اصفهان بود. چندين سال در آن ديار تدريس حكمت و عرفان نمود و در سال قحطى آنچه از زمين و

مال داشت فروخت و صرف طلاب فقراء نمود و در اواخر به تهران آمد و در مدرسه ميرزا شفيع صدر اعظم كه در جلو خان مسجد شاه واقع است. به ارشاد مى پرداخت. مى گويند «فصوص الحكم» را بعد از صدر قونيوى كسى بهتر از وى مباحثه نكرده است. در تهران وفات يافت و در ابن بابويه نزديك مزار حاج آخوند محلاتى دفن شد. از اوست:

ساغر ز خون ماست به اندازه نوش كن

اين جام باده نيست كه لبريز مى كنى[1]

(1306 -1241 / 1234 ق)، عالم، فيلسوف، حكيم، عارف، مدرس و شاعر، متخلص به صهبا. اصل وى از قومشه ى اصفهان بود و مقدمات علوم را در همان جا فراگرفت، سپس براى تكميل معلومات به اصفهان رفت و در محضر حاج ملا محمد جعفر لاهيجى و ميرزا حسن نورى و آقا سيد رضى لاهيجى فلسفه و حكمت و عرفان را فراگرفت. در اصفهان به تدريس كتب عرفانى پرداخت، در اواخر عمر به تهران آمد و در مدرسه ى صدر به تدريس حكمت و عرفان، بويژه كتب محيى الدين عربى و شروح آنها پرداخت. ميرزا ابوالفضل كلانترى و ميرزا جهانگيرخان قشقايى و ميرزا سيد حسين قمى و ملا حيدرخان نهاوندى و ميرزا عبدالله رياضى و ميرزا هاشم اشكورى و ميرزا على محمد اصفهانى و حاج ملا على حكيم الهى سمنانى و صفاى اصفهانى و حاج ملا على حكيم الهى سمنانى و ميرزا على اكبر يزدى مدرس و شيخ محمود بروجردى از شاگردان او بودند و همگى بر شاگردى وى افتخار مى كردند. او با ملا هادى سبزوارى معاصر بود. در تهران درگذشت و در كنار قبر حاج آخوند محلاتى در قبرستان ابن بابوبه دفن شد. از

آثارش وى: «الاسفار الاربعه و تحقيقها»؛ «حاشيه اسفار ملاصدرا»؛ حاشيه بر «شرح تمهيد القواعد» صائن الدين تركه؛ حاشيه بر «شرح القيصرى لفصوص الحكم»؛ «الخلافه الكبرى»؛ «رساله فى موضوع العلم»؛ رساله اى در «فرق بين اسماء الذات و الصفات»؛ «ديوان» شعر.[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طرائق الحقائق (508/ 3)، فرهنگ سخنوران (382).

[2] الاعلام (362 / 6)، اعيان الشيعه (333 / 9)، تاريخ علوم و فلسفه ايرانى (827 -825)، الذريعه (269 / 23 ،623 / 9 ،238 / 7 ،126 ،49 / 6 ،60 / 2)، ريحانه (497 -496 / 4)، شرح حال رجال (235 / 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 734 -732 / 14)، طرائق الحقائق (509 -508 / 3)، فرهنگ سخنوران (565)، لغت نامه (ذيل/ قومشه اى)،المآثر و الآثار (164)، مؤلفين كتب چاپى (191 -190 / 3)، يادگار (س 3، ش 1، ص 79 -75).

قمشه اي كبير، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن محمدقاسم اصفهانى قمشه اى كبير از بزرگان علماء و اعاظم فقهاء از شاگردان علامه انصارى (مدت پنجسال) و بعد از وى علامه سيد حسين كوه كمرى و آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى و علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى و غير ايشان بوده تا از مبرزين علماء و معروف به فقاهت تامه در ميان معاصرين خود و متأخرين گرديده و به جنگ انگليسى ها در ثوره عراق با علماء نجف و كاظمين مانند آيت اللَّه العظمى حاج سيد مصطفى كاشانى و فرزند مجاهدش مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ابوالقاسم كاشانى رفته تا در محرم 1336 ق در سن 86 سالگى وفات نموده و در ايوان مقبره شيخ الشريعه مدفون شده است.

داراى تأليفات عديده رشيقه اى در فقه و اصول بوده است كه از آنها كتب ذيل است.

1-

(ادلةالرشاد) در شرح (نجاةالعباد).

2- عدة طريق التدقيق در 14 مجلد و كتب ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

قمشه اي نجفي، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1336 ق)، عالم امامى و فقيه. مدت پنج سال در محضر علامه انصارى تلمذ نمود. پس از ايشان از محضر علامه ميرزا حبيب الله رشتى و ديگران استفاده كرد.وى به همراهى علماء نجف و كاظمى در جنگ عراق با انگليس شركت نمود. پس از درگذشت، در ايوان مقبره شيخ الشريعه مدفون شد. از آثارش: «ادله الرشاد»، در شرح «نجاه العباد»؛ «عده طريق التدقيق لسالك سبيل التحقيق» در اصول فقه، در چهارده مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (230 / 15 ،402 / 1)، گنجينه ى دانشمندان (391 / 5).

قمشه اي، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين بن ابى طالب قمشه اى نجفى عالمى متقى و فاضلى بزرگوار و ثقه اى شايسته و پرهيزكارى معروف بوده است. ايشان ملقب به صغير بود به جهت تميز از استادش كه هم نام او و هم شهرى او كبير بود و اين بزرگوار از علماء و فقهاء و اخيار مجاهدين از شاگردان اخلاقى مرحوم آخوند ملا حسينقلى همدانى و علامه آشيخ محمدحسين قمشه اى كبير و ميرزا حسين خليلى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و غير ايشان و معروف به فضل و مشاراليه به تقوى و ورع بود. بعضى از معجزات و كرامات ائمه معصومين عليهم السلام و بعضى از علماء صالحين را با چشم خود ديده و آنها را در مجموعه اى نوشته در روزهاى جمعه در منزلش مجلس سوگوارى برقرار و جمعى از صلحاء و اخيار و متدينين از عوام و خواص در آن شركت مى كردند تا در دوم محرم 1337 ق وفات نموده و در نزديكى مقبره شيخ الشريعه اصفهانى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

قمي ابواسحاق، ابراهيم

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابواسحق قمى اصلا كوفى بوده منتقل به قم شده است شاگرد جناب يونس بن عبدالرحمن است و او اول كسى است كه احاديث كوفيين را در قم نشر داده و اين مطلب را كراراً از سيد استادم علامه نجفى مرعشى مدظله در بحث فقهش شنيدم، شيخ كشى او را از اصحاب حضرت رضا عليه السلام شمرده است در بزرگوارى و وثاقت او بسكه ثقةالاسلام كلينى اصول و فروع كافى خود را از احاديث و طريق او تدوين نموده است، از تصانيف اوست كتاب نوادر و كتاب قضاياى اميرالمؤمنين عليه السلام. محل قبر او معين نيست ولى مقبره ى فرزندش جناب على بن ابراهيم صاحب تفسير

در قسمت شمالى باغ ملى جنب شهردارى فعلى زيارتگاه است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قمي طباطبائي، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا باقر بن العالم الجليل آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين طباطبائى قمى از علماء اعلام معاصر تهرانست.

وى در ماه ذى الحجه 1335 قمرى در مشهد مقدس متولد شده و در بيت علم و ورع پرورش يافته و دروس مقدماتى و سطوح را نزد اساتيد و علماء مشهد فراگرفته و سپس در سال 1353 قمرى در خدمت والد ماجدش بعتبات عاليات مهاجرت نموده و در كربلاء معلى اقامت و از دروس خارج مرحوم والد و آيت اللَّه العظمى ميلانى (مقيم مشهد) استفاده نموده و بعد از آن مدتى در نجف اشرف از محضر آيت اللَّه العظمى خوئى بهره مند و نيز چندى از ابحاث مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى مستفيض گرديده آنگاه در سال 1366 قمرى بعد از فوت مرحوم والدش آيت اللَّه العظمى قمى به تهران منتقل و تاكنون بخدمات دينى و روحى و اقامه جماعت در مسجد (نوريان) خيابان شميران (باغ صبا) و مباحثات علمى و غيره اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

قمي طباطبائي، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين و سيد العلماء والمدرسين حاج آقا تقى بن العلامه الكبرى والايه العظمى الفقيه العابد الناسك الورع الحاج آقاحسين طباطبائى قمى از علماء اعلام و مدرسين كرام حوزه علميه نجف و قم المحميه مى باشد.

در ماه رجب سال 1341 قمرى در مشهد مقدس رضوى متولد گرديده و در خانواده علم و دانش و محيط فضيلت و تقوا و مهد تربيت والد ماجدش نشو و نما يافته و تا سن 14 سالگى در جوار حضرت ثامن الحجج عليه الصلوه والسلام اقامت نموده و در سال 1354 قمرى به واسطه مبارزات مرحوم آيت الله والدش بر عليه منكرات و بيدادگريها در

معيت آن پدر مجاهد مسافرت به عراق نموده و در كربلا رحل اقامت افكنده و به تحصيل مقدمات و سطوح پرداخته و در سال 1365 قمرى به نجف اشرف منتقل شده و چندين سال از محضر آيات عظامى چون مرحوم آيت الله حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت الله حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و بالاخص آيت الله العظمى خوئى استفاده كامل نموده و باعلى درجه علم و فقاهت و حكمت و فلسفه و رجال ارتقا يافته و ضمنا به تدريس متون فقه و اصول پرداخته و در نجف اشرف عده اى را تربيت نموده تا در سال 1391 قمرى كه مانند صدها نفر ديگر از دانشمندان از طرف دولت شوم و پليد بعثى عراق اخراج به ايران و قم را كه حوزه علميه تشيع است مركز اقامت قرار داده و به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال داشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

قمي لاهوري، ابوالقاسم بن حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1324 ق)، عالم امامى، مفسر و مصنف. در كشمير به دنيا آمد. نواب ناصر على خان، مروج مذهب جعفرى در لاهور، از وى خواست تا به لاهور رود و او به لاهور رفت و به كمك و تاييد نواب ناصر على خان توانست كتابهاى خود را تأليف كند و به همت نواب نوازش على خان كابلى تصانيفش به چاپ رسيد. وى در لاهور درگذشت. از آثار وى: «عصمه الانبياء و الملائكه»، به فارسى؛ كتاب «برهان شق القمر و رد النير الاكبر»، به عربى، كه آن را براى نواب ناصر على خان در 1296 ق نوشته است؛ تفسير «لوامع التنزيل و سواطع التاويل»، در شرح رساله ى «موده القربى» سيد على بن شهاب الدين همدانى؛ «الاجوبه الزاهره»؛ «ابطال التناسخ» يا «بطلان

النسخ و المسخ»؛ «ارض العتاق»، به فارسى؛ «ازاله الغين فى رويه العين»، به فارسى؛ «برهان البيان»، در خلافت و امامت و تفسير آيه استخلاف، به اردو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (16 / 24 ،194 / 21 ،366 -365/ 18 ،274 / 15 ،128 ،118 ،97 -96 ،94 / 3 ،529 ،524 ،277 -276 ،67 / 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 66 / 14)، علماء معاصرين (86 -85)، الكنى و الالقاب (141 -140 / 1).

قمي مشهدي، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1107 ق)، فقيه، مفسر، محدث، اديب و عالم. وى با علامه محقق سبزوارى و علامه مجلسى صاحب «بحارالانوار» و فيض كاشانى معاصر بود او از شاگردان علامه مجلسى و از ايشان، در 1107 ق، به دريافت اجازه نايل آمد. شيخ حر عاملى در «امل الامل» او را از فضلاى معاصر خود مى شمارد. از آثار وى: «كنز الدقائق و بحر الغرائب» يا «كنز الحقائق و بحر الدقائق»، در تفسير قرآن كه در حدود يكصد و بيست هزار بيت است و استادش علامه مجلسى در پشت اين تفسير تقريظى، در 1102 ق، نگاشته و در آن او را ستوده است؛ «شرح المنظومه» موسوم به «نجاح المطالب» يا «ارجوزه»، منظومه اى در صد بيت، در معانى و بيان، و شرح آن موسوم به «انجاح المطالب فى الفوز بالمارب»؛ رساله در «احكام صيد و ذباحه»، به عربى؛ «التحفه الحسينيه»، در ادعيه؛ «سلم درجات الجنه»؛ «شرح الزياره الرجبيه»؛ «شرح الصحيفه السجاديه»؛ «شرح الترصيف فى علم التصريف»، به نظم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تلامذه العلامه المجلسى (72 -71)، الذريعه (64/ 24 ،154 -153 ،152 -151 / 18 ،92 / 14 ،356 ،307

-306 ،145 / 13 ،220 / 12 ،430 -429 / 3 ،364 -363 / 2 ،496 / 1)، روضات الجنات (106 -105 / 7)، فوائد الرضويه (618 ،534)، گنجينه ى دانشمندان (117 / 1).

قمي، ابوالعباس عبدالله

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 310 ق)، فقيه امامى. از اصحاب مورد اعتماد و ثقه ى امام على النفى (ع) و امام حسن عسكرى (ع) و از شيوخ قم و در بين آنها موجه بود. پس از 290 ق به كوفه رفت و اهل كوفه از او حديث شنيدند. ابوغالب زرارى و محمد بن يحيى عطار،كه از رجال كلينى هستند، از وى روايت مى كنند. او به پسرش محمد بن عبدالله بن جعفر در 304 ق اجازه داده است. از آثار وى: «الامامه»؛ «العظمه و التوحيد»؛ «التوحيد و البداء و الاراده و الاستطاعه و المعرفه»؛ «فضل العرب»؛ «كتاب الدلائل»؛ «كتاب الطب»؛ «قرب الاسناد»؛ مسائل ابى محمد (ع) و «التوقيعات»؛ «الافاعيل و البداء»؛ «كناب الغيبه و الحيره».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (204 / 4)، ايضاح المكنون (474 ،317 ،314 ،311 / 2)، الذريعه (68 / 67 ،270 / 16 ،279 ،137 / 15 ،237 / 8 ،501 ،485 / 4 ،328،256 / 2)، رجال الطوسى (432 ،419)، رجال النجاشى (19 -18 / 2)، ريحانه (82 -81 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 153 / 4)، الفهرست للطوسى (190 -189)، الكنى و الالقاب (199 -198 / 2)، معجم المؤلفين (40 / 6).

قمي، ابوالقاسم سعد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 301 / 300 / 299 / 297 ق)، محدث و فقيه امامى. اهل قم بود. در طلب حديث سفرها نمود و از احاديث عامه بسيار شنيد، و محدثين سرشناس آنها چون حسن بن عرفه و محمد بن عبدالملك دقيقى و ابوحاتم رازى و عباس ترقفى را ملاقات كرد. برخى گفته اند كه او امام حسن عسكرى (ع) را نيز ملاقات كرده است. سعد كتب بسيارى تصنيف نمود. از

آثارش: كتاب «الرحمه»؛ «فضل النبى (ص)»؛ «فضل ابى طالب و عبدالمطلب و عبدالله»؛ «مقالات الاماميه»؛ «مناقب رواه الحديث»؛ «مثالب رواه الحديث»؛ «بصائر الدرجات»، در چهار جزء؛ «فضل قم و الكوفه»؛ «المنتخبات»، در حدود يك هزار برگ؛ «مناقب الشيعه»؛ «فضل العرب»؛ «ناسخ القرآن و منسوخه و محكمه و متشابهه»؛ «الرد على الغلاه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (136 -135 / 3)، الذريعه (362 ،328 ،327 / 22 ،76 ،75 / 19 ،275 ،272 ،270 ،267 / 16 ،121 / 15 ،222 ،214 ،212 -211 / 10 ،283 / 1)، رجال الطوسى (431)، رجال نجاشى (404 -401 / 1)، الفهرست للطوسى (153 -152)، معجم رجال الحديث (87 -74 / 8).

قمي، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا ابوالحسن از اجله علماء و سادات بلده طيبه قم و از تلامذه و شاگردان و دامادهاى مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمى صاحب قوانين است و مرحوم ميرزا نهايت وثوق را به او داشتند چنانكه بسيارى از حكومات شرعيه را به ايشان رجوع مى فرمود و عالمى ثروتمند و متمول بود كه بسيارى از ارامل و ايتام و بينوايان را تكفل مى فرمود و در آن موقع كه مردم قم نيازمند به آب بودند آب انبار بزرگى در قم جنب ميدان كهنه بنا نمود و بعد از حيوة خود ثلث املاك خود را وقف بر مصارف خير كرده و در سال 1249 وفات نمود و در بقعه جناب زكريا بن آدم مدفون گرديد.

مرحوم ميرزا على اكبر فيض در تاريخ خود گويد: ميرزا ابوطالب قمى الاصل است فضلى باهر و قدسى متكاثر داشت و داماد مرحوم ميرزا ابوالقاسم بوده و ايشان پدر و مادر مرحوم آقاى حاج ميرزا سيد حسين متولى باشى

(بقعه منوره فاطميه معصومه عليهاالسلام) از همان صبيه مرحوم ميرزا بود كتابى دارد به نام سؤال و جواب.

(وف 1249 ق)، عالم امامى. اصل او از قم و از شاگردان و داماد ميرزاى قمى، صاحب «قوانين»، بود. ميرزاى قمى نسبت به ايشان اعتماد فراوان داشت و بسيارى از داوريهاى شرعى را به وى واگذار كرده بود. او عالمى ثروتمند بود و بسيارى از ايتام و بينوايان را تكفل مى نمود. در قم آب انبار بزرگى جنب ميدان كهنه بنا نهاد و وصيت كرد كه ثلث املاك او را وقف مصارف خير كنند. وى در بقعه ى زكريا بن آدم دفن شد. از آثارش: كتاب «سؤال و جواب».[1]

ايشان مالك سه روستاي اطراف قم بنام هاي زنبيل آباد ، فرج باد، و علي آباد بوده كه ثلث هر يك يعني دو دانگ از آنها را براي مصارف خيريه (روضه خاني سيد الشهداء ، زوار فقير كربلا و مشهد و فقراي ارحام واقف ) وقف نموده است . زنبيل آباد فعلا جزء شهر قم بنام بلوار شهيد صدوقي حدود 500 قطعه منزل و مغازه گرديده است و حاجي آباد هم بنام شهر قنوات حدود 70 هكتار اراضي كشاورزي و مسكوني وقف مي باشدعلي آباد جنب مبارك آباد نيز حدود 16 و نيم هكتار از اراضي كشاورزي آن از موقوفات ميرزا ابوطالب مي باشد.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون به نقل از متولي موقوفه

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 39 / 13)، گنجينه ى دانشمندان (130 / 1).

قمي، تقي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، شاعر و طبيب. از نام آوران عراق بود و در فضل و كمال شهره ى آفاق. اين سخن از اوست: «عادل ترين دردها حسد است كه

حاسد را در آتش حقد چنان مبتلا دارد كه داد محسود از او بستاند.» وى در كنار طبابت و معالجت بيماران شعر نيز مى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1258/3)، تذكره ى روز روشن (155)، الذريعه (174/9)، فرهنگ سخنوران (190)، هفت اقليم (502 -501 /2).

قمي، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در مآثر و آثار مى گويد: حاج سيد جواد قمى مجتهدى مسلم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه از هيچ نكته فرونمى گذاشت مكرر به تهران آمد و صحبت شريفش ادراك شد. در فقه و اصول و رجال تصنيفات دارد در ماه رمضان سال 1303 قمرى هجرى به شهر قم رحلت يافت رفع اللَّه درجته.

فرزند ارجمندش مرحوم عالم جليل و فاضل كامل نبيل مرحوم حاج ميرزا زين العابدين كه از اجلاء علماء و از طراز اول تلامذه مرحوم آخوند ملا محمدكاظم خراسانى قدس سره بود در حاشيه رجال ابوعلى به خط خود حالات ايشان را از اين قرار نگاشته:

الحاج سيد جواد قمى اعلى اللَّه مقامه ملقب به جواد نام شريفش سيد محمدتقى است تلمذ نمود در عنفوان شباب بر جماعتى از اعلام و كوچ كرد از قم به اصفهان به جهت تلمذ برسيد جليل و عالم نبيل سيد محمدباقر اصفهانى و تلمذ نمود در آن شهر نيز بر جماعتى از اعلام پس كوچ كرد به مشهد مقدس غرى و تلمذ نمود مدت كمى نزد شيخ اجل مرتضى انصارى و رجوع نمود به قم و تصنيف كرد در قم كتاب «مقاليد الاحكام» را در شش جلد و آن كتاب بزرگ پرفائده و پر فرعى است و

كتاب «الدرة الباهره فى احكام العترة الطاهره» و آن در دو مجلد است و كتاب «ينابيع» در توحيد و ثبوت و اثبات كفر بعض اهل الحاد و بدعت و از براى اوست قريب بيست رساله با اينكه مشغول بود به ترويج دين و قمع ظالمين و او را رحمةاللَّه عليه محاسباتى بود با نفس خود در ايام حياتش و مردى ورع و زاهد و كثيرالتهجد والبكاء بود بسيارى از اوقات مناجات ابى حمزه ثمالى را در قنوت نماز وترش قرائت مى نمود و او را كرامات باهراتى است در موقع وفات شصت و سه سال داشت در روز شنبه سوم شهر صفر سنه 1303 رحلت و در دارالايمان قم در بقعه زكريا بن آدم نزد قبر پدر و جدش مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قمي، سعيد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه خونسارى در باب سين ص 301 روضات الجنات گويد، القاضى سعيد بن محمد مفيد القمى اوست مولا و فاضل حكيم بارع عارف متشرع اديب كامل محقق صمدانى كه در بعضى از نوشته هايش از خود تعبير به بنده ملتجى به درب صاحبان توحيد محمد معروف به سعيد نموده است.

دست بازى در مراتب ولايت و عرفان و روش عالى بر طريقه اهل معرفت و وجدان دارد. وى از بزرگان فضلاء حكمت و ادب و حديث و تأويل و مؤيد به روح القدس در استنباط نكات و دقايق خفيه و اطلاع بر اسرار و ضماير و مكاشفات بوده است.

در عصر شاه صفى صفوى رياست روحانيت و علميت شهرستان قم با وى بوده و در بين مردم قضاوت و داورى مى نموده و در شرعيات نهايت تسلط را داشته است.

بيشتر و عمده تلمذ و شاگرديش

در محضر محدث بزرگوار مولانا محمد محسن فيض كاشانى بوده شباهت تامى در مشرب و روش به خواهرزاده اش شيخ نورالدين كه به منزله پيراهن تن او و زبان وى در ظاهر و باطن بوده داشته است.

تأليفات و آثار ارزنده بسيارى دارد در حديث و اخلاق كه بعضى از آن را اشاره مى نمايم:

1- شرح كبيرى بر كتاب توحيد صدوق در چندين مجلد، 2- كتاب اربعينيات كه در او چهل رساله جمع كرده كه از هر كدام چهل باب از بابهاى معارف و تحقيقات باز مى شود و آن از بهترين تصنيفات شيعه است.

قبر شريف اين بزرگوار در نزديك قبر جناب شيخ ابوالحسن على بن بابويه در كنار خيابان ارم مقابل پارك فعلى شهردارى شهرستان قم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قمي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عباس قمي در سال 1294 هجري قمري در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود . وي تحصيل علوم اسلامي را در زادگاه خود شروع كرد و در سال 1316 ه .ق راهي نجف اشرف شد و در آنجا به تحصيل و تكميل علوم و معارف اسلامي پرداخت ؛ او اندوخته هاي علمي خود را در اختيار فضلا و طلاب ديگر نيز قرار داد و توانست شاگردان زيادي را تربيت نمايد . محدث قمي سرانجام در سال 1359 ه. ق دار فاني را وداع گفت .گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميتحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ عباس قمي تحصيل علوم اسلامي را نزد علماي سرشناس قم آغاز كرد سپس در سال 1316 ه.ق راهي نجف اشرف شد و در جوار با عظمت و پرشكوه مولا ي متقيان اميرمومنان حضرت علي

به تحصيل و تكميل علوم و معارف اسلامي پرداخت.استادان و مربيان : شيخ عباس قمي به خاطر علاقه بسيار زيادي كه با احاديث و اخبار اهل بيت داشت،همساز محدث نوري شد و رابطه اين دو بزرگوار از استاد و شاگردي گذشت و به مريد و مرادي تبديل شد و لذا اين دوتن بسياري از كتابهاي محدث نوري را با هم استنساخ و مقابله و تصحيح مي كر دند.وقايع ميانسالي : شيخ عباس قمي در سال 1341 ق ، به درخواست جمعي از فضلا و طلاب شهر مشهد، در مدرسة ميرزا جعفر شروع به تدريس نمود . اما حوادث خونين مسجد گوهر شا د كه توسط رضا خان پهلوي صورت گرفت ، او را وادار نمود مجددا به نجف مهاجرت نمايد . محدث قمي انساني زاهدو پارسا بو د ساده زيست لباس وي عبارت بود از يك قباي كرباس بسيار نظيف و تمييز و فرش خانه اش نيز گليم و غذايش هم بسيار ساده .او از سهم امام استفاده نمي كرد ، مردي از بازرگانان خير تهران تا آخر عمر تبرعا وجه مختصري به ايشان مي داد و وي در كمال قناعت زندگي مي كرد : « روزي در نجف اشرف دو زن محترم كه در بمبئي سكونت داشتند و از بستگان آفا كوچك - از محترمان نجف بودند، به حضور آن مرحوم رسيدند و تقاضا كردند هرماه مبلغ 75 روپيه برايشان تقديم كنند ، تا از لحاظ زندگي در رفاه باشد حاج شيخ عباس از پذيرفتن آن خودداري مي كند . ميرزا محسن محدث زاده فرزند كوچك آن مرحوم اصرار نمود تا قبول نمايد ،

ولي ايشان نپذيرفت تا اينكه زنان محترم نا اميدشد ، او را ترك كردند . پس از رفتن آنها فرزند به پدر گرفت من هم ديگر از كسبه بازار براي مخارج روزانه قرض نمي كنم .حاج شيخ عباس ميگويد ساكت باش اين همين مقدار هم كه الان خرج مي كنم ،نميدانم فرداي قيامت چگونه جواب خدا وامام زمان (عج ) را بدهم در جواب اين مقدار معطل هستم . و نيز در اواخر عمرش شخصي همداني به ديدن او درنجف مي زود و از و ضع داخلي ايشان جويا ميشود ،مرحوم محدث قمي هر چه اصرار كرد ايشا ن نپذيرفت پس از رفتن فرد مذكور فرزند بزرگش پرسيد ،پدر چرا نپذيرفتند. جواب مي دهد :نازك و بدنم ضعيف است طاقت جواب خدا را در قيامت ندارم و سپس داستان اميرالمومنين در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان را نقل مي كرد . آنگاه مي گريد و به موعظه اهل خانه مي پرداخت . در يكي از سالها مرد نيكوكاري از محدث قمي خواهش مي كند كه در مجلس او سخنراني و موعظه بنمايد و او را متعهدكرد كه مبلغ پنجاه دينار و عراقي به ايشان بدهد اما محدث قمي گفت : من براي امام حسين به منبر مي روم نه براي ديگري و ومبلغ را نگرفت .زمان و علت فوت : شيخ عباس قمي در مدت اقامت در عراق همواره به كشورها ي خوش آب و هوا سفرميكرد ليكن در سال 1359 ه.ق به خاطر تيرگي روابط عراق و سوريه نتوانست به سوريه و لبنان مسافرت كند و در نتيجه در همان هواي بسيار گرم نجف

بسر برد ، لذا اين امر موجب شدت بيماري و كسالت دائمي وي شد تا ينكه نهايتا در سن 65 سالگي شب سه شنبه 23 ذي الحجه الحرام سال 1359 ه.ق فوت كرد.فعاليتهاي آموزشي : شيخ عباس قمي در سال 1341 ه.ق بنا به درخواست عده اي از فضلا و طلاب حوزه علميه مشهد ، آموزش درس اخلاقي را درشبهاي پنج شنبه وجمعه در مدرسة ميرزا جعفر شروع كرد .مي گويند :قريب هزار نفر از طلاب و علماي در شهر مجالس درس وي حاضر مي شد ند .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حاج شيخ آقا بزرگ تهراني ، از دوستان و همنشينان شيخ عباس قمي ، از وي چنين يا د مي كند :محدث قمي پيوسته سرگرم كار بود ،عشقي شديد به نوشتن و تاليف و بحث و تحقيق داشت ،هيچ امري اور ا از اين شوق و عشق منصرف نمي كرد ،و مانعي در اين راه نمي شناخت . محدث قمي در زمان ا قامت درعراق تابستانها براي زيارت و تجديدقوا به كشورهاي خوش آب و هواي لبنان و سوريه سفركرد.آثار : الدار النظيم في لغات القرآن العظيم ويژگي اثر : كتاب در عين حالي كه لغات قرآن را كاملا شرح داده و معاني آنها را روشن ساخته مختصر و موجز است لذا استفاده از آن بسيار آسان است در مورد همين ويژگي مولف چنين نگاشته است .هذا مختصر منيف و سفر لطيف ،عمليه في توضيح لغات القرآن الشريف في غايه الايجاز و الاختصار ،ليسهل علي الطا لبين تحصيله و لا تفسير عليهم مصاحبه و تحويله

اين كتاب مختصر است و لطيف و بسيار نيكو ،آن را در شرح و توضيح لغات قرآن شريف در نهايت ايجاز و اختصار نگاشتن با اينكه استفاده از آن براي خوانندگان آسان باشد وهمراه بردن و نقل و انتقالش مشكل نباشد ب:منابع و ماخذ كتاب آثار كهن و گران سنج و در نتيجه مورد اطمينان است لذا كتاب از اعتبار خاصي برخوردار است . ج:مولف صرفا بشرح لغات بسنده نكرده بلكه به مسائل صرف ونحو نيز پرداخته و ميتوا ن گفت كتاب سرشار از بحثهاي ادبي است . د:در لابلاي مطالب به منا سبتهاي گوناگون،روايات جالب وروشنگرمطلب وارد شده است .كه اين امرراهگشاي بسياري ازمسا يل است.[ كيهان فرهنگي ، شماره 5 ، مرداد1366 ،ص 37و 38 ]

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگي ، شماره 5 ، مرداد1366 ،ص 36

قمي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از بزرگان علماء و سادات سلسله جليله رضويه برقعى قم است كه سلسله نسب و اجازه اش را در سنگ قبرش كه در شيخانست نوشته اند.

در ابتداء جوانى مهاجرت به نجف اشرف نمود و در آن شهر بر علماء اعلام مخصوص شيخ راضى عرب و مرحوم حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى قدس سرهما تلمذ نمود تا به درجه رفيعه اجتهاد نائل گشته و در سال 1288 هجرى مجتهداً به قم مراجعت نمود. و در مسجد امام حسن عليه السلام اقامه جماعت مى كردند در شهر قم رياستى بزرگ داشت. و قريب چهل سال مشغول ترويج شريعت و رفع مرافعه و قضاوت بود تا در شهر ربيع الاول سنه 1333 هجرى در سن هشتاد و چهار سالگى بدار بقا خراميد و در قبرستان شيخان بزرگ در مجاورت

قبر ابوجرير اشعرى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قمي، غلامعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ غلامعلى قمى عالمى صالح و متقى و فاضلى جليل و پارسا از افاضل شاگردان آخوند خراسانى و مشار بالبنان مقيم سامرا بوده و در آنجا وفات نموده و جنازه اش حمل بنجف و در جوار حضرت على (ع) مدفون شده است داراى دو فرزند فاضل بنام آشيخ محمود (داماد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على اكبر برهان تهرانى) و آشيخ هادى كه از افاضل نجف مى باشند بوده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قمي، فيض

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت اللَّه فيض قمى از آيات عظام و فقهاء كرام و مراجع والامقام شهرستان قم عالمى عادل و جامعى كامل و فقيهى بزرگوار بوده اند. تولدش در سال 1393 قمرى در قم واقع شده و مقدمات و سطوح را خوانده و براى تكميل فقه و اصول و حكمت و عرفان به تهران رفته و خدمت آيت اللَّه حاج ميرزا حسن آشتيانى صاحب حاشيه بر وسائل تحصيل فقه و اصول نموده و نزد ميرزا محمود قمى و شيخ على رشتى تحصيل حكمت و عرفان كرده و در سال 1317 به نجف اشرف عزيمت و در حوزه درس مرحوم آخوند خراسانى و علامه طباطبائى يزدى شركت كرده است و پس از استفاده كامل از محضر اين دو بزرگوار براى سير دقايق افكار و تحقيقات رشيقه حضرت آيةاللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى به سامرا هجرت نموده و علاوه از اينكه در شمار اعاظم تلامذه آن بزرگوار درآمدند يكى از مدرسين نامى آنجا محسوب شده فوق العاده مورد عنايت و عقيده و طرف توجه مرحوم شيرازى گشته كه همان زمان در احتياطات مطلق بعضى از مقلدين خود را به ايشان ارجاع مى فرمودند.

چنانچه بعد از مراجعت به قم هركس از اهالى قم

و ساوه و اطراف آن كه از آيت اللَّه مزبور سؤال مى نمودند كه احتياطات مطلق شما را به كدام يك از علماء رجوع كنيم ايشان را در قم تعيين مى كردند.

در سال 1333 قمرى به قم مراجعت كرده و از رؤساى روحانى اين شهر گرديده و براى تربيت طلاب علوم دينيه آن زمان (پيش از ورود مرحوم آيت اللَّه حايرى) كمر همت بسته مدرسه فيضيه كه بسيارى از حجرات آن انبار علافها و بقالها شده بود از دست آن جماعت انتزاع نموده و مسكن طلاب قرار داده و خود در آن مدرسه تدريس مى فرمودند.

و قبل از ورود مرحوم حايرى در مسجد بالاسر حضرت معصومه عليهاالسلام اقامه جماعت داشتند پس از آمدن آن مرحوم محل نماز خود را تفويض و تا چند شب هم به ايشان اقتداء و بعد در مسجد امام عليه السلام مستقلا اقامه جماعت نموده و در همانجا هم تدريس مى كردند.

پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حايرى همت بيشترى براى حفظ جمعى از طلاب و محصلين گماشته و به آنها شهريه خصوصى مى دادند در سال 1367 قمرى كه سال حج العلماء بود با چند نفر از فرزندان و خواص اصحاب خود به مكه مشرف شده كه اين حقير در منى و مكه زيارتشان كردم و از محضر فيضشان درك فيض كردم.

در 25 ماه جمادى الاولى سال 1370 قمرى در هنگام نماز موقع تشهد از دنيا رفت و قم و حوزه علميه و مسلمين را به فقدان خود داغدار نمود قبر شريفش در ايوان طلاى حضرت معصومه عليهاالسلام مورد توجه مردم است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قمي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن قمي

محل تولد : مامازند ورامين

شهرت

تابعيت :

ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1339 هجري شمسي در روستاي مامازند ورامين به دنيا آمد. پدرش از كشاورزان زحمتكش و ساده زيست آن منطقه بود كه به علت تدين و پارسايي زياد به شيخ حسين معروف شده بود. اورا كه پنجمين فرزند خانواده بود، محسن نام نهادند. در سن پنج سالگي قرآن را از پدر خويش ياد گرفت. محسن در 7سالگي وارد كلاس درس شد و تحصيلات ابتدايي را در مدرسه انديشه به اتمام رسانيد. درسال 1350 ودر سن 11 سالگي به قم رفت وبه تحصيل علوم ديني در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني مشغول شد. او دردوران طلبگي شاگرد ممتاز مدرسه بود و به دفعات مكرر توسط حضرت آيت الله گلپايگاني مورد تشويق قرار گرفت و در سن 14 سالگي شروع به تدريس دروس ادبيات و مقدماتي در حوزه علميه نمود. ايشان سطوح عاليه تحصيل حوزوي خود را نزد اساتيد بزرگواري همچون حضرات آيات فاضل لنكراني، ستوده، اعتمادي، صلواتي و صالحي مازندراني به پايان رسانيد. حجة الاسلام والمسلمين محسن قمي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به تحقيق وتحصيل وتدريس در حوزه پرداخت و با شروع جنگ تحميلي همراه با برادران خويش به نداي پير انقلاب لبيك گفته و عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شدند. در سال 1360 در هنگام محاصره آبادان مجروح گرديده وبه مقام رفيع جانبازي نائل گشت. در جريان انقلاب اسلامي و دفاع مقدس 5 نفر از خانواده حجة الاسلام محسن قمي به فيض شهادت نايل گشتند.

قمي، محمد بن رضا

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حر عاملى در كتاب امل الامل گويد: آنجناب از فضلاء معاصرين بوده و گويد او راست

شرح منظومه در معانى و بيان كه يكصد بيت است و آن را «انجاح المطالب» ناميده و صاحب روضات گويد المولى ميرزا محمد بن المولى محمد بن رضا بن المولى اسماعيل ابن جمال الدين المشهدى القمى مردى فاضل و عالمى عامل و جامع و اديب و محدث و فقيه و منسر و نبيه و موثق و وجيه و از علماء زمان علامه سبزوارى (جناب مولى محمدباقر ابن محمد مؤمن سبزوارى اصفهانى) و علامه مجلسى (صاحب بحار) و مرحوم فيض كاشانى است او راست كتاب تفسير كبير موسوم به «كنزالدقايق و بحرالغرائب» كه تقريباً يكصد و بيست هزار بيت است و سبقت نگرفته است او را به اين طرز تفسير احدى از علماء قديماً و جديداً و از براى اوست ايضاً كتاب كبيرى در اعمال سال به فارسى كه خوش طرز و پرفايده است و رساله اى به عربى در احكام صيد و ذباحه با نهايت استدلال و غير اينها از كتب ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قمي، محمد طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1100 / 1098 ق)، عالم امامى، فقيه، محقق، متكلم و محدث. وى شيخ الاسلام و امام جمعه ى رسمى قم و استاد شيخ حر عاملى و علامه ى مجلسى بود و اين دو از وى روايت كرده اند. در قم درگذشت و در پشت مرقد زكريا بن آدم دفن شد. از آثار وى: «الاربعون حديثا دليلا»، در امامت ائمه (ع)، كه در كنار چهل حديث، چهل دليل در اثبات امامت اميرالمومنين (ع) ذكر كرده و عقايد عامه را در اصول و فروع به نقد كشيده و آن را «الاربعين فى فضائل اميرالمؤمنين و امامه الائمه الطاهرين (ع)» ناميده است؛ «بهجه الدارين»، در

جبر و تفويض و امر بين الآمرين؛ «حجه الاسلام»، در شرح «تهذيب الاحكام»؛ «فرحه الدارين»، در تحقيق معنى عدالت بر مذهب اماميه؛ «حكمه العارفين فى رد شبه المخالفين من المتصوفين و المتفلسفين»؛ «مونس الابرار»، قصيده اى به فارسى در مدح اميرالمومنين (ع) و شرح آن به نام «تحفه الابرار» يا «تحفه الاخيار»؛ رساله «الجمعه»؛ رساله «الفوائد الدينيه»؛ رساله در معنى نماز به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (205 / 2 ،414 ،392 ،200 ،55 / 1)، الذريعه (281 -280 ،272 / 23 ،158 / 16 ،278 ،73 -72 / 15 ،157 / 13 ،58 ،41 -40 / 7 ،257 / 6 ،498 / 4 ،417 ،162 / 3 ،419 ،200 / 1)، رياض العلماء (111 / 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 303 -302 / 11)، فوائد الرضويه (548)، معجم المؤلفين (101 / 10)، هديه العارفين (301 / 2).

قمي، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدرضا قمى فقيهى بارع و عالمى جليل از شاگردان ميرزاى شيرازى بوده و در تهران اشتغال به وظائف دينى و روحى داشته تا وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قمي، محمدطاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد حسين الشيرازى ثم النجفى، در كتاب امل الامل است كه وى از اعيان فضلاء معاصرين و مردى عالم و محقق و مدقق و بسيار ثقه و فقيه و متكلم و محدث و جليل القدر و عظيم الشأنست.

او را كتبى است كه از آنهاست «شرح تهذيب الحديث» و كتاب «حكمة العارفين» در رد شبه مخالفين و كتاب «اربعين» در فضائل اميرالمؤمنين و امامت ائمه ى طاهرين و «رساله جمعه» و رساله «فوائد دينيه» در رد حكماء و صوفيه و كتاب «حجةالاسلام» و غير اينها از كتب و رسائل كه ما آنها را از او روايت مى كنيم.

نگارنده گويد: اين بزرگوار كه معاصر با محقق فيض كاشانى و دولت صفويه است در زمان خود شيخ الاسلام قم و امام جمعه بوده در سفرى كه به اصفهان نموده علامه مجلسى صاحب بحارالانوار از وى اجازه گرفته كه در كتاب اجازات بحار آن را ذكر كرده است و در كاشان نيز دانشمند عظيم الشأن مرحوم ملا محسن فيض به ملاقاتش رفت و از اينجا ميزان شخصيت و موفقيت ممتاز اين عالم جليل القدر معلوم مى گردد.

كتاب ديگرى به نام «تحفةالاخيار» كه به فارسى بسيار سليس و متين در رد صوفيه نوشته است كه مرحوم عاملى آن را ذكر نكرده و اين از بهترين كتب رد صوفيه است و اين كتاب مطبوع مى باشد قبر شريف اين بزرگوار در شيخان قم در بقعه جناب زكريا بن آدم است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قمي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدابراهيم بن محمدعلى قمى عالمى فقيه و پرهيزكارى مقدس از شاگردان صاحب (الضوابط) و صاحب جواهر و علامه انصارى داماد شيخ مشكور نجفى بوده و در تهران اقامت نموده تا در 28- ج

1301 -2 ق وفات نموده فاضل مراغى در كتاب (المآثر والاثار) ص 179 وى را ياد نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قمي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علماء و وعاظ درجه اول قم بود كه در ترتيب مطالب منبرى و حسن ابتكار آن ربطى عظيم داشت و منبرش براى عموم خصوصاً طبقه عوام زياد نافع بود. در سال 1266 در قم متولد شده و در اوائل جوانى تحصيل فقه و اصول نموده و چندى هم در قم امامت جماعت داشت داراى ذوقى سليم و طبعى سرشار بود و در مراثى حضرت سيدالشهداء عليه السلام و خاندان مظلوم پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم اشعارى داشت كه اكنون نزد فرزند ارجمندش حجةالاسلام آقاى حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى موجود مى باشد.

در دوره اول مشروطى از طرف اهالى قم به وكالت مجلس شورا و پارلمان انتخاب گرديد و مى فرمود من در كتابخانه خود بدون اطلاع و خبرى نشسته بودم كه خبر دادند اهالى شما را به وكالت مجلس انتخاب نموده اند. پس در همان دوره اول به تهران عزيمت نمود و در مجلس شركت كرد.

از آثار آن مرحوم است چهار جلد كتاب كه در مواعظ و مجالس منبرى ترتيب و تأليف نموده كه خيلى با سليقه و مفيد و خوب نوشته اند. ديگر در اواخر عمر كتابى هم در فضيلت صلوات مرقوم نموده اند در سن 87 سالگى در سال 1351 هجرى وفات نموده و در صحن كهنه مقابل بقعه محمد شاه مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قميشه اي، ابوالفتوح

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم و فاضل حكيم بوده، و در قرن دوازدهم مى زيسته است، و حواشى بر شرح اصول كافى نگاشته كه آن را فرزندش محمّد مهدى قميشه اى در نسخه اى از كتاب مرقوم، كه در تاريخ 26 شعبان سال 1133 از كتابت آن فراغت يافته است، نقل نموده است.

برگرفته از

كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

قميشه اي، مفيدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل اديب، ساكن اصفهان بوده، و در 1293 وفات يافته، نزديك خواجوئى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قنادي، صالح

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صالح قنادي

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب صالح قنادي پس از اخذ ديپلم در رشته الكترونيك و قبولي در دانش سراي تربيت معلم و دانشگاه تهران، دروس طلبگي را در مدرسه حاج آقاي مجتهدي تهران شروع كردم. از سال حدود 63 تا 67 دروس مقدماتي تا اوايل رسايل و مكاسب را گذراندم و براي ادامه تحصيل به قم عزيمت كردم و از محضر اساتيد محقق داماد و استادي و اعتمادي جهت رسايل و مكاسب استفاده كردم و كفايه را نزد آيت الله قديري گذراندم و حدود هشت سال درس فقه آيت الله ميرزا جواد تبريزي و اصول آيت الله وحيد خراساني گذراندم و هم زمان رشته تخصصي تفسير و علوم قرآني را گذراندم و در اين زمان پايان نامه سطح 3 مدارج علمي را با موضوع اجتماعي امر و نهي دفاع كردم و پايان نامه سطح 4 با عنوان صفات جماليه و جلاليه خداوند با رويكرد تجلي صفات در نظام تكوين و تشريع و نظام آخرت. حظ عبد از اين صفات به پايان رساندم و در سال 79 با موفقيت دفاع كردم. هم زمان و در ادامه سه جلد تفسير موضوعي با عنوان مفاهيم اعتقادي در قرآن، اخلاق در قرآن و مفاهيم اخلاقي در قرآن جهت مدارس علميه خارج از كشور تاليف كردم و با همكاري آقايان حميد محمدي و غلام علي همايي شش جلد تفسير تربيتي بشري

تدوين شده است كه اكنون كتاب درسي حوزه هاي خواهران مي باشد. هم چنين كتاب قرآن شناسي با همكاري جمعي از محققان با جمع آوري پرسش و پاسخهاي دانشجويان تدوين شده است. و حدود بيست جلد كتاب پرسش و پاسخهاي دانشجويي را به عنوان مسئول اداره مشاوره و پاسخ نهاد رهبري در دانشگاهها تنظيم و به چاپ رسانيدم. هم زمان به تدريس در دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد در موضوعات تفسير تربيتي و تفسير موضوعي داشته ام و به عنوان استاد راهنما و مشاور و داور حدود 10 پايان نامه را عهده دار بودم.

قناعت باجگيران، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ميكروبيولوژى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

گذراندن دوره دستيارى ميكروبيولوژى پزشكى در سال 1352، دكتراى تخصصى ميكروبيولوژى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1353، درجه M.S.C از دانشگاه جرج تاون آمريكا در سال 1359.

مرتبه علمى:

طى مرحله استاديارى و ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ميكروبيولوژى بالينى، استاد راهنماى 20 پايان نامه دكترا و دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ميكروبيولوژى پزشكى، ويروس شناسى پزشكى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 18، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

ميكروبيولوژى بالينى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قنبرپور، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1319.

درگذشت: 15 شهريور 1371.

دكتر عليرضا قنبرپور داراى درجه ى دكتراى علوم دارويى از دانشگاه كلمبيا بود و در دانشگاه تهران تدريس مى نمود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

قنبرپورقوچاني، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: استاد، رشته: داروسازى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى داروسازى از دانشگاه تهران در سال 1342، كارشناسى ارشد داروسازى از دانشگاه تهران در سال 1343، كارشناسى ارشد علوم دارويى از دانشگاه كلمبياى آمريكا در سال 1349، دكتراى علوم دارويى از دانشگاه كلمبياى آمريكا در سال 1352.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران از سال 1352، تا سال 1357، دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1357 تا سال 1366، استاد دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1366 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تهيه دى سيكلومين، نيريدازول و متيل فنيديت، تيه مترونيدازول، آمپى سيلين و آموكسى سيلين، تهيه كلوكساسيلين و آمينوپنى سيلانيك اسيد، تهيه نيفيديپين، بوكلوزاميد، متوكلوپراميد و آنتازولين، تيه نالوكسان، تهيه نالتركسون، تهيه كدئين، تهيه كلر هيدرات سيكليزين، تهيه تيابندازول، سنتزپنى سيلين هاى جديد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

سنتتيك ساده واكنش هاى مبادى آنتى بيوتيك، شرح رياضى سنتتيك هاى شيميائى در محلول و شيمى داروئى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

N- متيل بردارى از تبائين، N- بنزيل نورتبائين، سنتز مشتقات جديدى از تبائين، الكالوئيدهاى گلوسيوم فلاوم نوع لئوكاريوم رحمت آباد رودبار و غيره.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قندوزي بلخي، سليمان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1294 / 1293 -1220 ق)، فقيه حنفى و صوفى. ساكن قسطنطنيه بود و در همان جا درگذشت و در مقبره اى مخصوص، در خانقاه مراديه، دفن شد. از آثار وى: «اجمع الفوائد»؛ «مشرق الأكوان»، بشاراتى درباره حضرت حجت (ع)؛ «ينابيع الموده»، در مناقب ذى القربى و اهل بيت نبى (ص) كه در 1301 ق، در عهد دولت

عثمانى، در اسلامبول به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (731 / 2)، الذريعه (290 / 25 ،47 / 21)، معجم المؤلفين (252 / 4)، هديه العارفين (408 / 1).

قندي، شهريار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قنديها، احد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: فارماكولوژى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى فارماكولوژى از دانشگاه استرس كلايد انگلستان.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فارماكولوژى بنيادى و نوروماسكولار، تحقيق در زمينه محل تلاقى عصبى و عضلانى مخطط شامل عصب حركتى و فيبر عضلانى مخطط، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 50 پايان نامه دكتراى فارماكولوژى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 50، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

فارماكولوژى بنيادى، نوروماسكولار.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قوام الدين كرماني، ابومحمد، ابوالفتح مسعود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(748 -664 ق)، اديب و فقيه حنفى. در ديارش علوم مقدماتى را فراگرفت و آن گاه در ادبيات عرب و فقه و اصول مهارت پيدا كرد و نظم و نثر نيكويى يافت. پس به دمشق رفت و ساكن آنجا شد. سپس مدتى را در قاهره گذرانيد و سرانجام به دمشق بازگشت و تا پايان عمر در آنجا ماند. از آثارش: شرح «كنز الدقائق» به نام «شرح الكنز»، در فروع فقه حنفى؛ حاشيه بر «الكاشف الذهنى» در شرح «المغنى» خبازى خجندى، در اصول فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (115 / 8)، شذرات الذهب (158 -157 / 6)، كشف الظنون (1749 ،1516)، هديه العارفين (429 / 2).

قوام السنه اصفهاني، ابوالقاسم اسماعيل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(535 -457 ق)، مفسر، حافط، محدث و لغوى شافعى. معروف به جوزى و قوام السنه جوزى. از ابوعمرو عبدالوهاب بن منده و عائشه بنت حسن و ابراهيم بن طيان و قاضى ابومنصور شكرويه و محمد بن احمد سمسار و احمد ذكوانى و رئيس ابوعبدالله ثقفى و عاصم بن حسن و محمد زينبى و ابوبكر بن خلف شيرازى و ابونصر سراج و عبدالرحمان واحدى در اصفهان و بغداد و نيشابور حديث شنيد. او همچنين سالى را در مجاورت مكه گذرانيد و املاء و تصنيف نمود. ابوسعد سمعانى و ابوالعلاء همدانى و ابوطاهر سلفى و ابوالقاسم بن عساكر و ابوموسى مدينى و ابوسعد صائغ و عبدالله بن محمد خباز و ابوالمجد زاهر بن احمد ثقفى و محمود عبدكوى از شاگردان وى در حديث مى باشند. ابوموسى مدينى او را پيشگام و استاد علماى زمانش مى داند. يحيى بن منده گويد كه در عصر او مثل او نبود. او در تفسير، معانى، اعراب و

فقه سرآمد اقران بود. فتاواى او در شهر و روستا شهرت داشت. وى كتاب بسيارى به عربى و فارسى نگاشت. از آثارش: «الجامع»، در تفسير،سى مجلد؛ «المعتمد»، تفسيرى در ده مجلد؛ «الايضاح»، در تفسير، در چهار مجلد ؛ «الموضح»، تفسيرى به فارسى در چندين مجلد؛ «دلائل النبوه»؛ «التذكره»، حدود سى جزء؛ «سير السلف»، در شرح حال صحابه و تابعين؛ «الترغيب و الترهيب»؛«شرح الصحيحين»؛ «المغازى»؛ «اعراب القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (323 -322 / 1)، الاعلام بوفيات الاعلام (356 / 1)، سير النبلاء (88 -80 / 20)، شذرات الذهب (106 -105 / 4)، طبقات الحفاظ (464 -463)، العبر (447 -446 / 2)، الكامل (369 / 8)، كشف الظنون (1904 ،1732 ،1404 ،760 ،631 ،575 ،571 ،558 ،554 ،442 ،400 ،211 ،123)، النجوم الزاهره (261 / 5)، الوافى بالوفيات (211 / 9)، هديه العارفين (211 / 1).

قوام، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به «قوام السلطنه»، در 1252 ش در تهران متولد شد. پدرش ميرزا ابراهيم معتمدالسلطنه از رجال دوره ى ناصرى و جدش قوام الدوله وزير دفتر استيفا بود. مادرش طاووس خانم دختر ميرزا محمدخان مجدالملك سينكى صاحب رساله مجديه و پدر ميرزا على خان امين الدوله است. قوام تحصيلات مقدماتى را به اتفاق برادرش حسن وثوق نزد معلمين خصوصى فراگرفت، سپس در زمينه ى ادبيات فارسى و صرف و نحو عربى، عروض و قافيه و معانى بيان و رياضيات قديم ادامه ى تحصيل داد و مدتى نيز در مدرسه ى مروى به آموزش فلسفه و حكمت اشتغال ورزيد. تلاش او در حسن خط موجب شد كه در عداد خطاطان درجه ى اول روز قرار بگيرد.

قوام وقتى به سن رشد رسيد، معتمدالسلطنه شمه اى از تحصيلات او و نمونه اى از

خط او را نزد ناصرالدين شاه برد و براى فرزند خود تقاضاى شغل و لقب نمود. شاه وقتى از حسن خط و شيوه ى نگارش اين جوان واقف شد، او را جزء پيشخدمتان مخصوص قرار داد و ملقب به عنوان دبير حضور كرد.

در سال 1314 ه.ق ميرزا على خان امين الدوله دائى او با پيشكارى وليعهد به آذربايجان رفت و ميرزا احمد دبيرحضور را نيز به عنوان منشى و رئيس دفتر مخصوص با خود به اين ماموريت برد. چند ماهى پس از اين ماموريت، امين الدوله به تهران احضار شد و به جاى ميرزا على اصغرخان امين السلطان به صدارت رسيد و قوام را منشى و رئيس دفتر خود نمود.

عبدالله مستوفى در تاريخ قاجار درباره ى اين سمت دبيرحضور چنين مى نويسد: «منشى گرى صدراعظم در اين ايام هم مثل سابق زيبائى خط و انشاء و امانت و صحت و پشتكار و هوش و فراستى لازم داشت كه در همه يافت نمى شد زيرا هنوز هم نوشتن نامه به طور مرتجل و بدون پيش نويس و قلم خوردگى از لوازم كار به شمار مى آمد. عهده كردن اين كار زيردست نويسنده دقيق و صاحب خطى مانند امين الدوله كار هر بافنده و حلاج نبوده و آقاى دبيرحضور تمام مزاياى شغل را از زيبائى خط و انشاء مرتجل و امانت و پشتكار حائز بود».

ميرزا احمدخان دبير حضور مادام كه امين الدوله صدراعظم بود، در آن سمت حساس قرار داشت. پس از كناره گيرى امين الدوله، راه اروپا را پيش گرفت و متناوبا قريب 3 سال در اروپا به تكميل تحصيلات و آموزش زبانهاى خارجى اشتغال ورزيد. در 1322 ه.ق عين الدوله صدراعظم شد، دبيرحضور را به تهران فراخواند و به او مقام و عنوان

وزير رسائل داد. اين سمت در آن ايام در حقيقت معاونت اجرائى و ادارى نخست وزير بود. در سفر سوم مظفرالدين شاه به اروپا در زمره ى همراهان قرار گرفت. پس از بازگشت به تهران، با دريافت لقب وزيرحضور، رئيس دفتر مخصوص مظفرالدين شاه شد. او در اين سمت توانست اعتماد شاه را نسبت به خود جلب كند. قوام در اثر توقف طولانى در اروپا و مطالعه در نوع حكومتها به حكومت قانون و مشروطيت بستگى داشت و از اين رو از سنگر دفتر مخصوص، شاه را تشويق به اعطاى مشروطيت مى نمود. اقدامات قوام و اعلم الدوله ثقفى پزشك مخصوص در اين باره قابل تقديس است. قوام فرمان مشروطيت را به خط زيباى خود نوشت و آن را براى امضاء نزد مظفرالدين شاه برد و در اثر اصرار سرانجام فرمان را به توشيح رسانيد.

قوام در 1324 پس از فوت نريمان خان قوام السلطنه وزيرمختار ايران در اتريش با اهداء 25 هزار اشرفى براى خود از شاه لقب قوام السلطنه گرفت.

قوام از تاريخ صدور فرمان مشروطيت تا فتح تهران، كار دولتى نداشت و گاهى به عنوان ميانجى بين مشروطه خواهان و مستبدين مى شد و يا بعضى تندروى ها را تعديل مى كرد.

پس از خلع محمدعلى ميرزا و اداره ى كشور وسيله ى سپهسالار و سردار اسعد از طرف سردار اسعد به معاونت وزارت داخله منصوب شد. ظاهرا مقام وزارت با سردار بود ولى او عملا هيچگونه مداخله اى در كارها نداشت. قوام سازمانى بر اساس كشورهاى اروپائى براى وزارت داخله پى ريزى كرد و مسئوليتها را مشخص نمود و براى احراز مشاغل ضوابطى تعيين نمود. در مرداد 1289 در كابينه ى اول مستوفى الممالك، وزارت جنگ را احراز كرد. قوام السلطنه در

اين سمت توانست لايحه ى خلع سلاح مجاهدين را از تصويب مجلس بگذراند. همچنين از خودسرى هاى بختيارى ها و تروريست ها جلوگيرى كند. ستارخان و فدائيان او كه مسلح و غالبا موجب بروز حوادث ناگوارى در شهر مى شدند، خلع سلاح شدند. در زدوخوردى كه بين قواى دولتى و فدائيان ستارخان در پارك اتابك به وقوع پيوست، ستارخان گلوله خورد. قوام در همين سمت قيمتى براى سلاح مردم تعيين كرد و با قيمتى مناسب آنها را خريد و تحويل انبار مهمات وزارت جنگ داد.

در 1290 ش در كابينه ى دوم محمدولى خان سپهدار تنكابنى به وزارت عدليه منصوب شد و در مرداد همان سال در هيئت دولت صمصام السلطنه بختيارى به وزارت داخله رسيد و در هر سه ترميم كابينه در وزارت داخله باقى ماند. در 1291 در كابينه ى محمدعلى خان علاءالسلطنه وزارت ماليه را عهده دار گرديد. در 1296 در نخست وزيرى دوم علاءالسلطنه وزير داخله شد. در كابينه ى سلطان عبدالمجيد ميرزا عين الدوله همچنان مقام وزارت داخله را حفظ كرد.

در 1296 قوام السلطنه به جاى كامران ميرزا قاجار به ايالت خراسان منصوب شد. پس از ورود به مشهد، خود را فرمانرواى كل ايالت خراسان و سيستان خواند. در اين ماموريت، قوام السلطنه اقدامات چشمگيرى براى ايجاد امنيت از طريق تقويت ژاندارمرى و شهربانى به عمل آورد و اعتباراتى از مركز براى تهيه ى تفنگ و مهمات ديگر تحصيل نمود. ياغيان و طاغيان را سر جاى خود نشاند و به اين استان پهناور امنيت نسبى بخشيد. در همين ايام موجبات انتقال كلنل محمدتقى خان پسيان را براى رياست ژاندارمرى خراسان فراهم نمود و ساز و برگى مناسب و در خور يك واحد نظامى قومى براى او تدارك ديد و

از هر جهت كلنل را مورد تاييد و تشويق قرار داد.

قوام السلطنه تا پايان 1299 در استان خراسان مستقر بود. بعد از كودتاى 1299و نخست وزيرى سيد ضياءالدين طباطبائى و صدور ابلاغ اعلاميه هاى تازه نخست وزير از مركز توضيح بيشترى خواست ولى سيد ضياء كه از او بيم داشت، دستور توقيف او را به كلنل محمدتقى خان پسيان داد روز سيزده نوروز 1300 هنگامى كه قوام با كالسكه ى مخصوص خود از باغ ملك آباد عازم شهر بود، در مقابل ژاندارمرى توسط ماژور اسمعيل خان بهادر معاون كلنل دستگير و زندانى شد و كلنل عهدشكنى خود را نسبت به ولى نعمت خود كه سوگند وفادارى به او خورده بود شكست. كلنل پس از دستگيرى قوام، اموالش را مصادره كرد و او را تحت الحفظ با گارى پستى به تهران فرستاد و تحويل زندان قصر داد.

در خردادماه 1300 سيد ضياءالدين از رياست دولت معزول و به اروپا تبعيد شد و شهاب الدوله شمس ملك آراء رئيس تشريفات سلطان احمدشاه فرمان نخست وزيرى قوام السلطنه را در زندان قصر به او ابلاغ كرد.

قوام در چهاردهم خرداد رئيس الوزراء شد. در همين كابينه براى جلوگيرى از تندروهاى سردارسپه، مصدق السلطنه را به وزارت ماليه معرفى كرد و از مجلس براى او اختيارات گرفت و در تمام مدت نخست وزيرى، وزارت داخله را خود متصدى گرديد. قوام پس از نه ماه زمامدارى و يك سلسله اقدامات بنيادى، در بهمن ماه همان سال جاى خود را به مشيرالدوله داد ولى مشيرالدوله بيش از چهار ماه نتوانست دولت را اداره كند و كنار رفت و مجلس بار ديگر قوام السلطنه را به رياست الوزرائى برگزيد. قوام در اين دوره از نخست وزيرى مورد تاييد مدرس و اصلاح طلبان بود. در اين

دوره، قوام لايحه ى تشكيل بانك ملى و استخدام مستشاران آمريكائى را براى امور مالى تقديم مجلس كرد. نخست وزيرى دوم قوام السلطنه، حدود هشت ماه طول كشيد و مستوفى جانشين او شد.

قوام در 1302 ظاهرا به جرم توطئه اى عليه وزير جنگ تحت تعقيب قرار گرفت و مدتى توقيف بود تا در اثر وساطت عده اى از زندان آزاد و رهسپار اروپا گرديد و سالها به صورت انزوا و تبعيد در اروپا به سر مى برد تا اينكه در اثر وساطت وثوق الدوله و ذكاءالملك فروغى به تهران آمد و دور از كارهاى سياسى در لاهيجان به كشاورزى مشغول شد. بعد از شهريور 1320 بار ديگر قوام وارد صحنه ى سياست شد و خود را كانديداى نخست وزيرى كرد. فروغى براى رهائى از تحريكات قوام، او را به عضويت كابينه دعوت نمود ولى قوام نپذيرفت و همچنان در كمين نخست وزيرى نشست. قوام، محمدرضا پهلوى را جز يك بار در دوران خردسالى نديده بود. در 1301 كه قوام السلطنه نخست وزير و سردارسپه وزير جنگ بود، رضاخان از رئيس الوزراء و وزيران براى صرف ناهار در منزل ييلاقى خود كه بعدها سعدآباد ناميده شد، دعوتى به عمل مى آورد. در آن روز سردارسپه فرزند سه ساله ى خود را نزد قوام السلطنه مى برد و قوام نيز بر حسب رويه رجال و متعينين، كودك را در آغوش گرفته مشتى اشرفى طلا در جيب او مى ريزد. ديگر از آن تاريخ به بعد، شاه جديد را نديده بود. توسط شكوه الملك پسرعموى خود تقاضاى ملاقات مى كند. شاه او را مى پذيرد و قوام وقتى وارد اتاق شاه مى شود، بدون رعايت تشريفات مى گويد آه چقدر بزرگ شده اى. شاه از اين جمله كه جنبه ى تحقير در آن نهفته

بود، از قوام نفرت پيدا مى كند و هميشه انزجار خود را ابراز مى كرد. در اين ملاقات، شاه از قوام خواهش مى كند كابينه را تقويت كند. قوام با صدور اعلاميه اى شايعه ى نخست وزيرى خود را تكذيب مى نمايد.

در مرداد 1321 مجلس سيزدهم به نخست وزيرى قوام راى اعتماد مى دهد و شاه ناچار فرمان نخست وزيرى او را صادر مى كند. اشغال ايران از طرف متفقين قحطى و كمبود مواد غذائى، تورم شديد اقتصادى و بيكارى، دولت قوام را با مشكلات بزرگى روبرو ساخت. با وجودى كه از تنى چند از رجال صدر مشروطيت در كابينه ى خود دعوت كرد، مع الوصف نتوانست به اوضاع كشور سر و صورتى بدهد. در 17 آذر همان سال مردم شورش كردند، به داخل مجلس ريختند، عده اى از نمايندگان را مجروح ساختند، دكاكين به غارت رفت، ساختمانها به آتش كشيده شد و حتى خانه ى قوام السلطنه را آتش زدند و حكومت نظامى تمام مطبوعات را منحل كرد و مديران آنها را به زندان انداخت، فقط نشريه اى به نام اخبار روز از طرف دولت منتشر مى شد كه حاوى اخبار جارى روز بود. قوام در محيط اختناق و خفقانى كه به وجود آورده بود، نتوانست ادامه حكومت دهد، ناچار از كار كنار گرفت و مجددا صندلى صدارت را به سهيلى داد. مجلس چهاردهم در روزهاى آخر عمر خود به فكر تعيين نخست وزير مقتدرى افتاد كه بتواند بر مشكلات فائق آيد. ماجراى آذربايجان و خراسان و فارس و اصفهان هر كدام در نوع خود مشكل بزرگى بودند. اوضاع درهم ريخته ى كردستان و تهديد قاضى محمد به استقلال، خود داستانى مفصل بود. در آن ايام موتمن الملك ذخيره ى سياسى كشور و قوام السلطنه رجل استخواندار، كانديداى

نخست وزيرى بودند. پس از اخذ راى، آراء آنها برابرى مى كرد و هر كدام پنجاه راى موافق داشتند. سيد محمدصادق طباطبائى رئيس مجلس، در راى شركت كرد و به نفع قوام راى خود را در گلدان انداخت و بدين ترتيب با يك راى اضافى، قوام بر رقيب خود موتمن الملك فائق آمد و زمام امور را در دست گرفت. قوام، دو تن از نخست وزيران سابق يعنى سهام السلطان بيات و دكتر احمد متين دفترى را به كابينه برد ولى مجلس مخصوصا فراكسيون حزب توده، با عضويت متين دفترى به شدت مخالفت كردند و قوام ناچار از او صرفنظر كرد و دولت و كشور را به دست سهام السلطان بيات سپرد و خود با هيئتى از كارشناسان سياسى و اقتصادى و مطبوعاتى عازم مسكو شد تا قضيه ى آذربايجان را حل كند. قريب ده روز در مسكو به سر برد. در نخستين روزهاى اقامت خود به هيچ وجه توفيقى در كار به دست نياورد، حتى مقامات رسمى شوروى از مذاكره با او خوددارى كردند. قوام در مسكو تصميم به استعفا گرفت كه از همانجا به اروپا برود ولى همكاران او را به مقاومت بيشترى ترغيب كردند و مراتب را تلگرافى از موتمن الملك مشورت نمودند. موتمن الملك پاسخ داد قدرى تامل كنيد. قوام چند روز توقف خود را در مسكو ادامه داد تا اينكه استالين آمادگى خود را براى مذاكره با قوام اعلام نمود و قرار شد قوام به ديدار استالين برود. قوام اين ملاقات را نپذيرفت و پيغام فرستاد كه او در راس هيئتى به مسكو آمده و اگر ملاقاتى مى شود بايستى كليه اعضاء هيئت او حضور داشته باشند. استالين ناگزير پيشنهاد قوام

را پذيرفت و روز بعد قوام السلطنه و هيئت او وارد اتاق كار استالين شدند. قوام در صندلى مقابل ميز استالين قرار گرفت و بقيه ى اعضاء در روى مبلهاى سالن نشستند. در اين موقع استالين سيگارى از روى ميز برداشته و پس از روشن كردن سيگار، مشغول كشيدن سيگار مى شود بدون اينكه به قوام سيگار تعارف كند. قوام بلافاصله از جعبه سيگار خود سيگارى بر لب مى نهد و ظاهرا به دنبال فندك در جيبهاى خود مى گردد. استالين فندك خود را روشن كرده سيگار قوام را آتش مى زند. مذاكرات قوام و استالين رضايت بخش بود و قوام با وعده ى واگذارى نفت شمال به روسها در صورت تصويب مجلس شوراى ملى، موضوع تخليه ى ايران و خودمختارى آذربايجان را با رهبر شوروى توافق مى كند. او پس از مراجعه از شوروى چندى بعد كابينه ى خود را ترميم كرده و سه تن از اعضاء حزب توده را داخل كابينه نمود و حزبى به نام دموكرات ايران تاسيس كرد. شاه را موظف كرد در حدود قانون اساسى سلطنت كند و در امر حكومت مداخله ننمايد. حتى قسمتى از اختيارات قانونى شاه را محدود نمود مثلا در فرامينى كه شاه صادر مى كرد، هميشه نوشته مى شد پيشنهاد نخست وزير، قوام دستور داد تمام فرامين دربار را تعويض نمايند و به جاى پيشنهاد «تصويب و موافقت قوام السلطنه» را افزود. به هيچ وجه به توصيه هاى شاه و خاندان پهلوى ترتيب اثر نمى داد، در مجالس رسمى و بازديدها گاهى ديرتر از شاه حضور مى يافت و زمانى جلوتر از او حركت مى كرد. پس از حل مسئله ى آذربايجان و فارس و كردستان، شاه خدمات او را صادقانه ستود و به او عنوان

و لقب جناب اشرف كه قبلا از طرف سلطان احمدشاه هم داده شده بود، اعطاء كرد. قوام قريب بيست ماه بلامنازع حكومت كرد تا سرانجام در اثر فشار افكار عمومى انتخابات دوره ى پانزدهم را با دخالت كامل حزب دموكرات ايران انجام داد و ظاهرا تمام سرسپردگان خود را به مجلس فرستاد و در آن مجلس فراكسيونى به نام دموكرات ايران با اكثريت قاطع تشكيل شد. ليدر فراكسيون ملك الشعراى بهار بود. شاه پس از حل قضيه ى آذربايجان از محبوبيتى كه براى او در بين عامه فراهم شده بود، رشك مى برد و مى خواست اعاده ى امنيت در كشور و ساير اصلاحات توسط او انجام گيرد، لذا در مقام مبارزه ى پنهانى با قوام برآمد. ابتدا وزراى نظامى را تحريك كرد كه با قوام سرشاخ شوند. قوام هر دو آنها را كه سپهبد احمدى و سرلشكر آق اولى بودند، از كابينه خارج ساخت. بعد عده اى از وزراء را پنهانى تحريك كرد و آنها به حالت اجتماع استعفا دادند و قوام ضرورتى براى راى اعتماد نمى ديد، مع الوصف به اتفاق تنها وزير كابينه سيدجلال الدين تهرانى كه مستعفى نشده بود، به مجلس رفت و نطق مفصلى ايراد كرد و تقاضاى راى اعتماد نمود. سردار فاخر كه چشم به مقام قوام دوخته بود و با شاه سر و سرى داشت، موجبات سقوط قوام را فراهم نمود و مآلا اكثريت به او راى عدم اعتماد دادند و نخست وزيرى او در آذر 1326 ساقط شد. پس از چند روز راه اروپا را پيش گرفت. از آن همه افراد حزب و دوستان و آشنايان، تنها يك نفر در فرودگاه او را بدرقه كرد، آن هم سيد جلال الدين تهرانى بود.

شاه

پس از سقوط قوام ساكت ننشست و به وسيله ى ايادى خود مشغول پرونده سازى شد تا خدمات قوام را از ذهن مردم خارج كند و خود را قهرمانى ملى قلمداد نمايد. اعلام جرمهاى متعدد در مجلس و دادگسترى به جريان افتاد ولى چون هيچ كدام محتوا نداشت، به جائى نرسيد. قوام مدتها در اروپا باقى ماند تا اينكه شاه تصميم گرفت به قانون اساسى شبيخون بزند و چند اصل آن را به نفع خود تغيير داده، اختيار انحلال مجلسين را براى خود بگيرد، لذا دستور مجلس موسسان صادر شد. قوام السلطنه از اروپا عريضه ى سرگشاده اى براى شاه نوشت و مدلل ساخت كه تغيير قانون اساسى نه به مصلحت شاه و نه ملت است، اين خونبهاى پدران را نبايد ملعبه نمود و راهى براى تغيير آن باز كرد. شاه از نامه ى قوام برآشفت، جوابيه اى تهيه و به امضاى حكيم الملك وزير دربار براى قوام فرستاد و تمام مفاسد كشور را متوجه زمامدارى قوام السلطنه ساخت. قوام پس از چندى، پاسخى به نامه ى شاه داد. اين نامه را فقط روزنامه ى داريا به مديريت حسن ارسنجانى انتشار داد. از نظر ضبط در تاريخ، نامه ى قوام عينا در زير به نظر مى رسد. ضمنا شاه عنوان و لقب جناب اشرف را نيز از او سلب نمود.

در جواب عريضه ى سرگشاده كه چندى قبل به حضور همايونى عرض كرده بودم نامه اى به امضاى جناب آقاى حكيم الملك به اينجانب رسيد كه تاريخ آن 19 فروردين بود و در روزهاى آخرين فروردين كه به دستور طبيب در جنوب فرانسه بودم به اينجانب ابلاغ گرديد. در آن موقع به شهادت جمعى از آقايان قريب بيست روز بيمار و بسترى

بودم و بعد هم برحسب وقتى كه از جراح متخصص اذن گرفته بودم بايستى روز 27 ماه مه (16 ارديبهشت) براى عمل جراحى به لندن مى رفتم اين بود كه پس از رفع كسالت براى ويزاى گذرنامه به پاريس آمد و روز 16 ارديبهشت وارد لندن شدم. بديهى است در جريان عمل جراحى امكان خواندن و نوشتن و فرصت ايراد جواب غيرمقدور بود. اكنون كه از بيمارستان بيرون آمده با حال ضعف و نقاهت تحت نظر طبيب و جراح در لندن اقامت دارم و فرصت محدودى براى مطالعه جرايد تهران حاصل است با كمال تعجب ضمن شايعات جرايد در روزنامه ى اطلاعات ملاحظه شد كه اينجانب نامه اى به علياحضرت ملكه مادر به طهران فرستاده و تقاضا كرده ام اجازه داده شود به طهران مراجعت نمايم و نيز نوع انتشارات سبب شد كه با حال كسالت اولا شايعات مزبور را تكذيب كنم، زيرا در خود گناه و خطائى نمى بينم كه مورد عفو و اغماض ملوكانه واقع شوم و بنابراين هر وقت طبيب اجازه دهد به وطن عزيز خود مراجعت خواهم كرد و ثانيا چنانچه آقاى ابراهيم حكيمى را بى جواب مى گذاشتم مثل اين بود كه مندرجات آن را تصديق كرده باشم و از مدلول جواب واضح بود كه آنچه را شرح داده اند بر حسب ابتكار شخص ايشان نبوده، چه عمرى است با ايشان رفاقت و خصوصيت داشته ام و در تمام اين مدت كلمه اى برخلاف نزاكت و احترام از ايشان نسبت به خود نشنيده ام. پس مسلم است كه آنچه را ايشان امضاء نموده اند ابلاغ فرمايشات همايونى بوده. بنابراين روى سخن و در عرض جواب به پيشگاه ملوكانه است نه به جناب ابراهيم

حكيمى و چون در خاتمه ى نامه ابلاغ نموده اند كه حسب الامر در آتيه از عرض عرايض به حضور همايونى خوددارى شود ناچار جواب تقريرات را به وسيله ى رجال خيرخواه و جرايد به عرض برسانم تا برخلاف اراده مبارك عمل و اقدامى نكرده باشم.

آنچه را در عريضه سرگشاده به عرض رسانده ام تنها عقيده فدوى نبوده بلكه نظر علماى اعلام و متفكرين عاليمقام و وطن پرستان ايران بوده است كه جز خير و سعادت مملكت و صلاح شخص شخيص سلطنت نظرى نداشته اند و جاى بسى تاسف است كه عرايض خيرخواهانه به جاى حسن قبول توليد ملال و كدورت نموده تا حدى كه قسمت اعظم مشكلات موجود را نتيجه ى دوران زمامدارى فدوى دانسته اند.

اعليحضرت همايونى اگر اندكى صرف وقت فرموده به تاريخ قرن اخير ايران مراجعه فرمايند توجه خواهند فرمود كه دوران زمامدارى فدوى از جهانى مشكل ترين و هولناكترين ازمنه تاريخ ايران بوده و اگر فدوى به وظيفه ى وطن پرستى جرات نموده قبول مسئوليت كرده ام و مصدر خدمت بوده يا مرتكب خيانت گرديده ام تاريخ ايران و بلكه تاريخ دنيا قضاوت آن را كرده و يا خواهد كرد و جاى تعجب و تاسف است كه اعليحضرت كه حامى و نگهبان مقام و احترام خدمتگزاران كشور هستند به جاى تشويق و تقدير مى فرمايند زندگانى پليد خود را بايد در گوشه زندان سپرى نمايم در صورتى كه اگر جسارتى كرده ام از اين نظر بوده است كه چون مملكت را مشروطه و اعليحضرت را متجدد و شاهنشاه دموكرات مى دانستم لازم ديدم نظريات عموم را در كمال سادگى و صراحت براى خير مملكت و صلاح شخص اعليحضرت به عرض برسانم لكن از جوابى كه امر به صدور

فرموده اند جا دارد تصور شود كه اوضاع امروز با هفتصد سال قبل فرقى نكرده است چنانكه شيخ سعدى گويد «از تلون طبع پادشاهان برحذر بايد بود كه وقتى به سلامى برنجد و ديگر وقت به دشنامى خلعت دهند» مى فرمايند اگر فدوى فراموش كرده يا تظاهر به فراموشى مى نمايم عواقب سوءسياست و خيانت ورزى فدوى به اين كيفيت تجلى مى نمود كه اگر تفضل خداوند و غيرت ملى افراد آذربايجانى همراهى نمى كرد و فداكاريهاى ارتش دلير اين كشور تحت فرماندهى مستقيم اعلى حضرت نبود حال نام آذربايجان از تاريخ كشور زدوده شده بود.

اگرچه عرض ادب پيش يار بى ادبى است

زبان خموش وليكن دهان پر از عربى است

پرى نهفته رخ و ديو در كرشمه حسن

بسوخت عقل زحيرت كه اين چه بلعجبيست

هزار عقل و ادب داشتم من اى خواجه

كنون كه مست و خرابم صلاح بى ادبيست

افسوس و هزار افسوس كه نتيجه ى جانبازيها و فداكاريهاى فدوى را با كمال بى رحمى و بى انضباطى تلقى فرموده اند پس ناچارم برخلاف مسلك و رويه خود كه هيچ وقت دعوى حسن خدمت نكرده ام هر خدمتى را وظيفه ى ملى و وطن پرستى خود دانسته ام در اين مورد با كمال جسارت و با رقت قلب و سوز دل به عرض برسانم كه به خداى لايزال قسم روزى كه تقديرنامه اعلى حضرت به خط مبارك به افتخار فدوى رسيد كه ضمن تحسين و ستايش فرموده بودند سهم مهم اصلاح امور آذربايجان به وسيله ى فدوى انجام يافته است متحير بودم كه چگونه افتخار ضبط و قبول آن را حائز شوم زيرا غير از خود براى احدى در انجام امور آذربايجان سهم و حقى قائل نبودم و فقط نتيجه ى تدبير و سياست اين فدوى بود كه به

حمدالله مشكل آذربايجان حل شد و اهالى رشيد و غيرتمند آذربايجان با سياست فدوى يارى و همكارى نمودند و بعد كه بحمدالله اعليحضرت با جاه و جلال تشريف فرماى آذربايجان شدند- و برخلاف انتظار اعليحضرت در بعضى نقاط استفاده جوئى و غارتگرى شروع شد- با تلگراف رمز عرض كردم اگر نتيجه ى زحمات و اقدامات اين است، از اين تاريخ فدوى مسئول امور آذربايجان نيستم و اى كاش به جاى اين تهمتها و بى انصافى ها كه بر خود اهالى آذربايجان نيستم و اى كاش به جاى اين تهمتها و بى انصافى ها كه بر خود اهالى آذربايجان معلوم است در آبادى و عمران و رفع خرابى ها و خسارتها توجه بيشترى مبذول شده بود كه اهالى رنجيده و فلك زده ى آنجا به اطراف و اكناف پراكنده نمى شدند، مال و حشم خود را براى معاش يوميه به ثمن بخس نمى فروختند و امروز بعد از چهار سال آذربايجان به صورت بهتر و آبرومندترى عرض اندام مى نمود.

جناب آقاى ابراهيم حكيمى با اطاعت امر ملوكانه انواع تهمت و افترا را نسبت به اين فدايى ملت و مملكت ابلاغ نموده اند پس چرا تكميل و تصريح ننموده اند كه تعهدات شوم اينجانب در مسكو چه بود يا اينكه گزارش مسافرت خود را به تفصيل

در مجلس شوراى ملى قرائت كردم نقشه ى تجزيه ى آذربايجان چگونه طرح شده و كى و چه وقت در مجلس شوراى ملى لزوم تغيير قانون اساسى را پيشنهاد كرده ام و اگر هم وقتى اشاراتى كرده باشم راجع به تفسير بعضى از مواد قانون اساسى بوده است نه تغيير آن. آن هم به اين نظر بوده است كه حدود مسئوليت وزراء دستخوش پاره اى مداخلات غيرقانونى نشود و امور حكومت من

جميع الجهات به وسيله ى وزراء و تحت نظارت دقيق مجلس اداره شود و اينكه مى فرمايند دو نفر از وزراى كابينه را براى تغيير قانون اساسى مامور نموده ام برحسب و امر و فرمايش همايونى بوده است كه خواستم به عرض برسانند راهى براى تغيير قانون اساسى پيش بينى نشده است. آيا تمام اين مقدمات دليل نمى شود كه به ترتيبى كه به همه معلوم است جمعى را به نام مجلس موسسان دعوت نموده قانون اساسى را تغيير دهند يعنى همان قانون اساسى كه اعليحضرت موقع قبول سلطنت حفظ و صيانت آن را تعهد نموده و سوگند ياد فرموده و كلام الله مجيد را شاهد و ناظر قرار داده اند و مرحوم فروغى رئيس دولت وقت تصريح نموده كه اعليحضرت همايونى طبق قانون اساسى موجود سلطنت خواهند فرمود و اما اينكه مى فرمايند در كابينه ى اول خود از مقام سلطنت انحلال مجلس را درخواست نموده ام اولا در آن موقع اكثريت مجلس طرفدار فدوى بوده است ثانيا البته در نظر مبارك هست كه يك روز فرمودند فلان نماينده ى خارجى عرض كرده است فدوى دعوى انحلال مجلس را كرده ام و فرمودند اگر اينطور باشد پس من چه كاره هستم فدوى عرض آن شخص را تكذيب كردم و به عرض رساندم نه اعلى حضرت همايونى و نه رئيس دولت هيچكدام حق انحلال مجلس را ندارند و با اصرار تمام استدعا نمودم آن شخص را بخواهند و با حضور فدوى مواجهه نمايند تا صحت و سقم مطلب معلوم شود و با اينكه دو مرتبه عرض خود را تجديد كردم اقدامى نفرمودند و استدعاى فدوى به دفع الوقت گذشت. در نامه ى مزبور نوشته شده است اصلاح و تكميل قانون اساسى

با توجه به سنت طبيعى يعنى اصل تكامل و ارتقاء صورت گرفته فدوى با هوش و ذكاوت فوق العاده اعليحضرت چگونه قبول كنم كه اعليحضرت همايونى چنين فرمايشى را فرموده باشند زيرا قانون تكامل و ارتقاء را نمى توان بدين طريق تاويل نمود كه حقوقى را كه بيش از چهل سال قبل ملت ايران دارا بوده اكنون كه افكار عموم ملل روشن تر و مبانى آزادى در همه جا محكم تر و كاملتر شده و براى مردم دنيا در تمام ممالك حقوق بيشترى شناخته شده است حقوق مردم ايران را به عنوان اصل تكامل و ارتقاء يعنى به طور معكوس لغو كرده و قانون اساسى كشور را به نفع قوه مجريه تغيير داد و ملت ايران را از حق مشروع و مسلم خود محروم نمود.

امر فرموده اند در عريضه سرگشاده حقوق و حدود مقام سلطنت را بى پايه و مايه و بى ادبانه و جسورانه تلقى نموده و اگر اين حقوق تشريفاتى مى بود اكنون بنيان نظام كشور از بيخ و بن بركنده شده بود. فدوى آنچه را به عرض رسانده ام معمول ممالك مشروطه دنيا و مدلول قانون اساسى ايران بوده است و چنانچه عده اى از قضات محترم و عالى مقام كشور و متخصصين خارجى را مامور مى فرمودند كه عرايض فدوى را با قانون اساسى موجود تطبيق نمايند صحت و سقم عرايض فدوى معلوم مى شد و نظرى جز اين نداشته ام كه اعليحضرت سالهاى فراوان با كمال محبوبيت بر اريكه ى سلطنت برقرار باشند و مقام شامخ سلطنت را آلوده امور حكومت نفرمايند و به معمول سلاطين مشروطه و قانون اساسى ايران از مسئوليت و طرفيت با مردم مصون و محفوظ مانند. مى فرمايند ضرورت پاره اى اصلاحات

از قبيل تمديد مدت مجلس براى جلوگيرى از تشنج انتخاباتى كه هر دو سال گريبانگير كشور مى شود و با افزايش عده نمايندگان مجلس براى تقويت بنيان حكومت ملى به حدى روشن است كه محتاج به توضيح نيست. خاطر مبارك مستحضر است كه در قانون اساسى موجود عده ى نمايندگان تا دويست نفر پيش بينى شده است و براى تمديد مدت مجلس نيز هر وقت از طرف ملت تقاضاهاى تمديد شد و آزاديخواهان و صلحاى قوم تقاضاى مجلس موسسان نمودند و مجلس موسسان در كمال آزادى و بى مداخله مامورين دولت تشكيل يافت راجع به تمديد مجلس نيز تصميم ملت معلوم خواهد شد.

مى فرمايند كه در دوره ى زمامدارى فدوى حبس و زجر عناصر آزاديخواه به حدى بود كه عده اى از آنان در توفيقگاه درگذشتند و پاره اى ديگر نزديك به اين خطر گرديده بودند. خوب بود يكى از آنان را كه در توقيفگاه درگذشته بودند معلوم فرموده بودند به علاوه ايام زمامدارى فدوى به حدى با پيشامدهاى هولناك مصادف بود كه ناچار از بعضى از دوستان عزيز و حتى منسوبين خود با كمال احترام در عمارت شهربانى پذيرائى نمودم ليكن بر خاطر مبارك پوشيده نيست كه بعد از فدوى هر امرى كه واقع شد اشخاص محترم و آزادى خواه را به حبس و زجر محكوم و در محبس شهربانى زندانى نمودند و روحانى بزرگوارى را مانند آيت الله كاشانى كه چندى در قزوين با كمال احترام و آزادى مهمان فدوى بودند و با اينكه خودشان ميل به توقف فرمودند، تا زنده ام از وجود محترمشان خجل و شرمنده ام شبانه به آن طرز فجيع گرفتار و از هيچ نوع بى احترامى و اسائه ادب به شخص

ايشان و مقام روحانيت فروگذار نكردند و ايشان را بدون هيچ دليل و مدرك گرفتار و تبعيد و در قلعه ى فلك الافلاك زندانى نمودند و بطرزى شرم آور از وطن مالوف اخراج و تبعيد كردند و چنين فاجعه ى بى سابقه اى را به جامعه و روحانيت وارد ساختند. فدوى عرض نمى كنم اين جنايت به امر و دستور اعليحضرت همايونى واقع شده بلكه يقين دارم خاطر مبارك از وقوع آن مكدر و متاثر است لكن عرض مى كنم بعد از اطلاع چرا مجرم و مسبب را تنبيه و تعزير نفرموده از خدمت اخراج ننموده اند.

مى فرمايند مردم به خوبى واقف هستند چه كسانى در مدت حكومت خود ميليون ها اندوخته ذخيره كرده و چه اشخاصى نيز ميليونها در راه رفاه عموم صرف نموده اند و در جاى ديگر اشاره به جوازفروشى و رشوه خوارى فرموده اند. اولا اگر اعليحضرت در تمام اوقات حكومت فدوى چه قبل از سلطنت اعليحضرت و چه بعد معلوم فرمودند كه فدوى اهل رشوه و استفاده بوده ام يا اندوخته و ذخيره اى در بانكهاى داخله يا خارجه دارم تمام دارائى خود را به دولت تقديم مى كنم. ثانيا راجع به موضوع جواز چنانكه مكرر به عرض رسانده ام در محافل عمومى اظهار داشته و در مجلس شوراى ملى به دفعات تصريح كرده ام فدوى چيزى از كسى نخواسته ام مقدارى برنج و غيره اضافه بر احتياجات كشور بود كه اگر خارج نمى شد مى پوسيد و ضرر آن به رعيت و ملاك مى رسيد و از طرفى براى آسايش مردم و رفع نگرانى ها حزب دموكرات ايران تشكيل شده بود و لازم بود با عجله و شتاب پيشرفت كند اين بود كه خود مردم براى سرعت جريان و پيشرفت حزب دموكرات ايران

و هم براى صرفه دولت و صرفه رعيت و ملاك و پيشرفت امور آذربايجان براى مقدارى برنج و جو با تصويب هيئت وزراء اجازه ى صدور گرفته و ارز آن را به دولت پرداختند و هدايائى نيز به حزب دموكرات ايران دادند و اينكه مى فرمايند چه اشخاصى ميليون ها در راه رفاه عمومى صرف نموده اند اين قسمت را هم مردم خوب مى دانند كه اين ميليونها را خود دارا بوده اند يا از اموال و املاك مردم فقير و غنى اين مملكت اندوخته و بعد كه خط آن اموال غيرمقدور شد مقدارى از آن را به چه مصارفى رسانده اند.

در خاتمه عرض مى كنم كه اعلى حضرت همايونى البته عرايض مكرر فدوى را فراموش نفرموده اند كه فدوى با وضع حاضر داوطلب هيچ نوع منصب و مقامى نبوده ام و آنچه را با كمال وضوح و خلوص به عرض رسانده ام در راه خير مملكت و صلاح شخص اعليحضرت بوده و باز هم عرض مى كنم كه دوام و بقاى سلطنت، و موفقيت، در حفظ و حراست حقوق ملت و احترام به افكار عامه است و در اين موقع انتظار عموم از پيشگاه مبارك اين است كه حقوق ملت طبق قانون اساسى موجود محفوظ بماند و امور كشور به مبعوثين ملت و وزراى مسئول واگذار شود و دولتها مانند هميشه با راى تمايل مجلس انتخاب شوند و اعليحضرت همايونى طبق روح قانون اساسى سلطنت فرمايند و آنچه برخلاف اين منظور در بيست سال سلطنت شاهنشاه فقيد معمول بوده از جزئى و كلى منسوح و متروك گردد و از آنچه را هم خلف وعده و نقض عهد است اجتناب شود. بديهى است با پيروى مراتب فوق عموم

افراد ملت را به وفادارى و فداكارى تشويق و ترغيب فرموده و قلوب مردم را به مهر و محبت وجود مبارك تسخير خواهند فرمود برعكس چنانچه حقوق مردم گرفته شود و دلها شكسته و مجروح گردد جز ياس و نااميدى عمومى كه موجب بغض و عناد و مقدمه مقاومت و طغيان است نتيجه اى نمى توان انتظار داشت.

ما نصيحت به جاى خود كرديم

چند وقتى در اين بسر برديم

گر نيايد به گوش رغبت كس

بر رسولان پيام باشد و بس

25 خرداد از لندن احمد قوام

قوام مدتى در اروپا به معالجه پرداخت و در اوايل 1329 به تهران بازگشت و غالبا ملتزم بستر بيمارى بود. در همين سال وثوق الدوله برادر او درگذشت. قوام از اين حادثه سخت مكدر شد و غالبا وقت خود را در مصاحبت دوستان مى گذرانيد. در 1331 بين مصدق السلطنه و شاه اختلافاتى بروز كرد. مصدق خواهان وزارت جنگ بود ولى شاه از واگذارى آن خوددارى كرد و مصدق از نخست وزير استعفا داد. شاه براى اينكه حريف گردن كلفتى در مقابل مصدق بتراشد، سراغ قوام السلطنه رفت. در اين كار تلاش اشرف پهلوى براى جلب رضايت قوام چشمگير بود. قوام السلطنه جاه طلب كه در آن هنگام هشتاد و يك سال از سنش مى گذشت، داوطلب نخست وزيرى شد و مجلس با اكثريت ضعيفى به او راى اعتماد داد و فرمان با عنوان جناب اشرف براى او صادر شد. به دنبال استعفاى مصدق و روى كار آمدن قوام، مردم به حركت درآمدند. جبهه ملى از يك طرف، آيت الله كاشانى و بازار تهران از طرف ديگر مردم را براى يك قيام خونين آماده كردند. مخصوصا اعلاميه ى شديداللحن قوام كه چند بار از راديو قرائت شد،

بيشتر مردم را به حركت درآورد به طورى كه در روز سى تير 1331 تهران و غالب شهرستانها صحنه ى زدوخورد پليس و مامورين نظامى با مردم بود. در آن روز عده ى كثيرى در تهران و شهرستانها كشته و زخمى شدند و ناچار در اثر عقب نشينى شاه، قوام از سمت خود استعفا داد و مجددا مصدق با اختيارات نظامى زمام امور كشور را در دست گرفت. شاه در كتاب ماموريت براى وطنم در مورد انتصاب قوام به نخست وزير براى دفاع از خود و رد اعمال خلاف خويش چنين مى نويسد:

«... من برخلاف نظر باطنى خود احمد قوام را كه در گذشته شاغل مقام نخست وزيرى بود به جاى وى به نخست وزير برگزيدم زيرا بزعم عده اى قادر بود در برابر دست چپى ها سخت مقاومت نمايد. با روى كار آمدن قوام السلطنه حزب توده بلافاصله به طرفداران مصدق پيوستند و دست به تظاهر و آشوب زدند. نظم و قانون مختل گشت و دولت قوام در برابر عناصر اخلالگر و افراطى ناتوان ماند. ضمنا نطقى كه قوام در راديو كرد و در آن مخالفت خود را با احساسات شديد عامه در مسئله ى ملى شدن نفت اظهار نمود، اوضاع را وخيم تر ساخت. قوام به علت كبر سن بسيار ناتوان و بيمار شده و غالبا در مذاكرات مهم سياسى به خواب مى رفت هرچند حقيقتا در حل مسائل به اعمال قدرت معتقد بود ولى من وجدانا نمى توانستم اجازه ى اتخاذ چنين رويه اى را به شخص ناتوانى مانند او بدهم، ناچار پس از چهار روز نخست وزيرى به صلاحديد من از نخست وزيرى استعفا داد».

قوام پس از استعفا، مدتى به حالت اختفا مى زيست و جانش در خطر بود. مجلس هفدهم

لايحه ى مصادره ى اموال او را تصويب كرد و مامورين دولتى به خانه ى او رفته و از اموالش صورت بردارى نمودند. قوام بعد از اين جريان كاملا تاب و توان خود را از دست داد و غالبا بيمار بود تا اينكه در تيرماه 1334 در سن 82 سالگى درگذشت و در مقبره ى خانوادگى در قم مدفون شد.

قوام السلطنه در سن بيست سالگى با دختر حاجب الدوله دولو قاجار ازدواج كرد و تا آخر عمر صاحب فرزندى از او نشد. در 1326 در لاهيجان با دختر يكى از كشاورزان خود عقد ازدواج بست. حاصل اين مزاوجت يك پسر به نام حسين بود كه قوام و همسر اصلى اش به اين كودك علاقه ى خاصى داشتند. حسين پس از مرگ پدر، چندى تحت نظر دكتر امينى در اروپا تحصيل نمود و با دختر جواد مسعودى ازدواج كرد ولى اين ازدواج طولانى نشد و قسمتى از ثروت حسين از بين رفت. او تدريجا به مواد مخدر پناه برد و در استعمال اين مواد راه افراط را پيمود تا اينكه در 34 سالگى در اروپا در اثر استعمال مواد مخدر درگذشت.

درباره ى قوام السلطنه سياستمدار كهنسالى كه قريب 60 سال در صحنه ى سياسى ايران بازيگر ماهرى بود، همه گونه سخن رفته است. دشمنان او بيشتر از دوستانش توانسته اند درباره ى او چيز بنويسند يا حرف بزنند.

او مجموعا پنج بار نخست وزير و متجاوز از بيست مرتبه وزير، يك بار فرمانرواى كل خراسان و يك دوره هم وكيل مجلس بوده است. قوام ذاتا مردى مستبد و قانون شكن و جاه طلب بود، از جنجال و سروصدا لذت مى برد، هميشه دوران صدارت او با هياهو و سروصدا توام بوده است ولى در عين حال به

وطن عشق مى ورزيد و هرگز خيانتى به زعم خود مرتكب نشد. از تملق لذت مى برد، به همين دليل اطرافيان او را هميشه افرا متملق و چاپلوس تشكيل مى دادند. از ريخت وپاش دولتى ابائى نداشت. او مردى به تمام معنا دانشمند بود، از ادبيات و فلسفه و عرفان بهره ى كافى برده بود، گاهى برحسب تفنن شعر مى سرود. اشعار او پرمغز و مشحون از مضامين لطيف ادبى است. البته در سرودن شعر هرگز به پايه و مايه برادرش وثوق الدوله نبود. در تحرير واقعا معجزه مى كرد. نامه هاى او هميشه محكم و مستند و مستدل با كلمات زيباى فارسى و عربى توام بود. معتقدات مذهبى داشت. به اهل علم و روحانيون احترام مى گذاشت. درب منزل او به روى همه باز بود. زندگانى او از محل عايدات باغهاى چاى در لاهيجان تامين مى گردد.

درباره ى قوام اظهارنظرهاى متعدد و متضادى شده است كه در اينجا به چند مورد آن اشاره مى كنيم. در يادداشتهاى خطى موجود در كتابخانه ى مجلس كه ظاهرا تاليف حاج ميرزا ابوالحسن علوى است و تاريخ تحرير آن 1336 ه.ق مى باشد، درباره ى قوام السلطنه چنين آمده است:

«قوام السلطنه (ميرزا احمدخان) پسر ميرزا ابراهيم خان معتمدالسلطنه در ايام جوانى جزء پيشخدمتهاى ناصرالدين شاه و بعد منشى امين الدوله ميرزا على خان در موقعى كه حكومت آذربايجان را داشته بود بعد در موقع صدارت ميرزا على خان امين الدوله در حدود 1315 به منشى حضورى صدراعظم معرفى شد و مدتى گذشت. به مناسبت حسن خط و نيكوئى انشاء به منشى حضورى مظفرالدين شاه و از لقب دبيرحضورى كه داشت به وزيرحضورى مفتخر گرديد. در دوره مشروطيت پس از فتح تهران (1327) معاون وزير داخله شد و به واسطه بروز لياقت زيادى

كه در ترتيبات و تاسيسات جديده به خرج داده به وزارت داخله و وزارت جنگ و وزارت ماليه مدتى مشغول بود و حاليه (1336) در طهران بى شغل است. سن او بيش از چهل سال نيست. يكى از رجال قابل ايران است».

در كتاب برگزيدگان تاليف اميرمسعود سپهرم درباره ى او چنين آمده است:

«در نظم و نثر صاحب ذوق و چيره دست و جامع كمالات و سياستمدارى بزرگ بود و خدمات بسيار ارزنده و فراموش نشدنى به ملت ايران و حتى نسلهاى آينده اين مملكت انجام داد».

(بخش 1) احمد، ملقب به قوام السلطنه (و. 1249 ه.ش- ف. تهران 1334 ه.ش) وى در دربار مظفرالدين شاه سمت دبيرى مخصوص و رياست دفتر را داشت و فرمان مشروطيت به خط او نوشته شده. قوام در دوره ى احمد شاه مدتى والى خراسان بود و پس از تشكيل كابينه ى سيد ضياء محبوس شد و سپس در زمان شاه مذكور نخست وزير گرديد (1301 -1300 ه.ش)، و چون سردارسپه به نخست وزيرى رسيد، قوام از كار بركنار شد و سپس مجبور به ترك ايران گرديد. پس از شهريور 1320 فعاليت هاى سياسى را مجدداً آغاز كرد و مكرر نخست وزير شد (1331 -1326 -1325 -1324 -1321). آخرين بار فقط 4 روز نخست وزير بود و بر اثر حوادث 30 تير 1331 از كار بركنار شد. وى به بيمارى قلبى درگذشت.

(1334 -1252 ش)، خطاط، اديب و شاعر. ملقب به دبير حضور، وزير حضور و قوام السلطنه. وى از رجال نامى عهد مظفرى و عصر مشروطيت است. نخست جزو عمله خلوت و پيشخدمتهاى ناصرالدين شاه بود. در صدارت عين الدوله (سلطان عبدالمجيد ميرزا) منشى بود. پس از آن به تدريج در مقامات دولتى

ترقى كرد، چنان كه بارها به وزارت رسيد و چندين بار نخست وزير شد. ژاندارمرى در زمان تصدى او در پست وزارت داخله تشكيل يافت. خروج نيروهاى شوروى از ايران، بعد از جنگ جهانى دوم، و نيز عدم پشتيبانى شوروى از دموكراتهاى آذربايجان، از نتايج اقدامات او دانسته شده است. وى در نظم و نثر صاحب ذوق بود و در خوشنويسى نيز مهارت داشت. فرمان مشروطيت به خط اوست. در تهران درگذشت و در مقبره ى خانوادگى خود در قم به خاك سپرده شد. قوام السلطنه خط شكسته نستعليق را استادانه مى نوشت و در نستعليق نيز ماهر بود. از آثار وى: يك مرقع، شامل ده رقعه مناجات حضرت على (ع) كه به شيوه ى ميرعماد سيفى قزوينى و به قلم دو دانگ و كتابت عالى نوشته شده، با رقم : «... احمد بن معتمدالسلطنه، فى شهر رجب المرجب سنه ى 1311»؛ يك مرقع مشتمل بر قصيده اى در مدح مظفرالدين شاه، به قلم چهار دانگ خوش، با رقم: «المذنب احمد»؛ دو قطعه نستعليق سه دانگ خوش، با رقم: «المذنب احمد».[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد دوم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار خوشنويسان (43 -42 / 1)، تاريخ هنرهاى ملى (1033 / 2)، تذكره خوشنويسان معاصر (94 -88)، شخصيتهاى نامى (400 -398)، شرح حال رجال (99 -94 / 1)، گلستان هنر (بيست و يك)، نخبگان سياسى ايران (141 ،136 ،133 ،110 ،92 ،89 ،84 ،83 ،75 / 3).

قوام، فرخ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پاتولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اروميه.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيلات تخصصى و اخذ مدرك كلينيكال پاتولوژى و آناتوميكال پاتولوژى در

بيمارستان هامراسميت دانشگاه لندن و داراى بورد تخصصى پاتولوژى بالينى و تشريحى از دانشگاه لندن.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اروميه.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

نقش منزيم در انفاركتوس ميوكارد، بررسى سلنيوم و انفاركتوس ميوكارد، سل در زنان نازا، ارزش تومور ماركر، CA125 درتومورهاى تخمدان، هيستوپاتولوژيك لنفوم غير هوچكينى و طبقه بندى جديد آن، آمار مواد آپاندكتومى در بيمارستانهاى اروميه، بررسى هيستوپاتولوژيك تيروئيدهاى بزرگ شده در استان آذربايجان غربى، بررسى تومورهاى بدخيم استان آذربايجان غربى، طبقه بندى هيپرپلازى آندومتر، ميزان CA125 درتومورهاى تخمدان در شهرستان اروميه، نازائى و توكسوپلاسموزيى، نازائى و ليستريوزيس، پاتولوژى بالينى و تشريحى، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 14 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

پاتولوژى، ايمونوهيستو شيميائى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 11، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

كندروديسپلازى منقوط، پنوماتوزكيستيك روده، روش رنگ آميزى پراكسيد از- آنتى پراكسيداز، شيوع سرطان مثانه در آذربايجان غربى، ليوميوم با فعاليت ميتوزى زياد، سيالوزيس، تومور ماركرها در سرطان پستان، سندرم زلينجراليون، آنزيم هاى پروتئوليتيك در تشخيص قارچ ها، تومور ماركرها در تشخيص و درمان بيماريها، پديده كاتاستروف.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قوام الشريعه، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسن قوام الشريعه همدانى طاب ثراه در حدود تاريخ 1320 هجرى قمرى در شهر همدان چشم بجهان گشود، پدر ايشان پس از بازگشت از نجف اشرف در همدان و تهران و اصفهان به بيان مناقب آل عصمت عليهم السلام پرداخت و سرانجام در همدان درگذشت و به قم منتقل و در قبرستان آيت اللَّه العظمى حائرى دفن شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

قوام زاده، اردشير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از وين (اتريش)، دكتراتى تخصصى بيماريهاى داخلى از زرويخ (سوئيس)، دوره فوق تخصص هماتولوژى- انكولوژى از زوريخ (سوئيس)، دوره تخصصى پيوند مغز استخوان از زوريخ سوئيس.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پيوند مغز استخوان، كم خونى، درمان سرطان پستان، سرطان پستان از نظر كروموزم، پيوند در تالاسمى ها، انجام پيوند مغز استخوان در ايران براى اولين بار در سال 1369، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 21 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اصول هماتولوژى بالينين، بيماريهاى خون و سرطان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 21، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

درمان سرطان پستان، درمان چكين، درمان لنفون، پيوند مغز استخوان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قوامي، تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تقي قوامي

محل تولد : شهرري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1308/1/1

زندگينامه علمي

در شهر ري در خانواده روحاني چشم باز كردم؛ پدرم حضرت آيت الله ميرزا محمد حسن قوام الشريعه. (كه اين لقب را مرحوم آيت الله حكيم، مرحوم آيت الله شواني و مرحوم آيت الله دكتر مشكاة به ايشان داده اند). سطح را در محضر بزرگاني چون آيت الله علامه شواني و همچنين آيت الله شيخ محمد حسين تهراني كه شاگرد مرحوم آخوند بودند گذراندم؛ همچنين از حضرت آيت الله العظمي سلطاني طباطبايي، بروجردي وآيات عظام: خوانساري، گلپايگاني و مرعشي نجفي استفاده كرده

و تا زمان اين بزرگواران به مباحثه بحث خارج فقه و اصول جمعي اشتغال و پس از درگذشت اين عزيزان درس خارج فقه و اصول و تفسير مي گويم و چند سالي است كه براي تبليغ داخل و خارج كشور به تربيت مبلغ مشغول هستم. منظومه هايي قبل و بعد از انقلاب اسلامي بصورت فكاهي و در ذم طاغوت به چاپ رسيده است.

قوامي، صمصام الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد صمصام الدين قوامي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات من در تهران تا اخذ ديپلم رياضي، سال 1352 بوده است و سال 1356 فارغ التحصيل كارشناسي رشته مديريت صنعتي از مدرسه عالي مديريت گيلان شدم (شهر لاهيجان) كه پايان نامه اي تحت عنوان كتاب و كتابخواني تنظيم كردم كه مورد توجه قرار گرفت. در حاليكه 23 سال داشتم از من براي تدريس دعوت به عمل آمد كه توفيق نشد. در همان سال 1356 در فوق ليسانس مديريت صنعتي در مركز مديريت صنعتي تهران پذيرفته شدم ولي در مصاحبه شفاهي به علت اينكه فرزند روحاني بودم و خودم هم به شدت مذهبي بودم مردود شدم. بعد از انقلاب از من براي ادامه تحصيل دعوت به عمل آمد كه به علت فرو رفتن در فعاليتهاي انقلابي در آموزش و پرورش و سپس در سپاه ترجيح را به خدمت دادم. در سپاه در عين حال كه مشغول پذيرش سپاه تهران بودم سخنرانيهاي علمي و كلاسهاي عقيدتي را برگزار كردم و به من به عنوان يك نيروي علمي نگريسته مي شد و بعد كه دبيرستان سپاه را طراحي كرديم و دو سال مدير

آن بودم (در لانه جاسوسي آمريكا، سال62 تا 63) تدريس معارف ديني و اخلاق داشتم. قبلا هم در آموزش و پرورش مسئول تربيتي دبيرستانهاي ناحيه 9 بودم كه براي دبيران كلاس اسلام شناسي داشتم و جزوه اي هم در توحيد و نبوت نگاشتم. از سال 62 به حوزه بازگشتم و 2 سال مدير و مدرس حوزه علميه محموديه كرمان شدم و ادبيات عرب تدريس كردم و سال 1365 وارد قم شده، دروس خارج را شروع كردم و در عين حال مديريت مدرسه علميه بعثت را در سال 1366بعهده گرفتم كه تدريس اخلاق و ادبيات داشتم و در سلسله هاي بعدي مديريت، مدارس علميه رسول اكرم (ص) و امام محمد باقر (ع) را بعهده گرفتم؛ همزمان تدريس فقه و اصول را مشغول شدم كه اكنون يك دوره فقه و اصول سطح را تدريس كرده ام و مشغول تدريس كفايه الاصول هستم. در سال 1373به دبيرخانه مجلس خبرگان پيوستم و در مركز تحقيقات علمي آنجا مشغول شدم كه حاصل آن پژوهش و مديريت از منظر كتاب و سنت شد كه پژوهش برتر سال 82 از دبيرخانه دين پژوهان گرديد با لوحي از رئيس جمهور؛ در همين دبيرخانه عضو هيئت علمي فصلنامه حكومت اسلامي شدم كه چندين مقاله در آن نوشتم و ارزيابي كردم كه يكي از مقالات تحت عنوان ساختار حكومت پيامبر (ص) در سال 82 مقاله برتر از طرف وزارت ارشاد شد و در حاشيه آن مقالات زيادي در نشريات گوناگون نگاشته ام ( در فصلنامه انتظار، ماهنامه پيام زن، نشريه پگاه و مقالاتي در كنگره هاي حكومت اسلامي مخصوص انديشه امام و كنگره نراقي و

كنگره انديشه هاي اخلاقي عرفاني امام و غيره.) اكنون كتاب دوم من تحت عنوان نظريه خدمت به شوراي سياستگذاري ائمه جمعه كه به شكل پروژه بوده است، آماده چاپ است در حاليكه كتاب اول اكنون در آستانه چاپ سوم مي باشد. پروژه پژوهش (شيوه رهبري امام خميني (ره)) از طرف دبيرخانه مجلس خبرگان سومين كتاب من خواهد بود، كه به شدت و سرعت مشغولم و تا حداكثر 2 سال به مثابه يك پروژه علمي چاپ خواهد شد. اين اثر با تاكيد اكيد حضرت آيت الله ابراهيم اميني انجام مي گيرد. و دست ياراني هم مرا كمك مي كنند. من صاحب امتياز و مدير مسئول دو فصل نامه نخل شهداد و زيره كرمان هستم كه از طرف هيئت نظارت مطبوعات مجوز رسمي كشوري دارد. در نخل شهداد بعد از حدود 10 شماره اجتماعي و بعد از آنكه كتاب مديريت پژوهشي برتر شد با سفارش نخبگان تبديل به ارگان مديريت اسلامي شده است كه مرتب منتشر مي شود و به علت موفقيت از حمايتهاي وزارت ارشاد بهره مند شده است. اينجانب رسما با انتخاب مديريت پژوهشي حوزوي در سال جاري به عنوان رئيس مجمع عمومي انجمن علمي مديريت اسلامي برگزيده شدم كه آرمان و رسالت آن توليد دانش مديريت اسلامي و برنامه نهضت مديريت اسلامي است. اين انجمن زير نظر معاونت پژوهشي حوزه است و داراي هيئت مديره و بازرس و اركان رسمي ديگر است. علت انتخاب اينجانب دارا بودن كتاب و مجله مديريت و رشته مديريت است؛ در ضمن در مباحث رسانه اي شركت دارم مدتهاست كه مهمترين آن، شركت در ميزگرد نقد و نظر در

رشته مديريت اسلامي است كه در بيش از 20 جلسه در راديو معارف با محققان عالي مديريت شركت كردم كه هنوز ضبط و پخش آن ادامه دارد. در ضمن حدود 20 جلسه برنامه عرفاني سحرهاي راديو معارف در برنامه در خلوت يار از من ضبط و پخش شده است كه مورد استقبال واقع شده البته برنامه هاي پراكنده زنده و غير زنده در مناسبتهاي مختلف از صدا و سيما منتشر شده است. اينجانب طي سالهاي 78 تا 81 مدير كل آموزش حوزه هاي خارج از كشور بودم كه در خلال آن عضو هيئت علمي نشريه بين المللي الرشاد شدم كه به زبانهاي مختلف چاپ مي شود و ارگان سازمان حوزه هاي خارج از كشور است. من در حوزه بين المللي هم تا به حال به كشورهاي زيادي براي بازرسي از حوزه هاي خارج از كشور سفر كرده ام و بيش از ده سال است كه در مدرسه امام خميني (ره) تدريس دارم و اكنون در مقطع كارشناسي ارشد آنجا حلقه ثالثه از شهيد صدر را تدريس مي كنم و قبل از حلقات قبلي مباحث اخلاق و تعليم و تربيت و عقائد تدريس كرده ام و سخنرانيهاي زيادي براي طلاب غيرايراني دارم و نيزمشاور اخلاقي طلاب غير ايراني در مدرسه المهدي (عج) هستم. من در ضمن عضو هيئت علمي دائره المعارف فقه اهل بيت (ع) كه زير نظر آيت الله مكارم شيرازي تدوين مي شود هستم و تا بحال مقالات زمان و مكان، خطوط كلي اقتصاد اسلامي و سليقه هاي مختلف اجتهادي را تنظيم كرده ام كه در جلدهاي اول و دوم آن چاپ مي شود.

نام من در فهرست صاحبان و تدوين كنندگان مقاله در اين دائره المعارف ثبت مي شود.

قوامي، فرخ الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قوجقي، امان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1318، مرتبه علمى: استاد، رشته: گوش و حلق و بينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1347، گذراندن دوره سه ساله رزيدنتى در دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى از سال 1349، گذراندن فلوشيپ اتولوژى و اتونورولوژى در انگلستان و آمريكا به مدت دو سال.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق در زمينه گوش، حلق و بينى، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 48 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تكنيك جراحى در بازسازى و باز شنوائى گوش، آموزش بيماريهاى گوش و حلق و بينى، سر وگردن.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 43، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

گوش و حلق و بينى و اتونورولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قوچاني، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ عباس قوچانى از افاضل دانشمندان خراسان و قوچان است در نجف اشرف وى در قوچان متولد شده و مقدمات و سطوح وسطى را در آنجا و مشهد مقدس خوانده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيات عظام و بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى شاهرودى و آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى خوئى و در اخلاق و عرفان از محضر جمال السالكين عالم ربانى و آيت سبحانى حاج ميرزا على آقاى قاضى استفاده نموده تا به مدارج علم و اخلاق رسيده است.

و گذشته از معظم له آقايان آقا شيخ عبداللَّه بلقانى و آقا شيخ عبداللَّه ابراهيمى و آقا

شيخ براتعلى حسين زاده و آقا شيخ ذبيح اللَّه سلامى و آقاى صاحب الزمانى از مدرسين مدرسه عوضيه قوچان و ائمه جماعت مساجد اين شهرستان مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

قوشچي سمرقندي، علاءالدين علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 879 ق)، عالم، منجم، مفسر، محقق، متكلم، مدرس و رياضيدان. معروف به ملا على قوشچى و فاضل قوشچى. چون در نوجوانى مرغ بان سلطان الغ بيگ و موظف به حفظ مرغان شكارى او بود به قوشچى مشهور شد. اصل و زادگاهش سمرقند بود. در آنجا اغلب علوم متداول از جمله هئيت و رياضيات را از قاضى زاده ى رومى و الغ بيگ بن شاهرخ گوركانى فراگرفت. سپس به كرمان رفت و بعد از تكميل تحصيلات علمى اش به سمرقند بازگشت و به ارائه «رساله فى حل اشكال القمر» مشتمل بر حل بعض جهات اشكال قمرى كه از زمانهاى قديم مبهم و حل نشده باقى مانده بود دوباره به الغ بيگ نزديك شد. وى از تقرب بسيارى كه در نزد سلطان الغ بيگ داشت به فرزندى وى مخاطب بود. سلطان الغ بيگ وى را به تكميل رصدخانه اى كه در سمرقند تأسيس كرده بود واداشت، و «زيج الغ بيگى»، يا «زيج جديد» را كه غياث الدين جمشيد و قاضى زاده ى رومى قبل از وى متصدى اين امر بودند و قبل از مرگ نتوانستند به اتمام برسانند، با نام «سلم السماء» كه شرح «زيج الغ بيگ» است به اتمام رسانيد. بعد از مرگ ميرزا الغ بيگ عازم حج شد و در تبريز مورد توجه اوزون حسن، از حكمرانان آق قويونلو، قرار گرفت و بارى عقد مصالحه اوزون حسن و سلطان محمدخان ثانى عثمانى به استانبول رفت و پس از انجام وظيفه به تبريز بازگشت و به درخواست سلطان محمد فاتح به استانبول

رفت و در آن جا ساكن شد و «الرساله محمديه»، در علم حساب، به عربى، را به نام همين پادشاه نوشت و بعدها به مدرسى مدرسه ى اياصوفيا منسوب شد. در استانبول درگذشت و در جوار قبر ابوايوب انصارى دفن شد.از ديگر آثار وى: حاشيه بر «شرح كشاف تفتازانى»، در تفسير؛ شرح «تجريد الكلام» خواجه نصير طوسى، كه به «شرح جديد» نيز معروف است؛ «العنقود الزواهر فى نظم الجواهر»، در علم صرف؛ «محبوب الحمائل فى كشف المسائل»؛ «الرساله الفتحيه»، در علم هئيت، به عربى، كه آن را به نام فتح السلطان نامگذارى كرد؛ «رساله فى علم الهيئه»، به فارسى، معروف به «هيئت فارسى»، از كتب درسى علم هئيت؛ «تفسر الزهراوين»، سوره بقره و آل عمران؛ «رساله فى الحمد»؛ «ميزان الحساب»، در علم حساب، فارسى.[1]

(قوشچى؛ تر. بخش 1، وى باز مخصوص الغ بيگ را در شكارگاه نگاه مى داشته) (ملا) على علاءالدين على بن محمد سمرقندى، عالم و رياضى و متكلم ايرانى (ف. استانبول 879 ه.ق). وى به فرمان سلطان الغ بيگ مأمور تشكيل رصدخانه ى سمرقند گرديد و زيج الغ بيگى را به پايان رسانيد. پس از مرگ سلطان به سفر حج رفت و مورد توجه اوزون حسن آق قويونلو شد و از جانب وى به سفارت و عقد مصالحه به دربار سلطان محمدخان ثانى به استانبول رفت. پس از عقد صلح بار ديگر به استانبول بازگشت و مدرس مدرسه ى اياصوفيا شد. از تأليفات اوست: حاشيه ى شرح كشاف تفتازانى، شرح تجريد خواجه، رساله ى محمديه، هيئت فارسى، العقود الزواهر، محبوب الحمايل.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (162 / 5)، تاريخ ادبيات در ايران (106 -105 / 4)، تاريخ نظم و نثر 270

-269)، دايره المعارف (2093 -2092 / 2)، الذريعه (258 ،247 / 25 ،113 / 6)، ريحانه (496 -495 / 4)، زندگينامه ى رياضيدانان (364 -361)، كشف الظنون (1676 ،1611 ،1479 ،1236 ،1174 ،966 ،952 ،894 ،889 ،884 ،862 ،497 ،448 ،348)، الكنى و الالقاب (96 -94 / 3)، لغت نامه (ذيل/ علاءالدين قوشچى، قوشچى سمرقندى)، معجم المؤلفين (227 / 7)، هديه الاحباب (222 -221)، هديه العارفين (736 / 1).

قوكاسيان، هراند

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1306، جلفاى اصفهان.

درگذشت: 19 خرداد 1375.

هراند قوكاسيان پس از طى تحصيلات ابتدايى و متوسطه در اصفهان، از دانشكده ى پزشكى دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد. وى با تخصص بيهوشى در اصفهان شروع به كار كرد و در دانشكده ى پزشكى دانشگاه اصفهان به تدريس اشتغال ورزيد. در سال 1345 در كنار تدريس در دانشكده ى پزشكى در دانشگاه ادبيات دانشگاه اصفهان در رشته ى نوبنياد زبان و ادبيات ارمنى نيز به تدريس ادبيات ارمنى مشغول گشت.

وى با مجلات «سخن»، «ارمغان»، «صائب»، «نگين» و «هور» همكارى مى كرد. او با «جنگ اصفهان» نيز همكارى داشت و با همكاى محمد حقوقى در ترجمه اشعار شاعران نوپرداز ارمنى در مطبوعات ارمنى زبان كوشش نمود. وى اشعار مهدى اخوان ثالث و احمد شاملو (بامداد) و فروغ فرخزاد را به زبان ارمنى ترجمه كرد.

هراند قوكاسيان كتاب آنوش را كه برگزيده اى از شعر شاعران ارمنى زبان است در سال 1348 و به مناسبت صدمين سالگرد تولد هرانس تومانيان شاعر ملى ارامنه ترجمه و منتشر نمود. در كتاب آنوش او به معرفى شاعرانى كه در واقعه 1915 به شهادت رسيدند و شاعران معروف ارمنستان شرقى و شاعران برگزيده ى ارمنستان غربى پرداخت.

دكتر قوكاسيان در سال 1349 دومين كتاب خود را به

نام گرونك كه حاوى ترجمه ى اشعار شاعران ارمنى زبان كه خارج از ارمنستان بودند و به خصوص شاعران ارمنى زبان ايرانى مانند گالوست خاننس، آشوت اصلان دو، آرماند و ارشاوير مگرونچ و ... پرداخت.

آخرين كتاب چاپ شده دكتر هراند قوكاسيان به نام گل هاى آفتاب گردان در سال 1355 چاپ گرديد كه ترجمه ى كارهاى منثور آرام موراديان است.

هراند قوكاسيان به اشعار زوريك ميرزايانس علاقه داشت و در نظر داشت كه مجموعه اى از اشعار ميرزايانس را در كتاب جداگانه اى چاپ كند.

هراند قوكاسيان به علت ناراحتى قلبى در سال 1365 در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

قومساني همداني، ابوالفضل محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(471 -399 ق)، محدث، فقيه و اديب. معروف به ابن زيرك. نسب وى به قومسان همدان مى رسد. شيخ همدان در روزگار خود در فنون علمى يگانه دورانش بود. او از پدرش، ابوالقاسم عثمان، و عمويش، ابومنصور محمد، و دائيش، ابوسعد عبدالغفار و ابن خلنجان و على بن احمد بن عبدان و يوسف بن كج الفقيه و حسين بن فنجويه و ديگران و همچنين با اجازه از ابوالحسن بن رزقويه و ابوعبدالرحمان سلمى حديث روايت كرده است. اكثر مشايخ بغداد با اجازه از وى روايت كرده اند همچون ابوبكر شادان و ابوالحسن رزقويه و ديگران. شيرويه گويد كه وى محدثى صدوق و ثقه و داراى شأن و حشمت بود و در تفسير يد طولانى داشت. او فقيه و اديبى متعبد بود و داراى حسن خط و عبارت. عمده مشايخ بغداد از وى روايت كرداند. پس از مرگ در رأس كهر دفن شد و قبرش مزار گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره الحفاظ (1177 / 3)، سير النبلاء (435 -433 / 18)، شذرات الذهب

(341 / 3)،العبر (330 / 2)، معجم البلدان (470 / 4)، الوافى بالوفيات (84 / 4).

قومساني همداني، ابومنصور محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 423 ق)، عالم و محدث. اصل پدرانش به نهاوند و نسبت وى به قومسان همدان مى رسد. در روستاى فارسجين همدان ساكن بود. وى از پدرش، ابوعلى احمد بن محمد قومسانى، و عبدالرحمان جلاب و عبدالرحمان بن عبيد و عمرو بن حسين صرام و اوس بن احمد و ابى على رفاء و ابوجعفر بن برزه و فضل بن فضل كندى حديث روايت كرد. فرزندش، طاهر، و نوه اش، ابوعلى احمد بن طاهر، و برادرزاده اش، ابوالفضل محمد بن عثمان، و ابوطاهر احمد بن عبدالرحمان رودبارى و ابوالحسين بن حميد و حميد بن مأمون و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (442 / 17)، معجم البلدان (470 / 4).

قويمي، مهوش

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1326، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى، كارشناسى ارشد و دكتراى ادبيات نوين فرانسه، كارشناسى زبان شناسى و كارشناسى ارشد جغرافياى شهرى.

مرتبه علمى:

استاديار تمام وقت دانشگاه شهيد بهشتى در سال 1356، دانشيار دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1366 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات فرانسه، شعر، تئاتر، رمان، نگارش يك روش نيمه سمعى و بصرى براى آموزش زبان فرانسه.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 6

زمينه علمى تأليفات:

آئين نگارش به زبان فرانسه، املاء فرانسه، انشاء فرانسه، آواشناسى و انواع شعر زبان فرانسه.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 8، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى و كاربرد آن در ادبيات، زبان آموزى و تدريس ادبيات، مقايسه ترجمه هاى مختلف، معرفى نقد نو و منتقدان معاصر، مسائل مربوط به زبان آموزى.

برگرفته از كتاب :شرح حال

تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

قهپايي، زكي الدين، عنايت الله

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، عالم امامى، رجالى، محدث، محقق و مورخ. معروف به زكى نجفى. اصل او از قهپايه اصفهان بود. در نجف به تحصيل پرداخت و همان جا ساكن شد. وى شاگرد محقق اردبيلى و شيخ بهايى و ملا عبدالله تسترى و معاصر با سيد امير مصطفى تفرشى بود. در تمامى علوم دينى متداول بويژه رجال و درايه توانا بود. از آثار وى: «مجمع الرجال»، كه در 1016 ق آن را تأليف نموده بود. از آثار وى: «مجمع الرجال»، كه در 1016 ق آن را تأليف نموده و جزوه بهترين كتب رجاليه است؛ «ترتيب اختيار كتاب رجال الكشى»؛ «ترتيب رجال النجاشى»، و حواشى بر آن؛ «ترتيب رجال شيخ الطائفه»؛ «ترتيب فهرست شيخ الطائفه»؛ حاشيه بر «نقد الرجال» مير مصطفى تفريشى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (381 / 8)، الذريعه (29 / 20 ،228 ،226 / 6 ،71 -70 ،66 ،65 / 4)، روضات الجنات (394 -393 / 4)، ريحانه (498 -497 / 4)، الفوائد الرضويه (342)، الكنى و الالقاب (97 -96 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قهپايى)، معجم المؤلفين (14 / 8).

قهپايي، قاسم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، عالم و محدث. به اصفهان رفت و در محضر شيخ بهائى تلمذ كرد. او از استاد خود شيخ بهائى و ملا ابوالقاسم جرفادقانى حديث روايت كرده است. وى از مشايخ روايت علامه ملا محمد باقر مجلسى و ملا محمد تنكابنى معروف به سراب است. او در علم رجال صاحب تحقيقاتى بود. ملا محمد على بن احمد استرآبادى، صاحب «مشتركات الرجال»، و ديگر علماى زمان، علم رجال را از وى فرا گرفتند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (446 -445 / 8)، روضات الجنات (394 / 4)، ريحانه (498 / 4)، الكنى و الالقاب (97 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قهپايى).

قهپائي، محمد قاسم

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مير سراج الدين قاسم بن محمد قهپائى طباطبائى، از مشايخ علامه ى مجلسى، و از شاگردان شيخ بهائى و [مشايخ] مولى ابوالقاسم بن محمد گلپايگانى بوده، وى را تأليفاتى است، از آن جمله است: 1- تعليقاتى بر كتب رجال 2 - رساله در مسأله ى بداء 3 - رساله در فلاحت؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

قهرمان، آناليزه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات آلمانى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد بيولوژى و زبان آلمانى از دانشگاههاى ابرهارد آلمان و تهران در سال 1333 و دكتراى تخصصى علوم طبيعى از دانشگاه ابرهارد آلمان در سال 1354، متخصص در ادبيات آلمان.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1346.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ترجمه بعضى از آثار ادبى نوين ايران، تحقيق در زمينه صرف و نحو زبان آلمان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

دستور زبان آلمان و تجزيه و تحليل دستورى متن.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى:-، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

Die Horen، نقد ادبى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

قهرماني نژاد، بهاءالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهاءالدين قهرماني نژاد

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

آقاي بهاء الدين قهرماني نژاد در بيست و پنجم مرداد سال 1343هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در تهران ديده به جهان گشود. نامبرده پس از فراغت از تحصيل در دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان در زادگاه خويش، در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1361 وارد حوزه علميه شيخ عبدالحسين در تهران گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي و اخلاقي فراوان برد. وي پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1372

به حلقه دروس خارج راه يافت. و از درس ستارگان درخشان حوزه هاي علميه عالم شيعه همچون مرحوم آيت الله فاضل لنكراني، آيت الله موسوي تبريزي، آيت الله جوادي آملي، و... بهره هاي فراوان علمي و اخلاقي برد. وي در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته تاريخ اسلام در مقطع دكترا از دانشگاه اصفهان فارغ التحصيل گرديد. و هم اكنون به تدريس در دانشگاه تهران مشغول مي باشد. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به تبليغ، تحقيق و تأليف به چيز ديگري نيانديشيده است كه آثار متعددي از جمله" علويان طبرستان، قيام سبز جامگان، و...را به رشته تحرير و زيور طبع آراسته است.

قهرماني، ساسان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دندانپزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

قهرماني، شرف الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1279 ش)، نويسنده، فرهنگ نويس و مترجم. تحصيلات عاليه خود را در روسيه به پايان رساند سپس وارد خدمات ارتشى شد. سرانجام در يك سانحه ى هوايى درگذشت. از وى بيش از سى و هفت اثر به جاى مانده است. از آثار وى: «آموزش هوايى تاكتيك هوايى»؛ «استتار توپ»؛ «پيش آهنگ خلبان»؛ «خداى مى رساند»؛ «شاهسون و ديوانه»؛ «هواپيمايى»؛ «ختم غائله سيميتقو»؛ «بى بى گلابى»، ترجمه؛ «جاسوسى و جلوگيرى از آن»، ترجمه؛ «حكحومت تزار و محمدعلى ميرزا»، ترجمه؛ «قواى سرى در جنگ بين المللى»، ترجمه؛ «فرهنگ جامع»، روسى به فارسى؛ «فرهنگ جامع»، فارسى به روسى.[1]

فرزند كيومرث ميرزا عميدالدوله، در 1279 در تهران متولد شد. پس از انجام تحصيلات مقدماتى وارد مدرسه ى سن لوئى و دارالفنون گرديد و سپس مدرسه ى نظام را گذرانيد و افسر شد و محل اوليه ى خدمت او آترياد همدان بود. وى در زمره افسرانى بود كه در معيت ميرپنج رضاخان كودتاى 1299 را انجام دادند. در 1303 با درجه ى ستوان يكمى براى آموزش فن خلبانى به شوروى اعزام شد. پس از پايان تحصيلات با يك فروند هواپيمانى خريدارى شده وارد ايران شد و خدمت خود را در نيروى هوائى ادامه داد و درجات نظامى را تا سرهنگى اخذ نمود. در 1319 به معاونت ادارى نيروى هوائى منصوب گرديد و در 1321 فرمانده نيروى هوائى ايران گرديد. دو ماه پس از انتصاب به فرماندهى نيروى هوائى به دعوت دولت انگليس براى بازديد فرودگاه حبانيه عراق و وضعيت جبهه مصر و آفريقاى شمالى با يك فروند

هواپيما در معيت عده اى از افسران ايرانى و انگليسى فرودگاه قلعه مرغى را ترك نمودند. يك ساعت بعد از پرواز به علت بدى هوا و علل فنى هواپيما سقوط كرد و كليه سرنشينان آن از جمله سرهنگ شرف الدين قهرمانى كشته شدند. از طرف ارتش مراسم نظامى براى تشييع جنازه به عمل آمد و در ظهيرالدوله اجساد مدفون گرديد.

قهرمانى مردى فاضل و دانشمند و مترجم بود. در طول حيات آثار زيادى ترجمه و تاليف نمود كه متجاوز از سى جلد مى باشد. اكثر كتب منتشر شده پيرامون موضوعات نظامى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (642 ،189 -188 ،60 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (419-415 / 3).

قهستاني الاصم، ابوقريش محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 313 ق)، محدث، فقيه، حافظ و مصنف. وى در پى حديث سفرهاى بسيار نمود. از ابومسلم قهستانى و محمد بن حميد رازى و احمد بن منيع بغوى و محمد بن زنبور مكى و اباكريب محمد بن علاء همدانى و يحيى بن حكيم مقوم و محمد بن مثنى عنزى و سلم بن جناده و محمد بن سهل بن عسكر و عبدالجبار بن علاء عطار و سعيد بن عبدالرحمان مخزومى و همطبقه ى آنها در رى و كوفه و بصره و حجاز حديث شنيد. حديثش در خراسان انتشار يافت، به بغداد رفت و در آنجا حديث گفت. ابوبكر شافعى و ابوبكر بن على رازى و ابوالحسين بن يعقوب حجاجى و ابوسهل صعلوكى و ابوعلى نيشابورى و ابوحامد احمد بن سهل انصارى و ابوعمرو بن حمدان و ابوحامد بن شرقى و ابوعبدالله بن يعقوب اخرم از وى حديث شنيدند. در قهستان درگذشت. در «تاريخ حبيب السير» نام پدر

وى جعفر ذكر شده است. از آثارش: «المسند»، مرتب به ترتيب ابواب، و مرتب به ترتيب رجال؛ «حديث مالك و سفيان ثورى و شعبه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (301 / 6)، انساب سمعانى (562 / 4)، بزرگان قائن (517 -514)، تاريخ بغداد (170 -169 / 2)، تاريخ نيشابور (122)، حبيب السير (293 / 2)، سير النبلاء (306 -304 / 14)، شذرات الذهب (268 / 2)، طبقات الحفاظ (324)، العبر (468 / 1)، الغدير (147 / 1)، الوافى بالوفيات (310 -309 / 2).

قهستاني، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم و چهارم ق)، محدث اهل تسنن. از قهستان به بغداد رفت و از ابوالعباس محمد بن اسحاق سراج نيشابورى و ابوقريش محمد بن جمعه قهستانى حديث روايت كرد. ابوبكر احمد بن عبدالله دورى وراق و احمد بن فرج بن حجاج از وى روايت كرده اند. وى از روايان حديث غدير و فضائل اميرالمؤمنين على (ع) مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (562 / 4)، بزرگان قائن (501)، تاريخ بغداد (412 -411 / 1)، الغدير (47 / 1).

قهستاني، ابوسليمان زافر

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم ق)، محدث، مدرس و قاضى. معروف به ابوسليمان ايادى. وى از طبقه ى اتباع التابعين و از دومين گروه راويان و ناقلان احاديث نبوى (ص) است. در كوفه به دنيا آمد.در كوفه، بغداد، سيستان، رى، قهستان، گرگان و ديگر شهرها به تحصيل و تدريس حديث پرداخت. مدتى قاضى سيستان شد. سپس به رى مهاجرت كرد و در آنجا ساكن شد. وى در سفرهاى بين ايران و عراق مايحتاج عمومى را از قهستان به عراق انتقال مى داد و به امر تجارت مشغول بود. وى از شعبه بن حجاج و مالك بن انس و اسرائيل و سفيان ثورى و عبدالملك بن جريح و عبدالعزيز بن ابى رواد و رقاه ء بن عمر و عبيدالله و صاف و ابوسنان شيبانى و ابوبكر هذلى و جعفر احمر حديث شنيد و از آنها اجازه ى روايت گرفت. يعلى بن عبدالله/ عبيد و حسين بن على جعفى و ابونضر هاشم بن قاسم و حسن بن عرفه و يحيى بن معين و محمد بن بكار بن ريان و خلف بن تميم و محمد بن مقاتل مروزى و محمد بن سعيد اصفهانى

و عبيدالله بن موسى نيز از وى حديث روايت كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (565 / 4)، بزرگان قائن (199 -196)، تاريخ بغداد (495 -494 / 8)،تاريخ الكبير (ج 2، ق 451 / 1)، تاريخ نيشابور (76)، تهذيب التهذيب (271 -270 / 3)، الجرح و التعديل (ج 1، ق 625 -624 / 2)، لغت نامه (ذيل/ زافر).

قهستاني، ابوعبدالله حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 451 ق)، دانشمند و محدث. نسبت وى به ون، از روستاهاى قهستان، مى رسد. وى در حساب و رياضيات از سرآمدان روزگار بود. او همچنين از محدثان مورد اعتماد بود كه از ابوعلى صفار و ديگران حديث شنيد و از آنها اجازه ى روايت داشت. ابوحكيم عبدالله بن ابراهيم خبرى، صاحب «التخليص»، در حساب، و خطيب تبريزى و ديگران از وى حديث شنيدند. او همچنين استاد ابوحكيم عبدالله خبرى، در علم حساب و فرائض، بود. قهستانى تأليفات بسيارى داشته كه جمع كثيرى از رجال علم آن زمان از آن اثار استفاده مى نموده اند. وى در فتنه ى بساسيرى در شهر بغداد كشته شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (166)، وفيات الاعيان (138 / 2).

قهستاني، شمس الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 967 ق)، فقيه حنفى، زاهد، عالم، مدرس، اديب و شاعر. ملقب به ابوحنيفه ى ثانى، به جهت تسلطى كه بر فقه حنفى داشت. وى مفتى بخارا بود. مدتى از سوى واليان ازبك به قضاوت بخارا منصوب شد و در آن جا به تدريس و تقرير فقه پرداخت. با ملا عصام الدين، از بزرگان سده ى نهم هجرى، مصاحب بود. تاريخ درگذشتش در مراجع و مآخذ به اختلاف ذكر شده است. او در مزار خواجه بهاءالدين نقشبند دفن شد. از آثارش: «جامع الرموز»، در شرح «النقايه مختصر الوقايه» صدر الشريعه ثانى عبيدالله بن مسعود حنفى، در فقه؛ حاشيه بر حاشيه سيد شريف جرجانى بر «شرح الشمسيه»؛ «مقدمه الصلوه» به نظم؛ «رساله در دلالت»به عربى، در منطق؛ حاشيه بر «شرح آداب البحث»؛ شرح «رساله صلوه»، كه آن را براى فرزندش كمال الدين محمد در 967 ق املا نمود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (233

/ 7)، بزرگان قائن (606 -601)، تاريخ نظم و نثر (619)، حبيب السير (360 -359 / 4)، شذرات الذهب (300 / 8)، كشف الظنون (1971).

قهندزي، ابومحمد عبدالرحمان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 364 ق)، محدث و مسند هرات. وى از عثمان بن سعيد دارمى و ابومسلم كجى و يوسف قاضى حديث شنيد. ابواحمد معلم و ابومنصور ديباجى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (153 / 16).

قيسي طوسي، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 317 ق)، حافظ، محدث و مصنف. وى از عبدالله بن هاشم طوسى و اسحاق بن منصور كوسج و عبدالرحمان بن بشر و محمد بن يحيى ذهلى و همطبقه ى آنان حديث شنيد. ابوالوليد حسان بن محمد فقيه و حافظ ابوعلى نيشابورى و احمد بن منصور حافظ و ابواسحاق مزكى و زاهر بن احمد سرخسى و ديگران از وى حديث شنيدند. در نوقان طوس درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (494 -493 / 14)، شذرات الذهب (276 / 2)، العبر (476 / 1)، الوافى بالوفيات (36 / 2).

قيسي نيشابوري، ابوبكر عبدالصمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 284 ق)، محدث. مشهور به قاتل قتيبه. اهل نيشابور و در مسافرت به نقاط مختلف پيشرو بود. در خراسان از قتيبه بن سعيد و اسحاق بن ابراهيم حنظلى، در عراق از احمد بن حنبل و على بن مدينى و در حجاز از ابومصعب زهرى و محمد بن يحيى بن ابى عمرو و در شام از هشام بن عمار و ديگران حديث شنيد. ابوحامد بن شرقى و مؤمل بن حسين بن عيسى و محمد بن صالح بن هانى و احمد بن اسحاق صيدلانى و ديگران از وى روايت كرده اند. در نيشابور درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (577 / 4)، سير النبلاء (20 / 14).

قيوم زاده، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود قيوم زاده

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/6/15

زندگينامه علمي

در سال 1347 در حوالي شهرستان يزد روستاي حزانق متولد شدم در دوران كودكي به يزد هجرت نموديم. در سال 1357 در حالي كه كلاس پنجم ابتدايي بودم با شكل گيري مبارزات انقلابي اسلامي مردم جذب آنها تدبير و پس از پيروزي انقلاب اسلامي بلافاصله و در مدت كوتاهي قرآن را فرا گرفته و در حالي كه 12 سال داشتم در يزد تدريس قرآن مي كردم . در سال 1361 پس از گرفتن سيكل وارد حوزه يزد شدم هميشه در حوزه شاگرد ممتاز بودم و در كنار تحصيل تدريس داشتم. در حوزه علميه يزد عمدتاً ادبيات و منطق و اصول مظفر تدريس مي كردم در سال 1366 و امتحان اصول مظفر و لمعتين وارد حوزه علميه قم شدم. و بلافاصله شروع به تصحيل نموده و در

سال 1368 به درس خارج آيةالله مكارم رفتم. در مدت 14 سال شركت در درس خارج به تدريس در حوزه نيز مشغول بودم در سال 1371 در رشته تخصصي كلام حوزه وارد شدم و اين دوره را با موفقيت طي كردم و با نوشتن پايان نامه در سال 1380 مدرك سطح چهار حوزه را اخذ كردم. در دوره آشنايي با فقه و كلام اهل سنت كه نمايندگي رهبري در امور اهل سنت بلوچستان در سال 1369 تشكيل داده بود به مدت دو سال شركت كردم در سال 1373 در دوره كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس شركت كردم و در سال 1373 با موفقيت فارغ التحصيل شدم و الان هم در كنار تحصيل در دوره هاي درس خارج و فلسفه به تدريس در حوزه (لمعه، بداية، اصول فقه و دانشگاه (معارف اسلامي، اخلاق اسلامي، تعدي اسلامي، فلسفه اسلامي و كلام اسلامي) مشغول هستم. به لحاظ علاقه به مطالعات و تحقيقات فلسفي كتب منظومه (منطق و فلسفه) بداية الحكمة، نهايةالحكمه، اشارات، شفاء، اسفار را خوانده ام و هم اكنون هم در حال پوياي انديشه فلسفي و دين خود هستم.

قيومي، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر قيومي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب دوره ابتدايي و راهنمايي را در مدرسه بدر و اسلامي بابل گذراندم. دروه متوسطه در رشته تجربي تا دوم تجربي را در مدرسه آيت الله طالقاني گذراندم. سال 1362 وارد حوزه علميه روح بابل شدم و كتب صرف و نحو (جامع المقدمات، سيوطي، ملا هادي، مبادي، مغني و مختصر المعاني) را درس گرفتم.

تقريبا چند ماه پس از ورود به تدريس مشغول شدم و تا كنون (تقريبا بدون وقفه) تدريس در زمينه هاي گوناگون اشتغال دارم. درسال 1365 به قم براي ادامه تحصيل در سطح بيع مكاسب مسافرت كردم. از سال 1367 به طور رسمي در درس خارج شركت جستم. در سال 1370 به گروه كلام جديد در بنياد فرهنگي باقر العلوم عليه السلام (بخش تخصصي موسسه در راه حق) وارد شدم و تا سال 1375 درسهاي كارشناسي ارشد رشته دين شناسي موسسه امام خميني (ره) را به اتمام رساندم. درسال 1372 وارد دوره كارشناسي ارشد تربيت مدرس دانشگاه قم شدم. در سال 1374 به تدريس در دانشگاه مشغول شدم. سال 1376 براي كمك در اداره حوزه شهرستان بابل رفتم و در آنجا مدير مدرسه و مدرس آنجا گرديدم همچنين در دانشگاه و جامعه الزهراي بابل نيز درس مي گفتم و بعضا كارهاي اجتماعي و نيز امامت جماعت مسجدي در بابل را بعهده داشتم. از سال 1377 در دوره دكتري فلسفه تطبيقي تربيت مدرس قم پذيرفته شدم. در سال 1382 پس از اتمام دوره آموزشي امتحان جامع را داده و موضوع پايان نامه با اصالت فاعل شناسايي در هايدگر ملا صدرا را مشغول شدم. از سال 1381 هيات علمي تمام وقت مركز جهاني علوم اسلامي شدم و در گروه اديان و مذاهب مدرسه عالي امام خميني (ره) عهده دار تدريس و اداره گروه بودم. در اين دوره ها موضوعاتي چند در زمينه هاي كلام، فلسفه، (اسلام و غرب) معرفت شناسي، مباحث اديان و مذاهب (بويژه اديان ابراهيمي) ذهن مرا اشغال كرد. و بعضا صفحات زندگي را قلمي نمودم.

مكتوب پاياني دوره كارشناسي ارشد درباره متكلمان قرن بيستم مسيحي بود. امروزه تا حدي آشنا با موضوعات ذيل مي باشم: ادبيات عرب، فقه، اصول، اديان ابراهيمي، مذاهب معتزله، اشاعره، ماتريديه، تاريخ فقه، كلام اسلامي، فلسفه اسلامي و تاريخ آن، تاريخ فلسفه غرب، معرفت شناسي، مباحث كلام تطبيقي بين الاديان و المذاهب البته در هيچ حوزه اي ادعاي تخصص نمي توانم داشته باشم. عمده اساتيد بنده در حوزه هاي علميه سنتي، آيات محمدي بابلي، مرحوم حاج سيد حسن محقق بهشتي، محمد فاضل، حاج سيد محمود شاهرودي، مرحوم سيد محمد روحاني، ميرزا جواد تبريزي، حاج سيد علي محقق و... بودند. شاهرودي در دوره دروس جديد، جناب آقاي آيت الله مصباح يزدي، حجت الاسلام فياضي، جوادي آملي، شيخ صادق لاريجاني، شيخ علي عابدي، دكتر اخوان، دكتر پازوكي، دكتر احمدي، دكتر حداد عادل، حجت السلام توفيقي، مصطفي ملكيان، دكتر لگنهاوزن، دكتر مجتبايي، دكتر ضياء موحدي، دكتر ديناني

كابلي اصفهاني، ابوبكر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، محدث. اصلش از كابل بود. از ابوالقاسم على بن عبدالرحمان بن عليك نيشابورى حديث شنيد. ابوسعد عبدالكريم سمعانى (م 562 ق)، صاحب «انساب»، از وى، در اصفهان، حديث شنيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (5/ 5).

كابلي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 277 ق)، محدث. ساكن بغداد بود. از عبدالعزيز بن عبداللَّه اويسى و عاصم بن على و ابراهيم بن موسى فراء حديث شنيد. يحيى بن محمد بن صاعد و محمد بن مخلد و ابوعمرو بن سماك و احمد بن كامل شجرى از او روايت كرده اند. دار قطنى او را ثقه دانسته و ابوحسين بن منادى از او نام برده است. در بغداد درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (6 -5 / 5).

كاتب بلخي، ازهر

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم ق)، محدث. اهل بلخ و كاتب ابن الرماح بود. از ابراهيم بن طهمان، ابوسعيد خراسانى (م 163 ق) و مسلم بن خالد زنجى روايت كرد. مردم بلخ از او روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (6/ 5)، الثقات (132/ 8)، لسان الميزان (515/ 1)، ميزان الاعتدال (196/ 1).

كاتبي قزويني، علي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قزوينى، على ابن عمر بن على شافعى ملقب به نجم الدين و مكنى به ابوالحسن و ابوالمعالى و معروف به دبيران و كاتبى قزوينى، دانشمند و حكيم (ف. 675 ه.ق) وى در رياضيات و هندسه و منطق و فنون حكمت تبحر داشت و در آلات رصدى ماهر بود و شاگرد نصيرالدين و استاد علامه ى حلى و قطب الدين محمود شيرازى بود و در قزوين تدريس مى كرد و حوزه ى درس او مجمع افاضل بود. از آثار او است: عين القواعد در منطق و حكمت، بحرالفوائد فى شرح عين القواعد، كه شرح مزجى كتاب عين القواعد (مذكور) است، جامع الدقائق فى كشف الحقائق در منطق، و آن كتابى است بزرگ و حاوى همه ى اصول و فروع علم منطق، حكمةالعين حاوى مباحث الهيات و طبيعيات حكمت و بر آن چند شرح نوشته اند، الشمسيه در منطق كه براى شمس الدين صاحب ديوان جوينى تأليف كرده و چند شرح بر آن نوشته اند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

كاتبي، حسينقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1291 ش)، فرهنگ نويس، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به جوشغون. در مراغه به دنيا آمد. مادرش شاهزاده اختر، دختر رضا قلى ميرزا بن ملك قاسم ميرزا بن فتحعلى شاه بود. كاتبى پس از طى دوره ى ابتدايى و متوسطه در تبريز، از دانشكده ى حقوق تهران موفق به اخذ ليسانس در دو رشته ى حقوق قضايى و علوم سياسى شد. كاتبى از 1320 تا 1321 ش سردبير مجله ى «ماهتاب»، وابسته به انجمن ادبى آذربايجان بود و از 1321 تا 1331 ش اداره ى روزنامه ى «فرياد آذربايجان» را مستقلا عهده دار بود. وى مشاغل مختلفى از جمله: وكالت دادگسترى در تبريز و تهران، عضويت كميسيون هاى واژه گزينى حقوق و اقتصاد و بازرگانى فرهنگستان زبان

و همكارى در تأسيس انجمن كانون مشاوره ى حقوقى را بر عهده داشت. از آثار وى: «آذربايجان و وحدت ملى»؛ «اعلان حقوق بشر»؛ «بردگى»؛ «شكوفه هاى ادب»، قصه هاى كوتاه؛ «سى فصل در فن انشاء»؛ «فرهنگ حقوق»، فرانسه به فارسى؛ «نويسندگان بزرگ معاصر دنيا»؛ «حقوق تجارت».[1]

محقق، روزنامه نگار.

تولد: 1291، مراغه.

درگذشت: 21 دى 1369، تهران.

دكتر حسينقلى كاتبى، فرزند بهجت الممالك (رييس اداره ى پست و تلگراف مراغه)، در سال 1316 در رشته ى حقوق قضايى و سياسى از دانشگاه ليسانس گرفت و در سال 1318 خدمت دولتى خود را با سمت مستنطق مستقل- كه چندى بعد از بازپرس- ناميده شد در شهرستان خوى آغاز كرد.

نخستين مقاله ى وى زير عنوان «لباس وطنى» در حالى كه بيش از هيجده سال نداشت، در سال 1309 در روزنامه ى «تبريز» انتشار يافت. كتاب شكوفه هاى ادب مجموعه اى از نوشته هاى ادبى دوران دانشجويى او بود. نوشتن مقاله اى با عنوان «آذربايجان و وحدت ملى ايران» كه در شهريور 1321 يعنى درست يك سال بعد از اشغال كشور در تبريز به چاپ رسيد، موجب گرديد كه ايشان به مدت يازده ماه و يازده روز از سوى نيروى انتظامى روس ها، در شهرهاى تبريز، اراك و رشت زندانى شود. وى در سال هاى 1320 و 1321 سمت سردبيرى مجله ى «ماهتاب» نشريه ى وابسته به انجمن ادبى آذربايجان به رياست اديب السلطنه سميعى را بر عهده داشت. و از سال 1322 تا 1331 روزنامه ى «فرياد» (دو شماره در هفته) را كه در ميان روزنامه هاى آن روز شهرستان ها هم طراز با روزنامه ى «پارس» شيراز شمرده مى شد، مستقلا اداره مى كرد.

كاتبى شغل وكالت را بر خدمت بر مسند قضا ترجيح داد.ابتدا در تبريز و بعد تا سال 1362 در تهران به

وكالت دادگسترى پرداخت. حتى با همكارى دو تن از حقوقدان به نام هاى دكتر محمدعلى موحد و دكتر احمد تهرانى به تأسيس انجمنى به نام كانون مشاوره حقوقى همت گماشت. او در زمينه ى حقوق و تجارت كتاب هاى سودمندى تأليف كرد و از دو انتشار مجله ى «كانون وكلا» به سردبيرى محمود سرشار، از نويسندگان مقالات ادبى آن مجله بود. ضمنا در كميسيون هاى واژه گزينى حقوق، اقتصاد، و بازرگانى فرهنگستان زبان تا سال 1357 عضويت و فعاليت داشت.

دكتر كاتبى به سرودن شعر هم علاقه مند بود و تخلص خود را «جوشغون» انتخاب كرد. فهرست آثار چاپ شده ى وى به شرح زير است: سى فصل در فن انشاء (تبريز، 1317)؛ آذربايجان و وحدت ملى ايران (تبريز، 1321)؛ سبك شناسى فارسى (تبريز، 1321)؛ اعلان حقوق بشر (تبريز، 1322)؛ حق و منشاء آن (تبريز، 1323)؛ شكوفه هاى ادب (تبريز، جلد اول، 1326، جلد دوم، 1332)؛ تاريخ مختصر نثر فارسى يا نگاهى به سبك شناسى (تبريز، 1327)؛ نويسندگان بزرگ معاصر (تبريز،جلد اول، 1328، تهران جلد سوم، 1352)؛ ادب و ادبيات (تهران، 1356)؛ وكالت، مجموعه مقالات در فن و وكالت و... (تهران، 1357)؛ حقوق تجارت براى تدريس در دانشگاه تهران جلد اول، 1348، جلد پانزدهم، 1367)؛ عقود و تعهدات (تهران، 1349)؛ حقوق و صنعت (به زبان فارسى و فرانسوى، تهران، 1359)؛ از ليبراليسم تا سوسياليسم (تهران، 1358)؛ فرهنگ حقوق (فرانسه به فارسى، تهران، جلد اول، 1337)؛ جلد دوم، 1363)؛ زبان باستانى آذربايجانى (تهران، 1363)؛ سلام به شهريار عزيز (تهران، 1343)؛ آذربايجان تابلوسى (تهران، 1358)؛ زبان هاى باستانى آذربايجان (اين تحقيق در نامواره ى دكتر محمود افشار به صورت كتابى مستقل در 1359 به چاپ رسيد).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :[1] آينده (س 17، ش 4 -1، ص 195 -193)، ادبيات نوين (302 ،148)، الذريعه (290/ 12)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3329 ،3076 ،2424 ،2160 -2159 ،2066 ،1933/ 2 ،749 ،478 ،286 ،235 ،28/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (283)، مؤلفين كتب چاپى (941 -940/ 2).

كاتوزيان، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1254 ش)، فرهنگ نويس و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. از دوران نوجوانى به تحصيل ادبيات فارسى و صرف و نحو عربى و منطق و رياضى و هيئت پرداخت. وى پس از تكميل آن علوم، نزد استادانى چون ميرزاى آشتيانى و آقا ميرزا حسن كرمانشاهى و آقا ميرزا هاشم رشتى به تحصيل اصول، فقه، فلسفه، كلام و عرفان مشغول شد و ضمنا در زمينه ى تاريخ و جغرافيا و فيزيك نيز تحقيق كرد و در هر يك از علوم مزبور خصوصا منطق و فلسفه و عرفان شرح و حواشى نوشت . در 1322 ق با كوشش فراوان انجمن علمى را تأسيس كرد كه از مهم ترين آثار آن انجمن كتاب «لغت انجمن علمى»، از عربى به فارسى، است. وى همچنين در تأسيس كتابخانه ى ملى نقش مهمى داشت. او از طرف مردم تهران، در دوره ى اول و از طرف مردم تبريز، در دوره ى پنجم به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. از مهم ترين تأليفاتش «فرهنگ كاتوزيان» است، مشتمل بر سى و پنج هزار لغت فارسى قديم و جديد و عربى و تركى و اروپايى معمول در زبان فارسى. از ديگر آثار وى: «انوار المشعشعين فى بيان شرافة القم و القميين»، تاريخ قم؛ «تاريخ انبياء اولواالعزم»؛ «فقه در عبادات و سياسات»؛ «تاريخ مختصر انبياء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه

(332/ 18 ،292 ،214 -213/ 16 ،441/ 2)، زندگينامه رجال و مشاهير (318/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3193 ،2812 ،2452 ،2435 ،2142 ،2141/ 2 ،746 ،670 ،391 ،138 ،135 ،134/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (351 -348/ 4)، نخبگان سياسى ايران (492 ،484/ 4)، يغما (س 5 ش 10، ص 465 -464).

كاجري، ابواحمد محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 411 ق)، محدث. نسبتش به كاجر، از قراى نخشب مى رسد. از ابوسهل هارون بن احمد استرآبادى و ابوجعفر محمد بن عبداللَّه فقيه هندوانى و ابوالفوارس احمد بن محمد بن جمعه نسفى و ديگران حديث شنيد. ابوالعباس مستغفرى از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (9/ 5).

كاجري، ابوسلمه احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 410 ق)، محدث. نسبتش به كاجر، از قراى نخشب، مى رسد. از ليث بن نصر كاجرى حديث شنيد. ابوتراب اسماعيل بن طاهر نسفى از او روايت كرده، و غير او كسى از ابوسلمه حديث نشنيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

كاجري، ابومحمد عبدالرحمان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، محدث. نسبتش به كاجر، از قراى نخشب، مى رسد. از پدرش، ليث بن نصر كاجرى، و محمد بن طالب بن زكريا نسفى و عبدالمؤمن بن خلف نسفى (م 346 ق)، روايت كرد. ابوجعفر عبدالملك بن عبداللَّه خزاعى هروى و ديگران از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (9/ 5).

كاخكي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كاخي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1313، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه پاريس در سال 1344، دكتراى تخصصى در جراحى عمومى از دانشگاه مونترال كانادا در سال 1349 و فوق تخصص جراحى كبد ومرى از دانشگاه هنگ كنگ در سال 1357.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده پزشكى اهواز از سال 1349 تا سال 1355، دانشيار تمام وقت دانشكده پزشكى اهواز از سال 1355 تا سال 1358، دانشيار تمام وقت دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1358 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

عوارض عصبى روانى بعد از عمل جراحى، كيست هاى مادرزادى، تومورهاى كبد و مرى، تدريس در رشته جراحى عمومى در دانشگاههاى علوم پزشكى اهواز و مشهد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

پارگى خود بخودى تومورهاى دو لبه كبد، آپانديست حاد در اطفال، تومورهاى مرى، وضع سرطان در ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كار، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1285 ش)، پزشك، استاد دانشگاه و نويسنده. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى دو سال به مدرسه ى آليانس رفت و سپس وارد دارالفنون گشت. دوره مدرسه ى طب را در تهران گذراند و در 1314 ش، بعد از دو سال طبابت، براى تكميل تحصيلات به اروپا عزيمت نمود و يك سال در برلن و سه سال در پاريس تحصيل نمود و موفق به اخذ ديپلم از دانشگاه پاريس گرديد. پس از آن به ايران بازگشت و در دانشگاه تهران به سمت دانشيار بافت شناسى و سپس آسيب شناسى به تدريس پرداخت.

در 1331 ش بار ديگر براى مطالعه به آلمان سفر كرد و مدت سه سال در قسمت آسيب شناسى و امراض داخلى در دانشگاه توينگن مشغول كار شد. وى در 1334 ش به ايران بازگشت و پس از چند ماه مأمور تأسيس دانشكده ى پزشكى جندى شاپور در اهواز گشت. از آثار وى: «فن كالبدگشايى و آسيب شناسى ماكروسكپيك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (317/ 16)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2470/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (284)، مؤلفين كتب چاپى (689 -687/ 5).

كاردن سلماني، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا كاردان سلماني

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب رضا كاردان سلماني در سال 1319 در مشهد مقدس به دنيا آمدم. برخي از كتب ادبيات عرب را در مشهد نزد استاد معروف مرحوم «اديب نيشابوري (ره)» خواندم و حدود سال 1340 به حوزه علميه قم وارد شدم و كتاب شرح لمعه را نزد استاد مرحوم آقاي «ستوده (ره)» و مكاسب را از استاد آقاي «خزعلي» و رسائل را از استاد آقايان «نوري و اعتمادي» و كفايه را از آقايان «سلطاني و فاضل لنكراني» بهره گرفتم و نزديك يك دوره درس خارج اصول مرحوم «حاج شيخ هاشم آملي (ره)» شركت كردم و درس خارج فقه «آية الله گلپايگاني» و «حضرت امام» (قدس سرهما) و بيش از يك دوره خارج اصول «آية الله وحيد خراساني» و خارج فقه مكاسب ايشان نيز شركت كردم.

كاركيا لاهيجي، حسام الدين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، عالم دينى، حكيم و شاعر. از آثارش: «التوضيحات»، در حكمت و عرفان، كه در 1052 ق تأليف نموده و بعضى از اشعار خود را در آن ذكر كرده است؛ «المسالك»، در يك مقدمه، چهار مقاله و نه مسلك؛ شرح بعضى ابيات ناصر خسرو؛ رساله ى «نفس» و مراتب آن، سلوك در دوازده مرحله؛ شرح رساله «الشرقية» سهروردى؛ شرح عبارتى از «تلويحات»، كه در 1079 ق تأليف نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (242/ 26)، طبقات اعلام الشيعه (134/ 11)، فهرست نسخه هاى خطى فارسى (1384 ،855/ 2)، نامها و نامدارهاى گيلان (138).

كارنگ، عبدالعي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

1358.

عبدالعى كارنگ سال هاى خدمت دولتى را در وزارت معارف گذرانيد. وى عضو شوراى هيئت مديره ى كتابخانه ملى شهر تبريز بود. آخرين كار او تصحيح قسمت مربوط به آذربايجان وقف نامه ى ربع شيدى است كه به چاپ رسيد. وى مقاله هايى براى مجله هاى ادبى و تاريخى تهران و تبريز و از جمله «يغما» نوشته است. از آثار اوست: تاتى و هرزنى (1333)، خلخالى يك لهجه از آذرى (1334)، ادبيات پارسى (مدرسه اى) (با همكارى على اكبر صبا و على لك ديزجى، 1334)، تاريخ تبريز (تأليف ولاديمير فدوروويچ مينورسكى، 1337)، دستور زبان فارسى (با همكارى على اكبرصبا و عزيز دولت آبادى و چند تن ديگر، 1337)، دستور زبان كنونى آذربايجان (1340)، راز (مجموعه شعر، 1343)، سفرنامه كاررى (اثر جملى كاررى، ترجمه با همكارى عباس نخجوانى، 1348)، آثار باستانى آذربايجان (دو جلد، 1351)، وقف نامه ى ربع شيدى (تصحيح قسمت تبريز، 1357).

از وى مقالاتى در مجلات و نشريات «آرش»، «معلم امروز»، «كتابخانه ى ملى تبريز»، «سرو»، «دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تبريز»، «جهان اخلاق»، «تاريخ و فرهنگ ايران»، «بررسى هاى تاريخى»

منتشر شده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

كازروني فارسي، ابوعمر عبدالواحد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(410 -318 ق)، فقيه و محدث. مشهور به ابن مهدى، مسند زمان خود بود. از قاضى ابوعبداللَّه حسين محاملى و ابوالعباس بن عقده و محمد بن احمد بن يعقوب بن شيبه و محمد بن مخلد عطار و حسين بن يحيى بن عياش قطان و محمد بن اسماعيل فارسى و اسماعيل بن محمد صفار و محمد بن عمرو رزاز و ابوعمر بن سماك حديث شنيد. خطيب بغدادى و هبة اللَّه بن حسين بزاز و يوسف بن محمد مهروانى و خطيب انبارى و ابوالحسن داوودى و عبدالرحمان بن ابوبكر طبرى و بزرگ معتزليان ابويوسف عبدالسلام بن محمد قزوينى مفسر از وى روايت كرده اند. ذهبى قسمت هاى عمده اى از «المحامليات» قاضى محاملى را به دست آورده بود كه از ابوعمر كازرونى كه از آخرين اصحاب محاملى است نقل شده بود. در بغداد درگذشت و در گورستان باب الحرب آنجا دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (14 -13/ 11)، سير النبلاء (222 -221/ 17)، شذرات الذهب (192/ 3)، العبر (218/ 2)، النجوم الزاهرة (246 -245/ 4).

كازروني مكي، جمال الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(777 -712 ق)، محدث. اصل وى از كازرون است كه در مكه به دنيا آمد. از رضى طبرى حديث شنيد و از او روايت كرد. از آثارش: «ارجوزة فى الميقات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (227/ 10).

كازروني، ابوالسعود محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1058 -980 ق)، فقيه شافعى. پيشواى شافعيان مدينه بود. از آثار وى: «التذكرة الكازرونية»، كه هر چيز غريب و نادر را در آن جمع كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (276/ 1)، معجم المؤلفين (98/ 12 ،218/ 4)، هدية العارفين (284/ 2 ،243/ 1).

كازروني، ابوبكر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم و پنجم ق)، حافظ و محدث. معروف به ده زور. اهل كازرون بود. به عراق و مكه رفت. در مكه از ابوالحسن احمد بن ابراهيم بن فراس عبقسى و در بصره از ابوبكر احمد بن يعقوب طائى و ديگران حديث شنيد. وى شيخى ثقه و مورد اعتماد بود. ابومحمد عبدالعزيز بن محمد بن محمد نخشبى (م 457 ق) از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (14/ 5).

كازروني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 455 ق)، فقيه شافعى، محدث و مقرى. وى شيخ شافعيه و ساكن آمد و فقيه آنجا بود. او از احمد بن حسين بن صياح بلدى و قاضى ابوعمر هاشمى و ابن رزقويه و ابوالفتح بن ابى الفوارس بغدادى حديث شنيد. قرآن را نزد ابوالحسن على بن احمد بن عمر بغدادى حمامى خواند. فقيه نصر مقدسى به نزد وى رفت و در محضرش فقه آموخت و فقيه ابوعلى فارقى قرآن را بر او قرائت كرد. كازرونى در دمشق، پيش از تشرف به حج، حديث گفت و ابوغانم عبدالرزاق معرى و عبداللَّه بن حسن نحاس و ديگران از وى حديث روايت كرده اند. از آثارش: «الابانة»، در فقه شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سيرالنبلاء (172 -171/ 18)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (180/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (123 -122/ 4)، كشف الظنون (1)، معجم المؤلفين (57/ 10 ،120/ 9)، هدية العارفين (71/ 2).

كازروني، ابوعمر عبدالملك

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 358 ق)، محدث. او را از ابدال و مستجاب الدعوه ها دانسته اند. در طلب حديث سفر نمود و از ابومسلم ابراهيم بن عبداللَّه كجى بصرى و جماعتى از اهل عراق حديث نوشت. او را محدثى مورد اعتماد و زاهد ذكر كرده اند. جماعتى از اهل فضل شيراز به نزد وى شتافتند. ابوالقاسم دهان و ابوبكر احمد بن محمد بن عبدوس نسوى و ابواسحاق ابراهيم بن ابوبكر رازى و ديگران از وى حديث روايت كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (14/ 5)، توضيح المشتبه (267/ 7).

كازروني، تاج الدين، ابوالبركات محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(843 -757 ق)، محدث و فقيه شافعى. معروف به حاج هراس كازرونى. اصلش از كازرون بود و در مدينه به دنيا آمد. در زادگاهش فقه آموخت و فنون حديث را از عراقى و نحو را از جمال محمد بن شهاب شامى و تج عبدالواحد بن عمر انصارى فراگرفت و از جلال خجندى حنفى بهره برد. او به مصر و شام رفت و در محضر بهاء

ابى البقاء سبكى فقه و عربيت را تكميل كرد و ملازم وى و سراج بلقينى شد و آن دو به او اجازه دادند تا مقام افتاء و تدريس را احراز كند. سپس فقيه مدينه گشت و قضاوت آنجا را عهده دار و نيز متصدى منصب افتاء و تحديث شد. او در مدينه درگذشت. از آثارش: مختصر «المغنى» بارزى، در فروع؛ شرح «التنبيه» ابواسحاق؛ شرح «مختصر التنبيه» عيسى بجلى، در سه سفر؛ شرح بر «شرح التنبيه»؛ «تفسير قرآن»؛ «بحر السعادة»، در اخلاق و ادب، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الضوء اللامع (97 -96/ 7)، كشف الظنون (225 -224)، معجم المؤلفين (17/ 9)، هدية

العارفين (194/ 2).

كازروني، عبدالسلام

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالسلام ابومسلم كازرونى بن احمد متوفى ذى حجه 626 ق در شيراز عالمى فقيه و شاعرى نبيه بود و در رباط امينى تدريس مى كرد ابيات ذيل از اوست.

يا من بوجوده فنائى

ما بال هواك فى التنائى

هجرانك والممات عندى

سيان و حرمة الوفاء

قد امرضنى و لست ارجو

الا بوصاله دوائى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كازروني، عفيف الدين سعيد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 785 ق)، محدث. معروف به شارح كازرونى. در شيراز ساكن بود. از آثار وى: شرح «الجامع الصحيح» بخارى كه آن را در 766 ق در شيراز تصنيف كرد؛ «المطالع المصطفوية»، در شرح «مشارق الانوار النبوية من صحاح الاخبار المصطفوية»؛ «شفاء الصدور»، در چهار بخش، مشتمل بر احاديثى در فضائل اعمال؛ شرح «النجم من كلام سيد العرب و العجم» ابوالعباس اقليشى. در «معجم المؤلفين» به تبع «كشف الظنون» سال وفات وى 758 ق ذكر شده، در صورتى كه كاتب چلبى در ذيل شرح «صحيح» بخارى سال اتمام آن را 766 ق آورده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1930 ،1689 ،1050 ،553)، معجم المؤلفين (231/ 4)، هدية العارفين (392 -391/ 1).

كازروني، منصور

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 860 ق)، فقيه شافعى، مفسر، محدث و متكلم. در 858 ق مجاور مكه شد و در همان جا تا پايان عمر در حال گوشه گيرى از مردم باقى ماند. او در مكه درگذشت. تصانيف وى را در حدود صد اثر ذكر كرده اند كه از آن جمله: «لطائف الالطاف فى تحقيق التفسير و نقد الكشاف»؛ شرح «الجامع الصحيح» بخارى؛ «حجة السفرة البررة على المبتدعة الفجرة»، در نقد «الفصوص» ابن عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (236/ 8)، ايضاح المكنون (403/ 2)، شذرات الذهب (297/ 7)، معجم المؤلفين (12 -11 / 13).

كازقي، ابوسهل احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 460 ق)، محدث. نسبتش به كازه، از قراى فرنباد مرو مى رسد. در بخارا از ابونصر حسن بن عبدالواحد شيرازى حديث شنيد. ابوالفتح طاهر بن سعيد بن ابوسعيد بن ابوالخير صوفى از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (15 -14/ 5).

كاسكاني، ابومحمد عبداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم و پنجم ق)، محدث و صوفى. نسبتش به كاسكان، از قراى كازرون فارس مى رسد. از ابومحمد حسين بن على بن احمد بن بشار نيشابورى، مصاحب مادرائى وزير، روايت كرده است. ابوالقاسم هبة اللَّه بن عبدالوارث شيرازى (م 486) از وى حديث شنيده و در «معجم الشيوخ» خود يك حديث از او آورده و ذكر كرده كه در كاسكان آن را شنيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (15/ 5)، لغت نامه (ذيل/ كاسكانى).

كاسمي ساروي تهراني، نصرت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(توح 1287 ش)، استاد دانشگاه، پزشك، روزنامه نگار، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به نصرت. اصلش از مازندران بود و در تهران به دنيا آمد. تحصيلات متوسطه را در دارالفنون به پايان رساند. وى بنابر ذوق و قريحه ى ادبى كه داشت، همزمان با تحصيل علوم ادبى، به تاريخ و فلسفه پرداخت و از محضر استادانى چون شيخ خندق آبادى و شيخ يداللَّه پاك نظر و شيخ مهدى نورى بهره مند شد و در همان زمان به عضويت انجمن ادبى ايران و انجمن ادبى فرهنگستان درآمد. كاسمى در 1314 ش از دانشكده پزشكى فارغ التحصيل شد و پايان نامه ى دكتراى خود را در زمينه ى «قطع عصب سياتيك حوصلى زنان» نوشت. پس از فراغت از تحصيل عهده دار مشاغل مختلفى از جمله: تدريس بيمارى هاى عمومى در دانشكده ى دندان پزشكى، نمايندگى دوره ى سوم مجلس مؤسسان، نمايندگى مردم سارى در دوره ى شانزدهم مجلس شوراى ملى، وزير مشاور در دولت دكتر اقبال، دبير كل بنياد نيكوكارى نوريانى، سرپرست مجله «گوهر» و انجمن ادبى گوهر و صاحب امتياز و مدير ماهنامه ى «دانشكده ى پزشكى» بود. دكتر كاسمى در سرودن شعر توانايى خاصى داشت و قصايدش را به سبك خراسانى مى سرود.

از ديگر آثار وى: «غدد مترشحه داخلى و بيماريهاى آن»؛ «راه خوشبختى»، در اخلاق و بهداشت، ترجمه؛ «آنچه بايد يك پسر جوان بداند»، ترجمه؛ «آنچه بايد يك دختر جوان بداند»، ترجمه؛ «مهر مادر»، شعر؛ «امواج»، شعر؛ «سه نامه»، حاوى سه نامه ادبى و فلسفى؛ «چهار صد سال بعد از فردوسى»، در نظم بعضى از وقايع عصر امير تيمور گوركانى؛ «داستان يوسف»، مثنوى به سبك «حديقه» سنايى؛ «دائرة المعارف پزشكى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نوين (147)، الذريعه (265/ 12 ،63 -62/ 10 ،313/ 5)، روزشمار تاريخ (111 ،84/ 2 ،311/ 1)، زندگينامه مشاهير رجال پزشكى (83 -31/ 1)، سخنوران نامى معاصر (2919 -2914/ 5)، شرح حال رجال معاصر مازندران (134 -130/ 2)، صدف (552 -543)، فرهنگ سخنوران (754)، فرهنگ شاعران زبان پارسى (468 -466)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3194 ،2044 ،1627/ 2 ،1126 -1125 ،338 ،65/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (286)، مؤلفين كتب چاپى (570 -568/ 6)، نخبگان سياسى ايران (513/ 4).

كاسني نسفي، ابونصر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 343 ق)، فقيه شافعى، عالم، اديب و شاعر. در ابتدا تنها در ادبيات مهارت داشت. سپس فقه را فراگرفت به طورى كه از برجستگان مذهب شافعى گشت. او از ابوحسين محمد بن طالب نسفى و ابويعلى عبدالمؤمن بن خلف نسفى حديث شنيد. وى در روزگار جوانى در قريه ى كاسن درگذشت. از آثارش تصنيف كتاب «تواتر الحجج» يا «تواتى الحجج»، در فقه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (17 -16/ 5)، ايضاح المكنون (335/ 1)، معجم المؤلفين (250/ 1).

كاشاني غروي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد الغروى بن العلامه البارع آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين (مجتهد نطنزى) كاشانى از مشاهير دانشمندان كرام و آيات عظام معاصر تهران است.

وى در سال 1313 قمرى هجرى در دار المومنين كاشان متولد شده و در بيت علم و كمال پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات از محضر مرحوم والدش كه از مراجع و مجتهدين بزرگ عصر خود بوده و در كتاب (مآثر و آثار) مذكور ميباشد، و نيز مرحوم مبرور آيت اللَّه آخوند ملا حبيب اللَّه كاشانى صاحب تأليفات كثيره و بزرگان ديگر كاشان استفاده نموده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف و از محضر و دراسات آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه استاد الاساتيد آقا ضياءالدين عراقى رضوان اللَّه عليهم اجمعين استفاده كامل فرموده و تقريرات آنان را برشته تحرير آورده و از آن بزرگواران بدريافت اجازه اجتهاد نائل سپس مراجعت بوطن و چندى بتدريس و وظائف روحى پرداخته، پس از آن عزيمت به تهران و در عاصمه تشيع رحل اقامت افكنده و تاكنون بقضاء حوائج مؤمنين اشتغال دارند.

نگارنده گويد:

آيت اللَّه غروى دانشمندى جامع و عالمى بارع و مجتهدى جامع الشرايط و داراى معقول و منقول و حاوى فروع و اصول و اديبى كامل و از نوادر عصر بشمار مى رود. درب منزلش بروى همگان باز و در سخاوت و عطا ممتاز و در استخاره با قرآن مجيد و فهم مراد مردم از قرآن و توضيح دادن خير و شر مقاصد مشاور بالبنان و همه روزه صدها نفر از عموم طبقات بمنزل معظم له مراجعه و با استخاره و اشاره آن جناب رفع تحير و سرگردانى از خود نموده و مى نمايند.

محضرى شيرين و منطقى نمكين و طبعى روان و ذوقى فراوان و اشعار بسيارى در مواعظ و مدايح و غيره دارد. بسيارى از شعراء كاشان و تهران وى را ستوده و قصائدى در مناقب او سروده اند. از شركت در اجتماعات غالبا خوددارى و از تظاهرات كناره جوئى نموده و معتكف در بيت خويش مى باشد.

روزهاى جمعه در منزلش مجلس تبليغ منعقد و عموم طبقات و بالاخص علماء تهران و غيره شركت نموده و از بيانات گويندگان ماهر و بالاخص مطالب سودمند و علمى معظم له استفاده مى نمايند.

خاطراتى عجيب از فداكاريها و مبارزات آن جناب با منكرات دارم و چند شبانه روز در يكى از حوادث در خدمتشان بوده ام ادام اللَّه عمره و اطال اللَّه بقاه آمين يا اللَّه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كاشاني نجفي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم كاشانى نجفى فرزند احمد حسينى كاشانى در حدود سال 1230 قمرى در كاشان متولد شده و در بيت علم و كمال پرورش يافته و در دوران كودكى را در دامن پدر بزرگوارش كه از علماء و بزرگان دانشمندان كاشان بوده گذرانيده و مقدمات

و قسمتى از سطوح را در آنجا نزد ايشان فراگرفته و بعد به همراه والدش عزيمت به نجف اشرف نموده و تا آخر عمر در آنجا اقامت نمودند تا حدود سال 1318 كه وفات نموده و در وادى السلام مدفون شدند.

آن مرحوم نزد بزرگان نجف اشرف مانند مرحوم شيخ مرتضى انصارى و سيد على بحرالعلوم تلمذ نموده تا به مرتبه اجتهاد نائل شده است.

تأليفات ايشان

1- كشف الاسرار الخفيه فى شرح الدره النجفيه در فقه دو جلد.

2- كشف المهمات والالغاز و المعميات.

3- المشكاة الزاهرة فى احوال الخمسه الطاهره.

(سيد) ابوالقاسم بن (سيد) احمد كاشانى الاصل نجفى المسكن، از افاضل علماى اماميه (ف. 1298 يا 1318 ه.ق) او راست: كشف الاسرار الحنفية فى شرح الدرة النجفية، كه منظومه ى فقهى دره ى نجفيه ى سيد بحرالعلوم را با كمال اتقان شرح كرده و دو مجلد از آن برآمده كه تا باب اغسال است، كشف المهمات فى الالغاز والمعميات به پارسى (ريحانةالادب، لغ.).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

كاشاني نجفي، احمد فيضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1286 ق)، فقيه و مجتهد. وى از نوادگان فيض كاشانى بود و در كاشان به دنيا آمد. مادرش از سادات لاجوردى كاشان بود. در خاندان فضل و دانش نشو و نما يافت. چون به سن تمييز رسيد پس از فراگيرى قرائت و كتابت و مقدمات علوم نزد علماى شهر خويش به نجف مهاجرت كرد و در بحث شيخ محمد حسن نجفى، صاحب «جواهر»، حاضر شد و «تقريرات» استاد خويش را نوشت و ملازم وى گرديد تا از وى به دريافت اجازه نايل شد. پس از درگذشت شيخ محمد حسن نجفى، وى ملازم شيخ مرتضى انصارى شد و مدتى طولانى در مجلس درس و بحث او

شركت كرد و «تقريراتش» را نوشت، تا اينكه از برجسته ترين شاگردان شيخ انصارى گرديد و از جانب وى نيز به دريافت اجازه نايل شد. كاشانى همچنين از اساتيد بزرگى چون شيخ محمد قاسم بن محمد نجفى، صاحب «كنز الاحكام فى شرح شرايع الاحكام»، و شيخ زين العابدين مازندرانى حائرى و سيد محمد رضا بن محمد حسين حسينى كاشانى كلهرى صاحب اجازه بود. او تحقيقات وسيعى در معانى الفاظ ادعيه و زيارات داشت و بسيارى از آنها را بر حواشى كتب ادعيه و زيارات نگاشته بود. از ديگر آثار وى كتاب «الفوائد» است كه ملا محمد حسين سلطان آبادى قسمت هايى از آن را در كتاب خود «عجالة الراكب» نقل كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 106 -104/ 13)، معجم المؤلفين (147-146/ 2).

كاشاني نجفي، مصطفي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337/ 1336 -1268/ 1266 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد، مفسر، رياضيدان، اديب و شاعر. در كاشان به دنيا آمد. بعد از گذراندن مقدمات، فقه و اصول و معقول و منقول و رياضيات را در حوزه ى درس پدرش فراگرفت. سپس به اصفهان رفت و از محضر شيخ محمد تقى، صاحب حاشيه «معالم»، بهره گرفت، تا به درجه ى اجتهاد رسيد. در 1292 ق در حالى كه جامع جميع علوم و ماهر در فقه و اصول و تفسير و حكمت و رياضى بود به تهران آمد. در 1296 ق پس از فوت پدرش قائم مقام منصب او گشت و چندين سال رياست علمى و مرجعيت مذهبى مردم را عهده دار بود. در 1313 ق حج گزارد و در بازگشت در نجف سكنى گزيد و از علماى آنجا بهره برد و خود حوزه ى

درس و بحث مستقل تشكيل داد و يكى از علماى بزرگ نجف به شمار آمد. در 1333 ق به همراه علماى مجاهد قيام مردمى ضد انگليس را اداره و رهبرى كرد. او سپس تا پايان عمر در كاظمين ماند و در آنجا درگذشت و همان جا دفن شد. از آثارش: «التجرى»، پيرامون مسائل اصول فقه؛ «الاجزاء»؛ «رسالة فى منجزات المريض»؛ «الاستصحاب»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ «ديوان» شعر، به عربى و فارسى.[1]

(حاج سيد) مصطفى بن (حاج سيد) حسين كاشانى الاصل تهرانى المسكن، از بزرگان علماى امامى (ف. 1337 ه.ق). وى سالها در تهران رياست علمى و مرجعيت عمومى داشت. او بعد از تحصيل مقدمات متداول، فقه و اصول و معقول و منقول و اخلاق و كلام و رياضيات و رجال را در جوزه ى درس پدر خود تكميل كرد و بعد از وفات او به اصفهان رفت ولى حوزه ى علمى آنجا را فراخور استعداد خود نديد. پس عزيمت نجف كرد و در آنجا يكى از مراجع علمى گرديد و حوزه ى دينى او مرجع استفاده ى افاضل بود. وى قريحه ى شعر نيز داشت و ديوانى هم در مناقب و مراثى معصومين دارد. او در استصحاب و تجزى و تفسير مختصر قرآن و حاشيه ى ارشاد علامه و حاشيه ى شرايع و علامت ظن و قاعده ى لاضرر و منجزات مريض، تأليفاتى داشته ولى اكثر آنها تلف شده (ريحانةالادب، لغ.).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (133 -132/ 8)، اعيان الشيعه (128 -127/ 10)، الذريعه (19/ 23 ،1055/ 9 ،102/ 6 ،25/ 2 ،350/ 3 ،275 -274/ 1)، ريحانه (21/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (413/ 13)، علماء معاصرين (112 -111)، لغت نامه (ذيل/

مصطفى)، المآثر و الآثار (160)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1031 -1030/ 3)، معجم المؤلفين (248/ 12).

كاشاني، ابوالحسن

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 966 ق)، عالم دينى، فقيه و متكلم. پدرش ملا احمد، و به آورده ى «ريحانة الادب» ملا محمد، از علماى منطق بود كه حواشى بر كتب منطق نگاشته است. اصل ملا ابوالحسن از ابيورد است. در كاشان سكنى گزيد و به كاشانى منسوب شد. وى از علماى امامى عهد شاه طهماسب صفوى (984 -930 ق) مى باشد كه جامع علوم و حكميات و فضائل و كمالات بود. ملا ابوالحسن از پدرش و از شيخ عبدالعالى بن محقق كركى روايت كرده است. او از اساتيد سيد حسين بن سيد حيدر مجتهد كركى بود. شيخ آقا بزرگ تهرانى از وى به عنوان قاينى، به جاى كاشانى، نام برده است. از آثار وى: «اثبات الواجب و صفاته»، كه در 963 ق از تأليف آن فراغت يافت؛ «اركان الايمان»، در اصول دين و امامت؛ «روض الجنان» يا «روضة الجنان»، در كلام و حكمت؛ «الحسنى»، در حكمت طبيعى كه مختصر «روض الجنان»، مذكور است؛ «التحرير»، شرح «رسالة الفرائض» خواجه نصير طوسى، در ميراث؛ «الشوارق»، در كلام؛ «مقدار الديات و احكامها»؛ «المنطق».[1]

(منسوب به كاشان) ابوالحسن بن محمد ابيوردى الاصل كاشانى المسكن، از علماى اماميه ى قر. 10 ه. و معاصر شاه طهماسب صفوى (ف. 960 ه.ق). وى عالم و فقيه و متكلم و جامع معقول و منقول و استاد مجتهد كركى سيد حسين بن حيدر بود. او راست: اثبات الواجب و صفاته؛ اركان الايمان در امامت؛ الحسنى در حكمت طبيعى؛ روض الجنان (يا روضةالجنان) در كلام و حكمت؛ شرح فرائض خواجه نصير طوسى، الشوارق در

كلام؛ مقدار الايات و احكامها؛ المنطق (ريحانةالادب، لغ.).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (322/ 2)، الذريعه (274/ 11 ،377 -376/ 3 ،526 -525/ 2 ،102/ 1)، رياض العلماء (437 -435/ 5)، ريحانه (18 -17/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 56/ 10)، لغت نامه (ذيل/ كاشانى).

كاشاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اب_والقاس_م كاشانى در سال 1300 ه_.ق در تهران ديده به جهان گشود. او پس از انجام مناسك حج به عتبات مق_دسه رفته و در نجف اشرف اقامت گزيد و عل_وم مختلف دين_ى را در محضر پدرخود و ساير بزرگان علما فراگرفت و در س_ن 25 سالگى به درجه اجتهاد رسي_د. پس از آن وي با الهام از تعليمات ديني به مبارزه با استبداد و استعمار پرداخت و در اين راه متحمل مشكلات و مصائب بسيار شد. او از جمله كساني بود كه همراه و همدوش دكتر مصدق، نقش خود را در ملي شدن صنعت نفت ايفاء كرد و در راس مبارزات ضد استعماري قرار گرفت. آيت الله كاشاني سرانجام در سح_رگاه سال 1381 ه_.ق مطابق با 23 اسفن_د ماه 1340 ه_.ش چش_م از جهان ف_رو بست.گروه : علوم انسانيرشته : علوم اسلاميوالدين و انساب : پدرسيد اب_والقاس_م كاشانى ، آية الله حاج سيد مصطفي كاشاني ، از علما و مراجع بزرگ شيعه در عصر خويش بود كه در سال 1280 ش . از ايران به نجف اشراف هجري كرد و به تحقيق و تدريس پرداخت .تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد اب_والقاس_م كاشانى كه در اين هنگام ، جواني شانزده ساله بود - همراه پدر عازم نجف اشرف گرديد و در آنجا علاوه

بر استفاده از حلقه درس پدر و ديگر اساتيد، دوره سطح را به پايان برد و سپس در درس آية الله ميرزا محمد تقي شيرازي و آية الله آخوند خراساني شركت جست .استادان و مربيان : سيد اب_والقاس_م كاشانى عل_وم مختلف دين_ى را در محضر وال_د معظم خود و آخ_وند ملا محمد كاظم خراسان_ى ، حاج ميرزا حسي_ن ، حاج ميرزا خليل( ره) و آية الله ميرزا محمد تقي شيرازي بزرگان علما تلمذ نموده است.هم دوره اي ها و همكاران : سيد اب_والقاس_م كاشانى در نهضت مشروطه ، مشاور شخصيتي چون آية الله آخوند خراساني (از رهبران اصلي نهضت ) بود و او را در تصميم گيري ها و تنظيم اعلاميه ها ياري مي داد.وقايع ميانسالي : سيد اب_والقاس_م كاشانى از همان اوان ج_وانى، انسان_ى دور ان_دي_ش و شجاع و با شهامت ب_ود و در كنار تحصيل علوم اسلامى، ت_وجه خاص_ى به اوضاع مسلمي_ن داشته و چهره ك_ريه و زشت استعمار و مخصوصا استعمار بريتانيا را كه دهان ب_راى ف_رو ب_ردن كش_ورهاى اسلامى و اقتصاد آنها باز كرده بود به خوبى شناخته ب_ود. درجنگ جهانى اول در سال 1332 ه_.ق م_وقعى كه انگليسى ها با نيروى عظيم_ى به قص_د تسلط ب_ر عراق و مناطق شرق_ى از راه خليج فارس حمله ور گرديدند، سيد ابوالقاسم كاشانى در كنار پدر بزرگ_وار و جمعى ديگ_ر از علم_اى مج_اه_د شيعه ب_ا بسيج ملت مسلمان عراق دلاورانه پيشروى نيروهاى انگلي_س را سد نموده و حدود 18 ماه در منطقه حساسى از جبهه با استقامت و پا فشارى فوق تص_ور در مقابل آن همه تجهيزات ن_وي_ن اروپايى مقاومت كرده و مانع

تحركات آنها شده اند. در جنگ جهانى دوم با ورود متفقي_ن به ايران، انگليس_ى ها در صدد انتقام ج_ويى از كاشان_ى بر آمده وى را دستگير و به زندان ارت_ش انگلي_س در اراك اعزام م_ى دارند. پ_س از هشت ماه كه كاشانى در اراك زندانى ب_ود، وى را تح_ويل ستاد ارت_ش ش_وروى در رشت م_ى دهند و روسها پس از محاكمه مرحوم كاشانى تصمي_م به آزادى وى م_ى گيرند ول_ى انگليس_ى ها پيشدست_ى كرده وى را دو باره تح_ويل گرفته در اراك زندانى مى نمايند پس از 9 ماه حبس در زندان اراك وى را به زندان انگليسى ها در كرمانشاه منتقل مى كنند وى از همين زندان به ف_رمانده قواى انگلي_س در ايران مى نويسد : اگر در زندان شما بميرم ننگ اب_دى بر شما خ_واهد ب_ود و اگر از زندان شما سال_م بيرون آيم ترتيبى خواهم داد كه انگلستان از نفت اي_ران ب_ى نصيب بمان_د. سيد ابوالقاسم كاشان_ى در يك دادگ_اه انگلي_سى در عراق غياب_ا محك_وم به اعدام ش_د. پ_س از مح_اص_ره نجف و ك_ربلا ت_وسط ارت_ش اشغالگ_ر انگلي_س، ايشان به پيشنهاد روحاني_ون عراق براى جل_وگيرى از گرفتارى ناچار گردي_د مخفيانه و با لباس مب_دل از ط_ريق پشتك_وه به ايران آي_د. سال 1339ه_.ق در تهران م_ورد تجليل و احت_رام مردم پايتخت و اولياء ام_ور وقت واقع گردي_د حك_م اعدام كاشان_ى تا انقلاب 1958 ميلادى عراق كه منج_ر به تغيير رژي_م عراق ش_د داراى اعتبار بود. در دوران ديكتات_ورى رضاخان مرحوم كاشانى ح_وزه علميه تهران را اداره م_ى ك_رد كاشان_ى در دوران ديكت_ات_ورى رضاخان هيچگاه تسلي_م نب_ود و در ج_واب (تيم_ور تاش) وزي_ر در

ب_ار وقت كه به وى پيشنهاد رياست مدرسه عال_ى سپهسالار را مى نمايد م_ى ن_ويس_د : طلاب و علمايى كه من تربيت كنم به كار حكومت شما نخواهد خورد. به هنگام تشكيل مجل_س م_ؤسسان كه زير ب_رق س_ر نيزه و به منظور افزاي_ش قدرت شاه انجام مى شد كاشانى پيام_ى از بيروت به تهران فرستاده و در قسمتى از اي_ن پيام مى گ_ويد : تبعيد اي_ن خادم اسلام و ملت با آن وضع فجيع براى تغيير قانون اساسى و انتخ_اب_ات ف_رمايش_ى و س_وار ك_ردن خيانتكاران به گ_رده ملت و مسأله نفت و تجديد امتياز بانك شاه_ى است. در كشاك_ش مبارزه مردم تهران، مرحوم كاشان_ى را به نماين_دگ_ى دوره شانزده_م انتخاب نم_وده و او پ_س از يك سال و 4 ماه تبعيد با استقبال بى نظيرى به تهران وارد مى شود. مرحوم كاشانى پ_س از باز گشت به اي_ران، رهب_رى م_ردم را در مبارزه با استعمار انگلست_ان ب_ار ديگر به عهده گرفت و پيام_ى به مجل_س شانزده_م كه اساس_ى تري_ن ك_ارش تعيي_ن تكليف لايحه الح_اق_ى نفت ب_ود ف_رستاد. كاشان_ى به محض ص_دور ف_رمان نخست وزي_رى (رزم آرا) ط_ى اعلاميه اى كه عينا توسط دكتر مصدق در جلسه علنى مجل_س قرائت ش_د مخالفت قطعى و ش_دي_د خ_ود را با حك_ومت (رزم آرا) بيان نمود. كاشان_ى ط_ى اعلاميه اى در م_ورد مل_ى شدن صنعت نفت مى نويسد : ملى شدن صنعت نفت در ايران تنها چاره بيچارگ_ى هاى ماست زيرا به اي_ن وسيله اولا: ثروت بيكران_ى كه خ_داوند به ملت ايران عطا فرم_وده از دست دشمنان بشر كه هدفى جز منفعت طلبى و مكيدن خ_ون ملل ضعيف ندارن_د

بيرون آم_ده به صاحبان حقيق_ى و مستحق آن م_ى رس_د و ثانيا : با عملى شدن حاكميت مل_ى ديگر شركت هاى غاصب نم_ى ت_وانند عمال خود را به جان و مال و ناموس مردم مسلط كنند و به اي_ن وسيله مقاص_د پليد خ_ود را انجام دهن_د. زمان و علت فوت : سيد اب_والقاس_م كاشانى در سح_رگاه سال 1381 ه_.ق مطابق با 23 اسفن_د ماه 1340 ه_.ش چش_م از جهان ف_رو بست و پيكرش درميان انبوه مشتاقان تا حرم عبدالعظيم عليه السلام تشيع گرديد و بين مزار آن حضرت و امامزاده حمزه به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيدابوالقاسم كاشاني در انقلاب 1920 عراق، آية الله كاشاني به منظور آماده كردن ، مردم و سران عشاير براي مبارزه با سلطه استعمار، از نجف به كاظمين رفت و آنجا را براي شروع يك حركت انقلاب برگزيد.با شروع جنگ جهاني دوم و اشغال ايران توسط نيروهاي متفقين ، استعمار انگليس كه از مبارزات آية الله كاشاني در عراق ضربات سختي خورده بود با شايع كردن همكاري او با آلمانيها، تصميم به دستگيري اش گرفت تا بدون مزاحمت وي بتواند در انتخابات دوره چهاردهم مجلس دخالت كند. به همين منظور در خرداد 1322 چند افسر انگليسي براي دستگيري آن روحاني مجاهد به منزلش هجوم بردند. اما بر اثر هوشياري و فداكاري يارانش تا كام ماندند آية الله كاشاني به ناچار مخفي گردد.كاشاني مدت يك سال ، مخفيانه به مبارزه اش ادامه داد تا اين كه انگليسيها در هنگام انتخابات مجلس از محل اقامتش در تهران (امامزاده قاسم شميران ) با خبر شده و او را دستگير

كردند. با وجود اينكه وي از سوي مردم تهران به عنوان نماينده انتخاب گرديده بود، به دستور فرستاد ارتش متفقين ، از ليست اسامي نمايندگان حذف شد و به زندان روسها در رشت فرستاده شد. او پس از چندي به زندان انگليسيها در اراك و سپس به زنداني در كرمانشاه منتقل گرديد.سرانجام پس از تحمل يك سال و چهار ماه زندان در سخت ترين شرايط، در 24 مرداد 1324 آزاد گشت و روز جمعه ، سي و يكم شهريور، ميان انبوه استقبال كنندگان وارد تهران شد. كاشاني يك سال در تبعيد بسر برد تا اين كه بر اثر فشارهاي سياسي از سوي علما و مردم ، در 21 خرداد 1326 آزاد گرديد و دوباره به تهران برگشت وبعد از آن به مخالفت با عبدالحسين هژير كه در صدد راي اعتماد مردم بود برآمد.فعاليتهاي آموزشي : سيدابوالقاسم كاشاني از همان آغاز جواني به نكته سنجي و دقت نظر مشهور شده و در دانش سر آمد بود؛ بطوري كه در 25 سالگي به درجه اجتهاد دست يافت و بزرگاني مانند آية الله شيخ الشريعه اصفهاني ، آية الله آقا ضياء الدين عراقي و آية الله صدر در نوشته هاي خود، مقام علمي اش را با القابي نظير ((شكافنده درياي علم ))، ((كليد در گنجهاي دقيق )) و... ستودند و آية الله ميرزا محمد تقي شيرازي ، تقليد از وي را تاءييد مي نمود.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : -ساير فعاليتهاي سيد ابوالقاسم كاشاني به شرح زير مي باشد: - تشكيل مجلس موسسان براي تغيير قانون اساسي كه با دستگيري وي صورت گرفت و با

ترور كارگردان تقلب درآرا به نام هژير مجددا كاشاني به وطن بازگشت -مخالفت كاشاني از روي كار آمدن رزم آرا براي جلوگيري از تصويب قرارداد نفت - وي در سي ام ارديبهشت 1327 بار ديگر مردم را به تظاهرات بر ضد اسرائيل فراخواند و خود در اجتماع پر شور تظاهر كنندگان سخنراني نمود و وضع نابسامان مسلمانان را نتيجه دخالت استعمارگران در امور آنها و از بين رفتن روح اتحاد و دوري از احكام اسلام دانست . - كاشاني مسلمانان مصر را نيز در مبارزات استقلال طلبانه آنان ، مورد حمايت قرار و در بحران كانال سوئز، پيام تاءييدي خطاب به جمال عبدالناصر (رئيس جمهور مصر) فرستاد و در مسجد ارك تهران مراسمي براي گرامي داشت ياد شهداي مصر و ارج نهادن به فداكاريهايشان برپا كرد. - او در جريان مبارزه مردم مسلمان تونس براي رهايي از سلطه استعمار فرانسه ، بيانيه اي صادر كرد و تنفر شديد خود را نسبت به بر قراري جو ترور و وحشت توسط فرانسه در خاك تونس ، بيان داشت . - كاشاني در سال 1331 ش . پس از بازگشت از مراسم حج ، نامه اي به تمام كشورهاي اسلامي فرستاد و از آنها خواست براي شركت در كنگره اسلامي و تبادل نظر درباره اتحاد جهان اسلام ، نمايندگاني به ايران بفرستند

كاشاني، ابوبكر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوبكر ابن مسعود بن احمد حنفى كاشانى ملقب به ملك العلماء و علاءالدين؛ از بزرگان فقيهان اهل سنت (ف. حلب 587 ه.ق) وى نزد علاءالدين محمد بن احمد سمرقندى فقه آموخت و اكثر مصنفات او را نزد خود وى فراگرفت و بر كتاب تحفةالفقهاء وى شرحى نيكو

نوشت، و آن شرح را كه شامل سه مجلد است بدائع الصنائع فى ترتيب الشرائع ناميد، و آن را پس از اتمام به نظر استاد خود رسانيد و مورد تحسين او قرار گرفت. استاد دختر خود فاطمه را- كه او نيز فقيه بود- به عقد ازدواج وى درآورد و به همين جهت درباره ى كاشانى گفته اند، شرح تحفته و تزوج ابنته (تحفه ى او را شرح كرد و دخترش را به ازدواج خويش درآورد). از تأليفات ديگر وى كتاب السلطان المبين فى اصول الدين است (ريحانةالادب، لغ.).

(وف 587 ق)، فقيه حنفى. در حلب سكنى گزيد و همان جا از دنيا رفت. از آثار وى: «بدائع الصنائع فى ترتيب الشرائع»، در شرح «تحفة الفقهاء» استادش علاءالدين محمد سمرقندى در چند مجلد، در فقه؛ «السطان المبين فى اصول الدين». در پاره اى از منابع از وى به عنوان كاسانى منسوب به كاسان، شهرى در تركستان وراى نهر جيحون و شاش، ياد كرده اند.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (46/ 2)، كشف الظنون (996 ،371)، معجم المؤلفين (76 -75/ 3)، هدية العارفين (235/ 1).

كاشاني، باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد باقر بن اسماعيل كاشانى عالمى اديب بود و در شعرش (مهرى) تخلص مى نمود تولدش 1292 ولى وفاتش بدستم نيامده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشاني، جمال الدين، ابوالقاسم عبداللَّه

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم و هشتم ق)، مورخ و نويسنده. از خانواده ى هنرمندى بود كه اكثر آنها در كاشى كارى ماهر و استاد بوده اند. خود جمال الدين نيز از اين حرفه اطلاعاتى كافى داشت ولى به كارهاى ديوانى و مشاغل ادبى و علمى پرداخت و به خدمت سلاطين ايلخانى درآمد. وى از جمله منشيان متعددى بود كه زير دست خواجه رشيدالدين فضل اللَّه (718-645 ق)، وزير غازان خان و سلطان محمد خدابنده، به كار تأليف و تدوين اشتغال داشت. پس از مرگ خواجه رشيدالدين، كاشانى در مقدمه كتاب «تاريخ اولجايتو» كه براى گنجانيده شدن در كتاب «جامع التواريخ» خواجه در نظر گرفته شده بود، مدعى شد كه همه ى «جامع التواريخ» از اوست و خواجه كار او را به خود نسبت داده است. از آثارش: «تاريخ اولجايتو»؛ «عرايس الجواهر و نفايس الاطايب»، درباره ى شناخت احجار و املاح و خوشبويه ها؛ «زبدة التواريخ». در «كشف الظنون» كتاب «زبدة التواريخ» به محمد بن على كاشى (م 836 ق) نسبت داده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1232-1231/ 3)، تاريخ گزيده (7)، تاريخنگاران ايران (359-358)، تاريخ نظم و نثر (734-733 ،151)، عرايس الجواهر و نفايس الاطايب (مقدمه)، كشف الظنون (951).

كاشاني، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ملا) حبيب اللَّه بن على مدد بن رمضان، از علماى اماميه ى قرن 14 ه. (و. 1340 ه.ق). وى عابد و زاهد و متقى و عرفان مسلك و داراى اخلاق نيكو بود و علاوه بر علوم دينى متداول از بعض علوم غريبه آگاه و داراى قريحه ى شعر بود. او در 14 سالگى از نحو و صرف عربى و مقدمات متداول فارغ شد و نزد حاج سيد حسين و بعض ديگر

به تحصيل فقه پرداخت و مقدارى از فصول را نزد شيخ محمد اصفهانى خواهرزاده ى خود صاحب فصول و قسمت عمده از رسائل شيخ مرتضى انصارى را نزد حاج ميرزا ابوالقاسم كلانترى تهرانى خواند و مقدارى از حكمت را نزد شاگردان ملا هادى سبزوارى آموخت و در 16 سالگى به تحصيل اجازه ى روايت و در 18 سالگى به اجازه ى اجتهاد از طرف استاد خود حاج سيد حسين مذكور نايل آمد و همه ى عمر را به انزوا گذرانيد و عزت را در عزلت ديد و اوقات خود را به تأليف و تدريس مصروف داشت. او راست: اسرارالعارفين فى الاخلاق والمعارف، اصطلاحات الصوفية، اصطلاح علم الجفر، الانوار السانحة فى تفسير الفاتحة، ايضاح الرياض (حاشيه بر رياض المسائل)، تذكرةالشهداء، تفسير بعض سور و غيره (ريحانةالادب، لغ.)

حبيب اللَّه الشريف بن ملا على مدد بن رمضان ساوجى كاشانى عالمى فقيه و رئيسى جليل و مؤلفى مروج و مكثر در تأليف بوده است. وى در حدود 1262 متولد شده و در سال 1340 ق وفات نموده است. مرحوم آخوند ملا حبيب اللَّه يكى از مفاخر دانشمندان كاشان و صاحب تأليفات عديده مانند (لباب الالقاب) و (توضيح البيان) و (منتقدالمنافع) در شرح مختصر النافع در 12 جلد و (رياض الحكايات) و (عقايد الايمان) و (گلزار) و (شكايت نامه) و (منيةالاصول) و (درةالجمان) و تذكرةالشهداء و ده ها كتاب ديگر كه جمعاً بيش از يكصد و بيست كتاب و رساله مى شود. بوده است.

آن مرحوم داراى چندين فرزند عالم و فاضل بوده اند. 1- مرحوم حجةالاسلام آقا حسين شريف 2- ثقةالاسلام آقا احمد شريف 3- ثقةالاسلام آقا محمدشريف كه در قيد حيات و از محترمين كاشان مى باشند.

دامادهاى ارجمندى داشته اند كه از علماء بزرگ كاشانند 1-

مرحوم آيت اللَّه حاج سيد فخرالدين امامت 2- مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا عبدالرسول مدنى والد آيت اللَّه حاج آقا رضا مدنى معاصر كه مذكور خواهد شد.

و مخفى نباشد كه مرحوم آخوند ملا حبيب اللَّه چون در سنين كودكى والدش را از دست داد در تحت تربيت و پرورش مرحوم آيت اللَّه آقا سيد حسين حسينى كاشانى (جد مرحوم آيت اللَّه مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى معاصر) قرار گرفت و در كاشان از وى و در تهران از شيخ محمد اندرمانى و شيخ محمد (خواهرزاده صاحب فصول) و ميرزا ابوالقاسم كلانتر صاحب (تقريرات شيخ انصارى) و شيخ هادى مدرس تهرانى و در كربلا از فاضل اردكانى استفاده نموده و از غالب آنان اجازه داشته است.

در كاشان رياست علمى و دينى و در عين حال صاحب كرامت و مقامات معنوى بوده است.

(ح 1340 -1262 ق)، عالم دينى، عابد، عارف و شاعر، متخلص به سالك. اصل وى از ساوه است و پدرش از علماى آنجا بود كه مدتى در قزوين سكنى گزيد و سپس به كاشان منتقل گرديد. ملا حبيب در كاشان به دنيا آمد. در دوران كودكى تحت تربيت و پرورش آيت اللَّه آقا سيد حسين حسينى كاشانى قرار گرفت و صرف

و نحو و مقدمات را از ايشان آموخت. در شانزده سالگى به دريافت اجازه ى روايتى و در حدود نوزده سالگى به دريافت اجازه اجتهاد از استادش سيد حسين كاشانى نايل شد. سپس به تهران آمد و قسمتى از «فصول» را نزد شيخ محمد اصفهانى، خواهرزاده صاحب «فصول»، خواند و از محضر شيخ محمد اندرمانى استفاده نمود. او آن گاه قسمت عمده ى «رسائل» شيخ انصارى را نزد ميرزا ابوالقاسم كلانتر، صاحب «تقريرات»، شيخ مرتضى

انصارى و حكمت را نزد شيخ هادى مدرس تهرانى، از شاگردان برجسته ى حاج ملا هادى سبزوارى، فراگرفت. سپس به عراق رفت و در كربلا از محضر فاضل اردكانى استفاده نمود. او از اغلب اساتيد خويش صاحب اجازه بود. سپس به كاشان بازگشت و رياست علمى و دينى آنجا را عهده دار شد. وى صاحب كرامات و مقامات معنوى بود. از آثارش: «ايضاح الرياض»، حواشى «رياض المسائل»؛ «منتقد المنافع»، در شرح «المختصر النافع»؛ «الانوار السانحة فى تفسير الفاتحة»؛ تفسير هر يك از سوره هاى: «جمعه»، «دهر»، «فتح» و «ملك»؛ «توضيح السبل»، در بيان اديان؛ «اسرار العارفين»، در اخلاق و معارف؛ شرح هر يك از دعاهاى: «كميل»، «جوشن»، «سحر»، «صباح»، «عديله» و «زيارت عاشورا»؛ «لباب الالباب فى القاب الاطياب»؛ «نخبة التبيان»، در معانى و بيان؛ «توضيح البيان»، در تسهيل اوزان؛ «رياض الحكايات»، در قصص و امثال. كاشانى منظومه هاى بسيارى در فقه، اصول، عقايد، بيان، بدايع و درايه، به عربى و فارسى، دارد كه «منية الاصول»، در درايه از منظومه هاى عربى و «نصيحت نامه» و «شكايت نامه» و «گلزار اسرار» از منظومه هاى فارسى اوست.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (559/ 4)، الذريعه (4/ 23 ،277 ،215/ 18 ،282/ 15 ،214/ 14 ،324 -323 ،67/ 11 ،231/ 9 ،98/ 8 ،271/ 7 ،492 -491 ،182/ 4)، ريحانه (20 -18/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 361 -360/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (252 -250/ 6)، لغت نامه (ذيل/ حبيب اللَّه)، معجم المؤلفين (187/ 3).

كاشاني، حبيب اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا حبيب اللَّه معروف (به ميرزا بابا) بن سيد رفيع الدين محمد حسينى الكاشانى از افاضل علماء و از شاگردان فاضل نراقى بوده است.

برگرفته از كتاب

:گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشاني، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا عبدالحسين خان ملقب (به ملك المورخين) بن ميرزا هدايةاللَّه خان بن لسان الملك ميرزا محمدتقى خان ملقب (به سپهر) بن ملا على ضرابى كاشانى تهرانى متولد 1290 و متوفى 1352 قمرى اديبى بارع و مورخى فاضل بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشاني، عبدالرزاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرزاق كاشاني در قرن سيزدهم در كاشان متولد شد.وي چنان كه در نامه خود به علاءالدوله سمناني اظهار مي دارد «در اوايل جواني از بحث فضليات و شرعيات فارغ شده بود و از بحث اصول فقه و اصول كلام هيچ تحقيقي نگشود». و درادامه در «بحث معقولات و علم الهي» جست وجو كرد و در اين زمينه به درجه اي از كمال رسيد. بر اثر اين حيرت و انقلاب دروني، همچون غزالي به تصوف روي آورد از محضر اساتيد برجسته آن دوران بهره گرفت.در حيطه راهنمانگاري كاشاني بدون شك يگانه است و هيچ يك از نامبرداران انديشه خانقاهي در سرتاسر حوزه تمدن اسلامي – حتي خود شيخ اكبر هم – درخشش او را ندارد. در اين زمينه مي توان به اثر عظيم وي به نام «لطايف الاعلام في اشارات اهل الالهام» اشاره كرد كه آن را مي توان«بزرگترين اصطلاحات نامه همه حوزه هاي صوفيان» نام برد. جامعيت اين اثر كه تلخيصي از آن با عنوان اصطلاحات الصوفيه نيز يكي از منابع مهم صوفيه در اين زمينه است ثابت مي كند كه به حق «عبدالرزاق يكه تاز ميدان اصطلاحات نگاري است». گروه : علوم انسانيرشته : علوم قرآنيتحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالرزاق كاشاني چنان كه در نامه خود به علاءالدوله سمناني اظهار مي دارد «در اوايل جواني از بحث فضليات و شرعيات فارغ شده بود و از بحث اصول فقه و اصول كلام هيچ تحقيقي

نگشود». پس از اين دوران، روح پرتلاطم وي از جست وجوي آرامش و سكون بازنماند و آن را در وادي ديگر يعني در «بحث معقولات و علم الهي» جست وجو كرد و در اين زمينه به درجه اي از كمال رسيد كه «بهتر از آن صورت نبندد». ولي اين مايه تحصيل علوم نيز نه تنها وي را از قيد و سرگرداني نجات نداد بلكه «چندان وحشت و اضطراب و احتجاب از آن پيدا شد كه قرار نماند و معلوم شد كه معرفت مطلوب از طور عقل برتر است». بر اثر اين حيرت و انقلاب دروني، همچون غزالي به تصوف روي آورد و به صحبت نورالدين عبدالصمد نطنزي، از مشايخ سهرورديه، رسيد و پس از او نيز از محضر اساتيد و مشايخ ديگري نظير صدرالدين روزبهان ثاني، شمس الدين كيشي و اصل الدين عبدا... بهره گرفت. كاشاني با مطالعه فصوص الحكم با عقايد ابن عربي آشنا شد و اين آشنايي، سرفصل مهمي در زندگي عبد الرزاق بود؛ چرا كه وي با اينكه از مشايخ سهرورديه ارشاد يافته بود به يكي از بزرگترين شارحان و مروجان مكتب وحدت وجودي پس از صدرالدين قونوي تبديل شد، به طوري كه با وجود چهره هاي برجسته اي در ميان شاگردان و مروجان عقايد شيخ اكبر، نظير عفيف الدين تلمساني، مؤيدالدين جندي، سعيد فرغاني، فخرالدين عراقي، شاه نعمت الله ولي و ...، كاشاني از جايگاهي والا و منحصر به فرد برخوردار است؛ زيرا وي با بيان ساده، روشن و محققانه به نظام مندي نظريات شيخ اكبر پرداخت و برخي از آثارش مثل شرح فصوص الحكم، تاويلات القرآن، لطايف الاعلام في اشارات اهل الالهام در نوع خود بي بديل است و بيش از هر اثر ديگري مورد رجوع و استفاده طالبان

بوده است. استادان و مربيان : بر اثر حيرت و انقلاب دروني، همچون غزالي كاشاني به تصوف روي آورد و به صحبت نورالدين عبدالصمد نطنزي، از مشايخ سهرورديه، رسيد و پس از او نيز از محضر اساتيد و مشايخ ديگري نظير صدرالدين روزبهان ثاني، شمس الدين كيشي و اصل الدين عبدا... بهره گرفت. در ميان شاگردان و مروجان عقايد شيخ اكبر، كاشاني از جايگاهي والا و منحصر به فرد برخوردار است.چگونگي عرضه آثار : در حيطه راهنمانگاري كاشاني بدون شك يگانه است و هيچ يك از نامبرداران انديشه خانقاهي در سرتاسر حوزه تمدن اسلامي – حتي خود شيخ اكبر هم – درخشش او را ندارد. در اين زمينه مي توان به اثر عظيم وي به نام «لطايف الاعلام في اشارات اهل الالهام» اشاره كرد كه آن را مي توان«بزرگترين اصطلاحات نامه همه حوزه هاي صوفيان» نام برد. جامعيت اين اثر كه تلخيصي از آن با عنوان اصطلاحات الصوفيه نيز يكي از منابع مهم صوفيه در اين زمينه است ثابت مي كند كه به حق «عبدالرزاق يكه تاز ميدان اصطلاحات نگاري است». يكي ديگر از ويژگي هاي كاشاني تلاش وي در جهت تحكيم مباني علمي مكتب وحدت وجودي از طريق تقريب آن با شريعت و قرآن كريم است و نامه وي به علاءالدوله سمناني در جهت دفاع از عقايد شيخ اكبر و اثبات نبودمغايرت آن با شريعت و نيز تدوين تاويلات القرآن را مي توان در اين راستا برشمرد كه در آن كاشاني آيات قرآني را منطبق با مشرب وحدت وجودي تاويل كرده است. از امتيازات ديگر كاشاني، گرايش هاي شيعي وي است. عبدالرزاق به گراميداشت اهل بيت و ائمه اطهار(ع)، به خصوص حضرت علي (ع) و امام جعفر صادق(ع)، مي پردازد.عبدالرزاق كاشاني يكي از نام آوران

عرصه ترويج و انتظام بناي فكري و مكتب محي الدين ابن عربي است. از وي آثار گرانسنگ متعددي بر جاي مانده كه برخي از آنها در نوع خود در تاريخ تصوف بي بديل است. در واقع، كاشاني در شمار پركارترين نويسندگان تمام حوزه هاي تصوف اسلامي است، چه در دوران تكامل و رواج عرفان – دوراني كه با حضور شيخ اكبر و ابن فارض آغاز شد- كمتر نويسنده اي بسان كاشاني به تدوين نظرگاه هاي خانقاهيان پرداخته است، به گونه اي كه در اين دوران نه تنها دست نوشته هاي بزرگاني همچون تلمساني، جندي و فرغاني به تنوع و حجم آثار كاشاني نيست، بلكه حتي شيخ كبير در اين وادي همسان عبدالرزاق كاشاني نيست.

________________________________________

آثار : تاويلات القرآن ويژگي اثر : تاويلات القرآن بي ترديد گرانسنگ ترين اثر كاشاني است. به جرات مي توان آن را در ميدان تفسير باطني قرآن اثري منحصر به فرد دانست، چنانكه امام خميني (ره) در تفسير سوره حمد خويش از آن ياد مي كنند. در اين اثر، عبدالرزاق تفسير قرآن را به شيوه تاويلي- مبتني بر كشف و شهود- به اختصار در 2 مجلد فراهم آورده است. مجلد اول دربرگيرنده مقدمه مؤلف و تاويل سوره هاي آغازين قرآن تا پايان سوره كهف است و مجلد دوم مشتمل بر تاويل سوره مريم تا انتهاي قرآن است.تاويلات القرآن به عقيده «لوري» پژوهشگر آثار كاشاني اثري منحصر به فرد در زمينه تفسير باطني قرآن است كه نه تنها در ميان متشرعه، بلكه در ميان تفاسير متصوفه نيز نمي توان براي آن نظيري يافت. در هر صورت در ميان مسلمين، صوفيه، باطنيان و اخوان الصفا در بسياري از موارد به تاويل تمسك جسته اند و حتي

از قدماي متصوفه نيز چون واسطي، شبلي، نوري و حلاج تاويل هايي در باب برخي از آيات قرآن نقل شده است. در تاريخ متصوفه، از قرن سوم به بعد، تفاسيري از بخشي از يك سوره يا قسمتي از قرآن يا تمام قرآن به دست رسيده است كه در آنها نشانه هايي از ذوق و تاويل باطني را مي توان سراغ گرفت. «تاويلات القرآن» در حدود يك قرن پس از دوران شيخ اكبر و در زماني به رشته تحرير درآمد كه انديشه متصوفه با طرح نظريات ابن عربي و رواج آن در محافل صوفي توسط قونوي، فرغاني، جندي و… به اوج خود رسيده بود. به علاوه، كاشاني كه با حكمت و فلسفه نيز آشنايي داشته و از طرفي در طريقت پيرو سهرورديه بوده است، در تاويلات، بر پرداخته هايش كه غالباً رنگ محي الديني دارند چاشني فلسفه و ادراك ذوقي سهرورديه را نيز افزوده است. به علاوه، شيوه ساده، روان، آموزشي و به دور از طمطراق هاي ادبي، آن را به اثري قابل فهم و منبعي مهم براي رجوع طالبان تبديل كرده است. از ويژگي هاي ديگر تاويلات، ارائه كليدها و رهنمودهايي به سالك در جهت فهم معني باطني آيات قرآني است. كاشاني خود در مقدمه اثرش از اين نكته به عنوان يكي از انگيزه هاي اصلي تدوين تاويلات يادمي كند. كاشاني در بخشي از اين كتاب به تبيين مفاهيم تاويل و تفسير و تفاوت اين دو و نيز به مختصري از تاريخچه سير تاويل باطني متصوفه در اسلام مي پردازد . او چند نوع تفسير را از هم متمايز مي كند: 1 - تفسير قرآن بر اساس شواهدي از دستور زبان، علم اللغه، احاديث و روايات است. اين رويكرد، كه تفسير ظاهري نام دارد، به

برداشت ظاهري از بيانات قرآني اكتفاكرده و به شدت از دخالت راي و نظر شخصي پرهيز مي كند. غالب تفاسير به خصوص در نزد متشرعه رسمي سني از اين نوع است. 2 - تاويل، كه مبتني بر دخالت نظر و تفكر مفسّر است و خود داراي2 گرايش تاويل عقلي و تاويل كشفي است. تاويل عقلي، كه جسورانه ترين نمونه هاي آن در مذهب معتزله نگاشته شده است، علاوه بر به كارگيري تمام امكانات تفسير ظاهري، نتيجه تفكرات شخصي مفسّر را نيز در خود دخيل مي كند. تاويل كشفي يا تاويل باطني عبارت است از راه كشف دروني از طريق درك مستقيم و شهودي مفهوم باطني كلمات و آيات قرآني. تاويلات عبدالرزاق كاشاني در اين گروه جاي دارد. وي نيز به جست وجوي «هسته هاي تاويل باطني» در خود قرآن كريم مي پردازد و آيات نور، ميثاق الست و آيات مربوط به معراج پيامبر(ع) را در زمره اين «هسته ها» برمي شمارد. همچنين عبدالرزاق مسئله انتساب تاويلات القرآن به ابن عربي را مورد كنكاش قرار داده است. وي با بحثي دقيق اشتباه بودن انتساب آن به ابن عربي را اثبات و براهيني بر آن اقامه مي كند: اولاً غالب نسخ خطي تاويلات به عبدالرزاق منسوب است. شيخ حيدر آملي به كرات در جامع الاسرار از آن ياد كرده و مؤلف آن را «ولي الاعظم كمال الحق و المله و الدين عبدالرزاق قدس ا... سره» ناميده است. جامي و شمس الدين محمد ابن حمزه فناري نيز در آثار خود تاويلات را تاليف عبدالرزاق كاشاني دانسته اند. شيخ بهايي نيز در كشكول ضمن بيان حديثي از امام جعفرصادق (عليه السلام) كه عيناً در مقدمه تاويلات نيز آمده است، مي نويسد: «روي العارف الرباني مولانا عبدالرزاق القاساني في تاويلاته». به هر روي، هدف عبدالرزاق تفسير مسلسل و آيه به آيه تمام آيات قرآن

يا تفسير موضوعي قرآن نيست. وي كه از سويي به وجود معاني باطني در وراي ظاهر آيات قرآني معتقد است و از سوي ديگر اهل كشف و شهود است و از جهتي نيز دغدغه ارائه كليدها و رهنمون هايي به سالكان جهت تسهيل درك معنوي قرآن را دارد، شروع به تدوين تاويل قرآن، بر اساس ادراك شهودي و با بياني ساده و آموزشي، كرد. بنابراين، تاويلات باطني عبدالرزاق حاصل تجربه شخصي او است. از آنجا كه كاشاني، به اختصارنويسي گرايش دارد، از اين رو، آياتي با مضمون2 شرح فصوص الحكم لطايف الاعلام في اشارات اهل الالهام

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

كاشاني، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبداللَّه كاشانى عالمى كامل و فقيهى بارع از شاگردان شيخ انصارى بوده و در خراسان رياست علمى و دينى داشته تا در سال 1303 وفات و در (توحيدخانه) وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشاني، عبدالمطلب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب، مفسر، طبيب، مورخ و شاعر. مشهور به اديب كاشانى. سلسله نسب وى به طايفه غفارى و بنا به قول صاحب «گنج شايگان» به ابوذر غفارى مى رسد. وى در عصر ناصرالدين شاه (1313 -1264 ق) مى زيست. ميرزا عبدالمطلب، خواهرزاده ى ميرزا ابوالحسن خان نقاش باشى صنيع الملك بود. وى در قواعد عربى، علوم ادبى، تفسير و علم طب بى نظير بود و همگان او را در فنون مزبور به استادى قبول داشتند. اديب كاشانى تاريخى نيز تأليف كرده كه گويا از بين رفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1180 -1179/ 2)، شرح حال رجال (150/ 6)، گنج شايگان (348 -345).

كاشاني، علم الهدي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1107 ق)، فقيه، محدث، مفسر و رياضيدان. از نوادگان صاحب «معالم» بود كه در كاشان مى زيست. از آثارش كتابى در «فقه استدلالى» است كه در 1107 ق از تأليف آن فراغت يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (149 / 8)، الذريعه (288 / 16)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 488 / 12)، معجم المؤلفين (294 / 6).

كاشاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در سال 1349 هجري قمري برابر با 1309 هجري شمسي در محله گذر حاجي، يكي از محله هاي قديمي دارالمؤمنين كاشان خانه محمد حسين و بتول آغا از ارادتمندان آيت الله آقا سيد محمد حسين رضوي كاشاني، پسري به دنيا آمد كه او را علي نام نهادند .اطلاعات وسيع از مسائل و موضوعات فقه، اصول و كلام و عرفان، طريقه نقد و بررسي آراء و نظريات فقيهان و اصوليان در مناظه هاي علمي و استدلالي او با مخالفان دارا بودن كمالات و فضايل معنوي، او را در شمار نوابغي قرار داد كه در آغاز جواني به رتبه عالي و قله رفيع اجتهاد در آورد .گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : نهادند بيش از شش روز از ولادت شيخ علي كاشاني نگذشته بود كه مادر را از دست داد ، نام پدرش هم محمد حسين است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ علي كاشاني در نه سالگي پاي به مكتب گذاشت و خواندن و نوشتن را فرا گرفت. در آستانه سيزدهمين بهار زندگي به توصيه پدر و تشويق آيت الله رضوي، براي كسب معارف ديني، عازم اصفهان گرديد. در آنجا نيز اساتيد گرانمايه دروس حوزوي را، تا مرحله سطح، گذراند.

آنگاه براي بهره وريهاي علمي بيشتر و كسب كمالات بيشتر راهي آستان قدس رضوي (ع) شد و در مدرسه علميه نواب ساكن شد.مدت اقامتش در مشهد چهار سال بود كه در اين دوره از محضر اساتيد بزرگي همچون؛ آيت الله آقا ميرزا محمد هاشم قزويني، آقا سيد محمد يزدي و در كوهستان اطراف بهشهر نزد عالم مهذب حضرت آيت الله سيد محمد كوهستاني استفاده ها برد. شيخ علي ضمن كسب در مدرسه ميرزا جعفر كه اسم اكنون بخشي از دانشگاه علوم رضوي تبديل شده است، به تدريس و تعليم طلاب و مشتاقان علم و در همان دوران جزو چهره هاي سر شناس علمي مردان با تقواي حوزه به شمار آمد.پس از اقامتي كوتاه در مشهد آهنگ هجرت به حوزه علميه قم كرد. در قم امامت مسجد كيهان را به عهده داشت و در منزل جنب مسجد، با شهيد هاشمي نژاد و... به سر برد بعد از آن در يكي از حجره هاي قست شرقي مدرسه حجتيه سكني گزيد. با جديت تمام در سالهاي 1325 ش در درسهاي خارج فقه و اصول آيت الله بروجردي و خارج اصول امام خميني شركت كرد و در كنار آن در مسجد كوچك گذر خان به تدريس دروس سطح عالي و درس خارج خصوصي براي شهيد هاشمي نژاد پرداخت.خاطرات و وقايع تحصيل : نامادري شيخ علي مي گويد: چند ماهي پس از در گذشت مادر شيخ من به عقد پدرش در آمدم در حد توان كارهاي او را انجام مي دادم ولي پدرش بيشتر مواظب او بود.آن موقع ها كه براي تحصيل به مشهد و قم مي رفت گاهي به كاشان مي آمد و از زمان آشنايي شيخ

با آقاي هاشمي نژاد با هم به كاشان مي آمدند و بيشتر ماه مبارك يا محرم مدتي مي ماندند شيخ در خانه به مطالعه و عبادت مشغول بود و آقاي هاشمي نژاد منبر و جلسه داشت.آقا شيخ علي به آيت الله رضوي علاقه بسيار داشت و به ديدن او مي رفت.استادان و مربيان : شيخ علي كاشاني، نزد اساتيد و بزرگان سه حوزه مهم، اصفهان، مشهد و قم، به تحصيل پرداخت. برخي از اساتيد او عبارتند از :آيت الله آقا سيد محمد حسين رضوي كاشاني؛ آيت الله سيد محمد علوي بروجردي معروف به باغ ؛آيت الله آقا ميرزا محمد هاشم قزويني؛ آيت الله شيخ محمد كوهستاني؛ آيت الله حاج آقا حسين طباطبايي بروجردي؛ امام خميني؛زمان و علت فوت : شيخ علي كاشاني در مسافرتي كه محرم سال 1374 به رودسر كرده بود در شب 14 آن ماه پس از اداي قريضه مغرب و عشاء در منزل يكي از آشنايان دچار سكته قلبي گرديد و نداي ارجعي را لبيك گفت. جنازه آن مرحوم را به قم آورده اند و پس از تشييع در قسمت جنوبي قبرستان نو به خاك سپردند.شاگردان : از شاگردان معروف فريدة الاسلام كاشاني كه بيشترين بهره هاي علمي و معنوي را در مكتب وي كسب كردند؛ شهيد والا مقام حجت الاسلام و المسلمين سيد عبد الكريم هاشمي نژاد (1311 - 1360ش) است. در بين ديگر شاگردان مي توان از وي حجت الاسلام و المسلمين سيد حسن ابطحي خراساني، سيد حبيب الله اهري گرگاني، حاج شيخ غلامرضا عرفانيان خراساني، حاج شيخ علي اصغر مسلمي كاشاني، حاج شيخ حسن شريعتي نياسري، حاج شيخ محمد امامي كاشاني، حاج شيخ يحيي انصاري

شيرازي و دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني نام برد.آرا و گرايشهاي خاص : شيخ علي شانزده سال زندگي طلبگي را با پشتكار تمام در كسب علوم و فضائل و در نهايت سادگي و بي آلايشي سپري كرد. او نسبت به دنيا و امور دنيوي بي توجه بود، در ارتباط با خالق و اولياي الهي آنچنان عاشق بود كه سر از پا نمي شناخت.او عاشق عبادت، تهجد و سجده هاي طولاني، ناله و زمزمه هاي شبانه بود لباسها ساده و وصله دار و حرراش معمولي بود براي خود خانه نخريد و زن اختيار نكرد. در مباحثات و مناظرات علمي با جرئت و درود يافت مطالب و سرعت انتقال قوي و پر استعداد بود.آثار : تعليقه بر فرائد الاصول شيخ انصاري ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي2 رساله و جزواتي در مبحث فقه و اصول ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي3 رساله اي در لباس مشكوك ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي4 مجمع الفرائد ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي5 منظومه مجمع الفرائد ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي6 منظومه اي در علم اصول ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي7 منظومه اي در علم كلام ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي

منابع زندگينامه :سايت

حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1kz

كاشاني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1292 ق)، فقيه، مفسر و زاهد. در كاشان به دنيا آمد. نسب وى به سى و چهار واسطه به امام زين العابدين (ع) مى رسد. خانواده ى او از خاندان هاى اصيل كاشان است. از اوايل جوانى به تحصيل نزد علماى بزرگ كاشان همچون آيت اللَّه ملا محمد حسين نطنزى و آيت اللَّه ملا حبيب اللَّه كاشانى پرداخت. او از بسيارى از بزرگان روايت كرد و عده اى بسيار همچون فرزندش، آيت اللَّه سيد عباس كاشانى، از وى روايت كرده اند. در 1340 ق به عتبات رفت و در كربلا مقيم شد و مشغول به تدريس و تأليف گرديد و كتابخانه ى نفيسى را گردآورى كرد. وى داماد آيت اللَّه آقا سيد محمد صادق اصفهانى، از مجتهدين و مراجع زمان خود، بود. در كربلا از دنيا رفت و در صحن مطهر امام حسين (ع) به خاك سپرده شد. در سوك او شعراى بزرگ فارسى گوى و عرب اشعارى سرودند و ماده تاريخ تنظيم كردند. از آثارش: تفسير «سوره ى يوسف»؛ تفسير «سوره ى جمعه»؛ تفسير «سوره ى عم»؛ تفسير «سوره ى يس»؛ «رياض الانس»، در پنج جلد؛ «كشكول كاشانى»؛ «مكارم الآثار»؛ «التحفة العلوية»؛ «مناقب آل محمد (ع)»؛ «الرحلة الحجازية»؛ «النصيحة العالية»؛ «حلية المرتلين»؛ «پرتو نور»، در امامت، به فارسى.[1]

حجه الاسلام والمسلمين عالم ربانى محقق مدقق و عابد زاهد مرحوم حاج سيد على اكبر حسينى كاشانى حايرى والد معظم مترجم گرامى ما از اجلاء علماء و اعاظم اتقياء عالمى جليل القدر و متعبدى زاهد و منبع فيوضات ربانى بوده تولدش در سال 1292 قمرى در كاشان واقع شده و در خاندان فضيلت و شرف چشم به جهان گشوده و از اوائل جوانى شخصيتى برجسته و مورد

توجه و عنايت خاص و عام و منزلش ماواى فقراء و مستمندان و مرجع تهيدستان بوده است بيشتر مشكلات اجتماعى و گرفتاريهاى عجيب به دستش حل مى گشته لياقت عجيب در قضاء و رفع خصومات داشته مدتها نزد اعاظم علماء كاشان مانند مرحوم آيت الله ملامحمد حسين نطنزى و آيت الله ملا حبيب الله كاشانى و غير ايشان تلمذ نموده و از جمع كثيرى از بزرگان روايت مى كند و عده اى از بزرگان و علماء كه از آنهاست نجل جليل مذكورش آيت الله حاج سيد عباس كاشانى از وى روايت مى نمايند.

در سال 1340 قمرى با يك دنيا شخصيت و عظمت كه داشته مقام ارجمند را زيرپا گذارده و به قصد عتبات عاليات مهاجرت و در شهر كربلا اقامت و مشغول به تدريس و تاليف گرديده و مولفات عديده از خود به يادگار گذارده است كه از آن جمله است:

1- تفسير سوره يوسف 2- تفسير سوره عم 3- تفسير سوره جمعه 4- تفسير سوره يس 5- رياض الانس 5 مجلد 6- كشكول كاشانى 7- مكارم الاثار 8- التحفه العلويه 9- مناقب آل محمد 10- الرحله الحجازيه 11- النصيحه العاليه 12- حليه المرتلين و ده ها كتب ديگر كه تمامى آنها نزد نجل زكيش آيت الله حاج سيد عباس موجود و به طبع خواهد رسيد انشاءالله.

جمعى از بزرگان مانند حاج شيخ آقابزرگ تهرانى ترجمه آن مرحوم را در كتب الذريعه و اعلام الشيعه ذكر نموده است.

معظم له عالمى عابد و زاهدى بى بديل و ورعى بى مثيل بوده و در ترويج احكام و نشر احاديث اهل بيت عليهم السلام سعى بليغ داشته است وى بسى و چهار واسطه به حضرت امام زين العابدين عليه السلام مى رسد و خاندان او از اجل خاندان

و بيوتات اصيله كاشان بوده است مضافا بر اين اصالت و نبالت داماد معظم آيت الله العظمى حاج سيد محمدصادق اصفهانى اعلى الله مقامه كه يكى از مجتهدين و مراجع زمان خود بودند مى باشند. وى در روز يكشنبه 24 محرم 1365 قمرى بدرود حيات گفته و روز وفاتش شورش عجيبى در كربلا برپا و تجليل وافرى از تشييع او به عمل آمده و در مقبره شخصى خود در صحن مطهر حضرت امام حسين عليه السلام مدفون گرديد.

از شدت زهد و ورعى كه داشت پيوسته به فرزند جليلش توصيه مى فرمود كه (اياك و التصدى بامر القضاء و المرجعيه و حتى الامامه) و مى فرمود تا مى توانى انزوا را اختيار و از شهرت طلبى و جاه پرستى پرهيز كن و عليك بتقوى الله فى السر و العلانيه وادع الى الله و روج دين اجدادك الطاهرين و لا تقصر عن نصره الدين و اهله.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (1608/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (240 -238/ 2).

كاشاني، فاطمه

قرن:11

جنسيت:زن

مليت:ايران

ذوالقعده 20 -1088 جمادى الثانى 1114 ق، مكنى به ام سلمه از زنان عالم، فاضل، محدث، اديب و شاعر. وى دختر شيخ محمد علم الهدى (1123 / 1112 -1039 ق) و نوه ملا محسن فيض كاشانى (1091 -1007 ق) بود. مقدمات علوم اسلامى را نزد خواهرانش و فقه و اصول را از عموهايش ابوحامد محمد مشهور به نورالهدى و معين الدين احمد فراگرفت و به تكميل علوم نزد پدرش پرداخت. فاطمه از پدر و دو عمويش اجازه روايت داشت و از آنان روايت مى كرد. در سال 1112 ق با زين الدين على، از بستگان خود ازدواج كرد. وى در كاشان درگذشت و در مقبره خانوادگى كه پدر و

پدربزرگش مدفون بودند در كنارپاى پدرش دفن شد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعيان الشيعه (مستدركات)، 159 / 3؛ دايرةالمعارف تشيع، 503 / 2، معادن الحكمه (مقدمه)، كج.

كاشاني، فتح اللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 988 ق)، عالم دينى، فقيه، متكلم، محقق، مفسر، محدث و مورخ. از علماى بزرگ اواخر قرن دهم قمرى و از شاگردان مفسر بزرگ، ابوالحسن على بن حسن زوارى، بود كه به واسطه ى او از محقق كركى روايت كرده است. او همچنين از ضياءالدين محمد بن محمود، از مقدس اردبيلى، روايت مى كند. در «مشيخه» سيد حسين كركى سال وفاتش 997 ق ذكر شده اما ماده تاريخ وفات وى (ملاذ الفقهاء) برابر با 988 ق مى باشد. از آثار وى: ترجمه قرآن به فارسى؛ «منهج الصادقين فى تفسير القرآن المبين و الزام المخالفين»، به فارسى، در يكصد و هفتاد هزار سطر؛ «خلاصة المنهج»، به فارسى، كه ملخص «تفسير منهج» است، در سه مجلد؛ «زبدة التفاسير»، تفسيرى به عربى، در حدود هشتاد هزار سطر؛ شرح «نهج البلاغه»، به نام «تنبيه الغافلين و تذكرة العارفين»، به فارسى؛ «كشف الاحتجاج»، در ترجمه ى «احتجاج» طبرسى، به فارسى، كه آن را براى شاه طهماسب صفوى تأليف كرده است.[1]

(ملا) فتح اللَّه بن شكراللَّه، فقيه و محقق و متكلم و مفسر امامى (ف. 988 ه.ق). وى شاگرد على بن حسن زوارى بود و به واسطه ى او از محقق كركى روايت دارد. او در همه ى علوم دينى متداول متبحر بود خصوصاً در تفسير، وى راست: ترجمه ى احتجاج طبرسى كه به نام كشف الاحتجاج مذكور است، ترجمه ى قرآن به فارسى (و آن غير از سه فقره تفسير قرآن مذكور در ذيل است)، تنبيه الغافلين و تذكرةالعارفين (شرح فارسى

نهج البلاغه)، خلاصةالنهج (ملخص تفسير منهج الصادقين مذكور در ذيل)، زبدةالتفاسير (تفسير قرآن به عربى)، كشف الاحتجاج (ترجمه ى فارسى احتجاج طبرسى كه براى شاه طهماسب تأليف شده)، منهج الصادقين فى الزام المخالفين (تفسير بزرگ به فارسى) (ريحانةالادب، لغ.)

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (392/ 8)، ايضاح المكنون (592/ 2)، تاريخ كاشان (280 -279)، الذريعه (194 -193/ 23 ،8 -7 / 18 ،23/ 12 ،234 -233/ 7 ،447/ 4)، روضات الجنات (331 -330/ 5)، رياض العلماء (319 -318/ 4)، ريحانه (20/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 178 -177/ 10)، فوائد الرضويه (346 -345)، لغت نامه (ذيل/ كاشانى)، معجم المؤلفين (51/ 8)، هدية العارفين (815/ 1).

كاشاني، مجدالدين محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 555 ق)، فقيه حنفى. از آثارش «قنية العالم و منية فضلاء العالم» مى باشد كه به گفته ى خود در آن «الفتاوى الكبرى» حسام الدين عمر بن عبدالعزيز حنفى (م 536 ق) را تلخيص كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1356)، معجم المؤلفين (18/ 12)، هدية العارفين (93/ 2).

كاشاني، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1379 -1303 ق)، عالم دينى، خطيب و مرجع تقليد. در نجف به دنيا آمد. مادرش دختر عالم بزرگ شيخ اسداللَّه شوشترى است. مقدمات و سطوح را فراگرفت. او در كنار پدرش كه از علماى برجسته بود و در بمبئى به وظائف شرعى و تبليغى مى پرداخت، نشو و نما يافت و پس از پدر عهده دار وظائف وى گشت و مرجع تقليد مردم بمبئى شد. وى سرانجام در همان جا درگذشت. سال تولد او در «طبقات اعلام الشيعه»، 1333 و در جاى جاى «الذريعه» 1303 ق قيد شده است. همچنين در چند جاى «الذريعه» و به تبع آن در «مؤلفين كتب چاپى» تحت نام محمد حسين و صاحب كتاب هاى «اسرار الغيبية» و «برق الخاطف» و «التحقيق الجديد» و «چهار مقاله» ذكر شده است. او را تصانيف بسيارى است كه اكثر آنها به زبان گجراتى است. وى «فهرست كتب خزانة الشيخ محمد حسن» را كه مشتمل بر فهرست دو هزار كتاب و تأليف موجود در كتابخانه اش بود تنظيم نموده و در آن به اثرهاى خود كه متجاوز از چهل تصنيف مى باشد، اشاره كرده است. از جمله: «احكام الجمعة»؛ «احكام العيدين»؛ «احكام النيروز»؛ «دين الاسلام»؛ «عقايد النجفى»؛ «فلسفه نماز»؛ «قيد شرق و آزادى غرب»؛ «محرم و عاشورا»؛ «معرفة الامام»؛ «مقدمه ى منطق»؛ «مناسك النجفى»؛ «نجاة الصائمين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (59/ 24 ،277 ،102/ 22 ،247/ 21 ،150/ 20 ،224/ 17 ،390 ،310/ 16 ،286/ 15 ،291/ 8 ،314/ 5 ،481 ،86/ 3 ،53/ 2 ،303 ،300 ،296/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 380/ 14)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1127 ،485 ،206/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (691/ 2).

كاشاني، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسن بن شيخ ابى القاسم بن شيخ عبدالحكيم كاشانى مشهور به (نجفى) عالمى مؤلف و مرجعى بزرگوار و امام مسجد (خوجه ها) بوده است وى در سال 1333 متولد و در سال 1387 در تهران وفات و در قم مدفون شده است.

نگارنده گويد: اين عالم جليل و مرحوم والدش در بمبئى خدمات بسيار نموده و منشاء آثار زيادى شده و ده ها هزار از شيعه هاى اسماعيلى را مستبصر و ارشاد نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشاني، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا بن سيد اسماعيل بن سيد عبدالرزاق- (برادر سيد محمدتقى) ابن سيد عبدالحى حسينى پشت مشهدى كاشانى عالمى فقيه از شاگردان ميرزاء بزرگ شيرازى و علامه سيد محمد فشاركى و ميرزا محمدتقى شيرازى بوده و در سال 1316 به كاشان مراجعت و در پشت مشهد اقامت و در مسجد حبيب بن موسى امامت و به خدمات دينى پرداخته تا سال 1350 كه وفات نموده است.

فرزند اين بزرگوار مرحوم سيد استاد ما آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا سيد على يثربى كاشانى شريك بحث مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم يزدى حايرى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشاني، مصطفي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مصطفى شهيد بن آيت اللَّه حاج سيد حسين كاشانى كاظمينى (والد مرحوم آيت اللَّه مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى) از علماء بزرگ و مراجع بنام كاظمين است. خونسارى در احسن الوديعه ج 1 ص 305 گويد عالم عامل و فاضل كامل زبدة المحققين و اسوةالادباء الماهرين مولينا سيد مصطفى بن العالم الفقيه سيد حسين كاشانى مولداً والغروى منشاً و تحصيلا والكاظمى خاتمة و مدفنا از اكابر علماء متتبعين و اعاظم علماء بارعين و افاخم فضلاء ماهرين و بر دين خدا از جمله ناصرين عارف لغة عربية و فقه و رجال و حديث بود و از اشعار لطيفى كه خطاب به مولا اميرالمؤمنين (ع) در (نص غدير خم) مى كند اين دو بيت است.

انت مولى الورى بما نص خير الر

سل يوم الغدير فيك جهارا

ملا الخافقين فضلك حتى

لم يجد منكر له انكارا

معظم له از شاگردان معظم ميرزاء بزرگ شيرازى بوده و در جنگ بين المللى اول يا جماعتى از طلاب و جمله از فضلاء اصحاب براى جهاد به ارض كاظمين (ع) مهاجرت فرموده

و بعد از مراجعت در كاظمين ساكن و مرجع اهالى آنجا گشته اقامه نماز جماعت نمود و اهالى كاظمين اتفاق و اتحاد بر جلالت او نمودند.

وى در حدود 1260 متولد شده و در كاظمين عليهماالسلام در عشر ثانى ماه رمضان سال 1326 ق به رحمت حق پيوست و در يكى از حجرات كشوانيه صحن كاظمين مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاشف الغطاء

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. برطرف كننده ى پرده) لقب (شيخ) جعفر بن (شيخ) خضر بن (شيخ) يحيى حلى جناحى الاصل و نجفى المسكن والمدفن معروف به شيخ اكبر و شيخ نجفى، از بزرگان علماى اماميه و فقيه و مجتهد (ف. نجف 1227 يا 1228 ه.ق) وى شاگرد آقاى بهبهانى و سيد مهدى بحرالعلوم و سيد صادق فخام و جز ايشان بود؛ و صاحب جواهر و حجةالاسلام رشتى و شيخ محمدتقى صاحب هداية المسترشدين و سيد صدرالدين موسوى عاملى و سيد جواد صاحب مفتاح الكرامة و شيخ عبدالحسين اعسم و حاجى كلباسى و گروهى ديگر از شاگردان اويند و از او روايت دارند. او راست: اثبات الفرقة الناجية من بين الفرق الاسلامية، احكام الاموات، بغيةالطالب فى معرفة المفروض والواجب (رساله اى است عمليه و مطلب اول آن در اصول عقايد و مطلب دوم در احكام طهارت و نماز است)، الحق المبين فيتصويب المجتهدين و تخطئة جهال الاخباريين (كه در آن حقيقت مذهب طرفين را نگاشته و گويد كه هر دو در اصول دين متحد و در فروع نيز مرجع هر دو فرقه، روايات ايمه 4 است و در حقيقت مجتهد اخبارى و اخبارى نيز مجتهد و فضلاى طرفين ناجى و طعن كنندگان در هلاكتند)، شرح قواعد علامه (كه در آن بعضى از ابواب

مكاسب را تا مبحث خيارات شرح كرده)، العقائد الجعفرية، كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء (اين كتاب حاكى از كثرت اطلاع و فهم و جودت فكر و حسن سليقه ى او و حاوى اصول و فروع دينى است. شهرت شيخ جعفر به كاشف الغطاء به مناسبت نام همين كتاب است). وى نزد بزرگان عصر محترم بود و رياست علمى داشت و بسيار حليم و متواضع بود. مدفن او در نجف در محله ى عماره در مقبره ى مخصوص خانواده ى اوست. خاندان او را به نام آل كاشف الغطاء مى نامند و هر يك از آنان را نيز به لقب كاشف الغطاء مى خوانند، از آن جمله كسان ذيل از آن نامبردارند:

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

كاشفي سبزواري هروي، معين الدين، حسين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 910 ق)، فقيه، محدث، حافظ، مفسر، واعظ، صوفى، اديب و شاعر. مشهور به ملا حسين كاشفى يا ملاحسين واعظ. در سبزوار به دنيا آمد. دوره ى جوانى را در آن شهر گذراند و در آنجا و نيشابور و هرات نشو و نما يافت. در زمان سلطان حسين ميرزاى بايقرا در هرات و نيشابور به وعظ و ارشاد مى پرداخت و با صوتى خوش آيات قرآن و احاديث نبوى را با عبارات و اشارات مناسب بيان مى كرد. وى از ملازمان امير على شيرنوايى بود. پس از ملاقات مولانا جامى و معاشرت با وى طريقت نقشبنديه را پذيرفت. درباره ى ى مذهب وى اختلاف است، وى را به جهت گرايش به تصوف ملازمت با امير عليشير نوايى و نسبت خانوادگى نزديك به ملا عبدالرحمان جامى سنى مذهب و به جهت نگارش كتاب «روضة الشهداء» و محل رشد و تربيتش سبزوار كه از شهرهاى اهل تشيع بوده، شيعه مذهب دانسته اند. به هر

حال وى در هرات به شيعه بودن و در سبزوار به تسنن اشتهار داشت. كاشفى در هرات درگذشت. از آثار وى: «جواهر التفسير لتحفة الامير»، به نام امير عليشير نوايى؛ «مختصر الجواهر»، تفسيرى ديگر در حدود بيست هزار سطر؛ «جامع الستين»، در تفسير «سوره ى يوسف»؛ «المواهب العلية»، معروف به «تفسير حسينى»، به نام سلطان حسين بايقرا؛ «روضة الشهداء»، در مقاتل و ذكر مصيبت اهل بيت (ع) و واقعه ى كربلا، كه چون اهل منبر از روى اين كتاب مى خواندند به روضه خوان مشهور شدند؛ «الاربعين»، در احاديث موعظه؛ «المرصد الاسنى»، در شرح اسماء اللَّه الحسنى؛ «اخلاق محسنى»؛ «مخزن الانشاء»، در فن ترسل كه براى سلطان حسين بايقرا و امير عليشير نوايى، در 907 ق، تأليف نموده؛ «انوار سهيلى»، در تدابير حكم و آداب از زبان حيوانات، بازنويسى از «كليله و دمنه» نصراللَّه منشى، كه آن را براى امير شيخ احمد سهيلى از امراى عهد سلطان حسين بايقرا نوشت؛ «اسرار قاسمى»، در سحر و طلسمات و كيميا؛ «بدايع الافكار فى صنايع الاشعار»، در ذكر صناعات ادبى؛ شرح «مثنوى» مولوى؛ «لب المثنوى»؛ «لب اللب مثنوى»؛ «اختيارات النجوم»، به نام «الواح القمر»؛ «السبعة الكاشفية»، شامل هفت وسيله در علم نجوم.[1]

(بخش 1: كاشف) حسين بن على بيهقى سبزوارى واعظ ملقب به كمال الدين، دانشمند و واعظ معروف (ف. 906 يا 910 ه.ق) وى در علوم دينى و معارف الهى و فنون غريبه و رياضيات و نجوم دست داشت. او در زمان سلطان حسين بايقرا در هرات و نيشابور به وعظ و ارشاد مشغول بود و با صوتى خوش و آهنگى دلكش آيات قرآنى و احاديث نبوى را با عبارات و اشارات مناسب ايراد

مى كرد. او راست: آيينه ى اسكندرى به فارسى (در استخراج مطلوب و حاوى 8 جدول و 20 دايره) و آن را جام جم نيز گويند، الاختيارات يا اختيارات النجوم (حاوى يك مقدمه و يك خاتمه و دو مقاله)، اخلاق محسنى (ذيل فرهنگ حاضر)، الاربعون حديثاً در مواعظ بنام الرسالة العلية فى الاحاديث النبوية (اين كتاب به فارسى و حاول 40 حديث است)، اسرار قاسمى (ذيل فرهنگ حاضر)، انوار سهيلى (ذيل فرهنگ حاضر)، بدائع الافكار فى صناعةالاشعار، تحفةالصلوات (به پارسى)، جامع الستين (تفسير فارسى عرفانى و ادبى و اخلاقى و تاريخى سوره ى يوسف)، روضةالشهداء (ه.م) سبعه ى كاشفيه (7 رساله در علم نجوم)، شرح مثنوى، جواهرالتفسير لتحفةالامير يا عروس (عروس)، اللباب المعنوى فى انتخاب المثنوى، مختصر الجواهر (مختصر جواهر التفسير يا عروس مذكور)، مخزن الانشاء به پارسى، المرصد الاسنى فى شرح اسماءاللَّه الحسنى، مطلع الانوار، المواهب العلية (مواهب العيله) (لغ.).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از سعدى تا جامى (681 ،647 ،646 ،645 ،644 -643 ،641 -639 ،636 ،628 ،329)، اعيان الشيعه (124 -121/ 6)، ايضاح المكنون (674 ،416/ 2 ،76/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (526 -523/ 4)، تاريخ نظم و نثر (248 -245)، حبيب السير (346 -345/ 4)، الذريعه (194 -193/ 20 ،291 -190/ 18 ،1252 ،899/ 9 ،58 -57/ 5 ،455/ 3 ،430/ 2 ،50/ 1)، روضات الجنات (223 -217/ 3)، رياض العارفين (231 -230)، ريحانه (32 -29/ 5)، طرائق الحقائق (114/ 3)، كشف الظنون (1916 ،1896 ،1648 ،1574 ،1305 ،398)، الكنى و الالقاب (105/ 3)، لغت نامه (ذيل/ كاشفى)، مجالس المؤمنين (548 -547/ 1)، مجالس النفائس (93)، معجم المؤلفين (35 -34/ 4)، مؤلفين كتب چاپى

(816 -810/ 2).

كاشي، بهاء الدين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از شاگردان علاّمه ملاّ محمد باقر مجلسى و راوى از ايشان است. در 1137 به دست افاغنه شهيد گرديده.

وى را تأليفاتى است: 1- شرح بر صحيفه كامله سجاديه 2- شرح بر نهج البلاغه؛ و غيره.

قبرش در چملان (سنبلستان) واقع بود و بعداً كه آنجا را تسطيح كردند از بين رفت. نگارنده به زيارت او موفّق شده بود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كاشي، حسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل محدث، در سال 1190 وفات يافته، قبرش در صحن تكيه ى جعفريه مقابل امام زاده اسماعيل.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كاشي، عمادالدين يحيي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 745 ق)، محدث، رياضيدان و اديب. يكى از شاگردان محقق كركى او را در رساله «مشايخ الشيعة» و شيخ يحيى مفتى بحرانى وى را در «تذكرة المجتهدين» ذكر كرده اند. او گذشته از ادبيات و حديث در علم حساب نيز دانشمنداى برجسته بود. در 745 ق در يزد مى زيست و سرانجام در اصفهان درگذشت. شيخ آقا بزرگ تهرانى شرح حال يحيى كاشى را در ذيل علماى قرن دهم آورده است. از آثارش: شرح «مفتاح العلوم» سكاكى؛ «لباب الحساب» يا «اللباب فى علم الحساب»؛ حاشيه بر شرح رساله ى «آداب البحث» فاضل سمرقندى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (162/ 9)، الذريعه (82 -81/ 14 ،109/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 275/ 10)، كشف الظنون (1542 ،39)، معجم المؤلفين (184/ 13).

كاشي، كمال الدين، ابوالغنائم عبدالرزاق

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 735/ 730 ق)، حكيم، مفسر، عارف و صوفى. از مشاهير عرفا و متصوفه علماى اماميه بود. وى معاصر با علامه حلى و شيخ علاءالدوله سمنانى مى باشد. مابين وى و شيخ علاءالدوله سمنانى مباحثات و مكاتباتى برقرار بوده است. كاشانى در عرفان عملى و سلوك شاگرد نورالدين عبدالصمد نطنزى اصفهانى و خليفه او در طريقه ى سهرورديه بد. در «ريحانة الادب» پدر صاحب عنوان، جمال الدين اسحاق كاشانى سمرقندى ذكر شده است. از آثارش: «اصطلاحات الصوفية»؛ «تأويلات القرآن» يا «تأويل الآيات»؛ «تحفة الاخوان فى خصائص الفتيان»، در آيين فتوت؛ شرح «فصوص الحكم» ابن عربى؛ «خلاصة التدبير»؛ «رشح الزلال»، در شرح «الالفاظ المتداولة بين ارباب الاذواق و الاحوال»؛ «القضا و القدر»؛ «السراج الوهاج»، در تفسير قرآن؛ شرح «منازل السائرين» خواجه عبداللَّه انصارى هروى؛ «فتوت نامه»؛ «كشف الوجوه الغر لمعانى نظم الدر»، در شرح «التائية» ابن فارض،

در تصوف؛ «لطائف الاعلام فى اشارات اهل الافهام»، در اصطلاحات صوفيه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (573/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1264 ،809 ،808 ،172 ،171/ 3)، تاريخ نظم و نثر (758)، الذريعه (174/ 20 ،51/ 19 ،313 ،67/ 18 ،148/ 17 ،320 ،115/ 16 ،88/ 14 ،382/ 13 ،234 -233/ 12 ،219 -218/ 7 ،330/ 4 ،416 -415 ،303/ 3 ،122/ 2)، ريحانه (34/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 113 -112/ 8)، كشف الظنون (1828 ،1552 ،1496 ،1263 ،985 -984 ،336 ،266 ،107)، لغت نامه (ذيل/ كاشى)، مجالس المؤمنين (70 -69/ 2)، معجم المؤلفين (215/ 5)، نفحات الانس (484 -483 ،482 -481)، هدية العارفين (567/ 1).

كاشي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حكيم عارف بزرگوار، و فيلسوف على الاطلاق، مرحوم آخوند ملا محمّد كاشى، از نوادر اعصار، و در علم و عمل و زهد و تقوى و تدريس حكمت علمى و عملى يگانه روزگار بوده، در كمتر زمانى از ازمنه براى او در بين علما و دانشمندان مثل و مانندى مى توان يافت.

در اوايل در مدرسه جّده كوچك، و در اواخر در مدرسه صدر ساكن بوده؛ حالات غريبه، و حكايات عجيبه از او نقل شده و عموماً به حدّ تواتر رسيده.

مدت هشتاد و چهار سال تقريباً عمر نموده، و در اين مدّت مجرّد زيسته، تا سرانجام در روز شنبه 20 شعبان المعظم سال 1333 وفات يافته، در تخت فولاد در جنب لسان الارض مدفون گرديد.

و پس از آن مرحوم حاج محمّد ابراهيم ملك التجّار براى او تكيه اى احداث نمود و عدّه اى كثير از فضلا و دانشمندان و حكما و شعرا و ارادتمندانش در آن حوالى مدفون شدند كه

بعد از اين به نام عدّه اى از آنها اشاره خواهد شد.

مادهّ تاريخ وفاتش را جابرى انصارى گويد:

طايرى سر برون نمود و بگفت

زد محمد علم بقصر بهشت

عبارت لوح قبر آن بزرگوار چنين است:

فقيرالحق اضعف خلق اللَّه آخوند ملا محمّد كاشانى.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كاشي ساز، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1308 ق)، طراح كاشى. نقاش و طراح نقوش كاشى ها در عهد ناصرالدين شاه قاجار بود كه به دستور امين الملك و به همراهى استاد صادق كاشى هاى برجسته راهرو و طبقه دوم كاخ ابيض تهران را ساخت و نصب نمود، با رقم: «... عمل جان نثاران مهدى و صادق كاشى 1308»؛ ديگر از آثار وى: كاشى هاى زمينه لاجوردى ايوان بزرگ بقعه امامزاده زيد (ع) در تهران، با رقم: «عمل استاد مهدى ولد استاد على كاشى پز سنه 1297»؛ كاشى كارى مدرسه عالى سپهسالار در تهران كه با همكارى استاد محمدصادق كاشانى، نقوش و طراح آنها را ترسيم نموده و در 1302 ق به پايان رسانده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1245/ 3).

كاظمي بجستاني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دندانپزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كاظمي خلخالي، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1299.

درگذشت: 1365.

از آثار اوست: الحياة النبيين و المعروفين و حياة المعصومين (زندگينامه پيامبران معروف و زندگينامه معصومين؛ مؤلف و مترجم؛ تهران، 1363)؛ ترجمه انسان روح است نه جسد (تأليف رئوف عبيد؛ تهران، به صورت دو جلدى و تك جلدى و در سالهاى متعدد به چاپ رسيده است)؛ ترجمه تا كرانه هاى عالم اثيرى عالى حافه العالم الاثيرى (جميز آرتور فيندلى؛ تهران، 1372 1370)؛ حديث اهليجه (از امام جعفر صادق؛ تهران، 1362)؛ دو هزار حديث- برگزيده فارسى- عربى غررالحكم و دررالكلم (تهران، 1370)؛ زناشويى راز خوشبختى (تهران، 1366)؛ سفر به كره ى مريخ (تهران، 1370)؛ صحيفه ى سجاديه (با مقدمه محمدباقر صدر، تهران، 1362)؛ ترجمه طب الرضا (ع)؛ طب و درمان در اسلام (تحقيق از مرتضى عسگرى، قم، چاپهاى متعدد)؛ كليات حديث قدسى (ترجمه كتاب جواهر السنيه تأليف محمدحسين حرعاملى، تهران، 1366)؛ گفتگو با مردگان: حقيقت و شناخت روح اسرار جهان هستى (تأليف شودزموند؛ تهران، 1373 ،1372)؛ گنجينه هاى دانش (تهران، 1364؛ چاپهاى ديگرى از اين كتاب با همكارى به صورت دو جلدى منتشر شده است)؛ مدرسه اسلامى (نوشته محمدباقر صدر، تهران، 1362)، هزار حديث (از حضرت على (ع)، تهران، 1362 و چاپهاى ديگر در سالهاى بعد).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

كاظمي خوانساري اصفهاني، محمد مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1391 -1319 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. وى در محله ى قطانه كاظمين به دنيا آمد و پس از نشو و نما به تحصيل پرداخت. مقدمات و ادبيات و منطق و سطوح وسطى و نهايى را از علماى كاظمين، همچون ميرزا ابراهيم سلماسى كاظمى و آيت اللَّه شيخ حسين رشتى كاظمى، فراگرفت. سپس به نجف مهاجرت كرد و چند سالى از محضر آيت اللَّه سيد ابوتراب خواسنارى و آيت اللَّه شيخ

على مازندرانى و ديگران بهره ها جست و از سيد ابوتراب خوانسارى و ميرزا ابراهيم سلماسى كاظمى و شيخ على مازندرانى و شيخ اسداللَّه زنجانى و سيد محمد كاشانى حايرى و شيخ على آل كاشف الغطاء نجفى و شيخ على شاهرودى و شيخ ضياءالدين عراقى و سيد محسن عاملى، صاحب «اعيان الشيعه»، و شيخ كاظم شيرازى نجفى و سيد ميرزا هادى خراسانى حايرى اجازه گرفت. آن گاه به كاظمين بازگشت و به وظائف دينى و تأليف و اقامه جماعت پرداخت تا در همان شهر درگذشت و در جوار قبر امام موسى بن جعفر (ع)، به خاك سپرده شد. از آثارش: «احسن الوديعة فى تراجم مشاهير مجتهدى الشيعة» يا «الباقيات الصالحات»، در تتميم «روضات الجنات»؛ «صرف العناية فى حل معضلات الكفاية»؛ «نزهة المرتاض فى شرح طهارة الرياض»؛ «القول المقبول فى مباحث الاصول»؛ «جامع الشتات فى النوادر و المتفرقات»؛ «نفايس الكلام فى شرح اسماء اللَّه العظام»؛ «زبدة الكلام فى المنطق و الكلام»؛ «بغية اللبيب و غنية الاديب فى شرح منطق التهذيب»؛ «الانوار الكاظمية فى احوال السادات الموسوية»؛ «النقد و البيان فيما يتعلق بكتب الاعيان»؛ «مطلع الشمسين فى الدفاع عن السيدين»؛ «البرهان الجلى فى احوال زيد بن على (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (242 ،124/ 24 ،31/ 12 ،439/ 2 ،289/ 1)، ريحانه (191 -190/ 2)، علماء معاصرين (244 -242)، گنجينه ى دانشمندان (310 -309/ 6)، مؤلفين كتب چاپى (367 -365/ 6).

كاظمي، اقدس

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

اقدس كاظمي در پاييز سال 1318 در روستا ي وشنوه قم متولد شد. وي پس از گذراندن سيكل اول متوسطه به آموزگاري سرگرم شد. بعد از ازدواج ، به تشويق همسر با رتبه ي شاگرد اول

در سال 1341 ديپلم خود را دريافت كرد. يك سال بعد در رشته فيزيك دانشگاه تهران شركت كرد. ولي پس از كشته شدن همسرش با دوفرزند كوچك ، ادامه زندگي بر او تنگ گرديد و به آموزگاري ادامه داد و سر انجام از مدرسه عالي امور اداري و قضايي قم ، ليسانس حقوق قضايي خود را دريافت كرد. پس از آن كاظمي در پست بازرسي انجمن حمايت زندانيان و رياست بازرسي كميته حمايت از مصرف كننده نيز انجام وظيفه كرد. از خدمات مهم اقدس كاظمي تاسيس دبيرستان دخترانه آزرمي دخت « بنت الهدي صدر » در قم گرديد . سپس از قم به شميران انتقال يافت و رياست مدرسه ايران و آلمان را به عهده گرفت و تا سال 1356 به كار تدريس ادامه داد . وي پس از بازنشستگي كوشيد كوشيد در كانون وكلا بهكار بپردازد ، اما به سبب تعطيل شدن كانون و مشكلات ديگر اين ميسر نگرديد .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : والدين اقدس كاظمي او را در پنج سالگي به مكتب خانه فرستادند و چون به دانش اندوزي علاقه ي زيادي نشان مي دادسرانجام از وشنوه به قم آورده شد و پس از موفقيت در امتحانات لازمه دركلاس سوم دبستان پذيرفته شد و پس از اتمام كردن سيكل اول متوسطه به آموزگاري سرگرم شد ، يك سال بعد ازدواج كرد و به تشويق همسر با رتبه ي شاگرد اول در 1341 ديپلم را دريافت كرد .يك سال بعد در رشته فيزيك دانشگاه ،تهران شركت كرد.و سرانجام از مدرسه عالي امور اداري و

قضايي قم ليسانس حقوق قضايي خود را دريافت كرد .

وقايع ميانسالي : از اتفاقات مهم دوران زندگي اقدس كاظمي كشته شدن همسرش مي باشد . پس از آن با داشتن دو فرزند كوچك ،ادامه ي زندگي بر او تنگ گرديد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اقدس كاظمي پس از آنكه ليانس حقوق قضايي را اخذ نمود ، در پست بازرسي انجمن حمايت زندانيان و رياست بازرسي كميته حمايت از مصرف كننده انجام وظيفه كرد. پس از انتقال از قم به شميران نيزمدتي در پست رياست مدرسه ايران و آلمان قرار گرفت.

فعاليتهاي آموزشي : اقدس كاظمي پس از اتمام سيكل اول متوسطه به آموزگاري سرگرم شد. كاظمي پس از مرگ همسرمجددا به شغل آموزگاري روي آورد ،و تا سال 1356 به كار تدريس ادامه داد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : از جمله اقدمات اقدس كاظمي پس از فارغ التحصيل شدن و قرار گرفتن در مسير مسوليت پذيري جامعه تاسيس دبيرستان دخترانه آزرمي دخت (بمت الهدي صدر )در قم بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : اقدس كاظمي فعاليتهاي اجتماعي را پس از اخذ مدرك ليسانس آغاز كرد و نه تنها مسئوليت امور زنان قم را پذيرفت كه رسيدگي به خانواده هاي بي سرپرست نيز در شمار وظايفش قرار داشت .او همچنين پس از مرگ همسرش به شعر روي آورد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آذرين مهر

ويژگي اثر : مجموعه شعري است كه از سوي انتشارات (ما)در بهار 1374 به بازار كتاب آمده است .[گلزار مشاهير،زندگينامه درگذشتگان مشاهير ايران 1358-1376 ،انجمن آثار و مفاخر

فرهنگي ]

منابع زندگينامه :دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ، به كوشش : پوران فرخزاد، ج 2 ، تهران: انتشارات زرياب ، چاپ اول 1378 ، ص 1363

كاظمي، بهروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: توانبخشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكترا در پزشكى فيزيكى و توابخشى از دانشگاه نيويوك در سال 1345.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فيزيوتراپى، بمياريهاى عصبى، فلج كودكان و تدريس دروس پزشكى فيزيكى و توانبخشى، حركت شناسى، ماساژ، تمرين درمانى، فيزتراپى در بيماريهاى عصبى، فيزيوتراپى در ارتوپدى، فيزيوتراپى در بيماريهاى داخلى، وسايل كمكى و اندامهاى مصنوعى در دانشگاه علوم پزشكى شيراز.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بررسى پوليوميليت قبل و بعد از واكسيناسيون همگانى در جنوب ايران، بررسى سرعت سير عصبى در ديفترى، بررسى فلج Bolls اطفال در جنوب ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كاظمي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين كاظمي

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1360/1/1

زندگينامه علمي

درسن 14 سالگي وارد حوزه علميه قم شدم و دروس رسمي حوزه مثل: (ادبيات عرب، اصول، فقه، فلسفه اسلامي و امثال آن) را مطابق برنامه معمول حوزه ها خواندم و خارج از برنامه و به عنوان علاقۀ شخصي، در زمينه «عرفان، اخلاق، فلسفه غرب، ادبيات فارسى، روانشناسي، علوم سياسى، مكالمه عربي و انگليسى و امثال آن» در حدّ وسع، مطالعات و مباحثات داشتم. به علاوه عرفانهاي مختلف از قبيل: «هندي، آمريكائي و فلسفه آنها و مباحث به انرژي و انرژي درماني و ما يشبهه» كه هنوز هم ادامه دارد و به عنوان گرايش اصلي علمي

خودم، آنها را انتخاب كرده ام.

غرض نقشي است كز ما باز ماند كه از گردون نمي بينم بي وفائي

مگر صاحبدلي روزي ز رحمت كند در حق درويشي دعائى

كاظمي، فرج اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرج اللَّه كاظمى هرسينى از علماء بزرگ معاصر كرمانشاه بوده اند آن مرحوم در سال 1304 ق در نورآباد لرستان به دنيا آمده و تا پانزده سالگى در آن سامان به سر برده و پس از ملاقات ميهمان دانشمندى كه با او كتاب (معراج السعادة) مرحوم نراقى بوده وى به ديدن آن كتاب دل از دنيا كنده و بخصوص از وضع خانواده خود كه صدها سال رياست عشايرى و خوانينى آن محيط را داشتند نگران و ناراحت شده و از بستگان و كسان خود فاصله و مدت سه سال با آنها مبارزه و در تحميلات و فشارهاى آنها آيت اللَّه حاج شيخ فرج اللَّه هرسينى صبر نموده تا سال 1322 از آن فضا و مركز جهل و ضلالت كه يك نفر روحانى و اهل علم نداشتند فرار به هرسين نموده و از آنجا به كرمانشاه و پس از بيرون آمدن از لباس خان زادگى و پوشيدن لباس

ساده با قافله به سمت عراق رفته و در كربلا ساكن گرديده و حدود سه سال مقدمات را در آنجا تحصيل و پس از آن مشرف به سامرا شده و در شمار ملازمين و خواص اصحاب و تلامذه مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدتقى شيرازى رضوان اللَّه عليه درآمده و از محضرش استفاده نموده تا موقع جنگ بين المللى كه به كربلاى معلى مهاجرت نمودند ايشان هم در ملازمت معظم له به كربلا آمده و تا بعد از فوت ايشان سال 1338 ق به نجف اشرف عزيمت و از اساتيد و مدرسين آن زمان چون مرحوم آشيخ احمد كاشف الغطاء و مرحوم آيت اللَّه اصفهانى استفاده نموده تا سال 1351 ق كه به ايران مراجعت و در لرستان و هرسين و اطراف آن و كرمانشاه مشغول تبليغ و ترويج و تشويق طلاب و محصلين گرديده و عده اى طلبه تربيت و اعزام نموده و خود شب و روز با خوانين ظلم و جور لرستان مبارزه و مخصوص با فرقه ضاله علويون و غلات نورآباد و نواحى كرمانشاه مناظره ها نموده و حدود صد هزار نفر را ارشاد و از ضلالت نجات تا سال 1371 ق كه براى معالجه و كسالت به تهران وارد و پس از چند ماه به قم عزيمت و رحل اقامت افكنده و حدود ده سال توقف تا در اواخر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى بنابر اصرار و تقاضاى مردم كرمانشاه به آن سامان مهاجرت و تا پايان عمر در يكى از مساجد معروف شهر كه براى ايشان بنا نموده بودند به اقامه جماعت و ارشاد مردم پرداخته تا سال 1382 قمرى كه به رحمت ايزدى واصل گرديد.

آن مرحوم داراى چهار

فرزند مذكور و نه فرزند اناث مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاظمي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاظمي

محل تولد : كركوك

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در شهر «كركوك» واقع در شمال عراق و دقيقاً در منطقه «تسعين» متولد شدم و در همانجا دوره ابتدائي، راهنمائي و دبيرستان را سپري كردم. بعد از آن در دانشكده به عنوان «كلية التربيه» در رشته شيمي قبول شدم. در اين دانشگاه، طلاب به عنوان معلم شيمي در دوره راهنمائي و دبيرستان فارغ التحصيل مي شوند ولي در سال 1991م در اثر نافرجامي قيام مردم عراق كه در آن شركت كرده بودم؛ دانشكده را در آخرين ترم ترك كردم و به جمهوري اسلامي پناهنده شدم.

در ايران بعد از دو سال خدمت در لشگر «بدر» در سال 1972 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه «شهيد صدر» كه زير نظر: (آيت الله حائري) است مشغول تحصيل شدم و بعد از سه سال تحصيل در اين مدرسه به مدرسه «اهل البيت» كه زير نظر (شيخ شهيد مهدي عطار) بود؛ منتقل شدم. در اين مدرسه بقيه كتاب لمعه را تمام كردم و پيش از آن، مكاسب محرمه را با «قسم اول حلقه ثالثه شهيد صدر» به اتمام رساندم.

در سال 1378 بعد از قبولي در امتحان ورودي، مشغول دوره فوق ليسانس در رشته: «فلسفه و كلام» در مدرسه (عالي امام خميني ره) مشغول تحصيل شدم و در سال 1381 اين دوره را به اتمام رساندم و پايان نامه كه با عنوان: «الخلود في الجهنم عند المفسرين و المتكلمين و الفلاسفه» نوشته بودم و نمره عالي 1/19 گرفتم

كه اين پايان نامه مورد پسند مركز جهاني علوم اسلامي واقع شد و آن را در سال 1983 به عنوان كتاب چاپ كرده است.

در سال 1384 بعد از قبولي در امتحان ورودي در دوره دكتري در رشته: «فلسفه اسلامي» در مدرسه (عالي امام خميني ره) مشغول تحصيل شدم و تا الان مشغول درس در اين دوره هستم. قبل از دوره دكتري مشغول يك بحث تحقيقي شدم با عنوان: «تفكر در كتاب و سنت و مقصود از تفكر واژه تفكر نه روش تفكر» و اين بحث بعد از فيش برداري فصل بندي شده است و قبل از شروع به نگارش دوره دكتري مطرح شد و مجبور شدم نگارش اين بحث را به آينده موكول كنم.

كاظمي فرد، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: استاد، رشته: داروسازى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد داروسازى از دانشگاه ورسبورگ آلمان در سال 1346، دكتراى تخصصى داروسازى از دانشگاه ارلانگن آلمان در سال 1349.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

سنتز تركيبات جديد از گروه سوفوناميدها، سنتز و آناليز داروها، تحقيق در زمنيه داروسازى در دانشگاههاى مونستر آلمان، بامبرگ آلمان، پوردو آمريكا، ملبورن استراليا، سيدنى استراليا، فردوسى مشهد، اصفهان و علوم پزشكى تهران راهنمائى مشاوره و نظارت بر 39 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

شيمى داروئى و روشهاى آناليز و كنترل داروها.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 27

زمينه علمى مقالات:

ارائه روشهاى جديد براى آناليز مواد داروئى و شيمائى، سنتز يك سرى از مواد آلى،

سنجش داروها در مايعات بيولوژيكى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كاظميني بروجردي، طاهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1400 -1308 ق)، عالم دينى، فقيه و نويسنده. وى در بروجرد به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات در 1332 ق به نجف رفت و از محضر سيد محمد كاظم يزدى استفاده نمود. ولى به واسطه ى جنگ جهانى اول بيش از سه سال نتوانست در آنجا توقف كند و به بروجرد بازگشت، سطوح را تكميل كرد و پس از فراغت از آن بيست سال تمام در درس خارج آيت اللَّه حاج آقا حسين بروجردى حاضر شد. پس از مهاجرت آيت الَّله بروجردى به قم، وى در مسجد ناسك الدين بروجرد به امامت و تدريس و بيان مسائل و احكام پرداخت. در 1362 ق به دريافت اجازه ى اجتهاد و روايت از آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى نايل گشت. او در 1376 ق موفق به سفر حج شد و پس از مراجعت به خدمات دينى ادامه داد. از آثارش: كتاب «مضرات المسكرات»؛ جزوه اى در «مسافرت صائم در ماه رمضان»؛ جزوه اى در «جواب از اعتراض به دعاى مبارك ندبه»؛ كتابى در «تجويد»؛ كتابى در «قواعد جفر و اعداد و ختوم و رياضيات»؛ كتاب «تذكرة المتكلمين»، در شرافت علم و مقام علماء؛ «صلاة المسافر»، استدلالى، به عربى.[1]

السيد طاهر بن السيد العلام السيد ابوالقاسم بن السيد الاجله السيد عبدالعزيز بن العلامه السيد محسن الكاظمينى اعلى الله مقامهم اجمعين كه همه از علماء اعلام بوده اند.

مرحوم والدش در حدود سال 1290 قمرى از كاظمين منتقل به بروجرد شده و در آنجا متأهل گرديده و در سال 1320 قمرى وفات نمود. مترجم معظم ما كه يكى از علماء اعلام و مراجع

كرام معاصر است در سال 1308 در بروجرد تولد يافته و مدت دوازده سال در بروجرد بعد از تحصيل معاش بكديمين اشتغال بكتب فارسى و مقدمات عربى نموده و در سال 1332 قمرى در عصر آيه الله حاج سيد كاظم يزدى مهاجرت بنجف اشرف نموده ولى بواسطه جنگ بين المللى بيش از سه سال نتوانسته توقف و تحصيل نمايد به بروجرد مراجعت و سطوح را تكميل و پس از فراغت از آن بيست سال تمام در درس خارج آيه الله العظمى حاج آقا حسين بروجردى حاضر شده و در همان زمان امامت مسجد ناسك الدين را كه محل امامت قبلى خودشان بود بوى واگذار و پس از مهاجرت ايشان بقم بتدريس و بيان مسائل و احكام در مسجد مزبور پرداخته و در سال 1362 قمرى نائل باجازه اجتهاد و روايتى از مرحوم آيه الله العظمى آقاى اصفهانى گرديده و در سال 1376 قمرى موفق بحج خانه خدا و پس از مراجعت تا حال حاضر بخدمات دينى و وظائف روحى اشتغال دارند و ايشانند والد ماجد عالم بزرگوار صديق عزيز نگارنده جناب حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد محمد على كاظمينى بروجردى مقيم و مهاجر به تهران كه ترجمه و آثار و خدماتش در ضمن علماء تهران خواهد آمد.

آثار و تأليفات آقاى كاظمينى مدظله از اين قرار است:

1- كتاب مضرات المسكرات كه در آن آيات قرآنيه و هفتاد و چهار خبر در موضوع مسكرات از اهل بيت رسالت عليهم السلام ذكر شده و با خط نفيس ايشان كه حقا در ميان علماء از اين جهت كم نظير و داراى اين سعادت بزرگ است كه فرموده اند (و من سعاده المؤمن جوده خطه) افست و منتشر

گرديده است و حقا در اين كتاب آياتى از توراه و انجيل در پيرامون حرمت شراب آورده و بيانات نافعه و سودمندى نموده اند.

2- جزوه اى در مسافرت صائم در ماه رمضان پيش از ظهر يا بعدازظهر و مراجعت كند در همان روز پيش از ظهر يا بعدازظهر كه بطبع رسيده و منتشر گرديده است.

3- جزوه اى در جواب از اعتراض بدعاء مبارك ندبه كه در همين سال 1351 شمسى نوشته و بطبع رسيده.

4- كتابى در تجويد كه مخطوط است.

5- كتابى در قواعد جفر و اعداد و ختوم و رياضيات مخطوط.

6- كتاب تذكره المتكلمين فارسى در موضوع شرافت علم و مقام علماء و سادات.

7- صلوه المسافر استدلالى عربى متجاوز از دويست صفحه كه آماده براى طبع است.

ناگفته نماند كه جد اعلاى آقاى كاظمينى مرحوم علامه زاهد سيد محسن كاظمينى يكى از اوتاد زمان خود بوده و در حدود 1240 قمرى از دنيا رفته و قبرش در كوچه قريب بصحن مطهر است در طرف شمالى آن و معروف است.

و در مستدرك الوسائل از عالم عامل ملا زين العابدين سلماسى نقل كرده كه گفت در خواب ديدم قصر عالى رفيعى كه درب وسيعى داشت و ديدم بدر و ديوارهاى آن ميخهاى طلا زده بودند گفتم صاحب اين قصر كيست گفتند سيد محسن كاظمينى تعجب كردم گفتم منزلش در كاظمين كوچك و درب كوچكى داشت از كجا اين منزل مال او شده گفتند چون داخل شد از اين درب كوچك خداوند باو عطا فرمود اين منزل عالى بزرگ را.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ بروجرد (578/ 2)، گنجينه ى دانشمندان (198 -196/ 3)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف

(1061/ 3).

كاظميني بروجردي، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1339 ق)، عالم دينى و فقيه. در بروجرد به دنيا آمد. در هجده سالگى به مدرسه علمى بروجرد وارد شد و به تحصيلات علوم دينى پرداخت. پس از چهار سال به نجف مهاجرت كرد و در مدرسه ى بادكوبه اى ها مشغول به تحصيل شد. ولى به علت كسالت، با اينكه آيت اللَّه اصفهانى به امر درمان ايشان توجهى خاص داشت، به موطن خود بازگشت. آن گاه به قم رفت و حدود چهارده سال در آن شهر اقامت گزيد و از محضر آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه سيد محمد تقى خوانسارى و آيت اللَّه شيخ عبدالنبى عراقى و آيت اللَّه بروجردى استفاده نمود. در 1375 ق به تهران آمد و در مسجدى در خيابان خراسان به انجام وظايف مذهبى و گفتن تفسير و احكام و معارف اسلام و ترويج دين پرداخت. از آثارش «نهاية المقام لابناء الامام»؛ «نهاية الكلام فى حق رسول الاسلام»؛ «اسلام از نظر ديگران»؛ «منتخب اللآلى»، در سؤال و جواب و داستانهاى اسلامى؛ «گنجينه ى معارف»؛ «منشورات»؛ «جواهر الولاية»، در امام شناسى؛ «منشورات مقدس نور»، راجع به شيعه شناسى در نظر فريقين.[1]

سيد حبيب الله برهانى بن حاج سيد كريم رستمكلائى تاجر معروف مازندران از علماء معاصر شمال بودند. وى مقدمات تحصيلى خود را در حوزه هاى مازندران تكميل و مدتى در جوار حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام اشتغال داشتند و در عصر مرحوم آيه الله حايرى بقم آمده و از محضر آن بزرگوار استفاده نموده آنگاه بنجف اشرف مهاجرت و از محضر علمين آيتين آيه الله نائينى و آيه الله العظمى اصفهانى و ديگران استفاده كرده و سپس بوطن مراجعت و بانجام وظائف دينى و روحى از جماعت و تبليغ دين و احكام

پرداخته و در امور سياسى اشتهار پيدا نموده كه در تمام مازندران معروف بود. در سال 1376 ق از دنيا رفته و جنازه اش حمل بمشهد مقدس و در يكى از حجرات غربى باغ رضوان مدفون گرديده است.

مرحوم برهانى داراى صفات حميده و برجسته از قبيل مهمان نوازى و مساعدت بمستمندان و بيچارگان بوده و در سخاوت در حدود خود بسيار كم نظير بوده است.

فرزندان بسيارى از خود گذارد كه بعضى در سلك روحانيت ميباشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (531 -530/ 4).

كاظميني خونساري، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدمهدى بن العلامة حاج سيد محمد بن العلامه سيد محمدصادق بن العلامة آيت اللَّه العظمى آسيد زين العابدين خونسارى اصفهانى كاظمينى رحمة اللَّه عليهم اجمعين از علماء معروف و معاصر كاظمين بوده اند آن مرحوم در محله قطانه كاظمين در سوم ماه شعبان 1319 ق متولد شده و پس از پرورش در بيت علم و عزت شروع به تحصيل نموده و مقدمات و ادبيات و منطق و سطوح وسطى و نهائى را از علماء مبرز كاظمين چون مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسين رشتى كاظمى خوانده سپس به نجف اشرف مهاجرت و چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه آسيد ابوتراب خونسارى و آيت اللَّه آشيخ على مازندرانى و غيرهما استفاده نموده آنگاه مراجعت به كاظمين و به وظائف دينى و روحى از اقامت جماعت در صحن و حرم مطهر كاظمين (ع) و ترويج دين و تأليف كتب مفيده پرداخته تا در محرم 1391 قمرى كه رد سن 72 سالگى از دنيا رفته و در جوار جد گرام خود باب الحوائج الى اللَّه حضرت موسى بن جعفر (ع) مدفون گرديده است

داراى تأليفات عديده مى باشد كه

ذيلا مى نگارم

1- احسن الوديعه فى تراجم مجتهدى الشيعه 2- صرف العناية فى حل معضلات الكفايه 3- نزهة المرتاض فى شرح طهارة الرياض 4- القول المقبول فى مباحث الاصول 5- جامع الشتات فى النوادر والمتفرقات 6- نفايس الكلام فى شرح اسماء اللَّه العظام 7- زبدة الكلام فى المنطق والكلام 8- بغية اللبيب و غنية الاديب فى شرح منطق التهذيب 9- الانوار الكاظميه فى احوال السادات الموسويه 10- النقد والبيان فيما يتعلق بكتب الاعيان

11- مطلع الشمسين فى الدفاع عن السيدين 12- البرهان الجلى فى احوال زيد بن على (ع) و چندين كتاب ديگر. آن مرحوم داراى اجازات عديده روايتى و غيره از بزرگان مراجع نجف و كاظمين بوده اند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاظميني، راضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ راضى بن شيخ محمد كاظمينى از اكابر علماء كاظمين بوده و علماء فريقين به فضل او اقرار نموده و آن بزرگوار در زهد و ورع و علم كم نظير بود. علوم عربيه و منطق و معانى و بيان و فقه و اصول را تدريس مى نمود تا در روز شنبه 17 شوال 1349 وفات و مل به نجف و در جنب والد علامه اش شيخ محمد كه از اكابر علماء كاظمين بودند مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاظميني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احسن الوديعه ج 1 ص 25- گويد عالم او حد و فقيه مسدد مولينا سيد محمد بن سيد احمد كاظمينى (آل حيدر) از قاطنين كاظمين عليهماالسلام عالم كامل زاهد عابد عارف باخبار و آثار منطبق متكلم مهاب رئيس مقدم بر اقران بارع در زمان خود بود و در حسينيه كه بعضى از امراء به امر او بنا كرده بود به منبر تشريف مى برد و خطبه مى خواند و موعظه كرده و مردم را به طريق حق و رشاد هدايت و ارشاد مى فرمود و على رؤس الاشهاد حق مى گفت و از كسى باك نمى نمود و بر اهل علم تعظيم و تكريم و در مجالس و محافل براى ايشان قيام و در اين طريقه حسنه تأسى بر گذشتگان مى كرد و در كاظمين عليهماالسلام به كرم و اخلاق او مردم ضرب المثل مى كردند.

وى از شاگردان شيخنا الانصارى و علامه ميرزا محمدحسن شيرازى در ايام اقامت او در سر من راى بود و در حيات ميرزاء به كاظمين برگشته و مشغول به ترويج شرع مبين و نشر سنن سيدالمرسلين گرديد.

از آثار علمى او كتب زير است.

1- كتابى در اخبار 2- حاشيه بر معالم 3- منظومه

در اصول موسوم به در نظيم 4- كتابى در مواليد ائمه اطهار عليهم السلام 5- كتابى در وفيات ايشان ع سفرى در 1280 ق به مشهد مقدس نموده و بعد از چهار سال اقامت در ارض اقدس به كاظمين مراجعت و در محرم 1315 ق به رحمت حق پيوست و در مقبره شخصى خود مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاظميني، مرتضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضى پنجمين فرزند علامه آسيد احمد كاظمينى عالمى محقق و فاضلى مدقق و از بزرگان و مشاهير علماء شيعه و رؤساء روحانيون كاظمين بوده است

علماء بزرگوار كاظمين او را از هر جهت بر برادرش مرحوم آسيد مهدى مذكور مقدم مى داشتند عمده تلمذش خدمت علامتين آيت اللَّه العظمى آشيخ محمد حسن آل يس كاظمى و آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى اعلى اللَّه مقامهم. الشريف بوده است.

وفات آنجناب در هشتم ماه رجب 1303 قمرى در كاظمين اتفاق افتاد و با تشييع عظيمى در مقبره خود ايشان كه در حسينيه واقع است مدفون گرديدند

مساجد و حسينيه هاى كراچى

در كراچى كه بيش از يكصد هزار نفر ايرانى يزدى و اصفهانى و خراسانى و شيرازى و غيره سكونت دارند مساجد و حسينيه هاى بسياريست كه همه مجلل و باشكوه و مخصوص حسينيه آقاخانى ها از نظر صنعت معمارى و ريزه كارى كه تمام قرآن كريم در سقف آن به طرز جالب زرين منقوش شده از مهمترين بناهاى پاكستان بلكه دنياى اسلام است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كاغدي اصفهاني، ابوالفضائل عبدالرحيم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(594 -501 ق)، محدث، قاضى و خطيب. از ابوعلى حداد و محمد بن عبدالواحد دقاق و اسماعيل اخشيد و فاطمه جوزدانيه حديث شنيد. يوسف بن خليل از وى حديث روايت كرد و احمد بن سلامة از وى اجازه حديث داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعلام بوفيات الاعلام (400/ 2)، سير النبلاء (246/ 21)، شذرات الذهب (317/ 4)، العبر (109/ 3).

كاغذي سمرقندي، ابوالفضل منصور

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 423 ق)، مسند و محدث. مسند سمرقند و ماوراءالنهر بود. كاغذ منصورى كه در شهرهاى خراسان مشهور بوده منسوب به اوست. وى از ابوسعيد هيثم بن كليب شاشى و ابوجعفر محمد بن محمد جمال حديث شنيد. ابوالحسن على بن محمد خدام بخارى و ابواسحاق اصفهانى و ابوبكر حسن بن حسين بخارى و فقيه ابوبكر شاشى و بسيارى ديگر از اهل ماوراءالنهر از وى حديث روايت كرده اند. وى در سمرقند درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (19/ 5)، توضيح المشتبه (256/ 2)، سير النبلاء (368/ 17)، شذرات الذهب (226/ 3).

كاغذي سمرقندي، ابوتوبه سعيد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 259 ق)، محدث. اهل سمرقند بود. وى از ابونعيم و عمرو بن عاصم كلابى و قبيصة بن عقبه و ابووليد طيالسى و ديگران روايت كرد. ابن حبان در كتاب «الثقات» خود به شرح حال وى پرداخته و گويد: از طريق محمد بن صالح و اهل سمرقند حديث از وى روايت مى كنم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (19 -18/ 5)، الثقات (272/ 8).

كاغذي نيشابوري، ابواحمد حامد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 356 ق)، محدث. از ابوبكر محمد بن اسحاق بن خزيمه و ابوالعباس محمد بن اسحاق ثقفى حديث شنيد. حاكم نيشابورى ابوعبداللَّه حافظ از وى حديث شنيده و در «تاريخ نيشابور» به او اشاره كرده است. ابواحمد كاغذى در 353 ق به سيستان رفت و خطيب آن ناحيه شد و در همان جا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (19/ 5)، تاريخ نيشابور (161).

كاغذي نيشابوري، ابوعمرو محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 370 ق)، محدث. اهل نيشابور و از طرف پدر و مادر به بيت علم و دانش وابسته بود. پدر و جدش محدث بودند و جد مادرى اش، ابوبكر بن زكريا، از محدثين بنام بود. اسم پدرش را ذهبى حسنام ضبط كرده است. محمد كاغذى از جعفر بن احمد بن نصر حافظ و عبداللَّه بن شيرويه و ابوقريش محمد بن جمعه و اقران آنها حديث شنيد. حاكم ابوعبداللَّه حافظ نيشابورى از شاگردان وى مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (19/ 5)، تاريخ الاسلام (447/ 380 -351)، تاريخ نيشابور (182).

كافوري اصفهاني، ابوالعباس احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 345 ق)، محدث. از كسانى بود كه در طلب حديث به سفرهاى بسيارى مبادرت كرد. در اصفهان از وليد بن ابان و در عراق از ابوبكر بن باغندى و ابوالقاسم بغوى حديث شنيد. در ايام ابوبكر محمد بن اسحاق وارد نيشابور گشت و مدتى در آنجا زيست. سپس به مرو رفت و تا پايان عمر در آنجا باقى ماند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (20/ 5).

كافي الكفاة طالقاني، اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جناب اسماعيل بن عباد بن عباس طالقانى معروف به صاحب بن عباد منسوب به اين ناحيه است و اگر نداشت طالقان كسى را جز اين يك نفر براى او كافى بود كه به اكثر مناطق و اماكن فخر و مباهات كند.

محدث قمى در فوائد الرضويه ص 45- گويد: پا به فضل و كمال و معالى و افضال آن قدوه ارباب جلال از آن گذشته است كه زبان بتواند ثناى او گويد چه ظاهرست كه چون جمال بغايت رسد دست مشاطه بيكار ماند و چون بزرگى و جلال بحد كمال رسد بازار وصافان شكسته گردد.

آنجناب از وزراء آل بويه و ملجاء عوام و خواص و مرجع ملت و دولت و از خانواده شرف و عزت بوده و سالها وزارت فخرالدوله و مجدالدوله ديلمى را داشته و خدمات بسيارى به دين و مذهب نموده است.

ورث الوزراة كابراً عن كابر

موصولة الاسناد بالاسناد

يروى عن العباس عباد و زا

رته و اسماعيل عن عباد

و يگانه عصر خويش در فضل و كمال و علم و ادبيت بود، علويين و سادات و علماء و فضلا نزد او محلى منيع و منزلتى رفيع داشتند. و از علماء ترويج مى كرد و ايشان را به تصنيف و

تأليف تشويق مى نمود.

بجهت خاطر او شيخ فاضل خبير ماهر حسن بن محمد قمى تاريخ قم را تأليف كرده و در اول آن برخى از فضائل جناب صاحب را ذكر كرده.

و نيز شيخ صدوق براى او عيون اخبارالرضا (ع) را تأليف نموده و اول آن را به ذكر دو قصيده اى از او در اهداء اسلام به سوى مولانا الرضا (ع) مزين ساخته.

و هم ابن فارس كتاب (الصاحبى) را كه در لغت است به اسم او معنون كرده است و نيز شيخ اجل حسين بن على بن بابويه برادر شيخ صدوق كتابى به اسم او نوشته و ثعالبى كتاب (يتيمة الدهر) را در احوال شعراء براى او تصنيف نمود.

عده اى از علماء اهل سنت هم به مدح و ستايش او كتابهاى خود را زينت داده اند.

ثعالبى در وصف آن جناب گويد. ليست تحضرنى عبارة ارضاها للافصاح عن علو محله فى العلم والادب و جلالة شانه فى الجنود والكرم وتفرده بالغايات فى المحاسن و جمعه اشتات المفاخر لان همة قولى تخفض عن بلوغ ادنى فضايله و معاليه و جهد وصفى يقصر عن ايسر فواضله و معاليه...

خلاصه وى اعجوبه زمان و ناده دوران و در تشيع و حب اهل بيت عليهم السلام يكتاى عصر بود حتى مردم اصفهان آن روز مذهب تشيع را نسبت به او مى دادند و مى گفتند فلانى بر دين ابن عباد است.

آن بزرگوار تأليفات بسيار دارد از جمله كتاب محيط در لغت كه هفت جلد است و كتاب الكافى در وسائل و كتاب اعياد. و فضائل نوروز و رساله اى در احوال حضرت عبدالعظيم (ع) و نيز كتاب تذكره و كتاب الوزراء و كتاب الانوار و كتاب جوهرة الجمهره و كتاب الشواهد و

كتاب القضاء والقدر و كتاب الامامه كه در آن ذكر كرده تفضيل اميرالمؤمنين (ع) و تثبيت امامت آن حضرت را و غير اينها.

اشعار بسيارى در مدح ائمه عليهم السلام و تبرى از دشمنان آنان گفته كه برخى از آن را مى نگارم.

ابيات جناب صاحب

حب على بن ابيطالب

هو الذى يهدى الى الجنة

ان كان تفضيلى له بدعة

فلعنة اللَّه على السنة

و نيز گويد

لو شق عن قلبى يرى وسطه

سطران قد خطا بلا كاتب

العدل والتوحيد فى جانب

و حب اهل البيت فى جانب

و نيز فرموده

قالت تحب معاويه قلت اسكت يازانيه

قالت اسأت جوابيه فاعدت قولى ثانيه

يا زانيه يا زانيه يا بنت الهى زانيه

احب من شتم الوصى علانيه

فعلى يزيد لعنة و على ابيه ثمانيه

آن بزرگوار در سال 326 در طالقان متولد و در 24 صفر 385 در رى وفات و جنازه اش حمل به اصفهان و در خانه خودش او را دفن نمودند صاحب روضات گويد قبر صاحب در اصفهان در محله اى معروف به باب طوقچى در ميدان كهنه است و قبه اى دارد و در زمان ما چون منهدم گرديد شيخ علامه حاج ملا محمد ابراهيم كرباسى امر به تجديد عمارت آن نمود و به زيارت او مداومتى داشت و عامه مردم تجربه كرده اند كه هركس به زيارت او رود يك هفته نمى گذرد كه خيرى عاجل نصيب او مى شود.

ابوالحسن جوهرى در مدح او گويد.

هلم للخبر المأثور مسنده

فى الطالقان فغرت عين ناقله

فذلك الكنز عباد و قد وضحت

عنه الامامة فى اولى مخايله

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كافي الملك، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ احمد بن المرحوم عباسعلى از علماء اخيار و مدرسين بزرگوار حوزه علميه قم است كه به فضل و كمال موصوف و به قدس و تقوا

معروفست. وى در قريه كافى الملك كه در هشت فرسخى تبريز است متولد شده و در سن كودكى به تحصيل فارسى پرداخته و بعد از فراگرفتن آن در شهر تبريز وارد مدرسه طالبيه شده و ادبيات را از علماء آنجا خوانده و مكاسب را از مرحوم آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن انگجى و كفايه را نزد آيت الله شهيدى و قسمتى از معقول را از آيت الله آقا سيد عبدالعظيم رضوان الله عليهم خوانده و در تاريخ 1350 قمرى مهاجرت به قم نموده و مدت پنج سال از محضر آيت الله العظمى حايرى و ضمنا آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى خونسارى طيب الله مضاجعهم و مدت 18 سال هم تقريبا از ابحاث آيت الله العظمى بروجردى استفاده كرده و هم تا حال حاضر به تدريس سطوح عالى فقه و اصول را اشتغال دارند.

مولف گويد: جناب حجه الاسلام آقاى كافى الملكى از علماء برجسته حوزه است و از روزى كه ايشان را شناخته ام به علم و فضيلت شناخته و يافته ام ادام الله عزه و توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

كاكويي، ابوعمرو فضل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(506 -439 ق)، محدث. چون احمد بن متويه معروف به كاكو احمد، به معناى برادر احمد، بود فرزندش مشهور به كاكويى شد. گرچه سمعانى اين دو را تحت عنوان متويى نيز آورده است. از ابوحسين عبدالغافر بن محمد فارسى و ابوسعد محمد بن عبدالرحمان گنجرودى و ابونصر زهير بن حسن بن على جذامى و ابوحفص عمر بن احمد بن مسرور زاهد و ابوعثمان اسماعيل بن عبدالرحمان صابونى و ابوعثمان سعيد بن محمد بحيرى حديث شنيد. سمعانى گويد: پدرم از او بسيار حديث شنيد، و فرزندان ابوعمرو، ابوطيب مطهر و فاطمه و عائشه براى من از

او روايت كردند و من از ابوعمرو صاحب اجازه هستم. ابوعمرو در قريه لاكملان مرو ساكن بود و در همان جا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (194 ،21/ 5)، لب اللباب (199).

كامجري مروزي، ابويعقوب اسحاق

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(246 / 245 -150 ق)، حافظ و محدث. اصل وى از خراسان و ساكن بغداد بود. از عبدالقدوس بن حبيب شامى و حماد بن زيد و محمد بن جابر يمامى و عبدالوارث بن سعيد و هشام بن يوسف صنعانى و كثير بن عبداللَّه ابلى، از راويان انس بن مالك، و جعفر بن سليمان و سفيان بن عيينه و عبدالواحد بن زيد و عبدالرحمان بن ابى زناد حديث شنيد. وى زائدة بن قدامه را ملاقات كرد. ابوداوود و، به واسطه اى، نسايى و عبداللَّه بن احمد بن حنبل و يعقوب بن شيبه و محمد بن اسماعيل بخارى، در كتاب «الادب»، و ابوبكر احمد بن على مروزى و عبداللَّه بن محمد بن ناجيه و ابويحيى صاعقه و فضل بن سهل اعرج و ابوالقاسم بغوى و ديگران از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (22/ 5)، تاريخ بغداد (362 -356/ 6)، التاريخ الكبير (380/ 1)، تذكرة الحفاظ (486 -484/ 2)، تهذيب التهذيب (203 -202/ 1)، سير النبلاء (478 -476/ 11)، طبقات ابن سعد (252/ 7)، العبر (349/ 1)، ميزان الاعتدال (207 -206/ 1).

كامخي ساوي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 496 / 495 ق)، محدث. اهل ساوه بود. در طلب حديث سفرها كرد. در نيشابور از قاضى ابوبكر حيرى و از ابوسعيد محمد بن موسى صيرفى و ابوبكر برقانى و هبة اللَّه لالكايى و ديگران حديث شنيد. در رى «مسند» شافعى را درس گفت. اسماعيل بن محمد تيمى حافظ و سعيد بن سعداللَّه ميهنى و هبةاللَّه ميهنى و راضيه ميهنى، و ابوزرعه مقدسى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (206/ 3)، سير النبلاء

(185 -184/ 19)، شذرات الذهب (403/ 3)، العبر (371/ 2)، لسان الميزان (691 -690/ 5)، ميزان الاعتدال (452 -451/ 3).

كامشاد، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن كامشاد مترجم و پژوهشگر ادبيات فارسي است. حسن كامشاد ليسانس حقوق را از دانشگاه تهران دارد و دكتراي ادبيات فارسي از دانشگاه كيمبريج گرفت.

زندگي:

حسن كامشاد متولد اصفهان است، او تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اصفهان و دبيرستان ادب طي كرد پس از دبيرستان با ديپلم ادبي براي ادامه تحصيل به دانشكده حقوق دانشگاه تهران رفت. پس از فارغ التحصيلي به جنوب رفت و مشغول كار در شركت نفت شد. او در اين دوران به فعاليت هاي دست چپي پرداخت و در پي وقايع 28 مرداد مجبور شد به تهران بيايد. او بعدها به دعوت دانشگاه كيمبريج براي تدريس زبان فارسي به انگلستان رفته و در كنار تدريس به تحصيل زبان و ادبيات فارسى در اين دانشگاه پرداخت. رساله دكتراي او درباره نثر معاصر فارسي بود كه بعدها در انگلستان به عنوان Modern persian prose literature به چاپ رسيد[1]. اين كتاب سالها بعد توسط او به عنوان پايه گذاران نثر جديد فارسي توسط نشر ني منتشر شد. او پس از تحصيل به عنوان استاد زبان فارسي دانشگاه كيمبريج به تدريس پرداخت و همچنين استاد دانشگاه كاليفرنيا و دانشگاه تهران هم بوده است. وي پس از پنج سال تحصيل به ايران بازگشت و سالها در ايران بود تا اينكه از طرف شركت نفت به لندن رفته و پس از بازنشستگي به تاليف و ترجمه مشغول شد.

كتاب هاي حسن كامشاد

: ترجمه

درخدمت تخت طاووس

خاورميانه

استالين مخوف، خنده و بيست ميليون

عيسى

دنياى فرضى

قبله عالم

سرگذشت فلسفه

دنياي سوفي

تاريخ چيست

ويتگنشتاين - پوپر و ماجراي سيخ بخاري: ده دقيقه جدل ميان دو فيلسوف بزرگ

سوگ مادر

درياي ايمان

ايران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگليسيها

سير نابخردي، از ترويا تا ويتنام

شبح خانم ويل

امپراتور

آخرين امپراتور

روح داروثي دينگلي

الوهيت و هايدگر

تاماس پين

حديث نفس(زندگينامه)

: تاليف

پايه گذاران نثر جديد فارسى (تأليف به دو زبان فارسى

كامكار پارسي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب.

تولد: 1274، فسا.

درگذشت: 2 شهريور 1362، تهران.

محمد كامكار پارسى پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه در مدارس فسا و شيراز وارد دانشسراى عالى شد و به اخذ درجه ى ليسانس نايل آمد. سپس از دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران موفق به اخذ درجه دكتراى زبان و ادبيات فارسى گرديد. دكتر كامكار سال ها با عنوان دبيرى و رياست دبيرستان، رياست فرهنگ شهرستان هاى مختلف، رياست خانه ى فرهنگ ايران در دهلى نو و بمبئى و استاد ادبيات فارسى دانشگاه ها و مدارس عالى كشور مشغول به فعاليت بود. از وى اشعار و مقاله هايى در روزنامه ها و مجلات ادبى به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

كامكار، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: استاد، رشته: داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى داخلى از دانشگاه علوم پزشكى ميامى آمريكا در سال 1345، فوق تخصص قلب هسته اى از دانشگاه علوم پزشكى فيلادلفيا در سال 1346 و فوق تخصص قلب هسته اى از دانشگاه جرج واشنگتن در سال 1358.

مرتبه علمى:

دانشيار پايه 11 پزشكى هسته اى دانشگاه علوم پزشكى شيراز از سال 1366 تا سال 1371، استاد دانشگاه علوم پزشكى شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى علل اورمى براساس تشخيص ميكروسكوپى در بيمارستانهاى دانشكده پزشكى، بررسى علل 100 مورد تب در مركز پزشكى گلستان اهواز در سالهاى 1353 و 1354، سرطان مرى، تشخيص افتراقى آسيت ها، تومورهاى بدخيم روده كوچك، تغييرات التكتروكارديوگرافيك بيماريهاى كرومز، تدريس دروس تشخيص فيزيكى بيماريها، قلب و عفونى، بالينى، پزكشى هسته اى و قلب در داشنكده هاى پزشكى اهواز و شيراز.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به

زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

اندازه گيرى كاتكولامين و تغييرات شبانه روزى آن و رابطه آن با ريتم قلب، سندرم پارانئوپلاستيك، شوك عفونى، مطالعه كلينيكى 100 بيمار مبتلا به انفاركتوس ميوكارد، استفاده از مواد راديو اكتيو در ورزش دست و رابطه آن با بازدهى قلب، وجود و تأثير استروئيد روى ميوزيت.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كاملي، ابويعلي حمزة

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 414 ق)، محدث. چون كنيه نياى بزرگش سليمان، ابوكامل بود به كاملى مشهور گشت. او اهل نسف بود. در كهنسالى حديث نوشت. مستغفرى در «تاريخ نسف» گويد كه ابويعلى كاملى در پيرى از من و از جعفر بن محمد توبنى فقيه و ابوجعفر محمد بن على و ابومروان عبدالملك بن سعيد و ابوالحسن محمد بن مكى و ابومحمد عبداللَّه بن احمد جوبقى حديث نوشت. كاملى در هنگام مرگ حدود هفتاد و شش سال داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (23 -22/ 5).

كامياب تهراني، ثريا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: شيمى پاتولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى شيمى پاتولوژى Royal Postgraduate School از بيمارستان Hammersmith دانشگاه لندن.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام 15 طرح تحقيقاتى در زمينه اندوكرينولوژى و شيمى پاتولوژى، همكارى با دانشگاه علوم پزشكى تهران به مدت 25 سال، داراى 30 سال تجربه و تحقيق در زمينه اندوكرينولوژى آزمايشگاهى در انگلستان و ايران، عضويت در انجمن اندوكرينولوژى انگلستان، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 30 پايان نامه شخصى دكترا و 10 پايان نامه مشترك.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اندوكرينولوژى، كارهاى علمى آزمايشگاهى، بيوشيمى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى: 17

زمينه علمى مقالات:

اندوكرينولوژى و شيمى پاتولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كامياب تهراني، سيمين دخت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زنان و مامائى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كاوداني آملي، ابوعبيداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 398 ق)، محدث. در 398 ق به همراه گروهى از مشايخ به خدمت امير شمس المعالى قابوس بن وشمگير رسيد. او سفرى به مصر داشت و رفيق سفر ابوجعفر بن دلان بود. از ابوالعباس احمد بن حسن رازى مصرى و ابوبكر احمد بن محمد سنى حافظ حديث شنيد. رئيس ابوالمحاسن سعد بن محمد جولكى و ابوبكر محمد بن حسن جاجرمى و دو فرزند ابوسعد اسماعيلى: ابوالفضل و ابوالحسن از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (23/ 5)، معجم البلدان (491/ 4).

كاوه نافچي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاوه نافچي

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/9/2

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1362 دروس حوزوي را در حوزه علميه قم شروع كردم و از همان ابتدا در كنار دروس اصلي حوزه، نه تنها كتاب هاي متنوعي در همان موضوع را مطالعه مي كردم بلكه به مطالعات غير دروس حوزوي مي پرداختم تا اين كه در سال 1369 موفق شدم دروس سطح حوزه را تمام بكنم. همزمان با شروع درس خارج در سال 69 در امتحان ورودي كنكور شركت كردم و با آوردن رتبه 500 در رشته فلسفه، در دانشگاه شهيد بهشتي تهران پذيرفته شدم.

در سال 74 در كنكور ارشد رشته «فلسفه غرب» شركت كرده و رتبه 14 را كسب كردم و همزمان در امتحان ورودي رشته تخصصي حوزه (كلام) پذيرفته شدم و در ميان اين دو، انتخاب رشته تخصصي «كلام» را ترجيح داده و در كنار شركت در دروس خارج فقه: (آيت الله علوي گرگاني)، خارج اصول: (آيت الله مكارم)، به تحصيل در رشته كلام پرداختم در سال

78 توانستم دروس تخصصي را با موافقت و امتيازات عالي در هر ترم به پايان برسانم.

در سال 79، موضوع «معرفت ديني و معرفت علمي» را انتخاب و موضوع رساله دكتري كلام خود انتخاب كردم. بعد از دفاع از رساله خود در دانشگاه آزاد واحد جنوب تهران به عنوان: (عضو هيئت علمي) پذيرفته شدم و در گروه معارف اسلامي به ادامه تدريس دروس معارف اسلامي پرداختم.

لازم به ذكر است اينجانب از سال 1378 مشغول تدريس دانشگاههاي: آزاد اراك، دولتي شاهرود، تربيت معلم تهران، شاهد و آزاد شاهرود شدم. در سال 1383 مقاله اي به نام: «مقايسه معرفت ديني و علمي» نوشتم كه در مجله رواق انديشه صدا و سيما به چاپ رسيد. در سال 1385 مقاله اي به نام: «جلوه هاي رفتاري پيامبر اعظم» نوشتم كه در همايش دانشگاه آزاد لاهيجان پذيرفته و در آنجا ارائه گرديد.

كاوه، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1273 ش)، خطاط و اديب. در شيراز به دنيا آمد. از كودكى به مشق خط پرداخت و از قطعات و آثار استادان پيشين، چون ميرعماد، درويش عبدالمجيد، كلهر و مير سيد حسين خوشنويس باشى تمرين مى كرد سپس نزد استاد عماد الكتاب رفت و از او بهره مند شد و سرآمد شاگردان گرديد. وى در 1298 ش وارد وزارت ماليه (دارايى) شد و در سمت منشى مخصوص وزير، مشغول خدمت گرديد. در 1310 ش به وزارت فرهنگ منتقل شد و سالهاى متمادى در دبيرستان هاى مختلف تهران به تعليم شاگردان پرداخت. كاوه در نوشتن خط نستعليق از خفى و جلى استادى تمام عيار بود و در سياه مشق و شكسته نستعليق مهارت داشت. ملك الشعراى بهار او را ميرعماد عصر

مى دانست. از شاگردان معروف او على منظورى، عبداللَّه فرادى، جهانگير نظام العلماء و محمد سلحشور در خور ذكرند. از آثار وى كتابت: «گلچين اشعار صائب»؛ «آيات منتخبه ى قرآن»؛ «تعليمات دينى»؛ «صرف و نحو»؛ «تاريخ ششم دبستانها و دبيرستانها».[1]

خوشنويس.

تولد: 1312 ق.، شيراز.

درگذشت: 6 شهريور 1369، تهران.

على اكبر كاوه، فرزند على محمدخان شيرازى، از كودكى به مشق خط پرداخت. سپس نزد استادانى به تكميل هنر خود پرداخت. مدتى نيز نزد ميرزا محمدحسين سيقى قزوينى (عمادالكتاب) به مشق و به ويژه خط نستعليق پرداخت.

استاد از سال 1298 به سمت منشى مخصوص وزير در وزارت دارايى به خدمت مشغول شد و پس از چندى بر حسب دعوت يحيى قزاگزلو (اعتمادالدوله) وزير فرهنگ وقت از وزارت دارايى به وزارت فرهنگ منتقل گرديد و سالهاى متمادى در دبيرستان هاى تهران از قبيل: دارالفنون، ثروت، سيروس كالج، شاهدخت، شرف و علميه به تعليم خط اشتغال داشت تا اينكه بازنشسته گرديد و مجددا بنابر تقاضاى اداره ى كل هنرهاى زيبا در كلاس آزاد خط هنرهاى زيبا به تعليم نوآموزان هنر مشغول شد و نيز ايشان چندى در كلاس كارآموزى خط كه از طرف وزارت فرهنگ در عهد دكتر محمود مهران (وزير فرهنگ وقت) تشكيل شده بود به تعليم و تربيت مشغول بود. وى ساليان دراز به انجمن خوشنويسان ايران در تهران به تعليم هنرجويان اشتغال داشت.

از آثار خطى كه از وى به جاى مانده است مى توانيم به اين عناوين اشاره كنيم: گلچين اشعار صائب؛ آيات منتخبه قرآن؛ تعليمات دينى؛ صرف و نحو؛ تاريخ ششم دبستان ها و دبيرستان ها و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اطلس خط (597 -596)، پيدايش و سير تحول هنر خط (234

-230)، تاريخ برگزيدگان (476 -475)، تذكره ى خوشنويسان معاصر (130 -126)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 1، ص 5 -1).

كاويانپور، طلعت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

طلعت كاويان پور در سال 1323 به دنيا آمد. وي دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران مي باشد. با تدريس در دبيرستان خدمات فرهنگي خود را آغاز كرد ،و پس از سالها در حالي كه تدريس در دانشگاه را در پيش گرفته بود در هيئت علمي - پژوهشي فرهنگستان زبان ايران پذيرفته شد و به همكاري با فرهنگستان پرداخت و اينك در دانشگاه صنعتي شريف به تدريس ادبيات فارسي سرگرم است . او همچنين رياست انجمن حمايت از عقب ماندگان ذهني و بدني را به عهده دارد. طلعت كاويان پور ،افزون بر فعاليتهاي دانشگاهي ، در سمينارهاي ادبي -هنري متعددي شركت داشته است. از وي تا كنون چندين مقاله ادبي _ اجتماعي در نشريات معتبر ايران به چاپ رسيده است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : طلعت كاويان پور دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : طلعت كاويان پور رياست انجمن حمايت از عقب ماندگان ذهني و بدني را به عهده دارد.

فعاليتهاي آموزشي : طلعت كاويان پور با تدريس در دبيرستان، را آغاز كرد، وي ضمن تدريس در دانشگاه،به عضويت هيئت علمي - پژوهشي فرهنگستان زبان ايران درآمد و به همكاري با فرهنگستان پرداخت. او اينك در دانشگاه صنعتي شريف به تدريس ادبيات فارسي سرگرم است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : طلعت كاويان پور ،افزون بر فعاليتهاي دانشگاهي ، در سمينارهاي ادبي -هنري متعددي شركت داشته

است. از وي تاكنون چندين مقاله ادبي _ اجتماعي در نشريات معتبر ايران به چاپ رسيده است .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ستم نامه ي شاهان و درددل بي گناهان

ويژگي اثر : مقاله- ادبستان -1371

2 شاه نامه فردوسي

ويژگي اثر : مقاله

3 فردوسي شاعر همه قرنها

ويژگي اثر : مقاله -دانش و فن ،1371

4 نمونه هايي از نظم و نثر در ادب فارسي از قرن چهارم تا قرن سيزدهم هجري

ويژگي اثر : مقاله -1375-76

5 واژه هاي بسامدي و كاربرد آنها در زبان فارسي

ويژگي اثر : مقاله-ادبستان -1372

منابع زندگينامه :

دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ، تاليف : پوران فرخزاد ، ج 2 ، تهران : زرياب ، ص 1381

كاوياني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1347 ش)، نويسنده و مترجم. وى رسالات و مقالات زيادى در زمينه اجتماعى نوشت. او از كسانى است كه آثار فلاسفه و متفكران يونانى به ويژه افلاطون را ترجمه كرده كه در ترجمه ى تعدادى از آنها دكتر محمد حسن لطفى نيز مشاركت داشته است كه از آن جمله «دانايى شارميدس»، «ديانت اتيفرون»، «سقراط در زندان كريتون»، «فن سخنورى گرگياس» و «نامه ى شماره ى هفت» را مى توان نام برد. از ديگر آثار وى: «درس عبرت»، ترجمه؛ «جنگ بزرگ»؛ «راه نجات»؛ «سرنوشت غرب»، ترجمه؛ «مملكت بى نقشه و هدف» در دو جلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (316/ 16 ،205/ 12)، سواد و بياض (572 -571)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2006 ،1979/

2 ،1488 ،1345 -1344/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (193 -191/ 3).

كاوياني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاوياني اراني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1341 هستم، در سال 1360 با ديپلم تجربي وارد حوزه علميه قم شدم، طي شش سال دروس سطح را تحصيل و بعضاً تدريس كردم. از سال 1367 به صورت رسمي در دروس خارج فقه، اصول فقه، تفسير و فلسفه شركت كردم. ضمن دروس رسمي حوزه علميه، در دروس معارف اسلامي موسسه در راه حق (موسسه آموزشى، پژوهشي امام خميني) شركت كردم و فوق ليسانس دريافت كردم.

دوره آموزش زبان انگليسي را طي يكسال به طور فشرده در دفتر تبليغات اسلامي قم گذراندم. در كنار دروس حوزه و پس از اتمام درس هاي موسسه در راه حق، به گروه روانشناسي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه پيوستم، پس از اتمام دروس فوق ليسانس، در رشتۀ «روانشناسي بالينى»، براي ادامۀ تحصيل در دكتراي روانشناسي، به دانشگاه اصفهان وارد شدم. هم اكنون در حال نوشتن پايان نامه دكتراي روانشناسي هستم.

در ضمن تحصيلات مختلفي كه داشتم تدريس هاي متعدد نيز به صورت دائم در حوزه و دانشگاه و مجموعه هاي جانبي حوزه علميه قم داشته ام و دارم. اكنون عضو هيئت علمي «گروه روانشناسي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه» هستم. تأليفات و ترجمه ها از نوع كتاب و مقاله و پژوهش داشته ام كه اطلاعات مفصل آن در پرونده ضميمه درج شده است. اكنون روحاني كاروان حج نيز هستم و 8 سفر مشرف شده ام.

كاوياني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جغرافيا هواشناسى و اقليم، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق

تحصيلى:

كارشناسى ارشد كشاورزى از دانشگاه يوستوس ليبيگ آلمان در سال 1344، و دكتراى تخصصى هواشناسى و اقليم شناسى از دانشگاه فنى هانور در سال 1352.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه اصفهان از سال 1354 تا سال 1367 و دانشيار دانشگاه اصفهان از سال 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى كانونهاى آلودگى براى شهر اصفهان، جغرافياى طبيعى كرمان با تكيه بر ويژگيهاى اقليمى، بررسى اقليمى سواحل جنوبى درياى مازندران، تدريس دروس اقليم شناسى عملى، اقليم شناسى، ميكروكليماتولوژى و اقليم كاربردى از دانشگاههاى فنى هانور و اصفهان، استاد راهنماى 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اقليم شناسى، اقليم ايران و ميكروكليماتولوژى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

تغييرات اقليمى قرن حاضر، بررسى اقليمى پديده شرجى در سواحل جنوبى كشور، بررسى كسرى اقليمى آب در مناطق خشك و نيمه خشك ايران، تحليلى آمارى از رژيم بارندگى ايران، تأثير آبهاى تحت الارضى بر روى تبخير سطح زمين و بررسى بيلان آب در زمينهاى واجد و فاقد موش گياهى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

كاوياني، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1326، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: گوش و حلق و بينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصصى گوش و حلق و بينى از دانشگاه علوم پزشكى شيراز در سال 1359.

مرتبه علمى:

استاديار و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى شيراز از سال 1359 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه آينده نگر درمان بيماريهاى گوش با سولفات روى، مطالعه آينده نگر درمان وزوز گوش با تزريق وريدى گزيلوكائين و كاربامازپين، مطالعه آينده نگر عوارض گوش و حلق و بنين

تالاسمى بتا، مطالعه آينده نگر هيپوتيروئيدى و سيستم شنوائى، مطالعه آينده نگر ترسيم پارگى پرده گوش با كوتيزاسيون اسيد، تدريس دروس گوش و حلق و بينى و سر و گردن در دانشگاه خلاصه علوم پزشكى شيراز، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 11 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

الفباى گوش و حلق و بينى براى استفاده بهياران، پرستاران و دانشجويان پزشكى، عوارض گوش وحلق و بينى تالاسمى بتا، تروماهاى گوش.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

عوارض گوش و حلق و بينى تالاسمى بتا، درمان وزوز گوش مقاوم به درمان در اثر موج انفجار در مجروحين جنگ تحميلى، مطالعه اتواسكلروز در جنوب ايران، مننژيت عود كننده در اثر فيستول پرى لنف، تومورهاى خوش خيم غده بزاقى، و گفروپرى و گفر، بازتاب كمبود روى در بيماريهاى گوش و حلق و بينى، بيمارى ايدز و گوش و حلق و بينى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كاوياني، منصوره

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

منصوره «شيوا» كاوياني ، نويسنده ، مترجم و شاعر ، در سال 1316 در بندر خرمشهر زاده شد. تحصيلاتش را در رشته ي كارشناسي تاريخ و كارشناسي ارشد كتابداري در دانشگاه شيراز و دانشگاه تهران به پايان رسانيد. سپس در آلمان به اخذ درجه دكتراي فلسفه نايل آمد.او در زمينه فلسفه و اديان غرب و شرق به ويژه ايران ، زيباشناسي ، موسيقي ، جامعه شناسي و ادبيات تطبيقي در ايران و در سطح جهان مطالعه، پژوهش مي نمود و تاكنون نزديك به بيست جلد كتاب ترجمه

، تحقيق و تاليف و سي و پنج مقاله به زبان فارسي و انگليسي از روي به چاپ رسيده و يا آماده چاپ است. او از نوجواني به سرودن شعر نيز علاقه نشان داده و در اين زمينه هم به موفقيت هايي دست يافته است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : منصور كاوياني با تباري بوشهري در ندر خرمشهر زاده شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : منصوره كاوياني تحصيلاتش را در رشته ي كارشناسي تاريخ و كارشناسي ارشد كتابداري در دانشگاه شيراز و دانشگاه تهران به پايان رسانيد. سپس براي ادامه تحصيل به آلمان رفته و به اخذ درجه دكتراي فلسفه نايل شد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از منصوره كاوياني تاكنون نزديك به بيست جلد كتاب ترجمه ، تحقيق و تاليف و سي و پنج مقاله به زبان فارسي و انگليسي به چاپ رسيده و يا آماده چاپ است. او از نوجواني به سرودن شعر نيز علاقه نشان داده و در اين زمينه هم به موفقيت هايي دست يافته است.

آرا و گرايشهاي خاص : منصوره كاوياني در زمينه فلسفه و اديان غرب و شرق به ويژه ايران ، زيباشناسي ، موسيقي ، جامعه شناسي و ادبيات تطبيقي در ايران و در سطح جهان مطالعه نموده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آموزش و شناخت انتقادي

2 اوروگوئه

3 خرد زيبا

4 خلق مدام

5 ديدارها

6 ديدارها

7 رازوري در آيين زرتشت

8 سفر ديگرگون

9 شبكه اطلاعات علمي

10 شهر در گذر زمان

11 صوفيسم ابن عربي و آيين لائوتسه

12 عرفان و فلسفه ي يهود

13 فرزانگي در آيينه ي زمان

14 فرهنگي علوم اجتماعي

15 فلسفه ي انساني موسيقي

16 فلسفه ي روشنگري

17 فهم موسيقي

18 كتاب در ايران: كتاب نامه و مقاله نامه

19 كتاب شناسي و طرح مطالعه ي امپرياليسم

20 كتاب نور و روشنايي

21 مجموعه ي داستان

22 نفس انسان و روان شناسي اسلامي

منابع زندگينامه :دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ، به كوشش : پوران فرخزاد، ج 2 ، تهران: انتشارات زرياب ، چاپ اول 1378 ، ص 1382

كبودرآهنگي، محمدجعفر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجعفر بن صفرخان بن عبداللَّه كبودر آهنگى از علماء فقهاء و عرفاء صلحاء از شاگردان ملا محمدمهدى نراقى و ميرزا ابوالقاسم قمى و غير آنان از بزرگان بوده و در فقه و اصول

مقام بلندى داشته و در رديف اتقياء و ابرار بوده و با جلالت قدرش مشهور به عرفان سلوك گرديده و در سال 1239 در تبريز وفات نموده است.

آثار و تأليفات وى بسيار و از آنها كتب زير است 1- شرح دعاء حضرت امير (ع) (اللهم نور ظاهرى بطاعتك) 2- مراحل السالكين 3- الاعتقادات 4- مرات الحق و غير اينها.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

كبير قمي، محمد نجفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1369 -1290 ق)، فقيه، اصولى و مدرس. در قم به دنيا آمد. مقدمات و سطوح را نزد ملا محمد تقى نحوى و حاج شيخ محمد حسين قمى و معقول را در خدمت حكيم يزدى فراگرفت. آن گاه به تهران آمد و از محضر حاج شيخ فضل اللَّه نورى و آقا سيد عبدالكريم گيلانى و حاج ميرزا حسن آشتيانى و حاج شيخ على نورى و آقا ميرزا محمود قمى بهره گرفت و فقه و اصول و حكمت را تكميل كرد. پس از آن به نجف مهاجرت كرد و از حوزه ى درس آخوند خراسانى و علامه يزدى و آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى استفاده نمود. در 1338 ق پس از نيل به درجه ى عالى اجتهاد به قم بازگشت و به تدريس و تربيت محصلين و دانشجويان علوم دينى همت گماشت. درس خارج فقه و اصولش مورد استفاده ى گروهى از فضلاء بود. او از طرف آيت اللَّه سيد محمد كاظم يزدى مرجع در احتياطات گرديده بود. وى در مناسبت هاى ويژه چون اعياد و سوگوارى ها منبر مى رفت و به موعظه ى مردم مى پرداخت. در قم از دنيا رفت و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد. از آثارش: حاشيه بر «جواهر»؛ حاشيه بر «عروة»؛ «مشارق الشموس»،

در اصول، تعليقه اى بر «كفاية الاصول» آخوند خراسانى؛ «منتخب الرسائل».[1]

مرحوم مبرور شيخ الفقهاء والمجتهدين حاج ميرزا محمد كبير قمى از آيات عظام و علماء كرام و مراجع والامقام شهرستان قم و حوزه علميه بوده است. تولدش در سال 1290 قمرى در قم واقع شده و مقدمات و سطوح وسطى را خدمت مرحوم حاج شيخ محمد حسين قمى و معقول را خدمت مرحوم حكيم يزدى خوانده آنگاه به تهران مسافرت و از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ فضل اللَّه شهيد نورى و آيت اللَّه آقا سيد عبدالكريم گيلانى استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و از محضر مرحومين علمين آيتين آخوند خراسانى و علامه يزدى و آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى استفاده نموده و در سال 1338 قمرى به قم مراجعت و به تدريس و تربيت عده اى از محصلين و طلاب و هم اقامه جماعت در مسجد امام عليه السلام پرداخته است.

وى منبرى شيرين داشت و در منزل خود در اعياد و سوگواريها منبر مى رفت و مردم را به موعظه حسنه خود بهره مند مى نمود. درس خارج فقه و اصولش مورد استفاده جمعى از فضلاء بوده و با حكماء و فلاسفه مخالفت علنى داشت و مانند مرحوم آيت اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى مشهد مى فرمود اين فلسفه بافى ها مردم را از آل محمد صلوات اللَّه عليهم اجمعين و اخبار و احاديث اهل بيت دور ساخته است. در سال 1369 قمرى از دنيا رفت و در قبرستان شيخان جنب مقبره زكريا بن آدم اشعرى در مقبره خصوصى خود مدفون گرديده است.

آثار قلمى ايشان از اين قرار است 1- حاشيه بر جواهر 2- حاشيه بر عروه 3- مطالع الشموس در اصول

4- رساله هاى علميه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (150 -148)، الذريعه (36/ 21)، گنجينه ى دانشمندان (343 -342/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3145/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (691 -690/ 5).

كبير، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مرحوم شيخ محمدتقى از اجله علماء و مجتهدين و فقهاء و مدققين عصر خود بود در علوم ادبيه و حسن خط نيز مقامى عالى داشت در قم خدمت مرحومين شيخ محمدحسن نادى و ملا محمدجواد تحصيل نمود و در نجف نزد علامتين خراسانى مرحوم آخوند و مرحوم سيد محمدكاظم يزدى تلمذ نمود.

نگارنده در آثارالحجة ج 1 ص 39 ترجمه وى را به عنوان ششمين حادثه حوزه ى علميه بعد از تأسيس آن چنين نگاشته ام ششمين حادثه اى كه قم و حوزه علميه و عالم تشيع ديده رحلت عالم فاضل محقق مدقق فقيه اصولى تقى زاهد معروف به فضل وسعه اطلاع و دقت نظر آيةاللَّه العظمى آقاى آقا شيخ ابوالقاسم كبير قمى بود كه او را بعضى بر مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى مؤسس حوزه ى علميه ترجيح مى دادند. فضلاء اصحاب ايشان از مراجع امروز به شمار مى روند.

نگارنده گويد: گرچه اين حقير آن بزرگوار را درك نكردم و به فيض ملاقات و زيارتش نرسيدم ولى از علماء و مراجع بزرگ امروز حوزه كه آنجناب را ديده اند شنيدم كه آن مرحوم داراى نفس قدسى و ملكوتى بود و مرحوم آيةاللَّه حاج آقا حسين قمى مى فرمود من منكر بودم كه در اين زمان آدم خوب پيدا شود با شرايط فعلى و فساد عمومى تا آنجناب را ديدم در قم و آيت اللَّه آقا سيد مرتضى كشميرى را در نجف اشرف كه يقين كردم در اين عصر هم انسان

كامل و مؤمن حقيقى يافت مى شود.

در سال 1353 ه.ق دو سال قبل از فوت مرحوم آيت اللَّه حائرى در سن هفتاد سالگى وفات نمود و در مسجد بالاسر نزديكى قبر حاج شيخ عبدالكريم مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

كبيري هندي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ميكروب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كبيري، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1311، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصصى كودكان از دانشگاه مانيس و فرانكفورت آلمان غربى در سال 1348، فوق تخصص متابوليك از دانشگاه فرانكفورت در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1350 تا سال 1356، دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1356 تا سال 1363، و استاد دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1363، تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى شيوع بيمارى فنيل كتونورى در ايران به مدت 6 سال، تدريس بيماريهاى كودكان، بيماريهاى متابوليك و سيتوژنتيك در دانشگاههاى علوم پزشكى تهران و علوم پزشكى شيراز، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 28 پايان نامه دكترا و 6 پايان نامه دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

درمان عقب افتادگى رشد ذهنى در اختلالات مادرزادى متابوليسم ارثى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 24، تعداد مقالات به زبان خارجى: 13

زمينه علمى مقالات:

مطالعه پنوموتوراكس در كودكان، مطالعه پتاسيم سرم در كودكان مبتلا به كم آبى اتاكس در كودكان، تظاهرات ديررس توكسوپلاسموز مادرزادى، فينل كتونورى، تريزومى- E گزارش 6 مورد هموگلوبين O اندونزى، تشخيص فنيل كتونورى در هتروزيگوتها، تغذيه در بيماران فينل كتونورى و دارو درمانى سل كودكان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كتابچي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى اعصاب، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

جراح و متخصص مغز و اعصاب.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

Percutancous discectpomy، تربيت رزيدنت جراحى مغز و اعصاب، عضويت در انجمن بين المللى جراحان

مغز و اعصاب، مطالعه و تحقيق در رابطه با كيست هيداتيك ستون فقرات، بررسى ضايعات تومرال مغزى در ايران، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 8 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اصول جراحى مغز و اعصاب، سيستم اعصاب مركزى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

جراحى مغز و اعصاب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كتاب فروش، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آقا مير سيد محمدبن سيد محمد على بن هادى افطسى حسينى نيز عالم و زاهد بوده، و بسيار پيرو معمر شده، و در اصفهان سطوح فقه تدريس مى نموده، پس از فوت در همين بقعه مدفون گرديده است. فرزندانش در اصفهان ساكن، و عموما اهل فضل و كمال مى باشند.

ديگر از معروفين اين خاندان: مرحوم مير محمد حسين كتابفروش فرزند مير على نقى است كه از علما و فضلا بوده، و در 1341 وفات يافته، جنب بقعه ى نام برده مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كتاب فروش، محمد صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير سيد محمد. عالم زاهد متقى، شاگرد و داماد سيد حجةالاسلام شفتى، از جمله ى فقهاى ممتازين بوده، و در نزد علماى اين شهر به علم و عمل و فقاهات شهرت داشته، در محله ى خواجو سكونت داشته، و عمر خويش را به تحصيل و تدريس و مطالعه و تأليف گذرانيده. سطوح فقه تدريس مى نموده، و عده ى كثيرى در خدمت ايشان تحصيل نموده اند.

كتب و رسائلى در فقه نوشته اند، شرحى بر شرايع دارد.

در حدود 1210 متولد، و در 5شنبه 12 شعبان 1304 وفات يافته، در بقعه اى مخصوص جنب تكيه ى ميرزا رفيعا مدفون گرديد كه فعلا جزو اراضى فرودگاه مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كتابي، بدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1366 -1291 ق)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به اميد. در اصفهان به دنيا آمد. جد پدرى او آيت اللَّه ميرزا محمد صادق كتابى اصفهانى، صاحب شرحى بر «شرايع» است و جد مادرى وى حاج شيخ محمد على نجمى مى باشد. پس از تحصيل در مدارس قديم اصفهان، در مشهد به تحصيل ادبيات، منطق، فقه، اصول و فلسفه ى اسلامى پرداخت. وى «منظومه ى» حاج ملا هادى سبزوارى را نزد شيخ محمد خراسانى فراگرفت. پس از اخذ ديپلم علمى، در 1316 ش، موفق به اخذ درجه ى ليسانس در رشته ى فلسفه و علوم تربتى از دانشسراى عالى و دانشكده ى ادبيات شد. وى به دو زبان عربى و فرانسه تسلط كامل داشت. پس از فراغت از تحصيل ابتدا در اصفهان به تدريس در دبيرستان ها مشغول شد و سپس رياست دبيرستان ادب و چندى معاونت اداره ى كل فرهنگ استان اصفهان را عهده دار بود. وى در بنيان گذارى دانشكده ى ادبيات اصفهان در 1337 ش و نيز تأسيس كتابخانه ى آن

نقش مؤثرى داشت و سالها نيز در آن دانشكده به تدريس فلسفه، روان شناسى، منطق نظرى و عملى، ادبيات فارسى و متون فلسفى به زبان فرانسه پرداخت. بيشتر با حاج آقا رحيم ارباب و حاج شيخ محمد باقر الفت مصاحبت داشت. از آثارش: «هيپنوتيسم در دسترس همه»؛ «فروغ خاور»، شرح حال و آيين رهبانيت بودا، ترجمه؛ «پيرامون سيره ى نبوى»، ترجمه؛ «اخلاق»، ترجمه؛ «آداب المتعلمين»، ترجمه؛ سفرنامه ى «به سوى اصفهان»، ترجمه؛ «مكتبهاى اصلى فلسفه»، ترجمه؛ «مبانى جامعه شناسى»، ترجمه؛ «ديوان» شعر.[1]

مترجمه، مؤلف.

تولد: 1330(1291 ق.)، اصفهان.

درگذشت: 1366.

بدالدين كتابى متخلص به «اميد» ابتدا در مدارس قديم اصفهان و يك سال در مشهد به تحصيلات قديم از ادبيات و منطق و فقه و اصول پرداخت و منظومه ى حاج ملا هادى سبزوارى نزد حكيم همدانى و آقا شيخ محمد خراسانى فراگرفت. در سال 1313 موفق به اخذ ديپلم شد. سپس وارد دانشگاه گرديد. در سال 1316 موفق به اخذ درجه ى ليسانس در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى گرديد. وى براى ادامه تحصيلات در اروپا برگزيده شد. وى با دو زبان عربى و فرانسوى آشنايى داشت.

پس از فراغت از تحصيل در دانشسراى عالى به زادگاه خود اصفهان بازگشت. ابتدا به دبيرى دبيرستان ها اشتغال ورزيد و سپس رياست دبيرستان ادب اصفهان را عهده دار گرديد و مدتى نيز معاونت و كفالت اداره ى كل فرهنگ استان را به عهده داشت. وى همچنين در بنيانگذارى دانشكده ى ادبيات اصفهان به سال 1337 و نيز تأسيس كتابخانه آن نقش داشت و خود سال ها در آن دانشكده به تدريس فلسفه، روان شناسى، منطق نظرى و عملى، ادبيات فارسى و متون فلسفى به زبان فرانسوى مى پرداخت.

از آثار و تأليفات اوست: هيپنوتيسم

در دسترس همه (اين كتاب كه احتمالا اولين اثر او است نخست در روزنامه ى «اصفهان» و سپس جداگانه به طبع رسيده است)؛ سفرنامه ى به سوى اصفهان (اثر پى ير لوتى، ترجمه از فرانسوى، اصفهان)؛ ترجمه فروغ خاور (شرح حال و آيين رهبانيت بودا، اثر هرمان الدنبرگ، اصفهان، سه جلد، 1332 -1330)؛ پيرامون سيره ى نبوى (عنوان عربى آن على هامش السيره، اثار دكتر طه حسين، سه جلد، 1335)؛ ترجمه ى اخلاق (اثر دكتر پيرژانه ترجمه از فرانسوى، اصفهان 1331)؛ ترجمه ى رساله «آداب المتعلمين» با مقدمه ى كوتاهى راجع به عدم صحت انتساب آن به خواجه نصيرالدين طوسى (1336، ضميمه ى «سالنامه ى دبيرستات ادب»، اصفهان)؛ مقالات وى در مجلات زير چاپ مى شد: «سالنامه ى دبيرستان ادب اصفهان»؛ «آئينه ى پزشكى» و نشريه ى «اداره ى فرهنگ استان دهم، اصفهان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (158/ 16)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2411/ 2 ،638 ،505 ،133/ 1)، كيهان فرهنگى (س 4، ش 6، ص 37 -34)، مؤلفين كتب چاپى (97 -96/ 2).

كثيب فسائي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج ميرزا سيد حسن رئيس الاطباء فسائى متخلص به (كثيب) از اطباء و حكماء و شعراء معاصر بوده است.

ميرزا فرصت در آثار عجم گويد: وى طبيبى است حذاقت نصيب و در حكمت الهى نيز دانا و لبيب رأيى صائب دارد و فكرى ثاقب. گاهى بر سبيل تفنن شعرى مى فرمايد و سخنى مى سرايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كجي بصري، ابومسلم ابراهيم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(292 -200 ق)، حافظ، محدث و مفسر. معروف به كجى و كشى. نسبتش به كج خوزستان مى رسد. مسند زمان خود و ساكن بغداد بود. از محمد بن عبداللَّه انصارى و عبدالرحمان بن حماد و ابوعاصم نبيل و عبدالملك بن قريب اصمعى و عبداللَّه بن رجاء و سليمان بن حرب و ابووليد طيالسى و عبداللَّه بن مسلم قعنبى و عمرو بن مرزوق و سعيد بن سلام عطار و سعيد بن اوس انصارى و حجاج بن منهال انماطى و عثمان بن هيثم موذن و مسلم بن ابراهيم و عفان بن مسلم و عمرو بن حكام و محمد بن كثير عبدى و جماعتى ديگر حديث شنيد. او در بغداد در رحبه ى غسان املاى حديث مى كرد. در مجلس او حدود چهل هزار نفر دوات به دست براى ثبت حديث شركت مى كردند و هفت نفر مستملى به ترتيب سخن او را به مستمعين دوردست مى رساندند. ابوالقاسم بغوى و ابوالقاسم طبرانى و اسماعيل بن محمد صفار و ابوبكر نجاد و ابوبكر شافعى و حبيب قزاز و ابوبكر قطيعى و قاضى ابواحمد عسال اصفهانى و احمد بن طاهر ميانجى و ابوبكر آجرى و ابوسهل بن زياد و محمد بن جعفر آدمى و عبدالباقى بن قانع و ابومحمد بن ماسى و ديگران از وى روايت

كردند. در بغداد درگذشت و پيكرش به بصره منتقل و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش: كتاب «السنن»؛ كتاب «المسند»؛ «ناسخ القرآن و منسوخه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (42/ 1)، انساب سمعانى (36/ 5)، تاريخ بغداد (124 -120/ 6)، تذكرة الحفاظ (621 -620/ 2)، سير النبلاء (425 -423/ 13)، شذرات الذهب (210/ 2)، طبقات الحفاظ (296 -295)، طبقات المفسرين داودى (11/ 1)، العبر (422/ 1)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (422)، معجم البلدان (497/ 4)، المنتظم (363 -362/ 7)، الوافى بالوفيات (30 -29/ 6).

كدخدايان، امين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى كليه، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى جراحى كليه از دانشگاه تهران در سال 1349.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

گذراندن كورس هاى آندوسكوپى در لندن سال 1982، استفاده از فرصت هاى مطالعاتى براى جراحى هاى پيوند كليه در لندن، اسكاتلند و آمريكا، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 8 پايان نامه دكترا و 4 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

جراحى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كرابيسي سمرقندي، ابوالفضل، محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 322 ق)، فقيه حنفى. از آثارش: «الفروق»، در فروع فقه حنفى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1257)، معجم المؤلفين (85/ 10)، هدية العارفين (33/ 2).

كرابيسي نيشابوري، ابوالمظفر جمال الاسلام اسعد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 570 ق)، فقيه حنفى. به دليل خريد و فروش كرباس به وى كرابيسى گفته اند. در «كشف الظنون» در يك جا سال وفات وى 539 ق و در جاى ديگر 570 ق ذكر شده است. از آثار وى «الفروق فى فروع الحنفية» است كه در «هدية العارفين» تحت عنوان «تلقيح العقود فى الفروق من فروع الحنفية» آمده است. از ديگر آثارش: «الموجز»، شرح «المختصر فى فروع الحنفية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1898 ،1630 ،1257)، لب اللباب (204/ 2)، معجم المؤلفين (247/ 2)، هدية العارفين (204/ 1).

كرامتي، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقي كرامتي

محل تولد : بابل

شهرت : كرامتي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 با مدرك سيكل وارد حوزه علميه فيضيه مازندران به سرپرستي «آية الله فاضل استر آبادي» شدم. پس از آن به حوزه علميه امام صادق دماوند رفتم و تا سال 68 را در آن حوزه به تحصيل و تدريس دروس پايه هاي پايين تر اشتغال داشتم و تقريبا پس از اتمام لمعتين و اصولين به قم مهاجرت كرده و دروس رسائل، مكاسب و كفايه را نزد اساتيد برجسته حوزه: حضرت آيت الله استادي، آيت الله مرحوم طاهر شمس، آيت الله طاهري خرم آبادي و استاد رحماني گذراندم. كتاب هاي: (بداية الحكمه، نهاية الحكمه، اشارات، شواهد الربويه و حكمةالاشراق) را نزد اساتيدي همچون: فياضي، نيكزاد، حشمت پور و دكتر بهشتي گذراندم.

پس از پايان دروس سطح، در دروس خارج فقه و اصول به مدت پنج، شش سال شركت و نزد اساتيدي همچون: آيت الله فاضل لنكراني، استاد شيخ جواد تبريزي، صادق لاريجاني و استاد

شهيدي بهره جستم. همزمان با ادامه تحصيلات دانشگاهي به مركز تربيت مدرس دانشگاه قم وارد شدم و مقطع فوق ليسانس را در رشته «مدرسي الهيات و معارف اسلامي و گرايش فلسفه و كلام» گذراندم و با دفاع پايان نامه ام تحت عنوان «تاثير مباني فلسفي در تفسير صدر المتالمين» با نمره 19 موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد گرديدم. در همان سال هاي پاياني، امتحان تدريس در دانشگاه توسط نهاد نمايندگي ولي فقيه را نيز با عنايت الهي پشت سر نهاده و موفق به اخذ مجوز تدريس در دانشگاهها شدم.

به دليل حضور مستمر در جنگ و پس از آن در عرصه انقلاب و نيز علاقه به مقوله تاليف، وارد اين حوزه ها نيز گرديدم. در مجموع، مدت 6 - 7 سال سابقه تدريس در حوزه هاي علميه شهرستان دماوند، مركز جهاني علوم اسلامي قم، تدريسي آزاد و حوزه علميه شهرستان فريدن را دارم. كتابها ي مورد تدريس: دروس سطح اول حوزه، كلام اسلامي و فلسفه مي باشد و اكنون نيز امام جمعه شهرستان فريدن اصفهان هستم.

كرامي سجستاني نيشابوري، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 255 ق)، محدث، متكلم، عابد و زاهد. شيخ و پيشواى كراميه بود. اصل او از زرنج، از نواحى سجستان، است. در سجستان نشو و نما يافت. سپس به شهرهاى خراسان رفت. در بلخ از ابراهيم بن يوسف ماكيانى، در مرو از على بن حجر، در هرات از مالك بن سليمان و عبداللَّه بن مالك بن سليمان و در نيشابور از احمد بن حرب حديث شنيد. وى در نيشابور سكنى گزيد. او با احمد بن عبداللَّه بن خالد جويبارى معاشرت و مجالست نمود و از وى و محمد

بن تميم سعدى كه هر دو از حديث سازان مشهورند، احاديث بسيارى فراگرفت. محمد بن اسماعيل بن اسحاق و عبداللَّه بن محمد قيراطى و ابراهيم بن محمد بن سفيان و ابراهيم بن حجاج و احمد بن محمد بن يحيى دهان از او روايت كرده اند. كرامى مدت پنج سال در مكه مجاور بود. وى از جمله متكلمينى است كه به سبب اظهار مطالبى در باب توصيف، تشبيه و حتى تجسيم خداوند مذهب خاصى را پديد آورده است. او به علت اظهار عقايد كفرآميزش مدت هشت سال در نيشابور زندانى گشت و چون آزاد شد به بيت المقدس رفت و در آن ديار درگذشت و در قبرستان باب اريحا دفن شد. شاگردانش مدتى بر قبر وى معتكف بودند. كراميه، كه طايفه اى از مشبهه هستند، منسوب به وى مى باشند. از آثارش «عذاب القبر» است كه در آن به پاره اى از عقايد خود اشاره كرده است. در «الوافى بالوفيات»، سال وفات وى 256 ق و در حواشى «تاريخ بيهقى»، كتاب «السر» نيز از جمله تأليفات وى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (236/ 7)، انساب سمعانى (44 -43/ 5)، تاريخ مذاهب اسلام (169 -156)، تذكرة الحفاظ (536/ 2)، تلبيس ابليس (69)، حواشى تاريخ بيهقى (968 -915/ 2)، سير النبلاء (524 -523/ 11)، شذرات الذهب (131/ 2)، العبر (366/ 1)، الكامل (351/ 5)، لسان الميزان (482 -478/ 6)، لغت نامه (ذيل/ كراميه)، معجم المؤلفين (162 -161/ 11)، ميزان الاعتدال (20 -19/ 4)، النجوم الزاهرة (31/ 3)، الوافى بالوفيات (377 -375/ 4).

كرباسچي، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا كرباسچي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات حوزوي: قسمتي از سطح را نزد پدرم حاج شيخ محمد صادق تهراني (كرباسچي) و دائي ام عبدالحميد معاديخواه خواندم و سپس وارد مدرسه حقاني (منتظريه) شدم. درسهاي مدرسه حقاني علاوه بر دروس متداول حوزوي، شامل درسهاي ديگري بود كه به اين شرح است:

«تاريخ اسلام؛ دكتر محمد مفتح»، «هيئت و نجوم؛ آيت الله حسين نوري»، «نويسندگي؛ زين العابدين قرباني، محمد مجتهد شبستري، محسن مجتهد شبستري، علي حجتي كرماني، دكتر احمد بهشتي»، «ادبيات فارسي؛ حسن حسن زاده آملي»، «زبان انگليسي؛ دكتر خليلي»، «جامع المقدمات؛ محمد علي شيخ زاده»، «دستور زبان فارسي؛ حسين حقاني»، «شرح نظام و سيوطي؛ محمد رضا آدينه وند»، «محاوره عربي؛ خاقاني»، «مغني؛ احمد جنتي»، «مختصر المعاني؛ محمد علي گرامي»، «عروه الوثقي؛ علي قدوسي»، «لمعه؛ محمدي گيلاني»، «تجويد و قرائت قرآن؛ قارائي» و اساتيد ديگري دروس سطح را تدريس مي كردند.

سپس وارد حوزه شدم و از محضر اساتيد ديگري همچون: «آيت الله فاضل لنكراني؛ كفاية الاصول»، «آقاي ستوده؛ مكاسب و لمعه»، «آقاي محمد علي گرامي؛ رسائل»، «آقاي اسدالله بيات؛ كفايه و مكاسب»، «آيت الله نوري همداني؛ خارج فقه»، «آيت الله منتظري؛ خارج فقه»، «آيت الله انصاري شيرازي؛ فلسفه»، «آيت الله فاضل لنكراني؛ خارج اصول» و «آيت الله صانعي؛ خارج فقه» را فرا گرفتم.

كرباسي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1308 ق)، فقيه، اصولى و عالم دينى. معروف به شيخ العراقين. نوه ى دخترى سيد حجة الاسلام بود. در اصفهان به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و استفاده از محضر پدرش به نجف مهاجرت كرد و از محضر علامه انصارى و پس از او از شيخ محمد حسين كاظمى بهره برد. آن گاه خود به تدريس

پرداخت. او در نهايت احترام در نجف باقى ماند. در آنجا درگذشت و هما جا دفن شد. از آثار وى: «اصول الفقه»، در دو مجلد بزرگ، شرح كتاب «اصول» پدرش، آقا شيخ محمد مهدى كرباسى؛ «كتاب الصلاة»، كه در آن از كتاب «الجواهر» و نيز از استادش شيخ انصارى بسيار نقل كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (417 -416/ 2)، تذكرة القبور (508)، الذريعه (54/ 15 ،203 -202/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 77 -76/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1066/ 3)، معجم المؤلفين (124/ 8)، مكارم الآثار (2199/ 6).

كرباسي، ابوالمعالي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1315 -1247 ق)، فقيه اصولى، رجالى، محقق و مجتهد. در اصفهان به دنيا آمد. از محضر سيد محمد بن عبدالصمد شهشهانى و سيد حسن مدرس اصفهانى استفاده نمود. كرباسى عالمى متبحر و داراى تتبع بسيار بود. او استاد آيت اللَّه بروجردى بود. در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد به خاك سپرده شد. از آثار وى: «الاستخارات»؛ «البشارات»، در اصول فقه؛ «الجبر و التفويض»؛ «الاسرافية»؛ «الاستيجارية»؛ «الاستشفاء بالتربة الحسينية»؛ «شرح زيارة عاشوراء»؛ شرح «الكفاية» سبزوارى، در فقه؛ «حجية المظنة»؛ «تعارض الاستصحاب و اصالة الصحة»؛ «تعارض الاستصحابين». از ديگر آثار وى نگارش كتب مستقلى در شرح حال محدثين بزرگى چون: ابن الغضائرى، ابوبكر حضرمى، آقا حسين خوانسارى، حفص بن غياث، حماد بن عثمان، سليمان بن داوود، شيخ بهائى، على بن سندى، قاسم بن محمد، محمد بن سنان، محمد بن فضل، محمد بن قيس، نجاشى و جمعى ديگر مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (475)، تذكرة القبور (106 -105)، الذريعه (36/ 14 ،308/ 13 ،276/ 6 ،83/ 5

،110/ 3 ،57 ،35 ،23 ،19 -18/ 2)، ريحانه (270 -269/ 7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 80 -79/ 14)، الكنى و الالقاب (159/ 1)، گنجينه ى دانشمندان (243/ 2).

كرباسي، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1350 ق)، فقيه، هيوى و زاهد. در اصفهان ابتدا نزد پدر مقدمات را فراگرفت و پس از تلمذ در خدمت بعضى از علماى شهر به نجف رفت و در محضر آخوند خراسانى حاضر گشت. او از پدرش روايت كرده است. وى در جنب مزار پدرش دفن شد. از آثارش «تلخيص الهيئة»، در مهمات مسائل هيئت قديم و شناخت تقويم و اسطرلاب است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (108)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 308/ 14)، معجم المؤلفين (379/ 13).

كرباسي، رضا، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1383 -1295 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مجتهد. در اصفهان به دنيا آمد. از محضر علماى آنجا استفاده نمود. سپس به تهران آمد و در درس علماى تهران شركت كرد. در 1323 ق به نجف مهاجرت كرد و از شيخ الشريعه اصفهانى و سيد محمد كاظم يزدى به دريافت اجازه نايل شد. آن گاه به اصفهان بازگشت و سالها به ترويج دين و نشر احكام و احياى مساجد مخروبه پرداخت. وى سپس به مشهد مهاجرت نمود و در آنجا ساكن گرديد و به انجام وظائف دينى و تدريس پرداخت. او در همان جا درگذشت و به خاك سپرده شد. از آثار وى: «انيس الليل»، در شرح «دعاى كميل»؛ «مكيال اليقين فى اصول الدين»؛ «ايقاظات الاصول»؛ «مقامات العارفين فى بيان منازل السالكين»، به فارسى؛ «هداية السالكين لعموم المؤمنين»، به فارسى؛ «دعوة الحسينية»؛ حواشى بر كتب مختلف فقهى و اصولى؛ «مرآت المصنف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (331)، الذريعه (176/ 25 ،182 ،12/ 22 ،287/ 20 ،464/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 759/ 14).

كرباسي، كمال الدين ابوالهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1356 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد، رجالى و زاهد. در اصفهان به دنيا آمد. تحصيلات خود را در محضر پدرش و عده اى ديگر از علما گذراند، سپس براى تكميل تحصيلات در حدود 1320 ق به نجف مهاجرت كرد و در اصول و فقه از محضر آخوند ملا كاظم خراسانى و آقا سيد محمد كاظم يزدى استفاده نمود. پس از رسيدن به مقامات عالى اجتهاد به اصفهان بازگشت و به درس و بحث و تدريس پرداخت و حوزه ى درس فقه و اصول و رجال تشكيل داد. وى از

علماى روزگارش به دريافت اجازه نايل آمده بود و از سيد حسن صدر و ميرزا محمد هاشم خوانسارى چهار سوقى و حاج ملا على محمد نجف آبادى اجازه ى روايت داشت. وى خود نيز از مشايخ اجازه ى آيت اللَّه سيد شهاب الدين نجفى و سيد حسن خراسانى و شيخ عبدالحسين گروسى بود. در اصفهان درگذشت و در مقبره ى خانوادگى در كنار پدرش در تخت فولاد دفن شد. از آثار وى: «البدر التمام و البحر الطمطام»، در شرح حال پدر و جدش؛ «التحفة الى سلالة النبوة»، اجازه ى مبسوطى است براى آيت اللَّه سيد شهاب الدين نجفى؛ حاشيه بر «كفاية الاصول» آخوند خراسانى؛ «الدر الثمين فى جملة من المصنفات و المصنفين»؛ «درة البيضاء»، در اجازه ى روايت؛ «زلات الاقدام»، در اشتباهات رجالى؛ «سماء المقال فى تحقيق علم الرجال»؛ «الصراط المستقيم فى التمييز بين الصحيح و السقيم»؛ «القواعد الرجالية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (453/ 2)، تذكرة القبور (107 -106)، الذريعه (337/ 16 ،34/ 15 ،229/ 12 ،64 -63/ 8 ،403 ،67/ 3)، ريحانه (300 -298/ 7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 81/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (244/ 2)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1068 -1067/ 3)، معجم المؤلفين (146/ 13)، مكارم الآثار (1304/ 4) ، مؤلفين كتب چاپى (308 -307/ 1).

كرباسي، محمد ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1186/ 1180- وف 1262 -1260 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، زاهد و عابد. اصل او از حوض كرباس هرات است. پدرش از هرات به كاخك خراسان منتقل شد و بدين جهت به كاخى يا كاخكى معروف شد. ابراهيم در اصفهان به دنيا آمد. پس از فراگرفتن مقدمات به عتبات رفت. او محضر وحيد بهبهانى را درك كرد و فقه

و اصول و علوم دينى را از حوزه ى اساتيدى چون سيد مهدى بحر العلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء و آقا سيد على طباطبايى، صاحب «رياض»، و سيد محسن مقدس كاظمى و ديگر علماى وقت فراگرفت. سپس به ايران بازگشت. در قم از محضر محقق قمى، صاحب «القوانين»، و در كاشان از محضرت ملا محمد مهدى نراقى بهره برد. آن گاه به اصفهان بازگشت و در مسجد حكيم آنجا حوزه ى درس تشكيل داد. كرباسى از ميرزاى قمى و شيخ جعفر نجفى و شيخ احمد احسائى و شيخ عبدعلى خطى بحرانى و شيخ حسين ماحوزى و شيخ سليمان بحرانى اجازه داشت و از آنان روايت مى كرد. ميرزا زين العابدين خوانسارى و آقا سيد حسن مدرس و سيد حسن مجتهد موسوى و آقا مير سيد محمد شهشهانى از شاگردان وى بودند. او در اصفهان درگذشت و در جوار مسجد حكيم دفن شد. از آثار وى: «اشارات الاصول»، در دو مجلد بزرگ؛ «الايقاظات»، در اصول فقه؛ «شوارع الهداية»، در شرح «الكفاية» محقق سبزوارى؛ «ارشاد المسترشدين»؛ «منهاج الهداية الى احكام الشريعة و فروع الفقه»؛ «مناسك الحج»، به فارسى؛ «نقد الاصول»؛ «نخبه»، رساله ى عمليه، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (195/ 6)، اعيان الشيعه (207 -206/ 2)، ايضاح المكنون (58/ 2 ،83 ،64/ 1)، تذكرة العلماء (217 -216)، تذكرة القبور (48 -47 ،46)، الذريعه (272/ 24 ،180 -179/ 23 ،253/ 22 ،237/ 14 ،507 ،98 -97/ 2 ،521 -520/ 1)، روضات الجنات (47 -44/ 1)، ريحانه (44 -42/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 15 -14/ 13)، فوائد الرضويه (12 -10)، الكنى و الالقاب (109/ 3)، لغت نامه (ذيل/

ابراهيم كرباسى)، معجم المؤلفين (91/ 1)، مكارم الآثار (1646 -1643/ 5)، هدية العارفين (42/ 1).

كرباسي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1418 -1323 ق)، فقيه، عالم و زاهد. در اصفهان به دنيا آمد و در خاندان علم و فضيلت نشو و نما يافت. نياى بزرگ او شيخ محمد ابراهيم كرباسى، مولف «اشارات الاصول»، است. او مقدمات و ادبيات را نزد علماى اصفهانى آموخت و آن گاه در 1340 ق در هفده سالگى به نجف مهاجرت كرد و فقه و اصول را در محضر آيت اللَّه شيخ عبدالحسين رشتى و آيت اللَّه شيخ ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه اصطهباناتى و آيت اللَّه شيخ محمد كاظم شيرازى فراگرفت و سپس به اصفهان مراجعت كرد و از محضر آيت اللَّه سيد محمد صادق خاتون آبادى استفاده نمود. پس از آن به نجف بازگشت و از خدمت آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه شيخ حسين حلى بهره مند گشت و در 1360 ق به زيارت بيت اللَّه الحرام مشرف شد. مدتى در مكه و مدينه اقامت كرد. در 1377 ق براى معالجه به تهران آمد و پس از بهبودى در قم سكنى گزيد و به تدريس و مطالعه و تأليف پرداخت. از آثارش: «تقريرات» دروس آيت اللَّه عراقى، يك دوره كامل در اصول؛ «تقريرات» آيت اللَّه اصفهانى، يك دوره كامل در اصول؛ كتاب «الطهارة»، در فقه؛ «صلاة»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 583/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (244 -243/ 2).

كرباسي، محمد مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1292 ق)، فقيه امامى. از پدرش، علامه حاج محمد ابراهيم كرباسى، به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل آمده بود و پس از پدر جانشين وى گشت. شيخ محمد مهدى كرباسى داماد سيد حجة الاسلام بود. او كتاب «منهاج الهداية» پدرش، در فقه، را شرح كرد و آن را «معراج الشريعة» در

شرح «منهاج الهداية الى احكام الشريعة» ناميد و در 1267 ق از نگارش آن فراغت يافت. از ديگر آثار وى: «الاجتهاد و التقليد»؛ «الاستصحاب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (335 -334/ 7)، الذريعه (231 -230/ 21 ،25/ 2 ،273/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 15/ 13)، فوائد الرضويه (10).

كربكندي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا يوسف بن على. واعظ صالح، و فاضل اديب محدث، از فضلاى اهل منبر بوده، و به عماد الواعظين شهرت داشته.

در خدمت فضلاى اصفهان تحصيل نموده، در 9 صفر سال 1323 وفات يافته، در بقعه ى حاج آباده اى مدفون گرديد.

از آثارش چندين مجلد كتاب و بياض در مواعظ منبرى و اخبار به صورت مجلس است كه در نزد اولادش موجود است.

پدرش: مرحوم ملا يوسف نيز واعظ و صالح بوده، و در 1298 وفات يافته، در بقعه ى حاج آباده اى مدفون شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كربلايي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند على بن محمّد رضا بن محسن تسترى اصفهانى.

عالم جليل، و فقيه فاضل، در كربلا متولّد شده و بدين جهت به كربلايى معروف شده، در مدرسه اكبر خان ساكن بوده، به درس ميرزاى شيرازى حاضر شده و از او و جمعى ديگر از علما استفاده كرده، و در موضوع امتياز تنباكو و لغو آن كه از قضاياى سال 1309 مى باشد كتابى جامع تأليف نموه به نام «تاريخ الدخانية». پس از فوت ميرزا به كربلا مراجعت نموده و به خدمت حاج اسماعيل صدر اصفهانى رسيده.

سرانجام در روز 5 شنبه 17 ربيع الاول سال 1322 در كاظمين وفات يافته، و هم در آنجا مدفون شد.

كتب زير از اوست:

1- تاريخ دخانيه 2- تقريرات استادش 3- رساله در قاعده «الناس مسلّطون على اموالهم» در نهايت بسط وجودت؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كرد هكاري، امةاللَّه

قرن:9

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن نهم هجرى. از زنان دانشمند و اديب. وى دختر ابوالعلا شهاب الدين كردى بود. او به زنان و دختران دروس ادبى و دينى مى داد. مردانى چون مؤلف الضوءاللامع شاگرد او بوده اند. امةاللَّه حدود شصت سال زندگى كرد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ مشاهير كرد، 127 / 1.

كردري، تاج الدين، ابوالمفاخر عبدالغفار

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 562 ق)، فقيه حنفى و قاضى. اصلش از كردر، از قراى خوارزم بود. وى عهده دار منصب قضاوت در حلب بود و در همان جا درگذشت. از آثار وى: «اصول فقه»؛ «المفيد و المزيد»، در شرح «التجريد» كرمانى، در فروع فقه حنفى؛ شرح «الجامع الصغير» و شرح «الجامع الكبير» شيبانى، در فروع؛ «حيرة الفقهاء»، كه در آن مسائلى را كه فقها در حلش حيران بودند جمع كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (158/ 4)، ايضاح المكنون (425/ 1)، كشف الظنون (562 ،346 -345 ،114)، معجم المؤلفين (270 -269/ 5)، هدية العارفين (587/ 1).

كرمانشاهي، باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مترجم. از آثار وى «اظهار سياحت ايران» است كه ترجمه ى كتاب «سياحت نامه ى» مانكجى، ملقب به درويش فانى، مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (278/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (67/ 2).

كرمانشاهي، حبيب اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب اللَّه بن آقا محمدجعفر آقا محمدعلى كرمانشاهى عالمى فقيه و خطيبى متكلم بوده و در حدود 1314 وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرمانشاهي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا حسن كرمانشاهى از افاضل حكماء و اكابر فلاسفه بوده و در سال 1336 وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرمانشاهي، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1299 ق)، فقيه، اصولى و منطقى. از علماى فاضل دودمان وحيد بهبهانى است. در نجف درگذشت و در يكى از حجرات صحن علوى دفن شد. از او آثارى در فقه و اصول و ادب باقى است. از آثارش: شرح «زبدة الاصول» شيخ بهائى؛ حاشيه بر حاشيه ملا عبداللَّه يزدى بر «شرح التهذيب»، در منطق؛ تعليقه بر «مبادى الاصول» علامه ى حلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (197/ 9)، الذريعه (298/ 13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 210/ 13)، معجم المؤلفين (135/ 9)، وحيد بهبهانى (337).

كرمانشاهي، محمد جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1254 -1178 ق)، فقيه، اصولى، محقق، مجتهد و زاهد. نوه ى وحيد بهبهانى است. برادرش آقا احمد در «مرآت الاحوال» گويد كه او در عراق به دنيا آمد و همراه پدرش به ايران آمد. مدتى در قم از محضر ميرزاى قمى استفاده كرد. سپس از محضر پدرش آقا محمد على بهبهانى بهره برد. او مدتى نيز در حوزه ى درس سيد على طباطبائى، صاحب «رياض»، حضور يافت تا سرآمد اقران شد. آن گاه حج گزارد و به كرمانشاه رفت و در آنجا به انجام وظائف شرعى پرداخت. او در تحقيق اصول فقه معروف بود و در برآوردن حاجات مردم مشهور. از آثارش: «شرح مختصر النافع»؛ «مصابيح»، شرح «مفاتيح» فيض؛ حاشيه شرح عميدى بر «هذيب الاصول»؛ حاشيه «معالم الاصول»؛ «انيس الطلاب»، در مسايل متفرقه از فقه و اصول و غيره، به عربى و فارسى؛ «تكمله»، در شرح «تبصره ى» علامه ى حلى؛ «الجواهر البهية»، در فقه، به فارسى؛ «نهج الرشاد فى ارشاد العباد»، اصول دين؛ «تحفة الابرار»؛ «منتخب الاصول»، در علم اصول.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (202/ 9)، الذريعه

(58/ 14 ،205 ،120/ 13 ،405 -404/ 3 ،460 -459/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 264 -263/ 13)، فوائد الرضويه (575 ،449)، مرآت الاحوال (163 -162)، وحيد بهبهانى (337 -334).

كرمانشاهي، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1340 ق)، فقيه امامى. در كربلا نشو و نما يافت. او شاگرد حاج ميرزا محمد حسين شهرستانى حائرى بود و از وى اجازه داشت. شيخ آقا بزرگ تهرانى از كرمانشاهى روايت مى كند. وى در كربلا درگذشت. از آثارش «تحقيق الاحكام»، در فقه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (270/ 8)، الذريعه (481/ 3)، معجم المؤلفين (37/ 13).

كرماني حايري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، فقيه، مدرس و واعظ. وى داماد آيت اللَّه كرمانى از علماى بزرگ قم بود. حدود چهل سال در حوزه ى علميه قم از محضر آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى و به ويژه هجده سال از محضر آيت اللَّه بروجردى استفاده نمود و پس از ايشان از شركت كنندگان درس آيت اللَّه شريعتمدارى شد. وى در راه نشر و گسترش دين و احكام اسلام تلاش هاى بسيار نمود و مورد توجه آيت اللَّه شريعتمدارى و آيت اللَّه مرعشى نجفى بود. از وى آثار علمى فراوانى باقى است، از جمله: «تقريرات» بحث هاى آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه بروجردى؛ تعليقاتى بر «ايضاح الفوائد» فخر المحققين، كه به اتفاق دو نفر از علماء نگاشته است، در چهار مجلد؛ «مجمع الانوار».[1]

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد حسين كرمانى داماد معظم مرحوم آيت الله كرمانى از علماء اعلام و فضلام بنام حوزه علميه قم است كه حدود چهل سال در اين حوزه از محضر آيات عظام مرحوم آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و بالاخص 18 سال از آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده و پس از آن مرحوم هم از شركاء درس آيت الله العظمى شريعتمدارى است و منبرى شيرين و مفيد دارد و در محرم و صفر و ماه رمضان در تهران همه ساله براى منبر و ترويج دين

و تبليغ احكام مى روند و از راه منبر خدماتى نموده و مى نمايند آثار علمى فراوان دارند از قبيل دراسات و تقريرات ابحاث مرحوم آيت الله حجت و آيت الله بروجردى تعليقاتى بر ايضاح الفوائد فخرالمحققين كه به اتفاق دو نفر از فضلاء نوشته اند كه در چهار مجلد به طبع رسيده است 2- مجمع الانوار مطبوع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (243 -242/ 2).

كرماني نجفي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1254 ق)، عالم دينى، محقق، فقيه و زاهد. به عتبات عراق مشرف شد و در نجف به حلقه ى درس شيخ انصارى پيوست و مدت پنج سال از وى بهره گرفت. او همچنين در محضر درس ميرزاى بزرگ شيرازى در سامرا حضور يافت و ساليانى چند ملازم بحث و درس وى گشت. او از بزرگان علم و تقوا به حساب مى آمد و در ادب و شعر و نثر نيز سرآمد بود. در حوزه ى درس او نخبگان شرك مى كردند. در نجف درگذشت و در صحن علوى دفن شد. از آثارش: «تنقيح المقاصد»، در شرح «فرائد» شيخ انصارى؛ «خلاصة الاصول»؛ «خلاصة الفقه»؛ «التنبيهات»، در اصول و فقه؛ «قاطع النزاع فى تحقيق حقيقة الاجماع»؛ حاشيه «مكاسب» شيخ انصارى؛ كتابى مبسوط در «اصول»؛ «مدايح الاولياء» و «مصائب الاولياء» كه اين دو «ديوان» شعر او به فارسى مى باشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (74/ 21 ،242/ 20 ،8/ 17 ،213 -212/ 7 ،220/ 6 ،466 -465 ،450/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1210 -1209/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (342 -341/ 16)، ميرزاى شيرازى (159).

كرماني، ابراهيم، حسام الدين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم و نهم ق)، طبيب. از پزشكان حاذق و از ملازمان دربار تيمور گوركانى بود كه در شطرنج و نرد نيز مهارت داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (551 /3)، رجال حبيب السير (77).

كرماني، ابوجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ابوجعفر كرمانى عالمى جليل و متبحر و مرجع عوام و خواص كرمان معاصر حاج محمدكريم خان شيخى بوده و با او مناظراتى داشته و در حدود 1310 قمرى وفات نموده و او والد آيت اللَّه حاج ميرزا محمدرضا فقيه كرمانى است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرماني، تاج الدين، محمود

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 807 ق)، فقيه شافعى. مشهور به اصفهيدى. عده اى وى را به جاى كرمانى، شماخى ناميده اند. از آثارش: شرح «الفية» ابن مالك، در نحو؛ «الايجاز»، مختصر «المحرر فى فروع الشافعية» ابوالقاسم رافعى قزوينى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1613)، لغت نامه (ذيل/ اصفهيدى)، معجم المؤلفين (194/ 12)، هدية العارفين (410/ 2).

كرماني، جمال الدين محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 / 1351 -1292 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. وى از دانشمندان برجسته ى قرن چهاردهم قمرى و مؤلف كتاب «أسس الاصول» يا «اصول بى نقطه»، شكل گرفته از حرف مهمله، در 1650 سطر، در مباحث «الفاظ» از علم اصول مى باشد كه در حدود 1318 ق تأليف و در 1319 ق به همراه چند خطبه ى مؤلف چاپ شده است. او در كتاب خود با چهارده حرف بى نقطه مطالب اصوليه را بيان كرده و در آخر نسخه چند خطبه آورده است: اول «خطبه ى حسديه»، كه فقط از حروف مهمله بى نقطه تركيب يافته و دوم «خطبه ى اثنى عشريه» كه فقط از دوازده حرف بى نقطه، غير الف و همزه، تركيب يافته، و سوم «خطبه ى منقوشيه» كه برخلاف خطبه ى پيش فقط از حروف منقوطه تركيب يافته و چهارم «خطبه ى معكوسه» كه هر يك از فقرات آن را از راست به چپ و از چپ به راست به يك نحو مى توان خواند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعلام (217/ 7)، الذريعه (58 -57/ 2)، ريحانه (426/ 1)، لغت نامه (ذيل/ جمال الدين كرمانى)، معجم المؤلفين (112/ 11).

كرماني، حبيب اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام شيخ حبيب اللَّه كرمانى از فقهاء و مجتهدين اين استان بوده و در حدود 1280 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرماني، حجة العرافين، حميدالدين، احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(352- بعد از 412 ق)، منشى. وى از داعيان و كاتبان فرقه ى اسماعيليه و داعى الدعاة خليفه فاطمى در مصر بود و در روزگار آن خليفه مسئول دعوت در مشرق بود. او با غلات اسماعيلى كه دروزى گشتند به مخالفت پرداخت. از آثار وى: «مجموعة رسائل»، در سيزده رساله كه مهم ترين آنها نهمين رساله است به نام « مباسم البشارات بالامام الحاكم بامر اللَّه اميرالمؤمنين» و دهمين رساله به نام «الواعظة»، در رد بر فرغانى اجدع و يازدهمين رساله به نام «الكافية فى الرد على الهارونى الحسنى»؛ «راحة العقل»، كه از كتاب هاى مهم اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (149/ 1)، تاريخ و عقايد اسماعيليه (283).

كرماني، ركن الدين، ابوالفضل عبدالرحمان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(544 / 543 -457 ق)، فقيه و محدث حنفى. وى مفتى خراسان و شيخ حنفيه بود. در كرمان به دنيا آمد و در آنجا نزد پدرش و در مرو نزد قاضى محمد بن حسين ارسابندى و به قولى اردستانى فقه آموخت و برآمد. او از پدرش و استادش، قاضى محمد بن حسين ارسابندى، و نيز ابوالفتح عبداللَّه بن اردشير هشامى حديث شنيد. سمعانى از وى حديث شنيده و او را بسيار ستوده و گفته است كه دانشجويان بسيارى بر گردش جمع شدند و فقهاى زيادى نزدش آمدند و تصانيفش در خراسان و عراق شهرت يافت و علما آن را درس مى گفتند. ابوالفتح محمد بن يوسف بن احمد قنطرى سمرقندى در محضر وى فقه آموخت. در مرو از دنيا رفت. از آثارش: «التجريد»، در فقه؛ «الايضاح»، در شرح «التجريد»، در سه مجلد؛ «نكت الجامع الكبير» يا «اشارات الجامع الكبير» يا «اشارات الاسرار»، در شرح «الجامع الكبير» شيبانى، در

فروغ؛ «الفتاوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (103/ 4)، انساب سمعانى (57/ 5)، سير النبلاء (206/ 20)، طبقات المفسرين داودى (282 -281/ 1)، الكامل (23/ 9)، كشف الظنون (1414 ،1220 ،569 ،345 ،211 ،96)، معجم المؤلفين (111/ 6 ،172/ 5)، هدية العارفين (519/ 1).

كرماني، ركن الدين، ابوبكر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 565 ق)، فقيه حنفى و محدث. از آثارش: «زهرة الانوار»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (619/ 1)، معجم المؤلفين (166/ 10).

كرماني، زين الدين، ابومنصور محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 975 ق)، فقيه حنفى. در «كشف الظنون» سال وفات وى بعد از 975 ق ذكر شده است. از آثارش: «المسالك فى علم المناسك» يا «مناسك ابى منصور»، در سه بخش سنن و آداب سفر، مناسك حج و فضيلت مجاورت، كه در 975 ق از تأليف آن فراغت يافت. «زلة القراء»؛ «المستعذب»، شرحى بر «مختصر القدورى»، در فروع فقه حنفى؛ كتاب «السجلات»؛ «الحجج الشافية و الدلائل الكافية فى سنن السفر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1830 ،1663)، معجم المؤلفين (46/ 12)، هدية العارفين (250/ 2).

كرماني، شمس الدين، ابوعبداللَّه محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(786 -717 ق)، فقيه شافعى، اصولى، محدث، مفسر، متكلم و نحوى. اصل وى از كرمان است. مدت سى سال در بغداد به نشر دانش مشغول بود و در آنجا صاحب نام و آوازه گشت. مدتى نيز در مكه اقامت كرد. در راه بازگشت از مكه به بغداد درگذشت. جنازه اش به بغداد منتقل و در آنجا دفن شد. از آثار وى: «الكواكب الدرارى»، در شرح «الجامع الصحيح» بخارى، بيست و پنج مجلد كوچك و يا چهار مجلد بزرگ؛ «ضمائر القرآن»، و مختصر آن؛ «النقود و الردود فى الاصول»؛ شرح «مختصر» ابن حاجب، به نام «السبعة السيارة»، كه در آن هفت شرح جمع آورى شده است؛ شرح «اخلاق» قاضى عضدالدين ايجى؛ در معانى و بيان، كه آن را «تحقيق الفوائد» ناميد؛ شرح «المواقف» قاضى عضدالدين ايجى، در علم كلام؛ حاشيه بر «انوار التنزيل» بيضاوى، در تفسير، در چهار مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (28 -27/ 8)، كشف الظنون (1891 ،1662 ،1299 ،546 ،189 ،37)، معجم المؤلفين (130 -129/ 12)، هدية العارفين (172/ 2).

كرماني، علي اصغر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1140 -1051 ق)، عالم دينى، مفسر و صوفى. اصل وى از مدينه بود. چون يكى از اجدادش به كرمان مهاجرت كرد به كرمانى شهرت يافتند. وى در قنوج به دنيا آمد و در همان شهر نيز از دنيا رفت. از آثارش: «اللطائف العلية فى المعارف الالهية» به شيوه ى «فصوص الحكم» ابن عربى؛ «تبصرة المدارج»، در علم سلوك؛ «ثواقب التنزيل»، در تفسير قرآن، همانند «تفسير الجلالين»، كه در «ايضاح المكنون» به نام «ثوابت التنزيل» آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (71 -70/ 5)، ايضاح المكنون (348/ 1)، معجم المؤلفين (38/ 7)،

هدية العارفين (766/ 1).

كرماني، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على اكبر بن شيخ محمدعلى كرمانى و فاضلى خليل از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ميرزا شيرازى بوده و حدود 1328 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرماني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، مرحوم حاج شيخ محمد على كرمانى از علماى اخيار بوده، در اصفهان خدمت جمعى كثير همچون: حاج ملا جواد آدينه اى، و ميرزا محمد على رنانى اصفهانى، و آقا سيد محمود مغنى، و شيخ محمد حسن حكيم شيرازى، و آخوند كاشى، و جهانگيرخان، و ميرزا محمد على حكيم كاشانى اصفهانى، و آقا سيد محمد باقر درچه اى، و عبدالكريم جزى، و ميرزا حسين همدانى (عالم فاضل اديب، در مدرسه ى نيم آورد تدريس مى نموده، و در سال 1325 وفات يافته، در صحن درب امام مدفون شده) و آيةالله بروجردى (قبل از مهاجرت به نجف) تحصيل نموده؛ سپس در سال 1319 به نجف مهاجرت كرده، در آنجا خدمت: آقا سيد محمد كاظم يزدى، و شيخ الشريعه ى اصفهانى، و آخوند خراسانى تحصيل نموده، و نسبت به اخير، خصوصيت داشته، و از جمعى از اساتيد خود به اخذ اجازه ى روايت و اجتهاد نايل گرديده، در 1330 به اصفهان مراجعت فرموده، و مدتى به درس و بحث اشتغال يافته، سپس ترك مباحثه و تدريس نموده، و تقريبا مدت ده سال آخر عمر به طور تجرد و انزوا مى زيست.

در ذى حجه 1295 متولد، و در شب جمعه 6 جمادى الاولى سال 1380 وفات يافته، در تخت فولاد مقابل تكيه ى ميرزا ابوالمعالى مدفون گرديد.

رسائل عديده اى در مباحث فقه و اصول نوشته، از آن جمله: تقريرات اصولى آخوند خراسانى 1 - رساله در مبحث الفاظ 2 - رساله در استصحاب 3 - رساله در

تعادل و تراجيح 4 - رساله در عدالت 5 - رساله در بيع 6 - رساله در مرجحات 7 - رساله در وضو 8 - رساله در مسح رجلين 9 - رساله در دماء ثلاثه 10 - رساله در تعرض استصحاب و يد 11 - رساله در بيع معاطاة 12 - شرح خطبه ى نهج البلاغه (اول الدين معرفة الله) و حدود بيست رساله و كتاب ديگر.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كرماني، محمد كريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1288 -1225 ق)، عالم دينى، متكلم، محدث و شاعر. از علماى فرقه ى شيخيه بود. در كرمان به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات به كربلا رفت و در محضر سيد كاظم رشتى، رئيس فرقه ى شيخيه، تلمذ نمود و از وى به دريافت اجازه نايل شد. به دستور سيد كاظم رشتى در كرمان به تبليغ آن فرقه پرداخت و پس از درگذشت سيد جانشين او گرديد. وى يكى از بزرگترين مخالفان فرقه ى بابيه در ايران بود. زمانى كه عازم مكه بود درگذشت و پيكرش به عتبات انتقال يافت. از آثارش: «فصل الخطاب فى الاخبار»، در حديث؛ «علم اليقين»، در رد فرقه ى بابيه؛ «ارشاد العوام»، در عقائد؛ «ازهاق الباطل»؛ «اسرار الحج»؛ رساله ى «ايقاظ الغافل»؛ «الجامع لاحكام الشرايع»؛ تفسير «سوره ى حجرات»؛ «حقايق الطب» و جلد دوم آن «دقايق العلاج»، در طب؛ «رجوم الشياطين»، در رد بابيه؛ «طريق النجاة»؛ «ديوان» شعر عربى، در مراثى؛ «مثنوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (44/ 10)، ايضاح المكنون (190 ،119/ 2 ،61/ 1)، الذريعه (229/ 16 ،170/ 15 ،165 -164/ 10 ،235/ 8 ،34/ 7 ،515/ 1)، شرح حال رجال (5 -1 / 4)، گنجينه ى دانشمندان (340/

6)، المآثر و الآثار (147)، معجم المؤلفين (162/ 11)، مؤلفين كتب چاپى (61 -57/ 5)، هدية العارفين (380 -379/ 2).

كرماني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا فقيه كرمانى بن العالم الجليل حاج آقا ابوجعفر بن آيت اللَّه حاج آقا احمد كرمانى (كه ذكرشان بمناسبت ورودشان به قم در سال 1343 ق گذشت) از علماء و آيات عظام استان كرمانست

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كرماني، مرواريد، شهاب الدين عبداللَّه

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(922 -865 ق)، منشى، خطاط، موسيقيدان و شاعر، متخلص به بيانى. از اشراف كرمان و وزير دربار تيموريان بود. وى در جوانى به خدمت سلطان حسين ميرزا بايقرا رسيد و نزد آن امير بسيار معزز مى زيست، تا اينكه سمت صدارت يافت و به جاى اميرعليشير نوايى مهر بر فرمانها و منشورها مى زد. پس از مرگ اميرعليشير، گوشه نشينى گزيد و به عبادت و كتابت قرآن مشغول شد. هنگامى كه شاه اسماعيل صفوى بر خراسان دست يافت، او را فراخواند و شغل وزارت را به وى داد ولى، خواجه از پذيرفتن آن سر باز زد و بنابراين مامور نظم «تاريخ شاهى» شد. خواجه عبداللَّه به اكثر علوم و فنون متداول آشنا بود و در نظم و نثر مهارت داشت و جمله ى خطوط را خوش مى نوشت. او در موسيقى و ادوار نيز صاحب نظر بود و در ساختن ساز قانون تصرف كرد. در خطوط اصول، اشگرد عبداللَّه طباخ هروى و در خط تعليق، از شاگردان خواجه تاج سلمانى بود. از تاليفات وى، منظومه هاى: «تاريخ شاهى»؛ «تاريخ منظوم»؛ «خسرو و شيرين» و «مونس الاحباب» است. از خطوط او قطعه اى است به خط محقق و نسخ و رقاع كه تاريخ كتابت آن سال 912 ق است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (619 -617 /2)، احوال و آثار خوشنويسان (352 -350 /2)، اطلس خط (408 ،328 -327)، پيدايش خط

و خطاطان (140 -138)، تاريخ ادبيات در ايران (172/4)، تاريخ موسيقى (231 -230 /1)، تاريخ نظم و نثر (777 ،259)، تاريخ هنرهاى ملى (803 -802 /2)، تحفه سامى (107 -102)، تذكره ى روز روشن (126 -125)، تذكره ى شاعران كرمان (150 -147)، حبيب السير (326 -325 /4)، خوشنويسان و هنرمندان (27)، دستور الوزراء (397 -394)، الذريعه (281/23 ،151 -150 /9 ،161/7)، ريحانه (294 -293 /5)، ستارگان كرمان (121 -117)، فرهنگ سخنوران (152)، كارنامه ى بزرگان (55)، مجالس النفائس (281)، مناقب هنروران (97)، مولفين كتب چاپى (948 -947 /3)، نتايج الافكار (100 -99)، هفت اقليم (279 -278 /1).

كرماني، نورالدين، ابوالقاسم محمود

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 500 ق)، مقرى، مفسر، فقيه شافعى و نحوى. معروف به تاج القراء. او عالم در قراآت بود. از آثارش: «لباب التأويل و عجائب التاويل»، در دو مجلد؛ «البرهان فى توجيه متشابه القرآن لما فيه من الحجة و البيان»؛ «عجائب القرآن» يا «الغرائب و العجائب فى تفسير القرآن الكريم» يا «العجائب و الغرائب» كه تحت عنوان «لباب التفاسير» مى باشند؛ «الافادة»، در نحو؛ «الايجاز»، مختصر «الايضاح» ابوعلى فارسى نحوى، در نحو؛ شرح «اللمع» ابن جنى ابوالفتح عثمان موصلى، در نحو؛ «العنوان»، در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (44/ 8)، كشف الظنون (1562 ،1541 ،1197 ،1177 ،1126 ،241 ،213 ،131)، معجم الادباء (125/ 19)، معجم المؤلفين (161/ 12)، هدية العارفين (402/ 2).

كرماني، يوسف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1283 ق)، طراح فرش. اهل كرمان بود. او را در طراحى و بافت فرش، هنرمندى صاحب ذوق و دقيق دانسته اند. از آثار وى: فرش خوش نقش و ريزبافى كه در صحنه داخلى آن، دسته گلهاى زيبايى در نقش فرنگى سازى ترسيم گشته و كناره ها نيز داراى گلهاى متنوع است. در قسمت بالاى فرش به خط زيباى نستعليق رقم نهاده: «عمل استاد يوسف كرمانى 1283».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1432/ 3).

كرمي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حسين كرمى روز اول فروردين سال 1342 در شهر اردبيل در خانواده اى مذهبى و متوسط ديده به جهان گشود. جدّ مذهبى خانواده از همان آغاز، بر عشق و اشتياق به قرآن را در ژرفاى وجود او نشاند و ايشان را در جرگه عاشقان و دوستداران اين كتاب انسان ساز قرار داد. و به اين ترتيب او كه خانه دلش از شنيدن تلاوت قرآن از راديوى قاهره در 8 سالگى به قرائت قرآن علاقه مند شد و به جلسات قرآن شهر اردبيل رفت. دكتر حسين كرمى از همان سن 8 سالگى با شركت در جلسات قرآن شهر اردبيل و همزمان با تحصيل و تجويد به فراگيرى مقدمات تلاوت قرآن هم پرداخت و با گوش دادن به نوارهاى تلاوت اساتيد مشهور مصرى توانايى خودش را در مسير تلاوت بيشتر كرد. او با تقليد از تلاوت هاى استاد منشاوى در آغاز كار و بقيه اساتيد در ادامه كار، اولين گامها را در مسير تلاوت برداشت و توانست به موفقيتهاى چشمگيرى در مسير تلاوت دست پيدا كند.

دكتر كرمى از جمله قاريانى است كه علاوه بر فعاليت در زمينه هاى قرآنى و تلاوت

به فراگيرى علم و دانش نيز اهتمامى وافر دارد. به همين دليل هم تحصيلات خود را تا مقطع فوق تخصص جراحى كليه ادامه داده و د حال حاضر داراى مدرك دكتراى فوق تخصص جراحى كليه است. دكتر حسين كرمى به موسيقى عرفانى وهم چنين از ميان رشته هاى ورزشى به فوتبال علاقه دارد. وى علاوه بر مداراى بيماران كليوى در بيمارستان شهداى تجريش عضو هيأت علمى دانشگاه شهيد بهشتى نيز مى باشد.

رتبه هايى كه تا كنون آقاى حسين كرمى در مسابقات مختلف بدست آورده است عبارتند از:

1_ رتبه نخست در مسابقات كشورى كه در شهر مقدس قم برگزار شد.

2_ رتبه نخست در سال 1378 در شانزدهمين دوره مسابقات بين المللى قرآن كريم در تهران.

3_ رتبه دوم در سال 1372 در مسابقات جهانى قرآن كريم در كشور مالزى.

4_ رتبه نخست در سال 1377 در كشور سوريه و در مسابقات قرآنى.

آقاى حسين كرمى در سال 1378 ازدواج كرد و يك فرزند بنام امير على دارد و همسرشان داراى مدرك دكترا در رشته زنان و زايمان است و ايشان هم به مسائل مختلف قرآنى علاقه وافر دارند. دكتر حسين كرمى نيز مثل بسيارى از قاريان برجسته در ابتداى كار از سبك قاريان مصرى مثل استاد منشاوى تقليد كرده است امّا اعتقاد دارد كه هر قارى قرآنى در ابتداى كار تلاوت بايد از قاريانى مثل منشاوى، عبدالباسط، مصطفى اسماعيل، شحات محمد انور و متولى عبد العالى تقليد نمايد و بعد از طى مراحل ابتدايى بايد از تقليد محض خارج شود و با تسلط بر الحان و موسيقى عربى و قرآن به تلاوت بپردازد و ميان معنا و الفاظ آيات

در تلاوتهايش پيوند برقرار نمايد. ايشان تا كنون به كشورهاى زيادى همچون مالزى، سنگاپور، هند، بنگلادش، سوريه و تركيه براى تلاوت قرآن سفر كرده و بيش از ده ها بار براى انجام مناسك سياسى عبادى حج به عنوان قارى اعزام شده است. آقاى دكتر حسين كرمى از اساتيدى مثل مصطفى اسماعيل، عبد الباسط و منشاوى به عنوان بهترين و برترين قاريان عصر طلائى تلاوت در مصر ياد مى كند و همچنين از اساتيدى مثل شعيشع، شحات محمد انور و احمد نعينع به عنوان قاريان برتر كنونى در مصر نام مى برد. دكتر كرمى كه خود از قاريان برجسته كشور است و بارها در محضر مقام معظم رهبرى به تلاوت پرداخته است به قاريان ايرانى سفارش مى كند كه براى موفقيت در امر تلاوت ابتدا به فراگيرى تجويد و اصول صحيح آن از اساتيد برجسته فن تجويد بپردازند و بعد از آنكه تجويد را تكميل كردند به مسائل ديگر روى بياورند و براى فراگيرى لحن خوش و مطابق با آيات، بسيار به نوارهاى مختلف اساتيد قرآن گوش جان بسپارند و نكات لازمه آن را از تلاوتهاى مختلف فرا بگيرند.ايشان همچنين تقليد را در ابتداى امر تلاوت لازم و ضرورى مى دانند آنرا باعث خلاقيت در انسان مى شمارد زيرا هنگامى كه انسان به طور كامل تقليد از يك قارى را انجام داد بايد تقليد را كنار بگذارد و تمام آنچه را كه از تقليد آموخته و بدست آورده در تلاوتهاى خود به نحو بديع بكار برد و او آخر سفارش مى كند كه قاريان قرآنى اخلاق و رفتار قرآنى را رعايت كنند و به آن ملزم

باشند و به پيش كسوتان در امر تلاوت احترام بگذارند و به آيات قرآن عمل كنند.

منابع زندگينامه :http://www.ommolketab.net

كرمي، رضاعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضاعلى كرمي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

رضا علي كرمي در سال 1339 در خانواده مذهبي و علاقمند به پيامبر و اهل بيتش (صلوات الله عليهم) متولد شد. ايشان در كنار دروس جديده، دروس حوزوي را دنبال كردند. وي در سال 1362 وارد حوزه علميه قم شد و دروس سطوح را به سرعت گذراند و پس از آن، در دروس خارج آيات عظام: «فاضل لنكرانى»، «مكارم شيرازى» و «وحيد خراساني» شركت مي نمايد و دروس تفسير قرآن كريم حضرت «آيت الله جوادي آملي» و فلسفه «آيت الله علامه حسن زاده» را فرا گرفته است.

ايشان تدريس، تأليف و تبليغ را در همان اوايل تحصيل آغاز كردند كه هم زمان با فعاليت هاي علمي با توجه به وظايف شرعي و انقلابي خود قبل از انقلاب اسلامي، جزء فعالان انقلابي و بعد از انقلاب اسلامي و با همكاري جدي با نهادهاي انقلاب اسلامي، همواره تلاش مجدانه داشتند. موضوعاتي كه توسط ايشان از سال 1367 تاكنون تدريس مي شود:

1. فقه و مكاسب

2. اصول و كفايه

3. كلام (فرق و مذاهب _ اديان و مكاتب)

4. روش تبليغ

5. روش هاي مطالعه و تحقيق

6. اخلاق و تربيت اسلامي

7. تعليم و تربيت اسلامي

8. روان شناسي تربيتى

9. راهنمايي و مشاوره

10. روش هاي جذب جوانان

11. اصول و فنون مناظره

12. تفسير قرآن

13. روش تدريس

14. روان شناسي تبليغ

15. روان شناسي عمومي

16. روان شناسي كودك و نوجوان

17. روش ذكر مصيبت

18. مهارتهاي زندگي در اسلام

كرمي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي كرمي

محل تولد : فريدن

شهرت : كرمي فريدني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي كرمي فريدني، در سال 1334 هجري شمسي در منطقه ي فريدن از استان اصفهان ديده به جهان گشودم و پس از تحصيلات ابتدايي به فراگيري علوم حوزوي گرايش يافته و با ترغيب دايي بزرگوارم مرحوم آيت الله فرهادي به آموزش آن پرداختم. مقدمات را نزد آن مرحوم آموختم، آنگاه با راهنمايي او در سال 1348 به مدرسه مرحوم آيت الله گلپايگاني در قم آمدم و ادامه ادبيات و بخشي از سطح را در آنجا خواندم و بخش ديگر را نزد اساتيد بزرگوار و آياتي چون: شهيدي، شبستري، باكويي، وجداني، ستوده، صلواتي، پاياني، دوزدوزاني، اعتمادي، سيد ابوالفضل موسوي، نوري، فاضل، سبحاني، احمد بهشتي و ... فرا گرفتم.

همزمان با ادامه درس و بحث، براي فراگيري ديگر معارف اسلامي و دانش روز پس از مشورت با بزرگاني همچون: استاد مطهري، گلسرخي و محقق به دارالتبليغ اسلامي رفتم و دوره كارشناسي آنجا را با موفقيت و دريافت جوائز متعدد به پايان رسانده و به عنوان دانشجوي ممتاز براي ادامه تحصيل و پژوهش براي اعزام به خارج برگزيده شدم كه متأسفانه رحلت نابهنگام پدر و مسئوليت اداره خانواده و خردسالي برادران و خواهران و تنگناي اقتصادي، اجازه رفتن نداد.

همزمان قرآن و نهج البلاغه را كه مرحوم آيت الله فرهادي، استاد شهيدي و بلاغي جرقه اش را در انديشه و جانم زده بودند از آغاز با شماري از دوستان به مباحثه و حفظ برخي خطبه ها و نامه ها و قصار آن نشستم و اين گام ابتكاري و مبارك، به لطف خدا با شوق و پشت كار خستگي ناپذيري ادامه يافت و اندوخته هاي آن، همراه ره توشه

اين نويسنده و سخنور ناچيز در راه پژوهش و نگارش و نيز سخنراني ها و نشست هاي علمي و يكي از رازهاي احساس رضايت و موفقيت او در زندگي است.

اينجانب بخش هايي از فقه استدلالي را در دارالتبليغ اسلامي و بخش هاي ديگر را در درس برخي از آيات همچون: فاضل، سبحاني، شيرازي و ديگران گذراندم اما عمده ترين استادم در (خارج فقه و اصول، تفسير، عقايد، معارف اسلامي و هنر نويسندگي)؛ آيت الله مكارم شيرازي بود كه چيزي حدود يك دهه يا يك دوره كامل در درس هاي متنوع ايشان به ويژه خارج فقه و اصول شركت نموده و مباحث را خلاصه نگاري و با دوستان مباحثه كردم و به استاد ارائه دادم و بارها مورد تشويق كتبي و شفاهي او قرار گرفتم. دوره ي نويسندگي و ترجمه را از دارالتبليغ آغاز نمودم و همزمان با تلاش و تمرين بسيار دوبار دوره تخصصي ترجمه را گذراندم و آن گاه به ترجمه مقالات و كتاب ها پرداختم كه اينك به لطف خدا دهها اثر مطرح به صورت تأليف و ترجمه از اينجانب چاپ شده و برخي از آنها رتبه اول را آورده است.

فراتر از يك دهه پيش، توفيق پژوهش هاي قرآني روزي اين بنده ناچيز شد و از سوي برخي از مراكز قرآني از جمله دارالقرآن آيت الله گلپايگاني به همكاري دعوت شدم. اين راه نيز تاكنون به صورت تلاش فردي و گروهي ادامه يافته است كه ره آورد آن چندين كتاب و مقاله چاپ شده و نيز ترجمه وزيني از قرآن است كه از نظر دقت در ترجمه و انتخاب واژه ها و زيبايي

جمله ها در همايش اهل قلم رتبه نخست را آورده است.

كرمي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1340 ق)، عالم دينى، فقيه و شاعر. در نجف به دنيا آمد. وى دخترزاده ى آيت اللَّه شيخ حسن مامقانى است. سطوح را در خدمت مدرسين بزرگ آنجا خواند. در 1341 ق به قم مهاجرت نمود و در حوزه ى درس آيت اللَّه حجت كوه كمرى حاضر شد و تا پايان عمر آن استاد از فقه و اصول وى استفاده نمود و مدت پنج سال هم در درس آيت اللَّه بروجردى شركت كرد و از محضر آيات ديگر نيز بهره مند شد، و ضمنا خود به تدريس فقه و اصول پرداخت تا در اواخر عمر پدرش، به اصرار پدر، به خوزستان مهاجرت كرد و در اهواز اقامت گزيد و به وظائف دينى مشغول شد. وى اشعار زيبايى نيز دارد. از آثار وى: احداث مسجدى در حويزه، حسينه اى در حويزه و مدرسه در اهواز است. وى داراى بيست و شش جلد مؤلفات در علوم مختلف اسلامى است. از آثار علمى اش: «الحياة الروحية»، در چهار مجلد؛ «التقريب الى حواشى التهذيب»؛ «الوشاح على الشرح المختصر لتلخيص المفتاح»، سه مجلد؛ «نتايج الفكر فى شرح الباب الحادى عشر»، چهار جزء؛ «طريق الوصول الى كفاية الاصول»، چهار جزء؛ «القول الجامع فى تحرير فروع الشرايع»؛ «بحوث و آراء»، دو مجلد؛ «التحفة المحمدية»؛ «عواطف ثائرة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجة (109/ 2)، گنجينه ى دانشمندان (154 -152/ 3).

كرمي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين كرمي اسفه

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/4/12

تصوير بزرگتر

زندگينامه علمي

مقاطع ابتدايي و راهنمايي را در شهرستان شهرضا گذراندم و سپس وارد شهرستان قم شده و در مدرسه علميه منتظريه (حقاني)

پذيرش شدم (در سال 1365)، در سال 1385 در مؤسسه «در راه حق» يك دوره صد روزه درباره مباحث نقد و بررسي ماركسيسم را گذراندم. در همان سال و در آزمون ورودي مؤسسه در راه حق براي گذراندن يك دوره 6 ساله الهيات و معارف اسلامي پذيرش شدم، در اين دوره دروس (فلسفه، تفسير قرآن كريم، فلسفه اخلاق، منطق شفا و اخلاق) را نزد استاد آية الله مصباح و پاره اي ديگر از دروس را نزد اساتيد ديگر فرا گرفتم.

پس از آن به دوره تخصصي اقتصاد در بنياد فرهنگي باقرالعلوم (ع) و مؤسسه آموزشي و پژوهشى امام خميني (ره) وارد شدم. در سال 1367 همزمان با دروس تخصصي اقتصاد براي انجام پژوهش اقتصاد اسلامي به دفتر همكاري حوزه و دانشگاه كه اكنون «پژوهشگاه حوزه و دانشگاه» نام گرفته است راه يافتم و تاكنون در آن پژوهشگاه به پژوهش اشتغال داشته ام. اكنون نيز در مقطع دكترا در رشته اقتصاد پژوهش مشغول به تحصيل هستم. همراه اين تحصيلات و پژوهشها، دروس متداول حوزوي را ادامه دادم و پس از اتمام سطح از محضر اساتيد بزرگي، خارج فقه و اصول را استفاده نموده ام. در ضمن تحصيل، اقدام به نوشتن رساله شش سال درس خارج نموده و در سال 1376 موفق به دريافت مدرك آن از حوزه علميه قم شدم.

كرنبائي، ابوعلي هشام

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 216 ق)، لغوى. اصل وى از كرنباء اهواز است. وى با اصمعى و امثال او همنشين بود و از اين رهگذر بهره ها برد. او در لغت و تاريخ و اشعار عرب عالمى توانا به حساب مى آمد. فضل بن حباب از وى روايت كرده است.

از آثارش: «الحشرات»؛ «الوحوش» يا «الوحش»؛ «النبات»؛ «خلق الخيل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (348 ،342 ،290/ 2)، روضات الجنات (178 -177/ 8)، الفهرست لابن النديم (105)، معجم الادباء (285/ 19)، معجم المؤمنين (147/ 13).

كروخي هروي، ابوالفتح عبدالملك

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(548 -462 ق)، محدث. وى در كروخ هرات به دنيا آمد. «جامع» ابى عيسى ترمذى را از قاضى ابى عامر ازدى و احمد بن عبدالصمد غورجى و عبدالعزيز بن محمد ابى نصر ترياقى، و ابومظفر عبيد اللَّه بن على بن ياسين دهان حديث كرد. او همچنين از ابواسماعيل انصارى و محمد بن على عميرى و حكيم بن احمد اسفرايينى و ابوعطاء مليحى حديث شنيد. در 509 ق وارد بغداد شد و مدتى در آنجا ماند و حديث گفت. خلق كثيرى از وى روايت كرده اند، از جلمه: سمعانى و ابن عساكر و ابن جوزى و خطيب دمشق عبدالملك بن ياسين دولعى و زاهر بن رستم و ابواحمد بن سكينه و ابن اخضر و ابن طبرزد و احمد بن على غزنوى و على بن ابوالكرم مكى بناء و ابواليمين كندى و عبدالسلام بن ابى مكى قيارى و احمد بن يحيى بن دبيقى و مبارك بن صدقه باخرزى و فقيه محمد بن معالى حلاوى و ثابت بن مشرف بناء. سمعانى او را شيخى صالح، زاهد و دين دار با اخلاقى نيكو توصيف كرده كه از راه اتنساخ كتاب روزگار مى گذرانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (61 -60/ 5)، تذكرة الحفاظ (1313/ 4)، ذيل تاريخ بغداد (85 -81/ 16)، الكامل (43/ 9)، العبر (6/ 3)، سير النبلاء (275 -273/ 20)، شذرات الذهب (148/ 4)، معجم البلدان (520/ 4)، المنتظم (401/ 10).

كرهرودي سلطان آبادي، محمد باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1315 -1257 ق)، عالم دينى، فقيه و زاهد. سطوح را نزد سيد عبدالرحمان كرهرودى فراگرفت. آن گاه به ملاير رفت و نزد آخوند ملا احمد ملايرى به شاگردى پرداخت. او همچنين مدتى در نجف در محضر شيخ انصارى تلمذ كرد، سپس به

ايران بازگشت و مدتى در تهران به تدريس مشغول شد. سرانجام در كنگاور سكنى گزيد و همان جا درگذشت. قبرش در آنجا به قبر آقا معروف است. از او در فقه و اصول مؤلفاتى باقى است. از آثارش: رساله اى در «قسامه» و احكام آن؛ «رساله عمليه» فارسى، در عبادات؛ شرح «الدرة» سيد مهدى بحرالعلوم طباطبائى؛ شرح «ميمية» ابن الفارض به نام «كشف الرموز»؛ «الاشارات»؛ «فرائد الدرر»، در علم لوح و قدر؛ «المواسعة و المضايقة»؛ رساله «علم الكلام»؛ رساله اى، در اصول، در «مباحث الالفاظ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (190 -189/ 9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 221/ 14)، معجم المؤلفين (95/ 9).

كريمان، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1292 ش)، نويسنده، استاد دانشگاه و اديب. در تهران به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات ابتدايى و متوسطه، در 1322 ش موفق به اخذ ليسانس ادبيات فارسى از دانشسراى عالى گرديد. در 1324 ش براى فراگيرى علوم دينى و معارف اسلامى به قم رفت. در سن 1335 ش موفق به دريافت دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران شد. خدمات تدريسى و تعليمى خود را از دبستان آغاز نمود و تا تدريس در دانشگاه هاى تهران و شهيد بهشتى (ملى سابق) پيش رفت و در اين زمان تحقيقاتى نيز انجام داد. وى فعاليت هاى زيادى در زمينه ى جغرافياى تاريخى و رسم نقشه ها داشت. دكتر كريمان از مؤلفان «دايرة المعارف تشيع» بود. از آثار وى: «جغرافياى شهرستان قم»؛ «طبرسى و مجمع البيان»، در دو مجلد؛ «رى باستان»، در دو مجلد؛ «قصران»، در دو مجلد؛ «آثار بازمانده از رى»؛ «تهران در گذشته و حال»؛ «سيره و قيام زيد بن على». علاوه بر اينها

بيش از هشتاد مقاله و رساله در موضوعات دينى و علمى و ادبى و تاريخى نوشته است.[1]

محقق، استاد.

تولد: 17 آبان 1292، حومه ى تهران (رودبار قصران).

درگذشت: 30 آذر 1372.

حسين كريمان داراى كارشناسى در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشسراى عالى در سال 1332 بود. در سال 1324 براى فراگيرى علوم دينى و معارف اسلامى به قم مهاجرت نمود. در سال 1335 در رشته ى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران موفق به اخذ درجه ى دكترى گرديد.

از آن پس به تدريس و تحقيق در دانشگاه هاى تهران و شهيد بهشتى پرداخت. در سال 1342 به كسب درجه ى دانشيارى و در سال 1346 به مقام استادى رسيد.

اهم تأليفات وى به شرح زير است: فرهنگ نويسى در ايران و فرهنگ هايى كه تاكنون نوشته شده است (1322 -1321)؛ قم را بشناسيد (1328)؛ طبرسى و مجمع البيان؛ رى باستان؛ برخى از آثار بازمانده از رى قديم (1350)؛ تهران در گذشته و حال (1355)؛ قصران (1356)؛ سيره و قيام زيد بن على (1364، اين كتاب در چهارمين دوره ى كتاب سال به عنوان كتاب برگزيده در رشته ى تاريخ اسلام انتخاب شد)؛ تصحيح و تعليق ديوان شمس به اتفاق دكتر يزگردى و با اشرف فروزانفر.

حسين كريمان در سن هشتاد سالگى به سبب سكته ى قلبى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2249 ،1812/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (293)، كيهان فرهنگى (س 2، ش 8، ص 11 -3، س 10، ش 9، ص 65).

كريم پور، كريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد، محقق.

تولد: 1315، چهارمحال بختيارى.

درگذشت: 1363، فرانسه.

كريم كريم پور پس از طى دوران تحصيلى ابتدايى و دبيرستان در شهركرد و اصفهان، ليسانس ادبيات فارسى را از دانشكده ى

ادبيات دانشگاه تهران گرفت و سپس براى ادامه ى تحصيلات خود به خارج از كشور رفت و با اقامت پنج سال در انگستان و سه سال در فرانسه دكتراى تاريخ سياسى را از دانشگاه سربن پاريس دريافت كرد و به ايران مراجعت نمود و نزديك به دوازده سال در دانشگاه ها و مراكز آموزش عالى به تدريس اشتغال داشت. آخرين سمت ادارى او مدير كل مطبوعات كشور بوده است.

وى علاوه بر زبان فارسى به زبان هاى انگليسى فرانسوى، عربى، آلمانى و اردو تسلط كامل داشت و مقالاتى به زبان هاى فرانسوى و انگليسى تحت عنوان «برداشتى تازه از سلسله ى صفويه و علل زوال آن سلسله» به رشته ى تحرير درآورده است كه در مراجع مختلف دانشگاهى مورد توجه و استناد قرار گرفته اند.

كريم كريم پور در سال 1363 براى ادامه ى تحقيقات علمى و ديدار خانواده اش به فرانسه رفت كه در آن كشور دچار حادثه شد و زندگى را بدرود گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

كريمه مروزيه، ام الكرام

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(463 -365 ق)، مسند و محدث. اصلش از مرو شاه جهان و اهل كشميهن مرو بود، گرچه زركلى در «الاعلام» اصل وى را از مرورود دانسته و نامش را مروذيه ذكر كرده است. او از ابوهيثم كشميهنى، «صحيح» بخارى را روايت كرد و گفته اند كه عالى ترين اسناد «صحيح» به وى منتهى مى شود. او از زاهر بن احمد سرخسى و عبداللَّه بن يوسف بن بامويه اصفهانى حديث شنيد. خطيب و ابوالغنائم نرسى و ابوطالب حسين بن محمد زينبى و محمد بن بركات سعيدى و على بن حسين فراء و عبداللَّه ابن غزال و ابوالقاسم على بن ابراهيم نسيب و ابومظفر منصور سمعانى و ديگران از وى حديث شنيدند. كريمه

مدت ها مجاور مكه بود و در همان جا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (79 -78/ 6)، سير النبلاء (235 -233/ 18)، شذرات الذهب (314/ 3)، العبر (316 -315/ 2)، الكامل (111 -110/ 8)، المنتظم (497/ 9).

كريمي گلپايگاني، محمدكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا محمدكريم بن العلام الفهام آخوند ملا محمد جد كريميهاى ساكن رباط ابلولان گلپايگان عالمى بزرگوار بوده كه در بعضى از نوشته جات موجوده تعبير از او به مجتهدالزمان شده قسمتى از تحصيلات ايشان در گلپايگان و بقيه تا رسيدن به مرتبه كمال و اجتهاد در بروجرد و اصفهان در نزد بزرگان علماء و فقهاى وقت و زمان انجام گرفته تأليفاتى داشته كه به چاپ نرسيده و از بين رفته فقط بعضى از اوراق علمى پراكنده از ايشان باقى است.

وى داراى چهار فرزند روحانى بوده كه اكبر ايشان مرحوم حجةالاسلام آميرزا محمد كريمى است كه از شاگردان مرحوم آقا سيد محمد مهدوى بوده دوم علام فهام مرحوم آقا ميرزا على محمد كه صهر و داماد آقا سيد محمد مذكور بوده و اين دو از ائمه جماعت و مروجين و موجهين بوده اند سوم عمادالاعلام مرحوم آميرزا محمدعلى كريمى و چهارم مرحوم آخوند ملاعلى كريمى وفات مترجم محترم مادر ليله عاشوراى 1311 قمرى اتفاق افتاده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

كريمي والا، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا كريمي والا

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

حقير در سال 1370 افتخار ورود به حوزه را كسب نمودم. ابتدا در حوزه علميه حضرت ولي عصر (عج) شهرستان بناب مشغول تحصيل شدم و تا سال 1374، پايه ششم را تمام نمودم. سال 1374 عازم قم شدم و دروس سطح را آغاز كردم و از محضر اساتيد فيض بردم. در سال 1375 وارد دوره كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي موسسه امام خميني (ره) شده و در سال 1380 پايان نامه اين دوره

را دفاع نمودم سپس به مدت دو سال به حوزه عليمه بناب برگشتم و دروس مقدمات را در اين حوزه تدريس كردم.

بعد از بازگشت به قم شروع به تدوين پايان نامه سطح چهار نمودم و در سال 1385 پايان نامه را دفاع كردم. ضمنا از سال 77 الي 81 در درس خارج شركت مي كردم. همچنين از 83 الي 86 در دروس خارج شركت مي كردم. حقير به مدت 8 ترم در دانشگاه آزاد تهران جنوب، به مدت 4 ترم در دانشگاه تربيت معلم تهران، به مدت 2 ترم در دانشگاه قم، همچنين امسال يعني (87 - 86) مشغول تدريس بداية المعارف و شرح لمعه در حوزه علميه مدرسه معصوميه بودم و مشغول تدريس دروس معارف بودم.

كريمي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. وى در 1329 ش مدير باشگاه دوچرخه سواران اراك بود. از آثار وى: «زن پاكدامن»، ترجمه؛ «عصر اعتقاد»؛، ترجمه؛ «عشق و پول»، ترجمه؛ «بانك جهانى و مؤسسات وابسته به آن»، ترجمه؛ «واژه هاى كليله و دمنه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3345 ،2315 ،2309 ،1840 -1839/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (294)، مؤلفين كتب چاپى (437 -436/ 1).

كريمي، بانو

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1310، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار و دانشيار دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات و فرهنگ ايران، تدريس دروس متون نظم و نثر فارسى از قبيل فردوسى، نظامى، سنايى، صائب و كليله و دمنه در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

شرح و تفسير دويست و يك غزل صائب و جوامع الحكايات و لوامع الروايات سيدالدين محمد عوفى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: متعدد، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

موضوعات ادبى همانند مقالاتى در يغما و سخن، نقدى بر فرهنگ صائب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

كريمي، بهمن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، مؤلف.

درگذشت: ارديبهشت 1362.

بهمن كريمى، فرزند عبدالله ميرزا، تحصيلات خود را در رشته ى تاريخ و جغرافيا انجام داد و سپس به تدريس پرداخت و سال هاى دراز در دبيرستان هاى ادارى هم در وزارت فرهنگ مشغول به كار بود.

فهرست تأليفات او به شرح زير است: جامع التواريخ (اثر رشيدالدين فضل الله دو جلد، تهران، 1338)؛ تاريخ نيشابور (تهران، 1340)؛ شيرازنامه (تهران، 1315)؛ نظام التواريخ (قاضى بيضاوى، تهران، 1313)؛ ذيل ظفرنامه نظام الدين شامى (تهران، 1328)؛ يزدان شناخت (منسوب به عين القضاة، تهران، 1327)؛ معراج نامه (ابن سينا، رشت، 1312)؛ رسائل ملا حسن فيض (نه رساله)؛ جغرافياى تاريخى مفصل غرب ايران (تهران، 1316)؛ راه هاى باستانى و پايتخت هاى قديمى غرب ايران (مختصرى در باب طوايف، عشاير و آداب و اخلاق آنها، تهران، 1329)؛ راهنماى آثار تاريخى شيراز (1327)؛ خرابه هاى رى (1335)؛ ميرزا ابوالقاسم

قائم مقام، آمريكا و تعليم و تربيت.

بهمن كريمى از زمره ى مؤلفان كتاب هاى درسى تاريخ و جغرافيا براى دوره هاى دبيرستانى بود و در اين زمينه بيش از بيست تأليف مشترك با همكاران مؤلف خود داشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

كريمي، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر كريمي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1308/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله سيد جعفر كريمي در سال 1309 هجري شمسي در روستاي ديوكلا از توابع بابل و در ميان خانواده اي مذهبي به دنيا آمد. پدرش مرحوم سيد رضا كريمي ، كه به درخواست والده فاضله اش و تشويق دايي خود مرحوم آية الله العظمي حاج سيد احمد استاد مصمم بود به تحصيل علوم ديني مشغول شود. در اثر فوت والده و نيز پيش آمد مشكلات ديگر ناگزير به پيشينه كشاورزي روي آورده و از تحصيل بازماند. مادرش نيز زني پاكدامن و روحاني زاده بود كه نقش بسزايي در تربيت فرزند خود ايفا مي كرد.

اقوام آيت الله كريمي بيشتر از طبقۀ برجسته و بنام روحانيان بودند و براي اشتغال به تحصيل علوم ديني ارزش فراوان قائل مي شدند. دوران كودكي آيت الله كريمي با اوج ستم رضا خاني همراه بود. او تا پايان شهريور 1320 تنها به فراگيري قرآن در مكتب خانه بسنده كرده بود و از سال 1321 براي فراگيري مقدمات ، به نزد ثقة الاسلام سيد محمود موحدي رفت و بخشي از جامع المقدمات را فرا گرفت . از مهرماه 1323 به حوزه علميه بابل رفت و تا مهر 1326 در محضر استادان و عالمان آن حوزه به فراگيري ادبيات عرب اشتغال داشت . در مهرماه 1326 عازم قم شد تا در حوزه علميه

قم و در محضر استادان و عالمان آن ديار، پله هاي پيشرفت علمي و عملي را بپيمايد. دروس دوره سطح را تا سال 1332 در محضر استادان برجسته قم به پايان برد و سپس به درس خارج علماي بزرگ حوزه علميه قم مشرف شد.

در دي ماه سال 1333 به سفارش پدر، به نجف اشرف ، مشرف شد تا به محضر استادان آن حوزه عظيم نيز شرفياب شود. حضور او در نجف تا سال 1357 ادامه پيدا كرد. در طي سالهايي كه امام (ره ) در نجف اشرف حضور داشت ، همواره به درس ايشان مي رفت و هنگامي كه دولت عراق به محاصره بيت ايشان پرداخته و آن مرجع بزرگ را به خروج از عراق وادار كرده بود، او با گروهي، امام (ره ) را تا مرز صفوان بدرقه كرد. او در طي اين سالها، خود نيز به تدريس دروسي كه آموخته بود پرداخت و نيز از محضر دروس اخلاق استادان خود بهره مند بود. آيت الله سيد جعفر كريمي در سالهاي تحصيل خود، به محضر استادان گرانقدر بسياري شرفياب شد. او كه بخشي از جامع المقدمات را نزد ثقة الاسلام سيد محمود موحدي در زادگاه خود آموخته بود، در حوزه علميه بابل ، دروس مقدمات را نزد حجج اسلام حاج سيد حسن استادزاده ، حاج شيخ علي موحد، حاج سيد محمد محقق ، حاج شيخ محمد علي طبرستاني و آيت الله حاج شيخ ولي اللّه مدرس آموخت . در قم نيز دروس سطح را نزد حضرات آيات: صدوقي ، شيخ محمد فكور يزدي ، طباطبايي و ... به پايان رساند. سپس حدود يك سال در درس خارج آيت الله العظمي حاج شيخ مهدي امامي اميري (ره )

و مدتي در درس خارج فقه آيت الله العظمي بروجردي (ره ) شركت كرد. وي در حوزه علميه نجف نيز، از محضر استادان بسياري بهره برد.

او مدت هشت سال در دروس خاج فقه و اصول آيت الله العظمي آملي (ره ) شركت كرد. او مدت 24 سال در درس خارج فقه و اصول آيت الله العظمي خويي (ره ) حضور داشت و مدت 12 سال نيز در درس خارج فقه آيت الله العظمي شاهرودي (ره ) شركت جست . در ميان سالهاي ياد شده ، مدت چهار ماه به بحث خارج فقه آيت الله العظمي اصطهباناتي (ره ) و مدت شش ماه به درس خارج اصول آيت الله العظمي يزدي (ره ) رفت . او از مهر 1340 تا 1343 در درس خارج فقه آيت الله حلي شركت كرد و مدت 3 سال در درس خارج فقه آيت الله العظمي حكيم (ره ) حاضر شد.

آيت الله سيد جعفر كريمي ، با ورود حضرت امام خميني (ره ) به نجف اشرف ، از سال 1344 تا تيرماه 1357 يعني آخرين سال حضور امام (ره ) در نجف ، در درس خارج فقه ايشان ، حضور مستمر داشت . آيت الله سيد جعفر كريمي ، در سالهاي تحصيل و پس از آن با بسياري از طلاب و فضلاي آن روز رابطه دوستي و رفاقت داشت كه از ميان آنها مي توان از مرحوم آيت الله سيد عباس خاتم يزدي نام برد.

زندگي آيت الله كريمي ، تاكنون از خدمات علمي و فرهنگي بسيار سرشار بوده است . او در سالهاي تحصيل خود تقريرات درس استادان خود را نگاشته است كه از ميان آنها مي توان به تقريرات درس خارج فقه حضرات آيات عظام : (حلّي و حكيم) و

تقريرات درس اصول آيت الله العظمي خويي اشاره كرد. جلد چهارم تقريرات درس فقه آيت الله العظمي آملي نيز با عنوان «كشف الحقائق عن الفقه الجعفري » به چاپ رسيده است . آيت الله سيد جعفر كريمي تا به حال دروس منطق ، ادبيات عرب ، فقه و اصول تا سطوح عالي را چندين بار تدريس فرموده است و به مدت يك سال در مدرسه عالي قضايي و تربيتي قم و دو سال در مدرسه عالي شهيد مطهري و مدرسه علوم قضايي تهران (دانشكدۀ علوم قضايي ) تدريس داشته است . آيت الله كريمي از سال 1370 در حوزه علميه قم به تدريس خارج فقه قضا اشتغال ورزيد و هم اكنون نيز چندين سال است به تدريس خارج فقه عبادات و معاملات مي پردازد.

امام خميني (ره ) پس از ورود به نجف و ملاحظه نابسامانيهاي موجود در آن حوزۀ شريف ، به آيت الله كريمي و دو تن از فضلاي حوزه دستور دادند كه با مذاكره با بيت آيت الله العظمي خويي (ره )، هيأت مشتركي براي تنظيم برنامه و امتحانات تشكيل دهند كه اين امر، با كارشكني برخي از آقايان روبرو شد. از اين رو امام (ره ) تصميم گرفت خود، به اين امر اقدام نمايد و مسئوليت برگزاري امتحانات طلاب و نظارت بر دفتر شهريه را به آيت الله كريمي واگذاشت . در سال 1345، تحقيق و بازنگري و تصحيح رساله عمليۀ عربي زبدة الاحكام و رسالۀ فارسي توضيح المسائل را امام (ره ) به آيت الله كريمي واگذار كرد و در سال 1346، آيت الله كريمي با همكاري آيت الله خاتم يزدي (ره ) كتاب البيع امام (ره ) را تحت نظارت و اشراف ايشان ، در بهترين

اسلوب و در پنج جلد در نجف اشرف به چاپ رسانيد. او كتاب خلل صلات امام را نيز به امر معظم له در نجف اشرف تحقيق و تصحيح كرد كه بعدها در ايران به چاپ رسيد.

آيت الله كريمي از سال 1347 تا پايان مدت حضور امام (ره ) در نجف ، نوشتن پاسخ استفتائات تحت نظارت امام (ره ) را در بيت ايشان به عهده داشت . اين مسئوليت در ايران نيز از سال 1358 تا پايان عمر آن مرجع بزرگ ، در قم به عهدۀ ايشان بود. او بارها براي استعلام نظر مبارك امام (ره ) در زمينه هاي گوناگون به تهران سفر مي كرد و با استاد و مراد خود ديدار مي نمود. با انتخاب آيت الله خامنه اي به رهبري انقلاب در 14 خرداد 1368، و در مرداد همان سال ، آيت الله كريمي عهده دار پاسخ دادن به استفتائات ايشان شد كه پاسخها با نظارت ايشان ، هم اكنون نيز ادامه دارد. از مهر ماه 1368 تاكنون شوراي افتاي رهبري ، غالباً هفته اي يك بار با حضور رهبر انقلاب تشكيل مي شود كه آيت الله كريمي همواره در آن حضور دارند. مباحث فقهي و مسائل مستحدثه به صورت استدلالي مورد بحث قرار مي گيرد. مقام معظم رهبري تنظيم استفتائات در قالب كتاب را نيز بر عهدۀ آيت الله كريمي نهادند كه تاكنون دو جلد آن به چاپ رسيده است . او از زمان حضور امام خميني (ره ) تاكنون در جلسات استفتاي بعثۀ او و بعثۀ مقام معظم رهبري حضور دارد و همواره به زائران بيت الله الحرام در مدينه و مكه خدمت مي رساند. آيت الله كريمي از سال 1358 تا سال 1369 در شوراي عالي حوزه

علميه قم حضور داشت و به برنامه ريزي درسي و اخلاقي براي طلاب و نيز برقراري جلسات امتحان نهايي طلاب مي پرداخت .

آيت الله سيد جعفر كريمي ، از سنين نوجواني تا به امروز در عرصه هاي گوناگون سياسي ، به انجام دادن وظيفه مي پرداخته است . او كه در سنين كودكي و نوجواني طعم تلخ استبداد رضاخاني را چشيده بود و حس مبارزه و انگيزه برچيني بساط ظلم در وجودش جوانه زده بود، در سال 1327 به جمع فدائيان اسلام به رهبري شهيد مجتبي نواب صفوي پيوست و در صحنه هاي گوناگون مبارزه حضور فعال داشت . پس از كودتاي 28 مرداد و اقدام جدّي حكومت ستم شاهي بر تعقيب و دستگيري اعضاي جمعيت فدائيان اسلام به سفارش پدر براي ادامۀ تحصيل به نجف اشرف رفت . در سال 1348 رژيم بعثي عراق ، قصد انحلال حوزه علميه نجف را در سر مي پروراند و امام (ره ) تصميم گرفت با ازدياد شهريه ، طلاب را به درس خواندن و پايداري در برابر رژيم بعثي ، تشويق كند؛ اما در حوزه علميه نجف، افراد مشكوك و ناصالحي وجود داشتند كه گاه وابسته به حزب بعث بودند و امام (ره ) خوش نمي داشت كه سهم امام را نصيب آنان كند. از اين رو به آيت الله سيد جعفر كريمي دستور داد كه به پاك سازي حوزه از عناصر وابسته به رژيم بپردازد. اين امر باعث شد كه آيت الله كريمي با سازمان امنيت عراق درگير شود و مورد احضار قرار گيرد.

از ديگر فعاليتهاي وي در نجف اشرف ، ورود به جمع حاميان آيت الله العظمي حكيم (ره ) در مبارزه با حزب توده بود. او در كنار بارگاه مقدس علوي همواره يار

و مدافع امام (ره ) بود و پس از تبعيد امام به تركيه ، همواره در معيت دوست ديرين حضرت امام مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ نصرالله خلخالي با برقراري جلسات توجيهي در نجف اشرف به حمايت از اهداف امام (ره ) در تشكيل حكومت اسلامي مي پرداخت . و با تنظيم تلگراف و ارسال آن به سفارتخانه هاي دولتهاي اسلامي در بغداد آنان را از حوادث دنياي اسلام آگاه مي ساخت . در سال 1356 اخبار جسته گريخته اي مبني بر سوء قصد به جان امام (ره ) به گوش مي رسيد. اين اخبار را بيشتر عمال رژيم شاه پخش مي كردند. امام در تاريخ 27 ذي حجه 1397 هجري قمري ، آقايان سيد جعفر كريمي ، شيخ حبيب الله اراكي ، سيد عباس خاتم يزدي و رضواني خميني را وصي خود قرار داد و وصيت نامه را در پاكتي سر بسته تحويل آنان داد و پشت پاكت نوشته بود: اين پاكت نزد جناب آقاي سيد جعفر كريمي محفوظ باشد و پس از فوت اين جانب آن را باز كنند و مطالعه كنند.

آيت الله كريمي ، پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي نيز، در مسؤوليتهاي گوناگوني به انجام وظيفه پرداخت . او در مرداد سال 1358 با فرمان امام (ره )، داوطلب نمايندگي مجلس خبرگان قانون اساسي شد كه با رأي مردم مازندران به آن مجلس راه يافت و در پاره اي از موضوعات رابط مجلس و امام (ره ) بود. در سال 1360، آيت الله كريمي به نمايندگي از سوي امام (ره ) به همراه آيت الله احمدي ميانجي (ره ) در شوراي عالي اقتصاد، بر لوايح قانوني و تنظيم برنامۀ متناسب با نظام در زمان دولت آقاي مير حسين موسوي حضور داشت و در

همان سال ، با عضويت در دادگاه عالي انقلاب ، به بازنگري پرونده هاي محاكم مي پرداخت . آيت الله كريمي از سال 1358 به عضويت جامعه مدرسين حوزه علميه قم در آمد و در طي اين سالها، نقش مهم و مثبتي در احياي حوزه هاي علميه و اعتلاي اسلام ناب محمدي ايفا كرده است . او هم اكنون در قم به تدريس بحث خارج فقه معاملات اشتغال دارد و در دفتر مقام معظم رهبري به پاسخ استفتائات و خدمت رساني به مردم انقلابي مي پردازد.

كريمي، جلال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال كريمي مهرجردي

محل تولد : مهرجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب جلال كريمي مهرجردي فرزند «حبيب»، دروس ابتدايي را در مدرسه ابتدايي «فارابي» در مهرجرد و دروس راهنمايي را در مدرسه راهنمايي «ابن سينا» گذراندم. در سال 1356 وارد حوزه علميّه ميبد شدم. هر چند در دوران نوجواني به سر مي بردم ولي در راه پيمائي ها و پخش اعلاميه ها و حتي تكثير آنها بوسيله كاربن، نقش داشتم. پس از پيروزي انقلاب اسلامي يك سال در حوزه علميه «مصلاي يزد» و مدرسه «خان يزد» تحصيل كردم. در سال 1364 به حوزه علميّه قم وارد شدم و پايه چهارم را ادامه دادم (از سال 1359 در منطقه محروم سيستان، بلوچستان و منطقه سوسنگرد و ... بودم ).

در سال 1373 وارد مركز تفسير و علوم قرآن شدم كه در سال 1376 در سطح چهار فارغ التحصيل شدم. از سال 1364 شروع به حفظ قرآن نمودم كه پس از سه سال، بيش از 20 جزء را همزمان با تحصيل حفظ كردم. از اساتيد

جامعة القرآن جهت حفظ يك ساله بودم. كارشناس شبكه قرآن سيما و برنامه «آيه هاي زندگي» در شبكه راديويي معارف بودم. نشريه پيام و راهنما را تهيه و ويراستاري مي كردم (اين نشريه مختص روحانيون سپاه مي باشد). تحقيقات دوران مركز تخصصي تفسير و علوم قرآن نيز دارم.

كتاب روش حفظ قرآن در 5 مرحله را نوشتم كه در دو مرحله چاپ شده است. در آزمون تفسير قرآن كريم توسط ستاد قرآن كريم، جزء ممتازين بودم كه به عمره مفرده اعزام شدم. در چندين مرحله مسابقات حفظ شركت كردم و رتبه اول را كسب كردم. از طرف سازمان مدارس علميّه خارج از كشور، عازم «ساحل عاج» شدم كه در معهد اهل البيت (عليهم السلام) تدريس مي كردم كه براي همه موضوعات تدريسي ام جزوه به زبان عربي نوشته ام.

كريمي، عليجان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليجان كريمي

محل تولد : محلات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از پايان تحصيلات ابتدايي با تشويق والد بزرگوارم راهي حوزه علميه قم شدم و در مدرسه آيت الله گلپايگاني به تحصيل مقدمات علوم حوزوي پرداختم و از اساتيد نامي چون: (حاج حسن آقا تهرانى، صلواتى، كريمي جهرمى، تقوي اشتهاردي و ...) بهره وافر بردم. در سال 1356 با شروع انقلاب اسلامي به حوزه آزاد وارد شده و در دروس فقه و اصول: «آيت الله بني فضل» و «وجداني فخر» شركت جستم.

در سال 1359 در اولين دوره مدرسه «عالي تربيتي و قضايي طلاب قم» كه به منظور تربيت مربي و دبير بينش ديني از سوي شوراي انقلاب تأسيس گرديد؛ شركت كرده و پس از

فارغ التحصيلي در دوره كوتاه مدّت، براي تدريس در دبيرستان ها راهي شهرستان ايلام شده و به مدّت سه سال در دبيرستانهاي اين شهر به تدريس پرداختم. در كنار آن به تدريس دروس حوزوي نيز تا حدودي مي پرداختم.

از سال 1364 مجدداً به حوزه علميه قم مراجعت نموده و بخشي از دروس حوزه را مجدداً بازخواني كردم. در سال 1367 در اولين دوره مركز تربيت مدرس كه به منظور تربيت استاد معارف براي دانشگاهها تاسيس گرديد شركت نمودم. پس از فارغ التحصيلي به مدّت پنج ترم در دانشگاه اصفهان و نيز در دانشگاه آزاد اراك، پيام نور ساوه و دانشگاه آزاد محلات به تدريس (معارف، تاريخ اسلام و متون ادبي) پرداختم. ناگفته نماند كه در خلال سالهاي 1364 _ 1368 از دروس فقه «آيت الله ستوده» و «علوي گرگاني» بهره مي بردم.

در سال 1368 در درس خارج فقه «آيت الله منتظري» حاضر شدم و به مدّت هفت سال از محضر ايشان استفاده كردم، از سال 1371 _ 1373 در درس خارج اصول «آيت الله ميرزا جواد تبريزي» شركت جستم و از سال 1371 تاكنون در مركز (فرهنگ و معارف قرآن) به پژوهشهاي قرآني اشتغال دارم، حاصل كار تحقيقات اين دوره كه به صورت كار جمعي صورت مي پذيرد عبارتند از:

1. فرهنگ موضوعي تفاسير در سه جلد.

2. فرهنگ موضوعي قرآن (10 جلد آن تاكنون چاپ شده) كه پيش بيني مي شود به 30 جلد برسد.

در همين سالها مقالاتي نيز تدوين نموده ام از جمله: مقاله «مباني تفسير عرفاني امام خميني (ره)» كه در سلسله مقالات كنگره اخلاقي عرفاني امام خميني به چاپ رسيد. و در مقاله با عنوان «ويژگيهاي جامعه

الهي» به ستاد نشر رسانه اي مركز فرهنگ و معارف قرآن ارائه گرديد تا در رسانه هاي مكتوب به چاپ رسد. مقاله اي نيز با عنوان «حقوق خانواده در قرآن» به بنياد پژوهشهاي مشهد مقدس ارائه شد تا در مجموعه اي به چاپ رسد. ناگفته نماند كه در خلال سالهاي 1364 _ 1370 از دروس تفسير «آيت الله جوادى»، درس اسفار «مصباح يزدي» (از طريق نوار)، شفاي «بوعلي» (تدريس مصباح يزدي و از طريق نوار)، استفاده بردم و چندي نيز در درس اسفار «انصاري شيرازي» شركت جسته ام.

اينجانب در سال 1367 با وجود مأموريت هايي كه براي تبليغ در جبهه داشتم و با توجه به فاصله چند ساله اي كه با دروس حوزه داشتم مجدداً در امتحانات حوزه از پايه چهارم تا نهم شركت كردم و در سال 1367 رتبه سوم را كسب نموده و از جانب امام خميني و آيت الله گلپايگاني (همه ممتازين و از جمله اينجانب) مورد تشويق قرار گرفته و جوايزي به اينجانب اهدا شد و در روزنامه جمهوري آن زمان نيز ليست ممتازين منتشر شد. چند بار در امتحان تفسير كه از سوي ستاد تفسير قرآن برگزار شده، شركت كرده و هر بار جز ممتازين بوده و جوايزي دريافت كرده ام.

در سال 1382 جهت آماده كردن پرونده خود در شوراي مديريت، جهت نوشتن پايان نامه سطح چهارم حوزه در مصاحبه درس خارج شركت كردم و پس از آن به عنوان كسب رتبه ممتاز از اين حين، فوق العاده و نيز افزايش شهريه مقام رهبري به مدت يك سال بهره مند شدم. اكنون نيز در مركز (فرهنگ و معارف قرآن) به عنوان عضو شوراي علمي گروه به تحقيق در علوم و

تفسير قرآن اشتغال دارم و اميدوارم كه خداوند متعال در ظل عنايات خود و حضرت ولي عصر اين توفيق را از اينجانب سلب نكرده كه تا آخر عمر در خدمت قرآن كريم بوده باشم.

كريمي، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: اصفهان

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

كريمي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضى كريمي

محل تولد : اردكان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1360/6/30

زندگينامه علمي

اينجانب مرتضي كريمي متولد 1360 پس از اخذ سيكل در شهرستان اردكان در سال 1374 به قم عزيمت كردم و در مدرسه شهيدين، تحصيلات حوزوي خود را آغاز كردم. دوره سطح را در طول 7 سال به پايان رساندم. همزمان از سال 1379 دوره كارشناسي رشته كلام در مؤسسه امام خميني (ره) مشغول تحصيل شدم. از سال 1381 درس خارج را آغاز كردم و در اين راستا در دوره تخصصي فقه و اصول مدرسه شهيدين شركت كردم و از محضر آقاي عندليب و آيت الله تبريزي كسب فيض كردم. پس از اخذ مدرك كارشناسي در سال 1384 از مؤسسه امام خميني (ره)، در 4 آزمون كارشناسي ارشد شركت كردم كه در همه آنها رتبه اول را كسب كردم كه عبارتند از:

1. ارشد دين شناسي موسسه امام خميني (ره)

2. فلسفه و كلام اسلامي

3. كلام

4. اديان ابراهيمي مركز مطالعات اديان و مذاهب كه از سال 1384 در مركز اخير مشغول به تحصيل در رشته اديان ابراهيمي شده ام.

در طول تحصيل در مدرسه شهيدين در دوره هاي زبان عربي (2 سال) و انگليسي (3 سال) شركت كردم و چند سالي است به عنوان مترجم زبان انگليسي با مراكزي همكاري دارم. چند سالي نيز به عنوان محقق سايت يهود شناسي مؤسسه لوح و قلم با اين موسسه و

مدتي نيز به عنوان محقق بخش پرسش و پاسخ سايت حوزه نت با اين مركز همكاري داشته ام. آخرين كارهاي علمي بنده عبارت است از: ترجمه مدخل ايران از دايرة المعارف اسلام كه به زودي به صورت كتاب چاپ خواهد شد و نيز ترجمه مقالاتي پيرامون هولاكاست كه با همكاري عده اي از دوستان و با هزينه موسسه لوح و قلم به صورت كتاب چاپ خواهد شد.

كريمي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفى كريمي

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

مصطفي كريمي در سال 1348 در روستاي «دستجرد» از استان همدان متولد شد. دوره ابتدايي را در روستاي خود و دوره راهنمايي و دبيرستان را در شهرستان گذراند. در سال 1367 وارد حوزه علميه قم شد. حدود هفت سال در دروس خارج فقه و اصول از محضر: «آيت الله سبحانى»، «آيت الله مكارم شيرازي» و «حجت الاسلام و المسلمين لاريجاني» و در تفسير از محضر: «آيت الله جوادي آملي» و در علوم قرآني از محضر: «آيت الله معرفت» (حفظهم الله) بهره برد و در كنار دروس حوزه از سال 1369 دوره عمومي پنج ساله موسسه امام خميني (قدس سره) را گذراند و از سال 1374 تا 1380، دوره تخصصي تفسير و علوم قرآني (كارشناسي ارشد) را به پايان رساند. در مراكز حوزوي و دانشگاهي فعاليتهاي علمي وي در سه بخش: مديريت علمى - آموزشي، پژوهش و تدريس در مراكز حوزوي و دانشگاهي بوده است.

كريميان ميقلان، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي كريميان ميقلان

محل تولد : فومن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/7/1

زندگينامه علمي

آقاي علي كريميان در سال 1346 هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان «فومن» ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني از يك سو و شوق ادامه تحصيل در قم، زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه

(سلام الله عليها)، وي را رهسپار قم و در سال 1367 وارد حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود، ضمن انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت (ع )، با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1376 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون: «آيت الله جوادي آملي»، «استاد فياضي»، «آيت الله مصباح»، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته «مباني نظري» در مقطع دكترا در سال 1387 از موسسه پژوهشي آموزشي امام خميني فارغ التحصيل گرديد. وي پس از طي تحصيلات، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت و هم اكنون در دانشگاه گيلان علاوه بر تدريس، «مسئول نهاد رهبري» در اين دانشگاه نيز مي باشد. وي در طول حيات علمي خويش از امر نگارش و پژوهش غافل نمانده است و آثاري از قبيل: «اسوه حسنه» و «سه مكتب مشاء، اشراق و حكمت متعاليه» را به رشته تحرير در آورده است.

كزازي قمي، محمدابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در «مآثر و آثار» گويد: ملا محمد ابراهيم كزازى قمى خلف مرحوم حاج زين العابدين مازندرانى است كه عالمى فاضل و دانشمندى بزرگوار بود، و از موطن اصلى خويش مازندران به عراق آمده در آستانه توقف اختيار كرده بود و هم عاقبت در آستانه شريفه به خاك سپرده شد، و پسرش ملا محمد ابراهيم كه فقيهى فاضل و عالمى عامل بود از آستانه به قم رخت گشود و هم در آنجا رحلت نمود.

نگارنده گويد

آن مرحوم داماد مرحوم حجةالاسلام حاج ملا محمد مجتهد كزازى قمى است كه شرح احوالش خواهد آمد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

كزازي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالمى عامل و فقيهى كامل. پدرانش از خوانين و متمولين حومه (كزاز) بودند و خود نيز تا اوائل جوانى در كزاز به همان طريقه آباء و اجداد مشغول امور دنيوى بود تا اينكه محقق قمى صاحب قوانين را سفرى به آن سامان پيش آمد و در آنجا خواهر او را به حباله نكاح درآورد و آن مرحوم از بركات انفاس قدسيه مرحوم ميرزا مشغول تحصيل علوم دينيه و معارف يقينيه شد و به اندك زمانى قابل استفاده از محضر آن بزرگوار گرديد و پس از فوت مرحوم ميرزا مسافرت به كاشان و نراق نموده و از محضر درس مرحوم حاج ملا احمد فاضل نراقى اعلى اللَّه مقامه بهره مند شد و پس از رحلت آن مرحوم به قم مراجعت و مشغول ترويج دين و امامت جماعت و قضاوت و ساير مراسم مذهبى گرديد تا از دنيا رفت و در قبرستان شيخان مدفون گرديد از آثار خير او آب انبار محله عشقعلى و نيز ثلث قريه تجره دستجرد را در كزاز وقف بر امور و اعمال خيريه نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

كزازي، ميرجلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد ميرجلال الدين كزازي در ديماه 1327 در كرمانشاه در خانواده اي فرهيخته و فرهنگي كه بنيادگذار آموزش نوين در اين سامان است، چشم به جهان گشود. خوگيري به مطالعه و دلبستگي پرشور به ايران و فرهنگ گرانسنگ و جهاني آن را از پدر كه مردي آزادمنش و فراخ انديش و مردم دوست بود به يادگار ستاند. دوره دبستان را در مدرسه آليانس كرمانشاه گذرانيد و از ساليان دانش آموزي با زبان و ادب فرانسوي آشنايي گرفت. سپس دوره دبيرستان را در

مدرسه رازي به فرجام آورد و آنگاه براي ادامه تحصيل در رشته زبان و ادب پارسي كه در چشم او رشته و دانشي است گرامي و سپند، به تهران رفت و در دانشكده ادبيات فارسي و علوم انساني دانشگاه تهران دوره هاي گوناگون آموزشي را سپري كرد و به سال 1370 به اخذ درجه دكتري در اين رشته نائل آمد.او اينك عضو هيأت علمي و استاد در دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي وابسته به دانشگاه علامه طباطبايي است.ايشان برنده جايزه نخستين در پژوهشهاي بنيادين در هيجدهمين جشنواره بين المللي خوارزمي ،براي نوشتن زنجيره اي از كتاب بنام " نامه باستان " - بهمن 1383 است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر ميرجلال الدين كزازي سيد محمود كزازي (فرزند سيد احمد كزازي) است. سيد احمد كزازي برادر سيد حسين كزازي (آزاديخواه كه در دوره هاي دوم وسوم نماينده مجلس بود و در سال 1340 قمري رئيس معارف و فوايد عامه كرمانشاه گرديد و يك سال بعد بعلت تاسيس مدرسه دخترانه در اين شهر به شهادت رسيد )است. نيا كان دكتر كزازي از كزاز استان مركزي بودند از اين روي نام كزازي بر خاندان ايشان مانده است.

خاطرات كودكي : ميرجلال الدين كزازي از پدر خود بعنوان اولين آموزگارش ياد ميكند و از وي كه نمونه برجسته اي از فرهيخته ايراني است به نيكي ياد ميكند.او روزهاي تعطيل را در دهستانهاي زنگيشاه ، هولان و شلان سپري مي كند.روزهاي كودكي دكتر آميخته است با گشت و گذار در چشمه ساران ،كوهها ،هامونهاي سبز و غيره.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : ميرجلال

الدين كزازي در خانواده اي فرهنگي و فرهيخته و از نظر اقتصادي در وضعيت متوسطي بدنياآمد. از آنجايي كه از خانواده اي سرشناس بودند در ميهماني هاي باشكوه با بزرگان و فرهيختگان روزگار خود آشنا مي شد و از وجود آنان بهره مي برد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ميرجلال الدين كزازي دوره دبستان را در مدرسه آليانس كرمانشاه گذرانيد و از ساليان دانش آموزي با زبان و ادب فرانسوي آشنايي گرفت. سپس دوره دبيرستان را در مدرسه رازي به فرجام آورد و آنگاه براي ادامه تحصيل در رشته زبان و ادب پارسي كه در چشم او رشته و دانشي است گرامي و سپند، به تهران رفت و در دانشكده ادبيات فارسي و علوم انساني دانشگاه تهران دوره هاي گوناگون آموزشي را سپري كرد و به سال 1370 به اخذ درجه دكتري در اين رشته نائل آمد

فعاليتهاي ضمن تحصيل : ميرجلال الدين كزازي در كنار تحصيل از ساليان نوجواني نوشتن و سرودن را آغاز كرده است و در آن ساليان با هفته نامه هاي كرمانشاه همكاري داشته و آثار خود را در آنها به چاپ مي رسانيده است. در جلسات انجمن ها و جشنهايي كه در مدرسه به بهانه هاي مختلف برگزار مي شد بعنوان سخنران سخنراني ميكرد يا شعر مي خواند.وي همچنين با همكاري دو تن از از دانش آموزان كه يكي از آنها خوشنويس بود و ديگري نگارگر ، روزنامه ديواري بنام " نائره ها " پديد آوردند.

استادان و مربيان : دكتر سيد جعفر شهيدي ،دكتر عبدالحسين زرين كوب ،دكتر مظاهر مصفا ،دكتر شفيعي كدكني و دكتر اسماعيل حاكمي والااز استادان ميرجلال الدين

كزازي بودند.

همسر و فرزندان : ميرجلال الدين كزازي در سال 1354 با همسر خود سركار خانم پيوند پيوكاني ازدواج كردايشان داراي چهار فرزند مي باشد: - دكتر امير صدر الدين ،پزشك - مهندس امير رهام ،كارشناس برق و الكترونيك - ستي آناهيت ،كارشناس زبان و ادبيات انگليسي - ستي ماندان ،كارشناس باستان شناسي

وقايع ميانسالي : ميرجلال الدين كزازي اينك عضو هيأت علمي در دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي وابسته به دانشگاه علامه طباطبايي است. او افزون بر زبان فرانسوي كه از ساليان خردي با آن آشنايي يافته است، با زبانهاي اسپانيايي و آلماني و انگليسي نيز آشناست.چندي را نيز در اسپانيا به تدريس ايرانشناسي و زبان فارسي اشتغال داشته است. او گهگاه شعر نيز مي سرايد و نام هنري اش در شاعري "زروان" است. ترجمه او از "انه ايد ويرژيل" برنده جايزه بهترين كتاب سال شده است .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ميرجلال الدين كزازي عضو هيئت علمي و استاد دانشكده ادبيات و زبانهاي خارجي وابسته به دانشگاه علامه طباطبائي است.

فعاليتهاي آموزشي : ميرجلال الدين كزازي عضو هيئت علمي دانشكده ادبيات و زبانهاي خارجي دانشگاه علامه طباطبايي مي باشد . چندي را نيز در اسپانيا به تدريس ايرانشناسي و زبان فارسي اشتغال داشته است. سوابق تدريس دكتر كزازي به ترتيب زير است: تدريس تمام وقت : - دانشگاه رازي كرمانشاه از سال 1355 - 1358 - دانشگاه علامه طباطبايي - دانشكده هاي ادبيات فارسي و زبان هاي خارجي از سال 1358 - 1386 - دانشگاه بارسلون اسپانيا تدريس زبان پارسي ، ايران شناسي و شيعه شناسي ازسال 1376 - 1379 تدريس پاره وقت

: - دانشگاه تربيت معلم تهران - دانشگاه سراسري گيلان - دانشگاه سراسري يزد - دانشگاه آزاد اسلامي - واحد اراك - دانشگاه آزاد اسلامي - واحد ساوه - دانشگاه آزاد اسلامي - واحد كرمانشاه

آرا و گرايشهاي خاص : ميرجلال الدين كزازي در نوشتار و گفتارش پارسيگرايي را دنبال مي كند.

جوائز و نشانها : - برنده جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي (دوره نهم)براي ترجمه كتاب "انه ايد "در سال 1369 - برنده جايزه نخستين در پژوهشهاي بنيادين در جشنواره بين المللي خوارزمي ،براي نوشتن زنجيره اي از كتاب " نامه باستان " - بهمن 1383 - چهره برگزيده در نخستين همايش تجليل از برگزيدگان استان - نشان زرين و سپاسنامه از بزرگترين انجمن ادبي و فرهنگي يونان ، پارناسوس ، به عنوان برجسته ترين ايراني در گسترش و شناسانيدن فرهنگ و ادب يونان زمستان 1384 - پژوهشگر برگزيده در دانشكده ادبيات فارسي و زبان هاي خارجي دانشگاه علامه طباطبايي در سال 1385 - چهره ماندگار فرهنگ و ادب ايران در پنجمين همايش آن به سال 1384

چگونگي عرضه آثار : آثار ميرجلال الدين كزازي به ترتيب زير است: - تعداد تاليفات : 25 تاليف - تعداد كتب ترجمه شده : 13 ترجمه - تعداد كتب ويرايش و تصحيح شده : 6 كتاب - تعدا مقالات منتشر شده ك بيش از 100 مقاله

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آب و آيينه (مجموعه مقاله)

2 آتا لا ورنه

ويژگي اثر : ترجمه اثر شاتو بريان-چاپ اول

: نشر مركز - سال 1366 چاپ دوم : نشر مركز - سال 1367 چاپ سوم : نشر مركز - سال 1369 چاپ چهارم : نشر مركز - سال 1380 "آتالا و رُنه" در بر گيرنده دو داستان جداگانه از نويسنده چيره دست و مشهور فرانسوي "شاتوبريان" است. دكتر كزازي در ديباچه مفصل اين كتاب ، زندگينامه شاتوبريان را بر پايه نوشته هاي وي ، بويژه كتاب گرانسنگ "يادمانهاي آن سوي گور" بررسي كرده و سرچشمه هاي دو داستان آتالا و رُنه را به دست داده است.

3 آنه ايد

ويژگي اثر : ترجمه اثر ويژيل،چاپ اول : نشر مركز - سال 1369 ،ترجمه،اين كتاب در دوره نهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «انه ايد»: آشنايي با آثار ادبيات كلاسيك جهان به ويژه حماسه هاي برجستة ملتها مورد علاقه هر دانش پژوهي است، انه ايد يكي از بارزترين آثار ادبي جهان است كه به زبان لاتين نوشته شده است و مترجم آن را به شيوه زيبا و رسايي به زبان فارسي ترجمه كرده است چاپ سوم : نشر مركز - سال 1381 "انه ايد" اثر ويرژيل ، حماسه سراي بزرگ لاتين است كه براي اولين بار توسط دكتر كزازي به فارسي ترجمه شده است. انه ايد ، يكي از سه اثر بزرگ پهلواني در فرهنگ و ادب اروپايي است. دو حماسه ديگر ، "ايلياد" و "اُديسه" است. انه ايد را مي توان همچون اُديسه ، دنباله اي بر ايلياد شمرد. "انه" بزرگزاده اي تروايي بوده است كه از آتش

و خون جان به در برده و در جستجوي سرزميني نويد داده شده در درياها و خشكي ها سرگردان شده است.

4 اديسه

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر مركز - سال 1379 چاپ چهارم : نشر مركز - سال 1383 "اُديسه" اثر ديگر هومر ، يكي ديگر از سه گانه هاي ادب پهلواني اروپايي است كه توسط دكتر كزازي به پارسي ترجمه شده است.

5 از دهلي نو تا آتن كهن

ويژگي اثر : اين كتاب را نشر نويسنده در سال 1387 چاپ كرده است. كتاب چهار سفرنامه را در دارد كه سه از آنها پيشتر در روزنامه ها و ماهنامه هاي فرهنگي به چاپ رسيده است. اين سفر نامه به شيوه كتابهاي روزهاي كاتالونياو ديدار با اژدها نوشته شده است.

6 از گونه اي ديگر

ويژگي اثر : مجموعه مقالات-چاپ اول : نشر مركز - سال 1368 چاپ دوم : نشر مركز - سال 1380 "از گونه اي ديگر" مجموعه اي فراهم آمده از چهار جستار يا مقاله است كه خمگي در زمينه فرهنگ و ادب نوشته شده اند. گفتارهاي اين دفتر كه برخي از آنها براي اولين بار در اين اثر به چاپ رسيده اند و بعضي پيش تر در گاهنامه ها نشر شده اند ، در چند زمينه پيوسته با هم و جملگي بر زمينه فرهنگ ايراني و ميراث معنوي آن است.

7 ايلياد

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر مركز - سال 1377 چاپ چهارم : نشر مركز

- سال 1383 "ايلياد" شاهكار "هومر" اثري است كه بارها به زبانهاي اروپايي ترجمه شده است. پس از ترجمه "انه ايد" و استقبال اهل فرهنگ و ادب از اين اثر ، دكتر كزازي به درخواست دانشوران ، دو نامه ديگر پهلواني در ادب اروپايي ، ايلياد و اوديسه را نيز به همان شيوه به پارسي ترجمه كردند.

8 بدايع الافكار في صنايع الاشعار

ويژگي اثر : تصحيح و ويرايش-نشر مركز - سال 1369 "بدايع الافكار في صنايع الاشعار" كتابي است از ملاحسين واعظ كاشفي سبزواري ، نويسنده و دانشور پركار ايراني در سده نهم هجري. اين كتاب كه در آرايه هاي سخن نوشته شده است ، پرمايه ترين كتاب در دانش "بديع" است. در ديباچه مفصل كتاب ، تاريخچه بديع نويسي و بديع سرايي در پهنه ادب پارسي ، از نخستين كتاب بديعي "ترجمان البلاغه" تا واپسين كه "مدارج البلاغه" است ، توسط دكتر كزازي نوشته و بررسي شده است. در بخش گزارش هاي كتاب نيز ، اين كتاب با ديگر كتاب هاي بديعي سنجيده شده است.

9 بهار خسرو

ويژگي اثر : نشر مركز - سال 1374 "پيترو چيتاتي" ، از ايران شناسان دلبسته و علاقمند به تاريخ و فرهنگ ايران است. وي در اين اثر بديع ، شاعرانه و دل انگيز ، به شيوه اي داستانگونه ، نماها و چشم اندازهايي از تاريخ و فرهنگ ايران را بررسي و به زيبايي ارايه كرده است.

10 پارسا و ترسا

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي - سال 1376

"پارسا و ترسا" گزارشي است از داستان شيخ صنعان ، عطار. اين چامه كه از دشوارترين و پيچيده ترين چامه هاي خاقاني است ، توسط دكتر كزازي از سه ديدگاه ويژه واژه شناسي ، زيباشناسي و ژرفاشناسي بررسي شده است.

11 پرنيان پندار

ويژگي اثر : سراچه آوا و رنگ (خاقاني شناسي) چاپ اول : انتشارات سمت - سال 1376 چاپ سوم : انتشارات سمت - سال 1385 "سراچه آوا و رنگ" كتابي است كه دكتر كزازي آن را در "خاقاني شناسي" نوشته است. در اين اثر ، دوازده قصيده ، يك تركيب بند ، شانزده غزل ، نُه قطعه و هشت رباعي يا چارانه بررسي و كاويده شده است. در گزارش بيت ها ، زمينه ها و دانش هاي گونه گون چون: واژه شناسي ، ريشه شناسي ، زبانشناسي سنجي ، باورشناسي ، نمادشناسي و زيباشناسي به كار گرفته شده اند.

12 پند و پيوند

ويژگي اثر : "پند و پيوند" در حقيقت ، جلد دوم كتاب ديرمغان است كه در آن ، دكتر كزازي به شيوه اي نو به گزارش غزل هاي حافظ پرداخته است و غزلهاي خواجه را بر پايه زيبا شناسي و باورشناسي بررسي و گزارش كرده است.

13 تَرجُماني و تَرزَباني (هنر ترجمه)

ويژگي اثر : نشر جامي - سال 1374 "تَرجُماني و تَرزَباني" حاصل كند و كاوها ، درنگ ها و ديدگاه هاي دكتر كزازي درباره هنر ترجمه است كه در چند جستار فراهم آمده است و در آن شيوه هاي گونه گون

ترجمه مورد بررسي قرار گرفته است.

14 تلماك

ويژگي اثر : ترجمه اثر فنلون-نشر مركز - سال 1368 جايگاه تلماك ، اثر گرانسنگ "فنلون" را در ادب و فرهنگ فرانسه ، تنها مي توان با "گلستان" سعدي و "قابوسنامه" سنجيد و برابر نهاد. سات هاي بسيار ، تلماك را در آموزشگاه هاي فرانسه همچون گلستان به قصد آموختن ادب و اخلاق و آيين به نوآموزان مي آموخته اند و فنلون چون آموزگاري فرزانه ، در چهره نمادين "مانتور" ، فرزند جوان اوليس ، تلماك را اندرز مي داده است.

15 تندبادي از كنج (شاهنامه شناسي)

16 توانهاي نهاني در آدمي

ويژگي اثر : نشر ني - سال 1372 اين كتاب ، سومين اثري است كه دكتر كزازي در زمينه فرا روانشناسي به زبان فارسي ترجمه كرده است. "كالين و ويلسن" نويسندگان اين كتاب ، با ديدي سنجيده ، روانشناسانه و دانشورانه ، پديده هاي فراروانشناسي را مورد بررسي و تحقيق قرار داده است.

17 جهان اشباح

ويژگي اثر : ترجمه اثر مرورودين-انتشارات عطايي - سال 1370 "جهان اشباح" كتابي در زمينه فرا روانشناسي است كه دو نويسنده "دانيل هامر" و "آلكس رودَن" آن را نوشته اند. در اين اثر ، پديده هاي "فرا روانشناسي" به گونه اي گسترده و فراگير بررسي شده است. جهان اشباح ، دومين ترجمه دكتر كزازي در زمينه فرا روانشناسي است.

18 جهان پس از مرگ

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر دنياي كتاب

- سال 1361 چاپ دوم : نشر دنياي كتاب - سال 1371 "جهان پس از مرگ" اثر نويسنده نامدار انگليسي "سر آرتور كُنان دويل" خالق كارآگاه معروف "شرلوك هلمز" است. كنان دويل در سال هاي واپسين زندگي ، به پديده روحگرايي دلبستگي يافت و اين اثر ، رهاورد همان سال هاست. كتاب از دو بخش پژوهش ها و داستان ها پديد آمده است و هر يك از داستان ها بر پايه يكي از آزمون ها و پديده هاي روحگرايي نوشته شده است.

19 خاقاني شرواني

ويژگي اثر : اين كتاب را دفتر پژوهشهاي فرهنگي در مجموعه "از ايران چه مي دانم؟" به سال 1387 چاپ كرده است و هشتادو پنجمين كتاب از اين مجموعه است. در اين كتاب ،نويسنده به شيوه اي نوآيين و در پيكره داستاني دلكش،زندگاني و شعر خاقاني را بسر رسيده است تا خواننده كه بيشتر از جوانانند با شور و شراري افزونتر كتاب را بخوانند و با اين چامه سراي بزرگ آشنا بشوند.

20 در درياي دري

ويژگي اثر : در بزرگداشت شاعران ايران-"دُرّ درياي دَري" كتابي كم نظير در ادب پارسي است. اين كتاب گزارش درازآهنگي است از قصيده اي بلند كه دكتر كزازي آن را در 278 بيت سروده است و چنين آغاز مي شود : هر كه او را شور معني گستري است زيب شعرش دُرّ درياي دَري است در اين چامه بلند ، سرگذشت شعر پارسي از آغاز تا روزگار ما نموده شده است. علاوه بر آن ، زندگينامه ، نكات ويژه زندگي و نيز شيوه سخنوري

هر شاعر بيان گرديده است. نويسنده در مقدمه گسترده خويش بر اين اثر ، مطالب جالب و مفيدي در زمينه "چيستي هنر" و نيز "چگونگي آفرينش هنري" آورده است كه در جاي خود ، روزني به جهان پر رمز و راز هنر است. در درياي دري در سال 1368 به همت نشر مركز بچاپ رسيده است.

21 دستان مستان

ويژگي اثر : اين كتاب را نشر نويسنده در سال 1387 چاپ كرده است. دستان مستان گزيده اي از سروده هاي مير جلال الدين كزازي است .كه در دهه 1370 تا 1380 سروده شده اند.

22 ديدار با اژدها

ويژگي اثر : تصحيح و ويرايش - انتشارات نشر قطره 1380-ديدار با اژدها ،روزنگار سفر كوتاه دكتر كزازي به چين سرزمين افسانه اي آسيا است. اين اثر كه از ديد شيوه و قالب يكسره با روزهاي كاتالونيا همسان و دمساز است ،پيوندهاي فرهنگي تاريخي ايران و چين مورد بررسي قرار داده است.

23 دير مغان

ويژگي اثر : دير مغان (حافظ شناسي) نشر قطره - سال 1375 "دير مغان" گزارش بيست غزل حافظ است ، از آغاز ديوان وي و بر پايه زيباشناسي و باورشناسي. دكتر كزازي در اين اثر كوشيده است از نگاهي متفاوت ، غزل هاي خواجه شيراز را بنگرد و آنها را بر پايه زيباشناسي و باورشناسي كه ديگر حافظ پژوهان كمتر بدان پرداخته اند ، بكاود و بررسد. نويسنده وعده كرده است كه در آينده ، بقيه اشعار حافظ را به همين شيوه مورد كند و كاو قرار

دهد.

24 ديوان خاقاني

ويژگي اثر : نشر مركز - سال 1375 "ديوان خاقاني" ويرايشي نو از ديوان سخن سالار بزرگ شروان است. اين ويرايش بر پايه نسخه هاي چاپي و برخي برنوشته ها ، به انجام رسيده است. دكتر كزازي در اين ويرايش جديد ، تاريكي ها ، دشواري ها و بي اندامي هاي متن را كه از ريخت و ضبط نادرست بيت ها مايه گرفته است برطرف كرده و هرجا كه نسخه بدل ها "پچينها" ناكارآمد بوده است ، به ياري دانش هاي ادب ، چون : واژه شناسي ، سبك شناسي ، زيبا شناسي و جز آن كوشيده است كه ريخت و صورت درست به دست داده شود. ويراستار ديوان خاقاني ، همه جا در پانوشت ، دگرگونيهاي رخ داده در متن را با برهان باز نموده است.

25 ديوان ميرزا محمد باقر حسيني سپاهاني

ويژگي اثر : نشر مركز - سال 1376 "ديوان ميرزا محمدباقر حسيني سپاهاني" سخنور توانا و كم شناخته سده يازدهم و دوازدهم هجري ، بر پايه نسخه اي منحصر به فرد ويراسته شده است. در ديباچه كتاب نيز سبك هندي در شعر فارسي و همچنين سروده هاي سخنور و پيوند او با ديگر سرايندگان اين سبك بررسي و باز نموده شده است.

26 رباعيات خيام

ويژگي اثر : تصحيح و ويرايش-چاپ اول : نشر مركز - سال 1371 چاپ سوم : نشر مركز - سال 1384 "رباعيات خيام" ، همچون غزلهاي سعدي ويرايشي تازه از چارانه هاي اين شاعر و انديشمند

بزرگ ايراني است كه با شيوه اي نو نقادي شده است

27 رخسار صبح

ويژگي اثر : گزارش چامه از خاقاني با ديباچه اي بلند در شناخت او-چاپ اول : نشر مركز - سال 1368 چاپ سوم : نشر مركز - سال 1374 "رخسار صبح" كتابي است حجيم و هفتصد صفحه اي در گزارش قصيده اي بلند و دلپسند از خاقاني. به تقريب ، نيمي از اين كتاب ، شامل ديباچه مفصلي است در شرح زندگاني و شيوه شاعري اين قصيده سراي بزرگ ايران. دكتر كزازي در اين اثر كوشيده است بر پايه سروده ها و نوشته هاي خاقاني ، زندگي وي را بررسي كرده و روشنايي هايي بر بخش هاي تاريك و ناشناخته زندگي وي بيندازد. دكتر كزازي در اين كتاب ، همانند كتاب هاي "سوزن عيسي" و "پارسا و ترسا" كوشيده است تا اين چامه بلند خاقاني را بر بنياد واژه شناسي ، زيباشناسي و ژرفاشناسي بررسي كند.

28 روزهاي كاتالونيا

29 رويا ، حماسه ، اسطوره (شاهنامه شناسي)

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر مركز - سال 1372 چاپ سوم : نشر مركز - سال 1385 "رؤيا ، حماسه ، اسطوره" آنچنانكه از عنوان آن برمي آيد ، سه قلمرو پر رمز و راز و جاودانه رويا ، حماسه و اسطوره را در بر مي"يرد. اين اثر ، در حقيقت پايان نامه و تز دكتري نويسنده است كه به قول قدما "به زيور طبع آراسته شده است".

30 رويدادهاي شهر سنگي

ويژگي اثر : ترجمه اثر اسماعيل كاداره-نشر مركز - سال 1370 "اسماعيل كاداره" در اين اثر داستاني ، به شيوه اي دلنشين و شاعرانه ، خاطرات دوران كودكي و نوجواني خويش را به رشته تحرير درآورده است. وي از نويسندگان نامدار آلبانيايي است كه اكنون به شهرتي جهاني دست يافته است. يكي از داستانهاي او با عنوان "سردار سپاه مرده" به بيش از پانزده زبان دنيا ترجمه شده است. دكتر كزازي با ترجمه اين اثر ، اسماعيل كاداره را به جامعه فرهنگي ايران شناسانده است.

31 زيبا شناسي

ويژگي اثر : در دو جلد

32 زيبا شناسي سخن(2) معاني

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر مركز - سال 1370 چاپ ششم : نشر مركز - سال 1385 "معاني" جلد دوم از مجموعه سه جلدي "زيباشناسي سخن پارسي" است كه زبان شكرين و شيواي پارسي را بر پايه اين دانش بررسي و كاويده است.

33 زيبا شناسي سخن(3)بديع

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر مركز - سال 1373 چاپ پنجم : نشر مركز - سال 1385 "بديع" سومين جلد از مجموعه "زيباشناسي سخن پارسي" است. جلدهاي اول و دوم اين مجموعه عهده دار بررسي دو دانش ديگر زيباشناسي ادب پارسي ، يعني "بيان" و "معاني" هستند.

34 زيباشناسي سخن پارسي -1- بيان

ويژگي اثر : جلد اول - بيان (زيباشناسي سخن پارسي) چاپ اول : نشر مركز - سال 1368 چاپ هفتم : نشر مركز - سال 1385 اين كتاب نخستين جلد از

دوره سه جلدي "زيباشناسي سخن پارسي" است كه در موضوع دانش بيان نوشته شده است. دكتر كزازي اين اثر را به شيوه كتاب هاي آموذشي براي دانشجويان دانشگاه ارايه كرده است.

35 سراچه آوا و رنگ

ويژگي اثر : سراچه آوا و رنگ (خاقاني شناسي) چاپ اول : انتشارات سمت - سال 1376 چاپ سوم : انتشارات سمت - سال 1385 "سراچه آوا و رنگ" كتابي است كه دكتر كزازي آن را در "خاقاني شناسي" نوشته است. در اين اثر ، دوازده قصيده ، يك تركيب بند ، شانزده غزل ، نُه قطعه و هشت رباعي يا چارانه بررسي و كاويده شده است. در گزارش بيت ها ، زمينه ها و دانش هاي گونه گون چون: واژه شناسي ، ريشه شناسي ، زبانشناسي سنجي ، باورشناسي ، نمادشناسي و زيباشناسي به كار گرفته شده اند.

36 سه داستان

ويژگي اثر : ترجمه اثر گوستاوفلوبر-نشر مركز - سال 1367 "گوستاو فلوبر" نويسنده بلند آوازه و آفريننده آثار برجسته اي چون: "مادام بواري" و "سالامبو" است. فلوبر ، اين اثر را در سال هاي پاياني زندگاني خود نوشت. سال هايي كه نويسنده را در تلخكامي و اندوهي ژرف فرو برده بود. كتاب شامل سه داستان "ساده دل" ، "افسانه ژولين ، تيمارگر پاك" و "هروديا" است.

37 سوزن عيسي

ويژگي اثر : انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي - سال 1376 "سوزن عيسي" گزارشي است از چامه ترسايي خاقاني كه از پيچيده ترين و ديرياب ترين چامه هاي اوست. در اين

كتاب دكتر كزازي ، قصيده بلند ترسايي را چونان "رخسار صبح" در سه بخش واژه شناسي ، زيبا شناسي و ژرفا شناسي بررسيده است و هرگاه نيازي نبوده كه بيت ها را از آن سه ديدگاه بررسد ، تنها از دو ديد نخستين كاويده است.

38 سيلوي

ويژگي اثر : ترجمه آثار ژراردو نروال-نشر مركز - سال 1370 "سيلوي" داستاني نه چندان بلند از "ژرار دونروال" است. وي از نويسندگان سخنور و نامدار فرانسوي در سده نوزدهم بوده است. ژرار دونروال چونان شوريده سراني كه زندگي را به سوداي يافتن آنچه يافت نمي شود ، سير كرده اند ، سراسر زندگاني را در پي نازنيني گشت كه هرگز در عالم خاكي به دست نمي آيد. از اينرو ، به دنبال آنچه در عالم واقع به دست نمي آمد و در دسترس نبود ، به خواب و رويا پناه برد و سر در پي اين سودا نهاد و در رويا گم شد.

39 غزل هاي سعدي

ويژگي اثر : تصحيح و ويرايش -چاپ اول : نشر مركز - سال 1371 چاپ سوم : نشر مركز - سال 1384 "غزلهاي سعدي" ويرايشي تازه از غزلهاي شاعر و سخنور توانا و نامي ايران است كه برپايه نسخه هاي چاپي ، به شيوه اي سخن سنجانه و دانشورانه ، توسط دكتر كزازي انجام گرفته است.

40 گزارش دشواريهاي ديوان خاقاني

41 گزيده اي از سروده هاي شيخ الرئيس قاجار

ويژگي اثر : تصحيح و ويرايش-نشر مركز - سال

1369 "شيخ الرئيس قاجار" از نوادگان فتحعليشاه قاجار ، شاهزاده اي دانش دوست و سخنور بود كه به كسوت روحانيت و درويشي درآمد. دكتر كزازي كتاب حاضر را بر پايه چاپ سنگي "منتخب نفيس از آثار شيخ الرئيس" ، طبع شده در سال 1312 هجري ويراسته است و در مقدمه كتاب ، زندگي و آثار وي را بررسي و شرح كرده است.

42 مازهاي راز

ويژگي اثر : چاپ اول : نشر مركز - سال 1370 چاپ دوم : نشر مركز - سال 1380 "مازهاي راز" جستارهايي است در شاهنامه فردوسي و در برگيرنده شش مقاله درباره شاهنامه است. نخستين جستار ، "نمادشناسي اسطوره در داستان ضحاك" است كه به همايش جهاني بزرگداشت فردوسي كه در دي ماه 1369 در تهران برگزار شد ، پيشكش شده است.

43 نامه باستان

ويژگي اثر : انتشارات سمت در سال 1379-نامه باستان ويرايش و گزارشي است كه از شاهنامه فردوسي كه نخستين جلد آن در سال 1379 منتشر شده . اين جلد از اثر ،آغاز شاهنامه تا پايان زال و پادشاهي منوچهر را در بر ميگيرد.نامه باستان بر پايه بر نوشته فلورانس و چاپ مسكروژول مول و خالقي و مطلق انجام گرفته است.

44 نامه باستان در هشت جلد

ويژگي اثر : اين كتاب را سازمان سمت در سال 1387 چاپ كرده است و هشتمين جلد از زنجيره اي است از كتاب در ويرايش و گزارش شاهنامه فردوسي با نام نامه باستان.

منابع زندگينامه :ttp://adabiateallameh.persianblog.ir/2http://parsisaray.blogfa.com/3http://www.kazzazi.com4www.ketabesal.ir5تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر مير جلال الدين كزازي بنا

به درخواست بنياد ايرانشناسي- بهار 13866سيد محمد باقر برقعي ، سخنوران نامي معاصر ايران ، ج 3 ، ص 1650

كسايي همداني، ابوالحسن علي بن عبيد اللَّه بن محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 445 ق)، محدث، فقيه و صوفى. وى ساكن مصر بود. از احمد بن عبدان شيرازى در اهواز و از نصر بن احمد مرجى در موصل و از عبدالوهاب كلابى در دمشق و از ابوالفتح محمد بن احمد نحوى در رمله و از منير بن عطية در قيساريه و از ضراب در مصر حديث شنيد. عبدالمحسن شيحى و سهل بن بشر اسفرايينى و ابوعبداللَّه رازى، صاحب «سداسيات» از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (653 -652/ 17).

كسايي، ابوالحسن علي بن حمزة بن عبداللَّه بن بهمن بن فيروز اسدي فارسي

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 189 ق)، قارى، اديب، لغوى و نحوى. يكى از قراء سبعه است. اصلش از ايران بود كه در يكى از روستاهاى كوفه به دنيا آمد و در بغداد سكنى گزيد. وى در تلاوت مدتى شاگرد حمزه يكى ديگر از قراء سبعه بود و موافق حمزه قرائت مى كرد، ولى عاقبت قرائت مخصوصى اتخاذ نمود. حفص و ابوعمر دورى از راويان مشهور قرائت او هستند. جمعى ديگر نيز همچون نصير رازى و قتيبة بن مهران اصفهانى و احمد بن ابى سريج و عيسى بن سليمان شيزرى و ابوحمدون طيب نيز قرائت او را روايت كرده اند. كسائى از شاگردان امام جعفر صادق (ع) شمرده شده و از اعمش و سليمان بن ارقم و سفيان بن عيينه و ابوبكر بن عياش حديث روايت كرده است. او در ادبيات و نحو و لغت نيز از پيشگامان عراق بود. نحو را از معاذ هراء و يونس نحوى و خليل بن احمد عروضى فراگرفت. فراء و ابوعبيد قاسم بن سلام و جمعى ديگر از شاگردان او به حساب مى آيند. شافعى گويد كه هر كه خواهد در نحو متبحر شود

پس بايد كه بر سفره ى كسايى نشيند. هارون الرشيد احترام ويژه اى براى او قائل بود و دو پسرش امين و مأمون را به دست وى سپرد تا ادب آموزند. با هارون الرشيد به ايران آمد و در رى در قريه ى ارنبويه درگذشت. در سال مرگ وى اختلاف است و سالهاى 193 ،185 ،183 ،182 ،180 و 197 ق به عنوان سال وفات ذكر شده است. از آثارش: «معانى القرآن»؛ «القراآت»؛ «النوادر» كبير، اوسط و اصغر؛ مختصرى در نحو؛ «المصادر»؛ «الوقف و الابتداء فى القرآن»؛ «متشابه القرآن»؛ «مقطوع القرآن و موصوله»؛ «الحروف»؛ «العدد»؛ «اختلاف العدد»؛ «الهجاء»؛ «اشعار المعايات و طرائقها»؛ «الهاآت المكنى بها فى القرآن»؛ «لحن العامه»؛ «نسب رسول اللَّه (ص)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (94-93/ 5)، اعلام بوفيات الاعلام (122/ 1)، اعيان الشيعه (234-233/ 8)، ايضاح المكنون (350 ،345 ،336 ،332 ،322 ،313 ،289/ 2 ،48/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (126 ،68/ 1)، تاريخ بغداد (415 -403/ 11)، تهذيب التهذيب (267/ 7)، دايرة المعارف فارسى (2219/ 2)، الذريعه (139/ 24 ،15/ 19)، روضات الجنات (189 -186/ 5)، رى باستان (419/ 2 ،439 -438/ 1)، ريحانه (56 -52/ 5)، سير النبلاء (134 -131/ 9)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (112-111 ،64 ،60 ،53 -52)، كشف الظنون (1730)، الكنى و الالقاب (113 -112/ 3)، لغت نامه (ذيل/ على، كسائى)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 189)، معجم الادباء (203 -167/ 13)، معجم المؤلفين (84/ 7)، وقايع السنين و الاعوام (153)، هدية العارفين (668/ 1)، هفت اقليم (114/ 1).

كسائي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي كسائي

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

آقاي سيد علي كسائي در سال 1341 هجري شمسي در خانواده اي پاك، با صفا، متدين و كاملا آگاه به مسائل مذهبي در رشت ديده به جهان گشود. نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي علاقه وافر خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1361 وارد حوزه علميه قم شد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از محضر درس اساتيدي همچون: «آيت الله باقري كني»، «آيت الله سيد حسن مصطفوي» و ديگر اساتيد بهره ها برد.

وي در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در مقطع كارشناسي ارشد در رشته معارف اسلامي و علوم سياسي از دانشگاه امام صادق عليه السلام در سال 1369 فارغ التحصيل شد و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان «جنگ تحميلي» دفاع كرد و سالهاي متمادي است كه در مدرسه عالي سوره، و ديگر دانشگاهها به تدريس مشغول مي باشد.

ايشان در طول حيات علمي خويش از امر نگارش و پژوهش غافل نمانده است و در كتابخانه ملي تهران مشغول تحقيق و پژوهش مي باشد و آثار متعددي از جمله: «كتابخانه هاي ملي جهان»، «نسخه هاي خطي و اسلامي در جهان»، «تاريخ اوقاف در جهان» و ... را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

كسروي اصفهاني، ابوحسين علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، حافظ، فقيه شافعى، اديب، نحوى و شاعر. اصل وى از اصفهان و ساكن بغداد بود. معلم هارون، فرزند ابوالحسن على بن يحيى بن نديم، بود. او سپس به ابى النجم بدر معتضدى والى اصفهان، در

زمان معتضد عباسى، پيوست. وى راوى شعر و تاريخ و سير، و بر كتاب «العين» خليل بن احمد مسلط بود. بين كسروى و ابن المعتز عبداللَّه نامه نگارى و مراجعات بسيار بوده است و اشعار زيادى را سروده به هم ارسال مى كردند. كسروى در عهد خلافت معتضد (289 -279 ق) از دنيا رفت. سال مرگ وى در «كشف الظنون» و «هدية العارفين»، 330 ق ذكر شده است. از آثارش: «الخصال»، مجموعه اى از اشعار و حكم و امثال؛ «الاعياد و النواريز»؛ «تأويل الاحاديث المشكلات الواردة فى الصفات»؛ «مراسلات الاخوان و محاورات الخلان»، كه در «هدية العارفين»، «مجاوبات الخلان» ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (463/ 2 ،220/ 1)، ريحانه (58/ 5)، الفهرست لابن النديم (214)، كشف الظنون (1394 ،705)، لغت نامه (ذيل/ على كسروى)، معجم الادباء (96-88/ 15)، معجم المؤلفين (247/ 7)، هدية العارفين (678/ 1).

كسروي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1269- مقتول 1324 ش)، مورخ، اديب، نويسنده و استاد دانشگاه. وى در خانواده اى روحانى در تبريز به دنيا آمد. مقدمات علوم و ادبيات عرب را در مدارس قديم و زبان انگليسى را در مدرسه ى آميريكايى تبريز فراگرفت. وى بعدها در همان مدرسه به تدريس پرداخت، و در آنجا با مبلغان مسيحى، در دفاع از اسلام، مباحثات مى كرد. بعد از اعضاء حزب دمكرات شد و به تهران تبعيد گرديد. او مدتى به كار در دادگسترى پرداخت و مناصبى را نيز عهده دار بود. از 1312 تا 1320 ش به نشر روزنامه ى «پرچم» پرداخت. در دانشكده ى الهيات نيز به تدريس تاريخ اشتغال داشت ولى به سبب بدگويى هايى كه از شعر و شاعرى و عرفان و ادب ايرانى كرده

بود با استادى او مواقت نشد. وى با زبان پهلوى و ارمنى و فرانسه آشنايى داشت. كسروى در زمينه هاى مختلف ادب، تاريخ، اجتماع، اقتصاد و مذهب عقايد مخصوص به خود داشت. آنچه او در باب نقد ادبى و بررسى شعر شاعران ايرانى و به خصوص ادب و شعر صوفيه، به ويژه حافظ و مولوى، نوشته از نوعى خشكى طبع و عدم آگاهى از جوهر هنر و زيبايى هاى آثار ادبى سرچشمه گرفته است و بر روى هم ديدگاه نقد او با اينكه ديدگاهى اجتماعى است، اما در مجموع نماينده ى ضعف تشخيص او در شناخت آثار ادبى است. آراى او در نقد مذهب شيعه مسايلى بود كه پيش از وى بر قلم بعضى از نويسندگان اهل سنت جارى شده بود و علماى شيعه نيز پاسخ آنها را داده بودند اما او با زبانى كه از بى نزاكتى و هتاكى خالى نبود همان انتقادها را رواج داد. وى عضويت انجمن آسيايى همايونى و انجمن جغرافيايى آسيايى و عضويت آكادمى آمريكا را داشت. كسروى يكى از پركارترين نويسندگان دوره ى اخير است كه متجاوز از هفتاد كتاب و رساله، علاوه بر مقالات بسيار، از وى منتشر شده است. او سرانجام در يكى از محاكم وزارت دادگسترى به وسيله ى گروهى از فداييان اسلام به قتل رسيد. از آثار او در زمينه ى تاريخ: «تاريخ مشروطه ى ايران»؛ «تاريخ هيجده ساله ى آذربايجان»؛ «تاريخ پانصد ساله ى خوزستان»؛ «شيخ صفى و تبارش»؛ «شهرياران گمنام»؛ «تاريخچه ى شير و خورشيد»؛ «تاريخچه ى چپق و قليان»؛ «نادر شاه». در زمينه ى مذهب: «آيين كژى»؛ «ورجاوند بنياد»؛ «در پيرامون اسلام»؛ «در پيرامون روان»؛ «صوفيگرى». در زمينه ى مسايل سياسى و اجتماعى: «كار و پيشه

و پول»؛ «در راه سياست»؛ «فرهنگ چيست؟»؛ «افسران ما». در زمينه ى مسايل مربوط به زبان شناسى و دستور: «آذرى يا زبان باستان آذربايگان»؛ «زبان پاك»، دستور زبان؛ «زبان فارسى»؛ «نامهاى شهرها و ديه هاى ايران». زمينه ى نقد ادبى و مباحث هنرى: «حافظ چه مى گويد»؛ «در پيرامون ادبيات»؛ «در پيرامون شعر و شاعرى».[1]

(بخش 1) (سيد) احمد بن (حاجى مير) قاسم، دانشمند، مورخ، زبانشناس و اصلاح طلب ايرانى (و. تبريز 1269- مقت. تهران 1324 ه.ش). تا چند پشت وى اهل علم و مورد توجه مردم تبريز بوده اند. كسروى در رشته هاى تاريخ، لغت، زبان و دين تحقيق كرده و طرفدار جدى اصلاح و تصفيه ى مذهبى و مخالف سرسخت تصوف و عرفان بود. وى طرفدار جدى مليت ايرانى بود و از به كار بردن لغات عربى دورى مى جست و در برابر آنها لغات و اصطلاحات و تركيباتى از ريشه فارسى ساخته بود و خود آنها را به كار مى برد. كسروى مردى رك گو و مبارز و در عقايد خود استوار بود. روزنامه اى به نام «پرچم» و مجله اى به نام «پيمان» منتشر مى كرد كه ناشر عقايد وى بودند. كسروى در روز دوشنبه ى بيستم اسفند ماه 1324 ه.ش به وسيله ى خنجر و اسلحه ى كمرى به دست برادران امامى- از فدائيان اسلام- به قتل رسيد. تأليفات كسروى از 70 جلد متجاوز است كه اهم آنها از اين قرار است: «تاريخ مشروطه ى ايران»، «تاريخ هيجده ساله ى آذربايجان»، «شهر ياران گمنام»، «تاريخ پانصد ساله ى خوزستان»، «تاريخچه ى شير و خورشيد»، «شيخ صفى و تبارش»، «نامهاى شهرها و دههاى ايران»، «قانون دادگرى»، «زبان پاك» «تاريخچه ى چپق و غليان»، «مشعشعيان»، «ترجمه ى كارنامك اردشير بابكان»، «ترجمه ى (تلخيص) پلوتارخ»، «زبان آذرى»، «پيدايش

آمريكا»، «ده سال در عدليه»، «صوفى گرى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (274 ،272)، از نيما تا روزگار ما (102 -90)، تاريخ انقلاب مشروطيت (8 -7 / 1)، تاريخ برگزيدگان (349 -341)، تاريخ جرايد (97 -93/ 2)، چون سبوى تشنه (231)، دايرة المعارف فارسى (2220/ 2)، الذريعه (19 ،3/ 24 ،266 -265 ،261/ 14 ،33/ 1)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (273 -265/ 5)، شرح حال رجال (22-21/ 5)، شخصيت هاى نامى (406 -405)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3455 ،3454 ،3354 ،3240 ،3216 ،3018 ،2735 ،2733 ،2591 ،2587 ،2584 ،2424 ،2415 ،2233 ،2193 ،2186 ،2184 ،2064 ،1979 ،1856 ،1822 ،1821 ،1628/ 2 ،1485 ،1385 ،1376 ،1375 ،1374 ،1359 ،1345 ،1319 ،1296 ،1250 -1249 ،1181 ،1173 ،1145 ،1134 ،1116 ،1050 ،971 ،769 -768 ،751 ،697 ،696 ،681 ،636 ،633 ،622 ،614 ،594 ،583 ،582 ،545 ،529 ،470 ،466 ،378 ،335 ،297 ،172 ،85 ،77 ،29/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (294)، لغت نامه (ذيل/ احمد، كسروى)، مؤلفين كتب چاپى (446 -437/ 1)، يادداشتهاى قزوينى (226/ 8).

كسمايي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1299 ش)، مترجم، نويسنده و روزنامه نگار. وى در تهران به دنيا آمد. پس از گذراندن دوره ى مقدماتى، تحصيلات خود را در رشته ى معقول و منقول ادامه داد. پس از كسب ليسانس، براى ادامه تحصيل در رشته ى روزنامه نگارى، به مصر رفت و در اين فرصت توانست در زبان عربى تبحر يابد. نويسندگى را با كار در روزنامه ى «اميد» آغاز كرد. وى در شمار قديمى ترين روزنامه نگاران و مدتى سردبير مجلات «صبا» و «وحيد» بود و سرانجام به همكارى با روزنامه ى «اطلاعات» پرداخت و فعاليتى نزديك به پنجاه

سال با اين روزنامه داشت. كسمايى به زبان هاى فرانسوى، انگليسى و عربى مسلط بود و علاوه بر تأليفاتش تعدادى كتاب نيز ترجمه كرده است. وى سرانجام در هفتاد و سه سالگى درگذشت. از آثارش: «عشق بزرگان»، ترجمه و تأليف؛ «بالتازار»، ترجمه؛ «خدايان عشق اشك مى ريزند»، ترجمه؛ «دنبال زن»، ترجمه از عربى؛ «روانشناسى در خدمت بشر»، ترجمه؛ «گلهاى وحشى»، ترجمه؛ «مرد خون آشام»، ترجمه؛ «احوال و آثار فرانكلين»؛ «از چند نويسنده ى بزرگ دنيا»؛ «پريچهرگان تاريخ»؛ «جهنم دره»؛ «علل شكست آلمان، جاسوس انگليسى»؛ «قرن ديوانه»، بحران تمدن فرهنگ و نادانى هاى دوران دانش.[1]

مترجمه، نويسنده، روزنامه نگار.

تولد: 1299، تهران.

درگذشت: 16 بهمن 1372.

على اكبر كسمايى پس از گذراندن دوره ى مقدماتى و كسب مدارك ليسانس در رشته ى ادبيات، تحصيلات خود را در رشته ى معقول و منقول پى گرفت.

خدمت مطبوعاتى را از سال 1316 با مؤسسه ى «اطلاعات» آغار كرد. مدتى نيز نمايندگى و نويسندگى روزنامه ى «اطلاعات» را در مصر بر عهده گرفت. كسمايى از پايه گذاران مجله ى «اطلاعات هفتگى» بود و طى خدمت مطبوعاتى خود با روزنامه ها و مجلات (و از جمله «جوانان») به عنوان نويسنده و منتقد همكارى داشت. مدتى سردبيرى روزنامه ى «اميد» و زمانى نيز سردبيرى مجلات «صبا» و «وحيد» را به عهده داشت. مدت ها نيز برنامه هاى مختلف راديو ايران، از جمله «برنامه جوانان» را اداره مى كرد. در ترجمه هم دستى داشت. علاوه بر آن چندى رييس اداره ى انتشارات هواپيمايى ملى و پس از آن رايزن مطبوعاتى ايران در قاهره بود. در سال 1322 به سبب تأليف كتاب آئين كاميابى به عنوان بهترين كتاب سال به دريافت جايزه ى سلطنتى نايل آمده است. از ديگر تأليفات كسمايى مى توان از جهنم دره؛ قرن ديوانه؛ عشق

بزرگان؛ گل هاى وحشى؛ روان شناسى در خدمت بشر؛ و نيشخندهاى آناتول فرانس (ترجمه) نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (150 ،142 -141)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3375 ،3340 ،3316 ،2988 ،2768 ،2693 ،2530 ،2331 ،2305 ،2193 -2192 ،1760/ 2 ،1456 ،1253 ،1090 ،603 ،447 ،169 ،125 ،85/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (294)، كلك (س 5، ش 51 و 52، ص 261)، كيهان فرهنگى (س 10، ش 11، ص 61)، مؤلفين كتب چاپى (537 -535/ 4).

كشاني سمرقندي، ابوعلي اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 392 / 391 ق)، مسند و محدث. نسبتش به كشان از نواحى سمرقند مى رسد، و چون از نوادگان حاجب بن نعمان دهقان است به حاجبى نيز مشهور است. وى «صحيح» بخارى را از ابوعبداللَّه محمد بن يوسف فربرى روايت كرده است. زمانى كه هيچ كس ديگرى از راويان صحيح، از فربرى، زنده نبود. مردم از دور و نزديك نزد وى مى آمدند تا از او استماع حديث كنند. كشانى همچنين از ابونعيم عبدالملك استرآبادى حديث شنيد. ابوالعباس مستغفرى و ابوعبداللَّه حسين بن محمد خلال و ابوسهل احمد بن على ابيوردى و ابوطاهر محمد بن على شجاعى و ابوعبداللَّه غنجار و عمر بن احمد بن شاهين سمرقندى و ديگران از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (73/ 5 ،150 -149/ 2)، سير النبلاء (481/ 16)، شذرات الذهب (139/ 3)، العبر (182/ 2)، معجم البلدان (524/ 4).

كشاورز دهنو، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: علوم تغذيه، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى علوم زيستى، كارسشناسى ارشد تغذيه، دكتراى تغذيه و بيوشيمى كاربردى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام دو پروژه بزرگ تحقيقاتى پنج ساله و دو ساله در زمينه بهداشت و تغذيه، متخصص در توكسپولوژى مواد غذايى (تحقيقات تز كارشناسى ارشد)، بررسى نقش ميكرواورگانيسمى در سنتزئيزوز آمينها در مواد غذايى (تز دكترا)، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 17 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ترجمه كتاب تغذيه و بهداشت عمومى از ديدگاه اپيدميولوژى و سياست هاى پيشگيرى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان

فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

سرطان زدائى مواد غذائى، تغييرات مواد مغذى در مجروحان شيميائى (ويتامين ث وروى)، بررسى هاى بهداشتى و تغذيه اى، تغذيه مادارن حامله و شيرده.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كشاورز صدر، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353 -1281 ش)، حقوقدان، اديب و نويسنده. در محلات به دنيا آمد پس از اتمام تحصلات وارد دادگسترى و شغل قضاوت شد. وى در دوره هاى پانزدهم و شانزدهم نماينده ى خرم آباد در مجلس شوراى ملى بود و از اواخر 1329 ش به همكارى با دكتر مصدق پرداخت و از زمره ى يازده نماينده اى بود كه طرح ماده ى واحده ى ملى كردن نفت را به مجلس پيشنهاد كردند. او همچنين مدتى استاندارى تهران و گيلان و اصفهان را به عهده داشت. سرانجام در تهران بر اثر حمله ى قلبى درگذشت. از آثارش: «از رابعه تا پروين»؛ «مكتب سعدى»؛ «عقاب كمازان يا كريم خان زند»، از مرگ نادر... تا شكست عليمردان خان؛ «آيين و رويه دادرسى مدنى»؛ «آيين و رويه دادرسى كيفرى»؛ «وزيران محبوس و مقتول».[1]

در 1281 ش متولد شد. پدرش آقا سيد محمد كوچك در دستگاه امير مفخم بختيارى، سمت پيشكارى داشت. سيد محمد على تحصيلات خود را در حد مدرسى انجام داد و از مدرسه عالى حقوق ليسانس گرفت و به خدمت قضاوت مشغول شد. تمام مراحل قضائى را طى كرد. مدتت ها دادستان و رئيس دادگسترى در شهرستان ها بود. در 1325 مدير كل بازرسى وزارت دادگسترى شد. در دوره ى پانزدهم از خرم آباد به وكالت مجلس رسيد و در دوره ى شانزدهم اين سمت را حفظ كرد. در دوره ى اخير ابتدا از حكومت رزم آرا طرفدارى مى نمود، بعد به دكتر

مصدق نزديك شد و عضويت جبهه ملى را پذيرفت ولى با تمام اين احوال، در دوره ى هفدهم به مجلس راه پيدا نكرد و در عوض، دكتر مصدق او را به كار اجرائى گمارد. ابتدا استاندارى گيلان را به او دادند، سپس استاندارى اصفهان به او واگذار شد. در 28 مرداد 1332 در اصفهان بود، مورد تعرض عده اى قرار گرفت. چون جانش در خطر بود در منزل دكتر حكمى چند روز به حالت اختفا مى زيست، سرانجام دستگير شد. مدتى در زندان بود تا آزادش كردند. تدريجا به شغل وكالت دادگسترى اشتغال ورزيد و در جبهه ملى هم فعاليت مى كرد. در كار وكالت با هدايت الله متين دفترى نوه ى دخترى مصدق همكارى داشت و چون هم فكر سياسى هم بودند، دست به اقداماتى زدند كه مورد تعقيب قرار گرفته و مدتى در بازداشت بسر برد. وفات او در 1355 اتفاق افتاد. كتابى از وى به نام از رابعه تا پروين كه شرح حال زنان شاعره است، و كتاب عقاب كامازون و چند تأليف ديگر باقى مانده است. چند ماهى نيز در فترت مجلس پانزدهم و شانزدهم از طرف ساعد نخست وزير وقت، رئيس اداره كل انتشارات و تبليغات شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2321/ 2 ،534 ،171 ،88/ 1)، كيان (س 6، ش 3، ص 56 -55)، مؤلفين كتب چاپى (77/ 5).

كشاورز، فريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1286 ش)، پزشك، استاد دانشگاه، روزنامه نگار و نويسنده. در انزلى به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در رشت و دوره ى متوسطه را در دارالفنون به پايان برد. سپس براى تكميل تحصيلات خود به فرانسه عزيمت نمود و از

دانشكده ى پزشكى پاريس موفق به اخذ درجه ى دكترا، در طب كودكان شد و پس از چندى معاونت بيمارستان اطفال را در پاريس بر عهده گرفت. سپس به ايران آمد و به سمت دانشيارى دانشكده ى پزشكى تهران منصوب شد و بعد از پنج سال به استادى دانشكده ى پزشكى رسيد. وى در دوره ى چهاردهم مجلس، از طرف مردم بندر انزلى، نماينده مجلس و عضو فراكسيون حزب توده بود. در 1324 ش براى شركت در جشن بيست ساله ى تأسيس دانشگاه آسياى ميانه به تاشكند مسافرت كرد. وى مدير روزنامه ى «رزم» بود و همچنين در 1325 ش به وزارت فرهنگ منصوب شد. از آثارش: «آداب پرورش كودكان»؛ «دانستنيهاى كودكان»، راهنماى پدران و مادران براى تربيت اخلاقى كودكان.[1]

در 1286 ش در گيلان تولد يافت. پدرش وكيل التجار گيلانى حرفه ى تجارت داشت و دو دوره هم به وكالت مجلس رسيده بود. كشاورز پس از اخذ ديپلم به اروپا رفت و در رشته ى پزشكى در پاريس ادامه تحصيل داد و تخصص خود را در زمينه ى كودكان دريافت نمود. پس از مراجعت به ايران به دانشكده پزشكى دعوت شد و مقام دانشيارى گرفت و در چند بيمارستان نيز رياست بخش اطفال با او بود. وى به علت علاقه ى شديد به فن خود و مطالعات زياد، در تهران فوق العاده مورد توجه واقع شد و همه روزه مطب وى پر از بيمار بود. واقعا در علم پزشكى اعجاز مى كرد و پزشك دربار هم بود. در نيمه دوم 1320 كه حزب توده بنياد گرفت، دكتر فريدون كشاورز به آن حزب پيوست و يكى از فعالين درجه اول حزب مزبور گرديد. امتياز روزنامه اى به نام رزم گرفت كه

گاهى يوميه و زمانى به صورت هفتگى انتشار مى يافت كه افكار و عقايد و فعاليت هاى حزب توده در آن منعكس مى شد. در دوره ى چهاردهم از طرف حزب توده كانديداى نمايندگى مجلس شد و از بندر انزلى به وكالت مجلس رسيد. در سال 1325 در كابينه ى ائتلافى قوام السلطنه به وزارت فرهنگ معرفى گرديد و چند ماهى كه در رأس آن وزارتخانه قرار داشت، تمام مشاغل وزارتخانه را به افراد حزب توده واگذار نمود. پس از 1327 كه حزب توده غيرقانونى اعلام گرديد، وى توقيف و به زندان رفت و محكوميت يافت و سرانجام در 1329 از زندان فرار كرد. كشاورز چند سال پس از فرار خود از حزب توده كناره گرفت و حتى در مقام منازعه با آنها درآمد و افشاگرى كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1]ادبيات نوين (287 -286)، الذريعه (44/ 8)، روز شمار تاريخ (193/ 2 ،302 ،280 ،279 ،271/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1347 ،23/ 1)، كتاب گيلان (597/ 3 ،674/ 1)، من متهم مى كنم (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (837 -836/ 4)، وزيران علوم و معارف و فرهنگ (402 -401).

كشاورز، كريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1279 ش)، نويسنده، محقق و مترجم. در رشت به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش در مدرسه ى كشاورزى و سپس در مدرسه ى آليانس فرانسه در تهران به پايان برد. وى در نوجوانى براى روزنامه ها و مجلات رشت مقاله مى نوشت. كشاورز مدتى با كنسول گرى روس در رشت همكارى داشت و زبان روسى را همان جا آموخت. او علاوه بر زبان هاى تركى، روسى و فرانسه با زبان هاى انگليسى و عربى نيز آشنا بود. وى مدتى معلم زبان فارسى در مدرسه ى

مبلغين آمريكايى رشت بود. از اقدامات فرهنگى او تأسيس انجمن فرهنگى در رشت بود. وى پس از چندى به تهران آمد و در كنگره ى نويسندگان سمت منشى داشت و در همان جا با دهخدا و بهار و نيما يوشيج آشنا شد. او بيش از هفتاد سال از عمرش را به تأليف و ترجمه گذراند و كتابهاى زيادى از زبان هاى روسى و فرانسه به فارسى ترجمه كرد. عاقبت در تهران از دنيا رفت. از آثار وى: «تاريخ ماد»، ترجمه؛ «امضاى مرموز»، ترجمه؛ «بلا»، ترجمه؛ «دشمنان»، ترجمه؛ «اشكانيان»، ترجمه؛ «تركستان نامه»، ترجمه؛ «عشق بى پيرايه»، ترجمه؛ «نهضت سربداران در خراسان»، ترجمه؛ «اسلام در ايران»، ترجمه؛ «حسن صباح»؛ «گيلان»؛ «هزار سال نثر پارسى»، در پنج مجلد؛ «چهارده ماه در خارك».[1]

نويسنده، محقق، مترجم.

تولد: 1279، رشت.

درگذشت: 1365 18، تهران.

كريم كشاورز در مدرسه ى كشاورزى رشت و بعدها در آليانس فرانسه در تهران تحصيل كرد. وى فعاليت فرهنگى خود را با مقاله نويسى در روزنامه هاى رشت آغاز كرد و توانست در آن شهر انجمن فرهنگ رشت را داير كند. احاطه ى اصلى كشاورز به زبان روسى و فرانسوى بود. علاوه بر اين به زبان گيلكى، تركى، انگليسى و عربى آشنايى داشت. كشاورز بيش از هفتاد سال از عمر خود را به ترجمه و تأليف گذرانيد و اصولا گذران زندگى او از اين راه بود.

كريم كشاورز از اعضاى هئيت رئيسه «نخستين كنگره ى نويسندگان ايران» بود. داستان هاى مجموعه فى مدة المعلوم (1355) حاصل دوران تبعيد او در يزد (در سال هاى آخر حكومت رضاشاه) است. از آثار ترجمه اوست: آبيارى در تركستان (بارتولد، 1350)؛ آشغالدونى (كارولينا مارياژروس، 1351)؛ اشكانيان (دياكونوف، 1344)؛ افسانه هاى كردى (رودنكو، 1352)؛ امضاى مرموز

(ژرژ سيمنون، 1341)؛ باران سياه (ماسودزى ايبوسه، 1356)؛ بازى مرگ (استانلى گاردنر، 1342)؛ بلا (ميخائيل لرمانتوف، 1325)؛ تاريخ ماد (ايگور ميخائيلوويچ لرمانتوف، 1345)؛ تاريكى گرتلى (1345)؛ حسن صباح (براى نوجوانان، 1345)؛ چهارده ماه در خارك (1363)؛ خاطرات جنگ (شارل دوگل، 1342)؛ دشمنان (ماكسيم گوركى، 1326)؛ دوبروسكى (پوشكين، 1324)؛ دوران كودكى (ماكسيم گوركى، 1330)؛ رساله ى سلطانعلى مشهدى در خوشنويسى (1356)؛ روستايئان، روشنى ها، داستان مرد ناشناس (چخوف، 1323)؛ زارع شيكاگو (مارك تواين، از متن ترجمه شده ى فرانسه، 1329)؛ شبى در چهارراه (ژرژ سيمنون، 1341)؛ شهريار كوهسار (ادمون آبو، 1343)؛ عشق بى پيرايه (وانداوسيلوسكايا، 1346)؛ قربانعلى بك و نه داستان ديگر (محمد قلى زاده، 1355)؛ قهرمان دوران (ميخائيل لرمانتوف، 1331)؛ كار دو طناب (ژرژ سيمنون، 1342)؛ كشاورزى و مناسبات ارضى در ايران در عهد مغول (ايليا پاولوويچ پطروشفسكى، 1341)؛ كودكى، نوباوگى جوانى (تولستوى، 1345)؛ گزيده ى مقالات تحقيقى (بارتولد، 1358)؛ گيلان (براى جوانان، 1347)؛ لبخند بخت (گى دوموپاسان، 1341)؛ لنين (ماكسيم گروكى، 1323)؛ مقدمه ى فقه اللغه ايرانى (ارانسكى، 1358)؛ موژيك ها (آنتوان پاولويچ چخوف، 1323)؛ موضوع روسيه (كنستانتين سيمونوف، 1326)؛ نهضت سربداران در خراسان (پطروشفسكى، 1341)؛ وجدان گمشده (ترجمه داستان هايى از روسى، 1355)؛ هزار سال نثر فارسى پنج جلد، (1345)؛ يادداشت هاى حسنك يزدى در سفر گيلان (1350).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 8، ش 6، ص 338 -334)، الذريعه (270/ 15 ،171/ 8)، روزشمار تاريخ (279/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3334 ،3188 ،3185 ،2824 ،2800 ،2689 -2688 ،2629 ،2582 ،2573 ،2305 ،2094 ،1820/ 2 ،1486 ،1464 ،1461 -1460 ،1434 ،1239 ،1173 ،744 ،513 ،440 ،238/ 1)، كتاب گيلان (741/ 3 ،714 -713 ،28/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى

انقلاب (295)، كلك (س 2، ش 20، ص 206 -203)، كيهان فرهنگى (س 3، ش 8، ص 40)، مؤلفين كتب چاپى (73 -71/ 5).

كشاورزوليان، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1334، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: انگل شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى كرمان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زيست شناسى از دانشگاه رازى در سال 1356، كارشناسى ارشد علوم بيولوژى از دانشگاه ايلينويز غربى آمريكا در سال 1358 و دكتراى تخصصى انگل شناسى از دانشگاه ايليونيز آمريكا در سال 1362.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه شهيد باهنر كرمان از سال 1362 تا سال 1367 و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى كرمان از سال 1367 و استاد نمونه سال 1368.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس انگل شناسى و ايمنى شناسى در دانشگاههاى ايلينويز آمريكا و علوم پزشكى كرمان، تحقيق در زمينه هاى انگل روده اى، پلاسموديوم و توكسوپلاسما، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه دكتراى علوم آزمايشگاهى و 3 پايان نامه دكتراى داروسازى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اشاراتى به ايمنى شناسى عمومى، ايمونولوژى پزشكى و ايمونولوژى عملى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3 تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

انگل شناسى، ايمونولوژى و تغذيه، ايمونولوژى پلاسموديوم، فيزيولوژى تريماتودها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كشفي بروجردي ، سينا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از فرزندان دوزاده گانه ى سيد جعفر بن اسحاق دارابى بروجردى معروف به كشفى است. عالم و فاضل و جامع بوده، و به تفسير و فقه تخصص داشته، در سال 1325 وفات يافته.

در اواخر عمر در اصفهان ساكن بوده، و در اين شهر وفات يافته است. فرزندان و اعقاب برادرش سيد محمود در اصفهان و نجف آباد ساكن و به كشفى معروفند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كشفي جزي، روح اللّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متولد 1276 هجرى شمسى و متوفى به سال 1341 هجرى شمسى به علت ابتلا به بيمارى سرطان در سن 63 سالگى دار فانى را وداع گفت و در تكيه مير در تخت فولاد اصفهان مدفون مى باشد. وى تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ديانت اصفهان زير نظر مرحوم ميرزا عباس نحوى و صرف و نحو و فقه و اصول را در محضر علماى طراز اوّل اصفهان مانند مرحوم ميرزا شيخ على يزدى و سيّد عبدالباقى و ميرزا احمد اصفهانى و آقا عبدالجواد آدينه شروع و به پايان رسانيده و قسمتى از درس خارج را نيز نزد مرحوم آخوند ملّا عبدالكريم گزى فرا گرفته است. از سال 1303 به خدمت آموزش و پرورش كه در آن موقع به وزارت معارف و اوقاف موسوم بوده، درآمد. بعداً به سمت نماينده فرهنگ شهرستان لار و داراب فارس و كازرون و اصطهبانات منصوب شد. او مجدداً به اصفهان منتقل شد و از سال 1328 به سمت رئيس اداره اوقاف نجف آباد منصوب و تا پايان سال 1337 يعنى پايان خدمت ادارى و بازنشستگى در اين شهرستان خدمت نموده است.

آن مرحوم علاوه بر مطالب علوم جديد و حوزوى در فن شعر و شاعرى

و شعرشناسى و تحقيق و تتبع در ادبيات فارسى و عرب شأن و مقامى والا داشته و در هنر خطشناسى و خوشنويسى كه از ميراث اجداد والامقام و دانشمند خويش بوده بهره كافى داشته و قسمتى از اشعار و حتى از قصايد و غزليات آن مرحوم توسط فرزندان دانشمند و برومند ايشان آقايان: آقا سيّد مهدى و سيّد محمّدعلى و آقا ريحان و دكتر سيّد محمود كشفى جزى، تحت عنوان «تحفه كشفى»، به زيور طبع آراسته شده و از آثار ديگر ايشان تحت عنوان «تلخيص الأغانى» با حاشيه و برداشتهاى شخصى ايشان و برگزيده هاى ديگر اعم از مطالب نظم و نثر فارسى و عربى و عرفان و يادداشت هاى ديگرى موجود است كه اميد است با همت فرزندان ايشان، آنها نيز به زيور طبع آراسته گردند و افتخارات ديگرى بر افتخارات گذشته پدر مغفور خود بيافزايند و نسبت به غناى هر چه بيشتر ادبيات فارسى و عربى و اصلاح مطالب تدوين شده در رساله هاى خويش و استنساخ شده نظير رساله «كسر اصنام جاهليه» از رساله «سه اصل» و «تفسير منشئات ملّاصدرا» كه توسط آن مرحوم با خط شيوا و ذوق خاص بازنويسى و حاشيه زده شده است و چند نمونه خطى ديگر كه ضميمه همين يادداشتها شده، راه را براى مطالعه علاقمندان و دانش پژوهان ديگر در اين راستا هموار نمايد.

بايد توجه داشت كه آن مرحوم از سادات كشفى دارابى و از سادات صحيح النسب منطقه داراب و اصطهبانات فارس مى باشد. پدرش مرحوم سيّد محمود كشفى ابن سيّد مصفى بن سيّد الجليل ابى الحسن جعفر معروف به علاّمه كشفى و مادرش مرحوم طوبى بيگم كشفى مدفون در تكيه مير در تخت

فولاد اصفهان، دختر مرحوم آقا سيّد سينا كشفى ابن سيّد جعفر كشفى بوده كه بنابر آنچه در شجره نامه ذكر شده، با 37 واسطه به امام همام حضرت موسى بن جعفر مى رسد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

كشفي دارابي بروجردي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1267 -1189 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، محدث، مفسر، متكلم، نحوى، عارف، اديب و شاعر. نسب وى با سى و چهار واسطه به حضرت موسى بن جعفر (ع) مى رسد. چون اهل عرفان و رياضت هاى شاق و كشف و شهود بود به سيد كشفى معروف شد. اصل وى از داراب شيراز بود. تحصيلات مقدماتى را در اصطهبانات گذراند. در 1208 ق به نجف رفت و از محضر اساتيد وقت استفاده نمود و در فقه و حديث برآمد. به تدريس و تصنيف پرداخت و مدت ها از مدرسين حوزه ى نجف بود. وى به اصرار محمد تقى ميرزا حسام السلطنه، پسر فتحعلى شاه، حاكم بروجرد به بروجرد رفت و در آنجا به تدريس پرداخت. وى همچنين در شهرهاى اصفهان، يزد و اصطهبانات نيز چند سالى تدريس كرده است. او با صاحب «جواهر» و سيد محمد باقر حجت الاسلام شفتى معاصر بود. سيد حسين بروجردى، صاحب «نخبة المقال» و حاج ميرزا صالح لرستانى و اورنگ زيب ميرزا، فرزند حسام السلطنه محمد تقى ميرزا حاكم بروجرد، و ملا عبداللَّه بروجردى از شاگردان وى بودند. در بروجرد درگذشت. از آثار وى: «اجابة المضطرين»، در اصول دين، حاوى تحقيقات عرفانى؛ «البلد الامين»، منظومه اى به عربى، در علم كلام و اصول دين؛ «تحفة الملوك»، در سير و سلوك و عقل و جهل و تعديل قوا؛ «جمع الشتات»؛ «الرطب اليابس»؛ «الرق المنشور»؛ «الشريفية»، در منطق؛ «الشموس و

العكوس»؛ «صيد البحر»؛ «كفاية الايتام»، در فقه، در سه جلد؛ «ميزان الملوك»، در عدالت سلطان؛ «نخبة العقول فى علم الاصول»؛ «سنابرق فى شرح البارق من الشرق»، در شرح دعاى رجب؛ «برق و شرق» كه به آن «شرق و غرب» نيز گفته اند، در شرح بعضى از احاديث عرفانى؛ «ديوان» شعر.[1]

مرحوم سيّد جعفر كشفى دارابى از اعاظم علماء قرن 13 سيزدهم (1267-1191 هجرى قمرى) و داراى تأليفات متعدد و بسيار مشهور است كه يكى از آنها كتاب معروف «ميزان الملوك و الطوايف و صراط المستقيم فى سلوك الخلايف» در انديشه سياسى اسلام و از نشريات مركز تحقيقات و مطالعات اسلامى قم در سال 1357 مى باشد. كه يكى از آثار بى بديل در روند تحولات انديشه سياسى در حوزه تفكر اسلامى بوده و از ميراث گرانبهاى سياسى دانشوران سلف و به عنوان گنجينه اى پر ارج از دانشوران دوره قاجار تلقى مى گردد.

بايد دانست كه مرحوم علامه سيّد جعفر كشفى تحصيلات مقدماتى را نزد مادر فاضل خويش آموخته و مدتى در يزد به تحصيل مقدمات مشغول و بعداً رهسپار نجف اشرف و در آنجا از محضر اساتيدى نظير مرحوم سيّد محمّدمهدى بحرالعلوم استفاده كرده و رفته رفته به عنوان فقيه اصولى و عارفى سالك و حكيمى آگاه به زمان، شهره آفاق گرديد. از علماى جامعين مابين علم و ايقان و ذوق و عرفان شناخته شده و در اجتهاد و فتاوى شهير و در علم تفسير و حديث بى نظير و در رديف اعاظم علماى اماميه در قرن 13 هجرى محسوب مى گردد و تا آنجا كه آقا بزرگ تهرانى در اعلام الشيعه او را «هو من اعاجيب الزمان و اغاليط الدهر» خوانده است.

در

اواسط سلطنت فتحعلى شاه قاجار در بروجرد مقيم بوده و در سال 1267 در همان جا وفات و مدفون گرديده است. از ساير بزرگان اين سلسله سيّد على عارف كشفى و سيّد موسى نجل مرحوم سيّد جعفر كشفى و حجت الاسلام و المسلمين سيّد حجت كشفى از فقيهان حوزه علميه قم و استاد خط ثلث در قيد حيات مى باشند. از بزرگان ديگر اين خانواده، مرحوم محمّد صالح كشفى خوشنويس قرن 11 هجرى كه در صفحه 71 كتاب خوشنويسان اصفهان به قلم مرحوم منوچهر قدسى از او نام برده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (103)، اعيان الشيعه (85/ 4)، ايضاح المكنون (631 ،58 ،48/ 2 ،259/ 1)، تاريخ بروجرد (306 -303 ،296 -280 ،273 -272/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (90 -88/ 2)، الذريعه (97/ 24 ،327 -326 ،49/ 23 ،225/ 21 ،89 -88/ 18 ،105/ 15 ،259/ 14 ،232/ 12 ،177 -176/ 10 ،911/ 9 ،471 ،87/ 3 ،121 -120/ 1)، ريحانه (61 -60/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 242 -241/ 13)، طرائق الحقائق (455/ 3)، فارسنامه (1260/ 2)، لغت نامه (ذيل/ دارابى)، المآثر و الآثار (156)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1079 -1078/ 3)، مكارم الآثار (1858 -1855/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (333 -332/ 2)، هدية العارفين (256/ 1).

كشكرايا، ابوالحسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 370 ق)، طبيب. از شاگردان ممتاز سنان بن ثابت بن فره بود. ابتدا در خدمت امير سيف الدوله بن حمدان خدمت مى كرد، و طبيب مخصوص او بود. زمانى كه عضدالدوله ديلمى بيمارستان عضدى را در بغداد ساخت، وى را به طبابت بيمارستان برگزيد. تاريخ تولد او معلوم

نيست. وى بسيار زبان آور بوده و پيوسته با القاء سؤالات در مقام تخجيل اطباء برمى آمده است. ابوالحسين ماده ى تنقيه اى را از ساقه بعضى گياهها و مواد تند و گرم ساخت. كه به نام خودش معروف شد. از آثار وى: كناش معروف به «حاوى»؛ «معرفت نبض»؛ كناشى ديگرى نيز دارد كه به نام امير سيف الدوله است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الحكماء قفطى (543)، تاريخ طب (673 -672 /2)، معجم المؤلفين (42/4).

كشميري، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر بن سيد ابوالحسن محمد بن على شاه رضوى قمى كشميرى ساكن لكنهو مجتهدى بزرگ و مرجعى عاليقدر از مشاهير علماء عصر خود بوده وى در 1286 متولد و در 1346 ق وفات نموده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

كشميري زاده شيرازي، نصرة الملوك، نصرت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ز 1326 ش)، معلم، مترجم و روزنامه نگار. اجدادش همه داراى فضل و دانش و عرفان بودند. وى همسر محمد رضا كشميرى زاده مى باشد. در 1320 ش از دانشسراى عالى در رشته ى ادبيات خارجى فارغ التحصيل و در وزارت فرهنگ استخدام شد و در مدارس شيراز به تدريس پرداخت. وى از معتقدان نهضت ملى نفت ايران بود. او در 1326 ش امتياز روزنامه ى «نداى ايران» را گرفت. از ديگر آثارش: «چگونه مى توان خوشبخت بود»، ترجمه؛ «سرگذشت خانواده ى ويك فيلد»، ترجمه؛ «گلهاى خندان»، قانون تعليم و تربيت نوزادان از قنداقه تا حد بلوغ، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (242 -241/ 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2767 -2766 ،1967/ 2 ،1112/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (560/ 6).

كشميهني مروزي، ابوالهيثم محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 389 ق)، فقيه، محدث، اديب و زاهد. اصل وى از كشميهن مرو است به عراق و حجاز سفر كرد و درك محضر شيوخ بسيارى نمود. وى «صحيح» بخارى را در فربر به كرات از ابوعبداللَّه فربرى شنيد و آخرين كسى است كه آن را به عالى ترين اسناد روايت كرد، لذا در شرق و غرب شهرت يافت. او در مرو از عمر بن احمد جوهرى و در سرخس از ابوالعباس محمد بن عبدالرحمان دغولى و در نيشابور از ابوالعباس محمد بن يعقوب اصم و در رى از ابوحاتم و سقندى و در بغداد از ابومحمد جعفر بن محمد خلدى و در كوفه از ابوالحسن على بن محمد شيبانى و در مكه از ابوسعيد احمد بن محمد اعرابى و جماعتى ديگر چون (عبداللَّه بن) محمد بن ابراهيم مروزى داعونى و محمد بن احمد بن عاصم و

اسماعيل بن محمد صفار حديث شنيد. ابوذر هروى و ابوعثمان سعيد بن محمد بحيرى و ابوالخير محمد بن ابى عمران صفار و ابوسهل محمد بن احمد حفصى و كريمه مروزيه و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (76/ 5)، تاريخ الاسلام (حوادث 189/ 400-381)، سير النبلاء (492 -491/ 16)، شذرات الذهب (132/ 3)، العبر (178 -177/ 2).

كشي جرجاني، ابوزرعه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 390 ق)، حافظ، محدث و نسابه. اصل وى از كش جرجان است. از ابوالعباس دغولى و مكى بن عبدان نيشابورى و ابونعيم عبدالملك بن محمد بن عدى جرجانى و محمد بن عبدك شعرانى و عبدالرحمان بن ابوحاتم رازى و موسى بن عباس آزاد يارى و همطبقه ى آنها در خراسان و عراق و حجاز حديث شنيد. قاضى ابوالعلاء واسطى و ابوالقاسم ازهرى و عبدالعزيز ازجى و حمزة بن يوسف سهمى از وى حديث شنيدند. كشى در مسجد جامع بصره املاى حديث مى كرد. در پايان عمر در مكه مجاور شد و سالها در آنجا حديث گفت و در همان جا درگذشت. از او گردآوريها و مصنفاتى در «ابواب» و «مشايخ» به جا ماند. صاحب «كشف الظنون» به نقل از ابن عبدالبر در «الاستيعاب»، كتاب «الموثق فى الانساب» را به او نسبت مى دهد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (78 -77/ 5)، تاريخ بغداد (409 -408/ 3)، تذكرة الحفاظ (998-997/ 3)، توضيح المشتبه (336/ 7)، سير النبلاء (45 -44/ 17)، شذرات الذهب (134/ 3)، طبقات الحفاظ (413)، العبر (180 -179/ 2)، معجم البلدان (525/ 4)، معجم المؤلفين (124/ 12)، المنتظم (66/ 9)، هدية العارفين (56/ 2).

كشي، ابوعمرو محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 340 ق)، فقيه و رجالى بزرگ امامى. نسبتش به كش از شهرهاى ماوراء النهر مى رسد. كشى معاصر عياشى سمرقندى و از شاگردان او بود و از او بهره ها برد و در منزل وى در سمرقند حديث شنيد و بر وى قرائت كرد و در جرح و تعديل بر وى اعتماد نمود. هارون بن موسى تلعكبرى از او روايت مى كند. كشى استاد ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه است.

او همطبقه ثقة الاسلام كلينى است. ابوعمرو كشى به كتاب رجالش معروف است. به آورده ى «معالم العلماء» نام كتاب «معرفة الناقلين عن الأئمة الصادقين» است كه شيخ طوسى آن را در 456 ق ملخص و تصحيح كرد و «اختيار معرفة الرجال»، معروف به «رجال كشى»، ناميد و از عصر علامه تا زمان ما آنچه در دست است همان «اختيار الرجال» طوسى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اختيار معرفة الرجال (مقدمه)، الاعلام (201/ 7)، الذريعه (141/ 10)، روضات الجنات (206/ 6)، سفينة البحار (481/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 296 -295/ 4)، فرقه هاى اسلامى (138)، فوائد الرضويه (587 -585)، الكنى و الالقاب (116 -115/ 3)، لسان الميزان (101/ 8)، معجم رجال الحديث (64 -63/ 17)، معجم المؤلفين (85/ 11)، هدية الاحباب (226)، هدية العارفين (22/ 2).

كعبي بلخي خراساني، ابوالقاسم عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 329 / 327 / 319 / 317 ق)، متكلم معتزلى و سر سلسله ى فرقه كعبيه. نسبت وى به قبيله ى بنى كعب مى رسد. اصلش از بلخ بود. وى در علم كلام آراء و عقايد بخصوصى داشت. ابوالعباس مستغفرى در «تاريخ نسف» گويد كه كعبى در زمان رياست ابوعثمان سعيد بن ابراهيم وارد نسف شد و در رباط جوبق منزل گرفت. ابوعثمان براى وى مجلس املاء برپا ساخت. محمد بن زكريا بن حسين نسفى از وى روايت كرده است. مدتى در بغداد ساكن گشت. سپس به بلخ بازگشت و در همان جا درگذشت. در «ايضاح المكنون» ذيل نام كتاب «قبول الاخيار فى معرفة الرجال» سال وفات وى 488 ق ذكر شده است. خطيب بغدادى گويد كه او در كلام كتب بسيارى تصنيف كرد و آنها را در بغداد

منتشر ساخت. از آثارش: كتاب «التفسير القرآن»؛ «المقالات»؛ كتاب «الغرر»؛ كتاب «استدلال بالشاهد على الغائب»؛ كتاب «فى الرد على متنبى»؛ كتاب «الامامة»؛ «المسترشد فى الامامة»؛ كتابى در نقض رازى در «الفسلفة الآلهية»؛ «اوائل الادلة فى اصول الدين»؛ «مفاخر خراسان»؛ «عيون المسائل»؛ «محاسن آل طاهر»؛ «الطعن على المحدثين»؛ «تأييد مقاله ابى الهذيل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (189/ 4)، انساب سمعانى (80/ 5)، ايضاح المكنون (220/ 2)، تاريخ بغداد (384/ 9)، ريحانه (66 -65/ 5)، العبر (4/ 2)، سير النبلاء (256 -255/ 15 ،313/ 14)، شذرات الذهب (281/ 2)، طبقات المعتزله (89 -88)، الكامل (217/ 6)، كشف الظنون (1782 ،1758 ،1608 ،1187 ،200)، الكنى و الالقاب (116/ 3)، لسان الميزان (719 -716/ 3)، لغت نامه (ذيل/ عبداللَّه)، المنتظم (111/ 8)، معجم المؤلفين (31/ 6)، وفيات الاعيان (45/ 3)، هدية الاحباب (227 -226)، هدية العارفين (444/ 1)، يادداشتهاى قزوينى (238 -236/ 6).

كعبي طبري بخاري، ابوسعيد محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 604 ق)، قاضى و فقيه حنفى. از فقهايى بود كه سالها عهده دار منصب قضاوت بود. او در بخارا درگذشت. از آثار وى: الملخص فى الفتاوى»، در فروع؛ «المصباح»، در فروع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (229 -228/ 8)، هدية العارفين (107/ 2).

كعبي نيشابوري، ابومحمد عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 349 ق)، محدث. حاكم نيشابورى از او به عنوان محدثى كثير السفر و صحيح السماع نام مى برد. وى از محمد بن ايوب رازى و على بن عبدالعزيز و فضل بن محمد شعرانى و اسماعيل بن قتيبه و يسع بن زيد مكى- دوست و مصاحب سفيان بن عيينه- و ديگران حديث شنيد. حاكم و ابونصر بن قتاده و ابوعبدالرحمان سلمى و محمد بن محمد بن ابوصادق و ديگران از وى حديث شنيدند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (80/ 5)، تاريخ نيشابور (165)، سير النبلاء (531 -530/ 15).

كعبي همداني، ابوطاهر حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(416 -340 ق)، محدث. شيخ همدان بود. از فضل بن فضل كندى و ابوبكر بن سنى و ابوبكر اسماعيلى و ابوبكر قطيعى و ابواحمد عبداللَّه بن عدى و ابوبحر بربهارى و ابواسحاق مزكى و ابوعمرو بن حمدان حديث شنيد. ابوالقاسم بن منده و محمد بن عيسى و محمد بن حسين صوفى و ابوعلى احمد بن طاهر قومسانى و ثابت بن عبدالرحمان صائغ و ابوطالب بن هشيم صيرفى و عده اى ديگر از وى حديث شنيدند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (435/ 17).

كعبي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس كعبي

محل تولد : اهواز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين كعبي در سال 1341 هجري شمسي در منطقه «لشكرآباد اهواز» و در ميان خانواده اي متدين و معتقد به مباني مستحكم اسلام به دنيا آمد. عشق به اهل بيت (ع ) و روحانيت شيعه از وي انساني متدين و مجاهد ساخته و در همان دوران نوجواني او را به خدمت در راه تعالي اسلام و تشيع علاقه مند ساخته بود. حجة الاسلام و المسلمين كعبي تحصيلات ابتدائي و راهنمايي را در مدارس اهواز سپري نمود. شركت وي در مجالس و محافل مذهبي و حضور علمايي همچون: «حاج شيخ صالح طرفي» و «مرحوم حاج سيد عبدالمطلب جزايري» در مسجد جامع لشكرآباد سبب شد تا در سن سيزده سالگي و بنا به توصيه پدر، همزمان با تحصيل در مقطع دبيرستان به مدرسه علميه «آية الله كرمي» رفته ، دروس حوزوي را فرا گيرد.

وي در سال 1355 به حوزه علميه اهواز رفته به صورت رسمي تحصيلات حوزوي خود را پي مي گيرد. با اوج گيري انقلاب و حضور

جدي در مبارزات پيش از انقلاب و نيز فعاليتهاي پس از انقلاب و شروع جنگ تحميلي وقفه اي چند ساله در سير درسي ايشان ايجاد مي شود اما در سال 1360 مجدداً تحصيلات حوزوي را پي گرفته براي استحكام بنيۀ علمي خود، دروس مقدمات را در مدرسه علميه امام خميني اهواز بازآموزي مي كند. در سال 1364 به قم مهاجرت كرده و پس از اتمام دوره سطح در درس خارج حضرات آيات: «ميرزا جواد تبريزي »، «وحيد خراساني» ، «مكارم شيرازي» ، «صافي گلپايگاني» ، «جعفر سبحاني» ، «سيد كاظم حائري» و «سيد محمود هاشمي شاهرودي» شركت كرد.

حجة الاسلام و المسلمين كعبي با اهتمام ويژه اي كه به مباحث تفسيري و معارف اسلامي داشت از محضر حضرات آيات: «مشكيني» ، «جوادي آملي» ، «مصباح يزدي» و «مظاهري» كسب فيض نمود. وي در طول سالهاي تحصيل خود در درسهاي اخلاق شركت مي جست و به تهذيب نفس (به عنوان مهمترين دغدغه درسي خود) اهميت بسيار مي داد. حجة الاسلام و المسلمين كعبي همزمان به تحصيل در دانشگاه نيز پرداخته مقطع كارشناسي رشته حقوق از مجتمع آموزش عالي قم و مقطع كارشناسي ارشد رشته حقوق عمومي دانشكده حقوق دانشگاه تهران را به پايان رساند.

حجة الاسلام و المسلمين كعبي فعاليتهاي بسياري را در زمينه تدريس و تأليف به انجام رسانده است . او تدريس علوم ديني را از آغازين سالهاي طلبگي شروع كرده و تاكنون به تدريس دروس بسياري از جمله تدريس كتابهاي: (لمعه ، رسائل ، مكاسب ، حلقات اصول شهيد صدر و نيز شش سال خارج فقه و اصول) توفيق يافته است . همچنين مباحثي نظير: (علوم حديث ، درايه ، نهج البلاغه ، تاريخ اسلام ، ولايت فقيه ، فلسفه و فقه روابط بين الملل) را بارها تدريس فرموده اند. استاد

كعبي در دانشگاه نيز دروسي همچون: (فلسفه حقوق ، فلسفه سياست ، نظام حقوقي در اسلام ، دولت و نظام سياسي در اسلام ، حقوق كار و ...) را بارها تدريس كرده است . وي همچنين بيش از پنجاه دوره حقوق اساسي را تدريس كرده است .

او در زمينه مباحث فقهي و حقوقي داراي تأليفات بسياري است كه از آن جمله مي توان به كتاب: «الحصيله في حكم الجهاد الابتدائي في عصر الغيبة »، «احكام الميت »، «النظام القانوني في الاسلام مقارناً بالنظم الوضعية المعاصرة »، «فلسفه سياست » و ... اشاره كرد. بسياري از جزوات و دست نوشته هاي ايشان به عنوان كتب درسي در مراكز حوزوي و دانشگاهي در حال تدريس است . جزواتي نظير: «علوم الحديث و الدراية »، «مصادر الحديث »، «مجموعه درسهايي از نهج البلاغه »، «ضمانت اجرائي قانون اساسي »، «تبيين ولايت فقيه از منظر فقهي ، حقوقي و سياسي ». ارائه مقالات علمي در همايشها، ضمن طرح راهكارهاي مناسب در حل برخي معضلات و پرسشهاي فقهي و حقوقي از ويژگيهاي بارز استاد كعبي است . بيشترين اين مقالات در زمينه هاي فقهي و حقوقي بوده كه از جمله آنها مي توان به «نوآوريهاي فقهي آية الله نائيني و آية الله شيخ فضل الله نوري »، «كنكاشي در اختيارات رهبري »، «شيوه مجازات اسلامي و اجراي علني حدود» و «دبير علمي همايش مردم سالاري ديني» كه مجموعه مقالات آن در دو مجلد منتشر گرديد، اشاره كرد.

او در كارنامه خود، سفرها و مصاحبه هاي علمي بسياري را به ثبت رسانده كه «حضور در كنفرانس دين و توسعه دانشگاه بيروت » و «انجام مصاحبه و مناظره با آقاي تيموتي ويليام واترز استاد دانشگاه هاروارد در كنفرانس حقوق بشر» از آن جمله اند. فعاليتهاي علمي و فرهنگي ، استاد كعبي

را از فعاليتهاي گوناگون در عرصه سياست باز نداشته است . او كه همواره پايبندي خود را به امام (ره )، نظام و ارزشهاي انقلاب اعلام داشته از سنين نوجواني در فعاليتهاي مبارزاتي پيش از انقلاب حضوري جدي داشته است . پس از پيروزي انقلاب در جهاد سازندگي در زمينه محروميت زدايي و توزيع زمين براي خانه سازي محرومان و نيز مبارزه با گرانفروشي حضوري جدي داشت .

با شروع جنگ تحميلي وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شد و فعاليت هاي فرهنگي و نظامي خود را در بخش عربي سپاه آغاز كرد. در سال 1360 به لبنان رفت و همراه با شهيد سيد عباس موسوي دبيركل سابق حزب الله لبنان و سيدحسن نصرا... به سازماندهي تشكيلات حزب الله پرداخت . او مدت 46 ماه از عمر خود را در جبهه هاي دفاع مقدس گذرانده و دو بار نيز در مناطق عملياتي مجروح شده است . از جمله فعاليتهاي حجة الاسلام و المسلمين كعبي در اين عرصه ، عضويت در مجلس خبرگان رهبري ، مخبري كميسيون سياسي _ اجتماعي ، نائب رئيسي كميسيون حراست و پاسداري از ولايت فقيه و نيز عضويت در كميسيون تحقيق است . استاد كعبي هم اكنون عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم و از حقوقدانان شوراي نگهبان است.

كفائي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد (كفائى) فرزند آيت اللَّه العظمى آخوند ملا محمدكاظم خراسانى از مشاهير علماء خراسان بودند.

وى نيز در نجف اشرف متولد و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح از محضر مرحوم والدش و ديگران استفاده نموده و پس از فوت والدش به مشهد مقدس عزيمت و اقامت نموده و يكى از زعماء روحانيت حوزه علميه مشهد گرديده و در مسجد گوهرشاد به تدريس خارج فقه

و اصول اشتغال داشت تا در اواخر سال 1391 قمرى بدرود حيات گفته و در آستانه مقدسه رضويه مدفون گرديده است.

از آثار ايشان حاشيه ئى بر كفايه الاصول مرحوم والدش مى باشد كه به طبع نرسيده است.

در سال 1366 قمرى پس از فوت مرحوم آيت اللَّه اصفهانى بود كه مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا احمد كفائى نجل ارجمند استاد الكل مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا محمدكاظم خراسانى صاحب كفايه در مراجعت از عتبات عاليات با مصاحبت حجةالاسلام آقاى حاج شيخ محمود حلبى واعظ فداكار و بعضى ديگر به قم مشرف شده و مرحوم آيت اللَّه بروجردى درس خود را براى احترام ايشان تعطيل و بسيار از آنجناب تجليل كردند و دو بار ديگر هم در سال 1369 و سال 1371 در ماه ربيع الثانى به واسطه غائله مشهد و قضاياى سياسى و بازيگريهاى دولت مصدق كه اين نگارنده را هم مبتلا و گرفتار زندان و تبعيد نمود مرحوم كفائى ناچار به مسافرت شده و براى مدتى مشهد را ترك و به تهران و قم آمد و چند ماهى توقف نمود و پس از آن در اواسط ماه ذى القعده سال مزبور عزيمت به مشهد نمودند.

مرحوم حاج ميرزا احمد كفائى يكى از علماء و زعماء روحانى مشهد مقدس بودند و چندين سال حوزه مشهد را اداره مى كردند و مورد احترام دولت و ملت معتدل و متدين بودند و آبروئى براى حوزه مشهد و خراسان بودند تا در ذى الحجه سال 1390 در سنين هشتاد سالگى بدرود حيات گفته و در جوار سلطان سرير ارتضا حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام مدفون گرديدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

كفائي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن علامه خراسانى آخوند ملا محمدكاظم خراسانى

معروف به (آقازاده كفائى) از اعلام علماء معاصر خراسان و رئيس حوزه علميه مشهد مقدس بودند.

تولد آن جناب در نجف اشرف واقع شده و در مهد علم پرورش يافته و به تحصيل اوليات و ادبيات و پس از آن متون فقه و اصول پرداخته و بعد از تكميل سطوح از منحصر مرحوم والدش استفاده كامل نموده تا به مدارج اعلاء علم ارتقاء يافته و در زمان حيات مرحوم والدش به مشهد مقدس عزيمت و رحل اقامت افكنده و حوزه تدريس خارج تشكيل و صدها نفر از علماء و فضلاء خراسان به درسش شركت نموده و كم كم داراى رياست تامه و مرجعيت عامه گرديده تا در غائله مسجد گوهرشاد سال 1354 ق به تهران منتقل و بعد از دو سال تقريبا در 13 ذيقعده و در سال 1356 قمرى وفات و در مقبره ناصرالدين شاه قاجار در جوار سيد الكريم عبدالعظيم حسنى عليه السلام مدفون گرديد ماده تاريخش (قل انه مخلد فى دارالنعيم) و جناب آقاى ساعدى خراسانى گويد.

سال فوتش ساعدى جست از خرد

نغز بيتى كردانشاد آن عظيم

چونكه آخر رفت از حزن او سرود

(آيت اللَّه زاده در جنت مقيم)

در اوائل تأسيس حوزه علميه بود كه مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا محمد كفائى فرزند مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا محمدكاظم خراسانى رياست حوزه علميه مشهد مقدس و زعيم اول آستان خراسان به قم آمده و مورد تجليل روحانيت قرار گرفت و پس از چند روز زيارت و ملاقات مراجع بزرگ قم به خراسان مراجعت و در غائله مسجد گوهرشاد از راه يزد تبعيد به تهران و در آنجا از دنيا رفت و در شهر رى در جوار سيدالكريم عبدالعظيم حسنى

عليه السلام در مقبره مرحوم ناصرالدين شاه مدفون گرديد.

محمد كفائى در سال 1347 قمرى به مكه مشرف شده و در مراجعت به قم آمده و مورد احترام آيت اللَّه حايرى و عموم دانشمندان واقع و در مدت توقفش در قم ميان ايشان و مرحوم آيت اللَّه خونسارى مباحثاتى واقع شده كه مورد گفتگوى بعضى از مراجع حاضر است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

كفراني رويدشتي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند على بن محمدبن قدير. در اصفهان متولد، و در نجف در خدمت جمعى از افاضل تحصيل نموده، و اخيرا به درس حاج ميرزا حبيب الله رشتى حاضر شده، و سال ها در محضر او تلمذ فرموده، و به ايشان اختصاص يافته، و مقرر درس ايشان بوده، و پس از فوت استاد حوزه ى درس داشته، و در مسجد هندى تدريس مى نموده، و جمعى از افاضل به درس او حاضر مى شده اند.

در سال 1317 وفات يافته، در نجف مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كفري كرمانشاهي تهراني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1326 -1245 ق)، پزشك، مترجم و نويسنده. مشهور به كفرى. در كرمانشاه به دنيا آمد. وى پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى در موطن خود و علوم دينى در نجف اشرف، براى ادامه تحصيل وارد دارالفنون شد و طب قديم را نزد حاج ميرزا عبدالباقى اعتضاد الاطباء و طب جديد را نزد دكتر تولوزان فرانسوى آموخت. بعدها، به تشويق دكتر تولوزان، براى تكميل رشته طب در 1287 ق به پاريس عزيمت نمود و مدت زيادى در بيمارستانها و مدارس آن شهر مشغول كار و آموختن علم بود. در 1296 ق پس از گذراندن پايان نامه ى خود موفق به اخذ درجه ى دكترا در طب از دانشكده ى پزشكى آنجا شد. بعد از مراجعت به ايران، به توسط عليقلى خان مخبر الدوله، به دربار ناصرالدين شاه معرفى گشت و مدتى طبيب تلگرافخانه، معلم طب فرنگى دارالفنون، پزشك دربار قاجار و رئيس بيمارستان دولتى ابن سيناى كنونى شد. ولى بعدها كم كم از تمام اين مشاغل عزل گرديد و در 1305 ق به عنوان طبيب مخصوص حسنعلى خان گروسى، امير نظام پيشكار آذربايجان، به تبريز رفت و مدتى

با او بود. پس از بازگشت خانه نشين شد و در خانه به طبابت و تدريس پرداخت و علاوه بر آن به ترجمه ى كتب علمى به خصوص طب، جراحى و هيتولوژى نيز مى پرداخت. علت شهرت وى به كفرى مخالفت تند و صريح او با خرافات و موهومات بود. وى در تهران درگذشت و در ابن بابويه دفن شد. از آثارش: «امراض الاطفال»، ترجمه؛ «ضياء الناظرين»، تشريح چشم، ترجمه؛ «كوفت»، رساله اى در امراض مقاربتى؛ «ژيل بلاس»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات ايران، براون (291/ 4)، دايرة المعارف فارسى (2236/ 2)، الذريعه (184/ 18 ،131/ 15 ،348/ 2)، شرح حال رجال (278 -275/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2698 ،2243 ،1889 -1888/ 2 ،333/ 1)، المآثر و الآثار (223)، مؤلفين كتب چاپى (698 -695/ 5).

كفعمي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1328 ق)، عالم دينى و فقيه. در محله عيدگاه مشهد به دنيا آمد و پس از نشو و نما، مقدمات و سطوح را از پدرش و شيخ عبدالجواد اديب بزرگ نيشابورى و اديب ثانى و حاج محقق قوچانى و شم و همچنين از آيت اللَّه شيخ كاظم دامغانى و آيت اللَّه ميرزا احمد مدرس يزدى فراگرفت. در 1350 ق به نجف مهاجرت نموده و در خدمت آيت اللَّه ميرزا باقر زنجانى و آيت اللَّه سيد على نورى سطوح را به پايان رسانيد و خارج فقه و اصول را از آيت اللَّه شيخ موسى خوانسارى و آيت اللَّه ميرزا ابوالحسن مشكينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه اصفهانى فراگرفت. در 1358 ق به ايران مراجعت كرد و در مشهد رضوى سكنى گزيد، پس از دو سال به زابل رفت و مدت شش سال در آنجا

اقامت گزيد و به خدمات دينى پرداخت. آن گاه به درخواست مردم زاهدان به آن شهر رفت و به تدريس فقه و اصول و انجام وظائف دينى مشغول شد و تا پايان عمر در آنجا ماند. از آثارش: مدرسه ى علميه زاهدان؛ مسجد جامع؛ كتابخانه ى عمومى مسجد جامع؛ مسجد كفعمى در زابل؛ تعمير حدود هجده مسجد در زابل؛ تأسيس منازلى براى اهل علم و سادات زاهدان در يك محله مخصوص و مساعدت براى ساخت مساجدى در ايرانشهر، چابهار، خاش، ميرجاوه و سراوان. از آثار علمى اش: «ضياء المصابيح فى مستدرك المفاتيح»، در استدراك ادعيه و اعمال عبادى.[1]

محمد كفعمى بن العالم الجليل حاج شيخ رجبعلى محدثى از علماء مبرز معاصر است در زاهدان.

وى در سال 1328 قمرى در محله عيدگاه مشهد متولد شده و پس از رشد و پرورش در مهد علم و تقوا مقدمات و سطوح را از والد معظم و جنابان حاج شيخ عبدالجواد اديب بزرگ نيشابورى و اديب ثانى معاصر و حاج محقق قوچانى و مرحوم شمس و سطوح را نزد آيت اللَّه حاج شيخ كاظم دامغانى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا احمد مدرس يزدى خوانده و در سال 1350 ق مهاجرت به نجف اشرف نموده و بقيه سطوح را خدمت آيت اللَّه حاج ميرزا باقر زنجانى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على نورى به پايان رسانيده و خارج فقه و اصول را از آيت اللَّه حاج شيخ موسى خوانسارى و آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن مشكينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى رضوان اللَّه تعالى عليهم استفاده كافى نموده.

و در سال 1358 قمرى به ايران و مشهد مراجعت و پس از دو سال توقف در

ارض اقدس به زابل رفته و مدت شش سال در آنجا اقامت و خدمات دينى از اقامه جماعت و غيره نموده و بعد بنابر دعوت و اصرار مردم زاهدان منتقل به آن سامان گرديده و تاكنون به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و تبليغات و تدريس فقه و اصول و غيره اشتغال دارند.

مؤلف گويد: مترجم معظم از هنگامى كه از مشهد مقدس مهاجرت به زابل و زاهدان نموده اند منشأ آثار و خدمات بسيار ارزنده اى گرديده و باقيات الصالحات زيادى از خود به يادگار گذارده اند كه ذيلاً مى نگارم.

1- مدرسه علميه زاهدان

2- مسجد جامع

3- كتابخانه عمومى مسجد جامع

4- مسجد كفعمى در زابل

5- تعمير حدود هيجده مسجد در زابل

6- تأسيس منازلى براى اهل علم و سادات زاهدان در يك محله مخصوص

7- مساعدت براى تكميل و تعمير مساجد عديده اى در ايرانشهر و چابهار و زاهدان و خاش و ميرجاوه و حسين آباد و سراوان.

از آثار قلمى ايشانست. ضياء المصابيح فى مستدرك المفاتيح مخطوط.

نگارنده گويد: آيت اللَّه كفعمى در زاهدان وجود بسيار مغتنم و مؤثريست و در واقع مرزبان كشور اسلام و تشيع ايرانست زيرا زاهدان در 12 فرسخى ميرجاوه مرز ايران و پاكستان واقع و هر روحانى و مبلغى كه بخواهد به پاكستان و هندوستان از راه زمين برود از زاهدان بايد عبور كند و ناچار از آيت اللَّه كفعمى ديدن خواهد نمود و ايشان با آغوش باز از واردين پذيرائى نموده و گويندگان و وعاظ را به مناطق مختلف زاهدان و حومه آن هدايت و معرفى خواهند نمود خود نگارنده در مسافرتم به پاكستان و هندوستان در سفر اول اياباً و ذهاباً به آنجناب وارد شده و از نزديك خدمات

و آثار ايشان را ديده و از محبتهاى گرم ايشان برخوردار شدم حقاً عالمى عامل و عابدى زاهد و دانشمندى مجاهد و خدمتگذار است در منطقه زاهدان و بلوچستان و سيستان محبوبيت خاصى دارد دامادهاى فاضل و دانشمندى دارند

1- جناب ثقةالاسلام آقاى آقا شيخ على مزارى كه از گويندگان و مبلغين زاهدان مى باشند.

2- جناب حجةالاسلام آقاى آقا سيد مهدى عبادى بيرجندى از فضلاء محترم حوزه علميه قم.

3- جناب حجةالاسلام آقاى حاج سيد محمدتقى مطهرى يزدى از فضلاء يزدى حوزه علميه قم كه در حوزه علميه به تحصيل و تكميل مبانى علمى مشغول مى باشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (130/ 15)، گنجينه ى دانشمندان (223 -221/ 5)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1088/ 3).

كلابادي بخاري، تاج الاسلام، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 3840/ 380 ق)، فقيه حنفى، محدث و صوفى. نسبتش به كلاباد بخارا مى رسد، ولى اهل بخارا بود. از آثارش: «بحرالفوائد»، مشهور به «معانى الاخبار»، كه در آن پانصد و نود و دو حديث جمع كرده است؛ «الاربعين»، در حديث؛ «الاشفاع و الاوتار»؛ «امالى»، در حديث؛ «التعرف لمذهب التصوف»، كه در «الاعلام» به صورت «التعرف لمذهب اهل التصوف» آمده است؛ «حسن التصرف» در شرح «التعرف» خودش؛ «فصل الخطاب»؛ «معدل الصلاة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (184/ 6)، تاريخ ادبيات در ايران (628 ،257/ 1)، جستجو در تصوف (70 -68)، سرآمدان فرهنگ (94/ 1)، كشف الظنون (420 -419 ،225 ،163 ،105 ،53)، معجم المؤلفين (222 ،213 -212/ 8)، هدية العارفين (54/ 2).

كلابادي بخاري، شمس الدين، ابوالعلاء محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(700 -644 ق)، فقيه حنفى، حافظ و محدث. نسبت وى به كلاباد بخارا مى رسد. در خراسان و بغداد و شام و مصر به فراگريرى علم و دانش پرداخت، تا از عالمان دين و از مفتيان آگاه به حديث شد و تصانيفى در فرائض نگاشت و حلقه درس و اشتغال برقرار كرد. او در ماردين، شمال عراق، درگذشت. از آثار وى: «ضوء السراج» در شرح «الفرائض السراجية»، و مختصر آن «المنهاج المنتخب من ضوء السراج»؛ كتابى در «مشتبه النسبة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (42/ 8)، شذرات الذهب (458 -457/ 5)، كشف الظنون (1249).

كلابادي، ابونصر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(398 / 378 -323 ق)، فقيه حنفى، حافظ و محدث. از كلاباد بخارا بود. از هيثم بن كليب شاشى و عبدالمؤمن بن خلف نسفى و ابوجعفر محمد بن محمد بغدادى الجمال و عبداللَّه بن محمد بن يعقوب استاد و على بن محتاج كشانى و محمد بن محمود بن عنبر نسفى و محمد بن احمد بن خنب و همطبقه ى آنها حديث شنيد. به بغداد رفت و در آنجا حديث گفت. ابوالحسن دار قطنى در كتاب خود «المدبج» و حاكم نيشابورى و جعفر بن محمد مستغفرى و ديگران از وى روايت كرده اند. دار قطنى وى را در حديث ثقه دانسته است و حاكم او را داراى فهم و شناخت عالى معرفى كرده و مستغفرى گويد كه او پرحافظه ترين فرد زمان خود در ماوراء النهر بوده است. ابوسعيد خليل بن احمد سجزى نيز از وى حديثى روايت كرده است. كلابادى در بخارا درگذشت. از آثار وى: تصنيفى در شناخت رجال «صحيح» بخارى به نام «الارشاد فى معرفة رجال البخارى» يا «الهداية و الارشاد

فى معرفة اهل الثقة و السداد» يا «اسماء رجال صحيح بخارى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (114/ 5)، ايضاح المكنون (724/ 2)، تاريخ بغداد (435 -434/ 4)، تاريخ نيشابور (152)، تذكرة الحفاظ (1027/ 3)، سير النبلاء (96 -94/ 17)، شذرات الذهب (151/ 3)، طبقات الحفاظ (423)، العبر (193/ 2)، كشف الظنون (555 ،88)، معجم المؤلفين (95/ 2)، وفيات الاعيان (211 -210/ 4)، هدية العارفين (69/ 1).

كلابزي، ابواسحاق ابراهيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 340/ 316/ 312 ق)، اديب، لغوى و نحوى. نسبتش به كلابزى به مناسبت حفظ، نگهدارى و تربيت سگهاى شكارى است. محضر مازنى را درك كرد و فنون ادب را از مبرد فراگرفت. او از ابوحاتم سهل بن محمد سجستانى روايت كرده و ابوالقاسم سليمان بن احمد طبرانى از وى روايت مى كند. وى در نحو و لغت متقدم و عهده دار منصب قضاى شام بود. او در بصره درگذشت. از آثار وى: «شرف الفقر على الغنى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (116/ 5)، ريحانه (70/ 5)، كشف الظنون (1045)، معجم الادباء (3/ 2)، معجم المؤلفين (105/ 1).

كلابي نيشابوري، ابومحمد عمرو

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 238 ق)، فقيه، محدث و قارى. نزد على بن حمزه كسائى تلاوت آموخت و از هشيم بن بشير و عبدالوارث ثقفى و ابوبكر بن عياش و ابوعبيده حداد و قاسم بن مالك مزنى و يحيى بن زكريا بن ابى زائده و عبدالعزيز بن ابى حازم و سفيان بن عيينه و زياد بن عبداللَّه بكائى و ابن عليه و معاذ عنبرى و همطبقه آنان حديث شنيد. نسائى او را مورد اعتماد دانسته و ابن حبان مى گويد كه شيوخ نيشابورى ما از وى تمجيد مى كردند. بخارى و مسلم و نسايى و محمد بن يحيى ذهلى و ابومحمد دارمى و ابراهيم بن ابى طالب و حسن بن سفيان و ابوالعباس سراج و مسدد بن قطن قشيرى نيشابورى و ابوعمار حسين بن حريث مروزى و احمد بن سيار مروزى و احمد بن سلمه نيشابورى و جعفر بن محمد بن حسين نيشابورى معروف به ترك و داوود بن حسين بيهقى و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب

(117/ 5)، التاريخ الكبير (332/ 6)، تهذيب التهذيب (31 -30/ 8)، تهذيب الكمال (226 -225/ 14)، الثقات (487/ 8)، الجرح و التعديل (ج 233/ 3)، سير النبلاء (407 -406/ 11)، شذرات الذهب (90/ 2)، العبر (336/ 1).

كلار پوشنجي هروي، ابومنصور عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 477 ق)، مسند، محدث و فقيه. معروف به كلار و كلارى. وى از عبدالرحمان بن ابى شريح حديث شنيد. ابن طاهر و وجيه شحامى و زهير بن على سرخسى و حسن بن محمد بن محمد سنجبستى و فضيل بن اسماعيل و ابوالوقت سجزى و عبدالجليل بن ابوسعد و محمد بن اسماعيل فضيلى و منصور بن على حجرى و ديگران از وى حديث شنيدند. كلار از كبار شيوخ ابى الوقت بود. او در پوشنج درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (315/ 1)، توضيح المشتبه (348/ 7)، سير النبلاء (443 -442/ 18)، العبر (337 -336/ 2).

كلانتر معتمدي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كلانتري تهراني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1292 -1236 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. اصلش از نور مازندران است. به دليل انتساب به دايى خود، محمود خان كلانتر (كلانتر تهران كه در سال قحطى، 1288 ق، به امر ناصرالدين شاه مصلوب گشت)، به كلانترى شهرت يافت. در تهران به دنيا آمد. فراگيرى مقدمات را در تهران آغاز كرد و در خلال سفر چند ساله با عمويش به اصفهان مقدمات را تكميل كرد. در بازگشت به تهران به عراق عزيمت نمود تا دروس عاليه را در آنجا فراگيرد ولى به علت عدم امكانات مالى به تهران بازگشت و در مدرسه مروى معقول را در محضر ملا عبداللَّه زنوزى و فقه و اصول را نزد شيخ جعفر كرمانشاهى خواند. آن گاه براى ادامه تحصيلات به عراق رفت. فقه و اصول را از سيد ابراهيم قزوينى صاحب «ضوابط» و شيخ انصارى به طور كامل فراگرفت. وى مدت بيست سال از حوزه ى شيخ انصارى استفاده نمود و بيانات استاد را تقرير نمود و يكى از اركان حوزه ى شيخ انصارى و از جانب او به دريافت اجازه اجتهاد نايل شد. در 1277 ق به تهران آمد و به انجام وظائف دينى و افتاء و تدريس فقه و اصول پرداخت. در محضر درس او، فرزندش، علامه ميرزا ابوالفضل تهرانى و امير سيد حسين ابن صدر الحفاظ قمى از شاگردان برجسته به حساب مى آمدند. ملا فتحعلى نهاوندى نيز از شاگردان اوست. وى در تهران درگذشت و در مقبره ى شيخ ابوالفتوح رازى، در

شهر رى به خاك سپرده شد. او در فقه و اصول صاحب تأليفات است. از آثارش: «مجموعه رسائل»، در فقه؛ «مطارح الانظار»، در اصول فقه، تقريرات درس شيخ انصارى؛ «الاستصحاب»، از مباحث اصول فقه؛ «الرسالة فى المشتق»؛ رساله اى در «ارث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (19 -18/ 6)، اعيان الشيعه (414 -413/ 2)، الذريعه (136/ 21 ،196/ 10 ،24/ 2 ،403/ 1)، ريحانه (71 -70/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 61 -58/ 13)، الكنى و الالقاب (144/ 1)، لغت نامه (ذيل/ ابوالقاسم)، معجم المؤلفين (120/ 8)، مؤلفين كتب چاپى (285/ 1)، نامه ى دانشوران (368 -364/ 2).

كلانتري، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم كلانتري

محل تولد : مرودشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابراهيم كلانتري پس از اتمام دوره ابتدايي در روستاي محل تولد (شوراب) براي فراگيري علوم اسلامي به مدرسه علميه «حضرت امام صادق (عليه السلام)» شهرستان «مرودشت» آمدم. پس از يكسال با اوج گيري انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني (قدس سره) مدتي حوزه تعطيل گرديد كه بنده در اين مدت به فعاليت­هاي انقلابي مشغول بودم تا اينكه مجدداً دروس حوزه داير گرديد و بنده نيز به تحصيل ادامه دادم. در سال 1360 هجري شمسي براي ادامه تحصيل به حوزه علميه «آقا باباخان شيراز» عزيمت نمودم و تحصيلات حوزوي را در اين مدرسه تا سال 1364 ادامه دادم. همزمان با تحصيل در شيراز و بازگشايي دانشگاهها پس از انقلاب فرهنگي، چند نيم سال تحصيلي در دانشگاه شيراز به تدريس دروس عمومي از قبيل: (صرف و نحو عرب، منطق و متدولوژي) مشغول بودم. تابستان 1364 براي ادامه

تحصيل علوم اسلامي به حوزه علميه قم آمدم و به صورت ممحض به تحصيل مشغول بودم.

از محضر ارجمند حجج اسلام: (خدايي، موسوي نژاد و موحد شيرازي) در شهرستان و در قم از محضر بزرگان حوزه حضرات آيات: (اعتمادي، پاياني و ستوده) و دروس خارج را از محضر حضرات آيات: (جعفر سبحاني، وحيد خراساني و فاضل لنكراني) بهره­مند شدم. تحصيلات در حوزه قم تا تابستان سال 1373 ادامه داشت. همزمان با تحصيل در حوزه قم، دروس متوسطه را ادامه دادم و سال تحصيلي 71 - 70 پس از قبولي در مركز تربيت مدرس، كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي را آغاز و در تابستان 1374 از رساله كارشناسي ارشد تحت عنوان: «تكامل زيستي موجودات زنده و پيامدهاي كلامي آن» دفاع و با درجه عالي و نمره 19 به پايان رساندم.

از بهمن ماه 1375 در مقطع دكتري الهيات گرايش (علوم قرآن و حديث) تحصيل خود را آغاز و پس از اتمام واحدهاي نظري به تحقيق در موضوع «قرآن و چگونگي پاسخگويي به نيازهاي زمان» پرداختم. در دي ماه 1381 از رساله دكتري خود تحت همان موضوع دفاع كردم و با نمره 23/17 و درجه خوب فارغ التحصيل شدم. از سال 1373 (مهرماه) به دانشگاه اصفهان عزيمت نمودم و همزمان با فعاليت­هاي ديني، فرهنگي در مسئوليت «نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه مذكور»، به تدريس دروس الهيات و معارف اسلامي مشغول شدم. در طول سالهاي تدريس در دانشگاه، علي رغم گرفتاريهاي بسيار كاري در موضوعات مختلفي نيز به تحقيق و پژوهش پرداخته­ام. نتايج برخي از پژوهش ها تا كنون منتشر گرديده اما نتايج برخي نيز

هنوز به مرحله انتشار نرسيده است. در حال حاضر عضو هيأت علمي دانشگاه هستم و با مرتبه استادياري به تدريس در دانشگاه الزهراء (سلام الله عليها) مشغول مي­باشم.

كلانتري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى پلاستيك، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كلاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى اعصاب، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كلباسي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در اصفهان متولد گرديده، و پس از تحصيل مقدمات در اصفهان به نجف مهاجرت كرده، و رياست و مرجعيت يافته، و به شيخ العراقين مشهور گرديد. مادرش دختر حاج سيد محمد باقر بيدآبادى است.

اساتيد او غير از پدرش: علامه [شيخ مرتضى] انصارى و شيخ محمد حسين كاظمينى مى باشند. در 1308 وفات يافته، در نجف مدفون گرديد.

كتب زير از اوست:

1- شرح كتاب اصول پدرش 2- كتابى در اصول، در دو مجلد 3- كتابى در صلات؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كلباسي، ابوالمعالي محمّد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مرحوم [آية الله]حاج محمّد ابراهيم.

عالم فاضل محقّق، مجتهد جامع، فقيه اصولى، جامع معقول و منقول، از اكابر علما و مجتهدين، محقّق مدقّق و دقيق الفكر، كثير التتبّع، در غايت زهد و تقوى؛ درباره زهد و ورع ايشان بين الخواص و العوام حكاياتى منقول است كه همگى دلالت بر عظمت مقام او مى كند.

در شب 4 شبنه 7 شبعان 1247 متولّد، و شب 4 شنبه 27 ماه صفر المظفر سال 1315 وفات يافته، در تخت فولاد، در تكيه اى مخصوص مدفون گرديد.

در تذكرة القبور درباره او فرمايد: مجلس آن مرحوم، مصداق حديث حواريين و عيسى عليه السلام بود كه عرض كردند: مَن نُجالس ّ فرمود: مَن يُذَكر كم الله رويته، و يزيدكم فى العلم منطقه، و يرغبكم فى الآخره عمله.

در اصفهان خدمت آقا مير سيد حسن مدّرس تحصيل نموده. كتب و رسائل زيادى تأليف فرموده كه از آن جمله است:

1- استخارات 2- الاستشفاء بالتربة [مطبوع] 3- الاستجاريّة 4- الاسرافيّة 5- بشارات، در اصول، سه مجلد 6- تعارض استصحاب و اصالة الصحّة 7- جبر و تفويض 8- حجّيّت مظنّه 9- رساله در تزكيه ي

اهل رجال 10- رساله در نيّت 11- رساله در مفطر بودن قليان 12- سند صحيفه ي كامله 13- شرح خطبه ي شقشقيه 14- شرح زيارت عاشورا 15- شرح كفايه سبزوارى، در فقه 16- متجاوز از بيست رساله در شرح حال روات و علما [مطبوع] 17- متجاوز از سى جلد كتاب و رساله ي ديگر در فقه و اصول و رجال 18- شرح زيارت جامعه.

(مجموع كتب و رسائل تأليفى ايشان متجاوز از هشتاد مجلد مى شود).

جمعى كثير از بزرگان علما و مجتهدين از شاگردان ايشان مى باشند كه معروف تر از همه ي آنها مرحوم آيت اللَّه العظمى مرحوم حاج آقا حسين بروجردى رحمة اللَّه عليه مى باشد.

در شرح زندگانى مرحوم بروجردى چندين مجلّد كتاب، و چند شماره مجلّه نوشته شده است كه از جمله ي آنها كتابى است كه نگارنده تأليف نموده و به ضميمه ي تاريخچه ي شهر سامراء به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كلباسي، ابوتراب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در نجف به درس آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين بن حاج ميرزا خليل طهرانى حاضر شده، و در سال 1337 در نجف اشرف وفات يافته، و هم در آن زمين مقدّس مدفون گرديد.

در ماضى النجف و حاضرها تولّدش را 1279 در اصفهان، و وفات را در 1335 در نجف مى نويسد، و از تأليفاتش 1- حواشى بر كفايه 2- رسائلى در فقه 3- السعة و الرزق، مجموعه احاديث مربوط به آن را نام مى برد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كلباسي، ايران

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

دكتر ايران كلباسي در سال 1318 در شهر اصفهان متولد گرديد. ايشان داراي دكتري رشته زبان شناسي همگاني از دانشگاه تهران در سال 1351است .وي هم اكنون عضو هيئت علمي و استاد پژوهشكده زبانشناسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي تهران مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : - دريافت گواهي نامه ششم ابتدايي : دبستان دانش ،اصفهان 1331 - دريافت ديپلم متوسطه : دبيرستان شاهدخت سابق ،اصفهان رشته علوم طبيعي ،1337 - دريافت گواهي نامه كارشناسي:در رشته زبان و ادبيات فارسي، از دانشگاه شيراز، در سال 1342 - دريافت گواهي نامه ارشد:در رشته زبانشناسي همگاني، از دانشگاه تهران، در سال 1346 - دريافت گواهي نامه دكتري:در رشته زبانشناسي همگاني، از دانشگاه تهران، در سال 1351

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق شغلي ايران كلباسي به قرار زير است: - استخدام در وزارت آموزش و پرورش، در اصفهان،1337 - رئيس انستيتو تربيت معلم، وابسته به وزارت آموزش و پرورش در تهران، از سال 1351-1353 - انتقال از آموزش و پرورش به فرهنگستان

سابق زبان ايران، در تهران، در سال 1353 - انتقال به پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، در تهران بعد از انقلاب اسلامي - استفاده از فرصت مطالعاتي، در دانشگاه لندن، مدرسه مطالعات شرقي و افريقايي (SOAS) در سالهاي 1365-1371 - استاد، پژوهشگر و مدير فعلي گروه گويش شناسي در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي - مدير فعلي گروه گويش شناسي در انجمن زبانشناسي ايران

فعاليتهاي آموزشي : ايران كلباسي در دانشگاههاي تهران ،شهيد بهشتي ،الزهرا،علوم پزشكي ايران ، پيام نور ،پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي و دانشگاه آزاد اسلامي به تدريس مي پردازد.

آرا و گرايشهاي خاص : ايران كلباسي در زمينه گويش هاي ايراني تخصص دارد و بيشتر مقالات خود را در اين زمينه نوشته است.

چگونگي عرضه آثار : - تعداد راهنمايي پايان نامه هاي دكتري و كارشناسي ارشد در رشته زبانشناسي همگاني : بيش از 100 رساله - تعداد مقالات ارائه شده در همايشها به همراه ايراد سخنراني : بيش از 40 مورد - تعداد تاليف كتاب : 10 كتاب - تعداد مقالات منتشر شده در مجلات علمي : 56 مقاله

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بررسي ساخت واژه در زبان رومانو(1373)

2 زبان فارسي و زبانهاي محلي

ويژگي اثر : دانشكده مكاتبه اي، 1355

3 ساخت اشتقاقي واژه در فارسي امروز

ويژگي اثر : پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1371

4 ساخت واژه در گويش كليميان اصفهان

ويژگي اثر : پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1373

5

ساخت واژه در گويش لاري

6 ساختمان آوايي در فارسي

7 فارسي اصفهاني

ويژگي اثر : پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي 1370

8 فارسي ايران و تاجيكستان

ويژگي اثر : دفتر مطالعات سياسي وزارت امور خارجه، 1374

9 گويش كلاردشت (رودبارك) ببپژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي

ويژگي اثر : 1376

10 گويشهاي ايراني و لهجه هاي فارسي (1371)

11 گويشهاي كردي مهاباد

ويژگي اثر : پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي،1362

منابع زندگينامه : 1http://www.ihcs.ac.ir/User/People.aspx?ID=3322پوران فرخزاد، دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ، ج 2 ، ص 14243تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر ايران كلباسي بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي- پاييز 1386

كلباسي، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا ميرزا ابوالمعالى، از اعاظم علما و مجتهدين، ازهد زهّاد، و عابدترين افراد زمان خود بود.

در اصفهان نزد پدر و ديگران، و در نجف خدمت آخوند خراسانى تلمّذ فرموده؛ مدّت عمر، دقيقه اى از تأليف و تدريس و عبادت غافل نبود. در مسجد جوجو (جوجى) اقامه جماعت مى فرمود، و نماز ايشان از زبده ترين جماعات اصفهان محسوب مى شد.

در شب 17 رمضان المبارك سال 1350 وفات يافته، در جنب پدر مدفون گرديد.

كتاب تلخيص الهيئة، در مهمّات مسائل هيئت قديم، و معرفت تقويم و اسطرلاب از اوست.

مشاراليه بزرگتر از برادر خود مرحوم آقا ميرزا ابوالهدى مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كلباسي ، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا عبدالرحيم بن ميرزا محمدرضا بن العلامة حاج محمد ابراهيم كلباسى.

عالم جليل، فقيه جامع، و مجتهد اصولى كامل، در شب 25 ذى قعدة الحرام 1295 در اصفهان متولد، و در شب 4 شوال 1383 در مشهد مقدس وفات يافته، و در آنجا مدفون گرديد.

در اصفهان و طهران و نجف در نزد علما تحصيل نموده، و سال ها در اصفهان ساكن، و به ترويج دين، و نشر احكام، و احياى مساجد مخروبه قيام نموده، و اخيرا در مشهد مجاور شده، و در اصفهان امامت، و در مدرسه ى صدر تدريس مى نمود، و جمعى از افاضل از محضر او مستفيد مى شدند.

كتب زير از ايشان است:

1- انيس الليل، در شرح دعاى كميل 2- ايقاضات الاصول 3- الدعوة الحسينية 4- رهنماى دين، يا دستور تبليغ 5- مقامات العارفين 6- مكيال اليقين، در اصول دين 7- هدية السالكين لعموم المؤمنين، كه آن را بر حسب خواهش نويسنده ى اين كتاب تأليف فرموده و به طبع رسيده است.8- حواشى عديده بر كتب

مختلفه فقهى و اصولى و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كلباسي، كمال الدين ابوالهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا ابوالمعالى. عالم فقيه زاهد مجتهد اصولى، در زهد و تقوى مانند پدر بزرگوار و برادر عالي مقدار خود بى مثل و مانند بود، در مكارم اخلاق و صفات و حالات روحانى كم نظير.

در اصفهان نزد پدر خود و عدّه اى ديگر تلمّذ فرموده، و جهت تكميل به نجف اشرف مهاجرت فرموده، و در آنجا از محضر مرحوم آقا سيد محمّد كاظم يزدى و آخوند خراسانى استفاده نموده، و پس از وصول به مقامات عاليه اجتهاد با اخذ اجازات از علماى وقت به اصفهان مراجعت نموده و به درس و بحث و تدريس اشتغال جسته، حوزه ي درس ايشان خصوصاً در قسمت رجال مورد نظر و عنايت اهل فضل بوده.

كتب و رسائلى تأليف فرموده كه از آن جمله است:

1- البدر التمام، در احوال پدر و جدّ والا مقام خود به طبع رسيده.

2- التحفه الى سلالة النبوّة، و آن اجازه اى است كه جهت آيت اللَّه العظمى آقاى آقا سيد شهاب الدين نجفى مرعشى مرقوم فرموده اند.

3- حاشيه بر كفاية الاصول استادش.

4- الدّر المثين فى جملة من المصنّفات و المصنفّين.

5- درّة البيضاء، در اجازه روايت.

6- زلاّت الاقدام، در اشاره به اشتباهات رجالى برخى از اعلام.

7- سماء المقال فى تحقيق علم الرجال، در دو مجلّد كه به سعى فرزند دانشمندش عالم فاضل آقاى آقا محمّد كلباسى در قم به طبع رسيده است.

8- الصراط المستقيم فى التمييز ين الصحيح و السقيم.

9- القواعد الرجاليّة، حاوى سى فايده؛ و غيره.

صاحب عنوان در شب 3 شنبه 27 ربيع الثانى سال 1356 در اصفهان وفات يافته، در مقبره پدر مدفون

گرديد.

مادّه تاريخ وفات ايشان را مرحوم حاج ميرزا حسن خان ضمن قطعه اى فرموده است.

جاءَ البشير مُهنّياً و مورّخاً

اتل السلام على مَن اتّبع الهدى

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كلباسي، محمد ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم كلباسي

محمد ابراهيم فرزند محمد حسن كاخكي خراساني مشهور به حاجي كرباسي (كلباسي) يكي از اعلام بزرگ شيعه در شهر اصفهان بود. كرباسي فقيهي جامع و مجتهدي كامل بود. در مواظبت به انجام و آداب و سنن ديني و اسلامي خيلي كوشا بود. كرباسي دانشمندي محتاط بود و با آنكه به مراتب علمي و كمال فقاهت رسيده بود از نوشتن رساله و دادن فتوي بيمناك بود. (كرباسي پدرش به اتفاق خانواده مدتي از خراسان به محله حوض كرباس هرات ساكن بود سپس ساكن اصفهان گرديدند و آنها را كرباسي خواندند.)

مرحوم حاجي كرباسي سالها در عتبات از محضر سيد بحر العلوم، شيخ جعفر كبير، سيد صاحب رياض و محقق اعرجي بهره برد و از محضر آنها توشه ها اندوخت. نوشته اند در نوجواني مدتي كوتاه كنار درس وحيد بزرگ هم زانو زد و خود با مقام فقاهت و اجتهاد وارد اصفهان شد. مرحوم كلباسي با حجة الاسلام اصفهاني معاصر بود و به همديگر صميميتي وافر و خلوصي كامل داشتند. مرحوم كرباسي براي فرامين و دستورات سيد محمد باقر شفتي احترام قائل بود و نوشته سيد را بوسيده به ديده مي سائيد و در بزرگداشت حجة الاسلام كوتاهي نكرد با آنكه شخصيتي در رديف حجة الاسلام بود. حاجي كرباسي در مسجد حكيم اصفهان مركزيتي جامع، مروجي كامل، راهنمائي دائم و امام جماعتي خاشع بود.

«نوشته اند شيخ احمد احسائي كذائي متواضعانه به گوشه مسجد حكيم

مي خزيد، و به دنبال حاجي سري به خاك مي سائيد. و به زعم بعضي خود افضلي زبان آرا بود.»

مرحوم حاجي از خالق خويش خيلي خائف بود. دستورات و موازين شرع اسلام را مو به مو رعايت مي كرد. در انجام فرائض، نوافل و مستحبات جديتي كامل به خرج مي داد. هيچ گاه جماعت او ترك نشد. به فرزندش ابو المعالي مي فرمود: عزيزم راضي نيستم هيچ گاه فرايض خود را فرادي به پا داري (كه اين امر پدر نماز جماعت را به پسر واجب كرد).

نوشته اند براي درك شب قدر سالي را شبها به كلي نخوابيد تا به فيض شب قدر نايل آمد. در انجام حوايج بيچارگان آماده بود دوست داشت آن گاه هزينه سالانه بي نوايان را دهد كه فقر و تهي دستي آنان ثابت گردد و اين اثبات هم بسي دشوار بود. شهادت دادن نزد مرحوم حاجي كاري بسي مشكل بود. نوشته اند وقتي غسالي درباره موضوعي براي دادن شهادت نزد او آمد مسائل مربوط به غسل ميت را از او سؤال كرد و آنچه را لازمه مسائل اول تكليف است از او انتظار داشت و غسال بيچاره او را پاسخگو بود. در اينجا اضافه مي كنند كه غسال به حاجي آقا گفت گذشته از اين مسائل جمله اي نيز به گوش ميت مي خوانيم. پرسيد چه جمله اي؟ غسال جواب داد به ميت مي گوئيم خوشا به حال شما كه مردي و به پاي ميز حاجي آقا براي بيان شهادت حضور نيافتي... مرحوم كرباسي سالها غير از خدمت ديني و رسيدگي به امور مردم، فضلائي چند نيز در اصفهان

تربيت نمود كه به مقامات علمي و اخلاقي نايل آمدند. او آثاري هم از خويش به جا گذاشت. از اهم تأليفات او: كتاب اشارات در اصول، منهاج الهداية در فقه، و شوارع هدايت در شرح كفايه. او كتابي فارسي به نام نخبه و رسائلي در عبادات نوشت. رساله عمليه اي نيز به اصرار جناب ميرزاي قمي تدوين نمود اما آن را با ترس و لرز از آتش جهنم به رشته تحرير برده است. آن جناب سرانجام در سال 1262 در اصفهان وفات نمود و در مسجد حكيم مدفون شد. پس از او آقازاده ها وارث علوم پدر گشتند كه در آينده به شرح برخي انشاءالله مي رسيم.

كلباسي، محمد مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند علامه حاج محمد ابراهيم. عالم زاهد و ورع متقى، از فحول علما و مجتهدين، محقق مدقق، در اصفهان متولد گرديده، و نزد پدر خود و سيد حجةالاسلام و جمعى ديگر تحصيل نموده، در مسجد حكيم امامت و تدريس مى نموده، و مرجعيت تامه يافته، و مورد وثوق و احترام قاطبه ى طبقات بوده، و بسيار متواضع و در عين حال ساده بوده است. حكايتها از سادگى ايشان نقل مى شود كه ذكر آنها موجب اطاله ى كلام است، و همگى آنها دليل بر خوبى او مى شود. وى هرگز درباره ى مردم گمان بد نمى برده است.

كتب زير از ايشان است:

1- رساله در استصحاب 2- رساله در اراضى مفتوح العنوة 3- رساله در طهارت 4- رسائلى در اصول - شرح طهارت لمعه 5- شرح منهاج الهدايه ى پدرش موسوم به «معراج الشريعة» در 8 مجلد - شرح روضة البهية 6- شرح تصريف 7- شرح بر قسمتى از لمعه در چهار مجلد 8- شفاء الاسقام،

در شرح تهذيب المنطق 9- ضياء العوالم، در اصول فقه 10- عيون الاصول، در اصول، مختصر 11- مشارق الاصول 12- مصابيح الاصول 13- منهج السداد، در شرح ارشاد 14-نور العيون [للمتقين] 15- هداية الطالبين، نام رساله ى عمليه ى ايشان است؛ و غيره.

مشاراليه داماد حاج سيد محمدباقر بيدآبادى و مجاز از ايشان بوده، و در شب 4 جمادى الثانيه سال 1278 وفات يافته، در جنب پدر در مقبره ى مقابل مسجد حكيم مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كلباسي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله آقاى حاج شيخ محمدحسين بن العلامه الشيخ محمدرضا بن العلامه الشيخ محمدعلى بن العالم الشيخ محمدجعفر ابن العلامه الكبرى والايه العظمى الحجه الباهره الشيخ محمد ابراهيم كرباسى مشهور بكلباسى مولف (اشارات الاصول النخبه و غيرها) از علماء اعلام و فقهاء كرام حوزه علميه قم عالمى عادل و فاضلى كامل و فقيهى زاهد واجد عنوان حسب و نسب داراى مقام علم و عمل صاحب ملكات فاضله و صفات حميده و از بيت علم و فضيلت است. جد سوم ايشان آيت الله فى الورى حاج ملا محمدابراهيم كلباسى صاحب كرامات باهره معاصر فتحعليشاه قاجار از مفاخر عالم تشيع است كه صاحب روضات الجنات در ص 11 كتاب روضات ترجمه ايشان را نگاشته و عموى معظم والدشان مرحوم علامه بزرگوار ابوالمعالى كلباسى استاد آيت الله العظمى بروجردى و فرزند وى علامه ابوالهدى كلباسى مولف كتاب بدرالتمام از اساتيد علامه معاصر آيت الله العظمى مرعشى نجفى است.

بيت معظم له از بيوتات رفيعه علم و تقوى و اصيل و ريشه دار اصفهان مى باشد و بالغ بر صد سال اين بيت در اصفهان و تهران و مشهد و اعتاب عاليات مصدر امور شرعى و روحى بوده اند.

مترجم محترم

ما در 7 شعبان 1323 قمرى در اصفهان متولد شده و در خاندان علم و فضيلت نشو و نما يافته و مقدمات و ادبيات را نزد علماء اصفهان آموخته آنگاه در سال 1340 قمرى در سن 17 سالگى مهاجرت به نجف اشرف نموده و فقه و اصول را در خدمت مرحوم آيت الله جاج شيخ عبدالحسين دشتى و آيت الله شيخ ضياءالدين عراقى و آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله اصطهباناتى و آيت الله حاج شيخ كاظم شيرازى تلمذ نموده و بعد مراجعت به اصفهان كرده و از محضر مرحوم آيت الله حاج سيد محمدصادق خواتون آبادى استفاده كرده و مجددا بازگشت به نجف نموده و از خدمت مرحوم آيت الله ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت الله حاج شيخ حسين حلى بهره مند جگشته و در سال 1360 قمرى مشرف به زيارت بيت الله الحرام شده و مدت 7 ماه در مكه و 7 ماه در مدينه اقامت نموده و در سال 1377 قمرى براى معالجه به تهران آمده و پس از بهبودى و عافيت نسبتا اطباء از مراجعت به عراق او را منع نموده پس مجبور به اقامت در ايران شده و شهرستان دينى و علمى قم را اختيار كرده و رحل سكونت دراين بلده طيبه كه حرم آل محمد عليهم السلام است انداخته و به تدريس و افاضات و مباحثات و مطالعه اشتغال دارند.

اما آثار علمى ايشان از اين قرار است 1- تقريرات دروس آيت الله عراقى يك دوره در اصول 2- تقريرات اصول مرحوم آيت الله اصفهانى يك دوره 3- مقدارى از فقه مثل كتاب طهارت و صلوه و غيره.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

كلوتاتي، شهاب الدين، ابوالفتح احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(835 -762 ق)، فقيه حنفى و محدث. اصلش از كرمان

بود. عز بن جماعة به او اجازه نقل فهرست مروياتش را داده و صلاح بن ابى عمرو ابن اميلة و ديگران به وى اجازه ى روايت داده اند. مناوى و ابن حسان و تغرى برمش الفقيه از وى روايت كرده اند. در قاهره درگذشت و در جوار زين العراقى دفن شد. از آثارش: مختصر «الناسخ و المنسوخ» حازمى؛ مختصرى در «علوم الحديث»؛ مختصر «تهذيب الكمال»؛ «ثبت»، در دو مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الضوء اللامع (380 -378/ 1)، معجم المؤلفين (311/ 1).

كله عبدي اصفهاني معلم، ابواحمد عبدالواحد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 453 ق)، محدث و مسند. در «سير النبلاء» به جاى معلم، بقال ذكر شده است. وى از خويشان حافظ ابوعبداللَّه بن منده بود. او راوى «مسند» احمد بن منيع از طريق عبيداللَّه بن جميل است. از ابوبكر محمد بن احمد بن جشنس و محمد بن احمد بن شهريار و عبداللَّه بن عمر بن هيثم و ابوعبداللَّه بن منده و ديگران حديث شنيد. ابوعلى حداد و سعيد بن ابى الرجاء صيرفى از وى حديث شنيدند و صيرفى بعد از 450 ق «مسند» ابن منيع را از وى شنيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (96 -95/ 18)، شذرات الذهب (291/ 3)، العبر (300/ 2).

كليشادي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير محمد حسين بن حاج مير محمد صادق معروف به «سيد مغنى گو». عالم فاضل اديب شاعر نحوى، مدرس مدرسه ى شاهزاده ها.

به مناسبت تخصص ايشان در تدريس كتاب «مغنى اللبيب» به سيد محمود مغنى معروف بوده، جمعى كثير از فضلاى اصفهان در خدمت او تحصيل نموده اند.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- اربعيه، در نحو 2- جنگ، در متفرقات، در چهار مجلد، در كتابخانه ى مرحوم آقا ميرزا محمد رضا الهى موجود بود، و حاوى مطالب مفيده از صرف و نحو و حديث و اخبار و اشعار مى بود. 3- درر منتظمه، الفيه، نسخه ى آن نزد نگارنده موجود است. 4- كتابى در مواعظ 5- مختصر كتاب «غرر و درر» سيد مرتضى 6- مختصر اكسير العبادات 7- محمودية، در نحو 8- ناصريه، در نحو، و ظاهرا با محموديه يك كتاب باشد.

صاحب عنوان در شب 5 شنبه 8 ربيع الثانى سال 1324 وفات يافته، در تخت فولاد مدفون گرديد. قبرش در قسمت هاى جنوبى خانه هاى تخت فولاد، در تكيه اى كوچك

قرار دارد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كليني رازي، ابوجعفر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 329/ 328 ق)، رئيس المحدثين اماميه، فقيه، مفتى و مرجع. ملقب به ثقة الاسلام، معروف به سلسلى. نسبت وى به روستاى كلين، از قراى فشافويه رى، مى رسد. وى از علماى بزرگ زمان غيبت صغرى و شيخ مشايخ شيعه بود. چون شيعه و سنى در فتاوا بدو مراجعه مى كردند به ثقة الاسلام شهرت يافت و او اولين كسى است كه بدين لقب ناميده شد. كلينى نخستين از محمدهاى ثلاثه، صاحب «كافى» اولين از كتب اربعه مى باشد. ابن اثير در «جامع الاصول» از كلينى به عنوان مجدد مذهب اثنى عشرى در آغاز قرن سوم قمرى نام مى برد. وى از ابوعلى و حسين بن محمد اشعرى و حميد بن زياد نينوائى و عبداللَّه بن جعفر حميرى و على بن ابراهيم قمى و از دايى اش، علان كلينى، و ابوعبداللَّه احمد بن محمد عاصمى و احمد بن مهران و بسيارى ديگر روايت كرد. شيخ ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه و ابوغالب احمد بن محمد زرارى و ابومحمد هارون بن موسى تلعكبرى و ابوالفضل محمد بن عبداللَّه بن مطلب شيبانى و ابوعبداللَّه احمد بن ابراهيم صيمرى، معروف به ابن ابى رافع، و ديگران از وى روايت كرده اند. او در سال تناثر نجوم و اول غيبت كبرى، در بغداد درگذشت و در باب الكوفه ى بغداد در بازار نزديك جسر دفن شد. از آثار وى: «الكافى»، در سه قسمت: «اصول كافى»، «فروع كافى» و «روضه ى كافى»، شامل شانزده هزار و صد و نود و نه حديث، كه در مدت بيست سال آن را به رشته ى تحرير درآورده؛ «تعبير الرؤيا»؛ «الرد على القرامطة»؛ «رسائل

الائمة (ع)»؛ كتاب «الرجال»؛ «ما قيل فى الائمة من الشعر»؛ «فضائل القرآن»؛ «العقل»؛ «العلم»؛ «التوحيد»؛ كتاب «الاشربة»؛ كتاب «الدواجن و الرواجن».[1]

محمد بن يعقوب، ثقةالاسلام، عالم و فقيه معروف شيعى (ف. 329 ه.ق) او راست: «الكافى فى علم الدين»: كافى.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (17/ 8)، اعيان الشيعه (99/ 10)، ايضاح المكنون (295 ،268 ،197/ 2)، دايرة المعارف فارسى (2259/ 2)، الذريعه (246 -245/ 17)، رجال الطوسى (496 -495)، رجال النجاشى (292 -290/ 2)، روضات الجنات (112 -101/ 6)، رياض العلماء (200 -199/ 5)، رى باستان (385 -383/ 2)، ريحانه (82 -79/ 5)، سير النبلاء (280/ 15)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 314/ 4)، فوائد الرضويه (659 -657)، الفهرست للطوسى (327 -326)، كارنامه ى بزرگان (54)، الكامل (274/ 6)، الكنى و الالقاب (121 -120/ 3)، لسان الميزان (637 -636/ 6)، لغت نامه (ذيل/ كلينى)، معجم رجال الحديث (66 -50/ 18)، معجم المؤلفين (117 -116/ 12)، الوافى بالوفيات (226/ 5)، هدية الاحباب (228 -227)، هدية العارفين (35/ 2).

كماري تبريزي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1357 -1309 ق)، عالم دينى. در كمار از قراى تبريز به دنيا آمد. ابتدا نزد ميرزا محمد على قراچه داغى و حاج ميرزا مصطفى درس خواند. سپس در اردوباد نزد آقا سيد مرتضى مدرس تلمذ نمود. آن گاه به نجف رفت و خدمت حاج ميرزا فرج اللَّه تبريزى رسيد و از محضر او و ديگر اساتيد آنجا بهره گرفت. در 1348 ق به قم رفت و از حوزه ى درس آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى استفاده نمود. از آثار وى حاشيه بر «رسائل» است كه به طبع رسيده است.[1]

سيد محمد كمارى از علماء معروف تبريز بودند كه در

اواخر عمر در تهران اقامت نموده و بتدريس و مباحث علمى و خدمات ديگر دينى اشتغال تا در چند سال قبل رحلت و در مسجد موزه آستانه مقدسه حضرت معصومه عليهاالسلام مدفون گرديده و او از احفاد مرحوم سيد على بن عبدالصمد است كه در سال 604 قمرى از دنيا رفته و قبرش مزار و در يكى از مضافات تبريز واقع و بر روى آن نوشته است (هو الحى الذى لا يموت سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين) هذه الروضه الثمره الشجره النبوه المصطفويه و الولايه المرتضويه سلاله آل طاها و يس المرحوم المغفور الواصل الى رحمه اللَّه الملك الغنى السيد على بن السيد عبدالصمد الحجازى الموسوى طاب ثراهما و جعل الجنه مثواهما فى التاريخ 604 قمرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (222/ 1)، آينه ى دانشوران (189 -188).

كماري، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى موسوى ابن العالم الجليل الحاج سيد محمد كمارى كه به بيست و شش واسطه بامام هفتم عليه السلام مى رسد از علماء مبرز و دانشمندان ممتاز معاصر تهرانست.

وى در بيست و ششم ذى الحجه 1323 قمرى در تبريز متولد شده و در مهد علم و كمال پرورش يافته و پس از خواندن اوليات سطوح را در خدمت مرحوم حاج مولينا و آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن انگجى و حاج سيد موسى خسروشاهى و حاج ميرزا على اصغر ملكى خوانده و در سال 1346 قمرى به قم آمده و در خدمت مرحوم ميرزا محمد همدانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى و آيت اللَّه العظمى حايرى و آيت اللَّه حجت قدس اللَّه اسرارهم تلمذ نموده و در سال 1350 مهاجرت به نجف و حدود ده سال اقامت و از

محضر مرحوم آيت اللَّه ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى رضوان اللَّه عليهم استفاده كافى و وافى نموده و در سال 1360 قمرى با دريافت اجازات اجتهاد از آيات عظام نجف مراجعت به ايران و در تهران رحل اقامت افكنده و تا اكنون بتدريس و امامت و انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارد و در مسجد امامزاده زيد واقع در بازار تهران اقامه جماعت مى نمايند.

از آثار علمى ايشانست كتابهائى كه نگارنده مطالعه كرده ولى متأسفانه بطبع نرسيده و بعضى از آن هم تكميل نشده است و آنها از اين قرار است 1- مباحث الفاظ دو جلد 2- مباحث عقليه 2 جلد 3- رساله اى در اجاره 4- رساله اى در قاعده لاضرر 5- كتابى در حج و مناسك آن علمى و استدلالى 6- شرحى بر وسيله.

(1323- ز 1360 ق)، عالم دينى و فقيه. نسب وى به بيست و شش واسطه به امام هفتم (ع) مى رسد. در تبريز به دنيا آمد. پدرش، آيت اللَّه سيد محمد كمارى از علماى معروف تبريز بود. او ميان خانواده اى اهل كمال پرورش يافت. پس از فراگيرى مقدمات، سطوح را در خدمت حاج مولانا و ميرزا ابوالحسن انگجى و حاج سيد موسى خسروشاهى و حاج ميرزا على اصغر ملكى خواند. در 1346 ق به قم رفت و در خدمت ميرزا محمد همدانى و آيت اللَّه شيخ محمد على حايرى قمى و آيت اللَّه حايرى يزدى و آيت اللَّه حجت تلمذ نمود. در 1350 ق به نجف مهاجرت كرد و حدود ده سال از محضر آيت اللَّه ميرزا محمد حسين نايينى و آيت اللَّه

آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه شيخ محمد حسين غروى اصفهانى و آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده كافى برد و در 1360 ق با دريافت اجازات اجتهاد از استادانش در نجف، به تهران آمد و به تدريس و امامت و انجام وظائف دينى پرداخت. از آثارش: «مباحث الفاظ»، در دو مجلد؛ «مباحث عقليه»، در دو مجلد؛ رساله اى در «اجاره»؛ رساله اى در «قاعده ى لا ضرر»؛ كتابى علمى و استدلالى در «حج و مناسك»؛ شرحى بر «وسيله».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (535 -533/ 4).

كمال پور، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد كمال پور ، متخلص به « كمال » در سال 1297 ، در مشهد ديده به جهان گشود. از پنج سالگي در مكتبخانه شيخ موسي و در محله هاي سرشور به آموختن قرآن ، ديوان حافظ و گلستان و بوستان سعدي روي آورد و سپس در مدرسه نظميه كه بعدها دبيرستان ابن يمين نام گرفت ، تحصيلات دوره ابتدايي را سپري كرد. تا سال 1310 كه پدرش در قيد حيات بود ، روزها را به تحصيل و شب ها را به خواندن شاهنامه حكيم توس در نزد پدر مي گذراند. با درگذشت پدر مجبور به ترك تحصيل شد و در منزل دايي اش كه سرپرستي اش را به عهده گرفته بود ، به مطالعه و تتبع در شاهنامه ادامه داد. استادكمال پور اشتغال به كار را با كفاشي در بازار آغاز نمود. او در بازار توفيقي نيافت ، لذا حرفه كفاشي را رها كرد و به انجمن هاي ادبي پيوست. پس از فوت استاد فرخ ، استاد كمال تا آخرين روزهاي زندگي ، مسئوليت انجمن

ادبي آستان قدس رضوي را در صحن جمهوري حرم مطهر امام رضا (ع) عهده دار گرديد. او سرانجام در روز چهارشنبه 23 شهريور 1379 ، در بيمارستان امام رضا (ع) مشهد ، بر اثر عارضه قلبي درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمد كمال پور از پنج سالگي در مكتبخانه شيخ موسي و در محله هاي سرشور به آموختن قرآن ، ديوان حافظ و گلستان و بوستان سعدي روي آورد و سپس در مدرسه نظميه كه بعدها دبيرستان ابن يمين نام گرفت ، تحصيلات دوره ابتدايي را سپري كرد. تا سال 1310 كه پدرش در قيد حيات بود ، روزها را به تحصيل و شب ها را به خواندن شاهنامه حكيم توس در نزد پدر مي گذراند. با درگذشت پدر مجبور به ترك تحصيل شد و در منزل دايي اش كه سرپرستي اش را به عهده گرفته بود ، به مطالعه و تتبع در شاهنامه ادامه داد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : احمد كمال پور كه در سيزده سالگي پدر خود را از دست داد ، ناچار براي تحصيل و معيشت ، شاهنامه خواني را وسيله كسب درآمد قرار داد ؛ او روزها به مدرسه مي رفت و شب ها به شاهنامه خواني مي پرداخت.

استادان و مربيان : احمد كمال پور شاهنامه خواني را نزد پدر فراگرفت. محمود فرخ در ارشاد و راهنمايي شعر او از عوامل موثر بود و سپس از استادان دكتر فياض ، دكتر رجايي ، و نويد بهره ها گرفت.

هم دوره اي ها و همكاران : احمد كمال پور در انجمن هاي ادبي با افرادي

چون باقرزاده (بقا) ، صاحبكار ، (سهي ) ، قهرمان و غلامرضا قدسي معاشرت داشت.

زمان و علت فوت : احمد كمال پور در روز چهارشنبه 23 شهريور 1379 ، در بيمارستان امام رضا (ع) مشهد ، بر اثر عارضه قلبي دار فاني را وداع گفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد كمال پور اشتغال به كار را با كفاشي در بازار آغاز نمود. او در بازار توفيقي نيافت ، لذا حرفه كفاشي را رها كرد و به انجمن هاي ادبي پيوست. پس از فوت استاد فرخ ، استاد كمال تا آخرين روزهاي زندگي ، مسئوليت انجمن ادبي آستان قدس رضوي را در صحن جمهوري حرم مطهر امام رضا (ع) عهده دار گرديد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : احمد كمال پور در آن هنگامي كه شاعري را تجربه مي كرد به انجمن ادبي سرگرد نگارنده راه

آرا و گرايشهاي خاص : احمد كمال پور كه در شعر تخلص «كمال» را برگزيد ، استاد قصيده سرايي به سبك خراساني در عصر حاضر بود و به آن افتخار داشت: من خراساني ام اين است كمال من كه سخن گويم ، با سبك خراساني از سوي ديگر عشق به فردوسي و شاهنامه در روح و جان او ريشه داشت. او از خردسالي با اين شاهكار ادب پارسي خو گرفته بود و شعر او در شاهراه حماسه و اسطوره به هدايت سخن سراي بزرگ توس جلوه گري داشت: كمال خراسانم و چامه ام را كند شاعر سيستان رهنمايي

جوائز و نشانها : در مهر ماه 1372 به همت اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي خراسان ، كنگره بزرگداشت احمد كمال

پور در محل دانشكده ادبيات مشهد برگزار شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آيينه كمال

ويژگي اثر : در سال 1356 اين مجموعه ، به كوشش محمدحسين ساكت ، در زمان بزرگداشت كمال چاپ گرديد.

منابع زندگينامه :روزنامه جام جم ، 30 مهرماه 13792سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف : سيد محمدباقر برقعي ، ج5 ، قم : انتشارات خرم ، ص 2944

كمال عزت، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي كمال عزت

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تحصيلات كلاسيك را تا مقطع ديپلم در مشهد گذرانده و پس از آن در آبان سال 1374 با توجه به علاقه اي كه به دروس حوزه و جهان طلبگي پيدا كردم، شروع به خواندن اين دروس كرده و پس از اتمام دروس اصلي مانند ادبيات، اصول فقه و ... در سال 1376 موفق به شركت در امتحانات حوزه علميه قم و قبولى پايه 6 شدم. از ابتداي سال تحصيلي 1376 دروس سطح 2 را با سري درسهاي مدرسه حضرت «آيت الله گلپايگاني» آغاز كرده و هم زمان به تدريس دروس (الموجز، اصول فقه، لمعه، مباحث طهارت، نماز، حدود، قصاص، ديات، متاجر، صوم، خمس، زكات، ارث، امر به معروف و نهي از منكر، منطق، ادبيات، ابن عقيل، صرف ساده، نحو مقدماتي، هدايه، صمديه و مختصر) به صورت آزاد و خارج از مدارس پرداختم.

پس از اتمام دروس سطح در سال 1379 - 1380، جهت تدريس به مدرسه «امام موسي بن جعفر (ع) تهران» دعوت شدم و پس از يك سال تدريس دروس

ادبيات، فقه و اصول به قم بازگشته و در مدرسه «انوار الرسول» به عنوان مربي و مدرس دعوت به همكاري شدم و تا سال 82 – 83 در آن مدرسه مباركه مشغول به فعاليتهاي علمي بودم و پس از آن در سال 83 همزمان با خدمت در مدرسه معصوميه به تدريس (درس احكام) براي طلاب پايه 1 و (الموجز) براي طلاب پايه 4 پرداختم.

دروس خارج را از سال 1380 (همزمان با تدريس)، در تهران با شركت در درس فقه [قصاص] مقام معظم رهبري آغاز نمودم و در سالهاي بعد در محضر «حضرت استاد شهيدي» در درس فقه و اصول افتخار تلمذ پيدا كردم. هم اكنون افتخار تدريس در مدرسه امام مهدي (عج) از مدارس مركز جهاني علوم اسلامي و همزمان تدوين دو عنوان كتاب احكام 1 و 2 (احكام تمهيديه) جهت ترم 1 و 2 دانشستان امام خميني (دانشگاه مجازي وابسته به مركز جهاني علوم اسلامي) را دارم.

كمال عزت، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي كمال عزت

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تحصيلات كلاسيك را تا مقطع ديپلم در مشهد گذرانده و پس از آن در آبان سال 1374 با توجه به علاقه اي كه به دروس حوزه و جهان طلبگي پيدا كردم، شروع به خواندن اين دروس كرده و پس از اتمام دروس اصلي مانند ادبيات، اصول فقه و ... در سال 1376 موفق به شركت در امتحانات حوزه علميه قم و قبولى پايه 6 شدم. از ابتداي سال تحصيلي 1376 دروس سطح 2 را با سري درسهاي مدرسه حضرت

«آيت الله گلپايگاني» آغاز كرده و هم زمان به تدريس دروس (الموجز، اصول فقه، لمعه، مباحث طهارت، نماز، حدود، قصاص، ديات، متاجر، صوم، خمس، زكات، ارث، امر به معروف و نهي از منكر، منطق، ادبيات، ابن عقيل، صرف ساده، نحو مقدماتي، هدايه، صمديه و مختصر) به صورت آزاد و خارج از مدارس پرداختم.

پس از اتمام دروس سطح در سال 1379 - 1380، جهت تدريس به مدرسه «امام موسي بن جعفر (ع) تهران» دعوت شدم و پس از يك سال تدريس دروس ادبيات، فقه و اصول به قم بازگشته و در مدرسه «انوار الرسول» به عنوان مربي و مدرس دعوت به همكاري شدم و تا سال 82 – 83 در آن مدرسه مباركه مشغول به فعاليتهاي علمي بودم و پس از آن در سال 83 همزمان با خدمت در مدرسه معصوميه به تدريس (درس احكام) براي طلاب پايه 1 و (الموجز) براي طلاب پايه 4 پرداختم.

دروس خارج را از سال 1380 (همزمان با تدريس)، در تهران با شركت در درس فقه [قصاص] مقام معظم رهبري آغاز نمودم و در سالهاي بعد در محضر «حضرت استاد شهيدي» در درس فقه و اصول افتخار تلمذ پيدا كردم. هم اكنون افتخار تدريس در مدرسه امام مهدي (عج) از مدارس مركز جهاني علوم اسلامي و همزمان تدوين دو عنوان كتاب احكام 1 و 2 (احكام تمهيديه) جهت ترم 1 و 2 دانشستان امام خميني (دانشگاه مجازي وابسته به مركز جهاني علوم اسلامي) را دارم.

كمال، فاطمه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: داروساز، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور

(جلد دوم)

كمالا فد شكويي فارسي شيرازي، كمال الدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1110 ق)، عالم دينى، مفسر و اديب. معروف به ميرزا كمالا و ميرزا كمال الدين. نسبت وى به فدشكوى فسا مى رسد. او داماد ملا محمد تقى مجلسى اول بود. از آثار وى: «بياض الكمالى»، در مباحث متفرقه كه بيشتر آن فوايد رجالى و تاريخى است؛ شرح «شواهد مطول»؛ شرح منظوم «قصيده ى تائيه» دعبل خزاعى، كه در 1103 ق تأليف يافت؛ «القيود الوافية»، در «شرح الشافية» ابن حاجب، در علم صرف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى نصرآبادى (202)، الذريعه (227/ 17 ،12/ 14 ،170/ 3)، روضات الجنات (365 -364/ 5)، ريحانه (64 -63/ 6)، فارسنامه ى ناصرى (1394/ 2)، فوائد الرضويه (366)، الكنى و الالقاب (227/ 3)، گنجينه ى دانشمدان (103 -102/ 6).

كمال الدوله ميرپنج، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1315 ق)، مترجم. معاصر مظفرالدين شاه قاجار بود. در زمان صدارت ميرزا يوسف خان مستوفى الممالك سمت منشى باشى داشت و در 1314 ق ملقب به كمال الدوله گرديد و در 1315 ق به منصب استيفاى درجه ى اول منصوب شد. از آثار وى: «ابواب الحكم»، ترجمه ى چهارصد و سى كلمه از «كلمات قصار اميرالمؤمنين (ع)» ؛ «الف النهار»، ترجمه، در مقابل «هزار و يك شب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (24/ 26 ،294/ 2)، فرهنگ رجال قاجار (146)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (320 ،102/ 1)، لغت نامه (ذيل/ كمال الدوله)، مؤلفين كتب چاپى (626 -625/ 2).

كمال الملك، سميرمي، علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سميرمى، على بن احمد بن حرب از مشاهير نويسندگان فارسى (ف. 516 ه.ق). وى وزير محمود بن محمد بن ملكشاه شد. نام او را در جزو كارداران دولت سنجر نيز نوشته اند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

كمالوند خرم آبادي، روح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج روح اللَّه خرم آبادى اول عالم مبرز متنفذ اين شهرستان بوده است.

تولدش در سال 1319 قمرى در خرم آباد واقع شده و تا سال 1336 قمرى در آنجا مشغول به تحصيل بوده آنگاه به بروجرد آمده و دو سال از محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى و آقايان ديگر استفاده نموده و از آنجا به اراك رفته و از محضر آيت اللَّه حايرى بهره مند شده و پس از انتقال آنجناب به قم با مهاجرين به قم مهاجرت و تا سال 1346 ق در قم از حوزه تدريس معظم له بهره مند شده و دروس عقلى را از ميرزا على اكبر يزدى آموخته سپس به خرم آباد مراجعت و پس از تشرف و اقامت آيت اللَّه بروجردى باز به قم آمده و مدت پنج سال از محضر آن بزرگوار كامياب شده و در سال 1369 ق به امر مرحوم بروجردى به خرم آباد برگشته و تأسيس حوزه علميه در آنجا نموده و به تعليم و تربيت محصلين و طلاب منطقه لرستان و اقامه جماعت و ترويج دين و رسيدگى به امور مسلمين پرداخته تا در سال 1383 ق كه بدرود حيات گفته و جنازه اش با تجليل بسيار حمل به قم و در نزديكى قبر استادش مرحوم آيت اللَّه حايرى به خاك سپرده شد. مؤلف گويد مرحوم كمالوند از دانشمندان بافضيلت معاصر ما بود و در معاشرت خوش برخورد و رفيق و در امورات دينى متعصب و غيور بود در

سفرى كه در خرم آباد حدود يك ماه ميهمان ايشان بودم خاطرات شيرين از ايشان دارم.

از آثار ايشانست مدرسه و مسجد جامع كماليه خرم آباد كه در سبزه ميدان شهر نزديك قلعه رفيع فلك الافلاك واقع و داراى حجرات متعدد و طلاب علوم دينيه مى باشد مدرسه ى با روح و دلگشائى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

كمالي، حيدر علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج محمد مهدى، در شوال 1288 متولد، و در ذى حجه ى 1365 در طهران وفات يافت.

شاعر و اديب و نويسنده ى ماهر بوده، كتب چندى تأليف نموده كه از آن جمله است: 1- ديوان اشعار 2- لازيكا 3- مظالم تركان خاتون 4- منتخبات اشعار صائب؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كماليان، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1310، مرتبه علمى: استاد، رشته: آسيب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى آناتوموپاتولوژى از دانشگاه ويسكانسين آمريكا در سال 1352، و فوق تخصص نوروپاتولوژى از دانشگاه ويسكانسين آمريكا در سال 1352.

مرتبه علمى:

استاديار، دانشيار و استاد دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

لنفوم مخ، آدنومهاى هيپوفيزكوردوم، تومورهاى پراتيروئيد، تدريس دروس آسيب شناسى ماكروسكوپى، آسيب شناسى ميكروسكوپى، آسيب شناسى بيماريهاى پوست و چشم، جراحى و اسيب شناسى عملى و تئورى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 9

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

آسيب شناسى جراحى معده، آسيب شناسى دستگاه دتيكولوآندوتليال، آسيب شناسى بيماريهاى پوست، آسيب شناسى بيماريهى عفونى، آسيب شناسى دستگاه عصبى مركزى، آسيب شناسى تومورهاى شايع دوره كودكى، جنين شناسى لازتگمن و پاتولوژيك بيسيس.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كمره اي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1320 ق)، عالم دينى، فقيه، مترجم و نويسنده. در كمره خمين به دنيا آمد و پس از خواندن مقدمات نزد پدر به سلطان آباد (اراك) رفت و پس از انتقال حوزه علميه به قم رفت و از محضر آيت اللَّه حائرى و مدرسين بزرگ استفاده نمود. او در 1347 ق از آيت اللَّه حايرى اجازه ى اجتهاد يافت. وى فلسفه و رياضيات را نزد اساتيد قم فراگرفت و نزديك دو سال نيز در اصفهان درس خواند، آن گاه به نجف مهاجرت نمود و چند سالى از درس و بحث آيت اللَّه ميرزا محمد حسين نايينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه شيخ محمد حسين كمپانى و ديگران بهره مند شد و به مدارج عاليه علم نايل آمد و

از اساتيد خود اجازه ى اجتهاد و روايت گرفت. سپس به تدريس متون فقه همچون «مكاسب» و «كفايه» و رسايل و غيره پرداخت و در حدود 1360 ق به ايران بازگشت و بعد از چند سال به شهر رى رفت و به تأليف و تدريس و ترجمه مشغول شد و كتاب هاى بسيارى شامل ترجمه و تأليف و شرح از خود باقى گذاشت. از آثارش: ترجمه و تنظيم برخى از مجلدات «شرح نهج البلاغه» خويى، و تأليف به سبك آن؛ ترجمه ى «اصول كافى»؛ ترجمه ى «امالى» شيخ صدوق؛ ترجمه «خصال» شيخ صدوق؛ ترجمه «اكمال الدين» شيخ صدوق؛ «رموز الشهادة»، ترجمه ى «نفس المهموم» محدث قمى؛ ترجمه «مفاتيح الجنان» محدث قمى؛ ترجمه جلد چهاردهم «بحارالانوار»، در ده جلد، به نام «آسمان و جهان»؛ «الدين فى طور الاجتماع»؛ «روحانيت و اسلام»؛ «انتخابات اساسى حكومت ملى، اصلاح مجلس شوراى ملى»؛ «فصل الخصومة فى الورود و الحكومة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (518 -517)، گنجينه ى دانشمندان (44 -43/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (11/ 2).

كمره اي فراهاني، عزالدين، زين الدين علينقي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1060 ق)، عالم امامى، فقيه، متكلم و محدث. از محضر سيد ماجد بحرانى و عده اى از فضلاى شيراز استفاده نمود. در عهد شاه صفى مدتى در شيراز عهده دار نصب قضاوت بود. لذا به شيرازى نيز معروف است. سپس در دوران شاه عباس دوم شيخ الاسلام اصفهان گرديد و به اصفهانى نيز شهرت يافت. وى معاصر با ميرداماد و شيخ بهائى و ملا محسن فيض كاشانى بود. در فقه و اصول و تفسير و ادب تبحر داشت. در اصفهان درگذشت و در تكيه ى آقا رضى شيرازى دفن شد. از آثار وى: «مسار الشيعة»، در امامت، در رد

نوح افندى حنفى، مفتى روم، كه حكم به كفر شيعه كرده و جان و مال و ناموس ايشان را حلال و قتل و اسير كردن و كنيز و بنده نمودن زنان و فرزندان ايشان را مباح دانسته بود؛ «المقاصد العالية فى الحكمة اليمانية»، در كلام و حكمت، در چند مقصد كه نهمين آن به صورت مستقل و به نام «حدوث العالم» تصنيف يافت؛ «مناسك حج»؛ «همم الثواقب»؛ «حرمت دخانيات»، رساله اى در تحريم توتون؛ «نماز جمعه در زمان غيبت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (182/ 5)، ايضاح المكنون (532/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران (1020 -1019/ 5)، تاريخ نظم و نثر (509)، تذكرة القبور (443)، الذريعه (243/ 25 ،381/ 21 ،376/ 20 ،1223 -1222 ،922/ 9 ،295 -294/ 6)، روضات الجنات (374 -366/ 4)، رياض العلماء (276 -271/ 4)، ريحانه (235 -234/ 6)، لغت نامه (ذيل/ علينقى شيرازى)، معجم المؤلفين (255/ 7)، هدية العارفين (757/ 1).

كمره اي، خليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1405 -1317 ق)، فقيه، اصولى و استاد. در كمره، از توابع خمين، به دنيا آمد. پس از كسب علوم مقدماتى در جاپلق، به خوانسار رفت و در محضر آخوند ملا محمد بيدهندى و سيد على اكبر بيد هندى و آقا سيد احمد جاده اى تلمذ كرد. در 1337 ق به سلطان آباد (اراك) رفت و از شاگردان نخست آيت اللَّه حايرى گشت و علم فقه و اصول را در خدمت حاج شيخ عبدالغنى و حاج شيخ عباس ادريس آبادى آموخت، و نزد ساير اساتيد علوم عقلى و رياضى و اخلاق را فراگرفت. در 1340 ق ساكن قم شد. و به افاده و استفاده مشغول گشت، و از درس ميرزا على اكبر حكمى

يزدى بهره گرفت و «اسفار» را نزد آيت اللَّه رفيعى قزوينى و حديث را از محدث قمى و شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت اللَّه شيخ محمد رضا مسجد شاهى اصفهانى و آيت اللَّه سيد محسن جبل عاملى و اخلاق و عرفان را نزد آيت اللَّه حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى تكميل كرد و اجازه ى اجتهاد و نقل حديث از استادان خود گرفت. از اين زمان به حاج ميرزا خليل مجتهد معرف شد و خود به تدريس «كفايه» و «مكاسب» و اصول فقه و معقول و هيئت و هندسه پرداخت. او از مدرسين معقول و منقول حوزه و دانشگاه بود و مدت ها به تدريس «تفسير» ى كه بر قرآن نوشته بود اشتغال داشت. دكتر خزائلى، آيت اللَّه طالقانى، آيت اللَّه كاظم گلپايگانى، حجةالاسلام انصارى قمى و حجه الاسلام تربتى از شاگردان وى بودند. در 1354 ق در رابطه با مسأله كشف حجاب دستگير و زندانى و پس از يك ماه آزاد شد. آيت اللَّه كمره اى در 1371 ق، به همراه آيت اللَّه سيد محمود طالقانى و آيت اللَّه سيد رضا زنجانى و سيد صدرالدين بلاغى به پاكستان دعوت و در كراچى، به رياست مؤتمر عالم اسلامى انتخاب شد. در 1379 ق با همين سمت به بيت المقدس رفت و به دستور آيت اللَّه بروجردى با شيخ محمد شلتوت، رئيس دانشگاه الازهر، درباره ى اتحاد اسلامى ديدار و گفتگو كرد. در 1395 ق، پاپ پل ششم، پيشواى كاتوليكهاى جهان، توسط سفارت واتيكان در تهران، دوازده مشكل كلامى را از وى استعلام نمود و پاسخ ايشان به فرانسه ترجمه و ارسال شد. از آيت اللَّه كمره اى در حدود هفتاد اثر به جاى مانده است از جمله: شرح «نهج البلاغه»، در بيست

و سه جلد؛ «عنصر شجاعت»، در هفت مجلد؛ «افق وحى»؛ «افق اعلى»؛ «ملكه اسلام»؛ «على و الزهراء»؛ «قبله اسلام»؛ تفسير «سوره ى نور»؛ «آثار مقدس، احاديث و اخبار اسلام»؛ «علم الحديث و طبقة الكبرى»؛ «اسرار حج»؛ «بيت المقدس و تحول قبله»؛ «مادر، وظائف زن در اسلام».[1]

حاج ميرزا خليل كمره اى دامت بركاته از علماء و حكماء و دانشمندان و نويسندگان طراز اول تهرانست كه در خيابان زرين نعل ساكن و در مسجد معروف فخرالدوله واقع در دروازه شميران اقامه جماعت و ترويج دين و تفسير قرآن مبين نموده و تنوير افكار و قلوب ارادتمندان و دانش جويان و حقيقت طلبان را مى نمايند.

در سال 1317 قمرى برابر 1276 شمسى در جنوب جلگه كمره كه بسيار حاصلخيز و پر بركت و از قديم مسكن شيعيان خالص بوده در بلد كوهستانى و سرچشمه رودخانه ها چشم بجهان باز كرده و پس از پرورش در آن هواى آزاد و تحصيل علوم ابتدائى و مقدماتى براى كسب علوم عاليتر مجبور به هجرت از وطن شده و براى ادامه تحصيلات خونسار را كه يكى از زيباترين مناطق كوهسارى بشمار مى رود انتخاب نموده و در آنجا از محضر يكى از اوتاد زمان بنام آخوند ملا محمد بيد هندى علاوه بر تحصيل مقدمات و فنون علم و قرائت قرآن از پارسائى و وارستگى محضر آن مرد روحانى بيش از پيش استفاده نموده و در سال 1337 قمرى با فوت مرحوم آخوند بيد هندى براى ادامه تحصيلات نزد مجتهد بزرگوار حاج سيد على اكبر بيدهندى و آسيد احمد جاده اى رهسپار شده و از محضر آن دو عالم ربانى استفاده شايان نموده و در نوروز همان سال بكمره برگشته

و در سن بيست سالگى تأهل اختيار كرده و براى تحصيلات بيشترى به شهرستان اراك كه مركز علم و دانش بوده آمده و مشغول ادامه تحصيل شده و سه سال تمام در اراك علوم فقه و اصول را در خدمت حاج شيخ عبدالغنى و حاج شيخ عباس ادريس آبادى و مقدارى حكمت و فلسفه را نزد آقاى سيد محمد بروجردى و هم چنين درس خارج را در سال 1340 قمرى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم يزدى تلمذ نموده و در نوروز آنسال كه آن مرحوم به قم مهاجرت و تشكيل حوزه دادند بنا بر دعوت آن مرحوم با قافله اى از طلاب كاروانى تشكيل و با وسائل آن روز به قم رهسپار شده و اقامت نمودند.

در آن موقع استاد فسلفه و حكمت قم مرحوم حاج ميرزا على اكبر يزدى مدرس و همدرس مرحوم فيلسوف شهير ميرزا جهانگير خان قشقائى كه در عصر خود بى نظير بوده، دوره فلسفه و حكمت حاجى سبزوارى و فلسفه عالى صدر المتألهين و دوره رياضيات را نزد حكيم مزبور فراگرفته و نيز دو دوره درس اصول و يكدوره درس خارج فقه را در حوزه مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى تلمذ نموده و اين دروس بالغ بر چهارده سال كه در قم اقامت داشتند ادامه داشت و طرز اصول اصحاب سامرا را بوسيله آيت اللَّه حايرى و اصول اصحاب نجف را بوسيله ديگران مانند آيت اللَّه ميرزا سيد على يثربى كاشانى فراگرفته و از مقايسه بين دو طرز اصول و تكميل فلسفه و معقول و غور در مباحث عقلى كه پيش آمده بود لذت وافرى مى بردند.

متعاقب آن بتدريس كفايه و مكاسب و اصول

فقه و معقول و همچنين بتدريس هيئت و هندسه مشغول بودند.

در سال 1354 ق كه غائله تغيير لباس پيش آمد ايشان تبعيد به تهران شده و حدود يك ماه زندانى شده آنگاه بقيد توقف در تهران آزاد گرديده و تاكنون چهل سال است كه در عاصمه تشيع بخدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

در سال 1367 ق بمكه معظمه مشرف شده و در سال 1371 ق بدعوت شعوب المسلمين پاكستان بكراچى رفته و در آن حفله و كنفرانس بزرگ اسلامى بياناتى ايراد نموده كه موجب اعجاب همگى گرديده و نيز سفرى به بيت المقدس نموده و در مؤتمره اسلامى آنجا شركت كرده و هم در كنگره اسلامى حجاز و مكه معظه دعوت شده در تمام اين مراحل نداء شيعه را كه مغز و لب و حقيقت اسلام است ظاهر نموده و اثرات عميقى در روح دانشمندان مسلمين گذارده است.

نگارنده گويد: علامه كمره اى از دانشمندان بزرگواريست كه بسهم خود خدمات بسيار ارزنده از راه بيان و قلم بعالم اسلام نموده است. تأليفات و تصنيفات آموزنده اى شاهد اين گفتار و گواه اين مدعا است و فهرست آن در رساله ى جداگانه اى بطبع رسيده با شرحى از كتب مفيده آنجناب كه اسامى آنها را مى نگارم:

1- كتاب افق وحى 2- كتاب افق اعلى نگاهى بچهره محمد و على عليهماالسلام 3- على و الزهراء- سرچمشه آب حيات 4- ملكه اسلام فاطمه زهراء عليهاسلام 5- ترجمه قصيده النبى محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم 6- نهج البلاغه السماء و العالم آسمان و جهان 7- نهج البلاغه و جنگ 8- پيام ميلاد اميرالمومنين عليه السلام بسلاطين اهل قبله 9- كتابى بقلم اميرالمؤمنين عليه السلام 10- نامه

كودك در مسجد 11- محنت اسلام 12- عنصر شجاعت يا هفتاد و دو تن و يك تن جلد اول 13- جلد دوم عنصر شجاعت 14- جلد سوم عنصر شجاعت 15- جلد چهارم عنصر شجاعت (مسلم بن عقيل) 16- چند مرحله از زندگانى امام حسين 17- تاج مأمون الرشيد 18- مجلس مباحثه امام رضا عليه السلام با عمران صابى 19- فلسفه غيبت امام زمان عجل اللَّه فرجه 20- امامزاده عبداللَّه عليه السلام در رى 21- شرح حال محمد بن ابى بكر 22- پيام ايران بنجد و حجاز و مصر 23- امناء الهى در كتاب سلمان فارسى و ابوذر غفارى 24- خواب ديدن ائمه اطهار عليهم السلام 25- قبله اسلام كعبه يا مسجدالحرام 26 - بيت المقدس و تحول قبله 27- آفاق كعبه 28- پنج رساله در حج و قبله 29- نهيب پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله بملوك و امراء و فقهاء علماء از خيف منى 30- كليد امن جهان 31- كليد امن دنيا 32- رساله مناسك و مسائل حج و عمره 33- ندائى از سرزمين بيت المقدس 34- اجتماع پيرامون خانه تقديس 35- اسرار حج 36- تفسير سوره نور 37- نداى اذان و ثواب آن بفارسى 38- دروس متون احاديث 39- الحديث عند الشيعه تا تاريخ تدوين حديث 40- تصحيح تفسير دانشگاه (بفارسى) 41- غروب آفتاب در اندلس 42- كتاب مادر 43- مقدمه مواقع النجوم 44- تحشيه رساله لقاء اللَّه 45- تصحيح و تحشيه مراقبات السنه 46- من روح الفرج بعد الشده (بعربى) 47- مقاله در سالنامه نور دانش سال 1326 تحت عنوان اسرار موت و حيات 48- آثار مقدس احاديث و اخبار اسلام 49- على عليه السلام و آل محمد

صلى اللَّه عليه و آله 50- آل رسول اللَّه 51- رابطه عالم اسلامى بزبان فارسى در جواب علماء كردستان 52- رابطه عالم اسلامى قبس من ولاء على عليه السلام بزبان عربى 53- آراء ائمه الشعيه الاماميه فى الغلاه.

آثارى كه آماده طبع است

1- جلد پنجم عنصر شجاعت 2- جلد دوم قبله اسلام 3- جلد دوم افق اعلى 4- تفسير تعدادى از سور قرآن 5- جلد دوم سرچشمه آب حيات 6- جلد دوم افق وحى 7- جلد دوم دروس متون احاديث 8- پيام بلال حبشى مولاى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم از با كعبه بسياهان جهان 9- ترجمه كتاب الاسلام على مفترق الطرق.

معظم له داراى فرزندان برومندى مى باشند كه در ميان آنان دانشمند معظم و فاضل برومند جناب آقاى حاج ميرزا محمدحسن ناصر آقاى كمره اى بفضل و تقوا و اطلاعات عميقى موصوف و بيشتر امور والد ماجدش بدست با كفايت و نظر صائب او انجام مى گيرد.

علم ربانى.

تولد: 1317(1276 ق.)، كمره از توابع اراك.

درگذشت: 19 مهر 1363، تهران.

آيت الله خليل كمره اى بعد از تحصيل علوم ابتدايى و مقدماتى براى كسب علوم عالى تر به خوانسار رفت و نزد آخوند ملا محمد بيدهندى مقدمات و متون علم قرائت قرآن را فراگرفت. با فوت ملا محمد بيدهندى به نزد سيد على اكبر بيدهندى و سيد احمد جاده اى رفت و به تحصيل علوم پرداخت شد.

در سال 1337 ق. به حوزه ى علميه ى اراك (مدرسه ى سپهدار) كه توسط آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى تأسيس گرديده بود ملحق شد و جزو اولين شاگردان حوزه ى علميه ى وى بود. سه سال تمام فقه و اصول را نزد شيخ عبدالغنى و شيخ عباس ادريس آبادى و مقدارى حكمت و فلسفه

را نزد سيد محمد بروجردى و درس خارج را در سال 1340 ق. نزد آيت الله حائرى يزدى تلمذ نمود.

در سال 1339 ق. از حوزه ى علميه ى اراك به همراه آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى مؤسس حوزه ى علميه ى قم، به قم منتقل شد و در آنجا ساكن شد و به تحصيل سطوح و فقه و اصول پرداخت در درس خارج آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى نيز حاضر مى شد و معقول را نيز نزد آقا ميرزا على اكبر يزدى معروف به «حكيم» تلمذ مى نمود پس از وفات آقا ميرزا على اكبر حكيم الهيات به معنى اخص اسفار را با حضرت امام خمينى (ره) مذاكره ى بينابين داشتند و همچنين مقدارى خارج فقه جواهر را با حضرت امام (ره) و آيت الله ميرزا عبدالله تبريزى مذاكره مى نمود.

اساتيد ديگر وى عبارتند از: آيت الله ملكى تبريزى و آيت الله اصفهانى و آيت الله محدث قمى و علامه عاملى. آيت الله كمره اى سپس در قم به تدريس سطوح و تفسير و فسلفه پرداخت.

آيت الله كمره اى در سال 1341 ق.، به سبب مخالفت با كشف حجاب، به دستور رضاشاه دستگير و زندانى شد و سپس در تهران نفى بلد گرديد. در سال 1371 ق. در كراچى به رياست مؤتمر اسلامى انتخاب گرديد و بار ديگر در سال 1379 ق. در مؤتمر اسلامى اردن شركت كرد. در پايان مؤتمر به اشاره ى آيت الله سيد حسين بروجردى همراه آيت الله مرتضى طالقانى براى تشكر از شيخ محمود شلتوت، مفتى اهل سنت و رييس جامع الازهر، درباره ى فتواى ايشان در به رسميت شناختن مذهب تششيع، به قاهره رفت و با شيخ شلتوت ديدار و گفتگو كرد. در سال 1385 ق. در مكه در مؤتمر عالم اسلامى شركت

كرد و به رياست مؤتمر برگزيده شد.

آيت الله كمره اى در سال 1349 در هزاره ى شيخ طوسى درباره مقام علمى شيخ طوسى ايراد كرد.

آيت الله كمره اى در شروع انقلاب اسلامى همگام با مردم حركت نمود و در راهمپيمايى تاسوعاى 1375 به اتفاق آيت الله طالقانى شركت جست. پس از حمله عراق به ايران با نوشتن مقاله «عرب اين ننگ را به كجا مى برى؟»، در روزنامه ى، «اطلاعات» به حمايت از موضع به حق ايران برخاست.

آيت الله كمره اى در دوره ى دكتراى دانشكده الهيات دانشگاه تهران تدريس مى نمود.

از آثار وى مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: تفسير سوره ى نور (در دو مجلد)؛ عنصر شجاعت يا هفتاد و دو تن و يك تن (در تراجم شهداى كربلا، چهار جلد)؛ شرح نهج البلاغه؛ نهج البلاغه السماء و العالم آسمان و جهان؛ نهج البلاغه و جنگ؛ ملكه اسلام فاطمه زهرا؛ نويد اسلام؛ نداى اذان و احاديث استحباب آن؛ مادر و وظيفه زن در اسلام؛ فتح مكه غروب آفتاب در اندلس؛ اسرار حج؛ قبله اسلام كعبه يا مسجدالحرام؛ يك دوره كامل تفسير قرآن؛ افق وحى؛ افق اعلى؛ نگاهى به چهره محمد (ص) و على (ع)؛ على و الزهزاء سرچشمه ى آب حيات؛ ترجمه قصيدةالنبى (ص) پيام اميرالمؤمنين به سلطان اهل قبله؛ كتابى به قلم اميرالمومنين (ع) نامه ى كودك در مسجد، محنت اسلام؛ چند مرحله اسلام؛ چند مرحله از زندگانى امام حسين (ع)؛ تاج مأمون الرشيد؛ مجلس مباحثه ى امام رضا (ع) با عمران صايى؛ فلسفه غيبت امام زمان (ع) (عج) امامزاده عبدالله (ع) در رى؛ شرح حال محمد بن بكر؛ پيام ايران به نجد و حجاز و مصر؛ امناءالهى در كتاب سلمان فارسى و ابوذر غفارى؛ خواب ديدن ائمه اطهار (ع)؛

بيت المقدس و تحول قبله؛ پنج رساله در حج و قبله؛ كليد امن جهان؛ كليد امن دنيا؛ رساله مناسك و مسائل و حج و عمره؛ ندايى از سرزمين بيت المقدس؛ اجتماع پيرامون خانه مقدس دروس متون احاديث؛ الحديث؛ تصحيح تفسير دانشگاه (به فارسى)؛ كتاب مادر؛ مقدمه مواقع النجوم؛ تحشيه رساله لقاءالله؛ تصحيح و تحشيه مراقبات السنه، من روح الفرج بعد الشدة (به عربى)؛ آثار مقدس احاديث و اخبار اسلام؛ على (ع) و آل محمد؛ آل محمد رسول الله؛ رابطه اسلامى (به زبان فارسى)؛ در جواب علماى كردستان؛ رابطه ى عالم اسلامى قبس من ولاء على (ع) به زبان عربى؛ آراء ائمه الشيعه فى الغلاة نهيب پيغمبر (ص) به ملوك و امراء و فقهاء از خيف منى. آثارى كه آماده طبع است: جلد پنجم عنصر شجاع؛ جلد دوم قبله اسلام؛ جلد دوم افق اعلى؛ تفسير تعدادى از سوره هاى قرآن؛ جلد دوم سرچشمه آب حيات؛ جلد دوم افق وحى جلد دوم دروس متون احاديث؛ پيام بلال حبشى مولاى رسول خدا (ص) از بام كعبه به سياهان جهان؛ ترجمه كتاب على مفترق الطرق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه دانشوران (493 -491 ،188 -187)، الذريعه (219/ 22 ،44/ 17 ،352/ 15 ،126 -125/ 14)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 705 -704/ 13)، عنصر تلاش و كوشش، گلزار معانى (582 -566)، گنجينه ى دانشمندان (43/ 5 ،540 -535/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (35 -32/ 3).

كمونه بروجردي، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1268 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. نسبش به امام زين العابدين (ع) مى رسد. در بروجرد به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات نزد پدر، از محضر سيد ريحان اللَّه موسوى بروجردى و ديگران استفاده نمود و به تقليد از

ملا على كنى، به شرح بعضى از ابواب «الدرة» پرداخت. در 1298 ق به نجف رفت و از حوزه ى درس شيخ محمد حسين كاظمى بهره برد و ملتزم وى گشت. كمونه از استادش كاظمى بهره برد و ملتزم وى گشت. كمونه از استادش كاظمى و ملا لطف اللَّه مازندرانى و شيخ زين العابدين مازندرانى و ميرزا حسين نورى حديث روايت مى كند. او از فقيهانى بود كه عمرش در تأليف و تصنيف سپرى شد. جايگاه علمى اش نزد خواص و علما رفيع بود. او در نجف درگذشت و در صحن شريف مرتضوى به خاك سپرده شد. آثار علمى بسيارى در زمينه هاى گوناگون از وى باقى ماند. از آثارش: «اصول الفقه»، در دو مجلد؛ «حواش الرياض»، حاشيه بر «الرياض»؛ «نور الهداية»، در تفسير آيه ى نور؛ «شرح خطب الحسين (ع) و كلماته القصيرة و اشعاره»؛ «الرسالة الكعبية»، در تحقيق معنى كعبين؛ « رسالة فى قاعدة اليد»؛ «رسالة فى تحقيق المكاسب المحرمة»؛ «رسالة فى ماهية المحرمات»؛ «رسالة فى اصالة الصحة»؛ «رسالة فى حمل فعل المسلم على الصحة»؛ «الرسالة فى المعاملات»؛ «رسالة فى نسب آل كمونة بالنجف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (442/ 7)، تاريخ بروجرد (521 -519/ 2)، الذريعه (136/ 24 ،287/ 16 ،206 -205/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1056 -1053/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1095 -1094/ 3)، معجم المؤلفين (88/ 5)، مكارم الآثار (1909 -1908/ 6).

كناني هروي، جمال الاسلام، ابوالعلاء صاعد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 495 / 494 ق)، فقيه، مفتى، محدث و قاضى. قاضى القضاة هرات بود. از ابوسعيد محمد بن موسى صيرفى و على بن محمد طرازى و نيز از جدش، قاضى ابونصر يحيى بن محمد، و قاضى ابوالعلاء

صاعد بن محمد حنفى و ابوبشر حسن بن احمد مزكى و سعيد بن عباس قرشى و ديگران حديث شنيد. محمد بن طاهر و نصر بن سيار بن صاعد، نوه اش، از وى حديث نقل كرده اند. از راويان او مى توان از نوه اش، شهاب بن سيار، و على بن سهل شاشى، و عبدالواسع بن عطاء، و محمد بن فضل دهان و مسرور بن عبداللَّه حنفى نيز نام برد. در «شذرات الذهب»، نام كنانى تحت عنوان كتانى آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (183 -182/ 19)، شذرات الذهب (402/ 3)، العبر (371/ 2)، النجوم الزاهرة (167/ 5).

كنتوري، اعجاز حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1286 -1240 ق)، محدث، فقيه امامى، اصولى، مورخ و متكلم. وى يكى از سه فرزند عالم و فضال سيد محمدقلى بن محمدحسين و برادر علامه ميرحامد حسين صاحب «عبقات الانوار» است. وى علوم مختلف را از پدر و برادر خود فراگرفت. او در تمام علوم متداول زمان آگاه و از بزرگان علماى شيعه بود. از آثار وى: «شذور العقيان فى تراجم الاعيان»، در چند مجلد؛ «كشف الحجب و الاستار عن وجه الكتب و الاسفار»، فهرست مصنفات شيعه؛ «القول السديد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (338/1)، اعيان الشيعه (467/3)، الذريعه (28 -27 /18 ،43/13)، ريحانه (356/5)، فوائد الرضويه (596 -595)، لغت نامه (ذيل/ اعجاز)، معجم المولفين (303/2).

كنگري، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى بيهوشى و متخصص آنستزيولوژى و مراقبت هاى ويژه.

مرتبه علمى:

مربى، استاديار و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

شناساندن رشته بيهوشى و هوشبرى به مردم با ارائه تأليفاتى چند درباره اين رشته، تحقيقات بسيار در مورد اثرات داروهاى مختلف، تأمين انرژى لازم براى بيماران بيهوشى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 4 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

هوشبرى از راه وريد.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

رتشه آنستزيولوژى (هوشبرى).

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كني، آقا بزرگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ آقا بزرگ كنى سبط مرحوم علامه كبرى آيت اللَّه العظمى حاج ملا على كنى اعلى اللَّه مقامه از علماء مبرز و با تقواى شهر رى بودند و در مسجد صحن اقامه جماعت مى نمودند و عمر خود را بوظائف دينى و روحى مشغول داشته تا از دنيا رفته و در ايوان آئينه حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام بخاك رفته است.

مرحوم علامه تهرانى صاحب (الذريعه) در جزء اول نقباء البشر ص 232 گويد: الشيخ آغا بزرگ ابن شيخ مهدى لاريجانى شاه عبدالعظيمى عالمى فاضل بوده و در نجف خدمت آيت اللَّه شيخ ميرزا حسين خليلى تلمذ نموده و در سال 1322 قمرى بزاويه عبدالعظيم حسنى عليه السلام مراجعت و در اوائل سال 1344 قمرى بعد از مراجعت از حج وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كني، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ عبدالرحيم بن العالم الجليل حاج آغا بزرگ بن العلم العلام حاج شيخ مهدى بن ملا رجبعلى لاريجانى يكى از اسباط علامه كنى و علماء معاصر و بنام شهر رى ميباشند.

وى در سال 1323 ق در زاويه مقدسه شهر رى و جوار سيد الكريم حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام متولد شده و در بيت اصيل و ريشه دار و محيط علم و روحانيت پرورش و دروس جديده را طبق معمول خوانده تا آنگاه بتحصيل علوم دينى پرداخته و مقدمات و ادبيات را نزد والد ماجد خود شروع نموده و پس از اتمام آن مهاجرت به قم كرده و سطوح را از محضر آيت اللَّه آخوند ملا على همدانى و آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى استفاده و سطوح عالى را از مرحومين آيتين آقا ميرزا محمد فيض و آقا ميرزا محمد كبير بهره مند

شده سپس از حوزه درس مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى مؤسس حوزه استفاضه نموده و در طول سالها با رشته هاى علوم اسلامى آشنا و باخذ دانشنامه مدرسى در رشته معقول و منقول و نيز موفق و مسافرتى باعتاب عاليات نموده و از محضر آيات عظام نجف مانند مرحوم آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى بهره مند و بدريافت اجازه نائل آنگاه بوطن برگشته و در مسجد صحن مطهر به اقامه جماعت و ترويجات دينى و انجام وظائف مذهبى و روحى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: مترجم معظم ما از دانشمندان متين و با صفاست و در كمال سادگى و بى آلايشى زندگانى نموده و مى نمايد ادام اللَّه عزه و توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

كني، ملا علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الحاج ملا على كنى عطراللَّه مرقده، تولدش در سال 1220 ق در قصبه كن در شمال غربى تهران واقع شده و با اين كه پدرش باغ دار و غير روحانى بوده خود علاقه مفرط و شوق بسيارى به تحصيل علوم و فنون داشته و در كودكى مخفى از پدر دروس مقدماتى را خوانده و با استعداد ذاتى و نبوغ فطرى كه داشته از كتب سطحى فقه و اصول فارغ شده و مهاجرت به نجف اشرف نموده و در درس مرحوم علامه فقيه شيخ محمدحسن نجفى صاحب جواهر و آيت اللَّه العظمى شيخنا الانصارى شركت كرده و در نزد اين دو فحل بزرگ باوج كمال علم و فقاهت رسيده و در فقه و اصول و حديث و رجال و غيره مهارت تامى پيدا كرده و بتصنيف اصول شروع نموده و جمله از مباحث الفاظ آن

را نوشته تا در سال 1224 ق كه طاعون عظيم واقع گرديد ناچار مانند ديگران از اهل فضل حركت باين طرف و آن طرف نموده تا خداوند منان توفيق داده و ثانيا مراجعت و مجاورت عتبات عاليات را موفق گشته و در نزد فحول و ارباب معقول و منقول بتكميل فقه و اصول مشغول شد تا بمنتهاى كمال و مبلغ رجال فايز و نايل آمده و به تهران مراجعت و در جميع بلاد با نهايت بزرگوارى و جلالت اشتهار معروف و مشهور گشت و بمقامى رسيد كه روحانيون بزرگ كمتر به آن پايه و مقام رسيدند تا جائى كه شاه مقتدر وقت مرحوم ناصرالدين شاه قاجار با تمام قدرت و عظمت همواره از وى خائف و ترسناك بود و مى گفت اگر آيت اللَّه كنى مرا از سلطنت خلع كند چه مى توانم بكنم، در سال چندين بار با كسب اجازه قبلى بمنزل آن مرحوم شرفياب شده و دست آن بزرگوار را بوسيده و اظهار انقياد و اطاعت مى كرد.

مآثر و آثار ص 138 گويد: حاج ملا على مجتهد كنى ساكن دار الخلافه از عظماء علماء اسلام است بعزت نفس و مناعت جانب از ابناء جنس امتياز داشت اهل ديوان وى را رئيس المجتهدين مى نوشتند و حق تعالى آن عالم و فقيه كامل را بفرط ثروت و طول عمر و نفاذ امر اختصاص بخشيده بود.

اكثر علماء و رؤساء تهران بتربيت و ترويج او اعتبار و بمقامات رسيدند، عمده تلمذ او بر شيخ الطائفه انصارى و صاحب جواهر بوده و در فقه و اصول و رجال و غيره ها تصنيفات فرموده و جامع تافقى را كه در علم درايه و حديث پرداخته

است بطبع رسيده اشتهار و اعتبار اين بزرگوار در دين و دولت و ملك و ملت باعلا درجه كمال بود وصيت بزرگى و عظمت شأنش از آسيا بقسمتهاى كره ارض نيز رفته و همه جا را فراگرفته بود احترام و اكرامى كه اين پادشاه (ناصرالدين شاه) باين عالم عامل و فقيه كامل مى فرمود كمترى از مجتهدين را نصيب افتاد الحق وجودش مذهب جعفرى را قوتى و قوامى بود و شرع شريف را استظهارى و استحكامى.

احسن الوديعه (ج 1- ص 101) گويد شيخنا و مولانا حاج ملا على كنى تهرانى از اعاجيب دهر و اكابر علماء خود بود ماهر بر علوم عربيه و لغت و قرائت جامع بين روايت و درايت عالم تفسير و مناعت حديث حافظ رجال و انساب عارف معقول و مجتهد در فروع و اصول واسع المعرفه غزير العلم صاحب اختراعات و استنباط و تحقيقات رايقات محبوب خاص و عام مرجع فتاوى و احكام معظم در عيون اعاظم و حكام غيور در امر بمعروف و نهى از منكر لا تاخذه فى اللَّه لومه لائم و بالجمله فهو آيت اللَّه العظمى بلا كلام و النائب المرضى عن الامام عليه السلام بوده... تا در صبح روز پنجشنبه بيست و هفتم محرم الحرام 1306 در سن هشتاد و شش سالگى در تهران از دنيا رفته و سه روز جنازه اش براى تشييع و تجليل و غيره مانده و روز يكشنبه غره صفر سال مذكور حمل بشهر رى و جوار حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام با ازدحام عام و احترام تمام گرديده و در مسجد عتيق بين الحرمين كه اكنون مقبره ناصرالدين شاه معروف است دفن گرديد و در رثاء او

شعراء عرب و عجم قصائدى سروده و ماده تاريخ مناسبى سرودند منجمله مجد الادباء ميرزا حيدر على تهرانى سرود

سرود مرتجلا مجد بهر تاريخش

على بنزد محمد بخلد كرد مقام

و ديگرى گفت:

ز جنت شد يكى حورا برون با جلوه و گفتا

على در جنه الماوى على را ميهمان دارد

آثار علمى آن بزرگوار از اين قرار است:

1- رساله اى در اوامر و نواهى و مفاهيم و استصحاب 2- كتاب طهاره 3- كتاب صلوه 4- كتاب بيع 5- كتاب قضاء و شهادت كه در 1404 ق در تهران چاپ سنگى شده 6- توضيح المقال فى علم الرجال كه در پشت منتهى المقال شيخ ابوعلى رجالى مشهور كرارا بطبع رسيده 7- تحقيقات الوسائل فى شرح تلخيص المسائل.

نگارنده گويد: شرح احوال محامد خصال آن نادره دوران و آثار و خدماتش در خور كتاب بزرگى خواهد بود ولى براى اختصار اين اندازه قناعت. فهرستى از خاطرات عجيبه آن بزرگوار نگاشته و اشاره بخاندان علمى و روحى او مى نمائيم.

نوادر خاطرات حاجى كنى- ره-

1- تشرف آن مرحوم با ميرزا شيرازى بزيارت حضرت زينب عليهاالسلام در شام و نظافت كردن وى و ميرزا آن حرم مطهر را و توجه مخصوص حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه باين عمل آن دو عالم ربانى و آن قصه از اين قرار است:

حكايت كرد براى نگارنده مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ ابراهيم شريفى اسدآبادى همدانى كه در نجف اشرف خدمت مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا على آقا شيرازى فرزند مرحوم آيت اللَّه على الاطلاق ميرزاء بزرگ (مجدد) شيرازى قدس اللَّه اسرارهم شرفياب شدم و از محضرشان استفاده ها نمودم و از نوادر خاطرات مرحوم والدشان قضايائى نقل كردند كه از آنها اين بود:

مردى تهرانى

مشرف به نجف خدمت مرحوم والدم شد (قبل از هجرتش بسامرا و گفت من مكه مشرف بودم و در آنجا زاد و خرج خود را تمام و يا گم كردم. و در مسجدالحرام بحق تعالى متوسل و التماس مى كردم و حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف را واسطه مى نمودم كه فرجى برايم بشود كه در مكه ويلان و معطل نمانم.

پس رزوى كه پرده خانه را گرفته و تضرع مى نمودم دستى بشانه ام خورد و گفت چه حاجت دارى مطلب و نيازم را گفتم چند ليره بمن داد و گفت با اين وجه خود را به نجف رسانيده و در آنجا خدمت ميرزا محمدحسن شيرازى برو و بگو سيد مهدى گفت باين نشانى كه باتفاق حاج ملا على كنى در مراجعت از مكه بشام بزيارت حضرت زينب عليهاسلام رفتيد و ديديد حرم را گرد و غبار گرفته مشغول نظافت شديد و با گوشه ى عباء خود خاك و خاشاك را بيرون برديد بيست اشرفى بتو بدهد.

و تا آن مرد اين نشانى را به مرحوم والدم گفت ديدم بسيار متغير شد و برخاست مبلغ بيست اشرفى به آن مرد داد.

نگارنده گويد: كه از بعضى شنيدم كه آن شخص وقتى به تهران آمد خدمت مرحوم آيت اللَّه علامه كنى رسيد جريان را گفت آن مرحوم فرمودند آيا حواله اى آن آقا بمن نداد. گفت: خير. پس آن مرحوم بسيار گريسته و فرمودند: چون مرحوم ميرزا بسيار در تنظيف حرم حضرت زينب عليهاسلام كوشش مى كرد و اين عملش توجه آن حضرت قرار گرفته است.

2- مكاشفه آن مرحوم براى فتحعلى شاه قاجار در حرم منور حضرت سيدالشهداء عليه السلام و وفات شاه مزبور در

همان روز و همان ساعت.

3- مداومت ايشان بزيارت حضرت امامزاده ابوالحسن شهر رى و اين كه برياست و ثروت كذائى نرسيده مگر براى اين عمل.

44- توسل مخصوص در حرم مطهر حضرت عبدالعظيم عليه السلام براى قضاء حوايج و كيفيت آن باين طريق است.

حكايت كرد براى اين نگارنده جناب حجةالاسلام حاج سيد مصطفى علوى الارى در دوحه قطر از بعضى از ثقات آن مرحوم علامه كنى- ره- كه مجرب است براى قضاء حوائج دو ركعت نماز حاجت خواندن در حرم حضرت عبدالعظيم عليه السلام و بعد چهارصد صلوات هديه گفتن و هديه نمودن به حضرت امام على النقى عليه السلام استاد حضرت عبدالعظيم عليه السلام باين طريق بعد از آن نماز صد صلوات در قسمت شمالى غربى حرم فرستادن و بعد جلو رفتن و صد مرتبه صلوات در جنوبى غربى حرم گفتن و بعد بسمت شرق حرم رفتن و صد مرتبه صلوات در جنوب شرقى حرم گفتن و بطرف عقب برگشتن و صد مرتبه در قسمت شمال شرقى حرم فرستادن.

نگارنده گويد: التبه در جائى نرسيده اگر كسى بخواهد بجا آورده رجاء اين عمل را بجا مى آورد انشاءاللَّه حاجتش برآورده خواهد شد انشاءاللَّه.

(1306 -1220 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، رجالى، محدث، اديب و مرجع تقليد. اصلش از آمل مازندران است. جدش در قريه كن از توابع تهران سكنى كرد و ملا على در آنجا به دنيا آمد. پس از طى مراحل مقدماتى و فراگيرى ادبيات به عتبات رفت و در حوزه ى درس صاحب «جواهر» و صاحب «ضوابط» و سيد اسداللَّه بن سيد محمد باقر و شيخ مشكور حولاوى حاضر شد و در لغت، فقه، اصول، حديث، رجال و تفسير متبحر گشت.

سپس به تهران بازگشت و به تدريس و زعامت امور دينى پرداخت. ميرزا حسين نايب الصدر و ملا محمد على خوانسارى از شاگردان وى بودند. در تهران درگذشت و در بين الحرمين، در جوار حضرت عبدالعظيم (ع)، دفن شد. از آثارش: «الاستصحاب»؛ «الاوامر»؛ «ايضاح المشتبهات فى تفسير الكلمات المشكلة القرآنية»؛ «توضيح المقال فى علم الدراية و الرجال»؛ «تلخيص المسائل»، در فقه؛ «تحقيق الدلائل فى شرح تلخيص المسائل»؛ «القضاء و الشهادات»؛ «احكام العقود و الخيارات»؛ «البيع»؛ «الطهارة»؛ «الصلوة»؛ رساله «ارشاد الامة»، رساله ى عمليه، به فارسى.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1]الاعلام (138/ 5)، اعيان الشيعه (302/ 8)، الذريعه (57/ 11 ،499 -498 ،427/ 4 ،483 -482/ 3 ،499/ 2)، ريحانه (98 -97/ 5)، شرح حال رجال (352 -349/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1507 -1504/ 14)، علماء معاصرين (27 -25)، فوائد الرضويه (299 -298)، قصص العلماء (122)، المآثر و الآثار (138)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1098/ 3)، معجم المؤلفين (171/ 7)، مكارم الآثار (699 -697/ 3)، يادداشتهاى قزوينى (213/ 8).

كواري، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1304 ق)، خطاط و منشى. از سادات حمزوى كوار شيراز بود. وى در شيراز به تحصيل مقدمات علمى پرداخت و در جوانى مورد توجه محمد رضا خان قوام الملك قرار گرفت و در دستگاه وى ملازم و منشى شد. كوارى خط نستعليق و شكسته را خوش مى نوشت. او به هنگام تأليف «فارسنامه ى ناصرى»، 1304 ق، هنوز مى زيسته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (167/ 1)، فارسنامه ى ناصرى (1465/ 2).

كوپائي هاطلي، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد حسن بن سيد جعفر حسينى.

عالم زاهد فقيه حكيم مفسر زاهد، در شب اربعين سال 1301 در قريه ى كوپا از بلوك كوهپايه ى اصفهان متولد گرديده، در اصفهان و نجف نزد علماى معروف تحصيل نموده، خصوصا در اصفهان از محضر آخوند كاشى و جهانگير خان قشقائى، و در نجف از: شيخ الشريعه ى اصفهانى، و شيخ ابراهيم اردبيلى، و شيخ احمد شانه ساز شيرازى، و شيخ عبدالصمد سبزوارى، و آقا سيد محمد فيروزآبادى، و آقا سيد محمد كاظم يزدى، و آخوند خراسانى استفاده برده، قبل از فوت استاد به اصفهان مراجعت نموده، و به آقايان مسجد شاهى اختصاص يافت. مردى وارسته، و جامع جميع ملكات و فضايل انسانى بود، و الحق ملكى بود به صورت بشر. در عين فقر و تهيدستى نسبت به متمولين و اغنيا بى اعتنا، فقط متوجه حضرت بارى تعالى بود.

در مدرسه ى صدر حكمت و فلسفه تدريس مى نموده، و در محافل خصوصى تفسير مى گفت.

در شب شنبه پنجم جمادى الاولى سال 1372 به عارضه ى سكته وفات يافته، در بقعه ى تكيه ى در كوشكى مدفون گرديد.

و قابل توجه آن كه روز قبل، در مجلس ختم علامه ى فقيه مرحوم آقا سيد محمد [حجت]

كوه كمرى در مدرسه ى صدر، در حضور جمعى فرمود: فردا نوبت من است، و به همان كيفيت فردا وفات يافته، در همان محل، مجلس ختم جهت او گرفتند.

از آثارش: كتاب شروق الحكمة است، در حل معضلات اسفار و منظومه، كه آن را در دوره ى اشتغال خود در نجف مرقوم داشته، و كتاب بزرگى است؛ ديگر: شرح مطالب كفايه است.

پدرش از فضلاى اصفهان بوده، و قبل از 1323 فوت شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كوتاه اصفهاني، ابوحامد محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 583 ق)، حافظ و محدث. از حفاظ حديث بود كه به شناخت آن شهرت داشت. در نوجوانى و جوانى احاديث بسيار شنيد و تماى آنها را به خط خويش نگاشت. از آثار وى كتاب «اسباب الحديث» به سبك «اسباب النزول» واحدى است. او همچنين كتابى بزرگ در «تاريخ اصفهان» جمع آورى كرد كه موفق به تدوين آن نگشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (56/ 7)، الوافى بالوفيات (218/ 3).

كوتاه جويباري اصفهاني، ابومسعود عبدالجليل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(553 -476 ق)، حافظ و محدث. از رزق اللَّه تميمى و ابوبكر بن ماجه ابهرى و قاسم بن فضل ثقفى و احمد بن عبدالرحمان ذكوانى و ابن اشته و عده اى از ياران ابوسعيد نقاش و ابونعيم و ابوطاهر بن عبدالرحيم حديث شنيد. او در علم و اخلاق يگانه دورانش بود و در حديث از شناخت كافى برخوردار بود. مدتى كه در اصفهان بود با پدر سمعانى مصاحبت داشت. كوتاه سفرى به نيشابور نمود و از عبدالغفار شيروى حديث شنيد. ابوالقاسم بن عساكر و يوسف بن احمد شيرازى و ديگران از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعان (107/ 2)، تذكرة الحفاظ (1315 -1314/ 4)، سير النبلاء (331 -329/ 20)، شذرات الذهب (167/ 4)، طبقات الحفاظ (473 -472)، العبر (20/ 3)، معجم البلدان (204/ 2)، المنتظم (182/ 10)، النجوم الزاهرة (314/ 5).

كوثر همداني، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1247 ق)، عالم دينى، فقيه، عارف و شاعر، متخلص به كوثر. ملقب به كوثر عليشاه. وى از فرزند زادگان شيخ اشراق، شهاب الدين سهروردى، است. تحصيلات مقدماتى را در همدان گذراند و مدتى از محضر حسين عليشاه اصفهانى عارف استفاده نمود. وى از كودكى مصاحب مجذوب عليشاه، حاج محمد جعفر همدانى، بود و همراه او به تحصيل علوم عقلى و نقلى پرداخت و در فقه و اصول و حكمت و فن مناظره و مباحثه تبحر يافت. او با مجذوب عليشاه به سفر حج رفت. پس از بازگشت چون فضاى اجتماعى همدان را بر خود تنگ يافت، از همدان به تبريز رفت و مورد توجه عباس ميرزاى نايب السلطنه قرار گرفت و به همراه وى به كرمان رفت و همان جا درگذشت و

در مشتاقيه، در خارج كرمان به خاك سپرده شد. از آثار وى: «الدر النظيم فى تفسير القرآن الكريم»، تفسيرى فارسى كه در آن آيات اصول و فروع و مواعظ را آورده است؛ «مفتاح النبوة فى اثبات النبوة الخاصة»، و منتخب آن «ارشاد المضلين فى نبوت خاتم النبيين»، در رد هانرى مارتن انگليسى، ملقب به پادرى، مبلغ مسيحى؛ مثنوى «آتش پاره»، مشتمل بر هشت هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان و سخن سرايان همدان (84 -81/ 2)، حديقة الشعراء (1464 -1462/ 2)، الذريعه (353 -352/ 21 ،923/ 9 ،83/ 8 ،522/ 1)، رياض العارفين (279 -278)، ريحانه (101 -100/ 5)، سفينة المحمود (277 -274/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 549/ 13)، طرائق الحقائق (266 -264/ 3)، فرهنگ سخنوران (771)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3073/ 2 ،1400 -1399/ 1)، قصص العلماء (130 -129)، مكارم الاثار (1301 -1300/ 4)، نگارستان دارا (123 -122).

كوثري، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس كوثري

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

پس از پايان تحصيلات ابتدائي در سال 1348 وارد حوزه علميه هراتي شهرستان «تربت حيدريه» شدم و جامع المقدمات، سيوطي، بخشي از مغني اللبيب (كه در ادبيات عرب است) را نزد اساتيد آن حوزه فراگرفتم. سپس جهت ادامه تحصيل رهسپار حوزه علميه مشهد شدم و ادبيات تكميلي، منطق، معاني بيان و بديع را در محضر اساتيد بزرگوار آن سامان به ويژه آقاي: «واعظي» و آقاي «حجت هاشمي» به پايان رساندم. پس از اتمام معالم الاصول و شرح لمعه، كتاب مكاسب شيخ انصاري را (كه در معاملات نگاشته شده) در نزد «آيت الله

ميرزا علي فلسفي» شروع نمودم و در سال 1354 به قم آمدم. جهت ادامه مكاسب در درس «آيت الله ستوده» حاضر شدم، كفاية الاصول مرحوم آخوند خراساني را نزد اساتيد معروف قم از آن جمله: «آيت الله فاضل لنكراني» و «آيت الله سلطاني» خواندم و سال 1356 براي خارج فقه و اصول در درس «آيت الله وحيد خراساني» حاضر شدم و حدود بيست سال، آن را ادامه دادم و مدت حدود دو سال نيز از درس خارج فقه و اصول «آيت الله تبريزي» نيز استفاده بردم.

در كنار درس هاي فقهي و اصولي، كتابهاي فلسفي را از محضر اساتيد فلسفه آموختم: (شرح منظومه) را نزد «آيت الله انصاري شيرازي»، (نهاية الحكمه) را نزد «آيت الله مصباح» و (اسفار ملاصدرا) را از محضر «آيت الله جوادي» بهره مند شدم. اين در حالي است كه در كنار تحصيل، همواره به تدريس، اشتغال داشته ام كه از آن جمله مي توان به اين موارد اشاره كرد: (مكاسب، كفاية الاصول، تدريس ادبيات، فقه و اصول). همچنين در زمينه هاي مختلف به ويژه موضوعات قرآني داراي تاليفاتي كه در قبل ذكر شده مي باشم.

كوثري، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله كوثري در سال 1325 شمسي در شهر همدان متولد شد.كوثري از جمله مترجماني است كه ادبيات امريكاي لاتين را ترجمه كرده و در شناساندن اين ادبيات به اهل فرهنگ ايران، تلاش فراواني است. از عبدالله كوثري، بيش از 50 عنوان كتاب در حوزه ادبيات و اقتصاد ترجمه شده است. كتابهاي "جنگ آخر زمان" و "خاطرات پس از مرگ " ترجمه عبدالله كوثري، به ترتيب در دورهاي هيجدهم و بيست و دوم انتخاب كتاب سال

جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شدند.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالله كوثري تحصيلات ابتدايي متوسطه را در تهران سپري كرد و در سال 1344 شمسي از دبيرستان البرز فارغ التحصيل شد. تحصيلات دانشگاهي را در رشته اقتصاد دانشگاه ملي (شهيد بهشتي) گذراند و در سال 1348 شمسي موفق به اخذ ليسانس گرديد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالله كوثري از همان سالها در نشريات ادبي اشعار آقاي كوثري چاپ مي شد. وي ترجمه را از سال 1352 شروع كرد و در كنار ترجمه، در امر ويرايش كتابهاي ترجمه شده در زمين? علوم انساني نيز فعاليت مي كرد.

جوائز و نشانها : كتابهاي "جنگ آخر زمان" و "خاطرات پس از مرگ " ترجمه عبدالله كوثري، به ترتيب در دورهاي هيجدهم و بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شدند.

چگونگي عرضه آثار : از عبدالله كوثري، بيش از 50 عنوان كتاب در حوزه ادبيات و اقتصاد ترجمه شده است؛ از جمله «پوست انداختن»، «خودم با ديگران»، «آئورا» از كارلوس فوئنتس، «خوان رامون خيمس» از هاواردتي يانگ، «الكساندر پوشكين» از جي ناماس شا و... «گزيده شعرها» نام كتابي است كه در سال 1377 به چاپ رسيده و در آن 43 قطعه شعر سروده شده عبدالله كوثري طي سال هاي 1346 تا 1373 ارايه شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آئورا

ويژگي اثر : ترجمه،نوشت? كارلوس فوئنتس نشر

تندر

2 آدام اسميت

ويژگي اثر : ترجمه،نوشت? د.د. رافائل نشر طرح نو

3 آنتوان بلوايه

ويژگي اثر : ترجمه،نوشت? پل نيزان نشر توس

4 پوشكين

ويژگي اثر : ترجمه، نوشت? تامس شا نشر نسل قلم

5 تراژدي اورستيا

ويژگي اثر : ترجمه،نوشت? آيسخلوس نشر تجربه

6 جنگ آخر زمان

ويژگي اثر : تاليف:ماريو بارگاس يوسا؛ترجمه: عبدالله كوثري.- تهران: آگه، 1377 [توزيع 1378].- 919ص.اين كتاب ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب : «جنگ آخر زمان» جنگ آخر زمان/ ماريو بارگاس يوسا؛ عبدالله كوثري.- تهران: آگه، 1377 [توزيع 1378].- 919ص. رمان جنگ آخر زمان شاهكار ادبي يوسا، نويسند? برجست? اهل پرو است كه به سبكي رئاليستي (و به دور از هرگونه «نوپردازي») نوشته شده است. از ويژگيهاي اين رمان، ترسيم فضاي بومي و حال و هوايي است كه مختص كشورهاي لاتين است و رويدادهاي آن به قرن نوزدهم مربوط مي شود. شيو? روايت اين رمان وابسته به فضاي اسطوره اي- حماسي آن است كه به شيوه اي ساده و صريح و سنتي صورت مي گيرد و در آن از بازيهاي شكلي خبري نيست. در هر بخش رمان به تناوب، شخصيتهاي رمان معرفي مي شوند و گذشته شان دركمال ايجاز و اختصار شرح داده مي شود و در كنار اين معرفي شخصيتها، ماجرايا حادث? داستان نيز دنبال مي شود. مترجم

محترم در ترجم? حاضر ضمن رعايت دقت و امانت در انتقال مطالب و مضامين، به حفظ سبك نويسند? كتاب نيز وفادار مانده و كوشيده است ترجمه اي استوار، روان و خوشخوان به دست دهد. تلاش مترجم در رساندن پيام كتاب يوسا به زبان فارسي با بياني روشن و دلنشين ستودني است.

7 خاطرات پس از مرگ

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد.آگه آشنايي با كتاب : خاطرات پس از مرگ خاطرات پس از مرگ براس كوباس / نوشته ماشادو دِ آسيس، ترجمة عبدالله كوثري. - تهران: مرواريد، 1382 داستانهاي برزيلي - قرن 19 ژواكيم ماريا ماشادو دِ آسيس (1839 - 1908) نويسندة برزيلي، از نامدارترين نويسندگان قرن نوزدهم آمريكاي لاتين و از بهترين آنها در همة زمانهاست. در خانواده اي فقير زاده و در كودكي يتيم شد. زندگي را نخست با كار كردن در چاپخانه و آنگاه با روزنامه نگاري و سپس با نويسندگي مي گذراند. در برزيل به شهرت و منزلت دست يافت و اولين رئيس آكادمي ادبيات اين كشور شد و تا پايان عمر در اين سمت برجا بود. ماشادو در خلق طرح هاي پيچيدة رواني و آنچه ماية آزار انسان است، استادي بي بديل بود. خاطرات پس از مرگ براس كوباس شاهكار ماشادو به شمار مي رود و نويسنده در آن با آميزش هنر كامل نقل و طنزنويسي، محيطي خاص به وجود آورده است. داستان خاطرات ثروتمندي را شرح مي دهد كه در عشق با ناكامي و تيره روزي

همراه است. قهرمان كتاب در واقع نويسنده است كه انديشه ها، آرزوها، خاطرات، رؤ ياها و احساس هاي خويش را در ضمن توصيفي از آداب و رسوم بيان كرده است. ماشادو در آثار خود توانسته است نثر برزيل را از حالت منطقه اي و تصوير منظره ها و آداب و رسوم خاص آن خارج كند و به مطالعة بشر از نظر كلي و جهاني نزديك شود. او به وسيلة تحليل دقيق رواني و تحقيقي استادانه موفق گشته است احساس تلخ ناكامي هاي خود را در وراي لحن مطايبه آميز و طنز آرام و لطيف بپوشاند و ناپيداترين گوشه هاي زندگي را چون مسائلي عالي آشكارا پيش چشم گذارد. آثار داستاني ماشادو يك سلسله پردة نقاشي منعكس كنندة واقعيت هاست و بيان موجز او كه از زبان و فرهنگ عامه رنگ دارد، وي را يكي از بزرگترين نويسندگان زبان پرتغالي ساخته است.

8 خودم با ديگران

ويژگي اثر : ترجمه،نوشت? كارلوس فوئنتس نشر قطره

9 روانكاو و داستان هاي ديگر

ويژگي اثر : ترجمه، آشنايي با كتاب : روانكاو و داستان هاي ديگر روانكاو و داستان هاي ديگر / نوشته ماشادو دِ آسيس، ترجمة عبدالله كوثري - تهران: لوح فكر، 1382. مجموعة روانكاو و داستان هاي ديگر، شامل يك داستان بلند و يازده داستان كوتاه از نويسندة مشهور برزيلي ژواكيم مآريا ماشادو دِ آسيس است كه توسط مترجم نامدار عبداله كوثري به زبان فارسي ترجمه گرديده و انتشارات لوح فكر آن را منتشر كرده است. نثر شيوا و رواني كه مترجم براي برگرداندن متن به زبان فارسي به كار برده، واجد چنان ويژگي هاي ممتازي است كه خواندن ترجمة اين مجموعه

داستان نه فقط افادة لذت مي كند، بلكه همچنين مشابه همان تأثيري را در خوانندة فارسي زبان باقي مي گذارد كه متن اصلي در خوانندة اسپانيايي زبان مي گذارد. مترجم با دقتي لغت شناسانه و با وسواسي محققانه كوشيده است تا سطح كلام را در گفتار هريك از راويان يا شخصيت هاي داستان ها متناسب با متن اصلي حفظ كند. به اين منظور، وي علاوه بر گزينش دقيق برابرهاي مناسب براي واژگان، به نحو يا تركيب واژه ها در جمله نيز توجه نشان داده است. مترجم به سبب تسلطي كه به سبك نويسنده دارد، موفق شده است متني را به خوانندة فارسي زبان عرضه كند كه تا حد امكان مؤ لفه هاي متمايزكنندة طرز داستان نويسيِ ماشادو دِ آسيس را هم شامل مي شود. رعايت امانت در ترجمه، به كارگيريِ معادل هاي دقيق و كوششِ درخور تحسين براي حفظ يا بازآفريني سبك متن اصلي، از جملة بارزترين ويژگي هاي ممتازِ اين ترجمه است.

10 شكسپير

ويژگي اثر : ترجمه،نوشت? جرمين گرير نشر طرح نو

11 كارلوس فوئنتس

ويژگي اثر : ترجمه، نوشت? لانين. آ. گيورگو نشر نسل قلم

منابع زندگينامه : 1http://www.ibna.ir/vdcauin6.49nm015kk4.html2www.ketabesal.ir

كوثريان، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: آناتومى، دانشكده: دندانپزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كوچك، محمدهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فارماكولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كورانلو، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1324، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه شهيد بهشتى، دكتراى تخصصى جراحى عمومى از انگلستان و دكتراى فوق تخصصى در جراحى كودكان و نوزادان از دانشگاه شهيد بهشتى.

مرتبه علمى:

طى مرحله استاديارى و ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه شهيد بهشتى در سال 1372.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه و تحقيق در زمينه جراحى كودكان و نوزادان، شركت در كنگره هاى خارجى با ارائه مقالات متعدد و راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 11 پايان نامه دكتراى عمومى و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 13، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى اطفال، ضربه هاى شكمى در اطفال، كيست مادرزادى پانكراس، آپانديست حاد در اطفال، يبوست در اطفال.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كوسج اصفهاني، ابوالمظفر محمود

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 473 ق)، محدث. از عموى پدرش، حسين بن احمد، و حسين بن على بن بغدادى حديث شنيد. اسماعيل بن محمد حافظ از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء 450 -449/ 18.

كوسج مروزي، ابويعقوب اسحاق

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 251 ق)، حافظ، محدث و فقيه حنبلى. در مرو به دنيا آمد و در نيشابور نشو و نما يافت. براى فراگيرى فقه و حديث به عراق و حجاز و شام سفر كرد و از سفيان بن عيينه و يحيى بن سعيد قطان و عبدالرحمان بن مهدى و وكيع بن جراح و محمد بن يوسف فريابى و ابواسامه و نضر بن شميل و ابويمان حكم بن نافع حديث شنيد. او از احمد بن حنبل و اسحاق بن راهويه و يحيى بن معين مسائل فقهى آموخت و آموخته هاى خود را مدون ساخت و در خراسان آنها را روايت كرد و چون در آن مسائل تشكيك كردند به بغداد رفت و صحت آنها را از احمد اعتراف گرفت. اسحاق بن منصور در بغداد حديث گفت. بخارى و مسلم و نسائى و ترمذى و ابن ماجه قزوينى و ابوزرعه رازى و ابوبكر بن خزيمه و ابوالعباس سراج و مؤمل بن حسن ماسرجسى و احمد بن حمدون اعمشى و محمد بن احمد بن زهير و ابراهيم بن اسحاق حربى و عبداللَّه بن احمد بن حنبل و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. سرانجام در نيشابور سكنى گزيد و همان جا از دنيا رفت و در كنار اسحاق بن راهويه و محمد بن رافع به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (364 -362/ 6)، التاريخ الكبير (404/ 1)،

تذكرة الحفاظ (525 -524/ 2)، تهذيب التهذيب (227 -226/ 1)، تهذيب الكمال (77 -74/ 2)، الثقات (118/ 8)، الجرح و التعديل (ج 1 ق 234/ 1)، سير النبلاء (260 -258/ 12)، شذرات الذهب (123/ 2)، طبقات الحنابله (115 -113/ 1)، طبقات الحفاظ (253)، العبر (360/ 1)، الكامل (330/ 5)، معجم المؤلفين (239/ 2)، النجوم الزاهرة (398/ 2)، الوافى بالوفيات (426/ 8).

كوسه قراباغي محمد شاهي، يوسف

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1054 ق)، عالم دينى، متكلم و شاعر. معروف به كوسج. وى از اهالى قراباغ بود. سال وفات وى در «هدية العارفين» و به تبع آن در «معجم المؤلفين» 1035 ق ذكر شده است. از آثار وى: حواشى و تعليقات بر شرح مولانا جلال الدين دوانى بر «العقائد العضدية»، كه به نام «خانقاهى» معروف است، زيرا آن را در خانقاه حسينيه ى سمرقند تأليف كرده، و به ابوحامد خليل اللَّه تقديم كرده است؛ «تتمة الحواشى فى ازالة الغواشى»، در جواب انتقادات آقا حسين خلخالى بر كتاب «خانقاهى» وى كه در 1033 ق در شهر بخارا آن را نگاشت؛ شرح «الرسالة الحنفية» محمد حنفى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (206/ 1)، دانشمندان آذربايجان (404)، كشف الظنون (1144)، معجم المؤلفين (332 -331/ 13)، هدية العارفين (566/ 2).

كوشا، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1292 ش)، اديب و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى و متوسطه از دانشسراى عالى در رشته ى ادبيات فارسى با مدرك ليسانى فارغ التحصيل گرديد. سپس وارد خدمت فرهنگ شد. وى در دوران خدمت عهده دار مشاغل مختلفى از جمله: دبيرى و بازرسى فنى، رياست دبيرستان ها در شهرهاى همدان و تهران و كرمانشاه، مؤسس دبستان خاقانى، معاونت دارالفنون، بازرسى وزارت فرهنگ بود. از آثار وى: «انشاء ابتدايى مصور»؛ «بديع و قافيه و عروض»، براى دوره ى دوم متوسطه؛ «دستور زبان»؛ «راهنماى امتحانات نهايى»؛ «فارسى و تاريخ ادبيات»؛ «فارسى و دستور زبان»؛ «منتخب نظم و نثر فارسى». سه كتاب اخير با مشاركت چند تن از اساتيد گروه ادبيات به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3152 ،2384 ،1636/ 2 ،473

،364/ 1)، كتابشناسى موضوعى ايران (88/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (298)، مؤلفين كتب چاپى (452 -450/ 1).

كوشا، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد على كوشا

محل تولد : بيجار گروس- سيرلان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

در تاريخ 1/1/1331 در يكي از روستاهاي توابع شهرستان «بيجار گروس» واقع در استان «كردستان» به نام «دولت آباد» به دنيا آمده ام كه به گفته مرحوم پدرم پس از 14 روز به روستاي «سيرلان» كوچ مي كنند و تا كلاس ششم ابتدايي در سيرلان تحصيل نمودم و پس از آن وارد دبيرستان در شهر بيجار شدم. تا كلاس يازده نظام قديم در بيجار و سال آخر دبيرستان را در شهرستان «سقز» به پايان رساندم و سال 1353 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه آيت الله گلپايگاني مقدمات را خواندم و سپس در حلقه هاي دروس ديگر تا شروع لمعه شركت كردم و سپس دروس رسائل، مكاسب و كفايه را به پايان بردم و آنگاه در درس خارج شركت كردم.

پا به پاي دروس سطح عالي در مدرسه «الهادي» و «امام عصر» حدود 12 سال يا بيشتر تدريس نمودم و در زندانهاي سياسي كشور از جمله «اوين» در تهران و نيز «ساحلي» در قم و همچنين در اراك و همدان براي افراد سطح عالي به تدريس عقايد پرداختم و اكنون مدت 10 سالي است كه به كار تحقيق و نوشتن مشغول هستم. جمعاً 26 اثر تأليفي، تحقيقي و تصحيحي را ارائه نموده ام كه عمده آنها به چاپ رسيده است. اخيراَ به علوم قرآني بيشتر توجه نموده ام و ترجمه هاي قرآن را مورد نقد

و بررسي قرار داده ام كه كتاب معروف اينجانب به نام «ترجمه هاي ممتاز قرآن در ترازوي نقد» مورد توجه محافل ادبي و دانشگاهي به ويژه قرآن پژوهان، با استقبال خوبي مواجه بوده است و حدود 11 مجله مثل آيينه پژوهان، ترجمان وحي، بينات و ... مقالات اين بنده را در موضوعات كتابشناسي، نقد، ترجمه و ... چاپ كرده اند و همچنين با شماري از روزنامه ها و هفته نامه ها مصاحبه داشته ام و مقالاتي نيز در آنها به چاپ رسانده ام.

هدف اصلي من از طلبه شدن «فهم اسلام و فهماندن آن» بوده و چيزي جز اين هم از خدا نخواسته ام به هر حال (از خدا جوييم توفيق ادب - بي ادب محروم ماند از لطف رب). ضمناَ در ايام تعطيلي برنامه هاي وسيع تبليغي در پيش و پس از انقلاب اسلامي داشته ام كه مي توانم بگويم در تمام آنها موفق بوده ام. از جمله: در شهرهاي سبزوار، نيشابور، تربت جام، آبادان، زابل، شيراز، فيروز آباد فارس، همدان، تويسركان ، نهاوند، ملاير، بيجار و لار علاوه بر سخنراني، كلاسهاي تدريس اصول عقايد و پاسخ به پرسش ها و تفسير قرآن را نيز برقرار نموده و در همه آنها موفقيت چشمگيري داشته ام.

كوشانفر، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كوشكي، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا ابراهيم. عالم فاضل، و فقيه كامل [؟]، از ائمه ى جماعت، در ماه محرم سال 1317 در اصفهان وفات يافته، جنب فاضلان مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

كوفي، ابوعصيده ابوجعفر احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 273 ق)، نحوى، اديب و محدث. معروف به ابن بلنجر. اصل وى از مردم ديلم و از موالى بنى هاشم بود. از واقدى و اصمعى و ابوداوود طيالسى و زيد/ يزيد بن هارون حديث نقل مى كرد. معلم فرزندان متوكل عباسى بود و در سامره ساكن. قاسم بن محمد انبارى، احمد بن حسن بن شهير و محمد بن جعفر آدمى از او روايت مى كردند. ابوداوود در «سنن» خود از وى حديث نقل كرده است. از آثار وى، كتاب «المقصور و الممدود»؛ كتاب «المذكر و المؤنث»؛ كتاب «الزّيادات» در «معانى الشعر» ابن سكيت؛ كتاب «عيون الاخبار و الاشعار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (159 /1)، ايضاح المكنون (301 /2)، تاريخ بغداد (260 -258 /4)، تهذيب التهذيب (55 /1)، روضات الجنات (210 -209 /1)، ريحانه (116 /8)، الذريعه (376 / 15)، سير النبلاء (194 -193 /13)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (123 -122)، كشف الظنون (1461 ،1458 ،1184)، الكنى و الالقاب (124 -123 /1)، لسان الميزان (199 /8)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم الادباء (232 -228 /3)، معجم المؤلفين (308 /1)، الوافى بالوفيات (167 -166 /7)، هدية العارفين (51 /1).

كوكب شيرازي، محمد صادق

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، طبيب و شاعر، متخلص به كوكب. از اهالى شيراز بود. وى در دوران نوجوانى با علوم عقلى و نقلى به ويژه علم طب و رياضى آشنايى كامل يافت. شعر را نيكو مى سرود و خط نستعليق و شكسته را خوب مى نوشت و در دولت زنديه خدمات ديوانى مى كرد. پس از انقضاى دولت زنديه (1208 ق) براى تجارت به هندوستان عزيمت نمود و در شهر مدرس آن ديار از دنيا رفت. از وى «ديوان» شعرى بر وزن

«هفت پيكر» نظامى به جاى مانده كه با همت فرزندانش گردآورى شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1470 -1468/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (254 -252/ 4)، الذريعه (925/ 9)، سفينة المحمود (536 -535/ 2)، فرهنگ سخنوران (773)، لغت نامه (ذيل/ كوكب شيرازى)، مجمع الفصحا (894 -893/ 5)، مرآت الفصاحه (526 -524)، مصطبه ى خراب (153).

كوكبي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد ابوالقاسم كوكبى بن السيد الجليل والعالم النبيل السيد على اصغر كوكبى تبريزى از فضلاء مدرسين حوزه علميه قم است. وى در سال 1304 شمسى در تبريز متولد شده و پس از رشد و پرورش در حجر علم و تقوا و خواندن مقدمات و سطوح اوليه به قم آمده و سطوح وسطى و نهائى را از مدرسين بزرگ حوزه به پايان رسانيده و چندى از محضر مرحوم آيت الله العظمى حجت كوهكمرى و آيت الله العظمى بروجردى اعلى الله مقامهما استفاده نموده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف كرده و از محضر زعيم اعظم والمرجع الاعلى الخوئى مدظله و بعض آيات عظام ديگر بهره مند شده و به تدريس فقه و اصول پرداخته تا سال 1391 قمرى كه به ايران مراجعت و اقامت در قم را اختيار و به گفتن درس خارج فقها و اصولا مشغول و عده اى از فضلاء از بيانات دقيقه اش مستفيض مى شوند.

از آثار ايشانست تقريرات در اسات و ابحاث استاد بزرگوارش علامه خوئى در فقه اصول نگارنده گويد: مترجم معظم از افاضل بنام تبريز و حوزه علميه قم و نجف مى باشد كه به زيور علم و كمال آراسته و به تقوا و ورع موصوف و به محامد اخلاق و آداب معروف است.

برادر گرامى ايشانست جناب

حجه الاسلام آقاى حاج سيد موسى كوكبى كه از اصحاب و تلامذه مخصوص آيت الله العظمى آقاى مرعشى نجفى مدظله العاليست.

سيد ابوالقاسم كوكبى فرزند عالم جليل و سيد نبيل حاج سيد على اصغر باغميشه اى تبريزى از افاضل دانشمندان و اكابر مدرسين حوزه علميه قم و نجف مى باشند.

ايشان در سال 1304 شمسى برابر 1345 قمرى در تبريز متولد شده و در حجر فضل و دانش پرورش يافته و دروس جديد را در تبريز خوانده و در مدرسه طالبيه تبريز مقدمات و ادبيات را خوانده و در سال 1320 شمسى سال گريختن رضاخان از ايران و تبعيد او به موريس به قم آمده و سطوح عالى مكاسب و كفايه را از مرحوم محقق داماد يزدى آموخته و به درس خارج مرحوم آيت اللَّه حجت كوهكمرى كه سمت كفالت ايشان را داشت شركت نموده و تا سال 1370 قمرى از فيض درس و محضر آن بزرگوار استفاده نموده و از ابحاث مرحوم آيت اللَّه بروجردى هم بهره مند شد.

تا سال مزبور كه والد ماجدش به رحمت ايزدى پيوست. جنازه اش را حمل به نجف نموده و مدت شش ماه اقامت و پس از آن به قم برگشت و بعد از فوت استادش مرحوم آقاى حجت مهاجرت به عراق نموده و براى تكميل مبانى علمى رحل اقامت افكنده و از درس و بحث مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و بالاخص آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله الوارف فقها و اصولا استفاده نموده و دراسات اصول معظم له را به نام مبانى الاستنباط در چهار جلد تأليف كه دو جلد مطبوع و دو جلد مخطوط مى باشد.

معظم له حدود سى سال در نجف اقامت و به درس و تدريس اشتغال داشته تا سال

1400 قمرى كه به ايران آمده و بنا بر استخاره و خواست خداوند متعال به قم آمده و اقامت در اين بلده طيبه را انتخاب و تا حال تحرير به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال و جمعى از محصلين از محضرش استفاده مى نمايند.

مرحوم والدش حجةالاسلام حاج سيد على اصغر باغميشه اى نيز از علماء ابرار و دانشمندان اخيار آذربايجان و تبريز بوده اند. و آن مرحوم در قم با مرحوم آيت اللَّه حجت قدس اللَّه سرهما اختلاط و آميزش داشتند و حدود نه سال به اتفاق آن مرحوم به درس مرحوم آيت اللَّه حاير يزدى مؤسس حوزه شركت كرده و استفاده مى نمودند و پس از فوت آن مرحوم به تبريز برگشته و به وظائف دينى از اقامه جماعت و ترويج و تبليغ اشتغال داشت تا در سال 1366 قمرى كه از دنيا رفت و حسب الوصيتش جنازه اش را بعد از چهار سال تر و تازه مانند روزى كه از دنيا رفته حمل به نجف اشرف نموده و در جوار جد گراميش حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به خاك سپردند.

آن مرحوم داراى خصايص روحى و معنوى و فضائل اخلاقى بوده اند. وقتى به مشهد مشرف شده و در مراجعت به تبريز با فرزندان و خانواده اش كه با ماشين مى رفتند هنگام عصر و نماز به راننده مى گويند نگهدار نماز بخوانيم راننده لاابالى مى گويد جلوجلو و نگه نمى دارد كه به آب روانى در كنار راه مى رسند و هر چه آقا مى گويد نگه دار او به سرعت به راه ادامه داده و جلو جلو مى گويد كه آقا مى بيند نزديك است آن آب روان از دست برود و نماز هم قضا شود كه فرياد مى زند به تو مى گويم

نگه دار كه ماشين چهار چرخش پنجر شده و از كار مى افتد و آقا و مسافرين پياده شده نمازشان را مى خوانند و آن راننده هم به دست و پاى آقا افتاده و بوسه زند و عذرخواهى مى كند. و بدن شريفش هم پس از چهار سال تازه و بدون هيچ تغييرى حمل به نجف مى شود كه مورد اعجاب ماموران مرز و گمرك منذريه قصر شيرين مى گردد.

برادر آقاى كوكبى آقاى حاج سيد موسى كوكبى از ائمه جماعت تهران مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

كومار، ويجندا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آسيب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كوملادي همداني، ابوالفضل صالح

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(384 -303 ق)، حافظ، محدث و عارف. او از دانشمندان و محدثان مشهور همدان بود. از پدرش و ابوالعباس فضل بن سهل بن سرى قزوينى و محمد ابن حمويه و على بن حسن بن سعد بزاز و احمد بن حسن بن عزون و قاسم بن ابراهيم و محمد بن عبداللَّه بن نبيل و قاسم بن ابوصالح و عبدالرحمان بن ابوحاتم رازى و محمد بن قارن رازى و على بن محمد بن مهرويه قزوينى و عبدالسلام بن عبديل و احمد بن محمد بن اويس و جماعتى ديگر حديث شنيد. طاهر بن عبداللَّه بن ماهله و حمد زجاج و احمد بن زنجويه عمرى و طاهر بن احمد امام و ابوالفتح بن ابى الفوارس و احمد بن حسين بن زنبيل نهاوندى و ديگران از وى حديث شنيدند. در «انساب» سمعانى و «سير النبلاء» صاحب عنوان تحت نام كوملابادى ذكر شده است. از آثارش: «سنن الحديث» يا «سنن التحديث»؛ «طبقات العلماء لاهل همذان» يا «طبقات الهمذانيين»، كه در برخى از مآخذ به جاى آن، كتاب «تاريخ همدان» براى وى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (112/ 5)، ايضاح المكنون (28/ 2 ،219/ 1)، تاريخ بغداد (331/ 9)، تذكرة الحفاظ (986 -985/ 3)، طبقات الحفاظ (409)، سير النبلاء (519 -518/ 16)، شذرات الذهب (110/ 3)، العبر (164/ 2)، كشف الظنون (310)، معجم البلدان (563 -562/ 4)، معجم المؤلفين (320/ 4)، الوافى بالوفيات (247/ 16)، هدية العارفين (422/ 1).

كوه كمره اي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد كوه كمره اي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

الحمدلله المفيض علي الاطلاق المتّجلي علي الانفس

و الاخلاق، و الصلوة و السلام علي النّبي الاعظم و النور الاتم و الخلق الاول محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين.

بر همه راهيان علم و ادب و فرهنگ و هنر و سالكان راه حق و حقيقت، پوشيده نيست كه يكي از كارهاي ارزشمند و مفيد بر حال همۀ طبقات جوامع بشري احياي آثار و تراجم احوال بزرگان علم و ادب مي باشد. مع الاسف اين كمترين داخل در اين مقوله نيست چون نه مشكلي را با بيان حل كرده و نه گره و عقدۀ علمي را با بنان، تا صاحب تصنيف و تأليفي باشم شايسته تحسين و سزاوار تبيين، نه به مقامي واصل و نه بهره و اثري از او حاصل، ليكن بنا به منطق شرع مبين كه اجابت دعوت مؤمن مستحسن است و لازم، به دعوت مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي نور (شكر الله مساعيهم) لبيك گفته چند كلمه مختصر به عنوان بيوگرافي و شرح حال اجمالي نوشته و بازگويي مي نمايم: اينجانب سيد محمد كوه كمري فرزند مرحوم خلد آشيان حاج سيد ابوالفضل كوه كمري (غفر الله و لنا)، به سال يك هزار سيصد و نوزده هجري شمسي و روز چهاردهم شعبان المعظم در شهرستان تبريز ديده به جهان گشوده و تحت مراقبت و كفالت پدر و مادر الهي تربيت يافته و از شير مادري مؤمنه و عفيفه تغّذي نموده ام (سقاهما الله و جميع المؤمنين و المؤمنات شرابا طهورا) و انتساب پر افتخار و سلسله سيادت اسره و خانواده اينجانب با 29 واسطه به چهارمين اختر تابناك امامت و ولايت حضرت سيد الساجدين و زين العابدين علي بن

الحسين (عليهما السلام) مي رسد و از سادات صحيح النسب كوه كمره كه از توابع و نواحي شهرستان تبريز شمرده مي شود؛ مي باشد و در اين رابطه مناسب و به جا مي بينم كه متذكر و متمثل به اشعار استاد شهريار رحمة الله عليه باشم

جز يك نسب كه از تو به خود بسته چيستم من آنچنانكه آل علي هست، نيستم

امّا مرا هم اي علي از خود مران كه من تا چشم داشتم به حسينت گريستم

پس از پايان تحصيلات ششم ابتدايي در شهرستان تبريز وارد مدارس علوم ديني شده و مشغول خواندن كتابهاي ادبيات فارسي معمول و متعارف آن زمان مانند گلستان، نصاب، تاريخ معجم، كليله و دمنه و كتابهاي ديگر و بعد مشغول فرا گرفتن كتب ادبيات عربي متعارف حوزه هاي آن عصر از محضر اساتيد بزرگوار و روحانيون عالي مقام گرديدم (غفر الله للماضين منهم و ادام الله افاضين الباقين و اداء حقوقهم) كه به اسم مبارك بعضي از بزرگواران اشاره و ياد آوري مي نمايم: مرحوم مغفور شيخ عبدالكريم دستجردي، آقاي حاج شيخ موسي ناصحي، آقاي ميرزا رحيم قراملكي و آقاي حاج شيخ جعفر اشراقي كه هر سه بزرگوار در قيد حيات مي باشند (وفقهم الله لمرضاته) و در سال 1340 هجري شمسي پس از ارتحال مرحوم حضرت آية الله العظمي بروجردي (رحمة

الله عليه) به حوزه مقدسه علميّه قم (صانها الله عن الحوادث و الفتن) مشّرف شدم. پس از زحمات فراوان در مدرسه مباركه حجتيه (اعلي الله درجات مؤسسها و بانيها) حجره گرفته و تحصيل را ادامه دادم و باقيمانده لمعتين، رسائل و مكاسب را در محضر اساتيد بزرگوار و گرانقدري چون: جناب مستطاب «حاج ميرزا جعفر سبحاني»، «حاج سيد جواد خطيبى»، «آقاي شيخ كريم مّلائي»، «آقاي ميرزا ابوالفضل علمائي» و «شيخ حسين ايوبي» استفاده كردم و جلدين كفايه را در محضر انور و پر فيض «مرحوم آية الله سيد محمد باقر طباطبائي بروجردي» معروف به (سلطاني) فرا گرفته و بهره جستم. (حشره الله مع اجداده الطاهرين و جزاه الله عن الاسلام خيرا).

از علوم عقلي كتاب شريف شرح تجريد را در خدمت مرحوم آقاي «شيخ اسحاق آستارائي» و شرح منظومه را در خدمت مرحوم شهيد بزرگوار «آيت الله دكتر محمد مفّتح» و مدت نه سال مشغول خواندن كتاب شريف اسفار مرحوم ملاصدرا در محضر نوراني و پر از معنويت و روحاني حكيم الهي «حضرت آيت الله جوادي آملي» (ادام الله ظله العالي) بوده و بهره كامل برده و مدت چهار سال از محضر اقدس و نوراني حكيم الهي و عارف رباني «حضرت آيت الله حسن زاه آملي»، مقداري از هئيت قديم و مقداري از مصباح الانس را تلّمذ نموده و استفاده كافي بردم و پيش از انقلاب مقدس اسلامي مرحوم شهيد بزرگوار فيلسوف عاليقدر و اسلام شناس آن هم به معني واقعي كلمه، «حضرت آيت الله مطّهري» (اعلي الله درجات العاليه و جعل ابخته مثواه) مدت كوتاهي در شب هاي پنجشنبه، خارج اسفار و روزها بحث

شناخت، افاضۀ فيض مي فرمودند و اينجانب هم افتخار شركت داشتم.

پس از اتمام دورۀ سطح در علوم عقلي و نقلي قسمت خارج فقه و اصول را شروع نمودم كه نسبتاً زمان طولاني بود در محاضرات و دراسات آيات عظام و اسطوانه هاي فقه و فقاهت و مراجع گرانقدر آن زمان حضور مستّمر داشتم و اول كسي كه در درس خارج او شركت نمودم و از چهرۀ دل آراي او لذت مي بردم؛ شخيصيت والا مقام و كم نظير، عالم متضلع و فقيه مطلق و نائب بر حق حضرت حجة بن الحسن العسكري (عليه السلام) و بينان گذار جمهوري اسلامي ايران «حضرت آيت الله العظمي امام خميني» بود (اعلي الله درجاته العاليه و جزاه الله عن الاسلام خيراً) و البته بايد بگويم من در آن زمان هنوز سطح را تمام نكرده بودم وليكن به جهت شدت محبت و اردات بي­شائبه­اي كه به ايشان داشتم؛ بعد ازظهرها در خارج اصول ايشان در مسجد اعظم قم افتخار محضرشان را داشتم و از جمله كساني­ كه از خرمن علمي آنها خوشه چيني نموده و استفاده كافي برده ام عبارتند از: «حضرت آيت الله شريعتمداري»، «حضرت آيت الله گلپايگاني»، «آيت الله علامه سيد علي فاني» كه مدت 12 سال در محضر پرفيضشان بهره مند شدم، «حضرت آيت الله داماد»، «حضرت آيت الله ميرزا هاشم آملى»، «حضرت آيت الله فيروز آبادي»، «حضرت آيت الله وحيد خراساني» و ساير بزرگان علم (غفر الله الماضين منهم و اصال الله عمر الباقين).

(و اما خدمات اجتماعي): از 22 سالگي وظيفۀ سنگين امر به معروف و نهي از منكر را به عهده گرفته و در مناطق

و محل­هاي مختلف مانند: تهران، تبريز، خلخال، آمل، اطراف تبريز و جاهاي ديگر منبر رفته و در اشتغال مقدس تبليغات ايفاء وظيفه نموده ام و در كنار تبليغات در اطراف تبريز و در تهران، حمام و لوله كشي محل و حسينيه و تعمير مساجد بنيان نهاده ام. و در خارج كشور در آذربايجان شوروي منبر رفته ام و خاطرات شيرين و بياد ماندي دارم كه به يكي از آنها اشاره مي نمايم: در اولين شب ورودم كه شب اربعين حضرت سيد الشهداء عليه السلام بود در يك منزلي مجلس عزا و احسان منعقد شده بود. بنده هم به آنجا دعوت شدم و رفتم و پس از صرف شام، صاحب منزل آمد پيش من و گفت جناب آقا، بنده جهت اين احسان مبلغ چهار هزار مانت (واحد پول آنجا) خرج و هزينه نموده ام. خمس مبارك اين مبلغ چقدر مي شود بفرمائيد تا من پرداخت نمايم. براي بنده اين منظره بسيار جالب بود كه پس از گذشتن هفتاد و دو سال از حكومت كمونيستي و لامذهبي اين چنين عقيده پاك خودش را حفظ نموده است كه قدر آيه شريفه (يريدون ليطفئوا ...) تداعي مي شد.

و باز در قسمت خدمات و كار اجتماعي بايد بگويم از همان اوائل شروع به تحصيل، اشتغال مقدس تدريس و تعليم و در كنارش تربيت را به عهده گرفته ام. يعني از آن دوران كه در تبريز بودم تا به امروز كه سال 1387 هجري شمسي مي­ باشد؛ اكثر متون و كتب درسي را در دوره هاي مكرر تدريس نموده ام و الان هم بحمدالله و المنه در حوزه علميه مقدسه

قم در محضر پر فيض حضرت فاطمه المعصومه (عليها سلام)، تدريس مكاسب و كفاتين ادامه دارد و از خداوند منّان توفيقات هر چه بيشتر براي سالكان راه حق و حقيقت و راهيان علم و عمل عموماً و براي اين كمترين و خاك پاي پويندگان راه سعادت خصوصاً مسئلت مي نمايم و حسن عاقبت و رضاي حضرت حق (جل و علي) براي عموم شيعيان امامت و ولايت خواهانم. (و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين). ضمناً در كار تصحيح و تحقيق بعضي از كتابهاي علمي مانند: كتاب «مهذب قاضي ابن براج» و ساير كتابها مشاركت داشتم. و ضمناً چندين سال است كه امامت ظهرين و عشائين و تبليغ و نشر احكام و تفسير قرآن كريم در مسجد قائم واقع در بلوار شهيد منتظري را تقبّل نموده و مشغول هستم.

كوه كمري، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1299 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. معروف به سيد حسين ترك. در ارونق تبريز به دنيا آمد. نسبش با بيست و چهار واسطه به امام حسين (ع) مى رسد. پس از تحصيل مقدمات، در تبريز نزد ميرزا احمد مجتهد تبريزى و پسرش حاج ميرزا لطفعلى امام جمعه و در عراق در محضر صاحب «فصول» و صاحب «ضوابط» و صاحب «جواهر» و شريف العلماى مازندرانى و شيخ على كاشف الغطاء و شيخ مرتضى انصارى تلمذ نمود تا به درجات عالى علمى رسيد و بعد از وفات استادش، شيخ انصارى، مرجعيت يافت و به تدريس پرداخت. حوزه ى درس وى از پررونق ترين حوزه هاى زمانش بود. حاج ميرزا موسى تبريزى، صاحب «اوثق الوسائل»، و شيخ حسن مامقانى و ملا محمد شرابيانى و ملا احمد شبسترى از شاگردان وى

بودند كه بحث استاد را تقرير مى كردند. از ديگر شاگردان وى سيد عبدالمجيد گروسى، سيد عزيزاللَّه تهرانى، ملا على دماوندى، ملا على عليارى تبريزى، ميرزا جواد آقا تبريزى، شيخ عبداللَّه مازندرانى، سيد حسن طالقانى، ميرزا محمد على چهاردهى و بسيارى ديگر را مى توان نام برد. در نجف درگذشت و در مقابل مقبره ى صاحب «جواهر» به خاك سپرده شد. از آثار وى: «الاستصحاب»؛ «المواريث»؛ «القضاء»؛ «الصلاة»؛ «الزكوة»؛ «الاجارة»، «تقريرات» درس استادش صاحب «ضوابط»؛ رساله در «مقدمة الواجب».[1]

عموى بزرگوار مرحوم حجت است كه در ج 4 مشاهير دانشمندان ص 146 (ترجمه الكنى والالقاب محدث قمى) اين نگارنده ترجمه نمود و در ذيل آن از مترجم عظيم الشأن خود هم ذكر كرده ام.

مرحوم علامه سيد حسين كوه كمره اى فرزند سيد محمد بن سيد حسين است كه با بيست و پنج پشت به اميرالمؤمنين عليه السلام منتهى مى شود وى برادر مرحوم سيد علينقى پدر سيد على كوه كمره اى سابق الذكر است و آنجناب از نوابغ و نوادر زمان خود بوده و به گفته صاحب مجله المرشد در ج 4 ص 24 در اواخر قرن سيزدهم هجرى چند تن از علماء اعلام و مجتهدين عظام طلوع كردند كه عالم به نور هدايت ايشان روشن گرديد ولى دو نفر مجد و بزرگوارى و مساعى جميله خود را حيازت كردند و ايشان آيت اللَّه العظمى سيد حسين كوه كمره اى و رئيس الامه آيةاللَّه ميرزا محمدحسن شيرازى اعلى اللَّه مقامهما بودند.

در قريه ارونق تبريز متولد شده و پس از نشو و نما در دامن والده ماجده و صالحه اش در تبريز شاگردى ميرزا احمد مجتهد و پسرش حاج ميرزا لطفعلى امام جمعه دو شاگرد صاحب رياض و در كربلا بر جنابان

صاحب ضوابط و صاحب فصول و مرحوم شريف العلماء و در نجف الاشرف بر شرفاء آن عصر شيخ على آل كاشف الغطا و صاحب جواهر و شيخ الطائفه انصارى رضوان اللَّه عليهم اجمعين تلمذ نموده و بحث شيخ را براى شاگردان شيخ تقرير مى فرمود و افاضل براى حضور پاى منبر از يكديگر سبقت مى گرفتند كه عدد آنها چهارصد نفر فاضل مى شد.

داراى كتب علميه بسياريست لكن آنها براى نقصان خط او و نبودن روابط در ذيل صفحات تدوين آنها بسيار مشكل بود و براى همين باد حوادث بر آنها وزيد و ضايع نمود تنها رساله هائى كه مانده به شرح زير است:

1- رساله در استصحاب 2- رساله اى در مقدمه واجب 3- رساله اى در خلل 4- رساله در حج 5- اجاره 6- ارث 7- قضاء 8- نماز 9- زكوة و از تقرير بحث او در اصول اوثق الوسائل حاشيه بر رسائل شيخ انصارى و بشرى الوصول الى علم الاصول مانده است، و تمام كتب و مؤلفات او بالارث منتقل به مرحوم آيت اللَّه حجت برادرزاده گرامش گرديد.

در 23 ماه رجب 1299 وفات نمود و در بقعه معروفه در نجف مدفون گرديد و ادباء زمان كه از آنهاست سيد محمد سعيد حبوبى (استاد مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم) و شيخ كاظم سبتى و غير آنها درباره او مرثيه گفتند:

و ما كان قيس هلكه هلك واحد

ولكنه بنيان قوم تهدما

و به فارسى برايش گفته اند:

مقدار آفتاب ندانند مردمان

تا نور او نگردد از چشمها جدا

تفصيل ترجمه معظم له را در ج 1 ص 95 تا ص 98 كتاب آثارالحجه نگارش داده ام رجوع به آنجا شود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (147 -146/ 6)،

ريحانه (106 -105/ 5)، شرح حال رجال (405/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 423 -420/ 13)، علماء معاصرين (6 -3)، الكنى و الالقاب (127 -126/ 3)، گنجينه ى دانشمندان (309 -307/ 1)، لغت نامه (ذيل/ حسين ترك)، المآثر و الآثار (148)، معجم المؤلفين (47/ 4).

كوه كمري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

والد ماجد مرحوم آيت اللَّه حجت از اجلاء علماء و دانشمندان بزرگ و از تلامذه مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و فاضل ايروانى و فاضل شربيانى قدس اللَّه اسرارهم بوده و پس از آنكه در نجف اشرف فارغ التحصيل شده و عازم مراجعت به ايران گرديد مورد تجليل و تبجيل فوق العاده استاد خود فاضل شربيانى قدس سره واقع شده چنانچه با جمعى از طلاب و اكابر علماء نجف تا كوفه مشايعتش فرموده و با جمعى بيشمار به او اقتداء كرده و پشت سرش نماز خواندند.

بارى پس از ورود به تبريز مورد استقبال و اقبال عموم مردم آن سامان شده و مشغول همه گونه وظائف لازمه و خدمات دينيه بوده و بسيار مجلل و بزرگوار زندگى نمود و بس در عظمت و شخصيت وى كه گذشته از مقامات شامخه و فضائل عظيمه فرزندى چون آيت اللَّه حجة منسوب به اوست، در بيست و نهم محرم الحرام 1360 هجرى در تبريز وفات نمود و جنازه اش را با تجليل فراوان با شرايط سخت آن زمان از تبريز نقل به قم و در قم از مسجد امام تا به صحن شريف تشييع باشكوهى گرديد و در راهرو صحن عتيق مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

كوه كمري، محمد حجت

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1310 ق)، فقيه، اصولى، محدث، رجالى، مجتهد و مرجع تقليد. پدرش آقا سيد على كوه كمرى از علماى بزرگ تبريز و از شاگردان حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و فاضل ايروانى و فاضل شرابيانى بود. اصل وى از كوه كمر تبريز بود. نسبش به سيد محمد مصرى ملقب به حجازى از اولاد على اصغر بن امام سجاد (ع) مى رسد. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى

ادبيات و مقدمات، از درس فقه و اصول و رياضيات و معقول و طب قديم و جديد و فيزيك و شيمى از اساتيد وقت استفاده نمود. او قسمت عمده ى تحصيلات فقهى و اصولى خود را در خدمت پدرش فراگرفت. سپس در 1330 ق به نجف مهاجرت نمود و فقه را در محضر آيت اللَّه سيد محمد كاظم يزدى و رجال و حديث را در محضر آقا سيد ابوتراب خوانسارى فراگرفت . وى همچنين از محضر آيت اللَّه شريعت اصفهانى و حاج شيخ على قوچانى و حاج شيخ على گنابادى و آيت اللَّه ميرزا حسين نايينى و آيت اللَّه سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه شيخ ضياءالدين عراقى و ديگر بزرگان استفاده نمود. تا آنكه در نجف مريض شد و به خواست پدرش به تبريز بازگشت و پس از درگذشت آيت اللَّه سيد محمد كاظم يزدى و آيت اللَّه شريعت اصفهانى به نجف مراجعت كرد و سالها از محضر اساتيد آنجا استفاده نمود تا آنكه خود به تدريس در مسجد شيخ مرتضى انصارى و مقبره ى ميرزاى شيرازى و تصنيف مشغول شد. در 1349 ق به ايران آمد و در قم سكنى گزيد و به تدريس خارج فقه و اصول استدلالى پرداخت و پس از درگذشت شيخ عبدالكريم حايرى، بر حسب سفارش ايشان به انجام امور مذهبى و اقامه حوزه ى علميه مشغول گرديد. آقا شيخ عبداللَّه مامقانى، شريعت اصفهانى، سيد حسن صدر كاظمى، سيد ابوتراب خوانسارى، شيخ محمد باقر بيرجندى و پدرش، سيد على كوه كمرى، از مشايخ روايت وى و حاج ميرزا حسين نايينى، سيد محمد فيروزآبادى، آقا ضياءالدين عراقى، حاج شيخ عبدالكريم حايرى و شريعت اصفهانى از مشايخ اجتهاد و روايت او

بودند. در قم درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد. از آثار وى بناى مسجد و مدرسه ى حجتيه است و از آثار علمى وى: «الاستصحاب»؛ «كتاب البيع»؛ «تنقيح المطالب المبهمة فى حكم عمل الصور المجسمة»؛ «جامع الاحاديث و الاصول»؛ حاشيه بر «الكفاية»؛ «الصلوة»؛ «الوقف»؛ «لوامع الانوار الغروية فى مرسلات الآثار النبوية»؛ «مستدرك المستدرك فى استدراك مافات عن صاحب المستدرك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (465/ 4 ،193/ 3 ،25/ 2)، ريحانه (25 -23/ 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (82 -81/ 3)، علماء معاصرين (216 -214 ،187)، گنجينه ى دانشمندان (320 -309 ،306 -305/ 1)، لغت نامه (ذيل/ حجت كوه كمرى)، معجم المؤلفين (177/ 9).

كوهستاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله فى الارضين مرحوم حاج شيخ محمد كوهستانى بهشهرى عالمى ربانى و فقيهى سبحانى و زاهدى عابد از مشاهير علماء معاصر بهشهر ساكن در كوهستان يكفرسخى شهر داراى كرامات باهره و معنويت فوق العاده و در عصر ما بى نظير بودند.

معظم له در قريه كوهستان متولد شده و پس از طى مقدمات و سطوح در مازندران بمشهد مشرف شده و چند سالى در آنجا كسب فيض كرده آنگاه بنجف اشرف مهاجرت نموده و در درس مرحوم آيه الله نائينى و آيه الله العظمى اصفهانى و ديگران حاضر شده و پس از وصول بمقام اجتهاد مراجعت بوطن نموده و هرچه مردم بهشهر و سارى و گرگان خواستار شد كه شهر را محل سكونت خود قرار دهند نپذيرفته و نشستن در آن قريه دور از مفاسد شهر را اختيار و قلوب چندين ميليون مردم شمال و غيره را مسخر زهد و ورع خويش ساخته و همه وى را بنام (آقا جان) خوانده و از تقديم مال

و جان حتى قربانى كردن فرزندانشان را در مقدم او مضايقه نميكردند.

نگارنده گويد مرحوم آيه الله كوهستانى واقعا از مصاديق حقيقى علماء ربانى بود منظرش انسانى را بياد اولياء و امامان معصوم عليهم السلام آورده و منطقش آدمى را بياد خدا و قيامت ميآورد در آن محل كوچك چندين مدرسه بنام هاى زير تأسيس كرد.

1- مدرسه فضل 2- مدرسه رحمت 3- مدرسه فرح 4- مدرسه خير 5- مدرسه جمع. البته مدارس مزبور در كمال سادگى است و در آنها تربيت طلاب و محصلين مبتدى مينمود و از حوزه علمى او صدها نفر مجتهد و فاضل و نويسنده و واعظ نامى چون مبلغ شهير و نويسنده ارجمند دانشمند گرانمايه آقاى حاج سيد عبدالكريم هاشمى نژاد صاحب تأليفات و تصنيفات ارزنده كه ترجمه اش در ضمن مشاهير خطباء گذشت برخاسته اند.

با نگارنده الفت و محبت تامى داشت و چند شبى را در كوهستان از فيض حضور و بياناتش در پيرامون حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف و اولياء خدا استفاده نمودم. وقتى از وجه تسميه مدارس پرسيدم فرمود چون تصميم گرفتم كه در كوهستان حوزه اى تأسيس و مدارسى براى سكونت طلاب بنا كنم با خدا مشورت كرده و استخاره نمودم اين آيه آمد (قل بفضل الله و رحمته و بذالك فليفرحوا هو خير مما يجمعون) پس پنج مدرسه و هر كدام را بنام يكى از جملات آيه گذاردم. بسيارى از علماء و دانشمندان مازندران، بهشهر، هزار جريب نكا، رستم كلا و غيره و نيز فضلاء شمالى حوزه علميه قم از حوزه آن بزرگوار و شاگردان آنجنابند.

كرامات زيادى از قبيل طى الارض و اطعام خلق كثير با غذاى قليل و قضاياى ديگر از آن بزرگوار مشهور

و معروف است كه ضبط و نگارش آن كتاب مستقلى ميخواهد و بحمدالله دو كتاب در شرح زندگانى آن جناب دو نفر از افاضل شمال نوشته و منتشر نموده اند.

در ماه ذى القعده 1391 قمرى مبتلا بكسالت تنگ نفس و قلب شده و براى معالجه و استشفعاء بقم آمده و در بيمارستان آيه الله العظمى گلپايگانى بسترى و مورد تجليل و تعظيم عموم مراجع و زعماء قم گرديده و پس از تخفيف كسالت مراجعت بوطن و بعد از چند ماه در اثر ضعف و همان كسالت در ماه ربيع المولود 1392 قمرى از دنيا رفته و جنازه اش را با هزاران تجليل و تشييع بى نظير حمل بمشهد نموده و در جوار حضرت ثامن الحجج عليه السلام در دارالسياده بخاك رفته و در مشهد و قم و چهل روز تمام در مازندران براى او مجالس ترحيم و عزا برپا بود حشره الله مع اوليائه المعصومين عليهم السلام.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

كوهلي، راگونات

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: دامپزشكى، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كوهي كرماني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338/ 1337 -1276 ش)، اديب، محقق، روزنامه نگار و شاعر. در اوان كودكى تحصيلات چندانى نكرد و در اداره ى يكى از روزنامه ها به شاگردى پرداخت. وى در 1302 ش اقدام به تأسيس و انتشار «نسيم صبا» كرد. كوهى بعدها از كار روزنامه نگارى دست كشيد و به عضويت وزارت فرهنگ درآمد. وى يكى از ارادتمندان ملك الشعراى بهار و از طرفداران سرسخت سيد حسن مدرس بود. كوهى از نخستين كسانى است كه به گردآورى ادبيات عاميانه پرداخت و مدت ها در كار تصحيح نسخه ها و چاپ آثار متقدمين فعاليت داشت كه در اين راه، ملك الشعراى بهار و سعيد نفيسى او را يارى مى كردند. «ترانه هاى ملى- فهلويات» وى را پروفسور كريستين سن به آلمانى و پرفسور هنرى ماسه به فرانسه ترجمه نموده اند. وى در تهران درگذشت. از ديگر آثارش: «از شهريرور 1320 تا فاجعه ى آذربايجان»؛ «غوغاى جمهورى»؛ «افسانه هاى روستايى ايران»؛ «خلنامه»، شعر؛ «هفتصد ترانه»؛ «سوگواريهاى ادبى در ايران»؛ «راهنماى اهل ذوق يا بهترين غزلهاى سعدى و حافظ»؛ گلچينى از «مثنوى»؛ اهتمام در چاپ «مزارات كرمان»؛ اهتمام در چاپ «كلمات عليه غرا»، از سلسله ى انتشارات روزنامه ى «نسيم صبا»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از نيما تا روزگار ما (467 -466 ،461 -460)، تاريخ جرايد (302 -301/ 4)، تذكره ى شاعران كرمان (417 -415)، الذريعه (235/ 25 ،326/ 20 ،230/ 18 ،72/ 16 ،260/ 12 ،251/ 7 ،927 -926/ 9)، زندگينامه رجال و مشاهير (316 -314/ 5)، ستارگان كرمان (315 -313)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3407

،3136 -3135 ،3001 ،2763 ،2374 ،2035 ،1637/ 2 ،1286 ،846 ،294 ،173/ 1)، كتابنامه نخستين دهه ى انقلاب (299)، مزارات كرمان (دو- هفت)، مؤلفين كتب چاپى (850 -848/ 2)، يغما (س 22، ش 100 -97 ،2).

كهنمويي پور، ژاله

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

ژاله كهنمويي پور در سال 1325 در تهران متولد شد. وي دوره ابتدايي و متوسطه را در همين شهر گذراند و چون شاگرد باهوش و موفقي بود، توانست در 1344 در رشته زبان ادبيات فرانسه دانشگاه تهران پذيرفته شود. او در 1349 دوره كارشناسي را با موفقيت به پايان برد و براي ادامه تحصيل به فرانسه رفت. كهنمويي پور دوره كارشناسي ارشد و دكترا را در رشته ادبيات معاصر فرانسه در دانشگاه هوت برتاني (رن _ فرانسه) گذراند.وي دوره دكترا را در 1352 در آكادمي رن (دانشگاه هوت برتاني) به پايان برد. كهنمويي پور پس از پايان تحصيلات، به ايران بازگشت و در 1360 مديرگروه زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه تهران شد. وي تا سال 1370 در آن سمت باقي بود و در طول اين مدت توانست خدمات شايسته اي را به انجام رساند. گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات فرانسه گرايش : زبان و ادبيات فرانسه تحصيلات رسمي و حرفه اي : ژاله كهنمويي پور توانست در 1344 در رشته زبان ادبيات فرانسه دانشگاه تهران پذيرفته شود. او در 1349 دوره كارشناسي را در رشته زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه تهران با موفقيت به پايان برد و براي ادامه تحصيل به فرانسه رفت و دوره كارشناسي ارشد را در سال 1350 با پايان نامه «تصوير زن در آثار آندره ژيد» و دكترا را در رشته

ادبيات معاصر فرانسه در دانشگاه هوت برتاني (رن _ فرانسه) در سال 1352 اخذ كرد «مقايسه ميان انديشه و سبك آندره ژيد و پل والري از طريق مكاتباتشان» نيز عنوان پايان نامه دكتراي ژاله كهنمويي پور است كه در آكادمي رن (دانشگاه هوت برتاني) به دفاع از آن پرداخت. هم دوره اي ها و همكاران : از همكاران ژاله كهنمويي پور ميتوان به نسرين دخت خطاط و علي افخمي، اشاره كه «فرهنگ توصيفي نقد ادبي» را در سال 1381 با همكاري آنان تدوين و تأليف كرده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ژاله كهنمويي پور پس از پايان تحصيلات، به ايران بازگشت و در 1360 مديرگروه زبان و ادبيات فرانسه دانشگاه تهران شد. وي تا سال 1370 در آن سمت باقي بود و در طول اين مدت توانست خدمات شايسته اي را به انجام رساند. سپس در 1383 به عنوان معاون پژوهشي دانشكده زبان هاي خارجي مشغول به كار شد و با مجلات مختلفي چون Dialogues et Cultures مجله پژوهش دانشكده زبان هاي خارجي، پژوهشنامه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي، مجله رشد زبان، مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشكده تبريز، مجله مدرس در دانشگاه تربيت مدرس و... همكاري و مقالات با ارزش و مفيدي را تأليف يا ترجمه كرد. فعاليتهاي آموزشي : ژاله كهنمويي پور در دانشگاه تهران به تدريس زبان فرانسه مشغول مي باشد. ژاله كهنمويي پور از استادان دانشگاه تهران است كه در زمينه ترجمه آثار و گسترش زبان فرانسه در دانشگاه نقش به سزايي داشته و تلاش هاي بسياري كرده است. و همچنين راهنمايي بيش از 10

پايان نامه كارشناسي ارشد نيز بوده است كه مواردي از آن به شرح زير است: _ «مضمون آب وخاك در آثار كولت» _ «نوشتار زن در ادبيات معاصر فرانسه» _ «نوشتار خود زندگي نامه اي در آثار آني ارنو و ...»ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ژاله كهنمويي پور تاكنون مسئوليت سه طرح پژوهشي را به عهده داشته است كه عبارتنداز:«واژه نامه توصيفي و تحليلي نقد ادبي»، «واژه نامه تجزيه و تحليل گفتمان و آموزش زبان كاربردي در دوره كارشناسي.»چگونگي عرضه آثار : آثار ژاله كهنمويي پور علاوه بر تاليفات و مقالات، به ترجمه آثار ادبي فرانسه نيز ميتوان اشاره كرد: اصولاً فرهنگ نويسي اكنون يكي از شاخه هاي مهم علوم انساني است كه مورد توجه بسيار واقع شده است. اهميت فرهنگ نويسي دوزبانه وقتي بيشتر مي شود كه در مورد نقد ادبي به ويژه در زبان فرانسه با آن ادبيات پربارش صورت گيرد. از اين رو «فرهنگ توصيفي نقد ادبي» كه با تلاش پيگير و تحقيقات پربار مؤلفانش از جمله ژاله كهنمويي پور استاد دانشگاه و مترجم زبان فرانسه، صورت گرفته، درخور اهميت بسيار است. ترجمه آثار همواره توانسته افكار انسان ها را به همديگر نزديك كرده، آن ها را با افكار، انديشه ها و نگرش هاي مردمان و كشورهاي ديگر آشنا سازد. زبان فرانسه با قدمت بسيار و ادبيات پربارش جايگاه ويژه اي دارد. نويسندگان و شاعران فرانسوي در طول تاريخ ادبيات جهان همواره سهم بسياري داشته اند و چهره هاي شناخته شده ادبيات فرانسه از بزرگان ادبيات جهان اند. كمتر كسي را سراغ داريم كه به ادبيات علاقه مند باشد و

از آثار سارتر دوبووار، كامو، كلود سيمون و.... بهره نگرفته باشد. از اين رو، نقش مترجمان آثار فرانسوي بسيار حائز اهميت و قابل ستودن است. بي شك، در اين مسير مترجمان بسياري عمر خود را صرف ترجمه و تدوين آثار ادبي كرده و هر كدام گوشه اي از اين دنياي بزرگ را به تصوير كشيده اند. در زمينه ادبيات فرانسه نيز به سبب آشنايي ديرينه ايرانيان با فرهنگ ممالك فرانسه، نقش مترجم نقشي مهم در ارتباط ميان دو كشور بوده است و مترجمان مهمي نيز در اين فاصله ظهور يافته اند. ژاله كهنمويي پور از استادان دانشگاه تهران است كه در زمينه ترجمه آثار و گسترش زبان فرانسه در دانشگاه نقش به سزايي داشته و تلاش هاي بسياري كرده است. دكتر ژاله كهنمويي پور از استادان فعال و پژوهشگري است كه همگام با كار تدريس، در بسياري از همايش هاي مربوط به زبان فرانسه از جمله هفتمين كنگره استادان زبان فرانسه در يونان، كنگره بين المللي استادان زبان فرانسه در آسيا و اقيانوسيه در چين، هشتمين كنگره استادان زبان فرانسه در لوزان سوئيس و نهمين كنگره استادان زبان فرانسه در توكيو شركت داشته است. و نيز شركت در سمينارها و همايش هاي داخلي و خارجي: _ كنگره بين المللي استادان زبان فرانسه / آتلانتا _ همايش اسطوره و ادبيات / تهران _ همايش نقد ادبي / تبريز _ همايش استادان زبان فرانسه / فرانسه _ همايش ترجمه متون / آرل فرانسه و ... را در كارنامه دارد. آثار : آموزش مكالمه فرانسه ، انواع شعر و صناعات شعري در زبان فرانسه

ويژگي اثر : باهمكاري دكتر ضياءالدين دهشيري , انتشارات دانشگاه تهران ,1372 .3 انواع نوشته هاي منثور ، تئاتر و شقاوت ويژگي اثر : ترجمه، چاپ 1374 نشر قطره . كتاب «تئاتر و شقاوت» ترجمه اي از ژاله كهنمويي پور است كه توسط نشر قطره وارد بازار نشر شده است. اين اثر كه مؤلف آن پيربرونل، استاد برجسته دانشكده پاريس است، نقدي بر تئاتر و شقاوت در تئاتر قديم و جديد در آثار نمايشنامه نويساني چون آنتون آرتو، ون كلايست و جان فورد دارد. در اين اثر، كوشش شده برداشتي كه آنتون آرتو در اثرش «تئاتر و همزادش» درباره زبان سحرآميز تئاتر داشته است، مورد بررسي قرار بگيرد و در مقام مقايسه با ديدگاه هاي نمايشنامه نويسان ديگر نيز قضاوت شود. 5 تراژدي سياسي، تصوير زن در آثار آندره ژيد ويژگي اثر : پايان نامه كارشناسي ارشد 13507 فرهنگ توصيفي نقد ادبي ويژگي اثر : فرهنگ توصيفي نقد ادبي با همكاري نسرين دخت خطاط و علي افخمي تأليف شده است. اين فرهنگ گرچه داراي عنوان نقد ادبي است، ولي همه بحث هاي ادبي اعم از انواع صناعات ادبي، مكتب هاي ادبي و تاريخ ادبيات را دربرمي گيرد. به اين ترتيب در تأليف اين كتاب علاوه بر مفهوم خاص نقد كه مبتني بر نظريه هاي ادبي است، مفهوم عام و گسترده آن كه نگرش به ادبيات است، نيز مدنظر بوده است. همچنين هدف اصلي از نگارش اين فرهنگ ارائه مجموعه اي از اطلاعات در زمينه

ادبيات و نقد ادبي به خوانندگان، بويژه دانشجويان بوده است. از اين رو، هم توصيفي و هم تطبيقي است. بدين معني كه تنها به معادل يابي كوتاه و نارسا اكتفا نشده و توصيف واژه ها با ذكر مثال هاي متعدد آورده شده است. از سوي ديگر، مؤلفان تا حد امكان كوشيده اند براي هر واژه نقد در ادبيات فرانسه، معادل تطبيقي آن را (اعم از صناعات ادبي، انواع ادبي و جريانات و مكتب هاي ادبي) در زبان و ادبيات فارسي بيابند. در «فرهنگ توصيفي نقد ادبي» در مدخل شامل اجزاي زير است: _ تعريف و توصيف واژه، همراه با ذكر مثال در متن فرانسوي. در برخي مدخل ها، مثال ها و بخصوص اشعار ترجمه شده است، ولي چون ترجمه بعضي از اصطلاحات يا ابيات شعري براي بيان مطلب و توضيح مدخل ضروري نبوده، تنها به اصل متن اكتفا شده است. _ ارائه، معادل هاي تطبيقي در زبان و ادبيات فارسي ?_ ارائه واژه هاي مترادف كه بتوان با مراجعه به آن ها توضيحات بيشتري در مورد مدخل به دست آورد. _ كتابنامه مربوط به هر مدخل 8 مقايسه ميان انديشه و سبك آندره ژيد و پل والري از طريق مكاتباتشان ويژگي اثر : پاياننامه دكترا 13529 نقد ادبي فرانسه ويژگي اثر : با همكاري دكتر نسرين خطاط , انتشارات سمت ,1374 .

كهنوجي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي كهنوجي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

نامبرده تحصيلات حوزوي خود را از سال تحصيلي 1363 - 1364 در

حوزه علميه كرمان آغاز كرد. پس از گذراندن برخي از كتابهاي مقدمات در سال 1365 به شهر مقدس قم هجرت نمود و در حوزه مقدس علميه قم به فراگيري دروس حوزوي مشغول شد. در همان سال وي به علت احساس نياز، به جبهه هاي حق عليه باطل رفته و در عمليات هاي كربلاي 4 و 5 شركت كرد و از ناحيه (شانه و فك) مجروح شد و بعد از پذيرش قطع نامه به تحصيلات خود ادامه داد. فراگيري دروس كلاسيك و آموزش عالي را بعد از موفقيت در امتحانهاي كتبي حوزه از سال 1372 در رشته «فلسفه» آغاز كرد و به توفيق و عنايت خداوند متعال پيوسته در اين رشته مشغول بوده است به ترتيب: «دانشگاه تهران»، «تربيت مدرس تهران» و «علوم و تحقيقات تهران» و هم اكنون در حال دفاع از رساله دكتري است.

ايشان در مدتي كه مشغول به تحصيل بوده با «دايرة المعارف علوم عقلي اسلامي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)» از سال 1378 همكاري پيوسته داشته است و در سه سال اخير در گروه «تربيت محقق عرفان اسلامي» پذيرفته شده و پس از گذراندن بيش از 80 واحد عرفان نظري اسلامي، هم اكنون در حال نوشتن پايان نامه در اين رشته مي باشد. وي تدريس خود را در مراكز علمي و دانشگاهي از سال 1382 شروع كرده و هم اكنون ادامه دارد. ايشان عضو «نخبگان حوزوي كرمان» و «جانبازان استان قم» مي باشد.

كهنوئي، صمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى در جراحى عمومى و سرطان از آمريكا در سال 1346.

مرتبه علمى:

عضويت

در هيأت علمى دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1346، استاديار دانشگاه علوم پزشكى تبريز دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تبريز، استاد دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى و جداسازى ميكروبهاى مولد عفونت دراتاق هاى عمل مركز پزشكى امام خمينى تبريز، عضويت در كالج بين المللى جراحان، شركت در كنگره هاى ملى و بين المللى در كراچى، استانبول و تهران به منظور شناساندن دانشگاه علوم پزشكى تبريز، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 24 پايان نامه دكترا و تخصصى.

ابداع:

تكنيك تيروئيد كتومى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تحقيق و بررسى در جراحى و بيماريهاى تيروئيد در منطقه آذربايجان و كردستان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

تحقيق در جراحى و بيماريهاى تيروئيد در منطقه آذربايجان و كردستان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1299، تبريز.

درگذشت: 1366، پاريس.

محمود كى از خاندان قائم مقام و جد بزرگ او يوسف صدرالاشرف برادرزاده ى ميرزا جعفرخان مشيرالدوله (مهندس باشى) بود. محمود كى در دبيرستان نظام و دانشكده ى افسرى تحصيل كرد و به درجه ى سرلشگرى رسيد. چهار سال وابسته ى نظامى ايران در فرانسه بود. مدتى به تربت حيدريه تبعيد شد. سرانجام در سال 1354 بازنشسته گرديد. اهل قلم بود و به شعر و ادبيات و تاريخ علاقه داشت.

ترجمه هاى او سرگذشت مرشال نى، يادداشت هاى ناپلئون جوان، هنر جنگ اثر سورن تزو است. مقاله ى «نامه هاى وزير مختار ايران در فرانسه به وزير امور خارجه در زمان ناصرالدين شاه» در مجله «بررسى هاى تاريخى» منتشر شد. از آثار چاپ نشده ى او كتابى است به نام شاه مهبولستان اثر

ژاك دمورگان باستان شناس فرانسوى. دمورگان اين كتاب را با نام مستعار قره گوز افندى انتشار داده بود. اين كتاب قرينه گونه اى است به كتاب معروف حاجى بابا اصفهانى جميز موريه.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

كيا تهراني، صادق، محمد صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، زبان شناس، استاد دانشگاه و شاعر، متخلص به تيرا. در تهران به دنيا آمد. وى تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در آموزشگاه هاى ادب، ثروت و دارالفنون به پايان رساند. سپس در رشته ى زبان و ادبيات فارسى به تحصيل پرداخت و در 1320 ش به اخذ ليسانس نايل آمد و وارد خدمت وزارت فرهنگ شد. وى در 1323 ش به اخذ درجه دكتراى ادبيات توفيق يافت و آن گاه در سمت دانشيارى در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران به تدريس مشغول شد. در 1330 به عنوان استاد زبان و ادبيات پهلوى در آن دانشكده ارتقاء يافت. دكتر كيا در اشعارش گاهى از واژه هاى پهلوى كه امروز در زبان فارسى از ميان رفته استفاده مى كرد. از آثارش: «چند نمونه از متن نوشته هاى پهلوى»؛ «داستان جم»، با همكارى دكتر مقدم؛ «گشته دبيره» يا «خط كستج»، درباره ى خط كتيبه ها و سكه ها و مهرهاى دوره ى اشكانى و ساسانى؛ «گويش آشتيان»؛ «ماه فروردين روز خرداد»، متن پهلوى و ترجمه ى فارسى با واژه نامه؛ «نقطويان يا پسيخانيان»؛ «واژه نامه ى گرگانى»؛ «يادداشتى درباره ى آرامگاه زرتشت در بلخ»؛ «يادداشتى درباره زبان رازى و طهرانى»؛ «واژه نامه ى طبرى»، با مشاركت دكتر مقدم؛ مجموعه ى اشعارى به نام «كابل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (489)، الذريعه (11/ 25 ،292/ 24 ،32 -31/ 19 ،253/ 18 ،37/ 8)، سخنوران نامى معاصر (952 -948/ 2)، شرح حال رجال معاصر مازندران (164 -162/ 2)، فرهنگ سخنوران

(774)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3440 ،3439 ،3304 ،2864 -2863 ،2787 ،2725 ،2630 ،2579 ،2555 ،1655/ 2 ،1326 ،1119 ،417 -415 ،400 ،345/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (300)، مؤلفين كتب چاپى (499 -498/ 3).

كيا خانلري، زهرا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

مترجم، محقق.

تولد: 1294، تهران.

درگذشت: اسفند 1369.

زهرا كيا (خانلرى)، فرزند هادى نورى نواده حاج شيخ فضل الله نورى، تحصيلات دبستانى را در مدرسه ناموس به پايان رسانيد و تحصيلات دبيرستانى را در دارالمعلمات مركزى (دانشسراى مقدماتى) انجام داد و بلافاصله در سن هفده سالگى به تدريس در مدارس ملى و دولتى پرداخت و خود براى گذراندن امتحانات دوره ى كامل متوسطه با پسران آماده كرد و اجازه ى آن را نيز از معارف دريافت نمود و در سال 1314 پس از گذراندن امتحان ورودى در رشته ى ادبيات فارسى دانشكده ى ادبيات تهران كه در زمان دانشسراى عالى ناميده مى شد قبول شد و در سال 1318 به اخذ ليسانس نايل آمد و سپس ضمن خدمت دولتى در رشته ى دكتراى زبان و ادبيات فارسى كه تازه تأسيس شده بود ادامه تحصيل داد و در سال 1323 با گذراندن رساله خود درباره ى «سبك ادبى تواريخ ايران بعد از اسلام تا قرن نهم» به اخذ دكترى نايل آمد.

پس از چند سال تدريس در دبيرستان به رياست دبيرستان نوربخش (رضاشاه كبير سابق) منصوب شد و چند سال به سمت دانشيارى و پس از آن به مقام استادى دانشكده ى ادبيات نايل آمد.

در سال 1320 با پرويز خانلرى همكلاسى رشته ى دكتراى خود ازدواج كرد و با كمك هم مجله «سخن» را در سال 1322 منتشر كردند و در اين ايام در شوراى زنان با دكتر فاطمه سياح و عده اى ديگر به فعاليت هاى

اجتماعى پرداخت و به سمت منشى هيئت مديره ى شورا منصوب شد. زهرا خانلرى پس از مرگ دردناك پسر هشت ساله اش از هر گونه فعاليت اجتماعى دست برداشت و تنها به كارهاى ادبى خود ادامه داد.

او از هفده سالگى بنا بر ذوق شخصى به مطالعه و نوشتن مقالات در جرايد روز پرداخت و در همان ايام دو داستان به نام پروين و پرويز و ژاله يا رهبر دوشيزگان (1315) نوشت و چنان كه ذكر شد در مجله «سخن» به داستان نويسى و ترجمه ى مقالات پرداخت. در سال 1339 براى مطالعه درباره ى كتب درسى به كشورهاى فرانسه و انگلستان سفر كرد و در بازگشت در سازمان كتاب هاى درسى با عده اى از همكارانش دست به تغيير در كتاب هاى درسى مدارس زد و كار او از اولين كتاب دبستانى آغار نمود و به كلى سبك كتاب هاى گذشته را عوض و كتاب هاى تازه را به سبك جديد با در نظر گرفتن محيط و زبان كشور خود تأليف كرد و براى آموزگاران نيز روش تدريس نوشت تا با سهولت بتوانند كتاب هاى تازه را تدريس نمايد و اين همكارى را تا كتاب فارسى اول دبيرستان ادامه داد و كتاب هاى پنجم و ششم دبيرستان را شخصا نوشت و اين كتاب ها از سال 1341 به تدريج به صورت كتاب هاى رسمى در سراسر كشور تدريس شد. و چون هميشه در ضمن تدريس در دبيرستان و دانشگاه به اين نكته برمى خورد كه شاگردان از داستان هاى منظوم و معروف ادبى زبان فارسى به كلى بى اطلاع اند و هرگز فرصت خواندن آنها را ندارند بنابراين درصدد برآمد كه اين داستان ها را خلاصه كند و به لباس نثر درآورد. اين مجموعه

كه با شيوه ى خاصى نوشته شد به نام داستان هاى دل انگيز ادبيات فارسى (1337) منتشر و دوباره تجديد چاپ شد و برنده ى جايزه ى يونسكو در ايران شد.

از آثار ديگر اوست: پروين و پرويز (داستان)، ژاله يا رهبر دوشيزگان (داستان، 1315)، راهنماى ادبيات فارسى، فرهنگ اعلام، اصطلاحات (1341)، فرهنگ ادبيات فارسى (1348)، نمونه فارسى در سلسله شاهكارهاى ادبيات فارسى، داستان حسنك از تاريخ بيهقى (1351)، برگزيده ى قابوسنامه (تصحيح از قديمى ترين نسخ، 1352)، كتاب هاى فارسى و دستور در سلسله كتاب هاى درسى، افسانه ى سيمرغ (از منطق الطير عطار)، براى كودكان، ترجمه شب هاى روشن (اثر فئودر داستايوسكى، 1324)، رنج هاى جوانى ورتر (اثر آندره موروآ، 1322)، بيست داستان (از پيراندللو، 1335)، آقاى رييس جمهور (اثر ميگل انخل آستورياس، 1348)، سه داستان حماسى فارسى براى گنجينيه ى ادبيات كودكان، نمونه ى غزل فارسى (1343)، دنياى خيال، (اثر آندره موروآ، 1349)، توروتوميو (1351)، پاپ سبز (1360).

(1369 -1294 ش)، نويسنده و مترجم. نسبش به حاج شيخ فضل اللَّه نورى مى رسد. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى در مدرسه ى ناموس، تحصيلات متوسطه را در دانشسراى مقدماتى، به پايان رساند و بلافاصله به تدريس در مدارس ملى و دولتى پرداخت. در 1318 ش موفق به اخذ ليسانس در رشته ى ادبيات فارسى از دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران شد. وى، در ضمن خدمات دولتى، در رشته ى دكتراى زبان و ادبيات فارسى ادامه ى تحصيل داد و با ارائه ى رساله ى خود درباره ى «سبك ادبى تواريخ ايران بعد از اسلام» موفق به اخذ مدرك دكترا شد. پس از چند سال تدريس در مدارس و رياست دبيرستان نوربخش به سمت دانشيارى و سپس به مقام استادى دانشگاه ادبيات رسيد. وى به

اتفاق همسرش، پرويز ناتل خانلرى، در 1322 ش مجله ى ادبى «سخن» را منتشر كرد و در اين ايام در شوراى زنان با دكتر فاطمه سياح و عده اى ديگر به فعاليت هاى اجتماعى پرداخت. او براى مطالعه درباره كتب درسى به كشورهاى فرانسه و انگلستان سفر كرد و پس از بازگشت، در سازمان كتاب هاى درسى با عده اى از همكارانش به تغيير و تحول در كتب درسى پرداخت. از آثار وى: «پروين و پرويز»، داستان؛ «ژاله يا رهبر دوشيزگان»، داستان؛ «نمونه ى غزل فارسى»؛ «راهنماى ادبيات فارسى»؛ «داستانهاى دل انگيز ادبيات فارسى»؛ برگزيده «قابوسنامه»؛ «داستان حسنك»، «از «تاريخ بيهقى»؛ «افسانه سيمرغ»، براى كودكان، از «منطق الطير» عطار؛ ترجمه هاى: «بيست داستان»، «سه انديشه ى دخترك گوژپشت»، «خانه ى افسون زده»، «انتقام سگ»، «روسرى سياه»، «شب عروسى»، «كداميك است»، «دود»، «زن مرده و زن زنده»، «سكته ناقص»، «گل سرخ»، «سرگرمى»، «چائولا ماه را كشف مى كند»، «نمازخانه كوچك»، «پاسخ»، «بيچاره آن مرحوم»، «دو و دو شش»، «لباس نو»، «گربه، پرنده، ستارگان»، «دنياى خيال»، «شبهاى روشن»، «رنجهاى جوانى ورتر»، «آقاى رئيس جمهورى»، «پاپ سبز».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :

[1] صد سال داستان نويسى (1 و 772/ 3 ،415/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (132 -131)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3335 ،3314 ،3310 -3309 ،2800 -2799 ،2757 ،2712 ،2622 ،2093 ،2091 ،2036 ،2007 ،1975 ،1778 ،1773 ،1750 ،1634/ 2 ،1484 -1483 ،1245 ،1093 ،602 ،584 ،582 ،557 ،554 ،348/ 1)، كارنامه ى زنان (220 -217)، مؤلفين كتب چاپى (250 -249/ 3).

كيا، امير

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، پزشك و نويسنده. تحصيلات متوسطه را در دارالفنون به پايان رساند و جهت ادامه ى تحصيل به فرانسه عزيمت نمود و در 1315 ش از

دانشكده ى پزشكى پاريس در رشته ى ارتوپدى فارغ التحصيل شد و به ايران بازگشت. بعد از بازگشت به وطن عهده دار مشاغلى از جمله: رياست درمانگاه جراحى و رياست بخش وابسته جراحى بيمارستان ابن سينا شد. آثار وى: «بررسى و تجربيات علمى در رفع نقائص پا»، پاهاى كج و دردناك؛ «شكسته بندى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2158/ 2 ،482/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (682 -681/ 1).

كياالحسيني، ضياءالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ضياء الدين كيا الحسيني

محل تولد : گرگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/5/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد ضياء الدين كيا الحسيني در مرداد ماه سال 1340 در خانواده اي متوسط در روستا به دنيا آمدم. تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و متوسطه را در گرگان به سال 1358 به اتمام رسانده و در همان سال براي تحصيلات عاليه در يكي از مراكز عالي مشهد در رشته تأسيسات حرارتي قبول شده و مشغول به تحصيل شدم. با شروع انقلاب فرهنگي در خرداد سال 1359 به كارهاي فرهنگي ديني در شهرستان «كردكوي» مشغول بودم.

در سال 1360 با شركت در امتحانات ورودي حوزه علميه قم و موفقيت در آنان (كه از قبل علاقه مندي به اين دروس در اينجانب وجود داشته و با مطالعه آثار شهيد مطهري بيشتر شد)، وارد حوزه علميه قم شده و در مدرسه (امام صادق عليه السلام) مشغول به تحصيل شدم. در سال 1367 دوره سطح را تمام كرده و مشغول درس خارج گشتم كه عمده اساتيد سطح اينجانب در شرح لمعه «حجت الاسلام و المسلمين سيد علي اكبر مدني» و در رسائل از محضر استاد «مصطفي اعتمادي» و در مكاسب

از محضر مرحوم استاد «احمد پاياني» و در كفايه و خيارات مكاسب از محضر استاد «محمد حسن قديري» بهره بردم. خارج اصول را عمدتاً از محضر اساتيد: «وحيد خراساني» و «تبريزي» بهره بردم. و اين حضور به مدت 7 سال ادامه داشت.

با اتمام دروس سطح و تاسيس دانشگاه مفيد توسط «حضرت آيت الله موسوي اردبيلي»، در آنجا مشغول به تحصيل رشته «اقتصاد» در مقطع كارشناسي شدم و در سال 73 با اتمام مقطع كارشناسي وارد مقطع كارشناسي ارشد شدم. در سال 1377 با نوشتن پايان نامه خود با عنوان: «زكات در قرآن و تخمين تابع آن در ايران» مطالعه موردي سال هاي 75 _ 1361 فارغ التحصيل شدم و به عنوان عضو هيئت علمي در آنجا مشغول به فعاليت علمي شدم. در طي اين مدت به تدريس و تدوين بعضي از مقالات و آثار علمي پرداخته و در سال 1380 در امتحان ورودي اولين دوره دكتري اين دانشگاه قبول و در حال حاضر (1384) امتحانات آموزشي و جامع را پشت سر گذاشته و مشغول تدوين پايان نامه مي باشم.

كياشمشكي، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل كياشمشكي

محل تولد : شميران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابوالفضل كياشمشكي پس از گذراندن دوران تحصيلي رسمي در مقاطع ابتدايي، راهنمايي، متوسطه و اخذ مدرك ديپلم در رشته (رياضي فيزيك)، به دليل علاقه بسيار به معارف ديني وارد حوزه علميه شدم. در سال 1363 ابتداء به حوزه علميه «حضرت قائم (ع) چيذر» رفته و طي چهار سال دروس مقدمات و سطوح را به پايان رسانده و در سال 1367 وارد حوزه علميه قم

شدم. پس از موفقيت در آزمون هاي سطح و تشكيل پرونده در شوراي مديريت حوزه علميه قم، موفق به شركت در دروس خارج آيات عظام: «ميرزا جواد تبريزى»، «وحيد خراساني»، «فاضل لنكراني»، «ميرزا هاشم آملي» و «سيد محمود هاشمي شاهرودي» شدم. در كنار دروس خارج فقه و اصول، توفيق حضور در دروس (فلسفه و عرفان) اساتيد فن، حضرات آيات: «حسن زاده آملي» و «جوادي آملي» را يافتم و موفق به تحصيل كتب اساسي (فلسفه و عرفان): «اسفار اربعه»، «تمهيد القواعد»، «فصوص الحكم» و «مصباح الأنس» شدم.

همزمان در سال 1372 در آزمون تربيت مدرس دانشگاه قم شركت نموده و پس از قبولي در آزمون و گذراندن دوره، مدرك كارشناسي ارشد در رشته (الهيات و معارف اسلامي) را اخذ نمودم. سال 1374 پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد، در آزمون دكتري دانشگاه تهران شركت نموده و پذيرفته شدم و در سال 1379 موفق به پايان دوره دكتري و دفاع رساله خود با عنوان: «معاد جسماني در حكمت متعاليه» با درجه عالي شدم. در كنار تحصيل در دانشگاه، رساله سطح چهار حوزه (مدارج علمي) را با موضوع «تقليد ميت» نوشته و مدرك سطح چهار حوزه را نيز دريافت كردم. همزمان با تحصيل، به تدريس در حوزه و دانشگاه نيز اشتغال داشتم و علاوه بر دروس (فقه، اصول و سطوح)؛ فلسفه، عرفان و كلام را نيز تدريس مي نمودم. به قدر وسع فعاليت هاي پژوهشي نيز در قالب كتاب و مقاله داشته ام و در حال حاضر نيز تمام وقت من صرف تدريس و تحقيق در مباحث معارفي به ويژه فلسفه، عرفان، كلام و تفسير مي شود.

كياهراسي طبري، شمس الاسلام عمادالدين، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(504 -450 ق)، فقيه شافعى، محدث، مفسر و مدرس. مشهور به عماد طبرى يا عمادالدين طبرى يا عمادكيا يا عمادالدين كيا و معروف به كياهراسى. اهل طبرستان بود و در آنجا به دنيا آمد. وى را تالى و ثانى ابوحامد غزالى بلكه شايسته تر از وى مى دانند. در نيشابور از امام الحرمين، ابوالمعالى جوينى، فقه آموخت و در مذهب و اصول برآمد. او در نظاميه نيشابور پس از اتمام درس توسط استاد، درس او را براى شاگردان حوزه تقرير و اعاده مى نمود. سپس در بيهق به تدريس اشتغال يافت. آن گاه به بغداد رفت و تا پايان عمر در نظاميه تدريس كرد. وى شيخ الشافعيه بغداد بود. او از زيد بن صالح آملى و جماعتى ديگر حديث روايت كرد. سعد الخير و عبداللَّه بن محمد بن غالب و ابوطاهر سلفى از وى روايت كرده اند. او لعن به يزيد بن معاويه را به صراحت جايز مى دانست. ابن اثير گويد كه جهال به او اتهام عقيده و مذهب باطنى (اسماعيليه) بستند و سلطان محمد او را دستگير و زندانى كرد و آن گاه كه جمعى از علما بر برائتش گواهى دادند آزاد شد. در بغداد درگذشت و در مقبره ى باب ابرز در كنار ابواسحاق شيرازى به خاك سپرده شد. از او آثار نيكويى بجا ماند. از آثارش: «احكام القرآن»، در چهار مجلد؛ «شفاء المسترشدين فى مباحث المجتهدين»، در خلافيات؛ «لوامع الدلائل فى زوايا المسائل»؛ «تعليق فى اصول الفقه»؛ نقض و ردى بر «مفردات الامم احمد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (149/ 5)، التفسير و المفسرون (447 -444/ 2)، ريحانه (359/ 6 -107 -106/ 5)، سير

النبلاء (352 -350/ 19)، شذرات الذهب (10 -8 / 4)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (294 -292/ 2)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (288/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (234 -231/ 7)، العبر (386/ 2)، الكامل (262/ 8)، كشف الظنون (1569 ،1056 ،423 ،20)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (197/ 19)، معجم المؤلفين (220/ 7)، المنتظم (111 -110/ 10)، النجوم الزاهرة (199 -198/ 5)، الوافى بالوفيات (84 -82/ 22)، وفيات الاعيان (290 -286/ 3)، هدية العارفين (694/ 1).

كيميا، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد كيميا

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1357/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد كيميا در سال 1372 وارد حوزه علميه شدم و در 1377 وارد شهر مقدس قم و حوزه علميه گرديدم. از سال 77 بود كه علاقمند به تحقيق و نوشتن مقالات علمي شده و از همان زمان بود كه تحقيق در موضوعات مختلف اعم از فقهي، كلامي و تحقيق در نهج البلاغه را شروع نمودم كه تعدادي از مقالات و تحقيقات اينجانب در مجلات و هفته نامه هاي داخلي و استاني به چاپ رسيده است.

كيمياگر، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تغذيه، دانشكده: تغذيه و بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى تغذيه از دانشكده علوم تغذيه دانشگاه تهران در سال 1346، كارشناسى ارشد علوم بهداشتى در تغذيه از دانشكده بهداشت دانشگاه تهران در سال 1350، كارشناسى ارشد علوم غذائى و تغذيه از دانشگاه ايالتى ردآيلند آمريكا در سال 1353، دكتراى علوم زيستى در تغذيه از دانشگاه ايلتى ردآيلند آمريكا در سال 1357.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى در سال 1368 و ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى از سال 1368 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى وضع تغذيه استانها، مدارس، كودكان آواره عراقى، پيشگيرى از اختلالات ناشى از كمبود يد، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 9 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اقتصاد تغذيه، زبان تخصصى (ويرايش).

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 17، تعداد مقالات به زبان خارجى: 18

زمينه علمى

مقالات:

كم خونى، كمبود يد، وضعيت ويتامين A، وضعيت تغذيه، گواتر آندميك.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كيوان سميعي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1292 ش)، محقق، اديب و شاعر، متخلص به كيوان. در كرمانشاه به دنيا آمد. در كنار تحصيلات جديد، صرف و نحو را نزد ميرزا باقر توحيدى فراگرفت. او همچنين منطق و نحو را نزد شيخ عزيزاللَّه واعظ خواند و علوم عربى و منطق و نحو و اصول و فقه را نزد حاج آقا ميبدى ادامه داد. در نوزده سالگى براى تكميل تحصيلات به قم رفت و از آيت اللَّه سيد محمد حجت بهره برد. او معقول را نزد آيت اللَّه ميرزا محمد على شاه آبادى فراگرفت. آن گاه به مشهد رفت و ادبيات را نزد اديب نيشابورى دوم تكميل كرد. وى همچنين در محضر حكيم آقابزرگ عسكرى و فرزندش ميرزا مهدى عسكرى بهره برد. سپس به تهران آمد و با مجامع ادبى و بزرگان و دانشمندان آشنا شد و از محضر حاج شيخ عبداللَّه حايرى و حاج شيخ عباسعلى كيوان قزوينى استفاده برد. آن گاه به زادگاهش بازگشت و چندى از محضر سردار كابلى كسب فيض نمود. در 1322 ش به تهران آمد و مقيم گشت و به مطالعه و تحقيق و تأليف پرداخت. او مدتى امور حقوقى بانك كشاورزى را عهده دار بود. وى در تهران وفات يافت و در بهشت زهرا، در قطعه ى هنرمندان، دفن شد. از آثارش: «زندگانى سردار كابلى»؛ مقدمه اى بر «مفاتيح الاعجاز فى شرح گلشن راز»؛ «راز دل»، مجموعه شعر؛ مقدمه اى بر «ديوان آزاد همدانى»؛ رساله اى در «شرح حال طبيب اصفهانى»؛ شرح و مقدمه «ديوان» رنجى؛ مقدمه بر «ديوان» صابر همدانى؛

«تحقيقات ادبى يا سخنانى پيرامون شعر و شاعرى»؛ مقدمه بر «اوصاف الاشراف» خواجه نصير؛ مقدمه بر «قبله شناسى» سردار كابلى.[1]

محقق، شاعر.

تولد: 1292، كرمانشاه.

درگذشت: 4 مرداد 1372، تهران.

غلامرضا كيوان سميعى متخلص به «كيوان»، فرزند محمد صادق، تحصيلات ابتدايى را در دبستان نصرت در كرمانشاه به پايان برد. در كنار درس هاى دبستانى به فراگيرى علوم عربى و قرآنى نزد برخى استادان كرمانشاه از جمله ميرزا باقر توحيدى و شيخ عزيزالله واعظ پرداخت. سپس به دبيرستان رفت و همچنان پس از فراغت از مدرسه به فراگرفتن علوم عربيه پرداخت و شرح سيوطى بر الفيه ابن مالك و حاشيه ى ملا عبدالله بر تهذيب در منطق و شرح جامى بر كافيه ابن حاجب در نحو و معالم الاصول و جلد اول قوانين الاصول در علم اصول و اكثر شرح لمعه را در فقه، نزد حاج آقا محمد ميبدى تلمذ كرد و در خلال دروس دبيرستانى و علوم عربيه شب ها به تحصيل در رشته ى رياضيات و زبان انگليسى پرداخت. در نوزده سالگى پس از طى دوره دبيرستان به قم رفت و به فراگيرى علوم اسلامى ادامه داد. رسائل را نزد آيت الله سيد محمد بهجت كوه كمره اى و مبداء و معاد ملاصدرا را نزد آيت الله محمدعلى شاه آبادى خواند و سپس به مشهد رفت و در محضر شيخ محمدتقى راموز مشهور به اديب نيشابورى (ثانى) درس مطول را خواند. از استادان ديگر وى آقا بزرگ عسگرى و آقا ميرزا مهدى بودند.

آنگاه به تهران آمد و علم كلام را از شريعت سنگلجى آموخت و در تهران با مجامع ادبى و اديبان رفت و آمد داشت و با شيخ عبدالله حايرى (رحمت عليشاه) و شيخ عباس على

كيوان قزوينى به مشرب عرفان آشنا شد و شرح قيصرى بر فصوص الحكم را فراگرفت.

آنگاه به زادگاه خود بازگشت و چندى نيز از محضر حيدرقلى خان سردار كابلى جامع معقول و منقول و رياضيات كسب فيض كرد و به دنبال معيشت چندى به تجارت پرداخت. سرانجام به استخدام بانك كشاورزى درآمد. و سال ها امور حقوقى بانك را عهده دار بود و پس از سى سال خدمت در سال 1352 بازنشسته شد.

علاوه بر مقالات كيوان سميعى در مجله هاى «دعوت اسلامى» (نخستين مقاله وى در سال 1309 در همين مجله به چاپ رسيد)، «شفق سرخ»، «كرمانشاه»، «وحيد» و روزنامه ى «كيهان»، از جمله آثار وى است: زندگانى سردار كابلى مشتمل بر حوادث افغانستان در قرن نوزدهم ميلادى (1361)؛ مقدمه اى بر شرح گلشن راز (شيخ محمد لاهيجى، 1337)؛ رساله در شرح احوال طبيب اصفهانى (1347)؛ تحقيقات ادبى يا سخنانى پيرامون شعر و شاعرى (1361)؛ كتاب چند جلدى اوراق پراكنده (مجموعه مقاله ها، 1366)؛ مقدمه بر قبله شناسى (تصنيف سردار كابلى، 1324)؛ مقدمه بر اوصاف الاشراف خواجه نصير طوسى (1336)؛ مقدمه بر تذكره مختصر شعراى كرمانشاه (تأليف باقر شاكرى، 1337)؛ مقدمه بر خاك نشيان عشق (تأليف فرشيد يوسفى، 1364)؛ مقدمه اى بر تحقيق در مسائل فقهى (تأليف دكتر سيد حسن صفوى 1349)؛ مقدمه اى بر ديوان آزاد همدانى (1356)؛ تصحيح ديوان صابر همدانى در دو قسمت با مقدمه ى مشروح؛ مقدمه اى بر ديوان هادى رنجى (به اهتمام غلامحسين تهرانى، 1341)؛ مقدمه اى بر ديوان كى فر (1342)؛ راز دل (مجموعه شعر، به اهتمام محمدعلى سلطانى 1363)؛ مقدمه بر مناظرات ترجمه المراجعات (تأليف سيد شرف الدين عاملى با ترجمه سردار كابلى، 1324)؛ رساله تاريخ فلسفه؛ مقدمه تحفة الاجله سردار كابلى؛ شاهكارهاى

هنرى؛ تاريخ و كيفيت روزه در اديان؛ علت شهرت سيد جمال الدين اسدآبادى؛ ترجمه حال كيوان قزوينى؛ مبادى عرفان و تصوف؛ وى كتابخانه ى شخصى خود را به دانشگاه ادبيات دانشگاه رازى كرمانشاه اهدا كرد.

استاد غلامرضا كيوان سميعى در پس سرطان حنجره درگذشت و در قطعه مقبرةالشعرا، حجره ى 953 بهشت زهرا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 19، ش 9 -7، ص 841 -840)، سخنوران نامى معاصر (3022 -3017/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3062/ 2)، كيهان فرهنگى (س 3، ش 8، ص 9 -3)، مؤلفين كتب چاپى (710 -709/ 4).

كيوان قزويني، عباسعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1357 -1277 ق)، مفسر، واعظ، صوفى و شاعر، متخلص به كيوان. ملقب به منصور عليشاه. در قزوين به دنيا آمد. براى تكميل تحصيلات به عراق رفت و از محضر شيخ حبيب اللَّه رشتى استفاده كرد تا به درجه ى اجتهاد نايل شد. پس از بازگشت در 1313 ق به گناباد و خراسان رفت و به فرقه ى دراويش گنابادى پيوست. آن گاه به تهران آمد و به وعظ و ارشاد پرداخت و به شهرت فراوانى دست يافت اما به دلايلى به فقط از سلسله ى گناباديه بريد بلكه بر ضد آنها به تبليغ پرداخت. وى در رشت درگذشت و در سليمان داراب به خاك سپرده شد. از آثارش: «كنوز الفوائد»؛ «رازگشا»؛ «تفسير كيوان»؛ «استوارنامه»؛ «بهين سخن»؛ «ديوان» شعر.[1]

عباس ابن اسماعيل بن على بن معصوم قزوينى مشهور به حاج ملا عباسعلى كيوان، از علماى دينى و عارف و واعظ (و. قزوين 1277- ف. 1377 ه.ش). وى پس از تحصيل در نجف و كربلا و سامره اجازه ى اجتهاد گرفت و به خراسان رفت. در آنجا

نزد حاج ملا سلطانعلى به تحصيل عرفان و تصوف پرداخت. در اواخر عمر از تصوف بيزار گرديد و كتابهايى در رد آن نوشت. وى مفسر قرآن به عربى و فارسى است كه چند مجلد آن بطبع رسيده، اشعار خيام را شرح كرده و از جمله تأليفات وى از: «كيوان نامه»، «استوار»، «راز گشا»، «حج نامه»، «عرفان»، «ميوه ى زندگانى»، «فرياد بشر» را بايد نام برد. كيوان معتقد است كه بزرگترين عارف و صوفى خيام و بزرگترين حكيم بوعلى سيناست. وى عرفان را به عرفان علمى و عرفان عملى تقسيم نمود و سلوك و درويشى را عرفان عملى مى داند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (174/ 18 ،58/ 10 ،928/ 9)، شرح حال رجال (130/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1618/ 2 ،934 ،546/ 1)، كيهان فرهنگى (س 3، ش 8، ص 5 -4)، لغت نامه (ذيل/ كيوان قزوينى)، مولفين كتب چاپى (694 -693/ 3)، يادداشتهاى قزوينى (227/ 8).

كيوانپور كرمانشاهي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1298 ش)، مترجم، نويسنده و شاعر، متخلص به كيوان. از خانواده ى مكرى بابا ميرى كردستانى بود. وى در كرمانشاه به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در موطنش و دوره ى متوسطه را در دبيرستان شرف تهران به پايان رساند و از دانشسراى عالى در رشته زبان و ادبيات فارسى مدرك ليسانس گرفت. سپس پايان نامه ى دكتراى خود را در موضوع «بحث در لهجه هاى مغرب ايران» نوشت و سپس به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در سمتهاى مختلف مشغول به كار گرديد. وى پس از كودتاى 28 مرداد 1332 ش عازم اروپا شد و سالها در فرانسه اقامت كرد و هنگام پيروزى انقلاب اسلامى به ايران مراجعت

نمود و به سمت سفير كبير ايران در مسكو منصوب گشت. وى ضمن آشنايى با چند زبان و خط به زبان پهلوى نيز تسلط كامل داشت. لازم به ذكر است كه صاحب «الذريعه» نام «ديوان» شعر وى را ذيل مكرى كردستانى آورده است. از آثارش: «بغستان» يا «بيستون»؛ مجموعه ى «ترانه هاى كردى يا گورانى»، شعر؛ «عشاير كرد»؛ «فرهنگ فارسى»؛ «نمونه هاى نظم و نثر فارسى»، از قرن سوم هجرى تا عصر حاضر؛ «نغمه هاى جوانى»، شعر؛ «اندرز خسرو قباديان»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (238/ 24 ،209/ 16 ،263/ 15 ،1095/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3025 -3023/ 5)، فرهنگ سخنوران (872 ،775)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3433 ،3315 ،3290 ،2431 ،2304 -2303/ 2 ،1027 -1026 ،846 ،354 -353/ 1)، مولفين كتب چاپى (701 -700/ 5).

كيواني، مجدالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تربيت معلم تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه تربيت معلم در سال 1340 و دكتراى زبان شناسى كاربردى از دانشگاه ولز انگلستان در سال 1347.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه تربيت معلم تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آموزش زبان و زبان شناسى نوين و كاربردى، تدريس دروس زبان انگليسى، قرائت متون ادبى و ترجمه متون اسلامى در دانشگاههاى تربيت معلم و علم و صنعت تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اصول آموزش زبان و اصول يادگيرى و تدريس زبان و زبان شناسى نوين.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 36، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

شوق يادگيرى، صفات تخصيصى و صفات

خبرى، متدولوژى آموزش زبانهاى خارجى، دوزبانگى و مسائل تربيتى و اجتماعى آن، نماى تربيت در اتحاد شوروى، آموزش و پرورش بيرون از مدرسه، دورنماى تكامل ساخت نظام هاى تربيتى، وضع تايلند، سرمايه گذارى در كشورهاى در حال رشد و بازگشت به زبان و فرهنگ ملى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

كيهاني، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بهداشت عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كيهاني، عزت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: پزشكى، دانشكده: مركز تحقيقات بيوشيمى، دانشگاه: تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كيهاني، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده:پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1344، دكتراى تخصصى داخلى از نيويورك آمريكا در سال 1352، فوق تخصص خون از دانشگاه نيويورك آمريكا در سال 1354.

مرتبه علمى:

استاديار گروه داخلى دانشگاه تهران از سال 1354 تا سال 1364، دانشيار گروه داخلى دانشگاه تهران از سال 1364.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

كمكهاى لاپاروسكوپى، بررسى لوسمى حاد در بيماستان خصوصى و دولتى، ضد انعقادهاى اكتسابى، مواد شيميائى سرطان زا در انسان و حيوان، بررسى و مقايسشه ميزان افسردگى در كودك و روشهاى شيمى درمانى در سرطان، تدريس دروس خون در دانشگاه علوم پزشكى تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 9

زمينه علمى مقالات:

درمان PTT در ايران و ساير بيماريهاى داخلى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

كيهاني، نعمت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1287 ش)، نويسنده، پزشك و استاد دانشگاه. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى ادب و تحصيلات متوسطه را در دارالفنون و تحصيلات عالى را در دانشكده ى پزشكى تهران به اتمام رساند و در 1309 ش موفق به دريافت دانشنامه ى دكترا شد. سپس به فرانسه رفت و تحصيلات پزشكى را در دانشكده ى مون پليه آغاز كرد و در دانشكده ى پزشكى پاريس به پايان رساند و پايان نامه ى خود را در باب «تجزيه خواص دفاعى بدن در مقابل ميكروبهاى عفونى» ارائه داد و موفق به اخذ مدرك دكترا از دانشكده پزشكى گرديد. سپس به ايران مراجعت كرد و عهده دار مشاغل

مختلفى از جمله: دانشيارى كرسى كالبد شناسى، استادى بدون كرسى در دانشكده ى پزشكى، تدريس كالبد شناسى و فيزيولوژى در آموزشگاه پرستارى دانشكده ى پزشكى و استادى كرسى كالبد شناسى گرديد. از آثار وى: «استخوان شناسى»؛ «فيزيولوژى هنرى»، حالات و حركات؛ «عضله و زيبايى پلاستيك»؛ «كالبد شكافى»، در سه زمينه ى تشريح عملى دست و پا، تشريح عملى سر و گردن و سلسله اعصاب مركزى، تشريح عملى قفسه ى سينه و قلب و ريه؛ «كالبد شناسى هنرى با راهنماى هنرمندان و نقاشان و پيكرسازان»؛ «تشريح عملى لگن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى مشاهير رجال پزشكى (376/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2596 ،2595 -2593 ،2591 ،2318/ 2 ،902 ،190/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (302)، مؤلفين كتب چاپى (636 -634/ 6).

گاوان، عماد الدين محمود

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عماد الدين محمود گاوان درسال 808 درروستاي گاوان در گيلان متولد شد . پدران وي از حاكمان گيلان بوده اند . وي پس از آموختن علوم معقول و منقول به توسعه مادر براي تجارت و نيز ديدار با علما به سفر و خراسان و عراق پرداخت تا اينكه در ادامه سفرهاي خود به هند رفت و مورد توجه سلاطين بهمني قرار گرفت . در منا سب اداري و شكري چون هزار امير الامرا ،سپهسالار ،حاكم تا مقام وزارت و وكالت امور شاهي ترقي كرد. و همين قدرت يابي وي ونيز سخت گيري او بر نظاميان هندي و رشوه خواران موجب توطئه عليه وي و اعدام او توسط محمد شاه بهمني در سال 886 ه .ق گرديد. خواجه عماد الدين مردي ثروتمند اما صوفي مسلك ،بخشنده و صاحب ذوق بود و اشعار و نثر زيبايي را از

خود در آثار ي ون رياض الانشاء ،مناظر الانشاء و قواعد الانشاء به جا مانده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : انشاي ديواني

والدين و انساب : منشاء خاندان وي محمد گاوان از روستاي گاوان يا قاوان بوده است مايد محمود نيز از خاندان مشايخ بوده است .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : آبا و اجداد عماد الدين محمود گاوان از گذشته هاي دور ،از فرامانروايان گيلان بودند چنانكه يكي از آنان در رشت حكومت مي كرد و اين فرمانروايان از طريق ارث به محمود گاوان رسيد .علت انتساب وي به گاوان يا قاوان انتساب وي به روستايي از گيلان به همين نام بوده است .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عماد الدين محمود گاوان علوم و كمالات در زادگاه خود گيلان فرا گرفت . امابه توصيه مادر ،از بيم مخالفان به سفر در عراق و خراسان پرداخت . با بزرگان علمي وصوفيان دوران خود ديدار كرد. چنانچه انواع علوم معقول ومنقول ،بويژه رياضي و طب را خوب مي دانست و در فن نثر و نظم و انشاء و حساب و خط سيا ق را خوب مي نوشت و شعر نيز مي سرود واز خود ديواني داشت كه چند قصيده اي در كتاب مشهوري رياض الانشاء باقي مانده است

وقايع ميانسالي : عماد الدين محمود گاوان پس از اتمام تحصيلاتش به سفارش مادر به سفرهايي در شهرهاي عراق و خراسان پرداخت و از سال 851 در عهد سلطنت علاء الدين بهمني ( 862-838 )براي تجارت از راه دريا به احمد آباد بيدر ،پايتخت سلاطين بهمني ركني رفت و به دعوت وي جزو درباريان

آنجا قرار گرفت وبه مناصب بالا يي چون هزار «منصبي نظامي » دست يافت . حتي قلعه نلكنده را از تصرف افغانان و راجپوتا ن بيرون آورد و ضميمه متصرفات سلاطين بهمني كرد . همايونشاه ظالم بهمني (865-862) نيز القاب ملك التجاره و حكومت و سپهسالاري ولايت بيجانپور را به وي سپرده بود و حتي در زمان مرگ خود وزارت پسرش نظام شاه بهمني ( 867-865 )را به وي وا گذار كرد . محمود گاوان دو دشمن خارجي نظارت شاه بنامهاي سلطان محمود خلجي و محمود شاه گجراتي را شكست داد د و تحت عنوان سپهسالار سپاه ركن اقوام بسياري يافت . سلطان محمد شاه بهمني (887-867) نيز القاب خواجه جهان ،منصب امير الامراو وكالت امور شاهي را بر القاب وي افزود .زيرا محمود گاوان ولايت هاي سنگسير و برخي بلاد بيجانگر را براي وي تصرف كرد. تا آنجا كه غلام محمود گاوان مو سوم به «خوشي قدم » به «كشور خان » ملقب شد. اما خواجه جهان به يكباره متغير شد و براي دوري از غروري كه به سراغش آمده بود اموال خود را در ميان مردم تقسيم كرد و مانند مردم عادي مي زيست . با اين وجود از چهار هزار سوار درركاب داشت . سرانجام به سبب سخت گيري هايي كه بر امرا به علت استيفاي حقوق دولت مي كرد ،امرا را ناراضي كرد و و طي تهمتي كه براي براندازي نظام حكومت بهمنيان به وي زاده شد ،سلطان محمد بهمني فرمان قتل وي را صادر كرد . خواجه جهان در اواخر عمر با سلطان حسين ؟؟؟تيموري بود و بدليل عدم اجازه

محمد شاه بهمني نتوانست به دعوت سلطان حسين در هرات ،پاسخ مثبت بگويد و درهند ماند.

زمان و علت فوت : عماد الدين محمود گاوان در ماه صفر 886 ه. ق درسن 78 سالگي به فرمان سلطان محمد بهمني كشته شد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عماد الدين محمود گاوان در آغاز بعنوان تجارت و كسب علم به سفر پرداخت اما در دربار سلاطين بهمني دكن (شمال هند )به مناصبي چون «هزار» نوعي درجه نظامي ،سپهسالار ،امير الامرا ،ملك التجاره ، حاكم ولايت بيجانپور و حتي وزارت و وكالت امور شاهي ر ابه دست يافت .

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : آثار عماد الدين محمود گاوان جهان در ركن بسيار بود از آن جمله مدرسه و مسجدي كه دو سال پيش از وفات خود در احمد آباد بيدر به اتمام رسانيده بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عماد الدين محمود گاوان به عبادت ،كمك مالي به مستمندان و تمرين در شعر و نثر از فعاليت هاي روزانه او بود.

شاگردان : ملا عبد الكريم همداني از مريدان و شاگردان خواجه عماد الدين محمود گاوان بود كه در كتابي شرح زندگاني وي را نوشته است . كه مختصري از آن در كتاب « تاريخ فرشته »محفوظ مانده است . ملا سامعي مداح و نديم خواجه و نظام الدين حسن گيلاني خزانه دار وي بوده است .

همفكران فرد : عماد الدين محمود گاوان از نظر عرفاني با مولانا عبد الرحمن جامي همفكري و دوستي داشت و در نامه هايي كه به يكديگر نوشته انند و در رياض النشاء ثبت شده است .

اين مباحث عرفاني مويد است.

آرا و گرايشهاي خاص : عماد الدين محمود گاوان جهان مردي ديندار و سني متعصبي بود ، اما ارادتمند شيخين و دستگير فقيران بود . و گرچه شخصا مردي بازرگان بود در عين وزارت از بازرگاني دست نمي شست ، بخشنده و كريم بود اخلاق و صوفي مشربي داشته است .شيوه وي درانشاي فارسي نيز بسيار منشيانه و مترسلانه است . و تركيبات عربي زيادي با آرايشهاي بسيار در آن به كار برده است .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 رياض الانشاء

ويژگي اثر : شامل نامه هاي خواجه عماد الدين محمد گاوان است كه سر مشق منشيان هند است .

2 قواعد الانشاء

3 مناظر الانشاء

ويژگي اثر : درباره آيين ترسل و مبا حث مربوط به بلاغت است «موضوع و فايده انشاءرا در آن بيان مي كند »

منابع زندگينامه :

1ذبيح الله صفا ، تاريخ ادبيات در ايران ، ج 4 ، چاپ دوم ، تهران :فردوسي 1363 ، ص 500

گرانسر، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آسيب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه تهران در سال 1348 و فوق تخصص پاتولوژى و هماتولوژى از دانشگاه كاليفرنيا آمريكا در سال 1355.

مرتبه علمى:

استاديار مؤسسه اهاترنوترن اهايو از سال 1358 تا سال 1363 و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1363.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق در زمينه مسائل گوناگون پزشكى و آسيب شناسى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان

فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

روشهاى نوين آزمايشگاهى، ايمونولوژى و سرولوژى، بيماريهاى خون، هماتولوژى و بانك خون.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

هماتوپاتولوژى، ميكروب مقاوم در زخم هاى عفونى، AIDS و هموفيلى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

گرايلي، فريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فريدون گرايلي در سال 1321 در نيشابور ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و متوسطه و دانشسرا را در زادگاهش گذراند و در رشته تاريخ از دانشگاه اصفهان فارغ التحصيل شد. او در سال 1340 به استخدام آموزش و پرورش در آمد و مدت 33 سال در كسوت معلمي به امر آموزش و تربيت همت گماشت. گرايلي علاوه بر تاليف آثار تاريخي و فرهنگي، اشعار زيبايي سروده است. منزل وي همواره محل ورود اهل علم بويژه اساتيد ادب فارسي و تاريخ و دانشجويان بود كه از محضر او كسب فيض مي كردند. فريدون گرايلي سرانجام در 14 مهرماه 1379 دارفاني وداع گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فريدون گرايلي تحصيلات ابتدايي و متوسطه و دانشسرا را در زادگاهش گذراند. او پس از چند سال خدمت در آوزش و پرورش، براي ادامه تحصيل به شهر مقدس مشهد و از آنجا به شهر اصفهان عزيمت نمود و در رشته تاريخ از دانشگاه اصفهان فارغ التحصيل شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : فريدون گرايلي همواره در دوران تحصيلات دانشگاهي به تحقيقات و پژوهشهاي تاريخي گرايش نشان داده و با انديشمندان و شاعران بزرگ كشور در ارتباط بود و از محضر آنان كسب فيض نمود و اشعار زيبايي در اين مدت سرود.

زمان

و علت فوت : فريدون گرايلي در 14 مهرماه 1379 دارفاني وداع گفت.

فعاليتهاي آموزشي : با علاقه و عشق خاصي كه در فريدون گرايلي به شغل معلمي وجود داشت، در سال 1340 به استخدام آموزش و پرورش در آمد و مدت 33 سال در كسوت معلمي به آموزش و تربيت همت گماشت. او در يكي از اشعار خود چنين مي گويد: با هزاران دانش اندوزي كه الفت داشتم بذر مهر و دوستي در سينه هاشان كاشتم سي و اندي سال مي باشد در كسب هنر برده ام رنج فراوان، خورده ام خون جگر سينه تاريخ نيشابور را طي قرون چاك كرده ام تا مگر خوب و بدش آرم برون

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فريدون گرايلي علاوه بر تاليف آثار تاريخي و فرهنگي، اشعار زيبايي از او به يادگار مانده است. منزل استاد همواره محل ورود اهل علم بويژه اساتيد ادب فارسي و تاريخ و دانشجويان بود كه از محضر او كسب فيض مي كردند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 مشاهير نيشابور شهر قلمدانهاي مرصع

ويژگي اثر : اين اثر استاد جايگاه خود را در بين دانشگاهيان و استاتيد بخوبي باز نمود و در حال حاضر بعنوان يك كتاب مرجع تاريخي قلمداد مي شود. استاد دكتر شفيعي كدكني درباره اين كتاب چنين فرموده است :"كتاب نيشابور شهر فيروزه جامع ترين كتاب در تاريخ نيشابور مي باشد."گرايلي در كتاب «مشاهير نيشابور شهر قلمدانهاي مرصع» حداقل 600 اديب و دانشمند نيشابوري را به جهانيان معرفي نموده و خود نيز در اين باره چه زيبا گفته است : قلم

تو شاهدي شبهاي تار فريدون تا سحرگه بود بيدار پي تحقيق تاريخ نيشابور فراهم كرد هر چه بود مقدور

2 نيشابور شهر فيروزه

ويژگي اثر : در سال 1357 گرايلي اولين اثر خود بنام " نيشابور شهر فيروزه " را چاپ و منتشر ساخت كه در مدت بسيار كوتاهي كمياب گرديد و بعدا تا چاپ چهارم هم رسيد.

3 نيشابور و محاكمه حكيم عمرخيام

ويژگي اثر : گرايلي كتاب " نيشابور و محاكمه حكيم عمرخيام) را در سال 1379 به چاپ رساند. ا و با انتشار اين كتاب تلاش كرد تا تيرگيهاي ايام را از چهره حكيم عمر خيام نيشابوري زدوده و او را در دادگاه تاريخ تبرئه نمايد.

گرجي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1300 ش)، فقيه اصولى، محقق، مدرس، استاد دانشگاه و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. پس از گذراندن تحصيلات ابتدايى، در ادبيات از محضر سيد محمد قصير و آقا شيخ محمد حسين بروجردى، در فلسفه از محضر آيت اللَّه شاه آبادى و آيت اللَّه آقا شيخ ابراهيم امامزاده زيدى و در فقه و اصول از محضر آيت اللَّه آقا شيخ محمد رضا تنكابنى استفاده نمود. در 1322 ش براى ادامه ى تحصيل به نجف رفت و از محضر آيت اللَّه آقا شيخ محمد على جمالى كاظمينى و آيت اللَّه آقا سيد عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه آقا شيخ محمد كاظم شيرازى

و آيت اللَّه خوئى بهره برد و از بعضى از آنان و از آيت اللَّه آقا شيخ محمد حسين كاشف الغطاء اجازه ى اجتهاد گرفت. وى در نجف به موازات تحصيل به تدريس «رسايل»، «مكاسب» و «كفايه» نيز اشتغال داشت. در 1330 ش به تهران آمد و در مدرسه ى حاج ابوالفتح فيروزآبادى و مدرسه ى مروى به تدريس پرداخت. در 1332 ش وارد دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى شد. در 1335 ش ليسانس منقول و در 1338 ش دكتراى فلسفه و حكمت اسلامى را به پايان رساند. وى تا 1347 ش در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تهران به تدريس ادبيات عرب و از 1348 ش به بعد در دانشكده ى حقوق و علوم سياسى تهران به تدريس حقوق اسلامى پرداخت. از آثارش: تجديد نظر و اضافات بر «تاريخ پيامبر اسلام (ص)» دكتر محمد ابراهيم آيتى؛ « مسائل حامة من مسائل الخلاف»؛ «نگاهى به تحول علم اصول»؛ تصحيح و تعليق « الذريعه الى اصول الشريعه» سيد مرتضى علم الهدى؛ تصحيح و تعليق «تفسير جوامع الجامع» امين الدين طبرسى؛ «تأثير منطق در علم اصول»؛ «صرف و نحو»؛ مقالات حقوقى متعدد.[1]

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: فلسفه و حكمت اسلامى، دانشكده: حقوق و علوم سياسى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 1، ش 12، ص 16 -5)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1108/ 3).

گرجيان عربي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدي گرجيان عربي

محل تولد : عربخيل بابلسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/4/20

زندگينامه علمي

اينجانب در 20 تيرماه 1342 در محله عربخيل بابلسر در يك خانواده مذهبي متولد شدم و در سن شش سالگي به

تحصيل در دبستان مسعود سعد وارد شدم و دوران راهنمايي ر ا نيز در همانجا گذراندم و دوران دبيرستان را در رشته علوم تجربي در سال 1360 به پايان رساندم و بعد از چند بار قبولي در دانشگاه در رشته هاي مختلف و شركت در جبهه هاي حق عليه باطل با توجه به علاقه شديدم به تحصيلات حوزوي به حوزه علميه روحيه بابل وارد شدم و تحت تعليم حضرت آيت الله محمدي طبري و آيت الله بهشتي (ره) دروس سطح را تقريبا در طي كمتر از چهار سال به پايان رساندم و در اواخر سال 1364 به قم مشرف شدم. به محض ورود به درس خارج فقه حضرت آيت الله شيخ جواد تبريزي و كفايه را نزد حضرت آيت الله محقق داماد ادامه دادم و از همان سال در درس اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني نيز شركت مي نمودم در سال 1375 همزمان به دانشگاه علامه طباطبائي رشته علوم اجتماعي وارد شدم و بعد از اتمام بلافاصله در مقطع حقوق ليسانس و بعد نيز بلافاصله در دوره دكتري قبول شده و ادامه تحصيل دادم و در مجموعه آموزشي موسسه در راه حق كه تحت اشراف استاد مصباح يزدي بود شركت نمودم و دوره آموزش آنجا را به اتمام رساندم و دروس فلسفه (اشارات) و عرفان (فصوص الحكم و مصباح الانس) را نزد حضرت استاد آيت الله حسن زاده آملي به اتمام رساندم و در بعضي دروس جناب استاد آيت الله جوادي آملي شركت مي نمودم ضمنا در درس فقه حضرت آيت الله هاشمي شاهرودي به مدت 7 سال شركت نمودم، لازم به ذكر است

كه از همان سال سوم حوزه به تدريس دروس اشتغال داشتم (كه مي توان گفت بيش از 19 سال مشغول به تدريس دروس حوزوي و 17 سال به تدريس دروس دانشگاهي مشغول مي باشم و تمام دروس سطح را چند بارتدريس نموده ام).

گرديزي، عبدالحي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 440 ق)، مورخ. وى از مورخان برجسته ايرانى است كه در نيمه اول قرن پنجم هجرى، در روزگار سلطنت عبدالرشيد بن سلطان مسعود غزنوى، مى زيست. از احوال او اطلاعاتى در دست نيست جز اين كه منسوب به گرديز است و آن منطقه اى است در يك منزلى غزنه بر جاده ى هند. وى در غزنين سكونت داشت و در همين شهر كتاب خود را نوشت. در اواخر زندگى ابوريحان بيرونى (م 440 ق) با او ديدار كرد. اثر برجسته ى او «زين الاخبار» مشهور به «تاريخ گرديزى» است، مشتمل بر تاريخ عالم و اسلام از قديم ترين روزگار تااندكى بعد از 440 ق، كه به نثرى پخته نوشته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (635 / 1)، دايره المعارف فارسى (1201 / 1)، زين الاخبار (مقدمه)، سرآمدان فرهنگ (112 -111)، لغت نامه (ذيل/ ابوسعيد).

گرگاني، ابوالمحاسن حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم و دهم ق)، عالم، محدث و مفسّر. از مشاهير علماى اماميه بود و مؤلف تفسيرى به نام «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان فى تفسير القرآن»، كه حاوى اخبار ائمه (ع) و روايات اماميه و يكى از معروفترين كتابهاى تفسير فارسى است. تفسير «جلاء الاذهان» همان تفسيرى است كه به «تفسير گازر» مشهور است. قديمى ترين نسخه هايى كه از اين تفسير، چه در ايران و چه در خارج از ايران، باقى مانده است تاريخ قرن دهم را دارد؛ لذا به گفته ى آقا شيخ آقا بزرگ تهرانى تأليف كتاب در همان قرن يا قرن قبل از آن بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (472 /5)، تاريخ نظم و نثر (272)، تفسير گازر (1/ مقدمه)، الذريعه (123

/5 ،310 -309 /4)، رياض العلماء (86 -85 /2)، ريحانه (400 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 62 -61 /10)، لغت نامه (ذيل/ حسين جرجانى).

گرگاني، ابوالمحاسن علي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم ق)، عالم، فقيه و محدث. از علماى بزرگ شيعه و معاصر علامه حلى بود. او مؤلف كتاب «تكملة السعادات فى كيفيّه العبادات المسنونات»، به فارسى است، كه در سال 702 ق از تأليف آن فراغت يافت. صاحب «رياض العلماء» يك نسخه از اين كتاب را كه به خط مولى ابوسعيد حسن شيعى سبزوارى است ديده كه تاريخ 747 ق دارد، لذا احتمال داده كه ابوسعيد از شاگردان ابوالمحاسن باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (422 /2)، الذريعه (415 -414 /4)، رياض العلماء (509 /5 ،176 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 174 /8).

گرگاني، ابوالهيثم احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم و پنجم ق)، شاعر و حكيم. وى شاعر اسماعيلى مذهب است و علاوه بر شاعرى در حكمت نيز استادى يگانه بود و محمد بن سرخ از شاگردان وى بوده است. از اشعار ابوالهيثم، تنها قصيده اى به نام «چون و چرا» درهشتاد و هشت بيت باقى مانده است كه مشتمل بر سئوالاتى است درباره ى بسيارى از مسايل، بى آنكه خود آنها را جواب گفته باشد. بعد از او دو تن آن را شرح كرده اند، يكى ابومعين ناصر بن خسرو قباديانى بلخى شاعر و نويسنده ى مشهور اسماعيلى مذهب كه به خواهش عين الدوله ابوالمعالى على بن اسد بن حارث، امير بدخشان، كتاب «جامع الحكمتين» را در اين باب نوشت و پيش از او محمد بن سرخ نيشابورى كه در اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم قمرى مى زيست كتابى مفصّل در شرح هفتاد و شش بيت از اين قصيده ترتيب داده است. مطلع اين قصيده چنين است:

يكى است صورت هر نوع را نيست گذار

چرا كه هيئت هر صورتى بود بسيار؟

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (531 -521 /1)، تاريخ و عقايد اسماعيليه (197)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (78)، الذريعه (260 /9)، يادگار (س دوم، ش 8 ص 21 -9).

گرگاني، اميرفريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، محقق.

تولد: 1302.

درگذشت: آذر 1358.

امير فريدون گرگانى، مترجم و محقق، سال ها در زمينه ى ادبيات و فرهنگ مشترك هند و پاكستان مطالعه كرده است و از شيفتگان عرفان مشرق زمين است.

از آثار اوست: سدهرتها (هرمان هسه، 1341)، ميهن من، كنگو (پاتريس لوموميا، 1342)، نمايشنامه هاى قربانى، پستخانه، مرتاض، مالينى و شاه، ملكه (رابيندرانات تاگور، 1340)، ميهمانى كوكتيل (1354).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

گرگاني، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين گرگانى (استرآبادى) از علماء و فقهاء عصر خود در گرگان و داراى رياست عامه بوده و در كتاب (الماثر والاثار) ص 153 بعنوان (آقا ميرزا حسين مجتهد استرآبادى) از دانشمندان معاصر ناصرالدين شاه قاجار بوده و در حدود 1310 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

گرگاني، سيدشريف

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي بن محمد بن علي گرگاني حسيني مشهور به مير سيد شريف گرگاني در سال 740 ه .ق متولد شد . كليه آثاربزرگ و كوچك وي در منطق وكلام و ادب و حكمت معروف است . و ي براي تحصيلات ابتدايي خود در شهر گرگان زادگاهش شروع به فرا گيري علوم مختلفي نزد استادان معروف كر د . سيد شريف درسال 780 درسن 40 سالگي به خدمت شاه شجاع رسيد و و شروع به تدريس در مدرسه دار الشفا ء كرد . بعد از شاه شجاع پسرش امير تيمور جانشين او شد . او همراه امير تيمور و جمعي از اكابر به سمرقند رفت و در آنجا به تدريس علوم مختلفي پرداخت . سيد شريف بعد از مرگ امير تيمور به شيراز برگشت و در مدرسه دار الشفا شروع به تدريس كرد . او درسال 816 در شهر شيراز دار فاني را وداع گفت .

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : علي بن محمد بن علي گرگاني حسيني مشهور به مير سيد شريف گرگاني در سال 740 ه .ق متولد شد .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي (مير سيد) شريف گرگاني از همان كودكي به تحصيل علم اشتغال داشت و فنون و شروح علمي را نزد استادان عصر خواند تا در دانشهاي مختلف ادبي

استادي مسلم شد . مقدمات علوم را درديار خود آموخت .او از گرگان به هرات سفر كرد و رساله شمسيه و شرح مطالع و ديگر كتب را نزد استاد انش آموخت . وي به توصيه استادش به مصر رفت و علم حديث ونحو و صرف و معاني را آن جا آموزش ديد و از آن جا به بلاد روم سفر كرد و درعلوم شرعيه و عقليه و ادبيه و عربيه حاضر شد و سپس به ايران مراجعت كرد .

استادان و مربيان : از استادان علي (مير سيد) شريف گرگاني مي توان به استادني چون طاووسي كه مفتاح العلوم را به او آموخت نام برد . در حجر تربيت علامه قطب الدين رازي رساله شمسيه و شرح مطالع و ديگر كتب را آموزش ديد . ميرك بخاري و شمس الدين محمد بن مبارك شاه هروي علم منطق را ياد گرفت . در علم حديث ، نحو ، لغت ، صرف ، معاني پيش استاد اكمل الدين محمد بن محمد بن محمود بابرقي و در كلاس شيخ جمال الدين محمد بن محمد بن امام فخر رازي معروف به آقسرايي در علوم شرعيه و عقليه و عربيه و ادبيه حاضر شد .

همسر و فرزندان : از فرزندان علي (مير سيد) شريف گرگاني مي توان به ذكر چند تن اشاره كرد : - اميرسيد شمس الدين محمد بن علي بن محمد حسيني جرجاني از علماي عصر خود بود كه در چند فنون كتابهاي مختلفي به زبانهاي گوناگون نگاشته مثل دو رساله از پدرش كه بنامهاي كبري و صغري معروفند به زبان عربي ترجمه كرده است كه درعلم منطق بودو

به نامهاي دره و غره نام گذاري شده است . - قاضي سيد نور الدين سيد شريف الدين بن جمال الدين بن نورالله شمس الدين محمد شاه حسيني مرعشي شوشتري نوه سيد شريف از بزرگان علماي شيعه بود . - امير سير ابوالفتح محمد علي بن مير عبد الباقي بن مير شمس الدين محمد بن مير سيد شريف از نوه هاي گرگاني كه دردربار شاه طهماسب بود . از او دو پسر به نامهاي امير معين الدين و ميرزا اميرمانده است . - مير مرتضي شريفي شيرا زي نبيره مير سيد شريف بود كه از دانشمندان عصر خود دررشته منطق و كلام و رياضيات و اقسام حكمت دست داشت .

زمان و علت فوت : علي (مير سيد) شريف گرگاني در سال 816 درروز چهارشنبه ، ششم ريع الثاني درشيراز بدرود حيات گفته و آرامگاه وي در محله سردزك شيراز مي باشد .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : علي (مير سيد) شريف گرگاني در سن 40 سالگي به خدمت شاه شجاع درشيراز مي رود و پس از مصاحبت با او در مدرسه دار الشفاء شروع به تدريس مي كند . بعد از فوت شاه شجاع در سال 786 پسرش اميرتيمور جانشين او مي شود ودرسال 790 امير تيمور همراه شريف گرگاني و جمعي از اكابر شيراز به سمرقند مي رود و در آنجا به تدريس مي پردازد . ميان شريف و تقتازاني مباحثات روي مي دهد به طوري كه شريف هميشه بر او غلبه مي شود . پس از درگذشت امير تيمدر در سال 897 سيد شريف به شيراز برگشته و درآن جا به تدريس

در مدرسه دار الشفا ء ادامه مي دهد .

شاگردان : از شاگردان علي (مير سيد) شريف گرگاني مي توان به چند تن اشاره كرد : عفيف جرهي _ علامه جلال الدين دواني _ اسعد بن محمد صديقي كازروني _ شجاع شيرازي _ ابن عربشاه ابوالعباس احمد بن محمد بن عبد الله بن عربشاه _ ابوالفتح نور الدين احمد بن عبد الله طاوسي ابرقوهي _ مولا خواجه علي سمرقندي _ فتح الله شرواني _ مظهر الدين محمد كازروني _ فخرالدين عجمي _ شمس الدين محمد بن مرهم الدين شيرازي

آرا و گرايشهاي خاص : بسياري از مولفين اهل سنت، علي (مير سيد) شريف گرگاني را سني حنفي مذهب دانسته اند از جمله : لكنوي، شوكاني، سخاوي و ديگران و گروهي از مولفين شيعه وي را شيعه مذهب دانسته اند. چنانكه سيد محسن امين در كتاب اعيان شيعه و شيخ آغا بزرگ تهراني در كتاب طبقات اعلام الشيعه نام مير سيد شريف را جزو اعلام شيعه ياد كرده اند و قاضي نورالله شوشتري در كتاب مجالس المومنين بر اين تاكيد دارد و دلايلي هم بر اثبات تشيع ميرسيد شريف آورده است از آن جمله به گواهي دو تن از شاگردان گرگاني به نام هاي سيد محمد موسوي خراساني معروف به نوربخش متوفي 869 ه_. ق و شيخ محمد ابن ابي جمهور احسائي متوفي پس از 901 ه_.ق كه هر دو از اكابر علما و عرفاي اماميه اند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اسكندريه

ويژگي اثر : پاسخ سئوالات ميرزا اسكندر بن ميرزا عمر شيخ بن امير تيمور گوركان درسال 815 در اصول دين مي باشد

.

2 اسلام و ايمان و اعتقاد و مذاهب

ويژگي اثر : رساله اي در بيان به زبان فارسي است كه نسخه خطي آن در كتابخانه الهيات تهران در شماره 308 مو جود مي باشد .

3 اصطلاحات الصوفيه الوارده في الفتوحات المكيه

ويژگي اثر : نسخه خطي اين رساله در دانشگاه كمبريج شماره 37 موجود است . ادوارد فند مي گويد :ميرسيد شريف رساله اي در تعريفات دارد كه حاوي اصطلاحاتي در علوم فقه و فرائض و حديث و كلام و نحو و صرف و تفسير است و ابن عربي مي گويد : رساله اي در تعريفات دارد كه مشتمل بر تفسير اصطلاحات صوفيه است كه دركتابخانه مكيه آمده است و اين هر دو به كوشش فلوگل ، دانشمند آلماني در لايبزيك در سال 1845 ميلادي به چاپ رسيده است .

4 الاصول المنطقيه

ويژگي اثر : اين رساله درسال 1328 ه .ق ضمن مجموعه اي در بولايق به چاپ رسيده است

5 التعريفات

ويژگي اثر : رساله اي است در اصطلاحات متداوله بين فقها و محدثين و متكلمين و نحاه و صرفيين و مفسرين به ترتيب حروف به چاپ رسيده است .

6 التوضيح شرح التنقيح

ويژگي اثر : ياد داشتهايي است بر اوائل كتاب تنقيح

7 الديباج المذهب في معرفه اصول الحديث

ويژگي اثر : اين رساله درعلم حديث است كه يك بار در دهلي به سال 1302 و بار ديگر درسال

1328 درمقدمه كتاب جامع ترمدي چاپ شده است

8 الرساله الحرفيه

ويژگي اثر : اين رساله كوچكي است كه در معني حرف كه نسخه هاي خطي متعددي درايران و عراق و قاهره و لينگراد و آمريكا موجود است

9 الرساله الشريفيه في قواعد البحث

ويژگي اثر : اين رساله درهند به سال1289 چاپ شده است ونسخه هاي خطي آن مكرر وجود دارد

10 الزاويه

ويژگي اثر : منسوب است به ميرسيد شريف درسه فصل - في بيان ماقيل ....نسخه شماره 758/2 در الهيات تهران

11 الشافي في الفقه

ويژگي اثر : نسخه خطي اين كتاب به شماره 1/1200 در كتابخانه اياصوفيه استانبول موجود است

12 الشريفيه

ويژگي اثر : رساله اي است در فرائض كه درسال 1245 در كلكته و درسال 1326 با شرح عبد الحي در لنكو چاپ شده است و نسخه اصلي آن در كتابخانه آصفيه در حيدر آباد دكن است

13 العلم الالي اوالتبعي و الاستقلالي

ويژگي اثر : دو نسخه از اين رساله در كتابخانه مركز ي دانشگاه تهران موجود است

14 العلم بالوجه و العلم بالشي من ذلك الوجه

ويژگي اثر : يك نسخه از اين رساله در كتابخانه مركزي دانشگاه تهران موجود است

15 الفرق بين العلم بالشي و بوجهه

ويژگي اثر : رساله فلسفي است كه به زبان عربي است سه نسخه ازآن در كتابخانه آيت الله مرعشي

به شماره 880و 6543و 6869 موجود مي باشد .

16 الفرق بين الغرض و الغايه و الفايده

ويژگي اثر : گفتاري كوتاه است كه در يك صفحه كه دو نسخه از آن در كتابخانه سپهسالار تهران و يك نسخه هم در كتابخانه مجلس در تهران است

17 الفيه

ويژگي اثر : اين رساله كه به فارسي در بيان معماو تصاريف و اعمال آ ن تاليف شده است كه بالغ بر 15 هزار بيت مي باشد .

18 المصباح في شرح المفتاح

ويژگي اثر : گزارشي است از ميرسيد شريف بر قسم سوم مفتاح العلوم سكاكي كه در سمرقند ساخته شده كه نسخه هاي خري آن فراوان است .

19 امثله

ويژگي اثر : رساله مختصري است به فارسي در صرف كه مكرر چاپ شده و منسوب به مير سيد شريف است

20 ترجمان القرآن

ويژگي اثر : مير سيد شريف در اين رساله به شرح واژه هاي قرآن به فارسي ساده پرداخته و چون لغتي در سوره ديگر مكررشود آن را ذكر نكرده است بدين ترتيب كه اول از سوره حمد شروع كرده و سپس از سوره ناس به ترتيب قهقهرا تا سوره بقره را آورده است . در اواخر سده نهم هجري ،عادل بن علي اين فرهنگ نامه را به ترتيب حروف تهجي در آورده است و تحرير عادل مكرر چاپ شده است

21 تعليقه بر تفسير بيضاوي

22 تعليقه بر عوارف المعارف

سهروردي

23 تعليقه برنصاب الصبيان فراهي

24 تفسير زهراوين

ويژگي اثر : تفسير سوره بقره و آل عمران

25 جامع التعليل

ويژگي اثر : رساله اي است به عربي در صرف ونحو . نسخه شماره 490/213خانه دكتر قريشي احمدحسين قريشي قلعه داري نزديك گجرات پاكستان .

26 حاشيه آداب البحث

ويژگي اثر : اصل آن از قاضي عضد الدين ايجي كه در منطق در سال 1236 در قسطنطنيه چاپ شده و حاشيه از مير سيد شريف.

27 حاشيه اشكال التاسيس( حسيني سمرقندي )

ويژگي اثر : كتاب اشكال التاسيس به توضيح پيرامون 35 شكل از كتابهاي اصول اقليدس صوري را توضيح داده است كه مير سيد شريف بر حاشيه آن نگاشته است .

28 حاشيه التحفه الشاهيه

ويژگي اثر : اين كتاب كه درباره ستاره شناسي و در چهارباب كه آن را به خاطر وزير امير شاه محمد بن صدر سعيد تاج الدين معتز بن طاهر_تحفه شاهي _ موسوم داشته است كه مير سيد شريف بر حاشيه آن نوشته است

29 حاشيه التلويح الي كشف حقايق التنقيح

ويژگي اثر : علامه صدر الشريعه ، عبيد الله بخاري كه در اصول فقه آنرا نگاشته است به نام تنقيح الاصول .كه بعد ها تفتازاني آن را به نام التلويح دريكي از شهرهاي تركستان به چاپ رساند كه مير سيد شريف بر حاشيه آن نوشته است

و در كتابخانه رضوي نسخه اي از آن به شماره 2968 كه منسوب به ملاعلي قوشچي است موجود مي باشد .

30 حاشيه الخلاصه في اصول الحديث

ويژگي اثر : اين كتاب در اصول الحديث ، تاليف شرف الدين حسن بن محمد طبيبي مي باشد در يك مقدمه و چهارباب و خاتمه . كه مير سيد شريف يادداشتهاي بر آن نگاشته است .

31 حاشيه العباب في شرح اللباب

ويژگي اثر : علامه تاج الدين محمد بن محمد بن احمد بن سيف در نحو نگاشته است به نام اللباب في النحوكه شامل يك مقدمه و چهار قسم است . كه اين كتاب راجمال الدين حسيني نيشابوري به شرح نقره كار و العباب في شرح اللباب است كه مير سيد شريف بر حاشيه آن نوشته است .

32 حاشيه العوامل الجرجانيه

ويژگي اثر : شيخ عبد القاهرين عبدالرحمان در نحو كتابي به نام العومل المائه نگاشته است كه احتمالا نسخه اي به شماره 278 رضوي با خط نسخ كه مير سيد شريف بر حاشيه آن نگاشته است .

33 حاشيه الموشح في شرح الكافيه

ويژگي اثر : اين كتاب از شمس الدين محمد بن ابي بكر در نحو تاليف شده كه ميرسيد شريف در حاشيه آن نوشته است .

34 حاشيه الهدايه

ويژگي اثر : اين كتاب در فقه از شيخ الاسلام برهان الدين عليبن ابي بكر مرغيناني مي باشد و حاشيه از مير سيد شريف گرگاني.

35 حاشيه الوافيه في

شرح الكافيه

ويژگي اثر : ابن حاجب نحوي ،عثمان بن عمرمالكي كتاب مختصري در نحو نوشته به نام الكافيه في النحو كه سيد ركن الدين حسن بن محمد استر آبادي بر اين كتاب سه شرح نوشته كه شرح دوم شرح متوسط است كه به نام وافيه نيز معروف است مير سيد شريف بر حاشيه آن نگاشته است.

36 حاشيه بر شرح قديم تجريد

ويژگي اثر : كتاب تجريد از تاليفات خواجه نصير الدين طوسي كه شمس الدين محمود بن عبد الرحمان اصفهاني آن را شرح كرده و به نام شرح قديم تجريد مشهور است كه مير سيد شريف بر حاشيه آن يادداشتهاي عظيمي دارد . نسخه خطي اين حاشيه در مشهد و قم و تهران موجود است كه قديمي ترين آنها به شماره /115 رضوياست با تحرير 829 ه.ق و نسخه شماره 93/13727 كتابخانه انكرلي بغداد هم كه به نام حاشيه قوشچي معرف شده بايد حاشيه ميرسيد شريف باشد.

37 حاشيه تحرير اقليدس

ويژگي اثر : اين كتاب مشتمل بر هندسه مسطحه و حساب و خواص اعداد و هندسه فضايي كه صوري نجار آنرا در عصر خلفاي عباسي نوشته است و ميرسيد شريف بر حاشيه آن نوشته است

38 حاشيه تحرير القواعد المنطقيه في شرح الشمسيه

ويژگي اثر : اين كتاب را نجم الدين علي بن عمرو قزويني نوشته و قطب الدين محمد بن محمد تحتاني آن را شرح داده است و مير سيد شريف بر حاشيه آن نوشته و نسخه هاي خطي آن فراوان

است .

39 حاشيه تفسير كشاف

ويژگي اثر : اين كتاب از جار الله محمو د بن عمر خوارزمي معتزلي حنفي كه ضمن شرح نكات بلاغي و وجه اعجاز قرآن ، مباحث اعتقادي و كلامي را به شيوه معتزله بيان كرده است كه مير سيد شريف از آغاز تا آيه 26 سوره بقره درحاشيه آن نوشته است

40 حاشيه حكمه الاشراق

ويژگي اثر : حاشيه اين كتاب از مير سيد شريف است

41 حاشيه شرح تلخيص المفتاح

ويژگي اثر : اين كتاب از تاليفات خطيب قزويني بر شرح تفتازاني است كه تلخيص المفتاح گزيده اي است بر مفتاح العلوم سكاكي و سراج الدين ابي يعقوب بن ابي بكر در معاني و بيان . ميرسيد شريف در حاشيه آن نوشته است .كه اين حاشيه درسالهاي 1241و 1289و1310 در آستانه در 236 صفحه به چاپ رسيده است و نسخه هاي خطي فراوان دارد

42 حاشيه شرح حكمه العين

ويژگي اثر : اين كتاب تاليفي از نجم الدين ابي الحسن عليبن محمد مشهور به دبيران كاتبي قزويني شيعي از شاگردان خواجه نصيرالدين طوسي است كه مير سيد شريف بر حاشيه آن نوشته است و نسخه خطي آن به شماره 6099 با تحرير سده 11 ه.ق دركتابخانه مرعشي در قم است .

43 حاشيه شرح كافيه

ويژگي اثر : اين كتاب ازاين حاجب نحوي ، جمال الدين عثمان بن عمر كه درنحو نگاشته است و رضي استر آبادي آن را به شرح در آورده

است و مير سيد شريف بر حاشيه آن نوشته است .

44 حاشيه شرح مختصر الاصول

ويژگي اثر : اين كتاب را ابن حاجب ،جمال الدين عثمان بن عمر مالكي در اصول فقه نگاشته است و عضد الدين ايجي به شرح در آورده است و ميرسيد شريف بر اين شرح ،حواشي توضيحي و تحقيقي و مزجي بر حاشيه نوشته است .

45 حاشيه شرح هديه الحكمه

ويژگي اثر : كتاب هدايه الحكمه تاليف شيخ اثير الدين مفضل بن عمر ابهري است و به شرح ميرحسين بن معين الدين ميبدي حسيني و حاشيه از ميرسيد شريف

46 حاشيه شرح وقايه الروايه في مسائل الهدايه

ويژگي اثر : حاشيه و يادداشتهايي از ميرسيد شريف برشرح صدر الشريعه دوم عبيدالله بن مسعود محبوبي درفقه حنفي

47 حاشيه لوامع الاسرار في شرح مطالع الانوار

ويژگي اثر : حاشيه اي است بر گرگاني برشرح قطب الدين محمدبن محمد رازي تحتاني بر كتاب مطالع الانوار تاليف قاضي سراج الدين محمودبن ابي بكر ارموي درمنطق كه نسخه هاي خطي آن در كتابخانه آستان قدس رضوي و ديگر كتابخانه ها است .

48 حاشيه مشكاه المصابيح

ويژگي اثر : فرا بغوي ،حسين بن مسعود شافعي اين كتاب را نگاشته است و ابو عبد الله محمد بن عبد الله تبريزي اين اثر را به زبان انگليسي ترجمه ودر كلكته به طبع رسانده است .مير سيد شريف بر حاشيه هاي اين كتاب يادداشتهايي نوشته است و در كتابخانه جامعه ام

القري در مكه مكرمه سه نسخه از اين حاشيه به شماره هاي 1388و 1159و 1160 موجودمي باشد.

49 حاشيه مطالع الانظار في شرح طوالع الانوار

ويژگي اثر : قاضي بيضاوي شيرازي ،عبد الله بن عمر كتاب جامع و كاملي در علم كلام به نام طوالع الانوار تاليف كرده است و شمس الدين محمودبن عبد الرحمان اصفهاني بر اين كتاب شرح كامل و مفيدي به نام مطالع الانظار في شرح طوالع الانوار نوشته و مير سيد شريف بر حاشيه آن نوشته است كه در آستانه به سال 1305 در هامش به چاپ رسيده است .

50 رد شبهات معتزله

ويژگي اثر : ميرسيد شريف آن را به زبان فارسي جهت اميرزاده محمد حاكم شيراز نوشته است كه نسخه خطي آن به شماره 308/ الهيات تهران به جامانده است

51 رساله التوحيد

ويژگي اثر : نسخه خطي اين كتاب به شماره 5:1821 در مكتبه دارالعلوم الاسلاميه در پيشاور است

52 رساله القدر

ويژگي اثر : گفتار كوتاهي است به عربي پيرامون افعال عباد با بيان آراء مختلفه در اين باب و شواهدي از آيا ت قرآن كريم . نسخه هاي خطي اين رساله در كتابخانه مركزي دانشگاه تهران و كتابخانه هاي دانشكده الهيات تهران و كتابخانه هاي آيه الله مرعشي در قم وجود دارد

53 رساله درالذيعه

ويژگي اثر : اين اولين آفريده ميرسيد شريف است كه در تهران در كتابخانه الهيات به شماره 159 موجود مي باشد. و رساله مستقلي كه

گرگاني نيست .

54 رساله في الترديد الانفصالي

ويژگي اثر : اين رساله منسوب به گرگاني است و تنها آقاي دانش پژوه مي گويد كه اين رساله از محمدبن علي گرگاني مي باشد و چهار نسخه از آن را در كتابخانه دانشگاه پرينستون آمريكا نشان داده است

55 رساله في الصرف

ويژگي اثر : كتاب معروفي است كه به زبان فارسي مي باشد و مكرر درايران و كلكته و لنكو چاپ شده است

56 رساله في الصوت

ويژگي اثر : لنكوي و سخاوي اين رساله را جزو آثار ميرسيد شريف دانسته و نسخه هاي خطي دردست نيست .

57 رساله في الموجود و مراتبها

ويژگي اثر : ميرسيد شريف دراين رساله مراتب موجود را به حسب موجوديت به سه قسم تقسيم كرده است از اعلي تا ادني . دو نسخه از اين رساله به شماره هاي 1216و1319 در كتابخانه سپهسالار تهران و دو نسخه هم در شماره هاي 6543و6869 دركتابخانه هاي آيت الله مرعشي قم ويك نسخه هم به شماره 238 در كتابخانه پرينستون آمريكا موجود است.

58 رساله في النحو

ويژگي اثر : اين رساله به زبان پارسي در علم نحو و به جهت انتساب به مولف (ميرسيد شريف ) به نحو مير معروف است .اين رساله درسال 1843 ميلادي در هندوستان به قطع وزيري چاپ شده است وسه نسخه از آن در كمبريج و بودليان و بنگلادش موجود است .

59 رساله في الوجود

ويژگي اثر : رساله كوتاهي است به زبان عربي در اثبات واجب الوجود و بيان معني و مفهوم آن . نسخه خطي از آن به شماره 880/ دركتابخانه آيت الله مرعشي در قم موجوداست .

60 رساله في الوجود(الوجوديه )

61 رساله في تحقيق الواقع

62 رساله في تحقيق نفس الامر

ويژگي اثر : محمد تقي دانش پژوه نسخه خطي اين اثر را از علي بن محمد گرگاني دانسته است

63 رساله في تفسير

64 رساله في تقسيم العلوم

ويژگي اثر : مير سيد شريف دراين رساله از چهار روشي كه منطقين و فلاسفه در تقسيم علم به كار مي برند بحث مي كند .دو نسخه از اين رساله به شماره 6869 م در كتابخانه مرعشي قم و يك نسخه هم به شماره 880 در كتابخانه مركز دانشگاه تهران و يك نسخه هم به شماره /163 در كتابخانه دانشگاه تهران پرينستون آمريكا و يك نسخه هم به شماره /1:585 در كتابخانه اندياافيس درلندن موجود است .

65 رساله في عدم كون افعال الله معلله بالاغراض

ويژگي اثر : نسخه اي اين رساله به شماره 9:86 در كتابخانه عمومي اسكندريه موجود است

66 رساله في علم الادوار

ويژگي اثر : اين رساله درعلم موسيقي است

67 رساله في مناقب الخواجه بها ء الدين نقشبندي

68 رساله ولديه

ويژگي اثر : هفت نسخه از اين رساله باقي مانده است

69 رموز شرايع

ويژگي اثر : رساله اي است به فارسي كه نسخه خطي آن ضميمه شماره /15088 در كتابخانه رضوي است

70 روحيه

ويژگي اثر : رساله ديگري است به فارسي درحكمت

71 شرح التذكره النصريه

ويژگي اثر : كتاب التذكره النصيريه كه نوشته خواجه نصير الدين طوسي است و به شرح ميرسيد شريف كه در شهر شيراز ساخته است . اين كتاب قديمي ترين نسخه خطي نسخه شماره 5567/ كتابخانه رضوي در مشهد به تحرير 825 ه.ق وجود دارد.

72 شرح امثله

ويژگي اثر : رساله مختصري است درصرف به فارس كه مكرر به چاپ رسيده است

73 شرح ايساغوجي

ويژگي اثر : رساله كوتاهي است درمنطق كه به سال 1321 ه .ق در مطبعه مويد ئر قاهره در 37 صفحه چاپ شده است

74 شرح تصريف عزي

75 شرح خطبه البيان

ويژگي اثر : خطبه البيان منسوب به امير المومنين است كه كهن ترين نسخه اي كه هم اكنون در دست است همان نسخه ضميمه نهج البلاغه مي باشدبه شماره/1860.دو نسخه خطي از اين شرح دركتابخانه مركزي دانشگاه تهران و يك نسخه هم در كتابخانه ملي ملك در تهران و دو نسخه هم در نجف اشرف است كه قديمي ترين آنها نسخه شماره 1015/26 دانشگاه تهران است.

76 شرح عقايد عضدي

ويژگي اثر : كتاب عضدي تاليف عضد الدين عبد الرحمان است كه شروح متعددي از آن نوشته اند از جمله مير سيد گرگاني

77 شرح فرائض السجاوندي

ويژگي اثر : كتاب فرائض تاليف سراج الدين محمد بن محمود سجاوندي حنفي از دانايان سده هفتم هجري قمري مي باشد دربيان آراء و مذاهب چهار گانه اهل سنت. ميرسيد شريف درسمر قند كه درسال 804 آن را شرح داده است . كهن ترين نسخه خطي آن به شماره /4655و دو نسخه ديگر در كتابخانه رضوي درمشهد موجود است .

78 شرح فرائض نصريه

ويژگي اثر : رساله مختصرياست در اصول علم و فرائض برابر مذاهب اهل بيت (ع) ، كه شش شرح و تعليقه دارد كه يكي از اين شرحهاي آن بنا به نقل جرجي زيدان در كتاب آداب اللغه از آن ميرسيد شريف است .

79 شرح قصيده بانب سعاد

ويژگي اثر : كعب بن زهير ابي سلمي از شاعران عصر رسول خدا است قصيده لاميه اي در 57و يا 58 بيت در بحر بسيط سروده است كه به زبانهاي مختتلفي در كشورهاي متعدد به چاپ رسيده است و مير سيد شريف از جمله كساني است كه به شرح آن پرداخته است.

80 شرح كافيه

ويژگي اثر : اصل اين كتاب از ابن حاجب نحوي و شرح مير سيد شريف گرگاني است .

81 شرح كنز الدقايق

ويژگي اثر : ابو البركات اين كتاب را در فقه نگاشته است

كه مير سيد شريف اين كتاب را شرح كرده است

82 شرح ملخص چغميني

ويژگي اثر : شرف الدين محمود بن محمد چغميني خوارزمي اين كتاب را در علم هيات نوشته است كه ميرسيد شريف به شرح آن پرداخته است كه نسخه هاي خطي آن در شهر مشهد در گوهر شاد به شماره /859 وجود دارد.

83 شرح مواقف

ويژگي اثر : كتاب مواقف السلطانيه از تاليفات قاضي عضد الدين ايجي و عبد الرحمان بن احمد فارسي شيرازي در علم كلام است كه مير سيد شريف آن را به شرح درآورده است نسخه شماره /1615در كتابخانه آيت الله مرعشي در قم موجود است

84 صغري

ويژگي اثر : رساله مختصري است به فارسي در منطق

85 ظفر الاماني في مختصر الجرجاني

ويژگي اثر : اين رساله در مصطلح الحديث است كه درسال1304 ه.ق درهندبامقدمه ابن صلاح چاپ شده است

86 عشقيه

ويژگي اثر : رساله اي است در هفت فصل به فارسي كه سه نسخه از آن در دارالكتب مصر و يك نسخه آن دركتابخانه سپهسالار و يكي ديگر هم در كتابخانه ملك تهران

87 في تحقيق المباحث الموجوديه و المقاصد الاصوليه

88 قدم و حدوث قرآن

ويژگي اثر : اين رساله اي است به زبان عربي دركلام .

89 قضا و قدر

ويژگي اثر : اين رساله ،رساله كوتاهي است به فارسي كه

نسخه شماره 6594 مجلس شوراي اسلامي

90 كبري

ويژگي اثر : رساله مشهور و معروفي است درمنطق به فارس كه مكرر به چاپ رسيده است

91 كليات في ماهيات الاشيا ء

ويژگي اثر : فقط اسماعيل پاشا از آن ياد كرده است

92 مبدا و معاد

ويژگي اثر : رساله اي است به زبان فارسي كه تنها 17 صفحه از آن نشان داده است كه نسخه اي از آن به شماره /2381توسط احمد گلچين معرفي شده است .

93 مسائل علوم ثلاثه

ويژگي اثر : رساله اي است به فارسي شامل امهات مسائل علوم سه گانه يعني علم كلام و اصول دين ،علم فقه و فروع دين و علم اصول فقه كه ميرسيد شريف آن را به نام يكي از امراء زمانش نگاشته است درسه باب و هر باب مشتمل بر مسائل يكي از علوم سه گانه .

94 نسبه البصيره الي مدركاتها

ويژگي اثر : رساله كوچكي است در كيفيت ميان عقل و آنچه را كه ادراك مي كند .نسخه هاي خطي آن /6636كتابخانه آيت الله مرعشي قم با خط محمد بن علي جيلي دراستر آباد ونسخه شماره /104و 28:73 كتابخانه اوقاف موصل

95 نصيحت نامه

ويژگي اثر : رساله اي است به فارسي كه درنه صفحه كه آقاي گلچين معني عافاع الله تعالي به نسخه آن در مجلس شوراي اسلامي اشاره كرده است كه ضمن مجموعه شماره /14/2386 مي باشد.

گرگاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

متولد 1261 در گنبد كاووس. پدرش آقا جيق باى رئيس ايل تركمن و از طايفه جعفر باى يموت بود و املاك زيادى داشت. محمد پس از تحصيلات مقدماتى عازم نجف شد و سالها به تحصيل علوم عقلى و نقلى پرداخت و درجه ى اجتهاد گرفت. پس از مراجعت به تركمن صحرا پيشوائى مذهبى آن منطقه را عهده دار شد. بعد از استبداد صغير با آنكه كمتر از سى سال داشت از گنبد كاووس و ايل تراكمه به وكالت مجلس دوم انتخاب شد. از دوره ى ششم به بعد متواليا ده دوره وكالت مجلس داشت. در پارلمان كوچكترين تحركى از او به ظهور نمى رسيد. با تمام دولت ها موافقت مى كرد و به تمام لوايح رأى موافق مى داد. پس از انقضاى دوره ى شانزدهم چون سنش از هفتاد تجاوز نموده بود ديگر به مجلس نرفت و در گنبد به امور املاك وسيعش رسيدگى مى نمود. با اين حال، مردى دانشمند و فرهنگ دوست بود. قريب نود سال عمر كرد. چندين همسر انتخاب كرد و فرزندان متعددى داشت.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد اول)

گرم آبدشتي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد گرم آبدشتي

محل تولد : گرم آبدشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد گرم آبدشتي متولد 1350 در روستاي گرم آبدشت شهرستان رودسر متولد شدم. دوران ابتدائي وراهنمائي را در روستاي همجوار سپري كردم. بعد از آن در آزمون سراسري حوزه علميه شركت كردم وپذيرفته شدم. دوران مقدمات حوزه را به ترتيب در مدارس حقاني، الهادي و رضويه شهر مقدس قم به پايان رساندم ودرسهاي پايه هفت تا ده را به صورت آزاد گذراندم.

دركنار تلمذ دروس خارج فقه واصول مديريت معارف اسلامي حوزه را هم به عهده دارم و در كنار آن تدريس نيز مي نمايم. در روش كلاسداري براي دانش آموزان در سال 1379به عنوان مدرس نمونه كشوري انتخاب شدم.

گروسي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اميرنظام حسنعلى خان بن محمدصادق خان سرتيپ، سياستمدار، اديب، نويسنده و خوشنويس مشهور دوره ى قاجاريه (و. بيجار حدود 1236- ف. كرمان 1317 يا 1318 ه.ق). درجه ى سرتيپى فوج گروس به ارث از پدرش به وى رسيده بود و در جنگ هرات به فرماندهى حسام السلطنه، وى اولين كسى بود كه وارد قلعه ى هرات شد. در مسافرت اول ناصرالدين شاه به اروپا به سال 1290 ه.ق با سمت وزارت فوائد عامه جزو ملتزمين بود. گروسى مدتى نيز پيشكار مظفرالدين شاه، به هنگام وليعهدى وى در تبريز بود. بعدها سمت وزارت مختارى فرانسه و انگلستان را يافت و مدتى هم به حكومت كرمانشاه منصوب گرديد. در 1317 به سمت والى وارد كرمان شد و در همان شهر درگذشت و او را در آرامگاه شاه نعمةاللَّه ولى در ماهان دفن كردند. وى نويسنده اى زبردست و خوشنويس بوده و انشا و خط وى مورد توجه و تقليد بود. از آثار وى كتاب «منشات» و «پندنامه ى يحيويه» است كه به خط بسيار زيبا براى فرزندش نوشته است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

گزي اصفهاني، محمّدتقي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به ملّا تقيا از مقدسين و پيشوايان و علماء قرن دوازدهم هجرى در اصفهان و از مجازين از فاضل هندى و ملّا حسين ابن ملّا حسن جيلى اصفهانى است. تاريخ اجازه فاضل هندى به او 1118 هجرى قمرى مى باشد. فقيه، زاهد، و از معاريف علماء عصر صفويه بوده و در رمضان 1126 هجرى قمرى وفات يافته و در تخت فولاد اصفهان دفن گرديده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

گزي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند عبدالكريم معروف به آقا گزى (متوفى حدود 50 سال قبل) فاضل، اديب، فقيه وارسته از شاگردان و مجازين علامه شيخ محمد رضا مسجد شاهى (متولد 1287 و متوفى 1362 هجرى قمرى در سن 75 سالگى) كه در مسجد نو و مدرسه صدر بازار و از شاگردان ممتاز مرحوم علامه نجفى محسوب مى شده تا آنجا كه در مجلس درس خصوصى علامه نجفى در دوره اختناق رضاخانى نيز كه در منزل استاد تشكيل مى شده شركت داشته و از معاصرين مرحومان حيدرعلى خان برومند و حاج شيخ عباسعلى اديب حبيب آبادى و حاج آقا عطاء الدوله فقيه امامى و حاج شيخ احمد فياض سدهى فروشانى بوده و در گز و اصفهان در معارف اسلامى جهد و سعى بليغ داشته و مورد احترام و از بزرگان علوم دينى عصر خويش محسوب و پس از وفات در تخت فولاد، تكيه كازرونى به خاك سپرده شده است. نامبرده در زهد و تقوا و ورع مورد احترام بوده و از فرزندان و احفاد ايشان آقاى رضا كريميان جزى بازنشسته آموزش و پرورش در گز و در قيد حيات مى باشد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

گزي، خليل

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

منشى و رقم نويس ديوان عالى و دفترخانه صفوى قرن يازدهم هجرى قمرى و همسرش حليله جليله مكرمه عليا جناب نامدار عصمت و عفت و طهارت شعار بلقيس والا شهربانو بيگم

برگرفته از كتاب :فرهنگ تاريخ گز و برخوار

گزي، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالكريم گزي سال 1260 ه_ .ق در قريه ي گز و برخوار متولد شد. عبدالكريم بعد از طي مراحل مقدماتي و فراگيري برخي علوم و دانش هاي رايج در منطقه ي برخوار و گز راهي حوزه علميه اصفهان شد كه در آن زمان رونق ويژه اي داشت. آخوند ملا عبدالكريم گزي از محضر اساتيد مبرزي مانند ميرزا محمد حسن نجفي( شاگرد صاحب جواهر كه ازطرف ميرزاي شيرازي به قضاوت و رفع اختلافات مي پرداخت و نيز جزو مراجع تقليد به حساب مي آمد) ، مير محمد صادق كتاب فروش (از شاگردان سيد حجت الاسلام و صاحب جواهر) ، آيت الله ميرزا ابوالمعالي كلباسي و آيت الله حاج شيخ محمد باقر نجفي مسجد شاهي سود جست.پس از آن براي ادامه ي تحصيل و وصول درجات عالي علمي و معنوي راهي عتبات شد و در حوزه علميه نجف مستقر شد و در آنجا از محضر استادان بزرگي مانند مرحوم حاج سيد حسن ترك ( كوه كمري ) ، آيت الله حاج ميرزا حسين خليلي و آقا ميرزا حبيب الله رشتي كه همه از علماي بزرگ بودند استفاده كرد و سرانجام در سال 1298 ه_ . ق در سن سي و هشت سالگي به اخذ درجه اجتهاد نائل آمد و در همان سال به اصفهان بازگشت و در يكي از حجره هاي مدرسه نيم آورد ساكن شد و مجالس درس

وي در همان نهاد آموزشي ( نيم آورد ) داير گرديد . زندگي آخوند گزي در اصفهان بدون هرگونه تجمل و عاري از هر نوع تكلف بود، مجالس درس او جالب، دلنشين و پر محتوا بود و طلاب زيادي از محضر او سود مي جستند.

آخوند گزي از نظر اخلاقي بسيار برجسته بود و از حسن اخلاق و مباشرت نيكويش با مردم بسيار ياد شده است. وي بيشتر با اقشار محروم جامعه نشست و برخاست مي كرد . كلاس درس وي نيز خالي از لطف نبود و گاهاً حكايت هايي شيرين نيز نقل مي كرد. بسياري از افراد معاصر و مخاطب او حكايات و شوخي هاي ظريف و لطيف از وي نقل مي كنند.

ايشان علاوه بر تدريس، مسؤوليت قضاوت و حل و فصل دعاوي مردم را بر عهده داشت. آخوند گزي شبها در مدرسه نيم آورد اقامه نماز داشت و بعد از مرگ شيخ محمد علي نجفي بنابر تقاضاي اهل محل در مسجد ذوالفقار به اقامه نماز جماعت پرداخت و شب هاي پنج شنبه به گز مي رفت و پنج شنبه و جمعه را در آنجا به سر مي برد و به امور آن منطقه رسيدگي مي كرد.

تأليفات آخوند گزي متعدد و در موضوعات گوناگون بوده است. از جمله مي توان :

1- رساله اي در اصول دين 2- ديوان اشعار و مثنويات 3- رساله ي حاشيه به طهارت شيخ مرتضي انصاري يا رساله علميه

سرانجام آخوند ملاعبدالكريم گزي در سن 79 سالگي در شب پنج شنبه سيزدهم ذي حجه 1339 برابر با 26 خرداد 1300 شمسي دار فاني را وداع گفت و دربقعه تكيه ي كازروني

به خاك سپرده شد

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (420 -418)، الذريعه (44 /4)، سرآمدان فرهنگ (5 /1)، شرح حال رجال (147 /5)، مصفى المقال (233)، همايى نامه (20 -19).

گزي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمّد ابراهيم بن محمّد على بيك شيروانى. عالم فاضل معمّر، مؤلّف كتب فقهيّه، در شب 2 شنبه 26 رمضان المبارك سال 1326 وفات يافته، نزديك فاضل هندى در تخت فولاد مدفون شده، سپس به نجف منتقل گرديد.

از آثار او كتاب «مجمع الرسائل» است كه عدّه اى از مجتهدين بر آن حاشيه نوشته اند.

خود از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و ديگران بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

گلايري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي گلايري

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

در تاريخ 15 شهريور 65 وارد حوزه علميه مازندران شدم و مدت 4 سال تا لمعتين در آنجا از محضر استاد ارجمند حضرت آيت الله فاضل دام ظله بهره بردم و سپس وارد حوزه علميه قم شدم و از محضر اساتيدي همچون حضرت آيت الله اعتمادي و حاج آقا محمدي و درس خارج حضرات آيات تبريزي، مرحوم صالحي مازندراني و جوادي آملي استفاده كردم و در اين مدت 4 سال در موسسه تخصصي كلام حضرت آيت الله سبحاني و مدت 4 سال كلاس فن خطابه در دفتر تبليغات اسلامي گذراندم و از سال 82 همكاري خود را با مجله وزين رواق انديشه شروع نمودم كه حاصل آن چاپ دوازه مقاله بوده است.

گلپايگاني نجفي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1285 ق)، عالم دينى و فقيه. مقدمات را در اصفهان فراگرفت. سپس به نجف رفت. او از خواص شاگردان آخوند ملا محمد كاظم خراسانى، صاحب «كفاية الاصول»، بود كه از محضر استاد بهره ها برد و بحث استاد را براى شاگردان تقرير مى كرد. او خود مستقلا حوزه ى درسى داشت كه عده اى از فضلا در آن شركت مى كردند. وى در نجف به بيمارى سل درگذشت و در وادى السلام دفن شد. از آثارش: «التبر المسكوك فى حكم اللباس المشكوك»؛ «فصل القضاء لانتصار الرضا»، در انكار معانى مجازى؛ «تقريرات» استادش، در فقه و اصول.[1]

شيخ عبداللَّه گلپايگانى متولد 1285 و متوفى 1327 ق عالمى جليل و فقيهى متجر و محققى فاضل از شاگردان بزرگ و مخصوص علامه خراسانى آخوند ملا محمدكاظم صاحب (كفايه الاصول)

و مقررين درس او و صاحب آثار گرانقدرى مانند (التبر المسكوك فى حكم اللباس المشكوك) و (فصل القضاء الانتصار الرضا) در انكار معانى مجازيه بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (234/ 16 ،314/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1188 -1187/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (426/ 6)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1111/ 3).

گلپايگاني، بهزاد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نقاش، گرافيست.

تولد: 1317، تهران.

درگذشت: دى 1364.

بهزاد گلپايگانى فارغ التحصيل دانشكده ى هنرهاى تزيينى از دانشگاه تهران است. سپس به فرانسه رفت و به تحقيق درباره ى نقاشى و طراحى پرداخت. وى در چندين نمايشگاه فردى و جمعى شركت داشته است، نقاشى هايش سال ها زينت بخش كتاب هاى درسى مدارس بود.

وى به سبب سكته ى قلبى پس از يك دوره بيمارى طولانى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

گلپايگاني، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1337 ق)، عالم دينى و فقيه. اصل وى از روستاى سعيدآباد گلپايگان است. او از خواص شاگردان و ملازمان آيت اللَّه ميرزا حبيب اللَّه رشتى در نجف بود. پس از درگذشت استادش، وى در 1314 ق، به تهران آمد و سالها به انجام وظايف دينى مشغول بود. او در اواخر عمر در مشهد مجاور گرديد و در همان جا درگذشت. از آثارش شرح «نجاة العباد» مى باشد.[1]

شيخ جعفر گلپايگانى از اجلاء علماء آن سامان از قريه سعيدآباد و شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و مجاورين آستان قدس رضوى بوده و در سال 1337 ق وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 277/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى نجف (1110/ 3)، معجم المؤلفين (143/ 3).

گلپايگاني، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1379 -1295 ق)، عالم دينى، فقيه، مرجع تقليد و شاعر. در قريه سعيد آباد گلپايگان به دنيا آمد و پس از فراگرفتن مقدمات به اصفهان رفت و سطوح را در آنجا خواند. آن گاه در 1319 ق به نجف مهاجرت نمود و از محضر علامه خراسانى و علامه يزدى و حاج آقا رضاى همدانى، صاحب «مصباح الفقيه»، و نيز آيت اللَّه ميرزا محمد تقى شيرازى، در سامرا، استفاده كرد. سپس از خواص اصحاب و شاگردان ميرزاى نايينى شد. در اخلاق از شاگردان حاج سيد احمد كربلايى و از دوستان و نزديكان حاج سيد على آقا قاضى بود. ملكات فاضله اخلاقى و مقامات معنوى و حالات باطنى عجيب او به گونه اى بود كه او را جمال السالكين لقب داده اند. او در مدح ائمه اطهار (ع) و به خصوص حضرت ولى عصر (عج) اشعار بسيارى به فارسى و عربى

سروده است. وى در كنار «تقريرات» بسيارى از اساتيد خود، كتاب هاى مستقلى نيز در فقه مانند: «طهارت» و «صلاة» و «وصايا» و «اجاره» و «مكاسب» و چندين راسله عمليه از خود به جاى گذاشته است. از ديگر آثار وى: رساله اى در «غيبت»؛ «رسالة فى الترتب»؛ «اجتهاد و تقليد»؛ «اجتماع امر و نهى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (206/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 309/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (272/ 7 ،421 -420/ 6)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1110 -1109/ 3).

گلپايگاني، حبيب الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، حكيم و عارف. متولد در گوگد، از قريه هاى گلپايگان، كه مولد اكثر علماى آن ديار است. ملا محمد به احتمالى شاگرد آخوند ملا على نورى بوده است. آثار او عبارت اند از: «تكملة الصافى»؛ «تقريب المرام على القسم الاول من تهذيب الكلام»؛ «كشكول» و «واردات غيبى»، در اخلاق كه در 1321 ق به اهتمام شيخ حسينعلى تهرانى چاپ سنگى شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (9 /25)، گنجينه ى دانشمندان (510 /7).

گلپايگاني، حبيب اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب اللَّه گلپايگانى تحصيلات خود را در اصفهان به پايان رسانيده و سپس مجاور مشهد مقدس رضوى گرديده و از ائمه جماعت مسجد گوهرشاد بوده تا آخر كار در مدرسه خيرات خان حجره داشت كه در آن حجره تدريس فقه و حديث و تفسير و درس اخلاق مى نمود و در ماه جمادى الثانى 1384 بدرود حيات گفت و در يكى از رواقهاى حرم مطهر به خاك سپرده شد عاش سعيدا و مات سعيدا.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

گلپايگاني، ذوالفقار

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير ذوالفقار گلپايگانى معاصر شيخ بهاءالدين عاملى و شركاء بحث او بوده چنانچه مجلسى اول آن جناب را با شيخ ديده كه مشغول مقابله صحيفه كامله بوده و ارجع به سند آن بحث مى كردند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

گلپايگاني، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

و نيز از علماء بزرگ كه از آنجا برخاسته مرحوم آقا ميرزا رضا بوده كه ارجوزه در شرح دره مرحوم بحرالعلوم نگاشته و در 1280 وفات نموده و فرزندش آقا ميرزا هدايت اللَّه نيز از فقهاء و علماء بزرگ آن سامان بوده و مجلس مرافعه و قضاوت داشته.

(وف ح 1280 ق)، عالم دينى و مرجع. او پدر ميرزا هدايت اللَّه گلپايگانى و از معاصران ميرزا زين العابدين گلپايگانى بود. او در زادگاهش مرجع امور دينى مردم و داراى نفوذ تام بود. از آثارش شرح منظوم بر «الدرة» سيد مهدى بحرالعلوم، در فقه، مى باشد.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (15/ 7)، الذريعه (237/ 13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 545 -544/ 13)، معجم المؤلفين (163/ 4).

گلپايگاني، ضياءالدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ضياءالدين بن ميرزا هدايةاللَّه بن ميرزا رضا گلپايگانى فقيهى بارع و عالمى كامل بوده و پدر و جدش نيز از علماء بزرگ آن سامان بوده اند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

گلپايگاني، عبدالكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالكريم بن حاج آقا رضا گلپايگانى عالمى ورع و فقيهى بارع (داماد علامه آميرزا رضا گلپايگانى) و مروجين و خدمتگذاران بزرگ دينى بوده تا در حدود 1330 ق به رحمت حق پيوسته

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

گلپايگاني، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد كاظم موسوى گلپايگانى از علماء اعلام و دانشمندان عظام معاصر است در تهران. وى در روز ششم سال 1324 قمرى هجرى در گلپايگان متولد شده و در سن 13 سالگى در سال 1338 قمرى براى تحصيل به اراك آمده و بعد از مهاجرت مرحوم آيت اللَّه حايرى به قم باتفاق بعضى از اعاظم حوزه مهاجرت به قم نموده و چون مشغول بخواندن سطح بوده و در سال اول تأسيس حوزه دروس سطحى قم مورد پسند ايشان نبوده مرحوم والدش ايشان را باصفهان فرستاده و سطوح عاليه را در اصفهان از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد صادق اصفهانى و مرحومين آيتين آقا سيد محمد و آقا سيد على نجف آبادى خوانده و در سنه 1344 قمرى مراجعت به قم نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه يثربى كاشانى مدت هفت سال استفاده نموده و در سال 1351 قمرى به اراك هجرت نموده و تا سال 1382 قمرى بالغ بر سى و يكسال توقف و بخدمات دينى پرداخته تا سال مزبور كه منتقل به تهران و در مختارى خيابان شاهپور سكونت و به اقامه جماعت و تفسير قرآن مجيد در مسجد (مختارى) و تدريس و مباحثات اشتغال دارد.

نگارنده گويد: معظم له عالمى منيع الطبع و بزرگوار مى باشد در مدت توقفش در اراك خدمات شايانى نموده و عده زيادى از محصلين اراكى را تربيت نموده است و

پرورش يافته گان حوزه ايشان از ائمه جماعت و نويسندگان برجسته اراك و قم و تهران مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

گلپايگاني، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1298/ 1292 -1218 ق)، عالم دينى، فقيه، حكيم، طبيب، فيلسوف، مجتهد، عارف و زاهد. در 1258 ق به نجف رفت و در محضر شيخ محمد حسن نجفى، صاحب «جواهر»، و شيخ على كاشف الغطاء و سيد ابراهيم قزوينى و شيخ مرتضى انصارى و حجت الاسلام بروجردى تلمذ نمود. در زمان خودش، در نجف، كسى در حكمت و رشته هاى متنوع آن، برتر از او نبود. وى استاد صاحب «التكمله» در علم الهى است. در نجف درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد. او كتاب هاى بسيارى در حكمت، طب و فقه تصنيف كرد. از آثارش: شرح «اصول الكافى»؛ شرح «الرسالة الذهبية»؛ منتخب «احياء العلوم»؛ منتخب «امل الآمل»؛ منتخب «جامع السعادات»؛ منتخب «شرح الهداية»؛ منتخب كتاب «السماء و العالم»؛ منتخب «الكشكول»؛ منتخب «الملل و النحل»؛ مختصر «مسكن الشجون»؛ رساله اى در علم كلام؛ رساله در علم كيميا؛ «حاشيه»، در طب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (193/ 9)، الذريعه (369/ 22 ،209 ،107 -106 ،96/ 20 ،271 -270/ 7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 205/ 13)، فوائد الرضويه (438 -437)، گنجينه ى دانشمندان (499/ 7)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1112/ 3)، معجم المؤلفين (133 -132/ 9).

گلپايگاني، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1414 -1316 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مدرس و مرجع تقليد. در روستاى گوگد گلپايگان به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و مقدارى از سطوح نزد علماى آنجا در 1336 ق به اراك رفت. پس از تكميل سطوح در 1337 ق در درس فقه و اصول آيت اللَّه حايرى حاضر شد. در 1340 ق به همراه استادش به قم رفت و از محضر ايشان و آيت اللَّه شيخ محمد رضا نجفى

استفاده نمود و خود به تدريس سطوح پرداخت. با درگذشت آيت اللَّه حايرى او تدريس خارج فقه و اصول را شروع نمود. پس از درگذشت آيت اللَّه بروجردى بخش عمده اى از اداره ى حوزه ى علميه قم به او واگذار شد. از اقدامات مهم وى: اعزام مبلغ به خارج از كشور و نيز در داخل به شهرستان ها و روستاها، اهتمام به تأليف كتب دينى به زبان هاى مختلف و نشر آن در كشورهاى خارجى به طور رايگان، ايجاد زمينه و تشويق براى حفظ قرآن كريم در حوزه ى علميه قم. از آثارش: احداث ساختمان وضوخانه، حمام، رختشويخانه و سالن قرائت براى مدرسه ى فيضيه؛ تأسيس بيمارستانى در قم؛ تأسيس مدارسى در قم؛ تأسيس حوزه ى علميه در سنقر؛ تأسيس حسينيه و مركز نشر معارف اسلامى در سنندج؛ ساختمان حسينيه و مركز نشر معارف اسلامى در سنندج؛ ساختمان حسينيه در مريوان؛ ساختمان مسجد و مدرسه علميه و خانه علم در قروه كردستان؛ ساختمان مسجد جامع و مدرسه علميه در اليگودرز؛ ساختمان مسجد و تأسيس كتابخانه در فريدونكنار. از آثار علمى وى: «بلغة الطالب فى التعليق على المكاسب»؛ كتاب «القضاء»؛ كتاب «الشهادات»؛ كتاب «الحج»، تقريرات خارج فقه در مسأله ولايت فقيه؛ كتاب «الطهارة»؛ «نائج الافكار فى نجاسة الكفار»؛ «لدر المنصود فى احكام الحدود»؛ حاشيه بر «درر الفوائد»؛ حاشيه بر «عروة الوثقى»؛ حاشيه بر «وسائل»؛ «توضيح المسائل»؛ «مناسك حج».[1]

مرجع تقليد، فقيه، عالم روحانى.

تولد: 1277(8 ذى القعده 1316 ق.) قريه گوگد گلپايگان.

درگذشت: 18 آذر 1372 (24 جمادى الثانى 1414 ق.).

آيت الله العظمى سيد محمدرضا گلپايگانى، فرزند سيد محمدباقر از علماى گلپايگان بود. نه ساله بود كه پدرش از دنيا رفت. وى پس از فوت پدر به تحصيل علوم متداوله و

به ويژه علوم دينى پرداخت و پس از تحصيلات مقدماتى و تكميل مقدارى از سطوح را نزد علماى آن ديار، در اوايل سال 1336 ق. به شهر اراك كه به مناسبت اقامت آيت الله العظمى حائرى يزدى در آن شهر مركزيت يافته بود، مهاجرت كرد و پس از تكميل سطوح در سال 1337 ق. در كلاس هاى فقه واصول آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى شركت كرد. در شعبان 1340 ق. آيت الله العظمى حائرى به قم رفت و به تأسيس حوزه ى علميه مبادرت كرد و شخصا از آيت الله گلپايگانى دعوت نمود و ايشان در شوال همان سال به قم عزيمت و تدريس سطوح را آغاز كردند. پس از فوت آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، آيت الله گلپايگانى به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. در سال هاى آخر عمرش كه درس خارج وى در مسجد اعظم قم تشكيل مى شد، نزديك به هشتصد تن از فضلاء علما و طلاب در آن كلاس شركت مى جستند.

بعد از فوت آيت الله سيد حسين بروجردى كه سرپرستى حوزه ى علميه به عهده آيت الله العظمى گلپايگانى و علماى ديگر قرار گرفت و جمعيت طلاب رو به افزايش گذارد. وى مدارس خيابان تهران، خيابان چهارمندان و خيابان صفائيه را تأسيس نمود كه در اين مدارس گذشته از دورس قديمه عربى و نحو و منطق و غيره دروس جديد ادبيات فارسى و علوم روز هم به انظمام دروس اخلاق و عقايد و تفسير تدريس مى شد.

آثار به جاى مانده از وى همچون مساجد و مدارس و بيمارستان ها و درمانگاه ها و مراكز تبليغى خارج از كشور بسيار بوده است. مهم ترين آنها مدرسه عظيم و مجهز به دستگاه كامپيوتر در قم، مركز تبليغى لندن، مسجد

جامع گلپايگان و بيمارستان در قم بوده است.

از جمله كتاب ها و مكتوبات برگرفته از تقريرات درسى وى، مى توان از كتاب هاى زير نام برد: مختصر الاحكام؛ مناسك؛ بلغة الطالب فى التعليق على المكاسب (تقريرات درس خارج فقه براساس بيع مكاسب شيخ (انصارى) كه فقط بخشى اندكى از آن تقرير شده است؛ كتاب القضاء (دو جلد تقريرات درس خارج فقه در باب قضاء) كتاب الشهادات (تقريرات درس خارج فقط در باب شهادات)؛ كتاب الحج (دو جلد تقريرات درس خارج فقه در مسأله ولايت فقيه)؛ الدر المنضود فى احكام الحدود (تقرير درس خارج فقه در باب حدود)؛ نائج الافكار فى نجاسة الكفار (تقرير درس خارج فقه در مسأله نجاست كفار)؛ كتاب الطهار (تقرير درس خارج فقه و باب طهارت).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (198 -197 ،89 -88)، الذريعه (267/ 26)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 742/ 14)، كلك (س 4، ش 45 و 46، ص 314)، كيهان فرهنگى (س 10، ش 9، ص 4)، گنجينه ى دانشمندان (36 -31/ 2 ،62 -61/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (196 -195/ 3).

گلپايگاني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در فوائدالرضويه است: عالم ربانى زاهد استاد صاحب التكمله فى العلم الهى قال سلمه اللَّه لم يكن فى النجف الاشرف افضل منه فى الحكمه بجميع اقسامها حتى علم الطب كان تاركا للدنيا ساكنا احد حجر الصحن الفوقانية و لم يتزوج حتى توفى سنه 1292 و دفن بالنجف كان من تلامذه حجةالاسلام البروجردى صنف كتبا كثيره فى الحكمه و الطب و الفقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

گلچين گيلاني، مجدالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353/ 1351 -1290/ 1289 ش)، پزشك و شاعر، متخلص به گلچين. معروف به گلچين گيلانى. در رشت به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش و متوسطه را در تهران به پايان رساند و در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى موفق به اخذ ليسانس شد. سپس به انگلستان رفت و در رشته ى طب به دريافت درجه دكترا نايل گرديد. پس از آن در لندن اقامت گزيد و ديگر به ايران نيامد. گلچين از نوجوانى به شاعرى پرداخت و كم كم اشعارش مورد توجه قرار گرفت و براى اولين بار در 1307 ش در مجله «ارمغان» و بعدها در مجله هاى «روزگار نو»، «فروغ» و «سخن» انتشار يافت. شعر باران او يكى از معروفترين شعرهايى است كه قسمتى از آن در كتاب هاى ابتدايى كوكان به چاپ رسيد. در واقع او اولين شاعر نوپردازى است كه شعرش به كتاب هاى ابتدايى راه يافت. از آثارش: سه مجموعه ى شعرى: «گلى براى تو»، «مهر و كين» و «نهفته» يا «نهضت»، كه در 1948 م در لندن به چاپ رسيد؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبيات نوين (355 ،169 ،81)، از بهار تا شهريار (383 -372/ 2)، چشمه ى روشن (545 -534)، چون سبوى

تشنه (162 ،109 ،103 ،102)، الذريعه (430/ 24 ،931/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3052 -3049/ 5)، فرهنگ سخنوران (779)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3333 ،3195/ 2)، كتاب گيلان (716 -715 ،609 -607/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (359)، مؤلفين كتب چاپى (187 -186/ 5)، نامها و نامدارهاى گيلان (435 -431).

گلچين معاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1379 -1295 ش)، استاد دانشگاه، تذكره نويس، مورخ، مصحح، فهرست نويس و شاعر، متخلص به گلچين. در تهران و در خانواده اى مذهبى به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات، در 1313 ش، به استخدام وزارت دادگسترى درآمد و تا 1338 ش در آنجا مشغول خدمت بود. او از 1330 ش در كتابخانه ملى نيز خدمت مى كرد و بعد از 1338 ش به طور تمام وقت در كتابخانه ى مجلس مشغول شد. در 1342 ش به دعوت نايب التوليه آستان قدس رضوى، براى تنظيم فهرست كتب خطى آنجا، به مشهد مهاجرت كرد. وى در حين خدمت دولت به تحصيل ادامه داد و از محضر اساتيد مختلف بهره برد. در 1356 ش براى تدريس در دوره ى فوق لسانس و دكتراى زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه مشهد دعوت شد. گلچين از سيزده سالگى شروع به سرودن شعر كرد و در پانزده سالگى رسما قدم در وادى شعر نهاد و آثارش در روزنامه هاى «نسيم شمال» و «توفيق» انتشار يافت. او با اميرى فيروزكوهى و رهى معيرى معاشرت و مصاحبت داشت. وى در 1314 ش به انجمن ادبى حكيم نظامى پيوست و با وحيد دستگردى همكارى نمود. در آن انجمن، علاوه بر شعرخوانى، «خمسه» نظامى مقابله و تصحيح مى شد و گلچين از محضر استادان ادب فنون و رموز شعر آموخت.

وى پس از درگذشت استاد وحيد براى تأسيس انجمن ادبى ايران در منزل محمد على ناصح زحمات زيادى كشيد. گلچين معانى مقالات ادبى، تاريخى و كتابشناسى زيادى در مجلات مختلف از جمله: «ارمغان»، «مهر»، «دانش»، «يغما»، «سپاهان»، «راهنماى كتاب» و غيره نوشته است. از آثار وى: «گلزار معانى»؛ «شهر آشوب در شعر فارسى»؛ «تاريخ تذكره هاى فارسى»، در دو مجلد؛ تذكره ى «پيمانه»، ذيلى بر تذكره ى «ميخانه»؛ «كاروان هند»؛ رساله در احول «آل بنجير»؛ «مكتب وقوع در شعر فارسى»؛ تصحيح و تكميل تذكره ى «ميخانه» عبدالنبى فخرالزمانى قزوينى؛ تصحيح «لطايف الطوايف»؛ «راهنماى گنجينه ى قرآن»؛ «فرهنگ اشعار صائب»؛ «ديوان» شعر. اهتمام در انتشار كتابهاى: «تاريخ ملا زاده» احمد بن محمود بخارى، در ذكر مزارات بخارا؛ «كنوز الاسرار و رموز الاسرار»، شرح منظوم «السوانج فى العشق» احمد غزالى؛ فهرست مجموعه هاى خطى كتابخانه ى مجلس؛ فهرست قسمتى از كتب خطى كتابخانه ى عبدالحسين بيات.[1]

احمد گلچين معانى، از شاعران و محققان نامدار است كه به سال 1295 خورشيدى در تهران متولد گرديد و يكى از محققانى است كه كتاب هاى وى مأخذى براى همه شيفتگان اهل هنر و تحقيق مى باشد. وى در سال 1313 در ادار كل ثبت مشغول خدمات دولتى گرديد.

«اشك و آه»

بى تو سوزى بدل انگيخته دارم چون شمع

اشك و آهم بهم آميخته دارم چون شمع

چه كشى دامنم از دست، كه سيلى ز سرشك

تا بدامن ز غمت ريخته دارم چون شمع

همه شب بهر نثارت رهت از مخزن چشم

رشته هاى گهر آويخته دارم چون شمع

اشك من تيره از آنست، كه خاكستر غم

بسر از آتش دل بيخته دارم چون شمع

چون گهر روشن از آنم كه بجز رشته اشك

رشته ها از همه بگسيخته دارم چون شمع

نيست تا در برم

آن آتش سوزان، گلچين

شورى از سوز دل انگيخته دارم چون شمع

«ماه»

ديدى اى ماه كه شمع شب تارم نشدى

تا نكشتى ز غمم، شمع مزارم نشدى

بى خبر از بر من رفتى و اين دردم كشت

كه خبردار ز دشوارى كارم نشدى

روى برتافتى و پشت و پناه دل من

نشدى كز همه جا رو بتو آرم، نشدى

زاريم ديدى و آنقدر تغافل كردى

كه خبردار ز حال دل زارم نشدى

غافل از ياد تو بودم كه نگشتى يارم؟

يا بديدى كه غم روى تو دارم، نشدى؟

ياد آن عهد، كه از يكدلى و يك جهتى

لحظه ى دور، ز آغوش و كنارم نشدى

گفتى آرام ندارد دل گلچين بى من

چكنم مايه آرام و قرارم نشدى

باز هم مهر تو مى پرورم اندر دل تنگ

گرچه عمرى بتو دل بستم و يارم نشدى

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از بهار تا شهريار (508 -496/ 2)، چشمه ى روشن (706 -702)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (809)، الذريعه (218/ 18 ،931/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3059 -3053/ 5)، صدف (567 -553)، فرهنگ سخنوران (779)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2808/ 2 ،837 ،755/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (307)، كيهان فرهنگى (س 8، ش 8، ص 9 -3)، گلزار معانى (610 -585).

گلدوزباشي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1320 ق)، نقاش و طراح. وى نقاش و طراح گل و مرغ و ساير نقوش ديگر بر روى پارچه و مخملها بود. از آثار او پرده ى بزرگى در زمينه ى تيره اى از مخمل است كه بر روى آن، انواع و اقسام گلها و شكوفه ها، به اصطلاح رشتى دوزى شده و رقم «محمد گلدوز باشى 1320» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (608/ 2).

گلژي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1293 ش)، پزشك و نويسنده. او در 1320 ش از دانشكده ى پزشكى تهران فارغ التحصيل شد و سپس رياست درمانگاه بيمارى هاى ميزه راه بيمارستان ابن سينا را بر عهده گرفت. از آثار وى: «بيماريهاى ميزه راه»، در دو جلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (571/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (853/ 2).

گلستانه، محمد تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا محمّد مهدى. عالم فاضل، ساكن طهران. پدرش از علماى طهران و امام مسجد قنات آباد بوده و در سال 1322 وفات يافته. وى به جاى پدر امامت مى نموده. از احفاد سيد علاء الدين محمد شارح نهج البلاغه مى باشد. داراى كتابخانه آبرومندى بوده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

گلستانه، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد باقربن حسين بن سيد علاءالدين.

فاضل اديب، در اواخر قرن سيزدهم هجرى در اصفهان محترم و معزز مى زيسته، و منصب استيفاء داشته، و در سال 1290 مسجد صفا واقع در محله ى شهشهان را بنا نموده، و اثر خيرى از خود به يادگار نهاده.

كتيبه ى مسجد به خط محمدتقى بن محمد ابراهيم خطاط اصفهانى است.

ماده تاريخ بنا اين است:

بنا شد چو اين مسجد با صفا

به عون خداوند ركن و حطيم

ز پرتو به تاريخ آن شد سوال

بگفتا «لساعيه فوز عظيم»

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

گلستاني، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي گلستاني

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1317/9/1

زندگينامه علمي

تحصيلات حوزوي

سال ورود به حوزه 1333 درشهرهمدان/ همان سال شروع به درس خارج 1350،اينجانب شيخ علي گلستاني در سال 1317 در شهر همدان متولد شدم و تحصيلات ابتدائي را در آنجا گذراندم سپس وارد حوزه علميّه همدان مدرسه آيه ا... آخوند همداني شدم و بعد از چهار سال به قم مشرف شده به محضر آيه ا... فاضل لنكراني و جعفر سبحاني رسيدم و ازآنان كسب فيض كرده و سپس به محضر آيه الله العظمي سيد شهاب الدين الحسيني مرعشي رسيدم و بعد از ايشان آيه الله گلپايگاني و شيخ جواد تبريزي كسب فيض كردم و در اين مدّت اقدام به تأليف اين كتب نيز نمودم ضمناً يك كتاب عربي نيز در دست چاپ دارم.

گلستاني، هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فلسفه و حكمت اسلامى، دانشكده:-، دانشگاه: آزاد اسلامى اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى فلسفه و حكمت اسلامى از دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران در سال 1338، دكتراى فلسفه و حكمت اسلامى از دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران در سال 1345.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه آزاد اسلامى اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

شرح و تفسير و نقد متون فلسفى عربى به زبان فارسى، علوم تربيتى، علوم قضائى، استاد راهنماى 10 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فلسفه، منطق، كلام، علم النفس، روانشناسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 12، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

فلسفه اسلامى، منطق، آرا، تربيتى فيلسوفان اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال

تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

گلسرخي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1318 ش)، پزشك، روزنامه نگار و نويسنده. وى فارغ التحصيل در رشته ى طب و دامپزشكى و از اعضاى عالى رتبه ى وزارت كشاورزى بود. در 1297 ش مجله ى «بيطارى» را منتشر كرد و در 1310 ش شروع به انتشار مجله ى «فلاحت» تحت نظارت اداره كل فلاحت در تهران نمود. نشر اين مجله تا آخر 1317 ش ادامه يافت و در 1318 ش گلسرخى به شغل ديگرى روى آورد. از ديگر آثارش: «امتحان گوشت»؛ «حفظ الصحه ى زنان و دختران»؛ «علاج الخيل» يا «فرس نامه»؛ «كتاب فلاحت»، در دو مجلد؛ «علاج الطير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (88 -87/ 4 ،46 -43/ 2)، الذريعه (302 ،171/ 16)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (332 -331/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2329/ 2 ،1178 ،330/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (146/ 6).

گلشن، عبدالحميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. از آثار وى: «دلكش و پريوش»؛ «روابط حكمت اشراق و فلسفه ايران باستان»، ترجمه، با مشاركت احمد فرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1752/ 2 ،1451/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (781/ 3).

گلشني، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالكريم گلشني چهاردهم خردادماه 1307 در شهر رشت در محله «مسجد ملاعلي محمد» به دنيا آمد. عبدالكريم تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در مدارس زادگاه خود، قاآني، اميد، تربيت و شاهپور، همزمان با تعليمات دوره اي خارج مدرسه، به پايان برد. تابستان 1320 در مكتب سراي مرحوم شيخ محمدرضا انشايي، راسته علاقبندان، به مشق خط مشغول شد. سال بعد در كلاس دوم دبيرستان به آموختن زبان روسي پرداخت و تا اخذ شهادت نامه و برگزاري جشن فارغ التحصيلي از طرف انجمن روابط فرهنگي ايران و شوروي به مدت هفت سال در رشت و تهران ادامه داد. او سال 1329 در دانشكده افسري ثبت نام كرد و خدمت وظيفه را در گارد گمرك مشهد به پايان برد و در سال 1330 هفته نامه سياسي - انتقادي «هفگز» را با همكاري تني چند از دوستان آزاده و صاحبنظرش در رشت منتشر كرد كه جمعاً هفده شماره (از آذر 1330 تا خرداد 1331) به چاپ رسيد. بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 مدت سه سال در وزارت فرهنگ به شغل معلمي روي آورد و در سال 1335 براي ادامه تحصيلات دانشگاهي به آلمان رفت. قبل از ثبت نام در دانشگاه، مقدمات آلماني را در كلاس هاي زبان آموخت. شش ماه هم در كارخانه كنتس الكتروموتور در هامبورگ - آلتونا از نزديك با «كار در آلمان»

آشنا شد كه در پيشرفت مكالمه وي تأثير داشت. گلشني تا سال 1348 در دانشگاه هامبورگ به تحصيل و تحقيق و تدريس اشتغال داشت در سال 1347 به دريافت درجه دكتراي تاريخ و شرق شناسي «Dr.phil» نايل شد. در شهريور 1348 به دعوت رسمي دانشگاه به وطن بازگشت و به عنوان استاد قراردادي و سرپرست بخش تاريخ دانشكده ادبيات وعلوم دانشگاه شيراز به تدريس و پژوهش مشغول شد. . دكتر عبدالكريم گلشني از فضلاي افتخارآفرين اين سرزمين است. او با حوصله و همت عمر گرانبهايش را در اين مسير صرف كرده است. مقالات او كه بيش از صد عنوان است، درباره تاريخ و معارف اسلامي، ادبيات، تاريخ ايران و تاريخ پيش از اسلام است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : ايران دوره اسلامي

والدين و انساب : پدر عبدالكريم گلشني در كاروانسراي «شيشه كوچك» به داد و ستد اشتغال داشت و تجارت او بيشتر با انواع كاغذ و مقوا بود. در حريق بازار به سال 1298 هجري شمسي حجره او و همسايگانش طعمه آتش شد و ناگزير به سراي گلشن تغيير مكان داد كه بعدها به «گلشني» شهرت يافت. به نوشته شادروان ابراهيم فخرايي، در اين آتش سوزي كه ظاهراً عمدي بوده و به قصد غارت اموال بازرگانان صورت گرفت، بسياري از تاجران اموال خود را از دست دادند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالكريم گلشني تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در مدارس زادگاه خود، قاآني، اميد، تربيت و شاهپور، همزمان با تعليمات دوره اي خارج مدرسه، به پايان برد. تابستان 1320 در مكتب سراي مرحوم شيخ محمدرضا انشايي، راسته علاقبندان، به مشق خط مشغول شد.

سال بعد در كلاس دوم دبيرستان به آموختن زبان روسي پرداخت و تا اخذ شهادت نامه و برگزاري جشن فارغ التحصيلي از طرف انجمن روابط فرهنگي ايران و شوروي به مدت هفت سال در رشت و تهران ادامه داد در سال 1335 براي ادامه تحصيلات دانشگاهي به آلمان رفت. قبل از ثبت نام در دانشگاه، مقدمات آلماني را در كلاس هاي زبان آموخت تا سال 1348 در دانشگاه هامبورگ به تحصيل و تحقيق و تدريس اشتغال داشت. در سال 1347 به دريافت درجه دكتراي تاريخ و شرق شناسي «Dr.phil» نايل شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : عبدالكريم گلشني سال 1329 در دانشكده افسري ثبت نام كرد و خدمت وظيفه را در گارد گمرك مشهد به پايان برد و در سال 1330 هفته نامه سياسي - انتقادي «هفگز» را با همكاري تني چند از دوستان آزاده و صاحبنظرش در رشت منتشر كرد كه جمعاً هفده شماره (از آذر 1330 تا خرداد 1331) به چاپ رسيد. بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 مدت سه سال در وزارت فرهنگ به شغل معلمي روي آورد و در سال 1335 براي ادامه تحصيلات دانشگاهي به آلمان رفت.

استادان و مربيان : عبدالكريم گلشني تا سال 1348 در دانشگاه هامبورگ به تحصيل و تحقيق و تدريس اشتغال داشت و از محضر استاداني چون برتولد اشپولر، ولفگانگ لنتس، هريبرت بوسه و هلموت براون بهره ها برد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالكريم گلشني در شهريور 1348 به دعوت رسمي دانشگاه به وطن بازگشت و به عنوان استاد قراردادي و سرپرست بخش تاريخ دانشكده ادبيات وعلوم دانشگاه شيراز به تدريس و پژوهش مشغول شد. در سال

1355 پس از انتقال به دانشگاه تهران به عنوان مدير گروه تاريخ دانشگاه تهران 1357 تا 1364 و رئيس كميته تخصصي تاريخ در همكاري با شوراي عالي برنامه ريزي ستاد انقلاب فرهنگي از 1364 تا 1368 مشغول به كار بوده است.و همچنين با سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها (سمت) همكاري داشته است.

فعاليتهاي آموزشي : بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 عبدالكريم گلشني به مدت سه سال در وزارت فرهنگ به كار معلمي پرداخت. در شهريور ماه 1348 به دعوت رسمي دانشگاه (سابق) به وطن بازگشت و به عنوان استاد قراردادي و سرپرست بخش تاريخ دانشكده ادبيات و علوم دانشگاه شيراز به كارهاي علمي و اداري مشغول شد. در سال 1355 به تهران انتقال يافت و به جمع استادان و اعضاي هيئت علمي گروه تاريخ دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران پيوست و مديريت گروه تاريخ دانشگاه تهران را بر عهده گرفت. دكتر گلشني ضمن اشتغال به امور آموزشي و تدريسي در دانشگاههاي هامبورگ، شيراز، تهران، شهيد بهشتي (ملي سابق)، تربيت معلم و آزاد اسلامي، به كارهاي پژوهشي نيز پرداخته است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عبدالكريم گلشني در مطبوعات سابقه بسيار طولاني دارد و در اين راه عمر بسيار صرف كرده است در آن ايام يعني پس از جنگ جهاني دوم بين سال هاي 1332 - 1320 كه روزنامه ها بدون محابا حقايق اخبار و اطلاعات را در اختيار مردم مي گذاشتند. او كه جواني پرشور و آزاديخواه بود و فارغ از قيد و بند و سرشار از روحيه مردم سالاري بود در انتشار «هفگز» در رشت همكاري داشته

است. فريدون نوزاد -شاعر و پژوهشگر گيلاني در نشريه گيلان ما - در وصف ويژگي هاي عبدالكريم گلشني مي گويد: «در چنين حال و هوايي، جواني پرشور و هيجان، عاشق آزادي و رهايي مردم از قيد بند، سرشار از روحيه مردم سالاري با گردآوري چند نوجوان نوخيز و ضد استبدادي و قلدري به دور خويش، هفته نامه طنزپرداز هفگز را در رشت بنياد نهاد. عبدالكريم گلشني از زنده ياد محمدصادق غنچه صاحب امتياز و مدير هفته نامه صفدر خواست تا اجازه دهد به صورت ضميمه صفدر با شعار: «هفگز بلاي جان عدوي وطن بود» منتشر شود و او نيز با سعه صدري كه داشت، بدون هيچ شرطي موافقت خود را اعلام داشت و بدين سان نخستين شماره اين نشريه را با سرمقاله پرمحتوا انتشار داد.» انتشار هفگز درست همزمان با هفدهمين دوره انتخابات مجلس شوراي ملي ايران صورت گرفت و در ميان مردم گيلان آنچنان محبوبيتي يافت كه فريدون نوزاد مي گويد: «بازار داغي در ميان مردم يافته و به راستي غوغا مي كرده است و موجبي فراهم آورده بود كه هفگز بلافاصله پس از انتشار ناياب مي شد.» حضور عبدالكريم گلشني در نشريه هفگز باعث جلا و ارتقاي آن نشريه بود. او با احاطه بر اصول شعري و ادبيات موجب صلابت بيشتر اشعار به چاپ رسيده در آن نشريه شد. فريدون نوزاد درباره عبدالكريم گلشني مي گويد: «عبدالكريم گلشني كه امروزه از فضلاي افتخارآفرين جامعه ماست بشدت از بيگانگي پرستي نفرت داشت و هنوز هم اين ويژگي را در نهاد خود حفظ كرده است. به همين علت همان گونه كه با رهبران فرمانبردار بعضي

از احزاب اشتباه كار مي جنگيد. از مبارزه با مسئولان زورگو و مردم ستيز هم بازنمي ايستاد، براي او جمال امامي، سيدشوشتري يا رئيس قدرتمند شهرباني هاي گيلان، علي بني آدم فرماندار رشت و همچنين سرتيپ مغروري فرمانده تيپ منطقه به خاطر خصلت مردم ستيزي كه داشتند، با آن گروه اول تفاوتي وجود نداشت، هر دو گروه بد مي كردند، و بدي را نمي بايد بدون جزا و مكافات گذاشت.

چگونگي عرضه آثار : از عبدالكريم گلشني پنجاه مقاله تحقيقي در زمينه تاريخ و فرهنگ ايران و اسلام در مجلات علمي آلمان و ايراني به جاي مانده است.عبدالكريم گلشني در بسياري از جشن نامه ها مانند يادگار نامه فخرايي به كوشش رضا رضازاده لنگرودي، جشن نامه استاد دكتر عبدالحسين زرين كوب به كوشش علي دهباشي، ستوده نامه به كوشش ايرج افشار و يادنامه و جشن نامه دكتر محمدامين رياحي مقالات با ارزش و گرانقدر ارائه كرده اند. مقاله هاي ارزشمندي كه در نگارش آنها از جان مايه گذاشت و عمر خود را در اين مسير صرف كرد تا دانشجويان و استادان تاريخ بتوانند از آنها بهره ببرند. در مقاله اي از او با عنوان «جمال الدين شرواني» كه در «دانشنامه جهان اسلام» منتشر شده است؛ مي خوانيم: «جمال الدين شرواني، وزير موسي خان از شوال تا ذيحجه 736 وزير اميرعلي پادشاه، وي پسر تاج الدين علي بود. با مرگ سلطان ابوسعيد بهار در 13 ربيع الآخر 736 و فقدان فرمانروايي لايق اقتدار دولت ايلخاني وسيله اي براي قدرت طلبي اميران با نفوذ شد. پس از جلوس اَرپاخان / اَرپاي گائون، به جانشيني ابوسعيد، اين كه غياث

الدين محمد، وزير سلطان ابوسعيد، امرا را به اتحاد دعوت كرده بود، اميرعلي پادشاه، دايي سلطان ابوسعيد و حكمران دياربكر، به سلطنت ارپاخان رضايت نداد و موسي خان مغول نواده بايدو را به شاهي برگزيد...» «.... ايلخانيان مغول در بيش از يك قرن فرمانروايي در ايران (653 ، 756) به رغم حفظ وحدت دولت، نتوانستند حدود مسئوليت صاحبان مناصب و وزيران را مشخص كنند و نفوذ هر ايلخان يا وزير در قلمرو حاكميتش، به شخصيت خود او بستگي داشت و همين موضوع يكي از عوامل انقراض اين سلسله شد.»

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 - طبقات ابن سعد

ويژگي اثر : نخستين ترجمه، تصحيح و چاپ، نشريه تاريخ (مجله تخصصي گروه تاريخ دانشگاه تهران)

2 ابوحنيفه دينوري گياه شناس. از فؤاد سزگين.

ويژگي اثر : ترجمه عبدالكريم گلشني. به كوشش دكتر مهدي محقق. تهران .«ز بلبر برگ كتاب النبات را، از نظر ريخت شناسي گياهي (مورفولوژي) «جالب ترين قسمت گياه شناسي آن روزگار يافته است» و در آن يك نظريه ريخت شناسي نسبتاً فوق علمي پيدا كرده كه اصطلاحات به كار رفته و رايج براي اعضا و اندام هاي مختلف گياه و تعريف و تبيين واژه ها آن را تصديق و تأييد مي كند. (يك عامل با ارزش ديگر) اين تجسم جنبه هاي ريخت شناختي (مورفولوژيكي)، ارائه اشكال پيچيده نبات از طريق مقايسه با نمونه هاي معلوم و مشهور است. اين همان واقعيتي است كه برتسل Bretzl در بررسي هاي گياه شناختي يونان، در كارتئو فراست، Theophrast، بازشناخته است و در تحقيقاتش در زمينه گياه

شناسي راه اسكندر، به طور ممتاز و پرمعنايي، توصيف ويژگي هاي گياه را از نظر ريخت شناسي و قيافه شناسي نشان داده است.»

3 ستوده نامه (دكتر منوچهر ستوده). پاسخ ابن عميد به پرسش هاي عضدالدوله. از پروفسور هانس داي بر.

ويژگي اثر : ترجمه و تلخيص از عبدالكريم گلشني پژوهش هاي ايرانشناسي، نامواره دكتر محمود افشار، جلد ، به كوشش ايرج افشار با همكاري كريم اصفهانيان - محمدرسول درياگشت. تهران

4 فرهنگ ايران در قلمرو تركان

5 قيام گئومات مغ(ترجمه)

6 مقابله متن آلماني با ترجمه كتاب «تاريخ نگارش هاي عربي» تأليف فؤاد سزگين، جلد اول (علوم قرآني، حديث، تاريخ، فقه، عقايد و تصوف) و جلد دوم (شعر).

ويژگي اثر : چاپ خانه كتاب

7 مقالات چاپ شده در دايرة المعارف بزرگ اسلامي،

ويژگي اثر : زير نظر كاظم موسوي بجنوردي

8 مقالات در دانشنامه جهان اسلام

ويژگي اثر : زير نظر غلامعلي حداد عادل، جلد تهران

9 نقد و معرفي كتاب تقويم التواريخ

ويژگي اثر : تأليف حاجي خليفه كاتب چلبي. تصحيح مير هاشم محدث. آيينه ميراث، سال اول شماره ، تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

گلشيري، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هوشنگ گلشيري در سال 1316در اصفهان به دنيا آمد. در سال 1321همراه با خانواده به آبادان رفت.

از سال 1321تا 1334در آبادان اقامت داشت كه اين دوره از زندگيش را بايد شكل دهندهُ حيات

فكري و احساسي او دانست. پدرش كارگر بنا، سازندهُ مناره هاي شركت نفت بود، و ما مدام از خانه اي به خانهُ ديگر مي رفتند. از سال 1334 تا 1352 هم در اصفهان زيسته است.گلشيري اولين داستانش را در سال 1337زماني كه در دفتر اسناد رسمي كار مي كرد نوشت.

پس از گرفتن ديپلم، معلم شد، در دهي دورافتاده در سرراه اصفهان به يزد. گلشيري در سال 1338 تحصيل در رشتهُ ادبيات فارسي را در دانشگاه اصفهان آغاز كرد. آشنايي با انجمن ادبي صائب در همين دوره نيز اتفاقي مهم در زندگي او بود.

شركت در جلسات انجمن صائب زمينه ساز آشنايي با برخي اهل قلم آن روز اصفهان شد كه در نشست هاي ادبي ديگر تداوم يافت. آشنايي با برخي فعالان سياسي در اين جلسات او را وارد عرصهُ فعاليت سياسي كرد كه به دستگيري اش در اواخر سال 1340 انجاميد. در پايان شهريور 1341 از زندان آزاد و در همان سال از دانشكدهُ ادبيات دانشگاه اصفهان فارغ التحصيل شد.

در اين زمان ديگر چند شعر و يك داستان از او در مجلات پيام نوين، فردوسي، و كيهان هفته به چاپ رسيده بود. اين نشست هاي ادبي كه به دليل حساسيت ساواك در خانه ها ادامه يافت، هستهُ اصلي جنگ اصفهان شد.

از شمارهُ دوم ابوالحسن نجفي، احمد مير علايي، ضياء موحد و بعدتر تعدادي از نويسندگان و شاعران جوان به حلقهُ همكاران پيوستند. جنگ اصفهان كه اين جمع را به عنوان قطبي در ادب معاصر شناساند كمابيش با همين تركيب تا سال 1360 در يازده شماره منتشر شد. گلشيري تعدادي از داستان هاي كوتاه و چند شعر خود را در شماره هاي مختلف جنگ به

چاپ رساند. در سال 1347، اين داستان ها را در مجموعهُ مثل هميشه منتشر كرد.

گلشيري و تعدادي از ياران جنگ اصفهان، در سال 1346، همراه با عده اي ديگر از اهل قلم در اعتراض به تشكيل كنگره اي فرمايشي از جانب حكومت وقت بيانيه اي را امضا كردند و با تشكيل كانون نويسندگان ايران در سال 1347 به عضويت آن درآمدند. در سه دوره فعاليت كانون در جهت تحقق آزادي قلم و بيان و دفاع از حقوق صنفي نويسندگان، گلشيري همواره از اعضاي فعال آن باقي ماند. در دوره هاي دوم و سوم فعاليت كانون، به عضويت هئيت دبيران نيز انتخاب شد.

رمان شازده احتجاب را در سال 1348، و رمان كريستين و كيد را در سال 1350 منتشر كرد. در اواخر 1352، براي بار دوم به مدت شش ماه به زندان افتاد و به مدت پنج سال نيز از حقوق اجتماعي، از جمله تدريس محروم شد. ناچار در سال 1353 به تهران آمد. در تهران با بعضي از ياران قديمي جنگ كه ساكن تهران بودند و عده اي ديگر از اهل قلم جلساتي هفتگي برگزار كردند. مجموعه داستان نمازخانهُ كوچك من (1354) ، و جلد اول رمان برهُ گمشدهُ راعي (1356) حاصل همين دوره بود. در سال 1354، نمايشنامه اي از او به نام سلامان و ابسال به روي صحنه آمد. اين نمايشنامه هنوز منتشر نشده است.

در سال 1356، تدريس در گروه تئاتر دانشكدهُ هنرهاي زيباي دانشگاه تهران را به صورت قراردادي آغاز كرد. در پائيز همين سال، گلشيري در ده شب شعري كه كانون نويسندگان ايران با همكاري انجمن فرهنگي ايران و آلمان - انستيتو گوته - در باغ اين

انجمن بر پا داشت، سخنراني اي با عنوان جوانمرگي در نثر معاصر فارسي ايراد كرد. در بهمن همين سال، برندهُ جايزهُ فروغ فرخزاد شد. در تابستان 1357، براي شركت در طرح بين المللي نويسندگي به آيواسيتي در آمريكا سفر كرد. در چند ماه اقامت در خارج از كشور در شهرهاي مختلف سخنراني كرد و در زمستان 1357، پس از بازگشت به ايران، به اصفهان رفت و تدريس در دبيرستان را از سر گرفت.

گلشيري در بهمن 1358 معصوم پنجم را منتشر كرد. سال 1361 آغاز انتشار گاهنامهُ نقد آگاه بود. مطالب اين گاهنامه را شورايي متشكل از نجف دريابندري، هوشنگ گلشيري، باقر پرهام و محسن يلفاني (بعدتر، محمدرضا باطني) انتخاب مي كردند. انتشار اين نشريه تا سال 1363 ادامه يافت.

در اواسط سال 1362، گلشيري جلسات هفتگي داستان خواني را كه به جلسات پنج شنبه ها معروف شد، با شركت نسل جوان تر داستان نويسان آغاز كرد. در اين جلسات كه تا اواخر سال 1367 ادامه يافت،نويسندگاني چون اكبر سردوزامي، مرتضي ثقفيان، محمود داوودي، كامران بزرگ نيا، يارعلي پورمقدم، محمدرضا صفدري، اصغر عبداللهي، قاضي ربيحاوي، محمد محمدعلي، ناصر زراعتي، رضا فرخفال، آذر نفيسي، بيژن بيجاري، عبدالعلي عظيمي، علي موذني، عباس معروفي، منصور كوشان، شهريار مندني پور، منيرو رواني پور شركت داشتند.

در اين جلسات آثار منتشر شده اي از شهرنوش پارسي پور، سيمين دانشور، تقي مدرسي، محمود دولت آبادي، رضا جولايي، ابوالحسن نجفي، رضا براهني، نجف دريابندري و اكبر رادي نيز با حضور خود آنها نقد و بررسي شد.

جبه خانه در سال 1362 و حديث ماهيگير و ديو در سال1363 منتشر شد. گلشيري از اواخر سال 1364، با همكاري با مجلهُ آدينه از اولين شمارهُ آن، و پس از آن،

دنياي سخن، و پذيرش مسئوليت صفحات ادبي مفيد براي ده شماره (65 تا 66) دور تازه اي از كار مطبوعاتي خود را در حالي آغاز كرد كه انتشار اين نشريات سرآغاز فضاي تازه اي در مطبوعات ادبي بود. سردبيري ارغوان كه فقط يك شماره منتشر شد (خرداد 1370)، و سردبيري و همكاري باچند شمارهُ نخست فصلنامهُ زنده رود (1371 تا 1372) ادامهُ فعاليت هاي مطبوعاتي او تا پيش از سردبيري كارنامه بود. در سال 1368، در اولين سفر به خارج از كشور پس از انقلاب براي سخنراني و داستان خواني به هلند (با دعوت سازمان آيدا)، و شهرهاي مختلف انگستان و سوئد رفت. در سال 1369 نيز براي شركت در جلسات خانهُ فرهنگ هاي جهان در برلين به آلمان سفر كرد. در اين سفر در شهرهاي مختلف آلمان، سوئد، دانمارك و فرانسه سخنراني و داستا ن خواني كرد. در بهار 1371 به آلمان، امريكا، سوئد، بلژيك و در بهمن 1372 هم به آلمان، هلند، بلژيك سفر كرد.

مجموعه داستان پنج گنج در سال 1368 (سوئد) فيلمنامهُ دوازده رخ در سال 1369، رمان هاي در ولايت هوا در سال 1370 (سوئد)، آينه هاي دردار (امريكا و ايران) در سال 1371، مجموعه داستان دست تاريك،دست روشن در سال 1374،و در ستايش شعر سكوت (دو مقالهُ بلند در بارهُ شعر) در سال 1374 منتشر شد.

گلشيري تدريس ادبيات داستاني را كه پس از اخراج از دانشگاه مدت كوتاهي دردفتر مجلهُ مفيد ادامه داده بود، در سال 1369 با اجارهُ محلي در تهران و برگزاري كلاس هاي آموزشي و جلسات آزاد ماهانه از سر گرفت. در اين دوره كه به دورهُ تالار كسري معروف شد، ابوالحسن نجفي،م.ع. سپانلو و رضا براهني نيز

به دعوت گلشيري كلاس هايي برگزار كردند.

در كنار ادبيات و نقد معاصر، ضرورت شناخت متون كهن نيز از دلمشغولي هاي گلشيري بود. او به همراه دوستاني از اهل قلم در جلساتي هفتگي، كه از سال 1361 آغاز شد و پانزده سالي ادامه داشت، بسياري از آثار كلاسيك فارسي را بازخواني و بررسي كرد.

در فروردين 1376، اقامتي نه ماهه در آلمان به دعوت بنياد هاينريش بل فرصتي شد براي به پايان رساندن رمان جن نامه كه تحرير آن را سيزده سال پيشتر آغاز كرده بود. در همين دوره، براي داستان خواني و سخنراني به شهرهاي مختلف اروپا رفت و جايزهُ ليليان هلمن/ دشيل همت را نيز دريافت كرد. در زمستان 1376، رمان جن نامه (سوئد) و جدال نقش با نقاش انتشار يافت.

گلشيري سردبيري ماهنامهُ ادبي كارنامه را در تابستان 1377 پذيرفت و نخستين شمارهُ آن را در دي ماه همين سال منتشر كرد. در اين دوره جلسات بررسي شعر و داستان نيز به همت او در دفتر كارنامه برگزار مي شد. يازدهمين شمارهُ كارنامه به سردبيري او پس از مرگش در خرداد 1379 منتشر شد.

گلشيري در دوازدهم تيرماه 1378 جايزهُ صلح اريش ماريا رمارك را در مراسمي در شهر ازنابروك آلمان دريافت كرد.اين جايزه به پاس آثار ادبي و تلاش هاي او در دفاع از آزادي قلم و بيان به او اهدا شد.در مهر ماه همين سال در آخرين سفرش در نمايشگاه بين المللي كتاب فرانكفورت شركت كرد. سپس براي سخنراني و داستان خواني به انگلستان رفت.مجموعهُ مقالات باغ در باغ در پاييز 1378 منتشر شد.

به دنبال يك دورهُ طولاني بيماري، كه نخستين نشانه هاي آن از پاييز 1378 شروع شده بود، هوشنگ گلشيري

در 16 خرداد 79 در بيمارستان ايرانمهر تهران در گذشت و در امامزاده طاهر در مهر شهر كرج به خاك سپرده شد.

گل گلاب، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1347، تهران.

درگذشت: 22 اسفند 1363، تهران.

حسين گل گلاب، فرزند ميرزا مهدى خان مصورالملك (نقاش و عكاس دوره ى قاجار)، تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى علميه و متوسطه را در دارالفنون به سال 1295 به پايان رسانيد. از سال 1298 كه تدريس علوم طبيعى مدرسه ى دارالفنون را عهده دار شد تا سال 1307 دوازده جلد كتاب در رشته ى علوم طبيعى تأليف نمود. ضمنا در دانشكده ى حقوق به تحصيل پرداخت و به دريافت دانشنامه ى ليسانس در رشته ى قضايى و علوم سياسى در سال 1301 نايل آمد. به سال 1307 تصدى كارهاى عملى گياه شناسى در دانشكده ى پزشكى به عهده ى وى محول شد و از سال 1307 تا 1313 در دبيرستان نظام و دانشكده ى پزشكى تدريس گياه شناسى را بر عهده داشت. به سال 1314 كه كلاس مقدمات طب به دانشسراى عالى انتقال يافت، به معاونت دانشسراى عالى و دانشكده ى علوم و ادبيات منصوب گرديد و در همين سال طبق مقررات قانون دانشگاه به دريافت درجه ى دكترى در رشته ى علوم نايل شد و به تدريس فيزيولوژى گياهى در دانشسراى عالى و گياه شناسى در دانشكده ى پزشكى پرداخت. در سازمان نوين دانشكده به استادى كرسى بيولوژى گياهى و رياست آزمايشگاه مربوطه انتخاب گرديد.

دكتر گل گلاب در سال هاى 1324 و 1326 علاوه بر تدريس به معاونت دانشكده ى پزشكى منصوب شد و تا سال 1327 در اين سمت خدمت كرد و از پس از معاونت كناره گيرى كرد و فقط به تشكيل فرهنگستان، به سبب تخصص در معادل يابى در رشته هاى علمى، به عضويت پيوسته ى اين مؤسسه برگزيده

شد و در سال 1315 سردبيرى فرهنگستان نيز به وى واگذار شد.

علاوه بر كتاب هاى متوسطه تأليفات دكتر گل گلاب به شرح زير است: پاپان نامه ى دكترى راجع به «نباتات» ايران كه خلاصه ى آن در سال 1313 به چاپ رسيد، در اين پايان نامه شش هزار گياه كه در ايران مى رويد توصيف شده است ؛گيا (راهنماى گياهى)؛ گياه شناسى (براى دانشجويان دانشكده ى پزشكى)؛ فرهنگ گياهان معمولى و دارويى؛ تدوين برخى از كتاب هاى درسى گياه شناسى، زمين شناسى، تشريح و فيزيولوژى حيوانى و شيمى براى دبيرستان ها و دانشگاه ها (از سال 1312 الى 1326)؛ تاريخ طبيعى (در قسمت هاى مختلف)؛ جغرافيا (1310)؛ مشخصات جغرافياى طبيعى ايران (تأليف م. پتروف، ترجمه از روسى، 1336)؛ ترجمه ى بيش از پنجاه قطعه نمايش كلاسيك براى هنرستان هنرپيشگى (برخى از اين نمايشنامه ها در مجلات به چاپ رسيده است)؛ ترجمه ى كامل «اپراى كارمن» به نظم فارسى كه مطابق با آهنگ هاى اصلى است؛ ترجمه ى كامل «اپراى فوست» به نظم فارسى مطابق با آهنگ هاى اصلى. وى موسيقى مى دانست و سرود هم مى ساخت. از جمله سرودهايى كه ساخته است، مى توان به اين دو عنوان اشاره نمود: «اى ايران اى مرز پر گهر» و «آذربايجان».

(1365/ 1363 -1274 ش)، نويسنده، مترجم، موسيقيدان و استاد دانشگاه. وى در تهران به دنيا آمد. پدرش نقاش و عكاس دوره ى قاجار بود. تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى علميه، در محضر استادانى چون: عبدالعظيم قريب، ميرزا ابراهيم قمى مسعودى، غلامحسين رهنما و شمس العلماء قريب شروع كرد و دوره ى متوسطه را در دارالفنون به پايان برد. در دوره ى متوسطه، علاوه بر زبان انگليسى و فرانسه، مقدمات زبان روسى را در كلاس اسكندرخان مارديروسيان فراگرفت. پس از پايان دوره ى متوسطه به تدريس

در مدرسه ى دارالفنون مشغول شد. در 1301 ش به دريافت ليسانس حقوق نايل آمد و در 1307 ش به تدريس در مدارس نظام منصوب شد. وى داراى ليسانس در رشته ى قضايى و علوم سياسى و دكترا در رشته ى علوم بود. او به تدريس فيزيولوژى گياهى، در دانشسراى عالى و گياه شناسى، در دانشكده ى پزشكى پرداخت و در سازمان نوين دانشكده به استادى كرسى بيولوژى گياهى و رياست آزمايشگاه مربوطه انتخاب شد. دكتر گل گلاب علاوه بر تدريس مدتى به معاونت دانشكده پزشكى منصوب گرديد. وى مدتى نيز سردبير فرهنگستان بود. او در دوره ى تحصيلات متوسطه در محضر درس آقا حسنقلى، استاد تار، به فراگيرى اين هنر نيز پرداخت و با مقدمات موسيقى ايران آشنا شد. سپس در مدرسه ى موسيقى كلنل علينقى وزيرى ثبت نام كرد و به تشويق وزيرى چندين سرود و تصنيف به عنوان نمونه تهيه كرد كه مورد پسند قرار گرفت. وى همچنين با انجمن موسيقى ملى در زمينه ى تصنيف و سرود همكارى داشت. سرودهاى «اى ايران» و «آذربايجان» از آثار هنرى اوست. گل گلاب به نقاشى، عكاسى و شعر نيز علاقه مند بود. او در زمينه ى واژه يابى معادل در رشته هاى علمى تخصص داشت و عضو فرهنگستان ايران بود. از آثار علمى وى: «تاريخ طبيعى»، تشريح و فيزيولوژى حيوانى؛ «تاريخ طبيعى»، زمين شناسى؛ «تاريخ طبيعى»، گياه شناسى؛ «تاريخ طبيعى»، قسمت چهارم، «حفظ الصحه»؛ «پايان نامه دكترا»، درباره ى نباتات ايران؛ «فرهنگ گياهان معمولى و دارويى»؛ «شيمى فلزات»؛ «جغرافيا»؛ ترجمه ى «مشخصات جغرافياى طبيعى ايران».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ برگزيدگان (396 -394)، تاريخ تحول ضبط موسيقى (313 ،236 ،235)، تاريخ موسيقى (490/ 2)، زندگينامه ى

رجال و مشاهير (336/ 5)، زندگينامه ى مشاهير رجال پزشكى (140 -129/ 1)، سرگذشت موسيقى (324/ 1)، شرح حال رجال (302/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (722 -721/ 1)، مردان موسيقى (132 ،24 ،22/ 4 ،198/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (853 -851/ 2).

گل گلاب، داريوش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، محقق.

تولد: 1314، تهران.

درگذشت: 26 شهريور 1367، تهران.

داريوش گل گلاب فرزند حسين گل گلاب، متخصص راديولوژى و دانشيار دانشكده ى علوم پزشكى بود و علاوه بر اين به عكاسى هم مى پرداخت. وى سه كتاب در زمينه ى عكاسى تأليف و منتشر كرد. كتاب هاى او عبارتند از: بررسى فنى عكاسى (دو جلد، رنگى، سياه و سفيد) ترجمه تاريخ عكاسى (تأليف جين كيم)؛ نظارت بر ترجمه ى راديوگرافى دستگاه ادرار توسط مهدى غفورى و محمود بنى يعقوب، ترجمه و تأليف اطلس سونوگرافى.

داريوش گل گلاب به دليل نارسايى قلبى در بيمارستان توس درگذشت و در بهشت زهرا قطعه ى هشت به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

گلماني، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

گناباد نيشابوري، ابويعقوب اسحاق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 316 ق)، محدث. از محمد بن يحيى ذهلى و ابوالازهر و نعيم بن رزين و همطبقه ى آنان حديث شنيد. حسين بن على و جماعتى ديگر از وى حديث شنيده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (89/ 2)، تاريخ نيشابور (134)، معجم البلدان (191/ 2).

گنابادي خراساني، سلطانعلي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، طبيب و نويسنده. در دوره ى صفويه مى زيست. مدت چهل سال، يعنى تا 933 ق، در خراسان و ماوراء النهر و به ويژه در سمرقند به فراگيرى دانش پزشكى پرداخت و مدتى در دربار ابوالمنصور كوچكونجى خان ازبك، پسر ابوالخير خان، معروف به كوچوم خان (936 -916 ق) به سر مى برد و تحت ملازمت وى بود. از آثارش: كتاب «دستور العلاج»، به فارسى، كه در 933 ق در دو مقاله نوشته شده، در مورد بيمارى هاى موضعى، در بيست و پنج فصل و بيمارى هاى عمومى، در هشت فصل، وى اين كتاب را به درخواست ابوالمظفر محمود سلطان، پدر عبيد اللَّه خان ازبك، تأليف نمود؛ «مقدمه ى دستور العلاج»، در يك مقدمه و دو مقاله، در بيان حفظ صحت و بيان حد طب و احوال تندرستى و بيمارى و احوال نبض و غيره كه به دستور ابوالغازى سلطان ابوسعيد خان ازبك، پسر كوچوم خان (939 -936 ق) نوشت؛ «رساله ى علاجيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (356 -355/ 5)، تاريخ نظم و نثر (398)، الذريعه (162/ 8).

گنابادي نيشابوري، ابوبكر عبدالغفار

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(510 -414 ق)، مسند و محدث. مسند نيشابور بلكه مسند خراسان بود. پدرش ابوالحسن محمد بن حسين از علماى گناباد بود از ابوطاهر مخلص استماع حديث كرده بود. عبدالغفار شش ساله بود كه استماع علوم اسلامى را شروع كرد و از قاضى ابى بكر محمد خيرى يا حيرى و ابوسعيد محمد صيرفى و ابومنصور عبدالقاهر اصولى بغدادى و محمد مزكى و فضل اللَّه ميهنى و ابوبكر بن ريذه در نيشابور و اصفهان حديث شنيد. ابوبكر سمعانى و ابوسعد سمعانى و ابوالفتوح طائى و عبدالرحيم حاجى و عبدالمنعم

فراوى از وى حديث روايت كرده اند. سمعانى در «انساب» او را ستوده است. مردم از اطراف براى استفاده از وى به نزدش مى رفتند. او تا پايان عمر نزديك به صد ساله اش از نعمت هاى چشم و گوش و عقل بهره مند بود و به تدريس و املاى حديث ادامه مى داد. از آثارش: «الاجزاء» و «الفوائد»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (89/ 2)، سير النبلاء (248 -246/ 19)، شذرات الذهب (27/ 4)، العبر (395/ 2)، معجم البلدان (192 -191/ 2)، معجم المؤلفين (269 -268/ 5)، النجوم الزاهرة (208/ 5)، هدية العارفين (587/ 1).

گنابادي نيشابوري، ابوعلي حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 315 ق)، محدث. قاضى و زاهد. به دنبال حديث مسافرت كرد و احاديث بسيارى از على بن حسن هلالى و محمد بن عبدالوهاب و ابوحاتم رازى و ابوقلابه رقاشى شنيد. حافظ ابوعلى حسين بن على نيشابورى از وى حديث روايت كرده است. او تا پايان عمر عهده دار منصب قضاى نيشابور بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (89/ 2)، تاريخ نيشابور (135).

گنابادي، ابوالفتح

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 932 ق)، شاعر و پزشك. از پزشكان عهد شاه اسماعيل صفوى بود و طبعى موزون داشت. از اوست:

ابروان تو طبيبان افگارانند

هر دو پيوسته از آن بر سر بيمارانند

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تحفه ى سامى (57)، تذكره ى روز روشن (23)، فرهنگ سخنوران (31).

گنبدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1287 ق)، فقيه، عارف و خطاط. در قريه ى گنبد از توابع ملاير چهار فرسنگى همدان متولد شد. پس از تحصيل مقدمات به اصفهان رفت و پس از 12 سال اقامت در اصفهان به نجف اشرف عزيمت و در محضر درس آخوند خراسانى و آقا سيد محمد كاظم يزدى حضور يافت و پس از فراغت از درس به وطن بازگشت و بقيه ى عمر را در همان گنبد ماند. استاد اخلاقى او آخوند ملا حسينقلى همدانى و حاج شيخ محمد بهارى است. كراماتى نيز از وى نقل مى كنند. يكى از هنرهاى آخوند گنبدى حسن خط بود، خود نيز خطى خاص اختراع كرده. از شاگردان وى مى توان ملا على همدانى و آقاميرزا محمد ثابتى را نام برد. آثار او عبارت اند از: «حاشيه بر تبصره ى علامه»؛ «تحرير تقارير آخوند خراسانى و سيد يزدى»، در اصول و فقه؛ «شرح مشكلات ديوان سيدرضى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان و سخن سرايان همدان (228 ،241 /2)، گنجينه ى دانشمندان (387 -384 /7).

گنج بخش، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1290 ش)، نويسنده، پزشك و استاد دانشگاه. پس از به پايان رساندن تحصيلات متوسطه، از دانشكده ى طب، در 1317 ش فارغ التحصيل شد و بعدها عهده دار مشاغل مختلفى از جمله: پزشك بخش بيمارى هاى زنان در بيمارستان شهردارى، دانشيار كرسى كالبد شناسى و استاد بى كرسى دانشكده ى پزشكى گرديد. از آثارش: «كالبد شناسى انسانى»، در دو مجلد: جلد اول «كالبد شناسى سر و گردن»، توصيفى، موضعى، طرز تشريح و جلد دوم «كالبد شناسى تنه». لازم به ذكر است كه در هر دو اثر نامبرده دكتر منوچهر حكيم با وى همكارى داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست

كتابهاى چاپى فارسى (2595 ،2592/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (854/ 2).

گنجرودي نيشابوري، ابوسعيد محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بعد از 453 -360 ق)، فقيه، مسند، نحوى، اديب، طبيب و شاعر. اهل نيشابور و مسند خراسان بود. در بغداد بزرگان علم نحو را درك كرد. او از ابوعمرو محمد بن احمد بن حمدان و ابوسعيد عبداللَّه بن محمد رازى و حسينك بن على تميمى و شافع بن محمد اسفراينى و ابوبكر بن مهران مقرى و حافظ ابواحمد حاكم نيشابورى و ابوحسين بن دهثم و محمد بن بشر بصرى و ابوبكر محمد بن محمد طرازى و احمد بن محمد بالوى و احمد بن حسين مروانى و همطبقه ى آنها حديث شنيد. او گذشته از علوم اسلامى در طب و سواركارى و به كار بردن سلاح مهارت داشت و به نيكويى شعر مى سرود. اسماعيل بن عبدالغافر و ابوعبداللَّه محمد بن فضل فراوى و هبة اللَّه بن سهل سيدى و تميم بن ابوسعيد جرجانى و زاهر بن طاهر حامى و عبدالمنعم بن ابوالقاسم قشيرى و ابوسعد بن ابوصادق متطيب و ابوبكر احمد بن حسين بيهقى در نيشابور، مرو و اصفهان از وى حديث شنيدند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (101 -100/ 5)، سير النبلاء (102 -101/ 18)، شذرات الذهب (292 -291/ 3)، العبر (301/ 2)، معجم البلدان (394/ 5)، الوافى بالوفيات (231/ 3).

گنجويان، محمدصالح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1314، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ارتوپدى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى حرفه اى پزشكى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1350، دكتراى تخصصى ارتوپدى از دانشگاه علوم پزشكى ايران در سال 1356 و فوق تخصص در جراحى ستون فقرات از دانشگاههاى مينه سوتاى آمريكا در سال 1358، و سنت لوئيس آمريكا در سال 1368.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه

علوم پزشكى ايران از سال 1368.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

كنتراكچر عضلانى پس از تزريق داخل عضله، ضايعات ستون فقرات ناشى از جنگ، دررفتگى چرخشى مهره هاى 26 -21 درمان جراحى سل ستون فقرات، تومرهاى ستون فقرات و تدريس ارتوپدى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه دكترا و 5 پايان نامه اختصاصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

معاينه فيزيكى ستون فقرات و اندام ها.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

ساتئوميليت حاد هماتوژن، كله سيستيت حاد به دنبال عمل جراحى در ستون فقرات، جراحى ارتوپدى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

گنجي، ابوالقاسم يحيي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، محدث. ابومحمد هارون بن موسى تلعكبرى از وى روايت كرده و استماع او در 318 ق بوده است. گنجى در اين ملاقات بيش از يكصد و بيست سال عمر داشته. او همچنين امام عسكرى (ع) را ملاقات نموده است. اما مستقيما روايتى از ايشان نقل نكرده است. در بعضى از نسخ نام او را كتنجى ذكر كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :رجال الطوسى (517 -516)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 331/ 4)، الكنى و الالقاب (123/ 3)، معجم رجال الحديث (50/ 20).

گنجي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 658 ق)، حافظ، عالم، محدث شافعى و شاعر. معروف به فخر گنجى. ساكن دمشق بود. به دنبال حديث بسيار سفر كرد و دستاورد نيكويى داشت. او كه از محدثان پيشگام بود، گرايشى به مكتب شيعه داشت و كتبى در زمينه تشيع گردآورى كرد. از آثارش: «كفاية الطالب فى مناقب على بن ابى طالب (ع)»؛ «البيان فى اخبار صاحب الزمان (ع)»، كه در تبريز به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (117 -116/ 5)، كشف الظنون (1844 ،1497 ،263)، الكنى و الالقاب (123/ 3)، معجم المؤلفين (134/ 12)، الوافى بالوفيات (254/ 5).

گنجي، ايرج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1343، دكتراى تخصصى كودكان از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1346 و گذراندن دوره بيماريهاى كليه اطفال در پاريس.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1364.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى كودكان، بياريهاى غددى شايع در اطفال، طب كودكان، بيماريهاى كليوى كودكان، استاد راهنماى تعداد زيادى پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: متعدد، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

معرفى بيماران كمياب، راههاى تشخيص، درمان و در نتيجه بهبود و ارتقاء به سطح دانش پزشكى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

گندمي نصرآبادي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا گندمي نصرآبادي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/10/10

زندگينامه علمي

تحصيلات حوزوي را در مدرسه علميه امام خميني (ره) كاشان آغاز كردم (تير ماه 1361) بعد راهي حوزه علميه قم شدم. ابتدا در مدرسه كرمانيها مشغول به تحصيل شدم و بعد زير نظر شوراي عالي حوزه دروس حوزوي را پي گرفتم. پس از اتمام دوره سطح به مدت شش سال در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات مكارم شيرازي و جعفر سبحاني شركت كردم. از سال 1368 در كنار دروس حوزوي دروس جديد را ادامه دادم. پس از اخذ ديپلم در سال 1370 در كنكور سراسري با رتبه بالا در

رشته مورد علاقه ام فلسفه غرب در دانشگاه تهران پذيرفته شدم. در سال 1374 در آزمون كارشناسي ارشد شركت و رتبه نخست اين آزمون را احراز كردم. با موافقت اساتيد از نيم سال اول كار نوشتن پايان نامه را شروع و در پايان نيم سال سوم از آن دفاع كردم و هم زمان در آزمون اعزام به خارج قبول شدم و با تلاش بسيار موفق به اخذ پذيرش از دانشگاه سوربون شدم كه وزارت علوم به بهانه اتمام وقت قانوني با اعزام بنده موافقت نكرد تا اين كه در سال 1382 در آزمون دكتري فلسفه دانشگاه شركت كردم و در حال حاضر مشغول نوشتن پايان نامه مي باشم. ضمنا از سال 1379 تا كنون با مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب در گروه اديان ابراهيمي همكاري مي كنم.

گودرزي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود گودرزي

محل تولد : ملاير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

الحمد لله رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبيّنا محمد و آله الطاهرين و لعنة علي اعدائهم اجمعين الي قيام يوم الدين. اينجانب محمود گودرزي پس از گذراندن دوران ابتدائي در سيزده سالگي به سال 1347 خورشيدي وارد حوزه علميه قم شدم و از همان ابتدا به مدرسه روزانه مرحوم آيت الله العضمي گلپايگاني رضوان الله تعالي عليه كه در آن زمان تنها مركز علم اي بود كه با برنامه اي جامع و حساب شده و نظم و انضباطي در خور توجه با حضوراساتيدي مجرب و شناخته شده همچون آقايان صلواتى، حاج حسن آقا تهرانى، مقتدائى، بني فضل، طالقاني و .... اداره مي

شد، راه پيدا كردم و بمدت هفت سال آنجا بودم و دروس اصلي حوزه را از امثله تا مقدار قابل توجهي از رسائل و مكاسب را در اين مركز مقدس فرا گرفتم، باقي مانده رسائل و مكاسب و جلدين كفايه و شرح تجريد را در خارج از آنجا گذارندم سپس در حلقه دروس خارج فقه و اصول و درسهاي جنبي ديگري مانند شرح منظومه حاج ملا هادي ره و اسفار اربعه شركت مي كردم تقريبا در سالهاي 56 و 57 بود، امتحانات كتبي شفاهى:در سال 1350 رتبه اول و در سال 1353 رتبه دوم و در سال 56 يا 57 امتحانات رتبه سوم را با موفقيّت به پايان رساندم. نا گفته نماند كه در كنار تحصيل به تدريس دروس حوزوي از مقدمات تا شرح لمعه و مقداري از رسائل نيز مي پرداختم تا اينكه در سال 1375 در امتحانات مقطع دوم جهت تدريس شركت نمودم و پس از قبولي كتبي و شفاهي از سوي مركز مديريت حوزه در زمان آقاي استادي برخي حوزهاي شهرستانها مانند نطنز و دامغان اعزام شدم و درس تا پايه پنجم را تدريس مي كردم در سال 1377 به مركز فرهنگ و معارف قرآن كريم دعوت شدم و تاكنون در اين مركز مقدس و پر بركت قرآن كريم افتخار خدمت و بهره وري از خرمن پر فيض معارف والاي قرآن را دارم اميد است مورد قبول و رضاي خداوند متعال قرار گرفته باشد و تا آخرين نفس هم ادامه دهنده اين را بوده باشم. و آخر دعولنا الحمد لله رب العالمين.

گوران سوادكوهي، داريوش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده:

پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه شهيد بهشتى در سال 1351، دكتراى تخصصى ارتوپدى از دانشگاه تهران در سال 1357.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران در سال 1357، دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

سازماندهى مركز بانك استخوان در بخش ارتوپدى بيمارستان سينا، مطالعه و ساخت مفصل مصنوعى زانو، ترجمه كتب پزشكى، گذراندن دوره هاى كوتاه مدت ارتوپدى در لندن و كانادا، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه دكترا و تخصصى ارتوپدى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ترجمه كتاب معاينات بالينى در ارتوپدى، ترجمه كتاب ارتوپدى آدامز، تأليف كتاب گرافت يا پيوندهاى استخوان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

كاربرد گرافت هاى استخوانى در ضايعات استخوانى مجروحين جنگ، دررفتگى استخوان اسكافوئيد مچ دست، اوستئوتومى كيارى و كاربرد آن در ضايعات ارتوپدى، كيست هيداتيك استخوان، اوستئوتومى كاپيتيت در درمان ضايعه كين بوك مچ دست.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

گوراني، ستيته

قرن:9

جنسيت:زن

مليت:ايران

آخر قرن نهم هجرى، از زنان عالم، اديب و محدث. وى دختر بدر محمد گورانى و خواهر فاطمه خاتونى گورانى بود و از راويان علم حديث به شمار مى رفت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ مشاهير كرد، 135 / 1.

گوگدي گلپايگاني، محمد باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1332 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. اصل وى از گوگد گلپايگان بود. از شاگردان برجسته ى آخوند خراسانى بود. بعد از تكميل مراتب علمى به تهذيب نفس و عبادت و رياضت مشغول شد. سيد صادق بن سيد عباس لشت نشائى رشتى از شاگردان وى بود، كه كتب وى را در اختيار داشت. در كربلا از دنيا رفت و در آنجا دفن شد. از آثارش: كتابى در اصول، در دو مجلد، فراگير: «الاستصحاب»، «التعادل و التراجيع»؛ كتابى در «فقه»، در دو مجلد، به ضميمه ى بحث «الخلل»، در نماز و «الخيارات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (279 ،247/ 7 ،203/ 4 ،24/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 190/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (420/ 6)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1112 -1111/ 3)، معجم المؤلفين (90 -89/ 9).

گوگدي گلپايگاني، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1302 ق)، عالم دينى و فقيه. معروف به حاج آخوند گوگدى و يا حاج آخوند گلپايگانى. از بزرگان علماى گوگد و برادر بزرگ ملا زين العابدين گلپايگانى بود. او در روستاى گوگد درگذشت. از آثار وى: «سراج النجاة فى كشف المقامات لتحصيل السعادات»، در مواعظ و اخلاق، در دو مجلد، كه مجلد اول آن در 1271 ق در اصفهان پايان پذيرفته است. به آورده ى شيخ آقا بزرگ تهرانى در «الذريعه» و «طبقات اعلام الشيعه»، در حاشيه ى نسخه ى موجودى از اين كتاب، به خط مؤلف، تاريخ 1302 ق ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (163/ 12)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 256 -255/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (425 ،420 -419/ 6).

گوهر مدراس، محمد باقر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقرخان مدراسى از گويندگان زبان فارسى (ف. اواخر قرن 12). وى ديوان شعرى دارد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

گوهرين، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1374 -1293 ش)، نويسنده، محقق، مدرس و مصحح. صرف و نحو را در مدارس قديم آموخت. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه، از دانشسراى عالى در رشته هاى ادبيات فارسى و فلسفه ليسانس گرفت. وى در 1319 ش تدريس ادبيات و فلسفه و روان شناسى در دبيرستان هاى تهران را به عهده داشت و در ضمن خدمت موفق به اخذ درجه ى دكترا در رشته ى ادبيات فارسى شد و رساله ى خود را در لغات و آثار مولا جلال الدين رومى، به نام «فرهنگ لغات و تعبيرات مثنوى»، در شش مجلد تدوين كرد. از ديگر آثار وى: «حجة الحق ابوعلى سينا»؛ «پير چنگى»، حكاياتى از مثنوى؛ مقدمه اى بر «شمس الحقائق»؛ تصحيح و تعليقات «منطق الطير» عطار نيشابورى؛ «داستان بهرام گور»؛ تصحيح و تعليقات «اسرار نامه» عطار نيشابورى؛ «شرح اصطلاحات تصوف».[1]

اديب، محقق.

تولد: 1293.

درگذشت: 6 آذر 1374، تهران.

سيد صادق گوهرين صرف و نحو عربى را در مدرسه هاى قديم فراگرفت و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايى و متوسطه، در رشته هاى ادبيات فارسى و فلسفه از دانشسراى عالى ليسانس گرفت. وى ضمن تدريس در دبيرستان ها در دوره ى دكتراى فارسى نيز به تحصيل پرداخت و «لغات مثنوى» را موضوع پايان نامه خود قرار داد. اين رساله كه به چاپ رسيد، مهم ترين اثر گوهرين است. او در كنار تدريس در دانشكده هاى ادبيات دانشگاه تهران و دانشگاه شهيد بهشتى چند كتاب نيز تأليف و تصحيح كرد.

از جمله آثار وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: حجةالحق ابوعلى سينا (1331)؛ پير جنگى؛ حكاياتى از مثنوى (اين اثر به

تفاريق ميان سال هاى 1337 تا 1345 منتشر شده است)؛ تصحيح اسرارنامه شيخ عطار (1338)؛ تصحيح منطق الطير عطار (1342)؛ داستان بهرام گور (از شاهنامه فردوسى، 1343)؛ شيخ صنعان (از منطق الطير، 1344)؛ شرح اصطلاحات تصوف (1367). وى مقاله هايى نيز در مجله هاى «مردم» و «ستاره صلح» و «راهنماى كتاب» به چاپ رسانده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3168 ،3136 ،2814 ،2439 ،2187 ،2164/ 2 ،1325 ،1152 -1151 ،640 -639 ،210/ 1)، فرهنگ لغات و تعبيرات مثنوى (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (500/ 3).

گيتي، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1293 ش)، استاد دانشگاه، پزشك و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات متوسطه را در دبيرستان ثروت و تحصيلات عاليه را در دانشكده ى پزشكى دانشگاه تهران در 1319 ش به پايان رساند. سپس پايان نامه ى خود را درباره ى « پروتئيوتراپى در ديابت» با درجه ى ممتاز گذراند و بعد عهده دار مشاغل مختلفى از جمله: دستيارى آزمايشگاه فيزيولوژى، دانشيارى كرسى فيزيولوژى، استادى بى كرسى كالبد شناسى بود. در 1329 ش براى مطالعات علمى به آمريكا رفت. از ديگر آثار وى: «تكنيك فيزيولوژى»؛ «طب تجربى»؛ «طب تجربى و فيزيولوژى تجربى»؛ «فيزيولوژى بالينى»؛ «فيزيولوژى طبيعى و فيزيوتولوژى دستگاه بينايى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (509 -508)، الذريعه (404 ،403/ 16)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2499 ،2385 ،2249/ 2 ،944/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (310)، مؤلفين كتب چاپى (514 -513/ 6).

گيلاني استرآبادي، عبدالوحيد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، فقيه، مفسر، متكلم و عارف. معاصر شيخ بهائى (م ح 1030 ق) و از شاگردان وى به حساب مى آمد. در «رياض العلماء» نزديك به شصت اثر به وى نسبت داده شده است. از آثار وى: «الآيات البينات فى خلق اللَّه الارض و السماوات»؛ «اسرار القرآن فى تفسير الفرقان»؛ «الحبل المتين فى آداب الدعاء و الداعى»؛ «اثبات الشوق»؛ رساله «اعلى عليين»، در معنى عبادت؛ «آينه ى غيب نما»، در اسرار و احوال قلب، به فارسى؛ «اسرار التوحيد»، در شرح اسم اعظم؛ «انيس الواعظين» صغير و وسيط و كبير؛ «طب القلوب»، در معالجه امراض روحى؛ «كشف الغطاء فى اسباب الضلال و الغرور»؛ «ميزان العدالة»، در فقه؛ «تهذيب الاخلاق فى تزكية النفس»؛ «نثار السماع»، در تصوف؛ «البرزخ الجامع»؛ «الجنة النعيم»؛ «معراج السماء»، در وصف علم

و علماء؛ «معيار الصلاة»، در اسرار نماز.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (131/ 8)، الذريعه (315/ 23 ،46/ 18 ،143/ 15 ،239/ 6 ،243 ،54 43/ 2 ،96 ،54 -53 ،47 -46/ 1)، رياض العلماء (286 -284/ 3)، ريحانه (117/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 363 -361/ 11)، فوائد الرضويه (260).

گيلاني اصفهاني، حمزه

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، عالم دينى، حكيم و فيلسوف. او شاگرد برجسته ى ملا محمد صادق اردستانى اصفهانى (م 1134 ق) بود. شيخ عبدالنبى قزوينى، در «تتميم الامل»، از او تعبير به فيلسوف اعظم و حكيم افخم مى كند. از آثار وى: «رسالة فى التشكيك»؛ «رسالة فى الحكمة» معروف به «الحكمة الصادقية» كه تقريرات استادش، ملا محمد صادق، مى باشد و لذا نام صادقيه گرفته و به «تقريرات» نيز مشهور شده است و معاصر و هم شاگرديش، ملا محمد صالح خلخالى، بر آن حاشيه نگاشته است؛ شرح قول خواجه نصير طوسى: «الجوهرية و العرضية من ثوانى المعقولات»؛ «قوى النفس»؛ «رسالة فى مطالب النفس و مسائلها»، كه تقابل با كتاب ششم «طبيعيات الشفاء» دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (398 ،141/ 21 ،218/ 17 ،24/ 14 ،148/ 11 ،58 -57/ 7 ،81/ 6 ،376/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 228/ 12).

گيلاني دواني، ابوالفتح مسيح الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 997 ق)، طبيب، شاعر و خطاط. پدرش در دانش پزشكى و روانشناسى و حكمت معروف زمان خود بود. حكيم ابوالفتح چنان كه از قول تذكره نويسان برمى آيد، در شعر دست داشته و در نوشتن خط نستعليق نيز استاد بوده است. وى پس از مرگ پدرش به سال 983 ق در زندان پادشاه صفوى، همراه دو برادر خود حكيم همان گيلانى و نورالدين قرارى، شاعر زمان، به هندوستان مهاجرت كرد و به دربار جلال الدين اكبر پادشاه گوركانى راه يافت. بر اثر حذاقت در مداواى بيماران و دقت در روانشناسى كه با تواضع و پاك نظرى همراه بود، منزلتى عظيم يافت و محسود همگنان گرديد. با اين همه، از يارى رساندن به اهل دانش دريغ نداشت. از تأليفات وى:

«افادات حكيم ابوالفتح»؛ «رقعات حكيم ابوالفتح يا چهارباغ» مشتمل بر نامه هاى او؛ «قياسيه»، در حكمت؛ دو مثنوى به نامهاى «مظهر الاسرار» و «ضياء النيرين»؛ مجموعه ى اشعار خطى و اشعارى در جنگ «كنوز الشعرا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (29 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (469 -466 /5)، تاريخ نظم و نثر (833 ،542 -541)، تذكره ى ميخانه (218)، تذكره ى نصرآبادى (376)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (108 -107 /1)، الذريعه (300 ،238 /19 ، 131 /15 ،46 /9)، صبح گلشن (13 -12)، لغت نامه (ذيل/ ابوالفتح)، كاروان هند (15 -13 /1)، نامها و نامدارهاى گيلان (14 -12).

گيلاني رشتي، شعبان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شعبان بن مهدى بن عبدالوهاب گيلانى رشتى نجفى از اعلام فقهاء و مراجع تقليد در عصر خود بوده.

جد آن بزرگوار ميرزا عبدالوهاب از خراسان هجرت به گيلان نموده و در آنجا رحل اقامت افكنده و وى در نيمه ماه شعبان 1275 ق متولد شده و پس از رشد و فراگرفتن اوليات و ادبيات از اهل فضل رشت مانند حجةالاسلام آميرزا حسين مدرس به قزوين آمده و خدمت شيخ عبدالوهاب بهشتى و آيت اللَّه آسيد على مؤلف حاشيه (قوانين الاصول) متون فقه و اصول را خوانده و در سال 1302 ق مهاجرت به نجف اشرف نموده و ملازمت علامه كبير آيت اللَّه العظمى ميرزا حبيب اللَّه رشتى و علامه ملا محمد فاضل ايروانى و علامه جليل شيخ حسن مامقانى و علامه شيخ محمد فاضل شربيانى و آيت اللَّه شيخ عبداللَّه مازندرانى و ديگران را اختيار نموده و از محاضر آنان استفاده كرده

و در سال 1318 ق با علامه شيخ هاشم بن ابراهيم ابن عبدالوهاب انصارى متوفى 1311 قمرى وصلت

نموده و از خواص شاگردان و اصحاب علامه مازندرانى گرديده و در ميان اهل علم به فضل و تقوا و دقت نظر مشهور گشته و عده زيادى از فضلاء رشت و غيره اطرافش را گرفته و به تدريس خارج فقه و اصول پرداخته و جمع كثيرى از علماء و مجتهدين از محضرش استفاده و به مقام عالى علم و كمال رسيدند.

و همين موجب شد كه هزاران نفر در تقليد به وى رجوع نموده و رساله علميه اش هشت مرتبه بطبع رسيد غالب مردم گيلان و رشت از ايشان تقليد مى نمودند و معظم له گذشته از مقامات علمى داراى مقامات عاليه معنوى و اهل باطن و پرهيزكار و كثيرالعباد بود و چندين سال به وظائف شرعى از تدريس و امامت و تأليف اشتغال داشت تا در صبح روز سه شنبه 24 شوال 1348 قمرى وفات نموده و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على زاهد قمى بر وى نماز خواند و در وادى السلام نزديك قبر جناب هود و صالح پيغمبر عليهماالسلام مدفون گرديد و تاريخ وفات او را علامه شيخ محمد سماوى چنين گفت:

يالهفة الاسلام من فقد امرء

كان له من اعظم الاركان

قد زال اقصى اللب حين ارخوا

انهدم الاسلام فى شعبان

داراى آثار علمى زير مى باشد

1- صلوة المسافر 2- القضاء 3- احكام الخلل 4- المتاجر 5- مباحث الالفاظ 7- اصول العمليه والقطع والظن والتعادل والتراجيح و چندين رسائل علمى ديگر

سه فرزند دانشمند و فاضل دارد 1- آيت اللَّه حاج شيخ عبدالحسين فقيهى متولد 1321 ق كه ترجمه اش در ج 2 گنجينه ص 222 گذشت

2- حاج شيخ ابوالحسن خطيب گيلانى مؤلف (تفسير سوره يوسف) متولد 1321 ق كه بالغ بر بيست تأليف دارد

3- آشيخ

مرتضى گيلانى متولد 1335 قمرى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

گيلاني نجفي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1291 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و شاعر. در نجف به دنيا آمد. سطوح را در محضر شيخ محمد على چهاردهى گيلانى فراگرفت. او همچنين مدتى در محضر ميرزاى شيرازى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و نيز آيت اللَّه شريعت اصفهانى تلمذ نمود. پس از اتمام تحصلات به رشت رفت و در آنجا به تدريس و تحقيق پرداخت. از آثارش: «آيات البينات» يا «بيان الآيات بالزبر و البينات»؛ «اصول العقائد الدينية»؛ «حل العقود»؛ «مختصر المجمل»؛ «تذكرة المؤمنين»، در فضايل علماى عاملين؛ «كار در اسلام»؛ «لايحه ى مليه ى اسلاميه»، در رد فرقه ى بابيه و بهائيه؛ «وسيلة العفايف» يا «طومار عفت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (80/ 25 ،183/ 15 ،72/ 7 ،49/ 4 ،175/ 3 ،47/ 1)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1117/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (902 -901/ 6).

گيلاني هندي، صدرالدين علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، عالم دينى، حكيم و طبيب. اهل گيلان بود. نزد علماى ايران تلمذ كرد. سپس به هند سفر نمود و ساكن آنجا شد. مير ابوالقاسم فندرسكى كه معاصر وى بود او را در هند، زمانى كه مشغول تأليف شرح «قانون» ابن سينا بود، ملاقات كرد. مشهور است كه گيلانى بر انديشه ى ميرفندرسكى تأثيرگذار بوده است. وى همان جا درگذشت. از آثارش: شرح «القاون» ابن سينا، كه شرح جامع و بزرگى است؛ رساله ى «السؤال و الجواب»، در طب؛ «الشفاء العاجل»، كه آن را در مقابل «برء الساعة» محمد بن زكرياى رازى نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (205/ 14 ،389/ 13 ،246/ 12)، رياض العلماء (384/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 413/ 11).

گيلاني، ابونصر

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، طبيب. وى از اطباء دربار شاه طهماسب اول بود و مورد عنايت خاندان سلطنتى سرانجام به اتهام قصور در مداواى شاه طهماسب دستگير شد، و در دولت خانه ى همايون به دست قورچيان به قتل رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :عالم آراى عباسى (168 /1)، نامها و نامدارهاى گيلان (23).

گيلاني، اشرف الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اشرف الدين گيلاني موسوم به نسيم شمال از شعراي معروف و مردمي ،نويسنده و روزنامه نگار دوره مشروطيت، در سال 1287 ه.ق در قزوين متولد شد.وي پس از سپري نمودن تحصيلات مقدماتي مدت پنج سال در نجف و كربلا به تحصيل علوم ديني پرداخت و مجددا به زادگاه خود بازگشت. سيد اشرف در بيست و دو سالگي به تبريز رفت و صرف و نحو، منطق ، نجوم و جغرافيا را فراگرفت و سپس به گيلان رفت.اقامت او در رشت و فعاليتهاي مطبوعاتي سيد اشرف الدين مصادف بود با امضاي فرمان مشروطيت; سيد در شهر رشت روزنامه اي ادبي و فكاهي با نام نسيم شمال را منتشر كردكه انتشار آن تا انحلال و به توپ بستن مجلس شوراي ملي ادامه يافت و در اين زمان،كه بشدت مورد علاقه مردم گيلان قرار گرفته بود، توقيف شد.نسيم شمال در سال 1327 ه.ق مجددا روزنامه خود را منتشر ساخت و از سال 1333 آن را در تهران انتشار داد كه به شهرت و آوازه فراواني دست يافت و مورد استقبال مردم قرار گرفت.او عاقبت دچار جنون شد و در دارالمجانين بستري شد و فوت كرد و در ابن بابويه مدفون شد

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : نويسنده ، شاعر و

روزنامه نگار

والدين و انساب : سيد اشرف قزويني معروف به گيلاني فرزند سيد احمد حسيني قزويني است.

خاطرات كودكي : سيد اشرف الدين گيلاني شش ماهه بود كه يتيم شد، در يتيمي ملك و مال و خانه اش را غصب كرده اند و او دچار فقر و تنگدستي شده است.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد اشرف الدين گيلاني پس از سپري نمودن تحصيلات مقدماتي مدت پنج سال در نجف و كربلا به تحصيل علوم ديني پرداخت و مجددا به زادگاه خود بازگشت. سيد اشرف در بيست و دو سالگي به تبريز رفت و صرف و نحو، منطق ، نجوم و جغرافيا را فراگرفت و سپس به گيلان رفت.

زمان و علت فوت : در سال ???? هجري قمري شايع كردند كه سيد اشرف الدين گيلاني به بيماري جنون مبتلا شده است و با اين دستاويز وي را به تيمارستان بردند. و بازهم حق نا شناسي مردم را در زمان اقامتش در تيمارستان و در زمان مرگش مي بينيم. سرانجام سيداشرف الدين قزويني (گيلاني) در ?? اسفندماه سال ???? در دارالمجانين چهارراه قزوين تهران (حوالي ميدان قزوين فعلي) جان به جان آفرين تسليم كرد و در عين گمنامي در گورستان ابن بابويه تهران به خاك سپرده شد و تا سال هاي سال كسي نمي دانست گور او كجاست و بعدها به همت زنده ياد دكتر اسماعيل رضواني و ابراهيم فخرايي مقبره او را يافتند و سنگي بر گورش نهادند، تا شايد روزگاري كسي كنار گور او گذشت و برايش فاتحه خواند. جالب است بدانيد تا سال ،???? گور او نامعلوم بود و به راهنمايي يكي از فرزندان

پخش كنندگان نسيم شمال، گور او شناسايي شد. حافظا عشق و صابري تا چند ناله عاشقان خوش است بنال

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : اقامت سيد اشرف الدين گيلاني در رشت و فعاليتهاي مطبوعاتي سيد اشرف الدين مصادف بود با امضاي فرمان مشروطيت; سيد در شهر رشت روزنامه اي ادبي و فكاهي با نام نسيم شمال را منتشر كردكه انتشار آن تا انحلال و به توپ بستن مجلس شوراي ملي ادامه يافت و در اين زمان،كه بشدت مورد علاقه مردم گيلان قرار گرفته بود، توقيف شد.نسيم شمال در سال 1327 ه.ق مجددا روزنامه خود را منتشر ساخت و از سال 1333 آن را در تهران انتشار داد كه به شهرت و آوازه فراواني دست يافت و مورد استقبال مردم قرار گرفت. سيد اشرف در روزنامه خود و در قالب شعر و طنز همواره استبداد و ظلم را مورد حمله قرار مي داد و سخنان منظوم و موزون او بسيار مورد توجه مردم بود; از اينرو در سال 1345 ه.ق به جرم ديوانگي وي را به تيمارستان كه در واقع زندان سيد بود منتقل كردند

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : نسيم شمال در اصل نام روزنامه اي چهارصفحه اي با مضامين فكاهي و طنز بود كه سيد اشرف الدين گيلاني در سال ???? ه. ق _ ????شمسي- در رشت تاسيس كرد

همفكران فرد : سعيد نفيسي در مقدمه ديوان كامل نسيم شمال درباره وي مي گويد: «يقين داشته باشيد كه اجر او در آزادي ايران كمتر از اجر ستارخان نبود. حتي اين مرد شريف بزرگوار در قزوين تفنگ برداشته و با مجاهدان دسته

محمد ولي خان تنكابن سپهدار اعظم و سپهسالار اعظم جنگ كرده و در فتح تهران جانبازي كرده بود.» با اين وجود در متون و مقالاتي كه درباره مشروطه نوشته مي شود، مي بينيم كه كمتر نامي از سيد اشرف الدين آمده است. علت اين حق ناشناسي را مي توان اين دانست كه سيد اشرف الدين كمترين ادعايي نسبت به نقش خود در مشروطه نداشته است. باز سعيد نفيسي درباره آزادگي و بزرگواري وي مي گويد: «بزرگي او در اينجا است كه با اين همه نفوذي كه در مردم داشت هرگز درصدد برنيامد از آن سود مادي ببرد. نه هرگز در موقع انتخابات از كسي راي خواست، نه به خانه صاحب مسندي و خداوند زر و زوري رفت.»

آرا و گرايشهاي خاص : سيد شرف الدين گيلاني در اشعار خود بارها ظلم و استبداد محمد علي شاه ودولتهاي پس از وي را به باد حمله و انتقاد گرفت و همواره حامي و پشتيبان آزادي وآزادگي بود. اشعار او به زبان مردم كوچه و بازار و فاقد انسجام لازم ادبي بود ولي ويژگي عمده شعر نسيم شمال گذشته از سادگي و صميميت زباني، مضمون و محتواي آن بود كه در سالهاي بيداري از عمق وجود مردم مايه مي گرفت و نظر خاص و عام را به خود جلب مي كرد. به طور كلي بعد از انقلاب مشروطه، طنز در ادبيات ايران به جهت فضاي خفقان آور حاكم بر جامعه، موقعيتي جدي يافت و مورد توجه شاعران و نويسندگان ازجمله سيد اشرف الدين گيلاني قرار گرفت. به علت آزادي و آزادگي شخصيتش اشعار وي از احساسات و عواطف شديد وطن پرستي و

عشق به آزادي و مردم سرشار است. به واسطه زبان ساده و عوامانه اش و همچنين عاري بودن از ركاكت كلام و هزل هاي بي ادبانه، اشعارش در ميان مردم محبوبيت و مقبوليت زيادي پيدا كرد تا جايي كه وي را به اسم آقاي «نسيم شمال» مي شناختند.

جوائز و نشانها : در اسفندماه سال 1384 پس از يك فراخوان، به همت «خانه كتاب ايران» همايش بزرگداشتي براي سيداشرف الدين گيلاني برپا شد و ماحصل آن كتابي است در ??? صفحه، در شش فصل و به قلم فرهيختگاني كه دل در گرو آزادي دارند، از آزادمردي گفته و نوشته اند كه پس از نيم قرن تلاش در راه بيداري و آزادي ملت ايران، در عين غربت و گمنامي، ظاهراً به علت اختلال مشاعر دست از دنيا شست

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 مجموعه اشعار (نسيم شمال و بهشت باغ )

ويژگي اثر : مهم ترين اثر ادبي سيد اشرف الدين مجموعه اشعار او مشتمل بر بيست هزار بيت است كه به نام نسيم شمال و بهشت باغ در دو جلد چاپ شده است

گيلاني، بشير

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه آقا سيد بشير گيلانى رشتى عالمى فقيه و حكيمى نحرير معاصر با اوائل فتحعلى شاه قاجار بوده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

گيلاني، شيخ الاسلام، محيي الدين ابومحمد عبدالقادر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(562 / 561 / 560 -491 / 490 / 471 / 470 ق)، عارف، صوفى، محدث شافعى يا حنبلى و شاعر، متخلص به محيى. ملقب به غوث، غوث اعظم، غوث الثقلين، باز اشهب، باز اللَّه و جنگى دوست كه اين آخرى، نام يا لقب يكى از اجداد اوست. اهل گيلان بود. نسبش به نوشته ى بعضى از مآخذ به امام حسن مجتبى (ع) مى رسد، گرچه در «فوات الوفيات» اين نسبت به امام حسين (ع) رسانده شده است. او دخترزاده ى ابوعبداللَّه صومعه اى، از بزرگان مشايخ گيلان، است. در گيلان به دنيا آمد. در جوانى به بغداد رفت و در آنجا نشو و نما يافت. وى مؤسس سلسله ى قادريه (منتسب به عبدالقادر) در تصوف بود. علوم ادبى را از ابوزكرياى تبريزى فراگرفت. از ابوسعد مخرمى و ديگران فقه آموخت. از ابوغالب باقلانى و احمد بن مظفر بن سوسن تمار و ابوالقاسم بن بيان و جعفر بن احمد سراج و ابوسعد بن خشيش و ابوطالب يوسفى و ديگران حديث شنيد. ابوسعد سمعانى و عمر بن على قرشى و حافظ عبدالغنى و شيخ موفق الدين ابن قدامه و شيخ على بن ادريس و احمد بن مطيع باجسرائى و محمد بن ليث وسطانى و اكمل بن مسعود هاشمى و ديگران از وى حديث شنيدند. رشيد احمد بن مسلمه با اجازه از او روايت كرده است. وى با شيخ احمد يا حماد دباس مصاحب بود و از او فنون طريقت را آموخت. در مدرسه اى كه ابوسعد مخرمى در باب

ازج بغداد بنا كرده بود، سكونت داشت و مجلس وعظ و خطابه در آنجا برپا مى كرد و مطابق هر دو مذهب شافعى و حنبلى فتوا مى داد و در سيزده شاخه از علوم دينى تدريس مى نمود. او در بغداد درگذشت و در مدرسه اش در باب ازج دفن شد. در اصول و فروع فقه و تصوف تأليفاتى به او منسوب است. از آثار وى: «بشائر الخيرات»؛ «الغنية لطالبى طريق الحق» يا «غنية الطالبين لطريق الحق»، در تصوف؛ «الفتح الربانى و الفيض الرحمانى»، در تصوف، «جلاء الخاطر فى الباطن و الظاهر» «الكبريت الاحمر»، در صلوات بر پيامبر (ص)»؛ «فتوح الغيب»، در تصوف؛ «ملفوظات قادريه»؛ «الفيوضات الربانيه فى الاوراد القادريه»؛ «ملفوظات گيلانى»؛ «سر الاسرار و مظهر الانوار فيما يحتاج اليه الابرار»؛ «آداب السلوك و التوصل الى منازل الملوك»؛ «تحفة المتقين و سبيل العارفين»؛ «حزب الرجاء و الانتهاء»؛ «يواقيت الحكم»؛ «معراج لطيف المعانى»؛ «ديوان» شعر كه به «ديوان غوث اعظم» معروف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (172 -171/ 4)، انساب سمعانى (146/ 2)، ايضاح المكنون (260 ،163/ 2 ،376 ،257/ 1)، تاريخ نظم و نثر (132 -131)، الذريعه (1016/ 9)، روضات الجنات (85 -81/ 5)، ريحانه (254 -252/ 5)، سير النبلاء (451 -439/ 20)، شذرات الذهب (202 -198/ 4)، صبح گلشن (390 -389)، العبر (36/ 3)، فرهنگ سخنوران (824)، فوات الوفيات (374 -373/ 2)، الكامل (94/ 9)، كشف الظنون (2053 ،1738 ،1240 ،879 ،662)، لسان الميزان (471/ 1)، معجم المؤلفين (308 -307/ 5)، المنتظم (479 -478/ 10)، نامها و نامدارهاى گيلان (332 -331)، النجوم الزاهرة (353 -352/ 5)، نفحات الانس (510 -507)، هدية العارفين (596/ 1).

گيلاني، محراب

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دوازدهم ق)، عارف و حكيم. وى از مشاهير حكما و عرفا و شاگرد آقا محمد بيدآبادى (م 1197 ق) و ملا اسماعيل خاجويى (م 1173 ق) بود. گويند كه وى از محضر قطب الدين نيريزى نيز كسب معرفت كرده است. او شيخ و نماينده ى سيد قطب الدين در اصفهان و عراق عجم بود. محراب به وحدت وجود اعتقاد داشت و مورد طعن عده اى از فضلا بود. از معاصرين او مى توان علامه نراقى را نام برد. حاجى محمدجعفر معروف به مجذوب عليشاه از شاگردان ملا محراب بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (243 ،241)، ذهبيه (325/ 1)، ريحانه (385/ 5 ،301/ 1)، طرائق الحقائق (339 ،258 ،255 ،217 ،214/ 3)، مرآت الحق (68 ،67)، نامها و نامدارهاى گيلان (494).

گيلاني، محمد محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل محقق كثير التأليف، شاعر اديب زاهد، در اواخر عمر ظاهرا در طهران ساكن بوده، و در آن شهر وفات يافته، در نجف مدفون گرديد. نسب او به علامه محقق شيخ بهائى مى رسد و شايد انتساب او از طرف مادر باشد.

تعداد مؤلفاتش از كتاب و رساله متجاوز از 116 مجلد مى شود، از آن جمله است: 1- اجابة المحب 2- اربعين 3- انيس الصالحين 4- انيس العباد 5- ايقاظات 6- بحر الحكم [شرح هدايه ى ميبدى] 7- بحر الامكان 8- بحر الامال 9- بحر المآرب 10- بحر المصائب 11- بروق اللوامع 12- بستان الجعفرية 13- بديهيات 14- بنيان الاصول 15- تحفة الايادى 16- تحفه الاخيار 17- جامع المسائل 18- جامع المصائب، در دو جلد 19- جنات عدن 20- جنة الامان 21- خلاصة الخلاصة 22- درج الدرايج 23- درر الاقوال [فى فقه سيدنا محمد و

آله الاطهار المفضال] 24- دليل المتحيرين 25- ديوان اشعار، و در آن «عاصى» تخلص مى كند 26- دره ى مضيئه 27- ذخيرة المعاد 28- ذريعة الوداد [تفسير سوره ى يوسف] 29- رضوان الامال 30- روض الرياض [حاشيه ى معالم] 31- رياض الارواض [شرح معالم] 32- روضة حسينيه 33- رسائل الرسائل 34- وريقات الانيقات 35- زاد السالكين 36- سبيل السبل 37- سفينة النجاة 38- سوانح 39- شد الوثيق 40- ضياء الذاكرين 41- عوالم العوالم 42- غزوه ى خيبر، منظوم 43- قبلة الافاق 44- القواعد و الفوائد 45- قوانين المصائب 46- كشايف الاسرار 47- كشف الحجب 48- كشف المقال 49- كنز الاحباب 50- كنز الاخوان 51- لوايح الطرايح 52- متروك الانظار 53- مجمع الاذكار 54- مجمع المعانى [حاشيه ى رياض] 55- مرجع الضماير، در دو مجلد 56- منهاج الدين، در اصول دين 57- مثنوى شش دفتر 58- مثنوى شور و شيرين 59- مفاتيح النجاة 60- ملتمس المحبوب 61- نظم المجالس، در چندين مجلد 62- نسج النسوج 63- وقايع الصفين 64- وسيلة المراد 65- وسيلة النجاة، فارسى، در جبر و تفويض، و آن را در سال 1269 تأليف نموده 66- هدية الاخوان 67- ينابيع الدرر؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

گيلاني، نظر علي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، حكيم. سال ولادت و وفات وى مضبوط نيست ولى مى دانيم كه در حوزه هاى اساتيد اصفهان از جمله آقا محمد بيدآبادى تحصيل كرده و عمر خويش را در گيلان و اصفهان و آذربايجان گذرانده است. وى از نخستين طرفداران فلسفه ى ملاصدرا و مروجين حكمت متعاليه به شمار مى رود. برخى از آثار او عبارت اند از: تلخيص و تنقيح «مبدأ و معاد» ملاصدرا؛ «رساله ى تحفه»، در مباحث علم و

برخى از مسائل وجود؛ «شرح ان اللَّه خلق آدم على صورته»؛ شرح «عوامل» ملا محسن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (372 /13)، مؤلفين كتب چاپى (622 /6)، نامها و نامدارهاى گيلان (591).

گيوه چي مفرد، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن گيوه چي مفرد

محل تولد : مشهد

شهرت : پويا

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/2

زندگينامه علمي

اينجانب پس از اخذ سيكل نظام قديم (قبل از نظام راهنمايي) سال اول دبيرستان را در رشته طبيعي نيز خواندم. پس از آن در مكتب امام صادق (ع) در مشهد شبها به دروس حوزوي مشغول بودم. سپس در سال 55 _ 56 به صورت نيمه روزه در مدرسه معروف به مدرسه آقاي موسوي نژاد مشغول به تحصيل شدم و سپس در مدرسه آيت الله شيخ غلامحسين تبريزي حجره گرفتم و به صورت خصوصي به دروس حوزه به صورت تمام وقت ادامه دادم و در تمام ايام سال جز جمعه ها و يا تعطيلات مهم به درس مشغول بودم به صورتي كه در سال 59 كه به قم آمدم به درس مكاسب مرحوم آيت الله ستوده و كفايه مرحوم آيت الله پاياني رحمهما الله رفتم و يك جلد از كفاية را نيز نزد آيت الله دوزدوزاني خواندم و بخشي از آن را با نوار، در اين اثنا نوارهاي دروس بدايه و نهاية آيت الله مصباح را نيز گوش مي كردم عمدتا در مشهد به صورت خصوصي درس خواندم و تنها به درس تفسير مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهراني حاضر مي شدم. و بخشهائي از كتاب شرح لمعه را نيز در دروس حوزه مشهد شركت مي كردم. پس

از اتمام سطح به درس خارج اصول آيت الله شيخ جواد تبريزي كه از ابتداي اصول شروع شده بود شركت كردم و جز ايامي كه در دوران دفاع مقدس به جبهه مي رفتم تقريبا يك دوره اصول كامل درس ايشان را شركت كردم و همزمان به درس فقه ايشان كه آن زمان كتاب البيع بود و چهارشنبه ها بحث كتاب القضاء بود شركت مي كردم. ضمنا از ابتدايي كه آيت الله منتظري به قم آمدند و در منزلشان درس فقه را شروع كردند تقريبا تا آخرين روزهاي درس ايشان شركت كردم. در اين اثنا كتاب اشارات را به صورت كامل در آخرين دوره درس آيت الله حسن زاده آملي خواندم كه بسيار از نظر معنوي پر بهره بود. تا اينكه در سال 1364 با تاسيس موسسه معارف اسلامي امام رضا (ع) كه اينجانب از هسته هاي اوليه و اصلي آن بودم ابتداء كلاسهاي آموزشي كه تا آن روز درحوزه متداول نبود و به اعتقاد ما نياز حوزويان بود برگزار شد و بنده ضمن برنامه ريزي و برگزاري اجرايي آنها در همه آنها شركت كردم كه آنها عبارتند از: دوره مديريت منابع انسانى، تشريح انسان، اقتصاد، تاريخ معاصر ايران و جهان، كلام جديد، علوم قرآن و تفسير، اخلاق، روان شناسي عمومى، روان شناسي كودك، جامعه شناسى، تند خواني و ... برخي از اين كلاسها به صورت اردوهاي آموزشي در مشهد و تهران برگزار شد و حتي به صورت عملي مثل شركت در سالن تشريح، شركت در برخي ادارات وابسته به بنياد مستضعفان در حين درس مديريت و... عمدتا از اساتيد برجسته و طراز اول آن زمان

از دانشگاه مثل استاد شعاري نژاد، زرگر نژاد، ابطحى، سروش، آيت الله معرفت، حسن پور، حائري و ... استفاده مي شد. با پايان يافتن اين دوره ها و نيز تاسيس مراكز مختلف آموزشي در قم و شروع به كار اولين فصلنامه تخصصي قرآن و تفسير با نام بينات در سال1373، اينجانب ضمن شركت در يك درس خارج، تمام وقت و همت خود را مصروف مباحث قرآني كردم و به لطف خداوند تا كنون كه سال دوازدهم نشر اين نشريه است همچنان در سطح بسيار بالايي مي درخشد. (ضمنا قبل از نشريه بينات از آغاز تاسيس و نشر مجله حوزه اينجانب در گروه اخلاق آن نشريه فعاليت داشتم تا اينكه در سال حدودا 75 _ 76 از مجله خارج شدم.) اينجانب همزمان با برخي از دورس به تدريس نيز اشتغال داشتم بويژه ادبيات، علوم قرآن و ... كه به لحاظ موقعيت آن زمان به صورت غير آكادميك و مباحثه هاي طلبه اي بوده است. همزمان با سردبيري نشريه بينات، معاونت پژوهشي موسسه معارف اسلامي امام رضا عليه السلام را پس از دوران مسووليت آموزشي به عهده داشتم و سپس جزو هيات تحريريه دو نشريه قرآني ديگر يعني بشارت و آفاق نور بوده و هستم. در ضمن مدتي در معاونت بين الملل وزارت ارشاد به عنوان كارشناس جهت اعزام به رايزني ايران در لاهور بوده ام و سفري به آنجا رفتم. سپس در سال 1379 معاونت پژوهشي موسسه تنظيم و نشر آثار امام (ره) را پذيرفتم و در سال 83 مديريت طرح و برنامه و اكنون نيز معاونت پژوهشي موسسه مي باشم كه به لطف خداوند تا

كنون دهها جلد از آثار حضرت امام (ره) و يا درباره امام خميني (ره) از آن سال تا كنون منتشر شده است.

لاجوردي حسيني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاسيد مهدى بن سيد الاجله سيد ابوالفضل بن سيد الاعلام السيد عباس بن السيد الجليل سيد محمدطاهر حسينى كاشانى الاصل قمى الولاده والمسكن در سال 1305 قمرى متولد شده و پس از طى دروس جديده و ديدن مقدمات و ادبيات سطح را نزد دائى معظم خود آيت الله حاج سيد مرتضى فقيه بن العلامه حاج سيد عباس فقيه قمى و آيت الله فاضل قفقازى دام ظله فراگرفته و بعد از آن از دروس آيات عظامى چون آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله فيض و آيت الله صدر و آيت الله حاج سيد احمد خونسارى و بالاخص حدود 18 سال از محضر آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده و علوم معقول و فلسفه را نزد حكماء معروف زمان ميرزا مهدى آشتيانى و حاج شيخ مهدى مازندرانى و علامه طباطبائى خوانده و به تدريس فقه و اصول پرداخته و اكنون به گفتن درس خارج اشتغال دارد كه عده اى از محصلين شركت مى كنند.

و مخفى نماند كه علامه لاجوردى از بيت مجد و شرف و فضيلت مى باشد كه در ميان آنها رجال و نوابغى چون مرحوم حكيم شفائى و عالم جليل سيد حسين بن سيد رضى الله محمد كاشانى الحسينى و والد ماجدش سيد رضى الدين و جماعتى ديگر همه از علماء اعلام و آيات عظام ملك العلام بوده اند.

و معظم له از طرف مادر هم طباطبائى و ايشان سبط آيت الله العظمى آقاى حاج آقا احمد طباطبائى قمى مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

لاري، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1342 -1264 ق)، فقيه و عالم دينى. نسبش با بيست واسطه به امام موسى كاظم (ع) مى رسد. اصلش از دزفول است. در نجف به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات، از محضر

ميرزاى بزرگ شيرازى و شيخ محمد حسين كاظمى و ملا لطف اللَّه مازندرانى و ملا حسينقلى همدانى و ملا محمد فاضل ايروانى و ديگران استفاده نمود، تا در فقه و اصول برآمد و از تمام اساتيدش به دريافت اجازه نايل شد. وى از شاگردان برجسته ى ميرزاى بزرگ شيرازى بود. ميرزا او را به شهرستان لار فرستاد و از آن زمان به لارى مشهور شد. سيد عبدالحسين در لار به تدريس و انجام وظايف دينى مشغول شد و مدرسه اى تأسيس كرد و حوزه ى علميه اى تشكيل داد. طلاب زيادى از شهرستان هاى داراب و سيرجان و جهرم و اصطهبانات و شيراز و غيره در حوزه ى درسش شركت نمودند. وى مدت بيست و پنج سال مرجع مذهبى مردم فارس بود. او از علماى مبارز دوره ى مشروطه بود. در جنگ جهانى اول آن گاه كه انگليسى ها آهنگ تصرف لار كردند حكم جهاد داد. در اواخر عمر به جهرم نقل مكان كرد و در آنجا درگذشت. از آثارش: «الآيات النازلة»، در ذم ظلم و جور؛ «اكسير السعادة فى اسرار الشهادة»؛ «تشريع الخيرة»، در استخارات؛ «تقريرات الاصول»؛ «تقريرات الفقه»؛ حواشى بر «الرياض»؛ حواشى بر «القوانين»؛ حواشى بر «فرائد الاصول»؛ حواشى بر «المكاسب»؛ «الخلافيات»؛ حاشيه كتاب «القضاء» از «جواهر»؛ رساله ى «الاستصحاب»؛ رساله ى «عقوبة حب الدنيا»؛ رساله ى «المحكم و المتشابه»؛ «التنزيل فى بعض المتشابهات»؛ «الوجيزه»، در كيفيت و كميت علم امام؛ «المحكمات فى قطع المشاجرات»؛ «قانون ملى»، به فارسى؛ «معارف السلمانى بمراتب الخلفاء الرحمانى»، در علم امام و پيامبر (ص)؛ منظومه اى در مصائب اهل بيت (ع) و استغاثه به حضرت حجت (عج).[1]

حاج سيد عبدالحسين مجتهد لارى بن سيد عبداللَّه بن سيد عبدالرحيم بن سيد آقا ابن

سيد محمد بن سيد اسداللَّه بن سيد نعمت اللَّه بن سيد اسداللَّه بن سيد خلف مجتهد لارى موسوى كه تقريباً با بيست واسطه به حضرت امام موسى بن جعفر عليه السلام مى رسد.

تولد آنجناب در شب جمعه سوم ماه صفر 1264 قمرى در نجف اشرف واقع شده و پس از دوران مقدمات و سطوح، از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى (مجدد) و مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ محمدحسين كاظمى و آيت اللَّه شيخ لطف اللَّه مازندرانى و آيت اللَّه شيخ محمد ايروانى و عالم ربانى آقا شيخ حسنعلى، فقه و اصول و علم اخلاق را تحصيل نموده تا به درجه ساميه اجتهاد رسيده است.

آن مرحوم اصلا دزفولى است ولى چون عده اى از اعيان و بازرگانان لار شيراز از مرحوم ميرزاى شيرازى عالمى خواستند به اشاره مرحوم آيت اللَّه ربانى آقا سيد مرتضى كشميرى ايشان را تعيين و به لار اعزام نمودند و سالها آنجناب در آنجا اقامت داشتند به لارى معروف شدند ولى آخر كار كه ايشان به مبارزه و جهاد عليه استبدادگران برخاستند و مدتى در شيراز و فيروزآباد و قريه (قير) رفتند اهالى جهرم معظم له را به جهرم برده و مدت شش سال در آنجا به خدمات دينى اشتغال داشتند تا در چهارم شوال المكرم 1342 قمرى در سن 77 سالگى وفات نمودند.

تاريخ زندگانى آنجناب عجيب و سوانح و خاطراتش غريب. قسمتى از آن در كتاب (گلشن حسينى) و پاره اى از آن در كتاب دانشمندان فارس و غيره مسطور است.

تاليفات و آثار علمى آنجناب مطبوعاً و مخطوطاً از اينقرار است.

1- آيات الظالمين (مطبوع)

2- استخاره نامه (مطبوع)

3- اكسيرالسعاده (مطبوع)

4- رساله اى در عقوبت حب دنيا (مطبوع)

5- رساله اى در علم امام (مطبوع)

6-

معارف السلمانى

7- حاشيه بر فرائد انصارى مخطوط 2 جلد

8- حاشيه بر مكاسب 2 ج مخطوط

9- حاشيه بر شرح كبير مخطوط

10- حاشيه بر قوانين مخطوط

11- تقريرات فقه

12- خلافيات فقه

13- رساله اى در شكوك مخطوط

14- رساله اى در خلل صلوة مخطوط

15- رساله در علم مناظره مخطوط

16- رساله اى در محكم و متشابه مخطوط

17- كتاب التنزيل الذى نزل به جبرائيل

18- منظومه در مهمات رجال و ده ها ده ها رساله و كتاب ديگر در موضوعات مختلفه.

آن مرحوم داراى سه پسر مجتهد و دانشمند در شيراز و لار و جهرم بودند.

1- مرحوم آيت اللَّه سيد عبدالمحمد مجتهد لارى

2- مرحوم آيت اللَّه آقا سيد على اكبر مجتهد سالف الذكر

3- مرحوم آيت اللَّه آقا سيد على اصغر آيةاللهى مقيم لار

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (585 -578/ 3)، الذريعه (192/ 21 ،28/ 17 ،189/ 4 ،278/ 2 ،49 -48/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1050 -1048/ 14)، شرح حال رجال (258 -257/ 2)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1119 -1118/ 3)، معجم المؤلفين (87/ 5)، ميرزاى شيرازى (153).

لاري، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على اكبر آيةاللهى مجتهد لارى جهرمى بن آيت اللَّه العظمى حاج سيد عبدالحسين مجتهد لارى بن سيد عبداللَّه ابن سيد عبدالرحيم بن سيد محمد از پيشوايان دينى و مجتهدين متقى معاصر است.

وى پس از مرحوم والدش به جاى او نشسته و سالهاى دراز به ترويج دين مبين و نشر معارف اسلامى و كمك به ضعفاء و فقراء و دستگيرى از پا افتادگان و سرپرستى يتيمان و معاشرت با تهيدستان و بينوايان گذرانيد.

معظم له دانشمندى مرتاض و مستجاب الدعوه و زاهد و متقى و بى اعتنا به مال دنيا بود با سادگى تمام زندگى مى كرد و چون همواره در ذكر

و فكر بود لاجرم جز به هنگام ضرورت لب به سخن نمى گشود و بسيار كم حرف بود مگر بر فراز منبر كه گاه وعظ دل از عارف و عامى مى ربود و داد سخن مى داد چند روز قبل از رحلتش از مرگ خود خبر داد و در ماه صفر 1371 ق در جهرم از دنيا رفت و فرزند ارجمندش حجه الاسلام آقا سيد عبدالحسين آيه اللهى بجاى او بر مسند ارشاد و خدمت نشست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاري، فتح الله

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد كمال الدين شاه فتح الله به هبةالله بن عطاءالله حسنى حسينى جعفرى شيرازى.

از طايفه ى سادات شاهى شيراز، عالم فاضل، و اديب منشى كامل، به دعوت شاه سليمان از اردكان به اصفهان آمده، و سال ها قاضى اصفهان و شيراز و لار بوده. در سال 1098 در اصفهان وفات يافته [در حوالى مدفن آقا حسين خوانسارى مدفون شد].

كتب زير از تأليفات اوست:

1- الامامة، آن را در موقع تشرف خود به مكه تأليف نموده، و مناظرات خود را با ملا عبدالرحيم مدرس مدينه ى طيبه بتمامه نقل نموده است. 2- بديع در علم بديع، در اصفهان تأليف نموده 3- تاريخ شاه فتح الله 4- رياض الابرار و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

لاري، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر مجتهد لارى متوفى 1288 ق در منطقه لار رياست دينى داشته و رتق و فتق امور به دست وى بوده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاري، محيي الدين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 933 ق)، اديب و شاعر. از شعراى عهد سلطان يعقوب ميرزا آق قوينلو بود و اوايل عصر شاه طهماسب (984 -930 ق) را نيز درك كرد. از شاگردان علامه جلال الدين دوانى بوده و گذشته از علوم متداول زمان در عروض و فنون شعر هم مهارت داشته است. وى غزل را نيكو مى سرود و از سبك بابا فغانى پيروى مى كرد. به زيارت بيت اللَّه الحرام رفت و در مراجعت مثنوى «فتوح الحرمين» را، كه مثنويى دينى در مورد بقاع متبركه و بيان مناسك حج است، در مدينه به اسم سلطان مظفر بن محمود شاه گيلانى سرود. او اين مثنوى را به قولى در 911 ق و به قولى در 950 ق به اتمام رساند. از ديگر آثارش: «ديوان» شعر. در «فرهنگ سخنوران» محبى لارى و صاحب عنوان با هم يكى دانسته شده، ولى بيشتر تذكره ها آن دو را جدا ذكر كرده اند. همچنين صاحب «دانشمندان و سخن سرايان فارس» سال مرگ وى را 951 ق مى داند. «هدية العارفين» وى را محيى الدين محمد لارى حنفى متخلص به محيى بيان كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (187/ 4)، تاريخ نظم و نثر (318)، تحفه سامى (235 -234)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (378 -377/ 4)، الذريعه (120 -119/ 16 ،1017 -1016 ،971/ 9)، ريحانه (251/ 5)، صبح گلشن (390)، فارسنامه ى ناصرى (1515/ 2)، فرهنگ سخنوران (825 -824)، منظومه هاى فارسى (522 -521)، هدية العارفين (239/ 2)،

هفت اقليم (258/ 1).

لاري، مصلح الدين، محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 979 ق)، فقيه شافعى، منطقى و منجم. در لار فارس به دنيا آمد. ادبيات و علوم مقدماتى را در زادگاهش از شاگردان ملا جلال الدين دوانى فراگرفت. او همچنين از مير غياث الدين دشتكى شيرازى بهره برد. در عهد همايون شاه (963 -937 ق) به هندوستان رفت. بعد از فوت وى در 964 ق به حلب و از آنجا به حج رفت و سپس به حلب بازگشت. پس از آن سفرى به آمد كرد و در شهرهاى آناطولى شرقى شهرت بسيار يافت. سرانجام در ديار بكر معلم اسكندر پاشا و فرزندان او گشت و در همان جا وفات يافت. در «شذرات الذهب» سال وفات وى حدود 967 ق ذكر شده است. از آثار وى: شرح «الشمائل» ترمذى؛ شرح «الاربعين النووية»، در حديث؛ شرح «الفرائض السراجية» سجاوندى؛ شرح «الارشاد»، در فروع فقه شافعى؛ حاشيه بر قسمتهايى از «مطول»؛ «اثبات المعاد الجسمانى»؛ حاشيه بر شرح دوانى بر «تهذيب المنطق و الكلام» تفتازانى؛ حاشيه بر «شرح طوالع» اصفهانى؛ حاشيه بر «شرح الكافية» جامى؛ تعليقه بر شرح «المواقف» عضدى؛ حاشيه بر «شرح الهداية» ميبدى؛ شرح «هيئت فارسى» قوشچى؛ «مرآة الادوار و مرقاة الاخبار»، در تاريخ از اول تا 974 ق، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (39/ 7)، تاريخ ادبيات در ايران (1669 -1663/ 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (777 -775 ،536/ 2)، تاريخ نظم و نثر (355)، الذريعه (100/ 1)، ريحانه (119 -118/ 5)، شذرات الذهب (350/ 8)، كشف الظنون (1893 ،1646 ،1372 ،1247 ،1116 ،1060 ،1039 ،516 ،475 ،191 ،69 ،60)، معجم المؤلفين (293/ 12 ،93/ 10)، هدية العارفين (251/ 2).

لاريجاني مازندراني، لطف اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1311 ق)، فقيه اصولى،

عالم دينى و مدرس. اهل اسك لاريجان است، لذا به ملا لطف اللَّه اسكى لاريجانى نيز مشهور است. وى از شاگردان شيخ محمد حسن، صاحب «جواهر»، و شيخ مرتضى انصارى بود. در نجف مستقلا به تدريس فقه و اصول پرداخت و بسيارى از افاضل به درسش حاضر شدند. او از مشايخ روايتى علامه سيد ابوتراب خوانسارى بود. وى در صحن غروى به اقامه ى جماعت مى پرداخت. در نجف درگذشت و در صحن غروى به خاك سپرده شد. از آثارش: «ايضاح المضامين»، حاشيه بر «قوانين الاصول»، كه به «ايضاح القوانين» نيز معروف است؛ «ذريعة الاعتماد»؛ حاشيه بر «فرائد الاصول» استادش علامه انصارى؛ رساله در «بطلان دليل الانسداد»؛ شرح «قواعد الاحكام» علامه حلى، در چهار مجلد؛ حاشيه بر «حجية الظن» علامه انصارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (22/ 14 ،29/ 10 ،160/ 6 ،500 ،497/ 2)، علماء معاصرين (46 -45)، فوائد الرضويه (368 -367)، المآثر و الآثار (154)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1142/ 3)، معجم المؤلفين (155/ 8).

لاريجاني، رضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم حكيم و فيلسوف جليل از اجله شاگردان آخوند ملا علي نوري در اصفهان بوده و در اين شهر حكمت متعاليه تدريس ميفرموده به تهران منتقل شده و ميرزا محمد تنكابني مولف قصص العلماء از شاگردان وي بوده و در آن شهر در سال 1267 يا 1270 وفات يافته و هم در آنجا مدفون گرديده است در اعيان الشيعه 64:31 به نام سيد رضا مذكور است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

لاريجاني، صادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صادق لاريجاني

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

بسم الله الرحمن الرحيم

اينجانب صادق لاريجاني (آملي) در سال 1339 هجري شمسي در نجف اشرف ديده به جهان گشودم. پدرم مرحوم آيت الله العظمي حاج ميرزا هاشم آملي «قدس سره» از اعاظم فقهاء و مراجع نجف اشرف و قم بوده اند كه شاگردان بسياري در اين دو شهر بزرگ علم و تقوا پرورانده اند. مادرم صبيّه مرحوم آيت الله العظمي حاج سيّد محسن اشرفي «قدس سره» است كه ايشان از بزرگان شهر اشرف (بهشهر) بود و در آن شهر سمت رياست و مرجعيت داشت و از شاگردان مبرّز مرحوم آخوند خراساني «قدس سره» محسوب مي شد كه به علت انزوا طلبي، نام چنداني از خود باقي نگذاشته است. قريب يكسال و اندي داشتم كه مرحوم والد از نجف اشرف به شهر قم نقل مكان نمودند و بساط تدريس در اين شهر گشودند.

تحصيلات اوليه: از سال 1345 تا 1356 در مراحل دبستان و دبيرستان به دروس جديد اشتغال داشته ام و بحمدالله در همه اين سطوح، درسها را با موفقيّت تمام به پايان برده ام و كمتر

اتفاق مي افتاد كه رتبة اوّل را حائز نباشم. نيك به خاطر دارم كه از سال اوّل دبيرستان مسير تحقيقم از درسهاي معمولي دبيرستان، بسيار فراتر رفت و كتابهاي متعدّد دانشگاهي در رشته رياضي را خود بدون كمك استاد فراگرفتم. مثل: Precalculus نوشته Serge lang و دو مجلّد Calculus نوشته Tom . Apostol و Mathematical Analysis نوشته Rudin و Measure Theor نوشته Monro و همه اينها قبل از وارد شدن به سال چهارم دبيرستان بود. و با فراهم آمدن بورس تحصيلي از دانشگاه صنعتي شريف، عازم تحصيل در يكي از كشورهاي غربي بودم كه ناگهان زندگيم چرخش تمام پيدا كرد و انديشه و شوق تحصيل در علوم و معارف اسلامي و دنبال كردن مسير تحقيقات فقهاء و مجتهدان و فيلسوفان اسلامي، حركتي ديگر را باعث شد. علل اين شوق و انديشه جديد خود داستان عجيبي دارد كه اين جا مجال بيان آن نيست.

تحصيلات علوم اسلامي: به هر حال با تغيير مسير علمي و في الواقع تغيير مسير زندگي ام، از سال 56 وارد عالم طلبگي شدم و با ولع و اشتياق فراوان علوم رسمي حوزه را فرا مي گرفتم، و در كنار آن ها با مباحث فيلسوفان غربي هم آشنا مي شدم. اكثر درسهاي دوره مقدمات و سطح حوزه را با اساتيدي مبرز و عمدتاً به طور خصوصي طي كردم. بحثهاي خارج اصول و فقه را از محضر مرحوم والد آيت الله العظمي ميرزا هاشم آملي «قدس سره» و آيت الله العظمي حاج شيخ حسين وحيدي خراساني دامت بركاته كه افتخار دامادي ايشان را هم دارم، استفاده برده ام. فلسفه اسلامي را نيز مدّتي در نزد آيت الله جوادي آملي و

آيت الله حسن زاده آملي استفاده كردم. از حوالي سال 1368، پس از تدريس بسياري از كتب سطح، به تدريس خارج اصول و پس از مدّتي به تدريس خارج فقه پرداخته ام و بحمدالله تاكنون مشغول به اين دو بحث هستم. در جريان انقلاب در كنار مرحوم والد، در پاره اي اقدامات شركت جسته ام و پس از چندي حس كردم تهاجم فرهنگي غرب، كمي از تهاجم نظامي آن ندارد و لذا در حد وسع خويش و با بضاعتي مزجاه همّ خويش را در مقابله با اين تهاجم فرهنگي قرار دادم. تهاجمي كه ايمان مردم را هدف گرفته و قطعاً در راستاي اهداف شوم استعماري است. چون نيك مي دانند اين كشور اسلامي با ايمان مردم زنده مانده است نه تجهيزات مادي و اقدامات نظامي.

مدت هاست كه رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي «دام ظله» با بيانات مختلف به اين خطر عظيم اشاره كرده اند و اخيراً هم با بياني صريح و رسا به افشاء آن پرداخته اند. علاوه بر تدريس خارج فقه و اصول در حوزه علميه قم و نگاشتن كتابها و مقالاتي در باب مباحث جديد كلامي، چند سال است كه به عضويت هيئت علمي دانشگاه قم در آمده ام و به طور منظم در دانشگاه تربيت مدرس قم در سطح كارشناسي ارشد و دكترا، كلام جديد و فلسفه تطبيقي تدريس مي كنم. و در دانشگاه رضوي مشهد، هم پاره اي از پژوهشهاي فقهي و فلسفي را سرپرستي مي كنم.

آثار قلمي اين جانب برخي به طبع رسيده است كه عمده ترين آن ها عبارت است از:

1. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، نوشته وارنك اين كتاب ترجمه اي است از Contemporay moral philosophy كه با تعليقات

مبسوط اين جانب به طبع رسيده است. انتشارات علمي فرهنگي، تهران، 1362.

2. انسان از آغاز تا انجام، نوشته علامه سيّد محمّد حسين طباطبايي، اين كتاب ترجمه اي است از (كتاب الانسان) كه با تعليقات مبسوط اين جانب همراه است. انتشارات الزهراء، تهران چاپ دوم، 1371.

3. سرمايه ايمان، ملاعبدالرزاق لاهيجي تصحيح اين كتاب توسط اين جانب صورت گرفته است. انتشارات الزهراء، تهران، چاپ سوم 1372.

4. معرفت ديني، نقد نظريّه قبض و بسط تئوريك شريعت، مركز ترجمه و نشر كتاب تهران، 1370

5. قبض و بسط در قبض و بسطي ديگر، مركز ترجمه و نشر كتاب، تهران 1372

6. واجب مشروط، انتشارات كنگره شيخ انصاري «قدس سره» 1374

7. فلسفه تحليلي، دلالت و ضرورت، انتشارات مرصاد، قم،

كتابهاي زير در حال تدوينند:

1. مكتوباتي در حسن و قبح عقلي و قاعده ملازمه، انتشارات مرصاد

2. دين و اخلاق، (ترجمه از انگليسي) انتشارات مرصاد

3. فلسفه تحليلي، تئوري هاي معناداري

4. فلسفه تحليلي، فعل گفتاري

5. زبان دين

6. براهين اثبات واجب، برهان وجودي

7. قلمرو دين

8. مباني كلامي فلسفي حكومت ديني

9. فلسفه اخلاق

علاوه بر كتابهاي فوق مجموعه متعددي از مقالات كلامي، فلسفي در مجلات مختلف، همچون نقد و نظر و كيهان فرهنگي و ماهنامه صبح و ... به طبع رسانده ام.

در فقه و اصول، تقريباً تمامي درسهايي را كه شركت جسته ام، تقرير كرده ام و به علاوه دو مجلّد در علم اصول از ابتدا تا مبحث مشتق به عربي نگاشته ام و رساله اي مبسوط در «صلوة مسافر» به شكل شرحي بر عروة الوثقي تصنيف نمودم كه تتمه اي از آن باقي مانده است. در سال 1377به عنوان نماينده دوره سوم مجلس خبرگان از استان مازندران به مجلس خبرگان راه يافتم، و در سال 1380 با

حكم مقام معظم رهبري به عنوان عضوي از فقهاي شوراي نگهبان منصوب گشتم و حكايت همچنان باقي است ...

رياست قوه قضاييه:

آيت الله خامنه اي رهبر جمهوري اسلامي ايران وي را در تاريخ شنبه 24 مرداد ماه سال 1388 به سمت رياست قوه قضاييه منصوب كرد.

لاريجاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اردشير لاريجاني (1336 در نجف[1]) ، استاد دانشگاه و سياست مدار ايراني است. وي هم اكنون، نماينده و رئيس هشتمين دوره مجلس شوراي اسلامي[2] از حوزه انتخابيه قم است.[3]

زندگي خانوادگي

علي لاريجاني فرزند حاج ميرزا هاشم آملي است. پدر او متولد لاريجان بود. برادران او نيز هر كدام راهي جداگانه در پيش گرفتند. محمد جواد، با خواندن رياضي رئيس كميسيون سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي شد. او همچنين رئيس پژوهشگاه دانش هاي بنيادي است. يكي ديگر از برادران او، صادق، استاد حوزه علميه قم و عضو شوراي نگهبان و مجلس خبرگان شد. باقر لاريجاني هم پزشكي خواند، و رئيس دانشگاه علوم پزشكي تهران شد. فاضل لاريجاني نيز كارمند وزارت امور خارجه و از ديپلمات هاي جمهوري اسلامي است. خواهر علي لاريجاني همسر مصطفي محقق داماد است. پسرخاله وي احمد توكلي فعال سياسي ايراني است.[4]

علي لاريجاني در سن 20 سالگي با فريده دختر 15 ساله مرتضي مطهري ازدواج كرد.[1] وي چهار فرزند دارد؛ دو دختر با نام هاي فاطمه و سارا و دو پسر با نام هاي مرتضي و محمدرضا.[نيازمند منبع]

زندگي دانشگاهي

وي دانش آموختهٔ دانشگاه صنعتي شريف در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد در رشتهٔ كاربرد كامپيوتر در رياضي و دانش آموخته در مقطع دكتري در رشتهٔ فلسفه غرب است.

او در سال 1358 رتبهٔ اول رشته رياضيات و علوم كامپيوتر دانشگاه صنعتي شريف را كسب كرد. وي همچنين

دو كتاب علمي با عناوين متافيزيك و علوم دقيقه در فلسفهٔ كانت[1] و روش رياضي در فلسفهٔ كانت[5] و كتابي ديگر با عنوان دولت مدرن؛ پيماني با مردم[6] و همچنين پانزده مقالهٔ پژوهشي در موضوعات مختلف علمي نگاشته است.[7]

سابقهٔ اجرايي

اولين سمت هاي اجرايي

اولين سمت اجرايي مديريت كل برون مرزي و واحد مركزي خبر صدا و سيما بود. بين سال 1361 تا 1370[7]، وي معاون وزارتخانه هاي كار و امور اجتماعي و پست و تلگراف و تلفن (وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات فعلي) و همچنين سپاه را بر عهده گرفت و سپس جانشين ستاد كل سپاه بود وي همچنين از بنيانگذاران پايگاه مقاومت بسيج مسجدالمهدي مرداويج اصفهان مي باشد..[1]

در سال 1370 و در زمان رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني و پس از استعفاي سيد محمد خاتمي از سمت وزارت ارشاد ، لاريجاني در اين سمت قرار گرفت و تا بهمن 1372 به عنوان وزير در اين وزارتخانه حضور داشت. در سال 1373 وي با حكم رهبري، رياست سازمان صدا و سيما را برعهده گرفت.[1]

رياست صدا و سيما

وي ده سال رياست سازمان صدا و سيما را بعهده داشت و در اين مدت تغييرات بارزي در اين سازمان به وجود آورد. در طي اين دوران تعداد شبكه هاي تلويزيوني اين سازمان از سه شبكه به 7 شبكه رسيد. در پايان دوران رياست او بر اين سازمان، 7 شبكهٔ تلويزيوني، 8 شبكهٔ راديويي ملّي و سراسري، 30 شبكهٔ راديويي استاني، 4 شبكهٔ تلويزيوني استاني، و هفت شبكهٔ جهاني توسط صدا و سيما اداره مي شد. علاوه بر اين شبكه ها، روزنامهٔ جام جم و شركت توليد فيلم سيما فيلم هم در دوران مديريت وي توسط سازمان صدا و سيما

تأسيس شدند.[1]

نتقدان

منتقدان عملكرد لاريجاني در صدا و سيما معتقدند كه دولت خاتمي و مجلس ششم در تمام دوران خود نه تنها از رسانه ملي محروم بودند بلكه آنرا در مقابل خود ميديدند.[8]

عبدالله رمضان زاده سخنگوي دولت خاتمي مي گويد: «روزي آقاي محمود احمدي نژاد كه شهردار تهران بودند پل عابر پياده برقي ميدان هفت تير را افتتاح كردند كه حدود 40 ميليون تومان در يك مدت زمان طولاني صورت گرفت كه البته همين هم نيازمند انجام تحقيق و تفحص است و همان روز آقاي دكتر عارف كارخانه توربين سازي نيروگاه هاي ما را در كرج با هزينه اي بالغ بر 200 ميليارد تومان افتتاح كردند و ايران به جمع 10 كشور صاحب اين فناوري دست يافت. ولي صدا و سيما از پل عابر پياده 40 ميليون توماني شهردار احمدي نژاد 15 دقيقه در 5 بخش خبري پخش كرد و پروژه 200 ميليارد توماني را كه معاون اول رئيس جمهوري افتتاح كرد در 45 ثانيه و در 4 بخش خبري پوشش داد...از اين مصاديق بسيار است و به طور مثال در عسلويه 200 ميليارد دلار هزينه شد كه تمام آن در دولت آقاي خاتمي اتفاق افتاد ولي چه كسي از آن اطلاع دارد.»[9]

تحقيق و تفحص مجلس ششم

نمايندگان مجلس ششم كه اكثريت آن را اصلاح طلبان تشكيل مي دادند خواستار تحقيق و تفحص از صدا و سيما شدند اما شوراي نگهبان با اين تفسير كه رهبر فوق همه قواست مانع از تحقيق و تفحص مجلس گرديد. با اصرار نمايندگان، علي خامنه اي نهايتاً تحقيق و تفحص را پذيرفت و مجلس توانست تنها در سه موضوع شامل: ميزان ونحوه هزينه كردن درامدهاي اگهي ها، خريدهاي

خارج از كشور و اهداي هدايا تحقيق كند. گرچه به گفته نمايندگان طرح تحقيق با كارشكني هاي متعدد سازمان مواجه گرديد و بيش از يكسال بطول انجاميد، صداو سيما و قوه قضائيه نمايندگان را تهديد به محاكمه كرده و پرونده تخلفات صداو سيما در مجلس هفتم بدون پيگيري بسته شد.

گزارش تحقيق و تفحص مجلس تنها از 5 حساب بانكي صدا و سيما (از مجموع 200 حساب بانكي) حاكي از تخلفات مالي به ارزش 5250 ميليارد ريال در اين سازمان بود.لاريجاني تحقيق و تحفص نمايندگان را به تمسخر گرفته و آنرا «كشكي» خواند. [10] [11]

نمايندگان در بيانيه اي كه در آخرين روزهاي عمر مجلس ششم منتشر گرديد خواستار پيگيري و رسيدگي به گزارش تحقيق و تفحص توسط يك قاضي «خداترس، عادل و بي طرف» شدند. قوه قضائيه هيچگاه به اين گزارش رسيدگي نكرد و مجلس اصولگراي هفتم نيز علاقه اي به پيگيري آن نداشت.[12]

قرائت گزارش تحقيق و تفحص مجلس از صداو سيما همزمان با روزهاي پاياني فعاليت مجلس ششم و برگزاري انتخابات مجلس هفتم بود.صدا و سيما در جريان انتخابات اخبار رد صلاحيت گسترده نامزد هاي اصلاح طلب، اعتراضات احزاب و گروه ها به عملكرد شوراي نگهبان، تحصن نمايندگان و نهايتا تحريم انتخابات توسط اصلاح طلبان را با نگاهي جانبدارانه پوشش داد تا جاييكه به سانسور بيانيه مشترك روساي دو قوه(خاتمي رييس جمهور و كروبي رييس مجلس) رسيد. اصلاح طلبان ضمن آنكه لاريجاني را متهم مي كردند كه مغز متفكر جناح راست (اصولگرا) است و صداو سيما را به دستگاه تبليغاني محافظه كاران تبديل كرده است، ريشه بخشي از تلاشهاي وي را در نگراني از احتمال پيگيري گزارش تحقيق و تفحص مجلس و تخلفات

5250 ميليارد ريالي اش مي جستند. خاتمي رييس جمهور و اكبر اعلمي (رييس هيات نظارت بر صداو سيما) در بيانيه هاي جداگانه اي به اين اقدام لاريجاني اعتراض كردند. [13] [14] [15]

امزدي انتخابات رياست جمهوري

او در انتخابات سال 1384 براي نهمين دوره رياست جمهوري شركت كرد. او در اين انتخابات شكست خورد.

شوراي عالي امنيت ملي

لاريجاني كه پس از پايان دوران رياستش در صدا و سيما، همچنان عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام و شوراي عالي انقلاب فرهنگي بود، در 5 خرداد 1383 با حكم سيد علي خامنه اي به عنوان نمايندهٔ رهبر در شوراي عالي امنيت ملي منصوب شد. سپس در 24 مرداد 1384، به عنوان دبير شوراي عالي امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران انتخاب شد. اما در سال 1386 پس از چندين بار درخواست او براي استعفا از رياست شوراي عالي امنيت ملي، در روز 28 مهر 1386 درخواست استعفاي او پذيرفته شد و مسؤوليت 26 ماههٔ او در اين پست پايان يافت.[16] در آن زمان كه محمود احمدي نژاد پرونده هسته اي ايران را در شوراي امنيت سازمان ملل پايان يافته دانسته بود، علي لاريجاني در ميان راه مذاكرات خود با خاوير سولانا قرار داشت. ماجراي استعفاي او پس از ديدار ولادمير پوتين از ايران و ديدار او با علي خامنه اي رخ داد.

استعفاي وي بازتاب گسترده در رسانه هاي جهان داشت.[17]

ياست مجلس

علي لاريجاني پس از كسب نمايندگي مردم قم در مجلس شوراي اسلامي، در چهارمين جلسه علني مجلس هشتم با كسب اكثريت آرا براي يك سال به عنوان رييس هشتمين دوره مجلس شوراي اسلامي انتخاب شد. او كه تنها نامزد رياست مجلس بود موفق به كسب 237 رأي از 259 رأي مأخوذه شد.

در اين انتخابات از مجموع آراي ريخته شده به گلدان ها 22 راي سفيد بود [18]. او پيش از اين از سوي اصولگرايان، جناح اكثريت مجلس، براي نامزدي رياست مجلس برگزيده شده بود. او توانسته بود رقيبش غلامعلي حداد عادل رئيس مجلس هفتم، را در انتخابات داخلي فراكسيون اصول گرايان مجلس با 161 در مقابل 50 رأي شكست دهد [19].

لاكاني رشتي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1331 ق)، عالم دينى، فقيه، مجتهد و مدرس. در نجف به دنيا آمد. در 1341 ق به همراه پدرش به ايران آمد و در رشت سكنى گزيد. پس از فراگيرى مقدمات و نيز تحصيلات جديد، سطوح را نزد پدرش و شيخ حسن رشاد و شيخ ابوطالب شفتى و شيخ احمد طاهرى فراگرفت. سپس به قم رفت و از محضر آيت اللَّه سيد احمد خوانسارى و آيت اللَّه شيخ مهدى مازندرانى و آيت اللَّه سيد محمد حجت و آيت اللَّه سيد صدرالدين صدر استفاده نمود. در 1363 ق به قصد زيارت به عراق رفت و در نجف از محضر آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه شيخ ضياءالدين عراقى بهره برد و از آنها به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل شد. سپس به قم بازگشت و به تدريس و تأليف پرداخت و خود از مباحث آيت اللَّه بروجردى استفاده نمود. در 1370 ق به قصد زيارت به مكه و مدينه و عتبات رفت و در بازگشت از سفر به علت بيمارى پدرش در رشت سكنى گزيد و به اقامه ى جماعت، تدريس و انجام امور دينى اشتغال يافت. از آثار وى: شرح مباحث «الفاظ» و «برائت» از «كفاية الاصول» آخوند خراسانى؛ شرح «رسائل» شيخ انصارى؛ شرح «مكاسب» شيخ انصارى؛ رساله اى در «استصحاب»؛ رساله اى در «اعتقادات»؛

رساله اى در «علم اخلاق»؛ رساله اى در «علم درايه»؛ رساله اى در «نفس»؛ رساله اى در «قاعده ى لا ضرر»؛ رساله اى در «قواعد فقهيه و اصوليه»؛ رساله اى در «اقتباسات آخوند خراسانى از ديگران»؛ رساله اى در «جمع بين الرأيين» (اصالة الماهية و الوجود).[1]

سيد محمود ضيابرى فرزند عالم جليل آقا سيد مهدى موسوى از علماء معاصر رشت است كه در سال 1307 ق در قريه ضياءبر كه در چهل و هشت كيلومترى رشت قرار دارد تولد يافته و در تحت تربيت مرحوم والدش پرورش و در سال 1314 ق در سن 7 سالگى نزد ملا كاظم مكتب دار محل قرائت قرآن و خواندن را آموخته و در همان محل صرف مير و تصريف را از آخوند ملاعلى فراگرفته و براى ادامه تحصيل به رشت و دو سالى در مدرسه حاج سميع و پس از آن در مدرسه مستوفى ادبيات را نزد فضل اللَّه در مدرسه خوانده و سطوح وسطى را در خدمت مرحوم حاج شيخ حسن كوچصفهانى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد زاهد استفاده نموده و در سال 1338 قمرى به نجف اشرف مهاجرت و سطوح عالى را از فضلاء گيلانى مقيم نجف تعليم گرفته و از درس خارج مرحوم آيت اللَّه شيخ الفقهاء آقاى شريعت اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه نائينى قدس اللَّه اسرارهم استفاده نموده و در سال 1313 شمسى براى زيارت حضرت ثامن الائمه عليهم السلام به ايران وارد و پس از تشرف به مشهد مقدس به رشت عزيمت نموده و چند ماهى در قريه ضيابر توقف و به تبليغ پرداخته و بعد از آن مراجعت به نجف و به زيارت بيت اللَّه الحرام مشرف و پس از

بازگشت در مدرسه قزوينى هاى نجف به تدريس سطوح وسطى پرداخته و در سال 1320 شمسى براى گذرانيدن ايام تابستان به همدان آمده و چون مصادف با جنگ جهانى دوم بود ناگزير به گيلان عزيمت و رحل اقامت به رشت انداخته و بدواً در مسجد خميران و مسجد چهل تن و مسجد مرحوم حاج محمدكريم به اقامه جماعت و ارشاد مردم اشتغال تا در سال 1328 شمسى پس از فوت مرحوم عالم ربانى آيت اللَّه حاج سيد مهدى رودبارى براى اداره امور حوزه علميه رشت و تربيت طلاب و محصلين به مسجد جامع كاسه فروشان و مدرسه مهدويه منتقل و به وظائف دينى و روحى از اقامه نماز جمعه و جماعت و تدريس و قضاء حوائج و رفع خصومات و حل و فصل قضايا و توجه و دستگيرى از مساكين و عجزه و تأسيس مساجد و تعمير مدارس و ايجاد كتابخانه و ابنيه خيريه و غيره اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (191 -189/ 5)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1120/ 3).

لاكاني رشتي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى لاكانى رشتى متوفى سال 1370 قمرى والد آيت اللَّه لاكانى معاصر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

لاكاني، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين لاكانى از فقهاء بزرگ و ثقات علماء و شاگردان ميرزاء رشتى و در سال 1310 ق وفات نموده

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

لالكائي، ابوالقاسم هبة اللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 418 ق)، فقيه شافعى، محدث، مفتى و حافظ. اصل وى از طبرستان بود. به بغداد رفت و از شيخ ابوحامد اسفرايينى فقه آموخت. از ابوالقاسم عيسى بن على وزير و ابوطاهر مخلص و ابوالحسن بن جندى و جعفر بن عبداللَّه فناكى رازى و على بن محمد قصار و علاء بن محمد رويانى و ابواحمد فرضى و عده اى ديگر حديث شنيد. ابوبكر خطيب و پسر او محمد بن هبة اللَّه و ابوبكر احمد بن على طريثيثى و مكى كرجى سلار و ديگران از وى روايت كردند. در دينور درگذشت. از وى تصنيفاتى بر جاى مانده است، از جمله: «السنن»، شرح اصول اعتقادى اهل تسنن بر اساس كتاب (قرآن)، سنت و اجماع صحابه؛ شرح «السنة» بغوى؛ «معرفة اسماء من فى الصحيحين» يا «رجال الصحيحين» يا «اسماء رجال الصحيحين» بخارى و مسلم؛ «المسائل المنثورة»، در نحو و تفسير و غيره؛ «كرامات اولياء اللَّه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (57/ 9)، انساب سمعانى (669/ 5)، تاريخ بغداد (71 -70/ 14)، تذكرة الحفاظ (1085 -1083/ 3)، سير النبلاء (420 -419/ 17)، شذرات الذهب (211/ 3)، طبقات الحفاظ (438)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (191/ 2)، العبر (236/ 2)، الكامل (330/ 7)، كشف الظنون (1040 ،835 ،88)، معجم المولفين (136/ 13)، المنتظم (214/ 9)، هدية العارفين (504/ 2).

لاله زاري تهراني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدتقى تهرانى از علماء اعلام معاصر تهرانست. وى در حدود 1312 قمرى در سامرا متولد شده و با مرحوم والدش آيت اللَّه آقا سيد ابراهيم به تهران آمده و پس از طى دوران صبا و خواندن مقدمات در سال اول تاسيس حوزه علميه قم 1340 قمرى به قم آمده و از

محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه يثربى و آيات ديگرى استفاده نموده و هم از محضر مرحوم آيتين اصفهانى و نائينى در موقع توقفشان در قم بهره مند گرديده تا به درجه رفيعه علم و اجتهاد نائل آنگاه به تهران مراجعت و بيش از پنجاه سالست كه بخدمات دينى اشتغال و چندين سالست كه در مسجد (اباذر غفارى) در پل چوبى خيابان شاهرضا به اقامه جماعت و تبليغ احكام موفق ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

لاله زاري، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد محمدصادق بن العالم الجليل السيد ابراهيم بن السيد على اصغر الحسينى تهرانى عالمى فاضل و كاملى عامل و پدرش از علماء بزرگوار دركه تهران بوده.

وى در سال 1300 قمرى در سامره متولد و در تحت مراقبت و تربيت والدش پرورش يافته و مقدمات و قسمتى از سطوح را نزد وى و بعضى از فضلاء سامره خوانده و در حدود سال 1320 قمرى باتفاق مرحوم والدش مسافرت به تهران نموده و فقه و اصول و بعضى از معقول را نزد علماء تهران تكميل نموده و چون والدش در سال 1332 قمرى وفات نمود حمل به قم و در ايوان آئينه حضرت معصومه عليهاالسلام دفن و به تهران مراجعت و بجاى والدش در مسجدى كه در خيابان لاله زار تهران تأسيس نموده به اقامه جماعت و ترويج دين پرداخته و تحول عجيبى در كسبه و اصناف خيابان مزبور ايجاد كرده كه اغلب آنان در مواقع نماز به مسجدش حاضر و از نماز و بياناتش استفاده مى كردند تا در 16 صفر 1370 قمرى وفات نموده و جنازه اش حمل به قم و در جوار حضرت معصومه عليهاالسلام بخاك سپرده شده است.

داراى فرزندان برومند و

دانشمندى است كه از علماء اعلام معاصر تهران و رى مى باشند.

1- جناب آيت اللَّه حاج سيد مهدى حسينى لاله زارى كه ترجمه اش را بعد از اين خواهد آمد.

2- جناب حجةالاسلام و المسلمين حاج سيد محمدحسين لاله زارى دومين فرزند آن جناب است كه در تهران تولد يافته و پس از خواندن مقدمات به قم مسافرت و در مدرسه حجتيه اقامت و بتكميل سطوح پرداخته و چند سالى از محضر مرحوم آيه اللَّه العظمى بروجردى و آيات ديگر بهره مند شده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و چندين سال از محضر آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد محسن حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى مد ظله و ديگران استفاده نموده تا بمدارج علم و كمال رسيده آنگاه مراجعت به تهران و در مسجد قائم واقع در خيابان سعدى به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و ضمناً تدريس و مباحثات اشتغال دارند.

3- جناب حجةالاسلام آقاى حاج سيد عبدالصاحب لاله زارى از فضلاء و علماء معاصر مى باشند كه چندين سال در قم و سالها در نجف اشرف كسب علم و كمال كرده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

لاله زاري، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد مهدى لاله زارى ابن العالم النبيل و آيت اللَّه الجليل مرحوم حاج سيد محمد صادق لاله زارى از علماء مبرز و معروف معاصر تهران مقيم در زاويه مقدسه شهر رى مى باشند معظم له در سال 1324 قمرى در تهران متولد شده و سطوح را خدمت مرحوم شيخ مهدى نورى و ميرزا طاهر تنكابنى خوانده و در عصر آيت اللَّه العظمى مرحوم ميرزا محمدتقى شيرازى مهاجرت به نجف اشرف نموده و پس از چندى

مراجعت به ايران و در سال 1342 ق دوباره معاودت به نجف نموده و اصول را از مرحوم آيت اللَّه مشكينى تكميل و مدت 12 سال از درس و محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى استفاده نموده و در سال 1360 ق مراجعت به ايران و در تهران رحل اقامت افكنده و بخدمات دينى و وظائف روحى پرداخته و در سال 1370 مشرف به نجف و دو سال توقف و در سال 1372 ق بوطن بازگشت نموده و مجاورت حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام را در شهر رى بر سكونت در تهران ترجيح و اختيار نموده و بانجام وظايف دينى و روحى مشتغل گشته و از آن تاريخ تاكنون خدمات ارزنده و آثار خالده اى از خود گذارده است.

نگارنده گويد: آيت اللَّه لاله زارى عالمى عامل و فاضلى كامل و فقيهى ناطق و در ايجاد و بناء مساجد و مدارس سمى بليغ و همتى عالى و بلند دارد. بيانش بسيار جذاب و شيرين و منبرش بى اندازه مؤثر و نافذ است، اول عالم و روحانى متنفذ شهر رى ميباشد بسيارى از مردم رى و تهران دست ارادت به وى داده و دلباخته بيانات سودمند و مفيد ويند.

آثار خالده و باقيات و صالحات وى در رى و تهران از اين قرار است:

1- مدرسه آيت اللَّه لاله زارى در شهر رى كه با همت خود بنام مرحوم آيت اللَّه بروجردى بنا ولى مردم بنام ايشان مى خوانند.

2- حوزه علميه شهر رى كه بهمت عالى وى اداره ميشود.

3- مسجد خاتم النبيين در خيابان مظفرى شهر رى كه از مساجد بسيار زيباى رى و تهران است.

4- مسجد لاله زارى جنب مدرسه

علميه اش.

5- مسجد لاله زارى در خيابان لاله زار.

6- مسجد قائم.

7- مسجد بى بى در سر سه راه سپهسالار.

8- مسجد سلمان در خيابان شهباز.

9- مسجد حاج محمدحسن قبنرى. مسجد اباذر و مساجد ديگر در تهران و حومه آن.

آثار علمى ايشان:

1- تقريرات اصول مشكينى.

2- تقريرات اصول آقا ضياء.

3- تقريرات نائينى مباحث الفاظ.

4- تقريرات فقه آيت اللَّه اصفهانى.

5- رساله عمليه و تمام كتب مذكوره مخطوط ميباشد.

(تو 1324 ق)، عالم دينى، فقيه و نيكوكار. در تهران به دنيا آمد و سطوح را در خدمت شيخ مهدى نورى و ميرزا طاهر تنكابنى فراگرفت. در عصر ميرزا محمد تقى شيرازى به نجف رفت و پس از مدتى به ايران بازگشت. در 1342 ق براى بار دوم به نجف رفت و اصول را از محضر آيت اللَّه مشكينى فراگرفت و مدت دوازده سال نيز از درس و بحث آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه شيخ كاظم شيرازى استفاده نمود. در 1360 ق به تهران آمد و در شهر رى ساكن گرديد و به انجام وظايف دينى پرداخت. از آثارش: مدرسه ى آيت اللَّه لاله زارى در شهر رى؛ حوزه ى علميه و مسجد لاله زارى در شهر رى؛ مسجد خاتم النبيين (ص) در شهر رى؛ مسجد لاله زارى در خيابان لاله زار؛ مسجد بى بى در سپهسالار؛ مسجد سلمان در خيابان هفده شهريور؛ مسجد قائم، مسجد حاج محمد حسن قنبرى، مسجد اباذر و مساجد ديگر در تهران و حومه. از آثار علمى: «تقريرات» اصول آيت اللَّه مشكينى؛ «تقريرات» اصول آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى؛ «تقريرات» آيت اللَّه نايينى، مباحث الفاظ؛ «تقريرات» فقه آيت اللَّه اصفهانى؛ «رساله ى عمليه».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (641 -640/ 4).

لاهوتي كرمانشاهي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336/

1335 -1266/ 1264 س)، نويسنده، روزنامه نگار، مترجم و شاعر، متخلص به لاهوتى. در كرمانشاه به دنيا آمد. پس از فراگرفتن علوم مقدماتى در زادگاهش، جهت ادامه ى تحصيل به تهران آمد. در جريان انقلاب مشروطه شب نامه و اوراق سياسى منتشر مى كرد و در صف فداييان قرار داشت. او در جوانى به تحصيل علوم مذهبى پرداخت و به لباس روحانيون ملبس شد. پس از چندى به تصوف روى آورد و سپس از كسوت روحانيان خارج گرديد و در ژاندارمرى مشغول خدمت شد. وى در حدود 1290 ش به اتهام قتل يكى از زيردستانش به عثمانى (تركيه) گريخت و در آنجا به تدريس در مدرسه ى ايرانيان پرداخت و پس از چندى به ايران بازگشت و در كرمانشاه اقدام و به انتشار روزنامه ى «بيستون» كرد. بعد از مدتى مجددا به تركيه رفت و مجله ى ادبى «پارس» را در دو قسمت، به فارسى و فرانسه، در استانبول تأسيس و منتشر كرد. در 1300 ش به ايران بازگشت و در ژاندارمرى تبريز به خدمت مشغول شد. سپس زمينه ى كودتايى در آنجا ترتيب داد و پس از شكست خوردن كودتا به روسيه گريخت و تا پايان عمر در آنجا به فعاليت هاى هنرى درباره ى زبان و ادبيات فارسى پرداخت. او از نظر مسلكى، شاعرى مادى و معتقد به ماركسيسم بود و شعر خود را ابزارى در خدمت تحقق آرمانهاى طبقه كارگر مى ديد. وى شاعرى توانا بود و در غزلسرايى مهارت داشت. در عين حال او را مى توان از پيشگامان شعر نو نيز به حساب آورد. سرانجام لاهوتى در روسيه از دنيا رفت و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش: «ادبيات

سرخ»؛ «ايران نامه»؛ «جنگ آدميزاد با ديو»؛ «درافشان»؛ «لالى لاهوتى»؛ «چند اثر از پوشكين»، ترجمه، منظوم؛ ترجمه ى «شاهنامه» فردوسى به زبان روسى؛ «ديوان» شعر.[1]

در 1269 در كرمانشاه متولد شد. پدرش الهامى شغل آزاد داشت و گاهى شعر مى سرود. وى وارد مدرسه ژاندارمرى شد و به درجه افسرى رسيد. خيلى شجاع و احساساتى و خوش بيان بود. وقتى به درجه سروانى رسيد رياست ژاندارمرى قم و كاشان به او داده شد. وى در اين شغل مأمور دستگيرى نايب حسين كاشى و همدستان او بود. خيلى تند و شديد عمل كرد. نه نفر از ياران نايب حسين را اعدام نمود. لاهوتى در قم خيلى بد كار كرد، متهم به اخاذى شد. حتى گفته شد يك دزدى كه در حرم حضرت معصومه متحصن شده بود او را به زور از صحن خارج نموده تيرباران كرده است. مردم به تهران شكايت بردند، هيئتى مركب از يك افسر سوئدى و دو افسر ايرانى براى رسيدگى به قم رفتند ولى قبل از اينكه افسران مزبور به وظيفه خود عمل نمايند مورد حمله افراد مجهولى قرار گرفته دو تن از آنان مقتول و يكى مجروح گرديد. مجروح را به رباط كريم منتقل و در آنجا خفه مى نمايند. دولت تمام اين عمليات را ناشى از تحريك لاهوتى دانسته او را بازداشت و در تهران زندانى مى نمايد. وى با كمك عده اى از زندانيان متوارى شد. ابتدا به كرمانشاه، سپس به اسلامبول مى رود و در غياب وى دادگاه حكم اعدام او را صادر مى كند. در جنگ بين المللى اولى كه جمعى از مليون و وطن پرستان قوائى بوجود آورده با روس ها مى جنگيدند لاهوتى با آنها همكارى نموده

فرماندهى يك گروهان را عهده دار مى گردد. پس از شكست مجددا به استانبول مى رود و با كمك خان ملك ساسانى، به انتشار مجله پارس مبادرت مى كند. چندى بعد وارد تبريز شد. به شيخ محمد خيابانى ملحق مى گردد. پس از كشته شدن خيابانى عفو عمومى درباره افراد او صادر گرديد. اين عفو شامل لاهوتى نيز گرديد و حاج مخبرالسلطنه هدايت والى وقت آذربايجان در شفاعت و كمك به او نقش بسيارى داشته است. و او را مجددا با درجه ماژورى (سرگردى) داخل ژاندارمرى مى نمايند و به معاونت ژاندارمرى آذربايجان منصوب مى گردد. در آن ايام اوضاع آذربايجان سخت مغشوش بود. سميتقو در سطح وسيعى منطقه را زيرنظر داشت. چند بار قواى ژاندارم را از بين برده بود. از طرفى افسران ژاندارم در آن ايام به جهت انحلال و ضميمه شدن به قزاقخانه ناراضى بودند و چند ماه بود كه حقوقى دريافت نكرده در وضع ناگوارى بسر برده و درصدد انتقام برآمده بودند. افسران ژاندارم مستقر در شرفخانه با تبانى يكديگر و انتخاب لاهوتى به سرپرستى خود به قصد اشغال تبريز و سپس تهران دست به قيام مسلحانه زدند. ابتدا ماژور پولادين فرمانده ژاندارمرى را توقيف نموده، سيم تلفن و تلگراف را قطع مى نمايند. همچنين حاج مخبرالسلطنه هدايت والى و سرهنگ شهاب را بازداشت مى كنند. قسمت اعظم شهر تبريز به دست آنها افتاده عده اى از مردم به ژاندارمها ملحق مى گردند. قواى دولتى پس از اطلاع از قيام لاهوتى با قوائى كه براى مقابله با سميتقو آماده كرده بود متوجه شهر تبريز شد و زد و خورد بين دو قدرت درمى گيرد. پس از چند ساعت زد و خورد از طرفين

عده زيادى كشته مى شوند ولى به هيچوجه بيم شكست خوردن لاهوتى و همكارانش در بين نبود ولى يكمرتبه لاهوتى با چند تن از افسران از تاريكى شب استفاده كرده به روسيه فرار مى نمايد و مقاديرى سلاح نيز با خود حمل مى كنند. شهر تبريز راحت به دست قواى قزاق فتح مى شود. باقيمانده افسران همكار لاهوتى كه عده آنها ده نفر بود بازداشت مى شوند. در راس اين عده سلطان تورج ميرزا امين قرار داشت كه فرمانده ستاد جنگ بود. به دستور سردار سپه دادگاه نظام به رياست سرتيپ زاهدى كه در آن هنگام مأمور حمله به قلعه چهريق بود تشكيل مى يابد. سرهنگ متين الملك قريب دادستان دادگاه در كيفر خواست اعدام همه را تقاضا مى نمايد و محاكمه همدستان لاهوتى آغاز مى گردد. دادگاه تمام عده را براساس كيفر خواست به اعدام محكوم مى كند. پس از محاكمه و محكوميت اين عده بعضى از صاحبان قدرت در مقام وساطت برآمده از جمله سيد حسن مدرس در تهران شديدا براى جلوگيرى از اجراى حكم تلاش مى كند. افسران محكوم به زندان تهران انتقال يافته پس از چندى مورد عفو قرار گرفته به شغل سابق خود باز مى گردند.

لاهوتى سالها پس از فرار از ايران در شوروى مى زيست. چندى در قفقاز وزير فرهنگ تاجيكستان شد. در اواخر به بخش راديو فارسى مسكو پيوست. وى طبع شعر داشت و قسمتى از اشعارش انتشار يافته است. وى در زمانى كه در شوروى بسر مى برد در برنامه فارسى راديو مسكو نقشى داشت و حقوقى دريافت مى كرد. تا اواخر عمر مردى ماجراجو، پرمدعا و شلوغ بود. در 1340 درگذشت. لاهوتى در گيرودارهاى سياسى به خارج از ايران گريخت و

سرانجام به تاجيكستان شوروى رفت و در آنجا به مقامات مهم از جمله وزارت معارف رسيد. هم در آنجا ازدواج كرد، ديوانش بارها به چاپ رسيد از جمله در مسكو (1946). لاهوتى در شعر فارسى معاصر مقامى ارجمند دارد. از نظر مضامين در به كار بردن كلمات تازگيهاى بسيارى در شعرش ديده مى شود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (342 ،108 ،44 -43 ،31)، از بهار تا شهريار (258 -246/ 1)، از صبا تا نيما (383 -381 ،235 ،172 -168/ 2)، از نيما تا روزگار ما (502 -492)، تاريخ جرايد (47 -46 ،42/ 2)، چون سبوى تشنه (74 -72)، دويست سخنور (357 -355)، الذريعه (940/ 9)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (355 -346/ 5)، سخنوران نامى معاصر (3118 -3113/ 5)، فرهنگ سخنوران (786)، فرهنگ شاعران زبان پارسى (492 -491)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3154 ،2793 ،2121 ،1982/ 2 ،157 ،1393 ،1116 -1115 ،1106 ،1057 ،417 ،233 ،144/ 1)، كتاب گيلان (564/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (288 -286/ 1).

لاهوتي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن لاهوتي در سال 1323 در سبزوار متولد شد.وي از نخستين مترجمان و محققاني است كه در بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي مشغول به كار شد .ايشان در جوار استاد سيدجلال الدين آشتياني توانست اثار ارزشمندي چون «شكوه شمس» پروفسور شيمل را ترجمه كند.نامبرده مدرس دانشگاه پيام نور بوده و در حال حاضر نيز عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي مشهد مي باشد. كتاب "شرح مثنوي معنوي"ترجمه ،حسن لاهوتي ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته

: زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسن لاهوتي تحصيلات ابتدايي، متوسطه و دانشگاهي را تا مقطع فوق ليسانس در مشهد طي كرد و پس از آن براي ادامه تحصيل به دانشگاه ايالتي ميشيگان «MSU» رفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسن لاهوتي از نخستين مترجمان و محققاني است كه در بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي مشغول به كار شد و آثاري چون «جنبشهاي اسلامي و گرايشهاي قومي در مستعمره هند»، «هند بريتانيا»، «خدمات مسلمانان به جغرافيا» همراه با تعليقات و تحقيقات ديگر حاصل سالها همكاري او با آن بنياد است. مطالع? آثار كهن عرفاني و اسلامي و ادب فارسي كه از اوان جواني بدان پرداخته وبهر? وافري كه در طول ساليان دراز از محضر استاد سيدجلال الدين آشتياني برده است او را به ترجم? اثار ارزشمندي چون «شكوه شمس» پروفسور شيمل توانا ساخت

جوائز و نشانها : كتاب "شرح مثنوي معنوي"ترجمه ،حسن لاهوتي ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 جنبشهاي اسلامي و گرايشهاي قومي در مستعمره هند

ويژگي اثر : ترجمه

2 خدمات مسلمانان به جغرافيا

ويژگي اثر : ترجمه

3 شرح مثنوي معنوي

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «شرح مثنوي معنوي»: شرح مثنوي معنوي مولوي (شش دفتر)،

رينولد ا. نيكلسون، ترجمه و تعليق حسن لاهوتي، تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1374. درك سخنان عارفان? مولانا در مثنوي، بي نياز از شرح نيست. در اين كتاب با هم? سلاست بيان و شيوايي و سادگي، فراوان است مضاميني كه فهم آن بدون اطلاع كافي از دقايق ادب فارسي و اصول معارف عالي? اسلام، دشوار، بلكه غيرممكن است. همين ضرورت، توجه دانشمندان نكته سنج را به نوشتن شروح گوناگون بر مثنوي معطوف داشته است، تا آنجا كه دانشمندي به نام نيكلسون 20 سال تمام از عمر خود را صرف تهي? نسخه اي كامل از مثنوي كرد. مترجم با دقت نظر در يافتن معادلهاي درست و قانوني الفاظ و تعبيرات و اصطلاحات عرفاني و فلسفي، كوشيده است عين نقل قولهاي مستقيم را بيابد و در متن فارسي بگنجاند. مترجم در برگردان اين اثر تحقيقي- كه هفت سال به طول انجاميد- از راهنمايي و همكاري عالماني چند برخوردار بوده است و با پيشگفتار محققانه و عالمان? سيدجلال الدين آشتياني اثر خود را مزين نموده است

4 هند بريتانيا

ويژگي اثر : ترجمه

منابع زندگينامه :1www.ketabesal.ir

لاهيجاني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم لاهيجانى صاحب (رياض المؤمنين) عالمى جليل و فاضلى فقيه از شاگردان صاحب رياض بوده و در سال 1269 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجاني، خليل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خليل لاهيجانى از علماء وقت و فقهاء گيلان و مورد توجه عموم مردم بوده و در سال 1330 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجاني، عبدالرسول

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول لاهيجانى فقيهى بارع و عالمى متقى از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ على بن شيخ مهدى لاهيجانى عالمى بارع و متكلمى فاضل صاحب كتاب (مخزن الفوائد فى اصول العقائد) بوده و در سال 1346 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجاني، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم ق)، عالم دينى، فقيه و اديب. وى از شاگردان علامه محمد باقر مجلسى (م 1110 ق) است. او در اثر معروف خود «نظم اللآلى» خود را شاگرد علامه مجلسى خوانده است. «نظم اللآلى» جواب سؤالات فقهى است كه علامه مجلسى از او نموده و او آنها را جواب گفته سپس بر استادش عرضه داشته و آنها را به تأييد رسانده است. او اين كتاب را به اسم شاه سليمان صفوى تأليف كرده و در 1103 ق از تأليف آن فراغت يافته است. از ديگر آثارش: «فهرست الكتب المأخوذ منها البحار»، كه در آن اسامى مآخذ «بحارالانوار» به ترتيب در بيست و هفت باب (غير از حرف ظ) آمده و در 1127 ق به اتمام رسيده است؛ «صلاة الجمعة»؛ «حلية النسوان»؛ «تحفة المصلين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تلامذة العلامه المجلسى (59 -58)، الذريعه (227 -266/ 24 ،391/ 16)، رياض العلماء (24/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 696/ 12).

لاهيجاني، محمدجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجعفر بن ملا محمدصادق لاهيجانى از فلاسفه و حكماء عصر و مشاهير مدرسين علوم عقليه و داراى تاليفاتى از جمله حاشيه بر الهيات (شرح تجريد) و شرح (المشاعر) ملا صدرالدين شيرازى و غيره بوده و بعد از 1251 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجي اصفهاني ، محمد سعيد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ميرزا محمد، از علماى زمان زنديه در اصفهان است، كه شيخ عبدالنبى قزوينى او را در سال 1175 ملاقات نموده، و از علم و دانش او تمجيد و تحسين نموده است.

وى مؤلف شرحى است بر شاطبيه در تجويد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

لاهيجي قمي، عبدالرزاق

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند على بن الحسين اللاهيجى قمى از بزرگان حكماء و متكلمين و ادباء محققين ملقب به فياض لاهيجى است هم داماد (باجناق) مرحوم علامه ملا محسن فيض كاشانيست كه هر دو شاگرد و داماد صدرالمتألهين شيرازى بودند و لقب فيض و فياض را از او دريافته اند. صاحب روضات گويد در مدرسه معصومه قم (يعنى مدرسه فيضيه) تدريس مى نمود تأليفات ارزنده دارد كه از آنهاست «كتاب گوهر مراد» و رساله (سرمايه ايمان) و شرح تجريد الكلام موسوم «به مشارق الالهام» و «شوارق» كتاب «شرح هياكل» و رساله ى در حدوث عالم، و غير اينها از كتب و رسائل و حواشى. شاگردان بزرگوارى دارد كه از آن جمله است فرزند ارجمندش جناب ميرزا حسن صاحب كتاب «جمال الصالحين» در سنن و آداب «و كتاب شمع اليقين» در اصول دين به فارسى و غير آن كه قبر شريفش در حاشيه خيابان ارم مقابل شيخان بزرگ سنگ بلندى بر آن نصب است.

(ملا) عبدالرزاق بن على بن حسين گيلانى ملقب به فيض و فياض، متكلم منطقى، اديب و شاعر ايرانى (و.؟- ف. 1051 يا 1072 ه.) وى شاگرد ملاصدرا و ملا محسن فيض بود و در قم تدريس كرده. تأليفات بسيارى دارد كه حاكى از تبحر وى هستند از جمله ى آنهاست: 1- «شوارق الالهام»، شرح بر «تجريدالكلام» خواجه نصيرالدين طوسى. 2- «گوهر مراد» در حكمت و

منطق به فارسى كه براى شاه عباس ثانى نوشته. 3- «حدوث العالم». 4- «ديوان شعر» پارسى شامل حدود پنج هزار بيت. 5- «كلمات الطيبة» در اصالت ماهيت وجود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

لاهيجي، حسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1121 -1045 ق)، عالم دينى، حكيم و صوفى. اصلش از گيلان بود. در قم به دنيا آمد. در فراگيرى علوم دينى از محضر پدرش، ملا عبدالرزاق لاهيجى معروف به فياض، استفاده نمود. در قم درگذشت و در سمت شرقى قبرستان شيخان به خاك سپرده شد. از آثارش: «آيينه ى حكمت»، در اصول دين، به فارسى؛ «اثبات الرجعة»؛ «اصول الدين»، در پنج فصل، به فارسى؛ «الفة الفرقة»، در كلام؛ «تأليف المحبة» يا «تزكية الصحبة»، در ترجمه و تلخيص «كشف الريبة» شهيد ثانى؛ حاشيه بر «الوافى» فيض كاشانى؛ «التقية»؛ «شمع اليقين فى معرفة الحق و اليقين»، در اصول دين و به ويژه امامت؛ «مصباح الدراية»، در حكمت؛ «مصابيح الهدى و مفاتيح المنى»، در حكمت؛ «روايع الكلم»، «بدايع الحكم»، «زواهر الحكم»، در حكمت؛ «جمال الصالحين فى اعمال السنة و الآداب المستحسنة»، به فارسى.[1]

حسن بن حكيم متأله بن ملا عبدالرزاق لاهيجى معروف (به فياض) كه قبرش در حاشيه خيابان ارم قم مقابل بازار شيخان واقع و سنگ بلندى بر آن نصب است.

وى فاضلى بوده صالح و در سال 1121 ق وفات نموده از تاليفات او كتب زير است.

1- آئينه حكمت 2- اثبات رجعت 3- اصول دين 4- الفة الفرقه در كلام 5- بدايع الحكم 6- تاليف المحبه 7- التقيه 8- جمال الصالحين 9- امامت 10- روايع الكلم در حكمت 11- زواهر الحكم 12- شمع اليقين 13- مصباح الهدى و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1]

الذريعه (106 ،94 -93/ 21 ،233/ 14 ،63 -62/ 12 ،260 -259/ 11 ،229/ 6 ،130 -129/ 5 ،404/ 4 ،300/ 3 ،187/ 2 ،52/ 1)، رياض العلماء (1/ 208 -207)، ريحانه (363/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 180 -177/ 12)، گنجينه ى دانشمندان (12/ 7).

لاهيجي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين لاهيجى علامه محقق و فقيهى متبحر و مدرسى جليل از شاگردان سيد محمد مجاهد و صاحب جواهر و شيخنا الانصارى بود و در سال 1306 ق به رحمت حق پيوسته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجي، صفرعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، حكيم و فقيه. در لاهيجان متولد شد مدتى ساكن قزوين بود و علوم معقول را در حوزه ى آخوند ملا على نورى و علوم منقول را در حوزه آقا سيد محمد مجاهد آموخت و به دريافت اجازه از حجت الاسلام شفتى نائل شد. مدتى در اصفهان به تدريس متون فلسفى پرداخت. سپس مقيم قزوين شد و در آنجا به تدريس فقه و اصول پرداخت. يكى از شاگردان او ميرزا محمد تنكابنى است. برخى از آثار او عبارت اند از: «شرح معالم»؛ «رساله در درايه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (71 /14)، فوائد الرضويه (219)، قصص العلماء (94 -93)، مصفى المقال (204).

لاهيجي، عبدالكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالكريم لاهيجى متوفى حدود 1323 قمرى از اعاظم علماء و بزرگان فقهاء و دانشمندان و از آيات باهرات و مدرسين محققين و عرفاء اخيار و اصحاب رأى و مبنى بلكه به گفته صاحب (الذريعه) قدوه ارباب التدقيق و قطب فلك التحقيق و جامع معقول و منقول و مسلط و متبحر در فروع و اصول و از شاگردان اول بزرگ شيخنا الانصارى و علامه آسيد حسين كوه كمرى و غير آنها بوده و بعد از وصول به مقام عالى علم و اجتهاد و فقه و سداد بدون توديع و خداحافظى با استادش شيخ انصارى به تهران آمده و به طور ناشناس درب حجره يكى از تجار خير و پرهيزگار بازار به نام مرحوم حاج ملا حاجى والد مبرور آيت اللَّه حاج شيخ عباس حايرى تهرانى رفته و به عنوان شاگردى مشغول كار مى شود.

رفقاء وى خدمت مرحوم علامه بزرگوار شيخ مرتضى انصارى رفته و از عزيمت او به تهران خبر مى دهند مرحوم شيخ از اينكه

او بدون ملاقات با وى به ايران آمده ناراحت فوراً نامه اى به علامه حاج ملاعلى كنى نوشته و از مقامات علمى و ورع ايشان خبر داده و توصيه و تأكيد مى كند كه حتماً او را يافته و از وجودش تقدير و استفاده كنند

بعد از وصول نامه به مرحوم علامه كنى در انتظار آمدن او شده و در صدد يافتن او مى شود و عده اى از فضلاء و غيره را مأمور مى كند كه در مدارس و يا مسافرخانه ها و غيره ايشان را پيدا كنند حدود شش ماه مى گذرد و از او خبرى نمى رسد.

پس از شش ماه روزى مرحوم حاج ملا حاجى مذكور به آقا سيد عبدالكريم مى گويد به منزل حجةالاسلام حاج ملا على كنى رفته و مى گوئى چند استخاره نمايند و جواب آن را فوراً مى آورى.

آقاى لاهيجى به منزل مرحوم حاج ملاعلى آمده در موقعى كه حاجى بالاى منبر مشغول تدريس هستند و جمع كثيرى از علماء و فضلاء تهران سر تا پا گوش به بيانات حاجى مى دهند.

پس دم در نشسته و گوش به درس حاجى مى دهد ناگاه اشكالى به نظرش رسيده ايراد مى كند بعضى مى گويند آقا سيد ساكت شو اينجا جاى حرف زدن نيست.

مرحوم حاج ملاعلى مى بيند اشكال وارد است مى فرمايد آقا ايرادش به موقع ما بايد جوابى درست كنيم مباحثه بين حاج ملاعلى و آقا سيد عبدالكريم ادامه پيدا نموده ناچار درس را حاجى تعطيل و فكر مى كند. اين آقا بايد شخص بزرگ و عالم جليلى باشد.

پس مى گويد: آقا اهل كجا هستى. مى گويد: لاهيجان نام شما چيست. مى گويد: سيد عبدالكريم. مرحوم حاجى متوجه مى شود كه گم شده خود را يافته فوراً از جا برخاسته و

او را در آغوش گرفته و معانقه مى كند و به جاى خود مى نشاند. و مى گويد. آقاجان نزديك شش ماه است كه در انتظار شمايم. و استفسار كامل از او مى كند.

مرحوم حاج ملا حاجى مى بيند كه شاگردش آقا سيد عبدالكريم نيامد تعجب مى كند زيرا در اين مدت سابقه نداشت كه او كارى را زود انجام ندهد. بگمان اينكه شايد منزل حاج ملاعلى را پيدا نكرده يا اتفاق ديگر روى داده. خود به منزل مرحوم حاجى مى آيد و مى بيند آقا سيد عبدالكريم بالادست حاجى نشسته ناراحت مى شود و با خود مى گويد عجب سيد بى ادبى است كه بالادست حاجى نشسته است پس اشاره به او مى كند كه بيا پائين آنجا جاى تو نيست.

حاجى ملاعلى مرحوم متوجه شده مى گويد حاج ملا حاجى چى به آقا اشاره مى كنى. مى گويد. چون بالادست شما نشسته است آخر اين شاگرد حجره من است.

مرحوم حاجى مى فرمايند. حاج ملا حاجى اين آقا مخدوم من و سيد من و آقاى منست. پس حاج ملا حاجى عذرخواهى نموده و دست آقا سيد عبدالكريم و حاج ملاعلى را بوسيده و عقب كار خود مى رود.

مرحوم حاج ملاعلى دختر خود را به او ترويج نموده و تدريس (مدرسه مروى) را كه آن روز مركز حوزه علميه تهران بود با امامت مسجد آنها را به عهده معظم له مى گذارد مرحوم آقا سيد عبدالكريم بيش از بيست سال متصدى درس و امامت مسجد و مدرسه مروى بودند و صدها نفر از علماء بزرگ تهران مانند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا تنكابنى والد خطيب شهير جناب آقاى فلسفى و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى تهرانى و آيت اللَّه آقا شيخ آقا بزرگ (هفت تنى) و آيت اللَّه

آقا شيخ بزرگ صاحب (الذريعه) و آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر معزالدوله والد آيت اللَّه حاج شيخ مهدى معزى معاصر و آيت اللَّه حاج شيخ احمد خندق آبادى و آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى زاهد (حمام گلشنى) و غيرهم از محضر و دراسات استفاده و استضائه نموده اند.

آثار عديده از جمله حواشى بسيارى بر متون فقهى درسى مانند (الروضةالبهيه) شهيد و رياض و قوانين و فصول و غيرها دارد.

وى در حدود سال 1323 قمرى در تهران وفات و در قبرستان شيخان معروف به چهارده معصوم واقع در اوائل خيابان (رزم آراء) جاده شاه عبدالعظيم كه امروز (كوى شاه) مى گويند دفن نمودند و بواسطه كرامت و جلالت شأن و مقام او علماء بزرگ مانند آيت اللَّه حاج شيخ باقر معزالدوله اى و آيت اللَّه حاج شيخ احمد خندق آبادى (والد حجةالاسلام حاج شيخ جعفر خندق آبادى واعظ معاصر) و ده ها نفر ديگر را بنابر وصيتشان در جنب و جوار او دفن نمودند.

بعضى از علماء و ثقات آن بزرگوار را از متشرفين خدمت حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف مى دانستند.

آمدن حضرت صاحب الزمان (عج) بر سر قبر او

جناب حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج شيخ محمود ياسرى تهرانى در روز چهارشنبه بيست و سوم محرم 1394 قمرى حكايت كرد براى بنده (مؤلف) كه مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ مرتضى زاهد (حمام گلشنى) فرمود: آقاى آسيد كريم محمودى (والد حاج سيد على محمودى مداح معروف به جورابى معاصر) كه از متشرفين خدمت حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف بود گفت شب جمعه اى در صحن شريف حضرت عبدالعظيم (ع) خدمت حضرت رسيدم فرمود سيد كريم بيا برويم به زيارت جدم حضرت رضا عليه السلام.

پس چند قدم برداشته و خود را در صحن حضرت رضا

(ع) ديدم پس به حرم مشرف و زيارت كرده و با همان كيفيت يعنى (بطى الارض) به تهران آمديم حضرت فرمود بيا برويم به زيارت قبر سيد عبدالكريم پس تا به قبر سيد رسيديم ديدم آقا سيد عبدالكريم از قبر بيرون آمده و به استقبال حضرت ولى عصر امام زمان روحى له الفداء شتافت و پس از عرض ارادت و اخلاص به من فرمود آسيد كريم سلام مرا به حاج شيخ مرتضى زاهد رسانيده و بگو شرط رفاقت همين است كه مرا ياد نكنى و به ديدن من نيائى پس حضرت ولى عصر عجل اللَّه تعالى فرجه فرمود: آسيد عبدالكريم حاج شيخ مرتضى را معذور دار چون گرفتار و مريض احوالست و نمى تواند بيايد من به جاى او به ديدن تو خواهم آمد.

نگارنده گويد: تعجب نكنيد عزيزان من از اين حكايت و استبعاد و انكار ننمائيد. اولا مقام مؤمن حقيقى و متقى واقعى و عالم ربانى و سيد صالح مانند آيت اللَّه آقا سيد عبدالكريم لاهيجى مزبور بالاتر از اينهاست امام صادق عليه السلام فرمود اگر به درختى كه ريشه آن در اعماق زمين فرورفته است فرمان دهد اطاعت او مى نمايد.

و ثانياً قدم مبارك همايونى حضرت ولى عصر حجة بن الحسن المهدى عجل اللَّه فرجه الشريف اين اثر و بركت را دارد كه به تن مرده جان مى دهد چنانكه گفته شده

همچون مسيح جان به تن مردگان دمد

گر بگذرد نسيم سحرگه ز كوى تو

(وف ح 1323 ق)، عالم دينى، فقيه، عارف، محقق و مدرس. در نجف از شاگردان برجسته ى شيخ مرتضى انصارى بود و از محضر علامه سيد حسين كوه كمرى نيز استفاده نمود. پس از اينكه در فقه

و اجتهاد به مقامات عالى رسيد به تهران آمد. حاج ملا على كنى با توجه به مقام علمى ايشان، منصب تدريس مدرسه ى مروى و امامت مسجد آنجا را به وى تفويض نمود. او بيش از بيست سال متصدى درس و امامت مسجد و مدرسه مروى بود. آيت اللَّه شيخ محمد رضا تنكابنى و آيت اللَّه سيد محمد تقى تهرانى و آيت اللَّه شيخ آقا بزرگ هفت تنى و آيت اللَّه شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت اللَّه شيخ على اصغر هزار جريبى و آيت اللَّه شيخ محمد باقر معزالدوله اى و آيت اللَّه شيخ محمد حسين قزوينى تهرانى و آيت اللَّه سيد صادق تنكابنى و آيت اللَّه شيخ احمد خندق آبادى و آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى زاهد (حمام گلشنى) از شاگردان وى بودند. فرزند ارشدش سيد مهدى لاهيجى نيز از شاگردان پدر بود و در حيات پدر درگذشت. همچنين شيخ ابراهيم رشتى و شيخ عباس لاهيجى در سطوح فقه و اصول شاگرد وى بودند. سيد عبدالكريم لاهيجى مابين سالهاى 1313 -1310 ق به نجف رفت و از محضر آخوند ملا محمد كاظم خراسانى استفاده نمود. در تهران درگذشت و در قبرستان شيخان تهران، معروف به چهارده معصوم (ع)، دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «الروضة البهية»؛ حاشيه بر «الرياض»؛ حاشيه بر «القوانين»؛ حاشيه بر «الفصول فى علم الاصول».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (43/ 8)، الذريعه (166/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1154 -1153/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (65 -62/ 6).

لاهيجي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبداللَّه لاهيجى عالمى بارع و كاملى جليل از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و مراجع امور دينى لاهيجان بوده و حدود 1330 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجي، علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، مورخ. در لاهيجان به دنيا آمد. از آثار وى «تاريخ خانى» است كه شامل وقايع تاريخ گيلان و طبرستان و سلسله ى كيايى گيلان مى باشد كه براى خان احمد خان حسينى (1004 -943 ق)، آخرين پادشاه اين سلسله، نوشته است. در «الذريعه» تاريخ فراغت از تأليف كتاب «تاريخ خانى» 899 ق و در «طبقات اعلام الشيعه» 922 ق ذكر شده است كه هيچ كدام با زمان سلطنت احمد خان تطابق ندارد .

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (383)، الذريعه (251 -250/ 3)، اعلام الشيعه (قرن 162 -161/ 10)، كتاب گيلان (433/ 3).

لاهيجي، محمد امين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1025 ق)، طبيب و خطاط. وى مدتى در محضر اطباى گيلان تحصيل علم كرد. بعد به تبريز رفت و نزد حكيم ابوطالب و حكيم باقر و حكيم جبرئيل به امر طبابت پرداخت. در دوران تصرف تبريز به وسيله ى امپراطور عثمانى، سرداران ترك به وى اعتقاد زيادى داشتند. بعد از آن به عثمانى مسافرت كرد و با بزرگان آن ديار آشنا شد و دوباره به تبريز بازگشت و اين زمانى بود كه شاه عباس (1038 -996 ق) آذربايجان را از وجود تركان خالى كرده بود و حكيم توانست به دربار شاه راه يابد. او پس از مدتى به گيلان بازگشت و از آنجا به هندوستان رفت و به گفته ى صاحب «مآثر رحيمى» به خدمت عبدالرحيم خان، خان خانان رسيد و از جمله ى خاصان و محرمان وى گرديد و تا 1025 ق در دربار خان به طبابت مشغول بود. لاهيجى گذشته از مراتب علمى، در خوشنويسى نيز دست داشت و خط نستعليق و شكسته را خوش مى نوشت.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (650 -649/ 3)، مآثر رحيمى (51 -50/ 3).

لاهيجي، محمد جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1251 ق)، حكيم و مدرس. وى از فلاسفه ى عهد محمد شاه قاجار (1264 -1251 ق) و از مدرسان مشهور علوم عقلى بود. از آثارش: حاشيه بر «الهيات شرح التجريد» يا حاشيه بر «الحاشية الخفرية»؛ شرح «المشاعر» ملاصدرا شيرازى كه به خواهش حاج ميرزا آقاسى وزير تأليف نموده است؛ «مصباح الخزائن»، تفسير عرفانى تأويلى. در «نامها و نامدارهاى گيلان» صاحب عنوان با ملا محمد جعفر لنگرودى، شاگرد آخوند ملا على نورى، يكى دانسته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (106/ 21 ،65/ 14 ،65/ 6)، ريحانه (124/ 5)، طبقات اعلم الشيعه (قرن 257/ 13)، گنجينه ى دانشمندان (12/ 7)، معجم المؤلفين (155/ 9)، نامها و نامدارهاى گيلان (509).

لاهيجي، محمدباقر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر بن محمد بن محمد لاهيجى مشهور به (نواب) از بزرگان حكماى قرن سيزدهم و معاصر با فتحعليشاه قاجار بوده و در حكمت يد طولانى و در نجوم نيز مهارت بسزائى داشته و در تفسير قرآن اوحد زمان خود بوده و از زايجه طالع ولادت جعفرخان زند استخراج كرد كه جعفرخان پس از فوت كريم خان زند به سلطنت خواهد رسيد.

و پس از آنكه صدق قضيه به وقوع پيوست جعفرخان نيز نواب را به وزارت منصوب داشت و بعد از وفات جعفرخان در اصفهان مشغول تدريس معقول گرديد و بسيار محترم زندگى كرد تا در تهران از دنيا رفت و در رى مدفون گرديد.

از تاليفات اوست. 1- تحفة الخاقان فى تفسير القرآن كه به خواهش فتحعلى شاه در پنج مجلد تاليف نموده است.

2- شرح نهج البلاغه كه باز به اشاره فتحعلى شاه تأليف نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لاهيجي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى لاهيجى فقيهى ورع و عالمى جليل از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و غير او از بزرگان بوده و در سال 1332 ق در تهران از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لب خندقي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على بن ميرزا محمدصادق بن ميرزا محمد بن نصيرالدين الثالث بن صدرالدين الثانى بن نصيرالدين الثانى بن صدرالدين بن نصيرالدين بن ميرصالح الحسينى اليزدى المدرسى معروف به (لب خندقى) عالمى كامل و مرجعى جليل از بيت علم و فضل و تقوا و شرف از عصر جدش ميرصالح مدرس بوده و لقب (مدرسى) براى او و كليه سادات مدرسى يزد و قم و نجف به واسطه انتساب به اوست.

وى در سوم شعبان 1284 قمرى شب ولادت حضرت سيدالشهداء (ع) به دنيا آمد و در شب دهم محرم (عاشورا) سال 1364 قمرى شب شهادت جدش سالار شهيدان عليه الصلوة والسلام بدرود زندگى گفته و در امامزاده جعفر يزد مدفون شده است.

اين بزرگوار پس از پرورش در بيت علم چندى از محضر آيت اللَّه آقاميرزا سيدعلى مدرس بزرگ و آقا سيد مرتضى مدرس معروف به (شيخ) و حاج ميرزا ابراهيم استفاده نموده آنگاه مهاجرت به سامرا و مدت شش سال از محضر ميرزا بزرگ شيرازى و بعد چندى با معيت مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى در خدمت مرحوم سيد استاد آقا سيد محمد طباطبايى فشاركى و پس از وى در خدمت مرحوم علامه خراسانى و حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى تلمذ نموده سپس در عصر آخوند خراسانى به ايران و وطن خود شهر يزد مراجعت و به اقامه جماعت و تدريس در مدرسه مصلى پرداخته و از طريق مختصر زراعتى امرار معيشت نموده

تا در سال 1364 وفات كرده است.

نگارنده گويد: درباره نبوغ و تبحر و مقام علمى او به يك واسطه از مرحوم آيت اللَّه حايرى شنيدم كه مى فرمود: اگر وى در نجف مانده بود نوبت رياست به سيد و ديگران نمى رسيد.

مرحوم مبرور سيد الفقهاء والمجتهدين آيت اللَّه العظمى آقاى حاج ميرزا سيد على مدرس يزدى معروف به لب خندقى كه در سفر مشهد به قم مشرف و مورد تجليل و تكريم آيت اللَّه حايرى و حوزه علميه واقع گرديده است.

معظم له از اكابر مجتهدين و اعاظم فقهاء و مجسمه تقوا و فضيلت و ديانت و از شاگردان طراز اول و تلامذه مبرز مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد فشاركى اصفهانى و آخوند خراسانى و علامه يزدى بوده و در عظمت آن بزرگوار اين بس كه اگر در نجف مانده بود رياست به ديگران نمى رسيد زيرا كه ايشان مقدم بر ديگران بودند.

مرحوم آيت اللَّه يثربى كاشانى مى فرمود وقتى خواستم از نجف به ايران بيايم استادم مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى با جمله اصحاب و شاگردانش تا وادى السلام مرا بدرقه كرده و موقع توديع فرمودند در درس استاد ما آخوند خراسانى يك ميرزا سيد على يزدى بود كه وقتى خواست به ايران برود استاد ما به اتفاق اصحاب تا همين جا بدرقه اش كرده و از فراق و رفتن ايشان ناراحت بود و مى فرمود در ميان شاگردان من كسى مانند او در فهم و دقت نظر و اطلاع و جامعيت نيست و منهم اكنون همين جمله را درباره تو مى گويم و به من سفارش كرد كه ميرزا سيد على يزدى را ببين ولو به رفتن به يزد باشد و من پس از آمدن زياد

به فكر ايشان افتادم و دوست داشتم ايشان را ملاقات كنم و ببينم كيست كه آنقدر آقا ضياء از او تجليل مى كند و گاهى به فكر رفتن يزد مى افتادم ولى موانع و كثرت كار نمى گذاشت تا روزى يكى از دوستان و فضلاء كاشان به منزلم آمده و گفت يك ماشين از يزد آمده و يك سيد بزرگوارى با عده اى از اهل علم و مريدان او در گاراژ منزل كرده اند فوراً از جا برخاسته و به گاراژ رفتم ديدم عالمى با وقار و سيدى عاليمقدار است پس از سلام و تعارفات سؤال كردم از هويت آقا گفتند آيت اللَّه ميرزا سيد على مدرس يزديست. مقصود خود را يافتم خودم را معرفى كردم مرا شناخت و در آغوش گرفت پس فروعى عنوان كردم و وارد بحث شدم ديدم حقاً همانطور و فوق آنست كه آقاى آقا ضياء گفته اند ايشان را تا آماده شدن ماشين كه خراب شده بود به منزل آورده و از بيانات علمى و تحقيقات و دقت نظر او استفاده كردم. ولادت اين بزرگوار در شب سوم شعبان هزار و دويست و هشتاد و چهار (1284) وفاتش در شب دهم محرم هزار و سيصد و هشتاد و چهار (1364) واقع شد والسلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّا.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لباد اصفهاني، ابوالحسين علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 560 ق)، مسند و محدث. از ابوبكر محمد بن احمد بن ماجه و رزق اللَّه تميمى و رجاء بن قولويه و رئيس ثقفى و ابونصر سمسار حديث شنيد. وى از ابوبكر بن خلف اديب صاحب اجازه بود. محمد بن مكى و ديگران از وى حديث شنيدند. ابن اللتى

و كريمه و ديگران از وى اجازه روايت داشتند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (351/ 20)، شذرات الذهب (189/ 4)، العبر (33/ 3)، النجوم الزاهرة (351/ 5).

لباد نيشابوري، ابومحمد زنجويه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 318 ق)، محدث، زاهد و عابد. اهل نيشابور بود. از محمد بن رافع و محمد بن اسلم طوسى و اسحاق بن منصور و حسين بن عيسى بسطامى و حميد بن ربيع خزاز و احمد بن منصور رمادى حديث شنيد. ابوعلى حافظ و ابوالفضل بن ابراهيم و حسن بن احمد مخلدى و ديگران از وى حديث شنيدند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (125 -124/ 5)، سير النبلاء (522/ 14).

لسان، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: 1304.

درگذشت: 11 دى 1369.

حسين لسان دانشيار دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران بود كه در سن نزديك به شصت سالگى درگذشت. برگزيده ى اشعار مسعود سعد سلمان را منتشر كرد و تصحيح ديوان عمادى شهريارى را به پايان برده و به چاپ نزديك ساخته بود.

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

لسان الملك كاشي، هدايت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، اديب، شاعر، خطاط و نقاش. وى نواده ى دخترى فتحعلى خان صبا ملك الشعراء بود. بعد از مرگ پدر، ملقب به لسان الملك شد. خط نستعليق را خوش مى نوشت و اشعار فارسى و عربى را نيكو مى سرود. لسان الملك همچنين از ادبيات و انواع علوم بهره داشت و در فن ترسل ماهر بود و نقاشى نيز مى كرد. او در جوانى منشى مجلس مصلحت خانه دولتى ناصرالدين شاه بود و در تأليف كتاب «ناسخ التواريخ» با پدر همكارى داشت و پس از مرگ او، تأليف بقيه ى مجلدات كتاب را به عهده گرفت. از ديگر آثار وى: تذكره ى «خوشنويسان»، مشتمل بر نام عموم خوشنويسان و سال درگذشت آنان؛ «منشآت»؛ «ديوان» شعر، به فارسى و عربى، حدود يازده هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (963 -962/ 3)، احوال و آثار نقاشان (1417/ 3)، ريحانه (131/ 5)، شرح حال رجال (319/ 3).

لساني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

لساني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

لشكري، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا لشكري

محل تولد : بهبهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات حوزوي از سال 1361 پس از اخذ مدرك ديپلم مشغول به تحصيل در علوم حوزوي در حوزه علميه اميريه خوزستان شدم. سال 1362 به قم مهاجرت كرده و تحصيل علوم ديني را در اين حوزه مقدس دنبال كردم. تحصيل در دانشگاه: از سال 1369 در دانشگاه مفيد قم آغاز به تحصيل در رشته اقتصاد نمودم و در سال 1373 در مقطع كارشناسي فارغ التحصيل شده و بلافاصله در همان رشته مقطع كارشناسي ارشد دنبال كرده و در سال 1377 فارغ التحصيل شدم. در سالهاي 77 و 78 با پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي همكاري علمي داشتم و از سال 1378 به بعد همكاري خود را با پژوهشگاه حوزه و دانشگاه آغاز نمودم و هم اكنون اين همكاري ادامه داشته و عضو هيئت علمي گروه اقتصاد اين پژوهشگاه مي باشم.

لشكري، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1300 ش)، پزشك و نويسنده. تحصيلات خود را در دبستان فرهنگ و دبيرستان علميه و دانشكده پزشكى تهران به پايان رساند و در بيمارى هاى چشم و آسيب شناسى از دانشگاه شيكاگو و والترريد واشنگتن تخصص گرفت. او مبتكر روش جديد معالجه ى جراحى دكولمان رتين بود و گزارش آن را در 1962 م به انجمن چشم پزشكان پاريس ارائه داد. وى به زبان هاى فرانسه و انگليسى آشنايى داشت. او جهت مطالعه به كشورهاى مختلفى از جمله انگلستان، فرانسه، اسپانيا و ايتاليا سفر كرد. دكتر لشكرى با همكارى عده اى از پزشكان ديگر بيمارستان البرز را تأسيس نمود. از مشاغل وى: دستيارى كرسى بيمارى هاى چشم بيمارستان فارابى،

رياست بخش چشم پزشكى بيمارستان فارابى. از آثارش: «دكولمان رتين و عمل جراحى در درمان آن»، با همكارى دكتر شمسا؛ «كراتيت داندريتيك»؛ «استرابيسم»؛ (انحراف چشم).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (512 -511)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1446/ 1).

لشگري آهنگراني، علي اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اصغر لشگري آهنگراني

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال تحصيلي 64-63 به حوزه علميه قم مشرف شدم. بعد از تحصيل مقدمات و سطح در حوزه علميه قم در سال 1371 در درس خارج آيات عظام شركت كردم در فقه درس آيت الله مكارم به مدت ده سال، آيت الله كريمي جهرمي به مدت 4 سال و آيت الله بهجت شركت كردم. در اصول مدتي درس خارج آيت الله مظاهري در قم و مدتي كم درس آيت الله وحيد خراساني و يك دوره كامل اصول كه تقريبا 7 سال به طول انجاميد را در خدمت آيت الله سبحاني بودم. كه از اساتيد محترم گواهي گرفته و تمام تقريرات را در فقه و اصول نوشتم. همزمان با تحصيل به تدريس در حوزه علميه قم نيز اشتغال داشته و بحمد الله تا كنون نيز ادامه دارد در مدرسه علميه رسالت ادبيات و همچنين در مدرسه آيت الله گلپايگاني به تدريس مكاسب مشغولم. اولين تاليف حقير در سال 1371 بوده تا كنون 5 مورد از تاليفات اين حقير به چاپ رسيده و اكنون نيز به توفيق الهي به تحقيق و تدريس و تاليف اشتغال دارم. از نظر اجازات نيز از حضرت آيت الله صافي گلپايگاني اجازه كامل در امور حسبيه را دارم و

از آيت الله مكارم نيز اجازه تدريس رسمي كتاب رسائل و مكاسب را دارم.

لطفي، بانونصرت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيماريهاى كودكان از دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1354، فوق تخصص ژنتيك از دانشگاه جانزهاپكينز آمريكا در سال 1350، فوق تخصص نوزادان نارس از Hamersmith لندن در سال 1352.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مسائل گوناگون بيماريهاى كودكان و تدريس دروس بيماريهاى كودكان (ژنتيك)، رشد و تكامل در دانشگاه علوم پزشكى مشهد، استاد راهنماى بيش از 20 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

واكسيناسيون و پيشگيرى در كودكان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تأخير در بلوغ، اعتياد در حاملگى و اثرات آن بر جنين.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

لطفي، عطاءاللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1302، مرتبه علمى: استاد رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1327، دكتراى بيهوشى از دانشگاه پاريس در سال 1331، دكتراى تخصصى بيهوشى از دانشگاه بستون آمريكا در سال 1335.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه شيراز از سال 1340 تا سال 1346، استاد دانشگاه شيراز از سال 1346 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيهوشى در پيوند كليه، دريافت لوح تقدير و سپاس وزارت درمان و آموزش عالى، دريافت نشان همايون از دانشگاه پهلوى (سابق) به خاطر عضويت در اولين تيم پيوند كليه در خاورميانه و تقديرنامه و جايزه دفتر نماينده ولى فقيه در استان فارس به خاطر خدمات زمان جنگ تحميلى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش

يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

آماده كردن بيمار براى اتاق عمل، بخش بيهوشى دانشگاه پهلوى شيراز، بيهوشى در پيوند كليه، بيهوى با كتالار، موارد استعمال كتالار در سيكتامرى، معرفى 2100 مورد بيهوشى باكتالار، بيهوشى با كتالار در جراحى ركتال، اثر مستقيم كتالار در A.V.N.S.A.N و دسته His، روش قطره اى باهالوتان واتر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

لطفي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن لطفي تبريزي در سال 1298 شمسي در شهر تبريز متولد گرديد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاهش به پايان رساند. او در سال 1317 وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شد و سپس براي تحصيل در دوره ي دكترا به دانشگاه «گوتينگن» آلمان رفت و پس از ارائه ي پايان نامه اش با عنوان «نمونه ي انسان بزهكار از نظر مقررات جزايي مربوط به نوجوانان» موفق به اخذ اين درجه در رشته ي حقوق جزايي شد. لطفي مدت سه سال در آلمان به عنوان دستيار استاد زبان فارسي مشغول بود. سپس به ايران بازگشت و در جريان نهضت ملي شدن صنعت نفت به فعاليت هاي سياسي پرداخت ؛ اما با وقوع كودتاي 28 مرداد و دستگيري و محاكمه ي دكتر محمد مصدق از كار سياسي دلسرد شد و به فعاليت هاي فرهنگي روي آورد. وي با استفاده از تسلطش به زبان هاي آلماني ، انگليسي و فرانسه و نيز فهم دقيق متون فلسفي ، آثار شاخص فلسفه يونان و غرب را ترجمه نمود. دكتر محمدحسن لطفي در سال 1378 دارفاني را

وداع گفت. كتابهاي " پايديا " و "مجموعه آثار ارسطو: مابعدالطبيعه (متافيزيك) سماع طبيعي، اخلاق نيكو ماخوس" ،ترجمه ،محمدحسن لطفي تبريزي به ترتيب در دوره هاي شانزدهم و هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ، به عنوان كتاب برگزيده ي سال برگزيده شدند.

گروه : علوم انساني

رشته : حقوق

گرايش : حقوق جزا

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدحسن لطفي تبريزي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاهش تبريز به پايان رساند. در آن ايام دروس دبيرستان به دو دوره سيكل اول و دوم تقسيم مي شد. براي دوره دوم دبيرستان در تمام تبريز - بلكه در سرتاسر آذربايجان- يك مدرسه بيشتر نبود و آن مدرسه فردوسي بود. دوره دوم دبيرستان به دو بخش علمي و ادبي تقسيم مي شد كه لطفي از محصلان بخش ادبي بود. در دوره ادبي گذشته از تاريخ و جغرافي، مختصري معاني بيان و عروض و قافيه و منطق و مقدمات فلسفه و تاريخ آن تدريس مي شد. در دوره دبيرستان وي با نهج البلاغه و مقالات عروة الوثقي و نامه هاي عربي سيد جمال الدين اسد آبادي نيز آشنا شد. او در سال 1317 وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران و در سال 1320 فارغ التحصيل شد. در سال 1322 با استفاده از بورس تحصيلي به استانبول رفت . پس از سه ماه اقامت در استانبول بطور غير منتظره موفق به دريافت بورس از موسسه اوقاف هومبولدت آلمان شد و در اسل 1943 ميلادي عازم آلمان شد و در دانشگاه گوتينگن تحصيل در دوره دكترا را شروع و پس از ارائه پايان نامه اش با عنوان «نمونه انسان بزهكار از نظر

مقررات جزايي مربوط به نوجوانان» موفق به اخذ درجه دكترا در رشته حقوق جزايي شد.

خاطرات و وقايع تحصيل : محمدحسن لطفي تبريزي نه تنها دو سال آخر جنگ جهاني دوم، بلكه سه سال پس از آن را نيز در آلمان در عسرت و سختي گذرانيد. و از آن ايام حكايت مي كرد كه در سالهاي كمبود و ويراني بعد از جنگ، روزي مرحوم دكتر شهيد نورايي استاد فقيد دانشگاه اورا در آلمان ديد و از وضعيتي كه داشت متاثر شد. چون پول كافي نداشت، ساعت طلايش را بز كرد و به لطفي داد و او توانست با فروش آن شش ماه زندگي خود را بچرخاند.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمدحسن لطفي تبريزي در جريان نهضت ملي شدن صنعت نفت به فعاليت هاي سياسي روي آورد، اما با وقوع كودتاي 28 مرداد و دستگيري و محاكمه ي دكتر محمد مصدق از كار سياسي دلسرد شد و به فعاليت هاي فرهنگي روي آورد. وي همزمان با محاكمه ي دكترمصدق در دادگاه نظامي تهران ، به ترجمه ي رساله ي «آپولوژي » افلاطون اقدام نمود و آن را با عنوان « محاكمه سقراط» كه در واقع اعتراضي به جريان دكتر مصدق بود، منتشر كرد.

استادان و مربيان : در دبيرستان فردوسي و در بخش ادبي، معلم ادبيات فارسي سيد هدايت ا... شهاب فردوسي از شاگردان اديب نيشابوري (اديب اول) بود. معلم صرف و نحو عربي، آقا شيخ علي اكبر قاري از افاضل تبريز بود و معلم فرانسه « موسيو نبارش» و معلم شيمي موسيو ميناسيان بود كه به زبان فرانسه تدريس مي كرد. هچنين معلمان دانشمندي چون مرحوم جلال همايي كه

ادبيات فارسي را عميقاً به او آموخت، ديگري معلم يهودي گمنامي كه لطفي هميشه از او به نيكي و سپاس ياد مي كرد و مي فت فرانسه را چنان خوب به من ياد كه تا امروز هر چه از آن زمان مي دانم و به ياري آن حتما كتابهاي فلسفي فرانسه را مي خوانم از او دارم، سومي شخصي به نام سيد هادي سينا معلم عربي و فلسفه كه بعدها مانند مرحوم همايي استاد دانشگاه شد و بديع الزمان فروزانفر از تسلط او به لغت عرب اعجاب مي كرد.

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر محمد علي موحد با سابقه دوستي بيش از شصت سال از دوستان دوره دبيرستان محمدحسن لطفي تبريزي بود. دوستي با دكتر رضا كاوياني نيز در زندگي لطفي تاثيري ماندگار گذاشت. كاوياني تحصيل كرده آلمان و از موسسين جبهه ملي بود و درستي او با لطفي به ايامي كه او در دانشكده حقوق تهران در سمي خواند بر مي گشت لطفي در زمان تحصيل، در وزارت دارايي هم كار مي كرد و كاوياني از صاحب منصبان نامدار آن وزارتخانه بود. كاوياني فقدان برنامه و تشكيلات سياسي را بزرگترين عامل درمانديگ هاي ايران مي دانست و در سال 1330 يعني همان سال اول زمامداري دكتر مصدق، رساله اي زير عنوان « مملكت بي نقشه و هدف» نوشت و سرخوردگي خود را ازجبهه ملي فاش ساخت . كاوياني درصدد ايجاد تشكلي به نام « جمعيت مبارز» بر آمد اما در اين كار موفق نبود و به زودي جمعيت به محفلي براي « مطالعه و تحقيق» تعليل يافت كه شمار اعضاي آن از تعداد

انگشتان دست تجاوز نمي نمود و او اين محفل را « مكتب فلسفي جمعيت مبارز» نام نهاد، دكتر موحد و لطفي در نشست هاي هفتگي آن محفل شركت مي كردند. در اين محفل بود كه لطفي ترجمه آپولوژي و رساله هاي كوچك افلاطون را بر عهده گرفت. ترجمه اين آثار توسط كاوياني با اصل آلماني تطبيق داده مي شد و در جايي بخارايي كه مردي اديب و فاضل بود عبارات را اصلاح و پيرايه مي نمود. بر اين آثار مقدمه اي توسط كاوياني نوشته مي شد. همكاري لطفي با كاوياني در كار ترجمه تا سال 1347 كه كاوياني زنده بود ادامه داشت . آشنايي با افلاطون دولتي بود كه براي لطفي به لطف كاوياني حاصل شد اما او صحبت افلاطون را مغتنم شمرد و دامن او را تا پايان عمر از دست نگذاشت.

همسر و فرزندان : محمدحسن لطفي تبريزي درزندگي مديون همسر كم حرف و پروقار خود خانم زيگريد بود.اين دوست همدل و مشفق ايام دانشجويي كه روزها مدير دفتر وكالت او بود و شبها برايش كتاب مي خواند و نظم و ترتيب و دقت و ضابطه خاص آلماني را بر زندگي او حاكم كرد. دكتر لطفي پرورش يافته دوفرهنگ سختگير و انعطاف ناپذير بود( فرهنگ آذري و آلماني) . چون در اواخر جنگ جهاني دوم در آلمان ازدواج كرده بود، با همسر آلماني اش به توافق رسيده بودند كه اگر سرنوشت بشريت آن چيزي است كه آنها شخصاً شاهد آن بوده اهد، پس همان بهتر كه به نوبه خودشان، موجود ديگري به جمعيت جهان نيفزايند و نيفزودند.

وقايع ميانسالي : محمدحسن لطفي تبريزي در ترجمه آثار فلسفي

، منظوري فرعي نيز براي خود تامل است كه آن را چنين بازگو مي كند: نخستين تماس بنده با فلسفه در مدرسه متوسطه روي داد. در برنامه كلاسهاي پنجم و ششم متوسطه فلسفه مشرق قرار داشت و فلسفه را از روي كتابي با عنوان « فلسفه شرق» تاليف مرحوم « ضيا الدين دري» مي خوانديم و من در همان موقع سخت مجذوب فلسفه شدم و علت اين امر استعداد خود من نبود بلكه آموزگاري بسيار دانشمند و دلسوز و مهربان داشتيم كه همه كوشش او بر اين بود كه آنچه را خود مي داند به شاگردان منتقل كند. ولي من در آن موقع با اين كه از مباحث فلسفي خوشم مي آمد دچار حيرت بودم كه چرا براي فهميدن هر جمله كتاب فلسفي بايد رياضت كشيد و چرا از صحت فهميدن يك جمله فلسفي كمتر از زحمت حل يك مساله رياضي نيست. بعد ها كه با نوشته هاي فلسفي بيشتر آشنا شدم و ضمناً به كتابهاي فلسفي اروپايي هم دسترسي يافتم متوجه شدم كه در كشور ما براي فلسفه زبان خاصي ابداع شده است و مثل اين است كه نويسندگان اين گونه نوشته ها كتابهاي خود را فقط براي عده خاصي مي نويسند نه براي همه درس خواندگان و حتي امروز هم گاهي به زبان عربي مي نويسند. در حالي كه فلسفه مهمترين دانشهاست در زبان فلسفي كشور ما بطور كلي انحرافي از راه اعتدال روي داده است. و مخصوصاً به اصطلاحات بفرنج آن قدر اهمين داده شده است كه خود مطلب در زير كوه اصطلاحات مدفون مانده است و از يك سو انبوه اصطلاحات و

از سوي ديگر زبان نعلق نثر فلسفي سبب هراس و حتي انزجار جوانان و دانشجويان از فلسفه شده است. وقتي كه خودم به ترجمه كتابهاي فلسفي روي آوردم با توجه به اين ملاحظات تصميم گرفتم راهي ديگر در پيش گيرم و ترجمه را به زبان هر چه ساده تر و سليس تر آوردم و ببينم نتيجه چه مي شود. »

زمان و علت فوت : محمدحسن لطفي تبريزي در سال 1378 دارفاني را وداع گفت. دكتر عزت ا... فولادوند تواضع، ادب و راستي و دوستي مرحوم لطفي را در خاطره اي چنين نقل مي كند كه در ديداري از خانه مرحوم لطفي و به پيشنهاد همسر آن مرحوم به اتاق كار ايشان رفتم، روي ميز انبوهي از كتاب ديده مي شد و در آن ميان چند مجلدي كه دوستان دكتر لطفي به وي هديه داده بودند. در اين ميان مجموعه شعري از آقاي دكتر شفيعي كدكني بود كه به رسم يادگاري نوشته بودند « به مظهر اعتدال، خرد ايراني در عصر ما به حكيم راستين دكتر محمد حسن لطفي - فرويدن 77» دكتر لطفي بي آن كه حتي به همسر خود بگويد، يك برچسب كوك روي كلمات « حكيم راستين » چسبانده بود تا خوانده نشود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدحسن لطفي تبريزي پساز بازگشت از آلمان به ايران كه مقارن با خاتمه جنگ جهاني دوم بود كار وكالت را آغاز نمودولي رونقي نداشت و آن را رها نمود و به دانشگاه تبريز رفت و تاريخ تدريس نمود. دكر لطفي از سال 1329 تا سال 1357 مجدداً در تهران به كار وكالت پرداخت و يكي از

موفق ترين شاغلان اين حرفه به شمار مي رفت اما رونق كسب و كار و در آمد مطلور او را ارضا نمي كرد و او در كنار فعاليت هاي وكالتي اشتغال ذهني خود را با افلاطون و ترجمه آثار او ادامه مي داد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي دفتر وكالت را بست و همه نيرو و حوصله خود را وقف كار ترجمه كرد و گذشته از ترجمه متون تازه به بازخواني و اصلاح ترجمه هاي سابق خود نيز همت گماشت.

فعاليتهاي آموزشي : محمدحسن لطفي تبريزي مدت سه سال در آلمان به عنوان دستيار استاد زبان فارسي مشغول بود و مدتي نيز در دانشگاه تبريز به تدريس تاريخ اروپا پرداخت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : برنامه كتابخواني دكتر لطفي و همسرش با نظم و انظباط خاصي انجام مي شد. هر روز ، پس از پايان كار روزانه نوشتن و صرف شامي زود هنگام، حوالي شش بعد از ظهر، از ساعت هشت تا ده شب، همسرش براي او كتاب مي خواند. اين كتاب خواني عموماً شامل ادبيات جهان مي شد و به اين ترتيب بود كه آنها طي چهل سال ادامه منظم و بي وقفه اين كار، موفق شده بودند تمام ادبيات جهان را بخوانند، ادبيات روس، انگليس، فرانسه، آمريكا و آلمان و غيره. صبح روزي كه شب آن بيمار شد و روز بعد به جهان باقي شتافت در برنامه پياده روي خود به كتابفروشي زمينه سرزده مانند هميشه سرحال و قبراق به نظر مي رسيد. پس از تورق چند كتاب از وي در مورد ساعاتي كه در روز به كار اختصاص داده است پرسيده شد

و دكتر لطفي پاسخ داد: روزي چهار ساعت، دو ساعت صبح، دو ساعت بعد از ظهر، بيشتر هم نمي توانم . جالب است درست لحظه اي كه احساس مي كنم نمي توانم به كار ادامه بدهم، به ساعتم نگاه مي كنم، مي بينم راس دو ساعت است. بالاخره در هشتاد سالگي بيشتر از اين نمي توان از ذهني فرسوده كار كشيد. اما خوشحالم از اين كه با تمام كردن كتاب تاريخح اومانيسم در اروپا كه مشغول ترجمه اش هستم، عملاً موفق شده ام تاريخ تحولات فرهنگ غرب را از زمان يونانيان تا رنسانس ترجمه كنم .

آرا و گرايشهاي خاص : محمدحسن لطفي تبريزي فكر مستقل داشت و به بعضي عقايد پاي بند بود و اعتقاداتش ره به صراحت و با شهامت بيان مي كرد، اما همواره با ادب و ملايمت و بارعايت كامل حق طرف به پاسخگويي و مخالفت. معتقد بود اين ملت براي جبران عقب ماندگيها و پيمودن راه ترقي و تعالي، چاره اي جز بهره مندي از دانش و دل سپردن به كار و كوشش ندارد. معتقد بود ما غرب را درست نمي شناسيم، براي اين كه نيرومند شويم و بتوانيم از هويتمان دفاع كنيم، بايد به تمدن و فرهنگ غربي، شناخت واقعي پيدا كنيم و براي شناختن غرب بايد به ريشه هاي فكري آن برسيم. بايد ببينيم اين تمدن چيره گر چگونه و از كي آغاز شد، چه انديشه هايي آن را بهحركت در آورد و هنور هم جنبش و پويايي آن را حفظ مي كند. او عقيده داشت كه ريشه اينها همه به فكر يوناني و خصوصاً به افلاطون مي رسد. عشق به

افلاطون ممكن است كسي را عارف كند اما ضرورتاً فيلسوف نمي كند. دكتر لطفي به كمند عشق يا به تعبير ديگر به افسون افلاطون گرفتا ر آمده بود. اين عين كلمات اوست در گفت و گويي كه چهار سال پيش از مرگش به زبان آورد « من هيچ وقت قصد اين كه همه نوشته هاي افلاطون را ترجمه كنم نداشتم، افلاطون خودش مرا به دنبال خود مي كشانيد، به طوري كه ساعاتي كه مشغول ترجمه نوشته هاي افلاطون بودم، لذت بخش ترين ساعات زندگي من بود. نوشته افلاطون خاصيت عجيبي دارد. نزديك شدن به افلاطون آسان است از افلاطون جدا شدن و دور شدن مشكل است. كسي كه يك دفعه دربند افلاطون افتاد، به اين زودي نمي تواند خودش را خلاص كند. به اين ترتيب افسون افلاطون واقعاً طوري بود كه رها نمي كرد. ترجمه آثار ارسطو را به دو منظور انجام داد، اولاً هر سه كتاب را از مهمترين امهات كتاب هاي فلسفي مي دانست و مخصوصاً «تابعه الطبيعه» و همچنين« سماع طبيعي» و هر دو كتاب پايه و مايه هر گونه فلسفه مي دانست. و علاوه بر اين كتابها را نخستين كتابهاي درسي فلسفي مي دانست كه در دست است. ارسطو از يك وارث گنجينه اي پايان ناپذير از انديشه هاي فلسفي و علوم و معارفي است كه تا زمان او پديد آمده بودند و از سوي ديگر رشته هايي را كه تا زمان او دست كم به آن نظم و انسجام وجود نداشتند خودش پديد آورده است مانند منطق و جنين شناسي و جانور شناسي و غيره. در محور همه نوشته هاي ارسطو هنوز اين سوال

وجود دارد كه آيا اين كتابها نوشته هاي درسي است كه ارسو براي تدريس خود آماده كرده بود يا يادداشتهايي كه شاگردان حاضر در جلسات درس نوشته اند. ولي احتمال بيشتر بر اين است كه اين نوشته ها، هم از طرحهاي مقدماتي ارطو براي استفاده در مجلس درس و هم از يادداشتها و شنوندگان بوجود آمده باشد. اين نيز ممكن است كه بعضي را خود استاد با تكميل طرح مقدماتي خود منضبط كرده و بعضي ديگر را پس از در گذشت او ديگران مرتب كرده باشند. وجود يك يا دو ترجمه از اين نوع كتابها به هيچ وجه كافي نسيست بلكه بايد ترجمه هاي متعدد بوجود آيد و چه بهتر كه مترجمان بدون اطلاع از كم و كيف كار يكديگر ترجمه را با سليقه هاي مختلف خودشان انجام دهند و اين نكته لازم به ذكر است كه ترجمه هاي فارسي موجود به هيچ وجه حرف آخر در ترجمه آثار ارسطو نيست بلكه بايد اميدوار بود كه در آينده ديگران نيز بدين كار بپردازند و ترجمه هاي بيشتري پديد آيد تا جويندگان دانش با مقايسه اين ترجمه ها كه حتماً بايد با تحقيق و مراجعه به تفسيرها همراه باشد، محتواي فلسفي كتابها را چنانكه براستي هست بشناسند. علت اين كه ترجمه هاي انجام پس از ده، دوازده سال منتشر گرديد از آنجا كه به كار ترجمه اعتماد كامل نبود و با توجه به دشواري هاي محتواي كتاب، ترجمه ها دوباره خواني مي شد زير نويس ها اضافه مي شد و در فرصتهاي مناسب بخشهاي مختلف كتاب را با ترجمه هاي اروپايي مقايسه و تطبيق داده مي

شد و در اين مورد از نظر دوستان و ساير بستگان نيز استفاده مي نمود. لطفي در مقدمه مابعد الطبيعه اثر خود را فقط « كوششي» براي ترجمه آن دانسته است. در محيط فرهنگي ما هر نويسنده و هر مترجمي خودش يگانه قاضي آثار خويش است و جز حيثيت انساني خودش، بسته به اين كه تا چه اندازه مقيد به اين حيثيت باشد، هيچ ناظري بر اعمال او وجود ندارد، و يكي از علل نازل بودن سطح فرهنگ ما همين است.» دكتر لطفي درباره آثار افلاطون معتقد است درباره چگونگي زندگي و انديشه ها و شيوه فكر يك قوم، و حاصل انديشه و شيوه فكر كه فرهنگ قوم را تشكيل مي دهد، از تاريخ چيز زيادي نمي آموزيم. بلكه به اشعار شاعران و آثار نثرنويسان و افسانه ها و داستانها و رومانها و فردشنامه هاي آن قوم- اگر رومان و نمايشنامه داشته باشد- رجوع كنيم. در ميان آثار فلسفي كه از فيلسوفان و متفكران 2500 تا 2600 سال پيش وجود دارد تنها يك نفر هست كه در عين حال كه بزرگترين فيلسوف دوران باستان و بزرگترين فيلسوف جهان به شمار مي آيد، نوشته هاي فلسفيش هم شعر است و هم افسانه و داستان و هم نمايشنامه و همه اينها چهارچوبي را تشكيل مي دهد كه هسته فلسفي نوشته را در بر مي گيرد و اين مزيت خارق العاده خاص افلاطون است.

جوائز و نشانها : كتابهاي " پايديا " و "مجموعه آثار ارسطو: مابعدالطبيعه (متافيزيك) سماع طبيعي، اخلاق نيكو ماخوس" ،ترجمه ،محمدحسن لطفي تبريزي به ترتيب در دوره هاي شانزدهم و هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي

ايران ، به عنوان كتاب برگزيده ي سال برگزيده شدند.

چگونگي عرضه آثار : دكتر لطفي در طي مدت نزديك به چهل سال، عمده ترين مشغل? خود را ترجم? آثار كلاسيك و متون اصلي فلسفه قرار داده و با ترجم? بيش از ده هزار صفحه، خدمت ارزشمندي به جامعه علمي ايران در دهه هاي گذشته انجام داده است. فهرست آثار ترجمه شده دكتر لطفي نشان مي دهد كه بيشترين حيط? كاري ايشان فلسفه افلاطون بوده و به تعبير خودش متون تاريخي ديگر را عمدتاً براي روشنگري انديشه هاي افلاطون ترجمه كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آغاز و انجام تاريخ

ويژگي اثر : ترجمه اثر كارل يا سپرس است كه انتشارات خوارزمي در سال 1363 آن را منتشر كرد.

2 آگوستين

ويژگي اثر : ترجمه اثر كارل ياسپرس مي باشد كه انتشارت خوارزمي در سال 1363 منتشر كرد.

3 اسپينوزا

ويژگي اثر : ترجمه اي از اثر كارل يا سپرس كه طرح نو آن را در سال 1379 منتشر كرد.

4 افلاطون

ويژگي اثر : ترجمه اثر كارل بورمان است كه طرح نو در سال 1375 منتشر شد.

5 افلاطون

ويژگي اثر : ترجمه اثر كارل ياسپرس. اين كتاب توسط انتشارات خوارزمي در سال 1356 منتشر شد.

6 ترجمه ي پايديا

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و

برگزيده شده است.«پايديا» نام كتاب بزرگ « ورنريگر» است. درصدد كتاب اين جمله يوناني با ترجمه فارسي آن (ظاهراً به خط مترجم) قرار گرفته است « پايديا، براي آديمان فاني پناهگاه طبيعي است» دكتر لطفي در يادداشت خود بر ترجمه كتاب نوشته است: غرض اينجانب از ترجمه آن گذاشتن راهنمايي چنين گرانبها در دسترس فارسي زباناني بوده است كه مشتاق آشنايي با فلاسفه يوناني خاصه افلاطونند. در ترجمه متفكران يوناني نوشته تئودورگمپرتس نيز غرض جز اين در ميان نبود. آشنايي با كتاب: «پايديا»: پايديا/ورنر يگر؛ ترجم? محمد حسن لطفي. – تهران: انتشارات خوارزمي، 1376.- 3 ج. پايديا، كتابي است دربار? شكلي بخشي به سيرت انسان يوناني به عنوان پالوده اي براي بررسي تمام تاريخ يونان باستان كه در مجلدات سه گان? آن، شالوده و رشد بحران فرهنگ يوناني دوران باستان و كلاسيك تا زمان فروپاشي امپراتوري آتن و تولد دوبار? روح و فكر يوناني در عصر افلاطون و نبرد آن براي بازسازي دولت و تربيت و تحول فرهنگ يوناني تشريح شده است. به عقيد? صاحبنظران تا كنون كتابي به اهميت پايديا دربار? تحول دولت و جامعه و ادبيات و دين و فلسفه يونان و فرآيند تاريخي كه به سيرت يونانيان شكل بخشيده است و فرآيند فرهنگيي كه يونانيان از طريق آن آرمان خود را از شخصيت انساني پديد آورده اند، نوشته نشده است. مترجم توانا و سختكوش كتاب، جناب آقاي دكتر محمد حسن لطفي كه سالهاست به ترجم? آثار ارزشمند فلسفي به ويژه فلسف? يويان اشتغال دارند، با ترجم? ممتاز و تحسين برانگيز اين كتاب مهم و ارزشمند به زبان فارسي خدمتي شايان و درخور تقدير

را به دوستداران حكمت و به ويژه پژوهندگان فرهنگ و تاريخ يونان به انجام رسانده اند.

7 جنگ پلوپونزي

ويژگي اثر : ترجمه اثر توكوريديس كه توسط انتشارت خوارزمي در سال 1377 منتشر شد.

8 خاطرات سقراطي

ويژگي اثر : نوشته كسنوفون است كه ترجمه آن را انتشارات خوارزمي در سال 1374 منتشر كرد.

9 دور? آثار افلاطون

ويژگي اثر : (4 جلد) تهران، انتشارات خوارزمي، 1357.

10 دور? آثار فلوطين

ويژگي اثر : (تاسوعات) 2 جلد، تهران، انتشارات خوارزمي، 1366

11 رساله هاي منسوب به افلاطون

ويژگي اثر : ترجمه اين آثار توسط انتشارت خوارزمي در سال 1365 منتشر شد.

12 زندگي افلاطون و آثار او

ويژگي اثر : نوشته ويلا موتيس مولندروف، بنگاه مطبوعاتي صفي عليشاه 1355

13 زندگي و آثار افلاطون

ويژگي اثر : (جلد اول: دوره جواني) تأليف مولندورف، تهران، انتشارات صفي عليشاه،1332.

14 سقراط

ويژگي اثر : ترجمه اثر كارل يا سپرس كه توسط انتشارت خوارزمي در سال 1357 منتشر شد.

15 سيرا و مانيسم در اروپا

ويژگي اثر : اثر ترجمه نيمه تمامي است كه به پيدايش انديشه اومانيسم و تاريخ تحول آن از زمان روميان قديم تا قرن بيستم مي پردازد. نويسنده كتاب آگوست بوك (1911-1998) استاد ادبيات دانشگاه ماربورگ آلمان با استناد به مدارك بر زمينه تاريخي اثر بخشي فرهنگ دوراني

كه اروپائيان آن را به دوران باستان (يونان و روم قديم) مي نمامند، خواننده را با كوشش متفكران اروپايي براي تربيت انسان باختر زميني از طريق ترويج گفت و گوي انتقادي با آثار فيلسوفان و نويسندگان و هنرمندان و شاعران « دوران باستان» آشنا مي سازد و بدين سان تاريخ مفصل « فرهنگ غرب» را به خواننده عرض مي كند.

16 فرهنگ رنسانس در ايتاليا

ويژگي اثر : ترجمه اثر ياكوب بوركهارت است كه طرح نو آن را در سال 1376 منتشر كرد.

17 فلوطين

ويژگي اثر : ترجمه اثر كارل ياسپرس كه توسط انتشارات خوارزمي در سال 1363 منتشر شد.

18 فن سخنوري گرگياس

19 كتب سه گانه ي اخلاق نيكوماخوس ، سماع طبيعي و مابعد الطبيعه

ويژگي اثر : از آثار ارسطو كه توسط طرح نو در سال 1377 منتشر شد.

20 گفتارهاي نيكولوماكياولي

ويژگي اثر : چاپ اول 1377 انتشارات خوارزمي گفتارها شامل اصول انديش هاي ماكياولي بوده و بعد از نزديك به چهار قرن به همت استاد لطفي وارد ادبيات فارسي گرديده است. ترجمه كتاب گفتار ها بر پايه ترجمه آلماني به قلم Verly Radolf Zorn, Aifred Kroener در سال 1977 انجام گرفته است.

21 متفكران يوناني

ويژگي اثر : اين كتاب اثر گمپرتس در سه مجلد ترجمه و توسط انتشارات خوارزمي در سال 1376 منتشر شد.

22 مجموعه آثار ارسطو: مابعدالطبيعه (متافيزيك) سماع طبيعي، اخلاق نيكو ماخوس

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره هيجدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: «مجموعه آثار ارسطو:] مابعدالطبيعه (متافيزيك) سماع طبيعي، اخلاق نيكو ماخوس» [مجموعه آثار ارسطو:] مابعدالطبيعه (متافيزيك) سماع طبيعي، اخلاق نيكوماخوس/ ترجم? محمدحسن لطفي تبريزي . __ تهران : طرح نو، 1378 . __ 3 ج. اگر آثار كلاسيك را از حيث اهميت، طبقه بندي و به ضرورت ترجم? اهمّ آنها عطف توجه كنيم، بي شك آثار ارسطو در شمار چند اثر معدودي خواهد بود كه از ضرورت و اهميت بيشتري برخوردار است. ارسطو در مدرس? خود در آتن براي هر يك از رشته ها مجالس درس ترتيب داد و همين درسها خاستگاه نوشته هاي تعليمي او از قبيل فصلهاي مختلف مابعدالطبيعه، سماع طبيعي و اخلاق نيكو ماخوس گرديد. استفاد? مترجم محترم از ترجمه هاي مختلف و دقيق به سه زبان مهم آلماني، انگليسي و فرانسوي تا حدود زيادي اين اعتماد را در خواننده ايجاد مي كند كه هر چند اين آثار از زبان يوناني ترجمه نشده ولي تا درحد قابل توجهي به متن اصلي نزديك است و فاصل? چنداني با اصل ندارد. به ويژه اينكه مترجم براي توضيح متن و رفع دشواريها و ابهامها با افزودن تعليقه هاي مفيد و روشنگر كه غالباً برگرفته از حواشي راس (مترجم معتبر انگليسي آثار ارسطو)، تريكو( مترجم اصلي آثار ارسطو به زبان فرانسوي) و هرمان بونيتس(مترجم اصلي آلماني آثار ارسطو) و يا افزود? خود مترجم است، بر فايد? ترجمه بسيار افزوده است.

23 مجموعه

آثار افلاطون

ويژگي اثر : اين ترجمه در چهار جلد توسط انتشارات خوارزمي در سال 1356 منتشر شد.

24 مجموعه آثار فلوطين

ويژگي اثر : اين ترجمه در دو جلد توسط انتشارات خوارزمي در سال 1366 منتشر شد.

25 محاكمه سقراط

ويژگي اثر : اين ترجمه سرآغاز ترجمه ي آثار فلسفي دكتر لطفي بود.

26 مرگ سقراط

ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه اثري از رمانو گروارديني است و به تفسير چهار رساله افلاطون مي پردازد كه توسط انتشارات طرح نو در اسل 1376 منتشر شد.

برگرفته از كتاب :بنياد ايران شناسي

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3236 ،3196 ،2940 ،2468 ،2006/ 2 ،1489 ،1488 ،1477 ،1371 ،1344 ،941 ،847/ 1)، كلك (س 5، ش 60، ص 243 -194)، كيهان فرهنگى (س 16، ش 159، ص 73 -72)، مؤلفين كتب چاپى (855 -854/ 2).

لطفي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: اورلوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

لطفي پور ساعدي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان انگليسى از دانشگاه تبريز، كارشناسى ارشد زبان شناسى كاربردى و دكتراى زبان شناسى كاربردى از دانشگاه لانكاستر انگلستان.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مهارت خواندن، اصول ترجمه، زبان شناسى، ترجمه شناسى و سخن كاوى و استاد راهنماى 9 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

درآمدى بر اصول و روش ترجمه، اصول و روش ترجمه.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 9، تعداد مقالات بزبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

روش هاى تدريس، سخن كاوى، ترجمه شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

لطفي زاده، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پريودنتولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

لطيفي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود لطيفي

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

سال 1343سال ورود اينجانب به حوزه علميه قم است. اوائل سال تحصيلي 46-47 به حوزه علميه نجف اشرف منتقل شدم و ادامه تحصيل تا پايان سطح در محضر استاد بزگوارم مرحوم سيد ابوالقاسم حصاري ارومي بوده ام. هم چنين يك دوره تفسير قرآن، تفسير صافى، نيمي از نهج البلاغه، يك دوره رياضيات، هيئت، خلاصه الحساب، شرح چفمينى، شرح منظومه منطق و نيمي از فلسفه در محضر ايشان بوده ام. سال تحصيلي 51-52 به خاطر برخي از مشكلات خانوادگي به ايران آمدم و در آن سال تنها به تكميل باقي مانده كفايه در محضر آية الله فاضل موفق شدم. از سال 52-53 نخست براي مدتي در درس آية الله ميرزا هاشم آملي و مكارم شيرازي رفته و سپس بصورت منظم در درس فقه و اصول آية الله ملكوتي تا پيروزي انقلاب اسلامي بودم. پس از پيروزي انقلاب و مدتي ترك تحصيل در سال 60-61 در محضر آية الله وحيد خراساني شركت نموده و پس از آن با اشتغال درحوزه تبريز عملا موفق به بهرمندي از اساتيد نشدم. ضمنا ادامه حكمت منظومه را در محضر آية الله انصاري شيرازي و مجلدات اسناد را از محضر شهيد بزرگوار مطهري و حاج آقا رضا صدر و آية الله يزدي و صالحي مازندراني خوانده ام. تمهيد القواعد رااز محضر آية الله جوادي و شرح فصوص قيصري

را در محضر آية الله حسن زاده بوده ام.

لفتواني اصفهاني، ابوبكر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(533 -467 ق)، محدث. نسبت وى به لفتوان از قراى اصفهان مى رسد. از ابوعمرو عبدالوهاب بن منده عبدى و ابوالحسن سهل بن عبداللَّه غازى و ابوبكر ابن ماجه ابهرى و ابوسعود سليمان بن ابراهيم ثقفى و ابومنصور محمد بن احمد بن شكرويه قاضى و محمود كوسج و ابوالخير بن ررا و رزق اللَّه تميمى و ابوحسين احمد بن عبدالرحمان ذكوانى و ابوالفوارس طراد بن محمد زينبى و ابن البطر و ديگران حديث شنيد. ابوموسى مدينى و ابن عساكر و ابوسعد سمعانى و فرزندش، عبيد اللَّه بن محمد سمعانى، و ابوالفتح عبدالوهاب صابونى و فرزندش، عبدالخالق، و ابوالمعمر انصارى و ابوالفضل بن ناصر و ديگران از وى حديث شنيدند. سمعانى او را نيكو سيرت، عابد و نيكوكار و عارف به حديث معرفى مى كند. او كتاب هايى در حديث تصنيف كرد. در «الكامل» سال ولادت وى 496 ق ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (138/ 5)، سير النبلاء (75 -74/ 20)، الكامل (366 -365/ 8)، معجم البلدان (24 -23/ 5)، معجم المؤلفين (64/ 10)، المنتظم (317/ 10)، الوافى بالوفيات (148/ 3).

لقاي تفتي، فرخ لقا

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، اديب و شاعر. از اهالى تفت يزد بود كه در اواخر سلسله ى صفويه زندگى مى كرد. از اوست:

يوسف برفت و قلب زليخا به تن نماند

يعنى چو رفت جان، رمقى در بدن نماند

باز آمد آن عزيز به دار السرور وصل

در مصر عشق، صحبت بيت الحزن نماند

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى سخنوران يزد (264 -263)، الذريعه (947/ 9)، فرهنگ سخنوران (790)، زنان سخنور (137/ 2)، مشاهير زنان (204).

لك علي آبادي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد لك علي آبادي

محل تولد : درود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

با عنايت حضرت حق و توجهات حضرت ولي عصر عليه السلام در سال 1368وارد حوزه علميه قم شده و پس از گذراندن دوره مقدمات در مدرسه حقاني ادبيات عرب را گذراندم.سطح1حوزه قم را در مدرسه امام محمد باقر عليه السلام با رتبه ممتاز طي كرده و وارد دروس سطح2حوزه قم شدم واز محضر اساتيد محترم اقايان علي دوست و حسيني خراساني وحسيني بوشهري استفاده كردم.دروس خارج فقه و اصول را از حضرات ايات بهجت ومبشركاشاني و علوي بروجردي كسب فيض كردم و همچنان خوشه چين محضر مبارك اساتيد بزرگوارم هستم.از محضر ايت الله جوادي املي در علم تفسير قران بهره مند شده و در زمينه اخلاق و عرفان افتخار استفاده از محضر استاد معظم شيخ عبد القائم شوشتري و مرحوم ايت الله لنگرودي را دارم. 5 سال در امور فرهنگي مسجد مقدس جمكران در واحدهاي مختلف انجام وظيفه كرده و2سال در مسئوليت سازمان تبليغات شهرستان دورود مشغول بوده ام.در كنار تحصيل همواره به امر تبليغ و تدريس ارج نهاده و هم اكنون

غير از تكميل دروس خارج فقه و اصول به تحقيق و تاليف و راه اندازي مركز پژوهش انتشارات هنارس مبادرت كرده ام كه از جمله فعاليت هاي اين مركز مجموعه 20جلدي مهارت هاي زندگي است كه مزين به دو هزار روايت مي باشد كه در سال نواوري وشكوفايي منتشر گرديد.تحقيقات و تاليفات اينجانب بيشتر در زمينه سيره اهل البيت عليهم السلام و اخلاق وعرفان مي باشد كه از ان جمله است مجموعه هواي وصل در7جلد وصاحب دلان در5جلد

لكذه اصفهاني، ابوعلي حسن

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 310/ 210 ق)، نحوى، لغوى و اديب. معروف به لكذه يا لغذه يا لذكه. از پيشوايان نحو و لغت بود. در اصفهان به دنيا آمد. در كودكى كتاب هاى ابوزيد و اصمعى و ابوعبيده را حفظ كرد و سپس محفوظات خود را تتبع نمود و آنها را به اعرابى كه به اصفهان مى آمدند عرضه كرد و يافته هاى خود را در كتابى كه آن را «النوادر المفيدة» ناميد، نوشت. در نوجوانى به بغداد رفت. او در علم لغت و ادب شاگرد باهلى و كرمانى بود. وى با ابوحنيفه دينورى همطبقه بود و با وى معارضه و مناقضه داشت. او گرچه نزد ابواسحاق زجاج تلمذ نمود و گفته هاى استاد را املا كرد، ولى بعدها با او به مخالفت پرداخت و سخنان استادش را نقض كرد. به گفته ى حموى وى در فنون ادب ماهر و از پيشوايان نحو و لغت و در موارد قياس خبير بود و در پايان عمرش در عراق نظيرى براى او نبود. سال وفات وى در 310 ق، با توجه به سال وفات زجاج (ح 310 ق) و سال وفات دينورى (ح 290 ق)، صحيح تر

به نظر مى رسد. از ديگر آثارش: «التسمية»؛ «خلق الانسان»؛ «خلق الفرس»؛ «الرد على ابن قتيبة فى غريب الحديث»؛ «مختصر فى النحو»؛ «علل النحو»؛ «نقض علل النحو»؛ «الهشاشة و البشاشة»؛ «الرد على الشعراء»؛ شرح «معانى» باهلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :روضات الجنات (57 -56/ 3)، ريحانه (127/ 5)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (137)، كشف الظنون (2043 ،1980 ،1631 ،1204 ،1160)، لغت نامه (ذيل/ حسن لگذه)، معجم الادباء (145 -139/ 8)، معجم المؤلفين (238/ 3)، هدية العارفين (269 -268/ 1).

لكستاني، بتول

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1300، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: داروسازى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى داروسازى، دكتراى داروسازى از دانشگاه تهران در سال 1328.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده داروسازى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اثرات چند آنتى بيوتيك در عفونت ادرارى، اثرات چند دارو در درمان بروسلوز، داروهاى ضد عفونى كننده و موارد استعمال آنها در بيمارستان، روش هاى توزيع دارو در بيمارستان ها، مسكن ها و عوارض و موارد استفاده آنها، تدريس دروس داروسازى در دانشگاه تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

شناخت مواد اوليه داروهاى شيميائى، داروسازى بيمارستانى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

اثرات آنتى هيستامينيك ها، ناسازگارى شيميائى داروها، مسموميت با سرب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

لنجاني، تاج الدين حسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تاج الدين حسن بن محمّد لنجانى. عالم جليل زاهد (پدر فاضل هندى) معروف به مولا تاجا، در 1098 يا 1085 وفات يافته، قبرش در مقبره جنب مسجد بازار غاز اصفهان.

وى مؤلّف كتاب: - بحر موّاج، در تفسير قرآن 1- تزويج النبى زينب و رقيه من عثمان 2- شرح شافيه 3- شرح كافيه 4- شرح صحيفه سجّاديّه مى باشد.

در ريحانة الادب (381:5) نقل از مستدرك الوسائل گويد: تاج ارباب العمامه، فوتش در 1085 روى داده ظاهراً وى تاج الدين حسن مذكور در شرح حال ملا محمّد تقى مجلسى مى باشد.

فرزندش فاضل هندى از او روايت احاديث مى كند، و خود از مجازين از مولى حسن على بن مولى عبداللَّه تسترى مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

لنجاني، عبدالعظيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن على رضا حسينى لنجانى، از شاگردان ميرزاى قمى، و سيد محمد مجاهد كربلايى، و آقا سيد على طباطبائى صاحب رياض بوده، و خود عالمى جليل، و فقيهى بارع بوده. كتب زير از اوست:

1 - تحفة الاصحاب، رساله ى عمليه به صورت سؤال و جواب، و در آن از فتاواى ميرزاى قمى و آقا سيد على استاد خود نقل نموده.

2- ضياء اللامع در شرح مختصر الشرايع.

پس از سال 1231 [در هندوستان] وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

لنكراني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1280 ق) فقيه اصولى، عالم دينى، مجتهد و مدرس. وى در نجف از بحث درس اساتيد زمانش استفاده نمود و تقريرات آنها در فقه و اصول را نگاشت و خود از اساتيد و پيشوايان تقليد و اجتهاد گشت. او از ميرزا حسين خليلى و سيد محمد على شاه عبدالعظيمى و سيد حسن صدر روايت كرد. شيخ محمد على اردوبادى از وى روايت كرده است. از آثارش: حاشيه بر رساله شرابيانى؛ حاشيه بر «طهاره» كتاب «الرياض» حاشيه بر «نجاه العباد»؛ «نتائج الافكار»، در فهم كلمات ائمه اطهار (ع)؛ «الملهمات الغرويه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (45/ 24)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 465/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1130 -1129/ 3)، معجم المؤلفين (230/ 3).

لنكراني، شريف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1310، تهران.

درگذشت: 3 بهمن 1366، لندن.

شريف لنكرانى از مترجمانى است كه بيشتر به ترجمه ى نوشته هاى فلسفى و رمان ها و نمايشنامه هاى آلمانى مى پردازد. علاقه خاصى به ترجمه ى آثار برشت داشت. از ترجمه هاى اوست: آبروى از دست رفته كاترينا بلوم (هاينريش بل، 1357)؛ آدم آدم است (از برتولت برشت، به همراه دو نمايشنامه ى ديگر، 1347)؛ اپراى سه پولى و صعود و سقوط شهر ماهاگونى (برتولت برشت، 1344)؛ سال دو هزار (كتابى در زمينه ى اقتصادى)؛ عقايد يك دلقك (هاينريش بل، 1349)؛ عكس دسته جمعى با خانم، ننه دلاور (برشت)؛ وقتى براى زندگى، وقتى براى مرگ (رمارك).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

لنكراني، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين بن المرحوم ابراهيم لنكرانى از علماء معاصر مقيم شهرستان سمنانست.

آنجناب در سال 1327 قمرى در يكى از قراء لنكران بنام بلاقاجى متولد شده و تا ده سالگى در زايشگاه خود مشغول كارهاى خانگى و دام چرانى بوده است.

سپس قصد تحصيل نموده و در حضور جناب حجةالاسلام و ملاذالانام مرحوم شيخ على لنكرانى دائى محترم خود مشغول خواندن قرآن بوده و در مدت شش ماه از خواندن آن فارغ شده و به تحصيل علوم ادبى و فارسى پرداخته و در سال دوم از تحصيلش دائى معظم خود را از دست داده پس مدتى دروس مقدمات عربى را نزد چند نفر از علماء لنكران آموخته و در سال 1340 قمرى به اتفاق پسر عمه اش شيخ كامل كاملى در اثر فشار دولت شوروى و غدغن شدن علوم دينى عازم اردبيل شده.

و مدت ده سال تمام در اردبيل در مدرسه مرحوم ميرزا ابراهيم سطوح اوليه را تا سطوح عاليه نزد علماء بزرگ آنجا خوانده و ضمناً يك جلسه دينى براى يك

عده از جوانان تشكيل داده و انجام وظيفه دينى نموده و از نظر معاشرت با مردم اردبيل بسيار مأنوس و مورد توجه آنان تا جائى كه مورد غبطه دوستان و بعضى از اساتيد بزرگ گرديده تا در اوائل 1355 قمرى در ماه صفر ايام اربعين بدون جهت معلوم و مشخصى با يك عده اى از طلاب لنكران از اردبيل به سمنان تبعيد شده و مدت سه سال در تبعيدگاه سمنان با هزاران رنج و ملال و ناراحتيهاى روحى و جسمى بسر برده و در سال سوم قدرى با مردم سمنان مأنوس و توسعه نسبى حاصل شده بود.

تا در سال 1357 قمرى از سمنان به زنجان تبعيد شده و مدت چهار سال در آنجا اقامت قهرى داشته و رنجهاى فراوان و شكنجه هاى گوناگون ديده و در اواخر در اثر محبت علماء زنجان و بالاخص مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج سيد محمود امام جمعه جا باز كرده مخصوصاً اينكه آن مرحوم مسجد خويش را در ظهر و عصر به ايشان محول فرموده و در مواقع مساعد نبودن حال ايشان و يا در مسافرت بودنشان شبها هم نيز بجاى ايشان امامت نموده و اين موضوع وسيله رشد و نمو و تقويت اجتماعى ايشان گرديد.

و بالاخره در سال 1320 شمسى بعد از بيستم شهريور از زنجان به قم مشرف شده و از محضر آيات ثلاثه حجت و خوانسارى و صدر و نيز آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خوانسارى مدظله استفاده نموده.

ولى بيشتر از درس و بحث آيت اللَّه العظمى حجت بهره مند گرديد و مورد توجه مخصوص آن مرحوم قرار گرفته و در اكثر جلسات خصوصى معظم له شركت مى كرده و تا اواخر

فوت آن مرحوم در درس فقه و اصول وى شركت كرده و دوره كامل آن دو رشته را خدمت ايشان ديده و پس از ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى به درسشان حاضر و مورد توجه مخصوص آن بزرگوار گرديده تا بعد از رحلت آن مرحوم كه منتقل به شهرستان سمنان گرديده و اكنون در رأس روحانيت اين شهر قرار دارد.

داراى آثار قلمى چنديست كه مى نگارم.

1- تقريرات فقه آيت اللَّه حجت

2- تقريرات اصول آن مرحوم

3- مقدارى از دراسات آيت اللَّه العظمى بروجردى

4- انديشه ما

5- خطب نماز جمعه و مقدمه وجوب بر نماز جمعه

6- حاشيه بر توضيح المسائل آيت اللَّه بروجردى

7- ترجمه تفسير صافى.

در شهرستان سمنان غير از نامبردگان بعضى ديگر از دانشمندان متقى مانند حجةالاسلام حاج آقاى نجات و جناب حجةالاسلام سبزوارى كه ترجمه اش در ذكر سبزوار گذشت هستند كه در مساجد اقامه جماعت نموده و به تبليغ دين و ارشاد مردم اشتغال دارند.

(تو 1327 ق)، عالم دينى. در بلاقاجى از قراى لنكران به دنيا آمد. در ده سالگى قرآن را از دايى خود شيخ على لنكرانى فراگرفت. مقدمات را نزد علماى لنكران آموخت. سپس بر اثر فشار دولت شوروى در ممنوعيت علوم دينى به همراه پسر عمه اش، شيخ كامل كاملى، در 1340 ق به اردبيل رفت. در مدرسه ى ميرزا ابراهيم سطوح اوليه تا سطوح عاليه را به مدت ده سال نزد علماى بزرگ آنجا فراگرفت. در 1355 ق به همراه عده اى از علما به سمنان تبعيد شد. پس از سه سال در 1357 ق از آنجا به زنجان تبعيد شد. در زنجان تحت حمايت آيت اللَّه سيد محمود امام جمعه به امامت جماعت پرداخت. وى در 1361 ق به قم

رفت و از محضر آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى استفاده نمود. او بيشتر از درس و بحث آيت اللَّه حجت بهره گرفت. پس از ورود آيت اللَّه بروجردى به قم در درس ايشان حاضر شد و بعد از درگذشت آيت اللَّه بروجردى به سمنان رفت و به وظائف دينى مشغول گرديد. از آثارش: «تقريرات فقه» و «تقريرات اصول» آيت اللَّه حجت؛ بخشى از «دراسات آيت اللَّه بروجردى»؛ حاشيه بر «توضيح المسائل» آيت اللَّه بروجردى؛ ترجمه ى «تفسير صافى»؛ «انديشه ما»؛ «نماز جمعه»، خطب و مقدمه وجوب.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (341 -340/ 5).

لنكراني، عبدالعزيز

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالعزيز لنكرانى (عموى پدر آيت اللَّه شيخ حسين لنكرانى معاصر) از شاگردان شيخ انصارى و علامه سيد حسين كوه كمرى و داراى تاليفات و آثار علمى بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لنكراني، فاضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله مرحوم فاضل موحدى لنكرانى از علماء اعلام و مجتهدين عظام حوزه علميه قم و خواص اصحاب مرحوم آيت الله العظمى بروجردى بودند در سال 1314 قمرى در لنكران متولد شده و پس از بلوغ به اردبيل آمده و مدت 4 سال مقدمات و ادبيات را فراگرفته و بعد از آن به زنجان آمده و مدت سه سال در آنجا اقامت نموده و پس از آن مهاجرت به مشهد مقدس نموده و مدت... سال از محضر مرحوم آيت الله آقازاده كفائى و مرحوم آيت الله آشتيانى و هم آيت الله العظمى قمى افتاده كرده و تدر سال 1342 ق مهاجرت به بلده طيبه قم نموده و به درس مرحوم آيت الله العظمى حايرى شركت نموده و ضمنا تدريس متون فقه و اصول را كرده تا ورود مرحوم آيت الله العظمى بروجردى رحمه الله كه به ايشان پيوسته و هم در مسجد تكيه سيد حسن اقامه جماعت نموده تا در چهاردهم صفرالخير 1392 ق كه بدرود گفته و در جوار فاطمه معصومه عليهاسلام مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

لنكراني، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله حاج شيخ مجتبى لنكرانى از مجتهدين و مبرز و ممتاز معاصر حوزه علميه نجف است (در اصفهان)، وى در حدود سال 1320 ق متولد شده و در اوائل جوانى مهاجرت بنجف نموده و از محضر آيات عظام چون مرحوم آيه الله نائينى و آيه الله آقا ضياءالدين عراقى و آيه الله حاج شيخ محمد حسين غروى كمپانى و آيه الله العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم علامه حاج شيخ محمد جواد بلاغى و ديگران استفاده نموده و بمقام منيعى از علم در معقول و منقول و تفسير و رجال و كلام رسيده و

حوزه تدريس تشكيل داده و بسيارى از علماء و فضلاء معاصر از درس و محضرش كسب فيض نموده و به رتبه اجتهاد رسيده اند.

استاد لنكرانى مدتى هم در سامره اقامت داشته تا در ذى القعده الحرام 1391 قمرى كه مانند هزاران نفر ديگر از علماء و غيره از طرف دولت بعثى عراق رانده به ايران و بواسطه دعوت و اصرار حوزه علميه اصفهان و دانشمندان اين سامان اصفهان را محل سكونت فعلى خود قرار داده و بتدريس فقه و اصول و غيره پرداخته اند.

نگارنده گويد: آقاى لنكرانى عالمى محقق و فاضلى مدقق و فقيهى متبحر است يكى از شاگردان معظم له كه از علماء مبرز خوزستانست در نامه ايكه براى حقير نوشته از آنجناب تعبير (با عجوبه لنكران) نموده است.

ايشان گذشته از مقام علم و فضل عالمى پارسا و موصوف بتقوا و داراى ملكات فاضله اخلاقى و محامد آداب و محاسن اخلاق و مبرا از تظاهرات و بسيار متواضع و خليق ميباشد. و از امامت و تعينات روحى دورى مينمايد، و در اصفهان هر چند علماء اعلام و متدينين اصرار براى نماز جماعت و اداره مسجدى نمودند نپذيرفتند و خود را با آن مقام شامخ علمى لايق اين سمت ندانسته و بنماز ديگران شركت مينمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

لنكراني، محمد صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1285 ق)، فقيه، مجتهد و عالم دينى. فقه و اصول را، چندين سال، در قزوين نزد عده اى از علماى آنجا خواند. در 1248 ق به عراق رفت و در كربلا نزد سيد ابراهيم قزوينى، صاحب «الضوابط»، و سيد مهدى طباطبايى، فرزند سيد على طباطبايى صاحب «الرياض»، تلمذ نمود و از مجالس و بحث علماى كربلا و نجف استفاده

نمود تا در فقه و اصول برآمد. سپس به قفقاز بازگشت و به انجام امور مذهبى پرداخت و در آنجا مورد احترام مردم قرارگرفت و مرجع دينى آنان گشت. وى در همان جا درگذشت. از آثارش: «ابتلاء الاولياء»؛ «اتمام الحجة»، در اثبات وجود حضرت قائم (عج)؛ «افتخار الشيعة»، در احكام شريعت؛ «الحائريات»، در مسائل فقهى؛ «درر الغرر» يا «الدرر و الغرر» يا «الغرر و الدرر»؛ «الدرة الفاخرة فى زيارات العترة الطاهرة»؛ «المراسم الشرعية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (366/ 9)، الذريعه (298/ 20 ،43/ 16 ،141 -140 ،127 ،106/ 8 ،3/ 6 ،256/ 2 ،88 ،84 -83 ،61/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (646 -645/ 13)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1131 -1130/ 3)، معجم المؤلفين (77/ 10).

لنكراني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ آغا بن محمدعلى لنكرانى عالمى فقيه از شاگردان علامه سيد حسين كوه كمرى بوده و بعد از 1289 ق از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لنگرودي، حسين علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين على لنگرودى عالمى جليل و رئيسى مطاع از مراجع امور دينى لنگرود معروف به (آقا نجفى) بوده و در حدود 1298 وفات نموده و در حرم (امامزاده سيد محمد) لنگرود مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

لنگرودي، عبدالصاحب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جناب آقاى آقاسيد محمد فهدى ملقب به عبدالصاحب مرتضوى لنگرودى از قضلاء بنام و نويسندگان كرام حوزه علميه است كه مانند دو برادر مذكورش در خاندان فضيلت به دنيا آمده و در حجر علم و كمال تربيت يافته و سطوح و دروس نهائى و عالى فقه و اصول را از اساتيد و مدرسين و آيات عظام حوزه فراگرفته و به تاليف و تصنيف كتب مفيده كه بعضى مطبوع و برخى مخطوط است پرداخته است و آثار مطبوع ايشان به قرار زير است:

1- بازار دانش دو مجلد كه به طبع رسيده است.

2- داستان پشيمان شدگان كه به طبع رسيده است.

3- امشى به حشرات بهائيت كه به طبع رسيده است.

4- پاسخ به كتاب شهيد جاويد كه به طبع رسيده است.

5- گفتگوى عالم و صوفى

6- اعجاز اسلام از نظر اخبار.

7- مناجات مرتضوى- دوازده بند مرتضوى.

8- پاسخ ما به گفته ها يا بررسى از بررسى دعاء ندبه.

9- گوهرهاى گران در علم معانى و بيان جزء اول.

10- توحيد مرتضوى.

اما ترجمه مفصل آن جناب كه در علم و حلم و متانت و ديانت و تقوا مانند برادران ديگرش مرآت آن پدر بزرگوار است از اين قرار است: در دهم ماه ذى الحجه 1352 ق در نجف اشرف به دنيا آمده و در دوران كودكى با معيت مرحوم والدش علامه مرتضوى لنگرودى به ايران آمده و در تهران رحل اقامت افكنده و پس از دروس

جديد و مقدمات سطوح اوليه و وسطى را در مدرسه حاج ابوالفتح به اتمام رسانيده و در معيت مرحوم والد به قم مهاجرت نموده و بعد از مدت كوتاهى در درس آيت الله العظمى بروجردى شركت كرده و پس از آن مرحوم به درس آيتين گلپايگانى و امام خمينى حاضر شده و هم مدتى در درس آيت الله شريعتمدارى و آيت الله آملى حاضر شده.

دروس معقول و فلسفه را هم از اساتيد حكمت حوزه بالاخص علامه طباطبائى فراگرفته است و در حال حاضر به تدريس سطوح عالى و نهائى اشتغال دارد.

معظم له در امور دينى و خدمات روحانى بسيار ساعى و جدى و براى همين منظور ايجاد كانونهائى نموده اند در شبهاى پنج شنبه و جمعه كه بسيارى از جوانان و دبيران و آموزگاران شركت مى كنند آثار مخطوط ايشان به قرار زير است.

1- جزوات تقرير در صلوه و خمس از بحث آيت الله بروجردى.

2- جزوات تقريرات آيت الله گلپايگانى در طهارت و حج.

3- جزوات تقريرات آيت الله امام خمينى در طهارت و حج.

4- جزوات تقريرات آيت الله آملى در طهارت و حج.

5- قواعد العلم در علم صرف نحو منطق معانى بيان.

6- لغات الوسائل ناتمام 7- دو علم و يك فن در علم روح و بدن و فن تعبير.

8- صندوق حسنات 9- محشر شعراء 10- ارمغان رمضان 11- معالجات روحى در اخلاق.

12- قدمهاى به آن سرا در قيامت 13- عبرتى از شناسنامه 14- سلاسل مرتضوى كشكول 15- ديوان مرتضوى در چهار بخش.

16- مسائل الاحكام 17- سؤال و جواب درباره حجاب 18- واعظان تكوينى 19- كتابى در رد يهود 20- كتابى در رد نصارى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

لنگرودي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1383 -1306 ق)، فقيه اصولى، عالم دينى

و مجتهد. در يكى از روستاهاى لنگرود به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات در 1323 ق به رشت رفت. پس از چند سال به قزوين رفت و سطوح اوليه را در خدمت آقا شيخ يونس و ملا على طارمى فراگرفت. بعد از چندى به تهران آمد و سطوح وسطى و نهايى را از آيت اللَّه سيد محمد تنكابنى و شيخ محمد رضا نورى و معقول را از شيخ على نورى و ميرزا هاشم اشكورى و ميرزا حسن كرمانشاهى فراگرفت. در 1338 ق به نجف رفت و از محضر آيت اللَّه اصفهانى و علامه ميرزا حسين نايينى و آيت اللَّه عراقى و آيت اللَّه شيخ مهدى مازندرانى بهره برد و در تفسير از محضر آيت اللَّه شيخ جواد بلاغى استفاده نمود. در 1342 ق به ايران آمد و مجددا در 1344 ق به نجف بازگشت و به تدريس و شركت در بحث اساتيد و آيات عظام آنجا مشغول شد. در 1361 ق به علت بيمارى به ايران مراجعت نمود و تا 1372 ق در مسجد و مدرسه ى حاج ابوالفتح به اقامه ى جماعت و تدريس پرداخت. در 1372 ق به زيارت عتبات رفت. پس از بازگشت در قم اقامت گزيد و به تدريس فقه و اصول پرداخت. وى در قم درگذشت و در يكى از ايوانهاى شمالى صحن عتيق حضرت معصومه (ع) به خاك سپرده شد. از آثارش: «تقريرات» درس آيت اللَّه نايينى، در اصول؛ «المتاجر» و «الصلوة» و «الطهارة» تقريرات درس آيت اللَّه نايينى؛ «الخمس»؛ «منجزات المريض»؛ شرح بر «طهارت عروة الوثقى»؛ «حدوث العالم»؛ رساله در «فضاء»؛ رساله در مبحث «اجتهاد»؛ حاشيه بر «المكاسب» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ رساله

در اثبات «اصول و عقايد»؛ رساله در تفكيك بين اراده استعمالى و جدى».[1]

آيت الله فى العالمين حاج سيد مرتضى بن سيد حسين بن ميرسعيد قاضى محله ى مرتضوى لنگرودى از آيات عظام و علماء اعلام شهرستان قم و حوزه علميه بوده اند.

در سال 1306 قمرى در يكى از قراء لنگرود متولد شده و پس از نشو و نما و فراگرفتن فارسى به مدرسه جامع لنگرود رفته و پس از مدتى از آنجا در حدود سال 1323 قمرى به رشت و پس از چند سالى به قزوين و در آنجا در خدمت آشيخ يونس و ملاعلى طارمى سطوح اوليه را ديده و بعد از چندى به طهران آمده و سطوح وسطى و نهائى را نزد مرحوم آيت الله سيد محمد تنكابنى و آقا شيخ محمدرضا نورى و معقول را خدمت مرحوم حاج شيخ على نورى و مرحوم ميرزا هاشم اشكورى و ميرزا حسن كرمانشاهى خوانده و در سال 1338 قمرى مهاجرت به نجف نموده و از محاضر آيات عظام اصفهانى و نائينى و عراقى و حاج شيخ مهدى مازندرانى و تفسير را از مرحوم حاج شيخ جواد بلاغى استفاده كرده و در سال 1342 قمرى مسافرت به ايران و در سال 1344 قمرى براى بار دوم به نجف مهاجرت و مدت ده سال توقف و به تدريس و شركت در ابحاث آيات عظام و مراجع بزرگ نجف اشتغال داشته تا در سال 1354 قمرى مراجعت به ايران و مدت 13 ماه در قم توقف و در سال 1355 ق باز مشرف و مدت شش سال ديگر به تدريس مشغول گشته و در سال 1361 به واسطه كسالت به ايران بازگشت

نموده و بنابر تقدير پروردگار تا سال 1372 قمرى در تهران اقامت و در مسجد و مدرسه حاج ابوالفتح واقع در ميدانشاه تهران به اقامه جماعت و تدريس و تربيت عده اى از محصلين پرداخته و در آن سال به زيارت اعتباب عاليات مشرف و در مراجعت رجل اقامت به قم انداخته و به تاليف و تدريس فقه و اصول مشغول گرديده تا در روز پنج شنبه 19 صفر الخير 1383 قمرى دعوت حق را اجابت گفته و با تشييع كم نظيرى در يكى از ايوانهاى شمالى صحن عتين حضرت معصومه عليهاسلام به خاك سپردند.

ترجمه مفصل و مبسوط آن عالم بزرگوار و مرجع عاليمقدار را يكى از افاضل شاگردان و تلامذه آن مرحوم به نام جناب آقاى شيخ محمد واصف نوينده محترم كه ترجمه اش خواهد آمد در يك رساله مستقلى به نام چهره اى از زندگانى آيت الله لنگرودى تاليف و منتشر نموده كه اين حقير خلاصه آن را با آنچه كه در ص 74 ج 2 كتاب آثارالحجه نگاشته ام در اينجا آوردم.

1- تقريرات در اصول مرحوم آيت الله نائينى دوره كامل.

2- كتاب المتاجر تقرير درس آيت الله نائينى.

3- كتاب الصلوه تقرير درس آيت الله نائينى.

4- كتاب الطهاره تقرير درس آيت الله نائينى.

5- كتاب الخمس.

6- رساله اى در منجزات مريض

7- شرح مبسوطى بر طهارت عروةالوثقى

8- رساله اى در توسط ارض غصبيه.

9- رساله اى در حدوث عالم

10- رساله اى در فضاء ناتمام

11- رساله ى در اثبات اصول و عقايد.

12- رساله اى در تفكيك بين اراده استعمالى و جدى

13- كتاب الصوم تقرير درس، ناقص است.

14- رساله اى در مبحث كر چاپ شده.

15- رساله اى در مبحث اجتهاد چاپ شده.

16- رساله اى در حرمان زوجه از بعض ارث.

17- حاشيه اى بر مكاسب شيخ، انصارى، ناتمام.

18- حاشيه اى بر

رسائل شيخ، ناتمام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (250 -248/ 2)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1132/ 3).

لواساني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم بن سيد محمد بن سيد ابراهيم حسينى لواسانى از علماء ابرار تهران بوده. وى در حدود 1276 قمرى در تهران به دنيا آمده و در بيت علم و سياتت پرورش يافته و تحصيلات مقدمات و سطوح را از دانشمندان و علماء آن زمان فراگرفته سپس به اعتاب عاليات و نجف اشرف مهاجرت و از محضر و ابحاث آيات عظام حوزه علميه نجف چون حاج ميرزا حسين، حاج ميرزا خليل تهرانى و آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و آقا سيد محمد كاظم يزدى استفاده نموده تا به درجه اجتهاد نائل و موفق به دريافت اجازه اجتهاد از آنان شده و ضمنا از دروس اخلاق و عرفان شاگردان مرحوم آخوند ملا حسينقلى همدانى چون حاج شيخ محمد بهارى و حاج سيد احمد تهرانى كربلائى بهره ها برده و در اين رشته نيز به مدارج عاليه اخلاقى ارتقا يافته و پس از آن به سوى ايران و وطن خود مراجعت ولى در همدان مورد توجه و استقبال مردم آن سامان شده و بنابر درخواست آنها رحل اقامت افكنده و به خدمات دينى از اقامه جماعت و تدريس و وظائف ديگر روحى پرداخته و پس از چندى به تهران آمده و در آنجا هم قيام به وظائف دينى و روحى نموده تا در عصر جمعه بيست و هشت (28) ماه رمضان المبارك سال 1363 قمرى از دنيا رفته و پس از تشييع و تجليل فراوان حمل به نجف اشرف شده و در جوار حضرت

اميرالمؤمنين على عليه الصلوه والسلام مدفون گرديده است . داراى فرزندان برومندى بوده اند كه اغلب آنها از علماء و دانشمندان معاصرند و آنان از اين قرارند:

1- حاج سيد احمد لواسانى كه در مسجد بالاسر قم مدفون مى باشند.

2- حاج سيد محمدصادق لواسانى متوفى ربيع الاول 1411 قمرى مدفون در مسجد بالا سر قم.

3- حاج سيد على لواسانى.

4- حاج سيد زين العابدين لواسانى.

5- حاج سيد محمود لواسانى.

6- حاج سيد رضا لواسانى.

7- حاج سيد يحيى لواسانى.

8- حاج سيد حسين لواسانى.

9- حاج سيد حسن لواسانى.

10- حاج سيد محسن لواسانى.

عموى آن بزرگوار حاج سيد عبدالكريم لواسانى از فضلاء و اعلامى بودند كه حدود يكصد و ده سال زندگانى كرده و سرانجام در 1397 قمرى از دنيا رفته و در جوار شيخ صدوق مدفون است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

لواساني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1400 -1308 ق)، عالم دينى، مجتهد و مورخ. نسبش به امام زين العابدين (ع) مى رسد. در نجف به دنيا آمد. مقدمات و ادبيات را نزد علماى نجف فراگرفت. وى از شاگردان آيت اللَّه شيخ محمد كاظم خراسانى و آيت اللَّه سيد محمد كاظم يزدى و آيت اللَّه شيخ على گنابادى و آيت اللَّه شيخ على قوچانى و آيت اللَّه ميرزا حسين نايينى و آيت اللَّه شيخ على قوچانى و آيت اللَّه ميرزا حسين نايينى و آيت اللَّه ميرزا محمد تقى شيرازى و آيت اللَّه سيد اسماعيل صدر بود و نزد آنان در نجف، سامرا و كربلا مراحل علمى را طى كرد. آن گاه مشغول به تدريس و تأليف شد. در 1333 ق به تهران آمد و به تدريس پرداخت، سپس به مشهد رفت و از محضر آيت اللَّه آقا محمد آقازاده ى كفايى استفاده نمود. در 1344 ق به نجف بازگشت و از محضر

اساتيد وقت، آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه شيخ محمد حسين غروى، استفاده نمود تا به مراتب عاليه ى اجتهاد رسيد و به دريافت اجازه هاى اجتهاد نايل شد. در 1348 ق براى ارشاد و سرپرستى شيعيان به لبنان رفت و در 1370 ق به تهران بازگشت و به امور علمى و دينى پرداخت. وى در مسجد محموديه سرچشمه به انجام امور مذهبى مشغول بود. لواسانى از دوستان نزديك علامه امينى بود. در تهران درگذشت. از آثارش: «الدروس البهية»، در مختصرى از تاريخ پيامبر (ص) و ائمه (ع)؛ «مرقاة جنان الزهر»؛ «نور الافهام» شرح منظومه ى «مصباح الظلام»، در علم كلام؛ «الشريعة السماحاء»، در اصول دين و احكام شرعيه مطابق عمل به احتياط؛ «تاريخ النبى احمد (ص)»، در دو مجلد؛ «تواريخ الانبياء» از حضرات آدم تا حضرت خاتم؛ «نقض الهفوات و تكذيب المفتريات»، ردى بر دعاوى بهائيت و تكذيب على محمد باب؛ «فضيحة الكذابين»، در رد قاديانى؛ «الكشكول».[1]

حاج ميرزا حسن بن السيد العلامه آيت اللَّه حاج سيد محمد لواسانى از مشاهير علماء معاصر تهران مى باشد. وى در ماه رمضان سال 1308 قمرى در نجف اشرف متولد شده و چون در سن نه سالگى اوان كودكى در سال 1317 قمرى مرحونم والد را از دست داده با نهايت جديت و اشتياق در نجف اشرف در محضر طلاب علوم شرعيه و فضلاء مقدمات و ادبيات را خوانده و سطوح نهائى را بپايان رسانيده و در سن بيست سالگى بدرس خارج آيات عظام و مراجع تقليد چون مرحوم آيت اللَّه العظمى آخوند خراسانى و علامه يزدى و پس از فوت آنان مرحومين آيتين حاج شيخ على گنابادى

و حاج شيخ على قوچانى و بعد از فوت آن دو بزرگوار از درس و محضر آيت اللَّه حاج ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و در سامرا از مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدتقى شيرازى و در كربلا آيت اللَّه حاج سيد اسمعيل صدر استفاده نموده تا در سال 1331 قمرى كه جنگ بين المللى پيش آمد و اوضاع دنيا در آن جنگ متشتت و در هم ريخته شد خصوصا عراق عرب كه از همه جا سخت گرديد كه هر كس به هر وسيله كه برايش ممكن ميشد فرار را بر قرار اختيار نموده و باطراف بلاد منتشر ميشد و همه روزه زندگى و ناامنى بدتر ميشد ناچار معظم له باتفاق مرحومه علويه والده اش و عيال و اولاد و والدين عيال با نهايت دست تنگى و قلت زاد از نجف اشرف در اواسط 1333 قمرى بعزم هجرت به ايران حركت نموده و در كاظمين متوقف و در مدت دو ماه هفت نفر از بستگانش چون مرحومه والده و عيال و سه نفر از اولادش و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على قوچانى همسر خواهرش با فرزندش بمرض وبا و غيره از دنيا رفته و بالاخره خودش باتفاق خواهرش با نهايت صعوبت و سختى وارد تهران و باقارب و احارم خود ملحق و با ابتلاء بامراض عدديه و مراجعه بصفوف اطباء تا بفضل پروردگار بهبودى يافته و در ماه رمضان 1334 قمرى همشيره همسر مرحومه سابقش را كه صبيه مرحوم آقا سيد محمد واعظ لواسانى بود تزويج و مهاجرت به مشهد نموده و مدت شش سال اقامت و از محضر آيات و مدرسين آن عصر چون

مرحوم آيت اللَّه آقا محمد آقا زاده كفائى و ديگران استفاده و در سال 1340 قمرى بحج مشرف و چند ماهى متوقف و موجب استبصار يكى از دانشمندان اهل سنت كه رئيس بعضى از دوائر دولتى صعودى بوده گرديده و بيش از بيست مرتبه از لبنان و عراق و ايران بحج مشرف شده و باين فيض بزرگ رسيده است.

نگارنده گويد: علامه لواسانى در طول تاريخ عمر خود موفقيتهاى بزرگى پيدا كرده كه موجب غبطه و حسرت ميباشد از جمله اختلاف بين شيعيان مقيم مدينه و ارجاع بمراجع تقليد دادند بعد از آن كه مدتها آنها بر طريقه اخباريين بودند.

ديگر راه يافتن ايشان به كتابخانه مدينه منوره و استفاده از كتب حضرات تسنن در بطلان اجماع امت بر خلافت شيخين و ديگران.

و خلاصه پس از مدت اقامت در مدينه منوره بمكه معظمه براى اداء حج تمتع مشرف و بعد از آن مراجعت به عراق و از آنجا به ايران و قم آمده در هنگامى كه مراجع بزرگ نجف چون آيت اللَّه اصفهانى و نائينى و خالصى و ديگران تبعيد از عراق بودند و در آنجا بفيض ملاقات و زيارات آنان رسيده و از آنجا به مشهد مشرف و موفق بوظائف دينى و شرعى خود از امامت در مسجد تركها و تدريس فقه و اصول گرديد تا در نيمه ماه رجب 1344 قمرى باتفاق عيال و فرزندان مراجعت به نجف اشرف نموده و از محضر آيت اللَّه اصفهانى و نائينى و آيت اللَّه كمپانى و آيت اللَّه عراقى استفاده نموده در مدت پنجسال آنگاه بامر بعضى از آيات مذكوره براى تبليغات احكام شرعيه به لبنان مسافرت كرده و خدمات زيادى در آن

سامان انجام داده و مورد توجه و علاقه شديد مردم جبل عامل گرديده و تقاضاى اقامت ايشان را نموده و به آيت اللَّه اصفهانى متوسل تا بامر آن مرحوم بيش از بيست و دو سال در آن بلاد با نهايت عزت و عفت نفس اقامت نموده و مردم بى خبر آن حدود را ارشاد و هدايت نموده تا در سال 1370 قمرى كه جنگ اسرائيل با اعراب فلسطين شروع شد و مردم فلسطين مغلوب و آواره گرديدند ناچار به مهاجرت به ايران گرديده و در تهران مقيم و تا حال حاضر در مسجد محموديه سرچشمه به اقامه جماعت و ترويجات دينى و خدمات اشتغال دارند.

تأليفات و آثار عديده اى دارند كه فهرست آنها را مى نگارم.

1- الدروس البهيه در مختصرى از احوال النبى و الائمه 2- نور الافهام شرح منظومه مصباح الظلام فى علم الكلام 3- الشريعه السمحاء فى الاحكام الشرعيه الفرعيه على طبق العمل بالاحتياط. 4- تاريخ النبى احمد صلى اللَّه عليه و آله در دو مجلد از مبدء خلقت نور آن بزرگوار تا آخر عمر حضرتش 5- تواريخ الانبياء از حضرت آدم تا حضرت خاتم صلى اللَّه عليه و آله در دو مجلد 6- فضيحه الكونين رد بر قاديانى كذاب هندى. 7- نقض الهفوات رد بر دعادى بهائيه و تكذيب على محمد باب 8- كشكول لطيف كه تمام اينها بطبع رسيده و اما آثار مخطوط آن جناب عبارتست از فقه و اصول و تقريرات مباحث اساتيد عظام و حواشى بعضى مسائل متفرقه و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (358 ،292/ 24 ،313/ 20 ،275/ 16 ،186/ 14 ،144/ 8 ،290/ 3)، گنجينه ى

دانشمندان (549 -546/ 4)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1135 -1133/ 3).

لواساني، عيسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1277 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مدرس. از محضر پدرش و ميرزا محمد حسن آشتيانى استفاده نمود. سپس به نجف رفت و نزد شيخ محمد كاظم خراسانى و ميرزا حسين خليلى و شيخ الرشيعه اصفهانى تلمذ نمود و يكى از برجستگان علم و فقاهت شد و خود مستقلا به تدريس و تأليف پرداخت. سپس به تهران بازگشت و به تدريس فقه و اصول و انجام وظايف دينى مشغول گرديد. او در تهران درگذشت. از آثارش: «انيس العارفين»؛ «جلاء الابصار»؛ «تحفة الاحباب»؛ «ميزان الاخوة»؛ «الشيخ و الشيخة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (35/ 23 ،266/ 14)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1643/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1136/ 3).

لواساني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1317 -1267 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و مجتهد. در تهران به دنيا آمد. پدرش از علماى تهران بود كه در مسجد سرپولك اقامه جماعت مى كرد. پس از فراگيرى مقدمات و تكميل سطوح در خدمت پدرش و آشتيانى و ميرزا عبدالرحيم نهاوندى به نجف رفت و در خدمت ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ ميرزا حسين خليلى شاگردى نمود. پس از رسيدن به مرتبه ى اجتهاد به بحث و تدريس پرداخت. در نجف درگذشت و در مقبره ى خودش در وادى السلام دفن شد. از آثارش: «اجتماع الامر و النهى»؛ «تقريرات» استادانش، در فقه و اصول؛ «الفقه الاستدلالى»، در سه مجلد، در «متاجر»؛ مجلدى در «اصول الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (59/ 9)، الذريعه (290/ 16 ،384/ 4 ،268/ 1)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1133/ 3)، معجم المؤلفين (213/ 8).

لواساني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

لواساني، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدصادق بن العالم الجليل آيت اللَّه حاج سيد ابوالقاسم بن العالم العلام حاج سيد محمد لواسانى از علماء بزرگوار معاصر تهرانست.

وى در ماه صفر 1324 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در ربيع الاول 1339 قمرى در خدمت مرحوم والدش به ايران و همدان آمده و در آنجا اقامت نموده وى با معيت مرحوم برادرش حجةالاسلام حاج سيد احمد در ربيع الاول 1340 قمرى به اراك آمده و شروع به مقدمات نموده و در ماه رمضان 1341 قمرى مهاجرت به قم و پس از تكميل مقدمات و مقدارى از سطوح در سال 1348 قمرى عزيمت به نجف نموده و سطوح را در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالحسن مشكينى خوانده و هم از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى استفاده كرده و در اثر كسالت و عدم رضايت والدش مراجعت به قم نموده و تا سال 1352 قمرى از ابحاث مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و آيت اللَّه حجت بهره مند گرديده و در سال مذكوره با مرحوم برادرش به نجف مشرف و در 1353 قمرى به ايران بازگشت و به مشهد مقدس رفته و چند ماهى از محضر آيت اللَّه العظمى قمى و آيت اللَّه آشتيانى و آيت اللَّه آقازاده كفائى مستفيض ولى بواسطه حوادث ناگوار مسجد گوهرشاد و تعطيل حوزه مشهد به قم مراجعت و بدرس مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حجت حاضر شده و در سال 1356 قمرى به تهران آمده و حدود يكسال توقف تا حسب الامر آيات ثلاثه قم بحوزه

برگشته و بتوليت و اداره مدارس فيضيه و دارالشفاء از طرف مراجع حوزه علميه منصوب تا سال 1364 قمرى كه در اثر كسالت و امريه والدش به تهران منتقل و تاكنون در مسجد و مدرسه ميرزا ابوالحسن معمار واقع در محله امامزاده يحيى عليه السلام به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

برادران دانشمند و با تقوائى دارند كه اجمالا آنها را مينگارم:

1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد احمد لواسانى كه قبلا ياد نمودم.

2- حجةالاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد على لواسانى كه از علماء اعلام و افاضل دانشمندان تهران و سالها مقيم نجف بوده و چندين سال است كه به ايران مراجعت و در تهران به وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

3- حجةالاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد زين العابدين لواسانى كه وى نيز از علماء ابرار معاصر تهرانست و ايشان هم سالها در اعتاب عاليات تحصيل علم و كمال نموده و بعد به ايران مراجعت و در تهران بخدمات روحى خود مشغول و مانند برادرانش وارسته و بعلم و تقوا آراسته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

لوكري مروزي، ابوالعباس فضل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم و ششم ق)، حكيم، فيلسوف اديب و شاعر. اهل لوكر در كنار رود مرو بود. وى حكيمى كامل و در اجزاء علوم حكمت ماهر بود. لوكرى شاگرد بهمنيار (م 458 ق)، شاگرد ابوعلى سينا، بود و به وسيله او علم حكمت در خراسان انتشار يافت. از اقران وى در ميدان حكمت مى توان به خيام، ابن كوشك و واسطى اشاره كرد. او با خيام (م 525 ق) و خازنى (م 525 ق) در «زيج ملكشاهى» همكارى داشته است. از شاگردان وى مى توان قطب الزمان محمد بن ابوطاهر طبسى مروزى

(م 539 ق)، مجد الافاضل قاضى عبدالرزاق تركى، محمد بن يوسف الايلاقى (536 ق)، فريدالدين عمر بن غيلان بلخى، عين الزمان حسن قطان مروزى و ابوالفتح اسعد بن محمد بن ابونصر الميهنى (م بعد از 520 ق) را نام برد. لوكرى در مرو درگذشت. از آثار وى: «بيان الحق بضمان الصدق»، كه مهم ترين اثر وى است و از سخنان فارابى و ابوعلى سينا و حكيمان ديگر استفاده كرده است، شامل پنج بخش: 1- منطق 2- طبيعيات 3- الهيات 4- بخشى در ذكر مسائلى از علم ما بعد الطبيعه كه در حكم اسرار است 5- فصول منتخب از «رسالة الاخلاق»، در پنج باب؛ قصيده اى، با شرح فارسى آن؛ «ديوان» شعر. صاحب «روضات الجنات» ضمن شرح حال بهمنيار، او را شاگرد لوكرى مى داند كه به گفته ى «ريحانة الادب» بايد فرد ديگرى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (294 -292/ 2)، تاريخ نظم و نثر (55 -54)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمه (81 -80)، الذريعه (949 -948/ 9)، روضات الجنات (155/ 2)، ريحانه (140 -139/ 5).

لوي، حبيب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1275 ش)، دندانپزشك و نويسنده. اجدادش اهل شيراز بودند و گويند از يهوديانى بودند كه در زمان كوروش هخامنشى از بابل به فارس مهاجرت كردند. لوى در تهران به دنيا آمد. تحصيلات خود را در رشته ى دندان پزشكى در فرانسه به پايان رساند و در جراحى دندان پزشكى ديپلم گرفت وى به زبان هاى فرانسه و عبرى مسلط بود. دكتر لوى براى مطالعه به كشورهاى اروپا و آمريكا و آفريقا سفر كرد. او مدتى هم رياست سرويس دندان پزشكى لشكر مركز را به عهده داشت وى مبتكر تأسيس

دبيرستان كوروش كبير بود. از آثارش: «تاريخ يهود ايران»، در سه مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (515 -514)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (770/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (474/ 3).

لؤلؤي بخلي، يحيي زكريا

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 232/ 230 ق)، فقيه، محدث و حافظ. از ابومطيع حكم بن عبداللَّه بلخى، مفتى بلخ، و عبداللَّه بن نمير و وكيع و حكم بن مبارك و ابواسامه و قاسم بن حكم عرنى و همطبقه ى آنها روايت كرد. بخارى و ترمذى و ابوسعد يحيى بن منصور هروى زاهد و جعفر فريابى و احمد بن سيار مروزى و اسماعيل بن محمد بن ابى كثير قاضى و عبدالصمد بن سليمان بلخى از وى روايت كردند. از آثارش كتاب «الايمان» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (277/ 2)، تذكرة الحفاظ (518 -517/ 2)، تهذيب التهذيب (298 -297/ 3)، تهذيب الكمال (321 -320/ 6)، الثقات (254/ 8)، معجم المؤلفين (184/ 4).

لؤلؤي سهمي بلخي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 230 ق)، حافظ، محدث و اديب. معروف به ابن ابى يعقوب. اهل بلخ بود. در 222 ق وارد بغداد شد و با حفاظ نشست و برخاست نمود و با ايشان مذاكره ى حديث كرد. او قبل از 230 ق به كوفه رفت و با ابوبكر بن ابى شيبه مجلسى داشت. وى از مالك بن انس و خارجة بن مصعب و بشر بن سرى و يحيى بن يمان و خالد بن عبدالرحمان مخزومى و جماعتى ديگر حديث شنيد. ابوبكر بن ابى دنيا و فضل بن محمد زيدى و ابوعبداللَّه حسين بن ابى احوص ثقفى و عبيد اللَّه بن احمد بن منصور كسائى رازى و ديگران از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (147 -146/ 5)، تاريخ بغداد (236 -234/ 1)، تذكرة الحفاظ (426/ 2)، سير النبلاء (449/ 11)، لسان الميزان (696 -695/ 5)، المنتظم (520/ 6)، ميزان الاعتدال (459/ 3)، الوافى بالوفيات (190 -189/

2).

ليثي جيراخشتي بخاري، ابومسلم عمر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 468/ 466 ق)، محدث و حافظ. اصل وى از جيراخشت از قراى بخارا است. به دنبال حديث در شهرهايى چون سمرقند و كش گرگان و بلخ و غزنه و هرات و بوشنج و مرو و نيشابور و همدان و اصفهان و عراق از بزرگانى چون ابوسهل عبدالكريم بن عبدالرحمان كلابادى و على بن احمد بن خنباج تميمى و يوسف بن منصور سيارى حافظ و عبدالملك بن على امام و محمد بن محمد بن حاضر هراس و مطهر بن محمد خاقانى و محمد بن جعفر طبسى و عبدالعزيز بن احمد حلوايى فقيه و ابوعمر محمد بن احمد مستملى و مظفر بن حسين و على بن محمد لبان دينورى و سعيد عيار و عطاء بن احمد و منصور بن عباس تميمى و ابوعمرو محمد بن عبدالعزيز قنطرى و ابوغانم كراعى و ابوعثمان صابونى و ابوحفص بن مسرور و عبدالغافر فارسى و عبدالصمد بن مأمون و همطبقه ى ايشان حديث شنيد. مدتى در اصفهان سكنى گزيد. ابوحسين بن طيورى و هبة اللَّه بن مجلى و ابوغالب بن بناء و ديگران از وى حديث شنيدند. ابوعبداللَّه حسين بن عبدالملك خلال و ابونصر مؤذن از وى روايت كرده اند. ليثى در خوزستان (اهواز) درگذشت. از آثارش: «مسند الصحيحين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (215/ 5)، انساب سمعانى (151/ 5)، تذكرة الحفاظ (1236 -1235/ 4)، سير النبلاء (409 -407/ 18)، طبقات الحفاظ (472 -471)، لسان الميزان (215 -214/ 5)، معجم البلدان (229/ 2)، معجم المؤلفين (297/ 7)، هدية العارفين (782/ 1).

ليثي خراساني، ابوالنضر هاشم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(207 -134 ق)، حافظ و محدث. ملقب به قيصر. اصلش خراسانى و از بنى ليث بن كنانه است. ساكن

بغداد بود. او از شعبة بن حجاج (چهار هزار حديث) و ابن ابى ذئب و شيبان بن عبدالرحمان نحوى و سليمان بن مغيره و عبدالرحمان مسعودى و ابومالك نخعى و ابوجعفر رازى و ليث بن سعد و زهير بن معاويه و عبيد اللَّه اشجعى و عكرمة بن عمار و مبارك بن فضاله و ورقاء بن عمر و عبدالعزيز بن ماجشون و عبدالرحمان بن عبداللَّه بن دينار و عبدالرحمان بن ثابت بن ثوبان و وليد بن جميل و عبدالصمد بن حبيب و بكر بن خنيس حديث شنيد. احمد بن حنبل و يحيى بن معين و ابوخثيمه و اسحاق بن راهويه و على بن المدينى و ابومسعود رازى و محمد بن اسحاق صاغانى و عباس دورى و محمد بن عبيد اللَّه منادى و يعقوب بن شيبه و حسن بن مكرم و احمد بن خليل برجلانى و حارث بن ابى اسامه و خلف بن سالم و فضل بن سهل و عبدبن حميد كشى و محمود بن غيلان و حامد بن يحيى بلخى از وى حديث شنيدند. احمد حنبل و ابن معين و ابوحاتم رازى او را ستوده اند و عجلى گويد كه او مايه مباهات اهل بغداد بود. در دوران خلافت مأمون در بغداد درگذشت و در مقابر عبداللَّه بن مالك به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (66 -63/ 14)، التاريخ الكبير (235/ 8)، تذكرة الحافظ (359/ 1)، تهذيب التهذيب (19 -18/ 11)، تهذيب الكمال (217 -214/ 19)، الجرح و التعديل (106 -105/ 9)، سير النبلاء (549 -545/ 9)، شذرات الذهب (19/ 2)، طبقات ابن سعد (242 -241/ 7)، طبقات الحفاظ (171)، العبر (277/ 1)، ميزان الاعتدال

(265/ 4).

ليثي رازي، ابوحاتم احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 322 ق)، اديب، لغوى و محدث اسماعيلى. در ناحيه ى پشاپويه در جنوب رى متولد شد. وى از دعوت كنندگان اسماعيليه بود و احمد بن على حاكم رى را به مذهب خود گرواند. پس از فتح رى، توسط سامانيان، ترك شهر كرد و به ديلم گريخت. پس از پيروى مرداويج بر اسفار، در حضور مرداويج با رازى فيلسوف مناظره كرد و آنگاه كه نادرستى اظهاراتش معلوم شد، مغضوب و ناچار به فرار شد. در حين فرار، و يا در تبعيد، در آذربايجان درگذشت. آثار وى: «اعلام النبوة»؛ «الجامع»، در فقه؛ «الزينة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ و عقايد اسماعيليه (197 -193 ،143 -142)، دانشنامه ى ايران و اسلام (1021 -1020 /8)، رى باستان (280 ،58 /2)، الفهرست ابن نديم، ترجمه (354)، لسان الميزان (247 /1).

ليثي سمرقندي، ابوالقاسم بن بكر

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 888 ق)، فقيه حنفى. از علماى عامه قرن نهم قمرى بود. از آثارش: «رياضة الاخلاق»؛ حاشيه بر شرح «مفتاح العلوم» سكاكى؛ شرح «رساله وضعيه ى عضديه»، كه در 888 ق تأليف نمود؛ «رساله ى سمرقنديه»؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»، به نام «حاشيه سمرقندى»؛ شرح «كنز الدقائق» حافظالدين نسفى؛ حاشيه بر «مطول»، كه به نام امير عليشير نوايى در 875 ق تأليف نمود؛ «بلوغ الارب من تحقيق استعارات العرب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (194 ،140/ 1)، ريحانه (72 -71/ 3)، كشف الظنون (1767 ،938 ،898)، لغت نامه (ذيل/ ابوالقاسم)، معجم المولفين (103/ 8).

ماتريدي سمرقندي، ابومنصور محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 333 ق)، فقيه حنفى، اصولى و متكلم. مشهور به امام المتكلمين. نسبتش به ماتريد مى رسد كه به گفته ى سمعانى ماتريد يا ماتريت از محلات سمرقند بوده است. ماتريدى از پيشگامان علم كلام بود. وى با سه واسطه از ابوحنيفه روايت كرده است. در سمرقند درگذشت. از آثارش: «تأويلات اهل السنة»؛ كتاب «التوحيد و اثبات الصفات»؛ «اوهام المعتزلة»؛ «الرد على القرامطة»؛ «الدرر فى اصول الدين»؛ «مأخذ الشرائع»، در اصول فقه؛ «تأويلات القرآن»؛ شرح «الفقه الاكبر» ابوحنيفه؛ «كتاب الجدل»؛ ردى بر «تهذيب» كعبى، در «الجدل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (242/ 7)، انساب سمعانى (155/ 5)، ريحانه (142/ 5)، كشف الظنون (1782 ،1573 ،1408 ،1406 ،751 ،518 ،336 -335 ،262)، لباب الالباب (292 ،18/ 1)، لغت نامه (ذيل/ ماتريدى)، معجم المؤلفين (300/ 11)، هدية العارفين (37 -36/ 2).

ماجشون، ابوعبداللَّه، ابوالاصبغ عبدالعزيز

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 164 ق)، فقيه و محدث. ماجشون را معرب ماه گون دانسته اند. اصل وى از اصفهان و اهل مدينه ى نبوى و از فقهاى آنجا بود و مدتى نيز در بغداد سكنى گزيد. از زهرى و محمد بن منكدر و عبداللَّه بن دينار و سلمة بن دينار و سعد بن ابراهيم و محمد بن ابى بكر ثقفى و حميد طويل و عمرو بن يحيى و صالح بن كيسان و وهب بن كيسان و هشام بن عروه و عبداللَّه بن فضل هاشمى و عبيد اللَّه بن عمر و عبدالرحمان بن قاسم حديث شنيد. فرزندش، عبدالملك بن عبدالعزيز، و ليث بن سعد و ابراهيم بن طهمان و زهير بن معاويه و ابن مهدى و وكيع بن جراح و هاشم بن قاسم و حجين بن مثنى و عبدالعزيز اويسى و موسى بن داوود

ضبى و عبدالرحمان بن مهدى و سريج بن نعمان و ابووليد طيالسى و على بن جعد و بشر بن وليد كندى و حجاج بن منهال و صالح بن مالك خوارزمى و غسان بن ربيع و جماعتى ديگر از او روايت كرده اند. در بغداد در دوران خلافت مهدى عباسى درگذشت و در قبرستان قريش دفن شد. در «الثقات» سال وفات وى 166 ق ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (146 -145/ 4)، الاعلام بوفيات الاعلام (104/ 1)، انساب سمعانى (157/ 5)، تاريخ بغداد (439 -436/ 10)، التاريخ الكبير (13/ 6)، تذكرة الحفاظ (223 -222/ 1)، تهذيب التهذيب (302 -301/ 6)، تهذيب الكمال (507 -504/ 11)، الثقات (111 -110/ 7)، الجرح و التعديل (ج 2، ق 386/ 2)، ريحانه (143 -142/ 5)، سير النبلاء (312 -309/ 7)، شذرات الذهب (259/ 1)، طبقات ابن سعد (234/ 7)، طبقات الحفاظ (110 -109)، طبقات المحدثين باصبهان (412/ 1)، العبر (187/ 1)، معجم المؤلفين (251/ 5).

ماجيلويه قمي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سوم ق)، عالم امامى، فقيه و اديب. از بزرگان علماى اماميه قم و عارف به ادب و شعر و جامع كمالات بود. وى از شاگردان و داماد احمد بن ابى عبداللَّه محمد برقى (م ح 280 ق) است كه علم و ادب را از او فراگرفت. در فنون شعر و ادب متبحر بود. شيخ صدوق با واسطه از وى روايت كرده است. از آثارش: تفسير «حماسه ى ابى تمام»؛ «المشارب»؛ كتاب «الطب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (382/ 9)، الذريعه (30/ 21)، رجال النجاشى (251/ 2)، ريحانه (144 -143/ 5)، الكنى و الالقاب (130/ 3)، هدية الاحباب (228).

ماردوسپور، هاسميك

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پروتزهاى ثابت، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مازنداراني، هادي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل جامع، و محقق كامل بوده، و كتب و رسائل عديده تأليف نموده، كه از آن جمله است: 1 - ترجمه ى قرآن مجيد، و شأن نزول و نيك و بد استخاره، و به مناسبت اين ترجمه، او را آقا هادى مترجم گويند 2 - ترجمه ى صحيفه ى كامله ى سجاده 3 - ترجمه ى شافيه 4 - ترجمه ى كافيه ى ابن حاجب 5 - ترجمه و شرح معالم الاصول 6 - حاشيه ى عربى بر تفسير بيضاوى 7 - حاشيه ى مواريث قواعد الاحكام علامه 8 - حدود و ديات، فارسى 9 - شرح بر فروع كافى 10 - شرح كافيه 11 - شرح تلخيص المفتاح، فارسى 12 - شرح شافيه كه به نام نواب حسين على خان تأليف شده 13 - شرح نظام، به فارسى 14 - شرح شمسيه 15 - شرح صحيفه ى سجاديه، به فارسى 16 - شرح قواعد علامه، و ممكن است همان حاشيه باشد 17 - رساله رضاعيه، كه در 1107 تأليف شده 18 - رساله ى رسم الخط 19 - انوار البلاغة، در معانى بيان [مطبوع] 20 - حاشيه ى فارسى بر تفسير بيضاوى، 21 - العوائد، در كلام؛ و غيره.

در سال 1120 وفات يافته، در بقعه ى مجلسى در كنار ايوانچه مدفون گرديد، و بر قبرش صندوق چوبى نصب گرديد.

ماده تاريخ وفات او [كه مير عبدالعال نجات گفته] اين است:

از پى سال رحلتش گفت آه

هادى و رهنماى ايمان رفت

در قصص العلماء و رجال اصفهان شرحى راجع به سكته كردن و به هوش آمدنش

در قبر، و نذر او جهت ترجمه ى قرآن نوشته، و نظير اين قضيه را جهت فضل بن حسن طبرسى و ملا فتح الله كاشانى نيز نوشته اند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مازندراني، حسام الدين، ابوالفضايل محمد صالح

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1086/ 1081/ 1080 ق)، عالم دينى، عابد، زاهد و محقق. معروف به ملا صالح مازندرانى. وى از شاگردان ملا محمد تقى مجلسى و شوهر آمنه بيگم، دختر دانشمند و فاضل و مجتهد مجلسى اول، بود. ملا صالح در محضر شيخ بهائى و ملا عبداللَّه شوشترى و ملا حسنعلى شوشترى نيز تلمذ نمود. وى جامع معقول و منقول و در اصول و فروع متبحر و داراى اخلاق فاضله و صفات حميده بود. در اصفهان درگذشت و در مقبره ى مجلسى دفن شد. از آثارش: شرح «اصول كافى»؛ شرح «روضه كافى»؛ شرح «روضه كافى»؛ شرح «من لا يحضره الفقيه»؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ حاشيه بر «شرح مختصر الاصول» عضدى؛ حاشيه و شرح بر «معالم»؛ شرح «زبدة الاصول» شيخ بهائى؛ شرح «قصيده ى برده».[1]

محمدصالح بن احمد ساروى مازندرانى داماد علامه ملا محمدتقى مجلسى اول و صاحب شرح اصول كافى از مفاخر اين شهرستانست تأليفات عديده داشته و در سال 1080 ق هجرى در اصفهان فوت نموده و ماده تاريخش اين بيت است (صالح دين محمد شده فوت) قبرش در مقبره علامه مجلسى زيارتگاه عموم مردم اصفهانست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (369/ 7)، تذكرة القبور (385 -384)، الذريعه (71 ،27 ،6/ 14 ،300 ،98 -97/ 13 ،207 ،94/ 6)، روضات الجنات (117 -115/ 4)، ريحانه (147 -146/ 5)، فوائد الرضويه (545 -542)، لغت نامه (ذيل/ مازندرانى)، مفاخر اسلام (347 -343/

8).

مازندراني، زين الدين عبدالجبار

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 500 ق)، فقيه حنفى و مفتى. وى عهده دار منصب افتاء در مازندران بود و در همان جا درگذشت. از آثارش «الخلاصة فى الفرائض»، در مجلدى ضخيم مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (720)، معجم المؤلفين (79/ 5)، هدية العارفين (499/ 1).

مازندراني، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زين العابدين بن مسلم بارفروش مازندرانى حايرى از اعاظم علماء و اكابر فقهاء و مراجع تقليد عصر از شاگردان علامه سعيد العلماء مازندرانى و شيخ مرتضى انصارى و صاحب ضوابط و غيرهم بوده و در سال 1309 ق در كربلا از دنيا رفته و در مقبره شخصى در صحن شريف مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مازندراني، عبدالجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عبدالجواد بن ملا ابى الحسن بن شاه محمد بن عبدالهادى مازندرانى حايرى فقيهى متقى و عالمى جليل بوده و در سال 1361 به رحمت حق پيوسته.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مازندراني، عبدالصمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالصمد بن ملا على بارفروش مازندرانى عالمى بارع از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و غيره بوده و در بابل (بارفروش) مرجعيت و رياست داشته تا حدود 1337 وفات نموده.

از آثار اوست 1- (زادالمتقين در احوال معصومين (ع) 2- كتابى در اخلاق 3- كتابى در مقتل.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مازندراني، عبدالغفار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد عبدالغفار بن السيد الجليل السيد يوسف از مشاهير علماء اخلاق و اخيار نجف اشرف بوده اند. وى در قريه درزى كلاى كه در چهار كيلومترى جنوبى بابل واقع است متولد شده و در خاندان اصيل و نجيب پرورش يافته و تحصيلات مقدماتى را در همان شهرستان خوانده آنگاه با اجازه والد ماجده خود مهاجرت بنجف اشرف نموده و در نزد اساتيد بزرگ تلمذ نموده تا بمقامات علم و كمال رسيده و در عداد دانشمندان و علماء برجسته نجف آمده حتى در علم اخلاق و سلوك الى الله مشار بالبنان گرديده و در مسجد هندى در مواقع مسافرت مرحوم علامه زاهد حاج شيخ على قمى بجاى ايشان امامت نموده و ضمنا حوزه تدريس داشته و بعضى از مراجع حاضر محضر مقدس او را درك نموده و از خرمن علم و تقواى او بهره ها برده اند.

معظم له عالمى بى هوا و زاهدى دور از ريا و بسيار متواضع و معرض از دنيا بوده و جدا يكى از مصاديق (من كان من الفقهاء حافظا لدينه صائنا لنفسه مخالفا لهواه مطيعا لامر مولاه) بود تا آخر عمرش خانه شخصى نداشت و مستاجر بود با اينكه در هندوستان و افريقا و غيره مقلدينى داشت حتى براى او منزل تهيه كردند قبول نكرد.

مكررا اهالى بابل و استان مازندران از ايشان تقاضا كردند

و دعوت نمودند كه براى اقامت در مازندران بايران آيند قبول نكردند تا پس از شصت سال در سال 1356 قمرى رحلت نموده و در يكى از حجرات صحن مبارك علوى مدفون گرديدند.

داراى چهار پسر و دو دختر بوده اند. يك دختر ايشان همسر حجه الاسلام والمسلمين عالم ربانى آقاى حاج سيد احمد مستنبط است كه از علماء مشهور نجف و صبحها در حرم مطهر علوى اقامه جماعت مينمايند و ديگرى همسر حجه الاسلام والمسلمين عالم متقى حاج سيد احمد نخجوانى مقيم تهران است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مازندراني، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1256 ق)، عالم دينى، مدرس و مرجع تقليد. در بارفروش مازندران به دنيا آمد. مقدمات را در زادگاهش فراگرفت. سپس به عراق مهاجرت كرد و در كربلا از محضر شيخ زين العابدين مازندرانى استفاده نمود. از آنجا به نجف رفت و نزد شيخ مهدى كاشف الغطاء و ملا محمد فاضل ايروانى و شيخ حبيب اللَّه رشتى و ديگران تلمذ نمود. شيخ شعبان رشتى و ميرزا محمد رضا كرباسى از شاگردان او بودند و شيخ اسماعيل تبريزى و ميرزا هادى خراسانى از وى روايت كرده اند. او مرجع تقليد مردم مازندران بود. شيخ عبداللَّه مازندرانى از علما و مدرسين بزرگ نجف و يكى از پيشگامانى بود كه حركت حوزه ى علميه نجف را سرپرستى مى كرد. وى از اركان سه گانه ى نهضت ملى ايران (آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين خليلى و شيخ عبداللَّه مازندرانى) و طرفدار حكومت مشروطه بود. در نجف درگذشت و در مقبره ى شيخ جعفر شوشترى در صحن شريف به خاك سپرده شد. از آثارش: «اهبة العباد فى يوم المعاد»، رساله ى عمليه؛ حاشيه بر «المكاسب»؛ رساله ى «الوقف»؛ شرح «الشرائع»؛ كتاب «التجارة»،

«الرهن» و «الطلاق»؛ حاشيه بر «نجاة العباد»؛ حاشيه بر «النخبة» كرباسى؛ حاشيه بر «جامع عباسى».[1]

شيخ عبداللَّه بن محمد نصير مازندرانى از اكابر علماء از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و در 1330 وفات نموده.

وى يكى از اركان سه گانه نهضت ملى ايران و مشروطه بوده است

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (482/ 2)، ريحانه (146/ 5)، شرح حال رجال (276/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1220 -1219/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1139 -1138/ 3)، مكارم الآثار (1531 -1530/ 5)، يادگار (س 5، ش 8 و 9، ص 71).

مازندراني، محمد بن جهانبخش

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل محقق حكيم فيلسوف، از اجله ى علما و فقها بوده، و در 13 شعبان سال 1120 وفات يافته، در قبرستان آب بخشان مدفون گرديد.

وى ظاهرا سال ها در هندوستان ساكن بوده، و در سال 1080 در داجرم از قراى دكن كتاب «منهاج الصلاح» علامه ى حلى را استنساخ نموده، نسخه ى آن در كتابخانه ى مباركه ى مدرسه ى فيضيه ى قم موجود است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مازندراني، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد موسى بن العالم الجليل ثقةالاسلام آسيد مهدى مازندرانى از علماء ابرار معاصر تهران مقيم خيابان آبشار مى باشند. در سال 1324 قمرى در كاظمين عليهماالسلام (هنگام بازگشت مرحوم والدش از نجف اشرف) متولد شده و در بابل مازندران پرورش يافته و بعد از فراغت از دروس مقدماتى نزد علماء آن سامان مانند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد صالح علامه و آيت اللَّه مرحوم آسيد محمد باقر حجتى و والد ماجد خود بتحصيل فقه و اصول و كلام پرداخته و پس از تكميل سطوح در سال 1342 قمرى به تهران مسافرت و چند سالى نزد مرحومين آيت اللَّه شاه آبادى و آيت اللَّه ميرزا مهدى آشتيانى به حكمت و عرفان اشتغال داشته و سپس به قم مهاجرت و چند سالى از محضر مرحوم آيت اللَّه يزدى و اعاظم ديگر كسب فيض نموده و در اواخر 1350 قمرى به نجف مشرف و از محضر آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ضياء عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى بهره ها برده و يكسال قبل از فوت آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه قمى حسب الامرشان براى تقاضاى جمعى از بازرگانان تهران به ايران عزيمت و در تهران رحل اقامت افكنده و بتدريس علوم دينيه و تبليغ احكام شرعيه مشغول و

در مسجد خيابان آبشار به اقامه جماعت و انجام وظائف دينى اشتغال دارند.

داراى آثار و تأليفات ارزنده اى مى باشند كه فهرست آن در پشت كتاب (العقد المنير) ايشان چاپ شده:

1- كتاب (العقد المنير فى تحقيق ما يتعلق بالدراهم و الدنانير) عربى و در نجف بطبع رسيده و در موضوع خود كم نظير است بضميمه رساله اى در اوزان و مكائيل 2- رساله اى در طهاره 3- رساله در معاطاه و بعضى از مسائل بيع 4- رساله اى در مواسعه و مضايقه و اعتبار ترتيب در قضاء فائته و عدم آن 5- رساله در صوم 6- رساله اى در غصب 7- رساله اى در رضاع 8- رساله اى در جمله اى از احكام خلل و قواطع 9- تقريرات در اصول دوره كامل 10- بديع الادب فى ودايع العرب در فنون ادبى و ترجمه عده اى از بزرگان ادب 11- ديوان فارسى در مدايح و مراثى 12- نامه ارشاد يا صحيفه اعتقاد دو جلد در بعضى از مذاهب باطله 13- رساله ضيائيه در لزوم حجاب در تهران بطبع رسيده 14- بيوگرافى رجال بزرگ اسلام كه از محمد بن يعقوب كلينى قدس اللَّه سره تا رجال قرن هشتم در نامه پرچم اسلام منتشر شده است.

حاج سيد موسى مازندرانى عالمى بزرگوار و صاحب نظر از علماء معاصر تهران مى باشند تاليفات گرانقدرى دارند از جمله العقد المنير فيما يتعلق (بالدراهم والدنا ينر) در بيست مجلد كه تاكنون چهار جلد آن به طبع رسيده است و در ميان دانشمندان و علماء تهران مجهول القدر مى باشند و مانند آنجناب بايد در حوزه علميه قم و نجف اشرف حوزه تدريس داشته باشند كه فضلاء از بيانات و دراساتشان استفاده كامل ببرند. حقير در سال

1399 قمرى و اول سال 1358 شمسى كه در خدمتشان در عتبات عاليات بودم ناظر تجليل حوزه علميه نجف اشرف مخصوصاً زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله العالى بودم كه تا چه جد از معظم له احترام و اصرار به اينكه نجف بمانيد كه اين حوزه هزار ساله به وجود امثال شما نيازمند است و تقاضاى عده اى از فضلاء ديگر هم اقامت ايشان بود.

(1399 -1324 ق)، عالم دينى، متكلم، مجتهد، مدرس و شاعر. در كاظمين به دنيا آمد و در بابل مازندران نشو و نما يافت. مقدمات را در محضر پدرش و آيت اللَّه شيخ محمد صالح علامه و آيت اللَّه سيد محمد باقر حجتى فراگرفت. آن گاه به تحصيل فقه و اصول و كلام و سطوح پرداخت. در 1342 ق به تهران آمد و چندين سال حكمت و عرفان را در محضر آيت اللَّه شاه آبادى و آيت اللَّه ميرزا مهدى آشتيانى آموخت. سپس به قم رفت و از محضر آيت اللَّه حايرى يزدى و علماى ديگر كسب فيض نمود. در اواخر 1350 ق به نجف عزيمت كرد و از محضر آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه شيخ ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود. آن گاه به امر آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى و به تقاضاى مردم تهران، به تهران آمد و به تدريس، اقامه جماعت و انجام امور دينى پرداخت. او در اواخر عمر به قصد زيارت به نجف مسافرت كرد و در همان جا درگذشت. از آثارش: «العقد المنير فى تحقيق ما يتعلق بالدراهم و الدنانير»؛ «نامه ى ارشاد» يا «صحيفه ى اعتقاد»، در دو مجلد؛ «بديع الادب فى ودائع العرب»،

در فنون ادبى و شرح حال عده اى از بزرگان ادب؛ «تقريرات» در فقه و اصول؛ رساله اى در «رضاع»؛ رساله اى در «غصب»؛ «رساله ى ضيائيه»؛ رساله اى در «طهارة»؛ رساله اى در «احكام خلل»؛ رساله اى در «صوم»؛ رساله اى در «معاطاة و بيع»؛ «ديوان» شعر در مدايح و مراثى.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (299/ 15)، گنجينه ى دانشمندان (554 -553/ 4)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1141/ 3).

مازندراني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه محقق و حكيم موفق حاج شيخ مهدى مازندرانى از علماء اعلام و مدرسين عظام و مجتهدين بلا كلام حوزه علميه بوده كه در سال 1302 ق در يكى از مضافات بابل مازندران متولد شده و مقدمات را در بابل خوانده و آنگاه به تهران آمده و از محضر و ابحاث مرحوم آيت الله نورى حاج شيخ فضل الله شهيد و آقا سيد على اكبر لاهيجى و آخوند ملا محمد صاحب حواشى بر شرح شمسيه سطحا و خارجا درس خوانده و مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر علامه طباطبائى يزدى و مرحوم آيت الله شريعت اصفهانى استفاده كرده و مراجعت به وطن خود نموده و در سال 1348 ق از مسقط الراس خود كه امير كلا بابل باشد مهاجرت به قم نموده و تا آخر عمر در اين ارض اقدس به تدريس فقه و اصول و تفسير و فلسفه اشتغال داشت و شاگردان برجسته اى در علوم مذكوره تربيت نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مازيار، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1318، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى جندى شاپور سابق اهواز در سال 1346، متخصص جراحى عمومى از دانشگاه جندى شاپور سابقه اهواز در سال 1355.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده پزشكى دانشگاه شهيد چمران اهواز، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس به دانشجويان پزشكى، كارورزان و دستياران جراحى به مدت 17 سال، انجام پروژه هاى تحقيقاتى در زمينه هاى كانسر در گواترهاى ندولر در خوزستان، انسداد روده در مركز پزشكى گلستان اهواز، بررسى آسيب هاى نافذ و غير نافذ شكم در جنگ تحميلى، بررسى تروماى عروق

در مجروحين جنگ، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 27 پايان نامه دكتراى عمومى و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

انديكاسيونهاى اسپلنكتومى در هماتولوژى به منظور ارائه روشهاى جراحى طحال در بيماريهاى خونى و بهترين شيوه درمان آنها.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

كيست هيداتيك فقرات كمر و عوارض و راههاى پيشگيرى آن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ماسرجسي نيشابوري، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 384 ق)، فقيه شافعى و محدث. دخترزاده ى محدث حسن بن عيسى بن ماسرجس بود. نزد ابواسحاق مروزى فقه آموخت و تا مصر مصاحب او بود. او در نيشابور درس مى گفت. قاضى ابوالطيب طبرى و جماعتى ديگر از وى فقه آموختند. او از دايى اش، مؤمل بن حسن، و ابوحامد بن شرقى و ابوسعيد بن اعرابى و مكى بن عبدان و اسماعيل صفار و ابوطاهر مدينى و ابوالحسن بن حذلم و جماعتى ديگر حديث نقل كرد. حاكم نيشابورى و ابونعيم و ابوطالب يحيى بن على دسكرى و ابوعثمان صابونى و ابوسعد كنجرودى و ديگران از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (447 -446/ 16)، شذرات الذهب (111 -110/ 3)، العبر (165/ 2)، الكنى و الالقاب (133/ 3)، الوافى بالوفيات (116 -115/ 4)، وفيات الاعيان (202/ 4).

ماسرجسي نيشابوري، ابوعلي حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(365 -298/ 297 ق)، حافظ و محدث. نياى بزرگ او، ماسرجس، نصرانيى بود كه اسلام آورد. خاندان او خاندان علم و روايت و حفظ و درايت بودند. پدرش از اصحاب محمد بن يحيى ذهلى و خود از اركان حديث نيشابور بود. از جدش، احمد بن محمد ماسرجسى و پدرش، محمد بن احمد، و ابوبكر بن خزيمه و ابوالعباس سراج و ابوحامد بن شرقى و ابوبكر بن زياد نيشابورى و فرزندان محاملى و عده اى ديگر در عراق حديث شنيد. در شام بر اصحاب هشام بن عمار و در مصر بر اصحاب يونس بن عبدالاعلى و مزنى ملحق شد. او در طول اقامتش در مصر كتبى در فقه و حديث نگاشت. وى حديث زهرى را جمع آورى نمود. حاكم و سلمى از او روايت كردند. ابن جوزى گويد كه

از نزديكان و فرزندان وى نوزده نفر محدث بودند. از آثارش: «المسند الكبير»، در هزار و سيصد فصل، بزرگترين كتابى كه در اين موضوع تأليف شده است؛ «المغازى و القبائل»؛ استخراجى بر اساس «صحيح بخارى» و استخراجى بر اساس «صحيح مسلم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (277/ 2)، تذكرة الحفاظ (956 -955/ 3)، سير النبلاء (289 -287/ 16)، شذرات الذهب (50/ 3)، طبقات الحفاظ (401 -400)، العبر (121 -120/ 2)، معجم المؤلفين (45/ 4)، المنتظم (402/ 8)، النجوم الزاهرة (115 -114/ 4)، الوافى بالوفيات (31/ 13).

ماسويه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوم و سوم ق)، طبيب. مكنى به ابوزكريا. وى از اطباى سريانى و از تربيت يافتگان بيمارستان جندى شاپور بود كه حدود سى سال به خدمت اشتغال داشت. وى به آورده ى «ريحانة الادب» با اينكه علم طب نياموخته بود، ولى بر اثر تجربه و كثرت مواظبت عملى بصيرتى بسزا در معالجه داشت و عاقبت در سلك اطباى دربار هارون الرشيد (193 -149 ق) درآمد. فرزندانش، يوحنا (يحيى) و ميكائيل، نيز در دربار خلفاى وقت داراى مقامى عالى بودند. ماسويه معاصر جبرئيل بن بختيشوع (م 212 ق) و دستيار وى بود. او علاوه بر تخصص در داروسازى در چشم پزشكى نيز تبحر داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (279/ 9)، تاريخ طب (63/ 2)، تاريخ علوم عقلى در تمدن اسلامى (61)، دانشنامه ى ايران و اسلام (823/ 6)، دايرة المعارف فارسى (22/ 1)، ريحانه (184/ 8)، عيون الانباء فى طبقات الاطباء (220 -219)، لغت نامه (ذيل / ماسويه).

مالك، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مالك ، فرزند ميرزا اسماعيل در سال 1290 در محله پامنار تهران پا به عرصه وجود گذاشت . وي پس از مدت تحصيل ، دانشسراي عالي رفت و به تحقيق در متون نثر فارسي پرداخت ، آنگاه وارد مدرسه حقوق شد . مالكي با مرگ پدر ، ناچار وارد تشكيلات ارتش وارد شد، و در دانشگاه انگليس دانشنامه انگليسي را اخذ كرد . وي پس از به پايان بردن دوران تحصيل به شغل دبيري ادبيات فارسي و زبان انگليسي ، فرانسه و آلماني مشغول شد . استاد مالكي همواره در انجمن هاي ادبي حضوري فعال داشت و تا واپسين روزهاي زندگي خويش ،

جلسات قرآن كريم و آموزش اصول بديع و قافيه را تشكيل مي داد . او سرانجام در سال 1377 در تهران درگذشت .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : علي اكبر مالك فرزند اسماعيل مستوفي حضور و نوه ميرزا كاظم مستشير الملك تهراني و از اعقاب مالك اشتر سردار بزرگ و شجاع حضرت علي (ع)بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اكبر مالك پس از طي دوران دبستاني در دبستان ادب، وارد دارالفنون شد. سپس به دانشسراي عالي رفت و پس از تحقيق در متون نظم و نثر فارسي وارد مدرسه حقوق شد. با مرگ پدر در سال 1312 وارد تشكيلات ارتش شد و به فرا گيري زبان انگليسي پرداخت ، او سرانجام دريافت دانشنامه زبان انگليسي از دانشگاه انگليس نائل آمد .

خاطرات و وقايع تحصيل : از وقايع دوران تحصيل علي اكبر مالك ، درگذشت پدرش بود ، كه وي را مجبور ساخت وارد تشكيلات ارتش شود .

استادان و مربيان : علي اكبر مالك از محضر استاداني همچون: استاد جلال الدين همايي، استاد عباس اقبال آشتياني، استاد نصرالله فلسفي و استاد محمد حسين فاضل توني بهره برد.

زمان و علت فوت : علي اكبر مالك در اثر كهولت سن و بيماري طولاني در اواسط رجب 1419 ق مطابق با آبان 1377 ش در تهران به فوت كرد .

فعاليتهاي آموزشي : علي اكبر مالك سالهاي متمادي به شغل دبيري ادبيات فارسي و زبان هاي انگليسي، فرانسه و آلماني اشتغال داشت و در سال 1339 ش بازنشسته گرديد. شادروان مالك تا واپسين روزهاي زندگي خويش، جلسات تفسير قرآن كريم و

آموزش اصول بديع و قافيه را تشكيل مي داد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از فعاليت هاي دوران زندگي علي اكبر مالك ، حضور مستمر او در مجالس ادبي بوداولين فرصتي امكان ارائه آثار وي را فراهم نمود . او تا واپسين روزهاي زندگي خويش ، جلسات تفسير قرآن كريم و آموزش اصول بديع و قافيه را تشكيل مي داد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ابا عبدالله الحسين (ع)

2 ترانه دل

ويژگي اثر : « ترانه دل » مجموعه اشعاري درباره حضرت علي ( ع ) مي باشد .

3 ترجمه منظوم چندسوره از قرآن مجيد

4 خاطرات اجتماعي و سياسي

5 دو نامه به امضاي حضرت علي (ع)

6 سفرنامه حج

7 سلطان عشق

8 سه راز مپرس

9 سيري در سه وادي

ويژگي اثر : مجموعه اشعار

10 كشكول عشق

ويژگي اثر : مجموعه اشعار

11 كشور مقتدر اسلامي

12 مجموعه اي شامل صحيفه حضرت زهرا ( ع ) ، حديث كساء در 24 بند ، و فدك به صورت نثر

13 هفت شهر يا هفت وادي عرفان

14 وادي عشق

ويژگي اثر : « « وادي عشق » اشعاري دربارة مناظره و مراحل عرفاني مي باشد.

15 وقايع كربلا

منابع زندگينامه :

1آينه پژوهش ، سال نهم ، شماره پنجم ، شماره پياپي 53 ، آذر و دي 1377

مالك، هايده

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ز 1345 ش)، نويسنده، مترجم و طبيب. پس از اتمام تحصيلات متوسطه و نيز اخذ ليسانس در رشته ى مامايى، وارد وزارت بهدارى شد. وى در ضمن خدمت، به تحصيل ادامه داد و در دانشكده ى پزشكى پس از اتمام دوره، موفق به اخذ درجه ى دكتراى طب شد. در 1345 ش به مقام استادى نايل گرديد و پس از آن به فرانسه رفت. از آثارش: «تست هاى كليوى»؛ «اختلال متابليسم گلوسيدها»؛ «پاستور و ميكروب شناسى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (582/ 1)، كارنامه ى زنان (236 -235).

مالك نژاد، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ميكروب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

داراى تحصيلات عالى و دكتراى تخصصى در رشته ميكروب شناسى پزشكى از دانشكده پزشكى دانشگاه تهران در سال 1375، تخصص در علوم آزمايشگاهى از دانشگاه علوم پزشكى ايران در سال 1370.

مرتبه علمى:

استاديار گروه آموزشى ميكروب شناسى دانشگاه علوم پزشكى تهران، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پزشكى، داروسازى، انفلوانزا، و تشخيص اپيدمى آن، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 35 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ميكروب شناسى، ويروس شناسى بالينى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

پزشكى، بالينى، و تشخيص.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مالكي رازي، ابوالحسن علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 291 ق)، حافظ و محدث. چون احاديث امام مالك را جمع آورى نمود، به مالكى معروف گرديد. از ابوجعفر نفيلى و معافى بن سليمان و صفوان بن صالح و هشام بن عمار و ابومصعب زهرى و محمد بن عبدالله بن نمير و قاسم بن عثمان جوعى و وليد بن عتبه و احمد بن صالح مصرى و جماعتى ديگر حديث شنيد. ابن ابى حاتم رازى و ابوحامد بن شرقى و احمد بن اسحاق صبغى و احمد بن حسن بن ماجه و دعلج سجزى و ابواحمد عسال و ابوجعفر عقيلى و اسماعيل بن نجيد و ديگران از وى روايت كردند. در رى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة الحفاظ (672 -671/ 2)، الجرح و التعديل (ج 179/ 3)، رى باستان (330 -329/ 2)، سير النبلاء (17 -16/ 14)، شذرات الذهب (208/

2)، طبقات الحفاظ (314)، العبر (420/ 1)، معجم المؤلفين (72/ 7).

مالكي، توران دخت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

توران دخت ( تمدن ) مالكي در سال 1319 به دنيا آمد . تحصيلاتش را در رشته ادبيات زبان انگليسي دانشگاه تهران به پايان رسانيد و از آن پس به كار ترجمه روي آورد . توران دخت (تمدن ) مالكي تا كنون آثار متعددي به طبع و تاليف رسانده است .گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : توران دخت مالكي پس از تحصيلات مقدماتي و متوسطه ، وارد دانشگاه تهران شد و دررشته زبان انگليسي به تحصيلات خود ادامه داد.همسر و فرزندان : توران دخت تمدن مالكي با آقاي مالكي ازدواج نمود و داراي سه فرزند مي باشد.آثار : آواي ناقوس ها ويژگي اثر : اثر دروتي سيزل2 با گرگها مي رقصم ويژگي اثر : اثر مايكل بيكت3 بيا با هم شادي را جست و جو كنيم ويژگي اثر : اثر پنه لوپ راشپيوف4 تب درماني يا قدرت معجزه آفرين ويژگي اثر : اثر نورني يمپل5 جنگ عليه زنان ويژگي اثر : اثر مارلين فريج6 زندگي با عشق چه زيباست ويژگي اثر : اثر لئو بوسكاليا7 عشق درمان و معجزه ويژگي اثر : اثر دكتر برني اس سيكل8 قدرت زن و بچه هاي طلاق ويژگي اثر : اثر آن ديكينسون9

هنر مبارزه با ترس ويژگي اثر : اثر سوزان جفرسن

منابع زندگينامه :دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ، گردآورنده پوران فرخزاد ،ج2 ، ص 1676

مالي شيرازي، ابوحيان

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف قبل از 1083 ق)، طبيب و شاعر، متخلص به مالى. معاصر نصرآبادى بود و در علم طب و ساير علوم تبحر داشت و شعر نيز مى سرود. مالى همراه ملا محمد صوفى مازندرانى (م 1035 ق) و ملا حسنعلى يزدى به هند رفت و پس از چندى به ايران بازگشت. او در 1030 ق در شيراز بر «ديوان» نظام دستغيب شيرازى (م 1029 ق) ديباچه نوشت و قبل از تحرير «تذكره ى نصرآبادى» (تأليف شده در 1083 ق) درگذشت. اشعارى از وى در تذكره ها آمده است. از اوست:

بعد وصف آن ميان ذكر دهانش مشكل است

در قلم چون مو بگيرد نقطه اى نتوان نهاد

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ تذكره هاى فارسى (174 -172/ 1)، تذكره ى نصرآبادى (383)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (301 -297/ 4)، الذريعه (952/ 9)، صبح گلشن (358)، فرهنگ سخنوران (794 ،793)، كاروان هند (1211 -1210/ 2)، مجمع الفصحا (77/ 4).

مامايي اصفهاني، ابوحامد احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 437/ 436/ 435 ق)، حافظ و محدث. اصلش از اصفهان و تا پايان عمر ساكن بخارا بود. از ابومحمد عبدالرحمان بن ابى شريح هروى و ابوعلى اسماعيل بن محمد بن حاجب كشانى و ابونصر محمد بن احمد ملا حمى و ابوعبدالله حليمى و ابوحامد احمد بن محمد مقرى و ابوبكر عبدة بن محمد بزاز هروى و ابونصر اسامة بن ولى هروى و ابوالفضل احمد بن على سليمانى و ابوالحسن محمد بن على عامرى و ابوبكر محمد بن ابى عيسى بغدادى و ابواسحاق ابراهيم بن ابوبكر رازى و جماعتى ديگر حديث شنيد. ابوبكر حسن بن حسين بخارى و جماعتى از وى روايت كردند. در بخارا درگذشت. در «الوافى بالوفيات» صاحب عنوان تحت نام ماماى

و در «معجم المؤلفين» تحت عنوان مامانى آمده است. از آثارش: ذيلى بر كتاب «تاريخ بخارا» غنجار؛ «المختلف و المؤتلف فى الاسماء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (181/ 5)، تذكرة الحفاظ (1118 -1117/ 3)، سير النبلاء (580/ 17)، شذرات الذهب (259/ 3)، طبقات الحفاظ (446)، معجم المؤلفين (79/ 2)، الوافى بالوفيات (361/ 7)، هدية العارفين (74/ 1).

مامقاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1351 -1285 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در نجف به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات، از حوزه ى درس پدرش و ملا محمد كاظم خراسانى و شيخ الشريعه اصفهانى بهره برد. سپس خود مستقلا به بحث و تدريس پرداخت. او در اخلاق از محضر ملا اسماعيل قره باغى استفاده كرد. او در نجف درگذشت و در صحن شريف به خاك سپرده شد. از آثارش: «غاية المأمول فى علم الاصول»، از مباحث الفاظ تا آخر تعادل و تراجيح؛ شرح «دعاى كميل»؛ «مقباس الكرامة»، در شرح «التبصرة» علامه حلى، در فقه. اين كتاب در «معجم رجال الفكر» تحت نام «مصباح الكرامة» ذكر شده است.[1]

ابوالقاسم بن آيت اللَّه العظمى آقا شيخ محمدحسن مامقانى نجفى متولد 1285 و متوفى 1351 ق عالمى موثق و مقدسى بزرگوار از شاگردان والد ماجدش و علامه خراسانى و مرحوم شريعت اصفهانى و در اخلاق ملا اسماعيل قره باغى بوده و داراى تأليفاتى در فقه بنام (مقباس الكرامه) در شرح تبصره بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (16/ 22 ،16 -15/ 16 ،258/ 13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 65/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1144 -1143/ 3)، معجم المؤلفين (117/ 8).

مامقاني، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1351 -1290 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، مرجع تقليد، رجالى، محدث و اديب. معروف به علامه مامقانى و فاضل مامقانى. از بزرگان علماى اماميه و حاوى فروع و اصول بود. اصلش از مامقان آذربايجان است. در نجف به دنيا آمد. در پنج سالگى شروع به فراگيرى قرآن كرد. صرف و نحو و مقدمات و سطوح فقه و اصول را در محضر پدرش و شيخ هاشم ارونقى

ملكى و شيخ غلامحسين دربندى و شيخ حسن ميرزا (م 1313 ق) فراگرفت تا در فقه و اصول سرآمد شد. در 1308 ق به حوزه ى درس اصول استدلالى و در 1309 ق به حوزه ى درس فقه استدلالى پدر بزرگوارش راه يافت و «تقريرات» هر دو درس خارج را نگاشت. قوه ى استنباط و اجتهاد وى بارها از طرف پدرش تأييد شد و او را به دريافت اجازه مفتخر كرد. آن گاه وى خود به تدريس و تحقيق و تأليف پرداخت و شاگردان بسيارى بر گردش جمع شدند. او از پدرش روايت كرده و شيخ محمد حرز نيز از وى روايت كرده است. او مرجع تقليد بسيارى از مردم آذربايجان بود. در نجف درگذشت و در كنار پدرش، در مقبره ى خانوادگى در منزلشان، دفن گرديد. از آثارش: «اجابة السئوال»؛ «ارشاد المستبصرين»؛ «ازاحة الوسوسة»؛ «تحفة الصفوة»؛ «تحفة الخيرة»؛ «تنقيح المقال فى علم الرجال»، در سه مجلد بزرگ، كه مشهورترين و مهم ترين تأليف اوست؛ جوابات «المسائل البصرية»؛ جوابات «المسائل البغدادية»؛ حاشيه بر «العروة الوثقى»؛ «الدر المنضود فى صيغ الايقاعات و العقود»؛ «مرآة الكمال فى الآداب و السنن» و ترجمه ى فارسى آن؛ «سراج الشيعة فى آداب الشريعة»؛ «الفوائد الطبية»؛ «كشف الاستار فى تكليف الكفار بالفروغ»؛ «هداية الانام فى حكم مال الامام»؛ «مجمع الدرر» معروف به «اثنى عشريه»؛ «مناهج اليقين»؛ «منتهى مقاصد الانام فى نكت شرايع الاسلام»؛ «مقباس الهداية فى علم الدراية»؛ «مطارح الافهام فى مبانى الاحكام».[1]

عبداللَّه بن العلامة الكبرى حاج شيخ محمدحسن از اكابر و فحول علماء اماميه و عالمى عامل و فقيهى كامل محدثى رجالى و اديبى اريب حاوى فروع و اصول و داراى كمالات نفسانيه و اخلاق فاضله

و مرجع تقليد جمعى وافر از شيعه بوده و گوى سبقت از افاضل وقت ربوده و در بعضى از علوم غريبه نيز حظى داشته است.

آن جناب در ربيع الاول 1290 قمرى در نجف متولد و در 16 شوال 1351 قمرى در جوار على (ع) به رحمت حق پيوسته در مقبره والدش كه داراى گنبد و قبه عالى است مدفون گرديده است.

تاليفات و آثار علمى معظم له از اينقرار است.

1- ارشاد المستبصرين 2- تحفة الخيره 3- تحفة الصفوة فى الحيوة 4- تنقيح المقال فى احوال الرجال 5- الدر المنضود فى صيغ الايقاعات و العقود 6- سراج الشيعه 7- السيف البتار 8- مرآت الرشاد 9- مرآت الكمال 10- مطارح الافهام 11- مقباس الهدايه 12- مناهج المتقين 13- منتهى مقاصد الانام 14- نتايج التنقيح 15- نهاية المقال و كتب ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (173/ 25 ،159/ 23 ،349 ،18/ 22 ،339 ،338 ،336 ،284 -283 ،272 ،230 ،229 ،27/ 20 ،36 ،12 -11 / 18 ،161/ 17 ،346 ،22 ،13/ 16 ،286 ،157/ 12 ،137 ،78 -77/ 8 ،149/ 6 ،216 ،215/ 5 ،467 -466/ 4 ،447 ،432/ 3 ،528 ،520 ،120 ،118/ 1)، ريحانه (159 -157/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1199 -1196/ 14)، علماء معاصرين (159 -158)، الكنى و الالقاب (134/ 3)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1146 -1145/ 3)، معجم المؤلفين (116/ 6).

مامقاني، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1238 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، مرجع تقليد، لغوى و اديب. در مامقان آذربايجان به دنيا آمد و در كربلا نشو و نما يافت و در نجف ساكن گرديد. در محضر ملا على خليلى و شيخ مرتضى

انصارى و سيد حسين كوه كمرى و شيخ راضى نجفى و شيخ مهدى كاشف الغطاء تلمذ نمود. پس از درگذشت سيد حسين كوه كمرى به تدريس و تصنيف پرداخت. وى در صحن حيدرى به اقامه ى جماعت مى پرداخت. پس از وفات ميرزاى شيرازى در 1312 ق مرجعيت مردم آذربايجان را در امور مذهبى عهده دار شد. مامقانى در نهايت پرهيزكارى زندگى مى كرد و عملا مروج دين بود. فرزندش، شيخ عبدالله، و شيخ ابراهيم سليمانى و سيد مصطفى نخجوانى و ميرزا ابوالقاسم اردوبادى و شيخ محمد على گنجى و سيد على نخجوانى و ميرزا فرج الله تبريزى و سيد ميرزا ابوالحسن تبريزى از شاگردان وى بودند. در نجف درگذشت و در مقبره ى مخصوص خود به خاك سپرده شد. از آثارش: «بشرى الوصول الى اسرار علم الاصول»، در هشت مجلد؛ «ذرائع الاحلام فى شرح شرايع الاسلام»؛ «غاية الآمال»، در شرح «المكاسب» شيخ انصارى؛ «اصالة البرائة»؛ «الرسالة العملية».[1]

محمدحسن بن ملا عبدالله بن محمدباقر مامقانى الاصل از متبحرين علماء اماميه و از اعاظم فقهاء عصر و اكابر مراجع تقليد متولد 1238 و متوفى 29 محرم 1323 قمرى عالمى ربانى و فقيه كامل صمدانى از شاگردان بزرگ علامه شيخ مرتضى انصارى و علامه سيد حسين كوه كمرى و بعض اكابر ديگر و صاحب تأليفات عديده بنام 1- بشرى الوصول الى اسرار علم الاصول 8 مجلد 2- ذرايع الاحلام فى شرح شرايع الاسلام 3- غاية الامال حاشيه بر مكاسب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (324/ 6)، اعيان الشيعه (151 -150/ 5)، الذريعه (408/ 24 ،5/ 16 ،214/ 11 ،24/ 10 ،121 -120/ 3 ،114/ 2)، ريحانه (160 -159/ 5)، طبقات اعلام الشيعه

(قرن 411 -409/ 14)، علماء معاصرين (83 -80)، الكنى و الالقاب (134 -133/ 3)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1144/ 3)، معجم المؤلفين (198 -197/ 9)، مكارم الآثار (1058 -1056/ 4).

ماه شرف

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز حدود 1234 ق، از زنان فاضل و اديب. وى عمه شيخ محمدتقى برغانى (1264 ق) و شيخ محمدصالح برغانى (1275 / 1270 ق) بود كه به ام كلثوم دختر شيخ محمدتقى برغانى فقه و اصول و ادبيات عرب آموخت. ماه شرف همچنين مورد تقرب تاج الدوله همسر فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) قرار داشت و مراسلات او را تحرير و انشاء مى كرد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعيان الشيعه (مستدركات). 68 / 2؛ خيرات حسان، 142 / 2.

ماهابادي، افضل الدين حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، عالم دينى، فقيه و اديب. در ادب سرآمد بود و در فقه، صالحى مورد اعتماد و متبحر. وى از مشايخ شيخ منتجب الدين بود و شيخ منتجب الدين تمام تأليفات و تصنيفات او را روايت مى كند و بنا بر نقلى افضل الدين حسن بن قادر (وفادار) قمى واسطه ى اين روايت است. از آثارش: «الاعراب»؛ «شرح النهج»، شرح «نهج البلاغه»؛ «شرح الشهاب»؛ كتابى در «رد التنجيم»؛ «شرح اللمع»؛ «ديوان النثر»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (160/ 5)، الذريعه (123 ،47/ 14 ،343/ 13 ،1170 ،239/ 9 ،234 -233/ 2)، روضات الجنات (261 -260/ 2)، رياض العلماء (222 -221/ 1)، ريحانه (162 -161/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 62 -61/ 6)، فهرست منتجب الدين (50)، لغت نامه (ذيل/ حسن ماهابادى).

ماهيار نوابي، يحيي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : يحيي ماهيار نوابي در دهم دي ماه سال 1291 شمسي در شيراز متولد شد. پس از گذراندن دوره ي ابتدايي ، وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شد و توانست تا مقطع دكترا تحصيل نمايد. بعد از آن در سال 1327 با سمت دانشياري در دانشگاه تبريز مشغول به كار شد. استاد پس از دوسال براي فراگرفتن زبان هاي كهن ايراني به مدرسه زبان هاي شرقي دانشگاه لندن (SOAS ) رفت و در سال هاي 1949 تا 1951 نزد پرفسور ‹‹ هنينگ›› به فراگيري زبان هاي قديمي ايران مانند : پهلوي ، اوستايي و پارسي باستان پرداخت و يك سال نيز در دانشگاه گوتينگي آلمان ، زبان هاي تركي كهن را فراگرفت. وي پس از بازگشت به كشور ، رياست دانشكده ادبيات تبريز را به عهده گرفت و نيز به تدريس زبان هاي كهن

ايران پرداخت. او مدتي نيز جهت تحقيق به آمريكا سفر نمود و پس از بازگشت در دانشگاه تهران به كار تدريس ادامه داد. استاد نوابي در سال 1352 به عنوان مشاور رئيس دانشگاه شيراز رهسپار زادگاه خود شد و همچنين رياست مؤسسه ي آسيايي را تا سال 1358 به عهده گرفت. او پس از انقلاب به تهران بازگشت و فعاليت هاي فرهنگي و ادبي خود را پي گرفت. استاد ماهيار نوابي در 11 مهر ماه سال 1379 در كشور سوئد بدرود زندگي گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

والدين و انساب : يحيي ماهيار نوابي در خانواده اي سرشناس در شيراز زاده شد. مادر وي از خاندان وصال شيرازي بود ، و بدين سبب نسب به وقار شيرازي ، ارشد اولاد وصال مي رساند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : يحيي ماهيار نوابي ، دوران ابتدايي را در زادگاه خويش و دوره ي دبيرستان را در دارالفنون و كالج آمريكايي تهران گذراند. پس از اخذ درجه ي دوم ليسانس از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران و گذراندن خدمت نظام ، جهت تحصيل در مقطع دكترا به دانشگاه تهران رفت. استاد پس از دو سال براي فراگرفتن زبان هاي كهن ايراني به مدرسه ي زبان هاي شرقي دانشگاه لندن (SOAS) رفت و در سال هاي 1949 تا 1951 نزد پروفسور ” هنينگ ” به فراگيري زبان هاي قديمي ايران ، مانند پهلوي ، اوستايي و پارسي باستان پرداخت و يك سال نيز در دانشگاه گوتينگي آلمان ، زبان هاي تركي كهن را فراگرفت.

استادان و مربيان : يحيي ماهيار نوابي همواره نام پرفسور هنينگ را با احترام بر زبان

مي آورد و اولين تحقيقات و نوشته هاي خود را در زمينه ي زبان هاي باستاني ايران ، به وي تقديم داشته است.

وقايع ميانسالي : در بيستم خرداد ماه سال 1341 به مناسبت عزيمت يحيي ماهيار نوابي از تبريز ، مجلس وداعي تدارك ديده شد كه به طور خودجوش از سوي دانشجويان و انجمن ادبي دانشكده و همكاران علمي ايشان شكل گرفت و با برنامه ريزي در روز بيست و هفتم خرداد ماه جمع دوستداران و مشتاقان استاد و جمع كثيري از دانشجويان ، مراسم باشكوهي در دانشكده ادبيات ترتيب دادند كه در آن مجلس ، معاريف و دانشمندان و شاعران آذربايجان چون نخجواني ها ، استاد شهريار ، مفتون اميني ، بي رياي گيلاني و بسياري ديگر در آن حضور يافتند و هريك به زباني و به طريقي از خدمات استاد ياد كرده و شاعران به ياد دوران خدمت وي و تأسف از عزيمت او ، سروده ها و اشعار زيبايي قرائت كردند. همكاران علمي استاد و تعدادي از دانشجويان هم هر يك به فراخور ، مطالبي بيان كردند و يا اشعاري خواندند كه جريان اين بزرگداشت به يادماندني ، در دفتر « وداع با استاد ماهيار » از سوي انجمن ادبي دانشكده چاپ و منتشر گرديد. چكامه اي كه استاد شهريار در آن روز و به مناسبت سفر استاد در 12 بيت با عنوان « اشك وداع » سروده بود ، سرشار از احساسات و تعلق خاطر آن شاعر بزرگ نسبت به استاد نوابي بود. چند بيت آغازين آن چنين بود: طوطي ، غمين نشسته كه قناد مي رود شيرين دلش گرفته كه

فرهاد مي رود چرخد زمانه كه ياد عزيان مكن ولي عمر عزيز هم مگر از ياد مي رود؟ استاد « ماهيار » ز تبريز بسته بار شاگرد دل شكسته كه استاد مي رود شاعر ديگري كه در اين باره سروده ي خود را در 20 بيت خواند ، آقاي بي رياي گيلاني بود كه مطلع شعر وي اين است: بنگر اي دل حاصل مهر و وفاي خويشتن تا نبندي رشته الفت به پاي خويشتن شعر سروده شده ي آقاي مفتون اميني در اين مجلس بسيار شنيدني است : دل مي تپد به سينه كه جانان وداع كرد خود راست گويي از تن ما جان وداع كرد... استاد ماهيار كه فرزانه پير ماست با مكتب جنون جوانان وداع كرد .... البته در روز دوشنبه بيست و يكم خرداد ماه نيز كه روز عزيمت استاد از شيراز بود ، مراسمي باشكوه در فرودگاه شهر شيراز از سوي انجمن ورزشي دانشكده كه استاد به آن علاقه وافري داشت و همواره در تقويت روحيه ي ورزشكاران كوشش مي نمود ترتيب يافت كه در آنجا هم سخنراني هايي ايراد شد و اشعاري خوانده شد . شعر بلند استاد دكتر اميرخاني در فرودگاه با اين بيت آغاز شد : دردا كه از ديار وطن « ماهيار » رفت آن شهسوار مهر و وفا زين ديار رفت...

زمان و علت فوت : يحيي ماهيار نوابي در يازدهم مهر ماه سال 1379 ، به دور از وطن و هنگامي كه براي ديدار دخترش « ميترا » به سوئد سفر كرده بود ،در حالي كه همراه فرزند عازم منزل بود ، در اثر ايست

قلبي بدرود زندگي گفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : يحيي ماهيار نوابي جهت ادامه ي تحصيل مدتي به خارج از كشور رهسپار گرديد. وي پس از بازگشت به كشور ، رياست دانشكده ادبيات تبريز را بر عهده گرفت و پس از بازگشت از آمريكا نيز تا سال 1960 همچنان رياست دانشكده ادبيات تبريز را عهده دار بود. پس از آن، نوابي دو سال و نيم به عنوان رايزن فرهنگي در پاكستان به فعاليت پرداخت. و با پايان يافتن مأموريت استاد در پاكستان ، كار تدريس را در گروه فرهنگ و زبان هاي باستاني ايران دانشگاه تهران آغاز كرد و پس از چندي به رياست آن گروه انتخاب شد و به مدت چهار سال در اين مقام بود. استاد سرانجام در سال 1352 خود را بازنشسته كرد و بعد از آن به عنوان مشاور رئيس دانشگاه شيراز رهسپار زادگاه خود شد و رياست مؤسسه ي آسيايي را نيز تا سال 1358 عهده دار شد.

فعاليتهاي آموزشي : يحيي ماهيار نوابي پس از به پايان بردن تحصيلات دانشگاهي و اخذ مدرك دكترا ، در سال 1327 با سمت دانشياري در دانشگاه تبريز مشغول به كار شد ، و به تدريس زبان هاي كهن ايران پرداخت. استاد در سال 1957 جهت برخي مطالعات به آمريكا سفر نمود ، وي مدتي نيز به عنوان رايزن فرهنگي در كشور پاكستان سپري نمود و پس از بازگشت ، با سمت استادي زبان هاي باستاني ايران در دانشگاه تهران به كار تدريس ادامه داد. تدريس در مؤسسه ي آسيايي از ديگر فعاليت هاي آموزشي ايشان بود.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار

مي آيد : يحيي ماهيار نوابي در مؤسسه ي آسيايي ، دوره ي كارشناسي ارشد زبان و تاريخ و فرهنگ ايران را تأسيس كرد. وي با حمايت دكتر مهر ، گروهي از فضلاي نامدار ايران را براي تدريس تمام وقت و نيمه وقت در مؤسسه ي آسيايي به شيراز دعوت كرد كه برخي چون استاد احمد افشار شيرازي ، دكتر محمود طاووسي ، دكتر علي حضوري و ريچارد فراي به طور تمام وقت و برخي چون استاد تاجبخش ، دكتر فره وش و بدرالزمان قريب به طور نيمه وقت با آن مؤسسه همكاري مي كردند و از دانشگاه شيراز استاداني همچون دكتر نوراني وصال و دكتر جعفر مؤيد شيرازي در آن مؤسسه به تدريس اشتغال داشتند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : يحيي ماهيار نوابي در سال 1957 براي تحقيق در نحوه ي مديريت دانشگاه هاي آمريكا به مدت يك سال به دانشگاه هاي كلمبيا و مينياپليس اعزام شد. وي افزون بر فعاليت هاي آموزشي و پژوهشي همواره حضوري فعال و درخور در مجامع علمي گوناگون داخلي و خارجي داشت و در مراكز و انجمن هاي متعددي از قبيل: انجمن فرهنگ ارتش ، فرهنگستان زبان ايران ( عضويت پيوسته تا انقلاب اسلامي) ، انجمن مجموعه سنگ نبشته هاي ايراني ، انجمن پژوهش هاي مهري ، كنگره تحقيقات ايراني و انجمن پژوهش هاي درسي ، مشاركتي فعال و ثمربخش داشت. از استاد علاوه بر دهها مقاله ي وزين و ارزشمند ، كتاب هاي متعددي نيز به صورت تأليف و ترجمه به يادگار مانده است.

آثار :

1 بند هش ايراني

ويژگي اثر : پيش از چاپ گنجينه ي دستنويس هاي پهلوي و پژوهش هاي ايراني ، استاد نوابي ، چاپي عكسي نيز از نسخه ي شماره ي يك تهمورس دينشاه از دستنويس « بندهش ايراني » كه در نزد ايران شناسان به TD 1 شهرت دارد ، با مقدمه اي مفصل درباره ي آن به چاپ رسانيده بود.

2 ديوان وقار شيرازي

ويژگي اثر : استاد پس از نگارش مجموعه مقاله هايي درباره ي خاندان وصال شيرازي و نيز به سبب نسبتي كه با وقار ، ارشد فرزندان وصال شيرازي داشت و چون شعرهاي وقار را بيش از ديگر اعضاي شاعر آن خاندان مي پسنديد ، از اين رو به فكر تصحيح و چاپ ديوان وي برآمد و جلد اول از اين ديوان را كه دربردارنده ي 215 قصيده ( از «الف» تا «ر» ) از شاعر است ، با ديباچه اي در معرفي خود شاعر و نسخه ي خطي ديوان او و توضيحاتي درباره ي اشعار وي در 430 صفحه چاپ نمود.

3 كتاب شناسي ايران

ويژگي اثر : فهرستي از مقالات و كتاب هايي كه به زبان هاي اروپايي درباره ي ايران به چاپ رسيده است. استاد در مقدمه ي جلد اول از كتاب ده جلدي كتاب شناسي ايران نوشته اند : «... گردآوري اين فهرست را در سال هاي 1328 - 1330 ، كه در لندن و گتينگن بودم و به آموختن زبان هاي ايراني ميانه و كهن ، و پژوهش در فرهنگ ايران پيش از اسلام مي پرداختم

، آغاز كردم ... » كتاب از ارزش ويژه اي برخوردار است ، پيش از آن هيچ منبع مؤثقي براي دست يافتن به آنچه ديگران درباره ي ايران نوشته اند ، به طور يك جا وجود نداشت. استاد نوابي تقريبا مدت پنجاه سال از عمر خود را بر سر اين كار گذاشت كه حاصل آن به صورت يك مجموعه ي ده جلدي درآمد. جلد اول اين كتاب در بردارنده ي اين موضوعات است : مطالعات در زمينه ي اوستا ، ماني و مانويت ، فارسي باستان ، پهلوي ( ساساني و اشكاني ) ، پارسيان هند ، زرتشت گرايي. جلد دوم كتاب شناسي ايران ، شامل زبان ، ادبيات ، شعر و شاعران ايران است كه ديگران درباره ي آن تحقيق و قلمفرسايي كرده اند. جلد سوم كتاب شناسي ايران ، دربردارنده ي فهرست مقالات و كتاب هاي ديگران درباره ي : باستان شناسي ، معماري ، هنر ( شامل فرش و قالي ) و سكه است. جلد چهارم كتاب شناسي ايران ، شامل سفرنامه هاست. جلد پنجم كتاب شناسي ايران ، شامل : اساطير و روابط خارجي ( سياسي نظامي ) است. جلد ششم كتاب شناسي ايران ، شامل : دين و فلسفه و دانش است. جلد هفتم كتاب شناسي ايران ، شامل : زبان شناسي زبان هاي ايران باستان : مادي ، اوستايي ، فارسي باستان ، زبان هاي ايراني ميانه ، زبان هاي غيرايراني رايج در ايران ، زبان هاي ايراني نو و گويشهاي گوناگون ايراني ديگر است. جلد هشتم كتاب شناسي ايران ، شامل : جغرافيا ، نقشه ها ، ايالات

و شهرهاي ايران ، زيست شناسي ، جانور شناسي ، جامعه شناسي ... فولكور شهرهاي مختلف ايران و ... است. جلد نهم كتاب شناسي ايران ، شامل : كشاورزي ، تمدن ، ارتباطات ، اقتصاد ، فرهنگ ، سياست و ... است.

4 گنجينه ي دستنويس هاي پهلوي و پژوهش هاي ايراني

ويژگي اثر : شامل 57 جلد. اين مجموعه به جز شماره هاي 39 ، 50 و 51 كه اولي و سومي ( 39و51 ) مجموعه مقالات پروفسور فراي و شماره ي 50 تعدادي از مقالات استاد نوابي است ، بقيه چاپ عكسي است از نسخ موجود در كتابخانه هاي هند و زبان اوستايي و پهلوي كه اغلب آنها براي نخستين بار چاپ و به جامعه ي علمي جهان عرضه گرديده اند. اين مجموعه كه در قطع ها و اندازه هاي متفاوتي _ به اندازه ي اصل نسخه ي خطي _ عكسبرداري شده ، حدود پانزده هزار صفحه مي باشد.

5 متن هاي پهلوي

ويژگي اثر : در راستاي چاپ عكسي نسخه هاي پهلوي ، كتاب متن هاي پهلوي گردآورده ي دستور جاماسب جي ، منوچهر جي جاماسب آسا با مقدمه ي « بهرام گور انكساريا » را استاد با كسب اجازه از انكساريا و نوشتن مقاله به زبان انگليسي به چاپ رسانيد.

6 مجموعه مقالات پروفسور بيلي

ويژگي اثر : استاد نوابي اعتقادي فراوان به پرفسور « سرهارلد بيلي » زبان شناس و ايران شناس بزرگ معاصر انگليسي داشت. در هر سفري كه به اروپا مي داشت ،

ديداري از وي مي نمود. با كسب اجازه از استاد بيلي ، قرار شد كه همه ي كوته نوشته هاي ايشان را فراهم آورده و به چاپ برساند كه دو جلد از آن مقالات ، مجموعاً شامل 73 مقاله كه نوشته هاي بيلي تا سال 1952 م. بود ، با مقدمه اي از استاد نوابي در سال 1981 م. در شيراز منتشر شد و قرار بود كه مجلدات بعدي را نيز به همين ترتيب نشر دهد كه مشكلات چاپ و كاغذ و موارد ديگر اين فرصت را به استاد نداد.

7 منظومه درخت آسوريك

ويژگي اثر : متن پهلوي ، آوانوشت ، ترجمه ي فارسي ، فهرست واژه ها و يادداشت ها. اين كتاب دربردارنده ي موضوعات زير مي باشد: الف) مقدمه ي استاد ، درباره ي اين متن پهلوي و تحقيقات و چاپ هايي كه ديگران از اين متن نموده اند ، با ارجاعات مربوط. ب) مقاله ي شعري به زبان پهلوي ، از پرفسور و.ب.هنينگ ، به ترجمه ي استاد نوابي. ج) منظومه ي پهلوي درخت آسوريك از روي نسخه ي جاماسب آسانا. د) متن پهلوي ،آوانويسي لاتين و ترجمه ي فارسي آن ، همراه با زيرنويس هاي مفصل در توضيح متن و واژگان متن.

8 يادگار زريران

ويژگي اثر : اين كتاب كه يكي از آثار كهن فارسي ميانه است و به نظر دانشمندان ، اصلاً به زبان اشكاني بوده و سپس به فارسي ميانه بازنويسي شده ، شايد اولين تعزيه و يا نمايشنامه ايراني باشد كه براي ما باقي مانده است.

كتاب شامل پيشگفتاري است درباره ي متن ، پس ، متن پهلوي آن آمده و سپس ترجمه ي متن يادگار به زبان فارسي صورت پذيرفته و با آنچه در شاهنامه آمده مورد سنجش قرار گرفته و يادداشت هاي لازم براي آن تهيه و در پايان بخش منظوم آن آوانويسي و درج گرديده و واژه نامه كتاب به طور كامل فراهم و چاپ شده است.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

ماهيار، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس ماهيار در سال 1316 در شهر ستان عجب شير درنزديكي تبريز متولد گرديد . وي تحصيلات عالي را در رشته زبان وادبيات فارسي تا مقطع دكتري در دانشگاه تهران دنبال كرد. وي پيش از پيروزي انقلاب به عنوان پژوهشگر و مديريت پژوهشگاه واژه هاي فارسي در فرهنگستان زبان و ادب فارسي مشغول به كار بود. وهمچنين پس از پيروزي انقلاب نيز پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي به عنوان مسئول پژوهشهاي اسلامي مربوط به حديث و در سمت مدير فرهنگستان زبان و ادب فارسي به فعاليت هاي علمي خود ادامه داد. دكتر عباس ماهيار درسال 1379 بدليل بيماري شد و بازنشسته كرد. پس از آن به دعوت دانشگاه هاي تهران به تدريس پرداخت . وي حدود 13 كتاب و بيش از 30 مقاله كه عمدتا درباره خاقاني شاعر است ، تاليف نموده است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : عباس ماهيار دوران كودكي و تحصيل تا ديپلم خود را در تبريز گذراند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عباس ماهيار پس از گذراندن تحصيلات دوره ابتدايي و دبيرستان در تبريز در سال 1335 در رشته ادبيات فارسي وارد دانشگاه تبريز شد

. وي در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري در رشته زبان و ادبيات فارسي را در دانشگاه تهران دنبال كرد .

خاطرات و وقايع تحصيل : عباس ماهيار در دوره كارشناسي در دانشگاه تبريز از ميان رشته فلسفه و ادبيات ، ادبيات را برگزيد و بتدريج به افكار خاقاني نزديك شد .

همسر و فرزندان : عباس ماهيار دو فرزند پسر دارد كه يكي از آنها پزشك متخصص ارتوپد و ديگري مهندس مايكروسافت در شبكه مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عباس ماهيار همچنين پس از دريافت دكتراي ادبيات فارسي از دانشگاه تهران به تدريس در مدرسه عالي پرداخت .همچنين در سال 1353 به عنوان پژوهشگر در فرهنگستان زبان و ادب فارسي مشغول به كار شدو پس از چند سال مديريت پژوهشگاه واژه هاي فارسي را بعهده گرفت . دكتر ماهيار چند سالي نيزدر پژوهشگاه علوم انساني ومطالعات فرهنگي ،مسئول پژوهشهاي اسلامي مربوط به حديث بود .بعد از انقلاب با شورايي شدن امور ، اعضاي هيات علمي و كاركنان فرهنگستان او را به عنوان مدير فرهنگستان زبان و ادب فارسي انتخاب كردند.

فعاليتهاي آموزشي : عباس ماهيار پس از اخذ مدرك ليسانس به سبب علاقه بسيار به شغل معلمي به تدريس در مدارس مشغول شد .در سال 1362 با بازگشايي دانشگاهها به عنوان استاد زبان و ادبيات فارسي وارد دانشگاه تربيت معلم شد.تا اينكه در سال 1379بازنشسته شد .اما باز هم به دعوت دانشگاه تربيت معلم به تدريس پرداخت و علاوه بر آن دانشگاه در دانشگاه كرج و دانشگاه آزاد اسلامي به فعاليت مشغول است.

شاگردان : اكثر دانشجويان رشته ادبيات فارسي كه بين سالهاي 1379-1362

در دانشگاه تربيت معلم و برخي از دانشجويان اين رشته درسالهاي بعد از آن كه در دانشگاه هاي كرج و دانشگاه آزاد اسلامي تحصيل مي كردند از شاگردان عباس ماهيار به شمار مي روند.

آرا و گرايشهاي خاص : عباس ماهيار علاقه بسياري به خاقاني شرواني شاعر دارد وبيشتر پژوهش هاي وي درباره خاقاني مي باشد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بررسي ديوان اثير الدين اخسيكتي

ويژگي اثر : اين اثر پايا ن نامه دكتراي عباس ماهيار بوده است.

2 ثري تا ثريا

ويژگي اثر : كتاب هفت جلدي است كه جلد اول آن منتشر شد . جلد سوم آن به نا م نسيم صبح نام دارد.

3 خار خار بند و زندان

4 سيماي شير يزدان در حديقه الحقيقه

5 عروض فارسي وقافيه

6 گزيده خاقاني

7 مرجع شناسي و روش تحقيق

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

منابع زندگينامه :دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ( زن از كتيبه تا تاريخ ) ، گردآورنده پوران فرخزاد ،ج2 ، ص 16762ماهيار ،طبقه پژوهشگر شرمنده خانواده است، فرهنگ پژوهشي،شماره 112،سال 1382

مايلي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقي مايلي در 8 آذر 1305 متولد گرديد. وي ليسانسيه زبان فرانسه از دانشگاه تهران و داراي فوق ليسانس در زبان انگليسي از دانشگاه شيكاگو و گواهينامه تخصص در زبان ايتاليايي از دانشگاه فلورانس و نيز گواهينامه فراغت از تحصيل زبان روسي از خانه

فرهنگ انجمن روابط فرهنگي ايران و اتحاد شوروي ( وكس ) بود. مايلي در رشته هاي زبان شناسي و كتابداري نيز سال ها در آمريكا تحصيل كرده بود. مايلي پس از پايان دادن به تحصيلات دانشگاهي به عنوان دبير زبان در دبيرستان هاي گرگان شروع به تدريس نمود. وي بعدها كار تدريس را در دانشگاه دنبال نمود و به تدريس متون فلسفي انگليسي پرداخت. محمدتقي مايلي پس از آنكه از گرگان به تهران رفت در ادرات مركزي وزارت آموزش و پرورش مصدر خدماتي گرديد كه بيشتر ترجمه و آماده كردن مواد درسي براي كودكان و نوآموزان بود. از ديگر سمت هاي اداري مايلي كه قابل ذكر است : معاونت كتابخانه دانشكده ادبيات ، مديريت كل روابط فرهنگي در وزارت فرهنگ و هنر ، ترجمه دادخواست و لوايح حقوقي دولت ايران براي دادگاه لاهه به زبان هاي فرانسوي و انگليسي و عضويت در دفتر خدمات حقوق بين الملل. وي با دائره المعارف بزرگ اسلامي و مديران و دست اندركاران آن نشريه نيز همكاري داشت. استاد محمدتقي مايلي در 23 مرداد سال 1372 دار فاني را وداع گفت.گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات انگليسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدتقي مايلي ليسانسيه زبان فرانسه از دانشگاه تهران و داراي فوق ليسانس در زبان انگليسي از دانشگاه شيكاگو و گواهينامه تخصص در زبان ايتاليايي از دانشگاه فلورانس و نيز گواهينامه فراغت از تحصيل زبان روسي از خانه فرهنگ انجمن روابط فرهنگي ايران و اتحاد شوروي ( وكس ) بود. مايلي در رشته هاي زبان شناسي و كتابداري نيز سال ها در آمريكا تحصيل كرده بود.همسر و

فرزندان : از محمدتقي مايلي يك دختر به نام هندو و يك پسر به نام مسيح باقي مانده كه هر دو مشغول تحصيل اند.زمان و علت فوت : محمدتقي مايلي در 23 مرداد سال 1372 دار فاني را وداع گفت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدتقي مايلي پس از آنكه از گرگان به تهران رفت در ادرات مركزي وزارت آموزش و پرورش مصدر خدماتي گرديد كه بيشتر ترجمه و آماده كردن مواد درسي براي كودكان و نوآموزان بود. از ديگر سمت هاي اداري مايلي كه قابل ذكر است : معاونت كتابخانه دانشكده ادبيات ، مديريت كل روابط فرهنگي در وزارت فرهنگ و هنر ، ترجمه دادخواست و لوايح حقوقي دولت ايران براي دادگاه لاهه به زبان هاي فرانسوي و انگليسي و عضويت در دفتر خدمات حقوق بين الملل. وي با دائره المعارف بزرگ اسلامي و مديران و دست اندركاران آن نشريه نيز همكاري داشت.فعاليتهاي آموزشي : محمدتقي مايلي پس از پايان دادن به تحصيلات دانشگاهي به عنوان دبير زبان در دبيرستان هاي گرگان شروع به تدريس نمود. وي بعدها كار تدريس را در دانشگاه دنبال نمود و به تدريس متون فلسفي انگليسي پرداخت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمدتقي مايلي خط بسيار زيبايي داشت ، او در ايام جواني از استاد شريفي تعليم خط گرفته بود. آثار : اصول تربيت مربي ، بيابان هاي جهان ، پزشكان بزرگ

مبلغي، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد مبلغي

محل تولد : لرستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 61 پس از اخذ ديپلم وارد

حوزه علميه قم شدم و پس از طي دوره مقدمات و سطح كه نام برخي از اساتيد آنرا در كادر وضعيت تحصيلات حوزوي آورده ام در سال 69 به درس خارج فقه واصول مشغول شدم. كتابهاي مقدماتي را تدريس كرده ام. 4 سال در مجمع التقريب به تحقيق ديدگاههاي اصولي و فقهي مشغول بوده ام. دوره تخصصي كلام اسلامي را گذرانده ام ولي پايان نامه آنرا تكيمل نكرده ام. بيش از ده سال در دانشگاهها به تدريس دروس اسلامي اشتغال داشته ام و اخيرا نيز در پژوهشگاه دفتر تبليغات بناي همكاري دارم.

مبيني، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلي مبيني

محل تولد : ميبد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/11/2

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1361 وارد حوزه علميه يزد شدم و بعد از گذراندن دوره مقدمات در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم. در قم در كنار تحصيلات حوزوي به تحصيل در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) پرداختم و مدارك كارشناسي در رشته معارف اسلامي و كارشناسي ارشد در رشته دين شناسي را از آنجا اخذ كردم. سپس در دوره دكتراي كلام در مركز تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شده و اكنون در مرحله تدوين پايان نامه هستم. ضمنا عضو هيأت علمي پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم مي باشم.

مترجم اصفهاني، محمد هادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1120/ بعد از 1135 ق)، عالم دينى، فقيه و خطاط. به دليل ترجمه ى قرآن و همچنين كثرت ترجمه هايش به فارسى، ملقب به مترجم و مشهور به آقا هادى مترجم شد. وى دخترزاده ى ملا محمد تقى مجلسى است. در دامن مادر دانشمندش، آمنه بيگم، تربيت يافت و در زمره ى علما و زهاد بنام زمان خود قرار گرفت. او از معاصران و در خطاطى، از پيروان شيوه ى آقا محمد ابراهيم قمى بود و در خط نسخ به خوشنويسى معروف. در اصفهان درگذشت و در كنار پدرش در بقعه مجلسى به خاك سپرده شد. بر سنگ قبرش تاريخ وفات وى 1120 ق ذكر شده اما از آنجايى كه صاحب «روضات الجنات» او را تا زمان فتنه ى افغان زنده دانسته، وفات وى پس از 1135 ق صحيح تر به نظر مى رسد. از آثارش: ترجمه ى قرآن مجيد، به

فارسى؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ ترجمه و شرح «صحيفه ى سجاديه»؛ «شرح القواعد» يا شرح «قواعد الاحكام» علامه حلى؛ شرح «فروع الكافى»؛ «الحدود و الديات»، به فارسى؛ ترجمه و شرح «شافية» و «كافية» ابن حاجب، به فارسى؛ شرح بر «شرح شمسيه» سيد شريف جرجانى، به فارسى؛ شرح «تلخيص المفتاح»، به فارسى؛ ترجمه و شرح «معالم الاصول»، به فارسى؛ «انوار البلاغة»، در معانى و بيان؛ «الرسالة الرضاعية»؛ رساله ى «رسم الخط». از ديگر آثارش: ترجمه و شرح «دعاى صباح»، به قطع نيم ربعى، متن به خط نسخ و شرح، شكسته ى نستعليق كتابت خفى متوسط، با رقم: «محمد هادى بن محمد صالح مازندرانى در قريه ى شريف آباد، سنه ى 1108».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1202/ 4)، اطلس خط (355)، تاريخ ادبيات در ايران (414 -413/ 5)، تذكرة القبور (385)، الذريعه (31 ،28 ،23/ 14 ،359 ،335 ،314 ،152/ 13 ،231 ،194/ 11 ،298 ،44/ 6 ،137 ،129 ،128 -127 ،108/ 4 ،420/ 2)، روضات الجنات (117 -116/ 4)، ريحانه (149 -148/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 806 -805/ 12).

مترجم همايوني فره وشي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل اديب، از فرهنگيان قديمى، سال ها در اصفهان و طهران مصدر خدمات بوده، به زبان عربى و فرانسه و انگليسى تسلط داشته، كتب زيادى ترجمه نموده، و بسيارى از آنها را به طبع رسانيده است، و از آن جمله است: 1 - ايرانى كه من شناخته ام، تأليف نيكيتين 2 - باستان نامه، مجموعه ى داستان هاى تاريخى و باستانى 4 - سفرنامه ى از خراسان تا بختيارى، فارسى ترجمه 5 - ترجمه ى سفرنامه ى مادام ديولافوا، مطبوع؛ و غيره.

در شعبان 1388 در طهران وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان

اصفهان (جلد دوم)

متطبب اصفهاني، غياث بن محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مشهور به مجلدى، مؤلف كتاب مرآت الصحة در طب، به زبان فارسى كه جهت بايزيد خان عثمانى در سال 896 هجرى تأليف شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

متفكر، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين متفكر

محل تولد : مرند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

حسين متفكر متولد 1341، در روستاي كشكسراي مرند آي در يك خانواده كاملا مذهبي به دنيا آمد. دوران ابتدايي را در دبستان رازي و مقطع راهنمايي را در مدرسه راهنمايي شيخ هلال روستاي كشكسراي با رتبه اول به پايان رساند. در كنار تحصيل به دامداري و كشاورزي نيز مشغول بود. در سال 57-56 وارد دبيرستان شد، سال اول را با رتبه اول به پايان رساند. علاوه بر شركت در تمامي راهپيماييها، اولين راهپيمايي كشكسراي را سازماندهي كرده و اقدام به سخنراني عليه شاه نمود كه با اين فعاليتها تحت تعقيب ساواك قرار گرفت. در اين دوران به آموزش نيروهاي جوان و انقلابي پرداخته و حدود هزار نفر از افراد كشكسراي و حومه را تحت آموزش قرار داد. در اوايل سال 58 به عضويت رسمي سپاه درآمد. در اين زمان و بعد از پيروزي انقلاب در مبارزه با منافقين و حزب توده، چريكهاي فدايي خلق، روشنفكرمأبان، متحجرين و مقدس مأبان، شركت نمود. با شروع مبارزات حزب خلق مسلمان عليه انقلاب متفكر كه در تبريز براي مقابله با آنها در اكثر صحنه ها از جمله باز پس گيري صدا و سيما، بخشهايي از دانشگاه تبريز و تصرف مقر حزب خلق مسلمان و برخوردهاي خياباني حضور فعال داشت. در سال 61 عازم جبهه شد

و به عنوان مسئول آموزش پيرانشهر مشغول فعاليت شد و به صورت غير متوالي حدود 45 ماه در جبهه ها حاضر شد.

متقي زاده، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد متقي زاده

محل تولد : سربند اراك

شهرت : متقي زاده

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

احمد متقي زاده

متولد1342 ديپلم تجربي، تحصيلات حوزوي را تا سطح اول در حوزۀ علميه بروجرد نزد آيت الله صاحب زماني و آيت الله جواهري نوه هفتم صاحب جواهر گذراندم و سطح دو و سه را درحوزۀ علميه قم نزد اساتيد حوزِِِۀ علميه قم حضرت آيت الله سيد علي محقق داماد، آيت الله اعتمادي، آيت الله سبحاني و ... تلمذ نموده ام، درس خارج فقه و اصول به مدت 5 سال در محضر آيت الله سبحاني ، مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقاتبريزي، آيت الله مكارم، آيت الله جوادي آملي و آيت الله محمد كريم مروجي شركت و كسب فيض نموده ام و تحصيلات دانشگاهي كار شناسي در رشته علوم سياسي و كارشناسي ارشد را نيز در رشته علوم سياسي و در حال ادامه تحصيل دكتري و عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور در حال حاضر هستم . بيش از 15 سال سابقه تدريس در دانشگاههاي تهران مثل علامه طباطبايي و شهيد رجايي و امام علي دانشگاههاي ازاد اسلامي واحد تهران شمال و تهران مركزي و علوم تحقيقات و پيام نور و علوم اقتصادي و.... هستم.

مسئوليتها در نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاهها :

1-مسئول اداره نظارت و ارزيابي

2-مسئول اداره جذب و گزينش نهاد

3-مدير ارتباطات و اطلاع رساني

مسئول و راه انداز دانشگاه پيام نور واحد چهاردانگه

فعاليتهاي پژوهشي: تاليف بيش از 10 جلد كتب و بيش از 20 مقالات علمي پژوهشي

تاليفات:

1-كتاب انقلاب اسلامي ايران و عوامل وقوع ان

2-تجزيه و تركيب قرآن كريم

3-تاريخ تحول دولت در اسلام

4-آشنايي با قانون اساسي جمهوري اسلامي

5-يكصد و چهل حديت اخلاقي از رسول اعظم

6-آشنايي با انديشه سياسي امام خميني ره و...

متقي زاده، ايرج

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ايرج متقي زاده

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب از سال 1362 وار حوزه علميه لنگرود شدم. پس از سه سال وارد حوزه علميه قم شدم و در سال 1369 در رشته فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي قبول شدم. همزمان به تحصيل و تحقيق نيز ادامه دادم، بطوري كه حدود 2 سال در قسمت مخزن كتابهاي مرجع آيت الله مرعشي نجفي (ره) مشغول تحقيق بودم. از سال 1368 همزمان با تحصيل با جناب آقاي محمد دشتي مترجم نهج البلاغه آشنا شدم كه اين همكاري در موسسات تحقيقات اميرالمومنين (ع) به مدت 8 سال مستمر ادامه داشت كه حاصل تلاش آن چاپ كتابهاي زيادي ازجمله شعر و شاعري در نهج البلاغه در دو جلد فرهنگ لغات نهج البلاغه و ... فهرست موضوعي

نهج البلاغه كه اختصاصا مربوط به اينجانب مي باشد. علاوه بر آن شرح و ترجمه كتاب از جرجي زيدان نيز در طول اين سالها يكي از كارهاي اينجانب بود.

متقي زاده، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله متقي زاده

محل تولد : سربند اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

دوره فوق ليسانس جامعه شناسى را در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با گرايش پژوهشگري گذراندم، سابقه تدريس: از سال 1364 در حوزه علميه قم ادبيات و اصول و منطق و كلام را به طور مستمر تدريس داشته ام و از سال 1373 تا 1384 در دانشگاههاي مختلف چون علامه طباطبايي، اميركبير، دانشگاه آزاد پرديس تفرش و غيره تدريس داشته ام.

تأليفات: سه جلد كتاب در زمينه هاي ادبيات عرب، جامعه شناسى، بحث جامعه شناسى ارتباطات و جامعه شناسى تغيييرات و حدود 16 مقاله علمى، كلامي و اجتماعي نگاشته ام كه بعضا به چاپ رسيده و يك كتاب به عنوان آسيب شناسي محرم در دست چاپ است و در طول دفاع مقدس حدود 1 سال تمام در جبهه ها شركت داشته ام و عضو خانواده شهدا مي باشم و حدود يك سال و نيم در سپاه پاسداران به عنوان تبليغ و تدريس فعاليت داشته ام و بعد از جنگ در سنگر فرهنگي حدود 12 سال تدريس و تبليغ در دانشگاهها و مسئوليت دفتر نهاد رهبري در دانشگاه اميركبير واحد تفرش را حدود 5 سال عهده دار بوده ام و حدود 7 سال درصدا و سيما در مسئوليتهاي گروه فلسفه و كلام و طرح و برنامه راديو معارف و فعلاً به عنوان

مديريت پژوهشهاي برنامه اي و فيلم نامه اي را در مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما عهده دار هستم.

متقي، تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تقي متقي

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

«تقي متقي » هستم ؛ يعني «مختصر » آنچه در شناسنامه ام به طور «مطوّل » آمده : محمد تقي پور متقي آلماني. اشتباه نكنيد ! اين « آلمان » ، سرزمين معروف ژرمنها نيست. بلكه نام روستاي زادگاهم در بخش « خشكبيجار » از توابع شهرستان «رشت » است. طبق روايات حسن – اسم برادر بزرگترم در بهار سال 1340 به دنيا آمدم. به جان شما من كه اصلا يادم نيست، اجازه بدهيد از سر دبستان و راهنمايي و دبيرستان بپريم، بلكه پرش طول و عرضمان بهتر شود. پس از اخذ ديپلم متوسطه در رشته حسابداري، با همه بي حساب شدم، كه چند و چونش بماند براي روز مبادا. از سال 1362 رسما فراگيري دروس حوزوي را در قم آغاز كردم : مدرسة رسالت، خيابان صفاييه، كوچه ممتاز، درست در همين ساختماني كه هم اكنون دفتر حضرت آيت الله العظمي اردبيلي است؛ البته قديمها اين همه جديد نبود! تا يادم نرفته عرض كنم كه در سالهاي پاياني دبيرستان، فرشته شعر – و علي ما قيل : شيطان شعر به سراغم آمد؛ نه در دامن كوه و جنگل يا ساحل دريا بلكه در اوج امتحانات آخر سال، وسط درس و درس و درس و درست موقعي كه راديو را روشن كردم و مجري برنامه، شعري را زمزمه مي كرد. همين زمينه شد

تا من نيز جسارت سرودن از سر و كولم بالا برود. و چنين، شعر رفيق گرمابه و گلستانم شد. به همين سادگي.

بازگرديم به اصل مطلب. « مقدمات » را در مدرسه رسالت، امام حسن عسكري (ع) فعلي خواندم و « مؤخّرات » را « خارج » مدرسه، در محضر اساتيد و ايات عظام : وجداني فخر، رحمه الله عليه، موسوي تهراني، استادي، موسوي تبريزي، محقق داماد، اعتمادي، سبحاني، مكارم شيرازي، جوادي آملي و ... در كنار چهار يار هميشگي ام، شعر، نگارش، ترجمه و ويرايش، به عنوان پژوهشگر با « مركز مطالعات و تحقيقات حوزه نمايندگي ولي فقيه در جهاد كشاورزي » همكاري و سردبيري فصلنامه « فرهنگ جهاد » را به عهده دارم. علاوه بر عضويت در « انجمن نويسندگان كودك » و « انجمن قلم حوزه » و سرگروهي بخش شعر « مركز تربيت مربي » ، مديريت « كتابخانه تخصصي ادبيات » نيز بر دوش ناقابل بنده است. از اين ميان، البته با شعر، صميمي تر و خودماني ترم : شعر خردسال، كودك، نوجوان، بزرگسال؛ يعني شعر در همة سايزهاي آن. تا كنون افزون بر10 عنوان كتاب، تعداد زيادي مقاله از اين رهين بي ناصر و معين به چاپ رسيده كه در ادامه بر خواهم شمرد. صاحب اين قلم اعني خودكار محترم در بسياري از كنگره هاي سراسري « شعر و ادب دانشجويان » ، « شعر و قصه طلاب » و « شعر و قصه كودك مسلمان بلوچ ( چوكان انقلاب ) » حضور داشته و به ارائه اثر يا داوري آثار پرداخته است.

متكلم نيشابوري، تاج الدين حسن

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 741 ق)، اديب،

صوفى و شاعر. مشهور به حسن متكلم. منشأ او نيشابور و محل تربيتش هرات بود. علوم ادبى و شعر را در آن شهر نزد مولانا مظفر هروى فراگرفت. وى از شعراى معروف خاندان كرت و از شاعران مديح سراى دربار ملك غياث الدين (729 -707 ق) به شمار مى رفت. او معاصر فرزندان ملك غياث الدين يعنى ملك شمس الدين، ملك حافظ و ملك معزالدين نيز بود. چندى هم نزد شيخ زين الدين تايبادى بر طريق تصوف تلاش و مجاهده كرد. شيخ زين الدين در مورد وى گفته كه مولانا حسن، موضع تجلى و محل ظهور اسم متكلم است؛ و لذا حسن به متكلم شهرت يافت. او در صنايع و بدايع شعرى مهارت داشت. در نيشابور درگذشت و قبرش در حوالى مزار شيخ فريدالدين عطار است. بنا به آورده ى «الذريعه»، در «شاهد صادق» مرگ وى 771 ق ذكر شده است. از آثارش: رساله در «صنايع بديع»، به اسم ملك غياث الدين؛ «ديوان شعر، در حدود چهار هزار بيت. در برخى تذكره ها قصايدى به وى نسبت داده شده كه بيانگر انتساب او به آل سامان است، گرچه صاحب «تاريخ ادبيات در ايران» اين انتساب را صحيح نمى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (851 -844/ 3)، تذكرة الشعراء (302 -301)، الذريعه (957 ،246/ 9)، فرهنگ سخنوران (260)، مجمع الفصحا (26 -25/ 4).

متولي نيشابوري، ابوسعد عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(478-427/ 426 ق)، عالم اصولى، فقيه شافعى و متكلم. او شيخ شافعيان بود. در نيشابور به دنيا آمد و در خراسان علوم اسلامى را فراگرفت. وى فقه را در مرو از ابوالقاسم عبدالرحمان فورانى و در مرورود از قاضى حسين بن محمد مروزى و در بخارا از ابوسهل

احمد بن على ابيوردى فراگرفت و در فقه و اصول و خلاف برآمد و سرآمد اقران خود شد. او از ابوالقاسم قشيرى و ابوعثمان صابونى و ابوحسين عبدالغافر بن محمد فارسى و ابوعبداللَّه طبرى و ابوعمرو محمد بن عبدالعزيز قنطرى و ديگران حديث شنيد. در نظاميه بغداد پس از درگذشت ابواسحاق شيرازى تدريس كرد تا اينكه در 476 ق عزل گرديد و ابن صباغ، صاحب «الشامل»، جاى او را گرفت. در 477 ق با عزل ابن صباغ مجددا منصوب گرديد و تا زمان وفات به تدريس در آنجا مشغول بود. در بغداد درگذشت و در مقبره ى باب ابرز دفن شد. از آثارش: «الغنية فى الاصول»؛ «تتمة الابانة»، در تكميل «الابانة» استادش، ابوالقاسم فورانى؛ كتابى مختصر در فرائض، به نام «فرائض المتولى»؛ كتابى بزرگ در «خلاف»؛ كتابى مختصر در «اصول الدين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (98/ 4)، ايضاح المكنون (150/ 2)، ريحانه (175 -174/ 5)، سير النبلاء (586 -585/ 18)، شذرات الذهب (358/ 3)، طبقات الشافعيه ى سبكى (108 -106/ 5)، العبر (338/ 2)، الكامل (139/ 8)، كشف الظنون (1251 ،1)، الكنى و الالقاب (145/ 3)، معجم المؤلفين (166/ 5)، المنتظم (589/ 9)، الوافى بالوفيات (225 -224/ 18)، وفيات الاعيان (277/ 1)، هدية العارفين (518/ 1).

متين دفتري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1350 -1275 ق)، حقوقدان، نويسنده و مترجم. نام پدرش در بعضى مآخذ محمودخان و در بعضى محمدحسين ذكر شده است، در حالى كه محمدحسين نام جد وى مى باشد. متين در تهران به دنيا آمد. در شش سالگى به لقب سابق پدرش، اعتضاد لشكر، و به گفته خويش اعتضاد خاقان، ملقب شد و شغل پدر را كه همان لشكرنويسى بود اختيار نمود.

او بعدها ملقب به متين الدوله گرديد. وى پس از اتمام تحصيلات ابتدايى، تحصيلات متوسطه را در مدرسه ى آلمانى تهران به پايان برد و زبان هاى فرانسه و انگليسى و آلمانى را آموخت. سپس به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. متين دفترى، در 1305 ش، به وزارت دادگسترى وارد شد و پس از چندى به اروپا رفت و موفق به دريافت درجه ى دكتراى حقوق گرديد. وى در 1318 ش نخست وزير شد. او چند دوره سناتور و در دوره ى پانزدهم مجلس شورا نماينده ى مردم مشكين شهر بود. از آثارش: «آيين دادرسى مدنى و بازرگانى»، در سه مجلد؛ «روابط بين المللى از قديم الايام تا سازمان ملل متحد»؛ «تاريخ مختصر حقوق بين الملل»، ترجمه؛ «سياست جزايى»، فارسى و فرانسه؛ «احكام تفصيلى هيئتهاى عمومى ديوان كشور»؛ «انجمن آثار ملى ايران»، ترجمه؛ «دخالت مستقيم دولت در اقتصاد كشور»؛ «رويه ى قضايى»، در چهار بخش؛ «كليد استقلال اقتصادى ايران».[1]

استاد ممتاز دانشگاه، حقوقدان و محقق بين المللى، سياستمدار، فرزند محمود دفترى (عين الممالك) فرزند ميرزا حسين وزير دفتر فرزند ميرزا هدايت الله وزير دفتر فرزند ميرزا حسين آشتيانى فرزند ميرزا كاظم مستوفى الممالك فرزند ميرزا محسن آشتيانى است. ميرزا محسن از رجال و معاريف اوايل زنديه مى باشد اولاد و احفاد وى در يكصد و پنجاه سال اخير از حكومتگران ايران بوده اند. خانواده هاى وثوق الدوله، قوام السلطنه، معتمدالسلطنه، مصدق السلطنه، متين دفترى، دفترى، معاون، فرهاد معتمد، شكوه، دادور و ميكده همگى از نسل همين ميرزا محسن آشتيانى هستند.

متين دفترى در 1314 ه.ق در تهران تولد يافت. هنوز به شش سالگى نرسيده بود كه توارثا منصب لشكرنويسى فوجهاى دماوند و فيروزكوه و پياده سيستان و مظفر تبريز به او رسيد. اين شغل قبلا شغل پدرش

بوده و پس از آنكه مرحوم به مقام مستوفى ارتقاء يافت به فرمان مظفرالدين شاه با عنوان جناب و لقب اعتضاد لشكر و بعد متين الدوله به او واگذار گرديد. او از همان اوقات تحصيلات خود را در مكتب خانه جدش وزير دفتر شروع كرد. پس از ياد گرفتن مقدمات به آموزش زبان عربى و ادبيات فارسى و جغرافيا و حسن خط پرداخت و علوم آن روز را به حد كامل آموخت. سپس وارد مدرسه ايران و آلمان كه به خرج دولت آلمان و ايران تأسيس شده بود گرديد و مدت هشت سال در آنجا به تحصيل پرداخت و زبانهاى فرانسه، انگليسى و آلمانى را به حد كامل ياد گرفت و زبان عربى و معارف اسلامى را نزد شيخ محد عبده تكميل نمود؛ ضمنا در آموزش بعضى از دروس مدرسه حقوق جديت تام به خرج داد. در اوايل جنگ بين الملل اول وارد وزارت امور خارجه گرديد و در اداره تحريرات روس مشغول كار گرديد؛ همزمان همكارى خود را با مطبوعات آغاز كرد و در روزنامه عصر جديد اخبار روزنامه رويتر را ترجمه مى كرد و ضمنا مقالات مستقل هم مى نوشت. متين دفترى هنگامى كه در وزارت خارجه اشتغال داشت تحصيلات خود را ادامه داد و يك دوره كامل فقه و اصول و ادبيات عرب را نزد آقا سيد اسدالله خارقانى كه ملاى روشنفكرى بود تحصيل نمود. پس از جنگ بين الملل اول با مشاركت مصدق السلطنه و نصرت الدوله و نظام السلطنه و ذكاءالدوله غفارى مجله اى به نام مجله علمى دائر كردند كه چند سالى انتشار آن دوام داشت. پس از تعطيل مجله علمى به روزنامه ستاره ايران و زبان آزاد

پيوست و در حزب دموكرات عضو فعال گرديد. از 1298 نيز دوره مدرسه عالى حقوق را گذراند. به هنگام نخست وزيرى وثوق الدوله با كمك عبدالرحمن بيك قنسول عثمانى در تهران كه نزد متين دفترى زبان آلمانى فرا مى گرفت طرح سجل احوال را در ايران تهيه و تسليم رئيس دولت كرد. برمبناى همان طرح از آن تاريخ شناسنامه در ايران بوجود آمد و بعدها جنبه ى قانونى پيدا كرد.

در 1301 ش با حفظ سمت در وزارت امور خارجه نماينده مصدق السلطنه والى آذربايجان در تهران شد. در آن هنگام هريك از ولاه يك نماينده در تهران تعيين مى نمودند كه كارهاى ايالت را در دواير دولتى مركز تعقيب كند.

چندى هم مستشار ايرانى و مترجم سفارت آلمان بود. آخرين سمتى كه در وزارت امور خارجه بدست آورد رياست اداره عهود و جامعه ملل بود كه در سازمان جديد وزارت خارجه از ادغام چند اداره تشكيل يافته بود. كتابهاى كليد اقتصادى ايران و كاپيتولاسيون از تحقيقات و مطالعات دوران وزارت خارجه اوست كه همان موقع چاپ و انتشار يافت.

در 1306 ش داور اختيارات اصلاح دادگسترى را گرفت و در همان سال عدليه با سازمان و افراد جديد فعاليت خود را آغاز كرد. متين دفترى و پدرش عين الممالك هر دو از افرادى بودند كه به دعوت داور به خدمت قضا اشتغال ورزيدند و با رتبه قضائى اولى به داديارى و بعد به مستشارى استيناف و دومى به مستشارى ديوان جزاى عمال دولت برگزيده شدند.

متين دفترى قريب دو سال در امر قضا با داور همكارى نزديك داشت و او را در برنامه هاى سنگينى كه عهده دار شده بود يارى مى نمود. در 1308 ش داور را

براى مطالعه در سازمان قضائى فرانسه و ادامه تحصيل به اروپا فرستاد و او ضمن كارآموزى در دادگاههاى پاريس و ژنو و برلن دوره دكتراى حقوق را در سويس پايان برد. پس از مراجعت از اروپا مدتى مدير كل و معاون ادارى بود تا سرانجام در 1310 به معاونت كل وزارت دادگسترى منصوب گرديد و در تهيه و تدوين قوانين مهمى چون قانون مدنى، قانون تجارت، آئين دادرسى حقوقى و بازرگانى و اصول محاكمات جزا نقش اساسى داشت. در 1311 مدتى در غياب داور كه به اروپا سفر كرده بود عهده دار كفالت وزارت دادگسترى شد. در همين سمت پرونده تيمورتاش بدست او آماده طرح در دادگاه گرديد. در 1312 داور به وزارت دارائى انتقال يافت و قرار بود متين دفترى به وزارت دادگسترى منصوب شود ولى رضاشاه ترجيح داد يكى از قضات قديمى عهده دار اين سمت گردد و لاجرم صدرالاشراف دادستان كل به وزارت دادگسترى منصوب شد ولى عملا كارهاى مهم وزارتخانه از قبيل تهيه لوايح و دفاع از آن در كميسيونهاى دادگسترى با معاون كل بود.

متين دفترى در 1313 هنگام تأسيس دانشگاه تهران براى احدى تصدى استادى كرسى حقوق جزاى خصوصى به دانشكده حقوق دعوت شد و قريب چهل سال بدون وقفه در آن دانشكده تدريس مى نمود. در همان سال بدنبال تشكيل جمعيت طرفداران سازمان ملل به دبير كلى آن جمعيت برگزيده شد.

داور براى تعقيب اصلاحات دادگسترى و تكميل خدمات خود تلاش مى نمود تا متين دفترى كه دست پرورده او بود به مقام وزارت برسد. سرانجام در 1315 صدرالاشراف از وزارت معزول و متين دفترى جاى او را گرفت.

دكتر متين دفترى در خاطرات خود

درباره انتصاب به وزارت دادگسترى چنين مى نويسد: «در تابستان 1315 به مناسبت اين كه مدتى بود جمعيت طرفدار جامعه ملل را هم من در دانشكده حقوق ضمن تدريس در آنجا به موازات كارهاى معاون وزير دادگسترى اداره مى كردم به دعوت مسيو آونول دبير كل جامعه ملل به اتفاق همسرم از راه زمينى بغداد و بيروت عازم ژنو شدم و صبح روزى كه كشتى مركوب، پس از يك هفته مسافرت بسيار مطبوع در آبهاى مديترانه وارد بندر تريست مى شد به من در رستوران كشتى خبر رسيد كه رئيس شهربانى بندر براى ملاقات من به سالن كشتى آمده است و در چند ثانيه با خيالات مشوش از پلكان رستوران به طرف سالن بالا مى رفتم افسرى با انيفورم پرزرق و برق ديدم كه با بلند كردن دست و سلام فاشيستى استقبالم كرد و پاكتى به دست من داد. آن را گشودم تلگرافى بود به امضاى آقاى محمد ساعد مراغه وزير مختار ايران در رم در يك جمله كوتاه با اين عبارت تكان دهنده «حسب الامر فورا به تهران مراجعت فرمائيد.» بدون هيچ توضيحى كه همين ابهام انسان را هميشه دچار توهمات و حدسيات بدى مى كند مراجعت با كشتى كه زودتر از يك هفته حركت نمى كرد عملى نبود ناچار با راه آهن حركت كردم كه پس از عبور از سويس و آلمان از راه روسيه به ايران برگردم به ژنو كه رسيدم نصرالله انتظام در هتل بديدنم آمد و از منصورالسلطنه نماينده ايران در جامعه ملل پيغام آورد به موجب تلگرافى كه از وزارت خارجه رسيده است من مجاز نيستم در ژنو با دبير كل جامعه ملل تماس بگيرم و به اصطلاح

در آنجا آفتابى شوم و اضافه مى كرد منصورالسلطنه از وصول اين تلگراف براى من نگران شده است اما من با اعتماد به نفس به سفر بازگشت ادامه دادم و روزهاى طولانى اين مسافرت را در آن اوان كه هنوز هواپيماى كشورى و تجارتى بين المللى دائر نشده بود در راه آهن بطئى السير روسيه طى مى كردم و روزى كه كشتى ما وارد بندر پهلوى شد و نمى دانستم چه سرنوشتى در انتظار من است ديدم اتومبيل وزارت دادگسترى جلوى بندر حاضر است و در آنجا مطلع شدم شاه از محاكمه جزائى عده اى كه در زمان تصدى آقاى على منصور در وزارت راه مشاغلى به عهده داشتند و متهم شده بودند ناراضى است و وزير دادگسترى از خدمت معاف شده است.»

متين دفترى مدت سه سال وزير دادگسترى بود و با همان شدت و حدت كه در داور وجود داشت وضع قوانين جديد را ادامه داد. در 1317 به عضويت فرهنگستان برگزيده شد و در همان سال در رأس سازمان جديدى به نام سازمان پرورش افكار قرار گرفت. سرانجام در آبان ماه 1318 به هنگام افتتاح مجلس دوازدهم از طرف رضاشاه نخست وزير شد.

او درباره نخست وزير شدن خود در خاطراتش چنين مى نويسد: «يك شب در هيئت وزيران كه من هنوز وزير دادگسترى بودم و تازه جنگ جهانى دوم شروع شده بود شاه يك مسئله مهم بين المللى را براى يك اقدامى كه در نظر داشت مطرح كرد و عاقبت به همه امر فرمود مقاله اى بنويسند و بوسيله رئيس دفتر مخصوص هرچه زودتر به عرض برسانند، عينا مثل يك امتحان كتبى كه معلم به شاگردان خود مى دهد. روزى كه من مقاله خود را تسليم

كردم مرحوم شكوه اظهار داشت شاه فرموده اند براى بهترين مقاله جايزه درنظر گرفته اند. از جايزه خبرى نشد و شاه هم راجع به آن موضوع ديگر چيزى نفرمودند ولى چندى نگذشت كه روز افتتاح مجلس (دوره دوازدهم قانونگزارى) كه على الرسم دولت مستعفى و كابينه جديد معرفى مى شود شاه من را مأمور تشكيل كابينه فرمودند. من چون خودم هيچ اقدامى براى احزار اين مقام نكرده بودم و اصلا در آن زمان اين گونه تشبث ها مجاز و معمول نبود حدس زدم كه مقاله من در اين تصميم شاهانه شايد بى تأثير نبود يا لااقل يكى از عوامل آن بوده است».

نخست وزيرى متين دفترى زيادى طولانى نشد. در تيرماه هزار و سيصد و نوزده يعنى پس از 8 ماه زمامدارى مغضوب و از كار بركنار و مدتى در بازداشت و تا شهريور بيست در منزل خود تحت نظر بود. در 1322 از طرف متفقين به جرم ژرمانوفيلى بازداشت شد. مدتى در اراك و مدتى در رشت در اسارت انگليس و روس بسر برد تا سرانجام از اين مخمصه جان سالم به در برد. در بهمن 1324 كه وضع كشور در اثر وقايع آذربايجان رو به وخامت مى رفت و تدابير حكيمى بى ثمر ماند، مجلس چهاردهم در روزهاى آخر عمر خود قوام السلطنه را با اكثريت بسيار ضعيفى به نخست وزيرى انتخاب كرد. قوام براى استحكام كابينه خود دو تن از نخست وزيران سابق را به عضويت كابينه دعوت كرد؛ سهام السلطان بيات را براى وزارت دارائى و دكتر متين دفترى را براى وزارت مشاور. بعد با تعيين ساير وزيران قوام هيئت دولت را به شاه معرفى كرد ولى هنگام معرفى وزيران به مجلس از معرفى متين دفترى

خوددارى نمود. متين دفترى در اين زمينه در يادداشت هاى خود چنين متذكر شده است. «در اواخر دوره چهاردهم مجلس شوراى ملى در ايامى كه اختلافات ايران و شوروى در آذربايجان برپا شده بود آقاى قوام به نخست وزيرى منصوب شد. ايشان قبل از تشكيل كابينه به اين فكر افتادند كه هيئت بزرگ و برجسته اى مركب از بعضى رجال به مسكو اعزام دارند و آن موقع تصميم نداشت شخصا به اين مسافرت برود لذا به اينجانب مراجعه و اظهار كرد ميل دارم شما كه در امور بين المللى وارد مى باشيد و تخصص در چنين مسائل داريد رياست اين هيئت را قبول و به اتحاد جماهير شوروى مسافرت كنيد و بعد براى اينكه اين هيئت به دولت انتساب نزديكترى داشته باشد تكليف قبول وزارت مشاور را نمود و اينجانب هم نظر به اوضاع باريك آنروز كه در منتهاى وخامت و تيرگى بود با اين نظر موافقت و مشغول مطالعه سوابق كارهاى مربوط به مأموريت مسكو گرديدم. روز 25 بهمن 1324 من و ساير اعضاء كابينه به اعليحضرت همايونى معرفى شديم و فرمانى دائر بر وزارت مشاور من صادر گرديد. مظفر فيروز و بعضى اشخاص ديگر كه نقشه هائى داشتند از شركت من در كابينه نگران شده و يقين داشتند با بودن دكتر متين دفترى در كابينه عرصه بر آنها تنگ خواهد شد و نخواهند توانست قوام را هرطور بخواهند بگردانند. بدين جهت به قوام اينطور تلقين كردند كه اگر دكتر متين دفترى چندى در دولت بماند كارها را قبضه خواهد كرد و جاى شما را خواهد گرفت. اما حقيقت اين بود كه عمال نفت جنوب ميل داشتند كسانى به مسكو

بروند كه مورد اعتماد خودشان باشند و با دكتر متين دفترى مخالف بودند، براى اين كه از او در زمان نخست وزيرى اش صدمه خورده و براى انتقام هنگام اشتغال ايران به زندان متفقينش انداخته بودند و اين نكته روزى به ثبوت رسيد كه در حبس متفقين از من استنطاق كرده بودند چرا در زمان نخست وزيرى به كمپانى فشار مى آوردى و مى خواستى امتياز 1933 را ملغى كنى. دست نشاندگان مصطفى فاتح به قوام فشار آوردند كه دكتر متين دفترى را به مجلس معرفى نكند. قوام كه از هر طرف گرفتار عمال اجنبى شده بود بودن ذره اى استقامت از آقاى سيد محمد صادق طباطبائى رئيس مجلس شوراى ملى خواهش كرد كه دكتر متين دفترى را ملاقات و به ايشان اطلاع دهند كه فراكسيون حزب توده در مجلس مخالف شركت ايشان در كابينه است و در موقع معرفى به مجلس جنجال برپا خواهند كرد چه خوب است از وزارت استعفا دهيد.»

متين دفترى با وجودى كه عده اى چون طباطبائى و سهام السلطان و مظفر فيروز به او تكليف استعفا كردند نپذيرفت و قوام نيز او را به مجلس معرفى نكرد.

در انتخابات دوره پانزدهم كه كلا به دست حزب دموكرات قوام السلطنه انجام گرفت متين دفترى يكى از نه كانديداى دكتر مصدق براى مجلس بود. براى جلوگيرى از رويه حزب و بى طرفى در انتخابات متين دفترى به اتفاق عده اى از رجال در دربار متحصن شدند ولى اين تحصن نتيجه اى نداد و انتخابات تهران مطابق ميل قوام السلطنه انجام گرفت. متين دفترى با وجودى كه قوام السلطنه و حزب دموكرات از يكطرف و رزم آراء رئيس ستاد ارتش از طرف ديگر مخالف انتخاب وى به نمايندگى مجلس بودند

در همان دوره از صندوق مشگين شهر سر درآورده و در زمره وكلاى دوره پانزدهم قرار گرفت. هنگام طرح اعتبارنامه او عباس نراقى وكيل كاشان و عضو فراكسيون دموكارت ايران كه يكى از پنجاه و سه نفر محكومين توده اى دوره وزارت دادگسترى متين دفترى بود به مخالفت پرداخت و يكى از وكلاى آذربايجان از او دفاع كرد. سرانجام اعتبار نامه او به تصويب رسيد. متين دفترى براى ساقط كردن كابينه قوام السلطنه دست به اقدامات دامنه دارى زد، نطق مفصلى راجع به جريان انتخابات تهران نمود. بايد او را يكى از عوامل سقوط قوام به حساب آورد.

در 1328 شاه تصميم به تشكيل مجلس مؤسسان و تغيير در قانون اساسى به نفع خود نمود. براى اينكه كار خود را موجه قلمداد كند عده زيادى از رجال صدر مشروطيت كه در آن تاريخ حيات داشتند و همچنين تنى چند از رجال حقوقدان را به كاخ خود دعوت كرد و منظور و مقصود خود را براى تشكيل مجلس مؤسسان و تغيير مواد قانون اساسى مطرح كرد و سران قوم همه نظر شاه را تأييد كردند. تنها متين دفترى در آن جلسه به مخالفت پرداخت و شاه را از شبيخون زدن به قانون اساسى برحذر داشت و سرنوشت شاه را با عاقبت محمد على شاه مقايسه نموده بود. سخنان متين دفترى در آن جلسه به اندازه اى تند و شديد بود كه سرانجام شاه به او گفته بود «خفه شود فضولى نكن».

اولين انتخابات مجلس سنا كه توسط طبقه باسواد و به طريق دو درجه اى انجام گرفت متين دفترى سناتور دوم تهران شد. در اوايل 1329 كه شايعه نخست وزيرى سپهبد رزم آرا در اذهان

قوت گرفت او به مخالفت برخاست و روزى كه شاه فرمان نخست وزيرى او را توشيح كرد به ملاقات شاه رفت و از سوء تدبير شاه در انتخاب رزم آرا و ظهور ديكتاتور جديد، شاه را مذمت و لعن و نفرين كرد. او به شاه گفته بود با اين عمل جسد پدر خود را آتش زدى. در مجلس سنا در صف اول مخالفين رزم آرا قرار گرفت، با وجودى كه دو برادرش از همكاران نزديك رزم آرا بودند- سرتيپ دفترى رياست شهربانى و دكتر عبدالله دفترى وزير اقتصاد را برعهده داشتند، متين دفترى با برنامه دولت به شدت مخالفت كرد و طى سخنان طولانى از سناتورها تقاضا نموده كه به او رأى اعتماد ندهند و رزم آرا با تلاش فراوان و برخوردارى كامل از حمايت شاه رأى اعتماد ضعيفى در مجلس سنا بدست آورد.

در 1330 متين دفترى از طرف مجلس سنا به اتفاق دو سناتور ديگر مأمور نظارت در اجراى قانون ملى شدن صنعت نفت و خلع يد از شركت غاصب انگليسى شد. احاطه وى به مسائل بين الملى موحب شد قانون مزبور بدون درد سر به مرحله اجرا درآيد. او در معيت دكتر مصدق به سازمان ملل رفت و نفوذ وى در بين نمايندگان سازمان ملل تأثير شگرفى بر جاى گذاشت. در 1331 وقتى لايحه مصادره اموال قوام السلطنه دشمن ديرين او را پس از تصويب مجلس شوراى ملى به مجلس سنا بردند در كميسيون دادگسترى كه رياست آن با متين دفترى بود به سختى ايستادگى نمود و آن را مخالف قانون اساسى دانست. همان استقامت او موجب انحلال مجلس سنا در دوره مصدق گرديد.

بعد از كودتاى 28 مرداد كه

حكومت كشور به دست سپهبد زاهدى به راه ديكتاتورى كشيده شد، متين دفترى در مقام مقابله با دولت برآمد و از انتخابات دوره هيجدهم مجلس شوراى ملى و دوم سنا انتقاد كرد و نامه سرگشاده اى به انجمن نظار انتخابات دوره دوم مجلس سنا نوشت و سرانجام طى نامه اى كه به جرايد فرستاد انتخابات را تحريم نمود ولى پس از انجام انتخابات متين دفترى اين بار به عنوان سناتور انتصابى به سنا رفت و از اين تاريخ تا به هنگام مرگ ديگر آن شور و هيجان سابق را نداشتند، فقط در تنقيح لوايح دولت مى كوشيد، گاهى نيز در مخالفت با دولت ها برمى آمد. در حكومت منصور در 1343 كه منجر به افزايش بهاى نفت و بنزين شد او مردانه ايستاد ولى پس از آن سكوت اختيار كرد؛ به همين سبب تا آخر عمر شغل سناتور انتصابى را براى خود حفظ نمود. در اواخر عمر براى حفظ خويش، از مديحه سرائى و تجليل از مقام سلطنت خوددارى نمى كرد و بيشتر دلخوش به رياست كميسيون دادگسترى مجلس سنا و رياست كميسيون بين المجالس و رياست جمعيت طرفداران سازمان ملل در ايران و مسافرتهاى متعدد مجانى بود.

دكتر احمد متين دفترى در تيرماه 1350 در تهران درگذشت و در باغچه عليجان حضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شد. متين دفترى مردى به تمام معنى دانشمند و محقق بود، در مسائل حقوقى خاصه امور بين المللى تبحر داشت، به طورى كه دانش او در اين زمينه مورد تأييد خارجيان بود. با غالب رجال بزرگ هم عصر خود در دنيادوستى و مراوده داشت، دقيقه اى از مطالعه غافل نبود، به تدريس در دانشگاه عشق مى ورزيد، حتى در

دوران نخست وزيرى خود هم در كلاس درس حضور مى يافت. سه مجلد آئين دادرسى مدنى و بازرگانى نشانگر تبحر و احاطه او به درس دانشگاهيش مى باشد. وقتى در 1349 او را بازنشسته و استاد ممتاز نمودند به اندازه اى متأثر و غمگين شد كه مرتبا مى گفت استاد ممتاز يعنى تشييع جنازه در زمان حيات.

متين دفترى از تمكن مالى برخوردار بود، ولى فوق العاده خسيس و صرفه جو بود و از اين رو همه ساله به ثروت او اضافه مى شد وقتى بين او و حائرى زاده اختلاف نظر حاصل شد و از تربيون مجلس شوراى ملى و از ميز خطابه مجلس سنا به لجن مال كردن يكديگر پرداختند حائرى زاده به او نسبت سوء استفاده داد و حتى او را متهم كرد يكى از ساختمانهاى او در خيابان لاله زار نو دستخوشى است كه از كمپانى اشكودار براى ساختن كاخ دادگسترى گرفته است. ولى چنين چيزى صحت ندارد، او ذاتا مردى ممسك بود و از طريق توارث نيز مال زيادى برده بود ولى از جوانى به علت سخت بودن در معامله به ثروت خود افزود. خوب به خاطر دارم او كتابهاى دانشگاهى خود را براى اينكه پورسانتى به كتاب فروش ندهد شخصا در دانشكده به دانشجويان عرضه مى نمود و در پشت كتاب نيز امضاء مى نمود اگر دانشجوئى كتاب بدون امضاى او را در دست داشت مواخذه مى شد.

متين دفترى از زمره رجالى است كه دشمنان پروپا قرصى داشت و تا آخر عمر از اين دشمنيها بى بهره نبود، گرچه تولد و شكوفائى او در دوره ديكتاتورى رضاشاه بود ولى هميشه با ديكتاتورى و قانون شكنى مبارزه مى كرد يا حداقل تظاهر به اين موضوع مى نمود. پس از

شهريور 20 كه تب حمله انتقاد به رضاشاه بالا گرفت. متين دفترى هم كه مدتى وزير و نخست وزير آن عصر بود از تهمت و افترا مصون نماند. مخصوصا حزب توده براى انتقام گيرى از بازداشت 53 نفر كه در دوره وزارت دادگسترى او انجام يافته بود چه نسبتها كه به او نداد. سازمان پرورش افكار و يا به قول متين دفترى افسانه دستنبد زدن به قاضى زنجان را آنچنان بزرگ و مهيب نمودند كه هيچ كانون وكلائى قادر به دفاع از آن نبود.

رويهمرفته دكتر احمد متين دفترى مردى باسواد و حقوقدان، باهوش، با پشتكار، و در عين حال جاه طلب، پول دوست، به اقتضاى زمان مطيع، متظاهر و خودپسند بود. او تصور مى كرد همه به او دين دارند و دامنه توقعات او از مردم بسيار زياد بود. او به سه زبان دنيا يعنى فرانسه و انگليسى و آلمانى تسلط داشت. زبان فارسى و عربى را بخوبى آموخته بود، بسيار شيرين و دلنشين چيز مى نوشت، به همان ميزان كه در نوشتن مسلط بود در نطق و بيان عاجز و قاصر بود. او در جوانى با يكى از دختران مصدق السلطنه عموى پدر خود عقد نكاح بست و صاحب دو پسر و يك دختر گرديد. يكى از پسرانش علم حقوق خواند، ديگرى زيست شناسى را تعقيب كرد، يگانه دخترش هم نقاش قابلى بود.

تأليفات متعددى دارد از جمله كليد استقلال اقتصادى ايران، كاپيتولاسيون، محاكمات فورى، دخالت مستقيم دولت در اقتصاد، آئين دادرسى مدنى و بازرگانى سه جلد، حقوق جزاى خصوصى، روابط بين المللى از قديم ترين ايام. ضمنا همه ساله قمستى از خاطرات خود را نوشته با نثر خوب به عنوان پيام نوروزى

تهيه و به دوستان هديه مى نمود. حين الفوت 73 سال داشت. دكتر متين دفترى سالها پروانه وكالت دادگسترى داشت به همين دليل پس از فوت مرحوم آسيد هاشم وكيل، وكلاى دادگسترى او را به رياست كانون انتخاب كردند، ليكن پرتو وزير وقت دادگسترى با او از در مخالفت درآمد و نگذاشت او در رأس كانون باقى بماند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ بيست ساله ى ايران (438 -437/ 6)، خاطرات يك نخست وزير، الذريعه (131/ 18 ،271/ 12 ،308/ 11 ،50/ 8)، روزشمار تاريخ (253/ 2 ،412 ،384 ،321 ،320 ،316 -315 ،311 ،304 ،276 ،269 ،262 ،215 ،178/ 1)، شرح حال رجال (33 -32/ 6)، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى (86/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2670 ،2060 ،2050 ،1796 ،1752/ 2 ،1358 ،748 ،350 ،120 ،80/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (320)، مؤلفين كتب چاپى (456 -454/ 1)، نخبگان سياسى ايران (548/ 4 ،178 -177/ 3)، نخست وزيران (229 ،58 ،55/ 1).

متين، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: استاد، رشته: زنان و مامائى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى پزشكى زنان و مامايى از دانشگاه نيويورك آمريكا در سال 1340.

مرتبه علمى:

تدريس در دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1355، استاد دانشكده پزشكى دانشگاه شهيد بهشتى از سال 1360 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بهداشت و تنظيم خانواده، طرح بستن لوله هاى رحم به طريقه لاپاراسكوپى، مينى لاپاراتومى، مواد كاشتى و غيره، تدريس دروس زنان و مامائى در دانشكده پزشكى شهيد بهشتى، رياست انجمن زنان و مامائى ايران، دبير شوراى تخصصى زنان وزارت علوم و وزارت بهداشت و درمان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر

40 پايان نامه دكترا، تخصصى زنان و بهداشت خانواده.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

روشهاى پيشگيرى از باردارى و زنان و مامائى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: متعدد، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

زنان و مامايى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مجاهد تبريزي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله حاج ميرزا محمد مجاهد تبريزى فرزند حجه الاسلام والمسلمين آقاى ميرزا على اكبر مجاهد تبريزى از علماء و مدرسين حوزه و از تلامذه مبرز مرحوم آيت الله آقاى حجت بودند بسيار متين و باتقوا و داراى مقام علم و عمل بودند سالها در حوزه تدريس كفايه و مكاسب مى نمودند و در ميان فضلاء و محصلين حوزه و مخصوصا مراجع و زعماء وجاهت تامى داشتند در زمان رياست آيت الله العظمى بروجردى فوت نموده و در قم مدفون گشته اند

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مجاهد، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد مجاهد در سال 1314 در شهر قزوين متولد شد، دوره هاي دبستان و دبيرستان را در اين شهر گذراند و براي ادامه تحصيل به تهران آمد تا در رشته اي كه دوست مي داشت و در خويش استعدادي از آن را يافته بود،يعني ادبيات فارسي،ادامه تحصيل دهد.مجاهد ليسانس ادبيات را از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران گرفت ودوره فوق ليسانس را در دانشكده الهيات دانشگاه تهران گذراند و براي ادامه تحصيل در مقطع دكترا به لبنان رفت و دكترا را در دانشگاه فرانسوي بيروت گذراند. مجاهد بعد از بازگشت به ايران،آموزش آنچه آموخته بود را آغاز كرد.تدريسي كه مدت ?? سال در مقاطع مختلف آموزشي ادامه يافت. مجاهد گرچه از اوايل تحصيل كنجكاوي هايي در متون كهن داشت،اما فراغت بعد از بازنشستگي بود كه شرايطي را براي پرداخت جدي تر به حوزه علاقه اش فراهم كرد.او سالهاست كه به تصحيح متون ادبيات مشغول است و تاكنون بيش از بيست جلد كتاب از گنجينه آثار كهن ادب فارسي را تصحيح كرده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : تصحيح

تحصيلات رسمي و

حرفه اي : پايان تحصيلات متوسطه در زادگاه _ ادامه تحصيل در دانشگاه تهران در رشته ادبيات _ اخذ فوق ليسانس از دانشكده الهيات دانشگاه تهران _ ادامه تحصيل در مقطع دكترا در دانشگاه فرانسوي بيروت

فعاليتهاي آموزشي : احمد مجاهد بيش از ?? سال سابقه تدريس در مقاطع مختلف آموزشي را د ركارنامه خود دارد

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 التجريد في كلمه التوحيد

ويژگي اثر : تصحيح اثر احمد غزالي

2 تصحيح جلد ? مثنوي كه شرح مشكلات مثنوي است از محمد صالح قزويني

3 تصحيح ديوان حافظ فريدون ميرزا

ويژگي اثر : تصحيحي از ديوان حافظ نيز ارائه كرده كه در نوع خود قابل تأمل است.تصحيح او از اين ديوان در همايش حاميان نسخ خطي در كنار دو اثر ديگر در حوزه ادبيات شايسته تقدير شناخته شد. در اوايل قرن دهم هجري، يعني چند دهه پيشتر از زمان كتابت دستنويس قونيه، فريدون ميرزاي بايقرا، جمعي از اهل فضل را در شهر هرات كه مركز فرهنگي ايران در آن زمان بود جمع آورد و مأمورشان كرد كه نسخه منقحي از ديوان حافظ فراهم آورند. اين گروه فاضل، همه نسخه هاي موجود تا آن زمان را گرد آوردند و مقابله كردند و در سال ??? هجري ديوان جامعي از اشعار حافظ ترتيب دادند و بر آن عبدالله مرواريد كرماني ديباچه اي نگاشت. اين نسخه را احمد مجاهد تصحيح و انتشارات دانشگاه تهران سه سال پيش چاپ كرد. اين نسخه پر است از غزلهاي ديگران كه

نصيب حافظ شده است و مصحح ارجمند يكايك آنها را جسته و گوشزد كرده است. همچنين ترتيب و ضبط ابيات حافظ در اين نسخه تفاوتهاي كلي با نسخه هاي معتبر دارد. ماجراي دقيق تر تدوين اين ديوان بدين قرار است كه فريدون ميرزا پسر سلطان حسين بايقرا و نسل پنجم تيمور گوركاني كه هم اهل رزم بود و دلاور، و هم اهل بزم و شاعر، «انجمني» داشته است كه در آن «انجمن كه مجمع افاضل ايام» بود، اشعار شاعران بويژه شعر «شمس الدين محمد حافظ» را مي خوانده اند و «غث و سمين» آن را از هم باز مي كرده اند.در آن «انجمن» گاه بوده است كه مي ديده اند شعري از حافظ فقط در يك نسخه خطي از ديوان آمده و در ساير نسخه ها نيامده است، و گاه بوده است كه مي ديده اند شعري از حافظ فقط در يك جنگ و سفينه هاي آمده است و در نسخه هاي ديوان ديده نمي شود. از اين رو، اين شاهزاده تيموري «حكم» مي كند كه يك بار ديگر ديوان حافظ را گردآوري و تدوين كنند. براي اين كار، «جمعي كثير از فضلاي انيس و ندماي جليس به جمع و تصحيح اين كتاب» مأمور مي شوند، و «قريب پانصد جلد ديوان حافظ به هم مي رسانند، و بعضي سفاين و غزليات كه پيش از فوت خواجه نوشته شده بود با هم مقابله مي كنند، و بسياري از غزلهاي دل فريب و جان بخش كه به واسطه كاهلي و تصرف كتاب ناقص ادراك از صفحه روزگار مهجور و نامشهور مانده بود، در سلك ربط در مي

آورند،» و هر شعر در هر جا كه به نام حافظ مي بينند در مجلدي جمع مي كنند، كه «درواقع اكنون رشك نگارخانه چين و غيرت فردوس برين است.» مجاهد درباره اين نسخه مي گويد:«اين نسخه مفقودي از متن حافظ بود كه آن را پيدا كردم و شامل حدود???غزل و همين مقدار قطعه، رباعي و مثنوي بيشتر از متون ديگر است. و اين نسخه متعلق به «فريدون ميرزا» پسر «سلطان حسين بايقرا»و به رياست «عبدالله مرواريد» متخلص به «بياني كرماني» نوشته شده است.»(?) اين كتاب نخستين بار توسط انتشارات دانشگاه تهران چاپ شد .

4 تصحيح سماع و فنون

5 تصحيح كتاب شيخ و شيوخ

ويژگي اثر : «شيخ و شوخ» نيز از جمله آثار تصحيح شده توسط مجاهد است و رساله اي است انتقادي با رويكرد فرهنگي، سياسي، اجتماعي و حتي در بعضي بخشها نظامي و اقتصادي. سبك نگارش روايي و داستان گونه و متعلق به اواخر عصر قاجاريه است.شايد «شيخ و شوخ» جزو معدود آثاري باشد كه اين گونه عريان، به تقابل سنت و تحول دامن زده و سعي در پاسخگويي از موضع سنت دارد؛ نويسنده اين رساله كه به اعتقاد احمد مجاهد نخواسته است رساله به نام او منتشر شود، نگاهي تك بعدي، ذهني و مجرد به موضوع مورد بحث اش ندارد. در حقيقت، اين رساله كه بازگوكننده داستان مناظره بين يك شيخ و جمعي از معلمان و صاحب منصبان مدرسه دارالفنون است، قصد ندارد بدون نظر به واقعيات اجتماعي و فرهنگي جامعه زمان خود، به نقد بنشيند. شيخ كه در

حقيقت همان نويسنده است، در بعضي از فصول، اگر به فرنگي مآبي ايراد وارد مي كند، تنها از جهت تشبه به كفار نيست كه معترض است و تسهيل زندگي خلق الله را در رفع آن مي بيند. مجاهد، در مقدمه اي كه در ابتداي اين رساله به چاپ رسانده، اشاره اي هم به ديگر نوشته هاي اين مؤلف نامعلوم دارد.مناظره شيخ و شوخ را مي توان به دو بخش كلّي تقسيم كرد؛ ايرادات شيخ به علوم جديده و دفاعيات او از علوم بومي و سنتي. و دوم، فصلي در نقد مفاسد اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي كه از مدرسه دارالفنون آغاز شده و به دولت و صاحبان مناصب در صفوف مختلف ختم مي شود. البته بخش دوم مفصل تر است و عمق و نكته سنجي آن بر بخش اول مي چربد. حتي بخش ابتدايي انتقادات شيخ تحت آسيب شناسي بخش دوم طرح مي شود، چنانكه اگر شيخ علومي چون پولتيك، ديپلماسي و... را به سخره مي گيرد، جابه جا مثالهاي ملموس مي آورد. با اين حال اساس انتقادات بر وضعيت و توليدات مدرسه دارالفنون _ يا به قول مؤلّف معلّم خانه _ قرار گرفته است. محاجه شيخ و شوخ و آن مجلس ميهماني كه كل كتاب را تشكيل مي دهد، با بيدار شدن راوي از خواب به پايان مي رسد. درواقع، تمام اين پرسش و پاسخها ساخته و پرداخته ذهن نويسنده است كه با سبكي داستاني نوشته شده است. با اين همه نوع نگاه، آسيب شناسي اجتماعي _ سياسي و نقد نظام علمي سالهاي پاياني عصر قاجار، از امتيازاتي است كه اين رساله را ممتاز

مي كند. رساله «شيخ و شوخ» تا سالهاي انتهايي دهه پنجاه _ كه نخستين بار به صورت مقاله به چاپ رسيد مورد اعتنا قرار نگرفته بود. به نظر مي رسد اين رساله و آثاري از اين دست مي توانند در روشن شدن وضعيت فرهنگي و اجتماعي ايران در سالهاي آغازين عصر حاضر، مفيد باشد

6 تصحيح كتاب كدو مطبخ قلندري

ويژگي اثر : تأليف ادهم خلخالي، . اثر قابل توجه ديگر كه توسط احمد مجاهد تصحيح شده، كتاب «كدو مطبخ قلندري» تأليف«ادهم خلخالي» متخلص به «عزلتي» (د.????) و معاصر «شيخ بهايي» است كه در زمان صفويه تأليف و براي نخستين بار تصحيح و چاپ شده است.

7 تصحيح كتاب گلشن راز شبستري

8 توارق العلما في رد علي من محيرم السماع

ويژگي اثر : همچنين توارق العلماء في ردّ علي مَن يُحرمُ السِّماعَ بالاِجماع، تأليف احمد بن محمد طوسي از عارفان قرن هفتم هجري. اين كتاب نخستين كتابي است به زبان فارسي كه در اباحت و حلّيت موسيقي در اسلام نوشته شده است.»

9 جوحي

ويژگي اثر : احمد مجاهد كتابي، نيز با عنوان جوحي تأليف كرده كه در آن به شخصيت فكاهي متون كهن يعني جوحي پرداخته است. متن حاضر كه يك متن تحقيقي است و براي نخستين بار در زبان فارسي ارائه مي شود، در زمينه : فرهنگ عامه، ادبيات داستاني براصل تطبيقي و ريشه يابي، تأليف شده است. در اين كتاب سعي شده است تا حق به حق دار برسد،

يعني صاحبان اصلي و اوليه حكايات جرحي معلوم شود و سهم هريك از فرهنگ هاي ترك تركيايي(عثماني) و عرب و فارس روشن باشد.

10 گلشن راز شبستري با كشف الابيات و ارجاع

ويژگي اثر : تصحيح

11 لغات مصطلحه عوام

ويژگي اثر : تصحيح

12 لمعات

ويژگي اثر : مجاهد كتاب لمعات را نيز از فخرالدين عراقي تصحيح كرده است: «كتاب «لمعات»(به فتح لام و ميم ، جمع لمعه) نوشته شيخ فخرالدّين عراقي ، يكي از پر شورترين آثار منثور در زمينه ادبيات صوفيانه است. اين كتاب كه بر سنن كتاب «سوانح» از جناب شيخ احمد غزالي(از اقطاب بزرگوار) نگاشته شده ، به موضوع عشق صوفيانه و اطوار و ادوار سلوك عاشقانه پرداخته است. » مجاهد درباره اين كتاب مي گويد: «به خواست يكي از مريدان كه از حقايق كتاب «لمعات» چندان نصيبي نبرده بود ، قطب الموحدين ، حضرت شاه نعمت الله ولي كرماني ، شرحي بر كتاب «لمعات» مي نويسد. اين كتاب خوشبختانه قبل از انقلاب به سعي جواد نوربخش به زيور طبع آراسته گشت ، ولي متأسفانه بعد از انقلاب ديگر چاپ نشد. فقير حقير با زحمت فراوان توانست چاپ سال ???? را در كتابخانه دانشگاه تهران بيابد و مست فيوضات شرح حضرت شاه شود.»

13 مجالس غزالي

ويژگي اثر : تصحيح اثر احمد غزالي با عربي و فارسي انتشارات دانشگاه تهران

14 مجموعه آثار فارسي احمد غزالي

ويژگي اثر : تصحيح و حواشي انتشارات

دانشگاه تهران

15 نوادر

ويژگي اثر : ترجمه كتاب محاضرات الادبا و محاورات الشعرا و البلغاء از راغب اصفهاني، ترجمه محمدصالح قزويني.نوادر از متون ادب عرب بوده و شامل ??هزار مطلب با موضوعات تاريخي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي، حقوقي و... مستند است. اين كتاب ?? حد دارد كه هر حد چند باب و هر باب شامل چند فصل بوده و براي نخستين بار به زبان فارسي ترجمه و تصحيح شده است.

مجاهد، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1242-1180 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى و متكلم. معروف به آقا سيد محمد مجاهد (به جهت صادر كردن حكم جهاد در جنگ ايران و روس، در زمان فتحعلى شاه قاجار) و مشهور به صاحب «مناهل». او دخترزاده ى وحيد بهبهانى است. در كربلا به دنيا آمد. وى از محضر پدرش، سيد على صاحب «رياض»، و سيد مهدى بحرالعلوم استفاده نمود. او داماد سيد بحرالعلوم بود. در زمان حيات پدرش به اصفهان رفت و به تدريس فقه و اصول پرداخت. چون خبر وفات پدرش رسيد عازم عراق شد و در كاظمين مقيم گشت و به انجام وظائف علمى پرداخت. در جنگ ايران و روس همراه با محقق نراقى به ايران آمد و مورد عنايت عام و خاص قرار گرفت. وى در قزوين به هنگام مراجعت از جنگ روس درگذشت و پيكرش به كربلا منتقل و در آنجا دفن شد. مؤلفات وى متجاوز از هفتصد هزار سطر است. از آثارش: «المناهل»، در فقه؛ «مفاتيح الاصول»؛ «الوسائل الى النجاة» يا «وسائل الاصول»، در اصول فقه؛ «المقلاد»، رساله اى در «حجية الظن المطلق»؛ «اصلاح العمل»، در فقه عبادات؛ «الجهادية»؛ «المصابيح»، در فقه؛ «عمدة المقال فى تحقيق

احوال الرجال»، در حدود يكصد شرح حال؛ «جامع العبائر»، در فقه؛ «جامع المسائل»، سؤال و جواب فقهى؛ كتاب بيان «اغلاط مشهوره».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (443/ 9)، الذريعه (70 -69/ 25 ،353 -352 ،119 -118/ 22 ،300 ،80/ 21 ،341 -340/ 15 ،279 ،272 ،208/ 6 ،297 ،70/ 5 ،253 ،171 -170 ،25/ 2)، روضات الجنات (140 -138/ 7)، ريحانه (176/ 5 ،402 -401/ 3)، فوائد الرضويه (582 -579)، معجم المؤلفين (56/ 11)، هدية العارفين (363/ 2).

مجاهد، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا محمد تقي فرزند محب علي فرزند محمد علي گلشن شيرازي، معروف به (ميرزاي مجاهد) از علما و مراجع بزرگ شيعه در قرن چهاردهم هجري است. ميرزا دانشمندي جامع، فقيهي كامل، مجتهدي متبحر و مرجعي مجاهد و سيدي عظيم الشأن بود. ميرزا پس از آنكه مقدمات علوم فقهي را در شيراز به پايان برد، سالها از كرسي درس فاضل اردكاني، سيد استاد و ميرزاي قهرمان و ديگر آيات عراق به خوبي برخوردار بود، و خود در رديف اكابر علما و اساتيد فقها قرار گرفت و در آغاز زعامت علامه يزدي برخي از معظم له تقليد مي نمودند و پس از فوت ميرزاي بزرگ در رأس حوزه سامرا قرار گرفت. سيد استاد كه خود فقيهي اعظم اما اورعي محتاط بود، موقعي كه تصدي حوزه و زعامت شيعيان را قبول نفرمود، علما و شيعيان را بوي ارجاع داد. معظم له سالها در جمله آيات از مراجع بزرگ عصر خويش بود و تصدي و تدريس اعلام سامرا بوي منتهي گرديد.

ميرزاي مجاهد: رئيس نهضت مجاهدين انقلاب اسلامي عراق در جنگ جهاني بين الملل اول بود. معظم له

عليه تجاوزگران قائدي دلسوز، مجاهدي نستوه، مرجعي پرشور و رزمنده اي عازم بود كه به صف اول مجاهدين پيوست و عليه معاندين كمر همت بست و تا مرز شهادت پيش رفت.

ميرزاي مجاهد: قصائد فاخره را در فضائل عترة طاهره و شرحي بر منظومه عاملي نوشت. او شرحي مبسوط بر مكاسب شيخ نيز به رشته تحرير برد و پس از فوت علامه يزدي مرجعيت تمام شيعيان جهان به معظم له منتهي شد، اما اجل مهلتش نداد، و در دهه اول ذيحجه سال 1338 (چند ماه پس از فوت علامه يزدي) وفات نمود و به كنار سالار شهيدان در كربلا مدفون شد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

مجتبائي، فتح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: عرفان و اديان، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مجتبوي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيّدجلال الدّين مجتبوي در سال 1307 در تهران به دنيا آمد . پس از طي دورۀ دبستان و دبيرستان، در رشتۀ فلسفه، در دانشگاه تهران مشغول تحصيل شد و در سال 1346 دورۀ دكتراي اين رشته را به پايان رسانيد.از سال 1349 رسماً با سمت استادياري گروه فلسفه دانشگاه تهران مشغول تدريس شد. اكنون نيز با رتبۀ دانشياري آن گروه به تدريس اشتغال دارد.قابل ذكر است ترجمه كتابهاي «تاريخ فلسفه» ، جلد اول ، و "علم اخلاق اسلامي " سيّدجلال الدّين مجتبوي ،به ترتيب در دوره دوم و چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شده است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيّدجلال الدّين مجتبوي پس از طي دورۀ دبستان و دبيرستان، در رشتۀ فلسفه، در دانشگاه تهران مشغول تحصيل شد و در سال 1346 دورۀ دكتراي اين رشته را به پايان رسانيد.

استادان و مربيان : اساتيد برجستۀ ايشان در دوران تحصيل عبارتند از: مرحوم فاضل توني، مرحوم سيدكاظم عصّار، مرحوم دكتر رضازادۀ شفق.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيّدجلال الدّين مجتبوي از سال 1349 رسماً با سمت استادياري گروه فلسفه دانشگاه تهران مشغول تدريس شد. پس از پيروزي انقلاب به مدت چهارسال سرپرست گروه فلسفه دانشگاه تهران گرديد. و اكنون نيز با رتبۀ دانشياري آن گروه به تدريس اشتغال دارد.

جوائز و نشانها : ترجمه كتابهاي «تاريخ فلسفه» ، جلد اول

، و "علم اخلاق اسلامي " سيّدجلال الدّين مجتبوي ،به ترتيب در دوره دوم و دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بنياد حكمت سبزواري

ويژگي اثر : ترجمه از انگليسي

2 تاريخ فلسفه

ويژگي اثر : ترجمه از انگليسي (برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره دوم كتاب سال) -آشنايي با كتاب: «تاريخ فلسفه» ، جلد اول اين كتاب، كه اثر مشهوري از فردريك كاپلستون است، به بررسي تاريخ فلسفه از آغاز تا زمان معاصر مي پردازد. تفكر فلسفي قدمتي برابر با قدمت فرهنگ بشري دارد . در طول قرنها انديشمندان گوناگون با كوشش بسيار به پي ريزي روشهاي مختلف فلسفي پرداخته اند. در زمان حاضر آشنايي با تاريخ فلسفه براي آگاهي بر انديشه هاي صحيح و پرهيز از انحرافات گذشتگان براي هر انديشمندي و بويژه دانشجويان و پژوهندگان رشته فلسفه ضروري است. تاريخ فلسفه، گردآوري محض عقايد يا نقل و حكايت مطالب جدا و مجزاي فكري كه هيچ ارتباطي با يكديگر نداشته باشند نيست، بلكه نمايش جستجوي حقيقت از سوي انسان از طريق استدلال و برهان است. كتاب حاضر يكي از مشهورترين كتابهاي تاريخ فلسفه است كه مؤلف آن را نه براي فضلا و متخصصان فن، بلكه براي دانشجويان اين رشته نگاشته است. جلد اول ترجمه اين كتاب شامل مباحث مربوط به فلسفه پيش از سقراط، دوره سقراطي، و افلاطون مي باشد..

3 علم اخلاق اسلامي (ترجمه جامع السعادات مرحوم

محقّق نراقي)

ويژگي اثر : ترجمه-برگزيده كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره چهارم كتاب سال-آشنايي با كتب علم اخلاق اسلامي: كتاب مشتمل بر دو جنبه علوم عقلي و نظري و – ديني و عملي با سبك و اسلوبي ويژه است مؤلّف محترم در آغاز درباره نفس انسان و قوا و غرايز او سخن مي گويد و هر يك از فضايل اخلاقي را به يكي از قواي نفس اسناد داده و هر يك از رذايل اخلاقي را به غريزه اي متصل و مربوط مي سازد و آنگاه به شناساندن يكايك آن قوا مي پردازد. سپس مطالب خود را با آيات و روايات وارده و به طور كلي با تعاليم شروع مقدس اسلام مورد تقويت و تأييد قرار مي دهد و در پايان راه معالجه و درمان هر رذيلتي را به شيوه اي حكيمانه بيان مي كند. و علاوه بر اينها گه گاه به نصيحت و موعظه مي پردازد و با كلامي مؤثّر خواننده را به تهذيب اخلاق و تصحيح رفتار و كردار خويش دعوت مي كند. مترجم محترم در ترجم? اين كتاب با تحمّل زحمات عديده به اصل احاديث و روايات رجوع كرده و اغلاط فاحش در ضبط نسخه متن را برطرف ساخته و نسخه جامع و صحيح را به دست داده است. كتاب با قلمي شيوا و روان به فارسي برگردانده شده كه در خور تقدير و شايسته تحسين است.

4 فلسفه يا پژوهش حقيقت

ويژگي اثر : ترجمه از انگليسي

5 كتاب درسي فلسفه و منطق دبيرستان

ويژگي اثر : سالهاي 60 و 61

6 كليّات فلسفه

ويژگي اثر : ترجمه و تأليف

مجتهد اصفهاني، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمّد تقى مستجاب الدعوة، عالم فاضل جليل، و محقّق كامل بى بديل، مجتهد فقيه اصولى، جامع معقول و منقول بوده، در حدود سال 1207 متولّد، و در جمادى الاولى سال 1263 وفات يافته، در تخت فولاد جنب پدر مدفون گرديد.

در اصفهان نزد: پدر خود، و آخوند ملا على نورى، و ميرزا ابوطالب صاحب حاشيه [برسيوطي]، و حاجى كلباسى، تحصيل نموده، و از جمعى از علما به اخذ اجازه روايت و اجتهاد مفتخر شده كه از آن جمله است:

1- آقا رضا بن سيد مهدى بحرالعلوم، تاريخ آن 1251. 2- آقا محمّد رضى اصفهانى 3- آقا سيد صدرالدين عاملى 4- آقا سيد محمّد كاظم رشتى (احتمالا) 5- ملا مهدى قمبوانى 6- ميرزا محمّد مهدى نايب الصدر اصفهانى. تا به مقامات عاليه علم و اجتهاد رسيده، و حوزه درس و بحث تشكيل داده، و به مناسباتى به طهران مهاجرت كرده، و دو سال در آنجا ساكن بوده، و به تدريس اشتغال جسته.

كتب زيادى نوشته از آن جمله است:

1- حواشى غير مدوّنه بر كتب زير:

حاشيه ميرزا ابى طالب بر سيوطى؛ و شرح لمعه؛ و شوارع الهدايه حاجى كلباسى؛ و شوارق لاهيجى؛ و قوانين ميرزاى قمى؛ و رساله عدم جواز تقليد ميّت حاجى كلباسى؛ و رساله در حجّيّت مظنّه سيد مجاهد؛ و صمديّه شيخ بهائى؛ و غيره.

2- رساله جبتيّه، در تطبيق جبت و طاغوت بر اوّلى و دوّمى 3- رساله در اختلاف معانى الفاظ شرعيّه 4- رساله در شيربها 5- رساله در جنايت امّ ولد 6- رساله

در ردّ مظالم 7- رساله در حكم زنى كه خود را بلامانع معرّفى كند 8- رساله در احياى موات 9- رساله در شرط ضمن العقد 10- رساله در جواز تسامح در ادلّه سنن 12- رساله در معرفت خدا و پيغمبر و امام عليهم السلام 13- رساله در انفراد طلاق به عوض خلع 14- رساله در اعجاز قرآن، مطبوع 15- سؤال و جواب در ارث 16- شرح مبحث شكوك كتاب منهاج استادش كلباسى 17- شرح كتاب مراح الارواح، در صرف 18- شرح تهذيب منطق تفتازاتى 19- يك دوره فقه كامل در 6 مجلّد 20- مهجة الفؤاد در شرح ارشاد علاّمه در چهارده مجلّد 21- نصايح العلماء، در نصيحت خطاب به فرزندش حاج سيد مهدى نحوى 22- مناسك حج، ناتمام 23- رساله در اصالت برائه، ناتمام 24- شرح بر شرح رضى بر شافيه؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مجتهد بروجردي، اسدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مآثر و آثار ص 140 گويد: حاج مولى اسدالله مجتهد بروجردى مشهور بحجه الاسلام كه در اواخر حيات دعوى اعلميت و تقدم بر عموم مجتهدين عصر ميفرمود و باب علم را مفتوح ميدانست و در فقاهت مشربى مكاشفانه داشت هنگام استدلال و احتجاج بدرياى متلاطم مواج شبيه ميافتاد اشتهار علم وصيت فقاهت و انتشار بزرگ منشى او همه ديار شيعه را محيط بود بعهد اين عالم عظيم الشأن شهر بروجرد مركز تحصيل علوم شرعيه و مجمع افاضل ايران گرديد شيخ الطائفه استاد الكل مرتضى الانصارى چندى در ايام تكمل بمدرس اين بزرگوار حاضر شده است و در مجالس عامه زمان رياست خويشتن اقوال از وى نقل ميكرده و اجماعات منقوله از او را محصل ميگرفته است.

علاوه

بر جلالت شأن و عظمت مقدار اين بزرگوار در ملك و ثروت و اموال مستقلات نيز از معاصرين ابناء سلسله كمتر با وى برابر بودند جماعتى در حق او بصدور خوارق عادات معتقدند.

عبادت و تقوا و رياضيات شاقه مشروعه اش مشهور است از اولاد ذكورش بعضى بدرجه اجتهاد رسيدند از آنجمله اجازه مبسوطه كه بخط خود براى سه فرزند دانشمندش 1- فخرالدين محمد 2- جمال الدين محمد 3- نورالدين محمد رحمه الله عليهم، از بطن صبيه محقق قمى صاحب قوانين رضى الله عنه بودند نوشته و باجتهاد هر سه تصريح نموده عينا در دارالخلافه زيارت شد.

نگارنده گويد: اولاد آن بزرگوار تاكنون در بروجرد و قم و تهران و نقاط ديگر در سلك روحانيت و بقوانينى شهرت دارند.

ريحانه الادب ج 1 ص 314 گويد: حجه الاسلام حاج ملا اسدالله مجتهد بروجردى مشهور بحجه الاسلام فرزند حاج عبدالله از اكابر علماء اماميه تا آخر آنچه را كه مآثر و آثار گفته و گويد وى در اواخر سال 1270 و يا اوائل سال 1271 وفات نموده و در آنجا مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مجتهد بروجردي، جمال الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مآثر و آثار گويد: وى خلف حاج مولى اسدالله مشهور بحجه الاسلام مقام فقاهت و تبحرش در حديث و تفسير و درجه فضل و تتبعش در جميع علوم شرعيه و فنون اسلاميه مسلم بود و در اواخر بمشهد رضوى مشرف شد و از آنجا بدارالخلافه آمد و چندين سال بترويج شريعت و ارشاد عباد اشتغال داشت نظير لسان او را در منبر كمتر نشان داده اند و سرعت قبول عامه كه براى او در تهران افتاد در حق كسى شنيده نشده است فوتش در سال 1312 ق بوقوع

پيوست چنانكه در جريده ايران نگاشته ايم و تمام مناصب و مراتب وى حسب الارث والاستحقاق بفرزند دانشمندش شريعتمدار زين الائمه نجم الدين آقا على اكبر انتقال يافت و اختصاص يافت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مجتهد تبريزي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1265 ق)، فقيه اصولى، عالم دينى، مرجع تقليد و شاعر. چون پدرش در اواخر عهد زنديه از كارگزاران و نزديكان دربار بود، وى در ابتدا كارمند دولت شد، سپس از مقام رسمى انصراف داد و براى تحصيل علوم دينى ابتدا به اصفهان و از آنجا به عتبات رفت و در كربلا از محضر سيد على طباطبائى، صاحب «رياض»، استفاده نمود. پس از رسيدن به درجه ى اجتهاد به تبريز بازگشت و به انجام امور دينى پرداخت و مرجع مذهبى مردم گشت و عهده دار حكومت شرعيه سراسر آذربايجان شد. ميرزا احمد تبريزى از صاحب «رياض» و ملا محمد سعيد دينورى قراچه داغى روايت كرده است. او شاعر ماهرى بود و به عربى شعر مى گفت. فرزندانش: ميرزا لطفعلى، ميرزا محمدجعفر و ميرزا محمدباقر همگى از علماى برجسته بودند و وى «اجازه ى» مبسوطى در 1253 ق به آنان داد. در تبريز درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در مقبره ى مخصوص خود، مقابل مرقد شيخ طوسى، دفن شد. از آثارش: كتاب «منهج الرشاد فى شرح الارشاد»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (69/ 3)، دانشمندان آذربايجان (35)، الذريعه (188 -187/ 23 ،142/ 1)، ريحانه (177 -176/ 5)، شهيدان راه فضيلت (547 -546)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 103 -102/ 13)، علماء معاصرين (345)، المآثر و الآثار (174 -173)، مكارم الآثار (1791 -1790/ 5)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (292/ 1)، معجم

المؤلفين (54/ 2).

مجتهد تبريزي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338/ 1337 -1268 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و اديب. در خانواده ى علم و تقوا در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات به نجف رفت. گفته اند كه او چون به نجف وارد شد محضر علامه شيخ انصارى را درك كرد. او همچنين از محضر ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ملا محمد شرابيانى و ملا محمد ايروانى و سيد حسين كوه كمرى و ميرزا محمدحسن شيرازى و ملا على نهاوندى استفاده نمود و به دريافت اجازه از آنان نايل آمد، اخذ اجازه از استادش ملا على نهاوندى نيز پس از پنج سال ملازمت حاصل شد. آن گاه به آذربايجان بازگشت و چندين سال در تبريز به تدريس پرداخت و منصب اجدادش را عهده دار گرديد و مرجع دينى مردم آن ديار شد. او در همان جا درگذشت. پيكرش به نجف منتقل و در آنجا دفن شد. از آثارش: «تشريح الاصول»، كه اين نام برگرفته از نام كتاب استادش نهاوندى است؛ رساله اى در «مقدمة الواجب»؛ كتاب «الطهارة»؛ «رساله ى عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (27/ 5)، الذريعه (185/ 4)، ريحانه (178 -177/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 388 -387/ 14)، لغت نامه (ذيل/ حسن مجتهد)، معجم المؤلفين (276 ،209 -208/ 3).

مجتهد تبريزي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1388 -1320 ق)، عالم دينى و فقيه. در تبريز به دنيا آمد. مقدمات و سطح را نزد پدر، و دروس دينى، علمى، فقه و اصول و ادبيات را نزد ميرزا يوسف آقا و حاج ميرزا عبدالعلى فراگرفت. در قم درگذشت و همن جا دفن شد. از آثار وى: شرح «ايقان» حاج شيخ هادى علامه تهرانى؛ «محاكمات بين شيخ الانصارى و آقا شيخ

هادى»؛ شرح «بيع» آقا شيخ هادى؛ شرح «خلاصة الحساب»؛ شرح «تشريح الافلاك» شيخ بهائى؛ حاشيه بر «صلاة» آقا شيخ هادى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال مشاهير (253/ 2)، گنجينه ى دانشمندان (107/ 2).

مجتهد تبريزي، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1351 -1274/ 1269 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مرجع تقليد و شاعر. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات در نوزده سالگى به همراه برادرش، ميرزا محسن مجتهد، به نجف رفت و از محضر ملا محمد فاضل ايروانى و شيخ محمدحسن مامقانى و ملا محمد فاضل شرابيانى و شيخ هادى تهرانى و در كربلا از محضر ملا حسين فاضل اردكانى استفاده نمود. تا در فقه و اصول برآمد. در 1311 ق به تبريز بازگشت و مرجعيت دينى مردم را عهده دار شد و به تدريس فقه و اصول پرداخت. در اواخر عمر پس از كوشش بسيار براى رهايى شيخ محمدتقى بافقى از زندان رضا شاه مسافرتى به سنندج كرد و مورد تكريم بيش از حد عام و خاص اهل سنت قرار گرفت. بعد از اقامت كوتاهى در آنجا به قم رفت و چند سالى در آنجا ماند و در همان جا درگذشت. آيت اللَّه كبير بر وى نماز خواند و در رواق حضرت معصومه (ع) دفن شد. از آثارش: «المقالات الغرويه» يا «المقالات الغرية»، در مباحث الفاظ، در اصول؛ «كتاب الصلاة»؛ شرح «تبصره» علامه حلى؛ «الفوائد»، در مسائل متفرقه فقه؛ «طريق النجاة»؛ «رسالة فى المشتق»؛ رساله اى در «شرائط العوضين»؛ حاشيه بر «وسيلة النجاة»؛ حاشيه بر «منهج الرشاد»؛ «واجبات الاحكام»، رساله عمليه؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (367 -366/ 7)، الذريعه (392 ،41/ 21 ،320/ 16

،135 ،45/ 13)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (251 -250/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 874 -873/ 14)، علماء معاصرين (157 ،153)، گنجينه ى دانشمندان (238 -236/ 1)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (291/ 1)، مكارم الآثار (2065/ 6)، مؤلفين كتب چاپى (482 -481/ 3).

مجتهد تبريزي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1340 ق)، عالم دينى، مجتهد، متكلم، حكيم، مدرس و شاعر. پس از فراگيرى مقدمات از تبريز به نجف رفت و پس از استفاده از محضر اساتيد و رسيدن به مرتبه ى اجتهاد و دريافت اجازه به تبريز بازگشت و مدتى در آنجا ساكن گرديد. سپس به مشهد رفت و در آنجا به تدريس و انجام امور دينى مشغول گرديد. وى در علم كلام و حكمت متبحر بود و در سرودن اشعار عربى و فارسى قريحه ى خوبى داشت. تخميس هايى از او باقى است. وى در مشهد درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش «ذخيرة المحشر فى شرح الباب الحادى عشر»، در علم كلام و حكمت است كه تبحر مؤلف را در اين دو علم مى رساند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (122/ 13 ،18/ 10 ،6/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1567 -1566/ 14)، علماء معاصرين (127 -126)، مستدركات اعيان الشيعه (150/ 3).

مجتهد تبريزي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 -1267 ق)، عالم دينى، فقيه و مجتهد. وى برادر ميرزا صادق آقا تبريزى بود. در تبريز به دنيا آمد و تحصيلات مقدماتى را در زادگاه خود به پايان رساند. سپس براى ادامه ى تحصيلات به نجف رفت. وى پس از اخذ اجازه ى اجتهاد به تبريز بازگشت و به انجام امور دينى پرداخت. در اواخر عمر به ضعف بينايى و شنوايى مبتلا شد. او در تبريز درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در وادى السلام در مقبره ى پدرش دفن شد. از آثار وى: «احاديث خمسه فى فضائل الائمه (ع)»؛ «تبيين المحجة الى تعيين الحجة»، چهل حديث؛ كتاب ايمان ابى طالب»، شرح حال و اشعار حضرت ابوطالب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (334/ 3 ،513/ 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (254/ 2)، علماء معاصرين (161 -159)، مؤلفين كتب چاپى (242 -241/ 5).

مجتهد تبريزي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1310 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد، متكلم، مفسر، عروضى و زاهد. اصلش از قره داغ تبريز (ارسباران فعلى) بود. به نجف رفت و در محضر شيخ مرتضى انصارى اصول و در محضر شيخ مهدى كاشف الغطاء فقه را تلمذ نمود و به درجه اى عالى در اجتهاد رسيد و با اجازه از استادش شيخ مهدى كاشف الغطاء، روايت كرد. سپس به تبريز بازگشت و متصدى بحث و تأليف و تدريس و افتاء گرديد. او در فقه و اصول و حديث و رجال و علوم عربى و فنون ادبى متبحر بود و تأليفاتش گوياى مراتب علمى اوست. از آثارش: «اللمعة البيضاء»، در شرح «خطبة الزهراء (ع)»، و اين شرح گستردگى اطلاعات و مهارت وى را در علوم عربى مى رساند؛ «الاربعين»؛ «اسرار الحج»؛ «الاصول المهمة»، در اصول دين؛ «الامر بين الامرين»؛ «البداء»؛ تفسير «سوره ى يس» يا «تفسير قراچه داغى»؛ «تفسير الكبير»؛ «التنقيحات الاصولية»؛ حاشيه بر «فرائد الاصول»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ حاشيه بر «الفصول»؛ حاشيه بر «قوانين الاصول»، به نام «حديقة البساتين فى شرح القوانين»؛ حاشيه بر «الروضة البهية»، به نام «حديقة الروضة»، كه حاشيه ى «شرح لمعه» است؛ شرح «اخبار الطينة»؛ «صيغ العقود و الايقاعات»؛ «الفتوحات الرضوية»، در احكام فقهى؛ رساله اى در علم «العروض و القافية»؛ «التحفة المحمدية»، در عربيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (5/ 10)، الذريعه (350/ 18 ،273/ 16 ،259 ،197 ،36/ 15 ،363/ 13 ،382 ،177 ،166 ،159 ،101 ،95 ،61/ 6 ،468 ،344 ،301/ 4 ،213/

2 ،422/ 1)، ريحانه (439 -438/ 4)، علماء معاصرين (345 -343)، المآثر و الآثار (176 -175)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (286/ 1)، معجم المؤلفين (35/ 11).

مجتهد تبريزي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338/ 1337 -1297/ 1295 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، منجم، رياضيدان، اديب و شاعر. در تبريز به دنيا آمد. مقدمات و فقه و اصول را در تبريز در محضر پدرش و علماء ديگر فراگرفت. سپس براى ادامه ى تحصيلات به عتبات عاليات رفت و از حوزه ى درس آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و شيخ الشريعه اصفهانى و سيد محمدكاظم طباطبائى يزدى و ميرزا ابوالقاسم اردوبادى و محقق نهاوندى و ديگر علما استفاده نمود و چون عالمى برجسته شد به تبريز بازگشت. مراسلات و مكاتباتى منظوم و منثور بين او و شيخ آقا محمدرضا اصفهانى و شيخ جواد شبيبى وجود داشت. در اواخر عمر به بيمارى فلج مبتلا شد. در تبريز درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در آنجا دفن شد. او رسائلى گوناگون در فلكيات و رياضيات و موضوعات مختلف فقهى نگاشت. از آثارش: «ارجوزه»، در عروض و قافيه، به عربى؛ حاشيه بر «كفاية الاصول» استادش ملا محمدكاظم آخوند خراسانى؛ حاشيه بر «لسان الخواص» علامه رضى الدين قزوينى؛ «العروض»؛ «قاعدة الخطائن»؛ «اللباس المشكوك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (127 -126/ 10)، الذريعه (486/ 1)، ريحانه (179 -178/ 5)، علماء معاصرين (118 -117)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (290/ 1).

مجتهد تبريزي، يوسف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337 -1279 ق)، عالم دينى، فقيه، عابد و شاعر. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى علوم عربى و منطق و ادبيات و قسمتى از اصول، در 1299 ق به نجف رفت و از محضر ملا محمدفاضل ايروانى و شيخ محمدهادى تهرانى استفاده نمود. در 1311 ق به تبريز بازگشت و به نشر احكام اسلامى و تدريس و تأليف پرداخت. در پايان عمر،

وى به قصد زيارت، به عتبات رفت و پس از ورود به كاظمين درگذشت و در رواق شريف كاظمى دفن شد. در «الذريعه» و به تبع آن در «فرهنگ سخنوران» نام پدر صاحب عنوان، ميرزا زين العابدين ذكر شده است. از آثارش: «لسان الحق» يا «مظالم المسيحيين»، در رد نصارا و تثليث؛ «كشف بعض ما يعتقده الكرامخة»؛ كتابى در اينكه ترجمه ى واقعى قرآن مجيد به زبان هاى ديگر مقدور نيست؛ كتابى در «ابتلاء الائمة»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (302/ 18 ،1318/ 9)، علماء معاصرين (116 -114)، فرهنگ سخنوران (1018)، مستدركات اعيان الشيعه (329/ 3).

مجتهد حسيني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا محمدعلى حسينى مجتهد جهرمى از علماء بزرگ و بنام اين شهرستانست وى در جهرم متولد و پس از فراگرفتن مقدمات به نجف اشرف رهسپار شده و از محضر علامه بزرگوار شيخ مرتضى انصارى استفاده نموده و در اندك مدتى مورد توجه خصوص استاد قرار گرفته و حسب الامر مرحوم شيخ به جهرم برگشته و به خدمات دينى پرداخته و در استان فارس شهرت بسزائى يافته و مورد علاقه مرحوم فرهاد ميرزا معتمدالدوله واقع شده تا در 1307 قمرى وفات نموده است.

داراى چند فرزند عالم و مجتهد بوده است.

1- حجةالاسلام آقا سيد مرتضى محقق كه در سال 1349 قمرى از دنيا رفته است.

2- حجةالاسلام مرحوم سيد على مجتهد جد خاندان حجتى جهرم است.

3- حجةالاسلام مرحوم سيد احمد كه از علماء حوزه نجف اشرف بوده و در همانجا بدرود حيات گفته است.

4- حجةالاسلام مرحوم سيد حسين كه از علماء حوزه نجف اشرف بوده و در همانجا بدرود حيات گفته است.

5- حجةالاسلام مرحوم سيد محمد كه مقيم عراق و نجف

اشرف بوده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مجتهد زنجاني، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحيم مجتهد متولد سال 1282 قمرى اصلا طارمى و در ماهان طارم سفلى متولد شده و مرحوم والدش ملا محمد از فضلاء آن حدود بوده است كه رساله اى راجع به اختيارات و خواص ايام به قلم وى موجود است.

مرحوم ميرزا عبداللَّه دومين فرزند ايشان در اوائل بلوغ براى تكميل ادبيات عربى و خط بهيدج كه دهى در هشت فرسخى زنجانست و آن روز عده اى رجال علمى و مخصوصاً ادبى داشته مسافرت نموده و پيش مرحوم آقا ميرزا على اصغر كه از فضلاء بوده تلمذ نموده و با تكميل رشته ادبيات و خط و متون متوسطه در سن 18 سالگى به نجف اشرف عزيمت نموده و مدتى در درس مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسن ممقانى و آيت اللَّه حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى حاضر شده

و سپس به سامره رفته و در مجلس درس مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى استفاده كرده اند و در واقعه توتون و تنباكو در سامرا حضور داشته.

و چون به واسطه رياست عمومى و بى نظير ميرزاى مرحوم حوزه درسشان نامنظم شده بود. و از طرفى آوازه و شهرت علمى مرحوم آخوند خراسانى در افواه افتاده دوباره به نجف مراجعت و تا پايان اقامتشان در نجف منحصراً به درس آن مرحوم حاضر شده و با مرحوم آيت اللَّه اصفهانى و قمى و آيت اللَّه حايرى يزدى و عراقى هم دوره و رابطه نزديك داشته و تقريرات درس اصول مرحوم آخوند خراسانى را پيش از تأليف كفايةالاصول نوشته و نظريات خود را نيز اضافه كرده بودند كه هنگام عزيمت به طرف ايران مرحوم آقا ضياءالدين عراقى كه از نظريات و افكار و منقح

بودن مطالب آن اعجاب داشته گرفته و به نظر مرحوم خراسانى رسانده بود و استاد بزرگوار پس از مطالعه مباحث آن تحسين و توصيف اجازه اجتهاد بنام ايشان با خط خود نوشته و تاريخ آن كه 1312 قمريست موجود مى باشد.

معظم له در سال 1314 قمرى به ايران مراجعت و در زنجان اقامت نموده و موقعيت محلى و درس و بحث و قضاوت اوقات ايشان را مى گيرد

و پس از چندى كه مشروطيت پيش بيايد و آيات بزرگ حوزه مقدسه نجف حكم به لزوم انعقاد مجلس شوراء ملى و تشكيل حكومت مشروطه مى كنند ايشان به خاطر تأييد فرمان مراجع بزرگ و جلوگيرى از تعديات و مفاسد استبداد وارد مبارزه مى شوند و جبهه طرفداران مشروطيت با ورود و موقعيت ايشان مستحكم مى گردد.

و ايشان در عين حال اشتغال به درس و بحث فقه و اصول و اقامه جماعت و قضاوت شرعيه داشته و نسبت به قضاوت در زنجان تعين داشتند.

و داراى حافظه قوى و تقريرى جامع و كامل بودند كه در سنين هفتاد سالگى تمام قواعد ادبى از نحو و صرف را كه مقارن بلوغ به آنها اشتغال داشته و بعداً متاركه شده بود همه را در صفحه ذهن و ضمير خود حاضر داشت و محاكماتى كه در زمانهاى قبل اتفاق افتاده بود از اظهارات متداعيين و حكم صادره از نظرشان محو نمى شد.

تقرير ايشان طورى بود كه وقتى مطلبى را بيان مى كردند واقعيت آن در نظر مستمع مجسم مى گرديد از اين رو موعظه ايشان بسيار بليغ و خطابه ايشان كه هر سال در ماه مبارك رمضان منبر مى رفتند بسيار رسا و گيرنده بود ايشان گاهى در نجف اشرف نيز

هنگام تحصيل منبر مى رفتند كه ميانه طلاب افصح فصحاء ناميده شده بودند و بالاخره مرحوم مامقانى بزرگ ايشان را از منبر فتن منع نموده و امر كرده بودند كه چون امارات وصول به مراتب عاليه علم و فقاهت از شما نمايانست اشتغال شما به منبر فعلا حرام مى باشد.

مطالب منبرشان كه مخصوص ماه رمضان بود نوعاً اصول اعتقادات به مبانى كلامى بوده كه عده اى از فضلا يادداشت مى كردند مباحثى را از مسائل توحيد و نبوت و امامت استدلالى نوشته كه قسمتى باقى و برخى مفقود شده است.

آثار علمى ايشان در فقه از اينقرار است.

1- كتاب قضا و شهادات.

2- شرحى بر صلوة از منظومه مرحوم علامه بحرالعلوم.

3- تقريرات اصول مرحوم آخوند خراسانى كه مشتمل بر مباحث الفاظ و ادله عقليه.

4- حواشى بر رساله عمليه مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى تا باب خمس از آثار قلمى ايشان حاشيه مرحوم آخوند خراسانى بر رسائل كه آن موقع چاپ نشده بود و تعادل و تراجيح آن را با خط خود از روى نسخه مؤلف استنساخ نموده اند.

آن مرحوم به واسطه تعينى كه ميانه فضلاء نجف داشتند عده اى از معاريف پيش ايشان تلمذ نموده اند از جمله مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبداللَّه مامقانى (صاحب رجال) و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين برادر كوچك آيت اللَّه حاج آقا نجفى اصفهانى و خواب عجيبى كه مرحوم شيخ محمدحسين ديده بوسيله ايشان تعبير و بعدها تحقق پيدا كرده است.

به طورى كه ايشان نقل نمودند كه مرحوم شيخ محمدحسين مزبور روزى سر درس حاضر شده و اظهار مى دارند كه ديشب من خواب عجيبى ديدم و مى خواهم آن را تعبير كنى.

من مدتى به مولاى متقيان على (ع) متوسل بودم

كه توجه فرمايند زودتر به رتبه اجتهاد به رسم ديشب آن حضرت را در خواب ديدم و باز حاجت خود را به حضورش عرضه داشتم به من فرمود (شيخ برو آدم شو) پس از بيدار شدن كلام امام (ع) مرا مأيوس ساخت و چنان پندارم كه درس برايم فايده ندارد گفتم نه بلكه مطلب بعكس است اگر تو صلاحيت نداشتى امام تو را امر نمى فرمود به آدم شدن. معلوم مى شود تو صلاحيت دارى و حائز رتبه آدميت خواهى شد.

حقيقت اينست اجتهاد كه عبارت از تحقيق و استنباط احكام فرعيه از ادله است منهاى معنويت تفاوتى با تحقيق در علوم طبيعى ندارد و احكام استنباط شده جز به خاطر عمل و كسب تقوى و معنويت نيست و مايه انسانيت حقيقى همان معنويت مى باشد پس مقصود امام (ع) اين بوده كه از من مطالبه مقدمه را نموده و از ذى المقدمه غفلت دارى.

عجب اينست كه اين تعبير موافق بواقع تحقق يافت و مرحوم شيخ به طورى كه در ترجمه حالش ضبط كرده اند به مراتب كمالات معنوى و زهد و عرفان نائل آمده و حائز مقاماتى گرديده است.

بارى آن مرحوم پنجاه و يكسال در زنجان به درس و بحث و افتاو مراجعات مردم و قضاوت اشتغال داشت و نسبت به عظمت جامعه اسلام و تشيع بسيار علاقه داشت و دو دفعه از ايشان درخواست شده كه رساله عمليه به چاپ دهند كه عده اى علاقمند به تقليد ايشان مى باشند در جواب گفته بودند كه من اگر چه در نجف با مراجع زمان خود در مرتبه علمى برابر بودم و استاد آنها را به من ترجيح نمى داد اما بعداً آنها در

حوزه باقى ماندند و من به زنجان آمده و تا حدى متاركه نمودم اضافه بر اين حوزه نجف را نبايد از مركزيت انداخت.

تاريخ وفات ايشان ماه صفر سال 1365 ق است كه در آن وقت آذربايجان و زنجان تحت اشغال قواى شوروى بود و حكومت توده پيشه ورى در تبريز برقرار شده بود و قواى روس و فدائيان توده زنجان را در تصرف داشتند و با وفات ايشان كه قهرا انبوه جمعيت به سوى منزل ايشان در خيابان پهلوى زنجان هجوم نمود روسها گمان كرده بودند كه اهالى قصد قيام و اغتشاش دارند و مى خواهند بر عليه فدائيان حكومت پوشالى اقداماتى نمايند لذا دستور داده بودند ستونهاى موجود از ارتش در اطراف شهر مستقر شده و شهر را در محاصره گرفته بودند بعداً به آنان فهمانيده بودند كه سوء قصدى در كار نيست و ازدحام جمعيت براى تشيع يك روحانى بزرگ است كه وفات نموده اند

الحاصل ايشان در سن هشتاد و سه سالگى داعى حق را لبيك گفتند. و آن مرحوم در بعضى از علوم غريبه از جمله جفر جامع اطلاع كامل داشتند و يكى دو مورد از اوضاع آينده استفسار و بجواب نائل كه صورت عمل به طور مجمل موجود است. و نيز نسبت به امام غايب عجل اللَّه فرجه اخلاص فوق العاده داشته و از دعاء ندبه در روزهاى جمعه غفلت نمى كردند. در مرض موت ايشان اطرافيان كه از ايشان پرستارى مى كردند چندين دفعه حالت عجيبى مشاهده نمودند كه ايشان با كبر سن و شدت بيمارى كه غالباً در حال بيهوشى بودند و قادر به حركت نبودند گاهى به خود آمده و به پرستار خود دستور مى داد كه

مرا بلند كنيد با زحمت بلندش مى كردند و به قبله ايستاده و لباسهاى خود را مرتب مى كرد و پس از يك دقيقه يا كمتر مى گفتند بخوابانيد و در حال قيام مثل اينكه در حضور شخص بزرگوارى از اولياء هستند.

و اين حال از دو روز قبل از وفاتشان چندين دفعه تكرار شد و در سن هفتاد و سه سالگى كه مبتلا به مرض تيفوئيته گرديده بودند درست ده سال پيش از وفات در حال ميان خواب و بيدارى شخصى را ديده بودند كه از اطاق داخلى وارد اطاق ايشان گرديد و نشست و خيار نوبرى از جيب خود بيرون آورد و با چاقو خطى بخيار كشيد و خط دوم را بر آن عمود كرد كه قدرى خط اولى را بريده و تجاوز نمود و گفت اين عمر شماست و شما در سن 83 سالگى فوت خواهيد كرد و اين مكاشفه تحقق پيدا كرد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مجتهد عراقي، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1310/ 1308 -1240 ق)، عالم دينى و مجتهد. معروف به صاحب «قوامع». اصل وى از عراق عجم (اراك، آشتيان، فراهان و تفرش امروزى) است. نسبش به ميثم تمار، صحابى اميرالمؤمنين (ع)، مى رسد. در نه سالگى ادبيات را فراگرفت و در 1255 ق به بروجرد رفت. وى فقه و اصول را از محضر ملا اسداللَّه بروجردى و سيد محمد شفيع جاپلقى آموخت. آن گاه به مدت ده سال به سلطان آباد و تهران و خراسان و آذربايجان مسافرتها كرد. سرانجام به نجف رفت و سالها از محضر شيخ انصارى استفاده نمود و تقريرات فقه و اصول استادش را ضبط و تدوين كرد. پس از درگذشت استادش به ايران بازگشت و

مدتى در همدان اقامت نمود، سپس در تهران ساكن گرديد و از مجتهدان و مراجع بنام اين شهر شد. وى در تهران درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در خانه ى كوچك خودش در نجف، نزديك صحن علوى، دفن شد. از آثارش: «دارالسلام»، در احوال حضرت قائم (عج)، به فارسى كه در 1305 ق تأليف نمود؛ «مشكاة النيرين»، در مناقب و مصائب معصومين (ع)، در بيست هزار سطر؛ «جوامع الشتات»، در اصول، تقريرات استادش شيخ انصارى؛ «لوامع النكات» يا «لوامع الاحكام»، در فقه، تقريرات استادش شيخ انصارى؛ «قوامع الفضول عن وجوه حقائق علم الاصول»؛ «كفاية الراشدين»، در رد جماعتى از مبدعين؛ «خزائن الكلام»، در شرح «قواعد الاحكام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (103/ 10)، ايضاح المكنون (441/ 1)، الذريعه (63/ 21 ،371 ،358 ،92 -91/ 18 ،199/ 17 ،21 -20/ 8 ،156 -155/ 7 ،251 ،248/ 5)، ريحانه (382/ 3)، علماء معاصرين (332 -326)، المآثر و الآثار (167 -166)، معجم المؤلفين (179/ 12)، مكارم الآثار (1117 -1114/ 4)، هدية العارفين (422 -421/ 2).

مجتهد قوچاني، ذبيح اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ ذبيح اللَّه بن العالم الجليل حاج شيخ محمدصادق بن حاج ملا مهدى بن ملا احمد (خبوشانى) مجتهد قوچانى از علماء بزرگ قوچان بوده است. وى حدود سال 1309 قمرى پس از تكميل تحصيلات عاليه و رسيدن به مقام اجتهاد از نجف به قوچان وارد شده و پس از يكسال توقف به مشهد عزيمت نموده و در جوار سلطان سرير ارتضا حضرت اباالحسن الرضا عليه الصلوة والسلام رحل اقامت افكنده و در مدرسه ميرزا جعفر به تدريس فقه و اصول پرداخته و بعد از بيست و سه سال توقف و

خدمات دينى و روحى اجتماعى در سال 1335 قمرى وفات و در دارالسياده مدفون شده است.

وى از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند خراسانى و غيرهما از اعاظم آن عصر بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مجتهد كركي، ابوعبداللَّه حسين

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1001 ق)، عالم امامى، فقيه و متكلم. معروف به امير سيد حسين مجتهد. دخترزاده ى محقق كركى بود. در عصر شاه طهماسب صفوى از جبل عامل به ايران آمد و مدتى در قزوين سكونت داشت. به دستور شاه عباس اول به اردبيل رفت و شيخ الاسلام آنجا گرديد. شيخ شمس الدين محمد بحرانى از شاگردان او مى باشد. در اردبيل به بيمارى طاعون درگذشت. پيكرش به عتبات حمل و در آنجا دفن شد. از آثارش: «دفع المناواة»؛ «ايمان ابى طالب»؛ «رفع البدعة»؛ «سياده الاشراف» يا «السيد و السيادة» يا «تحقيق معنى السيادة»؛ «تبصرة المؤمنين»؛ «تذكرة الموقنين»، در اصول دين و عقايد؛ «تفسير آية احل لكم الطيبات»؛ حاشيه بر «صحيفه» و شرح آن؛ حاشيه بر «عيون اخبار الرضا»؛ «دعامة الخلاف»؛ شرح «روضه» كافى؛ «التوحيد»؛ «النية»؛ «النفحات القدسية»؛ «النفحات الصمدية»؛ «الرسالة الطهماسبية»، در امامت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (253/ 2)، اعيان الشيعه (474 -473/ 5)، الذريعه (287 ،248/ 24 ،276 -275 ،270 -269/ 12 ،242/ 11 ،232 ،199/ 8 ،49/ 4 ،325 -324 ،315/ 3 ،182/ 1)، روضات الجنات (318 -312/ 2)، رياض العلماء (1217 ،75 -62/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 72 -71/ 10)، عالم آراى عباسى (145 ،124 -123/ 1).

مجتهد همداني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1263- شهادت 1314 ق)، فقيه، عالم دينى و مجتهد. در همدان به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات به اصفهان رفت و در محضر عالم بزرگ ملا حسينعلى تويسركانى تلمذ نمود تا به مرتبه ى اجتهاد رسيد. سپس به همدان بازگشت. پس از مدتى به قصد زيارت عتبات عاليات به نجف رفت و در مجلس شيخ انصارى شركت كرد و مدتها در محضر وى شاگردى نمود. او

سومين استادى بود كه بحثهاى شيخ انصارى را براى طلاب تقرير مى كرد. سرانجام به همدان بازگشت و به تدريس و بحث و تأليف و نشر احكام پرداخت. او بنا به دعوت عده اى از شيعيان ساكن كردستان، به آنجا رفت و به نشر مذهب جعفرى پرداخت تا اينكه قاضى و شيخ الاسلام اهل تسنن فرمان قتلش را صادر كرد و او به طرز فجيعى كشته شد و خانه و تأليفات و كتابهايش به غارت رفت و از آثارش جز «رسالة فى الرضاع» باقى نماند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (218 -216/ 6)، شهيدان راه فضيلت (503 -501)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 243 -242/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1339 -1338/ 3).

مجتهدقمي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در مآثر و آثار گويد: آقا حسين مجتهد قمى به علم و عمل اشتهار دارد و مرحوم ميرزاى فيض گويد: ملا آقا حسين عالمى است قدس نهاد كه زهد در نهاد او عجين است و قدس در ذات او دفين والدش از اعزة و اتقياء اين بلد و از خدام آستان بضعه احمدى صلوات اللَّه عليها است.

تحصيل مقدمات و سطوح را در خدمت حاج سيد اسماعيل كه از تلامذه مرحوم ميرزاى قمى بود تكميل نموده به جانب عتبات عاليه رخت كشيدند. و در حوزه حجةالاسلام حاج شيخ مرتضى انصارى حاضر شده چهارده سال زمان توقفشان طول كشيده تا از حضيض تقليد به اوج اجتهاد ارتقاء جست و به وطن روى آورد و حكومات شرعيه قم منوط به رأى رزين ايشان شد در سال 1327 هجرى مرحوم و در صحن جديد مقابل مقبره شهيد نورى مدفون و سنگ بزرگى بر روى قبرش

منصوب است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

مجتهدقمي، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد جواد مجتهد قمي در سال 1295 ه.ق در شهر نجف اشرف به دنيا آمدند، وي از هفت سالگي وارد شهر قم شدند و تحصيلات مقدمات را آغاز و در حضور اساتيد آن زمان مشغول فرا گيري علم شدند. از وي آثار متعددي به جا مانده است . قمي در سال 1375 ه.ق در شهر قم دار فاني رو وداع گفتند .گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : محمد جواد مجتهد قمي فرزند ارشد ملا غلامرضا آخوند قمي مي باشد .اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : فرزند محمد جواد مجتهد قمي آقاي حاج محمد حسن اعرابي - داماد امام خميني 1 مي باشد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد جواد قمي كه پس از تولد در نجف اشرف، در هفت سالگي به قم آمد و پس از تحصيل مقدمات، سطوح فقه و اصول را در محضر پدر بزرگوارش و آيت الله حاج آقا احمد قمي - برادر آيت الله العظمي حاج آقا حسين قمي - فرا گرفت و در 20 سالگي به اشاره پدرش به تهران ره سپرد و نزد حضرات آيات: ميرزا محمد حسن آشتياني (فقه و اصول)، و حاج شيخ علي نوري، ميرزا محمود حكمي و شيخ عبد الكريم سبزواري (حكمت و كلام) زانوي ادب به زمين زد و بهره هاي علمي بسيار برد و پس از سه سال توقف، به قم بازگشت و يك سال ديگر از پدرش بهره برد. در سال 1319 ق، به نجف رفت و در درس آيات عظام: محقق خراساني و سيد محمد كاظم

يزدي حاضر شد و مباني علمي خود را استوار ساختاستادان و مربيان : از اساتيد حاج شيخ محمد جواد مجتهد قمي مي توان به موارد زير اشاره كرد: حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي آقاي حجت سيد محمد تقي خوانساري ميرزا محمد حسن آشتياني آيت الله بروجردي حاج شيخ علي نوري ميرزا محمود حكمي شيخ عبدالكريم سبزواري محقق خراساني سيد محمدكاظم يزدي وقايع ميانسالي : محمود جواد قمي مشغول نگارش كتاب «حادي عشر» - يازدهمين تأليفش - بود كه نداي حق را لبيك گفت. كتابخانه ايشان - به همراه كتابخانه پدرش كه به سفارش مرحوم حاج آخوند به وي واگذار شده بود. - پس از وفاتش، به آيت الله العظمي بروجردي واگذار و به دستور ايشان به كتابخانه مدرسه فيضيه تحويل داده شد.زمان و علت فوت : محمدجواد قمي در سال 1375 ق (1333 ش) درگذشت و پس از يك تشييع با شكوه و نماز آيت الله العظمي بروجردي بر پيكرش، در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه 3 مدفون شد. و نخستين مجلس بزرگداشت او از سوي آيت الله بروجردي در مدرسه فيضيه برگزار شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : شيخ محمد جواد مجتهد قمي پس از 14 سال، چند ماه پس از وفات پدر بزرگوارش در ربيع الاول سال 1333 ق به درخواست عموم مردم قم - كه از ايشان بازگشت به قم را خواسته بودند. - در ميان ابراز احساسات عموم اهالي كه به مناسبت ورود ايشان شهر را تعطيل عمومي كرده و تا چند كيلومتري به استقبال رفته بودند، به زادگاه پدرانش بازگشت و به تدريس، تأليف، وعظ و ارشاد پرداخت و

به جاي پدرش، تصدي امامت مسجد امام حسن عسكري (ع) را بر عهده گرفت.آثار : آيينه حق نما ويژگي اثر : در اثبات ولايت عامه و خاصه2 تقريرات درس فقه آيت الله سيد محمد كاظم يزدي. توحيد قمي ويژگي اثر : در دو جلد به چاپ رسيده است4 سعادت بشر ويژگي اثر : در اثبات نبوت عامه و خاصه.5 صراط المستقيم ويژگي اثر : اين كتاب چهار جلد مي باشد: جلد اول - در اثبات صانع و توحيد، جلد دوم - در فروع دين، جلد سوم - در معاملات، و جلد چهارم - در عدم جواز تقليد ميت.6 كتاب كيمياء ويژگي اثر : در اثبات معاد جسماني،كه در سال 1364 ق به چاپ رسيده است.7 ياقوت ويژگي اثر : ردّبر مادّيين و دهريّون

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1k

مجتهدي تهراني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ احمد مجتهدى تهرانى از علماء با تقوا و موصوف بفضل و اخلاق تهرانست.

وى در سال نهم مهرماه سال 1302 شمسي برابر 1343 قمرى هجرى در تهران متولد شده و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح در سال 1363 قمرى به قم مهاجرت نموده و متون فقه و اصول را از مدرسين بزرگ حوزه علميه چون آيت اللَّه صدوقى يزدى و آيت اللَّه سلطانى و آيت اللَّه حاج سيد صادق شريعتمدارى به پايان رسانيده و از

محضر مرحوم زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى بروجردى طاب ثراه و آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى و آيات ديگر استفاده نموده و پس از آن در سال 1370 قمرى به تهران مراجعت و در مسجد حاج سيد عزيزاللَّه تهران بتدريس و تربيت عده اى از جوانان با ايمان و ضمنا استفاده از محضر آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خونسارى ادام اللَّه ظله و مرحوم آيت اللَّه تنكابنى نموده و كم كم مورد توجه معظم له و مردم متدين تهران و بالاخص تجار و اصناف بازار قرار گرفته و حوزه اى تشكيل داده و براى اين خدمت دعوت به مسجد و مدرسه حاج ملا محمد جعفر معروف به مسجد (آقا) گرديده و در آنجا به اقامه نماز جماعت و پرورش محصلين و جوانان متقى و پرهيزگار نموده و عده بسيارى تربيت و بحوزه هاى علمى قم و مشهد اعزام نموده است.

آيت الله مجتهدي در سال 1362 قمري و در سن 19 سالگي به كسوت روحانيت درآمد و قبل از آن در بازار تهران مشغول به كار بود و پدر ايشان يعني مرحوم محمد باقر راضي نبود كه فرزندش طلبه شود ولي بر اثر عشق و علاقه زيادي كه جناب استاد به علم و دانش داشت به سوي طلبگي روي آورد.

با توجه به مخالفت پدر، سال ها با عسرت و سختي زيادي، در لباس روحانيت به تحصيل علم پرداخت و بعد از سال ها نه تنها پدر راضي شد بلكه بر وجود چنين فرزندي در نزد خويشان و نزديكان و در اجتماع افتخار مي كرد.

وي پنج سال بعد يعني در سال 1367 قمري و در سن 24 سالگي ازدواج كرد و در همين سال دروس رسائل

و مكاسب را نزد آيات و حجج اسلام آقايان فاضل (پدر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني) و سيد حسين قاضي و آقا شيخ قاسم نحوي امتحان داد و با موفقيت به اتمام رساند. بعد از قريب دو سال در سن 26 سالگي و در سال 1369 قمري امتحان كفايه و قسمتي از درس خارج را با موفقيت گذراند.

آيت الله مجتهدي در ضمن تحصيل، به تدريس كتب حوزوي هم مي پرداخت و وقتي كه از قم به تهران آمد شب ها در مسجد امين الدوله كه مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد در آنجا مشغول به تدرس و اقامه نماز بود، استاد هم، صبح و عصر به امر تدريس اشتغال داشت و چون مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد در اواخر عمر و با وجود كهولت سن به سختي مشغول تعليم و تربيت طلاب بود، لذا از آيت الله مجتهدي تقاضا كرد كه علاوه بر تدريس، شب ها هم منبر برود و آيت الله مجتهدي در طول دو سال، شش جزء از اول قرآن را با استفاده از تفسير برهان كه مبناي تفسيري ايشان بود براي مستمعين آيات قرآن را تفسير مي كرد.

آيت الله احمد مجتهدي تهراني صبح ها در مسجد مرحوم حاج سيد عزيزالله بازار جهت طلاب به تدريس كتب ادبيات و فقه مشغول بود و بعد از ظهر ها هم براي كساني كه روزها شاغل بودند و بعد از ظهرها درس مي خواندند به تدريس كتب حوزوي از قبيل مطول، سيوطي، مغني، منطق و غيره مي پرداخت.

دو سال بعد يعني در 21 محرم سال 1372 قمري، ثلمه اي در اسلام به وجود آمد و آن رحلت عارف زاهد و معلم اخلاق حاج شيخ محمدحسين زاهد رحمة الله عليه

بود.

آيت الله احمد مجتهدي تهراني پس از گذشت سه سال از رحلت آن عالم بزرگوار، همچنان به امر تدريس در مسجد مرحوم حاج سيد عزيز الله واقع در بازار تهران مشغول بود تا آنكه به درخواست عده اي از علماء و مردم متدين، از حضرت استاد تقاضا كردند كه حوزه علميه را به مسجد مرحوم حاج ملا جعفر منتقل كنند كه در آن زمان مسجد، انبار خاك ذغال و خمره ترشي كسبه محل بود، و تجار و مردم متدين با علماء مشورت كردند و به اين نتيجه رسيدند كه آيه الله مجتهدي به دلايلي نسبت به علماء ديگر جهت ادامه راه مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد ارجحيت دارد.

بنابراين با همت تجار و مردم متدين، آيت الله مجتهدي توانست حوزه علميه فعلي را كه در تهران خيابان 15 خرداد شرقي، كوچه شهيد مرتضي كياني، كوچه مسجد آقا واقع است تأسيس كند.

نگارنده گويد: جناب آقاى مجتهدى از دانشمندان و مربيان با حقيقت و معنويت معاصر است و از سى سال قبل كه ايشان را شناخته ام با تقوا و ورع يافته و مكروهى از وى نديده ام جدا از افراديست كه علم خود را مقرون بعمل و قدس خويش را توام با اخلاص قرار داده است.

آثار قلمى چندى دارد كه از آنها چند رساله بطبع رسيده است.

1- رساله اى در احكام الغيبه.

2- رساله اى در گناهان كبيره.

از خدمات ارزنده ايشان تشكيل حوزه علميه مدرسه و مسجد آقاى مزبور است كه در حال حاضر بيش از يكصد طلبه و محصل دارد كه عموم آنان را شهريه (ماهيانه) از سيصد ريال الى يكهزار و پانصد ريال ميدهد. معظم له از عموم مراجع نجف اشرف و

قم و تهران و غيره وكالت و اجازه دارد.

آيت الله مجتهدي تهراني كه در سالهاي آخر عمر از مشكلات تنفسي و قلبي رنج مي برد در 23 دي 1386 در سن 85 سالگي در بيمارستان بازرگانان تهران دار فاني را وداع گقت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مجتهدي شبستري، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا محسن بن مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا كاظم شبسترى از فضلاء و ائمه جماعت معاصر تهرانند. وى در سال 1315 شمسى در شبستر كه در هشت فرسخى تبريز است متولد شده و تحصيلات ابتدائى و متوسطه و مقدمات عربى را در شبستر و تبريز به پايان رسانيده و در سال 1331 قمرى وارد حوزه علميه قم گرديده و بتحصيل علوم دينيه پرداخته و پس از تمام شدن سطوح از محضر اساتيد بزرگ و عاليقدرى مانند مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه شريعتمدارى و آيت اللَّه امام خمينى و آيت اللَّه علامه طباطبائى ادام اللَّه ظلهم على رؤس الانام استفاده و ضمنا تدريس سطوح از مطول و شرح لمعه و رسائل و مكاسب نموده تا در سال 1392 قمرى كه بنابر تقاضا و اصرار عده اى از مؤمنين ساكنين شمال تهران منتقل به آن سامان گرديده و در مسجد طلاچيان واقع در خيابان فرح جنوبى به اقامه جماعت و ترويج دين و تفسير كلام مبين و ساير خدمات از تدريس علوم دينى و غيره اشتغال دارند.

مرحوم والدش آيت اللَّه حاج ميرزا كاظم مجتهد شبسترى از علماء و مراجع طراز اول و معروف آذربايجان بودند. وى در سال 1306 قمرى در شبستر متولد و پس از بلوغ و خواندن اوليات و سطوح به نجف اشرف هجرت و بعد

از مراجعت دوازده سال مقيم وطن (شبستر) بوده و سپس به شهرستان تبريز منتقل و ده سال در آنجا بخدمات مذهبى و مرجعيت دينى موفق و در سن شصت سالگى برحمت ايزدى پيوسته و از تبريز حمل به قم و در قبرستان مرحوم آيت اللَّه حايرى مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مجتهدي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاي حاج شيخ جعفر مجتهدي در بيست و هفتم جمادي الثاني سال 1343 ه.ق مطابق با اول بهمن ماه 1303 ه.ش در خانواده اي بسيار متدين و مرفه در شهر تبريز ديده به جهان گشودند.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : پدر شيخ جعفر مجتهدي جناب حاج ميرزا يوسف از دلباختگان آستان ولايتمدار قبله العشاق و امام السعداء، حضرت سيدالشهداء ابا عبدا... الحسين (ع) بودند، تا جائي كه مكرر قافله سالاري زائرين كربلاي معلي را از تبريز به عهده مي گرفته و خروج زوار تهي دست دل شكسته را خود عهده دار مي شدند و در طول مسير حراست اين قافله با دو شير تربيت شده بود كه در ابتدا و انتهاي آن حركت مي كردند و زوار امام حسين (ع) را سلامت به مقصد مي رساندند. ايشان بعد از فقدان پدرشان جناب حاج ميرزا يوسف، تحت كفالت و سرپرستي مادر بزرگوارشان، آن بانوي علويه قرار گرفتند. خاطرات كودكي : شيخ جعفر مجتهدي در اوائل سن پنج سالگي، در عالم رويا مشاهده مي كند از جانب آسمان منبري از نور تا كنارش بر پا شده و وجود مقدس بي بي دو عالم حضرت صديقه طاهره (ع) تشريف مي آورند و او را مورد

نوازش و تفقد و مهرباني قرار داده و با دست مباركشان به سر و صورت او مي كشند. از همان دوران نوجواني روح بلند و ناآرام اين مرد الهي به دنبال كشف حقايق و اسرار بر مي خيزد، ايشان نقل مي فرمودند؛من در همان آغاز نوجواني شروع به تهذيب نفس و خودسازي و تقويت اراده نمودم چون بسيار دوست داشتم به بينوايان و مستمندان كمك كرده و زندگي آنها را از فقر و تنگدستي نجات بخشم، سعي وتلاش بسياري مي نمودم تا معماي لاينحل كيميا به دست من حل گردد، لذا قسمتي از سرمايه پدري را در اين راه صرف نمودم ولي به نتيجه اي نرسيدم، اما چون اين كوشش من همراه با توسلات شديد بود، يك روز هنگامي كه مشغول انجام تركيبات شيميايي بودم ناگهان سروشي آسماني به من ندا در داد:جعفر؛ كيميا، محبت ما اهل بيت است، اگر به دنبال آن هستي قدم بگذار و ثابت باش،آري؛ اراده اي آهنين و زهدي متين و توسلات پي در پي باعث مي شود تا با آن نداي ملكوتي تلاشهاي اين مرد بزرگ جهت گيرد و مسير سلوكي او براي هميشه روشن شود و قطره اي لايق در صدفي پر ارزش به مرواريدي درخشان تبديل گردد. تحصيلات رسمي و حرفه اي : بعد از گذشت حدود يك سال اقامت حاج شيخ جعفر مجتهدي در نجف روزي نامه اي از طرف برادرم كه در تبريز بود توسط شخصي به دستم رسيد كه در آن نوشته شده بود از زماني كه شما به نجف رفته ايد اموال شما ( كه عبارت بود از چندين باب مغازه در بهترين

نقطه شهر تبريز و مستغلات ديگري كه از پدرم به ارث رسيده بود) در دست مستأجران مي باشد و آنها از پرداخت حق الاجاره خودداري مي نمايند و مي گويند: بايد از طرف شخص مالك وكالت داشته باشيد تا حق الاجاره را به شما تحويل دهيم. با توجه به اينكه شما دور از وطن مي باشيد و نياز به پول داريد وكالتي براي من بفرستيد تا مال الاجاره ها را جمع نموده و برايتان بفرستم. در اين هنگام متوجه شدم كه مورد امتحان بزرگي قرار گرفته ام؛ متحير ماندم كه چه كنم؟ آيا با اين اندك ناني كه از پينه دوزي به دست مي آورم ارتزاق كنم يا مجدداً به زندگي مرفه خود كه از ارث مرحوم پدرم بود و از نظر شرعي هم بلامانع و حلال بود برگردم. با خود در جنگ و ستيز بودم و شيطان مرا وسوسه مي كرد، تا اينكه تصميم خود را گرفته و در پشت همان نامه براي برادرم نوشتم: عنايات حضرت اميرالمومنين (ع) در نجف شامل حالم بوده و از سفره پرفيض ايشان بهره مند مي باشم و ايشان هزينه زندگيم را كفايت كرده اند. كساني كه در تبريز مستاجر من مي باشند، اگر توان مالي داشتند در محل استيجاري به سر نمي بردند. لذا به موجب همين دست خط وكالت داريد تمام املاك متعلق به من را به نام مستاجران و در تملك ايشان درآورديد و خداي من هم بزرگ است. و بدين ترتيب در يك لحظه تمام ثروت و دارائي خود را بخشيدم. ايشان مي گويند در زمان اقامت در نجف راهي مسجد سهله شده و

مدت هشت سال به طور مداوم، در آنجا معتكف گرديدم و به جز تجديد وضو و تطهير از مسجد خارج نمي شدم.و در اين مدت از طرف حضرت امير (ع) و آقا امام زمان (عج) عنايات زيادي به من شد. زمان و علت فوت : شيخ جعفر مجتهدي پس از حدود چهار سال اقامت در جوار حضرت ثامت الحج (ع) در تاريخ ششم ماه مبارك رمضان 1416 ه_ ق مطابق با 6/11/74 هنگام ظهر روز جمعه دار فاني را وداع و روح ملكوتيشان عروج مي كند.

مجتهدي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله بن العلامه آيه الله حاج ميرزا مصطفى مجتهدى تبريزى از علماء معاصر تبريز است. وى در هشتم ربيع الثانى 1320 در نجف اشرف متولد شده و مرحوم والدش كه در سال 1317 ق مهاجرت به نجف نموده بود بعد از هشت سال توقف و استفاده از محضر علامه خراسانى و علامه طباطبائى يزدى و ديگران بواسطه كسالت در سال 1325 ق باتفاق عائله و برادر گرامش آيه الله حاج ميرزا خليل مجتهد به ايران مراجعت و در موقع ورود كه مصادف با انقلاب مشروطه بود از رفتن به تبريز خوددارى و در ميانه و اطراف تبريز اقامت نموده و در سال 1326 ق براى معالجه در معشيت برادر بزرگش آيه الله حاج ميرزا مسعود آقا و خانواده اش به تهران آمده و مدت دو سال توقف و در سال 1328 قمرى به تبريز برگشته و به وظائف دينى پرداخته است.

وى در مهد پرورش آن والد بزرگوار تربيت يافته و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح را نزد والدش و ديگران خوانده و در سال 1337 ق كه والدش

فوت نموده نزد علماء تبريز مانند آيه الله حاج ميرزا خليل آقا مجتهد و آيه الله ميرزا رضى تكميل نموده و در سال 1344 ق مهاجرت به قم و از محضر آيت الله العظمى حايرى و آيه الله يثربى كاشانى و آيه الله حاج شيخ محمد رضا اصفهانى استفاده نموده و در سال 1350 ق مراجعت به تبريز نموده و تا هم اكنون به اقامه جماعت و تدريس و تبليغ احكام اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مجتهدي، كريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كريم مجتهدي استاد گروه فلسفه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران است . وي آثار متعددي درزمينه فلسفه خلق كرده است كه حائز اهميت مي باشند . او علاوه بر تدريس ، اقدام به تهيه يك مجله كاملا تخصصي درمورد فلسفه است كه شش شماره از آن منتشر گرديده است .

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : حاجي ميرزا جواد مجتهدي تبريزي كه از علماي مشهور تبريز بود ، پدربزرگ كريم مجتهدي مي باشند .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : كريم مجتهدي متولد شهر تبريز است ليكن دردوران كودكي خانوده اش به تهران نقل مكان نموده اند .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : كريم مجتهدي تحصيلات خودرا درتهران دردبيرستان فيروز بهرام و كالج سابق البرز به پايان رسانيد . او بعداز دوره متوسطه ، جهت ادامه تحصيل راهي فرانسه شد و ابتدا مدرك ليسانس فلسفه و ادبيات را دريافت كرده و بعد ها نيزموفق به اخذ مدرك فوق ليسانس و دكترا گرديد .

خاطرات و وقايع تحصيل : تحصيلات دانشگاهي كريم مجتهدي در دانشگاه سوربن پاريس بود . درآن زمان و در اوايل دوران

تحصيل ، معلوماتي زباني او چندان خوب و روان نبود ودر فهم وشرح مفاهيم پيچيده فلسفي مشكلاتي رخ مي داد و وي به لحاظ عدم هضم مفاهيم مشكل و ارتباز با محيط . درتنگنا بود .

استادان و مربيان : از مهمترين اساتيد درددانشگاه سوربن پاريس مي توان به گورويچ وژان وال اشاره كرد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : كريم مجتهدي ازسال 1343-44 شمسي ، عنوان استاد دردانشگاه تهران مشغول به تدريس مي باشد .

فعاليتهاي آموزشي : علاوه برتدريس فلسفه يكي از فعاليتهاي آموزشي دكتر مجتهدي اقدام به تهيه يك مجله كاملا تخصصي درمورد فلسفه است كه شش شماره از آن منتشر گرد يد . اين مجله به عنوان ضميمه مجله دانشكده ادبيات به دست علاقمندان رسيده است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : برنامه روزمره كريم مجتهدي درانطباق با برنامه تدريس وي است .او براين گمان است كه بدين طريق مي تواند در حيات و زندگي اجتماعي جامعه خود ، شريك و سهيم باشد .

همفكران فرد : يكي از همفكران كريم مجتهدي ، هانري كربن دانشمند فرانسوي بود كه با معاشرت داشته است . دردانشگاه تهران نيز دكتر مهدوي ، دكتر خوانساري ، دكتر جليلي از جمله همفكران وي بوده اند .

آرا و گرايشهاي خاص : كريم مجتهدي معتقد است كه راسيو ناليسم غربي (اصالت عقل ) ريشه درسنت هاي فلسفه اسلامي دارد و چهره اي كه از اواسط قرن سيزدهم ميلادي به بعد درغرب ، نفوذ فوق العاده اي درميان اروپاييان پيدا مي كند، ابن رشد است كه اغلب متفكران اروپايي ازافكار وي الهام گرفته اند . در اين سنت ، عقل يك داده اوليه وابتدايي نيست

بلكه خود عقل مراحل ارتقايي راطي كرده و پيشرفت مي كند كه بهترين نمونه ازاين طرز فكردر آثار دكارت و به نحو بارزتري در آثار اسپينوز را مي توان يافت .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 la chute dalamout

2 آشنايي ايرانيان با فلسفه هاي جديد غرب

3 پديدار شناسي روح بر حسب نظر هگل

ويژگي اثر : اين كتاب جنبه تخصصي صرف داشته ومحتواي آن از آثار ژان هيپوليت (هگل شناس معروف فرانسوي ) اقتباس شده است .

4 ترجمه مقدمه كربن بو المشاعر ملاصدرا

5 چند بحث كوتاه فلسفي

ويژگي اثر : در اين كتاب را جع به مسائل فلسفي و آراد بزرگان اين رشته و ارتباط روانشناسي با منطق صحبت شده است .

6 درباره هگل وفلسفه او

7 دونس اسكورتوس و كانت به روايت ديگر

8 سيد جمال الدين اسد آبادي و تفكر جديد

ويژگي اثر : دراين كتاب نحوه آشنايي سيد جمال الدين اسد آبادي با فرهنگ غربي شرح داده شده و موضوع سياسي و اجتماعي وي تبيين گشته است .

9 فلسفه تاريخ

10 فلسفه در قرون وسطي

ويژگي اثر : در اين اثر به آراي فلاسفه غرب پرداخته شده وافرادي همانند فارابي ، كندي ، ابن سينا و غزالي درغرب مطرح

شده اند .

11 فلسفه غرب

ويژگي اثر : اين كتاب مجموعه مقالات است

12 فلسفه نقادي كانت

ويژگي اثر : اين اثر ، كتابي در سطح مقدماتي است و مقالات تخصصي نزدي درباره كانت را شامل گردد .

13 مدارس و دانشگاه هاي اسلامي و غرب درقرون وسطي

ويژگي اثر : اين كتاب كارگروهي ازاساتيد از جمله دكتر مجتهدي است .

14 منطق ازنظر گاه هگل

15 نگاهي به فلسفه هاي جديد ومعاصر درجهان غرب

ويژگي اثر : اين كتاب مجموعه مقالاتي است كه درباره دكارت . اسپينوزا و لايب نتيس كه سرد كارتي معروف قرن هجدهم ميلادي محسوب مي گردند .

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

منابع زندگينامه :

كريم مجتهدي ، تهران : نشر روزگار ، انتشارات جهان فرهنگ ، 1381، ص11

مجد الادبا، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، منشى و خطاط. در زمان تأليف «المآثر و الآثار» (1306 ق)، منشى باشى كل خراسان بود. وى از علوم ادبى و عربى و همچنين علم حساب بهره مند بود و در خط تحرير نيز مهارت داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1252/ 4)، المآثر و الآثار (224).

مجد الاشراف شيرازي، جلال الدين محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1331/ 1330 -1249/ 1243 ق)، عالم دينى، حكيم، عارف، خطاط و شاعر، متخلص به قدسى شيرازى. ملقب به مجدالاشراف و جلال الدين. نسبش به سيد شريف جرجانى مى رسد. وى سر سلسله ى ذهبيه و متولى امامزاده شاه چراغ بود. مقدمات ادبيات عرب، اصول و كلام، حديث و تفسير، حكمت و فلسفه و رياضى را در خدمت پدرش، ميرزا ابوالقاسم راز مشهور به ميرزا بابا، و ميرزا حسن حكيم باشى فسايى، صاحب «فارسنامه ى ناصرى»، و ديگر اساتيد فراگرفت. او در برخى از دروس با صاحب تذكره ى «مرآت الفصاحه» همشاگردى بود. مجدالاشراف سپس به خراسان رفت و دروس خارج را در مشهد فراگرفت و به تكميل فلسفه و حكمت در يزد پرداخت. وى همزمان با تحصيل علوم به سير و سلوك و رياضات نيز مى پرداخت. او از خوشنويسانى بود كه خطوط سه گانه (نسخ، نستعليق و شكسته) را نيكو مى نوشت. در شيراز درگذشت و در ايوان شاه چراغ به خاك سپرده شد. مريدان وى در مدحش اشعارى سرودند كه در «رساله ى جلاليه» جمع آورى شده است. از آثارش: «تحفه الوجود»، در حكمت و عرفان؛ «تام الحكمة» كه ديباچه ى «قوائم الانوار و طوالع الاسرار» پدرش، ميرزا ابوالقاسم راز شيرازى، مى باشد؛ «خلاصة الذهب»، تعريف سلسله ى ذهبيه رضويه؛ «قنوتيه»، فارسى و عربى؛ «تاريخ حيات قطب الدين شيرازى»؛ «مجلل الانوار» يا «كشكول سلسلة الذهب»؛

«مرآت الكاملين»؛ «وصيت نامه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (448)، اعيان الشيعه (202/ 4)، حديقة الشعراء (652/ 1)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (320 -313/ 4)، الذريعه (107/ 25 ،282/ 20 ،172 ،173/ 17 ،960 ،346/ 9 ،227/ 7 ،480 ،300/ 3)، ذهبيه (402 -385)، ريحانه (185 -184/ 5)، شرح حال رجال (69 -68 ،31 -30/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 69/ 13)، طرائق الحقائق (457 -456/ 3)، فارسنامه ناصرى (948 -947/ 2)، مرآت الفصاحه (499 -497)، مؤلفين كتب چاپى (277 -275/ 5).

مجد خوافي خراساني

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 737 ق)، واعظ، اديب و شاعر. وى از بزرگان زمان بود كه سفرهايى چند به خراسان و كرمان داشت. از جمله آثارش: ديوان «كنز الحكمه»؛ ترجه ى منظومى از «جواهر اللغه» زمخشرى؛ «روضة الخلد»، كه تقليدى از «گلستان» سعدى است، كه آن را در 733 ق به پايان رسانده و در 737 ق در آن تجديدنظر كرده و انتشار داده است. در «آتشكده ى آذر»، اين كتاب به قاسمى خوافى نسبت داده شده است كه صحيح به نظر مى رسد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (396/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1319/ 3)، تاريخ نظم و نثر (758)، الذريعه (293/ 11)، فرهنگ سخنوران (799)، لغت نامه (ذيل/ مجد خوافى)، هفت اقليم (174 -173/ 2).

مجد دزفولي، مجدالديين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف قبل از 1165 ق)، عالم دينى، قاضى، اديب و شاعر. چون دزفول، از توابع شوشتر است او را مجد شوشترى نيز ناميده اند. در دزفول نشو و نما يافت و مطالب علمى را نزد علماى حويزه و شوشتر فراگرفت. وى فقه و حديث را از محضر سيد نعمت اللَّه جزايرى فراگرفت تا به مرتبه كمال رسيد. قاضى مجدالدين، قاضى دزفول بود. او بارها به اصفهان سفر كرده و حزين لاهيجى با او ملاقات داشته است. وى چند سال قبل از تأليف «ذكرة المعاصرين» حزين لاهيجى (تأليف شده در 1165 ق) از دنيا رفت. از او اشعارى در تذكره ها نقل شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (45/ 9)، تذكرة المعاصرين (261 ،138 -137)، الذريعه (960/ 9)، صبح گلشن (362)، فرهنگ سخنوران (799).

مجد سرخكتي، مجدالدين محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، طبيب و شاعر. اصل وى از سرخكت، نزديك سمرقند، مى باشد. محمد عوفى خواهرزاده ى او بود. مجدالدين از 597 ق به دربار قلج طمغاج خان ابراهيم بن حسين، حاكم سمرقند، راه يافت و از اطباى خاص او و ملك الاطباء دربار شد. از آثار وى: «تاريخ تركستان»، در تاريخ ملوك خانيه؛ كتابى در «خواص اشياء»، كه قسمتى از آن در «جوامع الحكايات» عوفى آمده است. در «صبح گلشن» صاحب عنوان تحت نام مجدالدين سرخسى آورده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1027/ 2)، الذريعه (961/ 9)، صبح گلشن (362)، فرهنگ سخنوران (799)، لباب الالباب (338 -337 ،301 ،181 -179/ 1).

مجد، سهيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1303، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصصى جراحى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1334، فوق تخصص جراحى سرطان از دانشگاه لندن انگلستان در سال 1338، فوق تخصص جراحى سرطان از دانشگاه نيويورك آمريكا در سال 1351.

مرتبه علمى:

دانشيار مؤسسه سرطان ايران از سال 1346، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس عوارض جراحى، جراحى دستگاه گوارش و جراحى سرطان اعضاء مختلف در دانشگاه علوم پزشكى تهران، تحقيق در زمينه روشهاى بهبود سرطان لب، استاد راهنماى 4 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تقسيم بندى سرطان پستان براى اولين بار و جراحى تومورهاى سرطانى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مجدالدين خوافي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم و يازدهم ق)، اديب و شاعر. وى از اديبان ساكن هندوستان بوده و به فرمان اكبرشاه (1014 -963 ق) به تقليد از «گلستان» كتابى به نام «خارستان» در 16 باب نوشته است. عده اى از تذكره نويسان همچون صاحب «تاريخ نظم و نثر» به تبعيت از «عرفات العاشقين» گفته اند كه او «روضة الخلد» مجد خوافى، را به نام خود كرده است و صاحب تذكره ى «روز روشن» به وضوح كتاب «روضة الخلد» را به مجدالدين نسبت داده است يعنى او را با مجد خوافى يكى دانسته است. در حاشيه «كاروان هند» آمده كه كتاب «روضة الخلد» در هند با عنوان «خارستان» چندين بار به چاپ رسيده است.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (383)، تذكره ى روز روشن (714)، فرهنگ سخنوران (799)، كاروان هند (1214 -1213/ 2)، هفت اقليم (176 -175/ 2).

مجذوب عليشاه همداني، محمدجعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1239 ق)، عالم دينى، فقيه، عارف، صوفى و شاعر، متخلص به مجذوب. ملقب به مجذوب عليشاه و معروف به كبو در آهنگى. وى از طايفه ى قراگوزلو از طوايف همدان بود. در محضر ملا محمدمهدى نراقى و ميرزاى قمى تلمذ نمود و فقه و اصول را فراگرفت. او از ميرزاى قمى اجازه ى اجتهاد داشت گرچه هيچ گاه به اجتهاد نپرداخت. وى همزمان با تحصيل فقه و اصول به مطالعه ى آثار بزرگانى چون: ابن طاوس، خواجه نصير، ابن فهد حلى، شيخ بهائى، ابن ميثم، ميرداماد، مير فندرسكى، فيض كاشانى و ديگران كه روح عرفانى داشتند مى پرداخت و اوقات خود را به عبادت و رياضت مى گذراند. فضلاى روزگارش او را سلمان زمان مى خواندند و ملا حسنقلى همدانى، قطب عرفاى روحانى او را بسيار مى ستوده است. در تبريز درگذشت و در نزديكى مقبره ى سيد حمزه دفن شد. از آثارش: «اثبات النبوة الخاصة»، به فارسى؛ «مرآة الحق»، تحقيقى در تصوف، حلول، اتحاد و تناسخ؛ «مراحل السالكين»؛ شرح «دعاء الامير (ع)»؛ «الاعتقادات»؛ حواشى بر «كفاية» محقق سبزوارى و «مدارك» و «شرح لمعه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (295 ،270 -268/ 20 ،247/ 13 ،964/ 9 ،101/ 1)، رياض العارفين (304 -302)، ريحانه (189 -188/ 5)، سرآمدان فرهنگ (277/ 1)، شرح حال رجال (328/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 259 -258/ 13)، فرهنگ سخنوران (801)، لغت نامه (ذيل/ مجذوب همدانى)، مجمع الفصحا (944 -943/ 5)، معجم المؤلفين (152/ 9)، مكارم الآثار (1060 -1059/

4)، مؤلفين كتب چاپى (325 -324/ 2).

مجلسي

قرن:11

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن يازدهم و (احتمالاً) دوازدهم هجرى، از زنان محدث و فقيه. وى نوه علامه مجلسى اول (ملا محمدتقى) و برادرزاده مجلسى دوم (ملا محمدباقر) بوده است. اين بانو در خاندان علم و فضيلت و تقوا پرورش يافت و فقه و حديث را نيز فراگرفت. مولف ريحانةالادب، او را «از ارباب كمال بلكه در عداد علماء معدود و (صاحب) رساله هاى متعدد در مسائل فقهيه» دانسته و يك حاشيه بر كتاب من لا يحضره الفقيه به او نسبت داده است.

به نوشته آقا احمد بهبهانى، وى مانند خواهرش بلا ولد (بدون فرزند) از دنيا رفت. برخى مقبره اى را كه در بقعه علامه مجلسى به آمنه بيگم منسوب است و اشعارى بر روى آن حكاكى شده بود متعلق به وى يا زينب بيگم، دختر مولى محمد سعيد اشرف مى دانند نه از آمنه بيگم.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعيان الشيعه، 607 / 3؛ تذكرةالقبور، 29 دايرةالمعارف تشيع، 424 / 3؛ دست نوشته هاى على دوانى (پدر نگارنده) رياحين الشريعه، 225 / 4؛ ريحانةالادب، 262 / 6؛ النساءالمومنات، 268؛ مرآت الاحوال جهان نما، 71.

مجلسي، آمنه بيگم

قرن:12

جنسيت:زن

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، عالم، محدث و فقيه. وى بزرگ ترين دختر از چهار دختر ملا محمدتقى مجلسى و خواهر ملا محمدباقر مجلسى بود. آمنه بيگم هم صاحب جمال بود و هم نمونه كمال. از آنجا كه در خانواده اى عالم و فاضل پرورش يافته بود و مدارج ترقى را تا درجه ى اجتهاد به سرعت پيمود. با ملا محمدصالح مازندرانى وصلت كرد. ميرزا عبداللَّه افندى در «رياض العلماء» نقل مى كند كه شنيده ايم همسرش با همه ى فضل و دانشى كه دارد از او استفسار مى كند». از آن جمله

در حل مشكلات «قواعد الاحكام» علامه حلى با شوهرش همكارى داشت. در «رياحين الشريعه» به استناد يك نسخه ى خطى «رياض العلماء» دو اثر به آمنه بيگم نسبت مى دهد: «شرح الفيه ى ابن مالك» و «شرح شواهد سيوطى» كه در ريحانه نيز به اين دو كتاب اشاره شده است. مؤلف «رياض الجنه» نيز مى نويسد كه وى كتابى بسيار خوب در فقه، تا باب عبادت، تأليف كرده است؛ علاوه بر اين در گردآورى اخبار بعضى از مجلدات «بحارالانوار» به برادرش نيز كمك مى كرده است. وى مادر فرزندان عالمى است كه از خاندان آنها تاكنون دهها مجتهد مرجع تقليد و دانشمند بلند آوازه ى دينى برخاسته است. تاريخ فوت آمنه بيگم مشخص نيست. به نوشته ى مؤلف «ريحانه» مرقد وى در تخت فولاد اصفهان است، ولى برخى احتمال مى دهند كه يكى از قبرهاى واقع در بقعه ى علامه مجلسى كه اشعارى هم بر روى آن نوشته شده متعلق به آمنه بيگم است. در برخى منابع نام او آمنه خاتون آمده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (607 /3 ،95 /2)، تذكرة القبور (28 -27)، دانشنامه ى ايران و اسلام (187 -186 /1)، رياحين الشريعه (329 /3)، رياض العلماء (407 /5)، ريحانه (366 -365 /8 ،148 /5)، فوائد الرضويه (544 -543)، قصص العلماء (228)، مرآت الاحوال جهان نما (129 -128 /1)، مستدركات الاعيان (8 /4)، مشاهير زان (9 -8).

مجلسي، محمدباقر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1111/ 1110 -1038/ 1037 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، متكلم و شاعر، متخلص به مشتاق. مشهور به علامه مجلسى. شيخ الاسلام اصفهان بود. وى از دانشمندان بزرگ اواخر خكومت صفوى است كه با پشتكار فوق العاده و تصنيف و تأليف كتب و تدريس علوم اسلامى و تربيت شاگردان بسيار، بزرگترين خدمات را

به جامعه اسلامى عرضه نمود. ملا محمدباقر در آخرين سال سلطنت شاه عباس و در عصر مرجعيت مير داماد در اصفهان به دنيا آمد. او دروه ى چهار تن از سلاطين صفوى: شاه صفى، شاه عباس دوم، شاه سليمان و شاه سلطان حسين را درك نموده است. نسبش از جانب پدر به حافظ ابونعيم اصفهانى مى رسد و جد مادريش كمال الدين درويش محمد عاملى اصفهانى است. او بيشتر تحصيلاتش را در حوزه ى پدرش، علامه مجلسى اول، گذراند و بارها از وى اجازه گرفت و در علوم معقول و منقول از محضر استادانى چون ملا حسنعلى شوشترى و آقا حسين محقق خوانسارى و ميرزا رفيع الدين محمد طباطبايى نايينى و ملا محمد شريف رويدشتى اصفهانى و شيخ عبداللَّه بن جابر عاملى و شيخ على بن شيخ محمد بن حسن بن شهيد ثانى و مير محمد قاسم طباطبايى قهپايى و ملا محسن فيض كاشانى و ملا محمدصالح مازندرانى و مير شرف الدين على شولستانى و سيد محمد مشهور به سيد ميرزا جزايرى و مير فيض اللَّه طباطبايى قهپايى و مير محمد مؤمن استرآبادى و ملا محمدمحسن استرآبادى و سيد نورالدين على عاملى و ملا محمدطاهر قمى و ملا خليل قزوينى و سيد على خان شيرازى و شيخ حر عاملى استفاده نمود و از جانب آنها به دريافت اجازه نايل شد. او جامع معقول و منقول و در فقه و تفسير و حديث و درايه و رجال و اصول فقه و كلام و ديگر علوم دينى متبحر بود. ميرزا عبداللَّه اصفهانى، صاحب «رياض العلماء» و سيد نعمت اللَّه جزايرى و مير محمدصالح خاتون آبادى و ملا ابوالحسن شريف عاملى فتونى و ملا محمد بن على

اردبيلى و ملا محمد سراب تنكابنى و مير محمدحسين خاتون آبادى و ملا رفيعا گيلانى و سيد ابوالقاسم خوانسارى و ميرزا علاءالدين محمد گلستانه و مولانا جمشيد گسكرى و ملا محمدقاسم بن محمدرضا هزار جريبى و سلطان محمود طبسى و مير ابوطالب فندرسكى و شيخ احمد بن محمد بن يوسف بحرانى و ملا ابراهيم گيلانى و ملا محمد فاضل مشهدى و بسيارى ديگر از بزرگان در محضرش تلمذ نمودند و از حوزه ى درسش بهره بردند. شاگردان مسلم او را متجاوز از دويست نفر مى دانند. صاحب «رياض العلماء» آنها را در حدود يكهزار نفر و سيد نعمت اللَّه جزايرى آنان را بيش از هزار نفر مى داند. او در اصفهان درگذشت و در جنب جامع عتيق، در بقعه ى پدرش، ملا محمدتقى مجلسى، به خاك سپرده شد. گفته شده كه آثار او تنها به فارسى در حدود پنجاه تأليف و تصنيف است. از آثارش: «بحارالانوار»، جامع ترين كتاب حديث، در يكصد و ده مجلد؛ «مرآة العقول»، در شرح اخبار آل رسول (ع)، شرح «اصول، فروع و روضه ى كافى»؛ «ملاذ الاخيار فى شرح التهذيب الاخبار»، حاشيه بر «تهذيب الاحكام» شيخ طوسى؛ «الفوائد الطريفة فى شرح الصحيفة»؛ «الوجيزة»، در رجال؛ «زاد المعاد»؛ «تحفة الزائر»؛ «حق اليقين»؛ «عين الحياة»، در شرح وصايا و مواعظ پيامبر (ص) به ابوذر و مختصر آن، در سه هزار سطر؛ «مشكاة الانوار»، در فضيلت قرائت قرآن؛ «اختيارات الايام و الساعات»؛ «مفاتيح الغيب فى الاستخارة»؛ «حيات القلوب»؛ رساله ى «الاعتقادات»؛ «آداب الحج»؛ «الاربعون حديثا»؛ «الاجازات»؛ «جلاء العيون»؛ «تفسير آية النور»؛ «ميزان المقادير»؛ حاشيه بر «امل الآمل»؛ «حلية المتقين»؛ شرح «دعاء جوشن كبير»؛ ترجمه ى «الزيارة الجامعة»؛ «صراط النجاة»؛ شرح «الاسماء الحسنى»؛ «مقياس

المصابيح».[1]

ملا محمدباقر، فرزند ملا محمدتقى مجلسى (ه.م) از اجله ى علماى شيعه ى عهد صفويه است كه به سال 1037 هجرى قمرى (يك سال قبل از مرگ شاه عباس كبير) متولد و در روز بيست و هفت رمضان سال 1110 و يا 1111 هجرى قمرى وفات يافته است. و در جامع عتيق اصفهان مدفون است. تعداد تأليفات وى از شصت مجلد متجاوز است و بحارالانوار فى اخبارالائمة الاطهار از همه معروفتر است. اين كتاب به زبان عربى نوشته شده و شامل 26 جلد مى باشد و متضمن اخبار و احاديث متنوع مى باشد. عين الحيات (مشتمل بر مواعظ راجع به ترك دنيا)- مشكوةالانوار- حليةالمتقين (در اخلاق و اعمال)- حيوةالقلوب- تحفةالزائر- جلاءالعيون- مقياس المصابيح در تعقيبات نمازهاى يوميه- ربيع الاسابيع- زادالمعاد- حق اليقين را به زبان فارسى تحرير كرد و به علاوه رسالات كوچك بسيار از او باقى است؛ مجلسى دوم، مجلسى پسر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (273/ 6)، اعيان الشيعه (184 -182/ 9)، ايضاح المكنون (521 ،460 ،284 ،207/ 2 ،607 ،548 ،421 ،410 ،399 ،374 ،363 ،249 ،163/ 1)، بحارالانوار (67 -37/ 0)، تاريخ ادبيات ايران، براون (263 ،258 -257/ 4)، تاريخ ادبيات در ايران (173/ 5)، تذكرة العلماء (164 -159)، تذكرة القبور (164 -162)، تذكرة المعاصرين (321)، تلامذة العلامة المجلسى، خاتمه ى مستدرك الوسائل (58 ،51 ،49/ 2)، خدمات متقابل اسلام و ايران (474 ،473)، الذريعه (47/ 25 ،320 -318/ 23 ،192 -191/ 22 ،304 ،54/ 21 ،280 -279/ 20 ،347 ،176/ 16 ،370 ،95 ،38 ،37/ 15 ،247 ،156 ،90/ 13 ،11/ 12 ،75/ 10 ،193/ 8 ،122 -121 ،83 ،40/ 7 ،181 ،51 ،25/ 6 ،287

،202 ،187 ،125 -124/ 5 ،505 ،477 ،358 ،83/ 4 ،438 ،27 -16/ 3 ،480 -479 ،224/ 2 ،412 ،411 ،367 ،124 ،88 ،19 ،16 -15 ،14/ 1)، روضات الجنات (91 -76/ 2)، رياض العلماء (450 -39/ 5)، ريحانه (197 -191/ 5)، سبك شناسى (304 -303/ 3)، صبح گلشن (413 -412)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 95/ 12)، فرهنگ سخنوران (844 ،802 ،117)، فوائد الرضويه (418 -410)، قصص العلماء (228 -204)، الكنى و الالقاب (150 -147/ 3)، لغت نامه (ذيل/ مجلسى)، معجم المؤلفين (91/ 9)، مفاخر اسلام (جلد هشتم)، منتخب التواريخ (672 -670)، مؤلفين كتب چاپى (42 -23/ 2)، وقايع السنين و الاعوام (551 ،508)، هدية العارفين (307 -306/ 2).

مجلسي، محمدتقي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1070 -1004/ 1003 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، رجالى، عابد و زاهد. نسبش به حافظ ابونعيم اصفهانى، صاحب «حلية الاولياء» مى رسد. اصلش به آورده ى «روضة الصفا» از دارالمرز رشت، و به گفته ى معلم حبيب آبادى در «مكارم الآثار» از قريه مجلس از روستاهاى جبل عامل است و از آنجا كه تخلص شعرى پدرش، مقصود على، مجلسى بوده اين سلسله به مجلسى معروف گشته اند. ملا محمدتقى در اصفهان به دنيا آمد. مادرش دختر درويش محمد نطنزى اصفهانى مى باشد. وى در فقه و تفسير و حديث و رجال متبحر و در عبادات و عرفان پيرو استاد خود ملا عبداللَّه شوشترى بود. او نخستين كسى است كه بعد از ظهور دولت صفويه به نشر احاديث شيعه پرداخت. در محضر شيخ بهائى و ملا عبداللَّه شوشترى و پسرش ملا حسنعلى شوشترى و مير شرف الدين على شولستانى نجفى تلمذ نمود و به دريافت اجازه نايل شد. ملا محمدتقى از محقق كركى،

مشهور به محقق ثانى، و ملا عبداللَّه شوشترى و شيخ بهائى روايت كرده است. مير فندرسكى و قاضى معزالدين محمد اصفهانى و شيخ يونس جزايرى و قاضى ابوالشرف و شيخ عبداللَّه بن شيخ ابوالبركات و ملا محمدقاسم، دايى اش، به آورده ى «تذكرة القبور»، از ديگر مشايخ وى مى باشند. فرزندش، ملا محمدباقر مجلسى، و آقا حسين محقق خوانسارى و مير عبدالحسين خاتون آبادى اصفهانى از شاگردان وى بودند. شيخ عبداللَّه بن جابر عاملى از او روايت مى كند. در اصفهان درگذشت و در جنب جامع عتيق دفن شد. مقبره ى وى به سر قبر آخوند معروف است. از آثار وى: «روضة المتقين»، در شرح «من لا يحضره الفقيه»، كه آن را به امر شاه عباس به فارسى شرح كرد و «اللوامع القدسية» يا «لوامع صاحبقرانى» ناميد؛ «حديقة المتقين فى معرفة احكام الدين لارتقاء معارج اليقين»؛ «احياء الاحاديث فى شرح تهذيب الحديث»، كه همان شرح «تهذيب» شيخ طوسى است؛ «تفسير» فارسى؛ «مناسك الحج»؛ «الاربعون حديثا»، كه در آن به ذكر مشايخ خود پرداخته است؛ شرح بر «صحيفه ى سجاديه»، به عربى و فارسى؛ حاشيه بر «نقد الرجال»؛ «طبقات الرواة»؛ شرح «خطبه همام»؛ حاشيه بر «اصول كافى».[1]

ملا محمدتقى، فرزند مقصود على اصفهانى (ف. 1070 ه.ق) از متبحران علماى شيعه ى اثنى عشرى است كه احاديث و اخبار شيعه ى اماميه را جمع آورى كرده است. وى از شاگردان شيخ بهائى (ه.م) است. و در جامع عتيق اصفهان مدفون است. ملا محمدتقى در زمان شاه عباس كبير مى زيسته و پدر ملا محمدباقر مجلسى (ه.م) مى باشد. تعداد تأليفاتش متجاوز از 10 مجلد، مجلسى اول، مجلسى پدر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (193 -192/ 9)، تذكرة

العلماء (167 -164)، تذكرة القبور (221 -219)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (217 -212/ 2)، الذريعه (258/ 22 ،370 -369 ،368/ 18 ،149 -148/ 15 ،67 -66/ 14 ،348 ،305 ،226/ 13 ،303 -302 ،190/ 11 ،227 ،145/ 6 ،389 ،413 ،307/ 1)، روضات الجنات (119 -114/ 2)، روضة الصفا (585/ 8)، رياض العلماء (47/ 5)، ريحانه (201 -198/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 102 -101/ 11)، فوائد الرضويه (446 -439)، قصص العلماء (228 -214)، الكنى و الالقاب (152 -150/ 3)، مفاخر اسلام (44 -28/ 8)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1153 -1152/ 3)، معجم المؤلفين (137/ 9)، هدية الاحباب (233 -232).

مجوسي اهوازي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بن عباس مجوسى اهوازى بزرگترين طبيب عالم اسلامى بعد از رازى است. وى طبيب عضدالدوله ى ديلمى و شاگرد پزشك بزرگ ايرانى ابوماهر موسى بن سيار قمى بوده است. چون دين زرتشتى داشت وى را مجوسى گفته اند. كتاب مشهور او كامل الصناعة فى الطب معروف به الطب الملكى و كناش عضدى است كه چند بار به چاپ رسيده است. اين كتاب پيش از قانون ابوعلى سينا كاملترين كتاب در فن طب شمرده مى شد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

مجيدي فياض، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مجيدي فياض فرزند سيد عبدالمجيد به سال 1277 ه. ش در مشهد متولد گرديد . وي پس از طي نمودن مراحل مقدماتي تحصيل ، در سال 1307 ه.ش به خدمات فرهنگي مشغول شد كه ازجمله همكاري در تاسيس دانشسراي مقدماتي مشهد ، و به عهده گرفتن رياست آن بود . دكتر مجيدي فياض در سال 1322 درجه دكتراي زبان و ادبيات فارسي را از دانشگاه تهران احراز كرد ، و به استادي دانشكده ي علوم معقول ومنقول برگزيده شد .او در دوره هاي دوازدهم و سيزدهم نمايندگي مردم مشهد را در مجلس شوراي ملي برعهده داشت ولي پس از دوره اخير ، يكسره به مطالعه و تحقيق و تدريس پرداخت . در سال 1324 ه.ش از طرف وزارت فرهنگ ماموريت يافت تا دانشكده ادبيات مشهد را تاسيس كند . وي قريب نه سال رياست اين دانشكده را برعهده داشت . همچنين در پايه گذاري و تكميل كتابخانه ي آن كوشيد . چندسال نيز دانشكده علوم معقول ومنقول دانشگاه مشهد را سر پرستي كرد . از سال 1343ه.ش به دانشگاه تهران برگشت ، و

در سال 1346 ه.ش بازنشسته شد . در بهمن سال1349 ه.ش دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه مشهد جهت تدريس در اين دانشكده از وي دعوت به عمل آورد ، اما ديري نگذشت كه در روزپنجشنبه چهارم شهريور ماه 1350ه.ش دار فاني را وداع گفت و به ديدار حق شتافت .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : علي اكبر مجيدي فياض در خانواده اي از سادات و روحانيون مشهد بدنيا آمد پدرش سيد عبدالمجيد ثقه الاسلام از مجتهدان و فضلاي روزگار خود بود و مردي محترم ،تربيت خانوادگي در پرورش وي مؤثر افتاد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : علي اكبر مجيد فياض از همان كودكي به آموختن قرآن و مقدمات زبان عربي پرداخت.و از تعاليم پدر بهر ه ها برد .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اكبر مجيدي فياض علوم قديمه را در مدارس مشهد آموخت و در علوم معقول و منقول و ادبيات فارسي و عربي تبحر يافت . بجاي پدر بعنوان خادم باشي كشيك اول در آستان قدس رضوي منصوب گرديد. او به سال1316 ه.ش به تهران آمد و با آن كه مردي پخته و درسن كمال بود و معلومات فراوان اندخته، دوره هاي ابتدايي و متوسطه را در مشهد و تهران امتحان داد و وارد دانشگاه تهران شد .

زمان و علت فوت : علي اكبر مجيدي فياض روز پنجشنبه چهارم شهريور ماه 1350 ه.ش در مشهد درگذشت .و در آستان قدس رضوي به خاك سپرده شد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اكبر مجيدي فياض در ايجاد «دانشسراي مقدماتي» در مشهد 1314 ه.ش ،تاثير

داشت و نخستين رئيس آن موسسه بود. دركتابخانه دانشكده ادبيات و دانشسراي عالي چندي به كتابداري اشتغال داشت . در دوره هاي دوازدهم و سيزدهم نيز نمايندگي مردم مشهد را در مجلس شوراي ملي برعهده داشت ولي پس از دوره اخير يكسر به مطالعه و تحقيق وتدريس پرداخت . به مدت قريب نه سال رياست دانشكده ادبيات مشهد را برعهده داشت در ضمن پايه گذاري و تكميل كتابخانه آن دانشكده كوشيد .

فعاليتهاي آموزشي : علي اكبر مجيدي فياض در سال 1307 ه.ش به عنوان فياض به خدمات فرهنگي مشغول شد .رياست دبيرستان شاهرضاي مشهد به و ي تفويض شد . بعد ها به تدريس در دانشگاه پرداخت و استاد ملل و نحل در دانشكده علوم معقول و منقول برگزيده شد .در برخي اين سالها ،در دانشكده ادبيات مشهد تاريخ ادبيات فارسي ،تاريخ تمدن، و تاريخ ايران بعداز اسلام را تدريس مي كرد .چند سال نيز دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه مشهد را -كه خوددر تاسيس آن همكاري داشت-علاوه بر دانشكده ادبيات سرپرستي مي نمود . از سال 1343 ه.ش به دانشگاه تهران برگشت و به مديريت گروه اديان و مذاهب در دانشكده الهيات و معارف اسلامي انتخاب شد تا اين كه در سال 1346 ه. ش به افتخار بازنشستگي رسيد و در مشهد اقامت گزيد، ،از بهمن 1349 دعوت دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه مشهد را پذيرفت و در رشته فوق ليسانس زبان و ادبيات فارسي ، سير عقايد و آراء . اسلامي متون نثر فارسي را تدريس فرمود ،با بعضي از دوستان خويش خاصه مرحوم دكتر قاسم غني در تصحيح تاريخ بيهقي و

تاليف تاريخ عصر حافظ مشاركت و همقدمي داشت .

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : علي اكبر مجيدي فياض در سال 1334 ه.ش از طرف وزارت فرهنگ ماموريت يافت دانشكده ادبيات مشهد را تاسيس كند .

منابع زندگينامه :رحمت الله ابريشمي ،كار نامه بزرگداشت بزرگان علم وادب ايران ، ص 248

مجيدي، غلامحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين مجيدي

محل تولد : خوانسار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/3/10

زندگينامه علمي

اينجانب غلامحسين مجيدي در سال 1346 در شهرستان خوانسار متولد شدم. از سال 1361 وارد حوزه علميه ولي عصر (ع) آن شهرستان گرديدم كه دروس سطح را تا ابتدا درس خارج در آن شهرستان با استاداني همچون تقديري و رفيعيان گذرانده و درعرض تحصيل در آن حوزه مشغول به تدريس دروس مقدماتي گرديدم و از سال 1371 وارد حوزه علميه شهر مقدس قم گرديدم و در درس خارج حضرت آية الله فاضل و مكارم شيرازي شركت كرده و از سال 1375 ادامه تحصيل را با درس فقه ميرزا جواد تبريزي (ره) و اصول حضرت آية الله وحيد ادامه دادم و در عرض تحصيل به تحقيق كتاب اشتغال يافتم كه ابتدا در تاريخ 1373 كار تحقيق را با مؤسسه دار الحديث شروع نمودم. كه با همكاري گروهي چندين اثر به چاپ رسيده و نيز چندين اثر بطور مستقل از بنده به چاپ رسيده كه يكي از آنها در سال 1382 كتاب سال ولايت شمرده شد. در ادامه همكاري با دار الحديث اكنون مدير گروه حكمتنامه ها و فرهنگنامه هاي اين مؤسسه مي باشم كه تاكنون چندين حكمتنامه و فرهنگنامه از اين گروه به چاپ

رسيده است. مثل، حكمتنامه بسيج حكمتنامه، كودك حكمتنامه جوان- و غيره...

مجيدي، فريبرز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فريبرز مجيدي در تير ماه 1319 در شهر مشهد متولد شد. وي پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد رشته مديريت آموزشي از دانشگاه ابوريحان بيروني تهران،همه وقت خود را يكسره صرف تحقيق و ترجمه كرد. در كارنامه وي، ترجمه 14 اثر به تنهايي و 12 ترجمه مشترك نيز به چشم مي خورد. از ديگر فعاليت هاي وي مي توان به سرپرستي و همكاري بخش هايي از مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي و فرهنگستان هنر و ... اشاره كرد. كتاب"زيبايي شناسي و ذهنيت: از كانت تا نيچه" ترجمه فريبرز مجيدي ، در سال1386 از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فريبرز مجيدي سه سال از دوره ابتدايي را در مشهد گذراند و در 1327 همراه خانواده به تهران مهاجرت كرد و بقيه تحصيلاتش را در تهران ادامه داد. او در سال 1336 دوره متوسطه را در دبيرستان علميه در رشته ادبي به پايان رساند و در سال 1338 به دانشسراي عالي وارد و در رشته فلسفه و علوم تربيتي به تحصيل مشغول شد. او در سال 1356 با استفاده از بورس تحصيلي، دوره كارشناسي ارشد خود را در رشته مديريت آموزشي در دانشگاه ابوريحان بيروني تهران گذراند .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فريبرز مجيدي در سال 1356 با استفاده از بورس تحصيلي، دوره كارشناسي ارشد خود را در رشته مديريت آموزشي در دانشگاه ابوريحان بيروني تهران گذراند و از آن پس

همه وقت خود را يكسره صرف تحقيق و ترجمه كرد. در كارنامه وي، ترجمه 14 اثر به تنهايي و 12 ترجمه مشترك نيز به چشم مي خورد. علاوه بر اين ها، ده ها كتاب و صدها مقاله را ويرايش كرده است و از سال 1364 تاكنون با مراكز فرهنگي متعددي همكاري داشته و در برخي از آن ها سرپرستي بخش هايي برعهده وي بوده كه عبارتند از؛ شركت انتشارات علمي و فرهنگي، بنياد دانشنامه بزرگ فارسي، مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، شركت دانش گستر، سازمان مطالعه و تدوين (سمت)، فرهنگستان هنر. مجيديد، همكاري خود را با تعدادي از اين مراكز ادامه داده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فريبرز مجيدي در كنار كار تحرير و ترجمه به مطالعه كتابهايي همچون فلسفه هنر، رمان، شعر شاعراني مثل نيما، شاملو، اخوان، فروغ و از شاعراي كهن هم حافظ، سعدي و... علاقه دارد.

آرا و گرايشهاي خاص : فريبرز مجيدي در باره ارتباط هنر و زيبايي چنين اظهار نظر مي كند: تولستوي در كتاب هنر چيست، هنر را خلق زيبايي تعريف مي كند. زيبايي قائم به ذات نيست و براي هر جماعتي متفاوت و نسبي است. هنر هم قائم به ذات نيست و در هر دوره و عصري، معناي خاص خود را دارد. نقاشي درون غار در دوران اوليه يك هنر محسوب مي شود اما اگر پيكاسو آن را انجام مي داد، ديگر يك هنرمند نبود. هنر پيكاسو مثل زيبايي، وابسته به شرايط اجتماعي و محيطي در دوران تاريخي است

جوائز و نشانها : كتاب"زيبايي شناسي و ذهنيت: از كانت تا نيچه" ترجمه فريبرز مجيدي ، در سال1386 از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال

جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : بيشتر آثاري را كه مجيدي از زبان انگليسي به فارسي برگردانده به فلسفه، مسايل مختلف اجتماعي و جامعه شناسي شناخت مربوط مي شوند؛ البته در اين ميان آثاري در زمينه ادبيات (رمان، نمايشنامه و داستان هاي كوتاه) نيز ترجمه كرده، اما اين كارها بيشتر جنبه تفنن داشته اند. تعدادي از مهم ترين كارهايي كه فريبرز مجيدي به صورت مشترك و با همكاري مترجمان ديگر انجام داده است بدين قرارند؛ فرهنگ انديشه نو (1369)؛ زندگينامه علمي دانشوران (از 1369 تا 1375)؛ آفرينندگان جهان نو (1372)؛ فرهنگ علوم اجتماعي (1376)؛ جهان پيش از تاريخ از ديدگاهي نو (1379)؛ دايره المعارف دانش بشر (1381)؛ براي قرن بيست و يكم: گفت وگوي دو فرزانه (1381)؛ 32 هزار سال تاريخ ها (1382)؛ دايره المعارف دموكراسي (3 جلد، 1381)؛ دايره المعارف ناسيوناليسم (2 جلد، 1383)؛ فرهنگ اديان جهان (1385).

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ايدئولوژي و اوتوپيا

ويژگي اثر : ترجمه،(1355؛ ويراست دوم، 1380)

2 تكامل فرهنگ

ويژگي اثر : ترجمه،1379

3 دموكراسي

ويژگي اثر : ترجمه،1374

4 روح آيين پروتستان

ويژگي اثر : ترجمه،1382

5 زندگينامه استوارت ميل

ويژگي اثر : ترجمه،1380

6 زيبايي شناسي و ذهنيت: از كانت تا نيچه

ويژگي اثر : ترجمه،1385.اين كتاب در سال 1386 ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شده است.

7 ساخت اجتماعي واقعيت

ويژگي

اثر : ترجمه،1375

8 طرحي كوتاه از تاريخ فلسفه

ويژگي اثر : ترجمه، 1349

9 فرهنگ تلفظ نام هاي خاص

ويژگي اثر : (حاوي 60 هزار مدخل) كتابي است كه براي راهنمايي پژوهشگران، مترجمان به منظور تلفظ و ثبت صحيح نام هاي خاص (با تلفظ 30 مليت) تاليف كرده كه در سال 1381 به همت بنگاه انتشارات فرهنگ معاصر به چاپ رسيده است.

10 فلسفه در عمل

ويژگي اثر : ترجمه،1382چاپ پنجم 1385

11 مار و روباه: مقدمه اي بر منطق

ويژگي اثر : ترجمه،1385

12 مفهوم ايدئولوژي

ويژگي اثر : ترجمه،1380

13 مونادشناسي

ويژگي اثر : ترجمه،1370

مجيدي آهي، هرمز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زنان و مامائى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه فريدريك ويلهلم آلمان غربى (بن) در سال 1337، دكتراى تخصصى امراض داخلى از دانشگاه برلن غربى در سال 1344، فوق تخصص آنزيم شناسى بيماريهاى خون از دانشگاه وين اتريش در سال 1354.

مرتبه علمى:

استاديار بيمارستان دانشگاهى برلن غربى از سال 1334 تا سال 1345، استاديار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1346 تا سال 1350، دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1350 تا سال 1355، استاد دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1355 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بهداشت زنان و كودكان قالى باف در استان خراسان، اثر قلب و عروقى داروهاى روانگرا، ايزوآنزيم HDL در بيماريهاى خونى و سرطانى، بلوغ در دختران ايرانى، شيوع كانسر ريه در زنان ايرانى،

بررسى آميلوئيدوز، استئومالاسى، در خانم هاى ايرانى، شيوع سل در مبتلايان به ديابت و درمان آن، ITP و جنس، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 22 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

استفاه از آنزيم ها در تشخيص بيماريها، بررسى سه هزار بيمار بيمارستانى در مجتمع بيمارستانى امام خمينى، ITP و جنس به صورت دفترچه به زبان فارسى و انگليسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 14، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

آنزيم شناسى در بيماريهاى خونى و سرطانى، كيست هيداتيك، فسفولپيدها در انفاركتوس ميوكارد، اثر قلب و عروق داروهاى ضد افسردگى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محبت، محمد جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد محبت متولد 1321 و در كرمانشاه است. وى از شاعران فعال پيش از 57 محسوب مى شود محمد جواد محبت ، از فرهيختگان معاصر ايران است . او درزمينه زبان و ادبيات فارسي فعاليت مي كند . وي يكي از چهار شاعري است كه جايزه شعر فروغ به او اختصاص يافته است . از او آثار متعددي به چاپ رسيده است كه حاوي نكات عميق ادبي مي باشند .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

فعاليتهاي ضمن تحصيل : مهمترين فعاليت ضمن تحصيل محمد جوادمحبت ، شعر وشاعري بود . طوري كه او شعر سرودن را مهمترين فعاليت خود نموده بود . وي دراين راستا غزل عاشقانه نيز سروده است . محبت به زبان كردي نيز شعر مي سرايد .

وقايع ميانسالي : مهمترين واقعه اين دوران ، اين است كه كارهاي محمد جواد محبت . به

ويژه غزل هاي دهه پنجاه ايشان درمجله روشنفكر به چاپ رسيده است .

فعاليتهاي آموزشي : مهمترين فعاليت آموزشي محود جواد محبت ، شعر وشاعري است . طوريكه براي شاعران دهه چهل و پنجاه شعرهاي اجتماعي و سياسي او كه بارگه هاي مشخص عاطفي زباني خاص براي خود داشت ، آشنا مي باشد . مثلا درمجله خوشه و دريچه تهران مصور نمونه هايي از كارهاي وي به يادگار مانده است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد جواد محبت شعري درمورد پرسش مهردارد كه مورد توجه اهل فن قرار گرفته است .

همفكران فرد : يكي از همفكران محمد جواد محبت ، جلال آل احمد بود . اين دودر قصر شيرين باهم آشنا شدند .

آرا و گرايشهاي خاص : محمد جواد محبت بنا به عقيده و آرايي كه دارد مخالف جنگ و خونريزي است . بدان علت دربيانيه اي كه از سوي روشنفكران و آزاديخواهان ايران عليه جنگ آمريكا و متحدانش درعراق صادر گشته است . اين بيانيه راامضاء كرده وتمايل خودرا به صلح و دوستي ابراز داشت .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آن سوي چهره تو

2 ازآتش خيمه هاي عاشورا

3 درباغسار شعر معلم

4 گزيده ادبيات معاصر

محبوب، سلطانعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: تغذيه، دانشكده: بهداشت و تغذيه، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى شيمى از دانشگاه تبريز در سال 1344، اخذ مدرك CES DEA و دكتراى بيوشيمى از دانشگاه سوربن فرانسه در سال 1348.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال

1352، استاد دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 1363.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اثرات سوء تغذيه پروتئينى مادر در دوران حاملگى، اثرات متقابل سوء تغذيه پروتئينى مادر در دوران حاملگى بر روى فعاليت آنزيمهاى گوارشى و رشد و تكامل روده كوچك نوزاد، طرح هاى ارزيابى نسبت روى بر مس در اتيولوژى و شيوع بيماريهاى قلبى- عروقى، بررسى وضع تغذيه كودكان زير 5 سال در بيمارستان كودكان تبريز، متابوليسم تركيبات آليسكليك توسط نوكارديا، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 47 پايان نامه دكتراى داروسازى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيوشيمى ساختمانى: گلوسيدها، اسيدهاى نوكلئيك، ويتامين ها، كوآنزيمها، ليپيدها و مشتقات ايزوپرنى، پروتئين ها، متابوليسم مواد بيولوژيكى، مرورى بر بيوشيمى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 27، تعداد مقالات به زبان خارجى: 14

زمينه علمى مقالات:

بيوشيمى تغذيه، آنزيمهاى گوارشى، ويتامين ها و املاح.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محبوبعلي شاه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مراغه اى، مشهدى محمدحسن آقا معروف به پير مراغه، ابن حاج محمد (و. 1279 ه.ق ف. تهران 1334 ه.ش)، پيشواى فرقه اى از سلسله ى نعمةاللهيه. سلسله ى فقرى او از اين قرار است: 1- حاج معين العلماء مراغه اى. 2- حاج كبير آقا. 3- حاج ميرزا على نقى جنت على شاه. 4- حاج ملارضا كوثر على شاه. 5- نورعليشاه. 6- معصوم على شاه.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

محبوبي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد محبوبي

محل تولد : ملكان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

مجيد محبوبي در دوازدهمين روز اسفند سال 1352 در روستاي قره گل شهرستان ملكان به دنيا آمد. دوران كودكي و نوجواني اش را در روستا گذراند. بعد از اتمام دوره راهنمايي و تحصيل يك ساله در دبيرستان بوعلي سينا شهرستان مياندوآب، سال 1369 وارد حوزه علميه وليعصر(عج) تبريز شد. در تبريز به كلاسهاي قصه خواني استاد عبدالمجيد نجفي راه يافت و به آموزش اصول قصه نويسي پرداخت. آشنايي با شعراي موفق و مطرحي چون آقايان جلال محمدي، سيد قاسم ناظمي، محمدرضا لوايي، اسحاق راهب و همچنين نويسنده ادبيات مقاومت جناب داوود اميريان، اشتياق او به نويسندگي را مضاعف كرد. محبوبي در كنار تحصيلات حوزوي، به طور چشمگيري به مطالعه آثار بزرگان داستان نويسي همت گمارد كه در اين ميان انس و الفت او با كتابهاي مرحوم جلال آل احمد بيشتر بود. آشنايي محبوبي با مجله «سوره نوجوانان»، علاقه او به ادبيات بزرگسال را كاهش داد. او در اين مقطع همه هم و غمش را به اين مجله معطوف كرد و اگرچه نوشته هاي او در آن زمان مناسب چاپ در آن مجله تشخيص داده نشد؛ ولي چندي بعد با چاپ اولين قصه اش

در مجله «سلام بچه ها»، كه تشويقهاي مداوم استاد مظفر سالاري را به همراه داشت، وارد وادي ادبيات كودك و نوجوان شد. محبوبي در مجلاتي مانند«سروش نوجوان»، «سلام بچه ها»، «پوپك»، «انتظار نوجوان»، «مليكا»، «ياران امين» و «قاصدك» براي كودكان و نوجوانان و در مجلاتي چون «كتاب ماه كودك و نوجوان»، «كوثر«، «مبلغان»، «پگاه»، «پيشگامان»، «شميم ياس» و «خشت اول» براي بزرگسالان قلم زده است. از اين نويسنده تاكنون اين كتابها منتشر شده است:1. آن روز، آن مهماني، 2. يك روز بهاري 3. كبوتر سفيد، 4. هديه، 5. تربت و دريا، 6. اولين برفي كه زمين نشست، 7. آفتاب حكمت، 8. آينه اخلاص، 9. روح اخلاص، 10. گزيده اي از حكايات شيخ عباس قمي، 11.ستارگان حرم (گروهي) 12. گلشن ابرار(گروهي)، 13. مهربانترين، 14. فرزند كعبه، 15. خانه در آتش، 16. ملاقات در شب مهتابي.

همچنين كتابهاي 1. ديدار در خانه دوست، 2. خورشيد در نخلستان، 3. دعاي باران، 4. فرشته اي در كوير، 5. باراني از مهر، 6. زيباترين شب، 7. همسفر با فرشته، 8 . رؤياي شيرين، 9. فرشته اي در قصر، 10.آن شب، آن شعر، 11.نوشتهٔ نامرئي، را در زير چاپ دارد.

«نامزد دريافت جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي» در سال 1386 و «مؤلف برتر اولين جشنواره مرزباني وحي و خرد» در سال 1387، تنها عناويني است كه تا به حال محبوبي در عرصه رقابتهاي فرهنگي ادبي به دست آورده است.

محبي پروشي، صاحب علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صاحب علي محبّي پروشي

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/3/2

زندگينامه علمي

در سال 1343، در روستايي به نام : «پروش» از توابع شهرستان «لنگرود» استان «گيلان» در

خانواده­اي كه در دوران خفقان، از خانواده­هاي مذهبي محسوب مي­شد، به دنيا آمد. و از وجود دو نعمت پدر و مادر در دوران كودكي و دبستان تا چهارم ابتدائي در همان روستا بهره­مند بود. در بين خانواده كه همگي مذهبي و متدّين بودند، يكي از دو برادر­هاي ايشان به نام مرحوم «قربان»، بسيار مشتاق آموختن مسايل ديني و مذهبي بود، ولي از اين كه به دليل مشكلات زندگي، نتوانست به خواسته اش دست يابد، سخت ناراحت بود؛ ازاين رو با توجّه به علاقه و زمينه بسيار مساعدي كه در ايشان ملاحظه مي كرد، به اهل خانواده، پيشنهاد كرد كه حدّاقل، من كه اين توفيق را نيافتم، «صاحب» را براي آموختن دروس طلبگي، به حوزه بفرستيم، كه در اصل آن (طلبگي)، جملگي، اعم از پدر، مادر و برادر بزرگ كه اكنون نيز در قيد حيات هستند، موافقت كردند، تنها يك نظر هم اين بود كه پس از اخذ ديپلم براي اين رشته بروند كه اين نظر نيز از سوي همان برادر «قربان»، به اين دليل كه چون محيط امروز بسيار نامساعد است و اگر ايشان تحصيلات جديد را تا سطح ديپلم ادامه دهد، ممكن است ذوق و علاقه فعلي مورد تهديد قرار گيرد، ردّ شد. در اينكه چه كساني در تشويق ايشان يا خانواده براي روي­آوردن ايشان به دروس علمي و مذهبي نقش داشتند، بايد گفت كه اين بيت در آن روستا، پاتوق علماء، فضلا و روحانيون معزّزي بود كه براي امر تبليغ به آنجا مي­آمدند؛ لذا رفتار عملي و انس آنان با خانواده از نزديك و نيز ارتباط ايشان با آنها، نه فقط اين شوق را در ايشان،

بلكه در مجموع خانواده، به ويژه در برادر بزرگتر از خودش (قربان) ايجاد كرد، تا جايي كه بحمدالله اين تشويقها و اين انسها، منجر به يك تصميم جدّي شد كه مايه خير و بركت الهي در دنيا و آخرت شد. البته ناگفته نماند، از بين روحانيوني كه به اين بيت رفت و آمد داشتند، يكي از آنها به نام حاج آقاي رضائي (كه اكنون پدر عيال ايشان مي­باشند)، نقش فوق­العاده­اي داشت؛ زيرا ايشان نه تنها در ايّام تبليغ، بلكه به طور مستمر با خانواده، در ارتباط بودند، تا جائي كه در آن زمان، ايشان هر هفته از راه دور، براي ذكر مصايب اهل بيت در شبهاي جمعه، به آن بيت دعوت مي شدند؛ ازاين رو اين ارتباط مستمر ايشان، و نيز تشويقهاي پي­در­پي ايشان نسبت به نماز و عبادت و روي آوردن به دروس علمي و حوزوي، در بين نقش ساير عزيزان برجسته­تر و بهتر و بيشتر بوده است.

آغاز دروس حوزوي

ايشان پس از اخذ مدرك چهارم ابتدايي، به حوزه علميه صاحب الزمان (عج) لنگرود براي شروع دروس ديني در سال 1353، رفتند و تا چهار سال تمام در اين مدرسه مشغول درس و هم­زمان تدريس در سطحي كه خوانده بودند مشغول بودند و در 17شهريور سال 1357، هم­زمان با جنايت رژيم پهلوي در جمعه سياه در ميدان ژاله سابق تهران و ميدان شهداي فعلي، با نهايت سختي، وارد «حوزه علميه قم» شدند.

اس_ات_ي_د

در لنگرود، نزد مرحوم آيت الله حاج شيخ عليرضا ممجّد، حدود چهار سال دروس پايه و بعداً پس از مراجعه به قم، در ايّام تعطيلي و مأموريتهاي تبليغي در آن ديار، دروس سطح را

نزد ايشان خواندند؛ وي استاد برجسته و متبّحري بودند و نسبت به ايشان نيز، با توجّه به ويژگيهايي كه ملاحظه كرده بودند، علاقه خاصي داشت. تلاش اين استاد نيز، نسبت به ايشان، تلاش ويژه­اي بود. كه بعدها، در مورد اين استاد، ايشان، مصاحبه­اي با راديو گيلان در سالهاي گذشته انجام دادند كه اكنون در برخي از سايت­ها، موجود است. همچنين در قم نزد آقايان: صلواتي، نيكونام، عالمي، شوشتري، استادي، جلال طاهر شمس، مرحوم آيت ­الله مشكيني، آيت ­الله جوادي آملي، آيت ­الله منتظري، مرحوم آيت ­الله ستوده، مرحوم آيت ­الله فاضل لنكراني، آيت ­الله مكارم شيرازي، آيت­الله شب زنده دار، آيت­الله مصباح يزدي، آقاي فياض، آيت­الله وحيد خراساني، آقاي سيّدي، مرحوم آيت­الله تهراني، مقام معظم رهبري حضرت آيت­الله خامنه­اي، آيت­الله مظاهري، آيت­الله شاهرودي (رئيس قوه قضائيه)، آيت­الله مرحوم سيد محمد شيرازي، مرحوم آيت­الله وجداني، آقاي شمّاعي و... سالهاست كه تلمّذ كرده اند و دروسي كه نزد مجموع اين بزرگواران طي شده عبارتند از: فقه و اصول سطح و خارج و تفسير، اخلاق، فلسفه، اقتصاد، كلام، اديان و... .

محبي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: داخلى قلب، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محبيان، محمدابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محتشم نوري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محتشمي، بهمن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1340، دكتراى تخصصى راديولوژى از دانشگاه بستون آمريكا در سال 1346.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى از سال 1351 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس راديولوژى و تكنيك راديولوژى در دانشگاههاى تبريز و علوم پزشكى شهيد بهشتى، تحقيق در زمينه هاى پزشكى و راديولوژى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر تعداد زيادى پايان نامه راديولوژى و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اصول راديوبيولوژى و دستور زبان فارسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

ارائه يك نوموگرام براى محاسبات درمانى با كبالت 60، راديولوژى در سل استخوانى و مفصلى، تشخيص مقدار كم هواى داخلى صفاتى و مسائل مربوط به تابش پرتويونساز به جنين.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محجوب، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن محجوب در سال 1307 ه_ .ش در يك خانواده فرهنگي متولد شد، و به مقتضاي جو فرهنگي كه در خانواده اش حاكم بود از همان ابتدا نسبت به كار كتاب و امور فرهنگي علاقمند شد. محجوب اگرچه همچون ديگر هم نوعان خود نتوانست دوران تحصيل خود را به پايان رساند و حتي پس از اتمام تحصيلات ابتدايي و با اصرار خانواده تحصيلات خود را ناتمام نهاد ، اما با علاقه به كار فني و كسب وارد يك كارگاه صحافي شد. سپس اين شغل را تغيير داد و در يك كتابفروشي كار خود را ادامه داد. همكاري او در

اين كتابفروشي باعث شد تا با شخصيت هاي مهم علمي و ادبي آشنا شود كه از آن جمله تقي زاده مي باشد. اين آشنايي سرانجام به استخدام او در وزارت فرهنگ انجاميد. پس از آن جهت همكاري با مرحوم عباس زرياب خويي به كتابخانه سنا منتقل شد و با حسن انجام كار به ارتقا رسيد و معاون كتابخانه سناي سابق شد. علاوه بر اشتغال در كتابخانه ، بخشي از اشتغالات وي در در زمينه نشر است كه هم اكنون در «شركت انتشار» اين كار را دنبال مي نمايد.گروه : علوم انساني رشته : كتابداري خاطرات كودكي : روزنامه ملا نصرالدين از روزنامه هاي مورد علاقه حسن محجوب در دوران كودكي، بود اين روزنامه به زبان تركي و در قفقاز به چاپ مي رسيد. حسن آن را ورق مي زد و از تماشاي كاريكاتورها و عكسهايش لذت مي برد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : حسن محجوب در سال 1307 ه .ش در يك خانواده فرهنگي متولد شد. وي به مقتضاي جو فرهنگي كه در خانواده حاكم بود از همان ابتدا نسبت به كار كتاب و امور فرهنگي علاقمند شد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات حسن محجوب دريك مقطع كوتاه سپري شد، چرا كه او نتوانست همچون ديگر هم نوعان خود نتوانست دوران تحصيل خود را به پايان رساند و حتي پس از اتمام تحصيلات ابتدايي عليرغم اصرار خانواده، تحصيلاتش را ناتمام نهاد ، اما با علاقه به كار فني و كسب وارد يك كارگاه صحافي شد.خاطرات و وقايع تحصيل : حسن محجوب از اين دوران، محجوب با توجه به زمينه مطالعات اوليه در دوران كودكي، درس

و مدرسه رها كرد و به كسب و كار پرداخت، او چنين ياد مي كند: « روز اول مهرماه 1320ه_.ش كه اطفال آن موقع روانه دبستانها و دبيرستانها بودند ، به همراه پدرم به يك كارگاه صحافي مراجعه نمودم و پدرم مرا به عنوان شاگرد به شخص صحاف معرفي نمود شخص صحاف هم خيلي استقبال كرد و اينجانب را به عنوان شاگرد پذيرفت. اين شغلي كه من براي خودم انتخاب كرده بودم ، خواه ناخواه منجر به اين شد كه با مسائل كتاب كه از قبل هم با آن بيگانه نبودم بيشتر آشنا و علاقمند شوم. اشخاصي كه به صحافي مذكور مراجعه مي كردند ، اغلب افراد فاضلي بودند. با وجود اين كه من در سنين طفوليت بودم ، شخصيت بزرگ آن بزرگواران به قدري براي من جالب توجه بود كه هنوز خاطرة آن زمان را فراموش نكرده ام. »هم دوره اي ها و همكاران : سعيد نفيسي ، عباس زرياب خويي ، سيد حسن تقي زاده ، عبدالحسين زرين كوب، كيكاوس جهانداري از جمله همدروه ايها و همكاران حسن محجوب بودند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسن محجوب در اوان كودكي به كار صحافي مشغول شد. سپس اين شغل را تغيير داد و در يك كتابفروشي كار خود را ادامه داد. همكاري او در اين كتابفروشي باعث شد تا با شخصيت هاي مهم علمي و ادبي آشنا شود نظير تقي زاده اين آشنايي سرانجام به استخدام او در وزارت فرهنگ انجاميد. پس از آن جهت همكاري با مرحوم عباس زرياب خويي به كتابخانه سنا منتقل شد و با حسن انجام كار به ارتقا رسيد

و معاون كتابخانه سناي سابق شد. علاوه بر اشتغال در كتابخانه ، بخشي از اشتغالات وي در در زمينه نشر است كه هم اكنون در «شركت انتشار» اين كار را دنبال مي نمايد.

محجوب، محمدجعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب، نويسنده، مترجم.

تولد: 1303، محله سرچشمه تهران.

درگذشت: 27 بهمن 1374، كاليفرنياى آمريكا.

محمدجعفر محجوب تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدارس تهران گذرانيد. سپس به دانشكده ى حقوق رفت و به تحصيل علوم سياسى پرداخت. در سال 1326 به دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران راه يافت و دوره ى دكتراى آن را به سال 1335 به پايان آورد. رساله ى دكتراى محجوب با عنوان سبك خراسانى در شعر در سال 1345 در كتابى با همين عنوان منتشر شد. وى پس از تحصيل شروع به تدريس نمود.

محجوب خدمت مطبوعاتى را از سال 1327 آغاز كرد و با مجله «سخن» و چند نشريه علمى و ادبى ديگر همكارى داشت.

از ترجمه هاى او مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: خاطرات خانه ى مردگان (فئودر داستايوسكى، 1335)؛ داستان هاى درياى جنوب (جك لندن، 1330)؛ سگ سيرك؛ از خود گذشتگى زنان (جك لندن، 1335)؛ دخمه نشينان؛ انتقام مرواريد (جان اشتاين، بك 1328)؛ مرواريد (جان اشتاين بك، 1340)؛ جزيره وحشت (جك لندن، ترجمه با مشاركت جهانگير بهروز، 1330)؛ پسر گرگ (جك لندن، 1330)؛ آتش (هانرى باربوس، 1330).

از جمله تصحيحات و حاشيه نويسى هاى وى مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: ديوان حكيم قاآنى شيرازى، ويس و رامين فخرالدين اسعد گرگانى، ديوان سروش اصفهانى، طرائق الحقايق تأليف نايب الصدر شيرازى، فتوت نامه سلطانى تأليف واعظ كاشانى سبزوارى، شاهنامه فردوسى، ديوان ايرج ميرزا و...

آثار وى در پژوهش و نقد و نظريات ادبى به شرح زير است: انتخاب و انطباق منابع

فارسى براى تدوين كتاب هاى كودكان و نوجوانان، آفرين فردوسى، چند رساله درباره ى فتوت و جوانمردى در ايران و فرهنگ عامه، فن نگارش يا راهنماى انشاء (با همكاى دكتر على اكبر فرزام پور، 1333)؛ درباره ى كليله و دمنه.

دكتر محمدجعفر محجوب در 27 بهمن 1374 در سن هفتاد و يك سالگى در پى ابتلا به سرطان درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

محدث ارموي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1400 -1323 ق)، عالم دينى، مدرس، محقق، مصحح و اديب. به علت شوق بسيار به مطالعه، در جوانى، از طرف آيت اللَّه سيد حسين عرب باغى، لقب محدث گرفت. او در اروميه به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و ادبيات فارسى، علوم اسلامى را در محضر شيخ على ولديانى آموخت. سپس به مشهد رفت و فقه و اصول و ادب و تاريخ و حديث و رجال را در محضر علماى مشهد فراگرفت. پس از اتمام تحصيلات به تهران آمد و عازم نجف بود كه به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و براى تدريس راهى تبريز شد. با ورود روسها به آذربايجان به تهران بازگشت و به تصنيف و تأليف پرداخت و عهده دار سمت رياست بخش نسخ خطى كتابخانه ى ملى گرديد. در 1322 ش داماد آيت اللَّه سيد احمد طالقانى شد. از 1335 ش به دانشكده ى معقول و منقول رفت و تا 1347 ش كه بازنشسته شد به تدريس اشتغال داشت. او به اخذ درجه دكتراى الهيات در رشته علوم منقول نايل آمده و از علما و مراجع اجازات بسيارى كسب كرده بود كه از جمله آنها اجازه ى شيخ آقا بزرگ تهرانى و شيخ محمدعلى معزى دزفولى بود. وى تا آخر عمر به تأليف و تحقيق و تصحيح كتاب مشغول بود.

در تهران درگذشت و در جوار آرامگاه شيخ ابوالفتوح رازى، در حرم حضرت عبدالعظيم، به خاك سپرده شد. از آثارش: «تشريح الزلازل بأحاديث الافاضل»؛ «عشق و محبت»؛ «ايمان و رجعت»، در چهار مجلد؛ «كشف الكربة»، در شرح «دعاء الندبة»، كه حاصل تلاش شصت سال كار اوست؛ شرح بر «اصول الاصيلة» فيض كاشانى؛ تذييل «ميزان الملل» على بخش ميرزا قاجار؛ تصحيح كتابهاى: «الصوارم المهرقة فينقد الصواعق المحرقة» قاضى نوراللَّه شوشترى، «التفضيل» ابوالفتح كراجكى، «المحاسن» برقى، «النقض» عبدالجليل قزوينى رازى، «الغارات» ابواسحاق ثقفى، «التعريف بوجوب حق الوالدين» ابوالفتح كراجكى، «زاد السالك» فيض كاشانى، «آثار الوزراء» عقيلى، «تفسير گازر» موسوم به «جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» ابوالمحاسن جرجانى، «التنبيهات العلية» ترجمه ى «اسرار الصلاة» شهيد ثانى، «مفتاح التحقيق» معزى دزفولى، «نسائم الاسحار من لطائم الاخبار» ناصرالدين منشى كرمانى، «فهرست منتجب الدين»، «الاربعين من الاربعين عن الاربعين فى فضائل اميرالمؤمنين (ع)» و «ديوان» قوامى رازى.[1]

محقق، مصحح.

تولد: 2 آذر 1283 (13 رمضان 1323 ق.)؛ اروميه.

درگذشت: 5 آبان 1358.

سيد جلال الدين محدث ارمى، فرزند قاسم حسينى، پس از اتمام تحصيلات مقدماتى در زادگاه خود و فراگيرى ادبيات فارسى، به تكميل معلومات خود پرداخت و علوم اسلامى را در محضر اساتيدى همچون شيخ على ولديانى فراگرفت و با آنكه پزشكان او را از خواندن زياد نهى مى كردند ولى او به مطالعه ادامه مى داد تا جايى كه آيت الله سيد حسين عرب باغى با اين كه در صنف روحانيت نبود لقب «محدث» را به وى اعطا نمود. سپس براى تكميل معلومات خود، به جانب مشهد حركت كرد و در بين راه به شبستر وارد شد و در اين حال سرپرستى حوزه ى علميه ى آنجا را كه به وى

پيشهاد شده بود رد كرد. پس از آن چهار سال در مشهد به تحصيل علم مشغول بود تا اينكه قتل عام مردم توسط حكومت رضاشاه پيش آمد و چند شبى را در زندان به سر برد و پس از آن عازم تهران شد تا از آنجا روانه حوزه ى علميه ى نجف اشرف شود بعدا به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. براى تدريس به تبريز رفت و در سال 1320 به هنگام ورود روس ها به آذربايجان، وى به تهران عزيمت كرد و با سمت رييس «بخش مخطوطات كتابخانه ى ملى ايران» به خدمت خود ادامه داد. در سال 1322 ازدواج كرد. وى به دعوت دانشكده ى معقول و منقول به آن دانشكده رفت تا در سال 1347 بازنشسته شد. لازم به ذكر است كه وى همچنين كلاس هاى دوره ى دبيرستان و دانشگاه را گذرانده بود و دكتراى الهيات در رشته ى علوم منقول را نيز گرفته بود. علامه ارموى بعد از بازنشستگى تا آخر عمر به تأليف كتاب مشغول بود.

فهرست آثار وى به اين شرح است: تصحيحى ميزان الملل (تأليف على بخش ميرزا قاجار)؛ تصحيح الصوارم المهرقة فى نقد الصواعق المحرفة (به زبان عربى، تأليف قاضى نوالله شوشترى)؛ تأليف فيض الاله فى ترجمة القاضى نورالله (در شرح احوال قاضى شوشترى و خاندانش)؛ تصحيح اسرارالصلوة ترجمه التنبيهات العلية على وظائيف الصلوة القلبية (تأليف زين الدين شهيد ثانى، ترجمه محمدصالح بن محمدصادق واعظ، 1368 ق.)؛ تصحيح ديوان الحاج ميرزا ابوالفضل الطهرانى (شعر عربى، با مقدمه اى در خدمات ايرانيان)؛ تصحيح التفضيل (تأليف ابوالفتح محمد بن على بن عثمان كراجكى)؛ تصحيح المحاسن برقى (دو جلد، تأليف ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقى)؛ تصحيح النقض (تصنيف عبدالجليل قزوينى

رازى، 1331)؛ تصحيح زادالسالك (تأليف محمد بن مرتضى ملقب به فيض كاشانى، 1331)؛ استخراج فهرست كتاب التدوين فى ذكر اخبار قزوين (تأليف عبدالكريم بن محمد رافعى)؛ تصحيح ديوان قوامى رازى (1334)؛ تصحيح نجاتيه (تأليف شيخ ابومحمد بسطامى)؛ تصحيح ديوان سعد فضل الله راوندى كاشانى؛ تأليف مقدمه ى نقض و تعليقات آن؛ تأليف كليد نقض يا فهرست بعض مثالب النواصب؛ همراه با فهرست مقدمه نقض و تعليقات آن؛ تصحيح آثار الوزراء (تأليف سيف الدين حاجى بن نظام عقيلى)؛ تصحيح تفسير گازر موسوم به جلاء الاذهان و جلاء الحزان (تأليف ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجانى)؛ تصحيح نسائم الاسحار من لطائم الخبار (در تاريخ وزراء تأليف ناصرالدين منشى كرمانى)؛ تصحيح مفتاح التحقيق (تأليف شيخ محمدعلى معزى دزفولى)؛ تصحيح نقاوة الاصابة فيمن أجمعت عليه العصابة (تصنيف حاج ميرزا ابوالفضل تهرانى)؛ تصحيح شش رساله ى فارسى (تأليف مولى محمد طاهر قمى)؛ تصحيح شرح فارسى غرر الحكم و درر الكلم (تأليف عبدالواحد بن محمد تميمى آمدى، شرح از جمال الدين محمد خوانسارى)؛ تصحيح تفسير شريف لاهيجى (تأليف بهاءالدين محمد بن شيخ على شريف لاهيجى)؛ تصحيح رساله ى طينت (از جمال الدين محمد خوانسارى)؛ تصحيح شرح فارسى كلمات قصار پيغمبر خاتم (ص) (شرح شهاب الاخبار، تأليف قاضى قضاعى)؛ اهتمام و طبع رجال برقى (از احمد بن محمد بن خالد برقى)؛ شرح فارسى مصباح الشريعةو مفتاح الحقيقة (از عبدالرزاق گيلانى، در دو جلد)؛ تصحيح الرسالة العلية فى الاحاديث النبوية (تأليف كمال الدين حسين كاشفى)؛ اهتمام و طبع سه رساله در علم رجال (1. توضيح الاشتباه و الاشكال؛ 2. رسالة فى معرفة الصحابة؛ 3. رجال قاين؛ به تصحيح سيد كاظم موسوى)؛ اهتمام و طبع الفصول الفخريه فى اصول البرية (تأليف نسابه معروف

جمال الدين احمد بن عنبه مؤلف عمدةالمطالب به تصحيح سيد كاظم موسوى)؛ تصحيح شرح المائة كلمة لاميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) (تأليف كمال الدين ميثم بن على بن ميثم بحرانى)؛ تصحيح شرح المائة كلمة لاميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) (تأليف عبدالوهاب)؛ تصحيح مطلوب كل طالب من كلام اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) (تأليف رشيدالدين وطواط)؛ تصحيح الاصول الاصلية (تأليف مولى محمد محسن فيض كاشانى)؛ تصحيح الحق المبين فى تحقيق كيفية التفقه فى الدين (تأليف مولى محمدمحسن فيض كاشانى)؛ تصحيح الايضاح (تصنيف علم الدين فضل بن شاذان نيشابورى)؛ تصحيح فردوس (در تاريخ شوشتر و برخى از مشاهير آن، تأليف علاءالملك مرعشى شوشترى)؛ تصحيح حكمت اسلام (تأليف محمد صالح بن محمدباقر قزوينى)؛ تصحيح الغارات (تأليف ابواسحاق ابراهيم بن محمد ثقفى كوفى)؛ تصحيح الدلائل البرهانية فى تصحيح الحضرة الغروية (تأليف علامه جمال الدين ابى منصور حسن بن مطهر حلى)؛ تأليف تعليقات نقض (دو جلد)؛ تأليف كشف الكربة فى شرح دعاء الندبة؛ تصحيح فهرست شيخ منتجب الدين رازى؛ تصحيح الاربعين من الاربعين عن الاربعين شيخ منتجب الدين رازى.

سيد جلال الدين محدث ارموى ساعت دو بامداد شنبه پنجم آبان 1358 به علت سكته قلبى درگذشت و پيكر وى در جوار آرامگاه شيخ ابوالفتح رازى در صحن امامزاده حمزه به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 5، ش 12 -10، ص 950 -949)، تعليقات نقض (هفت- بيست)، الذريعه (133 -132/ 24 ،55 -54/ 18)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 306/ 14)، كيهان فرهنگى (س 2، ش 8، ص 37 -36).

محدث حائري همداني، عبدالرزاق

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند على رضا بن عبدالحسين بن ابى طالب بن عبدالكريم بن يحيى بن محمد شفيع بن محمد رفيع بن فتح الله قزوينى

حائرى اصفهانى.

اجدادش عموما اهل فضل و كمال بوده، به طورى كه مولى عبدالكريم مؤلف «نظم الغرر»؛ و محمد يحيى مؤلف «ترجمان اللغة» در شرح قاموس مطبوع مى باشد، در سال 1117 زنده بوده؛ و محمد شفيع نويسنده كتاب «متمم ابواب الجنان» متوفى در 1104؛ و محمد رفيع مؤلف كتاب «ابواب الجنان» مى باشد، و در سال 1089 وفات يافته است.

صاحب عهوان در 1291 در اصفهان متولد شده، و خدمت جمعى كثير از فضلاى اين شهر همچون: حاج ميرزا بديع درب امامى، و آخوند كاشى، و حاج آقا منير بروجردى، و آخوند گزى، و آقا نجفى، و آقا سيد محمد باقر درچه اى؛ و در همدان از سيد عبدالمجيد گروسى؛ و در نجف به درس جمعى از بزرگان حاضر شده؛ سپس به همدان مهاجرت نموده، و تا آخر عمر در آنجا به ترويج دين و نشر احكام از راه تأليف و تصنيف و منبر و محراب پرداخته، سرانجام در اوايل شوال 1383 در همدان وفات يافت.

تأليفات او بالغ بر هفتاد مجلد كتاب و رساله است، از آن جمله است: 1 - ذريعة المعاد، در شرح نجاة العباد 2 - رساله در غنا 3 - رساله در درايه 4 - رساله ى خلافيه بين شيخيه و اماميه 5 - رساله ى هدايه، در رد معتقدات صوفيه 6 - سلاسل الحديد فى عنق الفريد، در رد عبدالوهاب فريد، در موضوع رجعت 7 - قرآن و حجاب، مطبوع 8 - دلايل امامت از اسلام و خلافت، مطبوع 9 - الشهب الثاقبة.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

محدثي، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد محدثي

محل تولد : سراب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد :

1331/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1331 در شهرستان سراب (آذربايجان شرقي) به دنيا آمد پدر و پدر بزرگش روحاني بودند و در مكتب مرحوم ميرزا جليل واعظ سرابي به درس و تدريس اشتغال داشتند. وي به لحاظ روحاني بودن پدرش از كودكي در قم مي زيست. در اين شهر بزرگ شد و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در قم گذراند از سال 1344 ش وارد حوزه علميه قم شد و در مدرسه عليمه منتظريه معروف به حقاني به تحصيل پرداخت در اين مدرسه كه با مديريت شهيد آيت الله قدوسي و همكاري شهيد آيت الله بهشتي، آيت الله جنتي و آيت الله مصباح يزدي اداره مي شد با استفاده از محضر اساتيد برجسته، انقلابي و متقي كه اغلب از شاگردان امام راحل «قدس سره» بودند درسهاي حوزه را از مقدمات تا خارج فقه فرا گرفت از اساتيد بسيار اين دوره 14 ساله مي توان از شهيد قدوسي، شهيد مفتح، شهيد شاه آبادي و آيات عظام : مشكيني، وحيد خراساني، شبيري زنجاني، جنتي، احمدي ميانجي، مصباح يزدي، گرامي، انصاري شيرازي، حسن زاده آملي، مير محمدي، آذري قمي، صانعي، مومن، محمدي گيلاني، حائري شيرازي، ابراهيم اميني، مقتدايي و بزرگان ديگر ياد كرد پس از انقلاب نيز در درسهاي آيات عظام حضور مي يافت. پيش از انقلاب به سبب مبارزات سياسي و سخنراني در شهرستانها دو بار دستگير و زنداني شد يك بار در سال 54 به مدت دو هفته و بار ديگر در سال 56 به مدت 9 ماه. با پيروزي انقلاب اسلامي در كنار فعاليتهاي درسي به تلاشهاي فرهنگي و تبليغي در شهرستانهاي مختلف پرداخت، با

صدا و سيما امور تربيتي آموزش و پرورش، سازمان تبليغات اسلامي، دفتر تبليغات اسلامي، پژوهشكده باقر العلوم، سپاه پاسداران و بخش فرهنگي بنياد شهيد و جهاد سازندگي همكاريهاي فرهنگي و قلمي داشت، در عرصه مطبوعات ديني و مجلات انقلابي و مذهبي فعالانه همكاري داشت و با نگارش سلسله مقالاتي در زمينه هاي هنري، اخلاقي، اجتماعي، مباحث قرآني و تربيتي، خانوادگي، در مجلاتي همچون : عروة الوثقي، پيام انقلاب، پيام زن، حوزه، مكتب جبهه، مكتب انقلاب، اميد انقلاب، كميته، پيام هلال، ميقات حج، كوثر، فرهنگ جهاد، پاسدار انقلاب، پرسمان، حديث زندگي، افق خانواده، مسجد دانشگاه همچنين با همكاري قلمي با روزنامه هاي جمهوري اسلامي و كيهان و هفته نامه «صبح صادق» و«ري» و نشريه «زائر» در ايام حج، در طول ساليان متمادي حضور ادبي و فرهنگي داشت. چند سال در اوايل انقلاب با حضور در دانشگاههاي مختلف و تدريس تاريخ اسلام، تعليم و تربيت اسلامي، منطق و موضوعات ديگر نيز حضور مكرر در مجامع دانشگاهي و جمعهاي دانشجويي و اردوهاي دانش آموزي و سمينارهاي فرهنگي و تربيتي آموزشي و پرورش معلمان، در فضاي فكري اجتماعي جوانان حضوري اثر گذار داشت. يك بار هم سفري دو ماهه به جنوب لبنان و ارتباط و همكاري با حزب الله داشت. نه سفر هم به حج رفته است. وي به دليل بر خورداري از قريحه شعر و سابقه شاعري كه به سالهاي پيش از انقلاب بر مي گردد در بسياري از مجامع ادبي و محافل شعري و شبهاي شعر بويژه در اوايل انقلاب به عنوان يك حوزوي شاعر و خوش ذوق حضور مي يافت و آثار خويش را عرضه ميكرد

و اين حضور نقش مثبت و بسزايي داشت. از ويژگيهاي خاص او بعد ادبي و قلمي است و به همين جهت در راستاي انتقال تجارب قلمي و نگارشي خويش به نسل جوان حوزه از پيش از انقلاب تا حال حاضر پيوسته در مدارس مختلف حوزه علميه (چه جامعة الزهرا و چه مدارس برادران و چه مراكز تخصصي حوزه) آموزش ادبيات فارسي و روش نگارش و تحقيق داشته است و در اين زمينه كتاب (روشها ي) او به عنوان يك متن آموزشي فشرده به شمار مي رود وي همچنين در مراكز مختلفي به عنوان عضو هيئت علمى، طرح و برنامه، بررسي و نظارت حضور و همكاري داشته است.

محرابي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محرابي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/9/19

زندگينامه علمي

سال 1361 پيش از اخذ ديپلم (دوم دبيرستان) وارد حوزه علميه قم شدم و پس از مدتي به صورت متفرقه سه سال دبيرستان را امتحان دادم و ديپلم گرفته شد. در بدو ورود به حوزه، وارد حوزه علميه امام خميني كرمانشاه شدم و پس از يك سال رهسپار حوزه علميه قم گرديدم. در سال 1371 دروس سطح و امتحانات آن (كتبي و شفاهي) به پايان رسيد و وارد درس خارج شدم. از دروس خارج آيه الله جوادي آملي، سيد جعفر كريمي، سبحاني، خاتم يزدي، تبريزي، و ديگر استادهاي گرانقدر حوزه در فرصت هاي زماني كوتاه و بلند استفاده و خوشه چيني شد.

در كنار درس خارج، از حدود سال 1374 در محضر استاد آيه الله جوادي آملي بوده و ضمن بهره مندي از گوهر وجود ايشان، در موسسه اسرا،

به تنظيم سه كتاب قرآن در قرآن، ولايت فقيه و عدالت اجتماعي در پرتو نهضت حسيني (ع) از ايشان توفيق يافته ام كه دو كتاب اول چاپ شده و كتاب سوم در مرحله پيش از چاپ قرار دارد. از آنجا كه بنده در زندگي علمي وحوزوي خود به دنبال پاسخ دهي به نياز ها و پرسش هاي اساسي خود بودم، نخست به مطالعات فلسفي و عقلاني پرداختم كه در كتاب هاي بدايه، نهايه، بخشي از منظومه، مختصري از اسفار، شرح منظومه استاد مطهري، اصول فلسفه و روش رئاليسم صورت گرفت. دغدغه در مباحث معرفت شناسي نيز سبب شد تا در اين زمينه مطالعات و تفكراتي صورت گيرد و مختصري هم نوآاوري حاصل شد و در اين زمينه بيشترين استفاده از مباحث معرفت شناسانه اصول فلسفه و روش رئاليسم برده شد.

علاوه بر عرصه عقلاني، عرصه فرهنگي و تربيتي نيز بخش از زندگي علمي بنده را به خود اختصاص داده است. اينجانب از سال اول طلبگي به برگزاري برنامه ها و كلاس هاي فرهنگي پرداختم و به تدريج از سطح دبستان و راهنمايي به دبيرستان و سپس به سطح دانشگاهي و جلسات گفتگو با برخي اساتيد دانشگاه منتهي شد. حدوداً از 10 سال پيش تا كنون ارتباط با فضاي دانشگاهي به صورت فردي، گروهي، جلسات سخنراني و پرسش و پاسخ وجود داشته است. چند سال ارتباط تبليغي و دو سال نهاد رهبري دانشگاه ايلام و سه سال تدريس معارف در دانشگاه از جمله آنهاست.

عرصه سوم زندگي علمي بنده، عرصه اخلاقي و معنوي بوده كه در دو سوي متفاوت اما مرتبط با يكديگر صورت گرفته است، از

سويي به مطالعه و تفكر در نظام اخلاقي و معنوي اسلام پرداخته و ضمن مطالعه كتب اخلاقي و معنوي عالمان ديني، به دنبال دستيابي به نظام اخلاقي اسلام بوده ام و از سوي ديگر، به مطالعه برخي كتب روانشناسي، روانكاوي ، هيپنوتيزم، ضمير ناهشيار و نيمه هشيار، روانشناسي تصوير ذهني، زندگي موفق، مديريت زمان، كتب عرفاني شرقي و غربي و ... پرداخته ام. تاسيس ابتكاري مركز مشاوره ديني و اداره و ارائه مشاوره در سه بخش اعتقادي، اخلاقي، و بهداشت رواني و خانواده يك سال و نيم در كرمانشاه و نيز تدريس مديريت زمان، روش همسرداري، روش تربيت براي طلاب و فضلاء حوزه، از ديگر خدمات اينجانب بوده است.

محرابي، ولي اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محرري، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1307، مرتبه علمى: استاد، رشته: روان پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى شيراز در سال 1335، دكتراى تخصصى روان پزشكى.

مرتبه علمى:

مربى بالينى بخش اعصاب و روان دانشگاه علوم پزشكى شيراز از سال 1341 تا سال 1343، آسيستان بالينى روان پزشكى دانشگاه ادينبورگ اسكاتلند از سال 1343 تا سال 1346، استاد علوم پزشكى شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

روان پزشكى، تاريخ و بيوگرافى تحليل شخصيت ها، مكانيسم دفاعى، روان پزشكى قانون، علم الاخلاق پزشكى، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 112 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

روان پزشكى، تحقيق در متون پزشكى اسلامى، علم الاخلاق، فرهنگ در روان شناسى و روان پزشكى، برگزيده متون فارسى براى درس فارسى دانشجويان پزشكى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 40، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

روان پزشكى، اعتياد، بررسى متون پزشكى ايران، علم الاخلاق پزشكى، عوارض روان پزشكى جنگ.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محرم يزدي، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1294 ق)، اديب و شاعر، متخلص به محرم. در يزد به دنيا آمد. در كودكى پدر خود را از دست داد و تخلص او را براى خود برگزيد. وى پس از تكميل علوم ادبى به عتبات سفر كرد و از آنجا به كرمانشاه رفت. سپس به تهران آمد و مداح محمد شاه گرديد و شاه به او لقب ملك الشعراى عراقين داد. او همچنين ميرزا آقا خان نورى را مدح كرده است. محرم به زبان فرانسه تسلط داشت و در مدرسه ى دارالفنون فرانسه تدريس مى كرد. وى اشعارى نيز در

مدح اهل بيت و مراثى سيدالشهداء (ع) دارد. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى سخنوران يزد (301 -296)، حديقة الشعراء (1554 -1551/ 3)، الذريعه (974 ،703/ 9)، طرائق الحقاق (401/ 3)، فرهنگ سخنوران (808)، المآثر و الآثار (215 -214)، مجمع الفصحا (963 -955/ 5)، مصطبه ى خراب (183 -182)، مؤلفين كتب چاپى (30 -29/ 4)، يغما (س 12، ش 10، ص 457 -455).

محرمي، غلامحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسن محرمي

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب غلامحسن محرمي در يكي از روستاهاي اطراف تبريز در سال 1347 متولد شده و از دوازده سالگي به شهر رشت مهاجرت كرده و بعد از دو سال به مراغه بر گشته ايم و سال 63 وارد حوزه و در حوزه مراغه و تبريز به تحصيل پرداخته و سال 65 وارد حوزه علميه قم شده و تا شش سال بعد از آن مشغول تحصيل سطح حوزه بودم و بعد از آن تا 13 سال در درس خارج شركت كردم.اساتيد اينجانب در دو سطح عبارتند از :آيه الله وجداني فخر ، استاد صالحي افغاني ، آيه الله اشتهاردي ، استاد طالقاني ، آيه الله شيخ كريم ملائي تبريزي ، آيه الله اعتمادي ، استاد محقق داماد ، آيه الله دوزدوزاني ، استاد صلواتي ، همچنين فلسفه را از محضر استاد غلامرضا فياضي ، استاد مير سپاه و استاد غرويان استفاده كردمعرفان نظري را از محضر استاد عسگري گيلاني بهره جستم.

همچنين به مدت چهار سال روزهاي تعطيل از محضر علامه حسن زاده آملي ، درس هيئت و نجوم فرا گرفته ام

كه استاد اين درسها را در دو جلد كتاب به نام دروس هيئت به نگارش در آورده است.همچنين دو سال شبهاي پنجشنبه از محضر آيه الله مكارم شيرازي اصول عقائد فرا گرفته ام در درس خارج نه سال درس فقه آيه الله العظمي شيخ جواد تبريزي بوده ام و نيز دو سال درس اصول ايشان و نيز سه سال درس خارج حضرت آيات سبحاني ، وحيد خراساني ، هاشمي شاهرودي ، محمد حسن احمدي فقيه و جناتي شركت داشته ام .و از دروس حوزه از صرف مير تا رسائل و مكاسب تدريس كرده ام كه بعضي را يك نوبت و بعضي را چند نوبت در مدرسه هاي شهابيه (مركز جهاني علوم اسلامي) ، مدرسه شهيدين ، مدرسه سفيران هدايت تدريس داشته ام . و از سال 76 در دانشگاههاي آزاد تهران پيام نور مراغه و علوم پزشكي تبريز تدريس داشته ام.

محسن بن عبدالصمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا عبدالصمد، فاضل اديب فوت شعبان 1270.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

محسن زاده، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: چشم پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محسني اردهالي، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: ميكروب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ميكروبيولوژى (B.S) از داشنگاه ايالتى شهر سان ديگو كاليفرنيا در سال 1344، گذراندن دوره تكنولوژى پزشكى در بيمارستان Mercy و اخذ گواهينامه تكنولوژى پزشكى ايالت كاليفرنيا در سال 1345، كارشناسى ارشد ميكروبيولوژى (S.M) از بخش ميكروب شناسى دانشگاه شيراز در سال 1350، دكتراى ميكروبيولوژى و ايمونولوژى از مدرسه بهداشت و طب گرمسيرى لندن در سال 1353.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده شيراز در سال 1353، دانشيار ميكروب شناسى دانشكده پزشكى دانشگاه شيراز، استاد دانشكده پزشكى دانشگاه شيراز در سال 1370.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى وضعيت سيستم ايمنى در بيماران مبتلا به ليشمانيوز جلدى و احشائى، سعى در شناسائى انگل ليشمانيا در ايران، شناسائى انگلهاى ليشمانيائى كه داراى علائم غير معمول كلينيكى، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

انگل ليشمانيا و ليشمانيوزها، آشنائى با ايمن شناسى براى دانشجويان پزشكى تفسير آزمايشات سرولوژيكى در بيماريهاى عفونى و انگل.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 28

زمينه علمى مقالات:

عفونتهاى انگلى از نظر ايمنى شناسى و ايمنى تشخيص در انسان و همين طور به صورت تجربى در حيوانات آزمايشگاهى، ايمنى شناسى در ارتباط با بيمارى خود ايمنى Lupus در حيوانات آزمايشگاهى مستعد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محسني ملايري، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1324 ق.، نجف اشرف.

درگذشت: 22 مهر 1374، تهران.

آيت الله محمدباقر محسنى ملايرى پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح حوزه نزد اساتيدى همچون آيت الله خراسانى، حاج شيخ حسن قرسى، آيت الله آقازاده خراسانى، ابوالقاسم قمى،

ميرزا مهدى اصفهانى و حاج آقا بزرگ حكيم الهى در حكمت و فلسفه تلمذ نمود. با تأسيس حوزه ى علميه ى قم، به اين شهر هجرت كرد و در محضر آيات عظام حائرى يزدى و بروجردى به تحصيل پرداخت و به درجه ى اجتهاد نايل آمد. وى داراى چهارده اجازه ى اجتهاد از مراجع مسلم از جمله آيت الله اصفهانى بود.

آيت الله محسنى ملايرى در رسيدگى به امور مردم اهتمام داشت و احداث حوزه علميه باقريه، حسينيه و كتابخانه اى در ملاير از اموال شخصى خود و تعيين موقوفات براى آن را مى توان از خدمات اجتماعى وى دانست.

از آثار قلمى ايشان گذشته از تقرير و تلخيص مطالب مستفاد از اساتيد، رساله اى به نام تطبيق الاديان را مى توان نام برد.

آيت الله محمدباقر محسنى ملايرى در سن نود و دو سالگى پس از يك دوره بيمارى و بر اثر سكته قلبى در بيمارستان ساسان درگذشت.

محمدباقر محسنى فرزند مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم از علماء مبرز و بنام معاصر است در ملاير.

وى در حدود 1324 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در خدمت والدش كه از اعاظم و اجلاء حوزه درس مرحوم آيت اللَّه آخوند خراسانى بوده است به ايران آمده و در ملاير اقامت نموده و دروس مقدماتى و سطوح را از محضر آن مرحوم و ساير اعلام مانند مرحوم آميرزا هدايت اللَّه مشهور به (آقانجفى) استفاده نموده سپس براى تكميل تحصيل به ارض مقدسه خراسان مشرف و از محضر اساتيد بزرگ مانند مرحوم آقا شيخ حسن برسى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمد آقازاده كفائى و مرحوم آيت اللَّه قمى و عالم ربانى مرحوم آيت اللَّه آقاميرزا مهدى اصفهانى (در فقه و اصول) و نيز حكيم المتاله آقابزرگ

حكيم (در حكمت و فلسفه) استفاده نموده و در خلال آن تدريس سطوح داشته و پس از آن به قم آمده و برهه اى از زمان را از محضر مرحوم آيت العظمى حايرى و مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم قمى استفاده نموده و هم در اين اواخر چندى از محضر آيت العظمى بروجردى مستفيض و تا حال تحرير در ملاير به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و تدريس و غيره اشتغال دارد.

آثار علمى و خدمات اجتماعى معظم له از اين قرار است 1- تقريرات و تلخيص مطالب مستفاده از اساتيدشان 2- تطبيق الاديان.

و اما آثار خالده و باقيات الصالحات ايشان به قرار ذيل است.

1- احداث بناء مدرسه باقريه ملاير كه به نام چهارده معصوم (ع) داراى چهارده اطاق و مدرس و كتابخانه از مال شخصى خودش.

2- بناء مسجد در جنب همان مدرسه بنام مسجد سجاد كه اكنون مفروش و معمور مى باشد.

3- ساختمان عمارتى با كتابخانه در جنب مدرسه و مسجد مزبور براى استفاده عموم و مدرس مدرسه و امام مسجد مزبور كه دائما در آن ساختمان سكونت داشته باشد به مخارج شخصى.

4- ساختمان مسجدى بنام صفى بادوازده باب دكان كنار ميدان پهلوى ملاير كه واقف آن مرحوم حاج اصغر صفى و توليت آن با ايشانست.

5- تعميرات مدرسه و مسجد شيخ الملوكى فرزندن مغفور فتحعلى شاه قاجار كه بانى و مؤسس مدرسه و مسجد و تكيه و شانزده باب دكان و حمام و سراى بوده و نظارات و توليت آن با اعلم علماء شهر ملاير معظم له مى باشد.

6- احياء موقوفات مرحوم حاج عيسى خان بيگدلى كه در تهران نيز موقوفاتى دارد و قريب يكصد و بيست سالست وقف نموده و توليت آن

را با اعلم علماء شهر قرار داده كه اكنون دست ايشانست.

7- احياء موقوفات ديگر از قبيل موقوفات حاج شيخ محمدعلى افصحى و حاج رئيس التجار و حاج عبداللَّه و احداث موسسات خير در قراء و قصبات از محل موقوفات و آثار و خدمات ديگر ادام اللَّه عمره و توفيقه.

نگارنده گويد: جناب آيت اللَّه محسنى مضافاً از مراتب علمى و خدمات دينى در موضوع استخاره يد طولائى دارند و از غالب شهرها مردم راجع به حوائج خود كتبا و يا شفاها به ايشان رجوع كرده و طلب استخاره مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

محسني نيا، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا محسني نيا

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 پس از اخذ ديپلم تجربي از مدرسه اسلامي زرگران در يزد از طريق مركز مديريت حوزه علميه قم در مدرسه علميه مباركه رضويه مشغول به تحصيل شدم از سال 1368 در دروس خارج فقه و اصول اساتيد بزرگوار آقايان وحيد خراساني، ميرزا جواد آقا تبريزي، سيد كاظم حائري، هاشمي شاهرودي، بهجت، شبيري زنجاني و ... شركت كردم از سال 1371 با برخي از مراكز علمي از جمله مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي، دانشگاه مفيد، پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامي همكاري علمي داشته ام و به مدت 5 سال در مدرسه علميه المهدي به تدريس اشتغال داشته ام .

محسني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: داروسازى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محفوظ، حسين علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عنوان :نگاهي به زندگي پر بار استاد دكتر حسين علي محفوظ

نويسنده : عبدالحسين طالعي(*)

چكيده :اين گفتار به زندگي نامه و آثار علمي دكتر حسين علي محفوظ ، استاد فقيد عراقي(1344-1430) هجري قمري /1926-2009 ميلادي) مي پردازد. برخي از بزرگان خاندان علمي او كه هشت سده تاريخ درخشان دارند، شرح حال مختصر و برخي از تأليفات و تلاش هاي علمي او ، كوشش پي گير او در احياي سنّت حسنه روايت حديث ، فهرستي از مشايخ روايتي او ، در اين گفتار آمده و در پايان ،منابعي براي آشنايي با شخصيت او و دو سند منتشر نشده درباره ارتباط علمي ايشان با استاد فقيد سيدجلال الدين محدث ارموي آمده است.

كليد واژه : محفوظ، حسين علي /دانشگاه بغداد/ اجازه روايت حديث/ محدث ارموي ، سيدجلال الدين /تاريخ عراق ، قرن 14 و 15 هجري قمري.

علي ابن جعفر(عليه السلام) : عالم ينتفع بعلمه افضل من سبعين الف عابد.(1)

سركشيد از خاك ، آن دانا كه داشت در جهانِ فضل و بر ملك معاني سروري

پيشواي اهل تحقيق و خداوند ادب كعبه ي معني شناسان قبله دانشوري(2)

23 محرم سال 1430 شاهد ضايعه ي فقدان يكي از دانشمندان كم نظير بود كه بيش از هشتاد سال عمر خود را به تعلم و تعليم و فراگرفتن و آموختن و پژوهش و نگارش گذرانده بود.

استاد دكتر حسين علي محفوظ ، پژوهشگر ميدان دانش هاي مختلف ، كه شهرها و ديارها را در پي جهاد علمي خود زير پا نهاده

و درهرجاي ، آثار و بركات حضورش نمايان بود.

خاندان

آل محفوظ ، خاندان علمي است ، بس كهن وريشه دار از شهر فرهنگ خيز «حلّه»

كه از قرن هفتم هجري تاكنون بزرگاني در خود پرورده و عالماني به امّت اسلام شناسانده است.

شيخ شمس الدين محفوظ ابن وشّاح بن محمد اسدي حلّي ، جدّ اعلاي اين خاندان _ در قرن هفتم _ يكي از افتخارات خود را انتساب به «بني اسد» مي دانست كه روز عاشورا ، چه با تقديم شهيدي كهن سال به آستان مقدس ابي عبدالله (عليه السلام) جناب حبيب بن مظاهر اسدي ، و چه با خدماتي كه پس از رويداد كربلا به خاندان و زائران حضرتش داشتند ، نيكوترين نام را در تاريخ به جاي نهادند.

آل محفوظ ، از سوي ديگر ، بني عمّ «آل مطهر» به شمار مي آيند ، كه علّامه حلي و فرزندش فخرالمحققين ، از اين خاندان هستند.

صاحب كتاب «غررالدلائل» _ كه در شرح قصايد علويه هفتگانه ابن ابي الحديد نگاشته _ در آغاز كتاب خود تصريح مي كند كه اين قصايد را در سال 680نزد استادش شيخ شمس الدين ابومحمد محفوظ بن وشاح در خانه اش در حلّه خوانده، و استاد ، آن قصايد را از ناظم آن (ابن ابي الحديد) روايت مي كرده است.

شيخ حسن بن شهيد ثاني در اجازه كبيره ، شيخ حر عاملي در امل الامل ، شيخ محمد سماوي در كتاب الطليعه و علّامه اميني در الغدير ، مراتب علمي او را ستوده اند. وبزرگاني مانند ابن داوود حلّي در رثاي او اشعاري سروده اند.

فرزندش تاج الدين ابوعلي محمدبن محفوظ نيز از بزرگان علم و

ادب بود. شيخ حر عاملي در امل الآمل ، ابن فوطي در تلخيص مجمع الآداب و صفي الدين حلّي در ديوان خود ، او را ستوده اند . و قصيده ي صفي الدين حلّي در مدح و رثاي او قصائدي سروده است . وي در سال 685 جانشين عزالدين احمد زنجاني قاضي القضاه حلّه شد.

شيخ حسين محفوظ ،از تبار او بود كه در سال 1171 درهرمل (لبنان) زاده شد و در سال 1182 به عراق آمد ودر كاظميه سكني گزيد. اونزد سيد عبدالله شبّر،

مراتب علمي را پيموده و در سال 1262 درگذشت.

سيد حسن صدر در تكمله ي امل الآمل ، با اشاره به زهد عملي و تلاش عملي وي ، او را همراه با شيخ حسين نجف به عنوان «حسينين» نام مي برد. شيخ مرتضي انصاري نيز او را «سلمان زمان و ابوذر روزگار خود» مي خواند .

بيش از صد عالم در اين خاندان شناخته شده اند كه مجال بيان نام هاي آنها ، خود رساله اي مفصل مي طلبد كه مرحوم دكتر محفوظ در دو كتاب خطي خود «تاريخ آل محفوظ» و «تاريخ الهرمل» به تفصيل آورده و در اين اجمال نمي گنجد.

علاوه بر عراق ، در جاي جاي لبنان و سوريه نيز ، بزرگاني از اين خاندان مي توان يافت . از جمله نسب پطرس بستاني(متوفي 1883 ميلادي) ، سليمان بستاني (م1925) ، وديع بستاني(م1954) ، و فؤاد افرام بستاني در لبنان نيز به همين خاندان مي رسد.

نسب

حسين بن الشيخ علي (م1355 ق) ابن الشيخ محمد الجواد(1358ق) ابن الشيخ موسي(1320ق) ابن الشيخ حسين(1262ق) ابن الشيخ علي(1222ق) ابن الشيخ محمدابن الشيخ علي ابن الشيخ

محفوظ، مشهور به دكتر حسين علي محفوظ ، در روز دوشنبه 20شوال 1344 قمري (3 دسامبر 1926) در كاظميه ، محله الشيوخ ، شارع قريش ، در خانه ي قديمي خانوادگي خود ديده به جهان گشود. مادرش سيده خديجه(م1410ق) دخت سيد هاشم صائغ(م1374ق) ، از كتاب دودمان جناب زيدبن علي بن الحسين(عليه السلام) بودند كه ابن حزم اندلسي دركتاب «جمهره انساب العرب» ، به رياست اين خاندان در كوفه و بغداد اشاره كرده است.

زندگي نامه علمي

دكتر محفوظ در مدارس كاظميه و بغداد درس آموخت . در سال 1948 از

دارالمعلمين العاليه در بغداد ليسانس ادبيات (زبان عربي) و در 1955 ، در رشته ي ادبيات شرق (ادبيات تطبيقي) دكترا گرفت . درسال 1950 به دعوت دانشگاه تهران به تحصيل در مقطع دكتراي زبان و ادبيات فارسي پرداخت و در سال 1957 از رساله دكتراي خود تحت عنوان «المتنبيّ و سعدي» دفاع كرد. در همين زمان ، در سال 1952 به عضويت فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي برگزيده شد.

دكتر محفوظ ،در زمان كودكي پدر خود را از دست داد و تحت تربيت عمويش استاد محمد محفوظ درآمد. از عموي دانشمند و مادر فاضل خود بسيار درس آموخت و از كتابخانه موروثي خانوادگي بهره فراوان برد . علاوه بر دروس رسمي دانشگاهي ، دروس حوزي را نزد علماي روزگار خود فراگرفت . در كنار آن ، دروسي همچون علم انساب ، نجوم ، رياضيات ، طب قديم ، منطق ، فلسفه را نيز آموخت . در طول سالهاي تهران ، زبان فارسي باستان را از استاد ابراهيم پور داوود ، زبان پهلوي را از دكتر صادق كيا،

زبان اوستايي را از دكتر محمد مقدم و زبان سانسكريت را از پرفسور كنعا راجا آموخت. با استاد بديع الزمان فروزانفر كه استاد راهنماي رساله اش بود ، و نيز استاد دكتر سيد محمد مشكاه بسيار مأنوس بود. دكتر محفوظ مي گفت: زمان عزيمت از بغداد به تهران ، مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني _ كه در سال 1367 قمري به من اجازه روايت حديث داده بود _ طي نامه اي مرا به دكتر مشكاه معرفي كرد. و دكترمشكاه ، پس از آن ، لطف و محبت خاص خود را از من دريغ نمي داشت . دكتر محفوظ ، با وجود تبحّر در علوم مختلف _ كه بيش از 1500 اثر در موضوعات گوناگون نگاشت _ خود را «خادم علوم القرآن و علوم الحديث» و «سبط اهل البيت (عليه السلام)» مي دانست.

سرودن شعر را از 13سالگي شروع كرد، در سال 1939 كه چند بيت در وصف بهار سرود ، كه به اين فن تا آخر عمر مداومت داشت.

دكتر محفوظ سه سال (1961-1963) در دانشكده علوم شرقي دانشگاه

لنينگراد سابق (سن پترزبورگ فعلي) در روسيه ، بركرسي شيخ محمد عياد طنطاوي نشست و به تدريس ادبيات عرب پرداخت ، و به لقب «استاد المستشرقين» دست يافت. در سال 1969 بخش پژوهش هاي شرقي را در دانشكده ادبيات دانشگاه بغداد بنيان نهاد كه تا سال 1973 در سمت رياست آن باقي بود.

از سال 1975 به بعد، درباره ي نسخه هاي خطي پژوهش هاي مختلفي به سامان برد كه آثاري همچون مصطلحات المخطوطات ، مصطلحات المكتبه العربيه ، مصطلحات المخطوطات ، مصطلاحات المكتبه العربيه، مصطلحات الخط، مصطلحات الرسم و

النقش و التزويق ، علاوه بر فهرست مخطوطات كتابخانه هاي مختلف در عراق ، ايران ، آذربايجان و روسيه در اين زمينه ،بر جاي نهاد.

از سال 1978 به بعد ، چندين اثر ماندگار درعلم تقويم از او به جاي ماند، كه برخي ابتكاري بود ، مانند : دائره الاهلّه(1978) ، دائره التقويم (1979)،تقويم القرآن الخامس عشر الهجري(1979) ، جدول الأدوار و الكبائس ستّه آلاف سنه الهجريه (1979) ، اوائل الشهود الاثني عشر في القرن الخامس عشر(1981).

به آمار در پژوهش هاي خود بسيار بها مي داد. به عنوان نمونه ، در پي يك پژوهش طولاني در مورد ميزان اثرگذاري زبان عربي بر چند زبان ديگر ، به اين نتايج دست يافت:

زبان اردو 41/95% ، زبان تاجيكي46/39% ، زبان تركي 49/70%، زبان فارسي 60/67%

نيز : از يك پژوهش در آثار 1340 شاعر و 160 نويسنده ي شرقي(غيرعربي) به اين نتيجه رسيد كه الفاظ عربي در آثار اينان ، 52% در شعر و 70% در نثر به كار رفته است .

دكتر محفوظ در نوشتن فرهنگ هاي تخصصي يد طولايي داشت ، از جمله : معجم الآلات و الأدوات ، معجم العلامات و الرموز، معجم الاضداد ،معجم الالوان ،

مصطلحات النقود ، معجم الصنّاع و البيّاعين و المحترفين ، معجم الموسيقي العربيه.

به تاريخ شهرهاي اسلامي اهتمامي تمام داشت ، به ويژه تاريخ عتبات عاليات ، كه تحقيقات او در اين زمينه ، در دوره «مرسوعه العتبات المقدسه» انتشار يافت.

در جهت برگزاري مجالس بزرگداشت بزرگان علم و ادب ، بسيار مي كوشيد ، مانند : هزاره ي كندي فيلسوف ، هزاره سيد رضي ، هزاره ي شيخ صدوق ، هزاره ي

صاحب بن عباد ، هزاره ي شيخ مفيد، بزرگداشت صفي الدين ارموي وابن رحمه حويزي و ابن سينا و فارابي و فضولي بغدادي و...

در طول اين سالها ، استدراك بر كتابشناسي هايي مانند كشف الظنون ومعجم المطبوعات نوشت.

عضويت در فرهنگستان زبان ايران (1952) ، جمعيت سلطنتي آسيايي لندن مجمع(1954) ، مجمع اللغه العربيه قاهره(1956) ، ممجمع علمي عليگره هند(1976)، علمي عربي دمشق(1993) و مجامع ديگر ، در كارنامه ي اوست.

و اين تلاش علمي ادامه داشت تا اواخر عمر پربار خود كه همراه با دو تن از ياران همراه ، به تصحيح و تحقيق كتاب پر ارج «تكلمه امل الآمل » نوشته علامه محقق سيدحسين صدر پرداخت و متن كامل آن را براي نخستين بار در شش جلد در لبنان منتشر كرد.

نگاه تقريبي او _ در عين تصلب به مباني شيعي _ بسيار ديدني بود. استاد بر اساس آماري كه از احكام شرعي استخراج كرده بود، به اين نتيجه رسيده بود كه تنها 8/3% درصد از احكام فقهي مورد اختلاف ميان مذاهب اهل قبله است كه در آن ميان فقط 0/56% از آن ، حكم مختص شيعه اماميه است.(متن كامل اين مقاله را دكتر محفوظ به نگارنده ي اين سطور مرحمت فرمود كه تلخيص آن در سفينه شماره 15، ص182-188 به چاپ رسيد.)

در تصلب او به مباني شيعه و بزرگان آن ، كافي است به يك نكته اشاره شود.

يكي از آثار جاودانه دكتر محفوظ ، رساله اي درباره ثقه الاسلام كليني و كتاب شريف كافي است كه در سال 1374 قمري نوشته اند و در مقدمه كتاب كافي (با تحقيق استاد فقيد علي اكبر غفاري) آمده

است.

استاد علي اكبر غفاري درباره ي اين رساله مي نويسد:«هي معربه عن مكائه الاستاذ في الثقافه الاسلاميه و شموخه في الادب و تضلّعه و براعته في الدرايه و الحديث . فزيّنا الكتاب بهمقاله تقديراً لسعيه و إكباراً لمقامه».

و آيت الله سيد محمدرضا حسيني جلالي درباره ي آن مي نويسد:«از شاهكارهاي ايشان مقدمه بر چاپ كتاب الكافي مرحوم كليني است كه در تهران چاپ شده كه با اين كار ، علاقه و عشق آقاي دكتر محفوظ به حديث و علوم آن نمايان شد».

اين رساله با زبان انگليسي ترجمه شده ودر ابتداي نخستين مجلّد ترجمه انگليسي اصول كافي (ترجمه آيت الله شيخ محمدرضا جعفري نجفي تحت عنوان "Al-Kulayni and Al Kafi") درج شده است.

(چاپ تهران : سازمان جهاني خدمات اسلامي WoFis ، ج1، ص27 تا46)

ايشان به نگارنده ي سطور مي فرمود:«وصيت كرده ام نوشته هايي را كه در مورد ثقه الاسلام كليني نوشته ام ، همراه با من دفن شود ، باشد تا از شفاعت آن بزرگوار در روز قيامت بهره مند شوم.»

روايت حديث

از نقاط روشن و برجسته در زندگي دكتر محفوظ ، تداوم راه استادش شيخ آقا بزرگ تهراني در بر پاييِ رايتِ اجازه ي حديث است . وي ، از زماني كه نخستين اجازه ي روايي خود را در سنّ بيست سالگي ، از شيخ آقا بزرگ گرفت ، تا آخر عمر پربار خود ، نزديك به صد اجازه ي روايتي ، ، از محدثان شيعه امامي زيدي ، اسماعيلي ، حنفي ، حنبلي ، مالكي ، شافعي در زمينه هاي حديث ، قرائت قرآن ، اذكار و ادعيه ، خط ، استخاره ، علوم

غريبه گرفت . و خود به صدها تن اجازه ي روايتي داد.

اين اجازات در شهرهاي مختلف بود، از جمله : نجف ، كاظمين ، سامرا ، صور (لبنان) ، طنجه ، فاس (مغرب) ، تهران ، قم ، زنجان ، بغداد، دمشق ، اصفهان ، سمنان ، سبزوار ، پطرزبورگ ، مدينه ، بعلبك ، بصره ، موصل ، عليگره ، إربيل (عراق) ، لندن ، صنعاء(يمن) ، تلمسان(الجزاير) ، بعقوبه (عراق) ،هرمل (لبنان)

دكتر محفوظ ، چه در خاطرات شفاهي خود و چه در نوشته هاي كتبي ، همواره تواضع خود را نسبت به علما و مراجع تقليد شيعه نشان مي داد و استجازه ي آنها از خود را ، نشانه ي تواضع آنها مي دانست . از جمله در جايي مي نويسد: «مرجع اكبر اقدم سيدابوالقاسم خويي (قدس الله سره) از من خواست كه به او اجازه روايت دهم ، در زماني كه به زيارتش مشرف شدم ، در حالي كه من سي سال داشتم و او پيرمردي سالخورده بود. اين نهايه تواضع و آخرين حدّ خفض جناح بود، كه علوم حديث ، «روايه الأكابر عن الأصاغر» نام دارد. من به راستي حيا كردم ، سكوت بر من غالب شد، در برابر هيبت چنان بزرگي...».

دكتر محفوظ در ارجوزه اي كوتاه، ازهمين مجلس چنين ياد مي كند:

قال :«أجزني أنت» ينهلّ سنا مشعشعا ، لمّا استجزته انا

قال : أجزني ، فسكتّ ادباً

وهيبه و خجلاً و رهبا

أكاد من فرط الحيا أذوب

والقلب قد قطّعه الوجيب

و مالمثلي أن يجيز مثله

و كلّ و بل لايجاري طلّه

لكنّه تواضع الكبار

اذا حنوا فضلاً علي الصغار

و هو تواضع

الأعزّ الأجلل

ما يخفض الجناح إلّا أمثل

و انّها روايه الأكابر

إذا روي الشيخ عن الأصاغر

و ذاك حقّاً شرف عظيم أرفع لا تناله النجوم

قد خصّني بلطفه إحساناً

و من يضاهي ء الحيا تهتانا

پي نوشت ها:

*عضو هيئت علمي دانشگاه قم.

1-كافي،كتاب فضل العلم ؛باب صفة العلم و فضله و فضل العلماء ،حديث 8.

2-بخشي از قصيده ي استاد بديع الزمان فروزانفر در رثاي ميرزا محمد خان قزويني.

منابع زندگينامه :فصلنامه تخصصي مطالعات قرآن و حديث سفينه،شماره 21.

محفوظي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس محفوظي

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1307/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله عباس محفوظي در سال 1307 هجري شمس در يكي از روستاهاي شهرستان رودسر و در ميان خانواده اي مذهبي و دوستدار خاندان پاك پيامبر(ص ) به دنيا آمد. تولد او با شب ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع ) مصادف شده بود. پدرش پيشه كشاورزي داشت و گاه نيز به تجارت مي پرداخت . آيت الله محفوظي دروس دورة ابتدايي را در رودسر به پايان برد و سپس به دبيرستان رفت . امّا حدود يك سال بعد به سبب اشتياق فراوان به تحصيل دروس ديني ، به حوزه علميه رودسر وارد شد. حوزه علميه رودسر در آن روزگار رونق چنداني نداشت و استبداد رضا خاني باعث شده بود كه مردم كمتر به تحصيل علوم ديني رو آورند. استاد محفوظي پس از حدود 2 سال اقامت در حوزه علميه رودسر به اين نتيجه رسيد كه براي يافتن استاداني بهتر و شرايط تحصيلي مناسب تر به قم آيد. اين در حالي بود كه دروس دورة مقدمات تا سيوطي را در حوزه رودسر به پايان رسانيده بود. با ورود به حوزه علميه قم ، به محضر استادان مبرّز و

صاحب نام آن ديار مشرف شد و در زماني كوتاه دروس مقدمات و سطح را به پايان برد و به درس خارج علماي بنام آن روزگار همچون آيت الله العظمي بروجردي (ره ) و امام خميني (ره ) راه يافت . او مدتي نيز براي تحصيل به نجف اشرف رفت . قصد او براي اين سفر، آشنايي با سبك تدريس علماي آن ديار و سنجش شرايط تحصيل بود؛ امّا پس از بازگشت با مخالفت خانواده رو به رو شد و از سفر به نجف منصرف شد. آيت الله عباس محفوظي در ساليان تحصيل خود، محضر استادان بسيار را درك كرد. تنها استاد او در حوزه علميه رودسر آقاسيد هادي روحاني بود كه دروس مقدمات تا سيوطي را نزد او به پايان برد. با ورود به قم در سال 1324 به درس استاداني همچون آقاميرزا علي راسخي ، آقا شيخ حسين زرندي و آقا شيخ نعمت الله صالحي رفت و مطول را نزد آيت الله مشكيني و شرح لمعه را نزد آيت الله صدوقي ، آقا سيد محمد حسين درچه اي و شهيد آيت الله بهشتي و آية الله منتظري آموخت . براي فراگيري رسائل به نزد آقا شيخ عبدالجواد اصفهاني رفت و مكاسب را نزد مرحوم شيخ مرتضي حائري و مرحوم مجاهدي تبريزي فرا گرفت . استاد او در كفايه ، مرحوم سلطاني طباطبايي بود. او با اتمام دوره سطح به دروس خارج آيت الله العظمي بروجردي (ره )، آيت الله العظمي امام خميني (ره )، آيت الله العظمي ميرزا هاشم آملي (ره )، آيت الله العظمي محقق داماد(ره )، آيت الله العظمي گلپايگاني (ره )، آيت الله العظمي شيخ عباسعلي شاهرودي (ره ) رفت و از محضر آن بزرگواران بهره هاي بسيار برد. امّا استاد اصلي او در فقه و اصول ، امام خميني (ره ) بود. او در بخش حكمت نيز از محضر

علامه طباطبايي (ره ) بهره مند شد شرح منظومه حكمت را نيز از آية الله منتظري آموخت . او در درسهاي اخلاق استادان خود نيز حاضر مي شد. آيت الله محفوظي در سالهاي تحصيل خود با فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت و درسهاي آموخته را مباحثه مي كرد كه از آن ميان مي توان آيت الله محمدي گيلاني ، شهيد هاشمي نژاد و شهيد شيخ عبدالحسين رضايي و شيخ محمدباقري طاهري شاهرودي را نام برد. آيت الله عباس محفوظي تا به امروز، تلاشهاي فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است . او كه از نخستين سالهاي تحصيل به تدريس مي پرداخته ، بارها و بارها كتب دوره مقدمات و سطح را به طلاب مستعدّ و فضلاي بسياري درس داده است ؛ و سالهاست كه به تدريس خارج فقه مي پردازد و طلاب بسياري را از درس و اخلاق خود بهره مند مي سازد. او در زمينه علوم عقلي نيز به تدريس كتب فلسفي ، از جمله شرح منظومه سبزواري پرداخته است كه اين تدريس ، تا هم اكنون نيز ادامه دارد. همچنين وي كتابي در زمينه ولايت فقيه نگاشته است و كتابهاي بسياري نيز در دست چاپ دارد. آيت الله محفوظي در كنار تحصيل و تدريس ، همواره از مبارزه بر ضد رژيم پهلوي باز نمانده است و ضمن شركت در جلسات جامعه مدرسين حوزه علميه قم ، زير بسياري از اعلاميه هاي افشاگرانة آن مركز را امضا كرده است . او در رژيم گذشته بارها مورد تعقيب ، بازجويي و تبعيد قرار گرفته است و با پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي در سال 1357 نيز همواره مدافع و يار امام (ره ) و رهبر معظم انقلاب بوده است . آيت الله محفوظي هم اكنون در قم به تدريس و تربيت طلاب اشتغال دارد.

محقق اصطهباناتي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1255 ق)،

عالم امامى، مفسر، رياضيدان، متكلم و عارف. ملقب به محقق العلماء. نسبتش به اصطهبانات فارس مى رسد. وى دخترزاده ى سيد جعفر كشفى بود. در اصطهبانات به دنيا آمد. مدتى در يزد و مشهد و اصفهان در محضر آقا محمدجعفر كرمانى، شاگرد شيخ انصارى، و ميرزا محمدرضا يزدى، شاگرد صاحب «جواهر»، و ديگران تلمذ نمود. او از حكماى زمان خود و عالم معقول و منقول بود كه در ادب و رياضى نيز دستى توانا داشت. در اصطهبانات درگذشت و در كنار قبر مغربى تبريزى، به خاك سپرده شد. از آثارش: حاشيه ى «تحرير اقليدس» خواجه نصير طوسى؛ شرح «تشريح الافلاك» شيخ بهائى؛ «السلسبيل»، در عرفان؛ «دعاء كميل»، كه در حاشيه «زاد المعاد» به چاپ رسيده؛ «الحصن الحصين»، در شرح «البلد الامين»، در توحيد؛ «مطالع الانوار»؛ «لمعات النور»، در تفسير آيه ى نور؛ رساله اى در «هيئت»؛ رساله اى در «قبله»، كه آن را به خواست ميرزا ابراهيم مجتهد محلاتى در رد بر ميرزا محمدباقر اصطهباناتى نگاشت.[1]

الشيخ ميرزا ابوالحسن بن اسماعيل اصطهباناتى لارى معروف بمحقق عالمى جليل و فاضلى مصنّف است.

وى از صبيّه فاضله آيه الله حاج سيد جعفر كشفى متولد شده و جماعتى از بزرگان مانند ميرزا محمد رضا يزدى و آقا محمد جعفر كرمانى از وى استفاده نموده اند. تأليفاتى دارد مانند (السلسبيل) و شرح دعاء كميل و زادالمعاد والحصن الحصين و مطالع الانوار و لمعات النور و شرح تشريح الافلاك و حاشيه تحرير اقليدس در ماه ذى الحجه 1338 ق از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (336 ،323/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (91 -90/ 1)، الذريعه (258 ،146/ 13 ،142/ 21 ،347/ 18

،214/ 12 ،14/ 7 ،33/ 6)، ريحانه (236/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 277 ،35/ 14)، معجم المؤلفين (206/ 3)، مكارم الآثار (1501 -1500/ 5).

محقّق اصفهاني حائري، محمد جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فقيه اديب، و شاعر زاهد، از مدّرسين ادبيّات در كربلا و ساكن مدرسه حسن خان بوده، و عمرى به فقر و استغناء زندگى فرموده، و جمعى از فضلا و مستعدّين در خدمتش تحصيل نموده.

گاهى به مقتضاى حال، اشعارى مى سروده و در آنها «قدسى» و «محقّق» تخلّص مى نموده. قسمتى از اشعارش به طبع رسيده.

در مقدّمه ديوانش گويد: متبحّر در علوم عربيّت، و شاخص در ادبيّت، و استاد نحو و منطق و علم كلام، و مبرّز در معقول و منقول، و با آن كه فقيه فاضلى بود، جنبه شعر و ادبيتّش غالب بر ساير معلوماتش مى نمود.

در 1328 وفات يافته، در صحن مطهر حسينى عليه السلام مدفون گرديد.

از اشعار اوست:

در بزم دهر عيش ميّسر نمى شود

زين جام مى گلوى كسى تر نمى شود

هرگز كسى ز آينه جام در جهان

داراى عصر خويش و سكندر نمى شود

نفس اژدرى است تا نشود كشته اى حكيم

در دست گنج عقل ميسّر نمى شود

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

محقق بهشتي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله حاج سيد محمد محقق بهشتى از علماء معاصر بابل است، وى در بابل متولد شده و در مهد علم و تقوا پرورش يافته و تحصيلات اوليه و سطوح را در بابل خوانده و بنجف مهاجرت و از محضر آيات عظام و مراجع كرام آن سامان استفاده نموده تا بمدارج علم و كمال رسيده و بوطن مراجعت و بانجام وظائف دينى و روحى از اقامه جماعت و تبليغ احكام و ارشاد انام اشتغال دارد.

از باقيات الصالحات ايشانست فرزند برومند و فاضل آنجناب حجه الاسلام آقاى آقا سيد حسن آقا بهشتى كه سالهاى متمادى در مشهد مقدس تحصيل علوم اسلامى از فقه و اصول و غيره نموده آنگاه

ببابل مراجعت و باقامه جماعت و ترويج دين و تدريس و ساير خدمات روحى و دينى مشغول ميباشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

محقق تهراني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ رضا محقق تهرانى از علماء و مجتهدين مبرز معاصر تهرانست.

وى در حدود سال 1332 قمرى در تهران متولد شده و پس از بلوغ و خواندن اوليات و سطوح در سال 1365 قمرى عصر رياست آيت اللَّه العظمى بروجردى رضوان اللَّه عليه به قم آمده و از محضر آن مرحوم و آيات ديگر استفاده نموده و پس از چند سال به تهران مراجعت و بتدريس سطح و خارج پرداخته و تا حال حاضر به اقامه جماعت در مسجد بازار آهنگرها و گفتن درس خارج براى عده اى از فضلاء تهران اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آن جناب عالمى محقق و دانشمندى مدقق است داراى آثار علمى مى باشند كه از آنها شرح بر شرايع الاسلام بنام حقايق الفقه است كه قسمتى از آن بطبع رسيده است.

و ايشان عديل و باجناق حجةالاسلام و قدوه العلماء الاعلام آقاى آقا شيخ جواد خندق آبادى تهرانى كه از افاضل علماء و مدرسين بزرگوار حوزه علميه قم و تهرانند، مى باشند.

آقاى خندق آبادى مزبور از بيت علم و فضيلت و داراى مقام فضل و تقوا و ورع و موصوف بكمال و معنويت است. وى چندين سال در حوزه علميه قم اشتغال بتدريس و كسب فيض از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى بودند و ضمنا تدريس كفايه و مكاسب و غيره مى نمودند و بسيارى از فضلاء تهرانى معاصر از شاگردان او مى باشند. در جمع و تربيت جامع الاحاديث آيت اللَّه بروجردى سهم بسزائى دارند و از اين جهت و جهات ديگر مورد توجه مخصوص

آيت اللَّه و محسود بعضى از اقران بودند كه پس از فوت آن مرحوم قم را ترك نموده و از شركت در مجامع عمومى و اجتماعات و معاشرت خوددارى و مهر سكوت بر زبان و بحال مخصوصى ايام خود را مى گذراند و آيا مفاد فرمايش حضرت صادق عليه السلام كه مى فرمايد:

(فسدالزمان و تغيرت الاخوان و تغلبت الاعيان فرايت الانفراد اسكن للفواد) را مطالعه نموده و تغيير رژيم و روش سابق خود داده و يا امرى ديگر موجب اين حالت او شده چه عرض كنم (العلم عنداللَّه) اى حال مردى كم نظير و از جهات اخلاقى و روحى و معنويت نادره زمانست.

محمدرضا محقق تهرانى فرزند مرحوم آقاحسين كرمانى يكى از دانشمندان به نام و مجتهدين معاصر تهران مى باشد. ايشان در سال 1332 قمرى در تهران متولد شده مقدمات و ادبيات را در قم خوانده و پس از آن به مشهد مشرف شده و دروس نهائى را از آيت اللَّه حاج شيخ هاشم قزوينى و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم دامغانى و حاج شيخ حسن پائين خيابانى استفاده و تكميل نموده در دروس خارج آقا محمد آقازاده كفائى و آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى شركت نموده و دروس معارف را از مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدمهدى غروى اصفهانى استفاده كرده و پس از جريان مسجد گوهرشاد در سال 1314 شمسى و تبعيد آيات عظام خراسان و تعطيلى حوزه علميه مشهد ناچار به تهران برگشته و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدعلى شاه آبادى بهره مند شده و سپس به قم آمده و از محضر آيات ثلاثه قم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر استفاده نموده و به تهران آمده و مدتى اقامت

و پس از ورود آيت اللَّه العظمى بروجردى باز به قم برگشته و مدت نه سال تمام به اتفاق باجناقش مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ محمدجواد خندق آبادى به درس خارج معظم له شركت و استفاده نمود سپس به مشهد عزيمت و به مدت دو سال توقف و به تدريس پرداخته و پس از آن به تهران بازگشته و در مدرسه مروى به تدريس فقه و اصول مشغول شده تا در سال 1358 شمسى كه به علتى دروس را تعطيل و به تأليف موسوعه حقايق الفقه در شرح شرايع الاسلام پرداخته و تاكنون حدود پنجاه جلد از آن چاپ و حدود بيست جلد ديگر در دست تأليف و طبع مى باشد و ضمنا آن جناب در مسجد خندق آباد واقع در خيابان مولوى اقامه جماعت مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

محقق خوانساري، حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1099/ 1098 -1016 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، رجالى، محدث، متكلم، مدرس، محقق و شاعر. وى جامع معقول و منقول بود و به جهت تدريس در هر يك از اين علوم به استاد الكل فى الكل معروف شد. چون پدر و پسرش هر دو جمال الدين نام داشتند ملقب به ذوالجمالين شد. اصلش از خوانسار است. در نوجوانى براى كسب علوم به اصفهان رفت و در مدرسه ى خواجه ملك نزديك مدرسه ى شيخ لطف اللَّه مشغول تحصيل شد. او علوم معقول و منقول را از ميرفندرسكى و ملا محمدتقى مجلسى و خليفةالسلطان و محقق سبزوارى و ديگر علما فراگرفت و به مقام علمى بالايى رسيد. او به تيزهوشى و سرعت انتقال معروف بود و مشكلات علمى را با اندك تأملى حل مى نمود. فرزندانش، آقا جمال خوانسارى و آقا رضى خوانسارى، و سيد نعمت اللَّه

جزايرى و شيخ جعفر قاضى و ملا ميرزا شيروانى و ملا محمد سراب تنكابنى و عده اى ديگر از شاگردان او بودند. رياست علمى و مذهبى زمانش بدو منتهى مى شد و وى پناه گاه فقرا و مساكين بود. در شعر طبعى روان داشت و شعر و نثرش به عربى و فارسى مشهور است. در اصفهان درگذشت و در قبرستان تخت فولاد نزديك مقبره ى بابا ركن الدين دفن شد. شاه سليمان صفوى مقبره اى برايش بنا كرد كه پس از دفن شدن فرزندانش در كنارش، به تكيه ى خوانساريها معروف گرديد. از آثارش: ترجمه ى قرآن؛ فسير «سورة الفاتحة»؛ ترجمه ى «صحيفة السجادية»؛ «مشارق الشموس»، در شرح «الدروس» شهيد اول؛ «تواريخ وفيات العلماء»؛ «الجبر و الاختيار»؛ حاشيه بر «شرح جديد التجريد» قوشچى؛ حاشيه بر «شرح الاشارات» خواجه نصير طوسى؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ حاشيه بر «محاكمات» قطب الدين رازى؛ حاشيه بر «معالم الاصول»؛ شرح «كافيه» ابن حاجب؛ شرح «هيئت» قوشچى؛ رساله در «مقدمة الواجب»؛ رساله هايى در شبهات متفرقه، از جمله: «شبهة الايمان و الكفر»، «شبهة الطفرة» و «شبهة الاستلزام»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (150 -148/ 6)، ايضاح المكنون (485/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران (316 -314/ 5)، تذكره ى شعراى خوانسار (26 -23)، تذكرة القبور (298 -297)، تذكره ى نصرآبادى (153 -152)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (173 ،51/ 2)، الذريعه (106/ 22 ،36/ 21 ،133 -132/ 20 ،244 ،91 ،25/ 13 ،247/ 9 ،19/ 7 ،206 ،192 ،111 ،68/ 6 ،81/ 5 ،339 ،126 ،112/ 4)، روضات الجنات (347 -339/ 2)، رياض العارفين (187)، رياض العلماء (60 -57/ 2)، ريحانه (242 -239/ 5)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (408 -407)،

طبقات اعلام الشيعه (قرن 167 -166/ 11)، فقهاى نامدار شيعه (238 -234)، فوائد الرضويه (155 -153)، الكنى و الالقاب (159 -158/ 3)، لغت نامه (ذيل/ حسين خوانسارى)، معجم المؤلفين (48/ 4)، مواد التواريخ (174 -173)، هدية الاحباب (235 -234)، هدية العارفين (324/ 1).

محقق سبزواري، محمدباقر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1090 -1017 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، حكيم، متكلم، مدرس و شاعر. معروف به صاحب «ذخيره». اصل وى از سبزوار بود. در اصفهان سكونت گزيد و نزد علماى آن شهر تلمذ نمود. معقول را از مير فندرسكى و قاضى معز و منقول را از ملا حيدرعلى اصفهانى و ملا حسنعلى شوشترى فراگرفت. او از مجلسى اول و از نورالدين على عاملى، برادر صاحب «مدارك»، و از شرف الدين على شولستانى و از حسين مقرى عاملى و حسين بن حيدر كركى كه از شاگردان شيخ بهائى بودند، روايت كرده است. در زمان شاه عباس ثانى امام جمعه و جماعت بود و منصب شيخ الاسلامى و تدريس در مدرسه ملا عبداللَّه شوشترى به وى تفويض شد. وى همچنين در مدرسه ى سميعيه كه بعدها به مدرسه ى سبزوارى مشهور شد تدريس مى كرد. از شاگردان بنام او ملا محمد سراب تنكابنى و محمد شفيع بن فرج و عبداللَّه اردبيلى مى باشند. گفته اند كه شوهر خواهرش، محقق خوانسارى، نيز از جمله شاگردان اوست. بين او و فيض كاشانى دوستى و مودت و همفكرى كامل برقرار بود. محقق طبع روانى داشت و به نيكويى شعر مى سرود. در اصفهان درگذشت، پيكرش به مشهد منتقل و در صحن رضوى، در مدرسه ى ميرزا جعفر، دفن شد. از آثارش: «ذخيرة المعاد فى شرح الارشاد»، در فقه شيعه؛ «كفاية الاحكام» يا «كفاية الفقه» يا «كفاية

المعتقد» يا «كفاية المقتصد». اين دو، كتابهاى مبسوطى در فقه شيعه مى باشند. از ديگر آثار وى: رساله اى در «سمت القبله»؛ شرح «زببدة الاصول» شيخ بهائى؛ «رسالة الخلافية»، در عبادات؛ «روضة الانوار عباسى»، در معرفت خدا و مواعظ و آداب سلوك رعايا و ملوك و «مفاتيح النجاة»، در ادعيه و اعمال سال و «جامع الزيارات عباسى» كه هر سه براى شاه عباس صفوى تأليف شده است؛ حاشيه بر «شرح الاشارات»؛ حاشيه بر «الهيات الشفاء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (272/ 6)، ايضاح المكنون (542/ 1)، الذريعه (256/ 22 ،308/ 21 ،21 ،99 ،96 ،88/ 18 ،290 -289/ 11 ،19/ 10 ،239/ 7 ،141 ،110/ 6 ،57/ 5)، روضات الجنات (76 -67/ 2)، ريحانه (242/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 72 -71/ 11)، فقهاى نامدار شيعه (232 -230)، فوائد الرضويه (426 -425)، الكنى و الالقاب (161 -159/ 3)، لغت نامه (ذيل/ سبزوارى)، معجم المؤلفين (95/ 9)، مؤلفين كتب چاپى (69 -67/ 2)، هدية العارفين (297/ 2).

محقق كركي، زين الدين، نورالدين ابوالحسن علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(940/ 938/ 937 -868 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، مجتهد و محقق. معروف به محقق كركى و محقق ثانى و موصوف به شيخ علائى و مروج المذهب و مولاى مروج و عالم ربانى. عده اى او را به جدش عبدالعالى منسوب كرده و على بن عبدالعالى خوانده اند. وى از علماى بزرگ عهد شاه طهماسب صفوى (984 -930 ق) بود، كه او را مجدد مذهب شيعه ناميده اند. در جبل عامل شامات به دنيا آمد. سپس به مصر رفت و از علماى آنجا اخذ علم نمود. سفرى هم به عراق نمود و بعدها در ايران مستقر گرديد و نزد شاه تقرب

يافت به حدى كه شاه سلطنت را بدو تفويض كرد و خود را يكى از عمال شيخ خواند و محقق طى احكامى كه به اطراف و ولايات نوشت، كيفيت سلوك عمال با رعايا را به آنان گوشزد كرد. محقق از شاگردان على بن هلال جزايرى (از شاگردان و راويان احمد بن فهد حلى) و محمد بن خاتون عاملى و ديگر بزرگان بود و از آنها روايت مى نمود. او از على بن هلال جزايرى و ابن المؤذن داراى اجازه بود. على بن عبدالعالى ميسى (و از او شهيد ثانى) و پسرش، ظهيرالدين ابراهيم ميسى، و شيخ زين الدين فقعانى و شيخ احمد ابن ابى جامع و شيخ عبدالنبى جزايرى از وى روايت كرده اند. شيخ على منشار و شيخ كمال الدين درويش و سيد امير محمد استرآبادى و سيد شريف الدين على استرآبادى از شاگردان محقق كركى بودند. در نجف درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. پدر شيخ بهائى فرموده كه محقق كركى را به زهر شهيد كردند. در «شهيدان راه فضيلت» تاريخ شهادت وى 945 ق ذكر شده است. از آثارش: «اثبات الرجعة»؛ «احكام الارضين» يا «اقسام الارضين»؛ «جامع المقاصد»، در شرح «القواعد» علامه حلى، در شش مجلد؛ حاشيه بر «ارشاد الاذهان» علامه حلى؛ حاشيه بر «الفيه ى» شهيد اول؛ حاشيه بر «الدروس» و «الذكرى» شهيد اول؛ حاشيه بر «شرايع الاسلام»؛ «صيغ العقود و الايقاعات»؛ «قاطعة اللجاج فى تحقيق حل الخراج»؛ «النجمية»، در كلام؛ «نفحات اللاهوت» يا «اسرار اللاهوت»؛ رساله ى «الجعفرية»؛ رساله ى «العدالة»؛ رساله ى «الغيبة»؛ رساله ى «الرضاع»؛ ترجمه ى «الجزيرة الخضراء» فضل بن يحيى طيبى، كه در هند به چاپ رسيده است.[1]

شيخ زين الدين ابوالحسن على بن حسين معروف به

محقق كركى (ف. نجف.940 ه.ق) از علماء معروف، معاصر شاه طهماسب صفوى، سمت شيخ الاسلامى داشت و قاضى القضاة ايران بود. تأليفات بسيار دارد، از جمله ى آثارش جامع المقاصد فى شرح القواعد، حاشيه ى شرايع الاسلام، شرح الفيه ى شهيد اول. حاشيه ى تحرير علامه است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (91/ 5)، اعيان الشيعه (213 -208/ 8)، حبيب السير (610 -609/ 4)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (178 ،165 ،160/ 2)، الذريعه (251 -250 ،72/ 24 ،7/ 17 ،110/ 15 ،107 ،24 ،16 -15/ 6 ،73 -72/ 5 ،271 ،55/ 2 ،293 ،93/ 1)، روضات الجنات (359 -346/ 4)، رياض العلماء (460 -441/ 3)، ريحانه (249 -244/ 5)، شهيدان راه فضيلت (217 -199)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 161 -160/ 10)، عالم آراى عباسى (458 ،154 ،146 ،144/ 1)، فقهاى نامدار شيعه (184 -176)، فوائد الرضويه (306 -303)، قصص العلماء (348 -346)، كارنامه ى بزرگان (187 -186)، الكنى و الالقاب (162 -161/ 3)، معجم المؤلفين (74/ 7)، وقايع السنين و الاعوام (462)، هدية الاحباب (236)، هدية العارفين (744/ 1).

محقق، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي محقق در سال 1308 شمسي در مشهد به دنيا آمد، و پس از تحصيلات مقدماتي ، علوم حوزه اي را در مشهد و تهران تا حد اجتهاد طي كرد. پس از اخذ ليسانس از سال 1330 تا سال 1339 به دبيري دبيرستانها و اداره بخش نسخ خطي كتابخانه ملي فرهنگ پرداخت. در سال 1337 دكتراي الهيات و معارف اسلامي را به پايان رسانيدو درسال 1338 دكتراي زبان و ادبيات فارسي اخذ نمود. در سال 1339 به دانشياري دانشكده ادبيات دانشگاه تهران برگزيده شد و درسال 1346 به درجه استادي ارتقا يافت.

استاد از سال 1348 تا 1357 مدير گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران و بعد از انقلاب نيز به مدت يك سال عهده دار رياست دانشكده دماوند گرديد. او به مدت دو سال به عنوان استاد مهمان در دانشگاه لندن و مدت هشت سال به تناوب در دانشگاه مك گيل كانادا به تدريس پرداخت و در سال 1347 شعبه موسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل را در تهران تاسيس كرد. ايشان عضو و رييس انجمن استادان زبان و ادبيات فارسي و عضو هيات امناي انجمن فلسفه ايران بوده و اكنون رييس انجمن آثار و مفاخر فرهنگي و مشاور علمي و عضو هيات امناي بنياد دائره المعارف اسلامي و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي است. استاد همچنين عضو ايراني فرهنگستان زبان و ادب مصر مي باشد و در فرهنگستان هاي اردن ، سوريه ، هند و مجمع بين اللملي فلسفه در قرون وسطي و مجمع بين اللملي تاريخ پزشكي نيز عضويت دارد. استاد محقق در سال 1361 از سمت استادي دانشگاه تهران بازنشسته گرديد و پس از آن در دانشگاه هاي مشهد ، امام صادق ( ع) ، تربيت مدرس ، الزهراء و شهيد مطهري تدريس كرده است.ايشان برگزيده همايش طرح سپاس بهمن 85 در فرهنگسراي ابن سينا مي باشند.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : مهدي محقق فرزند حاج شيخ عباسعلي محقق واعظ خراساني و نوه مرحوم آخوند ملا بمانعلي دامغاني مي باشد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : مهمترين حادثه بوقوع پيوسته در دوران كودكي مهدي محقق ، واقعه خونين مسجد گوهرشاد مشهد بود. استاد از اين واقعه

چنين تعريف مي كند: « هنوز صداي صفير گلوله هايي كه در شب واقعه شليك مي شد در گوش من طنين انداز است خصوصاً كه اين واقعه مصادف شد با پنهان زيستن پدرم زيرا او از كساني بود كه در شب واقعه منبر رفته بود و در ضمن در سخنانش گفته بود: « گويي ما در زير پرچم انگليس هستيم كه هرچه آنان بخواهند بايد اطاعت شود . » سرانجام پدرم پس از مدتها زندگي مخفي خود را به شهرباني مشهد معرفي نمود و از آنجا به زندان قصر منتقل شد وبيش از سه سال را در آنجا گذراند.» در سال 1317 با آزادي پدر از زندان ، به اتفاق خانواده به تهران رهسپار شده كه اين مهاجرت با ممنوع المنبر شدن پدر و اوضاع بد اقتصادي خانواده توام گشت،ناچار پدر و دو برادربزرگترش به حجره اي در مدرسه سپهسالار رفتند و بقيه خانواده نيز در اتاقي كوچك كه در بازارچه نايب السلطنه قرار داشت مقيم شدند. اوضاع نابسامان مادي و بي اطلاعي پدر باعث به تعويق افتادن تحصيل دكترمحقق شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات مهدي محقق در دبستان فرهنگ آغاز گرديد و در سال 1321 وارد دبيرستان گرديد ، اما به دليل شرايط سخت مادي براي مدتي از تحصيل فاصله گرفت و جهت كسب درآمد وارد بازار شد، طولي نكشيد استاد محقق وارد مدرسه خان مروي شد و تحصيلات خود را پي گرفت. در مدت 4 ماه صرف مير و عوامل ملا محسن و انموذج و صمديه را نزد حاج سيد هادي وراميني فراگرفت. محقق جهت فراگيري درس سيوطي و حاشيه وارد

مدرسه سپهسالار قديم شد. پس از گذراندن اين دوران و استفاده از استادان مدارس تهران ، به مشهد رفته و در حوزه علميه اين شهر به كسب علم نزد علماي بزرگ پرداخت ، او از اين دوران به دليل بهره مند شدن از « استادان فاضل و دانشمند » به نيكي ياد مي كند. استاد در شهريور سال 1327 در امتحان ورودي دانشكده علوم معقول و منقول به عنوان نفر سوم برگزيده شد ؛ او در سال هاي 1327 و 1330 همزمان با تحصيل در اين دانشكده در درس مدرسان بزرگ تهران شركت مي كرد. در سال 1330 براي اخذ ليسانس دوم كه منتهي به دكترا هم شد وارد دانشكده ادبيات شده و در سال 1333 ليسانس زبان و ادبيات فارسي را اخذ نمود و بلافاصله در دوره دكتري شركت نمود. در سال 1334 با افتتاح دوره دكتري علوم معقول و منقول ، در دوره دكتري معقول ثبت نام كرد. او توانست در سال 1336 دوره دكتري زبان و ادبيات فارسي را و در سال 1337 دوره دكتري علوم معقول و منقول را به پايان برد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مهدي محقق مدتي اداره ي بخش نسخ خطي كتابخانه ملي را عهده دار بود و با شروع فعاليت هاي آموزشي از سال 1348 تا 1357 مديريت گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران را به عهده گرفت و پس از انقلاب به مدت يك سال رياست دانشكده دماوند به وي سپرده شد. از ديگر مشاغل دكتر محقق ، عضويت و رياست انجمن استادان زبان و ادبيات فارسي و عضويت هيئت امناي انجمن فلسفه ايران

بوده و اكنون رئيس انجمن آثار و مفاخر فرهنگي و مشاور علمي و عضو هيئت امناي بنياد دائره المعارف اسلامي و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسي است . وي همچنين عضو ايراني فرهنگستان زبان و ادب مصر است و در فرهنگستان هاي اردن ، سوريه ، هند و مجمع بين اللملي فلسفه در قرون وسطي و مجمع بين اللملي تاريخ پزشكي نيز عضويت دارد.

فعاليتهاي آموزشي : شروع كار تدريس مهدي محقق به تشويق آيت الله كاشاني بود ، استاد مي گويد: « مرحوم آيت الله كاشاني معتقد بود كه در من فصاحتي وجود دارد كه در معلمي بايد از آن استفاده كنم و وقتي تعلل مرا در امر استخدام ديد گفت « شما بيسوادا خودتونو كنار مي كشين كه همه جاها را كافرا گرفتن » كلمه « بيسواد» تكيه كلام آن مرحوم بود لذا نامه اي در صلاحيت من به وزارت فرهنگ نوشت و من به تشويق آن مرحوم ازآن سال كار تدريس را شروع كردم . » پس از اخذ ليسانس از سال 1330 تا 1339 به دبيري دبيرستان ها برگزيده شد و از سال 1339 به دانشياري دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ، سپس به درجه ي استادي ارتقاء يافت. او در سال 1340 به مدت دوسال به عنوان استاد مهمان در دانشكده مطالعات شرقي و آفريقايي دانشگاه لندن و از سال 1344 به مدت هشت سال به تناوب در مؤسسه ي مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا به تدريس زبان و ادبيات فارسي ، تاريخ تمدن ايران و فلسفه و كلام اسلامي پرداخت. در بازگشت ، مدتي در حوزه علميه قم عهده

دار تدريس « روش تصحيح انتقادي و نشر متون اسلامي » بود. استاد محقق در سال 1361 از سمت استادي دانشگاه تهران بازنشسته گرديد و پس از آن در دانشگاه هاي مشهد ، امام صادق ( ع ) ، تربيت مدرس ، الزهرا و شهيد مطهري تدريس كرده است.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : مهدي محقق در سال 1347 شعبه ي مؤسسه ي مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا را در تهران تأسيس كرد. وي همچنين در بنيان گذاري « دائره المعارف تشيع » و « دائره المعارف اسلامي » هم سهمي داشته است. او در كانادا پيشنهاد تأسيس كرسي « فكر شيعه » را ارائه نمود و خود وي نيز عهده دار آن گرديد و فلسفه و كلام و اصول فقه شيعه تدريس نمود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مهدي محقق در چندين كنگره بين اللملي و ملي شركت نموده و در همه ي آنها خطابه ايراد كرده است ، كه از آن جمله عبارتند از: كنگره مؤتمر اسلامي ( قاهره - 1334 ) ، انجمن شعر لندن ( 1340 ) ، سمينار مقايسه ي گرامر زبان هاي سامي ( دانشگاه لندن - 1341 ) ، سمينار ميراث مشترك فرهنگي ايران و پاكستان و تركيه ( تهران - 1343 ) ، انجمن آمريكايي خاورشناسي ( فيلادلفيا - 1345 ، نيوهاون - 1346 و دانشگاه بركلي كاليفرنيا - 1347 ) ، كنگره بين المللي مستشرقين ( ميشيگان - 1346 ) و هفته ي فرهنگي ايران ( دانشگاه مك گيل مونترال - 1346 ). وي علاوه بر تأليف چندين كتاب

، مجموعه مقالاتي را نيز به زبان هاي فارسي ، عربي و انگليسي در ايران و كشورهايي همچون لبنان ، سوريه ، هند ، پاكستان ، به رشته ي تحرير درآورده است كه از آن جمله ، انتشار مقالات متعدد در مجلات دانشكده ادبيات ، يغما ، راهنماي كتاب ، فرهنگ ايران زمين ، آستان قدس رضوي ، وحيد ، مهر ، الاخاء و نشريه ي كتابخانه ي مركزي دانشگاه مي باشد.

آرا و گرايشهاي خاص : مهدي محقق مميزه و مشخصه فرهنگ اسلامي نسبت به ساير فرهنگها را اين مي داند كه هيچوقت دروازه هاي فرهنگ اسلامي بسته نبوده و هميشه ازخاصيت تسامح براي پذيرفتن فكر تازه و جديد برخوردار بوده است . بدان علت آنچه از علوم و معارف و دانستني هاو دانش ها كه مفيد تشخيص داده شده بود ، از ملت هاي مختلف گرفته شده است ، اين علوم و معارف را از يوناني ،سرياني ، سانسكريت ترجمه كردند و در حقيقت تكامل و ترقي فرهنگ اسلامي را دراين دانستند كه آن را به موضوع خاصي منحصر نكنند .

جوائز و نشانها : مهدي محقق برگزيده همايش طرح سپاس درسال 85 در فرهنگسراي ابن سينا مي باشند.

چگونگي عرضه آثار : مهدي محقق، درباره اولين كتاب خود وجوه قرآن اين چنين ميگويد: \ اولين كتاب من «وجوه قرآن» ازحبيش بن ابراهيم تفليسي، پزشك، لغت شناس و قرآن شناس درسال ???? منتشرشد. من اين كتاب را تصحيح كردم، مقدمه نوشتم و «وجوه قرآن» را توضيح دادم. دراين كتاب لغات قرآن يك به يك ذكرمي شود كه به چه معنايي آمده و بعد آيه اش هم ذكرمي شود. كساني

كه در حوزه قرآن مطالعه مي كنند و درزمينه تفسير كارمي كنند، اين كتاب مورد نيازشان خواهدبود. «وجوه قرآن» از علومي است كه هميشه موردتوجه مفسران و دانشمندان قرآن شناس بود. «وجوه قرآن» درقرن هفتم نوشته شده و از نسخه هاي خطي نادر و منحصر به فردي بود كه مرحوم مجتبي مينوي، زماني كه رايزن فرهنگي ايران درتركيه بود، ميكروفيلم اين كتاب و حدود پنج هزاركتاب ديگر را براي كتابخانه مركزي دانشگاه تهران هديه آورد. اين اثر درهمان دوره با سرمايه دكتر يحيي مهدوي چاپ شد كه حقوق دانشگاهي اش را وقف چاپ آثار علمي و خطي كرده بود و تفسير سورآبادي و وجوه قرآن به اين صورت چاپ شد. كتاب «تأثيرقرآن دراشعار ناصرخسرو» نيز از آثار وي است كه درباره اين اثر اين چنين ميگويد: \تأثيرقرآن در آثار ناصرخسرو خيلي بيشتر و آشكارتر است. هم ناصرخسرو و هم حافظ هردو قرآن را ازحفظ بودند. حافظ مي سرايد «قرآن زبربخوانم با چهارده روايت» و يا «به قرآني كه اندرسينه داري» و... ازآن طرف هم ناصرخسرو مي گويد «كتابت زبردارم اندرضمير» و... تأثير قرآن در آثار ناصرخسرو به شكل استفاده از مضامين قرآني، استفاده از لغات قرآني است. وي درباره كتاب شرح و تفصي پانزده قصيده ناصرخسرو نيز ميگويد: \ اين كتاب بعدها تبديل به شرح و تفسير سي قصيده شد و جزو كتاب هاي درسي دانشگاهي است. ناصرخسرو عالم به علوم زمان خودش بود. آثارش تجسمي از فرهنگ غني اسلامي است و از قرآن، از حديث، از اوستا و عهدعتيق استفاده كرده است. از فلسفه يونان هم بهره مي گيرد. ناصرخسرو شاعر جامع الاطرافي بود

كه تربيت شده فرهنگ غني اسلامي بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 بستان الاطباء

2 بيست گفتار در مباحث فلسفي و كلامي

3 تأثيرقرآن در اشعار ناصرخسرو

4 تحليل اشعار ناصر خسرو

5 ترجمه ي شرح منظومه ي غررالفرائد سبزواري

ويژگي اثر : به انضمام مقدمه ي فارسي و انگليسي و اصطلاحات.

6 تصحيح كتاب « مفتاح الطب و منهاج الطلاب »

ويژگي اثر : با همكاري محمد تقي دانش پژوه ( كتاب برگزيده سال )

7 تعليقات ، مقدمه و تصحيح اشترنامه عطار

8 تعليقات ، مقدمه و تصحيح وجوه قرآن تفليسي

9 شرح الهيات شفا ملا مهدي نراقي

10 شرح باب حادي عشر علامه حلي

11 شرح مشكلات و مقدمه بر پانزده قصيده از ناصرخسرو

12 شيعه درحديث ديگران

13 فيلسوف ري

14 فيلسوف ري محمدبن زكرياي رازي

15 مقدمه در شرح احوال و آثار و افكار السيره الفلسفيه رازي

16 مقدمه و فرهنگ لغات لسان التنزيل

17 وجوه قرآن

18

يادنامه اديب نيشابوري

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

منابع زندگينامه :

بانك رسانه ها- روزنامه ايران- 25-12-1381 "امروز با دكترمهدي محقق"ا2برگزيدگان علمي و فرهنگي كشور ، دفتر شوراي جذب نخبگان ، 255 _3كيهان فرهنگي ،شماره 3 ، خرداد 13664مجله ي دانشكده ادبيات و علوم انساني ، سال شانزدهم ، شماره ي 1و 2 ، آذر 13475ميز گرد /فرهنگ و تمدن اسلامي ، نامه فرهنگ . سال سوم ، شماره چهارم . شماره مسلسل 12 ، زمستان 1372 ، ص13

محققان گورتاني، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا محققيان گورتاني

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/4/10

زندگينامه علمي

اينجانب شيخ رضا محققيان گورتاني فرزند حاج اسماعيل در تاريخ 10/4/1348 در اصفهان متولد شده و پس از سپري كردن دوران دبستان و راهنمايي به سال 1362 وارد حوزه علميه اصفهان شده و دروس مقدمات و مقداري از سطح را در حوزه علميه اصفهان در مدرسه ذوالفقار فرا گرفته و در اصفهان در دروس حضرات آيات مرحوم سيد احمد امامي و حاج سيد حسن امامي و حاج آقا حجت ابطحي و شيخ علي اكبر فقيه و... شركت نمودم.

در سال 1368 به حوزه علميه قم هجرت نمودم و دروس خارج را در محضر آيات عظام آيت الله ميرزا جوادآقاي تبريزي و آيت الله وحيد خراساني و... فرا گرفتم و در اين مدت رشته تخصصي تفسير سطح چهار را سپري نموده و موفق به حفظ كامل قرآن كريم شدم و قريب به 10 سال است كه به تدريس علوم حوزوي و تدريس مكاسب و رسائل و... اشتغال دارم.

هم اكنون در مركز تحقيقات فقهي قوه

قضائيه مشغول به باز نويسي و باز نگري قانون مجازات اسلامي قصاص و ديات مي باشم.

محلاتي شيرازي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1336 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد و مدرس. وى سالها از شاگردان برجسته ى ميرزاى شيرازى در نجف بود. سپس به همراه ميرزا به سامراء رفت و «تقريرات» استادش را نگاشت. او سه سال بعد از وفات ميرزاى شيرازى در سامرا باقى ماند و در حدود 1315 ق به شيراز بازگشت و عهده دار تدريس و مرجعيت دينى مردم شد. آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم يزدى از شاگردان او بود و قسمتى از اصول را نزد وى فراگرفت. در شيراز درگذشت و در مقبره ى سيد على بن حمزة بن موسى الكاظم (ع) در خارج شهر به خاك سپرده شد. شعرا و ادباى عصرش مانند فرصت شيرازى و فصيح الزمان و شعاع الملك در سوگ او مرثيه گفتند و ماده تاريخ ساختند. از آثارش: «التقريرات» استادش، ميرزاى شيرازى، در فقه و اصول؛ حاشيه بر مبحث «الاستصحاب» از «فرائد الاصول» شيخ انصارى؛ «الخيارات»؛ «درر الافكار فى صلح حق الخيار»؛ رساله در «رد حاج محمدكريم خان كرمانى»، رد بر شيخيه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (213/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (50 -49/ 1)، الذريعه (220/ 10 ،119 -118/ 8 ،152/ 6 ،368/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 22/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1161 -1160/ 3)، معجم المؤلفين (103/ 1)، ميرزاى شيرازى (99 -98).

محلاتي شيرازي، صدرالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1359 -1283 ش)، عالم دينى، فقيه، مفسر، نويسنده، استاد و شاعر. در شيراز به دنيا آمد. پدرش آيت اللَّه ميرزا ابوالفضل محلاتى از علما و روحانيون بنام و دانشمند فارس بود. صدرالدين پس از تحصيل مقدمات به عتبات عاليات رفت و مدتى از محضر استادن آنجا بهره گرفت و به

شيراز بازگشت. چندى در اصفهانى و قم تحصيلات علوم دينى خود را ادامه داد تا موفق به كسب درجه ى اجتهاد شد و سپس به شيراز بازگشت و در شيراز حوزه ى تدريس بنيان نهاد و حلقه ى تفسير قرآنى ترتيب داد. از بدو تأسيس دانشكده ى ادبيات در شيراز به تدريس زبان عربى و ادبيات اشتغال ورزيد. او علاوه بر تحقيق و نويسندگى، شعر هم مى سرود و چون به طريقه ى ذهبيه مايل بود اشعارش مضامين عرفانى داشت. از 1334 ش صبحهاى جمعه انجمن ادبى صدر را در خانه خود تشكيل داد. وى از اعضاى مؤسس كانون دانش پارس نيز بود. اين كانون مجالس دبى داشت و تأليفات گوناگون اعضاى كانون را به چاپ مى رساند و داراى نشريه بود. آثار علمى و ادبى محلاتى در اين نشريه به چاپ مى رسيد. از آثار وى: تفسير «سوره ى والعصر»؛ «شأن نزول آيات قرآن»؛ «مناسك حج»؛ «اسرار حج»؛ «دار العلم شيراز»؛ «ولايت فارس در زمان خلفاء»؛ «مكتب عرفان سعدى»؛ «مقدمه تاريخ ادب عرب».[1]

مؤلف، محقق، شاعر.

تولد: 1284، شيراز.

درگذشت: 7 اسفند 1359، شيراز.

صدرالدين محلاتى، متخلص به «صدر» فرزند آيت الله ميرزا ابوالفضل محلاتى پس از تحصيل مقدمات، به عتبات رفت و مدتى در آنجا از محضر استادان استفاده نمود و به شيراز بازگشت. چندى در اصفهان و قم به ادامه ى تحصيلات علوم دينيه پرداخت و موفق به كسب جواز اجتهاد شد. سپس به شيراز مراجعه كرد و سال ها رييس دفترخانه ى اسناد رسمى شماره ى يك بود. از بدو تأسيس دانشكده ى ادبيات دانشگاه شيراز به دعوت دكتر لطفعلى صورتگر به تدريس زبان عربى و ادبيات اشتغال ورزيد و تا اواخر عمر، استاد آن دانشكده بود. صدرالدين علاوه بر

تحقيق و نويسندگى، شعر هم مى گفت و چون اهل عرفان بود، اشعارش مضامين عرفانى داشت. طبع او بيشتر به غزل سرايى مايل بود.

از سال 1324 صبح هاى جمعه در خانه ى خود انجمن ادب تشكيل مى داد و عده اى از شاعران و نويسندگان و شعر دوستان در آن شركت مى كردند. مباحث اعضاى انجمن درباره ى مسائل ادبى، تفسير، شعرخوانى و تصحيح اشعار بود. وى يكى از مؤسسان كانون دانش پارس است.

هميشه مقالات علمى و ادبى وى در جرايد «پارس» منتشر مى شد. از وى آثارى به چاپ رسيد كه از آن جمله است: دارالعلم شيراز (1333)؛ تفسير سوره والعصر (1338)؛ شأن نزول آيات قرآن (1334)؛ مناسك حج، اسرار حج، مكتب عرفان سعدى، مقدمه ى تاريخ ادب عرب، ولايت فارس در زمان خلفاء (1334). تأليفاتى كه از او باقى مانده ولى به چاپ نرسيده اند به اين شرح است: مبانى عرفان قرآن، تصوف و عرفان سعدى، تاريخ مكه، تاريخ اسلام يا محمد (در دو جلد)؛ تاريخ ادب (در دو جلد)؛ شأن نزول آيات قرآن (جلد دوم)؛ اثبات وجود خدا.

او در هفتم اسفند 1359 در سن هفتاد سالگى در شيراز درگذشت و در جوار آرامگاه حضرت على بن حمزه در مقبره ى خانوادگى در كنار مزار پدرش، به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 1 و 2، ص 157 -156)، انجمن هاى ادبى شيراز (478 -475 ،405)، الذريعه (143/ 25)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3374 ،2075/ 2 ،1320 ،929/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (323)، مؤلفين كتب چاپى (540/ 3).

محلاتي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم بن محمدعلى مجتهد محلاتى شيرازى از فقهاء و مجتهدين جامع الشرايط و از شاگردان مجدد شيرازى بود كه تقريرات

استاد را در فقه و اصول به رشته تحرير آورده و در سال 1315 ق به شيراز آمده و اهالى از او استقبال شايانى كردند و سالهاى طولانى در آن شهر ملجاء و مرجع مردم و منشأ زهد و تقوا و امور خيريه بود.

تأليفات معظم له عبارت است از حاشيه بر مبحث استصحاب از رسائل شيخ مرتضى انصارى و رساله اى در رد حاج محمد كريمخان كرمانى.

وفات آنجناب در 24 ماه صفر 1336 ق واقع شده و شعراء و ادباء آن عصر مانند مرحوم فرصت و فصيح الزمان و شعاع الملك و ديگران براى او مرثيه گفتند من جمله مرحوم فرصت شيرازى در ماده تاريخ فوتش گفته.

دوباره سال وفاتش به فارسى گفتا

بهشت آمده الحق مقام ابراهيم

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

محلاتي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1343 -1269 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، متكلم، مدرس، محقق و شاعر. در محلات به دنيا آمد. در تهران و بروجرد از محضر پدرش و چند تن از علما استفاده نمود. سپس به عراق رفت و يك سال در سامرا ملازم بحث ميرزاى شيرازى شد. سپس به نجف رفت و نزد ميرزا حبيب اللَّه رشتى مدتى تلمذ نمود. او همچنين از ميرزا ابوالقاسم كلانترى و سيد حسين كوه كمرى بهره برد تا به مراتب علمى عالى رسيد. آنگاه خود مستقلا به بحث و تدريس فقه و اصول و تصنيف پرداخت. او در نجف درگذشت و در صحن علوى به خاك سپرده شد. از وى تصانيف بسيارى در فقه و اصول و اشعار زيادى در مدايح و مراثى ائمه (ع) باقى مانده است. از آثارش: «تنقيح الابحاث»؛ «نفائس الفوائد»، در مهمات اصول فقه؛ «لباب الاصول»؛ حاشيه بر «الملل

و النحل»؛ «اللآلى المربوطة»؛ «انوار العلم و المعرفة»، در اصول دين كه نخست نام آن «نور العلم و المعرفة»، بود؛ «الدرر اللوامع»، در فقه و اصول و رجال؛ «الكلمات الموجزة»، در كلام، سياست و تاريخ؛ حاشيه بر «المكاسب»؛ حاشيه بر «الرسائل»؛ «ديوان» شعر.[1]

اسماعيل بن محمدعلى بن زين العابدين محلاتى نجفى عالمى كبير و محققى دقيق متولد 1269 و متوفى 1343 قمرى از شاگردان ميرزا شيرازى بزرگ و ميرزا حبيب اللَّه رشتى داراى تاليفاتى عديده مانند تنقيح الابحاث 2- نفائس الفوائد 3- لباب الاصول 4- اللئالى المربوطه 5- انوار العلم و المعرفه 6- نور العلم و الايمان 7- الدرر اللوامع 8- الكلمات الموجزه بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (124/ 9 ،405 -404/ 3)، تاريخ بروجرد (523/ 2)، الذريعه (276 ،263 ،120/ 18 ،134/ 8 ،221/ 6 ،460 -459/ 4 ،444/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 164 -163/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (43/ 7)، معجم المؤلين (61/ 9 ،293 -292/ 2)، مكارم الآثار (1917/ 6)، ميرزاى شيرازى (114).

محلاتي، بهاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1401 -1314 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مجتهد. در نجف به دنيا آمد. در هفت سالگى به همراه پدرش به شيراز رفت و پس از فراگيرى مقدمات و ادبيات، فقه و اصول را در محضر پدرش و آيت اللَّه ميرزا محمدصادق مجتهد شيرازى فراگرفت. مدتى نيز حكمت الهى را در محضر سيد على حكيم كازرونى آموخت. سپس به نجف مهاجرت كرد و مدتى ده سال از محضر آقا شيخ ضياءالدين عراقى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و علامه نايينى استفاده نمود تا به درجه ى اجتهاد نايل شد. در 1349 ق به شيراز بازگشت و عهده دار تدريس

و مرجعيت امور دينى مردم گشت. وى تا پايان عمر خويش در ايجاد مؤسسات خيريه كوشا بود. از آثارش: تأليفاتى در فقه و اصول؛ «رهنماى حق»؛ «اصول العقائد»؛ «خطبات جانسوز».[1]

بهاءالدين بن العلامة الورع حاج شيخ جعفر مجتهد محلاتى از مشاهير دانشمندان و علماء بزرگ معاصر شيراز است.

وى در سال 1314 ق در نجف اشرف متولد شده و در هفت سالگى در خدمت مرحوم والدش به شيراز رفته و پس از فراگرفتن دروس مقدمات و ادبيات هشت سالى از محضر پدر بزرگوارش و مرحوم آيت اللَّه آميرزا محمدصادق مجتهد فقه و اصول را خوانده است.

آنگاه مدتى نيز حكمت الهى را در خدمت مرحوم حاج سيد على حكيم كازرونى تلمذ كرده و بعد از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و در مدت ده سال متوالى از محضر علمين آيتين آقا ضياءالدين عراقى و آقا شيخ محمدكاظم شيرازى و آيت اللَّه نائينى استفاده نموده تا به مقام رفيع اجتهاد رسيده.

و در سال 1349 ق به شيراز برگشته و به وظائف دينى پرداخته و بعد از فوت مرحوم والدش در مسجد مولى به اقامه نماز جماعت و تبليغ و ترويج دين و تدريس علوم دينى اشتغال و تا هم اكنون اول عالم و مرجع دينى و علمى استان فارس و شيراز مى باشد.

تأليفاتى در اصول دين و فقه و اصول دارد و در زهد و تقوا و فضل و دانش به پدر بزرگوارش آيت اللَّه حاج شيخ جعفر مرحوم اقتدا نموده و در حال حاضر كه هشتاد سال از عمر شريفش مى گذرد به خدمات دينى و روحى و اعانت به درماندگان اشتغال دارد.

عالم دينى.

تولد: 1275(1313 ق.) نجف.

درگذشت: 27 مرداد 1360، شيراز.

آيت الله بهاءالدين محالتى،

فرزند جعفر محلاتى، در همان كودكى مادر خود را از دست داد و در مدرسه اى به نام شريعت تحت نظارت آيت الله ميرزا ابراهيم محلاتى و به سرپرستى آقا شيخ محمدحسين حيات، به مدت شش سال بسيارى از علوم مقدماتى را آموخت. پس از تحصيلات ابتدايى و دروس مقدماتى به مدت هشت سال نزد پدر خود و آيت الله ميرزا محمدصادق مجتهد شيرازى سطوح رفته و اصول و در محضر علامه سيد اسماعيل كازرونى حكمت و فسلفه را فراگرفت.

در بيست سالگى قصد عزيمت به حوزه ى علميه ى نجف اشرف را داشت و چون در بحبوحه جنگ جهانى اول، عراق هم مانند ايران صحنه ى تاخت و تاز نيروهاى انگليسى قرار گرفت. مراجع نجف براى بيرون راندن متجاوزان حكم جهاد صادر كردند. در پى اين فتوا، پدرش و او نيز رهبرى حركت را بر عهده گرفته و لباس رزم بر تن كرد و همراه با 700 مجاهد، به طرف برازجان حركت كردند. اين مبارزه ادامه داشت تا انگليسى ها مجبور به عقب نشينى شدند. در سال 1342 ق. رهسپار نجف شد و مدت چند سال به تحصيل پرداخت. سپس از سوى محقق عراقى و محقق شيرازى براى وى اجازه اجتهاد صادر شد. برخى از استادان ايشان در حوزه ى علميه ى نجف، اشرف عبارتند از: آيات عظام محمد حسين نايينى، ضياءالدين عراقى، سيد ابوالحسن اصفهانى و شيخ محمدكاظم شيرازى.

پس از رسيدن به مقام اجتهاد، در سال 1349 ق. به شيراز برگشت. در سال 1349 ق. به ساماندهى حوزه ى علميه ى شيراز، تدريس و ديگر مناصب روحانى خويش پرداخت. با درگذشت پدرش در 1358 ق. رسما رياست حوزه ى علميه ى شيراز را عهده دار شد. وى همچنين

در مسجد مولا نيز به وعظ و سخنرانى مى پرداخت. از ديگر اقدامات آيت الله محلاتى تشكيل جلسات منظم بحث و بررسى اصول عقايد بود كه در حدود سال هاى 1339 -1338 و با شركت دانشگاهيان و فرهنگيان، در شب هاى دوشنبه و پنجشنبه برگزار مى شد. بعدها اين گردهمايى نام «انجمن دين و دانش» به خود گرفت و آن درس ها به نام راهنماى حق، به عنوان يازدهمين نشريه ى انجمن منتشر شد.

تا قبل از وفات آيت الله سيد حسين بروجردى، آيت الله محلاتى از چاپ و نشر رساله ى علميه خوددارى مى ورزيد و مردم را به مراجع قم و نجف ارجاع مى داد. اما پس از وفات آيت الله بروجردى و آيت الله حكيم، توضيح المسائل خود را منتشر كرد. آيت الله محلاتى به غير از تقريرات درس فقه و اصول استادان خود و رساله هاى فتوايى مانند رساله عمليه، مناسك حج، و حاشيه ى عروة الوثقى، نوشتارهاى ديگرى مانند اصول عقايد (شيراز، 1325)؛ راهنماى حق (تهران، جلد اول چاپ دوم، 1329)؛ و خطبات جانسوز (شيراز، 1338)؛ را تأليف كردند. آيت الله محلاتى به تأسيس بنيادهاى عام المنفعه و مؤسسه هاى خيريه اهتمام مى ورزيد كه مهم ترين آنها به شرح زير است: درمانگاه خيريه حضرت ولى عصر (1346، شيراز)؛ مؤسسه خيريه قائميه (1354)؛ كوى امام على (شيراز).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (312/ 11)، گنجينه ى دانشمندان (459 -458/ 5)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (783/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (127 -126/ 2).

محلاتي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر بن شيخ محمدحسين مولى احمد محلاتى مجتهد شيرازى از فقهاء و مجتهدين بزرگ بود.

آنجناب در سال 1243 شمسى در شيراز متولد شده پس از تحصيل مقدمات و علوم ادبيه براى تكميل تحصيل مهاجرت به

سامره نموده و چند سالى از محضر آيت اللَّه العظمى مجدد شيرازى بعد علامه خراسانى و آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و اجتهاد رسيده و با دريافت اجازه اجتهاد به شيراز آمده و از همان بدو ورود به واسطه فضل و دانش و زهد و تقوا كه داشت مورد توجه عامه مردم قرار گرفت.

و فضلا و دانشمندان محضرش را مغتنم دانسته و به درس وى شتافته و آنجناب هم عمر شريف خود را وقف تدريس و دستگيرى از افتادگان قرار داده و در مسجد مولا به اقامه جماعت و گفتن تفسير مشغول گرديده تا در روز 16 ارديبهشت 1318 شمسى كه بدرود حيات گفته و با تشييع عجيبى در جوار جناب على بن حمزه موسوى كه مقبره خانوادگى ايشانست مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

محلاتي، ذبيح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1406 -1310 ق)، عالم دينى، متكلم، خطيب و محقق. در محلات به دنيا آمد. پس از نشو و نما و تحصيل مقدمات در زادگاهش، نزد شيخ عبدالحسين كبير، به همراه مادر براى تكميل علوم به نجف رفت. او در محضر علامه نايينى و آيت اللَّه ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه حاج سيد حسن صدر و آيت اللَّه جواد بلاغى تلمذ كرد و همچنين از اساتيدى چون آيت اللَّه سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه ميرزا آقا اصطهباناتى و آيت اللَّه شيخ عبدالحسين رشتى و ديگران بهره برد تا به مراتب علمى نايل شد و از اساتيد بزرگ نجف اجازه اجتهاد و روايت گرفت. سپس در سامراء ساكن گرديد و به بحث و تأليف مشغول شد و در ضمن آن از بحثهاى رجال و

حديث و درايه آيت اللَّه ميرزا محمد عسكرى تهرانى بهره مند شد. در 1376 ق به ايران بازگشت و در تهران ساكن گرديد و به تأليف و امامت جماعت پرداخت. از آثارش: «رياحين الشريعة»، شرح حال زنان دانشمند شيعه، در شش مجلد؛ «اختران تابناك»؛ «مأثر الكبراء فى تاريخ سامراء»، به عربى؛ «الحق المبين»، در قضاوتهاى اميرالمؤمنين (ع)؛ «شمس الضحى»؛ «قرةالعين»، در حقوق والدين؛ «كشف العثار»، در مفاسد خمر و قمار؛ «كشف الغرور»، در مفاسد بى حجابى؛ «كشف البنيان عن جنايات عثمان»؛ «كشف حقيقت»؛ «كشف الغاشية»؛ «كشف الهاوية»، در جنايات معاويه؛ «لطائف الحكايات»؛ «كشف المغيبات»؛ «فرسان الهيجاء»؛ «وقايع الايام»، در هشت مجلد كه سه مجلد آن «مجالس الواعظين» نام دارد؛ «الكلمة التامة»، در احوال اكابر عامه.[1]

حاج شيخ ذبيح الله محلاتى عسكرى تهرانى از علماء اعلام و محدثين گرام و وعاظ والامقام و نويسندگان بنام معاصرند در تهران تولدش در محلات واقع شده و مهاجرت به عراق و نجف اشرف نموده و سطوح را از مدرسين عالى نجف فراگرفته و به درس خارج آيات عظامى چون مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله ضياءالدين عراقى و آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله حاج شيخ جواد بلاغى و ديگران حاضر شده و در كاظمين از مرحوم آيت الله حاج سيد حسن صدر هم استفاده نموده و در سامره از رجال و حديث و درايه آيت الله ميرزا محمد عسكرى تهرانى بهره مند شده و به افتخار مصاهرت آن مرحوم نائل گرديده آنگاه مهاجرت به تهران نموده و به ترويچ دين و تبليغ و نشر آثار و اخبار اهل بيت پيغمبر صلى الله عليه و آله

پرداخته و در مسجد مشيرالدوله واقع در خيابان اهل على خيابان مسكرآباد تهران نيز به

اقامه جماعت اشتغال دارند.

تاليفات مفيده و ارزنده بسيارى دارد كه اغلب آنها به طبع رسيده است و در حال حاضر در كثرت تاليف كم نظير مى باشند و آنها از اين قرار است:

1- رياحين الشريعه در احوال بانوان شيعه در 5 جلد مكرر به طبع رسيده است.

2- تاريخ سامره در سه مجلد كه دو مرتبه چاپ شده است.

3- كشف الاشتباه در كجرويهاى اصحاب خانقاه به طبع رسيده است.

4- كشف الهاويه در احوال و مطاعن معاويه به طبع رسيده است.

5- الحق المبين در قضاوتهاى اميرالمومنين عليه السلام كه تاكنون شش مرتبه به طبع رسيده است.

6- لطايف الحكايات به طبع رسيده است.

7- اختران تابناك به طبع رسيده است.

8- فرسان الهيجاه در دو مجلد مكرر به طبع رسيده است.

9- كشف حقيقت مشتمل بر فتاواى اهل سنت و قدح آنها به طبع رسيده است.

10- كشف الغرور در مفاسد بى حجابى و زيان آن. به طبع رسيده است.

11- كشف المغيبات مشتمل بر اخبار غيبيه. به طبع رسيده است.

12- كشف الغاشيه در زندگانى عايشه. به طبع رسيده است.

13- كشف البنيان در جنايات عثمان. به طبع رسيده است.

14- نارالله الموقده على الكافرين متضمن حمله هاى حضرت على عليه السلام.

15- قره العين- فى حقوق الوالدين.

16- كشف العمار يا كانون فساد الى ساحل نجات.

17- مطلوب الراغب در احكام ريش و شارب.

18- كشف التهمه.

19- السيوف البارقه.

20- وقايع الايام- يا مجالس الواعظين دو جلد.

21- شرافة الاسخياء و رذالة البخلاء.

و حدود 34 جلد كتاب ديگر در فنون مختلفه كه مخطوط و آماده طبع است.

فقيه، محقق.

تولد: 1271(1310 ق.)، محلات.

درگذشت: اسفند 1364.

علامه حاج شيخ ذبيح الله محلاتى مقدمات تحصيل را نزد شيخ عبدالحسين كبير در محلات به پايان رسانيد. سپس همراه با مادرش عازم نجف اشرف شد و در آنجا از محضر رجال علم و

حديث و درايه سود برد و در درس خارج اساتيدى چون شيخ مرتضى طالقانى، عبدالرحمان قزوينى، آيت الله عبدالحسين رشتى، آيت الله اصطهباناتى، حجت الاسلام سيد محمد فيروز آبادى، آيت الله سيد ابوتراب خوانسارى، شيخ محمد جواد بلاغى، فاضل نيشابورى، شيخ صادق بروجردى، آيت الله نايينى، آيت الله سيد ضياءالدين عراقى، آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله سيد حسن صدر شركت كرد. وى با اتمام تحصيلات، پس از يازده سال اقامت در نجف اشرف به سامرا رفت. در آنجا نزد آيت الله ميرزا محمد تهرانى و آيت الله شيخ آقا بزرگ تهرانى باقى ماند و به تدريس در حوزه ى سامرا و مدرسه ى ميرزاى شيرازى پرداخت. در همين شهر است كه به فعاليت تحقيقاتى نيز پرداخت كه حاصل آن دو اثر است به نام هاى مآثر الكبراء فى تاريخ سامراء در دوازده جلد به زبان عربى (سه جلد آن در تهران به چاپ رسيده است) و الكلمة التامه فى تراجم اكابر العامه به فارسى در پنج جلد. دوره ى اقامت وى در شهر سامرا نزديك به بيست و پنج سال به طول انجاميد. وى در سال 1327 به تهران بازگشت.

از جمله آثار قلمى ايشان است: دايرة المعارف شش جلدى رياحين الشريعه (به فارسى و حاوى شرح حال بانوان دانشمند شيعه در زمينه علم و ادب و مذهب در تاريخ اسلام)؛ الحق المبين (در قضاوت هاى اميرالمؤمنين؛ اين كتاب به كرات به چاپ رسيده است)؛ اختران تابناك (در دو جلد)؛ فرسان الهيجاء (در ترجمه سيدالشهداء به ترتيب حروف در دو جلد)؛ قرة العين فى حقوق الوالدين؛ وقايع الايام (دو جلد)؛ لطايف الحكايات يا داستان هاى آموزنده (مشتمل بر 303 حكايت در 576 صفحه در دو جلد)؛ كشف الاشتباه (در

كجروى هاى اصحاب خانقاه)؛ كشف الهاويه (در احوال و مظالم معاويه)؛ كشف حقيقت (مشتمل بر فتاواى اهل سنت و در شرح حال بزرگان اهل سنت ابوحنيفه و مالك و شافعى و حنبلى)؛ كشف الغرور (در مفاسد بى حجابى و زيان آن)؛ كشف المغيبات (مشتمل بر اخبار غيبيه اميرالمؤمنين)؛ كشف الغاشيه (در زندگانى و هويت عايشه)؛ كشف البنيان (در ترجمه عثان بن عفان)؛ كشف العثار (در مفاسد شراب و قمار)؛ كشف الاكاذيب (در عجز خليفه ى دوم از پاسخ به مسائل)، كشف الخفاء (در خصوص تذكرة الاولياء)، كشف المنافع (در منافع و خواص حيوانات، نباتات و جمادات)؛ كشف زردشتى از طريقه (زردشتى) كشف التهمه؛ مطلوب الراغب (در احكام ريش و شارب)؛ السيوف البارقه (در رد صوفيه)؛ نارالله الموقده على الكافرين (يا جنگ هاى اميرالمؤمنين)؛ قلائد النحور (در حوادث ايام و شهور مشتمل بر وقايع دوازده ماه در هشت جلد)، مجالس الواعظين (در چهار جلد)، شمس الضحى (در نقل و تحويل سر مبارك سيد الشهداء) شرافة السخياء و رذالة البخلاء، ضرب شمشير بر منكر خطبه غدير؛ طعن سنان (در مناقشات احكام القرآن سيد ابوالفضل برقعى)، المعالى (در احياء العلوم غزالى)؛ امثال القرآن؛ بياض (در اشعار متفرقه)؛ خير الكلام (دو جلد در خصوص سيد احمد كسروى)؛ صندوق النفايس؛ كشكول؛ مجموعه كبيرى (عربى و فارسى)؛ نعم النصير (ترجمه ى بعضى از قسمت هاى كتاب الغدير).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (128 -127/ 25 ،6/ 19 ،122 ،44 ،42/ 18 ،165 ،152 -151 ،72/ 17 ،168/ 16 ،293 ،99/ 12 ،314 -313/ 11 ،285 ،38/ 7 ،255/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 716 -715/ 14)، كيهان فرهنگى (س 2، ش 12، ص 39)،

معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1162/ 3).

محلاتي، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1323 -1274 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مدرس و شاعر. گفته اند كه از فرزندزادگان آخوند شفيعا است. جد مادريش آقا ابراهيم خان از اعيان كرمان بود كه به لطفعلى خان زند پناه داد، لذا آقا محمدخان پس از فتح كرمان او را كور و با خانواده روانه محلات كرد. شيخ عبدالحسين در محلات به دنيا آمد. او در قم و اصفهانى تحصيل و از محضر علما استفاده نمود. آنگاه براى ادامه ى تحصيل به نجف رفت و در محضر ميرزا حبيب اللَّه رشتى تلمذ نمود و پس از رسيدن به درجه اجتهاد و مراتب عالى به اصفهان بازگشت و به تدريس و بحث و تأليف پرداخت. او در مدرسه صدر درس خارج مى گفت و شاگردان فاضل بسيارى به درس او حاضر مى شدند. در اصفهانى درگذشت و در حوالى قبر فاضل هندى دفن شد. از آثارش: «مغتنم الدرر و منتخب الغرر»؛ حواشى «الرسائل»؛ شرح «كشف الغطاء»؛ حواشى «القوانين»؛ «تسليت نامه»؛ رساله هايى در: «اللباس المشكوك»، «زيارت عاشورا»، «العدالة»، «صلاة الجماعة»، «قاعده ى بينه»، «اصل تعارض»، «اصل برائت»، «قاعدة اشتغال» و «تعريف علم اصول»؛ «ديوان» شعر، به عربى و فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (409)، الذريعه (293/ 21 ،684/ 9 ،103 ،98/ 7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1058 -1056/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1164 -1163/ 3)، معجم المؤلفين (88/ 5).

محلاتي، كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1313 ق)، شيميدان، داروساز، استاد، مترجم و شاعر، متخلص به شيوا. معروف به شيمى. برادر نصير الاطباء و پدر دكتر محمود شيمى و جد خاندان شيمى است. ميرزا كاظم از شاگردان دوره ى اول دارالفنون و از نخستين گروه محصلين اعزامى به

اروپا در زمان ناصرالدين شاه بود. وى در رشته ى طبيعى و داروسازى تحصيل كرد و از محصلين خوب بود به طورى كه در گزارش سال اول مدرسه نام او و باقرخان بن هادى خان شيرازى در روزنامه ى «وقايع اتفاقيه» درج شد. پس از بازگشت از اروپا به سمت معلم شيمى در دارالفنون انتخاب شد و حدود چهل سال در آن مدرسه به جاى معلم خود تدريس كرد. وى كتاب «چرا به اين جهت»، در صحبت ساده ى طبيعى و هيئت، نوشته ى يكى از زنان دانشمند فرانسوى را ترجمه كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مؤسسات تمدنى جديد در ايران (286 -285/ 1)، شرح حال رجال (141/ 3)، فرهنگ سخنوران (532)، مؤلفين كتب چاپى (44 -43/ 5).

محلوجي، خديجه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: كودكان دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصصى پزشكى اطفال از دانشگاه تهران در سال 1355، و فوق تخصص عفونى اطفال.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى همدان از سال 1357، استاديار و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى اهواز از سال 1362 تا سال 1366، و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى ايران از سال 1366 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

عفونتهاى ادرارى در اطفال، علل يرقان در نوزادان و بررسى 60 مورد، بررسى موارد بسترى شدن گاستروآنتريت، بررسى موارد بسترى شده تيفوئيد، سندرم كاوازاكى و گزارش موارد، مننژيت سلى و گزارش 23 مورد، مننژيت و گزارش موارد، بروسلوزيس، بررسى سطح HDL در مايع نخاع در مننژيت، گزارش موارد ماقوم شيگلوزيس و معرفى درمان جديد، گزارش موادر آتيپيك سالمونلازيس، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 25 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات

(نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى عفونى اطفال، تغذيه و بهداشت كودكان، بيماريهاى گاستورآنتريت حاد، سالمونلازيس شامل تب تيفوئيدى و بيماريهاى سل كودكان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 7، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

گزارش يك مورد تومور نادر تخمدان، گاستروآنتريت و بررسى 300 مورد، تومور كولرزكونژنتيال، پنومونى كلاميد يا پنومونيه پنومونى ويسرال لارواميگرنس و پنومونى سالمونلائى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محمد زين الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علما و فقها، در 9 ربيع الاول سال 1202 وفات يافته، در تخت فولاد نزديك بقعه ى آقا محمد بيدآبادى مدفون شده است.

ماده تاريخ وفاتش را ملا حسين رفيق گفته، اين است:

بهر تاريخش به آيين دعا گفتا رفيق

گفت (دايم باد خلد آقا محمد را مكان)

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

محمد صادق (مينا)

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد صالح اصفهانى در اواسط عهد صفويه به هندوستان مهاجرت نموده، فاضل و اديب و نويسنده و شاعر بوده، كتب چندى در رجال و تاريخ نوشته كه از آن جمله است: 1- رجال 2 - شاهد صادق، فارسى كبير، در انواع علوم 3 - الشمس البازغة در حكمت، رد بر ميرداماد در مبحث حدوث دهرى 4 - صبح صادق، در رجال، فارسى و بزرگ، در چندين مجلد 5 - القلائد؛ و غيره.

نصرآبادى گويد كه جد او بوده، و محمد صالح در هند در 1037 وفات يافته، و محمد صادق شاعر و اديب و متخلص به «مينا» بوده، و در 1061 در هند از دنيا رفته است.

صاحب عنوان در رجال خود، خويشتن را بدين گونه معرفى مى كند:

كوچه گرد ديار نادانى

صادق صالح سپاهانى

در منتظم ناصرى در وقايع سال 888 گويد: وفات صدرالدين محمد طبيب زبيرى اصفهانى كه نسب آقا محمد صادق مؤلف كتاب «شاهد صادق» به او مى رسد.

در مقدمه ى تذكره ى نصرآبادى وى را صدرالدين على مى نويسد. در هر حال، از صاحب عنوان قبلا مختصرا نام برده شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

محمد، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: استاد، رشته: آمار حياتى، مرتبه علمى: بهداشت، دانشگاه: خلاصه شرح حال تخصصى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته مهندسى شيمى و نفت از دانشگاه پلى تكنيك تهران در سال 1341، كارشناسى ارشد در رشته آمار زيستى از دانشگاه كاليفرنياى لوس آنجلس در سال 1349 و دكترا در رشته آمار زيستى از دانشگاه كاليفرنياى لوس آنجلس در سال 1352.

مرتبه علمى:

طى مراحل استاديارى، دانشيارى و ارتقاء به درجه استادى دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آمار حياتى، طرح بررسى

سلامت و بيمارى در ايران در زمينهاهاى بهداشتى، اجتماعى و ژنتيك، استاد راهنماى بيش از 20 پايان نامه كارشناسى ارشد و 1 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

آمار حياتى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 14

زمينه علمى مقالات:

بهداشت، جمعيت، آمار، زنان و زايمان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محمدبديعي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محمد بديعي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد بديعي متولد سال 1329 تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در تهران سپري كردم، و در سال 1350 براي تحصيل علوم ديني به قم هجرت نموده و در مدرسه علميه آيت الله گلپايگاني مشغول به فراگيري ادبيات شدم. پس از يك سال در امتحان ورودي مدرسه حقاني كه با مديريت آيت الله شهيد قدوسي اداره مي شد شركت كرده و پس از قبول مشغول به تحصيل شدم. يكي از افتخاراتم اين است كه علاوه بر تعليم در چنين مدرسه اي كه با برنامه ريزي شهيد بهشتي اداره مي گرديد در كلاس هايي شركت مي كردم كه استادش خود آن شهيد بزرگوار بود. اگر چه زمان تحصيل بنده در آن مدرسه مباركه خيلي به درازا نكشيد، ولي از استاد هاي بزرگي بهره ها بردم و سرانجام به مدرسه فيضيه رفته و در آنجا ساكن شدم و به تحصيل ادامه دادم تا اينكه در 15 خرداد 1354 كه براي سالگرد شهداي 15 خرداد مراسمي بر پا شده بود با حدود

چهار صد طلبه ديگر پس از ضرب و شتم بسيار دستگير و به زندان اوين در تهران منتقل شديم. پس از يك ماه بازجويي با عده اي از طلاب براي گذراندن سربازي به شهر بيرجند اعزام شديم و البته بعد از چهارماه از سربازي فرار كردم تا اينكه در سال 1356 مجدداً دستگير و پس از محاكمه به دوسال زندان محكوم شدم و سرانجام با پيروزي انقلاب اسلامي آزاد و به صف مردم پيوستم و پس از مدتي به تحصيل در محضر آيات جوادي آملي و حسن زاده آملي و سعادت پرور و ... ادامه دادم. در كنار تحصيل به احياء و نشر آثار اسلامي همت گماردم، و مؤسسه انتشارات تشيع را تأسيس نمودم و تاكنون آثار بسياري را به چاپ رساندم و نيز مقالات بسياري را تحرير و در نشريات گوناگون به چاپ رسانده ام و نيز ويرايش كتاب هاي بسيار زيادي را به عهده گرفته ام و تاكنون همواره به تحقيق و پژوهش اشتغال دارم. حدود ده سال مدير داخلي و ويراستار مجله علمي كيهان انديشه بودم. ضمناً در اوائل انقلاب و نيز قبل از انقلاب به امر تبليغ مشغول بودم و از طرف دفتر تبليغات اسلامي قم به شاه زند اراك اعزام شده و نزديك يك سال در آنجا به تبليغ اشتغال داشتم.

محمدرضايي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محمد رضايي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد محمد رضايي در اول فرودين 1339 در يك خانواده مذهبي در شهر مقدس قم به دنيا آمدم. تحصيلات ابتدايى، راهنمايي و دبيرستان را در قم گذراندم. در سال 57- 1356

در رشته علوم تجربي از دبيرستان حكيم نظامي قم، ديپلم گرفتم. در دانشگاه، جهت ادامه تحصيل، رشته شيمي را انتخاب كردم. حدود 80 واحد درسي را در اين رشته پاس نمودم. كه به جهت علاقه و نياز دانشگاهها به مسائل فكري و عقيدتي به رشته فلسفه غرب روي آورده و ليسانس و فوق ليسانس را در همين رشته در دانشگاه تهران به اتمام رساندم. بعد از اتمام فوق ليسانس، دكتراي فلسفه و كلام را در سال 1378 از دانشگاه تربيت مدرس تهران اخذ نمودم. به جهت آشنايي با تفكر اسلامي از سال 1359 تا سال 1378 در حوزه علميه قم به تحصيل در دوره سطح و خارج فقه و اصول و فلسفه اشتغال داشته ام

محمدزاده لاري، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشكده پزشكى مشهد در سال 1344، دكتراى تخصصى بيماريهاى داخلى از آمريكا در سال 1350، فلوى بيماريهاى خون و انكولوژى از M.D.Anderson هوستون آمريكا در سال 1352.

مرتبه علمى:

طى مراحل استاديارى، دانشيارى و ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى و تحقيق در مورد شيوع بيمارى تالاسمى در استان خراسان، نظارت بر 10 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 24، تعداد مقالات به زبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

بررسى موارد جالب، بررسى بيماريهاى خونى محلى، بررسى بيماريهاى انگلى شايع در استان خراسان، بررسى داروهاى شيميوتراپى، بررسى تومورها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محمدشاه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ميرزا، پسر عباس ميرزا سومين پادشاه سلسله ى قاجار (جل. 1250 ف. 1264) اهم كارهاى او كشتن قائم مقام (ه.م) و محاصره ى هرات است.

(1264 -1222 ق). در تبريز به دنيا آمد. وى سومين پادشاه از سلسله ى سلاطين قاجاريه است. بعد از وفات پدر از جانب جدش، فتحعلى شاه، وليعهد شد و چند ماه بعد، به محض اطلاع از وفات او، در تبريز تاجگذارى كرد. محمدشاه مدتى وزارت را به ميرزا ابوالقاسم قائم مقام تفويض كرد و چندى بعد قائم مقام را معزول و مقتول كرد. وى سرانجام در قصر محمديه ى تجريش وفات يافت و در قم دفن شد. محمدشاه در هنر خوشنويسى دست داشت و خطوط نستعليق و شكسته نستعليق را خوش مى نوشت. از آثار او: يك مرقع مشتمل

بر سى و سه رقعه، به قلم سه دانگ و دو دانگ خوش، با رقم هاى: «در 15 شعبان سنه ى 1260 براى حكيم در نياوران نوشتم» و براى «انسان كامل، حكيم نوشتم، در محرم سنه ى 1254» و غيره، كه تاريخ هاى آن بين 1252 تا 1261 ق است؛ يك قطعه سياه مشق، به خط نستعليق دو دانگ خوش و چندين مكتوب به خط شكسته نستعليق خوش كه هيچ كدام رقم ندارد، ولى در بالاى هر قطعه نام محمدشاه قاجار نوشته و تذهيب شده است.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار خوشنويسان (752 -750/ 3)، احوال و آثار نقاشان (888/ 2)، دايرةالمعارف فارسى (2695/ 2)، شرح حال رجال (262 -257/ 3).

محمدكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1288 -1225 ق)، فقيه، محدث و خطاط. وى علاوه بر تحصيل عربى و ادبى، هنر خطاطى را نيز نزد ميرزا محمدعلى اصفهانى فراگرفت. در كار نقاشى نيز پيشرفتى تمام كرد. حاج محمدكريم همچنين در علوم دينى شاگرد آقا سيد زين العابدين مجتهد بود و مراحل تكميلى آن را در محضر حاج سيد كاظم رشتى گذراند و موفق به كسب اجازه از وى شد. او سرانجام هنگام عزيمت به بصره در بين راه درگذشت و در كربلا دفن شد. آثار بسيارى به زبان فارسى و عربى در موضوعات: حكمت طبيعى، اخبار فقه، فلسفه، رياضيات، صرف و نحو، ادبيات و علوم متفرقه، از او به جاى مانده است، برخى از آنها: «حقايق الطب»، «دقايق العلاج»؛ «فصل الخطاب كبير»؛ «فصل الخطاب صغير»؛ «جامع الاحكام»؛ «مرآة الحكمه»؛ «اسرار النقاط».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1588 -1579 /3)، الذريعه (229/16 ،235/8 ،34/7)، شرح حال

رجال (4 -1 /4)، طرائق الحقائق (468 -467 /3)، المآثر والآثار (201)، مكارم الآثار (790 -789 /3)، يادگار (س 5، ش 4 و 5، ص 118 -106).

محمدي عراقي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن محمدي عراقي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

اينجانب محسن محمدي عراقي حدود سال 1348 تحصيلات حوزوي خود را در حوزه مقدسه نجف اشرف زير نظر مرحوم آيت الله والد آغاز كردم . مقدمات و قسمتي از سطوح را نزد مرحوم والد (مرحوم آيت الله العظمي ميرزا حبيب الله اراكي) گذراندم . قسمتي ديگر از سطوح را نزد آيات : خاتم يزدي ، سيد كاظم حائري ، سيد محمود هاشمي شاهرودي ، مرتضوي ، روشني ، رضواني ، شيخ محمد تقي جواهري به پايان رساندم . در تفسير از محضر آيات : سيد محمد باقر حكيم ، محمد هادي معرفت و حاج آقا مصطفي خميني استفاده بردم . در فلسفه و عرفان از محضر آيت عظمي مرحوم آقاي شيخ عباس قوچاني استفاده كردم . پس از پايان دوره سطح در خارج فقه از مرحوم آيت الله العظمي خويي و نيز از خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله العظمي شهيد سيد محمد باقر صدر استفاده كردم .

در آغاز سال 1354 پس از تحت تعقيب قرار گرفتن از سوي رژيم بعثي صدام به ايران آمدم و از همان آغاز در درس خارج فقه مرحوم آيت الله العظمي ميرزا كاظم تبريزي شركت كردم و حدود 4 سال از فقه ايشان بهره بردم (كتاب الطهاره) . قريب يك دوره خارج اصول از محضر آيت الله العظمي وحيد

خراساني استفاده كردم و قريب يك دوره خارج اصول نيز از محضر آيت الله حائري استفاده كردم . در خارج فقه نيز صلاه ، مكاسب محرمه ، احياء ميراث را از محضر آيت الله وحيد خراساني ، كتاب الاجاره ، كتاب الخمس ، فقه العقود ، كتاب القضاء ، اجتهاد و تقليد ، حكومت اسلامي ، را از محضر آيت الله سيد كاظم حائري بهره بردم . در فلسفه بخشي از اسفار را از محضر آيت الله جوادي آملي و بخشي ديگر را از محضر آيت الله شهيد مطهري بهره بردم . نهايه الحكمه را خدمت استاد آيت الله مصباح يزدي گذراندم . و از محضر ايشان بهره هاي فراوان بردم . در فلسفه غرب از محضر آيت الله شهيد بهشتي استفاده كردم . در مجموع از 1348 تا سال 1374 از محضر اساتيد در فنون مختلف بهره بردم .

در تمام اين مدت از آغاز آنچه مي خواندم تدريس مي كردم . از سال 1349 تدريس مقدمات را آغاز نمودم . از سال 1351 به تدريس لمعه و سپس رسائل و مكاسب و كفايه پرداختم و در كنار تدريس فقه و اصول سال ها به تدريس فلسفه و تفسير نيز اشتغال داشتم . از ابتداي حضور در حوزه قم در مدارس : حقاني ، آيت الله گلپايگاني ، رضويه و سپس در مدارس شهيدين ، باقرالعلوم(ع) ، الهادي و غير آنها تدريس كردم . سال 1358 حوزه علميه اي در خرمشهر تاسيس كردم كه با شروع جنگ متوقف شد . از سال 1360 در حوزه علميه امام خميني (ره) تدريس كردم . در سال 1365

كه به دزفول رفتم در حوزه آنجا تدريس كردم و حوزه دزفول را راه اندازي نمودم .

در حوزه قم به طور آزاد موارد متعددي نظير لمعه ، رسائل ، مكاسب ، كفايه ، اشارات شيخ ، شرح منظومه ، شرح تجريد ، خارج فقه و اصول ، تفسير و حديث تدريس كرده ام و هم اكنون به تدريس خارج فقه و اصول و نيز تفسير و حديث اشتغال دارم . در سال 1366مجمع الفكر الاسلامي را تاسيس كردم و در سال 1373 كنگره شيخ انصاري را بر پا كردم و به عنوان دبير كلي آن فعاليت مي كردم، و از سال 1374 تا سال 1383 در لندن به سمت نمايندگي مقام معظم رهبري (مد ظله) حضور داشتم كه در آنجا موسسات زيادي تاسيس نمودم . از جمله : مركز اسلامي انگليس ، كالج اسلامي لندن ، اكسفورد و اكادمي كه بعد به دانشگاه آزاد اسلامي واگذار شد و هم اكنون به عنوان Azad univercity فعاليت مي كند ، موسسه بوك اكسترا و ... در سال 1376 دانشكده اصول دين دزفول را تاسيس كردم كه هم اكنون مشغول فعاليت است .

محمدي عراقي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر محمدى عراقى مشهور (به حاج آقا بزرگ) ابن مرحوم حجةالاسلام آقا محمد عراقى (متوطن و متوفى و مدفون در كنگاور) ابن المحروم آيت اللَّه الملك العلام آخوند ملا محمدباقر كوهرودى اراكى كه از تلامذه مرحوم شيخنا الانصارى قدس ره و در كتابهاى شخصيت شيخ انصارى و اعيان الشيعه والذريعه و نقباء البشر شرح حال و تصنيفات آن مرحوم اشاره شده است.

مترجم گرامى ما در ماه رجب 1317 قمرى در قريه كرهرود اراك بدنيا آمده

و در سال 1336 قمرى در خدمت مرحوم پدرش به كنگاور (مدفن مرحوم جدش) آمده به تحصيل علوم دينيه از مقدمات و سطوح متوسط فقه و اصول و تفسير قرآن مجيد و غيره پرداخته و علوم مذكوره را از مرحوم والدش فراگرفته.

و در سال 1358 قمرى كه مرحوم والدش در آنجا وفات نموده با داشتن اجازات از مجتهدين و مراجع تقليد قدس اللَّه اسرارهم و كثر اللَّه امثالهم تصدى امور شرعى آن سامان گرديده و تاكنون كه سال 1395 قمريست در آن منطقه به خدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج احكام و تفسير قرآن و وظائف ديگر روحى اشتغال دارند.

از باقيات الصالحات آنجناب فرزند فاضل و برومند ايشانست جناب مستطاب حجةالاسلام و فخر الاماثل والاقران آقاى حاج آقا بهاءالدين محمدى كنگاورى كه سالهاى متمادى مقيم حوزه علميه قم بوده و از محضر آيات عظام و مدرسين كرام بالاخص مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و آيت اللَّه العظمى موسوى مدظله استفاده فقه و اصول نموده تا در چند سال قبل كه بنابر دعوت عده اى از اهالى كرمانشاه رحل اقامت به آن سامان افكنده و به اقامه جماعت و تبليغ دين و خدمات روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

محمدي عراقي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود محمدي عراقي

محل تولد : كنگاور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

حجت الاسلام والمسلمين محمود محمدي عراقي در سال 1331 در خانواده اي روحاني ، با تقوا و اهل علم در كرمانشاه ديده به جهان گشود؛ جد بزرگ وي مرحوم حاج آقا بزرگ محمدي عراقي كه از حوزه علميه اراك برخاسته و بدين لحاظ به

محمدي عراقي شهرت پيدا كرده بود، از بزرگان علم و معرفت بود كه به دستور مرجع تقليد بزرگ زمان، مرحوم شيخ مرتضي انصاري (ره) به كرمانشاه عزيم پدر وي، حجت الاسلام والمسلمين بهاء الدين محمدي عراقي نيز پس از سالها خدمت به ساحت علم و معرفت و مردم خطه كرمانشاه در سال 1360 به شهادت رسيد.محمدي عراقي، پس از طي تحصيلات عمومي در كرمانشاه جهت تكميل تحصيلات علوم ديني به شهر قم عزيمت كرد و همزمان با تحصيلات جديد، در به ثمر رسيدن پيروزي انقلاب تلاش هاي قابل توجهي كرد.وي در دوران تحصيل از محضر انديشمنداني نظير شهيد آيت الله دكتر بهشتي، شهيد آيت الله قدوسي و جمعي ديگر از بزرگان علم و ادب بهره اي وافر برد و علاوه بر علوم متداول در حوزه هاي علميه، به صورت تخصصي در حوزه فلسفه و علوم قرآني مدارج علمي را طي كرد.محمدي عراقي پس از پيروزي انقلاب و سازماندهي فعاليتهاي اجتماعي و قبول مسئوليت هاي مختلف در نهادهاي انقلاب اسلامي، به فعاليتهاي علمي و پژوهشي روي آورد.وي در شكل گيري دفتر همكاري حوزه و دانشگاه مشاركت داشته و چندين سال مسئوليت اين دفتر و سرپرستي گروه جامعه شناسي را بر عهده داشت. نمايندگي حضرت امام در سپاه پاسداران نمايندگي رهبري در دانشگاه تهران و عضويت در شوراي نظارت بر صداوسيما از ديگر سوابق او است.محمدي عراقي همچنين براي سالها رياست سازمان تبليغات اسلامي را بر عهده داشت و پس از آن، براي دو دوره و به مدت شش سال رئيس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي شد. او در حال حاضر با حكم مقام معظم رهبري عضو شوراي عالي

انقلاب فرهنگي و نيز، عضو شوراي عالي نمايندگان ولي فقيه در دانشگاهها است.

محمدي فتيده، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا محمدي فتيده

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1307/7/1

زندگينامه علمي

آقاي رضا محمدي فتيده در سال 1307هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در لنگرود ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه وافرخويش به فراگيري علوم اسلامي در سال 1322وارد حوزه علميه گرديد. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1332به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل علوم حوزوي از محضر بزرگاني چون مرحوم امام خميني(ره)، مرحوم آيت الله بروجردي(ره)، مرحوم آيت الله زاهدي(ره) و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه نجف اشرف و قم كسب فيض كرد. وي پس از سالها تلاش و علم اندوزي در حوزه علميه نجف اشرف و قم، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت. و هم اكنون علاوه بر امامت جمعه موقت لنگرود به تدريس و پژوهش در دانشگاه سراسري و پزشكي رشت ، مشغول تدريس مي باشد. وي در طول حيات علمي خويش از امر نگارش و پژوهش غافل نمانده است و آثاري از قبيل "جاذبه هستي " ، " گفتگوي مستقيم با ارواح"، " شناخت وجودي خدا" و"ديوان اشعار" را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

محمدي كرمانشاهي، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل محمدي كرمانشاهي

محل تولد : صحنه كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب اسماعيل محمدي كرمانشاهي در سال 1350 هجري شمسي در

كرمانشاه متولد شدم. در سال 1367 وارد حوزه علميه امام صادق (عليه السلام) كرمانشاه شدم. از سال 1368 به حوزه علميه قم آمدم و در مدارس رسول اكرم (ص)، شهيد صدوقي، امام صادق عليه السلام و رضويه (ع) تحصيل كردم. پس از آن در مدارس دار الشفاء و خان ساكن شده و در مدرسه مرحوم آية الله گلپايگاني (ره) ادامه تحصيل دادم. از محضر اساتيدي چون : آقاي صفائي بوشهرى، حاج آقاي علي محمدي خراسانى، حاج آقاي حسيني بوشهري درسهايي را فرا گرفتم و نيز آية الله طاهري خرم آبادي ، حاج آقاي احمد عابدي ، آية الله وحيد خراسانى، آية الله سبحاني ، آية الله مكارم شيرازي ، و آية الله جوادي آملي از بزرگواراني بوده اند كه از محضر آنها استفاده علمي برده و توفيق حضور در مكتب درسي آنان را داشته ام. ابتداي شركت در درس خارج فقه از سال 1374 و از محضر آية الله طاهري خرم آبادي بود. از سال 1374 بطور غير رسمي با پژوهشكده باقر العلوم (عليه السلام) همكاري علمي خود را آغاز كردم. شركت در جلسات مجمع اهل قلم بطور مستمر در همان سال با همكاري جمعي از دوستان حدود 6 ماه بطور متناوب به تهران رفته و فهارس نسخ خطي مجلس شوراي اسلامي مجلدات 25 و 26 و 35 توسط مجموعه اي از دوستان و زير نظر ا ستاد عبدالحسين حائري تهيه گرديد. از سال 1376 تا 1379 به صورت ساعتي و متناوب با مركز تحقيقات علمي دبيرخانه مجلس خبرگان رهبري همكاري داشتم. كنترل پروژه رايانه اي ساختار درختي حكومت اسلامى و كتابشناسي عدالت اجتماعي و

حكومت امام علي (ع) محصول آن سالها بود. حداقل به مدت 6 ماه از نيمه سال 78 تا نيمه اول سال79 مديريت اجرايي مجله مبلغان را به عهده داشتم. (از ابتدا تا شماره 4) از خرداد سال 79 تا تير 1385 مديريت داخلي مجله فرهنگ كوثر را به عهده داشته ام. (از شماره 39 تا 64 )در سال 1381 حدود 6 ماه سردبير نشريه پيام آستانه بودم. از ابتداي سال 81 تا پاييز 83 مديريت داخلي مجلات حوزه و فقه را عهده دار بودم. در سال 1383 به عنوان خادم فرهنگي برگزيده آستانه مقدسه از سوي جشنواره رضوي معرفي و موفق به دريافت لوح تقدير از رئيس جمهور شدم. در اين سالها حدود 50 كتاب و مقاله از اينجانب از سوي دفتر تبليغات اسلامى، پژوهشكده باقر العلوم (ع) (انتشارات نور السجاد(ع)) ، انتشارات فقه، انتشارات پارسايان و انتشارات نبوغ و نيز در نشريات مبلغان، حضور، حكومت اسلامى، فرهنگ كوثر و برخي روزنامه ها و نشريات استاني مقالاتي منتشر شده است. در ضمن در سال 1382 با موافقت مدير محترم فرهنگي آستانه مقدسه كتابخانه تخصصي چهارده معصوم(س) با پيشنهاد و پيگيري و مسئووليت اينجانب تأسيس شده كه در حال حاضر به محققان و پژوهشگران پيرامون اهل بيت عليهم السلام سرويس ميدهد.

محمدي گورگاني، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى در رشته جراحى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آناتومى بالينى حنجره و مكانيسم توليد صوت، عوارض آپانديست، سرطان

پستان، تشخيص و درمان ضايعات تروماتيك طحال، تشخيص و درمان تومورهاى تيروئيد، درمان سرطان هاى مرى، سابقه تدريس به مدت 20 سال، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 8 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

آناتوى سينه، اطلس روش هاى تشخيص ساده بر بالين بيمار، آناتومى بالينى، استخوان هاى سر و صورت، تشريح سر و گردن.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 25، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

آناتومى، جراحى عمومى، موارد نادر و غير عادى آناتومى اعضاء تشريح عناصر عصبى و احساسى بدن انسان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محمدي لائيني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1303 (در حدود 1344 ق.)، روستاى ملامحمد هزار جريب، از توابع بهشهر.

درگذشت: 16 مهر 1372(21 ربيع الثانى 1414)، قم.

آيت الله حسين محمدى لائينى هشت ساله بود كه پدرش را كه در حوزه ى علميه ى نجف اشرف تحصيل مى كرد از دست داد و تحت سرپرستى مادرش دروس ابتدايى را فراگرفت. سپس به حوزه ى علميه ى آيت الله كوهستانى رفت و در آنجا به يادگيرى علوم اسلامى پرداخت، رسائل و مكاسب را نزد آن مرد بياموخت. پس از آن براى تكميل دانش خود به حوزه ى علميه ى نجف اشرف شتافت و مدت دوازده سال از درس كفايه آيت الله حسن يزدى و حاج فقه آيت الله سيد محمود شاهرودى و اصول آيت الله هاشم آملى (دو دوره) بهره گرفت و با اخذ اجازات متعدد اجتهاد از مراجع نجف به زادگاه خويش بازگشت و به دعوت آيت الله شيخ محمد كوهستانى مدت ها به تدريس در حوزه ى علميه ى وى پرداخت. او در مبارزات مردم در انقلاب اسلامى شركت

داشت و پس از پيروزى انقلاب، دو بار از سوى مردم به نمايندگى استان مازندران در مجلس خبرگان انتخاب گرديد و تا پايان عمر بر اين سمت بود.

آيت الله حسين محمدى لائينى سرانجام پس از بيمارى، در هفتاد سالگى در عصر جمعه شانزدهم مهر 1372 (بيست و يكم ربيع الثانى 1414 ق.) درگذشت و پس از تشييع در نكا و قم، در صحن حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

محمدي مظفر، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن محمدي مظفر

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 به حوزه علميه رشت وارد شدم و تا سال 1370 به تحصيل دروس مقدماتي و سطح در آنجا اشتغال داشتم و همزمان دروس مقدماتي را نيز تدريس مي كردم(عمدتاً معاني و بيان) و از سال 1370 تا 1372 به مدّت دو سال براي ادامه تحصيلات حوزوي، به حوزه علميه مشهد رفتم و پس از آن از سال 1372 به حوزه علميه قم آمدم و همزمان با تحصيلات حوزوي، به تحصيل در رشته فلسفه در دانشگاه مفيد قم پرداختم و با پايان يافتن اين دوره در سال 1376 به مرحله بعد يعني كارشناسي ارشد در رشته فلسفه و كلام اسلامي در دانشگاه قم راه يافتم و اين دوره را نيز با اتمام پايان نامه كه موضوعش تصحيح الفرقة الناجيه شيخ ابراهيم قطينعي بود، در سال 1379 به پايان رساندم و در سال 1384 در رشته علوم قرآن و حديث مركز تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شده و هم اكنون در اين دوره به تحصيل اشتغال دارم. همچنين از

ابتداي سال 1376 كه مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب به طور رسمي و عمومي كار خود را آغاز كرد، در اين مركز به آموزش و پژوهش مجله هفت آسمان نيز به بنده سپرده شده است. علاوه بر اينها تاكنون سعي كرده ام كه با دروس حوزوي قطع رابطه نكنم و تا حد امكان سعي مي كنم در درس خارج حوزه شركت كنم.همچنين از سال 1382 تا سال 1384 به مدت سه ترم در مدرسه امام خميني(ره) براي رشته مذاهب به تدريس زبان تخصصي در رشته مذاهب اسلامي اشتغال دارم. در سالهاي اخير آثاري نيز اعم از كتاب يا مقاله در قالب تصحيح، تأليف و ترجمه داشته ام كه برخي از آنها چاپ شده و برخي چاپ نشده است و فهرستي از آنها را در صفحه مربوط به آنها عرضه كرده ام.

محمدي ملايري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد محمدي ملايري در سال 1306ه.ش در ملاير متولدشد. وي پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي زادگاه خويش و عزيمت به اراك واخذ ديپلم ادبي در آن ديار، وارد دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران شد. وي در سال 1366 و در سال 1349 و 1353 ليسانس و وفوق ليسانس و دكتري ادبيات را از دانشگاه تهران دريافت كرد. وي مدتي را در دانشكده هنرهاي دراماتيك و دانشگاه آمريكايي بيروت تدريس كرد. وي كتابهايي چون ترجمه كتاب عرفان مولوي، بررسي انديشه هاي عرفاني عطار، اصول و مباني تصوف و عرفان را منتشر كرده است.گروه : علوم انسانيرشته : اديان خارجيگرايش : ادبيات عرفانيتحصيلات رسمي و حرفه اي : احمد محمدي ملايري پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي در زادگاه خود ملاير و

عزيمت به اراك و اخذ ديپلم ادبي در آن ديار، وارد دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران شد. وي درسالهاي 1336، 1349و 1353ه.ش موفق به دريافت مدارك ليسانس، فوق ليسانس و دكتري خود در رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران شد.خاطرات و وقايع تحصيل : احمد محمدي ملايري بين سالهاي 1332 تا 1353 كه به تحصيل در رشته ادبيات فارسي در دانشگاه تنران مشغول بود، شاهد اواسط و اواخر سلطنت محمدرضا شاه پهلوي در ايران بوده است. در آن زمان جريانهاي شعر نو و شعر سنتي نيز به جدال خود اداهمه مي دادند.فعاليتهاي ضمن تحصيل : احمد محمدي ملايري در كنار تحصيل در رشته ادبيات فارسي در دانشگاه تهران به مطالعه وسيع آثار عرفاني ادبيات فارسي و نيز آثار دراماتيك (نمايشنامه هاي اروپايي) مشغول بوده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد محمدي ملايري پس از دريافت دكتري ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1353به تدريس در دانشكده هنرهاي دراماتيك تهران و نيز دانشگاه آمريكايي بيروت مشغول بود.فعاليتهاي آموزشي : احمد محمدي ملايري پس از اخذ دكتري ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1353، به تدريس در دانشكده هنرهاي دراماتيك تهران و نيز در دانشگاههاي اروپايي بيروت پرداخت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : احمد محمدي ملايري در كنار تدريس ادبيات فارسي، به ترجمه و تاليف اثاري دربارة عرفان اسلامي ايران و ادبيات فارسي مشغول بوده است و وي به فعاليت هاي تحقيقاتي خود ادامه مي دهد.آرا و گرايشهاي خاص : احمد محمدي ملايري در رشته ادبيات فارسي بيشتر به عرفان اسلامي -ايراني و آثار ادبي مربوط به آن (مولوي ، عطار)

علاقمند است و دراين زمينه تحقيقات و تاليفاتي دارد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 آيين نگارش و سخنوري nbsp2 اصول و مباني تصوف و عرفان nbsp3 بررس انديشه هاي عرفاني عطار nbsp4 پايتخت هاي نامي ايران در دوران تاريخ nbsp5 ترجمه كتاب عرفان مولوي

محمدي نجف آبادي، عبدالكريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالكريم محمدي نجف آبادي

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1341 هستم. در شهر نجف آباد اصفهان متولد شدم در سال 1360 در آن شهر ديپلم خود را در رشته علوم تجربي گرفتم، پس از آن وارد حوزه ي علميه شدم و مستقيما وارد قم شدم. سطوح را در مدرسه امام باقر عليه السلام گذراندم و از محضر استاداني مانند حضرات مهري، ميري ، فتوحي ، سيد احمد خاتمي، محمدي، بهره گرفتم و پس از آن فلسفه را شروع كردم و از محضر آقايان فياضي (بداية الحكمة) ، انصاري شيرازي (منظومه)، حسن زاده آملي و جوادي (اسفار و اشارات) خوشه چيني كردم.در اين ميان كفايتين را پيش آقاي گنجي فرا گرفتم و خارج اصول و فقه را نزد استادان بنام حوزه فرا گرفتم ، سال 72 وارد دانشگاه شدم و تا مرحله كارشناسي ارشد در رشته فلسفه ادامه تحصيل دادم و بويژه از آقايان پازوكي ، عبدالكريم رشيد يان ، دنيايي استفاده كردم. از آنجايي كه علاقه اصلي ام پژوهش بوده است در اين خصوص سعي وافر نمودم. شايان ذكر است هم اينك

مشغول تحصيل در حوزه هستم و هفته اي يك روز به عنوان استاد معارف در دانشگاه آزاد اسلامي پرند تدريس مي نمايم. گفتني است به عنوان حق التدريس در اين باره انجام وظيفه مي نمايم.

محمدي نيا، اسدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسد الله محمدي نيا

محل تولد : روانج دليجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

حقير سال 60 وارد حوزه مباركه علميه قم شدم اگر چه قبل از آن مشغول تحصيل درس هاي حوزوي بودم اما به طور مرتب و رسمي سال 60 بود با توجه به اينكه ايام جنگ بود در ضمن تحصيل به مناطق جنگي و براي كمك به رزمندگان و كارهاي تبليغي ايام تابستان به ويژه از سال 63 به مناطق ويژه كرند غرب مي رفتم تا اينكه سال 67 _ 66 به مدت يك سال و اندي مسئول عقيدتي سياسي تيپ يك لشكر 92 و جانشين عقيدتي لشكر بودم و مجدداً به قم برگشته و در سال 70 به خاطر اصرار زياد و احساس نياز قرار بر اين شد يك سال ديگر در دزفول مسئول عقيدتي سياسي تيپ 2 شدم كه اين يك سال تبديل به سه سال و نيم شد و مجدداً با اصرار زياد از جانب ارتش به خاطر علاقه اي كه به تدريس و درس و تحصيل داشتم به قم برگشتم و در سال 73 تا امروز سال 86 در قم مشغول تحصيل و تدريس هستم و تا احساس نياز شديد نكنم تدريس و تحصيل و تحقيق را بر همه چيز ترجيح مي دهم و ناگفته نماند از ابتداي پيروزي انقلاب هم تا قبل از آن در

كميته ي جماران مشغول كار به ويژه كارهاي فرهنگي بودم. و عذرخواهي مي كنم چون حقير حوصله پر كردن اين فرم ها را ندارم.

محمدي، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم محمدي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

پس از اخذ ديپلم در سال 62 وارد حوزه علميه نجف آباد شدم و پس از 5/1 سال به قم آمدم و دروس سطح را در سال 69 به پايان رساندم و در درس خارج آيت الله العظمي منتظري ، آيت الله العظمي تبريزي، آيت الله العظمي وحيد خراساني، آيت الله العظمي مكارم و آيت الله حسين شمس خراساني ، آيت الله محقق داماد شركت كرده و در ضمن تحصيل بعضي از كتب را نيز تدريس نموده ام و در ضمن آن به تحقيقات علمي روي كتاب شرح لمعه و .... همت گماشتم از سال 72 با مركز تحقيقات كامپيوتري نور همكاري كرده ام در اين مدت با بيش از چند هزار جلد كتاب اعم از تصحيح مقابله اي عترت ، آيات ، برخورد داشته ام سفرهاي تبليغي زيادي داشته ام و از آن جمله چندين سفر بعنوان معين و روحاني كاروان به مكه مشرف شده ام.

الان نيز ضمن شركت در دروس خارج به حاشيه بر كتاب تحرير الوسيله و عروة نزد بعضي از اساتيد مشغول مي باشم. در ضمن به مدت 28 ماه در 16 نوبت در جبهه هاي جنگ شركت كرده ام و 3 بار نيز مجروح گرديده ام.

محمدي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم بن مرحوم آيت اللَّه محمدى از علماء محترم معاصر گلپايگانست.

وى در ربيع المولود 1325 ق در قريه اسفرنجان ديده بدنيا گشود و بعد از طى دوران كودكى و تحصيل مختصرى از مقدمات رهسپار اصفهان شده و در خدمت اساتيد آن محيط

دانش مفذمات و سطح را فراگرفت و در سال 1307 شمسى به نجف اشرف مشرف و در آن محيط نورانى در خدمت مرحوم آيت اللَّه مشكينى و مرحوم آيت اللَّه عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى رضوان اللَّه عليهم اشتغال به تحصيل داشت و بعد از هفت سال در سال 1314 شمسى با دريافت اجازه اجتهاد از محضر مبارك آيتين عراقى و اصفهانى طاب اللَّه ثراهما به ايران مراجعت و چند سالى در خدمت پدر به انجام وظائف دينى و اجتماعى مشغول بود تا در سال 1320 شمسى نعمت وجود پدر را از دست داده و از آن تاريخ شخصاً با اتكال به لطف خدا او توسل به ذيل عنايت حضرت سيدالشهداء عليه السلام متصدى حفظ نظام امور دينى و خدمات اجتماعى اين منطقه گرديد.

و با اينكه از سال 1322 برحسب دعوت كه اهالى شهر گلپايگان از او نمودند موفق شد كه در محيط به اقامه جمعه و جماعت بپردازد و نماز جمعه كه سالها بود از آن محيط متروك و مهجور بود زنده نموده و بپاى بدارد و توانست كه مسجد جامع تاريخى و باعظمت اين شهر را كه متروك و مهجور و مخروبه بود افتتاح نمايد و آن را معمور و مورد استفاده كامل قرار دهد.

مع ذلك محل سكونت خود را تغيير نداد و در موطن پدرى خود زندگى مى كرد تا عاقبت كثرت احتياج مردم شهر بوجود او با عوامل ديگر ايجاب نمود كه به شهر منتقل شود و در چند سال قبل اين اقدام را نمود و به شهر منتقل شد و جميع اوقات زندگى خود را در اختيار مردم شهر و دهات گلپايگان قرار داد و مسجد

جامع را به صورت بسيار جالبى معمور و مجهز نمود و آن را پايگاه برازنده اقامه جمعه و جماعت اين محيط كرده و آيت اللَّه حايرى گلپايگانى در مورد اين موفقيت اين چند شعر ذيل سرودند.

مسجد مزبور از هر جهت مجهز و داراى كتابخانه نفيسى است كه در رديف مساجد معمور درجه اول ايران مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

محمدي، اردشير

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اردشير محمدي

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب اردشير محمدي متولد 1351 در شهرستان دزفول به دنيا آمدم .دوران ابتدائي و راهنمائي و دبيرستان را در اهواز سپري كردم و بعد از اتمام دبيرستان وارد حوزه علميه مسجد سليمان شده و بعد از اتمام مقدمات عازم قم شدم و هم اكنون 8 سال است مشغول به تحصيل در درس خارج مي باشم .از سال 1378تا 1382 دوره تخصصي كلام اسلامي را گذراندم (سطح چهارم ) و پايان نامه سطح چهار اينجانب با عنوان نقش دين در بهداشت روان از منظر قرآن مي باشد .در ضمن حدود 5 سال است كه در دانشگاههاي مختلف مشغول تبليغ وتدريس بوده ام و هم اكنون جزء هيئت علمي دانشگاه پيام نور استان خوزستان مي باشم و همچنين جزء هيئت منتخب گروه معارف اسلامي دانشگاه پيام نور مي باشم .

محمدي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين محمدي

محل تولد : گرگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/7/2

زندگينامه علمي

آقاي حسين محمدي در سال 1343هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهر گرگان ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1363 وارد حوزه علميه شهرستان بهشهر گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. پس از مدتي تحصيل در حوزه علميه گرگان به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه

كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليها رهسپار حوزه علميه قم گرديد.

از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1369 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله استادي، آيت الله خاتمي ،استاد علي محمدي، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فلسفه و كلام در مقطع كارشناسي در سال 1376از دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد.

وي پس از طي تحصيلات جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون در دانشگاه علوم كشاورزي گرگان، دانشگاه علوم پزشكي گرگان و حوزه علميه گرگان به امر تدريس اشتغال دارد. وي درطول حيات علمي خود به امر نگارش و پژوهش پرداخته است و آثاري از قبيل "بررسي نگرش دانشجويان نسبت به نماز" و "تجربه ديني و شهود عرفاني" را به رشته تحرير در آورده است.

محمدي، خليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله حاج سيد خليل بن آقا سيد محمد بن آقا سيد خليل بن آقا مير اسدالله المعروف بآقا سيد بن آقا سيد جعفر بن آقا سيد قاسم بن آقا سيد جعفر بزرگ صاحب العلوم المتفاوته والكراماته الباهره هزار جريبى بالارستاق بادامسرى از علماء مبرز معاصر بهشهر است.

وى در سال 1329 قمرى متولد شده و در سن چهارده سالگى در سال 1333 قمرى پدر را از دست داده و در سن دوازده سالگى سال 1342 قمرى مرحومه

والده اش بنام بانو سيده فاطمه بدرود حيات گفته و درس قرآنى را نزد جده مادريش خوانده و بعد در اثر تراكم هموم و تهاجم سختى روزگار بعموم مردم و اوضاع اسف آور مرگ و مير در عشيره و اقوام ايشان بنابر قضاء پروردگار يكى بعد از ديگرى از اعمام و اخوال و ذوى الارحام را از دست داده و همه برحمت ايزدى واصل گرديده و خلاصه با كمال صعوبت بواسطه نداشتن سرپرست و عدم مساعدت ماديّات ادامه بتحصيل داده تا بدروس فقه و اصول رسيده ولى باز بسبب پاره اى از موانع، اوضاع درسى عمومى و بالاخص مترجم ما مختل و حدود ده سال تعطيل تا در سال 1361 قمرى كه ثانيا موفق شده و براى ادامه تحصيل محضر سلمان عصر و فقيه دهر يگانه مرد مجاهد دينى مرحوم آيه الله آقا شيخ محمد كوهستانى عطرالله مرقده الشريف در كوهستان بهشهر شروع بتحصيل نموده و در اوقات تابستان در هزار جريب محل كلا از محضر آيه الله حاج شيخ عبدالجبار فقيهى كلائى استفاده نموده تا سال 1365 قمرى كه باتفاق عده اى از رفقا و دوستانش مهاجرت بعتبات عاليات و باقيمانده از متون فقه و اصول را از بعضى آيات عظام مثل مرحوم آيه الله حاج ميرزا حسن يزدى و آيه الله آقا شيخ باقر تبريزى و ديگران در مدت شش ماه خوانده و پس از آن از محاضر حجج اعلام و آيات عظام مانند آيه الله العظمى آملى و آيه الله العظمى شاهرودى و مرحوم آيه الله العظمى حكيم و آيه الله اصطهباناتى و نيز آيه الله المعظم آقاى حاج ميرزا حسن بجنوردى فقها و اصولا استفاده نموده تا در سال 1369 قمرى كه بواسطه انحراف مزاج

و كسالت دچار ضعف مفرط شده بود لذا حسب الامر آيات كرام از نجف بعنوان تغيير هوا بايران و وطن خود آمده و بعد از شش ماه مراجعت و ادامه بتحصيل داده تا سال 1376 قمرى كه مراجعت بهزار جريب نموده و در زادگاه خود و هم شهر بهشهر (اشرف سابق) توطن گزيده و شش ماه در محل و شش ماه در بهشهر اقامت و بخدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ احكام و ايفاء وظائف ديگر اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

محمدي، ذكرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ذكرالله محمدي

محل تولد : خدابنده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ذكرالله محمدي درسال 1350 در يكي از روستاهاي محروم استان زنجان و در يك خانواده اصيل مذهبي به اين دنياي پر راز و رمز چشم گشودم و در ايام كودكي راهي مكتب خانه شده با قرآن و گلستان سعدي و چند كتاب ديگر آشنا گشتم . بعد از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران هم زمان با ادامه تحصيل در مكتب خانه اول دبستان را شروع كردم . پس از اتمام دوره ابتدايي، اول راهنمايي رادر يكي از آباديهاي هم جوار گذراندم. دوم راهنمايي رادر روستاي خودمان به صورت متفرقه فرا گرفته و در پايان سال تحصيلي درشهر خدابنده امتحان داده و قبول شدم . با توجه به اينكه علاقه اي فراوان به فراگيري علوم اسلامي از خود نشان مي دادم لذا در مهرماه 1367 وارد حوزه علميه زنجان شدم و سوم راهنمايي را هم به صورت شبانه پشت سر گذاشتم. هم زمان با ادامه تحصيل درحوزه علميه اول متوسطه

را در دبيرستان دكتر شريعتي زنجان فرا گرفته و در پايان سال تحصيلي بعنوان شاگرد ممتاز درشبكه راديوئي استان زنجان شركت كردم. بعد ازاتمام اول دبيرستان تحصيل در علوم جديد را به منظور تقويت بنيه علمي حوزوي را آغاز كرده و بيش ازپيش درفراگيري علوم ديني كوشيدم . پس ازدوسال ترك تحصيل علوم جديد دوباره به تحصيل اين علوم روي آورده و درمدت سه سال همزمان با ادامه تحصيل در حوزه علميه زنجان دوره دبيرستان را تمام كردم. ضمناً پايه ي ششم حوزوي را نيز با امتياز بالا به اتمام رسانيدم. با شركت دركنكور سراسري دردانشگاه بين المللي امام خميني(ره) قزوين دررشته تاريخ تمدن قبول شده و همچنين درموسسه آموزش عالي باقر العلوم عليه السلام قم نيز پذيرفته شدم و به خاطر ادامه تحصيل درعلوم حوزوي درقم ازدانشگاه قزوين منصرف شده وازسال 1374وارد حوزه مقدسه قم گشته و رشته تاريخ راهم درموسسه عالي باقر العلوم(ع) ادامه دادم درسال 1380با تاليف پايان نامه دررابطه با آيت الله شيخ عبدالكريم حائري(ره) با اخذ مدرك كارشناسي تاريخ ازاين موسسه فارغ التحصيل گشتم و هم چنين درخلال تحصيل درموسسه مزبور دركلاسهاي تاريخ اسلام دفتر تبليغات نيز شركت مي كردم، دوره فشرده مهدويت را نيز درسالهاي اخير درپژوهشكده مهدويت پشت سر گذاشته وهمكاري علمي با آن پژوهشكده راآغاز كرده ام. همچنين اخيرا با مركز مطالعات و پژوهشهاي حوزه علميه قم همكاري فعالي دارم. حدود سه سال در درس خارج فقه آيت الله شبيري زنجاني شركت كرده ام و نيز توفيق تبليغ دين مبين اسلام به مدت 6سال نصيب حقير در ايام رمضان و محرم شده است.

خدايا چنان

كن سرانجام كار تو خوشنود باشي مارستگار

محمدي، رحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحيم محمدي

محل تولد : دره شهر ايلام

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال1341در مركز بخش بدره از توابع استان ايلام در خانواده اي متدين و كشاورز به دنيا آمدم و به دليل مشكلات معيشتي در سن 4 سالگي به همراه خانواده به خرمشهر مهاجرت نموديم و تا سال 1358 درآنجا مانديم. با شروع جنگ تحميلي در حالي كه تمام دارايي و خانه و كاشانه خود را از دست داده بوديم مجدداً به موطن اصلي خود يعني ايلام بازگشتيم و در سال 1359 وارد حوزه تازه تأسيس شهرستان دره شهر شدم و در كنار درس دبيرستان به تحصيل در آن حوزه مشغول بودم. اساتيد اينجانب در آنجا امام جمعه محترم جناب آقاي صالحي و مرحوم فقيهي افغاني بودند. در سال 1360 به حوزه علميه المهدي اراك تحت نظر حضرت آيت الله شيخ ابوالفضل خوانساري امام جمعه وقت اراك وارد شدم و در آنجا ضمن تحصيل علوم روز حوزوي و حفظ قرآن و حفظ اشعار سيوطي و... به تدريس در سطوح پايينتر حوزه در همان حوزه مباركه و در حوزه علميه حاج محمد ابراهيم و حاج آقاضياء اراك مشغول بودم و در اواخر سال 1363 وارد حوزه مباركه قم شدم و در طي تحصيل و تدريس هيچ

وقت ارتباطم با جبهه و جنگ و وعظ و خطابه و منبر قطع نشد.

در جنگ تحميلي مجروح شدم و تا مرز شهادت نيز پيش رفتم اما لياقت آن برايم حاصل نشد در حوزه مباركه قم ضمن تحصيل هيچ وقت از تدريس در سطوح مختلف غافل نبودم و سعي بر آن داشتم يا در مطالعه باشم يا مباحثه يا تحصيل يا تدريس و دل مشغولي اي جز اين نداشتم. هميشه يك ساعت يا بيشتر قبل از طلوع فجر بيدار بودم و بسيار پا بند به اداي واجبات و مستحبات و پرهيز از مكروهات داشتم، كه متأسفانه هم اكنون آن حالات آنچنان كه بايد وجود ندارد و غبطه آن ايام را مي خورم. در حوزه اراك سيوطي و مغني و مختصر و قسمت عمده اي از مطول و معالم را نزد آقا شيخ مهدي عظيمي خواندم و تحرير الوسيله حضرت امام(ره) را نزد آقاي رجايي و گلستان سعدي را نيز نزد آقاي خوش گفتار و حفظ قرآن را نيز تحت نظارت آقاي هجرتي و تاريخ اسلام و اعتقادات را نيز نزد مرحوم آقاي شيخ محمدحسن خوانساري و حاشيه حاج ملا عبدالله و المنطق مرحوم مظفر را نيز نزد آقاي فرجي و عظيمي تلمذ نمودم در حوزه مباركه قم شرح لمعه را نزد حضرات آيات و حجج اسلام الهامى، وجداني فخر، راستي كاشاني و نكونام و اصول فقه را نزد آقاي حسيني بوشهري و رسائل را نزد آقاي اعتمادي و مكاسب را نزد آقاي ستوده و دوزدوزاني و پاياني و كفايه را نزد آقاي اعتمادي و قسمتي را نزد آقاي گنجي گذراندم. اساتيد درس خارج فقه و اصول اين حقير حضرات

آيات مكارم شيرازى، وحيد خراسانى، تبريزي و فاضل لنكراني(ره) بودند.

دوره چهار ساله تخصصي علم كلام اسلامي را در موسسه امام صادق(ع) در سال 1374 به پايان بردم در اين دوره اسفار را نزد آيت الله دكتر بهشتى، سبحانى، گرامي و نهاية الاصول را نزد آقاي فياضي و اشارات و تنيهات ابن سينارا نزد استاد گرامي و ممدوحي و سبحانى و شناخت مكتب ماترياليسم و نظرية المعرفه و كشف المراد را نزد آيت الله سبحانى و قسمتي را نزد آيت الله دكتر بهشتي و مسائل جديد كلامي را نزد استاد ملكيان و مباحث توحيد و شرك در قرآن و نهج البلاغه و مباحث مربوط به امامت و اصالة الفطرة و... نزد استاد رباني گلپايگاني تلمذ نمودم. در مدرسه حضرت بقية الله حاجي آباد لك ها صبح ها به تدريس ادبيات عرب و منطق و لمعه و عصرها در مدرسه حضرت آيت الله گلپايگاني به تدريس مكاسب و كفايه مشغول بودم و در سال 1377 با شركت در امتحان اجتهاد توسط شوراي نگهبان و وارد شدن در مجلس خبرگان رهبري به عنوان نماينده استان ايلام به ايفاي وظيفه مشغول شدم و همچنان تدريس در حوزه مباركه قم در سطح كفايه و خارج فقه و اصول در يكي از مدرس هاي حرم مطهر و مدرسه خان را ادامه دادم و هيچوقت به خود اجازه ترك تدريس و تحصيل را نداده و نمي دهم و اميدوارم در اين راه در حالي كه خداوند از اين بنده حقيرش راضي باشد جهان را ترك نمايم. در طول مدت حضور در حوزه دست نوشته هايي فراهم شده كه صلاح ندانسته ام چاپ شوند و يا هزينه آنها نبوده

و اميدوارم آنچه خير است همان اتفاق بيفتد به مدت چندين سال است كه در دانشگاه مشغول تدريس هستم تا بدين وسيله ارتباطم با فرهيختگان غيرحوزوي و دانشجويان قطع نشود و در تأسيس بعضي ساختمان هاي دانشگاه آزاد اسلامشهر نيز كمك هاي فراواني نمودم و در سال امام علي(ع) به اتفاق دو نفر از دوستان به نام هاي آقايان حجت الاسلام علي انصاري نيا و پيمان به تأسيس مجمع جهاني شيعه شناسي اقدام نموديم كه هم اكنون تحت مديريت آقاي انصاري به فعاليت هاي خود ادامه مي دهد. جزاه الله خير الجزاء.

محمدي، رمضان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رمضان محمدي

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

بعد از گرفتن ديپلم در سال1362 وارد حوزه علميه قم شدم در طي هشت سال دروس حوزه را تا سطح به اتمام رساندم و در سال1370به تدريس دروس ادبيات (جامع المقدمات.سيوطى.مغني) پرداختم و استاد رسمي يكي از حوزه هاي علميه شهرستان شدم در كنار تدريس در حوزه به تدريس تاريخ اسلام، عقايد، دانش سياسي، در ساير مراكز دولتي نيز مشغول بودم در سال 1372 ودوره تحصيل فقه وكلام مقارن را در مركز مذاهب اسلامي با موفقيت به پايان بردم و همزمان با تحصيل در مركز مذاهب اسلامي به تحصيل در دوره كارشناسي ارشد مشغول شدم و بعد از چند سالي موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد در رشته تاريخ اسلام شدم مدت هفت سال در دروس خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله تبريزي، آيت الله فاضل، جوادي آملي و سبحاني اشتغال داشتم و اكنون مشغول تحقيق در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه هستم .و هم زمان مدير واحد

پاسخ به شبهات قرآني دفتر تبليغات اسلامي قم هستم .

محمدي، صادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد صادق محمدي

محل تولد : خرمشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سال 1362 تحصيلات حوزوي را آغاز نمودم، دروس مقدماتي و دوره سطح را در مدرسه علميه ملامحمد جعفر مشهور به مدرسه علميه مجتهدي تهراني و سپس در مدرسه علميه مروي تهران گذراندم و در طول اين مدت نيز قسمتي از منظومه ملاهادي سبزواري را در محضر آيت الله سيد رضي شيرازي تلمذ نمودم و پس از آن در سال 1370 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس خارج فقه و اصول را نزد آيت الله العظمي تبريزي و وحيد خراساني آغاز نمودم و حدود ده سال از نظرات فقهي و اصولي اين دو فقيه عالي قدر استفاده نمودم و همچنين حدود شش سال در موسسه بقية الله الاعظم دوره تخصصي فقه و اصول را گذراندم.اينجانب از همان اوائل طلبگي مشغول تدريس بوده و تاكنون در حدود 20 سال مشغول تدريس كتب حوزوي بوده و هم اكنون مشغول تدريس دروس سطح مي باشم.

محمدي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله محمدي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

وي در سال 1338 در يك خانواده روحاني فرهنگي در اصفهان چشم به جهان گشود . به دليل ذوق سرشار و استعداد استثنايي دوران تحصيلات ابتدايي را در حالي به اتمام رساند كه بخشي از دروس ابتدايي حوزوي را در محضر آيت الله والدش فرا گرفته بود . بلافاصله وارد حوزه علميه اصفهان و پس از دو سال وارد حوزه علميه قم شد و با جديت و سرعت و پيشرفت چشمگير دروس حوزوي را

نزد اساتيد برجسته حوزه علميه قم و در فصل تابستان در اصفهان مي آموخت . تحصيلات كلاسيك را همزمان و در عرض دروس حوزوي پي گيري كرد تا موفق به اخذ درجه دكتري تخصصي گرديد . در سال 1369 بنا به تاييد مراجع تقليد و اساتيد دروس خارج فقه و اصول حوزه علميه قم و شهادت مكتوب آنها در امتحان دروس خارج شركت كرد و بنا به تاييد هيئت ممتحنين موفق به اخذ مدرك رسمي اتمام دوره اول خارج فقه و اصول شد . ايشان از آن تاريخ تا كنون عليرغم پذيرش مسؤوليت هاي فرهنگي اجرايي چندين سال ديگر از درس خارج اساتيد برجسته حوزه قم و تهران استفاده مي نموده است .

دكتر محمدي اصفهاني در سال 1375 موفق به اخذ مدرك دكتراي تخصصي از واحد علوم و تحقيقات تهران در رشته عرفان اسلامي گشت .عنوان رساله دكتراي وي كه با درجه عالي پذيرفته شده است ، ختم ولايت مي باشد .در متون عرفاني با تكيه بر آراء شيخ اكبر محي الدين بن عربي و عنوان پايان نامه كارشناسي ارشد ايشان سير تكاملي نگارش منطق الطير در اسلام از شيخ الرئيس ابو علي سينا تا عطار نيشابوري است .ايشان علاوه بر طي دروس رايج حوزه علميه از محضر اساتيد بزرگ حوزه و دانشگاه ، در دروس فلسفه و حكمت ، اخلاق ، تفسير ، عرفان نظري و عملي ، هيئت و نجوم ، دوره تخصصي مديريت خلاق مكالمه زبان هاي انگليسي و عربي طي ساليان متمادي بهره گرفت .

دكتر محمدي اصفهاني از سال 1350 تا كنون و حتي در دوره هاي مسؤوليت فرهنگي اجرايي

به طور مستمر اشتغالات علمي ، تحصيلي ، تدريسي ، پژوهشي و تاليفي در حوزه هاي علميه ، مراكز آموزش عالي تخصصي و دانشگاه هاي قم ، تهران و بعضي از شهرهاي بزرگ كشور را داشته اند .اهم مواد تدريس توسط ايشان در دانشگاه ها و حوزه ها در طي 25 سال گذشته به اين شرح است :ادبيات ، منطق ، اصول فقه ، فقه (لمعتين و مكاسب محرمه) ، فلسفه (بدايه و نهايه علامه) ، عرفان (فتوحات مكيه ابن عربي و نمط نهم اشارات و تنبيهات ابو علي سينا در عرفان ، احكام (نبراس ملا هادي سبزواري) ، بررسي اديان (اديان شناسي) ، تعليم و تربيت ، مشاوره خانواده ، تفسير ، روان شناسي ، علم النفس ، قرائت و درك متون عرفاني سير و سلوك اسلامي ، فلسفه اخلاق ، كلام تخصصي ، جغرافيايي سياسي جهان اسلام و ... .دكتر محمدي اصفهاني تا كنون حدود يك صد رساله دانشگاهي را در مقطع كارشناسي ارشد يا دكتري به عنوان استاد راهنما يا مشاور به عهده داشته است كه در مراكز دانشگاهي يا مراكز آموزش تخصصي دفاع شده است .ايشان علاوه بر تدريس رسمي خود در دانشگاه ها و حوزه ها در طي ده سال گذشته در درس هاي خصوصي خود به تربيت شاگردان عرفاني خود همت گماشته است و جمع كثيري از جوانان دختر و پسر از محضر وي عرفان ناب اسلامي را شناخته و آن را از انحرافات صوفيه و مدعيان عرفان تميز داده اند و به سير و سلوك مشروع و منطبق با معارف شيعه پرداخته اند .

محمدي، عزت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزت الله

محمدي

محل تولد : فيروزآباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/10/1

در شهرستان فيروزآباد فارس – پس از دوره راهنمايي در حوزه علميه شهرستان مشغول به تحصيل شدم و در سال 1364 به حوزه علميه قم آمدم در مدرسه آيت الله گلپايگاني ره مشغول به تحصيل مقدمات شدم پس از اتمام معالم و مختصر در حوزه (دروس آزاد بيرون از مدارس مقدماتي) در درسهاي اصول فقه و لمعه و رسائل و كفايه. استادان محترم محمدي، سعيدي، خاتمي، عليدوست، استادي، اشتهاردي، وجداني فخر ره، حسيني بوشهري، حسيني تهراني، اعتمادي، پاياني ره، شركت نموده و درسهاي الهيات ، رجال، آيين واهبيت، تفسير از استادها معظم آيت الله سبحاني، رباني گلپايگاني، خرازي، استادي بهره مند شدم و درس خارج فقه واصول اساتيد معظم : آيت الله فاضل ره ، آيت الله مكارم، آيت الله سبحاني، آيت الله تبريزي، و آيت الله وحيد شركت نموده و از محضر آنان فيض برده و همه را نوشتم و مكتوب نمودم. و با شركت در تخصصي كلام دوره 4 ساله را طي نموده و پايان نامه اخذ كه هنوز موفق به نوشتن آن نشده ام و در دانشگاه كارشناسي مديريت را تحصيل كردم. علاوه به تحقيقاتي كه خودم داشته ام فقط يا پژوهشگاه حوزه مدتي همكاري نمودم.

محمدي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على محمدي جوركويه

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي محمدي جوركويه در سال 1343در روستاي جوركويه از بخش خشكبيجار از توابع شهرستان رشت در خانواده اي مذهبى متولد شدم. تحصيلات ابتدائي را

در روستاي جوركويه و دوره راهنمائي را در بخش خشكبيجار گذراندم و تحصيلات دبيرستان را تا سال سوم دبيرستان در بخش خمام خواندم و آنگاه وارد حوزه علميه بندر انزلي شدم. از سال 1361 دروس حوزوي را در مدرسه قائميه بندر انزلي آغاز كردم. در سال1363 به حوزه علميه قم آمدم و در مدرسه علميه امام باقر(ع) دروس حوزوي را پي گرفتم.

همزمان با تحصيل در حوزه علميه قم، دوره دبيرستان را به اتمام رساندم و ديپلم گرفتم. از سال 1367 در مركز آموزش عالي دفتر تبليغات دوره معارف اسلامي گذراندم و در سال 1370 از آن مركز مدرك معادل ليسانس گرفتم. درسال 1372 در كنكور سراسري در رشته حقوق پذيرفته شدم و در كنار دروس حوزه، به تحصيل در دانشگاه پرداختم. سال 1376 از دانشگاه مفيد ليسانس حقوق گرفتم و همان سال در دوره فوق ليسانس دانشگاه تهران در رشته حقوق جزا پذيرفته شدم و در سال 1379 موفق به اخذ درجه فوق ليسانس گرديدم. از سال 1369 فعاليت تحقيقاتي خود را در مركز تحقيقات سپاه شروع كردم و آنگاه فعاليت خود را در پژوهشكده باقرالعلوم سازمان تبليغات دنبال كردم.

از سال 1378 همكاري خود را با مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه آغاز نمودم و مدتي در سمت معاون پژوهشي مركز مذكور بوده ام. در كنار فعاليت در مركز تحقيقات قوه قضائيه، به همكاري با دفتر پژوهشهاي اسلامي سازمان زندانها پرداختم و مدتي به عنوان مدير پژوهش اين دفتر انجام وظيفه نمودم. از سال 1383 به عنوان عضو هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي پذيرفته شدم كه تا كنون ادامه دارد و به عنوان

مدير امور پژوهشي پژوهشگاه(دفتر قم) و عضو هيئت علمي آن به فعاليت مديريتي و پژوهشي اشتغال دارم. در كنار فعاليتهاي مديريتي و پژوهشى، فعاليت آموزشي نيز در برخي دانشگاهها در رشته حقوق داشته ام. پس از سالها حضور در دروس خارج فقه و اصول اساتيد بزرگ حوزه همچون آيات عظام اردبيلى، مكارم شيرازي و سبحاني اكنون به نوشتن رساله سطح چهار حوزه اشتغال دارم.

محمدي، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد محمدي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

بعد از دوره دبيرستان در سال 1362 مشغول دروس حوزوي شدم و تا اتمام دوره لمعتين در يزد مشغول تحصيل بودم از سال 69 وارد قم شده در درس بحث آقايان مرحوم وجداني و مرحوم پاياني و آيت الله سيد احمد خاتمي و آيت الله سبحاني و آيت الله عبدالله جوادي آملي و ديگر آقايان شركت نمودم در كنار درس از سال 1372 وارد محيط ادبيات داستاني شدم در سال 1373 به بعد در مجلات كودكان داستان ارائه كردم. كم كم درمجلات نوجوان و جوان هم داستان و مقالات ادبي ارائه نمودم در همين سالها بود كه با مجله كودك و نوجوان (سلام بچه ها پوپك) همكاري داشتم و در درسهاي نادر ابراهيمي شركت كردم.

محمدي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا محمدي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

اواخر سال 1369 تحصيل علوم حوزوي و معارف اسلامي را در مدرسه علميه سليمانيه مشهد مقدس آغاز نمودم و پس از اتمام دروس مقدماتي در سال 1372به حوزه علميه قم وارد شده و دروس سطح را در محضر اساتيد بزرگوار اقايان حسيني بوشهرى، محمدي خراساني، حسيني خراساني، سيد احمد خاتمي اشتهاردي، رباني گلپايگاني گذراندم و از سال 1376تاكنون در دروس خارج فقه آيت الله مكارم شيرازي و خارج اصول ايت الله سبحاني بهره مند شده ام. به موازات دروس حوزه در سال 1375 وارد دانشگاه مفيد قم شده و در رشته علوم سياسى مقطع كارشناسي به تحصيل مشغول بودم و

درسال 1371در كارشناسي ارشد رشته علوم سياسي دانشگاه علامه طباطبائي تهران پذيرفته و اين مقطع را گذراندم .علاوه بر تحصيل در حوزه و دانشگاه از سال 1380تاكنون در مركز مشاوره معاونت تبليغ و آموزش نهاد رهبري در دانشگاهها، در حوزه هاي مختلف انديشه سياسي اسلام وغرب، فقه سياسى، مسائل روز و تاريخ تحولات ايران و جهان، معضلات سياسي اجتماعي و فرهنگي جامعه و موضوعات متعدد ديگر، به تحقيق و پژوهش مشغول مي باشم.

محمدي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محمدي

محل تولد : رودسر

شهرت : محمدي گيلاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1307/1/1

زندگينامه علمي

آية الله محمد محمدي دعوي سرايي مشهور به گيلاني در سال 1307 در روستاي دعوي سرا از توابع شهرستان رودسر در استان گيلان در ميان خانواده اي متدين و دوستدار خاندان پاك پيامبر به دنيا آمد. پدر او محمدجعفر نام داشت و در همان روستا زندگي مي كرد و از راه كشاورزي روزگار مي گذرانيد. آية الله محمدي گيلاني در شش سالگي به مكتب خانه رفت و قرآن مجيد و كتابهاي معمول در ادبيات فارسي را فرا گرفت . سپس با تأسيس نخستين دبستان دولتي در نزديكي روستاي دعويسرا در سال 1315 به دبستان رفت و در كلاس سوم دبستان پذيرفته شد. با به پايان بردن دورة دبستان و شروع جنگ جهاني دوم در سال 1320 مجبور به ترك مدرسه شده ، به خدمت پدر رفت و چند سال به كشاورزي مشغول شد. در سال 1323 همزمان با تأسيس حوزه علميه رودسر توسط مرحوم حجه الاسلام والمسلمين آقاي حاج سيد محمد هادي روحاني به حوزه علميه رودسر رفت و جامع المقدمات را فرا گرفت . آنگاه در

سال 1325 به حوزه علميه قم مشرف شد و به تكميل دروس ادبيات و فراگيري دروس دوره سطح پرداخت . با پايان يافتن دوره سطح ، به درس خارج آية الله العظمي بروجردي (ره ) راه يافت و در مدت دوازده سال كتاب صلوة را در محضر ايشان به اتمام رساند. به موازات آن در درس اصول فقه امام خميني (ره ) نيز حضور پيدا كرد و از آن بهره هاي بسيار برد. در طول اين مدت در درس اسفار و شفاي علامه سيد محمدحسين طباطبايي نيز به مدت هفت سال شركت نموده است . او در سالهاي تحصيل خود با استادان و فضلاي بسياري رابطة دوستي داشته كه برخي از اعضاي جامعه مدرسين از آن جمله اند. آية الله محمدي گيلاني در سالهاي عمر خود تا به امروز خدمات فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است . او بسياري از كتب دورة سطح در فقه و اصول و حكمت و تفسير را بارها تدريس كرده است و هم اكنون نيز در تهران به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارد. از اين رهگذر شاگردان بسياري تربيت و به عالم اسلام تقديم شده اند. آية الله محمدي گيلاني از فعالان سياسي در پيش از انقلاب و پس از آن بوده است . او با حضور در جلسات جامعه مدرسين و امضاي اعلاميه ها و نامه هاي آن و نيز سخنرانيها و افشاگريها سهم بسزايي در پيروزي انقلاب داشته است . پس از انقلاب نيز به دستور امام تشكيل دادگاه انقلاب را بر عهده گرفت و پس از تشكيل شوراي عالي قضايي به عضويت اين شوراي در آمد.

محمدي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين محمدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/6/2

زندگينامه علمي

اينجانب در شهريور ماه سال 1339 در شهرستان مقدس قم در خانواده اي مذهبي و روحاني به دنيا آمدم و بعد از گذراندن دوره ابتدايي و دوران راهنمايي در سال 1357 با ذوق و علاقه شخصي و راهنمايي پدرم وارد حوزه علميه شده و در مدرسه علميه رسالت مشغول به تحصيل گرديدم. با توجه به شروع انقلاب اسلامي در راهپيمايي ها و تظاهراتي كه برگزار مي گرديد به طور جدي شركت نموده و اطلاعيه هاي حضرت امام خميني(ره) را در سطح شهر قم پخش كرده و به دست مردم و جوانان مي رساندم تا اين كه در سال 1358 در شهر قم توسط عوامل مزدور شاه دستگير شدم و مدتي را در زندان به سر بردم و به ياري خداوند بعد از مدتي آزاد گرديدم، سپس بعد از آزادي به ادامه تحصيل در شهر مقدس قم ادامه داده و درس مقدمات را نزد اساتيدي چون حسيني بوشهري و استاد مرحوم طالقاني و مرحوم مدرس افغاني و ... سپري كردم. دروس لمعه را نزد استاد وجداني فخر و فقيه شيرازي و استاد ابوالفضل احمدي و استاد گنجي و ... تمام نمودم و سپس در سال 1361 به علت نياز منطقه در شهر هرسين كرمانشاه در حوزه علميه امام صادق(ع) مشغول تدريس ادبيات و منطق به مدت يك سال گرديدم. سپس بعد از مراجعت از هرسين دروس حوزه را ادامه دادم و درس مكاسب را نيز در محضر استاد احمدي و مرحوم استاد ستوده و مرحوم استاد پاياني تلمذ نمودم و در درس كفايه نيز در محضر استاد ستوده بودم و

بعد از اتمام دروس سطح، در درس خارج آيت الله وحيد خراساني و مدتي محضر حضرت آيت الله ملكي تبريزي ولي اكثر درس خارج فقه و اصول را از محضر حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي استفاده نمودم.

سپس بعد از اعلام شروع رشته هاي تخصصي توسط حوزه در سال 1377 وارد اولين دوره رشته تخصصي تفسير شدم و به مدت چهار سال دوره آموزشي نزد آيات مكارم شيرازي، جوادي آملي، معرفت، شب زنده دار، خزعلي و محقق داماد و اساتيد ديگر گذراندم و همزمان با دروس مركز به درس خارج نيز ادامه دادم و در ضمن مشغول به تدريس مباحث تفسيري و علوم قرآني در مراكز دانشگاهي و حوزوي شدم كه سوابق تدريس اين جانب پيوست مي باشد.

محمدي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا محمدي

محل تولد : بيرجند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

با سلام و درود به روح بلند امام راحل و شهداي گرانقدر اسلام كه با نثار جان خويش زمينه ترويج فقه آل محمد (ص) را فراهم آوردند ، يادشان گرامي و راهشان مستدام حقير درسال 1354 وارد حوزه عمليه بيرجند شدم . مقدمات را در آنجا فرا گرفتم و همزمان با اوج انقلاب اسلامي در سال 1357 به قصد ادامه تحصيل وارد حوزه علميه قم شدم .(البته آن روزها، قم سخن از انقلاب و نهضت داشت نه تدريس و تدرس) از آغاز سال تحصيلي 1358 وارد مدرسه تحت برنامه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (قدس سره) شدم و تا سطح را از محضر اساتيد ارجمندي همچون حضرات آقايان : طالقاني ، عالمي ، نكونام ، مسعودي كاشاني

، صلواتي ، ابراهيم جناتي ، و استادي (ادام الله بقائهم) حظ وافري بردم .

پس از آن وارد دروس آزاد حوزه شدم و از محضر اساتيد گرانقدري همچون حضرات آقايان : اعتمادي ، خرازي و مرحومان مغفوران پاياني و ستوده سطوح عاليه را فرا گرفتم .

پس از آن از دروس خارج فقه و اصول آيات عظام : وحيد خراساني ، فاضل لنكراني ، ناصر مكارم ، ميرزا جواد آقاي تبريزي ، و غيرهم (ادام الله ظلهم) بقدر وسع خوشه چيده و اگر توفيق حاصل آيد در صدد استفاده هستم . در بحث تفسير از محضر آيات و اساتيد ارجمند آقايان : مشكيني و جوادي آملي (ادام الله بقائهم) بي بهره نمانده ام.چند صباحي را هم افتخار تلمذ فيلسوف فرزانه حضرت آيت الله حسن زاده آملي را در بحث فلسفه داشته ام .

محمدي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد على محمدي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدعلي محمدي آن گونه كه در شناسنامه ام آمده در سال 1346 در روستاي ابرسج از توابع شهرستان شاهرود به دنيا آمدم تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در روستا گذراندم و بعد از آن كه يك سال در دبيرستان مشغول تحصيل بودم در سال 1362 راهي حوزه علميه شدم سال 1362 را در حوزه علميه بسطام(حوزه علميه شاهرخيه يا باقر العلوم) گذراندم آن حوزه تحت زمامت حضرت حجة السلام و المسلمين حاج شيخ عبد الرسول حسني (قدس سره) بود. ايشان به راستي اسوه اخلاق بود به گونه اي كه به راستي هنوز نيز به شدن تحت تأثير افطار آن مرد

بزرگ قرار دارم و محاسن اخلاقي آن بزرگ را هيچ گاه فراموش نمي كنم و اگر توفيق دعا براي اساتيدم را داشته باشم آن بزرگوار از اولين افرادي است كه برايش دعا مي كنم. در سال 1363 و پس از شهادت برادر عزيزم راهي حوزه علميه شاهرود(مدرسه بازار) شدم در آن حوزه مباركه از محضر اتاتيد زيادي بهره مند بودم كه برخي از آن ها عبارتند از:حضرت آيت الله اشرفي(دام ظله) ، حضرت حجة السلام و المسلمين شيخ احمد داوري(زيد محب) حضرت حجة السلام و المسلمين سيد ولي الله حسيني(زيد توفيقه).

در سال 1365 براي اولين بار راهي جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شدم و در سال 1367 پس از اتمام لمعتين و دو جلد اصول فقه مرحوم مظفر راهي حوزه علميه مباركه قم شدم حضرت حجة السلام و المسلمين حاج سيد احمد خاتمي (زيدعزه) اولين استادم بودند كه قسمت هاي زيادي از رسائل و مكاسب را خدمت ايشان تلمذ كردم چنان كه در همين سال ها مدتي نيز از درسهاي آيت الله خرم آبادي و حجة السلام و المسلمين علي محمدي نيز استفاده مي كردم شايد اولين سالهايي كه مي خواستم در درس خارج شركت كنم خدمت حاج آقا خاتمي مي رسيديم؛ جمع چند نفر (شايد 6 الي 8 نفر) بوديم. آن درس با درس خارج مصطلح نيز تفاوتهاي داشت. از محضر استاد خاتمي نيز استفاده هاي فراواني برده ام خداوند بر توفيقاتش بيفزايد از ديگر اساتيد كه از درس خارج آنها استفاده كردم مي توان به اين عزيزان اشاره كرد: حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي ،حضرت آيت الله العظمي وحيد خراسانى

حضرت آيت الله العظمي سبحاني ، حضرت آيت الله العظمي جوادي آملى وقتي مشغول تحصيل سطوح عليه بودم با مراكز تحقيقاتي نيز همكاريم شروع شد حاصل اولين همكاري ها كتاب هاي زندگي نامه آيت الله دستغيب و ميرزا شيرازي دوم بود كه چاپ هم نشد. اولين كتابي كه نوشتم«آسمان عرفان و سپس«نگين قرآن» و آن گاه«شيخ شريعت» و اخيراً دو جلد سر سفره خدا و با بهار دلها است. چندين مقاله نيز نوشته ام كه از جمله مي توان به مقالات اسماء الحسنى.ادراك عالمي حيلة العدر، روشهاي تبليغي پيامبر اكرم و... اشاره كرد كه دو مقاله اول را براي دانشنامه كلام نوشته ام.

از اولين سالهاي ورود به حوزه علميه به تدريس نيز اشتغال داشته ام كه هم اكنون نيز در حوزه علميه سفيران هدايت به تدريس اشتغال دادم. چند سالي است كه مسئوليت واحد و گروه پاسخ به سؤالات و شبهات را نيز به عهده دارم كه حاصل اين كار پاسخ دهي كتبي به بيش از پنجاه هزار سئوال است هزار پاسخ تلفني و .... مي باشد براي گروه فوق با كمك ديگر مسئولان مركز فرهنگ و معارف قرآن چندين وبلاگ و دو و سه سايت نيز تحصيل كرده ايم .

محمدي، مسلم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسلم محمدي

محل تولد : اردل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

پس از گذراندن دوران تحصيلي مدرسه در سال 1365تا سال1370سطوح مقدماتي را د رحوزه هاي علميه استان چهار محال و بختياري گذراندم. از سال 1370تا كنون در حوزه علميه قم هستم و دروس سطح تا خارج را گذراندم. و در سال 1379وارد رشته تخصصي كلام

و فلسفه سطح 4شدم و اكنون د رحال تدوين مراحل پاياني پايان نامه آن مي باشم كه با عنوان (نسبيت گرائي اخلاق از ديدگاه مكاتب اخلاقي غرب و روشنفكران مسلمان ) نوشته شده است .مدتي در مركز مطالعات حوزه به پرسشهاي ارسالي پاسخ مي دادم و در مجله صباح وابسته به آن مجموعه نيز برخي مقالات از بنده چاپ شده، همچنين مقالاتي د رحوزه مسائل اجتماعي و سياسي در نشريات و روزنامه هاي كشور به چاپ رساندم. از سال 1381تا سال 1383مسئول نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه علوم پزشكي ايلام د رحال خدمت بودم كه در همان سال اول به عنوان مسئول نمونه كشوري معرفي گرديدم .

لازم به ذكر است از سال 1368تاكنون فعاليتهاي تبليغى در مدارس ،مناطق عشايري ،روستاها ،نيروهاي نظامي و دانشگاههاي سراسر كشور به انجام رسانده ام. الان نيز به عنوان مشاور سردبير و دبير تحرير مجله علمي پژوهشي نشريه انديشه نوين ديني به فعاليت علمي مشغول هستم. لازم به ذكر است كه سطح مجله از نظر علمي ويژه اساتيد دانشگاه و محققين كشور مي باشد. از نظر فعاليت هاي علمي از سالهاي اول طلبگي تا الان به تدريس دروس حوزه از صرف و نحو ،منطق وفلسفه تدريس داشته ام،هم د رحوزه هاي شهرستان و هم قم . و علاوه بر اينها در مركز جهاني علوم اسلامى مدتي تدريس كردم .همچنين مدتي د رسال1372مدير داخلي مدرسه علميه شهر قصر شيرين بوده ام. از سال 1381تا1383 تدريس در دانشگاههاي علوم پزشكي و آزاد اسلامي ايلام را عهده دار بودم و سال1384تربيت معلم شهيد رجائي تهران و ترم قبل والان دانشگاه

قم ،و همچنين در ترم گذشته و همچنين جهت ترم آينده دانشگاه تهران (ميدان انقلاب) تدريس به عهده گرفته ام .

محمديان شورچه، قربان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دندان پزشكى، دانشكده: دندان پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

گواهينامه تخصصى راديولوژى دهان از دانشگاه دندان پزشكى اورگان آمريكا در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده دندان پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1353، دانشيار راديولوژى دندان، فك و صورت دانشكده دندان پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1365.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مدرس رشته تخصصى راديولوژى دندان، فك و صورت دانشكده هاى دندان پزشكى تهران، مشهد، اصفهان، عضويت در هيات ممتحنه رشته تخصصى راديولوژى دندان، فك و صورت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 55 پايان نامه دندان پزشكى و راديولوژى دهان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تفسير راديولوژى ضايعات دهان، كرانپوگرافى، مبانى پرتونگارى دندان پزشكى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

دندانپزشكى، راديولوژى دهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محمديان، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي محمديان

محل تولد : نورآباد لرستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد تقي محمديان در سال 1351 در يك خانواده مذهبي در شهرستان نورآباد لرستان متولد شدم. دوران ابتدايي را در سال 1362 تمام كردم. سال اول و دوم و سوم راهنمايي را در دوران جنگ سپري كردم. حال و هواي جبهه و شهادت برادر بزرگم بر روحيه من تأثير عميقي گذاشت و باعث شد كه اين حقير ، سال سوم راهنمايي عازم جبهه شوم براي اولين بار. در پاييز 1366 به حوزه علميه سيد مرتضي علم

الهدي نورآباد رفته و ثبت نام كردم. اما آن سال را نيز با رفتن به جبهه گذراندم و اصولا حال و هواي جبهه نمي گذاشت به درس فكر كنيم.

در طول سال 1366 فقط صرف مير را خوانديم . مجدداً در بهار سال 1367 به جبهه رفتيم كه تا پايان جنگ تحميلي ادامه داشت. سال 67 و 68 را در نورآباد با موفقيت تمام درس خوانديم هدايه و صمديه را پيش استاد بزرگوار آقاي رضواني (از طلاب مهاجر افغاني) كه مدرس حوزه علميه بودند با موفقيت تمام كرديم. سيوطي و باب رابع مغني ، حاشيه ملاعبدالله در منطق و ... يادم هست كه در اكثر امتحانات نمره خيلي خوبي مي گرفتم. در امتحان باب رابع مغني بيست گرفتم و همين باعث شد كه يك تخته پتوي يك نفر به من جايزه دهند.

عطش زيادي به تحصيل در قم داشتم چندين بار اقدام مي كردم اما ميسر نمي شد. با دو نفر از دوستان همشهري تصميم گرفتيم كه به حوزه علميه جعفريه پاكدشت (تهران) بريم. علت اين تصميم اين بود كه امام جمعه و مسئول حوزه اين شهرستان حجة الاسلام و المسلمين كاظمي (آل كاظمي) از همشهريان ما بود. عالم فاضل و وارسته اي است. مخصوصا خلف مرحوم آيت الله شيخ فرج الله موموندي است كه ايشان از شاگردان آية الله نائيني و آيت الله اصفهاني قدس سره هم بوده اند و در منطقه غرب داراي آوازه و نفوذ زيادي هستند و همين جاذبه معنوي آن مرحوم ما را به حوز ه علميه فرزندانشان كشاند. يك سال در آنجا درس خواندم و البته ادبيات هم تدريس مي

كردم. ولي دوري راه و محيط اين حوزه علميه كه محيط حوزه و ..... نمي توانست ذهن و جان مرا كه نام قم در گوشه گوشه ي قلبم نوشته شده بود سيراب كند لذا بعد از يك سال به بروجرد برگشتم. رياست حوزه با مرحوم حجة الاسلام و المسلمين نواب بود، كه خود ايشان و مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حسين دوست هم استاد بودند و به اين حقير و به حجة الاسلام والمسمين حقيان كه اكنون امام جمعه شهر كرج است عنايت بسيار داشتند . شرح لمعه و اصول مظفر را در نزد اين دو بزرگوار خوانديم. در عين حال بنده در بروجرد تدريس هم مي كردم . ادبيات ، جامع المقدمات، منطق و ... و حتي باعث تدريس حقوق مي گرفتم. بعد از اتمام لمعتين و اصول به فكر آمدن به قم افتادم. ثبت نام كردم و به طور متفرقه در امتحانات قم شركت مي كردم تا اينكه در سال 1373 با نمرات عالي قبول شدم و وارد حوزه علميه قم (المقدسه) شدم. دو سال در خوابگاه جعفريه پشت بيمارستان آيةالله گلپايگاني ساكن بودم.

و در سال 1374 ازدواج كردم اما باز آن سال در خوابگاه بودم. از سال 1375 خانواده را به قم منتقل كردم تا با دقت و حدت بيشتري به تحصيل بپردازم. دوران سختي را داشتيم با هفده هزار تومان شهريه كه ده هزار تومان آن را به كرايه خانه مي داديم روزگار سپري مي كرديم و البته فضل خدا همواره كمك و مدد بوده و هست.

به شدت به تحصيل مشغول بودم درسها را مباحثه مي كردم مي خواندم و

مي نوشتم گاهي مباحثه هاي ما ساعت 9 و 10 شب طول مي كشيد در اين سالها تصميم گرفتم كه پرونده تحصيلات كلاسيك را از بروجرد (مدرسه ايثارگران) به مدرسه ايثارگران قم منتقل كنم.

و نم نمك دوره دبيرستان را هم مي خواندم. در سال 1377 در آزمون ورودي دانشگاه مفيد ثبت نام كردم و در رشته فلسفه قبول شدم . دانشگاه مفيد در مقطع كارشناسي از نظر علمي ، دانشگاه خوب است و اساتيد قوي را دعوت مي كند.

دوره كارشناسي را با رتبه الف در سال 1380 (بهمن ماه) تمام كردم. و همان سال در امتحانات كارشناسي ارشد سراسري شركت كردم و با رتبه دو رقمي 17 قبول شدم. رشته فلسفه را در دانشگاه علامه طباطبايي ادامه دادم.

در سال 1384 پايان نامه خود كه در حوزه فلسفه دين (بررسي مسأله فناناپذيري روح) كه چندين مقاله از فيلسوفان غربي در باره جاودانگي روح و حيات پس از مرگ بود ترجمه كردم و بر اساس مباني اسلامي و فلسفه صدرايي و .... مشايي نقد كردم. نمره پايان نامه من عالي شد. قصد داشتم همان سال دكتراي فلسفه را هم ادامه دهم اما برخي مشكلات زندگي مانع شد. در همان سال آخر دانشگاه به عنوان محقق با موسسه پژوهشي – آموزشي امام خميني (ره) در قم همكاري مي كردم و در بخش دائرة المعارف علوم عقلي به عنوان محقق در اصطلاح يابي فلسفي مشغول بودم دو سالي در آنجا همراه با تحصيل در حوزه به حيات علمي خود ادامه مي دادم.

در اول سال 1385 تحصيلي تقاضاي سطح چهار نمودم بعد از بررسي پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه آن

را پذيرفته و اجازه دادند كه به دنبال موضوع براي سطح چهار حوزه علميه قم باشم.

موضوع را انتخاب كردم « تعامل فلسفه و تفسير» و موضوع تصويب شد و طرح آن را هم نوشتم و طرح نيز پس از نقضي و ابرامي تاييد شده بالاخره هم اكنون مشغول نوشتن رساله سطح 4 هستم و استاد راهنماي اين طرح آقاي دكتر محمد حسن زماني است. و استاد مشاوره بنده هم دكتر احمد عابدي مي باشد.

لازم به يادآوري است كه مدت يك سال است كه در دانشگاه علوم پزشكي رفسنجان هم به عنوان هيئت علمي دانشگاه مشغول به تدريس هستم و هم اكنون هفته اي سه روز براي تدريس به دانشگاه رفسنجان مي روم.

و از تاريخ 15/10/1386 هم در واحد ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي قم مشغول به خدمت هستم.باشد تا خداوند سبحان عاقبت امر ما را ختم به خير نمايد. آمين. و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين و الحمدلله رب العالمين.

محمود، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از دانشمندان و مورخان دوران مشروطيت است كه در اواخر عمر اثرى بسيار ارنزده و محققانه به نام روابط سياسى ايران و انگليس در قرن نوزدهم در هشت مجلد تنظيم و انتشار داد. تولد او در 1259 ش اتفاق افتاد. تحصيلات قديم را نزد اساتيد روز و تحصيلات جديد را در مدرسه امريكائى به پايان رسانيد. در اوايل مشروطيت در سلك آزاديخواهان درآمد و عضو حزب دموكرات گرديد و در آن هنگام مقالاتى به طرفدارى از آزادى و مشروطه در جرايد مى نوشت. مدتى به كارهاى دولتى اشتغال ورزيد و در وزارت پست و تلگراف مقاماتى را طى نمود. در

اوايل سلطنت رضاشاه مدتى سرپرست محصلين وزارت پست و تلگراف در اروپا بود. در 1324 پس از روى كار آمدن قوام السلطنه به استاندارى تهران رسيد و در دوره پانزدهم از نجف آباد وكيل شد. در تشكيل حزب دموكرات ايران با قوام السلطنه همكارى نزديك داشت و يكى از عوامل مؤثر حزب به شمار مى رفت. پس از پايان دوره پانزدهم از كارهاى سياسى كناره گرفت و به تحقيق و تتبع در تاريخ پرداخت چند كتاب نيز ترجمه نمود كه از جمله جنگ نفت اثر موهر و شهريار ماكياول مى باشد. در اواخر عمر از نعمت بينائى محروم گرديد و در 1344 ش در 85 سالگى وفات يافت. وى خواهرزاده عسگر گاريچى تبريزى صاحب بزرگترين مؤسسه حمل و نقل در اوايل مشروطيت است. محمود در تنظيم و تأليف بعضى از كتب مورخين بعد از شهريور 20 دست داشت. نام خانوادگى وى ابتدا پهلوى بود.

(1344 -1261 ش)، نويسنده و مترجم. در تبريز به دنيا آمد. از آزاديخواهان صدر مشروطيت بود. نام اصليش محمود پهلوى بود كه بعدها به محمود محمود تغيير داد. خدمات دولتى او در وزارت پست و تلگراف و سپس در اداره راديو بود و مدتى نيز سمت استاندارى تهران را به عهده داشت. همچنين در دوره ى پانزدهم نماينده ى مجلس شوراى ملى بود. وى مقالاتى در مجله ى «آينده» و روزنامه ى «ستاره ى ايران» و ديگر مجلات به چاپ مى رساند. او كتابهاى «تعليم و تربيت در خانواده»، «تعليم و تربيت در مدرسه»، «تربيت ايرانى براى جامعه ى ايرانى» را با نام مستعار رسول نخشبى منتشر كرد. از ديگر آثار وى: «تاريخ روابط سياسى ايران و انگليس در قرن نوزدهم ميلادى»، در هشت

مجلد؛ «شهريار»، ترجمه؛ «جنگ نفت»، ترجمه.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دايرةالمعارف فارسى (2701/ 2)، شرح حال رجال (45 -44/ 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2184/ 2 ،1066 ،708/ 1)، كلك (س 5، ش 55 و 56، ص 388 -382)، مؤلفين كتب چاپى (87/ 6).

محمودي اصل، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد محمودي اصل

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

من در شهر تبريز مدرسه طالبيه از سال 1362 وارد حوزه شده ام.بعد از يك سال و نيم وارد حوزه علميه قم شدم. سطح را تا سال 1368 تمام كردم.در كنار دروس معمول حوزه از اساتيد برجسته اخلاق همچون آيت الله مشكينى، اميني و كربلائي و مظاهري بهره جستم. درس خارج را از سال 1374 در خدمت استاد سبحاني (اصول) و استاد مكارم (فقه) بودم. فلسفه بدايه و نهايه را با آقاي ممدوحي و مقداري از منظومه را از استاد شيرازي تلمذ كرده ام. فلسفه غرب را از استاد خاتمي و ملكيان استفاده كرده ام. شرح تجريد و كلام جديد را به ترتيب در حوزه و دانشگاه قم (تربيت مدرس) خوانده ام مطالعات زيادي (ده سال) در زمينه روانشناسي رفتاري شروع كرده ام و الان تحقيقات و تدريس و سمينارهاي فراوان در تبريز برگزار مي كنم.در حوزه هنر فيلم بيني و مطالعات سينمايي را از سال 1375 در حوزه هنري قم شروع كردم و الان نيز با كارگردانهاي جهان همچون اسكوريزي و كوبريك ارتباط فكري دارم. الان در تبريز مورد مشاوره سازمانهاي صنعتي و كارشناس كلينيك خانواده و مشاوره جمعيت هلال احمر در حوزه مهارتهاي

زندگي در خدمت جوانان هستم. عمده دغدغه من استخراج از منابع ديني در خصوص مهارتهاي رفتاري مي باشد.

محمودي مجدآبادي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جمعيت شناسى پزشكى، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى رياضى از دانشسراى عالى تهران، كارشناسى ارشد آمار حياتى از دانشگاه تهران، فوق ليسانس جمعيت شناسى پزشكى از دانشگاه لندن، دكترا در رشته جمعيت شناسى (آمار پزشكى) از دانشگاه لندن.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بارورى، مرگ و مير، مدل سازى، سرطان، اپيدميولوژى، رشد و نمو، نيروى انسانى پزشكى، ويروس (سرخچه، سرخك، هپاتيت) جمعيت، بهداشت حرفه اى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 22 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جمعيت شناسى، آمار و روش تحقيق.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 15، تعداد مقالات به زبان خارجى: 16

زمينه علمى مقالات:

جمعيت شناسى، ويروس هپاتيت، انگل، بهداشت حرفه اى، سرطان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محمودي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد محمودي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد احمد محمودي در سال 1336 در يك خانواده روحاني و اهل علم كه پدر و اجداد همه روحاني و مبلغ دين بوده اند در محلي به نام جزه كوهپايه چشم به جهان گشودم و پس از گذراندن دوران تحصيلات كلاسيك در حوزه علميه اصفهان مشغول به تحصيلات حوزوي شدم و پس از گذراندن چهار سال تحصيلي در حوزه علميه اصفهان، جهت ادامه تحصيلات در حوزه علميه قم مشغول تحصيل شدم و ضمن تحصيلات به تدريس ادبيات، اصول، منطق، فقه پرداختم و از اساتيد بزرگوار حوزه علميه قم در رشته هاي فقه و اصول، فلسفه

و كلام، عرفان و غيره بهره فراواني گرفتم به ويژه از درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله فاضل لنكراني حدود پانزده سال بهره علمي بردم و هم زمان نيز از سال 1365 تاكنون در دانشگاه اصفهان و علوم پزشكي مشغول تدريس معارف اسلامي مي باشم. در سال 1381 موفق به مرتبه استادياري مدرك (دكترا) در رشته معارف اسلامي از وزارت علوم و تحقيقات و فناوري شدم و داراي تأليفات و مقالات متعددي مي باشم و اينك به عنوان مدير گروه معارف اسلامي دانشگاه اصفهان و نيز امام جمعه شهرستان كوهپايه مشغول خدمت به اسلام و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران مي باشم اميد است مورد رضايت خداوند متعال و صاحب حوزه هاي علميه حضرت بقية الله اعظم بوده است.

محمودي، اميرملك

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير ملك محمودي

محل تولد : اليگودرز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب امير ملك محمودي فرزند جواد شماره شناسنامه: 1347 متولد 1351 صادره از اليگودرز لرستان پس از تحصيلات دوره راهنمايي در روستاي «مغانك سفلي» از توابع شهرستان اليگودرز در سال 1368 وارد حوزه علميه قم شدم و در كنار دروس حوزوي به درس هاي كلاسيك نيز ادامه دادم و نيز كلاسهاي كامپيوتر، ورزش، نويسندگي، روش تحقيق و نگارش، دوره هاي تربيت مربي كودكان و نوجوانان، دوره تربيتي مربي قرآن و مهارتهاي تبليغ و تخصصي تبليغ را نيز با موفقيت طي نمودم.

در كنار تحصيل با جديّت و در حدّ توان به تبليغ علوم اسلامي در سطح شهرستانها مساجد، روستاها، مدارس، دبيرستان ها، دانشگاهها، زندانهاي مختلف در سراسر كشور پرداخته و سپس به عشق و علاقه اي كه به نوشتن

داشتم از سال 1360 تاكنون به كارهاي مقاله نويسي و نوشتن ادامه داده كه در سال 1374 با جديت به كار چاپ و نشر روي آوردم كه تاكنون به لطف الهي توفيق داشته ام بيش از پنجاه اثر در زمينه هاي مختلف: ديني، اجتماعي، خانوادگي، روان شناسي، جوانان تأليف نمايم.

اكثر كتب اينجانب به بيش از بيست بار تجديد چاپ شده اند و بعضي از تأليفات اينجانب در سطح كشور در وزارت خانه هاي مختلف و ساير مراكز به صورت كتاب مسابقه انتخاب شده است و فعلاً نيز با عنايت باري تعالي و عشق و علاقه اي كه به كار علمي، پژوهشي و تأليف دارم با تمام توان مشغول به كار نوشتن و تأليف هستم.

محمودي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن محمودي

محل تولد : كرج

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

. اينجانب حسن محمودي متولد1356درمحمدشهر كرج مي باشم درسال 1376بواسطه اشنايي بااقاي محسن عباسي راهي حوزه علميه اصفهان شدم ودرانجا از محضر اساتيد بزرگوارچون ايت الله مظاهري وايت الله ناصري دولت ابادي وايت الله مهدوي وحجج اسلام اقايان عبوديت وكشكولي ومعمارمنتظرين وديگربزرگان بهرهها بردم

محمودي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن محمودي

محل تولد : محلات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1360 توفيق تشرف به حوزه علميه قم يافتم. در مدرسه مرحوم آيةالله العظمي گلپايگاني قدس سره مشغول تحصيل شدم، سپس در درس شرح لمعه مرحوم آيةالله وجداني فخر(ره) حضور يافم، مكاسب را در محضر مرحوم آيةالله پاياني (ره) و بالاخره كفايه را در محضر آيةالله اعتمادي مدظله خواندم. خارج فقه و اصول را در محضر آيةالله العظمي مكارم شيرازي مدظله آغاز كردم. بالاخره فقه ايشان را بيش از 10 سال ادامه داده و نظر به تعطيل شدن اصول ايشان، يك دوره اصول را در محضر حضرت آيةالله سبحاني مدظله خواندم در درس فقه حضرت آيات عظام فاضل لنكراني، صافي گلپايگاني مدظله و تبريزي (ره) حضور يافتم. از محضر حضرت آيةالله جوادي آملي در تفسير و حضرت آيةالله مظاهري در اخلاق بهره مند شدم. فلسفه را در محضر آيةالله ممدوحي آموختم.

سپس در مركز تخصصي تفسير و علوم قرآني دوره چهار ساله را گذراندم.هم اكنون نيز در دانشگاه آزاد اسلامي، حوزه علميه و دانشگاه شهيد محلاتي تدريس داشته و توفيق همكاري با راديو معارف را به عنوان كارشناس

داشته ام.بيش از 10 سال است كه با انتشار مقالات و مطالب در زمينه هاي گوناگون در دو هفته نامه فرهنگ اسلام در عرصه مطبوعات حضور دارم.آنچه كه نوشتم امتثال امر بود وگرنه هرگز خود را لايق ندانسته و آنچه نصيبم گرديده به بركت دعاي خير والدين و فضل الهي بود كه اميدوارم توفيق شكرگذاري آن را داشته باشم.

محمودي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محمودي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

سال 1354 وارد حوزه علميه شيراز شدم و در مدرسه حكيم كه زير نظر شهيد محراب آية الله دستغيب قدس سره اداره مي شد مشغول تحصيل شدم. ادبيات را نزد اساتيد بزرگوار آقايان سيد محمود آية اللهي و سيد هاشم دستغيب خواندم. منطق را نيز نزد مرحوم حجة الاسلام والمسلمين سيد احمد آية اللهي تلمذ نمودم. سال 1356 وارد حوزه علميه قم شده و در مدرسه حجتيه ساكن شدم اصول فقه را نزد مرحوم حجة الاسلام و المسلمين سلطاني (امام جمعه اردستان) خواندم و شرح لمعه را از حجج اسلام آقايان باكوئي (زين العابدين) و وجداني فخر قدس سره آموختم. رسائل را نزد جناب حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ علي اصغر حجتي زاده خواندم. مكاسب محرمه را نزد حجة الاسلام والمسلمين سيد علي محقق داماد خواندم و بيع را از مرحوم آية الله شيخ نقي ستوده آموختم. خيارات مكاسب را نزد آية الله علوي گرگاني خواندم. استاد كفايه مرحوم آية الله ستوده مي باشند كه عمده آن را نزد وي خواندم و بخشي از آن را نزد آية الله محسن دوزدوزاني و اندكي نيز نزد

مرحوم آقاي عبايي خراساني خواندم. شرح منظومه سبزواري را نزد آية الله ممدوحي خواندم و در درس بداية الحكمه آقاي جليلي تبريزي شركت كردم.

از سال1363پس از پايان سطح، نزد حضرات آيات عظام مكارم شيرازي، فاضل لنكراني، مرحوم ميرزا جواد تبريزي قدس سره دروس خارج فقه و اصول را خواندم كه البته دوره كامل اصول را نزد آية الله العظمي مكارم شيرازي دامت بركاته، همزمان در درس فقه معظم له نيز شركت مي كردم كتاب الحج و حدود و ديات را نزد آية الله العظمي فاضل لنكراني دامت بركاته تلمذ نمودم و كتاب الصلاة را نزد مرحوم ميرزا جواد تبريزي قدس سره خواندم. در كنار دروس اصلي حوزه هم زمان در محضر عموي پدرم مرحوم آية الله علامه محمد باقر محمودي قدس سره به تحقيق و تصحيح در متون حديث و تفسير به ويژه مناقب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام پرداختم.

اولين اثري كه منتشر شد فهرست جامع و كامل شواهد التنزيل حاكم حسكاني نيشابوري بود كه به عنوان جلد سوم اين كتاب ارزشمند در سال 1411هجري قمري به چاپ رسيد. اكنون در جاهاي مختلف علمي و چند مركز تحقيقاتي به پژوهش ،تاليف و تصحيح متون حديثي اشتغال دارم كه بيشترين آنها در مجمع احياء فرهنگ اسلامي قم مي باشد كه عضو هيئت علمي و هيئت امناء آن نيز مي باشم ، همچنين در بخش تحقيقات كتابخانه بزرگ آية الله العظمي مرعشي نجفي قدس سره با جمعي از دوستان به تاليف مجموعه ارزشمند در موسوعه الامامه في نصوص اهل السنه مشغولم كه تا كنون پنج جلد آن منتشر شده

است كه درسال 1385 به عنوان ممتاز كتاب سال حوزه دست يافته است. با دار الحديث نيز همكاري علمي دارم. همچنين با ميراث قرآني شيعه كه زير نظر كتابخانه تخصصي قرآن و وابسته به دفتر آية الله العظمي سيستاني منتشر ميشود همكاري دارم.

محمودي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد رضا محمودي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيدمحمدرضا محمودي در سال 1341 هجري _ شمسي مطابق با ربيع الاول 1382 هجري _ قمري در خانواده روحاني در روستاي جزه از بخش كوهپايه اصفهان دنيا آمده و تحت تربيت و نظر والد معظم مرحوم آيت الله حاج سيد حسين محمودي (فقيه) دوره صباوت و كودكي را طي و دوره نوجواني و تحصيلات مقطع ابتدايي و راهنمايي را در آن منطقه سپري و سپس مقطع دبيرستان را در اصفهان گذرانده و بعد وارد حوزه علميه قم و در مدرسه علميه حقاني با مديريت مرحوم شهيد آيت الله قدوسي مشغول به تحصيل علوم ديني شدم و با حادثه مهم (19 دي 1356) و در پي آن تعطيلي دروس حوزه علميه قم و در نهايت بعد از پيروزي انقلاب اسلامي طبق تقدير و خواست الهي ادامه تحصيل را در حوزه علميه اصفهان (مدرسه علميه ذوالفقار) با مسوليت آيت الله حاج سيد حسن امامي تا مقطع اتمام لمعتين (پايه 6) گذراندم و در سال 1362 دوباره به قم مراجعت و دروس سطوح عاليه (رسائل _ مكاسب _ كفايه _ فلسفه _ تفسير) را نزد اساتيد بزرگواري همچون آيات آقايان (جوادي آملي _ اعتمادي _ ستوده(ره) _

پاياني(ره) _ بني فضل _ محقق داماد) گذرانده و سپس در درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله العظمي آقاي فاضل لنكراني (دامت بركاته) شركت و مدت ده سال تلمذ نموده و همچنين در دروس فقه حضرات آيات عظام آقايان تبريزي(ره) و مكارم شيرازي و نوري همداني دامته بركاتهم شركت و استفاده لازم برده شد.

در اين مدت (قريب 30 سال) تحصيل در حوزه علميه قم و اصفهان از همان ابتدا (بعد از اتمام كتاب جامع المقدمات و سيوطي) بنا به امر و سفارش اساتيد محترم وقت تدريس را شروع و بحمدالله تا هم اكنون ادامه دارد.تدريس در حوزه هاي علميه: حوزه علميه اصفهان (5 سال) تدريس ادبيات عرب (جامع المقدمات سيوطى، مغني فقه مختصر النافع مرحوم محقق حلي) پايه هاي 1 تا 3.2. حوزه علميه القائم(عج) محلات: (12 سال تدريس و مديريت آن حوزه طبق حكم و مأموريت مدير مركز مديريت حوزه علميه قم) تدريس دروس فقه و اصول (لمعه _ اصول الفقه _ رسائل _ مكاسب _ كفايه).3. حوزه علميه قم: ده سال تدريس دروس سطوح عاليه رسائل _ مكاسب _ كفايه الاصول پايه هاي 7 تا 10.لازم به ذكر است در زمان جنگ تحميلي 9 سفر تبليغي به جبهه هاي جنگ داشته كه حدود 7 ماه مي باشد. يادآور مي شوم كه رساله علمي (سطح 4 _ دكتري) با موضوع قمسة الخمين نگارش، دفاع و مورد تاييد هيئت داوران قرار گرفت و اخذ شده است و هم اكنون با اشتغال به تدريس سطوح عاليه در حوزه علميه قم قريب به سه سال است در دانشگاه امام علي(ع) (دانشكده عقيدتي _ سياسي) مشغول به تدريس دروس گروه الهيات و معارف اسلامي

به ويژه دروس تخصصي (فقه _ مبادي _ معاني بيان) مي باشم.

محمودي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي محمودي

محل تولد : محلات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/8/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد مهدي محمودي در سال 1362 وارد حوزه شدم و تا اتمام در حوزه علميه امام صادق(ع) ورامين تحصيل كردم و سپس به قم هجرت نمودم. در سال 1372 دوره سطح حوزه را به اتمام رساندم و سپس به درس خارج فقه و اصول مراجع معظم تقليد شركت نمودم به مدت 3 سال و در سال 1376 جهت تدريس و مديريت به حوزه علميه امام صادق عليه السلام ورامين اعزام گرديدم و تاكنون در همين حوزه به تدريس و مديريت اشتغال دارم. در زمينه هنري از سال 1359 امر خوشنويسي را شروع نمودم و در سال 1365 از انجمن خوشنويسان ايران در دوره ممتاز فارغ التعليم شدم و در خطوط چهارگانه نستعليق و نسخ و ثلث و شكسته خوشنويسي مي كنم و آثار متنوعي را در همه خطوط ارائه نموده ام.

محموديان نجم آبادي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محموديان، ژاله

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ارتدنسى، دانشكده: دندان پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محموديان، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: فارماكولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محمودي نوبر، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مؤلف.

تولد: 1304، تبريز.

درگذشت: 27 دى 1372.

محمود محمودى نوبر، فرزند ربيع محمودى نوبر، از فضلا و خوشنويسان تبريز، نوه ى محمودخان مستوفى والى تبريز مشهور به عمادالكتاب بود. محمودى تصيلات ابتدايى و متوسطه را در شهر تبريز تمام كرد و سپس تحصيلات عالى خود را در رشته ى زبان و ادبيات فرانسه و انگليسى در تهران ادامه داد. پس از دريافت مدرك ليسانس به تحصيل در رشته ى فلسفه و علوم تربيتى پرداخت و تا درجه ى فوق ليسانس پيش رفت. پس از فراغت از تحصيل با سمت هاى مختلف در وزارت فرهنگ به تعليم و تربيت نسل هاى جوان پرداخت. پس از انتقال به تهران، علاوه بر تدريس و تعليم و ساير فعاليت هاى فرهنگى، معاونت اداره ى كل نگارش وزارت فرهنگ را به عهده گرفت. در آن زمان ماهنامه «آموزش و پرورش» و مجله ى «دانش آموز»، همراه با كتاب هاى ساده اى چون خواندنى ها و سرگرمى ها انتشار يافت. پس از تأسيس مركز انتشارات آموزشى در سال 1344، سردبير مجله ى «پيك معلم» و عضو شوراى نويسندگان مجله هاى «پيك» شد و تا سال 1358 به كار خود ادامه داد. او در كار تهيه و تدوين دائرةالمعارف فارسى از همكاران دكتر غلامحسين مصاحب بود. كتاب درس معلم دانا كه در سال 1344 انتشار يافت، نمونه اى از ترجمه هاى اين دوران است. محمود محمودى از سال 1360 همراه ايرج جهانشاهى، هوشنگ شريف زاده و اسماعيل سعادت به طرح فرهنگنامه ى كودكان و نوجوانان كه مقدمات آن را در شوراى كتاب كودك فراهم آورده بود پيوست. او گام به گام در

شكل دادن به كار تدوين اين فرهنگنامه در شوراى ويراستاران همكارى كرد. نوشتن مقاله هاى آزمايشى را به عهده گرفت و به عنوان يكى از مسئولان در ويرايش يكايك مقاله ها شركت داشت. از سال 1370 محمود محمودى سر ويراستار فرهنگنامه بود. و همه جنبه هاى كار فرهنگنامه را زير نظر گرفت و تا آخرين روز زندگى ادامه داد. او در همين مدت به چند كار اساسى ديگر نيز دست زد. همكارى در ترجمه و ويرايش مجموعه نگاهى به تاريخ علم براى نوجوانان (نوشته ى آيزاك آسيموف، بيش از بيست جلد) است. كتاب هاى الكتريسته، انرژى هسته اى، دينوزروها، قاره ى قطب جنوب، نفت و زغال سنگ ترجمه محمود محمودى است. كار ديگر او همكارى در ترجمه ى فرهنگ آثار بوده است، ويرايش چندين كتاب از جمله درون جهان سوم اثر پل هريسون، ترجمه ى كتاب بخار اثر ريچارد. ن. فراى، قاهره ى شهر هنر و تجارت، اثر گاستون بيت از او بوده است.

محمود محمودى نوبر به دنبال عارضه ى قلبى چشم از جهان فرو بست.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

محمي مزكي نيشابوري، ابوعمرو عثمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 481 ق)، مسند و محدث. نسبش به محم، خاندانى بزرگ در نيشابور مى رسد. از ابونعيم اسفراينى و عبدالرحمان بن ابراهيم مزكى و ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى و جماعتى ديگر حديث شنيد. محمد بن طاهر و عبدالغفار بن اسماعيل و عبداللَّه بن محمد فراوى و عبدالخالق بن زاهر و ابوالاسعد قشيرى و محمد بن جامع صواف و عبدالكريم بن حسن كاتب و حسين بن على شحامى و عبدالرحمان بن يحيى ناصحى و جماعتى از وى روايت كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (580 -579/ 18)، شذرات الذهب (366/ 3)، العبر (343/ 2)، النجوم الزاهرة (126/

5).

محيط

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، طراح و نقاش. هنرمند دوران فتحعلى شاه قاجار بود و در عاج تراشى مهارت اشت. از آثار وى تصوير يكى از رجال قاجارى بر روى چوب سيگارى از عاج و يا عقيق سفيد است كه به مهارت تمام عمل آوره و رقم نهاده: «قلم محيط».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1139/ 3).

محيط طباطبايي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1371 -1281 ش)، محقق، نويسنده، مورخ، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به محيط. در زواره ى اصفهان به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى و علوم قديمه را در زادگاهش فراگرفت. در 1300 ش به اصفهان رفت و به تحصيل مقدمات طب جديد كه لازمه ى آن تحصيل زبان فرانسه بود پرداخت. ولى پس از مدتى منصرف شد و در 1302 ش به تهران آمد و دارالفنون را در سه سال و مدرسه ى عالى حقوق را در يك سال گذراند. سپس به شغل معلمى پرداخت. وى همچنين از 1327 تا 1334 ش به عنوان مستشار فرهنگى در دهلى، بغداد، دمشق و بيروت به سر برد. در 1337 ش پس از بازنشستگى به مدت بيست و يكسال، در راديو، عهده دار برنامه ى مرزهاى دانش بود. محيط طباطبايى به زبانهاى فارسى درى و عربى تسلط كامل و به زبان انگليسى و فرانسه و زبانهاى ايران قبل از اسلام آشنايى داشت. وى مقالاتى در زمينه ى تاريخ براى روزنامه هاى «ايران»، «شفق سرخ»، «اطلاعات» و مجله ى «گوهر» مى نوشت. همچنين از 1316 تا 1318 ش اداره ى مجله ى «آموزش و پرورش» را عهده دار بود. از 1321 ش مجله ى «محيط» را تأسيس و منتشر كرد. وى سرانجام در تهران درگذشت و در محوطه ى برج طغرل، نزديك قبرستان ابن بابويه، به خاك سپرده

شد. از ديگر آثارش: «تاريخ اعزام محصل به اروپا»؛ «زندگى محمد زكرياى رازى»؛ «دوران نادر»؛ «تاريخ تحول نثر فارسى در قرن سيزدهم»؛ «تاريخ تحليلى مطبوعات ايران»؛ «نقش سيد جمال الدين اسدآبادى در بيدارى مشرق زمين»؛ «جغرافياى نو»؛ «شرح حال فردوسى»؛ مقدمه ى «نگارستان عجايب و غرايب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينده (س 18، ش 6 -1، ص 256)، ادبستان (س 3، ش 33، ص 94)، ادبيات نوين (309)، تاريخ برگزيدگان (398 -396)، الذريعه (310/ 24)، سخنوران نامى معاصر (3204 -3198/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3307 ،2114/ 2 ،1043/ 1)، كيهان فرهنگى (س 1، ش 10، ص 9 -3)، مجله ى محيط (مقدمه/ يازده- بيست و يك)، مؤلفين كتب چاپى (793 -792/ 5).

محيط فراهاني، معصوم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1235/ 1230 ق)، وقايع نگار و شاعر، متخلص به محيط. پدرش مشهور به قايم مقام اول و برادرش، ميرزا ابوالقاسم، مشهور به قايم مقام ثانى بود. محيط در ملازمت عباس ميرزا بوده و در نويسندگى مهارت داشته است، به همين دليل از جانب عباس ميرزا به منصب وقايع نگارى خاص رسيده بود. وى در زبان و ادبيات عرب و سرودن شعر نيز ماهر بود. او در جوانى از دنيا رفت. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1615 -1614/ 3)، الذريعه (1015/ 9)، ريحانه (251/ 5)، طرائق الحقائق (277/ 3)، سفينة المحمود (295 -294/ 1)، فرهنگ سخنوران (824)، مجمع الفصحا (988 -987/ 5)، مصطبه ى خراب (169 -168)، نگارستان (130 -129).

محيط قمي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1317 -1250 ق)، مترجم و شاعر، متخلص به محيط. ملقب به شمس الفصحا. در قم به دنيا آمد. علوم ادبى و عربى را در زادگاهش و اصفهان فراگرفت و چون داراى طبع شعر و ذوق ادبى بود مورد توجه ادبا و فضلا قرار گرفت. محيط همچنين در ساختن ماده تاريخ مهارت داشت. دوستعلى خان معيرالممالك، وزير خزانه ى ناصرالدين شاه، محيط را به تهران فراخواند تا عهده دار تعليم و تربيت فرزندش، دوست محمدخان باشد. وى هنگام جلوس مظفرالدين شاه، به امر صدر اعظم، قطعه اى براى شاه به نظم درآورد كه مقبول واقع گرديد و ملقب به شمس الفصحا شد. وى در قم درگذشت و در قبرستان شيخان دفن گرديد. از آثارش: «ترجمة الحقايق» يا ترجمه ى «الحقايق» ملا محسن فيض كاشانى؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1614 -1613/ 3)، الذريعه (1015/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3197 -3192/ 5)، فهرست كتابهاى

چاپى فارسى (1579 -1578 ،860/ 1)، مواد التواريخ (413 ،232 -231)، مؤلفين كتب چاپى (795 -793/ 5)، يغما (س 12، ش 2، ص 75).

محيط، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: روان پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

محيطي اردكاني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد محيطي اردكاني

محل تولد : اردكان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

درارديبهشت 1335 ﻫ.ش در شهر اردكان در يك خانواده مذهبي و روحاني متولد شدم بعد از اتمام دوره سيكل به پيشنهاد پدر بزرگوارم و علاقة شديدي كه به علوم اسلامي داشتم به مدرسه علميه اردكان وارد شدم در سال 1352 ﻫ.ش به قم آمدم و در مدرسه حقاني (منتظريه) كه زير نظر شهيد دكتر بهشتي (ره) و سيد قدوسي(زه) اداره مي شد به تحصيل مشغول شدم.ادبيات و معاني بيان و مقداري از شرح لعمه و منطق مظفر را در آنجا زير نظر اساتيد مجرب چون حجت الاسلام امينى، و آيت الله احمد جنتي (عضو محترم شوراي نگهبان) و حجت الاسلام حائري شيرازي «امام جمعه محترم شيراز» خواندم.درمدّت چهار سال كه در مدرسه حقاني بودم ، درسهاي اخلاق شهيد قدوسي و درس هاي عقائد حجت الاسلام حائري شيرازى، بسي را راهگشا و سازنده بود.در سال 1357 و اوجگيري انقلاب اسلامي چند ماهي در شهر اردكان با پخش اعلاميه ها و كمك در برپايي راهپيمائي ها و پخش نوارهاي سخنراني امام خميني(ره) بنيانگذار جمهوري اسلامى، حضور فعال داشتم.با پيروزي انقلاب شكوهمند ايران در 22 بهمن 1357 دوباره به حوزه علميه قم آمده و مشغول تحصيل گرديدم. و از اساتيد برجسته قم در اصول و فقه و تفسير قرآن وفلسفه بهره بردم ، بيش از سي سال است كه در ايام تبليغي

(دهه محرم و صفر و ماه مبارك رمضان) در شهرها و روستاها و بخش هاي مختلف به امر مهم تبليغ پرداخته و چند سالي در ايام تعطيل تابستان در مدرسه علميه اردكان به تدريس مقدمات و معالم و باب رابع مغني مشغول بوده در ضمن در سپاه پاسداران اردكان و پادگاه ولي عصر(عج) به امر آموزش معارف مشغول بودم.در طول هشت سال دفاع مقدس هر سال 20 روز به جبهه ها حق عليه باطل اعزام و به امر تبليغ پرداختم كه پنج نوبت آن در دفتر تبليغات ثبت شده است در مدت ده سال كه در درس خارج فقه و اصول استاد آيت الله صالحي مازندراني(رحمة الله عليه) شركت داشتم.به پيشنهاد استاد روزي دو ساعت براي تدوين درسي هاي خارج ايشان در فقه و اصول با استاد همكاري نموده و نوشته هاي استاد را بازنويسي و منبع يابي نموده كه به حمد الله 3 جلد كتاب فقه به نام «مفتاح البصيرة» و چند جلد اصول به نام «مفتاح الاصول» به زيور طبع آراسته شد.در اين اواخر بيش از هفت سال است كه در دانشكده شهيد محلاتي به اقامه نماز جماعت مشغول مي باشم و بين نماز مغرب و عشاء احاديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام بيان گرديد كه در دو جزوه چهل حديث به چاپ رسيدبه لطف خداوند متعال در اين سال هاي اخير موفق شدم همراه تحصيل چند كتاب را به رشته تحرير در آورم كه سه جلد از آن ها به نام هاي « درارة ابن اعين» و« سبز پوشان» و «نوروز در نگاه شريعت» به

زيور طبع آراسته گرديد. و دو كتاب ديگر آماده چاپ است به نام«سيماي اردكان» و «سيماي يزد»و بيش از چهل مقاله در موضوعات مختلف در روزنامه و مجله و ماهنامه و فصل نامه هاي مختلف به چاپ رسيده است.

محيطي اردكاني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد محيطي اردكاني

محل تولد : اردكان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

درارديبهشت 1335 ﻫ.ش در شهر اردكان در يك خانواده مذهبي و روحاني متولد شدم بعد از اتمام دوره سيكل به پيشنهاد پدر بزرگوارم و علاقة شديدي كه به علوم اسلامي داشتم به مدرسه علميه اردكان وارد شدم در سال 1352 ﻫ.ش به قم آمدم و در مدرسه حقاني (منتظريه) كه زير نظر شهيد دكتر بهشتي (ره) و سيد قدوسي(زه) اداره مي شد به تحصيل مشغول شدم.ادبيات و معاني بيان و مقداري از شرح لعمه و منطق مظفر را در آنجا زير نظر اساتيد مجرب چون حجت الاسلام امينى، و آيت الله احمد جنتي (عضو محترم شوراي نگهبان) و حجت الاسلام حائري شيرازي «امام جمعه محترم شيراز» خواندم.درمدّت چهار سال كه در مدرسه حقاني بودم ، درسهاي اخلاق شهيد قدوسي و درس هاي عقائد حجت الاسلام حائري شيرازى، بسي را راهگشا و سازنده بود.در سال 1357 و اوجگيري انقلاب اسلامي چند ماهي در شهر اردكان با پخش اعلاميه ها و كمك در برپايي راهپيمائي ها و پخش نوارهاي سخنراني امام خميني(ره) بنيانگذار جمهوري اسلامى، حضور فعال داشتم.با پيروزي انقلاب شكوهمند ايران در 22 بهمن 1357 دوباره به حوزه علميه قم آمده و مشغول تحصيل گرديدم. و از اساتيد برجسته قم در اصول و فقه و

تفسير قرآن وفلسفه بهره بردم ، بيش از سي سال است كه در ايام تبليغي (دهه محرم و صفر و ماه مبارك رمضان) در شهرها و روستاها و بخش هاي مختلف به امر مهم تبليغ پرداخته و چند سالي در ايام تعطيل تابستان در مدرسه علميه اردكان به تدريس مقدمات و معالم و باب رابع مغني مشغول بوده در ضمن در سپاه پاسداران اردكان و پادگاه ولي عصر(عج) به امر آموزش معارف مشغول بودم.در طول هشت سال دفاع مقدس هر سال 20 روز به جبهه ها حق عليه باطل اعزام و به امر تبليغ پرداختم كه پنج نوبت آن در دفتر تبليغات ثبت شده است در مدت ده سال كه در درس خارج فقه و اصول استاد آيت الله صالحي مازندراني(رحمة الله عليه) شركت داشتم.به پيشنهاد استاد روزي دو ساعت براي تدوين درسي هاي خارج ايشان در فقه و اصول با استاد همكاري نموده و نوشته هاي استاد را بازنويسي و منبع يابي نموده كه به حمد الله 3 جلد كتاب فقه به نام «مفتاح البصيرة» و چند جلد اصول به نام «مفتاح الاصول» به زيور طبع آراسته شد.در اين اواخر بيش از هفت سال است كه در دانشكده شهيد محلاتي به اقامه نماز جماعت مشغول مي باشم و بين نماز مغرب و عشاء احاديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام بيان گرديد كه در دو جزوه چهل حديث به چاپ رسيدبه لطف خداوند متعال در اين سال هاي اخير موفق شدم همراه تحصيل چند كتاب را به رشته تحرير در آورم كه سه جلد از آن ها به

نام هاي « درارة ابن اعين» و« سبز پوشان» و «نوروز در نگاه شريعت» به زيور طبع آراسته گرديد. و دو كتاب ديگر آماده چاپ است به نام«سيماي اردكان» و «سيماي يزد»و بيش از چهل مقاله در موضوعات مختلف در روزنامه و مجله و ماهنامه و فصل نامه هاي مختلف به چاپ رسيده است.

مخبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: دامپزشكى آبزيان، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مخبرالسلطنه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مخبرالسلطنه (حاج مخبرالسلطنه) مهديقلى ميرزا. از خاندان معروف هدايت و از بستگان رضاقلى خان هدايت است. وى از مطلعان تاريخ و فرهنگ ايران بود و در سياست به مناصب عالى رسيد. آثار بسيارى از خود بجا گذاشت كه عبارتند از:

1- فوائد الترجمان در تعليم زبان فرانسه در دو جلد. 2- تحفةالافاق در تاريخ و جغرافيا، سياست و اقتصاد اروپا. 3- گزارش ايران باستان يا تحقيقى در سلسله ى كيان. 4- مجمع الادوار در علم موسيقى 5- افكار امم در تحقيق مذاهب و تطبيق آن با حكمت. 6- سفرنامه ى گرد كره از طريق چين و ژاپن به عزم زيارت بيت اللَّه. 7- خاطرات و خطرات. وى تا آخر عمرش كه 1334 شمسى مى باشد مشغول تأليف و تصنيف بوده است. حاج مخبرالسلطنه در سال 1305 شمسى وزير فوائد عامه گرديد. در ارديبهشت 1306 به رياست عالى ديوان تميز منصوب شد و در خرداد 1306 براى اولين بار به نخست وزيرى برگزيده شد و در ديماه 1309 مجدداً نخست وزير گرديد. وى در چهارشنبه 22 شهريور 1334 شمسى درگذشت.

حاج مخبرالسلطنه هدايت، از رجال سياسى بود كه پيش از اين كه خود به سياست و پرداختن به آن علاقه داشته باشد، به موسيقى تمايل داشت ولى جو نامساعد و حال و هواى دوران زندگى او، هدايت را به طرف سياست سوق داد ولى هيچگاه اين مرد از عشق و علاقه خويش كه همان موسيقى بود، دست نكشيد و در هر فرصتى كه به دست مى آورد به سوى آن مى رفت.

حاج مخبرالسلطنه هدايت به خط

نت آشنايى كامل داشت به همين سبب دو كتاب موسيقى از وى به رشته تحرير درآمده و از او به يادگار مانده است، هدايت بيشتر با سيد مهدى دبيرى و دكتر صلحى مأنوس بود.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد سوم)

مخبرالسلطنه، مهدي قلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1334 -1240 ش)، نويسنده و مترجم. معروف به خان خانان و ملقب به مخبرالسلطنه. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى در زادگاهش به همراه برادرش مرتضى قلى خان صنيع الدوله به آلمان رفت و به تكميل معلومات پرداخت. وى به زبانهاى آلمانى و فرانسه و انگليسى آشنا بود و از علوم قديمه نيز اطلاع داشت. او عهده دار مشاغل مختلفى از جمله: رياست پستخانه و گمرك و تلگرافخانه آذربايجان، رياست مدرسه ى نظامى، عضويت هيئت تنظيم و تدوين انتخابات مجلس شوراى ملى، استاندارى آذربايجان و فارس و همچنين رياست ديوان عالى كشور و نيز وزارت عدليه فرهنگ و نخست وزيرى در 1312 ش بود. از آثار وى: «خاطرات و خطرات»؛ «افكار امم»؛ «فوائد الترجمان»، در تعليم زبان فرانسه؛ «گزارش نامه ى ايران»؛ «راهنماى آموزگاران»؛ «مجمع الادوار»، ترجمه؛ «سفرنامه مكه»؛ «بر من چه گذشت»؛ «تحفه ى مخبرى يا كار بيكارى».[1]

مهدى قلى خان هدايت، فرزند عليقلى خان مخبرالدوله (ه.م) (و. 1280 ه.ق ف. 1334 ه.ش) وزير علوم، رئيس الوزرا، از تأليفات اوست: افكار امم، خاطرات و خطرات، ترجمه ى مجمع الادوار، الفبا و كتب ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] روز شمار تاريخ (58/ 2 ،106 ،47 ،45 ،43 ،35 ،21/ 1)، سفرنامه ى مكه (پيشگفتار/ يازده- دوازده)، شرح حال رجال (187 -184/ 7)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2896 ،2725 ،2473 ،1634/ 2 ،1238 ،808 ،491 ،299/ 1)،

مؤلفين كتب چاپى (460 -458/ 6)، وزراى معارف ايران (38/ 36)، وزيران علوم و معارف و فرهنگ (67 -53)، يغما (س 5، ش 10، ص 467).

مختاري اميرمجدي، نعمت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1322، مرتبه علمى: استاد، رشته: گوش و حلق و بينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1348، متخصص گوش و حلق و بينى از دانشگاههاى امريكا، فوق تخصص جراحى سر و گردن از آمريكا در سال 1356.

مرتبه علمى:

عضويت در هيأت علمى دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1356، استاد دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بنيانگذار، راه اندازى و اداره >مجله گوش و حلق و بينى و حنجره ايران< از انتشارات دانشگاه مشهد، عضويت در جامعه جراحان گوش و گلو بينى آمريكا، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 25 پايان نامه دكتراى عمومى، دندان پزشكى و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى گوش، سر و گردن و جراحى آنها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مختاري غزنوي، سراج الدين، ابوعمر عثمان

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(549/ 544 -474/ 473 ق)، حكيم و شاعر، متخلص به مختارى. ملقب به ابوالمفاخر و ملك الكلام. وى ابتدا عثمان تخلص مى كرد. او از شعراى دربار غزنويان و با ابراهيم بن مسعود غزنوى (492 -450 ق) و مسعود بن ابراهيم (508 -492 ق) و عضدالدوله شيرزاد بن مسعود بن ابراهيم و ابوالملوك ارسلان بن مسعود بن ابراهيم معاصر بود. علاوه بر غزنويان، او سلاجقه ى قاورديان كرمان و سلاجقه ى عراق را نيز مدح كرده است. از شعراى معاصر مختارى مى توان مسعود سعد سلمان، امير معزى، سنايى غزنوى و ابوالفرج رونى را نام برد. او مسعود سعد را مدح گفته و سنايى وى را مدح كرده است. در تذكره ها

براى وفات وى تاريخ هاى متفاوتى از 534 تا 555 ق ذكر شده است. همچنين بعضى از تذكره ها او را ممتاز غزنوى، استد سنايى غزنوى، مى دانند كه بعد از فوت سلطان ابراهيم بن مسعود به هندوستان رفته است. از آثارش: مثنوى «شهريارنامه»، در ذكر داستان شهريار پسر برزو، از نوادگان رستم زابلى، به درخواست سلطان مسعود بن ابراهيم كه تقليدى از «شاهنامه ى» فردوسى است؛ مثنوى «هنر نامه ى يمينى»، در پانصد بيت، در مدح يمين الدوله بهرامشاه؛ «ديوان» شعر، در حدود هشت هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (596 -580/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران (507 -501/ 2)، تاريخ نظم و نثر (77)، حماسه سرايى در ايران (316 -311)، دايرةالمعارف فارسى (2707/ 2)، ديوان عثمان مختارى (مقدمه)، الذريعه (343 ،229/ 19 ،1103 ،1018 -1017/ 9)، رباعى و رباعى سرايان (113)، ريحانه (5/ 6 ،261/ 5)، صبح گلشن (452 -451 ،393)، فرهنگ ادبيات فارسى (456 -455)، فرهنگ سخنوران (825)، لغت نامه (ذيل/ مختارى غزنوى)، مجمع الفصحا (1358 -1343/ 3)، المعجم فى معايير اشعار العجم (473 ،411 ،360)، مؤلفين كتب چاپى (42 -41/ 1)، هفت اقليم (331 -324/ 1).

مختاري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي مختاري

محل تولد : تيران كرون اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/9/2

زندگينامه علمي

از سال 1351 وارد حوزه علميه قم، مدرسه المهدي زير نظر آيت الله گلپايگاني شدم و از اساتيد آنجا مثل حضرات آيات مرحوم آيت الله تقوي اشتهاردى، حسن امينيان، و... و اساتيد حسين مظاهري ، مرتضي مقتدايى، حسن تهرانى، رضا استادى، نجفي شهرضايى، عالمى، غلامرضا صلواتي ، و ... بهره بردم. پس از پيروزي انقلاب اسلامي علاوه بر

استفاده از اساتيد نامبرده، از اساتيدي چون آيات مصباح يزدى، خزعلى، جوادي آملى، جعفر سبحاني ، يحيي انصاري شيرازى، مرحوم سيد رضا صدر، طاهرشمس، سيد مصطفي محقق و سيد علي محقق، آيت الله العظمي گلپايگاني و بسياري از مراجع حاضر بهره برده، و درسهاي رايج حوزه، نظير، فقه، اصول،رجال، تفسير، منطق، فلسفه و ... را بسان ساير طلاب خواندم. در فصل تابستان و تعطيلي حوزه قم، اكثرا به حوزه هاي علميه ساير شهرستانها مي رفتم و به درس يا تدريس مي پرداختم مثل حوزه علميه فيروز آباد فارس حدود 4 سال، خوانسار، حدود 5 سال، و دو سال 1356 و 1357 فصل تابستان در مدرسه نيم آور اصفهان تحت نظر و اشراف آيت الله ناصري اصفهاني بودم. و از اساتيد حوزه اصفهان از جمله آيت الله ناصري (درس لمعه) بهره مي بردم.با شروع دوره هاي تخصصي تفسير و علوم قرآن، كلام و... در حوزه علميه قم، حقير در اولين دوره تفسير علوم قرآن شركت كردم و تاكنون بخش عمده تلاش هايم در خدمت قرآن كريم و تفسير است. در اولين دوره دانشگاه قم (آن زمان به نام مدرسه عالي قضايي و تربيتي طلاب) و نيز اولين دوره دانشگاه تربيت مدرس شعبه قم مقطع فوق ليسانس كه آن زمان در دارالشفاء تاسيس شد شركت كردم و قبول شدم ولي حوزه علميه را ترجيح دادم. ضمن تحصيل هرگاه موقعيتي مناسب بوده است به تدريس ادبيات، فقه، عقايد، علوم قرآن، علوم حديث و تفسير پرداخته ام. بيش از ده سال است از طرف چند مركز علمي و فرهنگي به كتابشناسي و داوري و ارزيابي كتاب ، مقاله و

... اشتغال دارم. و يكي از تخصصهاي حقير، همين داوري كتاب است. اكنون عمدتاً به تاليف و تصحيح و يا مسافرتهاي تبليغي اشتغال دارم. موضوع مقالاتم به اقتضاي زمان و نياز، و يا سفارش دهندگان در تفسير، ترجمه از عربى، اخلاق، مسائل فرهنگي و اجتماعى، فقه، تاريخ، حديث، نقد و بررسى، كتابشناسي و ... بوده است.

مخدوم، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي مخدوم

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

سال 1371وارد حوزه شدم وتا سال 1376 و پس از پايان سطح (لمعتين) درحوزه علميه دزفول از سال 1377وارد حوزه علميه قم شدم . مكاسب وكفايه را در محضر درس استاد نكونام گلپايگاني و رسائل را در درس آية الله استادي شركت كردم . نهاية الحكمه را از استاد معلمي بهره بردم .در كلاسهاي پژوهشگاه فرهنگ وانديشه اسلامي از درس هاي كلام جديد استاد خسروپناه ،منطق فهم دين استاد رشاد ،عرفان نظري دكتر شيري و فلسفه علم دكتر قوام صفوي شركت كردم . از موسسه امام صادق (مركز تخصصي كلام ) در دوره 2/3 درمقطع سطح 3 فارغ التحصيل شدم .از سال 1381 با گروه كلام و فلسفه مركز مطالعات و پژوهشهاي حوزه علميه همكاري مي كنم .در مجموع اين سالها فعاليت در دانشگاه ها (بين دانشجويان ) وطلاب جوانان اولويت هاي كاري ام بوده است . اكنون در مركز پاسخگوئي تلفني به سئوالات ديني دفتر تبليغات به عنوان معاون مركز مشغول به همكاري هستم و در موسسه امام صادق (ع) درس كلام جديد تدريس مي كنم .

مخلدي نيشابوري، ابومحمد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 389 ق)، مسند و محدث. محدث عصر خود بود. از ابوالعباس سراج و مومل بن حسن و ابونعيم بن عدى و زنجويه لباد و موسى جوينى و احمد بن محمد ذهبى و ابوحامد اعمشى و محمد بن حمدون نيشابورى و عبداللَّه اسفرايينى و ابن شرقى و مكى بن عبدان و جد مادرى اش، محمد بن احمد بن محمد، و محمد بن اسماعيل مروزى و جماعتى

ديگر حديث شنيد. ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى و ابوعثمان سعيد بحيرى و يعقوب بن احمد صيرفى و ابوسعيد خشاب و ابوحامد ازهرى و ديگران از وى حديث شنيدند. حاكم نيشابورى او را ستوده و گويد كه كتاب حديث او صحيح و روايات او متقن است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نيشابور (158)، سير النبلاء (541 -539/ 16)، شذرات الذهب (131/ 3)، العبر (176/ 2).

مدائني

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ال...) ابوالحسن على بن محمد (و. 135 ه.ق- ف. 225 ه.ق) از شاگردان معمر بن اشعث متكلم، اديب و مورخ بود او را تأليفات بسيار است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

مدبري، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمود مدبري در پانزدهم شهريور سال 1335 در تهران بدنيا آمد.ايشان داراي دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي گرايش ادب حماسي ، فرهنگ نويسي، تصحيح متون و تاريخ ادبيات از دانشگاه تهران در سال 1347 مي باشد.دكتر مدبري هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه كرمان است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادب حماسي ،فرهنگ نويسي ،تصحيح متون

والدين و انساب : پدر محمود مدبري،حسين مدبري استوار بازنشسته ارتش است و هم اكنون 86 سال سن دارد و مادر محترمشان خانم فاطمه بختيار است كه دار فاني را وداع گفتند. خانواده دكتر مدبر هفت نفر بود.

خاطرات كودكي : دوران كودكي محمود مدبري در محلات جنوب غربي تهران سپري شده است كه آن دوران خاطرات خاص به خود را دارد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمود مدبري در خانواده اي متوسط بدنيا آمد .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي محمود مدبري به ترتيب زير است: - ديپلم رياضي از دبيرستان اديب تهران در سال 1353-1354 - كارشناسي زبان و ابيات فارسي از دانشگاه ملي ايران از سال 1354-1357 - كارشناسي ارشد زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه علامه طباطبائي از سال 1357-1364 - دكتري زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران از سال 1371-1375

خاطرات و وقايع تحصيل : ازمهمترين واقعه رخداده در دوران تحصيل محمود مدبري در دانشگاه ، وقوع انقلاب اسلامي در سال 1357 مي

باشد.كه وي از آن دوران خاطراتي بياد دارد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : فعاليتهاي محمود مدبري در دوران تحصيل به شرح زير است: - از سال 1364-1356 در سازمان لغتنامه دهخدا مشغول به كار پژوهشي بودند. - در طي سالهاي 1362-1364 بصورت حق التدريس با دانشگاههاي شهيد بهشتي و دانشكده صدا و سيما در تهران همكاري داشتند. - از سال 1357-1356 در بنياد فرهنگ ايران به كارهاي پژوهشي مشغول بودند.

استادان و مربيان : دكتر سيد جعفر شهيدي ،دكتر سيد محمود دبير سياقي ،دكتر سيد صادق گوهرين ،دكتر حسين كريمان ،دكتر فرزام پور ،دكتر رعدي آذرخشي ،دكتر علي فاضل ،دكتر شفيعي كدكني ، دكتر مهدي محقق ، دكتر سادات ناصري ،دكتر آذرتاش آذرنوش ،دكتر فيروز حريرچي ،دكتر پورنامداريان ،دكتر سيروس شميسا ،دكتر خانلري ،دكتر جعفر شعار و دكتر ابولقاسم از استادان محمود مدبري مي باشند.

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر مسعود قاسمي ،خانم افسانه شيفته فر ،دكتر صفاري ،دكتر صرفي ،دكتر فتوحي ،دكتر عباسي و دكتر حسني از هم كاران محمود مدبري مي باشند.

همسر و فرزندان : محمود مدبري متاهل است. همسر وي بنام سركار خانم زهرا حلاجي غلامرضا داراي مدرك كارشناسي زبان و ادبيات فارسي و خانه دار هستند.ايشان داراي دو فرزند پسر بنامهاي ميلاد مدبري(داراي مدرك كارشناسي رشته عمران از دانشگاه آزاد اسلامي كرمان) و علي مدبري (دانشجوي سال دوم رشته دندانپزشكي ) مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - رئيس دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد باهنر كرمان از سال 1376-1379 - معاون پژوهشي دانشكده ادبيات كرمان از سال 1376-1373 -مدير گروه زبان و ادبيات فارسي در طي سالهاي 1366-1368 و

1369-1370 و 1374-1376 - دبير كميته تخصصي علوم انساني هيئت مميزه دانشگاههاي جنوب شرقي از سال 1380-1383 و از سال 1385 تا كنون - عضو هيئت مميزه دانشگاههاي جنوب شرق از سال 1381-1383 - يك دوره ماموريت دوساله تدريس در كشور اوكراين از سال 1383-1385 - عضو گروه علمي انجمن آثار و مفاخر فرهنگي كرمان از سال 1383 تا كنون - عضو هيئت تحريريه نشريه علمي - پژوهشي دانشكده ادبيات دانشگاه كرمان از آغاز تا كنون - عضو هيئت تحريريه نشريات فرهنگ و ادب فرهنگ ،مطالعات ايراني ،پژوهشگران فرهنگ در كرمان - عضو شوراي انتشارات دانشگاه از سال 1366 تا كنون

فعاليتهاي آموزشي : سوابق تدريس محمود مدبري به شرح زير است: تدريس در دانشگاههاي باهنر كرمان ، آزاد اسلامي كرمان و جيرفت ،پيام نور كرمان ،پيام نور رفسنجان ،پيام نور بم و بافت، دانشگاه شهيد بهشتي و دانشگاه صدا و سيماي تهران . دكتر مدبر از سال 1373 تدريس در مقطع كارشناسي ارشد و از سال 1381 در مقطه دكتري را شروع كرده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمود مدبري در كنار تدريس به مطالعه ، تحقيق ، تاليف كتب و مقالات و همچنين شركت در سمينارها و كنفرانسها مي پردازد.

همفكران فرد : محمود مدبري با همكار قديمي خود آقاي مسعود قاسمي در زمينه هاي رشته تخصصي خود همفكر مي باشد.

آرا و گرايشهاي خاص : گرايش محمود مدبري بييشتر در زمينه هاي ادبيات حماسي و شاهنامه ،تصحيح متون ادبي فارسي ، فرهنگ نويسي فارسي ،تاريخ ادبيات ايران ، سبك شناسي و ترجمه و تفاسير قرآنمي باشد.

جوائز و نشانها : - استاد نمونه

دانشگاه هاي كشور در سال 1383 - دريافت جايزه حاميان نسخ در سال 1384 - كتاب سال استان كرمان سه بار در سالهاي 1377 و 1380 و 1381 - پژوهشگر نمونه دانشگاه در سال1379 - پژوهشگر نمونه استان كرمان دو بار در سال 1378 و 1379

چگونگي عرضه آثار : محمود مدبري داراي 20 كتاب تاليفي و تصحيحي و 60 مقاله (چاپ و منتشر شده) است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ايران عمار فقيه كرماني

2 ترجمه قرآن ماهان

ويژگي اثر : از ترجمه هاي كهن قرآن است كه در موزه آستان شاه نعمت الله ولي شهر ماهان محفوظ است و نيمه اول قرآن را در بر دارد. متن ترجمه مربوط به قرن پنجم يا ششم هجري است و كتاب نسخه قرن هشتم باز ميگردد.- انتشارات دانشگاه شهيد باهنر كرمان در سال 1383

3 حمله حيدري

4 رباعات جامي

5 سرمه سليماني

ويژگي اثر : لغتنامه اي از قرن يازدهم دوره صفوي نوشته تقي الدين اوحدي بلياني - چاپ مركز نشر دانشگاهي - 1364

6 شاعران بي ديوان

7 غازان نامه منظوم

8 فرهنگ لغات نژدهاي فني و مصنوعي

ويژگي اثر : كليه لغات نادر و متشكل 40 نثر فني و مصنوعي معني شده و ماخذ و منابع آن در متون مشخص گشته است.-انتشارات خدمات فرهنگي در سال 1376

مدبري، مختارعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مختار علي مدبري

محل تولد : سكردو پاكستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1361/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1983 در سكردو پاكستان متولد شدم و در يك خانواده مذهبي پرورش يافتم و در 6 سالگي آموختن قرآن مجيد نزد پدر بزرگم را شروع كردم، حدودا يك سال قرآن را تمام كردم و در هشت سالگي در مدرسه دولتي ثبت نام كردم و همراه درس دولتي باد حمد كه مشتمل بر اشعار منظوم در بيان احكام و عقايد است در پيش آخوند محلي به نام اخوند احمد خواندم و در مدرسه هم فعاليت مي كردم ويك مسابقه سخنراني در مدرسه به موضوع درخت كاري نفر دوم شدم اين اولين گامي بود كه باعث شد بنده به اين فعاليت انگيزه بيشتري پيدا كنم. يك روز در مدرسه رهبر پاكستان ساجد علي نقوي براي ديدار با مردم آمده بود بنده در آن محفل كه حدودا صدها نفر آمده بود بنده از طرف مدرسه براي تلاوت قرآن مجيد معرفي كردند و در اين محفل بنده تلاوت كردم و اين روز براي من يك روز مانگار بود ونيز بنده در امور مذهبي مثل شركت در نماز جماعت و دعا و مراسم هاي مذهبي شركت و فعاليت مي كردم. مردم و هم خانواده درباره من خوب فكر مي كردندو بنده نيز به اين امرپائين بود تا كه نظر مردم به اينجانب باقر اماند و انگيزه بنده نيز در بحث حوزوي بيشتر بود و ما درابتدا مستقيما حوزه علميه قم آمديم و حدودا سه سال بدون اقامه درس اصول و فقه و عقائد خواندم و

بعد امتحان مركز جهاني علوم اسلامي شركت كردم و همان بار اول قبول شدم و الان در مدرسه تخصصي فقه واصول مشغول هستم. غير از اين در علوم تجويد و قرائت فعاليت دارم و بنده در منطقه خودم به نوجوانان درس قرائت و تجويد مقدماتي درس داده ام. از طرف نوجوانهاي خيلي خوشحال و انگيزه بيشتري وجود داشت تا اين برنامه باقي بماند و علاوه بر اين تبليغ حمايت از ولايت فقيه مشغول بودم. در منطقه ماحدودا 75 درصد از جوانهاي مريد رهبري انقلاب وجمهوري اسلامي ايران هستند وما خواستاريم اين سازمان براي منطقه ما يك برنامه ويژه و مخصوص باشد زيرا منطقه ما حدودا 97 درصد شيعه هستند واز طرف وهابي و آغاخاني دراين منطقه همه وجود جودشان را صرف ميكنند و گفتني هاي زيادي داريم كه در اين محفل نمي گنجد. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.

مدرس اصفهاني، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1273 -1210/ 1208 ق)، عالم دينى، فقيه، محقق و مدرس. نسبش به امام زين العابدين (ع) مى رسد. در اصفهان به دنيا آمد. پس از نشو و نما از محضر علماى اصفهان و كربلا و نجف استفاده نمود. وى از شاگردان پدرش، مير سيد على، و آخوند ملا على نورى و شريف العلماى مازندرانى و حاج محمدابراهيم كرباسى و شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، و شيخ محمدحسين رازى، صاحب «فصول»، و شيخ محمدتقى رازى، صاحب «حاشية المعالم»، و ميرزا زين العابدين خوانسارى بود. او از ميرزا زين العابدين خوانسارى و صاحب «جواهر» اجازه داشت. او در اصفهان حوزه درس و بحث در فقه و اصول داشت و به جهت حسن تقرير و كثرت مطالب به مدرس معروف گرديد.

شاگردان بسيارى از شهرهاى اطراف به سويش شتافتند و تا او زنده بود هجرتى به عراق براى تحصيل صورت نگرفت. ميرزا ابوالمعالى كرباسى و ملا محمدباقر فشاركى و ميرزا محمدحسن نجفى اصفهانى و ميرزاى شيرازى و ميرزا محمد هاشم خوانسارى چهارسوقى و ملا حيدر اصفهانى و ملا شكراللَّه لواسانى و ملا على اصغر خوسفى بيرجندى و آقا ميرزا محمدباقر بن زين العابدين خوانسارى از شاگردان وى بودند. او با صاحب «روضات الجنات» معاصر بود. در اصفهان درگذشت و در مقبره ى مخصوص خود، در دهليز مسجد رحيم خان كه بنيان آن توسط خود ايشان بوه، به خاك سپرده شد. از آثارش: «جوامع الاول» يا «جوامع الكلم»، در اصول فقه؛ «فقه استدلالى»؛ شرح «المختصر النافع» محقق؛ «مناسك الحج»؛ «اجوبة مسائل المختلفة»؛ رساله ى «اصالة البراءة»؛ «رسالة فى الاصول الجارية فى الشك»؛ رساله ى «اصالة الصحة»؛ رساله ى «العدالة»؛ رساله ى «قاعده ى لاضرر»؛ «رساله ى عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (269 -268)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (141/ 2)، الذريعه (260/ 22 ،11/ 17 ،59 -58/ 14 ،214 ،85/ 11 ،248 -247/ 5 ،124/ 4 ،114/ 3)، روضات الجنات (300 -299/ 2)، ريحانه (267/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 336 -334/ 13)، فوائد الرضويه (110)، المآثر و الآثار (172)، معجم المؤلفين (260/ 3)، مكارم الآثار (384 -376/ 2)، هدية العارفين (303 -302/ 1).

مدرس افغاني، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1284.

درگذشت: 1365.

از آثار اوست: تصحيح و تعليق جامع المقدمات (قم، 1356)؛ الشواهد المنتخبه لكتاب السيوطى (با همكارى مهدى احدى امير كلاهى، اين كتاب شرح است بر البهجة المرضيه فى شرح الفيه؛ قم، 1356)؛ قواعد الادبيه فى توضيح شرح عوامل فى النحو (قم، 1368)؛ تقرير كتاب الزبده فى شرح الهداية

(تأليف مهدى احدى اميركلاهى، دو جلد؛ قم، 1374)؛ الكلام المفيد للمدرس و المستفيد من شرح الصمديه (شيخ بهايى) (قم؛ 1368)؛ متن مصحح جامع المقدمات همراه با فهرست تفصيلى مطالب (قم، 1370)؛ مكررات المدرس، شرح السيوطى (سه جلد؛ قم، 1369). يادنامه اى در خصوص محمدعلى مدرس افغانى تحت عنوان يادنامه استاد ادبيات عرب مدرس افغانى به همت سيد جوادى در سال 1366 به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مدرس بزرگ، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على بن سيد عليرضا بن سيد زين العابدين معروف به مدرس بزرگ از مشاهير فقهاء و معاريف علماء شهرستان يزد و معاصر با همنامش مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على حايرى بوده و در فقاهت و پرهيزگارى از نوادر دانشمندان زمان خود و صاحب تاليفات عديده كه بعضى از آنها درالذريعه ياد شده است و از آنها كتاب مستطاب (الهام الحجة) در علم كلام كه به سعى حاج سيد عليرضا حايرى در مشهد به طبع رسيده است.

مرحوم مدرس بزرگ در مراجعتش از ارض اقدس رضوى و زيارت حضرت على بن موسى الرضا عليه آلاف التحية و الثناء در شهر طبس از دنيا رفته و در مزار امامزاده طبس مدفون و زيارتگاه عموم مى باشد.

و ايشان برادر بزرگ مرحوم آيت اللَّه آقاسيد مرتضى معروف به شيخ مرتضى مدرس آتى الذكر مى باشند.

برادر ديگر ايشان مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا ابوالحسن مجتهد مدرس يزدى بوده كه در فتنه بابيه حكم جهاد بر عليه آنها داده و جماعتى از آن منحرفين را به دارالبوار فرستاده است.

و برادر چهارم ايشان مرحوم سيد العارفين آقاى آقا ميرزا اسداللَّه يزديست كه در شهر كاشان بدرود حيات گفته و در همانجا مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرس خاتون آبادي، ابوالقاسم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1203 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مفسر، فيلسوف و مدرس. نسبش به امام زين العابدين (ع) مى رسد. او از مدرسين مشهور اصفهان و از خانواده ى مير محمدحسين خاتون آبادى، سبط مجلسى بود. فلسفه را از ملا اسماعيل خواجويى و شيخ آقا محمد بيدآبادى و فقه و اصول را از سيد بحرالعلوم فراگرفت. پس از رسيدن به درجات علمى بالا در مدرسه ى شاه اصفهانى به تدريس حكمت نظرى پرداخت. او

تا پايان عمر در مدرسه ى چهار باغ مدرس معقول و منقول از فقه و اصول بود. سيد ابوالقاسم جعفر بن حسين خوانسارى، جد مؤلف «روضات الجنات»، و آقا ميرعبدالباقى امام جمعه و آخوند ملا على نورى از شاگردان او بودند. سيد بحرالعلوم كه خود از اساتيد فقه و اصول او بود در حكمت و كلام از شاگردان وى به حساب مى آيد. در اصفهان درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و نزديك قبر اميرالمؤمنين (ع) دفن شد. از آثارش: «تفسير قرآن»، به فارسى؛ شرح «نهج البلاغة»؛ حاشيه بر «تفسير كاشى»؛ حاشيه بر «كافى»؛ حاشيه بر «من لا يحضر الفقيه»؛ حاشيه بر «التهذيب»؛ حاشيه بر «الاستبصار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (405/ 2)، تذكرة القبور (90)، ريحانه (267 -266/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 51 -50/ 13)، معجم المؤلفين (114/ 8)، مكارم الآثار (133 -129/ 1).

مدرس خراساني، عبدالجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از علما و حكما و مدرّسين حكمت در اصفهان، و از شاگردان آخوند ملا على نورى بوده، و در شب غرّه ماه صفر سال 1281 وفات يافته است. تدريس كتب حكمت در عصر او بدو منتهى مى شده است

در مآثر و الآثار (:183) درباره گويد: از علماى مشهور اصفهان بود، در فقه و اصول و طبّ و رياضيّات و ادبيّات جمله مهارت كلّى، و تدرّبى عظيم داشت.

صاحب عنوان: طبيبى فقيه، و فقيهى حكيم، و عالمى اديب بود. در نزد پدر، و ميرسيد محمّد شهشهانى، و ملاّ حسين على تويسركانى، و مير محمّد صادق كتابفروش، و حاج سيد اسداللَّه بيدآبادى و ديگران در طبّ و حكمت تحصيل نموده است.

در مداواى بيماران و علاج امراض، نفسى عيسوى داشته، و تدريس طبّ قديم

در زمان او بدون منحصر بوده است.

در 6 جمادى الاولى سال 1327 قمرى وفات يافته، در يكى از اطاقهاى غربى تكيه مزبور مدفون شد.

از آثارش كتابى مختصر در وبا به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مدرس خياباني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى بن محمدطاهر بن نادر بن محمدطاهر تبريزى خيابانى معروف به مدرس خيابانى (و. 1296 ف. 1373 ه.ق) مؤلف ريحانةالادب در تراجم و شرح حال اطبا و علما و عرفا و حكما و ادبا و فضلا با ذكر كنيه و لقب آنها. مدرس خيابانى غير از ريحانةالادب تأليفات ديگرى نيز دارد كه برخى از آنها عبارتند از: «حياض الزلائل فى رياض المسائل» در شرح كتاب طهارت از رياض كه معروف به شرح كبير است، ديگر «فرهنگ بهارستان» در مرادفات فارسى. ديگر «فرنگ نگارستان» در لغت فارسى. ديگر «فرهنگ نوبهار» در لغت فارسى، ديگر كتاب «غايةالمنى فى تحقيق الكنى» در بيان كنيه هاى حيوانات در زبان عرب.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

مدرس رضوي خراساني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1274 ش)، محقق، دانشمند، مصحح و استاد دانشگاه. پدرش، ميرزا محمدباقر، از علماى بزرگ خراسان و مدرس اول آستان قدس رضوى بود. در مشهد به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در مدارس جديد زادگاهش فراگرفت. سپس به آموختن علوم قديمه نزد اساتيد آن زمان پرداخت. وى كتابهاى «مغنى» و «مطول» تفتازانى و قسمتى از شرح «منظومه» حاج ملا هادى سبزوارى را نزد ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى آموخت. «تحرير اقليدس» و «مجسطى» و كتب رياضى قديم و «شرح لمعه»، در فقه و «قوانين»، در اصول را نزد پدر خواند. سپس از محضر آقا بزرگ حكيم استفاده نمود و «شرح هداية» و «شرح اشارات» را نزد او خواند. آنگاه مدتى از درس خارج فقه و اصول آيت اللَّه قمى و آيت اللَّه آقا ميرزا محمد آقازاده استفاده كرد. در 1298 ش به تهران آمد و از محضر آقا سيد محمد تنكابنى و آقا ميرزا محمدطاهر تنكابنى

بهره برد و به تكميل تحصيلات قديم و جديد خود در مدارس سپهسالار و آليانس پرداخت. او از 1310 ش به معلمى و ناظمى مدرسه ى سپهسالار (شهيد مطهرى فعلى) و تدريس در مدارس دارالفنون، علميه، معرفت و شرافت پرداخت و بعد از 1317 ش به معلمى و بعدها به سمت استادى دانشكده ى علوم معقول و منقول منسوب گرديد. وى نزديك دو سال همكار علامه ى دهخدا در تكميل «لغت نامه» بود. از آثار وى: «احوال و آثار خواجه نصيرالدين طوسى»؛ «تاريخ رجال خراسان»؛ «تاريخ مشهد رضوى»؛ رساله اى در «علم عروض»؛ تعليقات «حديقة الحقيقة» سنايى؛ تصيحح «المعجم فى معايير اشعار العجم»؛ تصحيح و اهتمام «اساس الاقتباس» خواجه نصيرالدين طوسى؛ تصحيح «تاريخ بخارا»؛ تصحيح «ديوان» سيد حسن غزنوى؛ مقدمه و تعليقات «ترجمه ى ميزان الحكمة» خازنى؛ اهتمام در انتشار كتابهاى: «شجره الحكمة» خازنى؛ اهتمام در انتشار كتابهاى: «شجره ى طيبه»، در انساب سلسله ى سادات علويه رضويه، «ديوان» انورى و «ديوان» سنايى غزنوى.[1]

پژوهشگر.

تولد: 1274(1313 ق.)؛ مشهد.

درگذشت: 28 تير 1365.

سيد محمدتقى مدرس رضوى خراسانى تحصيلات ابتدايى را در مدارس جديد مشهد فراگرفت و سپس به آموختن علوم قديمه نزد اساتيد آن زمان پرداخت. در سال 1338 ق. به تهران آمد به تكميل تحصيلات قديم و جديد در مدرسه عالى سپهسالار و مدرسه آليانس پرداخت. وى پس از مدتى از فوت پدرش كه مدرس آستان قدس رضوى بود، به مدرسى نايل آمد و بعدها به عضويت معارف درآمده و در مدارس مشهد و از سال 1310 در مدارس تهران به تدريس اشتغال يافت. پس از تأسيس دانشگاه به استادى در دانشكده ى معقول و منقول و دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى انتخاب گرديد.

از آثار

اوست: تصحيح آثار علوى يا كائنات جو (ابوحاتم مظفر اسفزارى، 1319)؛ احوال و آثار خواجه نصيرالدين طوسى (1334)؛ احوال و آثار ملك الشعراى بهار (به اهتمام عبدالحميد عرفانى)؛ اساس الاقتباس (خواجه نصير طوسى، 1326)؛ بيست باب در معرفت اسطرلاب (به اهتمام، 1335)؛ تاريخ بخارا (به اهتمام، 1317)؛ تعليقات حديقة الحقيقة (1344)؛ تنسوخ نامه ى ايلخانى (از خواجه نصير طوسى، 1348)؛ حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة (حكيم سنايى، به اهتمام، دو جلد 1330)، تصحيح ديوان حكيم سنائى (1320)؛ تصحيح ديوان سيد حسن غزنوى (1328)؛ تصحيح ديوان انورى ابيوردى (دو جلد، 1340 -1336)؛ شجره ى طيبه (تأليف محمدباقر رضوى، تكمله و تصحيح و تهيه ى مشجرات، 1348)؛ شرح مشكلات ديوان انورى (از ابوالحسن حسينى فراهانى، 1340)؛ مثنوى هاى حكيم سنايى (1348)؛ مجمل التواريخ (درباره ى تاريخ زنديه، از ابوالحسن گلستانه، 1319)؛ تصحيح مجموعه رسائل خواجه نصير طوسى (شش رساله، 1335)؛ تصحيح المعجم فى معايير اشعار العجم (اثر نظامى عروضى، از روى نسخه تصحيح محمد قزوينى، 1336)؛ ترجمه ى ميزان الحكمه (اثر عبدالرحمن خازنى، متن قديمى، 1346)؛ يادبود هفتصدمين سال خواجه نصير طوسى (1335، با مقدمه ى موسى عميد). تاريخ شهر مشهد نام كتاب ديگرى است كه در سال 1313 به مناسبت ساختمان آرامگاه فردوسى تأليف شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 247/ 14)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3435 ،3047/ 2 ،913 ،177 ،125/ 1)، كيهان فرهنگى (س 1، ش 8، ص 14 -3، س 3، ش 8، ص 40)، مؤلفين كتب چاپى (255 -254/ 2).

مدرس رضوي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1280 ق)، فقيه، عالم دينى، نحوى و شاعر. پدرش خواهرزاده ى سيد محمد رضوى سبزوارى امام جمعه مشهد بود. سيد ميرزا محمدتقى يازده برادر داشت

كه با خود او همگى اهل فضل و كمال بودند. ميرزا عبدعلى منجم باشى مشهدى فرزند او است. از آثارش: «المنظومه الفقهية»؛ «المنظومة النحوية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (194/ 9)، الذريعه (140 ،126/ 23)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 221/ 13)، المآثر و الآثار (172)، معجم المؤلفين (131/ 9).

مدرس رضوي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1239 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مجتهد، رجالى، محدث، مدرس و عارف. در مشهد به دنيا آمد و مقدمات را در آنجا فراگرفت. در 1263 ق به نجف رفت و در مدت بيست سال در محضر شيخ مرتضى انصارى و شيخ مشكور حولاوى نجفى و شيخ راضى نجفى و ديگران تلمذ نمود و ملازم بحثهاى آنان بود تا به درجه ى علمى بالايى رسيد. او به افتخار دريافت اجازه از شيخ انصارى نايل شد. سپس به ايران بازگشت و در شهر خود به تدريس و تأليف پرداخت. در مشهد درگذشت و در حرم رضوى، در دارالضيافة، دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «القوانين»؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ «رسالة فى الدراية و الرجال»؛ «رسالة فى الهيئة»؛ شرح «الشرايع»؛ «نتايج الافكار»، تقريراتى در اصول فقه؛ «تقريرات الفقه»؛ رساله در «مقدمة الواجب»؛ رساله در «اقسام الولايات»؛ «احكام الغصب»؛ «منجزات المريض»؛ «اساس الفقه»؛ «مطالب الحكمة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (16/ 10)، الذريعه (255/ 25 ،44/ 24 ،326/ 13 ،177 ،95/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1454 -1453/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (604 -603/ 2)، معجم المؤلفين (17/ 11)، مكارم الآثار (1079 -1078/ 4).

مدرس زاده، مجدالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجدالدين مدرس زاده

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/2/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از دوران تحصيل مقطع متوسطه در سال 1360 وارد حوزة مباركه علميه قم شده و از بدو ورود با تحصيل و آموزش در مدرسه المهدي(عج) كه تحت اشراف و هدايت حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني اداره مي شد مشغول به فراگيري علم و

دانش ومعارف الهي و آموزه هاي اسلامي شده ام.

براي شروع و تحصيل فقه نيم استدلالي كه در آن زمان كتاب هاي لمعه (2 و1) مرحوم شهيد تلمذ مي شد در دروس علماي نظير آقايان وجداني فخر- اشتهاردي و راستي و خسرو شاهي حاضر مي شدم اصول فقه را خدمت استاد حسيني بوشهري فراگرفته و به همين ترتيب سطوح و مراتب علمي حوزوي را يكي پس از ديگري و با موفقيت در آزمون هاي كتبي و شفاهي موفق به گذراندن سطوح عاليه نزد آيات عظام صالحي مازندارانى، طاهري شمسى، محفوظي و هادوي تهراني شدم در سال 1370 پا به عرصه درس خارج حضرت آيت الله مكارم شيرازي( فقه و اصول) و تا سال 1372 همچنان ادامه داشت در همين سال ها بود كه همراه با فراگيري فقه و اصول، به دوره هاي ويژه باقر العلوم (ع)كه بعدا دانشگاه باقر العلوم(ع) شد و زير نظر دفتر تبليغات اسلامي اداره مي شد شدم بدايه و نهايه الحكمه و شرح تجريد و... را درباره فلسفه و كلام آنجا فرا گرفته و موفق به اخذ مدرك ليسانس شدم.

در سال 1370 وارد بنياد فرهنگي باقر العلوم (ع) كه بعداً تبديل به موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) شد و تحت اشراف و هدايت حضرت آيت الله مصباح يزدي (دامت بركاته) اداره مي شود شده و ثمرة تحصيل در آن اخذ مدرك كارشناسي ارشد مديريت دولتى، در سال 1377 شد و با دفاع از پايان نامه(كه تحت عنوان بررسي سيره مديريتي امام خمينى- شناسائي ملاك و معيارهاي ايشان در تصميم گيري) و كسب امتياز عالي و نمره هجده موفق به اتمام آن دوره

نيز شدم در اين مدت قسمتي از وقت آموزشي صرف فراگيري و مباحثه درس خارج مي شد كه از سال 1372 در درس خارج اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني و درس خارج فقه حضرت آيت الله تبريزي(ره) مشغول بودم. نا گفته نماند در طول همة اين سالها، در كنار تحصيل، مباحثه، فعاليت تدريسي را هميشه مفتخر به انجامش بوده ام تدريس ادبيات (سيوطي جامع المقدمات و...) فقه و اصول و.. و از سال 1375 وارد دانشگاه شده و به عنوان مدرس دروس معارف اسلامي (معارف 1و2- اخلاق اسلامى- تاريخ اسلام) كه تاكنون نيز ادامه دارد مشغول مي باشم

ناگفته نماند پس از فارغ التحصيلي در رشته مديريت، زمينة تدريس در رشته مزبورنيز فراهم شد كه بحمد اله تاكنون ادامه دارد و در مراكز دانشگاهي و آموزش عالي توفيق انتقال بخشي از آموخته ها و تجارب را به ديگران پيدا نموده ام.

آنچه كه براي خود لطف بسيار حضرت حق مي دانم تحصيل همزمان در فقه و اصول در حد دروس خارج و فراگيري و تدريس دروس مديريت كه از هم آميختن اين دو رشته تحصيلي و با رويكرد مديريت اسلامي منشاء آثار و بركات براي حقير را بيش از پيش فراهم نموده است.

و حاصل و برآيند آن را كه در قالب جزوات و دسته نوشته ها و(بعضاً مقالات چاپ شده است) را اميدوارم هر چند زودتر در اختيار ديگران قرار گيرد.

مدرس زنوزي تهراني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1307 -1234 ق)، فيلسوف، فقيه، عالم دينى و مدرس. معروف به آقا على مدرس و آقا على حكيم. در تهران به دنيا آمد. نزد پدرش كه از حكماى عصر خود بود درس خواند. سپس

به قصد ادامه تحصيل به عتبات رفت و پس از فراگيرى كامل فقه و اصول به اصفهان مسافرت كرد و در محضر درس ميرزا حسن نورى و ملا محمدجعفر لاهيجى حكمت و فلسفه خواند. آنگاه به قزوين رفت و نزد آخوند ملا آقاى قزوينى علوم معقول را تكميل كرد. سرانجام به تهران آمد و در مدرسه سپهسالار قديم در محله عودلاجان مدرس فلسفه شد و سرآمد اقران گشت و شاگردان بسيار تربيت كرد. شيخ محمدباقر اصطهباناتى و ميرزا طاهر تنكابنى و شيخ على نورى و شوارق و شيخ عبدالنبى نورى و ملا محمد آملى و بسيارى ديگر از شاگردان او بودند. از آثارش: «بدايع الحكم»؛ «سبيل الرشاد» يا «الرسالة المعادية»، در اثبات معاد جسمانى؛ «تعليقات على مباحث الأسفار الاربعة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 1474 -1473 /14)، طرائق الحقائق (507 -504 /3)، المآثر والآثار (157).

مدرس زنوزي، عبدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1257 ق)، عالم دينى، حكيم و عارف. در زنوز آذربايجان به دنيا آمد. وى پدر آقا على زنوزى است. در جوانى به خوى رفت و ادبيات و علوم عربى را در آنجا تكميل نمود. به طورى كه به ملا عبداللَّه نحوى شهرت يافت. آنگاه به عتبات رفت و در كربلا در محضر صاحب «رياض» به تحصيل فقه و اصول مشغول گشت. به آورده ى «ريحانة الادب» در حوزه ى درس سيد محمد مجاهد و حجةالاسلام شفتى فقه و اصول را تكميل كرد. سپس به قم رفت و «قوانين» را نزد مؤلف اين كتاب، ميرزاى قمى، خواند. پس از آن به اصفهان رفت و تحصيل حكمت نمود و از طرف استادش ملا على نورى به مدرسى مدرسه

مروى تعيين شد و مدت بيست سال به تدريس اشتغال داشت. او كتاب «الانوار الجلية فى كشف اسرار الحقائق العلوية»، كه شرح «حديث كميل» يا شرح «حديث الحقيقة» است، را در 1247 ق، به فارسى، نگاشت. از ديگر آثار وى: «لمعات الهية فى الحكمة الربوبية»، در اثبات واجب الوجود و صفات او؛ حاشيه بر «اسفار» ملاصدرا؛ «رساله عليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (11)، الذريعه (205 ،197/ 13 ،20/ 6)، ريحانه (391 -390/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 765/ 13)، طرائق الحقائق (506/ 3).

مدرس شيرازي، عبدالرحمان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1268/ 1266 ق)، عالم دينى، حكيم و مدرس. پدرش از علما و مدرسين آستانه ى قدس رضوى بود. عبدالرحمان در شيراز به دنيا آمد. در 1279 ق به همراه پدر به مشهد رفت. ادبيات را از محضر پدر و علوم دينى را از محضر ملا عبدالوهاب شيخ الاسلام و حكمت را از محضر ميرزا محمد مدرس، از شاگردان حكيم سبزوارى، فراگرفت. وى در فقه و اصول و معقول و منقول تبحر داشت. پس از درگذشت پدرش (م ح 1290 ق)، در سمت مدرس اول آستان قدس در مدرسه فاضليه به تدريس مشغول گشت و شاگردان بسيارى كه خود از برجستگان عالم علم بودند، از محضرش بهره بردند و تمام عمر او به تأليف و تدريس گذشت. از آثارش: «الرسالة القمرية»، در علم حروف؛ «تاريخ علماء خراسان»؛ رساله در «زكاة الفطر»؛ شرح رساله ى «العروض» پدرش؛ حاشيه بر «تحرير اقليدس»؛ حاشيه بر «شرح التذكرة النصيرية» خفرى؛ حاشيه بر «شوارق الالهام» لاهيجى؛ حاشيه بر «معالم الاصول»؛ حواشى و تعليقات بر بسيارى از كتب «حكمت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه

(465 ،464/ 7)، الذريعه (42/ 12 ،208 ،144 ،34/ 6 ،267/ 3)، شرح حال رجال (139 -138/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1097/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (91/ 7)، المآثر و الآثار (162).

مدرس قميشه اي، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن سيد اسماعيل بن مير عبدالباقى بن مير عابدين طباطبائى.

عالم مجاهد جليل، و مجتهد سياسى، جامع معقول و منقول، فقيه متكلّم. اصل ايشان از سرايه از دهات كچويه بلوك اردستان مى باشد، به شهرضا منتقل شده و مير عبدالباقى در آنجا از دنيا رفته و مدفون شده است.

مدّرس در حدود سال 1287 در سرايه متولّد گرديده، و در نزد پدرش كه از افاضل خطبا و فضلا بوده مقدّمات علوم را بياموخته، در شش سالگى به اتفّاق خاندانش به شهرضا منتقل گرديد. در حدود 1308 پدرش وفات يافته است.

مشاراليه مدّت سيزده سال در اصفهان نزد فضلاى اين شهر مانند: ميرزا عبدالعلى نحوى، و جهانگير خان قشقائى، و آخوند كاشى، و آقا محمود مغنى و ديگران تحصيل نموده، و مدّت هفت سال در نجف به درس آقا سيد محمّد كاظم يزدى، و آخوند خراسانى، و ملاّ على نهاوندى حاضر شده، سپس به اصفهان مهاجرت نموده و در مدرسه جدّه سكونت كرده، و در فقه و اصول به تدريس اشتغال جسته.

سپس در دوره دوّم انتخابات مجلس شوراى ملّى، به عنوان مجتهد طراز اول از طرف علما انتخاب و شركت نموده، و در دوره بعد، از طرف مردم طهران انتخاب گرديده، و جمعاً 5 دوره در مجلس شركت داشته، ضمناً در مدرسه سپهسالار نيز تدريس مى نموده است.

در اين ادوار به عنوان ليدر اقلّيّت شناخته شده، و دو مرتبه او را مى خواسته اند ترور كنند كه در هر دو دفعه

جان بدر برده. سالها در شهرهاى مختلف زندان بوده، سرانجام در شب 28 رمضان المبارك سال 1357 در كاشمر شهيد شده، در امام زاده آنجا مدفون گرديد.

آقاى ابراهيم خواجه نورى در كتاب: «بازيگران عصر طلايى»، و آقاى حسين مكّى در كتاب: «مدّرس قهرمان آزادى»، و آقاى عبدالحسين هوشمند راد شيرازى در كتاب «سرگذشت مرحوم سيد حسن مدرس»، و مرحوم عبداللَّه مستوفى در «شرح زندگانى من» و ديگران شرح حال او را نوشته اند، طالبين مراجعه نمايند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مدرس كهنگي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد ابراهيم بن على طباطبائى. از علماى اخيار، و صلحا و ازكيا بوده، در اصفهان در خدمت: آقا ميرزا ابوالمعالى كلباسى، و آقا ميرزا محمد هاشم چهارسوقى، و حاج شيخ محمد على ثقة الاسلام، و حاج ميرزا بديع درب امامى، و آخوند كاشى، و جهانگيرخان و جمعى ديگر از فحول و دانشمندان تحصيل نموده تا به درجه ى اجتهاد نايل گرديد؛ سپس در سال 1317 به نجف رفته، آنجا به درس آخوند خراسانى، و حاج آقا رضا همدانى، و آقا سيد محمد كاظم يزدى حاضر شده، عالمى جليل، و مجتهدى بلا عديل گشت.

در سال 1321 به اصفهان مراجعت نموده، به تدريس و تأليف اشتغال جسته، و كمتر با مردم مراوده مى نموده.

در ملكات نفسانى و فضاى اخلاقى بى نظير بود، ضمنا به كارهاى زراعتى، روزگار مى گذرانيد. چندين رشته قنات، حفر و ايجاد نمود.

در حدود سال 1288 متولد، و در 17 جمادى الثانيه سال 1376 وفات يافته، در تخت فولاد مدفون گرديد. كتب زير از تأليفات اوست:

1 - تقريرات اصولى آخوند خراسانى 2 - تقريرات فقهى آقا سيد محمد كاظم يزدى 3 - رساله

در بداء به نام «هداية الورى در شرح بدا» كه به طبع رسيده.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مدرس مازندراني، ولي الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله فى العالمين مرحوم حاج شيخ ولى الله مدرس بابلى يكى از مشاهير علماء آن سامان بلكه اعلم دانشمندان مقيم مازندران بوده بسيار متواضع و خليق و بى هوا و جليل القدر و عظيم المنزله بوده است در سفريكه نگارنده بمازندران و بابل رفتم وارد بر معظم له شده و از نزديك سجاياى كريمانه آنمرحوم را مشاهده كردم. وى در حدود 1294 قمرى در يكى از مضافات بابل متولد شده و پس رشد و طى مقدمات و سطوح عاليه عزيمت بنجف نموده و چندين سال از محضر مرحومين علمين علاّمتين خراسانى و طباطبائى يزدى و اساتيد ديگر استفاده نموده و پس از آن مراجعت بايران و بابل كرده و باقامه جماعت و تدريس فقه و اصول پرداخته است و پس از فوت مرحوم شيخ كبير فوق الذكر امامت مسجد جامع بابل و توليت موقوفات مسجد قهاريه و همان مسجد جمعه كه با اعلم علماء مازندران مقيم آن سامان بوده منطبق و محول بايشان گرديده ولكن دست تطاول و غصب ايشان را محروم و ممنوع و بشخص نالايق و غير روحانى و اهلى واگذار نمود.

و ناگفته نماند كه امامت مسجد جامع بابل و توليت موقوفات آنجا و مسجد قهاريه از روز بناء مسجدين با اعلم علماء مازندران بوده در زمان مرحوم محمد شاه قاجار با مرحوم حاج ملا محمد سعيدالعلماء و پس از ايشان در زمان ناصرالدين شاه با مرحوم حجه الاسلام حاج ملا محمد اشرفى و در زمان احمد شاه با شيخ محمد حسن معروف بشيخ كبير و پس از

ايشان شرعا با مرحوم مدرس مزبور بوده ولى متاسفانه به بعضى از نور چشمى ها واگذار و درآمد آن خرج نامشروع گرديده تا در سال 1373 قمرى كه محكمه ديوان عالى كشور حكم توليت آن مرحوم را تصويب و تائيد و بايشان واگذار ولى هنوز تحصيل عوائد موقوفات را ننموده كه بمصارف آن برساند كه در شب پنجم ماه ربيع الثانى 1374 قمرى از دنيا رفته و در خانه شخصى خود مقابل مقبره حجه الاسلام اشرفى در نزديكى مسجد جامع مدفون گرديد (رحمه الله عليه كان والله عالما فاضلا مجتهدا صابرا متواضعا لاهل الدين تقيا نقيا زكيا بارعا ذاكرا لله كثيرا مداوما لزياره العاشورا و كان والله حسن الخلق كريم النفس منيع الطبع ساهر الليل عاش اكثر من ثمانين سنه فى تلك الخصال اعلى الله مقامه الشريف.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مدرس مشهدي، ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1148 ق)، فقيه، عالم دينى و مدرس. ملقب به نايب الصدر يا نايب الصدارة (در آستان قدس رضوى). مقام شيخ الاسلامى مشهد و نيز مدرسى آستان قدس رضوى را در روزگار شاه سلطان حسين صفوى رضوى را در روزگار شاه سلطان حسين صفوى (1135 -1105 ق) بر عهده داشت. وى در فقه و كلام و حكمت متبحر بود. شيخ عبدالنبى قزوينى از شاگردان اوست. از آثارش: «اصول العقائد الاسلامية» و شرح آن موسوم به «فوائد العلية»، كه به احتمال زياد همان «القواعد و الفوائد الحكمية و الكلامية» يا «الفوائد الكلامية»، در چهل هزار سطر، كه مؤلفش در نگارش آن به هيچ كتابى مراجعه نداشته و همه آن را از خود و محفوظاتش نوشته است؛ رساله اى در «حرمة صلاة الجمعة» يا «تحريم صلاة الجمعة»، در زمان غيبت.

در «ريحانة الادب» و «اعيان الشيعه» كتاب «الفيروزجة الطوسية فى شرح الدرة الغروية» شيخ محمد مشهدى، به اشتباه به صاحب عنوان نسبت داده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (227/ 2)، الذريعه (195 -194/ 17 ،357 -356 ،349/ 16 ،197/ 2)، ريحانه (127 -126/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 23 -22/ 12)، لغت نامه (ذيل/ نايب الصدر)، معجم المؤلفين (112/ 1).

مدرس موسوي بهبهاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر سيد علي موسوي بهبهاني در 1305 دربهبهان زاده شد و پس از گذراندن تحصيلات مكتب خانه اي به قم رفت (1325) و پس از مدتي تحصيل در حوزه علميه وارد دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران شد. و در 1328 فارغ التحصيل شد. وي در سال 1332 تحصيلات خود در حقوق را نيز در دانشگاه تهران به پايان رساند در سال 1337 نيز دكتري فلسفه خودرا از همان دانشگاه دريافت كرد وي علاوه بر همكاري با دكتر معين در لغت نامه دهخدا در دانشگاه تهران نيز تدريس مي كرد. وي درسال 1350 به دانشگاه اوترخت هلند براي تدريس زبان فارسي و اسلامي شناسي رفت و پس از بازگشت تدريس را تا بازنشستگي در 1377 ادامه داد.گروه : علوم انسانيرشته : فلسفهگرايش : فلسفه اسلاميتحصيلات رسمي و حرفه اي : دكتر موسوي بهبهاني پس ازگذراندن تحصيلات مكتب خانه اي در زادگاه خود بهبهان به قم رفت و پس از اندكي تحصيلات حوزوي، وارد دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران شد. (1325ه.ش) پس از فارغ التحصيلي در 1328، به تحصيل حقوق در همان دانشگاه پرداخت و پس از فارغ التحصيلي در 1331، تحصيلات خود را در رشته فلسفه تا

اخذ مدرك دكتري در سال 1337ادامه داد.خاطرات و وقايع تحصيل : سفرهاي استاد دكتر موسوي بهبهاني به هلند ( تدريس زبان فارسي و اسلامي شناسي) و فنلاند ( تدريس سير عقايد و آرا كلامي) از وقايع مهم زندگي علمي وي بوده اند.فعاليتهاي ضمن تحصيل : استاد دكتر سيد علي موسوي بهبهاني در حين تحصيل به تدريس در دبيرستانها و نيز مطالعه آثار گذشتگان درزمينه فلسفه و كلام مي پرداخت.استادان و مربيان : نخستين معلم استاد دكتر موسوي بهبهاني پدر بزرگوارشان بود كه دروس صرف، نحو، ادبيات عرب و مقدمات را به وي آموخت. وي در دانشگاه تهران در دانشكده حقوق از دكتر عميد، شهابي و شايگان بهره ها برد و نيز دكتر غلامحسين صديقي استاد راهنماي وي در پايان نامه دكتري بوده است.وقايع ميانسالي : دكتر موسوي بهبهاني پس از اخذ مدرك دكتري مدتي به كار وكالت و تدريس در دبيرستانهاي تهران و سپس دانشگاه تهران پرداخت و نيز به دكتر محمد معين در تدوين لغت نامه دهخدا ياري كرد. وي درسال 1347 با پروفسور ايزتسو آشنا شد و همكاريهاي علمي با وي داشت وي در 1350 مدتي در هلند و درسال 1377 در دانشگاههاي فنلاند به تدريس مشغول بود. و در سال 1379 بازنشسته شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل استاد دكتر موسوي بهبهاني عبارتند از: تدريس در دبيرستانهاي تهران پژوهشگر در لغت نامه دهخدا مدرس زبان فارسي و اسلامي شناسي در دانشگاه اترخت هلند 1350 استاد دانشگاه تهران در سالهاي 1353تا 1379 مدرس سير عقايد و آراي كلامي در دانشگاههاي فنلاند در سال 1377 فعاليتهاي آموزشي : استاد دكتر سيد علي موسوي

بهبهاني از جواني به تدريس در دبيرستانهاي تهران مي پرداخت. وي درسال 1336عضو هئيت علمي دانشگاه تهرا گروه فلسفه شد و در سال 1379 بازنشسته گرديد. وي در سال 1350در دانشگاه اوترخت هلند درسهاي زبان فارسي و اسلامي شناسي و درسال 1377در دانشگاههاي فنلاند درس سير عقايد اسلامي را تدريس نموده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : استاد دكتر سيد علي موسوي بهبهاني در كنار تدريس به تحقيق و شرح آثار كلامي و فلسفي گذشتگان از جمله ميرداماد ، ابن هزم اندلس، صاين الدين علي تركه اصفهاني مشغول است.آرا و گرايشهاي خاص : استاد دكتر سيد علي موسوي بهبهاني به شيوه دانشمندان تهران گذشته به شرح كتب فلسفي و كلامي اسلامي از قبيل آثار ميرداماد، ابن جزم و صاين الدين علي تركه اصفهاني مشغول بوده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 القبسات ميرداماد nbsp2 تصحيح صاين الدين علي بن محمد تركه اصفهاني nbsp3 حكيم استر آبادي ميرداماد nbsp4 شرح الدره الفاخره nbsp5 عيار دانش مشتمل بر الهيات و طبيعيات nbsp6 عيون المسايل و سير حكمت و عرفان اسلامي nbsp7 كليات معارف اسلامي nbsp8 منطق ابن حزم nbsp9 نگارش بخشي از لغت نامه دهخدا

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مدرس نجف آباد، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على مدرس نجف آبادى كه نسبش منتهى مى شود به سيد محمد مومن بن محمد زمان تنكابنى صاحب (تحفه

حكيم مومن) از علماء اعلام و آيات عظام معاصر اصفهان بوده اند.

معظم له در سال 1287 قمرى در نجف آباد متولد شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و سطوح در اصفهان مهاجرت به نجف اشرف نموده و در آنجا از محضر مرحوم علامه آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و سيد استاد آيت اللَّه آقا سيد محمد اصفهانى (فشاركى) و علامه ملاعلى نهاوندى و علامه شيخ هادى تهرانى و علامه سيد محمد كاظم يزدى و غير آنها استفاده نموده تا به اعلى درجه علوم عقلى و نقلى رسيده و در ميان شاگردان آخوند خراسانى مشار بالبنان و مقام نبوغ علمى او مورد اعتراف بزرگان گرديده است.

وى پس از فوت مرحوم آخوند به اصفهان مراجعت و مورد استقبال و تكريم و تعظيم و تجليل مردم اصفهان و بالاخص حوزه علميه آن قرار و به تدريس علوم اسلامى مخصوصا حكمت و كلام پرداخته و جمع كثيرى از فضلاء آن عصر كه اكنون از آيات عظام معاصرند مانند آيت اللَّه العظمى حاج سيد على فانى اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى اردكانى و عالمه فاضله كامله بانو (هاشميه) صاحب (مخزن العرفان) تفسير و (اربعين هاشميه) و دهها كتاب مطبوع ديگر از محضر اشتفاده نموده تا به مرتبه اجتهاد نائل و مجاز از وى گرديده اند.

آن بزرگوار ساكن مدرسه صدر اصفهان گرديده و به زندگانى بسيط و ساده و زهد و قناعت اكتفاء و تدريس علوم مختلفه از فقه و اصول كلام و تفسير نموده تا در صبح جمعه سيزدهم صفر 1362 ق در سن 675 سالگى از دنيا رفته و در قبرستان تخت فولاد مدفون گرديده است.

از آثار او حواشى بر مقالات آقاضياء و

حواشى بر كفايه الاصول آخوند خراسانى مى باشد.

نگارنده گويد مرحوم مدرس نجف آبادى كه تا آخر عمرش حليف حجره و مدرسه صدر بود يكى از مفاخر بزرگ نجف آباد است حكايت كرد براى حقير حجةالاسلام حاج سيد اسماعيل هاشمى اصفهانى از يكى از فضلاء و صلحاء اصفهانى كه گفت شب در عالم خواب ديدم كه جنازه اى را تشييع مى كنند و هزارها نفر از علماء و مردم اصفهان شركت كرده اند.

من هم شركت نموده و تعجب مى كردم كه جنازه كيست و شنيدم صدائى از جنازه بلند است كه مى گويد كم است كم است.

ناگاه ديدم آقاى سيد على مدرس نجف آبادى را گفتم آقا شما از دنيا رفته ايد گفتند آرى گفتم شما مى فرموديد كم است كم است گفتند آرى گفتم يعنى چه فرمود مقرر شد كه جمعى از مشيعين جنازه مرا بيآمرزند من گفتم كم است همه بايد آمرزيده شوند.

پس از خواب برخاسته و آمدم به طرف حجره سيد ديدم عده اى ايستاده و گريه مى كنند گفتم چه خبر است گفتند الساعه از دنيا رفت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرس نجف آبادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد (مدرس نجف آبادى) ابن مير سيد حسين موسوى از علماء بزرگ و اساتيد و مدرسين مشهور اصفهان و عالمى فاضل و زاهدى محقق و اصولى مجتهد بوده است.

وى در سال 1294 قمرى در نجف آباد متولد گرديد و مقدمات علوم را در اصفهان تحصيل كرد و در سن 18 سالگى به نجف اشرف مهاجرت نموده و در آنجا از محضر فقهاء و مدرسين عاليقدر من جمله آخوند خراسانى و آيت اللَّه آسيد محمد كاظم يزدى و آقا سيد محمد فشاركى و حاج آقارضا فقيه همدانى و حاج سيد اسمعيل صدر و شريعت اصفهانى استفاده

نموده و در سال 1327 ق پس از وصول به مقامات عاليه علمى و اجتهاد و كسب اجازه از اساتيد مزبور به اصفهان مراجعت نموده و تشكيل جلسات تدريس گذارده و مورد استقبال و توجه علاقمندان قرار گرفت و مخصوصا در فن اصول و تدريس كفايه مرحوم آخوند خراسانى مهارت و تبحر كم نظيرى داشت و بسيارى از دانشمندان و فقهاء معاصر كه در اصفهان و مناطق مجاور آن به مقام علمى شهرت دارند از محضر ايشان كسب علم و كمال كرده اند.

و جلسات درس و بحث ايشان تا اواخر عمرشان ادامه داشت تا در روز شنبه 25 ذيقعده سال 1358 در اصفهان وفات نموده و در بقعه (سيد العراقين) مدفون گرديدند.

از آثارشان حاشيه بر كفايه است كه در دو جلد به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرس نراقي، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: روان پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مدرس يزدي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1287، يزد.

درگذشت: 18 شهريور 1371.

آيت الله مدرس يزدى تحصيلات مقدماتى را در يزد سپرى كرد و در سيزده سالگى وارد حوزه ى علميه ى قم شد. پس از تكميل تحصيلات حوزوى راهى نجف اشرف گرديد و چندين سال در عتبات عاليات به تعليم و تربيت پرداخت. سپس مجددا به قم مراجعت فرمود و در اين شهر به تدريس خارج فقه و اصول و اقامه ى نماز جماعت مشغول شد. پس از چند سالى بنا به اصرار جمعى از مردم، به تهران آمد و در محله ى امامزاده يحيى رحل اقامت گزيد. اقامتشان در اين محله متجاوز از نيم قرن طول كشيد كه در اين مدت علاوه بر اقامه جماعت در تعدادى از مساجد محل به تدريس خارج فقه و اصول در مدارس علميه، سپهسالار (مروى قديم)، حاج ابوالحسن و... پرداخت.

آيت الله مدرس يزدى از مراجع عظام آقا سيد ابوالحسن اصفهانى، آقا سيد ضياءالدين عراقى، حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى، آقا حسين طباطبايى بروجردى، آقا سيد محمدتقى خوانسارى گواهى اجتهاد داشت.

از ايشان رسائل و تقريرات زيادى به جاى مانده به استثناى ديوان شعر شامل مباحث علمى پيرامون فقه و اصول مى باشد. حواشى بر كتب شريف عروة الوثقى رسائل و مكاسب نيز از دستاوردهاى زندگانى حضرت علامه مى باشد.

آيت الله حاج شيخ مهدى مدرس يزدى پس از هشتاد و سه سال زندگى دار فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مدرس، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1287 ه.ق در قريه سرابه كچو از توابع اردستان تولد يافت. پدرش اسماعيل و جدش ميرعبدالباقى از طايفه ميرعابدين بود. پدر و اجدادش متدين و مبلغ احكام الهى بودند. در شش سالگى به قمشه هجرت داده شد و تا 14

سالگى در آنجا به تحصيل علوم مختلف اشتغال داشت. در 16 سالگى براى ادامه تحصيل وارد حوزه علميه اصفهان شد قريب سيزده سال در اصفهان در محضر سى استاد تملذ نمود. استادان برجسته وى ميرزا عبدالعلى هرندى و ميرزا جهانگيرخان قشقائى و آخوند ملا محمد كاشانى بودند.

مدرس سپس براى ادامه تحصيل عازم نجف اشرف شد و مدت هفت سال نيز در آنجا تحصيل نمود. محاضر آخوند ملامحمد كاظم خراسانى و آيت الله سيد كاظم يزدى را طى كرد و از چند مرجع تقليد درجه اجتهاد گرفت. سپس به اصفهان بازگشت و در مدرسه جده به تدريس فقه و اصول مشغول گرديد. يكبار در آن مدرسه به وى سوءقصد شد و چهارگلوله به سمت او شليك شد ولى آسيب به مدرس نرسيد و موضوع را نيز تعقيب نكرد.

مدرس در دوره دوم مجلس شوراى ملى كه انتخابات آن بعد از استبداد صغير به صورت دو درجه اى انجام گرفت از طرف علماى اعلام نجف به عنوان هيئت روحانيه نظار در اجراى اصل دوم قانون اساسى انتخاب گرديد. مجموعا منتخبين علماء نجف پنج نفر بودند، يكى مدرس و چهار نفر ديگر عبارت بودند از: حاج سيد زين العابدين قمى، حاج ميرزا يحيى امام جمعه خوئى، حاج سيد ابوالحسن اصفهانى و حاج شيخ باقر همدانى. ناگفته نماند كه دو نفر اخير به مجلس وارد نشدند. مدرس پس از ورود به تهران و مشاركت در جلسات شوراى ملى خيلى زود جاى خود را باز كرد. وى در آن مجلس مسلك اعتدالى را انتخاب نمود ولى رسما داخل تشكيلات آنها نشد. مرحوم ملك الشعراى بهار در جلد اول تاريخ احزاب سياسى مى نويسد: «دموكراتها كه

28 نفر بودند مخالفان خود يعنى اعتدالوين را كه 36 تن مى شدند ارتجاعى مى ناميدند؛ زيرا آن حزب هوادار روش ملايمتر و رعايت سير تكامل بود و اعتقاد به كشتن و از ميان بردن مستبدان و ارتجاعيوان نداشت از اين رو بيشتر اعيان بدان حزب پناه مى بردند. سپهدار اعظم تنكابنى، سردار محيى، دولت آباديها، سيد عبدالله بزرگ بهبهانى، سيد محمد بزرگ طباطبائى دو پيشواى مشروطه و غالب متنفذين و ناصرالملك نايب السلطنه و فرمانفرما و غالب اعيان و روحانيون و اكثريت مجلس دوم طرفدار يا عضو اين حزب شدند...» مجلس دوم در طول دو سال عمر حوادث مهمى را پشت سر گذاشت و به ترتيب سپهدار تنكابنى، مستوفى الممالك، سپهدار تنكابنى و صمصام السلطنه را به روى كار آورد. دو نايب السلطنه در آن دوران معرفى و انتخاب شدند. محمد على شاه و دو برادرش به خاك ايران تجاوز نمودند و سرانجام اولتيماتوم روسيه براى اخراج شوستر عمر آن مجلس را پايان بخشيد. سيد حسن مدرس در تمام مسائل مهم مطروحه در مجلس دوم دست اندركار بود و با نطقهاى طولانى و بحثهاى مختلف در حل مشكلات دولت را يارى مى داد و در مقابل خواستهاى غيرقانونى امناى دولت سرسختانه مبارزه و از انجام آن جلوگيرى مى كرد.

وقتى مرحوم مشيرالدوله وزير عدليه وقت قانون اصول محاكمات را تهيه و به مجلس تقديم كرد در كميسيون عدليه كه رياست آن با مدرس بود قانون را رد كردند و موجب قهر مشيرالدوله شد و در وزارتخانه حضور نيافت. عده اى از وكلاى متنفذ مجلس بارى اصلاح ذات البين به تلاش افتادند و از ديوانعالى كشور هم عده اى دست به كار شدند. سرانجام مدرس تصويب قانون اصول محاكمات

را موكول بر آن نمود كه هشت ماده اى كه او پيشنهاد مى كند در ابتداى قانون آورده شود. مشيرالدوله سرسختانه در مقابل هشت ماده پيشنهادى مدرس ايستادگى كرد ولى بالاخره چاره و پيشرفت قانون را منحصرا در قبول كليه مواد ديد و ناچار تسليم مدرس شد.

در اواخر دوره دوم مجلس كه قسمتى از كشور تحت سلطه سربازان روسى بود بطور ناگهانى اولتيماتومى در سه اصل به دولت ايران داده شد كه اصل اول آن اخراج موردگان شوشتر امريكايى بود. دولت صمصام السلطنه اولتيماتوم را به مجلس برد و در اثر نطق تند و احساساتى شيخ محمد خيابانى مجلس به اتفاق آرا اولتيماتوم را رد كرد و روسها قواى نظامى خود را به سمت تهران حركت دادند. جلسات مجلس شب و روز تشكيل مى شد، در اين جلسات مدرس نقش بسيار سازنده اى پيش گرفت تا موضوع به نفع ايران خاتمه يابد، چند نطقى كه مدرس در اين زمينه ايراد كرد بسيار سنجيده و پخته بود و راه حلهايى ارائه نمود.

پس از تعطيل قهرى مجلس دوم به شغل اصلى خود كه تدريس فقه و اصول بود پرداخت و همه روز در مدرسه عالى سپهسالار حضور يافته براى شاگردان خود درس مى گفت. ضمنا با محافل سياسى تهران نيز در رفت و آمد بود و در حقيقت از شخصيتهاى برجسته سياسى و روحانى تهران محسوب مى شد. ناصرالملك نايب السلطنه وقت براى ادامه ديكتاتوريهاى خود هرگز به فكر انتخابات دوره سوم نيفتاد تا بالاخره پس از سه سال فترت در دوره رئيس الوزرايى علاءالسلطنه فرمان انتخابات دوره سوم صادر شد و عين الدوله وزير داخله وقت دستور اجراى آن را به حكام صادر نمود. در اين دوره

سيد حسن مدرس به علت حسن شهرت از تهران كانديداى نمايندگى مجلس شد و پس از اخذ آراء و شمارش آن وكيل دوم تهران گرديد.

مجلس سوم مجموعا قريب يكسال دوام كرد و در همان يكسال با مشكلات عظيمى مواجه بود. مدرس در رأس هيئت علميه قرار داشت كه تعداد نمايندگان آن در مجلس متجاوز از پانزده نفر بودند. در اين دوره از مجلس وزيران مختار روس و انگليس به زور فرمان رئيس الوزرائى سعدالدوله را از احمد شاه گرفتند ولى در اثر تلاش سفير عثمانى و وزير مختار آلمان فرمان باطل شد و آزاديخواهان مجلس عين الدوله را به رياست وزرائى منصوب كردند. مدرس در اين انتصاب نقشى مهم و عمده داشت. در كابينه عين الدوله كه به اتفاق مورد تأييد مجلس قرار گرفته بود پس از دو ماه فرمانفرما وزير داخله راجع به جريانات كرمانشاه مورد استيضاح دموكراتها قرار گرفت و عين الدوله نخست وزير به موجب مسؤوليت مشترك وزيران استيضاح را متوجه هيئت وزيران كرد و در روز موعود به اتفاق وزيران به استيضاح پاسخ داد و در اثر گفتگوهاى تندى كه بين سليمان محسن ليدر دموكراتها و عين الدوله رد و بدل شد تعرضا مجلس را ترك و استعفا داد. مدرس به حمايت عين الدوله نطق مهم و مستدلى ايراد كرد و سخنان عين الدوله را تأييد نمود. در اثر سخنان مؤثر مدرس مجلس مجددا به عين الدوله ابراز اعتماد كرد ولى عين الدوله زير بار نرفت و نخست وزيرى را نپذيرفت.

در نيمه هاى آبان ماه 1294 ش به دنبال حركت قواى قزاق روس به سمت تهران احمد شاه تصميم به ترك تهران و تغيير پايتخت گرفت و نيت و قصد خود را به

كاخ نشينان لندن و پطرود گراد تلگرافى اطلاع داد. در آن موقع رجال ايران به دو دسته تقسيم مى شدند: عده اى با تغيير پايتخت موافق بودند و عده اى مخالف اين تصميم بوده و پافشارى مى نمودند كه شاه تهران را ترك نكند. قبل از حركت شاه از تهران عده زيادى از رجال و روحانيون و نمايندگان مجلس به سمت قم حركت كردند، مدرس جزو ليدران مهاجرين بود. چندى در قم و كاشان و اصفهان توقف نمودند ولى چون قواى روس در تعقيب آنها بود به سمت كرمانشاه حركت كردند. وزيران مختار روس و انگليس احمدشاه را در تغيير پايتخت منصرف ساختند و به دستور احمدشاه مهاجرين تلگرافى به تهران احضار گرديدند ولى هيچكدام آنها دعوت شاه را نپذيرفته و درصدد دفاع از حيثيت كشور شدند. كميسيونهاى متعددى براى جمع آورى اعانه و خريد اسلحه تشكيل شد تا سرانجام رضا قلى خان نظام السلطنه حكمران بروجرد و لرستان و خوزستان با يك عده قوا وارد صحنه كرمانشاه شد. وى رياست كل قواى ايران را برعهده گرفت و وزيرانى براى خود تعيين كرد كه عبارت بودند از: سيد حسن مدرس وزير عدليه و اوقاف، رضا قلى سالار نظام وزير امور خارجه، ميرزا حسين خان اديب السلطنه وزير داخله، ميرزا قاسم خان صور اسرافيل وزير پست و تلگراف، محمد على خان كلوپ وزير ماليه و حاج عزالممالك وزى فوائد عامه.

مدرس ظاهرا وزارت عدليه و اوقاف را توامان عهده دار بود، ولى عملا نظام السلطنه در تمام تصميمات او را مشاركت مى داد. اين هيئت به روس و انگليس اعلان جنگ داد. در چند منطقه بين قواى ژاندارم و نيروى ملى با قواى روسيه زد و خورد شديد شد

و روسها قصد تسخير كرمانشاه را نمودند. دولت موقتى و قواى او به سمت كرند و قصر شيرين رفتند و از آنجا به بصره و بغداد رفته سرانجام وارد استانبول شدند. در تمام مدت جنگ مدرس در استانبول بسر مى برد و چندين بار با سلطان عثمانى و رئيس الوزراء و مقامات درجه اول آن كشور ملاقات و مذاكره كرد.

در سال 1295 كه ميرزا حسن خان وثوق الدوله به رئيس الوزرايى انتخاب شد فرمان انتخابات دوره چهارم مجلس شوراى ملى را صادر كرد و انتخابات بعضى از نقاط در همان موقع انجام گرفت. انتخابات تهران در مهرماه 1296 پايان گرفت و مدرس وكيل تهران شد در حالى كه در آن ايام مدرس در استانبول اقامت داشت ولى وجهه و شخصيت وى موجب گرديد مردم تهران او را به وكالت خود انتخاب نمايند. پس از پايان جنگ جهانگير اول، مدرس و عده اى از مهاجرين از استانبول به تهران بازگشتند. بعد از وثوق الدوله به ترتيب علاءالسلطنه، عين الدوله، مستوفى الممالك و صمصام السلطنه هريك مدت كوتاهى به زمامدارى رسيدند ولى دردى دوا نشد.

در اوايل 1297 كه صمصام السلطنه زمام امور را در دست گرفت، دولت ايران با مشكلاتى بزرگ مواجه بود از جمله تخليه ايران از قواى خارجى، تعيين و اخذ خسارات ناشى از جنگ كه به ايران وارد شده بود، روابط جديد و عقد قرارداد با همسايه شمالى كه در اثر انقلاب و سقوط حكومت تزار و تشكيل شوراهاى دولتى لازم بود كه شخصى اداره امور را در دست بگيرد كه توانايى انجام مشكلات كشور را داشته باشد. مدرس در اين كار پيشقدم بود و با تشكيل جلسات متعدد و بيان مشكلات كشور و عدم

توانايى صمصام السلطنه خواستار يك دولت قوى از احمدشاه شدند. احمدشاه كه مردى ضعيف و كم اراده بود خواسته مردم را جدى نگرفت تا اينكه عده زيادى از روحانيون به رياست سيد حسن مدرس و حاج آقا جمال و سيد محمد امام جمعه در حضرت عبدالعظيم تحصن اختيار كردند و با تشكيل جلسات و ايراد سخنرانى خواستار عزل صمصام السلطنه و رئيس الوزرايى وثوق الدوله شدند. دامنه مخالت با زمامدارى صمصام السلطنه ابعاد گسترده ترى پيدا كرد، بازار تهران تعطيل شد و اصناف ضمن تظاهراتى عزل او را خواستند. احمدشاه سرانجام تسليم روحانيون شد و از آنها خواست كه به شهر بازگردند و خواسته آنها را اجابت خواهد نمود. بالاخره تحصن شكسته شد و مدرس و همكاران او پس از ملاقات با احمدشاه خواستار تعيين رئيس الوزراى پرقدرتى شدند و قرعه فال به نام ميرزا حسن خان وثوق الدوله افتاد. صمصام السلطنه عزل و وثوق الدوله روى كار آمد.

مدرس در سال اول زمامدارى وثوق الدوله او را تقويت مى كرد و در تمام كارها به او مشورت مى داد ولى پس از اعلام انعقاد قرارداد 1919، مدرس در رأس مخالفين قرارداد و وثوق الدوله قرار گرفت و تمام تلاش خود را براى عدم اجراى قرارداد به كار برد. وثوق الدوله بعد از يأس از اجراى قرارداد از كار كناره گيرى كرد و راه اروپا پيش گرفت. مشيرالدوله و سپهدار اعظم رشتى جانشينان بعدى نيز كارى از پيش نبردند تا كودتاى سوم حوت 1299 انجام گرفت و سيد حسن مدرس توسط كودتاچيان بازداشت و به زندان افتاد.

فكر كودتا از چندى پيش در تهران در مغز عدهاى فرو رفته بود، از جمله گفته مى شد كه سيد حسن مدرس نيز قصد كودتا داشته است.

ملك الشعراى بهار در كتاب تاريخ مختصر احزاب سياسى اشاراتى در اين مورد دارد، از جمله مى نويسد:

روز پنجشنبه مطابق 7 حوت از دفتر رئيس الوزارء به من تلفن شد و مرا به عمارت گالارى احضار كردند. رئيس الوزراء با كلاه پوست تركى مانند و سردارى در آخرين اتاق جنوبى مرا پذيرفت، هنوز دولتى انتخاب نكرده بود.

در ملاقات با ايشان دست خوش! گفته شد. رئيس دولت اظهار داشت اگر من كودتا نكرده بودم، مطمئن باشيد كه (مدرس) كودتا كرده همه ما را به دار مى آويخت!

مدرس در تمام مدت زمامدارى سيد ضياءالدين در زندان بسر برد تا اينكه ميرزا احمد خان قوام السلطنه از زندان آزاد و به صدارت انتخاب گرديد و روز نهم خرداد تمام زندانيان از جمله مدرس آزاد شده با شاه ملاقات كردند.

قوام السلطنه روز اول تير ماه مجلس چهارم را كه انتخابات آن در دوره وثوق الدوله آغاز شده بود افتتاح كرد.

مدرس در مجلس چهارم به اطراف خود نگريست تا عده اى را با خود همراه و همدل كند. چند نفرى را براى خود انتخاب كرد مانند ميرزا هاشم آشتيانى، سردار معظم خراسانى (تيمورتاش)، نصرت الدوله فيروز و نصيرالسلطنه اسفنديارى و نام اصلاح طلب براى خودشان انتخاب كردند. اولين كار مدرس در مجلس چهارم و همكاران نزديك وى رد اعتبارنامه هاى طرفداران سيد ضياءالدين بود. نقش اول اين بازى بر عهده عبدالحسين تيمورتاش قرار گرفت و در نتيجه اعتبارنامه هاى عدل الملك دادگر، سلطان محمد عامرى و مهدى خان معتصم السلطنه رد شد. كم كم اين چند نفر نبض مجلس چهارم را در دست گرفتند و در انتخابات اولين هيئت رئيسه سردار معظم تيمورتاش و سيد حسن مدرس به نيابت رياست انتخاب شدند. مدرس در مجلس

چهارم در حقيقت ليدر اكثريت بود و هيچكارى در دولت بدون نظر وى به انجام نمى رسيد.

اولين حمله سيد حسن مدرس به رضاخان سردار سپه وزير جنگ در همين مجلس آغاز شد. در روز 12 مهرماه سال 1301 معتمدالتجار نماينده مردم تبريز نطقى در پارلمان ايراد كرد و از ظهور ارتجاع در تبريز و رشت و خرابى اوضاع و نقض شديد قوانين شكايت نموده از جمله از كارهاى حكومتهاى نظامى هم شكوه كرده و بالاخره متذكر شد كه بايد حكومتهاى نظامى ملغى شود. بر اثر اين خطابه سيد حسن مدرس نطقى در چگونگى مجلس چهارم و خدمات آن بيان نموده و قدرت مجلس را گوشزد كرد، قضاياى تاريخى مجلس دوم را برشمرد و گفت اگر وزير بد است بايد او را تغيير داد و ضمنا اسمى از وزير جنگ برده و گفت منافع و مضارى دارد كه منافع او اساسى و مضار او فرعى است.

نطق مدرس در وزير جنگ مطلب نيفتاد، لذا در مقام استعفا برآمد و ضمن ملاقات با محمد حسن ميرزا وليعهد استعفاى خود را از وزارت جنگ و فرماندهى قوا اعلام نمود. قواى نظامى پس از رنجش سردار سپه كه منجر به استعفاى او شده بود به تكاپو افتاده با ايراد نطق و ميتينگ و رژه در خيابانها در مقام تهديد مجلس برآمدند. به دنبال استعفاى سردار سپه، حاكم نظامى هم كناره گيرى نمود و امنيت تهران مختل شد و بالاخره با وساطت موتمن الملك، سردار سپه استعفاى خود را پس گرفت و مشغول كار گرديد و در مجلس وعده داد حكومت نظامى را ملغى كند و ادارات خالصجات و ماليات مستقيم را به ماليه

واگذار كند.

مدرس ليدر اكثريت مجلس چهارم بود و قوام السلطنه را مرد ميدان سياست مى دانست. وقتى دموكراتهاى مجلس به ليدرى سليمان محسن بر روى مخالفت با اختيارات وزير دارايى كابينه در مقام مخالفت با قوم برآمدند- كه منجر به كناره گيرى رئيس دولت شد- مدرس رئيس الوزرايى مشيرالدوله را پيش كشيد. علت اساسى اين تصميم اين بود كه مشيرالدوله در سمت رئيس الوزرايى ماندگار نبود چون به حيثيت خود و وجيه المله بودن اهميت زيادى مى داد، لذا در اولين برخورد با نمايندگان صندلى صدارت را خالى مى كرد، از اين رو، مدرس مشيرالدوله را به جاى قوام نشانيد و پيش بينى او درست درآمد. بعد از چهار ماه مشيرالدوله از كار كنار رفت و با اصرارى كه احمدشاه از اروپا به وى نمود نپذيرفت. مدرس قوام السلطنه را كانديداى نخست وزيرى كرد و سرانجام اكثريت مجلس به او رأى اعتماد دادند و احمدشاه نيز تلگرافى او را تأييد كرد. قوام در دوره دوم نخست وزير خود دست به يك سلسله اقدامات اصلاحى زد. مهمترين كارش جلوگيرى از تندرويهاى سردار سپه وزير جنگ بود. قانون استخدام كشورى و قانون محاكمه وزراء و قانون استخدام مستشاران امريكايى در اين دوره از رئيس الوزرايى قوام السلطنه به تصويب رسيد، ولى باز هم سوسياليستها به زعامت سليمان محسن قوام را مورد حمله قرار دادند و به جاى وى مستوفى الممالك را كانديدا نمودند. مجلس با اين تغيير موافقت نمود ولى مدرس با اين انتخاب مخالف بود. مستوفى پس از 15 روز كابينه نيم بندى به مجلس معرفى كرد و پروگرام خود را در مجلس خواند. روز سيزدهم اسفند سيد حسن مدرس به عنوان مخالف پشت تربيون مجلس قرار گرفته نطق تاريخى خود را

ايراد كرد.

مدرس گفت: البته همه آقايان مى دانند كه از بدو تأسيس دولت حاضره بنده و يك جماعتى از آقايان اظهار موافقت نكرديم و شايد بعضى از اين مسأله ملول باشند ولى ما تا اين ساعت به وظيفه وكالتى خود عمل كرده ايم و علت عدم موافقت اين بوده است كه موافقت با شخص رئيس دولت به ملاحظه سائس بودن شخص رئيس دولت است و الا هيچ شبهه نيست كه آقاى رئيس الوزراى حاليه آقاى مستوفى الممالك از اشخاص خوب و صالح و خدمتگذار اين مملكت هستند. خوبى شخص غير از تصديق به سائس بودن آنست، هر شخصى هر وكيلى نسبت به دولت، پارلمان نسبت به دولت، نه نسبت به دولت بايد يك ماده اجتماعى داشته باشيم. در سياست وقتى كه با يك دولتى ماده اجتماع سياسى عملى داريم تكليف ما است كه با او موافقت كرده و از او نگهدارى كنيم، موافقتى كه تعبير مى شود به ورقه سفيد و مكرر عرض كرده ام و از اين عقيده هم منصرف نمى شوم كه هر دولتى كه بخواهد در مملكت كار بكند بايستى با ورقه سفيد بيايد و با ورقه آبى برود. اگر كسى واقعا شخصى شد عادى در سياست يا جاهل در سياست يا غيرملتفت در سياست يا شكاك در سياست ممكن است ممتنع باشد، مثل ما كه نسبت به دولت جديد از اول ممتنع بوده ايم. علت هم اين بوده كه بنده و عده اى از آقايان قبل از معرفى آقاى رئيس الوزراء اساس سياستى نگذارده بوديم، به خلاف دولتهايى كه قبل از اينكه داخل اين عنوان بشوند اساس سياستى گذارده بوديم. پس قصورى متوجه ما نيست و بايستى همين قسم كرده باشيم.

البته

همه وكلا همين قسمند، همه خوب، همه چيز فهم هستند و على الخصوص اشخاصى كه تشريف دارند ولى بنده در اين شهر شما و مملكت شما معتقد به سياست هيچيك از رجال شما نيستم و هيچ رجلى را سراغ ندارم كه از خودم بالاتر باشد. مى شود جهل مركب باشم، مى شود مطابق با واقع باشد (يكى از نمايندگان: تصور مى رود كه قسمت اول باشد) و مقلد سياست هيچيك از رجال نيستم و هيچ رجلى از رجال مملكت چه اروپا رفته چه نرفته را نديده ام كه دماغش از دماغ خودم باشد. مى شود جهل مركب باشم اما انشاءالله نيستم و چون بنده در فضاى خودم جنبه موافقتى نداشتيم لذا به امتناع خود باقى مانديم تا امروز كه پروگرام دولت مطرح است و از آقايان كه رئيس الوزراى حاليه با سوابقى كه دارند و با سوابق اينكه رشته سياست در دستشان بوده است، بايستى شما را هدايت كرده باشند به اينكه موافقت ساكت و ممتنع نباشيد. همان عرضى را مى كنم كه در اتاق تنفس كردم. در اول دوره اى كه ما رجالى داريم همه شان خوب هستند براى موقعى مناسب هستند. بعضى شمشير برنده هستند براى موقعى، بعضى هم شمشير مرصع هستند براى موقعى. كلام بر سر توافق سياست است...

مدرس پس از ايراد سخن مقدماتى به بحث و تشريح برنامه دولت پرداخته و ماده به ماده پروگرام دولت را مورد نقد قرار داده و نتيجه گيرى كرد كه تمام آنها خواب و خيالى بيش نيست. رروز بعد جلسه خصوصى مجلس براى ادامه بحث پيرامون پروگرام دولت تشكيل شد. بين مدرس و موافقين دولت مذاكرات تندى صورت گرفت كه منجر به منازعه بين عده اى از

وكلاء شد و سرانجام دولت مستوفى الممالك با اكثريت ضعيفى رأى اعتقاد گرفت اما مدرس در كمين نشسته بود تا تير خلاص را به مغز دولت بزند.

روز نوزدهم خرداد 1302 مدرس تير خلاص خود را رها كرد و دولت را درباره سياست خارجى استيضاح كرد. فروغى وزير امور خارجه درباره سياست خارجى توضيحاتى داد و مستوفى هم نطق تندى ايراد نموده، در پايان سخنان خود گفت: «وضعيات اين مملكت يك اشخاصى را مى خواهد كه وقتى داخل در كار مى شوند يك آجيلهايى بگيرند و يك آجيلهايى پخش كنند، بنده نه اهل گرفتن هستم و نه اهل دادن نه مى گيرم و نه مى توانم بدهم و اصرارى هم به ماندن ندارم و اين ايام غيبت مجلس را هم كه شايد در پيش بعضى يكى از ايام بره كشى فرض شود براى اشخاصى كه اشتها دارند مى گذارم من كه اشتها ندارم معده من خراب است از اينجا مرخص مى شوم.»

مستوفى پس از ايراد نطق تند خود از رياست دولت كناره گيرى نمود و مجلس ميرزا حسن خان مشيرالدوله را بر صندلى صدارت نشانيد.

انتخابات دوره پنجم مجلس شوراى ملى در دوره مشيرالدوله آغاز و در رياست دولت سردار سپه پايان پذيرفت. نظاميان در اين انتخابات دست اندر كار بودند. در تهران انتخابات به صورت آزاد انجام گرفت و در نتيجه مصدق السلطنه، سيد حسن مدرس، سيد حسن تقى زاده، مستوفى الممالك، مشيرالدوله، مؤتمن الملك، ميرزا هاشم

آشتيانى، ميرزا حسين علاء، سليمان محسن، سيد احمد بهبهانى، قوام السلطنه و شيخ على مدرس به نمايندگى دوره پنجم انتخاب گرديدند. اين مجلس در روز 22 بهمن ماه 1302 با نطق افتتاحيه محمد حسن ميرزا وليعهد كار خود را آغاز كرد. ولى در پشت قيافه

ظاهرى مجلس صدها مطلب مكتوم وجود داشت. اين مجلس مى بايستى در اولين جلسه رسمى خود طرح اكثريت مجلس را به تصويب برساند. طرح مزبور كه به همت حزب تجدد به ليدرى سيد محمد تدين و سوسياليستها به زعامت سليمان محسن اسكندرى تنظيم شده بود، حاكى از تغيير رژيم بود، يعنى رژيم ايران مى بايستى از مشروطه سلطنتى به جمهورى تبديل شود البته به تقليد دولت همسايه ما يعنى تركيه.

مدرس با اين طرح مخالفت جدى داشت و يك تنه مى خواست در مقابل آن ايستادگى كند و كرد. از اين رو مدرس درصدد برآمد رسميت مجلس را به عقب بيندازد و اين عمل جز مخالفت با اعتبارنامه ها هيچ راهى نداشت. هر اعتبارنامه اى كه مطرح مى شد مدرس با مخالفت آن را به شعبه مربوطه باز مى گردانيد حتى با اعتبارنامه مؤتمن الملك هم به مخالفت برخاست. غير از هياهو و سروصدا در پارلمان تب جمهوريت سرتاسر كشور را فرا گرفته بود. دستجات مختلف با ارسال طومار تلگرام و ميتينگ خواستار حكومت جمهورى براى سردار سپه بودند.

روز بيست و هفتم اسفند ماه در جلسه علنى بين طرفداران سردار سپه و مدرس مناقشات سختى درگرفت و هنگاميكه مدرس در پشت تربيون مشغول صحبت بود تدين و ياران وى به عنوان تعرض جلسه را ترك گفتند و چون مجلس از اكثريت افتاد نطق مدرس نيمه كار ماند. وى از جلسه خارج شد و در سرسرا كه نمايندگان جمع بودند، به ايراد سخن پرداخت. در اين هنگام دكتر حسين احياءالسلطنه كه از طرفداران سردار سپه بود جلو رفته سليى محكمى به گوش مدرس نواخت به طورى كه عمامه از سر وى به زمين افتاد.

ملك الشعراء بهار كه

خود ناظر صحنه بوده است در اين باره مى نويسد:

اما اين سيلى به قدرى پر سر و صدا بود كه به ناگاه در تمام شهر مثل زنگ ناقوس درپيچيد و احساسات خفته را بيدار كرد. دكانها بسته شد، انقلاب بزرگى نمودار گرديد. جمعيتى كه انبوه جمعيت جمهوريخواه نامبرده در برابر آن مثل قطره در برابر سيل خروشانى مى نمود، گرد آمد.

اين سيلى موجب شد كه فرداى آن روز جمعيتى در مسجد شاه اجتماع نموده عليه جمهورى دست به تظاهرات بزنند. روز 30 اسفند طرح قانونى تغيير رژيم مشروطه به جمهورى تقديم مجلس شد و روز دوم فروردين جلسه علنى تشكيل گرديد تا طرح مورد تصويب قرار بگيرد. در همان موقع كه جلسه تشكيل شده بود جمعيت زيادى در ميدان بهارستان اجتماع نموده تظاهرات شديد خود را نسبت به مخالفت با جمهورى ابراز مى نمودند. به دستور سردار سپه نظاميان براى تفرقه مردم ابتدا شليك هوايى نموده و سپس به ضرب و شتم مردم پرداختند. مؤتمن الملك پس از اطلاع از موضوع سردار سپه را احضار و شديدا به وى اعتراض كرد كه چرا دستور كتك زدن مردم را داده اى. مؤتمن الملك مجلس را مى خواست تشكيل بدهد تا تكليف سردار سپه را روشن كند كه با وساطت مشيرالدوله بين آن دو تفاهم ايجاد شد.

سرانجام تلاش سيد حسن مدرس براى برهم زدن جمهوريت به ثمر نشست و مخالفت تمام دستجات علنى و عريان شد. سردار سپه ناچار به قم عزيمت نمود و از آنها كسب تكليف كرد و چون آنها هم مخالف بودند پس از مراجعت به تهران اعلاميه اى صادر كرده و متذكر شد براى احترام مقام روحانيت از فكر جمهوريت انصراف

حاصل گرديد.

مدرس بر خلاف دوره چهارم مجلس كه ليدر اكثريت بود در اين دوره ليدر اقليت شد كه تنها وظيفه اين اقليت مبارزه با سردار سپه و جلوگيرى از اعمال خلاف قانون وى و نظاميان بود. به دنبال قتل ميرزاده عشقى شاعر و مدير روزنامه قرن بيستم و ماژور ايميرى ويس كنسول امريكا دولت سردار سپه اعلام حكومت نظامى نمود و عده اى از مخالفين خود را بازداشت كرد. تنها نماينده اى كه با اعلام حكومت نظامى مخالفت كرد سيد حسن مدرس بود در حالى كه طرفداران سردار سپه در ميان نطق مدرس (پارازيت) رها مى كردند معذلك مدرس سخنان دلنشين و كوبنده خود را ايراد نمود ولى چون نتيجه اى از آن حاصل نشد دولت سردار سپه را استيضاح كرد. متن استيضاح به اين شرح بود:

بسم الله الرحمن الرحيم

اينجانبان راجع به مواد ذيل از آقاى رئيس الوزراء استيضاح مى نماييم:

1- سوء سياست نسبت به داخله و خارجه.

2- قيام و اقدام بر ضد قانون اساسى و حكومت مشروطه و توهين به مجلس شوراى ملى.

3- تحويل ندادن اموال مقصرين و غيره به خزانه دولت.

حائرى زاده- عراقى- كازرونى- مدرس- اخگر- ملك الشعراء- سيد حسن زعيم.

شوق سوم استيضاح مربوط به تصرف و غارت جواهرات و خزانه پربار اقبال السلطنه ماكوئى بود. به دستور سردار سپه اميرلشكر عبدالله خان طهماسبى فرمانده لشكر آذربايجان و حاكم نظامى آن منطقه كه با اقبال السلطنه ماكوئى دوستى و نزديكى داشت به ماكو رفته و پس از بازگشت اقبال السلطنه را با خود به تبريز آورده زندانى مى نمايد. اقبال السلطنه پس از ده روز تحمل زندان فوت مى كند. در غياب خان ماكو امير طهماسبى كليه جواهرات و خزائن گران قيمت او را كه قريب

شش قرن جمع آورى شده بود به وسيله ايادى مطمئن خود جمع آورى نموده بدون كوچكترين تصرفى آنها را نزد سردار سپه مى فرستد و سردار نيز آنها را در خزانه شخصى خود ذخيره مى نمايد بدون اينكه چيزى از آن را به خزانه دولت واگذار كند.

منظور و مقصود مدرس بيان قتل اقبال السلطنه و تصرف و حيف و ميل اموال او توسط سردار سپه بود. طبعا سردار سپه از عنوان ساختن چنين مطالبى وحشت داشت. سردار سپه با تمام قدرت توسط طرفداران خود از استيضاح جلوگيرى كرد گذشته از حملات شديد مطبوعات به اقليت مخصوصا مدرس معلوم شد كه حوادث در شرف تكوين است. بامداد روز هفدهم مرداد كه دولت براى استماع استيضاح در مجلس حاضر شده بود بين سردار سپه و مدرس گفتگوى لفظى تندى بوجود آمد ولى اكثريت حاضر به تشكيل جلسه نشدند، و قرار شد استيضاح بعدازظهر صورت گيرد. هنگام مراجعت اقليت به منازل خود، مدرس و كازرونى و حائرى زاده به شدت مضروب شدند و لذا بعدازظهر در مجلس حضور نيافتند. تنها ملك الشعراء از اقليت در جلسه حضور يافته نطق كوتاهى ايراد كرد و سرانجام دول رأى اعتماد گرفت.

سردار سپه در پائيز 1303 به خوزستان رفت و پس از اتمام كار شيخ خزعل به تهران بازگشت و درصدد تحكيم وضع خود برآمد. عده اى از ياران نزديك سردار سپه درصدد برآمدند كه بين او و مدرس دوستى برقرار شود، سردار معظم تيمورتاش و نصرت الدوله فيروز و على اكبر داور در پياده كردن اين فكر بيش از ديگران تلاش و دوندگى كردند. سرانجام در چندين جلسه بين سردار سپه و مدرس سخنهاى رد و بدل شد و مدرس

نصايحى كد و ظاهرا تمام نصايح مورد قبول واقع شد. پس از مذاكرات زياد سردار سپه به مدرس گفت كه من از اين دو برادر (احمدشاه و محمد حسن ميرزا) اطمينان ندارم ممكن است خدمات مرا ضايع سازند من ميل دارم مجلس به من مقام و شغل بدهد تا من بتوانم با خيال راحت اصلاحات خود را ادامه دهم و از اينجا بود كه فكر واگذارى فرماندهى كل قوا بوجود آمد و مدرس در اين واگذارى نقشى سازنده و اساسى داشت و به اقليت توصيه كرد كه به آن رأى بدهند.

تصويب قانون نظام اجبارى كه ابتدا با مخالفت مدرس در كميسيون مدفون شده بود پس از توسل سردار سپه به او و حضور در منزل مدرس سرانجام با حمايت ليدر اقليت به تصويب رسيد. در اواسط مرداد ماه 1304 سردار سپه دو پست كابينه را در اختيار مدرس قرار داد تا هركسى را كه مى خواهد به عنوان وزير معرفى كند. در اين توافق دو وزارتخانه داخله و ماليه در اختيار مدرس قرار گرفت و او نيز دو تن از دوستان خود را معرفى كرد. در اثر اين معرفى شكرالله خان قوام الدوله به وزارت داخله و فيروز ميرزا نصرت الدوله به وزارت ماليه تعيين شدند.

بالاخره در روز نهم آبان ماه 1304 طرح نمايندگان مجلس مبنى بر خلع قاجاريه و واگذارى حكومت موقتى به رضاخان سردار سپه و تشكيل مجلس مؤسسان براى اصلاح بعضى از اصول متمم قانون اساسى مطرح شد. مخالفين كه در رأس آنها سيد حسن مدرس بود نتوانستند كارى از پيش ببرند و بالاخره سردار سپه به پادشاهى رسيد.

پس از تاجگذارى رضاشاه انتخابات دوره ششم

آغاز شد و مدرس وكيل چهارم تهران شد. مدرس در اين مجلس با چندين اعتبارنامه به مخالفت برخاست و حرفهايى در مورد دخالت در انتخابات از طرف نظاميان ايراد كرد.

روز هفتم آبان ماه 1305 در تهران واقعه اى بوقوع پيوست كه تمام مسائل سياسى روز را تحت الشعاع قرار داد و براى عده اى كه در گود سياست بودند اولين زنگ خطر شد.

در آن ايام رضاشاه در املاك اختصاصى مازندران گردش مى كرد. بامداد آن روز هنگامى كه مدرس طبق معمول براى درس گفتن به مسجد سپهسالار مى رود در كوچه سردارى غفلتا مورد حمله چند نفر قرار مى گيرد و چندين تير به سوى او شليك مى شود. در اثر شليك گلوله بازوى چپ وى به شدت مجروح و يك گلوله هم به دست راست اصابت مى كند. صاربين پس از اجراى مأموريت فرار مى كنند. مدرس ابتدا به مريضخانه نظميه انتقال مى يابد، ولى پس از اطلاع جامعه روحانيت عده اى به زعامت حاج امام جمعه خويى در بيمارستان حضور يافته او را به بيمارستان احمدى انتقال دادند. سوءقصد به مدرس در تمام ايران منتشر شده و رضاشاه تلگرافى از او احوالپرسى كرد؛ ولى مدرس پاسخ داده بود (به كورى چشم دشمنان هنوز مدرس زنده است).

مجلس شوراى ملى براى رسيدگى به حادثه ابتدا جلسه خصوصى تشكيل داد. بيش از هر كسى سيد احمد بهبهانى داد سخن داد و دولت را مورد مؤاخذه قرار داد. وثوق الدوله وزير عدليه وعده تعقيب به مجلس داد، و على اكبر داور نطق مهمى ايراد كرد، ولى تمام اين سروصداها بى نتيجه ماند و همه مى دانستند اين سوءقصد توسط عوامل و مأمورين نظميه انجام گرفته است.

مدرس پس از چند ماه بهبودى حاصل

كرده در مجلس حضور يافت و مانند گذشته نظريات خود را در تمام موارد ابراز مى كرد.

دوره ششم مجلس پايان يافت و در دوره هفتم مدرسه به مجلس راه نيافت. در آن ايام سمت وى نيابت توليت مدرسه سپهسالار بود و همه روزه براى تدريس و اداره امور مدرسه حضور مى يافت. روز 16 مهر ماه 1307 سرشب سرتيپ محمد درگاهى رئيس نظميه به اتفاق سرهنگ رادسر رئيس پليس و سرهنگ راسخ رئيس زندان و عده كثير مأمور به خانه وى رفته او را دستگير نمايند. ابتدا درگاهى در مقام توهين به وى برآمده ولى مدرس جوابهاى دندان شكنى به او مى دهد و سرانجام زد و خوردى بين آن دو به وقوع مى پيوندد. درگاهى به كمك همراهان خود مدرس را دستگير نموده كشاكشان به خارج خانه برده سوار اتومبيلى نموده از تهران خارج مى سازند و پس از چند روز طى طريق در شهر خواف واقع در سر حد ايران و افغان او را در شرايط بسيار نامساعدى زندانى مى نمايند. مدرس قريب 9 سال در زندان خواف به سر برد تا اينكه در 1316 دستور قتل وى صادر شد. در 22 آبان ماه او را از زندان خواف به زندان كاشمر انتقال دادند و در روز 10 آبان ماه در زندان شهربانى كاشمر او را به وضع دلخراشى به قتل رسانيدند. ابتدا به او سم داده مى شود و چون اثر سم سريع نبود مأمورين او را خفه مى نمايند.

چگونگى قتل سيد حسن مدرس بعد از شهريور 1320 در دادگسترى مطرح گرديد و كيفر خواست مشروح دادستان براى آگاهى خوانندگان در ذيل درج مى گردد. رحمت الله عليه.

متن ادعانامه دادستان ديوان كيفر

رياست دادگاههاى

ديوان كيفر: كاركنان دولت رسدبان 3 محمود مستوفيان پسر مصطفى چهل و هفت ساله داراى عيال و اولاد مسلمان تبعه ايران، رئيس پيشين شهربانى كاشمر اهل و ساكن مشهد و حبيب الله خلجى پسر عزيزالله شصت و پنج ساله داراى زن و فرزند مسلمان تبعه ايران اهل تهران، ساكن ملاير سرپاسپان يك مأمور پيشين شهربانى كاشمر به معاونت ياور محمد كاظم جهانسوزى پسر محمد حسين پنجاه و نه ساله، داراى عيال و اولاد مسلمان تبعه ايران اهل و ساكن تهران بخش 9 عودلاجان كوچه آبشار رئيس پيشين پليس شهربانى مشهد و پاسيار منصور وقار پسر مصطفى چهل و پنج ساله، داراى عيال و اولاد مسلمان تبعه ايران اهل و ساكن تهران ولى آباد و ركن الدين مختار فرزند كريم داراى زن و فرزند، تبعه ايران ساكن تهران خيابان بوعلى پنجاه ساله رئيس پيشين اداره كل شهربانى كه همگى به دستور دادستان ديوان كيفر زندانى هستند در شب دهم آذر ماه 1316 در كاشمر مرتكب قتل مرحوم سيد حسن مدرس شده اند.

شرح قضيه و دلايل آن طبق رسيدگى هائيكه به عمل آمده اين است كه مرحوم سيد حسن مدرس را كه از 1307 تحت نظر شهربانى و لشكر شرق در شهر «خواف» تبعيد بوده در آبان ماه 1316 شهربانى از لشكر تحويل و به كاشمر انتقال مى دهد. بدين ترتيب كه در 4 آبان ماه 1316 پاسيار نوائى رئيس شهربانى خراسان طى شماره 8034 به اداره كل شهربانى تلگراف مى كند.

«از ستاد لشكر شرق طى 2559 مى نويسد:

حسب الامر جهان مطاع اعليحضرت همايون شاهنشاهى مقرر گرديد سيد حسن مدرس به كلى تحويل مأمورين شهربانى شود و مأمورين لشكر مراجعت نمايند.

لذا به شهربانى زود دستور داده

شد دقيقا در مراقبت مشاراليه دقت نمايند.

اداره كل شهربانى در جواب تلگراف نامبرده، دستور داده كه كاملا مدرس مراقبت شود كه با خارج مكاتبه ننموده و هيچكس هم او را ملاقات نكند. پاسيار نوائى در پاسخ اين دستور گزارش تلگرافى زير را داده است.

چون خواف منطقه سرحد افغانستان و محل ساكنى نيست غالبا مورد تاخت و تاز اشرار مى باشد با برداشتن ساخلو كه بيست سرباز يكنفر گروهبان و استوار يك نفر مسؤول مراقبت زندان بوده اند و قلت مأمورين شهربانى كه كليه سيزده نفر و انتظامات شهر را هم عهده دار مى باشند در عين حال كه زندانى مزبور پيرمرد فرسوده و قابل فرار كردن نيست نگاهدارى او را در آنجا مقتضى نمى دانم؛ زيرا ممكن است اشرار افغانى روى سياست عقيده مذهبى وى را بربايند چنانچه اجازه فرمايند به طبس يا كاشمر اعزام در آنجا نگاهدارى شود و يا اينكه اقلا ده نفر پاسبان و يك نفر سرپاسبان به مأمورين خواف اضافه گردد.

اداره كل شهربانى به شهربانى مشهد اين طور جواب داده وقتى شهربانى آنجا نتواند يك نفر پيرمرد فرسوده را مراقبت كند كار ديگرى از او ساخته نيست مشاراليه را تحت مراقبت يك نفر پايور لايق و دو سرپاسبان با اتومبيل دربست فعلا به كاشمر انتقال داده و در شهربانى آنجا منفردا تحت مواظبت كامل زندانى شود و به هيچ وجه نبايد او را كسى ملاقات يا مكاتبه بنمايد، رئيس شهربانى آنجا مسؤول نگاهدارى او خواهد بود.

به موجب دستور بالا مرحوم مدرس به كاشمر منتقل شده و گزارش آن را نوائى طى 16/8/29 -9124 اينطور داده:

«به وسيله ريئس شهربانى كاشمر رسدبان 2 اقتدارى كه به مشهد احضار

و معاونت مى نمود به كاشمر انتقال و طبق دستورات زندانى».

به طورى كه نوائى در بازجويى اظهار داشته چون قبلا دو مرتبه راجع به كشتن مدرس به او دستور داده اند و مشاراليه حاضر به انجام اين قتل نبوده، وى را به تهران احضار و در 30 آبان به تهران حركت نموده و پاسيار منصور وقار به جاى وى به رياست شهربانى خراسان منصوب و در اوايل آذر به مشهد وارد مى شود.

مطابق حكايت پرونده سرپاس مختار دستور قتل مدرس را به وقار داده، ولى وقار در بازجويى اظهار مى داد كه موقع حركت به خراسان سرپاس مختار پاكت سربسته و لاك شده به او داده و اظهار داشته آن پاكت را در مشهد به ياور جهانسوزى بدهد كه مأموريتى دارد بايد انجام دهد و به او بگويد يا به اين مأموريت و يا به تهران حركت كند. مشاراليه نيز در مشهد آن پاكت را به ياور جهانسوزى داده و امر رئيس كل شهربانى را به او ابلاغ كرده و نامبرده پاكت را در اطاق وى باز كرده و خوانده و آن را پاره كرده و در بخارى ريخته و گفت بايد به اتفاق حبيب خلج به مأموريت جنوب خراسان براى بازرسى برود او هم براى وى حاكم صادر نموده و عزيمت كرده است.

خلاصه وقار پس از ورود به مشهد جهانسوزى و حبيب الله خلج معروف به شمر و ميرغضب را ظاهرا به عنوان مأموريت بازرسى جنوب خراسان و باطنا براى قتل مدرس به كاشمر مى فرستند و مشاراليه عصر ششم آذر وارد كاشمر مى شوند و چون اقتدارى رئيس شهربانى كاشمر حاضر به انجام قتل مدرس را از كاشمر خارج و

تحويل محمود مستوفيان داده و مشاراليه به كفالت شهربانى كاشمر در ازاء انجام اين مأموريت ابقاء مى شود.

مستوفيان در هفتم آذر شرح پائين را به سرپاسبان يكم شجاعى نوشته:

«در اين موقع جناب آقاى ياور تشريف فرماى كاشمر گرديده اند دستور فرموده اند كه شما به اضافه كارهاى ادارى كه داريد بايستى لازمه مراقبت را در حفاظت از شخصى كه آقاى غلامرضا نخعى بازرس به شما معرفى نمايد، بنماييد از اينكه احدى را و خودتان حق مراوده و ملاقات و مكاتبه با او ندارد و همچنين شخص مزبور با اشخاص حتى پاسبانهايى كه براى مراقبت او گماشته مى شود به هيچگونه حق مذاكره و ملاقات با او و پيغام او را با كسى ندارد به اين معنى احدى نبايستى مستحضر شود، كه چه شخصى در آن منزل و پاسبانها و شما با من براى چه امرى در اين جا هستيد و همين طور بايستى فوق العاده دقت شود از ابنيه آنجا كه كسى از روى بام و ديوار بالا نيابد كه مستحضر شود چه كسى در اينجا است باز هم تأكيد مى شود كه از هر جهت مراقبت را مرئى و اقلا تا صبح مدت 24 ساعت چندين مرتبه به طوريكه از اياب و ذهاب شما مستحضر نشود محل و شخص مزبور را وارسى و عمليات پاسبانان هم بايستى تحت نظر كه مخالف دستور فوق نباشد تذكر داده مى شود كه كوچكترين غفلتى با مسامحه در انجام دستور فوق بشود شخص شما مسؤول و به طورى كه فرموده اند مجازات اعدام است فى الحال كاملا شخص و محل مزبور را وارسى كه مخالف مقررات زندانيان نباشد.

مستوفيان پس از قبول اين مأموريت شروع به تهيه مقدمات

نموده كه وانمود كند مرحوم مدرس مريض است و طى (16/9/511)6 بر خلاف واقع به شهربانى مشهد تلگراف نموده (سيد حسن مدرس از موقع ورود مختصر كسالت، دو روز است مرض او شدت) در صورتيكه مدرس طبق گزارش شماره 16/8/23 -474 اقتدارى در 22 آبان وارد كاشمر شده، كسالت نداشته و گزارش تحويل اقتدارى بوده و چنانچه كسالتى داشته و كسالت او تشديد يافته بود، بايستى اقتدارى چنين تلگرافى كرده باشد نه مستوفيان.

جهانسوزى پس از خارج نمودن اقتدارى و غلامرضا نخعى از كاشمر در 16/9/7 به ترتيب حركت كرده و در ساعت يازده و نيم روز 16/9/9 به كاشمر مراجعت نموده و ترتيب قتل مدرس را مى دهد.

بدين شرح كه على ذوالفقارى پاسبان را كه يكى از مأمورين مراقبت مرحوم مدرس بوده از منزل مسكونى مدرس به وسيله مستوفيان احضار و دستور مى دهد كه از آن منزل خارج شود و شب دهم آذر كه موعد قتل مدرس بود، ابراهيم ابراهيمى پاسبان را نيز كه مراقب ديگر مرحوم مدرس بود مستوفيان خواستند به عنوان اينكه جهانسوزى او را مى خواهد مشاراليه مى فرستد، در صورتى كه طبق اظهارات ابراهيم جهانسوزى به او كارى نداشتند و مى خواستند مشاراليه در منزل مسكونى مرحوم مدرس نباشد.

ابراهيم ابراهيمى جريان مذاكرات خود را با جهانسوزى و وضعيت منزل مرحوم مدرس را در صفحات 66 به بعد چنين گفته:

يك شب موقع اذان مغرب من در خانه بودم و آقا هم بود محمد فراموش كار گفت مى روم شام مى خورم و برمى گردم او كه رفت ديدم در مى زنند رفتم در را باز كردم...

محمود خان پابرهنه... آمد تو و گفت امروز كسى اينجا آمده و كاغذى چيزى آورده، گفتم:

خير.

گفت: بيا برو به شهربانى ياور با تو كار دارد.

خودش آنجا ماند من آمدم اداره شهربانى ياور توى اطاق صاحب منصب كشيك بود به ايشان پيغام دادم كه ابراهيم را كه خواسته بوديد حاضر است. گفته بودند باشد، بنده نشستم تقريبا دو ساعتى طول كشيد من را خواست توى اطاق به من نگاه كرد و گفت اسمت چيست، اهل كجاى و كجا مى نشينى و چند سال است باغبان هستى به ايشان جواب دادم. فرمود برو بيرون باش آمدم. باز مدتى نشستم پيغام دادم كه اگر كارى چيزى نداريد من بروم، جواب داده بوده كه بگوييد برو و بنده آمدم بيرون و رفتم منزل وقتى رفتم ديدم لاى در باز است و رئيس شهربانى پشت در ايستاده و منتظر من است، من كه وارد شدم آمد بيرون و گفت برويد توى اطاق خودتان و بسراغ آقا هم نرويد.

محمد فراموش كار آمد، تفصيل را به او هم گفته بودم تا تقريبا نصف شب بود ديدم در مى زنند در را باز كردم ديدم سيد موسى خان شجاعى سرپاسبان شهربانى است آمد پرسيد كه آقا كجاست؟

گفتم توى اطاق خودش است...

گفت بياييد برويم جاى آقا...

بنده و فراموش كار به اتفاق شجاعى رفتيم اطاق آقا صدا زدم، آقا را ديدم جواب نمى دهد، شجاعى به من گفت برو بيدارش كن رفتم و صدا زدم، ديدم جواب نمى دهد شجاعى گفت تكانش بده، تكانش دادم ديدم جواب نمى دهد، عبا روى صورتش بود، عبا را بلند كردم و دست گذاشتم به صورتش ديدم مرده است و شال و عمامه اش هم كه هميشه سرش بود باز شده و پهلوى سرش افتاده بود، شجاعى رفت و 20

دقيقه طول كشيد ديدم رئيس شهربانى آمد و رفت توى اطاق آقا و نگاه كرد و گفت برو تابوت بياور.

خلاصه از اظهارت ابراهيم و ساير محتويات پرونده معلوم مى شود كه مستوفيان ابراهيم را به بهانه اينكه ياور جهانسوزى با او كار دارد از خانه مرحوم مدرس خارج كرده و حبيب الله خلج نيز بعد به منزل مرحوم مدرس رفته و با مستوفيان مرحوم مدرس را كشته اند كه اظهارات ذبيح الله مهاجرانى در صفحات 10 و 20 جهت توضيح و تكميل جريان قتل عيان نقل مى شود.

آقاى ياور جهانسوزى كه در زندان مركزى با من در يك اطاق سكوت داشت... راجع به كشتن مرحوم مدرس كه تفصيل را از او پرسيدم اظهار كرد كه:

سرهنگ وقار رئيس شهربانى مشهد... او را مأمور كشتن مرحوم مدرس كرده اند، زيربار نرفته و گفته اند به كاشمر برود و در آنجا باشد ولى شخص ديگرى را براى اين كار خواهند فرستاد و حبيب الله خلج را با او فرستاند و شخص نامبرده با يكنفر ديگر (طبق اظهارات جهانسوزى در نزد پاسيار نوائى منظور مستوفيان بوده) سيد را خفه كرده اند.

به دلايل پايين قتل مرحوم سيد حسن به وسيله اشخاص نامبرده فوق ثابت و مسلم است:

1- اظهارات عشرت خاتم اقتدارى در صفحات 33 به بعد كه گفته است:

در سال 1316 مرحوم اقتدارى شوهرم كه رئيس شهربانى كاشمر بود به مشهد حركت كرد بنده هم با او به مشهد رفتم:

سرهنگ نوائى ايشان را مأمور كرده كه برود به خواف و مرحوم مدرس را از خواف به كاشمر بياورد.

بنده از آنجا رفتم به كاشمر و مرحوم اقتدارى... به خواف رفت.

تقريبا ساعت ده و يازده بود كه مرحوم اقتدارى آمدند، مرحوم

مدرس هم با ايشان با يك نفر مأمور... وارد شد به منزل مرحوم مدرس... در منزل ما بود...

مرحوم اقتدارى نزديك شهربانى يك خانه اجاره كرده و مرحوم مدرس را بردند در آن خانه... دو روز بعد... مرحوم اقتدارى آمد منزل ديدم اوقاتش خيلى تلخ است و گرفته است گفتم چه خبرى است.

ابتدا چيزى نگفت چون خيلى اصرار كردم اظهار كرد كه يك دستوراتى راجع به اين سيد بيچاره و از بين بردن او رسيده است كه نمى دانم چه كنم من گفتم ممكن است استعفا بدهيد و مى گفت اگر من اين كار را بكنم جواب خدا را چه بدهم و اگر نكنم از دست اين شيرهاى درنده چه كنم؟ كه خودم را ممكن است از بين ببرند، من گفتم ممكن است استعفا بدهيد گفت همين خيال را دارم و استعفا داد اين استعفا در زمان سرهنگ وقار رئيس شهربانى خراسان بود استعفاى او قبول شد و دستور دادند كه شهربانى تحويل محمود مستوفيان بدهد ايشان شهربانى را تحويل داد به مستوفيان و لى چون دستورى راجع به تحويل مدرس نرسيده بود از تحويل دادن او خوددارى كرد و مستوفيان همه هميشه اصرار مى كرد كه مدرس را تحويل بگيرد. در اين بين ياور جهانسوزى آمد به كاشمر به اتفاق حبيب الله خلج پاسبان كه مأمور مشهد بود و جهانسوزى آمد به منزل مرحوم اقتدارى گفت كه اقتدارى چرا معطلى و چرا حركت نمى كنى، مرحوم اقتدارى گفت: معطلى من راجع به اين حبسى است كه او را چه كنم، گفت او را هم بايد تحويل محمودخان مستوفيان بدهيد و ايشان هم مدرس را تحويل مستوفيان داد و فرداى آن

روز حركت كرديم مشهد و همان روزى كه جهانسوزى آمد و اين صحبت ها را با اقتدارى كرد، گفت كه من مى روم يك روز مأموريتى دارم انجام مى دهم و برمى گردم شما نبايد اينجا باشيد بعد از دو روز گويا روز سوم بود، يك روز اقتدارى به من گفت ديدى خدا با ما بود كه اين كار را نكرديم، گفتم چه شده است، گفت: همان شب كه ما حركت كرديم جهانسوزى از مأموريت به كاشمر برمى گردد و با حبيب الله خلج و محمود مستوفيان مشروب زيادى مى خورند و مى روند با مدرس، سماورى آتش مى كنند و چاى مى خورند و در اول چاى را مرحوم مدرس مى ريزد براى آنها دفعه دوم محمود مستوفيان مى گويد اجازه بدهيد من چاى بريزم اجازه مى دهند چاى مى ريزد و دواى سمى را... در استكان مدرس مى ريزد و چاى را مى خورند چون مدتى مى گذرد و مى بينند اثرى نبخشيد جهانسوزى برمى خيزد و اشاره به مستوفيان مى كند و از اطاق بيرون مى رود، مستوفيان هم عمامه سيد را كه سرش بوده برداشته و مى كند توى دهانش تا خفه مى شود و همان شبانه هم مى برند دفن مى كنند.

دستورى كه براى از بين بردن مدرس از تهران آمده بود تلگراف رمز بوده... به امضاى سرهنگ وقار... مرحوم اقتدارى آن تلگراف را كه رمز بود با كشف آن كه در خارج كشف كرده بود به من نشان داد، نوشته بود بايد به طورى كه هيچكس حتى قراول درب اطاق مدرس هم نفهمد، با استر كنى او را از بين ببريد.

در جواب بازپرس كه سئوال كرده است «مدرس را كه از خواف آوردند حالش چه طور بود» گفته است «سالم بود... مريض نبود»

مرحوم اقتدارى

از مشهد به شهربانى همدان منتقل شدند و پس از بيست روز از ورود به همدان مريض شد... بر اثر دواى عوضى كه داده بودند مرحوم شد.

2- اظهارات على ذوالفقارى پاسبان در صفحات 50 به بعد كه گفته:

همان روزى كه شب آن، مدرس فوت كرد ابراهيم پاسبان... آمد آنجا من را صدا كرد، گفت رختخواب مرا بردار برو رئيس تو را مى خواهد، گفتم چشم بنده هم رختخواب را برداشتم بردم.

رفتم پيش رئيس... محمودخان معروف به پابرهنه رئيس فرمود برو منزل راحت كن، من هم رفتم تا شب فرستادند عقب من و شب آن روز آقا شام را كه درست كرد من را صدا، گفت: بيا بنشين شام بخور من رفتم نشستم شام خوردم آقا فرمود كربلايى على فردا صبح ترا عوض مى كنند ولى شب باز ترا مى آورند، گفتم: آقا براى چه لابد بد آدمى هستم، فرمودند خوب آدمى هستى ولى عوضت مى كند...

شب تقريبا ساعت 9 بود در منزل نشسته و شام مى خورديم، ديدم در زدند، گفتم كيست، ديدم ابراهيم است، مى گويد بيا ريئس ترا مى خواهد من رفتم اداره شهربانى ديدم محمود مستوفيان رئيس شهربانى دارد قدم مى زنند، گفت بيا برو منزل كربلايى اسمعيل (مقصود همان منزل مدرس بود.) بنده رفتم آنجا ديدم ابراهيم و محمود فراموش كار آنجا هستند رئيس هم آمد آنجا وقتى من وارد شدم ديدم آقا مرده است و رو به قبله است به محمد گفتم چه شده گفت سكته كرده است.

گفتم: صبح كه من رفتم حالش خوب بود و با من صحبت مى كرد، گفت ديگر مى گويند سكته كرده است... فقط ديدم كه لب زيرش را با دندان گرفته بود...

در جواب بازپرس

كه سؤال كرده (تا آنروزى كه شما نزد مدرس بوديد كسالت و مرضى نداشت) خير ابدا مرضى نداشت، سلامت بود ماه رمضان بود روزه مى گرفت و حالش خوب بود.

اظهارات محمود فراموشكار در صفحات 76 به بعد كه قسمت هاى موثر آن عينا نقل مى شود.

نزديك افطار بود چون به رئيس گفته بودم كه موقع افطار و سحر بايد بروم و اجازه داده بود، رفتم منزل تقريبا ساعت چهار از شب گذشته بود، برگشتم آمدم آنجا از ابراهيم يا كربلائى على پرسيدم كه كسى اينجا نيامد گفت رئيس با حبيب الله خان شمر با سيد موسى خان شجاعى آمدند اينجا و رفته اند توى اطاق آقاى مدرس و من را هم گفته اند در خانه باش، رفته اند نيم ساعت هم معطل شده و برگشته و رفته اند...

تقريبا دو ساعت گذشت در زدند رفتيم در را باز كرديم ديديم رئيس شهربانى تنها بود، آمد تو و گفت بيايد برويم اطاق آقا با آقا كار دارم بنده و رفيقم و رئيس رفتيم اطاق آقا، ديديم آقا خوابيده روى تختخواب و لحاف رويش هست نمى دانم عبا هم روى خودش بود يا نه.

محمود خان مستوفيان گفت آقا را صدا بزنيد هر چه صدا كرديم جواب نداد، بعد گفتم آقا كه جواب نمى دهد مستوفيان گفت آقا سكته كرده است و نبايد هيچكس بفهمد و اگر به كسى بگوييد كه آقاى مدرس مرده، زبانتان را مى برم. بعد به بنده گفت برو به جناب ياور رئيس پليس كه منزل من هستند بگو آقاى مدرس سكته كرده است، چه دستورى مى فرماييد، بنده هم آمدم خانه رئيس به جناب ياور كه اسمش يادم نيست گفتم، رئيس شهربانى عرض كردند كه آقاى

مدرس فوت كرده اند، چه دستور مى فرماييد، فرمودند به مستوفيان بگو كه شبانه به طورى كه كسى نفهمد غسل بدهيد و دفن بكنيد، بنده برگشتم ديدم ابراهيم تابوت آورده كربلايى على هم آنجا است...

محمود خان خودش چراغ انگليسى را برداشت دست گرفت، حركت كرديم، رفتم به غسالخانه...

به بنده گفت شما آقا را كشتيد من عرض كردم شما كه مى دانيد من آدم كش نيستم و من رفته بودم شام خوردن سفارش مى كرد كه به كسى نگوييد كه آقا مرده و نگوييد كه رئيس آمده آنجا نيم ساعت مانده و رفته است كه اگر بگوييد زبانتان را مى برم...

اقتدار نظام را مجبورا فورى حركت دادند از كاشمر وقتى كه ياور آمد و يك نفر از پاسبانها را هم مأمور كرده بود كه اقتدار نظام را فورا حركت بدهيد... آن روز مرحوم مدرس... روزه داشت فرمودند مى خواهم كته درست كنم.

4- اظهارات ابراهيم ابراهيمى پاسبان در صفحات 66 به بعد كه قسمتى از آن قبلا ضمن توضيح جريان قتل مذكور افتاد و قسمت هاى مؤثر ديگر آن هم ذيلا نقل مى شود.

در خانه دومى غير از من و كربلايى على و محمد فراموشكار و آقا ديگر كسى نبود...

رئيس شهربانى محمود خان پابرهنه بود. در آن موقع يك ياورى از مشهد آمده بود با يك آجودان.. اسم آن آجودان حبيب الله بود آمدند كاشمر يك مأمور تامينات با آقاى مدرس از خواف آمده و در كاشمر بود... ياور كه آمده غلامرضا مأمور تامينات را خواسته و گفته بود بايد بروى به كناپاد يا به خواف و او را حركت داد از كاشمر رفت...

يك شب موقع اذان مغرب من در خانه بودم و آقا هم بود، محمد

فراموشكار گفت من مى روم شام مى خورم و برمى گردم او كه رفت ديدم در مى زنند.

(جريان آمدن مستوفيان تا فوت مرحوم مدرس در صفحه ى 5 ادعانامه قبلا مذكور افتاد.)

رئيس شهربانى آمد و رفت توى اطاق آقا و نگاه كرد و گفت برو تابوت بياور...

وقتى رفتيم غسال خانه ميرزا كريم آقا را شست و ما سه نفر هم ايستاده بوديم.

محمود خان قدم مى زد و رو كرد به ما و خنديد و گفت پدر سوخته ها آقا را كشتند...

موقع اذان پيش از اين كه رئيس شهربانى بيايد من پيش آقا بودم و موقع افطار بود كه چاى مى خورد شامش هم سربار بود.

بعد از اينكه رئيس آمد ديگر من آقا را نديدم حالش خوب بود چاى مى خورد... چاى را خودش درست كرده بود... در آن روز روزه بود... كسالت نداشت بعد از اين كه غلامرضاخان از آنجا رفت غصه مى خورد كه غلامرضا خان خوب آدمى بود كه از اينجا رفت.

... همان موقعى كه ياور آمد اقتدار نظام آنجا بود... بعد فورى محمود خان آمد به اقتدار نظام گفت ياور گفته الان بايد حركت كنى هر چه خودش و خانمش گفتند كه فردا حركت كنيم گفت نمى شود بايد الان حركت كنيد همان روز اسبابش را بستند...

5- اظهارات محمد رفيع نوائى رئيس اسبق شهربانى مشهد در صفحات 3 به بعد كه قسمت هاى مؤثر آن عينا نقل مى شود:

درست در خاطر ندارم كه در 1306 بوده است يا 1307 مأمورى از تهران آمد به مشهد، ابلاغ كرد كه بايستى مأمور بفرستيد به خواف محرمانه مدرس را مسموم نمايد به مأمور گفته شد مراجعت كن اقدام مى كنم و نتيجه را به عرض مى رسانم مأمور مراجعت كرد به

مركز جواب دادم چون بيست و پنج نفر نظامى هم در نگاهدارى مشاراليه شركت دارند اين عمل به طوريكه كسى نفهمد غيرمقدور است.

مأمور محمد حسن خان سردارى... رئيس شهربانى هم سرتيپ محمد خان درگاهى بود.

در زمستان 1315 آمدم به مركز پس از خاتمه مرخصى موقعى كه مى خواستم بروم مشهد رئيس شهربانى وقت را كه مختار باشد ملاقات، اجازه حركت خواستن فرمودند شاه مايل است كه مدرس از بين برود. اين مأموريت را به طور يكسره شما انجام بدهيد، جواب دادم چون اين امر بر خلاف قانون است بهتر اين است محرمانه كتبا مرقوم بفرماييد، جواب فرمودند: اين نوع مسائل كتبى نمى شود شفاهى است، من هم از روى ادب عرض كردم من حرفى ندارم كه فرمايشات تيمسار را اطاعت كنم ولى آن مأمورى كه بايستى اين عمل را انجام بدهد قطعا از من نوشته كتبى مى خواهد ديگر ساكت شد چيزى نگفت و من هم خداحافظى كرده و رفتم خراسان.

در اين بين شنيده شد كه آن بيست و پنج نفر نظامى را از آنجا برداشته بنده از وحشت اينكه مبادا مجددا امرى برسد و من عذرى نداشته باشم پيشنهاد كردم كه مدرس را به

كاشمر انتقال بدهند اول نسبت به بنده متغير شدند كه يك پيرمرد ضعيفى را چطور نمى توانيد نگاهداريد و بعد اجازه دادند منتقل به كاشمر شود.

وقتى كه حسن رادسر (سردارى) آمد به مشهد با همان ترتيبى كه عرض كردم او را مراجعت دادم براى اينكه فورماليته به عمل آمده باشد كه بعدا خودم گير نباشم اسدالله خان رئيس تامينات خودم را كه آن روز مورد اطمينان من بود با دستور اينكه برود به خواف و

مراجعت كند و گزارش بدهد كه با بودن نظاميها غيرمقدور است روانه كردم در مراجعت هم همانطور گزارش داد كه به مركز عرض شد اسدالله خان نام فاميلش سردارى است.

در صفحات 122 جريان ملاقات خود را در بهدارى شهربانى و در زندان با جهانسوزى اينطور بيان نموده.

رفتم بهدارى جهانسوزى آمد پس از سلام و تعارف، اظهار كرد كه من خواستم از شما مشورت كنم كه تكليف من چيست من جواب گفتم نمى دانم موضوع چيست و تو تا چه حدى مداخله داشتى تا به تو كمك فكرى بكنم بنا كرد قسم خوردن كه من نه مدرس را ديده ام و نه با او كارى كردم، فقط يك امرى را از طرف رئيس شهربانى خراسان به رئيس شهربانى كاشمر ابلاغ كردم حرف ما كه به اينجا رسيد يك نفر صاحب منصب وارد اطاق شد و حرف ما قطع شد.

موقع خارج شدن جهانسوزى اظهار كرد كه سرهنگ وقار (در آن موقع پاسيار وقار رئيس زندان مركزى بوده) آمده بود اينجا من از او خواهش كردم كه مرا به كريدور يك منتقل كند امروز به آنجا خواهم آمد و خدمت شما خواهم رسيد...

گويا همان روز او را به كريدور يك منتقل نمودند دو روز بعد از ورودش آمد به اطاق من گفتم حالا خوب است تفصيل را بگوييد... تفصيل را اين طور بيان كرد.

پس از اينكه شما از مشهد به تهران رفتيد و سرهنگ وقار آمد به مشهد به من امر كرد بايستى بروى و اين عمل را خاتمه بدهى من جواب گفتم كه قلب من ضعيف است، من نمى توانم اين كار را بكنم سرهنگ وقار گفت تو كار نداشته

باش حبيب با تو مى آيد تو امر مرا به رئيس شهربانى ابلاغ كن او خودش انجام خواهد داد من هم بنام تفتيش شهرهاى جنوبى خراسان رفتم امر سرهنگ رئيس شهربانى را ابلاغ كردم خودم هم منزل رئيس شهربانى منزل كردم شب به من راپورت دادند كه مدرس را دفن كرديم.

اظهارات اسدالله سردارى مؤيد قسمتى از اظهارات نوائى است؛ زيرا در صفحات 19 مكرر به بعد گفته قضيه مربوط به دوازده سال قبل است جزئيات موضوع را در نظر ندارم ولى يك مذاكراتى آنچه به خاطرم مى آيد بين بنده و سرهنگ محمد رفيع شده كه ايشان از بنده قول شرف گرفته اند كه مادام العمر اظهارى نشود.

روزى طرف عصر در ايام پاييز بود ايشان يعنى آقاى سرهنگ رفيع نوائى، بنده را احضار فرمودند كه به اتفاق برويم گردش چون چنين مطالبى و يا چنين اظهارى از آقايان سرهنگ ها نشنيده بودم.

به طور شوخى گفتم چه شده است كه جناب سرهنگ به اين خيال افتاده ايد، فرمود: برويم حالا بعد مطلع مى شويد، مقدارى راه رفتيم تا رسيديم به يك باغى ايشان اظهار كردند با يك حال گرفته و چهره سيا من يك مطلبى دارم خيلى محرمانه مى خواهم به شما بگويم و دچار يك محظور فوق العاده خطرناكى شده ام...

پرسيدم چه پيش آمدى شده، فرمودند به من يك مأموريت بدى داده شده است و من مى خواهم آن مأموريت را به شما بدهم چون هر چه فكر مى كنم از شما نزديك تر و محرم تر در اداره شهربانى خراسان كسى را ندارم.

پرسيدم بفرماييد چيست، فرمودند اين مهمانى كه براى ما فرستاده شده است بايد كلكش كنده شود، بنده سؤال كردم مهمان كيست و كلكش كنده شود چيست

با صداى گرفته كه خوب به خاطرم مى آيد اظهار داشت، همين كسى كه در خواف است بنده خنديدم گفتم چطور بايد كلكش كنده شود، گفت، بايد كشته شود بر من خنده افزوده شد گفتم: مگر شما اين كاره هستيد، گفت، من اين كاره نيستم ولى چون اين به من تكليف شده است من هم ناگزيرم اين تكليف را به شما بكنم.

گفتم يعنى چه به من تكليف بكنيد كه مرتكب جرمى بشوم، فرمودند: بلى. گفتم: كه من كى و شغل من چيست. گفت: شما رئيس تامينات من هستى.

گفتم حالا من براى شما توضيح مى دهم كه رئيس تامينات يعنى چه رئيس تامينات يعنى كاشف جرايم نه اينكه خود مرتكب جرم شود حتى اين است كه اگر حقيقتا شما اين كاره بوديد و هستيد به نحو ديگرى اقدام و به من كه رئيس تامينات هستم امر مى كرديد كه مرتكب را به دست بياورم.

بنده چنين محرميتى در اين قبيل قضايا با شما نداشته و ندارم.

گفت مى دانيد تمرد براى شما چه عواقبى دارد گفتم بالاتر از اين نيست كه مرا اعدام خواهند كرد. گفت: تكليف من چيست. گفت: من و شما را قانون معين كرده است اگر شما اينكاره هستيد قانون به شما مى گويد كتبا نوشته بگيريد.

اگر اين كاره نيستيد جواب مى دهيد بر فرض كه عواقب بدى داشته باشد اعدام خواهيد شد و اگر حقيقتا تصور مى كنيد كه من اينكاره هستم قدم اول من به شما مى گويم كه بنويسيد آيا مى نويسيد به من بدهيد ايشان اظهار داشتند تو چرا اينطور عصبانى شدى و چرا اين قدر بچه اى در اين مورد يكى نوشته مى دهند چون ديدند من خيلى عصبانى شدم فرمودند

نه تو آدم كش هستى و نه من، شوخى كردم با شما اين اظهارات را كردم و حقيقت اين است كه شما فورى فردا صبح قبل از آفتاب حركت كن برو به خواف وضعيت منزل اين شخص را ببينيد چون تهران از وضعيت محلى اين آدم نگران است و براى من راپورت بياور.

فرداى آن روز با اتومبيل ايشان رفتم به خواف وضعيت منزل مدرس را ديدم و خود مدرس را هم ملاقات كردم و ايشان از من خواهش كردند كه به رئيس نظميه محمد رفيع خان بگوييد اگر ممكن است شما بياييد من را ملاقات كنيد بنده هم در مراجعت به ايشان عرض كردم كه مدرس چنين تقاضايى دارد و وضعيت منزل را هم كه چه جور است به ايشان گزارش دادم.

يك روز بعد از آن روز كه گزارش دادم به من فرمودند فلانى تصور مى كنم شما پاى مسافرتى هم در پيش داشته باشيد من گفتم ديگر به جايى مسافرت نمى كنم فرمودند دست پاچه نشو تهران بايد برويد، گفتم براى چه. گفتند: اگر اجازه آمد به تو خواهم گفت من مراجعت شما را به تهران تلگراف كرده ام كه اگر اجازه بديهد براى عرض مطالبى شخصا به تهران آمده و يا اينكه رئيس تأمينات را بفرستم.

به ايشان گفتم حقيقت درجه دوستى را به طورى كه خودتان اظهار مى فرماييد تمام كرده ايد...

به چه مناسبت مرا به تهران بفرستيد فرمودند شما مى دانيد كسى كه همواره صحبت كند و هم از قوانين مطلع باشد در اداره نداريم. اگر خودم را اجازه دادند كه خودم مى روم به تهران و هر كارى بايد بكنم مى كنم يا برمى گردم يا برنخواهم گشت و اگر مرا

اجازه ندادند شما چون مى توانيد حرف بزنيد دستوراتى به شما مى دهم كه آنجا بگوييد.

اظهارات محمد على وقار در صحفه 89 به بعد كه قسمتهاى مؤثر آن عينا نقل مى شود...

بنده با اقتدار رئيس شهربانى كاشمر كه چند سال پيش در اينجا رئيس شهربانى بود سابقه دوستى و آشنايى داشتم چون كه قبل از آن يك سفر ديگر هم به كاشمر آمده و رئيس شهربانى بوده ايشان در سفر آخر كه كاشمر بودند به مرخصى مشهد رفتند...

مستوفيات از مشهد به جاى او آمد پس از چندى مراجعت كردند.

روز سوم ورودشان بود... رفتيم منزل خدمتشان...

بعد يكى دو روز توى خيابان ايشان را ديدم فرمودند از تو خداحافظى مى كنم. و بايد بروم مشهد گفتم علت تغيير شما چيست.

گفت حقيقت اين است كه اين مهمانى كه گفتم آورده اند به كاشمر آقاى مدرس است به من امر شده است او را بكشم حاضر نشده ام و حالا ياور جهانسوزى آمده است و امر كرده كه بايد فورى حركت كنم.

7- اظهارات حاجى على اكبر عظيمان در صفحه 92 به بعد كه قسمتهاى موثر آن عينا نقل مى شود.

بنده با اقتدار نظام از سابق دوستى و آشنايى داشتم او رفت به مرخصى مشهد... اقتدار نظام از مشهد آمد شنيدم يك آقايى را از خواف آورده و در منزل خودش نگهداشته چون با اقتدار نظام خيلى دوست بودم فرداى آن روزى كه وارد شده بودم رفتم منزل رفتم تو ديدم يك آقايى با لباس سفيد و ريش سفيد نشسته و يك شال سفيد هم به سرش پيچيده است در اين بين آقا آب خوردن خواست، كلفت اقتدار نظام كاسه آب را خواست ببرد تو بنده ديدم

كه خود اقتدار نظام كاسه را گرفت و دو دستى برد جلوى آقا آب خورد و اقتدار نظام كاسه را گرفت و عقب عقب آمد از اطاق بيرون و به من اشاره كرد كه حالا برو بنده هم رفتم.

روز بعد شنيدم كه از مشهد مأمور آمده كه يكى از آنها حبيب الله معروف به ميرغضب بود كه من خودم او را ديدم بعد فورى اقتدار نظام را حركت دادند به مشهد موقع حركت رفتم اقتدار نظام اظهار كرد كه من مى روم من را حلال كنيد شايد ديگر من را نبينيد.

گفتم چرا مى روى. گفت: اين آقاى مدرس را كه به من داده اند اينجا آوردم، مجبورم كرده اند كه از بين ببرم من حاضر نشدم حالا من را مجبورا مى فرستند به مشهد...

بين مردم مى گفتند مستوفيان و حبيب الله شهر رفته اند نزديك افطار منزل مرحوم درس و به ايشان گفته اند براى ما چاى بريزيد فرمودند خودتان بريزيد گفتند شما هم بايد بخوريد فرمودند كه حالا وقت افطار نيست و من نمى خورم بعد گفتند كه خير موقع افطار است. فرمودند پس بروم ببينم، آمده اند بيرون نگاه كردند و فرمودند: پس نماز مغرب را بخوانم. آن وقت بعد از نماز چاى را مى ريزند در قورى و توى آن زهر مى ريزند و بخورد آقا مى دهند و بعد از مدتى كه مى بينند زهر اثر نكرده است شال خود آقا را مى اندازند به گردنش و خفه مى كنند...

مشهدى اسمعيل مفتش كه مدرس در خانه او بود... اين اظهار را نمود...

8- اظهارات اسمعيل را در صفحات 99 به بعد كه قسمت هاى مؤثر آن عينا نقل مى شود. نمى دانم بيست و ششم ماه رمضان يا بيست و هفتم ماه رمضان

بود ظهرى بود شنيدم كه آقا را در منزل كربلايى اسمعيل كشته اند.

كربلايى اسمعيل... براى من قضيه كشتن مدرس را نقل كرد و گفت... مستوفيان با يك نفر ديگر كه نشاخته بوده آمده اند و آقا را زهر داده اند و همچنين ديده اند شال آقا را كه دور سرش مى پيچيده باز كرده به دور گردنش انداخته و كارشان را خاتمه مى دهند...

شيخ هادى كه حالا مرده است و متصدى دفن اموات بود... مى گفت كه آثار طناب يا شال در گردن آقا ديده است.

9- اظهارات حسين مغانى در صفحات 101 به بعد گفته:

يك روز در ماه رمضان بود... كربلايى اسمعيل مفتش كه حالا مرحوم شده به من رسيد و سر به گوش من گذاشت و گفت: فلانى خبردارى چه شده. گفتم: خير. گفت: ديشب آقاى مدرس را در باغچه من زهر داده و كشتند.

مستوفيان و يك نفر ديگر آمدند او را زهر دادند نمرد بعد شال به گردنش انداختند و خفه كردند و جنازه اش را توى تابوتى كه پاسبانها محرمانه آورده بودند گذارده و بردند مخفيانه ذفن كردند.

10- اظهارات سيد حسين ابراهيم زاده در صفحات 104 به بعد كه گفته:

بنده با اقتدار نظام رئيس شهربانى كاشمر كه يك سفر ديگر هم آنجا رئيس شهربانى بود آشنايى و دوستى داشتم اقتدار نظام به مرخصى مشهد رفته بود. اقتدار نظام برگشت كاشمر، شب دوم ورودش بنده رفتم منزل ايشان به عنوان ديدن خودش آمد دم در و گفت:

حالا نمى توانم از كسى پذيرايى كنم دو شب ديگر... بياييد، شب سوم يا چهارم بود كه رفتم به منزل ايشان پس از صحبت اظهار كرد اين آقايى كه من آورده ام آقاى سيد حسن مدرس و

چون به من امرى كرده اند و من زير بار نرفته ام، امر كرده اند كه به مشهد بروم و فورا حركت خواهم كرد. فرداى آن روز ايشان رفتند تا شب بيست و ششم ماه رمضان كه آقا را به قتل رسانيده اند و بنده شنيده ام كه محمود خان مستوفيان رئيس شهربانى اين كار را كرده و شبانه برده اند دفن كرده اند.

من از شيخ غسال شنيدم كه گفت در موقع غسل دادن ديده بود كه گردن آقا سياه بوده و بدن هم نزديك به تلاشى شدن بوده است.

بنده از اميرخان پاسبان شنيدم كه آقا را كشته اند و علت اين اظهار هم اين بوده است كه همان شبى كه آقا را شهيد كرده اند فرداى آن روز زن اميرخان پاسبان تعزيه زنانه براى آقا در خانه خود گرفته بود. بنده از اميرخان پرسيدم تعزيه براى چه بود اظهار كرد كه آقا سيد حسن مدرس را كشته اند.

در آن روز ياور جهانسوزى با يك نيفر پاسبان قد بلند كه اسمش را نمى دانم فقط معروف به ميرغضب بود آمده بودند كاشمر.

11- اظهارات حاجى سيد عبدالمجيد آله طه در صفحات 111 به بعد گفته:

شب بيست و چهارم يا بيست و پنجم ماه رمضان بود كه من رفتم خانه اقتدار نظام به من اظهار كرد كه رئيس پليس مشهد آمده و كار را بر من سخت گرفته اند كه اين سيد بزرگوار را بكشم ولى من اقتدار نمى كنم و هر كارى ايشان مى خواهند با من بكنند و فردا هم بايد از اين شهر بروم.

زن اميرخان پاسبان... به آقا اخلاص تامى داشت و براى او روضه مى خواندم. گفت آقا را زهر داده اند و همان زن اميرخان بعد از كشتن

آقا سه شب براى آقا تعزيه گرفت محرمانه.

12- محتويات پرونده هاى شهربانى مربوطه به مرحوم سيد حسن مدرس و مندرجات دفاتر نگهبانى شهربانى كاشمر به شرح پايين:

الف- تلگراف شماره 16/8/16 -8661 پاسيار نوائى به اداره كل شهربانى بدين عبارت «اينكه امر فرمودند زندانى شود مدرس در خواف زندانى نبوده در حياط جداگانه نگاهدارى مى شد حال در كاشمر زندانى شود يا منزل جداگانه.

اداره كل شهربانى طى 16/8/18 -29767 -28107 جواب داده شهربانى مشهد 8661 به طوريكه دستور داده شده مشاراليه بايد در شهربانى در محل مناسبى منفردا به طور زندانى دقيقا مراقبت شود.»

از اين دستور معلوم مى شود كه وضعيت مرحوم مدرس بعد از انتقال به كاشمر سخت تر شده و در آنجا به زندان مجرد منتقل گرديده و وضعيت خاصى براى او در نظر گرفته شده كه منظور از آن نمى تواند فقط تحت نظر گرفتن مرحوم مدرس دانست.

ب- گزارش شماره 474 مورخ 16/7/23 اقتدارى به شهربانى مشهد بدين مضمون «ساعت 17 يوم 22 ماه جارى سيد حسن مدرس را به اتفاق غلامرضا نخعى بازرس و پاسبان شماره 5 زور وارد كاشمر گرديده.

گزارش شماره 9124 مورخ 16/8/29 نوائى به اداره كل شهربانى به اين عبارت «به وسيله رئيس شهربانى كاشمر رسدبان 2 اقتدارى كه به مشهد احضار و معاودت مى نمود به كاشمر انتقال و طبق مقررات زندانى و دستور شماره 102 مورخ 16/9/1 ياور جهانسوزى كفيل شهربانى شرق به شهربانى كاشمر بدين مضمون:

«پاسخ گزارش شماره 474 به طوريكه دستور داده شده است، سيد حسن مدرس بايد در محل مناسبى منفردا زندانى و دقيقا مراقبت شود كه با احدى ملاقات و مكاتبه ننمايد و نيز تا موقعيكه اقتدارى شهربانى را

تحويل نگرفته حفاظت و مسؤوليت زندانى مزبور به عهده او خواهد بود و بعدا با شخص رئيس شهربانى است از اين تلگراف ها و نامه ها استنباط مى شود كه اقتدارى به عنوان رياست شهربانى كاشمر مدرس را از خواف به كاشمر منتقل و مأموريت محافظت او را داشته و قرار بوده كه شهربانى را هم از مستوفيان تحويل بگيرد و بعدا هم مسؤوليت حفاظت مدرس باز با شخص خود او باشد ولى بعد از ورود، جهانسوزى بطوريكه بعدا ذكر خواهد شد اقتدارى را كه حاضر به ارتكاب قتل نبوده از كاشمر اخراج و مستوفيان را به كفالت شهربانى كاشمر ابقاء نموده اند.

ج- در دفتر نگهبانى سال 1316 در صفحه 158 به تاريخ 6 آذرماه 1316(23 رمضان) در وقعه 3 نوشته شده است: ساعت 15 بعدازظهر جناب رياست سر كلانترى مركز ناحيه شرق به شهربانى وارد شدند مراتب استحضارا معروض داشت.

در همان صفحه در وقعه 5 همان روز نوشته شده «حسب الامر جناب رياست سركلانترى رسدبان 2 اقتدارى را احضار و ابلاغ شده كه فورا حركت و خود را به شهربانى مشهد معرفى نمايند و نيز از گاراژ ماشين تهيه كه فردا اول صبح حركت نمايد مراتب را استحضارا معروض داشت.

در صفحه 160 دفتر نامبرده به تاريخ 16/9/7 در وقعه 5 نوشته شده ساعت 10 صبح تعقيب وقعه 5 صفحه 158 رسدبان 1 اقتدارى رئيس شهربانى سابق كاشمر به طرف مشهد حركت نموده.»

از مندرجات دفتر نگهبانى كه فوقا بدآن اشاره شد واضح است كه مأموريت جهانسوزى مستلزم اخراج اقتدارى از كاشمر بوده كه به مجرد ورود با فشار و سخت گيرى زياد مشاراليه را كه حاضر به ارتكاب قتل مدرس نبوده

از كاشمر به مشهد اعزام كرده.

د- تلگراف رمز شماره 511 مورخ 19/6/6 به امضاى مستوفيان بدين عبارت:

«مشهد شهربانى سيد حسن مدرس از موقع ورود مختصر كسالت، دو روز است مرض او شدت.»

اين تلگراف بر خلاف واقع و براى ظاهرسازى بوده و مستوفيان مى خواسته وانمود كند كه مدرس مريض است؛ زيرا اگر مدرس در موقع ورود به كاشمر مريض بود بايستى اقتدارى گزارش كسالت او را بدهد نه مستوفيان و به علاوه مستوفيان در همان روز تحويل گرفتن مدرس گزارش داده كه دو روز است مرض مدرس شدت يافته در صورتى كه دو روز قبل از آن هم مدرس تحويل اقتدارى بوده و چنانچه كسالت وى تشديد يافته بود بايستى اقتدارى گزارش آن را بدهد.

نامه مورخ شنبه هفتم آذرماه 1316 مستوفيان نيز به عنوان «آقاى سرپاسبان يكم شجاعى» كه قبلا در صفحه 3 ادعانامه عين آن نقل شد.

مؤيد اين است كه مستوفيان تنها مأمور مراقب مدرس نبوده بلكه مأموريت ديگرى داشته است كه حتى مى خواسته مردم مطلع نشوند كه مدرس در آنجا است.

در صفحه 161 بتاريخ 16/9/7 در ورقه 5 نوشته شده: «تعقيب وقعه 4 صفحه 160 جناب رياست سركلانترى ناحيه شرق ساعت 14 عصر حركت نموده با اتومبيل طرف تربت مراتب معروض» و در صفحه 67 به تاريخ 16/9/9 در وقعه 5 نوشته شده است:

ساعت 11/ 30 صبح جناب رياست سركلانترى ناحيه شرق به كاشمر وارد به شهربانى تشريف آورده، پس از نيم ساعت توقف تشريف بردند.

صورت مجلس مورخ شب 16/9/10 بدين مضمون:

«خدمت جناب ياور رياست اداره سركلانترى مشهد محترما به عرض مى رساند ساعت 22/ 30 عصر به معيت سرپاسبان 1 شجاعى به محل زندانى

به جهت وارسى آمده مشاهده شده زندانى مزبور فوت نموده، در صورتيكه سرپاسبان مزبور اظهار مى دارد ساعت قبل كه من آمده بودم مشاراليه حيات داشتند و پاسبانان 6 و 7 قراولان هم به همين نحو اظهار داشتند كه ساعت قبل يعنى يك ساعت قبل از اين ساعت، گزارش قبل از آمدن بنده و مراجعتم مومى اليه حيات داشته. مراتب گزارش معروض تا به آنچه امر فرمايند اطاعت شود به امضاى مستوفيان و سرپاسبان 1 شجاعى و پاسبان شماره 7 محمد فراموشكار و مهر ابراهيم پاسبان شماره 6 از مراتب مذكور معلوم مى شود كه جهانسوزى پس از ورود به كاشمر دستور داده كه تلگراف بر خلاف واقع راجع به كسالت مرحوم مدرس مخابره شد و ترتيب نگاهدارى مدرس را هم مشاراليه به مستوفيان داده؛ زيرا مستوفيان در دستورى كه راجع به اين موضع به سرپاسبان شجاعى داده اشعار داشته كه حسب الامر جناب ياور گزارش فوت مرحوم مدرس را هم به عنوان جهانسوزى داده كه اين گزارش نيز طبق اظهارات محمد فراموشكار و ابراهيم ابراهيمى برخلاف واقع است.

از مراتب فوق الذكر واضح است كه مأموريت جهانسوزى بازرسى جنوب خراسان نبوده بلكه ارتباط با قتل مدرس داشته و حتى موقعى كه از جهاسنوزى سؤال شده چرا دكتر و پزشك براى معالجه مدرس و بعد از فوت او بارى معاينه و دادن جواز دفن نبوده.

اظهار داشته كه جهانسوزى و شهربانى مشهد چنين اجازه به او نداده اند مضافا بر اينكه اگر ياور جهانسوزى مأموريت بازرسى داشته لامحال بايد حكمى حاكى از نوع مأموريت وى صادر شده باشد و گزارش نيز راجع به مأموريت خود پس از مراجعه به مشهد بدهد، در صورتيكه

جهانسوزى گزارشى از نتيجه مأموريت خود نداده و وقار نيز در بازجويى اظهار داشته چون سرپاس مختار دستور داده بود كه جهانسوزى بايد به جنوب خراسان مسافرت كند، مشاراليه نتيجه بازرسى را از او نخواسته است.

مستوفيان پس از قتل مدرس و تنظيم گزارش بر خلاف واقع كه راجع به ثبوت او به جهانسوزى داده براى اينكه وانمود كند مرحوم مدرس بر اثر كسالت فوت نموده، صورت مجلس ديگرى به تاريخ ليله 16/9/10 در دو صفحه بدين عبارت تنظيم نموده «ساعت 22/ 30 يوم جارى اينجانب رسدبان 3 مستوفيان كفيل شهربانى كاشمر به معيت سرپاسبان يكم سيد موسى شجاعى به منزل واقعه در محله نو كه شخص سيد حسن مدرس زندانى در آنجا بوده رفتيم مشاهده شد زندانى مزبور فوت در صورتى كه سرپاسبان مزبور اظهار مى دارد، يك ساعت قبل از من جهت بازديد او رفتم زندانى مزبور حيات داشته و پاسبان شماره 6 ابراهيم ابراهيمى ترشيزى و شماره 7 محمد فراموشكار پاسداران زندانى مزبور اظهار مى دارند كه متوفى فوق به مرض تنگ نفس سينه مبتلا بوده و تا يك ساعت قبل حيات داشته كه بعدا فوت نموده است».

و بعدا باز احتياط نموده گزارش شماره 530 مورخ 16/9/13 را به عنوان رياست شهربانى ناحيه شرق بدين عبارت: «پيرو گزارشهاى رمز 16/9/6 -511 و 16/9/10 -515 مربوط به مريضى و فوت سيد حسين مدرس زندانى محترما به عرض مى رساند ساعت 22/ 30 شب 10 ماه جارى اينجانب به معيت سرپاسبان يكم شماره 41 شجاعى كه مسئول قراولان و حفاظت مشاراليه بوده به جهت سركشى رفته، مشاهده گرديده سيد حسن مزبور فوت و هيچگونه آثارى هم در بدن

او نبود و سرپاسبان و قراولان او هم گزارش داده اند كه تا يك ساعت قبل حيات داشته وليكن فوق العاده مريض و تنگ نفس داشته است.» كه اين مطلب به شرحى كه قبلا ضمن دلايل مذكور افتاد برخلاف واقع بوده است.

13- مبلغ يكهزار و پانصد ريال به موجب چك شماره 8298 در 23 آذرماه 1316 از محل اعتبار مخفى به شهربانى مشهد برات شده است كه مختار و وقار نتوانسته اند محل مصرف آن را تعيين نمايند.

حسابدار مخارج مخفى نيز راجع به مصرف اين مبلغ گزارش داده كه مشاراليه اطلاعى ندارد كه وجه مزبور براى چه مصرفى به شهربانى مشهد داده شده تا به حال هم اسناد هزينه آن نرسيده كه محل مصرف آن معلوم شود كه با ترتيب پرداخت انعام در مورد قتل نصرت الدوله و شيخ خزعل و توضيحاتى كه حسابدار مخارج مخفى در آن پرونده ها داده و ساير قرائن و نشانيهاى موجود حكايت دارند كه مبلغ مزبور، به عنوان انعام به مأمورين قتل مدرس پرداخته شده است. بنا به مراتب فوق الذكر به نظر دادستان ديوان كيفر محمود مستوفيان و حبيب الله خلجى مدرس را به شركت يكديگر خفه كرده و جهانسوزى و وقار و ركن الدين مختار در اين قتل معاونت نموده اند و رسيدگى و صدور حكم مجازات مستوفيان و حبيب الله خلجى طبق ماده 170 قانون مجازات عمومى و جزء ماده 27 همان قانون و نسبت به جهانسوزى و وقار و مختار در حدود مواد 170 و ماده 28 همان قانون مورد تقاضا است.

درباره سيد حسن مدرس اعلى الله مقامه كتاب و رساله زياد نوشته شده است. وى بدن شك يكى از روحانيون و سياستمداران برجسته ايران در

چند قرن اخير است. عالمى روشنفكر و ناطقى برجسته و سياستمدارى باهوش و باذكاوت بود. در شجاعت نظير نداشت، استغناى طبع داشت. به مال دنيا اعتنايى نداشت و در كمال سادگى زندگى مى كرد. تلاش وى براى جلوگيرى از خلع قاجاريه و زمامدارى سردار سپه به همان روز نهم آبان ماه 1304 اختصاص نداشت بلكه از آغاز سفر سوم احمدشاه به اروپا و رئيس الوزرايى سردار سپه آغاز شد. مدرس وقتى از آمدن احمدشاه به ايران مأيوس گرديد درصدد برآمد محمد حسن ميرزا را به پادشاهى برگزيند ولى در ضمن عمل متوجه شد كه هيچكارى از وى ساخته نيست. به فكر يكى از افراد برجسته خاندان قاجار افتاد گويا اين شخص ناصرالدين ميرزا ناصرى كوچكترين فرزند مظفرالدينشاه بود كه هوش و درايتى خاص داشت چندى نيز با خزعل در اين مورد مذاكره داشت ولى دست آشكار و پنهان دولت انگليس براى آينده ايران طرحى نو ريخته بود كه بالاخره آنهم به مرحله اجرا درآمد.

سيد حسن بن اسماعيل بن مير عبدالباقى قمشه اى از طايفه ى مير عابدين از سادات طباطبايى و از رجال روحانى و سياسى دوره ى مشروطيت و پهلوى (و. قريه ى سرابه كچو در اردستان به سال 1287 ه.ق ف. كاشمر 26 رمضان 1357 ه.ق مطابق با 23 آذرماه 1316 خورشيدى.) در سن 16 سالگى به جهت تحصيل به اصفهان رفت، سيزده سال در اصفهان مشغول تحصيل بود، سپس به عتبات رفت و محضر علماى بزرگ نجف را درك نمود. آنگاه به اصفهان بازگشت و به تدريس پرداخت. در دوره ى دوم مجلس و ادوار بعد نماينده بود. با سليمان ميرزا و ياران وى از تهران مهاجرت كرد و

سپس به تهران بازگشت. در 1305 ه.ش در كوچه ى پشت مسجد سپهسالار به او سوءقصد شد ولى به سلامت رست.

(ح 1287- شهادت 1357 ق)، عالم دينى، فقيه و مدرس، متكلم، مجتهد سياسى و نماينده ى مجلس. معروف به مدرس. جامع معقول و منقول بود. در روستاى سرايه كچو از توابع اردستان به دنيا آمد. پدرش از خطيبان و واعظان بود. شش ساله بود كه به همراه جد و خانواده اش به قمشه مهاجرت كرد. او مقدمات را از محضر پدر و جدش آموخت. براى تكميل تحصيلات به اصفهان رفت و سيزده سال در فقه و اصول و علوم عربى و فلسفه از محضر ميرزا عبدالعلى هرندى نحوى و جهانگيرخان قشقايى و آخوند كاشى و آقا سيد محمد مغنى و ديگران استفاده نمود. سپس به نجف رفت و هفت سال در محضر آقا سيد محمدكاظم يزدى و شيخ محمدكاظم آخوند خراسانى و ملا على نهاوندى تلمذ نمود. سپس به اصفهان بازگشت و در مدرسه جده سكونت كرد و به تدريس فقه و اصول پرداخت. مدتى بعد به تهران آمد و در مدرسه ى سپهسالار (شهيد مطهرى فعلى) به تدريس فقه و اصول مشغول شد و مدتى توليت آنجا را عهده دار بود. وى در دوره ى دوم انتخابات مجلس شوراى ملى با سمت مجتهد طراز اول، به عنوان ناظر بر جريان قانونگذارى، از جانب علماى نجف انتخاب شد و در دوره ى بعد از جانب مردم تهران منتخب گرديد و جمعا پنج دوره در مجلس شركت نمود و همزمان به تدريس در مدرسه ى سپهسالار مى پرداخت. در جريان كشمكش هاى سياسى بعد از كودتاى 1299 ش و به قدرت رسيدن رضاخان نهايتا در 1307

ش دستگير و به خراسان تبعيد شد و سرانجام در زندان كاشمر توسط مأمورين شهربانى به شهادت رسيد و در امامزاده ى آنجا دفن شد.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (22 -21/ 5)، بازيگران عصر طلايى (336 -133)، تذكرة القبور (255 -254)، شرح حال رجال (345 -343/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 383 -381/ 14)، مدرس قهرمان آزادى (1 و 2).

مدرس، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند علاّمه مير سيد حسن مدرس مير محمّد صادقى.

عالم فاضل جليل القدر عظيم المنزله، در 13 صفر سال 1273 متولّد، در شب 2 شنبه 7 ربيع الثانى سال 1333 وفات يافته، در بقعه پدر خويش جنب مسجد رحيم خان مدفون گرديده.

عمده تحصيلات او در اصفهان نزد آقا ميرزا محمّد هاشم چهار سوقى بوده، سپس مدّت ده سال در اعتاب مقدّسه محضر علماى آن سامان كسب فيوضات نموده، و در آنجا خدمت ميرزا محمّد حسن شيرازى و جمعى ديگر درس خوانده، تا به مقامات عاليه اجتهاد نايل شده است.

در 1305 به امر استاد به اصفهان مراجعت نموده، حوزه درس تشكيل داده، و عدّه اى نيز از مجلس درس او مستفيد مى شدند.

مجموعه اى از چندين رساله از رسائل تأليفى او به نام «الرسائل التقويّة فى المسائل الفقهيّة» به طبع رسيده، و آنها عبارت است از: 1- رساله در بيان وجه مميّز بين حقّ و حكم 2- رساله در صلاة مسافر 3- رساله در منجزّات مريض 4- رساله در قاعده من ملك شيئاً 5- رساله در ماهيّت اجاره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مدرس، مرتضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضى معروفه (به شيخ مرتضى) بن سيد على رضا بن سيد زين العابدين بن سيد محمد بن سيد مرتضى بن سيد محمد اخبارى بن علامه ميرزا صدرالدين محمد بن ميرزا محمدنصير بن ميرزا محمدصالح مشهور به اردكانى حسنى طباطبائى كه به نام وى بقعه اسحاقيه مدرسه مصلى يزد بنا شده و نسبش منتهى به ابى الحسن محمدالشاعر نسابه اصفهانى متوفى 322 صاحب كتاب نقد الشعر و غيره و از وى به حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام منتهى مى شود.

وى مانند همنامش علامه بزرگ شيخ مرتضى انصارى صاحب

مبانى علميه در فقه و اصول بوده و در عصر خويش رياست علمى و قضا در شهر يزد داشته و در بيت و خاندان مدرسى يزد نابغه زمان و يگانه دوران بوده و سيد استاد ما علامه متبحر و نسابه متتبع در كتاب تراجم و مشجرات خود از ايشان به عظمت ياد نموده.

خلاصه آن جناب از بزرگان فقهاء و مدرسين عصر خود و معاصر با آخوند خراسانى و علامه يزدى صاحب عروه الوثقى بود و با آنكه در فقه و اصول عالمى زبردست بوده دانشمندى عارف و هم حكيمى رياضى دان به شمار مى آمده و از عالم عشق و محبت بهره ى وافر داشته چنانچه مى گويد.

مرا از عاشقى بيگانه مشمار

كه با روى تو دارم آشنائى

آن بزرگوار داراى تاليفات و تصنيفات عديده در فقه و اصول و حكمت بوده كه متاسفانه در اثر سهل انگارى خاندانش از بين رفته است.

وفات ايشان در شب دوم رجب سال 1333 قمرى واقع شده و در مزار (جوى هرهر) يزد به خاك رفته. مرحوم مضطر شاعر مرثيه اى در فوت او سروده كه مطلعش اين است. تا رفته از جهان شيخ المدرسين

خون بارد آسمان از ديده بر زمين

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرسي چهاردهي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1290، نجف.

درگذشت: اسفند 1357، تهران.

مرتضى مدرسى چهاردهى فرزند شيخ محمد مشهور به آيت الله چهاردهى در رشته ى فلسفه از دانشكده ى ادبيات درجه ى ليسانس داشت و در علوم مذهبى نيز از حوزه ى علميه ى نجف اشرف درجه ى اجتهاد گرفته بود. خدمت مطبوعاتى را از سال 1315 آغاز كرد و با جرايد و مجلات كشور از جمله «ارمغان»، «وحيد»، «بررسى هاى تاريخى»، روزنامه ى «پارس» و «مهر ايران» همكارى داشت و مدت ها رييس اداره ى كل مطبوعات

وزارت كشور و نيز از اساتيد دانشگاه تهران بود. وى همچنين به دريافت نشان درجه ى پنجم تاج نايل آمد. نزديك به بيست جلد كتاب تأليف دارد كه چند جلد آن درباره ى سيد جمال الدين اسدآبادى است. از جمله آثار وى است: آراء و معتقدات سيد جمال الدين افغانى (1377)؛ تاريخ فلاسفه ى اسلام (دو جلد، 1337 -1135)؛ خاطرات سيد جمال الدين افغانى (محمد پاشا مخزومى، 1328)؛ دانشنامه؛ مجموعه ى مقالات و رسالات (شرح حال و آثار شيخ احمد احسائى به قلم مدرسى، قسمتى از شرح حال صاحب ابن عباد به قلم احمد بهمنيار)؛ زندگانى و فلسفه ى اجتماعى و سياسى سيد جمال الدين افغانى (1334)؛ زندگانى و فلسفه ى حاج ملا هادى سبزوارى (1334)؛ سياست نامه (از خواجه نظام الملك، از روى چاپ شفر، با يادداشت هاى محمد قزوينى، 1334)؛ سيماى بزرگان (شرح حال چهارده نفر، 1335)؛ شيخ احمد احسائى، شرح حال (1334)؛ شيخيگرى و بابيگرى از نظر فلسفه تاريخ و اجتماع (1345)؛ صغرى و كبرى (از مير سيد شريف جرجانى)؛ مثنوى هفت اورنگ جامى (1338)؛ ترجمه ى مصائب النواصب (از قاضى نورالله شوشترى)؛ تصحيح معالم الاوصل (ترجمه ى آقا هادى مازندرانى)؛ نقش ايران در جهان عرب و بين النهرين. آخرين اثر استاد مدرسى نوشته اى كه به عنوان مقاله برتر هشتمين اجلاس وحدت اسلامى در سنندج برگزار شد.

استاد نورالدين مدرسى چهاردهى در سن هفتاد و پنج سالگى دار فانى را وداع گفت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مدرسي يزدي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى مدرسى يزدى از فضلا مدرسين حوزه علميه نجف اشرف و مقيم حوزه علميه قم مى باشند كه به زيور علم و تقوى آراسته اند.

ايشان در ماه جمادى الثانى 1364 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در سن

ده سالگى ملبس به لباس روحانيت گرديده و مشغول به تحصيل علوم عربيت و ادبيت شده و سطوح را نزد اساتيد فن مانند آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر محلاتى و آيت اللَّه حاج سيد مرتضى خلخالى و آيت اللَّه حاج سيد مرتضى فيروزآبادى قدس اللَّه سره به پايان رسانيده و خارج فقه و اصول را از محضر آيات عظام و اساتيد كرام چون آيت اللَّه حاج ميرزا باقر زنجانى و آيت اللَّه حاج ميرزا حسن بجنوردى و ديگران استفاده نموده و تقريرات دروس آيات و اساتيد بزرگ را به نام نموذج فى الفقه الجعفرى تأليف و تدوين كرده و به چاپ رسانيده اند و در حال حاضر در حوزه علميه قم به تدريس سطوح عاليه و خارج اصول و فقه اشتغال دارند مانند اوقاتى كه در نجف اقامت داشتند.

آثار مطبوع و مخطوط معظم له

1- نموذج فى الفقه الجعفرى كه به اهتمام آقاى داورى به طبع رسيده است.

2- شرح بر كفايه الاصول

3- شرح بر اصول بعضى از محققين

خاطره اى از والد ماجدشان

مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى مدرسى يزدى از مشاهير آيات عظام حوزه نجف اشرف و اعاظم شاگردان مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى و آيت اللَّه حاج ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى بودند.

آقاى حاج سيد محمدرضا ميبدى مقيم گرگان كه از شاگردان مبرز ايشان و مشاهير دانشمندان معاصرند در شمال ايران كرارا براى نگارنده گفتند كه استاد ما مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى مدرسى يزدى فرمودند چون استاد ما مرحوم آقا ضياءالدين عراقى در ذى حجه 1361 قمرى فوت نمود و دروس براى احترام ايشان كلا تعطيل شد و سه روز براى او به سوگ و عزا نشستيم رفقا و شاگردان آن

مرحوم از من خواستيد كه از حضرت آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى بخواهم كه درس را شروع كنند.

پس من صبح روز سه شنبه به منزل آن مرحوم رفتم و درخواست آقايان را به ايشان گفتم مرحوم آيت اللَّه غروى رحمه اللَّه فرمودند آقاى حاج سيد يحيى خود من هم عازم بودم كه درس را شروع كنم لكن امروز صبح مشغول تعقيب نماز بودم كه ديدم آقاى آقا ضياء آمدند درب اطاق و به من گفتند شيخ محمدحسين آماده باش كه شب جمعه اين هفته پيش ما خواهى آمد. و من سه روز ديگر بيشتر زنده نيستم و شب جمعه خواهم مرد. اين جمله را در حالى فرمودند كه هيچ كسالتى نداشتند.

پس شب جمعه همان هفته سكته كرده اند و از دنيا رفتند و از جناب حاج سيد رضى شيرازى نوه آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى (مجدد) كه از علماء بنام تهرانست شنيدم كه فرمودند مرحوم آيت اللَّه حاج سيد جمال الدين گلپايگانى كه از مراجع بزرگ نجف بودند نيز فرمودند شب جمعه مشغول تهجد بودم كه ديدم آقاى آقا ضياءالدين عراقى به اتفاق حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى به منزل آيت اللَّه حاج شيخ مهدى كفائى فرزند بزرگ مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى رفتند و از اجل و مرگ خود خبر مى دهند زيرا ملهم هستند چنانچه در عصر اين نويسنده مرحوم آيت اللَّه آقاى آقا سيد محمد حجت كوهكمرى قدس اللَّه سره متوفى 1370 قمرى و آيت اللَّه حاج سيد احمد خونسارى رضوان اللَّه تعالى عليه متوفى 1405 قمرى و آيت اللَّه مرعشى نجفى متوفى 1411 قمرى از حادثه مرگ خويش خبر دادند.

و نگارنده در روز چهارشنبه هفتم ماه صفر 1411 روز شهادت حضرت امام

حسن مجتبى عليه السلام كه در منزل يكى از مدرسين عالى براى روضه رفته بودم يكى از فضلاء كنار من نشسته آهسته خبر از مرگ و رحلت آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى رحمه اللَّه داد كه مورد تعجب نگارنده شد و آن را خيلى عادى و حمل به بعضى از اغراض نمودم چون حال ايشان خوب بود و در حسينيه منزلشان مجلس سوگوارى بود و شب پنجشنبه براى نماز مغرب و عشاء به صحن آمده و حقير هم بودم و توفيق آخرين نماز را با ايشان رفتم.

پس ايشان بعد از پايان نماز به منزل رفتند و يك ساعت بعد هم به اجداد گراميشان پيوستند طاب اللَّه ثراه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مدرسي يزدي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى مدرسى حسنى طباطبائى يزدى فرزند آيت اللَّه العظمى حاج سيد يحيى طباطبائى مدرسى يزدى (طاب اللَّه ثراه) از علماء محترم و مدرسين بزرگ حوزه علميه نجف اشرف در قم مى باشند.

ايشان در شب جمعه اول جمادى الاول سال 1358 قمرى هجرى در نجف اشرف متولد شده و در سن هفت سالگى به مكتب خانه قديم رفته و در مدت چهار سال خواندن و نوشتن را تكميل نموده و به تحصيل مقدمات پرداخته و در خدمت والد ماجدش و نيز داماد بزرگشان حاج سيد محمدباقر مدرسى ادبيات را به پايان رسانيده و سطوح متوسطه و نهائى را در خدمت حاج شيخ على اصغر اراكى و آيت اللَّه حاج سيد مرتضى خلخالى خوانده و نيز خيارات مكاسب را در خدمت آيت اللَّه حاج شيخ غلامرضاى باقرى نجف آبادى (مقيم مشهد مقدس) تلمذ نموده و جلدين كفايه را از محضر والدش استفاده نموده و به درس خارج اصول آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى شركت

و هم به خارج اصول و فقه والد خود حاضر شده و در سال 1383 قمرى به دريافت اجازه اجتهاد مطلق از مرحوم آقاى شاهرودى و والد بزرگوارش نائل گرديده و در شانزدهم ماه صفر 1383 قمرى كه والدش فوت كردند به درس خارج اصول آيت اللَّه حاج ميرزا حسن بجنوردى حاضر شده و يكدوره اصول را از ايشان استفاده نموده و هم از محضر آيت اللَّه حاج ميرزا باقر زنجانى بهره مند و چندى هم از ابحاث فقه مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محسن حكيم استفاده كرده و عمده مبنا و آراء ايشان همان نظريات و مبانى والد بزرگوارش حاج سيد يحيى مرحوم بوده و مى باشد و حضور در دراسات آيات عظام مذكور مبدل و مغير نظريات ايشان نشده بلكه بيشتر معتقد به صحت مبناء آن مرحوم گرديده و در سن بيست و پنج سالگى مشغول به تدريس خارج فقه و اصول شده و پس از تسفير به ايران هم كه در حوزه علميه قم اقامت نموده به گفتن درس خارج اشتغال دارند و عده اى از محضرشان استفاده مى كنند.

آثار علمى ايشان

1- حاشيه بر عروه الوثقى علامه يزدى از اول تا آخر.

2- كتاب مضاربه در حدود هشت صد صفحه كه آماده چاپ است.

والد ماجدشان آيت اللَّه العظمى حاج سيد يحيى طباطبائى مدرسى يزدى يكى از اكابر فقهاء و مجتهدين بيت جليل مدرسى يزدى بوده اند. ايشان در يزد متولد شده و پس از طى مقدمات و سطوح نهائى در سال 1341 قمرى راس دومين سال تأسيس حوزه علميه قم از يزد به قم آمده و حدود ده سال اقامت و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و آيات

عظام ديگر استفاده نموده و در سال 1351 قمرى مجتهدا مهاجرت به نجف اشرف نموده و مستقيما به درس مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى شركت و استفاده نموده و خود مستقيما به تدريس خارج فقه و اصول پرداخته و يكى از اساتيد و مدرسين بزرگ حوزه علميه گرديده تا در شانزدهم ماه صفر 1383 قمرى كه بدرود حيات گفته و در جوار جد گراميش در يكى از حجرات صحن مطهر مدفون گرديده است.

داراى دو فرزند فاضل و دانشمند بوده است.

1- جناب حاج سيد محمدعلى ياد شده.

2- حاج سيد عباس مدرسى يزدى كه ذكرش درگذشت.

سيد محمدعلى متولد 1358 ق از فضلاء حوزه علميه نجف و مانند والدش داراى ملكات فاضله و اخلاق حميده و متواضع مى باشد از آثار اوست تقريرات درس والدش در فقه و اصول و نيز تقريرات مرحوم آيت اللَّه شاهرودى و آيت اللَّه بجنوردى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرسي يزدي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1383 -1321 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد و مدرس. در يزد به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات، سطوح عاليه را در خدمت سيد حسين باغ گندمى و سيد احمد مدرس و سيد على رضا حايرى فراگرفت. در 1342 ق به قم رفت و چندين سال در محضر آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى و آيت اللَّه آقا سيد على يثربى كاشانى تلمذ نمود. آنگاه به نجف مهاجرت كرد و از محضر شيخ آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه شيخ محمدحسين نايينى استفاده نمود. پس از رسيدن به درجه ى اجتهاد خود به بحث و تدريس پرداخت. وى در 1383 ق به قصد بازگشت به ايران، در

كرند كرمانشاه درگذشت و پيكرش به قم منتقل و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد. از آثارش: «الاجتهاد و التقليد»؛ «قاعدة لا ضرر»؛ «منجزات المريض»؛ حاشيه بر «عروة الوثقى»؛ «تقريرات» اساتيدش علامه نايينى و شيخ عراقى، در فقه و اصول؛ «رساله ى عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (225)، گنجينه ى دانشمندان (287 -286/ 7)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1362 -1361/ 3).

مدرسي، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1297 ش)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. در قاين به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات متوسطه در مشهد و دارالفنون تهران موفق به اخذ درجه ى دكتراى ادبيات از دانشگاه ادبيات تهران شد. او همچنين در بدو تأسيس مجله ى «ترقى» عنوان سردبيرى آن را داشت. از آثار وى: «پنجه ى خونين»؛ «عشق شوم»؛ «پيك اجل»؛ «عروس مدائن»، ترجمه.[1]

فرزند دكتر سيد حسين مدرسى، در 1297 در قائن متولد شد. تحصيلات خود را در دبستان و دبيرستان شاهرضاى مشهد انجام داد و از دبيرستان دارالفنون تهران ديپلم گرفت و وارد دانشكده ادبيات تهران شد و دوره ى سه ساله دانشكده ى مزبور را به پايان رسانيد و ليسانس گرفت. چند سال بعد تحصيلات خود را در دانشكده ى ادبيات ادامه داد و سرانجام دكتر در ادبيات فارسى شناخته شد.

وى از نوجوانى سوداى نويسندگى داشت و از اينرو بعد از شهريور 1320 نويسندگى را آغاز نمود و سرانجام سردبير مجله ى ترقى شد. مجله ى ترقى در آن ايام از مطبوعات جنجالى و پرسروصدا و متنوع بود و طرفداران زيادى داشت. مدرسى در اين مجله تلاش زياى كرد و آنرا به اوج رسانيد و بزرگترين تيراژ را در آن زمان بدست آورد. داستانهائى كه توسط مدرسى در

مجله نوشته مى شد، خواهان زيادى داشت و بعضى از آنها بصورت كتاب چندين بار منتشر گرديد، مانند عروس مدائن، پنجه خونين، عشق و انتقام، پيك اجل.

دكتر مدرسى همزمان با كار نويسندگى به استخدام در وزارت دارائى درآمد و مشاغل مهمى را در طول خدمت خود در وزارت دارائى بدست آورد. از مشاغل وى مى توان بازرسى دولت در بنگاه داروئى، نماينده ى وزارت دارائى در شوراى راه آهن، مدير كل نظارت بر مؤسسات اقتصادى را نام برد. عضويت شورايعالى بانك رفاه كارگران و عضو هيئت مديره و قائم مقامى بانك رهنى ايران از ديگر مشاغل وى مى باشد.

دكتر مدرسى در حزب مردم فعاليت داشت و از اينرو در دوره ى بيست و دوم مجلس از طرف حزب مزبور كانديداى نمايندگى از تربت حيدريه گرديد و سرانجام به وكالت مجلس انتخاب شد. در مجلس يكى از سخنگويان حزب مردم بود مخصوصا به هنگام طرح بودجه دولت ايراداتى به طرز حكومت هويدا مى گرفت. در هر حال در ادوار بعد نتوانست رضايت دولت را جلب كند و پس از انقضاى مجلس بيست و دوم، به وزارت دارائى بازگشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] چهره هاى آشنا (532)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2298/ 2 ،646 ،621/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (91 -90/ 1).

مدرسي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد حسن مدرسى سر يزدى بن السيد العلام السيد زين العابدين از علماء معروف معاصر كرج است.

وى در سال 1318 قمرى هجرى در قريه سر يزد از مضافات يزد بدنيا آمده و در سن 17 سالگى در سال 1335 قمرى براى تحصيل عزيمت يزد نموده و در آنجا در خدمت مرحوم حجةالاسلام آقا سيد حسين باغ گندمى و آقا ميرزا

سيد احمد مدرس و آخوند ملا حسن اردكانى و مرحوم آقا سيد مهدى يزدى تهرانى تحصيل ادبيات و سطوح نموده و در سال 1342 قمرى كه آيات عظام حوزه نجف در قم بسر مى بردند مهاجرت به قم نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على يثربى كاشانى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى و آيت اللَّه العظمى حايرى و مرحوم آيت اللَّه حجت استفاده نموده و پس از ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى نيز حدود ده سال بدرس آن مرحوم حاضر و بهره مند گرديده تا سال 1375 قمرى كه مرحوم حجةالاسلام آقا سيد ميرزا جندقى امام مسجد جامع كرج فوت نمودند بنا بر اصرار مردم كرج و امريه حضرت آيت اللَّه العظمى بروجردى منتقل بكرج و تاكنون در مسجد جامع كرج واقع در خيابان چالوس به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آقاى مدرسى كه داماد مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ محمد توسركانى حايرى (داماد معظم مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى مؤسس حوزه علميه مى باشند عالمى متين و بزرگوار و دور از هرگونه تظاهرات و خودنمائى و موصوف بفضل و تقوا هستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مدرسي، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عليرضا مدرسى از علماء معروف معاصر يزد بوده است.

وى در حدود 1323 قمرى در يزد متولد شده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات و ادبيات و سطوح را از مرحوم والدش و ديگران در يزد آموخته و پس از آن به قم مهاجرت نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و مرحوم آيت اللَّه حجت استفاده نموده است.

و پس از آن عزيمت به نجف اشرف و

چندى از محاضر آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى بهره مند شده و با دريافت اجازات علمى و روايتى از آنان به يزد مراجعت و در مدرسه مصلى (اسحاقيه) به تدريس و اقامه جماعت پرداخته تا در اواخر كه به واسطه كسالت قند و ضعف چشم و غيره از تدريس مانده و در ماه مبارك 1393 قمرى وفات و جنازه اش با تجليل حمل به قم و در قبرستان شيخان جنب مقبره جناب زكريا بن آدم اشعرى مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدرسي، علينقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: گوش و حلق و بينى دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مدرسي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى سيد محمدحسن بن العلامه سيد محمد مدرسى يزدى از علماء اعلام و فقهاء عظام و دانشمندان كرام حوزه علميه و ائمه جماعت شهرستان قم مى باشند.

در حدود سال 1320 قمرى در يزد متولد شده و پس از رشد و ديدن قسمتى از سطوح مهاجرت به قم نموده و سطوح را نزد مدرسين بزرگ قم تكميل و به حوزه درس مرحوم آيت الله موسس حايرى و آيت الله حجت رحمه الله حاضر شده و مدت 18 سال هم از محضر مرحوم آيت الله العظمى بروجردى انارالله برهانه استفاده نموده و در پائين شهر قم به ترويجات دينى و روحى و اقامه جماعت پرداخته و تا هم اكنون به خدمات مذهبى اشتغال دارند.

والد ماجدش مرحوم علامه حاج سيد محمد يزدى از شيوخ علماء و اكابر دانشمندان يزد بوده و در سال 1341 قمرى در يزد از دنيا رفته و در قبرستان جوى هرمر به خاك رفته است.

برادر ارجمندش جناب عالم فاضل حاج سيد محمدباقر ميرصالحى مدرسى از ائمه جماعت يزد بوده اند.

فرزندان ارجمند روحانى دارد كه در سلك روحانيت به تبليغات مسائل احكام و ترويجات دينى از طريق منبر اشتغال دارند و آنها به اسامى زير مى باشند.

1- حاج آقا محمد مدرسى كه از وعاظ محترم قم و تهران مى باشند.

2- حاج آقا على مدرسى يزدى كه با مولف طريق صداقت را دارند.

3- حاج آقا كاظم مدرسى.

4- حاج آقا احمد مدرسى يزدى 5- آقا محمود مدرسى

6- آقا رضا مدرسى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مدرسي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد رضا مدرسي

محل تولد : يزد

شهرت : مدرسي يزدي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

آية الله سيد محمدرضا مدرسي يزدي

در سال 1334 هجري شمسي در يزد و در ميان خانواده اي متديّن و اهل علم و دوستدار خاندان گرامي پيامبر اكرم (ص ) به دنيا آمد. پدرش آية الله سيد جواد مدرسي يزدي كه هم اكنون نيز در قيد حيات است ، از علما و دانشمندان مشهور يزد به شمار مي آيد و سالهاست كه به خدمت به جامعه اسلامي و مردمان نستوه و فداكار ديار خود مي پردازد. آية الله سيد جواد مدرسي از استادان مشهور اخلاق است كه سيرة علمي و عملي او سر مشق جامعه اسلامي و مردمان و دين باوران بوده است . پدر آقا سيد جواد، آية الله سيد احمد مدرسي _ نيز از استادان مبرز حوزة علميه به شمار مي آمده است . خاندان مادري آية الله محمد رضا مدرسي يزدي نيز از خانواده اي متدين و روحاني به شمار مي آيند. كه اينها خود در شكل گيري شخصيت استاد مدرسي سهم بسزايي داشته است . آية الله مدرسي يزدي در حدود 5 سالگي به مكتب رفت و تحصيلات خود را در همان جا آغاز كرد. پيش از 7 سالگي به دبستان رفت و پس از آن به دبيرستان راه يافت ، به گونه اي كه در كنار دروس دبيرستان ، برخي از دروس مقدمات حوزه را نيز فرا گرفته بود. پس از آن با اشتياق فراوان درس حوزه را در مدرسة معروف به مصلي آغاز كرد و در مدت كمي دروس دورة مقدمات را فرا گرفت . با اتمام دروس دورة مقدمات ، دروس سطح را شروع كرد و پس از مدتي به قم عزيمت كرد. در قم نيز به محضر استادان بسياري شرفياب شد و سالها از خرمن علم و عمل آنان

خوشه چيد. او در اين سالها به تحصيل دروس مرسوم حوزه بسنده نكرد و در كنار آن به دروس نجوم ، هيئت ، فلسفه غرب و اقتصاد و نيز فراگيري زبانهاي خارجي پرداخت و در رشته هاي فلسفه و كلام و تفسير و حديث نيز كتب بسياري را مطالعه كرد و در اين دروس نيز شركت مي نمود. با پايان يافتن دروس دورة سطح ، به درس خارج استادان برجسته حوزه علميه قم راه يافت و سالهاي متمادي در آن دروس شركت مي جست . به همراه آن ، در درسهاي فلسفه و كلام نيز حضور جدي داشت و هيچ گاه مطالعه دروس جنبي و دروس دانشگاهي را رها نكرد. او در سالهاي تحصيل خود از محضر اساتيد اخلاق نيز استفاده مي برد تا علم خويش را به زيور عمل بيارايد. آية الله مدرسي يزدي در سالهاي تحصيل خود به محضر استادان بسياري شرفياب شد. او كه غالب دروس دورة مقدمات و بخشي از دروس سطح را در محضر پدر خود فرا گرفته بود. پس از سال 1351 كه به قم آمد، مقداري از شرح لمعه را نزد آية الله صلواتي و آية الله سيد ابوالفضل موسوي تبريزي آموخت و قسمتي از رسائل را نزد آية الله ميرمحمدي و مكاسب را عمدتاً نزد آية الله ستوده و بيشتر كفايه را نزد آية الله سبحاني فرا گرفت . او از اساتيد متعدد ديگري نيز در اين مقطع بهره برد. وي دروس هيئت و عرفان را نزد آية الله حسن زاده آملي آموخت و در دروس فلسفه آية الله شهيد مطهري و نيز آية الله جوادي آملي شركت جست ، در اين زمينه نيز از اساتيد ديگري بهره گرفت . براي

فراگيري دروس خارج فقه و اصول ابتدا مدتي در درس مرحوم آيت الله شيخ كاظم تبريزي حضور يافت و سالهاي متمادي به دروس آيات عظام وحيد خراساني و تبريزي رفت ؛ به طوري كه اين دو عالم فرزانه را مي توان استادان اساسي او دانست . البته او از اساتيد ديگري همچون مرحوم آيت الله حائري ، مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي و حضرت آيت الله بهجت مدظله العالي از جنبه هاي گوناگون استفاده كرد. استاد مدرسي در ساليان عمر خود تا كنون فعاليتهاي بسياري را در عرصه علم و فرهنگ به انجام رسانده است . از جمله آنها تأليف كتب و مقالات فراوان در عرصه هاي گوناگون علمي است . ويژگي اين آثار، روز آمد بودن و ژرف نگري تحسين برانگيز است . آية الله مدرسي از سالهاي نخستين تحصيل ، به امر تدريس نيز اهتمام ويژه اي داشته است ، او كه بارها دروس دورة مقدمات و سطح را تدريس كرده ، در مؤسسه در راه حق به تدريس فلسفه تطبيقي ، فلسفه اخلاق و علم اقتصاد و نيز كتاب اقتصادنا (نوشته شهيد صدر) اشتغال داشته است . در زمينه فلسفه نيز به تدريس كتاب هاي بداية الحكمه و شرح منظومه و... پرداخته است . او مدتي نيز در دانشكده هاي مختلف تدريس كرده و روزگاري نيز به تدريس در مؤسسه باقر العلوم پرداخته است . وي از جمله همكاران و مؤلفين كتب دفتر همكاري حوزه و دانشگاه در سالهاي اوليه تأسيس بوده است . آية الله مدرسي از سال 1372 ابتدا تدريس خارج اصول و چندي بعد خارج فقه را آغاز كرده كه تا كنون يك دوره اصول به پايان رسيده و هم اكنون دورة دوم آن آغاز شده است ؛ در بخش فقه نيز اين

تدريس ادامه داشته و از اين رهگذر، طلاب و فضلاي بسياري تربيت شده اند. استاد مدرسي يزدي از روزگار جواني براي فعاليتهاي سياسي اهميت ويژه اي قائل مي شده است . او در خانواده اي رشد يافته كه پدري مبارز در آن حضور داشته است ؛ آية الله سيد جواد مدرسي كه با امام خميني (ره ) از طريق مرحوم آية الله سيد عباس خاتم يزدي (ره ) ارتباط داشت در طول دوران مبارزه ، همواره يار امام بود. او وكيل امام در يزد بود و در كمك به مبارزان نقش ويژه اي ايفا مي كرد. فرزند اين پدر نيز در راه مبارزه قدمهاي استواري برداشت . از جمله اينكه در قم آية الله العظمي گلپايگاني را از نقشه ساواك در سوء استفاده از مجلسي كه برخي از علما و فضلا قرار بود در آن حضور يابند، آگاه ساخت . از فعاليتها سياسي او پس از انقلاب مي توان به عضويت در كميته امام (ره ) براي رتق و فتق امور استان لرستان و نيز نظارت بر انتخابات خبرگان در يزد اشاره كرد. آية الله مدرسي در سالهاي دفاع مقدس ، بارها در جبهه هاي جنگ حضوريافت . آية الله مدرسي يزدي هم اكنون در قم حضور دارد و به تربيت طلاب مي پردازد و همزمان از فقهاي شوراي نگهبان قانون اساسي است . همچنين وي از اعضاي محترم جامعه مدرسين حوزه علميه است .

مدرسي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد يحيى بن سيد على اصغر مدرس متولد 1321 قمرى از علماء و مدرسين بزرگ نجف اشرف بوده است.

وى در يزد در سال مذكور تولد يافته و پس از خواندن اوليات و سطوح به قم آمده و چندين سال از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى و مرحوم آيت اللَّه

آقا سيد على يثربى كاشانى استفاده نموده و در اواخر مرحوم آيت اللَّه حايرى مهاجرت به نجف اشرف و از محضر و دروس مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه نائينى استفاده نموده و خود به تدريس خارج فقه و اصول پرداخته و جماعتى از فضلاء نجف از محضرش كسب علم و كمال نموده تا در سال 1383 قمرى كه مسافرت به ايران نموده ولى در كرند كرمانشاه در هفدهم ماه صفر سال مذكور وفات و جنازه اش با تجليل حمل به قم و در مقبره (شيخان) به خاك رفته است.

از آثار علمى او كتب زير است.

1- قاعده لاضرر 2- منجزات مريض 3- اجتهاد و تقليد 4- تقريرات دراسات مرحوم نائينى و عراقى 5- رسائل در جميع ابواب فقه 6- حاشيه توضيح المسائل 7- رساله علميه 8- حاشيه بر عروه.

از باقيات الصالحات آن مرحوم دو فرزند فاضل و برومند است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مدركي نهاوندي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، اديب و شاعر، متخلص به مدركى. در «الذريعه» و تذكره ى «روز روشن» و «تاريخ نظم و نثر» صاحب عنوان تحت نام دركى آورده شده است كه با توجه به آورده ى عبدالباقى نهاوندى، فرزند او، كه دوبار وى را تحت نام و تخلص مدركى آورده، اشتباه مى باشد. وى ساكن قريه جولك از توابع نهاوند و پدر آقا خضر و عبدالباقى نهاوندى، صاحب «مآثر رحيمى» بود. پدر او از طرف شاه اسماعيل صفوى (930 -905 ق) به وزارت همدان رسيد و خود او نيز از جمله اعيان آن ولايت بود كه در زمان شاه عباس اول (1038 -996 ق) وزير و ناظر آنجا شد. از آثارش: «ديوان»

شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (675)، تذكره ى روز روشن (258)، الذريعه (322/ 9)، فرهنگ سخنوران (830)، مآثر رحيمى (1538 -1537/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (707/ 3).

مدني بجستاني، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود مدني بجستاني

محل تولد : بجستان

شهرت : مدني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1343 متولد شدم . پدرم مرحوم آيت الله مدني از شاگردان آيت الله ميلاني و آيت الله ميرزا جواد تهراني و آيت الله شيخ هاشم قزويني و از ائمه جمعه بود . دوران تحصيلات ابتدائي را در بجستان به پايان رساندم و پس از پايان سال اول دوره راهنمايي وارد حوزه علميه شدم و تا سال 1383 به صورت مستمر به تعليم و تدريس و تاليف و تحقيق و تبليغ مشغول بودم . سه سال در حوزه علميه مشهد بودم و سپس در سال 1358 به قم هجرت كردم و از دروس حضرات آيات ستوده ، پاياني ، اعتمادي و بني فضل استفاده بردم . در مقطع خارج از حضرات آيات عظام تبريزي «فقه 12 سال اصول 8 سال» ، وحيد خرساني «فقه يك سال و نيم و اصول هشت سال» ، مكارم شيرازي «اصول يك سال» ، منتظري «فقه 4 سال» بهره مند شدم .

مدني كاشاني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1413 -1321 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مجتهد. جدش ملا محمد شيرازى در 1200 ق از شيراز به كاشان رفت. او در كاشان به دنيا آمد. وى نخست علوم قديمه را در حوزه علميه فراگرفت. سپس به فراگيرى علوم جديد پرداخت. ادبيات را در محضر اديب فرزانه سيد محمود علوى و فقه و اصول و صرف را در محضر پدرش ، ملا عبدالرسول، و جد مادرى اش ملا حبيب اللَّه شريف كاشانى و سيد محمد علوى و شيخ محمود نجفى فراگرفت.

در زمان آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى به قم رفت و از درس عمومى و خصوصى فقه و اصول ايشان استفاده نمود. علمايى چون آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه سيد احمد خوانسارى و آخوند ملا على همدانى و آقا ميرزا محمد همدانى و حاج آقا روح اللَّه كمالوند با وى هم مباحثه بودند. وى از آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى و آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى اجازه اجتهاد گرفت. سپس به امر پدر و خواست مردم به كاشان بازگشت و به تأسيس حوزه ى علميه و تدريس پرداخت و مرجع امور دينى مردم گشت. از جمله آثار خيروى احداث مساجد و مدارس و حسينيه ها و حمام ها مى باشد. از آثار علمى وى: «منتخب الاحكام»؛ «كشف الحقائق»؛ «توضيح التقريرات»، در بحث؛ «الخيارات» از «مكاسب»؛ حاشيه بر «الكفاية»؛ حاشيه بر «العروة الوثقى»؛ حاشيه بر «ذخيرة العباد»؛ كتاب «الربا»، «عمليات بانكى»؛ رساله ى «الحجابية»؛ رساله اى در «الاوانى»؛ «براهين الحج للفقهاء و الحجج»؛ «الخلافة»، در اثبات خلافت بلافصل اميرالمؤمنين (ع) بر طبق روايات اهل سنت؛ «القصاص للفقهاء و الخواص»؛ «كشف الاستار عن حكم المغرب و الاستتار»؛ رساله اى در «احكام حدود»؛ «من ولى السفهاء»؛ «اصول مذهب تشيع».[1]

عالم دينى.

تولد: 23 محرم 1321 ق.، كاشان.

درگذشت: 6 تير 1371.

آيت الله رضا مدنى كاشانى، فرزند عبدالرسول كاشانى، از همان اوان كودكى تا حدود بيست سالگى در زادگاه خود كاشان به تحصيل علوم دينى پرداخت و در اين سال ها از محضر كسانى چون پدرش آيت الله محمدعبدالرسول مدنى و جدش آيت الله ملا حبيب الله شريف بهره برد. با آمدن آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى به قم، ايشان نيز به قم رفت و در حوزه ى درس آيت الله حائرى يزدى راه يافت. طولى نكشيد

به مقام اجتهاد دست يافت. وى در سال 1359 ق. برحسب دستور پدر خود و درخواست برخى از اهالى كاشان به وطن خود بازگشت. از آثار اوست: توضيح التقريرات فى بحث الخيارات (عربى، شرح بر خيارات متأجر شيخ مرتضى انصارى، تقرير آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، جزء اول)؛ الدرة المضيئة فى احكام انية الذهب و الفضة، رساله در حجاب زنان؛ فارئض المقلدين (1376 ق.)؛ كتاب ريا؛ كشف الاستار عن حكم المغرب و الاستتار (1375 ق.)؛ كشف الحقايق عن الرد على الزنديق و المنافق (دو جلد، 1373 -1371 ق.)؛ منتخب الرسائل؛ رساله ى عمليه.

رضا مدنى كاشانى بن العالم العابد والفقيه الزاهد حجةالاسلام والمسلمين آخوند ملا عبدالرسول مدنى از علماء بزرگ حوزه علميه قم و مشاهير فقهاء و مراجع معاصر شهرستان كاشانست.

وى در سحرگاه شب چهارشنبه محرم 1321 قمرى هجرى در كاشان به دنيا آمده و پس از رشد مقدمات و سطوح را از مرحوم والد و جدامى خود مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا حبيب اللَّه و مرحوم آيت اللَّه آسيد محمد علوى كاشانى فراگرفته و در شوال 1340 قمرى به قم آمده و مجلس درس عمومى و خصوصى مرحوم آيت اللَّه المؤسس حايرى فقهاً و اصولا حاضر و استفاده نموده و هم خود تدريس و مباحثه گذارده تا اينكه در سال 1359 قمرى هجرى حسب الامر مرحوم والد و درخواست بعضى از اهل كاشان مراجعت به كاشان نموده و تا اكنون به تدريس و اقامه جماعت در مسجد ميانچال و مرجعيت مردم كاشان اشتغال دارد.

آيت اللَّه مدنى علاقه تامى به تأليف و تصنيف دارند و از غالب اجتماعات و رفت و آمدها منزوى و بركنار و به مطالعه كتب علمى و نوشتن پرداخته و

آثار علمى ارزنده اى از خود به يادگار گذارده كه فهرست آنها را مى نگارم.

1- كتاب براهين الحجج للفقهاء والحجج كه تا به حال دو جلد آن به طبع رسيده و در حوزه هاى علمى قم و نجف و مشهد بين فضلاء اهل علم معروف و مشهور و از آن استفاده مى نمايند.

2- كتاب الخلافة كه از بهترين كتابهاى مربوط به اثبات خلافت بلافصلى حضرت اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام است بر طربق روايات علماء اهل سنت.

3- كتاب كشف الحقايق فى الرد على الزنديق والمنافق كه بهترين رداست بر زنادقه اين زمان.

4- رساله حجابيه 5- حاشيه بر كفايه 6- حاشيه بر خيارات متاجر شيخ 7- رساله در نكاح و رضاع استدلالى 8- حاشيه بر عروةالوثقى و ساير رسائل 9- الدرة المضيئه فى احكام آنية الذهب والفضه 10- رساله اى در احكام حدود 11- كتاب الرباء در مسائل رباى قرضى و معاملات و ساير احكام متعلقه آن و بعض مسائل ديگر.

معظم له اكنون در كاشان حوزه درس خارج دارند و جمعى از دانشمندان و فضلاء از محضرشان استفاده مى نمايند.

آثار خير بسيارى مانند مساجد و مدارس و حسينيه ها و حمام ها در شهر و دهات بنا نموده و به بسيارى از مستمندان و بيچارگان مساعدت كرده و مى نمايند.

مكرر بعضى از فضلاء حوزه علميه قم و نجف و مشهد و غيره درخواست نمودند كه معظم له را براى تدريس نگاه دارند روى بعضى از موانع شرعيه نپذيرفتند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 760 -759/ 14)، كيهان فرهنگى (س 4، ش 4، ص 15 -12)، گنجينه ى دانشمندان (262 -260 ،259/ 6)، مؤلفين كتب چاپى (199 -198/ 3).

مدني همداني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1340 -1258

ش)، طبيب، خطاط، نقاش، موسيقيدان و شاعر، متخلص به صفاءالحق. وى گاهى در شعر صفا نيز تخلص مى كرد. نسبش از جانب پدر به امام زين العابدين (ع) مى رسد و از طرف مادر منسوب به علاءالدوله سمنانى است. در كردستان به دنيا آمد و در پنج سالگى همراه خانواده اش به همدان منتقل شد و مقدمات علوم فنون را نزد استادان آنجا آموخت. وى طبيعيات و الهيات و فلكيات را نزد مشكاة الملك، محمدعلى ميرزا پسر خسرو ميرزا قاجار، و طب قديم را نزد حاج ميرزا حسين، نواده ى كوثر عليشاه، و نقاشى و تذهيب را نزد صنيع الملك و ميرزا حسين، پسر سميعاى نقاش، و طب جديد را نزد ميرزا محمد صحت بخش و دكتر نجفقلى خان عراقى و موسيقى را نزد ميرزا حسينقلى و سيد احمد خان ساوجى و عرفان را نزد حاج عبدالوهاب شوشترى فراگرفت. صفاءالحق در فاصله ى سالهاى 1284 -1275 ش به ايرانگردى و سپس جهانگردى پرداخت و از مصر و سودان و عراق ديدن كرد و چند سال در بمبئى سكنى گزيد و معلومات و تجربيات طبى خود را تكميل كرد و در آنجا به سبك هندى شعر سرود و بعد از 150 سال، كه پيروى از اين سبك در ايران منسوخ شده بود، آن شيوه را به اين كشور بازگرداند. در واقع صفا مجدد غزل سبك هندى در ايران است. وى در هندوستان از محضر بزرگان اهل عرفان نيز بهره ها برد. پس از بازگشت از هند، با معلوماتى كه از طب قديم داشت و تجاربى كه در معالجات جديد آموخته بود مطبى در همدان گشود. در ح 1293 ق وزارت معارف به وى گواهينامه ى

طبيب مجاز اعطا كرد و او را به عنوان نماينده ى دولت جهت آبله كوبى منطقه ى اسدآباد و سپس رياست بهدارى آن منطقه اعزام نمود. او در موسيقى نيز دست داشت و سه تار را نيكو مى نواخت. وى همچنين خط خوبى داشت و به فن نقاشى و سوزن دوزى آشنا بود. او «سفرنامه»اى به خط خود نوشته و آن را به نقاشى هايى از هنر خود مزين ساخته است. وى را در كنار مرقد باباطاهر، در همدان، به خاك سپردند. از ديگر آثارش: «رساله پدگجى» يا «پداگوژى»، در تربيت؛ رساله ى «نمكدان»، آميزه اى از نظم و نثر و جد و هزل؛ مثنوى «پهلوى نامه»، در انتقاد بر حكومت رضاخان و مخالفت با كشف حجاب؛ رساله «بزبزگان»، در دامپزشكى؛ «كليه» در پاسخ به سؤالات ادبى و كلام و مذهبى، كه ناتمام است؛ قصايد و مثنويات و قطعات، كه از جهت مواد تاريخ و فولكلور همدان داراى فوايد است؛ «ديوان» غزليات، كه در آن بيشتر به صائب و سبك هندى نظر دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان و سخن سرايان همدان (318 -315/ 2)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 10، ص 40 -39).

مدني، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1293، دهخوارقان (آذرشهر)، از توابع تبريز.

شهادت: 20 شهريور 1360، تبريز.

آيت الله سيد اسدالله مدنى، فرزند آقا ميرعلى، در سن شانزده سالگى پدر خود را از دست داد و چون پيش از اين مادرش را نيز از دست داده بود به ناچار سرپرستى سه كودك و نامادرى اش را عهده دار شد. چندى بعد وارد حوزه ى علميه ى قم شد و پس از گذراندن دوره سطح نزد آيت الله سيد شهاب الدين مرعشى نجفى و آيت الله سيد محمد رضا گلپايگانى، حدود چهار سال

به تحصيل درس فلسفه در محضر امام خمينى (ره) پرداخت و همچنين در جلسات درس آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى شركت كرد. استادان ديگر او آيت الله حكيم و آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله سيد عبدالهادى شيرازى بودند.

مبارزات سياسى خود را نيز از همان دوران طلبگى عليه رژيم پهلوى آغاز كرد و به علت مخالفت با كاپيتولاسيون از قم به ممسنى نورآباد تبعيد شد و پس از تبعيد در سال 1363 ق. به زيارت خانه خدا رفت و پس از اتمام حج بى درنگ به نجف عزيمت و تحصيل و درس خود را در آنجا شروع كرد و در درسهاى آيت الله خويى شركت نمود و روزانه چندين جلسه درس از كفاية، رسائل، مكاسب و لمعه را براى طلاب تدريس مى نمود. در نجف در فعاليت هاى عمرانى و مذهبى و نيز در راهپيمايى هاى و ساير مسائل ايران پيش قدم بود. در بيست و يكم بهمن 1375 كه تعدادى از تانك هاى دشمن از كرمانشاه به تهران عازم بودند، وى به اتفاق سى هزار جمعيت با دست خالى كفن پوش به مقابله با آن ها پرداختند و با دادان تعداى شهيد و مجروح موفق مى شوند تانك ها را از حركت بازداشته و سربازان را كه تعدادشان 500 نفر بود خلع سلاح نمايند و تمام آنها را در منزل خود تغيير لباس داده و پذيرايى مى كند و به آنها مى گويد كه: برويد به اميد خدا هر موقع انقلاب پيروز شد خودتان را معرفى كنيد.» بعد از پيروزى انقلاب اسلامى و پس از رحلت آخوند ملا معصومى، آيت الله مدنى دوباره بعد از اقامت كوتاهى در قم راهى همدان شد. در

انتخابات مجلس خبرگان شركت نمود و از سوى مردم همدان به مجلس راه يافت و در تدوين قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران نقش داشت. وى همچنين امامت جمعه و نمايندگى امام خمينى (ره) را در همدان طبق حكم بيست و يكم مهر 1358 ايشان به عهده داشت. بعد از شهادت آيت الله محمدعلى قاضى طباطبايى به حكم رهبرى، امام جماعت شهر تبريز شد. نقش آيت الله مدنى در اداره ى امور استان آذربايجان و جريان حزب خلق مسلمان كه توانسته بود قدرتى در تبريز براى خود دست و پا كند، مهم بود. وى با هميارى مردم آنها را از صحنه ى سياست منطقه بيرون كرد. به همين سبب چندين بار به وى سوء قصد شد.

از جمله خدمات ايشان مى توان به اين موارد اشاره نمود: احداث مهديه، صندوق قرض الحسنه و درمانگاه در مهديه همدان، بناى حسينيه و احداث حمام و مسجد و مدرسه و كتابخانه و قرض الحسنه اى در دره مراد بيك، راه اندازى صندوق قرض الحسنه در قصر شيرين، اداره ى حوزه ى علميه ى كماليه ى خرم آباد، احداث هجده دستگاه خانه در يكى از روستاهاى بوئين زهرا، ساختن مسجد بزرگى در نورآباد ممسنى. او در جبهه هاى دفاع مقدس هم حضور داشت (همچنين در جريان شكست حصر سوسنگرد).

آيت الله مدنى روز بيستم شهريور 1360 بعد از نماز جمعه تبريز به شهادت رسيد و پيكرش را در جوار حرم معصومه (س) به خاك سپردند.

حاج سيد اسداللَّه مدنى دهخوار قانى (آذر شهرى) از علماء مبرز معاصر است در شهر خرم آباد. وى در سال 1331 قمرى در آذرشهر متولد شده و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح اولى در محل خود به اتفاق برادر رضاعى خود جناب

مستطاب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا باقر حكمت نيا در سال 1356 قمرى مهاجرت به قم نموده و سطوح وسطى و نهائى را از مدرسين بزرگ چون آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و بعضى ديگر به پايان رسانيده و به درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آسيد محمد حجة كوه كمرى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خوانسارى طاب ثراهما حاضر شده و استفاده كامل نموده و خود به تدريس سطوح و اخلاق پرداخته آنگاه مهاجرت به نجف نموده و از محضر آيات بزرگ حوزه نجف بالاخص زعيم اعظم و مرجع عاليقدر جهان تشيع حضرت آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله فقها و اصولا استفاده نموده و خود در آن سامان به تدريس فقه و اصول و غيره پرداخته و در فصل تابستان به همدان آمده و مورد توجه مخصوص مردم باايمان همدان و بالخصوص دانشمندان آن شهرستان قرار گرفته تا در سال 1392 قمرى كه مردم عالم دوست شهرستان خرم آباد مركز فرماندارى منطقه لرستان براى سرپرست حوزه علميه آنجا و مرجعيت مردم آن ناحيه تقاضا و به اصرار آنجناب را به خرم آباد برده و تاكنون از وجود ذيجودش استفاده و استفاضه مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مدني، بدرالدين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

مترجم.

درگذشت: 1367، تهران.

بدرالدين مدنى در سال هاى آخر عمر درباره ى زندگى و آثار سعدى كار و تحقيق مى كرد. او به زبان فرانسوى آشنايى داشت و به نوشته هاى رومن رولان علاقه مند بود و چندين نمايشنامه از جمله روبسپير (1360) را به فارسى برگرداند: از آن جمله است: آيرت (رومن رولان)؛ آن زمان فراخواهد رسيد (رومن رولان، 1357)؛ پيروزى عقل (نمايشنامه اى اثر رومن رولان، 1360)؛ تراژدى هاى ايمان (مجموعه چند نمايشنامه از رومن

رولان، 1364)؛ تردستى هاى اسكاپن (مولير، 1365)؛ گرگ ها (رومن رولان، 2535 1355)؛ تحقيقى مقدماتى درباره ى داستان هاى شاهنامه با عنوان دريچه اى بر كاخ بلند و گزندناپذير شاهنامه. بدرالدين مدنى كتابى نيز درباره ى رومن رولان در سال 1363 تحت عنوان رومن رولان: زندگى و آثار منتشر نمود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مدني، علي خان

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي خان كبير در غروب جمعه ، پانزدهم جمادي الاول 1052 ق . در مدينه پاي به عرصه گيتي نهاد.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : پدر سيدعلي خان، سيد نظام الدين احمد از دانشوران شيرازي تبار حجاز بود و در شمار نوادگان علي بن الحسين عليه السلام جاي داشت .مادر گرانقدرش دخت شيخ محمد بن احمد منوفي ، مرجع وارسته شافعيان شمرده مي شد.هنوز علي خردسال بود كه پدرش دعوت قطب شاه هفتم ، فرمانرواي حيدرآباد را اجابت كرد و براي راهنمايي مومنان شبه قاره رهسپار هند شد.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : كودك شيرازي تبار حجاز زير نظر مادر ارجمندش باليد. در اين سالها دايي دانشورش ، شاعر گرانمايه حضرت قاضي عبدالجواد منوفي ، پيشواي مذهبي و امام جماعت شافعيان در مسجد الحرام از وي حمايت مي كرد.و نهال نورسته مدينه را از عنايات خويش برخوردار مي ساخت . سيد علي در روزگار كودكي بزرگان بسيار ديد و ياد و نام و سيماي علمي - اجتماعي آنها را به خاطر سپرد. شيخ عبدالله بن سعيد باقشير، سيد نورالدين علي بن حسن حسيني شامي ، سبط الشيخ زين بن شيخ محمد شامي عاملي ، قاضي تاج الدين احمد بن ابراهيم مالكي مكي و مولا محمد باقر خراساني جمعي

از دانشوراني بودند كه براي تدريس يا نماز به مسجد الحرام مي آمدند.و خاطره سبزشان در انديشه كوچك نوباوه هوشمند حجاز ثبت شد.سيد علي در چنين قضايي رشد يافت و به حدود چهارده سالگي رسيد. در اين سن نامه پدر كه وي را به هجرت فرا مي خواند، به دستش رسيد. پس بار سفر بست و در ششم شعبان 1066 ق . رهسپار شبه قاره شد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سفر نوجوان حجاز بيست ماه به درازا كشيد. سرانجام در روزهاي پاياني ربيع الاول 1068 ق . به حيدر آباد رسيد. و براي نخستين بار يعقوب هند را در آغوش گرفت . او شرح تلاشهاي مادر فداكارش را براي پدر باز گفت و از حوادث حجاز پرده برداشت .نظام الدين احمد مقدم فرزند را گرامي داشت و در فرصتهاي گوناگون داستان شيخ الاسلامي و پذيرش دامادي سلطان را براي پور سپيد بخت مدينه النبي بيان كرد.و برنامه درسي و تربيتي ويژه اي برايش در نظر گرفت .ناگفته پيداست كه نظام الدين براي تربيت علمي فرزند فرصت كافي نداشت . بنابراين جوان برومند حجاز را فرمان داد كه تنها به محفل علمي پدر بسنده نكند و براي دستيابي به آرمان بلند خويش از محضر دانشمندان بزرگي كه به شوق بهره گيري از فضاي مناسب حيدرآباد به سمت شبه قاره مي شتافتند، سود برد.سيد علي پند پدر شنيد و از پژوهشگران بزرگي چون محمد بن علي شامي عاملي و شيخ جعفر بن كمال الدين بحراني كامياب شد.ناگفته پيداست كه آموخته هاي اختر فروزان حيدرآباد به آموزشهاي مدون بزرگان ياد شده محدود نبود. او در نشستهاي رسمي

و غير رسمي پدر شركت مي جست و از گنجينه اندوخته هاي دانشگراني كه به ديدار سيد نظام الدين مي شتافتند. برخوردار مي شد. منابع موجود نشان مي دهد كه محفل پدر جايگاه اديبان ، پزشكان و فقيهان بود. سرور جوانان حجاز در اين نشستها با بزرگاني چون اديب گرانمايه سيد حسينعلي بن حسن شدقم حسيني و اديب و پزشك نامور شيخ حسين بن شهاب الدين كركي شامي آشنا شد و از تجربه هاي گرانبهايشان بهره برد و اندك اندك در شمار درختان پرثمر باغستان دانش حيدرآباد جاي گرفتخاطرات و وقايع تحصيل : سيد وارستگان حجاز در ديباچه زرين ((سلافه العصر)) از آن سالها چنين ياد كرده است :((پس پيوسته ناكاميها بر من فرو مي باريد و مرا از نگارش باز مي داشت . حوادث ناگواري كه طومار شكيبايي را در هم مي پيچيد، گردش روزگاري كه پيامدهاي تلخش خردسالان را كهنسال و سپيد موي مي ساخت . رنج دوري از وطن ، بستگان و آشنايان ، انواع دشواريها و نامراديها در كنار دشمني پيوسته دربار چنان آتشي در زندگي ام افكند كه اگر بر زبان قلم جاري شود بي ترديد آن را مي سوزاند. هر چند آن سالها روزگار ناكاميها و نامراديهاي سيد علي شمرده شده است ، هرگز تلخ ترين روزهاي زندگي اش نبود. در سالهاي پاياني اين دهه غمبار مرد پولادين عرصه دانش و ادب روي در نقاب خاك كشيد.و صدر الدين را در برابر يورشهاي مكرر سلطان ابوالحسن تنها نهاد.اينك قطب شاه هشتم براي هميشه از دغدغه نفوذ سيد نظام الدين رهايي يافته بود. پس بي هيچ نگراني سيد علي را

در خانه اي كوچك زنداني كرد و هر گونه ديدار با او را ممنوع ساخت . بدين ترتيب ناگوارترين روزهاي زندگي سرور دانشوران حجاز با مرگ سيد نظام الدين آغاز شد و تا سالها ادامه يافت . روزهايي كه خود درباره آن چنين نگاشته است :((... در اين روزگار از همه آشنايان دورم و جز اندوه همنشيني ندارم ... ناگزير بايد در خانه اي تنگ تر از روزن سوزن زندگي كنم ، خانه اي كه هنگام ورود بدان شاهرگ قلب انسان پاره مي شود. در اين سراي ، همنشيني جز كتاب و دفتر ندارم ...خداوند از حوادثي كه در آينده پديد مي آيد آگاه تر است . تا كنون بر اين بحران گشايشي آشكار نشده است ... اين گزيده اي از حقايقي است كه در اين سرزمين بر من مي گذرد، شرح روزهاي زندگي ام كه پياپي مي گذرند و من با حسرتي پايان ناپذير به تماشايشان نشسته ام .استادان و مربيان : از استادان سيدعلي خان مدني مي توان به: سيدحسينعلي بن حسن شدقم حسيني، شيخ حسين بن شهاب الدين كركي شامي، شيخ جعفر بن كمال الدين بحراني و محمدبن علي شامي عاملي اشاره كرد.وقايع ميانسالي : دانشور نستوه در اين برهه نيز پژهش دست نكشيد و در روزگاري كه به سن شصت نزديك مي شد به نگارش رساله اي در شرح روايتهاي پنجگانه اي كه پدرانش سينه به سينه برايش بازگو كرده بودند، پرداخت و در ربيع الاول 1109 ق . آن را به پايان برد.سالها شتابان مي گذشتند و اديب فرزانه هند را به سمت كهنسالي پيش مي بردند. سرور انديشمندان سده

يازدهم اينك آثار گذر عمر را بر پيكرش مشاهده مي كرد. بنابراين در 1114 ق . نزد محيي الدين محمد اورنگ زيب شتافت و كناره گيري اش از پستهاي دولتي را به آگاهي وي رسانده ، اجازه خواست كه راه حجاز پيش گيرد و در پايان عمر به زيارت بيت الله الحرام ، آرامگاه مقدس پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و بستگانش در آن سامان توفيق يابد.اندكي بعد بار سفر بست و بي توجه به اندرز آشنايان ، كه او را به ماندن و بهره گيري از عنايتهاي ملوكانه تشويق مي كردند، در مسير سپيدترين جاده جهان به حركت درآمد و پس از 46 سال زندگي پرفراز و فرود در شبه قاره ، سوي وطن روان شد.زمان و علت فوت : دانشوري كه در روزهاي سخت حيدر آباد و لاهور از پژوهش باز نايستاد در روزهاي آسودگي شيراز نمي توانست از اين كردار پسنديده دست بردارد. او همچنان تحقيق مي كرد و مي نوشت تا گرانبهاترين مجموعه لغت عرب را پديد آورد و البته در اين كار نيز چون همه اقداماتش به موفقيتي سترگ دست يافت . كتاب پر ارج ((الطراز الاول فيما عليه من لغه العرب المعمول )) نشانه روش پيروزي بزرگ آفتاب بي غروب شيراز در روزگار كهنسالي و ناتواني است . اديب گرانمايه مدرسه منصوريه در اين اثر گران پايه استادي و چيرگي خيره كننده اش را هويدا ساخته ، در ذيل هر لفظ همه مسائل مربوط به آن ، حتي ترانه ها و داستانها را نيز به زيور نگارش آراسته است .بي ترديد پايان اين اثر شگرف مي توانست

پايان گسترده ترين پژوهشهاي انسان در موضوع لغت عرب به شمار آيد ولي دريغ چرخ چنين نمي پسنديد. بيماري بر پيكرش پنجه افكند و سرانجام ديدگان پرفروغش در يكي از غمبارترين روزهاي سال 1120 ق . براي هميشه بسته شد.استادان ، دانشجويان و مومنان شهر پيكر گرانبهاترين گوهر درياي ادب و هنر را تا حرم حضرت احمد بن موسي عليه السلام شاهچراغ همراهي كردند و در آن حريم پاك كنار آرامگاه سيد ماجد بحراني به خاك سپردند.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : تلاشهاي سيدعلي خان بزرگ در تامين امنيت شهر و آسايش مردم ، محمد اورنگ زيب را بر آن داشت كه وي را به حكومت لاهور و مناطق مجاور منصوب كند. با اين تدبير سلطان نماينده اي شايسته يافت . لاهور فرمانداري دلسوز به دست آورد و اديب بزرگ سده يازدهم پاي در روزگاري سراسر تلاش نهاد.هر چند مسئوليت تازه سيد دشوار و كمرشكن بود، هرگز او را از پژوهش و نگارش باز نداشت . آن بزرگمرد از فرصتهاي اندك پديد آمده در نبردها و آماده باشها بهره برد و به تحقيق و نگارش پرداخت . دانشمندي چون صدر الدين سيد علي همنشين با كتاب را از هر كاري زيباتر و دوست داشتني تر مي داشت ولي سياستمداري چون اورنگ زيب هرگز نمي توانست شخصيت ارجمند دانشور وارسته روزگار خويش را ناديده گرفته ، از او در اداره امور جامعه بهره نبرد. بنابراين ضمن فرماني وي را به رياست ديوان ((برهانپور)) منصوب كرد. دانشور برجسته جهان اسلام كه اين مقام را براي خدمت و انجام دادن وظيفه الهي اش مناسب مي ديد، راه برهانپور

پيش گرفت و در آن ديار به نجات ستمديدگان و كوتاه كردن دست تبهكاران و متجاوزان پرداخت . آن دانشمند گرانمايه پس از چند سال داوري ، از كار در ديوان برهانپور كناره گرفت و ديگر بار به ارتش پيوست و سالياني چند در سپاه محمد اورنگ زيب ، كه تشنه حضور فقيهي پارسا بود، به خدمت پرداخت .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سرنوشت همچنان با دانشمند وارسته حيدر آباد نامهربان بود. توفان دير پاي شريعت ستيزي كه با مرگ قطب شاه هفتم آغاز شده ، با عروج سيد نظام الدين احمد اوج گرفته بود همچنان ادامه داشت و هستي گرانبهاترين گوهر درياي دانش و هنر را تهديد مي كرد. نگاهباناني كه پيرامون خانه كوچك او مي گشتند، جاسوساني كه به عنوان دانشجو و اديب به ديدارش مي شتافتند هر يك خبر از آينده اي دشوارتر و تاريك تر مي داد.در چنين موقعيت اديب برجسته حجازي تبار نقشه اي هوشمندانه طرح كرد، نقشه اي كه در بهترين فرصت به اجرا درآمد. سيد علي از زندان گريخت و مقامهاي امنيتي قطب شاه هشتم را در شگفتي فرو برد. سلطان سواران بي شمار در پي اش روان ساخت . سواراني كه بسيار تلاش كردند ولي جز نوميدي و شكست بهره اي نبردند.دانشور گريخته از زندان قطب شاهيان ، خود را به برهانپور رساند و در نخستين فرصت به ديدار محمد اورنگ زيب ، پادشاه آن سامان شتافت . اورنگ زيب دشمن ديرپاي حيدرآباد نشينان شمرده مي شد و پيوسته در انديشه جذب دانشمندان و سياستمداران آن ديار بود. بنابراين مقدم سرور اديبان جزيره العرب را

گرامي داشته ، لقب خان به وي بخشيد و هزار و سيصد سوار زير فرمانش قرار داد.بدين ترتيب فرزند دانشمند سيد نظام الدين به صدر الدين سيد علي خان شهرت يافت . پيشنهادهاي سازنده او در شيوه كشور داري و لشگر آرايي سلطان اورنگ را بسيار تحت تاثير قرار داد، به گونه اي كه وقتي رهسپار اورنگ آباد شد وي را نيز همراه خويش برد و چون از آنجا به سمت احمد نكر حركت كرد او را فرمانده نگاهبانان اورنگ آباد ساخت .شاگردان : سيدعلي خان مدني در سالهاي تدريس شاگردان بسيار پروريد ولي بي دريغ كه نام و ياد آن سپيد بختان در گذر زمان به تاراج رخدادها رفته ، در آور فراموشي مدفون شده است . آنچه مي توان در اين فرصت باز گفت نام سه تن از كامرواياني است كه اجازه بازگويي شنيده ها و نگاشته هاي سيد اديبان حجاز را دريافت داشته اند:1. علامه گرانمايه حضرت شيخ محمد باقر مجلسي گردآورنده مجموعه نفيس بحارالانوار2. دانشور ارجمند حضرت شيخ باقر بن موسي محمد حسين مكي ،3. دانشمند وارسته حضرت سيد محمد حسين خاتون آبادي اصفهاني .آثار : اسلافه العصر في محاسن الشعراء بكل مصر ، التذكره في الفوائد النادره ، الحدائق النديه في شرح الصمديه ، الزهره في النحو ، الطراز الاول فيما عليه من لغه العرب المعمول ، الفرائد البهيه في شرح الفوائد الصمديه ، الكلم الطيب و الغيث الصيب ، المخلاه ، انوار الربيع في انواع البديع ويژگي اثر : در سال 1093 ق . با نام

كتاب نفيس انوار الربيع في انواع البديع در اختيار ادب دوستان قرار گرفت10 ديوان شعر ، رساله في اغلاط الفيروز آبادي في القاموس ، رساله في المسلسله بالاباء ، رياض السالكين في شرح صحيفه سيد الساجدين عليه السلام ، سلوه الغريب و اسوه الاديب ، كتاب النفيس ويژگي اثر : را در جمادي الثاني 1079 ق . به جهان دانش و ادب عرضه كرد.آن بزرگمرد در سطور پاياني اين اثر از دشواريهاي زندگي اش پرده برداشته16 محك القريض، ملحقاه السلافه ، موضح الرشاد في شرح الارشاد ، نعمه الاغان في عشره الاخوان ، نفثه المصدور

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1kz

مدني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مدني

محل تولد : گيلان

شهرت : مدني گيلاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب «محمد» فرزند «حسين» فرزند «حاجي» با نام خانوادگي «مدني»، ملقب به «عبد الزهراء» كه از عطاياي ملوكانه ملكه عالمين حضرت صديقه اطهر سلام الله عليها در يك عالمي به اين احقر بوده، در يكم تير ماه سال 1347 شمسي مطابق با بيست و پنجم ربيع الاول 1388 هجري قمري در دهستان نوخاله اكبري از توابع شهرستان صومعه سرا از شهرهاي غربي استان گيلان از مادري متدينه به نام «فرخنده رمضاني پور» فرزند«محمدجان» فرزند «كربلايي طوفانعلي» كه با پاي پياده از گيلان تا كربلاي معلي مشرف شده بود، متولد شدم. دوران كودكي را تحت الطاف الهي و كنف محبت پدر و مادرم كه به حلال و حرام الهي اهميت خاصي مي دادند گذراندم و تا

آنجايي كه به ياد دارم در يك خانواده شلوغ و پر جنب و جوش و زحمتكش و دين باور پرورش يافتم.

بر اساس فضاي حاكم در روستا كه معمولا كارها به صورت دسته جمعي انجام مي پذيرد. من نيز در كارهايي كه محول مي شد كوشا بودم. در عين حال به مدرسه مي ر فتم و دوره هاي ابتدايي و راهنمايي را به سختي گذراندم.

يادم مي آيد كلاس سوم ابتدايي را مي گذراندم كه انقلاب شكوهمند اسلامي به رهبري منادي و احياگر اسلام ناب محمدي (ص) حضرت امام خميني رضوان الله عليه آغاز شد و در جنب و جوش و فعاليت هاي دانش آموزي، راهپيمايي هاي محلي كه به تهييج دلباختگان امام صورت مي گرفت و در پخش پوسترها و اعلاميه ها با عده اي از دوستان هم سن وسال شركت مي نموديم. اولين بار كه عكس دلرباي حضرت امام خميني رضوان الله عليه را ديدم چنان مات آن چهره ملكوتي شدم، تو گويي از خود بي خود، اشك محبت از ديده ام جاري شده بود. آتش اين اشتياق روز به روز برافروخته تر مي شد. هيبت و هيئت آن فرزانه مرد در آن سنين خردي چنان در دل نشست كه بيرون كردنش مشكل مي نمود (آنچنان جاي گرفته است كه مشكل برود) لا جرم روش و منطق او، در روحيه من تاثير عميق گذاشته و چراغ عشق راه روحانيت شيعي در دلم روشن گشت و خدا را شكر بدين طريق مايل شدم.

زندگينامه علمي:

پس از پايان دوره راهنمايي با همه مشكلاتي كه سر راهم ايجاد شده بود، در اواخر 1363 رسما طلبه شدم و به خيل

سلسله طلاب علوم دينيه پيوستم.

جامع المقدمات و سيوطي (الفيه ابن مالك) و حاشيه ملا عبدالله و مغني اللبيب كه كتب مقدماتي بودند را در شهرستان رشت، مدرسه علميه «حاج حسن» معروف به صالح آباد (كه بسياري از بزرگان از جمله مجاهد في سبيل الله ميرزا كوچك جنگلي از ثمرات آن مدرسه اند) در نزد عالم ورع و اخلاقي كامل مرحوم حجت السلام و المسلمين الحاج شيخ محمد حسن مهدوي تولمي كه از شاگردان مرحوم آيت الله العظمي سيد حسن بحر العلوم و آيت الله سيد محمود ضيابري رحمت الله عليهما بود و مديريت حوزه علميه صالح آباد را نيز بعهده داشت، تعليم گرفتم و كتاب صمديه را براي مرور در محضر حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ عبدالرحيم اخوان توكلي تولمي كه جليس آيت الله العظمي آقاي حاج شيخ محمد تقي بهجت فومني در نجف اشرف بوده، تلمذ نمودم. معالم الاصول و مختصر المعاني را در محضر پر فروغ عالم رباني و فقيه صمداني آيت الله مستقيم عرباني كه اجازه اجتهاد مطلق از آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني و آقا ضياء الدين عراقي داشت، تلمذ نمودم.

اصول المظفر را از محضر عالم تقي و اخلاقي كامل سيد العلماء الربانيين آيت الله حاج سيد مجتبي رودباري دام ظله فرزند آيت الله حاج سيد حسين رودباري كه از شاگردان بنام حضرت آيت الله العظمي امام خميني و آيت الله العظمي خوئي و بسياري از بزرگان ديگر در نجف اشرف و قم بودند و همچنين حجت الاسلام و المسلمين يعسوبي آموختم.

لمعتين را از محضر نوراني حضرات آيات حاج شيخ مختار ظهيري رحمت الله عليه و حاج شيخ محمد علي

احمدي اشكوري و حاج سيد مجتبي رودباري فرا گرفتم.

رسائل و مكاسب شيخ انصاري و جلد اول كفايتين و منظومه سبزواري و شرح تجريد را در محضر نوراني فقيه صمداني استاد الاعاظم و شيخ الافاخم آيت الله العظمي علامه حاج شيخ محمد ازهدي لاكاني رضوان الله عليه كه اجازه اجتهاد مطلق از آيات عظام آقا سيد ابوالحسن اصفهاني، آقا ضياء الدين عراقي، آقاي حجت كوه كمره اي، حاج آقا حسين بروجردي و بسياري ديگر از مراجع را داشت، كه در متن اجازه آقاي بروجردي آمده مي خوانيم:«حري بان يجيز اجل شانا ان يستجيز» به شاگردي نشستم و سپس به دار العلم قم وارد شدم و جلد دوم كفايتين را از محضر مرحوم آيت الله وجداني و حجت الاسلام و المسلمين محمدي خراساني تعليم ديدم.تفسير را از محضر علامه نحرير آيت الله جوادي آملي و اخلاق را از آيات عظام مشكيني و مظاهري بهره گرفتم.درس خارج را فقها و اصولا در محضر آيات عظام مكارم شيرازي، فاضل لنكراني، صانعي، خلخالي و جوادي آملي در قم و ازهدي لاكاني در رشت جمعا به مدت پنج سال تلمذ نمودم.

البته ناگفته نماند به طور مقطعي از عرفان علامه ذوالفنون حسن زاده آملي بهره بردم و سپس به امر آيت الله العظمي بهجت و آيت الله لاكاني، در رشت رحل اقامت افكنده و به تدريس، تبليغ، تاليف و تصنيف مشغول شدم و چند اثر را از آثار قلمي خويش به يادگار نهاده تا در صحيفه عملم براي« يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من اتي الله بقلب سليم» ذخيره باشد.

مدني مقدم، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، مؤلف.

تولد: 1322 (دى)، رشت.

درگذشت: اسفند 1365، آلمان.

دكتر

رضا مدنى مقدم تحصيلات ابتدايى و متوسطه را تا سال پنجم در شهر رشت گذرانيد. پس از اخذ ديپلم به سال 1342 در تهران، چهار سال به شغل آموزگارى در شهريار و اطراف كرج پرداخت. در سال 1347 به آلمان سفر كرد و در دانشگاه اشتوتگارت به تحصيل پرداخت. در سال 1979 به اخذ درجه ى فوق ليسانس و مهندسى در رشته ى معمارى نايل آمد و در ژوئيه 1985 موفق به گذراندن درجه ى دكتراى معمارى از دانشگاه مزبور گردانيد و كمى بعد به عنوان استاديار دانشكده ى معمارى آن دانشگاه برگزيده شد.

تخصص وى گرچه در رشته ى معمارى و مهندسى ساختمان بود اما به سبب علاقه اش به ايران و گيلان اوقات فراغت را به پژوهش و ترجمه و نگارش در زمينه ى ايران شناسى مشغول بود. از جمله عنوان هايى كه از وى به چاپ رسيده است مى توان به موارد زير اشاره نمود: فرمانروايان گيلان (مجموعه چهار گفتار پيرامون تاريخ و جغرافياى گيلان، تأليف ه. ل. رابينو با همكارى م. پ. جكتاجى، رشت، 1364)؛ كتابى درباره ى معمارى بومى گيلان به زبان آلمانى (اين كتاب در واقع پايان نامه ى دكتراى وى بوده است كه در اشتوتگارت به سال 1986 منتشر شد)؛ مقاله هايى كه در يادگارنامه ى ابراهيم فخرايى (تهران، 1363)؛ و مجله «آينده» به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مدهوش گلپايگاني، محمدصادق

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1237 ق)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به مدهوش. وى ملا باشى حيدرقلى ميرزا، فرزند فتحعلى شاه و حاكم گلپايگان بود. در نظم و نثر تبحر داشت و عربى را خوب مى دانست. مدهوش خط نستعليق را خوش مى نوشت و شعر نيز مى سرود. از آثار وى: يك نسخه «ديوان» خاورى، به قلم نستعليق و شكسته

نيم دو دانگ خوش، با رقم: «كتبه العبد محمدصادق الكلبايكانى فى 1235» و «حرره العبد الاقل محمدصادق كلبايكانى، المتخلص به مدهوش... سنه 1237».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (767 -766/ 3)، حديقة الشعراء (1628 ،1627/ 3)، الذريعه (1024/ 9)، سفينة المحمود (314 -311/ 1)، فرهنگ سخنوران (830)، مجمع الفصحا (1006/ 6)، مصطبه ى خراب (174 -173)، نگارستان دارا (251).

مدير شانه چي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1306، مرتبه علمى: استاد، رشته: فقه و مبانى اسلامى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

گذراندن تحصيلات حوزوى نزد اساتيد عظام مشهد حاج شيخ هاشم مدرس قزوينى، حاج ميرزا احمد خراسانى، حاج سيد محمدهادى ميلانى و اخذ درجه اجتهاد در سال 1336.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه فردوسى مشهد از سال 1337 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعات و پژوهشهاى فقهى و مذهبى، تأليف كتاب >مسندالنبى< شامل هزاران حديث نبويه فقهى در پاسخ به اهل سنت كه احاديث اماميه را فتاواى شخصى ائمه تلقى مى كنند. تأليف كتاب تاريخ فقه شيعه و فقهاى بزرگ آن مذهب، عضويت در مجمع تقريب بين المذاهب و بنياد نهج البلاغه، سفرهاى تحقيقاتى به كشورهاى اسلامى، حضور در بيش از 20 سمينار و كنگره داخلى و خارجى و ارائه مقالات در زمينه علوم اسلامى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 34 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 25

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 4

زمينه علمى تأليفات:

علم الحديث، فقه و مبانى اسلامى، كتابشناسى، تاريخ اسلام.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 42، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

تاريخ مشاهير اسلام، كتابخانه هاى اسلامى، كلام و اعتقادات، مزارات خراسان، مبانى حقوق اسلامى.

برگرفته از كتاب

:شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مديني اصفهاني، ابومحمد عبداللّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 353 ق)، محدث. از اسيد بن عاصم ثقفى و احمد بن مهدى و محمد بن اسماعيل صائغ حديث شنيد. عبداللَّه بن عمر سكرى و على بن عبد كويه و ابوبكر بن ابوعلى ذكوانى و ابونعيم و ديگران از وى حديث شنيدند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (44/ 16)، شذرات الذهب (13/ 3)، العبر (92/ 2)، النجوم الزاهرة (388/ 3).

مديني اصفهاني، ابوموسي محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(581 -501 ق)، حافظ و محدث. چون نسبتش به مدينه اصفهان مى رسد، مدينى نام گرفته است. در اصفهان به دنيا آمد و در همان جا برآمد. در طلب حديث سفرها كرد و سپس به اصفهان بازگشت. او از ابوسعد محمد بن محمد مطرز و از ابومنصور محمد بن عبداللَّه بن مندويه و غانم بن ابونصر برجى و ابوعلى حداد و از ابوالفضل محمد بن طاهر مقدسى و هبةاللَّه بن حسن ابرقوهى و يحيى بن منده و محمد بن ابراهيم صالحانى و ابوغالب احمد بن عباس و عبدالواحد بن محمد صباغ دشتى و ابوالفتح اسماعيل بن فضل سراج و ابوالقاسم اسماعيل بن محمد تيمى و ابوطاهر اسحاق بن احمد راشتينانى و هبةاللَّه بن حصين بغدادى و ابوطيب حبيب بن ابومسلم تهرانى و ابوبكر عبدالجبار ابن فورويه و ابوالفتح رجاء بن ابراهيم خباز و ابوالقاسم طاهر بن احمد بزاز و ابوالخير عبداللَّه بن مرزوق هروى و خجسته، بنت على بن ابوذر صالحانيه، و ام ليث دعجاء، بنت ابوسهل فضل بن محمد، و فاطمه، بنت عبداللَّه جوزدانيه، روايت كرد. او براى خود معجمى نوشت كه در آن از بيش از سيصد استادش روايت كرده است. وى كتاب «علوم الحديث» حاكم نيشابورى را حفظ نمود و

آن را بر استادش حافظ ابوالقاسم اسماعيل تيمى عرضه كرد و صحت آن را به تأييد رساند. ابوسعد سمعانى و ابوبكر محمد بن موسى حازمى و ابومحمد عبدالغنى مقدسى و ابومحمد عبدالقادر رهاوى و محمد بن مكى اصفهانى و ابونجيح محمد بن معاويه و ناصح عبدالرحمان ابن حنبلى از او حديث شنيدند. عبداللَّه بن بركات خشوعى و جماعتى از وى اجازه روايت داشته اند. در اصفهان درگذشت و در مصلا دفن شد. او در حديث و علوم آن تأليفات سودمندى دارد. از آثارش: «المغيث» يا «تتمة الغريبين»، در تتمه و تكمله «الغريبين» هروى؛ «الزيادات»، كه ذيلى بر كتاب «انساب المحدثين» استادش ابوالفضل مقدسى است؛ «تضييع العمر فى اصطناع المعروف الى اللئام»؛ «القنوت»؛ «الطوالات»؛

«الوظائف» و «اللطائف»؛ «عوالى التابعين»؛ تتمه «معرفة الصحابة» ابونعيم اصفهانى كه بيانگر تبحر اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة الحفاظ (1337 -1334/ 4)، سير النبلاء (159 -152/ 21)، شذرات الذهب (273/ 4)، طبقات الحفاظ (500)، طبقات الشافعيه ى سبكى (241 -240/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (163 -160/ 6)، العبر (84/ 3)، كشف الظنون (2015 ،1739 ،1209 ،1178 ،1116 ،415 ،180)، النجوم الزاهرة (92/ 6)، الوافى بالوفيات (247 -246/ 4)، وفيات الاعيان (286/ 4).

مديني، ابوموسي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حافظ ابوموسى محمد بن ابى بكر عمر بن احمد بن عمر اصفهانى.

در حافظه و معرفت حديث، وحيد زمان خود بوده، و تأليفات بسيارى در حديث دارد، از آن جمله است:

1- الانساب 2- الزيادات 3- المغيث، معروف ترين تأليفات او؛ و غيره.

جهت تحصيل علم و دانش به اطراف بلاد مهاجرت كرده، و پس از تكميل به اصفهان مراجعت نموده.

در شب چهارشنبه 9 جمادى الاولى سال 581 به سن هشتاد سالگى وفات يافته است.

برگرفته از

كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مرادخاني، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1323.

درگذشت: 1363.

از آثار اوست: المعجم المفهرس لالفاظ ابواب البحار (1365)؛ بحار الانوار، فى تفسير الماثور و القرآن (دو جلد).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مرادي نسب، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين مرادي نسب

محل تولد : سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسين مرادي نسب در سال 57 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه حقاني كه زير نظر شهيدان قدوسي و بهشتي بود مشغول تحصيل شدم . دوره مقدماتي و دوره سطح و كفايه و مكاسب را در آنجا گذراندم كه از محضر اساتيدي بزرگ همچون آقايان آيت الله استادي ، مصلحي (قدس سره) و بحريني بهره بردم . و در دروس خارج اصول و فقه آقايان حضرات آيات مكارم شيرازي ، فاضل لنكراني ، نوري همداني ، سبحاني و تبريزي شركت كردم ؛ در ضمن در دوره تربيت مربي كودكان كه از طرف دفتر تبليغات اسلامي برگزار مي شد شركت كردم و چون علاقه به تاريخ اسلام داشتم در اين حوزه فعاليت خود را آغاز كردم و در دفتر همكاري حوزه و دانشگاه دوره آموزشي و پژوهشي را گذراندم و در پايان نامه خود را تحت عنوان نقد و بررسي متن مغازي موسي بن عقبه (م 141) دفاع كردم ؛ اين پايان نامه در سال 80 رتبه برتر پژوهشي از طرف دبيرخانه ارشاد و فرهنگ اسلامي شناخته شد .

مرادي، فيض الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 10 مهر 1290، قريه بيساران از قراء ژاورود سنندج.

درگذشت: 28 تير 1364، سنندج.

ملا فيض الله مرادى، فرزند ابوالمحمد، دوران كودكى را تا ده سالگى در كشاورزى به پدرش كمك مى كرد و چون علاقه مند به تحصيل علم گرديد قرآن را نزد ملا شريف بيسارانى ختم كرد و رساله ها و كتب كوچك مقدماتى فارسى را نيز تمام نمود. آنگاه عزم سفر كرد و

ابتدا در محضر سيد عنايت الله مدرس صرف و نحو را فراگرفت. پس از چندى به قريه اويهنگ رفت و نزد ملا محمدصادق امامت تحصيل خود را دنبال كرد. بعد به قراى نژمار و بالك، از توابع مريوان، رفت و از محضر مدرسان آنجا نيز مدت ها كسب فيض نمود و به سطوح بالا رسيد، سپس به قريه چنگنيان واقع در منطقه شارباژير سليمانيه ى عراق رفت و در محضر ملا عارف تعلم نمود. بعد به شهر سليمانيه وارد شد و در مجسد كاك احمد شيخ در حضور ملا عبدالله مشغول به فراگيرى شد. پس از گذشت هشت سال دورى از خانواده به ايران بازگشت و براى تكميل علم خود نزد علامه ى ملا عبدالعظيم مجتهد به تحصيل پرداخت تا سرانجام اجازه وى توسط ملا محمد مدرس گرجى صادر شد. در اين هنگام به زادگاهش بيساران مراجعت نود و يك سال در بيساران و نه سال قريه كيلانه به تدريس مشغول بود. بعد از آن به قريه سراب قاميش نقل مكان كرد و قريب بيست سال نيز در اين قريه به امامت و تدريس و امر كشاورزى مشغول بود. در سال 1350 به سنندج آمد و در آنجا رحل اقامت افكند و تا دم مرگ بيش از چهارده سال ديگر در مسجد سيد مصطفى به تدريس وامامت مشغول بود.

پيكر ملا فيض الله مرادى پس از فوتش در سال 1364 در آبادى سراب قاميش به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مراديان، خدامراد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده:-، دانشگاه: آزاد اسلامى كرج

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته زبان و ادبيات عربى از دانشگاه بغداد، كارشناسى

ارشد در رشته زبان و ادبيات عربى از دانشگاه بغداد، دكترا در رشته زبان و ادبيات عربى از دانشگاه تهران در سال 1349.

مرتبه علمى:

تدريس و تحقيق در دانشگاه تهران از سال 1349 تا سال 1360، استاد بازنشسته دانشگاه تهران، دانشيار دانشگاه آزاد اسلامى كرج.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تاريخ، ادبيات، زبان و ادبيات عربى، تدريس در دانشگاه آزاد اسلامى به مدت 12 سال، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ، فرهنگ معارف اسلامى، فلسفه.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 10، تعداد مقالات بزبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

فرهنگ، معارف، علوم اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مراغه اي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1274 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. نسبت وى به مراغه آذربايجان مى رسد. در نجف به دنيا آمد. پس از استفاده از محضر علماى آنجا به بحث و تأليف و تدريس پرداخت. او براى خود كتابهايى از جمله «قوانين» را استنساخ كرد. از آثارش: «جواهر الاصول»، در اصول فقه، در دو مجلد، كه در 1274 ق از تأليف آن فراغت يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (263/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 177 -176/ 13)، گنجينه ى دانشمندان (68/ 7)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1183/ 3)، معجم المؤلفين (85/ 9).

مراغي، احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم ق)، نقاش و مجلد. از معاريف زمان خود و اهل مراغه بود و ساكن عثمانى. از آثار گرانقدر وى: جلد روغنى استادانه اى است كه در كتاب «الفوايد الغياثيه» (تاريخ 1468 ميلادى) قرار گرفته و به طلا آرايش شده. داخل جلد به رنگ ارغوانى و نقوش آن تحسين انگيز است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (58 /1).

مراغي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين مراغى عالمى بارع و دانشمندى فاضل بوده و تحصيلات خود را در نجف اشرف خدمت مرحوم آخوند خراسانى و علامه يزدى و غيرهم انجام داده و با دريافت اجازات از ايشان به وطن برگشته و با انجام وظائف پرداخته تا از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مراغي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا احمد بن على اكبر مراغى ساكن تبريز عالمى جليل از شاگردان شيخ مرتضى انصارى بوده و تقريرات فقه او را نوشته است داراى تاليفاتى مانند حاشيه بر رسائل و تفسير مشكلات القرآن و شرح نهج البلاغه و تحفه المظفريه در رد حاج كريم خان شيخى و حاشيه بر قوانين و حاشيه بر شرح الشمسيه و حاشيه صمديه و حاشيه مطول و حاشيه تنقيدات المصابيح نظام العلماء تبريزى و غيره بوده و در پنجم محرم 1310 قمرى به مرض و يا از دنيا رفته و نعش او را به وادى السلام نجف حمل نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مرآت، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيوشيمى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناس علوم طبيعى از دانشگاه تهران در سال 1338، كارشناسى ارشد تغذيه و بيوشيمى از دانشگاه آمريكائى بيروت در سال 1344، دكتراى تخصصى بيوشيمى از دانشگاه سارى انگلستان در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار بيوشيمى دانشگاه مشهد از سال 1350 تا سال 1354، استاديار بيوشيمى دانشكده پزشكى دانشگاه شيراز از سال 1355 تا سال 1358 و دانشيار بيوشيمى دانشكده پزشكى دانشگاه شيراز از سال 1358 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

گانگليوزيدهاى مغز خرگوش در دوران رشد، آنزيم آريل آميداز در مغز موش، جداسازى زنجيرهاى آلفا و بتا در هموگلوبين بيماران تالاسمى، بررسى برخى هموگلوبينهاى غير طبيعى در استان، تشخيص نسبى دو هموگلوبين غير عادى در شيراز، بتاتالاسمى هتروزيگوت انترمديت در شيراز، تدريس در دانشگاههاى مختلف كشور، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 7 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: متعدد

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيوشيمى.

مقالات

تعداد

مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 13

زمينه علمى مقالات:

بيوشيمى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مرتضوي اصفهاني، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد محمدكاظم الموسوى الاصفهانى نورالله مرقده در سنه ى 1288 هجرى قمرى در قريه اسفيد واجان يكى از قراء بلوك كرون كه فاصله اين قريه با شهرستان اصفهان قريب به 9 فرسنگ است متولد شده و در سن 14 سالگى به علت اشتغال به تحصيل و تعليم علوم دينيه با موافقت والد ماجدش مرحوم حجه الاسلام حاج سيد حسين كه از بزرگترين علماء آن قريه به شمار مى آمده به اصفهان كه در آن تاريخ از بزرگترين حوزه هاى علميه جهان تشيع محسوب مى شده رفته و در مدرسه ى جده ى كوچك به تحصيل و فراگرفتن علوم مشغول گرديد.

اساتيد آن مرحوم: مقدمات و ادبيات عاليه را در نزد استاد الادباء مرحوم آقا سيد محمود دهكردى (شهر كردفعلى) كه در تدريس مغنى و مطول كم نظير بوده است آموخته و در سطوح يكى از اساتيد معظم له مرحوم العلامه الفهامه الفقيه المدقق آقا مير محمدتقى مدرس ابن مرحوم حجه الاسلام والمسلمين علم الاعلام الميرسيد حسن مدرس بوده، ديگر شيخ الفقهاء و العماء مرحوم آقا شيخ عبدالكريم جزى (معروف به آخوند گزى) اعلى الله مقامه و اما درس خارج فقه و اصول، و قسمتى از اين دو را از محضر مرحوم آسيد محمدتقى مدرس فوق الذكر فراگرفته، ولى عمده ى درس خارج را از محضر سيد العلماء العاملين و استاد الفقهاء و المجتهدين مرجع الخاص و العام آيت الله السيد محمدباقر درچه اى كه از اعاظم علماء العصر بوده است استفاده نموده و در فلسفه و حكمت اساتيد ايشان مرحوم جهانگيرخان قشقائى اعلى الله مقامه و عارف

ربانى مرحوم آقا ملا محمد كاشى (معروف به آخوند كاشى) بوده اند كه هر دو از مفاخر عصر به شمار مى آمدند و مرحوم ايشان معتقد به معنويت فوق العاده اى براى مرحوم آخوند كاشى بودند و مكرر مى فرمودند كه بسيارى از لطائف عرفانى و رقائق اخلاقى را از محضر آخوند فراگرفتم.

معظم له پس از طى مراحل تحصيلى و نيل به مدارج عاليه علمى به تدريس و تعليم پرداختند و در اصفهان صدها نفر از طلاب علوم دينيه كه بعضى آنها هم اكنون از شخصيتهاى علمى محسوب مى شوند در مدرسه جده كوچك و مسجد دارالشفاء و مسجد سرخى و مدرسه چهارباغ و مراكز ديگر از محضر درس ايشان استفاده مى كردند و پس از هجرت به تهران در سالهاى اخير در مسجد مرحوم حاج سيد عزيزالله واقع در بازار نيز تدريس مى كردند.

علاوه بر تدريس نسبت به بيان معارف اسلام و حقائق دين و تفسير قرآن مبين و امر به معروف و نهى از منكر اهتمام زيادى داشتند و در اين راه مجاهدتها نموده و رنجهاى فراوان متحمل شدند و در زمان سابق و روزهائى در گوشه زندان و پس از آن ماهها به اجبار دو زاويه خانه به سر مى بردند و پس از آن در سنوات اخير تنها به تفسير قرآن در محافل و مجالس صالحه مى پرداختند و عده اى از خواص از لطائف و دقائق تفسيرى وى استفاده مى نمودند كه هنوز برخى از آنان در قيد حياتند و به عقيده كثيرى از دانشمندان در عصر خود نسبت به تفسير آيات و تحقيق در معانى آنها كم نظير بوده است.

ضمنا يادآور مى شود مرحوم معظم له غير از ادبيات و فقه و اصول و حكمت

و فلسفه و تحقيقات در آيات قرآن و روايات صعبه كثيرى از علوم غريبه و صنعت شيمى و طب قديم و خواص ادويه مفرده و مركبه و كيفيت تركيب آنها نيز اطلاعاتى وسيع داشتند به طورى كه گاهى بعضى امراض صعب العلاج را با داروهاى يونانى درمان مى نمودند چنانكه معالجات ايشان زبانزد عده اى از اهالى تهران و اصفهان مى باشد.

اولاد معظم له شش نفرند، پنج پسر و يك دختر كه دو نفر از فرزندان ذكور ايشان در لباس روحانيت و در تهران به انجام وظائف علمى و روحانى اشتغال دارند. 1-حجه الاسلام آقاى حاج سيد ابوالحسن مرتضوى 2- حجه الاسلام آقاى حاج سيد كمال مرتضوى. (نگارنده).

وفات مرحوم مغفور پس از تقريبا سى و پنج سال اقامت در تهران در ماه ذى القعده الحرام سنه 1366 ه. در تهران اتفاق افتاد و جنازه معظم له پس از تشييع كم نظير از طبقات مختلف به شهرستان قم حمل و در جوار حضرت معصومه سلام الله عليها در قسمت جنوبى مقبره بيات مدفون گرديد. و همان شب از طرف مرحوم آيت الله العظمى آقاى بروجردى در مدرسه فيضيه مجلس ترحيم باشكوهى منعقد گرديد.

علاوه بر مجالس ترحيم متعدده كه تا مدتها در تهران و حومه ادامه داشت در نجف اشرف و اصفهان هم مجالس فاتحه برپا گرديد.

دو نفر از فرزندان ارجمند و دانشمند آن مرحوم كه ذيلا مى نگارم:

از علماء معاصر ما مى باشند و آنها عبارتند از...

حجتى الاسلام والمسلمين و عمادى المله والدين آقاى حاج سيد ابوالحسن و حاج آقا كمال مرتضوى اصفهانى كه هر دو در بيت فضل و دانش متولد و پرورش يافته و پس از خواندن درس جديد به مقدمات و ادبيات پرداخته و پس از تكميل

آن دروس نهائى فقه و اصول را از علماء بزرگ و آيات عظام قم و تهران و غيره فراگرفته و پس از نيل و وصول به مقام علم و دانش از طريق گفتن تفسير و منبر و اقامه جماعت به وظائف دينى و روحى پرداخته بالاخص جناب آقاى حاج آقا كمال مرتضوى در مسجد فاطميه واقع در خيابان ناصرى شهباز به امامت و خدمات دينى و تبليغ احكام و نشر معارف اسلام اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مرتضوي خسروشاهي، مجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه كلن آلمان و دكتراى تخصصى داخلى از دانشگاه بوخم آلمان.

مرتبه علمى:

مدرس و دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه تبريز از سال 1355 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى بيماران مبتلا به گلومر لونفريت اوليه، بررسى رنين- آنژيوتانسين در بيماران مبتلا به هيپرتانسيون ثانويه، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 23 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 1، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

گلومرلونفريت بعد از عفونت شنت هيدروسفال با استافيلوكوك كوآگولانز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مرتضوي كروني، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد حسين بن سيد عبدالله.

عالم جليل، و محدث بى بديل، فقيه اديب مفسر متكلم، از مفاخر علمى عصر حاضر. در اصفهان و طهران و نجف اشرف تحصيل نموده، به اصفهان مهاجرت كرده، و پس از سال ها به طهران منتقل شده، و تا آخر عمر در آن شهر به وعظ و ارشاد و تفسير پرداخته، جلسه ى تفسير قرآن ايشان از هر حيث ممتاز بوده، و عده اى زياد از فضلا از آن مستفيد مى شدند.

در ذى قعده ى سال 1367 به سن متجاوز از هفتاد و پنج سالگى در طهران وفات يافته، در قم مدفون شد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مرتضوي لنگرودي، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسن مرتضوى فرزند برومند آيت اللَّه حاج سيد مرتضى لنگرودى قدس اللَّه سره از فضلاء ابرار و مدرسين اخيار حوزه علميه قم مى باشند.

ايشان در بيست ونهم ماه صفر 1350 قمرى در نجف اشرف به دنيا آمده و در بيت علم و فضيلت پرورش يافته و خواندن و نوشتن را در آن بلده طيبه فراگرفته و در سال 1360 قمرى در خدمت والد مغفورش به تهران آمده و مقدمات و سطوح وسطى و عالى را در مدرسه حاج ابوالفتح نزد جمله اى از فضلاء و علماء مركز فراگرفته و سطوح نهائى فقه و اصول را خدمت والد ماجدش و مرحوم حاج شيخ اسمعيل جاپلقى و برخى از علماء بزرگ ديگر آموخته و منظومه حكيم سبزوارى را از مرحوم عالم ربانى و حكيم متاله و متضلع حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى خوانده است.

در سال 1372 قمرى فارغ از سطوح گرديده و در خدمت والد مكرمش به حوزه علميه قم عزيمت نمود و به جلسات درس اساطين فقه و اصول

و تفسير و فلسفه حاضر و بخصوص در بحث صلوه آيت اللَّه العظمى بروجردى تا در سال 1380 قمرى كه رحلت آن مرحوم واقع شد شركت و استفاده نموده و تقريرات صلوة و خمس و قضاء و طهارت او را به رشته تحرير آورده و نيز به درس خارج اصول مرحوم والدش حاضر و قريب يك دوره از اصول ايشان استفاده نموده و نيز حدود يكدوره از درس اصول آقاى خمينى بهره مند شده و تقرير مطالب اصولى معظم له را مبسوطا نوشته و براى چاپ آماده نموده اند و نيز دوره اول اسفار را از مرحوم استاد علامه طباطبائى قدس اللَّه سره و هم شفاء بوعلى را از آن مرحوم استفاده نموده و هم به درس تفسير ايشان شركت و تمهيد القواعد ابن قولويه و مبحث معاد بحارالانوار را از محضرشان مستفيض شده و تا آخر عمرشان اين جلسات ادامه داشته و بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى در درس فقه والدش شركت و پس از فوت ايشان در سال 1384 قمرى و تبعيد آقاى خمينى به تركيه و پس از آن به نجف اشرف به بحث فقه آيت اللَّه گلپايگانى و آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه آملى شركت و جزوات تقريرات دروس معظم لهم را نوشته و از 1395 قمرى به تدريس خارج عروه الوثقى پرداخته و شرح مبسوطى بر عروه الوثقى نوشته و به انظار و افكار مقدسه اساطين فقه اشاره نموده است.

معظم له از سال 1389 قمرى بنا بر تقاضاى اهل محل در مسجد سلماسى به اقامه جماعت و تبليغ احكام و ايراد بحثهائى در اصول دين و معارف اسلامى داشته و دارند.

تأليفات و آثار علمى ايشان

1- جواهر الاصول- تقريرات

اصول آقاى خمينى (ره)

2- دررالتقاط در تقليد و اجتهاد تقرير درس ايشان

3- رساله در قاعده فراغ و تجاوز

4- رساله در اصاله الصحه

5- رساله در قرعه

6- رساله در تعارض ادله

7- الدر النضيد در شرح فروع تقليد عروه الوثقى در 2 جلد

8- شرح مبسوطى در طهارت عروه الوثقى در چند جلد

9- حاشيه مختصرى بر كفايه الاصول

12 ،11 ،10- تقريرات بحثهاى مرحوم آقاى بروجردى

13- كتاب مبسوطى در دعا و زيارات و اعمال سنه

14- اللئالى المنوره مانند كشكول شيخ بهائى

15- اوراق يونان در مطالب متنوعه

16- وفيات اعلام در تاريخ فوت علمائيكه از نيمه قرن چهاردهم از دنيا رفته اند.

17- نوادر ابناء اعلام در قضايائى كه از بزرگان جمع آورى شده.

18- گيلان و دانش درباره حالات جمله اى از علماء گيلان

و آثار ديگر ادام اللَّه عزه و توفيقه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مرتضوي لنگرودي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسين لنگرودى (مرتضوى) فرزند بزرگ حضرت آيت اللَّه آقاى حاج سيد مرتضى لنگرودى «قدس سره»، در حدود سال 1345 هجرى قمرى، در نجف اشرف متولد گرديد. پس از طى دروس مقدماتى و سطوح معقول و منقول و تكميل سطوح عاليه متعارفه و مقدار كاملى خارج فقه و اصول خدمت والد معظمشان حدود سال 1367 هجرى قمرى به حوزه علميه قم عزيمت و مستقيما به درس خارج فقه و اصول و فلسفه حضرات اساتيد بزرگ آن زمان همچون آيت اللَّه العظمى مرحوم حاج آقا حسين طباطبائى بروجردى و آيت اللَّه العظمى نايب الامام خمينى و علامه بزرگوار طباطبائى تبريزى قدس اللَّه تعالى اسرارهم و پس از چندى كه والد معظمشان از تهران به قم هجرت فرمودند به درس خارج فقه و اصول ايشان (كه در مسجد عشقعلى قم با شركت فضلاء بى شمارى داشتند) شركت نموده و

به فراگيرى مبانى تحليلى فقه و اصول از آن اساتيد بزرگ همت گماشته و در همه ى آن دروس به حدى كوشش مجدانه داشتند كه در مدتى از به مراتب عاليه و نهائيه، نائل و مخصوصا حائز رتبه اجتهاد و دريافت اجازات كتبى و شفاهى و غيره از آيات عظام شدند.

تا اينكه در سال 1380 هجرى قمرى بنا به اصرار اهالى محترم ميدان قيام تهران به امامت و سرپرستى مسجد و مدرسه ى حاج ابوالفتح مشغول و به وظايف شرعى مخصوصا سرپرستى مدرسه و درس و بحث تاكنون كه بيش از سى سال مى گذرد اين حوزه از نوع دروس اصلى و جنبى از مقدمات و سطح الى خارج فقه برخوردار است و شخص ايشان دروس عاليه فقه و اصول را عهده دارند و همه ساله فضلاء و علمائى متعهد مستخرج شده و مى شوند.

معظم له از دانشمندان باتقوا و پركار و جدى و بسيار متواضع و مجتنب از تظاهرات و معرض از شئونات مى باشند. تأليفات ايشان در علوم مختلفه، فقه و اصول و تفسير و اصول عقائد و فلسفه و كلام و نظائر آن بسيار است، مخصوصا بر بسيارى از كتب درسى و غيردرسى حواشى مفيد دارند.

از باقيات الصالحات ايشان است فرزند برومند و صالح جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد محمدرضا لنگرودى كه پس از طى دروس مقدماتى و سطوح عالى از محضر آيات عظام، گلپايگانى و آملى و غيرهما بهره مند شده و اكنون از فضلاء حوزه ى علميه ى قم مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مرتضوي لنگرودي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى فرزند حاج سيد مرتضى لنگرودى از افاضل مدرسين و ائمه جماعت حوزه علميه قم مى باشند. معظم له با برادران بزرگوارش از آقازادگان

موصوف به فضل و دانش مى باشند.

ايشان بنابر آنچه كه والدشان در پشت قرآن خود ضبط كرده اند در ماه شوال 1354 قمرى برابر 1316 شمسى متولد گرديده و پس از طى مراحل مقدماتى در تهران در مدرسه حاج ابوالفتوح و مدرسه فتحيه واقع در خيابان رى ميدان قيام (ميدان شاه سابق) كه تحت نظارت و سرپرستى والدشان بود به تحصيل علوم دينيه پرداخته و قسمتى از لمعه و قوانين را در مدرسه مزبور خوانده است.

در سال 1373 قمرى در ملازمت والد ماجدش با عتاب عاليات مشرف و پس از مراجعت با اصرار فرزندان و تمايل قلبى خود رحل اقامت به قم افكنده و به تدريس خارج فقه و اصول مشغول و مترجم عزيز ما سطوح را نزد اساتيد وقت به پايان رسانيده سپس در درس خارج زعيم شيعه آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت و مدت سه سال استفاده نموده و همزمان آن از دروس خارج والد گراميش بهره مند شده و پس از رحلت آيت اللَّه بروجردى منحصرا از محضر والد خود مستفيض شده و نيز در بحث الهيات علامه طباطبائى بهره مند گرديده تا سه سال بعد از رحلت آيت اللَّه بروجردى در شب جمعه نوزدهم ماه صفر المظفر 1383 قمرى در بحبوحه حكومت نظامى و مبارزات شديد مردم بر عليه دولت والد بزرگوارشان از دنيا رفته و در روز اربعين با تشييع كم سابقه اى در حجره شمالى صحن عتيق حضرت معصومه عليهاسلام مدفون گرديد.

پس از فوت آن مغفور له به درس آيت اللَّه گلپايگانى و آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم آملى شركت حدود دوازده سال استفاده نموده و گاه گاهى هم از دروس آيات عظام خمينى و محقق داماد و شريعتمدارى استفاده

نموده و از بعضى از آيات به دريافت اجازه اجتهاد مفتخر شده اند و در حال حاضر در مدرسه اى كه به نام والدشان مى باشد و حدود شصت طلبه دارد به تدريس فقه و اصول و اداره آن مدرسه اشتغال دارند و نيز در مسجد عشقعلى خيابان چهار مردان اقامه جماعت مى نمايند و در ماه مبارك رمضان و غير آن براى مؤمنين تفسير و درس اخلاق گفته و به ارشاد و تهذيب اخلاق خلق اللَّه اشتغال دارند.

آثار علمى مترجم ما

1- تقريرات درس آيت اللَّه بروجردى- خمس و قسمتى از طهارت و قضاء

2- تقريرات درس بعضى از آيات ديگر

3- رساله اى در عدالت

4- تعليقه اى ناتمام بر رسائل

5- شرح مكاسب شيخ به فارسى

6- تاريخ را بررسى كنيم در امامت مناظره بدون تعصب

7- تكيه هاى تاريخى

8- مجموعه از آثار و روايات به صورت كشكول

9- شرح فارسى بر تجريد الاعتقاد

10- ترجمه الطوائف ابن طاووس

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مرتضوي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا احمد مرتضوى بجنوردى اول عالم متنفذ عصر خود بود در بجنورد عالمى خليق و دانشمندى كريم داراى محاسن اخلاق و ملكات فاضله بود درب خانه اش باز و دستانش گشاده و سفره اش گسترده بود.

معظم له در بجنورد متولد و پس از فرا گرفتن مقدمات و ادبيات بمشهد آمده و سطوح را خوانده و مهاجرت بنجف و از محضر آيات عظام نائينى و عراقى و اصفهانى استفاده كرده و بوطن مراجعت و باقامه و خدمات دينى و تدريس و تربيت طلاب بجنورد پرداخته تا چند سال قبل كه دعوت حق را اجابت و بسراى جاويد شتافته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مرتضوي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1313، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: گوش و حلق و بينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1338، دكتراى تخصصى گوش و حلق و بينى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1341، فوق تخصص گوش و حلق و بينى از دانشگاه لندن در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران و دانشيار دانشگاه تهران جمعا به مدت 29 سال، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تومورهاى خوش خيم حنجره، بيماريهاى تيروئيد، آنوماليهاى باقى ماندن قوسها، خونريزيهاى بينى، گوش داخلى تدريس دروس رشته گوش و حلق و بينى در دانشگاههاى تهران و شهرستانها.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: متعدد، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بررسى سرطان حنجره در ايران، گوش و حلق و بينى، بررسى جراحى گوش و دردهاى صورتى.

برگرفته

از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مرتضوي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن مرتضوى ابرسجى شاهرودى از علماء ابرار و مدرسين اخيار و ائمه جماعت مشهد مقدس مى باشد.

وى در سال 1314 شمسى برابر 1354 قمرى در روستاى ابرسج كه در پنج فرسخى شاهرود واقع است به دنيا آمده و در بيت شريفى پرورش يافته و پس از خواندن دروس ابتدائى به مشهد مقدس آمده و به تحصيل علوم دينى پرداخته و ادبيات و سطوح اوليه را در خدمت مرحوم حاج آقا حسين موسوى شاهرودى و مدرسين ديگر فراگرفته و پس از آن در حدود سال 1374 قمرى مهاجرت به نجف اشرف كرده است.

سطوح عاليه را نزد اساتيد و آيات عظام نجف تكميل و پس از آن اصول را در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسين حلى و فقه را از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى و ديگران استفاده نموده و پس از بيست سال اقامت در نجف اشرف در سال 1394 قمرى به ايران مراجعت و اقامت در مشهد مقدس را اختيار نموده و در اين شهر مقدس به تدريس خارج فقه و اصول و اقامه جماعت و تربيت عده اى از محصلين و طلاب علوم دينى پرداخته و در حال حاضر يكى از آيات و مدرسين پر بركات حوزه مشهد مى باشند.

كرارا ترجمه ايشان را خواستم اجابت نفرمودند به اينكه من قابل و لايق ذكر نيستم ولى چون از چهره هاى درخشان علم و عمل بودند اين چند جمله را از برخى از افاضل مشهد به دست آوردم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مرتضوي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1317، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از انگلستان

در سال 1345 و دكتراى تخصصى راديولوژى از دانشگاه لندن در سال 1348.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى شيراز از سال 1348 تا 1350، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

سرطان پستان، اثرات راديولوژى تشعشعات، عوارض راديولوژى روى قلب، عوارض راديولوژى روى تيروئيد، تدريس دروس راديولوژى و انكولوژى در پزشكى هسته اى در دانگكاه شهيد بهشتى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 1، تعداد مقالات به زبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

راديولوژى، انكولوژى، مسائل مربوطه به درمان سرطان پستان در مراحل ابتدائى، سرطان مرى و درمان آن در ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مرتضوي، عبدالهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالهادي مرتضوي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/7/1

زندگينامه علمي

آقاي سيد عبدالهادي مرتضوي مشهور به حسيني شاهرودي در سال 1329هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در نجف اشرف ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه وافرخويش به فراگيري علوم اسلامي وارد حوزه علميه نجف گرديد. پس از گذراندن سطوح عالي به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در نجف از محضر بزرگاني چون مرحوم آيت الله صدر، آيت الله سيد محمد شاهرودي، مرحوم آيت الله خوئي و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه نجف اشرف كسب فيض كرد و پس از

سالها تلاش به درجه اجتهاد نائل آمد.

پس از اتمام تحصيلات در نجف اشرف رهسپار قم و وارد حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود ضمن انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت(ع ) با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل و شاگرد پروري پرداخت.پس از سالها تلاش و علم اندوزي در نجف اشرف و قم، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون علاوه بر تدريس در دانشگاه علي آباد كتول، در حوزه علميه علي آباد نيز مشغول تدريش مي باشد. وي درطول حيات علمي خويش از امرنگارش و پژوهش غافل نمانده است و از سال 1370 تا كنون در دانشگاه علي اباد كتول به امر پژوهش مشغول مي باشد و آثاري از قبيل "اخلاق اسلامي1،2 و3 " و" اخلاق اسلامي4" را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

مرتضوي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد مرتضوي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

سال ورود به حوزه علميه جناب آقاي سيد محمد مرتضوي شاهرودي 1352 مي باشد ايشان پس از سير تحصيلات ابتدائي و راهنمايي شاهرود زماني كه خفقان شديد بر كشور حاكم بود و روحانيت از هر جهت در ترس صدمات رژيم منحوس پهلوي بود وارد حوزه علميه مشهد گرديد. تحصيلات مقدماتي را در همان بدو ورود به حوزه علميه نزد آيت الله حجت هاشمي سپري كرد و شرح لمعه را از محضر آيت الله صالحي 1354 كسب فيض كرد. تحصيلات

سطوح عالي را در محضر آيت الله رضازاده و فلسفي گذراند و در سال 1359 با ورود به درس خارج فقه و اصول در محضر آيت الله مرحوم فلسفي تلمذ كرد در كنار تحصيلات حوزوي، به تحصيل در دروس دانشگاهي هم سوي آورد و در مقطع دكترا رشته علوم قرآني از دانشگاه قم فارغ التحصيل گشت و در مدتي كه در قم بود سمت مدير گروهي مركز تحقيقات سپاه را بر عهده داشت. ايشان هيچ وقت از علم آموزي هم غافل نماند و در حوزه اي مشهد و قم به تدريس علوم ديني براي طلاب جوان پرداخت.

مرتضوي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد مرتضي

محل تولد : لبنان

شهرت : محمد حسين

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

سيّد محمّد مرتضي نام پدرحسين در 20 شعبان سال 1383 ه_ . ق در شهر تمنين التحتا واقع در 25 كيلومتري بعلبك ديده به جهان گشود و در سايه پدري و مادري مهربان تعليم و تربيت يافت، تحصيلات ابتدايي، راهنمايي ، و متوسطه را شهر رياق سپري نمود پس از آن در شوال سال 1403 ه_.ق وارد مدرسه علميّه إمام المنتظر عجل الله تعالي فرجه الشريف بعلبك شد، دوران مقدمّات را طي 3 سال و أندي پشت سر گذاشت از محضر أساتيدي چون شهيد سيّدعباس موسوي شيخ محمّد مقداد شيخ محمّد يزبك شيخ علي عفّي شيخ محمّد خاتون و شيخ علي خاتون و .... بهره ها برد. در ماه صفر سال 1407 ه_ ق جهت تكميل دروس دين كسب فيض أخلاقي وارد حوزه علميّه قم گرديد و دروس سطح را نزد أساتيد بزرگي بهره برد

از جمله:

_ شيخ حسين نجاتي ( قسمتي از شرح لمعه )

_ شيخ مصطفي قصير ( قسمتي از شرح لمعه)

_ سيّد رضا حسيني نسب ( أصول فقه، رسائل، و قسمتي از كفايه، هيئت، و قسمتي از إشارات)

_ سيّد عادل علوي ( باب حادي عشر علم كلام و شرح التجريد)

_ سيّد كمال حيدري ( فلسفه)

_ سيّد أحمد مددي ( مكاسب)

_ آيت الله جوادي آملي 12 سال است كه تقريباً درس تفسير ايشان را شركت مي كند و هنوز هم ادامه دارد.

پس از آن در درس خارج حضرات آيات عظام محمد فاضل لنكراني سيّد محمود هاشمي شاهرودي جوادي آملي شركت كرد.

البته در كنار اين دروس به تدريس بعضي از دروس مانند شرح اسفار و ... پرداخت و بر گنجينه علمي و معنوي خود افزود در خلال سالها تلاش علمي تحقيق مطالعه مباحثه وظيفه مهم تبليغ و تدريس نيز غافل نشده است و به تدريس دروسي مانند:

عقايد ، نحو، بلاغت، فقه، كلام و فلسفه، تفسير ، أصول فقه مقارن، كتاب حكومت إسلامي تأليف امام راحل (ره) پرداخت. در حال حاضر نامبرده در شهر خودشان حوزه و كتابخانه براي مطالعه و تحقيق عموم مردم و طلاب آن شهرستان تأسيس نموده اند.

مردانشاهي، اسداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسداللَّه مردانشاهى اهل رباط ابلولان گلپايگان عالمى بزرگ و دانشمندى سترك بوده و مورد توجه و احترام خاص و عام تحصيلاتش در اصفهان و فوتش شش ماه بعد از رحلت آخوند ملا محمدكريم اتفاق افتاده جنازه اش حمل به نجف اشرف و در وادى السلام مدفون گرديده.

اين فقيه توانا داراى سه فرزند روحانى و دانشمند بوده به اين اسامى:

1- مرحوم آقا جمال الدين كه مردى بصير و دانشمندى كم نظير

بوده 2- عالم عامل مرحوم آميرزا محمد كه صهر مرحوم علام فهام آقاميرزا مهدى معروف به آقازاده بوده 3- اديب اريب آقا كمال الدين صهر مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ محمد سعيد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مرداني ولنداني، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي مرداني ولنداني

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اول ابتدايي 1345 و سال 1357-1356 ديپلم ادبي از دبيرستان ادب اصفهان گرفتم . 1359 جامع المقدمات را شروع نمودم و 1371 در حوزه اصفهان مشغول بودم و با شروع جنگ تحميلي و دفاع مقدس تا سال 1371 با سپاه به عنوان مربي عقيدتي همكاري كامل داشتم و 1371 شهريور ماه مشرف به شهر مقدس قم گرديدم و با تشكيل پرونده علوم حوزوي را ادامه دادم.

در طول دفاع مقدس در سال 1371 موفق به اخذ ليسانس كارشناسي ارشد با گرايش علوم اجتماعي پژوهشگري شدم. از سال 1372 به استخدام رسمي آموزش و پرورش در آمدم و فعلا 1387 فعاليت هايم با آموزش و پرورش ادامه دارد. سال 1385 مشغول كارشناسي ارشد در دارالحديث قم با گرايش كلام – علوم قرآن و حديث گرديدم – همواره تبليغ و منبر در شهر مخصوصاً اصفهان داشته ام. و مدت سه سال در دانشگاه هنر تهران ، خ ولي عصر ، و شعبه كرج به تدريس معارف 1 و معارف 2 و اخلاق و متون و مدت يك سال در دانشكده سوره وابسته به سازمان تبليغات اسلامي تهران تدريس معارف داشته ام. همچنين از سال 1385 تا 1387 در دانشگاه آزاد قم به تدريس معارف و اخلاق مشغول بوده

ام.

مرداني، نصرالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نصرالله مرداني در سال 1326 هجري شمسي در شهر كازرون پا به عرصه ي حيات گذشت . وي پس از به پايان بردن تحصيلات ، تا قبل از انقلاب در استخدام بانك ملي بود. پس از پيروزي انقلاب در بخش فرهنگي سپاه پاسداران و سازمان ارشاد اسلامي به كار پرداخت . مرداني در برگزاري شب هاي شعر و كنگره هاي فرهنگي و ادبي با نهاد هاي انقلابي همكاري مي كرد و فعاليت او با سازمان پژوهش و برنامه ريزي وزارت آموزش و پرورش جهت تدوين ادبيات انقلاب اسلامي و همكاري با جهاد دانشگاهي براي برگزاري كنگره ي شعر دانشجويان سراسر كشور چشمگير بود . كتاب "خون نام? خاك" ،نصرالله مرداني ، در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : نصرالله مرداني فرزندمردي به نام عوض ،مي باشد .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاه خود كازرون به پايان برد . از آن پس به مطالعه كتابهاي شعرو نثر پرداخت .و از آفرينش مضامين كلامي و سخن شاعران متقدم سود جست و در كار شاعري از سرچشمه هاي فياض آنان الهام گرفت . مطالعه و تتبع در دواوين شاعران قريحه و ذوق سرشار او را بارور كرد و به شعرش شكوفايي بخشيد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نصرالله مرداني قبل از انقلاب در بانك ملي ايران مشغول به كار بوده و از اولين لحظات پيروزي انقلاب تا كنون در بخش فرهنگي

سپاه پاسداران و ارشاد اسلامي مأمور به خدمت مي باشد. وي با شروع جنگ تحميلي گاهي كنار رزمندگان اسلام در جبهه ها حضور يافته و گاهي در شبهاي شعر و كنگره هاي علمي و فرهنگي شركت كرده است. از مهمترين فعّاليّتهاي فرهنگي ايشان، همكاري با سازمان پژوهش و برنامه ريزي وزارت آموزش و پرورش جهت تدوين كتاب ادبيات انقلاب اسلامي و همچنين همكاري جهت برگزاري كنگره شعر دانشجويان سراسر كشور بوده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : نصرالله مرداني علاوه بر حضور در جبهه در برگزاري شبهاي شعر و كنگره هاي فرهنگي وادبي با نهادهاي انقلابي همكاري كرد. و فعاليت او با سازمان پژوهش و برنامه وزارت آموزش و پرورش جهت تدوين ادبيات انقلاب اسلامي و همكاري با جهاد دانشگاهي براي برگزاري كنگره شعر دانشجويان سراسر كشور چشمگير بود . و همچنين كوشش وي در برگزاري يادواره علامه طباطبايي به مدت نه سال در كازرون از اقدامات قابل تحسين اوست .

آرا و گرايشهاي خاص : نصرالله مرداني بدنبال تحولي تازه در شعر بود او مي گويد : « ... سال ها قبل از پيروزي انقلاب پيوند بين حماسه و تغزل ، كه شيوه اي كاملا نو بود ، را اساس كار خود قرار دادم ... » .

جوائز و نشانها : كتاب "خون نام? خاك" ،نصرالله مرداني ، در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آتش ني (1370)

2 خون نام پاك (1346)

ويژگي اثر : مجموع? شعر - اين كتاب (در سال 65) در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شده است .-آشنايي با كتاب خون نام? خاك كتاب مجموعه 132 قطعه شعر، سرود? نصر الله مرداني شاعر متعهد معاصر است كه شامل سروده هاي پيش از انقلاب و بعد از انقلاب در قالب اوزان كلاسيك (مقفّي – موزون – مردّف) مي باشد. اشعار اين مجموعه اغلب مشتمل بر مضامين بكر و تشبيهاتي نوين است و در حقيقت مانند معدودي از شاعران معاصر افقي تازه در بيكران احساس و انديشه را نمودار ساخته است. مرداني از آندسته شاعراني است كه نوبودن شعر را در تازگي مضمون مي داند نه قالب، و همين خصيصه بسياري از اشعار او را در زمر? مطرح ترين شعر زمان ما قرار داده است

3 ستيغ سخن

ويژگي اثر : تذكره منظوم كه نام بيش از دو هزار شاعر از ظهور شعر تا زمان نيما و از بيش از يكصد و پنجاه تذكره نام برده شد (1371)

4 غزل در آيينه انقلاب

5 قيام نور(1360)

ويژگي اثر : مجموع? شعر

6 مجموعه هاي الماس آب

ويژگي اثر : مجموعه غزل-(برگزيده مهمترين غزليات شاعران انقلاب) كه در دست تهيه و تحرير است

منابع زندگينامه : 1www.ketabsal.ir2سيد محمد باقر برقعي ، سخنوران نامي معاصر ايران ، ج 6 ، ص 3656

مرداي كرماني، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هوشنگ مرادي كرماني در سال 1323 در روستاي سيرچ از توابع كرمان متولد شد . ديپلم متوسطه را

از كرمان اخذ كرد و ضمن ادامه فعاليتهاي هنري و فرهنگي در تهران به مدرسه عالي ترجمه راه يافت و به دريافت ليسانس ترجمه (سال 1353)نايل آمد.مرداي كرماني با بهره گيري از شيو? خاص نويسندگان معاصر به كار نوشتن پرداخت و از سال 1347 فعاليتهاي مطبوعاتي خود را با مجل? خوشه آغاز كرد و تا سال 1353 كار داستان نويسي در مجلات مختلف را ادامه داد. كتابهاي "قصه هاي مجيد"و "نه ترونه خشك" تاليف هوشنگ مرادي كرماني ، به ترتيب در دورهاي چهارم و بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شدند.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات كودكان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : هوشنگ مرادي كرماني تا كلاس پنجم ابتدايي در آن روستا درس خواند و سپس به كرمان آمده و در آن شهر به تحصيل خود ادامه داد و موفق به دريافت ديپلم دوره متوسطه گرديد. وي ضمن ادامه فعاليتهاي هنري و فرهنگي در تهران به مدرسه عالي ترجمه راه يافت و به دريافت ليسانس ترجمه (سال 1353)نايل آمد.

همسر و فرزندان : هوشنگ مرادي كرماني متاهل و داراي سه فرند مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : كارشناسي تهيه گزارش دفتر وزارتي بهداشت، درمان و آموزش پزشكي از جمله مشاغل هوشنگ مرادي كرماني به شمار مي آيد.مرداي كرماني با بهره گيري از شيو? خاص نويسندگان معاصر به كار نوشتن پرداخت و از سال 1347 فعاليتهاي مطبوعاتي خود را با مجل? خوشه آغاز كرد و تا سال 1353 كار داستان نويسي در مجلات مختلف را ادامه

داد. اما در اين سال بكلي از كار مطبوعات دست كشيد و وارد راديو گرديد و كار نوشتن در برنامه خانواده را آغاز كرد. در اين زمان به فكر شخصيت سازي تيپ مجيد افتاد. حاصل اين تلاش هنرمندانه مجموع? 5 جلدي قصه هاي مجيد است كه چهارجلد آن تا كنون منتشر شده و جلد پنجم آن نيز آماد? چاپ است. از ديگر سمتهاي ايشان مي توان به موارد زير اشاره كرد: - عضو پيوستة فرهنگستان زبان و ادب فارسي - عضو شوراي مركز كرمان شناسي

فعاليتهاي آموزشي : هوشنگ مرادي كرماني به عنوان مدرس اكابر و مدرس داستان نويسي در موسسه فرزانگان دختران و مجتمع شهيد مهدوي و تدريس در ادبيات عاميانه و گزارش نويسي در موسسه عالي سوره از ديگر فعاليتهاي وي مي باشد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : هوشنگ مرادي كرماني در همايش هاي متعددي نظير ادبيات كودكان و نوجوانان در برلين و هند شركت داشته است و علاوه بر آن در سال 2003 در جلسه هاي پرسش و پاسخ كشورهاي برلين، هند و لندن و در مراسم اهداي جايزه وزارت فرهنگ و هنر اتريش حضور يافت. وي همچنين با شوراي كتاب كودك و كانون پرورش كودكان و نوجوانان و جشنواره فيلم رشد و جشنواره فيلم كودكان فعاليت داشته است .

جوائز و نشانها : كتاب بچه هاي قالي باف خانه هوشنگ مرادي كرماني، برنده جايزه شوراي كتاب كودك _ibby دردفتر بين المللي كتاب براي نسل جوان ، كتاب نخل برنده جايزه كتاب كودك برگزيده شوراي كتاب كودك _ IBBY ،كتاب خمره برنده 12جايزه داخلي وبين المللي ، كتاب مرباي شيرين برگزيده كتابخانه بين

المللي مونيخ و مقاله آينه قلب ها جايزه جهاني اندرسن نشان از ارزش و جايگاه قلم اين نويسند دارند . همچنين كتابهاي "قصه هاي مجيد"و "نه ترونه خشك" تاليف هوشنگ مرادي كرماني ، به ترتيب در دورهاي چهارم و بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شدند. ديگر جوايز ايشان به قرار زير است: نويسنده برگزيده هيات داوران جايزه جهاني اندرسن 1992 نويسنده برگزيده هيئت داوران جايزه جهاني خوزه مارتي (كاستاريكا) برنده جايزه موسسه C.P.N.B كشور هلند برنده جايزه موسسه جوانان آلمان برنده جايزه از وزارت فرهنگ و هنر اتريش، برنده جايزه هيئت داوران جايزه كبراي آبي كشور سويس برنده جايزه از كتابخانه هاي بين المللي مونيخ (آلمان) و سوئد و يونيسف(صندق كودكان سازمان ملل متحد)

چگونگي عرضه آثار : داستان هاي مرادي كرماني به ده زبان انگليسي، فرانسه، هلندي، اسپانيايي، آلماني ترجمه و انتشار يافته است و 28 فيلم سينمايي و تلويزيوني از روي داستانهاي او ساخته شده است. نويسنده فيلم : مورد ? - تك درختها ? - گوشواره ? - مهمان مامان ? - كيسه برنج ? - تيك تاك ? - كاكلي طرح اوليه داستان : مورد ? - مهمان مامان - مرباي شيرين ? - كيسه برنج ? - تيك تاك ? - صبح روز بعد ? - خمره

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اقتباس سينمايي و تلويزيوني 22مورد

2 بچه هاي قالي باف خانه

ويژگي اثر : 2 قصه روستايي

3 تجربه هاي من درنوشتن براي كودكان

ويژگي اثر : اين مجموعه درفصلنامه پويش دركانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان به چاپ رسيده است.

4 تنور و داستانهاي ديگر

ويژگي اثر : چند داستان به زبان آلماني و انگليسي ترجمه شده است .

5 چكمه

6 چهره بچه هاي روستايي درادبيات كودكان و نوجوانان

ويژگي اثر : اين كتاب 17 مقاله دار د كه در شوراي كتاب كودك به چاپ رسيده است

7 خمره

ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه به انگليسي ، آلماني ، هلندي ، اسپانيولي ، فرانسوي كه برنده 12جايزه داخلي وبين المللي مي باشد .

8 قارقار كلاغ

ويژگي اثر : اين مقاله پيامي به هيئت داوران و بچه هاي اتريشي _ وزرات فرهنگ و هنر اتريش است

9 قصه هاي مجيد

ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه به زبان انگليسي ، هلندي ، آلماني است كه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ، شوراي كتاب كودك ، كانون و ....بوده است-آشنايي با كتاب قصه هاي مجيد قصه هاي مجيد طنز تلخ يك نسل سرگردان است. نسلي كه در يك طرفش سنتهاي ديرپاي زمانه و در طرف ديگرش جامعه اي دگرگون است كه چهار فعل به سوي فرهنگ غربي به پيش مي تازد، و مجيد سمبل اين نسل گمگشته و نماينده اين تيپ منقلب است. او كسي

است كه رويدادهاي پيرامونش را از صافي ذهن خود عبور مي دهد و با زباني اغراق آميز به توصيف آن مي پردازد. قصه هاي مجيد در چهارچوب طرحي استوار با نثري شيوا و ساده ولي طنز آلود نوشته شده كه فرهنگ مبتذل رژيم گذشته را به باد انتقاد مي گيرد.

10 كبوتر توي كوزه

11 لبخندانار

ويژگي اثر : اين چند داستان ترجمه به انگليسي _ درايران و هلند است

12 مثل ماه شب چهارده

13 مرباي شيرين

ويژگي اثر : اين كتاب برگزبده كتابخانه بين المللي مونيخ است

14 مشت بر پوست

15 مقاله آينه قلب ها

ويژگي اثر : اين مقاله پيامي به هيئت داوران جايزه جهاني اندرسن است

16 مهمان مامان

ويژگي اثر : اين كتاب به ترجمه انگليسي است

17 نخل

ويژگي اثر : قصه بلند

18 نه ترونه خشك

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب : نه تر و نه خشك نه تر و نه خشك / نوشتة هوشنگ مرادي كرماني. - تهران: معين، 1382. پرنده اي كوچك به اندازة يك ملخ، عاشق دختر پادشاه مي شود. اين مسئله به غرور شاه برمي خورد و شاه از در

مخالفت برمي آيد؛ اما پرندة كوچك با آن جثة ضعيفش شكوه و عظمت شاه را به لرزه مي اندازد... نه تر و نه خشك داستاني فانتزي است. برداشتي نو و امروزي از افسانه اي قديمي. فضا، شخصيت، و روابط آنها تخيل محض است؛ اما برگرفته از واقعيتي ملموس و هميشگي. و اين تخيل است كه فضاي داستان را با دنياي زيباي نوجوانان پيوند مي زند. در فضاي فانتزي نه تر و نه خشك جدي ترين مسائل بشري با ساده ترين شيوه بيان شده است، گوشه اي از زندگي آدمها با همة زيبايي ها و خشونت هايش

19 هند دركرمان

ويژگي اثر : اين مقاله پيامي به كنگره ادبيات كودكان و نوجوانان _ هلند است .

مردويه، ابوالعباس احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 238 ق)، محدث. گاهى او را به جدش نسبت داده و احمد بن موسى خوانده اند. مردويه از ابن مبارك احاديث بسيارى نقل كرد. او همچنين از جرير بن عبدالحميد و اسحاق بن يوسف ازرق و گروهى ديگر حديث شنيد. بخارى و ترمذى و نسائى و محمد بن عمر ذهلى و عبداللَّه بن محمود مروزى از وى حديث روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :التاريخ الكبير (6/ 2)، تهذيب التهذيب (70 -69/ 1)، الثقات (29/ 8)، سير النبلاء (9 -8 / 11)، الوافى بالوفيات (130/ 8).

مرزآبادي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

داراى تحصيلات عالى و دكتراى ادبيات فارسى.

مرتبه علمى:

طى مرحله استاديارى و ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده ادبيات دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس در زمينه هاى تاريخ ادبيات ايران، ادبيات معاصر، نقد ادبى و روشى براى منابع ادبيات ايران به مدت 27 سال.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

زبان و ادبيات فارسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 16، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تاريخ ادبيات ايران، نقد ادبى، ادبيات معاصر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مرزبان

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نجاشى گويد كه او از حضرت رضا عليه السلام روايت مى كند و صاحب كتاب مى باشد علامه در خلاصه از شيخ كشى (ره) به اسنادش از مرزبان بن عمران اشعرى قمى روايت نموده كه گفت به حضرت رضا عليه السلام عرضه داشتم از چيزى كه اهم امور است نزد من سؤال مى كنم آيا من از شيعيان شمايم فرمود: بلى: عرض كردم: نام من نزد شما مضبوط و مكتوبست فرمود بلى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

مرزبان راد، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد بهشتى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1344.

مرتبه علمى:

استاد زبان و ادبيات فارسى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيقات ادبى و تلاش پيگير به منظور راه يابى قرآن گرانقدر بعنوان درس رسمى به دانشگاهها. راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

خسرو انوشيروان در ادب فارسى، دستور سودمند، تأليفات درسى و دانشگاهى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 26: تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

غالباً دينى و ندرتاً ادبى و سياسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مرزبان، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پرويز مرزبان در سال 1296 در تهران ديده به جهان گشود.پرويز مرزبان يك دايره المعارف متحرك از هنرهاي تجسمي است. حاصل 50 سال تاليف و ترجمه او چاپ و انتشار كتاب هايي است كه هر يك در حوزه خود كتابي مرجع به حساب مي آيند. براي اولين بار او بود كه چشم ايرانيان را با گستره وسيع هنر جهان، از دوران آغازين تاريخ هنر تا مكاتب متاخر قرن بيستم روشن كرد. كتاب "هنرهاي ايران" ترجمه ،پرويز مرزبان ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

والدين و انساب : پرويز مرزبان از پدر و مادر خود چنين ياد مي كند:مادرم از اعيان ترك

ها بود و پدرم امين الملك، در دربار قاجار چشم پزشكي مي كرد و در دوره پهلوي مورد غضب شاه قرار گرفت و خانه نشين شد. معروف بود كه پدرم حق ويزيت از هيچ بيماري نمي گرفت .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پرويز مرزبان در يك خانواده از اعيان قديمي تهران به دنيا آمد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : پرويز مرزبان تحصيلات متوسطه را در رشت? زبان و ادبيات فرانسه انجام داد و در سال 1319 از دانشسراي عالي در رشت? زبان انگليسي موفق به اخذ ليسانس شد.

همسر و فرزندان : پرويز مرزبان در مهرماه سال 1323 ازدواج كرد. همسرش هم مثل خودش در كار ترجمه است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : پرويز مرزبان در سالهاي 1340-1316 به طور مستمر در دبيرستانهاي تهران به تدريس زبان و ادبيات فارسي، فرانسه و انگليسي اشتغال داشت. همچنين در طول سالهاي 1340 تا 1373 به آموزش زبان و ادبيات انگليسي و تاريخ و نقد هنر را در دانشگاهها پرداخته است.

جوائز و نشانها : كتاب "هنرهاي ايران" ترجمه ،پرويز مرزبان ، در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ هنر جانسن (1359)

2 ترجمه و ويرايش سلسله مقالات هنري

ويژگي اثر : (از يك جلد از بريتانيكا براي دايرةالمعارف اسلامي)

3 خلاصه تاريخ هنر (1367)

4 دو مجلد از تاريخ تمدن ويل دورانت

5

فرهنگ مصور هنرهاي تجسمي(1365)

6 مرداني كه دنيا را عوض كرده اند

7 معلم و شاگرد (1335)

8 معني زيبايي (1366)

9 نظري به هنر نقاشي (1334)

10 هنرهاي ايران

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره چهاردهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «هنرهاي ايران»: هنرهاي ايران، ر.دبليو. فريه، ترجم? پرويز مرزبان، تهران: نشر پژوهش فرزان روز، 1374. در اين كتاب، هم? جلوه هاي شگفت انگيز هنرهاي ايراني از پيش از تاريخ و ايران باستان تا عصر اسلامي، براي نخستين بار در مجلدي واحد و در نوزده بخش، به طرزي مرتبط با هم و مكمل يكديگر، مورد بررسي و تحقيق قرار گرفته است. مقالات كتاب به قلم بيست تن از كارشناسان سرشناس بين المللي نوشته شده است كه هر يك در زمين? تخصصي خود از معماري و گچبري و پيكره سازي عهد باستان گرفته تا قالي بافي و نقاشي و نساجي و فلزكاري و سفالگري و هنرهاي نسخه پردازي و شيشه گري دوران بعد، اثري مستند و آموزنده و معتبر و دلپذير با بيش از 170 لوح? رنگي، بر آثار «هنرهاي زيبا» و «هنرهاي كاربردي» جهان افزوده اند

مرزباني بغدادي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(384/ 378/ 371 -297/ 296/ 287 ق)، محدث، اخبارى، مورخ و اديب معتزلى. معروف به كاتب مرزبانى. اصلش از خراسان است و در بغداد به دنيا

آمد. او را جاحظ زمانش خوانده اند. در حديث ثقه بود و معتزلى، اما گفته اند كه به تشيع نيز گرايش داشت و نيز گفته اند كه او اولين كسى است كه «ديوان» يزيد بن معاوية بن ابى سفيان را جمع آورى و تدوين نمود. از ابوالقاسم عبداللَّه بن محمد بغوى و ابوحامد محمد بن هارون حضروى و احمد بن سليمان طوسى و ابوبكر بن دريد و ابوعبداللَّه نفطويه و ابوبكر محمد بن قاسم انبارى و ابوبكر ابن ابى داوود سجستانى و از همطبقه آنها حديث شنيد. ابوعبداللَّه صيمرى و ابوالقاسم تنوخى و على بن ايوب قمى و ابومحمد حسن بن على جوهرى و محمد بن مظفر دقاق و عتيقى و ديگران از وى حديث شنيدند. به گفته ى ابوعلى فارسى نحوى مرزبانى از محاسن دنيا بود و عضدالدوله با تمام عظمتش بر در خانه او مى ايستاد تا او از منزل خارج شود. خانه او مجمع فضلا و اديبان بود. گفته اند كه او اولين واضع علم بيان بوده است و نيز گفته شده كه او از مشايخ شيخ مفيد است. در بغداد درگذشت. ابوبكر خوارزمى فقيه بر او نماز گزارد و در منزلش، در قسمت شرقى، در محله عمر رومى دفن شد. او در فنون مختلف علوم اسلامى تصنيفات و تأليفات بسيارى نگاشت. از آثارش: «اخبار الشعراء»، كه عده اى آن را با «اخبار الشعراء المحدثين» يكى دانسته اند؛ «معجم الشعراء»، شامل پنج هزار اسم، در هزار برگ؛ «اخبار المعتزلة»؛ «تلقيح العقول»؛ «الرياض»؛ «الازمنة»، در هزار برگ؛ «الاوائل»، در حدود هزار برگ؛ «الدعاء»؛ «المعلى فى فضائل القرآن»؛ «ذم الدنيا»؛ «الشباب و الشيب»؛ «كتاب الشعر»؛ «اشعار النساء»؛ «اشعار الخلفاء»؛ «الزهد و اخبار الزهاد»؛ «الفرج»؛ «العبادة»؛

«اخبار المحتضرين»؛ «المراثى»؛ «المغازى»؛ «الهدايا»؛ «نسخ العهود الى القضاة»؛ «المديح فى الولائم و الدعوات»؛ «اخبار النحاة»؛ «اخبارالمتكلمين»؛ «شعراء الشيعه»؛ كتاب «ما نزل من القرآن فى على (ع)»؛ كتاب «المفصل»، در علم بيان.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (210/ 7)، اعيان الشيعه (33/ 10)، انساب سمعانى (257 -256/ 5)، ايضاح الكمنون (80/ 2)، تاريخ الاسلام (حوادث 87 -86/ 400 -381)، تاريخ بغداد (136 -135/ 3)، تأسيس الشيعه (95 -94)، الذريعه (162/ 25 ،147/ 24 ،290 ،218 -217/ 21 ،250/ 20 ،192/ 14 ،23/ 13 ،314/ 11 ،429/ 4 ،472 -471/ 2 ،531 ،336 -335/ 1)، روضات الجنات (323 -322/ 7)، ريحانه (283 -282/ 5)، سير النبلاء (449 -447/ 16)، شذرات الذهب (112 -111/ 3)، العبر (166 -165/ 2)، فوائد الرضوية (588)، الفهرست لابن النديم (193 -190)، الكامل (167 -166/ 7)، كشف الظنون (1734 ،1106)، الكنى و الالقاب (179 -177/ 3)، لسان الميزان (427 -426/ 6)، معجم الادباء (272 -268/ 18 ،47/ 1)، معجم المؤلفين (98 -97/ 11)، المنتظم (26/ 9)، الاعتدال (641 -640/ 3)، النجوم الزاهرة (170/ 4)، الوافى بالوفيات (237 -235/ 4)، وفيات الاعيان (356 -354/ 4)، هدية الاحباب (238)، هدية العارفين (54/ 2).

مرزوقي اصفهاني، ابوعلي احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 421 ق)، اديب، نحوى و شاعر. معروف به امام مرزوقى و حائك. اهل اصفهان و يكى از پيشوايان زبان و نحو و از شعرا و مداحان اهل بيت (ع) بود. وى «كتاب سيبويه» را نزد ابوعلى فارسى خواند. در اصفهان معلم فرزندان آل بويه بود. او از عبداللَّه بن جعفر بن فارس حديث روايت كرده است. سعيد بقال از وى روايت كرده و در «معجم» خود به وى استناد كرده

است. صاحب بن عباد برجستگى علمى اصفهان را به سه كس مربوط مى داند كه اول آنها مرزوقى است. تيزهوشى، زيركى و تصانيف زيبا را حموى از ويژگى هاى وى مى داند. وى غير از ابن المرزوق نحوى معروف (م 781 ق)، است كه از شاگردان خطيب دمشقى و ابوحيان بود. از آثارش: «الازمنة و الامكنة»؛ شرح اشعار هذيل؛ شرح «الحماسة» ابى تمام؛ شرح «الفصيح» ثعلب؛ شرح «المفضليات»؛ شرح «الموجز»، در نحو؛ «شرح النحو»؛ «الامالى»؛ «الفاظ العموم و الشمول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (205/ 1)، اعيان الشيعه (94/ 3)، ايضاح المكنون (191/ 1)، الذريعه (96 ،82/ 14 ،386 -385 ،92/ 13 ،531/ 1)، روضات الجنات (255 -254/ 1)، ريحانه (285 -284/ 5)، سير النبلاء (476 -475/ 17)، كشف الظنون (1273 ،692)، الكنى و الالقاب (56 -55/ 2)، معجم الادباء (35 -34/ 5)، معجم المؤلفين (92 -91/ 2)، الوافى بالوفيات (5/ 8)، هدية الاحباب (238)، هدية العارفين (74 -73/ 1).

مرشد، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1309، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى اعصاب، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصصى جراحى اعصاب از دانشگاه تهران در سال 1335، فوق تخصص جراحى اعصاب از دانشكده پزشكى دانشگاه تهران در سال 1339.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس در دانشكده پزشكى دانشگاه تهران، مطالعه در زمينه جراحى اعصاب، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

خونريزهاى داخل جمجمه و چندين فصل مسائل عصبى

يا جراحى در كتاب هاى فارسى ديگر.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

پارگى آنوريسم داخلى مخچه، اعصاب و جراحى اعصاب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مرشد، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1302، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1326، دكتراى تخصصى بيماريهاى داخلى از دانشگاه سانفرانسيسكو آمريكا در سال 1330.

مرتبه علمى:

استاد دانشگاه لندن در بخش هاى گوناگون، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1344، و ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى و تحقيق درباره هموگولين C در بيماران ديابتى و پيشرفت و بهبودى نسبى آن، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه دكترا و تخصصى در هر سال.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

قسمتى از طب داخلى در سه جلد.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 24، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

آزمايش بالينى دو داروى باز كننده عروق، بهبودى نسبى بيمارى قند، بيمارى خود ايمنى تيرويئد، نوروپاتى در آرتروروماتوئيد، بررسى كارديوميوپاتى قلبى، خيز به علت هيپوپروئينمى اصلى، پيشرفت هاى جديد در بيمارى نقرس، روشهاى جديد در درمان بيمارى روماتيسم.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مرعشي خراساني، ابوالفضل احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1235 ق)، عالم دينى، متكلم، مفسر، محدث و حكيم. وى از شاگردان وحيد بهبهانى بود و از او و شيخ يوسف بحرانى، صاحب «الحدائق الناظرة»، روايت كرده است. او در سفر و حضر با فتحعلى شاه قاجار بود. گفته اند وى را با خوراندن سم شهيد كردند. بر پاره اى از آثار وى اجازات و تقاريضى از استادان و علماى معاصرش وجود دارد. از آثارش: «اغاثة اللهفان من ورطات النيران»، در مواعظ؛ «التهذيب»، در اخلاق؛

شرح «الفوائد الجديدة» بهبهانى؛ شرح «كفايه» سبزوارى؛ «غنية المصلى»، در تعقيبات؛ «منهج السداد»، در شرح «الارشاد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (220/ 3)، ريحانه (288/ 5)، معجم المؤلفين (136/ 2).

مرعشي شوشتري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه فرزانه، استاد حكمت و فلسفه سيد محمد حسن مرعشي يكي از چهره هاي علمي و اساتيد مدرسه عالي شهيد مطهري در پي بيماري در 73 سالگي به ديدار معبود شتافت.

سيد محمد حسن فرزند حجةالاسلام سيد سلطان محمد و نوه ميرزا عبدالوهاب، فرزند ميرزا سلطان محمد، فرزند ميرزا تقي، فرزند ميرزا اسدالله، فرزند ميرزا اسحاق مرعشي شوشتري بود. پدرش از فضلا و ائمه جماعت شوشتر بود كه تحصيلاتش را در همان شهر نزد ملاجعفر شرف الدين و سيد بزرگ آل طيب به پايان برد و در صفر 1370ق/آذرماه 1329 ش در شوشتر رحلت كرد و در بقعه صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به خاك سپرده شد. پدر بزرگش ميرزا عبدالوهاب از اشراف و اعيان بود و مدت ها سمت نائب الحكومه شوشتر را بر عهده داشت.

سيد محمد حسن در سال 1356ق/1316ش در شوشتر استان خوزستان پا به عرصه گيتي نهاد. مقدمات اوليه را نزد پدر خود و ملا شكر علي معنوي فرا گرفت و سطوح را نزد عالماني چون محمد تقي حكيم، سيد محمد موسي جزائري و سيد محمد حسن آل طيب به پايان رساند و خارج فقه و اصول را از محضر استادش موسوي جزائري و شيخ محمد تقي شوشتري فرا گرفت. البته سفرهاي كوتاهي به نجف اشرف داشت و همان جا در درس آية الله سيد ابوالقاسم خوئي شركت مي نمود. خدمات ايشان در خطه شوشتر

بسيار است كه مي توان به تجديد بناي حوزه علميه جزائريه واداره و تدريس در اين حوزه، تأسيس حوزه علميه خواهران، تجديد بناي مقام صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و تجديد بناي مسجد شيخ علي كه سال ها در آن جماعت اقامه مي كرد، اشاره كرد، در ضمن به ايجاد حوزه ي علميه اي در گتوند دست زد كه تاكنون نيمه تمام مانده است.

مرعشي در سال 1361 ش وارد تشكيلات قضايي اهواز شد و ابتدا سمت حاكم شرع داشت و بعداً رياست دادگاه را بر عهده گرفت. در سال 1363 ش به ديوان عالي كشور-تهران ملحق شد و ابتدا در شعبه 19 ديوان عالي خدمت كرد، سپس در شعبه 20و سرانجام به عضويت شوراي عالي قضايي منصوب شد و يكي از پايه گذاران اصلي دستگاه قضايي به شمار آمد.

نبوغ و استعداد، همت و تلاش بسيار از او فقيهي كم مانند ارائه نمود. تواضع، مناعت طبع، بي توجهي به امور دنيا، روشن بيني اجتماعي، آفرينش آثار علمي و پژوهشي از جمله ويژگي هاي بارز ايشان بود. وي علاوه بر عضويت در هيئت علمي مدرسه عالي شهيد مطهري و تدريس در اين مدرسه، منزل ومراكز دانشگاهي عضو چهارمين دوره مجلس خبرگان گرديد.

مرعشي در پي بيماري كليوي عاقبت در صبح روز دوشنبه 16 شعبان 1429ق/28 مرداد 1387 ش در سن 73 سالگي در تهران بدرود حيات گفت. پيكرش صبح سه شنبه در تهران و صبح روز چهارشنبه در شوشتر تشييع و در بقعه صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به خاك سپرده شد. آثار علمي ايشان:

1-شرح الفيةابن مالك؛

2-شرح تلخيص مختصر المعاني؛

3-شرح بدايةالحكمة(اثر علامه طباطبائي)؛

4-شرح نهايةالحكمة(اثر علامه طباطبائي)؛

5-شرحي بر تهذيب المنطق (اثر تفتازاني-فارسي)؛

6-حاشية علي الرسائل؛

7-حاشية علي كفاية الاصول؛

8-شرح منظومةالتحفةالقوامية في الفقه؛

9-شرح منظومة تحفةالحكيم في الحكمة (اثر شيخ محمد حسين غروي اصفهاني)؛

10-تعليقات علي تمهيدالقواعد في الفلسفة(اثر ابن تركه)؛

11-شرح حلقات الاصول (المرحلة الثالثة - اثر شهيد صدر)؛

12-اصول الفقه؛

13-شرح كتاب التعليقات في الفلسفة (اثر ابن سينا)؛

14-شرحي بر قانون مجازات اسلامي، چاپ شده؛

15-سبيل الرشاد الي شرح الارشاد(اثر علامه حلي)، چاپ شده؛

16-ترجمه كتاب فلسفتنا (اثر شهيد صدر)، چاپ شده؛

17-ديدگاه هاي نو در حقوق كيفري اسلام، دو جلد، چاپ شده؛

18-حاشية التلخيص في الاصول.

همچنين از اين دانشمندان فقيد ده ها مقاله در مجلات علمي و پژوهشي كشور چاپ شده است.

نويسنده:عبدالحسين جواهر الكلام

منابع زندگينامه :آينه پژوهش شماره 112.

مرعشي شهرستاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1346/ 1344 -1280 ق)، عالم دينى، فقيه، مجتهد و مدرس. نسبش به امام حسين (ع) مى رسد. از محضر پدرش و مدرسين كربلا استفاده نمود. سپس به نجف رفت و در محضر ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ملا محمد ايروانى و ميرزاى شيرازى تلمذ نمود و به مدارج عالى علمى رسيد. پس از درگذشت پدرش در 1315 ق به كربلا بازگشت و به جاى وى به امامت و مرجعيت امور دينى و تدريس فقه و اصول پرداخت. آيت اللَّه آقا نجفى مرعشى از وى اجازه ى روايت داشت. او در كربلا درگذشت. در حدود پنجاه اثر از وى باقى ماند. از آثارش: «الدرة الوجيزة»، در شرح «الوجيزة» شيخ بهائى؛ «نتيجة الفكر فى الولاية على البكر»؛ «كنز الفوائد»؛ «كشف الحجاب»؛ «هدية المؤمنين»؛ «هداية المسترشدين»؛ «قبلة البلدان»؛ «البيان المبرهن»؛ «التبيان فى تفسير غريب القرآن»، در دو مجلد؛ «الصحيفة النبوية»؛ «التحفة الرضوية»؛

«التذكرة فى شرح التبصرة»؛ «انيس المصلين»؛ «الدر الفريد»؛ «الاعراضية»، رساله اى در اعراض از مال؛ الارض المفتوحة عنوة»؛ «محاسبة النفس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (21/ 10)، الذريعه (142 ،135/ 25 ،122/ 20 ،294 ،26/ 18 ،44 ،24/ 15 ،5/ 10 ،69/ 8 ،25/ 4 ،455 ،435 ،331 ،183/ 3 ،466/ 2)، ريحانه (274/ 3)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (106/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1411 -1410/ 14)، لغت نامه (ذيل/ على مرعشى)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (761 -760/ 2)، معجم المؤلفين (49/ 11 ،192/ 7)، مكارم الآثار (1538/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (212 -210/ 4)، ميرزاى شيرازى (167 -166).

مرعشي كرماني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1286- ح 1342 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد و مدرس. در رفسنجان به دنيا آمد. براى فراگيرى علوم به يزد و از آنجا به نجف رفت. پس از فراگيرى متون فقه و اصول، در محضر آيت اللَّه سيد محمدكاظم يزدى و آيت اللَّه شيخ محمدكاظم خراسانى و آيت اللَّه شريعت اصفهانى تلمذ نمود و به مقام اجتهاد نايل آمد. آنگاه به تدريس و تصنيف پرداخت. پس از درگذشت آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى، به مقام مرجعيت رسيد و مدت دو سال متصدى منصب افتاء گرديد. در نجف درگذشت و در جوار جد بزرگوارش دفن شد. از آثارش: رساله ى «الكرية فى تحقيق مسألة الكر»؛ «جوابات المسائل الاسلامبولية»؛ «جوابات المسائل الامتحانية»؛ «جوابات المسائل الكرمانية»؛ «جوابات المسائل اليزدية»؛ «تقريرات» اساتيدش در فقه و اصول.[1]

مرحوم آيت الله حاج سيد محمدرضا بن سيد محمدباقر بن سيدعلى بن سيدحسن بن سيد على المنتهى الى سلطان العلماء از احفاد ملوك طبرستان كه سر سلسله آنان صاحب سيف و قلم علامه الكبرى

مير قوام الدين مرعشى (جد هيجدهمى آيت الله العظمى مرعشى نجفى) مى باشد كه در سبزه ميدان آمل قبر شريفش گنبد و بارگاه دارد. و تمام سلسله ابا و جدا از علماء برجسته و صاحب تاليف و تصنيف بوده اند مگر جناب سيد حسين بن سيدعلى (جد دوم) وى كه از اشراف بوده است.

وى مقدمات را در يزد نزد علماء آنجا خوانده آنگاه مسافرت با عتاب عاليات نموده و در كربلا سطوح را تكميل و پس از آن به نجف اشرف مشرف و از محاضر دروس مرقومين علامه خراسانى و علامه يزدى و مرحوم شريعت اصفهانى استفاده نموده و در اثر جديت و ذكاوت مخصوص حائز مقام فقاهت و مرجعيت شده و پس از فوت مرحوم آيت الله ميرزا محمدتقى شيرازى گروهى از مردم به آن جناب رجوع نموده و مدت دو سال تقريبا متصدى مقام افتاء شده ولكن در سن 56 سالگى در سال 1342 قمرى بدرود حيات گفته و در آن ارض مقدس به خاك رفته اند. و مرحوم آيت الله ميرزا سيد على يثربى كاشانى پسر خاله متعلقه ايشان و والده ماجده اخوان مرعشى مذكور فرزندان آن مرحوم مى باشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (293/ 17 ،240 ،231 ،214/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 743 -742/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (204 -203/ 5)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1187 -1186/ 3).

مرعشي نجفي، شهاب الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1411 -1318/ 1315 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مرجع تقليد، محدث، نسابه، رجالى، مدرس، مورخ و رياضيدان. نسبش به امام سجاد (ع) مى رسد. در نجف به دنيا آمد. مقدمات و علوم ادبى را از پدرش و شيخ مرتضى طالقانى و علم تجويد را از

شيخ نورالدين شافعى بكتاشى و علم انساب آل رسول را از پدرش و سيد محمدرضا صائغ بحرانى و علم تفسير را از پدرش و شيخ محمدحسين شيرازى عسكرى و متون فقه و اصول را از شيخ محمدحسين شيرازى عسكرى و ميرزا محمدعلى چهاردهى رشتى و فقه و اصول استدلالى را از آقا ضياءالدين عراقى و شيخ مهدى مازندرانى و سيد حسن صدر و شيخ مهدى خالص و علم كلام را از شيخ محمدجواد بلاغى و شيخ محمداسماعيل محلاتى و رياضيات را از شيخ ياسين عليشاه هندى و ميرزا محمود اهرى فراگرفت. در 1342 ق به تهران آمد و در عرفان و علوم عقلى از محضر ميرزا مهدى آشتيانى و ميرزا طاهر تنكابنى و در رياضيات از محضر ميرزا حيدرعلى نايينى استفاده نمود. سپس به قم رفت و در محضر آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى تلمذ نمود و از او و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى اجازه ى اجتهاد داشت. او از علماى عامه و علماى زيديه و علماى اسماعيليه و بسيارى از علماى اماميه اجازه روايت داشت. پس از درگذشت آيت اللَّه حايرى وى عهده دار اداره حوزه ى علميه، تدريس، مرجعيت و امامت جماعت و ايجاد بناهاى خيريه و انتشار كتب گرديد. در قم درگذشت و در كتابخانه ى خود دفن شد. از آثارش: بناى مدارس: علميه، مهديه و مؤمنيه در قم؛ تأسيس حسينيه ى مركز تبليغى قم؛ كوى آيت اللَّه مرعشى نجفى، بالغ بر يكصد و چهل خانه، براى سكونت طلاب و فضلاء؛ كتابخانه ى آيت اللَّه مرعشى نجفى در قم، كه بيش از سى و پنج هزار كتاب آن از كتب شخصى ايشان و بقيه اهدايى مردم است

و متجاوز از پانزده هزار كتاب خطى نفيس دارد و از اين رو از كتابخانه هاى كم نظير ايران به حساب مى آيد. از آثار علمى وى: «اجوبة المسائل»؛ «اعيان المرعشيين»، در شرح احوال خاندان مرعشى؛ «انس الوحيد»؛ «التجويد»؛ «روض الرياحين»؛ «طبقات النسابين»، از صدر اسلام تا عصر حاضر؛ «الفروق»؛ «القبلة»، مشتمل بر مباحث هيئت؛ «المسلسلات الى مشايخ الاجازات»؛ «مشجرات آل الرسول (ص)»، در انساب آل محمد (ص)؛ «مصباح الهداية فى شوارع الكفاية»، كه حاشيه مختصر بر «كفاية الاصول» آخوند خراسانى است؛ «المعول فى امر المطول»؛ «مقدمة التفسير»؛ «مناسك الحج»؛ «الهداية»، در شرح «الكفاية»؛ «مسارح الافكار فى حل مطارح الانظار»؛ «مزارات علويين» در ايران و غيره؛ «الصناعات الفقهية»، در شرح الفاظ مصطلح فقهاء؛ «جذب القلوب الى ديار المحبوب»؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ حاشيه بر «معالم»؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ انصارى؛ «الرد على مدعى التحريف».[1]

يكى از مفاخر امروز عالم تشيع است كه حق عظيمى بر حوزه علميه قم و اسلام و مسلمين دارد و يكى از افتخارات بزرگ شيعه است و در ميان عموم مسلمين شهرت بسزائى دارد و بسيار مورد تجليل و تكريم علماء اهل سنت مصر و سوريا و يمن و حجاز و پاكستان و هندوستان و افغانستان و جاوه و سودان و اندونزى و غيره است و از وى به امام اعظم و علامه اكبر و نسابه بحاثه و مجاهد بزرگ تعبير مى كنند.

اسم شريفش سيد شهاب الدين و كنيه اش ابوالمعالى و شهرتش مرعشى نجفى است.

در صبح روز پنجشنبه بيستم ماه صفر 1318 قمرى در نجف اشرف متولد و جامع شرافت حسب و فضيلت نسب مى باشد زيرا از طرف پدر به سيد فقيه نبيه عارف عابد زاهد محدث علامه

سيد قوام الدين مرعشى مشهور به ميربزرگ موصول مى باشد كه از بزرگترين خانواده هاى علويين و اشرف و اجمل و انبل ايشان بوده و در هر طبقه متحلى بحليه مزاياى دينى و دنيوى و نوعا عالم ربانى و يا متمكن به اريكه جهانبانى و يا طبيب حاذق و يا نقيب بصير و يا وزير روشن ضمير و مانند اينها بوده اند و جده پدرى ايشان شريفه طباطبائيه و جده مادرى ششمى وى كه مدفون در رواق مطهر حضرت رضا عليه السلام است دختر شاه عباس صفوى مى باشد.

شرف تتابع كابر عن كابر

كالرمح انبوب على انبوب

نسب شريفش چنانچه مشروحا ذكر شد بسى وسه واسطه به امام چهارم حضرت على بن الحسين زين العابدين عليهماالسلام منتهى مى شود و والده ماجده ايشان علويه صالحه فاضله بنت مرحوم آيت الله آقاسيد ابوالقاسم خوئى فرزند مرحوم آقا سيد مهدى خوئى است كه از بنى اعمام مرحوم آيت الله العظمى آقاى حاج سيدحسين كوه كمرى عم بزرگوار مرحوم آيت الله آقاى سيدمحمد حجت مى باشد.

ترجمه اين بزرگوار زينت كتب رجالى مانند اعيان الشيعه و ريحانه الادب جلد چهارم صفحه 11 و علماء معاصرين صفحه 217 و آثارالحجه جلد 2 صفحه 46 و معارف الرجال جلد دوم صفحه 268 و مشاهير دانشمندان اسلام جلد چهارم صفحه 108 طبقات الشيعه جزء دوم از قسم اول صفحه 847 و ده ها كتاب ديگر مانند زندگانى پيشواى اسلام عمادزاده اصفهانى و مقامات معنوى آقاى معلم و غيره مى باشد.

علماء معاصرين گويد: صاحب ترجمه از اكابر و اجلاء عصر حاضر ما كه علامه فهامه نسابه فقيه اصولى محدث رجالى اديب اريب فاضل كامل مورخ رياضى حاوى الفروع و الاصول جامع المعقول و المنقول و بكثرت مشايخ نسبت به اهل

عصر خود ممتاز و در اخلاق فاضله داراى امتياز و مرجع سوالات متنوعه بسيارى از ديگر فرق مسلمين بلكه از علماء نصارى مى باشد كه پرسشهاى گوناگون از بلاد دور و دراز به حضرتش فرستاده و به پاسخ متين و متقن نائل مى گردند. كه از آنهاست سوالات شيخ عبدالسلام كردى شافعى و سوالات فاضل متبحر عيسى اسكندر معروف لبنانى است كه در عصر ما از مشاهير نويسندگان علماء نصارى است و صاحب ترجمه علاوه بر مراتب علمى مساعى جميله عملى در ترويج دين مقدس اسلامى و اعلاء كلمه حق به كار برده جمعى از يهود و نصارى در اثر تبليغات حقايق سمات وى مشرف به اسلام شدند و نيز گروهى از باييه و صوفيه و ديگر منحرفين از اسلام و ايمان باذعان عقايد حقه جعفريه مستبصر گرديده اند و در ادوار زندگانى خود با فحول رجال و متخصصين هر فنى ملاقات و از هر باغى گلى چيده و از هر بلبلى نوائى شنيده و مرجع افاده و استفاده افاضل وقت خود بوده و مى باشند.

و از كثرت زهد و ورع پيرامون زخارف دنيويه نگرديده و علاقه قلبى را بالمره از آنها قطع و فقط به جمع كتب متنوعه علميه كه آن هم محض آخرت و آخرت محض است و ربطى به زخارف دنيويه ندارد ميل مفرطى داشته و دارند و كتابخانه ايشان مانند نگارخانه ارتنك حاوى گلهاى رنگارنگ مى باشد كه هر يك از فقيه و اصولى و حكيم و متكلم و منطقى و رجالى و رياضى و اديب و طبيب و متخصصين علوم غريبه و صنايع عجيبه مى توانند از آن گلزار محمدى و بوستان علوى موافق دلخواه خود

گلى چيده و يا عطرى مناسب مشام خود استشمام نمايد.

در سخاوت و بذل و كرم و سعه صدر نادره زمان و وحيد دورانست. مراجع و زعماء مبسوط اليد بسيارى ديده ام ولى به اين صفات و خصايص كمتر يافته ام.

انصاف مى دهم كه دليران و دلبران

بسيار ديده ام ولى نه به اين حسن دلبرى

بالاخص در اعطاء كتب و انفاق انگشتر كه اقتداء به جد كرام خود اميرالمومنين عليه السلام نموده و هزاران نفر از دانشمندان و علماء اعلام و خطباء عظام و اصناف ديگر انام را به بذل انگشتر عقيق و فيروزه و غيره مسرور و مفتخر نموده است.

اساتيد و مشايخ اجازه معظم له

آن جناب مقدمات را از مرحوم شيخ زاهد عابد شيخ مرتضى طالقانى و والد معظم خود و ديگر مشايخ وقت اخذ نموده و علم تجويد را از شيخ نورالدين شافعى بكتاشى كه در تلاوت قرآن عاصم زمان خود بوده اخذ و علم انساب آل رسول صلى الله عليه و آله را از والد معظم خود و از استاد عماد سيد محمدرضا صائغ بحرانى و ديگر اساتيد فن تلمذ نموده و علم تفسير را از والد مكرم و عالم زاهد صاحب كرامات شيخ محمدحسين بن محمدخليل شيرازى عسكرى و متون فقه و اصول را از شيخ محمدحسين مذكور و هم ميرزا محمدعلى رشتى صاحب كتاب شرح القبله و آقا ميرزا محمود شيرازى و آقا شيخ محمدحسين قاجارى تهرانى نجفى و ديگر اجلاء وقت تلمذ نموده و در فقه و اصول استدلالى حاضر حوزه مرحوم آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله شيخ مهدى نوائى مازندرانى و ديگر اجلاء و سه سال در سامره و كاظمين در فقه و حديث

و رجال و دراية حاضر حوزه مرحوم آيت الله آقا سيد حسن صدر و در اصول از بحث مرحوم آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ محمدجواد بلاغى و آيت الله شيخ محمداسمعيل محلاتى فراگرفته و در سال 1342 ق به تهران وارد و در آنجا حدود يكسال توقف نموده و عرفان و علوم عقليه و رياضيات و بعض فنون ديگر را از افاضل تهران مانند آيت الله آقا حسين نجم آبادى و آيت الله حاج شيخ عبدالنبى نورى و ديگران استفاده كرده تا آنكه حاوى مراتب علميه و عمليه عقليه و نقليه گرديده و در سال 1343 قمرى مهاجرت به قم نموده و تا اين تاريخ كه سال 1393 هجريست پنجاه سال در اين بلده طيبه مشغول به تدريس و تاليف كتب متنوعه و اقامه جماعت و مرجعيت و سرپرستى حوزه مقدسه علميه قم مى باشند و با اين همه مشاغل و گرفتاريهائى كه شب و روز وى را مستغرق نموده است كمتر مستحب و نافله است كه از وى فوت شود.

مشايخ اجازه آن جناب كه تمامى از مراجع تقليد و علماء اعلام و فقهاء عظام فريقين اماميه و عامه و زيديه و اسماعيليه اند از دويست نفر متجاوز است كه براى تبرك چند نفر آنان را ذكر مى نمايم.

1- السيد حسن صدر كاظمين 2- السيد نجم الحسن الهتدى موسس مدرسه الواعظين در لكنهو هندوستان 3- السيد

ناصر حسين ابن آيت الله السيد حامد حسين صاحب عبقات الانوار 4- السيد محسن الامين الشامى 5- السيد ابوالقاسم الدهكردى 6- السيد عبدالحسين بروجردى آل كمونه 8- الشيخ على بن محمد الرضا آل كاشف الغطاء 8- الشيخ هادى آل كاشف الغطاء 9- الشيخ مرتضى آل كاشف الغطاء 10- الشيخ محمدجواد البلاغى 11- الشيخ محمداسماعيل محلاتى 12- السيد جعفر آل بحرالعلوم 13- الشيخ فتح الله شريعت اصفهانى 14- الميرزا محمد العسكرى التهرانى 15- آيت الله السيد ابوالحسن اصفهانى 16- آيت الله السيد محمد فيروزآبادى 17- آيت الله الميرزا حسين نائينى 18- آيت الله الحاج الشيخ عبدالكريم الحايرى 19- آيت الله الحاج آقاحسين قمى 20- آيت الله حاج آقاحسين بروجردى و آيت الله آخوند ملامحمدحسين فشاركى و آيت الله آقاسيد محمد نجف آبادى و آيت الله آقاسيد على نجف آبادى و آيت الله آقا شيخ عبدالنبى نورى و آقاى امام جمعه خوئى و آقاى شيخ مهدى حكمى قمى و آقاى شيخ محمدعلى آيت الله شاه آبادى و آقا ميرزا ابوالهدى كرباسى و آقاى حاج شيخ على اكبر نهاوندى مشهدى و آقا سيد محسن اراكى و آقاى حاج شيخ محمدباقر بيرجندى و آقاى حاج شيخ عباس محدث قمى و آقاى حاج شيخ محمدحسين اصفهانى كمپانى و آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى صاحب حاشيه كفايه و آقا شيخ عبدالحسين رشتى صاحب حاشيه كفايه و آقاسيد مهدى بحرانى نسابه نجفى و آقاميرزا محمدعلى اردوبادى و آقا سيدمحمدباقر كشميرى و آقاسيد راحت حسين رضوى كوپال پورى و آقا سيد عبدالباقى شيرازى ملاباشى و صدها نفر ديگر و اجازات اجتهاد ايشان از آقا ضياءالدين عراقى و آقاى فشاركى و آقاى يثربى كاشانى و آقا شيخ محمدحسن اصفهانى و آقا شيخ عبدالكريم يزدى.

آثار علمى و قمى معظم له كه به طبع رسيده

و يا مخلوط مانده است بسيار است از آن جمله:

1- تعليقات بر احقاق الحق قاضى نورالله شهيد در بيست و شش مجلد كه يازده مجلد آن به طبع رسيده و باقى آماده براى طبع مى باشد و اين تعليقات خود شرح مبسوط و كتاب مستقلى در ولايت اميرالمومنين على عليه السلام و خاندان عصمت و طهارت و امامت ائمه معصومين عليهم السلام و فضائل آن خاندان است از هزاران كتب اهل سنت انتخاب شده بنحو استدلال با رعايت اختصار.

2- غايه القصوى لمن رام التمسك بالعروه الوثقى حواشى بر عروه الوثقى علامه يزدى در دو مجلد بزرگ.

3- توضيح المسائل كه بكرات به طبع رسيده 4- حاشيه بر فصول المهمه شيخ حر عاملى 5- كتاب الهدايه حاشيه بر كفايه.

6- دفع الغاشيه عن وجه الحاشيه (حاشيه بر حاشيه ملاعبدالله يزدى در منطق) 7- المعول فى امر المطول.

8- جذب القلوب الى ديار المحبوب در سوانح و وقايع ايام عمر 9- مسارح الافكار فى حل مطارح الانظار حاشيه بر تقريرات اصول شيخنا الانصارى.

10- مشجرات آل الرسول كه از بزرگترين تصنيفات شيعه و گرانبهاترين كتب در انساب است در چند مجلد.

11- الرساله الافطسيه در نسب گروهى از سادات طفرود كه در تهران چاپ شده.

12- الرحله الشيرازيه كه در مسافرت به شيراز نوشته اند 13- الرحله الاصفهانيه در مسافرت به اصفهان تاليف نموده اند.

14- مزارات علويين در ايران و خارج ايران.

15- كتاب المسلسلات فى مشايخ الاجازات در سه مجلد به شرح زير 1- در اجازات علماء اماميه از اثناعشريه كه به معظم له داده اند 2- اجازاتى كه علماء عامه از حنفى ها و مالكيها و شافعيها و حنبليها و زيديه و غير آنان كه براى آن جناب نوشته اند 3- اجازاتيكه

ايشان به ديگران داده اند.

مرجع تقليد، محقق، عالم دينى.

تولد: 1276(20 صفر 1315 ق.)، نجف اشرف.

درگذشت: 7 شهريور 1369(7 صفر 1412 ق.) قم.

آيت الله العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى، فرزند سيد شمس الدين، آموزش هاى اوليه خود را نزد پدر و جده اش آغار كرد. پس از اين در حوزه هاى درس اساتيد شركت كرد. در وس مقدماتى را نزد پدر، شيخ مرتضى طالقانى، شيخ محمدحسن سدهى اصفهانى نجفى، شيخ شمس الدين شكوئى قفقازى، سيد محمدكاظم خرم آبادى نجفى، ميرزا محمود معلم و نيز جده خود بى بى شمس شرف بيگم طباطبايى فراگرفت. وى تجويد و قرائت قرآن را از ميرزا ابوالحسن مشكينى نجفى، پدرش سيد شمس الدين مرعشى نجفى، سيد آقا شوشترى، شيخ عبدالسلام كردستانى شافعى و شيخ نورالدين بكتاشى شافعى آموخت. علم انساب را از پدر خود از سيد محمدرضا موسوى بحرانى و سيد محمد مهدى غريقى صائغ و تفسير قرآن را از پدر و از شيخ محمد حسين شيرازى، سيد هبةالدين شهرستانى و سيد ابراهيم رفاعى شافعى بغدادى و فقه و اصول را از پدر خود و از شيخ مرتضى طالقانى، سيد محمدرضا مرعشى نجفى رفسنجانى شيخ غلامعلى قمى، ابوالحسن مشكينى نجفى، سيد آقا شوشترى، ميرزا حبيب الله اشتهاردى، ميرزا محمد تهرانى، ميرزا محمدعلى كاظمينى، شيخ عبدالحسين رشتى، ميرزا آقا سيد ابراهيم اصطهباناتى، شيخ موسى كرمانشاهى، شيخ نمعت الله لاريجانى، سيد على طباطبائى يزدى، شيخ محمدحسين شيرازى، ميرزا محمود شيرازى، سيد جعفر بحرالعلوم، سيد محمدكاظم خرم آبادى و عباس خليلى و علوم رياضى و هيئت را از شيخ عبدالكريم بوشهرى، سيد ابوالقاسم موسوى خوانسارى، دكتر عندليب زاده، ميرزا محمود اهرى، محمد محلاتى، شيخ عبدالحميد رشتى، احمد منجم، سيد محمدكاظم عصار، جمال الدين كرباسى و علم طب را

از پدر و از محمدعلى خان مؤيد الطباء و علم رجال و درايه و حديث را از پدر و از سيد ابوتراب خوانسارى، شيخ عبدالله مامقانى، شيخ محمد حرزالدين نجفى، ميرزا على حسينى مرعشى شهرستانى و ميرزا ابوالهدى كرباسى، فقه و اصول استدلالى را از آيت الله ضياءالدين عراقى، آيت الله سيد احمد بهبهانى، شيخ احمد كاشف الغطاء، شيخ على اصغر ختيايى تبريزى، شيخ محمدحسين كاشف الغطاء، شيخ على بن باقر نجفى، شيخ محمداسماعيل محلاتى، شيخ عبدالنبى نورى، سيد ابراهيم اصطهباناتى، حسين نجم آبادى، آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، سيد على يثربى كاشانى و محمدرضا مسجدشاهى فراگرفت. آنگاه در شهرهاى سامرا و كاظمين مدت سه سال فقه و حديث و رجال را از آيت الله سيد حسن صدر و اصول را نزد آيت الله شيخ مهدى خالصى آموخت و بعد از مراجعت به نجف اشرف علم كلام را نزد آيت الله شيخ محمد جواد بلاغى، شيخ محمد اسماعيل محلاتى، سيد هبةالدين شهرستانى، على اكبر يزدى، پدر خود و ديگران آموخت.

آيت الله مرعشى موفق به دريافت بيش از چهارصد اجازه ى روايتى و تعدادى اجازات اجتهاد و اجازات نفسى از مشايخ ديگر گرديد كه اجازات كتبى وى در كتاب المسلسلات فى الاجازات آمده است.

آيت الله مرعشى نجفى در بيست و يكم محرم 1342 از نجف به ايران آمد و پس از سفرى به مشهد و تهران و شهر رى، به قم سفر كرد و به سبب درخواست آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى در قم ساكن شد و مدتى هم در جلسات درس ايشان و حوزه هاى دررس آيت الله حاج شيخ مهدى حكمى قمى، آيت الله سيد على يثربى كاشانى و على اكبر مدرس يزدى، معروف به حكيم الهى و ديگر علما شركت كرد.

آيت الله

مرعشى نجفى از زمان ورود به قم، در كنار آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى به تحكيم پايه هاى حوزه ى نوپاى قم پرداخت. ورود وى به ايران و قم مصادف بود با آغاز زمامدارى رضاشاه بود كه با مظاهر اسلام و تشيع به مبارزه برخاسته بود. او در مقابل فشارها و ضربات رضاشاه عليه حوزه و روحانيت مردانه ايستاد و جلسات درس او منظم بين شش تا هفت جلسه درس در مدرسه فيضيه، صحن و حرم حضرت معصومه (س) برقرار مى شد. به اين ترتيب وى را مى توان يكى از مؤسسان حوزه ى علميه ى قم به شمار آورد كه تا هنگام رحلت آيت الله حائرى يزدى، همگام با ايشان فعاليت كرد. پس از رحلت آيت الله حائرى يزدى نيز در جهت حفظ و بقاى حوزه كوشش كرد. در آن زمان حلقه هاى دروس خارج فقه و اصول خود را تشكيل داد.

آيت الله مرعشى پس از رحلت آيت الله بروجردى در 1380 ق. جزو معدود مجتهدانى بود كه به عنوان مرجعيت شيعه انتخاب گرديد و از آن پس به عنوان يكى از اركان اصلى حوزه و جهان تشيع درآمد و به سهم خويش در اداره ى حوزه ى علميه ى قم شركت نمود. وى بيشتر از هفتاد سال به تدريس در حوزه ى علميه ى قم مشغول بود.

آثار و تأليفات وى به اين شرح است: تعليقات احقاق الحق قاضى نورالله مرعشى شوشترى شهيد كه بيست و هفت جلد آن منتشر شده و تا پنجاه جلد مى رسد، مشجرات آل رسول الله الاكرام (ص)، شرح و حاشيه بر عمدة المطالب (در چند مجلد)، طبقات النسابين، الهداية فى معاضل الكفاية، حواشى رسائل شيخ مرتضى انصارى، المسلسلات فى الاجازات، مسارح الافكار فى مطارح الانظار (حاشيه

بر تقريرات شيخ انصارى)، المعول فى امر المطول، الوقت و القبلة الرد على مدعى التحريف، مصطلحات فقهيه، الغاية القوى، سلوة الحزين و مونس الكئيب، المشاهد و المزارات، القصاص على صوء القرآن و سنته (به قلم عادل علوى، 1374).

از خدمات فرهنگى آيت الله مرعشى نجفى مى توان به اين موارد اشاره كرد: ساختن مدارس علوم دينى و تعمير آنها در قم مدارس مهديه در خيابان باجك، مؤمنيه در خيابان چهارمردان، شهابيه در خيابان امام خمينى، مرعشيه در خيابان آيت الله مرعشى (ارم سابق قم)، ساخت و تعمير و بازسازى مساجد در ايران و جهان، ساخت و تعمير بيمارستان ها از جمله بيمارستان كامكار در قم، درمانگاهى در بيمارستان نكويى قم، آسايشگاه معلولين در قم، ساختمان بخش قلب بيمارستان نكويى، مركز توانبخشى بهزيستى واقع در ميدان امام خمينى قم كه دارالشفاى آل محمد (ص) نيز ناميده مى شود، تأسيس كتابخانه با خريد قطعه زمين به مساحت 1500 متر مربع مقابل مدرسه مرعشيه در خيابان آيت الله مرعشى (ارم سابق) كتابخانه اى با زيربناى 3500 متر در پنج طبقه ساخته شد كه در نيمه ى شعبان 1349 با حدود 16000 جلد كتاب چاپى و خطى افتتاح گرديد. بعدها طبق حكم حضرت امام (ره) دولت قطعه زمينى در كنار كتابخانه با مساحت 2400 متر مربع فراهم و در اختيار توليت كتابخانه قرار داد. در توسعه ى جديد 16000 متر مربع زيربنا در هفت طبقه با ظرفيت سه ميليون جلد كتاب چاپى و بيش از 120000 جلد كتاب خطى ملحوظ شده است.

اين كتابخانه (تا سال 1374) نزديك به 500000 جلد كتاب چاپى، 35000 مجلد با 50000 عنوان نسخه خطى، بيش از 20000 جلد كتاب چاپى به زبان هاى لاتين، نزديك

به 5000 جلد نسخه عكسى، حدود 8000 ميكروفيلم و بيش از هزار عنوان روزنامه و نشريه دارد. همچنين مجهز به دستگاه هاى مدرن آتش نشانى، مبارزه با آفات طبيعى، دستگاه هاى قرنطينه و آفت زدايى است.

آيت الله مرعشى نجفى پيش از فوت چند بار در بيمارستان هاى قم و تهران بسترى شد و دوبار هم براى درمان به خارج از كشور يعنى اسپانيا و انگلستان مسافرت نمود. اما سرانجام در شامگاه روز چهارشنبه هفتم ماه صفر 1412 برابر با هفتم شهريور ماه 1369 در سن نود و شش سالگى، پس از اقامه ى آخرين نماز جماعت در صحن حضرت فاطمه معصومه (س) و بازگشت به منزل گرفتار حمله و سكته قلبى شد و درگذشت. پيكر وى در كتابخانه عمومى خود ايشان دفن گرديد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (181 -177)، الذريعه (204/ 23 ،276/ 21 ،376/ 20 ،355 ،264/ 18 ،186/ 16 ،88/ 15 ،215 ،140/ 12 ،378/ 6 ،260/ 2)، ريحانه (134 -129/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 848 -847/ 14)، علماء معاصرين (219 -217)، گلزار معانى (702 -695)، گنجينه ى دانشمندان (52 -37/ 2 ،215 -211 ،56 -51/ 1)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1190 -1189/ 3).

مرعشي نجفي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود مرعشى نجفى برادر ارجمند زعيم الشيعه و مدار الشريعه فقيه اهل البيت فى عصره آيه الله العظمى آقاى آقا سيد شهاب الدين المرعشى النجفى مد ظلهما از علماء اعلام و دانشمندان بنام شهرستان تبريز داراى محاسن اخلاق و محامد آداب و ملكات فاضله و كمالات نفسانى مى باشند.

در سال 1330 ق در نجف اشرف متولد شده و مقدمات و سطوح و حكمت و فنون مختلفه را از اساتيد

فنون مانند مرحوم آيه الله آقا سيد حسين بادكوبه اى و آيت الله ايروانى و آيه الله حاج سيد محمود شاهرودى فراگرفته.

آنگاه مسافرتى به ايران نموده و مدت يك سال و نيم در قم اقامت گزيده و بقيه سطوح را از برادر معظم مذكور خود استفاده نموده و مجددا به نجف اشرف مراجعت كرده و درس خارج را از محضر مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى و آيه الله نائينى و آيت الله آقا ضياء الدين عرقى حداكثر استفاده را كرده تا به مدارج عاليه اجتهاد رسيده و به دريافت اجازه از آنان نائل گشته و سالها خود در نجف تدريس فقه و اصول داشته تا به عزم زيارت حضرت ثامن الحجج عليه الصلوه و السلام به ايران و براى صله رحم مسافرتى به تبريز نموده و در اثر اصرار علماء و بزرگان تبريز در آن شهر اقامت و تاكنون به اقامه جماعت و خدمات دينى و روحى اشتغال دارند و يكى از دانشمندان و علماء طراز اول تبريز بشمار مى روند.

داراى تأليفات و آثار علمى مى باشند كه از نظرتان مى گذرانم:

1- شمس الضحى فى مناقب ائمه الهدى عليهم السلام 2- رضوه الاحباب 3- كشكول 4- رياض الصالحين 5- تقريرات مرحوم نائينى در خيارات.

از باقيات الصالحات آن جناب فرزندان صالح و برومندى است كه به تحصيل و كسب اشتغال دارند و ارشد آنها جناب ثقه الاسلام سيد الافاضل الكرام آقاى آقا سيد شمس الدين مرعشى نجفى مى باشند كه در قم اشتغال به تحصيل دارند و از شركاء بحث عم گرام آيه الله العظمى مرعشى نجفى مد ظله مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

مرعشي نجفي، مرتضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1330 ق)، عالم دينى، فقيه،

اصولى، مدرس و مجتهد. در نجف به دنيا آمد. مقدمات، سطوح و حكمت را از آيت اللَّه آقا سيد حسين بادكوبه اى و آيت اللَّه ايروانى و آيت اللَّه سيد محمود شاهرودى فراگرفت. آنگاه به ايران آمد و در قم سطوح را در محضر برادرش آيت اللَّه سيد شهاب الدين مرعشى نجفى تكميل نمود. سپس به نجف بازگشت و درس خارج را از آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى فراگرفت تا به مدارج عاليه ى اجتهاد رسيد و از آنها به دريافت اجازه نايل آمد. او سالها در نجف به تدريس فقه و اصول پرداخت. در مسافرتى كه به قصد زيارت حضرت امام رضا (ع) به ايران آمد، به اصرار علما و مردم تبريز در آن شهر سكنى گزيد و به اقامه ى جماعت و انجام امور دينى پرداخت. از آثارش: «شمس الضحى»، در مناقب ائمه (ع)؛ «روضة الاحباب»؛ «كشكول»؛ «رياض الصالحين»؛ «تقريرات» استادش آيت اللَّه نايينى در «خيارات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (329 -328/ 3).

مرعشي، ابومحمد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 358 ق)، عالم امامى، فقيه، زاهد و اديب. موصوف به طبرى و معروف به مرعشى. از سادات مرعشيه ى طبرستان بود كه نسبشان به حسين الاصغر، فرزند امام سجاد (ع) مى رسد و به علت جدش على مرعش به مرعشى مشهور بود. او از فقهاى بزرگ شيعه و از اكابر مشايخ اماميه مى باشد. وى از محمد بن جعفر بن احمد بن بطه و محمد بن جعفر اسدى و احمد بن ادريس اشعرى و محمد بن حسين بن درست و على بن ابراهيم قمى و على بن ابى عبداللَّه محمد بن ابى القاسم (از پدرش ملقب به ماجيلويه) و ابوالعباس احمد بن محمد ابن عقده

روايت كرده است. شيخ مفيد و حسين بن عبيداللَّه غضائرى و احمد بن عبدون در 354 ق از وى حديث شنيدند. ابومحمد هارون بن موسى تلعكبرى در 328 ق از وى روايت شنيد و از او اجازه دريافت كرد. از آثارش: «الاشفية»، در معانى غيبت؛ «تباشير الشريعة»؛ «الجامع»؛ «الدر»؛ «الغيبة»؛ «المبسوط فى عمل يوم و ليلة»؛ «المرشد»؛ «المفتخر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (203/ 2)، اعيان الشيعه (61 -60/ 5)، ايضاح المكنون (327 ،317 ،294 ،268/ 2 ،220/ 1)، الذريعه (358 -357/ 21 ،304/ 20 ،53/ 19 ،76/ 16 ،310/ 3 ،111/ 2)، رجال طوسى (465)، ريحانه (289/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 87 -86/ 4)، لغت نامه (ذيل/ حسن مرعش)، معجم المؤلفين (221/ 3).

مرعشي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج سيد اسمعيل بن العلامه العلام آيه الله فى الانام حاج سيد احمد مرعشى نزيل سامرى از علماء خدوم و مروجين اسلام و خدمتگزاران حقيقى معاصر است در شهرستان اهواز.

وى در 16 ربيع الثانى 1340 قمرى در سامرى متولد شده و در سن 7 سالگى قرآن و تجويد آن را نزد يك نفر از قراء جماعت اهل سنت سامرى فرا گرفته و دروس فارسى را نزد آقاى شيخ ابوالقاسم مروج يزدى آموخته آنگاه در كاظمين دروس ابتدائى و متوسطه را فرا گرفته و با مرحوم والدش بسامرى مراجعت و بتحصيل علوم عربى پرداخته و ادبيات و سطوح را از مدرسين سامرا آقاى شيخ حسنعلى شيرازى و آقا شيخ حسن ماكوئى و حاج ميرزا على يزدى و حاج شيخ موسى سودانى و حاج سيد نصرالله گلستان اصفهانى و مرحوم آيه الله ميرزا حبيب الله اشتهاردى و آيه الله حاج سيد محمد

رضا شوشترى و حكمت را از مرحوم آيه الله حاج ميرزا محمود شيرازى فرا گرفته و در نجف اشرف بدرس خارج مرجع اعلى آيه الله العظمى خوئى و مرحوم آيه الله كاشف الغطاء و در اهواز مدت ده سال در درس آيه الله العظمى بهبهانى حاضر شده تا بدرجه رفيعه علم و اجتهاد نائل و از بعضى از اساتيد مذكور مفتخر باجازه اجتهاد گرديده است.

در ماه رمضان 1372 قمرى بمشهد مقدس مشرف و چند ماهى توقف و در محضر علماء اعلام شهر حاضر و در كتابخانه آستانه قدس بمطالعات كتب متفرقه در علوم مختلفه مشغول و در همانجا شروع بتأليف شرح مبسوط اربعين حديث گرديده و در سال 1373 قمرى بنا بر دعوت اهالى شهرستان اهواز و بالاخص سادات مرعشى و امر عموى معظم آيه الله حاج سيد محمود مرعشى مقيم قم باهواز مراجعت و در مسجد آيه الله مرعشى مزبور اقامه جماعت و نماز جمعه نموده و ضمنا بتدريس طلاب علوم دينيه پرداخته و در سال 1381 قمرى بكمك اهالى اهواز بناء مدرسه علميه مرعشى را در خيابان كاوه اهواز گذارده و اكنون داراى چهل نفر طلبه ميباشد كه مشغول بتحصيل علوم دينيه ميباشند و در ايام تعطيل جهت تبليغ اعزام بدهات اطراف ميشوند.

جناب حجه الاسلام حاج سيد جمال الدين صهرى واعظ شهير اصفهان در بناء و ماده تاريخ مدرسه مزبور گفته است.

دين و دانش خطه ى اهواز را آراست بزم

با جنود جهل و نادانى بسختى داشت رزم

رايت حق جعفر صادق نهاد اين پايه را

بانى خير و فقيه مرعشى با جد و حزم

بهر تاريخ بنايش خامه صهرى سرود

آفتاب علم در اهواز طالع شد بعزم

1381 قمرى

آثار و تأليفات آنجناب از اين قرار است:

1- شرح

كتاب اربعين حديث 2- ترجمه استدراك فصل الخطاب حاجى نورى 3- عنوان الطاعه فى اقامه الجمعه والجماعه عربى استدلالى 4- اجوبه المسائل التستريه. 5- حاشيه بر لمعه و بر شرح آن 6- كتابى از مبدء تا معاد سه جلد در معارف و اصول عقايد كه جلد اول آن بچاپ رسيده است.

اجازات اجتهاد و روايتى معظم له از آيه الله مدرس شيرازى سامره و آيه الله كاشف الغطماء و آيت الله ميلانى و آيت الله بروجردى خداوند بر توفيقات اين مؤسس محترم علمّيه مرعشى بيافزايد و وجود ذيجودش را براى مسلمين باقى بدارد.

(تو 1340 ق)، عالم دينى. در سامرا به دنيا آمد. قرآن و تجويد را نزد يكى از قراء اهل سنت و دروس فارسى را نزد شيخ ابوالقاسم مروج يزدى فراگرفت. آنگاه به كاظمين رفت و در آنجا دروس ابتدايى و متوسطه را تحصيل نمود. سپس به سامراء بازگشت و به تحصيل علوم عربى پرداخت. ادبيات و سطوح را در محضر آقا شيخ حسنعلى شيرازى و آقا شيخ حسن ماكويى و حاج ميرزا على يزدى و حاج شيخ موسى سودانى و حاج سيد نصراللَّه گلستان اصفهانى و آيت اللَّه ميرزا حبيب اللَّه اشتهاردى و آيت اللَّه سيد محمدرضا شوشترى و حكمت را در محضر آيت اللَّه حاج ميرزا محمود شيرازى فراگرفت. آنگاه به نجف رفت و در درس خارج آيت اللَّه خويى و آيت اللَّه كاشف الغطاء شركت نمود. او همچنين مدت ده سال نيز در اهواز در درس آيت اللَّه بهبهانى شرك كرد و به مقام اجتهاد نايل گشت و از آيت اللَّه كاشف الغطاء و آيت اللَّه ميلانى و آيت اللَّه بروجردى اجازه گرفت. در 1372 ق به مشهد رفت و در همان جا به تحقيق و نيز

تألف «شرح اربعين حديث» پرداخت. در 1373 ق به دعوت سادات مرعشى ساكن اهواز و مردم آن شهر و به امر عمويش، آيت اللَّه سيد محمود مرعشى، به اهواز رفت و در مسجد آيت اللَّه مرعشى به اقامه ى جماعت و به تدريس پرداخت. در 1381 ق مدرسه ى علميه مرعشى را به كمك مردم در اهواز بنا نمود. از ديگر آثارش: «عنوان الطاعة فى اقامة الجمعة و الجماعة»، استدلالى به عربى؛ «اجوبة المسائل التسترية»؛ حاشيه بر «لمعه» و بر شرح آن؛ «از مبداء تا معاد»، در معارف و اصول عقايد، در سه مجلد.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (156 -154/ 3).

مرعشي، داود

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ميرزا عبدالله بن محمد شفيع، از اكابر سادات عالى درجات، به جلالت شأن معروف، و به اقتفاى فضايل و كمالات، موصوف. به منصب رفيع توليت روضه ى رضويه، و مصاهرت دودمان صفويه ممتاز گرديده.

در 1065 در اصفهان تولد، و در سال 1133 در اصفهان وفات يافته، شاعر و اديب و نويسنده است.

كتب زير از اوست:

1- ديوان اشعار 2- مثنوى زبور العاشقين 3- سفرنامه 4- سلطان الانساب 5- مثنوى نمكدان؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مرعشي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1280 -1198 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مفسر، اديب و شاعر. از فرزندزادگان علامه سيد حسين سلطان العلماء (خليفه سلطان) بود. او در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد دفن شد. از آثارش: «تفسير قرآن»؛ شرح «زبدة الاصول»؛ شرح «تشريح الافلاك»؛ «سفرنامه ى هندوستان»؛ كتاب «اجازات»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (382/ 9)، تذكرة القبور (488)، معجم المؤلفين (188/ 10).

مرعشي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا بن السيد محمدباقر بن على بن الحسن بن على بن ضياءالدين محمد بن محمدصادق بن محمدطاهر بن على بن علاءالدين حسين سلطان العلماء الحسينى المرعشى الرفسنجانى النجفى والد ماجد (اخوان مرعشى) كه ترجمه آنان در ج 2 ص 59 گذشت عالمى جليل و مصنفى بزرگوار و مجتهدى عاليمقدار بوده است.

وى در سال 1286 ق در رفسنجان متولد شده و براى تحصيل علم مهاجرت به يزد و از آنجا به نجف اشرف نموده و پس از فراغت از متون فقه و اصول به درس علمين آيت اللَّه آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و آيت اللَّه آقا سيد محمدكاظم يزدى و مرحوم شريعت اصفهانى شركت و استفاده نموده و در اثر جديت به مقام اجتهاد و مرجعيت رسيده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدتقى شيرازى گروهى از مردم به آنجناب رجوع نموده و مدت دو سال تقريباً متصدى مقام افتاء شده ولكن اجل محتوم مهلتش نداده و در سن 56 سالگى در سال 1342 قمرى از دنيا رفته و در جوار جد بزرگوارش مدفون گرديده است.

داراى آثار علمى زير مى باشد.

1- الكرية فى تحقيق الكر

2- (جوابات المسائل الاسلامبوليه) كه به امر استاد يزديش نوشته و علامه تهرانى در ج 5 (الذريعه) ص

214 ذكر نموده است.

3- جوابات المسائل الامتحانيه

4- جوابات المسائل الكرمانيه

5- جوابات المسائل اليزديه.

بزرگترين آثار و باقيات الصالحات آن مرحوم اخوان فاضلان عالمان مجتهدان حجتى الاسلام والمسلمين آيتين آقاى حاج سيد كاظم و آقاى حاج سيد مهدى مرعشى دامت بركاتهما مى باشند و از اين دو برادر جناب آقاى حاج سيد كاظم چند سالست كه از نجف به قم رحل اقامت افكنده و به تدريس اشتغال دارند و جناب آقاى حاج سيد مهدى در نجف به وظائف روحى و علمى مشغول مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مرعشي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود مرعشي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1320/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تاكنون بيش از 60 مقاله در زمينه كتابشناسي نسخه شناسي ، كتاب پژوهي ، رجال و تراجم و انساب نگاشته ام و تمامي آنها تاكنون چاپ و منتشر شده است همچنين نظربه اينكه از سنين نوجواني در كنار پدر بزرگوارم كتابشناسي مخطوطات را فرا گرفته ام و با اشتياق در كنار دروس حوزوي خود ادامه دادم اكنون بيش از نيم قرن است كه تجربه اندوخته ام و اينجانب را در بيشتر مراكز علمي و كتابخانه ها و دانشگاههاي جهان به عنوان يكي از بزرگترين كتابشناسان معاصر كتابهاي اسلامي جهان مي شناسند.

اينجانب چند جلد تاليف نيز دارم كه بيشتر آنها چاپ و منتشر گرديده است .جز آن، دهها كتاب را تحقيق و تحصيح و چاپ كرده ام و بسياري ديگر نيز زير نظر اينجانب منتشر شده است . همچنين كتبا داراي چند اجازه اجتهاد و روايتي و امور حسبيه از مراجع گذشته و حال مي باشم از جمله حضرات آيا

ت عظام :اراكي ، مرحوم والدم ، مكارم شيرازي ، بهجت ، فاضل لنكراني ،سيد محمد شيرازى، سيستاني و غيره و نيز از مرحوم آيه الله العظمي شيخ عبد النبي اراكي اجازه اجتهاد گرفتم و از مرحوم آيت الله سيد محمد صادق بحر العلوم نجفي و مرحوم آقا شيخ آقا بزرگ تهراني و مرحوم آيت الله علياري تبريزي و غير آنان اجازه روايتي در يافت نموده ام . به منظور اطلاعات بيشتر به مجله كيهان فرهنگي شماره 204 كه ويژه اينجانب و نيز كتابخانه مي باشد همچنين مقاله اي كه محقق و پژوهشگر پر تلاش آقاي علي رفيعي در مورد زندگينامه اينجانب نگاشته و در فصلنامه ميراث شهاب كتابخانه چاپ شده و هر دو آنها ضمينه اين برگه ها مي باشد مراجعه شود .

و نيز از مفتي بزرگ يمن محمد بن زباره و مرحوم شيخ محمد غزالي بزرگترين متفكر جهان عرب و صاحب بيش از 500 تأليف در موضوعا ت گوناگون اجازه كتبي اخذ نموده ام .اينجانب همچنين افزون بر 50 سال است كه شرعا و قانونا متولي و رئيس كتابخانه بزرگ آيت الله العظمي مرعشي نجفي مي باشم و نيز متولي 3 مدرسه علمي والدم كه در قم بنياد كرده اند براي طلاب به عهده دارم نيز مسئول دفتر پدر بزرگوارم بوده و مي باشم اينجانب چند پروژه تحقيقاتي با برخي از اسلام شناسان خارجي دارم كه در حال انجام است و به زودي منتشر مي شود همچنين كتاب عظيم : موسوعه الامامه في نصوص اهل السنه در كلام و فضائل ائمه اطهار عليهم السلام كه از تأليفات پدر عزيزم و به عربي

مي باشد زير نظر و با اشراف اينجانب در حال انتشار است كه 5 جلد نخست آن منتشر شده و 15 جلد ديگر تا اواخر سال جاري 1386 و 25 جلد ديگر تا دو سال بعد منتشر خواهد شد و جمعا 45 جلد خواهد بود اين كتاب تاكنون 3 بار جايزه بهترين كتاب سال در حوزه دين شناخته شده و دريافت نموده است .

مرعشي نژاد، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ارتوپدى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مرغيناني، برهان الدين، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(617/ 593 -530 ق)، فقيه حنفى، محدث و مفسر. مشهور به شيخ الاسلام. نسبتش به مرغينان، از توابع فرغانه مى رسد. او جامع تمام علوم متداول زمان خود و از مشاهير علماى عامه بود. به آورده ى «ريحانة الادب»، به هنگام فتنه ى چنگيزى ساكن مرغينان بود و از طرف اهالى به عنوان سفير صلح انتخاب و براى مذاكرات و عقد مصالحه به سوى چنگيزخان فرستاده شد. اما عاقبت چون با مفاد پيمان مخالفت كرد، شهر مورد تهاجم و قتل عام قرار گرفت و مرغينانى در آن غائله از ميان رفت، در اين صورت وفات وى در 617 ق صحيح تر به نظر مى رسد. از آثارش: «بداية المبتدى»، در فقه حنيفى؛ «الهداية فى شرح البداية»؛ «كفاية المنتهى»؛ «التجنيس و المزيد»؛ «الفرائض»؛ «مختارات مجموع النوازل»؛ «نشر المذاهب»؛ شرح «الجامع الكبير» شيبانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (73/ 5)، تاريخ ادبيات در ايران (263/ 2)، ريحانه (293/ 5 ،256/ 1)، سير النبلاء (232/ 21)، كشف الظنون (2032 -2031 ،1953 ،1852 ،1624 ،1501 ،1251 -1250 ،569 ،353 -352 ،228 -227)، معجم المؤلفين (46 -45/ 7)، هدية العارفين (702/ 1).

مرغيناني، برهان الدين، ابوالمعالي محمود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(616 -551 ق)، فقيه حنفى. معروف به ابن مازه. در مرغينان از توابع فرغانه به دنيا آمد. وى از بزرگان فقهاى حنفى و از خانواده ى علم و فضل در بلاد ماوراءالنهر بود. در بخارا درگذشت. از آثارش: «ذخيرة الفتاوى» يا «ذخيرة البرهانية»؛ «المحيط البرهانى»؛ «تتمة الفتاوى»؛ «الواقعات»؛ «الطريقة البرهانية»؛ شرح «الزيادات» شيبانى؛ شرح «الجامع الصغير» شيبانى؛ شرح «ادب القضاء» حصاف؛ «التجريد»، در فروع؛ «الوجيز فى الفتاوى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (36/ 8)، كشف الظنون (2002 ،1619 ،824 -823 ،344

-343)، معجم المؤلفين (147/ 12)، هدية العارفين (404/ 2).

مرغيناني، بهاءالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 537/ 527 ق)، منشى و شاعر. اصل وى از مرغينان، از نواحى فرغانه تركستان، و از شعرا و منشيان معروف عصر خود بود. او مداحى سلطان قطب الدين انوشتگين خوارزمشاه (522 -490 ق) مى كرد. به آورده ى صاحب «تاريخ نظم و نثر»، بهاءالدين از سوى پدر از خاندان شيخ الاسلام فرغانه و از سوى مادر از فرزندان طغان خان، حكمران فرغانه بوده و تا زمان ارغون خان نيز مى زيسته است. همچنين در اين كتاب تاريخ فوت او 649 ق ذكر شده است. از وى اشعارى در تذكره ها نقل شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (174 -173)، الذريعه (1031/ 9)، ريحانه (293/ 1)، فرهنگ سخنوران (144 -143)، لغت نامه (ذيل/ بهاءالدين)، مجمع الفصحا (448 -447/ 1).

مرندي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1328، مرتبه علمى: دانشيار رشته: زنان و مامائى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

متخصص زنان و مامائى.

مرتبه علمى:

عضويت در هيأت علمى و دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس در دانشگاه علوم پزشكى مشهد به مدت 18 سال آموزش رشته تخصصى بيماريهاى زنان و زايمان در آموزشگاههاى وابسته به بهدارى استان خراسان به مدت 8 سال، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 60 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تحقيقات آمارى و بررسى مسائل در زمينه بيماريهاى زنان و زايمان و تنظيم خانواده.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مرندي، زين العابدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زين العابدين بن اسماعيل بن زين العابدين مرندى تبريزى از بزرگان علماء و افاضل فقهاء متولد 1266 و متوفى 1340 ق از شاگردان بزرگ شيخ انصارى و سيد حسين كوهكمرى و بيشتر ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ميرزا شيرازى بزرگ بوده و از مراجع تقليد عده زيادى از مردم آذربايجان بوده نادر 12 ذيقعده 1340 ق وفات و در وادى السلام مدفون شده است.

وى داراى سه فرزند روحانى به نام 1- شيخ مهدى 2- شيخ هادى 3- شيخ هدايت اللَّه بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مرندي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالمى دينى.

تولد: 1273، مرند.

درگذشت: 1373.

آيت الله على اكبر مرندى مقدمات دروس را نزد پدر خود فراگرفت و در بيست و دو سالگى براى ادامه تحصيل به نجف اشرف رفت و پس از بيست و سه سال تحصيل در نجف و رسيدن به درجه اجتهاد به مرند مراجعت و ضمن اقامه نماز در مسجد قيام مرند، به تدريس علوم دينى نيز اشتغال ورزيد. رسيدگى به مسائل دينى اهالى مرند نيز از اهم وظايف وى بود. وى در عرفان نيز مقام والايى داشته است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مرندي، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دانشكده: 1318، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1343، دكتراى تخصصى بيماريهاى كودكان از دانشگاه ويرجينياى آمريكا در سال 1350 و فوق تخصص نوزادان از دانشگاه اوهايو آمريكا در سال 1356.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى از سال 1359 و ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس بيماريهاى كودكان و نوزادان در ديتون آمريكا و دانشگاه شهيد بهشتى، انجام طرح هاى تحقيقاتى در زمينه بيماريهاى كودكان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مرنديان، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مرواريد، حسنعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسنعلى بن العالم الفاضل آقا شيخ محمدرضا مرواريد از علماء مهذب معاصر مشهد مقدس مى باشند.

وى در سال 1329 قمرى در مشهد مقدس از صبيه عالم جليل و فقيه نبيل آيت اللَّه العظمى مرحوم حاج شيخ حسنعلى مجتهد تهرانى كه ترجمه اش گذشت متولد شده و در دامن چنين مادر مومنه صالحه پروش يافته و مرحوم والدش كه از افاضل دانشمندان مشهد بودند در سن جوانى وفات نمود و آن جناب در تحت تربيت و تشويق آن مادر عفيفه به تحصيل فارسى و ادبيات پرداخته و پس از تكميل مقدمات سطوح را از مدرسين حوزه مشهد آموخته و بالاخص شرح لمعه را نزد عالم ربانى و سالك سبحانى مرحوم حاج شيخ حسنعلى اصفهانى خوانده و از انفاس قدسيه آن بزرگوار بهره مند گرديده.

و بعد از تكميل سطوح به درس خارج فقه و معارف مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا مهدى غروى اصفهانى تا آخر عمر آن مرحوم حاضر شده تا به مدارج عاليه علم و اخلاق و معارف رسيده و به تدريس فقه و اصول و معارف پرداخته و مورد توجه مردم مشهد و حوزه علميه خراسان قرار گرفته و اكنون يكى از مبرزترين دانشمندان استان خراسانست و نماز جماعت ايشان مورد توجه عموم و بالاخص دانشمندان و اخيار مردم مشهد مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مروج جزائري، محمدجعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدجعفر معروف به حاج مروج جزايرى بن سيد محمدعلى بن سيد محمود بن احمد بن سيد محمدرضا بن على اكبر بن سيد عبداللَّه بن سيد نورالدين بن علامه محدث سيد نعمت اللَّه جزايرى شوشترى عالمى جليل و مدرسى فاضل از علماء معاصر شوشتر مقيم در اهواز مى باشد.

وى در ذى حجه 1328 ق در شوشتر

متولد و مقدمات و اوليات و قسمتى از فقه و اصول را از والد علامه اش و سيد على اصغر اديب جزايرى متوفى 1348 ق فراگرفته.

آنگاه مهاجرت به نجف و در حوزه علامه عراقى آقاى آقا ضياء و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و غير آنان شركت كرده و تقريرات آنان را به رشته تحرير آورده تا در سال 1391 قمرى كه قهراً به ايران آمده و در اهواز رحل اقامت افكنده و به اقامه جماعت و ترويجات دينى پرداخته است.

تأليفاتى دارد كه از آنهاست رساله اى در حرمت ريش تراشى و رساله اى در تحديد وطن شرعى و رساله اى در حديث لا تعاد و حاشيه اى بر كفايه و كتاب (هدايةالانام) در فروع مختلفه فقهيه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مروج الاسلام، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1271.

درگذشت: 1358.

از آثار اوست: نفائح العلام فى سوانح الايام (1373).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مروجي طبسي، محمدجعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جعفر مروجي طبسي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

محمد جعفر مروجي طبسي فرزند مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد رضا طبسي نجفي درسال 1335 در نجف اشرف متولد شد، دروس مقدمات حوزه را در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني گذراند. و سطوح عاليه را نزد آقايان: مرحوم حاج سيد ابوالفضل موسوي تبريزي و مرحوم آقاي وجداني فخر و مرحوم حاج شيخ احمد پاياني و حاج شيخ علي پناه اشتهاردي و جناب محقق داماد و جناب شيخ محمد كلباسي و جناب آقاي فياضي به پايان رساند و حدود 15 سال در درس خارج حضرات آيات عظام آقايان: حضرت آيت الله مكارم شيرازي، حضرت آيت الله سيد ابوالقاسم كوكبي، حضرت آيت الله وحيد خراساني شركت نمودند.

مروجي طبسي، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد مروجي طبسي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

بنده در نهم ماه ذي الحجه 1372 هجري قمري مطابق با 28/12/1331 هجري شمسي در نجف اشرف در يك خانواده روحاني متولد شدم. پدرم مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ محمد رضا طبسي است كه ظاهرا در سال 1345 هجري قمري از قم به حوزه نجف اشرف هجرت فرمود تا از محضر پر فيض بزرگاني همچون مرحوم ناييني و آقا ضياء عراقي و سيد ابوالحسن اصفهاني (ره) بهره جويد.پس از گذشت دوران كودكي به تحصيل در مدارس دولتي تا كلاس ششم نظام قديم پرداخته و پس از آن با تشويق جدي و پي گير مرحوم والد تحصيلات علوم ديني

خود را در حوزه علميه نجف اشرف آغاز كردم چرا كه مدتي از رحلت برادر بزرگم مرحوم شيخ محمد علي طبسي در تهران مي گذشت و چون فرزند ديگري كه جاي او را پر كند نداشت، تلاش فراوان مي كرد تا مرا به سلك روحانيت درآورد.بدين جهت از دوران كودكي ونوجواني كه همراه پدرم پيش از اذان صبح به حرم مولي اميرالمومنين مي رفتم در بين راه او نمازهاي مستحبي مي خواند و من نيز احساس مي كردم كه اين حالت معنوي و عرفاني كه اوداشت در من در حال شكل گرفتن است زيرا من نيز به توصيه وي وادار مي شدم به برخي اذكار و اوراد در بين راه بپردازم. يادم هست كه گاهي بر اثر كم خوابي سجاده پدرم را كه مي بايست براي نماز جماعت ايشان در رواق مطهر علي بن ابي طالب(عليه السلام) پهن مي كردم و براي ايشان تكبير مي گفتم، زير سر گذاشته و در كنار قبر علامه حلي در راهرو به خواب مي رفتم.پدرم به مناسبتهاي گوناگون از محاسن ورود به حوزه علميه و قرار گرفتن در رديف علماء و اينكه ملائكه و فرشتگان زير پاي جوينده علم ودانش بالهاي خود را مي گسترانند بنده را بسيار تشويق مي فرمود. تا اينكه در اول سال 46 هجري شمسي بدست مباركشان در روز اول فروردين معمم شدم. چند سالي كه در حوزه علميه نجف اشرف بودم از استادان محترم و عاليقدري بهره جسته از جمله اولين استاد ومربي خودم يعني مرحوم پدرم بود كه وي را به حق استادي بزرگ و مربي شايسته ودلسوز يافتم كه در تمام مقاطع

سني يار و پدري مهربان برايم بود.او با اينكه اشتغالات علمي و تاليفي ودرسي وتدريسي ومراجعات مردم فراوان داشت اما هرگز فرصتها را از دست نداده و شبانه روز وقت خود را در اختيار من قرار داده بود. حتي آخرين لحظات عمر مباركش زير نظر او بوده و از خوان علم و معرفت و اخلاق و صفات حميده اش پيوسته بهره مي جستم.او بحق فقيهي بود بزرگوار و دائره المعارف بزرگي بود كه نظير و مانندش را در بين آيات عظام كم ديده بودم.چنانكه عرض كردم از دوران كوكي و نوجواني تحت تربيت و مراقبت وي قرار گرفته وهر روز صبح پس از برگشتن از حرم مطهر اميرالمومنان از من مي خواستند تا قرآن مجيد رانزد او بخوانم و سپس به شرح و تفسير برخي از آيات و كلمات آن كه در خور فهم بود مي پرداخت. ودر اولين گام پس از فراگرفتن قرآن كريم مرا به احكام و مسائل آشنا ساخته وآنها را از حاشيه بر طريق النجاه كه در حقيقت رساله عمليه پدرم بود از او تلقي كردم وسپس برخي كتاب¬هاي جامع المقدمات از قبيل امثله و شرح امثله و عوامل جرجاني و شرايع الاسلام و شرح باب حادي عشر را نزد او خواندم.و پس از مدتي كه بدنبال يك استاد خصوصي برايم بود سرانجام با استاد ديگري به نام حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ حسين كشميري (ره) آشنا شده و بنا به توصيه و سفارش پدرم كتاب هاي ديگري از جامع المقدمات از قبيل كتاب المنطق و شرح النموذج و سپس مقداري از حاشيه ملا عبد الله را در نزد او خواندم.و

استاد سوم و چهارم اينجانب در مقدمات و ادبيات عرب مرحوم حجه الاسلام و المسلمين حاج آقاي حجتي بروجردي بود كه جلد اول شرح ابن عقيل را نزد او خوانده و همچنين مرحوم حجه الاسلام و المسلمين آقاي شيخ محمد علي مدرس افغاني كه بخشي از سيوطي را نزد او خواندم.پنجمين استادي كه در نجف اشرف داشتم جناب حجه الاسلام و المسلمين آقاي سيد مرتضي قائني (سلمه الله) بود كه با عده اي از دوستان مقداري از شرح لمعه را در نزدش تلمذ نمودم.پس از مدتي كه از تحصيلاتم گذشت ملاحظه كردم كه منزل مرحوم پدرم بسيار پر رفت و آمد است.اينجا بود كه براي اولين بار به محيط مدارس علمي رفته و در مدرسه خليلي با يكي از دوستان به نام شيخ ابوالقاسم نظرپور هم حجره شدم.پس از مدتي به علت كوچك بودن حجره به توصيه پدرم و به سفارش مرحوم آيه الله زاده كفايي به مدرسه مرحوم آخوند بزرگ كه در آن روز تازه تجديد بنا شده بود راه يافتم.اما ديري نگذشت كه تصميم جدي گرفته و با پدر ومادرم مسئله رفتن به حوزه علميه قم را مطرح كردم تا با خيالي آسوده و دور از خويشان به تحصيل ادامه دهم. اما آنها صلاح دانستند كه فعلا به تحصيلات ادامه داده و رفتن به قم را به سالهاي بعد موكول كنم.اما ديري نگذشت كه در اوايل ماه ذي القعده سال 1350 توسط عوامل بعثي دستگير شده و پيش از هجرت عمومي سال 1350 به همراه گروهي از علماء و روحانيون به ايران فرستاده شديم.از سال 1350 هجري شمسي كه وارد قم شدم به

ادامه تحصيل پرداخته و از محضر اساتيد بزرگواري در سطوح مختلف بهره برده كه به شرح زير مي باشد:

1. جناب آقاي لطفي كاشاني در مقداري از حاشيه ملا عبد الله

2. آقاي شيخ عبد الله اصفهاني در مقداري ازكتاب سيوطي

3. آقاي شيخ مهدي مجيدي كتاب مغني

4. آقاي سيد نور الدين شريعتمدار جزائري ، مقداري از شرح لمعه و جواهر البلاغه

5. مرحوم آقاي فخر وجداني مقداري از شرح لمعه

6. سيد محمد رضا طباطبائي يزدي در مقداري از شرح لمعه و مقداري از باب حادي عشر

7. حضرت آيت الله شيخ علي پناه اشتهاردي در مقداري از شرح لمعه و شرح تجريد

8. سيد نور الدين حسيني اشكوري، المنطق مرحوم مظفر

9. سيد احمد حسيني اشكوري، جلد دوم شرح ابن عقيل

10. شيخ حسين كوراني، بخشي از المنطق مرحوم مظفر

11. آقاي جليلي در بخشي از شرح لمعه

12. مرحوم عرفاني خراساني در مقداري از معالم

13. آقاي شيخ احمد امين بخشي ازمعالم

14. استاد شيخ مصطفي اعتمادي در رسائل شيخ انصاري

15. استاد ميرزا محسن دوزدوزاني در قوانين و مكاسب محرمه و جلد دوم كفايه و تفسير برخي از سور قرآن كريم

16. مرحوم آيه الله حقي در بخشي از شرح تجريد و درس تفسير قرآن

17. استاد حاج شيخ عباس نائيني در بخشي از شرح تجريد

18. مرحوم آيه الله شيخ محمد تقي ستوده در بخشي از بيع و خيارات مكاسب شيخ انصاري

19. مرحوم آيه الله شيخ احمد پاياني در بخشي از خيارات مكاسب شيخ و كفايه جلد اول.

20. مرحوم شيخ عبدالرحمن حيدري ايلامي در بخشي از شرح لمعه

21. مرحوم آيه الله شيخ ابوالقاسم محمودي اشتهاردي در باب مفاهيم كفايه الاصول

22. حضرت آيت الله حاج سيد كاظم حائري

در بخشي از بيع مكاسب

23. سيد محسن موسوي تبريزي در قسمتي از بدايه الحكمه

24. حضرت آيه الله العظمي شيخ جواد تبريزي

25. حضرت آيه الله العظمي شيخ هاشم آملي

26. حضرت آيه الله العظمي شيخ محمد فاضل لنكراني

27. حضرت آيه الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي

28. حضرت آيه الله العظمي سيد ابوالقاسم كوكبي

29. حضرت آيه الله العظمي شيخ ناصر مكارم شيرازي

30. حضرت آيه الله جعفر سبحاني يك دوره اصول

31. حضرت آيه الله العظمي وحيد خراساني يك دوره اصول

مروجي طبسي، محمدمحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محسن مروجي طبسي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1360/1/1

زندگينامه علمي

پدر اينجانب علاوه بر پدر بودن استاد اصلي من در پيشرفت هاي علمي اين حقير بوده است و نقش بسزايي در تربيت علمي من روا داشته اند و در دامان ايشان پرورش يافتم .

مدرسه علميّه شهيدين و مديريت محترم اين مدرسه كه زمينه رشد علمي طلاب را در اين مدرسه شريف فراهم ساخته اند ، كه در قالب واحد تحقيقات مدرسه و اساتيد مبرز آن و كتابخانه غني و متين، اين زمينه فراهم شد .

قبل از ورود به حوزه در ايام ماه مبارك رمضان در محله ، مكاني به نام مدرسه قرآن و عترت وجود داشت كه در ليالي ماه مبارك رمضان به آنجا رفته و دروس معارف و تفسير را فرا مي گرفتم و از آنجا نوشتن و تحقيق شروع شد كه اولين كار خلاصه تفسير سوره مدثر بر اساس تفسير نمونه بود .

در سال 1376 اوائل دوران طلبگي با گروهي از دوستان طلبه قرار خلاصه برداري و مباحثه كتب شهيد مطهري را شروع

كرديم كه در ادامه اين مباحثات تبديل به بررسي زندگي اهل بيت شد ولي به اين صورت كه ايام شهادت و ولادت اهل بيت (ع) را تحقيق مي كرديم و به نوبت در ايام شهادت و ولادت هر معصوم بر اساس منتهي الآمال براي جمع كنفرانس مي داديم كه محصول اين جلسات نخستين مقاله اين حقير به نام "خديجه مادر امت" شد كه در مجله كوثر به چاپ رسيد و كم كم به صورت فردي در مورد شخصيت هاي تاريخي قرآني شروع به نگارش و قلم زدن كردم مانند "پيامبران ناشناخته" كه در قرآن اسامي آنها آمده ولي اطلاعات دقيقي درباره آنان وجود ندارد ( مانند حضرت ادريس ، الياس ، اليسع و ذوالكفل عليهم السلام ) كه تمامي آنها در مجلات كوثر، سروش وحي و مبلغان و گلستان قرآن به چاپ رسيده است .

درسال 1381 ، مدرسه شهيدين به مناسبت سال امام علي عليه السلام همايشي تحت عنوان "علي امام قرنها" برگزار نمود كه در آنجا مقاله اي به نام "علي نخستين مسلمان" ارائه شد و حائز رتبه ممتاز و اول شد .

در سال 1382 و 1383 نيز به مناسبت سال امام علي و امام حسين همايش هايي تحت عنوان "نهج البلاغه آشناي غريب" و "خورشيد نيزه ها" برگزار شد كه در آن مقاله اي به نام بازخواني يك ريزش (سعد بن ابي وقاص) و عبدالله بن عباس و قيام حسيني ارائه شد كه حائز رتبه ممتاز و اول شد كه در مجله كوثر و تاريخ در آيينه پژوهش به چاپ رسيد .

در حال حاضر نيز مشغول نگارش امامان شيعه از ديدگاه اهل

سنت هستم كه چهار امام آن نوشته شده و در مجله كوثر به چاپ رسيده است و اميدوارم خداوند متعال و اهل بيت عصمت بويژه امام زمان (عج) توفيقاتشان را بر ما بيفزايند و زير سايه توجهات آنان قلم فرسايي كنيم و اهل عمل به اين علوم باشيم .

مروجي، محمدكريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدكريم مروجي

محل تولد : كوهدشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد كريم مروجي بروجردي در سال 1327 در يك خانواده كشاورز متولد و بعد از مكتب و دبستان در سال 42 رسما وارد حوزه علميه شدم و بعد از دو سال تحصيل در بروجرد و خرم آباد در سال 44 وارد حوزه علميه قم شدم و در خدمت آقايان و آيات صلواتي و سيد ابوالفضل موسوي تبريزي (ره) شرح لمعه و از آقاي دوزدوزاني مختصر و آقاي اعتمادي قوانين و آقايان اعتمادي و سبحاني رسائل و آقايان فاضل لنكراني و مرحوم ستوده مكاسب و آقايان مرحوم سلطاني و ستوده كفايه را تلمذ كردم. و در سال 47 وارد درس خارج شده و عمدتا در فقه و اصول مرحوم آقاي آميرزا هاشم آملي(ره)حدودا 12 سال شركت كردم و در اين مدت از فقه و اصول مرحوم آقاي آشيخ مرتضي حائري تا اندازه اي بهره بردم و تا حدودي از آقايان ديگر نيز استفاده كردم. در خلال درس خواندن مشغول تدريس هم بودم و تقريبا كتابهاي سطح را چند بار يا لا اقل يك بار تدريس كردم و از سال 1371تا به حال يك بحث فقه دارم و چند سال قبل يك دور كليات رجال را نيز

تدريس كردم.

مرورودي، ابواحمد، ابويحيي هيثم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 227 ق)، حافظ و محدث. اصلش از مرورود خراسان و ساكن بغداد بود. از مالك بن انس و ليث بن سعد و يعقوب قمى و حفص بن ميسره و ابراهيم بن ادهم و جراح بن مليح بهرانى و اسماعيل بن عياش و معافى بن عمران و محمد بن ايوب بن ميسره و يحيى بن حمزه و صدقة بن خالد و خالد بن يزيد و جماعتى حديث شنيد. احمد بن حنبل و فرزندش، عبداللَّه بن احمد حنبل، و بخارى و ابوزرعه رازى و ابوبكر احمد بن على مروزى و احمد بن حسن صوفى و محمد بن ابراهيم پوشنجى و ابوحاتم رازى و ابويعلى موصلى و ابوبكر صغانى و سعيد بن سعد بخارى و عباس بن محمد دورى و موسى بن هارون حافظ و ابوزرعه دمشقى از وى حديث شنيدند. گفته اند كه احمد حنبل او را ستوده است. در بغداد درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (59 -58/ 14)، التاريخ الكبير (216/ 8)، تذكرة الحفاظ (470 -469/ 2)، تهذيب التهذيب (83 -82/ 11)، تهذيب الكمال (342 -340/ 19)، الثقات (236/ 9)، الجرح و التعديل (ج 4، ق 86/ 2)، سير النبلاء (479 -477/ 10)، طبقات ابن سعد (246/ 7)، طبقات الحفاظ (227)، العبر (314/ 1).

مرورودي، ابوالحارث سريج

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 235 ق)، حافظ، محدث، مفسر، فقيه و عابد. او ساكن بغداد بود. از سفيان بن عيينه و هشيم بن بشير و عباد بن عباد مهلبى و عبداللَّه بن ادريس و حميد بن عبدالرحمان رؤاسى و اسماعيل بن عليه و يوسف بن يعقوب ماجشون و اسماعيل بن مجالد و ابواسماعيل ابراهيم بن سليمان مودب و يحيى بن زكريا بن

ابى زائده و مروان بن شجاع و سلم بن سالم بلخى و خالد بن نافع اشعرى و اسماعيل بن جعفر و ابراهيم بن خثيم بن عراك حديث شنيد. مسلم بن حجاج نيشابورى و بقى بن مخلد اندلسى و ابوزرعه ى رازى و موسى بن هارون و ابوالقاسم بغوى و احمد بن حسن صوفى و ابوحاتم محمد بن ادريس رازى و عبداللَّه بن احمد بن حنبل و ابوبكر احمد بن على مروزى و حامد بن محمد بن شعيب بلخى و محمد بن عبداللَّه حضرمى و عبداللَّه بن محمد بن ابى دنيا از وى روايت كرده اند. بخارى و نسايى نيز به واسطه ى ابويحيى محمد بن عبدالرحيم صاعقه از او روايت نموده اند. از آثارش: «التفسير»؛ «التاريخ»؛ «الناسخ و المنسوخ»؛ «القراآت»؛ «السنن»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (221 -219/ 9)، التاريخ الكبير (205/ 4)، تهذيب التهذيب (400 -399/ 3)، تهذيب الكمال (62 -59/ 7)، الثقات (307/ 8)، الجرح و التعديل (ج 2، ق 305/ 1)، سير النبلاء (147 -146/ 11)، شذرات الذهب (85 -84/ 2)، العبر (331/ 1)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (420)، معجم المؤلفين (209/ 4)، النجوم الزاهرة (338/ 2).

مروزي، ابواسحاق ابراهيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 340 ق)، فقيه شافعى. نسبتش به مرو شاهجان مى رسد. درب مروزى بغداد منسوب به اوست. وى شيخ شافعيان بغداد بود. فقه را از ابوالعباس بن سريج و ابوسعيد حسن بن احمد اصطخرى و عبدان مروزى فراگرفت و در اين رشته متبحر شد. او پس از ابن سريج رياست شافعيان بغداد را داشت و مدتها عهده دار تدريس و منصب افتا بود. ابن خلكان گفته كه ابوبكر بن حداد، صاحب «الفروع» در فقه، شاگرد ابواسحاق مروزى است، در صورتى كه

ذهبى ازاين گفته تعجب مى كند و مى گويد شايد همنشين و هم صحبت با وى بوده و الا ابن حداد مسن تر از اوست. به هر حال ابواسحاق مروزى از بزرگانى است كه پيشگامان حديث به وى استناد كرده اند. در اواخر عمر به مصر رفت و در همان جا درگذشت و در قبه ى امام شافعى به خاك سپرده شد. از آثارش: شرح «مختصر المزنى»؛ «الفصول فى معرفة الاصول»؛ «الشروط و الوثائق»؛ «الوصايا و حساب الدور»؛ «الخصوص و العموم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (23 -22/ 1)، تاريخ بغداد (11/ 6)، سير النبلاء (430 -429/ 15)، شذرات الذهب (356 -355/ 2)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (106 -105/ 1)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (198 -197/ 2)، العبر (59/ 2)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (391)، كشف الظنون (1635)، معجم المؤلفين (4 -3 / 1)، وفيات الاعيان (197/ 4 ،27 -26/ 1).

مروزي، ابوالخير جعفر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 447 ق)، فقيه شافعى. در 418 ق وارد معرةالنعمان شد و در آنجا به تدريس پرداخت. از آثارش «الذخيرة»، در فروع فقه شافعى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات الشافعيه ى سبكى (299/ 4)، كشف الظنون (825)، معجم المؤلفين (148/ 3)، هدية العارفين (253/ 1).

مروزي، ابوبكر ابراهيم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 211/ 210 ق)، فقيه حنفى و محدث. اهل كرمان و ساكن مرو بود. وى در حديث ثقه بود. چندين بار به بغداد رفت و در آنجا حديث روايت كرد. از محمد بن حسن شيبانى فقه آموخت. از منصور بن عبدالحميد و مالك بن انس و محمد بن عبدالرحمان بن ابى ذئب و سفيان ثورى و شعبة بن حجاج و ليث بن سعد و قيس بن ربيع و يعقوب قمى و حماد بن سلمه و ابوحمزه سكرى و اسماعيل بن عياش و نوح بن ابى مريم و خارجة بن مصعب و بقية بن وليد حديث شنيد. سعيد بن سليمان سعدويه و احمد بن حنبل و زهير بن حرب و ايوب بن حسن و على بن حسن هلالى و حسين بن حسن مروزى و محمد بن عبدالرحمان سعدى از او حديث شنيدند. مأمون او را به خويش نزديك و به وى پيشنهاد منصب قضا كرد اما وى نپذيرفت. در نيشابور درگذشت و در باب معمر دفن شد. از آثارش: «نوادر»، در فروع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الاسلام (حوادث 40 -39/ 210 -201)، تاريخ بغداد (74 -72/ 6)، الثقات (70/ 8)، طبقات ابن سعد (265/ 7)، كشف الظنون (1981)، لسان الميزان (84 -82/ 1)، معجم المؤلفين (31/ 1)، المنتظم (218/ 6)، ميزان الاعتدال (56 -55/ 1).

مروزي، ابوبكر احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 292 ق)، حافظ، محدث و قاضى. نسايى او را در حديث ثقه مى داند. اصلش از مرو و قاضى حمص و دمشق بود. از على بن جعد و ابونصر تمار و كامل بن طلحه و ابراهيم بن حجاج سامى و يحيى بن معين و احمد بن حنبل و صالح بن

مالك خوارزمى و زهير بن حرب و ابوربيع زهرانى و حكم بن موسى و عبيداللَّه قواريرى و منصور بن ابى مزاحم و سويد بن سعيد حديث روايت كرد. ابوعبدالرحمان نسايى و ابوالقاسم طبرانى و ابوعبداللَّه بن مروان و ابواحمد بن ناصح و ابوعلى ابن معروف و محمد بن احمد عسكرى و احمد بن عبيد حمصى و ابوعوانه و ابوجوصا از او روايت كردند. در دمشق درگذشت. از وى تصانيف سودمند و مسانيد برجا ماند. از آثارش: كتاب «العلم»؛ كتاب «الجمعة»؛ «مسند عائشة»؛ «مسند ابى بكر الصديق»؛ «مسند عثمان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (164/ 1)، تاريخ بغداد (305 -304/ 4)، تذكرة الحفاظ (664 -663/ 2)، تهذيب التهذيب (57 -56/ 1)، سير النبلاء (528 -527/ 13)، طبقات الحفاظ (311)، معجم المؤلفين (8/ 2).

مروزي، ابوبكر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 298 ق)، محدث. از عاصم بن على و على بن جعد و خلف بن هشام بزار و بشر بن وليد و عثمان بن ابى شيبه و ابوعبيد قاسم بن سلام و سعيد بن سليمان واسطى حديث شنيد. احمد بن سلمان نجاد و ابوبكر شافعى و مخلد باقرحى دقاق و طبرانى و حسين بن محمد بن عبيد عسكرى و ابوبكر اسماعيلى و حبيب بن حسن قزاز و محمد بن احمد بزاز و ديگران از وى روايت كردند. در بغداد درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (423 -422/ 3)، سير النبلاء (49 -48/ 14)، شذرات الذهب (231/ 2)، العبر (436/ 1).

مروزي، ابوزيد محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(371 -301 ق)، فقيه شافعى و محدث. شيخ شافعيان بود. نسبت وى به فاشان، از قراى مرو مى رسد. فقه را از ابواسحاق مروزى آموخت. از ابوبكر احمد بن محمد منكدرى و ابوالعباس محمد بن عبدالرحمان دغولى و عمر بن علك و محمد بن عبداللَّه سعدى و جماعتى حديث شنيد. وى به بغداد رفت و در آنجا حديث گفت. سپس در مكه مجاور گرديد و در آنجا «صحيح بخارى» را از محمد بن يوسف فربرى روايت كرد. ابوزيد مروزى موثق ترين كسى است كه اين كتاب را از فربرى روايت كرده است. ابوبكر قفال مروزى و ديگر فقهاى مرو از او فقه آموختند. ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى و ابوعبدالرحمان سلمى و ابوالحسن دارقطنى و عبدالوهاب ميدانى و هيثم بن احمد دمشقى صباغ و ابوالحسن بن سمسار و ابوبكر برقانى و محمد بن احمد محاملى و ابومحمد عبداللَّه بن ابراهيم اصيلى و ديگران از او حديث شنيدند. در مرو درگذشت. در «هدية العارفين» و به تبع آن

در «معجم المؤلفين» كتابهاى «الاقناع»، در حديث و «تفسير المسعودى» به وى نسبت داده شده است. اما در «كشف الظنون»، «الاقناع» از آن قاضى ابوالفضل محمد بن احمد بن ليث مروزى و «تفسير المسعودى» از آن ابوعبداللَّه محمد بن احمد مروزى (شاگرد قفال مروزى) دانسته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (339 -338/ 4)، تاريخ بغداد (314/ 1)، تاريخ نيشابور (174)، سير النبلاء (315 -313/ 16)، شذرات الذهب (76/ 3)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (201 -200/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (77 -71/ 3)، العبر (138/ 2)، كشف الظنون (458 ،140)، معجم البلدان (262/ 4)، معجم المؤلفين (283/ 8)، المنتظم (437/ 8)، الوافى بالوفيات (72 -71/ 2)، وفيات الاعيان (209 -208/ 4)، هدية العارفين (50/ 2).

مروزي، ابوسهل عبداللَّه

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 115 -16 ق)، حافظ، محدث و قاضى. شيخ و قاضى مرو بود. از پدرش و عمران بن حصين و عبداللَّه بن مغفل مزنى و ابوموسى اشعرى و عايشه و ام سليمه و سمرة بن جندب و مغيرة بن شعبه و عبداللَّه بن عباس و عبداللَّه بن مسعود و بشير بن كعب و حميد بن عبدالرحمان حميرى و ابوالاسود دؤلى و حنظلة بن على اسلمى و انس بن مالك و سعيد بن مسيب و عبداللَّه بن عمر و ابوهريره روايت كرد. فرزندانش، سهل و صخر، و بشير بن مهاجر و ثواب بن عتبه و حجير بن عبداللَّه و حسين بن ذكوان معلم و حسين بن واقد مروزى و داوود بن ابى فرات و سعيد جريرى و عبداللَّه بن مسلم مروزى و عطاء خراسانى و عبيداللَّه بن عبداللَّه عتكى و عثمان بن غياث و كهمس بن حسن و مطر وراق

و ابوربيعه ايادى و ديگران از وى روايت كرده اند. در جاورسه در سه فرسنگى مرو درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :التاريخ الكبير (51/ 5)، تذكرة الحفاظ (107 -102/ 1)، تهذيب التهذيب (141 -140/ 5)، تهذيب الكمال (38 -36/ 10)، الجرح و التعديل (ج 2، ق 13/ 2)، سير النبلاء (52 -50/ 5)، شذرات الذهب (151/ 1)، طبقات الحفاظ (91)، العبر (110/ 1)، معجم البلدان (112/ 2).

مروزي، ابوصمصام سيد عماد الدين ذوالفقار

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(536 -455 ق)، متكلم، محدث و فقيه امامى. ملقب به حميدان. وى علاوه بر كنيه ى ابوصمصام به ابوالوضّاح هم مكنّى بود. او همان ابن معبد حسنى است. زادگاه او شهر مرو بود، و سفرهاى متعددى به سرزمينهاى مختلف اسلامى داشت؛ زمانى را در بغداد سپرى كرد و مدتى نيز در اصفهان بود و در آن شهر از نظام الملك طوسى، وزير آلب ارسلان و ملكشاه سلجوقى، حديث شنيد. او از شيخ طوسى، سيد مرتضى، شيخ نجاشى، شيخ محمد حلوانى و سلاّر بن عبدالعزيز ديلمى روايت مى كرد. شاگردان و راويان ابوصمصام را شخصيتهايى سرشناس مانند قطب الدين راوندى، سيد فضل الله راوندى، ابن شهر آشوب، ابوسعد سمعانى، ابوالقاسم ابن عساكر تشكيل مى دهند. او ظاهرى نيكو و بيانى شيرين داشت. ابوصمصام از حلقه هاى مهم در سلسله ى اسانيد اماميه به شمار مى رود و مى توان وى را به عنوان يكى از ناقلان عمده ى مصنفات پيشينيان امامى به حساب آورد. سيد عمادالدين همچنين، در انتقال مصنفات و روايات غير شيعى نيز دست داشت، مثلا، او يكى از راويان اصلى «تفسير ثعلبى» بود. روايات پراكنده ى او نيز در كتب محخدثان فراوان يافت مى شود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (434 -432

/6)، رياض العلماء (280 -277 /2)، ريحانه (163 /7)، فوائد الرضويه (178)، فهرست منتجب الدين (74 -73)، الكنى و الالقاب (106 -103 /1)، لسان الميزان (55 /3)، هدية الاحباب (24 -23).

مروزي، ابوطالب عزيزالدين اسماعيل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(572- وف بعد از 614 ق)، محدث، فقيه، اصولى، نحوى، لغوى، شاعر، منجم و نسب شناس. نسب او به محمد ديباج، فرزند امام صادق (ع)، مى رسد. جد سوم وى از قم به مرو سفر كرد و در آنجا سكنى گزيد. در مرو متولد شد و تحصيلات خود را در زادگاه خود مرو آغاز كرد و نزد كسانى چون قاضى محمد بن سليمان فقيهى دانش آموخت. در جوانى به قصد زيارت خانه خدا از مرو خارج شد. در 592 ق به بغداد كه رسيد از ادامه سفر منصرف شد و مدتى همان جا ماند. ابوطالب از شهرهاى خوارزم، هرات، نيشابور، گرگان، رى، يزد، شيراز، رامهرمز و همدان نيز ديدن كرد و از مشايخ و دانشمندان اين شهرها بهره جست. در ميان مشايخ او بايد از فخر رازى، عبدالسيد خوارزمى، بلغارى، محمد ديباجى، محمد ماهروى، اسماعيل كاشانى و ابن سمعانى نام برد. تاريخ بازگشت وى به مرو روشن نيست. زمانى كه در مرو بود با فخر رازى ديدار كرد و در همان زمان بود كه كتاب «الفخرى» را براى وى تأليف كرد. در مرو در منزل خود مجالس درس برگزار مى كرد و در آن طالبان علوم حضور مى يافتند. ياقوت حموى كه از شاگردان وى مى باشد پس از توصير صفات زيباى استادش در «معجم الادباء» چند بيت از اشعار او را آورده است. تنها اثر بازمانده از وى «الفخرى فى انساب الطالبين» است كه در قم به

چاپ رسيده؛ اثر ديگر وى «حظيرة القدس»، در حدود 60 مجلد، در خصوص انساب طالبيان بود و تلخيص آن «بستان الشرف» در حدود 20 مجلد؛ و كتابى نيز درباره ى نسب شافعى تأليف كرد.از آثار ديگر او: «زبدة الطالبيه»؛ «غنية الطالب فى نسب آل ابى طالب»؛ «المثلث» و «الموجز» در نسب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (308 /1)، اعيان الشيعه (320 -319 /3)، الذريعه (252 /23 ،79 /19 ،67 /16 ،29 /12 ،26/7 ،107 -106 /3)، ريحانه (112 /3)، لغت نامه (ذيل/ اسماعيل)، معجم الادباء (150 -142 /6)، معجم المؤلفين (266 /2)، هدية العارفين (211 /1).

مروزي، ابوعبدالرحمان علي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(215/ 212/ 211 -137 ق)، حافظ و محدث. محدث مرو بود كه به بغداد رفت. از ابراهيم بن طهمان و ابوحمزه سكرى و حسين بن واقد و حماد بن زيد و شريك بن عبداللَّه و ابراهيم بن سعد و عبداللَّه بن مبارك و ابوبكر بن عياش و عبدالوارث بن سعيد حديث شنيد. احمد بن حنبل و بخارى و يحيى بن معين و محمود بن غيلان و عباس دورى و احمد بن يوسف سلمى و احمد بن منصور زاج و محمد بن عبداللَّه بن كهزاد مروزى و ابوبكر بن ابى شيبه و عبداللَّه بن منير و عبداللَّه بن محمد ضعيف و احمد بن سيار مروزى از وى روايت كردند. گفته اند كه مدتى مذهب ارجاء داشت، سپس توبه كرد و بازگشت. او با اهل كتاب مجادله مى كرد و كتابهاى «تورات» و «انجيل» را نوشت و بيست و چهار كتاب از كتابهاى ابن مبارك را كتابت كرد. در مرو درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ الاسلام (حوادث 309 -307/ 220 -211)، تاريخ

بغداد (372 -370/ 11)، التاريخ الكبير (269 -268/ 6)، تهذيب التهذيب (255 -254/ 7)، تهذيب الكمال (233 -230/ 13)، الجرح و التعديل (180/ 3)، سير النبلاء (352 -349/ 10)، شذرات الذهب (35/ 2)، طبقات ابن سعد (264/ 7)، طبقات الحفاظ (178 -177)، العبر (290/ 1)، النجوم الزاهرة (262/ 2).

مروزي، ابوعبداللَّه نعيم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 229/ 228 ق)، فقيه، حافظ و محدث. در مرو شاهجان به دنيا آمد. ساكن مصر بود. بعدها به بغداد و از آنجا به سامرا رفت. وى حسين بن واقد مروزى را ملاقات كرد. از ابوحمزه سكرى و هشيم و ابوبكر بن عياش و ابراهيم بن طهمان و فضل بن موسى سينانى و فضيل بن عياض و عبداللَّه بن مبارك و عيسى بن عبيد و سفيان بن عيينه و حفص بن غياث و عبدالعزيز دراوردى و معتمر بن سليمان و ابوداوود طيالسى و جرير بن عبدالحميد و ابراهيم بن سعد حديث شنيد. بخارى و يحيى بن معين و ابوحاتم رازى و احمد بن منصور رمادى و عبيد بن شريك بزاز و ابواسماعيل ترمذى و يعقوب فسوى و احمد بن يوسف سلمى و اسماعيل بن سمويه و بكر بن سهل دمياطى و حمزة بن محمد بن عيسى كاتب و جماعتى از وى روايت كردند. در سامرا در زندان معتصم درگذشت. او اول كسى است كه «مسند» در حديث را گردآورى كرده است. از آثارش «الفتن و الملاحم» است. در «هدية العارفين» به نقل از صاحب «عيون التواريخ» از ابن حنبل آمده است كه نعيم بن حماد سيزده كتاب در رد جهميه و كتابى در رد ابوحنيفه و محمد بن حسن شيبانى داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (14/ 9)، تاريخ بغداد (314 -306/ 13)، التاريخ الكبير (100/ 8)، تذكرة الحفاظ (420 -418/ 2)، تهذيب التهذيب (413 -409/ 10)، تهذيب الكمال (138 -129/ 19)، الثقات (219/ 9)، الجرح و التعديل (ج 4، ق 464 -463/ 1)، سير النبلاء (612 -595/ 10)، شذرات الذهب (67/ 2)، طبقات ابن سعد (359/ 7)، طبقات الحفاظ (203)، العبر (318/ 1)، كشف الظنون (1445)، معجم المؤلفين (113/ 13)، ميزان الاعتدال (248 -246/ 4)، النجوم الزاهرة (308/ 2)، هدية العارفين (498 -497/ 2).

مروزي، ابوعثمان سعيد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 227 ق)، حافظ، مفسر و محدث. به وى طالقانى نيز گفته اند. در جوزجان به دنيا آمد و در بلخ نشو و نما يافت و در مكه مجاور گرديد. در خراسان و حجاز و عراق و مصر و شام و جزيره و ساير نقاط از مالك بن انس و حماد بن زيد و ابى قدامه حارث بن عبيد ايادى و داوود بن عبدالرحمان عطار و مهدى بن ميمون و ابوعوانه وضاح بن عبداللَّه و حسان بن ابراهيم كرمانى و اسماعيل بن عياش و ليث بن سعد و فضيل بن عياض و جرير بن عبدالحميد و اسماعيل بن زكريا و ديگران حديث شنيد. احمد بن حنبل و مسلم و ابوداوود و احمد بن سهل اهوازى و احمد بن نجده هروى و اسماعيل بن عبداللَّه سمويه اصفهانى و حرب بن اسماعيل كرمانى و حسن بن محمد زعفرانى و حسين بن اسحاق شوشترى و ابوزرعه ى رازى و عمرو بن منصور نسايى و ابوحاتم رازى و محمد بن ايوب رازى و يحيى بن موسى بلخى و يحيى بن يونس شيرازى و يعقوب بن سفيان فارسى و ابوالموجه محمد

بن عمرو مروزى و جماعتى از وى روايت كردند. در مكه درگذشت. سال وفات وى به اختلاف از 226 تا 229 ق ذكر شده است. از آثارش: «السنن»، در حديث، كه در « طبقات الحفاظ» تحت عنوان «السنن و الزهد» آمده است؛ «تفسير قرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :التاريخ الكبير (516/ 3)، تذكرة الحفاظ (417 -416/ 2)، تهذيب التهذيب (80 -79/ 4)، تهذيب الكمال (308 -305/ 7)، الثقات (269 -268/ 8)، الجرح و التعديل (ج 2، ق 68/ 1)، سير النبلاء (590 -586/ 10)، شذرات الذهب (62/ 2)، كشف الظنون (1007 -449)، طبقات ابن سعد (44/ 6)، طبقات الحفاظ (201)، العبر (314/ 1)، معجم المؤلفين (232/ 4)، ميزان الاعتدال (127/ 2)، الوافى بالوفيات (263/ 15)، هدية العارفين (388/ 1).

مروزي، ابوعلي حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 430 ق)، فقيه شافعى. شيخ شافعيان و فقيه مرو بود. نسبتش به سنج، از قراى مرو مى رسد. فقه را در خراسان از ابوبكر قفال مروزى فراگرفت. او با شيخ ابومحمد جوينى، پدر امام الحرمين، و قاضى حسين مرورودى همدرس بود. ابوعلى همچنين در محضر شيخ العراقيين شيخ ابوحامد فقه آموخت. او اولين كسى است كه بين دو طريقه خراسانى و عراقى تقريبى به وجود آورد. در كنار استادش قفال مروزى در مرو به خاك سپرده شد. در «سير اعلام النبلاء» نام وى ابوعلى حسن بن محمد بن شعيب آمده گرچه نام ذكر شده در عنوان نيز محتمل دانسته شده است. در «معجم البلدان» نام وى حسن بن شعيب ذكر شده است. از آثارش: شرح «الفروع» ابن حداد، كه به گفته ى ابن خلكان بى نظير بوده است؛ كتاب «المجموع»، كه غزالى در «الوسيط» خود از اين كتاب

نقل كرده؛ شرح «التلخيص» ابوالعباس ابن قاص، كه شرحى بزرگ است؛ شرح «مختصر المزنى»، كه امام الحرمين آن را «المذهب الكبير» ناميده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (527 -526/ 17)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (321 -320/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (348 -344/ 4)، كشف الظنون (1635 ،1606 ،1257 ،479)، معجم البلدان (300/ 3)، معجم المؤلفين (283/ 3)، الوافى بالوفيات (378/ 12)، وفيات الاعيان (136 -135/ 2)، هدية العارفين (309/ 1).

مروزي، ابوعلي هارون

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(231 -157 ق)، حافظ و محدث. معروف به ابوعلى خزاز. ساكن بغداد بود. از عبدالعزيز بن محمد دراوردى و حاتم بن اسماعيل بن سفيان بن عيينه و معتمر بن سليمان و هشيم بن بشير و مخلد بن يزيد حرانى و مروان بن شجاع جزرى و عبداللَّه بن وهب مصرى و يحيى بن زكريا بن ابى زائده و وليد بن مسلم و ديگران روايت كرد. احمد بن حنبل و عبداللَّه بن احمد بن حنبل و مسلم و ابوداوود و ابوحاتم رازى و ابوزرعه ى رازى و موسى بن هارون و ابوالقاسم بغوى و ابن ابى الدنيا و محمد بن يحيى ذهلى و محمد بن عبداللَّه مخرمى و احمد بن ابى خيثمه و حنبل بن اسحاق و ادريس بن عبدالكريم حداد مقرى و جماعتى از وى روايت كردند. او در پايان عمر نابينا گشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (15 -14/ 14)، التاريخ الكبير (226/ 8)، تهذيب التهذيب (12/ 11)، تهذيب الكمال (204 -203/ 19)، الجرح و التعديل (ج 4، ق 96/ 2)، سير النبلاء (130 -129/ 11)، شذرات الذهب (71/ 2)، طبقات الحافظ (238 -237)، العبر (323/ 1)، معجم المؤلفين (130/ 13).

مروزي، ابومعاذ فضل

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 211 ق)، محدث، نحوى و مقرى. از عبداللَّه بن مبارك و داوود بن ابى هند و عبيد بن سليم/ سليمان روايت كرد. اهل مرو و محمد بن على بن حسن بن شقيق از وى روايت كرده اند. ابومنصور ازهرى در كتاب «تهذيب اللغة» خود از وى بسيار روايت كرده است. از آثارش كتاب «القراآت»، در قرآن است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نيشابور (77)، الثقات (5/ 9)، طبقات المفسرين داودى (29 -28/ 2)،

كشف الظنون (1449)، معجم الادباء (214/ 16)، معجم المؤلفين (67/ 8).

مروزي، شيخ الاسلام، ابوالفضل صدقة

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 226/ 223 -150 ق)، حافظ و محدث. از ابوحمزه محمد بن ميمون سكرى و سفيان بن عيينه و عبد اللَّه بن وهب و وكيع بن جراح و حفص بن غياث و ابوهمام محمد بن زبرقان اهوازى و يزيد بن هارون و يحيى بن سعيد قطان و عبدالرحمان بن مهدى و عبداللَّه بن رجاء مكى و معاذ بن معاذ عنبرى و وليد بن مسلم و معتمر بن سليمان روايت كرد. بخارى و ابومحمد دارمى و يعقوب فسوى و احمد بن منصور زاج مروزى و عبيداللَّه بن واصل بخارى و محمد بن نصر مروزى و ابوالموجه محمد بن عمرو فزارى و عبدالرحيم بن منيب مروزى و عبيداللَّه بن سعيد سرخسى و يحيى بن زكريا مروزى و محمود بن آدم مروزى از وى روايت كردند. جايگاه او در مرو چنان بود كه امام احمد حنبل در بغداد. عباس عنبرى گويد كه او را چون احمد حنبل حجت بين خود و خدا قرار دادم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :التاريخ الكبير (298/ 4)، تذكرة الحفاظ (498/ 2)، تهذيب التهذيب (382/ 4)، تهذيب الكمال (86 -84/ 9)، الثقات (321/ 8)، الجرح و التعديل (ج 2، ق 434/ 1)، سير النبلاء (490 -489/ 10)، شذرات الذهب (51/ 2)، طبقات الحفاظ (241)، العبر (304/ 1).

مروزي، شيخ الاسلام، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(294 -202 ق)، فقيه شافعى، حافظ، محدث و عابد. اصلش مروزى بود. وى در بغداد به دنيا آمد و در نيشابور نشو و نما يافت و در سمرقند ساكن گرديد. در مصر نزد اصحاب شافعى از جمله محمد بن عبداللَّه بن عبدالحكم مصرى فقه آموخت. در طلب حديث به نقاط مختلف سفر كرد و در

خراسان، رى، بغداد، بصره، كوفه، مدينه و شام حديث شنيد. از عبدان بن عثمان مروزى و صدقة بن فضل مروزى و يحيى بن يحيى نيشابورى و اسحاق بن راهويه و هدبة بن خالد و محمد بن عبدالملك بن ابى شوارب و ابوكامل جحدرى و ابراهيم بن منذر حزامى روايت كرد. فرزندش، اسماعيل، و عبداللَّه بن محمد بلخى و محمد بن اسحاق رشادى سمرقندى و عثمان بن جعفر لبان و محمد بن يعقوب بن اخرم نيشابورى و ابوالعباس سراج و جماعتى از وى روايت كردند. حاكم نيشابورى گويد كه پيشوايى او در حديث در عصر خود براى همگان مسلم بود. به گفته ى خطيب بغدادى و ذهبى او داناترين فرد به اختلاف آراى علماى دين اعم از صحابه و تابعين بود. وى در سمرقند درگذشت. از آثارش: «القسامة»؛ «الايمان»؛ «تعظيم قدر الصلاة»؛ «رفع اليدين»؛ «الورع»؛ «قيام الليل»؛ «الوتر»؛ «الصيام».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (346/ 7)، ايضاح المكنون (322 ،310/ 2)، تاريخ بغداد (318 -315/ 3)، تاريخ نيشابور (128)، تذكرة الحفاظ (653 -650/ 2)، تهذيب التهذيب (422 -421/ 9)، سير النبلاء (40 -33/ 14)، شذرات الذهب (217 -216/ 2)، طبقات الحفاظ (307 -306)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (85 -84/ 1)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (196 -195/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (255 -246/ 2)، العبر (427 -426/ 1)، الكامل (117/ 6)، كشف الظنون (1469 -1468 ،1451 ،1433 ،1367)، معجم المؤلفين (78/ 12)، المنتظم (378 -376/ 7)، النجوم الزاهرة (179/ 3)، الوافى بالوفيات (111/ 5)، هدية العارفين (21/ 2).

مروزي، كريمه

قرن:5

جنسيت:زن

مليت:ايران

463 ق از زنان فاضل، آگاه هوشمند و محدث. وى دختر احمد بن محمد اهل كشمهين مرو بود

و از ابوهيثم محمد بن كلى كشمهينى روايت كرده و ابن اهدل او را از حافظان حديث شمرده است. ابوالحسن على بن حسين بن عمر موصلى و محمد بن بركات نحوى از او نقل حديث كرده اند. وى در سن نزديك به يكصد سالگى در كله وفات يافت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 240 / 4.

مرويان حسيني، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود مرويان حسيني

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/8/1

زندگينامه علمي

در سال 1344 در مشهد در خانواده مؤمن و متعهد و دلسوز خداوند به آن خانواده فرزندي به نام «محمود» اهداء نمود. پس از گذراندن تحصيلات دوران ابتدائي و راهنمايي در سال 1363 وارد حوزه علميه مشهد گرديد. تحصيلات مقدماتي و رتبه اول سطح را از محضر حجةالاسلام رضواني و ناطقي فيض برد، سپس مكاسب و كفايه را از نزد اساتيدي بزرگ چون استاد اميري و استاد رضا زاده تلمذ كرد. ورود به درس خارج ايشان در سال 1373 بود كه خارج فقه را نزد آيت الله فلسفي و خارج اصول را نزد آيت الله مرتضوي گذراند آغاز كار پژوهشي ايشان در سال 1376 بود كه همكاري با مركز پژوهش دانشگاه علوم اسلامي رضوي را شروع كرد. در كنار پژوهش به امر تدريس و تربيت در حوزه علميه مشهد و دانشگاه هاي اين شهر اشتغال دارد.

مزارعي، زهرا

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

زهرا مزارعي در نوزدهم آذر1320 ه.ش در يكي از خانواده هاي فرهيخته ي شيراز چشم به جهان گشود . وي ديپلم خود را ازدبيرستان مهر آيين شيراز با رتبه ي ممتاز به پايان رسانيد ،و بعد از ازدواج نيز به تحصيل زبان انگليسي پرداخت و سرانجام از دانشكده ي كمبريج انگلستان گواهي نامه گرفت . از آن پس آموختن زبان عربي و زبان آلماني را پي گرفت. مزارعي در سالهاي 38 و 39 در برنامه ي مشاعره ي راديو ايران شركت كرد و با رتبه اول برگزيده شد. همين امر باعث گرديد با عنوان

‹‹ خانم شعر ايران ›› در نشريات آن زمان به شهرت رسد .او كه مدت ها در دانشگاه شيراز سرگرم كار بود اينك دوران بازنشستگي را به مطالعه و تحقيق مي گذراند و همچنان به سرودن غزل ادامه مي دهد و غزلياتش را با تخلص (ذره)مي سرايد .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

تحصيلات رسمي و حرفه اي : زهرا مزارعي ديپلم خود را از دبيرستان مهر آيين شيراز با رتبه ي ممتاز و اخذ مدال درجه دو علمي به پايان رسانيد ،او بعد از ازدواج به فراگيري زبان انگليسي پرداخت و با اخذ گواهينامه از دانشكده ي كمبريج انگلستان اين دوره را به پايان برد. از آن پس آموختن زبان عربي و زبان آلماني را پي گرفت .

فعاليتهاي ضمن تحصيل : زهرا مزارعي از كودكي با شعر انس يافت و با آغاز بلوغ، به سرودن شعر پرداخت.

وقايع ميانسالي : زهرا مزارعي در سالهاي 1338 و 1339 در برنامه ي مشاعره ي راديو ايران شركت كرد و با رتبه اول برگزيده شد. همين امر باعث گرديد با عنوان ‹‹ خانم شعر ايران ›› در نشريات آن زمان به شهرت رسد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : زهرا مزارعي كه سالها در دانشگاه شيراز اشتغال داشته است، اينك دوران بازنشستگي را سپري مي كند. به مطالعه و تحقيق مي گذراند و همچنان به سرودن غزل ادامه مي دهد و غزلياتش را با تخلص (ذره)مي سرايد .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : زهرا مزارعي دوران بازنشستگي را به تحقيق و سرودن شعر مشغول است، او آثاري نيز دراين راستا به چاپ رسانده

است.

جوائز و نشانها : زهرا مزارعي مقطع ديپلم را با رتبه ممتاز و كسب مدال درجه دو علمي به پايان رساند. او همچنين در سالها 1338 و 1339 در برنامة مشاعره راديو ايران ، با رتبه اول برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 امثال سائره و پندهاي موزون

ويژگي اثر : پس از ده سال سكوت اين كتاب انتشار يافت .

2 سخن عشق

ويژگي اثر : پس ازچها رده سال به همت انتشارات نويد شيراز به چاپ رسيد .

3 قفس طلايي

ويژگي اثر : نخستين دفتر شعر اودر سال 1350 به چاپ رسيد.

4 گلچين دعا

منابع زندگينامه :پوران فرخزاد، دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان ، ج 2 ، ص 1424

مزدك

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(په. Mazdak قس. مژدك) مردى از نسا و گويند از استخر فارس بود. دو قرن پيش از مزدك، مردى به نام «زردشت بونده (بوندس)» پسر خرگان از مردم پسا (فسا) كه مانوى بود، آيينى به نام «دريست دين» Drfst-den پى افكند و مزدك كه مرد عمل بود اين آيين را رواج داد. راجع به شخص مزدك اطلاعات، بسيار مختصر است. وى پسر «بامداذ» است. طبرى كه قطعاً مأخذ صحيحى در دست داشته او را از مردم «مدرنه» مى داند و ميتوان اين نام را همان ماذرايا Madhraya دانست كه در ساحل چپ دجله، در محلى كه اكنون كوت العماره قرار دارد، يعنى درست در شهرستان عراق واقع بوده است. دريست دين يعنى آيين بوندس زردشت و مزدك به منزله ى اصلاحى

در دين مانى بود، و مانند آيين اصلى از بحث در رابطه ى بين دو اصل قديم يعنى نور و ظلمت آغاز مى كرد. فرق آن با آيين مانوى اين بود كه معتقد بود تاريكى مانند روشنايى از روى اراده و قصد عمل نمى كند بلكه رفتارش كوركورانه و از روى اتفاق است، بنابراين اختلاط نور و ظلمت كه نتيجه ى آن اين عالم مادى است- چنانكه مانى پنداشته است- از روى نقشه و اراده نبوده، بلكه من غير اختيار صورت گرفته است. پس تفوق نور بر ظلمت در كيش مزدك بيشتر است تا در آيين مانى. يزدان (نور) بر اهريمن (ظلمت) چيره و غالب خواهد شد، اما پيروزى يزدان كامل نيست. زيرا جهان مادى كه از اختلاط دو اصل اساسى تشكيل شده است برجاى مانده و مقصد نهائى از تحول و تطور عالم اين است كه ذرات نور را از تركيب با تاريكى برهاند. در اين نكته آيين مانى و مزدك مشتركند. مزدك خدا را فرض مى كرد كه در عالم برين بر تختى نشسته، مانند پادشاه ايران در اين دنيا. در برابر يزدان چهار نيرو است كه به منزله ى چهار شخص عاليقدر ايرانند، و آن چهار عبارتند از: دريافتن، هوش، حافظه و شادمانى. تحت امر اين امر چهار نيرو، هفت وزير و دوازده وجود روحانى است كه «شهرستانى» نام آنها را ياد كرده است. همانطور كه هفت سياره ى آسمان در دايره ى علائم دوازده گانه ى منطقةالبروج مى گردند، وزراى هفتگانه نيز در ميان دائره ى وجود روحانى گردش مى كنند. چهار نيرو در وجود انسان مضمرند، و هفت و دوازده- كار جهان را زير سلطه ى خود دارند. نور از ظلمت عاقبت رهايى خواهد

يافت و انسان بايد به وسيله ى اعمال خود يا امساك بدين رهايى يارى كند. در كيش مزدك مانند مانى از هرچه علاقه ى روان را به ماده زياد كند خوددارى بايد كرد، به اين جهت است كه خوردن گوشت حيوانات نزد مزدكيان حرام بوده، در جامعه ى مانويان، مؤمنان درجه ى اول (برگزيدگان) مجبور بودند كه سراسر زندگانى را بدون زن و مجرد باشند و فقط اجازه داشتند خوراك يك روز و لباس يك سال را مالك باشند، كه مردمان عادى نمى توانند از لذتهاى دنيوى- يعنى دارا بودن خواسته ى دنيوى يا بهره ور شدن از زنان- صرفنظر نمايند مگر وقتى كه قادر باشند ميل خود را عملى كنند. از اين سنخ افكار نظريه ى اجتماعى آيين مزدك پديد آمد: خدا وسايل زندگى را به روى زمين آفريده تا همه برابر يكديگر از آن برخوردار شوند. چون هركس مى خواهد بيش از برادرش بهره ور گردد در اثر خشونت و بدرفتارى و عدم مساوات پيش آمده است. هيچكس را در اين دنيا، برخواسته وزن بيش از ديگرى حقى نيست. معلوم نيست كه مزدك چگونه با پادشاه مربوط شد، ولى به هر حال قباد شاهنشاه ساسانى در دوره ى اول سلطنت خود (498 -488 م) طرفدار آيين مزدك شد و طبق آن رفتار كرد ولى بر اثر شورش نجبا، قباد مجبور به فرار گرديد و به كشور هيتالان (هياطله) پناه برد و در 498 يا 499 به يارى لكشريان خاقان بدون مزاحمت تاج و تخت خود را به دست آورد، ولى اين بار مراوده ى او با مزدكيان از روى احتياط بود. به هنگام طرح مسأله ى جانشينى قباد- كه خسرو انوشروان و كاوس نامزد ولايتعهدى بودند-

مجلس مباحثه ى مذهبى تشكيل دادند، و قابل ترين مباحثان را از ميان موبدان انتخاب كردند و اسقف عيسويان نيز در مخالفت مزدكيان با زردشتيان همداستان بود. طبعاً مزدكيان مغلوب شدند و سربازان كه مزدكيان را احاطه كرده بودند شمشيركش هجوم بردند و آنان را از دم تيغ گذرانيدند، و ظاهراً تمام رؤساء و خود مزدك در اين واقعه به قتل رسيدند، و بعدها حمايت قانون را از مزدكيان سلب كردند. رك: 5291 Christensen Le Roi Kauvadh et Le Communisme Mazdakite Kobenhavn و ترجمه ى آن به نام «تاريخ سلطنت قباد و ظهور مزدك» ترجمه ى نصراللَّه فلسفى و احمد بيرشك. تهران 1309؛ كريستنسن. ساسان. ص 335 به بعد، و 364 به بعد، و ترجمه ى آن توسط ياسمى ص 237 به بعد و ص 261 به بعد.

(وف 529/ 528 م)، بانى دين. اصل وى ايرانى بود و منشأ او به قولى مذاريه يا ماذرايا يا ماذريه، در كرانه ى دجله، و به قولى استخر پارس و به قول ديگر نسا، از توابع خراسان بود. وى در زمان قباد بن فيروز مى زيست و تربيت يافته و شاگرد يك مانوى به نام بوندس، پسر خرگان بود كه چندى در روم و ايران به نشر آيينى به نام درست دين پرداخت، به همين علت بعضى آيين او را به اين آيين منسوب كرده اند. به هر صورت دين مزدك ظاهرا تفسير تازه اى بود از آيين زرتشت و شايد از تأثير آيين مانى نيز خالى نبود. البته مخالفانش خواسته اند با انتساب او به مانويت خاطره ى وى را در اذهان زرتشتى مذهبان منفور بدارند. به طور كلى مزدك به تساوى و اشتراك املاك اعتقاد داشت كه

براى حصول به اين مقصود مى بايست افزونى مال اغنياء را بگيرند و به فقرا دهند. قباد نيز براى شكستن قدرت نجبا و روحانيان با مزدك هم عقيده و هم رأى شد. ولى در نهايت كار بالا گرفت و مزدكيان بر عليه قباد شوريدند و او را خلع كردند و برادرش جاماسب را برگزيدند، ولى او با كمك هياطله دوباره به حكومت رسيد و پس از آن به مبارزه با مزدك پرداخت. عاقبت مزدك و عده اى از پيروانش در مجلس مناظره اى كه قباد تشكيل داد مغلوب و به اعدام محكوم شدند. به روايتى انوشيروان بن قباد آنان را به اعدام محكوم كرد. بعضى از مورخين اسلامى كتابى را به مزدك نسبت مى دهند كه به وسيله ى ابن مقفع به عربى ترجمه شده، ولى ظاهرا از بين رفته است.[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] آفرينش و تاريخ (518)، تاريخ ادبيات ايران (229 -227)، تاريخ ادبى ايران (255 -250/ 1)، تاريخ جنبش مزدكيان، تاريخچه ى مكتب مزدك، تاريخ مردم ايران قبل از اسلام (485 -477/ 1)، تمدن ساسانى (276 -270/ 1)، دايرةالمعارف فارسى (2757 -2755/ 2)، روزگاران ايران (290 -289/ 1)، لغت نامه (ذيل/ مزدك).

مزكي نيشابوري، ابواسحاق ابراهيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(362 -295 ق)، محدث و عابد. در روزگار خود شيخ و محدث نيشابور بود. در نيشابور، سرخس، رى، بغداد و حجاز از ابن خزيمه و محمد بن اسحاق سراج و ابوالعباس ماسرجسى و محمد بن مسيب ارغيانى و ابوالعباس دغولى و ابوحامد محمد بن هارون حضرمى و موسى بن عباس جوينى و ابوحامد اعمشى و احمد ازهرى و زنجويه لباد و عبدالرحمان بن ابى حاتم رازى و ديگران حديث شنيد. وى در بغداد

مصنفات ابوالعباس سراج و «التاريخ الكبير» بخارى و تعدادى از كتابهاى مسلم بن حجاج نيشابورى را روايت كرد. حاكم نيشابورى و ابوالحسن بن رزقويه و ابوالفتح محمد بن ابوالفوارس و على بن احمد رزاز و ابوعلى بن شاذان و مكى بن على جريرى و احمد بن عبداللَّه محاملى و ابوطالب بن غيلان و ابوبكر برقانى و ابونعيم اصفهانى و نيز دو فرزند مزكى، ابوزكريا يحيى بن ابراهيم مزكى و محمد بن ابراهيم مزكى، و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. حاكم نيشابورى گويد كه او سالها املاى حديث مى كرد و در مجلس او محدثينى چون ابوالعباس اصم و محمد بن يعقوب بن اخرم حاضر بودند. به آورده ى «تاريخ بغداد» در سوسنقين، مابين همدان و ساوه، درگذشت و پيكرش به نيشابور منتقل و در منزلش در باغك دفن شد. از آثارش: «الامالى»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (276 -275/ 5)، تاريخ بغداد (169 -168/ 6)، سير النبلاء (165 -163/ 16)، شذرات الذهب (41 -40/ 3)، العبر (113/ 2)، معجم المؤلفين (110/ 1)، المنتظم (375/ 8)، النجوم الزاهرة (73/ 4)، الوافى بالوفيات (123/ 6).

مزكي نيشابوري، ابوالحسن مسدد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 301 ق)، محدث و عابد. از يحيى بن يحيى نيشابورى و جد مادرى اش، بشر بن حكم، و اسحاق بن راهويه و داوود بن رشيد و صلت بن مسعود جحدرى و ابومصعب زهرى و همطبقه آنها حديث شنيد. ابوحامد بن شرقى و محمد بن صالح بن هانى و عبداللَّه بن سعد و دعلج سجزى و على بن عيسى و ابووليد حسان بن محمد فقيه و ابوالعباس سراج و ديگران از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (120 -119/ 14)، شذرات الذهب (237 -236/ 2)، النجوم الزاهرة (201/ 3).

مزكي نيشابوري، ابوزكريا يحيي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 414 ق)، محدث و فقيه شافعى. مسند نيشابور بود و در فقه شافعى بصيرت داشت. او فقه را از ابووليد حسان بن محمد نيشابورى آموخت. از ابوالعباس اصم و ابوعبداللَّه بن اخرم و حسن بن يعقوب بخارى و احمد ابن عبدوس و ابوسهل بن زياد و عبداللَّه بن اسحاق خراسانى و محمد بن على بن دحيم و جماعتى از نيشابوريها حديث شنيد. فرزندش، ابوبكر محمد بن يحيى، و ابوبرك بيهقى و ابوصالح موذن و عثمان بن محمد محمى و هبةاللَّه بن ابى الصهباء و قاسم بن فضل ثقفى و على بن احمد بن اخرم و ديگران از وى روايت كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة الحفاظ (1058/ 3)، سير النبلاء (296 -295/ 17)، شذرات الذهب (202/ 3)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (211/ 2)، العبر (228/ 2)، معجم المؤلفين (181/ 13).

مزين الدوله نطنزي كاشاني، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1222 ش)، مترجم، موسيقيدان و نقاش. ملقب به نقاش باشى. وى جزو اولين دانش آموزانى بود كه در دوره ى ناصرالدين شاه و به سال 1275 ق براى فراگرفتن فن نقاشى به پاريس اعزام شده بود. مزين الدوله پس از مراجعت از اروپا، بيش از پنجاه سال، معلم فرانسه در دارالفنون و مدرسه علميه و مدرس موسيقى و نقاشى بود كه آنها را از روى اصول علمى آن تعليم مى داد و چندين كتاب نيز در مورد نقاشى به چاپ رسانده است. كمال الملك از شاگردان وى بود. مزين الدوله اولين كسى در ايران بود كه با افتتاح تماشاخانه ى دارالفنون، دست به ترجمه هم زده و آن ترجمه ها را نيز در تماشاخانه به اجرا درآورده است. گذشته از آن، گفته مى شود كه «طبيب اجبارى» مولير را نيز نخستين بار ترجمه و

خود هم آن را در تماشاخانه دارالفنون اجرا كرده است. نخستين كتاب موسيقى نظرى جديد به نام «تعريف علم موسيقى»- كه از نوشته هاى موسيو لومر فرانسوى بوده- توسط مزين الدوله به فارسى برگردانده شده است. از ديگر آثار او: ترجمه ى «صرف افعال»؛ «مزين اللغه»، لغت نامه اى از فرانسه به فارسى. از آثار نقاشى وى: تصوير نيم تنه ى شعاع السلطنه به سياه قلم كه نقطه پردازى پرمايه اى دارد، با رقم: «خانه زاد على اكبر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (378 -377/ 1)، ادبيات نمايشى (341 ،338 ،312 -309/ 1)، تاريخ تحول ضبط موسيقى (138)، تاريخ موسيقى (734 ،589 ،437/ 2)، تاريخ هنرهاى ملى (616 ،584/ 1)، شرح حال رجال (426/ 2)، گلستان هنر (پنجاه و سه)، مؤلفين كتب چاپى (550/ 4).

مزيناني، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق مزيناني

محل تولد : مزينان سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد صادق مزيناني در سوم فروردين 1336 در مزينان بدنيا آمدم . پس از دوره ابتدايي بر اثر تشويق خانواده بويژه مرحوم پدرم به تحصيل علوم حوزوي روي آوردم . پس از چند ماه تحصيلي در حوزه علميه مزينان در سال 1348 به حوزه علميه مشهد مشرف شدم و در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي ميلاني ثبت نام و از محضر اساتيد بزرگواري چون : حجت هاشمي ، ناطقي ، اختري ، محقق و بني هاشمي بهره گرفتم . براي ادامه تحصيل در سال 1356 به قم مهاجرت كردم و از اساتيد محترم همچون : اعتمادي ، فاضل هرندي ، ستوده ، صانعي و فاضل لنكراني در درس هاي

رسائل ، كفايه و مكاسب بهره بردم .درس خارج را از سال 58 از محضر آيات عظام آيت الله فاضل لنكراني ، نوري همداني ، وحيد خراساني ، تبريزي ، هاشمي شاهرودي و ... بهره بردم .تفسير ، فلسفه و رجال را نيز از محضر حضرات آيات : مشكيني ، جوادي آملي ، انصاري شيرازي و آقا موسي زنجاني و... استفاده كردم .پس از انقلاب اسلامي مسافرت هاي تبليغي بسياري به استان هاي كشور داشتم. با توجه به خلاء فرهنگي و نياز منطقه سيستان و بلوچستان به آن منطقه رفتم و در نيروهاي سپاه پاسداران ، جهاد سازندگي ، راديو و تلويزيون و حوزه علميه كارهاي گوناگون فرهنگي و تدريس داشتم . در سال 1359 به عنوان نماينده ولي فقيه و حاكم شرع هيات واگذاري زمين در استان سيستان و بلوچستان منصوب شدم .از سال 1361 به بعد ضمن كارهاي فرهنگي و تبليغي در استان ياد شده در ايام تعطيل حوزه ، با عده اي از دوستان در مجله حوزه و سپس مجله فقه مشغول پژوهش و نگارش مقاله در زمينه هاي گوناگون به صورت جمعي و فردي شدم . محصول اين همكاري حدود 100 مقاله است . اين همكاري به صورت عضويت در طرح و برنامه و هيات تحريريه و نگارش مقالات همچنان ادامه دارد .از سال 1370 به بعد ، ضمن شركت در همايش ها و كنفرانس هاي علمي و ارائه مقاله در چند كنفرانس به عنوان مقاله برگزيده به ارائه مقاله خود پرداختم .چندين لوح ياد بود و تقدير از سوي جشنواره مطبوعات ، جشنواره هنري ، فرهنگي اشراق ويژه صدمين سال

امام خميني (ره) دريافت داشته ام .در سال 79 به درخواست دبيرخانه مركز علمي خبرگان طرحي را درباره انديشه هاي سياسي ملا احمد نراقي ارائه دادم كه مورد پذيرش قرار گرفت و كار نگارش آن در سال 80 به پايان رسيد و پس از چاپ به كنگره نراقيين ارائه شد . همين كتاب در پنجمين همايش كتاب سال حوزه به عنوان يكي از آثار برگزيده معرفي و جايزه اي نيز به آن تعلق گرفت و به همين مناسبت در كتابي كه به منظور معرفي آثار برگزيده و پديد آورندگان از سوي دبيرخانه نگاشته شده در ص 56 و 57 معرفي اثر و شرح حال مختصري از مولف آمده است .

مژده شيرازي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1299 ش)، شاعر، مترجم و نويسنده. در شيراز به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را به همراه فراگيرى كامل قرآن و بسيارى از متون فارسى سپرى كرد و در دوره ى اول دبيرستان توانست عربى و قواعد صرف و نحو را بياموزد. آنگاه به دانشسراى مقدماتى آباده رفت و دوره ى آموزگارى را گذراند و سپس به خدمت وزارت فرهنگ درآمد. پس از آن به تهران آمد و در 1328 ش موفق به اخذ ليسانس و در 1333 ش موفق به دريافت درجه ى دكترا در رشته ى ادبيات فارسى شد. او در تأسيس بخش زبان و ادبيات در شيراز سهمى به عهده داشت و از سال 1334 ش دانشيار دانشكده ادبيات شيراز بود و علاوه بر سمت استادى، رياست بخش فارسى نيز به او واگذار گرديد و در ضمن مسئوليت اداره انتشارات و روابط دانشگاهى را بر عهده داشت. مژده شيرازى در شكل دادن به تدريس

دانشگاهى در شيراز نقش مهمى داشت و بسيارى از استادان فعلى دانشگاه ها از شاگردان وى مى باشند. از آثارش: «تاريخ ايران بعد از اسلام»؛ «راز زندگى»؛ ترجمه هاى: «تاريخ علم و فلسفه در اسلام»، «تاريخ ملل اسلامى»، «نظرهايى بتاريخ جهان» نهرو، «صدو پنجاه سال جوان بمانيد» و «منازل السائرين» خواجه عبداللَّه انصارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (3356 -3253/ 5)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (420 -414/ 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2215/ 2)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 12، ص 7 -2)، مؤلفين كتب چاپى (599 -598/ 4).

مستشارالدوله تبريزي، يوسف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1313 ق)، نويسنده و مترجم. ملقب به مستشارالدوله. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگرفتن علوم عربى و فارسى به سمت منشى گرى وارد كنسول گرى انگليس در تبريز شد. او پس از مدتى به خدمت وزارت امور خارجه درآمد و به عنوان كاردار به پاريس و لندن سفر كرد. ميرزا حسين خان سپهسالار با وى دوست بود، اما به دليل كدورتى كه بين اين دو پيش آمد، ميرزا يوسف خان را به خراسان تبعيد كرد. در 1299 ق به معاونت وزارت عدليه (دادگسترى) منصوب و ملقب به مستشارالدوله گرديد. وى در 1306 ق به دليل نوشتن نامه اى انتقادآميز از حكومت وقت، از تبريز به قزوين تبعيد و زندانى شد. از آثارش: «كتابچه ى بنفش»، درباره ى تأسيس راه آهن؛ «يك كلمه»، در منابع قانون اساسى فرانسه و تطبيق آن با قانون اسلام؛ «گنجينه ى دانش»؛ «منهج الحساب»؛ رساله ى «اصلاح خط اسلام»؛ رساله ى «برآورد مخارج راه آهن از مشهد به تهران و ساير شهرهاى ايران»؛ «رمز يوسفى»، در تلگراف؛ «طبقات الارض»، در زمين شناسى و ژئولوژى، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :از صبا تا نيما (286 ،280/ 1)، از نيما تا روزگار ما (42 -41)، شرح حال رجال (493 -490/ 4)، الذريعه (284/ 25 ،146/ 15)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3453 ،3175 ،2780 ،2250 ،1746/ 2 ،474 ،243/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (900 -899/ 6).

مستشفي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در سال 1317 در قريه ى حبيب آباد برخوار اصفهان متولد گرديد، در اصفهان و طهران تحصيل نمود، از اطباى حاذق به شمار مى رفت. در شب 11 جمادى الاول سال 1373 در طهران وفات يافته.

كتب زير از اوست:

1 - ازدواج و حفظ الصحة 2 - وبائيه، كه آن را به اتفاق دكتر رضا بصير فرزند حاج ميرزا ابوالحسن طبيب اصفهان نوشته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مستعان، حسينقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1283.

درگذشت: 1363.

از آثار اوست: ترجمه ى بينوايان (ويكتور هوگو، چاپ هاى متعدد)؛ رابعه، رمان تاريخى (دو جلد، تهران، 1369)؛ عشق مقدس (تهران، 1371).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مستغفري نسفي، ابوالعباس جعفر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بعد از 432 -350 ق)، فقيه، حافظ، محدث، خطيب و مصنف. محدث ماوراءالنهر در زمان خود بود. عده اى او را حنفى و بعضى شافعى و برخى شيعى دانسته اند و هر كدام براى اثبات نظر خويش دلايلى ذكر كرده اند. او از زاهر بن احمد سرخسى و ابراهيم بن لقمان و ابوسعيد عبداللَّه بن محمد رازى و على بن محمد سرخسى و جعفر بن محمد بخارى و ابوسهل هارون بن احمد استرآبادى و ابوعبداللَّه محمد بن احمد غنجار و ديگران حديث شنيد. ابوعلى حسن بن عبدالملك نسفى قاضى و ابونصر احمد بن جعفر كاسنى و حسن بن احمد سمرقندى حافظ و اسماعيل بن محمد نوحى خطيب و ابومنصور سمعانى و جماعتى كثير از وى حديث شنيدند. در نسف درگذشت. از آثارش: «معرفة الصحابة»؛ «الدعوات»؛ «دلائل النبوة»؛ «فضائل القرآن»؛ «الشمائل» يا «شمايل النبى»؛ «خطيب النبى (ص)» يا «خطب النبوية»؛ «تاريخ نسف» و «تاريخ كش»؛ «الطب» يا «طب النبى» يا «طب النبوى»، كه خواجه نصير طوسى در «آداب المتعلمين» همگان را امر به آموختن اين كتاب نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (183/ 4)، انساب سمعانى (286/ 5)، بحارالانوار (42/ 1)، تذكرة الحفاظ (1103 -1102/ 3)، دمية القصر (664/ 1)، الذريعه (144/ 15 ،253/ 8 ،291/ 3)، رياض العلماء (473 -472/ 5)، سير النبلاء (565 -564/ 17)، شذرات الذهب (250 -249/ 3)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (215/ 2)، طبقات المفسرين داودى (126 -125/ 1)، العبر (266/ 2)، كشف الظنون (1739

،1277 ،1095 ،760 ،715 ،308)، النجوم الزاهرة (35/ 5)، الوافى بالوفيات (150 -149/ 11)، هدية العارفين (253/ 1).

مستقيم، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عباس بن المرحوم حاج حبيب الله تاجر (داماد معظم مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمد فيض قمى) از علماء اعلام و حجج اسلام و ائمه جماعت مسجد امام عليه السلام قم مى باشند.

در سال 1333 قمرى تقريبا در قم متولد شده و دروس مقدمات و ادبيات فارسى و عربى را خوانده مرحوم والدش كه از تجار قم بودند مى خواستند معظم له در سلك بازرگانان و تجار و رشته خودش را تعقيب كند ولى ايشان با شوق فراوان و تشويق آيت الله العظمى مرعشى مدظله به تحصيل علوم دينى پرداخته و سطوح را نزد آنجناب و بعضى از مدرسين ديگر استفاده كرده و هم از محضر مرحوم آيت الله فيض و آيت الله حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى و آيت الله العظمى حايرى موسس حوزه و آيت الله حجت و بالغ بر 18 سال از دروس فقه و اصول زعيم اعظم آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و فقاهت و نظر ارتقاء يافته و تدريس سطوح عالى را نموده و بعد از فوت مرحوم آيت الله بروجردى بيشتر روابط خود را با آيت الله العظمى مرعشى نجفى قرار داده و از رفقاى خالص و صميمى معظم له مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مستملي بلخي، ابواسحاق ابراهيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 376 ق)، محدث. اصلش از بخارا و ساكن بلخ بود. سفرها كرد و احاديث بسيار شنيد. لذا او را بندار حديث مى خواندند. او راوى «صحيح» بخارى از ابوعبداللَّه فربرى بود. ابوذر هروى و ابوعبداللَّه غنجار و احمد بن محمد بلخى حافظ و عبدالرحمان بن عبداللَّه همدانى، در اندلس، از وى روايت كردند. در بلخ درگذشت. از آثارش: «معجم الشيوخ». در «معجم المؤلفين» از «معجم المصنفين»

نقل شده كه وى را كتابى است به نام «طبقات اهل بلخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (23/ 1)، انساب سمعانى (287/ 5)، سير النبلاء (492/ 16)، شذرات الذهب (86/ 3)، العبر (147/ 2)، لغت نامه (ذيل/ مستملى)، معجم المؤلفين (3/ 1)، النجوم الزاهرة (153/ 4)، هدية العارفين (7 -6 / 1).

مستملي نيشابوري، ابوعمرو احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 284 ق)، حافظ، محدث، عابد و زاهد. معروف به حكمويه. محدث نيشابور و مستجاب الدعوه بود. از قتيبة بن سعيد و يزيد بن صالح فراء و احمد بن حنبل و سهل بن عثمان عسكرى و عبيداللَّه قواريرى و اسحاق بن راهويه و ابومصعب و سريج بن يونس و همطبقه ى آنها حديث شنيد. ابوعمرو خفاف و جعفر بن محمد بن سوار و ابوعثمان حيرى و ابوحامد ابن شرقى و زنجوية بن محمد و محمد بن صالح و محمد ابن اخرم و ابوالطيب بن مبارك و محمد بن داوود زاهد و ديگران از وى حديث شنيدند. حاكم نيشابورى و ديگران وى را ستوده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة الحفاظ (644/ 2)، سير النبلاء (375 -373/ 13)، شذرات الذهب (186/ 2)، طبقات الحفاظ (304)، المنتظم (302/ 7)، الوافى بالوفيات (302/ 7).

مستنبط تبريزي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1399 -1325 ق)، عالم دينى، فقيه، مجتهد و مدرس. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و سطوح و استفاده از محضر ميرزا صادق تبريزى و ديگر علما در 1347 ق به نجف رفت و در محضر ميرزا محمدحسين نايينى و شيخ ضياءالدين عراقى و ميرزا على ايروانى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى تلمذ نمود و تقريرات اساتيدش را در فقه و اصول نگاشت و از آنها به دريافت اجازه نايل شد. وى همچنين در اخلاق از محضر آيت اللَّه حاج سيد على قاضى و آيت اللَّه سيد عبدالغفار مازندرانى استفاده نمود. آنگاه به تأليف، تحقيق و اقامه ى جماعت در حرم اميرالمؤمنين (ع) پرداخت. او از حاج شيخ عباس قمى و شيخ آقا بزرگ تهرانى روايت نموده است. از آثارش: «القطرة من بحار مناقب

النبى و العترة (ع)»، در دو مجلد؛ «دلائل الحق»، در اصول دين، در سه مجلد، «البشارة و الزيارة»؛ «الاسى و الحزن» يا «الاسى و الحسن»، در دو مجلد؛ «الرثاء و الاسى»؛ منتخب «خاتم الرسائل باحسن الوسائل»؛ «العقائد الحقة»، در اصول پنج گانه؛ «المناسك و المدارك».[1]

احمد بن العالم الجليل السيد رضى بن احمد بن نصراللَّه بن حسين الموسوى ساوجى تبريزى متولد 325 قمرى از علماء ناسكين و مجتهدين عابدين و ائمه جماعت متقين معاصر نجف اشرف است.

وى پس از خواندن مقدمات و سطوح به نجف اشرف مهاجرت نموده و از محاضر اساتيد نجف مانند آقا ضياء و آيت اللَّه اصفهانى و ديگران استفاده و در رشته هاى اخلاق از امثال مرحوم آيت اللَّه حاج سيدعلى آقاى قاضى و آيت اللَّه حاج سيد عبدالغفار مازندرانى بهره مند شده و در صبحها در حرم مطهر حضرت على اميرالمومنين (ع)اقامه جماعت نموده و به تدريس و تأليف و غيره پرداخته و آثارى كه ذيلا مى نگارم به يادگار گذاشته است.

1- القطره دو جلد به طبع رسيده 2- دلائل الحق 3- البشاره و الزياره مطبوع 4- الاسى و الحزن دو جلد مطبوع 5- منتخب خاتم الرسائل 6- العقايد الحقه فى الاصول الخمسه مطبوع.

والدشان آيت اللَّه آقا سيدرضى از مجتهدين و مراجع تقليد آذربايجان بودند تولدشان در 1270 و وفاتشان در 1347 قمرى واقع شد از آثار او حاشيه مكاسب و تقريرات بعضى از اساتيد اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 101 -100/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (288 -287/ 7)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1198/ 3).

مستنبط تبريزي، نصراللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1406 -1327 ق)، عالم دينى، فقيه، مجتهد و مدرس. در تبريز به دنيا آمد.

سطوح و مقدمات فقه و اصول را در تبريز نزد پدرش فراگرفت. سپس به قم رفت و به تكميل سطوح پرداخت و پس از آن در درس خارج آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه حايرى شركت و استفاده نمود. آنگاه به نجف رفت و از محضر آيت اللَّه غروى اصفهانى و آيت اللَّه شيخ آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه ميرزا محمدحسين نايينى استفاده نمود. وى همچنين در اخلاق از شاگردان آيت اللَّه سيد على قاضى طباطبايى تبريزى بود. وى پس از رسيدن به درجه ى اجتهاد خود به تدريس فقه و اصول پرداخت. او داماد و ملازم و مصاحب مجالس خاص و عام آيت اللَّه خويى بود. از آثارش: «الاجتهاد و التقليد»؛ «التقية»؛ «العدالة»؛ «قاعدة التجاوز و الفراغ»؛ «اللباس المشكوك»؛ «معارف الاسلام»، در اصول؛ مجموعه مقالات و بحثهاى علمى منتشر شده در مجلات نجف.[1]

عالم دينى.

تولد: 1327 ق.، تبريز.

درگذشت: ارديبهشت 1364.

آيت الله سيد نصرالله مستنبط تا حدود بيست سالگى سطح را تماما و مقدارى از خارج فقه را در تبريز خواند و در حدود 1347 ق. به قم رفت و مدت شش سال در آنجا دوره ى خارج صلوة آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى و خارج مكاسب و خارج اصول آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى را پست سر گذاشت و با اجازه اجتهاد از قم مراجعت و در حدود سال 1353 ق. در نجف اشرف ساكن شد و در بحث اصول و فقه آيت الله ضياءالدين عراقى شركت كرد، در بحث حج و كتاب طهارة نيز از درس آيت الله اصفهانى استفاده نمود و بعد از دو ماه از ورود به نجف از محضر آيات عظام آيت الله اصفهانى و آيت الله ضياءالدين عراقى

مفتخر با اخذ اجتهاد گرديد و بعد از فوت اين دو استاد تا سال 1347 ق. مشغول به تدريس خارج فقه و اصول و كلام بود. تأليفات و آثار وى به قرار ذيل است: معارف الاسلام در اصول عقايد؛ رساله در لباس مشكوك؛ رساله در تقيه؛ رساله در قاعده فراغ و تجاوز؛ رساله در فروع علم اجمالى؛ رساله لاضرر؛ رساله من ادرك؛ رساله در تعاقب ايدى بغير.

سيد نصراللَّه بن العلامه السيد رضى موسوى از مدرسين بزرگ و علماء بنام معاصر نجف اشرف است.

معظم له در 1327 قمرى متولد شده و پس از خواندن ادبيات و سطوح به قم آمده و از محضر اساتيد بزرگ حوزه علميه قم مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و آيت اللَّه حجت استفاده نموده و در اواخر مرحوم آيت اللَّه حايرى مهاجرت به نجف اشرف و از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين غروى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسين اصفهانى استفاده نموده و از آن مرحوم اجازه اجتهاد كه در آن تعبير به (صفوه المجتهدين) است دريافت نموده و از همان زمان به تدريس فقه و اصول پرداخته و خود اين نگارنده در سال 1363 قمرى خيارات مكاسب را خدمت ايشان تلمذ نموده ام. اجمالا ايشان كه داماد بزرگ آيت اللَّه العظمى خوئى مى باشند يكى از مفاخر و ثروتهاى علمى و عملى معاصر حوزه نجف اشرفند داراى اخلاقى جميل و بيانى مليح و موصوف به فضل و كمال و از ائمه جماعت نجف مى باشند.

از آثار ايشانست 1- اجتهاد و تقليد 2- قاعده تجاوز و فراغ 3- لباس مشكوك 4- التقيه 5- العداله 6- معارف الاسلام در اصول 7- رساله در

من ادرك.

داماد گرامى ايشانست. حجةالاسلام حاج آقا جواد گلپايگانى فرزند آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدرضا گلپايگانى مدظله.

سيد نصراللَّه فرزند مستنبط تبريزى از علماء برجسته و فقهاء و مدرسين بحق و شايسته معاصر نجف اشرف بودند. معظم له در سال 1327 قمرى در تبريز متولد شده و در بيت سيادت و سعادت پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح به قم آمده و تتمه سطوح را از مدرسين حوزه تكميل و به درس خارج مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه العظمى حايرى شركت و استفاده نموده سپس مهاجرت به نجف اشرف كرده و به درس مرحوم آيت اللَّه غروى اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى و بالاخص آيت اللَّه العظمى اصفهانى شركت و استفاده كامل نموده تا به مدارج عاليه اجتهاد و استادى رسيده و خود تشكيل درس خارج فقه و اصول داده و جمع كثيرى از افاضل محصلين به درسش شركت و استفاده نموده و پس از فوت برادرش مرحوم آيت اللَّه حاج سيد احمد مستنبط در اول صبحها در قسمت بالا سر اميرالمؤمنين على عليه الصلوه والسلام اقامه جماعت نموده تا ساعت ده روز يكشنبه هجدهم ربيع الاول 1406 قمرى كه در سن حدود هشتاد سالگى به مرگ مرموزى از دنيا رفته و به اجداد گرامش پيوسته است.

داراى تأليفات علمى مى باشند كه ذيلا مى نگارم:

1- اجتهاد و تقليد

2- قاعده تجاوز و فراغ

3- لباس مشكوك

4- التقيه

5- العداله

6- معارف الاسلام در اصول

7- رساله در من ادرك

نگارنده گويد: مرحوم مستنبط گذشته از مقام علمى داراى مقامات معنوى بودند، زيرا در رشته معنويت از شاگردان برجسته مرحوم جمال السالكين و قدوه العارفين عالم ربانى مرحوم حاج سيد على آقا قاضى طباطبائى تبريزى استاد

اخلاق و مربى نفوس مستعده حوزه علميه نجف بودند. و در اين رشته مرحوم مستنبط گذشته از جنبه هاى علمى كار كرده و رياضت كشيده بودند. و حقير دو قصه از ايشان كه معرف و گويا معنويت و معرفت ايشانست را مى نگارم:

1- در سال 1361 قمرى مشرف به نجف اشرف شدم از اول ورودم به قدرى مورد عنايت و ضيافت مخصوص مولايم حضرت على عليه السلام قرار گرفتم كه اگر تمام ذرات وجودم زبان شود نمى تواند شكر و سپاس آن مراحم را بگذارد. زيرا در اولين روز تشرفم خدمتشان عرضه داشتم:

وفدت عليك بغير زاد

پس وسائل ماندن و مخارج يك سال اقامتم را يك جا عنايت فرمود و چون اين لطف و مرحمت را ديدم ديگر هرچه مى خواستم و نياز داشتم عرض مى كردم و محبت مى فرمودند. يك شب از حضرتش استاد علمى و اخلاقى تقاضا كردم. پس به حجره مدرسه آمدم و حجره من در سر راه نبود بلكه در گوشه و زاويه طبقه فوقانى قرار داشت و كسى از جلوى آن عبور نمى كرد مگر آنكه مرا مى خواست.

پس در حجره خويش مشغول مطالعه مكاسب بودم، ناگاه ديدم سيد بزرگوارى در حجره پائين پاى من نشسته است فورا از جا برخاسته و با خودم گفتم بى ادب فقه اهل بيت عليهم السلام را مطالعه مى كنى و در برابرشان پاى خود را دراز مى كنى پس خواستم از آقا عذرخواهى كنم ديدم نيستند بسيار وحشت زده شده و از حجره بيرون دويدم كه اين آقا چه شده است؟

من نه آمدن او را ديدم و نه رفتن او را ملتفت شدم چطور از نظرم ناپديد شد پس در حاليكه سراپا غرق عرق شده بودم و

موى بدنم برخاسته بود به بام مدرسه كه اشراف به حرم مولايم امير مومنان عليه الصلوه والسلام داشت رفتم و به او متوسل شدم تا حالم عادى شد و به حجره آمدم و خوابيدم و فرداى آن شب كه به درس مرحوم آيت اللَّه اصفهانى حاضر مى شدم رفتم و پس از پايان درس به يكى از افاضل گفتم من استادى مى خواهم كه از او استفاده علمى و عملى و اخلاقى كنم فورا فرمود آن سيدى كه مى رود مناسب با خواسته تو است و به سيدى كه به سوى صحن مطهر مى رفت اشاره كرد. من به سوى او به سرعت رفتم و در مقابل مقبره شيخنا الانصارى قدس اللَّه سره كه ايستاده و فاتحه مى خواند به او رسيدم و وقتى جلو رفتم ديدم آن سيدى است كه ديشب در حجره من آمده بود مى باشد سلام كردم و خواسته خود را به او گفتم فرمود ساعت هشت صبح فردا بيا مسجد هندى دو نفر ديگر هستند اگر بيان مرا پسنديدى ادامه بده پس ساعت موعود رفتم و آمدند و شروع به بحث و تحرير و تقرير درس مرحوم سيد اصفهانى را كردند مسرور شدم و ادامه داده ام و ايشان همين بزرگوار آقاى مستنبط مترجم عزيزم بودند و اما آن دو نفر از فضلاء و اوتاد حوزه نجف بودند.

1- مرحوم حاج سيد محمدرضا قاضى طباطبائى تبريزى از شاگردان اخلاق مرحوم آقا سيد على قاضى.

2- حاج شيخ محمدجواد قدس بروجردى داماد مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى.

3- مرحوم آقاى مستنبط كه داماد بزرگ آيت اللَّه العظمى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله و از مشاورين معظم له در اغلب كارها بودند.

روزى طرف صبح

(بين الطلوعين) در سمت بالا سر محل نماز صبحشان كه مشغول خواندن زيارت جامعه كبيره بودند مى بينند آقاى عربى در جلوى ايشان محاذى بالا سر مشغول نمازند و قرائتى مى خوانند كه تاكنون از هيچ كس چنين قرائتى نشنيده بوده مجذوب حال و قرائت و تجويد او مى شود تا به قنوت مى رسد مى شنود كه در قنوتش مى خواند...

اللهم ان معويه بن ابى سفيان آذى عليا فالعن معويه لعنا وبيلا و عذبه عذابا اليما (يا قريب به اين مضمون) فرمود پس خواستم از او سوال كنم كه اين دعا و قنوت در جائى آمده يا از خود اوست و او انشاء فرموده پس با اينكه در دسترس من بود، بلند شدم كه بعد از نماز او بپرسم ديدم نيست هر چند به اين طرف و آن طرف نگريستم او را نديدم. دانستم مولايم عجل اللَّه فرجه الشريف بوده است.

آرى از چنين سيد بزرگوار و فقيه جامع و عالم عاملى بعيد نيست كه بارعه به فيض لقاء و زيارت مولايمان رسيده باشد منتهى مكتوم داشته. زيرا به گفته معروف:

هر كه را اسرار حق آموختند

مهر كردند و دهانش دوختند

مگر مرحوم شيخ ما حاج شيخ محمدتقى شهيد بافقى نبود كه به كرات و مرات برايش تشرف حاصل شده بود ولى ابراز نمى كرد تا بعد از فوتش افراد مختلف داستانهائى از او نقل كردند. مانند اين داستان كه عالم جليل آقاى علوى فريدونى داماد بزرگ آيت اللَّه العظمى گلپايگانى برايم حكايت كرد كه يكى از اصناف بازار قم به نام آقاى پاينده كه ورشكسته شده بود چهل شب جمعه به مسجد جمكران قم مى رود براى اصلاح كارش شب چهلم سيدى را در مسجد زيارت مى كند كه

به او مى فرمايد در راه كه به قم برمى گردى حاج شيخ محمدتقى بافقى را مى بينى كه مشغول جمع كردن سنگهاى ميان راه است به او سلام مى رسانى و مى گوئى آقا گفت: قدرى از آن پولها كه پيش تو است به تو بدهد. آقاى پاينده گويد آمدم، ديدم حاج شيخ مشغول جمع كردن سنگها از ميان راه است سلام كردم و پيام را دادم فورا گفت: آقا سلام به من فرستاد و شروع كرد به گريستن و زار زدن و اشك ريختن و آن وقت متوجه شدم كه آن آقا كه بود آقاى عالم بود و من به فيض زيارتش رسيدم ولى غافل بودم و او را نشناختم پس ديدم آقاى بافقى از گريه خلاص نمى شود گفتم پيامى هم به شما دادند فورا توجه كرده فرمود چه فرمودند گفتم فرمودند از آن پولها كه نزد تو است قدرى به من بدهيد، ديدم فورا از جيب خود كيسه اى درآورد كه در آن حدود سى يا چهل تومان پول نقره آن روز بود و از آن چند تومانى به من داد پس خداحافظى كرده آمدم و به بركت آن پول خسارت و ضرر و قروضى كه به واسطه خشك شدن زراعتم به من رسيده بود جبران و ادا گرديد و از ورشكستگى بيرون آمده و كارهايم اصلاح شد. آرى ايمان نگارنده چنين است كه شاعر گويد:

بذره گر نظر لطف آنجناب كند

به آسمان رود و كار آفتاب كند

سلام من الرحمن نحو جنابه

فان سلامى لا يليق ببابه

آيت اللَّه مستنبط رحمه اللَّه فقط داراى يك دختر بودند كه او را به آيت اللَّه زاده گلپايگانى حاج سيد جواد فرزند بزرگ آيت اللَّه العظمى حاج سيد

محمدرضا گلپايگانى تزويج كردند و فرزند ذكور و پسر نداشتند و نسل و عقب آن مرحوم از اين دختر مى باشد.

حاج سيد جواد از آقازادگان محترم و فضلاء مكرم حوزه علميه قم مى باشند كه در بيت علم و مرجعيت به دنيا آمده و پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد به فراگرفتن علوم دينى و خواندن ادبيات پرداخته و بعد از تكميل صرف و نحو و منطق به خواندن سطوح فقه و اصول نزد اساتيد و مدرسين حوزه علميه مشغول شده و بعدا مهاجرت به نجف اشرف نموده و بقيه سطوح مكاسب و كفايه را در آنجا از مدرسين بزرگ فراگرفته سپس به درس خارج فقه و اصول آيت اللَّه العظمى خوئى و پدر همسرش آيت اللَّه مستنبط حاضر و استفاده نموده و بعد از رحلت ناگهانى برادرش مرحوم حاج سيدمهدى متوفى شوال 1357 شمسى براى رسيدگى به كارها و مسئوليتهاى آن مرحوم در قم مستقر و تا حال به خدمات روحى و اجتماعى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (318 -317)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 784/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (332 -326/ 9 ،289 -288/ 7)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1199 -1198/ 3).

مستوفي خزانه، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند عبدالباقى نواب اصفهانى، از ميرزاهاى چهارسو شيرازيها.

فاضل و اديب بوده، و در دستگاه ظل السلطان اهميتى داشته، در شب 17 جمادى الثانيه سال 1309 به شرحى كه مرحوم انصارى در تاريخ اصفهان و رى در وقايع سال مزبور مى نويسد مسموما فوت شده است.

از آثارش كتاب «احسن التواريخ» در ترجمه ى تاريخ آل عثمان تأليف محمد فريد بيك؛ و هديه ى رمضان، ترجمه از كتاب امير ارسلان مصرى به طبع

رسيده است.

در شب فوت او سه نفر ديگر: 1 - ميرزا حبيب الله مشير انصارى 2 - حاج ميرزا حسن شيخ الاسلام 3 - ميرزا محمد خان امين الدوله نيز مسموما وفات يافتند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مستوفي شهشهاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا احمد، از ادبا و فضلا، وفاتش 5 شنبه 4 صفر سال 1311، قبرش در صحن مقبره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مستوفي قزويني، حمدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 750 ق)، مورخ و شاعر. وى از يك خاندان كهن مستوفيان در قزوين متولد شد. پدر حمداللَّه به عنوان مستوفى در دستگاه ايلخانان خدمت مى كرد و به همين دليل مستوفى لقب گرفتند. او از آغاز جوانى بنابر سيرت آباء و اجداد به خدمت ديوانى اشتغال داشت، ابتدا به خدمد خواجه رشيدالدين فضل اللَّه درآمد و به امر كتابت مشغول شد. حمداللَّه در سال 711 ق حاكم و مستوفى ابهر و زنجان و طارم شد و پس از قتل خواجه رشيدالدين فضل اللَّه، در سلك ملازمان خواجه غياث الدين محمد فرزند خلف وزير مقتول، درآمد و تا سال 736 ق در خدمت وى باقى بود تا آن بزرگوار نيز به قتل رسيد. سفرهايى به تبريز و بغداد و شيراز و اصفهان كرد و در قزوين درگذشت. از او سه اثر معتبر باقى است: «تاريخ گزيده»؛ «نزهه القلوب»؛ منظومه ى معروف «ظفر نامه» كه مشتمل بر هفتاد و پنج هزار بيت است.[1]

مستوفى مورخ و جغرافى دان معروف (ف. 750 ه.ق.). وى از نژاد عرب بود و سلسله نسب خود را به حر بن يزيد رياحى ميرسانيد، ولى افراد خاندان او ساليان دراز در قزوين سكونت داشتند. وى صحبت دانشمندان را درك مى كرد و مخصوصا از مصاحبت رشيدالدين در مباحث علمى خاصه تاريخ بهره مند مى شد. آثار او عبارتست از: تاريخ گزيده (730)، ظفرنامه به سياق شاهنامه (735) و نزهة القلوب (740)، آرامگاه وى در قزوين است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از سعدى تا

جامى (142 -125)، اعيان الشيعه (225/6)، تاريخ ادبيات در ايران (1280 -1276 /3)، تاريخ در ايران (141 -139)، تاريخ گزيده (مقدمه)، تاريخ نظم و نثر (144)، حبيب السير (221/3)، دايرةالمعارف فارسى (865/1)، الذريعه (120/24 ،199/15 ،281/3)، روضات الجنات (154/8)، ريحانه (307 -306 /5)، سرآمدان فرهنگ (319/1)، شخصيتهاى نامى (169 -168)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 186 ،64 -63 /8)، فرهنگ سخنوران (277)، كارنامه ى بزرگان (219 -218)، كشف الظنون (1945 ،1474 ،1120)، گنجينه ى آثار قم (116 ،111 ،75 ،72 /1)، لغت نامه (ذيل/ حمداللَّه)، مجله دانشكده مشهد (س 3، ش 1، ص 93)، مولفين كتب چاپى (958 -957 /2)، مينو در (164 -160 /2)، هفت اقليم (161 -160 /3)، يادداشتهاى قزوينى (950/4).

مستوفي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيمارى هاى پوست و آميزشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيماريهاى پوست از دانشگاه تهران، گذراندن دوره تكميلى بيماريهاى پوست در كشور انگلستان و اخذ مدرك كلينيكال آسيستان.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

استفاده از قطره Sabin در درمان بيماريها، كابرد لواميزول در ازدياد ايمنى بدن، درمان بيمارى سالك، بررسى تزريق گلوكانتيم در درمان بيمارى سالك، بررسى تست توبركولين در بيماران مبتلا به پورنابين، بررسى آنتى كورها در درمان بيماريها، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

بررسى فعاليت NBT در بيماريها، گزارش بيمارى بلوم. گزارش سالك در سر، بررسى آمارى B.C.C در مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح

حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مسجد جامعي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج ميرزا محمدحسين بن العلم العلام و الحجه الاسلام المرحوم حاج ميرزا محمود مسجد جامعى تهرانى از علماء مبرز و فضلاء برجسته حوزه علميه قم است.

در سال 1336 قمرى در تهران متولد شده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات به قم آمده و چند سالى توقف و سطوح متوسط و عالى را از مدرسين و علماء حوزه علميه آموخته آنگاه مهاجرت به نجف اشرف و چندين سال از محضر آيات عظام و مراجع كرام نجف چون آيت الله العظمى حكيم و آيت الله العظمى خوئى مدظله استفاده نموده تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيده سپس در سال 1378 قمرى مراجعت به ايران و در (قم حرم آل محمد عليهم السلام) رحل اقامت افكنده و از محضر مرحوم آيت الله العظمى بروجردى تا آخر عمر آن جناب استفاده نموده و پس از رحلت آن مرحوم منحصرا به درس فقه و اصلو حضرت آيت الله العظمى اراكى شركت و ضمنا به تدريس سطوح عاليه اشتغال دارند.

و از خصايص آنجنابست كه متون علوم ادبيه و فقه و اصول و فلسفه و بالاخص تمام كلام الله مجيد رامن البدوالى الختم از حفظ دارند و اين از نوادر روحانيت و افتخارات جامعه تشيع است.

نگارنده گويد علامه مسجد جامعى از دانشمندان بسيار آراسته و داراى ملكات فاضله اخلاقى و واجد محاسن آداب و مكارم اخلاق و معرض از شئونات روحى از امامت و غيره مى باشند و غالبا هم در منزل خود به مطالعات و مباحثات علمى اشتغال دارند و كمتر در اجتماعات شركت مى نمايند.

از آثار

ايشانست تقريرات و در اسات دروس فقه و اصول استادش آيت الله العظمى اراكى كه به رشته تحرير درآورده است.

برادر ارجمند ايشان جناب حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا مصطفى مسجد جامعى از علماء فعال و خدمتگذار تهران است كه در مسجد المصطفى (همت آباد سابق) اقامه جماعت نموده و تبليغ دين و احكام مبين اسلامى را مى نمايند.

و مخفى نماند كه اين دو برادر از بيوتات اصيل و ريشه دار روحانيت تهران است كه از چند قرن قبل تاكنون رياست علمى و روحانى مركز را داشته و دارند. مرحوم آيت الله حاج ميرزا عبدالله سعيد تهرانى عموى معظم آنان و مرحوم آيت الله حاج ميرزا عبدالعلى تهرانى دائى گرامى ايشان مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مسجد شاهي اصفهاني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند علامه شيخ محمدحسين بن حاج شيخ محمدباقر نجفى از اجله علماء و فقهاء و مدرسين اصفهان بوده در نجف اشرف در جمعه 20 محرم 1287 قمرى از دختر مرحوم علامه فقيد سيد صدرالدين عاملى متولد گرديده در خدمت پدر دانشمند خود و سيد ابراهيم قزوينى و ميرزا حبيب اللَّه تهرانى معروف به ذوالفنون و آخوند خراسانى و آقا سيد محمدكاظم يزدى و شيخ الشريعه اصفهانى و حاج آقا رضا همدانى و خصوصاً آقا سيد محمد فشاركى تحصيل نموده تا در علوم فقه و اصول و رياضى و نجوم و ادب سر آمد اقران گرديده و جامع معقول و منقول شده در تمام علوم اطلاعاتى فراوان يافت، در فقه و اصول مجتهدى بارع و در فلسفه و حكمت و رياضى از محققين بشمار مى رفت در سال 1333 به ايران مهاجرت كرده و در اصفهان ساكن و به درس و مباحثه و اقامه جماعت و افتاء اشتغال

جسته در معاشرت و حسن خلق بر بسيارى از معاصرين خود امتياز داشت، شريك درس و بحث مرحوم آيت اللَّه حايرى بود در اوائل سال 1344 قمرى وارد قم و مورد استقبال گرم و تكريم آيةاللَّه و حوزه علميه گرديده و در مدرسه فيضيه شروع به تدريس نموده و به منبر افاضه و افاده قرار گرفت و حدود يك سال فضلاء را از مبانى علمى و بيانات متقن خود مستفيض و همواره مرحوم آيت اللَّه حايرى فضلاء تلامذه خود را توصيه و تشويق به درس ايشان مى نمود و آن مرحوم تا پس از فوت عموى گرامش آيت اللَّه حاج آقا نوراللَّه اصفهانى به تدريس اشتغال داشت و پس از آن به اصفهان مراجعت و در آنجا به تدريس و مرجعيت پرداخت تا شب يكشنبه 24 محرم سال 1362 وفات نموده و در بقعه جدش شيخ محمدتقى مدفون گرديد. از اشعار اوست اين دو بيت زير:

الا ان شكل المال فى الدهر منبج

ولكن شكل العلم فيه عقيم

فمن يشترى منى جميع فضايلى

فانى بانحاء العلوم عليم

حدود سى جلد كتاب و آثار در علوم و فنون مختلفه دارد كه بعضى طبع والباقى مخطوط مانده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

مسجدي، حيدر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حيدر مسجدي

محل تولد : كاظمين عراق

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حيدر مسجدي متولد 1346 در شهر كاظمين متولد شدم. و پس از تحصيلات ابتدائي و راهنمايى، توسط ساواك رژيم بعث همراه خانواده دستگير شديم و به زندان روانه شديم. دو برادرم زير شكنجه هاي وحشي شهيد شدند و ما به سوي ايران روانه شديم. از سال 1361 وارد حوزه علميه قم شدم

و دروس مقدماتي را در مدرسه شهيد صدر گذراندم. سپس دروس سطح و خارج رااز محضر اساتيد بزرگوار استفاده كردم از جمله آيه الله احمدي يزدى، آيه الله حسين نجاتى، آيه الله هادي آل راضى، آيه الله احمد مددى، كه بخش مهمي از علوم حديث و نكات بسيار ظريف فقهي و اصولي را از محضر استاد بزرگوار آيه الله احمد مددى استفاده كردم، كه لازم مي دانم از ايشان تشكر كنم و از او به نيكي ياد كنم. در سال 1371 تا سال 1374 در موسسه (دائره المعارف فقه اسلامي ) مشغول تحقيقات اسلامي شدم، ودر تاليف كتاب (معجم فقه الجواهر) شركت نمودم. در سال 1375 وارد موسسه علمي فرهنگي دارالحديث شدم و در رشته حديث مشغول تحقيق شدم.

مسجدي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى ريوى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تبريز در سال 1356، دكتراى تخصصى بيماريهاى داخلى از دانشگاه تهران در سال 1362، فوق تخصص بيماريهاى ريوى دستگاه تنفس از دانشگاه تهران و هاروارد آمريكا در سال 1367، ديپلم بيماريهاى سل از انستيتوسل ژاپن در سال 1368.

مرتبه علمى:

عضويت در هيأت علمى و دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1362.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى سلامت و بيمارى در ايران، آلودگى هواى شهر تهران، درمان سل، تشخيص سل، بيماريهاى انترستيسيل ريوى، سرطان ريه و راهنمائى مشاوره و نظارت بر 2 پايان نامه كارشناسى ارشد و 4 پايان نامه دكتراى آزمايشگاهى و داروسازى و 9 پايان نامه پزشكى عمومى و 3 پايان نامه دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به

زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جراحى عروق محيطى و بيماريهاى عروق كورونر (ترجمه)، مبانى سل شناسى،سل شناسى بالينى و كليات پزشكى براى تكنسين هاى مبارزه با بيماريها و بهداشت خانواده (تأليف).

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 15، تعداد مقالات به زبان خارجى: 15

زمينه علمى مقالات:

دارو و درمان، نبض، خلاصه مقالات كنگره هاى داخلى و مقالاتى چند در زمينه سل و بيماريهاى ريوى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مسرور اصفهاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1347 -1269 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به مسرور. در قريه ى كوپاى اصفهان به دنيا آمد. پس از پايان تحصيلات مقدماتى به فراگيرى صرف، نحو، معانى، بيان، منطق، فقه، اصول و حكمت نزد اساتيد عصر پرداخت. او سپس در مدارس جديد به تحصيل مشغول شد آنگاه به تهران آمد و به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در دارالفنون و دبيرستان نظام به تدريس پرداخت. وى فنون شعر را از فرصت الدوله شيرازى و دهقان سامانى آموخت. او زبانهاى عربى و فرانسه و انگليسى را خوب مى دانست و از زبان پهلوى اطلاعاتى داشت. در 1352 ق كه از طرف انجمن ادبى ايران به نظم آوردن مضامين الواح تخت جمشيد به مسابقه گذارده شده بود، مسرور از ميان پنجاه شاعر برجسته ى شركت كننده حائز رتبه ى اول گرديد و نيز در موقع افتتاح آرامگاه حكيم فردوسى شعر او مقام اول را به دست آورد. وى گذشته از استادى در زمينه ى شعر در نثر نيز توانا بود و از هنر موسيقى و خوشنويسى نيز بهره داشت. مقالات ادبى و تاريخى او در مجلات «ارمغان» و «يغما» چاپ شده است. او مدتى مديريت برنامه هاى

ايران در آينه ى زمان و شهر سخن را، در راديو ايران، به عهده داشت. سرانجام در تهران وفات يافت و در قبرستان ظهيرالدوله به خاك سپرده شد. از آثار وى: «امثال سائره»؛ «خواجو كرمانى»؛ «داستان تاريخى محمود افغان»؛ «ده نفر قزلباش»؛ «فرهنگ زبان»؛ «قران يا سرگذشت لطفعلى خان زند»؛ «نى زن بيابان»؛ «هنرنامه»، شعر. اثر ديگر او مجموعه اشعارش مى باشد كه نخست تحت نام «راز الهام» در 1338 ش و سپس تحت نام «يادگار سخنيار»، در 1347 ش، در سال وفات وى، منتشر شد.[1]

حسين مسرور سخنيار اصفهانى، متخلص به مسرور، فرزند حاجى محمدجواد تاجر كوپايى به سال 1308 هجرى قمرى در كوپاى اصفهان تولد يافته و از پايان تحصيلات به خدمت وزارت فرهنگ درآمده است.

حسين مسرور كه شاعرى توانا و استاد بود، در نثر نويسى نيز مهارتى فوق العاده داشت و داستان هاى تاريخى «ده نفر قزلباش» وى كه تاريخ دوران صفويه را مطرح مى سازد، به بهترين وجهى آن عصر را نمايان مى سازد.

اين شاعر كتاب شعرى دارد به نام «راز الهام» كه در سال 1338 خورشيدى منتشر گرديده است.

«كرشمه ى پرى»

بكرشمه اى پرى- دل آشنا برى

من و ياد روى تو- تو بياد ديگرى

تو اى نسيم سحرى- ببر بجانان خبرى

پيك روز جدايى

باد خزان تو بودى- كه گلم را ربودى

همه گلشن بديدم- تو ز گل ها نبودى

تويى اى نگار من- گل من بهار من

به سپيده دم رسد- شب انتظار من

ز گريبان شب چو مه سر آرد بيرون

ز غم دوريت شود دلم غرق خون

خزان چو گردد سپرى- شود بهار دگرى

شكوفه آيد به چمن- صبا كند جلوه گرى

بكرشمه اى پرى- دل آشنا برى

من و ياد روى تو- تو بياد ديگرى

«عشرت دنيا»

عشرت دنيا مصيبت مردم دانا نبود

يا كه خود

عشرت نصيب مردم دنيا نبود

عشق هر جايى، قلم بر عقل پا برجا كشيد

خاصه ما را كز ازل، خود عقل پا برجا نبود...!

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات معاصر (87 -86)، ادبيات نوين (144 ،84)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (445 -443)، دويست سخنور (381 -379)، الذريعه (251/ 25 ،436/ 24 ،67/ 17 ،201/ 16 ،1035 -1034/ 9 ،285/ 8 ،268/ 7)، راهنماى كتاب (س 11، ش 7، ص 422)، سرآمدان فرهنگ (310 -309/ 1)، سخنوران نامى (434 -422/ 2)، سخنوران نامى معاصر (3284 -3277/ 5)، سواد و بياض (570)، شرح حال رجال (79/ 5)، فرهنگ سخنوران (837)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3423 ،3339 ،2529 ،2428 ،1615/ 2 ،1487 ،1326 ،1293 ،331/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (881 -879/ 2).

مسروق طوسي ابوالعباس، احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 299 / 289 -287 ق)، صوفى و محدث. از بزرگان و اقطاب بود. در شهر طوس متولد شد، و در بغداد زندگى مى كرد، و در همان جا دار فانى را وداع گفت. وى از استادان ابوعلى رودبارى و شاگرد حارث محاسبى، سرى سقطى و محمد بن منصور، محمد بن الحسين البرجلانى بود. از خلف بزاز و ابن مداينى حديث شنيد. از آثار وى: «جزء القناعة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (361)، تاريخ الاسلام (حوادث 74 /300 -291)، تاريخ بغداد (100/5)، تاريخ نيشابور (229)، تذكرة الاولياء (115 /2)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (64 -63)، حلية الاولياء (213 /10)، ريحانه (180 ،179 /7)، سير النبلاء (326 /11)، طبقات الصوفيه سلمى (241 -237)، طبقات الصوفيه هروى (245)، طرائق الحقائق (425 /2)، كشف المحجوب (185)، لسان الميزان (439 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوالعباس)، مجمل فصيحى (ذيل / سال 290)،

مروج الذهب، ترجمه (689 /2)، معجم المؤلفين (175 /2)، نامه ى دانشوران (276 /5)، نفحات الانس (89)، هفت اقليم (193 /2).

مسعود، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1322، مرتبه علمى: استاد، رشته: ايمونولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى ميكروب شناسى و ايمونولوژى از دانشگاه كلودبرنارد فرانسه در سال 1352.

مرتبه علمى:

استاد دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1352 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ارزش RAST در lge تأثير هورمون در تكامل معمولى، بررسى ايمونولوژيك توكسوپلاسموز در مادران حامله، بررسى ايمنى سلولى در توكسوپلاسما، تدريس درس ايمونولوژى در دانشگاه تهران، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ايمونولوژى و مبانى ايمونولوژى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

مقالات بسيار متعدد است از جمله: ارزش تشخيص سرولوژيك در لوپوس، روشهاى تشخيص lge در آلرژى، پذيرنده هاى ايمونوكلولينى در Diagnositic de PR,CLL.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مسعود، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: استاد، رشته: بهداشت، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دامپزشكى از دانشگاه تهران در سال 1340، كارشناسى ارشد انگل شناسى از دانشكده بهداشت و بيماريهاى گرمسيرى دانشگاه لندن در سال 1348، دكتراى انگل شناسى از دانشكده بهداشت و بيماريهاى گرمسيرى در سال 1354، اتمام دوره تكميلى علوم آزمايشگاهى در دانشگاه علوم پزشكى ايران.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1349تا 1353، دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1353 تا سال 1363، و استاد دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1363.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح هاى كنترل و مبارزه با بيماريهاى انگلى، كم خونى و عوارض ناشى از آلودگيهاى كرمى، تهيه آنتى ژن خالص از كرمها جهت تشخيص، بررسى بيولوژى انگل هاى

منتقله به وسيله حلزونها، تعيين خون حلزونهاى آبزى ايران، نظارت بر 70 پايان نامه دكترا و كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كرم شناسى و انگل شناسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 50

زمينه علمى مقالات:

انگل شناسى (كرم شناسى) اكولوژى، بيولوژى، اپيدميولوژى، پاتولوژى، حلزون شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مسعودزاده، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا مسعودزاده

محل تولد : باب انار - جهرم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/6/5

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا مسعود زاده متولد 1338 در قريه باب انار از توابع شهرستان جهرم (استان فارس) تحصيلات خود را بعد از اخذ ديپلم فني رشته برق در سال 1355 كارداني رشته مزبور الكتروتكنيك از انستيتو شيراز در سال 1358 پس از مدت كوتاهي در سپاه پاسداران (6ماه) در سال 1359 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس حوزوي را شروع كردم در سال 1367 پس از اتمام سطح وارد دروس خارج گرديدم در سال 1374 وارد دروس تخصصي رشته تفسير و علوم قرآني گرديدم و هم اكنون مشغول تدوين پايان نامه آن مي باشم.

مسعودي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسين على بن حسين مورخ بزرگ اوايل قرن چهارم (ف. 344 تا 346 ه.ق) از آثار وى «مروج الذهب» و «التنبيه والاشراف» (ه.م) را بايد نام برد وى در سال 345 تا 346 ه. در فسطاط مصروفات نمود.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

مسعودي پنج دهي مروزي، تاج الدين، ابوعبداللّه محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(584 -522/ 521 ق)، فقيه، محدث، لغوى و صوفى. نسبتش به پنج ده، از قراى مرورود، مى رسد. چون نياى بزرگش مسعود بود به مسعودى مشهور شد. او ساكن خانقاه سميساطيه دمشق بود. در مرو و هرات و سجستان و بلخ و سرخس و نيشابور و كرمان و اصفهان و همدان و تبريز و بغداد و موصل و مصر از پدرش و عبدالسلام بن احمد بكبره و مسعود بن محمد غانمى و ابونضر فامى و ابوالمظفر تريكى بغدادى و ابوالوقت عبدالاول و عبداللَّه بن عمر سجزى و عمر بن محمد بسطامى و ابوبكر محمد بن على طوسى و ابوالمعالى مقرى و عبدالرحمان بن احمد طوسى و ابن رفاعه سعدى و مسعود ثقفى و عبدالصبور بن عبدالسلام و سلفى حافظ و جماعتى ديگر حديث شنيد. در 575 ق در مصر مجالس املاى حديث برپا كرد. او معلم ملك افضل فرزند سلطان صلاح الدين بود. ابن مفضل و ابوالقاسم بن عساكر و ابواحمد بن تاجر و ابواحمد بن سكينه و ديگران از وى روايت كردند. او شرحى كامل بر «مقامات» حريرى نگاشت كه به گفته ى ابن خلكان نظير نداشت و در پنج مجلد بزرگ بود و بدين علت به مسعودى شارح «مقامات» معروف شد. او در دمشق درگذشت و در دامنه ى كوه قاسيون دفن شد. از آثارش: «مغانى المقامات فى معانى المقامات»، كه همان شرح «مقامات حريرى»، است؛

«الايضاح فى جمع المغرب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (65 -64/ 7)، الاعلام بوفيات الاعلام (395/ 2)، سير النبلاء (175 -173/ 21)، شذرات الذهب (281 -280/ 4)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (253/ 2)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (37/ 2)، العبر (88/ 3)، كشف الظنون (1790 -1789)، لسان الميزان (292 -291/ 6)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (23 -21/ 19)، معجم الادباء (216 -215/ 18)، معجم البلدان (591/ 1)، معجم المؤلفين (155/ 10)، ميزان الاعتدال (600/ 3)، الوافى بالوفيات (233/ 3)، وفيات الاعيان (392 -390/ 4)، هدية العارفين (101/ 2).

مسعودي كوهستاني

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، مورخ. ساكن ماوراءالنهر بود و در دربار ابوالغازى سلطان عبداللطيف خان ازبك (959 -947 ق) مى زيست و به فرمان اين پادشاه كتابى به نام بنيان گذار اين سلسله، ابوالخير خان، تأليف نمود و نام آن را «تاريخ ابوالخير خانى» نهاد. در اين كتاب تاريخ عمومى، از خلقت تا سده ى دهم، با نثرى مزين و آميخته به نظم بيان شده، ولى هدف اصلى از تأليف آن ظاهرا بيان تاريخ سلاطين ازبك بوده است. داستانهاى اين كتاب شامل خلقت عالم، تاريخ پيامبران، خلفاى راشدين، ائمه ى اثنى عشر (ع)، بنى اميه، بنى عباس، شاهان و سلسله هاى ايران، از كيومرث تا يزدگرد، صفاريان، سامانيان، غزنويان، سلجوقيان، چنگيزخان و جانشينان، هلوكو خان و جانشينان، جلايريان و سرگذشت ابوالخير خان و سلسله ى ازبكان مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1554/ 5)، تاريخ نظم و نثر (355).

مسعودي مروزي، ابوالخير، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 443 ق)، فقيه شافعى، نحوى، لغوى و اديب. مروزى در بين شافعيان به مسعودى معروف بود. نزد ابوبكر قفال مروزى فقه آموخت و برآمد و از اقران شيخ خود گشت. او از قفال و ابونصر محمودى حديث شنيد. مسعودى در نحو و لغت و ادب مشهور زمان خود بود. قاضى ابومنصور سمعانى از او روايت كرد. امام غزالى در كتاب خود، «الوسيط»، از او حكايت كرده است. به گفته ى سمعانى وى در ابتدا از اصحاب الراى بود كه چون مصاحب قفال شد جزء اصحاب الحديث گشت. وفات او را حدود 420 ق نيز ذكر كرده اند. از آثارش: شرح «مختصر المزنى»، در فروع فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات الشافعيه ى سبكى (174 -171/ 4)، كشف الظنون (1635)، معجم

الادباء (214 -213/ 18)، معجم المؤلفين (259 ،248 ،225 -224/ 10)، الوافى بالوفيات (322 -321/ 3)، وفيات الاعيان (214 -213/ 4).

مسعودي، اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اصغر مسعودي

محل تولد : ني ريز فارس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 بعد از اخذ ديپلم تجربي وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه امام صادق (ع) به تصحيل پرداختم و در تابستان همان سال حاشيه و سيوطي را خواندم و از سال دوم در مدرسه امام صادق شروع به تدريس درسهايي كه خوانده ام جامع المقدمات و صرف ساده نمودم و تا پايان سطح ، دروس را به صورت جهشي گذراندم.

متاسفانه مدتي از كار علمي صرف جدا به كار فرهنگي در معاونت سازمان تبليغات اسلامي سنندج و مسئوليت سازمان تبليغات اسلامي مريوان و مهاباد خدمت نمودم و در سال 72 مسئول نمونه استان كردستان برگزيده شدم. سه كتاب سيماي سنندج ، وضعيت فرهنگي اجتماعي مريوان، وضعيت فرهنگي اجتماعي مهاباد را نوشتم و سپس سيري در مهاباد و جمهوري 1946 را به رشته تحرير در آوردم.

مدتي در قم در ستاد منطقه 2 كشوري مسئول واحد آموزش و سر دبير مجله پيك ياران بودم و كتاب پاسداري از حريم كتابت را نوشتم بيش از دو سال از محضر اساتيد معظم خارج آيات عظام فاضل ره ، مكارم حفظه الله و سبحاني حفظه الله كسب فيض نمودم.در سال 1382 در دانشگاه باقرالعلوم ع در رشته فلسفه و كلام در مقطع كارشناسي ارشد قبول و در سال 1384 از پايان نامه ام با موضوع سعادت از منظر فارابي و ابن

سينا دفاع نمودم و در سال 1384 در جشنواره ممتازين بسيجي و شاهد كشور رتبه سوم كشوري را كسب نمودم.و اكنون با گروه فلسفه و كلام مدرسه حجتيه همكاري و درس فلسفه مقدماتي را تدريس مي نمايم. مدتي نيز در دانشگاه پيام نور دروس معارف ، اخلاق كاربردي و كليات فلسفه را تدريس نمودم.

مسعودي، جهانگير

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جهانگير مسعودي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

آقاي جهانگير مسعودي در سال 1344 در خانواده اي متدين در شهر مشهد به دنيا آمد، ايشان در سال 1360 به حوزه علميه مشهد راه يافت، مقدمات و سطح را در هشت سال تمام و پس از آن به مرحله عالي راه يافت و در درس خارج آيات عظام، مرتضوي و زنجاني شركت نمود. ايشان علاوه بر تحصيل علوم حوزوي از تحصيل دروس دانشگاهي غافل نماند و در سال 1382 در رشته فلسفه و كلام اسلامي در مقطع دكتر از دانشگاه تربيت مدرس تهران فارغ التحصيل شد، پس از به زادگاه خويش برگشت و بر كرسي تدريس در دانشگاهها نشست. در زمينه پژوهش نيز زحمات فراواني را متحمل شده كه به صورت مقاله و كتاب به جامعه اسلامي عرضه گشته اند.

مسعودي، عبدالهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالهادي مسعودي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1350 هجري شمسي به مدرسه رفتم و در 1362 هجري شمسي ديپلم رياضي فيزيك گرفتم و پس از يكسال درس مهندسي صنايع در دانشگاه صنعتي شريف، كليه درس هاي جديد را رها كرده و به درس حوزه كه از دبيرستان آغاز كرده بودم به صورت تمام وقت پرداختم و از محضر اساتيدي همچون پدرم ، مرحوم روشني ، آيت الله قديري ، مرحوم پاياني ، آقاي نيري همداني و مرحوم آيت الله زاده اراكي سود بردم پس از اتمام تحصيلات سطح در سال 1369هجري شمسي به درس خارج آيت الله شيخ جواد تبريزي

حاضر شدم و دو سال اصول فقه و 5 سال فقه طهارت و حدود را نزد ايشان تلمذ كردم و سپس به مدت 8 سال درس اصول آيه الله وحيد خراساني و 5 سال فقه استاد آيت الله شبيري زنجاني شركت جستم. از سال 1369 هجري شمسي كار بر روي حديث را به صورت جدي و رسمي آغاز كردم و تاكنون به صورت مطالعه و فيش برداري موضوعي كتب حديث، تبويب و دسته بندي احاديث شيعه و اهل سنت، ترجمه، تلخيص و ... تدوين رساله ها، مقاله ها و كتاب هاي مربوط به حديث ، كارهايي ارائه داده ام. همچنين با مراكز مختلف علمي و پژوهشي ارتباط مشورتي داشته و سالهاست در دو حوزه فقه و حديث، در حوزه و دانشگاه تدريس مي كنم . اينجانب در كنار دروس اصلي فقه و اصول اندكي فلسفه و منطق نيز خوانده ام و با كلام نيز به گونه اي مختصر آشنا هستم. همچنين سالهاست كه به دليل ارتباط كاري از قرآن و تفاسير آن نيز استفاده مي برم و به همين دليل و به دليل مطالعه احاديث اخلاقي و نه عمل به آن، مطالبي را در راديو معارف و راديو قرآن و نيز سيماي جمهوري اسلامي ارائه داده ام. زندگي علمي من در مطالعه حديث و علوم جانبي آن ، نشر مقالات حديثي و تدريس فقه و حديث و سخنراني و نيز ترجمه احاديث و تلخيص بوده و هم اكنون نيز ادامه دارد

مسعودي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مسعودي

محل تولد : خمين

شهرت : مسعودي خميني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1310/1/1

زندگينامه علمي

آية الله علي اكبر مسعودي خميني در سال 1310 هجري شمسي در خمين متولد شد. پدرش _ مرحوم غلامعلي مسعودي _ به پيشة قنّادي روزگار مي گذراند. جدّ وي به دليل اينكه گلپايگان دچار قحطي شده بود، به خمين هجرت كرده و در آنجا ازدواج نموده بود. در خلال اين سالها، خداوند به وي فرزندي به نام غلامعلي اعطا مي كند كه در خمين به زندگي مي پردازد. خانوادة آية الله مسعودي خانواده اي ساده و در حدّ متوسط مردم ، بلكه پايين تر از آنها در زندگي و معيشت بود كه در محلّة سبزي كارها مي زيسته است . آية الله مسعودي خميني ، در شش سالگي به امر پدر راهي مكتب خانه شد. در خمين مكتب داري زندگي مي كرد كه نام او، شيخ ابوالقاسم بود و حضرت امام خميني (ره ) نيز نزد ايشان درس خوانده بود. در مقطعي كه آية الله مسعودي به نزد ايشان مي رفت ، وي هشتاد ساله بود. حضور در مكتب خانه دو يا سه سال به طول انجاميد و پس از آن ، وي در مدرسة شش كلاسه اي در خمين نام نويسي كرد و چون ، سال اوّل را در مكتب گذرانده بود، در پاية دوم به تحصيل پرداخت . از جمله كساني كه در آن دوره در آن مدرسه درس مي خواندند، آية الله رضواني و آية الله جلالي خميني بودند كه تا پاية پنجم با آية الله مسعودي ، همراه بودند. وضعيت نابسامان معيشتي خانواده ، او را بر آن مي داشت كه در كنار درس ، به كار نيز بپردازد؛ امّا اين مسئله با مخالفت پدر و مادر وي همراه بود. ايشان با وجود كمبودهاي مالي ، علاقه داشتند كه فرزندشان به تحصيل علوم

ديني بپردازد و به مسلك روحانيت درآيد. علاقة خانوادة ايشان به روحانيت به حدي بود، كه با آن وضع اقتصادي ، هر شب جمعه از مرحوم سيد محمدتقي خوانساري پدر آيت الله حاج سيد مهدي خوانساري غضنفري دعوت مي كردند تا به منزل ايشان بيايد و آبگوشت و نان و پنيري با هم تناول كنند. وارستگي و زهد مرحوم خوانساري ، در آية الله مسعودي تأثير به سزايي داشت و او را بيش از پيش ، به در پيش گرفتن مسير عالمان ربّاني تشويق مي كرد. از ديگر كساني كه انگيزة ايشان را براي ورود به حوزه فزوني بخشيد، مرحوم حاج شيخ احمد آل طاهر از شاگردان مرحوم عارف واصل آخوند كاشاني در اصفهان بود كه براي اقامه نماز و پيشوايي مردم به خمين آمده بود. رفتار و سخنان دلنشين ايشان ، كودكِ خردسالِ آن روز را شيفته و حيران خود كرده بود. وي ، بعدها جامع المقدمات را نزد ايشان فرا گرفت . با پايان يافتن جامع المقدمات ، در سن پانزده سالگي ، به اراك رفت و به تحصيل سيوطي و حاشية ملاّعبدالله پرداخت . با پايان يافتن كتاب معالم ، راهي قم شد تا از محضر عالمان آن ديار كسب فيض كند. در قم ، مدرسه «دارالشفاء» ساكن شد و با جدّ و جهد دروس سطح را به پايان برد. سپس براي تحصيل درس خارج ، از محضر علماي بزرگي همچون امام خميني (ره ) و آية الله بهجت بهره برد. وي دربارة اولين آشنايي با امام (ره ) مي گويد: «يك بار بنده از خيابان ارم قم عبور مي كردم . وقتي از كنار مسجد محمديه رد شدم ، صداي غرّايي به گوش من رسيد. نگاهي به داخل مسجد افكندم و

ديدم كه آقايي در حال تدريس است و شاگردان زيادي هم دارد. در كنار در ايستادم تا درس استاد تمام شد. بعد از يكي از شاگردان ايشان پرسيدم كه ايشان كيست ؟ گفت : حاج آقا روح الله خميني است ». آية الله مسعودي ، در كنار تحصيل فقه و اصول ، دروس ديگر حوزوي از جمله فلسفه و تفسير را در محضر عالمان وارسته اي همچون علامه طباطبايي مي آموخت و در جلسات اخلاقي ، استادان بزرگ حوزه همچون حاج آقا حسين فاطمي كه شبهاي پنج شنبه در منزل جلسه اي اخلاقي داشت با جدّيت شركت مي نمود تا علم را با عمل توامان سازد. آية الله مسعودي خميني در دوران تحصيل خود، به محضر استادان بسياري شرفياب شد. ايشان در خمين ، جامع المقدمات را نزد مرحوم شيخ احمد آل طاهر فرا گرفت و بخشي از «صمديه » را كه به دليل برخورد با فصل تابستان باقي مانده بود، نزد آقاي صدر كه از اقوام امام (ره ) بود، خواند. در اراك ، حاشيه ملاعبدالله را نزد سيد علي اراكي آموخت و مطول را نزد استاد ارجمند ميرزا جعفر سبحاني آموخت و بخشي ديگر آن را نزد آقا شيخ حسين بادكوبه اي فرا گرفت . با آمدن به قم ، معالم را كه در اراك فرا گرفته بود، ديگر بار نزد ميرزا جعفر سبحاني آموخت مقداري از شرح لمعه را نزد امام موسي صدر و بخشي را نزد آيت الله شيخ جواد تبريزي خواند و نيز رسائل و مكاسب را نزد آقايان مشكيني ، شيخ اسدالله اصفهاني و شيخ عبدالجواد جبل عاملي اصفهاني فرا گرفت . قسمت عمدة كفايه را نيز نزد شيخ عبدالجواد جبل عاملي اصفهاني آموخت . براي فراگيري منطق ، به

نزد آقاي سيد جلال آشتياني رفت و منظومه را نزد آقاي فكور و ملكوتي و نيز حاج آقا رضا صدر فرا گرفت . براي تحصيل اسفار و تفسير نيز در درس علامه طباطبايي شركت نمود. وي براي تحصيل درس خارج از محضر عالمان بزرگي همچون امام خميني (ره )، آية الله گلپايگاني و آية الله بهجت بهره برد. وي دربارة درس امام (ره ) مي گويد: «يكي از خصوصيات حضرت امام اين بود كه شاگردان خود را وادار به مطالعه مي كرد. دليل آن هم اين بود كه حضرت امام در خلال درس از كلمات بزرگاني همچون آقايان نائيني ، آقاضياء عراقي و آقاي كمپاني استفاده مي كردند و لازم بود كه شاگردان ايشان به منابع و مأخذ مربوطه رجوع كرده و خود، عين عبارت بزرگان ياد شده را ملاحظه كنند. از ديگر خصوصيات امام اين بود كه شاگردان را وادار به اظهار نظر مي كرد و معتقد بود هر يك از آقايان در موردي از موارد كه ديدگاهي دارد، بايد زمينه را براي اظهار آن مهيا ببيند». دربارة شيوة تدريس آية الله بهجت نيز مي گويد: «در خصوص شيوة تدريس آقاي بهجت بايد بگويم كه ايشان بر خلاف ساير آقايان ، اين گونه نيست كه در درس خارجشان ، به نقل و نقد نظرات امثال مرحوم نائيني و آقاضياء عراقي و مرحوم آخوند و مرحوم فشاركي و مانند آن بپردازند. ايشان شيوة ديگري دارند و آن ، اين است كه ايشان بحث را شروع مي كنند و ديدگاه خود را مطرح مي كنند و براي آن استدلال مي كنند. در اين حال خود شاگرد بايد بررسي كند كه دلايل استاد، ردّ نظرية كدام يك از علماست ». آية الله مسعودي

خميني ، از محضر چند تن از علما براي امور حسبيّه ، اجازه دريافت نمود. اولين اجازة ايشان ، از حضرت امام (ره ) بود. پس از ايشان نيز، از آقايان گلپايگاني و بهجت نيز اجازه دريافت كرد. وي در دوران تحصيل ، با طلاب و فضلاي بسياري رابطه دوستانه داشت كه از آن ميان مي توان آية الله جلالي خميني ، آية الله رضواني و آية الله مصباح يزدي را نام برد. آية الله مسعودي خميني در پيش و پس از انقلاب خدمات علمي و فرهنگي شاياني را به جامعه علمي و فرهنگي كشور ارزاني داشت . وي ، در حين تحصيل در حوزه علميه ، كتابهايي را كه از پيش فرا گرفته بود، تدريس مي كرد. از جمله كتاب جامع المقدمات را به طلاب نوآموز ياد مي داد و به تدريس كتاب حاشيه ملاعبدالله در مسجد محمديه قم مي پرداخت كه با استقبال فراوان طلاب روبه رو شد، به گونه اي كه مسجد، مملوّ از جمعيت مي شد. از ديگر كتابهايي كه ايشان سالها به تدريس آن مشغول بودند، كتاب شرح لمعه و معالم بود كه ثمرة اين تلاشها، تربيت طلاب فاضل و با تقوا در حوزه علميه قم بود. همچنين ايشان در طول اين سالها، تأليفات و يادداشتهاي فراواني نيز داشته كه از جمله كتاب «خمس » را مي توان نام برد كه بخش عمدة آن در حادثه اي از بين رفت و ديگر «تقرير مبحث دماء ثلاثة » امام خميني (ره ) است كه به چاپ رسيده است . از خدمات مهم فرهنگي آية الله مسعودي خميني ، تصدي توليت آستانه مقدسة حضرت معصومه سلام اللهعليها و خدمات فراوان به آن است . بارگاه ملكوتي حضرت معصومه سلام الله عليها كه در روايات آشيانة آل

محمد(ص ) معرفي شده ، يكي از مهم ترين پايگاههاي شيعه است . عنايت كريمة اهل بيت و فيض حضور او در شهر قم ، اين شهر را به شهري عالم پرور و سرچشمه مبارزات براي تحقق جمهوري اسلامي ايران قرار داده است و خدمت به اين مركز مهمّ، خدمت به شيعه ، حوزه علميه ، انقلاب اسلامي و پاسداشت خون شهيدان راه استقلال و آزادي است . آية الله مسعودي خميني ، پس از تصدي توليت آستانة حضرت معصومه سلام الله عليها كه با حكم مقام معظم رهبري همراه بود، به عمران و گسترش آن همت گماشتند و با بازسازي و مرمّت بخشهايي از آن ، ميراث فرهنگي بزرگ شيعه را پاس داشتند. ايشان در طي اين سالها، موقوفات آستانه را كه بخشي از آن به دليل اهمال از دست آستانه مقدسة خارج شده بود، به حرم مطهّر باز گرداندند. همچنين با گسترش كتابخانة حرم ، هم از نظر مساحت و هم از نظر تعداد كتب پرداختند، به گونه اي كه كتابخانه را به مكان شايسته تر و تعداد كتب را از حدود بيست و دو هزار به شصت و پنج هزار جلد رساندند و حدود پانصد نسخة كتاب خطي نفيس براي آن تهيه كردند. با تلاش و پيگيري ايشان گنبد مطهر حرم پس از دويست و ده سال تعويض و با بهترين طلا بازسازي گرديد همچنين صحن و مسجد جديد در جوار حرم مطهر كه از پروژه هاي معظم در توسعه حرم مي باشد توسط ايشان بنا گرديد. از ديگر خدمات ايشان در اين عرصه ، راه اندازي انتشارات حرم و چاپ كتب مذهبي متعدد و نيز چاپ نشريه اي به صاحب امتيازي آستانه مقدسه بود كه زائران حرم مطهّر،

از آن بهره مي برند. حرمي كه آشيانة آل محمد(ص ) مي باشد، بايد به پيروي از اهل بيت عليهم السلام ، رسيدگي به حال محرومان و مستضعفان را سرلوحة كارخويش قرار دهد و پناهگاه نيازمندان و درماندگان باشد. در اين زمينه ، حرم مطهر، طرحهاي گسترده اي را به انجام رسانده است كه همه حكايت از تلاش بي وقفة مسؤولين آن ، بويژه آية الله مسعودي دارد. از تلاشهاي ديگر ايشان در امور فرهنگي آستانة مقدسه ، فراهم آوردن زمينه براي بهره مندي زائران از سخنان علماء و واعظان و مداحان برجسته و نيز برگزاري جلسات مختلف ، از جمله دعاي ندبه ، كميل و توسل بوده است . همچنين ايشان به نگهداري و بهينه سازي موزة حرم مطهر همت ويژه اي گماشته ، آن را به مركزي ديدني و يادگار عشق مردم ايران به خاندان پيامبرگرامي اسلام (ص ) تبديل نموده است . او همچنين اشياء گران قيمت كه در رژيم سابق پراكنده شده بود را به موزه آستانه مقدسه عودت داد. آية الله مسعودي خميني ، در پيش و پس از انقلاب خدمات سياسي فراواني را براي تحقّق انقلاب اسلامي و تداوم آن انجام داده است كه ذكر همة آنها در اين مختصر نمي گنجد. او مانند بسياري ديگر از عالمان و مجاهدان قرن اخير، تفكر و خط مشي امام خميني (ره ) را در مبارزه سرلوحة خويش قرار داده و در مواقع حساس و مهم ، تابعيت خود را از زعيم عاليقدر شيعه به اثبات رسانده است . شخصيت امام (ره ) و شجاعت و صلابت او به حدّي بود كه اطرافيان و ديگر مبارزان را سخت تحت تأثير خود قرار مي داد. وي دربارة شجاعت امام (ره ) مي گويد: «بنده در مدتي كه

خدمت ايشان بودم ، هرگز مشاهده نكردم كه بي دليل و صرفاً از سرهواي نفس ، عصباني شوند. در عوض هر جا كه پاي دين و ديانت و حفظ ارزشهاي انساني و اسلامي به ميان مي آمد، رگهاي گردنشان متورم مي شد و فرياد مي كشيدند. در سنوات مبارزه ، شديدترين اعتراضات را به شاه آمريكايي نمودند؛ امّا در قبال بي مهري دوستان صبور و حليم بودند. اگر كسي ايشان را آن گونه كه در خورشان بود، تعريف نمي كرد يا براي مثال به ايشان آية الله العظمي نمي گفت ، ايشان به اندازة سرسوزني دلگير نمي شد و تغييري در رويّه شان مشاهده نمي گرديد». همچنين دربارة ساده زيستي امام (ره ) مي گويد: «به خاطر دارم كه در سنة چهل ، و چهل و يك ، حضرت امام مُهري در اختيار داشتند كه در ذيل جواب به استفتائات و مانند آن ، مورد استفاده قرار مي دادند، منتها براي آغشته كردن قسمت برجستة مُهر به جوهر، به علت نداشتن استامپ همواره مشكل داشتند و اين مشكل را به نحوي تحمل مي كردند تا اينكه يك بار بنده به ايشان عرض كردم كه اگر اجازه بدهيد، من كاري مي كنم كه زحمت شما كمتر شود. فرمودند: چه كار مي كني ؟ عرض كردم ، شما اجازه بدهيد. مطمئناً راضي خواهيد شد. ايشان هم اجازه دادند. بنده استامپي تهيه كردم و در اختيار ايشان گذاشتم . امام از قيمت استامپ سؤال كردند و نگران قيمت بالاي آن بودند؛ ولي در نهايت مورد قبول واقع شد و ايشان از آن به بعد، مهرشان را كه در سينه آويز كرده بودند، در مي آوردند و به استامپ مي زدند و استفاده مي كردند». آية الله مسعودي خميني از سالهاي اوليه مبارزة امام (ره )

بر ضد رژيم شاه ، با ايشان همراه بود و در سخنرانيهاي خود همواره شاه و دار و دسته اش را منكوب مي كرد. وي ، پس از هجرت امام به نجف ، با زحمت فراوان از مرز ايران خارج شد و با تحمل مشقّات در نجف به ديدار امام (ره ) شتافت سپس به بيان مشكلات موجود در راه و توسل به امام زمان (عج ) براي رهايي از آن مشكلات و رسيدن به نجف پرداخت . امام نيز با شنيدن سخنان او، فرمودند: «هر كس را بخواهند، به مقصد مي رسانند». پس از بازگشت از نجف ، به دستور امام خميني (ره ) عازم سيرجان شد تا به حل مشكلات مردم و آماده سازي آنان براي انقلاب بپردازد كه اين اقامت ، چهار سال به طول انجاميد. از اقدامات مؤثر ايشان در سيرجان ، تأسيس حوزه علمية آن شهر و نيز دعوت از طلاب و مبلغين قم براي سخنراني در سيرجان در ايام ماه رمضان ، محرم و صفر بود. خدمات ايشان و نيز افشاگريها و سخنرانيهاي حماسي ، منجر به بازداشت ، ممنوع المنبر شدن و حتي ممنوع الكلام شدن ايشان شد. از اين رو وي را به كرمان برده با آرشام رئيس ساواك وقت روبرو شدند. چند روزي در زندان كرمان مانده ليكن با راهپيمائي مردم سيرجان آزاد شدند و تعهد گرفتند كه در سيرجان نمانند. بخشي از فعاليت سياسي آية الله مسعودي در دهة پنجاه ، به مبارزات با جريانات انحرافي و التقاطي معطوف بود. در اين دوره آية الله مسعودي با همراهي آية الله مصباح يزدي ، به افشاي طرح دشمن براي تحريف جريان مبارزه و حمايت از تز اسلام منهاي روحانيت مي پرداخت و بر پيروي از خط مرجعيّت

و روحانيّت و انقلاب صددرصد اسلامي پاي مي فشرد. از فعاليتهاي مهم ايشان در آستانه پيروزي انقلاب ، شركت در تحصن علما در دانشگاه تهران و نيز عضويت در كميتة استقبال از امام (ره ) بود. همچنين آية الله مسعودي ، از افرادي است كه در تشكيل جامعه مدرسين و سازماندهي مجدد آن نقش بسزائي داشته است . وي درباره چگونگي تشكيل جامعه مدرسين ، مي گويد: «تاريخچة جامعه مدرسين بسيار جالب است و بايد در فرصت مقتضي بدان پرداخته شود. شايد پيش از اين گفته باشم كه هستة اصلي جامعه ، قبل از نهضت امام خميني نهاده شد. عدّه اي از دلسوزان دور هم جمع شدند و در اين باره صحبت كردند كه حوزه بايستي درب و دروازه داشته باشد و صاحب نظم و انتظامي شود. اين هسته عبارت بودند از آقايان : مصباح ، رشيدپور، سيد ابراهيم خسروشاهي ، اميني ، مرحوم شيخ محمدعلي قمي و بنده . حدود ده جلسه در خصوص ضرورت تشكيل جامعه مدرسين بحث و تبادل نظر شد و تصميم بر اين شد كه نزد بزرگان حوزه و مراجع برويم و به خصوص دربارة سطح پايين اخلاق در حوزه گلايه كنيم و بخواهيم كه براي رفع اين مشكل اقدامي كنند از اين رو چند نفر خدمت حضرت امام و ساير مراجع رسيدند كه تنها از سوي حضرت امام جواب مثبت شنيدند... در روز اوّل كه بنا شد جلسه جامعه تشكيل شود، به هزار تومان پول نياز داشتيم و جمع ما كه مركب از حدود چهل تن از علماي بزرگ بود، اين وجه را در اختيار نداشتند. آقاي مؤمن ابراز كرد كه خوب است از شهرية خود آقايان اين وجه تهيه شود. هر كدام

از اعضا مقداري از اين وجه را تقبّل كردند و كار را با هزار تومان شروع كرديم . بحث درباره كارهاي مثبت جامعه مدرسين در طول سالهاي قبل و بعد از انقلاب بسيار مفصل است ». در آن سالها، جامعه مدرسين اقدامات مهمي را بر ضد رژيم شاه به انجام رساند كه از جمله مي توان به خلع يد شاه از حكومت اشاره كرد كه موجبات شادي دلِ امام (ره ) را فراهم نمود. پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ، آية الله مسعودي ، در مدرسة رفاه ، در خدمت امام بود و با تشريف فرمايي امام به قم ، به همراه ايشان به قم آمد. آية الله مسعودي در طول سالهاي دفاع مقدس ، بارها در كنار رزمندگان حضور يافت و همواره مدافع اسلام و انقلاب بود. ايشان هم اكنون توليت آستانة مقدسة حضرت معصومه را بر عهده دارد و به خدمت به زائران كريمة اهل بيت مي پردازد.

مسعودي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدي مسعودي

محل تولد : اقليد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1357/3/10

زندگينامه علمي

اينجانب محمد مهدي مسعودي در سال 1357 در اقليد فارس متولد شدم. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان را در زادگاهم گذراندم. در سال 1376 در دوره كارشناسي رشته علوم قرآن و حديث دانشگاه علوم اسلامي رضوي مشهد مقدس پذيرفته شدم و در سال 1380 از اين دانشگاه با احراز رتبه اول در ميان فارغ التحصيلان سال مذكور فارغ التحصيل گرديدم. در همين سال در دوره كارشناسي ارشد رشته علوم قرآن و حديث دانشگاه قم پذيرفته واز اين دانشگاه نيز در سال 1382 با احراز رتبه اول فارغ التحصيل شدم. سپس به

خدمت سربازي رفته و بخشي از آن را در دانشگاه امام حسين(ع) با اشتغال به فعاليتهاي پژوهشي و بخش ديگر را در پژوهشكده تحقيقات اسلامي سپاه با اشتغال به فعاليتهاي اجرايي و پژوهشي گروه الهيات پشت سر گذاشتم. پس از آن مدتي با موسسه علمي فرهنگي دارالحديث- دانشكده علوم حديث قم همكاري نمودم و بالاخره در دوره دكتري رشته علوم قرآن و حديث دانشگاه قم پذيرفته شدم و هم اكنون در اين دانشگاه مشغول به تحصيل مي باشم. اينجانب مدتي با دانشگاه آزاد اسلامي واحد قم و هم اكنون نيز با دانشگاه آزاد واحد اقليد همكاري علمي دارم.

مسعوديان، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد مسعوديان

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه علميه امام خميني(ره) مشغول تحصيل جامع المقدمات شدم و تا پايان پايه سوم در آن مدرسه حضور داشتم. پس از پايان پايه سوم درس لمعه و اصول فقه را در درسهاي استاد محمدي شركت كردم و سپس رسائل را خدمت همان استاد و مقداري را خدمت استاد اعتمادي تمام نمودم. مكاسب را در درسهاي استاد پايانى، استادى، محقق داماد و عراقي همداني و نكونام شركت كردم.همچنين درسهاي لعمه را خدمت اساتيد معظم طالقانى، سعيدى، خاتمى، درس كفايه را خدمت استاد موسوي تهراني و اعتمادي تلمذ نمودم. سپس در سال 71 يا 72 در درس خارج آيت الله مكارم شيرازي (فقه و اصول) شركت كردم. همچنين در درس اساتيد محترمي همچون آيت الله وحيد خراساني و سبحاني نيز شركت داشته ام. از سال 1376 كار خود

را در واحد پاسخ به سوالات (نهاد رهبري دردانشگاه) آغاز نمودم و از سال 1379 (سال تاسيس) واحد پاسخ به سوالات ستاد اقامه نماز را تحت اشراف حاج آقاي كلباسي راه اندازي نموده و تاكنون( 24/10/85) مشغول خدمت مي باشيم.

مسگرنژاد، جليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: علامه طباطبائى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات فارسى از دانشگاه تبريز در سال 1348، كارشناسى ارشد ادبيات فارسى از دانشگاه تبريز در سال 1351 و دكتراى ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1357.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه ابوريحان و علامه طباطبائى از سال 1357 تا سال 1369 و دانشيار دانشگاه علامه طباطبايى از سال 1369 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اخلاق در نهج البلاغه، معراج نامه ها در زبان فارسى، بررسى دستور زبان فارسى و مقايسه دستورها، زندگينامه سخنران جان باخته، ديوان مولانا لسانى شيرازى، انيس الشعراء، پژوهشى در عقايد اهل حق، تدريس دروس مختلف ادبى در دانشگاههاى علامه طباطبايى تربيت معلم و تهران، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 8 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

مختصرى در شناخت عروض و قافيه، شرح خصوص الحكم خواجه محمد پارسا و كنزالرموز امير حسينى تاريخ تصوف و اصطلاحات، عرفان و تصوف.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 12، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

شرح خصوص الحكم و شروح معتبر آن، تأمل در صحت انتساب شروح خصوص الحكم، مقاله اى در اصطلاحات صوفيه- غزالى، معرفةالنفس (خودشناسى) اقبال لاهورى، مقاله (هلال و خيال) در مثنوى مولوى، كليت و مفهوم در غزل حافظ، رسالت بزرگ و روحى و سير مفاهيم عرفانى

در ديوان خواجو، عرفان و تصوف، اصطلاحات عرفانى، شناخت متون، تاريخ ادبيات و تحقيق در انديشه شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مسلم ملكوتي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله مسلم ملكوتي

محل تولد : سراب

شهرت : ملكوتي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1303/1/1

زندگينامه علمي

حضرت آية الله ميرزا مسلم ملكوتي ، در پانزدهم خرداد سال 1303 در حومة شهرستان سراب ، واقع در 130 كيلومتري تبريز به دنيا آمد. پدرش به شغل كشاورزي روزگار مي گذراند و داراي تحصيلاتي نيز بود. اشتياق خانواده آية الله ملكوتي و نيز علاقه پدر، او را به تحصيل علوم ديني وا داشت ؛ به گونه اي كه در پنج يا شش سالگي نزد عالم محل كه خود از منسوبين او بود، توانست نوشتن و خواندن را فرا گيرد و با قرآن مجيد و معارف آن آشنا شود و بخشي از قرآن را حفظ كند. آية الله ملكوتي ، با فرا گرفتن قرآن در زادگاه خود به سراب آمد و در آنجا به فراگيري كتابهاي متداول ادبي حوزه علميه ، همانند جامع المقدمات ، سيوطي ، مغني ، مطول ، منطق و اصول فقه پرداخت و در هفده سالگي براي ادامة تحصيل ، به تبريز رفت . در حوزه علميه تبريز، به مدت چهار سال اقامت داشت و از محضر استادان گرانمايه آن ديار همچون مرحوم آية الله سيد مهدي انگجي ، مرحوم آية الله ميرزا فتاح شهيدي و مرحوم آية الله ميرزا محمود دوزدوزاني . بهره برد و كتابهاي شرح لمعه ، رسائل ، مكاسب و كفاية الاصول را به پايان رساند.

ايشان در طي اين سالها، كتابهايي را كه پيش تر فرا گرفته بودند، به طلابي كه تازه وارد حوزه شده

بودند، تدريس مي كردند. با اتمام دوره سطح ، در سال 1321 به منظور ادامة تحصيل و بهره گيري از محضر عالمان و دانشمندان قم ، بدانجا روانه شد. از نخستين روزهاي سكونت در شهر قم ، به جد و جهد، در درس بزرگان حوزه علميه حاضر شد و در علوم معقول و منقول ، از محضر بزرگاني چون امام خميني (ره ) و علامه طباطبايي بهره برد. سپس به حوزه علميه مشهد عزيمت كرد و ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا(ع ) از درس بزرگان آن ديار، همچون آية الله ميرزا مهدي اصفهاني استفاده نمود. شوق فراگيري علوم ديني ، آية الله ملكوتي را در سال 1334 به سمت نجف اشرف كشاند. انوار علوي چنان بر سر ايشان سايه افكند كه توانست در آن ديار، به درس بزرگاني چون آية الله سيد ابوالقاسم خويي ، آية الله سيد محسن حكيم راه يابد و كسب فيض نمايد؛ همچنين در اين مدت از تربيت شاگردان ممتاز در فقه ، اصول ، فلسفه ، كلام ، رياضي و ... غافل نماند و بدين ترتيب ، دين خود را به حوزه علميه آن ديار نيز ادا كرد.

اقامت دوازده ساله ايشان در نجف ، در سال 1346 به پايان رسيد و ايشان براي سپري كردن اوقات فراغت در تابستان ، به ايران آمد. با به پايان رسيدن تابستان ، بار ديگر قصد نجف اشرف نمود؛ اما درگيريهاي آن روز دولت ايران و عراق كه به نا امن شدن مرزها انجاميده بود، او را از تصميم خود بازداشت و ديگر باز، عازم شهر مقدس قم شد. آية الله ملكوتي ، با ورود به شهر قم ، تدريس فقه و اصول را آغاز كرد كه با استقبال فراوان

طلاب مستعد روبرو شد و نيز ايشان در كنار آن به تدريس فلسفه مي پرداخت كه حاصل آن ، ظهور طلابي فرهيخته در حوزه علميه امروز ماست . دوران تحصيل آية الله ملكوتي ، در محضر بزرگاني سپري شده است كه نام هر كدام ، همچون ستاره اي در آسمان تشيع مي درخشد. ايشان در تبريز، دروس سطح را نزد مرحوم آية الله ميرزا فتاح شهيدي ، مرحوم آية الله سيد كاظم شريعتمداري ، مرحوم آية الله ميرزا محمود دوزدوزاني و مرحوم آية الله سيد مهدي انگجي آموخت . با ورود به قم ، در درس خارج فقه و اصول آقايان مرحوم حاج ميرزا محمد فيض قمي و سيد محمد حجت شركت نمود. با ورود آية الله بروجردي به قم از درس ايشان نيز بهره برد و در علوم عقلي به درس حضرت امام خميني (ره ) رفت . ايشان از امام (ره ) به دقت ، جديت و همت بلند معظم له ياد مي كند و از سجاياي اخلاقي ايشان ، حضور دائمي در نماز جماعت را بر مي شمرد. همچنين ايشان در علوم عقلي از ميرزا مهدي مازندراني ، شيخ ابوالقاسم اصفهاني ، ميرزا مهدي آشتياني و علامه طباطبايي نيز بهره برده است . در مشهد نيز به درس فلسفه شيخ سيف الله ايسي ميانجي و هيأت و رياضيات شيخ محمد رضا كرباسي رفت و نيز از محضر آية الله ميرزا مهدي اصفهاني بهره هاي فراوان برد.

استادان ايشان در نجف ، ميرزا عبدالهادي شيرازي ، سيد محسن حكيم ، سيد محمود شاهرودي و شيخ حسين حلي بودند كه در درسهاي خارج فقه آنان شركت مي نموده است و نيز در درس خارج فقه و اصول آية الله ابوالقاسم خويي حضور مداوم داشته است . ايشان از دوستان دوره طلبگي خود به شيخ

اسدالله اصفهاني و آقا سعيد اشراقي اشاره مي كند كه هماره با آنها به مباحثه دروس فرا گرفته شده ، مي پرداخته است . آية الله مسلم ملكوتي طبق سنت حوزه هاي علميه ، هم زمان با تحصيل به تدريس دروس به طلاب بعد از خود مي پرداخت و در فقه و اصول ، فلسفه ، كلام ، هيأت ، رياضي و ... صاحب شاگرداني زبده بود و سه حوزه قم ، نجف و مشهد خاطرة سالها تدريس ايشان را در ذهن دارد. زندگي آية الله ملكوتي همچون بسياري ديگر از علماي راستين ، با مبارزات و فعاليتهاي سياسي بسياري همراه بود. در زمان سلطه حكومت ستمشاهي ، ايشان لحظه اي از مبارزه با آن رژيم سرباز نزد و حتي ديگران را به فعاليت و مبارزه بر ضد شاه تشويق مي كرد. آية الله مسلم ملكوتي با تأسيس كتابخانه و صندوق قرض الحسنه المهدي در شهر سراب ، زادگاه خود، بر آن شد كه با جذب جوانان متدين ، آنها را براي مبارزه بر ضد رژيم شاه منسجم و متشكل سازد و در ضمن ، مباني اعتقادات آنها را نيز تقويت كند.

از فعاليتهاي ديگر ايشان در پيش از انقلاب ، عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم بود. در آن روزگار، جلسات جامعه مدرسين به صورت مخفي و در خانة افراد عضو، برگزار مي شد. آية الله ملكوتي با حضور مستمر در جلسات جامعه مدرسين ، امضاي نامه هاي آن مركز در حمايت از نهضت امام خميني (ره ) و تبادل نظر با گروهها و جناحهاي سياسي براي وحدت هر چه بيشتر، نام خود را در شمار ياران باوفاي انقلاب و امام (ره ) رقم مي زد. افشاگري هاي ايشان در آن سالها، باعث شده بود كه ساواك بارها ايشان را در قم

و آذربايجان تحت تعقيب قرار دهد. حضرت آية الله ملكوتي ، در سالهاي مبارزه بر ضد رژيم با تبعيت و پيروي محض از فرمانهاي حضرت امام خميني (ره ) در برابر گروهها و دسته هاي انحرافي و التقاطي ايستاد و بر اسلامي بودن حركت ، پافشاري نمود. فعاليتهاي سياسي ايشان به پيش از انقلاب محدود نشد. با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران در بهمن 1357، حضور سبز و پر صلابت ايشان در عرصه هاي گوناگون انقلاب ، به بسياري از مبارزان ، اميد مي بخشيد. ايشان با شركت مستمر در دفتر استفتائات امام (ره ) به مستحكم كردن پيوند امام و امت و نيز به حل مشكلات فقهي مردم مي پرداخت و نيز به نمايندگي از طرف امام (ره ) براي حل مشكلات مردم آذربايجان و زنجان ، به آن ديار شتافت . با شهادت آية الله مدني ، امام جمعه تبريز، در سال 1360، امام خميني (ره ) آية الله ملكوتي را به نمايندگي خود در آذربايجان و نيز به عنوان امام جمعه تبريز برگزيد. تبريز در آن سالها دست خوش نزاعها و تحريك گروهكهاي ضد نظام براي ايجاد يأس از انقلاب اسلامي بود. آية الله ملكوتي با افشاي اين دسيسه ها و دعوت مردم و گروه هاي هوادار انقلاب به وحدت و يكپارچگي ، دشمنان را از رسيدن به اهداف خود مأيوس نمود. ايشان بارها و بارها در خطبه هاي نماز جمعه و ديگر سخنرانيها، مردم را به حضور پر شور در جبهه هاي جنگ و كمك به رزمندگان دلير اسلام فرا خواند و خود نيز از حمايت مادي و معنوي رزم آوران دفاع مقدس دريغ نورزيد. همچنين آية الله ملكوتي در دورة اول و دوم مجلس خبرگان رهبري ، به نمايندگي از طرف مردم آذربايجان شرقي عضويت

داشت و خدمات شاياني را در اين عرصه نيز به انجام رساند. آية الله ملكوتي در سال 1373، با دعوت برخي بزرگان حوزه علميه قم و نيز موافقت مقام معظم رهبري از تبريز به قم آمد و با بر پا كردن درس خارج فقه و اصول ، بسياري از طلاب علوم ديني را شيفتة درس خويش ساخت و بدين وسيله ، سيرة علما و دانشمندان اين حوزه سترگ را پاس داشت .

مسلمي خوازني، عبدالرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرضا مسلمي خوزاني

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1340 در آبادان متولد شدم. پدر و مادرم مذهبي بودند در كنار دروس جديد در مكتبخانه هاي قديمي به فراگيري كتاب آسماني و قرائت صحيح آن پرداختم در دوران دبيرستان در ايجاد و ترويج مطالعات اسلامي در ميان همكلاسي ها موثر بودم در مساجد و كانون هاي مذهبي حضور فعال داشتم تدريس قرآن، تفسير ساده و عقايد از اشتغالات هميشگي ام بود. حضور در صحنه هاي انقلاب و بحث ومناظره با ماركسيست ها و گروهك منافقين در برنامه هاي كاري ما بود. در سال 1359 ديپلم اقتصاد گرفتم و سريعاً به حوزه علميه قم وارد شدم دو ماه پس از درس خواندن، جنگ تحميلي آغاز گرديد و بنده به مناطق جنگي رفت و آمد داشتم و به بيان عقايد، تفسير، اخلاق و احكام براي رزمنده ها مي پرداختم در پايان سال تحصيلي 68 _ 67 دوره سطح حوزه را به پايان رساندم.در مدرسه حجتيه قم براي طلاب خارجي تدريس عقايد و كلام داشتم. از سال تحصيلي 70 _ 69 در مدرسه رسول اكرم(ص) شاه ابراهيم و ديگر مدارس

حوزه مانند معصوميه بلوار امين و الهادي خاكفرج و... به تدريس عقايد و كلام اسلامي اشتغال داشتم. در سال 70 _ 69 در دوره تخصصي كلام حوزه شركت كردم و قبول شدم و دوره از 71 _ 70 آغاز گرديد اين اولين دوره تخصصي حوزه بود و آن را با موفقيت كامل در سال 74 به پايان رساندم در تاريخ 25/11/74 رسماً به صورت حق التدريس با دانشگاه شهيد چمران اهواز همكاري كردم كه اين حق التدريس تا الان ادامه دارد فيش ها و يادداشت هاي زيادي در مباحث كلامي و تفسير و منبر دارم كه هيچ كدام منتشر نشده اند. اكثر اوقات بنده به تدريس، سپري شده است و ايام تبليغي هم به منبر و سخنرانى.

مسنده اصفهان، فاطمه

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

(ح 524 -425 ق)، محدث و مسند. كنيه وى را ام ابراهيم، ام الغيث و ام الخير گفته اند. او در قريه جوزدان اصفهان به دنيا آمد. بيشترين روايتش از استادش ابن ريذه بود كه فاطمه در 535 ق شاگردى وى را آغاز كرد و آخرين راوى ابن ريذه بود. فاطمه «معجم الكبير» و «معجم الصغير» طبرانى و كتاب «الفتن» نعيم نيشابورى را از ابن ريذه استماع كرد. او در اصفهان مقامى رفيع يافت تا حدى كه ذهبى او را به صفت مسنده اصفهان وصف كرد. عالمان بسيارى از وى حديث آموخته اند. ابوالعلاء عطار و ابوموسى مدينى و ابوجعفر صيدلانى و عفيفة بنت احمد و ابوسعيد ارجانى و داوود بن نظام الملك و شعيب سمرقندى و بسيارى ديگر از او روايت كرده اند. در «الاعلام» سال ولادت مسنده 434 ق ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (328/ 5)، سير النبلاء (505 -504/ 19)، شذرات الذهب

(70 -69/ 4)، العبر (420/ 2).

مسندي بخاري، ابوجعفر عبداللَّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 229 ق)، حافظ و محدث. اصلش از بخارا است. چون به احاديث مسند توجهى بسيار داشت به مسندى معروف شد. در طلب حديث سفرها كرد و از سفيان بن عيينه و اسحاق ازرق و فضيل بن عياض و عبدالرزاق بن همام و يحيى بن آدم و وليد بن مسلم و يحيى بن معين و وكيع بن جراح و ابوهمام اهوازى و حسين بن محمد مروزى و هشام بن يوسف و ابونضر هاشم بن قاسم و ابوعامر عقدى و عبداللَّه بن نمير و ابوعاصم نبيل حديث شنيد. بخارى در «صحيح»، خود و ابوزرعه رازى و ابوحاتم رازى و فقيه محمد بن نصر مروزى و محمد بن يحيى ذهلى و احمد بن سيار مروزى و عبيداللَّه بن واصل بخارى و حمدون بن عماره ى بزاز و جماعتى ديگر از وى روايت كردند. حاكم گويد كه او يكى از پيشگامان حديث در ماوراءالنهر بود. او به بغداد رفت و در آنجا حديث گفت. سرانجام به بخارا بازگشت و در همان جا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (65 -64/ 10)، التاريخ الكبير (189/ 5)، تذكرة الحفاظ (493 -492/ 2)، تهذيب التهذيب (11/ 6)، تهذيب الكمال (499 -497/ 10)، الثقات (354/ 8)، الجرح و التعديل (ج 2، ق 162/ 2)، سير النبلاء (660 -658/ 10)، شذرات الذهب (67/ 2)، طبقات الحفاظ (238)، العبر (318/ 1).

مسيب نژاد، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن مسيب نژاد

محل تولد : لاهيجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 70-69 پس از اخذ ديپلم از شهرستان محل تولد خود لاهيجان براي شروع تحصيلات در علوم

حوزوي وارد حوزه علميه قم شدم و در مدارس علميه كرمانيها، حقاني، معصوميه ، مدرسه آيت الله گلپايگاني دروس حوزوي را تحصيل نمودم.

در مدرسه آيت الله گلپايگاني در دروس محمد جواد فاضل و آقاي فقيهي مقداري از كفايه و مكاسب را تحصيل نمودم و در سال 1380 وارد درس خارج اصول آقاي صادق لاريجاني شدم و هم اكنون هم در درس خارج صلاة آقاي سيد محمد خاتمي مشغول به تحصيل هستم همزمان با تحصيلات در بنياد نهج البلاغه چند سالي به كارهاي تحقيقي اجرائي مشغول بودم و در كنار آن با مركز مطالعات و پژوهشهاي حوزه در بخش تحقيقات مشغول به همكاري هستم مدتي هم با مركز پژوهش هاي صدا و سيما در مجله اي در قسمت تحقيقات و نوشتن مقاله همكاري كردم. و در ضمن دروس حوزوي در سال 80 وارد رشته تحصيلي كارشناسي فلسفه در دانشگاه مفيد شدم و در سال 84 دوره كارشناسي را به پايان رساندم . با دفتر تبليغات حوزه نيز در بخش انتشارات چند سال است كه در قسمت نمونه خواني و تصحيح مشغول به همكاري هستم.

مسيبي، رضوانعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضوانعلى مسيبي

محل تولد : بابلسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب رضوانعلي مسيبي قبل از هفت سالگي شروع به تحصيل قرآن كريم نموده و بعد از 7 سالگي وارد مدرسه ابتدايي در شهر بابلسر – مازندران شدم و تا مقطع ديپلم را در همان رشته علوم تجربي به پايان رساندم. سپس در تاريخ 21/10/63 وارد حوزه علميه قم (مدرسه حقاني) شدم و به مدت 5 سال و نيم كل دروس مقدمات و

سطح را تمام كردم و وارد درس خارج شدم تا الان . از همان اوايل تحصيل درحوزه علميه قم مشغول تدريس ادبيات شده و سپس به فقه و اصول و ... تا الان كه مكاسب، رسائل و كفايه را تدريس مي كنم . و چون علاقه وافر به قرآن داشتم از همان اوائل تحصيل در حوزه در جلسه تفسير قرآن حضرت آيت الله جوادي آملي شركت كرده و بهره ها بردم تا الان كه مشغول تلمذ در اين درس هستم . از طرفي علاقه به معقولات ، اينجانب را به حضور در دروس فلسفه و عرفان كشانده و از اين رهگذر حضرت آيت الله حسن زاده آملي بعضي از مجلدات اسفار و مصباح الانس در عرفان را تلمذ كرده و بعضي از مجلدات اسفار را هم نزد آيت الله جوادي آملي تلمذ كردم. بعد از سالها تدريس در فكر قلم زدن در وادي مسائل مبتلا به شدم تا اينكه در تاليف اول ( بازگشت به خويشتن يا توبه نصوح) كه جنبه تفسيري آن بر اخلاق برتري دارد را ارائه كردم . سپس در مقالات شخصي كه بر متون اهل سنت در فقه و حديث – تاريخ داشتم كتاب دوم را تاليف نمودم . در رهگذر اين تدريس و تلمذ و تدريس ، به حفظ قرآن پرداخته و سالها در كتاب شريف نهج البلاغه و صحيفه سجاديه سپري كردم و موضوعات زيادي را يادداشت و جمع آوري كردم كه با اندك زحمتي هر كدام به تاليف تبديل مي شوند. تا اينكه پسر ارشدم را در سن 7 سالگي حافظ كل قرآن – صحيفه – نهج البلاغه

(نامه – كلمات قصار) شده است كه از قبل دعوت ايشان به داخل و خارج كشور اجراي برنامه هاي قرآني – اينجانب هم راهي تبليغ در اين وادي شده واكثر اوقاتم در اين مسير سپري مي شود.

مسيح شرقيان، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم مسيح شرقيان

محل تولد : سادات شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1307/4/3

زندگينامه علمي

مادرم را در يك سالگي از دست دادم تا ده سالگي برايم به سختي گذشت در يازده سالگي قرآن آموختم و در دوازده سالگي به مدرسه جديد رفتم تا كلاس چهارم ابتدايي شاگرد ممتاز بودم ولي در سال پنجم پدرم مانع مدرسه رفتن من شد. هم كلاسي هايم به مدرسه مي رفتند من شبي تا صبح به مدرسه مي رفتم و به خانه برمي گشتم صبح دميد ماه رو به قبله بود من در وسط محل با خدا راز و نياز كردم كه توفيق تحصيل به من بدهد بعد به دينش خدمت كنم و ماه را شاهد گرفتم فردا پدرم ماجرا را به دوستش گفت او چند سال علوم ديني خوانده بود به من گفت من كتاب هايم را به تو مي دهم تا پنج سال نياز به خريد كتاب نداري . مرد نيكي بود تحصيلاتم را در علوم ديني نزد علماي محل شروع كردم تا سال بعد كه سال 1324 شمسي بود پدرم مرا نزد جناب آيةالله حاج شيخ علي اكبر اللهيان قدس سره برد كه در آن وقت در رامسر بود من و همدرسم مرحوم سيد ابوالقاسم الهي نيا مقدمات علم نحو را شروع كرديم و بعدازظهرها هم درس اخلاق از كتاب

معراج السعادة ملااحمدنراقي را در نزد جناب حاج شيخ اللهيان مي خوانديم و با چند نفر ديگر بوديم. تابستانها جناب شيخ به ييلاق جواهر ده رامسر مي رفت ما هم با او به ييلاق مي رفتيم و تا سال 1328 هجري در رامسر و در شيخ زاهد محله چابكسر كتابهاي مقدمات و سيوطي با حاشيه منطق و شرح تصريف و قدري مطوّل و قدري هم معالم را در علم اصول فقه خوانديم. در ماه رمضان هر سال كه معمولاً آن وقتها تابستان بود در ييلاق روزها درس معمولي تعطيل بود ولي شبها علوم قرآن مي خوانديم و روزها همان علوم را با جناب شيخ با قرآن تطبيق مي داديم و در طول چهار سال در اثناي دروس كرامات زيادي از جناب شيخ بروز كرد و بنده مخصوصاً در روبروي شيخ مي نشستم تا چيزي دريابم در تابستان 1328 به جاي ييلاق جواهرده حاج شيخ به طالقان رفت و من نزد برادر بزرگش جناب آية الله حاج شيخ محمد باقراللهيان درس خواندم و با مشورت او پاييز سال 1328 با دوست و هم مباحثه ام جناب سيد محمد(آقانور) ميرجعفري به قزوين رفتيم. فرداي آن روز در اثر غربت و آينده نامعلوم در گوشه اي از مدرسه التفاتيه قزوين نشسته و فكر مي كردم كه ناگهان جناب حاج شيخ علي اكبر اللهيان وارد مدرسه شد و با ديدنش شاد شدم و به نزدش رفتم او اول ناراحت شد كه چرا از رامسر به قزوين رفتم بعد گفت: خوب شد كه به قزوين آمدي و به تهران نرفتي! سپس گفت: توسط دوستانم از متولي مدرسه برايت اجازه سكونت

مي گيرم كه بي اجازه بيش از 3 روز در مدرسه وقفي سكونت جايز نيست و جناب شيخ همان روز اجازه سكونت را از متولي مدرسه مرحوم صدرالمعاني كه مرد با شخصيتي بود گرفت و من از فرداي آن روز درسهايم را به ترتيب نزد دانشمندان بزرگوار قزوين شروع كردم: 1- معاني و بيان را نزددانشمند مرحوم محمدحسين اويسي قزويني 2- معالم را نزد زاهد بزرگوار آقاشيخ حسين قدسي 3- شرح لمعه جلد اول را نزد آقا شيخ محمود آقا شريعت مهدوي 4- جلد دوم را نزد آقا سيد بزرگ علومي 5- قوانين جلد يك و جلد دو را نزد آية الله آقا سيد محمد تنكابني 6- مكاسب شيخ اعظم را هم نزدآقا سيدمحمد تنكابني خواندم كه مرد بسيار شريف و بزرگواري بود 7- و رسائل شيخ را نزد آية الله شيخ يحيي مفيدي خواندم 8- جلدين كفاية الاصول آخوند ملامحمد كاظم خراساني را نزد علامه بزرگوار و فيلسوف نامدار آية الله العظمي سيدابوالحسن رفيعي قزويني اعلا الله مقامه الشريف خواندم. 9- درس دوره عالي و خارج فقه را نيز نزد علامه آية الله العظمي رفيعي قزويني خواندم و تا سال 1338 شمسي كه مدت 10 سال گذشت (در اين مدت در سال اول در شش ماه اول بسيار برايم سخت گذشت كه در شبانه روز يك وعده غذا مي خوردم و آن هم تمام شده بود و در شبي از شدت ضعف نماز خواندن بر من سخت شد از قضا شب نهم ربيع بود كه عيدالزهرا معروف است و علامه قزويني طبق معمول آن شب به طلبه هاي مدرسه چلوكباب مي داد و از

من هم دعوت شد ولي من با اين كه دو روز بود چيزي نخورده بودم دعوت را نپذيرفتم چون جناب استاد حاج شيخ علي اكبر اللهيان تنكابني به من سفارش كرده بود كه هرگز غذاي مفت نخورم زيرا علم نجيب است و با مفت خوري سازگاري ندارد!... در ضمن تحصيلات قديم سال دوم ورودم به قزوين كلاس پنجم و ششم را يكدفعه تصديق گرفتم و دوره تحصيلات متوسطه را نزد آقاي احمد سرمدي كه پيش من درس عربي مي خواند گذراندم و من در نزد او زبان فرانسه و جبر و مثلثات و فيزيك و شيمي و هندسه فضائي و لگاريتم را آموختم سرانجام در سال 1338 با مشورت علامه قزويني كه چندان راضي نبود كه از قزوين بروم ولي با دست خط توصيه مرحوم شيخ علي اكبر اللهيان كه از دوستان مرحوم آقاي بروجردي بود براي حضرت آية الله العظمي بروجردي قدس سره در نامه اي نوشت كه اين طلبه مستعد است!! و همين عبارت جناب شيخ باعث شد كه 3 سال در قم جلو افتادم و بعد از چند ماه نزد آية الله العظمي سلطاني طباطبايي بروجردي و آية الله وحيد گيلاني امتحان شفاهي از كتاب رسائل و مكاسب شيخ انصاري انجام شد و قبول شدم و امتحان كتبي من هم اين بود كه درس فقه خارج صلاة يك ماه اخير آيةالله العظمي بروجردي را بنويسم آن هم با زبان عربي و لذا درس خارج فقه آقاي بروجردي را به زبان عربي نوشتم و به نظر آقاي بروجردي رسيد و ايشان نوشتند: خوب است! و همين جمله باعث شد ماه اول بعد

از امتحان برايم شهريه مبلغ يكصد و چهل تومان تعيين كردند و مبلغ يكصدو چهل تومان نيز تشويقي دادند. و سپس درسهايم را در قم ادامه دادم. فقه را در محضرت آية الله العظمي بروجردي (ره) و اصول را نزد آية الله العظمي امام خميني (ره) در مسجد سلماسي و فلسفه و حكمت را هم در مسجد سلماسي نزد علامه طباطبايي خواندم و پس از فوت آية الله بروجردي فقه را نزد آية الله العظمي گلپايگاني و آية الله العظمي مرعشي نجفي و آية الله العظمي اراكي ادامه دادم و پس از تبعيد حضرت امام خميني(ره) در درس اصول آيةالله العظمي ميرزا هاشم آملي لاريجاني شركت كردم و ضمناً در دروس آيةالله العظمي محقق داماد در درس خارج فقه نيز شركت كردم. و مدتي نيز در درس آيةالله العظمي حاج شيخ مجتبي قزويني كه خواهرزاده استادم حاج شيخ علي اكبر اللهيان تنكابني بود و نيز در درس حاج شيخ هاشم قزويني در مشهد شركت كردم. و در سال 43 با استخاره در نزد علامه طباطبايي به دانشگاه تهران رفتم و در رشته فلسفه و حكمت اسلامي و وعظ و خطابه به همراه دوستانم آقايان 1-دكتر مصطفي محقق داماد 2- حجةالاسلام ناطق نوري 3- حجةالاسلام مهدي كروبي و جمعي ديگر موفق به كسب مدرك كارشناسي ليسانس معقول و منقول شدم كه در سال 1348 فارغ تحصيل شدم و شاگرد ممتاز شدم و از 20 واحد دروس دانشگاهي نمره الف گرفتم و بعنوان تشويق بورس مصر را به من دادند ولي رابطه دولت ايران و مصر در آن زمان تيره شد و بنده نيز به دليل مشكلات

منصرف شدم. و بعد از آن مدت 30 سال و يك روز بعنوان دبير دبيرستانهاي رامسر در درسهاي معارف اسلامي و فلسفه و منطق تدريس كردم و معلم نمونه شدم و 20 سال در ضمن استاد معارف اسلامي و اخلاق اسلامي و تعليم و تربيت اسلامي در دانشكده پرستاري بودم كه ريشه هاي انقلاب اسلامي را نيز در ضمن تدريس بعنوان جزوه درسي تأليف كردم و مدت 8 سال نماينده مقام معظم رهبري در دانشكده پرستاري بودم و در سال 1382 بازنشست شدم و همزمان 52 سال در مساجد رامسر و حومه به تبليغ دين مشغول بودم و منبر رفتم و 45 سال امامت جماعت داشتم و 14 سال بعنوان امام جمعه موقت بودم و مدت 4 سال بعنوان استاد حوزه علميه خواهران در شيرود تنكابن بودم و نيز 4 سال بعنوان رئيس شوراي حل و اختلاف مستقر در دادگستري تنكابن بودم و 4 سال نيز است در دانشگاه پيام نور رامسر بودم و در دانشگاه شاهد رامسر تدريس كردم و اين عهدي بود كه در 63 سال قبل در دوران كودكي با خداي خود بسته بودم و ان شاءالله وفا كردم و خداوند قبول فرمايد و توفيق بيشتر هم لطف بفرمايد براي بعدها بحق محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم – والسلام عليكم و رحمةالله.

مسيح كاشاني، ركن الدين مسعود

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1066/ 1057 ق)، طبيب، خطاط و شاعر، متخلص به مسيح. معروف به حكيم ركناى كاشانى. وى مسيحا و مسيحى نيز تخلص مى كرد. اصلش از شيراز بود و در كاشان به دنيا آمد. از مشاهير شعراى عصر خود و در طب و

فلسفه و حكمت ماهر بود. خاندانش از ديرباز پيشه ى پزشكى داشتند و پدرش در عهد شاه طهماسب سه سال طبيب ديوان بود و مدتى نيز در دربار سلطان محمد خدابنده طبابت مى كرد. مسيح كاشانى نيز از آغاز جوانى در طبابت و شاعرى مشهور شد. وى از ملازمان و مقربان شاه عباس اول بود و در همين زمان به استقبال «خسرو و شيرين» حكيم نظامى، به نام شاه، منظومه اى سرود و نام آن را «مجموعه ى خيال» نهاد و در عين حال قصيده هايى نيز در مدح پيامبر و ائمه ى اطهار (ع) سرود. در «تذكره ى ميخانه» آمده كه شاه عباس سه روز در كاشان مهمان وى بوده و او در اين ايام به امر شاه «ديوان» بابافغانى را غزل به غزل جواب گفته است. وى در هنر خوشنويسى نيز دست داشته و نستعليق را خوش مى نوشته است. ركن الدين مسعود پس از مدتى به هندوستان رفت و ملازم اكبرشاه گشت و سپس به اللَّه آباد سفر كرد و ملازم و مداح جهانگير پادشاه شد. بعد از آن به چند شهر ديگر هند سفر نمود و در نهايت دوباره به دربار جهانگير پادشاه بازگشت و در زمان جلوس شاه جهان در خدمت وى به سر برد. در 1041 ق از دربار شاه جهان به زيارت خانه خدا رفت و ضمنا به مشهد مقدس مشرف شد. بعد از مدتى اقامت در مشهد به كاشان و اصفهان رفت و چون شاه صفى به او توجه ننمود به شيراز سفر كرد و آخرالامر به كاشان بازگشت و تا هنگام فوت در آنجا به سر برد. از شاگردان او مى توان صائب تبريزى، شاعر معروف، را

نام برد. از شاگردان او مى توان صائب تبريزى، شاعر معروف، را نام برد. ملكشاه حسين سيستانى شاگرد ديگر مسيح است كه بعد از ستايش استاد خود مى گويد كه وى در قصيده از خاقانى پيروى مى كرده است. بطور كلى تذكره ها سروده هاى او را تا صد هزار بيت نوشته اند. از ديگر آثارش: مثنوى «قضا و قدر»؛ «ساقى نامه»؛ منظومه اى در برابر «مخزن الاسرار»؛ سه «ديوان» شعر، يكى در ايران و دو تا در هند، شامل قصيده و غزل و رباعى و قطعه. تقى الدين كاشى كتابى به نام «ضابطة العلاج» را در طب، كه به زبان عربى است، به او نسبت مى دهد. تعدادى از تذكره ها او را مسيح ثانى ناميده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (902 -901/ 3)، ارمغان (س 5، ش 7 و 8، ص 438 -437)، ايضاح المكنون (530/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1203 -1193/ 5)، تذكره ى ميخانه (522 -493)، تذكره ى نصرآبادى (217 -214)، الذريعه (284 ،264/ 19 ،146/ 17 ،115/ 21 ،1043 -1041 ،383 ،382/ 9)، رياض العارفين (232 -231)، ريحانه (313 -312/ 5)، سرو آزاد (90 -89)، صبح گلشن (410 -408)، فرهنگ سخنوران (843 -842)، فهرست نسخه هاى خطى فارسى (2528 -2527/ 3)، كاروان هند (1305 ،1293/ 2 ،90 -89/ 1)، مجمع الخواص (56 -53)، منظومه هاى فارسى (533 -532)، نتايج الافكار (643 -640)، هفت اقليم (466 -464/ 2).

مسيحا فدشكويي، محمد مسيح

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1127 ق)، فقيه، اديب و شاعر، متخلص به معنى. در فسا به دنيا آمد. در شيراز و اصفهان درس خواند. در سرودن شعر به دو زبان عربى و فارسى مهارت داشت. در اشعار عربى مسيح و در اشعار فارسى معنى

تخلص مى كرد. آخوند مسيحا از شاگردان آقا حسين محقق خوانسارى بود كه به درجه ى اجتهاد رسيد و چندين سال منصب شيخ الاسلامى ايالت فارس را داشت. در اواخر عمر در سنين نود سالگى به فسا بازگشت و در قريه ى فدشكو درگذشت. در «تذكره ى نصرآبادى» سال مرگش 1115 ق ذكر شده است. وى به عربى قصيده اى در مدح حضرت اميرالمؤمنين على (ع) گفته است. از ديگر آثارش: «حواش على الحواشى الخفريه على شرح التجريد»؛ «اثبات الواجب تعالى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (84 -83)، اعيان الشيعه (56 /10)، تاريخ ادبيات در ايران (317 -316 /5)، تذكرة المعاصرين (111 -101)، تذكره ى نصرآبادى (174)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (4 -3 /1)، الذريعه (1075 -1074 ،1065 /9 ،109 /1)، ريحانه (385 ،314 /5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 725 -723 /12)، فارسنامه ى ناصرى (1392 /2)، فرهنگ سخنوران (862)، فوائد الرضويه (643)، لغت نامه (ذيل/ معنى فسايى)، مؤلفين كتب چاپى (191 -190 /5)، مرآت الفصاحه (587 -585)، معجم المؤلفين (22 /12).

مسيحي جرجاني، ابوسهل عيسي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 401 ق)، پزشك، فيلسوف و رياضيدانان. در گرگان متولد شد و سالهاى نخست زندگى خود را در بغداد گذراند، در همان جا به فراگيرى دانشهاى زمان خود پرداخت، سپس به گرگانج رفت و به دربار ابوعلى مأمون بن محمد خوارزمشاه راه يافت و به زودى به مقامى بلند رسيد. برخى از تاريخ نگاران كه پزشكانى به نام نيز بودند ابوسهل را استاد ابن سينا در پزشكى مى دانند، اما ابن سينا درباره ى فراگيرى پزشكى از كسى نام نبرده و گفته است چون اين دانش چندان دشوار نيست، من در اندك مدتى بر همه ى آن آگاه شدم. ابوسهل در پزشكى

از پيروان جالينوس بود، و در فلسفه نيز جايگاهى ويژه داشت. برخى آثار وى عبارت است از: «المائة فى الطب»؛ «كتاب فى العلم الطبيعى»؛ «طب كلى»؛ «مقاله فى الجدى يا آبله»؛ «اختصار كتاب المجسطى»؛ «كتاب فى الوباء»؛ «تعبير الرويا»؛ «منافع الاعضاء»؛ «فى اظهار كلمة الله تعالى فى خلق الانسان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (298 -297 /5)، تاريخ ادبيات در ايران (346 /1)، تاريخ الحكماء قفطى (549)، تاريخ طب (676 /2)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (250 -249)، چهارمقاله (110)، دايرة المعارف فارسى (32/1)، ريحانه (148 /7)، لغت نامه (ذيل/ ابوسهل)، كشف الظنون (1576 ،1498 ،416)، معجم المؤلفين (35 /8)، الملل و النحل (369)، نامه ى دانشوران (61 -57 /1)، هدية العارفين (806 /1).

مسيحي، ابوالحسن سعيد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(495 -436 ق)، طبيب و حكيم. وى از اطباى بيمارستان عضدى و طبيب مخصوص ركن الدوله و معاصر المقتدى بامراللَّه و پسرش، المستظهر بالله، از خلفاى عباسى، و حكيم باشى آنان بود. او از شاگردان ابوالعلاء بن تلميذ، ابوالفضل كتيفات و عبداللَّه كاتب بود. در «عيون الانباء فى طبقات الاطباء» از «الشامل فى الطب» ابوالخطاب نقل شده كه علم طب در آن عصر به ابوالحسن سعيد بن هبة اللَّه منتهى مى شده است. وى در بيمارستان عضدى مسئول مداواى بيماران و بويژه بيماران صفراوى بود. از آثارش: «المغنى فى الطب»، كه براى المقتدى بامراللَّه نگاشت؛ «مقاله اى در توصيف و كيفيت تركيب داروها»؛ «كتاب خلق الانسان»؛ كتابى درباره ى «يرقان»؛ «مقاله اى در تحديد مبادى الفاظ در گفتارها و شماره ى آنها و جوابهايى كه در مسائل طبى از او پرسيده اند»؛ «كتاب الاقناع»، در طب؛ «التلخيص النظامى»؛ «مقاله در بيان حدود و فروق»؛ «مقاله در تركيب داروها».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ طب (702 -701/ 2)، عيون الانباء فى طبقات الاطباء (315 -314)، كشف الظنون (1750 -140).

مشار، خانبابا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1279، تهران.

درگذشت: 29 شهريور 1359.

خانبابا مشار پس از اتمام تحصيلات مقدماتى و متوسطه به خدمت وزارت دارايى درآمد و در ضمن نزد استادان وقت به تحصيل علوم قديمه پرداخت در وزارت دارايى در ادارات تحديد كل و كارگزينى و ماليات برآمد و كلاس مالى عهده دار خدمت بود. پس از بيست و يك سال خدمت دولتى به ميل خود بازنشسته شد و به امور كشاورزى پرداخت.

اثر برجسته ى او مؤلفين كتب چاپى عربى و فارسى از آغاز چاپ تاكنون (شش جلد، 1344 -1340) نام دارد. اين كتاب در واقع تركيبى است از دو كتاب فهرست كتابهاى چاپى فارسى و فهرست كتاب هاى چاپى عربى ايران از آغاز چاپ تاكنون است. وى همچنين يك متن قديمى دينى را هم تصحيح كرد كه الفصول المختاره من العيون و المحاسن معروف بمجالس (مجالس در مناظرات) تأليف شيخ مفيد و ترجمه ى آقا جمال خوانسارى (تهران، 1339) است. اين كتاب در سال 1363 به چاپ رسيد.

(1359 -1279 ش)، نويسنده. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى و متوسطه به خدمت وزارت دارايى درآمد و در ضمن نزد استادان وقت به تحصيل علوم قديمه پرداخت. پس از بازنشستگى به كشاورزى مشغول شد. از آثار او: «فهرست كتابهاى چاپى فارسى»، از آغاز تا 1345 ش؛ «مؤلفين كتب چاپى فارسى و عربى»؛ اهتمام در انتشار كتاب «الفصول المختاره» شيخ مفيد؛ «فهرست كتابهاى چاپى فارسى و عربى»؛ اهتمام در انتشار كتاب «الفصول المختاره» شيخ مفيد؛ «فهرست كتابهاى چاپى عربى، در ايران» از آغاز چاپ

تا 1344 ش و ساير كشورها از 1340 ق به بعد.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 12 -9، ص 915 -912)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3179 ،2891 ،2485/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (333)، مؤلفين كتب چاپى (11 -10/ 3).

مشايخ فريدني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق.

تولد: 1291(1333 ق.)؛ محله عودلاجان تهران.

درگذشت: 13 آذر 1369، در نزديكى بمبئى.

محمدحسين مشايخ فريدنى، فرزند محمدباقر (از علماى معقول و منقول و از مدرسان تهران)؛ در محضر پدر خود مقدمات علوم دينى را فراگرفت و در كنار آن به تحصيل علوم جديد در دبستان ترقى و سپس دبيرستان پهلوى نيز همت گماشت. در سال 1309 بعد از اتمام دوره ى اول متوسطه وارد دوره ى ادبى دارالفنون شد. از اساتيد اين دوره درس وى مى توان به افرادى چون حبيب يغمايى، جلال الدين همايى، نصرالله فلسفى، شيخ محمدحسين فاضل تونى، احمد بهمنيار و على اكبر سياسى اشاره كرد. ايشان در همين دوره، تحصيلات حوزوى را تا پايان لمعتين نزد پدرشان تلمذ كرد. فريدنى در سال 1312 بعد از تأسيس دانشكده ى علوم معقول و منقول در امتحان ورودى آن دانشكده پذيرفته شد، در سال 1314 بعد از اتمام دوره گواهينامه مدرسى دريافت كرد. همزمان با تحصيل در دانشكده ى معقول و منقول در دانشكده ى ادبيات هم ثبت نام نمود و در سال 1314 به اخذ درجه ليسانس نايل آمد و در سال 1318 وارد دوره ى دكتراى ادبيات شد. استادان وى در آن دوره ملك الشعراى بهار، فاضل تونى، سيد محمد تدين، بديع الزمان فروزانفر و على اصغر حكمت بودند. در پاكستان كرسى زبان فارسى دانشگاه كراچى را تأسيس كرد و در دانشگاه هاى پنجاب، پيشاور و حيدرآباد و داكا به عنوان

استاد ميهمان تدريس مى كرد. در دانشگاه لاهور پاكستان موفق به اخذ درجه ى دكتراى افتخارى و كسب مقام استادى در رشته ى حقوق شد.

دكتر فريدنى در طول خدمات فرهنگى خود در سمت هاى مختلفى اشتغال داشت. نظير: دبير دبيرستان هاى تهران بازرس و سرپرست فرهنگ و اوقاف قم، كاشان، ساوه، محلات و گلپايگان، رايزن فرهنگى ايران در پاكستان، هند، عراق و عربستان سعودى، استاد دانشكده ى حقوق و علوم سياسى، مأمور تأسيس دانشگاه كردستان و غيره. آثار وى علاوه بر تحرير مقالات در مجلات كشور، عبارتند از: تأليف نواى شاعر فردا (روايت تازه اى از اسرار خودى و رموز بى خودى اقبال لاهورى، وى از جمله كسانى بود كه با انديشه هاى اين متفكر آشنا بود)؛ رساله اى در شرح نظرات سياسى اميرالمؤمنين (ع)؛ گزيده ى أغانى (ترجمه ى الاغانى، در دو جلد، اين كتاب برگزيده ى هشتمين دوره ى كتاب سال جمهورى اسلامى ايران شد)؛ تأليف آفتاب در آئينه (سيره ى اميرالمؤمنين (ع) به روايت اهل سنت). وى همچنين در سال هاى آخر عمر با دايرةالمعارف تشيع و دانشنامه ى جهان اسلام همكارى داشت و مقاله هايى را براى اين دو اثر تأليف كرده است. مقاله هايى نيز در «كيهان فرهنگى» و «نشر دانش» و «آينده» از او به چاپ رسيده است. دكتر مشايخ فريدنى به دريافت نشان هاى درجه ى دوم همايونى، درجه ى دوم سپاس، نشان ارانژناسو از هلند و نشان كوكب از اردن نايل آمده است. وى عضو آكادمى عرب نيز بود.

دكتر محمدحسين مشايخ فريدنى روز سيزدهم آذر سال 1369 در سن هفتاد و هشت سالگى بر اثر حمله قلبى درگذشت. اين حادثه در حالى رخ داد كه وى يك هيئت علمى بين المللى را در يك كشتى مطالعاتى براى بررسى راه آبى

«جاده ى ابريشم» همراهى مى كرد. پيكر وى در بهشت زهرا در حجره ى 953 به خاك سپرده شد.

در 1291 متولد شد. پس از انجام تحصيلات ابتدائى و متوسطه وارد دانشكده ادبيات تهران شد و در 1315 ليسانس گرفت و به شغل دبيرى اشتغال ورزيد. بعد از شهريور 1320 وارد دوره ى دكتراى ادبيات فارسى شد و پس ازطى دوره ى دكترا رساله ى خود را با درجه ى ممتاز گذرانيده و تدريس خود را در دانشگاه آغاز كرد. در سال 1328 كه على اصغر حكمت به وزارت امور خارجه منصوب شد، چند تن از فرهنگستان باسواد را مأمور خدمت در آن وزارتخانه نمود از جمله دكتر مشايخ فريدنى بود كه پس از انتقال موقت به وزارت امور خارجه، رايزن فرهنگى ايران در پاكستان شد و سپس رايزنى فرهنگى ايران را در هندوستان برعهده گرفت. پس از پايان مأموريت دهلى به تهران انتقال يافت و مشاور اداره اطلاعات و كتابخانه و مطبوعات و اداره فرهنگى و سرپرست امور نشريه ها در وزارت امور خارجه گرديد. در اواخر سال 1336 به وزارت فرهنگ بازگشت و مدير كل دفتر آن وزارتخانه شد. در سال 1337، على اصغر حكمت براى بار دوم به وزارت امور خارجه منصوب شد و اين بار دكتر محمد حسين مشايخ فريدنى را بطور قطعى به وزارت امور خارجه منتقل كرد و به وى مقام رايزنى و تصدى اداره روابط فرهنگى را سپرد. پس از چندى سرپرست اداره اطلاعات و مطبوعات شد و بعد رياست اداره پنجم سياسى وزارت خارجه را عهده دار شد. مشايخ فريدنى در مأموريتهاى فرهنگى خود در وزارت امور خارجه، جلب رضايت زعماى آن وزارتخانه را نمود و مورد توجه قرار

گرفت و لذا به كادر سياسى انتقال يافت و تدريجا سفير كبير ايران در پاكستان، سفير كبير ايران در عربستان سعودى و سفير كبير ايران در عراق شد. وى در اين مأموريت ها چون فصيح و بليغ سخن مى گفت و اشعار بسيارى در حافظه داشت و در هر زمينه ى تاريخى و ادبى مجلس آرائى مى كرد، در آن كشورها مخصوصا در محافل فرهنگى و ادبى منزلتى پيدا كرد و مورد احترام قرار گرفت.

پس از بازنشستگى و بازگشت به ايران دنباله كارهاى علمى و ادبى خود را گرفت از جمله به ترجمه ى كتاب اغانى پرداخت و دو جلد از آن در بنياد فرهنك ايران چاپ شد. گزيده اى نيز از اغانى فراهم ساخت كه آن هم انتشار پيدا كرد. هنگام مأموريت در هندوستان مقاله هائى در زمينه هاى ادبى در جرايد فارسى زبان هند انتشار داد.

مشايخ فريدنى مردى اديب و محقق و خطيب بود و به پنج زبان خارجى تسلط داشت. در 1369 در سن 76 سالگى درگذشت.

(1369 -1293 ش)، نويسنده و مترجم. چون نسب خاندانش به محقق ثانى، شيخ على بن عبدالعال كركى، مى رسد آنان را مشايخ فريدنى خوانده اند. پدرش از مدرسين مدرسه ى سپهسالار و مدرسه ى معمار باشى بود. وى در محله ى عودلاجان تهران به دنيا آمد. در كودكى نزد پدر «الفيه» ابن مالك و «نصاب» ابونصر فراهى را آموخت. تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى ترقى گذراند. سپس به دبيرستان رفت و دوره ى دوم را، در 1309 ش، در دارالفنون آغاز كرد و همزمان، «شرايع» و «معالم» و «شرح لمعه» و «قوانين» را نزد پدر خواند. در 1309 ش به دارالفنون رفت و با تأسيس دانشكده ى علوم معقول و منقول دانشگاه

تهران در امتحان ورودى شركت كرد و مقام نخست را از آن خود ساخت. در فرصت تحصيل در دانشگاه كتابهاى «شرح هداية» و «شرح منظومه» و «شرح تجريد» و «مكاسب» و «رسائل» و «جواهر» و «كفاية» را خواند و مدرك مدرسى گرفت. در 1314 ش، موفق به اخذ ليسانس از دانشكده ى علوم معقول و منقول در رشته ى ادبيات گرديد. وى پايان نامه ى دكتراى خود را در موضوع «تاريخ روابط سياسى و فرهنگ ايران و هند، در عهد سلطنت شاه جهان گوركانى» نوشت. در 1324 ش با سمت بازرس و سرپرست فرهنگ و اوقاف به مدت يك سال به قم مأمور شد. پس از بازگشت به تهران علاوه بر مقام بازرسى، ماهنامه ى «دانش آموز» را منتشر كرد. وى حدود بيست و سه سال در وزارت امور خارجه و در كشورهاى پاكستان، هند، عراق و عربستان خدمت نمود. از ديگر آثارش: مقدمه و حواشى بر دو مثنوى «اسرار خودى» و «رموز بى خودى» اقبال لاهورى، به نام «نواى شاعر فردا»؛ ترجمه و شرح و خلاصه ى «الاغانى» ابوالفرج اصفهانى؛ «آفتاب در آيينه»، سيره ى اميرالمؤمنين (ع) و مناقب آن حضرت به روايت ائمه ى اهل سنت؛ رساله اى در شرح نظرات سياسى اميرالمؤمنين على (ع)؛ «اقبال فيلسوف و شاعر شهير اسلام».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] ادبستان (س 1، ش 12، ص 86)، چهره هاى آشنا (541 -540)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (303/ 1)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 12، ص 10 -3).

مشايخي، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1284، تهران.

درگذشت: 20 بهمن 1368، تهران.

رضا مشايخى (فرهاد) پس از اتمام تحصيلات در دارالفنون و گذراندن مسابقه ى علمى وزارت فوائد عامه در سال 1305 به منظور تحصيل در رشته ى مهندسى

راه و ساختمان به بلژيك اعزام شد و دوره ى چهار ساله ى دانشگاه كان را با موفقيت گذراند. از سال 1311 تا 1315 در وزارت طرق و شوارع و از آن سال در وزارت راه و ترابرى (نام جديد همان وزارتخانه) تا سال 1342 خدمت كرد و به معاونت ادارى و فنى و پارلمانى وزارت راه و رياست شوراى عالى راه آهن رسيد.

وى چندى در دانشكده ى فنى تدريس كرد و از سال 1326 كه ساختان خطوط آهن آذربايجان و خراسان شروع شد، به سمت رييس و مدير كل اداره ساختمان وازرت راه منصوب شد و حدود نه سال سرمهندس اين خطوط بود.

مهندس رضا مشايخى در اوقات فراغت به ترجمه آثار برگزيده بزرگان مى پرداخت. ذوق و علاقه ى ديگرش كشاورزى و عمران وآبادى بود. فهرست آثار وى به شرح زير است: مارى آنتوانت (استفان زوايك، 1323)؛ مارى استوارت (استفان زوايك)؛ زيگموند فرويد (استفان زوايك)؛ سه استاد سخن (درباره فئودر داستايوسكى، اونوه دو بالزاك و چارلز ديكنز، اثر استفان زوايك)؛ كلئوپاترا (آرتور ويگال)؛ تاريخ اكتشافات جغرافيايى (اوريان اولسن، 1443)؛ تصوير دوريان گرى (اسكار وايلد)؛ اعترافات (ژان ژاك روسو)؛ جمهوريت (افلاطون، با تفسير و حواشى، 1334)؛ حيات مردانى نامى (پلوتارك، چهار جلد، 1343 -1337)؛ جريان هاى بزرگ تاريخ معاصر (ژاك پيرن، شش جلد، 1357)؛ كوروش نامه (گزنفون، 1342)؛ انديشه ها و رسالات (بلز پاسكال با تفسير لئون برونسويك، 1351)؛ آخرين نبرد (نليوس راين)؛ اسلام، دين و امت (لويى گارده، 1352)؛ اخلاق نيكوماك (ارسطو، با ملحقات درباره ى اخلاق و غرب)؛ علم و مذهب (برتراند راسل، 1355)؛ تقريرات ناپلئون (كنت دولاسكاز، 1363).

از ايشان ترجمه هاى ديگرى نيز آماده ى چاپ بود، مانند: سفرنامه ى ماركوپولو، جهان سوم در بن

بست از بروك، تحول از هانرى برگسون، تاريخ و تمدن از مجموعه ى يونسكو، تمدن ايرانى به سرپرستى هانرى ماسه.

فرزند مرحوم ميرزا عبدالحسين خان، در 1284 ش در تهران متولد شد. تحصيلات مقدماتى و ابتدائى را در مدرسه ى علميه و تحصيلات متوسطه را در دارالفنون پايان داد. در 1305 وزارت فوائد عامه و تجارت اعلانى منتشر نمود كه براى تكميل كادر فنى خود بيست و پنج محصل به اروپا اعزام خواهد كرد و كنكورى براى آن ترتيب دادند. مشايخى در اين مسابقه شركت نمود و موفق گرديد در زمره سايرين براى ادامه تحصيل به اروپا اعزام شود. طبق برنامه اى كه تنظيم شده بود، مشايخى به بلژيك اعزام شد و در دانشگاه كان دوره ى مهندسى راه و ساختمان را گذرانيد و به تهران بازگشت و در وزارت طرق و شوارع كه از وزارت فوائد عامه منتزع شده بود اشتغال ورزيد و به كار راهسازى پرداخت. وى مدتها مدير كل ساختمان وزارت راه بود و راه آهن سراسرى آذربايجان و خراسان توسط او انجام و اتمام پذيرفت. قريب نه سال سر مهندس اين راه بود. مشايخى به حق در ايجاد راههاى شوسه و راه آهن در ايران سهم شايسته اى دارد. وى مدتى هم در دانشكده ى فنى استاد بود. چندى هم معاون فنى وزارت راه شد و بعد به معاونت پارلمانى رسيد. سرانجام رياست شورايعالى راه آهن به او سپرده شد.

مهندس رضا مشايخى علاوه بر مشاغل ادارى يكى از مترجمين پركار ايران بود و ساليانى چند به ترجمه ى آثار برگزيدگان پرداخت و در كار ترجمه وسواس خاصى داشت. قريب بيست جلد از ترجمه هاى او به چاپ رسيده است از جمله: كلئوپاترا، اعترافات

ژان ژاك روسو، جمهوريت افلاطون، حيات مردان نامى، تقريرات ناپلئون، سفرنامه ماركوپلو و مارى آنتوانت را مى توان نام برد. رويهمرفته از ايران دوستان و خدمتگزاران به فرهنگ كشور بود. وى در 1368 در سن 84 سالگى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مشايخي، قدرت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قدرت الله مشايخي

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب قدرت الله مشايخي در سال 1342 بعد از تحصيلات ابتدايي وارد مدرسه علميه خوانسار شدم و كتاب جامع المقدمات را نزد مرحوم آيت الله حاج آقا حسن علوي فرا گرفتم و در سال 1344 وارد حوزه علميه اراك و سيوطي و حاشيه را نزد آقاي رفيعي در مدرسه آقا ضياء الدين گذرانده و در سال 1345 وارد حوزه علميه قم و كتاب مغني را نزد حاج سيد حسن درچه اي و آقاي فشاركي و معالم الاصول را نزد آقاي اشكوري و مطول را نزد آقاي دوزدوزاني و شرح لمعه را نزد آقاي ستوده و سيد ابوالفضل موسوي و قوانين را نزد آقاي اعتمادي مكاسب را نزد آيت الله سلطاني و آيت الله فاضل لنكراني و رسائل را نزد آيت الله سبحاني گذرانده و كفايه را نيز نزد آيت الله سلطاني و آيت الله مشكيني . سپس درس خارج حوزه را مدتي در خدمت مرحوم آيت الله داماد و آيت الله حاج آقا مرتضي حائري گذرانده و مدتي نيز درس اصول آيت الله حاج شيخ هاشم آملي و آيت الله حاج ميرزا جواد تبريزي و خارج فقه را سال هاي متمادي نزد حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني فرا گرفتم . در درس فلسفه مدت 8

سال خدمت آقاي حسن زاده آملي اسفار شركت كردم . مدت كوتاهي در يك تابستان مسائل مستحدثه را نزد حضرت امام خميني رحمه الله عليه آموختم .

در خلال اين سنوات هميشه در ماه هاي تبليغ محرم و صفر و رمضان را مشغول منبر و تبليغ در شهرهاي مختلف كشور و در حدود چند سالي اداره كلاسهاي فن خطابه دفتر تبليغات اسلامي را به عهده داشتم . بعد از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و بازگشايي دانشگاه ها از سال 1362 بنا به دعوت شوراي انقلاب فرهنگي وارد دانشگاه الزهراء شدم چند سالي را به تدريس دروس معارف اسلامي مشغول بودم و بنا به تقاضاي دانشگاه از سال 1370 از طريق شركت درخبرگان بي مدرك جزء هيئت علمي دانشگاه الزهراء ، دانشكده الهيات در گرايش فقه و مباني حقوق اسلامي قرار گرفتم و اكنون هم جزء هيئت علمي اين دانشكده در دانشگاه الزهراء مي باشم و تقريبا اوقات درسي نيمي ازهفته را در آنجا و نيمي ازهفته را نيز در حوزه علميه قم اشتغال دارم . در دوران تحصيل درحوزه گذشته از اداره كردن كلاس هاي فن خطابه درس هاي اعتقادي مدرسه حقاني و همچنين درس لمعه و عروه الوثقي را در مدرسه آيت الله گلپايگاني تدريس داشتم و در مدرسه فاطميه درس هائي ازنهج البلاغه را تدريس مي كردم كه جزوه هاي آن را هر هفته بين طلاب تقسيم مي كردند و در اين بحث ها نامه امام به مالك اشتر و وصيتنامه آن حضرت به امام حسن مجتبي عليه السلام مورد بحث و تدريس قرار مي گرفت .

در حال حاضر در دانشگاه قواعد فقه ،

احاديث فقهي ، مبادي فقه ، مبادي اصول و فقه تطبيقي كه عبارت از فقه مذاهب خمسه مي باشد را تدريس مي كنم و در بسياري از اين درس ها مثل تاريخ اسلام ، معارف اسلامي و سوره هاي متعددي از تفسير قرآن جزو ه هايش موجود است . روزهايي را كه در حوزه هستم در درس فقه آيت الله حاج شيخ ميرزا جواد تبريزي شركت مي كنم و مشغول تكميل جزوه هاي گذشته و بحث هائي در نهج البلاغه هستم .

مشائي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد رضا مشائي معروف به شهاب در سال 1310 درشهر يزد بدنيا آمد. ايشان داراي مدرك دكتري رشته فلسفه اسلامي از دانشكده الهيات دانشگاه تهران در سال 1345 است. وي در سال 1350 در دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد به عنوان مربي استخدام شد و پس از طي مراتب علمي به ترتيب استادياري ،دانشياري به درجه استادي اين دانشكده نائل آمد.و در سال 1382 به درجه بازنشستگي نائل گشت.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميگرايش : منطق و كلاموالدين و انساب : پدر دكتر مشائي مرحوم آقا شيخ مرتضي مشائي از دودمان صحابي معروف ،حبيب بن مظاهر (رضي الله عنه ) و از خاندان روحاني متوفي در سال 1321 در سن 40است. مادرش صبيه مرحوم آيه الله حاج ميرزا و از طرف مادري از دودمان پيامبر گرامي اسلام(ص) مي باشد.دايي دكتر مشائي مرحوم آيه الله پويا مي باشد .او روحاني بزرگ و داراي تاليفات متعدد به زبان انگليسي و غيره و ساكن هند و اخيرا در پاكستان بود.او صاحب روزنامه مسلم است.خاطرات كودكي : محمد رضا مشائي از كلاس

پنجم و ششم ابتدايي ، داستانهاي "موش و گربه عبيد زاكاني" وداستان مربوط به"قاضي و مردي كه داراي كيسه زر بود "را به ياد دارد او همچنين از بيمار شدن پدرش كه پس از انتقال به اصفهان تحت معالجه قرار گرفت ولي معالجات كار ساز نبود و بالاخره در سن 40 سالگي فوت كرد خاطره تلخي بياد دارد.دكتر مشائي از ديگر خاطرات خود چنين مي گويد: "در حدود 11 سالگي در يك جوي آبي كه حدود 25 متر عمق داشت سقوط كردم كه پس از نجات و در جريان معالجه تا چند سال عوارض آن روي من باقي مانده بود."اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر محمد رضا مشائي روحاني بود و به تحصيل علوم ديني مشغول بود و ثروت زيادي هم را به ارث برده بود و از فروش آنها هزينه زندگي خود و خانواده و شش فرزند را تامين مي كرد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات محمد رضا مشائي به قرار زير است: - تحصيلات علوم ديني از سال 1324 : مقدمات (صرف ،نحو،منطق و معاني بيان)،معالم الاصول،نزد مدرسان خصوصي - تحصيلات كلاسيك متوسطه در سال 1329 بصورت متفرقه ،ديپلم پنجم علمي در سال 1331،ششم ادبي در اصفهان در سال 1332 - شركت در كلاس درس ايه الله ميلاني و اخذ مدرك كارشناسي علوم معقول در سال 1339 - شركت در دوره دكتري در سال 1342 و اخذ دكتري رشته الهيات در سال 1345 - كارشناسي ارشد رشته فلسفه در سال 1350خاطرات و وقايع تحصيل : محمد رضا مشائي بخاطر اينكه زبان انگليسي را در كلاس شهيد دكتر بهشتي گذرانده بود بيشتر

اساتيد در دوره هاي كارشناسي و دكتري با ايشان در مورد مطالب درسي (بيشتر كتب بزبان انگليسي بود) مشورت مي كردند. دكتر مشائي در دوره هاي كارشناسي و دكتري بعنوان شاگرد و دانشجو ممتاز معرفي شد ولي بعلت مسائل سياسي از معرفي او امنتاع كردند.فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمد رضا مشائي در كنار تحصيل به يادگيري زبان انگليسي و آموزش ماشين نويسي مي پرداخت كه در اين راستا 16 حرف را در يك دقيقه وارد مي كرد و در نتيجه گواهي درجه يك را اخذ كرد.او همچنين به تدريس كتب ديني همچون صرف مير ،هدايه و سيوطي و غيره بصورت آزاد براي طلاب و تدريس خصوصي عربي براي داوطلبان كنكور و غيره مي پرداخت.استادان و مربيان : از اساتيد محمد رضا مشائي مي توان از مرحوم آقاي بروجريدي ،مرحوم حاج آقاي مرتضي حايري،مرحوم علامه طباطبائي و مرحوم حاج آقاي يزدي (حوزوي ) و مرحوم دكتر مجتهدزاده ،آقاي واعظ زاده ،دكتر صديقي و دكتر سكوت و غيره (اساتيد دانشگاهي ) نام برد.هم دوره اي ها و همكاران : مرحوم دكتر شفايي،آقاي عطايي(كارشناسي) دكتر شيخ ،مرحوم دكتر باهر (دكتري ) ، دكتر احمدي ، ضياء شهابي(كارشناسي ارشد )از همدوره ايهاي محمد رضا مشائي بوده اند.همسر و فرزندان : دكتر مشائي متاهل و داراي همسر بنام سركار خانم فرهنگ (داراي سيكل متوسطه و خانه دار) و سه فرزند دختر مي باشد كه به ترتيب داراي تحصيلات و سمتهاي زير مي باشند: - عضو هيئت علمي گروه معارف دانشگاه فردوسي مشهد - جراح و پزشك متخصص زنان و ساكن كرمان - عضو هيئت علمي پژوهشي وزارت جهاد كشاورزيمشاغل و

سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سمتهاي اداري محمد رضا مشائي به قرار زير است: - مدير گروه كلام و فلسفه دانشگاه فردوسي مشهد بمدت 3 سال - معاون دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد بمدت يك سال - معاون آموزشي دانشگاه فردوسي مشهد بمدت 6 سال - سرپرستي دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد بمدت شش سال - عضو هيئت مميزه دانشگاه فردوسي مشهد بمدت شش سال - عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه فردوسي مشهد - منشي دفتر اسناد رسمي از سال 1323-1328 - دبير و عضو كميته منتخب الهيات - عضو كميته تخصصي علوم انساني هيئت مميزه بمدت 12 سال - سرپرستي حوزه علوم ديني يزد(با موافقت دانشگاه بصورت رفت و برگشت) - سرپرستي مدرسه علميه آيه الله صدوقي در مشهد - عضو كميته برنامه ريزي دانشكده هاي الهيات كشور - عضو موسس دانشگاه علوم اسلامي رضوي - عضو هيئت امناي و نيز تدوين كننده برنامه ريزي درسي دانشگاه علوم اسلامي رضوي - عضو شوراي علمي امور فرهنگي آستان قدس رضوي (ع) - عضو هيئت تحريريه مجله مشكوه بمدت چندين سالفعاليتهاي آموزشي : محمد رضا مشائي از اسفند 1344 تا مهر 1350 در محلات دبير بودند او در سال 1350 با عنوان مربي در دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد استخدام شد و پس از طي مراتب و مدارج علمي به ترتيب از استادياري ،دانشياري به درجه استادي نائل آمد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : دكتر مشائي آموزشگاه عالي خيام را در مشهد تاسيس كرده است.جوائز و نشانها : محمد رضا مشائي بخاطر شاگرد اولي در دوره كارشناسي مدال اول

فرهنگ را دريافت كرده است.چگونگي عرضه آثار : محمد رضا مشائي داراي هفت مقاله چاپ شده و ده كتاب كه يكي چاپ شده و يكي در شرف چاپ و بقيه نيمه تمام است.او استاد راهنماي بيش از 31 پايان نامه كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتري مي باشد.آثار : ترجمه كتاب كافبه اين حاجب در دو جلد كه يك جلد ان تمام شده است. تصحيح و تذييل و نشر نسخه منظومه اعرجي (در منطق) ويژگي اثر : منتشر شده در نشريه هشت دانشگاه مك گيل كانادا-3 تصحيح و ترجمه تذليل كتاب جوهر النضيد در منطق ويژگي اثر : تاليف خواجه طوسي و علامه حلي- داراي دوجاد كه جلد اول آن در شرف اتمام مي باشد4 تصحيح و حواشي و ترجمه شرح باب حادي عشر ، جمع غلطهاي مستعل در محاورات،نوشته ها و علوم انساني ، حواشي بر منطق مظفر ، سرگذشت مذهب دري از قديم تا كنون كه قرار بود از طرف دانشكده الهيات بچاپ برسد ، شواهد النحوين ويژگي اثر : ترجمه و شرح كليه مثالهاي كتاب معروف به سيوطي9 فرهنگ و اصطلاحات و ضرب المثلهاي يزد ويژگي اثر : اين كتاب در ضمن حدود سي سال بتدريج ضبط شده و حدود دو جلد مي باشد10 منطق به زبان عربي ويژگي اثر : براي دانشجويان دانشكده الهيات كشور و احتمال جوزه هاي علوم ديني كه نيمي از آن تاليف شده است.

منابع زندگينامه :تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر

محمد رضا مشائي بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي- زمستان 1386

مشتاقي نيا، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حميد مشتاقي نيا

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1357/5/5

زندگينامه علمي

اينجانب سيد حميد مشتاقي نيا درسال 1376 وارد مدرسه علميه روحيه شهرستان بابل گرديدم .اين مدرسه تحت اشراف حضرت آيت الله محمدي ازعلماي گراسنگ وگمنام خطه مازندران اداره ميشود .بنده 6 سال دروس عقائد ومنطق سال اول حوزه را تدريس مي نمودم . يك سال نيزبه عنوان طلبه ممتاز بسيجي انتخاب گرديدم . سال 1380 وارد قم شده و بعد از اتمام دروس سطح، خارج فقه و تفسير را نزد اساتيد بزرگواري هم چون آيت الله جوادي آملي و توكل آغاز نمودم .تا كنون بيشتر كتب منتشر شده اين جانب درارتباط با دفاع مقدس بوده وبا برخي مؤسسات دراين خصوص ارتباطات كوتاهي داشته ام .آرزوي بنده اين است كه بتوانم باحمايت مسئولين امر بيشتر توان خود را در راه حفظ و ترويج فرهنگ والاي جهاد و شهادت مصروف دارم انشاءالله.

مشتاقي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيوشيمى كلينيكى، دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى در رشته بيوشيمى كلينيكى از دانشگاه نيوكاسل انگلستان.

مرتبه علمى:

دانشيار و مدير گروه بيوشيمى بالينى دانشكده داروسازى و علوم مخصوصا در بيماران دياليزى، تحقيق بر روى ايزوآنزيمهاى جديد الكالن فسفاتاز، اثرات هورمونهاى استروئيد بر روى آنزيمهاى جديد الكالن فسفاتاز، اثرات حاد و مزمن مس بر متابوليسم كربوهيدرات، اثرات منتخبى از داروهاى مؤثر بر غلظت الكتروليتهاى سرم، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 42 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه

كتاب) به زبان خارجى: ز

زمينه علمى تأليفات:

بيوشيمى خون و ادرار، بيوشيمى آزمايشگاهى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 33

زمينه علمى مقالات:

بيوشيمى كلينيكى، متابوليسم عناصر، تداخل آلومينيم در برداشت آهن از روده، اثرات مس روى متابوليسم قندها در رات (Rat)، مطالعه مسموميت با كادميوم و پروتئينورى، مطالعه اثرات آهن و نيكل روى رشد باكترى با سيلوس، بررسى تغييرات بعضى از پارامترهاى شيميائى در ارتباط با بيماريهاى كليوى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مشتاقي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مشتري

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن سيزدهم هجرى، از زنان هنرمند و اديب. وى از زنان فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) و اهل شيراز بود و در آواز، موسيقى و شعر و بديهه گويى استاد بود. به نوشته تاريخ عضدى، يك شب شاه با يكى از زنانش در طبقه اول برج جهان نما به سر مى برد. مشترى خانم كه در طبقه دوم بود شعر زير را با آواز بلند خواند:

بالاى بام دوست چو نتوان نهاد پاى

هم چاره آنكه سر بنهم زير پاى دوست

به دستور شاه، هرگاه كه شاه عازم سفر مى شد و چكمه و شلوار مى پوشيد مشترى خانم مى بايست كه مشغول خواندن آواز مى شد. در سفر آخرى كه به اصفهان مى كرد- و در همان سفر در اصفهان درگذشت- مشترى خانم به عادت هميشگى بيت زير را خواند:

تو سفر كردى و خوبان همه گيسو كندند

از فراق تو عجب سلسله ها بر هم خورد

شاه مضمون اين بيت را به فال بد گرفت و آيه استرجاع خواند. مشترى خانم حدود صد سال عمر كرد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: پشت پرده هاى حرمسرا، 358؛ تاريخ عضدى، 41 -40؛ رياحين الشريعه، 75 / 5.

مشحون، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

موسيقيدان.

تولد: ارديبهشت 1285، تهران.

درگذشت: 28 خرداد 1359.

حسن مشحون پس از تحصيلات مقدماتى وارد مدرسه ى متوسطه شد و پس از اخذ ليسانس در تاريخ و جغرافيا به خدمت وزارت آموزش و پرورش درآمد. سپس براى ادامه ى تحصيل به اروپا اعزام شد و پس از بازگشت از فرانسه به تدريس در دانشگاه مشغول شد و آخرين مقام ادارى ايشان رياست اداره ى باستان شناسى بود. مشحون در موسيقى از شاگردان حسين هنگ آفرين و اساتيد ديگر بود. حسن مشحون، سه تار و تار مى نواخت و

كتاب تاريخ موسيقى ايران را در دو جلد منتشر كرد. وى تحقيقى درباره ى تعزيه و تعزيه وانى در ايران نيز دارد. حسن مشحون در 28 خرداد 1359 درگذشت.

(1359 -1285 ش)، موسيقيدان، محقق و نويسنده. پدر و جدش از ياران نزديك شيخ فضل اللَّه نورى بودند. وى در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى به دارالفنون رفت و از آنجا فارغ التحصيل شد. در 1313 ش دررشته ى تاريخ و جغرافيا، از دانشسراى عالى ليسانس گرفت و سپس به خدمت وزارت آموزش و پرورش درآمد. وى در دبيرستانهاى البرز و دارالفنون سالها تدريس كرد و بعد از آن، چند سال در سمت مدير كلى فرهنگ استان مازنداران، رياست ادراه ى محاكمات وزارت فرهنگ و مديريت كل باستان شناسى بود، تا اينكه در 1347 ش از خدمت بازنشسته شد. مشحون دو سالى هم در دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران به تدريس تاريخ موسيقى پرداخته بود. مشحون سه تار و تار را به خوبى مى نواخت و گاهى شعر نيز مى سرود. وى در تهران درگذشت. از آثار او: «تاريخ موسيقى ايران»، در دو جلد، كه حاصل سى سال تحقيق و تلاش وى است؛ جزوه اى موسوم به «شرح حال و نمونه آثار شيخ محمود شبسترى»؛ يك دوره كتاب درسى «تاريخ و جغرافيا»، براى دبيرستانها كه به همراه دو تن از همكاران تأليف نمود؛ «تاريخ ايران و عرب تا دوره ى غزنويان»؛ «جغرافياى سياسى ايران و آسيا و آفريقا»؛ «جغرافياى طبيعى ايران».[1]

حسن مشحون به سال 1285، در تهران متولد گرديد، پس از تحصيلات مقدماتى وارد مدرسه متوسطه شد و پس از اخذ ليسانس در تاريخ و جغرافيا، به خدمت وزارت آموزش و پرورش

درآمد. وى از نخستين نفراتى بود كه به اروپا براى تحصيل فرستاده شد.

حسن مشحون، پس از بازگشت از فرانسه به تدريس در دانشگاه مشغول شد و آخرين مقام ادارى ايشان رياست اداره ى باستان شناسى بود. مشحون در موسيقى از شاگردان حسين هنگ آفرين بود و اساتيد ديگرى هم ديده بود. وى مردى بود محقق و موسيقى شناس و در چند سال اخير، تنها كسى بود كه تمام مشكلات اهل موسيقى را مى دانست و حرف او سند بود، چنانچه اگر اختلافى بين موسيقى دانان در مورد گوشه اى از گوشه هاى متعدد و مهجور موسيقى ايرانى بروز مى كرد، حرف حسن مشحون براى آنان حجت بود و هرچه راوى مى گفت بدون هيچ بحث و سخنى مى پذيرفتند.

شادروان حسن مشحون، سه تار و تار را به خوبى مى نواختند و كتابى هم درباره ى تاريخ موسيقى نوشته كه سى سال براى آن زحمت كشيد و نيز تحقيقى درباره ى تعزيه و تعزيه خوانى در ايران. حسن مشحون در خرداد ماه سال 1359 دار فانى را بدرود گفت، روانش شاد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ موسيقى ايران (1/ يازده- پانزده)، مردان موسيقى (175 -174/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (363 -635/ 2).

مشرقي شيرازي، حسن

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1038 ق)، حكيم، عارف و شاعر. از شعراى عهد صفوى بود و در اشعارش مكرر شاه عباس اول (1038 -996 ق) و شاه صفى (1052 -1038 ق) و امراء و حكام آنان را مدح گفته است. وى با اينكه مردى عارف مشرب و وارسته بود ولى در اشعار او مضامين عارفانه بسيار كم ديده مى شود. در اشعارش گاهى ابيات بسيار عالى، در رديف اشعار استادان بزرگ، وجود دارد و گاهى اشعار مبتذل و بى معنى، به

همين علت صاحب بعضى تذكره ها معتقدند كه ممكن است وى اشعار شعراى پيش از خود، خصوصا اشعار شاعر معاصرش ملك مشرقى مشهدى (م 1050 ق)، را به نام خود آورده باشد. ظاهرا او در 1038 ق زنده بوده و در اواخر قرن يازدهم در شيراز وفات يافته است. مقبره اش در شيراز به تكيه مشرقين مشهور است. از آثارش: «كليات» شامل: 1- مثنوى «شمس المشرقين»، در برابر «تحفة العراقين» خاقانى، سروده شده در 1010 ق، 2- مثنوى «شبستان انس»، در برابر «بوستان» سعدى، 3- قصايد، هفت هزار و پانصد و پنجاه بيت، 4- مراثى و ترجيعات و هفت بند، ششصد و پنجاه بيت، 5- مقطعات در تاريخ وفيات و فتوح شاه عباس، چهارصد و پنجاه بيت، 6- رباعيات، چهارصد بيت، 7- غزليات، نه هزار و پانصد بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (439 -434/ 4)، الذريعه (226 ،223 -222/ 19 ،1049 -1048/ 9)، طرائق الحقائق (494/ 3)، منظومه هاى فارسى (537 -533).

مشفق شيرازي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1252 ق)، طبيب و شاعر، متخلص به مشفق. معروف به شفعنطوس. اصلش از شيراز است و در آن شهر علوم و طب را فراگرفت. سپس مدتى در خدمت شاهزاده محمدتقى ميرزا، حسام السلطنه پسر فتحعلى شاه، حكمران بروجرد، به طبابت مشغول بود. در اوخر دولت فتحعلى شاه به شيراز بازگشت و ملازم نواب فيروز ميرزا، كه از جانب محمدشاه حاكم شيراز بود، شد و شهرت يافت. وى در سرون غزل و قصيده با استعداد بود. از آثارش «ديوان» شعرى بالغ بر سه هزار بيت مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1656 -1655/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (440 -439/

4)، الذريعه (1050/ 9)، سفينة المحمود (541 -538/ 2)، فارسنامه ى ناصرى (1179/ 2)، فرهنگ سخنوران (847)، مجمع الفصحا (950/ 5)، مرآت الفصاحه (590 -588)، مصطبه ى خراب (175)، مكارم الآثار (1415/ 4).

مشكان طبسي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب، شاعر دانشمند و قاضى عاليرتبه در 1258 در طبس تولد يافت. پدرش سيد مهدى از دانشمندان و مالكان طبس بود. تحصيلات مقدماتى را در طبس آغاز كرد و سپس در يزد و حوزه علميه اصفهان آن را تكميل نمود و مدتى در اصفهان نزد ميرزا جهانگيرخان قشقائى فلسفه آموخت. علومى چون فقه و اصول و حساب و هندسه و جبر و اسطرلاب و طبيعيات را كامل كرد. سپس به خراسان بازگشت و در آنجا به آموختن زبان فرانسه و علوم طبيعى و ادبيات اروپائى اشتغال ورزيد. بعد به قاهره سفر نمود و در دانشگاه الازهر چندى به تحصيل و تدريس اشتغال داشت. قريب سه سال نيز در پاريس علوم انسانى و حقوق ياد گرفت. پس از پايان جنگ بين الملل اول با سرمايه و بضاعت علمى كامل به ايران بازگشت. ابتدا در وزارت معارف مشغول شد و در چند مدرسه هم تدريس مى كرد. در تشكيلات دادگسترى داور به آن وزارتخانه دعوت شد و با رتبه هفت قضائى مستشار استيناف گرديد. پس از چندى به ديوان عالى كشور رفت و در آنجا مستشار دادگاه انتظامى قضات شد. وى از مدرسين درجه اول مدرسه عالى سپهسالار بود و در دانشكده معقول و منقول تدريس مى كرد. او شعر نيكو مى سرود و اشعارش از سخن سرايان خراسان الهام گرفته است و در رونق انجمن هاى ادبى در تهران سهمى به سزا داشت و مدتها نايب رئيس انجمن ادبى فرهنگستان بود.

وفات او در 1328 در هفتاد سالگى اتفاق افتاد. در ادبيات فرانسه نيز استادى داشت. مشكان طبسى مدتى در خراسان از 1301 تا 1306 مجله ادبى دبستان را انتشار مى داد پس از عضويت در دادگسترى امتياز آن را به شيخ احمد بهار واگذار كرد.

(1328/ 1327 -1258 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده، مترجم و شاعر. در طبس به دنيا آمد. حساب و هيئت و نجوم را نزد پدر و علوم عرب را نزد شيخ حسن ملا سلطان محمد آموخت. وى پس از فوت پدر جهت ادامه ى تحصيل به يزد و اصفهانى رفت و علوم عقلى و نقلى و رياضيات و فنون و ادب و اسطرلاب را نزد استادان وقت فراگرفت. سپس به مشهد رفت و به فراگيرى زبان فرانسه و علوم طبيعى و ادبى اروپايى پرداخت. وى مسافرتهايى به مصر و پاريس داشت و در اواخر جنگ جهانى اول به خراسان بازگشت و در مشهد به خدمت وزارت معارف درآمد. وى در 1301 ش، مجله ى «دبستان» را در مشهد تأسيس و منتشر كرد. مشكان بعدها به تهران منتقل و در سمت مستشار ديوان كشور مشغول خدمت شد. وى همچنين در دانشكده ى معقول و منقول فلسفه تدريس مى كرد. مشكان سرانجام در تهران فوت نمود و در شهر رى در جوار بقعه ى حضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شد. از آثار وى: «ببر هژير يا كاپيتان كركران»، ترجمه؛ «تدبير منزل و سياست مدن»؛ اهتمام در انتشار «ترجمه ى اشارات».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (280 -277/ 2)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (999 -998)، شرح حال رجال (79 -78/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (852 ،822 ،452/ 1)،

گلزار معانى (647 -627)، مؤلفين كتب چاپى (656 -654/ 2).

مشكوة، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بن حاج زين العابدين خوزانى معروف به (مشكوه) از علماء محترم معاصر سده (همايونشهر) مى باشند.

وى در سال 1319 ق در خوزان متولد شده و پس از خواندن فارسى مقدمات را در اصفهان خدمت آقاى زفره اى و آقا سيد آقاجان فراگرفته و سطوح اوليه لمعه و قوانين را از مرحوم صديقين حاج ملاحسينعلى و مرحوم آقا شيخ محمد حكيم آموخته و سطوح نهائى را از مرحوم آقا سيد مهدى درچه اى و حاج سيد مرتضى معروف بجارچى خراسانى و كفايه را از آيت اللَّه مرحوم آقا سيد محمد نجف آبادى استفاده نموده و پس از تكميل آن به قم مسافرت و مدت هفت سال از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكرم حايرى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه آقا سيد محمدتقى خونسارى استفاده نموده و بعد از فوت مرحوم حايرى مهاجرت به نجف اشرف و مدت هفت سال از درس و محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين كمپانى بهره مند شده و ضمنا در نجف تدريس سطوح فقه و اصول نموده و در اواخر عمر مرحوم آيت اللَّه اصفهانى به علت كسالت خانوادگى و فقدان بعضى از فرزندانش به اصفهان مراجعت و در مدرسه چهارباغ و مدرسه صدر تا حال تحرير اشتغال به تدريس سطوح عالى و نيز اقامه جماعت و بيان احكام و مواعظ دارند و هر هفته يكروز به خمينى شهر آمده و مردم آن سامان را از فيض علوم خود مستقيض مى فرمايند.

از باقيات الصالحات و آثار خير ايشانست مدرسه علميه و غسالخانه اى در خمينى شهر تأليفات معظم له.

1- حاشيه بر كفايه

2- تقريرات درس آيت اللَّه اصفهانى 3- تقريرات درس آقا ضياء 4- تقريرات درس آيت اللَّه حايرى.

ايشان 4 فرزند ذكور و 4 فرزند اناث دارند كه يكى از پسران به نام آقامحمود اشتغال به درس دارند.

دامادهاى ارجمند ايشان از علماء بزرگ اصفهان به نام 1- آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن شمس آبادى 2- حجةالاسلام والمسلمين آسيد محمد درچه اى 3- حجةالاسلام حاج شيخ محمدعلى.

نگارنده: گويد جناب آقاى مشكوة صاحب نفس زكيه و مقامات معنوى و داراى مكاشفات و منامات عجيبه و غريبه اند كه براى اختصار از ذكر آن خوددارى مى نمائيم.

ادام اللَّه توفيقه و جعله اللَّه و ايانا من انصار وليه عجل اللَّه فرجه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مشكوة، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نسخه شناس.

تولد: 1319، ق.بيرجند.

درگذشت: 2 مهر 1359.

سيد محمد مشكوة از مردم بيرجند و طلبه ى درس خوانده در بيرجند (مدرسه ى معصوميه) و قائن و مشهد بود. در اسفند 1299 به تهران آمد. وى توانست به استادى دانشگاه برسد و به تدريس فقه اسلامى بپردازد. از اين رشته، تقريراتى از وى به چاپ رسيده است كه جنبه ى درسى داشت. مشكوة به جز تدريس در دانشگاه در مدرسه ى عالى سهپسالار نيز به تدريس فلسفه اشتغال داشت.

مشكوة نزد عده اى از علماى زمان و اساتيد حوزه هاى علمى مشهد و تهران درس خوانده و به اخذ درجه ى اجتهادى از آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله ضياءالدين عراقى و آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى و آيت الله حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى نايل شد. اما شهرت علمى او در معرفت كتابشناسى اوست. وى در سال 1339 كتب خطى كتابخانه ى خود را به دانشگاه تهران بخشيد و پايه ى كتابخانه ى مركزى با اين مجموعه گذاشته شد. فهرست كتابخانه ى مشكوة در هفت جلد انتشار يافت. (دو

جلد توسط احمد منزوى و هفت جلد توسط محمدتقى دانش پژوه). از آثار اوست: كلمة التوحيد لرفع الترديد (1305)؛ مشكوة الاسرار فى حل عقد الاسفار (1305)؛ روان شناسى (ترجمه ى رساله ى عشق ابن سينا، ترجمه ى ضياءالدين درى، تحصيح ميرزا محمود شهابى، 1315)؛ الوجيزه (در دراية، از شيخ بهايى، 1316)؛ رگشناسى يا رساله در نبض (ابن سينا، 1317)؛ فوائد الدرية (شامل چند رساله از ابن سينا، 1318)؛ درة الاخبار و لمعة الانوار (ترجمه تتمه صوان الحكمة، ضميمه «مهر» سال پنجم، 1318)؛ وصيت نامه ى محمدباقر مجلسى (ضميمه ى سالنامه، 1332)؛ درة التاج لغرةالدباج (تأليف قطب الدين شيرازى، جلد اول، 1320)؛ دانشنامه ى (قسمت طبيعيات، از ابن سينا، 1330)؛ دانشنامه (قسمت منطق، از ابن سينا، 1331)؛ بيع (از كتاب شرايع، 1332)؛ نمونه ى مختصرى از غزل و مثنوى و رباعى (گردآورنده اكرم مهين، به همت سيد محمد مشكوة، 1336)؛ ارسطاطاليس حكيم، نسختين مقاله ى ما بعد الطبيعه موسوم به مقالة الالف الصغرى (ترجمه ى اسحق بن حنين با تفسير يحيى بن عدى و تفسير ابن رشد با تفسير و تحقيق و مقدمه ى و ترجمه ى سيد محمد مشكوة، 1346)؛ فعليت و امكان در عقد وضع و آراء فارابى و ابن سينا (1356).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مشكور، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب، زبان شناس.

تولد: 1297، محله سنگلج تهران.

درگذشت: 25 فروردين 1374، تهران.

محمدجواد مشكور، فرزند حاج شيخ علاءالدين، تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى دارالفنون گذراند. سپس وارد دانشسراى عالى و دانشكده ى معقول و منقول شد و در سال 1318 موفق به اخذ درجه ى كارشناسى در ادبيات فارسى و ادبيات عرب شد. مدتى به تدريس در دبيرستان ها پرداخت و چند سالى به خدمت در وزارت دارايى مشغول شد. مشكور چندى نيز نزد دايى هاى خود شريعت سنگلجى

و محمدمهدى سنگلجى به تحصيل علم پرداخت. همچنين از محضر استادانى چون علامه سيد محمدحسين طباطبايى، علامه محمد بن عبدالوهاب قزوينى، مهدى آشتيانى، بديع الزمان فروزانفر، احمد بهمنيار، ملك الشعراى بهار و عباس اقبال بهره برد. همچنين به تحصيل و تحقيق در زبان هاى باستانى باستانى پرداخت وى از سال 1327 تا سال 1338 به تدريس تاريخ ايران قديم و زبان پهلوى در دانشگاه تبريز مشغول بود. در سال 1332 به پاريس عزيمت كرد و در سال 1336 به اخذ درجه دكترى در تاريخ اسلام و فوق آن نايل آمد. مدت شش سال سردبير مجله ى عربى «الاخاء» بود. در سال 1344 به خدمت تمام وقت دانشسراى عالى درآمد و در كنار آن در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى و دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران نيز به تدريس مشغول بود. در سال 1353 به عنوان رايزن فرهنگى ايران عازم سوريه شد و در ضمن به تدريس تاريخ فرق اسلامى به خصوص فرقه هاى شيعه و تاريخ زبان هاى سامى در دانشگاه دمشق پرداخت. دكتر مشكور در مهر سال 1358 پس از قريب چهل سال خدمت دانشگاهى بازنشسته شد ولى همچنان به كار تدريس و تحقيق مشغول بود. برخى از آثار ايشان به اين شرح هستند: كلمات محمد (ص) (متن عربى و ترجمه، 1318)؛ تاريخ اوستا و ادبيات دينى پهلوى (1325)؛ تاريخ ايران باستان به روايت ابن عبرى (يوسف بنيان، ترجهه، 1326)؛ تاريخ مذاهب اسلام يا ترجمه الفرق بين الفرق (ابومنصور عبدالقاهر بغدادى، ترجمه)؛ النكت الاعتقادية (شيخ مفيد محمد بن محمد النعمان، ترجمه، تبريز، 1333)؛ تاريخ مردم اورارتو (كشف يك سنگ، تهران، 1233)؛ تاريخ اورارتو سنگ نبشته هاى اورارتى در آذربايجان

(1345)؛ تاريخ اجتماعى ايران در عهد باستان (1347)؛ تاريخ تبريز تا پايان قرن نهم هجرى (1352)؛ نظرى به تاريخ آذربايجان و آثار باستانى و جمعيت شناسى آن (1349)؛ ترجمه تاريخ طبرى قسمت مربوط به ايران (ابوعلى محمد بن محمد بلعمى، 1337)؛ دستورنامه در صرف و نحو زبان فارسى (1338)؛ فرق الشيعه يا مقالات الامامية و الفرق و اسماؤها و صنوف ها (1325)؛ كارنامه اردشير بابكان (1329)؛ مجوس در كتب مقدس سامى (1325)؛ هفتاد و سه ملت يا اعتقادات مذهب (1337)؛ گفتارى درباره دينكرد (1325)؛ ايران در عهد باستان (1343)؛ تصحيح منطق الطير عطار، اخبار سلاجقه روم (1350)؛ سير انديشه هاى دينى در ايران (1355)؛ تاريخ شيعه و فرقه هاى اسلام تا قرن چهارم هجرى (1357)؛ فرهنگ تطبيقى عربى با زبان هاى سامى و ايرانى (1357)؛ جغرافياى تاريخى ايران قديم (1371)؛ دكتر جواد مشكور چهل و شش عنوان كتاب دارد و بيش از صد مقاله در زمينه ادبيات، تاريخ، اديان و مذاهب، زبان شناسى به زبان هاى فارسى و عربى و فرانسوى نوشته است. برخى از مقاله هاى او در «معمارى ايران»، «هنر و مردم»، «وحيد»، «تاريخ و فرهنگ ايران»، «زمين و زمان»، «سخن»، «بررسى هاى تاريخى»، «معارف اسلامى»، «دانش» و «باستان شناسى و هنر ايران ». وى همچنين در كتاب مجموعه خطابه هاى تحقيقى كه در سال 1350 منتشر شد، داراى مقاله بود.

پيكر محمدجواد مشكور در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (ويژه ى هنرمندان و نويسندگان) به خاك سپرده شد.

(1374 -1297 ش)، نويسنده، مترجم، مصحح، مورخ، فرهنگ نويس، محقق و استاد دانشگاه. ملقب به بهاءالدين. در تهران به دنيا آمد. پس از طى تحصيلات ابتدايى و متوسطه در مدارس تمدن، ثروت و دارالفنون وارد دانشكده ى معقول

و منقول شد و سپس از دانشسراى عالى موفق به اخذ ليسانس در ادبيات فارسى و ادبيات عرب گرديد. در 1318 ش در دبيرستانهاى ملى تدريس كرد و به خدمت وزارت دارايى درآمد. وى به جهت علاقه به تحقيقات ادبى و معارف اسلامى از محضر دايى هاى خود، شريعت سنگلجى و دو برادرش، آقا محمد و آقا محمدمهدى سنگلجى، و استادانى چون: علامه طباطبايى، علامه قزوينى، ميرزا مهدى آشتيانى، بدايع الزمان فروزانفر، ميرزا يداللَّه نظر پاك، الهى قمشه اى و محمود شهابى استفاده ها برد. وى پس از آموختن مقدمات زبانهاى سامى (عبرى و سريانى) از طرف مدرسه ى عالى ايران شناسى به تدريس در آن مدرسه دعوت شد. مشكور يكى از همكاران علامه على اكبر دهخدا در كار «لغت نامه» بود. در 1327 ش در دانشگاه تبريز تاريخ ايران باستان و زبان پهلوى را تدريس مى كرد و در ضمن اقامت در تبريز از محضر استادانى چون حاج ميرزا عبداللَّه مجتهدى و حاج محمد آقا نخجوانى و حاج حسين آقا نخجوانى و واعظ چرندانى و غيره بهره جست. در 1332 ش براى گذراندن دوره ى دكترا به دانشگاه سوربن پاريس رفت و درباره ى تاريخ و فرهنگ خاورميانه، از قرن نهم پيش از ميلاد تا قرن نهم ميلادى، به تحقيق پرداخت و در 1336 ش موفق به اخذ مدرك دكترا در تاريخ اسلام و خاورميانه شد. وى از 1340 تا 1344 ش مديريت مجله ى «الاخاء» را به عهده داشت. در اين بين او در كنگره هاى بين المللى در انگلستان و فرانسه و آلمان و روسيه و تركيه شركت نمود و در 1352 ش با سمت رايزن فرهنگى به دمشق رفت. وى ضمن تدريس تاريخ

فرق اسلامى بويژه شيعه در دوره ى فوق ليسانس در دمشق، موفق به تأسيس دو كرسى زبان و ادبيات فارسى در دو دانشگاه دمشق و حلب شد و كتابخانه اى مربوط به كتب ايران و اسلام در مركز رايزنى و كتابخانه اى مربوط به ايران شناسى در كتابخانه ى مركزى دانشگاه دمشق داير كرد. يكى از مهم ترين موفقيتهايش در آنجا مشخص كردن قبر ابونصر فارابى در باب الصغير و شيخ اشراق شهاب الدين ابوالفتوح سهروردى در باب البريد بود. از ديگر آثار وى: «تاريخ شيعه و فرقه هاى اسلامى تا قرن چهارم»؛ «نظرى به تاريخ آذربايجان و آثار باستانى و جمعيت شناسى آن»؛ «روح القرآن»، در توحيد و مكارم اخلاق انسان؛ «تاريخ اورارتى و سنگ نبشته هاى اورارتى در آذربايجان»؛ «خلاصه اديان در تاريخ دينهاى بزرگ»؛ «گفتارى درباره ى دينكرد»؛ «تاريخ اجتماعى ايران در عهد باستان»؛ «فرهنگ هزوارشهاى پهلوى»؛ اهتمام در انتشار كتاب «هفتاد و سه ملت»؛ تصحيح و اهتمام در انتشار كتابهاى: «نصاب الصبيان» ابونصر فراهى و «منطق الطير» عطار؛ «نسب نامه ى خلفاء و شهرياران» و سير تاريخى حوادث اسلام، ترجمه؛ «اخبار سلاجقه ى روم»؛ «كلمات حضرت محمد (ص)»، ترجمه؛ «الفرق بين الفرق»، ترجمه؛ «فرهنگ تطبيقى عربى با زبانهاى سامى و ايرانى»؛ «تاريخ ايران زمين»، از روزگار باستان تا عصر حاضر.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2731 ،2654/ 2)، كلك (س 4، ش 47 و 48، ص 288 -277، س 5، ش 60، ص 376 -375)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 2، ص 6 -1، س 5، ش 60، ص 376 -375)، مؤلفين كتب چاپى (425 -423/ 2)، نامه ى باستان (18 -11).

مشكوه الديني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته:

زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد و دكتراى زبانشناسى همگانى از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

عضويت در هيأت علمى گروه زبانشناسى داشگاه فردوسى مشهد از سال 1355، تدريس زبان شناسى و اخذ درجه استادى در سال 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق و مطالعه در زمينه زبان آموزى كودك و نيز در دانشگاه واشنگتن در زمينه زبان شناسى نظرى و همچنين يادگيرى زبان دوم، شركت در كنگره هاى داخلى و خارجى و ارائه مقالات گوناگون، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

زبان شناسى نظرى، دستور زبان فارسى، زبان آموزى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى، دستور زبان فارسى، زبان آموزى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مشكي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مشكي

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1353 وارد حوزه علميه شدم و در حقيقت كارهيا علمي نوشتاري از سال 1372 شروع شد كتب و مقالات و تحقيقات زيادي دارم كه بعضي چاپ و بعضي در دست اقدام مي باشد. همراه با تحصيلات حوزوي موفق به اخذ دكتري در رشته حقوق خصوصي شدم و تحصيلات حوزوي هم اجتهاد مي باشد. و فعلا به عنوان عضو هيئت علمي رسمي دانشگاه آزاد مشغول به تدريس هستم.

مشكي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي مشكي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 در رشته اقتصاد مدرك ديپلم گرفتم و در همان سال در حوزه علميه آيت الله مجتهدي تهراني رحمةالله عليه مشغول به تحصيل شدم و مقدمات حوزوي را تا سال 1368 در مدرسه ايشان به پايان رساندم و در سال 1368 به قم مشرف شدم و همزمان با دروس حوزه (رسائل و مكاسب) در مؤسسه در راه حق كه در آن زمان بخش آموزش آن زير نظر حضرت آيت الله مصباح يزدي حفظه الله اداره مي شد، مشغول به تحصيل شدم.

در سال 1373 پس از فراغت تحصيل در آنجا در رشته تخصصي فلسفه شركت كردم و پس از قبولي در آن رشته و همزمان با تاسيس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ، رشته تخصصي فلسفه را در مؤسسه مذكور آغاز كردم و در سال 1378 با دفاع از پايان نامه خود كه در شش ماه آن را نوشتم موفق

به اخذ مدرك كارشناسي ارشد شدم.

پس از آن در سال 1379 با بخش پژوهشي مؤسسه همكاري نمودم و پژوهشي را درباره «مدرنيته» با دو نفر ديگر از دوستان آغاز كردم كه بخش اول آن به نام اسلام و اومانيسم حدوداً در سال 1382 آماده شد و به پژوهش مؤسسه تحويل داديم و سپس بخش دوم كه «سكولاريسم » بود را به صورت فردي ادامه دادم و پس از پايان يافتن اين بخش در سال 1384 اين بخش تير تحويل پژوهش گرديد.

در سال 1382 همراه با تحقيقات پژوهشي به عضويت هيئت علمي و پژوهشي مؤسسه در آمدم و پس از دو سال عضو هيئت علمي آموزشي شدم و از سال 1382 تا كنون مشغول تدريس در مؤسسه مي باشم و عمده فعاليتهاي بنده در حوزه تدريس مي باشد و در بخشي هم با واحد تربيت مربي اخلاق همكاري دارم.

مشكيني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن بن عبدالحسين مشكينى اردبيلى نجفى عالمى فاضل و فقيهى تحرير و مدرسى بزرگ و خوش تقرير بوده است ولادت ايشان در سال 1305 قمرى در يكى از دهات مشكين شهر اردبيل واقع شده و از آنجا براى تحصيل در سال 1320 به اردبيل آمده و در سال 1328 ق مهاجرت به نجف اشرف و مدت كوتاهى درك بحث آخوند خراسانى را نموده و پس از فوت وى خدمت مرحوم آقا شيخ على مدرس قوچانى تلمذ كرده و در سال 1337 ق به كربلاء عزيمت و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدتقى شيرازى استفاده نموده و پس از فوت ايشان به نجف مراجعت و به تدريس و تصنيف پرداخته و از مدرسين درجه يك اصول

گرديده و جمع كثيرى از فضلاء كه امروز از آيات عظام قم و نجف و ساير بلاد و از مراجع تقليد عصر حاضرند از محضرش استفاده نموده اند.

مرحوم آيت اللَّه مشكينى در اواخر مبتلا به كسالت گرديده و براى معالجه به بغداد آمده و در روز دوشنبه بيست و هفتم جمادى الثانى 1358 ق در سن پنجاه و سه سالگى وفات و جنازه اش حمل به نجف و در جنب مقبره مرحوم علامه يزدى آقاسيد محمدكاظم در مقبره صحن شريف مدفون گرديدند.

آثار علمى ايشان از اين قرار است.

1- الفوائد الرجاليه 2-المناسك 3- حاشيه كفايه كه مطبوع با كفايه مى باشد 4- حاشيه عروةالوثقى 5- كتاب الصلوه 6- كتاب الزكوة 7- كتاب الطهاره 8- رساله در ترتب 9- رساله اى در كر 10- رساله در رضاع 11- رساله در معناى حرفى و غيره

(1358 -1305 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مدرس. نسبتش به مشگين، از توابع اردبيل، مى رسد. براى فراگيرى علوم به اردبيل رفت و در 1328 ق به نجف مهاجرت كرد. او در محضر آخوند خراسانى و شيخ على قوچانى و شريعت اصفهانى و آقا سيد محمدكاظم يزدى تلمذ نمود. در 1337 ق به كربلا رفت و در حوزه ى درس و بحث ميرزا محمدتقى شيرازى شركت كرد. پس از درگذشت استادش، ميرزاى شيرازى ثانى، به نجف بازگشت و به تدريس اصول و تصنيف پرداخت. وى سرانجام در كاظمين درگذشت. پيكرش به نجف منتقل و در صحن شريف علوى به خاك سپرده شد. از آثارش: «الفوائد الرجالية»؛ «المناسك»؛ حاشيه بر «كفاية الاصول» آخوند خراسانى؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «العروة الوثقى»؛ كتاب «الصلاة»؛ كتاب «الزكاة»؛ كتاب «الطهارة»؛ حاشيه بر «شرح

منظومه سبزوارى»؛ رساله ى «الترتب»؛ رساله ى «الرضاع».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (336/ 2)، الذريعه (337 -336/ 16 ،186/ 6)، ريحانه (320 -319/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 38/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (75 -74/ 7)، معجم المؤلفين (295/ 3).

مشكيني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آية الله علي اكبر فيض معروف به مشكيني در سال 1300 هجري شمسي در روستايي از توابع بلوك مشكين شهر و در ميان خانواده اي متدين و اهل علم چشم به جهان گشود. پدرش مردي مومن و عالم بود و در روستاي آلنّي زندگي ساده اي داشت. او در كسوت روحانيت به تحصيل علم و رتق و فتق امور مردم مي پرداخت .

آية الله مشكيني هنگامي كه همراه با پدر در نجف اشرف مقيم بود، به مكتب خانه رفت . هنوز بيش از دو سال از اقامت خانواده آية الله مشكيني در نجف نگذشته بود كه مادرش چشم از جهان فروبست. آية الله مشكيني به همراه پدر به وطن بازگشت و مقداري از مقدمات علوم ديني را نزد پدر فرا گرفت . وي پس از مدتي پدر را نيز از دست داد. خود مي گويد: " پس از فوت پدرم ما يتيم بوديم و هيچ چيز نداشتيم."

ايشان با وجود سختي و مرارت و فقر، عزم سفر كرد و راهي حوزه علميه اردبيل شد و پس از اندكي به فكر مهاجرت افتاد. ايشان درباره سال هاي سخت دوران يتيمي خويش مي گويد:

"با وجود همه سختي ها و نبود امكانات، چيزي كه ما را اميدوار كرده بود؛ توكل به خدا و ايمان به راهي بود كه در آن پاي نهاده بوديم. هر چند در اين غربت و تنهايي سايه

پدر و مادر نبوده لكن همواره خدا بود و باور اين حضور، ما را از ياس و نااميدي نجات مي داد."

وي براي تحصيل علوم ديني به شهرستان اردبيل سفر كرد و مقداري از صرف و نحو را در آنجا فرا گرفت . سپس در معيّت عالم بزرگواري كه از زخميان حادثه مسجد گوهرشاد مشهد در زمان رضاخان بود، به شهر قم آمد و در آن ديار به تحصيل علوم ديني پرداخت .

ايشان درباره سفارش پدرش براي تحصيل علم مي گويد:

"پدرم در آخرين لحظات عمرش تنها سفارشي كه براي من كرد اين بود كه فرمود:

پسرم! در روز قيامت به پيش من رو سياه مي آيي اگر احكام و عقايد و تفسير را فرا نگرفته باشي."

اين بود كه آية الله مشكيني در كنار فقه و اصول، در عقايد و تفسير نيز زحمات زيادي كشيد و در اين علوم نيز تبحر خاصي به دست آورد. او در حضور اساتيد بزرگي چون امام خميني را درك كرد و چندين سال نيز در محضر اين مرد بزرگ، كمالات علمي را فراگرفت و به ژرفاي انديشه و عرفان و معنويت وي پي برد و شيفته اش گرديد.

ايشان در زماني كه سايه منحوس رژيم پهلوي بر كشور مستولي و تحصيل در حوزه هاي علميه بسيار دشوار بود. دروس دوره سطح را به خوبي به پايان رساند و در درس خارج فقه و اصول استادان مشهور دوره خود، حاضر شد.

وي نزديك به هفت ماه نيز در نجف اشرف حضور داشت و در درس هاي خارج استادان آن ديار، به ويژه امام خميني (ره ) شركت مي كرد اما به دليل هواي گرم نجف و ضعف

مزاجي مجبور به بازگشت به ايران شد.

آية الله علي اكبر مشكيني در سال هاي تحصيل خود، به محضر عالمان بسياري شرفياب شد.

وي در دروس خارج فقه و اصول آية الله العظمي بروجردي (ره ) و آية الله العظمي محقق داماد(ره ) شركت مي كرد. در نجف نيز به محضر عالمان و استادان آن ديار شرفياب مي شد و در درس خارج امام خميني (ره ) شركت جدي داشت .

آي_ة الله مشكيني در سال هاي تحصيل و پس از آن با فضلا و اساتيد بسيار، رابطه دوستي داشت كه از آن جمله مي توان آية الله جوادي آملي و آية الله اميني را نام برد.

فعاليت هاي علمي و فرهنگي :

آية الله مشكيني در سال هاي عمر با بركت خود منشأ خدمات، فعاليت هاي علمي و فرهنگي بسياري بود. او طي سال ها تدريس مقدمات، سطح و دروس خارج فقه و اصول در حوزه، شاگردان بسياري را تربيت كرد كه از استادان و علماي امروز حوزه به شمار مي آيند.

وي كتب دوره مقدمات و سطح را بارها تدريس كرده و سال ها به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال داشته است .

همچنين درس تفسير آية الله مشكيني از دروس مشهور حوزه علميه قم بوده است .

از فعاليت هاي مهم وي در اين عرصه ، تأسيس مؤسسه الهادي است كه به چاپ كتب مفيد و اسلامي براي سطوح گوناگون جامعه مي پردازد و مردم را با حقايق و معارف اسلامي آشنا مي سازد.

آيت الله مشكيني همچنين كتاب هاي فراواني در زمينه هاي گوناگون علوم اسلامي تأليف و منتشر ساخته است كه برخي از مجموعه آثار ايشان به شرح زير است :

1_ اصطلاح الاصول

2_ مصطلحات الفقه

3_ الفقه الماثور (دوره فقه به طرزي

نوين )

4_ دروس في الاخلاق (يك دوره اخلاق عربي )

5_ ازدواج در اسلام

6_ المنافع العامه (شرح كتاب احياءالموات شرايع )

7_ مفتاح الجنان (كتاب دعا تكميل مصباح المنير)

8_ المواعظ العدديه

9_ واجب و حرام احكام الزامي (دوره فقه )

10_ قصار الجمل (احاديث كوتاه تحت عناوين لغوي دو جلد)

11_ ترجمه قرآن كريم به زبان فارسي

12_ الهدي الي موضوعات نهج البلاغه

13_ المبسوط (تفسير سوره آل عمران )

14_ واجبات و محرمات (استقصاء آنچه در شرع واجب و حرام اعتقادي و عملي است )

15_ تفسير سوره (ص )

16_ بحث تكامل از نظر قرآن

17_ مسلكنا في العقائد و الاخلاق و العمل

18_ زمين و آنچه در آن است

19_ تقليد چيست ؟

20_ رساله خمس

21_ حاشيه توضيحي بر كتاب مضاربه ، عروة الوثقي

22_ نهج البلاغه موضوعي

23_ تحريرالمواعظ

24_ تحريرالمعالم

25_ الرسائل الجديده

26_ تلخيص المكاسب (در دست چاپ )

27_ تفسير روان براي نسل جوان (در دست چاپ )

28_ ترجمه و شرح فارسي سه كتاب مضاربه ، مزارعه و شركت در عروة

الوثقي (در دست چاپ )

همچنين از وي مقالات بسياري در نشريات نور علم ، پاسدار اسلام و ... نيز در روزنامه جمهوري اسلامي و ... به چاپ رسيده است .

فعاليت هاي سياسي :

زندگي آية الله مشكيني سرشار از مبارزات و تلاش هاي سياسي براي تحقق حكومت اسلامي است . وي از نخستين افرادي بود كه به نهضت امام خميني (ره ) پيوست . مشكيني در جلسات مخفي مبارزان شركت مي كرد از اين رو حدود چهار ماه در تهران متواري شده بود و سپس ايران را به مقصد عراق ترك كرد.

با بازگشت به قم در همان روز اول دستگير شد

و ساواك از او خواسته بود تا 48 ساعت بعد از قم خارج شود. از اين رو به مشهد رفت و 15 ماه در آنجا مشغول تدريس شد و بار ديگر به حوزه علميه قم آمد و مبارزات را پي گرفت ؛ اما پس از مدتي به همراه 27 نفر از اساتيد و فضلاي حوزه تبعيد شد. از اين رو به زادگاه خود رفت ولي پس از سه ماه ساواك وي را دستگير و به ماهان كرمان و گلپايگان تبعيد كرد.

وي پس از دو سال نيز به كاشمر تبعيد شد و در طول دوره تبعيد نيز دست از مبارزه برنمي داشت ؛ اين گونه بود كه ساواك او را به مكان ديگري منتقل مي كرد. وي از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم بود .

با پيروزي انقلاب اسلامي ايران ، آية الله مشكيني در مسئوليت هاي گوناگوني به ايفاي نقش پرداخت از جمله عضويت در خبرگان تدوين قانون اساسي ، مسئول گزينش و اعزام قضات با حكم امام(ره )، رياست مجلس خبرگان رهبري در هر سه دوره ، امامت جمعه قم با حكم امام(ره ) و رهبر انقلاب، عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم و رياست شوراي بازنگري قانون اساسي .

آيت الله مشكيني كه به بيماري خوني مزمني دچار بودند، در بيمارستان بقيه الله بستري شدند. سرانجام عصر روز دوشنبه 8 مرداد 1386 ايشان به خلد آشيان رحلت نمودند.

مشهدي حايري، ابوعبداللَّه محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 594 -510 ق)، عالم امامى و محدث. معروف به محمد بن مشهدى و ابن المشهدى. سيد حمزه ابن زهره و يحيى بن حسن بن بطريق و ورام بن ابى فراس و محمد بن هارون و شاذان بن جبرئيل قمى و هبةاللَّه بن نما و شرفشاه بن

محمد بن زياده و جعفر بن فضل و شيخ ابى عبداللَّه حسين ابن رطبة و عبداللَّه بن جعفر دوريستى و شيخ ابوالفتح قيم جامع كوفه و ابن الاخت بزاز كوفى و عمادالدين طبرى و ابن شهر آشوب مازندرانى از مشايخ وى بودند و او از ايشان روايت كرده است. وى «ازاحة العلة» و «المقنعة» را از شاذان بن جبرئيل قمى روايت كرد. ابن مشهدى به دو طريق «المقنعة» را از مصنفش شيخ مفيد نقل كرده كه بدين ترتيب سندى عالى دارد. از پدرش، جعفر بن على، و ابوالقاسم بن زكى و صالح بن قبادويه نيز روايت كرد. از آثارش: كتاب «مزار»، معروف به «مزار كبير» يا «مزار محمد بن المشهدى»؛ «بغية الطالب»؛ «ايضاح المناسك»؛ «المصباح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (202/ 9)، الذريعه (325 -324/ 20 ،135 -134/ 3)، ريحانه (209 -208/ 8)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 252/ 6)، فوائد الرضويه (449)، الكنى و الالقاب (409/ 1)، معجم المؤلفين (153/ 9).

مشهدي، ابوالبركات ناصح الدين محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 532 ق)، فقيه و محدث. در محضر امام محيى الدين حسين بن مظفر حمدانى تلمذ نمود. او از مفيد ابوالوفاء عبدالجبار، شاگرد شيخ طوسى، و جعفر بن محمد دوريستى و ابوالحسن على بن عبدالصمد تميمى و حسين بن مظفر حمدانى روايت كرد. شيخ منتجب الدين و على بن محمد تميمى، صاحب «منية الداعى»، و طب راوندى از وى روايت كرده اند. امام ضياءالدين فضل اللَّه راوندى و فرزندانش، احمد بن فضل و على بن فضل، در 532 ق از او اجازه ى روايت گرفتند و فضل اللَّه راوندى اين نكته را در ظهر «امالى» صدوق نگاشته است. صاحب «مكارم الاخلاق»، حسن بن فضل طبرسى، كتاب «المسموعات» را به وى

نسبت داده است و صاحب «مشكاة الانوار»، على بن حسن بن فضل طبرسى، كتاب «المجموع» را نيز منتسب به وى مى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بحارالانوار (35/ 1)، الذريعه (25/ 21 ،53/ 20)، رياض العلماء (35 -34/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 251 -250 ،199 ،14 -13/ 6)، فوائد الرضويه (394 ،355 ،201)، فهرست منتجب الدين (163)، معجم المؤلفين (59/ 9).

مشهدي، هدايةاللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1248 -1178 ق)، عالم امامى، فقيه، مفسر و نحوى. در محضر پدرش تلمذ نمود. پس از رسيدن به درجات عالى علمى عهده دار رياست دينى مردم گرديد. زمانى كه شاهزاده شجاع السلطنه از خراسان رفت و آن منطقه مورد تجاوز سيد محمد خان كلاتى قرار گرفت، ميرزا هدايت اللَّه مشهدى شاگرد خويش، ملا قربان نيشابورى، را به همراه نامه اى به كلات فرستد و خان متجاوز را از ظلم و تعدى برحذر داشت و خان مزبور فرمان او را اطاعت كرد. او در مشهد درگذشت و در صفه ى طهماسبى دفن شد. از آثارش: تفسير قرآن مجيد معروف به «تفسير ميرزا هداية اللَّه»، ده جزء اول قرآن و ده جزء آخر آن مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (69/ 9)، اعيان الشيعه (263/ 10)، الذريعه (321/ 4)، هدية العارفين (507/ 2).

مشير سليمي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مشير سليمي در سال 1279 ، در تهران متولد گرديد. او در دو رشته ادبيات و اقتصاد تحصيلات خود را به پايان رسانيد و با زبان هاي عربي و فرانسه و انگليسي آشنايي پيدا كرد. سليمي از سال 1299 شمسي وارد امور فرهنگي و مطبوعاتي گرديد و امتياز روزنامه اطلاعات را تحصيل كرد و به نشر آن پرداخت و در سال 1304 آن را به عباس مسعودي واگذار كرد. وي چندي نيز سردبير روزنامه « اتحاد » و بعد از دو سال مدير روزنامه « شفق سرخ » و چهار سال مدير مجله « آموزش و پرورش » و چهار سال مدير مجله « آموزش و پرورش » و مديريت مجله يونسكو را به عهده داشت. وي سه سال مدير بنگاه داستان نوين و

هشت سال مدير چاپخانه بانك ملي را عهده دار بود و در سال 1325خدمات فرهنگي خود را در وزارت فرهنگ دنبال نمود. او چندي نيز دبير سازمان فرهنگي يونسكو را به عهده داشت. علي اكبر مشير سليمي سرانجام در سال 1350 به درود زندگي گفت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : علي اكبر مشير سليمي فرزند علي اصغر ( مشير دربار ) ، نواده ميرزا سليم تهراني شاعر معروف قرن يازدهم مي باشد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اكبر مشير سليمي در دو رشته ادبيات و اقتصاد تحصيلات خود را به پايان رسانيد و با زبان هاي عربي و فرانسه و انگليسي آشنايي پيدا كرد.

زمان و علت فوت : علي اكبر مشير سليمي در سال 1350 به درود زندگي گفت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اكبر مشير سليمي سه سال مدير بنگاه داستان نوين و هشت سال مدير چاپخانه بانك ملي عهده دار بود و در سال 1325خدمات فرهنگي خود را در وزارت فرهنگ دنبال نمود. او چندي نيز دبير سازمان فرهنگي يونسكو را به عهده داشت.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : از جمله اقدامات مهم علي اكبر مشير سليمي پس از نشر روزنامه اطلاعات ، تاسيس بنگاه مربي و تاليف و ترجمه و طبع و نشر كتاب در اين بنگاه بود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : علي اكبر مشير سليمياز سال 1299 شمسي وارد امور فرهنگي و مطبوعاتي گرديد و امتياز روزنامه اطلاعات را تحصيل كرد و به نشر آن پرداخت و در سال 1304 آن را به عباس مسعودي واگذار

كرد. وي چندي نيز سردبير روزنامه « اتحاد » و بعد از دو سال مدير روزنامه « شفق سرخ » و چهار سال مدير مجله « آموزش و پرورش » و چهار سال مدير مجله « آموزش و پرورش » و مديريت مجله يونسكو را به عهده داشت.

جوائز و نشانها : علي اكبر مشير سليمي به پاس خدمات فرهنگي به دريافت سه قطعه نشان علمي نايل آمد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اسناد محرمانه سياسي

2 تذكره زنان سخنور

ويژگي اثر : سه جلد

3 دسته گل ادبي

4 راهنماي فرهنگ و اصلاح تعليمات عمومي

5 كليات مصور عشقي

6 گلهاي رنگ

ويژگي اثر : 79 جلد

7 مهر جاويد

8 مهر جاويد

ويژگي اثر : مجموعه شعر

9 هفته نامه مربي

منابع زندگينامه :شاعران تهران از آغاز تا امروز ، تاليف: مجيد شفق ، ج 2 ، تهران: انتشارات سنايي ، ص998

مشير، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پوست، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و دكتراى تخصصى در رشته پوست از دانشگاه لندن.

مرتبه علمى:

درمان بيماريهاى پوستى، درماتولوژى، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 36 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

درمان بيماريهاى پوستى، درماتولوژى، راهنمايى مشاوره و نظارت بر 36 پايان نامه كارشناسى ارشد

و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى پوست، بيماريهاى پا.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

يافته هاى ايمونولوژيك در درماتولوژى طب اطفال.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مشيري شيرازي، قدرت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1281 ش)، شاعر و مترجم. در شيراز به دنيا آمد. تحصيلاتش را در زادگاهش به پايان رساند. مقالاتى از وى در جرايد شيراز به چاپ رسيده است. از آثارش: «دستور رستگارى»، ترجمه؛ «محمدعلى پاشا كبير»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (448 -443/ 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2948/ 2 ،1418/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (914/ 4).

مصاحب تهراني، شمس الملوك

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، شاعر، مترجم و روزنامه نگار. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدرسه ى ناموس و تحصيلات عالى را در دانشسراى عالى و دانشگاه تهران، در رشته ى ادبيات فارسى، به پايان رساند. شمس الملوك به زبانهاى فرانسه و انگليسى و عربى آشنايى داشت و رساله ى دكتراى خود را درباره ى «ادبيات غنايى» در 1322 ش نوشت. او مطالعات خود را رشته ى تعليم و تربيت در دانشگاه هاى كانادا و آمريكا تكميل نمود. وى مدتى سرپرستى ماهنامه ى «زندگى روستايى» را به عهده داشت. مصاحب در شعر توانا بوده و پنج هزار بيت شعر سروده ولى ديوانش چاپ نشده است. در تذكره ها قطعه هايى از او آمده است از جمله: «هديه ى مادر»، «چنگ گسسته» و «يار مهربان». برخى از مشاغلى كه وى عهده دار آنها بود عبارتند از: رياست چند دبيرستان دخترانه در تهران، مشاور وزير آموزش و پرورش در امر مبارزه با بى سوادى و معاونت وزارت آموزش و پرورش. از آثار ترجمه ى وى: «افسانه هاى شيرين»؛ «باغ اسرارآميز»؛ «بعد از باسوادى»؛ «در انتظار مادر شدن»؛ «ساده نويسى در زبان فارسى»، كلياتى در فن سهولت كلام؛ «سرزمين و مردم اسپانيا»؛ «غرور و تعصب».[1]

اديب، دانشمند و سياستمدار فرزند دكتر على محمد مصاحب در 1292 در تهران تولد

يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى و متوسطه وارد دانشكده ادبيات تهران شد و در رشته ادبيات و زبان فارسى با احراز رتبه اول ليسانس گرديد. در همان سال دوره دكتراى ادبيات در دانشگاه تهران تأسيس شد و وى جزء معدود دانشجويانى بود كه واجد شرايط براى ورود به دوره دكترا تشخيص داده شد و دوره دكتراى ادبيات را در 1318 پايان داد و رساله دكتراى او در 1322 با قيد عالى به تصويب رسيد. چندى نيز به امريكا و كانادا براى تكميل تحصيلات مسافرت نمود. مصاحب خدمات ادارى خود را از فرهنگ آغاز كرد، چندى دبير بود بعد رياست چند دبيرستان مهم تهران مانند دبيرستانهاى «پروين»، «شاهدخت» و «نوربخش» به او سپرده شد. از ديگر مشاغل او در فرهنگ كشور رياست اداره تعليمات متوسطه و تربيت معلم و فرهنگ روستائى است. در 1342 در مغز او سوداى سياست پيش آمد و كانديداى نمايندگى مجلس شد، ولى توفيقى نيافت. سوراخ دعا را پيدا كرد و سراغ مقام بالاترى را گرفت و داوطلب نمايندگى مجلس سنا گرديد. چون براى آن كار شرايط لازم را نداشت براى او شرط صورى درست كردند و به او ابلاغ معاون وزارت فرهنگ دادند. يك روز بعد فرمان سناتور انتصابى او صادر شد. وى مجموعا 17 سال مقام سناتورى داشت. علاوه بر آن رياست قسمت فرهنگى بنياد پهلوى هم با او بود و در اين سمت اختيارات زيادى داشت. وى شاعر و نويسنده است و قسمتى از نوشته هاى خود را به چاپ رسانيده ولى ارزش ادبى زيادى ندارد. مصاحب چندى در وزارت فرهنگ مجله زندگى روستائى را انتشار مى داد و در

راديوى ايران هم برنامه هائى تحت نظر او تهيه مى شد. در 1376 در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زنان سخنور (203 -194/ 2)، فرهنگ سخنوران (850 -849)، كارنامه ى زنان (211 -210)، مؤلفين كتب چاپى (452 -451/ 3).

مصاحب ناييني، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1358 -1289 ش)، استاد دانشگاه، رياضيدان، محقق و نويسنده. در نائين به دنيا آمد. پس از پايان تحصيلات ابتدايى و متوسطه در 1306 ش به خدمت وزارت معارف درآمد و تحصيلات خود را در فرانسه و انگلستان به پايان رساند و در 1327 ش موفق به اخذ درجه ى دكترا در رياضيات، از دانشكده ى كمبريج، شد. وى در جوانى، در 1309 ش مجله ى «رياضيات عالى و مقدماتى» را در تهران تأسيس و منتشر نمود. مصاحب در طول خدمت عهده دار مشاغلى از جمله: رياست كل تعليمات عاليه و معاونت فنى وزارت آموزش و پرورش و رياست دانشكده ى علوم دانشگاه ملى بود. وى نخستين كسى بود كه منطق صورت به معنى جديد، يعنى منطق رياضى را وارد فضاى فكرى ايران كرد. او به زبانهاى عربى و فرانسوى و انگليسى تسلط و با زبان آلمانى آشنايى كامل داشت. در علوم عربى و معقول و منقول تبحر و تحصيلات عميق داشت به طورى كه با دريافت درجه ى اجتهاد نيز مفتخر گرديده بود. مصاحب در رسم الخط فارسى و ضبط علائم و حروف صاحب رأى و نظر بود. از عمده ترين كارهاى مصاحب تأسيس مؤسسه اى براى تحقيق در رياضيات و تربيت رياضيدان بود كه توسط دانشگاه تربيت معلم به وجود آمد. يكى از كارهاى اساسى مصاحب اقدام به تهيه «دايرةالمعارف فارسى»، با همكارى عده ى بسيارى از دانشمندان در رشته هاى گوناگون بود كه در

1334 ش سرپرستى آن را بر عهده گرفت. از ديگر آثار وى: «آناليز رياضى، تئورى اعداد حقيقى»؛ «مدخل منطق صورت»؛ «منطق رياضى»؛ «علوم تفريحى»؛ «جبر و مقابله خيام»؛ «توابع مستديره»، با مشاركت احمد احسنى «هندسه ى مسطحه»؛ «افراد و خانواده هاى نادرستكار»؛ «حكيم عمر خيام به عنوان عالم جبر».[1]

رياضى دان، محقق و فرهنگى، فرزند دكتر على محمد مصاحب در 1289 در تهران تولد يافت. بعد از انجام تحصيلات مقدماتى وارد دارالمعلمين شد و دوره آن را پايان داد و سپس در دارالمعلمين عالى ثبت نام نمود و در رشته رياضيات فارغ التحصيل شد و هم چنان تحصيلات خود را در رشته هاى گوناگون مانند فقه، اصول، الهيات و فلسفه ادامه داد و در هر كدام از رشته هاى ياد شده استاد مسلم شد. رياضيات را مدتها نزد سرتيپ بغايرى تكميل كرد و بعد به انگلستان رفت و از دانشگاه كمبريج درجه دكترا در رياضيات دريافت نمود.

وى خدمات ادارى خود را در وزارت فرهنگ آغاز كرد. چندى شغل دبيرى و مدتى استادى دانشگاه داشت و مقامات مهمى را در وزارت فرهنگ پشت سر گذاشت، مانند رياست تعليمات عاليه و معاون فنى وزارت فرهنگ. ولى دلبستگى به مقامات صورى نداشت و تمام هم او صرف تأليف و تصنيف كتاب بود. نخستين كوشش فرهنگى مصاحب نشر مجله اى بود به نام رياضيات عالى و مقدماتى كه در 1309 تأسيس كرد و يازده شماره منتشر شد. مصاحب عالم رياضى بود و بحق پدر رياضيات جديد در ايران نام گرفته بود. كتابهاى او بيشتر در زمينه هايى مانند «جبر خيام»، «مثلثات»، «رسمى فنى» و «مدخل منطق صورى» است، كه بعضى از آنها در مدارس متوسطه و عالى تدريس

مى شد. كتابهاى مهم مدخل آناليز رياضى و دوره تئورى مقدماتى اعداد از تصنيفات خوب او مى باشد. وى چندى در 1322 به انتشار روزنامه يوميه برق مبادرت نمود. از ديگر كارهاى فرهنگى او سرپرستى دائره المعارفى است كه به اسلوب علمى جهانى آن را تنظيم و انتشار داده است.

محقق، مؤلف.

تولد: 1289، تهران.

درگذشت: 24 مهر، 1358.

غلاحسين مصاحب تحصيلات خود را در ايران، فرانسه و انگلستان انجام داد و در سال 1327 به اخذ درجه ى دكترى از دانشگاه كمبريج در رشته ى رياضيات نايل شد و به عضويت انجمن رياضى دان لندن و انجمن فلسفى كمبريج درآمد.

پس از پايان تحصيلات عالى، ضمن مشاغل ادارى از تأليف و تدريس نيز غافل نماند و در سال 1345 مؤسسه ى رياضيات را در دانشگاه تربيت معلم تأسيس كرد و تا آخرين روز حيات خود به سمت استادى در آن مؤسسه اشتغال داشت.

تأليفات مصاحب اين عنوان ها را در برمى گيرد: مجله «رياضيات عالى و مقدماتى» (1310 -1309، وى مؤسس اين مجله بود و مديريت آن را به عهده داشت، اولين شماره ى اين مجله در تهران در اول آبان 1309 منتشر شد) جبر و مقابله ى خيام (مشتمل بر متن عربى و ترجمه ى فارسى رساله ى خيام در جبر و تاريخ رياضيات، 1317)؛ يك رساله ى انگليسى كه در جلد چهل و ششم (مورخ سال 1950) مجله ى انجمن فلسفى كمبريج به طبع رسيده است، منطق صورت (انتشارات دانشگاه تهران، 1334)؛ دايرةالمعارف فارسى (جلد اول، 1345، بخش اول از جلد دوم، 1356)؛ آناليز رياضى (دو جلد، 1348)؛ تئورى مقدماتى اعداد (جلد اول در دو قسمت، 1353)؛ مجلد دوم تئورى مقدماتى اعداد (در سه قسمت، 1358، كتاب برگزيده ى نخستين دوره ى كتاب سال جمهورى

اسلامى ايران در رشته ى رياضيات)؛ حكيم عمر خيام به عنوان عالم جبر (انجمن آثار ملى، 1339)؛ علوم تفريحى (1308.(

غلامحسين مصاحب در زمينه ى لغت و پهنه ى وسيع آن آزمايش ها كرد و مخصوصا در مورد وضع واژه هاى جديد در قبال لغت ها و اطلاح هاى خارجى فعاليت نمود، از آن جمله مى توان فرهنگ اصطلاحات جغرافيايى را كه با همكارى تعدادى از محققان و كارشناسان در سال 1338 به چاپ رسانيد نام برد.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 5، ش 9 -7، ص 701 -688)، تاريخ جرايد (339 -338/ 2)، دايرةالمعارف فارسى (2785/ 2)، الذريعه (249/ 25 ،326/ 15)، روزشمار تاريخ (219/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3421 ،3969 ،2343/ 2 ،1355 ،1205 ،961 ،289/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (336)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 7، ص 6 -1)، مؤلفين كتب چاپى (687 ،686/ 4).

مصاحب ناييني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1379 -1291 ش)، پژوهشگر، مترجم و استاد دانشگاه. وى برادر دكتر غلامحسين مصاحب بود. در 1316 ش دوره ى عالى ادبيات و زبانهاى خارجى را در دانشكده ى ادبيات (دانشسراى عالى) به پايان رسانيد. وى از پايه گذاران جامعه مترجمان رسمى ايران بود كه تا پايان عمر، رياست اين جامعه را بر عهده داشت. مؤسسه ى انتشارات علمى فرهنگى به پاس خدمات پنجاه ساله اش، اقدام به ايجاد نخستين جايزه ى ويراستارى نمود و نه تنها لوح تقدير و يادبودى به او اهدا شد، بلكه وى اولين جوايز را به برگزيدگان اعطا كرد. او به همراه برادرش، دكتر غلامحسين مصاحب، در تدوين و نشر «دايرةالمعارف فارسى» تلاشى پيگير داشت. وى ترجمه هاى بسيارى از خود بجاى گذاشت، از آن جمله:

«تربيت دختران»؛ «روح تعليم و تربيت»؛ «اساتيد يونان و روم»؛ «زورباى يونانى»؛ «روبنسن كروزوئه»؛ «سرزمين و مردم پرتغال»؛ «سرزمين و مردم فرانسه»؛ «سرزمين و مردم آرژانتين»؛ «نسبيت براى همگان»؛ «دايرةالمعارف علم و صنعت»؛ «ساكنان كهكشان»؛ «دانشمندان بزرگ جهان علم». از تأليفات وى: «لقمان حكيم»؛ «كتاب و كتابخانه در ايران».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كتاب ماه ادبيات و فلسفه (س 3 ،4، ص 79) مؤلفين كتب چاپى (92 -91/ 6).

مصباح زاده، اسدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسدالله مصباح زاده

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/12/5

زندگينامه علمي

اينجانب اسد الله مصباح زاده درسال 1342 درشهر كرمانشاه با تلاش و كوشش فراوان طلبه شده و مدت دو سال در مدرسه آيت الله العظمي بروجردي (ره) مشغول به تحصيل مقدمات و ادبيات بوده و پس از اين مدت وارد حوزه علميه قم شدم .مدتي در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني در خيابان امام خميني(ره) و تهران آن روز در مدرسه علوي و بعد از آن با تلاش حقير و دوستان وارد مدرسه حقاني شدم .و بعد دوباره به كرمانشاه برگشته پس از ازدواج و تشكيل خانواده خداوند ياري كرد دوباره به شهر اهلبيت(ع) قم برگشتم و از محضر مبارك اساتيد معروف حوزه علميه تلمذ نموده و اكنون نيز ادامه دارد .

مصباح يزدي، محمد تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه آيت الله محمد تقي مصباح يزدي

تولد و دوران كودكى

استاد، آيت الله محمدتقى مصباح يزدى، يازدهمِ بهمن ماه هزار و سيصد و سيزده، برابر با بيست پنجم شوال هزار و سيصد و پنجاه و سه هجرى قمرى، در دامان پرمهر خانواده اى بسيار متدين و مذهبى در شهر يزد به دنيا آمد.

زندگى پدر و مادر استاد در منزل ميراثىِ مادريشان با سختى بسيار مى گذشت. مادر با كمك خاله ها، در خانه جوراب مى بافت تا پدر براى گذران زندگى جوراب ها را در مغازه بفروشد. اين شغل بسيار كم درآمدى بود; به طورى كه پدر مى بايست هر از چندى مبلغى قرض مى كرد تا به كارش سامانِ دوباره دهد.

استاد درباره آن روزگار چنين مى گويد:

يادم مى آيد بهترين

غذايى كه دوست داشتيم و هفته اى يك مرتبه مى خورديم اين بود كه با برادرم از مدرسه كه مى آمديم، دو ريال و ده شاهى سرشير مى خريديم، و مادر كمى آب قند درست مى كرد و با اين سرشير قاطى مى كرد، و اين بهترين شام آخر هفته بود.

پيش از تولد محمدتقى، مادر خواب مى بيند كه «قرآن» به دنيا آورده است. با نگرانى خواب خود را نزد معبّرى به نام سيدمحمدرضا اماميه، كه از علماى يزد بود، بازمى گويد. سيد در پاسخ مى گويد: فرزندى كه متولد مى شود پسر است، و بشارت باد كه او عالم و حامى قرآن خواهد بود.

اين خواب، هرچند بعدها به فراموشى سپرده شد، ناخودآگاه موجب علاقه شديد والدين، و به خصوص مادر محمدتقى به وى و آينده اش گشت.

دوران مدرسه

روزگار كودكى محمدتقى در آغوش خانواده اى اينچنين پاكدل و باصفا، با اندوخته هايى ارزشمند از تربيت ناب دينى سپرى شد، و او براى كسب دانش و معرفت بيشتر راهى دبستان گرديد. محمد تقى چنان مشتاق دانستن بود كه همه ساله در امتحانات پايانى، شاگرد ممتاز مدرسه شناخته مى شد و همين امر موجب محبوبيت او نزد مدير و معلمان مدرسه گشته بود، و آنان وى را تشويق مى كردند كه با ادامه اين شيوه درس خواندن، از مخترعان و مكتشفان و دانشمندان برجسته ميهن باشد. اما محمدتقى آرزويى ديگر داشت. او تنها به تحصيل علوم دينى و كسب معارف الهى مى انديشيد، و بر همين اساس بود كه در انشاى كلاس چهارم نوشت مى خواهد به نجف برود و درس دينى بخواند. اين انشا آموزگار و

هم شاگردى هاى محمدتقى را شگفت زده كرد; چه هم كلاس ها كه خود آرزو داشتند روزى خلبان، سرهنگ، وزير، وكيل يا... شوند، مى ديدند شاگرد ممتاز مدرسه عجب پيشه اى براى آينده اش در نظر گرفته است!

آغاز طلبگى

محمدتقىِ نوجوان در سال تحصيلى 26_1325 دوره ابتدايى را به پايان برد. انتظار به سر آمده بود و شيفتگى به فراگيرى علوم دين موجب شد كه او به جاى گذراندن تعطيلات و تفريحات، از همان ابتداى تابستان وارد حوزه علميه يزد شود. محمدتقى در يكى از حجره هاى مدرسه شفيعيه _ واقع در ميدان خان _ ساكن شد و بى اعتنا به وضع نابسامان حوزه، و مخروبه بودن مدارس و حجره ها، و نيز فقدان استاد و برنامه درسى منظم، چنان به درس و بحث و مطالعه اهتمام ورزيد كه در مدت چهار سال، تمام مقدمات و سطوح متوسطه را تا رسايل و مكاسب، با تحقيق و جديت فوق العاده اى به پايان برد; حال آنكه گذراندن اين مدارج، به طور معمول حدود هشت سال زمان مى طلبيد.

محمدتقى، همچنين در كنار دروس رسمى حوزه، با انگيزه علم دوستى و حقيقت جويى، برخى علوم روز از قبيل فيزيك، شيمى، فيزيولوژى و زبان فرانسه را نزد روحانى فرهيخته اى به نام «محقّقى رشتى» كه بعدها از سوى مرحوم آيت الله العظمى بروجردى به آلمان اعزام شد، مى آموخت.

هجرت به نجف

طلبه جوان، با ذوق و شوق فراوان گرم تحصيل بود كه بار ديگر شيخ احمد آخوندى كه اول بار انفاس قدسى اش او را دلباخته معارف قرآن و عترت (عليهم السلام) ساخته بود، به ميهمانى شان آمد. شيخ با مشاهده

آن همه علاقه و پيشرفت، وى را تشويق كرد كه براى ادامه و تكميل تحصيلات به نجف اشرف هجرت كند و خانواده را نيز ترغيب نمود تا براى حمايت از او به نجف مهاجرت كنند و مقيم آن ديار شوند.

به اين ترتيب پدر و مادر كه دلبسته فرزند بودند، تصميم گرفتند خانه و وسايل كارشان را بفروشند و به نجف هجرت كنند.

قرار بود طلبه جوان با خيال آسوده به درس و تحقيق بپردازد و پدر و مادر كار بافندگى خود را در آنجا از سر گيرند; اما پس از شش ماه كه به زحمت در آنجا ماندند، وضع كارى خانواده رونقى نگرفت و تلاش هاى فراوانِ پدر براى كسب درآمد كارگر نيفتاد، و در نهايت مجبور شدند به ايران مراجعت كنند.

اقامت در نجف، هرچند كوتاه بود، خاطرات بسيارى به يادگار گذاشت. گرمى بازار درس و بحث و حضور علماى بزرگى چون مرحوم حكيم، مرحوم شاهرودى، مرحوم سيدعبدالهادى شيرازى، مرحوم ميرزا آقا استهباناتى كه آن روزها از علماى تراز اول بودند و امثال مرحوم خويى كه در رتبه بعد قرار داشتند، شكوه و جلال خاصى به حوزه نجف بخشيده بود.

هجرت به قم

خانواده از نجف بازگشتند و قرار شد براى مدتى در تهران بمانند. اما محمدتقى تصميم داشت براى تحصيل به قم عزيمت كند.

مهدى، برادر كوچك تر محمدتقى بود، و در يك فروشگاه ظروف آلومينيوم شاگردى مى كرد. او از پس انداز ناچيز خود در طول تابستان، يك چراغ فتيله اى، يك بشقاب، يك قابلمه، يك قاشق و يك قورى فلزى براى برادر خريد تا با خاطرى آسوده تر در قم زندگى كند و درس

بخواند.

البته محمدتقى نيز در تابستان بى كار نبود و با تدريس در كلاس هاى تابستانى توانست شصت تومان به دست آورد. با چهل تومانِ آن يك پتو خريد و بيست تومان باقى مانده را خرج راه ساخت. او حدود بيست روز مانده به آغاز درس ها راهى قم شد تا بلكه بتواند حجره اى بگيرد و سامانى بيابد.

يافتن حجره كار آسانى نبود. آن روزها دو _ سه مدرسه كوچك در گوشه و كنار قم، و دو مدرسه بزرگ در نزديكى حرم مطهر وجود داشت: يكى مدرسه فيضيه و ديگرى مدرسه حجتيه. احتمال اينكه در اين دو مدرسه به كسى حجره بدهند، بيشتر بود; اما با وجود اين، شرط ورود به مدرسه تازه ساز حجتيه آن بود كه طلبه مى بايست بيست سال تمام داشته باشد، و محمدتقى هنوز 19 ساله بود. به اين ترتيب تنها مدرسه فيضيه باقى مى ماند. پيدا كردن متولى مدرسه بسيار مشكل بود. «مى بايست هر روز ساعت ها كنار حسينيه اى كه نزديك منزلش بود مى نشستى كه اگر يك وقت از منزلش خارج شد، پيدايش كنى و دست به دامنش شوى و از او حجره بخواهى! او هم اگر سرِحال بود و حوصله داشت، برخورد خوبش اين بود كه "حالا شما چند روز صبر كنيد، شايد حجره خالى پيدا شود!" و از اين جور جواب هاى سربالا».

يكى دو ماه به همين صورت گذشت و او موفق نشد حجره اى پيدا كند.

اين گرفتارى ها عرصه را بر او تنگ كرده بود، تا اينكه سرانجام روزى متولى را در حياط مدرسه ديد و با ناراحتى به او گفت: «آقا! من دو

ماه است اينجا سرگردانم و شما هم با اينكه حجره خالى داريد، مرتب وعده مى دهيد و عمل نمى كنيد. شاهدش هم اين است كه شخصى كه بعد از من آمده بود، به شما مراجعه كرد و به او حجره داديد، و با اينكه من قبل از او آمده بودم، به من حجره نداديد!..». متولى مدرسه نيز در پاسخ، جواب تندى داد و كاملا مأيوسش كرد. بر اثر نااميدى و احساس غربت، بغضش تركيد و با گريه زمزمه كرد: «اگر به من حجره ندهيد، از شما به حضرت معصومه(عليها السلام) شكايت مى كنم!» اما متولى مدرسه هيچ متأثر نشد.

طلبه جوان با حالت گريان از او دور مى شد كه مشهدى ماشاءاللّه، خادم مدرسه فيضيه، صدايش كرد و گفت: «آقاى يزدى! چرا گريه مى كنى؟! و بعد آهسته گفت: ناراحت نباش، من به شما حجره مى دهم!»

مشهدى اين را گفت و از او دور شد. مدتى گذشت و او همچنان در انتظار آمدن مشهدى ماشاءاللّه بود. بالاخره خادم مدرسه با طلبه ديگرى به نام سيدعلى محمد پيدا شد. او نيز جوانى يزدى بود و دنبال حجره مى گشت، و به اين ترتيب با هم به حجره مورد نظر رفتند. «حجره كه چه عرض شود، يك فضاى باريكه اى بود كه در واقع انبارى زير پله هاى واقع در زاويه مدرسه به شمار مى رفت و اسباب آبپاشى و جارو و از اين قبيل را آنجا نگهدارى مى كردند. تخت شكسته اى هم در يك گوشه آن افتاده بود. ديوارها تا سقف نم داشت و ابداً آفتاب به آنجا نمى تابيد، و درِ آن هم شيشه نداشت!»

با

وجود آنكه روزها بيشتر بيرون حجره به سر مى بردند و شب ها نيز فقط براى چند ساعت استراحت به آنجا مى آمدند، بعد از ده _ دوازده روز هر دو، بر اثر رطوبت، دچار پادرد و كمردردى شديد شدند. مدتى با همين وضع گذشت تا اينكه روزى يكى از طلبه هاى يزدى نزد آنان آمد و گفت كه رفيق هم حجره اش ازدواج كرده به منزل منتقل شده است، و وسايل حجره آنان را به حجره خودش برد، و به اين ترتيب از آن به بعد ايشان حجره دار شدند; حجره اى كه به اصطلاح آبرومند بود و مى شد در آن زندگى كرد.

سال اول به اين منوال در مدرسه فيضيه گذشت. محمدتقى روزانه در چهار درس شركت مى كرد: درس خيارات مكاسب مرحوم آقامرتضى حائرى، كه صبح ها در منزل ايشان برقرار مى شد; جلد اول كفايه مرحوم آقاشيخ عبدالجواد جبل عاملى كه اول طلوع آفتاب در مسجد عشقعلى برگزار مى شد، و او با يكى از دوستانش پيش از طلوع آفتاب اين درس را مباحثه مى كردند; جلد دوم كفايه نزد مرحوم آقامرتضى حائرى كه عصرها در منزل ايشان برگزار مى شد; و ديگرى درس منظومه بود. آموختن و مطالعه و مباحثه اين دروس، تمام وقت او را پر مى كرد، و در شبانه روز پنج تا شش ساعت براى استراحت و ديگر امور باقى مى ماند. اما وى با علاقه و شوقى وصف ناپذير مشكلات و كاستى ها را به جان مى خريد و دل مشغولى عمده اش پرداختن به درس و بحث بود.

او مشكلات خود را در آن دوران اين

گونه توصيف مى كند:

...نهايت كمكى كه خانواده ام مى توانستند به من بكنند ماهيانه حدود بيست تومان بود، كه آن هم مرتب نمى رسيد، و گاه مى شد كه حتى يك لقمه نان براى شب نداشتيم. طورى برنامه ريزى كرده بوديم كه روزى 6 تا 7 قران بيشتر خرجمان نشود، و اين، تنها پولِ يك نان سنگك و يك سير پنير مى شد. بعضى وقت ها هم نصف نان سنگك مى خريديم و براى شب هم بعد از نماز سى شاهى مى داديم و از خشكه پزى كنار درب فيضيه يك نان كسمه كوچك مى گرفتيم و اين شام ما بود... . يك روز پولمان كاملا تمام شده بود و من تصميم گرفتم پولى قرض كنم. در خلوت با خدا نجوا كردم كه «خدايا مى خواهم براى رضاى تو و براى اعتلاى دين تو درس بخوانم! خودت مى دانى كه توقع زيادى هم ندارم! هرگونه كه خودت صلاح مى دانى وسيله اى فراهم كن كه من مقدارى پول از كسى قرض كنم يا بگيرم! مى دانى كه من آدمى نيستم كه بتوانم پيش كسى بروم و تقاضاى حاجت كنم. خودت برسان! اگر هم صلاح نمى دانى، توفيق بده تا بتوانم صبر كنم».

[گذشت] تا اينكه عصر يك روز، كه ظهرش ناهار حسابى نخورده بودم، داشتم در حياط مدرسه فيضيه قدم مى زدم كه شنيدم پستچى از طلبه ها سراغ محمدتقى يزدى را مى گيرد. جلو رفتم و با ناباورى از اينكه كسى برايم نامه بفرستد، نامه را گرفتم. از يكى از علماى يزد بود كه آن وقت ها ارتباطى با ايشان نداشتم. ايشان يك حواله بيست

تومانى براى من فرستاده بودند، كه بعد از چند ماه سفره مان رونق گرفت... .

آن زمان مرحوم آقاى حجت به طلبه ها مُهر نان مى داد. من هم به فكر افتادم از ايشان تقاضاى مُهر نان كنم; اما نمى خواستم به دستگاه ايشان مراجعه كنم. بنابر اين نامه اى به اين مضمون نوشتم:

حضرت آيت الله حجت، من شخصى به اين نام هستم و در قم درس مى خوانم و در درس آقاى حائرى شركت مى كنم. شنيده ام كه مُهر نانى به طلبه ها مى دهيد. اگر شامل من هم مى شود، من هم طلبه هستم.

صبح كه مى خواستم نامه را ببرم فكر كردم نكند اين كار، خلاف قاعده و برنامه حوزه باشد، و اين نان به كس ديگرى تعلق داشته باشد و به ملاحظه شاگردى آقاى حائرى بخواهند به من بدهند! اين بود كه نامه را پاره كردم... .

با وجود همه اين دشوارى ها شيخ محمدتقى در مدت يك سال، باقى مانده دروس سطح را به اتمام رساند، و از سال بعد در دروس خارج فقه مرحوم آيت الله بروجردى و خارج اصول امام خمينى(رحمه الله) حضور يافت. از سوى ديگر، بيست سالش تمام شده بود و با احراز شرايط اقامت در مدرسه حجتيه، در آنجا حجره گرفت. توفيق آشنايى با بزرگان و علماى وارسته اى همچون امام خمينى(رحمه الله)، علامه طباطبايى(رحمه الله) و آيت الله بهجت چنان لذت بخش بود كه تازه مى فهميد هجرت از نجف به قم از تقديرات بسيار نيكوى خداوند در حق او بوده است.

آشنايى با امام خمينى (رحمه الله)

شيخ محمدتقى از همان سال اول ورود به قم، با

امام خمينى(رحمه الله)، كه از سال ها پيش استاد برجسته حوزه بود، آشنا شد و خدمت ايشان ارادت يافت. با اينكه هنوز كفايه و مكاسب مى خواند، گاهگاهى براى كسب آمادگى در درس خارج ايشان شركت مى جست و از سال دوم به بعد به طور مرتب در آن درس حاضر مى شد.

از جمله خصوصيات بارز امام(رحمه الله)، دقت نظر، نقادى آزادانه و آزادى انديشه بود كه در درس هاى ديگر اساتيد كمتر ديده مى شد. اين ويژگى ها براى ذهن پوياى طلبه اى چون او بسيار جذاب بود.

آشنايى با علامه طباطبايى (رحمه الله)

آن روزها كه تازه به قم آمده بود، در مدرسه حجتيه، كنار ساعت آفتابىِ پهلوى حوض، سيدى نورانى توجه او را به خود جلب كرد. او مردى بسيار نحيف بود كه عمامه اى كوچك بر سر داشت، و لباس هاى بى پيرايه اش از ساده زيستى او حكايت مى كرد. محمدتقى درباره او از دوستانش پرسيد. گفتند: او قاضى كوچك است، و اين ساعت آفتابى را نيز خودش ساخته و اينك براى تشخيص ساعت آمده است. تازه تنها اين نيست. آشنايى با هيئت و رياضيات نيز يكى از خصوصيات ايشان است. او امتيازات ديگرى هم دارند: درس تفسير مى گويند، استاد فلسفه هستند، و... .

مدتى از اين ماجرا گذشت تا اينكه يكى از دوستان به او پيشنهاد كرد در درس تفسير استاد كه روزهاى پنجشنبه در مسجد سلماسى تشكيل مى شد شركت كند. او نيز پذيرفت، و پس از مشاهده حالات معنوى و روحانى علامه، و نيز روش تدريس بسيار عالى شان مجذوب و شيفته ايشان شد و آرزو كرد همواره در

خدمت و مصاحبت ايشان باشد.

محمدتقى پس از آن در پى موقعيتى بود تا با علامه ارتباط بيشترى برقرار كند; ولى روحيه اش چنان بود كه نمى توانست خود را نزد استاد مطرح سازد. از طرفى برخورد علامه نيز به گونه اى بود كه به صورت افراد نگاه نمى كردند. به هرحال در درس ايشان شركت مى جست و گاه نكته هايى كه به نظرش مبهم مى رسيد، پس از درس مى پرسيد و گاهى هم كه سؤال كنندگان زياد بودند دنبال ايشان به راه مى افتاد و اگر فرصتى دست مى داد سؤالش را مطرح مى كرد.

سرانجام سؤال هاى هوشمندانه محمدتقى توجه علامه را جلب كرد و موجب عنايت خاص ايشان به وى گرديد، و اين زمينه اى شد كه او به تدريج بتواند درخواست هاى ديگرى مطرح سازد، و از ايشان بخواهد كه در زمينه مسائل اخلاقى و معنوى او را راهنمايى كنند.

رابطه محمدتقى با علامه چنان قوت گرفت كه گاه به طور خصوصى از ارشادات اخلاقى آن بزرگوار بهره مند مى شد، و علامه نيز نسخه هاى دست نويس تفسير خود را پيش از چاپ به وى مى داد تا مرور كند و اگر نكته اى براى اصلاح به نظرش مى رسد، تذكر دهد.

آشنايى با آيت الله بهجت (رحمه الله )

از جمله ديگر بزرگانى كه محمدتقى در همان سال هاى اول با ايشان آشنا شد، حضرت آيت الله بهجت (رحمه الله) بود. منزل آيت الله كنار مدرسه حجتيه قرار داشت و معمولاً در رفت وآمدها، و به خصوص صبح ها كه ايشان از حرم بازمى گشتند، در كوچه با ايشان برخورد مى كرد.

مدتى گذشت و از دوستان شنيد كه آيت الله بهجت از نظر علمى بسيار برجسته اند و سال هاى قبل، از شاگردان ممتاز آقاى بروجردى بوده اند، همچنين از نظر اخلاقى و معنوى برگزيده و اهل مقامات اند، و در نجف از شاگردان عارف كامل، مرحوم سيدعلى آقاى قاضى بوده اند، كه ديگر شاگردان آن مرحوم، از مقامات عالى معنوى او خبر مى داده اند.

اين اوصاف، محمد تقى را كه هميشه تشنه فضيلت و معنويت بود، ترغيب مى كرد كه از چنين شخصيتى بهره برد; ولى از آنجا كه آيت الله بهجت به آسانى كسى را نمى پذيرفت، با عده اى از دوستان تصميم گرفتند براى تقويت بنيه فقهى شان از ايشان بخواهند به طور خصوصى براى آنان فقه بگويد و به اين طريق بتوانند از خصوصيات اخلاقى ايشان نيز بهره گيرند. آيت الله بهجت پذيرفتند و درس فقه پربارى همراه با دقت نظرهاى كم نظير و استقلال رأىِ تحسين برانگيز، ارائه فرمودند. شيخ محمدتقى كه مدت پانزده سال در آن درس شركت نمود، محضر درسى آن آيت حق را اين گونه توصيف مى كند:

درسى بسيار پرمحتوا، دقيق و خوب بود، و آنچه بر خوبى آن مى افزود اين بود كه ايشان غالباً پيش از درس تشريف مى آوردند و به مناسبتى _ كه گاهى در آن زمان آن مناسبت را درك نمى كرديم _ حديثى مى خواندند، يا داستانى نقل مى كردند، و ضمن آن، مطالب اخلاقى و دينى اى را كه مورد نظرشان بود مى فهماندند، و عجيب اين بود كه هم من و هم دوستان ديگر، تجربه كرده بوديم مطالبى كه

آنجا گفته مى شد و ظاهراً بدون مناسبت به نظر مى رسيد، در واقع نكته هايى بود كه براى افراد سازندگى داشت، و اشاره به مسايلى بود كه به بعضى از افراد حاضر در جلسه مربوط مى شد و خود آنها درك مى كردند، و گاهى هم با خيره شدن در چشم شخص، گويا به او مى فهماندند كه «دارم به تو مى گويم!...» و همين طور گاهى درباره يك مسئله سياسى، جريانى را قبل از وقوع آن پيش بينى مى كردند. مخصوصاً آن زمان ها در كوران انقلاب و حملاتى كه دژخيمان شاه به فيضيه مى كردند، ايشان اصرار داشتند كه بايد اين وقايع را نوشت و منتشر كرد. طرح اين مسائل از طرف ايشان انگيزه اى شد كه ما نيز بيشتر در فعاليت ها و مبارزات، مشاركت داشته باشيم.

اين آشنايى پانزده ساله، زمينه ارتباط و علاقه هر چه بيشتر استاد و شاگرد را فراهم ساخت، و رفته رفته استاد نيز به استعداد و نبوغ علمى و اخلاقى شاگرد خود پى برد، و اين امر سبب شد كه آيت الله بهجت، او را در مقام مدرس اخلاق به مردم معرفى كند. حجة الاسلام والمسلمين، دكتر مرتضى آقاتهرانى در اين باره مى گويد:

قبل از پيروزى انقلاب، عده اى از بازاريان قم خدمت آيت الله بهجت آمده و از ايشان درخواست كرده بودند كه خودشان يا يك نفر از روحانيون مورد تأييدشان يك درس اخلاق برگزار نمايند. آيت الله بهجت فرموده بودند كه جناب آقاى مصباح يزدى در اين زمينه مورد تأييد من است. برويد از ايشان بخواهيد و من هم از ايشان مى خواهم كه

درس اخلاق را بيان كنند. اين درس اخلاق تا مدت ها در منزل مرحوم اسلامى در قم كه بعداً به حسينيه يا مسجد تبديل شد، ادامه داشت.

ابعاد علمى

شخصيت استاد مصباح به لحاظ علمى ابعاد گوناگونى دارد. در اين مقام به اين ابعاد مى پردازيم:

تحصيلات، مطالعات و تحقيقات

استاد در زمينه هاى مختلف علوم اسلامى از قبيل فقه و اصول، تفسير و فلسفه، و نيز رشته هاى دانشگاهىِ علوم انسانى و زبان خارجى (انگليسى و فرانسه)، تحصيل، مطالعه و تحقيقات جامعى داشته اند. اينك هريك از اين زمينه ها را برمى رسيم.

فقه و اصول

آيت الله مصباح در رشته فقه، از محضر اساتيد بزرگى چون آيات عظام بروجردى (رحمه الله)، اراكى (رحمه الله)، امام خمينى (رحمه الله) و بهجت (رحمه الله) بهره برده اند; به گونه اى كه موفق به اخذ جايزه از سوى مرحوم آيت الله العظمى بروجردى شدند، و در نهايت به درجه اجتهاد نايل آمدند. بر اين اساس، ايشان طبعاً در رشته هاى مرتبط با فقاهت، مانند اصول فقه، رجال و درايه نيز به قدر كافى مطالعه و پژوهش داشته اند.

به گفته حجة الاسلام محمود رجبى استاد تفسير حوزه علميه قم جناب استاد مصباح حدود هشت سال به طور فعال در درس فقه مرحوم آيت الله بروجردى شركت كردند، و در اولين امتحان درس خارج كه در زمان مرحوم آيت الله بروجردى برگزار شد و ممتحنان آن مرحوم آيت الله سلطانى و مرحوم حاج مقدس اصفهانى بودند، دانش پژوه ممتاز معرفى گرديدند; به طورى كه برخى اساتيد پيش بينى كردند اگر چهار سال ديگر، همين گونه به تحصيل ادامه دهد، مسلماً به مرتبه اجتهاد خواهد

رسيد.

چيزى نگذشت كه اين پيش بينى تحقق يافت و ايشان در سن 27 سالگى به درجه اجتهاد نايل آمد; اما با اين حال تا 8 سال در دروس فقه و اصول حضرت امام خمينى(رحمه الله) و تا 15 سال در درس فقه آيت الله بهجت (دام ظله العالى) و تا 2 سال در درس آيت الله اراكى شركت مى كردند.

حجة الاسلام دكتر على مصباح ، فرزند استاد، يكى ديگر از فعاليت هاى ايشان را در زمينه فقه چنين توصيف مى كند:

بعد از تبعيد امام خمينى(رحمه الله) و تعطيلى درس آن بزرگوار، چون به شاگردانشان توصيه فرموده بودند كه درس را به صورت مباحثه هاى مشترك (كمپانى) ادامه دهند، استاد مصباح و چند نفر ديگر از افاضل، كه عبارت بودند از: حضرت آيت الله محمد محمدى گيلانى، حضرت آيت الله محمد يزدى، حضرت آيت الله حسين مظاهرى و حضرت آيت الله سيدعلى اكبر موسوى يزدىدر عمل به توصيه حضرت امام مباحثه مشتركى آغاز نمودند كه اين مباحثه تا زمان پيروزى انقلاب اسلامى ادامه داشت. موضوعات مورد بحث در اين جلسات مهم و پربار، عمدتاً مباحث اجتماعى اسلام، مانند بحث امر به معروف و نهى از منكر و بحث تقيه و امثال آن بود.

آيت الله بهجتى، امام جمعه محترم اردكان، درباره مباحثه مزبور مى گويد:

اين جلسات، مباحثاتى جدى بود براى اثبات وجوب مبارزه در شرايط آن زمان. مى خواستند از نظر فقهى ثابت كنند مبارزه اى كه امام خمينى(رحمه الله) پرچم آن را برافراشته، چون اساس اسلام در خطر قرار گرفته، مبارزه اى است كه از نظر شرعى واجب است. بنده نيز گاهى به ندرت در آن

جلسات شركت مى كردم; ولى جناب آقاى مصباح بسيار پى گير بودند كه اين مباحثه ادامه داشته باشد و ادامه هم داشت، و در آن روزگار آثار بسيار مطلوبى نيز بر طبقه تحصيل كرده حوزه داشت.

تفسير

آشنايى با مرحوم علامه طباطبايى، و درك مقامات و كمالات روحانى و عرفانى آن اعجوبه علم و فضيلت و تقوا، سبب شد كه استاد بيشتر اهتمام و مساعى خويش را صرف تعليم علوم قرآن و تفسير نمايد. ابتدا با شركت در جلسات درس تفسير علامه، و سپس با استفاده از ارشادات و تعليمات خصوصى ايشان توانست تعمق و تفكر در قرآن كريم و نكته سنجى هاى زيبا در آيات نورانى آن را بياموزد، و خود در اين باب صاحب نظر شود او به قدرى در اين وادى پيش رفت كه علامه(رحمه الله) براى استفاده از نكته ها و دقت نظرهايش، كار بازخوانى تفسير الميزان را، قبل از چاپ و نشر، به او سپرد.

البته استاد مصباح اين عنايت علامه را حمل بر لطف و شاگردنوازى ايشان كرده، مى گويد:

ايشان لطف مى كردند، قبل از اينكه تفسيرشان را به چاپخانه بسپارند، به من مى دادند و مى گفتند: «تو هم نگاهى بكن» و من چون شائق فراگيرى تفسير ايشان بودم، اين جزوات را مى گرفتم و مرور مى كردم و اگر چيزى به نظرم مى رسيد خدمت ايشان عرض مى كردم. گاهى مى فرمودند درست است، و گاه نيز اشتباه مرا رفع مى كردند. از كمال لطفشان، يك بار پيشنهاد كرده بودم و ايشان جايى را تغيير داده، كموزياد كرده بودند و بعد براى اينكه از من در جمع دوستان تفقدى كرده

باشند، گفتند: «فلانى هم در تفسير ما شريك شده است...».

استاد مطالعات تفسيرى بسيار وسيعى در كتب مختلف تفسيرىاعم از تفاسير علماى شيعه و اهل سنتداشته است. نتايج اين مطالعات، در سلسله دروس تفسير موضوعى قرآن كريم نمايان گشته است، كه اولين درس تفسير موضوعى قرآن كريم در حوزه علميه قم به شمار مى آيد. محتواى عالى اين دروس نشان از ژرفكاوى و مطالعه فوق العاده ايشان در زمينه آيات نورانى قرآن دارد; تا جايى كه برخى از شاگردان محقق و انديشمندِ استاد، ايشان را يكى از والاترين مفسران قرآن كريم، معرفى مى كنند.

حجة الاسلام والمسلمين، استاد فياضى، با سابقه سال ها مطالعه و تحقيق در آثار مفسران قرآن، چنين مى گويد:

بنده هم اكنون نيز معتقدم ايشان در ميان افرادى كه من مى شناسم، يكى از والاترين مفسران قرآن است; يعنى كمتر كسى را در اين زمينه مى شناسم كه مانند ايشان تفسير را بر اساس اصول اجتهادى و مبانى صحيح استنباط بيان كند.

فلسفه

استاد مصباح بيشترين وقت و سرمايه علمى خويش را صرف اين رشته كرده است. دليل گرايش به فلسفه نيز شيفتگى و علاقه شديد به علامه طباطبايى(رحمه الله) بوده است. استاد مصباح اسفار و شفا را نزد حضرت علامه فرا گرفت، و با به كارگيرى شيوه فلسفى آن بزرگوار، خود به برخى نوآورى ها و ابتكارات در اين زمينه پرداخت و به مرتبه اى رسيد كه امروز يكى از برجسته ترين اساتيد فلسفه اسلامى در حوزه علميه قم به شمار مى رود.

او همچون استادش معتقد است براى شناخت هرچه بهتر اسلام و معارف اسلامى و نيز كسب توانايى در پاسخگويى به شبهات و هجمه

ها به معتقدات دينى، مطالعه و تحقيق فلسفى مى بايد در رأس مطالعات حوزوى قرار گيرد، تا طلاب، ضمن آشنايى با متون اسلامى و فقهى، شيوه دفاع از عقايد دينى را نيز فرا گيرند.

زمينه هاى مطالعات فلسفى استاد بسيار جامع و فراگير است. ايشان كتب فلسفى ابن سينا، بهمنيار، شيخ اشراق، فخر رازى، خواجه نصيرالدين طوسى، ابوالبركات بغدادى، ميرداماد، صدرالمتألهين شيرازى و حاج ملاهادى سبزوارى و حواشى و شرح هاى اين كتاب ها را مطالعه و بررسى كرده اند، و پس از تحقيقات فراوان كتاب ارزشمند حاشيه بر نهاية الحكمه را (به زبان عربى) به رشته تحرير درآورده اند، و حاصل نظريات ايشان نيز در كتاب پر ارج آموزش فلسفه، به زبان فارسى، گرد آمده است.

استاد علاوه بر تبحر در فلسفه اسلامى، از فلسفه غرب نيز اطلاع كافى دارند. اشاره ها و تطبيق هاى فراوان ايشان در زمينه مكاتب مختلف فلسفه غرب، گواه صدق اين مدعاست.

حجة الاسلام والمسلمين فياضى، كه اكنون از صاحب نظران بنام فلسفه اسلامى به شمار مى آيد، مى گويد:

آنچه براى ما بسيار آموزنده و سازنده بود، برخورد محققانه حضرت استاد با مسائل فلسفى بود. در مسائل فلسفى، روح نقد و ارزيابى و آزادانديشىِ كاملى بر ايشان حاكم بود; به طورى كه پس از تبيينِ كاملِ هر مسئله اى، آن را به دقت مورد ارزيابى قرار مى دادند; يعنى در صدد نقد آراى فلاسفه برمى آمدند، و ما مى ديديم آن روحيه اجتهادى كه در حوزه بر فقه و اصول حاكم است در شيوه فلسفىِ جناب استاد مصباح به صورت بسيار قوى مشهود است; به اين معنا كه يك فقيه صرفاً به

تقرير نظر صاحب جواهر يا شيخ انصارى و ديگر فقهاى عظام اكتفا نمى كند; بلكه بعد از تقرير در صدد نقد و ايراد برمى آيد.

به ياد مى آورم در زمان حيات حضرت علامه طباطبايى(رحمه الله)، يك وقت ايشان مى فرمودند اگر مردم علامه طباطبايى و آقاى بهجت را مى شناختند، خاك كفش ايشان را سرمه چشم خود مى كردند; اما با وجود چنين اعتقادى درباره شخصيتِ علامه طباطبايى، در مطالب علمى، بسيار محققانه و با تفكر آزاد با مسائل برخورد مى كردند، و از بركات انفاس ايشان و از بركات شاگردى در محضر ايشان، اين روحيه در ما نيز پيدا شد كه با مسائل فلسفى نيز مانند مسائل فقهى و اصولى، با اجتهاد برخورد كنيم. البته اين اجتهاد در هر بابى به تناسب خود صورت مى گيرد; در فقه، از طريق كتاب و سنت و استفاده از دلايل لفظى، و در فلسفه، با استفاده از عقل. به هر حال بايد محققانه برخورد كرد. شيوه تدريس استاد سبب شد تا روحيه تعبد در برابر نظريات مختلف به طور كلى در ما از بين برود، و ما امروز احساس مى كنيم كه حالت تعبد در مقابل افكار ابن سينا، ملاصدرا و ديگران، هرگز در ما نيست، و اين از بركات درس هاى محققانه استاد مصباح است كه ايشان در اين سال ها از آن روحيه نقد و تحليل و تحقيقِ عالى شان در ما نيز دميدند. چنين روحيه اى، در سطحى كه ايشان دارند، منحصر به فرد است و منحصر در خود ايشان است.

استاد فياضى همچنين در بيان ابتكارات و نوآورى هاى فلسفى استاد، مى گويند:

ايشان در

فلسفه، افكار بسيار بلندى دارند كه با افكار حوزه فلسفى موجود، هم تراز نيست. حوزه فلسفىِ امروز مثلاً مسئله وجود هيولا را هنوز هم امرى صحيح و درست ارزيابى مى كند، در حالى كه ايشان اين مسئله را با ايرادها و اشكالات محققانه اى مردود شمردند و كنار گذاشتند، و كنار گذاشتن اين مسئله، به معناى كنار نهادن تفكر و انديشه هيولا از فلسفه است. البته بوده اند كسانى مثل شهيد مطهرى و مرحوم حاج آقا مصطفى خمينى كه با اين مسئله برخورد كرده اند و آنان نيز فرموده اند مسئله هيولا درست نيست و بى دليل است، يا حتى دليلِ برخلاف آن وجود دارد. زمانى نيز من خودم در محضر استاد جوادى آملى(دام عزّه) ضمن بيان اشكالاتى كه بر مسئله وارد است، صحبت هايى مى كردم و ايشان لبخندى زدند و فرمودند: «استاد ما، مرحوم الهى قمشه اى نيز به هيولا قايل نبودند».

يكى ديگر از ابتكارات استاد در فلسفه برخورد ايشان با اين نظرِ ملاصدراست كه مى گويد: «اِنَّ النَّفسَ جِسمانيّةُ الحُدوثِ و رُوحانيةُ البقاءِ». با اينكه اين مطلب، ايده اى نو در فلسفه اسلامى به شمار مى رود و امروزه حوزه هاى فلسفى، با تعظيم و تجليل بسيار از آن ياد مى كنند، استاد مصباح اشكالات متعددى از اين نظريه برآورده اند، و آن را كنار گذاشته اند. اين ابتكار منحصر به ايشان است و من سراغ ندارم قبل از استاد كسى در اين مسئله مناقشه و اشكال كرده باشد.

اخلاق و عرفان

استاد مصباح يزدى از اساتيدى همچون علامه طباطبايى (رحمه الله) و آيت الله انصارى همدانى (رحمه الله) و آيت الله العظمى بهجت

(رحمه الله) در مقام اساتيد اخلاق و عرفان خود نام مى برد. آيت الله بهجتى در زمينه استفاده ايشان از درس هاى اخلاقى و عرفانى علامه طباطبايى (رحمه الله) مى گويد:

به گمان من، آيت الله مصباح بهره هاى معرفتى بسيار زيادى از علامه طباطبايى (رحمه الله) بردند; زيرا ايشان با اشارات مرحوم علامه به سير و سلوك و رياضت هاى شرعى مشغول بودند; به علاوه اينكه از نظر علمى هم كتاب هاى بزرگ اخلاقى و عرفانى را چه در زمينه عرفان نظرى و چه در زمينه عرفان عملى، خدمت علامه طباطبايى (رحمه الله) آموختند.

حجة الاسلام والمسلمين دكتر على مصباح، با تذكر اين نكته كه استاد هميشه از اينكه درباره فعاليت ها و مطالعات اخلاقى و عرفانى خود سخن بگويند اعراض دارند، اين چند كلمه را از زبان ايشان نقل مى كند:

در موضوع اخلاق، حدود سال هاى 32 و 33 بحثى هفتگى در خدمت مرحوم علامه طباطبايى داشتيم. ابتدا محور بحث ايشان، رساله منسوب به علامه بحرالعلوم بود و بعد از اتمام آن رساله، حضرت علامه (رحمه الله) مجموعه اى از روايات اخلاقى و عرفانى را انتخاب مى كردند و درباره آنها بحث مى فرمودند. حديث معراج از جمله آن روايات بود.

استاد، سفارشات عمومى مرحوم علامه طباطبايى را در سلسله دروس اخلاقى شان اين گونه يادآور مى شوند:

مجموعه اى از سفارشات عمومى بود كه ديگران نيز دارند; يعنى همان ترك محرمات و انجام واجبات، و قدم اول هم همين هاست، و از سفارشات خاصى كه مى توانم بگويم مورد تأكيد ايشان بود و براى هركسى كه توجه پيدا كند مفيد است، يكى توسل به سيدالشهدا(عليه السلام)

بود، يكى قرائت قرآن و يكى هم نماز اول وقت. يادم هست كه از قول استادشان مى فرمودند كه من هرچه دارم از قرائت قرآن و توسل به سيدالشهدا(عليه السلام) است. درباره نماز اول وقت هم از مرحوم آقاى قاضى نقل مى كردند (اين را من از اساتيد ديگر نيز شنيده ام) كه ايشان فرموده اند اگر كسى به نماز اول وقت ملتزم شود و به مدارج عالى نرسديك تعبير اين است كه به من لعنت كند ، تعبير ديگر اين بوده است كه من حاضرم اهانت او را بپذيرم و او آب دهان به صورت من بيندازد...، كه بعضى ها از ايشان سؤال كرده بودند آيا نماز اول وقت به همراه نوافل را مى فرماييد؟ ايشان در جواب فرموده بودند: نه، فقط خودِ نماز واجب.

از سفارشات ديگر علامه كه از استادشان نقل مى فرمودند، اهتمام به زيارت عاشورا، مخصوصاً از روز عاشوار تا روز اربعين بود، و ديگر قرائت قرآن با وضو و رو به قبله و با توجه; مخصوصاً شب، قبل از خواب.

علوم جديد

استاد مصباح از همان سال ورود به حوزه علميه يزد، به مطالعه و تحصيل دروس حوزوى اكتفا نكردند و از روى علم دوستى و حقيقت جويى، در كلاس هاى فيزيك، شيمى و... و نيز زبان هاى خارجى فرانسوى و انگليسى، كه به همت روحانى دانشمندى به نام «محقّقى رشتى» تشكيل شده بود، شركت جستند و با اين دروس آشنا شدند.

پس از ورود به حوزه علميه قم، رواج افكار و تبليغات ماركسيستى سبب شد تا استاد به منظور پاسخگويى به شبهات و دفاع از حريم انديشه دينى، آشنايى با فلسفه هاى

غربى را در دستور كار خود قرار دهند. به اين ترتيب ايشان بايد براى يافتن زبانى مشترك در بحث و مناظره با تحصيل كردگان دانشگاهى، تئورى ها و اصطلاحات خاصِ علوم انسانىِ دانشگاهى را فرا مى گرفتند. به اين منظور با مشورت و همت آيت الله شهيد دكتر بهشتى كه در آن زمان مدير دبيرستان دين و دانش قم بودقرار شد كلاسى در دبيرستان تشكيل شود تا عده اى از فضلا و طلاب حوزه در آن شركت كنند.

در كلاس ها زبان خارجى و نيز معلومات دبيرستانى و دانشگاهى در رشته هاى فيزيك، شيمى، فلسفه علم، متدولوژى، رياضيات و جامعه شناسى تدريس مى شد. شركت كنندگان اين كلاس ها نيز آقاى مصباح، شهيد دكتر مفتح، آقاى ناصر مكارم شيرازى، آقاى شيخ جعفر سبحانى، آقاى يزدى، آقاى دكتر احمدى و مرحوم حيدرى نهاوندى بودند. شهيد بهشتى مسئوليت برنامه ريزى و برگزارى كلاس ها و دعوت از اساتيد را به عهده داشتند.

استاد از ثمرات ارزشمند آن كلاس ها، اين گونه ياد مى كند:

شركت در آن كلاس باعث شد كه با اصطلاحات روز بيشتر آشنا شويم و بيشتر بتوانيم با قشر دانشگاهى تفاهم داشته باشيم; و طبعاً چون پاسخ هايى كه ما در مباحثات و گفتوگوها مى داديم با اصطلاحات خودشان آميخته بود، برايشان بيشتر قابل درك بود، و همين سرمايه اى شد كه ما در دوره هاى بعد تا حدودى بتوانيم نقش وساطت ميان حوزه و دانشگاه را ايفا كنيم و بعدها دفتر همكارى حوزه و دانشگاه را تشكيل دهيم.

زبان خارجى

استاد با شركت در كلاس هاى مرحوم محقّقى رشتى در يزد، تا حدودى با زبان فرانسه و انگليسى

آشنا شد. بعدها نيز در هر فرصت مناسبى به فراگيرى زبان انگليسى ادامه مى داد، و بر اين اساس در كلاس هاى دبيرستان دين و دانش در حد مطلوبى با زبان انگليسى آشنا شد. از آن پس نيز هر جا استاد لايقى مى يافت به تكميل آنچه آموخته بود مى پرداخت. آيت الله مسعودى خمينى خاطره انگليسى خواندن استاد را اين گونه بيان مى كند:

ظاهراً سال هاى 46_47 بود كه به امر مبارك حضرت امام(رحمه الله) براى تبليغ به سيرجان اعزام شدم. در خلال دوران مأموريتم دو مرتبه آقاى مصباح را براى سخنرانى دعوت كرديم و ايشان دوسه دهه در آنجا سخنرانى مى كرد و همان جا نزد استادى به نام آقاى «رئيسى» انگليسى هم مى خواند... .

ممارست و تلاش خستگى ناپذير استاد، به انضمام هوش و استعداد سرشارشان ايشان را در مطالعه و درك متون انگليسى و فرانسوى توانا ساخته است. آثار گران سنگ ايشان در زمينه فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق، فلسفه سياست، فلسفه علم، فلسفه تاريخ، معرفت شناسى، انسان شناسى، جامعه شناسى، فلسفه غرب و... نشان دهنده عمق و گستره دانش ايشان است.

ابتكارات علمى

استاد مصباح در رشته هاى مختلف علوم انسانى، صاحب انديشه اى مستقل و نوآورى ها و ابتكاراتى جالب است. در اين مقام تنها به نقل برخى اظهارات در اين زمينه مى پردازيم.

پيش تر مطالبى از جناب استاد فياضى درباره برخى ابتكارات فلسفى استاد مصباح نقل كرديم كه در واقع اشاره اى بود به وسعت نظر استاد در اين زمينه.

حجة اسلام والمسلمين دكتر عباسعلى شاملى از جمله شاگردان استاد است كه دكتراى خود را در رشته روان شناسى و علوم تربيتى،

با امتياز عالى، از دانشگاه مك گيل كانادا اخذ كرده است. ايشان درباره ابتكارات علمى استاد در رشته روان شناسى مى گويد:

ابتكارات و نوآورى هاى استاد مصباح، به خصوص در حوزه روان شناسى و علوم تربيتى، در كتاب ها و جزواتى كه دفتر همكارى حوزه و دانشگاه گردآورده، ثبت شده است. به نظر من ايشان هنوز حرف هاى تازه فراوانى در زمينه روان شناسى و علوم تربيتى دارند كه مجال طرح آنها را پيدا نكرده اند. ايشان به مناسبت هاى مختلف، در مواقعى كه دغدغه هاى خود را در باب اسلامى كردن علوم انسانى و اجتماعى ابراز مى داشتند، كدهايى ارائه مى كردند كه براى پژوهش هاى حوزه روان شناسى و علوم تربيتى جهت دهنده اند; براى نمونه در تبيين سازمان روانى انسان، ايشان مدل هرمىِ خاصى مطرح مى كنند كه من تاكنون چنين مدلى را در نوشته ديگرى نديده ام.

همچنين در بحثى كه به مناسبت يكى از دهه هاى محرم در تبيين قيام حضرت اباعبدالله الحسين(عليه السلام) داشتند، پيش درآمد بحثشان، موضوع غم و شادى در فرهنگ و ادبيات اسلامى بود. در آنجا استاد درباره عوامل و موانع غم و شادى توضيحاتى دادند كه مى تواند زمينه تلاش هاى جديدى در روان شناسى باشد.

رمضان همين امسال نيز در تبيين سيره تربيتى اهل بيت(عليهم السلام)، پيش درآمدى بر فرايند الگوگيرى و مدل بردارى از سيره معصومان(عليهم السلام) در حوزه تربيت فرزند ارائه كردند و در آن، ساحت هاى مختلف الگوپذيرى و مدل بردارى را مطرح ساختند. به اعتقاد ايشان چهار حوزه و چهار ساحت در فرايند الگوپذيرى و مدل بردارى از سيره معصومان(عليهم السلام) مطرح

است كه اين ساحت ها بايد بازشناسى و پردازش شود: حوزه باورها و اعتقادات، حوزه ارزش ها و بايد و نبايدهاى ارزشى، حوزه روش هاى رفتارى و حوزه ابزارهاى ارتباط مربى با مُترِبّى. سه عرصه باورها، ارزش ها و روش هاى رفتارى نمى تواند از محدوده هاى احكام دينى خارج و دچار روزمرگى شود و با رويكردهاى تساهلى و تسامحى ارزيابى گردد; اما در عرصه چهارم، لازم نيست ابزارهاى ارتباط مربى با مُترِبّى دقيقاً با معيارهاى درون دينى ارزيابى شوند و در محدوده احكام دينى پيش بروند. اين عقيده نيز از نظريات ابتكارى استاد است.

بنده در گروه علوم تربيتى پيشنهاد كرده ام كه براى پى گيرى انديشه هاى نوين استاد در عرصه روان شناسى و علوم تربيتى، يك سلسله نشست هاى كارشناسانه برگزار شود و با طرح سؤالات و چالش هاى جديد در اين حوزه از استاد مصباح درخواست داورى كنند. يكى از بهترين راه هايى كه مى تواند انديشه هاى استاد را برجسته سازد راه اندازى نشست هاى كارشناسى است; چون معلوم است وقتى استاد در مجامع عمومى و با مخاطبان عمومى سخن مى گويند نمى توانند همه آن داشته هاى فكرى شان را عرضه كنند و از اين رو بسيارى از زواياى انديشه ايشان در روان شناسى و علوم تربيتى هنوز مكتوم مانده است.

حجة الاسلام والمسلمين دكتر محمدعلى شمالى با اشاره به انديشه هاى ابتكارى استاد در باب فلسفه اخلاق مى گويد:

بنده در واقع به پيشنهاد جناب استاد مصباح، رشته فلسفه اخلاق را انتخاب كردم و وقتى مى خواستم موضوع پايان نامه دكترى ام را در دانشگاه منچستر انتخاب كنم، به نظرم رسيد

يكى از موضوعات بسيار مهم، بحث نسبيت گرايى اخلاقى است; چون اگر ثبات و جهانى و جاودانى بودن ارزش هاى اخلاقى مورد خدشه قرار گيرد، ديگر چيزى از ارزش هاى اخلاقى، بهويژه ارزش هاى دينى، باقى نمى ماند. اين بود كه اين موضوع را انتخاب كردم و در پايان، يك فصل را به بحث مبانى اخلاق اختصاص دادم; چون اگر بتوانيم مبانى اخلاق را مشخص كنيم و نشان دهيم كه اين مبانى عينى هستند، اشكال به طور ريشه اى حل مى شود. در اين قسمت، بنده از فلسفه اسلامى و مخصوصاً از نظرات آيت الله مصباح بسيار استفاده كردم. چرا كه در زمينه فلسفه اخلاق، هرچند بحث هاى پراكنده بسيارى در كتاب هاى علما و فلاسفه اسلامى داريم، ولى كسانى كه به طور خاص و با توجه به مسائل روز به فلسفه اخلاق پرداخته باشند كم اند، و آيت الله مصباح از معدود كسانى هستند كه بحث ويژه و مستقلى را به فلسفه اخلاق اختصاص داده اند، كه بعضى از آثارشان در اين زمينه منتشر شده و بعضى ديگر نيز اميدواريم انشاءالله آماده و منتشر شود. به هر حال من از مباحث ايشان بسيار بهره بردم و بعد چون مى خواستم هيچ اشكالى در پايان نامه ام باقى نماند، آن را به بعضى از متفكران دادم تا بخوانند و نظرشان را بگويند. يكى از اين متفكران پروفسور آرينگتون، رئيس دپارتمان فلسفه در دانشگاه جورجياى امريكا بود كه از فلاسفه مطرح و از جمله كسانى است كه خود در بحث نسبيت گرايى چندين كتاب دارد. من از ايشان خواهش كردم كه پايان نامه مرا قبل از

دفاع ببيند; ايشان نيز پذيرفت و بعداً براى من ايميل فرستاد و گفت: «جالب ترين قسمت پايان نامه همين فصل آخر بود كه خيلى برايم جالب بود و تازگى داشت و نظريه جديد و مهمى بود»; يعنى همين مباحثى كه ما بر اساس نظرات استاد مصباح مطرح كرده بوديم، بسيار مورد استقبال ايشان قرار گرفت و گفتند بسيار خوب است كه شما اين بحث را تكميل كنيد و بسط دهيد.

تدريس

استاد مصباح، تدريس به صورت منظم را از مدرسه حقانى (منتظريه) آغاز كرد. اين كار با هدف تربيت نيروهاى فكرى و عقيدتى، و پرورش افراد متعهد و كارآمد براى تشكيل كادر آينده نظام و حكومت اسلامى شروع شد. ايشان ابتدا مباحث قرآنى و تفسير و مباحث فلسفى را در آن مدرسه تدريس كرد: درس تفسير در سه سطح، و هم زمان با آن، مباحث اخلاقى و تربيتى تحت عنوان «خودشناسى براى خودسازى».

استاد مصباح، در باب فلسفه نيز كتاب فلسفتنا، تأليف شهيد صدر، و كتاب بداية الحكمه، اثر علامه طباطبايى(رحمه الله) را به مدت ده سال در آن مدرسه آموزش داد.

ايشان بعد از مدتى به پيشنهاد آيت الله سيدمحسن خرازى، همكارى با مؤسسه در راه حق را پذيرفت و با تأسيس بخش آموزش در آن مؤسسه، به تدريس كتاب هاى فلسفتنا، اقتصادنا و نهاية الحكمه، و نيز تفسير موضوعى قرآن كريم پرداخت.

استاد مصباح در واقع اولين استادى بود كه كتاب هاى مزبور را به منزله متن درسى در حوزه مطرح و تدريس كرد. پيش از اين، متن درسى منسجمى كه ناظر به افكار و مكاتب فلسفى جديد باشد در حوزه علميه به چشم نمى خورد. البته كتاب

اصول فلسفه و روش رئاليسم مرحوم علامه در دسترس بود; اما به دليل فارسى بودن متن آن متأسفانه در حوزه به منزله كتاب درسى، مقبول نيفتاد.

خارج از برنامه هاى درسى منظم مدرسه حقانى و مؤسسه در راه حق، استاد كتاب هاى مفصل فلسفى مانند اسفار اربعه و شفا را براى علاقه مندان تدريس مى كرد. اين كلاس ها در واقع، سطح تخصصى فلسفه به شمار مى رفت.

«هدف اسلام و ارتباط انقلاب اسلامى با آن» بحث ديگرى بود كه استاد به دعوت رسمى دانشگاه نيويورك، در امريكا القا كرد.

شاگردان برجسته

ثمره تعليم و تدريس هاى دلسوزانه و پى گير استاد، پرورش شاگردان ممتاز و طلاب نمونه اى است كه اميدهاى آينده اسلام و نظام اسلامى به شمار مى روند. انسجام فكرى، قوت بيان و استدلال، و آزادى رأى، به همراه تخلّق به اخلاق و آداب نيكوى اسلامى، و حسن سليقه و تدبير، از مايه هاى ارزشمندى است كه درس استاد براى زندگى حال و آينده اين شاگردان به ارمغان آورده است و جملگىِ آنان سرمايه و بضاعت علمىاخلاقى خويش را مرهون زحمات و تلاش هاى مشفقانه وى مى دانند.

در اين مقام، تنها به معرفى و ذكر نام شمار معدودى از تربيت يافتگانِ اين استاد گران مايه، كه هركدام استادى سرآمد و متفكرى صاحب نظر در علوم اسلامى به شمار مى روند، مى پردازيم:

حجة الاسلام والمسلمين غلامرضا فياضى، از اساتيد ممتاز حوزه علميه قم، حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبى، معاون پژوهشى و مدير گروه علوم قرآنى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(رحمه الله)، حجة الاسلام والمسلمين اكبر ميرسپاه، استاد موفق و ممتاز دروس معارف قرآن و اخلاق اسلامى،

حجة الاسلام والمسلمين سيد محمد غروى، مدير گروه روان شناسى مؤسسه امام خمينى(رحمه الله)، حجة الاسلام والمسلمين دكتر مرتضى آقاتهرانى، استاد اخلاق حوزه علميه، حجة الاسلام والمسلمين محمود محمدى عراقى، رئيس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى، حجة الاسلام والمسلمين محسن غرويان، حجة الاسلام والمسلمين حسين ايرانى، حجة الاسلام والمسلمين حيدرعلى ايوبى، فاضل ارجمند جناب آقاى عبدالرسول عبوديت، حجة الاسلام والمسلمين سيد محمدرضا طباطبايى، مدير جامعة الزهراء(عليها السلام)، حجة الاسلام والمسلمين نيّرى، حجة الاسلام والمسلمين صديقى، حجة الاسلام والمسلمين مبشرى، حجة الاسلام والمسلمين مؤيدى، مرحوم حجة الاسلام والمسلمين شاهرودى، نماينده دوره پنجم مجلس شوراى اسلامى، حجة الاسلاموالمسلمين داراب كلايى، حجة الاسلام والمسلمين ابراهيمى دامغانى، حجة الاسلام والمسلمين سيدابوالحسن نواب، حجة الاسلام والمسلمين دكتر زارعان، حجة الاسلام والمسلمين دكتر عباسعلى شاملى، حجة الاسلام والمسلمين دكتر احمد رهنمايى، حجة الاسلام والمسلمين دكتر محمد فنايى، حجة الاسلام والمسلمين نمازى، حجة الاسلام والمسلمين دكتر شمالى و بسيارى ديگر از حجج اسلام و مروجان قرآن، كه جملگى، حيات علمى و فرهنگى خود را مرهون درس هاى پربار و ثمربخش استاد مى دانند.

حجة الاسلام والمسلمين فياضى مى گويد:

درس هاى استاد، به خصوص دروس معارف و درس «خودشناسى براى خودسازى» به گونه اى بود كه ما احساس مى كرديم اين مطالب را هيچ جاى ديگر حوزه نمى شود پيدا كرد، والحمدللّه آن درس ها براى ما بسيار سرنوشت ساز بود. معارف قرآنآن طورى كه خود استاد درس مى گفتند و از ايمان سرشار و اعتقادشان به معارف دينى و به حضرت ولى عصر(عليه السلام) سرچشمه مى گرفتاثر خاصى داشت، و لازم بود چنين درس هايى در كل حوزه باشد تا طلبه ها دچار

بعضى لغزش ها و تمايل به چپ و راست نشوند و در طريق مستقيم دين و اهل بيت(عليهم السلام) حركت كنند.

حجة الاسلام والمسلمين، سيدمحمد غروى مى گويد:

بحث هاى اخلاقى و قرآنى استاد و اساساً شخصيت فردى ايشانبدون كوچك ترين تعارف و مبالغه اىبه شدت تأثيرگذار بود; يعنى ايشان ساختار فكرى و شخصيتى دوستان را به گونه اى ساخت كه همه دوستان ما، اكنون هر كدام در هر جا كه هستند، در واقع با همان مايه هايى كه آن زمان از درس هاى استاد به دست آورده اند، زندگى مى كنند... . يادم نمى رود بعضى از دوستان آن قدر شيفته درس اخلاق ايشان شده بودند كه تمام هفته به اميد آن بودند كه پنج شنبه فرا برسد و درس اخلاق استاد را دريابند; بعضى ها در كلاس حالت معنوى خاصى داشتند. خود استاد نيز طبعاً درس هايى مى گفتند كه بسيار تأثيرگذار بود.

حجة الاسلام والمسلمين محمود رجبى نيز چنين تعريف مى كند:

بعد از تأسيس دوره آموزشى مؤسسه در راه حق، مرحله جديدى از آشنايى بنده با حضرت استاد شروع شد، و در امتحان ورودى آنجا شركت كردم و پذيرفته شدم. در آن دوره بيش از همه اساتيد و بيش از همه بحث هايى كه مطرح مى شد، از مباحث ايشان فايده بردم، و اگر يك جنبه مثبتى در بنده باشد مى توانم بگويم مرهون آن مباحثى است كه حضرت استاد در آنجا به ما آموزش مى دادند، و اين چيزى است كه مورد اتفاق نظر همه برادرانى است كه در آن دوره شركت مى كردند و همه معترف هستند كه آن بحث هاى معارف قرآن

و بحث خودشناسى و بحث هاى فلسفى ايشان، در واقع به مسير زندگى و شخصيتشان شكل داده و براى آنان سرنوشت ساز بوده است. به تعبير بعضى از دوستان، حضرت استاد مصباح حق حيات بر گردن ما دارند، و ما حيات معنوى و فكرى و روحيمان را مرهون انديشه هاى ناب اسلامى و متقن ايشان هستيم.

استاد رجبى در ادامه، مطالب مبسوطى در زمينه ابعاد علمى شخصيت استاد مصباح بيان مى كنند كه گزيده اى از بيانات ايشان را مى آوريم:

درباره ابعاد علمى شخصيت جناب استاد، مى توان در سه محور سخن گفت:

محور اول درباره ابتكاراتى است كه ايشان در آموزش و پرورش نيروها داشتند;

محور دوم درباره فعاليت هاى تحقيقى خودشان است;

محور سوم در زمينه انديشه ها و نظريات جديد ايشان است.

محور سوم را به كتاب هاى فلسفى و كلامى و تفسيرى ايشان وامى گذارم كه هر كس به آنها مراجعه كند، نوآورى هاى استاد را خواهد ديد. در محور آموزش و پرورش نيروها، نكته بسيار مهم آن است كه چه برنامه ريزى آموزشى و چه برنامه ريزى پژوهشى بايد اولا بر اساس شناسايى نيروها و استعدادها باشد; ثانياً در اين امر بايد نيازسنجى صورت گيرد. اين دو امر، نكته هايى بسيار اساسى در برنامه ريزى آموزشى و پژوهشى هستند. اگر ما نيروهايى كه مى خواهيم به كار بگيريم، و نيز استعدادها و توانايى هاى آنان را نشناسيم برنامه ريزى ما دقيق و متناسب با مخاطبانمان نخواهد بود، و طبعاً موفقيت آميز هم نيست. همين طور اگر نيازهاى جامعه را در نظر نگيريم و در بُعد انديشه هاى دينى و نيز در بُعد معضلات فكرى، سياسى

و اجتماعى اطلاعى از كاستى ها نداشته باشيم و بدون توجه به آنها نيروهايى را تربيت كنيم يا موضوعات تحقيقى را تصويب و اجرا نماييم، محصول كار ما محصول بى فايده اى خواهد بود و نيروى پرورش يافته به درد نيازهاى جامعه نمى خورد... . به نظر من حضرت استاد در برنامه ريزى هاى آموزشى و پژوهشى، اين دو نكته اساسى را دقيقاً در نظر گرفته بودند و با توجه به آنها و نيز تمهيداتى كه براى نيل به اين اهداف انديشيده بودند، دوره هاى آموزشى و پژوهشى را برگزار مى كردند. به همين دليل نيز به نظر مى رسد اگر نگوييم موفق ترين، دست كم يكى از موفق ترين نهادهايى كه توانسته است در راستاى نياز جامعه اسلامى به تبيين معارف الهى، نيروهايى تربيت كند، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(رحمه الله) است.

اولين دوره آموزش مؤسسه را كه خود بنده در آن حضور داشتم، مثال مى زنم. در آن مقطع كه ايشان مى خواستند اولين گروه آموزشى را با آن اهدافى كه در نظر داشتند تشكيل دهند، شناسايى نيروها از طريق افرادى صورت گرفت كه خود از مدرسان حوزه بودند، و به آنان گفته شده بود هر كسى را به عنوان طلبه اى فاضل مى شناسيد معرفى كنيد. افرادى مثل جناب آقاى دكتر احمدى و آيت الله خرازى و ديگران، افرادى را كه مى شناختند معرفى كردند. افراد معرفى شده كسانى بودند مانند آقاى محمدى عراقى، آقاى فياضى، آقاى غروى، آقاى ميرسپاه، آقاى شب زنده دار، و آقاى مؤمن. اينها كسانى بودند كه چند سال درس خارج فقه و اصول شركت كرده بودند و

مورد تأييد افراد صاحب نظر بودند; در عين حال از اين افراد امتحان كتبى گرفته شد، و به اين امتحان كتبى نيز اكتفا نشد. با پذيرفته شدگانِ در امتحان كتبى، مصاحبه حضورى صورت گرفت; آن هم مصاحبه اى بسيار جدى كه خود جناب استاد مصباح نيز از مصاحبه كننده ها بودند. آن وقت از اين نيروهايى كه با اين كيفيت شناسايى شدند، خواسته شد كه تقريرات درس خارج را نيز ارائه كنند. به اين ترتيب نيرو را كاملا از هر جنبه شناسايى كردند و همه استعدادها و توانمندى ها و سوابق كارى اش را شناختند و بعد او را پذيرفتند، و دوره آموزشى آغاز شد.

در زمينه نيازسنجى نيز با آن كه خود استاد اطلاعات وسيعى داشتند، از طريق ارتباطاتى كه با مرحوم شهيد بهشتى و مرحوم شهيد قدوسى و ديگران داشتند و همچنين از طريق ارتباطى كه با امثال آقاى دكتر احمدىبه لحاظ اين كه در دانشگاه حضور داشتبرقرار مى كردند و احياناً به سبب مسافرت هايى كه مسئولان آن دوره به كشورهاى مختلف داشتند، نياز ضرورى را تشخيص مى دادند و ما را توجيه مى كردند كه مثلاً الان فراگيرى زبان انگليسى يا زبان عربىِ اصيل ضرورت دارد، يا امروز فلان مباحث ضرورى است، و جالب آنكه بعدها از افراد آموزش ديده بارها مى شنيديم كه مى گفتند زمانى كه ما آن درس ها را مى خوانديم فكر نمى كرديم اين قدر اين دوره و اين اطلاعات به دردمان بخورد; ولى امروز درمى يابيم تنها چيزى كه از درس هاى دوران طلبگى مان به درد ما مى خورد و در تأمين نياز فكرى جامعه

مؤثر است، همين درس هاى مؤسسه بوده است. اين دليل آن است كه حضرت استاد نياز جامعه را تشخيص داده بود، و به خوبى سنجيده بود كه جامعه در آينده به چه چيزى نياز دارد و متناسب با آن، دوره آموزشى را برنامه ريزى كرده بود.

نكته ديگر اينكه كار برنامه ريزى استاد بسيار روشمند و حساب شده بود. يعنى مانند برخى برنامه هاى آزمايشى نبود; بلكه ايشان بسيار حساب شده پيش بينى و طراحى كرده بودند و به اجرا در مى آوردند. در دوره ما حجم فراوانى از مباحث را بحث هاى فلسفى، به خصوص فلسفه تطبيقى كه ناظر به مسائل و ديدگاه هاى جديد روز بود، تشكيل مى داد; مثلاً كتاب فلسفتنا را متن درسى ما تعيين كرده بودند، و همين طور اقتصادنا را، به اين دليل كه به مكاتب فلسفى روز يا مسائل سرمايه دارى و نظام ماركسيستى نگاهى تطبيقى داشتند برگزيده بودند، و اين بحث ها به لحاظ عقلى مبناى كار محسوب مى شدند. از يك سو بحث هاى معارف قرآن در برنامه گنجانده شده بود تا به لحاظ قرآنى، بنيان هاى فكرى دانش پژوهان را شكل بدهد، و از سوى ديگر در كنار اين برنامه آموزشى، روش ها نيز مطرح مى شد، و به ما مى آموختند كه روش برخورد با مباحث عقلى يا روش برخورد با مباحث نقلى چگونه است. جايگاه عقل و نقل كجاست، و در ضمن اين آموزش ها، استاد ما را به تحقيق مى گماشتند.

در تدريس استاد ويژگى هاى ظريفى وجود داشت; مثلاً خود استاد هر جلسه دو يا سه نفر را به قيد قرعه تعيين مى

كردند كه براى جلسه آينده چكيده درس را بگويند، و مشخص نبود كه قرعه به نام چه كسى خواهد افتاد. اين كار، بسيار مؤثر بود و موجب مى شد افراد درس را جدى بگيرند و نيز مطالب را به دقت مطالعه كنند. استاد نيز بسيار جدى برخورد مى كردند... . همچنين به گونه هاى متنوعى از ما تحقيق مى خواستند. گاهى ضمن درس، ما را موظف مى كردند كه تحقيق انجام دهيم و بعد نيز خودشان با دقت اين تحقيق ها را ملاحظه مى كردند و تذكرات لازم را در حاشيه آنها مى نوشتند. برخورد تشويق آميز هم داشتند، و سالى يك بار از همه، مقاله تحقيقى مى خواستند و به بهترين مقاله جايزه مى دادند. همچنين شيوه تحقيقىِ بسيار ثمربخش ترى داشتند، و آن نوعى كارورزى تحقيق بود. اين كار نسبتاً درازمدت بود و به صورت مرحله به مرحله، در بحث هاى فلسفى به يك شكل، و در بحث هاى معارف قرآن به شكلى ديگر انجام مى شد. در بحث هاى فلسفى، و به خصوص مباحث فلسفى روز، استاد منابع متعددى معرفى مى كردند و با محور قرار دادن روش رئاليسم، پس از بحث و مذاكره در جلسات، مى فرمودند با توجه به منابع معرفى شده، تحقيق كنيد و يك مقاله بنويسيد. در بحث هاى معارف قرآن نيز استاد در مرحله اول، يك تفسير موضوعى را در زمينه بحث هايى مثل خداشناسى، قرآن شناسى و انسان شناسى، براى ما مى گفتند، و در مرحله بعد، آياتى را درباره يك موضوع خاص معرفى مى كردند و مى فرمودند برويد آيات را مطالعه و دسته بندى

كنيد، و آن گاه از آنها نتيجه گيرى نماييد. پس از انجام كار، استاد حاصل تحقيق را مى ديدند و نكات مورد نظرشان را تذكر مى دادند. مرحله سوم اين بود كه به ما موضوعى مى دادند و مى گفتند خودتان آيات ناظر به اين موضوع را استخراج كنيد و اين موضوع را از آنها نتيجه بگيريد، و بعد كه حاصل كار را خدمت ايشان ارائه مى كرديم، تذكرات بسيار جالبى مى دادند. براى نمونه مى فرمودند اين آيه به اين دليل چندان ربطى ندارد و آن آيه چندان ضرورت ندارد، يا فلان آيه صراحت بيشترى در مطلب دارد و... . خلاصه ما را با چگونگى بررسى و فهم آيات كاملا آشنا مى كردند.

نكته ديگر، تأكيد ايشان بر كارهاى جمعى بود. استاد مكرر مى فرمود كه كار فردى در حوزه، بسيار است; ما مى خواهيم افراد روحيه كار گروهى پيدا كنند. به همين دليل به شكل هاى متنوعى جلسات گروهى ترتيب مى دادند. براى مثال وقتى دفتر همكارى حوزه و دانشگاه تأسيس شد، با تدبير استاد، گروه هاى مختلف تشكيل شد و هر چند نفرى با هم در يك گروه قرار گرفتند، كه خود بنده با جناب حاج آقاى عراقى و حاج آقاى ميرسپاه، بر اثر همين تأكيد استاد، يك گروه شده بوديم و با هم كار مى كرديم.

ساختارمند كردن و نظم منطقى دادن به ذهن و فكر دانش پژوهان، يكى ديگر از ويژگى هايى بود كه در دوره هاى درسى استاد صورت مى گرفت. ذهن دانش پژوهان ساختارى منطقى مى يافت و آنان از پراكنده گويى و بى نظمى در سخن، نجات مى يافتند.

اين بدان سبب بود كه انديشه هاى خودِ استاد بسيار ساختارمند و داراى نظم منطقى بود، و مبانى و فروعات افكار ايشان و نيز ارتباط انديشه هايشان با هم، كاملا مشخص بود و اين خصوصيت به ما نيز منتقل مى شد.

شيوه بيان بسيار زيبا نيز از ديگر ويژگى هاى تدريس استاد بود كه جداى از غناى محتواى دروس، موجب مى شد كه ما شيفته درس هاى ايشان بشويم. استاد هر درسى را متناسب با خودش بيان مى كردند، مثلاً در درس «خودشناسى براى خودسازى» در عين اينكه بحث، صبغه اى علمى داشت، به تناسب اينكه يك درس اخلاقى محسوب مى شد، اقتضا مى كرد كه در ما يك حالت معنوى و اثر روحانى ايجاد شود. از اين رو استاد به شيوه اى اين درس را بيان مى فرمودند كه اين حالت به ما منتقل شود. همين طور درس هاى فلسفى اقتضا مى كرد كه دقت و موشكافى در ما به وجود آيد، و استاد نيز به نحوى بيان مى كردند كه دقت ها و توجه ها را برانگيزد، و اين نشان قدرت بيان فوق العاده، توان علمى بالا و تشخيص خوب ايشان در چگونگى مطرح كردن مباحث است.

يكى ديگر از ويژگى هاى تدريس استادكه البته در سخنرانى هايشان نيز وجود دارداين است كه مطالب را به گونه اى مطرح مى كنند كه با پاسخگويى به شبهات، ابهام جديدى در ذهن مخاطب صورت نمى بندد. بسيارى افراد وقتى شبهه اى را پاسخ مى دهند، چند شبهه ديگر در ذهن شنونده ايجاد مى كنند; ولى خداوند به حضرت استاد لطف كرده است كه مطالب را به گونه

اى بيان مى كنند كه مسئله به گونه اى بسيار شفاف و متقن و دل نشين حل مى شود و در عين حال شبهات جديدى ايجاد نمى كند.

اما محور دومى كه ناظر به ابعاد علمى شخصيت استاد است، به ويژگى هاى تحقيقى خود ايشان بازمى گردد. استاد مصباح در اين محور نيز ويژگى هاى سودمندى دارند كه از آن جمله دقت و وسواس علمى و حوصله و شكيبايى در تحقيق است. به هيچوجه بى حوصلگى و شتاب زدگى در كارهاى تحقيقاتى ايشان وجود ندارد. گاهى كه ما مى خواستيم در زمينه موضوعات قرآنى تحقيق كنيم، ايشان مى فرمودند براى هر موضوع ريزى بايد يك دور قرآن به طور كامل ديده شود; مگر اينكه دو موضوعى باشند كه بسيار به هم نزديك بوده، تفاوت بسيار جزئى اى داشته باشند. به همين دليل در آن دوره اى كه برادران بزرگوار گروه تفسير، درباره معجم كار مى كردند شايد نزديك به پنجاهشصت بار و بلكه بيشتر، قرآن شريف را به طور كامل دوره كردند. با وجود اين جناب استاد به اين ميزان هم اكتفا نمى كردند و مى فرمودند هر بخشى كه مطالب ريزش تهيه شد، با نگاهى كلى به مجموعه بحث بايد قرآن را يك دور ديگر نيز ملاحظه كرد، و اينكه يك نفر به تنهايى مرور كند و نظر بدهد كافى نيست; بلكه بايد سه يا پنج نفر با هم تمام مطلب را ببينند و بعد با هم بحث كنند و محصول بحثشان را ارائه نمايند، و البته ثمره چنين دقت ها و وسواس هاى در علم، آن انديشه هاى متقن استاد خواهد بود.

نكته ديگر در

اين باره، استوارى انديشه هاى استاد است. ايشان مى فرمودند ما بايد از مسائل يقينى شروع كنيم و پيش برويم و هر مسأله ديگرى را بر مبناى يقينيات و مسلمات حل كنيم. چنين رويّه اى سبب مى شود مثلاً در بحث هاى قرآنى، متشابهاتى كه در آنها احتمالات متعدد وجود دارد، بر مبناى يقينيات، رفته رفته تشابهشان برطرف شود و مفاد واقعى شان روشن گردد. اين رويّه در تمام انديشه هاى استاد به چشم مى آيد. براى نمونه ايشان در معارف قرآن هر مطلبى را ابتدا از بحث مبنايى شروع مى كنند و پس از آن به مسائل مى پردازند. اين رويّه كاملا صحيحى است كه موجب استوارى فكر مى شود.

ويژگى ديگر استاد، رعايت مرز دانش ها و روش هاست. ايشان در بحث هاى تفسيرى مى فرمودند اينكه قرآن مجيد در آيه هفتم سوره آل عمران مى فرمايد: وَالرَّسِخُونَ فِى الْعِلْمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا، مراد از راسخون در علم كسانى هستند كه مرز هر دانشى را مى شناسند; مى فهمند مرز ابزارهاى معرفت انسانى تا كجاست و مى فهمند بسيارى از مسايلى كه خداوند در قرآن بيان مى كند، فوق توان ابزارهاى شناخت آنهاست، و در نتيجه مى دانند كه حق است، و اينكه ابزار شناخت آنها به درك اين مطلب نرسيده است، دليل آن نيست كه نادرست باشد. مقتضاى رسوخ در علم اين است كه من مرز دانشم را بشناسم. از اين رو استاد مى فرمودند ما بايد روش خودمان را در فهم سخن به كار ببريم; اگر با اين روش، نتيجه به دست آمد، كه مطلوب حاصل شده است;

اما اگر چنين نشد، نمى توان گفت چون اين مطلب در فلسفه، مسلّم است آيه نيز حتماً بايد چنين بگويد. مطلب مسلّم فلسفى در جاى خود صحيح است اما شايد آيه شريفه در مقام تبيين مطلب ديگرى باشد. بسيارى از مفسران معلومات تخصصى شان در يك رشته خاص، به تفسيرشان رنگ داده و آن را تحت تأثير گرفته است; مثلاً اگر مفسرى اديب بوده، بيشتر بحث ادبى كرده و بيشترِ برداشت هايش ادبى است، و اگر مفسرْ مثل ملاصدرا، فيلسوف بوده، بيشترْ آيات را فلسفى تفسير كرده و گاه از مراد واقعى آيه دور شده است. اما شيوه استاد مصباح اين گونه نيست و با آنكه ايشان در بحث هاى فلسفى كاملا مسلط و آگاه اند، در مقام تفسير، تنها روش تفسيرى را با دقت و موشكافى تمام به كار مى گيرند و تفسير را با همان روش فهم متن به پيش مى برند.

ويژگى ديگرى كه در بحث هاى تحقيقى استاد وجود دارد، بى طرفى علمى، در عين اعتقاد به رشته ها و علوم ديگر است. ايشان در مقام تحقيق، آنچه مقتضاى تحقيق است مطرح مى كنند و علايقشان در كارهاى تحقيقى شان نقشى ندارد. بسيار روشن است كه ايشان فيلسوف اند و به طور طبيعى به اين رشته علاقه و دلبستگى دارند; ولى اين علاقه را به هيچوجه در بحث هاى تفسيرى دخالت نمى دهند. همچنين اگر ايشان ديدگاهى را نمى پذيرند يا مورد نقد قرار مى دهند، اين رد يا نقدشان با كمال بى طرفى علمى است و چنين است كه مى گويند اين انديشه درست هست يا درست نيست; حال گوينده و

نويسنده هر كسى مى خواهد باشد; به گونه اى كه بنده خود شاهد بوده ام كه ايشان حاضر نيستند كمالات سرسخت ترين دشمنانشان را انكار كنند.

جرئت و جسارت علمى، در عين رعايت احترام و ادب، از ديگر ويژگى هاى استاد گران قدر است. ايشان به دليل همين جرئت علمى، نوآورى هاى فكرى فراوانى دارند. چه بسا نظريه هايى كه ساليان درازى از سوى ديگران پذيرفته شده است، و استاد به نادرستى شان پى مى برند، و آنها را رد مى كنند و در عوض، رأى صحيح و جديدى ارائه مى دهند و از آن دفاع مى كنند.

نكته ديگر در روش تحقيقاتى استاد، نظام منطقى داشتن و ساختارگرايى در انديشه هاشان است. مجموعه مباحثى كه ايشان ارائه مى دهند، همواره در چارچوبه منطقى خاصى قرار مى گيرد. در بحث هاى معارف قرآن، در آغاز بحث خداشناسى به صراحت فرموده اند كه آنچه ما نياز داريم اين است كه مجموعه معارف قرآن را به صورت نظام مند، ارائه كنيم. در بحث هاى فلسفى نيز همين طور. ايشان نظام فكرىفلسفى خاصى دارند كه بر مبناى آن به ارائه ديدگاه خود و نقد ديدگاه ديگران مى پردازند. اين چنين ساختارمندى اى را بنده در ميان انديشمندان ديگر، كمتر مشاهده كرده ام.

در محور سوم كه ناظر به نوآورى ها و ابتكارات علمى استاد است به نظر بنده ايشان در سه زمينه نوآورى دارند:

نخست، كشف و ارائه ديدگاه هاى جديد: استاد مصباح هم در فلسفه، هم در معارف و هم در مباحث سياسى اجتماعى ديدگاه هايى دارند كه تاكنون مطرح نبوده، يا به اين شفافيت و ظرافت و دقت ارائه نشده

است. در بحث هاى قرآنى، مثلاً در بحث «سير آيات تحدى» كه بسيارى از انديشمندان به آن پرداخته اند، نظريه استادكه در كتاب قرآن شناسى نيز طرح و بررسى شده استهم با آيات قرآن سازگارى بيشترى دارد و هم ديدگاهى نوين به شمار مى رود و در مقايسه با ديدگاه هاى ديگر، خالى از اشكال است.

دوم، نوآورى ها در زمينه سازمان دهى و تئورى پردازى و مدل سازى: پيوند بسيارى از ايده هاى اسلامى با يكديگر روشن نيست. استاد اين ايده ها را به يك مدل ويژه تبديل كرده است و آنها را در يك چارچوب و نظريه كلان قرار داده و سازمان دهى نوينى ارائه كرده است.

سوم، نوآورى در باب نگارش: استاد مصباح در بخش نگارش نيز اهل ابتكارند. آن زمانى كه بحث متن درسى، و ويژگى هاى آن در حوزه مطرح نبوده است، ايشان كتاب هاى آموزش عقايد و آموزش فلسفه را در قالب يك متن درسى تدوين مى كنند. در اين كتاب ها به لحاظ نگارشى، نوآورى صورت گرفته است. نوشته هاى استاد در عين حال، ويژگى متانت و دقت در تعبير در عين خوش بيانى و رسايى را نيز در خود جمع كرده است. من خود در جلسه اى شاهد بودم از يكى از كسانى كه رابطه خوبى هم با حضرت استاد ندارد و مخالف انديشه هاى ايشان است، سؤال شد كه به نظر شما به لحاظ نگارش و شيوه بيان، چگونه مطالب را ارائه نماييم؟ او بلافاصله گفت: «همان گونه كه حاج آقاى مصباح مطالب را بيان مى كند. سبك بيان و نگارش ايشان بهترين سبك است».

استاد به تمام معنا

حجة

الاسلام والمسلمين ميرسپاه، به جنبه هاى ديگرى از ويژگى هاى تدريس و شاگردپرورى استاد مصباح اشاره كرده اند. در اين مقام خلاصه اى از مشروح مصاحبه ايشان ارائه مى شود:

آيت الله مصباح، به معناى واقعى و كاملِ كلمه، استاد بودند. اين مبالغه نيست. اگر موارد بسيار زيادى ركه نمى توانم به همه آنها اشاره كنممورد توجه قرار بدهيم، ثابت مى شود كه مبالغه نمى كنم. اما براى نمونه چند شاهد مى آورم.

يادم هست يك بار اشكالى مطرح كردم، و استاد جواب دادند; ولى من قانع نشدم. پس از پايان درس دوباره خدمت ايشان رفتم و در اتاقى كه براى استراحت و صرف چاى مى نشستند، اشكالم را مطرح كردم. ايشان دوباره جواب دادند; ولى من باز هم قانع نشدم. مكثى كردم و عرض كردم: استاد! چرا جواب شما براى من قانع كننده نيست؟!

اين سؤال مى تواند بعضى از اساتيد را ناراحت كند و موجب ملالت آنان شود. اما جناب استاد تأملى كردند و فرمودند: مى دانيد چرا جواب من براى شما قانع كننده نيست؟ علتْ آن است كه من از اين واژه اى كه به كار مى برم يك معنا اراده مى كنم و شما از آن معناى ديگرى مى فهميد. از اين رو جواب من دقيقاً به اشكال و به پرسش شما نمى خورد. براى حل اين مشكل بياييد تصورمان را در باره اين واژه با هم هماهنگ كنيم.

مقدارى فكر كردم، و دريافتم كه ايشان درست مى فرمايند و مشكل در واقع بر سر معناى آن واژه است.

باز يادم مى آيد كه گاهى بعضى اشكالات و سؤال ها برايم پيش مى آمد و با

استاد مطرح مى كردم، و ايشان با سعه صدر مخصوصى پاسخ مى دادند. درست برخلاف آنچه بعضى مغرضان شايع مى كنند كه ايشان آدم بى تحملى است و در قبال ديگران سعه صدر ندارد. ايشان نه تنها با حوصله و سعه صدر كامل به اشكالات ما پاسخ مى گفتند، بلكه دقت ما را نيز بيدار مى كردند، و اين حاكى از همان مطلبى است كه عرض كردم; يعنى ايشان به معناى واقعى و كامل كلمه استاد هستند; مثلاً چندين بار پيش آمد كه به من فرمودند: «به قيد سخن توجه كن» و وقتى ما به قيود سخن توجه مى كرديم متوجه مى شديم كه ديگر سؤالى نداريم و مسئله حل مى شد.

همچنين به ياد دارم در مجلسى كه تقريباً همه شركت كنندگان آن از شاگردان استاد بودند، به مناسبت يك بحث اجتماعى، درباره فردى خاص مطالبى عنوان شد و هر كسى نقدى و سخنى داشت. همه صحبت ها تمام شد; اما استاد مصباح ساكت بودند. در انتهاى جلسه به استاد گفتند كه نظر شما در اين باره چيست؟ ايشان يك تذكر متديك و روشى دادند كه براى همه ما بسيار آموزنده بود. استاد به جاى اينكه در آن زمينه خاص نظر بدهند، نقصى كه در جلسه احساس كرده بودند، به صورتى ظريف تذكر دادند. ايشان فرمودند: «هر وقت مى خواهيد درباره كسى قضاوت كنيد، اول خودتان را جاى او بگذاريد و در نظر بگيريد اگر خودتان جاى او بوديد چه مى كرديد و چه مى توانستيد بكنيد، سپس انتقاد كنيد».

تذكر استاد براى اينكه در همه حاضران در جلسه دقت نظرى پديد آورد، بسيار مؤثر بود.

ديگر

از نكاتى كه به عنوان يكى از ابعاد كمالِ استادىِ ايشان بايد عرض كنم، شركت كردن منظم در كلاس ها بود. ايشان هميشه سر وقت در كلاس حاضر مى شدند و از زمان كلاس، به طور كامل استفاده مى كردند; يعنى نه از زمان شروع كلاس كم مى كردند، نه از قسمت پايان آن. همين طور در تصحيح اوراق امتحانى و ديدن تحقيق ها بسيار منظم بودند. آن زمانى كه ما در گروه ارشد مدرسه حقانى مشغول تحصيل بوديم، تعدادمان تقريباً به بيست نفر مى رسيد كه به طور هم زمان تحقيق هايمان را تحويل استاد مى داديم. حال در نظر بگيريد اگر هر كسى پنجاه صفحه هم نوشته باشد، ديدن اين حجم كار، چه فرصت و حوصله اى مى طلبد. عجيب بود كه ايشان به موقع جواب مى دادند و مى فرمودند تحقيقات شما را ديدم، و هم نمره تتبع داده بودند و هم نمره تحقيق، و عجيب تر اين بود كه براى تك تك تحقيقات، تذكرات لازم را نوشته بودند.

ويژگى ديگرى كه از يك استاد كامل توقع مى رود، و ما آن را در ايشان آشكارا مى ديديم، اين بود كه استاد در راهنمايى و تذكر اشتباهات، اخلاص عجيبى داشتند. يعنى هرگز ديده نشد كه بخواهند با كسى تسويه حساب كنند يا اينكه فرد را كوچك و خرد سازند، يا مسائل و رذايل اخلاقىِ از اين قبيل در وجودشان باشد. ما هرگز اين را در جناب استاد نديده ايم.

مطلب ديگرى كه شايد شنيدنش براى كسانى كه خودشان مى خواهند تدريس كنند مفيد باشد، اين است كه استاد شاگردانش را درك مى كرد. درك

شاگرد، نكته اى است كه بنده بسيار از ايشان ديده ام. زمانى گمان مى كردم شايد چون من زياد در كلاس سؤال مى پرسم و اشكال مى گيرم و با استاد ارتباط برقرار مى كنم، ايشان فقط مرا درك مى كند; ولى بعد دريافتم كه اين طور نيست; بلكه استاد همه شاگردان را در نظر دارند و به تناسب روحياتشان با آنان ارتباط برقرار مى سازند. حالا نكته اى را كه در مورد خودم اتفاق افتاد به عنوان خاطره عرض مى كنم: يادم هست آن زمانى كه ايشان امتحان مى گرفتند، در پايان ترم دو يا سه سؤال مطرح مى كردند. در يكى از اين امتحان ها ايشان دو سؤال داده بودند. همه شاگردان مى خواستند طورى امتحان بدهند كه هم خودشان را بيازمايند و هم استاد را دلگرم كرده باشند، و استاد احساس كند كه زحماتش به هدر نرفته است و ما واقعاً مطلب را دريافته ايم.

من سؤال اول را هم درست فهميده بودم و هم درست جواب دادم; اما سؤال دوم را درست نخواندم و آن را خوب نفهميدم. ايشان سؤال ساده اى داده بودند ولى من بر اساس پيش داورى خود، خيال كردم كه على القاعده منظور استاد نمى تواند چنين مطلب ساده اى باشد و ايشان مى خواهد آن سؤال مشكل را بپرسد. از اين رو بسيار زحمت كشيدم و آن سؤال مشكل را در حدود دو صفحه به طور كامل پاسخ دادم. وقتى از جلسه بيرون آمدم ديدم رفقا حرف هاى ديگرى مى زنند، و متوجه شدم كه در پاسخ دادن به سؤال دوم اشتباه كرده ام. مثل اين بود

كه آب سردى روى من ريخته باشند. خيلى جا خوردم و ناراحت شدم. آخر مشكل من چند تا بود: اول اينكه فكر كردم استاد با ديدن اين جواب نامناسب با خود خواهد گفت ما اين قدر زحمت مى كشيم و اينها چگونه درس مى خوانند، و ديگر اينكه اگر بخواهم ماجرا را به استاد بگويم حتماً گمان مى كند كه من از ايشان نمره مى خواهم... . سرانجام به خودم فشار آوردم و گفتم هر چه مى خواهد بشود; ديگر گذشته است. اما وقتى خواستم در حجره استراحت كنم، ديدم آن قدر ناراحتم كه نزديك است دِق كنم. بلند شدم و به منزل استاد رفتم. در زدم، و ايشان تشريف آوردند. گفتم: من با شما كارى دارم. ايشان هم با كمال خوشرويى مرا به درون منزل دعوت كردند و نشستيم. با ناراحتىِ بسيار گفتم: از همين اول به شما توضيح بدهم كه آقا، من نيامده ام از شما نمره بگيرم.

فرمودند: حالا بفرماييد كه قضيه چيست؟!

قضيه را برايشان گفتم، و ايشان با لبخندى شيرين تا آخر حرف مرا گوش كردند. بعد شروع كردند به سخن گفتن. ابتدا فرمودند: من حالا از شما يك گله دارم!

گفتم: بفرماييد.

فرمودند: چرا شما بايد فكر كنيد كه من تصور مى كنم شما براى نمره گرفتن آمده ايد؟! يعنى واقعاً شما فكر مى كنيد من اين قدر آدم پرتى هستم كه نسبت به افرادى كه با آنان كار مى كنم هيچ شناختى ندارم؟! اصلا احتياجى نبود اين را توضيح بدهيد. من يقين دارم و مى دانم كه شما براى نمره نيامده ايد... .

خلاصه ايشان به گونه اى صحبت كردند كه آرامش عجيبى

مرا فراگرفت و وقتى از منزلشان بيرون مى آمدم، كاملا سبك شده بودم.

بعدها با خود فكر مى كردم كه ايشان عجب انسانى است، چه خوب آدم را درك مى كند! ايشان فهميده بود كه من قدرى حساسم و راه درستِ برخورد را نيز همين ديده بود كه از طريق گله وارد شود; يعنى طلبكارانه با من برخورد كند; همان طور كه من طلبكارانه برخورد كرده بودم! اين گونه وارد شد تا واقعاً مطلب را از ته دلِ من بيرون بكشد و من اصلا ناراحت نباشم. رفتار ايشان با ديگر دوستان نيز مبتنى بر چنين درك عميقى بود.

يكى ديگر از كارهاى جالب استادكه بعداً در آموزش فلسفه انعكاس يافت اين بود كه ايشان ما را به وجود اصطلاحات مختلف، توجه مى دادند. ايشان مى فرمودند عدم توجه به گوناگونى معنايىِ يك اصطلاح، مى تواند مايه خلط بحث هاى فراوانى بشود. خوب به ياد دارم كه مثلاً ايشان درباره كلمه «جبر» چه زيبا تذكر مى دادند. استاد مى فرمود كه يك جبرى مى گوييم و يك جبرى مى شنويم! جبر روان شناختى، جبر كلامى، جبرى كه صرفاً به معناى ضرورت است (جبر علّى)... كدام جبر را منظور داريم؟ يا مثلاً در زمينه كلمه «عقل» ايشان مى فرمودند وقتى عقل در آيات و روايات يا در كلمات علماى اهل سير و سلوك و اخلاق به كار مى رود، از آن يك چيز اراده مى شود، و وقتى در منطق يا فلسفه به كار مى رود، مقصود چيز ديگرى است. عقل در فلسفه چندين اصطلاح دارد... . البته اخيراً با رعايت يك سلسله متدهاى تحقيقى، توجه به اين مطلب،

قدرى رواج پيدا كرده است; ولى آن موقع با آن غربتى كه طلاب درس مى خواندند و با آن استضعافى كه ما در تحصيل داشتيم، اين تذكرات بسيار مهم و قابل توجه بود.

برگرفته از كتاب :پايگاه اطلاع رساني آيت الله مصباح يزدي

مصباح، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتبي مصباح

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/12/25

زندگينامه علمي

اينجانب پس از گذراندن دوره ابتدائي و راهنمائي در دبيرستان امام صادق(ع) قم مشغول تحصيل شدم در سال 1364 ديپلم خود را در رشته رياضي فيزيك اخذ نمودم و از همان سال وارد حوزه علميه قم شدم. دو سال در مدرسه منتظريه و دو سال درمدرسه رضويه به تحصيل علوم ديني پرداختم و از آن پس همزمان با دروس آزاد حوزوي در برنامه درسي موسسه در راه حق شركت كردم و پس از گذراندن دوره كارشناسي الهيات و معارف اسلامي از سال 1373 به تحصيل در رشته فلسفه پرداختم و در سال 1379 موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد فلسفه از موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره ) گرديدم .

از سوي ديگر با اتمام دوره سطح حوزه در دروس خارج شركت كردم در سال 1381 در دوره دكتراي فلسفه موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره ) پذيرفته شدم و با اتمام دروس دوره به تدوين رساله دكتري با عنوان احتمال معرفت شناختي پرداختم. از سال 1376 به تدريس دروس فلسفه اسلامي،معرفت شناسي و فلسفه اخلاق اشتغال داشته ام و عضو هيئت علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره ) هستم .

مصباحي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله مصباحي

محل تولد : سلماس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

در سال تحصيلي 1357-1356عازم حوزه علميه قم ومشغول به تحصيل شدم پس از اتمام دوره مقدماتي به دوره متوسط وارد شدم و در اين دوره كتاب لمعه در فقه را با آقايان

حسيني بيگدلي مدرس افغاني و برخي از اساتيد ديگر خواندم كتاب معالم قوانين و اصول فقه مظفر در اصول فقه را پيش آقايان مدرس افغاني فيض و برخي از اساتيد ديگر كه اسم شان را به خاطر نمي آورم تلمذنمودم كتاب حاشيه ملا عبدالله جوهر النضيد ومنطق منظومه در منطق را به ترتيب در خدمت آقايان مدرس افغاني و مؤمني اعرافي و انصاري شيرازي تلمذ كردم كتاب مكاسب شيخ انصاري را با آقايان پاياني ستوده و مجد 1365/7تا68/10رسائل شيخ انصاري را با آقاي اعتمادي و كفايت الاصول آخوند خراساني را با آقايان اعتمادي وفاضل لنكراني خواندم

مصداقي نيا، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بهداشت، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مصدرالامور، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي مصدرالامور

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مرتضي مصدرالامور در سال 1356 هجري شمسي وارد حوزه ي مقدسه ي علميه ي قم شدم و دوره ي سطح را در مدت دوازده سال سپري كردم و در سال 1368 به درس خارج راه يافتم، مدت 8 سال در درس خارج فقه حضرت آيةالله العظمي آقاي مكارم شيرازي دامت بركاته العاليه در موضوعات صلوةالمسافر، خمس و حدود و تعزيرات شركت كردم و همزمان در درس خارج اصول ايشان حضور يافتم و در سال 1376 وارد درس خارج فقه و اصول حضرت آيةالله العظمي آقاي وحيد خراساني شدم و همزمان در درس خارج فقه (صلاة) مرحوم آيةالله العظمي حاج ميرزا جواد آقا تبريزي نيز شركت مي جستم و در مجموع 18 سال است كه در دروس خارج حوزه شركت مي كنم كه اگر ضميمه شود به دوره ي سطح قريب به 30 سال مي شود. در سال 1374 وارد رشته ي تخصصي تفسير قرآن كريم شدم و در سال 1378 فارغ التحصيل شدم. از سال 1360 تاكنون به مدت 25 سال است كه در سنگر منبر به تبليغ معارف ديني و قرآني مي پردازم.

مصدق رشتي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر علي اصغر مصدق رشتي در سال 1324 در شهر مقدس مشهد بدنيا آمد.تحصيلات خود را در رشته تاريخ پي گرفت و موفق به اخد مدرك دكتري رشته مذكور از دانشگاه سوربن پاريس در سال 1359 شد.ايشان هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي علي اصغر مصدق رشتي به قرار زير

است: ديپلم: ادبي / 1343 / مشهد كارشناسي: تاريخ / 1350 / مشهد / دانشگاه فردوسي مشهد كارشناسي ارشد: تاريخ / 1353 / كان (فرانسه) دكتري: تاريخ / 1359 / پاريس / دانشگاه سوربن

همسر و فرزندان : دكتر علي اصغر مصدق رشتي متاهل و داراي دو فرزند مي باشد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اصغر مصدق رشتي عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه شهيد بهشتي مي باشد.وي همچنين مديريت گروه تاريخ دانشگاه مذكرو را برعهده دارد.

فعاليتهاي آموزشي : فعاليت هاي آموزشي علي اصغر مصدق رشتي به ترتيب زير است: تدريس در دانشگاه شهيد بهشتي تهران تدريس در دانشگاه تهران بمدت سه سال تدريس در دانشگاه تربيت معلم تهران بمدت سه سال تدريس در مركز باقرالعلوم (حوزه قم)

آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي تحقيقاتي فعلِي علي اصغر مصدق رشتي به قرار زير است: تاريخ ايران در قرن سيز دهم هجري تا آغاز مشروطيت روش تحقيق در تاريخ

چگونگي عرضه آثار : مقالات و كتابها: خاندان نجم يزدي در مجله studia iranica صادرات و واردات بوشهر نيمه اول قرن نوز دهم فرانسه مقدمه اي بر تثبيت حكومت قاجارها انگلستان- دانشگاه كمبريج( مطالعات ايرانشناسي )

مصدق زاده، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين مصدق زاده هنرمند كاشيكاروطراح معروف كاشي از هنر منداني است كه توانسته است با درك محضر بهترين و شايسته ترين استاد اين فن يعني پدرمرحومش و نيز با اتكاي به استعداد خدادادي و درسايه لياقت وپشتكار ، درطول بيش از شش دهه آثاري به وجود آورد كه به حق ، هريك دنيايي زيبا و رمز و راز و ابتكار و خلاقيت را در خود نهفته دارند . وي را مي توان آخرين

بازمانده خانداني دانست كه از دوران صفويه در اصفهان آن روزگار كاشيكاربودند و باشيوه هاي مختلف اين هنر بديع ، بناهاي مذهبي و ساير آثار ايران وديگر ممالك را زينت مي بخشيدند .

گروه : هنر

رشته : هنرهاي تجسمي

گرايش : كاشيكاري

والدين و انساب : پدر حسين ، مرحوم استاد عبد الغفارمصدق زاده بود كه اونيزفرزند مرحوم استاد محمد مصدق زاده ، كاشيكار برجسته عصر قاجاربود . پدران استادحسين از دوران صفويه از استادان بي بديل هنر كاشيكاري بوده اند كه هريك دردوران خود از شهرت و آوازه چشمگيري برخوردار بوده اند و هم اينك نام اكثر آنان بر كتيبه هاي مساجد و بناهاي اصفهان و ديگر شهرها مخلد است .

خاطرات كودكي : حسين مصدق زاده دردوران كودكي بود كه كاشيكاري را فرا گرفت . طوري كه دورا ن كودكي حسين درحالي مي گذشت كه پدرش كاشيهاي معرق سردر مسجد امام (مسجد شاه آن زمان )را مرمت مي كرد و در ضمن رموز و دقايق كاررا نيز به او و فرزند ديگرش (مرحو م استاد محمد مصدق زاده )مي آموخت .

استادان و مربيان : اولين حسين مصدق زاده ، پدرش عبد الغفار بود . عبد الغفار به اندازه اي به اين هنر علاقمند بود كه وصيت كرد تا فرزندانش هنر كاشيكاري را فرا گيرند . حسين 12 ساله بودكه پدرش را از دست دادو حاج يد الله مغزي را كه خويشاوندش بود به استادي برگزيد .

همسر و فرزندان : حسين مصدق زاده نيز همچون پدر مرحومش ، فرزند ان خود را به فراگيري هنر كاشيكاري تشويق و ترغيب كرده است . به طوري كه دو پسران او كه درسن 40تا42

سالگي هستند زير نظر وي به كار مشغول مي باشند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : خلاقيت و ابتكار حسين مصدق زاده و برادرش محمد مصدق زاده باعث شد تا از وجود آنان جهت تدريس درهنرستان هنرهاي زيبا استفاده كنند . مصدق زاده از بدو تاسيس اداره باستان شناسي كه بعدا فرهنگ و هنر شد و سپس به سازمان ميراث فرهنگي تغييرنام داد ، بااين دستگاه همكاري داشته است .

چگونگي عرضه آثار : حسين مصدق زاده درطول بيش از شصت سال كار مداوم خدمات بسياري به هنر كاشيكاري ايران كرده است . او درطول حيات پر، خويش ، كاشيكاري 62 محراب ، 33 سردر مسجد ، 18 منار، 9 گنبد را طراحي و اجرا كرده است .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تعمير بارگاه امام كاظم (ع) و امام جواد (ع) دركاظمين

2 تعمير كاشي هاي مدرسه چهار باغ امام صادق اصفهان

3 تعميرمسجد حاج محمد جعفر آباده اي اصفهان

4 سردر برخي ادارات در عمان

5 سردرامامزاده اسماعيل اصفهان

6 سردرخانه هنرمندان اصفهان

7 سردرورودي بانك خون تبريز

8 طراحي بيمارستان هلال احمر دردوبي

9 طراحي سردرامامزاده گوگدگلپايگان

10 طراحي سردرورودي امامزاده زيد اصفهان

11 طراحي كاشيكاري 4 سردربازار امام خميني لار

12 طراحي كاشيكاري آرامگاه رودكي درتاجيكستان

13 طراحي كاشيكاري حسينه محله منصوريه كويت

14 طراحي كاشيكاري سقاخانه حضرت ابوالفضل

15 طراحي كاشيكاري محراب مسجد حاجي درگلپايگان

16 طراحي كاشيكاري مسجد آقا مسيح گلپايگان

17 طراحي كاشيكاري مسجد اميرالمومنين درلار

18 طراحي كاشيكاري مسجد جامع خوانسار

19 طراحي كاشيكاري مضيف خانه خوانسار

20 طراحي محراب مسجد لار

21 كاشيكاري آرامگاه خيام درنيشابور

22 كاشيكاري حرم امام علي (ع) درنجف

23 كاشيكاري صحن آستانه حضرت معصومه درقم

24 كاشيكاري صحن امام خميني حرم امام رضا (ع) درمشهد

25 كاشيكاري گنبد شاهچراغ (احمد بن موسي ) درشيراز

26 كاشيكاري مسجد كبود ايروان

27 مرمت حرم حضرت رقيه (س) درسوريه

28 مرمت سردر امير چخماق يزد

29 مرمت صحن حرم امام حسين (ع) دركربلا

30 مرمت كاشي هاي مسجد جامع كبيريزد

منابع زندگينامه :حسين مصدق زاده ،آخرين بازمانده اين خاندان هنرمند

، فصلنامه فرهنگ اصفهان ،شماره 20 ، تابستان 1380 ، ص 77

مصدق كهنمويي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مصدق كهنموئي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/7/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد مصدق مشهور به مهدوي در سال 1341هجري شمسي در خانواده اي پاك و با صفا،متدين، مذهبي و دوستدار خاندان پاك عصمت و طهارت عليهم السلام در تبريز ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه وافرخويش به فراگيري علوم اسلامي در سال 1356كه سال هاي خفقان و ترس از رژيم شاهنشاهي بر كشور حاكم بود و حوزه هاي علميه از طرف رژيم منحوس پهلوي به شدت تحت فشار بودند وارد وارد حوزه علميه تبريز گرديد. پس از مدتي تحصيل در حوزه علميه تبريز به شوق زيارت حضرت معصومه سلام عليها و ادامه تحصيل رهسپار قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه قم ضمن انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت(ع ) با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل و علم اندوزي پرداخت. وي در مدت تحصيل در قم از محضر بزرگاني همچون آيت الله جوادي، مرحوم آيت الله شيخ جواد تبريزي و مرحوم آيت الله فاضل لنكراني كسب فيض برد.

وي دركنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در مقطع كارشناسي ارشد در رشته مدرسي الهيات و معارف اسلامي از دانشگاه تربيت مدرس در سال 1372 فارغ التحصيل شد و با موفقيت از پايان نامه خويش

با عنوان" تحليل و بررسي صلح امام حسن علي السلام " دفاع كرد و سالهاي متمادي است كه در قوه قضائيه به امر پژوهش، تحقيق و تدريس مشغول مي باشد وآثاري متعددي از جمله " نگرش علمي كاربردي جرم كلاهبرداري " ،" مسووليت مرتكب به پرداخت هزينه هاي درماني مازاد بر ديه" و... را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

مصدق، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1369 ش)، نويسنده، استاد دانشگاه و پزشك. در تهران به دنيا آمد. در سه سالگى، همراه پدرش دكتر محمد مصدق كه براى ادامه ى تحصيلات به اروپا مى رفت، عازم سوئيس شد و تا آغاز جنگ جهانى اول در آنجا ماند. پس از شروع جنگ به تهران آمد و در مدرسه ى سن لوئى مشغول تحصيل شد. در 1300 ش به همراه برادرش احمد به مدرسه ى علوم سياسى، به رياست على اكبر دهخدا، رفت و سپس در 1301 ش به اتفاق برادرش و رضازاده شفق به اروپا رفت و دوره ى متوسطه را در پاريس به اتمام رساند. او بعد به سوييس رفت و در 1310 ش موفق به اتمام دوره ى دانشكده پزشكى لوزان شد و در 1313 ش به اخذ ديپلم تخصصى جراحى زنان و مامايى از همان دانشكده نايل گرديد. او در سوئيس با محمدرضا پهلوى، شاه سابق ايران، در زمان وليعهدى، دوستى داشت كه اين آشنايى تا زمان پادشاهى او نيز ادامه داشت. وى در تهران با سمت استاد كرسى امراض زنان، در دانشكده پزشكى دانشگاه تهران به تدريس پرداخت. در 1319 ش با يارى و كمك ابوالقاسم نفيسى و خانم صديقه دولت آبادى و منصوره متين دفترى و ديگر

دوستان اقدام به تأسيس سازمانى به نام انجمن حمايت مادران و نوزادان نمود. وى مدت چهارده سال عضو كميته اجرايى فدراسيون بين المللى زنان و مامايى، كه مركز آن در ژنو است، بود و همچنين هشت سال عضويت در هيئت مؤسس انجمن بارورى و نازايى بين المللى را به عهده داشت. از آثارش: «امراض زنان»، به فارسى؛ «علل نازايى زن»، به فرانسه؛ «در كنار پدرم، مصدق»، خاطرات دكتر غلامحسين مصدق.[1]

استاد دانشگاه و پزشك حاذق و پركار، فرزند دكتر محمد مصدق است. وى در 1284 در تهران تولد يافت. وقتى كه دكتر مصدق براى ادامه تحصيلات عازم سويس شد فرزند خردسال خود غلامحسين را با خود برد. وى كليه تحصيلات خود را اعم از ابتدايى و متوسطه و عالى در سويس گذرانيد و درجه دكتراى پزشكى در رشته زنان گرفت. در 1316 به ايران آمد به تدريس در دانشگاه پرداخت و سالها كرسى مامائى نظرى در دانشكده پزشكى با او بود. علاوه بر آن جراح چندين بيمارستان شد و مدتها رياست بيمارستان نجميه موقوفه مادر مصدق السلطنه با او بود. دكتر غلامحسين مصدق سالها در تهران اشتهار زيادى داشت و در فن خود كم نظير شد. بارها او را براى مقامات مختلف دعوت به كار كردند ولى مصدق السلطنه زيربار نمى رفت و ورود فرزندان خود را به سياست منع مى كرد. وى مردى دانشمند، درستكار، جدى و ملايم بود و به كار خود عشق مى ورزيد. در 1369 در تهران درگذشت.

مدرس.

تولد: 1284، تهران.

درگذشت: مهر 1369.

غلامحسين مصدق، فرزند محمد مصدق نخست وزير سابق بود. تحصيلات خود را در مدرسه ى سن لويى تهران و دورس متوسطه را در كشورهاى فرانسه و سوييس و دوره ى عالى را

در دانشكده ى پزشكى لوزان و دوره ى تخصصى را در همين دانشكده به پايان رسانيده است. از سال 1313 وارد دانشگاه تهران شد و به مقام استادى كرسى نايل آمد. مدتى در شير و خورشيد سرخ و بنگاه حمايت مادران خدمت كرد و مدتى نيز رييس بخش جراحى زنان بيمارستان پلهوى بود. در دوران حكومت دو ساله ى پدرش، دائما مراقب احوال او بود و تمام خاطرات آن سال ها را تحت نام در كنار پدرم، مصدق تحرير كرد كه به چاپ رسيد. از وى مقاله هايى نيز در مجله ى «آينده» به چاپ رسيده است.

از تأليفات ديگر غلامحسين مصدق امراض زنان به فارسى و كتابى در علل نازايى زن به زبان فرانسوى است.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] چهره هاى آشنا (544)، در كنار پدرم، مصدق (44 -13).

مصري، صمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تبريز در سال 1335، دكتراى تخصصى انستزى از دانشگاه تهران در سال 1338، فوق تخصص انستزى در قلب باز از بيمارستان سن توماس انگلستان در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران از سال 1337 تا سال 1339، دانشيار دانشگاه تهران از سال 1339 تا سال 1354، استاد دانشگاه تهران از سال 1354 تا سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

استاد راهنماى بيش از صدها مورد پايان نامه تخصصى بيهوشى و دكتراى پزشكى، تدريس درس انستزى و رانيماسيون در دانشگاه تهران، دريافت لوح تقدير و سپاس رسمى از وزير محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشكى به خاطر تربيت بهترين متخصصين انستزى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب)

به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

انستزى در فوريتهاى جراحى، انستزى در جراحى توراكس، فشار وريدى مركزى، روشهاى بيهوشيس براساس قواعد جديد.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 8، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

نكات برجسته در انستزى جراحى قلب باز در ايران، انستزى در جراحى قلب باز، اثرات نامطلوب در هيپروانتيلاسيون مادرى بر روى جنين، بيهوشى همراه با قلب و ريه مصنوعى، آخرين پيشرفتها در بيهوشى براى جراحى قلب باز، انوع هيپوكسى ها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مصري پور، منوچهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيوشيمى دانشكده: داروسازى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مصطفوي سبزواري، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا مصطفوي سبزواري به سال 1320 در سبزوار و در خانواده اي روحاني و فرهنگي ديده به جهان گشود.پدرش مرحوم حاج شيخ اسدالله از مدرسان حوزه علميه سبزوار بود. اين مدرس حوزه، همچنين در دبيرستان هاي سبزوار به تربيت و تعليم جوانان آن شهر همت گماشته بود.

رضا مصطفوي سبزواري

_ متولد 1320 سبزوار

_ استاد دانشگاه، محقق و رايزن فرهنگي ايران وپاكستان

_ اخذ مدرك ابتدايي و دبيرستان در مدارس سبزوار

_ اخذ مدرك كارشناسي در سال 1341 در رشته زبان و ادبيات فارسي

_ بهره بردن از مكتب پدرش مرحوم حاج شيخ اسدالله، آقا شيخ قربان، علي شريعتي مزيناني و ...

_ اخذ دانشنامه دبيري از دانشسراي عالي تهران در سال 1342

_ استخدام در وزارت آموزش و پرورش در سال 1342

_ دفاع از پايان نامه دكترا در سال 1354

_ تدريس در دانشگاه ابوريحان بيروني

_ عضويت در دانشگاه علامه طباطبايي در گروه زبان و ادبيات فارسي

_ همكاري با مؤسسه لغت نامه دهخدا از سال 1340

_ مديريت بخش ادبيات در دانشنامه جهان اسلام در سال 1375

_ رايزن فرهنگي ايران و پاكستان 1382_ 1378

_ تدريس در دانشگاه هاي دهلي، جواهر لعل نهرو و جامعه مليه اسلاميه

_ تأليف فرهنگ بزرگ قديمي _ هندي

_ مديريت گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه علامه طباطبايي

_ رياست دانشكده برون مرزي زبان و ادبيات فارسي

_ عضويت در هيأت تحريريه مجله دانشكده و شوراي آموزشي و

تحصيلات تكميلي

_ راهنمايي و مشاوره بيش از 10پايان نامه فوق ليسانس و دكترا

_ تأسيس دوره دكتراي زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه ملي زبان هاي نوين اسلام آباد (نمل)

_ چاپ ده ها مقاله و سخنراني از او در مطبوعات پاكستان

_ استاد نمونه دانشگاه هاي ايران 1385 و تقدير توسط رياست جمهوري

_ از تأليفات او:

_ يادگار هندوستان

_ همكاري در تأليف لغت نامه فارسي

_ چاپ حدود190 مقاله علمي در مجله هاي معتبر دانشگاهي داخلي و خارجي

_ چاپ 14 كتاب علمي در زمينه زبان و ادب فارسي و فرهنگ و تمدن ايراني مانند: يادگار هندوستان، مهر و مشتري، تاريخ بيقهي، پژوهش هاي علي(ع) شناسي در پاكستان و ...

جست وجو در زبان و ادبيات و فرهنگ ملت ها و همچنين بررسي تأثيرگذاري و تأثيرپذيري ملت ها از يكديگر يكي از رشته هاي مفيد و جذاب است كه به همت برخي از استادان دلسوز و علاقه مند به فرهنگ و زبان فارسي پي گرفته مي شود. اين جست وجوها دست يافتن به اطلاعاتي در زمينه تاريخ تمدن و فرهنگ، محل پيدايي زبان يا فرهنگي خاص، ميزان تأثيرگذاري فرهنگ هاي مختلف بر يكديگر و بالاخره در نقد و بررسي آثار فرهنگي _ هنري را امكان پذير مي كند. يكي از استاداني كه با عشق و پشتكار سال هاي عمر عزيز خود را در راه گراميداشت و اعتلاي فرهنگ و ادبيات سرزمين ايران صرف كرده و در اين راه با چاپ مقاله هاي معتبر علمي و كتاب هاي مهم و قابل تأمل كوشيده رضا مصطفوي سبزواري است.

رضا مصطفوي سبزواري به سال

1320 در سبزوار و در خانواده اي روحاني و فرهنگي ديده به جهان گشود.پدرش مرحوم حاج شيخ اسدالله از مدرسان حوزه علميه سبزوار بود. اين مدرس حوزه، همچنين در دبيرستان هاي سبزوار به تربيت و تعليم جوانان آن شهر همت گماشته بود. مادرش بانو مرضيه، دختر آيت الله شيخ محمدحسن شريعتمداري تهراني، مشهور به سبزواري، از علماي بنام حوزه هاي سبزوار و شاهرود بود.

اين عالم حوزوي در هنر نيز دستي داشت و خط خوش مي نوشت. در چنين خانواده اي كه فضايي مملو از روح قرآن كريم و شعر و هنر بود رضا با آرامش پرورش يافت. تحصيلات ابتدايي را در دبستان پانزدهم بهمن آن زمان به سال 1332 و دوره متوسطه را در دبيرستان دكتر غني سبزوار به سال 1338 به پايان رساند. پس از پايان دوره متوسطه، در محضر استاداني بنام، همچون شادروان دكتر علي اكبر فياض، دكتر احمدعلي رجايي بخارايي، دكتر غلامحسين يوسفي و سيداحمد خراساني به تحصيل در علوم دانشگاهي پرداخت و در سال 1341 به دريافت درجه ليسانس زبان و ادبيات فارسي نايل آمد. وي از تحصيلات حوزوي هم غافل نبود. علاوه بر تحصيلات كلاسي و مكتب خانه از محضر پدر نيز كسب علم مي كرد. در مدرسه كهنه سبزوار، در محضر علماي حوزه همچون: آقا شيخ قربان علي شريعتي مزيناني (برادر آقا شيخ محمدتقي شريعتي مزيناني و عموي دكتر علي شريعتي)، حجت الاسلام سيادتي و حاج ميرزا اسدالله فاضلي از علوم عربي و ديني، خوشه ها چيد. همچنين در مشهد نزد حجت الاسلام مظاهري و آيت الله علم الهدي در مدرسه سليمان خان، از علوم حوزوي توشه ها

برداشت. پس از دريافت دانشنامه دبيري از دانشسراي عالي تهران، سال 1342 در وزارت آموزش و پرورش استخدام شد و در دبيرستان ها و مراكز تربيت معلم سبزوار، به تعليم و تربيت جويندگان دانش پرداخت. در سال 1348 تحصيلات دانشگاهي را ادامه داد و در سال 1354 از پايان نامه دكتراي خود با عنوان «تصحيح انتقادي و شرح و تحليل ديوان مولاناعبدالرحمن جامي» دفاع كرد. او پس از دريافت دكترا در دانشگاه ابوريحان بيروني به تدريس پرداخت. پس از ادغام چند دانشگاه و مدرسه عالي، وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالي و تأسيس دانشگاه علامه طباطبايي به عضويت گروه زبان و ادبيات فارسي اين دانشگاه درآمد.

وي پس از گذراندن مراتب دانشگاهي هم اكنون با مرتبه استادي به تربيت و تعليم دانشجويان در مقاطع مختلف دانشگاهي، اشتغال دارد. همزمان با تدريس در دانشگاه، از سال 1360 در مؤسسه لغت نامه دهخدا، به كار تحقيق و پژوهش پرداخت و در سال 1375 مديريت بخش ادبيات در دانشنامه جهان اسلام، به او سپرده شد. در مأموريت سه ساله اي كه او در هندوستان به انجام رسانيد ضمن تدريس در سه دانشگاه بزرگ آن سامان؛ يعني دانشگاه هاي دهلي، جواهر لعل نهرو و جامعه مليه اسلاميه به تأليف فرهنگ بزرگ فارسي _ هندي پرداخت. براساس تفاهمنامه منعقد شده ميان دانشگاه علامه طباطبايي با وزارت ارشاد اسلامي و رايزني فرهنگي در دهلي و با همكاري 7 تن از بلندآوازه ترين استادان زبان هندي دانشگاه هاي هند و پژوهشگران زبان هندي، سه مجلد آن را انتشار داد.

مديريت گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه در دو نوبت و همچنين

رياست دانشكده برون مرزي زبان و ادبيات فارسي از جمله فعاليت هاي اجرايي مصطفوي در كار فعاليت هاي علمي و فرهنگي بوده است. همچنين راهنمايي و مشاوره بيش از ده پايان نامه فوق ليسانس و دكترا را برعهده داشته است. او همچنين در كميته هاي تخصصي دانشكده ادبيات فارسي و زبان هاي خارجي و نيز كميته تخصصي دانشگاه فعاليت و مشاركت دارد و عضويت در هيأت تحريريه مجله دانشكده و شوراي آموزشي و تحصيلات تكميلي و مميزي دانشگاه از ديگر فعاليت هاي علمي و اجرايي اوست.

مصطفوي از سال 1378 تا 1382 رايزن فرهنگي ايران و پاكستان بود. همزمان در دانشگاه هاي آن ديار نيز تحقيق و پژوهش مي كرد و براي تأسيس دوره دكتراي زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه ملي زبان هاي نوين اسلام آباد (نمل) با آن دانشگاه همكاري مؤثري داشت و در آن مدت نيز ده ها مقاله يا سخنراني از او در مطبوعات پاكستان به چاپ رسيد. كتاب «يادگار هندوستان» شامل سي و دو جستار درباره فرهنگ و تمدن شبه قاره هند و پاكستان كه محصول سال هاي حضور ايشان در شبه قاره است به وسيله انتشارات الهدي در سال 1382 به چاپ رسيد و سپس به وسيله دانشگاه جواهر لعل نهرو (هند) مورد قدرداني و «رونمايي» قرار گرفت. سبزواري همچنين در سال جاري به عنوان استاد نمونه دانشگاه هاي ايران انتخاب شد و مورد تقدير رياست جمهوري قرار گرفت.

آثار رضا مصطفوي سبزواري در چند بخش به دوستداران زبان و ادبيات فارسي ارائه شده است. از او تاكنون حدود 190 مقاله علمي در مجله هاي معتبر دانشگاهي داخلي و

خارجي به چاپ رسيده است كه موضوع آن ها در زمينه زبان و ادب فارسي وفرهنگ و تمدن ايراني است. براي نمونه دريكي از اين مقاله ها با عنوان «ايران درشبه قاره هند و پاكستان» مي نويسد: «روابط بسيار ديرينه ايران زمين با شبه قاره هند وپاكستان به درازاي تاريخ مكتوب مي رسد. هم ريشه بودن زبان سانسكريت (زبان قديمي هنديان) با زبان هاي اوستايي و فارسي باستان، زبان هاي كهن ايراني و سهم زبان فارسي در شكل گيري و پيدايي زبان اردو خود زيربناي همه پيوندهاي فرهنگي ميان اين دو ملت كهنسال است.

... مورخان براين باورند كه پيوندهاي استوار بازرگاني و فرهنگي از روزگاران گذشته ميان مردمان ناحيه شوش در جنوب ايران و دره سند، موجود بوده زيرا آثار به دست آمده از خرابه هاي موهنجودار و تكسيلا و هارپا با آثاري كه از فلات ايران و دره دجله و فرات كشف گرديده است، شباهت زيادي دارد...»

همچنين چهارده عنوان كتاب تخصصي و علمي به چاپ رسانده كه در آن ها به زبان و ادبيات فارسي و فرهنگ ايران پرداخته است.

«يادگار هندوستان» از مهم ترين كتاب هاي مصطفوي شامل سي و دو جستار درباره فرهنگ و تمدن شبه قاره هند و پاكستان مستند به منابع و مأخذ دست اول شبه قاره است. آن گونه كه مي دانيم فرهنگ ايران و بويژه زبان و ادب پارسي بر فرهنگ شبه قاره هند تأثير زيادي گذاشته و زبان فارسي حدود 10 قرن زبان رسمي اين پهناور بوده است. تأليف صدها لغت نامه فارسي، تذكره و ساير كتاب هاي فارسي در آن ديار و همچنين وجود

هزاران نسخه خطي موجود در كتابخانه هاي آن شواهد روشني بر تأثيرگذاري زبان فارسي فراسوي مرزهاي جغرافيايي خود و علاقه مندي مردم شبه قاره به اين ميراث جاودان است. اما در طول تاريخ، سرزمين هند هم به علت شگفتي هاي بي شمار خود مورد توجه ايرانيان بوده است و گروه هاي مختلف ايرانيان هموراه شوق سفر به هند و شناخت آن را داشته اند. به همين دليل مراودات و پيوستگي تعاملات و ارتباطات فرهنگي گسترده اي بين شبه قاره هند و ايران برقرار بوده است. اين پيوستگي فرهنگي بدون شك نيازمند پژوهش هاي گسترده براي بررسي فرهنگ و تمدن شبه قاره هند است. رضا مصطفوي در كتاب «يادگار هندوستان» كه مجموعه اي از مقالات و سخنراني هاي وي درباره فرهنگ و تمدن شبه قاره هند است به آن پرداخته. او به دليل آشنايي كامل با سرزمين هند و پاكستان، در مقالات مختلف اين كتاب توفيق يافته است كه تصويري روشن از فرهنگ و تمدن آن ديار و تأثير زبان و ادبيات فارسي بر آن را ارائه دهد. سال هاي تدريس زبان فارسي به استادان دانشگاه هاي هند و حضور در سمت رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در پاكستان تجربه هاي گرانقدري بوده كه در غنا بخشيدن به مقالات كتاب نويسنده را ياري كرده است.

از ديگر كتاب هاي ارزشمند مصطفوي مي توان به «مهر و مشتري» اشاره كرد كه در سال 1375 منتشر شده است. اين كتاب تأليف مولانا شمس الدين محمد عطار تبريزي شاعر و اديب تواناي قرن هشتم هجري است كه به وسيله مصطفوي براي نخستين بار تصحيح شده و توضيحات و تعليقات

سودمندي برآن افزوده شده است. «مهر و مشتري» منظومه اي بسيار خواندني و زيباست. نسخه اصلي اين كتاب در دانشگاه كمبريج انگلستان نگهداري مي شود و پنجاه و چهار نسخه كتاب در جهان به دست مصحح معرفي شده است.

در زمينه تأليف يكي از مهم ترين فعاليت هاي مصطفوي اين است كه او جزو مؤلفان لغت نامه فارسي در مؤسسه لغت نامه دهخدا است . اين لغت نامه كه توسط جمعي از استادان برجسته با دقت و وسواس علمي تأليف مي شود اشتباهات و كاستي هاي لغت نامه دهخدا را مرتفع مي سازد. در حال حاضر حرف «آ» به پايان رسيده و همچنين حرف «الف» روبه اتمام است.

مصطفوي همچنين تاريخ بيهقي را كه تأليف ابوالفضل بيهقي و از متون معتبر زبان فارسي و آينه حكومت غزنويان است براي دانشجويان به چاپ رسانده است كه با استقبال وسيع و گسترده مواجه شده و چاپ چهاردهم آن در ارديبهشت سال 1378 به چاپ رسيده است. از كتاب هاي ديگر استاد مي توان به كتاب هاي: پژوهش هاي علي (ع) شناسي در پاكستان، فرهنگ فارسي _ هندي _ نظامي (2 مجلد) عطار نيشابوري، فردوسي، جامي (دو مجلد) حافظ پژوهي در پاكستان و ... اشاره كرد.

او همچنين در حال حاضر تصحيح و شرح و توضيحات يكي از متون معتبر فارسي به نام راحهٔ الصدور و آيهٔ السرور در تاريخ آل سلجوق را در دست انجام دارد و همچنين در بخش اجرايي هم مديريت مركز تحقيقات علامه اقبال لاهوري را در دانشگاه علامه طباطبايي برعهده دارد، ضمن اين كه با نخستين نشريه علمي _ پژوهشي واحد رودهن با

نام «فرهنگ و ادب» كه زير نظر دانشكده زبان و ادبيات فارسي رودهن منتشر مي شود همكاري مي كند.

مصطفوي سبزواري هم اينك در 65 سالگي با انرژي و شور وصف ناشدني به تعليم و تربيت دانشجويان مشتاق زبان و ادبيات فارسي و بررسي متون مهم و معتبر زبان فارسي مي پردازد گرد فراموشي را از فرهنگ و زبان فارسي دور مي كند.

منابع زندگينامه :روزنامه ايران

مصطفوي كاشاني، ليلي

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

ليلي مصطفوي كاشاني ، در سال 1322 متولد شد . وي داراي رتبه ي كارشناسي ارشد در رشته زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه تهران مي باشد . وي با وزارت اطلاعات و جهانگردي و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كارشناس و مشاور، همكار ي داشته، و موفق به ترجمه ي چندين كتاب ارزشمند شده است . ليلي مصطفوي كاشاني به خاطر فعاليت هاي موثر فرهنگي، موفق به دريافت لوح تقدير از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي گرديده است . او همچنين با ارائه ي مقاله اي درباره ي مسايل فرهنگي زنان، تقدير نامه اي از سوي كنگره ي دين و سياست دانشگاه تسالوينك يونان دريافت نمود .گروه : علوم انسانيرشته : زبان و ادبيات فرانسهاوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : كودكي ليلي مصطفوي كاشاني معاصر با نخستين سالهاي سلطنت محمدرضا شاه پهلوي و بحرانهاي ناشي از جنگ جهاني و اشغال ايران توسط نيروهاي روسي و انگليسي بود .تحصيلات رسمي و حرفه اي : ليلي مصطفوي كاشاني ،داراي رتبه كارشناسي ارشد در رشته زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه

تهران مي باشد .فعاليتهاي ضمن تحصيل : مطالعه درباره مسائل زنان و مسائل فرهنگي و ترجمه از زبان فرانسوي .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : همكار ي با وزارت اطلاعات و جهانگردي و سپس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كارشناس و مشاور .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از جمله فعاليت هاي فرهنگي ليلي مصطفوي كاشاني ، ارايه چند مقاله به چند همايش و ايرا د سخنراني درباره ي مسايل فرهنگي زنان مي باشد.جوائز و نشانها : ليلي مصطفوي كاشاني ،به خاطر فعا ليت هاي مفيد فرهنگي خود چندين بار به تحسين و تمجيد گرفته شد ،و نه تنها از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي لوح تقدير دريافت كرد ،كه به ليلي مصطفوي كاشاني به خاطر ارايه مقاله اي در باره مسايل فرهنگي زنان كه از سوي كنگره دين و سياست ،دانشگاه تسالوينك يونان ،بهترين شناخته شد و موفق به گرفتن تقدير نامه گرديد .چگونگي عرضه آثار : يكي از مقالات ليلي مصطفوي كاشاني دركنگره دين و سياست در دانشگاه تالونيك يونان ارائه شده است . ديگر اما كتابهاي ترجمه وي توسط انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، انتشارات پگاه و انتشارات توس منتشر گرديده است .آثار : پايان صد سال تنهايي در اعتقادات مذهبي مردم آمريكاي لاتين ويژگي اثر : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي2 زندگي در چين ويژگي اثر : ترجمه - انتشارات توس3 ماندلا ويژگي اثر : انتشارات پگاه

منابع زندگينامه :پوران فرخزاد ، دانشنامه زنان فرهنگساز ايران و جهان (

زن از كتيبه تا تاريخ ) ،ج2 ، ص 1720

مصطفوي كاشاني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1359 -1284 ش)، باستان شناس، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. ابتدا در رشته ى حقوق تحصيل كرد ولى خدمت خود را در وزارت معارف در اداره ى تحقيقات آغاز نمود و به تدريج به رشته ى باستان شناسى علاقه مند شد و در اين رشته تخصص يافت. وى حدود پنجاه سال از زندگى خود را در باستان شناسى ايران و در همراهى و همكارى با باستان شناسانى همچون كامرون، هرتسفلد، پوپ، گيرشمن گذراند و در حفريات و بازسازى تخت جمشيد كوشش فراوان كرد. وى علاوه بر خدمت انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، رياست اداره ى باستان شناسى را بر عهده داشت. مصطفوى در دوره ى رياستش در اداره ى باستان شناسى اقدام به تأسيس نشريه اى علمى و اختصاصى به نام «گزارشهاى باستان شناسى» كرد. او همچنين در تهيه و تدوين مقالات مربوط به آثار و ابنيه ى تاريخى، هنرى و باستانى ايران، در «دايرةالمعارف فارسى»، همكارى داشت. از ديگر آثار وى: «ترجمه ى الواح گلى تخت جمشيد»؛ «تخت جمشيد» يا مشاركت على سامى؛ «شرح اجمالى آثار تخت جمشيد»؛ «هگمتانه»، در آثار تاريخى همدان و فصلى درباره ى ابوعلى سينا؛ «امانتدارى خاك»؛ «آستانه ى حضرت عبدالعظيم»؛ «استمرار هنر معمارى در ايران»؛ «ايران باستان»، ترجمه؛ «آثار ايران»، ترجمه جلد دوم و سوم؛ «اقليم پارس»؛ «انعكاس ديروز در آيينه ى امروز»، در آثار باستانى.[1]

باستان شناس، محقق.

تولد: 1284.

درگذشت: 23 تير 1359.

سيد محمدتقى مصطفوى كاشانى، فرزند آقا سيد محمود مصطفوى، تحصيلات ابتدايى خود را در دبستان انتصاريه و متوسطه را در دبيرستان هاى ثروت و دارالفنون به پايان رسانيد. سپس وارد دانشكده ى حقوق شد و موفق گرديد در رشته ى حقوق به اخذ مدرك فوق ليسانس نايل

آمد.

از سال 1304 الى 1308 آموزگار دبستان هاى سنايى و ناصر خسرو و سيروس بود. سپس از مهر 1310 تا آبان 1337 در اداره ى عتيقات سابق كه بعدها عنوان آن به اداره ى كل باستان شناسى تغيير يافت، مشغول به كار شد و به ترتيب سمت هاى ذيل را عهده دار گرديد: بازرس فنى باستان شناسى، مأمور كاوش هاى علمى شوش و تخت جمشيد، نماينده ى باستان شناسى در اصفهان، مأموريت مأموريت هاى مختلف مربوط به تعميرات آثار تاريخى، معاون باستان شناسى، رييس اداره ى كل باستان شناسى، مدير كل باستان شناسى. وى همچنين براى شركت در كنگره هاى بين المللى درباره ى باستان شناسى به برخى از كشورهاى خارجى سفر كرد.

وى چند شماره از مجموعه ى ايران باستان را از فرانسوى به فارسى ترجمه كرده است. از آثار اوست: آثار ايران (1318)؛ آستانه حضرت عبدالعظيم (1330)؛ الواح گلى تخت جمشيد (1329)؛ امانت دارى خاك (1356)؛ انعكاس ديروز در آئينه امروز، بقعه ى بى بى شهربانو (1334)؛ اقليم پارس (اين كتاب به انگليسى هم ترجمه شده است، لندن، 1978)؛ تخت جمشيد (با مشاركت على سامى، 1330)؛ تخت جمشيد (نوشته رايش اسميت، ترجمه با همكارى با عبدالله فريار و ديگران، 1342)؛ سفارشنامه ى انجمن آثار ملى (1344)؛ شرح اجمالى آثار تخت جمشيد (1330)؛ گزارش هاى باستان شناسى (سه جلد، 1335 -1329)؛ فرش ها و پارچه هاى عهد هخامنشى ايران (1334)؛ نگاهى به هنر معمارى ايران (1346)؛ هگمتانه، آثار تاريخى همدان (1332).

فرزند سيد محمود، در حدود سال 1285 متولد شد. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در تهران به پايان رسانيد و از دانشكده ى حقوق تهران ليسانس گرفت و زبانهاى فرانسه و انگليسى و عربى را به خوبى آموخت. چندى دبير زبان فرانسه در دبيرستان ثروت بود. بعد به اداره عتيقات وزارت

معارف منتقل شد و مشاغلى را بشرح زير عهده دار گرديد: بازرس فنى باستان شناسى، مأمور كاوشهاى علمى شوش و تخت جمشيد، نماينده باستان شناسى در اصفهان، و بالاخره رئيس و مديركل باستان شناسى.

مصطفوى كاشانى يكى از خادمين پركار باستان شناسى در ايران است كه آثار زيادى از خود باقى گذارده است كه از جمله مى توان كتاب بقاع متبركه و زيارتگاههاى خارج و داخل شهر تهران را نام برد كه بسيار خواندنى و حاوى نكات جالبى است.

از ديگر تحقيقات او اقليم فارس است. اين كتاب معرفى آثار تاريخى تمام فارس مى باشد. آثار تاريخى همدان، آستانه حضرت عبدالعظيم (ع)، فرشها و پارچه هاى عهد هخامنشى، بقعه بى بى شهربانو از ديگر آثار باارزش مرحوم مصطفوى است. وى در طول ادارى خود در غالب كنگره هاى باستان شناسى در ساير كشورها دعوت مى شد و اكثر موزه هاى بزرگ كشورها را بازديد كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 5 و 6، ص 479، ش 7 و 8، ص 612 -609)، چهره هاى آشنا (546 -545)، دايرةالمعارف فارسى (2793/ 2)، الذريعه (238/ 25)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3409 ،2102/ 2 ،852 ،820 ،376 ،309 ،38 ،12/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (337 ،336)، مؤلفين كتب چاپى (257 -256/ 2).

مصطفوي، رحمت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1299 ش)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. وى در مدارس آمريكايى و دارالفنون تحصيل كرد و پس از اخذ ليسانس، از دانشگاه تهران، جهت ادامه تحصيل به پاريس رفت. پس از مراجعت با جرايد تهران همكارى كرد. او همچنين مديريت مجله ى «روشنفكر» را در تهران به عهده داشته است. از آثار وى: «رنگين كمان»؛ «تهران دمكرات»؛ «خطاء»؛ «انگلستان چگونه اداره مى شود»، ترجمه؛ «غريبه»، ترجمه؛

«لندن بزرگترين شهر دنيا»، ترجمه.[1]

نويسنده، مترجم، روزنامه نگار.

تولد: 1299.

درگذشت: ارديبهشت 1364.

رحمت الله مصطفوى، فرزند مصطفى، در كالج آمريكايى و سپس دارالفنون به تحصيل پرداخت. وى فارغ التحصيل رشته ى حقوق از دانشگاه تهران است و در رشته ى بين الملل و اقتصاد نيز از دانشگاه پاريس دكترى گرفته است. خدمت مطبوعاتى را از سال 1322 با انتشار مجله ى «روشنفكر» آغاز كرده ومدت ها نيز معاون راديو تهران، معاون خبرگذارى پارس و رييس اداره اطلاعات ومطبوعات وزارت امور خارجه بوده است. وى همچنين به دريافت نشان هاى همايون، تاجگذارى و جشن شاهنشاهى نايل آمده است: از آثار اوست: آذر (با مشاركت هاشمى)؛ انگلستان چگونه اداره مى شود (ماك كالم)؛ رنگين كمان (1320)؛ خطاء، تهران دمكرات (1321)؛ غريبه (آلبر كامو)؛ لندن بزرگترين شهر دنيا (اثر ف. ه. لى)؛ معشوقه و دوست. (1328).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3055 ،2824 ،2366 ،1751/ 2 ،1269 ،974 ،382 ،28/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (110 -109/ 3).

مصطفوي، شهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهاب بن آقا حسن مصطفوى همدانى از علماء محترم معاصر بودند در ملاير.

ايشان در قريه سوزن از قراء دره جزين همدان در نيمه ماه شعبان 1323 قمرى متولد شده و از كودكى اشتغال به تحصيل نموده و پس از خواندن صرف و نحو به همدان آمده و تا يكسال در آنجا تحصيل نموده و بعد مدتى در دره جزين از محضر عالم زاهد حاج ميرزا مقيم زنجانى استفاده كرده و در سال 1342 ق مهاجرت به قم نموده و فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه آقاميرزا سيد على يثربى كاشانى و مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه فيض و آيت اللَّه آقاشيخ محمدعلى حايرى و آيت اللَّه العظمى

حاج شيخ عبدالكريم حايرى و بالاخص آيت اللَّه فقيد سيدنا الاستاد آقا سيد محمدحجت كوهكمرى استفاده نموده و حكمت را از محضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدعلى شاه آبادى بهره مند گرديده و چون آيت اللَّه حجت رضوان اللَّه عليه را از ديگران از جهانى شايسته ترديد ملازمت ايشان را اختيار و در شمار اصحاب خاص و خواص حواريين ايشان درآمده و مورد توجه و اعتماد و وثوق معظم له گرديده و در سال 1364 قمرى كه خشك سالى شد و مردم را علماء دعاء باران خواستند و مرحوم آيت اللَّه خونسارى با تشريفات زيادى با استسقاء رفتند به ايشان هم با مرحوم آيت اللَّه حجت با جماعتى به مسجد جمكران رفتند و حدود پنج ساعت دعاء و نماز خوانده و تضرع نمودند تا از الطاف الهى بارانى شديدى باريده به طورى كه با زحمت فراوان برگشته و مورد استقبال و تقدير آيت اللَّه شدند در خدمت آن بزرگوار بودند تا مردم ملاير از آن مرحوم تقاضاى عالم و پيشوائى نمودند ايشان هم معظم له را انتخاب و اعزام به ملاير نمودند و آن مرحوم تا اواخر عمر گرچه مواجه با كم لطفى هاى بعضى از مراجع عصر گرديدند به انجام وظائف دينى از قبيل اقامه جماعت و تأسيس مدرسه دينى در ملاير و تربيت طلاب و محصلين و تبليغ دين و ترويج احكام داشتند تا در حدود 1378 با دلى پر از غصه از دنيا رفته و به مواليان خويش پيوستند.

آثار علمى ايشان از اين قرار است 1- رساله جامعى در تجارت از اول بيع تا آخر خيارات 2- رساله اى در اصول دين 3- رساله در قاعده لاضرر 4- حواشى بر مصباح الفقيه همدانى 5- مقدمه اى

در تفسير قرآن و غيره

(1378 -1323/ 1322 ق)، عالم دينى. در قريه ى سوزن از قراى دره جزين همدان به دنيا آمد. پس از فراگيرى صرف و نحو به همدان رفت و مدت يك سال در آنجا تحصيل كرد. از محضر حاج شيخ هاشم همدانى استفاده نمود. او مدتى نيز در دره جزين از محضر ميرزا مقيم زنجانى استفاده نمود. در 1342 ق به قم رفت و فقه و اصول را از محضر ميرزا سيد على يثربى كاشانى و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه فيض و آيت اللَّه شيخ محمدعلى حايرى يزدى و آيت اللَّه شيخ عبدالكريم حايرى يزدى و آيت اللَّه سيد محمد حجت و حكمت را از محضر ميرزا محمدعلى شاه آبادى فراگرفت. وى از شاگردان برجسته ى آيت اللَّه حجت بود. در ملاير درگذشت. از آثارش: رساله اى در «تجارت»، از اول «بيع» تا آخر «خيارات»؛ رساله اى در «اصول دين»؛ رساله اى در «قاعده ى لا ضرر»؛ حواشى بر «مصباح الفقيه» همدانى؛ «مقدمه اى در تفسير قرآن».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (242)، گنجينه ى دانشنمندان (217 -216/ 7).

مصطفي پور، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا مصطفي پور

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا مصطفي پور فرزند ولي الله در سال 1330 در روستايي از دهستان اميري لاريجان از شهرستان آمل به نام آخا متولد شدم در سن هفت سالگي به مدرسه روستا رفته و تا كلاس ششم ابتدايي را در سال 1343 به پايان رساندم و در آبان ماه سال 1383 به راهنمايي يكي از روحانيون آشنا با خانواده، به حوزه علميه آمل در مسجد جامع رفتم و چهار سال

را در آن جا به تحصيل علوم حوزوي مشغول بودم و در سال 1347 به حوزه علميه آمده و در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني امتحان داده و پس از قبول در مدرسه اي كه تحت نظارت ايشان اداره مي شد مشغول به تحصيل شدم و تا پايان لمعتين و اصول فقه را در آنجا گذراندم و.

در سال 1347 به مدرسه سعادت كه تحت نظارت آيت الله جوادي آملي و حسن زاده آملي اداره مي شد رفتم. در اين دوران دروس مقدماتي را در آمل خدمت حجت الاسلام سعيدي خراساني مشغول بودم. وقتي وارد حوزه علميه قم شدم لمعه را در خدمت مرحومين حاج حسن آقا تهراني و سيد ابوالفضل موسوي تبريزيي و اصول فقه را خدمت آيت الله انسيان كه اكنون امام جمعه آستانه اشرفيه هستند و خدمت آيت الله استادي و پيشاپيش معالم الاصول را خدمت حضرت آيت الله مقتدايي كه اكنون عضو قوه قضائيه هستند تلمذ كردم. مكاسب را خدمت حجت الاسلام مرحوم آقاي مصلحي اراكي و آيت الله جوادي آملي خواندم و رسائل را خدمت آيت الله موسوي تهراني و مرحوم آيت الله شمس گلپايگاني استفاده بردم و كفاية الاصول را خدمت مرحوم آيت الله صالحي مازندراني به پايان رساندم.ناگفته نماند در كنار دروس رسمي فقه و اصول كتاب هاي منطقي و كلامي و فلسفي و عرفاني را نيز از محضر اساتيد استفاده كردم.

منطق شمسيه و حاشيه ملا عبدالله را خدمت آقاي انسيان فوق الذكر و المنطق را خدمت آقاي ابراهيمي بهشهري و تجريد الاعتقاد را خدمت آقاي وافي يزدي و منظومه را از محضر آيت الله آقاي محمدي گيلاني و منطق آن را

از خدمت آقاي گرامي تملذ كردم.اشارات و شبهات را خدمت آيت الله حسن زاده آملي و اسفار الاربعه را خدمت آيت الله جوادي آملي بهره بردم.عرفان نيز كتاب تمهيد القواعد و فصول الحكم محي الدين را خدمت آيت الله جوادي آملي و مصباح الانس را خدمت آقاي حسن زاده آملي تملذ كردم. دروس خارج اصول فقه را خدمت مرحوم آيت الله العظمي هاشمي آملي و آيت الله فاضل لنكراني استفاده كردم و فقه را نيز خدمت آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله جوادي آملي و آيت الله منتظري حضور پيدا مي كردم و از افاضات آنان بهره مند مي شدم.از سال 1362 با ارشادات دوستان به دانشگاه راه پيدا كردم و در دانشگاه هاي تهران و شهيد بهشتي و تربيت معلم تهران به تدريس مشغول شده و اكنون نيز عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت معلم هستم. پايان نامه اينجانب درآمدي بر فلسفه اخلاق بود كه با راهنمايي مرحوم دكتر سيد جلال الدين مجتبوي استاد دانشگاه تهران نوشتم و در سال 69 از آن دفاع كردم.در كنار اين فعاليت با مراكز پژوهشي قم به فعاليت پژوهشي پرداختم و اكنون در حال نوشتن رساله سطح چهار هستم.

مصفا، مظاهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مظاهر مصفا در سال 1311 ، در اراك ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي را در قم و تعليمات ششم ادبي را در تهران با پايان رسانيد و بعد از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ، به اخذ درجه دكتراي ادبيات نايل آمد. دكتر مصفا در سال 1332 به خدمت وزارت آموزش و پرورش در آمد و چندي رياست اداره آموزش و پرورش اراك را به عهده گرفت. او پس از آنكه به دانشگاه شيراز منتقل

گرديد ، در اداره انتشارات اين دانشگاه به فعاليت پرداخت. فعاليت آموزشي خود را در سال 1345 و به دعوت دانشگاه پهلوي(سابق) شيراز آغاز نمود. او در سال 1347 با سمت دانشياري وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شد و به كار تدريس پرداخت. دكتر مظاهر مصفا علاوه بر سرودن شعر و طبع آثار متعدد ، فعاليت مطبوعاتي نيز داشته است كه از جمله در سال 1343اداره مجله آموزش و پرورش را به عهده گرفت.مظاهر مصفا يكي از قصيدهسرايان ايراني بعد از ملك الشعراي بهار(محمدتقي بهار) است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : مظاهر مصفا در خانداني فرهنگي به دنيا آمد ،برادر بزرگتر مظاهر مصفا، دكتر ابوالفضل مصفا و خواهر وي خانم دكتر مصفا(مادر فؤاد حجازي آهنگساز معروف) از استادان زبان و ادبيات فارسي هستند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مظاهر مصفا تحصيلات ابتدايي را در در مدرسه حكيم نظامي قم و تعليمات ششم ادبي را در تهران با پايان رسانيد و بعد از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ، به اخذ درجه دكتراي ادبيات نايل آمد. او پايان نامه اجتهادي خود را در موضوع : تحقيق در قصيده و تحول آن به رشته تحرير درآورد و با درجه ممتاز ، از تصويب گذرانيد.

همسر و فرزندان : مظاهر مصفا در سال 1332 با خانم اميري فيروزكوهي كه او نيز دكتراي ادبيات و دختر استاد اميري فيروز كوهي بود ، ازدواج نمود. حاصل اين پيوند زناشويي دو پسر و دو دختر مي باشد. او در جواني با دكتر اميربانو كريمي(استاد ادبيات دانشگاه تهران) دختر اميري فيروزكوهي(شاعر معروف معاصر) ازدواج كرد و از وي

صاحب فرزنداني شد كه از آن جمله اند: علي مصفا (بازيگر سينما و تلويزيون و همسر ليلا حاتمي)، كيميا مصفا (عروس دكتر سيد جعفر شهيدي، گلزار مصفا و اسماعيل مصفا.(امير اسماعيل مصفا داراي مدرك دكتري فيزيك)

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مظاهر مصفا در سال 1332 به خدمت وزارت آموزش و پرورش در آمد و چندي رياست اداره آموزش و پرورش اراك را به عهده گرفت. او پس از آنكه به دانشگاه شيراز منتقل گرديد ، در اداره انتشارات اين دانشگاه به فعاليت پرداخت. وي سمت رييس مدرسه عالي قضايي قم، مدير مجله آموزش و پرورش، رييس انتشارات تربيتي وزارت فرهنگ، معاون آموزشي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران و مدير گروه فارسي دانشگاه تهران به فعاليت مشغول بوده اند. دكتر مظاهر مصفا همچنين در عرصه? تحقيقات ادبي از جمله در حوزه سعدي شناسي فعاليت مي كند.

فعاليتهاي آموزشي : دكتر مصفا فعاليت آموزشي خود را در سال 1345 و به دعوت دانشگاه شيراز آغاز نمود. او در سال 1347 با سمت دانشياري وارد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران شد و به كار تدريس پرداخت. وي 53 سال تدريس در دانشگاههاي ايران، بخش ديگري از فعاليتهاي فرهنگي و علمي استاد است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مظاهر مصفا علاوه بر سرودن شعر و طبع آثار متعدد ، فعاليت مطبوعاتي نيز داشته است كه از جمله در سال 1343اداره مجله آموزش و پرورش را به عهده گرفت. از جمله فعاليت هاي ديگر وي 130 سخنراني در برنامه صداي شاعر از راديو تهران و 12 سخنراني از راديو ايران و سخنراني هاي متعدد ، در مجامع علمي و

ادبي مانند انجمن قلم ، تالار فردوسي دانشگاه تهران ، كنگره جهاني سعدي و حافظ در شيراز ، جشن صدمين سال دانشكده خاورشناسي پنجاب لاهور و سمينار دبيران ادبيات فارسي در بابلسر و مقالات و مصاحبه هاي متعدد مي باشد.

آرا و گرايشهاي خاص : مظاهر مصفا از شاعراني است كه در سرودن قصيده تبحر داشته و بيشتر اشعار خود را در اين زمينه سروده است.

جوائز و نشانها : از مظاهر مصفا در خانه هنرمندان ايران به واسطه شب سعدي در روز پنجم ارديبهشت ماه در تهران، تقدير و تجليل شد.

چگونگي عرضه آثار : مظاهر مصفا در كشورهاي افغانستان و هند و ديگر كشورهاي فارسي زبان نيز داراي شهرت است. قصيده? هيچ او يكي از شعرهاي اوست كه دكتر غلامحسين يوسفي در كتاب "چشمه? روشن" به بررسي آن پرداخته و پروفسور صلاح الصاوي (شاعر و سخن سنج مصري) در كتاب "العدميه في شعر" آن را ترجمه، نقد و بررسي كرده است.(ترجمه ي اين كتاب مدتي است انجام شده ولي منتشر نگشته است.) ارايه يك صد سخنراني در كنگرههاي علمي در ايران، افغانستان و پاكستان، انگلستان، ايتاليا و تأليف بيش از چهل مقاله تحقيقي از ديگر كارهاي او مي باشد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 با اوست حديث من

ويژگي اثر : چند مبحث در عرفان و ادب

2 برگي از ديوان حكيم صفا

ويژگي اثر : اين كتاب با مقدمه اي در شرح حال و نقد سخن و كارهاي ديگر.

3 پاسداران سخن در نقد قصيده سرايان

4

تصحيح جوامع الحكايات عوفي( در چندين جلد)

5 تصحيح ديوان ابوتراب فرقتي كاشاني

6 تصحيح ديوان نزاري قهستاني

7 توفان خشم

8 ده فرياد

9 ديوان حكيم سنايي

10 ديوان نظيري نيشابوري

11 راهي از بن بست

ويژگي اثر : در باره خط فارسي مي باشد.

12 سپيد نامه

13 سي پاره

14 سي سخن

15 شب هاي شيراز

16 شرح حال و منتخب ديوان اشعار صفاي اصفهاني

17 قند پارسي

ويژگي اثر : منتخبات نظم فارسي.

18 كليات شيخ اجل سعدي

19 مجمع الفصحاي هدايت

ويژگي اثر : تحشيه ، در يك دوره شش جلدي .

20 نسيم

مصقلة

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از اصحاب حضرت امام على النقى عليه السلام است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

مصنف مريواني، ابوبكر

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1014 ق)، فقيه شافعى و مورخ. وى از فقهاى شافعى كرد بود كه به جهت كثرت تصانيف به مصنف معروف گرديد. مدتى در مدينه ساكن بود. او در چور از قراى مريوان درگذشت. از آثارش: «طبقات الشافعية»، معروف به «طبقات المصنف»، در فقه؛ شرح «المحرر» رافعى قزوينى، در فروع فقه شافعى، در سه جلد؛ «سراج الطريق»، به فارسى؛ «رياض الخلود»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (46/ 2)، كشف الظنون (1613)، معجم المؤلفين (77/ 3).

مصنفك بسطامي، علاءالدين علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(875 -803 ق)، فقيه حنفى. چون از كودكى به تصنيف و تأليف روى آورد به مصنفك ملقب شد. نسبتش به بسطان خراسان مى رسد. از فرزندزادگان امام فخر رازى بود. در خراسان به دنيا آمد و در هرات نشو و نما يافت. او در محضر ملا جلال الدين يوسف اوبهى، شاگرد تفتازانى، و قطب الدين هروى تلمذ نمود. فقه شافعى را نزد امام عبدالعزيز ابهرى و فقه حنفى را نزد امام فصيح الدين بن محمد فراگرفت. به قونيه رفت و در آنجا به تدريس پرداخت. مصنفك در قسطنطنيه درگذشت و در نزديكى مزار ابوايوب انصارى به خاك سپرده شد. از آثارش: شرح «ارشاد الهادى» تفتازانى، در نحو؛ «حدائق الايمان لاهل اليقين و العرفان»؛ حاشيه بر شرح «آداب البحث» مسعود شروانى؛ حاشيه بر «مطول» تفتازانى؛ حاشيه بر «مفتاح العلوم» سكاكى؛ شرح «قصيدة الروحية» ابن سينا؛ شرح «النقاية مختصر الوقاية» صدر الشريعه بخارى؛ شرح «الهداية» مرغينانى، در فروع؛ «حدائق الايمان»؛ شرح «المصابيح السنة» بغوى؛ «الحدود و الاحكام»، در فقه حنفى؛ حاشيه بر «الكشاف» زمخشرى؛ «مختصر المنتظم»، كه مختصر «المنتظم» ابن جوزى است؛ حاشيه بر «تنقيح الاصول» صدر الشريعه بخارى؛ «حدود الاحكام»، در فقه؛

حاشيه بر «عقائد النسفى»؛ شرح «قصيدة البردة» بوصيرى؛ «ملتقى البحرين»، در تفسير قرآن؛ شرح «مثنوى» مولوى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (162 -161/ 5)، ايضاح المكنون (130/ 2 ،37/ 1)، شذرات الذهب (321 -319/ 7)، كشف الظنون (2036 ،2024 ،2014 ،1971 ،1851 ،1816 ،1765 ،1717 ،1708 ،1699 ،1544 ،1480 ،1341 ،1332 ،1145 ،913 ،635 ،633 ،497 ،475 ،113 ،68 -67/ 40)، معجم المؤلفين (240/ 7)، هدية العارفين (735/ 1).

مطبعه چي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مصطفي مطبعه چي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سيّد مصطفي مطبعه چي اصفهاني در سال 1341 در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد. دروس ابتدايي و كلاسيك را دراصفهان گذراند و در سال 1359 وارد حوزه علميّه شد. پس از مدّتي به قم هجرت نمود و دوره سطح و خارج را در آنجا سپري كرد و از محضر اساتيدي چون اعتمادي، دوزدوزاني، تهراني، مكارم شيرازي، تبريزي و ... استفاده نمود. وي در كنار دروس حوزوي به تحصيلات كلاسيك هم پرداخت. در سال 1375 ليسانس علوم سياسي را از دانشگاه تهران اخذ نمود و فوق ليسانس شرق شناسي را در دانشگاه مقاصد بيروت در سال 2000ميلادي به اتمام رساند. وي هم اينك در قم مشغول تحقيق و پژوهش مي باشد.

مطرز اصفهاني، ابوسعد محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(503 -411 ق)، مسند و محدث. معروف به ابن سنده مطرز. وى مسند اصفهان بود. از ابوعلى غلام محسن و على بن عبدكويه و حسين بن ابراهيم جمال و محمد بن عبداللَّه عطار و ابونعيم حافظ و جماعتى ديگر حديث شنيد. او «مسند» طيالسى را از حسين بن ابراهيم جمال و ابونعيم و «مسند» حميدى را از ابونعيم روايت كرده است. ابوطاهر محمد بن محمد سنجى و ابوطاهر سلفى و ابوموسى مدينى و ديگران از وى حديث شنيدند. سلفى «مسند» حميدى را از او شنيده است. ابن تغرى بردى در «النجوم الزاهرة» ابوسعد را ابوسعيد و جدش را به جاى احمد، محمد ذكر كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (255 -254/ 19)، شذرات الذهب (7/ 4)، العبر

(385/ 2)، النجوم الزاهرة (196/ 5)، الوافى بالوفيات (121/ 1).

مطرزي خوارزمي، برهان الدين، ابوالفتح ناصر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(616/ 610 -538/ 536 ق)، فقيه حنفى، نحوى، لغوى، اديب و شاعر معتزلى. در جرجانيه ى خوارزم به دنيا آمد. چون در سال وفات زمخشرى در خوارزم به دنيا آمد به خليفة الزمخشرى معروف شد. در نحو و لغت و شعر و انواع علوم ادب متبحر بود. از محضر پدرش و ابوالمؤيد موفق بن احمد، خطيب خوارزم، استفاده نمود و از ابوعبداللَّه محمد بن على بن ابوسعد تاجر و جماعتى ديگر حديث شنيد. او پيشواى معتزليان بود. در خوارزم درگذشت. متجاوز از سيصد قصيده در سوك او سروده شد. از آثارش: شرح «مقامات» حريرى، كه در «كشف الظنون» نام آن «الايضاح» ذكر شده است؛ «الاقناع»، در لغت، و «مختصر الاقناع»؛ مختصر «اصلاح المنطق» ابن سكيت؛ «المصباح»، در نحو؛ «المطرزيه» يا «المقدمة النحوية» يا «المقدمة المطرزية»، در نحو؛ «المغرب»، در لغت، و شرح و ترتيب آن به نام «المعرب فى شرح المغرب».[1]

ابوالفتح ناصر بن ابوالمكارم عبدالسيد بن على (و. 538 ه.ق- ف. 616) فقيه حنفى خوارزمى، نحوى، لغوى، اديب معروف. كتاب مشهور او در لغت «المغرب فى لغةالفقه) (ه.م) و «المعرب» (ه.م) است. وى در اصول عقايد معتزلى بوده و او را جانشين زمخشرى دانسته اند و از شاگردان جاراللَّه زمخشرى است. شرح مقامات حريرى و كتاب مختصرالافلاح از آثار او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (311/ 8)، تاريخ ادبيات در ايران (321/ 2)، روضات الجنات (151 -150/ 8)، ريحانه (326 -325/ 5)، سير النبلاء (28/ 22)، كشف الظنون (1789 ،1748 -1747 ،1708 ،139)، الكنى و الالقاب (188/ 3)، لغت نامه (ذيل/ ناصر

مطرزى)، معجم الادباء (213 -212/ 9)، معجم المؤلفين (72 -71/ 13)، وفيات الاعيان (371 -369/ 5)، هدية الاحباب (241)، هدية العارفين (488/ 2)، هفت اقليم (328/ 3).

مطلبي، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالحسن مطلبي

محل تولد : اسفيدواجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/2

زندگينامه علمي

اين كمترين، سيد ابوالحسن مطلبي ، فرزند سيد كاظم ، دوم فروردين 1338 هجري شمسي طبق شناسنامه در يك خانواده روحاني و در روستاي اسفيدواجان از منطقه تيران و كرون از توابع اصفهان به دنيا آمدم . مرحوم پدرم كه در پارسايي مقامي بس ارجمند و به حق رتبه اي بالا و والا داشت زبانزد خاص و عام بود . در آن منطقه اطلاق لفظ «آقا» به ايشان منصرف بود و هم اكنون نيز اين خانواده به خانواده آقا معروفند. هيچ يك از معاصران مرحوم اَقا نيست كه ايشان را نستوده باشد و يا خاطره اخلاقي زيبايي را از او به ياد نداشته باشد. استاد اخلاق ايشان مرحوم آيت الله حاج آقارحيم ارباب بود .حضرت آيت الله حاج شيخ حسين مظاهري حفظه الله رئيس حوزه علميه اصفهان از جمله بزرگاني است كه با مرحوم پدرم نشست و برخاست داشته و هماره از او به نيكي و پارسايي ياد ميكند حضرت استاد ميفرمود: هيچ روزي نيست كه براي مرجوم پدرت قرآن نخوانم . در ده سالگي 27/3/47 با رحلت پدر اين نعمت بزرگ الهي را از دست دادم. بنده تحصيلات ابتدايي را در روستايمان به پايان بردم و ناگزير براي گذراندن دوره دبيرستان چون در روستا دبيرستان نبود به اصفهان و تهران رفته روزها كار مي كردم و شب ها در دبيرستان

شبانه تحصيل تا به اخذ ديپلم نائل آمدم كه آن روزها در حد خود قيمت و منزلتي داشت. در سال 1356 پس از دريافت ديپلم طبيعي بر حسب توصيه و علاقه مرحوم پدرم كه بسيار مايل بود كه فرزندانش به مسلك روحانيت درآيند، و علاقه اي كه خود به معارف اسلامي داشتم به حوزه مقدسه علميه قم رهسپار شدم و تا كنون در قم اقامت دارم و به تحصيل ، تحقيق ، تاليف و در مقاطعي تدريس و تبليغ ،نگارش مقالات ، تصحيح متون كهن واحيا آثار سلف ، ويرايش ، ارزيابي كتب و مقالات ودر موارد اندكي به ترجمه مي پردازم . در تحصيلات حوزوي از محضر آيات عظام و حجج اسلام ، اساتيد گرانقدر آقايان اعتمادي ، پاياني ، تبريزي ، جوادي آملي ، حسيني بوشهري ، ستوده ، شب زنده دار ، صلواتي ، طالقاني ، فاضل(ره) ، فشاركي ، وجداني فخر ، وحيد خراساني و هاشمي شاهرودي بهره جسته ام.

مطوعي، ابوحفص عمر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 440 ق)، اديب و شاعر. اهل نيشابور بود. در ايام جوانى در خدمت امير ابوالفضل ميكالى اديب (م 436 ق) بود. از آثارش: كتاب «درج الغرر و درج الدرر»، در محاسن نظم و نثر ابوالفضل ميكالى؛ «اجناس التجنيس»؛ كتاب «حمد من اسمه احمد» كه در معارضه با كتاب «فضل من اسمه الفضل» ثعالبى نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (215/ 5)، معجم المؤلفين (302/ 7).

مطهري مازندراني، ابواسحاق ابراهيم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 458 -360 ق)، فقيه و محدث، قاضى و زاهد. شيخ شافعيان در زمان خود بود. نسبتش به مطهر از قراى سارى مازندران مى رسد. در سارى به دنيا آمد. در شهر خود نزد ابومحمد بن ابى يحيى فقه آموخت. در حدود سى سالگى به بغداد رفت و از ابوحامد اسفراينى فقه و از ابوالحسن لبان فرائض آموخت. وى همچنين از ابوحفص كتانى و ابوطاهر مخلص در بغداد و از ابوالعباس نسوى در مكه و از ابونصر محمد بن ابى بكر اسماعيلى در جرجان حديث شنيد. آنگاه به سارى بازگشت و منصب تدريس و افتاء را عهده دار شد. او همچنين مدت هفده سال تا پايان عمر قضاوت آنجا را بر عهده گرفت. براى او تصانيف بسيارى در «اصول» و «فروع» و «خلاف» ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (328/ 5)، سير النبلاء (148 -147/ 18)، طبقات الشافعيه ى سبكى (263/ 4)، معجم البلدان (176/ 5)، الوافى بالوفيات (122/ 6).

مطهري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1317، ساوه.

درگذشت: 1369.

حجت الاسلام احمد مطهرى پس از گذراندن دوره ى مقدماتى دروس حوزه در ساوه، روانه ى حوزه ى علميه ى قم گرديد و دوره ى سطح را در آنجا به پايان رسانيد. سپس در درس خارج آيات عظام بروجردى، امام خمينى، خويى و شاهرودى در قم و نجف اشرف حضور به هم رسانيد. ايشان سالها با مؤسسه راه حق در قم همكارى مى كرد و در ساوه اقدام به تأسيس حوزه ى علميه ى ولى عصر و كتابخانه و ديگر مؤسسات عام المنفعه نمود.

از آثار اوست: آداب همزيستى و معاشرت (قم، 1369)؛ احكام قضائى: مستندات ابواب قضا، قصاص، حدود و ديات تحرير الوسيله امام خمينى (ترجمه هاشم نورى؛ با مقدمه ناصر ميبدى،

چهار جلد)؛ ترجمه فارسى مستند التحرير الوسيله حضرت آيت الله العظمى امام خمينى مد ظلله العالى رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران (ترجمه هاشم نورى)؛ جهاد در راه خداوند و ابعاد گوناگون آن (قم، 1364)؛ رابطه دوستى و محبت (قم، 1367)؛ زمامدارى امام مجتبى عليه السلام. (قم، 1363).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (277 / 24 ،112 / 21 ،293 / 15 ،197 / 2)، گنجينه ى دانشمندان (31 / 6 ،196 -193 / 2).

مطهري، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حميد مطهري

محل تولد : چالوس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

درسال 1345 درتهران متولد شدم وپس از گذراندن دوره دبستان وراهنمايي وقبول دراول دبيرستان( رشته علوم تجربي) درسال 1362 وارد حوزه علميه شهيد بهشتي نوشهر شدم وپس از آن درسال 1364 براي ادامه تحصيل راهي شهر مقدس قم شدم ودروس سطح را نزد اساتيدي ازجمله محمدي قوچاني، حسيني بوشهري،اعتمادي،محقق داماد ،پاياني،بيگدلي،عرقچي، كوهمره اي،صالحي مازندراني، قديري،موسوي تبريزي،و... گذراندم وپس ازآن توفيق شركت دردروس خارج فقه واصول آيات عظام ازجمله مكارم شيرازي ،وحيد خراساني ،سبحاني،سيد جعفر كريمي گذاراندم ودرطي اين مدت كارهاي تحقيقي وپژوهشي را آغاز كردم ومقالا تي راتأليف نمودم وهمچنين به عنوان استاد دانشگاه به مدت 3سال تدريس كردم ودر همين مدت هم درحوزه علميه امام جعفر صادق (ع) چالوس مشغول تدريس بودم وپس ازآن به مدت 3 سال به عنوان استاد داور درجلسات دفاع پايان نامه هاي حوزه هاي علميه خواهران شركت نمودم وهمچنان بااين مركزهمكاري دارم.

مطهري، حميدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد رضا مطهري

محل تولد : نهاوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حميدرضا مطهري فرزند علي محمد تحصيلات دوره ابتدايي و راهنمايي را در زادگاه خود (نهاوند) گذرانده و در سال 1367 براي تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه قم شدم. پس از به پايان بردن دروس سطح، خارج فقه و اصول را به مدت چندين سال از محضر اساتيد بزرگوار حضرات آيات مكارم شيرازى، جعفر سبحاني و تبريزي فراگرفتم.همزمان با تحصيل علوم حوزوي به تحصيلات دانشگاهي نيز توجه داشته و از طريق آزمون سراسري

دانشگاه ها در رشته تاريخ دانشگاه باقرالعلوم(ع) پذيرفته شدم.

پس از اخذ مدرك كارشناسي بلافاصله در مقطع كارشناسي ارشد تاريخ اسلام دانشگاه تهران پذيرفته شده و فوق ليسانس را از اين دانشگاه دريافت كردم وعلاوه بر تحصيل به تحقيق و پژوهش و تدريس نيز اشتغال داشته ام.

مطهري، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل بزرگوار، مؤلّف كتاب «دفنية الدرر» در امام زاده هاى اصفهان، و متوفّى در 3 رمضان المبارك سال 1360 به سنّ متجاوز از 85 سالگى و مدفون در اطاق پدر.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مطهري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى، محقق، استاد.

تولد: 1299، قريه فريمان (مشهد).

شهادت: 12 ارديبهشت 1358، تهران.

آيت الله مرتضى مطهرى در سن سيزده سالگى به حوزه ى علميه ى مشهد رفت. اولين استاد وى در آنجا مهدى شهيدى رضوى مدرس فلسفه الهى بود. پس از چهار سال تحصيل در آن حوزه، به حوزه ى علميه ى قم رفت. وى تا سال هاى 1322 و 1323 به آموختن ادبيات، منطق، سطوح متوسط و عالى، فقه و اصول پرداخت، سطوح نهايى فرائد و مكاسب و كفايه از اساتيدى چون آيت الله محقق داماد و امام خمينى (ره) فراگرفت. دوازه سال در درس اخلاق امام شركت كرد، منظومه حاجى ملا هادى سبزوارى و اسفار ملا صدراى شيرازى و تفسير را در محضر امام خمينى و مهدى آشتيانى و علامه طباطبايى خواند. خارج فقه و اصول را نزد آيت الله بروجردى و آيت الله سيد على يثربى كاشانى و امام خمينى (ره) و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و آيت الله سيد حسن صدر فراگرفت. مرتضى مطهرى بعد از پانزده سال تحصيل در حوزه ى علميه ى قم عازم تهران شد و پس از مدتى تدريس خصوصى به تدريس در دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى و نيز مدرسه ى علميه ى مروى و حوزه ى علميه ى قم پرداخت. ابتدا به تدريس ادبيات و در اواخر به تدريس شرح منظومه، منطق (شرح مطالع) كلام (شرح تجريد) و گاهى به تدريس مكاسب و كافيه مشغول بود.

در پانزده خرداد 1342 آيت الله مطهرى به دليل سخنرانى ضد

شاه و سازماندهى نهضت در تهران، توسط ساواك بازداشت و حدود دو ماه در زندان شهربانى به سر برد. بنيانگذارى حسينيه ى ارشاد و فعاليت در اين مؤسسه، سخنرانى در انجمن هاى اسلامى پزشكان و مهندسان و نيز سخنرانى در مساجد مختلف و همچنين اداره ى مسجدالجواد براى مدتى حدود سه سال، مهم ترين فعاليت هاى استاد را پس از ورود ايشان به تهران را تشكيل مى دهد.

پس از اوج گيرى نهضت اسلامى ايران، آيت الله مطهرى در سال 1357 براى ديدار با امام خمينى (ره) عازم پاريس شد. در اين ديدار نخستين هسته ى شوراى انقلاب اسلامى شكل گرفت. سرانجام دو ماه و نيم پس از پيروزى انقلاب اسلامى، آيت الله مطهرى در حالى كه رياست شوراى انقلاى اسلامى را به عهده داشت توسط گروه فرقان به شهادت رسيد.

از آيت الله مطهرى آثارى به يادگار مانده است كه از آن جمله اند: مقدمه و شرح بر اصول و روش رئاليسم (پنج جلد)؛ خدمات متقابل اسلام و ايران؛ عدل الهى؛ نظام حقوق زن در اسلام؛ علل گرايش به ماديگرى؛ مسئله حجاب؛ نهضت هاى اسلامى در صد ساله اخير؛ مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى (شش جلد شامل انسان و ايمان؛ وحى و نبوت؛ انسان در قرآن؛ جامعه و تاريخ؛ انسان و سرنوشت؛ زندگى جاويد يا حيات اخروى)؛ پيرامون انقلاب اسلامى؛ سيرى در نهج البلاغه؛ آشنايى با علوم اسلامى (چهاد جلد شامل اصول فقه و فقه؛ كلام و عرفان؛ منطق و فلسفه؛ حكمت عملى)؛ شرح منظومه ى حاج ملا هادى سبزوارى (اين كتاب در اولين دوره ى كتاب سال به عنوان كتاب برگزيده ى رشته ى فلسفه و حكمت انتخاب شد)؛ جاذبه و دافعه حضرت على (ع)؛ شرح مبسوط منظومه (اين كتاب در نهمين دوره

كتاب سال به عنوان كتاب برگزيده ى رشته ى فلسفه اسلامى انتخاب شد)؛ نقدى بر ماركسيسم؛ جهان بينى توحيدى؛ اسلام و مقتضيات زمان (دو جلد)؛ امامت و رهبرى؛ جهاد؛ داستان راستان سيرى در سيره نبوى؛ ختم نبوت؛ پيامبر امى؛ ولاءها و ولايت ها؛ جاذبه و دافعه على (ع)؛ عرفان حافظ؛ آشنايى با قرآن (پنج جلد)؛ تعليم و تربيت در اسلام؛ فلسفه اخلاق؛ ده گفتار؛ بيست گفتار؛ گفتارهاى معنوى؛ پيرامون جمهورى اسلامى؛ اخلاق جنسى؛ پاسخ هاى استاد؛ امدادهاى غيبى در زندگى بشر؛ حق و باطل (به ضميمه: احياى تفكر اسلامى)؛ تكامل اجتماعى انسان؛ مسأله ربا به ضميمه بيمه، سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام، مسئله شناخت؛ انسان كامل؛ نظرى به نظام اقتصادى اسلام؛ فلسفه تاريخ (1)؛ فطرت؛ خاتميت؛ توحيد؛ نبوت؛ معاد؛ حكمت ها و اندرزها؛ طرح هاى رسالت پيرامون خدمت و زمامدارى.

آيت الله مطهرى در تاريخ 12 ارديبهشت 1358 در تهران به شهادت رسيد و پيكر وى در حرم حضرت معصومه (ص) نزديك آرامگاه آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى به خاك سپرده شد.

1- حجةالاسلام و استاد عاليمقام جناب حاج شيخ مرتضى مطهرى فريمانى از دانشمندان و افاضل مدرسين و گويندگان و نويسندگان معاصر تهرانست.

وى در حدود 1338 قمرى در فريمان متولد شده و دروس ابتدائى را در آنجا خوانده انگاه به مشهد آمده و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح وسطى را در مشهد فراگرفته و در سال 1356 ق مهاجر به قم نموده و سطوح نهائى فرائد و مكاسب و كفايه را از اساتيد و مدرسين حوزه علميه قم مانند مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى موسوى و ديگران آموخته و منظومه و اسفار و تفسير را از

محضر آيت اللَّه العظمى موسوى و مرحوم آميرزا مهدى آشتيانى و علامه طباطبائى استفاده نموده و دروس خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آميرزا سيد على يثربى كاشانى و آيت اللَّه موسوى مذكور مدظله و مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر بهره مند شده و به مدارج عاليه علم ارتقا يافته و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى به تهران منتقل و به تدريس و تأليف كتب مفيده و تبليغ دين و نشر معارف تا حال حاضر اشتغال دارد. داراى بيانى رسا و منطقى شيوا و قلمى زيبا مى باشد. از آثار مطبوع و ارزنده ايشان كتب زير مى باشد.

1- اصول فلسفه و روش رئاليسم (مقدمه و توضيح و پاورقى)

2- انسان و سرنوشت 3- خدمات متقابل اسلام و ايران 4- خورشيد دين هرگز غروب نمى كند.

5- داستان راستان 6- عدل الهى 7- علل گرايش به مادى گرى 8- مسئله حجاب 9- نظام حقوق زن در اسلام 10- سيرى در نهج البلاغه

و تأليفات ارزنده ديگر كه هنوز به طبع نرسيده است.

(ح 1298- شهادت 1358 ش)، عالم دينى، فقيه اصولى، فيلسوف، متكلم، واعظ، نويسنده و استاد دانشگاه. در فريمان خراسان در يك خانواده ى اصيل و روحانى به دنيا آمد. پدرش كه مردى باايمان و باتقوا بود در تربيت وى نهايت كوشش را نمود و ويژگى هاى عقيدتى خود را به فرزندش سپرد. در دوازده سالگى به مشهد عزيمت نمود و به تحصيل مقدمات علوم اسلامى و قسمتى از سطوح پرداخت. در 1316 ش در هجده سالگى براى تكميل تحصيلات به قم رفت و حدود پانزده سال در آنجا ماند و سطوح نهايى را از آيت اللَّه محقق

داماد و امام خمينى و منظومه و اسفار و تفسير را از فيلسوف بزرگ آقا ميرزا مهدى آشتيانى و علامه طباطبائى و امام خمينى و خارج فقه و اصول را زا محضر آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه يثربى كاشانى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه صدر فراگرفت. در 1320 ش در محضر آقاى حاج ميرزا على شيرازى با نهج البلاغه آشنا شد. از 1325 ش با كتب ماترياليستها آشنا شد و از آنجا كه به فلسفه علاقه مند بود مطالعه كتب ماديين را پى گير و بر اين عقيده راسخ شد كه فلسفه مادى فلسفه كسى است كه فلسفه نمى داند. در 1329 ش در حوزه ى درس خصوصى علامه طباطبائى كه براى بررسى فلسفه مادى تشكيل شده بود، زمينه ى تأليف كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» فراهم شد. او در سالهاى آخر اقامت در قم و نيز سالهاى اول مهاجرت به تهران به تحقيق بيشتر درباره ى اين موضوع پرداخت و تا پايان عمر مبارزه با انديشه هاى انحرافى را ادامه داد. از 1331 ش به موازات تدريس و تأليف، در تهران، سخنرانى هاى تحقيقى خويش را در دانشگاه ها، انجمن هاى اسلامى و مجالس خصوصى آغاز نمود. در 1334 ش تدريس در دانشكده الهيات و معارف اسلامى را شروع كرد و بيست و دو سال تدريس و تحقيق را در آنجا ادامه داد. استاد مطهرى متخصص فلسفه مشاء بود. او به كتب ابن سينا احاطه كامل داشت و متن «شفاء» و «نجات» و «اشارات» را در دوره ى دكترا تدريس مى كرد. وى علاوه بر كتب شيخ، «شرح منظومه» سبزوارى و «شواهد الربوبية» ملا صدرا را نيز تدريس مى نمود. در خرداد 1342 ش به

همراه عده اى از علما و روحانيون مدتى به زندان افتاد و تا پيروزى انقلاب اسلامى از اركان فكرى نهضت به حساب مى آمد. استاد مطهرى كمتر از سه ماه پس از پيروزى انقلاب به دست گروه فرقان به شهادت رسيد. از آثارش: «آشنايى با علوم اسلامى»؛ «آشنايى با قرآن»؛ «اسلام و مقتضيات زمان»؛ شرح و توضيح «اصول فلسفه و روش رئاليسم»؛ «امدادهاى غيبى در زندگى بشر»؛ «انسان و سرنوشت»؛ «جاذبه و دافعه على (ع)»؛ «حماسه ى حسينى»؛ «خدمات متقابل اسلام و ايران»؛ «خورشيد دين هرگز غروب نمى كند»؛ «داستان راستان»؛ «درسهاى اسفار»؛ «ربا، بانك، بيمه»؛ «سيرى در سيره نبوى (ص)»؛ «سيره ائمه اطهار (ع)»؛ «سيرى در اميرالمؤمنين»؛ شرح مبسوط «منظومه ى» سبزوارى؛ «عدل الهى»؛ «علل گرايش به ماديگرى»؛ «مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى»؛ «نظام حقوق زن در اسلام».[1]

علامه محقق و استاد بزرگوار حاج شيخ مرتضى ابن حجةالاسلام حاج شيخ حسين مطهرى فريمانى يكى از ستارگان درخشان حوزه علميه قم و شاگردان برجسته آيت اللَّه العظمى امام خمينى و آيت اللَّه استاد علامه طباطبائى مى باشند.

وى در ماه جمادى الثانى 1338 ق برابر با 1299 هجرى شمسى در خراسان ديده به جهان گشود.

اين مجاهد بزرگ در سال 1356 هجرى قمرى برابر با 1316 ه شمسى از حوزه علميه خراسان وارد حوزه علمى قم گرديد و پانزده سال در دانشگاه بزرگ قم رحل اقامت افكند و از اساتيد اين حوزه مانند مرحوم آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه داماد و علامه طباطبائى و بالاخص امام خمينى و ديگران بهره هاى كافى برد سپس در سال 1371 برابر با 1331 شمسى قم را به عزم تهران ترك گفت و در طول اقامت خود در تهران آنى

از خدمات علمى و قلمى و تبليغى غفلت نورزيد علاوه بر تدريس در دانشكده الهيات و مدرسه علميه مروى در منزل شخصى خود براى گروهى از دلباختگان فلسفه و تفسير تدريس مى كرد جلسات پر ارج ديگرى نيز مانند جلسه انجمن اسلامى مهندسان و انجمن اسلامى پزشگان را اداره مى كرد.

موج حادثه شهادت مرحوم مطهرى.

مرحوم حجةالاسلام مطهرى كه بيش از چهل سال با ايشان آشنائى داشتم و در بسيارى از مباحث فقهى و اصولى و استفاده از محاضر آيات عظام مرحوم بروجردى و يثربى كاشانى و آيت اللَّه حجت و ديگر آيات چون نايب الامام آيت اللَّه العظمى خمينى با معظم له شركت داشته و تا حدودى از نزديك ايشانرا مى شناختم دانشمندى محقق و فيلسوفى مدقق و حكيمى فرزانه و استادى آگاه و روشن بين و نويسنده اى مبارز و گوينده اى مجاهد بود از خود آثارى گرانقدر گذاشت كه قسمتى از آنرا در ضمن ترجمه اش ياد نمودم.

حادثه شهادت و فاجعه ناگهانى شهيد شدنش در ساعت ده و نيم بعد از ظهر دهم ارديبهشت برابر شب پنجم جمادى الثانى 99 چنان موجى در سراسر ايران بى نظير بوده و ميليونها نفر از مسلمين جهان و حتى اقليتهاى مذهبى چون مسيحيان و كليميان و زردتشتيان در سوك و ماتم او نشسته و صدها هزار نفر د رتشيع جنازه او از دانشگاه تهران تا صحن مطهر حضرت معصومه (ع) قم و آرامگاه او شركت و فرياد مطهرى مطهرى شهيد انقلاب است به آسمان رسانيدند.

مرحوم مطهرى شهيد رئيس شوراء انقلاب و دومين قربانى بزرگ و ذبح عظيم بعد از رأى جمهورى اسلامى است.

مرحوم مطهرى سالها از مدرسين حوزه علميه قم بوده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى

بروجردى كه به تهران منتقل نيز تا آخر عمرش در دانشكده الهيات و دانشگاه به تدريس علوم و فنون مختلفه اسلامى اشتغال داشته و شهادتش ضايعه جبران ناپذيرى در جهان علم و معارف الهى ايجاد و رخنه اى به وجود آورد كه به اين زودى تدارك نشود.

آرى مرگ اين فيلسوف اسلامى شرق اثر عميق درحوزه هاى علمى و سياسى رهبران دينى و آيات عظام و اساتيد والامقام و بالاخص مرحع عاليقدر و قائد عظيم الشأن آيت اللَّه العظمى نايب الامام آقاى خمينى مدظله گذارد و تمام مراجع بزرگ تقليد و زعماء حوزه هاى علمى تأثرات قلبى و درون خود را در اين شرايط سخت از شهادت و فقدان جانكاه مرحوم مطهرى در ضمن ايراد بيانيه اى اعلام كه عموم مردم از طريق راديو و تلويزيون استماع نمودند.

در ميان آن اعلاميه و بيانيه ها از همه جالب تر و عميق تر بيانات رهبر عاليقدر انقلاب نايب الامام است كه داراى ويژگى هاى خاصى براى عموم مردم مبارز و رزمندگان و پاسداران انقلاب و نيز معرفى مقامات علمى و اجتماعى و سياسى و معنوى مرحوم مطهرى شهيد است از زبان خالى از اغراق و مبالغه امام مدظله و گرچه تمام اقشار مردم از دور و نزديك به وسيله فرستنده هاى روز شنيده اند اما چون شنيده ها فراموش شدنى است لازم ديدم كه متن آن را در اينجا ثبت كنم كه روشنگر آيندگان باشد كه نهضت و انقلاب اسلامى چه قربانيهاى ارجمندى داده و چه خونهاى گرانقدر براى برقرارى جمهورى آن اهداء گرديده است.

متن بيانات امام در ضايعه شهادت مطهرى.

بسم اللَّه الرحمن الرحيم.

انا لله و انا اليه راجعون.

اين جانب به اسلام و اولياء عظيم الشان آن و به ملت اسلام و خصوصا ملت

مبارز ايران ضايعه اسف انگيز شهيد بزرگوار و متفكر و فيلسوف و فقيه عاليمقام آقاى حاج شيخ مرتضى مطهرى قدس سره را تسليت و تبريك عرض مى كنم.

تسليت در شهادت شخصى كه عمر شريف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف كرد و با كجرويها و انحرافات مبارزه سرسختانه كرد.

تسليت در شهادت مردى كه در اسلام شناسى و فنون مختلفه اسلام و قرآن كريم كم نظير بود.

من فرزند بسيار عزيزى را از دست دادم و در سوك او نشستم كه از شخصيتهائى بود كه حاصل عمرم محسوب مى شد.

در اسلام عزيز به شهادت اين فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه اى وارد شد كه هيچ چيز جايگزين آن نيست.

و تبريك در داشتن اين شخصيتهاى فداكار كه در زندگى و پس از آن با جلوه خود نورافشانى كرده و مى كنند من تربيت چنين فرزندانى كه با شعاع فروزان خود مردگان را حيات مى بخشند و به ظلمت ها نور مى افشانند به اسلام بزرگ و مربى انسانها و امت اسلامى تبريك مى گويم.

من اگر چه فرزند عزيزى را كه پاره تنم بود از دست دادم لكن مفتخرم كه چنين فرزندان فداكارى در اسلام وجود داشت و دارد.

مطهرى كه د رطهارت روح و قدرت ايمان و قدرت بيان كم نظير بود رفت و به ملاء اعلاء پيوست لكن بدخواهان بدانند كه با رفتن او شخصيت اسلامى و علمى و فلسفيش نمى رود ترورها نمى تواند شخصيت انسانى مردان اسلام را ترور كنند آنان نمى دانند كه به خواست خداى توانا ملت ما با رفتن اشخاص بزرگ در مبارزه عليه فساد و استبداد و استعمار مصمم تر مى شوند ملت ما راه خود را يافته و در قطع ريشه هاى گنديده

رژيم سابق و طرفداران منحوس آن از پاى نمى نشيند.

اسلام عزيز با فداكارى و فدائى دادن عزيزان رشد نموده برنامه اسلام از عصر وحى تاكنون بر شهادت توام با شهامت بوده قتال در راه خدا و راه مستضعفين در رأى برنامه هاى اسلام است.

(و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللَّه و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان) اينان كه شكست و مرگ خود را لمس نموده و با اين رفتار غير انسانى مى خواهند انتقام بگيرند يا به خيال خام خود مجاهدين در اسلام را بترسانند آنها گمان نكردند كه از هر موى شهيدى از ما و از قطره خونى كه به زمين مى ريزد انسان هاى مصمم و مبارزى به وجود مى آيد.

شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور كنيد و الا ترور فرد هرچه بزرگ باشد براى اعاده چپاول گرى سودى ندارد.

ملتى كه با اعتماد به خداى بزرگ و براى احياى اسلام به پا خاسته با اين تلاشهاى مذبوحانه عقب گرد نمى كنند. ما براى فداكارى حاضر و براى شهادت در راه خدا مها هستيم.

اينجانب روز پنجشنبه سيزدهم ارديبهشت 58 را براى بزرگداشت شخصيتى فداكار و مجاهد در راه اسلام و ملت عزاى عمومى اعلام ميكنم و خودم در مدرسه فيضيه روز پنجشنبه، و جمعه به سوك مى نشينم. از خداوند متعال براى آن فرزند عزيز اسلام رحمت و غفران و براى اسلام عزيز عظمت و عزت مسئلت مى نمايم.

سلام بر شهداى راه حق و آزادى.

روح اللَّه الموسوى الخمينى.

شهادت مطهرى.

اين بزرگوار سرانجام آفتاب عمر پر بركتش كه قريب 60 سال در خدمت اسلام و علم بود در شب چهارشنبه دوازدهم ارديبهشت (58) برابر پنجم جمادى الثانى 1399 غروب كرد اتفاقا در همان

ماهى كه ديده به جهان گشوده بود ديده از جهان فروبست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] پاره اى از خورشيد (43 -17)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى مرحوم استاد شهيد مرتضى مطهرى (24 -19)، سرگذشتهاى ويژه از زندگى استاد مطهرى (51 -11)، گنجينه ى دانشمندان (118/ 6)، مصلح بيدار (42 -23)، يادنامه (26 -9).

مظاهري اصفهاني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مظاهري اصفهاني

محل تولد : تيران استان اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/4

زندگينامه علمي

در سال 1337 ه.ش در تيران (استان اصفهان) زاده شدم. نامم را «علي» نهادند؛ اما «علي اكبرم» خواندند. اكنون نيز نامم در شناسنامه علي است، اما علي اكبر مي خوانندم. خاندانم متد ين بودند. كار پدر، نانوايي بود و كشاورزي. پدر و مادر هر دو از فاميل «مظاهري» ها هستند. منسوب به جناب حبيب ابن مظاهر _ رضوان الله عليه _ شجره نامه انتسابمان به آن جناب موجود است.نهال خدا دوستي و دين گرايي را كه دست حكمت آفريدگار در وجودم نشانده بود، به دست والدين ام به خصوص مادرم، كه از خاندان روحاني بود، آبياري و باغباني مي شد و پرورش مي يافت و آن فطرت الهي، كه همه آدميان بر مبناي آن آفريده مي شوند، بالنده مي گشت. صوت قرآن پدرم و زمزمه مناجات مادرم، جانم را مي نوازاند.

پنج ساله بودم كه مادرم دستاري بر سرم مي بست و منبري از متكا برايم مي ساخت و مي فرمود كه به گونه عالمان دين بر كرسي خطابه بنشينم و برايش سخن گويم و موعظه نمايم و احكام و معارف شريعت را بيان كنم! تمرين عالم

شد نم مي داد.

كلاس اول و دوم ابتدايي را در تيران گذراندم و در هر دو سال شاگرد اول بودم حتي معلممان را در تصحيح درس ها و برخي از امور شاگردان ياري مي كردم.ادامه زندگاني در تيران به خاطر تنگاناي معيشتي بسيار سخت بود و يا ناممكن مي نمود؛ از اين رو همراه خانواده به شهر اصفهان مهاجرت كرديم.

اگر چه از دبستان تيران، گواهي درسي و مدارك لازم براي ادامه تحصيل در اصفهان را گرفتم اما ادامه تحصيل ممكن نشد زيرا مرا به كار نانوايي گماشتند و حتي فراغت ادامه تحصيل شبانه نيز برايم باقي نماند. همواره عطشناك درس خواندن و مطالعه كردن بودم و در فراغ آن مي سوختم.

چند سال كه بزرگتر شدم به مدرسه شبانه (اكابر) رفتم و هر شب حدود دو ساعت درس خواندم. كلاس سوم را دو ماهه خواندم و چهارم را نخوانده امتحان دادم و به كلاس پنجم رفتم و چند ماهي دوره باقي مانده ابتدايي را به پايان رساندم و باز از ادامه تحصيل بازماندم. هزينه زندگي بيشتر مي شد و پدر پيرتر و مسئوليت من سنگين تر.نوجوان بودم و كار يك مرد را در نانوايي مي كردم و بخشي از هزينه هاي زندگاني را تامين مي نمودم.علاقه به مطالعه همواره همراهي ام مي كرد. اگر چه نه كتاب مناسب و نه فراغت لازم را داشتم اما كتاب هاي گوناگون را به گونه هاي مختلف به دست مي آوردم و مي خواندم. مطالعه كتابم فراتر از سطح تحصيلات مدرسه اي ام بود. و نيز هميشه در صدد يافتن فرصت براي ادامه تحصيل بودم اين شوق و انگيزه هرگز

در وجودم خاموش و آرام نشد و هرگز خاموش و آرام مبادا انشاء الله.

پس از حدود يك سال كه نزد برادرم نجاري مي كردم او به ايران بازگشت و من مسوول كارگاه نجاري شدم اما دل و انديشه ام به سوي مدرسه بود. كم كم اهداف و انديشه هايم را با سرپرست حوزه عمليه آنجا (كه در بيوگرافي تفصيلي، درباره او سخن خواهم گفت) در ميان گذاشتم و از او ياري طلبيدم. وي راهنمايي و مساعدت كرد و من كارگاه نجاري را كه حدود يك و سال و نيم اداره كرده بودم به كساني واگذار كردم و به حوزه علميه در آمدم و طلبه شدم! نانوا، نجار، طلبه! و الحمد لله نانوايي، نجاري، طلبگي! و الحمد لله.

سال 1356 بود نزد يك شهادت حاج آقا مصطفي خميني، و من پس از حدود هشت سال نانوايي و دو سال و نيم نجاري، اكنون محصل علوم اسلامي شده بودم و به قلمرو آرماني اهدافم وارد شده بودم. درسها و مطالعاتم گام هايي بودند به سوي كلمه كمال و رسيدن به وصال و وصول به مقصود عالم شدن، نويسنده شدن، سخنران شدن، و از همه بالاتر، تكامل اخلاقي و معرفتي و نيل به قرب الهي.

درس ها و نيز مدرسان آنجا هم عربي بودند و هم فارسي و من نيز هم فارسي مي دانستم و هم عربي. آن مدت كه در كويت كار مي كردم مكالمه عربي را فرا گرفتم و كمي ينز خواندن و نوشتن عربي را. از اين رو هم درس هاي عربي را مي خواندم و هم درس هاي فارسي را. هم به درس استادان عرب مي

رفتم و هم به درس استادان فارسي. درس ها و كتاب هايي كه به درس در آن حوزه خواندم برخي شان مطابق برنامه هاي درسي حوزه هاي علوم اسلامي در ايران بود و برخي ديگر شان متفاوت بود. مثلا كتا ب ها و درس هاي «شرايع الاسلام»، «العروة الوثقي» «المنهاج، في قواعد و الاعراب» ، «التدبر في القرآن»، جزو دروس اصلي حوزه هاي علميه ايران نبود و نيست اما از درس هاي اصلي حوزه علميه كويت بود و ما مي خوانديم و برخي از درس هاي حوزه هاي ايران نيز در حوزه كويت، تدريس و خوانده نمي شد. هم در مواد درسي و هم در شيو ه هاي درسي، تفاوت هايي و اشتراك هايي ميان حوزه كويت و ايران بود (كه بايد در مجالي ديگر بيان شود)

نهضت اسلامي خيز برداشت و بر اثر حوادث پس از شهادت حاج آقا مصطفي خميني كوره انقلاب اسلامي داغ و داغتر شد. ما كه كويت بوديم و به نجف نزديكتر بوديم و نيز محدوديت هاي ايرانيان را كمتر داشتيم گاهي مي شد كه زودتر و آسانتر به نجف وصل مي شديم و سفيران امام خميني راحت تر به ما مي رسيدند و آقاي سيد عباس فهري كه نماينده حضرت امام در كويت بود بي مشكل و يا با مشكل كمتر با امام ارتباط مي گرفت و به ما مي رساند.من وظيفه انقلابي خويش را در ميان ايرانيان مقيم كويت، ايفا مي كردم در منازل كارگران مي رفتم براي شان جلسه مي گذاشتم. محصولات انقلابي (كتاب، بيانيه، اعلاميه، نوار ...) به آنان مي رساندم. كار آساني نبود زيرا برخي از

ايرانيان در كويت به خاطرضعف فرهنگ و نيز تعصب به مملكت خويش و به هم آميختن وطن دوستي با شاه دوستي به آساني به نهضت اسلامي نمي پيوستند و از حكومت پهلوي نمي بريدند. گاه مي شد كه مرا طرد مي كردند و از خود مي راندند، و حتي تهديد به مرگم مي كردند اما من كه تكليف خويشتن را مي شناختم و علل قصور و تقصير آنان را نيز مي دانستم، به گونه هاي گوناگون ادامه طريق مي دادم، تا آنكه خداوند، نصرت و فتح خويش را كرامتمان فرمود و طليعه پيروزي نمايان گشت و سپاس خداي را كه عكس منحوس شاه ملعون به دست من از سر در سفارت ايران دركويت كنده شد و تمثال مبارك امام خميني _ سلا م الله عليه _ به جاي آن نصب گرديد.

مظاهري، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج ميرزا حسن نيز از علما و مجتهدين، و از شاگردان ميرزا محمد هاشم و از مجازين از ايشان بود. در حدود سال 1368 در تيران كرون اصفهان به سن متجاوز از نود سال وفات يافت.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مظاهري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از اين عالمان بزرگ و سالكان مسلك دوست، معلم اخلاق و مرجع عاليقدر حضرت آيت الله الله العظمى آقاى حاج شيخ حسين مظاهرى مد ظله العالى است كه از محضر عالمانى بزرگوار بهره برده و از نفس گرم پيران طريقت، گرماى حيات بخش معنوى گرفته اند.

تولد جسمانى و روحانى:

آية الله مظاهرى در سال 1312 هجرى شمسى در خانواده اى روحانى، وارسته و مذهبى پا به عرصه ى وجود مى گذارند. معظم له پس از گذراندن تحصيلات غير حوزوى در سال 1326 شمسى بمنظور تحصيل علوم دينى وارد حوزه ى علميه ى اصفهان شده و پس از اتمام دروس مقدمات، مقدارى از دروس سطح حوزوى در بخشهاى فقه، اصول و فلسفه را در محضر حضرات آيات خادمى، فياض، طيب، اديب و مفيد «رحمة الله عليهم» تلمذ مى نمايند.

ورود به حوزه ى علميه ى قم، محضر استادان علم و عمل:

در سال 1331 شمسى حوزه ى علميه ى اصفهان را به قصد حوزه ى علميه ى قم ترك گفته و در جوار مرقد كريمه ى اهل بيت حضرت فاطمه معصومه «سلام الله عليها» رحل اقامت مى افكنند و باقيمانده ى دروس سطح را از محضر حضرت آيات مرعشى نجفى، حاج شيخ مرتضى حائرى، و حاج شيخ عبد الجواد جبل عاملى «رحمة الله عليهم» استفاده كرده و سپس در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام: امام خمينى، بروجردى و محقق داماد «قدس سرهم» حاضر مى شوند.

استفاده ى بيش از هشت سال از محضر علمى و معنوى آيت الله العظمى بروجردى، مرجع على الاطلاق شيعه در آن عصر و نيز بهره بردارى از محفل دانش و تقواى حضرت امام خمينى در طول نزديك به ده سال و همچنين خوشه چينى از خرمن علم و عمل مرحوم آية الله العظمى سيد محمد محقق داماد و نيز استفاده ى ساليان متمادى از دروس فلسفه و عرفان حجة الحق، حضرت استاد علامه ى طباطبايى «قدس سرهم»، همه و همه موجب استحكام و اتقان پايه هاى علمى و توان عملى و اخلاقى آية الله العظمى مظاهرى شده است. ثمرات اين استفاده هاى ارجمند، صدها صفحه تقريرات فقهى و اصولى دروس و افادات و افاضات اين اساتيد عالى مقام است كه در 15 عنوان گرد آورى شده است.

ثمره ى دانش اندوزى، آثار و تأليفات:

افزون بر اينها، تأليفات معظم له مى باشد كه بويژه در زمينه هاى اخلاقى مورد استقبال گسترده علاقمندان به علم اخلاق و خصوصا نسل جوان واقع شده است.

فهرست كلى تأليفات منتشر شده ى ايشان عبارت است از:

3 جلد در زمينه ى علم فقه، 25 جلد در زمينه ى علم اخلاق، 5 جلد در زمينه ى علم اقتصاد، 3 جلد در زمينه ى اعتقادات، 2 جلد در زمينه ى تاريخ و حديث.

همچنين فهرست كلى آثار غيرمطبوع ايشان بدين شرح است:

17 عنوان در زمينه ى فقه، 3 عنوان در زمينه ى علم اصول، 24 عنوان در زمينه ى علم اخلاق و عرفان، 8 عنوان در زمينه ى علم كلام و اعتقادات، 5 عنوان در زمينه ى تفسير قرآن شريف، 4 عنوان در زمينه ى علم اقتصاد، 7 عنوان در زمينه ى تاريخ و متفرقات.

استاد در كرسى تدريس:

آية الله العظمى مظاهرى

يكى از اساتيد با سابقه ى حوزه ى علميه ى قم مى باشند كه از سال 1356 شمسى حوزه ى درس خارج فقه و اصول داشته و دهها تن از شاگردان و تلاميذ ايشان اينك در مناصب مختلف حوزوى، دانشگاهى،فرهنگى، قضايى و سياسى در خدمت نظام مقدس اسلامى قرار دارند.

هم اكنون نيز در حوزه ى علميه ى اصفهان، دروس خارج فقه و اصول ايشان، بزرگترين حوزه ى درسى خارج و محفل تعليم افاضل و روحانيون محترم است و به تعبير مقام معظم رهبرى و ولى امر مسلمين «از لحاظ شكوه و عظمت خود درس و اجتماع طلاب، در اصفهان سابقه ندارد».

افزون بر اينها، معظم له يكى از معلمان بزرگ اخلاق در عصر حاضر بوده و اينك متجاوز از سى سال است كه بر بلنداى منبر اخلاق، سالكان مسلك سلوك را با دروس شيوا و دلنشين اخلاقى خود، رهنمون مى شوند. دروس اخلاق ايشان در حوزه ى علميه ى قم، يكى از دروس باعظمت و شكوهمندى بود كه در زمان حيات مبارك حضرت امام خمينى «رضوان الله عليه» مورد توجه و تقدير ايشان واقع گرديد و اينك نيز در حوزه ى علميه ى اصفهان، مشتاقان معارف اخلاقى اسلام از دروس معظم له بهره ى معنوى و اخلاقى مى گيرند.

پيش از پيروزى انقلاب، دو جبهه فرهنگى و سياسى:

همچنين معظم له به همراهى حضرات آيت مصباح يزدى و سيد محسن خرازى و حجة الاسلام و المسلمين دكتر احمد احمدى دام عزهم، پيش از پيروى انقلاب اسلامى با تأسيس «مؤسسه ى در راه حق» گام نوينى را در ايجاد ارتباط علمى و فرهنگى بين حوزه و دانشگاه برداشته و صدها تن از مشتاقان معارف اسلامى در حوزه هاى علميه را با يك

سلسله از علوم جديد و معارف مورد نياز جامعه اسلامى آشنا كرده كه ثمرات بسيار عظيم آن نهاد علمى و دينى و كارنامه ى درخشان آن بر آگاهان پوشيده نيست.

آية الله العظمى مظاهرى يكى از اعضاء باسابقه و عاليرتبه ى جامعه ى مدرسين حوزه ى علميه ى قم بودند و در زمان نهضت اسلامى و دوران مبارزات ملت عظيم الشأن ايران عليه رژيم ستم شاهى، بسيارى از اعلاميه هاى مهم اساتيد و بزرگان حوزه ى علميه ى قم به امضاء ايشان نيز رسيده است.

پس از پيروزى انقلاب، استمرار تلاش در هر دو جبهه:

پس از پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى نيز، معظم له با استمرار مشاغل و فعاليت هاى علمى و حوزوى، در راستاى تلاش براى ارتقاء سطح فرهنگى و فرهنگ دينى جامعه اسلامى، با ارائه ى سلسله دروس اخلاق براى نسل جوان و بويژه بسيجيان و رزم آوران هشت سال دفاع مقدس، به اداء مسئوليت سنگين حوزوى و دينى پرداخته و هميشه در صف مقدم ياران و پيروان قائد راحل عظيم الشأن حضرت امام خمينى «سلام الله عليه» بوده اند.

در سال هاى اول انقلاب، معظم له به همراه استاد انديشمند و فرزانه حضرت آيت الله مصباح يزدى«دام ظله» براساس تفكرات نوينى كه براى ساماندهى وضعيت تشكيلاتى حوزه هاى علميه داشتند، پيگيرى هايى را در اين خصوص از محضر امام خمينى «قدس سره الشريف» و مرحوم حضرت آيت الله العظمى گلپايگانى «رضوان الله عليه» انجام دادند كه نتيحه ى آن پيگيرى ها، تشكيل شوراى مديريت حوزه ى علميه ى قم و ايجاد يك ساختار جديد تشكيلاتى براى اين حوزه ى مقدسه بود.

هجرت، آغاز مرحله اى نوين و تحولى مبارك:

يكى از نقاط عطف تاريخ زندگى پربركت آية الله العظمى مظاهرى، هجرت تاريخى و شكوهمند ايشان از

حوزه ى مقدسه ى علميه ى قم به حوزه ى مقدسه ى علميه ى اصفهان بود كه در اوايل زمستان سال 1374 شمسى مطابق با شعبان 1416 قمرى واقع شد.

اين هجرت مبارك علاوه بر آن كه در نوع خود در طى سال هاى پس از پيروزى انقلاب بزرگ اسلامى ايران بى نظير بود، همچنين سرآغاز تحولى خجسته و مبارك در حوزه ى علميه ى اصفهان گرديد و نمونه اى بارز از اين فرمايش بلند حضرت امام خمينى «اعلى الله كلمته» در «منشور روحانيت» شد كه فرمودند: «صدها سال است كه روحانيت اسلام تكيه گاه محرومان بوده است. هميشه مستضعفان از كوثر زلال معرفت فقهاء بزرگوار سيراب شده اند. از مجاهدت علمى و فرهنگى آنان كه بحق از جهاتى افضل از دماء شهيدان است كه بگذاريم، آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسات دينى و ميهنى خود مرارتها و تلخى هايى را متحمل شده اند».

بارى حوزه ى شكوهمند اصفهان با سابقه اى ديرينه و برابر با چندين قرن، همواره پشتوانه اى عظيم براى فقه و فقاهت و حراست از كيان معرفت دينى و معارف اسلامى بشمار مى رفته است. عالمان بزرگ، فقيهان سترگ و فيلسوفان بلندپايه و عارفان روشن ضميرى كه نامشان قرين اصفهان و تاريخ باعظمت اين سامان است، خبر از اين واقعيت بلند مى دهند كه حوزه ى اين ديار در زمانى نه چندان دور، جايگاه رفيع علم و دانش و معرفت دين را در قبضه ى اختيار و اقتدار خود داشته و وجود فرزانگانى چون شيخ بهايى، علامه ى مجلسى، ميرداماد، سيد شفتى، جهانگيرخان قشقايى و دهها و صدها تن ديگر از نام آوران تاريخ اسلامى ايران، در اين حوزه ى باعظمت كه آراء علمى و مقامات برجسته ى معنوى و فرهنگى و سياسى اشان،

آنان را شهره ى آفاق ساخته است، همه و همه نشان از شكوه ديرين اين نهاد بلند مرتبه ى دينى و فرهنگى تشيع دارد و به تعبير زبياى ولى امر مسلمين و مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» اين حوزه ى كهن و ريشه دار، سلف حوزه ى عظيم الشأن قم محسوب مى گردد.

اما اين حوزه ى باسابقه در دهه هاى اخير به دليل افول ستارگان درخشان آسمان علم و به دلايل متعدد ديگرى كه مجال بسط آن در اين فرصت كوتاه نيست به تدريج دچار ركود گرديده بود. بر اين اساس مدتها بود كه علماء بزرگ و فضلاء و طلاب عزيز حوزه ى علميه ى اصفهان به دنبال راهكارى براى جبران و اصلاح نظام تشكيلاتى و علمى اين حوزه ى مقدسه بودند، اما اين حركت به يك «محوريت كارآمد» و يك «مركزيت استوار» نيازمند بود تا اين كه با افزايش اين احساس نياز، از بين شخصيتهاى برجسته و مردان الهى، نظرها به سوى فقيهى وارسته و مجاهدى تلاشگر و معلمى بزرگ معطوف شد. اين شخصيت كسى نبود جز آية الله العظمى مظاهرى.

علماء بزرگ و فضلاء ارجمند حوزه ى علميه ى اصفهان پيش از آن تاريخ، بارها از محضر آية الله العظمى مظاهرى خواسته بودند كه ايشان از قم هجرت كرده و در اصفهان رحل اقامت افكند اما آن بزرگوار به دلايل مختلف از پذيرش اين درخواست امتناع مى كردند تا آن كه پس از رحلت مرحوم حضرت آية الله آقاى حاج شيخ حسن صافى اصفهانى «قدس سره»، اساطين و علماء بزرگ حوزه ى علميه ى اصفهان، در آبان ماه سال 1374، طى نامه ى بسيار مهمى كه يكى از اسناد افتخار تاريخ شكوهمند حوزه ى علميه ى اصفهان است، به حضور ولى

امر مسلمين و رهبر معظم انقلاب اسلامى «مدظله العالى»، با اشاره به مشكلات روزافزون اين حوزه ى مقدسه، چنين مرقوم داشتند: «... با توجه به استنباط از فحاوى كلام حضرتعالى نسبت به فاضل معاصر، معلم اخلاق، فقيه متبحر و اصولى كارآمد، مجتهد عالم به زمان و مكان حضرت آية الله مظاهرى دامت بركاته كه يكى از برجستگان درس مرحوم امام خمينى «رحمة الله عليه» بوده اند، حوزه ى علميه ى اصفهان آمادگى خود را جهت استقبال شايان از ايشان اعلام مى نمايد...».

در فاصله اى كه نامه ى اساتيد و علماء حوزه ى علميه ى اصفهان به محضر مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» تقديم شد و پاسخ معظم له، تلاشهاى گسترده اى براى جلب رضايت آية الله العظمى مظاهرى در جهت اجابت اين درخواست از سوى حوزويان و ديگر اقشار مختلف صورت پذيرفت.

بالاخره، آية الله العظمى مظاهرى با توجه به اهميت شايان عنايت درخواست علماء بزرگ حوزه ى علميه ى اصفهان و نيز استقبال و علاقمندى بسيار زياد همراه با تواضع و صفاى باطن مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» در اين زمينه، متقاعد شده و با نشان دادن مراتب تبعيت عملى خود از ولايت فقيه، و آماده شدن براى هجرت به حوزه ى علميه ى اصفهان پس از متجاوز از چهل سال تحقيق و تتبع و دانش اندوزى و تدريس، يكى از زيباترين صحنه هاى تاريخى التزام عالمان دين به اعتقادات علمى خود را به منصه ى ظهور وبروز درآورند.

پس از آن رهبر معظم انقلاب اسلامى در تاريخ 9 آذر 1374 طى پيام بسيار مهمى خطاب به آية الله العظمى مظاهرى، با يادآورى سابقه ى باعظمت حوزه ى علميه ى اصفهان نقش علماء اعلام آن در انقلاب اسلامى كه مظهر اطاعت از

امام راحل عظيم الشأن بوده است، چنين فرمودند: «بحمدالله و المنة خود آن جناب نيز از حسنات اصفهان و هديه اى ارزشمند از آن شهر فضيلت پرور به حوزه ى والامقام قم و به طلاب و جويندگان علم و معرفت و اخلاق مى باشيد، و سال هاى متمادى پس از آنكه حظ عظيمى از آن سرچشمه ى جوشان فقه و علم و معرفت به دست آورده ايد، خود در مسند استادى فقه و اخلاق، جمع كثيرى از فضلاء و مستعدان را از فيوضات بهره مند ساخته ايد. اينك اصفهان، حوزه ى علميه و مردم آن، جنابعالى را به اصفهان فرامى خوانند، قاطبه ى علماى محترم و عزيز اصفهان كه در ميان آنان شخصيتهاى برجسته ى علمى و دينى نيز حضور دارند و همواره مايه ى اعتلاى حوزه ى علميه ى اصفهان بوده اند، در نامه اى اين را از اينجانب درخواست كرده و شوق خود و مردم را منعكس ساخته اند. لذا اينجانب مقتضى مى دانم كه جنابعالى به اصفهان نقل مكان فرموده و پايگاه رفيعى از درس و تعليم و تحقيق بنا نهيد و تربيت طلاب و فضلاء و ارشاد و هدايت عموم مردم و پاسخ گويى به مراجعات دينى و شرعى آنان را وجهه ى همت سازيد. بى شك مردم مؤمن و فرهنگ دوست و هوشمند استان و شهر اصفهان كه به روحانيت معظم عشق مى ورزند، مقدم جنابعالى را گرامى مى دارند، و با قدردانى از بركات وجود شريف بهره اى وافر از حضور علمى و اخلاقى و اجتماعى و فرهنگى آن جناب خواهند برد. ان شاء الله».

پيام عديم النظير ولى امر مسلمين و مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» و تجليل معظم له از مرتبت بلند مردم مجاهد و غيور و مؤمن اصفهان و نيز تمجيد

از مقام شامخ آية الله العظمى مظاهرى با آن عبارات زيبا و دلنشين، همگان را به تحسين و شگفتى واداشت.

دو روز پس از صدور اين پيام مهم، آية الله العظمى مظاهرى در روز يكشنبه 74/9/12 مصادف با 10 رجب 1416 ميلاد پربركت حضرت جوادالائمه عليه السلام در ميان استقبال عظيم علماء، طلاب و اقشار مختلف مردم بزرگوار اصفهان وارد اين شهر شده و در اين سامان رحل اقامت افكندند.

تبيين حوادث مبارك و باشكوهى كه پس از ورود معظم له به اصفهان رخ داد مجالى واسع مى طلبد. آنچه شايان گفتن است آن است كه امروز پس از گذشت نزديك به سه سال از آن هجرت مبارك، آرزوى بلند علماء و اساطين حوزه ى علميه ى اصفهان در شكوفايى و بالندگى دوباره ى اين حوزه ى مقدسه و همچنين آرمان ارجمند رهبر معظم انقلاب اسلامى و ولى امر مسلمين «مد ظله العالى» به مرحله ى بروز و ظهور رسيده است و اميد است با استمرار بركات اين هجرت شكوهمند، حوزه ى علميه ى اصفهان، سابقه ى عظيم الشأن تاريخى خود را به دست آورد.

حوزه ى علميه ى اصفهان، بركات نعمت حضور:

حركت عظيمى كه با اين هجرت تحت حمايتهاى مقام معظم رهبرى آغاز شد، در ذات و ماهيت خود يك حركت به تمام معنى فرهنگى بود گر چه بركات ديگرى نيز از زواياى مختلف آن جارى شده است.

اين حركت شكوهمند از ابتداى آغاز در دو بعد مهم «حوزوى» و «فراحوزوى» جريان يافته و با عنايات الهى همچنان ادامه دارد:

در «بعد حوزوى» سه محور اساسى «ايجاد نظم و تشكيلات منجسم مديريتى»؛ «تقويت بنيه ى علمى و ارتقاء سطح آموزشى» و «ايجاد خدمات و تسهيلات رفاهى»،

مورد توجه و امعان نظر ويژه ى حوزه ى علميه ى اصفهان قرار گرفته است.

در اين راستا به فهرستواره اى از برخى از اقدامات انجام شده اشاره مى شود:

1- تشكيل شوراى طرح و برنامه حوزه ى علميه ى اصفهان به منظور سياستگذارى برنامه هاى كلان.

2- تأسيس مركز مديريت حوزه ى علميه ى اصفهان به منظور ايجاد نظام تشكيلاتى اين حوزه.

3- تأسيس مركز خدمات حوزه ى علميه ى اصفهان كه داراى واحدهاى بيمه درمانى طلاب، صندوق قرض الحسنه طلاب، دفتر پشتيبانى و رفاه مسكن طلاب، دفتر فنى و عمرانى مى باشد.

4- تأسيس مركز آموزش و تحقيقات رايانه اى حوزه ى علميه ى اصفهان.

5- تصويب و ثبت رسمى اساسنامه هاى حوزه ى علميه ى اصفهان و مركز خدمات حوزه ى علميه ى اصفهان.

6- تأسيس مركز آموزشهاى تخصصى حوزه ى علميه ى اصفهان و ايجاد سه رشته ى تخصصى در گرايش هاى فقه و اصول، تفسير، تبليغ.

7- پذيرش نزديك به يك هزار نفر طلاب جديد الورود در سال هاى تحصيلى 76-77 و 77-78.

8- استقلال امور مشموليت طلاب حوزه ى علميه ى اصفهان براساس اخذ فرمان فرماندهى معظم كل قوا.

9- بناء درسى منظم و محققانه در بخش خارج فقه و اصول توسط شخص آية الله العظمى مظاهرى.

10- برگزارى دروس جنبى حوزوى در زمينه هاى رجال، تفسير، اعتقادات، فلسفه و...

11- آغاز طرح بزرگ انبوه سازى مسكن سازمانى طلاب به استعداد نزديك به 400 واحد مسكونى.

هجرت در بعد فراحوزوى:

در «بعد فراحوزوى» نيز در سه محور «رسيدگى به امور مساجد»؛ «توجه به مراكز فرهنگى، اجتماعى، نظامى» و «ارتباط نزديك با توده ى مردم و اقشار مؤمنين» فعاليتهاى مهمى صورت گرفته كه گوشه هايى از آن بدين شرح است:

1- تأسيس مركز رسيدگى به امور مساجد استان اصفهان و تنظيم اساسنامه و

ثبت رسمى اين مركز.

2- ارتباط مستمر و برگزارى سلسله دروس اخلاقى توسط رياست معظم حوزه ى علميه ى اصفهان براى دانشگاهيان، قضات عاليرتبه و فرماندهان نيروهاى نظامى و انتظامى و زنان و بانوان.

3- برگزارى جلسات دروس اخلاق براى اقشار مؤمنين در مسجد حكيم اصفهان كه پس از حضور آية الله العظمى مظاهرى در اصفهان، اينك به يك پايگاه رفيع براى اعتلاء معارف اسلام و انقلاب شكوهمند اسلامى تبديل شده است.

اين همه از دولت لطف خداست:

بدون ترديد وجود اين همه بركات كه بر اين هجرت تاريخى مترتب شده است اثر عنايات لايزال الهى و الطاف حضرت ولى الله الاعظم «ارواحنا و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء» و توجهات ويژه ى ولى امر مسلمين و رهبر معظم انقلاب اسلامى «مدظله العالى» و همچنين مجاهدت و تلاش پيگير زعيم عالقدر حوزه ى علميه ى اصفهان «دامت بركاته» است و اگر نبود آن عنايات و الطاف و توجهات و اين مجاهدتها، بدون ترديد نيل به مقاصد عاليه اى كه گوشه هايى از آن بصورت فهرست گونه بيان شد، به هيچ روى ممكن نبود.

از خداوند منان و رحمان استمرار و استدامه ى اين بركات را در سايه ى نظام بلند پايه ى جمهورى اسلامى طلب مى كنيم.

انه ولى النعم و التوفيق.

آذر ماه 1377

شعبان المعظم 1419

بسم الله الرحمن الرحيم

مصاحبه ى مجله ى حوزه با

مرجع عاليقدر

حضرت آية الله العظمى مظاهرى

«مد ظله العالى»

منتشر شده در:

مجله ى حوزه (ويژه ى حوزه هاى علوم دينى).

شماره ى 68-69 (خرداد، تير، مرداد و شهريور 74)

ما، مسافريم و روزهاى عمر، به منزله ى منزلهاى سفر.

در اين منزلها، براى عاقبت انديشان، بهره هاست. بهره براى فردا. فردايى كه آنچه كشته شده باشد، درويده خواهد شد.

حال،

براى فردا، چه كشت شود، تا به كار آيد و خريدار داشته باشد، چگونه از آفات دورشان داشت، تا بمانند براى روز درو، مسأله اى است مهم كه بايد از راهيان راه معرفت و سالكان مسلك سعادت، جويا شد.

به فرمان آنان، گردن نهاد و دوره سخت اصلاح نفس و پيرايش و پرورش باطن خويش را آغاز كرد، تا به مرحله اى رسيد كه بتوان از منزلها بهره برد و آن بذر كه افشانده مى شود حاصلى نيكو دهد و در روز واپسين، درخور عرضه به پيشگاه حق باشد. براى اين مهم، به محضر معلم اخلاق، فقيه بزرگوار، حضرت آية الله حاج شيخ حسين مظاهرى، كه از محضر معلمان بزرگ اخلاق بهره برده و الگوهاى نيك در اين سير روحانى داشته و خود در اين راه رياضتها كشيده، شرفياب شديم، تا براى گذر از اين راه پرخطر راهنمايى بخواهيم و از نفس گرمش، گرما بگيريم.

اميد آن كه آنچه از اين مجلس روحانى برگرفته ايم و اينك تقديم مى داريم، همگان، بويژه علاقه مندان به سير سلوك را مفيد افتد.

حوزه: با تشكر از حضرت عالى كه مصاحبه ى با مجله ى حوزه را پذيرفتيد، لطفا، در ابتدا، شمه اى از زندگى تحصيلى و علمى خود را بيان بفرماييد.

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

رب اشرح لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

خدا را شكر مى كنم كه توانستم خدمت شما عزيزان باشم. اميدوارم كه آنچه مى گويم، براى خود و شما و خوانندگان، مفيد باشد.

البته، تمايل قلبى من اين است كه در اين مصاحبه، از مطالب كلى صحبت كنم؛ اما از باب «فاما بنعمة ربك فحدث»

و به لحاظ انتقال تجربيات ديرينه به نسل حاضر و طلاب جوان و از باب اين كه يادى و ذكرى از اساتيد و بزرگان و حقداران خود كرده باشم و نيز در جهت اجابت درخواست مجله ى وزين حوزه، عرض مى كنم:

در سال 1312 شمسى در خانواده اى وارسته و مذهبى متولد شده ام. پس از گذراندن تحصيلات غير حوزوى، در سال 1326 شمسى، براى تحصيل علوم دينى، وارد حوزه ى علميه ى اصفهان شدم.

حوزه ى اصفهان، چنان كه مى دانيد، سابقه ى كهن و درخشانى دارد و حيف كه آن سابقه ى ارجمند با اين لاحقه فعلى، هماهنگ نيست. در سال 1326، وضع حوزه ى علميه اصفهان، گر چه همانند صد سال پيش نبود، ولى با وضع فعلى هم، تفاوت جدى داشت.

تقريبا، از لحاظ درس و بحث، حوزه ى گرمى بود.

من، در مدرسه مسجد سيد اصفهان، كه مقبره مرحوم حجة الاسلام على الاطلاق، يعنى سيد شفتى هم در آن جاست و مسجد، منتسب به ايشان است، حجره گرفتم و مشغول تحصيل شدم.

ادبيات را خدمت دو اديب بزرگوار، مرحوم حاج آقا جمال خوانسارى و حاج آقا احمد مقدس، فراگرفتم.

سطح را خدمت حضرات آيات: خادمى، فياض، و طيب و اديب خواندم.

منظومه ى حاجى سبزوارى را در محضر مرحوم آيت الله مفيد، خواندم.

اين اساتيد، مردان بزرگى بودند و حق بسيارى هم بر ذمه من دارند. خداوند، همه آنان را غريق رحمت خود فرمايد.

در سال 1331 شمسى به قم آمدم. مقدارى از كتاب شريف مكاسب و كتاب ارزشمند كفايه را نزد مرحوم آيت الله حاج شيخ عبد الجواد جبل عاملى، مرحوم آيت الله العظمى مرعشى نجفى و مرحوم آيت الله حاج شيخ

مرتضى حائرى تدرس كردم و بعد، بيش از هشت سال در خدمت حضرت آيت الله العظمى بروجردى و بيش از ده سال، در خدمت حضرت امام و بيش از دوازده سال در خدمت آيت الله العظمى مرحوم داماد، خارج فقه و اصول را استفاده بردم.

اسفار ملاصدرا و شفاى بوعلى را هم از محضر استاد بزرگوار، علامه طباطبايى فراگرفتم.

از آغاز تحصيل، مقيد بودم، تدريس هم داشته باشم. به ياد دارم كه سيوطى مى خواندم، صمديه را تدريس مى كردم از اين روى، در اصفهان كه بودم، ادبيات تدريس مى كردم. به حوزه ى علميه ى قم كه وارد شدم، تدريس سطح را شروع كردم اكنون هم، قريب به بيست سال است كه به تدريس خارج فقه و اصول، مشغول هستم.

منظومه، نهايه و قسمتهايى از اسفار را نيز، چندين مرتبه تدريس كرده ام.

و توصيه ام هم به طلاب اين است كه تا مى توانند تدريس را فراموش نكنند. تدريس، افزون بر اين كه اداى زكات علم است، باعث تقويت پايه هاى علمى نيز هست.

حوزه: اگر خاطره اى از اساتيد خود داريد، بفرماييد، بويژه از مرحوم آية الله مفيد كه قدرى ناشناخته اند.

-: دوران تحصيل، آن هم در محضر اين بزرگان، همه اش خاطره است. ولى گفتيد از مرحوم آية الله مفيد بگويم، چند جمله اى راجع به ايشان، عرض مى كنم:

مرحوم آيت الله مفيد، از فقها و فلاسفه ى اصفهان بود. انسان فوق العاده وارسته اى بود، شاگرد دوست و شاگرد پرور بود. افزون بر فلسفه، خارج فقه و اصول نيز، تدريس مى كرد.

ايشان، در بيدآباد اصفهان منزل داشتند، ما نيز همسايه ى ايشان بوديم. از آن جا، تا مدرسه ى صدر اصفهان، مسافت زيادى، راه بود، هر روز

در خدمت ايشان، پياده مى آمديم تا مدرسه، اين، توفيقى بود براى من كه بيشتر از محضر آن بزرگوار، بهره ببرم.

بارها از بى اعتبارى دنيا برايم سخن مى گفت. نسبت به اهتمام به درس، بسيار سفارش مى فرمود.

مى فرمود:

«طلبه، اگر نامش در دفتر امام زمان، ثبت شود، هم دنيا دارد و هم آخرت.

طلبه، نبايد از مشكلات هراسى به دل راه بدهد. با مشكلات بايد دست و پنجه نرم كند، تا به جايى برسد».

گاه، اين روايت مشهور را برايم مى خواند:

أوحى الله تعالى الى داود (ع) يا داود انى وضعت خمسة فى خمسة، و الناس يطلبونها فى خمسة غيرها فلا يجدونها: وضعت العلم فى الجوع و الجهد و هم يطلبونه فى الشبع و الراحة فلا يجدونه،...

بحار، ج 453/78

خداوند به داوود (ع) وحى كرد اى داوود من پنج چيز را در پنج چيز نهادم مردم آن را در غير آن پنج چيز مى جويند و نخواهند يافت: علم را در گرسنگى و تلاش نهادم آنان آن را در سيرى و راحتى مى جويند نخواهند يافت...

مى فرمود:

«من، در ايام تحصيل، مشكلات فراوان ديده ام. بسيارى از اوقات، لباس، به قدر نياز نداشتم. بارها، با دست خالى به منزل رفته ام، ولى به لطف الهى همه را پشت سر گذاشتم و همسرم، با فداكارى اين وضعيت را تحمل مى كرد و مرا نگران نمى ساخت».

ايشان، مقيد بود، از سهم مبارك امام، استفاده نبرد، از اين روى، به همان اندازه اى كه خويشان و بستگان وى، به ايشان هديه مى كردند اكتفا مى كرد. دنياى ايشان، ختم به خير شد و آخرت ايشان هم معلوم است. آن بزرگوار، در سال 1382 ه.ق رحلت كرد و در قبرستان شريف

تخت فولاد اصفهان، در بقعه ى مرحوم آقا محمد بيدآبادى «قده» دفن شد.

چنين انسانهايى بيقين، مصداق اين آيه شريفه اند:

«يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى».

اى روح آرامش يافته، خشنود و پسنديده به سوى پروردگارت بازگرد و در زمره ى بندگان من داخل شو. و به بهشت من درآى.

حوزه: هر يك از اساتيد، شيوه اى خاص در تدريس دارند، لطفا بفرماييد اساتيد شما چه شيوه هايى داشتند و مزاياى هر كدام، در چه بود.

عرض كردم از جمله اساتيد ما، حضرت آيت الله العظمى بروجردى بود. شيوه ى ايشان، شيوه ى مجتهد پرور بود. ايشان در تدريس فقه، به چند نكته اهميت مى دادند:

1. بيان تاريخ تشريعى يك مسأله و ذكر اجمالى تطورات آن، از آغاز، تا پايان، در ادوار فقه شيعى و سنى.

اين مطلب، نگاه فقيه را به مسأله، باز مى كند و مى تواند تغييرات صورت گرفته در يك مسأله و علل آن را بفهمد.

2. اهميت به اقوال قدماء. ايشان، معتقد بودند كه فقه ما، مسائل متفرقه اى دارد كه فقها، به متون فقه، افزوده اند و مسائلى هم دارد كه از معصومين اخذ شده و تعبير خودشان: «اصول متلقاة» است. ايشان اين دو دسته را در بحثها از هم، جدا مى كرد و براى متون قدماء به لحاظ نزديكى به زمان معصومين (كه ويژگى مهمى بود)، اصالت خاصى قائل مى شد خصوصا به اقوال مرحوم شيخ الطائفه، اهميت زيادى مى داد و از آن فقيه بزرگوار، با احترام خاصى ياد مى فرمود.

3. در جمع بين روايات، بسيار محققانه عمل مى كرد و بحق، فقيه ممتاز، زبردست و عالى قدرى بود.

4. اگر

چه، هميشه در درس مى فرمود: «احتياط، در ترك احتياط است»، اما در مقام فتوا، جرأت بى جهت و بى دليل نداشت و به لحاظ مقام عملى و تقدس خاصى كه داشت جانب احتياط را از دست نمى داد.

اما شيوه ى درس امام خمينى: امتياز درسى ايشان در چند چيز بود كه به عرض مى رسانم:

1. فهم عرفى. اين امتياز را از استاد بزرگوارش، مرحوم آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى گرفته بود. اهميت اين امتياز در استنباط و اجتهاد براى اهل فن روشن است، مخصوصا در مورد كسى مثل حضرت امام كه يك فيلسوف و حكيم متأله بودند.

2. بيان شيوا و سليس، روان و گويا، كه در ميان همه ى مدرسين آن زمان، بى نظير و ممتاز بود.

3. شاگرد پرورى: آن بزرگوار، به شاگرد، ميدان بحث و ارائه ى نظر مى داد. شاگرد را تشويق مى كرد.

اين خصوصيت، خصوصيت كوچكى نيست. بزرگان ما، اگر در درسهايشان ميدانى براى ارائه نظرات خود نمى داشتند، چگونه رشد مى كردند؟

4. ايشان، از سر تحقيق، تابع دليل بود. از اين روى، از بيان قولى كه احتمالا خلاف مشهور باشد، در صورتى كه مستندش به نظر ايشان قوى باشد، باكى نداشت.

5. به اقوال شيخ انصارى اهميت بسيار مى داد و براى نظرات آن فقيه عالى مقام، احترام خاصى قائل مى شد.

خلاصه، چه درس فقه ايشان و چه درس اصول ايشان، درس ارزشمند و ممتعى بود. خداوند، درجات اين مرد عالى مقدار را متعالى كند.

اما شيوه درس آية الله العظمى داماد:

1. مرحوم آقاى داماد، حقيقتا، محقق بود و براى تدريس، زحمت بسيارى مى كشيد، مكرر از ايشان شنيدم كه فرمود: «من، ديشب براى اين بحث، هفت

ساعت، هشت ساعت، زحمت كشيدم».

2. موشكافيهاى عالمانه اى در بحث هاى ايشان وجود داشت. نظريات خود را با دقتهاى ظريفى از روايات، استخراج مى كرد.

اگر چه درس ايشان، به شلوغى برخى از درسهاى ديگر نبود، ولى حقا درس ارزشمند و قابل استفاده اى بود.

حق ايشان بر گردن من و حق ديگر اساتيد، جز با لطف خداوند، ادا نمى شود.

حوزه: از فعاليتهاى سياسى و اجتماعى خود بفرماييد.

-: از الطاف الهى نسبت به بنده اين بود كه از همان آغاز ورود به قم، در محضر حضرت امام بودم. ايشان، ما را به شاگردى پذيرفتند. بودن ما در خدمت حضرت امام، خواه ناخواه ما را در مسير حركت سياسى-انقلابى امام قرار مى داد.

بنده و جمعى از دوستان، از همان سال 41 ،40 در خدمت اين انقلاب بوده ايم و تاكنون هم، به لطف الهى توانسته ايم به اندازه وضع خود، از اين انقلاب و نظام حمايت كنيم.

اين را از امام عزيزمان آموخته ايم: «خدمت به اين نظام، واجب عينى است.»

تذكر اين نكته را لازم مى دانم: همان طورى كه امام بزرگوار، فرمودند: حفظ اين نعمت و امانت الهى از اصل به دست آوردن آن، بسيار مشكل تر است. از اين روى، بايد با نهايت دقت، و احتياط، از اين نظام ارزشمند حفاظت كرد هر كسى به اندازه ى وظيفه خود و به اندازه ى وسع خود، بايد در خدمت انقلاب و آرمانهاى اسلامى آن قرار گيرد و سپاسگزار و قدردان اين نعمت بزرگ باشد.

حوزه: شكر خدا حضرت عالى در كسب دانش دين موفق بوده ايد، لطفا عوامل موفقيت خود را بيان كنيد.

-: اگر لطف خداوند متعال و توجهات صاحب حوزه ى علميه نبود، هيچ

كس توفيقى نمى داشت. اگر ما هم توفيقى كسب كرده ايم، به لطف خدا بوده است.

در عين حال، من سعى كرده ام كه امورى را در درس و تحصيل رعايت كنم كه آن هم اگر انجام پذيرفته، به لطف خداوند متعال و عنايت اهل بيت، عليهم السلام، بوده است. از جمله آن امور:

1. انتخاب اساتيد خوب كه نام آن بزرگان را بردم. استاد، نقش تعيين كننده اى در سرنوشت انسان دارد، مرحوم علامه طباطبايى، از استادشان مرحوم حضرت آقاى قاضى، نقل مى فرمودند كه: «اگر نصف عمر در طلب استاد بگذرد جا دارد».

2. انتخاب هم مباحثه ى خوب.

3. سعى كرده ام كه امور دنيوى، مانع تحصيل نشود. از اين روى، به لطف خدا و اعتقادى كه به اين راه داشته ام، روزانه، بيش از ده دوازده ساعت، مشغول تحصيل بوده ام.

4. نظم.

استاد بزرگوار ما، حضرت امام، افزون بر اين كه خود منظم بود، از اين كه شاگردى بى نظم به درس حاضر مى شد، به شدت ناراحت مى گرديد و مى فرمود:

«من نمى گويم به درس من بياييد، ولى اگر مى خواهيد بياييد، منظم بياييد.»

نظم، بسيار خوب است، به عمر انسان، بركت مى دهد. يك طلبه بانظم، بازدهى اش، چند برابر طلبه بى نظم است.

5. خوب خواندن. اين كه بعضى از طلبه ها ده سال، بيست سال درس خارج مى روند، ولى به جايى نمى رسند، به خاطر اين است كه دروس پايه را خوب و دقيق، نخوانده اند، بويژه ادبيات. طلبه، بايد اديب باشد. به اين معنى كه وقتى عبارت عربى را مى بيند، ناخودآگاه، آن را صحيح بخواند. همچنين سطح را بايد خوب بخواند.

حوزه: آيا در مسائل اخلاقى، استاد خاصى داشته ايد.

-: استاد خاص به معناى مصطلح،

خير موافق آن هم نيستم. زيرا،

اولا، استاد خصوصى، خيلى كم است، مخصوصا در حوزه ى فعلى ما، كه حدود سى هزار طلبه دارد، اگر بخواهيم به نسبت اين تعداد، استاد خصوصى اخلاق داشته باشيم، بايد تعداد زيادى استاد اخلاق داشته باشيم كه چنين چيزى در حوزه ى فعلى ما، ممكن نيست.

اين كه حضرت امام، بارها نسبت به مرحوم شاه آبادى، اظهار ارادت مى كرد و از ايشان، باعظمت ياد مى كرد، بدين خاطر بود كه امام، پس از تلاشهاى بسيار، موفق شده بود، استادى در اخلاق، آن گونه كه مى خواهد، بيابد.

ثانيا، استاد خصوصى به اين معنى كه انسان خود را در اختيار او بگذارد و فقه و اصول وديگر مباحث را در حاشيه ى كار قرار دهد، اين نيز، افراط است و نادرست. به عقيده ى من، نه تنها سودى نخواهد داشت، كه ممكن است ضرر نيز داشته باشد. علم و تزكيه بايد همراه هم باشند.

افرادى را سراغ دارم كه با ولع بسيار مسائل اخلاقى را اين گونه دنبال مى كردند، استاد خصوصى داشتند و... ولى در نهايت، راه به جايى نبردند و منحرف شدند و با حوزه ى علميه و نظام مقدس جمهورى اسلامى به معارضه برخاستند.

بنابراين، با اين گونه استاد خصوصى داشتن در اخلاق، موافق نيستم و خود نيز، استاد خصوصى نداشته ام.

البته، از محضر حضرت امام و علامه طباطبايى، استفاده هاى اخلاقى و معنوى

فراوان برده ام و خدا را همواره، بر اين حهت شاكرم كه در زمانى وارد حوزه ى قم شدم كه دو استاد برجسته مانند امام و علامه، در آن، حضور داشتند و من توانستم در فقه، اصول، فلسفه، عرفان و اخلاق از خدمت آن دو بزرگوار، بهره

ببرم.

حوزه: لطفا شمه اى از ويژگيهاى اخلاقى امام خمينى را بيان فرماييد:

- حضرت امام مجسمه ى اخلاق اسلامى بود و حقيقتا بايد گفت كه جنبه ى سياسى ايشان بعد از نهضت، جنبه هاى ديگر آن مرد بزرگ، بويژه جنبه ى علمى و جنبه ى اخلاقى ايشان را تا قدرى تحت الشعاع قرار داد.

1. از امتيازهاى بارز ايشان، احتراز از محرمات بود. سالهاى متمادى كه در خدمت ايشان بودم، يك عمل مكروه از آن مرد ملاحظه نشد، حتى اگر شبهه ى گناه پيش مى آمد، حالت نگرانى از ايشان نمايان مى شد و لذا در مقابل انجام محرمات مخصوصا از قشر طلبه عكس العمل شديد نشان مى داد.

2. ويژگى اخلاقى ديگر امام، احترام ايشان به علماء اسلام بود.

از وحيد بهبهانى، آن محقق جليل، نقل شده است:

«اگر به جايى رسيده ام مرهون احترامى است كه براى فقهاء و علماى اسلام قائل شده ام».

و اين خصلت در امام، هميشه جلوه گر بود، نه تنها به مثل شيخ طوسى و صاحب جواهر و شيخ انصارى احترام ويژه مى نهاد و با تجليل از آن ياد مى كردند، بلكه درباره ى امثال آية الله مؤسس يا آية الله بروجردى نيز، بارها مى فرمود: «در سر حد كرامت است كه يك پيرمرد، به اين خوبى حوزه علميه و بلكه عالم تشيع را اداره مى كند.»

3. از ديگر خصائص اخلاقى ايشان، تواضع بود و همان طور كه مقام و رياست در شخصيت رسول اكرم و ائمه طاهرين، عليهم السلام، نتوانست اثرى بگذارد، در مورد اين فرزند عالى مقدار آنان هم اين گونه بود. همان تواضعى كه در دوران پيش از مرجعيت داشتند، تا آخر عمر پربركت خود حفظ فرمودند و ما مى ديديم كه ايشان چگونه

در مقابل مردم و يا جوانان بسيجى و يا خانواده ى معظم شهدا و فرزندان آنان و يا جانبازان، كوچكى و تواضع و خفض جناح مى فرمودند.

4. امتياز اخلاقى ديگر امام، زهد آن مرد بزرگ بود. زهد، يعنى دل نبستن به دنيا و همدل نشدن با ماديات. ساده زيستى امام هميشه زبانزد بود. از تشريفات و تجملات، حقيقات رنج مى برد و هميشه ديگران و بالاخص طلاب را به زهد و ساده زيستى و حفظ زى طلبگى نصيحت و توصيه مى فرمود و شما ديديد كه در همان دورانى كه در رأس قدرت بودند، همان زندگى بى آلايش روحانى را حفظ فرمودند و اجازه ذره اى تجاوز از آن را به اطرافيان ندادند.

5.خصيصه ى مهم ديگر شخصيت دادن به افراد بود. چنان كه از رسول گرامى اسلام (ص) نقل شده است ايشان چنان با اصحاب خود رفتار مى كردند كه هر فردى گمان مى كرد كه اعز افراد نزد پيامبر اكرم (ص) است استاد بزرگوار ما در برخورد با شاگردان و بويژه در درسهاى حوزوى خود، اين گونه عمل مى كردند و با اين حركت خود، استعداد شاگردان را شكوفا مى كردند.

6. ويژگى ديگر ايشان كه براى خود من اعجاب انگيز و پند بزرگى بود، اين مسأله است كه در مجالس غيردرسى، وقتى فرعى از فروع علمى مطرح مى شد و هر كس به فراخور خود مطلبى را ارائه مى كرد، تنها اگر از ايشان اظهارنظرى مى خواستند، صحبت مى فرمود، آن هم در حد اختصار. اين روش از نظر اهل علم، جدا فضيلت بزرگى به شمار مى آيد. هنيئا لارباب النعيم نعيمهم.

7. از ويژگيهاى ديگر ايشان كه به نظر من تناسب تام با خصائص اخلاقى ايشان دارد،

درك ايشان از مقام امامت و ولايت بود؛ چرا كه چنان دركى را جز به متخلقان اخلاق الهى نمى دهند. شما اگر به كتب عرفانى امام و شروحى كه بر ادعيه و روايات مرقوم فرموده اند، مراجعه كنيد، به خوبى درمى يابيد كه ايشان مقام امامت و ولايت كبرى را يافته است، نظير آدم تشنه اى كه تشنگى را با سراسر وجود خود دريافته. هنيئا له و رزقنا الله و اياكم. و متأسفانه حق اين كتاب هاى ارزشمند و ديگر كتب ايشان در حوزه رعايت نشده است، اين كتابها مورد تدريس و تدرس و مراجعه ى اهل تحقيق باشد.

به هر صورت مجموعه ى اين خصائل و صفات بارز ديگر موجب شد كه آن بزرگوار حاكميت بر قلوب پيدا كند. اين مطلب در قرآن شريف و روايات معصصومين (ع) به صراحت وجود دارد كه محبت افراد متقى در قلوب ريخته مى شود و ابهت آنان نيز در دلها رسوخ مى كند. قرآن كريم مى فرمايد:

«ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا».

مريم، 96

و امام حسن (ع) نيز در توصيه هاى پايان عمر شريف خود، به جنادة بن ابى اميه مى فرمايد:

«و اذا اردت عزا بلا عشيرة و هيبة بلا سلطان، فاخرج من ذل معصية الله الى عز طاعة الله عزوجل».

بحارالانوار، ج 139/44

امام حقا مصداق اين آيه و روايت بود.

حوزه: حضرت عالى از اساتيد درس اخلاق در حوزه ى عمليه قم هستيد، لطفا بفرماييد كه چه عاملى سبب شد كه به تدريس اخلاق بپردازيد.

- مسأله تهذيب نفس، موضوع مهمى است. قرآن شريف، به اين مسأله، بسيار اهميت داده است. تا آن جا كه بعثت همه ى انبياء و رسول گرامى اسلام و

نزول قرآن را براى تحقق همين مهم مى داند.

«هو الذى بعث فى الاميين رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين.»

جمعه؛ 2

اوست خدايى كه به ميان مردمى بى كتاب، پيامبرى از خودشان مبعوث داشت، تا آياتش بر آنان بخواند و كتاب و حكمتشان بياموزد. اگر چه پيش از آن، در گمراهى آشكار بودند.

تهذيب نفس براى طلبه، از اهميت بيشترى برخوردار است. طلبه، همان وقتى كه مى گويد:

«بدان ايدك الله تعالى فى الدارين»، بايد بگويد:«هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم...» دو بال علم و تهذيب، بايد با هم باشند. اگر بال علم باشد، بدون تهذيب، افزون بر اين كه علم، براى شخص، حجاب اكبر مى شود، وزر وبالش نيز، دامنگير افراد جامعه مى شود.

امام خمينى، رضوان الله عليه، به مسأله تهذيب نفس، بسيار اهميت مى داد. هم خود مرد عمل بود و هم ديگران را، بويژه طلاب علوم دينى را هشدار مى داد. حتى در آخرين سخن به جاى مانده از ايشان؛ يعنى در وصيت نامه سياسى-الهى مرقوم فرموده است:

«از بالاترين و والاترين حوزه هايى كه لازم است به طور همگانى مورد تعليم و تعلم قرار گيرد. علوم معنوى اسلامى، از قبيل علم اخلاق و تهذيب نفس و سير و سلوك الى الله، رزقنا الله و اياكم، كه جهاد اكبر مى باشد.»

امام، در عين اين كه به فراگيرى فقه جواهرى و تمسك به روش سنتى تاكيد مى ورزيد، تهذيب اخلاق و تزكيه نفس را هم سفارش مى فرمود.

بنده، پيش از آن كه به حوزه بيايم، به مسائل اخلاقى و

مجالس موعظه، علاقه مند بودم. يادم هست بچه بودم در ايام محرم، در مجالس روضه مى نشستم و از منبرهاى اخلاقى و مفيد، بهره مى بردم.

پس از طلبگى، اين ذوق نسبت به مسائل اخلاقى،در من تشديد شد.

حضرت امام، روزهاى شروع درس و پايان درس، مطالب اخلاقى مى فرمود. اين روزها، براى من، شادى آفرين بود. خيلى به وجد مى آمدم.

اما اين كه چه شد درس اخلاق شروع كردم؟ پس از تبعيد حضرت امام به تركيه، گروهى از آقايان طلاب، به بنده اصرار كردند كه درس اخلاق شروع كنم. من نپذيرفتم، زيرا خود را شايسته آن نمى دانستم.

تا اين كه يك روز، براى خواندن نماز ظهر به مدرسه فيضيه رفته بودم، آقايى آمد استخاره اى خواست. استخاره گرفتم، خيلى خوب آمد. فرداى آن روز، كه روز پنج شنبه بود، تعدادى از طلاب آمدند كه اعلاميه اى پخش شده كه شما شب جمعه، درس اخلاق مى گوييد! معلوم شد، آن استخاره روز گذشته، براى همين بوده است. گفتند: ما هر چه اصرار كرديم، شما نپذيرفتيد، استخاره كرديم، خوب آمد، اعلاميه را پخش كرديم.

ديدم، در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته ام. ناچار شب آمدم فيضيه، در مدرس زير كتابخانه، كه محل درس اعلام كرده بودند، درس اخلاق را شروع كردم. مدتى درس ادامه يافت. جمعيت زيادى شركت مى كردند و استقبال، خيلى خوب بود. تا اين كه ساواك، ما را از مدرسه ى فيضيه بيرون كرد. به مدرسه ى حجتيه رفتيم، از آن جا هم ما را بيرون كردند. حسينيه اراك رفتيم. چون افراد شركت كننده زياد بودند، بسيارى از افراد، بيرون حسينيه، در كوچه مى ايستادند و راه مردم مسدود مى شد، تصميم گرفتيم به جاى وسيع ترى

درس را انتقال دهيم. تا اين كه پس از تلاش بسيار برخى از طلاب، توانستيم به مسجد اعظم برويم.

پس از انقلاب هم، اين درس ادامه يافت و بحمد الله جمعيت خوبى شركت مى كرد.

يك وقتى، يكى از علماى بزرگ مى فرمايد:

«به امام عرض كردم، فلانى درس اخلاق مى گويد. جمعيت زيادى شركت مى كند.

امام، آن قدر خوشحال شد كه سه مرتبه فرمود: الحمد لله رب العالمين».

اين، نشاندهنده ى اهتمام ايشان، به علم اخلاق است و لزوم برگزارى جلسات درس اخلاق.

بنابراين، درس اخلاق من، خود به خود پيش آمد و تمايل ذاتى و ذوق اخلاقى من هم، كمك كار شد، كه بتوانم آن را ادامه دهم.

به لطف الهى، تلاش فراوان كرده ام كه اين درسها براى خود و شنوندگان، مفيد باشد. البته درس اخلاق، درس انسان سازى است و كارى بسيار مشكل. به تعبير حضرت امام كه مى فرمود:

«مى گويند: ملا شدن چه آسان، آدم شدن، چه مشكل، اما شيخ ما مى فرمود: ملا شدن چه مشكل، آدم شدن، محال است».

واقعيت هم، همين است. كار بسيار طاقت فرسايى است.

حوزه: حضرت عالى وضع كنونى اخلاق و ديگر علوم را در حوزه ها، چگونه مى بينيد.

- در حال حاضر، حوزه را، نه تنها از نظر اخلاق، كه از نظر توجه به فقه و اصول نيز آن چنان كه شايسته است، در مخاطره مى بينم. گر چه مى دانم، با لطف خداوند و تلاش مدرسان و طلاب، آسيبى به آن نخواهد رسيد.

فراموش نمى كنم راجع به تشكيل شوراى مديريت، با چند نفر از بزرگان، رفته بوديم خدمت حضرت امام.

بنده به ايشان عرض كردم: آقا! حوزه را از نظر علمى در مخاطره مى بينيم.

ايشان، با

خونسردى فرمود:

«غم اين كه حوزه در مخاطره است، نخوريد. در زمان رضا شاه، وضع به قدرى بد بود كه طلبه ها، روزها مى رفتند بيرون از حوزه و به باغهاى اطراف شهر پناه مى بردند و شب به حوزه برمى گشتند. در عين حال، حوزه حفظ شد و از خطر، نجات يافت». بعد راجع به تشكيلات مديريت فرمود:

«فكر كنيد كه چه بايد كرد. اگر چيزى به من مربوط شد، اقدام مى كنم.»

به بنده فرمود:

«برو خدمت آقاى گلپاييگانى، از ايشان نظرخواهى بكن.»

شب، با آية الله مصباح يزدى، خدمت آية الله العظمى گلپايگانى رفتيم. در محضر ايشان هم، من از وضعيت علمى حوزه، اظهار نگرانى كردم. از قضا، ايشان هم فرمود:

«نگران نباشيد، حوزه صاحب دارد.»

ايشان هم مانند امام، به سختى ها و رنج هاى دوران رضا شاه اشاره كرد.

اين كه بنده عرض مى كنم، حوزه در مخاطره است، نه اين كه آسيب پذير باشد. بنده، با توجه به انتظارات فراوانى كه امروز هست، عرض مى كنم: توجه به اخلاق و فقه و اصول، كم رنگ شده است و گرنه كارهاى جنبى كه اكنون در حوزه براى حفظ نظام و عالم تشيع مى شود، بسيار است. امروز، در حوزه هاى علميه، كارهاى مفيد فراوانى انجام مى شود كه جاى تشكر آن باقى است. ولى توصيه حضرت امام، به تهذيب و اخلاق و تأكيد ايشان بر فقه و اصول را نبايداز ياد ببريم لذا توصيه مى كنم به طلاب عزيز كه به اخلاق، اهميت بدهند. فقه و اصول را جدى بگيرند. فقه، فقه جواهرى و اصول هم، اصول سنتى. مقصودم از اصول سنتى، اصول، به روش بزرگان و اساتيد گذشته است، نه فرو رفتن در مسائل

اصول و مطرح كردن نظريه اى و اقوال گوناگون را درباره ى آن نقل كردن و به نقد و بررسى گذاردن و آن گاه، نظريه اى را پذيرفتن و چندين روز براى آن استدلال آوردن و...

مقصودم از اهميت دادن به اصول، اين نيست، هر چند، كار علمى است. ولى بزرگان ما، مرحوم حضرات آيات: حكيم، بروجردى، حائرى، داماد، امام و... يك دوره اصول را پنج - شش سال به پايان مى رساندند، بدون اين كه مطلبى را كم بگذارند و به مباحث لازم و ضرورى توجه كنند.

امام بزرگوار، از اين جهت بسيار خوب عمل مى كردند. بعضى از اين مباحث، نظير بحث طلب و اراده، بحث هاى مهم و ارزشمندى هستند، اما در جاى خود. اينها به علم اصول ربطى ندارند.

به قول مرحوم آية الله العظمى بروجردى:

«اصول ما، به واسطه ى همين زوائد، آماس شد و بايد براى زوائد آن، فكر اساسى بشود.»

امام، در بحث خارج اصول خود، وقتى به بحث انسداد رسيدند، فرمودند:

«ما چون حجيت خبر واحد را اثبات كرديم، احتياجى به اين بحث نداريم.»

در تقريراتى كه از اصول ايشان نوشته ام، در جمادى الاولى 1374، اين مطلب را اين گونه تقرير كرده ام:

«هذا، تمام الكلام فى حجية الخبر الواحد و حيث اثبتناه فدليل الانسداد باطل بداهة اذ فى مقدماته عدم الدليل، و الخبر الواحد، دليل واف بمعظم الفقه، بل بتمامه مع ضم الاجماعات و المشهورات و حيث ان العمر قصير و لكل شى آفات و البحث عن دليل الانسداد تطويل بلا طائل، بل يمكن ان يقال، ان بحثه لا يخلو عن الاشكال، فالاعرض عنه أحسن، بل واجب.»

نظر همين مطلب را در حواشى بر

كفايه، كه اخيرا از ايشان منتشر شده، آورده اند.

(انوار الهداية، ج 317/1).

بنابراين، به جاى چندين سال معطل ماندن در اصول و طرح مباحث صرفا علمى، به قرآن و ديگر معارف اسلامى بالاخص علم اخلاق بپردازيم. امروز، نياز فراوان به اين گونه بحثهاست. حوزه، چشم و چراغ تشيع و جهان اسلام است.

من دو سال پيش، در جواب درخواستى از مديريت حوزه ى علميه ى قم، چهل و پنج موضوع لازم به بحث را معرفى كردم و گفتم روى اين موضوعات، كه بعضى فقهى و بعضى اصولى و بعضى اقتصادى بود، كار تفصيلى كه نياز امروز مردم و حكومت اسلامى را برآورده كند، نشده و اين، وظيفه ى حوزه هاست كه به اين امور لازم بپردازند.

حوزه: اگر ممكن است، فهرست آن موضوعات را براى استفاده خوانندگان مجله بفرماييد.

- موضوعات، چنانكه گفتم، در سه بخش: فقهى، اصولى و اقتصادى بود، بدين شرح:

فقهى:

1. بررسى تحليلى «تغريرات» و اختيارات دولت اسلامى در اين رابطه.

2. نگرش فقهى به مسأله «حفظ و سلامت محيط زيست».

3. بررسى فقهى مسأله «كنترل جمعيت و مواليد» و حدود و اختيارات دولت اسلامى.

4. حدود اختيارات ولى فقيه.

5. برسى تحليلى«قوانين مدنى» - عام و خاص - در فقه اسلامى.

6. بررسى مسائل مستحدثه حج.

7. بررسى مسائل مستحدثه ى قضا.

8. بررسى تحليلى آراء و انظار امام خمينى و سير تحولات اين ديدگاهها. (به عنوان اولين ولى فقيه كه موفق به تشكيل حكومت اسلامى شدند».

9. هنرهاى تجسمى: مجسمه سازى، معمارى و...

10. هنرهاى تصويرى: فيلم، عكس و...

11. بررسى فقهى مسأله «حجاب». (با عنايت به ضرورت احياى چادر كه از ارزشهاى اسلامى و ملى در كشور ماست).

12. بررسى فقهى

معضلات و تنگناهاى پزشكى: پيوند اعضاء خريد و فروش اعضاء و خون، تلقيح مصنوعى، جلوگيرى از باردارى و...

13. فقه سياست و روابط خارجى دولت اسلامى.

14. فقه دفاع و امور نظامى.

15. بررسى تحليلى «موسيقى و غنا». (با عنايت به آراء سهل انگارانه ايكه بعضا در اين باب ارائه مى شود).

موضوعات اقتصادى:

1. بررسى معاملات ارزى.

2. بررسى و تحليل بورس اوراق بهادار.

3. كنترل و نظارت بر قيمتها و حدود اختيارات نظام اسلامى.

4. بررسى ماليات و خوديارى ها و اختيارات نظام اسلامى.

5. تحليل محدوده ى نظام مالكيت فردى و حل تعارضات آن با مالكيت دولت.

6. بررسى معضلات و اشكالات وارده بر بانكدارى اسلامى.

7. نگرش فقهى به مسأله زمين.

8. تجارت خارجى و جايگاه آن در فقه اسلامى.

9. بررسى انفال و ثروت هاى عمومى ملى و شؤون و اختيارات دولت اسلامى در رابطه با آن.

10. بازنگرى فقهى باب مزارعه.

11. بازنگرى فقهى باب مضاربه.

12. بازنگرى فقهى باب اجاره.

13. بازنگرى فقهى باب رهن.

14. قواعد اصولى و كلى در باب معاملات.

15. بررسى روابط كارگر و كارفرما.

موضوعات اصولى:

1. تكليف مدركات حقيقى و اعتبارى «حقايق و اعتباريات» در علم اصول و تأثيرات بازشناسى اين دو در شيوه استنباط فقهى.

2.جايگاه «عرف» در علم اصول و ارزش آن در دستيابى به قوانين فقهى.

3. تنقيح مناط و محدوده ى ارزشى آن در فقه.

4. بررسى تحليلى عناصر مكان و زمان در اجتهاد.

5. كاربرد و تأثيرات فلسفه در علم اصول.

6. كاربرد و تأثيرات منطق در علم اصول.

7. كاربرد و تأثيرات نحو در علم اصول.

8. بررسى تحليلى سيره ى مسلمانان و محدوده ى ارزشى

آن در استنباط فقهى.

9. تفكيك اوامر ولايى و تبليغى معصومين و تأثيرات بازشناسى اين دو در شيوه ى استنباط فقهى.

10. نگرش روش شناسانه «حجيت ظهور» و بررسى شيوه هاى استظهار و ارزش اين شيوه ها در استنباط.

11. سير تاريخى علم اصول و بررسى بالندگى و ركود آن در بستر تاريخ.

12. بررسى و شناخت مذاق شريعت و روح فقه و محدوده ى ارزشى آن در استنباط فقهى. (روح فقه، عبارت است از نظريه هاى عملى و اصولى كه ساختار زيربنايى قوانين فقهى را شكل مى دهد و به تعبير ديگر زيربناهاى فقهى، كه منشاء احكام فقهى مى شود و فقيه در موارد سكوت ادله، يا تناقض و يا ابهام و تنافى آن، به آنها استناد مى كند.)

13. جايگاه بناى عقلاء و ارزش آن، در دستيابى به قوانين فقهى.

14. ميزان كاربرد عملى علم اصول در فقه (اين كه در كتابهاى فقهى، حقيقتا، به چه ميزان از علم اصول بهره بردارى مى شود.)

15. تفكيك و تعيين مباحث كم فايده و بى ثمر در علم اصول.

حوزه: در جهت اصلاح وضعيت اخلاقى حوزه، چه پيشنهادى داريد.

- پيشنهادى به مدرسان و گردانندگان حوزه دارم و توصيه اى به طلاب عزيز.

پيشنهادم اين است كه درس اخلاق را در حوزه زياد كنند. يكى از بزرگان مى گفت:

«در زمان مرحوم آقا سيد عبدالهادى شيرازى در حوزه ى نجف، سى درس اخلاق بود.» در حوزه ما، حداقل، اكنون بايد سى درس اخلاق باشد. البته كسانى كه مى خواهند درس اخلاق بگويند، بايد افراد مهذبى باشند كه بحمدالله چنين افرادى هستند در حوزه.

مدرسانى كه درس فقه و اصول و ادبيات مى گويند، مى توانند در ضمن بحث ها، نكات اخلاقى را يادآور شوند

و حداقل، يك روز در هفته را به تذكرات اخلاقى اختصاص بدهند، چنانكه روش برخى از بزرگان ما بوده است.

سفارشى هم به طلبه ها دارم. از اينان مى خواهم كه به اخلاق و تهذيب نفس، اهميت بدهند. كتابهاى اخلاقى را زياد بخوانند. قرآن را، با اين نگاه، زياد بخوانند. اصول كافى، بخصوص جلد دوم آن، روايات مفيدى را مرحوم كلينى دسته بندى كرده است.

اين را بدانيد كه علم بدون تهذيب نفس، ضررش، بيش از نفعش است. حجابى مى شود كه خداى نكرده، انسان را به انحراف مى كشاند.

حوزه: از حضرت عالى، اخيرا اثرى منتشر شده به نام «دراسات فى الاخلاق و شؤون الحكمة العملية» لطفا بفرماييد به چه انگيزه اى دست به نگارش آن زديد و چه خلأى احساس مى كرديد.

- برخى از مباحث اخلاقى كه پس از انقلاب اسلامى، در نهادها و ارگانها داشته ام، به صورت موضوعى و مجموعه اى چاپ شده است كه به بيش از بيست جلد مى رسد. با اينكه گفتار بوده و تبديل گفتار به نوشتار، نواقصى را، خواه ناخواه، در پى دارد، ولى مورد استقبال واقع شده، به گونه اى كه برخى از آنها، تيراژ بسيار بالايى دارد. از اين روى احساس كردم، جامعه به اين گونه آثار نياز دارد. از سويى، آثار مكتوب در اخلاق، كم داريم و آنها هم، كمبودهايى دارند. مثلا، «احياءالعلوم» نوشته غزالى، ام الكتب در اخلاق است. اين اثر، با اينكه اثرى است ارزشمند، ولى نواقصى دارد، هم در محتوا و هم در روش.

مرحوم فيض، زحمت كشيد و اين كتاب را خلاصه كرد و روايات اهل بيت را بدان افزود، با اين حال «محجة البيضاء» نيز، خالى از اشكال نيست.

زيرا هر چه باشد، تهذيب و تصحيح همان «احياءالعلوم» است.

من، تعجب مى كنم كه چرا مرحوم فيض، با آن همه توانايى علمى، اثرى مستقل در اخلاق، ننگاشت.

بعدها مرحوم نراقى، جامع السعادات را نگاشت. اين اثر هم، متأثر از احياءالعلوم غزالى است. از اين روى، وقتى به بحثهاى سنگين و ظريف اخلاقى مى رسد، از آنچه در «احياءالعلوم» تجاوز نمى كند. و ضمنا متأثر از اخلاق ارسطويى و يونانى هم هست.

معراج السعادة هم، تلخيص و ترجمه جامع السعادات است به اضافه ى برخى از اشعار فارسى.

ديدم كتاب اخلاقى متكى بر ثقلين (كتاب و عترت) كه از متن دين استخراج شده باشد، كم است. به اين نكته توجه اساسى كرده ام كه علم اخلاق بايد دلربا و دل انگيز باشد و اگر قرار شد علم اخلاق را با مصطلحات و انقسامات فلسفى مخطوط كنيم و همان شيوه ى يونانى و ارسطويى را در اين علم دنبال كنيم، همان طورى كه ابن مسكويه در «طهارة الاعراق» و خواجه نصير در بعض كتابهايش و نراقى در «جامع السعادات» و ديگران كرده اند، كام هيچ خواننده اى شيرين نخواهد شد و اثر لازم را در دل سالكان نخواهد گذارد و به عكس اگر اخلاق از متن دين، يعنى از دل كتاب و سنت كه سرشار از معارف عميق اخلاقى هستند، استخراج شود، بى هيج ترديد آن طراوت و حلاوت لازم را پيدا خواهد كرد و عقيم نخواهد ماند. از خداوند متعال، خواستم توفيق دهد، تا بتوانم، اثرى در اخلاق، با تكيه بر قرآن و عترت، بنويسم.

ابتدا تصميم داشتم، گروهى تشكيل بدهم و چندين جلد اخلاق به زبان فارسى، با استفاده از ديگر علوم وابسته، بنويسم، ولى

مقدر نشد. از اين روى تصميم گرفتم، به زبان عربى بنويسم، اگر مورد قبول افتاد، ديگران آن را ترجمه كنند، تعليقه بزنند و اشكالاتش را برطرف سازند.

تاكنون، يك جلد آن چاپ شده، مجلدات ديگر نيز، در دست اقدام است. به نظر خودم، آن چه مى خواستم، موفق شده ام، تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد.

حوزه: حضرت عالى تأليفات ديگرى هم داريد، درباره ى آنها توضيح بفرماييد.

- در فقه و اصول، هم تأليف دارم و هم تقرير. از حضرت امام، آية الله العظمى بروجردى و آية الله العظمى داماد تقريرات بسيارى در فقه و اصول نوشته ام.-

حوزه: در پايان، تقاضا داريم، توصيه اى براى ما و خوانندگان مجله بفرماييد.

- به جاى اين كه خود توصيه كنم، در توصيه، از دو استاد بزرگوار خود، حضرت امام و علامه طباطبايى، براى شما نقل مى كنم:

اوايل پيروزى انقلاب، روزى خدمت امام بوديم. گروهى از شركت نفت، براى ملاقات و بيعت با رهبرى، خدمت امام آمده بودند. سخنگوى آنان، خيلى خوب، صحبت كرد. از جمله گفت:

«آقا! نيامده ايم بگوييم از انقلاب، چه مى خواهيم آمده ايم بگوييم انقلاب، از ما چه مى خواهد».

امام، از اين سخن، بسيار خوشش آمد و برافروخته شد. آن گاه در پاسخ اين عزيزان فرمود:

«انقلاب، از شما، دو چيز مى خواهد:

يكى تهذيب نفس. چون اگر انسان، مهذب نباشد، نمى تواند براى انسانيت و جامعه اش، مفيد باشد. خودگرا و خودمحور مى شود آن گاه، هم خود بيچاره مى شود و هم ديگران را بيچاره مى كند. هر چه پست و مقام، بالاتر باشد، ضررش بيشتر خواهد شد. دومين چيزى كه انقلاب از شما مى خواهد، عمل به وظيفه است. هر كس،

هر جا كه هست آن چه را كه وظيفه ى اوست، خوب انجام دهد.»

راستى اگر، همه ى ما، اين دو توصيه حضرت امام را عمل مى كرديم، خيلى پيشرفت ما بيشتر بود.

متأسفانه، اين چند ساله، هر ضربه اى كه خورده ايم، يا به خاطر اين بوده است كه خودساخته نبوده ايم، يا اين كه در عمل به وظيفه، كوتاهى كرده ايم.

من، اين توصيه امام را تكرار مى كنم كه ما در اين نظام مقدس و اين نعمت بزرگ الهى، دو وظيفه داريم:

1. تهذيب نفس.

2. عمل به وظيفه.

اما توصيه اى از مرحوم علامه طباطبائى: آخرين جلسه اى بود كه با گروهى از بزرگان، خدمت ايشان رفتيم. حال ايشان، خوب نبود. به احترام جمع، نشست، ولى حرف نمى زد. جلسه، طول كشيد. بنده به ايشان عرض كردم، توصيه اى بفرماييد، تا مرخص شويم. ايشان فرمود: «چيزى يادم نيست» بعد، بلافاصله فرمود:

«اين آيه، يادم آمد: اذكرونى، اذكركم و اشكروا لى و لا تكفرون».

بعد از آن جلسه، حال ايشان بد مى شود و ايشان را به بيمارستان مى برند. لحظات آخر عمر شريف بود كه به ملاقات ايشان رفتيم. ما كه از اتاق آمديم بيرون، از قول خانم ايشان نقل كردند:

«لحظه ى مرگ، ايشان چشمها را باز كردند و به گوشه اى خير شدند. آن گاه، سه مرتبه فرمودند: توجه! توجه! توجه و از دنيا رفتند.»

اين آخرين جمله ايشان، با آن آخرين، توصيه ى ايشان، هر دو، براى ما، يك پيام دارد كه به ياد خدا باشيد، همه ما، در محضر خداييم. توجه به نعمتهاى خدا، توجه به اين كه ما در اين دنيا، بايد به كمال برسيم. توجه به اين كه قبرى هست، برزخى هست،

معادى هست.

مرحوم شهيد، در دستورالعمل اخلاقى خود، توصيه مى فرمايد:

«انسان، در هر روز، حداقل، بايد دو مرتبه به ياد مرگ باشد.»

توجه به اين كه ما ساخته شده ايم كه در رفاه مطلق و لذت مطلق باشيم. هر كسى به اندازه ى سعه وجودى خود.

يكى لذت مطلقش، در «جنات تجرى من تحت الانهار» است.

و يكى در صحبت كردن خدا با او «سلام قولا من رب رحيم». مباد كه اين لذتها را از ياد ببريم و فرو رويم در لذت هاى زودگذر دنيا اگر لذت باشند و بشود اسم لذت روى آنها گذارد.

اين جمله علامه، خيلى مهم است: توجه.

از خداوند مى خواهم، اين حال توجه را به همه ى ما عطا كند.

حوزه: از اين كه مزاحم وقت شريف حضرت عالى شديم، پوزش مى طلبيم و از حضرت عالى، به خاطر اين لطف، سپاسگزاريم.

- من هم از شما تشكر مى كنم و اميدوارم آنچه گفتم، مورد رضايت حضرت ولى عصر (عج) و مورد توجه شما واقع شود و اگر وقت شما را گرفتم، گفته هايم مفيد باشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

مظاهري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1370 -1293 ش)، دانشمند، پژوهشگر، مترجم و استاد. در تهران به دنيا آمد. در دوازده سالگى كتاب «تاريخ روم» را نوشت كه خود نقاشى هاى آن را انجام داده بود. در سيزده سالگى در زمره دانش آموزان ممتاز ديپلمه براى تحصيلات عالى به فرانسه عزيمت كرد. وى از 1307 تا 1311 ش در دانشگه سن كلووشارتر و سپس در دانشگاه سوربن به تكميل تحصيلات پرداخت و در 1312 ش پايان نامه ى دكتراى خود را تحت عنوان «خانواده ى ايرانى در ادوار پيش از اسلام» ارائه كرد. وى در طى جنگ

جهانى دوم به كار تحقيق و كشاورزى پرداخت. بعد از پايان جنگ به عنوان كارشناس نسخ خطى فارسى وارد كتابخانه ى ملى پاريس شد. در 1327 ش به عضويت فرهنگستان بين المللى تاريخ علوم و در 1336 ش به عنوان مدرس مدرسه ى مطالعات عاليه ى علوم اجتماعى برگزيده شد و بنا به دعوت يونسكو نگارش بخش موسوم به «تاريخ ملل مسلمان در قرن نوزدهم» را در جلد پنجم «تاريخ جهانى بشريت» به عهده گرفت. وى همچنين مقالات زيادى در مجله هاى داخلى و خارجى به چاپ رسانيده است كه از آن جمله: «مقام ايران در هنر جهان»، «تأثير هجوم قوم مغول به ايران و آثار آن»، «پاسخ در مورد تميشه»، «جمال اسدآبادى و جماليسم»، «مان و عرفان»، «زردشت ناشناس»، «كمونيسم مزدك»، «حلاج واقعى»، «پايه گذارى فرهنگ و تمدن» در زمينه معارف اسلامى، «زن و عشق در ايران سنتى» و «مهرهاى پادشاهان ايران» مى باشد وى سرانجام در پاريس درگذشت. از ديگر آثار وى: «مبادى ايرانى علم حساب»، رساله دكتراى ديگرى از وى كه به دانشگاه پاريس ارائه شد؛ «جاده ى ابريشم»؛ «گنجينه هاى ايران»؛ «مقدمه اى بر تاريخ ايران»؛ «استخراج آبهاى پنهانى»، ترجمه ى «انباط المياه الخفيه»؛ «زندگى روزمره ى مسلمانان در سده هاى ميانه، از سده دهم تا سيزدهم ميلادى»، كه در آن اوضاع اجتماعى تمامى سرزمين هاى اسلامى به ويژه ايران و مصر را تحت بررسى قرار داده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :جاده ى ابريشم (1/ پيشگفتار مترجم)، يغما (س 4، ش 4، ص 175 -168، س 5، ش 4، ص 162).

مظاهري، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مظاهري

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/7/1

زندگينامه علمي

پس

از تلمذ جامع المقدمات نزد عمويم با تشويق ايشان و رضايت پدرم در اطاق پسر عمويم واقع در مدرسه نواب مشهد مقدس ساكن شدم و از 1335 تا 1363 تحصيلات و فعاليت علمي اينجانب به شرح زير است :

1. از 1335 تا 1338 تمام كتاب سيوطي و مطول و باب اول و چهارم كتاب مغني و حاشيه ملا عبد الله را نزد اديب نيشابوري تلمذ نمودم و در ايام تعطيلات حوزه شرح قطر را نزد يكي از فضلا تلمذ نمودم .

2. از 1338 تا 1340 لمعتين را نزد مرحوم ميرزا احمد حسيني ، مدرس رسمي حوزه و معالم الاصول و بحث الفاظ قوانين ميرزاي قمي را نزد مرحوم ميرزا محمد اشكذري ، مدرس مدرسه نواب تلمذ نمودم .

3. از 1340 تا 1345 مكاسب و رسائل شيخ انصاري (ره) و كفايتين مرحوم آخوند خراساني (ره) را نزد مرحوم آيت الله حاج شيخ كاظم دامغاني ،در مشهد مقدس تلمذ نمودم .

4. از 1345 تا 1353 خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله سيد محمد هادي ميلاني شامل كتاب زكات و خمس و بيع و خيارات و مكاسب محرمه كتاب مكاسب و شامل جلد دوم كفايه را تلمذ نمودم . به دستور معظم له از شاگردان جزوه درسي سالانه دريافت و نمره داده مي شد .

5. از 1345 تا 1355 تفسير قرآن كريم و درس معارف آن را نزد مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهراني (ره) و شرح منظومه حاج ملا هادي سبزواري همراه با بيان معارف مكتب تفكيك را نزد مرحوم حاج شيخ عبد النبي كجوري (ره) تلمذ نمودم .

6. از 1347 تا 1351 جلد اول

اسفار اربعه و جلد اول و سوم شرح اشارات شيخ الرئيس را نزد شيخ علي تهراني (كه متاسفانه بعد از انقلاب به منافقين پيوست) تلمذ كرده ام .

7. از 1350 تا 1356 خارج فقه (كتاب طهارت و صلوه و حج) و خارج اصول (جلد اول كفايه الاصول) نزد آيت الله حاج ميرزا علي فلسفي ، نزيل مشهد مقدس تلمذ نمودم.

8. از 1356 تا 1363 به حوزه علميه قم انتقال يافتم و مقيم قم شدم و خارج فقه و اصول را از محضر آيت الله حاج رجبعلي وحيد خراساني تلمذ نمودم هر چند در اين دوران مشابه ساير طلاب و اقشار مختلف در تظاهرات و تبليغ مسائل مربوط به انقلاب به شهرها اعزام مي شدم .

9. از 1358 تا 1363 كتاب نفس و قسمتي از الهيات شفا را نزد آيت الله حسن زاده و جلد ششم و هشتم اسفار اربعه را نزد آيت الله جوادي آملي تلمذ نمودم .

10. از 1362 پس از بازگشايي دانشگاهها با اصرار حجة الاسلام لاري ، دكتر احمد احمدي نماينده امام راحل و عضو شوراي انقلاب فرهنگي در آن زمان و با هدف تدريس معارف اسلامي به دانشگاه كشيده شدم و از اين تاريخ تا 1378 به ترتيب در دانشگاه تربيت مدرس و دانشگاه تربيت معلم تهران و دانشگاه صنعتي شريف و دانشگاه علوم اراك و دانشگاه علوم پزشكي اين شهر و دانشگاه آزاد اسلامي واحد اراك به تدريس معارف براي دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد اشتغال داشته و دارم .

11. در اوقات حضور در اراك با سپاه و با كاركنان استانداري و مركز ماشين سازي اراك همكاري تدريسي و

تبليغي مستمر داشته ام .

12. از 1378 پس از موفقيت در امتحانات كتبي و شفاهي خبرگان بي مدرك و دفاع از رساله دكتري تحت عنوان «حدوث و قدم جهان در آثار ميرداماد» در دانشگاه آزاد اسلامي واحد قم استخدام شدم و اكنون در اين واحد دانشگاهي استاد يار و عضو هيئت علمي تمام وقت مي باشم . در خاتمه لازم به ذكر است كه همكاري تدريس اينجانب با اين واحد دانشگاهي از 1371 شروع و تا كنون ادامه دارد .

مظاهري، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1293.

درگذشت: 1370.

از آثار اوست: خانواده ايرانى در روزگار پيش از اسلام (با مقدمه پل فوكونه و حامد فولادوند، ترجمه عبدالله توكل؛ تهران، 1373).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مظاهري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ مرتضى مظاهرى نجفى از علماء معاصر اصفهان صاحب تأليفات عديده ميباشند، خلاصه ترجمه ايشان چنانچه در اول كتاب مقتبس الياقوت اوست از اين قرار است:

معظم له در شب دوشنبه دوم ماه جمادى الاولى 1316 ق از يك پدر و مادر اصيل و نجيب و ريشه دار متولد شده مرحوم والدش آقا محمد حسن مظاهرى از اشراف و اخيار بودند و در كربلاء معلى وفات نموده و در وادى ايمن مدفون شدند در تاريخ 25 محرم الحرام 1350 و والده ماجده اش از صالحات قائنات و بيوت عاليه بوده اند وى در چنين بيتى و حجر چنين پدر و مادرى تربيت يافته و مقدمات و سطوح را در اصفهان نزد جماعتى از علماء اعلام مانند حاج شيخ محمد حسين فشاركى و حاج سيد ابوالقاسم دهكردى و آخوند ملا عبدالكريم جزى و آيه الله حاج مير محمد صادق احمدآبادى و غيرهم آموخته و در سال 1340 ق مهاجرت بنجف اشرف نموده و از مراجع عظام آن سامان چون آيه الله العظمى السيد ابوالحسن اصفهان و آيه الله نائينى و آيه الله آقا ضياءالدين عراقى و آيه الله السيد ابوتراب خونسارى و حاج شيخ جواد بلاغى استفاده نموده تا بمدارج عاليه علم و كمال و مراتب اجتهاد ارتقاء يافته آنگاه باصفهان مراجعت و بانجام وظائف دينى و روحى پرداخته و در مسجد شيخ لطف الله كه از مساجد معروف اصفهانست اقامه جماعت مى نمود.

آثار و تأليفات ارزنده آنجناب از اين قرار است:

1- نهايه المأمول در شرح كفايه الاصول در 2 جلد. 2-

رسائل استدلاليه در مسائل الفقهيه كه 14 رساله است بدين كيفيت: (1- رساله در عدالت 2- رساله در وضوء 3- رساله در احكام صلح 4- رساله در مكاسب محرمه 5- رساله در خلل صلوه 6- رساله در خيار بيع 7- رساله در احكام بيع 8- رساله در قضاء و شهادات 9- رساله در حكم لباس مشكوك 10- رساله در احكام غصب 11- رساله در حكم كسيكه بميرد و بر او دين باشد 12- رساله در منجزات مريض 13- رساله در احكام ستر و ساتر 14- رساله در احكام شكوك در نماز 15- رساله در حكم بيع صاع من صبره 16- رساله در علم درايه و رجال)

3- كتاب المعارف الرجاليه در مقدمات علم رجال.

4- كتاب الفوائد الغرويه در متفرقات.

5- كتاب مقتبس الياقوت در فضل سكوت

6- كتاب الحجه على ذوى النهى فى حرمه حلق اللحى.

7- نصيحت نامه

8- كتاب آداب الدعا و منتخب الادعيه

9- تقويم شرعى

10- قلع الغيبه

11- احسن اللغه.

سوانح و خاطرات عبرت آميز علامه مظاهرى

خاطرات زندگانى معظم له بسيار است و ما براى تنبه و تذكر بعضى از آنرا اشاره ميكنيم:

1- شفاء يافتن ايشان از مرض شديد العلاجى كه همه مأيوس از حيات ايشان بودند و خداوند بدون وسائل عادى شفا داد.

2- خراب شدن سقف و ديوار بر روى ايشان كه هركس شنيد يقين كرد بفوت ايشان و خداوند او را حفظ نمود از هلاكت و بسلامت بيرون آوردند.

3- غرق شدن در دريا سه مرتبه و نجات دادن خداوند او را از مرگ به لطف خودش.

4- تشرف ايشان بمكه معظمه كرارا بدون وسائل عادى و لوازم ظاهرى.

(1410 -1316 ق)، عالم دينى و فقيه. در خانواده ى علم و تقوا به دنيا

آمد. مقدمات و سطوح را در اصفهان از شيخ محمدحسين فشاركى و سيد ابوالقاسم دهكردى و آخوند ملا عبدالكريم جزى و آيت اللَّه مير محمدصادق احمدآبادى و ديگر علما فراگرفت. در 1340 ق به نجف رفت و در محضر آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه سيد ابوتراب خوانسارى و آيت اللَّه شيخ جواد بلاغى تلمذ نمود تا به درجه ى اجتهاد نايل شد. آنگاه به اصفهان بازگشت و عهده دار امور دينى گرديد و در مسجد شيخ لطف اللَّه به اقامه ى جماعت پرداخت. از آثارش: «نهاية المامول»، در شرح «كفاية الاصول»؛ «رسائل استدلاليه»، در مسائل فقهى، در چهارده رساله، شامل: رساله ى «عدالت»، رساله ى «قضاء و شهادات»، رساله ى «احكام غصب» و...؛ «المعارف الرجالية»، در مقدمات علم رجال؛ «الفوائد الغروية»، در متفرقات؛ «مقتبس الياقوت»، در فضيلت سكوت؛ «آداب الدعاء و منتخب الادعية»؛ «قلع الغيبة»؛ «احسن اللغة»؛ «تقويم شرعى».[1]

عالم دينى.

تولد: 1277(2 جمادى الاولى 1316 ق.)، اصفهان.

درگذشت: 19 تير 1368، اصفهان.

آيت الله مرتضى مظاهرى نجفى، فرزند محمدحسن مظاهرى، مقدمات و سطوح را در اصفهان نزد محمد حسين فشاركى و سيد ابوالقاسم دهكردى و ملا عبدالكريم جزى و آيت الله سيد محمدصادق احمدآبادى و اساتيد ديگر آموخت و در سال 1340 ق. به نجف مهاجرت نمود و از مراجع عظام آن حوزه چون آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله نايينى و آيت الله ضياءالدين عراقى و آيت الله سيد ابوتراب خوانسارى و آيت الله محمدجواد بلاغى استفاده نمود تا به مرحله ى اجتهاد ارتقا يافت. آنگاه به اصفهان آمد و در مسجد شيخ لطف الله اقامه ى جماعت مى نمود. آثار ايشان به اين شرح هستند: نماية المأمول در شرح كفاية الاصول در دو جلد ؛

رسائل استدلاليه در مسائل الفقيه (رسائلى به اين شرح: رساله عدالت، رساله در احكام صلح؛ رساله در مكاسب محرمه؛ رساله در خلل صلوة رساله در خيار بيع؛ رساله در احكام بيع؛ رساله در قضاء و شهادات؛ رساله در حكم لباس مشكوك؛ رساله در احكام غصب؛ رساله در حكم كسى كه بميرد و بر او دين باشد؛ رساله در منجزات مريض؛ رساله در احكام ستر و ساتر؛ رساله در احكام شكوك در نماز؛ رساله در حكم بيع صاع من صبره؛ رساله در علم درايه و رجال)؛ كتاب المعارف الرجالى در مقدمات علم رجال؛ كتاب الفوائد العزريه در متفرقات؛ كتاب مقتبس الياقوت در فضل سكوت؛ كتاب الحجة على ذوى النهى فى حرمة حلق اللحى؛ نصيحت نامه؛ تقويم شرعى؛ قلع الغيبة؛ احسن اللغة.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 6، ش 4، ص 44)، گنجينه ى دانشمندان (109 -107/ 3).

مظفر، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1215 ق)، حكيم، طبيب، صوفى و شاعر، متخلص به مظفر. ملقب به مظفر عليشاه. برخى از تذكره ها تخلص وى را طريقتى ذكر كرده اند. در كرمان به دنيا آمد. در ابتداى جوانى تحصيل علوم عقلى و نقلى كرد. در كربلا نزد شريف العلماء فقه و اصول خواند. در حكمت الهى و طبيعى و علوم ادبى و عربى مرتبه اى عالى يافت. در نظم و نثر تحقيقات جامعى كرد. وى از مريدان و شيفتگان مشتاق عليشاه بود كه پس از كشته شدن مراد، «ديوان» شعرى به نام وى سرود، به همين دليل مظفرعليشاه را مولوى ثانى يا مولوى كرمانى خوانده اند، چرا كه همچون ملاى رومى در فراق مراد خود ديوانى سروده است. به قول صاحب «عرفاى كرمان»

وى پس از مشتاق عليشاه به خدمت نورعليشاه و رونق عليشاه رسيد و به دستور نور عليشاه از رونق عليشاه ارشاد و تلقين گرفت تا اجازه ى ارشاد يافت و از خلفاى او شد. وى سرانجام در كرمانشاه درگذشت. در چگونگى مرگ او نيز اقوال متفاوتى وجود دارد. از آثار وى: «بحر الاسرار»، شعر؛ « مجمع البحار» يا «جامع البحار»، تفسير «سوره ى فاتحه»، در شرح «بحر الاسرار»؛ «ديوان مشتاقيه»، شعر؛ «كبريت احمر»؛ «خلاصة العلوم».[1]

محمدتقى بن محمدكاظم از عارفان بنام سلسله نعمةاللهيه (ف. كرمانشاه 1315 ه.ق). وى در علوم طبيعى، رياضى و علوم نقلى از اصول و فروع بهره كافى داشت و گروهى از محضر درس او استفاده مى كردند. در آغاز مجذوب مشتاق عليشاه كرمانى شد و به خدمت نور عليشاه رسيد و از نور عليشاه تلقين ذكر يافت. پس از قتل مشتاق على شاه، مظفرعلى به انشاء غزليات و قصايد و قطعات و ترجيعات و رباعيات ديوان مشتاقيه پرداخت. فتحعلى شاه به اصرار آقا محمدعلى كرمانشاهى او را به تهران احضار كرد و به صوابديد حاجى ابراهيم خان او را به كرمانشاه فرستاد و در همان شهر درگذشت. از اوست تفسير منظوم به نام بحرالاسرار، تفسير منثور بنام مجمع البحار، رساله كبريت احمر (مشتمل بر اوراد و اذكار طريقت نعمت اللهيه)، ديوان مشتاقيه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (233)، تذكره ى مشاعران كرمان (477 -471)، حديقة الشعراء (1681 -1671/ 3)، دنباله ى جستجو در تصوف (322)، الذريعه (21/ 20 ،260/ 17 ،1061/ 9 ،230/ 7 ،29/ 3)، رياض العارفين (302 -281)، ستارگان كرمان (361 -353)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 225/ 13)، طرائق الحقائق (208 -207/ 3)،

عرفاى كرمان (108 -107)، فرهنگ سخنوران (854)، لغت نامه (ذيل/ مظفر كرمانى)، مجمع الفصحا (943 -934/ 5)، معجم المؤلفين (81/ 12)، مكارم الآثار (560 -556/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (239 -238/ 2)، يادگار (س 3، ش 4، ص 54).

مظفر، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين مظفر

محل تولد : بصره عراق

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسين مظفر فرزند يحيي در سال 1973 ميلادي مقطع دبيرستان را به اتمام رساندم، سپس وارد دانشكده «اداره و اقتصاد» دانشگاه مستنصريه بغداد و پس از آن به دانشگاه بصره منتقل شدم، و در سال 1977ميلادي مدرك ليسانس مديريت و حسابداري دريافت كردم و در همين سال در مرحله كارشناسي ارشد بيمه به عنوان نفر اول در دانشكده مديريت و اقتصاد دانشگاه بغداد و در حدود سال 1980 ميلادي كامل كردم مرحله كارشناسي ارشد.و ممانعت حزب بعث از معرفي اينجانب به عنوان فارغ التحصيل سپس وارد حوزه علميه نجف به ارشاد مرحوم شهيد صدر و پايان نامه بيمه نزد ايشان ماند. در مدرسه دارالحكمه مرحوم حكيم زير نظر شهيد محمد حسين حكيم مقدمات را خواندم و نيز درس اخلاق را نزد مرحوم شهيد سيد صاحب حكيم و بعد از شهادت مرحوم صدر به ايران پناهنده شدم و وارد حوزه علميه قم و به خاطر شرايط منفي سال هاي سال ترك درس كردم و سپس به دروس حوزوي بازگشتم. در سال 1377 در كارشناسي ارشد علوم قرآني دانشگاه رضوي قبول شدم و در سال 1382 ش فارغ التحصيل شدم و در اين مدت مشغول به پژوهش و تحقيق در پژوهشگاه دانشگاه رضوي و قبل از

اينكه فارغ التحصيل بشوم پيشنهاد به راه افتادن درس صحيفه سجاديه در مرحله كارشناسي را دادم و جواب از وزارت علوم مثبت آمد و صحيفه سجاديه را تدريس كردم. در همان دانشگاه به مدت چهار ترم همچنين تدريس اصول فقه و فقه اللغه و صرف ساده به حوزه علميه قم سپس باز گشتم و وارد درس خارج شيخ وحيد در اصول و فقه و در سال دوم ادامه درس اصول وحيد و در فقه خدمت استاد مكارم شيرازي.

مظفر، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در جنوب شرقي نجف اشرف و در مجله براق ، منزل آية الله شيخ محمد رضا مظفر واقع بود، پنج ماه پس از درگذشت شيخ ، در پنجم شعبان سال 1322 هجري آخرين يادگار آن مرد حق ديده به جهان گشود و ((محمد رضا)) ناميده شد.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : مادر محمد رضا دختر علامه شيخ عبدالحسين طريحي (1235-1293 ق .) است و او در دامان آن زن با فضيلت و با سرپرستي برادر بزرگش شيخ عبدالنبي مظفر(1291-1337 ق .) رشد كرد. پس از درگذشت شيخ عبدالنبي برادر ديگرش شيخ محمد حسن (1301 - 1375 ق .) سرپرستي او را به عهده گرفت و راهنمايي زندگي اش گرديد.محمد رضا از خاندان علمي و ادبي بنام و معروف شيعي موسوم به ((آل مظفر)) برخاسته است . اين خاندان از نيمه سده دوازده قمري در حوزه نجف اشرف شناخته شد و چهره هاي نامدار و متكبر آن در عرصه هاي متعدد و رشته هاي متنوع علوم اسلامي درخشيد و شعاع پرتو نورشان گسترده مراكز علمي - تحقيقي شيعه و غير آن

را در نور ديدتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد رضا پس از فراگيري خواندن و نوشتن ، در سيزده سالگي راهي مكتب علوم ديني شد و به آموختن مباني و اصول ادبيات عرب پرداخت و در اين مقطع از استاد شيخ محمد طه حويزي بسيار بهره برد.(408)او سپس با عزمي راسخ دوره سطح فقه و اصول را سپري كرد و آنگاه در جلسات دروس عالي اين دو علم و همچنين حكمت و فلسفه و عرفان كه از سوي اساتيد بنام تدريس مي شد، حاضر گشت.سرانجام پس از تلاش پي گير، حضور در محفل اساتيد فن و امداد پروردگار، شيخ محمد رضا به مقام والاي اجتهاد رسيد و حضرات آيات شيخ محمد حسين اصفهاني ، شيخ محمد حسن مظفر و سيد عبدالهادي شيرازي اجتهاد او را گواهي كردند.مظفر در سير كسب دانش ، علاوه بر علوم ديني به فراگيري دانشهايي چون حساب ، هندسه ، جبر، هيئت و عروض روي آورد و در 21 سالگي كتابي در علم عروض به رشته تحرير درآورد.خاطرات و وقايع تحصيل : استاد مظفر، خطابه و تبليغ متداول در نجف را در شاءن آن حوزه كهن نمي دانست ، زيرا امروزه هيچ خطيبي بدون آگاهي از افكار زمان و مسائل و موضوعات علوم جديد از يك طرف و احاطه كامل به تعاليم و معارف اسلامي از فقه تفسير و حديث و تاريخ از سوي ديگر نمي تواند رسالت اسلامي خود را در سطح عالي و وسيع انجام دهد. او خطابه حسيني را يكي از مهم ترين وسائل تبليغ مي شناخت و وضع موجود حوزه را رسا نمي دانست و افتتاح

مؤ سسه و مدرسه اي براي تربيت خطيب را يگانه راه نجات از آن نارسايي تلقي مي كرد.گشودن دانشكده وعظ و ارشاد از آرزوهاي شيخ بود. در سال 1363 ق . مجموعه اي به رياست خطيب برجسته عراق ((شيخ محمد علي قسام )) و با نظارت آية الله مظفر تشكيل شد و كار آزمايشي خويشي را - قبل از افتتاح رسمي دانشكده - با برپايي يك كلاس آغاز كرد و درسهايي چون فقه ، علوم عربي ، اصول دين و اصول حديث (علم درايه ) در آن تدريس مي شد. مدت كوتاه از عمر آن نگذشته بود كه حملات پياپي بر آن وارد آمد و اتهامات ناروايي بر آن زده شد، در حالي كه اين مؤ سسه با اهدافي عالي و انگيزه اي مخلصانه تاءسيس شده بود هدفي جز زدودن پيرايه ها نداشت .اما افسوس كه مصلحان هميشه در معرض اتهام اند و ناآگاهان سدي در مقابل انديشه هاي والاي ايشانفعاليتهاي ضمن تحصيل : شيخ محمد رضا مظفر در كنار تحصيل ، مطالعه و تحقيق ، به تدريس معارف حوزه علميه اشتغال داشت و نخست به تدريس كتاب مكاسب (در فقه ) و رسائل (در اصول ) پرداخت و آنگاه به تدريس دوره خارج فقه و اصول اهتمام ورزيد. او همچنين فلسفه اسلامي را به طالبان اين فن آموخت و از آن جمله كتاب اسفار اثر ملاصدرا را در منزل خود تدريس مي كرد.استادان و مربيان : 1. شيخ محمد حسن مظفر، شيخ محمد رضا به همراه برادر ديگرش شيخ محمد حسين در درس بردار بزرگشان شركت مي كردند.2. ميرزا محمد حسين ناييني (متوفاي 1355

ق .)3. شيخ آقا ضياء الدين عراقي (1278-1361 ق .)4. ميرزا عبدالهادي شيرازي (1305-1382 ق .)5. سيد علي قاضي طباطبايي (1385-1366 ق .)6. شيخ محمد حسين اصفهاني (1296-1361 ق .)اين شخصيت را مي توان معماران بزرگ علمي شيخ محمد رضا دانست كه در شكل دهي شخصيت او تاءثير بسياري داشت ، بدان حد كه خط مشي اصولي ، فقهي و فلسفي او بيشتر متاءثر از ديدگاههاي اين استاد است . احترام و تجليل فراوان مظفر از مقام شيخ محمد حسين گواه ارتباط تنگاتنگ و علاقه بي حد اوست .زمان و علت فوت : آية الله شيخ محمد رضامظفر در شانزدهم ماه مبارك رمضان سال 1383، در سن 62 سالگي مرگ را در آغوش كشيد و پرستوي آسمان گرديد و به سوي حق پرواز كرد و پيكر مطهر او با حضور مراجع بزرگ ، علما و مردم تشيع شد و در مقبره خانوادگي واقع در جاده كوفه ، در كنار مرقد برادرش شيخ محمد حسن مظفر به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : آية الله مظفر زندگي اش را تنها به فعاليتهاي فرهنگي و علمي حوزه محدود نساخت ، بلكه انديشه نافذش ، مسائل و موضوعات اجتماعي و سياسي جامعه و امت اسلامي را درنورديد و هر پديده مهم را به دقت دنبال مي كرد. بحرانها و مشكلات تحميل شده بر مسلمانان ، او را بيشتر تحت تاءثير قرار مي داد و استاد را به تلاش وامي داشت .فشارهاي روزافزون فرانسويان بر مردم الجزير و نامردميهاي صهيونيستها نسبت به مردم فلسطين ، حوادث ناگواري است كه از ديد نافذ او پنهان نبود و آن

فقيه فرزانه را در رنج فرو مي برد و گاهي در برخي از نشريات مقالات مفيدي مي نگاشت . وي همچنين در جنگ بين مصر اسرائيل در سال 1956 م . تلگرافي خطاب به شيخ الازهر فرستاد و همدردي خود را با ملت مصر اعلام داشت .آن استاد صهيونيسم را خطر بزرگ براي جامعه اسلامي مي دانست و اصولا انحراف سردمداران كشورهاي اسلامي از حق و مسامحه ايشان با ديوسيرتان غرب را عامل بدبختي مسلمانان و ريشه رشد صهيونيستها مي دانست .آية الله مظفر با همكاري گروهي از انديشمندان مسؤ وليت شناس ، براي مقابله با افكار الحادي ،((جماعة العلماء)) را در نجف اشرف پي نهاد تا اين نهاد برخاسته از حوزه مبارزه با بي ديني و تهاجم فرهنگي دشمنان را پي گيرد و جلوگيري از گسترش افكار كمونيسم را رهبري كند. بيانيه هاي منتشره اين گروه ، گواه بينش و بلند نظري مؤ سسان آن است .در پي مخالفت امام خميني (ره ) و ديگر مراجع بزرگ ايران با فعاليت هاي ضد اسلامي شاه ايران ، علماي نجف همچون آية الله مظفر با ايشان همصدا شده ، از حركت انقلابي روحانيون حوزه علميه قم حمايت و پشتيباني كردند و ضمن صدور چندين اطلاعيه ، مخالفت خود را با تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي اظهار داشته و انزجار خود را از اقدام ظالمانه رژيم پهلوي در فاجعه خونبار مدرسه فيضيه اعلام كردند.فعاليتهاي آموزشي : شيخ محمد رضا خود در دانشكده به تدريس فلسفه اسلامي مي پرداخت و مجلات كتاب ((اصول الفقه )) را آماده ميكرد تا در دانشكده فقه تدريس شود او همچنين به

سرپرستي دانشكده و نظارت بر كارهاي تاءليفي آن مي پرداخت . وي زندگي خود را بطور كامل در اختيار اين مركز علمي گذارد و به شجره جان و روان آن را مستحكم و پايدار كرد و همه تواناييها و امكاناتش را در اين دانشكده بذل نمود.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : برنامه ها و فعاليت هاي اصلاحي استاد نام او را در زمره يكي از احياگران عصر حاضر، در تاريخ كهن حوزه علميه نجف اشرف جاودان ساخت ، اقدامات اصلاحي آية الله مظفر به قرار ذيل است :الف - جمعيت منتدي النشراين نهاد - كه در سال 1353 هجري مجوز تاءسيس را دريافت كرد - بهترين وسيله براي تحقق اهداف اصلاحي در پي نشر فرهنگ ديني و ايجاد روح اسلامي در مردم و استحكام اخلاق بود. ب - دانشكده منتديآية الله مظفر در سال 1355 ق . به دنبال تحقق اهداف جمعيت منتدي النشر، يك مدرسه عالي علوم ديني و به عبارتي ((دانشكده اجتهاد)) را تاءسيس كرد و در دوره اول چهار ماده درسي همچون فقه استدلالي ، تفسير، علم اصول و فلسفه به دانش پژوهان ارائه مي شد. علامه شيخ محمد جواد بلاغيت شيخ عبدالحسين دشتي و شيخ عبدالحسين حلي از اساتيد اين دانشكده بودند. ج - مدارس منتديتاسيس مدارس منتدي النشر گام بعدي استاد مظفر بود كه با استقبال بزرگان حوزه نجف و خاندانهاي مشهور اين شهر مواجه شد و اين اقبال عمومي در توسعه اش كارگشا بود. د- دانشكده فقهآية الله مظفر در سال 1376 ق . دانشكده فقه را در نجف اشرف تاسيس كرد و وزارت

فرهنگ عراق در سال 1377 آن را به رسميت شناخت . مواد درسي اين دانشكده عبارت بودند از: فقه اماميه ، فقه تطبيقي ، اصول فقه ، تفسير و اصول و مباني تفسير، حديث و اصول حديث (درايه )، علوم بيتي و روان شناسي ، ادبيات و تاريخ ادبيات ، جامعه شناسي ، تاريخ اسلام ، فلفسه اسلامي ، فلسفه جديد، منطق ، تاريخ جديد، اصول تدريس ، نحو، صرف و يك زبان بيگانه .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : در قرن اخير جمعي از انديشوران حوزه ، تغيير برخي متون درسي و كوتاه كردن طور مدت آموزش را به منظور دستيابي سريع به اهداف متعالي پيشنهاد كرده اند و برخي از مصلحان نيز تحديد بناي علمي و تدوين كتابهاي روز آمد را - با توجه به حفظ عمق و اصالت مطالب آنها - وجهه نظر خود قرار داده اند كه اين تغيير و جايگزيني همواره با مقاومت برخي ديگر مواجه بوده است .آية الله مظفر در ميان دو دوره سطح و خارج ، دوره نخست را به دليل نقص در موارد درسي و سبك تحصيل و تدريس - نيازمند اصلاح مي دانست و از اين رو در پي تاءسيس منتدي النشر و دانشكده فقه ، تنظيم وضعيت آموزشي و افزودن متون آموزشي جديد را هدف كار خويش قرار داد. تدوين كتابهاي ((المنطق ))، ((اصول الفقه )) و ((عقايد الاماميه )) يك نوسازي در نگارش كتابهاي درسي به شمار مي آيد كه هم اكنون دو كتاب نخست از متون درسي حوزه هاي علميه بخصوص حوزه مقدس قم مي باشد.استاد مظفر از جواني به شعر

روي آورد و جرقه هاي آغازين آن نزد شيخ محمد طه حويزي افروخته شد و در پرتو راهنماييهاي استاد به سرودن شعر پرداخت و بخوبي از عهده ظرافتها و نكات دقيق آن برآمد. هركس به سروده هاي او نظر بنمايد در آن فنون شعر لطيف و ظريفي مي يابد و به افقهاي ادبي نوي برخورد مي كند.شاگردان : استاد مظفر در دوره حيات علمي خود، دانش پژوهان بسياري را در سايه تربيت و تدريس قرار داد و آنان را با معارف دين آشنا ساخت . اسامي برخي از شاگردان آن عزيز را - چه در داخل منتدي النشر و دانشكده فقه و چه بيرون از آن - مرور مي كنيم :شيخ احمد قبيسي ، شيخ احمد وائلي ، سيد جواد شبر، شيخ جواد قسام ،سيد حسين خرسان ، شيخ صالح آل شيخ راضي ، سيد عبدالكريم قزويني ، شيخ عبدالهادي فضلي ، سيد عبدالهادي محسن حكيم ، شيخ غلامرضا عرفانيان ، دكتر سيد محمد بحرالعلوم ، سيد محمد تقي طباطبايي تبريزي ، سيد محمد جمال هاشمي ، شيخ محمد حسن طريحي ، سيد محمد حسن قاضي ، سيد محمد صدر، شيخ محمد علي ايرواني ، شيخ محمد علي تسخيري ، شيخ محمد مهدي آصفي ، دكتر محمود بستاني ، دكتر محمود مظفر، سيد مرتضي حكمي ، سيد هادي فياض ، شيخ يونس مظفر و...چگونگي عرضه آثار : آية الله محمد رضا مظفر يكي از نويسندگان چيره دست و نامدار معاصر است كه زيبايي تعبير، رسايي متن ، حسن انسجام و بيان جذاب همراه با استحكام مطالب و دقت نظر در نوشته هايش هويداست . اين

امتياز مرهون تلاشهاي دوران جواني او در آشنا شدن با متون ادبي و ادبيات معاصر و ممارست بر روز آمد كردن تاليفاتش مي باشد بدان حد كه آثار هم آميخته دانش و ادبيات وي ، عقل را اشباع مي سازد و عاطفه را آرامش مي بخشد.ساده نويسي در مطالب علمي از هنرهاي ادبي اوست و آن بر بال قلم نشسته ، شيفتگان علم را به آسمانهاي فلسفه و منطق و اصول و كلام پرواز مي داد و دانشهاي دقيق را به شيوه اي روان به ايشان عرضه مي كرد و بر خلاف ديگران كه به شيوه سنتي انس داشتند، او مرحله جديد تدوين آثار اسلامي ، با بهره گيري از اسلوب نثر فني جديد را به حوزه ارائه داد.استاد همچنين مقدمه هايي بر آثار مكتوب ديگران نوشته اند:از آية الله مظفر مقالات متعددي - با نام صريح يا مستعار - در مجله هايي چون ((العرفان )) در صيدا، ((الدليل ))، ((الهاتف )) و ((النجف )) در نجف ، ((الكحلاء)) در عماره ، ((المرشدالعربي )) در لاذقيه ، ((الفكر)) در بغداد و ((الرسالة )) در مصر به چاپ رسيد.آثار : احلام اليقظه ، اصول فقه ويژگي اثر : اين اثر زيبا به حقيقت نوعي نوسازي در نگارش كتابهاي درسي دوره سطح محسوب مي شود و مؤ لف فرزانه ، آن را به منظور تدريس در دانشكده فقه نجف نوشته است . نوآوري علمي ، اتقان و عمق مطالب ، اصول فقه را اثري جاودان و ماندني ساخته و استاد به منظور رفع خلاء موجود بين دو كتاب ((معالم )) و

((كفايه )) و با تاسي از ابتكار استاد خويش شيخ محمد حسين اصفهاني - در دسته بندي مباحث - آن را تنظيم كرده است .3 الزعيم الموهوب السيد ابوالحسن اصفهاني ، السقيفة ، الفلسفة الاسلامية ، المثل الافلاطونية عند ابن سينا ، المنطق ويژگي اثر : اين اثر مجموعه درسهاي ارائه شده ايشان از سال 1357 ق . در دانشكده منتدي النشر مي باشد و به عنوان متن مهم درسي جايگاهي ويژه را به خود اختصاص داده است8 النجف بعد نصف قرن ، تاريخ الاسلام ، تتمه احكام اليقظه ، حاشيه مكاسب ، حرية الانسان و ارتباطها بقضاءالله ، ديوان شعر ، رسالة عملية في ضوء المنهج الحديث ، شرح حال شيخ حسين اصفهاني ، شرح حال شيخ محمد حسن نجفي (صاحب جواهر) ، شرح حال صدرالدين شيرازي (ملاصدرا) ، شرح حال مولا محمد مهدي نراقي، شيخ الطوسي مؤسس جامعة النجف ، عقايد الاماميه ويژگي اثر : اين كتاب ، مجموعه اي از عقايد اسلامي بر اساس روش اهل بيت عليه السلام مي باشد كه به صورتي فشرده و رسا تنظيم شده است ، اثري كه از هرگونه پيچيدگي هاي رايج كتب كلامي عاري بده و براي همگان در خور فهم است . استاد پيشتر اين مطالب را در سال 1363 ق . در دانشكده ديني منتدي ارائه كرده بود و سپس آن را بدني نام و همچنين به نام ((عقايد الشيعه )) به چاپ رساند و هدف عالي او از نگارش آن تقريب

بين مذاهب اسلامي بود.21 علي هامش السقيفة ، فلسفة ابن سينا ، فلسفه الامام علي عليه السلام ، فلسفه الكندي ، مجموعه اي از رسائل در علم كلام ،مجموعه اي اشعار (در كتاب شعراء الغري ) ، مذاكرات الشيخ

منابع زندگينامه : سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1k

مظفري خويي، حسام الدين حسن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، اديب و شاعر، متخلص به حسام. ملقب به مظفرى. از ادبا و سخنوران شهر خوى بود كه در دربار چوپانيان روم مى زيست. از تاليفات وى: «نصيب الفتيان»؛ «تشبيب البيان»؛ «تحفه حسام»، در لغت فارسى به تركى؛ «ملتمسات»، مشتمل بر چهارصد رباعى؛ «نزهه الكتاب و تحفه الاحباب»، در امثال؛ «قواعد الرسائل و فوائد الفضائل»، در انشاء به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (285/3)، دانشمندان آذربايجان (114 -113)، الذريعه (236/9)، سر آمدان فرهنگ (302/1)، فرهنگ سخنوران (254)، كشف الظنون (1957 ،1358)، لغت نامه (ذيل/ حسام خويى).

مظفري قزويني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مظفري قزويني در سال 1304 در شهر قزوين متولد گرديد. پس از دوران كودكي در سن بيست سالگي وارد حوزه ي علميه قزوين شد و حدود شش سال به تحصيل در اين حوزه پرداخت. سپس جهت تحصيل به قم رفته و درحوزه علميه اين شهر وارد شد. پس از بهره بردن از محضر درس اساتيد درس اين حوزه به نجف اشرف رفته و محضر درس بزرگان آن سامان را درك نمود. آيت الله مظفري قزويني پس از آنكه تحصيلات خود را به پايان برد به تدريس و تاليف و اقامه ي نماز جماعت و بيان مسائل و احكام دين را به عهده گرفت.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : محمد مظفري قزويني فرزند ملا ابراهيم آقا بابايي ، در سال 1304 ديده به جهان گشود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد مظفري قزويني پس از دوران كودكي در سن بيست سالگي وارد حوزه ي علميه قزوين شد و حدود شش سال به تحصيل در

اين حوزه پرداخت. سپس جهت تحصيل به قم رفته و درحوزه علميه اين شهر وارد شد. پس از بهره بردن از محضر درس اساتيد درس اين حوزه به نجف اشرف رفته و محضر درس بزرگان آن سامان را درك نمود.خاطرات و وقايع تحصيل : محمد مظفري قزويني هنگام تحصيل در نجف اشرف به سبب بروز برخي مشكلات، مجبور به بازگشت به ايران گرديد.استادان و مربيان : محمد مظفري قزويني مقدمات را نزد آخوند ملا علي مطهري ، متوسطه را نزد شيخ مهدي قاضي و آنگاه سطوح عاليه را نزد آيت الله العظمي حاج سيد ابوالحسن رفيعي قزويني فراگرفت. استادان وي در حوزه علميه ي قم آيت الله حاج سيد حسين بروجردي و آيت الله سيدشهاب الدين الحسيني مرعشي بود. مظفري همچنين در حوزه علميه ي نجف نزد اساتيدي چون: آيت الله حاج سيد محسن حكيم ، آيت الله حاج سيدمحمود شاهرودي ، امام خميني ( ره ) ، آيت الله حاج سيد ابوالقاسم خويي تلمذ نمود.فعاليتهاي آموزشي : محمد مظفري قزويني پس از آنكه مقام علمي خود را به مرتبه اي رساند كه توانست ، دانش خود را به ديگران منتقل نمايد ، در حوزه علميه قم به تدريس پرداخت. او سپس به نجف رفته و علاوه بر تحصيل به تدريس نيز پرداخت ، سپس به زادگاه خود قزوين بازگشت و فعاليت هاي آموزشي خود را در اين شهر دنبال نمود.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد مظفري قزويني پس از آنكه تحصيلات خود را به پايان برد به تدريس و تاليف و اقامه ي نماز جماعت و بيان مسائل و احكام دين را

به عهده گرفت.آثار : اسلام و فلسفه احكام ويژگي اثر : دردو جلد2 اسلام و قانون بردگي ، اصطلاحات منطقي ، البلغه في بلوغ المراه ، الشيعه و السنه ويژگي اثر : اين كتاب به زبان عربي مي باشد6 الفوائد الرجاليه ، القطره في فضائل علي عليه السلام ، ايضاح الحجه في شرح العروه ويژگي اثر : در 8 جلد9 پرسش ها و پاسخ ها ويژگي اثر : دردو جلد10 حرمت بازي شطرنج ، خاتميت آخرين پيامبر ، خلاصه البيان في احوال شاه زمان ، دانستنيهايي از قرآن ويژگي اثر : اين كتاب به زبان عربي مي باشد14 رساله در اثبات صانع تعالي ، رساله در خلقت بهشت و جهنم ، شهادت ثالثه در اذان و اقامه ، طيبات ، قرباني در مني

منابع زندگينامه :فرزانگان علم و سخن قزوين ، تحقيق و گردآوري: رضا صمدي ها ، قزوين: بحر العلوم

مظلومي، رجبعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رجبعلي مظلومي ، فرزند استاد محمدحسين در سال 1306 شمسي در نيشابور پا به عرصه ي وجود گذاشت. دوران تحصيل خود را در نيشابور ، مشهد و سپس در تهران طي كرد. در دوره ي ابتدايي و متوسطه پي به هنر نقاشي برد و كارهايي در زمينه ي هنرهاي تصويري انجام داد. آنگاه به علت فقر مالي در دخانيات مشغول به كار شد و در كنار آن ، در مقطع كارشناسيِ دانشگاه تهران مشغول

به تحصيل شد. سپس به پيشنهاد دكتر معين ، دوره هاي كارشناسي ارشد و دكترا را پي گرفت و در رشته هاي فلسفه محض ، روان شناسي و ادبيات فارسي فارغ التحصيل شد.دكتر مظلومي در دوران فعاليت هاي دانشگاهي اش ، دو مركز تحقيقاتي تأسيس كرد. همچنين دانشكده هنر دانشگاه تربيت مدرس ، توسط ايشان تأسيس و بنياد نهاده شد. او سمت استادي را در دانشگاه هاي تهران ، شهيدبهشتي ، صنعتي شريف تهران ، صنعتي اصفهان ، تربيت مدرس و مجتمع دانشگاه هنر عهده دار بود. دكتر رجبعلي مظلومي سرانجام پس از سه سال در 21 مهر 1377 به لقاي محبوب شتافت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : رجبعلي مظلومي ، فرزند استاد محمدحسين مي باشد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : رجبعلي مظلومي ، در دو سالگي پدرش را از دست داد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : رجبعلي مظلومي ، دوران تحصيل خود را در نيشابور ، مشهد و سپس در تهران طي كرد. در دوره ي ابتدايي و متوسطه پي به هنر نقاشي برد و كارهايي در زمينه ي هنرهاي تصويري انجام داد. آنگاه به علت فقر مالي در دخانيات مشغول به كار شد و در كنار آن ، در مقطع كارشناسيِ دانشگاه تهران مشغول به تحصيل شد. سپس به پيشنهاد دكتر معين ، دوره هاي كارشناسي ارشد و دكترا را پي گرفت و در رشته هاي فلسفه محض ، روان شناسي و ادبيات فارسي فارغ التحصيل شد. رساله ي دكتراي ايشان ، « تصحيح متن شرح فصوص الحكم باباركن الدين شيرازي » بود كه توسط مؤسسه ي

مطالعات اسلامي چاپ شد و پروفسور لندلت ، همين كتاب را به عنوان متن درسي در دانشگاه مگ گيل كانادا تدريس مي كرد.

استادان و مربيان : رجبعلي مظلومي از اولين سال تحصيل خود ، معلم نقاشي داشت . او بعد ها به شاگردي استاد مويد پردازي در آمد و از آنجايي كه مويد پردازي شاگرد كمال الملك بود بنابراين مظلومي را نيز مي توان شاگرد باواسطه كمال الملك محسوب كرد

زمان و علت فوت : رجبعلي مظلومي ، در 21 اسفند 1374 در اثر سكته ي مغزي به بيمارستان منتقل و سرانجام پس از سه سال در 21 مهر 1377 به لقاي محبوب شتافت.

فعاليتهاي آموزشي : رجبعلي مظلومي ، سمت استادي را در دانشگاه هاي تهران ، شهيدبهشتي ، صنعتي شريف تهران ، صنعتي اصفهان ، تربيت مدرس و مجتمع دانشگاه هنر عهده دار بود.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : رجبعلي مظلومي در دوران فعاليت هاي دانشگاهي اش ، دو مركز تحقيقاتي تأسيس كرد. همچنين دانشكده هنر دانشگاه تربيت مدرس ، توسط ايشان تأسيس و بنياد نهاده شد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : رجبعلي مظلومي ، به زبان هاي فرانسه و عربي آشنايي كامل دارد. مطالعات متنوع و گسترده ي او در زمينه هاي: قرآن شناسي ، حديث شناسي ، حكمت و عرفان ، تاريخ و هنر اسلامي و به ويژه امور تربيتي منجر به نگارش بيش از يكصد جلد كتاب و پانصد مقاله در طول نزديك به نيم قرن تلاش و پژوهش گرديد.

آرا و گرايشهاي خاص : رجبعلي مظلومي معتقد است كه عاملي كه بتواند آن ماديت را به

معنويت بدل كند و بالطافت حتي با اقتصاد خيلي خوب ، قسمت عمده اي از مسايل زندگاني مارا حل كند فقط هنر است . وي اعتقاد دارد كه هنر فقط درزمينه آزاد و آزاده مي تواند ابراز وجود كند چون اصلاآب هنر از آزادي است . وي بر اين باور است كه كساني كه يكسره عينبت هاي را به وسيله ابزارهاي هنر ي طرح مي كند ، گرچه زحمت مي كشند ،اما كارشان را هنر صنعتي مي دانيم ونه هنر هنر مندي . او معتقد است كه هنر هنرمند آن است كه تنها براي فرهنگ بهتر و ارتقاي فهم فرهنگي يك جامعه و اصولا براي مجموعيت لايق يك جامعه و براي قدرت والاتر همين مجموعيت كار كند . ازاين جهت او هنر مند را هميشه آينده بين مي داند .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آموزش فن سخن گفتن

ويژگي اثر : برداشتي از كتاب « راه و رسم سخن گفتن ».

2 ارمغان مور

3 با تربيت مكتبي آشنا شويم

4 بازنگري بر فعاليت هاي بدني

5 بياييد به حرف بچه هايمان گوش كنيم

6 پژوهشي پيرامون آخرين كتاب الهي

7 تربيت از ديگاه معصومين (ع)

8 تربيت معنايي انسان

9 تفسير شيعه

10 جوان و دين

11 چرا امام حسن (ع) صلح را پذيرفت ؟

12 چه كسي با چه نوع شخصيتي ، كدام شغل را انتخاب مي كند ؟

13 حاشيه بر هنر چيست ؟

14 در مسير نور تا خورشيد يا سير رسالت با جوهره ي ولايت در بستر تشيع

15 درس هاي رمضان ( تفسير قرآن )

16 دولت عدل الهي ؛ درباره ي دولت امام زمان (عج)

17 راه و رسم سخن گفتن

18 رهبر آزادگان ؛ درباره ي امام حسين (ْع)

19 روابط شايسته در ورزش تربيتي

20 روزنه اي به باغ بهشت يا هنر در راستاي انقلاب اسلامي

ويژگي اثر : در دو مجلد.

21 زنانِ بافضيلت

22 سخنراني را توانا شويم

23 سرگذشت قرآن

24 سير تاريخي قرائت

25 سينما ، اخلاق ، تجربه

26 شوراي اسلامي

27 علوم قرآن

ويژگي اثر : در پنج مجلد.

28 علي (ع) معيار كمال

29 فهم قرآن

ويژگي اثر : در دو مجلد.

30 كتابشناسي اسلامي

31 كليدهاي تربيتي و تعليمي براي اولياي تربيتي

32 گامي در مسير تربيت اسلامي ( از كودكي تا بلوغ )

33 گامي در مسير تربيت اسلامي ( مباني تربيتي )

34 مؤمن كيست و ايمان چيست ؟

منابع زندگينامه :

مجله ي آينه ي ميراث ، سال اول ، شماره ي 2 ، سال 1377 _ مجله ي آينه ي پژوهش ، سال نهم ، شماره ي پنجم ، شماره ي پياپي 53 ، آذر و دي 1377

مظهر، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1304 -1232 ش)، شاعر و منشى. وى در همدان به دنيا آمد. پس از فراگرفتن تحصيلات مقدماتى، در رشته ى علوم ادبى و عربى به تحصيل پرداخت و در مدرسه ى زنگنه به تحصيل فقه، اصول، منطق، فلسفه و عروض اشتغال ورزيد و تا جايى پيش رفت كه از زمره ى اساتيد زمان به شمار آمد. وى در تدريس «منظومه ى سبزوارى» كه در زمره ى كتابهاى فلسفه به شمار مى رود، تسلط داشت. مظهر بعد از اتمام تحصيلات، در دستگاه امير افخم قراگوزلو همدانى به سمت منشى گرى به كار پرداخت و تا آخر عمر در اين سمت باقى بود. وى را در قم در صحن حضرت معصومه (س) به خاك سپردند. از آثارش: «خستوى»، كه به طرز مثنوى سروده شده؛ «بضاعت مزجات»، به نثر، مشتمل بر دو قسمت يكى سؤال و جواب در موضوعات فلسفى و ديگرى درباره ى عرفان و

سير سلوك؛ «ديوان» شعر، متجاوز از ده هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سخنوران نامى معاصر (3348 -3342/ 5).

مظهري، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن مظهري

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات كلاسيك از دبستان تا دبيرستان در رشته علوم تجربي تا سال 1365 را در شهرستان دامغان گذراندم. تحصيلات حوزوي را از سال 1365در حوزه علميه قم شروع كرده و پس از اتمام سطح هم اكنون حدود 6 سال دروس خارج فقه و اصول شركت نموده ام . در درس تفسير حضرت آية الله جوادي آملي حدود 8 سال شركت كردم. 5 سال نيز در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) در قم در رشته كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي تحصيل نموده و پس از تدوين پايان نامه به اخذ مدرك كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي موفق گرديدم . از سال 1381تا 1385 تاكنون در مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما ايران به ارزيابي، بررسي طرح و مشاوره پژوهش مشغول مي باشم و تاكنون ده ها كتاب و جزوات پژوهشي با نظارت اينجانب به چاپ رسيده است.

معاضدي، عبدالمجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران و جندى شاپور سابق اهواز در سال 1348، دكتراى تخصصى داخلى از دانشگاه تهران در سال 1356، فوق تخصص هماتولوژى از دانشگاه تهران در سال 1368.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى ايران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى داخلى، بررسى تومورهاى ريه، بررسى ITP در حاملگى، نظارت بر 7 پايان نامه دكتراى عمومى و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى

تأليفات:

فيزيولوژى بيماريهاى خون، رابطه با عوامل شيميائى كه در جنگ تحميلى توسط دولت بعثى آمريكا به كار برده شده با بيماريهاى خونى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى داخلى و خون.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

معاون سعيدي نوقاني، كوكب

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

معتبري، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1307، مرتبه علمى: استاد، رشته: بهداشت، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1334، فوق تخصص انگل شناسى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1352 و از دانشگاه لندن در سال 1357.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه تهران از سال 1324 تا سال 1352، استاد دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1352 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

راهنمائى، مشاوره و نظارت بر بيش از 15 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا، تدريس دروس اپيدميولوژى بيماريهاى، اصول اپيدميولوژى، انگل شناسى و حشره شناسى در اكثر دانشگاهها، دريافت جايزه خوارزمى از سازمان پژوهشهاى علمى و صنعتى كشور.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بيش از 80 مقاله به زبانهاى انگليسى و فارسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

معتمد خراساني، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1379 -1296 ش)، عالم دينى، فقيه اصولى، نويسنده و واعظ. در محله ى پايين خيابان مشهد به دنيا آمد. در كودكى پدر و مادر خود را از دست داد. ادبيات را از محضر محقق نوغانى و ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى و سطح فقه و اصول را از آيت اللَّه شيخ كاظم دامغانى و آيت اللَّه شيخ هاشم قزوينى و آيت اللَّه شيخ مجتبى تنكابنى و آيت اللَّه شيخ حسن طبرسى و آيت اللَّه ميرزا على اكبر نوغانى و خارج اصول را در حوزه درس آيت اللَّه ميرزا محمد آقازاده ى كفايى گذراند و در درس معارف از محضر آيت اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى استفاده نمود و معقول را نزد آقا بزرگ حكيم و فرزندش ميرزا

مهدى فراگرفت. آنگاه به نجف رفت و از درس آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى استفاده نمود و از آنان به دريافت اجازه نايل آمد. سپس به تهران بازگشت و در مدرسه مروى سكنى گزيد و از طرف آيت اللَّه ميرزا احمد آشتيانى عهده دار رسيدگى به امور كتابخانه ى مدرسه گرديد. او از اين زمان به تأليف رسالات پرداخت و همزمان به وعظ و خطابه نيز مشغول شد. وى در تهران درگذشت و در قم به خاك سپرده شد. از آثارش: «خورشيد تابان در نبوت قرآن»، در علم و ادب و تاريخ و اجتماع؛ «اسلام شناسى»؛ «تاريخ ادوار اسلام»، شامل سه دوره: «از بعثت تا آخر تشريع قوانين»، «عهد خلفا و اجراى قوانين» و «عهد بنى اميه و انحراف از دين تا قيام امام حسين (ع)»؛ «حكومت عباسيان در پيشگاه تاريخ»؛ «فلسفه غيبت امام زمان (عج)»؛ «شرح دعاى ابوحمزه ثمالى»؛ «مبدأ و معاد»؛ «اخلاق در مكتب اهل بيت (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1307/ 1)، مبدا و معاد (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (614/ 1).

معتمدالدوله، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا عبدالوهاب معتمدالدوله نشاط اصفهانى. اديب، شاعر و نويسنده اى توانا بود. در غزل هاى خوب خود بيشتر نظر به سعدى داشته و در نهضت ادبى ايران هم سهم بسزائى دارد، وى معاصر فتحعلى شاه قاجار بود. اشعار و منشات او به نام گنجينه معروف است. در سال 1244 ه.ق وفات كرد و تاريخ وفات او را (از قلب جهان نشاط رفته) گفته اند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

معتمدالملك، يحيي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابى الفرج يحيى بن صاعد بن يحيى. حكيم طبيب نصرانى نسطورى، معروف به ابن التلميذ، طبيب و حكيم حاذق در عصر دولت عباسيان بوده، و در اصفهان مى زيسته، در 556 وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

معتمدي، فرشته

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فيزيولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى فيزيولوژى از دانشگاه كلمبيا- ميسورى آمريكا.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

نوروترانسميترها و درد، مكانيسم هاى يادگيرى و حافظه، پتانسيل هاى كورتكس مغز و هيپوكامپ در رابطه با خوب و بيدارى، اثرات داروها بر بافت هاى ايزوله (روده ناى قلب) فيزيولوژى حركات، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 50 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فيزيولوژى كليه، اعصاب، غدد، سلول، قلب و گردش خون، تنفس، گوارش، خون.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 40، تعداد مقالات به زبان خارجى: 29

زمينه علمى مقالات:

اثر عقده هاى قاعده اى مغز بر اعمال حركتى، نروترانسميترها و درد، مكانيسم هاى يادگيرى و حافظه، مكانيسم اثر داروها بر بافت هاى ايزوله (روده وناى)، اثر نوروترانسميترها بر خورانش و اشتها در حيوانات و فيزيولوژى حركات (رفلكس هاى كششى عضلانى) در انسان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

معتمدي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: قلب و عروق، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

معتمدي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ارتوپدى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

متخصص ارتوپد از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران در سال 1362، دانشيار دانشگاه تهران در سال 1368.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

استفاده كردن از پماد نيتروگليسرين در بيمارى Bed Sore راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه دكتراى پزشكى عمومى و 10 پايان نامه تخصصى ارتوپدى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

درمان جراحى سل ستون مهره ها، ترميم ديسك بجاى برداشتن آن.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 6، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

درمان جراحى سل ستون فقرات، درمان سيتوسنورلى هاى ناحيه ساعد، درمان ترميم ديسك بجاى برداشتن آن، درد زانو در ورزشكاران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

معتمدي، ملوك

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1301، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ايمنى شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى بيولوژى از كالج وسترن اوهايوى آمريكا در سال 1321، كارشناسى ارشد Zoology از كالج Mt.Holyke آمريكا در سال 1323، دكتراى ميكروبيولوژى از دانشگاه جانزهاپكينز آمريكا در سال 1372، فوق تخصص ايمونولوژى از لندن در سال 1358.

مرتبه علمى:

مربى دانشگاه شيراز از سال 1341 تا سال 1348، استاديار دانشگاه شيراز از سال 1348 تا سال 1364، دانشيار دانشگاه شيراز از سال 1346 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس ميكروبيولوژى و باكتريولوژى، ويروس و انگل و قارچ، ايمونولوژى و سرولوژى در دانشگاه شيراز دريافت سه سكه طلا از وزارت فرهنگ و آموزش عالى در سال 1356 به خاطر تحقيقات روى سالك.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش

يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ايمنى شناسى، قارچ شناسى، اصول و تفسير آزمايش هاى سرولوژى و ايمونولوژى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 19

زمينه علمى مقالات:

در زمينه هاى مختلف ميكروبيولوژى، باكتريولوژى و ايمونولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

معدل، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم معدل

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در شهر نجف اشرف در خانواده اي متعهد و فرهنگي چشم به دنيا گشودم. همراه با ساير افراد خانواده صبح ها در جلسات درسي فقه (رساله عمليه)، اخلاق، تفسير و غيره كه توسط پدر اينجانب تدريس مي شد شركت مي كردم. تحصيلات ابتدايي (1347 _ 1353 ) و راهنمايي (1353 _ 1356) با موفقيت پشت سر گذراندم كه همزان با آن پاره اي از تحصيلات حوزوي نزد محقق عزيز جناب آقاي سيد محمد حسين رضوي كشميري شروع كرده بودم. اما بعد از مدت كوتاهي به علت شرايط نامساعد حاكم بر كشور عراق مجبور به ترك آن شده ام.

در سال 1359 تحصيلات دبيرستاني خود را به اتمام رسانده ام و موفق به گرفتن مدرك ديپلم شده ام.با به دست آوردن مدرك ديپلم و پيروزي انقلاب اسلامي ايران اينجانب سعي بر اين داشته ام كه به تحصيلات حوزوي و كلاسيك (دانشگاهي) خود در ايران ادامه دهم اما با آغاز جنگ عليه ايران توسط رژيم سابق عراق (صدام) ، دولت عراق اينجانب را از خروج به خارج عراق ممانعت كرد كه با توجه به اين امر و به جهت امتناع از مشاركت در جبهه هاي جنگ عراق عليه كشور مسلمان

ايران وارد تحصيلات كارداني دررشته تاسيسات شده ام كه در سال 1361 ه.ش آن را به اتمام رسانيده و در اواخر سال 1362 با تلاش هاي بسيار موفق به ورود كشور جمهوري اسلامي ايران از راه غرب شده ام كه بلافاصله ضمن اشتغال در تقويم متون كتاب هاي منتشر شده معاونت روابط بين الملل سازمان تبليغات اسلامي تحصيل حوزوي خود را در مرحله مقدمات با مطالعه كتاب هايي مانند المنطق ، شرح ابن عقيل و ساير كتب درسي آغاز نموده ام و تا سال 1364 ادامه داشت.

در سال 1364 كتاب هاي معالم الدين و شرح لمعه را نزد استادان بزرگوار مقدس و رحيمي تلمذ نموده ام.

جهت ادامه تحصلات خود در سطوح عاليه در سال 1366 وارد دانشسراي علوم اسلامي كه تحت نظر آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي (دام ظله) بود شده ام كه درس هاي معارف القرآن و بحث هاي اقتصادي و نزد استاد حضرت آيت الله هاشمي شاهرودي، فقه مقارن نزد حضرت آيت الله شيخ ابراهيم جناتي، مكاسب شيخ نزد اساتيد بزرگوار آيت الله راضي، سيد عليرضا حائري و شيخ حسن جواهري، اصول (كفايه و حلقه سوم) نزد آيت الله شيخ باقر ايرواني و فلسفه نزد آيت الله سيد كمال حيدري خوانده ام.با اتمام سطوح عاليه سال 1371 در بحث خارج اصول حضرت آيت الله هاشمي شاهرودي و بحث خارج فقه حضرت آيت الله سيد كاظم حائري شركت داشته ام.

همچنان در سال هاي 1372 _ 1374 در حلقه مباحثه خصوصي بحث هاي فقهي تحت نظارت حضرت استاد بزرگوار جناب شيخ باقر ايرواني و در حلقه مباحث بحث هاي اصولي براي مدتي كوتاهي تحت

نظارت استاد بزرگوار جناب شيخ محمد هادي آل راضي شركت داشته ام.از اوايل تحصيل خود و همزمان با ادامه تحصيلات با موسساتي مانند سازمان تبليغات اسلامي، دانشكده امام حسين(ع) قم، انتشارات دارالقلم، مجله التوحيد، نمايندگي ولي فقيه همكاري علمي داشته ام.

در سال 1372 مسئوليت تدوين متون درسي مدارس خارج از كشور سازمان تبليغات اسلامي بعهده داشته ام و از سال 1374 با موسسه دائره المعارف فقه اسلامي تحت نظارت رهبر انقلاب آيت الله خامنه اي و به رياست آيت الله هاشمي شاهرودي (دام ظلهما) شروع به همكاري نموده ام كه تا بحال ادامه دارد و در اين مدت مسووليت هايي مانند سرگروهي جلدهاي 3، 8 موسوعه الفقه السلامي عضو شوراي تحقيقات، و عضو هيات علمي موسسه دائره المعارف بعهده داشته ام. همچنين اينجانب در سال 1376 به عضويت هيئت تحريريه فصلنامه فقه اهل بيت (ع) درآمده ام.

معراجي گوگدي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدتقى گوگدى كه ابناء و احفادش ملقب به معراجى مى باشند از بزرگان دانشمندان گلپايگان بوده كه پس از خاتمه تحصيلات و نيل به مرتبه شامخ اجتهاد سالها در گوگد گلپايگان بوده كه مسقط الراس وى بوده مصدر امورات شرعيه بوده و سپس به اراك هجرت فرموده و با اينكه در اواخر عمر نابينا شده بود باز هم به تدريس ادامه مى داد و تشنگان علم و فقاهت را با بيان شيوا شاداب و سيراب مى نموده و در موقعيكه آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حاثرى حوزه اراك را تشكيل و تأسيس فرمودند.

اين مرد بزرگ در اراك بوده و آيت اللَّه حائرى از ايشان كاملا احترام مى نموده و مباحثاتى با آيت اللَّه حائرى داشت كه مشهور است.

پس از رحلت و وفات جنازه اش

حمل به قم شده و در قبرستان نو در حجره كه مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ محمد سعيد مدفون است به خاك سپرده شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

معرفت، محمدهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدهادي معرفت در سال1309 ه_.ش در شهر كربلا فرزندي ديده به جهان گشود كه نام وي را «محمدهادي» گذاشتند.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : پدر محمدهادي شيخ علي،فرزند ميرزا محمدعلي از نوادگان شيخ عبدالعالي ميسي اصفهاني بود كه به اتفاق والدين و ديگر اعضاي خانواده در سال1290 ه_.ش از سده اصفهان به كربلاي معلّي مهاجرت كرد. شيخ علي دانشمند وخطيبي توانا و مورد احترام مردم كربلا بود كه پدرانش تا سه قرن همگي از سلسله جليله روحانيت بودند.مادرِ استاد «سيد زهرا» دختر سيدهاشم تاجر رشتي و متوطن در كربلا بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : «محمدهادي» از سن پنج سالگي براي كسب سواد به مكتب خانه شيخ باقر اصفهاني فرستاده شد. آنگاه مقدمات علوم اسلامي را نزد پدر فرزانه خود و تني چند از اساتيد معروف نظير حاج شيخ اكبر نائيني، سيد سعيد تنكابني، شيخ محمد حسين مازندراني، سيدمرتضي قزويني و سيد محمد شيرازي فراگرفت.مبادي فلسفه و دورههاي فقه و اصول تا سطوح عاليه را در كربلا و نزد پدر بزرگوار و برخي از اساتيد بزرگ بهره گرفت و خوشهچين معارف الهيه شد.استاد معرفت در آغاز سال1340 ه_.ش و پس از فوت پدر بزرگوارشان _رحمه اللّه عليه_ به منظور تكميل تحصيلات و رفعت هر چه بيشتر بناي دانش خويش همراه با خانواده به نجف اشرف مهاجرت كردند.در اين سالها نجف اشرف منزلگاه اساتيد فرهيخته و آيات عظامي همچون

سيد محسن حكيم، سيد ابوالقاسم خويي، ميرزا باقر زنجاني، شيخ حسين حلّي، سيدعلي فاني اصفهاني و اخيراً حضرت امام خميني _ قدسسره _ هم بود؛ استاد فرصت بهرهگيري از اين گلستان معرفت را قدر دانسته از هر گلي شهدي نوشيد و مجمع فضائل خوبان شد.خاطرات و وقايع تحصيل : انگيزه حضرت استاد در روآوردن به پژوهشهاي قرآني را از قلم معظمله استفاده ميكنيم:هنگام مراجعه و مطالعه براي آمادگي تدريس تفسير به حقيقت تلخي برخورد كردم و آن، فقدان بحث زنده پيرامون مسائل قرآني، در كتابخانه هاي فعلي تشيع بود.اين برخورد تلخ از آنجا بود كه براي تهيه مقاله اي پيرامون مسأله «ترجمه قرآن»، به كتابخانه تخصصي قرآن مراجعه ميكردم و در اين زمينه كتابهاي زيادي كه برخي در دو مجلد و نيز رساله ها و مقالات بسياري از مصر و غيره در اختيار بود كه دانشمندان معاصر آن ديار نوشته بودند، ولي در حوزه نجف جز يك برگ اعلاميه حضرت آيت اللّه شيخ محمد حسين كاشف الغطاء چيز ديگري نيافتم.اين امر بر من گران آمد و مرا بر آن داشت كه در زمينه مسائل قرآني به طور گسترده، ديدگاههاي دانشمندان گذشته و حال مكتب را روشن و عرضه كنم، نتيجه آن تلاش پيگير هفت مجلد «التمهيد» و دو مجلد «التفسير و المفسرون» گرديد. در نوشته اخير تكميل«مافاتِ» نوشته«محمدحسين ذهبي» مصري را انجام دادم كه به ناحق جايگاه تشيع را در حيطه قرآني ناديده گرفته بودم.فعاليتهاي ضمن تحصيل : سال1351 ش حكمت الهي اقتضا كرد تا عدو سبب خير شود و استاد از عراق به ايران مهاجرت نمايد حكومت بعث عراق دستور بازگرداندن ايرانيان مهاجر را

از عراق صادر كرد و استاد فرزانه حاج شيخ محمدهادي معرفت با كولهباري از فضل و دانش به اتفاق خانواده رهسپار ايران و ساكن قم شد.اين فاضل جوان در بهار42 سالگي، فرصت حضور در درس اصول ميرزا هاشم آملي_ رحمه اللّه عليه _ را كه از شاگردان مبرز آغا ضياء عراقي بود، غنيمت شمرد و از خرمن دانش آن پير فرزانه خوشه هاي معرفت چيد.و به اين ترتيب شخصيت علمي محقق فرهيخته، استاد معرفت شكل گرفت و دوران طولاني بهره گيري علمي از اساتيد برجسته و ممتاز حوزه هاي علميه كربلا، نجف اشرف و قم، از او مجتهدي مسلط بر مباني فقهي، اصولي ساخت كه روح دانشاندوزي را با جديت، تلاش، نوآوري، شجاعت در ابراز عقيده، توجه به آراي سلف در كنار نقد و بررسي آنها، نخبه گويي و حذف زوائد و تأمل در مسائل مهم، همراه كرد و با اين سرمايه عظيم در سه حوزه تدريس، پژوهش و تأليف و به خصوص ورود به عرصه هاي نو و راه هاي طي نشده دست به كار شد. در عنفوان جواني و همزمان با تحصيل دروس فقه و اصول، با همكاري جمعي از فضلاي مشهور كربلا از جمله سيدمحمد شيرازي، سيدعبدالرضا شهرستاني، سيدمحمدعلي بحراني، شيخ محمدباقر بهبودي و… دست به تأسيس و نشر ماهنامهاي با نام «اجوبه المسائل الدينيه» زدند.اين گروه در اطلاعيهاي آمادگي خود را براي پاسخگويي به سؤالهاي ديني مردم اعلام كردند و در مدت ساليان متمادي با جديت تمام به پاسخ سؤالهاي رسيده، پرداختند. اين ماهنامه با استقبال فراوان مردم از جمله دانشگاههاي عراق و حتي خارج از كشور روبرو شد. و حاصل

پاسخها كه گاه در شكل مقالات علمي _ تحقيقي تحرير ميشد بعضاً صورت مستقل چاپ و منتشر گرديد.استادان و مربيان : از استادان محمدهادي معرفت مي توان به موارد زيراشاره كرد: شيخ محمد كلباسي شيخ محمد حسين مازندراني شيخ محمد خطيب سيد حسن آغامير قزويني حاج شيخ اكبر نائيني سيد سعيد تنكابني شيخ محمد حسين مازندراني سيدمرتضي قزويني سيد محمد شيرازي شيخ يوسف بي ارجمندي خراسانيهم دوره اي ها و همكاران : محسن حكيم، سيد ابوالقاسم خويي، ميرزا باقر زنجاني، شيخ حسين حلّي، سيدعلي فاني اصفهاني و اخيراً حضرت امام خميني ( قدس سره) ازهمدوره ايهاي شيخ محمدهادي معرفت بوده اند.زمان و علت فوت : شيخ محمدهادي معرفت در سال 1385 دار فاني را وداع گفتند.فعاليتهاي آموزشي : حضرت آيت اللّه معرفت از آغازين سالهاي تحصيل علوم اسلامي به امر تدريس و تحقيق پرداختند.علوم ادبي و علمي را متناسب با ميزان رشد علمي تدريس كردند و در هفته يكبار براي جوانان كربلا، جلسات پرشور علمي اسلامي برپا كردند.با هجرت استاد معرفت به قم فعاليتهاي تدريسي، تحقيقي و تأليفي ايشان گسترش يافت. وي عمده وقت خود را به تدريس رسائل ، مكاسب، كفايه و سپس خارج فقه و اصول اختصاص داد و از جمله در مدرسه عالي حقاني و به دعوت شهيد قدوسي مدير محترم مدرسه، به تدريس مسائل قرآني و به ويژه علوم قرآن پرداختند. محصول تلاش استاد در سنگر تدريس تربيت صدها شاگرد در موضوعات فقهي، اصولي و قرآني است و سپس براي جمعي از طلاب جوان و با علاقه، مباحث علوم قرآني را در مؤسسه آموزشي _ تحقيقاتي معارف اسلامي امام رضا(ع) تدريس

ميكردند.اين محقق برجسته به دنبال سكونت در قم، تحقيقات انجام شده در نجف اشرف را به طور گسترده مورد بازبيني و تعميق و توسعه قرار دادمراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : از جمله كارهايي كه شيخ معرفت انجام داده اند، تاسيس و نشر ماهنامه اي به نام اجوبه المسائل الدينيه بود.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : استاد معرفت در نجف اشرف بخش عمدهاي از وقت خود را مصروف تدريس و تحقيق نمودند؛ صبحها علاوه بر تحصيل، به تدريس ميپرداختند و عصرها را به امر تحقيق و تدوين اختصاص دادند.در اين زمان بود كه با گروهي از فضلاي مشهور نجف اشرف از جمله «سيدجمال خوئي_ فرزند برومند آيت اللّه العظمي خوئي سيد محمد نوري، سيدعبدالعزيز طباطبائي، شيخ محمد رضا جعفري اشكوري، دكتر محمد صادقي و در سالهاي اخير استاد عميد زنجاني جلسات هفتگي تشكيل و پيرامون مباحث و موضوعات مختلف به بحث و تحقيق همت گماردند.هر يك از اين فضلا رشتهاي از علوم اسلامي را موضوع تحقيق خود قرار دادند. در اينجا بود كه حضرت استاد معرفت پژوهشهاي خود را در رشته«علوم قرآني» پايه گذاري كردند.چگونگي عرضه آثار : از جمله مقاله هاي استاد معرفت كه به زبان عربي تأليف و برخي از آنها به فارسي ترجمه و منتشر شد، ميتوان به اين موارد اشاره كرد: «حقوق زن در اسلام»، «ترجمه قرآن، امكان، ضرورت»، «دو فرقه شيخيه، اسكويي، كريمخاني»، «اهميت نماز و تاثير آن در صيانت فردي و اجتماعي».آثار : آموزش علوم قرآني ، احكام شرعي ، التفسير الاثري الجامع ، التفسير و المفسّرون في ثوبه القشيب ،

التمهيد في علوم القرآن ويژگي اثر : جزوات «التمهيد» يكي پس از ديگري به زيور طبع آراسته شد و به دنبال پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي چاپ «التمهيد» كه به سه جلد رسيده بود، به همت انتشارات جامعه مدرسين تجديد چاپ و مابقي مجلدات آن تا شش مجلد انتشار يافت.6 تاريخ قرآن ، تفسير و مفسّران ويژگي اثر : جديد چاپ كتاب تفسير و مفسّران در دو جلد و ترجمه آن به زبان فارسي، جلوهاي ديگر از مراحل كمال تحقيق و پژوهش استاد ميباشد.8 تلخيص التمهيد ، تمهيد القواعد ، تناسخ الارواح (بازگشت روح) ، جامعه مدني (مجموعه مقالات) ، حديث لاتعاد، حديث من زاد في صلاته ، شبهات وردود حول القرآن ويژگي اثر : حضرت استاد در پاسخ شبهات وارده بر قرآن كه بهطور عمده از سوي شرقشناسان و برخي روشنفكران دنياي عرب و ايران مطرح ميشد دست به تأليف كتاب «شبهات وردود» زدند كه در سال1382 به زيور طبع آراسته شد.اين حديثشناس، مفسر و فقيه مكتب اهلبيت(ع) كه معتقد به ضرورت استفاده از تراث سلف و نگران كوتاهي در نقادي روايات تفسيري هستند، از سال1379ش محصول تجارب ارزنده خود را به خدمت تأليف تفسيري جامع از آثار گذشتگان درآورد و به جمعآوري و تنسيق روايات تفسيري فريقين پرداخت. ايشان در اين كارِ گروهي كه با مساعدت دو گروه ده نفره از شاگردان و نخبگان حوزوي و تربيت يافتگان مدرسه قرآني صورت گرفته است، روايات تفسيري را كه جملگي به صورت خام در

كتابها عرضه شده، به محك نقد و بررسي گذاشته و براي جدا سازي سليم و سقيم اين روايات و قيمتگذاري و تعيين ارزش هر يك از آنها اهتمام نمودهاند.تاكنون يك مجلد از اين اثر ارزنده با نام «التفسير الاثري الجامع» به زيور طبع آراسته شده است.14 صيانه القرآن من التحريف ويژگي اثر : ايشان با توجه به مهمترين سؤالها يا شبههاي مخالف با كرامت قرآن و يا مذهب تشيع دست بهكار تأليف شدند، از جمله كتاب «صيانه القرآن من التحريف» را در دفاع از حريم قرآن و حراست از كرامت آن نوشتند. «احسان الهي ظهير»، نويسنده متعصب پاكستاني، شيعيان را متهم ساخت كه قائل به تحريف قرآن ميباشند؛ استاد مجاهد و پاسدار ارزشهاي اسلامي در مدت شش ماه كتاب «صيانه القرآن…» را در جواب وي به رشته تحرير درآورد و در تاريخ2/8/66 ش، به چاپ رساند.15 علوم قرآني ، مالكيه الارض ، ولايت فقيه ، ولايه الفقيه ابعادها و حدودها

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1k

معرفت، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1300.

درگذشت: 1366.

مرتضى معرفت كتابى در اصول فقه به نام انوار معرفت تعريف منابع فقه (اصفهان، 1374) منتشر كرد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

معروف، حبيب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1312.

درگذشت: 1373.

از آثار اوست: فرهنگ مصور هنرهاى تجسمى (با همكارى پرويز مرزبان؛ تهران، 1371؛ اين كتاب در سال 1365) با عنوان واژه نامه ى مصور هنرهاى تجسمى به چاپ رسيد)؛ واژه نامه راه و ساختمان و معمارى انگليسى- فارسى و فهرست الفبايى و تركيبات فارسى با تعريفات دقيق برخى واژه هاى مشكل و نو ساخته (تهران، 1369). كتاب نقش ماندگار: يادنامه ى مهندس حبيب معروف به كوشش امين و نازى معروف به ياد وى در تهران در سال 1374 منتشر شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

معزالدوله اي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ مهدى بن العالم الكامل و الفقيه العامل آيت اللَّه حاج شيخ باقر بن العالم الجليل الشيخ محمد رفيع تهرانى از مشاهير علماء معاصر تهران است كه بزيور علم و عمل و تقوا و ورع آراسته و موصوف و متصف ميباشد والد مرحومش آيت اللَّه حاج شيخ باقر تهرانى عالمى جليل و دانشمندى اديب و مرجع امور در تهران و مورد وثوق عموم مردم بود و در مدرسه مروى تدريس مى نمود و عده اى از بزرگان دانشمندان تهران چون علامه رجالى حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب (الذريعه الى تصانيف الشيعه) و آيت اللَّه سعيد تهرانى و صدها نفر ديگر از علماء بزرگ خدمت او تلمذ نموده اند. و او از شاگردان مرحوم علامه كبير ميرزا محمدحسن آشتيانى بوده و مسجدى در خيابان (نايب السلطنه) تهران براى او بنا نمودند و در آن اقامه جماعت نموده و در منزلش فصل دعاوى و خصومات مى نمود. در تهران وفات نمود و جنازه او را در قبرستان (چهارده معصوم) كه اكنون بنام كوى شاه معروف است در جنب قبر سيد جليل و فقه نبيل عالم ربانى آيت اللَّه آقا سيد عبدالكريم لاهيجى

بنابر وصيتش دفن نمودند.

مترجم معظم ما جدا از علماء وارسته و داراى ملكات فاضله و حسن اخلاق و غيور در دين و متعصب در ولايت و مروج معارف اهلبيت عصمت عليهم السلام و مربى اخلاق و مزكى نفوس است در مسجد مرحوم والدش اقامه جماعت و ترويج احكام دين نموده و مردم را بسوى آل محمد عليهم السلام ارشاد و هدايت نموده و با بدعت ها شديدا مبارزه مى كند و حال بسيار عجيبى در بكاء و ابكاء مردم دارد روزهاى جمعه و كليه ايام مذهبى از وفيات و اعياد دينى در مسجد و منزلش مجلس تبليغ دين دارد و غالبا خودش با بيانات نافذ و مؤثر خود حاضرين را منقلب نموده و تحت تأثير قرار ميدهد.

فرزندان فاضل و دانشمندى دارد كه سالها در قم از محضر اساتيد و آيات حوزه بهره مند شده و در شمار فضلاء معاصر گرديده اند و آنها از اين قراراند:

1- حجةالاسلام آقاى آقا ميرزا عبدالعلى معزالدوله تهرانى

2- حجةالاسلام آقاى آقا شيخ هادى معزالدوله تهرانى

3- حجةالاسلام آقاى آقا شيخ حسين معزالدوله تهرانى

4- حجةالاسلام آقاى آقا شيخ حسن معزالدوله تهرانى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

معزي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(معروف به پشمى) فرزند محمّد حسن.

عالم فاضل، در نجف اشرف در خدمت آخوند خراسانى و آقا شيخ هادى طهرانى تلمّذ فرموده، و پس از نيل به مقامات عاليه علم و اجتهاد به اصفهان مراجعت نموده، سالها در خدمت مرحوم آخوند فشاركى به فصل خصومات و افتا اشتغال داشته، و پس از فوت ايشان در مسجد سلام امامت، و در مدرسه ي نوريّه تدريس مى فرمود، و در شب جمعه 23 ماه سال 1363 به سنّ 75 سالگى وفات يافته، در تكيه كازرونى مدفون

گرديد.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- اصول الايمان 2- تقريرات اصولى استادش آخوند خراسانى 3- شانزده رساله در مباحث مختلفه فقه و اصول 4- شرح بر كفايه ي خراسانى 5- قضاياى غريبه و عجيبه 6- مجالس الموحّدين؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

معزي، حسام الدوله، نجفقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مورخ، مؤلف.

تولد: 1261، نجف.

درگذشت: ارديبهشت 1359.

نجفقلى حسام الدوله معزى، فرزند ابراهيم ميرزا، تحصيلات خود را در انگلستان به پايان برد و در وزارت ماليه عضو بود. وى در دوره ى سوم مجلس شوراى ملى از ملاير و محلات نماينده بود. از آثار اوست: تاريخ روابط سياسى ايران با ممالك اروپايى. وى به زبان هاى عربى و انگليسى و فرانسوى آشنايى پرداخت. تأليفات ديگر او عبارتند از تاريخ راه سازى در ايران، راز كاميابى ژاپن، عالم حيوانات يا كليد دام و دد، دره ى نجفى (مشتمل بر سه فن عروض و قافيه و بديع) وى كتاب هاى ديگرى را از زبان انگليسى به فارسى ترجمه و نشر كرده است: تاريخ آمريكا، تاريخ انگليس، تاريخ روسيه، زندگى پطر كبير، زندگى فردريك، زندگى ژوزفين و ناپلئون.

وى در سال 1354 تعداد 1257 جلد كتاب چاپى به زبان هاى فارسى و انگليسى و فرانسوى به دانشگاه شيراز اهداء كرد كه بدين مناسبت فهرست نامه اى براى كتب اهدايى وى منتشر گرديد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

معزي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا بن العالم الجليل الشيخ محمدجواد بن العالم الفقيه الشيخ محسن برادرزاده (صاحب مقابيس) معزى دزفولى از اعاظم علماء اماميه و فقهاء اثنى عشريه حاوى فروع و اصول و مدرسى عظيم الشأن و مقتدائى جليل القدر و مرجع بسيارى از مردم خوزستان بوده است.

وى علاوه بر مراتب علميه اش در اصول سياست نيز يگانه عصر خويش بوده و در دزفول مدرسه علميه بنا نهاده و مردانى باتقوا و فضيلت تحويل اجتماع داده است.

معظم له از محضر عموى گرامش آيت اللَّه حاج شيخ محمدطاهر بن شيخ محسن و علامه خراسانى صاحب (كفايه) استفاده نموده و از آنان اجازه داشته و خود به جماعتى از علماء خوزستان اجازه داده است.

او

در هفتم ماه رجب 1352 قمرى در بروجرد از دنيا رفته و در جوار امامزاده ابوالحسن آن شهر مدفون گرديد از تأليفات اوست حاشيه بر مكاسب بنام فيض البارى و حاشيه بر رسائل و غير آن.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

معزي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلى بن آيت اللَّه شيخ عبدالحسين معزى از مجتهدين و مراجع معاصر دزفول مى باشد و رساله عمليه ايشان در چند سال قبل به طبع رسيده است وى از بيت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا معزى سابق الذكر مى باشد والد ماجدش مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عبدالحسين بن آيت اللَّه حاج شيخ محمدطاهر بن شيخ محسن بن شيخ اسماعيل نيز از علماء و مراجع دزفول بوده اند. مترجم معظم ما در مهد علم و كمال پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات قسمتى از متون فقه و اصول را از مرحوم والدش و علماء ديگر آموخته آنگاه مشرف به عتبات عاليات شده و سالها از محاضر آيات عظام نجف چون مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى و ديگران استفاده نموده و پس از آن به زادگاه مراجعت و به انجام وظائف دينى و روحى تاكنون اشتغال دارند مورد توجه مردم خوزستان و بالاخص دزفول و شوشتر مى باشند ادام اللَّه ظله و توفيقه

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

معزي، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قرآن شناس معروف معاصر ، استاد حاج سيد علي كمالي دزفولي ، صاحب آثار عديده ي قرآني ، درباره ي مرحوم معزي كه با ايشان خويشاوندي هم داشته چنين فرموده اند : شيخ محمد كاظم فرزند شيخ محمد و او فرزند حاج شيخ محمد رضا فقيه به نام ، از اولاد معزالدين ، عالم معروف دوران صفويه ، در سال 1298 ش در دزفول به دنيا آمد و در سال 1348 ش در تهران وفات يافت و در مقبره ي شيخان قم مدفون گرديد . تحصيلات بعد از مكتب خانه ي او

در خدمت جدش حاج شيخ محمدرضا شروع شد و زير توجه و علاقه ي خاص او مدارج علمي را به طور مضاعف طي كرد . استادانش در دزفول ، جد مادري اش آقا شيخ محمد باقر و عموزاده اش آقا ميرزا محمد علي ، و چند سالي در قم ، آيت الله بروجردي تا نيل به درجه ي اجتهاد بود . علاوه بر عربي ، به زبان انگليسي هم آشنا بود . چند سالي در دانشكده ي الهيات دانشگاه تهران تدريس كرد . معلومات او از محدوده ي تحصيلات متداول بسيار فراتر بود . اثر مهمش ترجمه ي قرآن مجيد به فارسي است ، كه اشتباهاتي ناچيز و اندك از قبيل كاربرد ماضي و مضارع به جاي همديگر در آن يافت مي شود و ترجمه اش هنوز در ميان ترجمه هاي امروز مي درخشد . نمونه ي اخلاق و فروتني اسلامي بود . رحمه الله عليه . ( برگرفته از بيانات استاد حاج سيد علي كمالي دزفولي ) .

معصومي اصفهاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 450 ق)، فقيه، طبيب، فيلسوف و حكيم. وى در اصفهان به دنيا آمد. از شاگردان برجسته ى ابن سينا و در حكمت و فلسفه مشهور بود. ابن سينا وى را به تمامى شاگردانش ترجيح مى داد و درباره ى او مى گفت: نسبت معصومى به من به منزله ى نسبت ارسطو است به افلاطون، و رساله ى «العشق» خود را به نام معصومى و به خواهش او تأليف كرد و در آغاز كتاب او را ابوعبداللَّه الفقيه معصومى ناميد. وى پس از درگذشت ابن سينا سالها به تدريس پرداخت. سال وفات وى را در حدود 460 ق نيز ذكر كرده اند. از آثارش:

كتاب «المفارقات و اعداد العقول و الافلاك و ترتيب المبدعات» يا «رسالة فى اثبات المفارقات» كه گفته اند اين كتاب معشوق حكما بوده است؛ «حفظ الصحة»، در طب؛ شرح «كلمات متقدمين».[1]

ابوعبداللَّه محمد بن احمد المعصومى يكى از شاگردان ابن سينا است. ابوعلى سينا رسالةالعشق خود را به اسم اين شاگرد و به خواهش او نوشت. وفات او را بعضى در رى دانسته اند و گفته اند به حكم محمود كشته شد. از تأليفات مهم او يكى «كتاب المفارقات و اعداد العقول والافلاك و ترتيب المبدعات» يا رساله ى «فى اثبات المفارقات» كه در قرون پنجم و ششم هجرى شهرت بسيار داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (103/ 7)، تاريخ ادبيات در ايران (319/ 1)، تاريخ طب (692 -691/ 2)، ريحانه (345 -344/ 5)، لغت نامه (ذيل/ ابوعبداللَّه)، نامه ى دانشوران (226 -165/ 6).

معصومي لاري، محمدمسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدمحمد مسعود معصومي لاري

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

بنده اگرچه در شناسنامه به خاطر مدرسه سال 1338 نوشته اند ولي سال 1339 در كرمانشاه و در يك خانواده اي كه سابقا در سلسله جليله روحانيت بوده اند به دنيا آمده ام جد ما مرحوم آقاي سيد حسين معصومي لاري در همان منطقه كنگاور و كرمانشاه بوده اند البته از آن جهت به ما لاري ميگويند كه بخشي از خاندان ما در لار و گراش هستند ما از نوادگان مرحوم سيد عباس معصومي لاري هستيم سلسله ما عموما سلسله اي بوده اند كه همه روحاني بوده اند عموهاي بنده مرحوم حاج آقا حسن و حاج آقا جعفر معصومي لاري روحاني بوده اند

ابوي بنده سيد محمد صادق معصومي لاري در كرمانشاه از معتمدين و مسئول بازرگاني است و فعاليت هاي اجتماعي زيادي دارند در هر صورت در يك خانواده كاملا مذهبي بزرگ شديم و تا ديپلم خودمان را در كرمانشاه گذرانديم

ديپلم من مصادف شد با انقلاب اسلامي و از آن به بعد به مطالعات دروس حوزوي پرداختم اوايل انقلاب مدتي در مدرسه عالي شهيد مطهري تحصيل كردم آن زمان آقاي امامي كاشاني برنامه را در دست گرفته بودند اول كار بود در سال 1358 به هر حال تصميم گرفتم براي تحصيل بروم خارج از كشور لذا ويزاي تحصيل گرفتم و رفتم فرانسه مدت شش ماه آنجا زبان خواندم و زبان را خيلي سريع ياد گرفتم آنجا از جهت فراگيري زبان محيط خيلي خوبي بود ، فارسي زبان كم بود در كاستل نوداقي (جنوب فرانسه) يكي از آن كاخهايي كه در زمان انقلاب فرانسه مصادره شده بود تبديلش كرده بودند به يك مركز يا پانسيوني براي خارجيها كه هم زبان ياد بگيرند و هم آماده باشند براي ورود به دانشگاهها به همين جهت من زبان را در آنجا خيلي سريع ياد گرفتم خوب بعد از آن آمدم پاريس دانشگاه سوربن در رشته اديان شناسي مشغول به تحصيل شدم و تا حدود دو سال آنجا درس خواندم در اين ميان به ايران هم سفر ميكردم بورسيه نبودم و پدرم از ايران پول ميفرستاد خوب پس از يك سال و اندي به ايران بازگشتم در جهاد سازندگي مركز و بلافاصله بعد از آن در وزارت امور خارجه مشغول به كار شدم

اواخر سال 1362 وارد حوزه علميه قم شدم البته در

فرانسه هم منطق ، تفسير ، قرآن ، فلسفه و روش رئاليسم ميگفتم به درسهاي علوم ديني زياد علاقه داشتم و مطالعه ميكردم بخصوص كتابهاي مرحوم مطهري و علامه طباطبايي زياد ميخواندم

قبل از رفتن به فرانسه (اصول فلسفه و روش رئاليسم) را از آقاي امجد درس گرفتم . آقاي امجد ، حاج آقا ممدوحي و حاج آقا نجومي اينها همه شاگردان مرحوم حاج آقا حسين لاري يعني جد ما هستند اينها همه بخشي از اساتيد من در مدرسه شهيد مطهري بودند . آقاي امامي كاشاني تفسير ميفرمودند خدا رحمت كند مرحوم علامه محمد تقي جعفري را ، شرح تفسير نهج البلاغه را اول آنجا ارائه ميكردند و قبل از آنكه بنويسند مي آمدند آنجا ميگفتند و بحث و گفتگو ميكردند بزرگوار ديگري بود كه اسمشان را فراموش كردم ايشان به ما منطق ميگفتند وقتي به قم آمدم در مدرسه علميه كرمانيها مشغول شدم خدمت آقاي موحدي تبريزي ادبيات (جامع المقدمات) را شروع كرديم (مغني) را خدمت آقاي آدينه وند بوديم و يك كمي هم از آقاي مدرس افغاني استفاده كرديم در مدرسه كرمانيها منطق را آقاي پرنده غيبي و احكام را آقاي شيخ محمد سروش درس ميدادند (اصول الفقه) را از آقاي ميرباقري و يكي ديگر از آقايان كه اسمش را يادم نيست درس گرفتيم آقاي هادوي يك درس منطق (نميگويم خارج منطق ولي چيزي شبيه آن) ميگفتند لذا ما يك كار خيلي جدي را با همراهي ايشان روي منطق انجام داديم فلسفه را از محضر استاد فياضي استفاده كرديم به اضافه اين كه قبلا هم از آقاي امجد درس گرفته بودم ، رسائل را

ابتدا از خدمت آقاي راستي كاشاني استفاده كرديم ولي متاسفانه تا مقداري كه جلو رفتيم ايشان بيماري پيدا كردند و نتوانستند بيايند دنبال آن از آقاي موسوي تهراني كه بسيار بسيار در رسائل قوي هستند استفاده كردم مكاسب را خدمت آقاي پاياني و لمعه را ادر محضر آقاي اشتهاردي خواندم . آقاي اعتمادي خيلي قوي بود ولي آقاي قديري واقعا ملاپرور بود مثل درس آقاي راستي ايشان هم درسش همه پسند نبود سخت ميگرفت و از طلبه كار ميكشيد

درس خارج را با آقاي شيخ جواد تبريزي شروع كردم و در بخشي از خارج فقه آقاي وحيد شركت داشته ام تفسير را از محضر آقاي جوادي استفاده كرده ام.

معصومي همداني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر حسين معصومي همداني (1327_ همدان ) داراي مدرك دكتري رشته فلسفه و تاريخ علم ،از دانشگاه پاريس -7 فرانسه در سال 1384مي باشد.نامبرده عضو هيئت علمي دانشكده دانشگاه صنعتي شريف است. وي همجنين عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي مي باشد. گروه : علوم انسانيرشته : تاريخ و فلسفهتحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي دكتر حسين معصومي همداني به قرار زير است: كارشناسي مهندسي برق از دانشگاه صنعتي شريف كارشناسي ارشد رشته فلسفه و تاريخ علم از دانشگاه پاريس -7 فرانسه دكتري رشته فلسفه و تاريخ علم ،پاريس -7 فرانسه در سال 1384مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عضو هيئت علمي دانشگاه صنعتي شريف و مدرّس تاريخ و فلسفۀ علم ، مشاور عالي مركز نشر دانشگاهي ، عضو شوراي عالي ويرايش صدا و سيما و عضو مركز تحقيق در تاريخ و فلسفۀ عربي _ اسلامي قرون وسطا .عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي،عضو كميسيون تخصصي

استخدام و ... فرهنگستان زبان و ادب فارسي،عضو شوراي عالي علمي دايره المعارف بزرگ اسلامي،مديرگروه زبان و رايانه در فرهنگستان زبان و ادب فارسي،عضو شوراي واژه گزيني فرهنگستان زبان و ادب فارسي ،عضو گروه دانشنامه ادب فارسي ،ويراستار و سردبير مجله دانشجو فعاليتهاي آموزشي : دكتر معصومي همداني در انشگاههاي تهران،شيراز و تربيت مدرس در مقاطع كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتري به امر تدريس مي پردازد.جوائز و نشانها : دكتر حسين معصومي همداني برنده كتاب سال جمهوري اسلامي براي ترجمه كتاب جزء و كل مي باشد.چگونگي عرضه آثار : - تاليف و ترجمه 5 عنوان كتاب - تاليف و ترجمه بيش از 100 عنوان مقاله - شركت در سمينار هاي متعدد در داخل و خارج از كشور

________________________________________

آثار : ايرانيها چه رويايي در سر دارند؟ (تهران: 1357) ويژگي اثر : ديدآورنده: ميشل فوكو، حسين معصومي همداني (مترجم) ناشر: هرمس - 03 مرداد، 1386 2 ترموديناميك تعادل ، ادكينز ويژگي اثر : (ترجمه )، 13753 جزء و كل ، ورنر هايزنبرگ ويژگي اثر : (ترجمه )، 1368.پديدآورنده: ورنر هايزنبرگ، حسين معصومي همداني (مترجم) ناشر: مركز نشر دانشگاهي - 29 ارديبهشت، 13864 زندگي نام? علمي دانشمندان اسلامي ويژگي اثر : ترجمه-13635 سرگذشت فيزيك نوين ويژگي اثر : پديدآورنده: ميشل بيزونسكي، لطيف كاشيگر (مترجم)، محمدرضا خواجه پور (زيرنظر)، حسين معصومي همداني (زيرنظر) ناشر: فرهنگ معاصر - 23 دي، 1385 6 فلسف? علوم طبيعي ، كارل همپل ،

ويژگي اثر : (ترجمه )، 13697 فيزيك : انديشه ها و يافته ها ويژگي اثر : پديدآورنده: ويليام لارنس براگ، محمدرضا خواجه پور (مترجم)، حسين معصومي همداني (زيرنظر) ناشر: فرهنگ معاصر - 23 دي، 13858 مردم شناسي و هنر، لوي استروس ويژگي اثر : (ترجمه )، 13739 نرم و نازك: ماده نرم، پژوهش، آموزش ويژگي اثر : پديدآورنده: پي يرژيل دو دوژن، ماندانا فرهاديان (مترجم)، محمدرضا خواجه پور (زيرنظر)، حسين معصومي همداني (زيرنظر) ناشر: فرهنگ معاصر - 03 بهمن، 138510 نسبيت خاص و عام و كيهان شناختي ، ولفگانگ ريندلر ويژگي اثر : (ترجمه )، 1375.پديدآورنده: ولفگانگ ريندلر، رضا منصوري (مترجم)، حسين معصومي همداني (مترجم) ناشر: مركز نشر دانشگاهي - 19 ارديبهشت، 138511 نووه چنتو (تك گويي) ويژگي اثر : پديدآورنده: الساندرو باريكو، حسين معصومي همداني (مترجم) ناشر: نيلوفر - 13 اسفند، 1385

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

معصومي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد على بن آيه الله آقا شيخ سليمان معصومى بهبهانى سبط مرحوم آيه الله آخوند ملا حسن بهبهانى معاصر علامه بزرگوار شيخ مرتضى انصارى- ره- از آيات عظام و حجج اسلام بهبهان بوده است.

مرحوم والدش شيخ سليمان كه از شاگردان مبرز شيخ انصارى بوده بقصد ديدار ارحام خود از نجف بايران آمده و وارد بندر ديلم ميشود اهالى آنجا تقاضا ميكنند كه در ديلم توقف فرمايد پس اجابت نموده و خانواده را از نجف طلبيده و در سال 1288 ق مرحوم آيه الله معصومى متولد ميگردند.

پس از چندى مرحوم آقا شيخ سليمان از ديلم منتقل به بهبهان

گرديده و به تربيت و پرورش فرزند برومند مذكور خود كوشيده تا سن 14 سالگى شروع بتحصيل مقدمات نموده و خدمت والد خود و مرحوم آقا ميرزا حسن و آخوند ملا محمد تقى بهبهانى سطوح را بپايان رسانيده و در سن سى سالگى بدرجه اجتهاد نائل و در سال 1318 ق مهاجرت بنجف اشرف نموده و از مراجع وقت بالاخص مرحوم علامه حاج شيخ هادى تهرانى و فاضل شربيانى و علامه حاج شيخ محمد كاظم يزدى و علامه خراسانى صاحب كفايه و ديگران استفاده كامل نموده و عموما مراتب اجتهاد وى را تصديق فرموده تا سال 1322 قمرى پس از فوت مرحوم آقا شيخ هادى تهرانى از نجف اشرف مراجعت به بهبهان نموده و بتدريس و ترويج دين پرداخته تا سال 1320 ق كه والدش برحمت ايزدى پيوسته معظم له مستقيما بجاى ايشان بانجام وظائف ميپردازد.

در سال 1332 ق كه جنگ بين المللى اول بود و از طرف مرحوم آيه الله حاج سيد محمد كاظم يزدى حكم دفاع از ممالك اسلامى بمسلمين داده شده بود آيه الله معصومى هم موافقت نموده و با يكعده از مردم مسلمان كه مقلد و تابع ايشان بودند از طريق رامهرمز بقصد بصره حركت ولى در نزديكى اهواز مطلع ميشوند كه مسلمين در بصره شكست خورده اند به بهبهان مراجعت و پس از چندى غائله بوشهر را مى شنوند كه آيه الله حاج شيخ جعفر محلاتى از شيراز عازم بوشهر شده اند آن مرحوم هم از بهبهان بطرف برازجان و كازرون حركت مينمايد كه جريان وقايع آن مرحوم در كتاب فارس و جنگ بين المللى و غيره مسطور است.

آثار و تأليفات آن مرحوم از اين قرار است: 1-

قواعد الاماميه كه مشتمل بر غوامض مسائل است. 2- مواعظ الجمعات در دو جلد 3- كتاب متفرقات 4- مناسك حج 5- انيس المهموم 6- حواشى زيادى بر شرح لمعه و جواهر و جامع عباسى و نجات العباد.

خلاصه پس از مسافرتهاى عديده بخراسان و اراك و اصفهان و شيراز و اعتاب عاليات كه در مقدمه كتاب انيس المهموم مطبوع مذكور است در سال 1371 قمرى مريض و بتهران حركت و در بيمارستان فيروزآبادى شهر رى بسترى و بعد از بهبودى مراجعت به بهبهان نموده و در پنجم ماه صفر 1372 ق در سن 84 سالگى دعوت حق را اجابت و در جنب قبر مرحوم والدش آيه الله آقا شيخ سليمان معصومى مدفون ميشود.

خاطره نگارنده از آن مرحوم

در محرم سال مزبور بود كه حقير براى تبليغ بخرمشهر رفتم و مدت يكماه در آنجا اقامت و اشتغال داشتم كه مردم شرافتمند بهبهان مطلع شده و براى ماه صفر دعوت نمودند كه به بهبهان بروم پس اول ماه صفر بآنجا رفته و يكى از سادات محترم و اشراف آنجا بملاقاتم آمده و اظهار كردند آيه الله معصومى مريض مقتضى است كه از ايشان عيادت كنيد پس باتفاق ايشان بمنزل معظم له رفتم و بعد از مدتى فرزند ارجمندشان گفتند آقا جان آقاى رازى آمده اند پس تبسمى كرده و فرمودند آقاى رازى كه در موقع فوت مرحوم ناظم الشريعه بودند؟ گفت بلى پس ايشان گفتند الحمدلله و فرمودند بفرزندشان جنازه من بايد در تحت نظر آقاى رازى تجهيز گردد و همان شب رحلت نموده و حسب الوصيه ايشان امر تغسيل و تجهيز آن مرحوم به اين نگارنده محول گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

معصومي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمد علي فرزند علامه شيخ سليمان معصومي يكي از علماي بزرگ شيعه در قرن چهاردهم هجري است. در سال 1288 در بيت علم به جهان ديده گشود و از اوايل زندگي به تحصيلات علمي و ديني همت گماشت. آيت الله معصومي پس از خاتمه مقدمات علوم عازم نجف اشرف گرديد و سالها از محضر آيات عظام: فاضل شرابياني، شيخ هادي تهراني، آخوند خراساني و علامه يزدي استفاده نمود و خود به مقام اجتهاد و استادي نائل گرديد.

آيت الله معصومي يكي از علما و مراجع بهبهان در رأس مجاهدين اين استان بود كه در زمان جنگ بين الملل بعد از آنكه علامه يزدي امر به جهاد و دفاع از مملكتهاي اسلامي را صادر نمود. اين آيت بزرگ شخصا لباس رزم پوشيد و مدتها به اتفاق مردم از حريم اسلام و ميهن خويش دفاع نمود. معظم له سالها در بهبهان ملجأ و پناه مردم بود و در ترويج مذهب و خدمات مردمي كوشا بود. آيت الله معصومي و آيت الله بهبهاني در عصر مرحوم آيت الله بروجردي در رأس علما و مراجع خوزستان بودند و از حوزه درس اينها فضلائي به مقام علمي و استادي رسيدند.

آيت الله معصومي حاشيه اي بر جواهر و شرح لمعه و نجاة العباد نوشت، و قواعد مشكله، كتاب مواعظ، انيس المهموم و رسائلي در فروع نيز به رشته تحرير برد. آن جناب پس از عمري خدمت به اسلام و مسلمين سرانجام در پنجم صفر سال 1372 در بهبهان وفات نمود.

مرحوم آيت الله شيخ سليمان والد آيت الله معصومي يكي از علما و مجتهدين بزرگ شيعه در اوايل قرن اخير

در استان خوزستان بود. شيخ سليمان از شاگردان شيخ انصاري بود كه خود به درجه اجتهاد رسيد و سالها در ديلم به ترويج مذهب اشتغال داشت و سپس ساكن بهبهان شد. وفات او را در سال 1320 در بهبهان نوشته اند. مدفن آن دو در بهبهان مزار است.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

معلمي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن معلمي

محل تولد : فريدن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسن معلمي در سال 1338 در روستاي دامنه از توابع فريدن اصفهان متولد شدم دوره دبستان را در همان روستا و دوره راهنمايي را در داران و سه سال هنرستان) رشته برق (را در تهران سپري كردم، در سال سوم هنرستان به دليل مسافرتي كه به قم داشتم به حوزه علميه و طلبگي علاقه مند شدم و تابستان همان سال (1356) وارد قم شدم و تحصيل رسمي طلبگي را از مهرماه سال 1356 در مدرسه رضويه شروع كردم

معمار، خليل

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(؟)، طراح، نقشه كش و رسمى ساز. وى بخشى از زيارتگاه حضرت معصومه (ع) در قم را طراحى و نقشه كشى كرده و به خط طلايى نستعليق، به روى مرقد مطهر، چنين رقم گذاشته است: «كرده معمارى اين جنت سرابيگ خليل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1173/3).

معين الاطباء اردستاني، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از پزشكان معروف، و به حذاقت مشهور بود. در 1356 وفات يافته، نزديك فاضلان در تخت فولاد مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

معين، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1350 -1294/ 1293/ 1291 ش)، نويسنده، مصحح، مترجم، فرهنگ نويس و شاعر. در رشت به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى در زادگاهش، تحصيلات متوسطه را در دارالفنون به پايان رساند. سپس از دانشسراى عالى در رشته ى ادبيات فارسى و فلسفه و علوم تربيتى فارغ التحصيل شد. پس از آن مدتى رياست دانشسراى شبانه روزى اهواز و سپس رياست اداره ى دانشسراها را در وزارت فرهنگ داشت. وى اولين كسى بود كه در ايران به اخذ درجه ى دكترا در ادبيات نايل آمد و رساله ى دكتراى خود را با عنوان «مزديسنا و تأثير آن در ادبيات فارسى» ارائه نمود. او از 1318 ش به تدريس در دانشسراى عالى و دانشكده ى ادبيات مشغول بود. وى به جهت شركت در كنگره ها و مجامع علمى و انجام امور تحقيقى و تدريس به كشورهاى آمريكا، انگليس، فرانسه، شوروى سابق و آلمان سفر كرد. معين همكار دهخدا بود و سرپرستى سازمان «لغت نامه» را بر عهده داشت. دكتر معين سرانجام پس از پنج سال بيمارى و بيهوشى در رشت درگذشت و در آستانه ى اشرفيه ى رشت به خاك سپرده شد. از ديگر آثار وى: «فرهنگ فارسى»، معروف به «فرهنگ معين»؛ «برگزيده ى شعر فارسى»، قرنها چهار و پنج قمرى؛ «حافظ شيرين سخن»؛ «ستاره ى ناهيد يا داستان خرداد و مرداد»، شعر؛ تحليل «هفت پيكر» نظامى؛ «روانشناسى تربيتى»، ترجمه؛ «ايران از آغاز تا اسلام»، ترجمه؛ «كتيبه هاى پهلوى»، ترجمه؛ تصحيح و تحشيه «برهان قاطع»؛ تصحيح و تحشيه «چهار مقاله» احمد عروضى

سمرقندى؛ تصحيح «جوامع الحكايات و لوامع الروايات».[1]

محمد (و. هفدهم رجب 1336 هجرى قمرى مطابق 9 ارديبهشت 1297 شمسى. ف. 13 تيرماه 1350 ه.ش) فرزند مرحوم شيخ ابوالقاسم. در شهر رشت در خانواده اى روحانى متولد گرديد. به هنگام طفوليت او نخست مادر و پس از 5 روز پدرش در عنفوان شباب درگذشتند. جد پدرى وى شيخ محمدتقى معين العلما كه در سلك علماى روحانى بود به تربيت وى همت گماشت. جد مادرى او شيخ محمدسعيد نيز از علما و مدرسان علوم قديمه بود.

محمد معين دوره ى ابتدائى را در دبستان اسلامى و دوره ى اول متوسطه را در دبيرستان نمره ى 1 (كه بعدها بنام دبيرستان شاهپور خوانده شد) طى كرد. در اوان تحصيل در متوسطه صرف و نحو عربى و بخشى از علوم قديمه را نزد جد خوش و مرحوم سيد مهدى رشت آبادى و ديگر استادان وقت آموخت و عشق به مطالعه در نهادش ريشه دوانيد. دوره ى دوم متوسطه (ادبى) را در دارالفنون تهران به پايان رسانيد و به سال 1310 در دانشكده ى ادبيات و دانشسراى عالى در رشته ى ادبيات و فلسفه و علوم تربيتى وارد گرديد و در سال 1313 از اين شعب ليسانسيه شد پس از طى دوره ى شش ماهه ى دانشكده ى افسرى احتياط، شش ماه اول سال 1314 را به خدمت افسرى گذرانيد و در مهرماه آن سال به دبيرى دبيرستان شاهپور اهواز منصوب شد، و پس از سه ماه رياست دانشسراى شبانه روزى اهواز را يافت و در عين حال عضويت تحقيق اوقاف و رياست به عهده ى وى بود. در همين ايام به وسيله ى مكاتبه از آموزشگاه روانشناسى بروكسل (بلژيك) كه تحت نظر Elmer Knowles روانشناس اداره

مى شد، روانشناسى عملى و ديگر شعب آن از قبيل خطشناسى، قيافه شناسى و مغزشناسى را فراگرفت.

در 1318 به تهران منتقل گرديد در حين تصدى معاونت و سپس كفالت اداره ى دانشسراها در وزارت فرهنگ، وارد دوره ى دكترى زبان و ادبيات فارسى شد. پس از چندى با حفظ سمت به دبيرى دانشكده ى ادبيات منصوب گرديد. پس از به پايان رسانيدن دوره ى دكترى، جلسه ى دفاع از پايان نامه ى دكترى وى به عنوان «مزديسنا و تأثير آن در ادبيات پارسى» در روز سه شنبه ى 17 شهريور 1321 تشكيل و پايان نامه ى او با قيد «بسيار خوب» قبول گرديد، و او نخستين دكتر ادبيات فارسى در ايران شناخته شد. از آن پس به سمت دانشيار و سپس به سمت استاد كرسى «تحقيق در متون ادبى» در دانشكده ى ادبيات به تدريس مشغول شد و سه سال نيز در دانشسراى عالى به تدريس پرداخت. از آغاز سال 1325 شمسى كه طبع لغت نامه ى علامه ى مرحوم على اكبر دهخدا طبق قانون، در مجلس شوراى ملى شروع شد، دكتر معين به همكارى وى برگزيده شد. در دى ماه 1334 با موافقت علامه ى مزبور، سازمان لغت نامه از منزل شخصى آن مرحوم به مجلس شوراى ملى منتقل شد و طبق وصيت نامه هاى معظم له دكتر معين به رياست امور علمى آن سازمان منصوب گرديد. در اسفند 1336 سازمان مذكور به دانشكده ى ادبيات (دانشگاه تهران) شوراى دانشگاه، رياست سازمان لغت نامه به عهده ى وى محول گرديد. وى اين سمت را تا آخرين روزى كه دچار سكته گرديد به عهده داشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] چهارصد شاعر برگزيده پارسى گوى (977)، دايرةالمعارف فارسى (2811/ 2)، الذريعه (217/ 16 ،233/ 6)، شرح حال رجال

(203/ 6)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (523 -513)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3142 ،2621 ،1938 ،1146 ،1071 ،496 ،488 ،410/ 1)، كتاب گيلان (723 -721/ 2)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (340)، مؤلفين كتب چاپى (830 -826/ 5).

معين الاسلام، محمد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به دبير مازندرانى، از شاگردان آقا ميرزا محمد هاشم چهارسوقى و ديگران بوده، در 1290 متولد، و در شب جمعه 10 شوال 1384 وفات يافته، در جنب لسان الارض مدفون گرديد.

كتب چندى تأليف فرموده از آن جمله است: 1 - رساله در سبب ارتحال جدش سيد محمد از مازندران به اصفهان، مطبوع 2 - مفتاح الكنوز، در تعريف علم و عمل، مطبوع.

وى را بايد از بنيان گزاران فرهنگ جديد در اصفهان دانست، سال ها نظامت دبيرستان عليه را داشته، و به همين مناسبت به ناظم مازندرانى شهرت يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

معين الواعظين، عباس علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به معين الحسينى، فرزند ملا على محمد گورتانى.

عالم فاضل محدث، و واعظ زاهد اديب شاعر متخلص به «ذاكر». در اصفهان و نجف نزد فضلاى اين دو شهر تحصيل نموده. جهت ارشاد و هدايت مردم منبر رفته، كتب چندى تأليف نموده كه از آن جمله است:

1 - تسلية الفقراء 2 - ديوان اشعار 3 - زادالعاصين 4 - علائم الظهور 5 - فوائد الصلوات 6 - مجازاة النسوان 7 - وقايع الظهور، در دو مجلد، مطبوع 8 - هداية الوالدين، جلد دوم علائم الظهور؛ و غيره.

در 1287 متولد، و در شب سوم ربيع الثانى 1360 وفات يافته، در تخت فولاد [تكيه ى سيد العراقين] مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مفتح، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام و زبده الفضلاء الاعلام آقاى حاج شيخ محمد مفتح همدانى از افاضل گويندگان و نويسندگان و اساتيد ممتاز حوزه علميه قم است در تهران.

وى در همدان متولد شده و پس از دوران تحصيل جديد و خواندن مقدمات و ادبيات در همدان به قم مهاجرت نموده و سطح نهائى را از مدرسين بزرگ حوزه به پايان رسانيده و چندين سال از محضر و دراسات فقه و اصول مرحوم آيت الله العظمى حجت كوهكمرى و آيت الله العظمى امام خمينى و آيت الله شريعتمدارى و آيت الله العظمى بروجردى استفاده نموده و تقريرات آنان را به رشته تحرير درآورده و معقول و تفسير را هم از علامه شهير استاد طباطبائى آموخته و ضمنا به تدريس سطوح عالى فقه و اصول اشتغال داشته و در ماه مبارك رمضان و ماه محرم و صفر به تهران و مناطق ديگر براى تبليغ طبق دعوت قبلى مسافرت و از راه منبر

و سخنرانى خدمات شايانى نموده است.

و اكنون در تهران به تدريس در دانشگاه و تبليغ و تاليف كتب مفيده و اقامه جماعت اشتغال و آثار مطبوعى دارند كه مورد استفاده فضلاء و محصلين مى باشد.

استاد، محقق، فيلسوف، فقيه.

تولد: 1307، همدان.

درگذشت: 27 آذر 1358، تهران.

آيت الله دكتر محمد مفتح، فرزند شيخ محمود از مدرسان فارسى و عربى در حوزه ى علميه ى همدان، پس از آن كه مقدمات علوم عربى و فقه و بخشى از منطق را نزد پدر و اساتيد حوزه همدان و در محضر آخوند على همدانى آموخت در سال 1322 به قم مهاجرت كرد و در حجره اى در مدرسه دارالشفاء اقامت گزيد. در آنجا رسائل و مكاسب و كفايه را در طول سال هاى 1342 -1322 نزد امام خمينى (ره)، آيت الله كوه كمره اى، آيت الله بروجردى، علامه طباطبائى آيت الله مجاهد تبريزى، آيت الله گلپايگانى و آيت الله نجفى فراگرفت، عرفان و دروس خارج فقه و اصول را نيز در عالى ترين سطح نزد امام خمينى تلمذ نمود. در كنار فراگيرى علوم دينى، در دانشگاه نيز به تحصيل مشغول شد و در حالى كه در سطوح عاليه ى فقه و اصول را مى گذراند موفق شد در رشته ى فسلفه ى به اخذ درجه دكترى نايل آيد. پايان نامه ى وى در مقطع دكترى تحقيقى درباره ى نهج البلاغه بود. آنگاه شروع به تدريس كتاب منظومه حاج ملا هادى سبزوارى پرداخت.

آيت الله محمد مفتح با همكارى آيت الله دكتر سيد محمدحسين بهشتى و آيت الله سيدعلى خامنه اى اقدام به تأسيس كانون دانش آموزان و فرهنگيان در قم نمود كه اولين مجمتع اسلامى پر تحرك بود. آيت الله مفتح در روزهايى كه امام خمينى در تبعيد بود براى حفظ و اداره ى حوزه ى عمليه بنيان جامعه مدرسين

حوزه ى علميه ى قم را نهاد. دكتر مفتح هنگامى كه امام خمينى در عراق به سر مى برد و نيز وقتى كه به پاريس رفت، با ايشان در ارتباط بود و مسائل و حوادث ايران را به نحوى به اطلاع ايشان مى رسانيد. يكى از مراكزى كه آيت الله مفتح در آن فعاليت داشت حسينيه ى ارشاد بود. بعد از بسته شدن حسينيه ى ارشاد توسط ساواك، امامت مسجد قبا را پذيرفت.

ورود آيت الله مفتح به تهران در حقيقت ورود جدى به مبارزه بود و او در اين دوره در كنار هم فكرانش از تهديدات رژيم پهلوى در امان نماند. در سال 1354 دستگير، زندانى و سپس به زاهدان تبعيد شد. در بازگشت از تبعيد همچنان به مبارزه ادامه داد. در سال 1354 وقتى شنيد رژيم اسرائيل حملاتى را عليه مردم لبنان آغار كرده، كمك هايى را از اهالى تهران جمع كرد و خود به لبنان برد.

در سال 1349 ساواك براى مدتى وى را از رفتن به قم منع كرد و قصد داشت با دعوت ايشان به دانشگاه براى تدريس، وى را از حوزه دور كند. او نيز همكارى با استاد مطهرى را كه در آن موقع در دانشكده الهيات بود پذيرفت.

تأسيس مجمعى تحت عنوان «جلسات علمى اسلام شناسى» از جمله فعاليت هاى ايشان بود اين مجمع كتاب هايى (تأليف و ترجمه سيزده جلد كتاب) را در زمينه هاى گوناگون اسلام شناسى با مقدمه ى دكتر مفتح به چاپ رسانيد. اين مجمع پس از مدتى توسط ساواك تعطيل گرديد.

وى در اولين ساعات حكومت نظامى روز هفدهم شهريور 1357 دستگير و زندانى شد، وى با اوج گيرى انقلاب اسلامى و به هنگام گشوده شدن درهاى زندان با همت مردم از زندان

آزاد گرديد در نماز عيد فطر سال 1357 سخنرانى پر شورى نمود و بعد از آن مجددا دستگير و روانه زندان شد. اما دوباره آزاد شد و شاهد پيروزى انقلاب اسلامى در بهمن 1357 بود.

بعد از پيروزى انقلاب اسلامى عمده فعاليت آيت الله مفتح حول محور تدريس در حوزه و دانشگاه و ايجاد پيوند بين اين دو قشر كشور متمركز بود. از جمله مسئوليت هاى ايشان مى توان به اين موارد اشاره نمود: رياست دانشكده الهيات و معارف اسلامى تهران؛ حضور در جامعه روحانيت تهران؛ عضو ستاد برگزارى استقبال از امام خمينى؛ سرپرست كميته انقلاب اسلامى منطقه چهار تهران؛ عضو شوراى گسترش آموزش عالى كشور؛ عهده دار برگزاى نماز جماعت در مسجد دانشگاه تهران.

از جمله تأليفات وى مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود.

ترجمه بعضى از مجلدات مجمع البيان. (جلد اول و دوم به قلم آيت الله مفتح و آيت الله حسين نورى و جلد سوم با ترجمه خود وى به فارسى برگردانده شده است)؛ حاشيه بر اسفار ملا صدرا (چاپ نشده است)؛ روش انديشه؛ شرح منظومه منطق و رساله تاريخ منطق (1336، جلد اول. جلد دوم در فلسفه الهى تدوين نشد)؛ حكمت الهى و نهج البلاغه (پايان نامه تحصيلى دوره دكتراى آيت الله مفتح)؛ آيات اصول اعتقادى قرآن؛ نقش دانشمندان اسلام در پيشرفت علوم (1361)؛ ويژگى هاى زعامت و رهبرى؛ مقالات (سلسله مقالات «نقش دانشمندان اسلام در پيشرفت علوم» در مجله «مكتب اسلام» سال چهارم؛ همچنين مقالاتى در «مكتب تشيع» و «معارف جعفرى»)؛ مقدمه نويسى بر آثار ديگران (كتاب هايى نظير مصاحبه اى درباره خرافه و نيرنگ؛ تأليف سيد كاظم ارفع؛ زيارت خرافه است يا حقيقت؛ نوشته غلامحسين رحيمى؛ جهان بينى و جهان دارى على (ع)، تأليف

سيد ابراهيم سيد علوى؛ به سوى اسلام يا آئين كليسا؛ نوشته حجت الاسلام مصطفى زمانى؛ ره آوردهاى استعمار؛ مهدى طارمى؛ اسلام پيشرو نهضت ها؛ نوشته محمد مصطفوى كرمانى و غلامحسين حقانى تهرانى؛ دعا عامل پيشرفت يا ركود؟؛ نوشته محمد مصطفى كرمانى؛ اسلام و حقوق كارگردان بردگان استعمار؛ ترجمه و نگارش سيد جعفر شيخ الاسلام)؛ مكتب اخلاقى و تربيتى امام صادق (ع).

آيت الله مفتح صبح روز بيست و هفتم آذر 1358 توسط گروه فرقان به هنگام خروج از اتومبيل جلوى در ورودى دانشكده ى الهيات به همراه دو محافظش (پاسداران جواد بهمنى و اصغر نعمتى) به رگبار بسته شد و هر سه به شهادت رسيدند. پيكر ايشان به صحن حضرت معصومه (ع) در قم انتقال يافت و در حجره 23 صحن به خاك سپرده شد. به حرمت تلاش هاى ايشان، روز شهادتش «روز وحدت حوزه و دانشگاه» نام نهاده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مفتح، محمدهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدهادى مفتح

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/20

زندگينامه علمي

از سال 1352 تحصيلات ابتدايي را در دبستان نيكان تهران آغاز نموده و تمامي تحصيلات ابتدائي و راهنمايي و دبيرستان را در مدرسه دبستان راهنمايي و دبيرستان نيكان به اتمام رساندم. در سال 1364 مدرك ديپلم در رشته رياضي فيزيك با معدل 19.5 اخذ كردم.

ورود من به دانشگاه در سال 1364 و در رشته مهندسي برق و الكترونيك دانشگاه تهران مي باشد كه با توجه به حضور در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل و بروز مشكلاتي همچون تعطيل ترم دانشگاه ها بر اثر موشك باران در آبان ماه سال 1370 مدرك مهندسي برق و الكترونيك را از دانشكده فني

دانشگاه تهران اخذ نمودم.

در كنار تحصيل در دبيرستان و دانشگاه به طي مدارج علمي حوزوي و حضور در دروس حوزه هاي علمي تهران پرداختم به نحوي كه در سال 1370 همزمان با اخذ مدرك دانشگاهي ليسانس، دروس حوزوي را نيز تا مكاسب محرمه و قطع و ظن رسائل به انتها رسانده بودم.

پاره اي از اساتيد دروس حوزوي اينجانب تا اين مرحله عبارتند از:

آيت الله سيد علي هاشمي گلپايگاني اصول فقه (مظفر) ؛ پاره اي از كتب شرح لمعه

آيت الله سيد حسين مصطفوي عمده كتابهاي شرح لمعه

آيت الله سيد حسن مصطفوي شرح تجريد

دكتر ابوالقاسم گرجي مكاسب محرمه

آيت الله سيد رضي شيرازي قطع و ظن (رسائل) ؛ شرح منظومه سبزواري (حكمت)

پس از حضور در حوزه علميه قم دروس سطح عالي را تكميل نمودم كه اساتيد اين دوره تخصصي عبارتند از:

استاد علي محمدي: برائت (رسائل)

استاد اعتمادي: استصحاب (رسائل)

آيت الله رضا استادي: بيع (مكاسب)

آيت الله سيد علي محقق داماد: خيارات (مكاسب)

آيت الله قديري: كفايه

با اتمام دروس سطح عالي و بجهت گذراندن دوره خدمت سربازي به تهران بازگشته و با حكم مأموريّت از سپاه پاسداران به عنوان كارشناس كامپيوتر در وزارت صنايع و شركت شيشه قزوين مشغول گشتم. و نيز مسئوليت گروه معارف صداي جمهوري اسلامي را به مدت قريب دو سال عهده دار بودم. در اين دو سال از دروس خارج فقه و اصول تهران استفاده مي نمودم كه اساتيد اين دروس عبارتند از:

آيت الله خامنه اي: خارج فقه (جهاد)

آيت الله مجتبي تهراني: خارج اصول، خارج فقه (ولايت فقيه ومكاسب محرمه)

آيت الله محمدي گيلاني: خارج فقه (صلاه مسافر)

پس از بازگشت به قم در دروس خارج فقه و

اصول و فلسفه شركت نمودم كه اساتيد اين دوره عبارتند از:

آيت الله فاضل لنكراني: خارج اصول

آيت الله شبيري زنجاني: خارج فقه (خمس، نكاح)

آيت الله مومن: خارج اصول

آيت الله جوادي آملي: خارج اسفار (فلسفه تخصّصي )

از سال 1375 و پس از شركت در آزمون مقطع كارشناسي ارشد (فوق ليسانس) رشته علوم قرآن و حديث به تحصيل در اين رشته در دانشكده اصول الدين پرداختم كه اين دوره تحصيلي با ارائه پايان نامه و كسب نمره نهايي 19 در سال 1378 پايان يافت.

سال 1383 پس از قبولي در كنكور سراسري مقطع دكتري در رشته علوم قرآن و حديث در دانشكده اصول الدين به تحصيل اشتغال يافتم، كه با دفاع از رسالْ دكتري در 22 خردادماه 1387، و با كسب درجه عالي و نمره 19 بابت اين رساله، دوره تحصيل دكتري را به پايان رساندم.

در كنار ادامه تحصيلات حوزوي و دانشگاهي و اشتغال به مسئوليت هاي اجرائي و علمي مختلفي همچون تاسيس و راه اندازي شبكه سراسري راديو معارف طراحي و ادامه توليد سيستم جامع مكانيزه مديريت حوزه علميه قم و ... به تدريس دروس حوزوي و دانشگاهي پرداختم، كه در اين زمينه تا كنون دروس بدايه الحكمه؛ اصول فقه (مظفر) ، مكاسب (محرمه، بيع، خيارات) هركدام يك دوره، كفايه ( اوامر، نواهي، اصول عمليه) دو دوره ، و رسائل (قطع و ظن، برائت، استصحاب) سه دوره تدريس شده اند.

و نيز دروس دانشگاهي تحريف قرآن، رابطه قرآن وسنت، تفسير موضوعي ، اعجاز قرآن ، روش شناسي استنباط از متون ديني ، تفسير فقهي ، تفسير عقلي ، تفسير روائي ، قرائت و درك متون عرفاني ، منطق ،

علوم قرآني1 ، علوم قرآني2 ، علوم قرآني3 ، و ... تدريس شده اند.

مفتون دنبلي آذربايجاني، عبدالرزاق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1243 -1176 ق)، اديب، مورخ، عالم، مفسر، نويسنده، عارف و شاعر، متخلص به مفتون. در خوى آذربايجان به دنيا آمد. هنگامى كه كريم خان زند براى اطمينان خاطر از جانب امراى آذربايجان، اولاد آنان را به گروگان گرفت، پدر مفتون، او را به جاى برادرش، در ده سالگى، به شيراز فرستاد. وى چهارده سال در شيراز بود و در اين مدت به تحصيل علم و معرفت و كسب فضل و دانش پرداخت. بعد از فوت كريم خان و تسخير شيراز به دست عليمراد خان زند، گروگانها از آنجا به اصفهان برده شدند و پس از فوت عليمرادخان، در 1199 ق، آقا محمد خان، آنان را آزاد نمود و اجازه داد تا به آذربايجان بازگردند. وى به نظم و نثر فارسى و عربى مسلط بود و به هر دو زبان شعر مى سرود. در انواع شعر نيز به قصيده و مثنوى بيشتر تمايل داشت. او در 1241 ق به زيارت عتبات عاليات و بيت اللَّه الحرام رفت و پس از بازگشت در تبريز درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش: «مآثر خاقانى»، در تاريخ قاجاريه؛ «مآثر سلطانيه» يا «مآثر سلطانى»، مبنى بر مآثر سلطنت فتحعلى شاه، از زمان جلوس تا 1241 ق؛ «حدائق الجنان»، در سرگذشت خودش در شيراز و شرح حال شعرا و فضلاى آن شهر، همراه شمه اى از احوالات كريم خان زند؛ «نگارستان دارا»، در شرح حال شعراى دوره ى فتحعلى شاه؛ «تجربة الاحرار و تسلية الابرار»، در شرح حال عده اى از علما و معاريف و شعراى معاصر خود؛ شرح

«مشاعر» ملا صدرا؛ ترجمه «عبرت نامه» (بصيرت نامه) از تركى به فارسى؛ «حقايق الانوار»، در شرح حال شعراى عرب و عجم، به فارسى؛ «حدائق الادباء»، شامل منشآت و مطارحات شعراى عرب و عجم، به فارسى؛ «حديقه»، در شرح حال شعراى عرب و معانى بعضى از اشعار آنها، به فارسى؛ مثنوى «ناز و نياز»؛ مثنوى «همايون نامه»، در احوال مختار ثقفى؛ مثنوى ديگرى در بحر رمل؛ «رياض الجنة»، در تاريخ سلسله ى دنابله؛ «روضة الآداب و جنة الالباب»، در شرح حال شعراى عرب، به عربى؛ «ديوان» شعر. گويند مفتون در تأليف تاريخ «زينة التواريخ» با ميرزا رضى، متخلص به بنده، مشاركت داشته است.[1]

(شاعر) عبدالرزاق بيگ دنبلى متخلص به «مفتون» (و. 1176 ه.ق- ف. تبريز 1243 ه.ق) يكى از دانشمندان و سخنوران بزرگ آذربايجان در دوره ى قاجاريه بود. وى در سال 1276 ه.ق در شهر خوى متولد شد، از سن ده سالگى تا 24 سالگى (چهارده سال) به عنوان گروگان در شيراز بازداشت بود و در اين مدت به تحصيل علم و ادب پرداخت، در زمان آغا محمدخان قاجار مرخص شده و به آذربايجان برگشت. در زمان عباس ميرزا نايب السلطنه به منصب استيفا و نويسندگى ارقام ديوانى نايل گرديد. وى تأليفات گرانبهائى از خود به يادگار گذاشت از جمله: حدائق الجنان، روضةالاداب و جنةالالباب. حدائق الادباء، ماثر سلطانى، كليات ديوان و غزليات، مثنوى ناز و نياز، منظومه اى بنام مختارنامه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (470/ 7)، تاريخ تذكره هاى فارسى (401 -399/ 2 ،690 -689/ 1)، تجربة الاحرار و تسلية الابرار (مقدمه، 464 -455 ،137 -121)، حديقة الشعراء (1693 -1690/ 3)، دانشمندان آذربايجان (357 -353)، الذريعه (343

،317 ،288 ،5/ 19 ،92 -91/ 12 ،323 ،284/ 11 ،1083/ 9)، ريحانه (356 -355/ 5)، سبك شناسى (331 -319/ 3)، سفينة المحمود (670 -669/ 2)، شرح حال رجال (264/ 2)، فرهنگ سخنوران (866 -865)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2285/ 2)، لغت نامه (ذيل/ مفتون دنبلى)، مجمع الفصحا (1008 -1007/ 6)، مكارم الآثار (1204 -1203/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (847 -846/ 3)، نگارستان دارا (مقدمه/ و- ى، 297 -282).

مفتي زاده، محمد صديق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1405 -1334 ق)، نويسنده، شاعر، متخلص به محزون. در قريه ى دشه، از قراى اورامان، به دنيا آمد. پس از فراگرفتن مقدمات صرف و نحو به عراق رفت و در مدارس كردستان عراق به تكميل علوم دينى و ادبيات عرب پرداخت. سپس به سنندج بازگشت و از محضر برادر بزرگترش، ملا محمود مفتى، استفاده نمود و به دريافت اجازه نايل گشت. بعد به تهران آمد و به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و با سمت دبيرى به سنندج بازگشت. وى حدود 1331 ش به تهران منتقل شد و در ضمن خدمت موفق به اخذ ليسانس و دكتراى الهيات شد. مفتى زاده چند سالى از نويسندگان برنامه ى راديو كردى تهران بود. وى در شاعرى توانا بود و شعر را به لهجه ى اورامى و سورانى مى سرود. از آثار وى: تصحيح و شرح «ديوان» ملا عبدالرحيم معدومى مولوى، شاعر معروف كرد.[1]

استاد، محقق.

تولد: 1300(1334 ق.)، قريه دشه از توابع اورامان.

درگذشت: 6 آذر 1363، تهران.

محمدصديق مفتى زاده متخلص به «محزون» فرزند ملا عبدالله دشتى مفتى كردستان، در شش سالگى پدرش و در يازده سالگى مادرش را از دست مى دهد. وى تحصيلاتش را در قريه ى دشه و خانگه و شهر سنندج شروع نمود، و

در 1315 شروع به خواندن علوم اسلامى كرد و در محضر مدرسانى از مناطق مختلف عراق و نيز در مهاباد به درس خواندن مشغول شد. استادان وى عبارتند بودند از: برادرش حاج ملا خالد مفتى، ملا سيد عارف، ملا صالح تريفه، سيد بابا رسول اباعبيده (شهرزور عراق)، ملا باقر بالك، ملا محمود دره تفى، ملا على حماميان، ملا شيخ برهان (در مكريان)، ملا عراف بانه اى، ملا سيد على (در پنجوين)، ملا مصطفاى حاج رسول، ملا عبدالله بيژويى (در سليمانيه)، ملا عزيز شلى خانه اى در كركوك، ملا صالح ديبه گه يى، ملا ابوبكر افندى هه ولير، ملا عبدالكريم افندى (در رواندوز)، ملا صديق صديقى، ملا حسين مجدى (در مهاباد) و برادر ديگرش ملا محمود مفتى كردستان در سنندج كه سرانجام اجازه نامه ى خود را نيز از دست او گرفت. چندى بعد در سليمانيه عراق استادان هيئت علمى و دينى اوقاف پس از امتحان اجازه نامه اش را مهر تأييد زدند. در تهران نيز شوراى عالى وزارت آموزش و پرورش اجازه ى افتاء و تدريس را به وى دادند. در سال 1323 در وزارت فرهنگ به عنوان معلم استخدام شد، و در دبيرستان هاى شهرهاى مهاباد و سنندج و خرم آباد و تهران هر يك مدتى انجام وظيفه كرد. در سال 1327 در دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران دوره ى ليسانس و دكترى را به اتمام رسانيد و به دريافت دانشنامه ى دكترى نايل شد و در دانشكده ى ادبيات نيز مدتى به مطالعه ى علوم تربيتى و زبان شناسى پرداخت و به موازات آن در دبيرستان هاى تهران، ادبيات عربى و فارسى را تدريس مى نمود. در سال 1349 در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران استاد زبان كردى شد، در

طى اين مدت سردبيرى روزنامه «كردستان» را نيز به عهده داشت. وى سال ها از نويسندگان برنامه راديو كردى تهران بود. در 1359 كه دانشگاه تهران تعطيل گرديد، در منزل به تحقيق مشغول گرديد و تأليفات خود را كامل نمود. فعاليت هاى او در دورانى كه در مقام سردبيرى روزنامه فعاليت داشته به اين شرح است: استخراج و جمع آورى قريب 250 قطعه از اشعار سيد عبدالرحيم تاوگوزى (مولوى كردى) از بياض هاى خطى و دست نويس قديم و تحقيق و تعليق مختصر در معانى آنها، جمع آورى و تصحيح بيشتر اشعار ولى ديوانه، مختصرى تحقيق در ديوان ملا پريشان و چاپ بعضى از اشعار او، تصحيح و تحرير ديوان سيد صالح كرمانشاهى، تصحيح شيرين و فرياد تأليف ملا ولدخان گوران، تصحيح بعضى از اشعار كنيزك و يازده رزم كه قسمتى از شاهنامه تأليف سرهنگ الماس خان كه نوله يى است، سلسله ى گفتارى در مورد دستور زبان كردى تحت عنوان چگونه بخوانيم و چگونه بنويسيم، چند گفتار در مورد زندگى اجتماعات مختلف كرد، و ايراد و انتقاد به بعضى از رسوم و عقايد خرافى كردى تحت عنوان: در اجتماع چگونه زندگى كنيم، تأليف و تصحيح ديوان ملا حامد آليجانى، تصحيح منظومه ى جنگ سرد و جدال و مناظره ى بين آسمان و زمين سروده ى ميرزا عبدالقادر پاوه اى، جمع آورى و تصحيح آثار شعرى بعضى از شعراى كرد تحت عنوان از هر گلزار گلى، چند قطعه شعر ملى و وطنى و عشقى و چند حكايت كوچك و متفرق كه به شيوه ى ظنز به كردى سروده شده است، سلسله ى گفتارى در فلسفه ى آفرينش، تحت عنوان راه خداشناسى، تاريخچه ى حكومت هاى كرد، تصحيح و چاپ و انتشار مناجات خاناى

قبادى به نام هفت بند، تمام اين آثار و مطالب و نوشته هاى زير عنوان و امضاى «م. ص. م.» كه مختصر محمدصديق مفتى زاده است. از كارهاى ديگر او تصحيح و شرح ديوان ملا عبدالرحيم معدومى مولوى (چاپ نشده است) و دستور جامعى براى زبان كردى (چاپ نشده است) است.

محمدصديق مفتى زاده به لهجه ى اورامى و سورانى شعر مى گفت، اما به سرودن شهر فارسى كمتر علاقه نشان مى داد، با اين حال به فارسى نيز اشعارى سروده بود.

ايشان سرانجام در ششم آذر 1363 به سبب ابتلا به سرطان ريه در تهران درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ مشاهير كرد (478 -475/ 2).

مفسر تهراني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مفسر تهرانى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار و مانند مرحوم حمام گلشنى سلمان زمان خود و در زهد و ورع ابى ذر اوان و داراى مقامات معنوى و صفاء باطنى بوده بسيارى از افاضل دانشمندان و اخيار بازرگانان و اصناف تهران در مسجد جامع از تفسير او استفاده نموده اند. از علماء مرحوم حجةالاسلام حاج آقا حسين اثنى عشرى شاه عبدالعظيمى صاحب تفسير مطبوع اثنا عشرى و مرحوم ثقةالاسلام آقاى آشيخ محمد حسين زاهد و از تجار جناب عمدةالتجار و الاخيار حاج ميرزا عبدالحسين محسنى از شاگردان وى بوده اند.

از آثار آن بزرگوار تفسير شريف مقتنيات است در ده جلد كه به سعى حاج ميرزا عبدالحسين محسنى مذكور به طبع رسيده است. آن مرحوم در حدود 1362 قمرى از دنيا رفته و در مقبره خصوصى واقع در قسمت شمالى صحن امام زاده عبداللَّه شهر رى مدفون گرديد و در جلالت آن بزرگوار كافيست كه بعضى از ثقات و مردم با معنويت حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه

الشريف را در سر قبر او ديده اند چنانچه به آن اشاره گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مفسر نيشابوري، ابونصر منصور

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(422 -337 ق)، مفسر و محدث. از خاندان علم و فضيلت بود. از ابوالعباس اصم و ابوالحسن فارسى و ابوعلى نيشابورى حافظ حديث شنيد. شيخ الاسلام ابواسماعيل خواجه عبداللَّه انصارى و عبدالواحد قشيرى و گروهى ديگر از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (442 -441/ 17)، طبقات المفسرين داودى (338/ 2)، العبر (249/ 2).

مفلق تهراني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، منشى و شاعر، متخلص به مفلق. ملقب به صدرالشعراء و فخر الادباء. اصلش از رى بود و در تهران به دنيا آمد. وى در زمان فتحعلى شاه (1250 -1212 ق) از منشيان دربار بود و در همين دوره به صدرالشعراء ملقب گشت. او در زمان محمد شاه از جانب وزير او، حاج ميرزا آقاسى، لقب فخرالادبا (و به آورده ى «الذريعه» فخرالشعراء) گرفت. مفلق در قصيده سرايى مهارت داشت و علاوه بر آن به اشعار هزل نيز مى پرداخت. صاحب «حديقة الشعراء»، به احتمالى وى را با اديب تهرانى يكى دانسته و در جايى ديگر آورده كه مفلق ظاهرا تا زمان حكومت ناصرالدين شاه زنده بوده است. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1701 -1695/ 3)، الذريعه (1087/ 9)، سفينة المحمود (300 -299/ 1)، فرهنگ سخنوران (868)، لغت نامه (ذيل/ مفلق)، مجمع الفصحا (1006 -989/ 6)، مصطبه ى خراب (168 -167)، نگارستان دارا (253 -252).

مفيد رازي، ابوالوفاء عبدالجبار

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم و ششم ق)، عالم امامى، فقيه و قارى. اصل وى از نيشابور بود. سپس ساكن رى گرديد. او از بزرگان علماى شيعه و فقيه رى و به قارى رازى يا مقرى رازى مشهور بود. از شاگردان قاضى ابن البراج (م 481 ق) و شيخ سلار بن عبدالعزيز ديلمى (م 448 ق) و شيخ جعفر بن محمد دوريستى و ابوالجوائز حسن بارى كاتب و شيخ نجاشى، صاحب «رجال»، و شيخ طوسى (م 460 ق) بود و تمامى تصنيفات و تأليفات شيخ طوسى را از خود شيخ روايت نموده است. علما و بزرگان در حوزه ى درسش حاضر مى شدند. سيد فضل اللَّه راوندى و رشيدالدين على بن زيرك

قمى و ابوهاشم مجتبى بن حمزه از وى روايت كرده اند. صاحب تصنيفات و تأليفات بسيارى در فقه، به عربى و فارسى است كه شيخ ابوالفتوح رازى تمامى آنها را از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (434 -433/ 7)، رياض العلماء (71/ 3)، ريحانه (360/ 5 ،285/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (153 -152/ 6)، فهرست منتجب الدين (109 -108)، الكنى و الالقاب (199/ 3)، لغت نامه (ذيل/ رازى)، هدية الاحباب (244).

مفيد نيشابوري، ابومحمد، عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 510/ 445 ق)، حافظ، محدث امامى و واعظ. ملقب به مفيد. اصل وى از نيشابور و ساكن رى بود. وى شيخ و مرجع علماى اماميه رى و عموى پدر شيخ ابوالفتوح رازى بود. از هناد نسفى و ابن مهتدى و ابن النقور حديث شنيد. او مسافرتهاى بسيارى نمود و احاديث بسيار شنيد. او نزد سيد مرتضى و سيد رضى و شيخ طوسى و سلار يا سالار بن عبدالعزيز و ابن البراج و كراجكى تلمذ نمود. شيخ ابوالفتوح رازى و سيد مرتضى و سيد مجتبى، فرزندان داعى حسينى، و عمر بن ابراهيم زيدى و احمد بن عبدالوهاب صيرفى و ديگران از وى روايت نمودند. از آثارش: «سفينة النجاة فى مناقب اهل البيت (ع)» و «العلويات» و «الرضويات»؛ «الامالى»؛ «عيون الاخبار»؛ «مختصرات فى الزواجر و المواعظ»، كه ابوالفتوح رازى از وى نقل كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (464/ 7)، الذريعه (375 ،328 -327/ 15 ،199/ 12 ،240/ 11 ،311/ 2)، ريحانه (361 -360/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (104/ 5)، فهرست منتجب الدين (108)، الكنى و الالقاب (200 -199/ 3)، لسان الميزان (246 -245/ 4)، لغت

نامه (ذيل/ مفيد)، معجم المؤلفين (117/ 5)، هدية الاحباب (245 -244)، هدية العارفين (518/ 1).

مفيد، محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعبداللَّه محمد بن محمد بن نعمان عكبرى بغدادى معروف به شيخ مفيد است در جلالت و كرامتش كافى است توقيع شريف از ناحيه مقدسه حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف براى او ورثائى كه در مرگش فرمودند.

لاصوت الناعى لفقدك انه

يوم على آل الرسول عظيم

ولادتش در سال 336 قمرى و وفاتش در ماه رمضان سال 413 در سن 76 سالگى در بغداد واقع شد و هشتاد نفر از شيعيان در تشييع او شركت نموده و او را در كاظمين در پائين پاى قبر حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام دفن نمودند و بيش از دويست تصنيف و تأليف براى او نوشته اند كه از آنهاست ارشاد و اختصاص والمقنعه در فقه و مسار الشيعه والمجالس والعيون والمحاسن و...

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مفيد، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند شيخ مفيد، از سلسله ى مشايخ بيدآباد.

عالم فاضل فقيه زاهد حكيم فيلسوف اديب.

از شاگردان: آخوند كاشى، و جهانگيرخان قشقائى، و آقا ضياءالدين درى، و حاج ملا جواد آدينه اى، و سيد حسن مشكان طبسى، و ميرزا سيد محمد حكيم باشى، و آخوند ملا حسين فشاركى، و حاج مير محمد صادق مدرس خاتون آبادى، و آقا مير محمد تقى مدرس، و آقا سيد محمد باقر درچه اى.

و در طهران مدتى به درس حاج شيخ فضل الله مجتهد نورى شهيد، و ميرزا حسن حكيم كرمانشاهى؛ و در مشهد به درس حاج آقا بزرگ حكيم حاضر شده، و پس از آن كه در كليه ى فنون از طب و رياضى و فقه و اصول و بالاخص حكمت به مقام عالى رسيد.

در اصفهان ساكن، و حدود مدت چهل سال در مدرسه ى صدر به تدريس حكمت و فقه و اصول پرداخت، و

جمعى كثير از افاضل طلاب به درس او حاضر شده، مستفيض مى شدند؛ و در اين اواخر تدريس حكمت در اصفهان بلكه ايران به ايشان منحصر بود.

مرحوم حاج شيخ محمود مفيد بر عموم حكما از لحاظ فقاهت مقدم بود، يعنى حكيم و فقيه، و از مدرسين حكمت و فقه به شمار مى رفت.

كتب رياضى قديم از خلاصة الحساب و تشريح الافلاك و شرح هندسه ى اقليدس و چغمينى و ديگر كتب را به خوبى تدريس مى نمود، و از لحاظ فضايل اخلاقى و زهد و قناعت و اعراض از مردم و عدم توجه به اغنيا بى نظير بود.

در حدود سال 1297 متولد، و در بعد از ظهر جمعه 11 شوال سال 1382 وفات يافته، جنازه روز شنبه با تجليلات و تشييع عظيم به تخت فولاد منتقل گرديد، در بقعه ى آقا محمد بيدآبادى مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش را اديب فرزانه آقاى برنا گويد:

برنا پى رحلتش به شمسى گفتا

لقمان زمان و عهد خود بود مفيد

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مفيدي فر، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق مفيدي فر

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1350 وارد حوزه علميه يزد شدم و تا سال 1358 مشغول تحصيل بودم كه شامل مقدمات و ادبيات و فقه و اصول در مقطع سطح بود.مشوق اصلي من مرحوم والد بود كه هم روحاني و هم معلوم دلسوز بود. ايشان با همت والا وقت جهت تدريس به طلاب مي گذاشت و در فصل تابستان كه حوزه تعطيل بود در شدت گرما به برخي از طلاب درس خصوصي مي داد كه من هم يكي از آنان بودم و امر تحصيل

شتاب بيشتري مي گرفت.مهر 1358 وارد حوزه علميه قم شدم و فضاي بيشتري از علم و معرفت گشوده شد و ادامه دروس رسائل و شروع مكاسب و كفايه بود و تا سال 1359 سطح تمام شد. از سال 1360 وارد دروس خارج شدم و يك سال اول نزد استاد آيت الله حاج شيخ جعفر سبحاني تلمذ كردم.

از سال 1362 تا پايان نزد دو استاد فقه و اصول آيات عظام وحيد خراساني و مرحوم تبريزي(ره) فقها و اصول حاضر مي شدم كه در مقاطع مختلف اتفاق مي افتاد.فلسفه را ابتدا از شرح تجريد و منظومه شروع كردم كه شرح تجريد را در يزد خواندم و منظومه را نزد استاد انصاري شيرازى، اسفار نزد علمين آيات حسن زاده آملي و جوادي آملي فراگرفتم. دروس شيعه شناسي را روزهاي پنج شنبه حاضر مي شدم.از سال 1369 تا سال 1380 به يك مركز تحقيقاتي به نام واحد تاريخ و سيره اهل بيت وابسته به مركز تحقيقات دفتر راهنمايي شدم، اين كار ادامه فيش برداري هاي جناب حجت الاسلام والمسلمين آقاي هاشمي رفسنجاني بود كه كار قرآني آن را گروه ديگري عهده دار شدند و به ثمر رسيد. و حاصل اين كار كه هم چنان ادامه دارد در زمان حضور بنده يك نرم افزار نيمه كاره بوده كه مسئولين وقت چندان دل نسوزاندند.در طول تحقيق در كسوت معاونت هم انجام وظيفه مي كردم و حدود ده ماه هم سرپرست آن مجموعه شدم و در نهايت سال هاي 81 و 80 تصميم به بيرون آمدن گرفتم كه همزمان به دفتر آيت الله العظمي مكارم شيرازي دعوت شدم و تاكنون مشغول به خدمت گزاري هستم.

در كنار درس خواندن تدريس هم داشتم و دارم و بسياري از كتاب هاي ادبيات

و سطح را تدريس كرده ام.در حوزه يزد و بعد از آن در قم مقدسه اين روند ادامه داشت و حتي در ماه هاي مبارك رمضان كه به انار كرمان مي رفتم در حوزه آنجا براي طلاب تدريس داشتم.فصل تابستان در منطقه ييلاقي طرزجان يزد كه حوزه علميه خوبي دارد و سابقه هفتاد ساله دارد. از سال 1366 تابستانها به آن ديار مي رفتم و در حد توان به طلاب از جهت درس و تدريس خدمتگذاري مي كردم. كتاب هاي مختصر و معالم و لمعه و رسائل و مكاسب دروس سيدصدر و اصول فقه و رجال از جمله كتبي است كه در مقاطع مختلف براي طلاب خوانده ام.در حوزه علميه خواهران دفتر تبليغات به دليل آشنايي با تاريخ ارشاد شيخ مفيد را گفتم و در همين راستا جذب دانشگاه شدم و يك ترم در دانشگاه كرج تاريخ گفتم اما به دليل نامساعد بودن فضاي دانشگاه انصراف دادم و به عنوان تدريس نرفتم.مدرسه امام خميني(ره) و دانشگاه باقرالعلوم(ع) دو فضاي آموزشي است كه براي دانشجويان آن تاريخ در عناوين مختلف گفته ام.

1. يك مقاله مطبوع دارم كه در كنفرانس وحدت به چاپ رسيد.

2. طلوع و غروب نور كار گروهي غيرمطبوع.

3. راويان مشرك كه همان مقاله اول است و به صورت كتاب توسط گروه درآمد.

4. مقالات متفرقه كه مثل جايگاه نور در روزنامه پرتو به چاپ رسيد.

مفيدي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ يحيى مفيدى قزوينى از اكابر دانشمندان و افاضل علماء طراز اول قزوين مى باشد وى در قزوين متولد شده و مقدمات و سطوح فقه و اصول را از علماء بزرگ آنجا فراگرفته و بعد به قم عزيمت و چند سالى از مرحوم آيت اللَّه حايرى استفاده سپس

به نجف اشرف مهاجرت و از محضر مرحومين علمين نائينى و عراقى و آيت اللَّه العظمى اصفهانى بهره مند گرديده و پس از آن مراجعت به قزوين و به خدمات دينى از قبيل اقامه جماعت و تدريس و ساير وظائف دينى و روحى پرداخته تا در حدود سال 1384 ق وفات نموده است

نگارنده گويد: غير از مذكورين عده ديگرى از دانشمندان و فضلاء حوزه علميه قم و نجف مانند حجةالاسلام حاج سيد مهدى علوى و حجةالاسلام حاج سيد محمدمهدى تقوى و حجةالاسلام حاج سد على اصغر علوى و امثالهم در قزوين و حومه آن به خدمات دينى اشتغال دارند ادام اللَّه توفيقاتهم و زاد اللَّه فى بركات وجوههم و آثارهم

و در حال حاضر از قزوين و حومه آن بيش از دويست نفر در حوزه علميه قم به تحصيل و بعضى هم به تدريس سطوح و متون فقه و اصول و غيره اشتغال دارند كه عده اى از آنان مانند آقاى اويسى و آقاى موسوى و آقاى شهيدى و... مشار بالبنان و معروف همگان مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مقتدايي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي مقتدايي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1314/1/1

زندگينامه علمي

آية الله مرتضي مقتدايي در سيزدهم رجب _ روز ولاديت امام علي (ع ) _ سال 1314 هجري شمسي در محله مسجدحكيم اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم آية الله حاج ميرزا محمود مقتدايي از بزرگان و دانشمندان مشهور اصفهان بود كه از مرحوم آقاسيد محمد نجف آبادي اجازه اجتهاد داشت و مدت كوتاهي از محضر مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري _ مؤسس حوزه علميه قم _ بهره برده بود و با امام (ره )

و مرحوم آية الله محقق داماد و مرحوم آية الله سيد احمد زنجاني جلسات مشتركي برپا نموده بود. جدش مرحوم ملامحمد باقر از زاهدان و عالمان عصر خود بود كه در امامزاده اسحاق _ برادر امام رضا(ع ) _ در پنج كيلومتري اصفهان مدفون است . هنگامي كه براي تعمير حرم امامزاده ، قبر او خراب شد، جنازة او در حالي كه كاملاً سالم و تازه بود، نمايان شد! مادر آية الله مقتدايي نيز زني پاكدامن و مؤمن و صبيّه مرحوم آية الله العظمي حاج ميرزا جمال الدين كلباسي بود. خانوادة آية الله مقتدايي ، زندگي ساده و بي آلايشي داشتند و از ويژگيهاي پدرش اين بود كه هيچ گاه از وجوهات شرعي براي امرار معاش استفاده نمي كرد، با اينكه هر ماه مبالغ بسياري از وجوهات را از مردم دريافت مي كرد. كودكي آية الله مقتدايي ، با استبداد رضاخان و مسأله كشف حجاب و ممنوعيت پوشيدن لباس روحاني ، همزمان بود. البته پدر او جزو كساني بود كه در امتحانات رسمي آن دوره ، شركت كرده بود و اجازه تدريس و بر سر نهادن عمامه داشت ؛ اما به دليل ممنوع بودن حجاب براي زنان ، با خانوادة خود به روستاي «خوراسگان محله پزوه » رفت تا ضمن آزادي بيشتر، به رتق و فتق امور مردم نيز بپردازد. آية الله مقتدايي در همان جا تحصيلات ابتدايي را آغاز كرد و پس از به پايان رساندن دوره ابتدايي ، نزد پدر، شرح نصاب ، جامع المقدمات ، سيوطي ، منطق كبري و بخشي از شرح نظام را خواند. در سال 1331 وارد حوزه علميه اصفهان شد و ادامة دروس مقدمات و دوره سطح را نزد بزرگان آن ديار فرا گرفت . دو سال هم در درس خارج شركت

كرد و در سال 1338 به حوزه علميه قم عزيمت كرد. سبب عزيمت او به قم اين بود كه در تابستان ، چند تن از طلاب فاضل حوزه علميه قم به اصفهان آمده بودند و در حجرة آية الله مقتدايي در مدرسه صدر سكونت داشتند. آنها پس از آگاهي از وضعيت درس و بحث طلبه جوان ، او را به حضور در قم تشويق كردند و ويژگيهاي درس امام (ره ) را براي او برشمردند و بيان داشتند كه دوره دوم خارج اصول و خارج مكاسب امام (ره ) به تازگي آغاز شده است . اين مژده ، شور و شوق او را براي حضور در قم دو چندان ساخت . در قم نيز در درس خارج امام (ره ) و ديگر بزرگان شركت نمود و در اين ميان ، از تحصيل علوم عقلي نيز باز نماند. در سال 1340 نيز به كلاسهايي كه شهيد دكتر بهشتي براي آشنايي فضلاي قم با علوم جديد، ازجمله فيزيك ، شيمي ، زبان انگليسي بود، راه يافت . اين كلاسها در شبهاي پنج شنبه و جمعه و عصرهاي جمعه برگزار مي شد. آية الله مقتدايي در طي اين سالها از شركت در دروس اخلاق و تهذيب نفس غافل نمي ماند و همواره پندهاي عالمان و استادان خود را به گوش جان مي سپرد. آية الله مرتضي مقتدايي در ساليان علم آموزي ، با استادان بسياري انس داشت . او كه بخشي از مقدمات را نزد پدر خود آموخته بود، باقيماندة آن و بخشي از دروس سطح را نزد مرحوم حاج شيخ محمد حسن نجف آبادي ، از شاگردان مرحوم آخوند خراساني و نيز مرحوم آقاي فياض و شهيد شمس آبادي فرا گرفت . او منظومه را نزد مرحوم حاج ميرزا رضا كلباسي و

تفسير، نهج البلاغه و اخلاق را نزد مرحوم حاج ميرزا علي آقاي شيرازي و خلاصة الحساب و تشريح الافلاك را نزد مجدالعلما فرزند مرحوم حاج شيخ محمدرضا نجفي مسجد شاهي فرا گرفت . همچنين مكاسب را نزد مرحوم آية الله خادمي آموخت و دو سال نيز در درس خارج آن مرحوم شركت نمود. با ورود به حوزه علميه قم ، به درس خارج امام خميني (ره ) شرفياب شد و همزمان در درس آية الله العظمي بروجردي نيز شركت مي كرد. همچنين از درسهاي خارج مرحوم محقق داماد و مرحوم گلپايگاني و مرحوم اراكي نيز بهره مي برد. در بخش فلسفه نيز به درس اسفار مرحوم علامه طباطبايي مي رفت . آية الله مقتدايي در سالهاي تحصيل خود با بسياري از فضلا دوست بود و به مباحثه علمي در زمينه هاي گوناگون مي پرداخت كه از جمله آن در اصفهان مي توان آقايان حسن امامي ، شيخ صفرعلي شريعت فلاورجاني ، عبوديت ، كمال فقيه ايماني و در قم آقايان فاضل هرندي ، مؤمن ، طاهري خرم آبادي ، مصلحي و الهي قمي را نام برد. آية الله مرتضي مقتدايي ، تاكنون فعاليتهاي علمي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است . او از سالهاي آغازين اشتغال به تحصيل در حوزه علميه اصفهان ، به تدريس دروس آموخته ، مي پرداخت و كتب دورة سطح و نيز سطوح عالي را بارها تدريس نموده است وي چند سال به تدريس خارج فقه در مدرسه مروي تهران و پس از آن در حوزه علميه قم اشتغال داشته كه اين تدريس تاكنون ادامه دارد و از اين رهگذر، طلاب و فضلاي بسياري تربيت شده اند كه وجودشان ، تداوم بخش راه اجتهاد در حوزه هاي علمي و عملي خواهد بود. همچنين وي تقريرات درسهاي آيات عظام بروجردي ، امام

خميني ، محقق داماد و گلپايگاني را نگاشته است كه تاكنون به چاپ نرسيده است . آية الله مقتدايي ، پس از فوت پدر، هنگامي كه با اصرار و استقبال اهالي «خوراسگان » مبني بر حضور دائم در آن مكان مواجه شد، با صلاحديد امام (ره ) در ايام تعطيلي به آنجا مي رفت و به حل مشكلات ديني و دنيوي مردم مي پرداخت . تأسيس صندوق قرض الحسنه حجة ابن الحسن العسكري (عج ) با همت برخي ديگر، تأسيس مدرسه علميه امام صادق (ع ) و حوزه علميه خواهران و ايجاد انجمن حمايت از ايتام از جمله خدمات وي در آنجا بود. آية الله مقتدايي در سنگرهاي سياسي گوناگوني در سالهاي پيش از انقلاب و نيز پس از آن شركت فعال داشته است . او آشنايي و انسش با امام در زمان تحصيل آغاز شد، هر صبح و عصر در درس آن مرد بزرگ حاضر مي شد و نماز مغرب و عشاء را به امامت او مي خواند. عشق و علاقة زائدالوصف او به امام (ره ) و راه او باعث شد همواره اطاعت از او را بر خود واجب بشمارد و هيچ گاه از مسير او كه همانا مسير واقعي اسلام است منحرف نشود. آية الله مقتدايي در موقعيتهاي گوناگون به نشر اعلاميه ها و رسالة عمليه امام (ره ) و قدرداني و تجليل از او در سخنرانيها مي پرداخت و در داستان رفراندوم شاه كه علما، از جمله امام (ره ) آن را تحريم نمودند، پيام امام (ره ) را به علماي اصفهان ، از جمله آية الله خادمي اصفهاني و آقاي ارباب رسانيد كه در پي آن ، بازار اصفهان تعطيل شد. از ديگر فعاليتهاي مهم وي در پيش از انقلاب اسلامي ، عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم و شركت در جلسات آن بود

كه حضور وي در آن زمان در اين عرصه ، شجاعت و اعتقاد راستيني را گواه است . امضاي وي در زير بسياري از اعلاميه ها و بيانيه هاي مهم آن مركز، به چشم مي خورد. با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در بهمن ماه 1357، حضور آية الله مقتدايي در صحنه هاي سياسي ، كم رنگ نشد و وي با صلابت و شجاعت در عرصه هاي گوناگون ، بويژه در قوه محترم قضائيه ، به فعاليت پرداخت . در اسفند همان سال ، يعني كمتر از يك ماه پس از پيروزي انقلاب ، با ابلاغ قضايي كه برخي از اعضاي جامعه مدرسين آن را صادر كرده بودند، معظم له بر قضاوت در دادگاههاي انقلاب منصوب شد. در فروردين 1358 امام (ره ) او را براي امر قضا به خرمشهر، آبادان و نيز ملاير و زنجان اعزام كرد. او همچنين در دادگاههاي تهران و قم ، به طور موقت ، مشغول به كار شد. در كنار تمام اين مسئوليتها، ايشان به تدريس دروس سطح و خارج نيز مي پرداختند بگونه اي كه اشتغال در مسئوليتهاي اجرائي هيچگاه وي را از تدريس باز نداشته است.

مقدادي، بهرام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان انگليسى از دانشسراى عالى تهران با احراز رتبه اول، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه كلمبياى آمريكا در سال 1345، ارائه دانشنامه تخصصى در سال 1346 و دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه كلمبياى آمريكا در سال 1348.

مرتبه علمى:

استاديارى دانشگاه تهران در سال 1348، استاد مركز دانشگاهى واشنگتن در سال 1358 به مدت يكسال، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده زبانهاى خارجى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان و ادبيات

انگليسى، شعر، نمايشنامه، نقد داستان و راهنمايى مشاوره و نظارت بر 30 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

در زمينه رمان، نقد ادبى و تاريخ ادبيات.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 100، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

نقد داستان، شعر، نمايشنامه.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مقدس اردبيلي، احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 993 ق)، عالم امامى، فقيه، متكلم، محقق، عابد و زاهد. موصوف به عالم ربانى و معروف به مقدس، مقدس اردبيلى و محقق اردبيلى. در عصر صفويه در اردبيل به دنيا آمد. پس از تحصيلات ابتدايى براى تكميل معلومات خود به نجف رفت. در معقول و منقول از محضر شاگردان شهيد ثانى استفاده نمود. ملا جمال الدين محمود، شاگرد جلال الدين دوانى، نيز از مشايخ اوست. او از سيد على صائغ، شاگرد برجسته ى شهيد ثانى، روايت كرده و پس از شهيد ثانى مرجعيت شيعه را عهده دار بوده است. در ورع و تقوا و زهد به مرتبه اى رسيد كه ضرب المثل شد. وى با شيخ بهائى و ميرزا محمد استرآبادى صاحب «رجال» معاصر بود. ملا عبداللَّه شوشترى و سيد محمد صاحب «مدارك» و شيخ حسن صاحب «معالم» و امير فيض اللَّه تفرشى و امير علام از شاگردان وى بودند. در نجف درگذشت و در ايوان طلاى حضرت اميرالمؤمنين (ع) دفن شد. از آثارش: «زبدة البيان فى براهين آيات احكام القرآن» كه به «آيات الاحكام» اردبيلى معروف است؛ «مجمع الفائدة و البرهان»، در شرح «ارشاد الاذهان» علامه حلى؛ «اثبات الواجب» يا «اصول الدين»؛ «استيناس المعنوية»، در علم كلام؛ حاشيه بر « شرح تجريد قوشچى»؛ حاشيه بر «شرح

مختصر الاصول» عضدى؛ «حديقة الشيعة»؛ «الخراجية»؛ «اثبات الامامة»؛ «النص الجلى فى امامة مولانا على (ع)».[1]

احمد بن محمد (ف. نجف. 993 ه.ق) در اردبيل تولد يافت. وى از علماء و متكلمين بزرگ شيعه و معروف به مقدس يا مقدس اردبيلى و محقق اردبيلى است. وى صاحب تأليفات بسيارى است از جمله: آيات الاحكام يا زبدةالبيان، اثبات الواجب (به فارسى)، استيناس المعنويه (به عربى) در كلام، الخراجيه در خراج و ماليات كه در سال 1318 ه.ق چاپ شده است و حديقةالشيعه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (224 -223/ 1)، اعيان الشيعه (83 -80/ 3)، ايضاح المكنون (609 ،398/ 1)، بحارالانوار (42/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (249 ،219 -218/ 5)، تاريخ نظم و نثر (396)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (104 -87/ 2)، الذريعه (36 -35/ 20 ،21/ 12 ،144/ 7 ،386 -385 ،129 ،114 -113/ 6 ،183 ،37/ 2 ،511 ،103 ،41/ 1)، روضات الجنات (94 -88/ 1)، رياض العلماء (57 -56/ 1)، ريحانه (370 -366 ،236/ 5)، سفينة البحار (305 -304/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 9 -8 / 10)، فقهاى نامدار شيعه (206 -203)، فوائد الرضويه (28 -23)، قصص العلماء (346 -342)، كارنامه ى بزرگان (262 -261)، الكنى و الالقاب (202 -200/ 3)، لغت نامه (ذيل/ مقدس اردبيلى)، معجم رجال الحديث (225/ 2)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (96 -95/ 1)، معجم المؤلفين (80 -79/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (464 -461/ 1)، هدية الاحباب (248 -245).

مقدس تهراني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1358 -1281 ق)، فقيه، اصولى، محدث و عالم دينى. به جهت تقوا و پرهيزكارى شديد به مقدس ملقب گرديد. اصلش از همدان بود. در تهران به دنيا

آمد و نشو و نما يافت و از محضر ميرزا محمدحسن آشتيانى استفاده نمود. سپس به نجف رفت و در آنجا سكونت گزيد. در محضر ميرزا حسين خليلى و ملا محمدكاظم خراسانى و شيخ آقا رضا همدانى تلمذ نمود. وى مصاحب شاگردان درس اخلاق ملا حسينقلى همدانى بود. او از شيخ على اكبر نهاوندى و محدث قمى و شيخ مرتضى آشتيانى و عده اى ديگر از علما اجازه داشت. در حدود 1326 ق به درخواست شيعيان بمبئى به همراه سيد محمدتقى جزايرى به آنجا رفت و مدت سى سال اقامت گزيد و در مسجد ايرانيان مقيم بمبئى به امامت جماعت و وعظ و ارشاد پرداخت. در 1355 ق سكته ى ناقص كرد. سپس به نجف بازگشت و تا پايان عمر خانه نشين شد. او در نجف درگذشت و در صحن مرقد هود و صالح، در وادى السلام، دفن شد. از وى تصانيف بسيارى در فقه و اصول به صورت خطى باقى مانده است. از ديگر آثارش: «الاربعون حديثا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (413/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 269/ 14)، معجم المؤلفين (137/ 9).

مقدس زنجاني، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر بن مقدس زنجانى متوفى 1341 ق عالمى بزرگوار بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مقدس، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا سيد عبدالحسين بن سيد حسن بن حاج سيد ابراهيم حسينى سبزوارى ساوجى اصفهانى. عالم زاهد فقيه عابد مجتهد جامع.

اجدادش از سبزوار به ساوه، و آقا سيد ابراهيم از ساوه به اصفهان آمده، در نزد سيد حجةالاسلام مورد وثوق و احترام بوده، و سيد جهت ايشان جنب منزل خود خانه اى تهيه نموده، و روزگار به زهد و عبادت گذرانيده، و خواهر آقا مير سيد محمد شهشهانى را به زوجيت داشته.

پس از وفات در حدود سال 1250، در قبرستان قبله دعا مدفون شده، قبرش الى الان معلوم و معروف است، و مردم به زيارت او مى روند، و به او اعتقاد دارند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مقدسي رازي همداني، ابوزرعه طاهر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(566 -481 ق)، محدث و مسند. در رى به دنيا آمد. از ابومنصور محمد مقومى در رى و عبدالرحمان دونى در دون دينور و محمد بن احمد كامخى در ساوه و عبدوس بن عبداللَّه بن عبدوس در همدان و ابوالقاسم بن بيان در بغداد حديث شنيد و همچنين «سنن» نسائى را از عبدالرحمان دونى روايت كرد. سمعانى و ابن جوزى و احمد بن صالح جيلى و عبدالغنى حافظ و احمد بن براج و ابوحفص سهروردى و انجب حمامى و ابوبكر بن بهروز و عبداللطيف قبيطى و ابوبكر محمد ابن خازن و ديگران از وى حديث شنيدند. در همدان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (504 -503/ 20)، شذرات الذهب (217/ 4)، العبر (47/ 3).

مقدسي شيرازي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا ابوالحسن مقدسى معروف به شيرازى يكى از علماء محترم و ائمه جماعت معاصر مشهد مقدسند. تولد ايشان در حدود 1335 قمرى واقع شده و پس از پرورش و خواندن اوليات و ادبيات مهاجرت به نجف اشرف نموده و بعد از تكميل متون فقه و اصول از دراسات آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى ميرزاى نائينى و آيت اللَّه عراقى پدر همسر خود مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى حاج شيخ على محمد نجفى بروجردى كه از اوتاد دانشمندان بودند و آيات ديگر استفاده نموده تا به درجه عاليه علم و دانش رسيده و در رشته اخلاق و معارف هم از جمال الصالحين و قدوة الناسكين عالم ربانى مرحوم مبرور حاج سيد على آقاى قاضى طباطبائى مستفيض و بهره مند شده و در سال 1382 قمرى پس از رحلت آيت اللَّه العظمى آقا سيد عبدالهادى شيرازى به ايران مراجعت و در ارض مقدس مشهد

رضوى در جوار حضرت ثامن الحجج على بن موسى الرضا عليه آلاف التحية و الثناء رحل اقامت افكنده و به اقامه جماعت در آستان ملك پاسبان آن حضرت اشتغال دارد.

نگارنده گويد: مترجم گرامى ما جناب آقاى مقدسى شيرازى جداً دانشمندى پارسا و متقى و موصوف به ورع و فضل و به محاسن اخلاقى معروف و از صفات ذميمه وارسته و به زيور صلاح و سداد آراسته مى باشد.

از آثار و باقيات الصالحات ايشان فرزند برومندشان ثقةالاسلام والمحدثين آقاى حاج ميرزا محمدحسن مقدسى داماد ارجمند حجةالاسلام و المسلمين علامه متتبع و محقق مدقق آقاى حاج ميرزا حسن مصطفوى است كه اكنون از گويندگان و خطباء نامى تهران و مدافعين جدى حريم ولايت و مبارزين سرسخت بر عليه امپرياليسم و رژيم كثيف منحوس و منفور طاغوت پهلوى است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

مقدسي شيرازي، ابوالفرج عبدالواحد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 486 ق)، فقيه حنبلى، اصولى، واعظ و مفسر. در عراق به مقدسى معروف بود. اصلش از شيراز است. در حران به دنيا آمد. وى به بغداد رفت و ملازم ابويعلى بن فراء قاضى شد و از او فقه آموخت و خود به تدريس و وعظ پرداخت. آنگاه به شام رفت و در بيت المقدس سكنى گزيد و در همان جا به ترويج مذهب امام احمد حنبل پرداخت و تصانيفى در فقه و اصول نگاشت. از ابوالحسن بن سمسار و شيخ الاسلام ابوعثمان صابونى و عبدالرزاق بن فضل كلاعى و جماعتى ديگر در دمشق حديث شنيد. او شيخ شام و شيخ الاسلام زمان خويش بود. در دمشق درگذشت و در مقبره ى باب الصغير دفن شد و قبرش مزارى مشهور گرديد. از آثارش: «الجواهر»، در تفسير قرآن؛ «المبهج»

و «الايضاح»، در فروع فقه حنفى؛ «التبصرة»، در اصول دين؛ «مختصر فى الحدود»؛ «مختصر فى اصول الفقه»؛ «مسائل الامتحان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (425 ،287/ 2 ،155/ 1)، تذكرة الحفاظ (1199/ 3)، ذيل طبقات الحنابله ابن رجب (73 -68/ 3)، سير النبلاء (53 -51/ 19)، شذرات الذهب (378/ 3)، طبقات الفقهاء الحنابلة (334 -33/ 2)، طبقات المفسرين داودى (362 -360/ 1)، العبر (352/ 2)، الكامل (169/ 8)، معجم المؤلفين (212/ 6)، هدية العارفين (634/ 1).

مقدسي، يدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يدالله مقدسي

محل تولد : نكا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب يدالله مقدسي، تحصيلات خواندن و نوشتن را در زادگاهم نزد پدر بزرگوارم آغاز نموده و براي ادامه تحصيل به حوزه علميه مرحوم آيت الله كوهستاني در روستاي كوهستان رفته و با شكل گيري بنياد روحي و تحصيلي در آن حوزه مقدسي و در حالي كه مشغول تحصيل كتاب سيوطي بودم به سال 1349 وارد حوزه علميه قم شدم و نزد اساتيد بزرگوار ادبيات تلمذ كرده و با شركت در امتحان عمومي حوزه در رتبه 1 آن دوران (پايان ادبيات) با معدل 5/19 پذيرفته شده و به تعلّم فقه و اصول پرداختم در آغاز اين دوره بود كه به سال 4-1352 به سربازي برده شدم و پس از بازگشت به حوزه به ادامه آن و تكميل جلد 2 شرح لمعه و رسائل شيخ اعظم پرداختم و نزد اساتيد گرامي سطح عالي آن دوران بهره ها بردم و در امتحان نهايي شركت جسته كه البته بخشي از اين دوران، زمان شكوفايي مبارزات امام خميني(ره) و

انقلاب اسلامي بوده كه حدود 2 سال، تحصيل و درس متوقف بوده و در اين فرصت به مبارزات عليه رژيم شاه به فعاليت مي پرداختم، پس از پيروزي مدتي را در ساماندهي گوشه اي از امور انقلاب و در حفاظت از امام خميني عمر گذراندم، پس از آرامش سپس در كشور و آغاز درس هاي حوزه به مؤسسه راه حق -كه در آن دوران زير نظر استاد مصباح بوده- جهت گذراندن دوره فشرده معارف اسلامي رفته و در يكي از دوره ها بهره جستم و در دوران دفاع مقدس گاهي به ياري رزمندگان اسلام در جبهه هاي حق شناخته كه خداوند قبول فرمايد پس از دوران دفاع به پژوهش هاي حديثي و تاريخي، در كنار درس هاي فقه و اصول و فلسفه و هيئت پرداخته كه آشنايي كافي و تخصصي به زندگي و سيره معصومان(ع) برآيند اين پژوهش است، در اين ميان از پژوهش هاي فقهي و تدريس نيز بيگانه نبوده و در صورت آزاد در حوزه و نيز در برنامه هاي تحت مديريت در مدرسه ها، به تدريس قواعد فقه، اصول، تفسير و گاهي اخلاق اشتغال داشته (بخشي در مركز جهاني براي طلاب خارجي و بخشي براي طلاب ايراني) و البته در كنار مطالب ياد شده از تبليغ معارف ديني (در مناسبت هاي تبليغي) نيز بدور نبودم.به اميد آن كه خداي بزرگ و مهربان همگان و اين ناچيز را از لطف و رحمتش محروم نداشته و تمامي فعاليت ها را پذيرفته و حضرت ولي الله الأعظم(ع) ارواحنا فداه را ياورمان قرار داده و همه ما را در رديف سهام داران مكتبش گزيند و نظام اسلامي به رهبري ولايت فقيه را تا ظهورش مستدام بدارد. انشاءالله

مقدسيان، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1324.

درگذشت: 1365.

از آثار اوست: قوانين بين المللى بستكبال (ترجمه با همكارى فرخ نصرتى، تولد 1364).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مقدم، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1375 -1287 ش)، زبان شناس، استاد دانشگاه، نويسنده، روزنامه نگار، مترجم و شاعر. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه براى ادامه تحصيل به آمريكا رفت. ولى تحصيلات را ناتمام گذاشت و به ايران بازگشت. مجددا در 1310 ش راهى آمريكا شد و در 1317 ش دكتراى خود را در رشته ى زبان شناسى از دانشگاه پرينستون دريافت كرد. وى از 1318 ش در دانشگاه تهران به تدريس اوستا و فارسى باستان پرداخت. در 1343 ش گروه زبان شناسى همگانى و زبانهاى باستانى را در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى بنياد گذاشت و تا 1347 ش مديريت آن را به عهده داشت. وى همزمان با تدريس در دانشگاه با همكارى چند تن از دانشمندان نشريه ى «ايران كوده» را منتشر كرد. از مهم ترين كوششهاى او، ابداع و سامان بخشيدن به واژه هاى مورد نياز پارسى به شيوه ى علمى زبان شناسى بود كه اين تلاش را از جزوه ى كوچك «راهنماى فارسى باستان» آغاز و طى چند دهه ادامه داد. درباره ى گويش شناسى، كه اين واژه را نخستين بار دكتر مقدم و همكارانش به كار بردند، اولين بار بود كه به زبان فارسى بررسيهايى بر پايه علمى صورت مى گرفت و چند گويش ايرانى با هم سنجيده و نتيجه گيرى علمى از آنها مى شد. وى معتقد بود كه ريشه ى نامش از زبانهاى ايرانى است و بايد به صورت مغدم نوشته شود. وى در زمينه ى تاريخ و دين و آيين مهر مطالعات و پژوهشهايى داشت. وى سرانجام بر اثر سانحه ى تصادف اتومبيل درگذشت. از

ديگر آثارش: در زمينه ى زبان و زبان شناسى: «چند نمونه از متن نوشته هاى فارسى باستان»، با شرح لغات، «داستان جم»، متن اوستا با شرح لغات و ترجمه، «راهنماى ريشه ى فعلهاى ايرانى»، «يك سند تاريخى از گويش آذرى تبريز»، «گويشهاى وفس و آشتيان و تفرش»؛ در زمينه ى خط: «الفباى روسى»؛ در زمينه ى دين: «سرود بنياد دين زرتشت»، «جستار درباره ى مهر و ناهيد»؛ در زمينه ى تاريخ: «چهارشنبه سورى»، «تاريخ شاهنشاهى هخامنشى»، ترجمه، «تاريخ دريانوردى عرب در درياى هند»، ترجمه؛ در زمينه ى شعر و ادب: «بازگشت به الموت»، «بانگ خروس»، «راز نيمه شب».[1]

مدرس، ايرانشناس.

تولد: 1278، تهران.

درگذشت: 9 مهر 1357.

محمد مقدم پس از پايان رساندن دوره ى دبيرستانى براى تحصيلات دانشگاهى به آمريكا رفت. در سال 1317 از دانشگاه پرينستون در رشته ى زبان شناسى دكتراى خويش را دريافت كرد. از سال 1318 در دانشگاه تهران به تدريس اوستا و فارسى باستان پرداخت. در سال 1339 سفر ديگرى به آمريكا كرد. دانشگاه يوتا وى را دعوت كرده بود تا كرسى تمدن ايران باستان را در عهده گيرد. يادگار اين سفر ترجمه ى كتاب پرفسور اومستد تحت عنوان تاريخ شاهنشاهى هخامنشى (1340) است. در سال 1343 گروه زبان شناسى همگانى و زبان هاى باستانى را در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى بنياد گذاشت و تا سال 1347 مديريت آن را بر عهده داشت.

وى همزمان با تدريس در دانشكده ى ادبيات با همكارى ذبيح بهروز، دكتر صادق كيادست به انتشار نشريه اى به نام «ايران كوده» زد كه مقاله هاى بسيارى در آن درج كرده است. علاوه بر اين نشريه، مقاله هايى در مجله ى «دانشكده ى ادبيات» و مجله ى «انديشه و هنر» از وى به چاپ رسيده است. وى همچنين مقاله هايى در باب

شناسايى انواع خطوط و تاريخچه ى خط و خوشنويسى در مجله ى «فروهر» و «سالنامه ى كشور ايران» نوشته است.

از جمله فعاليت هاى دكتر محمد مقدم، ابداع و سامان بخشيدن به واژه هاى مورد نياز پارسى به شيوه ى علمى زبان شناسى بود. وى اين كوشش را از جزوه «راهنماى فارسى باستان» آغاز كرد. از آثار اوست: بازگشت به الموت (تهران، 1314)؛ بانگ خروس (تهران، 1313)؛ براى آينده ى زبان فارسى (1355)؛ جستار درباره ى مهر و ناهيد (1356)؛ چند نمونه از متن نوشته هاى فارسى باستان (تهران، 1363)؛ در يادنامه ى جمشيد (م. اونوالا، بمبئى 1364)؛ دريانوردى عرب در درياى هند (جوزف حورانى، تهران، 1338)؛ راز نيمه شب (تهران، 1313)؛ راهنماى ريشه فعل هاى ايرانى (تهران، 1313)؛ رستم و سهراب از شاهنامه (تهران، 1313)؛ فهرست توصيفى مجموعه گرت (انگليسى، پرينستون، 1939 م.)؛ و رساله ى «سرود بنياد دين زردشت» و دو اثر انگليسى Organic alphabet

(تهران، 1945 م.)؛ APersian - APrsina - Arabic Phonetic

(h g (Equation

دكتر محمد مقدم بر اثر سانحه ى تصادف جان خود را از دست داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3452 ،3440 ،3345 ،3344 ،2788 ،1980 ،1805 ،1729 ،1648 ،1618/ 2 ،1406 ،1119 ،717 ،450 ،437 ،417 -415 ،76/ 1)، كلك (س 7، ش 79 -76، ص 817 -808)، مؤلفين كتب چاپى (835 -832/ 5).

مقدم، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر مقدم

محل تولد : خوي

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/4/20

زندگينامه علمي

حجت الاسلام شيخ محمد باقر مقدم در سحرگاه بيستم تيرماه 1341 در شهر خوي ديده به جهان گشود . در خانواده ايي مذهبي رشد كرد و به مدرسه رفت . ابتدايي و متوسطه را در

زادگاهش خواند . آنگاه براي تحصيل علوم ديني عازم قم و مستقيما وارد حوزه علميه شد .در سال تحصيلي 56 ، دورس حوزوي را آغاز كرد . ادبيات را از استاد مدرس افغاني ، منطق را از شيخ عبد الصمد خليل زاده ، لمعتين را از آيت الله وجداني فخر، مكاسب را از آيت الله پاياني، رسائل و كفايه را ازآيت الله اعتمادي فرا گرفت .

سپس مدت دو سال در حلقه درس آيت الله گلپايگاني و آيت الله مرعشي نجفي زانو زد تا از بركات آن دو مجمع علمي سود جويد . در ادامه درس خارج ، مدت 10 سال پاي درس اصول آيت الله وحيد خراساني و فقه آيت الله ميرزا جواد تبريزي حاضر شد .دوران جنگ تحميلي چند بار توفيق حضور در جبهه دست يافت و در چند عمليات شركت كرد . با پايان دفاع مقدس ، به سنگر پژوهش روي آورد و همزمان با تحصيل، تحقيقات غير درسي خود را گسترش داد . نخستين كار گروهي را با سمت معاونت پژوهشي در سال 69 ، براي معجم فقهي آيت الله گلپايگاني انجام داد .

از آن تاريخ به آموزش و پژوهش در مراكز و موسسات متعددي همت گماشت . در حال حاضر به عنوان كارشناس و مشاور اطلاع رساني، با چند مركز پژوهشي همكاري دارد .

مقربي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي مقربي در سال 1293 در تهران به دنيا آمد. او دكتراي زبان و ادبيات فارسي را در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به پايان برد و از سال 1323 تا بهمن 1338 در دانشسراي مقدماتي به تدريس متون پرداخت . همكاري با دكتر غلامحسين مصاحب براي

تاليف وتدوين دائر المعارف فارسي ( سه جلدي ) از جمله فعاليت هاي ديگر دكتر مقربي به شمار مي آيد . وي در دانشكده افسري ، دانشسراي عالي و دانشكده ادبيات دانشگاه تهران كار تدريس را ادامه داد . تاليفاتي كه از استاد مقربي به يادگار مانده است شامل كتب و مقالات چاپ شده درمطبوعات كشورمي باشد . دكتر مصطفي مقربي سرانجام در 18 مهر سال 1377 در سن 86 سالگي درگذشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مصطفي مقربي دوره دبستاني را در دبستان اتحاديه و دوره دبيرستاني را در دبيرستان دارالفنون در سال 1312 ش به پايان رسانيد. در سال 1315 ش از دانشسراي عالي، ليسانس زبان و ادب فارسي گرفت. و از سال 1322 تا 1324 ش دوره دكتراي زبان و ادبيات فارسي را در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران را به پايان برد.

زمان و علت فوت : مصطفي مقربي در روز شنبه 19 جمادي ثاني 1419 ق مطابق به 18 مهر 1377 ش در سن86 سالگي در گذشت و پيكرش صبح روز يكشنبه تشييع ودر بهشت زهرا-قطعه هنرمندان و فرهيختگان - به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مصطفي مقربي با سازمان كتاب هاي درسي و در موسسه فرانكلين با دكتر پرويز ناتل خانلري و دكتر زهرا كيا (خانلري) و دكتر فتح الله مجتبائي همكاري داشت. وي در تاليف و تدوين دايره المعارف فارسي با دكتر غلامحسين مصاحب همكاري داشت .

فعاليتهاي آموزشي : مصطفي مقربي به مدت يكسال در دبيرستان شاهپور كرمانشاه به تدريس ادبيات پرداخت. مدتي هم دردبيرستان نظام شيراز به تدريس

اشتغال داشت. از سال 1323 تا بهمن 1338 ش در دانشسراي مقدماتي به تدريس متون پرداخت. استادهمچنين در دانشكده افسري و دانشسراي عالي و دانشكده ادبيات دانشگاه تهران نيزتدريس نموده و در سال 1348 ش رسما بازنشسته شد. البته كار تدريس وي در مراكز مزبور تا سال 1358 ش ادامه داشت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از مصطفي مقربي مقالاتي زيادي در مطبوعات كشور به جاي مانده كه مي توان به مقالاتي كه در زمينه هاي : دستور زبان فارسي، زبانشناسي، حافظ پژوهي و نقد كتاب در ماهنامه هاي: سخن، راهنماي كتاب (كه مدتي سر دبير آن بود)، يغما، آينده وزبان شناسي، اشاره كرد. حدوديك هزار و پانصد مدخل در علوم ادبي، زبان فارسي، رجال وكتاب و ترجمه هايي از مقالات خارجي براي دايره المعارف مذكور تهيه كرد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ترجمه تاريخ جهان براي خردسالان

2 ترجمه سقوط قسطنطنيه

3 ترجمه سه مقاله درباره ويس و رامين

4 تركيب در زبان فارسي

5 تصحيح ديوان حافظ

ويژگي اثر : تصحيح اين كتاب با همكاري استاد ابوالقاسم انجوي شيرازي صورت گرفته است.

6 عقايد تربيتي فردوسي به موجب شاهنامه

7 فرهنگ اصطلاحات جغرافيا

ويژگي اثر : اين كتاب با همكاري دكتر مصاحب ، استاد آرام ، وصفي اصفيا و دكتر گل گلاب در سال 1338 به چاپ رسيد.

8 فرهنگي

نامه فارسي

ويژگي اثر : تاليف جلدهيجدهم اين كتاب مخصوص زبان و فرهنگ فارسي با همكاري احمد آرام ، رضا اقصي ، محمود بهزاد و نجف دريا بندري صورت گرفته است.

9 مقايسه عقايد فلسفي رواقي با آراء فلسفه اپيكوري

10 هژده گفتار

منابع زندگينامه :

آينه پژوهش ، سال نهم ، شمار ه پنجم ، شماره پياپي 53 ، آذر و دي 1377

مقري مؤذن، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل مقري مؤذن

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

سال 1333 سالي خوش يمن و مبارك براي خاندان مقدس مؤذن بود، در اين سال خداوند به خانواده حسن مقري مؤذن كودكي هديه داد كه بعدها اسماعيل نام گرفت. حضرت آيت الله اسماعيل مقري مؤذن دوران كودكي و تحصيلات ابتدائي و راهنمايي را در زادگاه خويش نيشابور سپري كرد پس از آن با تشويق خانواده در سال 1350 وارد حوزه علميه نيشابور گرديد. ادبيات را از محضر استاد برجسته ادبيات آن زمان اديب نيشابوري فرا گرفت سپس براي ادامه تحصيلات حوزوي به ديار مشهد هجرت كرد، در آن ديار از محضر آيت الله هاشمي خراساني معاني بيان، در نزد آيت الله صالحي شرح لمعه و مكاسب كفايه را از محضر برجسته گان حوزه علميه مشهد آيات رضازاده و صالحي كسب فيض نمود و ايشان پس از طي تحصيلات عالي سطح حوزه در سال 1357 وارد حلقه درس خارج فقه و اصول آيات مرتضوي و ميرزا علي آقا فلسفي گرديد. پس از پيروزي

انقلاب تاكنون در جهادسازندگي و... مشغول تدريس علوم معارف الهي به تشنگان اين علوم مي باشد.

مقصود علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، طراح و نقاش. از هنرمندان اوايل دوره ى صفوى است. وى سازنده ى صندوق نفيس مقبره ى شاه اسماعيل صفوى (930 -905 ق) در اردبيل است كه از گل و بوته هاى برجسته ى عاج و خاتم كارى بسته شده و با مفتولهاى نازك و فيروزه اى ريز تزيين يافته است، با رقم: «عمل استاد مقصود على...».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1199/ 3).

مقصود، كاشاني

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مقصود بيك كاشانى. وى قالى معروف به اردبيلى را بافته و در كنار آن اين بيت خواجه حافظ را نگاشته است:

جز آستان توام در جهان پناهى نيست

مرا بجز اين در حواله گاهى نيست

اين قالى را در سال 946 ه.ق در زمان سلطنت شاه طهماسب صفوى بافته و اينك در موزه ويكتوريا و آلبرت نگهدارى مى شود.

(ز 946 ق)، نقاش، طراح و رسام قالى. وى نقاش قاليها بود و در بافت و عمل آورد فرشهاى بزرگتر نيز، استادى هنرمند به شمار مى رفت. از بهترين آثار وى كه شهرت بين المللى داشته، فرش معروف اردبيل است كه در زمان شاه طهماسب صفوى به فرجام رسيده و نام بافنده ى آن چنين درج شده است: «عمل بنده درگاه مقصود كاشانى سنه 946».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار نقاشان (1200/ 3).

مقصودي، فريبا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فريبا مقصودي كرمانشاهي در سال 1340 ، در كرمانشاه متولد گرديد. وي از دانش آموزان ممتاز در دوران ابتدايي و متوسطه بود كه از دبيرستان وابسته به دانشگاه رازي كرمانشاه در رشته ي رياضي با معدل برتر و احراز رتبه ي ممتاز فارغ التحصيل شد ؛ همزمان با تعطيلي دانشگاه ها در ابتداي انقلاب به هنر خوشنويسي روي آورد و پس از استفاده از استادان صاحب نام ، در سال 1364 به دريافت گواهينامه ي ممتاز از انجمن خوشنويسان ايران نائل گرديد. مقصودي پس از آنكه هنر خوشنويسي را با درجه ممتاز به پايان رساند به تدريس و تعليم هنر خوشنويسي در انجمن خوشنويسان ايران و دانشگاه تهران و مراكز هنري و علمي ديگر اشتغال يافت.گروه : هنررشته : خوشنويسيوالدين و انساب : فريبا مقصودي كرمانشاهي ،

فرزند كريم و طوبي از ايل گوران ، در سوم اسفند 1340 در كرمانشاه ديده به جهان گشود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : فريبا مقصودي كرمانشاهي از دانش آموزان ممتاز در دوران ابتدايي و متوسطه بود كه از دبيرستان وابسته به دانشگاه رازي كرمانشاه در رشته ي رياضي با معدل برتر و احراز رتبه ي ممتاز فارغ التحصيل شد ؛ همزمان با تعطيلي دانشگاه ها در ابتداي انقلاب به هنر خوشنويسي روي آورد و پس از استفاده از استادان صاحب نام ، در سال 1364 به دريافت گواهينامه ي ممتاز از انجمن خوشنويسان ايران نائل گرديد.استادان و مربيان : فريبا مقصودي كرمانشاهي در زمينه ي خوشنويسي از استاداني چون ابوالفضل عطوفي كرمانشاهي ، عبدالله جواري كرمانشاهي ، رضا منوري يزدي ، معين الكتاب اصفهاني ، يدالله كابلي خوانساري ،كرمعلي شيرازي ، غلامحسين اميرخاني و آيت الله حاج سيدمرتضي نجومي استفاده هاي فراوان برد.فعاليتهاي آموزشي : فريبا مقصودي كرمانشاهي پس از آنكه هنر خوشنويسي را با درجه ممتاز به پايان رساند به تدريس و تعليم هنر خوشنويسي در انجمن خوشنويسان ايران و دانشگاه تهران و مراكز هنري و علمي ديگر اشتغال يافت.آرا و گرايشهاي خاص : از آنجا كه تحصيل هنري فريبا مقصودي كرمانشاهي در خوشنويسي ، در زمينه نستعليق بوده و از آغاز كتابت ، نستعليق را رشته اصلي خود قرار داده است ، زيرا معتقد مي باشد كه در طي قريب پانزده سال تلمذ و تعليم به اعتلاء و جاودانگي و تاثير فرهنگي و هنري كتابت ، بيش از گونه هاي ديگر خوشنويسي پي برده است.جوائز و نشانها : خوشنويسي مصحف شريف به خط

نستعليق براساس نسخه عقمان طه از جمله كارهاي برجسته ي هنري خانم مقصودي مي باشد كه بعد از تاييد استادان و كارشناسان هنري و با نظارت مصحيحن دارالقرآن ، به در مراسم اختتاميه مسابقات بين المللي حفظ و قرائت قرآن در پنچشنبه سيزدهم آذرماه 1376 ، به محضر مقام معظم رهبري اهداء و مورد تقدير قرار گرفت. فريبا مقصودي كرمانشاهي در پنجمين نمايشگاه قرآن مجيد _ 25 دي ماه 1376 _ و مراسم تجليل از خادمان قرآن معرفي و به دريافت لوح تقدير از رياست محترم جمهوري ايران ، نايل شد.

________________________________________

آثار : تاريخ شعر وادبيان محلي كرمانشاهان ويژگي اثر : اين كتاب يك دوره ي پنج جلدي است.2 ديوان پروين اعتصامي ديوان سيد يعقوب ماهيدشتي كرمانشاهي شرح زيارت عاشورا كنز العرفان ويژگي اثر : ديوان مير محمد صالحي الحسني نعمه اللهي ماهيدشتي ، معروف به حيران كرمانشاهي .6 كوچه باغي ها مناسك حج يادنامه علامه طباطبايي يادنامه ي استاد شهيد مرتضي مطهري

________________________________________

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

مقيسه، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين مقيسه

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

پس از پايان تحصيلات ابتدائى، حدود سال 1350 وارد حوزه علميه شدم، دو سال در حوزه مشهد و بقيه را در قم بوده ام. حدود چهار سال

پس از شروع تحصيلات حوزوى، سفرهاي حوزوى - تبليغي و كلاسهاي قرآن داشته ام، حدود سال 1365مدتي در جامعه الزهرا (س) تدريس اعتقادات و در حوزه تدريس دروس حوزوي داشته ام. سال 66 درآزمون تربيت مدرس دارالشفاء شركت و پذيرفته شدم و پس از گذراندن دوره سه ساله آن در دانشگاه شهيد بهشتي تهران و در گروه معارف اسلامي عضو هيئت علمي شدم و تدريس دروس معارف اسلامي را آغاز كردم كه تاكنون ادامه دارد. علاوه بردانشگاه شهيد بهشتي در دانشگاههاي تهران، علامه، بهزيستى، آزاد علمي كاربردي و علوم پزشكي شهيد بهشتي و تهران هم تدريس وهمكاري علمي داشته ام.

تاكنون بيش از 11مقاله در موضوعات مختلف معارفي و قرآني در مجلات مختلف و مجموعه مقالات همايشها و نيز كتاب نظم هستي كه پايان نامه دوره تربيت مدرس قم بود با اضافات و اصلاحاتي توسط بوستان كتاب چاپ و منتشر شده در تهيه و تنظيم كتاب مفتاح مجمع البيان نيز همراه و همكار نويسندگان آن بوده ام كه به اهتمام پژوهشكده باقرالعلوم(ع) و انتشارات اسوه چاپ شد. حدود ده سال هم هست كه توفيق همراهي با حجاج خانه خدا و تشرف به حرمين شريفين و عتبات عاليات را به عنوان روحاني كاروان دارم . نوشته هاي چاپ نشده متعددي هم دارم كه احتمالاً در آينده اگر خدا بخواهد منتشر خواهد شد.

مقيسه، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين مقيسه

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

پس از پايان تحصيلات ابتدائى، حدود سال 1350 وارد حوزه علميه شدم، دو سال در حوزه مشهد و بقيه را

در قم بوده ام. حدود چهار سال پس از شروع تحصيلات حوزوى، سفرهاي حوزوى - تبليغي و كلاسهاي قرآن داشته ام، حدود سال 1365مدتي در جامعه الزهرا (س) تدريس اعتقادات و در حوزه تدريس دروس حوزوي داشته ام. سال 66 درآزمون تربيت مدرس دارالشفاء شركت و پذيرفته شدم و پس از گذراندن دوره سه ساله آن در دانشگاه شهيد بهشتي تهران و در گروه معارف اسلامي عضو هيئت علمي شدم و تدريس دروس معارف اسلامي را آغاز كردم كه تاكنون ادامه دارد. علاوه بردانشگاه شهيد بهشتي در دانشگاههاي تهران، علامه، بهزيستى، آزاد علمي كاربردي و علوم پزشكي شهيد بهشتي و تهران هم تدريس وهمكاري علمي داشته ام.

تاكنون بيش از 11مقاله در موضوعات مختلف معارفي و قرآني در مجلات مختلف و مجموعه مقالات همايشها و نيز كتاب نظم هستي كه پايان نامه دوره تربيت مدرس قم بود با اضافات و اصلاحاتي توسط بوستان كتاب چاپ و منتشر شده در تهيه و تنظيم كتاب مفتاح مجمع البيان نيز همراه و همكار نويسندگان آن بوده ام كه به اهتمام پژوهشكده باقرالعلوم(ع) و انتشارات اسوه چاپ شد. حدود ده سال هم هست كه توفيق همراهي با حجاج خانه خدا و تشرف به حرمين شريفين و عتبات عاليات را به عنوان روحاني كاروان دارم . نوشته هاي چاپ نشده متعددي هم دارم كه احتمالاً در آينده اگر خدا بخواهد منتشر خواهد شد.

مقيم اصفهاني، محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن درويش محمد حامدى خزاعى اصفهانى غروى.

عالم فاضل، مؤلف كتاب «مشكوة البهية فى الفرائد القرآنية». نام او در اجازه ى كبير سيد عبدالله شوشترى برده شده، و او وى را ستوده است.

درويش محمد، عالم و فاضل و

صالح، و از شاگردان شهيد ثانى و محقق كركى بوده، و در 939 از استاد خود [محقق كركى] اجازه گرفته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مكارم شيرازي، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والفاضل العلام آقاى علامه ناصر مكارم، از اساتيد بنام و مدرسين والامقام و علماء كرام و نويسندگان فخام و گويندگان عظام حوزه علميه قم و افتخار استان فارس و بلكه ايران و جهان تشيع است در 22 ماه شعبان 1347 قمرى در شيراز در يك خانواده اصيل به دنيا آمده و تحصيلات جديد خود را در مدارس جديد شيراز خوانده و در مدت كوتاهى به واسطه استعداد و حافظه فوق العاده مقدمات و ادبيات را در مدرسه آقاباباخان فراگرفته و سطوح نهائى فقه و اصول را از مدرسين شيراز خوانده و ضمنا از تدريس خود عده اى را بهره مند مى نمود تا در سال 1324 شمسى كه از وطن خود مهاجرت به قم و دانشگاه جعفرى شيعه يعنى حوزه علميه نموده و در درس مرحوم آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى بروجردى طاب ثراهما حاضر شده و كاملا با صحبت كردن در بحث آن آيات عظام جلب توجه آنها و كليه شركاء درس را مى نمودند و خاطر اين نويسنده است كه در آن اوقات مترجم معظم ما سنين عمرش از بيست سال نگذشته بود كه در درس علمين مذكورين اشكال مى كرد و جواب مى گرفت.

مسافرتى در سال 1369 قمرى به نجف اشرف نموده و حدود يكسال توقف و از محضر آيات عظام و مدرسين بزرگ حوزه نجف استفاده كرده و مورد توجه مخصوص آنان قرار گرفته كه نائل به دريافت اجازه اجتهاد از آنها گشته و در اثر گرمى

هوا و نبودن وسائل آن روز در ماه شعبان 1370 قمرى به قم مراجعت و از درس آيت الله العظمى بروجردى و ساير آيات بهره مند گرديده و دروس معقول را از استاد علامه طباطبائى فراگرفته و به تدريس دروس عاليه پرداخته است.

استاد مكارم حوزه درس تحليل فقه و اصول دارند كه عده كثيرى از فضلاء و محصلين فهميده و با استعداد از نظرياتشان استفاده مى كنند و غالب آنها را يادداشت مى نمايند كه اميد است روزى به عنوان يك اثر ارزنده در فقه و اصول به طبع برسد.

جلسات درس عقايد و مذاهب وى نيز با سبك جديد و متد خاصى انجام مى گيرد كه صدها نفر را به طرز نوينى با اين مسائل آشنا نموده و كتابهائى كه حاوى فشرده آن جلسات علمى است تاليف نموده و در بررسى هاى خود از اصول علمى كه مورد پذيرش محيطهاى علمى امروز است كمك گرفته است.

آثار علمى ايشان كه نتيجه همان جلسات درس و همچنين كتابهاى ارزنده ديگر ايشان اشاره مى كنم.

1 و 2 و 3- كتاب القواعد الفقهيه كه جلد اول آن در سال 1343 شمسى و دوم و سوم آن در سالهاى بعد به طبع رسيده است.

4- فيلسوف نماها كه برنده جايزه بهترين كتاب سال گرديد اين كتاب درباره عقايد ماديها بحث مى كند.

5- آفريدگار جهان در اثبات صانع و پاسخ به شبهات ماديها.

6- چگونه خدا را بشناسيم.

7- رهبران بزرگ و مسئوليتهاى بزرگتر در پيرامون نبوت عامه.

8- قرآن و آخرين پيامبر در پيرامون نبوت خاصه.

9- داروينيسم يا آخرين فرضيه هاى تكامل. 10- بحثى درباره ماترياليسم و كومينسم. بحث در اصول فلسفه (ماديها) كه مكرر چاپ شده است.

11- و 12- ترجمه جلد اول

الميزان در دو جزء كه چاپ شده است.

13- شرح و ترجمه اصل الشيعه 14- در جستجوى خدا 15- همه مى خواهند بدانند 16- جلوه حق.

17- اسرار عقب ماندگى 18- مشكلات جنسى جوانان 19- آنچه از اسلام بايد بدانيم .

20- مقدمه بر كتاب وحى 21- اين مسائل مطرح است

22- سركوبيهاى خطرناك 23- نماز مكتب عالى تربيت 24- فرآورده هاى دينى.

25- عود ارواح 26- جوانان را دريابيد 27- تربيت و نمونه هاى آن

يكى از آثار و خدمات استاد علامه مكارم تاسيس مجله درسهائى از مكتب اسلام است كه از سال 1340 شمسى تاكنون با نشر اين مجله كه ارگان حوزه علميه قم است خدمات ارزنده اى انجام داده است و اين مجله از بهترين مجله ها و منشورات اسلامى شيعه است كه به تمام كشور و خارج كشور منتشر و مقالات بسيار جالب و بحثهاى ارزنده اى را به قلم اساتيد و مدرسين بزرگ حوزه مطرح و پخش مى نمايد و اين مجله كه در زير نظر هيئت تحريريه كه همه از افاضل برجسته اند از ابتكارات فكر بكر ايشانست.

مراتب ولاء و علاقه او به اهل بيت عصمت و طهارت و بالاخص به پيشواى بزرگ جهان حضرت امير مومنان عليه السلام از اشعار و سرودهاى نغز او در توحيد و در مراثى و مدايح آن متجلى است.

(مكارم شيرازى) در حال حاضر از مراجع تقليد و مدرسين بزرگ و آيات عظام حوزه علميه قم مى باشند.

رساله علميه و توضيح المسائل ايشان در سال 1369 شمسى و 1410 قمرى به طبع رسيده و منتشر گرديده و اكنون درس خارج فقه و اصول ايشان يكى از پرجمعيت ترين دروس استدلالى قم مى باشد. و چون آثار ايشان از تأليفات و مدارس علميه و غيره

بسيار شده لازم ديده در اينجا استدارك نمايم.

1- تفسير نمونه 27 جلد، مطبوع.

2- تعليقات بر عروه الوثقى، مطبوع.

3- قرآن و آخرين پيامبر، مطبوع.

4- معاد در جهان پس از مرگ، مطبوع.

5- مهدى عليه السلام انقلابى بزرگ، مطبوع.

6- عقيده يك مسلمان، مطبوع.

7- اقتصاد اسلامى، مطبوع.

8- انگيزه پيدايش مذهب، مطبوع.

9- روش تطبيقى در شناخت، مطبوع.

10- پايان عمر ماركسيسم، مطبوع.

11- ارزشهاى فراموش شده، مطبوع.

12- پرسشها و پاسخها، مطبوع.

13- اين است آئين ما، مطبوع.

14- آخرين فرضيه هاى تكامل، مطبوع.

15- همه مى خواهند بدانند، مطبوع.

16- ده درس خداشناسى، مطبوع.

17- ده درس پيامبرشناسى، مطبوع.

18- ده درس معادشناسى، مطبوع.

19- ده درس عدل شناسى، مطبوع.

20- جوانان را دريابيد، مطبوع.

21- زندگى در پرتو اخلاق، مطبوع.

22- جلوه حق، مطبوع.

23- معماى هستى، مطبوع.

24- اسرار عقب ماندگى، مطبوع.

25- در يك بررسى كوتاه، مطبوع.

26- در جستجوى خدا، مطبوع.

27- مشكلات جنسى جوانان، مطبوع.

28- آنچه از اسلام بايد بدانيم، مطبوع.

29- بحثى درباره ماترياليسم و كمونيسم، مطبوع.

30- تقليد با تحقيق، مطبوع.

31- خمس پشتوانه بيت المال، مطبوع.

32- مساله انتظار، مطبوع.

33- تفسير به راى، مطبوع.

34- تفسير سپرى براى مبارزه عميقتر، مطبوع.

35- اين مسائل براى همه جوانان مطرح است، مطبوع.

36- يكصد و پنجاه درس زندگى، مطبوع.

37- طرح حكومت اسلامى، مطبوع.

38- رساله مقدمه وحى، مطبوع.

39- مكتبهاى التقاطى، مطبوع.

40- فلسفه روزه، مطبوع.

41- فلسفه شهادت، مطبوع.

42- با شخصيت ترين زن جهان، مطبوع.

43- به ياد مهدى، مطبوع.

44- مناظرات تاريخى امام رضا (ع)، مطبوع.

45- تفسير موضوعى پيام قرآن، مطبوع.

46- مديريت و فرماندهى در اسلام، مطبوع.

47- آفريدگار جهان، مطبوع.

48- توضيح المسائل- رساله علميه، مطبوع.

49- انوار الفقاهه، مطبوع.

سخنى كوتاه از:

مدرسه امام اميرالمؤمنين (ع) و مدارس و موسسات وابسته به آن

قم- حوزه علميه

مدرسه امام، اميرالمؤمنين (ع) (مركز مطالعات اسلامى) در سال 1350 شمسى در زمينى به مساحت ششصد متر،

به وسيله حضرت آيت اللَّه مكارم شيرازى با همكارى جمعى از نيكوكاران تأسيس گرديد و تحت عنوان «جمعيت خيريه خدمات اسلامى» رسما به ثبت رسيد.

اين مدرسه يكى از فعالترين مدارس حوزه علميه قم مى باشد و داراى چاپخانه كه در طبقه زيرين قرار دارد و سه طبقه ديگر شامل هيجده حجره و يك سالن كه گنجايش هزار نفر را دارد كه جهت جلسات درس منظور گرديده و يك كتابخانه كه حدود چهار هزار جلد كتاب خوب دارد، مى باشد.

اين مدرسه يك موسسه تحقيقاتى و تبليغى است كه تاكنون در زمينه عقائد، تفسير و فقه و اصول و حديث و اقتصاد اسلامى و احياء تراث و تبليغات اسلامى توسط مؤسس محترم آن و يا زير نظر معظم له با همكارى جمعى از دانشمندان و فضلاى حوزه علميه فعاليتها و تحقيقات ارزنده اى به طلاب و فضلاى محترم حوزه علميه و جامعه مسلمان از راه تشكيل جلسات درس و نشر آثار سودمند و جزوات مختلف ارائه داده و مى دهد.

و تاكنون فضلاى بى شمارى را تقديم جامعه مسلمان كرده است كه بعضا بعد از انقلاب اسلامى ملت ايران در پستهاى حساسى مشغول انجام وظيفه مى باشند.

منابع مالى: آن عبارت است از سهم مبارك امام (ع) و كمك مردان خير انتشارات نسل جوان كه بخش ديگرى از اين موسسه است تاكنون متجاوز از 54 كتاب براى قشر جوان از نويسندگان مختلف نشر داده است كه بعضا دهها بار به چاپ رسيده است.

دائره پاسخ به سئوالات: نيز يكى از بخشهاى مهم و فعال اين موسسه مى باشد و از طريق پاسخ به سئوالات دينى، اجتماعى، اخلاقى و ارسال كتب و جزوات براى كتابخانه ها و در پاسخ سئوالات، فعاليت

چشمگيرى داشته و دارد.

و به خاطر اين ارتباط مستمر، مخصوصا با قشر جوان و اطلاع از مشكلات آنها غالب انتشارات نسل جوان كه بر اين محور تنظيم گرديده، در ميان قشر جوان مورد استقبال كم نظيرى قرار گرفته و دهها بار به چاپ رسيده است.

مطبوعاتى هدف:

اين مطبوعاتى از راه نشر و طبع آثار ارزنده اسلامى خود تاكنون خدمات موثرى به جامعه مسلمان ارائه داده و مى دهد.

مدارس وابسته به مدرسه امام اميرالمؤمنين (مركز مطالعات اسلامى)

1- مدرسه علميه امام مجتبى (ع)- كه در زمينى به مساحت هشتصد متر در سال 1361 نيز توسط حضرت آيت اللَّه مكارم شيرازى و با همت جمعى از مردان خير و نيكوكار براى سكونت طلاب محترم تأسيس گرديد.

اين مدرسه از سه طبقه تشكيل گرديده و داراى 41 حجره مى باشد و هم اكنون تعداد 80 طلبه از داخل و خارج در آن سكونت دارد.

امتيازات اين مدرسه:

اين مدرسه داراى يك سالن درس (مدرس) است كه در طبقه زيرين آن قرار دارد و تمام اطاقها مجهز به دستگاه تهويه و شوفاژ مى باشد و همچنين داراى تعداد پنج دستگاه يخچال بزرگ حمامهاى مجهز و آبسرد كن و نيز براى طلايى كه شهريه كمترى از حوزه مى گيرند و كفاف مخارجشان را نمى كند شهريه اى مقرر مى گردد.

2- مدرسه امام حسين (ع)- كه هم اكنون زمينى به مساحت پانصد و پنجاه و هفت متر براى آن توسط يكى از نيكوكاران تهيه گرديده و جمعى از مهندسين معروف كشور هم اكنون به تهيه نقشه آن اشتغال دارند و اميد است به خواست خداوند متعال در آينده نه چندان دور به صورت يك مدرسه مدرن و مجهز در اختيار طلاب عزيز قرار گيرد.

اين مدرسه

نيز توسط حضرت آيت اللَّه مكارم شيرازى و با مشاركت مالى جمعى از مردان خير و نيكوكار ساخته مى شود.

آدرس مدارس فوق:

مدرسه الامام اميرالمؤمنين، حوزه علميه قم، اول خيابان شهدا.

مدرسه امام مجتبى (ع)، حوزه علميه قم، خيابان شهدا، كوچه آمار، پشت مدرسه امام اميرالمؤمنين (ع).

مدرسه امام حسين (ع)، حوزه علميه قم، اول خيابان شهدا، كوچه آمار، مقابل مدرسه امام مجتبى (ع).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

مكارم، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن مكارم

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

سال 1356 ديپلم گرفتم و وارد دانشگاه اصفهان شدم اما با انقلاب فرهنگي، دانشگاه را رها كرده به حوزه قم آمدم. سال 60 به اصفهان برگشتم و ليسانس رياضي را تا 1364 گرفتم. بعد به حوزه شيراز رفتم و دنباله دروس حوزوي را تا رسائل و مكاسب خواندم و در سال 66 به حوزه قم آمدم و در سال 70 درس خارج را شروع كردم و در ضمن در سال 75 به رشته تخصصي «كلام» رفتم تا سال 79 و بعد از دو سال به فكر نوشتن پايان نامه افتادم و ظرف دو سال پايان نامه سطح سه را نوشتم و از سال گذشته مشغول پايان نامه سطح چهار شده ام كه هنوز ادامه دارد. در اين مدت در امتحان «مجوز تدريس معارف» شركت كردم و پس از كسب مجوز تاكنون مشغول تدريس معارف اسلامي در دانشگاه مي باشم.

ملا باشي تبريزي، عبدالكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1294 -1220 ق)، فقيه، عالم دينى و مدرس. در ايروان به دنيا آمد. از علماى قزوين در عصر محمدشاه قاجار بود. ملا باشى از شاگردان برجسته ى سيد على طباطبائى، صاحب «رياض»، بود و در فقه، «رياض» تأليف استادش را تدريس مى كرد. فرزندش، ميرزا محمدعلى، و فاضل ايروانى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ميرزا محمد تنكابنى صاحب «قصص العلماء» از شاگردان او بودند. در تبريز درگذشت و در جايى كه معروف به مقبره ى حاجى ملا باشى است دفن شد. از آثارش بناى مسجد، تكيه، آب انبار و بقعه اى بر روى قبر حاج محمدجعفر مجذوب عليشاه كبودر آهنگى در تبريز است. از

آثار علمى اش: «اصالة البرائة»؛ حاشيه بر كتاب «الطهارة» از «رياض» استادش؛ «مختصر العروض»، به فارسى كه براى فرزندش ميرزا محمدعلى تأليف نمود؛ رساله ى «قواعد النحو و الصرف فى لغة الفرس». او رساله اى نيز در «قافيه» دارد كه طبع نشده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (42/ 8)، دانشمندان آذربايجان (358)، الذريعه (201 -200/ 20 ،115 -114/ 2)، شرح حال رجال (144 -143/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 759 -758/ 13)، فوائد الرضويه (243 -239)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2956 ،1704/ 2)، قصص العلماء (100 -94)، مكارم الآثار (689 -687/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (911/ 3)، يادگار (س 3، ش 6 و 7، ص 111).

ملا باشي سرابي تبريزي، محمدكريم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1251 ق)، مدرس، اديب و نويسنده. از ادباء معروف آذربايجان و معلم محمد ميرزاى وليعهد (محمد شاه قاجار) بوده و به نام وى كتابى در لغت پارسى با عنوان «برهان جامع اللسان»، در 1251 ق، تأليف كرده است كه اين كتاب به «فرهنگ محمد شاهى» نيز معروف مى باشد. در ابتداى كتاب آمده است كه شاهزاده بهمن ميرزا در هنگام تأليف «تذكره ى شاهى» ملا باشى را به تأليف «فرهنگ محمد شاهى» رهنمون شده است. در «الذريعه» آمده كه اين كتاب به نام فتحعلى شاه قاجار نوشته شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (359 -358)، الذريعه (216/ 6 ،95 -94/ 3)، شرح حال رجال (5/ 4)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (494/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (74/ 5).

ملا باشي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمّد حسن بن محمّد على بن ميزا عبداللَّه تفرشى حسينى.

عالم فاضل، و فقيه كامل پدرش از فحول علماى تنجيم بوده، و جدّش ميرزا محمّد على نيز از فضلا و منجمّين، و همشيره ي مير محمّد صادق خاتون آبادى منجّم [را داشته]است. در المآثر و الآثار درباره او [ميرمحمد صادق]گويد: در علم اختر شمارى و ستاره شناسى از اعاجيب وقت بود، و در غالب علوم از فقه و اصول و نجوم استاد بوده.

ميرزا محمّد على منجّم از شيراز به اصفهان آمده، و در روز 4 جمادي الثاني 1282 وفات يافته، و در جلو تكيه ي مادر شاهزاده مدفون گرديد.

بعد از او ميرزا محمّد حسن منصب منجّم باشى گرى مفتخر شده، و از آثارش رساله اى است در طالع و احكام ميرزا يوسف آشتيانى مستوفى الممالك، و در سال 1298 وفات يافته، و منصب منجّم باشى گرى و ملاّ

به فرزند او صاحب عنوان رسيده است.

وى فاضل و عالم و فقيه بوده، و در اصفهان مصدر امور شرعى و عرفى بوده، در روز 5 شنبه 11 ربيع الثانى سال 1331 وفات يافته، در بقعه ي تكيه ي ميرزا ابوالمعالى مدفون شد.

از آثارش كتاب دفتر تقويم است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ملا عصام، عبدالملك

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1037 -978 ق)، اديب و نحوى. در مكه به دنيا آمد. وى از علماى ادبيات عرب بود كه در بلاغت، عروض، منطق و اصول مهارت داشت. او در مدينه درگذشت. گفته اند كه وى داراى شصت اثر مى باشد كه اكثر آنها شرح و حواشى بر كتب علما است. از آثارش: «بلوغ الارب من كلام العرب»، در نحو؛ «الكافى الوافى»، در عروض و قافيه؛ رساله ى «تحريم الدخان»؛ شرح «قطر الندى»، در نحو؛ شرح «الارشاد»، در نحو؛ شرح «تفسير ايساغوجى»، در منطق؛ «شفاء الصدور»، در شرح «الشذور الذهب» ابن هشام، در نحو؛ شرح بر «منظومة الشمنى»، در اصول حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (302/ 4)، ايضاح المكنون (288 ،256/ 2 ،153/ 1)، كشف الظنون (405 -404)، هدية العارفين (628/ 1).

ملاباشي شيرازي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1240 ق)، فقيه و اصولى. جامع معقول و منقول بود. چون معلم حسينعلى ميرزا فرمانفرما، پسر فتحعلى شاه قاجار، بود به ملاباشى ملقب گرديد و سلسله اش به اين نام معروف شدند. در شيراز درگذشت و در تكيه ى خواجه حافظ دفن شد. از آثارش: «بحر الجواهر الخاقانى»؛ «انوار الحقائق»؛ «مقاصد الصالحين»؛ «لوامع الانوار»، در شرح «الصحيفة السجادية»، شرحى عرفانى، در دو مجلد بزرگ؛ «انوار القلوب»، در اخبار و مواعظ و اخلاق، به فارسى.[1]

(تو 1285 ش)، نويسنده. در اروميه متولد شد. پس از فراغت از تحصيل دوره ى متوسطه به تهران آمد و در دانشسراى عالى در رشته ى رياضى و علوم تربيتى ليسانس گرفت و بعد وارد خدمت وزارت فرهنگ گرديد و عهه دار مشاغل ذيل شد: دبير و بازرس فرهنگ اصفهان، رييس دانشسراى مقدماتى پسران تبريز، رييس فرهنگ اروميه، مامور مطالعه به اروپا در سال 1326 ش به

مدت يكسال، رييس دبيرستان قريب، رييس تعليمات متوسطه، رييس فرهنگ آذربايجان و استاندار آذربايجان شرقى. از آثار وى: «تربيت معلم در كشورهاى فرانسه و انگلستان و ايران»؛ «تعليم و تربيت در فرانسه».[2]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (189 ،185/ 9)، الذريعه (381/ 21 ،363 -362/ 18 ،35 -34/ 3 ،438/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 191 -190/ 13)، فوائد الرضويه (425)، مجمع الفصحا (183/ 2)، معجم المؤلفين (95/ 9).

[2] مؤلفين كتب چاپى (241 -240/ 4).

ملاباشي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا محمدباقر (ملقب به ملاباشى) بن سيد محمد موسوى طبيب شيرازى عالمى متبحر بوده و در حدود 1235 وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

ملاحسني، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا ملا حسني

محل تولد : كرج- اشتهارد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

از سال 57 همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي وارد حوزه علميه شدم. با علاقه اي كه به امور فرهنگي داشتم ابتداء به كارهاي فرهنگي خاصه جوانان در عرصه هاي فرهنگي فعاليت داشتم. پس از گذاراندن مقدمات حزوه.در مدرسه علميه امير المؤمنين در سال 1360 وارد حوزه علميه قم شدم.و در سال 1369 جهت كار تفسيري با مركز فرهنگ و معارف قرآن و دفتر تبلغات همكاري را آغاز كردم. واز آن زمان تا كنون در گرايش تفسير (علوم قرآنى، تا حدودي با روانشناسي و جامعه شناسى، حقوق به مقتضاي نياز كار آشنا شدم) و كار گروهي تفسير كه 23 دفتر دست نوشته حضرت آية هاشمي رفسنجاني بود جهت تصحيحات و ساماندهي اطلاعات آغاز كردم. در كنار اين پروژه و كارهاي ديگر تفسير كه نام فرهنگ موضوعي تفاسير كه 2 دوره تفسير از شيعه و اهل سنت بر اين مورد مطالعه و در دستور كار گروه قرار گرفت.تفسير راهنما در 20 جلد به چاپ رسيد و فاز اوّل فرهنگ موضوعي تفاسير در سه جلد به چاپ رسيد و هر دو به عنوان كتاب سال معرفي شدند. و فاز دوّم فرهنگ موضوعي تفاسير در 14 دوره با 178 جلد تفسير مراحل چاپ را مي گذراند. با فرصتي كه در خدمت قرآن دارم.بسيار علاقمند مقاله و نوشتار شخصي خويش را

بيشتر ادامه دهم و لي متاسفانه وقتي نيست و تاكنون قريب به دو مقاله ارائه شده كه هر دو بر گزيده بودند اميدوارم خداوند توقيق دهد تا بتوانم بيشتر در اين راستا قدم بردارم والسلام

ملاحمي بخاري، ابونصر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(395 -312 ق)، محدث. اهل بخارا بود. در نيشابور و بغداد كتاب «رفع اليدين» و «القرائة خلف الامام» بخارى را از محمود بن اسحاق روايت كرد. او همچنين از سهل بن سرى و هيثم بن كليب شاشى و على ابن قريش و عبداللَّه بن محمد بخارى و حاتم بن عقيل بخارى روايت كرد. ابوالحسن دارقطنى از وى حديث شنيد. ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى و قاضى ابوالعلاء واسطى و محمد بن احمد نرسى و عبدالصمد ابن مأمون هاشمى و عبدالكريم ابن مأمون هاشمى از او روايت كرده اند. در بخارا درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (422/ 5)، تاريخ نيشابور (175)، سير النبلاء (87 -86/ 17)، شذرات الذهب (145/ 3)، العبر (187/ 2)، الكامل (227/ 7)، المنتظم (90/ 9).

ملاصدراي شيرازي، صدرالدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1050 -979 ق)، فيلسوف، حكيم، مفسر و مدرس. ملقب به صدرالدين و مشهور به صدرالمتالهين و ملا صدرا. در شيراز به دنيا آمد و پس از درگذشت پدرش براى تحصيل به اصفهان رفت. استاد او در علوم نقلى شيخ بهائى است. همچنين او در معقول نزد ميرداماد از اكابر فيلسوفان و عرفاى عصر صفوى تحصيل حكمت و معرفت نمود. وى حكمت الهى را وارد مرحله جديدى كرد. استاد مطهرى در كتاب «خدمات متقابل اسلام و ايران» آورده است كه فلسفه ملا صدرا از يك نظر به منزله ى چهار راهى است كه در آن چهار جريان يعنى حكمت مشايى ارسطويى و سينايى و حكمت اشراقى سهروردى و عرفان نظرى محيى الدينى، و معانى و مفاهيم كلامى با يكديگر تلاقى كرده و مانند چهار نهر سر به هم برآورده، رودخانه اى خروشان به وجود آورده اند. از نظر ديگر به منزله ى صورتى

است كه بر چهار عنصر مختلف پس از يك سلسله فعل و انفعال ها اضافه شود و به آنها ماهيت و واقعيت نوين بخشد، كه با ماهيت هر يك از مواد آن صورت متغاير است. فلسفه خاص ملا صدرا را اصطلاحا حكمت متعاليه مى گويند. حكمت متعاليه نوعى جهش است كه پس از يك سلسله حركتهاى مداوم و تدريجى در معارف عقلى اسلامى رخ داده است. وى در برهه اى از سالهاى زندگانى خويش در روستاى كهك قم در حالت انزوا زيست و در اين دوره به تصوف و عرفان اسلامى گرايش يافت. خود او در اين زمينه مى نويسد كه نفس خويش را با طول مجاهده مشغول كردم و دل من با كثرت رياضتهاى سخت افروخته گشت، تا انوار ملكوت بر آن سرازير شد... بلكه آنجه پيش از اين به برهان فراگرفته بودم با فزونى هاى بيشترى از راه شهود و بالعيان ديدم. وى در اواخر عمر به خواهش اللَّه وردى خان حاكم فارس به شيراز رفت و در مدرسه ى خان به تدريس پرداخت. ملا صدرا در راه هفتمين سفر حج خويش در بصره درگذشت و همان جا دفن گرديد. از شاگردان معروف او، دو دامادش، ملا محسن فيض كاشانى و شيخ عبد الرزاق فياض لاهيجى مى باشند كه از جانب استاد ملقب به فيض و فياض گرديدند. از ديگر شاگردان او شيخ حسين تنكابنى، ملا محمد ايروانى، ابوالولى شيرازى و قوام الدين احمد پسر صدرا مى باشند. از آثارش: «الحكمة المتعالية» يا «الاسفار الاربعة»، كه معروف به «اسفار» است؛ «الشواهد الربوبية فى المناهج السلوكية»؛ «الحكمة العرشية»؛ «المشاعر»؛ «المبدأ و المعاد»، شرح «الهداية الاثيرية»؛ حاشيه بر «الهيات شفا»؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛

شرح «اصول كافى»؛ «مفاتيح الغيب»؛ تفسير «آيت الكرسى»؛ تفسير «آيه ى نور»؛ تفسير سوره هاى: «اعلى»، «حديد»، «جمعه»، «فاتحه»، «طلاق»، «ضحى»، «زلزال»، «واقعه»، «يس»، «طارق» و قسمتى از سوره ى «بقره»؛ «الواردات القلبية»؛ «القواعد الملكوتيه»؛ «كسر اصنام الجاهلية»؛ «جوابات المسائل العويصة»، در حكمت.[1]

شيرازى محمد بن ابراهيم معروف به «ملاصدرا» و «صدرالمتألهين» فيلسوف بزرگ ايرانى (و. شيراز اواخر قر. 10 ه.- ف. بصره 1050 ه.ق.) وى در جوانى به اصفهان رفت و نزد ميرمحمد باقر مشهور به ميرداماد حكمت آموخت و علوم شرعى را نزد شيخ بهاءالدين عاملى فراگرفت و در رياضى نيز مهارت يافت. مدتى در قم به افاضه مشغول گرديد و سپس به امر شاه عباس دوم به شيراز بازگشت و در موطن خود به تدريس و افاده مشغول شد. او هفت سفر به حج رفت و در آخرين سفر در بصره درگذشت و همانجا مدفون شد. او شاگردان بسيار داشت كه از آن جمله بايد ملا محسن فيض كاشانى و ملا عبدالرزاق لاهيجى را كه به دامادى او مفتخر گشتند- نام برد. از آثار اوست در فلسفه: «اسفار اربعه» (اسفار)، شواهد الربوبية، مبدأ و معاد، مشاعر، عرشيه، شرح «هداية اثيريه» حاشيه بر «الهيات شفا»، تعليقه بر «حكمة الاشراق »، شرح «كافى». صدرالدين حكمت اشراق و حكمت مشاء و فسلفه عرفانى محيى الدين بن عربى را درهم آميخته و حقايق ذوقى را با براهين فلسفى مزج كرده است. خود گويد: «نحن قد جعلنا مكاشفاتهم الذوقية مطابقة للقوانين البرهاينة» (اسفارج 3). صدرالدين بر «حمكة الاشراق» سهروردى تعليقه اى سودمند نوشته كه در حاشيه شرح حكمة الاشراق قطب الدين شيرازى چاپ شده (حكمت اشراق و فرهنگ ايران م. معين 48) ملاصدرا با اينكه

حكيم اشراقى است، طريقه مشائين را نيز مى پسندد و ضمن بيان آراء حكماى سلف، هر جا كه نظر انتقادى دارد به توضيح آن مى پردازد، چنانكه برخلاف نظر مشائين كه موجودات را حقايق متباين مى پندارند، او وجود را كه اصل و حقيقت هر چيز است هيئت واحد مى داند و براى آن مراتب متعددى كه از حيث ضعف و شدت و نقص و كمال با هم فرق دارند. قايل است. اين نظر ملاصدرا با نظر شيخ اشراق هم متفاوت است، چه سهروردى، شدت و ضعف و نقص و كمال را در ماهيت قايل است نه در وجود. موضوع ديگرى كه ملاصدرا در آن ابتكار نشان داده است، فرضيه مشهور به «حركت جوهرى» است. پيش از او اكثريت حكما از آن جمله ابن سينا حركت را در اعراض جسم طبيعى ميدانسته. ملاصدرا جوهر را نيز متحرك اعلام كرد، ولى تصريح نمود كه تغييرى كه بر اثر اين حركت در جوهر پديد مى آيد، تغييريست اشتدادى و استكمالى، و به حقيقت جوهر جسم خدشه وارد نمى سازد، و آن را دگرگون نمى كند. چنانكه تغييراتى كه انسان را در ادوار مختلف زندگى عارض مى گردد از حيث شدت و ضعف انسانيت است نه از حيث حقيقت انسان، يعنى جوهر جسم و هسته اصلى وجود او. ملاصدرا از فرضيه حركت جوهرى نتايجى چند ميگيرد از آن جمله اثبات معاد جسمانى است. قبل از او حكما درباره بقاى نفس و معاد روحانى به تفصيل بحث كرده و دلايلى آورده بودند، ليكن درباره معاد جسمانى معمولا به سكوت برگزار مى كردند يا منكر آن مى شدند. بيان ملاصدرا در اثبات معاد جسمانى مفصل است و حاصل كلام

او اين است كه در روز رستاخيز روح انسان به همان هسته اصلى و جوهر ثابت كه ماده جسم است (نه به صورت جسم كه محسوس است و در مدت جيات دستخوش تغييرات و تحولات) مى پيوندد و آدمى به اين كيفيت براى پس دادن حساب دوباره زنده مى شود. صدرالدين براى اينكه از سب و شتم و تكفير مصون ماند مى كوشيد تا مطالب فلسفى را با احاديث و اخبار وفق دهد و مدلل دارد كه شرع و حكمت معارض يكديگر نيستند و تأليف شرح كافى روى همين نظر بوده است (دكتر سياسى. مبانى فلسفه. 1342 ص 561 -559)

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (194 -193/ 6)، اعيان الشيعه (330 -321/ 9)، ايضاح المكنون (699 ،353 ،332 ،59/ 2 ،558 ،414 ،302 ،115 ،79 ،74 ،14/ 1)، بزرگان فلسفه (385 -383)، تاريخ ادبيات در ايران (325 -319/ 5)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (547 -524)، تذكرة العلماء (206 -205)، الذريعه (10/ 25 ،30538 -37/ 21 ،52/ 19 ،294 -293 ،191/ 17 ،244/ 15 ،243 ،175/ 14 ،100 -99/ 13 ،59 -58/ 7 ،143 ،43/ 6 ،228/ 5 ،344 ،343 ،340 ،338 ،337 ،336 ،334 ،331/ 4 ،60/ 2)، ريحانه (420 -417/ 3)، سير فلسفه در ايران (108 -107)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (386 -373)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 292 -291/ 11)، فوائد الرضويه (381 -378)، قصص العلماء (333 -329)، كارنامه ى بزرگان (304)، الكنى و الالقاب (411 -410/ 2)، لغت نامه (ذيل/ ملا صدرا)، لوامع العارفين فى احوال صدر المتالهين (30 -15)، معجم المؤلفين (204 -203/ 8)، منتخبى از تاريخ فلاسفه جهان اسلام

(216 -203)، هدية الاحباب (186 -185)، هدية العارفين (279/ 2).

ملامحمدي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد ملا محمدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مجيد ملامحمدي در سال 1347 هجري شمسي در خانواده اي روحاني در قم به دنيا آمدم پدرم آقاي حجه الاسلام والمسلمين محمد مهدي اشتهاردي از نويسندگان بر جسته حوزه علميه قم هستند و به همين خاطر با كتاب انس گرفتم در سال 1365 وارد حوزه علميه قم شدم از سال1369 به طور جدي كار شعر و داستان را در مطبوعات كودك و نوجوان شروع كردم و عضو تحريريه مجله هاي سلام بچه ها و پوپك شدم از آن سال تا كنون حدود پنجاه جلد كتاب در زمينه هاي داستان- شعر - تحقيق از من منتشر شده است حدود بيست كتابم در جشنواره هاي كتاب سال كشوري برگزيده شده اند با مجلات ديگر كودك و نوجوان همچون باران، سروش، نوجوان، كيهان بچه ها، مجلات رشد، دوست و ... همكاري جدي دارم مسئول صفحه كودك و نوجوان ماهنامه (كتاب قم ) هستم تا به حال چند دوره داور بعضي از جشنواره هاي كتاب سال كشوري بوده ام جشنواره هايي كه كتابهايم را برگزيده اند عبارتند از كتاب سال ولايت كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، سلام بچه ها، پوپك، بنياد دفاع مقدس، مهدويت، حوزه علميه قم و اشراق

ملامحمدي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ملامحمدي

محل تولد : اشتهارد كرج

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد ملا محمدي مشهور به محمد محمدي اشتهاردي در سال 1323 هجري شمسي در اشتهارد ( واقع در 59 كيلومتري غرب كرج) در يك

خانواده متوسط مذهبي متولد شدم و پس از دوره ابتدائى، در حوزه علميه اشتهارد - كه در آن موقع از چند نفر محدود تشكيل مي شد- به تحصيل علوم حوزوي و ادبيات پرداختم و پس از خواندن كتاب سيوطى، در سال 1338 شمسي براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم وارد شدم. درس سطح را بيشتر در محضر حجج اسلام و آيات بزرگوار آقايان: آيت الله حاج شيخ حسين شب زنده دار، آيت الله حاج شيخ غلامرضا صلواتى، آيت الله حاج شيخ علي پناه اشتهاردى، آيت الله علي مشكيني و آيت الله ناصر مكارم شيرازي خواندم و چند سال در درس خارج آيت الله حاج شيخ هاشم آملى، و آيت الله ناصر مكارم شيرازي و چندي در درس خارج آيت الله العظمي گلپايگاني شركت نمودم.

و مقداري از منظومه سبزواري و فلسفه را در محضر استاد آيت الله جعفر سبحاني و استاد حاج آقا مهدي حائري آموختم. و بخشي از علوم روز را از محضر درس دانشمند گرانمايه، شيخ محمد محققى لاهيجي(نماينده آيت الله بروجردي در هامبورگ آلمان) ياد گرفتم.از خاطرات من در اين دوره اينكه از نظر وضع معيشتي بسيار در سختي به سر مي بردم. در مدرسه حجتيه قم در حجره اي با دو طلبه ديگر سكونت داشتيم، ظاهرا سال 1340 شمسي بود. يك شب در حجره را زدند، در را گشودم ديدم دو نفر از فضلا وارد حجره شدند، دفتري در دستشان بود، پرسيدند: در اين حجره چند نفر هستيد؟ گفتم: سه نفر. فرمودند: ما از جانب آيت الله العظمي حاج آقا روح الله خميني(ره) آمده ايم، ايشان مبلغي به عنوان

فوق العاده (نه شهريه) به طلاب مرحمت فرموده اند. نام ما را نوشتند و به هر نفر پانزده تومان دادند و رفتند كه در آن وقت مبلغ قابل ملاحظه اي بود و بركت و نورانيت خاصي داشت و اين نخستين باري بود كه از طرف حضرت امام(ره) به طلبه ها پول دادند

ملايري، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم موسوى (رئوف) ملايرى فرزند آيت اللَّه حاج سيد عبداللَّه ملايرى كه شرحش در كتب تراجم مذكور است از علماء و ائمه جماعت مشهور مشهد بودند.

تولدشان در 1314 قمرى در كربلا واقع شده و به اتفاق والدش به مشهد آمده و دوران تحصيلات خود را كنار قبر مطهر حضرت رضا (ع) در محضر مرحوم آيت اللَّه آقا محمد (آقازاده) خراسانى و فيلسوف معروف آقا بزرگ حكيم و مشاهير ديگر به پايان رسانيده و بعد از فوت مرحوم والدش در سال 1345 ق به نجف اشرف مسافرت و از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و اصفهانى و عراقى استفاده نموده و ابحاث اساتيد مذكور را به رشته تحرير آورده و با دريافت اجازات اجتهاد كم نظيرى در سال 1349 ق به ايران مراجعت و پس از گرفتاريهائى در تهران و انزواء قهرى در منزلشان در مشهد و رفع موانع و محذورات قيام به وظائف روحى و دينى از قبيل اقامه جماعت در دارالسياده و تبليغ احكام و تدريس و غيره نموده تا در سال 1366 ق كه بنابر دعوت مرحوم برادرش حاج شكوه الواعظين براى رفع كسالت به تهران آمده و در جمادى الاولى سال مزبور به رحمت حق پيوسته و در مدرسه امينه (باغ طوطى) واقع در جنب صحن شريف حضرت عبدالعظيم (ع) در مقبره حاج ميرزا

عبداللَّه ابوالصدق دفن گرديده است.

نگارنده گويد: آن جناب سالها در جوار حضرت رضا (ع) زيسته و در دارالسياده آن حضرت اقامه جماعت نموده ولى به حكم و ما تدرى نفس باى ارض تموت فوت و مدفتنش در رى گرديده ولى برادرش مرحوم حاج شكوه الواعظين كه عمرى در تهران به سر برد بعد از دو سال از مرگ برادرش در سال 1368 ق كه به اتفاق جناب آقاى فلسفى واعظ به قصد زيارت مشرف به ارض اقدس شد لكن بمفاد (و ما تدرى نفس ماذا تكسب غدا دو روز بعد از ورودش به سكته قلبى در آنجا درگذشت و در جوار حضرت ثامن الائمه عليهم السلام مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

ملايري، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبداللَّه موسوى ملايرى والد مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ابوالقاسم ملايرى و حاج شكوه الواعظين كه از علماء محترم مشهد مقدس بودند و در دارالسياده رضوى اقامه جماعت مى نمودند تا در هفتم محرم 1344 ق از دنيا رفته در جوار حضرت رضا (ع) مدفون شده اند.

از حفيد ايشان آيت اللَّه حاج سيد جمال الدين ملايرى داماد آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسن طباطبائى قمى شنيدم كه آن مرحوم در مدرسه باغ طوطى (امينيه) شهر رى مشرف به لقاء و زيارت حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف شدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

ملبوبي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام و محدث خبير آقاى حاج شيخ محمدباقر بن العالم العلام حاج شيخ محمدتقى ملبويى متوفى 1324 شمسى از فضلاء دانشمندان و افاضل نويسندگان اراكى حوزه علميه است كه در تيرماه سال 1308 شمسى متولد شده و پس از خواندن دروس جديد دبستانى وارد رشته روحانيت گرديده و در مدرسه سپهدار و مدرسه حاج محمد ابراهيم و مدرسه آقاضياء مقدمات و ادبيات را نزد آقا شيخ قنبر رفيعى و حاج سيد اسمعيل و آقاى محمدى آموخته و در سال 1326 شمسى مهاجرت به قم نموده و شروع به خواندن سطوح وسطى لمعه و قوانين و پس از آن سطوح عالى در خدمت اساتيد حوزه چون آيت الله صدوقى و آقاى بدلاء و آقاى حاج شيخ اسدالله اصفهانى و مرحوم آقاى نحوى و حاج شيخ عبدالجواد اصفهانى و مرحوم مجاهدى و آيت الله كرمانى و آقا سيد محمدصادق شريعتمدارى و آيت الله العظمى مرعشى نجفى خوانده و پس از تكميل سطوح به درس آيت الله العظمى بروجردى شركت كرده و با مناعت طبع و قناعت و تعفف تحصيل نموده و در

سختى ها و فشارها و امتحانهاى الهى استقامت ورزيده تا به مدارج علم و كمال رسيده و مورد توجه و تشويق مرحوم آيت الله العظمى بروجردى قرار گرفته است.

اما آثار علمى ايشان از اين قرار است 1- تقريرات و دراسات آيت الله العظمى بروجردى بدين شرح- مكان مصلى- لباس مصلى- قواطع صلوه- فروع علم اجمالى- صلوه جماعت- قضاء 2- شرح دعاء كميل 3- الوقايع والحوادث ج 1- صيام ج 2 و 3 و 4- محرم الحرام 5- دهه اول صفر.

4- حقيقت جاودان شرح خطبه حضرت زهرا عليهاسلام ج 1 مطبوع و ج 3 در شرف طبع.

5- زندگانى آيت الله بروجردى- و آثار ديگرى كه بدان اشتغال دارد.

تولد: 1308.

درگذشت: 1373.

از آثار اوست: الوقايع و الحوادث (قم، 1369)؛ حديث حديث، چهل حديث (تهيه و تنظيم كامران ملبوبى؛ قم، 1369).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ملك الاطباء اصفهاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، طبيب و شاعر. از اعيان اصفهان بود و به دليل اينكه منزلش در محله ى احمدآباد اصفهان بوده، به احمدآبادى مشهور شده است. او مردى فاضل و عالم بود و در علم طب به درجه كمال رسيد. وى به علت معالجات خوبى كه انجام داد مشهور شد و به همين دليل فتحعلى شاه (1250 -1212 ق) به او لقب ملك الاطباء داد. وى گاهى شعر نيز مى گفت. از اوست:

شيرين نشد از شهد وصال تو مرا جام

اى نخل برومند كجا شد ثمر تو

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقة الشعراء (1558 -1557/ 3)، فرهنگ سخنوران (812)، مصطبه ى خراب (165).

ملك الاطباء رشتي، كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1286 -1166 ش)، طبيب. از اطباء معروف عهد محمدشاه و حكيم باشى ناصرالدين شاه (1313 -1264 ق) بود. بعد از درگذشت حاج آقا باب ملك الاطباء رشتى، حكيم باشى و طبيب مخصوص ناصرالدين شاه، او به اين لقب ملقب شد. با اين حال يكى دو بار لقب خود را تغيير داد و از ناصرالدين شاه خواست كه لقب فيلسوف زمان را به او بدهد ولى اين لقب چندان شهرتى پيدا نكرد و كم كم تبديل به فيلسوف الدوله شد و او تا آخر عمر به فيلسوف الدوله معروف بود. از آثار خيريه ى ميرزا كاظم بناى مدرسه اى است براى طلاب علوم قديمه به نام مدرسه ى فيلسوف، در سيد اسماعيل در محله چاله ميدان تهران، كه قسمتى از املاك خود را براى مخارج طلاب وقف مدرسه ى مزبور كرد. از آثار علمى وى: «حفظ الصحه ناصرى»، به نام ناصرالدين شاه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (27/ 7)، شرح حال رجال (140 -138/ 3)، كتاب گيلان (586/ 3)، المآثر و الآثار (195).

ملك المورخين، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1352 -1289 ق)، مورخ، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به اديب. ملقب به ملك المورخين. در تهران به دنيا آمد. نسبش از طرف پدر به ميرزا مهدى خان، وزير نادرشاه، و از طرف مادر به فتحعلى خان ملك الشعراى كاشانى مى رسد. وى از چهارده سالگى به تدوين تاريخ انبياء پرداخت و پس از فوت پدرش، ملقب به ملك المورخين شد و مأموريت نگارش و اتمام دوره ى كتاب «ناسخ التواريخ» را يافت. وى در 1297 ق وارد خدمت فرهنگ شد. ميرزا عبدالحسين، در 1326 ق، روزنامه ى «آينه ى عيب نما» و، در 1327 ق، روزنامه ى «آزاد» و، در 1323 ق، روزنامه ى «شاهنشاهى» را

در تهران منتشر كرد. او مدتى رياست معارف و اوقاف كاشان را بر عهده داشت. از ديگر آثارش: «تاريخ يوميه ى ايران»؛ «المعاريف»؛ «خلاصة الاعصار فى تاريخ بختيار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (57 -56/ 3 ،141 ،43 -41/ 1)، الذريعه (195/ 21 ،298 -297 ،236/ 3)، ريحانه (395/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (764 -763/ 3)، يادگار (س 5، ش 1 و 2، ص 100 -99).

ملك پور، محمدجعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جعفر ملك پور

محل تولد : آذر شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1354 پس از اخذ ديپلم متوسطه در رشته تجربي از دبيرستان آذر شهر (تبريز) جهت ادامه تحصيل در مجتمع آموزشي عالي قم در رشته مديريت به قم مقدس رفته و در دروس ادبيات عربي حوزه در مدرسه خان قم به موازات تحصيلات دانشگاهي را ادامه دادم و همزمان ضمن آشنايي با هيئت تحريريه تنها مجله اسلامي آن زمان (مكتب اسلام ) از آموزشهاي مختلف آنها استفاده كرده و در تنظيم و اجراي چاپ آن مجله همكاري داشتم.

در سال 1358 با فراغت از تحصيل دانشگاهي به جهت انقلاب اسلامي در ايران پس از گذراندن يك دوره كوتاه 2 ماهه بعنوان موسس و سرپرست دائره عقيدتي و سياسي پايگاه دريايي جزيره خارك مشغول تدريس و امور فرهنگي و اجرائي در منطقه شده و پس از سال 1361 به قم عزيمت نموده ضمن پيگيري ادامه تحصيلات حوزوي در محيطهاي علمي حضور پيدا كرده از آن جمله از سال 63 بهمراه تعداد محدودي از طلاب در جلسه تفسير قرآن استاد جوادي آملي در

مسجد محمديه سه راه موزه شركت نموده و هنوز هم ادامه دارد.

در سال 71 در رشته فقه و مباني حقوق اسلامي دانشگاه تهران قبول شده و در سال 73موفق به اتمام كارشناسي ارشد در رشته مذكور شدم و به موازات ادامه تحصيل در حوزه در دانشگاههاي پيام نور و آزاد اسلامي قم و دانشگاه قم به تدريس پرداختم كه هنوز هم ادامه دارد .

درسال 82 به درخواست سازمان مدارس حوزه هاي علميه خارج از كشور قم به كشور آذربايجان شوروي بعنوان مدير و مدرس اعزام شدم كه بجهت مشكلات سياسي آنجا و تعطيلي فعاليت هاي علمي و آموزشي ايران در آنجا محل ماموريت به كشور گرجستان (تفليس) عوض شد كه پس از دو سال مديريت و تدريس در مدارس علميه گرجستان ٰ مركز مطالعات اسلام و مسيحيت را در تفليس تشكيل داده و به ايران مراجعت نمودم . در شركت امتحان متون نهاد رهبري مقام معظم رهبري در دانشگاهها مجوز تدريس متون را علاوه بر دروس فقه و حقوق دريافت نمودم كه واحدهايي از معارف و متون نيز در دانشگاهها تدريس نمودم كه ادامه دارد . به مدت 2 سال از سال 80 تا 82 با واحد برنامه و ساختار نويسي مركز جهاني علوم اسلامي در زمان مديريت حاج آقا مهدويان شركت نموده و در تدوين اساسنامه مراكز مختلف مركز جهاني فعاليت موثري داشتم.

ملك زاده، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين ملك زاده

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/6/14

زندگينامه علمي

تولد و خانواده

در سال 1358 در خانوادهاي اهل علم و روحاني در تهران به دنيا آمد.نامش را

«محمد حسين» و لقبش را «امين الاسلام» نهادند. پدر وي عالم زاهد آيةالله حاج شيخ محمد رضا ملكزاده و مادر بزرگوارش علويه صالحه، دختر مرحوم آيةالله حاج سيد محمد علمالهدي ميباشد.

گامهاي نخستين

وي در خردسالي و پيش از رفتن به مدرسه، خواندن و نوشتن را به خوبي آموخت و بخشهايي از قرآن را حفظ كرد. از همان سنين با فعاليتهاي فرهنگي و مذهبي مساجد و همچنين ديگر مراكز و كانونهاي فرهنگي و هنري همچون كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان انس گرفت و به طور مثال در همين مراكز بود كه با برخي از هنرهاي تجسٌمي، عكاسي و فيلمسازي آشنا شد و همزمان در جلسات قرآني كه در مساجد و ديگر اماكن مذهبي برپا ميشد شركتي فعال و مستمر داشت و به سرعت تعليمات اوليۀ قرآني را فرا گرفت. و البته در سالهاي بعد به شكل كاملتري و زير نظر برجستهترين اساتيد كشور با علوم و فنون قرائت قرآن و اختلاف قراءات آشنا شد.

آغاز تدريس

از 8 سالگي با گردهم آوردن جمعي از كودكان هم سنٌ خود يا چند سالي بزرگتر، تدريس قرآن به آن جمع را به عهده گرفت و از 10 سالگي به صورت رسمي (ابتدا زير نظر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه و در سالهاي بعد زير نظر سازمان اوقاف و امور خيريه، سازمان تبليغات اسلامي و...) تدريس قرآن و معارف اسلامي را آغاز كرد.

حفظ قرآن

در همين سنين با جدٌيت بيشتري به حفظ قرآن پرداخت و البته به دليل وقفههايي كه در مسير حفظ قرآن برايش پيش آمد، حفظ كامل قرآن توسط وي چند سالي به طول انجاميد.

مطالعه جدّي كتاب در كودكي

عمدهترين سرگرمياش در

آن زمان يعني در انتهاي كودكي و آغاز نوجواني، مطالعه كتابهايي درباره علوم و تاريخ قرآن، مفاهيم قرآني و بعداً كتابهايي در زمينه مسائل فكري و فرهنگي، كتب اعتقادي و كتابهايي درباره مكاتب فكري مختلف دنيا و نقد آنها بود كه به طور مثال سري جزوههاي كوتاه «پاسداري از سنگرهاي ايدئولوژيك»، كتابهايي در زمينه آموزش ساده فلسفه يا تاريخ فلسفه يا كتابهاي اصول اعتقادي و همچنين بسياري از كتابهاي استاد شهيد مرتضي مطهري –با صرف نظر از عنوان و موضوعشان- كتابهاي محبوب و مورد علاقه اين دوران او بود.

شروع نگارش و ارتباط با مطبوعات

همين پشتوانه كارهاي قرآني، حفظ قرآن و مطالعه آثار علمي و به صورت مطلق، انس با كتاب و نيز مشاركت در فعاليتهاي فرهنگي و هنري و سرودن شعر، سبب شد تا بتواند به سرعت دست به قلم شده و از طريق مكاتبه، براي نشريات متناسب با سنٌ خود، مطلب، (شعر، داستان و گزارش) بفرستد.

تأسيس مراكز فرهنگي در كودكي

پدر ايشان به شدٌت مقيٌد بود كه در تمامي ايٌام تبليغي براي رساندن معارف اسلامي به آحاد مردم به نقاط گوناگون كشور –به ويژه شهرها و روستاهاي دور افتاده- سفر نمايد. و معمولاً در اين سفرها خانوادهاش را هم با خود ميبرد. جالب آنكه در اين سفرها فقط پدر نبود كه فعاليٌتهاي اسلامي انجام ميداد بلكه پسر كم سنٌ و سال او نيز فعٌالانه وارد عرصه ميشد و براي كودكان و نوجوانان آن منطقه برنامههاي زيادي را ترتيب ميداد كه از جمله اين فعاليتها تأسيس چندين مركز فرهنگي، كتابخانه و نوارخانه مذهبي در شهرها و روستاهاي

مختلف كشور بود.

علاوه بر اينها در محل زندگي خود نيز در هنگام تحصيل در كلاس چهارم ابتدايي، گروه فرهنگي الزهرا (ع) را راهاندازي كرد كه عمده فعاليت اين مركز، انتشار گاهنامههايي به مناسبتهاي مختلف و نيز برگزاري مسابقات كتبي با موضوعات مذهبي –سياسي ويژه كودكان و نوجوانان بود.

در 12 سالگي و در زماني كه هنوز كار تواشيح و همخواني عربي و قرآني در ايران، بسيار نوپا بود گروه تواشيحي تأسيس كرد.

در 13 سالگي اقدام به تشكيل مركزي به نام «نور القرآن» كرد كه كارش برگزاري جلسات آموزشي و مسابقات قرائت و حفظ قرآن بود.

تدريس در مراكز مختلف (تدريس در دانشگاه در 14 سالگي)

از اين سن به بعد فعاليت علمي –تدريسي وي در زمينه قرآن در برخي ادارات، سازمانها، مراكز و نهادهاي گوناگون و به ويژه پايگاههاي فرهنگي مساجد، كانون قرآن دانشگاهها و ديگر كانونهاي فرهنگي و تربيتي شكل گستردهتري به خود گرفت. تا آنجا كه در سنٌ 14 سالگي (در هنگام تحصيل در كلاس اول دبيرستان) مدتي به طور غير رسمي در دانشكده علوم قرآني به تدريس پرداخت و بر اين اساس شايد بتوان گفت وي جوانترين مدرٌس علوم قرآني در دانشگاه و يا به صورت مطلق، جوانترين مدرسي بود كه تا آن زمان به تدريس در دانشگاه پرداخته بود.

جوانترين روزنامهنگار قرآني كشور

در زمينه فعاليتهاي مطبوعاتي افزون بر انتشار گاهنامه و نيز مكاتبه با برخي مجلات در دوره كودكي و نوجواني، از سال 1372 (در سنٌ 14 سالگي) ضمن همكاري كوتاهي با نخستين مجله قرآني به زبان فارسي به نام «پيام قرآن» (به صاحب امتيازي دارالقرآن الكريم آيةالله گلپايگاني) به عنوان جوانترين روزنامهنگار قرآني به

صورت فعال وارد عرصه مطبوعات شد و تا به حال صدها نوشتار مختلف از وي در نشريات معتبر و كثير الانتشار به چاپ رسيده است.

نخستين صفحه قرآن در روزنامه كيهان

يكي از فعاليتهاي مطبوعاتي ايشان تأسيس صفحۀ قرآنيِ «بهار در بهار» در روزنامه كيهان بود. اين صفحه كه در زمستان 1375 و به مناسبت ماه مبارك رمضان، راهاندازي شد، نخستين صفحه قرآن در روزنامه كيهان به شمار ميآمد.

آغاز تأليف كتاب

حدود 14- 15 سال سن داشت كه موفق به نگارش جلد اوّل، دوم و بخش اندكي از جلد سوم و چهارم كتاب پنج جلدي «اصول فني قرائت قرآن كريم» گرديد.

نخستين دارالقرآن در مدارس كشور

آقاي ملكزاده در سالهاي آغازين دهه هفتاد شمسي (سالهاي 1372 تا 1375) در چندين دبيرستان در تهران و قم، اقدام به تأسيس دارالقرآن الكريم نمود. اين دارالقرآنها اولين دارالقرآنهاي مدارس كشور بودند.

نخستين مركز آموزش تخصصي علوم و معارف قرآن ويژه جوانان و نوجوانان

(تأسيس «مجمع قرآني كعبه» و «جامعة الكعبه»)

در سال 1375 موفق به تأسيس «مجمع قرآني كعبه» شد. اين مركز كه نخستين مركز آموزش تخصصي علوم و معارف قرآني به جوانان و نوجوانان (طلّاب جوان، دانشجويان و دانشآموزان) بود تا سال 1381 به فعاليتهاي پژوهشي و آموزشي خود در داخل و خارج از كشور (سوريه، هلند، لبنان، انگلستان و...) ادامه داد.

از سال 1381 و با تبديل مجمع قرآني كعبه به مؤسسه آموزشي و پژوهشي «جامعة الكعبه» فعاليتهاي قرآنيِ اين مجمع در قالب گروه علوم قرآني كه يكي از گروههاي علميِ جامعة الكعبه ميباشد، ادامه يافته است.

و امّا جامعة الكعبه مركزي است جهت آموزش و پژوهش در باب علوم انساني و اجتماعي و مباحث

فكري و فرهنگي از منظر اسلام. اين مركز از سال 1381 تاكنون مشغول به فعاليت ميباشد.

ورود به حوزه علميه

پس از اتمام دوره دبيرستان به صورت رسمي به تحصيل علوم و معارف اسلامي در حوزه علميه پرداخت و از آنجا كه برخي از مباحث مقدماتي حوزه را از چند سال قبل شخصاً مطالعه كرده بود، توانست با علاقه زياد، انگيزه قوي و تلاشي مثال زدني با استفاده از تمامي فرصتها و بدون كمترين وقفه و تعطيلي به صورتي كه برنامه درسي وي به هيچ وجه تعطيل نمي شد و علاوه بر ايام عادي تحصيل، در تمامي روزهاي تعطيل، جمعه ها، تابستان، نوروز و ... هم به درس و مطالعه مشغول بود، و همچنين با بهره بردن از نبوغ كمنظير خدادادي، دروس مقدماتي و سطح حوزه را كه معمولاً در طول 10 سال خوانده ميشود، به توفيق الهي در ظرف مدّت سه سال و نيم، به بهترين شكل و كيفيت به پايان رساند.

دروس خارج و اساتيد

از زمستان سال 1379 با مشورت و توصيه يكي از اساتيد محترم حوزه (حضرت آيةاللّه شيخ جعفر سبحاني) در دروس خارج حاضر شد. در آغاز به درس خارج اصول ايشان و سپس به دروس خارج فقه و اصول اساتيدي همچون آيات عظام :

مرحوم ميرزا جواد تبريزي (كتاب الصلاة، سه سال و نيم) و سيد كاظم حسيني حائري (كتاب الصلاة، حدود يك سال و اصول، از ابتداي حضور در دروس خارج تاكنون) وارد شد.

در ادامه نيز در دروس خارج فقه حضرت آيةاللٌه شيخ حسن شريعتي نياسر (كتاب هاي خمس، وقف، حبس و اخواته، صدقه، هبه، زكاة، اجاره، مضاربه، مزارعه و... از سال 81

تاكنون. البته اين درسها در تابستانها و ديگر ايام تعطيل هم برقرار بوده است.) و حضرت آيةاللّه شيخ محمد تقي بهجت (كتاب الحج، از فروردين 1384 تا 1386) شركت كرد .

البته مدت كوتاهي هم از درس فقه حضرات آيات سيد محمد حسين فضل الله (در بيروت) و مرحوم شيخ علي فلسفي (در مشهد) و درس اصول آيةالله شيخ حسين وحيد خراساني (در قم) بهره برد.

تفسير قرآن

پيش از ورود به درس خارج، حدود يك سال از درس تفسير آيةاللٌه شيخ عبداللٌه جوادي آملي نيز بهرهمند شده بود. اگر چه بعداً در درس تفسير بزرگاني همچون حضرات آيات شيخ ناصر مكارم شيرازي و مرحوم شيخ محمد هادي معرفت هم حاضر شده، بهرههاي فراواني برد.

فلسفه، اخلاق و عرفان

همزمان با حضور در دروس خارج فقه و اصول، از دروس اسفار آيةاللّه شيخ يحيي انصاري شيرازي نيز استفاده نمود. مدت كوتاهي هم در درس اشارات شركت كرد.علاوه بر اينها در برخي دوره ها و درس و بحث هاي فلسفي كه به موضوعاتي خاص در فلسفه مي پرداختند نيز مشاركت داشته است.

همچنين در زمينه اخلاق نيز از پيش از ورود به حوزه تا كنون محضر پر فيض اساتيد و فرهيختگان متعددي از جمله حضرات آيات شيخ محمد تقي مصباح يزدي ، شيخ جواد كربلايي ، مرحوم شيخ علي پناه اشتهاردي ، مرحوم حاج آقاي مجتهدي و برخي بزرگان ديگر را درك كرده است .

البته استفاده وي از آيةالله مصباح يزدي منحصر به شركت در درس هاي اخلاق ايشان نبوده بلكه طي ساليان متمادي از بسياري از مباحث فلسفي و كلامي و ساير بحث هاي ايشان در زمينه انديشه

و معارف اسلامي – به صورت محض و يا به صورت تطبيقي با مكاتب ديگر – بهره هاي قابل توجهي برده است.

از ديگر اساتيد وي ميتوان به پدر بزرگوار ايشان اشاره كرد كه علاوه بر مراتب علمي، از نظر معنوي و روحاني نيز داراي مقام رفيعي ميباشند و بدين جهت هم در زمينه فقه، اصول و فلسفه و هم در زمينه اخلاق و عرفان –از مقدمات تا خارج- به تدريس و راهنمايي فرزند خويش پرداختهاند.

اجازات

وي تا به حال موفق به اخذ چندين اجازه مختلف –و از جمله اجازه اجتهاد- از علماء و مراجع عظام تقليد در قم و مشهد شده است.

جوانترين طلبه نويسنده

در اين سالها كار نگارش كتاب را نيز ادامه داد و در اولين دوره انتخاب كتاب سال حوزه علميه (سال 1377) به عنوان جوانترين طلبه نويسنده انتخاب شده، موفق به اخذ جايزه و لوح تقدير گرديد.

زبانهاي ديگر و فعاليت در خارج از كشور

با تسلط بر زبانهاي عربي و انگليسي و اندكي آشنايي با زبان فرانسوي و چند زبان ديگر، توانست به كشورهاي زيادي سفر كند و در سطح بينالمللي به فعاليتهاي علمي، فرهنگي و اسلامي و تبليغ دين مبين اسلام و معرفي مكتب اهلبيت(ع) بپردازد.

حضور در دانشگاهها

طيّ اين سالها به دانشگاههاي بزرگ و معتبري در داخل و خارج از ايران دعوت شده و در اين دانشگاهها به تدريس، سخنراني، برگزاري جلسات پرسش و پاسخ و يا برگزاري كارگاههاي علمي و آموزشي پرداخته است.

مطالعات تاريخي

افزون بر تحصيل و تدريس علوم مختلف اسلامي، از زمستان 1381 به مدت 3 سال در رشته تخصصي تاريخ كه براي اولين بار در حوزه علميه قم تأسيس

شده بود شركت نمود و مطالعات زيادي را در زمينه تاريخ اسلام و فلسفه تاريخ از ديدگاه قرآن به انجام رساند.

مسائل جديد

به مدّت يك سال در دوره «شبههشناسي و پاسخگويي به شبهات» كه به وسيله مؤسسه «در راه حق» و با تدريس جمعي از صاحبنظران و اساتيد برجسته، برگزار گرديد شركت كرد و با رتبه اول فارغالتحصيل شد. مسائل و شبهاتي كه در اين دوره مورد بحث قرار گرفتند در دو زمينه «كلام قديم» (با توجه ويژه به عقايد وهّابيّت) و «كلام جديد، فلسفه دين و معرفتشناسي» بودند.

البته آشنايي وي با بعضي از مكاتب فلسفي غرب، كلام جديد، معرفت شناسي، برخي از فلسفههاي مضاف و مباحث و مسائلي كه در دوران جديد در حوزه دينپژوهي مطرح شده است به سالهايي پيشتر از شركت در اين دوره بازميگردد. و همچنان كه قبلاً نيز اشاره شد از نوجواني به مطالعاتي از اين دست علاقه خاصي داشته و علاوه بر مطالعات منظمي كه به صورت شخصي در اين زمينهها داشته است، همايشها، جلسات بحث، سخنرانيها و يا مناظرههايي درباره اين مسائل را هم پيگيري كرده و در برخي از كلاسها يا دورههايي كه با موضوع علوم جديد از منظر اسلام –همچون دروس جامعه شناسي اسلامي - يا معرفتشناسي و كلام جديد برگزار ميشده است نيز شركت كرده است. و همين آشنايي با مباحث فكري و فرهنگي جديد يكي از مهمترين عوامل موفقيت وي در پاسخگويي به پرسشهاي نسل جوانِ تحصيلكرده و دانشگاهي در داخل و خارج از كشور بوده است.

تدريس مباحث حوزوي

در زمينه تدريس دروس حوزوي برنامه وي بدين صورت بوده است كه تا پيش از ورود به

درس خارج به تدريس ادبيات و منطق و همچنين اصول (البته فقط حلقه اولي از حلقات اصول شهيد صدر)، پرداخته و از هنگام ورود به درس خارج تاكنون به تدريس شرح لمعه، اصولالفقه، حلقات اصول، رسائل، مكاسب و كفاية الاصول اشتغال داشته است.

بحث خارج

از مهر سال 1384 (شعبان 1426ق) ضمن ادامه حضور در دروس خارج فقه و اصول علماي اعلام، تدريس استدلالي اصول را با تبيين و نقد نظريه «حق الطاعة» و بديل آن يعني «قاعده قبح عقاب بلابيان» براي جمعي از فضلاء حوزه علميه قم آغاز نموده است.

همكاري تحقيقي با مؤسسات و نگارش دانشنامه

از ديگر كارهاي وي علاوه بر موارد گذشته و به جز تدريس مباحث مختلف قرآني، كلامي و تاريخي (در مجمع قرآني كعبه و سپس در جامعة الكعبه) ميتوان به همكاري با مركز فرهنگي حوزه علميه قم در پاسخگويي به سؤالات و شبهات اشاره نمود. همچنين در نگارش «دانشنامه قرآن و قرآنپژوهي» و مدت كوتاهي در «دانشنامه مسجد» و «فرهنگنامه مسجد» به عنوان محقق و نويسنده همكاري كرده است.

تدريس يك دور مباحث تفسيري

(از ابتدا تا انتهاي قرآن، طي سالهاي 75 تا 83):

از سال 1375 تا اوائل سال 1381 در جلسه مركزي مجمع قرآني كعبه كه به صورت هفتگي در صبح روزهاي جمعه برگزار ميگرديد و سپس در ادامۀ سال 81 و همچنين سال 82 و 83 در جلسات «مطالعات اسلامي» (بررسي مباحث كليدي و چارچوبهاي اساسي در تفكر اسلامي) كه به منظور استحكام پايههاي معرفتي كادرهاي اوليۀ جامعةالكعبه برگزار ميشد، به تدريس مباحث تفسيري پرداخت و با تشريح اهمّ مفاهيم و معارف قرآني، موفق به تدريس يك دور تفسير قرآن كريم

شد.

آثار و تأليفات

جناب آقاي ملك زاده، كار نگارش كتاب را كه با توفيق الهي از نوجواني آغاز كرده بود، با توجه به زمينه هاي مطالعاتي و پژوهش هايي كه داشت و در عرصه موضوعاتي كه ضروري مي انگاشت دنبال نمود تا آنجا كه به جز مقالات منتشر شده در مطبوعات و يا ارائه شده به همايش هاي متعدد، تا سال 1387 شمسي يعني تا پيش از 30 سالگي، بيش از هفتاد جلد كتاب تأليف كرد كه البته در اين ميان، يكي دو جلد هم ترجمه بود.

علاوه بر آثار مكتوب، بخشي از سخنرانيها يا تدريسهاي ايشان در موضوعات مختلف نيز در قالب CD ارائه شده و نرمافزارهايي هم بر اساس كتابهاي ايشان و يا تحت اِشرافِ علمي وي، طرّاحي و به بازار عرضه شده است.

ملك، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1311، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه تهران در سال 1332، متخصص بيماريهاى كودكان از دانشگاه تهران در سال 1341.

مرتبه علمى:

تدريس در دانشكده پزشكى دانشگاه تهران به مدت 33 سال، استاد گروه كودكان دانشكده پزشكى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مدير آموزشى گروه كودكان دانشكده پزشكى بيمارستان بهرامى به مدت 20 سال، تحقيقات علمى و پژوهشى در زمينه بيماريهاى كودكان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 75 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

طب كودكان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 28، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى كودكان، گزارش موارد حساسيت.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي

استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ملك افشار، عزت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اروميه.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى جراحى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى اهواز در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى شهيد چمران اهواز از سال 1350 تا سال 1363 و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى اروميه از سال 1363.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تومورهاى پستان، بيماريهاى جراحى كبد و مجارى صفراوى، ضربه هاى شكمى، جراحتهاى ناشى از جنگ، سرطان مرى، تدريس دروس جراحى عمومى در دانشگاههاى علوم پزشكى اهواز و علوم پزشكى اروميه.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

جراحى پانكراس.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

تومورهاى مثانه، كيست هيداتيك ريه، كيست هيداتيك در ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ملك افضلي اردكاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: استاد، رشته: آمار حياتى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه تهران در سال 1344، گذراندن يك دوره سه ساله رزيدنسى آمار حياتى، (دوره يك ساله MPH، دوره يكساله رزيدنسى بهداشت و دوره يكساله رزيدنسى دانشگاه Usla)، متخصص آمار حياتى از دانشگاه UCLA.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

گسترش شبكه هاى بهداشتى درمانى كشور، بررسى ميزان مرگ و مير و تولد در جمهورى اسلامى ايران، بررسى دستاوردهاى بسيج سلامت كودكان، بررسى وضعيت تنظيم خانواده در ايران، بررسى نظام نوين آمارهاى بهداشتى و درمانى كشور، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد

تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

اصول و كليات خدمات بهداشتى، روشهاى آمارى و شاخصهاى بهداشتى، عيارگيرى زيستى، اصول اپيدميولوژى، حداقل نيازهاى اساسى در مراقبتهاى بهداشتى، تحقيق در نظام بهداشتى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 50، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

آمارهاى حياتى، تنظيم خانواده، تغذيه شير مادر، مديريت خدمات بهداشتى درمانى، اندازه هاى بيوشيميائى و فيزيكى بدن انسان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ملك الاطباء شيرازي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1290 ق)، دانشمند، پزشك، حكيم و رياضيدان. ملقب به ملك الاطباء شيرازى. اصلاً شيرازى و در تهران سكونت داشت. از طبيبان دوره ى فتحعلى شاه، محمدشاه و ناصرالدين شاه بود. در طبابت زبردست و با بكارگيرى داروها و روشهاى درمان فرنگى مخالف بود. مهارت او در تشخيص امراض را به بقراط تشبيه مى كردند. وى از علوم ديگر بهره ور از حكمت و رياضى باخبر بود. ميرزامحمود، فرزند جالينوس الزمان، معروف به ميرزاجان، شاگرد او است. در اواخر عمر به قصد مجاورت به عتبات رفت و در كربلا درگذشت. از آثار وى: «البحرانيه»، مباحث بحران امراض، شامل معارضات بين او و ميرزا محمد طبيب تنكابنى؛ «تسهيل العلاج»؛ «الجوهرية»؛ در منع استفاده از داروها و روشهاى درمان فرنگى؛ «حافظ الصحة» و «حفظ الصحة»؛ «مسكن الفؤاد»، فارسى، در علاج طاعون؛ «الرسالة الوبائية» صغير و كبير؛ «شرح لغزالقانون» كه آن را به درخواست شاگردش نوشته؛ «كليات طب»، منظومه ى فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (191 /9)، الذريعه (20 /21 ،46 /14 ،229 /11 ،26 /7 ،233 /6 ،294 /5 ،182 /4 ،50 -49 /3)، ريحانه (390 /5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 204 /13)، مؤلفين

كتب چاپى (223 /2)، معجم المؤلفين (130 /9).

ملك الشعراء كاشاني، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1228 ق)، شاعر، اديب، خطاط و نقاش. اصلا كاشانى بود. پدر و جدش،فتحعلى خان صبا، هر دو از شعراى نامى بودند و در دربار فتحعلى شاه لقب ملك الشعرايى داشتند. محمود خان در تهران به دنيا آمد و علوم زمان خود را نزد عمويش، محمد قاسم خان فروغ آموخت. وى از اواخر عهد محمدشاه قاجار به كارهاى ديوانى پرداخت و سپس در دربار ناصرالدين شاه عهده دار مشاغل مختلف دولتى بود و از نزديكان و ستايشگران او شمرده مى شد. محمود خان از فنون ادب و تاريخ و حكمت آگاهى داشت و در شعر تابع سخنوران قرن پنجم قمرى بود و اغلب خطوط، بويژه نستعليق و شكسته را استادانه مى نوشت. او همچنين در تصويرسازى صاحب قلم و در چهره پردازى و شبيه سازى، نقاشى پر ابتكار بود و در مجسمه سازى و منبت كارى بر روى چوب و عاج و نيز قلمدان سازى مهارت داشت و تذهيب و تشعير و روغن كارى را خود انجام مى داد. محمود خان در تهران وفات يافت و در زاويه ى حضرت عبدالعظيم حسنى به خاك سپرده شد. از آثار قلمى وى: «منشآت»؛ «ديوان» شعر، حاوى پنجاه و هشت قصيده و قطعه و چند شعر پراكنده و ناتمام و چهارده بند مرثيه به سبك «دوازده بند» محتشم كاشانى. به آورده ى صاحب «المآثر و الآثار»، وى تاريخى نيز در تراجم ارباب القاب دوران سلطنت ناصرالدين شاه نگاشته است. از آثار خطى وى: يك نسخه «گلشن راز» شبسترى، به قلم كتابت خوش، با رقم: «... بقلم شكسته رقم اقل چاكران... محمود كاشانى... سنه ى يكهزار و دويست و هشتاد و يك اتمام پذيرفت»؛ يك مرقع مشتمل

بر بيست و دو رقعه، به اقلام مختلف، از جمله نستعليق پنج دانگ و دو دانگ و كتابت و غبار خوش، با رقم: «مشقه العبد الاقل محمود كاشانى غفر له» و تاريخ هاى 1289 ،1288 و 1290 ق؛ مرقعى مشتمل بر سى و دو رقعه به اقلام مختلف، از جمله شكسته تعليق، كتابت خفى خوش، با رقم: «مشقه العبد الاقل محمد كاشانى غفر له فى سنة 1289» و «العبد الاقل الاثم الجانى محمود الكاشانى سنة 1288» و قطعات مختلف ديگر. از آثار نقاشى وى: آبرنگ زيبا و استادانه ى شمس العماره، با رقم: «بنده درگاه محمود سنه 1285»؛ تصوير كاخ گلستان، در آبرنگ، با رقم: «بنده درگاه محمود سنه 1287»؛ قلمدان برازنده و شيوايى، با تصاوير مختلف، با رقم: «بنده درگاه محمود 1300»؛ تابلوى رنگ روغنى صحن مطهر حضرت امام رضا (ع)، با رقم: «بنده درگاه محمود 1303».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (1278/ 4 ،888 -885/ 3)، احوال و آثار نقاشان (1133 -1123/ 3)، از صبا تا نيما (130 -127/ 1)، تاريخ برگزيدگان (492 -490)، هنرهاى ملى (961 -960/ 2)، حديقة الشعراء (1607 -1604/ 3)، دايرةالمعارف فارسى (2702/ 2)، الذريعه (1013/ 9 ،312/ 5)، شرح حال رجال (283 -281/ 5)، فرهنگ سخنوران (821)، كارنامه ى بزرگان (382 -380)، گلستان هنر (پنجاه و سه)، گنج سخن (239 -234/ 3)، المآثر و الآثار (197 -196)، مجمع الفصحا (919 -907/ 5)، مكارم الآثار (759 -758/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (28 -26/ 6)، هنر قلمدان (133 -132).

ملك زاده، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1330، مرتبه علمى: استاد، رشته: گوارش و كبد، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق

تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه شيراز در سال 1357، دكتراى تخصصى داخلى از دانشگاه شيراز در سال 1361، فوق تخصص گوارش و كبد از دانشگاه لندن انگلستان در سال 1363.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده پزشكى دانشگاه شيراز از سال 1364، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه شيراز در سال 1370، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه شيراز در سال 1371.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيماريهاى گوارشى و كبد، نظارت بر 10 پايان نامه دكتراى حرفه اى و 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و 8 پايان نامه تخصصى پزشكى و 3 پايان نامه فوق تخصصى پزشكى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

گزارش موارد آموزنده در بيماريهاى گوارشى و كبد، فيزيوپاتولوژى گوارشى و كبد و يك هزار پرسش و پاسخ در بيماريهاى گوارش و كبد.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 9

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى گوارشى و كبد و مقالات متعدد پزشكى به زبان انگليسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ملك نيا، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ملكوتي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على ملكوتي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1327 هشتم مرداد در قم به دنيا آمدم كه (سال اول) ابتدائي را در قم و بقيه دوره دبستان و تا كلاس 9 را در نجف اشرف خواندم. سال 43 وارد حوزه علميه نجف شدم (در جامعة الزالجف) دروس سطح را از ابتدا تا تقريبا آخر خواندم. سال 49 ،50 به قم در خدمت والد منتقل شدم. درس خارج اصول فقه، فقه، فلسفه و عرفان را در محضر اساتيد تحصيل كردم. طبق معمول حوزه هاي علميه در كنار تحصيل، مشغول تدريس ادبيات، منطق، شرح لمعه، مختصر، معاني بيان و غيره در مدرسه فيضيه، حجتيه و مقابر صحن بودم.

از حوالي سال 56 همراه با هرج و مرج مردم و انقلاب به رهبري حضرت امام (ره) در كنار مردم مشغول مسائل انقلاب شدم. مسئوليت كميته شهرستان سراب براي مدتي بعد از انقلاب به عهده اين جانب بود و در دوره اول و دوم به عنوان نماينده مردم در مجلس شوراي اسلامي مشغول خدمت بوده (عضو بانيان كميسيون ارشاد بودم). بعد از دو دوره باز به قم برگشتم. مشغول تدريس و تحصيل شدم.

ضرورت اقتضاء كرد تا براي مدتي در تبريز در خدمت حضرت والد باشم. در آنجا مشغول تدريس رسائل، مكاسب و درس ديگر شدم. در ضمن مسئوليت احداث دوره دانشگاه در واحد سراب را هم به عهده

داشتم. حدود 12، 13 سال مشغول آن واحد (البته به صورت كنترل از راه دور) به عهده داشتم. سال 73 باز همراه والد به قم مراجعه و در قم مشغول به تدريس: فلسفه، فقه و اصول و در واحد قم هم به عنوان عضو هيئت علمي تدريس مي كنم.

ملكي اصفهاني، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود ملكي اصفهاني

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اگر چه اين جانب نقطه قابل ذكر در زندگي خود مشاهده نمى كنم كه لازم بدانم آن را به عنوان شرح حال مطرح كنم، چرا كه آنچه ما انجام داده ايم قطره اي در مقابل درياهايي است كه بزرگان و گذشتگان از خود بجا گذاشته اند و با وجود عدم امكانات در آن زمان ها كارهاي علمي شگفت آوري انجام داده اند. به هر حال، گويا به درخواست آن مركز محترم ناگزير از نوشتن جملاتي به عنوان زندگي نامه هستم.

در سال 1339 شمسي در يكي از روستاهاي اصفهان در خانواده اي روحاني متولد شدم. پدرم مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ كاظم ملكي از روحانيان باتقوا و باسابقه و سرشناس در منطقه و حوزه علميه و مورد اعتماد مراجع بزرگوار تقليد بود. مهمترين نقش را در زمينه تربيت و پروش علمي و اخلاقي اين جانب ايشان داشته و در واقع زندگي خود را مرهون خدمات و هدايتها و راهنماييهاي ايشان مي دانم.

تحصيلات ابتدايي و راهنمائي را در زادگاه خود به پايان رساندم. اگر چه در همان زمانها علاقمند به علوم حوزوي بودم ولي مرحوم پدرم معتقد بود روحاني در اين زمان بايد از علوم جديد نيز

آگاهي داشته باشد لذا به اصفهان آمده و تا مقطع ديپلم در رشته رياضي فيزيك ادامه تحصيل دادم. همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و در سال 1358 موفق به اخذ ديپلم شدم. از آن پس به حوزه علميه اصفهان وارد شده حدود يكسال در آنجا تحصيل كردم.

سپس در سال 1359 وارد حوزه علميه قم شدم و به تحصيل ادامه دادم. دروس مقدمات تا سطح عالي را از اساتيدي چون: «مدرس افغاني (ره)»، «ذهني تهراني (ره)»، «وجداني (ره)»، «پاياني (ره)»، «اشتهاردي (ره)» و اساتيد ديگر استفاده كردم. سپس در درس خارج «آيت الله مكارم شيرازي» شركت كرده و چند سالي از دروس خارج «آيت الله فاضل لنكراني» و «آيت الله تبريزي» استفاده كردم.

از اوايل شروع به تحصيل، به تدريس هم اشتغال داشته ام و تاكنون تدريس را ادامه داده ام. دروس مختلف حوزوي از مقدمات تا سطوح عالي را تدريس كردم و در حال حاضر نيز به تدريس فقه، اصول و تفسير اشتغال دارم. از جمله دغدغه هاي اينجانب متون درسي حوزه بوده است، زيرا بازنگري در آنها و روز آمد شدن آنها را امري ضروري و اجتناب ناپذير مى دانستم، لذا درصدد تاليف كتابهايي به عنوان كتب درسي بر آمدم كه اولين اثر اين جانب در سال 72 با عنوان: «نحو مقدماتي» به چاپ رسيد. سپس كتابهاي ديگري نيز با همكاري برخي دوستان تاليف نموديم كه در صفحه آثار پژوهشي مطرح مي گردد.

ملكي اصل، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي ملكي اصل

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از تحصيلات دوم متوسطه وارد حوزه

علميه شدم و شروع به تحصيلات همزمان با پيروزي انقلاب بود و پس از تحصيلات مقدماتي، حدود دو سال نيز در حوزه هاي تهران ادامه تحصيل دادم و سپس وارد حوزه علميه قم شدم. در ضمن ايام تحصيلي، توفيق شركت در جبهه هاي جنگ تحميلي داشتم و جنگ با تمامي نيكي هايش، سبب ركود و تعطيلات درسي و آموزشي در كشور مي شد. و از مدتي كه در قم هستم در دروس عمومي حوزه (فقه و اصول) و تخصصي كلام و تحقيقات علمي در مراكز مختلف علمي و فرهنگي مشغول بودم و در ضمن شركت در دروس حوزه، تدريس در دانشگاه هاي كشور را امري لازم مي دانستم و مي دانم و اخيراً چند سالي است كه درگير پايان نامه سطح چهار حوزه هستم و بحمدالله به مرحله نهايي آن رسيده ام و انشاء الله از آن ينز فارغ مي شوم.

لكن مطلبي كه بايد مورد توجه دست اندركاران حوزه و دلسوزان به كشور و نظام قرار گيرد، و متأسفانه اهتمام لازم بدان نيست، مسأله مهم فارغ التحصيلي حوزويان و شيوه هاي خارجي طلاب محترم و اخذ مدرك و اشتغال در مراكز لازم فرهنگي كشور مي باشد و اين امر به استعانت از نيروهاي فكري حوزوي و دانشگاهي و مراكز فرهنگي كشور نياز دارد كه هنوز استارت آن جدي نيست و اهمال كاري ها زياد است و اين امر موجب بدبيني تعداد كثيري از افراد پاك و مستعد حوزوي ها مي شود ولي بايد به حوزه و ساماندهي آن كمال اهتمام داشته شود چرا كه پشتوانه نظام مقدس اسلامي در گروه پرورش نيروهاي مستعد فكري و علمي مي باشد كه علاوه از بُعد علمي، بايد داراي تهذيب نفس و تعهد قلبي نسبت به اسلام

داشته باشد، و اين امر فعلاً عمدتا از نيروهاي حوزوي بر مي آيد و البته تعدادي از افراد دانشگاهي نيز تعهد لازم را دارند.

ملكي تبريزي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالمى عامل و عارفى كامل عابدى يگانه و سالكى فرزانه از شاگردان مرحوم جمال السالكين و قطب العارفين صاحب نفس قدسيه آخوند ملا حسينقلى همدانى رحمة اللَّه عليهما بود. آن مرحوم داراى علوم و معارف و معنويات كامله بود ولادش در تبريز واقع شد و پس از ديدن مقدمات و سطوح به عتبات عاليات و نجف اشرف عزيمت نمود وفقه را از مرحوم حاج آقا رضاى همدانى صاحب مصباح الفقيه در سامرى فراگرفت و اصول را از مرحوم آخوند خراسانى و علم حديث و درايه را از خاتم المحدثين مرحوم حاجى نورى و در همان اوقات ملازمت و مصاحبت مرحوم جمال الصالحين صاحب النفس الزكية والاخلاق الملكوتيه مولينا آخوند ملا حسين قلى همدانى را كه شهرت و فضائلش نزد ارباب علم و دانش و عرفان و بينش بسيار و مستغنى از توصيف نالايق ماست و در رساله التقوا اشاره اى به مقام ايشان و شاگردانش نمودم اختيار كرده و نفس خود را مهذب و مكمل نموده و در حدود سال 1321 به ايران مراجعت و اولا در تبريز سكنى نمود و در قضيه انقلاب مشروطه سال 1329 هجرى از آنها به حرم اهل بيت عصمت عليهم السلام شهرستان قم مهاجرت و مشغول به تدريس (فقه كه عنوانش مفاتيح مرحوم فيض بود) و تربيت شاگردان مكتب جعفر بن محمد عليهماالسلام شدند و سه ماه رجب و شعبان و رمضان را متوالياً روزه گرفته و در مدرسه فيضيه درس اخلاق عمومى مى گفتند و اكنون نزديك پنجاه سال

است از فوت آن عالم ربانى مى گذرد در و ديوار مدارس و فضاء مدرسه صداى حزين و گريان و ناله هاى پرشوق و سوزان او را كه مى گويد اللهم ارزقنا التجافى عن دارالغرور والانابة الى دارالخلود والاستعداد للموت قبل حلول الفوت به گوش ارباب هوش مى رساند فضائل و كرامات آن مرحوم بيشتر از آنست كه در اين كتاب توان آورد درباره اخلاق و زهد و تقوا و عشق و عرفان او شاگردان او كه از علماء معروف حاضرند داستانهائى گفته و او را از بكائين اين زمان آورده اند نماز جماعتش در مسجد بالاسر و گاهى در مدرسه فيضيه و درس گفتنش شاهد اين مدعاست

ارتباط و مراوده اش با حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء بسيار ملازمتش به تقوا و ورع بى اندازه و مراقبتش به نوافل و حضور و توجه دائمى، آنى غافل نبود و لحظه اى از ياد خدا بيرون نمى رفت.

حكايت كرد براى اين نگارنده جناب آيت اللَّه حاج سيد جعفر شاهرودى كه از شاگردان خاص آن مرحوم و علماء مبرز فعلى تهرانست مكاشفه مفصلى را كه مجمل آن اينست فرمود كه شبى در شاهرود خواب ديدم كه در صحرائى حضرت صاحب الامر عجل اللَّه فرجه الشريف با جماعتى تشريف داشتند و گويا به نماز جماعت ايستاده اند نزديك رفتم كه جمالش را زيارت كنم و دست مباركش را ببوسم شيخ بزرگوارى را ديدم كه متصل به آن حضرت و آثار جمال و وقار و بزرگوارى از سيمايش پيداست چون بيدار شدم در اطراف آن شيخ فكر كردم كه كيست كه تا اين حد نزديك و مربوط به مولاى ما امام زمان عليه السلام است از براى يافتن او به مشهد مشرف شدم

وى را نديدم در تهران آمدم نيافتم به قم مسافرت كردم او را در حجره اى از حجرات مدرسه فيضيه مشغول تدريس ديدم پرسيدم اين آقا كيست گفتند آقاى حاج ميرزا جواد آقاى تبريزى است.

خدمتش رسيدم تفقد زيادى كردند و فرمودند كى آمدى گويا مرا ديده و شناخته و از قضيه آگاهند پس ملازمتش را اختيار نموده و چنان يافتم كه او را ديده بودم و مى خواستم تا شب يازدهم ذى الحجه 1343 كه نزديك سحر در بين خواب و بيدارى ديدم درهاى آسمان به روى من گشوده و حجابها مرتفع گشته تا زير عرش الهى را مشاهده كردم و ديدم كه آن مرحوم را كه ايستاده و دست به قنوت گرفته و مشغول تضرع و مناجات و گريه است و من از مقام و قرب او به حق تعالى تعجب مى كردم كه صداى كوبه در خانه را شنيدم فوراً برخاستم و درب را باز كردم ديدم يكى از دوستان است گفت فلانى بيا منزل آقا گفتم چه خبر است؟ گفت تسليت مى گويم شما را آقا از دنيا رفت

پس تشييع عجيبى از آن مرحوم شد و در مقبره شيخان و در نزديكى قبر مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمى صاحب قوانين مدفون گرديد ماده تاريخ آن بر سنگ قبرش به عربى چنين است (رفع العلم و ذهب الحلم) و در قصيده اى كه به فارسى در مرثيه ايشان گفته شده اين بيت (از جهان جان رفت و از ملت پناه) 1343 قمرى هجرى.

تأليفات آن مرحوم متعدد است از جمله اسرار الصلوة كه در سال 1328 به طبع رسيده و ديگر مراقبات السنه كه در چند سال قبل در تهران منتشر

شد و ديگر كتاب سير و سلوك كه نسخه خطى آن نزد مرحوم مغفور رسيد الزاهدين و سندالسالكين آقاى حاج آقا حسين فاطمى قمى كه از خواص شاگردان و ملازمين دائمى ايشان بود و نيز حضرت آيت اللَّه آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله و بعضى از تلامذه ديگر ايشان است.

شاگردان مبرزى در اخلاق سير و سلوك و معارف الهى دارد كه بعضى از دنيا رفته و بعضى در قيد حيات و از مراجع بزرگ عصر حاضرند.

(وف 1344/ 1343 ق)، فقيه اصولى، عالم دينى و مدرس. به جهت انتساب به خانواده ى ملك التجار تبريزى به ملكى معروف شد. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات علوم به نجف رفت و در محضر شيخ آقا رضا همدانى، صاحب «مصباح الفقيه»، فقه و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى اصول، و محدث نورى علم حديث و درايه را فراگرفت و از آخوند ملا حسينقلى همدانى تهذيب نفس آموخت. پس از رسيدن به درجات علمى بالا در 1321 ق، به ايران بازگشت و در تبريز سكنى گزيد و عهده دار تدريس فقه و اصول و اخلاق و تفسير گرديد. در جريان نهضت مشروطه از تبريز به قم مهاجرت نمود و در آنجا سالها به تدريس پرداخت و در مدرسه ى فيضيه درس اخلاق عمومى گفت. حاج آقا حسين فاطمى قمى، آيت اللَّه خويى، امام خمينى و آيت اللَّه مرعشى نجفى و آقا سيد محمود يزدى از جمله شاگردان وى بودند. وى در قم درگذشت و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد. از آثارش: «اسرار الصلاة»؛ «المراقبات السنه»؛ رساله «لقاءاللَّه» يا «رساله ى لقائيه»، در سير و سلوك، به فارسى.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد

اول)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (144 -141)، اعيان الشيعه (254/ 4)، تاريخ قم (256)، الذريعه (338 -337/ 18 ،47/ 2)، ريحانه (397/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 330 -329/ 14)، علماء معاصرين (137)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1243 -1242/ 3)، معجم المؤلفين (166/ 3).

ملكي زنجاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين ملكي زنجاني ( ح.م زاوش ) در سال 1301 چشم به جهان گشود . پس از پايان دوره دبيرستان به تهران آمد و به ادامه تحصيل پرداخت . از سال 1329 در اداره جنگل باني وزارت كشاورزي به كار مشغول شد . زنجاني در فروردين سال 1356 از كار دولتي كناره گرفت و از آن پس تمام وقت خود را به تحقيق و نگارش پرداخت . او آن چنان دراين مهم پيش رفت كه در آغاز دهه 70 به ناراحتي چشم گرفتار شد و پيش روي اين بيماري تا حدي بود كه او را از خواندن و نگارش بازماند . استاد ملكي زنجاني در 18 خرداد 1377 در تهران چشم از جهان فروبست .

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : حسين ملكي زنجاني ( ح . م . زاوش ) در خانواده يك پيشه ور چشم به جهان گشود پدرش زين ساز بود در كودكي مادر را از دست داد و پدر كه تا نوجواني او زنده بود باعلاقه فراوان او را به تحصيل علم واداشت . دشواري هاي سخت زندگي را بدون پشتوانه خانوادگي از سر گذراند .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين ملكي زنجاني پس از پايان دبيرستان در 1320 به تهران آمد و به تحصيل پرداخت .

استادان و مربيان

: حسين ملكي زنجاني آموخته هاي خود را در سايه ي تعليمات علي كاظميه زرينه و پروفسور كامبوزيا به دست آورد.

وقايع ميانسالي : حسين ملكي زنجاني در آثار چاپ شده و چاپ نشده خود به افشاي حركات فراماسيونها و كارگزاران سر سپرده آنها مي پردازد و بذر اميد و استواري و پايداري براي بهبود زندگي بشر را مي افشاند . در فروردين 1356 از كار دولتي كناره گرفت و زان پس تمام وقت خود را به تحقيق و نگارش پرداخت . او آنچنان در اين مهم پيش رفت كه در آغاز دهه 70 به تاراحتي چشم گرفتار شد . پيش روي اين بيماري تا حدي بود كه نور چشمانش چون رفيق نيمه راهي در نيمه پاياني راه تنهايش گذاشت و او از خواندن و نگارش باز ماند .

زمان و علت فوت : حسين ملكي زنجاني در 18 خرداد 1377 در تهران چشم از جهان فرو بست .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسين ملكي زنجاني از سال 1329 در اداره جنگل باني وزارت كشاورزي به كار مشغول شد .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اطلاعات عمومي سپيده

ويژگي اثر : 1367 ، نشر سپيده

2 تهران در گذر گاه تاريخ

ويژگي اثر : 1370 ، انتشارات اشاره

3 جنگل ها و گسترش كويرها

ويژگي اثر : 1367 . نشر آينده .

4 دولت مردان ايران و ساختار نهادها در عصر مشروطيت

ويژگي اثر : جلد دوم ، سال 1370 ، انتشارات اشاره .

5

دولت هاي ايران در عصرمشروطيت

ويژگي اثر : جلد اول ، سال 1370 ، انتشارات اشاره .

6 ديوان عطار

ويژگي اثر : سال 1361 ، اتشارات چكامه

7 رابطه فراماسيونري با صهيونيسم و امپرياليسم

8 نخستين كارگزاران استعمار در ايران

ويژگي اثر : 1361 انتشارات بهار

9 نقش فراماسونها در تاريخ معاصر ايران

ويژگي اثر : 1361 ، اتشارات آينده

منابع زندگينامه :

1چيستا -سال شانزدهم - شماره رديف 152 و 153 آبان و آذر ماه 1377 ص 272

ملكي طسوجي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس موسوى ملكى طسوجى از اجله علماء اعلام عاملين متصف بملكات فاضله و اخلاق حميده بوده اند كه در سال 1280 هجرى شمسى در بلده طسوج آذربايجان كه در دو منزلى غرب تبريز و شمال درياچه رضائيه قرار دارد متولد شده و در بيت سيادت و علم پرورش يافته و در خاندانى نشو و نما شده كه سخاوت و كراماتشان زبانزد عام و خاص بوده و قبور آباء و اجدادشان مزار و مطاف مردم آن ديار است.

فقيد سعيد قدس سره دوران صباوت را تحت تكفل والد ماجدش سيدالعلماء العالمين آقاى آقا سيد حسين موسوى طسوجى ملكى بوده و علوم مقدماتى و متداول آن زمان را فراگرفته و براى ادامه تحصيل به شهر خوى آمده است.

و در مدرسه علميه نمازى سكنى گزيده و مدتى تحت نظارت دائى بزرگوارش آيت اللَّه حاج سيد هاشم مرقاتى مؤلف كتاب (مفتاح الكلام) فى شرح شرايع الاسلام كه چند جلد از آن به طبع

رسيده كسب فيض و علوم نموده سپس به حوزه علميه مشهد مقدس عزيمت و پس از چند سال اقامت و استفاده از آيات عظام آنجا رهسپار نجف اشرف شده و از محضر اساتيد و مراجع بزرگ تقليد در علوم فقه و اصول و فلسفه و حكمت و اخلاق تلمذ نموده تا به مقام شامخ اجتهاد نائل گرديده.

و آيات عظام و فقهاء كرامى چون آقا ضياءالدين عراقى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى رضوان اللَّه تعالى عليهم اجازه اجتهاد براى ايشان مرقوم فرمودند. پس از آن به وطن مالوف خويش مراجعت نموده و در بلده طيبه قم نيز از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و آيت اللَّه العظمى حجت كوهكمرى فقها و اصولا كسب فيض نموده و حدود سال 1373 قمرى به تبريز آمده و چند سالى اقامت و به تدريس علوم دينى و اقامه نماز جماعت اشتغال داشته و پس از مدتى بنابر مصالح شخصى به شهر خوى آمده و در اين شهر هم مرجع امور دينى مردم بوده و در مسجد ملاحسن اقامه جماعت نموده تا در اواخر عمرشان مجددا به قم برگشته و پس از چند سال در تاريخ 1361 شمسى از دنيا رفته و در باغ رضوان مدفون شده است حشره اللَّه مع اجداده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

ملكي متهور، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد ملكي متهور

محل تولد : كبوتر آهنگ همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سال 1361 موفّق به اخذ ديپلم تجربي از دبيرستان امام خميني (ره) همدان شدم. در همان سال وارد حوزه علميّه «آيت الله مجتهدي تهران» شدم. و پايه

اوّل را در آنجا خواندم. سال 1362 وارد حوزه علميّه قم شدم و دروس مقدّمات و ادبيّات عرب را از محضر اساتيدي چون: «طالقاني»، «موسوي گرگاني»، «فتوحي»، «مدرس افغاني» و ... بهره بردم.

دروس لمعه و اصول را از محضر اساتيدي چون: «آيت الله شب زنده دار»، «آيت الله استادي»، «آيت الله وجداني فخر» و «صالحي افغاني» و ... استفاده كردم. دروس رسائل و مكاسب را نزد اساتيدي چون: «آيت الله پاياني»، «آيت الله طاهري خرم آبادي» و «آيت الله اعتمادي» زانو زدم. درس كفايتين را از محضر «آيت الله ستوده» خوشه چيني كردم. سال 1368 دروس سطح را به پايان رساندم و وارد مقطع خارج شدم.

قابل ذكر است كه حقير از سال دوم طلبگي مشغول تدريس به صورت آزاد نيز بودم كه تا كنون نيز ادامه دارد. علاوه بر تدريس مشغول تبليغ و سخنراني در مناسبت هاي تبليغي در جوامع مختلف مي باشم. حدود 10 سال در درس خارج آيات عظام: «تبريزي»، «مكارم»، «فاضل لنكراني»، «وحيد خراساني» و «سبحاني» شركت كردم. حدود 7 سال است كه در درس خارج خصوصي «آيت الله معرفت» شركت مي كنم. در كنار دورس فقه و اصول حوزه در رشته تخصصي تفسير نيز شركت كردم و بحمد الله با موفّقيّت آن را به اتمام رساندم كه موضوع پايان نامه «عصمت انبياء در قرآن» مي باشد.

ملكي ميانجي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر ملكى ميانجى فرزند عبدالعظيم فرزند حاج عليمرادى از علماء متقى معاصر در ميانج آذربايجان مى باشند، كه در سال 1324 قمرى در قصبه ترك (بفتح تاء و سكون راء و كاف) از محال گرمرود شهرستان ميانه به دنيا آمده و بعد از

تحصيلات فارسى ادبيات و قسمتى از قوانين و رياض را در زادگاهش خدمت آقا سيد واسع كاظمى تركى (ره) كه از شاگردان مرحوم آخوند خراسانى بوده فراگرفته است.

سپس در سال 1349 قمرى به مشهد رضوى عزيمت نموده و در حوزه علميه مشهد اشتغال به تحصيل رسائل و كفايه از مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و فلسفه و كلام را در حضور مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى قزوينى و قسمتى از خارج فقه را از مرحوم حاج ميرزا محمد آقازاده خراسانى و همچنين قسمتى از خارج فقه و اصول و يك دوره كامل معارف اسلامى را از محضر عالم ربانى و علامه سبحانى آيت اللَّه ميرزا مهدى غروى اصفهانى فراگرفته و در سال 1363 قمرى از آن مرحوم دريافت اجازه اجتهاد و روايتى نموده و سپس به سوى آذربايجان و قصبه ترك زادگاهش كه مركز محال گرمرود ميانه است عزيمت و در آنجا سكونت نموده و به خدمات دينى از امامت و تفسير قرآن و معارف اسلام و ترويج دين و درس اخلاق پرداخته و خدمات شايانى نموده و در اواخر 1378 قمرى به قم آمده و در حوزه به تدريس خارج اصول و تفسير و معارف اسلامى اشتغال يافته است.

آثار علمى ايشان از اين قرار است

1- تفسير آيات الاحكام

2- بدايع الكلام به طبع رسيده است.

3- يكدوره معارف اسلامى تا آخر معاد (مخطوط).

4- تفسير قرآن از اول تا سوره نساء و از سوره مزمل تا آخر قرآن.

5- يكدوره تقريرات درس ميرزا مهدى اصفهانى (مخطوط).

(تو ح 1324 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مفسر. در ترك از توابع ميانه آذربايجان به دنيا آمد. در همان جا ادبيات عرب،

منطق، اصول و فقه را در محضر سيد واسع كاظمى تركى، كه از شاگردان برجسته ى آخوند خراسانى بود، فراگرفت. در 1349 ق به مشهد رفت و در سطوح عالى نزد آيت اللَّه شيخ هاشم قزوينى و در فلسفه و كلام نزد آيت اللَّه شيخ مجتبى قزوينى و در درس خارج نزد زعيم حوزه ى علميه مشهد، آيت اللَّه ميرزا محمد آقازاده ى خراسانى، تلمذ كرد. او همچنين يك دوره اصول فقه و يك دوره ى كامل اصول عقايد و معارف اسلامى را از محضر آيت اللَّه ميرزا مهدى غروى اصفهانى استفاده نمود و از ايشان به دريافت اجازه اجتهاد و نقل حديث نايل آمد، اجازه اى كه آيت اللَّه حجت كوه كمرى نيز آن را تأييد كرد. او از معتقدان به مكتب تفكيك محسوب مى شد. بعدها در قم مورد توجه آيت اللَّه بروجردى قرار گرفت و پس از سكونت در آنجا عهده دار تدريس خارج اصول و تعليم تفسير و معارف اسلامى گرديد. او در طول عمر خويش تلاش بسيارى براى كمك به محرومان و اقدامات زيادى در امور عام المنفعه نمود. از آثارش: «بدائع الكلام فى تفسير آيات الاحكام»؛ تفسير «فاتحة الكتاب»؛ «مناهج البيان»، در تفسير قرآن؛ «تفسير القرآن الكريم»؛ «الرشاد»، در توحيد و معاد؛ دوره ى كامل درس «اصول» آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى اصفهانى؛ رساله در «حبط و تكفير»؛ رساله در «خمس».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 9، ش 12، ص 41 -40).

ملكي، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين حاج ميرزا باقر تركى ملكى ميانجى عالمى عامل و فاضلى كامل و مفسرى بصير و محدثى خبير و از اوتاد و اخيار علماء حوزه علميه قم است تولدش در ميانه واقع شده و به

مشهد مقدس مهاجرت نموده و سالها در حوزه علميه خراسان به تحصيل و تكميل مبانى علوم پرداخته آنگاه در حيات مرحوم زعيم اعظم آيت الله العظمى بروجردى طاب ثراه به قم آمده و رحل اقامت افكنده و چندين سال از محضر آن علامه بزرگوار و بعد آيت الله العظمى شريعتمدارى ايده الله استفاده نموده و به تدريس فقه و تفسير پرداخته و عده اى از فضلاء و محصلين قم را از بيانات دقيقه و اخلاق حميده بهره مند مى سازد.

از باقيات الصالحات ايشان است فرزند برومندشان جناب ثقه الاسلام و مصباح الظلام آقاى آقا ميرزا صادق ملكى داماد آيت الله حاج شيخ راضى نجفى تبريزى از فضلاء آراسته موصوف به فضل و تقوا است سالها در مشهد و قم از محضر بزرگان و آيات عظام استفاده كرده و براى تبليغ به خارج كشور بحرين و قطر و غيره مسافرت و انجام وظيفه نموده و اكنون رحل اقامت به تهران افكنده و به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ملكيان، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر ملكيان

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/9/24

زندگينامه علمي

اينجانب محمد باقر ملكيان متولد 1342 در شش سالگي 1348 وارد دبستان شده و پنج سال ابتدايي را در مدرسه ملي شهرمان با رتبه اول به اتمام رساندم. سه سال راهنمايي را هم در شهر محل تولد با رتبه اول تمام كردم. تابستان 1356 به قم آمده و در مدرسه حقاني سابق كه زير نظر «آيت الله شهيد قدوسي» و «شهيد بهشتي» اداره مي شد؛ ثبت نام كردم. در امتحان ورودي ام كه از متقاضيان

گرفته شد؛ رتبه اول شدم و سال اول طلبگي را در آن مدرسه بودم.

از سال بعد از مدرسه خارج شدم و زير نظر اخوي خويش كه از طلاب فاضل شهر رضايي است به تحصيل ادامه دادم. ادبيات عرب را به صورت آزاد در نزد اخوي آقاي طالقاني و بعضي ديگر خواندم. معالم الاصول را نزد اخوي خوانده و المنطق مرحوم مظفر را پيش استاد نجفي از فضلاي طلاب شهر رضايي كه دو دوره نمايندگي مجلس شوراي اسلامي هم شدند به اتمام رساندم . لمعه را نزد مدرسين مختلف از جمله: «آيت الله حاج شيخ علي پناه اشتهاردي»، «آقاي بادكوبه اي» و «حجةالاسلام فياضي» و نيز بعضي كتابها را نزد اخوي ام خواندم. رسائل را به طور كامل در نزد حجةالاسلام فياضي خواندم. حلقات شهيد صدر را نزد اخوي (حلقه اولي و ثانيه) و نزد حجةالاسلام اعرافي كه امروز رئيس مركز جهاني علوم اسلامي مي باشد (حلقه ثالثه) را خواندم.

همزمان با خواندن دروس حوزوي در اواخر سال تحصيلي 59 - 1358 برنامه اي فشرده در موسسه در راه حق زير نظر استاد مصباح يزدي در مورد بررسي و نقد ماركسيسم را گذراندم. با توجه به شرايط زماني آن سالها اين درسها بسيار با اهميت بود. بعداً امتحان گرفته شد و قبول شده هاي در آن امتحان در موسسه در راه حق گروه آموزشي جديدي را تشكيل دادند.

از مهر 1359 به مدت پنج، شش سال دروس زيادي در برنامه موسسه در راه حق در كنار فقه و اصول حوزه مي خوانديم از جمله: «اقتصادنا و فلسفتنا شهيد صدر، چند واحد علوم سياسي، چند واحد جامعه شناسي،

ادبيات عرب، ادبيات فارسي، انگليسي (به مقدار بسيار زياد)، فلسفه مرسوم از جمله بدايةالحكمه، نهايةالحكمه، سلسله مباحث فلسفه شبيه درس خارج فلسفه (استاد مصباح)، دو واحد حقوق، چند واحد معرفت شناسي و ... . اين درسها تا چند سال در موسسه در راه حق و بعدا ًدر بنياد فرهنگي باقرالعلوم (عليه السلام) زير نظر استاد مصباح ادامه يافت. بعدها با ارائه واحدهاي درسي و در سال حدود 1368 به بعد تدريس دروس مختلف را شروع كردم: ادبيات عرب، اصول الفقه، فقه، منطق، فلسفه، كلام، منطق، زبان انگليسي و ... درس مي دادم.

در سال 1379 در دوره دكتري تربيت مدرس شركت كردم و در كنكور آن رتبه اول شدم. حالا هم پايان نامه را نوشته ام و پيش دفاع هم كرده ام و به زودي بايد دفاع كنم. از سال 1377 هم عضو هيات علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) بوده ام و در اين موسسه درس اشارات، نهايةالحكمه و انگليسي تخصصي و بعضي كتابهاي ديگر را تدريس داشته ام.

بعضي از رساله هاي طلاب را مشاوره و يا داوري كرده ام. در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) هم بعضي رساله ها را مشاوره و يا داوري كرده ام. تابستانها حدود 8 سال براي دانشجويان برنامه اي با نام «طرح ولايت» اجرا مي شد كه من در آن برنامه درسهاي: معرفت شناسي، فلسفه اخلاق، منطق و خداشناسي فلسفي را مكرراً تدريس كرده ام. در مدارس طلبگي هم گاهي اين مواد را تدريس مي كنم.

ملكيان، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي ملكيان در سال 1335 شمسي در شهرضاي اصفهان متولد شد.وي به علت علاقه اي

كه به مباحث عقلي و فلسفي داشت تحصيلات خود را در رشته مهندسي رها كرد و تامقطع كارشناسي ارشد در دانشكده الهيات دانشگاه تهران ادامه تحصيل داد . در تعليم مباحث فلسفي وي در كنار تحصيلات دانشگاهي تلاش مستمري در مطالعه و تحقيق در شاخه هاي مختلف علوم عقلي داشت . استاد ملكيان تاليفات و ترجمه هايي در زمينه فلسفه و تاريخ فلسفه عرضه داشته است .

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

والدين و انساب : مصطفي ملكيان در سال 1335 شمسي در شهرضاي اصفهان متولد شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مصطفي ملكيان پس از گذراندن تحصيلات مقدمايت و متوسطه در شهرضا به ادامه تحصيل در رشته مهندسي پرداخت. وي به دليل علاقه به مباحث عقلي و فلسفي آن رشته را رها كرد و تحصيلات دانشگاهي خود را تا مقطع كارشناسي ارشد دانشكده الهيات دانشگاه تهران ادامه داد. ملكيان به تحصيلات رسمي و دانشگاهي قانع نشد و خود با تلاش پيوسته و خستگي ناپذير به مطالعه و تحقيق در شاخه ها و شعب مختلف علوم به ويژه علوم عقلي پرداخته است.

استادان و مربيان : مصطفي ملكيان خود را پيرو سنت استادي- شاگردي نمي داند. و اين مساله را ناشي از وسواسي مي داند كه در امور علمي و فكري در اعتماد نسبت به افراد داشته است. اين تفكر باعث شده است كه در حوزه و دانشگاه از استادان، مخصوصا به صورت حضوري خيلي كم استفاده كند و در دانشگاه و اغلب در كلاس درس اكثر استادان حاضر نشود. و بالعكس هر گاه استادي را در حوزه مورد علاقه اش يعني فلسفه، عرفان و ادبيات قوي

و مسلط مي يافت با شور و شوق بصورت مستمع آزاد در كلاس درس حاضر مي شد. به اين ترتيب وي از محضر درس استاداني چون مرتضي مطهري، مرحوم دكتر امير حسين يزگردي، مرحوم دكتر عبدالحسين زرين كوب، مرحوم دكتر غلامحسين صديقي، مرحوم دكتر مهرداد بهار (كه او را از شريف ترين انسانهايي مي داند كه چشم روزگار به خود ديده است) بهره برده است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مصطفي ملكيان در دانشكده الهايت دانشگاه تهران تدريس مي كند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : مصطفي ملكيان از آنجا كه فكرش خاص در انتخاب استاد داشته است كه خود از آن «مشكل پسندي و دير پسندي» نام مي برد. بيشتر به مطالعه متون مكتوب روي مي اورد. البته در اين مورد نيز در اخنتخاب نويسندگان، مترجمان كتابها، رسائل و مقالات هم حساسيتهاي خاص در دنبال مي مي كند. استاد ملكيان خود حصال اين وضع و حال را نوعي آموختگي ذكر مي كند و محاسن و معايب آن را ياد مي آورد.

آرا و گرايشهاي خاص : - تاثير شناخت تاريخ فلسله در شناخت خود فلسفه مصطفي ملكيان معتقد است كه بر تاثير اطلاع بر تاريخ فلسفه در فهم فلسفه بايد بصورت مضاعف تاكيد نمود علت اين تاكرد را از آن جهت مهم مي داند كه موضوعات مورد بحث فلسسفه امور محسوس نبوده بلكه امور انتزاعي را شامل مي شود و اين امور انتزاعي چيستي شان وابسته به مقوصد كسي است كه درباره آن سخن مي گويد. مصطفي ملكيان اين اهميت را چنين تشريح مي كند كه اگر لفظ دال ابيك امور انتزاعي در طول تاريخ

وحدت داشته باشد و هيچونه تغييري نكند، ولي مولفه هاي مفهومي آن امر آهسته آهسته در ذهن متفكران عوض بشود، در اين صورت با هويتهاي مختلفي سرو كار خواهيم داشت. لذا اين مساله مهم است كه اطلاع كسب شود كه يك مفهوم اذهان متفكراني كه با لفظ متناظر آن مفهوم سرو كار داشته اند، چه تطوري پيدا كرده است. - ارائه تقسيم بندي كلي در تاريخ نگاري هاي فلسفه مصطفي ملكيان تاريخ نگاري هاي فلسفه را به چهار قسم تقسيم مي كند: 1- تاريخ نگاري فيلسوفان يا به تعبيري تاريخ نگاري فلسفه از حيث شخصيتهاي فلسفي (با رعايت تقدم و تاخر تاريخي) 2- تاريخ نگاري فلسفه بر حسب مكاتب فلسفي، كه به دو صورت با لحاظ تقدم و تاخر زمان پيدايش مكاتب، دوم تاريخ نگاري مكاتب از حيث نظم و ترتيب منطقي بين مكاتب. 3- تاريخ نگاري بر حسب سنتهاي فلسفي( سنت در اينجا به معناي همه كساني است كه سلسله النسب فكريشان به شخص واحدي م يرسد)، اين نوع تاريخ نگاري كمتر متعارف است. 4- تاريخ نگاري موضوعي- مساله اي فلسفي است (لفظ موضوعات به لحاظ تصورات فلسفي و لفظ «مسائل» را به لحاظ تصديقات فلسفي بكار رفته است). در اين شيوه كه برخي دايره المعارفهاي فلسفي نيز به اين شيوه مدخل يابي كرده اند اگر آرا و نظريه هاي فيلسوفان زير هر موضوع يا مساله با تتيب تاريخي ذكر شود خود نوعي تاريخنگاري است. كه هر چهار شيوه محاسن و معايب اص خود را دارند و مابقه المجع هم نيستند. توصيه ملكيان در مطالعه تاريخ فلسفه از آن جهت كه فهم فلسفي توقف گريز

ناپذيري به اطلاع از تاريخ آن دارد، قسم چهارم تاريخ نگاري را به اين منظور سودمند مي داند. - معناي فلسفه اسلامي مصطفي ملكيان در خصوص فلسفه ديني معتقد است واقعا نمي توان مفاهيمي چون «فلسفه» را با مضاف اليه «مسيحيت» يا «اسلام» يا ... صفت «مسيحي» يا « اسلامي» يا ... تركيب كرد. به دليل اين كه در فلسفه هيچ نفي و اثباتي و رد و قبول و نقض و ارابي صورت نمي گيرد مگر به مقتضاي برهان و دليل عقلي. همچنين وي معتقد است در صورتي كه فلسفه اسلامي را به اين معنا كه اين فلسفه بيشتر موضوع و مسائل خود را از اسلام مي گيرد تقلي مي شود.، با اين فرض نيز ديده مي شود كه موضوعات و مسائل فلسفه به اصطلاح اسلامي چندان تابع ميزان تاكيد و اهميتي كه متون مقدس ديني براي موضوعات و مسائل قائلند نيست. در تقلي سومي كه از فلسفه اسلامي به اين معنا كه فلسفه اسلامي، فلسفه اي است كه مشتغلان و نويسندگان آن مسلان بوده اند بر اين عقيده است كه در تاريخ فرهنگ اسلامي، صاحب تئولوژي و الهيات اسلامي هستيم و كساني كه به فيلسوف و در اين عرصه محمد بن زكرياي رازي يگانه فيلسوف (كسي كه سير فكري و عقلاني اش واقعا سيري آزاد باشد) بزرگ جهان اسلام است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاريخ فلسفه غرب

ويژگي اثر : اين كتاب با نام مصطفي ملكيان به چاپ رسيده است و مجموعه دروس ايشان در خصوص فلسفه غرب از ابتدا تا دوره معاصر در قم است.

منابع زندگينامه :

1رويكردهاي متفاوت در تاريخ، كتاب ماه ادبيات و فلسفه، شماره 52 و53، بهمن و اسفند 1380، فلسفه نگاري

ملماسي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

درگذشت: 2 تير 1370.

تخلص: «آزرم تبريزى».

آزرم تبريزى از اعقاب همام تبريزى شاعر آذربايجانى بود. وى خوشنويس بود. از آثارش مى توان به اين موارد اشاره كرد: گلستان سعدى به خط زيبا و آراسته به نقش و نگار به درازا و پهناى يك قوطى كبريت! ديوان خود شاعر كه نمونه اى از ذوق و ظرافت است، قطعه شعرى به نام «فلك» از دكتر مهدى روشن ضمير به اندازه ى يك بند انگشت؛ نامه ى تبريك سال نو كه كوچكى ابعاد و بزرگى ذوق در آن تماشايى است؛ دو بيت شعر بر روى يك چوب كبريت؛ سه اثر هندى بر روى پوسته ى داخلى سه تخم كدو و نظاير آن... نوع ديگر از خوشنويسى كه گويا «سربى» نام دارد، و بس تماشايى است كه نمونه هايى از آنها را در مجله ى «وارليق» مى توان ديد (شماره ى 71 -5)؛ ايشان به اين قبيل ريزه كارى هاى هنرى بسيار دست زده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ملنجي اصفهاني، ابومسعود سليمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(397- ح 486 ق)، حافظ و محدث. نسبتش به ملنجه، از قراى اصفهان مى رسد. پدرش از فضلاى حديث و ادب بود. ابومسعود در طلب حديث به فارس و بصره و جبال و بغداد سفر كرد و از محمد بن ابراهيم جرجانى و ابوبكر بن مردويه و ابن جوله بهرى و ابوسعد مالينى و ابوسعيد نقاش و ابونعيم حافظ و ابوعلى بن شاذان و ابوبكر برقانى و ابوالقاسم بن بشران و ابوالقاسم حرفى حديث شنيد. استادش، ابونعيم حافظ، و ابوبكر خطيب بغدادى و اسماعيل تيمى و احمد بن عمر غازى و محمد بن طاهر طوسى و ابوجعفر صيدلانى و مسعود بن حسن ثقفى و شرف بن عبدالمطلب حسينى و ابوسعد بغدادى و هبةاللَّه

بن طاووس مقرى و ابوسهل اصفهانى و بسيارى ديگر در شام و عراق و خراسان از وى حديث شنيدند. سمعانى گويد كه او حديث شناسى ماهر بود و توانست تصانيفى در زمينه ى شنيده هايش گردآورد. وى همچنين بر اساس دو «صحيح» بخارى و مسلم استخراجاتى دارد. در اصفهان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (321/ 1)، انساب سمعان (382/ 5)، تذكرة الحفاظ (1200 -1197/ 3)، سير النبلاء (25 -21/ 19)، شذرات الذهب (378 -377/ 3)، طبقات الحفاظ (463 -462)، العبر (352 -351/ 2)، لسان الميزان (357 -355/ 3)، المنتظم (659/ 9)، ميزان الاعتدال (154/ 2).

ملولي اصفهاني، اسداللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 969/ 968/ 966 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، متكلم، عابد، زاهد و شاعر، متخلص به ملولى. مشهور به شاهمير. اصلش از سادات مازندران است كه چند نسل در اصفهان زيسته اند. وى از علماى عهد شاه طهماسب صفوى (984 -930 ق) و جد خليفه سلطان است. او عهده دار توليت آستان قدس رضوى بود. در مقبره ى ستى فاطمه ى اصفهان مدفون است. از آثارش: حاشيه بر «شرح تجريد»؛ حاشيه بر «شرايع»؛ حاشيه بر «شرح چغمينى»، در هيئت؛ حاشيه بر «كافى»؛ حاشيه بر «قواعد» علامه حلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1009 -1008/ 3)، اعيان الشيعه (285/ 3)، تاريخ نظم و نثر (826 ،448 -447)، تذكرة القبور (127 -126)، الذريعه (1101/ 9)، ريحانه (289 -288/ 5)، صبح گلشن (448)، فرهنگ سخنوران (876).

مليحي هروي، ابوعمر عبدالواحد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 463 ق)، محدث، مسند و اديب. مسند هرات بود. اصلش از مليح از قراى هرات است. از ابومحمد مخلدى و ابوحسين خفاف و عبدالرحمان بن ابوشريح و محمد بن محمد بن سمعان نيشابورى و ابوحامد احمد بن عبداللَّه نعيمى و جماعتى ديگر حديث شنيد. او «صحيح» بخارى را زا ابوحامد نيمى روايت كرده اند. ابومحمد بغوى و خلف بن عطاء ماوردى و اسماعيل بن منصور مقرى و محمد بن اسماعيل فضيلى و ديگران از وى روايت كرده اند. در «شذرات الذهب» نام او به اشتباه مليجى، منتسب به مليج مصر، ذكر شده است. از آثارش: «الرد على ابى عبيد فى غريب القرآن»؛ «الروضة»، شامل هزار حديث صحيح، هزار حديث غريب، هزار حكايت و هزار بيت شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (323/ 4)، انساب سمعانى (383/ 5)، تذكرة الحفاظ (1131/ 3)، روضات الجنات

(162 -161/ 5)، ريحانه (363 -362/ 6)، سير النبلاء (256 -255/ 18)، شذرات الذهب (314/ 3)، العبر (315/ 2)، كشف الظنون (1204 ،931)، معجم البلدان (227/ 5)، معجم المؤلفين (205/ 6)، هدية العارفين (634/ 1).

ممجد لنگرودي، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عليرضا ممجد لنگرودي به سال 1293 شمسي در خاندان تقوا و فضيلت و فقاهت در شهرستان لنگرود ديده به جهان گشودند.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : خاندان حضرت آيت اللّه ممجّد لنگرودي همگي در سلك روحانيت و فقاهت بوده اند. والد بزرگوارش مرحوم آيت اللّه حاج شيخ عبداللّه لنگرودي يكي از عالمان برجسته شهرستان لنگرود به شمار مي رفتند. او كه از شاگردان آخوند خراساني، و شريعت اصفهاني، ميرزاي نائيني و... به شمار مي رفت، بعد از اخذ حدود 14 اجازه اجتهاد به قصد صله ارحام به لنگرود آمده و در اين شهر مورد استقبال علما و مردم قرار گرفت و به اصرار مرحوم آيت اللّه حاج شيخ علي اكبر لنگرودي كه اعلم علماي لنگرود به شمار مي رفت، در لنگرود ماندگار شد و در اين مدت علاوه بر تدريس، مشغول وعظ و خطابه و ارشاد و هدايت مردم گرديد.آيت اللّه شيخ عبداللّه لنگرودي داراي دو فرزند عالم و دانشمند بوده است.خاطرات كودكي : شيخ عبدالله از دوران كودكي خود اينطور مي گويد كه: «من كمتر از ده سال داشتم كه عمامه مي گذاشتم، اين در روزگاري بود كه مأموران رضاخان عمامه ها را برمي داشتند و من هم خيلي علاقه داشتم كه عمامه داشته باشم. از اين روي آن قدر نماز جعفرطيّار خواندم كه خداوند عنايتي بفرمايد و مأموران عمامه مرا برندارند كه برنداشتند. در آن روزگار

سخت با همه مشكلات آنچه بيش از همه مرا رنج مي داد و در ابتداي تحصيل، خوب نفهميدن درس ها بود. چندين درس مي رفتم و هر چه زحمت مي كشيدم و به خود فشار مي آوردم آن گونه كه بايد درس ها را نمي فهميدم تا اين كه روزي از شدت ناراحتي به حرم حضرت معصومه (س) مشرف شدم و بسيار گريستم به گونه اي كه چشم هايم مي سوخت. برگشتم به حجره مدرسه خان و دراز كشيدم كه يك مرتبه به قلبم الهام شد كه اين طوري نبايد درس بخواني، روزي دو درس، يكي صبح و يكي بعدازظهر كافي است و با هر جان كندني بايد آن را ياد بگيرم. احساس كردم سوزش چشمم خوب شده با نشاط بلند شدم و همين شيوه را به كار بستم. شش ماه درس خواندم، كار به جايي رسيد كه پس از شش ماه، تدريس هم مي كردم و از همان زمان به بعد اين شيوه را به كار بستم، هم درس مي گفتم و هم درس مي خواندم و در همه امتحانات رايج حوزه با نمره عالي قبول مي شدم.»اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : شهرستان لنگرود در 60 كيلومتري رشت، در شرق استان گيلان واقع شده است. اين شهرستان به علت مزاياي فراوان (كوه و جلگه و دريا و جنگل و...) يكي از زيباترين و دلپذيرترين شهرهاي شمال ايران است.از لحاظ جغرافيايي، منطقه آبادي است كه امن و آرام و مطمئن بوده و روزيش به وفور از هر سو و مكاني فرا مي رسد و از لحاظ فرهنگي، شخصيت هاي فراواني را در دامن پُرمهر خود پرورش داده است كه شرح بسياري از آنان در كتب تراجم و رجال مفصل آمده

است. مرحوم آيت اللّه ممجّد در اين باره مي فرمود: «لنگرود در اوائل حكومت رضاخان، سه مدرسه علميه داشت؛ يكي در كنار مسجد جامع، يكي در كنار بقعه آقا سيد حسين كيا و سومي در كنار مسجد گلشن.در دوران رضاخان هر سه مدرسه را خراب كردند و به خانه روستا تبديل كردند و همه موقوفات مدرسه ها هم از بين رفت. لنگرود با اين كه شهر كوچكي بود امّا هفتاد، هشتاد عالم برجسته داشت كه بيش تر آنان، مجتهد مسلم بودند. رضاخان بيش تر علماي بزرگ اين شهر را به روستاها و اطراف تبعيد كرد و بعضي هم به شهرهاي بزرگ رفتند و بيش تر به لاهيجي و رشتي ملقّب شدند و به اين لقب شهرت يافتند. زيرا رشت و لاهيجان در آن زمان و هم اكنون نيز از شهرهاي بزرگ گيلان هستند و حتي بسياري از علماي رودسر، اشكور، املش و حتي تنكابن و رامسر، فاميلي آنان پسوند لاهيجي و رشتي داشت.»تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ عبدالله از سال 1319 تا 1325 براي ادامه تحصيل راهي مشهد شد و طي اين سالها تحصيلات خود را ادامه داد. در سال 1325 شمسي آيت اللّه ممجّد دوباره راهي حوزه علميه قم شد. در اين دوران، تحول در حوزه قم نسبت به گذشته چشم گيرتر بود. وي پس از ورود به حوزه علميه قم در امتحانات حوزه شركت جسته و در نزد مرحوم آيت اللّه حاج شيخ مرتضي حائري امتحان داده و معظم له در ذيل ورقه امتحاني ايشان نوشته بود: «آقاي ممجّد از عهده امتحان خوب برآمده و شايستگي تدريس دارد».خاطرات و وقايع تحصيل : به خاطر سخت گيري كارگزاران رضاخاني بر

حوزه قم و آزار و اذيت ها، مرحوم والدش پيشنهاد كرد: اگر بخواهي، مي تواني به حوزه مشهد بروي و در آن جا ادامه تحصيل بدهي.آيت اللّه ممجّد در اين باره مي گويد: «به ياد دارم پيش از عزيمت به مشهد مقدس، در لنگرود خدمت مرحوم والد بودم و عده اي ديگر هم حضور داشتند. به ايشان گفتم: آقا! من مشهد رفتم چقدر برايم شهريه خواهيد فرستاد. مرحوم والد از اين سخن من خيلي عصباني شد و گفت: من خيال مي كردم در اين مدت كه در قم تحصيل مي كردي، چيزي ياد گرفتي. معلوم شد چيزي نفهميدي؟ گفتم: آقا! من كه چيز بدي نگفتم! گفت: چطور؟ تو داري مي روي خدمت امام رضا (ع) ، امام واسطه فيض خداوند به مخلوقات است؛ آن وقت تو چشم طمع به من داري كه براي تو چقدر شهريه خواهم فرستاد! من چه كاره ام همه چيز آن جاست. آري ايشان درست مي گفت و من اشتباه كرده بودم».وقايع ميانسالي : حجة الاسلام عباسي - مدير حوزه علميه لنگرود به نگارنده فرمود: در سالي آقا در ماه رمضان در بيمارستان بستري بودند. يك شب به عيادت ايشان رفتم و ايشان تازه عمل جراحي نموده بودند. ديدم خيلي ناراحت است و اشك از ديدگانش جاري است؛ شروع كردم ايشان را دلداري دادن كه ان شاءاللّه عمل مهمي نيست، به زودي خوب مي شويد و دوباره مشغول تدريس خواهيد شد، ناراحت نباشيد؟ يك نگاهي به من كرد و فرمودند: ناراحتي من براي عمل جراحي نيست بلكه فردا شب، 19 ماه رمضان شب احياء و شب ضربت خوردن مولايمان علي (ع) است و من مي بايست در آن مراسم شركت مي كردم، در

حالي كه نمي دانم چه خطايي از من سرزده است كه دارم اين گونه تنبيه مي شوم. امسال از گريه كردن در عزاي آن حضرت محروم شده ام! و اين جملات را وقتي مي فرمود، اشك در صورتش جاري بود.زمان و علت فوت : آيت اللّه ممجّد لنگرودي در سال 1374 شمسي در حالي كه مشغول تدريس بود، دچار سكته مغزي شد و بعد از قريب به سه سال از اين بيماري در تاريخ 13 آبان 1376 در شهرستان لنگرود دار فاني را وداع گفت و با شركت انبوهي از مردم متدين لنگرود، علما ائمه جمعه و جماعات استان، تشييع و پيكر پاكش به قم انتقال يافت و بعد از نماز توسّط حضرت آيت اللّه آقاي بهجت - دامت بركاته - در قبرستان آيت اللّه حائري (قبرستان نو) در جوار قبر پدر بزرگوارش به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : آيت الله لنگرودي اشتغالات ديگري همچون حضور مستمر در شوراي روحانيت شهر، اعزام نيروهاي رزمنده به جبهه، سخنراني ها و شركت در محافل گوناگون مذهبي در سطح شهر و يا شهرهاي ديگر استان، لحظه اي از طلاب غافل نبود. او به طلاب درس خوان عشق مي ورزيد و همواره آنان را نصيحت مي كرد و از ضعف و سستي و از به هدر دادن عمر و نشاط جواني و غفلت از اين موقعيت استثنايي و خدادادي، آنان را بيم مي داد.فعاليتهاي آموزشي : مرحوم آيت اللّه ممجّد لنگرودي از سال 1319 تا سال 1325 در اين حوزه به تحصيل و تدريس اشتغال داشته است. خود وي در اين باره مي فرمايد:«من حدود شش سال در حوزه مشهد ماندم؛ در اين مدت، كار اصلي من،

تدريس بود. عده اي از طلبه ها خدمت آقا شيخ مجتبي قزويني رفته بودند كه درس مكاسب براي آنان شروع كند. ايشان گفته بود: اگر آقاي ممجّد هم در درس شركت كند، من براي شما مكاسب مي گويم. اينان پيش من آمدند و گفتند: آقا چنين گفته است. به اين آقايان عرض كردم اگر آقا براي من شوارق بگويد در مكاسب ايشان شركت مي كنم. آقا پذيرفت كه براي من شوارق بگويد و من هم در مكاسب ايشان شركت كردم.»(9)آيت اللّه ممجّد درس شوارق و قسمتي از مكاسب را در نزد آيت اللّه حاج شيخ مجتبي قزويني، و مابقي مكاسب را در نزد آيت اللّه حاج شيخ هاشم قزويني و جلد اول كفايه را در نزد آيت اللّه حاج شيخ علي اكبر نوقاني تلمّذ كرده و خود نيز لمعه را براي عده اي تدريس مي كردند. ورود معظم له به قم در سال 1325 شمسي بود كه تا سال 1345 شمسي به مدت 20 سال ادامه داشت. در اين دوران باشهريه ماهي صد تومان تدريس مي كرد. او در سال 1345 شمسي تا آخر عمر شريف شان در لنگرود ساكن و مشغول تدريس سطوح مختلف، تأليف، تربيت شاگرد، ارشاد و هدايت مردم و... بود.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ايت الله لنگرودي با كمك هاي متوليان مدرسه لنگرود حضرات آيات: فقيهي رشتي (ره) و سيد محمدحسين لنگرودي (مدّظله العالي) مدرسه را بازسازي و حجرات زيادي احداث كردند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : آيت الله ممجد لنگرودي از اوّل بناي سكونت در آن شهر را نداشتند و به علت مسائل پيش آمده و تأكيد فراوان بزرگاني همانند آيات عظام: گلپايگاني،

نجفي مرعشي و فقيهي رشتي كه معظم له تا آخر عمر در شهرستان لنگرود ماندند. او درباره هجرتش به لنگرود فرمود: «مرحوم آيت اللّه آقا شيخ يحيي ذكّي مدرسه اي را در لنگرود بنا كردند و بنده تابستان ها وقتي به لنگرود مي رفتم در همين مدرسه براي طلاب درسي را شروع مي كردم. يك سال ديدم طلبه ها خوب درس نمي خوانند و روش درستي در فراگيري ندارند تصميم گرفتم چهار ماهي بمانم و اينان را وادارم كه با روش درستي درس بخوانند؛ همين كار را كردم. شاگردان مدرسه را تا كتاب صمديه رساندم خواستم به قم برگردم، رفتم با متولّي مدرسه خداحافظي كنم. يكي از متديّنان در آن جا حضور داشت و ناراحت شد از اين كه من دارم مدرسه را با اين وضع ترك مي كنم و آن را به حال خود رها مي سازم. رو به من كرد و گفت: «آقاي ممجّد! من با هزينه خودم براي شما ماشين كرايه مي كنم و شما را به قم مي فرستم ولي شما جواب امام زمان(عج) را چه خواهي داد؟!» چنان اين سخن از سر سوز و اخلاص بود كه مرا به شدت منقلب كرد و هنوز هم هر وقت يادم مي آيد، گريه ام مي گيرد. از اين روي قول دادم يك سال ديگر هم بمانم تا وضع مدرسه سر و سامان بيابد.آرا و گرايشهاي خاص : حضرت آيت اللّه ممجّد (ره) يكي از استوانه هاي علمي استان به شمار مي رفت كه به برخي از ويژگي هاي آن استاد فرزانه اشاره مي كنم.1 - روش تدريس ايشان در زمان تصدّي شان، زبانزد عام و خاص بوده است.2 - شاگردان ايشان از جمله كساني بوده اند كه به ثمره و نتيجه خوبي

رسيده اند. موفقيت هايي كه اكنون خودم دارم، مرهون زحمات ايشان مي دانم.3 - ايشان هم مدرس بود و هم به منزله پدر و برادر طلبه. زيرا مسائل گوناگون يك طلبه را زير نظر داشت؛ در واقع هم مدرّس، هم مربّي و هم مشاور بود ايشان معتقد بود كه براي به نتيجه رسيدن يك طلبه بايد تا سطح به طور دقيق، روش خاصي را با استاد راهنما طي كرد.4 - ايشان از نظر علمي مسلط بر تدريس بودند، گاهي كتابهايي چون مكاسب را بدون مطالعه قبلي تدريس مي كردند... من مكاسب محرمه را در فصل تابستان كه در سپاه لنگرود مشغول بوده ام، پيش ايشان خوانده ام و اين نكته را در آن جا از ايشان ديدم.5 - ايشان براي پذيرش طلبه يك دوران آموزشي داشتند كه پس از آن دوران به او يا وليّ او تذكر مي دادند كه ايشان استعداد اين رشته تحصيلي را دارند يا نه؟ در صورت منفي بودن، رشته ديگري را كه وي استعداد و زمينه آن را داشته به او متذكر مي شد.6 - ايشان تأكيد داشتند هر طلبه اي كه مثلاً مشغول پايه دوم هست پايه اول را به ديگران تدريس نمايد.7 - سفارش و تأكيد فراوان به مباحثه كردن هر يك از دروس به صورت دو نفري يا سه نفري را داشتند.8 - سعي مي كرد شاگردان را ضمن آموزش قرآن و تجويد آن ها را با مباحث كلي مربوط به قرآن آشنا نمايند و هر روز اول صبح جلسه اي با همه طلاب در همه سطوح در زمينه قرآن داشتند؛ از آموخته هاي ادبي و نحوي طلاب در آن جلسه به صورت تجزيه و تركيب امتحان عملي مي گرفتند و آياتي

را در زمينه هاي گوناگون و مناسب و مورد نياز روز طلاب، براي آنان توضيح و تفسير مي كردند.9 - در ضمن تدريس دروس اصلي، درس اصلي تر از همه، يعني اخلاق را نيز خود به عهده داشتند و آن را در ضمن دروس مختلف به مناسبت هايي كه پيش مي آمد، مطرح مي كردند.10 - يكي از روش هاي بسيار جالب ايشان كه من در اين حد از كسي سراغ ندارم، نظارت دقيق و مستمر بر دروس و اخلاق طلاب بود. گاهي از شب ها به مدرسه سركشي مي كرد كه نكند طلاب مشكلاتي داشته باشند.11 - نقش ايشان در جبهه و جنگ ارادت و عشق به خاندان پيامبر (ص) : يكي از صفات برجسته و بارز آيت اللّه ممجّد)، عشق و اخلاص آن مرد بزرگ به خاندان عصمت و طهارت بود.آثار :شرح بر رسائل ، شرح بر مكاسب ، شرحي بر قوانين ، شرحي بر كفايه ، شرحي بر لمعتين

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1k

ممدوحي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن ممدوحي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت : ممدوحي كرمانشاهي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1318/1/1

زندگينامه علمي

تولد و دوران كودكي :

آيت الله ممدوحي در سال 1318 هجري شمسي در كرمانشاه در خانواده اي متدين و دانش دوست چشم به جهان گشود. پدرش به پيشه تجارت اشتغال داشت و خود، تا شرح لعمه را خوانده و بر آن مسلّط بود. خانه ايشان در كرمانشاه محل رفت و آمد روحانيان و علماء شهر بود.

دوران تحصيل :

آيت الله ممدوحي در هفت سالگي به دبستان رفت و پس از اتمام تحصيلات كلاسيك به تحصيل علوم ديني روي آورد،

امّا اين مسأله ابتدا با مخالفت خانواده اش رو به رو بود. از اين رو، وي چهل زيارت عاشورا در حالت ايستاده نذر كرد. عازم شدن او به قم در زماني بود كه بخشي از دروسِ دورۀ مقدمات را به پايان برده بود. در قم به تكميل دروس دورۀ مقدمات پرداخت و سپس به درس شرح لمعتين رفت . حجرۀ او در قم در مدرسه علميۀ حجتيه قرار داشت و شرط ورود به آن ، امتحان دادن شرح لمعه بود؛ امّا سفارش ويژه آيت الله العظمي سيد احمد زنجاني (ره ) باعث شد كه وي را بدون امتحان به آن مدرسه بپذيرند.

با پايان يافتن دورۀ سطح ، به درس خارج استادان برجستۀ دورۀ خود رفت و در كنار آن از تحصيل علوم عقل و حكمت نيز باز نماند و از شاگردان دروس عمومي و خصوصي علامه طباطبايي (ره ) به شمار مي آمد و مدت زيادي از وقت خود را به مباحثه ، دقت و ملازمه با استادان خود مي پرداخت كه باعث شد خاطرات بسياري از آن بزرگواران در سينه داشته باشد. همچنين در دروس اخلاق آن روزگار شركت ويژه داشت و از اين رهگذر، به تهذيب نفس و كسب ملكات فاضله مي پرداخت . او در اين سالها، از تدريس آنچه آموخته بود، دريغ نكرد برخي از كتب را بارها تدريس فرمود.

استادان و دوستان :

آيت الله ممدوحي در سالهاي تحصيل خود، محضر عالمان بسياري را درك كرد. او كه شرح لمعه را نزد «آيت الله ستوده» خوانده بود، براي خواندن كتاب مكاسب به درس «آيت الله مشكيني» رفت و رسائل را نزد «آيت الله نوري همداني» و «مرحوم آيت الله آذري قمي» و كفايه را خدمت «آيت

الله سلطاني» فرا گرفت . با اتمام دورۀ سطح و ورود به درس خارج ، در درس فقه مرحوم «محقق داماد» شركت كرد و مدت چهارده سال به درس آيت الله العظمي گلپايگاني (ره ) رفت و تا دو سال پيش از رحلت آن مرجع بزرگ ، در درس او حاضر مي شد. در اين سالها، براي تحصيل اصول فقه نيز به درس خارج «مرحوم ميرزا هاشم آملي» رفت و سالها از محضر او كسب فيض كرد.

آيت الله ممدوحي در سالهاي تحصيل خود، علوم عقلي و حكمت را نيز به خوبي فرا گرفت و مدتها در درس اسفار علامه عظيم الشأن سيد محمد حسين طباطبايي (ره ) حاضر مي شد. علاوه بر آن در جلسات خصوصي علامه كه در شبهاي پنج شنبه و جمعه تشكيل مي شد، شركت داشت و نيز از شيوۀ اخلاقي و برنامه هاي سير و سلوك او بهره هاي فراوان مي برد.

با رحلت علامه طباطبايي ، در درس اسفار و فصوص الحكم «آيت الله جوادي آملي» شركت نمود و بعدها به درس «آيت الله حسن زاده آملي» نيز مي رفت و از محضر اين دو عالم بزرگوار نيز به بهترين وجه استفاده مي نمود. آيت الله ممدوحي در سالهاي تحصيل خود با طلاب و فضلا مباحثه ، مرافقت و دوستي داشت كه از جمله آنان به آيت الله سيد محسن خرازي ، آيت الله رضا استادي و آقاي شيخ قدرت اللّه نجفي اشاره كرد. وي بسياري از دروس آموخته را با اين بزرگواران مباحثه مي نمود.

فعاليتهاي علمي و فرهنگي :

زندگي آيت الله ممدوحي سرشار از تلاشهاي علمي و فرهنگي است . اين عالم بزرگوار در سالهاي عمر خود بارها كتب درسي فقهي و اصولي تا سطح كفاية الاصول را تدريس كرده است و از اين رهگذر

شاگردان بسياري را تربيت نموده است ؛ امّا با توجه به نياز حوزه هاي علميه به آشنايي با علوم عقلي و با توجه به ضرورتهاي موجود در جهان اسلام و با سفارش آيت الله جوادي آملي ، به تدريس علوم عقلي روي آورده است و پس از بارها تدريس كتب بداية الحكمة و نهاية الحكمة علامه طباطبايي ، شرح اشارات ابن سينا و شرح منظومه سبزواري ، هم اكنون به تدريس كتاب اسفار مي پردازد. او چندي است به تدريس كتاب شريف توحيد صدوق با روش كارشناس و تحقيق در متن و انطباق با براهين فلسفي و كلامي اشتغال دارد.

آيت الله ممدوحي در طي اين سالها كتب فراواني را تأليف و به عالم اسلام ارزاني داشته است كه از آن ميان مي توان به شرح صحيفه سجاديه ، شرح نهج البلاغه ، شرح رسالة الولاية علامه طباطبايي ، رساله اي در علم امام ، حقوق اساسي ، انسان و جهان در شناخت مكتب اسلام ، اجتهاد و تقليد، حكمت حكومت فقيه و شرح رسالة الوجود كاشف الغطاء اشاره كرد. او بارها در مجامع عمومي و در شهرهاي گوناگون به سخنراني و تبليغ مباني اسلام و شيعه پرداخته است كه همواره با استقبال اقشار گوناگون ، به ويژه جوانان برومند رو به رو شده است .

فعاليتهاي سياسي :

آيت الله ممدوحي با نخستين بارقه هاي مبارزه با رژيم طاغوت ، به صف مبارزان پيوست و در طول ساليان حكومت خاندان پهلوي از هيچ تلاشي در راه مبارزه با آن حكومت خائن فروگذار نكرد كه بر اثر آن ، بارها مورد تعقيب و تهديد قرار گرفت . او همكاري خود با جامعه مدرسين حوزه علميه قم را از همان سالها آغاز كرد و در امور گوناگون به برنامه ريزي براي

مبارزه منسجم مي پرداخت . او در اماكن و شهرهاي گوناگون سخنرانيهاي تندي عليه رژيم شاه انجام مي داد كه گاه به دستگيري و بازداشت او مي انجاميد. علاوه بر آن ، آيت الله ممدوحي با شناخت هجمه هاي فرهنگي و ضرورت تلاش فرهنگي براي خنثي كردن شبهه هاي ماركسيسم و كمونيسم به تلاش براي آشنايي جوانان با مباني اسلام و نقد ديدگاههاي مكاتب التقاطي مي پرداخت .

آيت الله ممدوحي پس از انقلاب نيز به حمايت خود از امام (ره ) و رهبر معظم انقلاب ادامه داد و در مسائل گوناگون همواره مدافع انقلاب بود. او هم اكنون در قم به تدريس و تربيت شاگردان مكتب امام صادق (ع ) اشتغال دارد و چند سالي است كه به عنوان نماينده خبرگان رهبري از شهر كرمانشاه در مجلس خبرگان رهبري اشتغال دارد.

ايشان شرح زندگي خود را به طور مختصر چنين مي نگارد: اينجانب حسن ممدوحي پس از گذراندن 14 الي 15 سال درس خارج فقه و حدود 7 سال خارج اصول روي به تدريس متون عاليه از رسائل، كفايه و غيره آورده و چندين بار دوره هاي آن كتب علمي را در عرصه تدريس خود داشته ام. با اضافه تعليقه و حواشي بر تمامي كتب مزبور همزمان به تحصيل علوم عقلي (كلام، فلسفه، عرفان نظري) پرداخته و تمامي دوره هاي فلسفه مشاء و متعاليه را با طي كتب مرسوم به پايان رسانيده و سپس به تدريس جملگي آنها پرداختم و با تدريس و شرح و حواشي و تعليقه شاگردان توان مندي را بحمدالله به عرصه مسائل عقلي عرضه داشته ايم كه خود موجب گسترش فن عقلائي علوم حوزوي در نسل آتي حوزه علميه خواهد بود.

در حين اشتغال به

دروس فوق الذكر از تاليف و تصنيف خودداري نكرده و بيش از سي اثر علمي را به رشته تاليف و تحرير كشانده كه بعضي مطبوع و اكثر آنها غير مطبوع است و در طي دوران زندگي علمي خود به شغل ديگري هرگز مبادرت ننمودم و بلكه به خاطر پيشبرد دروس و استفاده بيشتر هم بحثان از مسافرت هاي بسياري عبادي تفريحي كه بحمدالله با دل و جان به تمام لوازم اين تضلع ملتزم شديم.

از اولين سالهاي تحصيلي پيوسته به تدريس اشتغال داشته از ادبيات و منطق و علوم بلاغي تا عالي ترين سطوح و سپس تدريس خارج فقه را مدتي شروع كرديم كه پس از مدتي روايات قيمه معجزه آسا كه در رابطه با عقائد و معارف توحيد صدوق بود با مراجعه شروح روائي موجود: شرح توحيد قاضي سعيد قمي، شرح بر اصول كافي آخوند ملاصدرا و مرآة العقول علامه مجلسي جملگي را به رشته بحث در آورديم كه همراه آن رسائل سبعه علامه طباطبايي: رسالة الانسان قبل الدنيا و الانسان بعد الدنيا و الانسان في الدنيا. رساله توحيديه: اسماء، صفات، وسائط، افعال را نيز به ضميمه آنها نموديم كه بحمدالله مجموعه اي بس عظيم فرآورده آن مباحث خواهد شد ان شاءالله. به اميد آنكه در آينده تدريس اين منابع عظيم علمي نيز در سلك دروس حوزوي در آمده و در پر بارتر شدن مكتب علمي حوزه اثر بسيار چشم گيري بگذارد.

حسن ممدوحي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت : ممدوحي كرمانشاهي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1318/1/1

تصوير بزرگتر

آدرس اينترنتي

پست الكترونيكي

: myname@site.com

بستن[X]زندگينامه علمي

تولد و دوران كودكي :

آيت الله ممدوحي در سال 1318 هجري شمسي در كرمانشاه در خانواده اي متدين و دانش دوست چشم به جهان گشود. پدرش به پيشه تجارت اشتغال داشت و خود، تا شرح لعمه را خوانده و بر آن مسلّط بود. خانه ايشان در كرمانشاه محل رفت و آمد روحانيان و علماء شهر بود.

دوران تحصيل :

آيت الله ممدوحي در هفت سالگي به دبستان رفت و پس از اتمام تحصيلات كلاسيك به تحصيل علوم ديني روي آورد، امّا اين مسأله ابتدا با مخالفت خانواده اش رو به رو بود. از اين رو، وي چهل زيارت عاشورا در حالت ايستاده نذر كرد. عازم شدن او به قم در زماني بود كه بخشي از دروسِ دورۀ مقدمات را به پايان برده بود. در قم به تكميل دروس دورۀ مقدمات پرداخت و سپس به درس شرح لمعتين رفت . حجرۀ او در قم در مدرسه علميۀ حجتيه قرار داشت و شرط ورود به آن ، امتحان دادن شرح لمعه بود؛ امّا سفارش ويژه آيت الله العظمي سيد احمد زنجاني (ره ) باعث شد كه وي را بدون امتحان به آن مدرسه بپذيرند.

با پايان يافتن دورۀ سطح ، به درس خارج استادان برجستۀ دورۀ خود رفت و در كنار آن از تحصيل علوم عقل و حكمت نيز باز نماند و از شاگردان دروس عمومي و خصوصي علامه طباطبايي (ره ) به شمار مي آمد و مدت زيادي از وقت خود را به مباحثه ، دقت و ملازمه با استادان خود مي پرداخت كه باعث شد خاطرات بسياري از آن بزرگواران در سينه داشته باشد. همچنين در دروس اخلاق آن روزگار شركت ويژه داشت و

از اين رهگذر، به تهذيب نفس و كسب ملكات فاضله مي پرداخت . او در اين سالها، از تدريس آنچه آموخته بود، دريغ نكرد برخي از كتب را بارها تدريس فرمود.

استادان و دوستان :

آيت الله ممدوحي در سالهاي تحصيل خود، محضر عالمان بسياري را درك كرد. او كه شرح لمعه را نزد «آيت الله ستوده» خوانده بود، براي خواندن كتاب مكاسب به درس «آيت الله مشكيني» رفت و رسائل را نزد «آيت الله نوري همداني» و «مرحوم آيت الله آذري قمي» و كفايه را خدمت «آيت الله سلطاني» فرا گرفت . با اتمام دورۀ سطح و ورود به درس خارج ، در درس فقه مرحوم «محقق داماد» شركت كرد و مدت چهارده سال به درس آيت الله العظمي گلپايگاني (ره ) رفت و تا دو سال پيش از رحلت آن مرجع بزرگ ، در درس او حاضر مي شد. در اين سالها، براي تحصيل اصول فقه نيز به درس خارج «مرحوم ميرزا هاشم آملي» رفت و سالها از محضر او كسب فيض كرد.

آيت الله ممدوحي در سالهاي تحصيل خود، علوم عقلي و حكمت را نيز به خوبي فرا گرفت و مدتها در درس اسفار علامه عظيم الشأن سيد محمد حسين طباطبايي (ره ) حاضر مي شد. علاوه بر آن در جلسات خصوصي علامه كه در شبهاي پنج شنبه و جمعه تشكيل مي شد، شركت داشت و نيز از شيوۀ اخلاقي و برنامه هاي سير و سلوك او بهره هاي فراوان مي برد.

با رحلت علامه طباطبايي ، در درس اسفار و فصوص الحكم «آيت الله جوادي آملي» شركت نمود و بعدها به درس «آيت الله حسن زاده آملي» نيز مي رفت و از محضر اين دو عالم بزرگوار نيز به بهترين وجه استفاده مي نمود. آيت الله ممدوحي در سالهاي

تحصيل خود با طلاب و فضلا مباحثه ، مرافقت و دوستي داشت كه از جمله آنان به آيت الله سيد محسن خرازي ، آيت الله رضا استادي و آقاي شيخ قدرت اللّه نجفي اشاره كرد. وي بسياري از دروس آموخته را با اين بزرگواران مباحثه مي نمود.

فعاليتهاي علمي و فرهنگي :

زندگي آيت الله ممدوحي سرشار از تلاشهاي علمي و فرهنگي است . اين عالم بزرگوار در سالهاي عمر خود بارها كتب درسي فقهي و اصولي تا سطح كفاية الاصول را تدريس كرده است و از اين رهگذر شاگردان بسياري را تربيت نموده است ؛ امّا با توجه به نياز حوزه هاي علميه به آشنايي با علوم عقلي و با توجه به ضرورتهاي موجود در جهان اسلام و با سفارش آيت الله جوادي آملي ، به تدريس علوم عقلي روي آورده است و پس از بارها تدريس كتب بداية الحكمة و نهاية الحكمة علامه طباطبايي ، شرح اشارات ابن سينا و شرح منظومه سبزواري ، هم اكنون به تدريس كتاب اسفار مي پردازد. او چندي است به تدريس كتاب شريف توحيد صدوق با روش كارشناس و تحقيق در متن و انطباق با براهين فلسفي و كلامي اشتغال دارد.

آيت الله ممدوحي در طي اين سالها كتب فراواني را تأليف و به عالم اسلام ارزاني داشته است كه از آن ميان مي توان به شرح صحيفه سجاديه ، شرح نهج البلاغه ، شرح رسالة الولاية علامه طباطبايي ، رساله اي در علم امام ، حقوق اساسي ، انسان و جهان در شناخت مكتب اسلام ، اجتهاد و تقليد، حكمت حكومت فقيه و شرح رسالة الوجود كاشف الغطاء اشاره كرد. او بارها در مجامع عمومي و در شهرهاي گوناگون به سخنراني و تبليغ مباني اسلام و شيعه پرداخته است كه همواره

با استقبال اقشار گوناگون ، به ويژه جوانان برومند رو به رو شده است .

فعاليتهاي سياسي :

آيت الله ممدوحي با نخستين بارقه هاي مبارزه با رژيم طاغوت ، به صف مبارزان پيوست و در طول ساليان حكومت خاندان پهلوي از هيچ تلاشي در راه مبارزه با آن حكومت خائن فروگذار نكرد كه بر اثر آن ، بارها مورد تعقيب و تهديد قرار گرفت . او همكاري خود با جامعه مدرسين حوزه علميه قم را از همان سالها آغاز كرد و در امور گوناگون به برنامه ريزي براي مبارزه منسجم مي پرداخت . او در اماكن و شهرهاي گوناگون سخنرانيهاي تندي عليه رژيم شاه انجام مي داد كه گاه به دستگيري و بازداشت او مي انجاميد. علاوه بر آن ، آيت الله ممدوحي با شناخت هجمه هاي فرهنگي و ضرورت تلاش فرهنگي براي خنثي كردن شبهه هاي ماركسيسم و كمونيسم به تلاش براي آشنايي جوانان با مباني اسلام و نقد ديدگاههاي مكاتب التقاطي مي پرداخت .

آيت الله ممدوحي پس از انقلاب نيز به حمايت خود از امام (ره ) و رهبر معظم انقلاب ادامه داد و در مسائل گوناگون همواره مدافع انقلاب بود. او هم اكنون در قم به تدريس و تربيت شاگردان مكتب امام صادق (ع ) اشتغال دارد و چند سالي است كه به عنوان نماينده خبرگان رهبري از شهر كرمانشاه در مجلس خبرگان رهبري اشتغال دارد.

ايشان شرح زندگي خود را به طور مختصر چنين مي نگارد: اينجانب حسن ممدوحي پس از گذراندن 14 الي 15 سال درس خارج فقه و حدود 7 سال خارج اصول روي به تدريس متون عاليه از رسائل، كفايه و غيره آورده و چندين بار دوره هاي آن كتب علمي را در عرصه تدريس خود داشته ام.

با اضافه تعليقه و حواشي بر تمامي كتب مزبور همزمان به تحصيل علوم عقلي (كلام، فلسفه، عرفان نظري) پرداخته و تمامي دوره هاي فلسفه مشاء و متعاليه را با طي كتب مرسوم به پايان رسانيده و سپس به تدريس جملگي آنها پرداختم و با تدريس و شرح و حواشي و تعليقه شاگردان توان مندي را بحمدالله به عرصه مسائل عقلي عرضه داشته ايم كه خود موجب گسترش فن عقلائي علوم حوزوي در نسل آتي حوزه علميه خواهد بود.

در حين اشتغال به دروس فوق الذكر از تاليف و تصنيف خودداري نكرده و بيش از سي اثر علمي را به رشته تاليف و تحرير كشانده كه بعضي مطبوع و اكثر آنها غير مطبوع است و در طي دوران زندگي علمي خود به شغل ديگري هرگز مبادرت ننمودم و بلكه به خاطر پيشبرد دروس و استفاده بيشتر هم بحثان از مسافرت هاي بسياري عبادي تفريحي كه بحمدالله با دل و جان به تمام لوازم اين تضلع ملتزم شديم.

از اولين سالهاي تحصيلي پيوسته به تدريس اشتغال داشته از ادبيات و منطق و علوم بلاغي تا عالي ترين سطوح و سپس تدريس خارج فقه را مدتي شروع كرديم كه پس از مدتي روايات قيمه معجزه آسا كه در رابطه با عقائد و معارف توحيد صدوق بود با مراجعه شروح روائي موجود: شرح توحيد قاضي سعيد قمي، شرح بر اصول كافي آخوند ملاصدرا و مرآة العقول علامه مجلسي جملگي را به رشته بحث در آورديم كه همراه آن رسائل سبعه علامه طباطبايي: رسالة الانسان قبل الدنيا و الانسان بعد الدنيا و الانسان في الدنيا. رساله توحيديه: اسماء، صفات، وسائط، افعال

را نيز به ضميمه آنها نموديم كه بحمدالله مجموعه اي بس عظيم فرآورده آن مباحث خواهد شد ان شاءالله. به اميد آنكه در آينده تدريس اين منابع عظيم علمي نيز در سلك دروس حوزوي در آمده و در پر بارتر شدن مكتب علمي حوزه اثر بسيار چشم گيري بگذارد.

مميز، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي مميز متولد 4/6/1315 تهران، ميدان مولوي و فرزند محمدعلي و خانم كوچك، سرانجام در شب ِ 4/8/1384 چشم از جهان گرافيكي خود فرو بست. جهاني كه خود ساخت و ساخت و به اتمام رساند. مرتضي مميز در سال 44 از دانشكده هنرهاي زيباي تهران فارغ التحصيل شد و سه سال بعد گواهينامه ي طراحي غرفه و ويترين و معماري خود را از مدرسه عالي هنرهاي تزييني ِ پاريس دريافت نمود. گفتني است دوره اخذ ليسانس مميز 11 سال به طول انجاميد و مميز در اين دوره به كارهاي مختلفي چون كار در آتليه گرافيكي و... مشغول بود. سيماي كاريش در اين دوره در آثار متعدد روي جلد و پوستر نمايان مي نمود. آثارش در اين زمان نگاهي نخبه گر و پيشرو داشت. همچنين درگيري هاي فكري مميز با نسل قديمي كه گرافيك را در آثاري خرد و همه فهم ِ لاله زار درك مي كردند باعث گرديد تا همواره با نظام گرافيكي ِ كم تواني در جامعه مواجه گردد كه در آن گرافيست، تكنيسين خوانده مي شد و اعتبار وي تنها به پول درك مي گرديد. شايد همين نظام كم توان باعث شد تا در سال 48 پيشنهاد ايجاد رشته گرافيك را به دانشكده ي هنرهاي زيبا بدهد. بنيانگذاري اين رشته براي دانشجويان هنر

باعث گرديد تا سيستم ناقص گرافيك كه بدست ناتوان(و يا كم توان) نقاشان اداره مي شد و مي رفت به سمت انحطاط برود، جان بگيرد و تلاشي را براي پا گرفتن در خشكزارِ اين سرزمين آغاز كند و در ادامه گرافيستهايي نوجو پديد آيند و برگ تازه اي از آثار گرافيك را بازگشايي نمايند.

تا اين زمان(1348) مرتضي مميز به غير از طراحي گرافيك براي كتابها و پوسترها، تلاشي را تحت عنوان مديرهنري در مجلاتي چون ايران آباد(39) كتاب و كيهان هفته(40و41)، فرهنگ(40) كاوش(42و43)، نگين(44) آغاز نمود. مجلاتي كه نحوه و سبك كاري مميز را در جامعه تثبيت و معرفي نموده است. آثار مميز در اين دوره در كتاب هفته به چنان پركاري و دوره ي خلاقي بدل مي گردد كه نام مميز را به عنوان گرافيستي مولف و كم نظير بر سر زبانها مي اندازد. همچنين ادامه كار مميز در نشريات فرهنگ و نگين، راه را براي ورود گرافيستهاي جوان و نوجوي دهه ي 40 مانند فرشيد مثقالي باز مي نمايد. آثار روي جلد مميز براي نشريه كتاب هفته نمونه هايي از چاپ (سيلك و ليتوگرافي) موفق و خلاقانه اي است كه ارزشهاي گرافيكي بسيار مفيدي را با خود به همراه دارد. تصويرسازي هاي درون كتاب نگاه نوجو و بي قرار او را كه كمي متاثر از آثار گرافيكي اروپاي شرق به خصوص لهستان و شوري سابق مي نمود را داراست. اين نگاه چنان از فيلتر مرتضي مميز گذشت كه تاثير آن را بر جريان گرافيك و آثار گرافيستها مي توان مشاهده نمود. روي جلدها در نگين و فرهنگ و زندگي نمونه ي برخورد خلاق

و گرافيكي با موضوعاتي چون مشاهير و ادبا مي باشد كه اگر چاپ نا مرغوب آن زمان را در دست پر خمير مميز، جذاب و حتي شاهكار بدانيم، كم بيجا نگفته ايم. در اين دوره، صنعت چاپي كه جاي چنداني براي مانورِ توناليته ها و رنگها ندارد با طراحي و شگردهاي مميز به دوره اي از كارهاي خلاق و متفاوت بدل گرديده است و راه را براي ورود آثارِ آوانگارد در گرافيك مي گشايد. مي بايست به ياد آوريم در اين دوره گرافيست از مرز برش كاغذ خود هم مطمئن نبودند و حاصل چاپ شده آثارشان معمولا فرق زيادي با نمونه طراحي شده داشته است ولي مميز با مصالحه، سعي در ايجاد فضاي كاري خلاق و پويا به نفع خويش مي نمايد. مميز در اين آثار به هيچ وجه گرفتار توليد آثاري صرفا ً تكنيكي نگرديده و همواره ابزار را در راه بيان ايده ها و افكارش به كار بست.

چندان مبالغه نخواهد بود اگر بگوييم واژگان گرافيكِ آكادميكِ امروز، عمري به اندازه ي مرتضي مميز دارد يا شايد بهتر بگوييم عمري وابسته ي به مرتضي مميز دارد. همچنين او از سال 48 تاكنون با تربيت خيل بسياري از دانشجويان گرافيك تاثير مثبتي بر ارتقاء و شناخت گرافيك در بين جامعه ي ايراني داشت. مميز علاوه بر دانشكده ي هنرهاي زيبا در دانشكده ي هنرهاي تزييني و دانشگاه فارابي نيز تدريس نمود و رييس انتخابي كميته هنرهاي تجسمي يونسكو در تهران بوده است. عضو International Advertising Association نيويورك تا سال 54 بوده است و از سال 56 تاكنون نيز يكي از اعضاي انجمن بين المللي طراحان

گرافيك محسوب مي گردد. علاوه بر اينها وي عضو موسس و رييس هيات مديره انجمن صنفي طراحان گرافيك ايران و مشاور هنري و داور چندين بينال و نمايشگاه در داخل و خارج از ايران محسوب مي گردد.

در ادامه فعاليت مرتضي مميز در دهه چهل، وي مدير هنري نشريات ِ فرهنگ و زندگي(48تا57)، رودكي(50 تا57)، سينما(53و54)، معماري و هنر ايران(66)، كلك(69تاكنون)، نگاه نو(70تا78)، شريف(72تا80)، تصوير(71)، Silk Road(73و74)، فصلنامه خاورميانه(73)، گفتگو(73تاكنون)، پيام امروز(73تا79)، زمان(73تا79) و جشنواره ي جهاني فيلم تهران(52تا56) نيز به شمار مي آيد.

در حوزه ي تئاتر نيز با آثار «ديكته و زاويه» نوشته غلامحسين ساعدي و كارگرداني رشيدي در سال47 آغاز به كار نمود و طراحي صحنه ي اين كار را بر عهده داشت و در ادامه طراحي صحنه هايي چون پرواربندان(ساعدي)، لئوكاديا(ژان آنوي- سمندريان)، واي بر مغلوب(ساعدي-رشيدي)، بازرس(گوگل-انتظامي) و...و همچنين طراح نورِ بازگشتي نيست(گلچهره سجاديه)، دندون طلا(داود ميرباقري) و... را خلق نموده است. او علاوه بر آثار پوستر فيلم مانند ستارخان(علي حاتمي)، طبيعت بي جان(سهراب شهيدثالث)، مادر(علي حاتمي)، هامون(داريوش مهرجويي) و... سه انيميشن كوتاه با عنوانهاي: آنكه عمل كرد و آنكه خيال بافت(50)، يك نقطه ي سبز(51) و سياه پرنده(52) را در پرونده خويش دارد. همچنين تصويرگر كتابهاي بسياري براي كودكان و نوجوانان محسوب مي شود كه مطرح ترين آنان مانند «اينك خورشيد» نگاهي بسيار خلاق و جذاب در مقوله تصوير دارد، نگاهي پويا به پديدآوري تصويرسازي كتاب كودك با مصالح تكرارشونده و درك مناسب از ويژگي هاي تصوير در خدمت متن. در تصاوير اين كتاب با استفاده از فنون دستگاه كپي تصاوير طراحي شده توسط خود مميز تكرار و كنار يكديگر كلاژ گرديده

است. آثار اين كتاب نشان از هوش بالاي طراح در گزينش و استفاده از تكنينك دارد. همچنين كتاب «قصه هاي قرآن» كه يكي از معروفترين آثار وي با تكنيك «اسكراچ برد» به حساب مي آيد راهي تازه در تهيه ي تصوير سياه و سفيدِ كتابهاي نوجوانان مي باشد. اتفاقي كه تاثير آن را در آثار تصويرگران هم نسل و بعد از خود به صورتي جدي مي توان پيدا نمود. تمام آثار چاپ شده و فعاليتهاي گذشته وي در اعتلاي گرافيك و گذر از «كم دانسته ها» موثر و توانا بوده است.

مرتضي مميز علاوه بر دهها عنوان مقاله، نقد و گفتگو، آثاري را در هيبت كتاب به طبع رسانيده است كه از جمله آنها مي توان طراحي و نقاشي( وزارت آموزش و پرورش-51)، Graphic art in iran(شوراي عالي فرهنگ و هنر-53)، طرح تزييني و نقشه كشي (وزارت آموزش و پرورش-54)، نشانه ها(چهاررنگ-62)، طراحي اعلان(ويلهم-1984-آلمان)، تصوير و تصور(اسپرك-68)، طراحي روي جلد(ماه ريز-80)، طراحي اعلان جلد2(مركز-81)، طراحي نشانه جلد2(ماه ريز-81) را ذكر نمود.

اگرچه در ساليان اخير چندان كار گرافيك نمي كرد و شايد بهتر بگوييم آثار چندان خوبي نداشت(آنطور كه مرتضي مميز را مي شناختيم) ولي در شكلي تازه (به قول قباد شيوا:) ديپلمات فرهنگي شده بود و سعي بسياري در تشكيل انجمن صنفي و ايجاد بستري براي حضور گرافيست ها از خود نشان داد كه نتايج آن در شكل گيري نهادهاي مختلف و گروههاي هنري مي توان جستجو كرد و فضاي راكد گرافيك با تك عنوان نشريه گرافيكي و يك بينال دست و پا شكسته را (به همراه هم نسلان ديگر) تبديل به جرياني از گروههاي مختلف

گرافيكي، بينالها و نمايشگاههاي متعدد نمود كه نياز است تا از طرف نسل حاظر ادامه يابد. جرياناتي چون بينال پوستر، نمايشگاه روي جلد كتاب، پوسترهاي تجربي و نمايشگاه تايپوگرافي و.... وي با برپايي و تشويق مجلات مختلف گرافيك و چاپ و معرفي هنرمندان و هنر گرافيك ايران به جهان راهي را به جوانمردي در زندگي طي نمود.

چندان مبالغه نخواهد بود اگر بگوييم واژگان گرافيكِ آكادميكِ امروز، عمري به اندازه ي مرتضي مميز دارد يا شايد بهتر بگوييم عمري وابسته ي به مرتضي مميز دارد. همچنين او از سال 48 تاكنون با تربيت خيل بسياري از دانشجويان گرافيك تاثير مثبتي بر ارتقاء و شناخت گرافيك در بين جامعه ي ايراني داشت. مميز علاوه بر دانشكده ي هنرهاي زيبا در دانشكده ي هنرهاي تزييني و دانشگاه فارابي نيز تدريس نمود و رييس انتخابي كميته هنرهاي تجسمي يونسكو در تهران بوده است. عضو International Advertising Association نيويورك تا سال 54 بوده است و از سال 56 تاكنون نيز يكي از اعضاي انجمن بين المللي طراحان گرافيك محسوب مي گردد. علاوه بر اينها وي عضو موسس و رييس هيات مديره انجمن صنفي طراحان گرافيك ايران و مشاور هنري و داور چندين بينال و نمايشگاه در داخل و خارج از ايران محسوب مي گردد.

در ادامه فعاليت مرتضي مميز در دهه چهل، وي مدير هنري نشريات ِ فرهنگ و زندگي(48تا57)، رودكي(50 تا57)، سينما(53و54)، معماري و هنر ايران(66)، كلك(69تاكنون)، نگاه نو(70تا78)، شريف(72تا80)، تصوير(71)، Silk Road(73و74)، فصلنامه خاورميانه(73)، گفتگو(73تاكنون)، پيام امروز(73تا79)، زمان(73تا79) و جشنواره ي جهاني فيلم تهران(52تا56) نيز به شمار مي آيد.

در حوزه ي تئاتر نيز با آثار «ديكته و زاويه» نوشته

غلامحسين ساعدي و كارگرداني رشيدي در سال47 آغاز به كار نمود و طراحي صحنه ي اين كار را بر عهده داشت و در ادامه طراحي صحنه هايي چون پرواربندان(ساعدي)، لئوكاديا(ژان آنوي- سمندريان)، واي بر مغلوب(ساعدي-رشيدي)، بازرس(گوگل-انتظامي) و...و همچنين طراح نورِ بازگشتي نيست(گلچهره سجاديه)، دندون طلا(داود ميرباقري) و... را خلق نموده است. او علاوه بر آثار پوستر فيلم مانند ستارخان(علي حاتمي)، طبيعت بي جان(سهراب شهيدثالث)، مادر(علي حاتمي)، هامون(داريوش مهرجويي) و... سه انيميشن كوتاه با عنوانهاي: آنكه عمل كرد و آنكه خيال بافت(50)، يك نقطه ي سبز(51) و سياه پرنده(52) را در پرونده خويش دارد. همچنين تصويرگر كتابهاي بسياري براي كودكان و نوجوانان محسوب مي شود كه مطرح ترين آنان مانند «اينك خورشيد» نگاهي بسيار خلاق و جذاب در مقوله تصوير دارد، نگاهي پويا به پديدآوري تصويرسازي كتاب كودك با مصالح تكرارشونده و درك مناسب از ويژگي هاي تصوير در خدمت متن. در تصاوير اين كتاب با استفاده از فنون دستگاه كپي تصاوير طراحي شده توسط خود مميز تكرار و كنار يكديگر كلاژ گرديده است. آثار اين كتاب نشان از هوش بالاي طراح در گزينش و استفاده از تكنينك دارد. همچنين كتاب «قصه هاي قرآن» كه يكي از معروفترين آثار وي با تكنيك «اسكراچ برد» به حساب مي آيد راهي تازه در تهيه ي تصوير سياه و سفيدِ كتابهاي نوجوانان مي باشد. اتفاقي كه تاثير آن را در آثار تصويرگران هم نسل و بعد از خود به صورتي جدي مي توان پيدا نمود. تمام آثار چاپ شده و فعاليتهاي گذشته وي در اعتلاي گرافيك و گذر از «كم دانسته ها» موثر و توانا بوده است.

مرتضي مميز علاوه

بر دهها عنوان مقاله، نقد و گفتگو، آثاري را در هيبت كتاب به طبع رسانيده است كه از جمله آنها مي توان طراحي و نقاشي( وزارت آموزش و پرورش-51)، Graphic art in iran(شوراي عالي فرهنگ و هنر-53)، طرح تزييني و نقشه كشي (وزارت آموزش و پرورش-54)، نشانه ها(چهاررنگ-62)، طراحي اعلان(ويلهم-1984-آلمان)، تصوير و تصور(اسپرك-68)، طراحي روي جلد(ماه ريز-80)، طراحي اعلان جلد2(مركز-81)، طراحي نشانه جلد2(ماه ريز-81) را ذكر نمود.

اگرچه در ساليان اخير چندان كار گرافيك نمي كرد و شايد بهتر بگوييم آثار چندان خوبي نداشت(آنطور كه مرتضي مميز را مي شناختيم) ولي در شكلي تازه (به قول قباد شيوا:) ديپلمات فرهنگي شده بود و سعي بسياري در تشكيل انجمن صنفي و ايجاد بستري براي حضور گرافيست ها از خود نشان داد كه نتايج آن در شكل گيري نهادهاي مختلف و گروههاي هنري مي توان جستجو كرد و فضاي راكد گرافيك با تك عنوان نشريه گرافيكي و يك بينال دست و پا شكسته را (به همراه هم نسلان ديگر) تبديل به جرياني از گروههاي مختلف گرافيكي، بينالها و نمايشگاههاي متعدد نمود كه نياز است تا از طرف نسل حاظر ادامه يابد. جرياناتي چون بينال پوستر، نمايشگاه روي جلد كتاب، پوسترهاي تجربي و نمايشگاه تايپوگرافي و.... وي با برپايي و تشويق مجلات مختلف گرافيك و چاپ و معرفي هنرمندان و هنر گرافيك ايران به جهان راهي را به جوانمردي در زندگي طي نمود

مميز در سال 1344 از دانشگاه تهران، دانشكده هنرهاي زيبا فارغ التحصيل شد و سه سال بعد گواهينامهٔ طراحي غرفه و ويترين و معماري خود را از مدرسه عالي هنرهاي تزيينيِ پاريس دريافت كرد. دوره اخذ ليسانس مميز

11 سال به طول انجاميد و مميز در اين دوره به كارهاي مختلفي چون كار در آتليه گرافيكي و... مشغول بود.

از دوستان بسيار صميمي و هم رشته ي او مي توان به آقاي محمود جهان پناه اشاره كرد. در سال 1348 پيشنهاد ايجاد رشته گرافيك را به دانشكده هنرهاي زيبا ارائه نمود. بنيانگذاري اين رشته براي دانشجويان هنر باعث گرديد تا سيستم ناقص گرافيك جان بگيرد و تلاشي را آغاز كند. تا اين سال مميز به غير از طراحي گرافيك براي كتاب ها و پوسترها، تلاشي را تحت عنوان مدير هنري در مجلاتي چون ايران آباد، كتاب هفته، كيهان هفته، فرهنگ، كاوش، نگين آغاز نمود. مجلاتي كه نحوه و سبك كاري مميز را در جامعه تثبيت و معرفي نموده است.

آثار مميز در اين دوره در كتاب هفته به چنان پركاري و دوره خلاقي بدل مي گردد كه نام مميز را به عنوان گرافيستي مولف و كم نظير بر سر زبانها مي اندازد. همچنين ادامه كار مميز در نشريات فرهنگ و نگين، راه را براي ورود گرافيستهاي جوان و نوجوي دههٔ 40 مانند فرشيد مثقالي باز كرد.

آثار روي جلد مميز براي نشريه كتاب هفته نمونه هايي از چاپ (سيلك و ليتوگرافي) موفق و خلاقانه اي است كه ارزشهاي گرافيكي بسيار مفيدي را با خود به همراه دارد. وي در همان سالها يكي ازمهم ترين اثر مدرن تاريخ معاصر را با طراحي چاقوهاي واژگون شكل داد. اثر چاقوهاي او اجتماعيترين اثر است كه از دهه 40 به بعد پديد آمده است.

مرتضي مميز در طول نيم قرن فعاليت هنري خود در ايران و عرصه هنر بين المللي، در احيا و ابداع هنر گرافيك در ايران و پيشبرد و گسترش فرهنگ ملي

و سنت هاي هنري نقش بارزي داشت. وي آذرماه سال 1383 به عنوان استاد برجستهٔ فرهنگستان هنر، در مراسمي، ازسوي سيدمحمد خاتمي (رئيس جمهور وقت) تجليل شد.

مميز در سالهاي پاياني عمر خويش با بيماري سرطان دست و پنجه نرم مي كرد و از 23 آبان ماه 1384 براي تازه ترين دور شيمي درماني، در بيمارستان آبان تهران بستري شده بود كه چند روز بعد حالش رو به وخامت نهاد و سرانجام در سن 69 سالگي روز شنبه پنجم آذر ماه 1384 برابر 26 نوامبر 2005 درگذشت. پيكر مرتضي مميز، هفتم آذرماه، تشييع و در باغبان كلا، واقع در كردان كرج، به خاك سپرده شد.

آيا مرتضي پدر گرافيك ايران است؟

«سال 48 يا 49 بود كه با پيشنهاد مرتضي، تغيير رشته دادم و از يك دانشجوي نقاشي، تبديل به دانشجو و استاد گرافيك رشته تازه تاسيس دانشكده هنر شدم»؛

اين جمله را محمد احصايي با يادآوري خاطراتش از مرتضي مميز در حالي بيان مي كند كه نم اشكي در چشمانش حلقه زده و گاهي ميان حرف هايش در توصيف مرتضي خان سكوت مي كند؛ سكوتي كه در پس آن، يادآوري خاطره هاي شيرين و تلخ گذشته او و ارتباطش با مرتضي خان نهفته است.بيان ديدگاه احصايي در بيان زواياي شخصيتي مرتضي خان از منظر تكنيك گرافيك و شخصيتي، شايد يكي از شفاف ترين نقطه نظرها درباره او باشد.مرتضي خان را نه امروز و ديروز بلكه بايد از خلال سال هايي به ياد آورد كه با كشيدن تابلوي «عروسي ونوس» به عنوان پايان نامه نقاشي ، پاي به عرصه حرفه اي مي گذارد؛ سال هايي كه به عنوان يك هنرمند پيشرو، چاقوهايي را در گلدان مي كارد.

يكي از دلايل ناميدن مرتضي با چنين لقبي، فعاليت هاي بسيار زياد او در تبيين راهكارهايي براي توضيح و توصيف

گرافيك در نگاه فرهنگي مديران دولتي بود.

تشكيل انجمن گرافيك و برگزاري دوسالانه ها و نمايشگاه هاي بين المللي گرافيك، بخشي از شكل گيري خود را مديون حضور مرتضي خان هستند. چندي پيش از درگذشت او به ديدارش رفته بوديم. هر چند شيمي درماني مي كرد اما با روحيه اي خوب، با تكيه بر عصاهاي آلومينيومي و پشتوانه عمري تلاش راسخ و استوار، خودش به استقبال ما آمد و پس از چند ساعت گفت و گو، تنها با يك جمله بدرقه مان كرد: «جوان يادت نرود اگر مصاحبه چاپ شد، چند نسخه از روزنامه را برايم بفرست...».

واسته اي كه هيچ گاه به سبب سهل انگاري ام اجرا نشد. روز خاكسپاري اش در دامنه تپه قبرستان يكي از توابع كردان، ترجيح دادم ميان آن سيل جمعيت سرگردان در نبود مرتضي خان، به جاي خواندن فاتحه، از او و يادش طلب بخشش كنم براي حقي كه به گردن من داشت.مرتضي خان رفت؛ يك سال است كه رفته. خيلي هايي را كه آن روز در كردان ديدم، شايد ديگر يادي از او نكنند اما خاطره اش حتي اگر در ذهن هايمان نباشد، در ميان طرح هاي او كه هر روز مي بينيم، روبه روي مان قرار دارد.

مرتضي مميز به رود مي ماند

بعضي آدمها به اخگر مي مانند؛ بعضي به تندر و رگبار؛ بعضي به درخت مي مانند يا كوه؛ مرتضي مميز به رود مي ماند.

حتي اگر پدر گرافيك ايران ناميده نشود، به رود مي ماند. نمي دانم چرا بعضي را خوش نمي آيد از اينكه اين لقب را به مرتضي مميز منسوب مي كنند. درست است كه محمد بهرامي و محمد جوادي پور قبل از مميز به گرافيك نوين پرداختند؛ درست است كه مدرسه هنرهاي تزئيني قبل از دانشگاه تهران رشته گرافيك را در

برنامه تدريس داشت و حتي اگر آيدين آغداشلو نخستين پوستر نو سينماي نوين ايران را كشيده باشد باز هم اين لقب برازنده مميز است، چرا كه تداوم و جريان داشتن است كه مهم است، و اين خاصيت رود است. حركتهاي تصادفي، منفرد و بگو حتي شاهكاري يكه، كافي نيست. نمي شود اين لقب را به جاي نيماي يوش به هوشنگ ايراني نسبت داد، چرا كه نوجويي و نو آوري پياپي است كه مهم است: نياز حرفه را درك كردن، مسيري تازه جست و جو كردن و يافتن و باز جريان داشتن، از هر شيب راهي سرازير شدن و روياندن.

اگر تعداد كارهايي را كه مميز در هر رشته طراحي و اجرا كرده به شمار نياوريم و فقط بعضي از آنها را ملاك گيريم، طراحيهاي متفكر و خلاق در هر يك از اين گزيده انگشت شمار حتي كافي است كه ذهن مدرن مميز را آشكار كند. اين شفافيت نمايان، خصلت رود است.

رشد كلاسهاي درس، تعداد شاگردان حرفه اي، بنيان گذاشتن رفتارهاي حرفه اي و صنفي و از همه مهم تر كسب اعتبار روز افزون براي حرفه گرافيك مديون حركتهاي آرام و گاه خروشان است. كدام خانواده است كه امروز يكي از اعضاي جوان آن به جاي دكتر و مهندس شدن نمي خواهد گرافيست شود؟ اين اعتبار قطعا از شائبه درآمد فراوان اين حرفه نيست. بلكه به سبب جايگاه اجتماعي آبرومندي است كه تلاشهاي مميز در ساختن آن سهم به سزايي دارد. سنگها را آرام صيقل دادن، ريشه ها را آب دادن، نهالها را درخت تناور كردن؛ اين خاصيت رود است.

گرافيك بعد از مميز: دعوا بر سر ارثيه

ي.... پدري

اگرحتي عده اي مرتضي مميز را به عنوان پدر گرافيك مدرن در ايران نپذيرند، بدون شك نمي توانند او را در رأس ساختارهاي اجتماعي و فعاليت هاي مدني طراحان گرافيك ايران ناديده بگيرند.

1. اغلب چارچوب هاي مدني در حوزه ي گرافيك در سه دهه ي گذشته به همت و هدايت مرتضي مميز شكل گرفته اند، جريان هاي هنري با مديريت يا حمايت او برگزارشده اند و سياست هاي كلان كشوري (همان اندكي كه سراغ داريم) با مشاوره ي او به سرانجام رسيده اند

2. به تعبير من و از منظري متفاوت «پدر گرافيك ايران» لقبي درخور شأن و مقام مرتضي مميز در گرافيك ايران است. سال ها حضور مميز در رأس گرافيك ايران وجهه اي پدرانه به او داده بود. مرتضي مميز گرافيك ايران را بر پايه ي نظام هاي پدرسالارانه هدايت مي كرد. اما نمي توان به راحتي در اين باره قضاوت كرد. شايد هدايت جامعه اي از اين دست و با اين كيفيت، به غير از اعمال هدايت هاي پدرسالارانه غيرممكن مي نمود. در واقع صحبت در اين باره ما را به جامعه شناسي جوامع و توده ها در ايران مي كشاند كه هم از حوصله ي بحث ما خارج است و هم از حوزه ي تخصص من. به هر تقدير فارغ از چرايي و چگونگي اش، فضاي گرافيك ايران در سه دهه ي گذشته در سايه ي مناسبات پدرسالارانه قرار داشته است

3.بدليل نقش محوري پدر، بنيان نظام هاي پدرسالارانه با رفتن او به خطر مي افتد. پس از او وارثان به سهم خواهي از ميراث پدر روي خواهند آورد و نزاع ها

و تفرقه ها شالوده ي جامعه را به خطر مي اندازد. اكنون مرتضي مميز پدر گرافيك ايران از ميان ما رفته است. درست از لحظه ي درگذشت مرتضي مميز، دندان تيزكردن ها براي تصاحب ارثيه پدري آشكار شد، اگرچه مدت ها پيش آغاز شده بود. آنها براي رسيدن به اهداف خود از جنازه ي مميز هم نگذشتند. اكنون ما شاهد اجتماع ازهم پاشيده ي طراحان گرافيك4 هستيم كه دو راه در پيش رو دارد: يا فرد ديگري را در جايگاه مميز قرار دهد و يا دست به تجربه ي ساختار جديدي در مديريت مدني طراحان بزند.

مورد اول در موقعيت كنوني منتفي به نظر مي رسد مگر آن كه اهرم هاي نه چندان مدني دست به كار اين امر شوند چراكه شخصي كه جامعيت و مقبوليت مميز را براي قرار گرفتن در چنين جايگاهي داشته باشد، وجود ندارد. مورد دوم دست كم به عنوان تجربه هاي مقدماتي يك نظام دموكراتيك مبتني بر همكاري هاي مدني محتمل تر به نظر مي رسد اگر چه نمي توان بر روي پا ايستادن اش را پيش بيني كرد.

اما بدون شك ادامه ي نزاع هاي جاه طلبانه درلايه هاي بالاي مديريت مدني طراحان گرافيك و مديريت فرهنگي كشور، بيشترين ضربه را به بدنه گرافيك ايران خواهد زد كه نهمين بينال گرافيك تهران جدي ترين و مهم ترين قرباني اين نزاع خواهد بود. نزاعي كه در آن سهم خواهي ها و قدرت طلبي هاي شخصي و جاه طلبي هاي كور به قيمت از بين رفتن بزرگ ترين اتفاق گرافيك ايران، حيثيت و اعتبار بين المللي و مهم تر از همه از هم

پاشيدگي اجتماع طراحان گرافيك ايران تمام خواهد شد.

اما نكته ي اميدواركننده شكل گيري روزافزون خرده نظام ها در آتليه ها و جمع هاي شخصي تر و كوچك تر است و همين طور گسترش رسانه ها و بسترهاي فعاليت هاي تئوريك و آكادميك كه زيرساخت هاي گرافيك ايران را تقويت خواهند كرد. اگرچه نظام هاي پدرسالارانه هم چنان در ايران جواب مي دهد، اما روز به روز با اقبال كمتري مواجه خواهند بود. اكنون شاهد شكل گيري گروه هاي متعددي در ميان طراحان جوان تر هستيم كه به شكل گيري نظام هاي مدني بزرگ تر كمك خواهند كرد. اگرچه بعضي از همين جمع هاي كوچك هنوز در سايه ي رفتارهاي پدرسالارانه هدايت مي شوند اما بدون شك نمي توان يك شبه انتظار دگرگوني نظام هاي فكري و اجتماعي را داشت ولي مي توان به تغييرات تدريجي اميدوار بود.

نسل جديد با فعاليت هاي جمعي و گروهي بيشتر خو گرفته اند و توانايي بيشتري در تبديل فضاي رقابت مبتني بر قدرت خواهي به فضاي همكاري و رشد جمعي دارند. سطح سواد عمومي بالا رفته است و ديگر نمي توان به اداره ي اجتماع جوانان با روش هاي سنتي و پدرسالارانه اميدوار بود. فضاي مجازي اينترنت بستر مناسبي براي تجربه هاي گروهي و جمعي نسل جديد بوده است و توسعه و همگاني شدن نظام هاي اطلاع رساني به گسترش ساختارهاي دموكراتيك كمك كرده است. بدون شك آنهايي كه به دنبال جاه طلبي ها و منفعت هاي شخصي به اهرم هاي سنتي حفظ قدرت روي مي آورند به آينده خواهند باخت. آينده متعلق به كساني است كه دوستي هاي گسترده

تر و همكاري هاي جدي تري داشته باشند و موفقيت خود را در گروي رشد جمعي ببينند.

حرف آخر

1- «پدر گرافيك» از آن جايي كه عبارتي استعاري و مبهم است، به طبع محل تفسيرهاي متعدد است، اما مي توان با توجه به سندها و ملاحظات تاريخي قضاوت دقيق تر و قابل استنادي از جايگاه مميز در گرافيك ايران بدست آورد.

2-برخي از فعاليت هاي اجتماعي مرتضي مميز از اين قرار است:

باني رشته ي گرافيك در دانشكده هنرهاي زيبا، دانشگاه تهران، 1348/ باني و دبير اجرايي بينال هنري گرافيك آسيا، 56-58/ عضو انجمن بين المللي طراحان گرافيك، 1356-1384/ باني بينال هنر گرافيك ايران، 66/ رئيس هيأت مديره ي انجمن صنفي طراحان گرافيك ايران، 76-84 و ...

3- در اين جا تذكر دو نكته ضروري مي رسد. اول اين كه منظور من از به كار بردن واژه ي نظام پدرسالارانه، ارزش گذاري يك منش فردي نيست بلكه تعريف يك مكانيزم كنترل اجتماعي است. و دوم اينكه اگر به شرح و بسط مناسبات پدرسالارانه در گرافيك ايران نپرداختم از آن جهت است كه بدليل عرف كلاسيك حاكم بر مناسبات حرفه اي در ايران، كمتر در جايي به صورت مكتوب به موضوعاتي از اين دست پرداخته شده است و استناد من بيشتر به نقل قول هاي شفاهي و بررسي جريان هاي سه دهه ي اخير حوزه ي گرافيك است. جالب اين كه در ميان اين قحط الرجالي بهترين اسناد مكتوب همه خود به دست مميز نگاشته شده اند، به همين دليل مجموعه مقالات مرتضي مميز، خود معتبرترين سند مكتوب براي نقد گرافيك ايران است.

منادي زاده، داوود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى،

دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

منافي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1279.

درگذشت: 1369.

از احمد منافى كتابى در خصوص اخلاق اسلامى و عرفان بر جاى مانده است: گنجينه ى معارف (از مذاكرات احمد منافى، تهيه و تنظيم كاظم كاظم زاده ايرانشهر، تهران، 1364).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منتجب نيا، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول منتجب نيا

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1324/4/22

زندگينامه علمي

رسول منتجب نيا مشهور به «منتجب» متولد 22 تيرماه 1324 شمسي در شيراز در خانواده اي مذهبي و از نظر اقتصادي در سطح متوسط رشد و نمو نمود. وي پس از پايان مقطع ابتدايي همزمان با خواندن دروس دبيرستاني وارد حوزه علميه شيراز شد و حدود 2/5 سال در مدارس آقا بابخان مقيمه و امامزاده ابراهيم شيراز نزد اساتيد و علماء معروف تا بخشي از شرح لمعه شهيدين، تلمذ كرد و در سال 44 به حوزه علميه قم عزيمت نمود و ما بقي دروس سطح را تا پايان مكاسب شيخ انصاري و كفاتين آخوند خراساني نزد مدرسان بزرگ قم چون حضرات آيات آقايان: «خزعلي»، «نوري همداني»، «فاضل لنكراني»، «جعفر سبحاني» و «مكارم شيرازي» به اتمام رساند و جمعا طي 4/5 سال كليه كتابها و دروس سطح را نزد اساتيد تلمذ نمود و سرانجام در امتحان عمومي حوزه علميه قم شركت و موفقيت خوبي كسب كرد.

از سال 46 وارد دوره درس خارج فقه و اصول گرديد و حدود 9 سال شركت در درس اساتيد بزرگي از قبيل آيات عظام: «نجفي مرعشي»، «مكارم شيرازي»، «آقا مرتضي حائري يزدي»، «محقق داماد»، «اراكي»، «هاشم آملي» و «وحيد خراساني» موفق به رسيدن به مرتبه اجتهاد شد و علاوه بر شركت در امتحان خارج مديريت حوزه و كسب

موفقيت از سه تن از مراجع عظيم الشان اجازه اجتهاد دريافت نمود. او همزمان با تدريس و تلمذ در مكتب اساتيد بزرگ همواره به تدريس طلاب اشتغال داشت.

فلسفه اسلامي «منظومه حاج ملاهادي سبزواري» و بخشي از اسفار اربعه «صدرالمتالهين» را نزد اساتيد عاليقدر چون حضرات آيات: آقاي يحيي انصاري شيرازي، آقاي مفتح و آقاي مطهري تلمذ كرد. وي در سال 70 با شركت در امتحانات عمومي و تخصصي وزارت علوم تحقيقات و فن آوري «خبرگان بدون مدرك» و كسب موفقيت در مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا، در سال 82 پس از توفيق در امتحان دكتراي تخصصي با موفقيت هيئت مميزي مركزي، نسبت به تهيه رساله دكتري تحت عنوان «خيار تبعضي صفقه در معاملات معاوضي» اقدام و در سال 84 با طرح و دفاع آن نزد داوران هيئت مميزي موفق به اخذ مدرك دكتري «استاد ياري» در فقه و اصول گرديد. وي از سال 74 به عضويت رسمي هيئت علمي دانشگاه شاهد در آمد و هم اكنون مديريت گروه فقه و اصول آن دانشگاه را بر عهده دارد.

سوابق مبارزاتي:

او از سال 40 با افكار و انديشه هاي انقلابي امام خميني (ره) آشنا شد و همواره در جلسات انقلابيون شيراز چون حضرات آيات: دستغيب و محلاتي شركت مي كرد و در راهپيمايي عظيم 15 خرداد 42 شيراز حضور فعال داشت. و پس از آن همچنان در جرگه طلاب انقلابي و مبارز قلمداد مي شد و بدين جهت بارها به ساواك و شهرباني شيراز، فيروزآباد، داراب و قم احضار و مورد بازجويي و تهديد قرار گرفت.

از سال 55 به دستور وكيل تام الاختيار امام خميني (ره) مرحوم

حاج پسنديده به شهر خمين زادگاه امام مهاجرت كرد و بلافاصله نماز جمعه را با شمشير برهنه اقامه كرد و آن شهر را به صورت كانون انقلاب و تجمع و هدايت نيروهاي انقلابي شهرستانها و استانهاي مجاور در آورد. بارها او را دستگير كرده و به زندان خمين و اراك انداختند و نيز او را ممنوع المنبر نموده و به تبعيد به يكي از نقاط دور دست كشور محكوم كردند و سرانجام در اوائل سال 57 يكي از ماموران ساواك را جهت ترور و انتقال او به خمين اعزام كردند كه در يك اقدام تروريستي يكي از روحانيون قم را به جاي او هدف گلوله قرار داد.

با كشف اين توطئه، حدود 5 ماه متواري و مخفي بود و در عين حال با لباس مبدل و نام مستعار در تهران و شيراز به سخنراني و اداره جلسات توجيهي و آموزشي نيروهاي انقلاب مي پرداخت و پس از قيام يكپارچه مردم خمين و تحصن چند شبانه روز جلوي فرماندراي، رژيم شاه ناچار به تسليم در برابر مردم و موافقت با بازگشت او به خمين گرديد. او تا پيروزي انقلاب در خمين به هدايت انقلابيون و مديريت جريان انقلاب پرداخت.

در سال 57 در كنار ساير علماء و انقلابيون در تحصن دانشگاه تهران شركت داشت و در مراسم استقبال از حضرت امام (ره) با جمع عظيمي از مردم خمين حضور يافت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي تا اواخر سال 58، مسئوليت عالي نهادها و جريانات انقلابي منطقه را عهده دار بود و نماز جمعه را همچنان اقامه مي كرد، و با كسب اجازه از امام خميني (ره)

به قم مراجعت كرد. و پس از كمتر از يكماه اقامت به دستور امام به پايگاه وحدتي دزفول جهت اقامه نماز جمعه، مديريت امور فرهنگي و قايي نيروهاي مسلح منطقه عزيمت نمود. او از اواخر 58 تا اوايل سال 60 در آن منطقه انجام وظيفه كرد و در آغاز جنگ تحميلي، حضوري فعال و مؤثر در امور مختلف جنگ داشت و پس از اختلاف شديد او با بني صدر به تهران مراجعت نمود.

مسئوليتهاي او:

علاوه بر نمايندگي حضرت امام (ره) در خمين و دزفول، پس از واقعه دردناك 7 تير به دعوت مردم انديمشك و شوش كانديداي نمايندگي مردم آن منطقه در مجلس شد و بدين ترتيب دوره اول مجلس را به انجام وظيفه نمايندگي آن مردم جنگ زده و مظلوم پرداخت. براي دوره دوم نمايندگي به دعوت علماء، نخبگان و مردم شيراز كانديداي زادگاه خود شد و دوره دوم و سوم را به انجام وظيفه نمايندگي مجلس پرداخت. او در دوران دفاع مقدس مسئوليتهاي مهمي از امور جنگ چون: رياست كميسيون امور دفاعي، مسئوليت دفتر مشاورت حضرت امام (ره) در منطقه خليج فارس، قائم مقام ستاد قرارگاه خاتم و ستاد كل پدافند و ... را بر عهده داشت.

سال 67 به حكم حضرت امام خميني (ره) به نمايندگي ايشان در شهرباني كل كشور منصوب گرديد كه تا سال 70 يعني زمان ادغام نيروهاي انتظامي اين وظيفه را از سوي مقام معظم رهبري عهده دار بود و در سال 68 به نمايندگي ولي فقيه در انجمن اسلامي معلمان ايران منصوب شد. و در دورا ن رياست جمهوري حجت الاسلام و المسلمين آقاي خاتمي، سمت مشاورت رياست جمهوري

را بر عهده داشت.

فعاليت سياسي و تشكيلاتي:

او از آغاز حزب جمهوري اسلامي به عضويت آن تشكل در آمد و سپس در كنگره اول حزب به عنوان عضو ذخيره شوراي مركزي حزب انتخاب شد و علاوه بر آن مسئوليت واحد روحانيت حزب به او واگذار گرديد. در سال 66 و آغاز تشكيل مجمع روحانيون مبارز به عضويت هيئت مؤسس و شوراي مركزي آن تشكيلات در آمد. و از ابتداي تاسيس حزب اعتماد ملي، تاكنون به عنوان عضو هيئت مؤسس و شوراي مركزي و قائم مقام دبير كل حزب، به وظايف تشكيلاتي خود مي پردازد.

فعاليت هاي فرهنگي:

وي حدود 40 سال سابقه تدريس در حوزه هاي علميه و دانشگاههاي كشور را دارد و طي دوران تحصيل، مبارزه، مسئوليت خود تا امروز همواره به فعاليت فرهنگي تبليغي ادامه داده و به تربيت جوانان مي پردازد، پايگاه فعاليت فرهنگي او عمدتا در مسجد امام جعفر صادق (ع) و واحدهاي مختلف تابعه آن و نيز در سطح جامعه و به ويژه دانشگاههاي كشور متمركز مي باشد.

فعاليت هاي تحقيقي و پژوهشي منتجب نيا:

او تاكنون كتابهاي: (اصول فقه و مباني حقوق اسلام)، (جمال شريعت) و (خاطرات انقلاب) را تاليف و منتشر نموده است و كتابهاي: (خرافه ستيزي) و ( آموزه هاي وحياني) و رساله دكتراي تخصصي او زير چاپ مي باشد و چند كتاب ديگر او در دست تاليف است. وي مقالات علمي پژوهشي متعددي را تهيه و تاليف و در مجلات علمي پژوهشي و يا اجتماعي منتشر كرده و بسياري از مقالات او در كنگره بين المللي و يا سراسري كشور قرائت شده است و هم اكنون چند طرح پژوهشي كارساز و

ارزشمند را در دست اجرا دارد.

منتجب الدين رازي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(504- بعد از 585 ق)، عالم امامى، فقيه، حافظ و محدث. معروف به شيخ منتجب الدين. نسبش به على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى مى رسد. لذا به ابن بابويه رازى نيز مشهور است. در خانواده ى علم و تقوا نشو و نما يافت. ابتدا در شهر رى نزد استادان آنجا و هر استادى كه از رى مى گذشت به طلب حديث پرداخت. در مقدمه «الفهرست» براى او يكصد و چهل و شش استاد ذكر شده است. او از معاصران ابن شهر آشوب و ابن ادريس حلى مى باشد. پدرش، شيخ ابوالقاسم عبيداللَّه، و شيخ ابوالفتوح رازى و سيد مرتضى رازى و سيد فضل اللَّه راوندى و شيخ ابوعلى طبرسى و سيد ذوالفقار بن محمد حسينى مروزى از مشايخ روايت او بودند. وى به واسطه ى استادش، سيد ذوالفقار حسينى مروزى، از شيخ طوسى و سيد مرتضى علم الهدى و نيز به واسطه ى پدرش، از اجداد خود، از جد عالى خود على ابن بابويه روايت نموده است. امام الدين عبدالكريم رافعى قزوينى، صاحب «التدوين»، از علماى بزرگ عامه، و شيخ برهان الدين محمد حمدانى قزوينى و مجدالدين ابوالمجد محمد بن حسين قزوينى و ابوموسى مدينى محمد بن عمر اصفهانى از شاگردان وى بودند و از وى روايت كرده اند. خواجه نصير طوسى از طريق شيخ برهان الدين محمد حمدانى قزوينى و مجدالدين ابوالمجد محمد بن حسين قزوينى و ابوموسى مدينى محمد بن عمر اصفهانى از او روايت كرده است. رافعى سال وفات وى را پس از 585 ق ذكر كرده است. از آثارش: «الفهرس» يا «فهرست اسماء علماء الشيعة و مصنفيهم»، كه به «فهرست منتجب الدين» معروف است، و در ذكر

علماى اماميه از زمان شيخ طوسى تا روزگار مؤلف مى باشد؛ كتاب «الاربعين عن الاربعين من الاربعين فى فضائل اميرالمؤمنين (ع)»، كه در «الذريعه» به صورت «الاربعون حديثا من الاربعين عن الاربعين» آمده؛ «تاريخ الرى»؛ رساله «العصرة»، در احكام صلاة و قضا كه نسبت اين كتاب به وى محقق نيست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (125/ 5)، اعيان الشيعه (287 -286/ 8)، التدوين (224 -219/ 3)، الذريعه (396 -395/ 16 ،367/ 3 ،434 -433/ 1)، روضات الجنات (309 -304/ 4)، رياض العلماء (149 -140/ 4)، ريحانه (11 -9 / 6 ،395/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 196/ 6)، فوائد الرضويه (313 -309)، فهرست منتجب الدين (49 -5)، الكنى و الالقاب (210 -209/ 3)، لغت نامه (ذيل/ على قمى)، معجم رجال الحديث (87/ 12)، معجم المؤلفين (144/ 7).

منتجب الدين علي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حر عاملى در كتاب امل الآمل گويد: وى مردى فاضل و عالم و ثقة و صدوق و محدث و حافظ بوده و روايت بسيار نموده و علامه است كتاب فهرست كه در مقدمه اجازاة بحارالانوار بطبع رسيده و نگارنده هم تعليقاتى بر آن نوشته ام از تأليفات ارزنده اوست و نيز در كتاب «فضائل اميرالمؤمنين» عليه السلام و غير از اين تأليفات.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

منتظر قائم، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي منتظر قائم

محل تولد : فردوس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

الف) دورس حوزوى

تابستان 1351 براي يادگيري عربي به سبك حوزوي وارد مدرسه مصلي (حوزه علميه يزد) شدم و آبان همان سال به قم آمدم. در مدرسه علميه منتظريه (حقاني) به تحصيل مشغول شدم. تحصيل را تا پايان سال تحصيلي 57 _ 56 ادامه دادم و اوايل سال تحصيلي 58 _ 57 با تعطيلي مدرسه حقاني به امور ديگر پرداختم. آبان سال 1361 به حوزه علميه قم برگشتم و به تحصيل دروس سطح پرداختم.

از سال تحصيلي 62 _ 1361 تا پايان سال تحصيلي 66 _ 1365 به تحصيل شرح لمعه، رسائل، مكاسب و كفايه پرداختم. از سال تحصيلي 66 _ 1365 درس خارج فقه و اصول شركت كردم و تا سال 74 _ 1373 ادامه دادم. از سال 71 _ 1370 تدريس در دانشگاه را شروع كردم و تاكنون ادامه دارد. چند سال نيز در «جامعة الزهراء» و «دانشكده هدي» تدريس كردم.

ب) دروس كلاسيك

دوره شش ساله دبستان (نظام قديم) را در يزد در مدرسه تعليمات اسلامي رمضاني (از سال تحصيلي 44 _ 1343 تا آخر سال تحصيلي

49 _ 1348) گذراندم. دو سال اول دبيرستان را در يزد در مدرسه تعليمات اسلامي «مروج» از سال تحصيلي 50 _ 1349 تا آخر سال تحصيلي 51 _ 1350 بودم. سال سوم تا ششم دبيرستان (نظام قديم) 53 _ 1352 تا آخر سال تحصيلي 57 _ 1356 در قم به صورت متفرقه در رشته ادبي خواندم.

در سال 58 _ 1357 در دانشگاه تهران، دانشكده ادبيات و علوم انسانى، رشته «فلسفه غرب» قبول شدم و بهمن 1364 با معدل 3/18 فارغ التحصيل شدم. در سال 68 _ 1367 در رشته «الهيات و معارف اسلامي» در مقطع كارشناسي ارشد پذيرفته شدم و در شهريور 1371 با معدل 65/17 مدرك كارشناسي ارشد را از دانشگاه قم گرفتم. پايان نامه ام ترجمه بخشي از كتاب J.L.mak با عنوان: «The miracle of theilm» بود كه با نمره 19 پذيرفته شد. زمستان سال 1384 در امتحان زبان عمومي و ارديبهشت سال بعد در بقيه امتحان هاي رشته «فقه و مباني حقوق» دانشكده الهيات دانشگاه تهران در مقطع دكتري شركت كردم و قبول شدم و از سال 85 تاكنون به تحصيل مشغولم.

ج) تدريس

تدريس در دانشگاه را از سال تحصيلي 71 _ 1370 در دانشگاه علامه شروع كردم. سال بعد در دانشگاه تربيت معلم درس گرفتم. از سال 73 _ 1372 تدريس در دانشكده «علوم قضايي و خدمات اداري» را شروع كردم. سال 1374 عضوت هيأت علمي اين دانشكده شدم و با رتبه مربي تاكنون مشغول تدريسم. در طول اين مدت، چندين سال در جامعة الزهراء و دانشكده هدي دانشگاه قم نيز تدريس داشته ام.

منتظري مقدم، حامد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حامد منتظري مقدم

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت

: ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حامد منتظري مقدم متولد شهر مقدس قم در سال 1349؛ تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در روستاهاي عارفي و حايري و مدرسه راهنمايي قطب راوندي (شهرقم) گذراندم.عموماً دانش آموز ممتاز بودم و به خوبي آموختم كه براي موفقيت در تحصيل بايد بسيار زحمت كشيد و درس خواند.

در سال 1365، پس از كسب قبولي در سال اول دبيرستان رشته علوم تجربي از دبيرستان انصراف دادم و وارد حوزه علميه قم شدم. آمدنم به حوزه، هم متاثر از فضاي مذهبي قم بود و هم بدين جهت بود كه در اساس، خاندان و خويشان من اهل علم هستند و در كسوت روحانيت.

در تحصيلات حوزوي از محضر استادان بسيار ارجمندي بهره مند شدم؛ در مقطع ادبيات، استادان: زيبايي نژاد، عرفان و عليدوست. در مقطع سطح، استادان: قاضي زاده، اشتهاردي، پاياني، وجداني، محامي، نكونام، حسيني بوشهري و محمدي. درس خارج، استاد علامه «جوادي آملي» (ذكر اساتيد در اينجا، به ترتيب استفاده از محضرشان بوده است).

تحصيلات حوزوي را در مدرسه مباركه رضويه آغاز كردم. در آن دوران، در آن مدرسه در اجراي مقررات سخت گيري نمي شد و طلاب در يك فضاي پر نشاط رشد مي كردند؛ چنان كه به ابتكار و اهتمام برخي از دوستان در تابستان ها، اردوهاي بسيار مفيد علمي برگزار مي شد كه هم درس بود و هم ... .

در همان مدرسه، دوستان بسيار عزيزي يافتم؛ درس خوان و با تقوي و متعهد. بيشتر از همه، هم مباحثه عزيزم جناب آقاي دكتر «محمد جواد توكلي» كه تا پايان سطح با هم بوديم و بعداً رشته

هاي تخصصي مان از هم جدا شد، من مسير «تاريخ» را در پيش گرفتم و او در «اقتصاد» به راه افتاد و اكنون در كشور هلند، مشغول به تدوين پايان نامه دكتري است.

مسير زندگي تحصيلي ام چنين بود كه در كنار فراگيري علوم حوزوي، به طور آزاد، مقطع دبيرستان را به اتمام رساندم و در سال 1370 در رشته «فرهنگ و ادب» ديپلم گرفتم. همچنين در سال 1369 وارد موسسه در راه حق شدم. بخش آموزش آن موسسه، بعدا در قالب موسسه اي جديد التاسيس به نام «موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره)» به رياست حضرت استاد علامه «مصباح يزدي» تداوم يافت و من از همين موسسه جديد در سال 1373 مدرك كارشناسي رشته «الهيات و معارف اسلامي» را اخذ كردم.

سپس در سال 1374 فصل مهمي در زندگي علمي من گشوده شد و در موسسه ياد شده به تحصيل در رشته تخصصي «تاريخ»، مقطع كارشناسي ارشد پرداختم. در سال 1379 از مقطع اخير فارغ التحصيل و همان سال در موسسه مزبور، در مقطع دكتري رشته «تاريخ اسلام» مشغول به تحصيل شدم. اكنون پس از گذراندن واحدهاي آموزشي به تدوين پايان نامه دكتري اشتغال دارم.

هم زمان با تحصيل در رشته تاريخ، توفيق به انجام تدريس، تحقيق و تاليف نيز يافتم. در همكاري با مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، مجموعه تلويزيوني «تنهاترين سردار» را نقد كردم. همچنين حدود 20 مقاله علمي تاليف كردم. افزون بر اين، پايان نامه كارشناسي ارشد خود را پس از تكميل، با عنوان: «بررسي تاريخ صلح هاي پيامبر (ص)» در تابستان 1383 به چاپ رساندم كه اين كتاب، در جشنواره دانشجويي

1384 ممتاز شناخته شد.

افزون بر اين، در همكاري با بخش آموزش موسسه امام خميني (ره) و مركز جهاني علوم اسلامي و نيز برخي از دانشگاه ها به تدريس در حوزه هاي «تاريخ اسلام»، «تاريخ تشيع» و «تاريخ ايران اسلامي» (بالغ بر شصت واحد تدريس) اشتغال داشته ام. اكنون عضو هيئت علمي موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) و عضو هيئت تحريره فصلنامه «تاريخ در آيينه پژوهش» هستم.

منتظري مقدم، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود منتظري مقدم

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمود منتظري مقدم در چهاردهم فروردين 1345 از پدري فاضل و دانشمند حجةالاسلام و المسلمين جناب آقاي حاج شيخ محمد صادق منتظري زنجاني (همشيره زاده مرحوم آيت الله آقاي حاج سيد احمد زنجاني قدس سره) و مادري نيكوكار و زاهد (صبيه مرحوم آيت الله آقاي حاج شيخ عبدالحسين لنكراني قدس سره) در شهر مقدس قم به دنيا آمد. وي در خانواده روحاني و ظلم ستيز تربيت يافت كه افتخار تقديم سه شهيد را به آرمانهاي انقلاب اسلامي با خود دارد: «جهادگر شهيد رضا منتظري (برادر)، روحاني شهيد حجةالاسلام و المسلمين كاظم منتظري (عمو)، انقلابي شهيد محمد تقي منتظري (عمو). تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و متوسطه را در مدارس ممتاز قم (رزاقپور، دين و دانش، حكيم نظامي «امام صادق عليه السلام» سپري كرد.

در سال تحصيلي 61 – 62 وارد حوزه علميه قم شد و در طول تقريبا 7 سال تحصيلات مقدماتي، سطح و سطح عالي را سپري كرد و در آزمون پاياني سطح عالي موفق به كسب رتبه نخست شد. مهمترين استادان وي در دوره تحصيلات سطح عبارت

اند از: حضرات آقايان «حجةالاسلام و المسلمين حاج سيد مهدي ميرباقري»، «مرحوم آيت الله آقاي حاج مصلحي» و «آيت الله آقاي حاج سيد علي محقق» مي باشد. پس از اتمام سطح عالي در يك دوره ده ساله دروس اجتهادي خارج فقه و اصول را از محضر حضرات آيات عظام: «مرحوم آقاي حاج ميرزا جواد تبريزي قدس سره»، «حاج آقا موسي شبيري زنجاني مدظله العالي» و «آقاي وحيد خراساني مدظله» استفاده نمود.

در سال 69 با دعوت شوراي مديريت حوزه علميه قم پس از موفقيت در آزمون مدرسي به عنوان استاد دروس سطح به مراكز آموزشي معرفي شد و از آن زمان تا به امروز يكي از استادان موفق حوزه علميه قم به شمار مي آيد و ايشان در سال 75 به عنوان استاد نمونه تدريس منطق انتخاب و معرفي شدند. هم زمان با دروس حوزوي دروس آموزش عمومي موسسه در راه حق را زير نظراستاد «آيت الله آقاي مصباح يزدي» به مدت 5 سال گذراند و سپس به تحصيل تخصصي در بنياد فرهنگي باقرالعلوم (عليه السلام) در رشته هاي «حقوق و علوم سياسي» (به مدت 2 سال) و «فلسفه اسلامي» به مدت 5 سال پرداخت.

لازم به ذكر است كه اين بنياد بعدها به عنوان موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) به كار خود ادامه داد. مهمترين استادان وي در فلسفه اسلامي عبارتند از: «آيت الله جوادي آملي»، «آيت الله مصباح يزدي» و «حجةالاسلام و المسلمين جناب فياضي». با تاسيس مدرسه تخصصي فقهي از سوي «حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني» به نام مدرسه فقهي باقرالعلوم (عليه السلام) از سوي معظم له به عنوان مدير منصوب

شدند. ( به مدت 4 سال) و اكنون به عنوان عضو شوراي آموزشي به انجام وظيفه هستند.

پس از تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي و واگذاري مسئوليت كلاسهاي معارف اسلامي در دانشگاههاي كشور به نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه از سوي اين نهاد مقدس براي تدريس در دانشگاه ها دعوت به همكاري شدند و پس از موفقيت در آزمونهاي مربوط در گرايشهاي: (مباني نظري اسلام، تاريخ اسلام، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن و اخلاق و متون اسلامي) مجوز تدريس دائم را در تمام رشته هاي مذكور دريافت كردند كه پس از آن به مدت تقريبا 14 سال با رتبه استاد ياري اشتغال به تدريس دروس معارف اسلامي در دانشگاه تهران دارند.

لازم به ذكر است مقارن با تحصيلات حوزوي دروس دانشگاهي را نيز تا پايان كارشناسي ارشد در رشته «فلسفه و كلام اسلامي» در دانشگاه باقرالعلوم (عليه السلام) ادامه دادند و با امتياز عالي از رساله پايان نامه خود با عنوان: «طرحي نو در بهره وري منطق» دفاع كردند. مهمترين اشتغال فعلي ايشان به ترتيب عبارت است از: تدريس، تأليف و تبليغ مي باشد.

منتظري، حسينعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ حسينعلى منتظرى نجف آبادى معظم له در حدود سال 1349 قمرى در نجف آباد در يك خانواده نسبتا متوسطى به دنيا آمده و پس از پرورش و خواندن اوليات و سطوح متوسط در اصفهان و زادگاه خود در سال 1358 قمرى مهاجرت به قم و در يكى از حجرات فوقانى مدرسه فيضيه اقامت نموده و با مرحوم استاد شهيد آيت اللَّه مطهرى آشنا و چون همفكر بودند مراوده برقرار و به اتفاق دوست فاضل و همشهرى دانشمند خود حضرت حجت الاسلام حاج

شيخ اسداللَّه نوراللهى به درس مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و ديگر مراجع چون آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه العظمى بروجردى از اول ورودشان به قم تا آخر عمر آن مرحوم شركت و حد اعلاى استفاده را نموده تا به مدارج عاليه اجتهاد رسيده و خود صاحب نظر و راى شده... و تقريرات دراسات خود را به رشته تحرير درآورده و بعد از مرحوم آيت اللَّه بروجردى منحصرا به رهبر ملت امام خمينى پيوسته و تقريرات ايشان را هم به طبع رسانيده و در علوم عقلى هم از علامه بزرگ آيت اللَّه طباطبائى بهرهاى وافى برده است.

آيت اللَّه منتظرى كه در نقش انقلاب اثر چشمگيرى داشته و به جرم مبارزات و همكاريش با استاد بزرگوار خود امام خمينى چندين بار گرفتار عوامل جنايتكار ساواك ضد مردمى شده و به زندان و تبعيد مبتلا گرديده حتى در چند سال اخير تحمل شكنجه هاى دژخيمان و عمال سازمان سيا و حكومت طاغوتى را نموده تا در سوم آبانماه 1357 شمسى در روز آزادى زندانيهاى سياسى به سبب جنبش ملت آزاد و به قم برگشته و به ادامه مبارزات خود بر عليه دولت غير قانونى و سلطنت غاصبانه و ظالمانه سلسله پهلوى پرداخته تا درخت نهضت به ثمر رسيده و نخل انقلاب شكوفا گشته و پيروزى نصيب ملت و محمدرضا پهلوى فرار را برقرار اختيار و دولت بى اختيار بختيار براى هميشه ساقط و جمهورى اسلامى اعلام گرديد.

آقاى حاج شيخ حسينعلى منتظرى نجف آبادى از علماء بنام و مدرسين حوزه علميه قم است عالمى محقق و مدرسى مدقق است تولدش در نجف آباد اصفهان واقع شده و پس از طى مقدمات و

خواندن ادبيات به قم مهاجرت نموده و سطوح عالى را از اساتيد قم آموخته و از دروس و ابحاث آيات عظام حوزه چون مرحوم آيت الله العظمى حجت و ديگران و بالاخص بالغ بر 18 سال از درس و بحث مرحوم آيت الله العظمى بروجردى رحمه الله استفاده كرده تا در حوزه علميه مشاربا لبنان گرديده است.

از آثار ايشان تقريرات و دراسات آيت الله العظمى امام خمينى و بروجردى است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

منتظم الحكماء، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، موسيقيدان و پزشك. وى از شاگردان ميرزا عبداللَّه بود و در نواختن سه تار مهارتى بسزا داشت و شاگردان ميرزا عبداللَّه بعد از فوت استادشان، او را جانشين استاد خود مى دانستند. منتظم الحكماء مدتى هم شاگرد محمدصادق خان سرورالملك بود و به همين جهت در رديف نوازى او، آثارى از آن استاد ديده مى شود. مهدى قلى خان هدايت، مخبر السلطنه (م 1334 ق)، سالها معاصر و معاشر وى بود. مخبرالسلطنه تمام دستگاهها را طبق روايت او به خط موسيقى نگاشته و اين كار در حدود هفت سال به طول انجاميده است و اكنون يكى از بهترين منابع موسيقى ايرانى و رديف ميرزا عبداللَّه مى باشد. منتظم الحكماء در زمينه پزشكى نيز استاد بود و در مطب خود بيماران را معالجه مى كرد و به دليل علاقه به موسيقى، عصرها نيز كلاس موسيقى داير كرده بود. حاجى آقا محمد ايرانى مجرد، اسماعيل قهرمانى، سيد مهدى دبيرى نخست و قوام السلطان از شاگردان وى بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :استادان موسيقى (57 -56)، تاريخ موسيقى (712 ،578 ،518 ،508 ،504/ 2)، سرگذشت موسيقى (121 -120/ 1)، مردان موسقى (182/ 3).

منجم باشي، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289 -1250 ق)، رياضيدان، منجم، استاد و اديب. او منجم باشى مهد عليا، مادر ناصرالدين شاه، بود. از محضر پدرش، ملا على محمد، كه جامع معقول و منقول و رياضيدانى مشهور بود، استفاده نمود و تحصيلات خود را در دارالفنون ادامه داد و سالها در آنجا به تدريس پرداخت. از آثارش: «نجوم القرآن فى اطراف الفرقان»، كه ترجمه اى است به فارسى از «كشف الآيات» گوستاوفلوگل، مستشرق آلمانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان

الشيعه (131/ 8)، تذكرة القبور (416)، الذريعه (82/ 24)، شرح حال رجال (152/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 809 -808/ 13).

منجم يزدي، محمد

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال الدين محمد منجم يزدى صاحب تاريخ صفويه كه نسخه خطى آن به شماره 3722 در كتابخانه ملك ثبت و اين شعر بابا سلطانى قمى در آن كتابست.

هيچ ميدانى چرا شفا ندهد

كور و شل در مدينه پيغمبر

تا نگويند سنيان بيقين

كين زاعجاز بوبكست و عمر

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منذري هروي، ابوالفضل محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 329 ق)، لغوى، نحوى، اديب و مصنف. اهل هرات بود. از ثعلب و مبرد ادبيات عرب را فراگرفت. شيخ ابومنصور محمد بن احمد ازهرى از شاگردان و راويان وى است. به گفته ى ازهرى او سالها ملازم ابوهيثم رازى بود و نوشته هاى خود را بر او عرضه مى داشت. حموى گويد كه وى نحوى و لغوى بود و در اين فن تصنيفات داشت. از آثارش: كتاب «نظم الجمان»؛ كتاب «الملتقط»؛ «الفاخر» يا «مفاخر المقال فى المصادر و الافعال»؛ «الشامل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (298/ 6)، ريحانه (14/ 6)، كشف الظنون (1961 ،1812 ،1758 ،1025)، معجم الادباء (101 -99/ 18)، معجم المؤلفين (158 -157/ 9)، الوافى بالوفيات (297/ 2)، هدية العارفين (35/ 2).

منزوي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد منزوي ، فهرست نگار و كتاب شناس معاصر است . او در سال 1302 ش در سامره ، و در يك خانواده مذهبي ديده به جهان گشود . وي تا ده - دوازده سالگي در آنجا بود و سپس به ايران بازگشته و تحصيلات خود را ادامه داد . منزوي پس از فارغ التحصيل شدن از دانشگاه به عنوان دبير دبيرستان مشغول به فعاليت شده است . وي پس از بازنشستگي نيز به كارهاي تحقيقاتي خود پرداخته است . فعاليت هاي وي در « مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان » به مدت 15-16 سال طول كشيد .او سپس در « مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي » به فعاليت پرداخته است . منزوي از محققان پر تلاشي است كه با قناعت و فروتني ، به اميد شناساندن آثار علمي و فرهنگي ايران به بررسي فهرست ها و نسخه هاي

گوناگون پرداخته است . كتاب"فهرست وارة كتاب هاي فارسي"تاليف وي، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : فهرست نگاري

والدين و انساب : نام پدر احمد منزوي ، حاج شيخ آقا بزرگ تهراني ، نگارنده دايره المعارف بزرگ كتاب شناسي « الذريعه الي تصانيف الشيعه » و « طبقات اعلام الشيعه » است . مادرش ، مريم خانم ، دختر آقا سيد احمد دماوندي ( از روحانيون روزگار ) بود كه فرزندان ايشان با نام خانوادگي « آريان » در تهران و ايران پراكنده هستند . پدر احمد منزوي ، در كنار مشروطه خواهان بود ، ليكن پس از آن كه متوجه شد مشروطيت در مسير دلخواه قرار نگرفته است ، به كار نگارش ذريعه و طبقات پرداخت ، و شهر سامره را ( كه دور از هر غوغايي بود ) برگزيده ، و به كار تحقيق پرداخت . احمد نقل مي كند كه برنامه كاري پدرش آن قدر دقيق بود ، كه بيشتر آشنايان قلم زن ايشان ، خاطره اي از آن نوشته اند . او پي گيري كار پژوهش ، اختصاص دادن تمام اوقات خود به آن ، و حضور ذهن پدر نسبت به دانشمندان شيعه را شگفت آور مي داند .

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : شرايط اجتماعي خانواده احمد منزوي چندان كه بايد مناسب نبود . احمد منزوي ، برادر دكتر علي نقي منزوي و دكتر محمد رضا منزوي است . بازداشت و سپس به شهادت

رسيدن محمد رضا در سال 1332 ش باعث شد كه علي نقي به كارهاي سياسي كشيده شود. اين امر به نوبه خود باعث برهم خوردن اوضاع اجتماعي خانواده گردد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : احمدمنزوي مقدمات علوم را نزد پدرش ( مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني ) فرا گرفت. او در دوازده سالگي به نجف اشرف سفر كرد.و كلاس ششم ابتدايي را در مدرسه علوي ايرانيان در شهر نجف گذرانيد. وي در بيست سالگي ، يعني در سال 1322 ش ، همراه پدر به ايران بازگشت و پس از اخذ ديپلم از مدرسه دارالفنون به دانشكده معقول و منقول راه يافت .منزوي در مورد تحصيلات دانشگاهي خود نقل مي كند كه « پدر دست مرا در دست شادروان استاد سيد محمد مشكات نهاد و با معرفي و ياري ايشان به تحصيل در رشته معقول در دانشكده معقول و منقول پرداختم. » او در سال 1327 ش در رشته الهيات از آن دانشكده با مدرك ليسانس فارغ التحصيل شد.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : احمد منزوي پس از كوچ خانواده از سامره به نجف در سال 1314 ش ، در كنار تحصيلات خود ، در كارگاه دوزندگي مشغول به كار شد. او پنچ سال از عمرش را در مغازه ميرزا محمد شيرازي به كارگري پرداخت و دوزنده شد. علاوه بر آن ، كلاس ششم ابتدايي را نيز در دبستان علوي ايرانيان نجف به پايان رسانيد.

استادان و مربيان : احمد منزوي در طول تحصيل خود در تهران از محضر استاداني همچون استاد محمد تقي دانش پژوه ، استاد سيد محمد باقر سبزواري ، استاد احمد بهمنيار ، استاد ايرج

افشار ، استاد سيد محمد مشكات ، استاد فاضل توني ، استاد بديع الزمان فروزانفر ، دكتر غلامحسين يوسفي ، استاد محمد تقي مدرس رضوي ، دكتر علي اكبرفياض ، استاد راشد ، دكتر علي نقي منزوي ( برادرش ) و ديگران بهره برده است. همچنين دكتر محمد محمدي نيز از ديگر اساتيد وي بود. او ادبيات فارسي را نزد عمويش ، حاج محمد ابراهيم بهشتي پور ، و جامع المقدمات را نزد شاگردان پدر آموخت . ليكن نخستين استاد وي در زمينه كتاب شناسي ، پدرش بود.

هم دوره اي ها و همكاران : استاد دكتر محمد تقي دانش پژوه ، استاد دكتر مهدي محقق ، استاد سيد كاظم موسوي بجنوردي ، استاد ايرج افشار و دكتر محمد رضا نصيري از دوستان احمد منزوي مي باشند. همچنين استاد دكتر فتح الله مجتبايي و عنايت الله مجيدي ، نيز از دوستان ديگر منزوي هستند. منزوي به هنگام فعاليت در كتابخانه مركزي دانشگاه تهران با حسين بني آدم ، عباس مافي و خانم هارتوريان همكار بوده است.

همسر و فرزندان : احمد منزوي در سال 1327 ش كه در بندرانزلي به تدريس مشغول شده بود ، با يكي از همكارانش به نام خديجه جاويدي ازدواج كرد. حاصل اين وصلت دو دختر است كه هر دو مهندس بوده ، و نسرين (زويا ) و شورا نام دارند.

وقايع ميانسالي : احمد منزوي براي فراهم كردن « فهرست مشترك از همه نسخه هاي فارسي » لازم ديد كه به شبه قاره هند سفر كند . بدان علت در پاييز 1356 به پاكستان ، افغانستان و هند مسافرت كرد . او سفر

خود را با هزينه شخصي و از راه زمين ( از زاهدان به كويته ) آغاز كرد ، و از آن جا نيز به ديگر شهرهاي پاكستان رفت . شايان ذكر است كه وي پيش از اقامت در پاكستان سفري 45 روزه در افغانستان داشته است . در واقع ، در اين سال بود كه او در « مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان » به كارهاي تحقيقاتي پرداخته است .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : احمد منزوي در سال 1345 ش با معرفي جلال آل احمد جذب « موسسه علوم اجتماعي » شد كه رياست آن را دكتر احسان نراقي بر عهده داشت. او در سال هاي 1335 با ايرج افشار به فهرست نويسي از نسخه هاي چاپ سنگي پرداخت ، و در سالهاي 1356 تا 1369 ش با معرفي دكتر سيد علي اكبر جعفري در « مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان » مشغول فعاليت شد. وي در سالهاي 1372 تا 1375 ش مشاور علمي در نگارش « دانشنامه زبان و ادب فارسي در شبه قاره » بود. از دي ماه 1369 تا به حال هم در « مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي » به عنوان كارشناس ارشد بخش فهرست نويسي مشغول فعاليت مي باشد. منزوي در پاييز 1356 ش به شبه قاره هند سفر كرد. او طي آن سفر در « مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان » به كار گمارده شد، و تحقيق در مورد نسخه هاي خطي فارسي را آغاز كرد. وي تا پايان سال 1369 آنجا بود و سپس به علت بيماري هاي پياپي به تهران بازگشت. او در

تهران در « مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي » مشغول فعاليت شد. در زير به برخي از فعاليت هاي استاد منزوي اشاره مي شود: _ فهرست نويسي در كتابخانه هاي مجلس و آستان قدس رضوي؛ _ فهرست نويسي كتاب هاي چاپ سنگي براي مركز استاد دانشگاه تهران؛ _ تدوين فهرست نسخ خطي و عكسي در دايرة المعارف بزرگ اسلامي.

فعاليتهاي آموزشي : احمد منزوي در سال 1327 ش به استخدام آموزش و پرورش بندرانزلي درآمد. وي در سال 1329 ش به تهران منتقل شده و به تدريس پرداخت. تا اينكه در سال 1356 ش بازنشسته شد. منزوي در بندر انزلي به عنوان دبير دبيرستان پسرانه فردوسي و دبيرستان دخترانه شاهدخت به تدريس ادبيات فارسي و زبان عربي و ديني پرداخت. وي سپس از سال 1329 تا 1356 ش با همان سمت دبيري در دبيرستان پانزده بهمن ( بخش چهار فرهنگ تهران ) مشغول شده است. منزوي از سال 1356 ش به مدت 16-15 سال در خدمت « مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان » بود. او از سال 1369 ش تا به حال به مدت 12 سال در « مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي » مشغول به فعاليت مي باشد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : احمد منزوي هرروز يك ساعت پيش از غروب آفتاب ، تا نيم ساعت پس از آن ، به راه پيمايي يا پياده روي مي پردازد. او كه از مرداد 1369 ش به مدت 12 سال در مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي مشغول به كار است ، حتي يك روز هم از مرخصي كارمندي خود استفاده نكرده است. وي درباره برنامه روز جمعه خود چنين اظهار مي

دارد كه « همه جمعه ها به خانه برادرم رفته و ساعت 2 بعداظهر به خانه برمي گردم .» منزوي راز بقا و طول عمر خويش را چنين بيان مي كند: « ... اين راز درازي عمرم بود : برنامه يكسان و دقيق ، براي انجام كار .»

شاگردان : احمد منزوي نقل مي كند كه « بد روزگاري است ، احساس مي كنم زمان مناسب پرورش شاگردان نيست. انگيزه براي جوانان نمانده است ، نه انگيزه مادي و نه انگيزه روحي . » ليكن او سپاسگزار است كه در ميانه دهه پنجاه و شصت به موفقيت هايي دست يافته و موفق شده است كه چند تن را به ايران شناسي و بخش فهرست نويسي علاقمند نمايد. همانند دكتر سيد عارف نوشاهي ، كه يكي از شخصيت هاي شناخته شده پاكستان در فهرست نگاري و كتاب شناسي است. ديگر ، سيد خضر عباس نوشاهي است كه چندين مجلد « فهرست » از نسخه هاي خطي به زبان فارسي و زبان اردو در پاكستان منتشر كرده است. سومين شاگرد او ، خانم دكتر انجم حميد است كه « راهنماي فهرست مشترك نسخه هاي خطي فارسي » را در يك مجلد نگاشته است.

آرا و گرايشهاي خاص : احمد منزوي درباره استفاده از كامپيوتر در كارهاي تحقيقاتي معتقد است كه كشور ايران تا 10-15 سال ديگر به منابع كتابي ( كاغذي ) نياز دارد. او عقيده دارد كه پرش از فرهنگ و پژوهش كتابي ، يعني منابع و ماخذ كتابي ، به مرتبه بهره مندي از رسانه ها و اطلاعات جهاني به گونه شتابزده ، راه درستي نيست.

جوائز و

نشانها : احمد منزوي در سال هاي 1356 تا 1368 سفرهاي مطالعاتي و تحقيقاتي به كشورهاي هند و پاكستان داشته است و از سوي بنيادها و مراكز مختلفي مانند انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، سراي اهل قلم و مجلس شوراي اسلامي مورد قدرداني قرار گرفته است. همچنين در سال 83 از طرف سازمان صدا و سيما به عنوان چهره ماندگار معرفي شد. از ديگر افتخاراتي كه استاد منزوي كسب كرده است، انتخاب كتاب"فهرست وارة كتاب هاي فارسي"تاليف وي، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تحرير و ويرايش ترجمة فارسي كتاب يو.ا.برگل

ويژگي اثر : (ادبيات فارسي بر مبناي تأليف استوري)

2 سعدي بر مبناي نسخه هاي خطي پاكستان

3 فهرست نسخه هاي خطي فارسي

ويژگي اثر : 6 جلد

4 فهرست نسخه هاي خطي كتابخانة مجلس شوراي ملي

ويژگي اثر : (زير نظر ايرج افشار و محمّد تقي دانش پژوه)

5 فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه و موزه ملي ملك

ويژگي اثر : 9 جلد

6 فهرست نسخه هاي خطي گنج بخش پاكستان

ويژگي اثر : 4 جلد

7 فهرست وارة كتاب هاي فارسي

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و

برگزيده شد. آشنايي با كتاب : «فهرست وارة كتاب هاي فارسي» فهرستوارة كتاب هاي فارسي/ به كوشش احمد منزوي._ تهران: مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 12 ج ]8 ج تاكنون[، ج 6، 1381. فهرستواره، در واقع، يك سرشماري است از كتاب هاي فارسي، يا به تعبيري «فهرستِ فهرست ها» كه گام نخست براي تدوين كتابنامة كتاب هاي فارسي است. اين سرشماري از هر آنچه بتوان بر آن يك اثر مكتوب نام نهاد صورت گرفته است: كتاب هاي مشخص و معنون، رساله هاي كوتاه، ديوان هاي مشخص و معنون، اجزاي ديوان ها از درون مجموعه ها و جُُنگ ها، مانند «ترجيع بند» و «رباعي» و چند «غزل» و يا «رباعي» و گنجاندن اين اجزاي پراكنده از يك ديوان و يا سروده هاي باقي مانده از يك سراينده را به زير يك عنوان تا آسان تر در دسترس مراجعه كنندگان قرار گيرد. براي اين سرشماري، شماري از منابع كتابشناسي و فهرست ها تورّق شده و آگاهي هاي لازم براي آن سرشماري از سطر به سطر بيرون كشيده شده و مي شود. اين آگاهي ها بر برگه هايي مناسب با ذكر منبع نوشته شده و مي شود و برگه¬ها بر حسب الفبا در نام كتاب¬ها و قفسه ها جاي گرفته و مي گيرد. فهرستوارة كتاب هاي فارسي حاصل ادغام اين برگه هاست. گسترة فهرستواره از آغاز پيدايش زبان فارسي دري تا پايان چاپ سنگي است؛ دوره اي كه زبان فارسي جزو زبان هايي بوده كه در بناي فرهنگ و تمدّن امروز جهان بنيادي ترين سنگ ها را بر جاي گذاشته است. كتاب ها و نگاشته هاي اين دوره است كه از اصالت ايراني بهره داشته است و بررسي دوره هاي پسين به ديگران واگذار شده است

8 ويرايش الذّريعه الي تصانيف الشيعه

ويژگي اثر : تأليف

شيخ آقا بزرگ تهراني

منابع زندگينامه : 1www.ketabesal.ir2زندگينامه و خدمات علمي و فرهنگي استاد احمد منزوي . تهران : انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، 1381 ، صص7-263كتاب هفته ، شنبه 30 آذر ، 1381 ، ص 4

منشار عاملي

قرن:11

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن يازدهم هجرى، از زنان فقيه و محدث شيعه. پدرش در زمان سلطنت شاه طهماسب اول صفوى (984 -930 ق)، شيخ الاسلام اصفهان بود. وى تنها فرزند خانواده بود. نزد پدرش فقه و حديث فراگرفت و با شيخ بهايى (1031 / 1030 -953 ق) ازدواج كرد روزى كه به خانه همسرش رفت تعداد زيادى كتاب در علوم و فنون مختلف به همراه جهازش با خود برد.

صاحب رياض به نقل از علما و فضلاى سالخورده و معتمد كه وى را درك كرده بودند مى نويسد كه او در كودكى فقه و حديث و علوم ديگر تدريس مى كرد و زنان نزد او درس مى خواندند. به گفته برخى از فضلاى آن زمان، وى دانش فراوان و فضل زيادى داشت. زمانى كه پدرش درگذشت همه اموال و املاك، از جمله كتابهاى او كه چهار هزار جلد مى شد به دخترش به ارث رسيد. بسيارى از اين كتابها را منشار از هند با خود به همراه آورده بود. وى مدتى پس از مرگ همسرش زنده بوده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منابع: اعلام النساء، 333 -332 / 3؛ اعيان الشيعه، 607 ،275 / 2؛ تذكرةالقبور، 30؛ تكمله امل الامل، 448 -447؛ دايرةالمعارف تشيع، 423 / 3؛ رياحين الشريعه، 225 / 4؛ رياض العلماء، 407 / 5؛ ريحانةالادب، 366 / 8؛ فرهنگ بزرگان اسلام و ايران، 115؛ النساءالمومنات، 268.

منشي باشي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن على محمد، فرزند ميرزا هادى نائينى، فاضل اديب، منشى امين السلطان ميرزا على اصغر خان بوده، و معروف به مستشار خاقان است.

در رمضان 1360 به سن 75 سالگى در اصفهان وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

منشي، ابوالمعالي نصرالله

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 583 -555 ق)، اديب و شاعر. ملقب به حميدالدين. اهل شيراز يا از مردم غزنين بود كه در زمان يمين الدوله بهرامشاه غزنوى مى زيست و نزد اين پادشاه تقرب داشت. در زمان خسروشاه (559 -552 ق) به سمت دبيرى رسيد و در دربار همين سلسله تا وزارت پيش رفت. از جمله استادان وى مى توان به قاضى محمد بن عبدالحميد اسحاق، برهان الدين عبدالرشيد نصر، صاعد ميمنى، ابوالحامد غزنوى، عبدالرحمان بستى و محمد سيفى اشاره كرد. ابوالمعالى علاوه بر مهارتى كه در نثر و ترسل داشت، در نظم فارسى نيز سرآمد بود. وى به زبان عربى نيز اشعارى سروده است. از شعراى بزرگى كه ابوالمعالى را در اشعار خود ستوده و مدح نموده اند، مى توان به سيد حسن غزنوى كه از بزرگان شعرا و ادباى روزگار بهرامشاه غزنوى است، اشاره كرد. به آورده ى عوفى در «لباب الالباب» او در اثر سعايت بدخواهان در زمان خسروملك (583 -559 ق) به زندان افتاد و سرانجام در آنجا به قتل رسيد. در مورد نام وى بين تذكره ها اختلافاتى وجود دارد. از آثارش: «كليله و دمنه بهرامشاهى» كه ترجمه «كليله و دمنه» عربى ابن مقفع است و به امر بهرامشاه غزنوى (552 -511 ق) در حدود (539 -536 ق) به فارسى برگردانده شده است؛ «ديوان» شعر.[1]

نصراللَّه بن محمد بن عبدالحميد مكنى به ابى المعالى. وى در زمان بهرامشاه غزنوى مى زيست و نزد اين پادشاه تقرب

تام داشت و به خاطر اين اختصاص ابوالمعالى پس از اتمام ترجمه ى كليله كتاب را به نام بهرامشاه مزين كرد و آن را كليله و دمنه ى بهرامشاهى ناميد. مرگ ابوالمعالى بين سالهاى 555 تا 583 ه.ق اتفاق افتاده و تاريخ ترجمه ى كتاب كليله و دمنه نيز بايد در حدود سالهاى 536 تا 539 ه.ق باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (952 -948/ 2)، تاريخ نظم و نثر (118 -117 ،78)، تذكرةالشعراء (85)، دانشمندان و سخن سرايان فارس 667 -666/ 5)، دايرةالمعارف فارسى (3031/ 2)، الذريعه (135/ 18 ،1194/ 9)، ريحانه (271 -270/ 7)، سبك شناسى (296 -248/ 2)، صبح گلشن (522)، فرهنگ ادبيات فارسى (413 -412)، فرهنگ سخنوران (933)، كارنامه ى بزرگان (129)، كشف الظنون (1509 -1508)، كليه و دمنه (مقدمه)، لباب الالباب (93 -92/ 1)، لغت نامه (ذيل/ نصراللَّه)، مجمع الفصحا (1447/ 3)، مرآت الفصاحه (657 -654)، مؤلفين كتب چاپى (595 -593/ 6)، هفت اقليم (188 -187/ 1).

منشي، روح اللَّه

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(؟)، مورخ و نويسنده. وى گزيده اى از «ظفرنامه ى» شرف الدين على يزدى دارد به نام «تاريخ پسنديده».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرستواره ى كتابهاى فارسى (855/2).

منشي زاده، داوود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1368 -1293 ش)، نويسنده، مترجم و استاد دانشگاه. در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه، در 1310 ش با محصلين اعزامى رهسپار فرانسه شد و در 1316 ش از دانشگاه ديژن موفق به اخذ ليسانس ادبيات گرديد. بعد به آلمان رفت و در 1322 ش دكتراى فلسفه و ادبيات خود را از دانشگاه برلن دريافت كرد. پس از خاتمه ى جنگ جهانى دوم و افتتاح دانشگاه مونيخ، در 1326 ش، يك قسمت از تدريس ايرانشناسى در آن دانشگاه به وى واگذار شد و در 1328 ش براى تدريس زبان فارسى به دانشگاه اسكندريه ى مصر رفت و در 1330 ش به ايران بازگشت. پس از مراجعت به ايران جمعيت سياسى سومكا (مختصر شده ى حزب سوسياليست ملى كارگران ايران) را تشكيل داد. از آثار وى: «دربدر در پى بهشت»؛ «پيكار با اهريمن»؛ «كمونيسم و ليبراليسم»؛ «خط سومكا»؛ «پسر گمشده»، ترجمه؛ «داريوش يكم»، پادشاه پارسها، ترجمه؛ «دورانديشى در تكنيك»، ترجمه؛ «طغيان توده ها»، ترجمه؛ «آسيا در كشمكش با اروپا»، هون ها با ساسانيان، ترجمه.[1]

محقق.

تولد: 6 شهريور 1293، تهران.

درگذشت: 29 تير 1368، اوپسالا.

داود منشى زاده، فرزند ابراهيم (ميرزا ابراهيم خان منشى زاده از فعالان انقلاب مشروطيت بود و چون يكى از مؤسسان كميته مجازات بود، تيرباران شد)، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در تهران به پايان رسانيد و در سال 1310 با محصلين اعزامى رهسپار فرانسه شد و در سال 1316 از دانشگاه ديژن (فرانسه) به اخذ درجه ى ليسانس ادبيات (فلسفه) نايل شد و

در اواخر همان سال به آلمان رفت و در سال 1322 دكتراى فلسفه و ادبيات خود را از دانشگاه برلين گرفت و در آلمان متأهل شد. در موقع سقوط برلين هفت روز به خاتمه ى جنگ مانده مجروح شد و دو سال تمام در بيمارستان هاى پستدام و برلين و مونيخ به سر برد. در سال 1326 كه دانشگاه مونيخ پس از جنگ افتتاح مى شد، يك قسمت از تدريس ايران شناسى به وى واگذار شد. در سال 1328 براى يك سال و چند ماه براى تدريس زبان فارسى با رتبه ى استاد ميهمان به دانشگاه اسكندريه مصر رفت و در سال 1330 به ايران مراجعت نمود و بلافاصله جمعيت سياسى «سومكا» را تشكيل داد كه مختصر شده ى حزب سوسياليست ملى كارگران ايران بود. سپس از ايران خارج شد و در دانشگاه اوپسالا به مقام استادى دانشگاه رسيد و تدريس فرهنگ ايران زمين باستان را بر عهده داشت. وى در سال 1359 بازنشسته شد.

از آثار اوست: آسيا در كشمكش با اروپا (هون ها، ساسانيان) (از فرانتس آلتهايم، 1343)؛ انتلكتول و ديگرى (خوزه اتكااى گاست، 1322)؛ پسر گمشده (آندره ژيد، 1336)؛ پيكار با اهريمن (1330)؛ جهاندارى پارسها (نوشته ه. ه. شدر، 1335)؛ خط سومكا (1333)؛ داريوش يكم پادشاه پارسها (پترويوليوس يونگه، 1334)؛ دربدر در پى بهشت (1332)؛ دورانديشى در تكنيك (خوزه اتكااى گاست، 1332)؛ طغيان توده ها (خوزه اتكااى گاست، 1334)؛ كمونيسم و ليبراليسم (1336)؛ گيل گمش كهنه ترين حماسه ى بشرى (گئورك بوركهارت، 1334)؛ مايا دختر گريز آن كندو (والدماير نسلس، ترجمه با امضاى د. م.، 1332)؛ وهرود و ارنگ (پژوهشى از ژوزف ماركوات، 1368). از دكتر منشى زاده، مقاله هاى ادبى در مجله ى «يادگار» و مجله ى

«دانش» به طبع رسيده است. وى همچنين آثارى به زبان آلمانى دارد.

فرزند ميرزا ابراهيم خان منشى زاده، در 1293 در تهران متولد شد. وقتى پنج ساله بود پدرش كه از اعضاى برجسته و مغز متفكر كميته مجازات بود، به قتل رسيد. داود در سن هفده سالگى ديپلم متوسطه دريافت نمود و در مسابقه اعزام محصل به خارج شركت نمود و از طرف دولت براى انجام تحصيلات عاليه به فرانسه اعزام شد. وى در پاريس درجه ى ليسانس در ادبيات فرانسه گرفت و بعد به آلمان عزيمت نمود و سرانجام در 1322 از دانشگاه برلن به دريافت درجه ى دكتراى ادبيات و فلسفه نائل شد و از سال 1326 به تدريس ايرانشناسى در دانشگاه مونيخ پرداخت و چندى هم استاد مدعو در دانشگاه اسكندريه مصر بود.

منشى زاده پس از بيست سال توقف در اروپا كه قسمت اعظم آن در آلمان سپرى شده بود با افكار فاشيستى به ايران بازگشت و لدى الورود به تشكيل حزب سومكا (حزب سوسياليست ملى كارگران ايران) پرداخت و عده ى زيادى از جوانان در اين حزب عضويت يافتند و با لباس و آرم مخصوصى در تظاهرات مردمى شركت مى كردند. بعضى وقتها تندرويهاى زيادى از آنها بروز مى نمود كه طبعا پليس از آن جلوگيرى و احيانا به زدوخورد منجر مى شد. رهبر حزب هم روى همين اصل، چند بار از طرف حكومت نظامى بازداشت شد. در سال 1331 از شكم حزب سومكا، حزب ديگرى به رهبرى هادى سپهر بنام آريا با همان برنامه طرفدارى از آلمان متولد شد. حزب سومكا روزنامه اى به همين نام منتشر مى كرد. از جوانان تند و تيزى كه در آن ايام در آن حزب فعاليت

مى كردند، يكى دكتر داريوش همايون و ديگرى دكتر امير شاپور زندنيا بودند. منشى زاده بعد از كودتاى 1332 ايران را ترك كرد و در دانشگاه اوپسالا به استادى رسيد و فرهنگ ايران زمين را تدريس مى كرد. در 1368 در 75 سالگى درگذشت. از وى آثار زيادى به زبان آلمانى و فرانسه و فارسى باقى مانده است كه از بيست جلد متجاوز است. در سال 1342 كه تيمور بختيار عليه شاه مشغول فعاليت شد، دكتر منشى زاده همكارى بختيار را پذيرفت و در زمره مخالفان شاه شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2792 ،2680 ،2265/ 2 ،1464 ،1373 ،1324 ،1273 ،1086 ،647 ،610 ،350 -349 ،39/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (61 -58/ 3).

منصف، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دندان پزشكى، دانشكده: دندان پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دندان پزشكى از دانشگاه تهران در سال 1343، اخذ مدرك SM در رشته اندودنتيكس از دانشگاه لندن در سال 1349.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده دندان پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام 6 پروژه تحقيقاتى در زمينه معالجه ريشه دندان چند بر روى دندان هاى حيوانات به صورت آزمايشى كه نتيجه آن به صورت يك گزارش در سال 1993 در آمريكا مطرح گرديد، عضويت در جامعه دندان پزشكان ايران (F.D.I) و عضو اندودنتيستهاى آمريكا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 17، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

تحقيقات دندان پزشكى به صورت مقاله كه در كنگره هاى بين المللى ارائه گرديد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و

دانشياران كشور (جلد دوم)

منصوري رشتي، ذبيح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1288 ش)، نويسنده و مترجم. در رشت به دنيا آمد. نام اصليش ذبيح اللَّه حكيم الهى رشتى است. پس از گذراندن دوره ى ابتدايى به همراه پدر، براى ادامه ى تحصيل، به فرانسه رفت و زبان فرانسه را به طور كامل آموخت. پس از بازگشت به ايران، به كار تأليف و ترجمه پرداخت و آثار فراوانى از زبانهاى انگليسى و فرانسه و عربى ترجمه كرد. دامنه ى فعاليت وى در زمينه هاى رمان پليسى، رمان تاريخى، زندگينامه و آثار تاريخى مى باشد. منصورى نخستين كسى بود كه آثار موريس مترلينگ، نويسنده و متفكر بلژيكى، را به فارسى ترجمه كرد. از ديگر ترجمه هاى وى: «محمد (ص) پيغمبرى كه بايد از نو شناخت»؛ «مغز متفكر جهان شيعه»؛ «امام حسين (ع) و ايران»؛ «آوارگى من»؛ «اسرار هفت گانه»؛ «افكار كوچك و دنياى بزرگ»، جلد چهارم «انديشه هاى يك مغز بزرگ»؛ «انديشه هاى يك مغز بزرگ»؛ «يكسالى در ميان ايرانيان»؛ «ناپلئون و حمله به انگلستان»؛ «خداوند بزرگ و من»، جلد دوم «انديشه هاى يك مغز بزرگ»؛ «دنياى ديگر» يا «صحنه ى ستارگان»؛ «زنبور عسل»؛ «سقوط پاريس»؛ «سقوط فرانسه»؛ «سه سال در ايران» يا «سياحت نامه ى كنت دوگوبينو»؛ «عجايب آمريكا»؛ «قلب پاك»؛ «قهرمان تمدن»؛ «كاشف مانيتيسم»، (مسمر).[1]

دانشمند، محقق و مترجم چيره دست و پركار اهل خراسان، متولد 1275 در مشهد است. پدرش تجارت پيشه بود و تجارتخانه اى در مشهد و قفقازيه داشت، از اين لحاظ فرزند خود را در كودكى به قفقازيه برد و تحت تعليم معارف جديد قرار داد. گذشته از معلومات زمان، به زبان هاى فرانسه و روسى مسلط شد و در جوانى به مشهد بازگشت. چون طبعى علم آموز و دانش پژوه داشت تحصيلات

خود را در رشته هاى مختلف مانند ادبيات فارسى، ادبيات عربى، فلسفه و حكمت، علم كلام و منطق ادامه داد و از محضر دانشمندان آنروز مشهد كه شهره آفاق بودند بهره ها گرفت و زبان انگليسى را نيز به خوبى تحصيل كرد. مقارن با تغيير سلطنت قارجاريه به تهران آمد و كار مطبوعاتى را آغاز كرد و غالبا مقالات و تفسيرهاى مطبوعات خارجى را ترجمه مى كرد و در خيلى از جرايد آنروز مانند شفق سرخ، اقدام، كوشش، و نوبهار ترجمه هاى محكم و پرمغز او به چشم مى خورد. وى به طور كلى از استخدام در دستگاه هاى دولتى صرفنظر نمود و همچنين تا سنين كهولت به كار ترجمه و تأليف پرداخت.

از 1320 به بعد ترجمه هاى او كه به صورت مسلسل در روزنامه ها چاپ شده بود شكل گرفت و به صورت كتابى منتشر شد. براى اولين بار آثار موريس مترلينگ را اديبانه ترجمه كرد و بنگاه مطبوعاتى علمى آنرا انتشار داد. به قدرى از اين ترجمه ها استقبال شد كه حدى نداشت. مترجم معتقد بود كه منبع ثروت برادران علمى از همين ترجمه ها تأمين گرديد. از 1330 به بعد بطور ثابت در چند مجله از جمله خواندنيها استخدام شد و ماهيانه مبلغى دريافت مى كرد ولى بايستى چندين صفحه ترجمه حداقل در دو مطلب تهيه تا در مجله چاپ شود در حقيقت با اين ترتيب چند مجله و نشريه او را استثمار كردند. ولى او نيز براى تأمين زندگانى خود با نام هاى مستعار و يا بدون نام مطالبى ترجمه و به ساير مطبوعات مى داد.

مطالعات مداوم و حرص و ولع در دانش اندوزى روزبروز اطلاعات او را در رشته هاى مختلف وسيع تر كرد و واقعا

دانشمندى كم نظير شد و در هر علمى سررشته پيدا نمود، مخصوصا در مسائل مذهبى، تاريخى و فلسفى در مرحله عالى قرار گرفت. روش او در ترجمه بدين صورت بود كه ابتدا كتاب مورد نظر را دقيقا مطالعه مى كرد سپس به ترجمه مى پرداخت ولى عين متن را ترجمه نمى كرد و اطلاعات و تحقيقات شخصى را ضميمه مى نمود. غالبا يك كتاب صد صفحه فرانسه وقتى به وسيله او ترجمه مى شد حتما از پانصد صفحه تجاوز مى نمود و گذشته از آن زيرنويس مترجم هم خود قابل ملاحظه و توجه بود. او در ترجمه هاى خود هميشه با اطلاعاتى كه از طريق كتب ديگر كسب كرده بود به نوشته صاحب ترجمه رونق داده و شيرينى خاصى به نوشته اش مى داد.

او در نيم قرن دوم عمر خود مردى پركار بود. حداقل در سال 6 تا 10 جلد كتاب ترجمه و تأليف مى نمود و بعضى از ترجمه ها جنبه فلسفى و تاريخى داشت و مترجم با زيرنويس اشتباهات او را برطرف مى نمود. منصورى آنچنان بى سروصدا و بدون تظاهر زندگى مى كرد كه اغلب تصور مى كردند نامش مستعار است. با حداقل زندگى سازش داشت و با احدى رفت و آمد نداشت. اساسا كمتر كسى بود از حال و زندگى او باخبر باشد. صبر و حوصله زيادى داشت ولى در موقع عصبانيت كه بندرت اتفاق مى افتاد گوئى كوه آتشفشان است. انتقادات به جا را با جان و دل مى پذيرفت و در شماره بعد مجله يا تجديد چاپ كتاب مؤدبانه اصلاح مى كرد ولى از انتقادات بى جا و غيرمنطقى سخت به تلاش و استدلال متوسل مى شد. به خاطر دارم زمانى استاد مجتبى مينوى به يكى از ترجمه هاى او خرده

گرفت و او را جاعل قلمداد كرد. منصورى در مقام دفاع برآمد و چنان بحث علمى و ادبى بين آن دو كوبنده بود كه ديگران ميانجى گرى كردند و حق را به منصورى دادند.

ذبيح الله منصورى به طور متوسط 60 سال در مطبوعات ايران مقاله نوشته و ترجمه كرده است و با برخوردارى از حافظه قوى خود تاريخ 60 ساله ى مطبوعات ايران بود. داستان هائى از دوران رياست شهربانى مختار و اداره راهنماى نامه نگارى كه مدتى آقايان على دشتى و عبدالرحمن فرامرزى آن را اداره مى كردند در خاطر داشت.

وقتى سنديكاى نويسندگان و مترجمين تشكيل شد به اتفاق آراء او را به رياست انجمن برگماردند و به مناسبت هفتاد و پنجمين سال تولدش مجلس جشن و سرور شايسته اى كه در خور مقام علميش بود برپا ساختند. منصورى در آستانه هشتاد سالگى خود معتقد بود كه مجموعا متجاوز از يك هزار و پانصد جلد كتاب ترجمه كرده است. ولى آنچه مسلم است اين رقم اغراق به نظر مى رسد و شايد تعداد ترجمه هاى او از چهارصد كتاب تجاوز كند ولى اگر مقالات و مطالب كوتاه را به آن اضافه كنيم خيلى بيشتر خواهد شد. بيشتر آثار او ترجمه از زبان هاى فرانسه و انگليسى است و از زبان عربى و روسى ترجمه اى از او ديده نشده است. وى علاوه بر ترجمه هائى كه به نام وى به صورت كتاب انتشار يافته است تعدادى ترجمه هم دارد كه به نام اشخاص ديگر ثبت گرديده است كه مهمترين آنها كتاب روح القوانين منتسكيو است كه على اكبر مهتدى نام خود را زينت بخش اين ترجمه نموده و چندين بار تجديد چاپ شد. منصورى براى نگارنده حكايت كرد

كه از لحاظ مالى سخت در مضيقه بودم. شخصى به من مراجعه و ترجمه منتسكيو را از من درخواست نمود. چهارده هزار تومان حق الترجمه مطالبه كردم، فورا قسط اول را پرداخت و من دست به كار ترجمه زدم و هشت ماه طول كشيد. نظير اينگونه ترجمه ها زياد است اگر ديگران ندانند تنى چند از خواص از آن اطلاع دارند.

منصورى در حقيقت علم و دانش خود را براى ارتزاق در اختيار چند مدير روزنامه و مجله قرار داد. شخصا ترجمه اى انتشار نداده است كه از فروش مجلات سهمى به او بدهند. بعضى از آثار او تا بيست بار تجديد چاپ شده و طبعا درآينده نيز خواهد شد. از مهمترين آثار انتشار يافته او مى توان ترجمه هاى زير را نام برد: محمد پيغمبرى كه از نو بايد شناخت، عايشه بعد از پيغمبر، مغز متفكر جهان شيعه، خواجه تاجدار، امام حسين و ايران، شاه جنگ ايرانيان در چالدران و يونان، سه سال در ايران، كنت دوگوبينو، ملاصدرا، امام محمد عزالى، خداوندالموت، منم تيمور جهانگشا. وى در 1367 درگذشت.

مترجم، روزنامه نگار.

تولد: 1288، رشت.

درگذشت: 18 خرداد 1365.

ذبيح الله حكيم الهى رشتى مشهور به ذبيح الله منصورى، فرزند انتخاب الدوله از رجال رشت، بود. پس از گذراندن دوره ى ابتدايى به همراه پدرش براى ادامه ى تحصيلات عازم فرانسه شد و زبان فرانسوى را در آنجا فراگرفت و پس از مراجعت به ايران به كار ترجمه پرداخت.

منصورى نويسنده و مترجمى فعال بود و بيش از صد و پنجاه كتاب و قريب به هزار مقاله- كه اغلب آنها در مجله «خواندنيها» منتشر مى شد- از خود به يادگار گذاشت. او در مدت شصت سال فعاليت قلمى خود آثار فراوانى از

زبان هاى انگليسى و فرانسوى و عربى ترجمه كرد. بعضى از آثار او نه ترجمه مستقيم بلكه اقتباس و تحرير تازه و مفصل ترى از متن اصلى بود. وى در دوران روزنامه نويسى خويش با مجلاتى نظير «كوشش»، «ايران ما»، «داد»، «ترقى»، «تهران مصور»، «روشنفكر»، «سپيد و سياه» همكارى داشت.

دامنه ى فعاليت منصورى گسترده بود و شامل زمينه هاى گوناگونى از جمله رمان پليسى (بيشتر آثار آگاتا كريستى)، رمان تاريخى (بيشتر از آثار الكساندر دوما و موريس دو كبرا) و زندگينامه (خدواند علم و شمشير، محمد (ص) پيغمبرى كه از نو بايد شناخت، عايشه بعد از پيغمبر، مغز متفكر جهان شيعه، امام حسين (ع) و ايران، آثار و احوال ملاصدرا،...) و آثار تاريخى (خداوند الموت: حسن صباح (نوشته ى پل آمير)؛ خواجه ى تاجدار، سليمان خانى قانونى و شاه طهماسب، عارف ديهيم دار، شاه جنگ ايرانيان در چالدران و ايران (اثر اشتن متز و جون باك، چاپ هاى متعدد: 1368 ،1357 ،1355) و مفصل تر از همه خاطرات چرچيل در هفت مجلد) مى گرديد.

از جمله آثار ديگر او مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: آخرين گانگستر (ديويد لاين)؛ آقايان قضات! قاتل حقيقى را پيدا كنيد (رالف گولدمان)؛ آوارگى من (موريس دوكبرا، 1320)؛ آواره ها (موريس دوكبرا)؛ ابن سينا، نابغه اى از شرق (اقتباس، 1374)؛ ابوشاكر، يك داستان علمى و تحقيقى، استالين تزار سرخ (ايزاك دوتشر)؛ اسرار هفت گانه (لسلى شارتريس)؛ امام حسين (ع) و ايران (كورت فريشلر)؛ امشب نوع بشر محو مى شود (كريستف پولنى)؛ انتقام گربه (آرتور شنيت زللر، 1328)؛ انسان (آرتور شنيت زللر)؛ ايران و بابر (ويليام ارسكين)؛ بازرس دلباخته (جى درتيلر، 1336)؛ بازرسى من (رالف گولدمان)؛ بازى با آتش (لسلى شارتريس)؛ پليس بيدار است (رالف گولدمان)؛

پليس چه مى كند (لسلى شارتريس)؛ پنج و ده دقيقه (آگاتا كريستى)؛ تاريخ و تحول نظم و نثر پارسى (1331)؛ تازه مسلمان، تولستوى (استفان زوايك، 1327)؛ توطئه در آسمان (شارل بروك)؛ جدال تبه كاران در پاريس به انضمام خانه ى مرموز (روبر دوما، 1373)؛ جراح ديوانه (ژارگن توروالد)؛ جنايتكاران لندن (آگاتا كريستى)؛ جنگ پنهانى سهمگين (سرد جينالدهالد، 1331)؛ چگونه يك تبهكار آمريكايى شدم (جيمز هادلى چيز، 1339)؛ خاطراتى از يك امپراتور، خدا در آسمان، دختر فقير (واندر مرش 1334)؛ در پيشگاه امام صادق (ع) (محمد صحفى)؛ در صحنه زندگى و تأثير (موريس دوكبرا)؛ دزد جوانمرد (لسلى شارتريس)؛ دست هاى قاتل (چهار داستان پليسى)؛ دلاوران گمنام ايران در جنگ با روسيه (ژان يونير)؛ دوشيزه متهم (ليونگستن)؛ دون كيشوت (سروانتس، 1335)؛ ده تبهكار بهت آور (آگاتا كريستى)؛ رابين هود (الكساندر دوما)؛ زندگى و سرانجام مارى آنتوانت (پير نزلف، 1337)؛ ژان والژان (ويكتور هوگو)؛ ژوزف بالامو (الكساندر دوما)؛ سارق نامرئى (ويلى فرانتز 1373)؛ سرانجام شوم يك امپراتور (پير نزلف)؛ سرزمين جاويد (ماژيران موله، هرتزفلد، گريشمن، چهار جلد)؛ سرنوشت يك امپراتور (پير نزلف)؛ سقوط پاريس (ايليا ارنبورك)؛ سقوط قسطنطنيه (ميكا والتارى، دو جلد)؛ سه تفنگدار (الكساندر دوما)؛ سه سال در ايران، سياحت نامه؛ كنت دوگوبينو؛ سينوهه پزشك مخصوص فرعون (ميكا والتارى)؛ شعاع زرد (هرمان لاندن)؛ شعاع وحشت (هرمان لاندن)؛ شهر وحشى (موريس دوكبرا)؛ صدرالدين شيرازى معروف به ملاصدرا (هانرى كربن)؛ عبور قدغن است (بارينگتون)؛ عجايب آمريكا (موريس دوكبرا)؛ عجايب سرزمين طلا و الماس (ژوزف لتر)؛ عشق بازى هاى كازانو (ژاك كازانووا دو سيتالت، 1334)؛ عشق ننگين در نظر قضات (سوزان نرمان)؛ عشق يك جاسوسه (ژان بومار)؛ غرش طوفان (الكساندر دوما)؛ غزالى در بغداد (ادوارد توماس)؛ فراموشخانه

يا فراماسونرى در جهان (فراماسونرى چيست و فراماسون كيست ؟)؛ فرزند نيل (هاوارد فاوست، دو جلد)؛ فرمانده بعد از خدا (پير لافون)؛ فتنه (رمان تاريخى اثر لانتياك)؛ قبل از طوفان (السكاندر دوما)؛ قتل در باشگاه (دورتى ساترس، 1323)؛ قتل در ساحل دجله (آگاتا كريستى)؛ قلب پاك (واندر مرش، 1337)؛ قهرمان هندوچين؛ قهرمان تمدن (ژوزف كاتلر (و) هيم جاف، 1334)؛ كاشف مانيتيسم (استفان زوايك، 1327)؛ كشتى بالدار (آگاتا كريستى)؛ كفش هاى سربازى سنگين است (فونبور)؛ كنت مونت كريستو (السكاندر دوما)؛ كنيز ملكه ى مصر (ميكل پيرامو، دو جلد)؛ گاز نو ظهور (فرانك كينگ)؛ گاو صندوق مرگ (فرانك كينگ، 1322)؛ گروه آهنين (الكساندر دوما)؛ گريز (لسلى شارتريس)؛ گلوله كوچك (دورتى ساتريس 1331)؛ لب هاى ناشناس (هوچين سون)؛ مأموريت ضد جاسوسى من (پريستلى)؛ ما سه مرد بى بضاعتيم كه خواهان ثروت مى باشيم (الكساندر دوما)؛ مارى آنتوانت (پيرنزلف)؛ ماژلان (استفان زوايك)؛ ماشين خواندن افكار (آندره موروآ)؛ ماكسيم گروكى (استفان زوايك، 1326)؛ محبوس سنت هلن، يا سرگذشت ناپلئون (اوكتاو اوبرى)؛ مردى بالاى دار مرگ آرام (جميز هاردلى چيز)؛ مشاهداتى شنيدنى من در آمريكا (موريس دوكبرا، 1319)؛ ملكه باكره (لانتياك، 1333)؛ منم تيمور جهانگشا (مارسل بريون)؛ موئيگان دوپارى (السكاندر دوما)؛ ناپلئون و حمله به انگلستان (پل شاك، 1315)؛ نامه هاى روزولت به چرچيل، نخستين مردى كه دور كره ى زمين گردش كرد (استفان زوايك، 1323)؛ نورنبورك (ايليا ارنبورك)؛ نوستراداموس و اهرام مصر: جادوگر مرموز (ميشل زواگو)؛ هفت خواهران تنى (آنتونى سسمون)؛ هنگامى كه از حوادث آينده باخبر هستيم (ژاك اسپيتز)؛ يك خانم نجيب (موريس دوكبرا)؛ يك راز شگفت انگيز (شارل بروك)؛ يك سال در ميان ايرانيان (ادوارد براون، دو جلد، 1330)؛ يوسف در آيينه ى تاريخ (توماس مان) ذبيح الله

منصورى نخستين كسى بود كه آثار موريس مترلينك نويسنده و متفكر بلژيكى را به فارسى ترجمه كرد كه ماحصل اين فعاليت، كتابهاى زير بود، افكار مترلينك، افكار كوچك و دنياى بزرگ، انديشه هاى يك مغز بزرگ، جهان بزرگ و انسان، خداوند بزرگ و من، دروازه بزرگ، دنياى ديگر، راز بزرگ، موريانه، زندگانى مورچگان، زنبور عسل.

وى روز هيجدهم خردادماه 1365 بر اثر ناراحتى قلبى در سن هفتاد و هفت سالگى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (283/ 25 ،2/ 24 ،239 ،219 ،165/ 17 ،269/ 15 ،262 ،205 ،49/ 12 ،266/ 8 ،142 ،141/ 7)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3451 ،3215 ،2947 ،2589 ،2555 ،2289 ،2041 ،2007 ،2006 ،1839/ 2 ،1459 ،1252 ،1250 ،359 ،301 ،212 ،68/ 1)، كيهان فرهنگى (س 3، ش 3، ص 37)، مؤلفين كتب چاپى (95 -88/ 3).

منصوري، پروين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى پوست و آميزشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

منصوري، كريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كريم منصوري

حافظ و قاري قرآن كريم

متولد 1347 _ آبادان

تحصيلات : ديپلم

شغل : كارمند وزارت امور خارجه

نام اساتيد : سيد صالح ، گروسي ، ركابي ، منصوري ، عبدالله زاده ، موسوي ، اربابي و خدام حسيني .

شروع فعاليت : وي از 59 با شركت در جلسات قرآني آموزش قرآن كريم را به صورت فني دنبال كرد و موفق شد در مدت زمان كوتاهي به فنون قرائت در حد مطلوبي تسلط يابد و با استفاده از نوار قرائت قاريان مشهور مصري سطح قرائت خود را ارتقا بخشد و توفيق يافت كل قرآن كريم را نيز حفظ كند.

مقام هاي داخلي :

نفر دوم مسابقات سراسري قرآن كريم سازمان اوقاف و امور خيريه (سالهاي 67 و 72 ).

نفر اول مسابقات سراسري قرآن كريم سازمان اوقاف و امور خيريه (سال 69 و 76).

نفر اول مسابقات قرآن كريم اوقاف و امور خيريه استان تهران در رشته حفظ كل .

مقام هاي بين المللي :

نفر دوم مسابقات بين المللي قرآن كريم مالزي (سال 69).

نفر دوم مسابقات بين المللي قرآن كريم عرستان سعودي (سال 71).

نفر اول مسابقات بين المللي قرآن كريم جمهوري اسلامي ايران (سال 76).

مأموريت هاي قرآني در داخل كشور :

تلاوت قرآن كريم در محافل انس با قرآن و برنامه هاي متعدد قرآني در سراسر كشور.

تلاوت قرآن كريم در مراسم افتتاحيه اجلاس سران كشورهاي اسلامي در سال

76.

مأموريت هاي قرآني در خارج از كشور :

سفر به حدود بيست كشور جهان از جمله كشورهاي مغرب ، سوريه و عمان .

سفر به عربستان سعودي جهت تلاوت قرآن كريم در مراسم سياسي عبادي حج تمتع .

منصوري، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1323 ق)، عالم دينى و مفسر. در قريه ى منصورآباد جهرود قم به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات در 1343 ق به قم رفت و سطوح اوليه را از ميرزا محمدعلى اديب تهرانى و «مكاسب» و «كفايه» را از آيت اللَّه آخوند ملا على همدانى و حجت الاسلام ميرزا محمد همدانى و فلسفه و معقول را از آيت اللَّه شاه آبادى و آيت اللَّه ميرزا خليل كمره اى فراگرفت و همچنين از محضر آيت اللَّه فيض و آيت اللَّه مرعشى نجفى و آيت اللَّه گلپايگانى بهره مند شد. او به مدت چهار سال در درس آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى شركت كرد و پس از ايشان از محضر آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه بروجردى استفاده نمود. پس از درگذشت آيت اللَّه بروجردى، به امر آيت اللَّه شريعتمدارى به تهران آمد و به اقامه ى جماعت و انجام امور دينى پرداخت. از آثارش: «حيوة الست»؛ تفسير «سوره ى انعام»؛ تفسير «سوره ى عم يتسائلون»؛ رساله اى در «غناء»؛ رساله ى «چرا لازم است خدا را شناخته و معتقد به وجود او شد»؛ جزواتى در «تقريرات» فقه و اصول اساتيد خود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (372 -371)، گنجينه ى دانشمندان (69 -68/ 6)، مؤلفين كتب چاپى (449/ 6).

منطقي يزدي، كمال الدين حسين

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 911/ 910/ 904 ق)، عالم، صوفى، نحوى، دانشمند، اديب و شاعر، متخلص به منطقى. ملقب به كمال الدين. در شهر ميبد، از توابع يزد، به دنيا آمد. در شيراز نزد علامه جلال الدين دوانى به كسب علم پرداخت. در هر يك از رشته هاى منطق، حكمت، رياضى، كلام، تصوف و احكام اسلامى تحقيقات بسيار نمود و در آن مراتب صاحب نظر گرديد. او علاوه بر آنكه در نثر

قدرت داشت و عربى و فارسى را خوب مى نوشت به فارسى هم نيكو شعر مى گفت و در معما و لغز دست داشت. علامه دوانى با قاضى ميرحسين، شاگرد دانشمند خويش، به تبريز مسافرت كردند و در آنجا با شيخ ابواسحاق تبريزى مباحثه اى داشتند كه در اين مباحثه قاضى ميرحسين بر ابواسحاق تبريزى پيروز شد. به درخواست علامه دوانى از سلطان يعقوب آق قويونلو، حاكم آذربايجان، ميرحسين به سمت قضاوت به يزد مى رود، اما همواره، در مقام استعفا از شغل قضاوت و كار اوقاف يزد بوده است. حمام قاضى در يزد از بناهاى قاضى كمال الدين بوده كه اكنون از بين رفته است. بعضى از كتابها، وى را از اهل تسنن خوانده اند اما برخى نوشته اند كه او بر اثر اختلاف عقيده ى مذهبى به دست شاه اسماعيل دوم صفوى (كه به اهل تسنن گرايش پيدا كرده بود) كشته شده است، لذا مى توان او را شيعه دانست و با توجه به آثارش شيعه بودنش محرز مى شود. از تأليفات وى: شرح «الهداية الاثيريه»؛ شرح «ديوان» اميرالمؤمنين (ع) كه در 890 ق پايان يافته؛ شرح «كافيه» ابن حاجب؛ حاشيه بر «طوالع»، در كلام؛ شرح بر «شمسيه»، در منطق؛ شرح بر «آداب بحث» شمس الدين محمد سمرقندى، به عربى؛ شرح «كلمة العين»؛ شرح «گلشن راز»؛ «جام گيتى نما»، در حكمت به فارسى، كه در 897 ق از تأليف آن فراغت يافت؛ حاشيه بر «تحرير اقليدس»؛ «رساله»، در فن معما؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (187 ،174/ 6)، تاريخ ادبيات در ايران (115 ،101 -100 ،99/ 4)، تاريخ نظم و نثر (779 ،367)، تحفه سامى (76)، تذكره ى سخنوران يزد (288

-287)، تذكره ى نصرآبادى (513 -512)، جامع مفيدى (355 -353/ 3)، حبيب السير (607/ 4)، الذريعه (40 -39/ 23 ،29/ 14 ،337 ،269/ 13 ،872 ،254/ 9 ،136/ 6 ،25/ 5)، روضات الجنات (235 -224/ 3)، رياض العارفين (185)، ريحانه (5 -48/ 6)، سبك شناسى (225/ 3)، طرائق الحقائق (125 -124/ 3)، فرهنگ سخنوران (882)، الكنى و الالقاب (216 -215/ 3)، لغت نامه (ذيل/ حسين ميبدى)، معجم المؤلفين (63/ 4)، يغما (س 1، ش 5، ص 222 -221).

منطقي، ابوسليمان محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوسليمان محمد بن طاهر بن بهرام بجستانى از فلاسفه ى بزرگ قرن چهارم هجرى است. وى معاصر عضدالدوله ى ديلمى بود و اين پادشاه توجه زيادى به وى داشت. منطقى رساله هائى بنام عضدالدوله در فنون حكمت و شرح كتب ارسطو تأليف كرد. اشعارى نيز به عربى دارد. از جمله ى آثار او است: رساله فى المحرك الاول، مقاله ى طبيعت اجرام علوى، مقاله فى الكمال الخاص بنوع الانسان. وفات وى بعد از سال 391 ه.ق واقع شده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منظور الاجداد، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين منظورالاجداد در 1334 در تهران متولد شد و تحصيلات خود را تا مدرك ديپلم رشته ي تجربي در اين شهر گذراند. ايشان ابتدا در رشته دندانپزشكي دانشگاه تهران قبول شدند، اما به علت علاقه به تحقيقات تاريخي، انصراف، و پس از قبولي در اين رشته، مدرك كارشناسي تاريخ خود را از دانشگاه فردوسي مشهد دريافت و مدارك كارشناسي ارشد و دكتري خود را در همين رشته از دانشگاه تربيت مدرس دريافت نمودند. استاد از محققين برجسته در حوزه اسناد بوده ، و مطالعات وسيعي در زمينه اسناد روحانيت، شهيد مدرس ، فداييان اسلام، واقعه گوهرشاد انجام داده اند.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدحسين منظورالاجداد تحصيلات خود را تا مدرك ديپلم رشته ي تجربي در اين شهر گذراند. ايشان ابتدا در رشته دندانپزشكي دانشگاه تهران قبول شدند، اما به علت علاقه به تحقيقات تاريخي، انصراف، و پس از قبولي در اين رشته، مدرك كارشناسي تاريخ خود را از دانشگاه فردوسي مشهد دريافت و مدارك كارشناسي ارشد و دكتري خود را در همين رشته از دانشگاه تربيت مدرس دريافت نمودند.

مشاغل

و سمتهاي مورد تصدي : از مشاغل محمدحسين منظور الاجداد مي توان به موارد زير اشاره كرد: پژوهشگر سازمان اسناد ملي ايران عضو هيات علمي دانشگاه تربيت مدرس عضو هيات تحريريه مجله روابط خارجي مشاور علمي مديريت اسناد مشاور علمي دفتر اسناد ( مجموعه مقالات) مدير گروه تاريخ دانشگاه تربيت مدرس

چگونگي عرضه آثار : محمدحسين منظور الاجداد مقالات زيادي در زمينه اسناد و تاريخ در نشريات كتاب ماه تاريخ، گنجينه اسناد به يادگار گذاشته است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 سياست و لباس

ويژگي اثر : (گزيده اسناد متحدالشكل شدن البسه 1307- 1318)، به كوشش سيد محمدحسين منظورالاجداد، تهران، سازمان اسناد ملي ايران، 1380. دكتر سيد محمدحسين منظورالاجداد از اساتيد بنام سندشناسي در كتاب فوق بيش از سيصد سند تاريخي را كه بخش مهمي از آن به تغيير لباس زنان و كشف حجاب و لباس روحانيت مربوط مي شود، گردآوري و بازنويسي نموده اند. مؤلف محترم تصريح نموده است اين تعداد حجم اندكي از اسناد اين موضوع است كه به علت عدم فهرست نويسي اسناد شهرستان ها به اين ميزان بسنده شده است.

2 گزيده اسناد متحد الشكل شدن البسه

3 مرجعيت در عرصه اجتماع و سياست

ويژگي اثر : (اسناد و گزارش هايي از آيات عظام نائيني، اصفهاني، قمي، حائري و بروجردي 1339- 1292 شمسي)، به كوشش سيد محمدحسين منظورالاجداد، تهران، شيرازه، 1379. در اين كتاب ارزشمند استاد منظورالاجداد ضمن نگارش زندگي نامه هايي از مراجع عظام تقليد اسناد فعاليت ها و اقدامات هر يك را بازنويسي و در ادامه آورده است. در

پايان تصوير تعدادي از اسناد هم مندرج است. در اسناد مراجع به ويژه آيات قمي و حائري يزدي كشف حجاب از مسايل مهم به شمار مي رود.

منفرد، نقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نقى منفرد

محل تولد : محمود آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب نقي منفرد در سال 1350 وارد حوزه علميه شهرستان آمل شدم و پس از دو سال فراگيري علوم حوزوي براي ادامه تحصيل در سال 1352 به حوزه علميه قم عزيمت و نزد اساتيد برجسته حوزه به ادامه تحصيل پرداختم. در كنار تحصيل به تدريس در مدارس علميه حوزه قم و تدريس سطوح عالي مشغول مي باشم. نتيجه بيش از 15 سال تدريس ادبيات عرب، تحقيق و اصلاح متن كتاب البهجة المرضيه (شرح سيوطي) و شرح فارسي آن در پنج جلد مي باشد.

منوچهري نائيني، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1306، مرتبه علمى: استاد، رشته: انگل شناسى، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دامپزشكى از دانشگاه تهران در سال 1334، كارشناسى ارشد انگل شناسى از دانشگاه ليوپول انگلستان در سال 1351، دكتراى تخصصى مالاريالوژى از دانشگاه تهران در سال 1352، فوق تخصص حشره شناسى مالاريا از مركز آموزشى سازمان بهداشت جهانى مانيل فيليپين در سال 1355.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده بهداشت دانشگاه تهران از سال 1348 تا سال 1354، استاد دانشكده بهداشت دانشگاه تهران از سال 1354 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام 30 طرح تحقيقاتى در زمينه هاى ارزشيابى حشره كش ها، لاروكش ها، پراكندگى آنوفل هاى ايران، بررسى بيولوژى و اكولوژى ناقلين مالاريا در جنوب ايران، شناسائى گونه آنوفل ماكولى پنيز در ايران ارزشيابى برنامه هاى مبارزه با مالاريا در ايران، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 25 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

درمان شيميائى مالاريا، برنامه ريزى و مبارزه

با مالاريا.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 20، تعداد مقالات به زبان خارجى: 65

زمينه علمى مقالات:

اپيدميولوژى مالاريا، حشره شناسى مالاريا، درمان مالاريا، كابرد داروهاى ضد مالاريائى، مقاومت حشرات در برابر سموم، مقاومت انگلهاى مالاريا نسبت به دارو، بيولوژى و اكولوژى ناقلين مالاريا، شناسايى ناقلين مالاريا در ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

منوچهري، حسينعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

متخصص جراحى عمومى و شكسته بندى در سال 1335.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام مطالعات روى غده تيروئيد و چگونگى كار اين غده درون ريز و جراحى آن در شهر وين (اتريش)، مسافرت علمى به كشور فرانسه با هزينه شخصى به منظور اطلاع از آخرين رخدادهاى علمى و انجام عمل جراحى احشاء بدون شكافتن شكم و يا قفسه صدرى در كشور فرانسه و در ايران با همكارى پروفسور MELMS آلمانى، آشنائى كامل با پيوند كبد و چگونگى انجام آن با اطلاعات وسيع و نوآوريهاى جديد.

ابداع:

بستن فيستولهاى سرطان مرى كه براى اولين بار در دنيا انجام گرفت، ابداع نوعى عمل جراحى مخصوص در واريس بيضه ها.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 4

زمينه علمى تأليفات:

پزشكى، جراحى و تحقيقات پزشكى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

علوم پزشكى و تحقيقات پزشكى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

منور عليشاه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج آقا محمد شيرازى ملقب به منور عليشاه (ف.- 1294 ه.ق) پس از مرگ رحمتعلى شاه جمعى از مريدان او حاج آقا محمد را جانشين او دانستند.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منهاج سراج

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعمر منهاج الدين عثمان بن سراج الدين جوزجانى مشهور به «منهاج سراج» مؤلف تاريخ طبقات ناصرى (و. ف. 660 ه.ق) وى مردى فاضل و در علوم دين، حديث، ادب متبحر بوده و در خدمت ملوك غور و غرجستان مى زيسته. در سال 624 ه.ق به سغد و مولتان رفت و به دربار ناصرالدين قباجه از التتمش به دربار التتمش پيوست و مدتها در خدمت او و پسرش ناصرالدين محمود شاه مى زيست. مهمترين اثر او كتاب طبقات ناصرى است در تاريخ عمومى كه در 23 بخش به نام «طبقه» تدوين يافته و از اين رو به «طبقات» معروف است. اين كتاب در 658 -657 ه.ق نوشته شده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

موالي توني

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 949 ق)، شاعر و طبيب. اهل تون است. وى طبيبى حاذق بود و در شعر گويى طبع خوبى داشت. در ابتدا به تحصيل كمالات پرداخت. در يزد مدتى با شاه نعمت اللَّه ولى مصاحبت داشت. «فرهنگ سخنوران» او را استاد شاه نعمت اللَّه مى داند. «لغت نامه» تاريخ فوت وى در 1257 ق نوشته است. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (265 -264/ 1)، تحفه سامى(221)، الذريعه (1116/ 9)، فرهنگ سخنوران (892)، لغت نامه (ذيل/ موالى)، نتايج الافكار (618)، هفت اقليم (319/ 2).

موتمني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: هورمون شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

گذراندن يك دوره هورمون شناسى بالينى در دانشگاه ميلان ايتاليا، طى يك دوره پيشرفته هورمون شناسى استورئيد در بخش پاتولوژى دانشگاه ليدز انگلستان، كارشناسى ارشد تخصصى هورمون شناسى از دانشگاه ليدز انگلستان.

مرتبه علمى:

استاد هورمون شناسى دانشكده پزشكى دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى هورمونى و تغييرات هورمون ها و تعيين منشاء آنها در بيمارى هيرسوتيسم، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 2 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيوشيمى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

بيوشيمى و متابوليسم هورمون هاى استروئيدى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

موحد، ضياء

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر ضياء موحد در سال 1321 ش در شهرستان اصفهان به دنيا آمد؛ و بعد از گذراندن تحصيلات ابتدائي و متوسطه وارد دانشگاه تهران شد و در رشتة فيزيك به اخذ درجه فوق ليسانس موفق گرديد؛ و از آن پس جهت ادامة تحصيل به كشور انگلستان سفر كرد و در رشتة منطق و فلسفه به دريافت درجة دكترا نايل آمد. وي عضويت هيات علمي وزارت علوم مي باشد.ايشان در حين انجام وظايف محوله، به تاليف و مطالعه مي پرداخت كه حاصل آن چندين مقاله و كتاب به زبان فارسي و انگليسي است كه مشهورترين آنها كتاب « درآمدي به منطق جديد» است كه در سال 1369 (دوره هشتم) جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران را از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دريافت كرد.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

گرايش :

منطق جديد

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ضيا موحد پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و متوسطه در رشته رياضي در زادگاه خود اصفهان، در سال 1339 وارد دانشگاه تهران شد و دوران ليسانس و فوق ليسانس را به تحصيل در رشته فيزيگ گذراند. و از آن پس (1348) جهت ادامه تحصيل به كشور انگلستان سفر كرد و در رشته منطق و فلسفه به تحصيل مشغول شد. وي دكتراي خود را در سال 1361 لز دانشگاه لندن دريافت نمود. شايان ذكر است كه دكتر موحد جهت تحصيل در رشته كتابداري به انگلستان سفر نموده بعد اما به دليل عدم علاقه ، تغيير رشته داده و به فلسفه روي آورده بود.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : ضياء موحد در هنگام تحصيل در اصفهان سپردون شو كهنه و نو نيز مشغول بعد و گاهي عجيب به تخلص مي نمود. وي در جلسات شعر انجمني كمال در اصفهان كه به رياست جلال الدين همايي تشكيل مي شد نيز حضور يافت.

استادان و مربيان : ضيا موحد از محضر استاداني چون دكتر كمال جناب، دكتر محمود حسابي و دكتر روحاني نژاد در دانشگاه تهران و نيز هانس كمپ و يل هارت در انگلستان بهره برد.

وقايع ميانسالي : ضياء موحد پس از اخذ مدرك فوق ليسانس فيزيك از دانشگاه تهران، براي ادامه تحصيل به انگلستان رفت. اما در آنجا بدليل علاقه به فلسفه تغيير رشته داد و دكتراي منطق و فلسفه خود را دريافت نمود. و پس از بازگشت به ايان به عضويت در هيات علمي وزارت علوم در آمد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سردبيري چكيده نامه مركز اسناد و مدارك علمي، عضويت

در هيات علمي وزارت علوم. عضويت در كميته كنگره منطق، عضويت در كميته علمي دوره بين المللي تابستاني منطق و نيز عضويت در انجمن حكمت و فلسفه ايران از مناسبي است كه دكتر موحد در كارنامه خود دارد.

فعاليتهاي آموزشي : ضياء موحد پس از اخذ مدرك دكتراي منطق و فلسفه از انگلستان و بازگشت به ايران به عضويت در هيات علمي وزارت علوم در آمد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ضياء موحد در هنگام تحصيل در اصفهان از موسسين جنگ اصفهان كه انجمني شو سنتي بود، به شمار رفت.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ضياء موحد در كنار فعاليت علمي در هيئت علمي وزارت علوم و نيز اجراي نقش در مراكز علمي- تحقيقاتي ديگر، به مطالعه و تاليف در زمينه فلسفه و منطق ( بويژه منطق جديد) مي پردازد. از اين گذشته مطالعات ادبي و سرودن شو و نگاشتن مقالات ادبي و نقد ادبي از مشغوليت هاي هميشگي استاد مي باشد.

آرا و گرايشهاي خاص : ضياء موحد بدليل علاقه بسيار به منطق جديد، به زبان و وجه منطقي و فلسفي آن توجه خاصي دارد. و مي كوشد تا بوسيله فنون منطق به معنا شناسي زبان بپردازد. وي اعتقاد دارد كه يك سوي زبان، خود زبان است و سمت ديگر آن، جهان قرار دارد. از اين گذشته خود در ادبيات و نقد ادبي به فعاليت هنري و علمي مي پردازد. و بدليل ديدگاه فلسفي خود اعتقاد دارد كه براي اعتلاي نقد ادبي بايد تفكر فلسفي را جدي تر گرفت. .

جوائز و نشانها : دكتر ضياء موحد داراي تاليفات و

ترجمه هاي در زمينه رشته تخصصي خود مي باشد. از آن جمله تعدادي در دوره هاي مختلف انتخاب كتاب سال به عنوان كتاب سال برگزيده شده اند. كتاب "درآمدري به منطق جديد" ضياء موحد(در سال 1369 ) ، در دوره هشتم ،كتاب"نظريۀ ادبيات" ترجمه ايشان در دوره سيزدهم و كتاب"منطق موجّهات" تاليف ضياءموحد، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتابهاي سال برگزيده شدند.

چگونگي عرضه آثار : رمز كتابهاي ادبي دكتر موحد از جمله كتاب «مشتي نور سرد» در انتشارات اكنون به چاپ رسيده است

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 برآبهاي مرده مرواريد

ويژگي اثر : 1354

2 جادوي شو گذشتگان

3 در آمدي به منطق جديد

ويژگي اثر : كتابي درسي است در روشن نمودن مباني منطق جديد كه به زباني ساده مطالب دقيق را در اختيار خواننده قرار مي دهد. تلاشي مولف از جهت اينكه مسائل كتاب را با مثالهايي برگرفته از فرهنگ ايراني و مانوس براي خواننده فارسي زبان، ستودني است.اين كتاب در دوره هشتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «درآمدي به منطق جديد» : منطق جديد كه از مباني رياضيات جديد و فلسفه تحليلي است، سالهاست كه در برنامه درسي بيشتر دانشكده ها بويژه دانشكده هاي رياضي و فلسفه و زبانشناسي كشورها گنجانيده شده است. ولي در ايران كه خود ميراثي غني در منطق سنتي دارد، هنوز كتابي

درسي كه مباني اين علم را بدقت، اما ساده و روشن بيان كند، نوشته نشده است. كتاب درآمدي به منطق جديد از اين جهت خلاء مهمي را پُر مي كند و كتابي دقيق و در عين حال آسان ياب را در اختيار خواننده علاقه مند قرار مي دهد. علاوه بر آن تلاش مؤلف در جهت تطبيق مسائل كتاب با مثالهايي كه برگرفته از فرهنگ ايراني و براي خواننده مأنوس است؛ بر ارزش كتاب مي افزايد

4 روشنفكران و نقش آنان در جامعه

5 سعدي

ويژگي اثر : تاليف

6 سهم فلسفه معاصر در نقد ادبي

7 شعر و شناخت و سعدي تاليفاتي فلسفي

8 غراب دي سفيد

9 فلسفه منطق فرگه (1361)

ويژگي اثر : درباره نظريات فلسفي فرگه، بنيانگذاري منطق جديد مي باشد كه دكتر موحد آنرا به زبان انگليسي در سال 1361 نگاشته است.

10 مشتي نو در سرو

ويژگي اثر : آثار ادبي دكتر موحد نيز سراسر نوآوري است چنانكه در اشعار كتاب مشتي نور سرد، واژه سازي و ابداعاتي در زبان را به نام خود ثبت نموده است.

11 مقالات متعدد فلسفي و منطقي

12 منطق موجّهات

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال

معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب:منطق موجّهات ضياء موحّد._ تهران: انتشارات هرمس، 1381. اين اثر نخستين كتاب در منطق موجّهات جديد به زبان فارسي است و هدف از آن آموزش گام به گام و روشمند اين منطق است. منطق موجّهات با افزودن مفهوم ها و اصل ها و قاعده هايي به مباني منطق جمله ها و محمول ها پايه گذاري مي شود. از اين رو، مؤلف در اين كتاب به اين مباني هم در حد نياز پرداخته است. در نوشتن كتاب تلاش بر اين بوده است كه خوانندة علاقه مند بتواند مطالب آن را خودآموزي كند. لذا در بيان مطالب توان خوانندة ناآشنا با موضوع در نظر گرفته شده و حلّ همة تمرين ها نيز در پايان كتاب آورده شده است. همچنين با طرح بحث هاي فلسفي و دلالت شناختي گوناگون كوشش شده است تا موضوع ملموس تر شود. ميراث آثار منطق دانان ما، به ويژه ابن سينا، از راه ترجمة لاتيني به قرون وسطاي اروپا رسيد و نوآوري هاي ابن سينا در منطق موجّّهات توجه منطق دانان آن دوره را به خود جلب كرد. با پايان گرفتن قرون وسطي (قرن پانزدهم ميلادي)، در غرب نيز منطق موجّهات سرنوشتي بهتر از سرنوشت آن در دنياي اسلام نداشته است. توجّه جدّي به اين منطق از اواسط قرن بيستم آغاز شد و با شتابي روزافزون رشد و گسترش يافت. آگاهي از منطق موجّهات جديد، گذشته از ارزش منطقي و فلسفي آن، ابزاري در اختيار ما مي گذارد كه بتوانيم با آن ميراث دانشمندان خود را درك و ارزيابي كنيم.

13 نظري? ادبيات

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران

،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب «نظري? ادبيات»: نظري? ادبيات؛ رنه ولك، آوستن وارن؛ ترجم? ضياء موحد، پرويز مهاجر؛ تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1373. نظري? ادبيات كتابي است كلاسيك در نقد ادبي. اين كتاب تاكنون به بيش از 18 زبان ترجمه شده و بنا به گزارشهاي موجود در بسياري از حوزه هاي فرهنگي در نظريه و روش شناسي پژوهشهاي ادبي دگرگونيها و تجديد نظرهاي گسترده اي پديد آورده است. اين كتاب در هر موضوع عرص? نقل و نقد عقيده ها و نظريه هاي انديشمندان از يونان قديم تا اوايل ده? دوم قرن بيستم اروپا و آمريكاست. از اين رو هيچ منتقد ادبي از آن بي نياز نيست. كتاب حاضر چكيد? قرنها تفكر و سنت ادبي است كه با همكاري دو تن از محققان برجست? معاصر – رنه ولك و آوستن وارن – تدوين شده است و با آنكه نزديك به سي سال از تأليف آن مي گذرد، از هر لحاظ تازگي و اصالت دارد. نثر ترجمه از هر حيث شيوا و مفهوم است و دليل آن تسلط مترجمان بر دو زبان مبدأ و مقصد و آشنايي با موضوع كتاب بوده و همين سبب شده است كه ابهامي در آن نباشد و از ترجمه لفظ به لفظ دور بماند. اين كتاب، كتابي پايه و مرجع محسوب مي شود و به دليل اهميت، ترجم? آن از سالها پيش مورد انتظار بود

منابع زندگينامه :

1www.ketabesal.ir2تهراني زاده، برگزيدگان علمي و فرهنگي كشور، صص 3-2423حميد رضا ابك، روايت فيلسوف از شاعر هستند، همشهري، ص 164رضا

انزابي نژاد، يكسينه سخن گرم، كتاب ماه ادبيات و فلسفه، سال جهارم، شماره نهم، تير ماه 1380، ص 235ضيا موحد، سهم فلسفه معاصر در نقد ادبي، كتاب ماه ادبيات و فلسفه، آذر و دي 1380، صص 27-206علي اصغر محمد خاني، گفتگو با دكتر ضياء موحد به مناسبت انتشار كتاب شعر و شناخت، كتاب ماه ادبيات و فلسفه، آذر 1377، ص 227محمد خاني، فيلسوفاني مديون بصيرت هاي شاعرانه هستند، در كتاب ماه ادبيات و فلسفه ، ص 6

موحدطاهر، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر موحد طاهر

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1354 بعد از گذراندن كلاس 4 متوسطه آن زمان به خاطر عدم پذيرش عضويت حزب رستاخيز وارد حوزه علميه قم شدم و در سال اول ادبيات عرب را در مدرسه رضويه كه مي شود گفت از لحاظ برنامه درسي شعبه اي از مدرسه حقاني محسوب مي شد؛ گذراندم و سال بعد يعني سال 1355 وارد مدرسه حقاني كه توسط مرحوم شهيد قدوسي اداره مي شد، شدم و با شروع نهضت فراگير انقلاب اسلامي ضمن همراهي و شركت در تظاهرات و ساير برنامه ها به عنوان يكي از طلاب جوان اداء دين نموده و در ضمن، دروس حوزه را به صورت خصوصي در زماني كه حوزه تعطيل بود خواندم.

با پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره) دروس مكاسب و كفايه را در سال 1358 خواندم و سال بعد در درس خارج آيات عظام: وحيد خراساني (مكاسب محرمه) و نوري همداني (اقتصاد اسلامي) و منتظري (حدود) را خواندم و در سال 1360

در برنامه يكساله اي كه در موسسه در راه حق تحت عنوان «گروه دال» به منظور آموزش اساتيد معارف اسلامي دانشگاه در آن موسسه برگزار مي شد؛ شركت نمودم لكن بعد از پايان اين دوره چون برنامه هاي آموزشي در حال ارائه موسسه در راه حق توسط استاد مصباح برايم جذاب بود، شركت در آن برنامه ها را قطع نكردم و تا سال 1364 اين كار ادامه پيدا كرد.

در كنار اين برنامه ها دورس حوزه را با شركت در درس خارج «آيت الله وحيد» كه شامل دو درس اصلي حوزه يعني اصول و فقه مي شد؛ برنامه ها را ادامه دادم و شركت در درس خارج ساير آقايان كه در يك مقطع يك ساله ديگر از «آيت الله مظاهري» و «آيت الله تبريزي» هم استفاده نمودم كه بيش از يك سال طول نكشيد ولي شركت در درس فقه و اصول آيت الله وحيد به مدت 14 سال ادامه پيدا كرد. ضمن اينكه در اين مدت، برنامه هاي ديگر حوزه مانند شركت در دروس تفسير و فلسفه «آيت الله جوادي» و «آيت الله مصباح» را تعقيب مي نمودم. علاوه بر برنامه هاي حوزوي، تدريس معارف اسلامي دانشگاه را هم داشتم و همين طور به مدت يك سال برنامه تدريسي مباني اعتقادي اسلام را براي برادران سپاه در شمال كشور را هم به عهده داشتم.

در سال 1364 كه برنامه تحقيقاتي موسسه باقرالعلوم (ع) توسط «آيت الله مصباح يزدي» شكل گرفت؛ در گروه فلسفه شركت نمودم كه تا سال 1372 اين كار ادامه داشت. در سال 1373 به مدت دو سال و اندي براي اداره رايزني فرهنگي

به پاكستان اعزام شدم و بعد از اتمام اين دوره به قم بازگشتم. در خلال اين مدت تا حال ضمن تدريس دروس اصلي حوزه فقه و اصول و فلسفه در سطح عالي و همينطور ارائه مقالات در زمينه هاي تاريخي، فقهي و فلسفي انجام وظيفه نمودم و در سال 1380 با ارائه پايان نامه كارشناسي ارشد در رشته فلسفه با موضوع: «اصالت وجود» از موسسه امام خميني (ره) مدرك كارشناسي ارشد را اخذ نمودم.

موحدي كرماني، محمد علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اينجانب محمد علي موحدي (مشهور به موحدي كرماني) متولد 1310 بشماره شناسنامه 325 صادره كرمان فرزند عباس (واعظ معروف كرمان بود)

تحصيلات مقدماتي در حوزه كرمان سپس در حوزه علميه قم وسپس در حوزه علميه نجف.

اساتيد در كرمان آيت الله صالحي و شيخ الرئيس و در قم مرحوم آيت الله العظمي بروجردي و آيت الله العظمي داماد و آيت الله العظمي امام خميني و در نجف مرحوم آيت الله العظمي خوئي و آيت الله العظمي سيد محمود شاهرودي و آيت الله العظمي ميرزا باقر زنجاني و چند ماهي در مشهد از محضر آيت الله ميلاني استفاده كردم.

پس از مراجعت از نجف و قم سنواتي در كرمان بشئون روحاني پرداختم و سپس به تهران آمدم. در تهران در دوران انقلاب و مبارزه به تربيت جوانان در مسجد پرداختم و بهمين دليل مسجد در شرق تهران يكي از پايگاهاي مبارزه � بود.

اينجانب در تشكيلات جامعه روحانيت مبارز تهران بعنوان يكي از اعضاي شوراي مركزي و دبيرجامعه در شرق تهران فعاليت داشتم.

همچنين در حزب جمهوري اسلامي بعنوان عضو شوراي مركزي و عضو داوري حزب حضور داشتم. پنج دوره نمايندگي در مجلس شوراي اسلامي داشتم

كه دوره اول از كرمان و بقيه ادوار از تهران بود.(البته دوره سوم مياندوره اي بود)

همچنين پس از شهادت شهيد اشرفي اصفهاني در باختران«كرمانشاه» بامر امام رضوان الله تعالي عليه مسئوليت امامت جمعه را داشتم. همچنين مدت چهارده سال نماينده مقام معظم رهبري در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بودم. ايضا عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام هستم.

ايضا از طرف مردم كرمان سه دوره نمايندگي مجلس خبرگان را داشتم.

در مجلس رئيس كميسيون امور داخلي مجلس و رئيس كميسيون امور دفاعي بودم.

در مقطعي نائب رئيس مجلس بودم. ايضا رئيس هيات اجرائي بين المجالس بودم. از توفيقات دوران مبارزه و انقلاب تشرفي بود كه به عتبات عاليات در اول سال 57 داشتم كه ديدارهاي متعددي در نجف و كربلا بطور خصوصي با حضرت امام داشتم كه برنامه هاي جامعه روحانيت مبارز را خدمت امام عرض كردم و هم حامل دستورات مهمي براي جامعه مذكور و حزب جمهوري داشتم.

همچنين ميتواند حضور در جبهه و انس با رزمندگان را در دوران امامت جمعه باختران از توفيقات دوران انقلاب باشد. شاهد بمباران­ها و موشك خوردنهاي مردم و مقاومت آن دليران بودم كه در اين زمينه خاطرات فراوان دارم.

مباحثات اينجانب در دروس قم با آيات: آقاي هاشمي رفسنجاني، مرحوم آقاي رباني املشي، و آقاي قرباني لاهيجاني بود و بيشتر با حضرات آيات: آقاي مطهري، آقاي بهشتي، آقاي مومن، آقاي جنتي، آقاي طاهري خرم آبادي و آقاي مهدوي كني و آقاي انواري مانوس بودم.

موحدي محب، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله موحدي محب

محل تولد : بيدگل كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/2/3

زندگينامه علمي

ورود به حوزه علميه قم 1/7/1347، شروع به تدريس متون

حوزوى 1354: سيوطى، مغنى، معالم، مختصر، شرح لمعه، اصول فقه و ...، بازگشت به كاشان پس از تعطيلات تحميلي بر حوزه متعاقب شهادت شهيد غفارى (ره) و شروع به تدريس و تبليغ و امامت جماعت در كاشان 1355 (مواد تدريس در حوزه كاشان همان درسهاى ياد شده)، نماينده ولي فقيه در اوقاف كاشان 1358، قاضي در دادگسترى كاشان و عضو كميسيون 5 نفرى حل اختلافات 1358، تدريس در دبيرستانهاى كاشان در 1358، فعاليتهاى سياسي اجتماعى، عضويت در كميسيونهاي مختلف در فرماندارى كاشان 1358.

بازگشت به قم و شروع فعاليت تحصيلي و تدريس 1359 (مواد درسي همان درسهاى ياد شده در بالا)، شروع به تدريس در دانشگاه كاشان (مدرسه عالي علوم) نيمسال اول تحصيلي 1362، هم زمان تدريس در دانشگاه علوم پزشكي كاشان 67 - 1366 (مواد درسي دروس معارف اسلامي)، راهيابي به دوره فوق ليسانس «مدرسه عالي دارالشفاى قم» 1367، دفاع از رساله كارشناسي ارشد 1371 فروردين با درجه عالي نمره 20 و استاد راهنما جناب استاد دكتر غلامحسين ابراهيمي دنيانى - استاد مشاور جناب حجةالاسلام حسين توفيقى - استاد داور حضرت آيت الله انصارى شيرازى (دامت توفيقاتهم)، استخدام در دانشگاه كاشان 1371 ارديبهشت، تدريس در دانشگاه قم از سال 71 تا 75 (موارد درسي علوم بلاغت، عربى، بديع فارسي، علم كلام اسلامى).

راهيابي به دوره دكتراى «علوم قرآن و حديث» بهمن ماه 1375، دفاع از رساله دكتراى با درجه عالي و نمره 20 (13/6/1381) استاد راهنما جناب حجةالاسلام دكتر سيد محمد باقر حجتى - استاد مشاور حجةالاسلام دكتر احمد بهشتي و حجه الاسلام محمد علي مهدوى راد - اساتيد داور حضرت آيت الله داورى اصفهاني

و حضرت آيت الله فاضل گلپايگاني (دامت بركاتهم).

اساتيد: صرف و نحو حجةالاسلام «حاج آقا رضا رضوى» در حوزه علميه كاشان سال 45 و 46، معاني و بيان: استاد «احمد امين شيرازى» سال 47 در قم، فقه: لمعۀ «آيت الله موسوى تبريزى»، مكاسب: «مرحوم آيت الله ستوده»، اصول قوانين: «حضرت آيت الله دوزدوزاني» رسائل: آيات بزرگوار «مرحوم حرم پناهي (ره)»، «استاد آيت الله اعتمادى ، آيت الله خزعلي (دامت بركاتهم) كفايه مرحوم آيت الله ستوده و حضرت آيت الله مظاهرى درس خارج اصول: حضرت آيت الله مظاهرى «تقريبا يك دوره كامل اصول» فقه: حضرت آيت الله فاضل لنكرانى، حضرت آيت الله مكارم شيرازى (دامت بركاتهم)»، هم اكنون هم عضو هيأت علمي دانشگاه كاشان استاديار پايه 15 و در قم: مركز تخصصي تفسير و علوم قرآن، جامعه الزهرا، مركز تخصصي نهج البلاغه قم، في الجمله فعاليت آموزشي و ... دارد، مقالات چاپ نشده از قبيل تحقيقات دانشگاهي و تقريرات دروس حضرات آيات: «فاضل لنكراني» و «مظاهرى» (دامت بركاتهم) مقدارى نوشته چاپ نشده.

موحديان عطار، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي موحديان عطار

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را تماماً در شهر اصفهان انجام دادم و از دبيرستان «هراتي» در سال 1359 ديپلم علوم تجربي اخذ كردم. اين زمان مصادف شد با انقلاب فرهنگي و تعطيل دانشگاه ها و جنگ تحميلي. بنابراين به خدمت سربازي رفتم اما هم در دوره دبيرستان و هم در طول خدمت سربازي با موضوع معارف اسلامي و مباحث كلامي و فلسفي مانوس بودم.

پس از پايان خدمت به قصد مطالعه در ميراث معنوي و علمي

اسلام و تشيع و به ويژه معارف امامان شيعه (عليهم السلام) به حوزه علميه اصفهان و در سال 1362 به حوزه قم مهاجرت كرده و در مدرسه علميه حقاني، كه سپس با نام شهيدين ادامه كار داد، به تحصيل مشغول شدم. تحصيلات متعارف حوزوي را تا مرحله خارج فقه ادامه داده و چند سالي در دروس خارج آيات عظام، از جمله: «حضرت آيت الله العظمي بهجت (دام ظله)» شركت كردم. در اين بين به مطالعات فلسفي، عرفاني و كلامي نيز مي پرداختم و چند سالي را با گروه فلسفه مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي در تدوين معجم موضوعي كتب فلسفي همكاري كردم.

در كنار تحصيلات حوزوي در سال هاي 1367 تا 1373 در دانشگاه قم مركز تربيت مدرس در مقطع كارشناسي ارشد رشته «الهيات» تحصيل كردم و پايان نامه خود را در موضوع: «آسيب شناسي ايمان ديني: (ثبات در اعتقادات)» تحت نظر حضرت آيت الله معرفت دفاع كردم. بعد از آن چند سالي در دانشگاه هاي مختلف، از جمله دانشگاه رازي كرمانشاه و علامه طباطبايي تهران به تدريس دروس معارف پرداختم.

در سال 1375 به مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب پيوستم و مطالعات خود را در اين زمينه و به طور خاص درباره اديان هند آغاز كردم كه تاكنون ادامه دارد و ره آورد آن يك كتاب، چندين مقاله و تدريس موضوعات مربوطه بوده است. علاوه بر اين چند سالي است كه مطالعات و پژوهش هايي را در زمينه «موعود باوري: در اديان ترتيب داده و به طور فردي و گروهي مقالاتي را فراهم آورده ام و حاصل آن را در برنامه هاي تلويزيوني و

راديويي متعددي ارائه كرده ام.

در همين سال ها در مقطع دكتري در رشته «كلام با گرايش فلسفه دين و مسائل جديد كلامي» در دانشگاه قم (مركز تربيت مدرس) تحصيل كرده و پايان نامه خود را در موضوع: «ايضاح مفهومي عرفان و ويژگي هاي جوهري آن» تحت نظر و راهنمايي جناب آقاي دكتر قاسم كاكائي، دكتر شهرام پازوكي و آيت الله علي عابدي شاهرودي دفاع كردم. اين موضوع را از آن رو برگزيدم تا سنگ بنايي باشد براي پژوهش هايي در زمينه عرفان اديان و به ويژه عرفان امامان شيعه (عليهم السلام)، از اين رهگذر نيز مقالاتي فراهم آمده است كه برخي از آنها را در مجلات علمي پژوهشي كشوربه چاپ رسانده ام.

مودب، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رضا مودب

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1354 به شهر مقدس قم براي تحصيل به حوزه علميه مسافرت نمودم و تا دو سال در مدرسه علميه «حضرت آيت الله گلپايگاني» به مقدمات پرداختم. در سال 1356 به مدرسه رسالت جهت تحصيل منتقل شدم و دروس سطح يك و دو حوزه را در آنجا سپري نمودم و از سال 1360 تا 1370 در حوزه علميه به ادامه تحصيل پرداختم. درس مكاسب و كفايه را از محضر استادان گرانقدر: «حضرت آية الله علوي گرگاني» و حضرات آيات: «وجداني فخر»، «پاياني» و «ستوده» استفاده كردم و در درس خارج حضرات آيات: «فاضل لنكراني»، «مكارم شيرازي» و «علوي گرگاني» شركت نمودم و يك دوره فقه و اصول را سپري كردم.

از سال 69 در مركز تربيت مدرس قم مشغول

به تحصيل شدم و همزمان در دانشگاه تهران تدريس دروس معارف را آغاز نمودم كه تا سال 1378 در دانشكده هاي فني و مهندسي، علوم، ادبيات، حقوق و ... ادامه داشته است و همزمان در دانشكده الهيات دانشگاه تهران از سال 1372 در مقطع دكتري ادامه تحصيل داده در سال 1376 فارغ التحصيل در گرايش «علوم قرآن و حديث» شدم و از 1376 عضو هيئت علمي دانشگاه قم در آمدم و تاكنون عضو هيئت علمي رسمي دانشگاه هستم.

در دانشگاه اصفهان تدريس معارف و در دانشكده علوم قرآني و حديث و دانشكده شهيد محلاتي سپاه تدريس داشته ام. در دانشگاه قم در موضوعات علوم قرآن و حديث چندين جزوه علمي تهيه نموده ام. در دانشگاه و ديگر محافل علمي چندين كنفرانس علمي در موضوعات قرآني ارائه كرده ام. در مركز تفسير براي طلاب حوزه و در مركز جهاني علوم اسلامي براي طلاب خارجي تدريس داشته و دارم. پايان نامه هاي متعددي در دانشگاه قم و مؤسسه امام خميني سرپرستي نموده ام. چندين كتاب و اثر پژوهشي فراهم آورده ام كه در آثار پژوهشي آمده و اكنون نير در پژوهشگاه فرهنگ و انديشه، عضو حلقه كارشناسي مقاله هاي آن مركز هستم. در راديو معارف و ... مباحثي علمي در موضوعات قرآني داشته ام.

موذن زاده، رحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحيم موذن زاده :

پدرش، مرحوم شيخ عبدالكريم اردبيلي، مؤذن بود و زماني كه در مسجد امام تهران اذان مي خواند، صدايش به طور زنده از راديو پخش مي شد. شيخ عبدالكريم اردبيلي، تا سال 1322 در منطقه اردبيل به وعظ و اذان گويي مشغول بود و نخستين بار به خاطر اذاني كه

در اين سال در راديو گفته بود، شهرت پيدا كرد و سپس تا سال 1326 برنامه سحري راديو را به صورت زنده، از طريق مسجد امام (مسجد شاه سابق) اجرا مي كرد و در سال 1329 از دنيا رفت.

در خانواده مؤذن زاده كه اغلب به فعاليت هاي مذهبي و اذان گويي پرداخته اند، رحيم مؤذن زاده، فرزند ارشد شيخ عبدالكريم است، راه پدر را با جديت بيشتر پي گرفت و عملاً پس از درگذشت پدرش به جاي او قرائت اذان را ادامه داد.

اذان مشهور مؤذن زاده كه در گوشه روح الارواح آواز بيات ترك (زند) خوانده شده است، اذاني است كه رحيم مؤذن زاده در سال 1334 در ميدان 15 خرداد در استوديوي 6 خوانده است.

به روايت خود مؤذن زاده، او در حالي كه روزه دار بوده مي خواسته است اذاني بگويد تا براي فرهنگ ايران و اسلام يادگاري ارزنده باشد. مؤذن زاده براي ضبط اين اذان گوشه هاي مختلفي را مي آزمايد، اما هيچ كدام مورد پسندش واقع نمي شود، تا اين كه مناسب ترين گوشه را براي قرائت اذان، روح الارواح مي بيند. ايشان بارها گفته است: "از ضبط اين اثر هميشه يك احساس غرور معنوي در طول سال هاي گذشته با من همراه بوده است و اگر تنها همين ثروت معنوي باقي بماند براي من كافي است".

استاد موذن زاده در روزهاي پاياني حيات خود، زندگي اش را اينگونه توصيف كرده بود:

«من سال 1304 در اردبيل به دنبال آمدم، در آن دوران ما عوض دبيرستان مكتب مي رفتيم. همه هم متدين بودند. خانواده ها در دوره ي ما در ابتداي امر بچه ها را با قرآن مانوس مي كردند. ما

هم پس از طي اين مرحله به مدرسه حاج ابراهيم آمديم. طلبه بوديم به اصطلاح امروز، ولي در حين طلبگي، اين اذان با ما همراه بود. صبح و ظهر و عصر و شب در مسجد و اماكن مذهبي هر روز اذان مي خوانديم، تا اينكه يك شب كه پدرم در خيابان ايران اردبيل ساكن شد. او عادت داشت هركجا كه ميهماني هم برود صبح پشت بام رفته و اذان بگويد، صبح آن روزي كه پدرم اذان گفت: امام جمعه ي اردبيل گفته بود كه من صداي ملكوتي مي شنوم، ببينيد اين صدا از كجا مي آيد. آن ها همه خانه ها را گشته بودند تا اينكه صاحب خانه ي ما گفته بود شيخ عبدالكريم اردبيلي اينجا آمده و اوست كه اذان گفته است. ما را خواستند و آوردند در مسجد و در داخل مسجد به ما 2 تا اتاق دادند. مرحوم پدرم سال 1322 براي نخستين بار اذان را در راديو گفت و همين طور تا 1326 كه برنامه ي سحري را به صورت زنده اجرا مي كرد.

او در سال 1329 سكته كرد و من قبول كردم جاي او اذان بگويم تا الآن كه با اين سن و سال هنوز مشغولم و افتخار دارم كه با گفتن آن يك اذان، براي اسلام ومملكتم كاري كرده ام. ما كه نه ثروت داريم و نه مكنت و همين يك اذان برايمان بهترين خير است.

هر روز تلفن مي زنند و مي گويند كه اين اذان خيلي زيبا گفته شده است، مي دانيد چرا؟ من جوابتان را مي دهم براي اين كه باطن - اشاره به قلب- خوشگل است، براي اين كه اين اذان را با دهن روزه پر كردم تا

قربه الي الله باشد. اين يك كار مادي نبود بلكه معنوي بود نتيجه اش را هم مي بينيد. واعظ تهراني درجايي گفته بود اذان همه قبول باشد اذان است اما اين اذان موذن زاده آدم را وادار مي كند كه به مسجد بيايد.

البته اين اذان گفتن در خانواده ي ما موروثي است. 150 سال است كه خانواده ي ما اذان مي گويند. حتي زماني كه در اردبيل آن موقع ها شناسنامه مي دادند به تناسب شغل و حرفه نام خانوادگي انتخاب مي كردند. به بابايم هم گفته بودند تو چيكاره اي؟ گفته بود موذن. گفته بودند نام خانوادگي شما موذن است.

زماني كه سال 1329 پدرم فوت كرد و من جاي او رفتم. گوينده ها مي گفتند اذان، اذاني كه به وسيله استاد موذن، " زاده اردبيلي" گفته شده است. لذا اين "زاده اردبيلي" از آن موقع به اسم ما اضافه شد. يك روزي هم تصميم گرفتم تا يك اذان يادگاري را بگويم. در استوديوي 6 صدا و سيما هر گوشه اي انداختم نشد تا اينكه آن را در روح الارواح آواز بيات ترك به اين شكل كه بيش از 50 سال پخش مي شود گفتم. ما ايراني هستيم و اذان ما بايد برخاسته از خودمان باشد. الان اذان خوان هايي هستند كه تقليد مي كنند از عربستان و اين پسنديده نيست و خود ما بايد ابتكار به خرج دهيم. الآن 50 سال است كه كسي نتوانسته روي اين اذان من اذان بگويد حتي برادرم سليم كه آن صداي گيرا و زيبا را دارد و اين خواست خداست. همان خدايي كه مي گويد اگر با من يك صدايي كنيد، محبت شما را به قلوب همه مي اندازم. البته 20 سال پيش مي خواستم يك اذان ديگر

به مدت 15 دقيقه كه در وسط آن دعا است را پر كنم اما نگذاشتند و گفتند كه اذان 6 دقيقه بيشتر نمي شود. ولي در كل مي خواهم بگويم در هر كاري كه خدا و اخلاص در نظر گرفته شود آن كار جواب مثبتي خواهد داشت.»

مؤذن زاده اردبيلي كه زماني در اردبيل زندگي مي كرد، بعدها به مهر شهر كرج كوچيد و در آنجا ساكن شد. اين اذان گوي سرشناس ايراني، در سن هشتاد سالگي بر اثر بيماري روز پنجشنبه 5 خرداد 84 در تهران دعوت حق را لبيك گفت.

روحش شاد...

موذن زاده، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد مرحوم رحيم مؤذن زاده كه به خاطر اذان مشهور و تاريخي اش در حافظه جمعي ايرانيان و بسياري از مسلمين جاي دارد، در سال 1304 در استان اردبيل در خانواده اي متولد شد كه شايد بيش از يك قرن به فعاليت هاي مذهبي مي پرداخته اند...

پدرش، مرحوم شيخ عبدالكريم اردبيلي، مؤذن بود و زماني كه در مسجد امام تهران اذان مي خواند، صدايش به طور زنده از راديو پخش مي شد. شيخ عبدالكريم اردبيلي، تا سال 1322 در منطقه اردبيل به وعظ و اذان گويي مشغول بود و نخستين بار به خاطر اذاني كه در اين سال در راديو گفته بود، شهرت پيدا كرد و سپس تا سال 1326 برنامه سحري راديو را به صورت زنده، از طريق مسجد امام (مسجد شاه سابق) اجرا مي كرد و در سال 1329 از دنيا رفت.

در خانواده مؤذن زاده كه اغلب به فعاليت هاي مذهبي و اذان گويي پرداخته اند، رحيم مؤذن زاده، فرزند ارشد شيخ عبدالكريم است، راه پدر را با جديت بيشتر

پي گرفت و عملاً پس از درگذشت پدرش به جاي او قرائت اذان را ادامه داد.

اذان مشهور مؤذن زاده كه در گوشه روح الارواح آواز بيات ترك (زند) خوانده شده است، اذاني است كه رحيم مؤذن زاده در سال 1334 در ميدان 15 خرداد در استوديوي 6 خوانده است.

به روايت خود مؤذن زاده، او در حالي كه روزه دار بوده مي خواسته است اذاني بگويد تا براي فرهنگ ايران و اسلام يادگاري ارزنده باشد. مؤذن زاده براي ضبط اين اذان گوشه هاي مختلفي را مي آزمايد، اما هيچ كدام مورد پسندش واقع نمي شود، تا اين كه مناسب ترين گوشه را براي قرائت اذان، روح الارواح مي بيند. ايشان بارها گفته است: "از ضبط اين اثر هميشه يك احساس غرور معنوي در طول سال هاي گذشته با من همراه بوده است و اگر تنها همين ثروت معنوي باقي بماند براي من كافي است".

استاد موذن زاده در روزهاي پاياني حيات خود، زندگي اش را اينگونه توصيف كرده بود:

«من سال 1304 در اردبيل به دنبال آمدم، در آن دوران ما عوض دبيرستان مكتب مي رفتيم. همه هم متدين بودند. خانواده ها در دوره ي ما در ابتداي امر بچه ها را با قرآن مانوس مي كردند. ما هم پس از طي اين مرحله به مدرسه حاج ابراهيم آمديم. طلبه بوديم به اصطلاح امروز، ولي در حين طلبگي، اين اذان با ما همراه بود. صبح و ظهر و عصر و شب در مسجد و اماكن مذهبي هر روز اذان مي خوانديم، تا اينكه يك شب كه پدرم در خيابان ايران اردبيل ساكن شد. او عادت داشت هركجا كه ميهماني هم برود صبح پشت بام رفته و اذان

بگويد، صبح آن روزي كه پدرم اذان گفت: امام جمعه ي اردبيل گفته بود كه من صداي ملكوتي مي شنوم، ببينيد اين صدا از كجا مي آيد. آن ها همه خانه ها را گشته بودند تا اينكه صاحب خانه ي ما گفته بود شيخ عبدالكريم اردبيلي اينجا آمده و اوست كه اذان گفته است. ما را خواستند و آوردند در مسجد و در داخل مسجد به ما 2 تا اتاق دادند. مرحوم پدرم سال 1322 براي نخستين بار اذان را در راديو گفت و همين طور تا 1326 كه برنامه ي سحري را به صورت زنده اجرا مي كرد.

او در سال 1329 سكته كرد و من قبول كردم جاي او اذان بگويم تا الآن كه با اين سن و سال هنوز مشغولم و افتخار دارم كه با گفتن آن يك اذان، براي اسلام ومملكتم كاري كرده ام. ما كه نه ثروت داريم و نه مكنت و همين يك اذان برايمان بهترين خير است.

هر روز تلفن مي زنند و مي گويند كه اين اذان خيلي زيبا گفته شده است، مي دانيد چرا؟ من جوابتان را مي دهم براي اين كه باطن - اشاره به قلب- خوشگل است، براي اين كه اين اذان را با دهن روزه پر كردم تا قربه الي الله باشد. اين يك كار مادي نبود بلكه معنوي بود نتيجه اش را هم مي بينيد. واعظ تهراني درجايي گفته بود اذان همه قبول باشد اذان است اما اين اذان موذن زاده آدم را وادار مي كند كه به مسجد بيايد.

البته اين اذان گفتن در خانواده ي ما موروثي است. 150 سال است كه خانواده ي ما اذان مي گويند. حتي زماني كه در اردبيل آن موقع ها شناسنامه مي دادند به تناسب شغل

و حرفه نام خانوادگي انتخاب مي كردند. به بابايم هم گفته بودند تو چيكاره اي؟ گفته بود موذن. گفته بودند نام خانوادگي شما موذن است.

زماني كه سال 1329 پدرم فوت كرد و من جاي او رفتم. گوينده ها مي گفتند اذان، اذاني كه به وسيله استاد موذن، " زاده اردبيلي" گفته شده است. لذا اين "زاده اردبيلي" از آن موقع به اسم ما اضافه شد. يك روزي هم تصميم گرفتم تا يك اذان يادگاري را بگويم. در استوديوي 6 صدا و سيما هر گوشه اي انداختم نشد تا اينكه آن را در روح الارواح آواز بيات ترك به اين شكل كه بيش از 50 سال پخش مي شود گفتم. ما ايراني هستيم و اذان ما بايد برخاسته از خودمان باشد. الان اذان خوان هايي هستند كه تقليد مي كنند از عربستان و اين پسنديده نيست و خود ما بايد ابتكار به خرج دهيم. الآن 50 سال است كه كسي نتوانسته روي اين اذان من اذان بگويد حتي برادرم سليم كه آن صداي گيرا و زيبا را دارد و اين خواست خداست. همان خدايي كه مي گويد اگر با من يك صدايي كنيد، محبت شما را به قلوب همه مي اندازم. البته 20 سال پيش مي خواستم يك اذان ديگر به مدت 15 دقيقه كه در وسط آن دعا است را پر كنم اما نگذاشتند و گفتند كه اذان 6 دقيقه بيشتر نمي شود. ولي در كل مي خواهم بگويم در هر كاري كه خدا و اخلاص در نظر گرفته شود آن كار جواب مثبتي خواهد داشت.»

مؤذن زاده اردبيلي كه زماني در اردبيل زندگي مي كرد، بعدها به مهر شهر كرج كوچيد و در آنجا ساكن شد. اين اذان گوي

سرشناس ايراني، در سن هشتاد سالگي بر اثر بيماري روز پنجشنبه 5 خرداد 84 در تهران دعوت حق را لبيك گفت.

روحش شاد...

موذن زداه، رحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحيم موذن زاده اردبيلي :

پدرش، مرحوم شيخ عبدالكريم اردبيلي، مؤذن بود و زماني كه در مسجد امام تهران اذان مي خواند، صدايش به طور زنده از راديو پخش مي شد. شيخ عبدالكريم اردبيلي، تا سال 1322 در منطقه اردبيل به وعظ و اذان گويي مشغول بود و نخستين بار به خاطر اذاني كه در اين سال در راديو گفته بود، شهرت پيدا كرد و سپس تا سال 1326 برنامه سحري راديو را به صورت زنده، از طريق مسجد امام (مسجد شاه سابق) اجرا مي كرد و در سال 1329 از دنيا رفت.

در خانواده مؤذن زاده كه اغلب به فعاليت هاي مذهبي و اذان گويي پرداخته اند، رحيم مؤذن زاده، فرزند ارشد شيخ عبدالكريم است، راه پدر را با جديت بيشتر پي گرفت و عملاً پس از درگذشت پدرش به جاي او قرائت اذان را ادامه داد.

اذان مشهور مؤذن زاده كه در گوشه روح الارواح آواز بيات ترك (زند) خوانده شده است، اذاني است كه رحيم مؤذن زاده در سال 1334 در ميدان 15 خرداد در استوديوي 6 خوانده است.

به روايت خود مؤذن زاده، او در حالي كه روزه دار بوده مي خواسته است اذاني بگويد تا براي فرهنگ ايران و اسلام يادگاري ارزنده باشد. مؤذن زاده براي ضبط اين اذان گوشه هاي مختلفي را مي آزمايد، اما هيچ كدام مورد پسندش واقع نمي شود، تا اين كه مناسب ترين گوشه را براي قرائت اذان، روح الارواح مي بيند. ايشان بارها گفته است: "از ضبط

اين اثر هميشه يك احساس غرور معنوي در طول سال هاي گذشته با من همراه بوده است و اگر تنها همين ثروت معنوي باقي بماند براي من كافي است".

استاد موذن زاده در روزهاي پاياني حيات خود، زندگي اش را اينگونه توصيف كرده بود:

«من سال 1304 در اردبيل به دنبال آمدم، در آن دوران ما عوض دبيرستان مكتب مي رفتيم. همه هم متدين بودند. خانواده ها در دوره ي ما در ابتداي امر بچه ها را با قرآن مانوس مي كردند. ما هم پس از طي اين مرحله به مدرسه حاج ابراهيم آمديم. طلبه بوديم به اصطلاح امروز، ولي در حين طلبگي، اين اذان با ما همراه بود. صبح و ظهر و عصر و شب در مسجد و اماكن مذهبي هر روز اذان مي خوانديم، تا اينكه يك شب كه پدرم در خيابان ايران اردبيل ساكن شد. او عادت داشت هركجا كه ميهماني هم برود صبح پشت بام رفته و اذان بگويد، صبح آن روزي كه پدرم اذان گفت: امام جمعه ي اردبيل گفته بود كه من صداي ملكوتي مي شنوم، ببينيد اين صدا از كجا مي آيد. آن ها همه خانه ها را گشته بودند تا اينكه صاحب خانه ي ما گفته بود شيخ عبدالكريم اردبيلي اينجا آمده و اوست كه اذان گفته است. ما را خواستند و آوردند در مسجد و در داخل مسجد به ما 2 تا اتاق دادند. مرحوم پدرم سال 1322 براي نخستين بار اذان را در راديو گفت و همين طور تا 1326 كه برنامه ي سحري را به صورت زنده اجرا مي كرد.

او در سال 1329 سكته كرد و من قبول كردم جاي او اذان بگويم تا الآن كه با

اين سن و سال هنوز مشغولم و افتخار دارم كه با گفتن آن يك اذان، براي اسلام ومملكتم كاري كرده ام. ما كه نه ثروت داريم و نه مكنت و همين يك اذان برايمان بهترين خير است.

هر روز تلفن مي زنند و مي گويند كه اين اذان خيلي زيبا گفته شده است، مي دانيد چرا؟ من جوابتان را مي دهم براي اين كه باطن - اشاره به قلب- خوشگل است، براي اين كه اين اذان را با دهن روزه پر كردم تا قربه الي الله باشد. اين يك كار مادي نبود بلكه معنوي بود نتيجه اش را هم مي بينيد. واعظ تهراني درجايي گفته بود اذان همه قبول باشد اذان است اما اين اذان موذن زاده آدم را وادار مي كند كه به مسجد بيايد.

البته اين اذان گفتن در خانواده ي ما موروثي است. 150 سال است كه خانواده ي ما اذان مي گويند. حتي زماني كه در اردبيل آن موقع ها شناسنامه مي دادند به تناسب شغل و حرفه نام خانوادگي انتخاب مي كردند. به بابايم هم گفته بودند تو چيكاره اي؟ گفته بود موذن. گفته بودند نام خانوادگي شما موذن است.

زماني كه سال 1329 پدرم فوت كرد و من جاي او رفتم. گوينده ها مي گفتند اذان، اذاني كه به وسيله استاد موذن، " زاده اردبيلي" گفته شده است. لذا اين "زاده اردبيلي" از آن موقع به اسم ما اضافه شد. يك روزي هم تصميم گرفتم تا يك اذان يادگاري را بگويم. در استوديوي 6 صدا و سيما هر گوشه اي انداختم نشد تا اينكه آن را در روح الارواح آواز بيات ترك به اين شكل كه بيش از 50 سال پخش مي شود گفتم. ما ايراني هستيم و اذان ما

بايد برخاسته از خودمان باشد. الان اذان خوان هايي هستند كه تقليد مي كنند از عربستان و اين پسنديده نيست و خود ما بايد ابتكار به خرج دهيم. الآن 50 سال است كه كسي نتوانسته روي اين اذان من اذان بگويد حتي برادرم سليم كه آن صداي گيرا و زيبا را دارد و اين خواست خداست. همان خدايي كه مي گويد اگر با من يك صدايي كنيد، محبت شما را به قلوب همه مي اندازم. البته 20 سال پيش مي خواستم يك اذان ديگر به مدت 15 دقيقه كه در وسط آن دعا است را پر كنم اما نگذاشتند و گفتند كه اذان 6 دقيقه بيشتر نمي شود. ولي در كل مي خواهم بگويم در هر كاري كه خدا و اخلاص در نظر گرفته شود آن كار جواب مثبتي خواهد داشت.»

مؤذن زاده اردبيلي كه زماني در اردبيل زندگي مي كرد، بعدها به مهر شهر كرج كوچيد و در آنجا ساكن شد. اين اذان گوي سرشناس ايراني، در سن هشتاد سالگي بر اثر بيماري روز پنجشنبه 5 خرداد 84 در تهران دعوت حق را لبيك گفت.

مورخ الاسلام، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج مير سيد على بن ميرزا محمد على خان سابق الذكر.

اديب فاضل مورخ، در شب يك شنبه 6 صفر سال 1300 متولد، و در ذى حجه ى 1369 وفات يافته، در تكيه ى مير سيد محمد شهشهانى مدفون گرديد. [مدفن او در تكيه ى ملك واقع است].

كتب چندى تأليف فرموده، از آن جمله است:

1 - سفرنامه ى كربلا 2 هفضائل العجم؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

موزه، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1327، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پريودنتولوژى، دانشكده: دندان پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى از سال 1362 تا سال 1368 و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى از سال 1368 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى و مقايسه تأثير خوف ناهنجاريهاى دندان بر روى لثه دندان، بررسى مقدماتى اپيدميولوژى بيماريهاى پريودنتال در شهر تهران، تكنيك درمان ژنژيوكتون، قلبهاى پريودنتال، كنترل مردمك ميكروبى، تغييرات لثه در زمان بلوغ، حاملگى و يائسگى، رابط پريودنتيكى و پرگودنتيكى، قواعد و اصول كلى در جراحيهاى پريودنتال، درمان ضايعات محل ريشه دندان، تدريس مربوطه به دانشجويان و رزيدنت هاى تخصصى دانشكده دندان پزشكى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

انساج پريودنشيوم در سلامت و بيمارى، تشخيص و درمان بياريهاى پريودنتال.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

مرورى بر ضايعات مشترك پريودنتال و اندودنتيكى، تغذيه و بيماريهاى پريودنتابل، ژنژيوزيس، علل پيدايش تحليل لثه، پيوندهاى آلوپلاست، اثرات سوء عادات دهانى، ازدياد حجم لثه به علت مصرف ديلانس، بررسى عوامل حركت موضعى بر روى انساج پريودتيوم و علل از دست رفتن دندانها.

برگرفته از

كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

موسوي احمد آبادي، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مجتبي موسوي احمد آبادي

محل تولد : اردكان يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1338 در يكي از روستاهاي استان يزد «احمد آباد» متولد شدم. دوران ابتدايي و راهنمايي را در آنجا به پايان رساندم. در سال 1356 جهت ادامه تحصيل به سفارش پدرم راهي قم شدم و در مدرسه آيت الله گلپايگاني مشغول به تحصيل شدم. دروس مقدمات تا شرح لمعه را در آن مدرسه به پايان رساندم و سپس به صورت آزاد در درس هاي حوزه شركت نمودم.

شرح لمعه را نزد اساتيد محترم: «مرحوم وجداني فخر» و «آقاي پاكويي»، اصول الفقه را نزد «آيت الله طهراني» و «عرفانيان»، مكاسب را نزد «استاد پاياني» و مقداري از آن نزد «آقاي دوزدوزاني» و «بني فضل» و رسايل و كفايتن را نزد استاد محترم «آقاي اعتمادي» به پايان رساندم. پس از اتمام دوره سطح، به مدت هفت سال در درس خارج فقه و اصول حضرت «آيت الله مكارم» شركت نمودم و حدود سه سال در درس خارج فقه «آيت الله العظمي آقاي تبريزي (ره)» كسب فيض نمودم.

در سال 1373 در گروه تخصصي تفسير پذيرفته شدم. دوره چهار ساله را در سال 1377 با موفقيت به پايان رساندم. بعد از اتمام دوره تخصصي تفسير از سال 1377 تاكنون به مدت هشت سال در گروه فرهنگ و معارف قرآن بخش دايرة المعارف قرآن در دفتر تبليغات به عنوان محقق به تحقيقات و بررسي موضوعات قرآني مشغول هستم.

موسوي اردبيلي، يونس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد يونس موسوي اردبيلي فرند آيت الله ميرزا فتح علي اردبيلي يكي از آيات و مراجع

بزرگ مشهد در قرن اخير است. معظم له مجتهدي محقق، فقيهي اصولي و دانشمندي پارسا و مجاهد بود. در سال 1293 در شهر اردبيل متولد شد و بعد از پيمودن تحصيلات مقدماتي چند سالي از حضور علماي بزرگ زنجان ادبيات عرب و دروس فقه و اصول و حكمت و كلام و منطق را تكميل نموده، رهسپار نجف اشرف گرديد.

آيت الله اردبيلي متجاوز از سي و پنج سال در حوزه نجف و ساير شهرهاي عتبيات از محضر اساتيد متعدد برخوردار بود. بيشتر مراتب علمي و اجتهاد او از محضر پر فيض و پربركت آخوند خراساني و علامه يزدي نصيبش گرديد. و خود به درجه استادي و اجتهاد رسيد و در سلك مدرسين نجف قرار گرفت. مرحوم اردبيلي در سال 1346 از عراق وارد زادگاه خويش گرديد ولي ديري نگذشت كه رحل اقامت به قصد تربيت و تدريس علما در مشهد مقدس افكند و مردم آن شهر و فضلا مقدم او را گرامي داشتند و چند سال در رأس علما و مراجع و مدرسين حوزه مشهد كوشش مي فرمود، تا آنكه در سال 1353 به علت اعتراض شديد به كشتار بي رحمانه مردم مشهد و حادثه مسجد گوهرشاد توسط رضا خان قلدر و ايادي او دستگير شده و سرانجام او را به زادگاهش تبعيد نمودند و حدود هشت ساله ناگزير در شهر خود منشأ خدمات و آثار ارزنده گرديده و در پيشرفت مكتب جعفري به خوبي پيش رفت.

مرحوم اردبيلي بعد از سقوط رضاخان مجددا عازم مشهد مقدس گرديد و تا پايان عمر در رديف مراجع و آيات و مدرسين حوزه به تدريس علما و ترويج مذهب

اشتغال داشت. عصر اين سيد بزرگوار مقارن زعامت آيت الله بروجردي در قم بود. معظم له كتاب معتقدات قاصر را در اصول عقايد و رسائلي در شرح و حاشيه عروه، قاعدۀ لاضرر، صلوة مسافر، و رس___اله اي در عمل مقلدين خويش به رشته تحرير برد و سرانجام اين مرجع بزرگ در سال 1377 در مشهد مقدس جهان فاني را وداع نمود و با مرگ او ثلمه اي بر پيكر اسلام و تشيع و شيعيان مشهد وارد شد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

موسوي اصفهاني، فهيمه

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: دهان و دندان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

موسوي اصل، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي موسوي اصل

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

پس از پايان تحصيلات كلاسيك در حد دوم راهنمايي شروع به تحصيلات حوزوي در حوزه علميه تبريز كردم و مقدمات علوم اسلامي را تا حد لمعتين در آنجا به اتمام رساندم. پس از آن به مدت يك سال در تهران به تحصيل رسائل و مكاسب و نيز تدريس مقدمات مشغول بودم. در سال 1364 به قم آمدم. پس از پايان تحصيلات سطح در قم، در درس خارج فقه و اصول (عمدتاً در درس آقايان آيت الله مكارم و سبحاني) شركت كردم. همزمان در دوره آشنايي با علوم جديد در موسسه در راه حق مشغول تحصيل شدم.

در سال 1370 پس از پايان دوره موسسه در راه حق، به عضويت دفتر همكاري حوزه و دانشگاه در آمدم و دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد «روانشناسي» را در آنجا گذراندم. ضمنا همزمان با تحصيل روانشناسي در دفتر همكاري در درس خارج نيزشركت كردم. پس از پايان تحصيلات كارشناسي ارشد «روانشناسي» در دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، مشغول به تحقيق در مسائل مربوط به «علوم اسلامي و روانشناسي» شدم.

موسوي باليگي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد موسوي باليگي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/7/1

زندگينامه علمي

آقاي سيد محمد موسوي باليگي در سال 1348 هجري شمسي در خانواده اي متدين و مذهبي در شهر مشهد مقدس ديده به جهان گشود. نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد و در پي علاقه وافر

خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1365 وارد حوزه علميه مشهد مقدس گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا (ع ) نزد بزرگان آن ديار همچون: «آيت الله آشتياني»، «آيت الله علم الهدي» و «مرحوم آيت الله فلسفي» تلمذ كرد.

ايشان ضمن پرداختن به وظيفه مهم ديني خويش: «تبليغ»، به تدريس فلسفه و عرفان در دانشگاه هاي رضوي مشهد و دانشگاه تهران مشغول است. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به كلاس، درس، قلم، كتاب، تحقيق، نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه كتاب هاي «آيين و انديشه» و تصحيح «اسرار الآيات» و ... از جمله آثار ايشان است.

موسوي بجنوردي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله دكترسيد محمد موسوي بجنوردي در سال 1322 در نجف اشرف متولد شد ولي در شناسنامه وي 1324 به عنوان سال تولد رقم خورده است. ايشان تحصيلات علوم حوزوي و ديني خود را در ايران و نجف اشرف به انجام رساندند. وي به مدت 30 سال در محضر استادان درجه اول فقه واصول و فلسفه از جمله مرحومان امام خميني(س), پدر معظم ايشان آيت الله العظمي ميرزا سيد حسن بجنوردي _ صاحب كتاب القواعد الفقهيه و مرجع تقليد وقت _ آيت الله خويي و آيت الله حكيم در حوزهْ نجف اشرف به فراگيري علوم ديني پرداخت. موسوي بجنوردي كه دروس جديد و حوزوي را با هم مي خواند در 18 سالگي كفايتين (سطح 3) را به پايان رساند. همزمان با حضور در درس خارج امام, موسوي بجنوردي به مدت 12 سال در كلاسهاي

آيت الله العظمي خويي نيز حاضر مي شدند.موسوي بجنوردي پس از پيروزي انقلاب به ايران آمدند و در دفتر استفتائات حضرت امام مشغول به كار شدند. در سال 1359 به دستور امام راحل, دادگاه عالي قضات را راه اندازي كرد. ايشان از سال 1360 به مدت دو دوره تا سال 1368 به عضويت شوراي عالي قضايي درآمدند كه تا ارتحال حضرت امام و تغيير در قانون اساسي (كه منجر به حذف شوراي عالي قضايي شد) ادامه داشت.همزمان با اين فعاليتهاي اجتماعي و امور اجرايي كار تدريس و تحقيق در دانشكده هاي حقوق دانشگاه هاي شهيد بهشتي, تربيت مدرس و نيز دانشكدة الهيات دانشگاه تهران را دنبال كردند. در سال 1368 به رتبة دانشياري و در فروردين سال 1382 به رتبه استادي رسيدند .دكتر سيد محمد موسوي بجنوردي از سال 1371 عضو هيأت علمي و رياست گروه الهيات دانشگاه تربيت معلم(خوارزمي) بودند و درحال حاضر رئيس گروه الهيات و رشتة حقوق و علوم سياسي اين دانشگاه مي باشند.

گروه : علوم انساني

رشته : حقوق

گرايش : فقه و اصول

والدين و انساب : پدر معظم سيد محمد موسوي بجنوردي مرحوم آيت الله العظمي ميرزا سيد حسن بجنوردي ، صاحب كتاب القواعد الفقهيه و مرجع تقليد وقت بود

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد محمد موسوي بجنوردي داراي اجتهاد در رشته فقه و اصول از نجف اشرف از سال 1332 تا 1357 است.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد محمد موسوي بجنوردي در حين شاگردي در كلاس درس امام و آيت الله العظمي خويي در مسجد جامع نجف اشرف (هندي) رسائل, مكاسب و كفايتين را به زبان عربي براي شيعيان كشورهاي عرب

زبان همچون عراق, لبنان, سوريه و مصر تدريس مي كردند.

استادان و مربيان : از استادانسيد محمد موسوي بجنوردي مي توان به امام خميني(ره), پدر معظم ايشان آيت الله العظمي ميرزا سيد حسن بجنوردي ،آيت الله خويي و آيت الله حكيم در حوزهْ نجف اشرف اشاره كرد.

وقايع ميانسالي : سيد محمد موسوي بجنوردي پس از پيروزي انقلاب به ايران آمدند و در دفتر استفتائات حضرت امام مشغول به كار شدند. در سال 1359 به دستور امام راحل, دادگاه عالي قضات را راه اندازي كرد. ايشان از سال 1360 به مدت دو دوره تا سال 1368 به عضويت شوراي عالي قضايي درآمدند كه تا ارتحال حضرت امام و تغيير در قانون اساسي (كه منجر به حذف شوراي عالي قضايي شد) ادامه داشت. در اين شورا بخش مهمي از تدوين قوانين و اصلاحيه هاي مربوط به قانون مدني, آيين دادرسي كيفري, قانون مجازات اسلامي و نظارت مستقيم براحكام همة دادگاهها بر عهدة ايشان بود. همزمان با اين فعاليتهاي اجتماعي و امور اجرايي كار تدريس و تحقيق در دانشكده هاي حقوق دانشگاه هاي شهيد بهشتي, تربيت مدرس و نيز دانشكدة الهيات دانشگاه تهران را دنبال كردند. در سال 1368 به رتبة دانشياري و در فروردين سال 1382 به رتبه استادي رسيدند

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق شغلي (آموزشي _ اجرايي) سيد محمد موسوي بجنوردي به شرح زير است: اجرايي : - عضويت در شوراي عالي قضايي (دو دوره بمدت ده سال) - رئيس دادگاه عالي انقلاب اسلامي - رئيس شعبه ديوان عالي كشور - عضو هيات عفو حضرت امام خميني (ره) - عضو كميته كشوري اخلاق پزشكي -

عضوهيئت علمي موسسه عالي بانكداري - رياست كميسيون حقوق بشر اسلامي - عضويت در شوراي عالي علمي دايره المعارف بزرگ اسلامي - عضو هيات علمي دانشگاه خوارزمي (تربيت معلم) - رئيس گروه حقوق و علوم سياسي تربيت معلم - رئيس گروه دين و فلسفه - مدير گروه فقه و حقوق پژوهشكده امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي - عضو هيات امناي مركز بين الملل گفتگوي فرهنگها و تمدنها - عضو كميته كشوري اخلاق پزشكي - عضو كميته علمي شوراي پول و اعتبار - عضو هيئت امناي مركز بين المللي گفتگوي تمدنها - عضو كميتة كشوري اخلاق پزشكي - عضو شوراي دانشگاه تربيت معلم - عضو هيئت مميزه دانشگاه تربيت معلم - مدير گروههاي حقوق و علوم سياسي و فلسفه و دين وفقه و حقوق پژوهشكده امام خميني(ره) - مدير گروه دين و فلسفه دانشگاه خوارزمي (تربيت معلم) - مدير گروه حقوق و علوم سياسي (تربيت معلم) - عضو هيئت تحريريه مجله علوم انساني دانشگاه تربيت معلم - عضو هيئت تحريريه متين پژوهشكده امام خميني (ره) - عضو هيئت تحريريه مجله نامه الهيات دانشگاه آزاد اسلامي - عضو هيئت تحريريه مجله حقوق و علوم سياسي آموزشي _ آموزش از سال 60 تا كنون: - دانشگاه شهيد بهشتي - دانشگاه تربيت مدرس - دانشگاه تهران - دانشگاه آزاد اسلامي - مدرسه عالي شهيد مطهري - موسسه عالي بانكداري ايران - دانشگاه خوارزمي (تربيت معلم) - دانشگاه قم

فعاليتهاي آموزشي : سيد محمد موسوي بجنوردي تدريس در دانشگاههاي خارج از كشور را از سال ???? با تدريس در دانشگاه بريتيش كلمبيا كانادا آغاز كردند. ايشان در آن سال

به دعوت دانشكده حقوق آن دانشگاه بمدت يك ترم حقوق اسلامي تدريس كردند و در پايان نيز يك رساله دكترا در موضوع «حقوق كودك در اسلام» را راهنمايي كرد. ايشان در همان سال از كانادا به آمريكا رفته در دانشگاه كاليفرنيا جلساتي را بمدت دو ماه برگزار كردكه مقارنه بين حقوق اسلام و حقوق غرب بود. اين جلسات نهايتاً ترجمه و در آن دانشگاه به چاپ رسيد. به دنبال همين جلسه مسؤولان دانشگاه از ايشان خواستند كه بمدت چهار سال استادي آن دانشگاه را عهده دار شود كه وي به علت ارجحيت دادن حضور در ايران اين پيشنهاد را نپذيرفت. يكسال بعد مسؤولان دانشگاه جرج تاون واشنگتن دي سي به واسطه دكتر سيد حسين نصر پيشنهاد تصدي گري مسؤوليت بخش علوم اسلامي آن دانشگاه را به ايشان دادند ولي موسوي بجنوردي اين پيشنهاد را نيز نپذيرفت. در سال ???? نيز آيت الله موسوي بجنوردي بمدت يك ترم در دانشكده حقوق دانشگاه آكسفورد تدريس داشتند كه در انتها راهنمايي رساله دو دانشجو در موضوعات «سيستم حكومت در اسلام» و «بررسي حقوق خصوصي در بعد مسائل مالكيت خصوصي» را عهده دار شد. آيت الله موسوي بجنوردي از اواسط دهه هفتاد ارتباطات علمي مستمري با دانشكده حقوق دانشگاه محمد الخامس مراكش داشته است. ايشان رفت وآمد و تدريس در مراكش را بسيار مفيد دانسته و از اين بابت بسيار اظهار خرسندي داشته اند. سال گذشته آيت الله موسوي بجنوردي به دانشگاه سن ژوزف (القديس يوسف) لبنان دعوت شدند و جلسات علمي را در آن دانشگاه كه شاخه اي از دانشگاه سوربن مي باشد برگزار كردند. به دنبال آن

جلسات دعوتنامه اي از دانشگاه سوربن براي تدريس در ترم پاييز به ايشان ارسال شد. در ارديبهشت ???? آيت الله موسوي بجنوردي به دعوت طنطاوي شيخ الازهر به مصر رفت و ضمن ارائه جلساتي درخصوص «نقش عقل در شريعت» ارتباطات علمي را با دانشگاه الازهر و عين الشمس برقرار كردند. يكي از جلسات جالب علمي آيت الله موسوي بجنوردي در دانشگاه بريتيش كلمبيا تدريس خصوصي به موريس كاپيتورن كميسر عالي حقوق بشر مي باشد. پروفسور كاپيتورن كه استاد دانشگاه بريتيش كلمبيا است در آن سال كه هنوز نماينده سازمان حقوق بشر در ايران نبوده است جلساتي درباره «حقوق جزا در اسلام» را به صورت خصوصي نزد آيت الله موسوي بجنوردي گذراند. موسوي بجنوردي درحال حاضر اشتياق چنداني براي تدريس در دانشگاههاي خارج از كشور ندارد. چراكه به اعتقاد او داخل كشور بيشتر از خارج نيازمند اسلام راستين است. ايشان هم اكنون در داخل كشور در دانشگاههاي : تهران ،تربيت مدرس، شهيد بهشتي، تربيت معلم (خوارزمي)، دانشگاه آزاد (واحد علوم و تحقيقات، الهيات قلهك)، موسسه عالي بانكداري و پژوهشكده امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري تدريس ميكنند.

شاگردان : سيدعباس موسوي و شيخ راغب حرب از شهداي برجسته حزب الله لبنان از شاگردانسيد محمد موسوي بجنوردي در آن دوران از تحصيل وي در نجف اشرف بودند.

آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي تحقيقاتي مورد علاقه سيد محمد موسوي بجنوردي به قرار زير است: فقه - حقوق - اصول - فلسفه - عرفان - كلام

چگونگي عرضه آثار : از سيد محمد موسوي بجنوردي در داخل كشور بيش از 50 مقاله درمجلات

علمي و 15جلد كتاب با عناوين زير منتشر شده است كه بعضاً عنوان كتب درسي رشتة حقوق در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري مورد توجه استادان و دانشجويان قرار گرفته است. - عقد ضمان - علم اصول - فقه تطبيقي - فقه تطبيقي, بخش جزايي(جلد دوم) - قواعد فقهيه جلد 1, 2 - مجموعه مقالات فقهي, حقوقي, فلسفي و اجتماعي1،2،3،4،5،6 - مصادر التشريع عندالامامية و السنة (به زبان عربي)؛ - مقالات اصولي. تعداد مقالات علمي چاپ شده در مجلات علمي وپژوهشي = 48 مقاله تعداد مقاله هاي ارائه شده در نشست هاي علمي = 23 مقاله تعداد پايان نامه هاي تحت راهنمايي دكتر موسوي بجنوردي: الف ) كارشناسي ارشد: در حدود 220 پايان نامه كارشناسي ارشد ب) دكتري: در حدود 60 پايان نامه دكتري پايان نامه هاي تحت مشاوره دكتر موسوي بجنوردي : الف ) كارشناسي ارشد: در حدود 220 پايان نامه مشاوره و به همين تعداد استاد ناظر ب) دكتري: در حدود 60 پايان نامه مشاوره و به همين تعداد استاد ناظر

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 انديشه هاي حقوقي حقوق خانواده

ويژگي اثر : انتشارات مجمع علمي فرهنگي مجد و در سال 1386 به چاپ رسيده است و در زمينه فقه، حقوق مي باشد.

2 عقد ضمان

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سال 1380 به چاپ رسيده است. اين كتاب در زمينه حقوق است.

3 علم اصول

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني در سال 1380چاپ شده است.اين كتاب در زمينه اصول فقه مي باشد.

4

فقه تطبيقي

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سال 1382 به چاپ رسيده است و در زمينه حقوق مي باشد

5 قواعد فقهيه (در دو جلد)

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني در سالهاي 1379 و 1383 چاپ شده است.اين كتاب در زمينه فقه و حقوق است.

6 مجموعه مقالات فقهي ، حقوقي ، اجتماعي فلسفي در 6 جلد

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سالهاي 1380-1381-1382-1383-1384-1385 منتشر شده است. اين كتاب در زمينه فقه حقوق فلسفه بحث مي كند.

7 مصادر التشريع عند الاماميه و السنه (ج1)

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سال 1382 به چاپ رسيد.اين كتاب در زمينه مدخل در علم فقه و اصول نگاشته شده است

8 مقالات اصولي

ويژگي اثر : انتشارات امير كبير و در سال 1376 به چاپ رسيده است.و در زمينه اصول است.

موسوي برزكي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد موسوي برزكي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 در مدرسه رسالت قم مشغول به تحصيل علوم حوزوي و ديني شدم. پس از اتمام مقدمات در فيضيه و مسجد اعظم و ... تحصيلات خود را ادامه دادم. كتاب شرح لمعه را در محضر «آيت الله استادي» و «وجداني فخر» و رسائل و كفايه را در محضر «آيت الله اعتمادي» و مكاسب را در محضر «آيت الله پاياني» بوده ام.

دروس خارج فقه و اصول

را از خرمن علم آيات عظام: «وحيد خراساني»، «فاضل لنكراني» و «شيخ جواد تبريزي» خوشه چنيني نمودم و تفسير و فلسفه را از محضر «آيت الله جوادي آملي» پس از ده سال حضور در دروس خارج و احساس با نيازي از حضور در سر كلاس آيات عظام به تدريس دروس حوزوي از مقدمات تا كفايه مشغول شدم.

همچنين در دانشگاه آزاد تدريس دروس عمومي را مثل معارف اخلاق وصيت نامه امام (ره) تفسير به عهده گرفتم. همچنين در كنار تدريس، پژوهش و تحقيق در موضوعات مختلف را آغاز نمودم و هم اكنون امامت جمعه شهرستان اردستان را داشته و در كنار آن تدريس كفاية الاصول (حوزه) و دروس عمومي دانشگاه، تاليف مقالات، كتاب و اداره مدرسه علميه زينبه را به عهده دارم.

موسوي پور، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسين موسوي پور

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/3/2

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد حسين موسوي پور فرزند حجت الاسلام حاج سيّد حبيب الله موسوي بهشهري در دوم خرداد سال 1344 در شهر بهشهر (از شهرهاي مازندران) و در خانواده مذهبي و روحاني به دنيا آمدم. در همان سال به جهت ادامه تحصيل پدر در نجف اشرف، به همراه خانواده به كشور عراق عزيمت كرده و در زمان تسفير ايرانيان مقيم عراق در سال 50 - 49 كه مصادف با روي كار آمدن صدام بوده، به ايران و مستقيماً به شهر مقدس مشهد بازگشتيم.

دروس ابتدائى، راهنمائي و دوره متوسط (رشته علوم انساني) را در مشهد در سال 1363 به اتمام رسانده و در همان سال وارد حوزه علميه مدرسه علميه

«استاد موسوي نژاد» شدم. دروس مقدمات و ادبيات عرب را در تمام بخش ها در مدرسه اين استاد عظيم الشان گذرانده و پس از اتمام اصول فقه نزد استاد رجائي به مدرسه «آية الله خوئي (ره)» منتقل شدم. درس لمعه نزد استاد «آية الله صالحي (مد ظله)»، رسائل نزد استاد «آية الله اشرفي (مد ظله)»، بخشي از مكاسب نزد استاد «حاج شيخ جواد مروي (مد ظله)»، جلد اول كفايه نزد استاد «آية الله رضازاده (مد ظله)» به اتمام رساندم.

در سال 1372 به دليل ضرورت حضور طلاب در عرصه هاي نوين با شركت در كنكور سراسري به دانشگاه مفيد قم را يافته و به حول و قوۀ الهي در كنار دروس حوزوي مشغول مطالعات دانشگاهي در رشته فلسفه محض گرديدم. جلد دوم كفايه را در قم نزد استاد محترم «حاج شيخ علي محمدي (مد ظله)» و ادامه مكاسب را نزد مرحوم «آية الله پاياني (رحمة الله عليه)» گذراندم. پس از پايان سطوح در سال 75 - 74 در درس «حضرت آية الله وحيد خراساني (حفظه الله)» كه از ابتداي بحث قطع شروع كرده بودند؛ حاضر شده و به مدت سه سال از محضر ايشان استفاده نمودم. در سال 78 در درس استاد «لاريجاني» كه روش و طرح جديدي را در اصول آغاز كرده بودند؛ حاضر شدم و تاكنون (85) مشغول استفاده هستم.

به لحاظ دروس دانشگاهي كه از سال 72 آغاز شده بود، در سال 76 به اتمام رسيد و در همان سال در رشته كارشناسي ارشد «فلسفه محض» دانشگاه تربيت مدرس تهران از طريق كنكور سراسري قبول شده و در سال 79 آن را به

اتمام رساندم. پايان نامه ارشد را با نام: «حسن و قبح از ديدگاه جرج ادوارد مور انگليسي و خواجه نصرالدين طوسي» به صورت تطبيقي در همان سال 79 دفاع كردم. و در حوزه داراي رتبه سوم مي باشم.

به لحاض فعاليت ها: جداي از فعاليت هاي سياسي اجتماعي كه لازمه دوران انقلاب اسلامي بوده است، در مشهد دو سال در يكي از مساجد مشهد مشغول اقامه جماعت و تبليغات اسلامي بودم. در قم در سال 76 در «دائرة المعارف علوم عقلي مؤسسه آية الله مصباح (زيده عزه)» به عنوان محقق فلسفه مشغول به فعاليت از قبيل: كتابشناسي منابع فلسفى، توصيف منابع فلسفى، مدخل يابي و اصطلاح يابي منابع درجه اول فلسفى، مديريت بخش پشتيباني علمي و واحد علوم پرونده هاي علوم عقلي اسلامي شدم.

همچنين با مؤسسه طه در بخش نمايه سازي مجلات حوزه دين به مدت دو سال مشغول بودم. در سال 1381 با توجه به آشنائي با مباحث اطلاع رساني و نيز انجام تحقيقات و پژوهش هاي حوزه علوم عقلي با مركز قرآن آشنا شده و در بخش تدوين مقالات دائرة المعارف قرآن همكاري داشتم. در همان سال به پشنهاد مديريت دائرة المعارف قرآن و نياز كتابخانه تخصصي مركز فرهنگ و معارف قرآن به ساماندهى، مديريت كتابخانه را به عهده گرفته و با توجه به موفقيت در اين امر در سال 83 مديريت كتابخانه تخصصي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي و پس از آن در سال 84 مديريت كتابخانه هاي حوزه معاونت پژوهشي دفتر تبليغات اسلامي را پذيرفتم.

موسوي پور، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسين موسوي پور

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/3/2

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد حسين موسوي پور فرزند حجت الاسلام حاج سيّد حبيب الله موسوي بهشهري در دوم خرداد سال 1344 در شهر بهشهر (از شهرهاي مازندران) و در خانواده مذهبي و روحاني به دنيا آمدم. در همان سال به جهت ادامه تحصيل پدر در نجف اشرف، به همراه خانواده به كشور عراق عزيمت كرده و در زمان تسفير ايرانيان مقيم عراق در سال 50 - 49 كه مصادف با روي كار آمدن صدام بوده، به ايران و مستقيماً به شهر مقدس مشهد بازگشتيم.

دروس ابتدائى، راهنمائي و دوره متوسط (رشته علوم انساني) را در مشهد در سال 1363 به اتمام رسانده و در همان سال وارد حوزه علميه مدرسه علميه «استاد موسوي نژاد» شدم. دروس مقدمات و ادبيات عرب را در تمام بخش ها در مدرسه اين استاد عظيم الشان گذرانده و پس از اتمام اصول فقه نزد استاد رجائي به مدرسه «آية الله خوئي (ره)» منتقل شدم. درس لمعه نزد استاد «آية الله صالحي (مد ظله)»، رسائل نزد استاد «آية الله اشرفي (مد ظله)»، بخشي از مكاسب نزد استاد «حاج شيخ جواد مروي (مد ظله)»، جلد اول كفايه نزد استاد «آية الله رضازاده (مد ظله)» به اتمام رساندم.

در سال 1372 به دليل ضرورت حضور طلاب در عرصه هاي نوين با شركت در كنكور سراسري به دانشگاه مفيد قم را يافته و به حول و قوۀ الهي در كنار دروس حوزوي مشغول مطالعات دانشگاهي در رشته فلسفه محض گرديدم. جلد دوم كفايه را در قم نزد استاد محترم «حاج شيخ علي محمدي (مد ظله)» و ادامه

مكاسب را نزد مرحوم «آية الله پاياني (رحمة الله عليه)» گذراندم. پس از پايان سطوح در سال 75 - 74 در درس «حضرت آية الله وحيد خراساني (حفظه الله)» كه از ابتداي بحث قطع شروع كرده بودند؛ حاضر شده و به مدت سه سال از محضر ايشان استفاده نمودم. در سال 78 در درس استاد «لاريجاني» كه روش و طرح جديدي را در اصول آغاز كرده بودند؛ حاضر شدم و تاكنون (85) مشغول استفاده هستم.

به لحاظ دروس دانشگاهي كه از سال 72 آغاز شده بود، در سال 76 به اتمام رسيد و در همان سال در رشته كارشناسي ارشد «فلسفه محض» دانشگاه تربيت مدرس تهران از طريق كنكور سراسري قبول شده و در سال 79 آن را به اتمام رساندم. پايان نامه ارشد را با نام: «حسن و قبح از ديدگاه جرج ادوارد مور انگليسي و خواجه نصرالدين طوسي» به صورت تطبيقي در همان سال 79 دفاع كردم. و در حوزه داراي رتبه سوم مي باشم.

به لحاض فعاليت ها: جداي از فعاليت هاي سياسي اجتماعي كه لازمه دوران انقلاب اسلامي بوده است، در مشهد دو سال در يكي از مساجد مشهد مشغول اقامه جماعت و تبليغات اسلامي بودم. در قم در سال 76 در «دائرة المعارف علوم عقلي مؤسسه آية الله مصباح (زيده عزه)» به عنوان محقق فلسفه مشغول به فعاليت از قبيل: كتابشناسي منابع فلسفى، توصيف منابع فلسفى، مدخل يابي و اصطلاح يابي منابع درجه اول فلسفى، مديريت بخش پشتيباني علمي و واحد علوم پرونده هاي علوم عقلي اسلامي شدم.

همچنين با مؤسسه طه در بخش نمايه سازي مجلات حوزه دين به مدت

دو سال مشغول بودم. در سال 1381 با توجه به آشنائي با مباحث اطلاع رساني و نيز انجام تحقيقات و پژوهش هاي حوزه علوم عقلي با مركز قرآن آشنا شده و در بخش تدوين مقالات دائرة المعارف قرآن همكاري داشتم. در همان سال به پشنهاد مديريت دائرة المعارف قرآن و نياز كتابخانه تخصصي مركز فرهنگ و معارف قرآن به ساماندهى، مديريت كتابخانه را به عهده گرفته و با توجه به موفقيت در اين امر در سال 83 مديريت كتابخانه تخصصي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي و پس از آن در سال 84 مديريت كتابخانه هاي حوزه معاونت پژوهشي دفتر تبليغات اسلامي را پذيرفتم.

موسوي تبريزي، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام و آقا سيد ابوالفضل بن السيد الاجله السيد رضاى موسوى از اساتيد بزرگوار و مدرسين عالى مقدار حوزه علميه قم است در سال 1314 شمسى در شهر تبريز متولد شده و پس از تحصيلات ابتدائى از سال 1328 شمسى در مدرسه حسن پادشاه تبريز مشغول تحصيل علوم دينيه و مقدمات گرديد و در سال 1331 ش مشرف به بلده طيبه قم گرديده و پس از اتمام سطوح عالى از اساتيد مشهور حوزه علميه قم در جلسه ى بحث فقه سيد الفضلاء والمجتهدين آيت الله العظمى شريعتمدارى مدظله حاضر شده و در ابواب مختلف فقه از معظم له استفاده كرده، از قبيل اجاره، خمس، بيع، خيارات، كفارات صوم و صلوه و تقريرات و دراسات آن بزرگوار را از اول افعال صلوه الى آخر ابواب الصلوه در حدود هشتصد صفحه آماده طبع مى باشد و در خلال اين مدت هم در جلسه بحث اصول آيت الله العظمى امام خمينى حاضر و تقريرات درس معظم له را از

اول مباحث الفاظ تا اقل اكثر ارتباطى نوشته اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

موسوي تهراني، علينقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علينقى الموسوى التهرانى از علماء بنام و دانشمندان عظام معاصر تهرانست.

تولد آنجناب در حدود سال 1325 قمرى در تهران واقع شده و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح به قم مهاجرت نموده و از محضر اساتيد بزرگ قم چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدتقى خونسارى و ديگران استفاده نموده و در سال 1353 قمرى بر حسب تقاضاى عده اى از اهالى تهران از مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى قدس اللَّه سره به تهران آمده و تا حال حاضر كه حدود چهل سال است، به اقامه جماعت و ترويجات دينى و خدمات مذهبى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: مترجم معظم ما از دانشمندان موصوف بتقوى و فضيلت و معروف بكمال و متانت و داراى محاسن اخلاق و محامد آداب و مورد توجه مردم تهران و وثوق تمام مراجع گذشته و معاصر مى باشند و از آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه العظمى نائينى و آيت اللَّه العظمى خوئى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و ديگران داراى اجازات جامع و مطلق مى باشند و با اين صفات از تظاهرات بر كنار و بوظائف دينى كوشا و ساعى ميباشند.

داراى خاطرات عجيب و نوادر غريب ميباشند از جمله صداقت تام و ارادت تمام به مرحوم عالم ربانى و آيه سبحانى حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ محمدتقى بافقى يزدى رحمه اللَّه عليه داشتند و حكايات شگفت انگيزى از آن مجاهد حقيقى بخاطر دارند. و ديگر با مرحوم ثقةالاسلام و المحدثين حاج شيخ ابراهيم ترك (صاحب الزمانى) رفاقت خالصى داشتند و قصه عنايت وصله حضرت رضا عليه السلام را كه مشهور ميان علماء صالحين

است از ايشان بلا واسطه نقل مى نمايند.

صله حضرت رضا عليه السلام بمرحوم شيخ ابراهيم ترك

فرمودند مرحوم شيخ ابراهيم مقيم قم (كه قبل از تدريس مرحوم آيت اللَّه حايرى همه روزه منبر رفته و حديث مى خواندند و مرثيه) حكايت كرد براى ما كه به مشهد مشرف شدم و مدتى اقامت كردم تا پولم تمام شد. قصيده اى در مدح حضرت رضا عليه السلام سرودم و خواستم بروم براى توليت بخوانم وصله بگيرم با خود گفتم چرا براى خود حضرت نخوانم پس استغفار كرده و بحرم مطهر مشرف و مديحه را خواندم و تقاضاى صله نمودم و نزديك ضريح مطهر رفتم دستى با من مصافحه نمود و يك برگه ده تومانى در دست من گذارد فورا عرض كردم آقا جان كم است ده تومان ديگر رسيد باز گفتم كم است تا شش يا هفت مرتبه ده تومان در دست من گذارده شد ديگر خجالت كشيده و تشكر نمودم و از حرم شريف بيرون آمدم نزديك كفشدارى ديدم مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ حسنعلى تهرانى (جد آيت اللَّه مرواريد معاصر در مشهد) با عجله مى آيد تا بمن نزديك شد فرمود شيخ ابراهيم خوب با آقايم حضرت رضا عليه السلام روهم ريخته برايش مديحه خوانده و صله مى گيرى. بده بمن صله حضرت را، من فوراً آن پولها را تقديم داشتم ايشان گرفت و پاكتى بمن داد و برگشت و من پاكت را گشودم ديدم دو برابر آن پولست كه حضرت مرحمت فرمودند.

آرى و اللَّه عادتهم الاحسان و سجيتهم الكرم. (كس بدين درگه نيامد بازگردد نااميد).

لم يخب الان من رجاه و من

حرك من دون بايه الحلقه

قضاياى ديگرى از آن مرحوم منقولست كه براى اختصار از ذكر آن

خوددارى نمودم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

موسوي حجازي، جمال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جمال موسوي حجازي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1348 شمسي پس از ورود به حوزه مشهد در كنار تحصيل دروس حوزوي، علاوه بر تدريس همان دروس به اشتغالات علمي در موضوع كلام، حديث و تاريخ پرداخته و از اين تحقيقات، تأليفاتي ارائه گرديده و چاپ شده است. ضمناً در محافل گوناگون مذهبي به سخنراني پرداخته و در مناسبتهاي مذهبي در جوامع مختلف منبر رفته ام. علاو ه بر آن، در مواقع مختلف، سفرهاي متعدد تبليغي به شهرهاي خراسان و مازندران داشته ام.

همچنين در ايام ممنوعيت مرحوم شهيد هاشمي نژاد از منبر، در كانون و بحث و انتقاد ديني شعبه قوچان به جاي ايشان عهده دار پاسخ به سوالات مذهبي بوده ام. در سال 1355 به قم مهاجرت نمودم و تاكنون در اين شهر مقدس سكونت دارم. در طي اين سالها به تحصيل، تدريس، تحقيق، تاليف و تبليغ پرداخته ام. تأليفات اولين كتابم در مشهد، تاليف و چاپ شد به نام: «عقده ها و مشكلات مذهبي» كه نسخه هاي اين از چاپخانه توسط ساواك جمع آوري شد و از بين رفت. سپس كتاب «مشكلات مذهبي جوانان» را نشر نمودم و پس از آن، تأليفات متعددي چاپ و بعضي از آنها مكرر طبع و نشر نمودم كه فهرست آنها در قسمت تأليفات آمده است.

غير از كتب منتشره، تحقيقات و نوشته هايي شامل مباحث فقه، اصول، تفسير، مباحث مهدويت، حديث و كلام به صورت مخطوط و در دست تأليف دارم. تحصيل و تدريس: تحصيلات خود را در

قم پي گرفتم و عمدتاً از محضر «حضرت آيت الله وحيد خراساني» استفاده نمودم. در كنار تحصيل به تدريس فقه و اصول و كلام در قم و تهران پرداختم. در بعضي از ايام هفته در موسسه اسلامي نارمك در تهران به تدريس لمعه و رسائل و در قم به تدريس سطوح عالي اصول پرداختم. تبليغ:عمدتاً در تهران و بعضاً در شهرستانها به تبليغ پرداخته و بعضي ايام هم در كشورهاي عربي منبر رفته ام براي فارسي زبانان.

موسوي خراساني، ذبيح اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1248 ق)، عالم دينى و فقيه. وى از علماى بزرگ مشهد رضوى بود كه در 1248 ق جانشين و عهده دار مقام پدر گشت. از آثارش: ترجمه ى «عيون اخبار الرضا (ع)»، به فارسى؛ شرح كتاب «الزكاه و الخمس»، از «الكفاية» سبزوارى؛ رساله ى «المواسعه و المضايقة»؛ رساله ى «الطهارة الكبرى»؛ رساله ى «الطهارة الصغرى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (430/ 6)، الذريعه (223/ 23 ،120/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 524 -523/ 13)، مطلع الشمس (403 -402/ 2)، معجم المولفين (147/ 4).

موسوي خواجوئي، محمد نجم الواعظين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل اديب، و واعظ شاعر، امام جماعت مسجد تلواسكان، و از مؤلفين و مصنفين بوده.

از آثارش: 1 - مرآت الاسرار، در مصائب، منظوم، به طبع رسيده، و در آنجا گويد: 2 - مثنوى در تفسير قرآن در سى مجلد دارد.

در اوايل محرم 1347 وفات يافته، جنب خواجوئى مدفون گرديده.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

موسوي خوانساري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1309، ق.، خوانسار.

درگذشت: 29 دى 1363.

آيت الله سيد احمد موسوى خوانسارى، فرزند علامه سيد ميرزا يوسف موسوى، پس از طى مقدمات از محضر برادر خود، محمدحسن و آيت الله سيد على اكبر خوانسارى به اصفهان مسافرت كرد و از محضر آيت الله محمدصادق اصفهانى و آيت الله عبدالكريم گزى و آيت الله محمدعلى تويسركانى بهره مند شد. آنگاه به نجف اشرف مهاجرت نمود و يك سال از محضر آيت الله خراسانى و چندين سال از علامه طباطبايى يزدى و آيت الله ضياءالدين عراقى استفاده نمود و در سال 1336 ق. به ايران مراجعت و به اراك آمد و از محضر آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى بهره مند شد. در سال 1342 ق. به قم رفت و تا سال 1369 ق. به تدريس پرداخت.

در سال 1369 ق.، با فوت حجت الاسلام يحيى سجادى تهرانى، به درخواست بازاريان تهران از آيت الله سيد حسين بروجردى، وى به تهران آمد و در مسجد حاج سيد عزيزالله بازار تهران اقامه ى جماعت و تدريس فقه نمود. آثار عملى وى به اين شرح است: شرح مختصر النافع (در چند جلد كه پنج جلد آن به طبع رسيده است)؛ حاشيه بر عروةالوثقى، توضيح المسائل؛ مناسك حج؛ العقائد الحقه (به زبان عربى، 1399 ق.). وى از صدقات جاريه به ساخت مساجد و تعمير مدارس علمى و بناى حسينيه ها

و درمانگاه ها و غيره پرداخت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

موسوي درياباري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي موسوي درياباري

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

حضرت آيت الله سيدعلي موسوي درياباري مشهور به درياباري در سال 1340 هجري شمسي در خانواده پاك و متدين، در شهرستان آمل از توابع استان مازندران ديده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران تحصيلات ابتدائي، راهنمائي و متوسطه در سال 1361 وارد حوزه علميه آمل گرديد. تحصيلات مقدماتي را در همان ديار و زير نظر استاد ابراهيمي گذراند.

براي تكميل تحصيلات حوزوي و گذراندن دوره سطوح عالي حوزه علميه در سال 1367 وارد حوزه علميه مشهد گرديد و در درس «حضرت آيت الله صالحي» حاضر گرديد. در سال 1374 وارد حوزه حلقه درس خارج فقه و اصول «آيت الله اشرفي شاهرودي» گرديد و تا كسب رتبه اجتهاد دست از تلاش و كوشش جهت كسب و علم اندوزي دست بر نداشت.

ايشان اكنون علاوه بر اينكه در حوزه علميه مشهد مشغول تدريس و پرورش طلاب جوان مي باشد؛ در حرم رضوي نيز پاسخگوي شبهات زائران حضرت امام رضا (ع) مي باشد. در ضمن نامبرده داراي تأليفاتي در زمينه اي مختلف مي باشد كه در روزنامه قدس و ... به چاپ رسيده است.

موسوي دزفولي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى فرزند حاج سيد عبداللَّه بن آقا سيد عبدالكريم موسوى دزفولى يكى از معاريف سادات گوشه عالم جليل القدر و فقيه كامل متبحر در رجال و حديث و داراى ذهنى عجيب بوده تولدش در ماه صفر 1275 در دزفول اتفاق افتاده و از عم خود آقا سيد حسين و آقا شيخ محمدحسن انصارى فقه و اصول را فراگرفت

و از حاج شيخ فضل اللَّه نورى در

تهران نيز مستفيذ شده يكسال هم در نجف اشرف بر سيد يزدى و در كربلا نيز بر سيد اسماعيل صدر و سيد محمدباقر حجت شاگردى كرده و در دهم رمضان 1333 در دزفول دنيا را ترك گفت و نوشتجاتى چون حاشيه بر رسائل و همچنين در بعضى از مباحث اصول از خود بجاى گذاشت

فرزندانش عبارتند از آقا سيد اسداللَّه متوفى 1361 و آقا سيد مهدى ضيائيان متوفى 1378 و حاج سيد فخرالدين فيض كه هم اكنون از اهل فضل تهران و آقا سيد جلال الدين عرفانى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي راد، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين موسوي راد

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/7/1

زندگينامه علمي

آقاي سيد حسين موسوي راد در سال 1342 هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) در شهرستان نيشابور ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني وارد حوزه علميه گرديد تا از خرمن پر بار حوزه هاي علميه خوشه چيني نمايد.

پس از ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگاني همچون: «مرحوم آيت الله شيخ جواد تبريزي»، «آيت الله صالحي مازندراني»، «آيت الله اعتمادي»، «آيت الله وحيد» و ... كسب فيض كرد. استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته (فلسفه اسلامي) در مقطع كارشناسي در سال 1377 از دانشگاه فردوسي مشهد فارغ التحصيل گرديد. ايشان ضمن تبليغ در

زندگي سراسر علمي خود جز به تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه مقالات «شيوها ي مديريتي حضرت علي (عليه السلام)» و «جنبش نرم افزاري» از جمله آثار ايشان است.

موسوي زنجاني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم بن سيد كاظم موسوى زنجانى متولد 1224 و متوفى 1292 ق عالمى بزرگ و مجتهدى بزرگوار و رئيسى مطاع در زنجان بوده و در كتاب (المآثر والاثار) او را ياد كرده و بسيار ستوده است داراى سه فرزند دانشمند جليل القدر و عظيم المنزله به نامهاى 1- آيت اللَّه آميرزا ابوطالب 2- آيت اللَّه آميرزا ابوعبداللَّه 3- آيت اللَّه آميرزا ابوالمكارم بوده چنانچه به آنها اشاره نموديم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي زنجاني، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا ابوطالب بن السيد القاسم بن سيد كاظم موسوى زنجانى متولد 1257 و متوفى 1322 ق عالمى جليل و محققى بزرگ و مصنفى جامع و با دو برادرش آيت اللَّه ميرزا ابوالمكارم و آيت اللَّه آميرزا ابوعبداللَّه خدمت مرحوم علامه آسيد حسين كوه كمرى تلمذ نموده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي زنجاني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا موسوى بن حاج سيد محمد از علماء معاصر تهرانند.

وى در تاريخ 1322 قمرى در شهر زنجان ديده به جهان گشوده و در بيت علم و عظمت پرورش يافته و در سال 1346 قمرى مهاجرت به قم نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى استفاده نموده و از خواص اصحاب ايشان گرديده و ضمناً تدريس متون فقه و اصول نموده تا سال 1356 قمرى يك سال بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه حايرى به تهران عزيمت و رحل اقامت انداخته و تا حال تحرير در قيد حيات از محترمين دانشمندان تهران بشمار مى روند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي زنجاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1284 ق)، عالم دينى، فقيه و حكيم. در زنجان به دنيا آمد و در خانواده ى علم و دانش و سيادت پرورش يافت. پس از فراگيرى ادبيات و قسمتى از سطوح به تهران آمد و در فلسفه و معقول از محضر حكيم ميرزا ابوالحسن جلوه و علامه آقا على حكيم نورى استفاده نمود. سپس به نجف رفت و در محضر علامه آخوند خراسانى و ديگر علما تلمذ نمود و پس از رسيدن به مقام اجتهاد به زنجان بازگشت و عهده دار مرجعيت امور دينى مردم و تدريس گرديد و شاگردان از اطراف به گردش جمع شدند و او در آنجا تشكيل حوزه ى علميه داد. در زنجان درگذشت. پيكرش به كربلا منتقل و در رواق حضرت ابوالفضل (ع) دفن شد. از آثارش كتابى در «فقه» مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (250/ 5)، معجم المؤلفين (175/ 11).

موسوي زنجاني، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدباقر بن آقا سيد فتح اللَّه موسوى زنجانى متوفى 1317 ق از تلامذه علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى بوده است

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي سبزواري، سيد عبدالاعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله سيدعبدالاعلي موسوي سبزواري، فقيه، مفسر و قرآن پژوه بزرگ جهان تشيع و از مفاخر علمي و برجسته اسلام در دوره معاصر است كه عمر شريف خويش را در نشر و گسترش معارف اسلام و قرآن مصروف داشت. وي در 18 ذي الحجه 1328 ه_.ق، مصادف با عيد غدير خم ، در سبزوار ديده به جهان گشود. دوران كودكي و نوجواني را تحت سرپرستي پدر بزرگوارش طي كرد و مقدمات ادبيات عرب ، فقه ، اصول و ... را از پدر و عمويش، آيت الله «سيدعبدالله برهان» (م 1384 ه_.ق) فراگرفت و تا سن چهارده سالگي در زادگاه خود به تحصيل مقدمات علوم اسلامي و عربي پرداخت. در سال 1342 ه_.ق به مشهد مقدس رفت و در آن جا از محضر بزرگاني چون علامه ميرزا «عبدالجواد اديب نيشابوري» (م 1344 ه_.ق)، ميرزا عسكر شهيدي، معروف به آقا بزرگ حكيم (م 1354 ه_.ق)، آيت الله سيدمحمد عصار لواساني (م 1356 ه_.ق) و شيخ علي اكبر نهاوندي (م 1369 ه_.ق) بهره برد. مرحوم آيت الله سبزواري پس از حدود هشت سال اقامت در مشهد، براي تكميل دروس سطح فقه و اصول و نيز فلسفه و تفسير و ديگر علوم اسلامي عزم سفر نجف اشرف كرد و در آن شهر در درس آيات عظام مرحوم نائيني (م 1355 ه_.ق)، آقا ضياءالدين عراقي (م 1361 ه_.ق)، شيخ محمدحسين غروي اصفهاني (م 1361 ه_.ق)، سيدابوالحسن اصفهاني و سيدحسين بادكوبه اي (م 1358 ه_.ق) شركت و آموخته هاي فقهي و فلسفي خويش را تكميل كرد. وي تفسير قرآن

و مناظره و كلام را با حضور در جلسات تفسيري علامه «محمدجواد بلاغي» فراگرفت. او هم چنين از علامه مامقاني (م 1351 ه_.ق) و شيخ عباس قمي (م 1359 ه_.ق) و ديگر مشايخ و استادان خود اجازات روايتي و اجتهادي كسب كرد و در حالي كه 36 سال داشت، در سال 1365 ه_.ق خود عهده دار تدريس خارج فقه و اصول شد و به تربيت شاگردان و دانشوران پرداخت. آيت الله سبزواري در كنار فقيه برجسته اهل بيت(ع)، آيت الله سيدابوالقاسم خوئي (م 1413 ه_.ق) خدمات شاياني به حوزه نجف اشرف كرد و چراغ فقاهت را در آن حوزه نوراني نگه داشت و خود چيزي كمتر از يك سال _ بعد از آيت الله خوئي _ عهده دار رياست آن حوزه علمي شد. سرانجام اين فقيه فرزانه و مفسر عالي قدر تشيع و عالم وارسته، بعد از عمري تدريس و تحقيق و تأ ليف و مجاهدت در روز دوشنبه 25 مرداد 1372 ه_.ش (27 صفر 1414 ه_.ق)، مصادف با شب رحلت رسول خدا(ص) و شهادت امام حسن مجتبي(ع) در نجف اشرف درگذشت و به ديدار حق شتافت كه البته برخي معتقدند كه وي توسط رژيم بعث عراق مسموم و شهيد شده است.

برگرفته از كتاب :راسخون

موسوي سدهي، حسن علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد، از فضلا و مؤلّفين، و از شاگردان آقا شيخ زين العابدين مازندرانى و شيخ ابوالقاسم (صاحب تقريرات درس شيخ مرتضى انصارى) بوده، و در سال 1324 به سنّ قريب به هشتاد وفات يافته، در مقبره درب سيّد قريه فروشان سده مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

موسوي شاهرودي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1272، يكى از روستاهاى شاهرود.

درگذشت: آبان 1368، مشهد.

آيت الله حسين موسوى شاهرودى علوم مقدماتى را در شاهرود و حوزه ى علميه ى مشهد مقدس فراگرفت و سپس به نجف اشرف عزيمت نمود. پس از اقامت در اين شهر و استفاده از محضر اساتيدى چون آيات عظام اصفهانى و ضياءالدين عراقى و به ويژه آيت الله سيد محمود شاهرودى به وطن بازگشت و در حوزه ى علميه ى مشهد به تدريس پرداخت. وى سال ها در مشهد به اقامه ى جماعت و ترويج دين و تدريس پرداخت. وى در زمانى كه در نجف اشرف بود، تقريرات دروس اساتيد خود را تأليف و به رشته تحرير درآورد. از ايشان تأليفاتى در فقه و اصول و تفسير به يادگار مانده است.

آقاى حاج آقا حسين موسوى شاهرودى از علماء مبارز و ائمه جماعت معاصر مشهد مقدس مى باشند. تولد ايشان در شهرستان شاهرود بوده و در اينجا نيز اجمالا متذكر شديم كه معظم له در بالا خيابان مشهد ساكن و در يكى از مساجد همان منطقه اقامه جماعت مى نمايند.

فرزند برومند ايشان جناب حجت الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد محمد موسوى شاهرودى يكى از چهره هاى درخشان روحانيون مشهد و افاضل معاصر آن سامان است كه سالهاى متمادى در نجف اشرف اقامت و از محاضر آيات عظامى چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و

آيت اللَّه العظمى خوئى و ديگران استفاده نموده تا به مدارج عاليه فضل رسيده و به مشهد مقدس مراجعت و به تدريس فقه و اصول اشتغال و اكنون از مدرسين به نام مشهد مى باشند.

آيت اللَّه شاهرودى داراى دامادهاى ارجمندى از فضلاو و خطباء مى باشند و يكى از آنها مرحوم ثقه الاسلام والمحدثين حاج شيخ احمد كافى واعظ خراسانى بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

موسوي شوشتري جزايري، عبدالصمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالصمد بن سيد احمد بن سيد محمد بن سيد طيب بن سيد محمد بن سيد نورالدين بن سيد نعمت اللَّه موسوى شوشترى جزايرى فقيهى بزرگوار و عالمى جليل القدر و محققى دقيق بوده.

در ذى حجه 1243 در شوشتر متولد و مقدمات را در شوشتر خوانده و بعد مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر شيخ مرتضى انصارى و ميرزاء بزرگ مجدد شيرازى و اعلام ديگر استفاده نموده تا به مقام رفيع علم و فقاهت رسيده و به شوشتر برگشته و مرجع امور دينى گرديده.

و مردم اقبال به وى نمودند و به وظائف شرعى قيام نمود و به سبب افسردگى از مردم شوشتر مهاجرت به نجف نمود و مدتها در آنجا به عبادت و تأليف پرداخت تا مردم شوشتر التماس فراوان نموده و مراجعت وى را خواستند كه به شوشتر برگردد. و رهبر و ملجاء و مرجع آنها باشد پس قبول نمود و به شوشتر آمده و به وظائف شرعى پرداخت تا در دهم جمادى الثانيه سال 1337 ق وفات و حمل به نجف و در مقبره سيد على شوشترى مدفون شد.

تأليفات او از اينقرار است.

1- (المحاكمات بين صاحب قوانين و صاحب فصول)

2- رساله اى در (وجوب اخفات در اخيرتين)

3- نظم الكافيه

4- حاشيه بر رسائل

5- نقد البيان

6- فصل الخطاب

7-

التحفة النظاميه و چند كتاب ديگر.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي شيرازي، عبدالباقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالباقى بن سيد محمدباقر بن سيد محمد بن سيد محمدباقر موسوى شيرازى فقيهى بارع و عالمى جليل و مجتهدى بزرگوار از شاگردان آيت اللَّه العظمى آشيخ محمدكاظم خراسانى و آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى و آيت اللَّه شريعت اصفهانى يكى از مراجع بزرگ استان فارس و شيراز و سرسلسله خاندان آيةاللهى شيراز بوده تولدش در حدود 1290 ق و وفاتش در سال 1354 ق در شيراز واقع است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي شيرازي، محمدطاهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدطاهر بن سيد محمدعلى موسوى شيرازى دانشمندى بارع و فاضلى متقى از شاگردان آيت اللَّه العظمى ميرزاى بزرگ شيرازى و در شيراز مرجع از امور دينى مردم بوده ودر سال 1345 وفات نموده است.

و ايشانست والد ماجد حجتى الاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج سيد عبداللَّه طاهرى شيرازى يكى از مراجع علمى معاصر نجف و آيت اللَّه حاج سيد محمدجعفر طاهرى شيرازى از علماء اعلام معاصر شيراز.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي طسوجي، محمدهاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند عالم زاهد مير عبداللَّه موسوى كه نسبش با بيست و پنج واسطه به امام موسى بن جفر عليه السلام منتهى مى شود آن مرحوم از علماء فاضل و دانشمند و در علوم متنوعه صاحب نظر و مخصوصاً در فقه و اصول و حديث داراى تحقيقات ارزنده و تتبعات كثيره مى باشد و علاوه بر مراتب بالا دانشمند مزبور در ادب و موعظه و خطابه توانا و در هدت ذهن وجودت حافظه فردى كم نظير بوده است اشعار عربى و تركى و فارسى كه از ايشان به يادگار مانده نشانه قريحه سرشار و طبع لطيف و ذوق سليم او مى باشد.

لايخفى آن مرحوم به نجف نرفته ولى از بعض مراجع نجف اجازه اجتهاد داشت آثار چندى از او به يادگار مانده است كه هنوز چاپ نشده است تولدش در سال 1295 وفاتش در سال 1358 قمرى واقع شده از تأليفاتى كه از آن مرحوم بطبع رسيده كتب زير است:

1- ذخر المساكين در ادعيه

2- رجوم الشياطين در عقايد

3- چند رساله در احكام اموات و طلاق زوجه غايب و رد نظريه فيلسوف مشهور داروين

4- شرح الاربعين در شرح چهل حديث

5- شفاء الصدور در تفسير سوره قدر

6- مجالس الاصول

7- مرقاة التقى در شرح قضاء

غروه الوثقى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي علوي خوانساري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، استاد، عالم دينى.

تولد: 1278، خوانسار.

درگذشت: 1368.

آيت الله سيد حسين موسوى علوى خوانسارى در اوان كودكى پدرش را از دست داد و تحت سرپرستى جد بزرگوارش سيد على مجتهد پرورش يافت. دوران مقدماتى درس را در زادگاهش و سطوح وسطى را در اصفهان طى نمود و سپس براى تحصيلات به نجف اشرف رفت و از محضر علمايى همچون آيت الله نايينى، آيت الله ضياءالدين عراقى و اساتيد ديگر بهره برد و پس از پايان دوران تحصيل به زادگاهش بازگشت و به سرپرستى حوزه ى علميه ى خوانسار همت گماشت. آثار ايشان عبارتند از: دوره ى تقريرات اصول نايينى، رساله ى تحقيقى در صلوة مسافر (تقرير آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى، 1373)؛ خارج كفايه تقريرات آخوند خراسانى؛ فقه سيد محمدكاظم يزدى.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

موسوي فراز، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا موسوي فراز

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

پس از اتمام دوره راهنمايي وارد حوزه علميه قم شدم. در ضمن درس هاي حوزه، دروس دبيرستان را در رشته رياضي فيزيك ادامه دادم و همزمان با جنگ بحمدالله به اتمام رسيد. حدود سال 67 مقدمات را كه در مدرسه رضويه مشغول بودم تمام شد. و براي درس هاي سطح در درسهاي عمومي شركت مي كردم. در سال 71 همزمان با درس رسائل و مكاسب، تحصيل در دروس «موسسه در راه حق» (نام سابق موسسه امام خميني) را شروع كردم و مقطع كارشناسي در سال 76 به اتمام رسيد.

سپس كارشناسي ارشد در رشته «دين شناسي» را آغاز كردم و در مهر 1382 پايان نامه را دفاع كردم. در سال 1385 از نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها

مجوز تدريس در دروس «گرايش مباني نظري اسلام» را دريافت كردم. از سال 1382 تاكنون در مدرسه عالي فقه و معارف اسلامي (حجتيه) در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد به تدريس اديان، كلام، آشنايي با عرفان، شبهات كلامي و ... مشغول هستم. و در اين مدت راهنمايي، مشاوره و داوري چندين پايان نامه را به عهده گرفته ام.

زمان تحصيل در مقطع سطح دروس حوزه به عللي از جمله تأمل روي دروس، طولاني شد و حدود سال 1379 در درس خارج «آية الله مرحوم ميرزا جواد تبريزي» به مدت يكي، دو سال شركت كردم. ولي به علت اشتغال به پايان نامه و كارهاي تحقيقي نتوانستم درس خارج را ادامه دهم. در سال 1386 در مقطع دكتري رشته «اديان» موسسه امام خميني پذيرفته شدم و مشغول تحصيل و تحقيق هستم.

موسوي قافله باشي، محمدهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد هادى موسوي قافله باشي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات حوزوي را از سال 1349 ابتداء در مدرسه آيت الله گلپايگاني و در ادامه مدرسه رضويه و حقاني ادامه دادم. دروس سطح را در محضر اساتيد بزرگوار چون: «حضرت آيت الله شيخ علي پناه اشتهاردي»، «وجداني»، «اعتمادي»، و ستوده و دروس خارج فقه، اصول، منظومه، حكمت و تفسير در محضر اساتيد بزرگوار حضرات آيات: «نوري همدانى»، «مكارم شيرازى»، «مشكينى»، «جوادي آملى»، «خزعلي» و مدتي در محضر «آيت الله تبريزي» و «وحيد خراساني» تلمذ نمودم و سفرهاي تبليغي فراوان قبل از انقلاب و در دوران مبارزات به نقاط مختلف كشور داشته ام. و چندين بار در خمين و دليجان پس از منبر

و خارج شدن از مسجد تحت تعقيب مأموران نظام شاهنشاهي قرار گرفتم كه با كمك مردم فرار نمودم و يكبار در درگيري خياباني مجروح و به بيمارستان منتقل و مدتي در بيمارستان، پس از عمل جراحي بستري بودم، تهيه و توزيع رساله، نامه ها، نوارهاي سخنراني و عكس امام (ره) كه دو بار در همين رابطه دستگير گرديدم.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي حدود 2 سال در جبهه هاي نبرد شركت نمودم و چند سفر تبليغي به خارج از كشور از جمله جمهوريهاي شوروي سابق در زمان قبل از فرو پاشي داشته ام. تعدادي مقاله براي همايشهاي مختلف ارسال داشته ام و از فعاليت هاي حوزوي بنده مدتي تدريس و تأسيس مدرسه علميّه امام هادي (ع) در اسفرورين قزوين براي برادران و مدرسه علميّه الزهراء (س) براي خواهران و مديريت آن بوده است. حاصل مدرسه علميه امام هادي (ع) طلابي بوده است كه اينك به عنوان روحاني مستقر در نقاط مختلف در خدمت اسلام و انقلاب مي باشند. از فعّاليّت هاي عمراني و فرهنگي ساخت چندين مسجد، كتابخانه، سالن ورزشي، مصلاي بزرگ امام خميني (ره) اسفراين، مدرسه و ... بوده است. كه اميدوارم مورد رضاي خاطر شريف امام عصر(عج) واقع گردد و مايه نجات و عاقبت بخيري و عافيت دين و دنياي آخرت ما قرار بگيرد. انشاءالله.

موسوي قافله باشي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضي موسوي قافله باشي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 63 پس از اخذ ديپلم علوم تجربي به تحصيل در حوزه علميه قم مشغول شده و پس از طي دوره ادبيات در مدرسه

«ابوالصدق» دوره سطح را در محضر اساتيدي چون آيات: «استادي»، «اشتهاردي»، «عراقچي» و «وجداني فخر» كتاب شرح لمعه و «سيد احمد خاتمي» اصول فقه و درس عقايد را نزد «حضرت آيت الله سبحاني» و «آيت الله خرازي» و ملل و نحل و رجال را نزد «آيت الله سبحاني» و دروس علوم قرآني را نزد «آيت الله معرفت» تلمذ نمودم.

سپس مكاسب را نزد «آيت الله پاياني» و رسائل را نزد «آيت الله اعتمادي» تحصيل كردم. سپس دروس تفسير «آيت الله جوادي آملي» و در درس خارج فقه «حضرت آيت الله تبريزي» و خارج اصول «آيت الله وحيد خراساني» (حفظه الله) شركت مي كنم. از سال 68 به تدريس ادبيات و از سال 71 به تدريس فقه و اصول و تفسير در مدارس طلاب غير ايراني و در مدرسه علميه «الهادي» عليه السلام مشغول هستم.

موسوي قزويني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على موسوى قزوينى فرزند آقاسيد اسماعيل قدس اللَّه سرهما از اعاظم آيات و اكابر فقها عصر خود در قزوين بوده است.

در ماه ربيع الاول 1237 قمرى هجرى در شهرستان قزوين به دنيا آمده و در بيت رفيع علم و تقوا پرورش يافته و در سنين كودكى پدر را از دست داده و در تحت سرپرستى دائى عزيزش مرحوم علامه سيد رضى قزوينى نشو و نما يافته و با ارشاد آن جناب تكميل مقدمات علوم و تحصيل مبانى فقه پرداخت سپس در سال 1262 قمرى به كربلا معلى مهاجرت نمود و از آنجا به نجف اشرف مشرف شده و از محضر و دراسات آيات عظام و فقهاء كرام آن سامان استفاده نموده و تا به مقام رفيع علم و اجتهاد رسيده و

پس از آن به قزوين و به تدريس و تأليف و تصنيف كتب مفيده علمى مشغول گرديده كه متاسفانه تاكنون به زيور طبع آراسته نشده است.

اساتيد و مشايخ اجازه آن مرحوم

1- علامه كبير شيخ محمدحسن صاحب جواهر متوفى 1266 هجرى قمرى.

2- خاتم الفقهاء و المجتهدين شيخ مرتضى انصارى متولد 1214 و متوفى 1281 قمرى.

3- فقيه بارع حاج سيد رضى قزوينى (ره).

4- سيدالفقهاء آقا سيد ابراهيم قزوينى صاحب كتاب ضوابط.

5- و بعضى ديگر از مفاخر از دانشمندان آن عصر.

شاگردان آن بزرگوار

بسيارى از علماء و دانشمندان آن زمان از محضر آن مرحوم كسب فيض و علم نموده اند كه از مشاهير آنان نامبردگان زير است:

1- حاج ملا محمدباقر هيدجى بن حاج معصوم على

2- حاج شيخ عبداللَّه مازندرانى متولد 1259 و متوفى 1331 قمرى

3- آخوند ملا فتح اللَّه سبزوارى

4- سيد حسين اللَّه آبادى متوفى 1300 قمرى

5- سيد حسين اشكورى متوفى 1349 قمرى

6- حاج شيخ شعبان گيلانى نجفى متولد 1275 و متوفى 1348 قمرى

فرزند ارجمندش عالم جليل حاج سيد محمدباقر موسوى قزوينى از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى و فاضل شريبانى و ميرزا محمدحسن مجدد شيرازى بوده است.

مرحوم علامه فقيه و حكيم متاله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى از اسباط ايشان بوده است كه در 1315 قمرى به دنيا آمده و در سال 1396 قمرى از دنيا رفته و در مسجد بالاسر قم مدفون شده كه نگارنده در جلد چهارم گنجينه دانشمندان و معجم القبور و وفيات الاعلام او را ياد نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

موسوي كاظميني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا حسن موسوي كاظميني فرزند سيد هادي، مشهور به محدث كاظميني يكي از علما و محدثين بزرگ قرن چهاردهم هجري است. كاظميني مجتهدي اصولي

و محققي مدقق در حديث و رجال بود. وي در اواسط قرن دوازدهم در بيت علم و سيادت و شرف به جهان ديده گشود. خاندان محدث كاظميني از پدر و اجداد همگان افضل و دانش و ساداتي پارسا و خدادوست بودند. محدث قمي با محدث كاظميني معاصر بود، معظم له در جمله اساتيد و مشايخ اجازه به خود متذكر اوست (محدث قمي در آثار خود به معظم له و پدرش سيد هادي خيلي اظهار علاقه و صميميت مي نمايد. سيد هادي نيز مجتهدي جليل القدر، سيدي خوش قلب و پاك طينت، و از صفاي باطن و نهايت پرهيزكاري برخوردار بوده است. محدث قمي ضمن يادنامه پسر، كراماتي را به اين پدر بزرگوار منسوب مي دارد كه دال بر قلب معنوي او به ذات اقدس الهي و حضرت صاحب الامر و واليان خدا مي باشد.

محدث كاظميني بيشتر سنوات عمرش در زادگاه او شهر كاظمين سپري شد و افاضلي از علما از محضرش به مقامات علمي نايل آمدند. مراتب فقهي او از مجلدات شرح كبير به كتاب كشف الغطاي شيخ كبير مشهود است. احاطه حديثي او نيز از كتاب درايت و روايت معلوم مي گردد. محدث كاظميني صاحب كتاب تكمله امل الامل است. كتاب اخير در تراجم علما و رجال بزرگ اسلام مكمل كتاب شيخ حر عاملي است. او همچنين شرحي بر وجيزه شيخ بهائي در درائت الحديث به رشته تحرير برد. سرانجام در سال 1224 در كاظمين عليه السلام وفات نمود و آيت رباني سيد هادي و دودمان وي جانشين خاندان معظم خود گرديدند. روانشان شاد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

موسوي گرگاني، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن موسوي گرگاني

محل تولد

: قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1346 وارد حوزه علميه مشهد شدم و به گونه خستگي ناپذير مشغول تحصيل علوم ديني گرديدم و از همه اساتيد آن شهر استفاده بردم به ويژه از مرحوم «اديب نيشابوري» استفاده هاي فراواني بردم و در اين شهر ادبيات عرب، منطق و مقداري اصول و فقه را تحصيل كردم و كلاس 6 دبستان را متفرقه امتحان دادم و به بهترين وجه قبول شدم و در سال 1351 وارد حوزه علميه قم شدم و با اشتياق فراوان از علماء و دانشمندان اين شهر استفاده هاي فراواني بردم و در مدت كوتاهي بقيه سطح را كه عبارت بود از: رسائل، مكاسب و دو جلد كفايه به پايان بردم و دور اول و دوم امتحانات را در آن زمان امتحان دادم و شاگرد اول در حوزه شدم.

سپس به فلسفه و خارج فقه و اصول پرداختم و از خرمن دانش فقيهان و فيلسوفان استفاده ها بردم به ويژه از علامه مطهري، جوادي آملي و حسن زاده آملي و تمام مجتهدين و مراجع اين شهر، و دو سه دور خارج اصول را شركت و تقرير كردم و بسياري از كتابهاي فقه را در درس خارج حاضر شدم و تمام اسفار و شرح منظومه و شفاء ابن سينا و شواهد ربوبيه و شرح اشارات را خواندم و در تمام اين مدت به تدريس انواع علوم اسلامي در حوزه علميه مشغول بودم و تا حدود ديپلم به طور متفرقه خواندم و امتحان دادم و صدها مقاله و كتاب را به ريشه تحرير درآوردم، و اكنون مدت 10 سال است

كه خود را بي نياز از تمام رشته هاي علوم انساني به ويژه علوم حوزوي مي دانم.

موسوي گرمارودي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر علي موسوي گرمارودي در سال 1320 در قم بدنيا آمد. پدرش از دانش___مندان اهل

گرمارود الموت قزوين بود.

موسوي گرمارودي مدرك كارشناسي خود را در رشته علوم قضايي و كارشناسي ارشد

و دكتراي خودر را در رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران گرفته است .

او در عرصه شعر و ادبيات كشور حضور موثر داشته است كه راه اندازي و مديريت گلچ___رخ

نمونه اي از تلاش هاي اوست.

كارنامه ش_عري گرم__ارودي مشتمل بر 9 كت_اب ش_عر با نامهاي: عبور ، در سايه س___ار نخل ولايت ، س__رود رگبار

،چمن لاله، خط خون ، دس__تچين ، باران اخ__م ، گزيده ش___عر نيس___تان ، تا ناكج__ا آب__اد و گزي___نه ش__عر به انت__خاب

بهاءالدين خرمش__اهي است و هم__چنين 4 اثر زير چ__اپ او عبارت__ند از : صداي سب__ز زندگي و شعر اديب الم_مالك

فراهاني، از صدر تا ساقه و ترجمه قرآن كريم.

والدين و انساب : خانواده هاي گرما رودي ازنظر اصل و نسب و ارتباط خويشاوندي به چند طايفه تقسيم مي شوند كه شامل طايفه هاي قروچي بيگي ، اورس بيك و باقري و صادقي و اندجي و خانوا ده هاي غربال بند و موسوي و چند خانواده ديگر مي باشند . خانوار موسوي از خانواده هاي مهاجر روستاي ميغ سازه كجوربه به مناطق

«اوانك » و «گرمارود» مي باشند. سيد علي موسوي گرمارودي از پدري «الموتي » و مادر «تنكابني» درمحله «چهارمردان » قم به دنيا آمد . نام پدرش حجت الاسلام سيد محمد موسوي گرمارودي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر سيد علي موسوي گرمارودي وي ابتدا در مسجد جامع «گرمارود » مردم را راهنمايي مي كرد ، پس دردوران جواني به قم و سپس نجف هجرت و آنگاه دوباره به قم بازگشت و در همانجا سكني گزيدند .

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد علي موسوي گرمارودي نخست نزد پدرش مقدمات را فراگرفت و پس از آن دبستان ملي «باقريه » رفت .او دوره دبيرستان را مدرسه شهيد بهشتي (دين و دانش سابق ) هم سپري نمود و پس از آن به مشهد عزيمت نمود و درنزد علماي آن سامان ، به فراگيري علوم ديني پرداخت . درسال 1345 وارد دانشكده حقوق شد و كارشناسي آن رشته را در رشته علوم قضايي كسب كرد. او سرانجام پس از گرفتن مدرك كارشناسي زبان و ادب فارسي با اخذ درجه دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد .

خاطرات و وقايع تحصيل : سيد علي موسوي گرمارودي تحصيلات ابتدايي را دردبستان «باقريه » طي نمود ، او ازاين دوره چنين ياد مي كند :« از آن دبستان تركه هاي اناري كه درحوض بزرگ مدرسه پيوسته درآن خيس خورد تا به كف دست شاگردان متخلف كوبيده شود ، هميشه چون كابوسي ، درذهن من مانده است . گرچه دستهاي كوچك من هرگز با آن چوبها تماس نيافت اما سالياني دراز بعد از آن روزها ،وقتي درزندان

شاه ستمگر ، زير كابلهاي سيمي ساواك ، به خوداز درد مي پيچيدم ، چهره شكنجه گرخودرا شبيه ناظم بي رحم آن دبستان مي ديدم . »

استادان و مربيان : سيد علي موسوي گرما رودي مقدمات رانزد پدر فرا گرفت و پس از عزيمت به مشهد نزد علماي بزرگي چون : فردوسي پور ، واعظ طبسي و ابب نيشابوري دوم نهنگ و به كسب علوم ديني پرداخت .

هم دوره اي ها و همكاران : سيد علي موسوي گرمارودي با شاعر بزرگ معاصر اخوان ثالث نيز آشنايي و رفت و آمد داشت و اخوان شعري نيز به نام او سروده بود. شايد از سر اين آشنايي بود كه كتاب «درباره هنر و ادبيات» را ناصر حريري به گفت و شنودي با مهدي اخوان ثالث و علي موسوي گرمارودي اختصاص داد كه به وسيله انتشارات كتابسراي بابل در سال قبل از وفات اخوان منتشر شد.

وقايع ميانسالي : اولين رويداد سياسي بوقوع پيوسته درزندگي سيد علي موسوي گرمارودي ، غائله درانجمنهاي ايالتي و ولايتي بودكه وي درمدرسه فيضيه حضور داشت. او تاآستانه دستگيري و زنداني شدن نيز رفت كه با كوشش آيت لالله رباني شيرازي نجات يافت . باورود به دانشگاه با برخي فعالان سياسي آشنا شد و باشدت گرفتن مبارزان او بر چند رژيم پهلوي ، درسال 1352 به وسيله ساواك دستگير و نزديك به چهار سال درزندانهاي اوينو قصرحبس گرديد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : شوراي انقلاب موسوي گرمارودي را به سرپرستي سازمان آموزشي نومرز منصوب كرد. همان مؤسسه فرانكلين سابق كه در اواخر دهه ?? با ادغام در تشكيلات «وزارت فرهنگ و آموزش عالي» از صورت

يك مؤسسه خارج شد و از آغاز نيز با نام «شركت انتشارات علمي و فرهنگي» با انتشارات علمي و فرهنگي (بنگاه ترجمه و نشر كتاب سابق) ادغام شد. علاوه بر اين گرمارودي مدتي رايزن فرهنگي ايران در تاجيكستان بود و مدتي نيز مسئوليت تالار وحدت تهران را بر عهده داشت. او در مدت اقامتش در تاجيكستان به جد جريان شعر معاصر آن كشور فارسي زبان را دنبال كرد و در اين باره مقالات تحقيقي متعدد نوشت.

فعاليتهاي آموزشي : سيد علي موسوي گرمارودي مدت يك سال درحوزه فردوس به امر تدريس مشغول گرديد . وي پس از واقعه پانزده خرداد و دستگيري امام ، درتهران مستقيم گرديد . او ابتدا در دبستان و سپس دردبيرستان علوي مشغول كار شد . او پس از انقلاب به تدريس دردانشگاه پرداخت.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : با پيروزي انقلاب اسلامي ، موسوي گرمارودي به همراه خانم طاهره صفارزاده «كانون فرهنگي نهضت اسلامي » را بنياد نهاد . موسوي گرمارودي راه اندازي، مديريت و سردبيري نشريه گلچرخ و انتشار يك مجله ادبي در تاجييكستان را نيز برعهده داشته است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيد علي موسوي گرمارودي علاوه بر سرودن شعرو شركت درانجمنهاي ادبي ، انتشار دو دوره نشريه ادبي گلچرخ را به عهده گرفت . انتشار مجله ماهنامه «گلچرخ» رابايد به دو دوره تقسيم كرد : دوره نخست بصورت ضميمه ادبي روزنامه دراطلاعات از روز سه شنبه 12 شهريور 1365 لغايت خرداد ماه همين ماه منتشر شد. دور دوم فعاليت هاي اين ماهنامه افزودن بر فعاليتهاي روزنامه نگاري درقلمرو ادبيات داستاني

و بازنويسي زندگاني معصومين ، آثار چندي ازوي منتشر شده است .

آرا و گرايشهاي خاص : «من آنچه را برزبان شاعر مي آيد و بر كاغذ نوشته مي شود، درخت صاعقه زده اي مي بينم كه روي زمين افتاده است. اگر گفته اند: من گنگ خوابديده و عالم تمام كر / من عاجزم زگفتن و خلق از شنيدنش... مي تواند در باره همان جلوه نا پيداي شعر گفته شده باشد. آنچه از يك شعر ناب بركاغذ يا زبان مي آيد در واقع تنها صورت ناظم و مرحله هبوط آن اصل اعلاست. آنچه ما از يك شاعر مي خوانيم و مي بينيم آن درخت برپاي ايستاده در جنگل سبز خاطر، او نيست. توسكايي است كه آذرخش خلاقيت شاعر برآن گرفته است و آن را پيش پاي ما افكنده است. منتقد با آن عوالم چه مي تواند بكند؟او هرچه مي كند با بخش بيروني شعر مي كند.» اين جملات را شاعر نام آشنا و توانا علي موسوي گرمارودي در ميهماني انجمن شاعران ايران و در مراسم نكوداشت خويش بر زبان آورد. او ميهمان نهمين برنامه ميهمان ماه انجمن شاعران ايران ودفتر شعر جوان بود كه در محل خانه شاعران برگزار شد. گرمارودي از آن دسته شاعراني است كه ضمن توجه به مسير گذشته در شعر معاصر ره تازه مي جويد. او درباره بسياري از شاعران معاصر و هم عصر خويش هم تحقيقات فراوان كرده وهم نظرات دقيق و عميقي ارائه كرده است. از آن جمله است نگاه او درباره شاعر بزرگ معاصر سهراب سپهري: «سپهري از كساني است كه راه نيما را شناخته بود، اما اين را با

خود با شخصيت يگانه خويش پيمود. او خود را با رنگ و كلمه بيان مي كرد، مصالح خلاقيت او هم رنگ بود و هم كلمه و او با اين هر دو نقاشي مي كرد. يا با اين هر دو مأموريت ادبي خود را انجام مي داد. تعجب نفرمائيد كه براي نقاشي او نيز تأمل به مأموريت ادبي شده ام. مي دانيد كه در نقاشي ايراني از گذشته هاي دور به خاطر منعي كه اسلام در مبارزه با آثار بت پرستي پيش آورده بود، پرسپكتيو ناگزير حذف شده. يكي از منتقدان غربي مي گويد نقاشي در آبستره به همانجايي رسيده است كه نقاشي ايران اسلامي در طي قرون مي پيمود يعني در اين نقاشي نيز مانند آبستره رنگ ها يكديگر را فرا مي خوانند. نقاشي مأموريت ادبي مي يابد. اما شعر سپهري، شعر او در نخستين برخورد داراي چند ويژگي است، يكي اين كه سپهري نخستين كسي يا دست كم مهم ترين شاعري است كه زبان شعر نو را با زبان محاوره پيوند زد. توضيح آن كه در شعر نو شاعران در همان حال برخي داراي زبان خاص خويشند در يك چيز اشتراك دارند و آن زبان عام شاعرانه است در برابر زبان محاوره. در واقع مي توان گفت كه زبان شاعرانه هر شاعر و زبان خاص وي جنس و فصل شعر او را تشكيل مي دهند. زبان شاعرانه در اين تعبير يعني زباني كه علاوه بر حفظ ويژگي زبان خاص يك شاعر داراي ضخامت و اسلوب شعري است و حوزه لغات و تعبيرات و بيان در آن از نوعي است كه آن را از سويي

از زبان نوشتار متمايز مي كند و از سويي ديگر از زبان گفتار. اين ضخامت و اسلوب و تمايز و تمايل به ارگانيسم در كاربرد لغات به دست مي آيد. اما سپهري و البته اسماعيل شاهرودي و ديگراني هم شاعراني هستند كه زبان شاعرانه را با زبان محاوره پيوند زده اند و به جاي خود موفق هم بوده اند، اگر چه سپهري از اين لحاظ موفق تر است.» موسوي گرمارودي همچنان كه در عرصه شعر امروز و غزل امروز حرف تازه براي گفتن داشته، از آثار ديگر شاعران زمانه خويش نيز غفلت نكرده و چه بسا خارج از باورهاي اعتقادي يا نگره سياسي و فردي، شعر آنان را ارجح بر شعر خويش، به مخاطب شعر امروز توصيه كرده است. او در مرگ نوذر پرنگ از غزلسرايان فقيد معاصر اين حساسيت و دقت و توجه را به خوبي به نمايش گذاشت: «از دست رفتن نوذر پرنگ براي غزل معاصر ما لطمه بزرگي خواهد بود. پرنگ بي گمان يكي از برجسته ترين شاعران غزل نو است و تأثير او در نسل هاي بعد از خودش، بر كسي پوشيده نيست. من درجلسه نقد و بررسي شعر پرنگ كه با حضور خود شاعر و مرحوم منوچهر آتشي برگزار شد هم به اين موضوع اشاره كردم كه اشيا هم ناطق اند و گويا، اما به زبان بي زباني. اما اين طور نيست كه پديدار هاي عالم با همه سخن بگويند؛ شاعران و بخصوص شاعراني مانند پرنگ محرم رازهاي پديدار ها هستند و پديدار ها با كساني مانند او بيگانه و نامحرم نيستند. برخي از غزل هاي پرنگ در ادبيات

ما جاودانه خواهند بود. پرنگ با توجه به مضمون اين شعرش كه مي گويد: كجايي اي همه جاي تو خوش رهايي، هاي /! دلم به سوي صداي تو رهسپار شده است، به سوي رهايي رفت. به جاي دلش كه در زندگي به سوي صداي رهايي رهسپار شد، حالا خودش به سوي رهايي رفته است. خاك بر او خوش باد»!

جوائز و نشانها : سيد علي موسوي گرمارودي امسال (1385) به عنوان «چهره ماندگار بخش شعر» به وسيله بنياد چهره هاي ماندگار انتخاب شد. او در مراسم اين انتخاب ضمن قرائت بخشي از شعر پيامبر اعظم (ص) گفت من افتخار مي كنم كه با شعر علوي بزرگ شده ام و امروز به عنوان يك شاعر آئيني از من ياد مي شود. در سالي كه به نام پيامبر بزرگ اسلام نامگذاري شده است، بايد در راستاي اهداف نبوي و توسعه مفاهيم اسلامي گام برداريم و انديشه هاي نبوي را در همه جامعه اسلامي خود جاري كنيم».

چگونگي عرضه آثار : بهاءالدين خرمشاهي در مقدمه گزينه اشعار گرمارودي نوشته است: كارنامه شعري گرمارودي هم پر بار است هم پربرگ، كارنامه اي است كلان ومشتمل بر كتاب كه حاصل سلوك ساله شعري اوست. كتاب شعر او عبارتند از: عبور، در سايه سار نخل ولايت، سرود رگبار، چمن لاله، خط خون، دستچين، باران اخم، گزيده شعر نيستان، تاناكجا آباد. گزينه شعر گرمارودي را نيز بهاءالدين خرمشاهي انتخاب كرده است. سهيل محمودي درباره گرمارودي مي گويد: موسوي گرمارودي يكي از كهن ترين قالب هاي شعر فارسي يعني قصيده را در عرصه اي به نام شعر سپيد تعريف كرده است. او از كساني

است كه با تكيه برگذشته شعر فارسي و با ارزش گذاري به گذشته كه نه تقليد است و نه فقط تقديس آن، براي امروز بهره گرفته است. چيزي كه متأسفانه امروز در ادبيات ژورناليست زده ما وجود ندارد و كساني مانند اخوان يا سهراب در اين راه موفق بوده اند و بخشي از اين سنت را به شكل پويا در آورده اند. اين بخشي از توجه گرمارودي به پيشينيان در قالب قصيده است. بخش ديگر نگاه معرفتي و ديني اوست كه البته گاهي آنقدر به آن پرداخته شده كه حجابي روي وجه شاعري او شده است. اما نگرش و منبع فكري است كه به شعر عاشقانه ماهم معني مي دهد و گرمارودي در اين وجه هم موفق بوده است. علي موسوي گرمارودي از پيشتازان شعر مذهبي امروز شناخته مي شود. او تحصيلات مقدماتي خود را در قم و مشهد به پايان رساند و ادبيات عرآثار استاد گرمارودي به بخش كاملاً متفاوت تقسيم مي شود. نخست شعر، در اين زمينه ? كتاب تا به حال از او منتشر شده است. «در سايه سار نخل ولايت» و «خط خون»، معروف ترين دفترهاي شعر اوست. حوزه ديگر كارهاي او، داستان نوجوانان است كه در اين زمينه هم «داستان پيامبران» معروف تر از بقيه استب را نزد اديب پيشاوري فراگرفت. از ويژگي هاي شعري او تخيل گسترده و به دام آوردن انديشه هاي نو در قالب كهن قصيده است گرمارودي در كار بازخواني و خوانش ادبيات كهن نيز بوده و مجموعه اي از ديوان حافظ با صداي او منتشر شده و انجمن شاعران ايران نيز گويا روايت بوستان

سعدي را با صداي او ضبط كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ??شعر ترجمه شده به زبان ايتاليايي (مجموعه شعر)،

2 بابا تاريخ (داستان كوتاه)،

3 پرتو انسان ها (داستان جلد اول و دوم)

4 تا ناكجا آباد

ويژگي اثر : مجموعه شعر علي موسوي گرمارودي با نام «تا ناكجا» به چاپ رسيد كه عكس هاي زيباي ريكاردو زيپولي از كوچه باغ هاي روستا هاي مناطق كويري، دشت ها، بيابان ها و... آن را همراهي مي كرد. كاري كه در زمانه خويش مجموعه شعري متفاوت را رقم زد. زيپولي استاد دانشگاه «ونيز» و رايزن سابق فرهنگي سفارت ايتاليا در تهران بود. او همان است كه كتاب شعرهاي عباس كيارستمي را به زبان ايتاليايي ترجمه كرد.

5 ترجمه قرآن مجيد

ويژگي اثر : گرمارودي ادبيات عرب را نزد اديب پيشاوري فراگرفت. آشنايي او با ادبيات عرب البته اين نتيجه را نيز به همراه داشته كه گرمارودي را ترغيب به ترجمه قرآن كريم كند. ترجمه اي كه به سرعت به چاپ دوم رسيد و در چاپ دوم ترجمه اش را ويرايش دوباره نيز كرد. چاپ نخست اين ترجمه در حجمي هزارو??? صفحه اي انتشار يافت، چاپ دوم آن نيز ازسوي انتشارات قدياني منتشر شد.

6 داستان پيامبران

ويژگي اثر : جلد اول آن دركتاب از آدم تا مسيح كه به صورت داستاني مي باشد . (جلد اول: از

آدم (ع) تا عيسي (ع)) .گرمارودي علاوه بر شعر، نثر روان و فاخري نيز دارد. او در كتاب، داستان پيامبران را از آدم ابوالبشر(ع) تا حضرت ختمي مرتبت(ص) با اين نثر روايت كرده است

7 داستان پيامبران

ويژگي اثر : از حضرت محمد در جلد دوم

8 در مسلخ عشق

ويژگي اثر : مجموعه داستاني مي باشد.

9 درباره هنر وادبيات امروز

ويژگي اثر : اين كتاب مصاحبه ناصر حريري با گرمارودي

10 درمسلخ عشق (مجموعه داستان كوتاه مذهبي)،

11 دستچين (مجموعه شعر)

12 زندگي شيخ محمد تقي بافقي (داستان كوتاه)،

13 سرود آسماني

ويژگي اثر : ترجمه اي «از صحيفه سجاديه»

14 صداي سبز

ويژگي اثر : آخرين مجموعه شعر منتشرشده اين شاعر، «صداي سبز» (گزينه شعرها به اضافه بيش از شعر جديد) است.

15 قلم انداز

ويژگي اثر : مجموعه مقالات و سفر نامه ها از 1348

16 گزيده شعر نيستان

17 گزينه شعر گرمارودي

ويژگي اثر : به گزينش مقدمه بهاء الدين خرمشاهي

18 مجموعه تا كجا

19 مجموعه شعر باران اخم

ويژگي اثر : گزينه شعر جنگ دفتر ادبيات و شعر مقاومت درسال 1373 تهران منتشر شده است

20 مجموعه

شعر چمن لاله

21 مجموعه شعر خط خون

ويژگي اثر : از انتشارات زوار به سال 1363 مي باشد

22 مجموعه شعر درسايه سار نخل ولايت

ويژگي اثر : اين اثر چاپ دوم و دفترنشر فرهنگ اسلامي به سال 1358 مي باشد .

23 مجموعه شعر درفصل مردن سرخ

ويژگي اثر : اين اثر از انتشارات راه امام به سال 1357 مي باشد .

24 مجموعه شعر سرود رگبار

ويژگي اثر : اين اثر درسال 1357 رواق و چاپ دوم مي باشد .

25 مجموعه شعر عبور

ويژگي اثر : اين اثر وي از آثار شعري اوست كه درسال 1356 چاپ دوم مي باشد .

26 نهج البلاغه

ويژگي اثر : ترجمه اي

27 نوح پيامبر (داستان كوتاه)،

28 يونس (داستان كوتاه)،

موسوي لاري، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مجتبى موسوي لاري

محل تولد : لار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1314/1/1

زندگينامه علمي

آقاي سيّد مجتبي موسوي لاري فرزند مرحوم آيت الله سيّد علي اصغر لاري، در سال 1314 در شهر لار متولد شد؛ تحصيلات ابتدايي و مقدّمات علوم اسلامي را در لار فرا گرفت و در سال 1332 براي ادامه تحصيل علوم اسلامي راهي قم گشت و در آنجا دروس سطح را نزد اساتيد و علماء حوزه علميّه قم آموخت و سپس دروس خارج خود را

دنبال كرد و از محضر مراجع و بزرگان حوزه استفاده نمود.

از سال 1341 همكاري خود را با نوشتن يك سلسله مقالات اخلاق اسلامي با مجله ديني و علمي مكتب اسلام آغاز كرد كه مجموعه مقالات ياد شده به صورت كتابي تحت عنوان «مشكلات اخلاقي و رواني» چاپ و منتشر گرديد كه تا به حال فارسي آن براي چهاردهمين بار تجديد چاپ شده است و نيز تاكنون به 10 زبان ترجمه شده است.

در سال 1342 به علّت ادامه بيماري، مسافرتي به آلمان كرد و پس از چند ماه معالجه به ايران بازگشت و به تاليف كتابي به نام «اسلام و سيماي تمدن غرب» پرداخت؛ در اين كتاب به بحث پيرامون ابعاد تمدن غرب و اسلام پرداخته شده و در مقايسه اي جامع و مستدل و دقيق برتري تمدن جامع و چند بعدي اسلام بر تمدن غرب به اثبات رسيده است كه چاپ فارسي آن 8 بار تجديد چاپ شده است. كتاب ياد شده در سال 1349 توسط يكي از شرق شناسان انگليسى به نام پروفسور فرانسيس گلدين به زبان انگليسى ترجمه شد و مورد استقبال فراوان اروپاييان قرار گرفت به طوري كه تعدادي از مطبوعات غربي مقالاتي پيرامون انتشار اين كتاب نوشتند.

راديو انگلستان نيز مصاحبه اي با مترجم ترتيب داد و درباره علت ترجمه و مسائل و مباحث كتاب با وي به گفتگو نشست. تا اين زمان ترجمه انگليسى كتاب سه بار در انگلستان، 22 بار در ايران 3 بار در آمريكا تجديد چاپ شده است. پروفسور گلدين از ايشان جزوه اي نيز تحت عنوان (خداشناسي) ترجمه كرده كه تا كنون به 8 زبان

ترجمه گرديده و 11 بار تجديد چاپ شده است. تقريبا سه سال پس از انتشار ترجمه انگليسى آن يكي از اساتيد دانشگاه آلمان به نام «دكتر رولف سينگلر» آن را به زبان آلمانى برگرداند كه آن هم اثر عميقي در ميان آلمانى زبانان گذاشت حتي يكي از رهبران حزب سوسيال دموكرات آلمان طي نامه اي به مترجم نوشت: «مطالعه اين كتاب تاثير عميقي در من بخشيد و ديدگاه مرا نسبت به اسلام عوض كرد و من دوستانم را به مطالعه اين كتاب دعوت خواهم كرد».

همزمان با انتشار ترجمه آلمانى كتاب ياد شده، يكي از دانشمندان مسلمان هندوستان به نام «مولانا روشن علي» آن را به اردو ترجمه كرد كه پس از چاپ در هندوستان و پاكستان انتشار يافت و تاكنون پنج بار تجديد چاپ شده است. اين كتاب تا كنون به اين زبان ها ترجمه شده: انگليسى، آلمانى، اردو، فرانسه، ژاپنى، عربى، اسپانيولى، تايلندى، روسى، مالايايى، كردي و بوسنيايي، تاجيكي، سيفهالى، آذرى، تركى، ايتاليايى.

در سال 1343 دفتر خيريه اي در شهر لار تاسيس كرد و براي تبليغات اسلامي و آشنا ساختن نوجوانان روستايي به مباني اسلام و كمك به قشر مستمند خدماتي از سوي دفتر آغاز شد و تا سال 1347 كار خود را دنبال كرد. خلاصه كار اين دفتر اعزام طلاب به روستاها براي تعليم مسائل اسلامي به كودكان و نوجوانان روستايي و تشكيل كلاس هاي ديني و تامين لباس و لوازم التحرير هزاران دانش آموز مستمند و اقدام به برگزاري نماز جماعت در سطح مدارس لار بود؛ از جمله خدمات بنيادي اين دفتر: احداث تعدادي ساختمان مسجد و حسينيه و مدرسه و

درمانگاه در سطح روستاها بود و همچنين خدمات متنوع ديگري از ناحيه اين دفتر خيريه صورت گرفت.

ايشان به تهيه و تنظيم مقالات اخلاق اسلامي در مجله مكتب اسلام ادامه داد و در سال 1353 مجموعه آن مقالات با تجديد نظر و اضافات به صورت كتابي تحت عنوان: «رسالت اخلاق در تكامل انسان» انتشار يافت؛ كه شش بار در ايران تجديد چاپ شده است. در سال 1357 به دعوت يكي از سازمان هاي اسلامي آمريكا و همچنين ادامه معالجات سفري به آن ديار كرد و ضمنا با صاحب نظران در زمينه ضرورت نشر مسائل اعتقادي اسلام به زبان هاي خارجي به مشاوره و گفتگو پرداخت و سپس به انگلستان و فرانسه رفت و پس از بازگشت به نوشتن يك سلسله مقالات ايدئولوژي اسلامي در مجله سروش پرداخت، اين مجموعه مقالات كه اصول عقايد اسلامي را در بر مي گرفت، تحت عنوان: «مباني اعتقادات در اسلام» در چهار جلد كتاب كه شامل توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد بود؛ انتشار يافت. كتب ياد شده تاكنون به زبان هاي انگليسى، روسى، فرانسه، اردو و اسپانيايي ترجمه شده و بعضي از مجلدات آن نيز به زبان هاي ژاپنى، بلغارى، رومانيائى، بنگالي و آلمانى ترجمه شده است.

ايشان در سال 1355 در قم دفتري به نام «دفتر گسترش فرهنگ اسلامي خارج از كشور» تاسيس كرد كه بعداً به عنوان «مركز نشر معارف اسلامي در جهان» تغيير نام يافت. اين مركز به نشر آثار اسلامي به خصوص آثار ترجمه شده ايشان پرداخت، اقدامي با هدف گسترش تعاليم اسلامي و مفاهيم قرآني در اقصي نقاط دنيا. كتب منتشر شده از سوي

اين مركز تبليغاتي براي درخواست كنندگان مشتاق و تشنگان حقايق اسلامي اعم از افراد و يا هزاران موسسه و مدرسه و گروه ها و جمعيت هاي اسلامي از سراسر جهان به صورت اهدايي ارسال مي شود كه ثمرات و نتايج خدمات اسلامي و فرهنگي اين مركز در روشن ساختن اذهان انبوه عظيمي از مردم جهان نسبت به حقايق نوراني اسلام و جذب افراد بسياري، از غير مسلمانان به سوي اسلام ضمن هزاران نامه دريافتي از مليت هاي مختلف مردم انعكاس يافته و ميليون ها نفر را تغذيه فكري و معنوي كرده است. و هم اكنون ده ها هزار نامه در بايگاني اين مركز نگهداري مي شود و همچنان كار تبليغات اسلامي در سطحي گسترده در مناطق مختلف جهان ادامه دارد.

همچنين اين مركز اقدام به چاپ قرآن كريم با ترجمه انگليسى و فرانسه و اسپانيايى و روسى نموده كه به متقاضيان از كشورهاي مختلف اهداء مي شود. در سال 1372 به لحاظ تاثيري كه نشر كتب روسى ايشان در جمهوري آذربايجان به جاي گذاشت، آكادمي علوم جمهوري آذربايجان در باكو دكتراي افتخاري به عنوان ايشان صادر كرد. و به همين مناسبت مراسمي در دانشگاه باكو برگزار نمود.

موسوي مطلق، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدعباس موسوي مطلق

محل تولد : لرستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/10/30

زندگينامه علمي

به فضل خداوند متعال و عنايات خاصه حضرات ائمه معصومين (ص) پس از سپري شدن دوران راهنمائي در سال 71 - 70 وارد قم شدم و به طور آزاد در قم مشغول به تحصيل شدم. مدتي در منزل اجاره اي به سر مي بردم و سپس در مدرسه

مهدي موعود و بعد در مدرسه علوي، حجره و خوابگاه گرفتم. پس از گذراندن دوره ادبيات در دروس لمعه آيت الله اشتهاردي و ديگر اساتيد حاضر شدم و سپس دروس بعدي رسائل و مكاسب را در درس «آيت الله اشتهاردي» و «آيت الله فقيهي» و كفايه را از «آيت الله موسوي تهراني» و درس خارج فقه و اصول را نزد حضرات آقايان: «بهجت»، «وحيد خراساني»، «مبشر كاشاني» و «علوي بروجردي» در حال تحصيل مي باشم. تفسير را در محضر حكيم متاله مفسر عاليقدر «حضرت آيت الله جوادي آملي» و اخلاق و عرفان را نزد استاد عزيز «آيت الله حاج شيخ عبدالقائم شوشتري» بوده ام و كار نوشتن را از سال 76 آغاز كرده ام.

موسوي نژاد، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي موسوي نژاد

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در شهريور ماه 1347 در مشهد مقدس و در خانواده اي اهل علم به دنيا آمدم. پس از پايان دوره ابتدايي و هم زمان با پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1358 به تحصيل علوم حوزوي مشغول شدم و تا سال 1365 كه براي ادامه تحصيل به قم آمدم؛ در مشهد در حوزه علميه اي كه توسط پدر بزرگوارم و به نام ايشان مشهور است؛ مقدمات و سطوح اوليه حوزوي را پشت سر گذاشتم.

از سال 1363 و با امكان حضور در جبهه هاي نبرد و تا پايان جنگ تحميلي به طور متناوب بيش از يك سال در جبهه هاي نبرد به صورت داوطلب حضور يافتم. پس از حضور در حوزه علميه قم كه بيشتر به دوران

پس از پايان جنگ تحميلي و شركت در جبهه و به سال 1367 بر مي گردد سطوح عاليه حوزوي را ادامه داده و پس از آن به مدت هشت سال تا سال 1375 در دروس خارج فقه و اصول نيز شركت كردم.

در كنار تحصيل، فعاليت هاي علمي ديگري نيز داشته ام. از سال 1370 تا 1380 در 12 سفر پياپي به حج در بعثه مقام رهبري و در بخش معاونت بين الملل به عنوان مبلغ و زباندان به فعاليت هاي علمي و تبليغي در قالب ملاقات ها و گفت و گوهاي علمي با ديگر مسلمانان حاضر در موسم حج حضور داشتم و در همين راستا در اين معاونت داراي مسؤوليت هايي ينز بودم.

در سال 1373 تا پايان 1374 به عنوان عضو علمي كنگره نقش زمان و مكان در اجتهاد در گروه حديث به مدت دو سال مشغول بودم و حاصل آن فعاليت هاي علمي در سه مجلد منتشر شده است. از سال 1375 تا 1376 به مدت دو سال به عنوان عضو پژوهشكده فقه و حقوق پژوهشگاه دفتر تبليغات اسلامي مشغول بودم. و همزمان با تأسيس مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب به اين مركز نيز پيوستم.

موسوي نسب، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر موسوي نسب

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 وارد حوزه علميه و در مشهد مقدس سطح را به پايان رساندم. در محضر اساتيدي همچون: «آيت الله صالحي»، «آيت الله مرحوم سبزواري»، «آيت الله رضا زاده»، «حضرت آيت الله وحيد خراساني»، «مكارم شيرازي»، «سبحاني» و «فاضل لنكراني» تلمذ نموده

ام.

گذراندن دوره مركز اديان و مذهب اسلامي و دوره مهدويت در مركز تخصصي مهدويت و داراي تاليفات، تدريس، مقالات متعدد، تحقيق و تدوين در حوزه و دانشگاه از ديگر فعاليتهاي بنده بوده است. در حال حاضر نيز مسئول مركز تخصصي امامت و مهدويت خراسان رضوي هستم.

موسوي وارقاني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد موسوي وارقاني

محل تولد : شهر ري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1334 در خانواده اي مذهبي در روستاي «قمصر» از توابع شهرستان ري متولد شد. دوران تحصيل خويش را با موفقيت گذرانيد و در سال 1335 در محضر «آيت الله مجتهدي تهراني» به تحصيل علوم حوزوي پرداخت. پس از معمم شدن به دست مبارك مرحوم «آيت الله خوانساري (ره)» به شهر قم هجرت نمود و از محضر اساتيد بزرگ از جمله آيات عظام: «مكارم شيرازي»، «بهجت»، «وحيد خراساني»، «سبحاني»، «ستوده»، «اعتمادي» و ... كسب فيض نموده و در سال 1378 از سوي مقام معظم رهبري «حضرت آيت الله العظمي خامنه اي» به امامت جمعه باقر شهر منصوب گرديد.

مدارج علمي:

1. اجتهاد در علوم حوزوي.

2. مدرس فقه و اصول.

3. محقق در تاريخ اسلام و تشيع.

4. مفسر قرآن و نهج البلاغه.

5. مولف كتب و مقالات علمي، تاريخي و بين المللي.

موسوي ونكي سميرمي ، محمد شريف

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن محمد حسن بن حسين شيرازى اصفهانى. عالم جليل، و مجتهد بارع، و فقيه جامع، در 1270 متولد، و در 28 رمضان المبارك 1352 در طهران وفات يافته، در قم مدفون گرديد.

مقدمات علوم را در مولد خويش آموخته، جهت تكميل به اصفهان مهاجرت كرده، به درس حاج شيخ محمد باقر نجفى و حاج ميرزا بديع درب امامى و ديگران حاضر شده؛ سپس به نجف مهاجرت نموده، در محضر شيخ لطف الله مازندرانى و حاج شيخ زين العابدين مازندرانى سال ها حاضر شده، و به درس ميرزاى بزرگ شيرازى حاج ميرزا محمد حسن، و ميرزاى رشتى حاج ميرزا حبيب الله نيز حاضر شده تا به مقامات

عاليه ى علم وايقان رسيد.

در موقع مشروطيت ايران جزو ياران آقا سيد محمد كاظم يزدى بوده، و در نجف از طرف برخى از طلاب رنج ها ديده، به ايران مراجعت نموده، در شيراز ساكن شده، در 1342 به اصفهان آمده، مدت دو سال ساكن شده، و به درس و بحث و اقامه ى جماعت پرداخته؛ سپس به طهران رفته و در آنجا ساكن گرديده و به ترويج دين و نشر احكام از راه مسجد و منبر و تأليف كتب پرداخته، تا سرانجام در آنجا وفات يافت.

اولادش در شهرضا و طهران ساكن مى باشند، و مرحوم حجة الاسلام حاج سيد هدايت الله تقوى معروف به آية الله تقوى فرزند ارشد ايشان در طهران ساكن، و در سال 1386 وفات يافت.

كتب زير از تأليفات ايشان است:

1- تبصرة الناظرين [در رد بر مبلغ مسيحى] 2- تذكرة المسلمين، در امر به معروف و نهى از منكر 3- رساله در رد وهابيه 4- رساله ى عمليه 5- رساله ى نفليه، در نوافل 6- فقه، يك دوره در چندين مجلد، كه در شيراز و اصفهان و طهران به طبع رسيده 7- قانون الهى، در شيراز چاپ شده 8- كشف البيان فى تربية الانسان 9- كشف المرام فى قانون الاسلام [در رد مشروطيت] 10- مرآت الاصول، در اصول [دين] 11- الناسخ و المنسوخ، در اصفهان به طبع رسيده 12- نسيم سحر و هداية المسترشدين؛ و غيره.

در نقباء البشر وى را از ونك طهران، و در دانشمندان فارس وى را از ونك سميرم مى نويسد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

موسوي يزدي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد يحيى بن العالم الجليل آقاسيد كاظم موسوى از علماء معروف و بنام شهرستان يزد بودند آن

مرحوم در اوائل جوانى به امر تجارت اشتغال و هم قسمتى از وقت خود مصروف تحصيل مى نمودند پس كار را تعطيل و از يزد به مشهد مقدس مسافرت و مدتى در آنجا تحصيل نمود و بعد از آنجا مهاجرت به نجف اشرف كرده و مدت 9 سال از محاضر آيات عظام و مراجع بزرگ آن سامان استفاده نمود و پس از آن به يزد برگشته و سالها در يزد به رياست علمى و روحى و امر تدريس برگزار نمود تا در جمادى الاولى 1346 ق وفات و در حرم امامزاده جعفر يزد مدفون گرديدند.

جماعتى از علماء يزد مانند آقا شيخ محمدتقى متخلص به (پريشان) و آقا سيد سيد احمد مدرس از شاگردان آن مرحوم مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

موسوي، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابراهيم موسوي

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1345 تحصيلات دوره ابتدائي ام شروع شد و تا سال 1357 ديپلم دبيرستان را گرفتم، در اين مدت با برخي گروههاي مذهبي همكاري داشتم كه گاهي به مطالعه و تلخيص كتابهاي ديني يا بررسي برخي آيات و ارائه در جمع و گروه مربوطه مي انجاميد.

از سال 1358 تا سال 1360 به كشور كانادا جهت تحصيل در رشته فيزيك رفتم. در آنجا با عضويت در انجمن اسلامي آمريكا و كانادا به فعاليت هاي جنبي تبليغي و گاهي علمي مي پرداختم، مثل: «بررسي تفاسير قرآن»، «تحقيق موضوعي در زمينه هاي مختلف» و ارائه به انجمن يا در ميان دانشجويان ايراني و عرب كه هر هفته در مسجدي جمع مي شديم. از آنجايي

كه برگزاري تظاهرات در آن كشور به تبع انقلاب و حمايت از مظلوميت ايران در جنگ عليه عراق و گاهي هم برگزاري جلسات سخنراني در دانشگاهها كه در برخي موارد به درگيري با نيروهاي ضد انقلاب منجر مي شد، پرونده مطلوبي در ادامه مهاجرت به كانادا نداشتم و اين دليل باعث شد ادامه حضور را در آن كشور لغو كنند.

در سال 1361 به ايران برگشتم و مستقيم به تحصيلات حوزوي در قم پرداختم. البته چند ماهي به مدرسه عالي شهيد مطهري در تهران رفتم ولي دوباره به قم برگشتم و از آن زمان تا به حال در قم هستم. در كنار دروس حوزوي، البته پس از دروس لمعه و همراه با درس رسائل و مكاسب دوباره در دانشگاه از طريق كنكور شركت كردم و در دانشگاه تهران به درس فلسفه پرداختم. در قم نيز هم در درس تخصصي كلام و هم در رشته دين شناسي (موسسه امام ره) شركت كردم.

موسوي، جاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جاسم موسوي

محل تولد : ميسان

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

ولدت و ترعرعت في احد قري الجنوب التابعة لمحافظة ميسان الواقعة في جنوب العراق و التي تقع علي مسافة قريبة من قضاء الحويزه الايراني و هناك اكملت الدراسة الابتدائية و بعد اشتداد المعارك في الحرب الظالمة المفروضة علي الجمهورية الاسلامية نزحت مع عائلتي الي مركز المحافظة «العمارة» و ذلك بسبب وصول الجيش الاسلامي الايراني الي بعض مناطق الجنوب في العام 1982 م. و قد كانت هذه السنة من اصعب المراحل التي مررت بها اذ اعتقل والدي من قبل الا من البعثي بتهمة التجسس

لصالح الجمهورية الاسلامية ليلتحق بجبهات الحق.

و بعد انتقالنا الي مركز المحافظة اكملت هناك دراستي حيث حصلت علي شهادة الاعدادية و ذلك في العام 1990 - 1989 و في نفس هذا العام انتفض شيعة العراق في الانتفاضة الشيعة المعروفة و التي كادت ان تقضي انذاك علي ازمرة البعثية ، و التي انتهت بفاجعة اليسمة حيث استشهد عشراة الالاف و هاجرت الالاف من الشيعة الي الجمهورية الاسلامية و قد كنت من الذين منٌ الله تعالي عليهم بالهجرة الي ارض الاسلام مع والدي حيث التحق بمجرد وصولي الي ايران بمدرسة الامام الخميني (رض) التي يشرف عليها سماحة ولي الفقيه في خوزستان آيت الله السيد الجزائري، و ذلك في العام 1370.

و هناك اكملت المقدمات و السطح الاولي و الثاني من السطوح الحوزوية حيث تتلمذت علي خيرة الاساتذة هناك كسماحة الشيخ ماجد الكاظمي و السيد محسن الشفيعي و آخرون. و في سنة 1374 قبلت في المركز العالمي للعلوم الاسلامية، حيث اكملت السطح الاولي و الثاني و الثالث و ذلك في العام 1377. و في السنة 1377 قبلت في مدرسة الامام الخميني للدراسات العليا في قسم الفلسفة و الكلام، و هناك تتلمذت علي يد تلة كبيرة من خيرة الاساتذة في قم المقدسة كالدكتور احمد البهشتي و الدكتور محمد مهدي گرجيان و الشيخ حسن معلمي و الدكتور علي الشيرواني و آخرون. و في العام 1381 اكملت الدراستي التخصصية حيث دافعت عن رسالتي التي كانت تحت عنوان بحث تطبيقي للجبر و الاختيار، و قد كان الاستاذ المرفا الدكتور گرجيان و الاستاذ المعاون الشيخ حسن المعلمي، و كان الحكم في جلسة الدفاع الشيخ كياشمشكي و قد حصلت علي درجة 19 في جلسة الدفاع.

و في

سنة 1382 ابتدات دراسة البحث الخارج علي يد اصحاب السماحات من علماء الحوزة العلمية كالشيخ الهرندي و الشيخ محمد باقر الايرواني و غيرهم. و قد احنغلت اثناء ذلك في عدة من المراكز العلمية كمؤسسة الكوثر للمعارف الاسلامية و التي كان لها الفضل في نشر الكثير من المقالات التي كلفتنا بكتابتها و الي جانب التحصيل الدراسي مارستا مهمة التدريس فكان لنا الشرف في تدريس جامع المقدمات و معالم الدين و بعض كتب شرح اللمعة و الحلقة الاولي و الثانية. و الحمدلله رب العالمين.

موسوي، حجت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد حجت اللَّه بن ثقه المحدثين آقا سيد ذبيح اللَّه كاظمى موسوى مازندرانى از علماء اعلام معاصر است در شهر چالوس. وى در حدود سال 1330 قمرى در چالوس متولد شده و در كودكى پدر را از دست داده و بعد از پرورش و خواندن اوليات به تهران آمده و حدود دو سال در مدرسه سپهسالار قديم تحصيل نموده آنگاه در سال 1350 قمرى مهاجرت به قم و سطوح را از محضر مرحوم آيت اللَّه آقاى ميرزا محمد همدانى و آيت اللَّه آخوند ملا على و آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى استفاده نموده و به درس خارج آيت اللَّه العظمى حجت و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه صدر از موقع ورود آيت اللَّه العظمى بروجردى حاضر و از مبانى فقهى و اصولى آنان بهره مند شده تا سال 1370 قمرى كه به امر آن زعيم اعظم بر حسب تقاضاى اهالى چالوس مراجعت به وطن نموده و به اقامه جماعت و ترويجات دينى و تبليغ احكام همت گماشته و تا حال حاضر به اين سمت اشتغال دارند آثار ايشان از اينقرار است.

1- بناء مسجد جامع چالوس

2- مدرسه علميه براى

طلاب و اكنون بالغ بر سى و دو طلبه و مدرس دارد

3- خانه براى عالم و امام جماعت مسجد چالوس.

4- اعزام و هدايت مبلغين به اطراف و حومه چالوس و اكنون عده اى از طلاب و محصلين مدرسه معظم له در مشهد و تهران اشغال به تحصيل و خدمات دينى دارند و نيز حدود بيست طلبه از چالوس و حومه آن در حوزه علميه مشغول مى باشند.

مدرسين مدرسه ايشان جنابان ثقةالاسلام آقا شيخ على اكبر ضيائى و آقا شيخ ابراهيم كياپاشا مى باشند.

فرزند برومند ايشان جناب سيدالفضلاء آقا سيد جمال موسوى از فضلاء و شركاء درس خارج آيت اللَّه العظمى آملى در قم هستند.

وعاظ و گويندگان مشهورى كه بنابر دعوت معظم له براى تبليغ به چالوس آمده اند بسيارند و از مشاهير آنان نامبردگان زيرند.

1- جناب خطيب توانا آقاى فلسفى

2- جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ محمود حلبى

3- جناب آقاى حاج سيد محمدعلى صدرائى اشكورى.

4- جناب واعظ و نويسنده برنا آقاى هاشمى نژاد

5- جناب استاد ميرزا حسين نورى.

6- جناب واعظ و دانشمند ارجمند آقاى حاج شيخ ابوالقاسم خزعلى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

موسوي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وى فرزند مرحوم آقا سيد هدايت مشترودى نيز از علماء و ائمه جماعت و خدمتگذاران شرع انور معاصر است در منطقه دربند شميران تهران ايشان كه از اولاد امامزاده عظيم الشأن ابراهيم المرتضى فرزند حضرت امام موسى بن جعفر عليهاالسلام است در قريه كلوچه هشترود در سال 1330 متولد شده و از پنج سالگى شروع به آموختن قرآن و دروس فارسى نموده و در همان اوان پدر و در سن 9 سالگى مادر را از دست داده و در تحت تربيت و سرپرستى مرحوم حاج ملا صالح معروف به

حاج آخوند دائى خود كه از اود و زهاد زمان خود بوده ادامه به تحصيل داده و پس از فوت آن مرحوم در سن 18 سالگى مهاجرت به قم و در شب نيمه شعبان 1348 قمرى وارد حوزه علميه گرديده و در مدرسه دارالشفاء به دروس مقدمات و سطوح نموده و شرح لمعه را از محضر مرجع عالى قدر معاصر آيت اللَّه العظمى آقاى نجفى مرعشى مدظله و مطول را از محضر مرحوم حجةالاسلام اديب تهرانى و رسائل و مكاسب را از مرحوم حاج سيد محمد مولانا تبريزى و كفايه را از آيت اللَّه حاج ميرزا رضى تبريزى و مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمد همدانى خوانده و در سال 1354 در درس مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى شركت نموده و بعد از فوت آن مرحوم در سال 1355 ق از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت و آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا محمد فيض قمى استفاده نموده و نيز چند سالى از دروس و محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى بهره مند شده تا بعد از فوت آن مرحوم كه در خيابان دربند (باغ شاطر) ساكن و مسجد و كتابخانه مفصلى تاسيس و تا هم اكنون در آنجا به اقامه جماعت و تبليغ احكام و خدمات دينى اشتغال دارند.

داراى اجازات عديده اجتهادى و روايتى و غيره از آقايان آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه زنجانى و آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى مدظله مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

موسوي، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول موسوي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم در سال 1359 وارد حوزه علميه

قم شدم. دروس ادبيات را نزد اساتيد: «مدرس افغاني»، «موسوي گرگاني»، «طالقاني»، منطق و معالم را با استاد «خسروشاهي»، شرح لمعه را با استاد «شب زنده دار»، رسائل را با استاد «اعتمادي»، «مكاسب» را نزد آقاي «مصلحي اراكي» و كفايه را با استاد گنجي خواندم.

در سال 1370 با دارالحديث همكاري در حديث را آغاز كردم و در تاليف كتابهايي مانند: «موسوعه ميزان الحكمه» نقش داشتم و بعضي كارهاي مستقل آنها مثل اهل البيت را با نظارت آقاي محمدي ري شهري انجام دادم. در دوره آموزش فلسفه اخلاق دفتر تبليغات اسلامي اصفهان شركت كردم و اكنون در حد مراجه زبان تخصصي اخلاق آشنائي دارم.

در سال 1375 بعد از ورود «آيت الله مظاهري» به اصفهان به توصيه ايشان مسئوليت مركز آموزشهاي تخصصي حوزه علميه اصفهان را به عهده گرفتم و تا سال 1383 ادامه داشت و همزمان به تدريس عقايد، فلسفه، اصول و فقه در دروس سطح حوزه اشتغال داشتم كه اكنون نيز ادامه دارد.

موسوي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رضا موسوي

محل تولد : گرگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

عالم بزرگوار، انديشمند گرانقدر حضرت آيت الله سيد رضا موسوي مشهور به استاد موسوي در روستاي «كردكوي» از توابع گرگان در خانه اي كشاورز و در سال 1326 ديده به جهان گشود. شور و شوق زايدالوصف ايشان به تحصيل علوم ديني و تشويق خانواده ايشان از سوي ديگر سبب شد تا در سال 1326 وارد حوزه علميه مشهد گرديد و توسط «مرحوم آيت الله فشاركي» ادبيات عرب را فرا گرفت. آنگاه در سال 1344 به حوزه علميه قم

مشرف شد و به تكميل دروس ادبيات و فراگيري دروس سطح پرداخت.

با پايان يافتن دوره سطح به درس خارج «آيت الله گلپايگاني (ره)» و «مرحوم آيت الله ميلاني (ره)» راه يافت و از محضر اساتيد بزرگ خويش بهره اي فراوان برد. ايشان طي سالهاي عمر خويش خدمت بسياري انجام داده است. همچنين از وي كتب بسياري با عناويني چون: «آشنايي با مبادي فقه»، «آشنايي با آئين دادرسي و داوري اسلامي»، «آشنايي با نهضت حسيني» و ... به چاپ رسيده است. نامبرده پس از تحصيل دوره خارج، طاقت دوري از بارگاه ملكوتي امام هشتم (ع) را نتوانست تحمل كند و لذا دوباره براي پابوسي امام رضا (ع) و خدمت به مردم آن ديار به مشهد مقدس بازگشت.

موسوي، عبدالحميد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جّد ايشان مرحوم سيد عبدالحميد از علماى ازكيا، و از شاگردان شيخ محمّد حسن صاحب جواهر بوده، و پس از مراجعت از نجف اشرف در اصفهان و لنجان ساكن شده، و هم در اين شهر وفات يافته.

وى را شرحى است بر كتاب شرايع الاسلام تأليف محقّق حلّى عليه الرحمه.

پدر ايشان مرحوم آقا سيد محمّد نيز از علماى كاملين بوده و قبرش در خوانسار است.

صاحب عنوان از اكابر علما و مجتهدين، و اعاظم فقها، و در اواخر زمان حيات خود مرجع وحيد شيعه، و زعيم بزرگ دينى بود. از حيث قدرت و رياست و نفوذ امر از جميع مراجع تقليد گذرانيد.

در سال 1284 قمرى در اصفهان متولّد گرديده و مقدمات علوم را نزد جمعى از بزرگان كه از جمله آنهاست مرحوم حاج سيد مهدى نحوى فرا گرفته، و در سال 1307 به نجف اشرف مهاجرت فرموده، و در آنجا

خدمت اساتيد بزرگ سالها درس خوانده، مدّت دو سال در سامرا به درس ميرزاى بزرگ شيرازى مرحوم حاج ميرزا محمّد حسن (1312-1230) حاضر شده، سپس در نجف به درس آخوند ملا كاظم خراسانى (1329-1255) حاضر شده و از خواص ايشان، و مشهورترين شاگردان وى به شمار مى رود، و از آخوند خراسانى و ميرزا محمّد تقى شيرازى و شيخ الشريعه اصفهانى و سيد حسن صدر كاظمينى اجازه روايت احاديث يافته، و مركز درس و بحث و فتوى قرار گرفت.

در احسن الوديعه(109:2) درباره او گويد: صاحب الاخلاق النبوّية و الغيرة الهاشميّة، كريم الطبع، سخى النفس...حسن السليقه فى المسائل العلميّة، فلتفتخر اصفهان بأنّ منها مثل هذا المولى العظيم الشأن.

در نقباء البشر(143:1) شخصيّت و بزرگوارى او را ستوده، و از حفظ و اخاق و صفات و ملكات او شطرى بيان داشته.

در ريحانة الادب(84:1) و ديگر كتب رجال همگى از او به بزرگى ياد نموده اند.

در آثار الحجة(134:1) درباره او فرمايد: مرحوم اصفهانى - رضوان اللَّه عليه - از مؤيّدين فقهاى عالم تشيع بود كه از غيب به او كمك شده و تأييد مى شدند، واعلى حضرت ولىّ عصر - ارواحنا له الفداء - به او نظر مخصوص داشت، و از آن بزرگوار به وسيله ثقه الاسلام حاج شيخ محمد كوفى شوشترى كه متجاوز از چهل سفر به مكّه مشّرف شده، توقيعى براى سيّد آمد.

در هر حال، عالمى است جليل القدر، و منشرح الصدر، و عديم النظير، در اخلاق و كمالات سرآمد علماى زمان، بلكه در كمتر زمانى عالمى بدين پايه و مقام رسيده است.

كتب زير از تأليفات اوست:

1- انيس المقّدين كه آن را سيد ابوالقاسم اصفهانى جمع كرده است 1- حاشيه

بر تبصره علامه 3- حاشيه عروة الوثقى 4- حاشيه نجاة العباد تأليف شيخ محمد حسن صاحب جواهر 5- ذخيرة الصالحين 6- ذخيرة العباد 7- شرح كفاية الاصول استادش مرحوم خراسانى - صراط النجاة، و آن ترجمه وسيلة النجاة است كه مرحوم آقا سيد ابوالقاسم اصفهانى ترجمه كرده و به نظر ايشان رسانيده. 8- منتخب الرسائل 9- مناسك حج 10- وسيلة النجاة، يكدوره فقه در دو مجلد 11- وسيلة النجاة صغرى، رساله عمليّه مختصر.

و اين كتب، همگى چندين مرتبه بطبع رسيده و در تمام ممالك اسلامى و شيعه منتشر گرديده، كه مثلاً رساله ذخيرة العباد ايشان هفتاد و يك مرتبه به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

موسوي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدعلي موسوي

محل تولد : خدا بنده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سّيد علي موسوي فرزند سيّد آقا در سال 1326 در شهرستان خدابنده از شهرستانهاي استان زنجان به دنيا آمدم. در سال 1341 وارد قم شده و در كلاس چهارم ابتدائي مشغول درس شدم. و كلاس پنجم دبستان را در تهران و ششم ابتدايي قديم را در قم به پايان رسانيدم و كلاس هفتم و هشتم نظام قديم را هم متفرقه خواندم و در سال 1344 احتمالاً وارد حوزه علميه قم شدم و دروس سطح آن روز را در پيش اساتيد آن زمان مانند: «مرحوم آقاي سيّد ابوالفضل موسوي تبريزي»، «آقاي ميرزا محسن دوزدوزاني»، «آقاي استادي»، «آقاي ستوده»، «آقاي پاياني»، «مرحوم آقاي معرفت» و غيره شركت نمودم.

در سال ظاهراَ 68 در امتحان ورودي مجتمع قضائي و فرهنگي طلاب شركت نمودم و قبول شدم

و موفق به اخذ مدرك معادل ليسانس آن روز شدم و دو سال بعد به استخدام آموزش و پرورش در آمدم به عنوان «استاد تربيت معلم» كه بعداً منصرف شدم. و در سال 71 ظاهراَ به عنوان «مدرس» از طرف شوراي عالي حوزه علميه به لردگان يكي از شهرستانهاي چهارمحال بختياري اعزام شده و مشغول شدم و پس از يك سال به قم برگشته و حدود يك سال در جامعه مدرسين و دائرة المعارف به تحقيقات مشغول شدم و از آن زمان تا به حال در اين دو مؤسسه، مشغول تحقيق فقه مي باشم، (گرچه بيش از يكسال در مجمع انديشه مشغول روايات معاد و دسته بندي آن از كتاب بحار الانوار بودم) كه فعلاً يكي دو ماه است كارم در مجمع انديشه تعطيل شده است. و فعلاً در دائرة المعارف مشغول تدريس و تأليف مقالات عربي مي باشم.

موسوي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي اكبر موسوي

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

از كودكي با شركت در جلسات مذهبي و كلاس هاي علمي تاريخي عادت به مطالعه كردم، به تدريج در هنگام انقلاب و بعد از انقلاب با مطالعات معتبر سياسى، علمي و با شركت در برنامه هاي حزب جمهوري و جلسات ديگر و كنجكاوي هاي فراوان براي پاسخ به بعضي پرسش هاي اساسي كه نياز زيادي را احساس مي نمودم ( هدف هاي خلقت، علل اختلالات در ميزان نعمت ها و علل تفاوت ها و علل رنج هاي موجود در جامعه و انسان و اينكه خدا چه رابطه اي با انسان دارد) با مطالب علمى، كلامي و تفسيري آشنايي پيدا كردم و شايد

علت مهمي كه به حوزه علميه آمدم پاسخ به همين مسائل بود از همان دوران دبيرستان سال 58 _ 59 _ 60 با كتب استاد مطهري زياد مأنوس بودم مثل كتاب هاي علل گرايش به ماديگرى، جهان بينى، انسان و ايمان و عدل الهي و... گرچه بعضي كتب مثل عدل الهي مطالب دشواري داشت در آن سن، اما تلاش زيادي براي درك آن مي كردم... در كلاس هاي كلامى، فلسفى، كه از طرف انجمن اسلامي معلمان براي اتحاديه انجمن هاي اسلامي دبيرستان هاي قزوين برگزار مي شد با علاقه شركت مي كردم، اثبات واجب الوجود و پاسخ به شبهات و... . بعد از مدتي كه به جبهه ها رفتم؛ به قم آمدم در قم نيز بعد از آشنايي با اساتيد مختلف و سليقه هاي مختلف، شايد احساس مي كنم روشي را انتخاب كرده ام. هم براي پاسخ به سوالات خودم و هم براي ارائه مطلب به ديگران و تبليغ مطالب . بعد از سطوح حوزوي از سال 1370در دروس آيات عظام مكارم جوادي آملي ميرزاجواد آقا تبريزي وحيد خراساني شركت نمودم به اميد اينكه بتوانيم مسئوليتها را بانجام برسانيم.

موسوي، فاضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فاضل موسوي

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1339 در يك خانواده مذهبي به دنيا آمدم. به دليل فرهنگ مذهبي خانواده علاقه به قرآن كريم و اهل بيت (عليهم السلام) به خصوص پدر بزرگوارم و رفت و آمد روحانيون بزرگوار به منزل ما و پيشنهاد آنها به من در جهت تحصيلات حوزوي در من انگيزه و علاقمندي فراواني در جهت كسب علوم ديني ايجاد نمود. پس از پايان دوره ابتدايي

و راهنمايي جهت ادامه تحصيل به استان گيلان شهر رشت هجرت كردم. در دبيرستان علوي كه بوسيله يك روحاني اداره مي شد؛ درسم را شروع كردم. سال دوم دبيرستان مصادف با اوج گيري خيزش انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني (ره) بنده نيز همانند ديگر دانش آموزان در اولين راهپيماييها شركت و در طول مبارزه ضد شاه به طور فعال اقدام كردم.

پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي هنوز دانش آموز دبيرستان بودم. و در جهت دفاع از آرمان هاي ديني و ارزشهاي اسلامي و انجام وظيفه شرعي، ابتدا كتابهاي استاد مطهري، نوارهاي جهان بيني و ... استاد مطهري را مطالعه و از آثار قلمي آيت الله سبحاني، حجت الاسلام قرائتي، آثار قلمي دكتر شهيد بهشتي و ... كه در كتابخانه هاي بزرگ رشت مثل كتابخانه ملي و كتابخانه اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانش آموزان كه بنده معاون فرهنگي آن بودم؛ بهره هاي فراواني بردم و در دفاع از آرمانها و ارزشهاي انقلاب اسلامي مقالاتي را نوشته و در جمع دانش آموزان قرائت مي كردم. و در مناسبت ها به صورت بيانيه انجمن هاي اسلامي دانش آموزان پخش مي گرديد. در دوره دبيرستان با حجت الاسلام مصطفوي نماينده دوره هايي از مجلس، امام جمعه انزلي آشنا شدم.

بلافاصله بعد از اخذ ديپلم (سال 60 - 59) با مشورت و تاييد و تشويق حجةالاسلام مصطفوي كه در دوره دبيرستان با بنده و فعاليت هاي علمي و مذهبي من آشنا بود؛ وارد حوزه علميه رشت شدم. در همان سال هاي اوليه تحصيل حوزوي، جهت تدريس در دوره دبيرستان به صورت حق التدريس در دبيرستانها بعد از ظهري و شبانه

به تدريس فرا خوانده شدم. در سال 1364 جهت رسيدن به مدارس بهتر و كسب بيشتر علم و دانش و تهذيب به شهر اراك هجرت كردم و در مدرسه خوب مهديه زير نظر «آيةالله خوانساري» به كسب علم مشغول گرديدم. در شهر اراك از محضر اساتيدي چون: «استاد فرجي»، «استاد آشتياني» مفسر نمونه استفاده نمودم.

در همان يك سال كه در اراك بودم؛ به قم رفت و آمد نموده در سال 1365 وارد حوزه علميه قم شدم. از مظهر اساتيدي چون: استاد طباطبائي در صرف و نحو و از استاد ظهيري در معاني و بيان و بديع و در فقه از اساتيدي چون: استاد ناصري، استاد مدني، استاد اشتهاردي، احمدي فقيه يزدي، استاد دوزدوزاني، و از اساتيد مدرسه لبنانيها (در منتدي البنانيين) از كتابهاي لمعه و مكاسب استفاده برده و سطح به پايان رسانده و خارج فقه را از محضر اساتيدي چون: استاد احمدي فقيه يزدي، استاد بماليي خراساني، استاد «آيةالله مكارم شيرازي» و «آيةالله سبحاني» استفاده بردم. و در مباحث اصول از محضر اساتيدي چون: «آيت الله سيد احمد خاتمي» و «علي محمدي خراساني» كتابهايي چون: معالم، اصول مظفر، رسائل و كفايه الاصول را استفاده بردم و در خارج اصول از محضر «آية الله سبحاني» بهره مند شدم.

بيش از پنج سال در مركز تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي در جهت سامان بخشي به امر تحقيقات مثل نمايه سازي، سامان دهي به آرشيو مطبوعات، شناسايي مراكز تحقيقاتي، كتابخانه هاي مهم ايران و شخصيت شناسي و در پايان بخش انديشه سياسي به مدت 7000 ساعت مشغول كارهاي علمي و تحقيقاتي بودم. از سال 1372 در آموزش و

پرورش استخدام شدم و در مدارس و سپس در مراكز تربيت معلم مشغول به كار مي باشم و اكنون از سال 1379عضو هيئت علمي مركز تربيت معلم آية الله طالقاني مي باشم و در برگزاري همايش هاي علمي كه از طرف مركز تربيت معلم از جمله: همايش سال امام علي (ع) به عنوان هيئت نظارت بر تحقيقات نقش مؤثري داشتم.

چندين سال است كه به عنوان عضو فعال بسيجي در گروههاي علمي (گروه علمي مطالعات فرهنگي و قرآن و ...) بسيج اساتيد استان قم فعاليت دارم و در تمامي فعاليتهاي علمي، تحقيقي محوله در حد توانم ايفاي نقش مي نمايم. از خداوند توفيق روز افزون در جهت خدمت بيشتر خواهانم.

موسوي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد، محقق.

تولد: 1314، حسين آباد ميامى از توابع شاهرود.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

سيد كاظم موسوى، فرزند ميرزا موسى، از شش سالگى به مكتب رفت. در حالى كه قرآن را مى آموخت سعى مى كرد سوره هاى كوچك را نيز حفظ نمايد. در همان دوران خواندن و نوشتن و بخشى از مقدمات درس هاى حوزه اى را نيز فراگرفت. در سيزده سالگى براى ادامه ى تحصيل به مشهد رفت. جلدين شرح لمعه را نزد حاج ميرزا محمود مدرس، رسائل و مطالب و كفايتين را نيز در خدمت آيت الله شيخ هاشم قزوينى خواند. درس خارج را ابتدا در محضر آيت الله شيخ آقا بزرگ جواد تهرانى فراگرفت. و بعد از آن آيت الله سيد محمد ادى ميلانى در حلقه ى درس خارج نيز شركت نمود و سپس اجاره را در حضورشان خواند. خلاصه ى درس را پس از خروج از محضر استاد به عربى مى نوشت و با توجه به شيوه كتابتش به عنوان مقرر آيت الله ميلانى پذيرفته

شدند.

در اوايل رمضان سال 1336 اولين فرصت شغلى برايش پيش آمد و از وى به منظور همكارى با انتشارات كتب اسلامى دعوت شد. متعاقبا به تصحيح مجلد اول تا چهاردهم، و تحشيه و تصحيح و تخريج و مجلدات 35 تا 42 كتاب بحارالانوار مشغول شد. در كنار اين وظيفه، تحصيح كتب ديگرى از جمله ارشاد شيخ مفيد، تفسير مقتنينات الدور، ادب النفس، شواهد و مجمع البيان را عهده دار شد.

در سال 1340 با استاد رضا روزبه آشنا شد و دو سال بعد از طرف دبيرستان علوى دعوت به همكارى شد. اين سال آغاز همكارى فرهنگى وى با رضا روزبه كه تا سال 1352 يعنى تاريخ وفات استاد ادامه داشت. يكى از نتايج اين همكارى تأليف مجلدات اول و دوم عربى آسان بود. جلدهاى سوم چهارم و پنجم بعدها تهيه شد.

به موازات فعاليت هاى فرهنگى به تحصيلات دانشگاهى هم پرداخت و با طى مدارج ليسانس و فوق ليسانس در سالهاى 1345 تا 1350 در رشته ى زبان و ادبيات عرب فارغ التحصيل شد.

در سال 1349 مسئوليت اداره ى انجمن اسلام شناسى بانوان را كه به وسيله ى سيد حسن شاهچراغى بنيانگذارى شده بود از طرف روزبه پذيرفت. در سال 1350 مدرسه راهنمايى دخترانه ى روشنگر و پس از آن دبيرستان روشنگر را تأسيس كرد. علاوه بر فعاليت هاى ياد شده در ساير انجمن ها و كانون ها فعاليت علمى و اجتماعى داشته و دانشجويان را در بررسى و تتبع در بهره گيرى از متون اسلامى و نيز در تهيه و تنظيم پايان نامه ها و رساله هايشان يارى مى نمود.

پس از پيروزى انقلاب اسلامى، به عنوان نماينده ى امام در وزارت آموزش و پرورش منصوب شدند. در زمان وزارت آقاى محمدعلى رجايى مشاور

عالى وزارتخانه بودند و همزمان با كار مشاوره عضويت دادگاه تجديد نظر ادارى، شوراى انتخاب نشريه ى وزارت ارشاد اسلامى، شوراى سازمان پژوهش و برنامه ريزى آموزشى و شوراى سازمان نوسازى توسعه و تجهيز مداس را نيز دارا بودند. آخرين سمت ادارى ايشان معاونت پژوهشى وزارت آموزش و پروش بود.

سيد كاظم موسوى در جريان بمب گذارى و انفجار دفتر حزب جمهورى اسلامى در تهران در سال 1360 به شهادت رسيد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

موسوي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن موسوي

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/3/12

زندگينامه علمي

در دوازدهمين روز خرداد ماه 1355 مطابق با سوّم جمادي الثاني 1396 و مصادف با شهادت حضرت زهرا (س) ديده به جهان گشود. زادگاهش شهر علم و دين «آمل» است. او در خانواده اي متوسط از نظر مذهبي و مالي رشد يافت. دوران كودكي را در محلّه اي گذراند كه فضاي ديني مذهبي بر آن حاكم بود و بعدها به علّت 57 شهيدي كه به انقلاب و نظام اسلامي هديه كرد؛ «شهيد محله» ناميده شد. دوران آموزش ابتدايي را در دبستان «جواد الائمه» طي كرد. او همواره از شاگردان ممتاز در اين دبستان بود و بارها شاگرد اوّل كل شاگردهاي يك پايه شد. قرائت قرآن را نيز از سال سوّم ابتدايي در اين دبستان آغاز كرد و چند روز در هفته در صبحگاه مدرسه قرائت قرآن مي كرد. با تشويق هاي خانواده به ويژه مادر بزرگ سعي زيادي براي انس با قرآن داشت. در دوران ابتدايي در فوق برنامه هاي سرود و تئاتر نيز شركت فعّال داشت.

تابستان سال 1366 يك دوره تجويد را نزد استاد

سيّد عباس ساداتي گذراند. پايان همان دوره مسابقات قرائت قرآن منطقه لاريجان آمل در بين نوجوانان مقام اوّل را كسب كرد. دوره آموزش راهنمايي را در مدرسه «شهيد سقا عليزاده» گذراند. در اين مدرسه نيز به فعاليت هاي ديني مذهبي مي پرداخت. يكي از قاريان ثابت براي مراسم صبحگاه مدرسه بود و در سال دوّم و سوّم راهنمايي نيز امام جماعت مدرسه بود و براي برگزاري نماز جماعت بسيار فعّاليّت مي كرد. اجراي سرودهاي مذهبي و بازيگري در تئاتر و كارگرداني بعضي تئاترها و ساماندهي كتابخانه مدرسه از ديگر فعّاليّت هاي او در مدرسه بود. در سه سال دوره راهنمايي نيز دو بار در مسابقات علمي و درسي مقام اوّل مدرسه را كسب كرد. دو بار نيز در مسابقات قرآن دارالقرآن الكريم و مسابقات قرآن بسيج مقام اوّل را در سطح سنّي خود كسب كرد.

سال اوّل دبيرستان را در مدرسه طبري در رشته تجربي گذرانده و دركنار درس به فعّاليّت هاي مذهبي در انجمن اسلامي و بسيج مدرسه مي پرداخت. آذر ماه 1369 بود كه وارد هيئت درس قرآن علي بن موسي الرضا (ع) شهيد محلّه شد. هدايت اين جمع قرآني را استاد «ماشاءالله شفيق» برعهده داشت كه با درس ها و راهنمايي هايي خود مسير تازه اي به زندگي او بخشيد. در سال 1370 با تغيير رشته درسي به رشته رياضي فيزيك به دبيرستان شهيد باهنر رفت و تا پايان دوره دبيرستان در سال 1373 در اين رشته تحصيل كرد. در سالهاي دبيرستان او همواره سعي مي كرد بر دانش ديني خود بيفزايد. علاوه بر حضور در جلسات مذهبي و هيئت هاي درس

قرآن و ... به مطالعه جدّي در مسايل ديني پرداخت. از سال 1370 تدريس تجويد و قرائت قرآن را در هيئت درس قرآن علي بن موسي الرضا (ع) آغاز كرد و از سال 1371 مسئوليت هيئت نوجوانان قاسم بن الحسن (ع) را بر عهده گرفت و به آموزش قرآن و احكام و ... پرداخت.

در سال 1372 در مسابقات مفاهيم دانش آموزي قرآن مقام اوّل را در استان مازندران كسب كرد و در سال 1373 در مسابقات اذان در استان خود اوّل شد. در پي مطالعات مذهبي و دوستي با چند تن از طلاب علوم ديني به ادامه تحصيل در حوزه علميه علاقه مند شد و در مهرماه سال 1373 پس از قبولي در آزمون وارد حوزه علميه قم شد. سه سال اوّل را در مدرسه علميّه شهيدين و سه سال بعد (از پايه چهارم تا ششم) را در مدرسه علميه معصوميه طي كرد. در كنار درسهاي رسمي حوزه آموختن دروس فلسفي را آغاز كرده و چند سالي در اين رشته به مطالعه پرداخت.

در سال 1378 همكاري خود را با مؤسسّه علمي فرهنگي دارالحديث را آغاز كرد كه تا كنون اين همكاري ادامه دارد. در كنار كارهاي جاري محوله از سال 1380 همكاري خود را با گروه تدوين سالنامه حديثي نور آغاز كرد كه از سال 1380 تا 1385 در انتخاب حديث و گلشن حديث اين مجموعه همكاري داشته است.

در سال 1381 اوّلين كتاب خود با نام: «آينه يادها» را با همكاري آقاي هادي ربّاني منتشر ساخت. ديري نگذشت كه اين كتاب در 4 چاپ پنج هزار جلدي به چاپ رسيد. در سال

1382 دوّمين كتابش را به عنوان: «نام نماي نيكان» منتشر كرد و در مجموعه گزيده هاي متون حديثي نيز به همكاري پرداخته و كارهاي انتخاب حديث، استخراج منابع، تدوين كتابنامه را در گزيده هاي مختلف به عهده داشت. گزيده هاي كتاب هاي «غررالحكم و الخصال» را نيز ترجمه كرد. در سال 1383 كتاب «ماه در آب»: مثل هاي فارسي در آينه حديث را به چاپ رساند. نوشتن مقاله در مجله حديث زندگي را نيز در سال 1382 آغاز كرد. در ادامه براي مجلّات گلستان قرآن و بشارت نيز مقالاتي نوشت. تعداد مقالات چاپ شده او به بيش از 25 مقاله مي رسد. در سال 1383 پس از اتمام سطح دو حوزه، در آزمون كارشناسي ارشد رشته علوم حديث گرايش كلام شركت كرده و در اين رشته پذيرفته شد.

موسوي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد موسوي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد محمّد موسوي در سال 1333 در شهر مقدس قم متولد شدم. تحصيلات ابتدايي را در اين شهر گذرانده، سپس حدود سال 47 جهت تحصيل علوم ديني وارد مدرسۀ مرحوم آيت الله گلپايگاني شدم. بخشي از دروس سطح را مثل ادبيات، منطق، معانى بيان و مقداري از اصول فقه تا شرح لمعه را در آنجا به پايان رسانده و بخش ديگر از سطح را مانند: رسائل و مكاسب به طور آزاد نزد بعضي از اساتيد محترم خواندم.

پس از آن در درس خارج فقه يا اصول تعدادي از آيات اعظام مانند: «تبريزي (ره)» و «حضرت آيت الله وحيد خراساني» شركت نمودم، تا اينكه جريان انقلاب شكوهمند

اسلامي به رهبري حضرت امام خميني (ره) رخ داد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي چند سالي (70 - 64) به عنوان امامت جمعه در استان كرمان اشتغال داشته و در سال 1370 شمسي مجددّاً به قم آمدم و حدود دو سال اوراق امتحانات مركز مديريت حوزۀ علميه قم را تصحيح نموده و به كار تحقيق و تأليف در برخي از مراكز تحقيقاتي و پژوهشي پرداخته و تاكنون نيز اشتغال دارم.

موسوي، محمد خليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد حسين. عالم فاضل جليل، و محدث خبير، آشنا به علوم حديث و اخبار بوده، و در موقع چاپ «بحارالانوار» از طرف حاج محمد حسن امين الضرب اصفهانى متصدى تصحيح و مقابله ى آنها شده، و از اين راه خدمتى شايان به علم و دين نموده. در سال 1314 وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

موسوي، محمداسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد اسماعيل موسوي

محل تولد : كوهدشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/5/10

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1373 با ياري خداوند به حوزه علميه قم رفتم و در مدرسه آيت الله گلپايگاني (ره) مشغول به يادگيري درس هاي حوزه شدم. با ياري خداوند سطح يك را به پايان رساندم و وارد سطح دوم حوزه شدم. مشغول سطح دوم حوزه بودم كه در آزمون پذيرش سطح دوم رشته تخصصي «تفسير و علوم قرآن» شركت كردم و به لطف خداوند پذيرش شدم و پس از سه سال در سطح سوم رشته تخصصي «تفسير و علوم قرآن» پذيرش شدم و الحمدلله امسال به پايان رساندم و هم اكنون در حال ارائه موضوع هستم.

موسوي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شهيد سيد محمد تقي موسوي اصفهاني

مرحوم آيت الله سيد محمد تقي موسوي اصفهاني معروف به «فقيه احمدآبادي» در سال 1301 ق.) در اصفهان در خانواده اي اهل علم و فضيلت كه نسل اندرنسل از عالمان دين بودند به دنيا آمد و در سال 1348 ق. در سن 47 سالگي به توطئة يكي از سران فرقة ضالة بهاييت با خوراندن زهر كين به شهادت رسيد.

در دوران عمر كوتاه اما پربركتش حدود هفده جلد كتاب و رساله نگاشت كه از ميان آنها چهار جلد پيرامون حضرت مهدي(ع) و غيبت و انتظار و وظايف منتظران مي باشد.

فقيه احمدآبادي در ده سالگي بر نصاب الصبيان شرح نوشت و در پانزده سالگي كتاب ايضاح الشبهات را نگاشت و در بيست و پنج سالگي كتاب ابواب الجنات في آداب الجمعات را تأليف كرد و سرانجام در سن سي سالگي به

فرمان امام عصر(ع) اثر ارزشمند خود را درباره آن حضرت(ع) و وظايف منتظران و دعا براي آن وجود شريف آغاز كرد و تا پايان عمر به تحقيق و تأليف و تكميل آن اهتمام و اشتغال داشت.

آثار ارزندة اودر حدّ كمال و پختگي و ژرف نگري وريشه دار است، و اين به خاطر خلوص نيت و پاكي قصد ونظر در تحصيل علم و پيمودن مراحل تعليم مي باشد كه در عمل، تلاش خالصانه اش در توجه به سوي الله بوده، از غير بريده بود.

اضافه برآن ارادت شديدي نسبت به خاندان رسالت و ائمه هدي عليه السلام داشت، و در تمام احوال به آنها توسل مي جست ودر همة افعال و اقوالش به آنها اقتدا مي كرد واز آنها پيروي مي نمود، وازتعاليم مقدسه آنها بهره مي گرفت.

به خصوص به امام منتظر حجت بن الحسن عجل الله فرجه الشريف توجّه ويژه اي داشت، در معرفت آن حضرت و انجام وظايفي كه لازم است اهل ايمان در زمان غيبت انجام دهند به مراحل و منازل والا وشامخي نايل آمده بود، به طوري كه چند كتاب و رسالة مهم و سودمند در اين باره تأليف كرده كه مهمترين آنها كتاب مكيال المكارم است.

در زندگي اين سيد بزرگوار خصوصيات قابل تقديري وجود دارد كه لازم است به آن توجه شود وآن عبارت است از اينكه: او به شئون و زرق وبرق دنيا توجه اي نداشت، و به اندكي از امور معيشت وكمي ماديت قناعت كرده بود.

در امور مادي جامةقناعت پوشيده ، از خلق اعراض نموده و به طلب

علم وكمال پرداخته بود. نه در پي جاه و جلال مي رفت و نه در جمع و مال ومنال مي كوشيد؛ دنيا وآخرت خويش را با ولاي خاندان رسول الله آباد ساخته بود.

از جمله ديگر فعاليت هاي مؤلف كه در كنار كارهاي ارزندة علمي خود انجام داده، نسخه برداشتن از روي كتابهاي گرانبها كه به مطالعه ودرس آنها نياز داشته است.

سيد بزرگوار در ساعتهاي فراغت قصايد و ابياتي مي سروده و اشعار خود را به خاندان عصمت بويژه امام مهدي (عجل الله فرجه) اختصاص دارد .

اشعار او در لابلاي تأليفات و نوشته هايش پراكنده مي باشد، و تخلص او (تقي) و احياناً شرعي زاده بوده است.

وي در مسجد مرقد مطهر سيد اسماعيل نوادة امام زين العابدين (ع) در جاي پدرش اقامة جماعت مي كرد، ودر جمع كردن اخبار وآثار وارده دربارة حضرت مهدي (ع) بسيار اهتمام داشت.

البته بايد گفت از خط خوبي نيز برخوردار بوده است.

دربارة كيفيت شهادت آن سيد بزرگوار در كتاب نگاهي به زندگاني جهانگيرخان قشقايي به نقل از شهداي روحانيت در يكصد سال اخير چنين آورده شده است:

سيد شهيد در ماه رمضان المبارك 1348 ق. به علت كسالت، در بيمارستان انگليسي ها بستري شدند و در آن جا تحت عمل جراحي قرار گرفتند شب 25 ماه مبارك، متصدي بيمارستان كه از سران فرقة ضالة بهاييت بود و «سر الله خان» نام داشت، همة بستگان و اطرافيان آن مرحوم را از اتاق بيرون كرده و سمي را كه در استكان داشته به ايشان مي خوراند، اطرافيان و دامادهايشان در آن لحظة آخر از [پشت در اتاق] مي شنوند كه آن

سيد بزرگوار پيوسته صدا مي زده: حبيبي يا حسين! از داماد ايشان «مرحوم حضرت آيت الله سيد مرتضي موحد ابطحي» منقول است كه «سيد شهيد در حالي كه در بيمارستان بستري بودند، مي فرمودند: «بناست حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) تشريف بياورند.»4

همچنين فرزند ايشان سيد محمد موسوي اصفهاني _ در مقدمة كتاب نور الأبصار در اين باره آورده اند:

او ستاره اي درخشنده بود كه با طلوع خود دل ها را مجذوب خويش نمود، ولي افسوس كه زود غروب نمود و سرانجام با توطئة دشمنان دين و نوشيدن زهر كين به وسيلة يكي از اعضاي فرقة ضالة [بهاييت] به شهادت رسيد و در ماه مهماني پروردگار به ضيافت الهي نائل گشت.5

نگاهي كوتاه و گذرا بر زندگاني اين دلباخته و شيفتة حضرت بقيةالله و قضاياي تشرفات ايشان آدمي را به خوبي به اين نكته واقف مي سازد كه آن سيد شهيد و علامة فقيد مورد عنايت و كرامت حضرات معصومين(ع) به ويژه حضرت مهدي(ع) بوده و آن بزرگوار توجهي مخصوص به آن مرحوم داشته و وي نيز ارتباطي وثيق و اتصالي عميق با ساحت مقدس مهدوي(ع) داشته است.

مكيال المكارم

مكيال المكارم في فوائد الدعاء للقائم(ع) بنا بر آنچه كه سيد محمدعلي روضاتي در مقدمة كتاب درباره آن نگاشته اند: «كتابي است ارزنده، ابتكاري و مهم. مؤلف بسياري از مطالب مربوط به عقيدة مهدويت و موضوع حضرت حجت(ع) را تحت عنوان «دعا براي آن حضرت و تضرع به درگاه الهي براي حفظ وجود شريف امام عصر(ع) از ناملايمات و آفات» مورد بررسي قرار داده است».

اين كتاب مشتمل بر بحث هاي مختلف و بسيار با اهميت در زمينه هاي فقه، حديث، كلام، رجال، تفسير و حتي فلسفه و ادبيات

است كه با اسلوبي بديع و سبكي جالب و نتيجه گيري هايي درست همراه مي باشد.

در اين كتاب با دلايل عقلي و نقلي ثابت شده كه دعا براي امام عصر(ع) از مهم ترين وسائل براي رسيدن به مراحل عالي كمال و نيل به درجات برجستة معنوي است و آثار دنيوي بسياري را نيز در پي دارد.

اين اثر به شهادت صاحب نظران، از نظر جامعيت و ژرف انديشي و بهره گيري از علوم عقلي و نقلي و استنباطات دقيق و اجتهادات عميق از آيات و روايات بي نظير بوده و به خوبي مي توان دست عنايت مولا كه مؤلف را هدايت و دلالت مي كند، ديد.

آيت الله صافي گلپايگاني (ازمراجع عظام تقليد) دربارة اين كتاب مي نويسد:

اين كتاب گوياي حوصلة فراوان مؤلف و گستردگي تحقيق و تفكر و تلاش اوست و در موضوع خود بي نظير است و جز اين كتاب، در موضوع مهدويت و آداب دعاي بر حضرت مهدي(ع) و فوايد آن، كتابي سراغ ندارم.6

داستان تأليف كتاب

مؤلف بنا به آنچه كه در مقدمة كتاب آورده، انگيزه تأليف كتاب را چنين مي نويسد:

ما نمي توانيم حقوق آن حضرت را ادا نماييم و شكر وجود و فيوضاتش را آن طور كه شايسته است به جاي آوريم. [پس] بر ما واجب است آن تعداد از اداي حقوق آن حضرت را كه از دستمان ساخته است انجام دهيم، و بهترين امور در زمان غيبت، انتظار فرج آن بزرگوار و دعا كردن براي تعجيل فرج او، و اهتمام به آنچه ماية خشنودي آن جناب و مقرب شدن در آستان او است. و من در باب هشتم كتاب ابواب الجنّات في آداب الجمعات هشتاد و چند فايده، از فوائد دنيوي

و اخروي دعا كردن براي فرج آن حضرت(ع) را ذكر كرده بودم اما بعد به فكر افتادم كه كتاب جداگانه اي در اين باره بنگارم كه آن فوايد را در برگيرد، و به سبك جالبي آن را به رشتة تحرير درآوردم. اما حوادث زمان و رويدادهاي دوران و ناراحتي هاي بي امان، مانع از انجام اينكار مي شد، تا اين كه كسي را در خواب ديدم كه با قلم و سخن نتوان او را توصيف نمود؛ يعني مولا و حبيب دل شكسته ام و امامي كه در انتظارش هستيم او را به خواب ديدم كه با بياني روح انگيز چنين فرمود: «اين كتاب را بنويس و عربي هم بنويس و نام او را مكيال المكارم في فوائد الدعاء للقائم(ع) بگذار!»

همچون تشنه اي از خواب بيدار، و در پي اطاعت فرمانش شدم ولي توفيق ياريم نكرد، تا اين كه در سال گذشته 1330 ق. به مكة معظمه سفر كردم و چون در آن جا بيماري وبا شيوع يافت، با خداوند عزّوجلّ عهد بستم كه هر گاه مرا از گرفتاري ها نجات دهد و بازگشتم را به وطن آسان گرداند تأليف كتاب را شروع نمايم. پس خداوند بر من منت نهاد و مرا به سلامت به وطن بازگرداند، پس به تأليف كتاب اقدام نمودم تا به عهدي كه با خداوند بسته بودم، عمل كرده باشم...7

پي نوشت ها:

1. شوشتري، قاضي نورالله، مجالس المومنين، ج1، ص453.

2. موسوي اصفهاني، سيد محمدتقي، كمال الدين و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، نشر دارالحديث، ج2، باب 45 ص270.

3. موسوي اصفهاني، همان، ج1، ص7-4.

4. زندگاني جهانگيرخان قشقايي، ص183-181، به نقل از: شهداي روحانيت در يكصد سال اخير، ج2، ص64-57.

5. نورالابصار، ص12-10.

6. به نقل:

از زندگاني جهانگيرخان قشقايي، ص180.

7. موسوي اصفهاني، همان، ج1، ص50-48، ترجمه حائري قزويني چاپ نگين.

8. موسوي اصفهاني، همان، ج2، ص387، همچنين ج1، ص225.

9. موسوي اصفهاني، همان، ج1،ص494-493.

10. موسوي اصفهاني، همان، ج2، ص322.

موسوي، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1305.

درگذشت: 28 آذر 1364.

سيد محمدمهدى موسوى از آگاهان تاريخ دوره قاجار بود. از آثارش تصحيح خاطرات محمودخان احتشام الدوله بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

موسوي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود موسوي

محل تولد : ميبد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

در سال 56 _ 55 تحصيلات علوم ديني خود را در حوزه علميه ميبد آغاز كردم و بخشي از مقدمات (ادبيات عرب) را نزد اساتيدي همچون حجج الاسلام شيخ حسن هدايي، سيد اسد الله امامي و مرحوم شيخ كمال فقيهي فرا گرفتم. پس از پيروزي انقلاب اسلامي به قم آمدم. ابتدا در مدرسه رضويه و سپس در مدرسه فيضيه دروس حوزوي خود را پي گرفتم. دروس سطح را نزد اساتيد برجسته اي نظير آيت الله اشتهاردي، آيت الله سيد علي محقق داماد، مرحوم آيت الله موسوي تهراني، مرحوم آيت الله پاياني و تني چند از ديگر اساتيد فرا گرفتم. پس از اتمام سطح در حوزه درس آيت الله وحيد خراساني حضور يافته و تقريبا يك دوره اصول را از محضر ايشان تلمذ كردم چند سال نيز از دروس خارج فقه و اصول آيت الله ميرزا جواد آقا تبريزي نيز بهره مند بودم در كنار دروس فقه و اصول بحمد الله از مباحث فلسفي و تفسيري آيت الله جوادي آملي و آيت الله مصباح يزدي استفاده نموده و فراوان بهره بردم. آشنايي اندك اين بنده با علم هيئت نيز مرهون حضور در درس آيت الله حسن زاده آملي است. بحمد الله سرچشمه هاي علم و معرفت و معنويت در حوزه فراوان بوده و هست كه نمونه هايي چند از آن

اشاره شد گرچه اين بنده اذعان مي كند كه توفيق كامل در استفاده از اين سرچشمه ها نداشته و صرفا جرعه هايي از آن نوشيده است.

در كنار دروس رسمي و غير رسمي حوزوي بنا به ضرورت هايي كه همه مي دانيم درسال 69 در آزمون كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس (دار الشفاء) شركت جسته و قبول شدم و در سال 72 از آن مركز فارغ التحصيل شدم. رساله ارشد را بنابر توصيه جناب آقاي دكتر احمدي براي آشنايي هر چه بيشتر با زبان علمي روز دنيا ترجمه متن فلسفي كتاب ايتن ژيلسون را انتخاب كردم كه بعدها آن را تكميل و منتشر ساختم.

دوره عمومي و تخصصي زبان انگليسي را نيز در دفتر تبليغات حوزه علميه قم گذراندم و بعدها از طريق تدريس در مراكز مختلف از جمله مركز تربيت مدرس، مركز زبان دفتر، موسسه امام خميني و ديگر مراكز حوزوي مهارتهاي زباني خود را در بعد ترجمه، مكالمه بهبود بخشيدم. سفرهاي علمي تبليغي به خارج از كشور داشته ام كه مهم ترين آن سفر به انگلستان جهت تبليغ و اندونزي جهت تدريس هر كدام به مدت 45 روز بوده است.

درسال 77 در آزمون دكتري كلام دانشگاه قم پذيرفته شدم و رساله خود را به بررسي تطبيقي ديدگاه هاي مرحوم شهيد مطهري و جي ال مكي در باب شرور اختصاص دادم و به اتمام رساندم از سال 1378 تا كنون عضو هيئت علمي گروه فلسفه و كلام موسسه آموزش عالي باقر العلوم بوده و همچنان هستم طي سال هاي اخير به ترجمه، تصحيح و مقابله متون انگليسي اشتغال داشته ام چند سالي نيز وقت زيادي صرف

كار گروهي تدوين فرهنگ هاي اصطلاحات علوم اسلامي نمودم كه حاصل آن انتشار فرهنگ اصطلاحات عرفان اسلامي انگليسي _ فارسي ؛ فارسي _ انگليسي و نيز فرهنگ اصطلاحات فلسفه و كلام اسلامي (زير چاپ) است.

موسوي، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : سيد مصطفي موسوي در سال 1325 در روستاي صومعه بر بخش طارم علياي زنجان به دنيا آمد.وي يكي از مصححان كتاب «جامع التواريخ» مي باشد. كتاب مذكور ، در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد مصطفي موسوي در شش سالگي آموزش روخواني و قرائت قرآن مجيد را آغاز كرد و نزد روحانيون بومي مقدمات علوم قديم را فراگرفت. پس از گذشت شش سال فراگيري دروس جديد را نيز آغاز كرد. دورۀ دبستان و دبيرستان را در شهر رشت گذراند .وي از هنگامي كه همكاري اش را با آقاي محمد روشن براي فراهم آوردن متن جامع التواريخ آغاز كرد، مقدماتي از زبان مغولي را نيز آموخت.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد مصطفي موسوي در كنار تحصيل در دبيرستان به مطالعه در زمينۀ تاريخ و سپس زبان شناسي و ريشه شناسي واژگان فارسي علاقه مند شد و در سالهاي بعد زبانهاي تركي غرب (تركيه) و تركي شرق را به طور شخصي آموخت و در همين دوران با كتيبۀ اورخون و متون كهن تركي نيز آشنا شد.

فعاليتهاي آموزشي : سيد مصطفي موسوي به غير از تصحيح كتاب جامع التواريخ، مقالاتي هم در زمينۀ نقد كتاب، تاريخ، زبان شناسي در مجلات راهنماي كتاب، آينده، فرهنگ و

زندگي، نشر دانش و جُنگ ها و نشريات محلي نوشته است. همچنين آماده سازي جلد دوم جامع التواريخ (با همكاري آقاي روشن) و فرهنگ سنگلاخ ميرزا مهدي خان استرآبادي (منشي نادرشاه) را در دست اقدام دارد

جوائز و نشانها : كتاب "جامع التواريخ" تصحيح سيد مصطفي موسوي(يكي از محصصين)، در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

آثار :

1 جامع التواريخ

ويژگي اثر : تصحيح،اين كتاب در دوره سيزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب:«جامع التواريخ»: جامع التواريخ (4 جلد)؛ رشيدالدين فضل الله همداني؛ تصحيح و تحشيه محمد روشن، مصطفي موسوي، تهران: نشر البرز، 1373. يكي از آثار گرانبها و ارجمند زبان فارسي در زمينه تاريخ كه خوشبختانه از چنگال حوادث روزگار مصون مانده و به دست ما رسيده جامع التواريخ است. بخش بزرگي از اين كار سترگ، بي مانند و بخشهاي ديگري از آن نادر و كم نظير به شمار مي آيد. مانند قسمتهايي از جلد اول كه مؤلف به شرح وقايعي كه خود در دوران اقامت در دربار مغولان شاهد آن بوده پرداخته. همچنين بخشهاي مهمي از جلد دوم مانند تاريخ اغوزان، چين، هند و بودا، فرنگ و پايان، اسماعيليان و نزاريان كه در جاي خود از نظر شيو? تاريخ نگاري در جهان اسلام بديع و بي نظير است. مجلد اول و دوم كتاب به اصل متن جامع التواريخ و تمامي مجلد سوم به انعكاس نسخه بدلها

اختصاص يافته است. فهرست آيه هاي قرآن، عبارتها و اشعارعربي و فارسي، واژه ها و تركيبات و نام كسان و مكانها نيز در مجلد چهارم منعكس شده است. از ويژگيهاي اين كتاب اين است كه مصححان، با اعراب گذاري روي نامها و واژه هاي تركي، مغولي، عربي و فارسي تاريكيها و ابهامات را براي خوانندگان كتاب از ميان برده اند. همچنين ارائ? تصاويري ازنسخه هاي قديمي «جامع التواريخ رشيدي» و نيز وجوه مختلف زندگي اجتماعي و هنري مغولان، بر اعتبار و گيرايي كتاب افزوده است.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

موسوي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مصطفي موسوي

محل تولد : اصفهان

شهرت : موسوي اصفهاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين موسوي در سال 1323 در اصفهان و در ميان خانواده اي متدين به دنيا آمد. پدرش مرحوم حاج سيد اكبر هوايي از كسبۀ اصفهان بود و به پارچه فروشي روزگار مي گذرانيد. او به دليل علاقۀ فراوان به روحانيت ، فرزند خود را به رو آوردن به علوم ديني بسيار تشويق مي كرد. حجة الاسلام و المسلمين موسوي پس از اينكه دبستان را به پايان رسانيد، در چهارده سالگي ، تحصيلات حوزوي خود را آغاز كرد. او كه حدود سه سال درحوزه علميه اصفهان درس مي خواند، از مواهب معنوي «حاج آقا مصطفي بهشتي» بهره هاي بسيار مي برد.

او در سال 1340 به حوزه علميه قم آمد تا از محضر استادان آن ديار بهره ببرد و در مدت كوتاهي دروس دورۀ سطح را به پايان رسانيد. سپس به درس خارج بزرگان آن روز حوزه علميه قم رفت ؛ البته در طي اين سالها از علوم عقلي نيز غافل نماند و

نيز در درس اخلاق استادان خود همواره حاضر بود. حجة الاسلام و المسلمين موسوي بخشي از دروس دورۀ مقدمات را در اصفهان نزد آقا شيخ عبدالعلي عرب و حاج آقا مصطفي بهشتي گذراند. در قم ، حاشيه ملاعبدالله را نزد حجة الاسلام و المسلمين «فاضل هرندي» ، مختصرالمعاني را نزد «آيت الله صالحي» ، معالم را نزد «آية الله اشكوري» ، قوانين را نزد «آية الله سيد اسدالله خراساني» و لمعتين را نزد «آية الله صلواتي» و «مؤمن» به پايان برد. او رسائل را نزد «آية الله اعتمادي» و مكاسب را نزد حضرات آيات: «ستوده ، فاضل و مظاهري» فرا گرفت . كفايه را نيز در محضر «آية الله سلطاني طباطبايي» آموخت .

با پايان يافتن دورۀ سطح ، به درس خارج فقه و اصول «آية الله العظمي شيخ مرتضي حائري» ، «آية الله العظمي مكارم شيرازي »، «آية الله العظمي گلپايگاني» ، «آية الله العظمي وحيد خراساني» و «آية الله العظمي شيخ جواد تبريزي» رفت و سالها از محضر آن بزرگواران بهره مند شد. از دوستان و هم مباحثه اي هاي او (حجة الاسلام و المسلمين شهيد حسن بهشتي ، حجة الاسلام و المسلمين سيد محمد تقي ديباجي و حجة الاسلام و المسلمين قرائتي) را مي توان نام برد.

حجة الاسلام و المسلمين موسوي از نخستين سالهاي تحصيل به امر تدريس اشتغال داشت و سالها در حوزه علميه خواهران قم و نيز حوزه علميه برادران به تدريس دروس دورۀ سطح پرداخته و از اين رهگذر، شاگردان بسياري را تربيت كرده است . او تقريرات دروس خارج استادان خود را نگاشته است . حجة الاسلام و المسلمين موسوي ، همگام با نهضت اسلامي امام (ره ) خدمات سياسي بسياري بر جاي نهاده است .

او در سالهاي پيش از انقلاب به اطراف شهر بهبهان مسافرت كرده و مردم آن نواحي را از مسائل سياسي و

عقيدتي آگاه مي ساخته است . همچنين در تحصني كه علماء و طلاب اصفهان در منزل «آية الله خادمي اصفهاني» به راه انداخته بودند، شركت جدي داشته است . او پس از انقلاب نيز مدتي به همراه «آية الله محمد مؤمن» در قوۀ قضائيه به رتق و فتق امور دادگاهها اشتغال داشته است . حجة الاسلام و المسلمين موسوي از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و هم اكنون در همدان به تدريس و تربيت طلاب اشتغال دارد.

موسوي، ميرمحمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مير محمود موسوي

محل تولد : زاويه سفلى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مير محمود موسوي فرزند مير علي اكبر به سال 1344 شمسي در روستاي «زاويه سفلي» از توابع شهرستان «چالدارن آذربايجان غربي» به دنيا آمدم. تحصيلات دوره ابتدائي را در همان محل به پايان بردم. دوره راهنمائي را در شهرستان خوي و دبيرستان را در تهران به پايان رساندم. به سال 1361 در مدرسه «طالبيه تبريز» مشغول دروس حوزوي شدم و از سال 1362 تا 1365 در مدرسه «شيخ عبدالحسين» تهران مقدمات و بخشي از سطح يك حوزه را فرا گرفتم و از سال 1365 تا 1370 در مدرسه «مروي تهران» سطح دو را به پايان رساندم.

سال 1370 شمسي وارد حوزه علمّيه قم شدم و از محضر اساتيد محترم: «مصطفي اعتمادى» و «محسن دوزدوزاني» رسائل، مكاسب و كفاية الاصول را استفاده كردم. سپس از دروس خارج فقه و اصول و تفسير آيات عظام: «جعفر سبحانى»، «مرحوم ميرزا جواد تبريزى»، «جوادي آملى»، «فاضل لنكرانى»، «مكارم شيرازي» و «محمّد مؤمن» بهره بردم. در همين سالها از سال 1372 وارد كار پژوهشي شدم و از

راهنمائي هاي آقاي «علي رفيعي علامرودشتي» سود بردم و مشغول تهيّه مقالاتي در خصوص معرفي كتابخانه هاي بزرگ جهان شدم، حاصل آن مقالات گوناگوني است كه در فصلنامه كتابخانه حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي (ره) به چاپ رسيده است.

سپس از محضر حجة الاسلام آقاي دكتر سيّد محمود مرعشي و آقاي سيد محمد اصفيائي در زمينه نسخه پژوهي و فهرست نگاري استفاده برده و مشغول فهرست نگاري نسخه هاي خطي شدم، حاصل آن تاكنون چندين جلد فهرست است كه پنج جلد آن به صورت گروهي (28 - 32) و دو جلد آن (33 - 37) با همكاري حجة الاسلام آقاي دكتر سيّد محمود مرعشي تدوين شده است. در كنار فهرست نگاري به تصحيح برخي رساله هاي خطي پرداخته و مقالاتي چند را نيز تاليف نموده ام كه در منشورات كتابخانه بزرگ حضرت آيت الله مرعشي نجفي (ره) به چاپ رسيده اند.

موسوي، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ناصر موسوي

محل تولد : بيجار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

متولد سال 1354 در يكي از روستاهاي بيجار كردستان هستم. در6 سالگي به جنوب تهران و پس از يك سال به شهريار مهاجرت كرديم. از سال اول ابتدائي تا پايان دوره راهنمائي در شهريار (شهرك اميريه) تحصيل كردم. از سال 1369 تا 1373 در هنرستان فني شهريار ديپلم فني رشته «راه و ساختمان» را اخذ كردم و سپس وارد حوزه شدم.

از سال 1373 تا 1377 در حوزه علميه «امام صادق (ع)» شهريار تحصيل كردم و موفق شدم در مدت 4 سال، 6 پايه تحصيلي را گذرانده و به قم منتقل

شوم. از 1377 تا 1379 در قم مشغول تحصيل شدم، يك سال در حوزه علميه «امام صادق (ع)نيروگاه» و دو سال نيز در مدرسه «وليعصر (عج): مدرسه علميه ميرزا هاشم املي» و پس از پايان پايه 9 ضمن قبولي در مدرّسي حوزه به حوزه علميه تهران رفته و در مدرسه علميه «حجت بن الحسن» به مدت دو سال رسماً مدرس آنجا بودم. البته دو سال ديگر هم به صورت پاره وقت با آنها همكاري داشتم.

ضمنا از سال 79 در موسسه آموزش عالي باقرالعلوم (ع) هم قبول شدم و درسال 84 با اخذ مدرك ليسانس فارغ التحصيل شدم. اكنون دانشجوي كارشناسي ارشد رشته «تاريخ تمدن اسلامي» در مدرسه عالي امام خميني (ره) واقع در فلكه جهاد مي باشم. دروس اين دوره نيز پايان يافته و اكنون مشغول پايان نامه آن مي باشم.

موسوي، نعيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1333، اهواز.

درگذشت: بهمن 1375، اهواز.

سيد نعيم موسوى مترجم اشعار شاعران عرب زبان بود. در جلسات شب شعر با شاعران اهوازى شركت مى جست. ترجمه هاى او در مطبوعات به چاپ رسيده اند. از جمله آثارش مى توان به كتاب فانوس رابطه اشاره كرد كه اوايل انقلاب اسلامى به چاپ رسيد. وى چند سالى به كار كتابفروشى روزگار مى گذرانيد.

سيد نعيم موسوى، با بيمارى قند خون روبرو بود و در اواخر عمر 90 درصد بينايى خود را از دست داده بود. پيكر وى در اهواز در منطقه ى شبيشه در بهشت شهدا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

موسويان، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالفضل موسويان

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد ابوالفضل موسويان فرزند حسن در سال 1334 در شهر مقدّس مشهد ديده به جهان گشودم. پس از دوران ابتدائي، وارد حوزه شده و مقدّمات را از برخي از فضلاي مشهد و عمدتا از مرحوم ابوي آموختم. مختصر المعاني را از استاد «حجت هاشمي»، معالم را از استاد «بني هاشمي» و لمعتين را در محضر والد به پايان رساندم. سپس راهي قم شدم و رسائل را از محضر اساتيد: «اعتمادي» و «دوزدوزاني»، مكاسب را از مرحوم استاد «ستوده» و كفايه را از استاد «سبحاني» استفاده كردم.

از اوائل سال 1352 درس خارج اصول و فقه را شروع كردم و از آيات عظام: «وحيد خراساني»، «شيخ جواد تبريزي»، و عمدتاً از «آية الله منتظري» بهره بردم. در كنار فقه و اصول، به فراگيري فلسفه نيز مشغول شدم و از اساتيد بزرگوار «انصاري» و «جوادي آملي» استفاده كردم. منظومه و برخي از جلدهاي

اسفار را خواندم. سپس التمهيد قيصري و فصوص الحكم را با استفاده از آية الله معرفت، اخلاق را از آية الله حسن زاده آملي فرا گرفتم.

اينجانب بعد از چند سال تحصيل، همانند ديگر حوزويان، درسهاي پائين تر را به ديگران مي آموختم. لذا از حوزه علميّه مشهد تاكنون به تدريس اشتغال داشته ام. و دروس عمومي را در دانشگاه فردوسي مشهد و دانشگاه مفيد تدريس كرده و مي كنم. و اكنون عضو هيئت عملي دانشگاه مفيد هستم. در كنار تدريس و تبليغ، مكتوباتي نيز داشته ام ومقالاتي را در مجلات و روزنامه ها به چاپ رسانده ام.

موسويان، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس موسويان

محل تولد : عجب شير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/3/2

زندگينامه علمي

اينجانب سيد عباس موسويان فرزند سيد علي در تاريخ دوم خرداد سال 1339 در يكي از بخشهاي استان آذربايجان شرقي به نام «عجب شير» متولد شدم و تا سال 1354 در آن شهر زندگي مي كردم. از سال 1354 براي ادامه تحصيل به شهرستان تبريز آمده و در هنرستان صنعتي تبريز در رشته برق ثبت نام كردم. سال آخر دبيرستان كه مواجه با انقلاب بود و مدرسه ما در جريانات انقلاب نقش فعالي داشت؛ باعث شد گرايش زيادي به مسائل ديني و اسلامي پيدا كنم و همين امر موجب شد بعد از دوره دبيرستان در كنار درس دانشگاهي (كه باز در رشته برق قبول شده بودم) به فعاليت در مراكز انقلابي و اسلامي چون جهاد سازندگي، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي روي آورم و با آغاز جنگ تحميلي و تعطيلي دانشگاهها (به خاطر انقلاب فرهنگي) به صورت تمام وقت

به سپاه تبريز رفته مشغول خدمت در سپاه شدم و از آن طريق چند مرتبه در جبهه شركت كردم.

تابستان سال 1360 از طرف سپاه به خانه شهيد آيت الله مدني و به عنوان محافظ خدمت ايشان بودم، ايمان و اعتقاد خالص، صفا و صميميت ايشان موجب شد كه علاقه زيادي به درس حوزوي و صنف روحانيت پيدا كنم و بر همين اساس چند روز قبل از شهادت ايشان به همراه چند نفر از دوستان از سپاه استعفا كرده و براي ثبت نام به حوزه علميه قم آمديم. از مهرماه 1360 در مدرسه رسول اكرم (ص) مشغول به تحصيل شدم و در سال 1367 دوره سطح را به اتمام رساندم.

از آن سال در كنار درس خارج فقه و اصول در رشته اقتصاد دانشگاه مفيد شركت كردم و در سال 1373 در دوره كارشناسي ارشد دانشگاه شهيد بهشتي تهران در رشته اقتصاد قبول شدم و در سال 1375 فارغ التحصيل شدم. از سال 1373 در كنار تحصيل، در بخش تحقيقات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، كار پژوهش و تحقيق را شروع كردم و از سال 1375 به عنوان مدير گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي و از سال 1377 به عنوان رئيس پژوهشكده نظامهاي اسلامي، علاوه بر انجام تحقيقات شخصي به مديريت امور پژوهشي نيز اشتغال دارم.

موسوي زاده، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

موسي زاده، حافظ

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حافظ موسي زاده

محل تولد : خلخال

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1322/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1322 در شهرستان خلخال (كوثر فعلي) در بخش سنجبد به دنيا آمدم. در آغوش خانواده، قرآن را فرا گرفتم. سپس تا سيكل اول دوره دبستان و دبيرستان را به پايان رساندم. تاريخ 1340 بود براي تحصيل علوم ديني به اردبيل رهسپار شدم و از آنجا سال 1343 شمسي به قم آمدم و مدت 6 سال در دارالشفاء و فيضيه مشغول به فراگيري دروس حوزه گرديدم.

در سال 1349 خارج مدرسه ساكن شدم. در اين مدت علاوه بر تحصيلات حوزوي از اساتيد بزرگوار همچون آيات: اعتمادي، صلواتي، گرامي، انصاري، فاضل، تبريزي، سبحاني، سلطاني، مشكيني و ديگران (ادام الله فضلهم) مشغول تبليغات در شهرها و روستاها شدم و مدت 15 سال دانشگاه تهران و اصفهان رفتم و در عين حال در مراكز تحقيقاتي در مكتب اميرالمومين 3 سال و تحقيقات قضائي 2 سال و مجمع فتر اسلامي 8 سال مشغول تحقيقات شدم. از جمله: در كتب شيخ انصاري از جمله مكارج الانظار و شرح لمعه شهيد ثاني و مراجعه به مصادر موسوعه الميرة الوجهة از جلد 4 الي 7 (4 جلد) شركت داشتم و ... .

موسيوند، توفيق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پروفسور توفيق موسيوند،متولد سال 1315در روستاي وركانه همدان،فارغ التحصيل رشته مهندسي كشاورزي از دانشگاه تهران و فوق ليسانس مهندسي مكانيك از كانادا و دكتراي پزشكي و فوق تخصص جراحي قلب از كانادا مي باشد.او صاحب اختراعاتي چون قلب مصنوعي،امكان تشخيص پزشكي از راه دور و تنظيم و معالجه قلب،تعيين DNA انسان توسط اثر انگشت و

14 اختراع پزشكي ديگر،عالي ترين مقام علمي جهان از انجمن سلطنتي كانادا و انگلستان و نيز عضو انجمن دانشمندان نيويورك، بنيانگذار درمان پزشكي از راه دور،رئيس بخش قلب و عروق انستيو تحقيقات قلب دانشگاه اوتاوا (پايتخت كانادا) است.او بعد از 37 سال،در سال 1381 و در همايش بين المللي بوعلي سينا به زادگاهش (همدان) بازگشت.كسي كه آمادگي خود را براي تأسيس دانشگاه و بيمارستاني بزرگ در كيش اعلام كرده است؛بيمارستاني كه با بزرگترين دانشگاه و بيمارستان جهان قابل رقابت باشد،و كمترين و كوچك ترين هزينه اي براي دولت ايران در برنداشته باشد و تمام منابع آن از اعتبارات شخصي او تأمين شود.او درباره زندگي خود مي گويد: «خانواده شلوغي بوديم،ساده زندگي كردن را دوست دارم،گله چراني و دعوا و آشتي و عيد نوروز و… من خيلي خوشبخت بودم كه پدرم گذاشت درس بخوانم،فرصتي كه نصيب خواهرانم نشد.بعد،از چوپاني هايش مي گويد و شب هايي كه نتوانسته بود بخوابد و اينكه چرا پيامبران بيشتر چوپان و يا نجار بودند.او مي گويد:«به ياد كودكي آرامش پيدا مي كنم،آنجا (كانادا) هم،هميشه دنبال خاطراتي بوده ام كه در دنياي مدرن و پيچيده به من آرامش بدهد.آنها را در چوپاني و همان شب هاي مهتابي مي يافتم.يك چوپان به خدا نزديكتر از ديگران است و هميشه به خلقت فكر مي كند.آن وقت ها،من خداي گوسفندانم بودم.چوپاني،انسان را به اصل خود،خدا و طبيعت نزديك مي كند و به همين خاطر خدا دوستي و ذهن من مترادف با چوپاني است،وقتي براي كارهايم جوابي نمي يابم،به خدا بيشتر التماس مي كنم.اين حالت اغلب،وقتي پيش مي ايد كه جواب مسأله اي را نمي دانم و از پس حل آن بر نمي ايم.من خيلي سجده شكر به جاي مي آورم و در جراحي هايم كه انگار دخالت در

كار خدا است. فكر مي كنم كه خداوند به همه آدم ها مغز داده كه از آن استفاده كنند و براي كمك به خود و ديگران از آن بهره ببرند.با اين حال عده اي قدرت وعده اي شهرت،وعدّه اي ثروت را دوست دارند.عدّه اي هم دلشان مي خواهد به مردم خدمت كنند،حتي بيشتر از آنچه كه مردم انتظار دارند،احساس وظيفه مي كنند و بس.[چيزي شبيه سكوت ميان خالق و مخلوق!]

قلب مصنوعي و ديگر اختراعات پروفسور موسيوند جان هزارها تن را نجات داده است.او به كساني كه مي خواهند از وي قدرداني كنند مي گويد:اگر راستي مي خواهيد به من هديه بدهيد،آن موقع كه به خدا نزديك مي شويد،براي من دعا كنيد كه چاقي ام كم شود و عمرم زياد!(با اشاره طنزآميز) زندگي پروفسور فراز و فرودهاي زيادي داشته است كه مجال كوتاهي را از زبان خود ايشان مي آوريم:«من اول براي تحصيل به دانش سراي معلمي همدان رفتم .همه انتظار داشتند،من معلم بشوم و خودم دوست داشتم نفر اول بشوم كه نشدم و با خدا دعوا كردم كه چرا اينطور نشد.بعد رفتم سراغ مهندسي مكانيك و بعد از آن،سراغ رشته كشاورزي و دست آخر از ايران خارج شدم و 30 سال بعد بود كه به حكمت خدا پي بردم و ديدم اگر در دانش سراي تربيت معلم نفر اول مي شدم،اين فرصت را نمي يافتم كه اين همه ياد بگيرم و به مردم خدمت كنم. بعدها فهميدم كه ما،چه عامي و چه دانشمند،حكمت خدا را نمي دانيم و نمي فهميم و اين يك واقعيت است.من فكر مي كنم مذهب و علم با هم اختلاف ندارند.اينها دست به دست هم، پيش مي روند.علم ابزاري است كه خدا ايجاد كرده و مذهب دستوري است كه بايد انجامش بدهيم.سپس در

پايان گفته هايش،رباعي معروف بوعلي سينا را مي خواند كه:

دل گرچه در اين باديه بسيار شتافت يك موي ندانست ولي موي شكافت

ان_در دل من ه_زار خ_ورشيد بتافت آخ_ر ب_ه ك_م_ال ذره اي راه ني_اف_ت

موفق، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا موفق

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/4/12

زندگينامه علمي

1. اخذ ديپلم در رشته علوم تجربي

2. اتمام دوره سطح حوزه در حوزه علميه مشهد مقدس

3. اتمام دوره كارشناسي و اخذ مدرك آن در دو رشته « فلسفه و كلام اسلامي» و « فقه و مباني حقوق اسلامي» در دانشگاه علوم اسلامي رضوي

4. فراگيري زبان انگليسي ( مكالمه و متن)

5. فراگيري زبان عربي و متون جديد ( مكالمه و متن )

6. عضويت در پژوهشگاه دانشگاه رضوي به مدت يكسال و تدوين دو مقاله پژوهشي در زمينه « آزادي و دين » و انتشار آن در مجله ي پژوهشگاه

7. ادامه دروس حوزه و شركت در دروس خارج فقه و اصول اساتيد حجت الاسلام صادق لاريجاني ، آيت الله مكارم شيرازي ، آيت الله جوادي آملي، حجت الاسلام دكتر عابدي به مدت پنج سال

8. پايان دوره كارشناسي ارشد در رشته « فلسفه و كلام اسلامي » از دانشگاه قم زير نظر آموزش عالي با رتبه عالي و ارايه پايان نامه با عنوان « بررسي تطبيقي افكار و نظرات سارتر و مطهري » با كمك استاد راهنما حجت الاسلام صادق لاريجاني با رتبه ي عالي

9. عضويت در پژوهشگاه اسراء تحت اشراف

آيت الله جوادي آملي از سال 78 و انجام فعاليت هاي ذيل :

ü تحقيق و تنظيم كتاب « نسبت دين و دنيا (نقد نظريه سكولاريزم)» تأليف آيت الله جوادي آملي

ü مسؤوليت پروژه كتاب «مهر استاد» (مشاركت در تدوين، تنظيم و ويرايش زندگي علمي آيت الله جوادي آملي و اساتيد ايشان)

ü تنظيم و تحقيق كتاب «شمس الوحي تبريز» (نظرات علمي و محوري علامه طباطبايي در سه بخش قرآن ، فلسفه و عرفان از منظر آيت الله جوادي آملي )

ü تنظيم بخشي از كتاب « شرح شواهد الربوبيه » از سري درسهاي آيت الله جوادي آملي ( در مرحله ارزيابي)

ü ديگر كارهاي پژوهشي مانند بررسي شبهات جديد كلامي و همچنين برخي مقالات مانند «بررسي ارتباط عقل گرايي و دين» و «بررسي ارتباط دموكراسي و دين» براي تحويل به حضرت استاد و ديگر محققان تدوين شده است.

10. تدريس در دروس حوزوي مانند ادبيات عرب ، منطق ، فلسفه ( بداية الحكمة)

11. تدريس در دانشگاه در دروس معارف در دانشگاه قم

12. تأليف كتاب «دين و معناي زندگي» به سفارش پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي

13. مسؤوليت بخش معاونت نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه قم به مدت چهار سال

14. عضو هيأت علمي دانشگاه پيام نور آران و بيدگل

15. همكاري با پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي

موفق الدين ابوالقاسم عبيداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ساكن رى بوده منتجب الدين در فهرست گويد از ثقات اصحاب ما مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

موگهي، عبدالرحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبد الرحيم موگهي

محل تولد : اهواز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/10/1

زندگينامه علمي

عبدالرحيم موگهي در اول دي ماه 1338 هجري شمسي در اهواز به دنيا آمد. تحصيلات كلاسيك خود را تا سال سوم رشته «مهندسي طراحي» در دانشگاه صنعتي اصفهان ادامه داد. در سال 1358 وارد حوزه علميه قم شد و از محضر اساتيد بزرگواري همچون آيات عظام: «فاضل لنكراني»، «مكارم»، «جوادي» و ... بهره برد. وي داراي تأليفات متعددي مي باشند كه تعدادي از مقالاتشان در نشرياتي همچون: ياس، فرهنگ جهاد، رشد، ره توشه، مبلغان، مبين، حجره، پيام حوزه، كوثر، مربيان، سلام بچه ها و ... به چاپ رسيده است.

مولانا تبريزي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1294 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد و مدرس. معروف به مولانا. در تبريز به دنيا آمد. مقدمات و ادبيات را در همان جا فراگرفت. در 1312 ق به همراه پدرش براى ادامه تحصيلات علوم اسلامى به نجف مهاجرت نمود و در حوزه ى درس استدلالى فقهى و اصولى فاضل شرابيانى و شيخ الشريعه ى اصفهانى و شيخ هادى تهرانى و شيخ آقا رضا تبريزى حاضر گرديد. او همچنين در محضر شيخ آقا شيرازى معقول را فراگرفت و پس از دريافت اجازه ى اجتهاد و روايت در 1321 ق به تبريز بازگشت و به تدريس فقه و «ارشاد الانام»، در نبوت؛ «براهين الحق» يا «براهين الفقه»، در مسائل فقهى؛ حاشيه بر «الفصول»؛ «طريق الهدايه فى علم الدراية»؛ «مصباح السالكين و زاد المسافرين»؛ «مصباح الوسائل»، در شرح «الرسائل»؛ «مفتاح المطالب»، در شرح «المكاسب»؛ «مصباح الاعلام فى مدارك الاحكام»؛ رساله ى «الاجتهاد و التقليد»؛ رساله ى «فرق بين حق و حكم»؛ تفسيرى

كوتاه و مختصر از قرآن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (349 ،122 ،109 ،102/ 21 ،171 -170/ 15 ،83/ 3)، ريحانه (28/ 6)، علماء معاصرين (193 -191)، مستدركات اعيان الشيعه (233/ 3)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1251 -1250/ 3)، معجم المؤلفين (191/ 10).

مولوي شيرازي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1307 ق)، فقيه، عالم دينى، قارى، زاهد و شاعر، متخلص به مولوى. در علم تجويد و قرائت قرآن مجيد متبحر بود. او در شيراز درگذشت و در تكيه ى حافظيه به خاك سپرده شد. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (439)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (563/ 5)، الذريعه (1124/ 9)، ريحانه (29/ 6).

مولوي كتابفروش، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا محمد بن ملا على خوانسارى. از فضلاى اصفهان، و از شاگردان حاج ميرزا يحيى مستوفى و آقا نجفى و جمعى ديگر بوده، و شغل كتابفروشى داشت، و از راه طبع كتب دينى خدمت شايسته اى به علم و دين فرموده.

تأليفاتى دارد، از آن جمله است: 1 - تفسير مولوى، در حاشيه ى قرآن به طبع رسيده، و خلاصه ى چندين كتاب تفسير است 2 - حواشى بر قرآن 3 - كشف الايات، كه در آخر جنات الخلود به طبع رسيده است.

در سلخ شعبان سال 1366 وفات يافته، در تخت فولاد حوالى قبر فاضل هندى در بقعه اى مخصوص جنب پدر مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

از پى تاريخ او گفت خرد با يكى

جا بجنان مى كناد شيخ محمد حسين

پدرش: آقا ملا محمد نيز فاضل و دانشمند بوده، و شغل كتابفروشى داشته، و در 10 ذى قعده 1307 وفات يافته، در تخت فولاد مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مولوي، جلال الدين محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(672 -604 ق)، عارف، حكيم و شاعر. معروف به مولوى، مولوى معنوى، ملاى رومى، مولاى روم و مولاناى رومى. ملقب به خداوندگار و جلال الدين. وى گاهى خاموش تخلص مى كرد. او داراى مذهب اهل سنت و حنفى بود. در بلخ به دنيا آمد. از جانب پدر به ابوبكر، خليفه اول، مى رسد و به همين جهت به خاندانش بكرى مى گفتند. مادر پدرش دخترزاده ى سلطان علاءالدين محمد خوارزمشاه بود و پدرش به بهاء ولد معروف. بهاء ولد از تربيت يافتگان نجم الدين كبرى و از علماء و خطباى بزرگ و متنفذ و از بزرگان مشايخ صوفيه بود. او به دليل رنجشى كه از محمد خوارزمشاه يافت همراه فرزندش، جلال الدين،

كه كودكى پنج يا شش ساله بود، از بلخ خارج شد و از مشرق ايران به مغرب مهاجرت كرد و از راه نيشابور و بغداد و مكه به شام و از آنجا به ارزنجان رفت. گفته اند كه پدر و پسر هنگام عبور از نيشابور به صحبت عطار رسيدند و عطار كتاب «اسرارنامه» را به ايشان داد و مولوى پيوسته آن را نزد خود داشت. مولوى به همراه پدر مدتى در شهرهاى آسياى صغير به سر برد و در شهر لارنده با گوهر خاتون، دختر شرف الدين لالا، ازدواج نمود. بعد از چهار سال با پدر و فرزندش، سلطان ولد، به درخواست سلطان علاءالدين كيقباد سلجوقى، به قونيه رفت و در آنجا سكونت گزيد و به علت اين اقامت طولانى در قونيه وى به رومى مشهور شد. سلطان العلماء، در 628 ق، در همان ديار از دنيا رفت و مولوى بر مسند وعظ پدر نشست. يك سال بعد برهان الدين محقق ترمذى، شاگرد بهاءالدين ولد، به قونيه آمد و جلال الدين را تحت تربيت و ارشاد خود گرفت. سپس براى اينكه در علوم شرعى و ادبى كامل شود او را براى تحصيل به دمشق و حلب فرستاد. در حلب وى در خدمت كمال الدين ابن عديم، فقيه بزرگ حنفى، به سر برد و سپس در دمشق تحصيل در فقه حنفى را با «هدايه» مرغينانى ادامه داد و گويا در همين شهر به فيض صحبت محيى الدين ابن عربى نائل گشت. بعد از اتمام اين سفر، كه از 630 ق تا 637 ق طول كشيد، به قونيه بازگشت و به رياضت ادامه داد تا اينكه از محقق ترمذى دستور تعليم و ارشاد گرفت و

چون استادش در 638 ق درگذشت مولوى به جاى وى به تدريس پرداخت. وى مدت پنج سال بر اين مسند بود تا به ملاقات صوفى وارسته، شمس الدين محمد بن على بن ملك داد تبريزى، كه ضمن سفرهاى متعددش به قونيه رسيده بود، نايل شد. از اين ملاقات و مصاحبت انقلابى روحانى در وجود مولانا پديد آمد كه از اثر آن پشت پا به مقامات دنيوى زد، تا جايى كه مريدانش او را سرزنش كردند و به سبب همين سرزنشها شمس تبريزى به دمشق رفت. پس از مدتى به خواهش مولانا بازگشت ولى اين بار نيز با جهل و تعصب عوام روبرو گرديد و چندى بعد به ناگاه از قونيه ناپديد گرديد. گفته اند كه شمس به دست گروهى از شاگردان متعصب مولوى، در 645 ق، كشته شده است. پس از اين مولوى زندگانى علمى گذشته را رها نمود و تا پايان عمر با عشقى خاص به تربيت و ارشاد سالكان و بيان حقايق عرفانى در قالب مثنوى و سرودن اشعار شورانگيز پرداخت. در اين دوره شيخ صلاح الدين زركوب و سپس حسام الدين چلبى مورد توجه مولانا قرار گرفتند و ارتباط و اتصال با ايشان مدتى او را مشغول داشت. او تعدادى از غزليات «ديوان شمس» را به نام صلاح الدين زركوب سرود و كتاب «مثنوى» را نيز با خواهش حسام الدين چلبى به وجود آورد. از عارفان و شاعران معاصر وى مى توان صدرالدين قونوى و عراقى و نجم الدين دايه و قانعى طوسى و علامه قطب الدين محمود بن مسعود شيرازى و قاضى سراج الدين ارموى را نام برد. از ديگر مريدان او معين الدين پروانه، حكمران كل بلاد روم از جانب مغولان،

بود. وى غالبا براى استماع مجالس مولانا مى رفته و به همين سبب قسمتى از «فيه ما فيه» كه خلاصه ى مجالس مولوى است خطاب به او مى باشد. عده اى از سالكانى كه مولوى، بعد از تحول روحى خود و ناپديد شدن شمس، در خانقاه يا مدرسه ى خويش تربيت و ارشاد كرد به مولويه مشهور شدند. اين سلسله بعد از او در آسياى صغير و ايران و ممالك ديگر پراكنده گشتند. مولوى سرانجام در قونيه، بر اثر بيمارى، درگذشت و صدرالدين قونوى بر وى نماز خواند. پيكر او در باغ سلطان يا ارم باغچه، مقبره ى خانوادگيشان، در كنار پدرش، به خاك سپرده شد و بعدها بنايى به نام قبة الخضراء، به نفقه ى بزرگان عصر و مريدان، بر تربت او ساخته شد كه مدفن خانوادگى احفاد آنها گرديد. از آثار منظوم وى: «مثنوى»، مشهور به «مثنوى مولوى» و «مثنوى معنوى»، در شش دفتر، در بيست و شش هزار بيت؛ «كليات شمس» يا «شمس الحقايق»، معروف به «ديوان كبير» كه « ديوان» غزليات اوست، حدودا مشتمل بر سى و شش هزار بيت؛ «رباعيات»، شامل 1659 رباعى. از آثار منثور او: «مكاتيب»، مكتوبات او به معاصرينش؛ «فيه ما فيه»؛ «مجالس السبعه».[1]

شهرت جلال الدين محمد فرزند سلطان العلماء محمد بن حسين خطيبى معروف به بهاءالدين (و. بلخ ششم ربيع الاول 604 ه.ق- ف. قونيه يكشنبه 5 جمادى الاخر 672 ه.ق) پدر وى از علماء و صوفيان بزرگ زمان خود بود. بهاءالدين به سبب رنجش خاطر سلطان محمد خوارزمشاه در هنگامى كه جلال الدين كودك بود، از بلخ بيرون آمد و پس از مدتى سير و سياحت سرانجام رخت به قونيه كشيد. جلال الدين تحقيقات مقدماتى را نزد پدر

به پايان رسانيد و پس از فوت او تحت ارشاد برهان الدين محقق مولانا را مدتى براى تكميل علوم و معلومات در حلب و دمشق كه از بزرگترين مراكز علمى و ادبى آن زمان بود فرستاد. و مولانا پس از پايان كار به قونيه بازگشت و به تدريس و تعليم و وعظ و تذكير مشغول گشت. تا اينكه در سال 642 با شمس الدين محمد بن على بن ملك داد معروف به شمس تبريزى ملاقات كرد. اين ملاقات انقلابى روحانى در مولانا پديد آورد كه موجب ترك مسند تدريس و فتوى گشت و اين امر سبب نارضايى مردم قونيه و اعتراض مريدان گشت. شمس تبريزى تحت فشار مريدان مولانا به دمشق رفت. هجران وى مولانا را مضطرب و مشوش كرد و بالاخره پسر خود سلطان ولد را همراه گروهى در طلب شمس به دمشق فرستاد؛ شمس باز آمد و با مولانا بود تا در سال 645 به ناگاه ناپديد گرديد. اينكه گفته اند وى را جماعتى از مردم قونيه كشته اند، نبايد پايه و اساسى داشته باشد. پس از فقدان شمس مولانا مسند تدريس و فتوى را ترك گفت و به مراقبت باطن و تهذيب نفس پرداخت. ارتباط او با صلاح الدين زركوب و حسام الدين چلبى در اين دوره از عمر يك چند او را مشغول داشت و به تشويق همين حسام الدين چلبى مولانا به سرودن مثنوى پرداخت. آثار مولانا از نظم و نثر عبارتند از: 1- مثنوى: در 6 جلد و شامل 26 هزار بيت كه در بحر رمل سروده شده است. محتويات مثنوى حكايات مسلسل منظومى است كه از آنها نتايج دينى و عرفانى گرفته شده و حقايق معنوى

به زبان ساده بيان گشته است. 2- ديوان غزليات معروف به ديوان كبير يا كليات شمس مشتمل بر 50000 بيت. 3- رباعيات. 4- مكتوبات مولانا. 5- فيه ما فيه. 6- مجالس سبعه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آشنايى با مولوى، از سنايى تا سعدى (209 -200/ 2)، الاعلام (259 -258/ 7)، با كاروان حله (242 -225)، به دنبال آفتاب از قونيه تا دمشق، پله پله تا ملاقات خدا، تاريخ ادبيات در ايران (1207 -1205 ،486 -448/ 3)، تاريخ عرفان و عارفان ايرانى (522 -501)، تاريخ گزيده (672)، تاريخ مغول (536 -534)، تاريخ نظم و نثر (160 -158)، تذكرة الشعراء (222 -213)، التصفيه فى احوال المتصوفه (صفحات متعدد)، تصوف اسلامى و رابطه انسان با خدا (120 -107)، جستجو در تصوف (307 -273)، حبيب السير (116 -115/ 3)، خدمات متقابل اسلام و ايران (659 -658 ،655)، دايرةالمعارف فارسى (744 -743/ 1)، در قلمرو وجدان (343 -340)، الذريعه (360 ،303/ 19 ،411/ 16 ،221/ 14 ،1123 -1122 ،539 ،285/ 9 ،191/ 6)، روضات الجنات فى اوصاف مدينة هرات (197)، رياض العارفين (65 -57)، ريحانه (33 -29/ 6)، زندگانى مولانا جلال الدين محمد، زندگينامه ى مولانا جلال الدين مولوى، شرح حال رجال و مشاهير نامى (280 -266)، صبح گلشن (105 -102)، طرائق الحقائق (337 -336 ،314 -313/ 2)، غزليات شمس تبريزى (مقدمه/ 99 -5)، فرهنگ ادبيات فارسى (492 -491)، فرهنگ سخنوران (215 -213)، گنج سخن (169 -147/ 2)، گنج و گنجينه (345 -341)، لغت نامه (ذيل/ مولاناى روم، مولاناى رومى، مولوى)، مبانى عرفان و احوال عارفان (604 -573)، مجالس العشاق (168 -165)، مجالس المؤمنين (115 -109/ 2)، مجالس

النفائس (321)، مجمع الفصحا (780 -779 ،771/ 2)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 672 ،604)، مرآة الخيال (43 -42)، مناقب العارفين (صفحات متعدد)، مؤلفين كتب چاپى (753 -745/ 5)، مولوى نامه، مولويه بعد از مولانا (صفحات متعدد)، نفحات الانس (469 -461)، هدية الاحباب (250 -249)، هدية العارفين (130/ 2)، هفت اقليم (54 -45/ 2)، يادداشتهاى قزوينى (164 -163/ 7).

مولوي، عباس

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شكوفايى 1101 -1084 ق)، عالم دينى، حكيم و فيلسوف. در فلسفه شاگرد رجبعلى تبريزى و همدرس قاضى سعيد قمى بود. اين دو با استادشان در اشتراك لفظى وجود همعقيده بودند اما مولوى در انكار وجود ذهنى مخالف نظريه استاد بود. از آثارش: «انوار سليمانى» يا «الانوار السليمانية»، كه در 1101 ق به نام شاه سليمان صفوى تأليف نموده است؛ نگارش اوليه «الانوار»، تحت نام «المناظرات»؛ «الفوائد الاصولية السليمانية»، كه در اثبات حقانيت فرهق اثنى عشرى و فرقه ى ناجيه بودن شيعه ى اماميه، به نام پادشاه مذكور در 1084 ق تأليف كرده است؛ رساله «اصول الفوائد»، در اصول مسائل حكيمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (432/ 7)، الذريعه (280/ 22 ،325/ 16 ،90/ 11 ،429/ 2)، ريحانه (29/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 412 -411/ 12).

مومن، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي مومن

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين علي مؤمن در سال 1332 در قم و در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد. پدرش كشاورز بود و برادرش (حضرت آية الله محمد مؤمن ) از استادان حوزه علميه قم بود. حجة الاسلام و المسلمين علي مؤمن با به پايان رساندن دورۀ دبستان، در خرداد ماه 1345، به حوزه علميه قم وارد شد.

او جامع المقدمات را نزد حجة الاسلام و المسلمين طباطبايي خواند. سيوطي را نزد حجة الاسلام و المسلمين شايسته گلپايگاني ، مغني را نزد آقاي طالقاني ، معالم را نزد «آية الله مقتدايي» و مختصرالمعاني را نزد «آية الله تهراني» فرا گرفت . منطق را نزد حجة الاسلام والمسلمين امينيان ، شرح لمعه را نزد حضرات آيات : «تهراني ، شب زنده دار، صلواتي ، تقوي اشتهاردي ، فاضلي اشتهاردي و

...» آموخت . براي آموختن رسائل به نزد «آية الله طاهري» و برادرش (آية الله مؤمن ) رفت . ضمن اينكه بخشهايي از مكاسب و كفايه را نزد برادر خود مي آموخت به درس مكاسب آية الله ستوده و درس كفايه آية الله سلطاني طباطبايي نيز مي رفت .

با پايان يافتن دورۀ سطح به درس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام: «شيخ كاظم تبريزي» ، «شيخ مرتضي حائري »، «سيد محمد رضا گلپايگاني »، «حسينعلي منتظري» ، «وحيد خراساني» و «محمد مؤمن» و ... رفت و از دروس ايشان بهره هاي بسيار اندوخت . او بخشي از اسفار را نزد «آية الله اميني» آموخت و شرح تجريد را نزد «آية الله حسيني كاشاني» فرا گرفت .

از دوستان و هم مباحثه هاي او مي توان حجج اسلام رجبي ، شب زنده دار و عندليب را نام برد. حجة الاسلام و المسلمين علي مؤمن از نخستين سالهاي تحصيل به امر تدريس همت گماشت و تا به امروز بيشتر كتب دوره سطح را تدريس كرده و از اين رهگذر، شاگرداني را به عالم اسلام تقديم داشته است . او به همراه برخي از استادان حوزه ، به امر بررسي و تدوين ميراث فقهي همت گماشته و در اين زمينه ، تحقيقات بسياري را به انجام رسانده است . حجة الاسلام و المسلمين علي مؤمن از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و در آن مركز مقدس ، فعاليتهاي بسياري را به منصه ظهور نهاده است

مومن، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مومن

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1316/10/23

زندگينامه علمي

آية الله محمد مؤمن ، در روز پنج شنبه ، دهم ذي القعدۀ سال 1356 هجري قمري برابر با 23 دي 1316 هجري شمسي در خانواده اي مذهبي و علاقه مند به خاندان مكرم پيامبر

اسلام (ص ) در شهر قم چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم حاج عباس مؤمن كه فردي سرشناس و مورد اعتماد مردم بود، با پيشۀ كشاورزي روزگار مي گذراند و نزديك به صد سال زيست و سرانجام در سال 1377 هجري شمسي دار فاني را وداع گفت . مادر او نيز زني پاكدامن و وارسته بود كه چهار سال پيش از پدرش يعني در سال 1373 در گذشته بود. پدر و مادر ايشان نيز متولد قم بوده اند و تا آنجا كه خود از آن اطلاع دارد، خاندانش حدود 200 سال است در قم سكونت دارند.

كودكي آية الله مومن با تنگي معيشت خانواده همراه بوده ، به گونه اي كه ايشان را براي آينده اي پر از جهاد و مبارزه آماده مي ساخته است . تحصيلات خود را در هفت سالگي آغاز نمود و در مكتب خانه اي واقع در محلۀ «باغ پنبه » قم ، به فراگيري قرآن مشغول شد پس از آن به مكتب ديگري رفته در آنجا كتاب «نصاب الصبيان» و برخي از كتب ديگر را آموخت . پس از مدتي با سفارش برخي به پدر ايشان و موافقت پدر، تحصيلات خود را در مدارس اسلامي ، ملي آن زمان ، به تحصيل علوم دبستاني اشتغال پيدا كرد و در مدت دو سال تا كلاس ششم ابتدائي تحصيل كرد. بعد از آن سال اول دبيرستان را خواند اما به دليل كم بودن سن قانوني نتوانست در آزمون پايان سال شركت كند.

در سال 1332 به تحصيل علوم ديني روي آورد و طي دو سال ، ادبيات عرب ، بخش بسياري از «مطوّل » و همه «معالم الاصول » را فرا گرفت و هم زمان ، به دليل تنگي معيشت خانواده ، به آموزگاري نيز

مي پرداخت . پس از آن ، با توسل به حضرت علي بن موسي الرضا (ع ) و امام عصر (عج ) توانست رضايت پدر خود را جلب نمايد و صرفاً به تحصيل علوم ديني بپردازد. «شرح لمعه » و «قوانين الاصول » را در طي يك سال فرا گرفت و «مكاسب » و «رسائل » شيخ انصاري را پس از دو سال به اتمام رساند و در ششمين سال تحصيل ، جلد اول «كفايه » را آموخت و در درس خارج اصول و فقه شركت جُست . هم زمان با تحصيلات فقهي و اصولي ، به تحصيل حكمت الهي و فلسفه نيز مي پرداخت و «شرح منظومه » سبزواري و «الهيات شفا» و بخش عمده «اسفار» را فرا مي گرفت .

در اواخر سال 1342 براي تحصيل، عازم نجف اشرف شد و به مدت شش ماه از محضر استادان حوزه علميه بهره هاي فراوان برد و سپس به ايران بازگشت و تا سال 1353 به تحصيل خود ادامه داد. حضرت آيت الله مؤمن در دوران تحصيل خود از محضر استادان برجسته اي بهره برده است ؛ از جمله شرح منطق حاجي سبزواري را نزد «حاج شيخ محمد واعظ زاده» و مكاسب شيخ انصاري را نزد «آيت الله مشكيني» ، «آيت الله شاه آبادي»، «شيخ ابوالفضل خوانساري» و ديگر اساتيد آن زمان فرا گرفت. همچنين رسائل شيخ انصاري را نزد «آية الله حاج شيخ محمد شاه آبادي » و جلد اول كفاية الاصول را نزد مرحوم «آية الله سلطاني » و مقداري از جلد دوم آن را نزد مرحوم «آية الله حاج ميرزا محمد مجاهدي تبريزي » فرا گرفت .

وي در درس اصول حضرت امام خميني (ره ) شركت نمود و چند ماهي نيز در درس فقه «آية الله بروجردي» حاضر شد و سپس به درس خارج

فقه امام (ره ) كه درباره «مكاسب محرمه و بيع » بود، رفت و پايه هاي استنباط فقهي خود را نزد آن بزرگوار مستحكم كرد. پس از تبعيد امام (ره ) در سال 1342، به درس فقه و اصول «آية الله محقق داماد» رفت و پس از آن مرحوم ، از درس خارج فقه «آية الله حاج آقا مرتضي حائري » بهره برد. استاد او در «فلسفه » و «شرح منظومه » سبزواري ، مرحوم حاج آقا مصطفي خميني (ره ) بود و بعد از آن براي تحصيل الهيات «شفا» و «اسفار» به درس «علامه سيد محمد حسين طباطبايي » (ره ) رفت و سالها به حضور در درس تفسير ايشان نيز توفيق يافت .

ايشان عمده استادان خود را در حوزه: مرحوم امام ، مرحوم محقق داماد و مرحوم شيخ مرتضي حائري مي داند و در باره آنها مي گويد: «اين سه بزرگوار، صرف بازگو كردن در نظرشان نبود؛ بلكه تحقيقي بحث مي كردند؛ مخصوصاً امام كه وقتي مسأله اي را مي خواست طرح بكند، مانند اين بود كه اصلاً خودش مي خواهد اين مسأله را عنوان كند. با كمال دقت مطرح مي كردند و حرفهاي علماي ديگر را مطرح مي كردند و نقض و ابرام مي كردند و طلبه را اجتهادي بار مي آوردند».

از هم مباحثه اي هاي آية الله مؤمن ، مي توان از «آية الله حاج ميرزا ابوالحسن مصلحي اراكي » (فرزند آية الله اراكي )، «آية الله طاهري خرم آبادي »، «آية الله حاج سيد محمد حسيني كاشاني »، «مرحوم رباني املشي »، «شهيد حيدري نهاوندي » و «استاد حاج شيخ حسن تهراني » نام برد. همچنين شاگردان بسياري از محضر ايشان ، كسب فيض نموده اند كه در بين آنها، مي توان از «دكتر حسن روحاني »: دبير شوراي امنيت ملي ، «حجة الاسلام و المسلمين فياضي »، «حجة الاسلام و المسلمين ناظم زاده »، «حجة الاسلام و المسلمين برهاني »

و «حجة الاسلام و المسلمين اختري »: سفير ايران در سوريه نام برد. اينان برخي از شاگردان وي بوده كه در مباحث سطح عالي از تدريس وي بهره بردند. همچنين در درس خارج اصول و فقه ايشان ، فضلاي متعددي شركت كرده اند كه عده اي از آنها هم اكنون به تدريس خارج فقه و اصول و سطوح عالي حوزه اشتغال دارند.

زندگي آية الله محمد مؤمن با تلاشهاي علمي و فرهنگي فراواني همراه است . ايشان در طي سالهاي متمادي به تربيت طلاب جوان همت گماشته است و در اين ميان ، شاگردان ممتازي را به جامعۀ علمي و سياسي كشور تقديم داشته است . ايشان پس از فراگيري يك دورۀ كامل اصول ، به تدريس چند دوره «رسائل » شيخ انصاري ، مقداري از «مكاسب » و «شرح تجريد الاعتقاد»، «بداية الحكمه » و «نهاية الحكمه » و بخشي از «اسفار و عرشيه » نائل آمد. با پيروزي انقلاب اسلامي و كم شدن حجم مسؤوليتها، در سال 1362 به تدريس درس خارج اصول پرداخت كه هم اكنون به تدريس دورۀ سوم آن اشتغال دارد. تدريس بحث معاملات «تحريرالوسيله » حضرت امام خميني (ره )، كتاب قضا و شهادات و عمدة حدود و مسائل مستحدثه در قالب درس خارج فقه از ديگر برنامه هاي درسي ايشان براي پرورش طلاب جوان و طالب اجتهاد بوده است ايشان هم اينك به تدريس مبحث حكومت اسلامي نيز مشغول است . از آية الله مؤمن ، آثار فراواني در مطبوعات به چاپ رسيده است . همچنين ايشان در زمينه علوم اسلامي كتب شايان توجهي به جامعه علمي كشور تقديم نموده است؛ از ديگر فعاليتهاي علمي و فرهنگي ايشان مي توان از تدوين و تنظيم آيين نامه هاي داخلي شوراي مديريت حوزه علميه قم ياد كرد كه

در دوره تصدي ايشان انجام گرفت و هم اكنون با همت مسؤولان آن مركز سير تكاملي خويش را مي پيمايد.

دفتر زندگاني آية الله محمد مومن ، پيش و پس از انقلاب ، سرشار از مبارزه و هدايتهاي سياسي است . در حدود سال 1343 در مجلس آن روز، لايحۀ كاپيتولاسيون مطرح شد. به دنبال اين قضيه ، امام خميني (ره ) در نطقهاي آتشين خود، ضمن محكوم كردن اين مسأله ، همۀ مسلمانان و علماي اسلام را به مبارزه با آن دعوت كردند. رژيم شاه كه از افشاگريهاي امام خميني (ره ) مي هراسيد؛ ايشان را دستگير و پس از دو ماه آن بزرگوار را در منزلي در قيطريه تهران محصور و ممنوع الملاقات مي كند. در اواخر سال 1342 به قصد زيارت عتبات عاليات و حضور در درس خارج علماء نجف اشرف به عراق مشرف شد و نزديك 6 ماه اين سفر به طول انجاميد. پس از آن در مرداد ماه 1343 به ايران مراجعت مي كردند.

به دنبال دستگيري مجدد حضرت امام (ره ) و تبعيد به تركيه ، آيت الله مؤمن به عنوان سفر زيارتي قصد تشرف به نجف اشرف را داشت كه مرحوم حاج شيخ مرتضي حائري از ايشان خواست تا پيامي را به «آية الله سيد محسن حكيم » ابلاغ نمايد. قرار بود آية الله مؤمن اين پيام را از طريق امام موسي صدر (ره ) يا حاج شيخ نصرالله خلخالي (ره ) به سمع آيت الله حكيم برساند. پيام اين بود كه هم اكنون ، حاج آقا روح الله (حضرت امام خميني ) در صف مراجع تقليدند و دستگيري و تبعيد ايشان ، در واقع ، توهين به مرجعيت شيعه خواهد بود. از اين رو، لازم است آية الله سيد محسن حكيم ، نسبت به

اين مسأله واكنش نشان داده ، خواستار بازگشت ايشان و رفع تبعيد معظم له شوند.

از فعاليتهاي ديگر كه در كارنامۀ مبارزاتي آية الله مؤمن مي درخشد، رساندن مفاد نامۀ تعدادي از اعضاي جامعۀ مدرسين حوزه علميه قم ، مبني بر اعلام مرجعيت امام خميني (ره ) به دست امام خميني (ره ) بود. مفاد اين نامه را آية الله مومن ، در نجف اشرف به محضر امام (ره ) تقديم نمود. امام خميني (ره ) كه هميشه از قبول مرجعيت و عناويني اين گونه سرباز مي زد، ابتدا بدان اعتراض مي كند. آية الله مومن با بيان وضعيت حساس آن دوره ، جنبه هاي سياسي و مبارزاتي اين تصميم را خدمت امام (ره ) عرض مي نمايد و به ايشان عرض مي كند: «علت تصميم اعضاء جامعه مدرسين مبني بر اعلام مرجعيت اين است كه آنها تنها حضرتعالي را براي مقابله با رژيم فاسد شاه صالح مي دانند؛ از اين رو وظيفه خود دانستند تا حضرتعالي را به عنوان مرجع تقليد معرفي كنند. بدين گونه امام (ره ) در برابر اين اعلام مرجعيت ، سكوت مي فرمايد.

حضور ايشان در جلسات جامعه مدرسين ، در پيش از انقلاب ، و پي گيري مصوبات و بيانيه هاي آن از فعاليتهاي درخشان ايشان است كه سرانجام به دستگيري و تبعيد ايشان در سال 1353 منجر شد. ايشان به سه سال اقامت اجباري در شهداد كرمان محكوم شد كه پس از گذراندن هفت يا هشت ماه اقامت در شهداد، بقيه مدت را در تويسركان به تبعيد گذراند اما تبعيد ايشان باعث نشد كه افشاگريها و مبارزات سياسي ايشان پايان يابد؛ بلكه در آنجا نيز با بيان احكام اسلامي و در لابلاي آن ، مسائل مهم انقلاب ، ماهيت رژيم شاه را براي مردم آشكار

مي كردند و آنها را به تقليد و پيروي از مرجعيت شيعه ، به ويژه امام خميني (ره )، كه در آن زمان پرچمدار مبارزه بود، دعوت مي كردند. با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران ، فعاليتهاي آية الله مؤمن در قالب مسؤوليتهاي اجرايي و روشنگريهاي درسي و اخلاقي ادامه يافت. آية الله مؤمن هم اكنون به تدريس در حوزۀ علميه قم اشتغال دارد و در مكتب اجتهاد و فقهاهت ، شاگردان مفيدي را به عالم اسلام تقديم مي دارد.

مومني، ستار

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ستار مومني

محل تولد : مرند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1322/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1338 وارد حوزه علميه خوي شدم. در مدرسه اي به نام مدرسه نمازي مشغول تحصيل گرديدم. مدتي در محل فوق الذكر ادامه تحصيل دادم. مقدمات را در آن مدرسه به اتمام رساندم. پس از آن زمان كم به مدرسۀ «طالبيه» واقع در شهرستان تبريز هجرت نمودم و در مدرسه طالبيه مشغول شدم. باز به حوزه علميه خوي برگشتم و كتابهاي لمعتين، معالم و حاشيه را خواندم و در ضمن در همان مدرسه يكي از استادان حوزه خوي معرفي شدم و مشغول تدريس.

مونس عليشاه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1252 ش)، نويسنده، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به مونس. پس از فراگيرى علوم مقدماتى به آموختن فقه و اصول و حكمت پرداخت. در سال 1317 ش به اتفاق پدر به مكه رفت و پس از فوت پدرش، تبليغ و ارشاد مريدان او را به عهده گرفت و قطب سلسله ى نعمت اللهى گرديد. در شروع نهضت مشروطه، به تاسيس انجمنهاى اسلامى و انصار پرداخت. سپس به تاسيس مدرسه ى مسعوديه و چاپخانه ى پارس و انتشار روزنامه «احيا» اقدام كرد. در سال 1340 ق مجددا به مكه رفت و سپس به تهران برگشت و تا پايان عمر در اين شهر بود. مدفن او در خانقاه كرمانشاه است. از آثار او: «مونس السالكين»؛ «دليل السالكين»؛ «برهان السالكين»؛ «جبر و تفويض»؛ «كفايه التجويد»؛ «نجات از شبهات»؛ «تاريخ حب الوطن»، در سه جلد؛ «رساله ى ادريسيه»؛ «انيس المهاجرين و مونس المسافرين»؛ «ديوان اشعار»، در شش جلد.[1]

عبدالحسين (حاج ميرزا) ملقب به مونسعلى شاه و

متخلص به مونس بن على ذوالرياستين وفا على شاه بن آقا محمد منور على شاه، پيشواى فرقه اى از سلسله نعمة اللهيه (و. 1290 ه.ق./ 1252 ه.ش.- ف. 1332 ه.ش.) وى در 7 سالگى به مدرسه رفت و در 9 سالگى نزد سيد محمد نبى كرمانى به تحصيل پرداخت. مقدمات فارسى و عربى و صرف و نحو و فقه و اصول را از شخص اخير فراگرفت، و بيان و منطق را از حكيم نصراللَّه در مدرسه منصوريه، حكمت رياضى و بخشى از هيئت، حساب، فيزيك و شيمى و جبر را نزد ميرزا عبداللَّه رحمت نواده وصال، و حكمت الهى را از ميرزاى آقاى جهرمى و محمد هادى شاگرد حكيم مزبور و شرح فصوص الحكم و غيره را از حسين سبزوارى شاگرد حاج ملاهادى سبزوارى و شيخ المحققين اصطهباناتى و مكاسب و طهارت و رياضى را از شيخ محمدباقر اصطهباناتى و حاج ميرزا عبدالباقى و علم تجويد را از حاج شيخ عبدالنبى شيرازى و علم تفسير و لمعه و بيشتر تعليمات دينى را نزد على وفا على شاه و شيخ جعفر محلاتى آموخت. مدتى نزد پدر به مجاهده و سير و سلوك پرداخت.وى در بدو نهضت مشروطه به تأسيس انجمنهاى اسلامى و انصار پرداخت و سپس به تأسيس مدرسه مسعوديه (1325 ه.ق.) و ايجاد مطبعه پارس و انتشار روزنامه احيا (1330 ه.ق.) اقدام كرد. ذوالرياستين پس از فوت سيد اسماعيل اجاق صادق على شاه كرمانشاهى كه جانشين پدرش بود به پيشوائى سلسله رسيد. سلسله طريقت او از اين قرار است:1- سيد اسماعيل اجاق صادقعلى شاه. 2- حاج على آقا ذوالرياستين وفا على شاه. 3- حاج آقا محمد منور

على شاه 4- حاج زين العابدين رحمتعلى شاه. 5- حاج زين العابدين شيروانى مستعلى شاه. 6- حاج محمد جعفر همدانى مجذوبعلى شاه. 7- حسينعلى شاه اصفهانى. 8- نورعلى شاه اصفهانى 9- معصومعلى شاه (معصومعلى شاه). در سال 1317 ه.ق. همراه پدر و بار ديگر به سال 1340 ه.ق. به تنهائى به مكه شد. حدود سال 1308 ه.ش. در تهران رحل اقامت افكند. تأليفات او از اين قرار است: مونس السالكين، دليل السالكين، برهان السالكين جبر و تفويض، كشفيه، نجات از شبهات، حواشى بر مثنوى ملاى رومى، رساله ارديسيه، تاريخ حب الوطن منظومه در 3 جلد، رساله روحيه، رساله طول عمر، انيس المهاجرين. و مونس المسافرين، ديوان مونس در 2 جلد. مدفن او در خانقاه كرمنشاه است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد (59 -57 /1)، حديقه الشعراء (1749 -1748 /3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (580 -574 /5)، الذريعه (1127 ،339 /9)، سخنوران نامى معاصر (3467 -3464 /5)، سرآمدان فرهنگ (366 -364 /1)، شرح حال رجال (137/6)، شرح حال رجال (137/6)، فرهنگ سخنوران (898 -897)، مؤلفين كتب چاپى (730 -729 /3)، مرآت الفصاحه (623 -622).

مونسه

قرن:8

جنسيت:زن

مليت:ايران

(دختر امير على بن فارسى)، 732 ق، از زنان محدث. وى از ابن علاق سماع حديث كرد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 128 / 5.

مويدي اصفهاني، بهجت السادات

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مهابادي، افضل الدين حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن على بن احمد بن على مهابادى.

فقيه صالح [اديب] متبحّر، از ثقات علماى اماميّه قرن ششم هجرى است. كتب زير از اوست:

1- الاعراب 2- ديوان شعر 3- ردّ تنجيم 4- شرح شهاب 5- شرح لمع 6- شرح نهج البلاغه؛ و غيره. سال وفاتش معلوم نيست.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

مهاجر سنندجي، عبدالقادر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1305 -1211 ق)، عالم دينى، فقيه شافعى و مدرس. در سنندج به دنيا آمد. از محضر پدر و ساير علماى عصرش استفاده نمود و به دريافت اجازه نايل شد. وى پس از درگذشت پدرش در مدرسه ى دارالاحسان سنندج به تدريس پرداخت. او در كلام و فلسفه و حكمت تبحر داشت. در اواخر 1271 ق بر اثر اغتشاش اوضاع داخلى سنندج به سليمانيه ى عراق مهاجرت كرد و با استقبال عمومى مردم روبرو گرديد. وى در آنجا به تدريس و تأليف و تحقيق مشغول بود. در سليمانيه درگذشت و در قبرستان گردسه يوان به خاك سپرده شد. از آثارش: «تقريب المرام»، در شرح «تهذيب الكلام» علامه تفتازانى؛ حاشيه بر «شرح عقايد عضديه»؛ شرح «رسالة الزوراء»؛ «كشف الغطاء»؛ حاشيه بر «تعليقات لارى»؛ «رسالة العلم».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (169/ 4)، ايضاح المكنون (314/ 1)، تاريخ مشاهير كرد (22 -21/ 2)، هدية العارفين (606 -605/ 1).

مهاجر، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: روان پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مهاجراني، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

وى در سال 1274 قمرى در قريه رايگان از توابع همدان متولد و پس از تكميل مقدمات در سال 1290 قمرى در همدان مشغول به تحصيل علوم دينى بوده پس از آن به عراق (اراك) مهاجرت نموده و از محضر آيت اللَّه حاج آقا محسن اراكى استفاده نمودند.

سپس به نجف اشرف حركت در بحث آيت اللَّه العظمى ميرزا حسن شيرازى «ميرزاى بزرگ» حاضر مى شدند و بعدا از اصحاب خاص آيت اللَّه آخوند خراسانى و آيت اللَّه سيد محمدكاظم طباطبايى يزدى محسوب مى شدند و در سنه 1321 قمرى از قريه دارالمؤمنين مهاجران جمعى به عتبات عاليات مشرف و با اصرار ايشان را به مهاجران وارد كردند و در آنجا به امورات دينى و اقامه حدود و جماعت مشغول بودند.

و در سال 1329 دار فانى را وداع گفت اما تأليفات آن بزرگوار:

1- حاشيه بر رسائل 2- حاشيه بر مكاسب مرحوم شيخ 3- صلوت مسافر 4- قضا و شهادت 5- رساله در عدالت 6- تمامى صلوت 7- رساله عمليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مهاجراني، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدباقر بن العالم الجليل آيت اللَّه آقا شيخ على زاهد مهاجرانى از علماء اعلام معاصر است در شهر همدان.

وى در سال 1325 قمرى در مهاجران متولد شده و از هفت سالگى مقدمات را در همان قريه در حضور علماء محل فراگرفته بعدا به همدان حركت كرده قريب پنج سال در همدان از حوزه اساتيد استفاده نموده و شنيدند كه حضرت آيت اللَّه حايرى طاب ثراه در قم تأسيس حوزه نموده اند در اواخر سال 1340 قمرى مشرف به بلده طيبه قم شد و در حضور اساتيد عظام جهت تكميل سطوح حاضر و از حضور آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم قمى استفاده

نمودند.

سپس در سال 1347 به بحث آيت اللَّه حايرى حاضر شدند و در سال 1349 قمرى در محضر آيت اللَّه العظمى حجت قدس سره حاضر شده فقها و اصولا استفاده نمود.

پس از آن در حوزه تدريس مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى شركت نمودند. معظم له هم اكنون در شهرستان همدان به بحث و تبليغ اشتغال دارند.

اجازات ايشان عبارتند از: اجازه اجتهاد از آيت اللَّه العظمى حجت، مرحوم آيت اللَّه حايرى، مرحوم آيت اللَّه صدر، مرحوم آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه حكيم طاب ثراهم مى باشند.

نوشتجات و تأليفات اين دانشمند به قرار ذيل است:

1- تقريرات دوره كامل اصول آيت اللَّه حجت 2- درس بيع 3- رساله در صلوت 4- رساله اى در صوم 5- صلوت جمعه 6- قاعده لاضرر و لباس مشكوك 7- درايه كه قريب به انتشار است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مهدوي اردبيلي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1376 -1288 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده و مترجم. در تبريز به دنيا آمد. پس از خاتمه ى دوره ى ابتدايى و متوسطه به تهران آمد و وارد رشته رياضى دارالمعلمين عالى شد. پس از اخذ ليسانس رياضى، در 1312 ش، جزء آخرين كاروان دانشجويان اعزامى، به فرانسه و در 1313 ش به سوئيس رفت و دوره دكترا را در آنجا گذراند. وى در دوران جنگ بين الملل دوم در فرانسه ماند و تدريس كرد. پس از جنگ به ايران بازگشت و پس از مدتى به درخواست دكتر هشترودى داوطلب كرسى رياضيات دانشكده كشاورزى دانشگاه تهران شد و تا 1349 ش تدريس كرد. وى از 1332 تا 1334 ش در آن دانشكده كفيل بود و تا 1342 ش سه مرتبه توسط شورا به رياست دانشكده انتخاب شد كه مرتبه ى سوم به طور اجبار

استعفا داد و تا 1349 ش در كرج ماند. در آن سال به دانشگاه اهواز منتقل شد و به سمت معاونت آموزشى آن دانشگاه رسيد. از آثار وى: «موارد استعمال احتمالات در انتگرالهاى چندگانه»، به زبان فرانسه؛ «احتمالات و آمار رياضى»، دو مجلد؛ «هيدرولژى»، چهار مجلد، ترجمه؛ «مكانيك استدلالى»؛ «معادلات ديفرانسيل و مشتقات جزئى»؛ «حل المسائل معادلات ديفرانسيل و مشتقات جزئى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3430/ 2 ،116/ 1)، كلك (س 8، ش 88 -85، ص 643 -641)، مؤلفين كتب چاپى (890/ 2).

مهدوي اصفهاني، نورالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1346 ق)، عالم و مجتهد. برادر حاج شيخ محمد تقى معروف به آقا نجفى است. در اصفهان متولد شد و رد همان جا تحصيلات مقدماتى نمود و سپس به نجف نزد علماى بزرگ رفت. پس از مراجعت به ايران در شمار علماى سياسى قرار گرفت. در مهاجرت 1346 ق علماى اصفهان به قم همراه آنان بود. در قم وفات يافت و جنازه اش به نجف منتقل شد. از آثارش: «خصال الشيعه»، ترجمه فارسى پاره اى از احاديث در بيان خصلتها و اوصاف شيعيان؛ «ديوان» اشعار به عربى و فارسى.[1]

يكى از وافدين به قم مرحوم مبرور آيت اللَّه حاج آقا نوراللَّه اصفهانى برادر مرحومين آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى معروف به آقا نجفى و مرحوم آيت اللَّه حاج آقا جمال اصفهانى فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدباقر بن حاج شيخ محمدتقى بن عبدالرحيم رازى اصفهانى است كه در سال 1346 با جمعى از علماى آن عصر اصفهان و چند هزار نفر از طبقات ديگر مردم براى اعتراض بر بعضى قوانين حكومت آن زمان وارد قم شده و چندين ماه اقامت نموده

و از غالب شهرستانها علماء و طبقات ديگر به ايشان ملحق كه تفصيل آن در آثار الحجه و كتب ديگر مسطور است تا اينكه خواست عزيمت به تهران كند با آن جمعيت و كار را يكسره نمايد كه اجلش رسيد و از دنيا رفت و آن نهضت و جنبش مبدل به سوگوارى و تشييع از آن عالم مجاهد گرديد و جنازه او را حمل به نجف كردند

صاحب تذكرةالقبور گويد حاج شيخ نوراللَّه مسجد شاهى: حاج شيخ مهدى معروف به حاج آقا نوراللَّه فرزند شيخ محمدباقر عالم سياسى و مجتهد عاليقدر در اصفهان متولد شده و در اصفهان و نجف نزد علماء تحصيل نموده پس از مراجعت به ايران در عداد علماء سياسى و متنفذ قرار گرفت در جنگ بين الملل اول در اثر سوء سياست و اغواى جمعى به نفع آلمانها اقداماتى نمود... و در مجلس موسسان اول و خلع سلطنت از خاندان قاجار از اعضاء مؤثر بوده و در 15 ربيع الاول سال 1346 قمرى به پاره اى از جهات با جمعى از علماء اصفهان به قم مهاجرت نمود و سرانجام پس از مدتى توقف در آنجا و نتيجه نگرفتن از مهاجرت و تفرقه علما در شب غره رجب سال مزبور در قم وفات يافته و جنازه به نجف اشرف منتقل گرديد. ماده تاريخش را انصارى اصفهانى چنين سروده است.

بدا فى وجهه نوراً وغابا

لذا ارخت (غاب مهبط النور) 1346 ق

آثار ايشان از اين قرار است 1- خصال الشيعه 2- ديوان اشعار عربى و فارسى 3- شرح حال برادرش مرحوم شيخ محمدحسين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (162 /7)، گنجينه ى دانشمندان (235 -234 /1).

مهدوي دامغاني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا

بن العلامه المحقق آيت اللَّه حاج شيخ محمدكاظم دامغانى از مدرسين مبرز و ممتاز و به افضل معاصر مشهد است.

وى در آخر صفرالخير 1352 قمرى در مشهد متولد شده و پس از خواندن دروس فارسى و فراغت آن در سال 1364 قمرى به تحصيل علوم عربى پرداخته و تا سال 1368 ق ادبيات عربى (سيوطى مغنى مطول شرح نظام مقامات حريرى) را خدمت استاد معروف آقاى اديب نيشابورى خوانده و منطق را از آقاى حاج شيخ محمد عيدگاهى فراگرفته و تا سال 1373 ق متون فقه و اصول را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ هاشم قزوينى و والد ماجد خود آموخته و از سال 1373 قمرى كه حضرت آيت اللَّه العظمى ميلانى به مشهد مقدس آمدند تا اواسط سال 1393 قمرى كه حضرت آيت اللَّه العظمى ميلانى به مشهد مقدس آمدند تا اواسط سال 1393 ق مدت بيست سال از بحث فقه و اصول آن جناب استفاده نموده و ضمنا به تدريس متون فقهى و اصول (لمعه و قوانين و رسائل و مكاسب و كفايه) در مسجد گوهرشاد و بعضى از مدارس بزرگ پرداخته. اكنون مدت 6 سال است كه به گفتن خارج فقه و اصول اشتغال دارد.

آثار علمى و اجتماعى آن جناب از اين قرار است.

1- تفسير سوره هل اتى 2- تفسير سوره احزاب 3- تقريرات اصول 4- تأسيس كتابخانه عمومى در مسجد الحجه كه بيش از چهار هزار جلد كتاب دارد و مورد مطالعه عموم مى باشد.

در مسجد مزبور هم به اقامه جماعت و خدمات ديگر دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مهدوي دامغاني، محمدكاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدكاظم بن العالم الجليل آخوند ملا على اكبر (مهدوى) دامغانى دامت بركاته از

علماء اعلام و محققين عظام و مدرسين والامقام استان خراسان و حوزه علميه مشهد مقدس معاصر مى باشد در جمادى الثانى 1316 قمرى در قريه شمس آباد يك فرسنگى دامغان متولد گرديده و قبل از بلوغ پدر و مادر خود را از دست داده و قهرا سرپرست برادر و خواهر خود گرديد و تا آن تاريخ مقدارى از علوم ادبى فارسى و عربى و كتب متداول آن زمان را خوانده بود و براى تكميل تحصيلات با تشويق بعضى از دوستان پدرش با پاى پياده و نيتى پاك به عزم عتبه بوسى و تحصيل به طرف مشهد مقدس حركت كرده و در بدو ورودش و تشرف به آستان قدس با مرحوم آخوند ملا بمانعلى محقق و واعظ معروف آن زمان خراسان (پدر مرحوم حاج شيخ عباسعلى محقق دوم) كه از بنى اعمام والدش بود برخورد كرده وى از قيافه او را شناخته و به منزل خود برده ولكن ايشان با كوچكى سن خود با صراحت لهجه مى گويد من به قصد زيارت شما نيامده ام و جاى طلبه مدرسه است.

از همان اول ورود سال 1331 قمرى در مدرسه دودر ساكن و با جديت فراوان به تكميل ادبيات نزد مرحوم آشيخ عبدالجواد اديب نيشابورى و فاضل بسطامى پرداخته و سپس قوانين را نزد مرحوم شهرستانى و سطوع عاليه را خدمت مرحوم آشيخ حسن برسى و شيخ محمد قوجانى و آشيخ محمد نهاوندى صاحب (تفسير) كه هر سه از شاگردان برجسته مرحوم آخوند خراسانى بودند آموخته و سپس مدت چهارده سال تمام در محضر درس آيت اللَّه حاج ميرزا محمد خراسانى فرزند برومند مرحوم آخوند رحمهمااللَّه و ضمنا مدت ده سال متمادى در محضر مرحوم

آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا مهدى اصفهانى و حدود سه سال در محضر مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى و مدت يكسال خدمت مرحوم آيت اللَّه آشيخ موسى (صاحب حاشيه مكاسب) به تكميل خارج فقه و اصول پرداخته تا از اساتيد خود و آيات عظام نجف مرحوم (آقازاده خراسانى و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آسيد ابوالحسن اصفهانى) قدس اللَّه اسرارهم نائل به تصديق و اجازات اجتهاد مطلق گرديد و از مرحوم آشيخ آقا بزرگ تهرانى صاحب (الذريعه) و علامه سمنانى صاحب (حكمت بوعلى) و مرحوم آيت اللَّه بروجردى مجاز به اجازه معموله روايتى گرديدند.

و ضمنا از سال 1336 قمرى حوزه هاى تدريس مفصلى از قوانين و شرايع و رياض و رسائل و مكاسب و كفايه تشكيل داده و از سال 1356 قمرى در منزل خود منزوى و آنچه اصرار شد به هيچ شغلى داخل نگرديده در تأسيس حوزه علميه جديد مشهد در سال 1320 شمسى سهم بسزائى دارد و تاكنون بيش از سه دوره خارج اصول را تدريس نموده و فعلا مشغول بحث خارج صوم مى باشد و در حال حاضر كه سال 1395 قمريست متجاوز از 58 سال است كه در اين حوزه مقدسه جلسه تدريس داشته و جمع كثيرى از طلاب و فضلاء از ابحاث مختلف ايشان كه از آنها (نگارنده) اين گنجينه است بهره مند گشته اند.

علامه دامغانى داراى سجاياى اخلاقى و محامد آداب و محاسن اخلاق و صراحت لهجه و معرض از مقامات و هر گونه تظاهرات و حتى فتوا دادن مى باشد.

در سال 81 قمرى مسجد جامع دامغان را كه خراب شده بود تعمير و شبستان بزرگى به مساحت هزار و دويست متر مربع ساخته و حتى تعيين امام نفرمودند:

معتمدين و امناء مسجد پنجسال متوالى اصرار كردند كه اسم ايشان را بالاى سر در مسجد منقوش نمايند ايشان نپذيرفته تا بالاخره به اين چند كلمه راضى شدند)اين عبد ذليل را خداى توفيق داد (رب اجعلنى مقيم الصلوه و من ذريتى ربنا و تقبل دعاء)

اين عالم ربانى گذشته از مراتب علمى بسيار با حال مخصوصا در مشاهد مشرفه مى باشد و اگر كسى حال او را در عرفات و يا حول البيت و يا اماكن مقدسه ديگر ديده باشد هرگز آن منظره ها را فراموش نمى كند.

در سال 1381 قمرى كه از سفر حج مراجعت كردند در ايام عاشورا به عراق آمده براى زيارت اعتاب مقدسه و شب عاشوراء مشرف به حرم مطهر حضرت حسين (ع) شده و بعد از اداء فريضه با پاى برهنه از خيابان حضرت على اكبر به طرف حرم مبارك حضرت ابى الفضل سلام اللَّه عليه حركت نمودند از دور مرحوم علامه مجاهد آقا شيخ عبدالحسين امينى صاحب الغدير را ديدند سر برهنه بدون عبا گل آلود با حال مخصوص هنگامى كه اين دو مرد بزرگوار به يكديگر رسيدند هر دو با صداى بلند مشغول گريه و دست در گردن هم انداخته و گريستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مهدوي راد، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي مهدوي راد

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

«محمد علي مهدوي راد (غلامي اسخارزوگاران)» به سال 1334 در روستايي به نام (ينگجه) از بخش سر ولايت نيشابور ديده به جهان گشود. مدرسه ابتدايي را در همان ديار گذراند پس از آنكه با مقدماتي از ادب عربي نيز در همان ديار آشنا شد. آنگاه به سال 1348 وارد

حوزه علميه مشهد شد و در مدرسه «آيت الله العظمي ميلاني» كه به شيوه اي نو و با برنامه اي منظم اداره مي شد؛ تحصيل علوم ديني را آغاز كرد.

وي در 7 سال اقامت در حوزه علميه مشهد، دروس: مقدمات، ادبيات عرب، و سطوح عالي حوزوي را در محضر استادان آن ديار بياموخت. از استادان آن روز مي توان: «حجت هاشمي خراساني، اميني نيشابوري، صالحي نيشابوري و روانشاد سيد علي اكبر بني هاشمي و محقق ذاكري اختري (عباس علي)» را برشمرد. وي در جنب درس هاي حوزوي سه سال به درس تفسير روانشاد «آيت الله حاج ميرزا جواد تهراني» و جلساتي بسيار نيز «حضرت آيت الله سيد عزالدين زنجاني» و روشنگر و مهم مقام معظم رهبري «آيت الله خامنه اي» كه پنجشنبه و جمعه تشكيل مي شد و نيز ديگر بحثهاي فكري و ايدوئولوژي وي حاضر شد و اين دروس اولين بذرهاي علاقه و كشش به معارف قرآني را در جان وي پاشيد.

مهدوي راد پس از 7 سال اقامت در مشهد به لحاظ تلاشهاي سياسي و تعقيب ساواك خراسان با صلاحديد خطيب بلند آوازه روزگار و مجاهد نستوه و شجاع «شهيد هاشمي نژاد»، مشهد را ترك نمود و به قم هجرت كرد و در قم بود كه براي ايمني از جستجوي ساواك، نام خانوادگي اش را از غلامي به مهدوي راد تغيير داد. در قم درسهاي حوزوي را پي گرفت. در قم: رسائل، مكاسب، كفايه و آنگاه دوره عالي اجتهادي فقه و اصول را از محضر استادان ارجمند آن حوزه ارجمند فرا گرفت. برخي از استادان وي در اين حوزه عبارتند از حضرات

آيات: «اعتمادي»، «موسوي»، «تبريزي (سيد ابوالفضل)»، «پاياني»، «فاضل لنكراني»، «ستوده»،« بهشتي»، «احمد فاضل هرندي»، «صانعي»، «حاج شيخ جواد تبريزي»، «وحيد خراساني» و «منتظري» كه بيشترين بهره را در فقه از محضر آيت الله منتظري برد كه به طور مستمر بيش از ده سال در درس وي شركت كرد و بيشتر اين بهره در اصول از درس آيت الله فاضل لنكراني كه تقريبا تمام اصول دوره اول خارج وي را شركت كرد. مهدوي راد فلسفه را در محضر حضرات آيات: «انصاري شيرازي»، «محمدي گيلاني» و «مصباح» فرا گرفت.

اولين اثر قلمي وي به سال 1355 با عنوان: «اسلام و شعر» در قالب مقاله اي بلند در مجله نسل نو نشر يافت. وي پس از انقلاب اسلامي ايران مدتي را در مسئوليتهاي اجرايي گذراند از جمله: مسئوليت عقيدتي و سياسي پايگاه نهم شكاري و آنگاه به حوزه بازگشت و به سال 62 و پس از مقدماتي با جمعي از دوستان و همراهان، مجله حوزه را بنياد نهاد و از شماره 16 تا 36 سردبيري آن را بر عهده داشت و مقالات بسياري در نقد و معرفي كتابهاي درسي حوزه، مسائل معرفتي دين و نقد و معرفي تفاسير شيعه و سني و تحليل گرايشهاي تفسيري در آن مجله نگاشت.

پس از آن با همكاري برخي از همراهانش مجله بينات را بنياد نهادند كه از آغازين شماره آن مدير مسئولي مجله را به عهده گرفت. اين مجله نخستين مجله قرآني است كه مهدوي راد تا شماره 12 مدير مسئول آن بوده است و پس از آن در جايگاه عضويت هيئت تحريريه آن ماند اما از مدير مسئولي آن كناره

گرفت. در راه اندازي مجله هاي ميقات و علوم حديث مورد مشورت بود كه در هيئت تحريريه هاي آنها نيز حضور مي يافت و مقالات بسياري در هر دو مجله ياد شده رقم زد.

وي به سال 1369 پيشنهاد مجله اي را در نقد كتابهاي حوزه دين به انگيزه بهسازي آثار مكتوب ديني به دفتر تبليغات اسلامي داد و خود سردبيري آن را به عهده گرفت كه اكنون 17 سال است نشر مي يابد و ادامه دارد و مهمترين مجله «نقد كتاب در حوزه دين» است كه در اين مجله نيز مقالات بسياري نگاشته است.

مهدوي راد به سال 1369 وارد دانشگاه شد و از همان آغاز، تدريس مقاطع تحصيلات تكميلي را در علوم قرآن و حديث به عهده گرفت، اكنون بيش از 15 سال حضور در دانشگاه تربيت مدرس حضور دارد و چهار سال مديريت گروه علوم قرآن و حديث را به عهده داشت.

مهدوي شاهرودي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1321 ق. شاهرود.

درگذشت: 1358.

آيت الله عبدالله مهدوى شاهرودى پس از دوران تحصيلات مقدماتى خود در شاهرود عازم مشهد گرديد و در محضر اساتيد به سطوح اشتغال ورزيد. در سال 1340 ق. به شاهرود مراجعت و در مدت يك سال توقف در شاهرود از محضر پدرش استفاده كرده و پس از آن به قم رفت و از محضر آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهانى و نايينى استفاده نمود. مدت دو سال نيز از محضر آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى بهره مند شد و سپس به نجف رفت و از درس آيت الله ضياءالدين عراقى و آيت الله محقق نايينى بهره مند گرديد. در سال 1350 بعد از فوت پدرش به شاهرود رفت و به تدريس فقه

و اصول و انجام وظايف پرداخت. در سال 1337 ق. به علت كسالت و خستگى به تهران آمد و در مسجد مشيرالسلطنه در خيابان مولوى به اقامه ى جماعت و خدمات دينى اشتغال ورزيد. آثار ايشان در مقدمه ى كتاب راهنماى دين پدر گراميشان آمده است.

حاج شيخ عبداللَّه بن آيت اللَّه والعلامه الكبير حاج شيخ احمد بن العلامه حاج شيخ محمدعلى بن العلامه الكبرى حاج شيخ محمد كاظم (شهيد خراسانى) شاهرودى از علماء مهذب و بارع معاصر تهرانست. وى در سال 1321 قمرى در شاهرود تولد يافته و پس از دوران تحصيلات مقدماتى خود در شاهرود عازم مشهد گرديده و در محضر اساتيد فن و مدرسين به سطوح اشتغال ورزيدند و در سال 1340 ق بشاهرود مراجعت و در مدت يكسال توقف خود در شاهرود از بحث والد عاليمقامش استفاده كرده و پس از آن به ارض طيبه قم مشرف و از محضر آيات بزرگ نجف اشرف بالاخص آيتين اصفهانى و نائينى (كه در آن موقع تبعيد به قم بودند) استفاده نموده و مدت دو سال هم از محضر آيت اللَّه العظمى حايرى يزدى بهره مند شده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و از دراسات و ابحاث مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه محقق نائينى بهره مند گرديده و در سال 1350 قمرى بعد از ارتحال والدش بشاهرود مراجعت نموده و بتدريس فقه و اصول و انجام وظائف روحانيت اشتغال ورزيده و كم كم مرجعيت مهم روحانى و سياسى و اجتماعى پيدا نموده تا در سال 1377 قمرى كه بواسطه ضعف و كسالت و خستگى هجرت به تهران نموده و اكنون در مسجد (مشير السلطنه) خيابان مولوى

به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آيت اللَّه مهدى شاهرودى از دانشمندان با صفا و معنويت و داراى محاسن اخلاق و خليق و مهربان و در خانه بازو با ارباب حوائج با خوشروئى برخورد نموده و حتى الامكان رفع حوائج آنان را مينمايد و اين نويسنده در محرم 1374 قمرى كه سفرى بشاهرودى نمودم از نزديك به سجاياى اخلاقى و وارستگى ايشان آشنا شده ام.

خدمات و آثار ارزنده ايشان بسيار است هر كس طالب باشد به مقدمه كتاب راهنماى دين مرحوم والدش مراجعه نمايد.

فرزندان ارجمندى دارد كه از آنهاست فاضل دانشمند و اديب خردمند جناب آقاى دكتر محمد شريف مهدوى كه در تهران به تدريس علوم جديد و قديم و خدمات دينى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مهدوي شهرضايي، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج ملا محمد مهدي. عالم فاضل فقيه مجتهد، در حدود سال 1302 متولد، و در شب 4 شنبه 14 ربيع الثاني سال 1388 وفات يافته، در امام زاده شاهرضا مدفون گرديد.

در اصفهان به درس: آخوند كاشي، و جهانگير خان قشقائي، آقا سيد ابوالقاسم دهكردي، و حاج مير محمد صادق خاتون آبادي، و در نجف از محضر: آقا شيخ مرتضي طالقاني، و آقا سيد حسين بادكوبه اي، و آقا سيد ابوالحسن اصفهاني استفاده نموده، به موطن خويش مراجعت كرده، و مقبوليت تامه يافته، در علم و عمل بي نظير، و تا آخر عمر در انجام وظايف شرعيه از نشر و تبليغ احكام، و تدريس و اقامه جماعت و اغاثه ملهوفين و كمك به ضعفا دقيقه اي اهمال نفرموده.

از تأليفاتش: 1- رساله اي در اخلاق 2- رسائل متعددي در فقه و اصول و تفسير

مي باشد كه هيچ يك به طبع نرسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مهدوي فرد، ميرزا عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا عباس مهدوي فرد

محل تولد : كوهدشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 وارد حوزه علميه «كوهدشت» شدم. در سال 1366 براي ادامه تحصيل به حوزه علميه «خوانسار» رفتم و در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم. بعد از اتمام سطح، در سال 1373 در درس خارج شركت نمودم و حدود ده سال در دروس فقه حضرات آيات عظام: «فاضل لنكرانى»، «ميرزا جواد تبريزي (ره)» و «مكارم شيرازي» شركت و يك دوره خارج اصول را نزد «حضرت آيت الله جعفر سبحاني» گذراندم.

مدت چهار سال 80 _ 75 دوره تخصصي كلام اسلامي در موسسه تبليغات تحقيقاتي امام صادق (ع) را گذرانده و در سال 1380 با معدل كل 14/19 فارغ التحصيل دوره هفتم اين موسسه شدم. در تابستان 85 موفق به دفاع از رساله علمي سطح چهار با موضوع «بهائيت» و با نمره 5/17 شدم. حدود هشت سال است كه با مركز پژوهشهاي حوزه به صورت متناوب در زمينه پاسخگويي به سوالات كلامي همكاري داشته و دو طرح را نيز براي اين مركز به پايان رسانده و در دست چاپ مي باشند. كتابي با عنوان: «فلسفه انتظار» با همكاري دوستان و كتابي با عنوان: «بهائيت».

مدت چهار سال است كه در دانشگاه هاي ملاير، در مجتمع آموزش عالي ملاير وابسته به «دانشگاه بوعلي سيناي همدان»، «دانشگاه آزاد اسلامي اراك» و «دانشگاه اراك» به تدريس دروس (انديشه اسلامى، تاريخ اسلام، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن) اشتغال دارم.

مهدوي قزويني، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود شريعت مهدوى فرزند عالم ربانى و سالك سبحانى مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج شيخ فضلعلى قزوينى قدس اللَّه سره.

وى در

حدود 1335 قمرى هجرى در قزوين متولد شده و مقدمات را در مدرسه التفاتيه قزوين خوانده و سپس عزيمت به مشهد نموده و ادبيات را در خدمت مرحوم اديب نيشابورى استفاده نموده و بعد به قم آمده و سطوح را در قم تكميل نموده و در فتنه كشف حجاب به توفيقات الهى در معيت والد ماجدش هجرت به نجف اشرف نموده و از محضر و دراسات مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى بهره مند و موفق به دريافت اجازه اجتهاد از آن دو بزرگوار شده است.

دوره كامل اصول و معظم فقه استدلالى را از محضر حضرت آيت اللَّه العظمى حاج سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده كرده و مورد عنايت مخصوص معظم له قرار گرفته و پس از چهارده سال اقامت در آستان باب مدينه علم حضرت على عليه الصلوه والسلام در خدمت والد ماجدش براى تشرف به زيارت ارض اقدس به ايران آمده و پس از رحلت والدشان در قم باز به نجف اشرف مشرف ولى كمتر از دو سال اقامت و به واسطه جهاتى مراجعت به قزوين نموده و به انجام وظائف دينى از اقامه جماعت و تدريس و ترويج دين و تبليغ اسلام و نشر معارف اسلامى پرداخته و بحمداللَّه تاكنون اشتغال دارند ادام اللَّه عزه و توفيقه.

شرح احوال والد ماجدش را در جلد دوم معجم القبور و وفيات الاعلام مذكور مى باشد. در چند صفحه قبل در بخش ق يادآور شدم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مهدوي قمشه اي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمدرضا مهدوى فرزند مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدمهدى كه از فقهاء و حكماء نامدار بوده و در سال 1320 قمرى در شهرضا (قمشه سابق)

متولد و تحصيلات مقدماتى و فقه و اصول و فلسفه را در آغاز نزد پدر خود فراگرفته و پس از آن به اصفهان مسافرت نموده براى ادامه و تكميل معلومات در مدرسه صدر اصفهان از محضر مرحوم آخوند ملا محمد كاشى و ميرزا جهانگيرخان قشقائى كه هر دو از فحول علماء و مدرسين نامدار حوزه علميه اصفهان بوده اند استفاده نموده و پس از آن به نجف اشرف مهاجرت و از محضر مرحوم حاج شيخ مرتضى طالقانى و آقا سيد حسين بادكوبه اى و حاج ميرزا محمدصادق مدرس و آقا سيد ابوالقاسم دهكردى بهره مند شده و به قصد ديدار والدين خود به شهرضا برگشته سپس مراجعت به نجف اشرف نموده فقه و اصول را نزد مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين غروى (معروف به كمپانى) به كمال رسانيده و در فقه و اصول و فلسفه و حكمت تبحر كامل يافته و براى خدمات دينى و روحى به زادگاه خود (قمشه) مراجعت و به راهنمائى و ارشاد و امامت و درس و بحث پرداخته و با آيات عظام بروجردى و شاهرودى و ميلانى ارتباط و روابط نزديك داشته است.

داراى اجازات جامعى از مراجع بزرگ معاصر خود چون مرحوم آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين فشاركى و غيره بوده و براى مردم شهرضا و حومه آن مخصوص طلاب علوم دينيه ملجاء و پناهگاهى بوده تا در تيرماه 1347 شمسى به رحمت ايزدى پيوسته و در رواق آستانه شاهرضا به خاك رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

مهدوي كني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا مهدوى كنى از علماء معاصر جمهورى اسلامى مى باشند.

در سال 1310 در قصبه كن كه اكنون منطقه غربى تهران را در جنب شهر زيبا تشكيل مى دهد به دنيا آمده و پس از خواندن دروس ابتدائى عزيمت به قم نموده است.

مقدمات و سطوح وسطى و نهائى را در خدمت مدرسين حوزه به پايان رسانيده آنگاه به درس خارج فقه آيت اللَّه العظمى بروجردى و فقه و اصول امام راحل آيت اللَّه العظمى خمينى و نيز تفسير مرحوم علامه طباطبائى شركت و استفاده نموده و پس از فوت آيت اللَّه العظمى بروجردى و تبعيد امام به تهران آمده و در مسجد جليلى به اقامه جماعت و تبليغ پرداخته و مظالم و بدع رژيم طاغوتى را بازگو نموده و از طرف ساواك و رژيم ستمشاهى بازداشت و راهى زندان گرديده و چند سالى را در زندانهاى طاغوتى گذراند و پس از بازگشت امام و آزادى و انقلاب و تشكيل حكومت جمهورى اسلامى از طرف امام سرپرستى و مديريت مدرسه علميه مروى را متعهد شده و نيز مدرسه امام جعفر صادق عليه السلام را با بعضى از همگنان اداره و مدتى نيز مسئوليت وزارت كشور را داشته و در حال حاضر نيز در مدرسه مروى اشتغال به تدريس و تربيت طلاب و محصلين علوم دينيه را دارند.

پدر همسر ايشان مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ زين العابدين سرخه اى كه در جلد چهار گنجينه دانشمندان و اختران فروزان رى و طهران چاپ شده مى باشند.

برادر بزرگوار ايشان آقاى حاج شيخ مهدى حاج باقرى از ائمه جماعت و علماء معاصر قصبه كن مى باشند.

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته:-، دانشكده:-، دانشگاه: امام صادق (ع)

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيل در حوزه علميه قم در علوم دينى به مدت 13

سال و 2 سال در تهران، شاگرد اساتيدى چون آيت اللَّه بروجردى، آيت اللَّه العظمى امام خمينى قدس سره، آيت اللَّه العظمى علامه طباطبائى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه امام صادق.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

علوم دينى، اصول فقه، تفسير قرآن كريم، فلسفه، كلام و استاد راهنماى يك پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

تفسير، فقه، عقائد، اصول، اقتصاد اسلامى و اخلاق.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى:-، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مهدوي گلپايگاني، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد مهدى الموسوى المهدوى الگلپايگانى از اجله علماى وقت و زمان و جامع المعقول و المنقول بوده تحصيلاتش در اصفهان و پس از مراجعت مدتها مجلس درس داشته و فضلاء به درس او حاضر مى شدند معظم له عالمى فحل و با شهامت و خوش محاوره بود قصص و حكاياتى از ايشان و رد زبان خاص و عام است در سال 1322 شمسى از دار دنيا رفت و در حجره جنب درب ورودى مسجد امام به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مهدوي لاهيجاني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: نيمه شعبان 1313، نجف اشرف.

درگذشت: 29 مرداد 1371.

آيت الله مهدى مهدوى لاريجانى، پس از خواندن دروس مقدمات و سطوح، در محضر بزرگان حوزه ى نجف، چون حضرات آيات عظام ميرزاى نايينى، آقا ضياء عراقى سيد ابوالحسن اصفهانى، شيخ محمدجواد بلاغى، شيخ شعبان گيلانى، شيخ عبدالحسين رشتى و ديگران فقه، اصول، كلام، حكمت، و هيئت و رياضيات را بياموخت. آنگاه پس از اخذ اجازات متعدد از بزرگان نامبرده، براى ترويج دين و بسط دانش به لاهيجان بازگشت و به تربيت فضلاء، اقامه ى جماعت، رهبرى فكرى مردم بناى مساجد و مدارس همت گماشت. يكى از خدمات ايشان تأسيس حوزه ى علميه ى لاهيجان و بازسازى مدرسه دينى جامع لاهيجان بود.

آيت الله مهدوى به هنگام دستگيرى، و زندانى شدن حضرت امام (ره) در سال 1342، در اعتراض به رژيم و حمايت از مرجعيت امام خمينى با همراهى آيت الله حاج سيد بحرالعلوم به تهران مهاجرت نمود. ايشان با شروع حركت توفنده ى مردم در جهت محو رژيم ستمشاهى از هر گونه پشتيبانى و هميارى ملت دريغ نورزيد و حتى با كهولت سن در تظاهرات شركت مى كرد.

از اجازات ايشان علاوه

بر اجازات اساتيدش، مى توان از اجازات حضرت آيات عظام بروجردى، حكيم، شاهرودى، ميرزا احمد آشتيانى، سيد جمال الدين گلپايگانى، ميرزا آقا اصطهباناتى و سيد عبدالهادى شيرازى نام برد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

مهدوي نيا، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي مهدوي نيا

محل تولد : زرين شهر اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

بعد از گذراندن دوره ابتدائي و دبيرستان در «زرين شهر اصفهان» وارد حوزه علميه زرين شهر شدم و تا سال 1350 بخشي از مقدمات را گذراندم. سپس براي ادامه تحصيل وارد حوزه علميه قم شدم و تا سال 1357 دروس سطح را گذراندم. سپس به خارج فقه و اصول مشغول شدم و به مدت 15 سال دروس خارج فقه و اصول را نزد اساتيد مختلفي مانند: «آقاي فاضل لنكراني»، «مرحوم آقاي شيخ جواد تبريزي»، «آقاي وحيد خراساني» و ... فرا گرفتم.

همزمان با تحصيل در حوزه، در موسسه امام خميني (ره) از سال 1360 تا 1378 دوره عمومي و تخصصي را گذرانده و در رشته «علوم قرآني» فارغ التحصيل شدم. ضمنا در اين مدت به تحقيق و پژوهش در موضوعات گوناگون «تفسيري و علوم قرآني» پرداختم و مقالات گوناگوني در زمينه «مصونيت قرآن از تحريف»، «مصاحف منسوب به اصحاب»، «روش تفسير اهل بيت ع»، «معيارهاي تمدن» و «وجوه اعجاز قرآن» به صورت فردي يا گروهي نوشتم. تدريس در حوزه هاي علميه، ارگانها و نهادهاي انقلاب اسلامي و دانشگاه، همچنين مديريت حوزه علميه جزء برنامه هايي از اين سنوات بوده است. از سال 1354 تاكنون در مناسبت هاي گوناگون در شهرهاي مختلف و روستاها به تبليغ دين اسلام نيز اشتغال داشتم.

مهدوي هرستاني، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفى مهدوى هرستانى فرزند مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقا سيد مهدى معروف به بحرالعطاء فرزند مرحوم حجةالاسلام والمسلمين آقا سيد محمد موسوى هرستانى از آيات عظام و علماء بنام و دانشمندان كرام

معاصر اصفهان بوده كه در سال 1329 قمرى در يك خانواده اصيل و روحانى در قريه هرستان ماربين اصفهان به دنيا آمده است.

والد آن مرحوم آقا سيد مهدى ملقب به بحرالعطاء از اعاظم علماى آن منطقه بوده كه با سى و سه واسطه به حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام مى رسد. مرحوم حاج آقا مصطفى مهدوى تحصيلات مقدماتى و سطوح خود را در اصفهان در مدرسه جده بزرگ اصفهان نزد اساتيد بزرگ نظير مرحوم آقا شيخ محمدعلى دزفولى و مرحوم آقا شيخ محمدحسن نجف آبادى و مرحوم آقا سيد مهدى درچه اى و حاج آقا رحيم ارباب و آقا سيد محمد نجف آبادى فراگرفته است.

يك دوره فقه و اصول و فلسفه را خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على نجف آبادى و مرحوم حاج شيخ محمدرضا ابوالمجد (مسجد شاهى) فراگرفته سپس عزيمت به قم نموده و مدتى در درس حضرات آيات عظام حايرى يزدى (مؤسس حوزه علميه قم) و مرحوم آيت اللَّه صدر و حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه حجت قدس اللَّه اسرارهم شركت نموده و در سال 1362 قمرى هجرى عزيمت به حج نموده و در مراجعت از حج به اعتاب عاليات مدت هشت سال در نجف اشرف اقامت نموده و مدت سه سال از محضر مرحوم آيت اللَّه اصفهانى استفاده و در جلسات استفتاآت آن مرحوم شركت داشته و به مسائل مورد سئوال جواب مى دادند و همينطور از محضر آيات عظام ديگر آنجا چون مرحوم حاج شيخ موسى خوانسارى و مرحوم حاج شيخ محمدعلى كاظمينى و حاج شيخ محمدكاظم شيرازى و حاج سيد جمال گلپايگانى و حاج ميرزا عبدالهادى شيرازى و حاج سيد محمود شاهرودى و آيت اللَّه اصطهباناتى كسب فيض و علم نموده

و به علت مبتلا شدن به كسالت شديد «آسم» به امر آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى در سال 1370 قمرى به اصفهان مراجعت و مدت چهل سال در مدرسه جده بزرگ اصفهان و مدرسه ملا عبداللَّه به تدريس اشتغال داشتند و عده زيادى از فضلاء و طلاب حوزه علميه اصفهان از محضر ايشان استفاده علمى مى نمودند.

آن مرحوم مورد توجه و عنايت خاص حضرات آيات عظام و مراجع معاصر خود و حاضر حوزه نجف و قم چون مرحوم آيت اللَّه ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد محمود شيرازى و رهبر كبير انقلاب آيت اللَّه خمينى و گلپايگانى و مرعشى نجفى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد احمد خوانسارى و آيت اللَّه العظمى خوئى بودند.

مزاياى اخلاقى آن مرحوم

آن مرحوم نسبت به علماء بزرگ گذشته و حاضر بسيار تجليل و تكريم نموده و آنان را به خوبى و عظمت ياد كرده و در حفظ آثار آنان كوشا بوده و نسبت به آنها تواضع مى كردند و همواره به طلاب و محصلين ابراز علاقه كرده و آنها را تشويق به تحصيل مى فرمودند.

بسيار كريم و بخشنده و سخاوتمند بودند و به فقراء و مستمندان و خانواده هاى بى سرپرست كمكهاى فراوانى كرده و به موسسات خيريه خدمات و مساعدتهاى بسيارى انجام داده مانند موسسه مهديه و موسسه عسكريه و بيمارستان معلولين صادقيه و موسسه نابينايان و انجمن مددكارى امام زمان ارواحنا فداه و ايتام و كمك به ساختن مدارس قديم و جديد هو تعمير و تكميل آنها را مخفيانه و دور از تظاهر و سر و صدا انجام مى دادند.

مزاياى علمى آن مرحوم

آن بزرگوار تبحر و تسلط و مهارت عجيبى در مسائل و مباحث فقهى داشتند و بسيار

حاضر الذهن و حاضر جواب بودند. و تمام فتاواى مراجع گذشته و فعلى در نزدشان حاضر و نه تنها عوام از محضرشان استفاده مى كردند بلكه علماء و دانشمندان بزرگ هم براى حل مشكل مردم را به ايشان رجوع مى دادند و تسلط ايشان نه تنها در فقه و اصول بوده بلكه در فلسفه و عرفان و علم رجال نيز صاحب نظر بودند بخصوص در اطلاع به احوالات علماء كم نظير بودند به طورى كه بعضى از بزرگان و علماء از ايشان مصرانه خواسته بودند كه كتابى در احوالات علماء و دانشمندان تأليف نمايند.

و همانگونه كه متذكر شدم نسبت به تحصيل طلاب تشويق بسيار نموده و از خريد كتب درسى و اهداء به آنها و بذل و بخشش به آنان دريغ نمى كردند و قسمت عمده اى از شهريه طلاب اصفهان را به عهده داشتند.

اجازات آن مرحوم

مرحوم آيت اللَّه مهدوى از بسيارى از آيات عظام چون مرحوم آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه حاج سيد على بهبهانى اجازه اجتهاد داشتند. و از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ آقا بزرگ طهرانى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا ابوالمجد مسجد شاهى اجازه روايتى داشتند.

رحلت آن مرحوم

آن بزرگوار به دنبال يك بيمارى طولانى صبح روز يكشنبه بيست و سوم ماه شوال 1409 هجرى قمرى رحلت نموده و بازار اصفهان و حوزه علميه تعطيل و جنازه ايشان در روز دوشنبه با حضور كليه طبقات و علماء و فضلاء و طلاب و بازاريان و ساير اقشار مردم اصفهان و خمينى شهر و هرستان و ديگر نقاط به طرز باشكوهى تشييع شده سپس بنا بر وصيتش حمل به قم شده و با تشييع

بزرگى از طرف حوزه علميه قم و طبقات ديگر در مقبره (36) صحن مطهر حضرت فاطمه معصومه عليهاسلام مدفون گرديد.

آن مرحوم داراى فرزندان برومندى هستند كه دو نفر آنها از فضلاء حوزه علميه قم مى باشند.

1- آقا سيد محسن مهدوى

2- آقا سيد محمدعلى مهدوى از افاضل محصلين اصفهانى حوزه علميه قم مى باشند كه به زيور علم و عمل آراسته هستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

مهدوي هرستاني ، هدايت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند سيد محمد موسوى. فاضل صالح، از علماى سده ى اصفهان. در اصفهان تحصيل نموده، در روز 5 شنبه 8 ربيع الاول سال 1380 به سن متجاوز از شصت سال وفات يافته، در تكيه ى سيد العراقين مدفون گرديد.

دانشمند محترم و اديب كامل، آقا ميرزا محمد راجى شاعر معاصر، در مرثيه و ماده تاريخ وفات او قطعه اى سرود بدين مطلع:

چون در جهان هستى قانون مرگ دم زد

نقاش، نقش حكمت در دفتر حكم زد

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مهدوي، اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

او فرزند حسين امين الضرب مهدوى بود. امين الضرب از بازرگانان متنفذ و از مروجين اصول مشروطيت بود. پدر امين الضرب موسوم به حاج محمد حسن و ملقب به امين دارالضرب در دو سوم از عصر ناصرالدين شاه تاجرى معتبر و خيّرى به نام و يكى از رجال مهم مردم شناس در شمار بود. او مدتها مسؤول امور ضرابخانه و از ياران نزديك اتابك امين السلطان بود.

دكتر اصغر مهدوى پس از گذراندن دوران تحصيل در خانه و در دبستان وارد به دبيرستان دارالفنون شد و پس از آن تحصيلات خود رادر دانشسراى عالى آغاز كرد. تا اينكه براى ادامه تحصيلات دانشگاهى به فرانسه رفت و در رشته اقتصاد درجه دكترى گرفت. موضوع رساله دكتريش ديوان محاسبات ايران بود. ايامى كه در فرانسه درس مى خواند مصادف با دوران جنگ جهانى دوم بود. ناچار چندى بعداز آن در فرانسه ماند تا راهها باز شد و توانست به ايران باز گردد (حدود سال 1327). جمعاً در روزگار جنگ سختى بسيار ديده بود.

پس از مدّتى اقامت در وطن ناگزير از سفر ديگرى به فرانسه شد كه منجر به سالى ماندن در آن

كشور شد. در بازگشت چون دانشكده حقوق و علوم سياسى و اقتصاد در جستجوى دانشياران جديد برآمد او يكى از برگزيدگان براى براى رشته اقتصاد بود. پس به عضويت در هيأت علمى آنجا در آمد و چون شعبه اقتصاد به دانشكده اقتصاد تبديل وضع پيدا كرد اصغر مهدوى در دانشكده جديد سمت استادى يافت و چندى گروه اقتصاد سياسى آنجا را تصدى مى كرد. البته به مؤسسه تحقيقات اقتصادى - كه وابسته به آن دانشكده بود - هم پيوستگى علمى داشت. مهدوى هيچ گاه در پى دست يافتن به مقام و منصب سياسى و دولتى نبود. او به مناسبت آنكه شخصيت متين وموقرى داشت خود به خود ترتيب و آدابى را پيش گرفته بود كه اصحاب منصب و قدرت نمى توانستند تصدى مقامى را به او پيشنهادكنند. در دانشكده اقتصاد هم قبول تصدى گروه اقتصاد سياسى، براى آن نبود كه از «حق رياست» بهره ور شود. او در طول مدت خدمت حقوق دانشگاهى خود را از زمان عضويت در دانشگاه به پيروى از برادر نامدارش (دكتر يحيى مهدوى) صرف چاپ مجموعه كتابهايى كرد از قبيل ترجمه قديم فارسى از النهايه شيخ طوسى (شماره سوم در سه مجلد) به كوشش محمدتقى دانش پژوه و رجال برقى به كوشش جلال الدين محدث و تحقيق عباس اقبال در سرگذشت ميرزا تقى خان اميركبير و «مجموعه اسناد و مدارك چاپ نشده درباره سيدجمال مشهور به افغانى» (شماره 2) كه او و من با هم گردآورى كرديم.

به هر اندازه كه از ورود در كارهاى ادارى و رسمى دورى مى جست در مواردى كه مربوط به قلمرو نشر كتابهاى جدّى و خريد نسخه هاى خطى بود و او مى توانست همكارى داشته باشد ازقبول خدمت خوددارى نداشت.

سالهاى دراز عضو شوراى كتابخانه مجلس بود و جز آن در گروه تشخيص و تقويم نسخه هاى خطى آن كتابخانه شركت مؤثر داشت. همزمان، كتابخانه هاى مجلس سنا و مركزى دانشگاه تهران در همين زمينه از اطلاعات بسيط و دانش تخصصى او بهره ياب مى بودند.

كتابخانه هاى ملى و ملك هم در موارد خاص نظر او را خواستار مى شدند. او بهاى نسخه را باعنايت و نگرش علمى و رعايت جوانب ديگر مشخص مى كرد. گاهى كه صورت مجلس براى امضا حاضر شده بود مى گفت حق اين است كه فلان قدر بر مبلغى كه نوشته شده است افزوده شود. مبادا صاحب كتاب آن را نفروشد و كتاب از دست برود. يا اينكه ناراضى باشد و به اضطرارمجبور بشود كه به تقويم ما تن بدهد. ضمناً بايد بگويم كه هيچ گاه از بابت ساعاتى كه مصروف اين خدمت مى كرد دينارى نپذيرفت، يعنى به رايگانى خدمتگزار بود.

در رشته شناخت نسخه هاى خطى از تيزبينان و نادره شناسان بود. خودش از دوره بازگشت به ايران به خريدارى نسخه هاى خطى علاقه مندى پيدا كرده بود. چون درين زمينه ذوقى پخته داشت بسيار كارآمد در كهنه جويى عاشقانه در پى يافتن خطوط خوشنويسان بود و به تدريج برزير و بم نسخه شناسى و ضوابط و قواعد خاص و پيچيده آن وقوف پيدا كرد و در همنشينى بانسخه شناسانى چون جعفر سلطان القرايى و دكتر مهدى بيانى توانست در آن رشته به خبرويّت مسلّم برسد. نسخه را كه باز مى كرد به يك نگاه حكمى كارشناسانه درباره آن مى كرد. اغلب درست و قاطع بود. در تقويم كردن نسخه ها مآل انديش و دلسوز بود. قدر نسخه خطى رامى شناخت و هميشه نيّتش بر آن بود كه نسخه خريدارى شود تا در كتابخانه هاى كشور بماند.ضمناً مى گفت

فروشنده نسخه خطى حتماً بايد به حق خودش برسد زيرا خودش يا اسلافش آن را نگاه دارى كرده اند و مى گفت شك نداشته باشيد اگر امروز فروشنده شده است اغلب به مناسبت آن است كه نيازمند شده است.

فهرست نسخه هاى خطى از مجموعه گرانبهاى او تا سال 1340 به كوشش دوست فقيدمان محمدتقى دانش پژوه تهيه و در نشريه نسخه هاى خطى (دفتر دوم - 1341) چاپ شد. پس ازآن مهدوى باز نسخه هايى چند خريدارى كرد و تعداد آنها از هزار در گذشت. درين چند سال اخيربا همكارى فاضل گرامى اشك شيرين به فهرست نويسى تازه اى از مجموعه خود پرداخته بود كه به تدريج آماده چاپ مى شد.

براى نشان دادن ميزان علاقه مندى او به نسخه خطى مى توانم ياد كنم از روزهاى بسيارى راكه شخصاً صرف وصّالى اوراق پريشيده قرآن كهنه اوراق شده اى كرد. مى گفت اگر به دست وصال بدهم با اين دقت و دلسوزى نمى تواند نسخه را چنانكه شايسته است آماده تجليد كند.چون آماده شد آن را به دوستمان مهندس محمدحسين اسلام پناه مقيم كرمان سپرد تا جلدى مناسب براى آن فراهم سازد.

بُخل وضنّتى نداشت كه از نسخه هاى پر ارزش او عكس بردارى بشود. به همين ملاحظه اجازه داده بود تا عكاس كتابخانه مركزى دانشگاه تهران از نسخه هايى كه كتابخانه علاقه مند به آنها مى بود عكس تهيه كند. اخيراً هم ديديم كه دو مجموعه كهنه از كتابخانه او به نامهاى «جنگ مهدوى» (مورخ 753) و ديگرى به نام «مجموعه فلسفى مراغه» (مورخ 596) توسط مركز نشردانشگاهى به همّت دكتر نصرالله پورجوادى و فهرست نگارى مهدى قمى نژاد به چاپ عكسى رسيد و فايدت مندرجات آنها عام شد. اين دو مجموعه در برگيرنده رساله هاى فلسفى و حكمى و عرفانى و از شمار نوادر

مخطوطات است. اگر مهدوى به مانند اكثر مجموعه داران طمعكار يابخيل كردار، جسم نسخه را از آن خود مى دانست هرگز رضايت نمى داد كه چاپ نسخه برگردان ازآنها به دسترس دانشى مردان برسد، به تصور موهوم آنكه ممكن است از بهاى پولى آن كاسته شود.

او خود را نگاهبان نسخه مى دانست ولى بمانند كتابدارى رفتار مى كرد كه مسؤوليتش به اصطلاح امروز اطلاع رسانى و دست ياب كردن مراجع و منابع پژوهشى است. او عاشقانه ولى بااين خصيصه به نسخه نگاه مى كرد. البته به حق در حفاظت و ماندگارى آنها پاى بندى داشت.

مهدوى از دوستان نزديك مجتبى مينوى بود و مينوى او را يكى از چهار عضو هيئت امناى كتابخانه اهدايى خود بر بنياد شاهنامه فردوسى قرار داده بود.

درين سى سال كه از درگذشت مينوى گذشته است هماره با شور و شوق در جلسات هيأت امنا شركت مى كرد و چون كليد صندوق نسخه هاى خطى و اسناد و مدارك نوشته اى و عكسى آن كتابخانه به تقاضاى ديگر اعضا به مهدوى سپرده شده بود ايشان، به دلخواهى و بى كراهتى

اين زحمت را پذيرفته بود كه هر بار براى آنها كه مى خواستند نسخه خطى ببينند از خانه دورافتاده خود به دلپذيرى به كتابخانه مى رفت و نسخه را براى ديدن مراجعه كننده در اختيار كتابدارمى گذارد. ايشان آقاى دكتر مصطفى محقق داماد را به جاى خود برگزيده است.

ايشان در شوراى توليت موقوفات دكتر محمود اشار هم عضويت داشت و قضيه چنين بودكه چون استاد دانشمند آقاى دكتر منوچهر مرتضوى (جانشين منصوص از جانب دكتر يحيى مهدوى) خود را از اجراى وظيفه توليت معاف داشتند شورا دكتر اصغر مهدوى را برگزيد تاهمسانى مرتبت كه مورد نظر واقف بود رعايت شده

و از نكته بينى و دقت نظر و امانت دارى دكتراصغر برخوردار باشد. بايد دانست كه ايشان دكتر محمدرضا شفيعى كدكنى را به جانشينى منصوص خود انتخاب كرد. امانتدارى و كردار دلسوزانه اى كه ايشان در كارها بر خود واجب مى دانست موجب شد كه حسينعلى سودآور بنيادگذار مؤسسه فرهنگى غيرانتفاعى «دانش گستر»هم دكتر اصغر مهدوى را يكى از اعضاى شوراى امور خود قرار داده بود.

براى آنكه از علاقه ورزى مهدوى به گسترش كتابخانه مجتبى مينوى آگاهى بيشترى به دست افتد ناچارم قضيه اى را كه در اولين سال درگذشت دكتر يحيى مهدوى پيش آمد بنويسم. دكتراصغر و همسر بزرگوارشان شهين خانم مقدمات برگزارى مراسم سال را فراهم كرده و در صددبودند كه به دعوت دوستان بپردازند و در محلى شايسته و به شيوه مرسوم مجلسى آراسته را به ياد دكتر يحيى مهدوى ترتيب بدهند. من در سفر كوهستانها بودم. روزى كه بازگشتم فرزند فقيدم بابك گفت غروبى اصغر آقا و سركار خانم و مژده و جناب دكتر حسين صديقى براى صحبت درباره نحوه برگزارى آن مجلس پيش ما خواهند آمد. تشريف آوردند و صحبت به آنجا كشيد كه سخنانى هم بايد درباره دكتر يحيى خان گفته شود. نظر دكتر مهدوى و شهين خانم آن بود كه من سخنگو باشم. طبعاً براى من وظيفه دوستى و افتخارى بايسته مى بود ولى در يك لحظه به يادم آمد كه دكتر يحيى خان مطلقاً به اين گونه تشريفات پاى بندى نداشت و كليه درآمدهايى كه ازحق التأليف كتابهايش عايد مى شد همه را صرف خريد كتاب براى اهدا كردن به كتابخانه مجتبى مينوى مى كرد. بى ملاحظه اى گفتم تصور نمى كنم دكتر يحيى خان راضى باشد كه به جاى اجراى كارى فرهنگى مراسمى از آن گونه ترتيب يابد

كه پيش بينى شده است. پيشنهادم اين است كه مخارج برگزارى آن مجلس براى خريدن كتاب در اختيار هيأت امناى كتابخانه گذاشته شود. اصغرآقا فوراً و بى چون و چرا پذيرفت و گفت همين كار اصلح و موجب شادمانى برادرم خواهد بود.پس معادل دو ميليون تومان چك نوشت و با نامه اى به پژوهشگاه علوم انسانى فرستاد كه كتابخانه مينوى بدان جا وابسته است. اگر اصغر مهدوى كتابدوست و دلبسته به كتابخانه مينوى نبود آن پيشنهاد را نمى پذيرفت و تن به مجلس آرايى و پذيرايى دو سه ساعته مى داد.

دكتر اصغر مهدوى به مراكز فرهنگى ديگر هم كمك مى كرد. از جمله كمك مالى براى ساختن مدرسه در محله اى از اصفهان كرد كه نيايش ايام جوانى خود در آنجا زيسته بود. يا اهداكردن قالى قديمى به موزه فرش و دستگاههاى عكاسى عصر ناصرى به «عكاسخانه شهر»وابسته به شهردارى.

بازگرديم به نسخه هاى خطى و علاقه هاى مهدوى بدين رشته. موقعى كه در بهار 1357پيش بينى شده بود كه نمايشگاهى از هنر جلدسازى و صحافى سنتى در كتابخانه مركزى و مركزاسناد دانشگاه تهران در مهر ماه ترتيب داده شود دكتر اصغر مهدوى با شور و حال خاصى به انتخاب جلدها و بازشناسى آنها يارى مؤثر كرد. در جلسه هاى مشورتى كه از متخصصان مانندجعفر سلطان القرايى، محمدتقى دانش پژوه يحيى ذكاء و ديگران تشكيل مى شد شركت مى كرد.همان طور كه در اين چهار سال اخير از ارشاد و حمايت و دلسوزى در مورد «نامه بهارستان»(مجله مطالعات و تحقيقات نسخه هاى خطى) از انتشارات كتابخانه مجلس كوتاهى نداشت ويكى از مشاوران علمى آن نشريه بود و مى دانم كه آقاى نادر مطلبى كاشانى (سردبير مجله) گاه به گاه براى شور با ايشان به خدمتشان

مى رفت و مهدوى با حوصله و از سر دلسوزى آنچه بايدگفت مى گفت.

به شركت در كنگره هاى تخصصى نسخه شناسى علاقه داشت. من سعادت داشتم كه با هم به مجمع علمى مربوط به ضوابط و قواعد نسخه شناسى يك بار به بولونيا (ايتاليا) و بار ديگر به

استانبول (برگزار شده توسط مركز باستانشناسى آلمان در تركيه و لبنان) رفتيم و او در هر دومجمع فيض رسان بود و متخصصان از و استفاده مى كردند و از نفايس مجموعه اش پرسان مى شدند. نيز دعوت شده بود كه در مجمع علمى مربوط به «سفينه تبريز» كه در اواسط ماه خردادامسال در ليدن (هلند) تشكيل مى شود شركت نمايد ولى فرا رسيدن مرگ، شركت كنندگان را ازدريافت آگاهيهايى كه او مى توانست در آن مجمع ابراز كند محروم ساخت.

در زمينه معرفى نسخه هاى خطى، يكى از كارهاى ارجمند او فهرست نگارى مندرجات جنگ اسكندر ميرزاى تيمورى است كه نسخه اش در كتابخانه بريتانيا نگاه دارى مى شود. اين معرفى نامه در جلد بيست و ششم فرهنگ ايران زمين (1365) چاپ شده است. ديگر تنظيم جدول تطبيقى است از اختلاف ضبط در نسخه هاى خطى مهم ديوان حافظ (هجده نسخه) كه درنامواره دكتر محمود افشار جلد نهم (1375) چاپ شده است. جدولهايى كه براى نماياندن تفاوتها ترتيب داده است حكايت مى كند ازين كه با چه دقت و حوصله اى هر كلمه اى را در هجده نسخه ديده بود و يكى را با ديگرى به مقايسه كشانيده است.

بخشى از دوران زندگى پژوهشى مهدوى به بازبينى و ترتيب اسناد و مدارك تجارى و مالى گذشت كه از دستگاه حاج محمدحسن امين دارالضرب و حاج حسين آقا امين الضرب بر جاى مانده است و صندوقهاى مخزون بدانها سالهاى دراز در زيرزمينهاى خانه پدرى گرد

و خاك مى خورد. دكتر اصغر پس از اينكه از اروپا بازگشت و متوطن در خانه پدرى شد يك يك صندوقها (يخدان) را باز مى كرد و اسناد اوراق گذشته را به دقت از يكديگر جدا مى ساخت و نوع به نوع در پاكتها و جزوه دانها قرار مى داد و براى آنها فهرست و راهنما تهيه مى كرد. درين كارمدتى دكتر حسين محبوبى اردكانى و مهدى قمى نژاد او را يارى مى دادند. مخصوصاً قمى نژاد بامداومت اين كار را به علاقه مندى پيش مى برد.

همين جا به يادم افتاد كه بايد از همكارى مفيد دكتر مهدوى با دكتر حسين محبوبى اردكانى در كار ديگرى ياد كنم و آن تهيه فهرست و شناساندن اشخاص در عكسهاى قديمى بود كه كتابخانه مركزى توانسته بود اصل آنها را ازين گوشه و آن گوشه خريدارى كند. آن قدر كه ياد دارم مدت دو سالى اين كار دوام داشت و هفته اى يك روز آن دو دانشمند تهيه آن فهرست را دنبال مى كردند.

مجموعه آرشيوى پدرى مهدوى اهميت بيش بهايى دارد، ازين روى كه دستگاه تجارى امين الضربها به مدّت بيش از هفتاد سال بر جاى بود و طرف مراجعه مملكتى بودند و اغلب رجال كشور مانند واليان، حاكمان با آن دستگاه خصوصى مطالبات و مراودات و معاملات ومكاتبات داشته اند. مهدوى مقاله اى مهم و اساسى در معرفى اين مجموعه به دو زبان فارسى وفرانسه نوشته و از روى متن فرانسه ترجمه به انگليسى شده و انتشار يافته است.

جمعى از دوستان و همكاران گرامى مهدوى مانند دكتر هوشنگ ساعدلو، دكتر منوچهر آگاه،دكتر ناصر پاكدامن، پرويز خزيمه علم در سالهاى دهه پنجاه در صدد آن برآمدند تا مقدارى از اين اسناد را كه براى روشن شدن تاريخ تجارى، مالى و

وضع پولى و اقتصادى مملكت تا عصرپهلوى مفيد است به صورت كتابهايى سندى منتشر كنند. از جمله مكتوب هاى مربوط به تجارت در سال قحطى 1288 مورد نظرشان قرار گرفت. ولى با پيش آمدن حوادث سال 1357آن نيّت بلند متوقف ماند. ولى بعدها دكتر اصغر مهدوى همّت كرد و اجازت فرمود كه آن مجموعه به نام «اسناد تجارت ايران در سال 1288« به چاپ برسد و رسيد.

يكى ديگر از كارهاى برجسته و نمونه كه براساس اسناد موجود نزد خود انجام داد استخراج و جداسازى نامه هاى مربوط به تجارت يزد و ملك دارى حاج محمدحسن در اين شهر بود.مهدوى نخست گزارشى از اين اسناد را به صورت مقاله نوشت و افتخار نشرش را به نامواره دكترمحمود افشار داد. سپس به استدعاى من به استخراج مواد مهم مندرج در نامه ها پرداخت و چون آن كار پايان گرفت توانستيم مطالب را موضوع بندى كنيم. حاصل آن همكارى كتابى است كه بانام «يزد در اسناد امين الضرب» نشر شده است و قطعاً يكى از اهم منابع براى آشنا شدن باخصائص تجارت يزد و منضمّات بدان است. ترديد نيست كه نمونه خوبى است از آنچه مى توان درباره شهرهاى ديگر، از جمله كرمان، مشهد، اصفهان و تبريز براساس آن مجموعه بيش بها

انجام داد. مرحوم اصغر آقا درين سه چهار سال اخير گاه به گاه به خواندن نامه هاى كرمانيان مى پرداخت و يادداشت بردارى از آنها را با كمك خانم نرگس نفر - با مجموعه اسناد آشنايى پيداكرده است - آغاز كرده بود.

آن قدر كه به ياد دارم در يكى از دوره هاى كنگره تحقيقات ايرانى هم توصيف شايسته اى ازاين مجموعه بى نظير ارائه كرد. مهدوى به شركت در اين

كنگره دلبستگى داشت و در اغلب مجامع آن حضور مى يافت مگر آن مواقعى كه در ايران نمى بود. ايرانشناسى از علاقه هاى دلپسنداو بود و مى كوشيد كه از دريافت اطلاعات مربوط بدان دور نماند.

يك بار هم كه به كنفرانس اوضاع اقتصادى ايران در عصر قاجار برگزار شده در مؤسسه خاورميانه دانشگاه آكسفورد رفته بوديم، به خواهش شركت كنندگان درباره اين مجموعه گزارش موشكافانه ديگرى ارائه كرد.

ديگر از كنگره هايى كه حضور او ارزشمند افتاد در مجمعى بود كه مؤسسه «ايلكس» وابسته به دانشگاه هاروارد در همان دانشگاه برقرار كرد و من مى ديدم فضلاى شركت كننده با او چه گونه مباحثاتى و مفاوضائى را دنبال مى كنند. از آنجا خود را به لوس آنجلس كشيديم و به خواستارى او سر زديم به موزه هنرهاى آن شهر كه نمايشگاهى راجع به آثار هنرى عصر تيمور به نمايش گذاشته شده بود و موزه داران جوان از اطلاعات مهدوى نسبت به نسخه هاى خطى كسب نظرمى كردند. ايشان در كنگره كتاب آرايى در تمدن اسلامى (مشهد) هم شركت كرد و چون روزى گذشت گفت وقت آن است كه سرى به كلات و سرخس بزنيم تا در كرانگى خاوران، شهرهاى تاريخى را ديده باشيم.

سخن از مجموعه اسناد در ميان بود. پس بايد بنويسم كه صندوقهايى حاوى كتابها و اسناد ومدارك سيد جمال الدين اسدآبادى مشهور به افغانى در خانه امين دارالضرب بر جاى مانده بود(در سال 1308 قمرى كه سيد را از ايران باز گردانيدند.)

مهدوى چون دريافت كه كتابها و اسناد از آن سيدجمال بوده است قاصد بر آن شد كه آنها رابه يكى از كتابخانه هاى مملكت بدهد و جزو كتابخانه خود نگاه دارى نكند. امّا پيش از اين كه چنان نيتى را عملى سازد به

من پيشنهاد كرد كه مشتركاً فهرستى از اسناد تهيه كنيم. اين كاروقت گير در مدّت دو سالى انجام شد و به صورت كتابى از محل حقوق دانشيارى او در سلسله انتشارات دانشگاه تهران در سال 1342 به چاپ رسيد با نام «مجموعه اسناد و مدارك چاپ نشده درباره سيدجمال الدين مشهور به افغانى.»

مهدوى تاريخ قاجارى را - مخصوصاً در عصر ناصرى و مظفرى به بعد - از حيث اجتماعى و رجالى و اقتصادى - خوب مى شناخت. قسمتى از اين آگاهى را از مطاوى اوراق و اسنادتجارى خاندان خود حاصل كرده بود. قسمتى هم دانستنى هايى بود كه از پدرش و اقران او - چه در ايران و چه اروپا - شنيده بود. مقاله «روزگار يك اهل قلم در دوره قاجار» مندرج در راهنماى كتاب (1354) 18 راجع به بدايع نگار طهرانى كه با همكارى دكتر هما ناطق به رشته نگارش درآمده و نيز «چند نامه مربوط به ايران» كه در كتاب «هفتاد مقاله» جشن نامه دكتر غلامحسين صديقى نشر شده (1371) يادگارى است از دلبستگى او به شناساندن منابع آن دوره و سرگذشت ايرانيان. تاريخ آن دوران در ذهن اصغر مهدوى مجسم و بى سايه بود. به خوبى مى دانست كه دوام و قوام جامعه در آن روزگاران متكى به چه نوع عوامل اقتصادى و مالى بوده و طبقات مختلف چگونه و با چه مؤونه اى روز خود را به شام مى رسانيده اند. نيك مى دانست كه ميزان فقرو مسكنت و بى درآمدى ناشى از چه بوده است. اين نكته امتيازى است براى داناى علم اقتصادسياسى و هميشه بر من روشن بود كه اقتصاد خوانها و اقتصاددانهاى ديگر ايران از آن گونه سرچشمه بهره وافى نداشته اند.

حال كه سخن از اقتصاد در ميان

است ضرورت دارد كه نام سه تأليف او را بياورم. نام يكى«تشكيل و تقويم محصول ملى» است (تهران، 1339). پيش آن كتابى به نام «قيمت» نوشت كه در سلسله انتشارات اهدايى خود او به چاپ رسيد (تهران، 1337) و تجديد چاپ هم شد.سومين كتابش «اقتصاد - كليات» نام داشت (تهران، 1341).

يكى از پژوهشهاى برجسته مهدوى تصحيح و چاپ انتقادى و نمونه وار ترجمه فارسى

سيرت رسول اللّه از عصر سعدى است. او آن را از روى پنج نسخه اساسى تر و سه نسخه ديگر باروش علمى و دقت اعجاب انگيز به انجام رسانيده است. سيره تنها كتاب جامع و مدوّنى است ازقرن دوم اثر محمدبن اسحق كه به دست رفيع الدين اسحق بن محمد همدانى قاضى ابرقوه ازروى روايت عبدالملك ابن هشام در نيمه دوم قرن هفتم به فارسى نقل شده است. مهدوى مقدمه اى متقن و محققانه در دويست و بيست صفحه دارد و آنچه را كه در معرفى متن و نسخه هاو سوابق مربوط به سيره در بايست بوده به قلم استوار و گيرا منضم كرده است. پس از اينكه متن را در دو مجلد در سلسله انتشارات بنياد فرهنگ ايران منتشر كرد (1360) تصحيح و انتشار«خلاصه سيرت رسول الله» را كه تلخيص و انشاى شرف الدين محمدبن عبدالله بن عمر ازعلماى قرن هفتم هجرى است با همكارى مهدى قمى نژاد به سرانجام رسانيد (1368). بر اين متن هم مقدمه اى گويا و مبسوط در يكصد و بيست و هفت نوشت.

مهدوى داراى صفات ممتاز انسانى بود. نيكوكار بود و نسبت به كسانى كه حسّ مى كردنيازمند به نوعى توجهند كمك و مساعدت مى كرد و به گونه اى كه پنهان و پوشيده مى ماند.

مهدوى ضنّت و بخل

نداشت از اين كه ديگران از منابع و مداركى كه او به دشوارى گردآورى كرده است بهره ورى يابند. هر دانش پژوهى را به خوش رويى پذيرا مى شد و آنچه را كه مطلوب شخص بود بر مى آورد.

مهدوى زندگى در باغ و خانه پدرى را بر هر جاى ديگر برتر مى دانست و از آنجا دل برنمى كند. در نگاهبانى آن ميراث كه براى او جنبه اى معنوى و تاريخى داشت كوشا بود. تصرفاتى كه در آن ساختمان شد، از قبيل تبديل كردن انبارها و آشپزخانه گنبدى شكل قديم به سالن پذيرايى، بر زيبايى مجموعه بسيار افزود. مهندس پرويز كيهان - پسر دايى مهدوى - كه مجرى طرح بود نه تنها صدمه اى به آن بناى يادگار نزده است بلكه مهارتهايى را به كار برده است كه هربيننده اى را به اعجاب و تحسين وامى دارد. مهدوى ازين حال و شور لذت مى برد و بيشتر مصرّبر ماندن در آن خانه محله قديمى مى شد.

مهدوى نسبت به برادر بزرگتر خود - دكتر يحيى مهدوى - حسّ احترام زائد الوصف داشت و يحيى نيز نسبت به او. هر دو در همين باغ مورد سخن زندگى مى كردند.

مهدوى نكته سنج و بديعه پرداز ولى آرام و خوش برخورد بود. در مباحثات و مجادلات ازكوره در نمى رفت. به تندى گرايش نداشت. در جمع بيشتر نيوشنده بود تا گوينده. سخنان مخالف را مى شنيد و اگر با گفته اى هماوازى نداشت و خوشايندش نبود و نمى خواست كه به صورت لفظ ابراز خلاف گويى كند دو كف دستش را با حركتى ملايم به دو سو مى كشانيد تابدين تمهيد اظهار ابهام و اشكال نسبت به گفته معارض كرده باشد. يا اين كه مى گفت چيزى دراين مورد نمى دانم.

مهدوى سفر دوست بود. از

سال 1340 به اين سو چند ده هزار كيلومتر با هم در اكناف خاك وطن گردش و از گوشه و كنارهاى پرت و خرده پا ديدار كرديم. نخستين سفرمان به يزد بود.غروبى از تهران حركت كرديم و نيمه شب مجبور شديم در بيابانى نزديك به ارجنان (عقدا) اتراق كنيم. راه خاكى و پر شن بود و من خسته از رانندگى. بهرام و كوشيار كه كوچك بودند همراهان بودند. جل و پلاسى را كه به همراه داشتم بر صحرا گستردم و به خواب خوشى رفتيم. مهدوى دربيابان قفر بى رفت و آمد و سكوت محض ناآرامى نشان نداد. مى گفت به ياد ايامى افتاده است كه با پدرش در سفر خراسان چنين شبى را گذرانيده بوده است. مرادم آن است كه از رنج سفرنمى هراسيد. پس از آن بارها در سفرها دشواريها مى ديد ولى خم به ابرو نمى آورد. در سفر به همه چيز مى نگريست و درباره ديده ها مى انديشيد و نكته اى را اگر فراياد مى آورد مى گفت.خرابه ها، قناتها، كشت كاريها هر يك به نحوى و مناسبتى جلب نظرش را مى كرد. چون به غريبه اى مى رسيديم مى گفت از اين مرد پرسشى بكنيم و از وضع و حال محل اطلاعى به دست بياوريم. مردمان قديمى و بومى برايش معنى خاص داشتند و برايش محترم بودند. گويى ازگفتار با آنها به روزگارى نزديك مى شد كه جدّش در آن عصر مى زيست. به روزگارهايى برمى گشت كه هر روز ازين گونه مردم به خانه نيا يا پدرش سر مى زدند و حوائج خود را رفع مى كردند. گفتنى در اين باره زياد دارم. افسوس مى خورم كه خود هيچ گاه رو به آن نكرد كه خاطرات و مشاهداتش را ازين سفرها بر صفحه كاغذ بنگارد.

منابع زندگينامه :http://www.yadeyar.ir/

مهدوي، رضاعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضاعلى مهدوي

محل

تولد : دامنه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات مقطع ابتدايي و راهنمايي را در شهر «دامنه» گذراندم و در مقطع راهنمايي از محصلين ممتاز منطقه شناخته شدم. بعد از ورود به دبيرستان نگاهم به خويشتن خويش و جهان اطرافم دگرگون شد و گويا مي شنيدم كه هاتفي از درونم فرياد مي زند كه جهان طبيعت با تمام وسعتش حتي براي يك لحظه تو را اكتفا نمي كند و همچنين افكار مرا دنبال حقايق يا حقيقتي مي كشاند كه نتيجه اش هجرت به شهر مقدس قم شد.

اول سال تحصيلي 1357 _ 1358 براي تحصيل علوم ديني وارد شهر مقدس قم شدم اما به جهت مسائل انقلاب و تعطيلي مدارس حوزه علميه قم و عدم آشنايي با امكانات و نحوه هاي تحصيل در حوزه علميه قم، حدود دو سه سال توفيق چنداني در تحصيل نداشتم و بعد از مدت كوتاهي كه در مدرسه حقاني مشغول تحصيل بودم؛ درس هايم را به طور جدي به صورت آزاد شروع كردم.

حدود پنج يا شش سال درس هاي سطح حوزه را در محضر اساتيدي چون آقايان: «جزائري»، «محامي»، «دوست محمدي خراساني»، «موسوي»، «صلواتي»، «اعتمادي»، «ستوده»، «صفايي»، «شيخ علي مومن» و بيش از همه استاد معززم جناب آقاي «علي رضا اسلاميان (ادام الله ظلهم)» به اتمام رساندم.

سپس درس خارج اصول را يكي دو سال در محضر «آيت الله العظمي فاضل لنكراني» و بعد از آن درس اصول را در محضر «آيت الله العظمي وحيد خراساني» و درس فقه را در محضر «آيت الله العظمي حاج شيخ جواد تبريزي» تا الان بهره مند

شده ام.

مهدوي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد مهدوي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مجيد مهدوي فرزند حسن متولد 1348 صادره از تهران تحصيلات ابتدائي خود را از تهران شروع و دوران راهنمائي و دبيرستان را در اصفهان ادامه دادم. در سال دوم دبيرستان موفق به حضور در كردستان در بسيج دانش آموزي سنندج تحت گروه هجرت دانش آموزي شدم كه در آنجا به كارهاي فرهنگي و علمي در بين دانش آموزان سني در سنندج مي پرداختم كه در حدود 2 سال اين برنامه ادامه داشت و بعد از آن توفيق حضور در جبهه هاي جنوب را در مدت كوتاهي پيدا كردم و در اين اثناء موفق به دريافت ديپلم شدم.

پس از آن در سال 68 به توفيق الهي و بدون آنكه آشنايي قبلي نسبت به حوزه علميه داشته باشم و يا حتي كسي مشوق بنده باشد؛ به صورت بسيار غير منتظره كه البته معتقدم به واسطه عنايات ويژه بود؛ وارد حوزه عليمه اصفهان در مدرسه علميه ذوالفقار شدم. مقدمات و سطح خود را نزد اساتيد بزرگواري همچون: «حاج آقا صادقي»، «بهرمن»، «كشكولي»، «مهدوي»، و استاد بسيار عزيز و بزرگوار و كم نظير خويش جناب حجة الاسلام و المسلمين «آقاي سيد محمد فقيه ايماني (دام عزه): كه قريب هفت 7 سال درس مختلفي از قبيل مطول، منطق، بخشهايي از لمعه، اصول فقه، رسائل و مكاسب را نزد وي تلمذ كرده و بهره فراواني از حضور در محضر نوراني ايشان كه حقيقتا هم علم بود و هم اخلاقي» به صورت مستمر بردم كه خداوند

انشاء الله بر بقاء عمر باعزت و سلامتي وي بيافزاديد و همچنين استاد عزيز و نوراني ديگري كه انصافا از اعجوبه هاي نهان است جناب «آية الله محزونيه (دام عزه)» بخشهاي مهم كفايه را به ضمير كتاب اخلاقي تهذيب الاخلاق ابن مسكوية در طول بيش از 2 سال تلمذ نمودم و بسيار زيبنده است كه از استاد ديگر خودم در لمعه «حضرت آيةالله عبوديت (زيد عزه العالي)» نيز يادي كنم كه هم مجسمه اخلاق بود و هم مملو از معارف و علوم كه خداوند به همگي ايشان سلامتي روز افزون عنايت نمايد.

در مدت زمان شروع به تحصيل يعني از سال 68 تا 73 به مدت 5 سال چنان مشغول به درس و مباحثه بودم كه به هيچ چيز و هيچ كس فكر نمي كردم حتي از ضوابط و قوانين حوزه هم بي اطلاع بودم كه مدتها بعد يكي از دوستان بسيار نزديك به بنده گفتند كه آيا معافيت از تحصيل را گرفته اي؟! كه در پاسخ گفتم مگر معافيت تحصيلي هم وجود دارد. اين در حالي بود كه سه از حضور من در حوزه علميه گذشته بود؛ به صورت شبانه روزي بدون وقفه مشغول به تحصيل در دروس حوزوي بودم و روزانه حداقل 8 كلاس را شركت مي كردم به ضميمه مباحثات، آن چنانكه در طول 5 سال موفق به اتمام كفايه شدم و از سال 74 وارد درس خارج شدم و در اين مدت علاوه بر تحصيل از سال 70 عملا وارد عرصه تديس نيز شدم كه خوشبختانه به لطف خداي متعال و توجهات خاصه اولياء دين خاصه بقية الله الاعظم تا اين زمان

نيز ادامه دارد يعني نزديك به 16 سال است و خودم در حال تدريس مي باشم.

لازم به ذكر است كه در اين مدت 5 سال از مقدمات تا پايان سطح علاوه بر شركت در كلاسهاي رسمي حوزه و سپري كردن دروس متعارف در آن و مباحثه جدي آنها دروس ديگري كه در حوزه از رونق افتاده همچون مطول و معالم الاصول و حاشيه ملاعبدالله و ... را نيز در محضر اساتيد بزرگوارم از ابتدا تا انتها خواندم. حتي به ياد دارم كه مطول را در طول 4 سال در محضر «آية الله فقيه ايماني (دام عزه)» خواندم و بعد از آن دو دوره تدريس آن را داشتم و شرحي نيز بر آن نوشته ام.

از سال 74 تا 82 در درس خارج «حضرت آيةالله مظاهري (دام عزه)» اعم از فقه و اصول به صورت مدام شركت كرده كه محصول آن تقريرات درس معظم له است كه به صورت مكتوب وجود دارد و همچنين در اين زمانها در درس دراية «حضرت آيةالله مجليسي (دام عزه)» و درس جواهر «آيةالله سيد حسن فقهي اماني (دام عزه)» و ... نيز شركت كرده و بهره هاي علمي فراواني بردم. از همان سال 74 بود كه رسما در ادامه تدريس در سطوح پايين حوزه شروع به تدريس در دروس رسائل و مكاسب نمودم كه تا اين زمان نيز ادامه دارد: «منطق بيش از 10 بار»، «لمعه بيش از 6 بار»، «اصول فقه بيش از 5 سال»، «بدايةالمعارف بيش از 7 بار»، «رسائل بيش از 4 بار»، «مكاسب بيش از 4 بار»، «كفايه بيش از 3 بار».

از سال 83 به پيشنهاد

رياست محترم حوزه و حكم معظم له «حضرت آيةالله مظاهري (دام عزه)» مديريت «مدرسه علميه جده بزرگ»: كه از مدارس قديمي اين استان مي باشد؛ به بنده واگذار شد كه تا اين زمان ادامه دارد. در سال 86 مجددا به حكم رياست محترم حوزه و به پيشنهاد مدير اجرائي حوزه عليمه اصفهان: «حضرت آيةالله طباطبايي (دام عزه)»، معاونت آموزشي مركز مديريت حوزه عليمه اصفهان نيز به مسئوليتها افزوده شد كه مدت 8 ماه در اين بخش توفيق انجام وظيفه پيدا كردم. از سال 84 نيز مدير گروه كلام در رشته تخصصي حوزه علميه اصفهان در سطح 2 به اينجانب محول گرديد و از سال 85 علاوه بر مدير گروه سطح 2 كلام، مديريت گروه سطح 3 كلام نيز به آن افزوده شد كه تا حال حاضر ادامه دارد.

مهدوي، مصلح الدين محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1374 -1294 ش)، عالم، مورخ، اديب و نويسنده. خاندانش در اصفهان به سادات خواجويى معروف مى باشند. وى در اصفهان به دنيا آمد. ابتدا در مدرسه ى اقدسيه و سپس گلبهار و مدتى نيز در حوزه ى علميه اصفهان تحصيل كرد و پس از آن به تهران آمد و در دانشسراى عالى معلومات خود را تكميل نمود. نزد استادان بسيارى علوم مختلف را فراگرفت. از اساتيد او مى توان به ميرزا محمدعلى معلم حبيب آبادى، صاحب «مكارم الآثار»، و آقا سيد محمدكاظم عصار و ملا محمدباقر همامى و آقا ميرزا محمدباقر امامى و آقا شيخ حسن قاضى عسكر داورپناه و آقا شيخ محمدحسين فاضل تونى و آقا سيد حسن مدرس هاشمى و همچنين مى توان به آيات عظام مرعشى نجفى، آقا بزرگ تهرانى، شيخ محمدباقر كمره اى، سيد مصطفى صفايى خوانسارى، سيد محمد

شيرازى، سيد محمدعلى روضاتى، سيد ضياءالدين علامه، سيد على فانى و شيخ محمدعلى عراقى اشاره كرد كه از بسيارى از ايشان اجازه روايت گرفت. وى از پانزده سالگى بر كتاب «تذكرة القبور» آخوند ملا عبدالكريم گزى، مشتمل بر شرح حال يكصد تن از علماء و شعرا و عرفاى اصفهان، حواشى نوشت و در 1369 ق آن را تحت نام «رجال اصفهان» مشتمل بر شرح حال هفتصد تن به چاپ رساند. سپس آن را كامل تر نمود مجددا تحت نام «تذكرة القبور» يا «دانشمندان و بزرگان اصفهان»، مشتمل بر شرح حال متجاوز از دو هزار تن منتشر كرد. گفته اند كه تأليفات وى بالغ بر هشتاد عنوان است. از ديگر آثارش: «مزارات اصفهان يا تخت فولاد»؛ «زندگينامه ى علامه محمدباقر مجلسى»؛ «بيان المفاخر»، در باب احوال سيد حجةالاسلام شفتى؛ تذكره ى «شعراى معاصر اصفهان»؛ «تاريخچه ى شهر سامرا»؛ «زندگينامه ى حضرتين عسكريين عليهماالسلام»؛ «عطية الجواد»، در زندگانى و كلمات قصار امام نهم (ع)؛ «اوضاع علمى، فرهنگى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير»، در سه مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (مقدمه)، الذريعه (97 -96/ 10)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 557 -556/ 14)، كيهان فرهنگى (س 12، ش 126، ص 65)، مؤلفين كتب چاپى (246/ 6).

مهدوي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ مهدى مهدوى لاهيجانى از آيات عظام و علماء اعلام گيلانست در شهرستان لاهيجان اين بزرگوار در حدود سال 1315 قمرى در آن سامان متولد شده و پس از پرورش و خواندن مقدمات و سطوح در رشت و غيره مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محاضر مراجع بزرگ چون آيت اللَّه محقق ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه العظمى

اصفهانى و ديگران استفاده كامل نموده و پس از آن مراجعت به لاهيجان و به وظائف دينى از قبيل اقامه جماعت و تدريس و تربيت و اداره طلاب و محصلين شهرستان لاهيجان پرداخته و تاكنون ده ها نفر روحانى شايسته كه از علماء و ائمه جماعت گيلان و فضلاء حوزه علميه قم مى باشد تحويل به اجتماع داده است

نگارنده گويد: آيت اللَّه مهدوى لاهيجانى از دانشمندان روشن و داراى محامد و محاسن آداب و آثار بزرگى در لاهيجان و آستانه و حومه آن مى باشد

در ماه رمضان سال 1382 قمرى با معيت آيت اللَّه حاج سيد حسن بحرالعلوم و آيت اللَّه حاج سيد محمود ضيابرى مقيمين در رشت سفرى قهراً و كراهاً به تهران نموده و يك ماهى با عده اى از علماء بزرگ مركز در يكى از منازل شمالى تهران اقامت و نگارنده چند شبى در خدمتشان مفتخر و درك فيض نمودم

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

مهدوي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر يحيى مهدوى فرزند امين الضرب و متولد 1288 ش است. تحصيلات خود را در اروپا در رشته فلسفه پايان برد و درجه دكترا گرفت و بعد از مراجعت به ايران وارد دانشگاه شد و به استادى دانشكده ادبيات برگزيده گرديد. قريب چهل سال كار او تدريس بود و به مشاغل اجرائى رغبتى نشان نمى داد و حقوق خود را هم صرف خيرات و مبرات مى كرد. از پدرش امين الضرب ثروت زيادى به او رسيد و او زيادتر كرد ولى به مردم كمك مى نمود و به اصطلاح ناخن خشك نبود. تأليفاتى در رشته تخصصى خود دارد كه بيشتر ترجمه است. از كارهاى خوب او حفظ اشياء و آثار و نوشتجات سيد جمال الدين اسدآبادى است كه سالها

در حفظ و حراست آن كوشيد و آن را در اختيار دانش پژوهان قرار داد.

(1379 -1287 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده و مترجم. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در خانه گذراند. پس از مدتى به دارالفنون رفت و از محضر استادانى چون بديع الزمان فروزانفر، ميراز عبدالعظيم خان قريب و گل گلاب بهره مند شد. وى تحصيلات خود را در رشته ى ادبيات و فلسفه در دارالمعلمين عالى ادامه داد و پس از اخذ ليسانس، در 1310 ش، براى ادامه ى تحصيلات عازم فرانسه شد. او با تلاش و كوشش فراوان موفق به دريافت گواهينامه هاى متعددى از مراجع علمى آنجا گرديد. مهدوى رساله ى اصلى دكتراى خود را با عنوان «شناسايى در نزد فلاسفه ى نخستين اسلام» و رساله ى دوم خود را با عنوان «فهرست مصنفات ابن سينا» نوشت. وى رسما از 1320 تا 1352 ش كه بازنشسته شد، در دانشگاه تهران تدريس نمود. از خدمات او تأسيس دوره ى دكتراى فلسفه در دانشگاه تهران مى باشد. از شاگردان او در اين دوره: دكتر احمد احمدى، دكتر غلامرضا اعوانى، دكتر غلامعلى حداد عادل، دكتر جلال الدين مجتبوى، دكتر فاطمه مظاهر تهرانى و دكتر مهتاب مستعان را مى توان نام برد. از ديگر آثارش: «جامعه شناسى يا علم الاجتماع»؛ «شناخت روش علوم يا فلسفه ى علمى»، ترجمه؛ «فهرست نسخه هاى مصنفات ابن سينا»؛ «قصص قرآن مجيد»، برگرفته از تفسير ابوبكر عتيق نيشابورى مشهور به سورآبادى؛ «فلسفه ى عمومى يا ما بعد الطبيعه»، ترجمه؛ «بحث در ما بعد الطبيعه»، ترجمه؛ «نگاهى به پديدار شناسى و فلسفه هاى هست بودن»؛ «منادولوژى» لايب نيتس، ترجمه؛ «شكاكان يونان»؛ «تاريخ فلسفه ى قرون وسطى و دوره ى تجدد»، ترجمه و تلخيص؛ «هستى شناسى» پل فولكيه، ترجمه؛ تصحيح

و اهتمام در چاپ «مصنفات» افضل الدين محمد مرقى كاشانى، به مشاركت مجتبى مينوى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى ميراث (س 3، ش 9، ص 83 -82)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3029 ،2969 ،2967 ،2677 -2676 ،2490 ،2455 ،2294 ،2171 ،1898 ،1797 ،1696/ 2 ،1442 ،1008 ،1003 ،922 ،884 ،875/ 1)، كيان (س 10، ش 53، ص 79)، مؤلفين كتب چاپى (858 -856/ 6)، مهدوى نامه (10 -3).

مهدويان، جلال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پروتزهاى ثابت، رشته: دندان پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مهدي پور، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مهدي پور

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1324/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي اكبر مهدي پور در روز سه شنبه 13 رجب سال 1364 هجري قمري مصادف با 1324 هجري شمسي در محله «باغشيمه تبريز» زادگاه «آيت الله ابوالقاسم كوكبي» از مراجع قم به دنيا آمدم. آغاز به تحصيل 1331 شمسي دبستان ممتاز تا كلاس چهارم ابتدايي، آغاز به تحصيلات حوزوي 1331 شمسي در نزد آموزگار خود «مرحوم حاج ابوالقاسم دهخدا»: گلستان، نصاب و خلاصه الصرف. ترك تحصيل مدرسه دولتي و ادامه تحصيلات حوزوي 1335 هجري شمسي.

اساتيد سطوح عاليه در قم، «آيت الله حاج شيخ جعفر سبحانى»، «شهيد مفتح»، «آيت الله ميرزا يدالله دوزدوزاني»، «آيت الله شهيد مطهري»، «مرحوم آيت الله پايانى»، «آيت الله حاج شيخ جعفر سبحاني»، «مرحوم آيت الله ميبدي كرمانشاهي»، «مرحوم آيت الله سيد جواد خطيبي تبريزي»، «آيت الله مكارم شيرازي»، «مرحوم آيت الله سيد كاظم شريعتمداري»، «مرحوم آيت الله ميرزا كاظم تبريزي»، «مرحوم آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري»، «مرحوم آيت الله حاج سيد محمد روحاني»، «آيت الله حاج سيد موسي شبيري زنجانى»، «مرحوم آيت الله سيد حسن الهي»: (برادر علامه طباطبايي)، «مرحوم آيت الله سيد مرتضي شبستري»: (برادر مرحوم آيت الله وحيدي)، «مرحوم آيت الله سيد صادق شريعتمداري»، «مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد باقر ملكي» و ... .

بر اساس دعوت شيعيان استانبولي براي تصدي امور شيعيان آن زمان رمضان 1395 هجري قمري برابر با

24 شهريور 1354 هجري شمسي از طرف حوزه علميه قم راهي استانبول شده، به مدت 5 سال تمام در آنجا اقامت نموده، به اقامه نماز جمعه و جماعت در مسجد ايرانيان مقيم استانبول واقع در محله «چاكما كچيلار» در سراي بيوك والده خان كه بيش از 200 سال سابقه دارد و همواره يك روحاني ايراني با اطلاع دولتين از حوزه علميه قم در آن جا انجام وظيفه مي كرد؛ پرداختم.

با توجه آشنايي با قلم و ضرورت خدمات فرهنگي و آزادي بيش از حد مطبوعات در آن زمان، به تاسيس انتشارات زمان پرداخته و در حدود 60 مجلد كتاب، جزوه، بروشور به زبان تركي منتشر نمودم. در طول اقامت در استانبول با 84 روزنامه و مجله مصاحبه مطبوعاتي انجام دادم. در اين مصاحبه ها به معرفي نكات برجسته تفكر شيعي توجه مي دادم و گروه بسياري از روشنفكران اهل سنت را با معارف شيعي آشنا و جذب نمودم كه هرگز در مسجد ديگري به جمعه و جماعت حاضر نمي شدند.

علاوه بر استانبول به دهها شهر ديگر براي سخنراني و كنفرانس دعوت مي شدم و منحصرا روزهاي يكشنبه به اين دعوتها پاسخ مثبت مي دادم كه روز تعطيل رسمي و كثرت شركت كنندگان در مساجد و مجالس بود كه به تعدادي از اين شهرها اشاره مي شود: «اولو جامع»: در شهر بورسا كه تعداد شركت كننده ها را روزنامه ها 40000 نفر ذكر كردند. «مسجد امام جعفر صادق (عليه السلام)» در ازمير كه مكرر انجام شد. بزرگترين سينماي «تورگوتلو» كه به جهت ازدحام بيش از حد و عدم گنجايش مساجد، بزرگترين سينماي شهر را اجاره كرده

بودند. «مسجد بزرگ ازميت»، «آق شهير»، «ادرنه» و ...

مهدي پور، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود مهدي پور

محل تولد : طبس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

در يكي از روستاهاي شهرستان طبس پا به عرصه عالم گذاشتم و شش كلاس ابتدايي را گذراندم. كودكي حدود چهارده ساله بودم كه ادبيات عرب را در مشهد مقدس حدود سال 46 ش آغاز كردم، از محضر اساتيدى همچون: «استاد حجت هاشمى خراسانى»، «مهاجريان طبسى» و «مرحوم غضنفرى» و سپس در مدرسه «مرحوم آيت الله ميلانى» از استادان گوناگون: «بنى هاشمى»، «ايمانى» و «مدرس غروى» تا حدى فرا گرفتم.

در حدود مغنى و معالم بودم كه به قم هجرت كردم و در مدرسه حقانى پذيرش شدم. دروس دبيرستان را همراه دروس حوزوى در قم ادامه دادم و از مدرسه حكيم نظامى (امام صادق كنونى) ديپلم ادبى گرفتم. در مدرسه حقانى از محضر آيات و بزرگان: «شهيد قدوسى»، «آيت الله جنتى»، «سيد حسن طاهرى خرم آبادى»، «آيت الله محمد مؤمن قمى»، «شيخ يوسف صانعى» و «آيت الله مصباح يزدى» بهره مند شدم. برنامه درسى مدرسه را تا يك سال درس خارج در همان مدرسه ادامه دادم.

پس از پيروزى انقلاب اسلامى مدتى در بندر عباس مسئول دفتر شهيد حقانى بودم. در تأسيس مدرسه مسجد سليمان با جناب آقاى سيد حسن ربانى و مرحوم محمدى نجات همكارى داشتم. از سال 61 در حوزه قم درس را ادامه دادم و تا سال 65 يكسره به تحصيل مشغول بودم. در درس «آقاى منتظرى، آشيخ جواد تبريزى، آيت الله مؤمن قمى، اندكى درس آقاى وحيد خراسانى و آيت الله فاضل لنكرانى» شركت كردم.

همچنين مدتى در درس «آيت الله صانعى» حضور يافته و استفاده كردم. زندگى معنوى حقير مديون اخلاص و جهاد «حضرت آيت الله جنتى» است و در تفسير قرآن از محضر «آيت الله مصباح يزدى» بهره مند شدم.

تاريخ اسلام، حكومت اسلامى، روشهاى تدريس، تحقيق و تبليغ را در مدارس گوناگون به ويژه مدارس مركز جهانى علوم اسلامى تدريس كرده ام. معارف اسلامى 1 و 2، متون و ريشه هاى انقلاب اسلامى و تاريخ اسلام را هم در برخى مدارس دانشگاهى در سالهاى 62 الى سال 64 درس گفته ام. علاقه ام بيشتر به تاريخ و سيره معصومين (عليهم السلام) است. در زمينه مباحث اخلاق و مديريت هم آثار مختصرى دارم.

حقير بيش از پژوهش شخصى به مديريت پژوهشى اشتغال داشتم كه در سرى «چهل حديثهاى سازمان تبليغات اسلامى سرى ديدار با ابرار، ديار ابرار، دولت ابرار، گلشن ابرار، ستارگان حرم و طلايه داران تقريب» هدايت و نظارت كار با بنده بوده است و اميدوارم خداوند به لطفش كار را بپذيرد و توفيق خدمت به همه عنايت فرمايد و كمبودها را جبران و لغزش ها را غفو كند.

مهدي زاده، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين مهدي زاده

محل تولد : فارسيان گنبدكاووس

شهرت : مهدي زاده

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 (ه . ش) پس از اخذ ديپلم تجربى به دليل علاقه فراوان به علوم دينى بدون اينكه منتظر شركت در كنكور باشم وارد حوزه علميه قم شدم و تحصيل در مرحله مقدمات دروس حوزوى را در مدرسه منتظريه (حقانى) آغاز نمودم و درس هاى مقدماتى حوزوى مثل: صرف، نحو، معانى، بيان، منطق

و ... را فرا گرفتم.

تحصيل در مرحله سطح دروس حوزوى را در مدرسه شهيدين با مديريت توانا و با تجربه جناب استاد سيد محمد رضا طباطبايى (حفظه الله تعالى) ادامه دادم. اسامى برخى از دروس مرحله سطح به همراه نام استادانى كه اين دروس را نزد آنان فرا گرفته ام عبارتند از: كتاب شرح لمعه استادان: «شب زنده دار»، «اشتهاردى»، «مؤمن» و «طباطبايى». اصول (برخى حلقات شهيد صدر ره) استادان: «شب زنده دار» و «اسلاميان». رسائل شيخ انصارى استادان: «اعتمادى» و «استادى». كفاية الاصول استادان: «ستوده» و «گنجى». مكاسب شيخ انصارى استادان: «مرحوم آيت الله احمدى ميانجى»، «طبسى» و «مروجى».

مجموعه تحصيلات بنده در دو مرحله مقدماتى و سطح تقريباً تا سال 1370 (ه . ش) طول كشيد و از سال 1370 به بعد در دروس خارج فقه و اصول حوزه شركت نمودم كه اسامى برخى از دروس به همراه نام بعضى استادان اين دروس عبارتند از:

• بخشي از درس خارج اصول فقه «آيت الله سيد كاظم حسينى حائرى».

• بخشي از درس خارج اصول فقه «آيت الله وحيد خراسانى».

• بخشي از درس خارج اصول فقه «آيت الله خرازى».

• بخشي از درس خارج اصول فقه استاد «عندليب همدانى».

• بخشي از درس خارج اصول فقه استاد «لاريجانى».

• بخشي از درس خارج فقه (خمس) «آيت الله سيد كاظم حسينى حائرى».

• بخشي از درس خارج فقه (بيع) «آيت الله وحيد خراسانى».

• بخشي از درس خارج فقه (اجاره، صوم و مكاسب محرمه) «آيت الله جوادى آملى».

• بخشي از درس خارج فقه (اجتهاد و تقليد) استاد «صادق لاريجانى».

• بخشي از درس خارج فقه (قضاء) استاد «لاريجانى».

علاوه بر دروس رايج

فقه و اصول، در سال هاى1373 و 1374 در برنامه تحقيق فقهى مدرسه شهيدين كه با نظارت و راهنمايى هاى «آيت الله خرازى» و «آيت الله استادى» برگزار مى شد؛ شركت كردم. در برنامه ياد شده كه كمتر از دو سال طول كشيد، بنده موفق به نگارش حدود 10 مقاله علمى، فقهى در موضوعات مختلف شدم.

همچنين به دليل گستردگى علوم دينى و به خاطر ضرورت آشنايى با برخى از علوم ديگر حوزوى (غير از فقه واصول) در دروس ديگر حوزه نيز شركت كرده ام كه اسامى برخى از آنها به همراه نام استادان آنها عبارتند از: درس اسفار «آيت الله جوادى آملى»، درس درايه و رجال «مرحوم آيت الله ابوطالب تجليل»، درس اخلاق استادان «مرحوم آيت الله احمدى ميانجى»، «مرحوم آيت الله بهاء الدينى»، «آيت الله شب زنده دار»، «آيت الله مصباح»، «آيت الله مظاهرى» و «آيت الله محفوظى».

در كنار درسهاى حوزوى به دليل علاقه به مباحث اخلاقى و تربيتى، در مقطع كارشناسى ارشد رشته «علوم تربيتى» موسسه امام خمينى نيز تحصيل نمودم تا اينكه در آخر دوره در سال 1377 از پايان نامه خود با محوريت «روايت تربيتى هشام بن حكم از امام موسى كاظم (عليه اسلام)» دفاع نمودم كه در سال 1383 با عنوان «آيين عقل ورزي» چاپ شد.

مهدي زاده، مسلم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسلم مهدي زاده چافي

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/5/2

زندگينامه علمي

به تاريخ دوم تيرماه 1355 در روستاي «چاف» بالاتر از شهرستان لنگرود، استان گيلان به دنيا آمده و دروس دوره ابتدائي را در همان روستا گذراندم. دوره راهنمايي را در

روستاي مجاور با فاصله دو كيلومتري در سرما و گرما با موفقيت طي نموده و بعد از آن در سال 1369 جهت كسب علوم ديني وارد حوزه علميه قم شدم. به مدت دو سال در مدرسه علميه «حقاني» و بعد از آن يك سال هم در مدرسه «الهادي (ع)» دوره مقدمات (ادبيات عرب) را پشت سر گذاشتم. در مدرسه «رضويه» از محضر اساتيد بزرگواري سود برده تا از لمعه و كتب مربوطه به پايه هاي چهارم، پنجم و ششم خوشه چيني نمايم.

اندوخته هاي علمي سالهاي 69 به بعد كمك كرد تا دوره سطح را با موفقيت از محضر اساتيد بزرگواري در مدرسه هاي علميه «گلپايگاني» و «فيضيه» به پايان برسانم. در كنار مطالعه و درس، تحقيق علوم حديث و تفسير سبب شد تا در سال 79 در گروه تفسير در موسسه علوم حديث مشغول به همكاري شدم. بعد از دو سال و اندي به گروه احياء پيوسته و تاكنون در گروه احياء، جهت كار بر كتاب شريف الكافي با گروه احياء مشغول همكاري هستم.

مهدي زاده، ميرستار

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرستار مهدي زاده

محل تولد : مرند – روستاي النق

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1353 در آذربايجان شرقى، شهرستان مرند، روستاي «اَلِنجَق» به دنيا آمد. تحصيلات ابتدائي را در مدرسه ياسر و راهنمائي را در مدرسه شهيد هاشمي نژاد همان روستا تحصيل كردم و در كنار تحصيل، به كشاورزي و دامپروري مشغول بوديم. بعد از اتمام راهنمائي به حوزه علميه شهر مرند «صاحب الزمان (عج)» وارد شده و بعد از سه ماه به حوزه علميه «ولي عصر(عج)» شهر

تبريز رفتم و دوباره از اول شروع به تحصيل علوم ديني كردم و تا مقداري از سيوطي را در طول دو سال خواندم.

در سال 71 - 72 به قم آمده و در امتحانات ورودي حوزه شركت كرده و در مدرسه «معصوميه (س)» پذيرش شدم و دوباره دروس را از ابتدا شروع كردم، چون مدارس به اين شرط قبول مي كردند و انتقالي نمي پذيرفتند. مدت سه سال در مدرسه معصوميه (س) و يك سال در مدرسه امام صادق (ع) درس خواندم كه در سال آخر تحصيل در مدرسه معصوميه(س) نامزد شده و در سال 73 عروسي كرديم. در مدرسه امام صادق (ع) «1 سال» و در مدرسه امام باقر(ع) «4 سال» در درسها شركت كردم و مقدمات را به پايان رسانده و در سطح مشغول شديم.

در مدرسه «آية الله گلپايگاني» مشغول به درس رسائل و در مدرسه فيضيه مشغول درس مكاسب شدم امّا همزمان با اين، در مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما (از سال 78) به عنوان نقد و ارزيابي كننده و پژوهشگر مشغول فعاليت شدم و اين كارهاي پژوهشي به اضافه برخي كارهاي پژوهشي مستقل مثل تاليف كتاب «سفرهاي شگفت انگيز ائمه (ع)» و «چرا زلزله» باعث شد كه از درس فاصله حدود 5 - 6 سال از تدريس در حوزه فاصله بگيرم اگرچه در اين سال در همه امتحانات حوزه شركت مي كردم امّا در هيچ كلاسي شركت نمي كردم و تا پايه 8 نيز درس را ادامه دادم.

در آكادمي فرهنگستان علوم اسلامي نيز براي آموزش در دوره آموزشي 5 و در گروه ششم شركت كردم و با اين مركز و انديشه

هايش تا حدودي آشنا شدم كه برايم بسيار جالب و مطلوب بود چرا كه به برخي از اين نتايج فكري آنان دست يافته بودم و آنجا را به عنوان افقي دريائي از انديشه هاي مطلوب خود مي ديدم. براي كنگره بزرگداشت شخصيت حضرت فاطمه معصومه (س) نيز دو مقاله ارائه كردم كه در كتاب مجموعه مقالات جلد اول مجموعاً در 150 صفحه چاپ شد. در اين مدت طرح ها، اشعار زيادي نوشتم كه اثراً موجود است.

مباني تفسير قرآن در 37 مبنا، طرحهاي گوناگون در مورد ولايت اهل بيت (ع)، مسائل تربيتي و اخلاقي و عرفانى، مسائل هنري و فلسفه هنر از جمله موضوعاتي است در مورد آنها طرحهائي دارم كه مضبوط است. طبع و قلمي روان، استعداد فهم در گرو بيان مطلوب معارف رواني و به روز نويسي مطالب از جمله الطاف و نعمت هاي الهي است كه به اين گنهكار بي لياقت ارزاني داشته است. اميدوارم با بازگشت به تحصيل عميق و استدلال علوم حوزوي و ادامه كار پژوهش و تربيت عمر اخلاقي، خداوند نعمتهاي خود را در حق ما به اتمام رساند، و ما را به هدف غايي كه از خلقت ما داشته به لطف خود برساند.

مهديزاده شهري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: اديان و عرفان، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مهذب ليقواني، علي نقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بهداشت عمومى، دانشكده: بهداشت و تغذيه، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تبريز در سال 4331، DPH در رشته مديريت بهداشت عمومى از دانشگاه آمريكائى بيروت AUB در سال 1340، طى يك دوره MSC بهداشت حرفه اى در دانشكده بهداشت دانشگاه لندن.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده بهداشت و تغذيه دانشگاه علوم پزشكى تبريز از سال 1362، تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بهداشت عمومى و حرفه اى، بهداشت محيط، استاد راهنماى 2 پايان نامه دكترا

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

بهداشت علمى تأليفات:

بهداشت عمومى و حرفه اى، بهداشت محيط.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

بهداشت عمومى، بهداشت حرفه اى، مبارزه با بيماريهاى عفونى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مهذب، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد احمد مهذب، ملقب به مهذب الدوله، فرزند حاج ميرزا حسن حسنى فسائى در 1262 ش در فسا تولد يافت. تحصيلات ابتدائى و متوسطه را در مدرسه منصوريه شيراز پايان برد، سپس فقه و اصول و ادبيات عرب و علوم جديد را فرا گرفت و در شيراز به كار تدريس پرداخت و متولى چند موقوفه شد. در دوره سوم از شيراز به نمايندگى مجلس انتخاب گرديد پس از پايان دوره مزبور به شيراز بازگشت و در حوزه هاى عمليه آن شهر به تدريس پرداخت. در 1318 در دوره دوازدهم مجلس شوراى ملى به وكالت انتخاب شد و ضمنا در دانشكده علوم معقول و منقول استاد شد. در دوره سيزدهم نيز كرسى نمايندگى را حفظ كرد.

از 1322 در شيراز مجددا به شغل اصليش كه زراعت و تدريس بود مشغول گرديد.

صاحب تأليفات متعددى اعم از تأليف و ترجمه مى باشد. وى در 1336 در 76 سالگى در شيراز درگذشت. فرزندان وى تماما رشد علمى يافتند و چهار تن از پسران او از دانشگاه هاى معروف دنيا درجه دكترا دريافت نمودند.

(1336 -1262 ش)، نويسنده و مترجم. ملقب به مهذب الدوله. در شيرزا به دنيا آمد و در مدرسه منصوريه، كه از بناهاى اجداد اوست، تحصيل نمود و سپس در آنجا به تدريس فقه و اصول مشغول شد و در ضمن در خارج از مدرسه به تحصيل علوم جديد پرداخت. وى در برقرارى مشروطه زحمات زيادى كشيد. او در دوره هاى دوازدهم و سيزدهم نماينده ى مردم شيراز، در مجلس شوراى ملى، شد و به تهران آمد. مهذب در دانشكده معقول و منقول تهران تدريس مى كرد. از آثارش: «امروز مسلمين» و «عالم نو اسلام»، ترجمه؛ «زن جديد»، ترجمه؛ «زن و آزادى»، ترجمه. او همچنين تاريخى در ادامه گفتار اول «فارسنامه ى ناصرى» گماشت و وقايع و اتفاقات 1304 ق به بعد را در رابطه با اوضاع فارس و ايران با مدارك و اسناد به رشته ى تحرير درآورد.[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] دانشمندان و سخن سرايان فارس (584 -583/ 5)، الذريعه (59/ 12)، فارسنامه ى ناصرى (18/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1870/ 2 ،335/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (471/ 1)، نخبگان سياسى ايران (525/ 4).

مهذب، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بهداشت عمومى، دانشكده: بهداشت و تغذيه، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد

دوم)

مهر نرسي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم م)، نيكوكار. ملقب به هزار بندگ نسبش به خانواده ى سپندياد، يكى از هفت خاندان ممتاز اشكانى، مى رسد. در روستاى ابروان، از بلوك دشت بارن، از توابع اردشير خوره پارس، به دنيا آمد. وى از وزيران متنفذ سه پادشاه ساسانى، يزدگرد اول (420 -399 م)، بهرام گور (438 -420 م) و يزدگرد سوم (457 -438 م)، بوده است. او از معاندان سرسخت مسيحيت بود. وى در نامه ى مفصلى كه به نجبا و روحانيون ارمنستان نوشت خود را وزرگ فرمازار ايران و غير ايران ناميد و مسيحيان را به ترك دين خود توصيه نمود. او در داخل كشور نيز به عنوان يك نيكوكار بزرگ ستوده مى شد. از آثار خير او: ساختن پل تنگاب فيروزآباد، كه در كتيبه اى در آن خود را وزرگ فرمازار مى نامد؛ آتشگاه بزرگى به نام مهر نرسيان؛ چهار روستا با چهار آتشكده، در نزديكى زادگاهش، براى خود و سه پسرش.[1]

مهر نرسى از پشت سپنديار از اهل ديهى مسمى به آبروان از رستاق دشت بارين (دشت بر) از كوره اردشير خره از ايالت فارس بود... اين مرد در رستاق دشت بارين و رستاق جره ابنيه ى رفيعه بپا كرد و آتشكده اى در ديه آبروان ساخت كه چند قرن پس از انقراض ساسانيان هنوز بپا بود و بنام بانيش مهر نرسيان ناميده مى شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ مردم ايران، قبل از اسلام (503 ،491 ،489 ،461 ،459/ 1)، تمدن ساسانى (231 ،49 ،46/ 2 ،280 ،245 -243 ،69 -68/ 1)، دايرةالمعارف فارسى (3267 ،2939/ 2).

مهر، بوذرجمهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: آسيب شناسى دهان و دندان، دانشكده: دندانپزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد

بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مهرابي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على آقاى مهرابى فرزند مرحوم ناظم التجار از علماء مبرز استان كرمان بوده اند مرحوم والدش ناظم التجار از شخصيتهاى ناسى گذشته بوده و ما در ج 2 ص 336 كتاب آثارالحجه قسمتى از ترجمه و سوانح زندگى وى را ياد نموديم بدانجا مراجعه شود.

وى در سال 1319 قمرى به دنيا آمده و بعد از گذرانيدن دوره صبا و كودكى به تحصيل علم پرداخته و با معيت رفيق شفيق و دوست گراميش آيت اللَّه صالحى معاصر به مقدمات و ادبيات و سطوح اشتغال يافته و پس از تكميل آن به اصفهان عزيمت و حدود سه سال از محاضر مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدصادق و آيت اللَّه آقا سيد محمد مدرس نجف آبادى و ديگران استفاده و پس از آن به اتفاق آقاى صالحى به قم مهاجرت و حدود شش سال از بحث فقه و اصول مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و آيت اللَّه يثربى كاشانى بهره مند شده و با اصرار دوست عزيزش آقاى صالحى به كرمان مراجعت و به تدريس فقه و اصول سطحا و خارجاً و اقامه نماز جماعت و ساير خدمات دينى پرداخته تا حدود 1385 قمرى كه به رحمت حق واصل گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

مهراد، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1325، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: كتابدارى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ارشد و علوم كتابدارى از دانشگاه تهران در سال 1353، دكتراى علوم كتابدارى و اطلاع رسانى از دانشگاه كيس وسترن (ريزرو) آمريكا در سال 1358.

مرتبه علمى:

استاديار بخش علوم كتابدارى دانشگاه شيراز از سال 1358 تا سال 1364، دانشيار علوم كتابدارى دانشگاه شيراز از سال 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

استفاده

از فرصت مطالعاتى در سالهاى 1368 تا 1369 پيرامون پايگاههاى اطلاعاتى كتاب شناختى در دانشگاه لوس آنجلس، انجام طرح پژوهشى علوم كتابدارى و اطلاع رسانى و اتوماسيون، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 22 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 8

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

علوم كتابدارى و اطلاع رسانى، روش تحقيق.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 8، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

علوم كتابدارى و اطلاع رسانى، تكنولوژى اطلاعات.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مهرالنساء

قرن:13

جنسيت:زن

مليت:ايران

ملقب به نور جهان و نور محل در سال 984 قمري به دنيا آمد ،از زنان كاردان ، مدير ، هنرمند و شاعر بود ، مهرالنساء ايراني چندين سال ملكه هندوستان

منابع زندگينامه :مجله راه كمال شماره 24.

مهران پور، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مهراني نيشابوري، ابوبكر احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(381 -295 ق)، محدث، مقرى، زاهد و عابد. معروف به ابن مهران. اصلش از اصفهان و ساكن نيشابور و شيخ الاسلام آنجا بود. ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى گويد كه وى امام عصرش در قراآت بود. در طلب اسانيد قراآت به عراق و شام مسافرت نمود. در عراق قرآن را بر زيد بن ابى بلال و ابوحسين بن بويان يا ثوبان و ابوبكر نقاش و ابوعيسى بكار و ابن مقسم و در دمشق بر ابوالحسن محمد بن نضر خرم تلاوت نمود. مهدى بن طراره و جماعتى بر او قرآن را تلاوت نمودند. در نيشابور از ابوبكر محمد بن اسحاق بن خزيمه و ابوالعباس سراج ثقفى و ابوالعباس ماسرجسى و مكى بن عبدان و جماعتى ديگر حديث شنيد. حاكم ابوعبداللَّه حافظ و ابن مسرور و ابوسعد كنجرودى و عبدالرحمان بن عليك و ابوسعد احمد بن ابراهيم مقرى از وى روايت كرده اند. از آثارش: «الغاية فى القراءات»؛ «الشامل فى القراءات»؛ «سجود القرآن»؛ «غرائب القرآن»؛ «الاتفاق و الانفراد»؛ «اختلاف عدد السور»؛ «الوقف و الابتداء»؛ «وقوف القرآن»؛ «رؤوس الآيات»؛ «آيات القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (112/ 1)، انساب سمعانى (413 -412/ 5)، تذكرة الحفاظ (975/ 3)، سير النبلاء (407 -406/ 16)، شذرات الذهب (98/ 3)، العبر (158 -157/ 2)، كشف الظنون (1424 ،1025)، معجم الادباء (15 -12 / 3)، النجوم الزاهرة (163/ 4)، هدية العارفين (67/ 1).

مهربان، داراب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1328، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كليه، دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى جراحى كليه از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1360 و فوق تخصص پيوند كليه از دانشگاه لندن در سال 1369.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى

تهران از سال 1362 تا سال 1368 و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1686.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تنگى مجراى خلفى پيچيده، درمان فيستول هاى پيچيده تناسلى ادرارى، تروماى كليه، تدريس جراحى كليه و ميز راه در دانشگاه علوم پزشكى تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

تكنيك جديد و درمان مثانه عصبى، بدرفتارى مثانه، ارزيابى نابارورى مرد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مهربد، مسيح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: گوش و حلق و بينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مهرداد، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: دندان پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مهرگان مسعودي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا مهرگان مسعودي

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب از سال 1361 پس از اخذ ديپلم به حوزه علميه رشت وارد شدم و دروس پايه و سطح را در اين شهرستان تحت اشراف استاد بزرگوار «آيت الله سيد مجتبي رودباري» كه خود از شاگردان حضرت امام خميني (ره) و آيت الله خوئي (ره) بودند؛ با شاگردي در محضرشان به اتمام رساندم. در سال 1369 پس از قبولي در امتحانات ورودي حوزه علميه قم، توفيق ورود به اين حوزه مبارك و حضور در جوار حضرت معصومه (س) را پيدا كردم.

ادامه دروس سطح را در خدمت برخي از عزيزان دانشمند و روحاني اين شهر مقدس بوديم و سپس از سال 74 در درس هاي خارج فقه و اصول بزرگاني چون: «آيت الله ناصر مكارم شيرازى»، «آيت الله فاضل لنكرانى»، «آيت الله جعفر سبحاني» و «آيت الله ميرزا محمد حسن فقيه يزدي» شركت يافته و از محضر اين عزيزان استفاده كردم. علومي چون فلسفه، كلام و عرفان نظري را نيز به طور پراكنده از محضر علماي قم بهره مند گرديدم. اشتياق به آشنايي بيشتر با قرآن كريم و معارف مربوط به علوم قرآني سبب گرديد تا در حال حاضر بيشتر مطالعه ام در مسير علوم قرآني و حديث باشد

مهرواني همداني، ابوالقاسم يوسف

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(468 -380 ق)، محدث، عابد و زاهد. از صوفيان رباط زوزنى بغداد بود. نسبتش به مهروان، از قراى همدان، مى رسد. از ابواحمد فرضى و ابوالحسن بن صلت و ابوعمر بن مهدى و ابومحمد بن بيع و على بن محمد بن بشران و همطبقه ى آنها حديث شنيد. يوسف بن

ايوب همدانى و ابوالقاسم اسماعيل سمرقندى و ابوبكر قاضى مارستان (بيمارستان بغداد) و عبدالرحمان بن محمد قزار و ابوالمظفر عبدالمنعم قشيرى و يحيى بن طراح و ابوالفضل اموى و ابومنصور طاهرى و ابوبكر انصارى و ديگران از وى روايت كردند. ابوبكر خطيب بغدادى «مشيخه»اى در پنج جزء براى وى استخراج كرده است. در رباط زوزنى بغداد درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (416 -415/ 5)، سير النبلاء (348 -346/ 18)، شذرات الذهب (331/ 3)، العبر (325/ 2)، معجم البلدان (270/ 5)، المنتظم (534/ 9).

مهري، سيد عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه سيد عباس مُهري در سال 1294 ش (1333ق) در شهر مُهر واقع در استان فارس به دنيا آمد و پس از طي دروس مقدمات در زادگاهش، راهي نجف اشرف شد. وي در نجف از محضر عالماني همچون سيد محمود شاهرودي، سيد محمدباقرمحلاتي و سيد محمدتقي بحرالعلوم استفاده كرد و بنا به اصرار جمعي از مؤمنان، براي تبليغ دين و ارشاد مردم به كويت رفت. آيت اللَّه مهري در طول ساليان اقامت در كويت و در جريان نهضت اسلامي مردم به رهبري امام خميني، با برپايي مجالس سخنراني به مناسبت هاي گوناگون و با ارسال نامه و تلگراف به محضر علما و مراجع و با پخش اعلاميه، پيام و نوار سخنان حضرت امام و ديگر بزرگان، لحظه اي از قيام و فعاليت باز نايستاد و عليه جور شوريد. در اين ميان، سفارت ايران در كويت، فعاليت گسترده اي عليه ايشان شروع كرد و مردم را با تهديد و تطميع و با پخش شايعه هاي گوناگون، وادار به دوري جستن از او و مسجد و مجلسش

مي نمود؛ اين در حالي بود كه بارها ايشان را تهديد به ترور مي كردند. آيت اللَّه مهري اولين مؤيد امام از علماي خارج از كشور بود كه پس از قيام 15 خرداد 42، تلگراف تند و آتشيني به محمدرضا پهلوي فرستاد كه با اين عمل، وي تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي، ممنوع الورود به ايران شد. منزل او در كويت علاوه بر اين كه به عنوان كانون تبادل نظر درباره شيوه هاي مبارزه با رژيم ستمشاهي بود، به عنوان واسطه اي بين امام در نجف اشرف و پيروان ايشان در ايران، اروپا و ساير نقاط عمل مي كرد. وي از زمان آشنايي با امام تا واپسين دم حيات، دم از امام و راه او برنداشت و پيرو ايشان بود. حتي وقتي كه امام قصد داشتند نجف را به مقصد كويت ترك نمايند، قرار بود كه در منزل آيت اللَّه مهري اقامت كنند كه با ممانعت دولت كويت مواجه گرديد و اين امر، عملي نشد. پس از پيروزي انقلاب، حضرت امام، آيت اللَّه مهري، را به امامت جمعه كويت منصوب كردند كه با تبعيد آيت اللَّه مهري، نماز جمعه برگزار نگرديد. اين عالم بزرگوار سرانجام پس از عمري مجاهده در راه اسلام، در 26 بهمن 1366 ش برابر با 26 جمادي الثاني 1408 ق در 72 سالگي درگذشت و در حرم مطهر حضرت معصومه(س) مدفون شد.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

مهري، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آية الله مهري در سال 1333 هجري قمري در شهر مهر واقع در جنوب استان فارس، و در خانواده اي روحاني از سلاله رسول الله (ص) قدم به عرصه وجود گذاشت. او را عباس ناميدند شايد تقدير الهي چنين بود زيرا كه او در همان

اوان كودكي روحيه ظلم ستيزي در نهادش نهفته بود و بعدها خود الگويي براي مبارزان طريق حقيقت و مراد پويندگان راه رفع ظلم و ستم شد.

دوران كودكي

هنوز دوازده سال از عمر مباركش نگذشته بود كه سايه پر مهر پدراز او گرفته شد و براي هميشه از پدر محرم گرديد. پس از آن تحت تكفل برادر ارجمندش عالم عاضل حاج سيد هاشم مهري قرار گرفت و براستي چون پدري مهربان و دلسوز به تعليم و تربيت او پرداخت با اينكه سالهاي سخت تنگدستي را مي گذارندند. هرگز نگذاشتت برادر عزيزش احساس فقر سختي كند. از همين ور بود كه ايشان هميشه از برادرش به خير و خوبي ياد مي كرد و مي گفت: من نمي توانم آن همه محبت و مهرباني را پاسخگو باشم.(1)

نسب شريف

نام مباركش سيد عباس حسيني و مشهور به مهري فرزند سيد حسن حسيني از سادات بزرگ و معروف مهر موسوم به سيد هاشمي( منسوب به جد اعلاي ايشان مرحوم سيد هاشم) است. و از طريق مارد نسب وي به محدث و مفسر عاليقدر، علامه سيد هاشم بحراني(مؤف تفسير برهان) مي رسد. نام مارد دانشمندش خديجه، دختر سيد حسن علامه مهري از سادات جليل القدر مهر و از نوادگان علامه بزرگوار بحراني مي باشد.(2)

يادكردي از مهر

مهر از شهرهاي مركزي و حنوبي استان فارس و داراي تاريخي عميق و درخشان است. تاريخ مهر همواره با نام دانشمندان و سادات و الامقام آن ديار گره خورده است. اين شهر با همه كوچكي آن زادگاه بسياري از علامان، نويسندگان، و صاحب منصبان سياسي و احتماعي بوده و هست.

اين شهر علاوه بر موقعيت علمي كه همچون گوهر تابناك مي درخششيده، به لخاظ حضور مبارك

سادات كه جمعيت غالب شهر را تشكيل مي داده اند و نيز به داشتن مردمي خوب داراي موقعيت اجتماعي ويژه اي در منطقه بوده است كه ملجأ مهاجران زيادي شده كه به اين شهر پناهنده گرديده اند.

اجداد آية الله مهري از نخستين گروه سادات اين ناحيه هستند كه از منطقه احصاء به اين محل هجرت نموده اند.(3)

نوشي از جام نور

ايشان پس از گذراندن دوره مقدمات در زادگاهش مهر براي تحصيل علوم و معارف ديني و استفاده از انوار قدسي بارگاه ملكوتي جد بزرگوارش با مشقتي فراوان و عشقي زايدالوصف راهي نجف اشرف گرديد با جديت به كسب معارف مشغول گرديد، به گونه اي كه خود مي گويد: به قدري درسهايم فشرده بود كه بعضي از روزها سه درس مي گرفتم و دو درس مي دادم و سه درس را نيز به مباحثه مي گذراندم، غذايم معمولا نان و ماست و هنوانه بود.(4)

وي با آنكه مدت زيادي نتوانست در نجف اشرف بماند و به درخواست جمعي از مؤمنان براي امر تبليغ به كويت عظيمت كرد منتهي در همين مدت كم توانست با جديت تمام مدارج علمي را پشت سر بگذارد و از محضر اساتيد بزرگواري همچون آية الله سيد محمود شاهرودي(ره) و آية الله سيد باقر محلاتي (ره) و آية الله سيد محمد تقي بحرالعلوم (ره) بهره كافي ببرد.(5)

هجرت به كويت

در نجف اشرف، پس از چند سال بحث و درس فشرده، مردم مسلمان كويت با اصرار و تقاضاي فراوان از برخي عالمان آن زمان از ايشان مي خواهند كه براي راهنمايي و ارشاد آنها به كويت بروند.(6)

آقاي مهري در آغاز رازي نمي شود، زيرا مي خواسته است درس خود را ادامه دهد ولي، به درخواست بيش تر از حد مردم

و اصرار برخي از علماء ناچار به آن ديار مهاجرت مي نمايد. او در اين باره مي گويد: وقتي به كويت آمدم مردم حتي نمي توانستند درست وضو يا تيمم كنند و از مسائل معمول شرعي خود بي خبر بودند.(7) استاد عاليقدر حضرت آية الله وحيد خراساني كه بهترين گواه بر زحمات و فعاليتهاي آن مهري مي باشد چنين تعبير آورده اند:چ

مرحوم آقاي مهري احياي موات كردند.(8)

فعاليتهاي علمي و اجتماعي در كويت

در كويت ضمن هدايت و ارشاد و پرداخن به مسائل شرعي و حل مشكلات اجتماعي مردم،به مباحثه كتابهي علمي با برخي از علما ادامه مي دهد و هر چند يكبار كه به نجف اشرف مشرف مي شود در آنجا براي همان چند روز نيز دست از درس و بحث نمي كشد.

آن بزرگوار افزون بر انجام تكليف نسبت به اسلام و مسلمين كه - به بهترين وجه ادا مي شد- به تدريس علوم ديني مي پرداخت و از همه اقشار مردم ميخواست كه اوقات فراغت خود را به درس و بحث بپردازد و عمر خود بيهوده صرف نكنند و خود مجالس درس را اداره مي كرد. همه شب پس از اداء نماز جماعت در مسجد شعبان - كه اكنون به صورت بارزترين پايگاه انقلاب اسلامي در كويت در آمده است- به منبر مي رفت و پس از گفتن چند مسئله، به موعظه مي پرداخت و مشكلات اجتماعي مردم را گوش زد مي نمود و هر چند براي مردم آن زمان، باور كردني نبود كه فردي روحاني پيرامون مسائل سياسي با مردم سخن گويد، او از گفتن آنها باكي نداشت و اوضاع جهان اسلام را تا آنجا كه برايش ممكن بود بيان مي كرد و مردم را از خطر استعمار و استعمار

زدگي بر حذر مي داشت.(9)

گفتار امام راحل(ره) خطاب به آن بزرگوار تا اندكي از اين امر پرده بر ميدارد. ايشان در ضمن نامه به آية الله مهري مي نويسد:

مساعي جميله جنابعالي در ترويج شريعت مقدس اسلام در آن حدود مورد كمال، تقدير و تشكر و اميد است ان شاء الله مورد توجه خاصه حضرت ولي عصر- عجل الله تعالي فرجه الشريف- واقع گرديده و مأجور باشيد. دوام توفيقات آن جناب را در اعلاء كلمه طيبة الاسلام از خداي متعال خواستارم.(10)

مبارزات سياسي

آنچه بيشتر از هر خصوصيت ديگر، آية الله مهري را ممتاز كرده بود، روح ظلم ستيزي و مبارزه هميشگي او بر ضد ستم در شكلهاي گوناگونش بوده در اين باره مي فرمود:

هنوز بالغ نبودم و عمرم از سيزده سال تجاوز نكرده بود ولي نسبت به شاه احساس ديگري - جداي از مردم آن زمان - داشتند. من او را ظالم و غاصب حق مي دانستنم و از اينكه برخي از روحانيون از او تجليل مي كردند سخت منزجر مي شدم.

من معتقد بودم بايد قدرت در دست مرجع تقليد باشد و اگر كسي را او تعيين كند واجب الاطاعه است و الا فلا.(11)

ناگفته نماند كه همواره ظلم ستيزي وي مشكلات زيادي برايش به وجود مي آورد. خود در اين باره طي مصاحبه اي مي گويد بنده قبل از اينكه به نجف بروم و سپس در كويت اقامت گزينم در ايران حبس رفتم، شكنجه شدم، پاي برهنه مرا در پشت اسبها مي دواندند و برادرم نيز در اين مصائب با من شريك بود. ما هرگز ساكت نبوده ايم و فكر كرديم وقتي به كويت مي رويم آقايان مراجع پشتيبان ما خواهند بود و با حمايت آنان بنده مي توانم عليه

ظلم مبارزه كنم. ولي هيچ كس در آن زمان حاضر نشد عليه ظلم حرفي بزند تا اينكه آقاي خميني(ره)، اين بزرگوار سر بلندكرده و از ابتدايي كه امام شروع به مبارزه عليه ظلم نمود اميدي خاص در من ظاهر شد، زيرا يك راهنما و پيشوا پيدا شده بود، پس مي توانستيم به احكام و نظريات اين بزرگوار عمل كنيم.(12)

در راه مبارزه مستمر و بي امان با دستگاه طاغوت در آغاز نهضت حركت همه جانبه را عليه دستگاه ظلم پهلوي شروع كرد و با برپايي مجالس سخنراني به مناسبتهاي گوناگون و با ارسال تلگراف و نامه به محضر علماء و مراجع و با اجتماع با شخصيتهاي گوناگون مذهبي و سياسي و با پخش اعلاميه ها و پيام ها و نوارهاي حضرت امام و ديگر بزرگان، لحظه اي از قيام و فعاليت باز نايستاده و در مقابل، سفارت ايران در كويت، فعاليت گسترده اي عليه او شروع كرد و مردم را با تهديد و تخويف و تطميع و با پخش شايعه هاي گوناگون وادار به دوري جستن از او و مسجد و مجلسش مي نمود، از سوي ديگر كمتر روزي بود كه تلفنهاي تهديدآميز و اينكه اگر ساكت نشوي تو را مي كشيم و در امشب پس از نماز در وسط سخنراني تو را ترور مي كينم و خانه ات را آتش مي زنيم و بچه هايت را از بين مي بريم و ... به او زده نمي شد، ولي او همچنان پابرجا و استوار و بي اعتنا به آن همه تهديدات، پيش مي رفت و وظيفه خود را قاطعانه دنبال مي كرد و هرگز اهميت نمي داد كه روزانه از عدد نمازگزاران مسجد يا ملاقات كنندگانش در منزل - بر اثر

تهديدهاي دشمنان - كاسته مي شود.(13)

در خواست قيام علي طاقوت

فرزند با اخلاص سرزمين مهر - همانگونه كه اشاره شد- همواره با ارسال نامه و تلگراف از علماء و مراجع دعوت به مبارزه عليه طاغوت و پشتيباني از حركت امام مي كرد، منتهي هيچ وقت منتظر پاسخ آقايان نمي نشست و فقط به وظيفه عمل مي كرد.

در آغاز نهضت تلگراف شديد لحني به مراجع وقت در نجف اشرف و قم مخابره كرد و آنان را به قيام دعوت نمود. در آن تلگراف چنين آمده است:

مصيبتهايي كه اين روزها بر سر مسلمين در ايران فرود مي آيد دل هر آزاده اي را آزرده ساخته است و سكوت شما در برابر اين فجايع، بر اين درد افزوده است ما منتظر اقدام سريع شما براي تسكين دردها و جلب رضايت حضرت ولي عصر(عج) مي باشيم.

سه نفر از مراجع وقت نجف آية الله حكيم رحمة الله، آية الله شاهرودي رحمة الله و آية الله خويي رحمة الله پاسخ هايي دادند و ايشان دستور داد همان پاسخ ها را تكثير و در دسترس عموم مردم قرار دادند و به همين پاسخ براي تأييد نهضت اكتفا مي كرد و مي فرمود! ما در حد توانمان به قيام دست زديم. ما مردم را هدايت مي كرديم تا كمك به ظلم و جور نكنند و با اشخاصي كه عليه دين اسلام قدم بر مي داشتند، هم قدم نشوند. در آن زمان حضرت امام به همه نماينده هايش دستور داده بودند كه به اين گونه مسائل توجه گردد و بنده يكي از نمايندگان ايشان بودم كه به اين امر عمل نمودم. حتي از ديگران نيز درخواست دعوت كردم تا همزمان با ما، در ديگر بلاد اسلامي، جلوي ظلم

ظالمين را بگيرند و در اين خصوص بعضي از آقايان متأسفانه با بنده هم زبان نشدند و بعضي ها نيز بنده را سرزنش و توبيخ مي نمودند كه چرا عليه حكومت شاه به پا خواسته ام. و بنده تمام جوانب را تحمل نمودم. و به اعمال و رفتار آن آقايان نيز اعتنا نكردم و مطالبمان را هرچه بود بر زبان آورديم ... .

تلگرام آتشين

به جرأت مي توان گفت كه اولين مريد و مؤيد امام از علماء خارج از كشور آقاي مهري بود. و اولين حركتش تلگرام تند و آتشيني در سال 1342 هجري شمسي پس از سخنراني سرنوشت ساز امام به شخص محمد رضاي خائن بود. و به اين ترتيب او لب به سخني گشود كه مي بايست در نهايت گفته مي شد(زيرا كه انقلاب اسلامي سخن آخرش را اول مي گويد)(14) و پس از اين تلگرام، از ورود ايشان به ايران جلوگيري شد تا اينكه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد.

كانون انديشه ها

منزل آية الله مهري در دوران نهضت همواره كانون انديشه هاي انقلابيون و مبارزان مسلمان به ويژه روحانيون بود كه در آنجا جلسات زيادي پيرامون شيوه هاي مبارزه از سوي مبارزاني همچون شهيد آية الله سعيدي، آية الله خزعلي و شهيد حجة الاسلام محمد منتظري و ساير عزيزان پيرو امام از ابتدا شروع نهضت تا پيروزي انقلاب برپا مي شد و براي پيش برد نهضت در داخل و خارج كشور، تبادل نظر صورت مي گرفت و آن بزرگوار واسطه اي بين حضرت امام در نجف اشرف و پيروان و ادامه دهندگان راهشان در ايران، اروپا، آمريكا و سايركشورها بود.

او در اين را نه تنها از مال دنيا و جان خود و فرزندانش مايه مي گذاشت كه

از عزت و آبروي خويش نيز مي گذشت و در راه مرادش از هيچ كوششي فروگذاري نمي كرد به گونه اي كه منزل ايشان خانه دوم امام شده بود و انقلابيون به طور دايم در آن خانه به نشر انقلاب اسلامي و فرامين امام، مي پرداختند، به طور مثال همه كتابهاي امام و اعلاميه ها و فتاوي ايشان در كويت با همت و نظارت مستقيم ايشان چاپ و نشر و به طور رايگان در اختيار مردم مسلمان مخصوصا ملت ايران قرار مي گرفت.(15)

يك خاطره

روزي يكي از مراجع مي خواست به كويت بيايد تا از آنجا به مكه مشرف شود. چون در اتاق پذيرايي آقا فقط عكس حضرت امام بود، به او عرض كرديم يا موقتا اين عكس را برداريم يا اجازه دهيد چند روزي عكس آن آقا را نيز در اين جا نصب كنيم! ايشان با ناراحتي پاسخ داد مگر من عكس پرست هستم يا با عكس مي خواهم خودشيريني كنم؟ عكس امام براي من يك شعار است. من با نصب كردن اين عكس، راه و روش خود را به مردم نشان مي دهم، و مي خواهم از راه امام تبليغ كنم و گرنه خوب بود عكس دهها مرجع تقليد، كه طي چندين سال همه با من ارتباط داشته اند و بدون درخواست من، مرا نماينده خويش در كويت قرار داده بودند، بر در و ديوار بيروني من نصب شده باشد!(16)

عشق مريد به مراد

آية الله مهري با تمام اخلاص عاشق امام خيمني بود. از روزي كه توسط آية الله ابوالقاسم خز علي و شهيد آية الله سيد محمد رضا سعيدي با امام آشنا گشته و به هنگام سفر به ايران در قم به جلسه اي در درس

ايشان مشرف شده بود(17) تا پسين دم حيات دست از امام و راه او برنداشت. علاقه او به امام براي كسب شهرت و مقام نبود بلكه امام را واجد جميع شرايط ديده و مريد او شده بود. هر وقت از او درخواست مي كردم عكس از او با امام براي يادگاري بگيرم ممانعت مي كرد و مي گفت: من نياز به عكس ندارم، من اگر با خميني از روز اول پيمان بسته ام براي خدا بوده است نه براي كسب شخصيت.(18) آري، او به خوبي از عهده اين پيمان بر آمد و همه هستي اش را فداي امام كرد ولي دست از او برنداشت.

مريد و مراد

همانگونه كه مهري امام را خوب درك كرده و به او عشق مي ورزيد امام نيز در مقابل به او محبت و علاقه خاصي داشت.

وقتي كه امام از عراق به طرف كويت هجرت كرده و با همراهان قصد منزل ايشان را داشت، خفاشان زمان به محض شناخت امام وحشت زده از ورود امام به كويت ممانعت كردند، آقاي مهري مي خواست با رئيس آنها صحبت كند تا شايد در قلب سخت آنها اثري كند، امام فرمود:ابدا! حيف نيست وجه خود را پيش اين ناكس بفروشي؟! ما بر مي گرديم، ما با خدا هستيم.(19)

امام كه ناراحتي آقاي مهري را مي دانست بعد از برگشت به عراق و هجرت به فرانسه به محض رسيدن به آقاي فردوسي پور امر كرده بود كه: به فلاني تلفن بكنيد كه او خيلي ناراحت است. (20) ايشان هم امتثال امر كرده و براي رفع ناراحتي ايشان به كويت تلفن زده بودند. آري، امام نيز مريد خود را خوب شناخته بود.

انتصاب به امامت جمعه

پس از

پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و به بار نشستن آرزوي ديرينه امام و ياران باوفايش براي ارتقاع رشد فكري جامعه اسلامي و بيداري هرچه بيشتر مسلمانان جهان و صدور انقلاب و جامه عمل پوشاندن و به يكي از آرزوهاي شيعيان كويت يعني برپايي نماز دشمن شكن عبادي، سياسي جمعه حضرت امام - رضوان الله تعالي عليه - حضرت آية الله مهري را طي حكمي در مورخ 58/7/2 به امامت جمعه در كشور كويت منصوب نمودند(21) وليكن با تبعيد ايشان از طرف حكام كويت همراه با تمامي اعضاي خانواده به ايران اسلامي نماز جمعه در اين كشور برگزار نگرديد.

تبعيد به ايران

با پيروزي انقلاب اسلامي و به ثمر رسيدن زحمات چندين ساله امام و يارانش آية الله مهري نه تنها از حركت نايستاد بلكه براي استحكام بخشيدن به پايه هاي حكومت اسلامي بر شدت تلاشهايش افزود. و او سربلند و مفتخر از اينكه توانسته است، در راه حاكميت الله قدمهاي بردارد سر از پا نشناخته، لذا تمام وقت خود را صرف سامان بخشيدن به مسائل انقلاب و پاكسازي محيط جامعه اسلامي از تفاله هاي طاغوت نمود كه از آن جمله پاكسازي سفارت ايران در كويت مي باشد و باز به اين حد بسنده ننمود و فعاليتهاي زيادي متكفل شد، تا آنجايي كه شيخ دستنشانده كويت به الهام از اربابان انگليسي و آمريكايي اش تاب تحمل وجود او را ننمود و بر خلاف تمام موازين و مقررات بين المللي تابعيت مسلم درجه يك وي را از اعتبار ساقط و بي درنگ وي و تمام اعضاء خانواده اش را از خانه و كاشانه خود اخراج و به ايران تبعيد نمود.(22)

مبارزه بزرگ

آن بزرگوار نه تنها با

طاغوتهاي خارجي مبارزه اي بي امان داشت ولي بيش از هر چيز با طاغوت نفس مبارزه مي كرد و براي كوبيدن طاغوت سركش نفس آنقدر نسبت به مؤمنين تواضع و محبت ورزيد كه در كمتر كس چنين روحيه اي مي توان يافت. او نه تنها خود را از همه علماء و خدمتگزاران دين كوچك تر مي دانست كه در برابر مردم عادي نيز متواضع بود. هر كس بر او وارد مي شد، حتي اگر نوجوان كم سن و سالي بود، تمام قد از جا برمي خواست و به او احترام مي گذاشت و احوالپرسي مي كرد.

يكي از روزهاي بيماري، سائلي وارد شد، ما اعتنايي چنداني نكرديم ولي او با آن حال بد، از جا برخواست و مانند ديگران احترام كرد. پس از رفتن با ناراحتي به او عرض كردم: شما با اين كار خودتان را اذيت مي كنيد. تازه او كسي نبود كه برايش تا اين حد احترام قائل شويد!

با نگراني به من پاسخ داد: تو از كجا علم داري كه مقام من نزد خدا، از او بالاتر باشد؟!

او در تواضع و تجليل از مؤمنان به قدري افراط مي كرد كه ما ناراحت مي شديم و گاهي به او اعتراض مي كرديم. در پاسخ مي گفت: من هنوز نتوانسته ام به اين فراز از آيه ... اذلة علي المؤمنين(23) عمل كرده باشيم.(24)

آقا با رفتار خود به اطرافيان درس مي داد كه مؤمن واقعي به همان مقدار كه در برابر دشمنان خدا و ظالمان ستمگر، با خشونت رفتار مي كند و حاضر نيست كوچكترين نرمش از خود نشان بدهد، در برابر ياران خدا و مؤمنان متواضع و فروتن است اشداء علي الكفار رحماء بينهم(25).

برخي از ويژگي هاي اخلاقي

هميشه با وضو بود، به مستحبات با

دقت عمل مي كرد و از مكروهات مانند حرامها گريزان بود. نماز با طمأنينه كامل و مستحبات و تعقيبات انجام مي داد و مقيد بود كه هرگز نوافل را ترك نكند. دو ساعت قبل از طلوع فجر از خواب بيدار و مشغول نماز شب و تهجد و دعا خواندن و استغفار مي شد، و هيچ گاه نماز شبش ترك نمي شد. شبها قبل از خواب درست در همان لحظه اي كه همه اهل منزل به خواب رفته بودند، زير آسمان مي رفت و دستها را به آسمان بلند مي كرد و با گريه و زاري، استغفار مي نمود.

هرگز سؤال كننده را محروم نمي كرد، حتي اگر به مقداري غذا يا لباس باشد. اگر روزي لباس نو يا عمامه نويي مي پوشيد و كسي از آن لباس تعريف مي كرد، فوري آن را به او مي بخشيد و خودش به لباس كهنه اكتفا مي كرد. گاهي كه همسرشان به ايشان اعتراض مي كرد كه چرا نمي تواني لباس نو را لااقل براي چند ماه نگهداري، بالبخند مي گفت: مگر آن لباسها چه عيبي دارد؟

با اينكه خود سيد بود نسبت به سادات احترام شديد و تجليل كامل مي نمود.

بسيار مهمان نواز بود و حتي اگر بعضي روزها مهمان نداشت يك نفر از مسجديان را با خود مي آورد تا بي مهمان غذإ؛ّّ نخورد. علاقه عجيبي به اهل بيت(ع) داشت. هرگاه نام مبارك امام حسين(ع) را مي شنيد بي اختيار اشكش جاري مي شد و روزهاي عاشورا مانند كسي كه تازه پدرش را از دست داده، با صداي بلند گريه مي كرد تا جايي كه بي حال مي شد از اين رو همه ساله دو ماه محرم و سفر و هر شب دوشنبه جلسه روضه و عزاداري برگزار مي شد و

بعد از اينكه به ايران تبعيد شدند در طول نه سال زندگي در ايران صبحهاي جمعه همان مجلس، با شكوه تمام برگزار مي شد. و در مراسم مولودي يا اعياد اسلامي ضمن برقراري مجالس جشن و سرور، با شيريني و شربت و گاهي هم با پول از حاضرين پذيرايي مي كرد.

كارهاي منزل را تا حد توان خودش انجام ميداد حتي بعضي از كارهاي بنايي خانه. و با اين كارش به فرزندانش مي فهماند كه نبايد در همه كارها به ديگران متكي بود.

از اسراف و زياده روي خيلي متنفر بود و اگر مي ديد چراغي بدون سبب در اطاقي روشن مانده است با عصبانيت بازخواست مي كرد و اين كار را نكوهش مي نمود.

با اينكه انواع كاغذ و دفترها در منزل يافت مي شد از يك كاغذ پاره هم استفاده مي كرد و كمتر روزي بود كه در مذمت اسراف با افراد خانواده سخن نگويد.

از افراد سخن چين بيش از همه كس متنفر بود. و كمتر سخنراني اي داشت كه در آن، نمام را نكوهش نكند.

در روحيه اش ذره اي خود خواهي يافت نمي شد و براي اينكه با اين روحيه مبارزه كند رياضتهاي عجيبي داشت گاهي در گاري سه چرخ سوار مي شد و به مسجد مي رفت. محال بود هر كسي بگذرد و به او سلام نكند، حتي اگر بچه خردسالي بود در مجلسي كه وارد مي شد هر جا كه خالي بود مي نشست و هيچ گاه مقيد نبود كه در صدر مجلس يا اطراف آن بنشيند، اگر در بحث با بعضي از روحانيون، احساس مي كرد طرف از ادامه بحث يا پاسخ به سؤال درمانده شده است، خود بحث را عوض مي كرد و نمي گذاشت حاضران متوجه ضعف طرف

مقابل شوند.

هميشه در كارهاي اساسي با ديگران مشورت مي كرد و براي اينكه به فرزندانش احترام بگذارد چه در جمع و چه خصوصي با آنها به مشورت مي پرداخت و اگر رأي آنها مورد قبول قرار نمي گرفت با استدلال آنها را قانع مي نمود.

هميشه در پي استدلال و برهان بود لذا به فرزندانش توصيه مي فرمود: شما فكر نكنيد كه چون پدر و مادرتان شيعه اند، بايد شيعه باشيد. برويد كتاب بخوانيد و خود تان با دليل و برهان، حق را دريابيد ... .

به مظاهر اسلامي خيلي اهميت مي داد، حتي در لباس، مسكن و غذا مسائل اسلامي را مراعات مي نمود.

فعاليتهاي اجتماعي

ايشان در امر بازسازي و تجديد بناي مدارس علميه از جمله مدرسه قزويني و مدرسه بخارايي در نجف اشرف سعي و تلاش فراوان كرد.

براي شيعيان ساكن در منطقه خليج فارس (از جمله كويت، بحرين، قطر و امارات عربي متحده) مساجدي را تأسيس كرد و تأسيس و تعمير مساجد زيادي در گوشه و كنار ايران اسلامي را بر عهده گرفت.

در كويت اولين مدرسه دخترانه به نام مدرسه جعفري براي دوران ابتدايي تا دبيرستان به همت عالي او تأسيس شد.

جذب مبلغان از حوزه هاي علميه نجف اشرف و قم و مشهد براي تبليغ در مناطق كويت و ساير كشورهاي حوزه خليج فارس از ديگر تلاشهاي آية اخلاص آية الله مهري بود كه اين امر تا قبل از رحلت ايشان ادامه داشت.

چاپ و نشر و ترجمه كتب امام و غير آن در سطح بسيار وسيع و توزيع رايگان در ميان مردم.

تشكيل جلسات شوراي فقهي و سياسي با روحانيان مقيم كويت به منظور حل معضلات و مشكلات، از فعاليتهاي ارزشمند او محسوب مي شود.

بسيج عده اي از

اهالي منطقه فارس و شهرستان لامرد(26)، براي توزيع مواد غذايي مورد نياز مردم در زمان قحطي پس از جنگ جهاني دوم.

تأسيس و راه اندزي اولين درمانگاه در شهرستان لامرد.

تأسيس بيمارستان و زايشگاه مجهز و گسترده در شهر مهر.

رهبري مدبرانه نهضت اسلامي ملت كويت پس از اخراج از كويت و حمايت حركتهاي اسلامي و انقلابي جوانان مسلمان.

كمكهاي مستمر به مراكز مذهبي، فرهنگي (مدارس، مساجد، حسينيه ها) در قم و ساير نقاط.

بازسازي مراكز خدماتي (آب انبارها و راهها و ...) مناطقي از ايران.

تأسيس بنياد معارف اسلامي قم به منظور تحقيق و تدوين تاريخ جامعي براي تشيع از آغاز تاكنون، كه اين يكي از ارزنده ترين آثار جاودانه آن بزرگمرد است.

سفر به كوي دوست

سر انجام پس از عمري كوشش، مبارزه و تلاش همه جانبه، و نيل به اهداف عاليش كه رفع ظلم ستم شاهي و استقرار نظام عدل الهي بود در جوار مشوق واقعي اش كه همه دوران زندگي را بر آستانش چهره ساييده بود آرميد، آية الله حاج سيد عباس مهري پس از 75 سال زندگي پرخير در تاريخ 1366/11/26 هجري شمسي، در تهران، ستاره درخشان وجودش از آسمان علم و فضيلت برخاك فروغلتيد و در جوار حضرت فاطمه معصومه(س) در خاك نهان شد. وتمام خويشان و دوستداران و ارادتمندان را به سوگ نشانيد.(27)

در سنگر علم

مرحوم آية الله مهري با همه اشتغالات سياسي و اجتماعي در بيان معارف اسلامي و دفاع از كيان اسلام و تشيع نيز غافل نماند و در اين زمينه آثاري به ياد ماندني از خويش به جاي گذاشت كه برخي از آن آثار چاپ شده بدين قرار است:

1- شعاع من التاريخ

اين كتاب ارزشمند در پاسخ

به هتاكي هاي ابراهيم جبهان در مجله رأية الاسلام چاپ رياض به مذهب تشيع و ائمه اطهار(ع) در سال 1381 هجري / 1961 ميلادي به رشته تحرير در آورده است.

مرحوم مهري علاوه بر مبارزه با اين فرد كه منجر به تبعيد شبانه وي از سوي دولت كويت به عربستان صعودي گرديد به مبارزه علمي نيز با وي پرداخته و در ضمن كتابي به گفته هاي سرا پا كذب وي پاسخ مي گفت.

اين كتاب را به موجب نامساعد بودن جو سياسي آن زمان كويت به نام برادر ارجمندشان عالم فاضل سيد هاشم مهري به طبع رسانده اند و اكنون در كتابخانه عمومي مرحوم آية الله نجفي به شماره 7530 رديف 5 و قفسه 23 موجود مي باشد.

2- شعاع من سيرتنا سنتنا

اين كتاب اگر چه در بعضي نوشته ها از جمله آثار قلمي مرحوم آقاي مهري شمرده شده است ولي از مقدمه كتاب چنين استفاده مي گردد كه شخصي از ايشان در موضوع صحت سجده بر خاك مطالبي طلب مي كند و ايشان پس از پاسخ به خواسته ايشان به پيشنهاد يكي از مؤمنان اهل اطلاع به سخنراني علامه اميني پيرامون موضوع سجده و آنچه سجده بر آن صحيح است كه در سال 1384 هجري در سوريه ايراد فرموده اند دست مي يابد و با تمام خلوص به جاي چاپ مقاله خود به انتشار سخنراني علامه اميني مبادرت مي ورزند. اين كتاب به شماره 54478 در كتابخانه عمومي مرحوم آية الله نجفي مرعشي موجود مي باشد.

3- تفسير سوره والعصر.

4- اهل الكتاب.

5- دروس في الدين.

6- رساله اي در بيان حرمت گوشت خوك.

از ديگر آثار قلمي اين دانشور پرتلاش است.

يادش گرامي و راهش جاويد

پاورقي:

1- با استفاده از يادداشتهاي فرزند ارجمندشان سيد محمد

جواد مهري.

2- براي آشنايي بيشتر با حيات علامه بحراني به كتابهاي زير مراجعه فرماييد:

علامه بحريني، سيد محمد براتي، العلامه السيد هاشم البحراني، فارسي تبريزيان، علامه بحراني آيينه ابرار، تأليف نگارنده.

3- براي آشنايي بيشتر با اين شهر و عالمان آن مي تونيد به كتاب سيماي مهر تأليف نگارنده مراجعه نماييد.

4- با استفاده از يادداشتهاي فرزند ارجمندشان.

5- خلاصه زندگي نامه آيت الله مهري، ص 2.

6- شايان ذكر است كه در آن زمان هنوز نفت در كويت كشف نشده بود و مردم با سادگي، زندگي متواضعانه اي مي گذراندند.

7- با استفاده از يادداشتهاي فرزند ارجمندشان.

8- كنايه از اينكه كويت مانند يك زمين مرده اي بود كه وي با زحمات خويش آن را زنده و آباد كرد.

9- با استفاده از يادداشتهاي فرزند ارجمندشان.

10-

11- با استفاده از يادداشتهاي فرزند ارجمندشان.

12- روزنامه ابرار 1366/3/31.

13- با استفاده از يادداشتهاي فرزند ارجمندشان.

14- خلاصه اي از زندگينامه آيت الله سيد عباس مهري، ص 3.

15- با استفاده از خلاصه زندگي نامه آيت الله مهري، ص 3 و 4.

16- از خاطرات فرزند ارجمندشان سيد محمد جواد مهري.

17- سرگذشتهاي ويژه از زندگي حضرت امام، ج 6، ص 157 و 158.

18- با استفاده از يادداشتهاي فرزند ارجمندشان.

19- سرگذشتهاي ويژه از زندگي حضرت امام، ج 6، ص 164 و 165.

20- همان.

21- صحيفه نور، ج 9، ص 197.

22- خلاصه زندگينامه آيت الله مهري، ص 4.

23- مائده/ آيه 54.

24- با استفاده از يادداشتهاي فرزند ارجمندشان.

25- فتح/ آيه 29.

26- از شهرهاي جنوبي استان فارس مي باشد.

27- از آيت الله مهري 11 فرزند (7 پسر و 4 دختر) به يادگار ماند.

1- حجة الاسلام و المسلمين حاج سيد محمد مهري.

2- حجة الاسلام و المسلمين حاج سيد مرتضي مهري، از محققان و اساتيد حوزه علميه قم.

3- جناب آقاي سيد احمد مهري.

4-

جناب آقاي سيد علي اصغر مهري.

5- دانشمند محترم جناب آقاي سيد محمد جواد مهري.

6- سيد محسن مهري.

7- سيد محمد رضا مهري.

مهري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد مهرى از اعاظم علماء اين منطقه و داراى نفوذ و موفقيت مخصوص بودند. وى اصلا از اهل مهر فارس بودند كه پس از پرورش و تحصيل مقدماتى به نجف اشرف و بعد از چند سال توقف و كسب فيض از محضر آيات عظام آنجا به خرمشهر رحل اقامت افكنده و به اقامه جماعت و ترويج دين و قضاء حوائج مسلمين پرداخته است.

نگارنده. در محرم سال 1370 قمرى كه براى تبليغ به آنجا رفتم از محضرشان استفاده و ناظر بودم كه چگونه همه روزه مانند مرحوم آيت اللَّه كاشانى سابق الذكر درب خانه اش براى خودى و بيگانه باز و ارباب حوائج به ايشان براى عبور از مرز و غيره مراجعه و با هدايت و مساعدت آن بزرگوار به مقاصدشان مى رسيدند.

در اواخر عمرش شبى از بام منزلش سقوط و به شكستگى پايش مبتلا تا در سال 1384 قمرى وفات نموده و به اسلاف خويش ملحق گرديده است.

دامادهاى ارجمند و دانشمندى دارد كه همه از علماء محترم خرمشهر و آبادان و كويت مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

مهريزي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي مهريزي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

مهدي مهريزي در سال 1341 در شهر مقدس مشهد متولد شد. پس از گذراندن دروس عمومي دوره ابتدايي و راهنمايي در سال 1355 وارد حوزه علميه مشهد شد. آنگاه پس از اتمام دروس مقدمات در سال 1358 وارد حوزه علميه قم شد و به مدت بيست سال در دروس فقه و اصول و فلسفه حضور يافت.

اساتيد سطح ايشان حجج اسلام و حضرات آيات: «ستوده»، «پاياني»، «اعتمادي»، «موسوي تهراني» و

«سيد علي محقق داماد». اساتيد دروس خارج آيات عظام: «وحيد خراساني»، «تبريزي» و «فاضل لنكراني». اساتيد فلسفه حضرات آيات: «محمد علي گرامي»، «حسن زاده»، «جوادي آملي»، و «انصاري شيرازي».

وي همزمان با تحصيل، به تدريس دروس حوزه تا رسائل و مكاسب اشتغال داشته است و از سال 1364 تاكنون در دانشگاه هاي مختلف به تدريس اشتغال دارد، همچنين نامبرده در همايش ها و كنفرانس هاي علمي بسياري به ارائه مقاله و سخنراني پرداخته است.

مهزاد، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: پاتولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پاتولوژى، متخصص پاتولوژى از رويال كالج پاولوژزيست هاى انگستان.

مرتبه علمى:

دستيار پاتولوژى دانشكده پزشكى اصفهان در سال 1349، استاديار پاتولوژى در سال 1353، دانشيار پاتولوژى دانشگاه اصفهان در سال 1357، استاد پاتولوژى دانشگاه اصفهان از سال 1369 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پاتولوژى عمومى و اختصاصى، سيتوپاتولوژى، شركت در كنگره هاى متعدد بين المللى، عضويت در آكادمى بين المللى سيتولوژى و هيأت ممتحنه و ارزشيابى رشته تخصصى پاتولوژى در ايران، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه كارشناسى ارشد و 9 پايان نامه تخصصى پاتولوژى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

پاتولوژى، سيتوپاتولوژى دستگاه تناسلى زنان، مغز استخوان و تفسير آن در بيماريها.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

پاتولوژى، سيتوپاتولوژى، زنان مامائى، اتوپسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مهلبي نيشابوري، ابويعلي، حمزة

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 406 ق)، محدث و طبيب. شيخ الاطباء و مسند نيشابور بود. نسبش به امير خراسان، مهلب بن ابى صفره ازدى، مى رسد. از محمد بن احمد بن دلويه و محمد بن حسين قطان نيشابورى و ابوحامد بن بلال و ابوجعفر محمد بن حسن اصفهانى و جماعتى ديگر حديث شنيد. به گفته ى حاكم نيشابورى، او پس از فراگيرى حديث در طلب علم طب كوشيد. ابوعبداللَّه حاكم و ابونصر عبيداللَّه بن سعيد سجزى و ابوالقاسم عبداللَّه بن على طوسى و ابوبكر بيهقى و محمد بن اسماعيل تفليسى و ابوبكر بن خلف و ديگران از وى روايت كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة الحفاظ (1064/ 3)،

سير النبلاء (264/ 17)، شذرات الذهب (181/ 3)، العبر (212/ 2).

مهندسي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي مهندسي

محل تولد : آباده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

در زمستان سال 1354 رسما وارد حوزه علميّه قم در مدرسه حقاني شده، درس­هاي از اول مهر ماه تا زمستان آن سال را در فرصت كوتاهي خوانده و به سطح طلاب كلاس كه چند ماهي زودتر شروع كرده بودند رسيدم. احساس شد كه فضاي بازتر و با سرعت بيشتري بايد پيش رفت. لذا از مدرسه بيرون آمده و به طور آزاد به خواندن ادبيات پرداختم. تا شروع تظاهرات عليه رژيم پهلوي كه دروس حوزه تطعيل شد تا نيمه­هايي از جلد اول و دوم شرح لمعه چاپ قديم از محضر «آيت الله باكوئي» و همچنين دو جلد اصول فقه و منطق و كتب ابتدائي را خواندم.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي از سال 1358، رسائل را در خدمت «آيت الله اعتمادي» و مكاسب محرمه را خدمت «آيت الله اشتهاردي» و بيع و خيارت و كفايتين را در محضر مرحوم «آيت الله ستوده» و همزمان شرح تجريد الاعتقاد را خدمت «آيت الله انصاري شيرازي» و بدايةالحكمه را در محضر «آيت الله نجفي شهر رضائي» شروع و ادامه آن را از محضر «آيت الله ممدوحي» استفاده نمودم. خارج فقه و اصول را در درس «حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ جواد تبريزي» و نيز مدتي در درس خارج اصول «آيت الله سبحاني» گذرانده و نيز پس از بداية الحكمه، شرح منظومه سبزواري قدس سره، در منطق و فلسفه و پس از آن اسفار را در محضر «آيت الله انصاري

شيرازي» بودم.

در بحث تدريس از آغاز تحصيل سعي مي­شد كه تدريس كتب خوانده شده انجام گيرد. لذا به توفيق الهي همه كتب مقدّماتي و سطح عالي تا انتهاي كفايةالاصول را يك يا برخي از آنها را چند بار تدريس داشته­ام. در كلام و فلسفه، شرح باب حادي عشر را چند بار و شرح تجريد الاعتقاد را يك بار و بدايةالحكمه را چندين دوره و نيز نهايةالحكمه را يك دوره و شرح منظومه منطق سبزواري (ره) دو دوره و شرح منظومه حكمت را سه دوره و شرح اشارات را كه هم اكنون به تدريس آن مشغولم سه دوره، تدريس داشته و در بخش تدريس علوم رياضي، يكدوره دروس هيئت و رياضي علّامه حسن زاده آملي را تدريس نموده و در بخش عرفان، تمهيد القواعد را دور سوّم و نيز تدريس شرح فصوص الحكم قيصري را هم اكنون اشتغال دارم. همچنين مباحثه­اي فقهي پيرامون مسائل عروه الوثقي داريم و چند سالي است كه هفته­اي يك بار جلسه تفسير قرآن كريم (تا كنون به آيه 48 سوره بقره) دارم.

فعلا در رشته تخصصي كلام حوزه علميّه قم و نيز در مؤسسه نشر آثار امام خميني (ره) هفته­اي دو ساعت به تدريس عرفان اشتغال داشته و در مؤسسه پژوهشي امام خميني (ره)، آيت الله مصباح يزدي نيز به تدريس تمهيد القواعد در مقطع كارشناسي ارشد مشغولم و همچنين به عنوان عضو هيئت علمي دائرةالمعارف عرفاني (در حال تدوين) همين مؤسسه در خدمت دوستان مي­باشم. در دانشگاه نيز متجاوز از ده سال است كه به دروس عمومي (اخلاق و معارف) و دروس تخصصي رشته ادبيات عربي و الهيات از قبيل

قرائت متون عرفاني، قرائت متون تفسيري، مقدّمات تفسير، علوم قرآني، فقه الحديث و دراية الحديث اشتغال دارم.

در بخش رسانه، از آغاز راه اندازي شبكه سراسري راديو معارف، تحقيقي گسترده در موضوع «اسرار نماز» كه حدود 100 ساعت بوده و همچنين شرح زيارت جامعه كبيره كه تا كنون 400 (چهارصد) بحث راديويي انجام گرفته (تاكنون قريب يك پنجم زيارت شرح شده) و ادامه دارد. همچنين در 143 برنامه، شرح چهل حديث حضرت امام خميني (ره) بحث گرديده و پخش شده و نيز شرح دعاي ندبه تاكنون 150 بحث انجام گرفته كه ادامه دارد. در بخش تبليغات، در ايام تعطيلات دروس حوزوي - دانشگاهي به مناسبت­هاي مختلف، مباحثي كه عمدتا اخلاقي، عرفاني، تفسيري، عقيدتي و ... بوده، انجام گرفته است.

مهيار ديلمي، ابوحسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 428 ق)، كاتب و شاعر. اصلا ايرانى و اهل بغداد بود، لذا به او كاتب فارسى مى گفتند. وى ابتدا دين زرتشتى داشت سپس به دست سيد شريف رضى ابوالحسن محمد موسوى اسلام آورد و به تشيع گرويد و در خدمت او به تحصيل فنون شعر و ادب پرداخت. در «ريحانة الادب» آمده كه او به دست شريف مرتضى ايمان آورده ولى در خدمت شريف رضى به تحصل علم و ادب پرداخته است. وى مدتى متصدى امر كتابت آل بويه بود و در بغداد براى ترجمه ى مطالب از فارسى به عربى استخدام شد. وى شاعرى بزرگ بود و مقدم شاعران همعصر خود به حساب مى آمد. او را جامع فصاحت عرب و بيان ادب فارسى مى دانند و در بسيارى از جهات شعرى از استادش، شريف رضى، برتر بود. او اشعار بسيارى در مدح اهل بيت و مراثى امام حسين

(ع) گفته است. از ممدوحان وى مى توان به ابوطالب محمد بن ايوب، از وزيران خلفاى عباسى، و ابونصر سابور و ابومنصور بن مزرع و غيره اشاره كرد. فرزندش حسن يا حسين بن مهيار ديلمى نيز از شاعران بزرگ بوده كه «قصيده ى حائيه»اش معروف است. از آثارش: «ديوان» شعر، شامل چهار مجلد؛ «قصيده ى لاميه»، كه ابن طاووس حلى شرحى به نام «الازهار» بر آن نگاشته است.[1]

ابوالحسن يا ابوالحسين ابن مرزويه ى ديلمى (ف. 426 يا 428 ه.ق) از كاتبان و شاعران لطيف طبع ايرانى در اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم. وى نخست زردشتى بود و بعد به دست سيد رضى اسلام آورد و نزد او به تحصيل شعر و ادب پرداخت و به زودى بزرگترين شاعر عهد خود گرديد. مهيار داراى احساسات شديد ايرانى و طرفدار عقايد ملى بود و اشعارى در هجو قوم عرب سرود. ديوان شعر او چهار مجلد است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (264/ 8)، اعيان الشيعه (172 -170/ 10)، تاريخ ادبيات در ايران (645 -644/ 1)، تاريخ بغداد (276/ 13)، دمية القصر (309 -303/ 1)، الذريعه (1138/ 9 ،532/ 1)، ريحانه (47 -46/ 6)، سير النبلاء (472/ 17)، شذرات الذهب (243 -242/ 3)، فوائد الرضويه (689 -688)، الكامل (14/ 8)، كشف الظنون (816)، الكنى و الالقاب (274/ 2)، لغت نامه (ذيل/ مهيار)، معجم المؤلفين (33 -32/ 13)، المنتظم (285 -284/ 9)، النجوم الزاهرة (29/ 5)، وفيات الاعيان (363 -359/ 5)، هدية العارفين (486 -485/ 2).

مؤدب مرورودي، ابواحمد، حسين

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 214/ 213 ق)، حافظ و محدث. اصلش از مرورود و ساكن بغداد بود. از شيبان بن عبدالرحمان نحوى و ابوغسان

محمد بن مطرف مدنى و ابن ابى ذئب و اسرائيل بن يونس و يزيد بن عطاء واسطى و مبارك بن فضاله و جرير بن حازم و ابواويس عبداللَّه مدنى و ايوب بن عتبه يمامى و جماعتى حديث روايت كرد. احمد بن حنبل و احمد بن منيع بغوى و يحيى بن معين و ابراهيم بن سعيد جوهرى و ابوخيثمه و محمد بن يحيى ذهلى و عباس دورى و حنبل بن اسحاق و اسحاق بن ابراهيم بغوى و اسحاق حربى و حسين بن منصور نيشابورى و محمد بن ابى شيبه و محمد بن رافع نيشابورى و موسى بن هارون طوسى و ديگران از وى روايت كرده اند. در اواخر خلافت مأمون در بغداد درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (90 -88/ 8)، التاريخ الكبير (390/ 2)، تهذيب التهذيب (331 -330/ 2)، تهذيب الكمال (522 -521/ 4)، الثقات (185/ 8)، الجرح و التعديل (ج 1، ق 64/ 2)، سير النبلاء (217 -216/ 10)، طبقات ابن سعد (243/ 7)، طبقات الحفاظ (181 -180)، العبر (288/ 1)، ميزان الاعتدال (539/ 1).

مؤذن نيشابوري، ابوصالح احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(470 -388 ق)، فقيه، حافظ، محدث، مسند، زاهد و صوفى. چون سالها مؤذن مدرسه بيهقيه بود به مؤذن مشهور شد. او در روزگار خود محدث خراسان و رييس مدرسه ى بيهقيه و عهده دار موقوفات و مسئول رساندن صدقات به مستحقين بود. از ابونعيم عبدالملك اسفراينى و ابوالحسن علوى و ابويعلى حمزه مهلبى و ابوطاهر بن محمش و ابوعبداللَّه حاكم و عبداللَّه بن يوسف اصفهانى در نيشابور و از حمزة بن يوسف سهمى در جرجان و ابوالقاسم بن بشران و همطبقه ى او در بغداد و از ابونعيم حافظ و همرديفان او در

اصفهان و ابوذر هروى در مكه حديث شنيد. او با ابوعلى دقاق و احمد بن نصر طالقانى مصاحب بود. او فراگرفته هاى خود را جمع آورى كرد و بر اساس آن تصنيفاتى به وجود آورد و يادداشتهايى درباره ى «تاريخ مرو» تنظيم كرد. فرزندش، اسماعيل بن احمد، و ابوالقاسم زاهر شحامى و ابوبكر وجيه شحامى و عبدالكريم بسطامى و ابوعبداللَّه فراوى و عبدالمنعم قشيرى و جماعتى از وى روايت كردند. ابوالقاسم زاهر شحامى گويد: ابوصالح هزار حديث از هزار استادش روايت كرده است، در «ايضاح المكنون»، «الف حديث عن الف شيخ» از جمله آثار وى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (157/ 1)، ايضاح المكنون (119/ 1)، تاريخ بغداد (268 -267/ 4)، تذكرة الحفاظ (1165 -1162/ 3)، سير النبلاء (423 -419/ 18)، شذرات الذهب (335/ 3)، طبقات الحفاظ (458 -457)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (218/ 2)، العبر (327/ 2)، الكامل (125/ 8)، معجم الادباء (226 -224/ 3)، معجم المؤلفين (303/ 1)، المنتظم (548/ 9)، النجوم الزاهرة (106/ 5).

مؤذن هروي، ابوسهل محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(433 -372 ق)، عالم، اديب، نحوى و لغوى. معروف به مؤذن. او رييس الموذنين در جامع عمرو بن عاص در مصر بود. نزد ابوعبيد احمد بن محمد هروى مؤذن، صاحب كتاب «الغريبين»، تلمذ نمود و از وى و از ابويعقوب نجيرمى و ابواسامه جنادة بن محمد نحوى روايت كرد. در مصر درگذشت. از آثار وى: «الاسفار»، در شرح «الفصيح» ثعلب نحوى و مختصر آن «التلويح فى شرح الفصيح»، در لغت؛ «اسماء الاسد»؛ «اسماء السيف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (16/ 17)، ايضاح المكنون (320/ 1)، روضات الجنات (29/ 8)، ريحانه (23/ 6)، كشف الظنون (1273

،88 ،86)، معجم الادباء (263/ 18)، معجم المؤلفين (61 -60/ 11)، الوافى بالوفيات (121 -120/ 4)، هدية العارفين (69/ 2).

مؤذي خوارزمي، نظام الدين، ابواسحاق ابراهيم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 559 ق)، اديب و شاعر. با ياقوت حموى (م 626 ق) معاصر بود و در فقه، حديث، تفسير و اصول تبحر داشت. از آثار وى: «اساس نامه»، در مواعظ، به فارسى؛ «نمودارنامه»، در شرح ابيات عجيبه ى «كليله و دمنه»؛ «الخطب»، در دعوات ختم قرآن، كه «يتيمة اليتيمة» نام دارد؛ «ديوان الانبياء»؛ «گفتار نامه»؛ «مرتع الوسائل و مربع الرسائل»؛ «الوسائل الى الرسائل»؛ «الطرفة فى التحفة»، به فارسى؛ «تعريف شواهد التصريف»؛ «ديوان» شعر، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (207/ 6)، لغت نامه (ذيل/ نظام الدين مؤذى)، معجم الادباء (16 -15/ 2)، معجم المؤلفين (92/ 1).

مؤمن زاده خولنجاني، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد 1313، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيمارى هاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى و گذراندن دوره تخصصى در رشته اطفال با درجه ممتاز از پاريس فرانسه در سال 1346، تأييد فوق تخصص عفونى اطفال فرانسه از سوى وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى ايران در سال 1371.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1351 تا سال 1354، دانشيار دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى در سال 1355، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى در سال 1356.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تحقيق در زمينه بيماريهاى كودكان، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى رايج اطفال، آموزش دانشجويان پزشكى و رزيدنتهاى رشته اطفال.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 24، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى رايج اطفال، طب اطفال و موارد نادر بيمارى اطفال.

برگرفته

از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مؤمن زاده، هوشنگ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

مؤيد، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى ادبيات عربى از دانشگاه تهران در سال 1343، كارشناسى ارشد ادبيات عربى از دانشگاه تهران، دكتراى ادبيات عربى از دانشگاه تهران در سال 1347.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه شيراز از سال 1348 تا 1356، دانشيار دانشگاه شيراز از سال 1356 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس گوناگون ادبيات فارسى و عربى و انگليسى در دانشگاه شيراز، برنده كتاب سال از وزارت ارشاد در سال 1364، دريافت جايزه كتاب آموزشى سال از راديو تلويزيون در سال 1355.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 3

زمينه علمى تأليفات:

فارسى امروز در زمينه زبان آموزى، شعر فارسى معاصر، شناختى از سعدى، اشعار عربى سعدى، قند و پند در زمينه ادبيات.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 5، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تأثر سعدى از ادبيات عربى مثلثات سعدى، اقتراء در اسلام.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

مؤيد، محمدجعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى پوستى، دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1345، دكتراى تخصصى در بيماريهاى پوست و آميزشى از دانشگاه تهران در سال 1351، فوق تخصص ايمونولوژى پوست از دانشگاه كلودبرنارد فرانسه در سال 1363.

مرتبه علمى:

استاديار و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى از سال 1356.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مطالعه و تحقيق درباره بيماريهاى پوستى و آميزشى و تدريس دروس بيماريهاى پوست و پاتولوژى بيمارى هاى پوست در دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى و راهنمائى بيش از 10

پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى پوستى و آميزشى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ميبدي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اميرحسين قاضى مير بن معين الدين حسينى ميبدى اديب و رياضى دان و حكيم قرن دهم هجرى (ف. 904 يا 909 يا 911 ه.ق) در شيراز از جلال الدين دوانى و ديگر استادان زمان، علم و ادب و حكمت و تصوف آموخت، و بخصوص در هيئت و منطق و فلسفه شهرت يافت. در شعر نيز مهارتى داشت و منطقى تخلص مى كرد. از آثار اوست: 1- جام گيتى نما به فارسى در حكمت قديم. 2- شرح ديوان منسوب به حضرت اميرالمؤمنين (ع). 3- شرح الهداية الاثيريه. 4- شرح كافيه ى ابن حاجب در نحو. 5- شرح شمسيه در منطق. 6- شرح طوالع. 7- حاشيه ى تحرير اقليدس خواجه نصيرالدين طوسى. 8- ديوان معميات و غيره.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

ميبدي يزدي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1313 ق)، عالم دينى، فقيه، لغوى و شاعر. او در كربلا از محضر شيخ العراقين شيخ عبدالحسين تهرانى و فاضل اردكانى استفاده نمود و از استادش، فاضل اردكانى، به دريافت اجازه نايل شد. وى پس از رسيدن به مراتب علمى بالا در كرمانشاه ساكن گرديد و مرجعيت دينى را عهده دار شد. از آثار وى: «عصمة الحجج»، در عصمت ائمه (ع)؛ «بديع اللغة»، در لغات جديد؛ «كشكول»؛ «هداية النصيرية»، كه براى ارشاد اكراد نصيريه نگاشت؛ «مفتاح السلامة»، در حفظ سلامتى و اصول پيشگيرى قبل از درمان؛ شرح «المنظومة البطيخية»؛ كتابى در «الاستخارات»؛ رساله «حلق اللحية»؛ «رساله ى عمليه»؛ «السؤال و الجواب»، در عبادات، با ذكر دليل.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (307/ 8)، الذريعه (199/ 25 ،295 -294/ 24 ،333/ 21 ،76/ 18 ،274/ 15 ،90/ 14 ،247/ 12 ،63/ 7 ،73/ 3 ،20 -19/ 2)، ريحانه (50/

6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1486/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (355/ 6)، لغت نامه (ذيل/ على يزدى)، معجم المؤلفين (217/ 7)، مؤلفين كتب چاپى (326 -325/ 4).

ميبدي، رشيدالدين ابوالفضل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 530 ق)، عالم، صوفى و مفسر. او يكى از صوفيان بنام قرن ششم قمرى است. از آثار وى «كشف الاسرار و عده الابرار»، تفسير عرفانى قرآن به فارسى است كه در 520 ق تأليف نموده است. وى در تأليف اين تفسير به «تفسير» خواجه عبداللَّه انصارى نظر داشته و در واقع تفسير خواجه را شرح و بسط نموده و از كلمات خواجه استشهاد نموده است، لذا «كشف الاسرار» به «تفسير خواجه عبداللَّه انصارى» نيز معروف گرديده است. ميبدى در تفسير خود به دو موضوع نظر داشته: نخست بيان همه ى اقوال مفسران عامه در وجوه قراآت و تفسير آيات و احكام، و دوم تفسير آيات بنابر نظر عرفا و تأويلات غريب. مؤلف «كشف الظنون» به اشتباه اين تفسير را به سعدالدين تفتازانى نسبت داده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (475)، تاريخ ادبيات در ايران (932 -930 ،257/ 2)، تاريخ نظم و نثر (729 -728)، دايرةالمعارف فارسى (2944 ،2224/ 2)، الذريعه (19/ 18)، فرهنگ ادبيات فارسى (410 -409)، كشف الاسرار و عدة الابرار (1/ مقدمه)، كشف الظنون (1487)، لغت نامه (ذيل/ ميبدى)، مؤلفين كتب چاپى (217 -216/ 1).

ميبدي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله حاج سيد محمد بن العلامه السيد محمد جوادين العلامه الكبرى السيد على الميبدى اليزدى الكرمانشاهى (صاحب كتاب بدايع اللغه) يكى از علماء اعلام و حجج اسلام فعلى شهرستان علمى و مذهبى قم است كه در خيابان صفائيه سكونت دارند و در مسجد صفائيه هم اقامه جماعت نموده و خدمات دينى و روحى دارند.

تولد معظم له در 18 شوال 1314 در كرمانشاه واقع شده و چون مرحوم والدش آقاى سيد محمدجواد

در تاريخ 1322 ق فوت نموده و ايشان هشت ساله بودند در تحت سرپرستى مرحوم آيت الله آقا سيد محمد رضاى واحدى حسينى قمى كه به امر مرحوم آيت الله العظمى آقا سيد محمد كاظم يزدى به كرمانشاه آمده بودند قرار گرفته و بعد از رشد و خواندن مقدمات و سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى استفاده كرده و پس از چند سال مراجعت به كرمانشاه و در مسجد والدش به اقامه جماعت و خدمات دينى و ترويج مذهب و هم تدريس متون فقه و اصول پرداخته تا در چند سال قبل مهاجرت به قم و اقامت در جواد حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها و حوزه علميه را بر سكونت كرمانشاه ترجيح داده و رحل اقامت در اين بلده طيبه انداخته و به وظائف روحى خود اشتغال دارد فرزند ارجمندش حاج آقا مجتبى ميبدى به جاى اين پدر بزرگوار در كرمانشاه به خدمات دينى مشغول است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ميبدي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا ميبدى يزدى از علماء محترم و دانشمندان بزرگ شمال و شهرستان گرگان مى باشند.

ايشان در سال 1338 قمرى در ميبد يزد به دنيا آمده و دروس فارسى را در آنجا خوانده و براى ادامه به تحصيل به قم مسافرت ولى چون اواخر عمر مرحوم آيت اللَّه حايرى اوضاع حوزه مشوش بود به شهر رى (زادگاه نگارنده) آمده و به خدمت مرحوم آيت اللَّه عالم ربانى حاج شيخ محمدتقى بافقى رسيده و در حجره آن مرحوم در مدرسه امينيه اقامت و به تحصيل مقدمات پرداخته و بعد از چندى به تشويق و

توصيه آن بزرگوار به قم آمده و مدتى هم حجره حقير در مدرسه دارالشفا بودند و با سعى بليغ اشتغال داشتند تا در سال 1358 قمرى كه روى بعضى جهات مهاجرت به نجف اشرف نموده و در مدرسه بزرگ مرحوم آخوند سكونت و مدت ده سال با جديت تمام به تحصيل پرداخته و از محضر آيت اللَّه حاج ميرزا حسن يزدى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد يحيى يزدى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ كاظم شيرازى و آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود شاهرودى و اصول آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله استفاده نموده و از خرمن علوم آنان فقها و اصولا خوشه ها چيده و توشه ها برده تا در سال 1368 قمرى كه به ايران آمده و بنابر تقدير و مشيت الهى در گرگان و استرآباد اقامت و بنابر دعوت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ رضا مدرس در جاى ايشان در مسجد جامع به اقامه جماعت و خدمات روحى و دينى اشتغال دارند.

نگارنده گويد: آيت اللَّه ميبدى كه از دوستان چهل ساله حقير است از دانشمندان متين و روشنفكر و منيع الطبع معاصر و داراى محاسن اخلاق و محامد آداب مى باشد از آثار ايشانست تأسيس كتابخانه مسجد جامع گرگان و اداره و سرپرستى طلاب و محصلين مدرسه دارالشفاء گرگان

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ميبدي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على بن سيد محمدعلى حسينى ميبدى يزدى كرمانشاهى فقيهى كامل و عالمى عارف از شاگردان علامه شيخ عبدالحسين شيخ العراقين و فاضل اردكانى در كربلا بوده و پس از وصول به مراتب عاليه علم و كمال به كرمانشاه عزيمت و رحل اقامت افكنده و در آنجا مرجع عوام و خواص گرديده

و خدمات ارزنده اى نموده و در سال 1313 قمرى وفات و فرزند ارجمندش حجةالاسلام والمسلمين آقا سيد جواد بجاى ايشان قرار گرفته ولى طولى نكشيده كه بوالد گرامش ملحق و فرزند برومندى بنام آيت اللَّه آقاى حاج سيد محمد ميبدى بجاى گذارده كه اكنون از علماء محترم شهرستان دينى و علمى قم مى باشند و گاهى هم به كرمانشاه مسافرت مى نمايند اين بزرگوار داراى 3 فرزند گرامى بنام ثقةالاسلام آقاى آقا سيد على و آقاى آسيد حسين كه اكنون از اهل منبر و ديگر حجةالاسلام آقاى آقا مجتبى كه فعلا در قم اشتغال به تحصيل و تكميل مبانى علمى دارند

آثار و تأليفات آيت اللَّه حاج سيد على ميبدى طاب اللَّه ثراه از اين قرار است

1- نقل مجلس 2- مفتاح السلامه 3- رساله حلق اللحيه 4- كشكول 5- الهداية النصريه 6- شرح المنظومه 7- كتاب فى الاستخاراة 8- بديع اللغه 9- عصمة الحجج 10- سؤال و جواب و غير اينها

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

ميبدي، محمدفاكر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فاكر ميبدي

محل تولد : ميبد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/10/20

زندگينامه علمي

محمد فاكر ميبدي، فرزند علي اكبر در تاريخ 20/10/ 1338 خورشيدي، برابر با 13 رجب 1379 قمري، در شهرستان ميبد ديده به جهان گشود، در سه سالگي پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستي مادر مؤمن و متدين خويش قرار گرفت. وي دوران كودكي خود را به دليل محروميت از نعمت پدر، با سختي و مشكلات پشت سر گذاشت. و دوران تحصيلات كلاسيك را با كار و فعاليت سپري نمود. سالهاي 1356 و 1357 شمسي كه مقارن بود با مبارزات ملت ايران

به رهبري حضرت امام خميني (ره) و منتهي به پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران شد. وي در اين زمان همراه با ديگر اقشار مختلف مردم ميبد در راهپيماييها و تظاهرات عليه رژيم شاه شركت داشت و به پخش عكس، اطلاعيه و قرائت آن مبادرت مي كرد، به همين دليل يك بار توسط عوامل رژيم احضار و مورد بازجويي قرار گرفت. به دليل علاقه زياد نامبرده به مسائل انقلاب نسخه اي از اعلاميه ها و بيانيه هاي انقلابيون كشور و به ويژه پيشگامان انقلاب در استان يزد و به خصوص شهيد محراب حضرت آيت الله حاج شيخ محمد صدوقي، آيت الله حاج سيد روح الله خاتمي، و آيت الله حاج شيخ محمد ابراهيم اعرافي، « قدس الله انفاسهم الزكيه» كه از اركان انقلاب در منطقه بودند در كتابخانه وي نگه داري مي شود. نامبرده تحصيلات كلاسيك خود را تا ششم در مدرسه امام ميبد به انجام رسانيد و در سال 1355 جهت تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه ميبد شد و مقدمات، ادبيات، منطق و بخشي از دروس سطح را در آن حوزه فرا گرفت. لازم به ياد آوري است كه در رشته فقه و اصول بيشترين بهره را از حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي و در دروس تخصصي تفسير و علوم قرآن بيشترين استفاده را از حضرت آيت الله معرفت برده است.

ميثمي، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله حاج ميرزا محمود ميثمى اراكى مقيم و متوفى در تهران صاحب كتاب دارالسلام در حالات حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف و ده ها كتاب ديگر.

مآثر و آثار ص 166 گويد: آقا شيخ محمود عراقى از مجتهدين مسلم دارالخلافه است

در مسجد مرحوم آقا بهرام بامامت جماعت و ترويج احكام ميپردازد، تقريرات مدرس شيخ الطائفه استاد الكل مرتضى الانصارى را فقها و اصولا بروجه اشباع ضبط كرده و تدوين فرموده است علماء عظام و فقهاء فخام از اين رهگذر بتأليفاتش محتاجند و در اين سنوات كتابى بنام دارالسلام در احوال حضرت حجه الله القائم عليه السلام بفارسى تأليف كرده و مطبوع افتاده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ميداني نيشابوري، ابوالفضل احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 518 ق)، لغوى، نحوى، اديب و شاعر. او را پيشگام ادبا نام نهاده اند. در نيشابور به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت. چون ساكن محله ى ميدان زياد نيشابور بود، به ميدانى مشهور شد. او از شاگردان ابوالحسن على بن احمد واحدى مفسر و يعقوب بن احمد نيشابورى بود. فرزندش، سعيد بن احمد، و ابوجعفر احمد بن على مقرى بيهقى از شاگردان او بودند. در نيشابور درگذشت و در گورستان ميدان زياد دفن شد. از آثارش: «مجمع الامثال» يا «جامع الامثال»، كه گفته اند در نوع خود بى نظير بوده است؛ «السامى فى الاسامى»، در لغت؛ «الهادى للشادى»، در نحو فارسى؛ «نزهة الطرف»، در علم صرف؛ «شرح المفضليات» يا «اسماء التفضيل»؛ «الانموذج»، در نحو؛ كتاب «النحو الميدانى»؛ «المصادر»؛ «منية الراضى فى رسائل القاضى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (208/ 1)، انساب سمعانى (429/ 5)، تاريخ ادبيات در ايران (318/ 2)، روضات الجنات (302 -300/ 1)، ريحانه (53 -52/ 6)، سير النبلاء (490 -489/ 19)، شذرات الذهب (58/ 4)، فرهنگ ادبيات فارسى (494)، كشف الظنون (2026 ،1943 ،1703 ،1576 ،1043 ،974 ،185)، الكنى و الالقاب (220 -218/ 3)، معجم الادباء (51 -45/ 5)، معجم البلدان (279/

5)، معجم المؤلفين (64 -63/ 2)، الوافى بالوفيات (328 -326/ 7)، وفيات الاعيان (148/ 1)، هدية الاحباب (251)، هدية العارفين (82/ 1).

مير خواند بلخي، محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 903 -837 ق)، مورخ، اديب و شاعر. معروف به مير خواند و امير خواند. وى در شمار بزرگترين مورخان عهد تيمورى بود. خاندان وى از سادات حسينى است و سلسله ى آباء و اجدادش به زيد بن على بن حسين (ع) منتهى مى شود. در بلخ به دنيا آمد و در جوانى به هرات رفت و در آنجا تحصيلات خود را در علوم معقول و منقول به پايان رساند. وى از همان آغاز مورد توجه سلطان حسين بايقرا و وزيرش اميرعليشير نوايى (906 -844 ق) قرار گرفت و دوستى و الفت همواره بين ميرخواند و اميرعليشير برقرار بود، به همين دليل ميرخواند كتاب «روضة الصفا» را به نام او تأليف كرد. وى در فن تاريخ و صنعت انشاء و فنون ادب مهارت بسزايى داشت با اين وجود به مشاغل ديوانى روى نياورد تا در اواخر عمر، كارش به انقطاع و انزوا كشيد و بيش از يك سال در گازرگاه هرات منزوى شد و به علت بيمارى به هرات منتقل گرديد و در آنجا نيز درگذشت و در مزار شيخ بهاءالدين كه پير و مراد پدرش بود، به خاك سپرده شد. صاحب «ريحانة الادب» او را معاصر جامى مى داند و در «دايرةالمعارف فارسى» زندگى پدر ميرخواند، بهاءالدين خاوند شاه، با صاحب عنوان درآميخته شده است. گروهى از منابع نيز در مورد محل تولد و تحصيلاتش اختلاف دارند. از آثار وى: «روضة الصفا فى سيرة الانبياء و الملوك و الخلفا»، مشتمل بر وقايع عمومى عالم از

بدو خلقت تا زمان خود مؤلف. تاريخ او قسمتى ترجمه از تاريخ هاى عربى و قسمتى اقتباس از تواريخ خاصه فارسى و حتى نقل به عبارت از «جامع التواريخ» رشيدى و «ظفرنامه» شرف الدين على با اندكى اصلاح است. ميرخواند طرح اين كتاب را در هفت جلد افكنده بود، با شروع جلد هفتم شدت بيماريش مانع پيشرفتش شد و از اين رو نواده ى او غياث الدين خواند مير، مؤلف «حبيب السير»، اين كتاب را به اتمام رسانيد و حوادث عهد تيمورى را تا 929 ق به آن افزود. رضا قلى خان هدايت ذيلى بر اين كتاب در سه مجلد تا حوادث زمان خود نوشته و آن را، به اسم ناصرالدين شاه قاجار، «روضة الصفاى ناصرى» ناميده است. از ديگر آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (625 -621)، اعيان الشيعه (402/ 9)، تاريخ ادبيات در ايران (523 -519/ 4)، تاريخ در ايران (152 -151)، تاريخ مغول (491)، تاريخ نظم و نثر (240 -239)، تعليقات مزارات هرات (51)، حبيب السير (342 -341/ 4)، دايرةالمعارف فارسى (2953/ 2)، الذريعه (297 -296/ 11 ،1140 ،307/ 9)، روضة الصفا (مقدمه/ ك- ع)، ريحانه (56 -54/ 6)، سبك شناسى (205 -204/ 3)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (234 -233)، فرهنگ ادبيات فارسى (495 -494)، فرهنگ سخنوران (900 -899)، كشف الظنون (927 -926)، الكنى و الالقاب (220/ 3)، لغت نامه (ذيل/ ميرخواند)، مجالس النفائس (270 ،94)، مزارات هرات (118)، مؤلفين كتب چاپى (458 -455/ 5)، هدية الاحباب (252).

مير داماد نجف آبادي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي مير داماد نجف آبادي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد علي ميرداماد نجف آبادي در سال 1349 متولد شدم. دوره ابتدائي تا سوم ابتدائي را در اهواز گذراندم و سال چهارم و پنجم ابتدائي در مشهد. دوره راهنمائي و دبيرستان در قم. سال 1368 وارد حوزه شدم (همزمان ديپلم گرفتم سال 1368). شش سال در مدرسه «معصوميه» دوره مقدمات را گذراندم. اساتيدم در دوره مقدمات: آقايان نائيني، مسعودي كاشاني، ترابي، اسلامي، حياتي.

دوره سطح را در مدرسه آيت الله گلپايگاني گذراندم. اساتيد اين دوره: موسوي تهراني، اعتمادي، هادوي تهراني. سه سال درس خارج فقه و اصول آيت الله هادوي تهراني. يك سال درس خارج فقه «آيت الله جوادي آملي». از سال 1371 تدريس در مركز جهاني علوم اسلامي را آغاز كردم و تاكنون ادامه دارد. مدت 5 الي 6 سال هم در مدارس مركز مديريت حوزه تدريس داشتم.

مير سپاسي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1286 ش)، روان پزشك، استاد دانشگاه، نويسنده و مترجم. در تفرش به دنيا آمد. تحصيلات متوسطه را در مشهد و دارالفنون گذراند و در 1315 ش تحصيلات پزشكى خود را در دانشكده پزشكى ليون فرانسه به پايان رساند. اما به علت علاقه شخصى، به تحصيل در رشته ى روان پزشكى و پزشكى قانونى و همكارى با پروفسور باروك پرداخت. پس از بازگشت به ايران در بيمارستان روزبه تحت عنوان پزشك بيمارى هاى روانى مشغول خدمت شد. او همچنين بيمارستان ميمنت را تأسيس كرد و تا پايان عمر به مداواى بيماران پرداخت. از آثارش: «تاريخ تكامل مراكز دماغى»؛ «تاريخ تكامل هيسترى يا بيمارى حمله ى از ديرگاهان تا امروز»؛ «جنون جوانى»؛ «روانشناسى پزشكى»؛ «قانون و جنون»؛ «روانپزشكى

اجتماعى»، ترجمه ى حواشى؛ «خلاصه روانپزشكى»، با همكارى حسن بطحائى و مسعود ميربهاء.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سالنامه ى تفرش (50 -49 ،1377)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2520 ،1906 ،1758 ،1754/ 2 ،1068 ،685 ،478/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (358)، مؤلفين كتب چاپى (757 -756/ 3).

مير سيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از خدام والامقام بضعه احمدى و از علماء و مجتهدين و فقهاء و اصوليين بود از شاگردان مرحوم علامه ثانى ملا محمدكاظم خراسانى است. شرحى به كفايه استاد خود نوشته كه يك جلد آن به طبع رسيده در اواخر عمر به تهران منزل گزيد در آنجا مشغول تدريس فقه و اصول بود و هم آنجا مرحوم و در قم مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

مير عبداللهي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود مير عبداللهي

محل تولد : چادگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمود ميرعبداللهي شهرت حسيني به شماره شناسنامه 11 صادره از چادگان متولد 1325 از منطقه فريدن هستم. اينجانب در سال 1337 در سن 12 سالگي در اصفهان مشغول تحصيل علوم ديني شدم و بعد از گذراندن دو سال در سال 1339 وارد حوزه علميه قم شدم. مدت پنج سال در مدرسه «جاني خان» واقع در خيابان آذر ميدان كهنه روبروي مسجد جامع قم، ادبيات را خدمت آقاي نحوي و مختصر المعاني را خدمت آيت الله دوزدوزاني و معالم و قوانين الاصول را خدمت آقاي اعتمادي و فرائد الاصول را خدمت آقاي نوري و مكاسب را خدمت آيت الله فاضل لنكراني و جلدين كفاية الاصول را خدمت آيت الله سلطاني خواندم.

مدت 15 سال درس خارج فقه «حضرت آيت الله العظمي مرحوم آقاي گلپايگاني» شركت مي كردم و مدت 15 سال درس خارج فقه و اصول «حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ مرتضي حائري» شركت داشتم و لمعتين را خدمت آقاي ستوده خواندم و در سال 1360 از طرف دفتر حضرت امام خميني (ره) به

امامت جمعۀ شاهين شهر منصوب شدم و قبل از پيروزي انقلاب مدتي را در پيروزآباد شيراز تبعيد بودم.

در سال 1362 در شاهين شهر به وسيله يك نفر منافق به نام «كريم» اهل شهرضا مورد ترور قرار گرفتم. نام برده دستگير و اعدام شد. چون شخص نام برده در اصفهان شخص به نام آقاي بهشتي نژاد را با فرزندش جلو درب خانه اش ترور كرده بود. در سال 1365 از شاهين شهر به شهرستان لُردگان كه از توابع شهر كرد است؛ منتقل شدم. بعد از سه سال آنجا به ابوان غرب از توابع ايلام است؛ منتقل شدم. بعد از سه سال از آنجا به ميمه اصفهان منتقل شدم. در اين مدت كه امام جمعه بودم؛ تدريس هم داشتم. دروس حوزوي و هم در دانشگاه ها: معارف اخلاق و تفسير تدريس مي كردم و فعلاً هم در قم مشغول تدريس هستم.

اين بود خلاصه از زندگي اينجانب و ضمناً كتاب هاي حقير چاپ نشده. «تبيين منابع فلسفه»، «سعادت و شقاوت از ديدگاه فلاسفه»، «تلخيص اخلاق فرانكنا»، «سؤال و جواب از علوم قرآنى»، «سوال و جواب درباره مهدويت و اسلام». ضمناً اضافه مي كنم كه در سال 1362 كه مورد ترور منافق قرار گرفتم؛ چند روز كه گذشت يك شب ساعت 2 بعد از نصف شب منزل بنده را به رگبار بستند از طرفداران سيد مهدي هاشمي. و همينطور قبل از اينكه مورد ترور قرار بگيرم در سال 1361 درب منزل اينجانب مواد منفجره گذاشته بودند كه در اين چند جا خداوند نجاتم داد. در تمام اين جريانات حضرت حجت الاسلام والمسلمين آقاي نمازي كه در آن وقت فرمانده سپاه اصفهان بودند به من

كمك كردند و آقاي نمازي فعلاً امام جمعه كاشان مي باشند.

مير كياني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ميركياني نويسنده كودك و نوجوان در سال 1337 در شهر تهران به دنيا آمد .تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در اين شهر به پايان رسانيد.او در كنار تحصيل به مطالعة آثار ادبي و هنري روي آورد و با بسياري از آثار نويسندگان بزرگ آشنا شد.وي داراي مدرك دكتري هنر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است .ايشان در سال 1361 وارد گروه كودك صداي جمهوري اسلامي ايران شد و به نوشتن نمايشنامه هاي راديويي و قصّه هاي ظهر جمعه پرداخت. مجموعه قصه "روز تنهايي من" محمد ميركياني ، در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات كودكان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد ميركياني تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در تهران به پايان رسانيد.او در كنار تحصيل به مطالعة آثار ادبي و هنري روي آورد و با بسياري از آثار نويسندگان بزرگ آشنا شد.ميركياني داراي مدرك دكتري هنر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است

فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمد ميركياني از همان دوران كودكي، همزمان با تحصيل به كار و كوشش پرداخت. در دوران نوجواني، زماني كه كارگر حروفچين يكي از چاپخانه هاي تهران بود به مطالعة آثار ادبي و هنري روي آورد و با بسياري از آثار نويسندگان بزرگ آشنا شد. روزي كه اولين قصه اش را نوشت دقيقاً پانزده شغل مختلف را تجربه كرده، درس زيادي آموخته بود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد ميركياني در سال 1361 وارد گروه كودك صداي

جمهوري اسلامي ايران شد و به نوشتن نمايشنامه هاي راديويي و قصّه هاي ظهر جمعه پرداخت. بعضي از مسووليت هاي اجرايي كه ميركياني برعهده داشته يا دارد: - سردبيري برنامه هاي از سرزمين نور و گفته ها و ناگفته ها (راديو) - عضويت در طرح و برنامه مركز فرهنگي صبا - عضويت در شوراي كتاب كودك انتشارات سروش - عضويت در گروه مولفان كتب درسي آموزش و پرورش - در حال حاضر مدير گروه كودك و نوجوان شبكه اول سيما

فعاليتهاي آموزشي : محمد ميركياني در چند دوره مختلف آموزش ضمن خدمت، به تدريس ادبيات كودكان و قصه گويي در آموزش و پرورش و كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان پرداخته است.

آرا و گرايشهاي خاص : بيشتر مطالعات و گرايش هاي ميركياني در زمينه ادبيات، به خصوص ادبيات كهن، تاريخ، روان شناسي و شعر مي باشد.

جوائز و نشانها : مجموعه قصه "روز تنهايي من" محمد ميركياني ، در دوره پنجم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.ميركياني همچنين برنده كتاب سال نوجوان در 1365 و جشنواره هاي ديگر داخلي مانند كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و از نويسندگان برگزيده بيست سال ادبيات كودكان توسط انجمن نويسندگان كودك و نوجوان است. ترجمه مجموعه پنج جلدي «قصه ما همين بود» مير كياني، در سال 73 به زبان اردو و در پاكستان منتشر شد. در سال 1990 و 2000 ميلادي مركز بين المللي مونيخ آلمان كتاب هاي «پاپر» و «روزي بود و روزي نبود» ايشان را از در فهرست كتاب هاي مناسب خود قرار داد. كتاب "قصه ما مثل شد"تاليف وي ،

در سال1386 از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : محمد ميركياني تاكنون حدود دويست نمايشنامه كوتاه و بلند براي كودكان نوشته و يا تنظيم كرده است.آثار منتشر شده او بيش از 60 كتاب براي كودكان و نوجوانان است و مجموع قصه هاي چاپ شده اش براي همه گروه هاي سني در قالب هاي داستان كوتاه بلند و رمان، نزديك به پانصد عنوان مي رسد. ميركياني بيش از بيست و پنج كتاب درباره ادبيات كهن و عاميانه براي گروه سني كودك و نوجوان تاليف كرده است. آخرين كتاب او در اين زمينه كتابي پژوهشي براي نوجوانان با موضوع ادبيات عاميانه است با عنوان «راز مثل هاي ما». بعضي از آثار ميركياني به توليدات تصويري و تلويزيوني تبديل شده اند، مثل فيلم (شايد فردا نباشد) براي گروه كودك شبكه دو و مجموعه هاي «قصه ما همين بود» با عنوان «افسانه هاي كهن» براي مركز فرهنگي صبا و در حال حاضر مجموعه هشتاد قسمتي «قصه ما مثل شد» كه اين كتاب در قالب پويانمايي براي گروه كودك و نوجوان شبكه اول سيما در حال توليد و پخش است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 افسانة خوشبختي

ويژگي اثر : مجموعة قصه

2 پنج سنگ

ويژگي اثر : مجموعة قصه

3 پند و قند (چهار جلد)

4 پهلوان حيدر

5 روز تنهايي من

ويژگي اثر : مجموعة قصه-اين كتاب در دوره پنجم كتاب سال

جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزيده شد-آشنايي با كتاب :«روز تنهايي من» اين كتاب مجموعة سه قصه به نامهاي «روز تنهايي من»، «اين كوچه و آن كوچه» و «آن روز پائيزي» است. قصّة «روز تنهايي من»، سرگذشت نوجواني كارگر و زحمتكش است كه در چاپخانه كار مي كند و دشمنانش سعي دارند با ايجاد موانع بسيار، شخصيت او را لگدكوب و غرور او را خرد كنند؛ اما او با ايمان و تلاش در مقابل آنان مي ايستد و سرانجام موفق مي شود. در قصه «اين كوچه و آن كوچه»، بچه هاي محله، كسي را كه مانع عزاداري آنان بود از ميان برمي دارند و «آن روز پائيزي» حكايت پيروزي سربازان مصري در جنگ رمضان 1973 با اسراييل غاصب است.

6 روزي بود و روزگاري

ويژگي اثر : مجموعه قصه

7 روزي بود و روزي نبود (سه جلد) قصه ما مثل شد (پنج جلد)

8 شايد فردا نباشد.

9 قصة خانه ما

ويژگي اثر : مجموعة قصه

10 قصّه شاه مال منه

ويژگي اثر : مجموعة قصه

11 قصه ما مثل شد (پنج جلد)

ويژگي اثر : تاليف محمد ميركياني با تصويرگري محمدحسين صلاتين- مشهد: شركت به نشر، كتاب هاي پروانه ها اين كتاب در سال 1386 ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شده است.

12 قصه ما همين بود (پنج جلد)

13 قصه هاي شب چله (دو جلد)

مير محمد صادقي، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند آقا سيد محمد باقر بن مير سيد على حسينى.

عالم فاضل زاهد، از علماى كاملين، و فقها و مجتهدين، از خاندان علم و روحانيت. پدرش در 1216 متولد، و در حدود 1280 وفات يافته، خود در اصفهان متولد، و در نزد جمعى كثير از علما در اصفهان و نجف همچون: شيخ انصارى، و شيخ مشكور عرب، و شيخ راضى نجفى، و فاضل اردكانى، و حاج شيخ زين العابدين مازندرانى، و آقا ميرزا على نقى طباطبائى تحصيل نموده، در 1284 به اصفهان مراجعت كرده، مدتى به درس حاج شيخ محمد باقر نجفى حاضر شده، و سپس به درس و بحث و اقامه ى جماعت و ارشاد پرداخته.

سرانجام در 2 شنبه 6 جمادى الاولى سال 1328 وفات يافته، در پائين پاى فاضل هندى مدفون گرديد.

كتب زير از آثار قلمى اوست:

1 - رساله در اصول دين 2 - رساله در صيغ عقود 3 - شرح دره ى بحرالعلوم 4 - تقريرات فقهى و اصولى اساتيد خود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

مير محمود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، طراح كاشى. وى رسمى ساز و آرايشگر كاشى ها و استاد نگاره هاى بيرونى مسجد شفادران اصفهان است كه كاشى كارى سر در آن، در زمان شاه طهماسب صفوى (984 -930 ق)، به دست اين هنرمند انجام يافته و رقم نهاده: «داده اين زيب را بعون على- ميرمحمد بن ميرعلى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار ملى اصفهان (830 -829)، احوال و آثار نقاشان (1341/ 3)، گنجينه ى آثار تاريخى اصفهان (860).

ميراحمدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: گوش و حلق وبينى، دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى گوش و حلق و بينى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1339، گذراندن دوره تكميلى از داشنگاه پاريس در سال 1345.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1337 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 35 تز تخصصى دكترا در زمينه گوش و حلق و بينى، تدريس دروس رشته گوش و حلق و بينى در دانشگاه تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

درمان جراحى كريهاى گوشى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 15، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

گوش و حلق و بينى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ميراحمدي، مريم

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1322، مرتبه علمى: استاد، رشته: تاريخ، دانشكده: الهيات و ادبيات، دانشگاه: الزهرا (س)

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تاريخ و فرهنگ ايران (ايرانشناسى).

مرتبه علمى:

استاد دانشكده الهيات و ادبيات دانشگاه الزهرا.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

احياء متون قديمى تاريخى به زبان فارسى، همكارى با مجلات و عضويت در هيأت تحريريه مجله تحقيقات تاريخى (تهران) و مجله دانشكده ادبيات (مشهد)، عضويت در انجمن اروپايى ايرانشناسان (آلمان) و انجمن فرهنگ و زبانهاى ايرانى (انگلستان). راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا در زمينه هاى تاريخى و فرهنگ ايران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 10

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

تاريخ ايران در دوران اسلامى، فرهنگ و تمدن ايران و اسلام، تأثير و تحليل وقايع تاريخى و اجتماعى بر ادبيات

معاصر ايران، روند تاريخى ديوان در ايران.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 21، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تاريخ و فرهنگ ايران در دوران اسلامى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميراحمديان، ماهرو

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ايمونولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1344، دكتراى تخصصى علوم عالى آزمايشگاهاى بالينى از دانشگاه تهران در سال 1349، متخصص ايمونولوژى عمومى از دانشگاه پزشكى دانشگاه تهران در سال 1351، فوق تخصص ايمونولوژى از دانشكده پزشكى وست ميستر دانشگاه لندن در سال 1357.

مرتبه علمى:

طى مرحله استاديارى و ارتقاء به درجه دانشيارى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

لنفوم مديترانه در ايران، سيستم ايمنى در بيماران تالاسمى، پروتئين هاى ميلومى در ايران، تعيين ميزان هاى آلفافتو پروتئين سرمى مادر جهت تشخيص نقائص جنينى، هموگلوبينوپاتيها در ايران، اندازه گيرى تباد و ميكروگلوبين در تشخيص رد پيوند، تأثير روزه ماه رمضان بر سيستم ايمنى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 15 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ايمونولوژى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 12، تعداد مقالات به زبان خارجى: 10

زمينه علمى مقالات:

گاموپاتيها، نقص ايمنى، لنفوم مديترانه، تشخيص زودرس رد پيوند با اندازه گيرى تباد و ميكروگلوبين، آلفافتوپروتئين در تشخيص زودرس هپاتوم.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ميراشرفي، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هادي مير اشرفي

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

سيد هادي مير اشرفي از استان گيلان شهر استان لنگرود روستاي «دريا سر» در سن 12 سالگي پس ازاتمام دوره ابتدائي بر اثر علاقه شديد به علوم ديني و فراگيري آن، راهي حوزه علميه فقيه (حاج ابوالفتح) در تهران به مديريت «حضرت آية الله مرتضوي

لنگرودي» شده و در آن حوزه مقدسه در سال 1360 اشتغال به تحصيل پيدا نمود و دروس پايه تا اتمام لمعتين را در آن حوزه مقدسه به اتمام رسانيدم.

سپس راهي حوزه مقدسه قم كنار بارگاه مقدس حضرت فاطمه معصومه (عليها سلام) شدم و در دروس رسائل و مكاسب شركت نمودم كه رسائل را خدمت حجة الاسلام موسوي تهراني در حوزه آية الله العظمي گلپايگاني و بيع مكاسب حضرت حجة الاسلام جناب آقاي نكونام در مسجد مقدس امام رضا (عليه السلام) در گذرخان حاضر شده و پس از آن دروس كفايه آيات عظام و حجج اسلام شركت نمودم و به اتمام رسانيده و راهي دروس خارج مراجع بزرگوار كه خارج فقه «حضرت آية الله مكارم شيرازي» و اصول «حضرت آية الله وحيد خراساني» را درك كرده و از آن اساتيد بهره ها برده و به تحقيقات در حوزه دين ادامه داده تا انشاءالله تعالي صاحب دين امام زمان (عليه السلام وعجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور بفرمايد.

ميربد، پروين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: استاد، رشته: سرطان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1341، دكتراى تخصصى آسيب شناسى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1347، فوق تخصص سيتولوژى از دانشگاه تهران در سال 1348.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1346 تا سال 1353، دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1353 ت 1369، استاد دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1369 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آسيب شناسى، سلول شناسى و سرطان، تدريس درس آسيب شناسى در دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و

تحقيقاتى:

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تكنيك پاتولوژى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 10، تعداد مقالات به زبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

پاتولوژى بالينى، راديولوژى، بيماريهاى پاژه استخوان، رابدوميوساركوم، گزارش يك مورد سندرم سزارين، لوسمى مزمن، گزارش دو مورد ساركوم اوليه قلب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ميرجعفري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى تاريخ از دانشكده ادبيات و علوم انسانى تبريز در سال 1344، دكتراى تخصصى تاريخ از دانشكده الهيات استانبول تركيه در سال 1351.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه اصفهان از سال 1351 تا سال 1358، دانشيار دانشگاه اصفهان از سال 1358.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس تشكيل دولت صفوى، فرهنگ و تمدن عصر صفوى، تاريخ ايران از مغول تا صفويه، تاريخ عثمان، تاريخ اديان، قرائت متون تاريخى به فارسى، شناخت و نقد منابع تاريخ ايران بعد از اسلام در دانشگاه اصفهان و مطالعه و پژوهش در زمينه هاى تاريخى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

سيرى در تاريخ فرهنگ ايران در زمينه تاريخ.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 21، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

پناهندگى شاهزاده بايزيد به ايران، شاطرى و شاطر روانى در عصر صفويه، تصوف و تجلى آن در دوره صفويه، ايل شاهسون در ايران، منازعات حيدرى و نعمتى در ايران، زندگانى القاصى ميرزاى صفوى، ساير مقالات تاريخى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميرجليلي، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد مير جليلي

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/3/10

زندگينامه علمي

اينجانب علي محمد ميرجليلي فرزند حاج ميرزا يدالله در تاريخ 10/3/1344 ه.ش در شهر يزد _ شاهديه متولد گشتم. پدرم از مؤمنين و عاشقان خاندان رسالت بود و همواره در مجالسي كه به نام اهل بيت تشكيل مي شد؛ شركت مي كرد. او در سنين نوجواني به بيماري سختي

مبتلا شده بود. و با توسل به اهل بيت (ع) شفا يافته بود. از اين رو با شنيدن نام آن بزرگواران اشكش جاري مي شد. و چون دو فرزند پسرش را از دست داده بود. نذر كرد چنانچه خداوند به او پسري ديگري عنايت كند او را به حوزه علميّه، براي فراگيري علوم اسلامي بفرستد. او به نذر خود عمل و مرا رهسپار حوزه كرد. پدرم از نظر مالي در مضيقه بود و زندگي خود را از درآمد ناچيز كارگري تامين مي كرد و بسيار قانع و زاهد بود.

مادرم مرحومه حاجيه بي بي مرضيه حاج امام از سادات و خاندان حاج امامي ابرند آباد بود كه به تقوي معروف بودند. جد سوم ايشان مرحوم امير اكبر از سادات داراي كرامت بود. همچنين پدر بزرگ ايشان مرحوم حاج سيّد محمّد باقر حاج امام از روحانيون داراي فضل و تقوي در يزد بود كه به سال 1336 ه.ش از دنيا رحلت كرده است و آرامگاه اين بزرگواران در يزد «شاهديه» ابرند آباد زيارتگاه مي باشد كه بسياري از مردم منطقه با توسل به ارواح پاكشان از خداوند طلب حاجت مي كنند.

پدرم مرا در كودكي با خود به مجالس وعظ و خطابه مي برد و دوست داشت من را ذاكر حضرت سيّد الشهداء (ع) تربيت نمايد. در شش سالگي به دبستان عنصري در شاهديه رفتم. در سال چهارم دبستان بر اثر تشويق استاد بزرگوارم جناب آقاي سيد علي بمان ميرجليلي تمام سعي خود را در راه تحصيل به كار گرفتم و از آن به بعد همواره از دانش آموزان ممتاز استان يزد شمرده شدم. در مقطع اول راهنمايي

به عنوان ممتازترين دانش آموز استان يزد انتخاب شدم و مورد تشويق قرار گرفتم.

پس از گذراندن اول دبيرستان با توجه به علاقه شخصي خود و تشويق هاي مرحوم پدرم و حضرت آيت الله حاج سيّد جواد مدرسي و استاد دكتر عباس برهاني در مهرماه 1359 ه.ش وارد حوزه علميّه يزد شدم و از محضر اساتيد بزرگواري چون حجج اسلام آقايان: شيخ كمالي زارچي، شيخ محمّد رضا فلاح تفتي و شيخ علي مفيدي فر به فراگيري ادبيّات عرب پرداختم و با شركت در كلاس منطق آيت الله علاقه بند يزدي، خوشه چين كمالات علمي وي گشتم. از خاطرات جالب آن دوره حفظ اشعار الفية بن مالك در حوزه يزد بود كه از طرف حضرت آيت الله حاج محمود علومي مسئول حوزه خان يزد، مورد تشويق قرار گرفتم و مفتخر به اخذ دوره تفسير منهج الصادقين از محضر مبارك ايشان شدم.

در سال 1361 ه.ش جهت استفاده از محضر اساتيد حوزه علميه قم به اين شهر رفتم. شرط ورود به حوزه علميّه قم، اتمام لمعتين بود ولي من آن را نخوانده بودم. طي نامه اي به محضر حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي از ايشان درخواست كردم مرا در مدرسه امام حسن مجتبي (ع) كه تازه شروع به كار مي كرد؛ بپذيرد. در آن نامه خود را حافظ الفية بن مالك معرفي كردم. ايشان حقير را به حضور طلبيد و پس از امتحان و سئوال از سوابق خانوادگي و تحصيليم، با ورود اينجانب به حوزه قم موافقت كرد. براي تكميل ادبيات عرب به درس استاد بزرگ ادب مرحوم مدرس افغاني كه در نحو و ساير علوم ادبي

تسلط داشت؛ رفتم. او داراي بياني شيوا بود و سخت ترين مباحث علمي را با مثال هايي ساده تفهيم مي كرد و داراي تاليفاتي از قبيل المدرس الافضل (شرح مطول تفتازاني) و مكررات (شرح كتاب سيوطي در نحو) بود. نزد ايشان مغني اللبيب از ابن هشام و مطول تفتازاني را فرا گرفتم.

همچنين كشف المراد علامه حلي را نزد آيت الله مكارم شيرازي، بخشي از تفسير مجمع البيان را نزد آقاي امامي از نويسندگان تفسير نمونه؛ فرا گرفتم. آنگاه براي فراگيري فقه نزد استاد آيت الله وجداني فخر (ره) شتافتم. ايشان داراي زباني گويا، تسلط كامل بر مباحث فقهي و اخلاصي كم نظير بود. فراموش نمي كنم كه همواره قبل از نشستن بر كرسي تدريس، دعا مي كرد. هم زمان اصول مظفر را نزد استاد صالحي افغاني فرا گرفتم. در اين دوره بود كه به جهت الطاف الهي و تلاش فراوان، رتبه اول حوزه قم را در پايه ششم بدست آوردم و به دريافت يك دوره كامل بحارالانوار از مرحوم آيت الله العظمي امام خميني (ره) مفتخر گشتم.

آنگاه براي فراگيري بهتر اصول به نزد استاد بزرگ حوزه قم، حضرت آيت الله مصطفي اعتمادي شتافتم. زبان گويا و تسلط والاي او در تبيين مباحث اصول، از او استاد زبردستي ساخته بود كه حدود هزار نفر در كلاس درسش حاضر مي شدند. رسائل شيخ انصاري را از ايشان فرا گرفتم. مكاسب را نزد استاد بزرگ مرحوم حاج شيخ احمد پاياني آموختم و باز براي آموزش بيشتر اصول، در درس كفايۀ استاد اعتمادي حاضر شدم.

همزمان با فراگيري مكاسب و كفايه به حفظ قرآن همت گماردم و نزديك به

نصف قرآن را حفظ كردم. از الطاف الهي بر اينجانب در اين دوره توفيق حضور در كلاس تفسير مفسر بزرگ، عارف رباني و فقيه صمداني حضرت آيت الله عبدالله جوادي آملي (روحي فداه) بود، استادي بي نظير در قدرت كلام، جامع علوم مختلف و از همه مهمتر داراي منش اخلاقي بسيار والا. درطي حدود ده سال كه از حضور پرفيض تفسير ثلث اول قرآن را فرا گرفتم؛ هرگز نديدم به شاگردي توهين نمايد. سوال هاي طلاب را با حوصله پاسخ مي داد و همواره براي پاسخ دهي به اشكال هاي حاضرالذهن بود. اكنون پس از بازگشت به وطن از اينكه نمي توانم از محضر پرفيضش استفاده كنم؛ همواره تاسف مي خورم.

از سال 1371 ه.ش همزمان با شركت در كلاس تفسير استاد جوادي، به فراگيري خارج فقه و اصول پرداختم و از محضر بزرگاني چون آيات عظام: فاضل لنكراني، مكارم شيرازي، آميرزا جواد تبريزي بهره بردم. در سال 1374 از دانشگاه قم، مركز تربيت مدرس در رشته الهيات و معارف اسلامي (كارشناسي ارشد) فارغ التحصيل شدم و در سال بعد در آزمون دكتري علوم قرآن و حديث شركت كردم كه سرانجام در سال 1381ه.ش از دانشگاه فارغ التحصيل شدم. حضرت آيت الله هادي معرفت، آيت الله مسلم داوري، استاد محمّد علي مهدوي راد و دكتر غلامعلي حداد عادل و دكتر سيّد محمّد رضا حجتي از اساتيد برجسته دوره دانشگاهيم مي باشند.

ميرجليلي، كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد كاظم ميرجليلي

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/7/1

زندگينامه علمي

آقاي سيد كاظم ميرجليلي در سال 1334هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و

دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) در شهرستان يزد ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1360 وارد حوزه علميه يزد گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد.

از سوي ديگر شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه (سلام عليها) او را راهي حوزه علميه قم گردانيد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1373 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل حوزوي در قم از محضر بزرگاني چون: «مرحوم آيت الله فاضل»، «آيت الله مكارم»، «آيت الله خاتم يزدي»، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته «فلسفه و كلام» در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1377 از دانشگاه تربيت مدرس قم فارغ التحصيل گرديد و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان: «مشكلات و موانع خلافت حضرت علي عليه السلام از ديدگاه تاريخ» دفاع كرد. استاد در ايام تحصيل در قم از امر تدريس در زادگاه خويش غافل نماند و در مراكزي چون دانشگاه يزد و ... به تدريس پرداخت، كه حاصل زحمات ايشان پرورش دانشجويان فراوني مي باشد. وي در زندگي سراسر علمي خود از امر تحقيق و نگارش و تأليف غافل نماند و

آثاري از قبيل: «صداقت حضرت علي (عليه السلام) در سياست و حكومت» و ... را به رشته تحرير در آورده است.

ميرجهاني، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: ذى القعده 1319، روستاى محمدآباد اصفهان.

درگذشت: 25 آذر 1371(21 جمادى الثانى 1413)، اصفهان.

آيت الله سيد محمدحسن ميرجهانى طباطبايى اصفهانى پنج ساله بود كه به مكتب رفت و تا هفت سالگى، قرآن، خواندن و نوشتن و برخى از كتابهاى فارسى را فراگرفت و پس از آن به آموختن ادبيات عرب پرداخت و سپس براى ادامه تحصيل به اصفهان رفت و در مدرسه ى صدر نزد معلم حبيب آبادى (صاحب مكارم الاثار) و اساتيد ديگر چون آيت الله سيد ابوالقاسم دهكردى و آيت الله حاج شيخ محمدعلى فتحى دزفولى، به تكميل معلومات خود پرداخت و با اتمام سطوح عالى به محضر حضرت آيت الله حاج شيخ محمد مسجدشاهى (صاحب نقد فلسفه داروين) و آخوند ملا محمدحسين شتافت و مبانى فقهى و اصولى را فراگرفت.

آيت الله ميرجهانى طباطبايى در سال 1346 به نجف اشرف رفت. در آنجا به استفاده از محضر حضرات آيات عظام، آقا ضياء عراقى سيد ابوالحسن اصفهانى و شيخ عبدالله مامقانى پرداخت و در سلك خاص اصحاب آيت الله اصفهانى درآمد. پس از سالى چند، براى ترويج دين به ايران بازگشت، به اصفهان و پس از فوت پدرش به مشهد رفت و چندى پس از آن به تهران آمد و به اقامه ى جماعت، تأليف و تصنيف و وعظ و ارشاد اشتغال ورزيد.

برخى از آثارش عبارتند از: مصباح البلاغه (مستدرك نهج البلاغه؛ در دو جلد)؛ كنوز الحكم و فنون الكلم (خطبه ها وسخنان امام مجتبى (ع))؛ روايح النسمات (شرح دعاى سمات)؛ نوائب الدهور (در علايم ظهور درچهار جلد)؛ ولايت كليه (در دو

جلد)؛ الوامع التور فى علايم الظهور(به عربى)؛ ديوان اشعار؛ گنجينه سرور؛ گنج رايگان (در علوم غريبه)؛ سعادت ابدى؛ الدر المكنون (در تاريخ ائمه اطهار به عربى)؛ احكام رضاع؛ رساله در نجوم و فلكيات؛ شهاب ثاقب؛ الجنة العاصمة (زندگانى حضرت فاطمه س)؛ مقامات الكبريه (زندگانى حضرت على اكبر)؛ مقلاد الجنان (ادعيه و زيارات)؛ ذخيرة المعاد (ادعيه و آداب ساعات)؛ انساب سادات؛ تفسير بعضى از سوره هاى قرآن؛ البكاء على الحسين؛ سبيكة الذهب.

آيت الله محمدحسن ميرجهانى طباطبايى پس از نود و چهار سال زندگى سرانجام در روز چهارشنبه بيست و پنجم آذر 1371 (بيست و يكم جمادى الثانى 1413 ق.) بدرود حيات گفت و در مسجد جامع اصفهان، در جوار مقبره ى علامه ى مجلسى، به خاك خفت.

(1413 -1319 ق)، عالم دينى، مجتهد، محدث، خطيب و شاعر. در قريه ى محمدآباد جرقويه اصفهان به دنيا آمد. پس از فراگيرى صرف و نحو و قسمتى از «سيوطى» به اصفهان رفت و در مدرسه ى صدر ساكن گرديد. سطوح اوليه را در محضر شيخ محمدعلى معلم حبيب آبادى و شيخ على يزدى و سطوح وسطى و عاليه را در محضر سيد محمد رضا رضوى خراسانى و ميرزا احمد اصفهانى و شيخ محمدعلى فتحى دزفولى و سيد ابوالقاسم دهكردى فراگرفت. وى در درس خارج از شاگردان ميرزا محمدرضا مسجد شاهى اصفهانى بود و از درس ملا حسين فشاركى نيز استفاده نمود. در 1346 ق به نجف رفت و از محضر شيخ عبداللَّه مامقانى و آقا ضياءالدين عراقى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و شيخ محمدحسين نايينى استفاده نمود. پس از رسيدن به درجات علمى بالا به اصرار پدرش به اصفهان بازگشت و به امور دينى پرداخت. پس از درگذشت

پدرش به مشهد مهاجرت نمود و بعدها در تهران ساكن گرديد و به تبليغ و خطابه و تأليف كتب عربى و فارسى مشغول شد. وى در علوم غريبه اطلاعى عميق داشت. طبع روانش او را قادر ساخته بود تا به عربى و فارسى در مدح معصومين (ع) به نيكويى شعر بسرايد. او در 1402 ق به دليل مسائل سياسى به اصفهان رفت. در آنجا درگذشت و در جوار مقبره ى علامه مجلسى به خاك سپرده شد. از آثارش: «مقلاد الجنان»، در ادعيه و زيارات؛ «ذخيرة المعاد»؛ «روائح النسمات»، در شرح دعاى «سمات»؛ «مصباح البلاغة»، در مستدرك «نهج البلاغة»، در چهار جزء در دو مجلد؛ «نوائب الدهور»، در علائم ظهور؛ « الدر المكنون» يا «الدرر المكنونة»، در امامت؛ «ولايت كليه»؛ جزواتى در تفسير قرآن؛ مختصر «ابصار المستبصرين»، در كلام؛ «الجنة العاصمة»، در تاريخ حضرت فاطمه زهرا (س)؛ «گنج رايگان»؛ «كنوز الحكم و فنون الكلم»، در خطب و كلمات امام حسن مجتبى (ع)؛ «ديوان» شعر.[1]

سيد الخطباء والمحدثين حجه الاسلام والمسلمين علامه الورع حاج ميرزا محمدحسن ميرجهانى طباطبائى ابن السيد الجليل و العالم النبيل مير سيد على محمدآبادى جرقويه اى اصفهانى از علماء و خطباء معاصر تهرانست. تولدش در روز دوشنبه 22 ماه ذى القعده الحرام سال 1319 قمرى در قريه محمدآباد جرقويه سفلى از توابع اصفهان واقع شده و در مهد علم و فضيلت پرورش يافته و در سن پنج سالگى به مكتب رفته و در هفت سالگى تمام قرآن و بعضى از كتب فارسى را تعليم گرفته و به مقدمات عربى از صرف و نحو نزديكى از اهل فضل ساكن محمدآباد مشغول شده و پس از تكميل صرف و نحو تا قسمتى

از سيوطى براى ادامه تحصيل به اصفهان آمده و در مدرسه صدر ساكن و بقيه سيوطى را نزديكى از فضلاء مدرسه مزبور خوانده و بقيه سطوح اوليه را نزد عالم جليل آقا شيخ محمدعلى حبيب آبادى و آقا شيخ على يزدى فراگرفته و سطوح وسطى و عاليه را در خدمت مرحوم حجه الاسلام حاج سيد محمد رضاى رضوى خونسارى و مرحوم ميرزا احمد اصفهانى و مرحوم آيت الله شيخ محمدعلى فتحى دزفولى و آيت الله زاهد ورع حاج سيد ابوالقاسم دهكردى به پايان رسانيده و در درس خارج (نجاه العباد) آيت الله حاج ميرزا محمدرضا مسجد شاهى اصفهانى حاضر شده و هم از محضر درس آيت الله الفقيه آخوند ملا حسين فشاركى در مدرسه صدر استفاده نموده تا سال 1346 قمرى كه به اجازه مرحوم والدش مهاجرت به نجف اشرف و چندى از محضر مرحوم آيت الله رجالى حاج شيخ عبدالله مامقانى صاحب رجال و آيت الله آقا ضياءالدين عراقى بهره مند شده و از خواص اصحاب فقيه اهل البيت فى عصره و المرجع الاعلى آيت الله العظمى آقاى آقاسيد ابوالحسن اصفهانى گرديده و در مسجد شيخ طوسى از محضر آن بزرگوار استفاده كامل نموده و بعد به اصرار مرحوم والدش به اصفهان مراجعت و به نشر معارف اسلامى و فضائل اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام پرداخته و پس از فوت مرحوم والدش مدت هفت سال مجاورت ارض اقدس رضوى را اختيار و پس از آن به واسطه نامساعد بودن هواى مشهد با مزاج ايشان منتقل به تهران گرديده و تاكنون در مركز و حومه آن به انجام وظائف دينى و روحى و بالاخص تبليغ از طريق منبر و تاليف كتب اشتغال دارد.

نگارنده گويد: علامه

ميرجهانى از نوادر دانشمندانى است كه با او برخورد كرده ام عالمى اديب و فاضلى اريب و محدثى حسيب مى باشد داراى ملكات فاضله و محاسن اخلاق و محامد آداب مجامع معقول و منقول حاوى فروع و اصول و صاحب علوم و فنون مخصوص در علوم غريبه و عجيبه (جفر و رمل و اسطرلاب و رياضيات) يد طولا و اطلاعى عميق دارد و در فن منبر و بيان احاديث و فضائل و ولايت حضرات ائمه عليهم السلام بصارت كامل و از اساتيد منبر محسوب مى گردد طبعى روان و ذوقى فراوان دارد در مدح حضرت رسول صلى الله عليه و آله و امامان معصوم و بالاخص حضرت بقيه الله فرجه الشريف اشعار بسيارى به عربى و فارسى سروده اند.

آثار علمى مطبوع ايشان از اين قرار است:

1- مقلاد الجنان كه مشتمل است بر برخى از ادعيه و زيارات معتبره كه در اصفهان به طبع رسيده است.

2- ذخيره المعاد راجع به ادعيه و آداب ساعات كه در تهران چاپ شده است.

3- رساله سعادت ابدى در آداب تشكيل مجالس مذهبى نيز در اصفهان طبع شده است.

4- روايح النسمات در شرح دعاء سمات در مشهد تاليف و طبع شده است.

5- مستدرك نهج البلاغه موسوم به مصباح البلاغه چهار جزو در دو جلد در تهران به طبع رسيده.

6- نوائب الدهور در علائم ظهور چهار جلد كه يك جلد آن به طبع رسيده است.

7- الدر المكنون دو هزار بيت عربى در امامت و صفات جامعه امام و تواريخ ائمه عليهم السلام كه به طبع رسيده است.

8- ولايت كليه در دو جلد كه جزو اول آن طبع شده است.

9- رساله اى در احكام رضاع استدلالى فارسى بالغ بر يكهزار و كسرى فرع.

10- رساله اى

در اخبار راجعه به نجوم و كواكب و فلكيات.

11- گنج رايگان كشكول مانند مشتمل بر بعضى از علوم غريبه و اخبار و آثار ولايتى.

12- جنه الفاطمه در تاريخ حالات حضرت فاطمه سلام الله عليها.

13- كتاب مقامات اكبريه مربوط به تاريخ حضرت على اكبر شهيد عليه السلام.

14- جزواتى در تفسير قرآن.

15- جزواتى در انساب سادات عالى درجات.

16- جزواتى در اشعار فارسى از قصيده و غزل و مثنويات و مقطعات و رباعيات.

17- مختصر ابصار المستبصرين در بيان محاجه شيعه و سنى در مشهد مقدس تاليف در تهران به طبع رسيده است.

18- شهاب ثاقب در رد طايفه ضاله مضله و طريقه محاجه با آنها.

19- لوامع النور در علائم الظهور عربى.

20- گنجينه سرور نيز به عربى و فارسى ملفق.

21- كنوز الحكم و فنون الكلم در خطب و كلمات حضرت مجتبى عليه السلام نظير نهج البلاغه.

ناگفته نماند كه علامه ميرجهانى تا زمان حضرت آيت الله العظمى بروجردى قدس الله سره بزى غير سادات بودند (عمامه سفيد داشتند) با اينكه از سادات رفيع الدرجات طباطبائى و نسبش با مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله العظمى حاج سيد محسن حكيم و آيت الله مرعشى نجفى مدظله نسابه عصر حكم فرمودند كه معظم له بزى سادات و شرفاء درآيند و خود آيت الله بروجردى عمامه سفيد را از سر ايشان برداشته و عمامه سياه كه امروز مظهر سيادت است در ميان شيعه بر سر ايشان گذارده و جشن مفصلى در مدرسه فيضيه قم گرفتند.

آقاى ميرجهانى رساله اى در نسب خويش كه تمام مراجع نجف و اران تائيد كردند نوشته و شرح كيفيت و علت اخفاء نسب سلسله ميرجهانى را تا آن روز داده و به طبع رسانيدند.

خاطرات عجيب معظم له

علامه ميرجهانى قضايا و نوادر غريب و

خاطرات عجيب آموزنده و ارزنده دارند و ما دو قضيه آن را مى نگاريم:

اول مى فرمودند در عصر رياست مرحوم آيت الله العظمى اصفهانى (ره) كه بسيار مورد وثوق و توجه آن مرحوم بودم به امر ايشان پول زيادى به سامراء برده و بين طلاب سامراء و خدام عسكريين تقسيم كردم و خدام امامين همامين عسكريين كه دينشان پول است مرا زياد احترام مى نمودند مخصوص كليددار كه از وى خواستم اجازه دهد من شبها در حرم شريف بيتوته كنم پس موافقت نموده ده شب تا به صبح در كنار قبر آن دو امام معصوم عليهماالسلام احياء نموده و تضرع كردم روز دهم كه جمعه بود اول فجر كه درب حرم را گشودند با شوقى وافر به سرداب مقدس مشرف شدم وقتى از پله ها پائين رفتم با اينكه آن موقع هنوز برق نيامده بود ديدم فضاء سرداب روشن مانند مهتابست و سيدى نشسته و مشغول به ذكر و عبادتست .

از مقابل او گذشته و درب صفه ايستاده و زيارت حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف را خوانده و آمدم در جلوى آن آقا مشغول نماز شدم و بعد از نماز شروع كردم به خواندن دعاء ندبه و رسيدم به اين جمله (و عرجت بروحه الى سمائك) آن آقا فرمودند اين جمله از ما نرسيده (و عرجت به الى سمائك) و چرا رعايت وظيفه را نمى كنيد و جلوتر از امام نماز مى خوانيد.

من غفلت از اين دو آيت بزرگ نموده و دعاء را تمام و به سجده رفتم و در سجده متوجه شدم كه آن آقا كيست كه فرمود اين جمله از ما نرسيده و چرا جلوى امام ايستادى بسيار مرعوب شده و

سر از سجده برداشتم كه دامن مطلوب را بگيرم ديدم سرداب تاريك و كسى نيست فهميدم به چه دولتى رسيدم و به رايگان از دست دادم.

مولف گويد: آرى.

بايد كه دمى غافل از آن شاه نباشى

شايد كه نظر افكند آگاه نباشى

خاطره دوم

معظم له مبتلا به كسالت نقرس و سياتيك كه آن را (عرق النساء) هم گويند شده و چندين سال در اصفهان و تهران و خراسان معالجه قديمى و جديد نموده و ابدا افاقه اى حاصل نشد تا اينكه فرمود بعضى از دوستان آمدند مرا به شيروان برده و در مراجعت در قوچان توقف و روزى به زيارت امامزاده اى كه در خارج شهر قوچان فعلى و معروف به امامزاده ابراهيم است رفته و چون هواى لطيف و منظره جالبى داشت رفقا گفتند نهار را در اينجا بمانيم جاى خوبيست گفتم عيبى ندارد پس آنها مشغول تهيه غذا شدند و من گفتم براى تطهير به رودخانه مى روم گفتند راه قدرى دور است و براى درد پاى شما مشكل گفتم آهسته آهسته مى روم و رفتم تا برود خانه رسيده و تجديد وضو نمودم و در كنار رودخانه نشسته و نگاه به مناظر طبيعى مى كردم كه ديدم شخصى كه لباس نمدى چوپانى در برداشت آمد و سلام كرد و گفت آقاى ميرجهانى شما با اينكه اهل دعا و دوا هستى هنوز پاى خود را معالجه نكرده ايد گفتم تاكنون كه نشده گفت آيا دوست دارى (يا مايل هستى) من درد پايت را علاج كنم گفتم البته پس آمد كنار من نشست و از جيب خود چاقوى كوچكى درآورد و اسم مادر مرا پرسيد (يا برد) و سر چاقو را بر اول درد

گذارد و به پائين كشيد تا به پشت پا آورد و فشارى داد كه بسيار متالم شده آخ گفتم پس چاقو را برداشت و گفت برخيز خوب شدى خواستم مانند هميشه با كمك عصا برخيزم عصا را از دست من گرفت و به آن طرف رودخانه انداخت. پس ديدم پايم سالم است برخاستم ايستادم و ديگر ابدا پايم درد نداشت.

پس به او گفتم شما كجا هستيد. گفت من در همين قلعه ها هستم و دست خود را به اطراف گردانيد.

گفتم پس من كجا خدمت شما برسم. فرمود تو آدرس مرا نخواهى دانست ولى من منزل شما را مى دانم كجاست و آدرس مرا گفت: و فرمود هر وقت مقتضى باشد خودم نزد تو خواهم آمد و رفت و در همين موقع رفقا رسيدند و گفتند آقا عصا كو من گفتم آقاى نمدى را دريابيد پس هر چه تفحص كردند اثرى از او نيافتند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (119/ 22 ،104/ 21 ،255/ 11)، گنجينه ى دانشمندان (417 -410/ 2)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1255/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (609 -608/ 2).

ميرحسني، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تعليم و تربيت، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تربيت مدرس

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى در رشته زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه اصفهان در سال 1348، كارشناسى ارشد آموزش زبان (به عنوان زبان خارجى) از دانشگاه كلورادوى آمريكا در سال 1353، دكتراى تعليم و تربيت (با تأكيد بر آموزش زبان) از دانشگاه كلورادوى آمريكا در سال 1356.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تربيت مدرس تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تهيه فرهنگ جامع

آموزش زبان، تدريس در دانشگاه تربيت مدرس، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 37 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 21

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

روانشناسى يادگيرى، تاريخ و فلسفه تعليم و تربيت، گرامر انگليسى، ارتباط گفتارى و فرهنگ لغت.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 9، تعداد مقالات بزبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

مشكلات آموزش زبان، نگارش، تعليم و تربيت در اسلام، آموزش و پرورش و تغيير طبقات اجتماعى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميرحسيني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد مير حسيني

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1349 وارد حوزه علميه يزد گرديدم. سه سال را در يزد و مابقي را در قم بودم. در اين مدت به عنوان طلبه اي محضر بزرگاني را درك كردم كه حتي حضور در محضر آنان بالاترين خير و بركت را القاء مي كرد.

ميرخاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1290(1335 ق.)، تهران.

درگذشت: 2 آبان 1372(9 جمادى الاولى 1414 ق.).

آيت الله حاج سيد احمد ميرخانى پس از طى دوران كودكى و نوجوانى و فراگيرى خواندن و نوشتن و قرآن به شوق تحصيل علوم دينى، به يادگيرى ادبيات و سطح پرداخت. پس از آن به حوزه ى علميه ى قم آمد و از محضر آيت الله سيد شهاب الدين مرعشى نجفى مكاسب و كافيه را فراگرفت و سپس به درس خارج آيات عظام كوه كمره اى و خوانسارى حاضر شد. با ورود آيت الله بروجردى به قم، تنها به درس ايشان رفت و تا پايان عمر آن استاد از بحث هاى فقهى و اصولى او استفاده نمود و پس از وفات وى، به تهران آمد و به خدمات دينى، از جمله اقامه ى جماعت در مسجد ولى عصر، اعزام مبلغ به اطراف تهران، تأليف و نشر كتب دينى (كه زندگانى برخى امامان و ترجمه برخى از مجلات بحارالانوار از جمله آنهاست)، ساخت مساجد و حوزه ى علميه، اقامه ى مجالس دينى در عصرهاى جمعه و راهنمايى و ارشاد جوانان و تشكيل مجالس دعاى ندبه در صحن مطهر حضرت عبدالعظيم (ع) اشتغال ورزيد. از آثار قلمى ايشان يا كتابهايى كه خوشنويسى كرده اند مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: آيات الاحكام (در دو

جلد)؛ سير حديث در اسلام؛ شرح زيارت عاشورا (تأليف با خط فريبا مقصودى كرمانشاهى)؛ تاريخ اجتهاد و تقليد (تهران، 1372)؛ قرآن كريم با ترجمه فارسى (مهدى الهى قمشه اى، با خط احمد ميرخانى، تهران، 1374)؛ كليات مفاتيح الجنان (به خط احمد ميرخانى)؛ سوره مباركه انعام به انضمام: دعاى شريفه توسل، كميل، ندبه و گنج عرض (مترجم مهدى الهى قمشه ى با خط احمد ميرخانى).

حاج مير سيد احمد ميرخانى از علماء مبرز و مروج معاصر تهرانست.

وى در حدود سال 1335 قمرى در تهران متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و متون فقه و اصول به قم مهاجرت نموده و سطح كفايه و مكاسب را از محضر آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مد ظله و آيات ديگر استفاده نموده و پس از آن از درس خارج مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خونسارى و بالاخص آيت اللَّه العظمى بروجردى قدس اللَّه اسرارهم بهره مند گرديده آنگاه مراجعت به تهران و بخدمات دينى از اقامه جماعت و ترويج احكام و تعظيم شعائر مذهبى در مسجد (حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه) واقع در خيابان (حشمت الدوله) پرداخته است.

نگارنده گويد: آقاى ميرخانى از علماء خدوم و مروجين متين و مورد توجه مردم تهرانست. خدمات بسيارى در تهران و حومه آن نموده كه از آنها اعزام مبلغ بقراء و دهات اطراف تهران ميباشد.

چند سالى در شبهاى جمعه در صحن مطهر حضرت عبدالعظيم عليه السلام احياء و دعاء كميل و غيره داشتند و صدها نفر را بدين وسيله بسوى خدا و استغفار رهبرى مى نمودند. و اكنون در عصرهاى جمعه در مسجد خود مجلس باشكوهى دارند و جمع كثيرى از جوانان و غيره را بوسيله دعاء ندبه

و سمات و غيره بخداوند متعال جلت عظمته و ولى اللَّه اعظم حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء هدايت و ارشاد مى نمايند.

از آثار و خدمات دينى و اجتماعى ايشان تعمير و بناء مساجد و غيره در حومه تهران مى باشد كه بوسيله گويندگان و فضلاء و مبلغينى كه به آنجاها فرستاده انجام داده است.

(ح 1414 -1335 ق)، عالم دينى. در تهران به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات به قم رفت و سطوح «كفايه» و «مكاسب» را از محضر آيت اللَّه مرعشى فراگرفت. سپس در درس خارج آيت اللَّه حجت كوه كمرى و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى حاضر شد و استفاده ها نمود. پس از ورود آيت اللَّه بروجردى به قم، وى از درس و بحثهاى فقهى و اصولى ايشان بهره برد. پس از درگذشت استادش، آيت اللَّه بروجردى، به تهران آمد و به اقامه ى جماعت، تأليف و نشر كتب دينى، ترويج احكام، اقامه مجالس وعظ و ارشاد و ساير امور دينى پرداخت. در تهران درگذشت. از آثارش: «آيات الاحكام»، در دو مجلد؛ «سير حديث در اسلام».[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] كلك (س 4، ش 45 و 46، ص 314)، گنجينه ى دانشمندان (576 -575/ 4).

ميرخاني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1291 ش)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به بنده. ملقب به سراج الكتاب. در تهران به دنيا آمد. اصول خوشنويسى را نزد پدر خود آموخت و همه ى اقلام تداول، از قبيل نسخ و ثلث و تعليق و شكسته و به ويژه نستعليق، را از خفى و جلى نيكو مى نوشت. استاد ميرخانى از علوم ادبى بهره مند بود، شعر مى سرود و مجموعه اشعارش موسوم به «ديوان بنده» منتشر شده است. او در تهران درگذشت. از

آثار خطى وى: «كليات» سعدى؛ «مثنوى» مولوى؛ «خمسه ى» نظامى؛ «ديوان» حافظ؛ «ديوان» بنده؛ گزيده ى «ديوان» شمس تبريزى؛ «ترانه»هاى بابا طاهر؛ «ترجيع بند» هاتف اصفهانى؛ «ترجمه ى نفس المهموم»؛ «داستان ملك جمشيد»؛ «مجموعه هنر خط»؛ «نگارستان خط».[1]

خوشنويس، اديب، شاعر.

تولد: 1291، تهران.

درگذشت: 5 آذر 1369، تهران.

سيد حسن ميرخانى ملقب به «سراج الكتاب»، فرزند سيد مرتضى حسينى برغانى از خوشنويسان و از شاگردان ميرزا رضا كلهر، در محضر پدر به فراگيرى خط نستعليق پرداخت. بيش از چهل كتاب و رساله كه مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: كليات سعدى، مثنوى مولوى، خمسه نظامى، ديوان حافظ، ديوان بنده و گزيده ديوان شمس تبريزى، ترانه هاى طاهر عريان، ترجيع بند هاتف اصفهانى، دوازده امام خواجه نصير طوسى، خلاصه شرح حال مولانا، ترجمه ى نفس المهموم، زبدةالاسرار، ديوان وحدت كرمانشاهى، ديوان موافق ميرزا على اكبر ملقب به موافق عليشاه نعمةاللهى چاپ سنگى، پندنامه سعدى، گزيده سعدى، گزيده شمس تبريزى مثنوى چاه وصال، قصيده انصافيه صدر الافاضل، گلچين معرفت، داستان ملك جمشيد، منتخب اللغه، مجموعه هنر خط، نگارستان خط.

سيد حسن ميرخانى روز 5 آذر 1369 پس از يك بيمارى طولانى و به سبب سكته ى قلبى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اطلس خط (596)، پيدايش و سير تحول هنر خط (241 -238)، تذكره ى خوشنويسان معاصر (175 -174)، كيهان فرهنگى (س 8، ش 4، ص 54).

ميرخليلي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد مير خليلي

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در مدارس تهران و دوره متوسطه را در مدرسه دهخداي شهرستان دهخدا گذرانده ام. در سالهاي اوليه انقلاب ديپلم خود را گرفته و رهسپار حوزه علميه

قم شده ام و در مدرسه «حضرت آيت الله گلپايگاني» مشغول دروس حوزه علميه شده ام. صرف و نحو، معاني و بيان را نزد استاداني مانند: «صالحي اصفهاني»، «عالمي»، «طالقاني» و «شب زنده دار» خوانده ام. دروس سطح حوزه را نزد استاداني نظير حضرات آيات: «صلواتي»، «خرازي»، «حياتي»، «استادي»، «ستوده» و «نكونام» فرا گرفتم.

در سال 1366 در درس خارج حوزه شركت نمودم و درس اساتيد بزرگوار: «آيت الله علوي گرگاني»، «شيخ جواد تبريزي»، «مكارم شيرازي» و «وحيد خراساني» شركت كردم. در ضمن زبان هاي عربي و انگليسي را به صورت تخصصي در مركز زبان هاي خارجي دفتر تبليغات اسلامي آموختم. در سال 1369 در دوره دوم تخصصي كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس حوزه علميه قم به عنوان نفر اول برگزيده شدم و در سال 1372 با پايان نامه «مثل در قرآن كريم» فارغ التحصيل شدم. در سال 73 در دوره دكتري دانشگاه تهران پذيرفته شدم.

در همين سال به عنوان عضو هيئت علمي _ پژوهشي كنگره نقش زمان و مكان حضرت امام (ره)، 3 جلد متون فقه پژوهشي با كمك ساير همكاران فراهم آورديم. همچنين در اين سال در مركز تحقيقات اسلامي وابسته به دفتر در بخش اصطلاح نامه به فعاليت پژوهشي مشغول شدم كه تاكنون اصطلاح نامه هاي علوم قرآن، اصول فقه، دانش نامه اصول فقه، منطق و كلام اسلامي منتشر شده كه در هر يك به نحوي همكاري داشته ام. در سال 1378 در مركز انديشه اسلامي در گروه فقه به عنوان عضو هيئت علمي شركت كردم و در نشست هاي علمي و ارزيابي هاي انديشه سازان شركت داشته ام و در ضمن

مقالات: «فقه و حقوق خانواده»، «فقه و ملاكات احكام» و «انديشه هاي فقهي امام خميني (ره)» محصول اين دوره است.

در ضمن كتاب: «فقه و قياس» در اين دوره تنظيم و تاليف شده است. درسال 1379 دوره دكتري را با دفاع از رساله: «جايگاه قياس و استحسان در منابع استنباط» به پايان رساندم و در مدرسه امام خميني (ره) به تدريس فقه و اصول پرداختم و به مدت سه سال مديريت گروه فقه و اصول را به عهده داشته ام. در سال 80 در دانشگاه تهران در دانشكده هاي مختلف به تدريس متون اسلامي و در سال 1381 در يزد به عنوان عضو هيئت علمي به تدريس دروس فقه وحقوق مشغول شده ام.

در ضمن در مدرسه امام خميني (ره) درس هاي فقه و اصول و فقه و اصول مقارن، با فقه و اصول سميناري در درايه و رجال، نقد حديث و منابع حديثي مشغول تدريس بوده ام. تاكنون راهنمايي و مشاوره تعدادي از رساله هاي فوق ليسانس و دكتري در مراكز مختلف علمي بر عهده داشته ام نظير مدرسه امام خميني (ره)، حوزه علميه خواهران، دانشگاه آزاد اسلامي. همچنين براي پيشبرد اهداف اطلاع رساني در دانشگاه يزد و مركز تحقيقات در ميز گردهاي علمي، نقد كتاب و كارگاه هاي پژوهشي كاربردي شركت كرده ام.

ميرخليلي، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدجواد ميرخليلي

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/10/2

زندگينامه علمي

اينجانب سيد جواد ميرخليلي، فرزند سيد محمد علي ميرخليلي، متولد دوم دي ماه 1356 در روستاي زردين از توابع استان يزد هستم. دوره ابتدايي خود را در مدرسه شهيد مطهري زردين به پايان

برده و بعد از آن وارد مدرسه شهيد حسن زارع زرديني شدم و دو سال دوره راهنمايي خود را در آنجا سپري كردم. بعد از آن براي ادامه تحصيل در كلاس سوم راهنمايي وارد شهر يزد و مدرسه راهنمايي انبياء شدم. بعد از اتمام دوره راهنمايي، براي ادامه تحصيل به همراه خانواده به تهران آمديم و مدرسه دولتي علميه، محل تحصيلم در چهار سال تحصيل در آن جا بود.

بعد از پايان دبيرستان و اتمام دوره نظام قديم رشته علوم تجربي، وارد حوزه علميه امام حسين (ع) تهران شدم و سطح يك خود را در محضر اساتيد بزرگواري چون: «مرحوم آيت الله حقي، مرحوم آيت الله سيد عباس ابوترابي، مرحوم حجت الاسلام و المسلمين سيد علي اكبر ابوترابي، مرحوم حجت الاسلام و المسلمين سيد بهاءالدين موسوي زاده، حجج اسلام: موسوي، عالمي، شريفي، يوسفي، سيد محمد حسن ابوترابي، علمداري، معراجي، وحيدي، گنجي، افضل نژاد، رضا بابا اكبري ، خوش نما» و ساير اساتيد گذراندم.

آن گاه در سال 1381 براي ادامه تحصيل در مقطع سطح دو حوزه وارد مدرسه قديري قم شدم و از محضر اساتيدي چون حجج اسلام: «جلالي، ظهيري، قوامي، هاشمي، سرافراز، و ...» بهره بردم. بعد از اتمام سطح دو، مقطع كارشناسي علوم سياسي را با معدل 45/17 در دانشگاه باقرالعلوم (ع) قم به پايان رساندم. سپس در كنار ادامه تحصيل در سطح سه حوزه و بعد از كسب مدرك علمي سطح دو حوزه، رشته اديان شرق را در دانشگاه اديان و مذاهب قم ادامه داده و پايان نامه كارشناسي ارشدم را با موضوع: «رابطه دين و سياست در ژاپن معاصر» تدوين كردم.

همچنين در ساليان اخير به دليل علاقه وافر به رسانه و ارتباطات و با توجه به اين كه سردبيري برخي از مجلات مختلف علمي را در سطح قم بر عهده داشته ام و حتي با فصلنامه ظهور وابسته به بسيج دانشجويي دانشگاه باقرالعلوم (ع) توانستم مقام دوم سردبيري و نشريات برتر استان را كسب كنم، به تحصيل در رشته ارتباطات دانشكده صدا و سيماي قم در كنار پژوهش در مراكز مختلف علمي پرداختم و اين دوره را نيز با موفقيت به پايان رساندم.

هم اكنون در كنار تحصيل در درس خارج فقه و اصول حوزه علميه قم، به نويسندگي در نشريات و مجلات علمي مشغول هستم. ضمن اين كه سال ها تجربه و مطالعه، سير مطالعاتيم را به سمت حوزه هاي اختصاصي پيش برده است؛ به گونه اي كه هم اكنون تنها در حوزه انديشه سياسي در اسلام و شرق باستان مي نويسم و ارتباطات و رسانه نيز دل مشغولي ديگرم است.

ميرخندان، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حميد مير خندان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

بنده تحصيلات ابتدايي را در شهر تهران در دبستان عاصمي (مقابل دانشگاه صنعتي شريف) گذراندم. دوره راهنمايي را در مدرسه «مازيار» در همان محله خواندم و دوره دبيرستان را در دبيرستان خوارزمي شماره 1 (مقابل دانشگاه تهران) تحصيل نمودم. در سال 1359 پس از اخذ ديپلم در همان سال به حوزه قم آمدم.

مقدمات را تا پايه سوم در مدرسه رضويه خواندم. اساتيد بنده در ادبيات آقايان: گرگاني و طالقاني بودند و در معالم آقاي خسرو شاهي. اصول فقه را خدمت آقاي صالحي

افغاني و لمعه را نزد آقايان علي پناه اشتهاردي، جداني فخر و ... خواندم. رسائل را خدمت آقاي اعتمادي و مكاسب را خدمت آقايان: قديري، طاهري خرم آبادي و ستوده تحصيل كردم و كفايه را خدمت آقاي ستوده خواندم.

درس خارج اصول را نزد آقايان: «مكارم شيرازي (2 سال)»، «وحيد خراساني (4 سال)»، «شبيري زنجاني (1 سال)» تحصل نمودم. و پس از آن در جلسه اي محدود با تعدادي محدود از دوستان به مباحثه خارج فقه تحت نظر دوست فاضل و ارجمند آقاي امير غنوي ادامه مي دهم. در كنار درس هاي رسمي حوزه به مدت حدودا چهار سال علوم قرآني و سپس تفسير (در جلسه اي خصوصي و با تعدادي محدود از دوستان) مطالعه و تامل داشته ام. همچنين به مدت سه سال در گروهي از دوستان به مباحث روانشناسي و تعليم و تربيت اسلامي پرداختم. نيز به تحصيل فلسفه (بدايه، نهايه و جلد اول اسفار) پرداختم و در كنار آن كتاب هاي فلسفي از فلاسفه مسلمان و غرب را مطالعه نمودم.

حقير دوره زبان انگليسي را در تهران در موسسه ملي زبان تا اتمام دوره: (12 ترم) گذراندم و در قم نيز در مركز آموزش زبان هاي خارجي باقرالعلوم (ع)، دوره زبان انگليسي را تا يك ترم به پايان مانده شركت كردم. حدودا چهار سال (2 سال در جلسه حزب الله و 2 سال در پژوهشكده باقرالعلوم (ع) سازمان تبليغات قم) در زمينه تراجم و شرح حال علماء و اصحاب تحقيق و تاليف داشته ام. به مدت شش سال در زمينه فيلم و سينما (2 سال درحوزه هنري تهران و 4 سال در مركز پژوهش

هاي اسلامي صدا و سيما) مطالعات نظري دارم. نتيجه فعاليت هاي پژوهشي حقير درباره تراجم و هنر فيلم كتاب ها و مقالاتي است كه در آثار از آنها ياد شده است. اكنون با مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، همكاري پژوهشي ام ادامه دارد. ضمن آن كه مباحث خارج فقه و تفسير كماكان برقرار است.

ميرداماد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مير محمدباقر بن محمد استرآبادى مشهور به «ميرداماد» (ف. 1040 يا 1041 ه.ق) از فلاسفه و دانشمندان معروف عصر صفويه كه مورد توجه مخصوص شاه عباس بوده است. منشأش استرآباد و محل تحصيلش مشهد بود و بيشتر عمر خود را در اصفهان بسر برد. وى از تلامذه ى شيخ حسين عاملى و شيخ عبدالعالى و بعضى از اكابر ديگر بود. ملاصدراى شيرازى از شاگردان وى بود. ميرداماد در فقه و حكمت تأليفات متعدد دارد. و از آن جمله است: «الصراط المستقيم»، «قبسات»، «انموذج العلوم»، «التقديسات» و غيره. ميرداماد شاعر نيز بوده و در شعر «اشراق» تخلص مى كرده است. يك مثنوى به نام «مشرق الانوار» سروده است.

(وف 1041 ق)، عالم دينى، فقيه، حكيم، عارف، رياضيدان و شاعر، متخلص به اشراق. اصلش از استرآباد و ساكن اصفهان بود. پدرش داماد شيخ على محقق ثانى است. ميرداماد از دوستان بسيار نزديك شيخ بهائى و از علما و فلاسفه بزرگ عصر صفوى و از مقربان درگاه شاه عباس اول و شاه صفى محسوب مى شد. وى در علوم نقلى از شاگردان سيد نورالدين على بن ابى الحسن الموسوى و شيخ حسين عاملى، پدر شيخ بهائى، و دايى خود، شيخ عبدالعالى بن محقق ثانى، بود و از دايى خود به دريافت اجازه نايل آمد. او همچنين در علوم

عقلى، مدتى در محضر امير فخرالدين سماكى، شاگرد امير غياث الدين منصور شيرازى، به مباحثات فلسفى اشتغال ورزيد. وى در جميع علوم غريبه نيز دست داشت. از شاگردان مشهورش مى توان به قطب الدين اشكورى عارف، صدرالدين شيرازى معروف به ملا صدرا، ملا محسن فيض كاشانى و ملا عبدالرزاق لاهيجى اشاره نمود. مير داماد حكيمى اشراقى است وى را نمودار كامل از يك فيلسوف شيعى دانسته اند علو مرتبه او در حكمت از لقب معلم ثالث كه به او داده اند پيداست. وى فلسفه مشاء و آثار ابن سينا را به طور كامل مطالعه كرده و تعاليم اشراقى سهروردى و معارف صوفيه را نيز درك نموده و بر روى هم تأثيرات اشراقى و عرفانى در افكار فلسفى وى مجالى وسيع يافته است. ميرداماد در سفرى، به همراه شاه صفى، به عتبات عاليات، در بين راه كربلا و نجف، درگذشت. از آثارش: «قبسات حق القين فى حدوث العالم»، كه به اختصار به «القبسات» معروف است؛ «حدوث العالم ذاتا و قدمه زمانا» يا «الجمع و التوفيق بين رأيى الحكيمين فى حدوث العالم»؛ «الافق المبين»، در حكمت الهى؛ «تأويل المقطعات»، در اوايل سوره هاى قرآن؛ تفسير «سوره ى اخلاص»؛ «تقويم الايمان» و مقدمه آن و شرح مقدمه؛ «الايقاضات»، در خلق اعمال و افعال بندگان؛ «التقدسيات»، در حكمت الهى و رد شبهه ى ابن كمونه؛ «الرواشح السماويه فى شرح احاديث الاماميه»؛ «شارع النجاة»، رساله فتوائيه ى فارسى، در اصول و فروع دين؛ «نبراس الضياء فى معنى البداء»؛ «انموذج العلوم»، حل بيست اشكال رياضى و كلام و فقه؛ «السبع الشداد»؛ «الصراط المستقيم»، در حكمت؛ «نفى الجبر و التفويض»؛ حاشيه «شرح مختصر عضدى»؛ حاشيه «مختلف» علامه حلى؛ حاشيه «من لا يحضره الفقيه»؛

حاشيه «استبصار»؛ حاشيه «رجال» كشى؛ «مرآة الزمان»؛ «حبل المتين»، در حكمت؛ «ديوان» شعر.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (272/ 6)، اعيان الشيعه (189/ 9)، بزرگان فلسفه (401 -400)، صبح گلشن (306/ 5)، تاريخ فلسفه در ايران و جهان اسلامى (467 -461)، تذكرة العلماء (179 -177)، الذريعه (38/ 24 ،32/ 17 ،35/ 15 ،4/ 13 ،257/ 11 ،294 ،239 ،223 ،194 ،145 ،142 ،129 ،88/ 87 ،18 -17/ 6 ،134/ 5 ،396 ،364 ،335/ 4 ،307/ 3 ،507 ،405 -404 ،261/ 2)، ريحانه (62 -56/ 6)، سفينة البحار (462/ 1)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (368 -365)، طبقات اعلام الشيعه (70 -67/ 11)، فرهنگ سخنوران (64)، فوائد الرضويه (425 -418)، القبسات (مقدمه)، عالم آراى عباسى (147 -146/ 1)، كارنامه ى بزرگان (297 -296)، لغت نامه (ذيل/ داماد)، معجم المؤلفين (93/ 9).

ميردامادي سدهي، حيدر علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا محمد حسين. عالم جليل، از شاگردان: آقا ميرزا محمد باقر، و آقا ميرزا محمد هاشم چهارسوقى، و حاج شيخ محمد باقر مسجد شاهى و جمعى ديگر از فحول بوده. مجتهدى بزرگ و رئيسى نافذالقول بوده، در 1326 وفات يافته، در مقبره ى خوزان مدفون شده، و پس از مدتى به نجف اشرف منتقل گرديد.

از آثارش تصحيح و مقابله ى كتاب «ربيع الاسابيع» علامه ى مجلسى است كه در سال 1313 به طبع رسيده است. كتاب به خط محمد رضا بن محمد مهدى خوزانى اصفهانى خطاط معروف است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ميردامادي، بحرالعلوم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1305.

درگذشت: 1369.

كتاب زير درباره ى زندگى آيت الله بحرالعلوم ميردامادى به چاپ رسيده است: يادنامه فقيه اهل بيت عالم ربانى عارف الهى آيةالله سيد بحرالعلوم ميرداماد، همراه با رساله سير و سلوك معظم له (نوشته مصلح الدين مهدوى، به اهتمام محمود ميردامادى، اصفهان، 1370).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ميردامادي، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مجتبي مير دامادي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/2/13

زندگينامه علمي

اينجانب متولد 14/2/1347 در مشهد مقدّس در خانواده مذهبي و روحاني مي باشم. پدرم و جدم (سيّد حسن، سيّد هاشم) ميردامادي معروف به «نجف آبادي» از علماء مشهور مشهد بودند، در مسجد جامع گوهرشاد ساليان متمادي تفسير قرآن داشتند و مردم مشهد و خصوصاً اقشار تحصيل كرده از جلسات تفسير آن دو استفاده مي نمودند. نسل اينجانب به ميرداماد فيلسوف بزرگ اسلامي مي رسد (به 9 واسطه).

همراه اتمام دوره متوسطه در رشته علوم تجربي در سال 1366 و چندي قبل از آن، مقدمات ادبيّات عرب را نيز شروع نمودم. ابتداء نزد برادر بزرگتر و گاهي نزد فضلاء حوزه و چندي بعد در حوزه درس ادبيّات مشهد، اديب نامور جناب آقاي «حجت هاشمي خراساني» (حفظه الله): سيوطي، مغني، مطول، حاشيه ملاعبدالله و معالم را فرا گرفتم. در همان زمان در امتحانات حوزه علميه مشهد با نمره خوب پذيرفته گرديدم.

اصول فقه و رسائل را نزد «آيت الله شيخ مصطفي شاهرودي» و لمعتين را نزد آيات عظام: «سبزواري» و «صالحي» از اساتيد به نام مشهد آموختم. مكاسب را نزد «آيت الله مرتضوي» و «سيد محمد شاهرودي» فرا گرفتم. كفايتين را از استاد رضا زاده و بعد از ده سال، درس خارج (فقه

و اصول) را نزد «آيت الله ميرزا علي فلسفي» (حفظه الله) و «آيت الله شيخ مصطفي اشرفي شاهرودي» تلمذ نمودم و بعد از حدود 5 سال در مهر ماه 1378 به قم مهاجرت كردم.

در ابتداء ورود دروس فقه «آيت الله سبحاني» و بعد فقه «آيت الله شيخ جواد تبريزي» به مدت 2 سال (ايشان بحث اذان و اقامه و بعداً صلاة را شروع كردند). همزمان دروس فقه و اصول استاد «آيت الله وحيد خراساني» شركت كردم. بحث برائت و استصحاب از اصول و بيع و خياراتشان تاكنون مورد استفاده اينجانب مي باشد. در علوم عقلي در مشهد ابتداء بدايه را نزد يكي از اساتيد و بعد منطق و بخشي از فلسفه منظومه و نهايه را نزد استاد صالحي و مدّتي هم در درس اسفار ج 8 مرحوم علامه سيّد جلال الدين آشتياني بهره بردم. شرح تجريد و مقداري از كلام به صورت محاضرات را نزد «آيت الله شيخ عبد النبي كجوري» بهره بردم.

تفسير قرآن را كه هنوز زمزمه دلنواز آن در گوش طنين انداز است را از نوجواني شروع نمودم. مرحوم پدر همه شب سال در مسجد جامع گوهر شاد تفسير قرآن بيان مي نمود. تدريس كتب حوزوي از اوائل طلبگي شروع شد و تقريباً كتب سطح را از مقدّمات تا سطوح عاليه يك دوره تدريس نموده ام و بعضي از آنها را چند دوره و فعلاً در مدرسه آيت الله گلپايگاني رسائل تدريس مي نمايم.

ميردامادي، هاشم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هاشم ميردامادى معروف به نجف آبادى ابن سيد محمد بن سيد على بن سيد مرتضى ابن سيد محمدباقر نزيل نجف آباد اصفهان بن سيد مرتضى كان من اعاظم العلماء

فى عصر الافغان و هاول من دخل قره خوران سده فى عهد الافاغته بن علامه التحرير مير محمد اشرف المتوفى سنه 1145 صاحب كتاب فضائل السادات بن علامه مير عبدالحبيب متوفى سنه 1121 بن علامه مير احمد عاملى (سبط محقق الكركى (و ختن (داماد) سيد فلاسفه الاسلام محقق الداماد (و ابن خاله و تلميذه) و له تأليف كثيره نوفى به اصفهان و قبره فى تخت فولاد و هو ابن العلامه مير سيد زين العابدين (ختن محقق الكركى) و تلميده ابن عبداللَّه المدفون بحلب ابن محمد بن صالح بن جعفر المدفون بحلب ابن احمد بن حمزه بن قاسم بن حسين بن ابى احمد عبداللَّه المشهدى ابن محمد بن على بن الحسن (الحسين) ابن محمد الطبان بن الحسين بن ابى على احمد الازوارقانى الامام الزاهد الذى انتهى اليه علم النسب فى عصره و امه نقويه من ذريه جعفر بن الامام على الهادى (ع) و بعبر عن احمد فى السنه النسابين بالشريف الازوارقانى سكن مرو و هو ابن محمد العزيزى المدفون بقم قتل بخارج قم و حمل اليها و قبره بجنب مسجد الرضائيه و يعرف بعبد العزيز ايضا و محمد العزيزى ابن الحسن ابى جعفر ابن ابى جعفر محمد الاطروش المعروف مسكان و كان يسكن بلده قم المشرفه و هو ابن ابى الحسن على نزيل قم و ولده نقباء قم ابن الحسين الطواف ابن ابى الحسن على الخار ص خرج بالاهو از سنه 200 على العباسيه و توفى ببغداد و قبره بها اشتهر بالخارص لكونه مرجعا فى التقويمات و هو ابن ابى الحسين محمد المامون الديباج لقب به لحسن وجهه يويع له بمكه و توفى بجرجان سنه 203 و قبره بهامزار و امه حميره الاندلسيه

و كان من رواه حديث يروى عنه جماعه منهم محمد بن ابى عمير و موسى بن سلمه و اسحق بن موسى الانصارى و غيرهم و هو يروى عن ابيه الصادق عليه الصلوه والسلام و قد ذكرت ترجمته مفصله فى ص 185 من مقاتل ابى الفرج و فى ص 113 من مجلد الثانى من تاريخ بغداد وفى ص 94 من حرف ميم من منتهى المقال و فى تاريخ اليمن و هو ابن الامام الهمام سيدنا و مولانا ابى عبداللَّه جعفر بن محمد الصادق (ع) نسبت مرحوم سيد هاشم ميردامادى با 30 واسطه نسب شريفش منتهى مى شود به ابى الحسين محمد الديباج فرزند حضرت امام جعفر الصادق عليه الصلوه والسلام و بيشتر نياكان وى اهل دانش و فضلند و نوابغ و رجال علمى بزرگى در ميان آنان قرار دارند نظير علامه مير محمد اشرف متوفى 1145 صابحب كتاب فضائل السادات فرزند علامه مير عبدالحبيب متوفى 1121 مدفون در تخت پولاد اصفهان فرزند علامه مير احمد عاملى صاحب تأليفات زياد مثل كتاب مصقل الصفافى الرد على النصارى و نفحات اللاهوتيه و مفتاح الشفاء و غير آن.

و داماد و پسر خاله و شاگرد بزرگ فلاسفه اسلام ميرمحمد باقر داماد سر سلسله خاندان بزرگ ميرداماد است از اين ناحيه نسب مرحوم والد به مرحوم مير محمد باقر داماد دانشمند و فيلسوف معروف مى رسد و نسب ميرداماد با 21 واسطه به امام حضرت على بن الحسين زين العابدين (ع) منتهى مى شود و در ميان اجداد ميرداماد امراء و رجال بزرگى نظير سيد كمال الدين و سيد قوام الدين مدفون در آمل قرار دارند كه از سادات مرعشى و مدتى در منطقه بزرگى حكومت مى كردند كه شرح حال

آنان در كتب تاريخ است و شجره كبيره خاندان ميرداماد در اين اواخر مستقلا چاپ شده است.

تاريخ تولد و دوران كودكى

مرحوم سيد هاشم ميردامادى در تاريخ 1303 هجرى در نجف اشرف در خاندان فضيلت از مادرى فاضله و پاك سيرت چشم به جهان گشود و در سن دو سالگى پدر بزرگوار خود را از دست داد و در سايه حمايت و مهرمادر دوران كودكى را گذارنيده و بر اثر فراست و هوش ذاتى از همان اوائل رشد همت به تحصيل علم و كمال گماشت.

مى فرمودند: من از سنين قبل از بلوغ علاقه سرشار به مجالس علماء و رجال علمى داشتم و بيشتر وقت من در محضر شخصيتهاى بزرگ و مراجع عاليقدر مى گذشت و آمادگى فوق العاده براى كسب فضيلت و پذيرش هرگونه استفاده علمى داشتم و تنها آرزوى من رسيدن به مقامات عاليه علم و عمل بود.

و از طرفى مادرم به جهت سختى در امر معاش اصرار داشت كه در پى كسب و كار بروم و ادامه تحصيل ندهم تا آنكه از يكى از اساتيد خواستم نزد مادرم بيايد و وى را راضى به ادامه تحصيل كند و در نتيجه اين مشكل از پيش پايم برداشته شد.

اساتيد وى: مقدمات و سطح را با جديت كامل نزد مدرسين معروف گذرانيده و سپس در حوزه هاى بزرگ از محضر مرحوم آخوند ملامحمد كاظم خراسانى و محضر مرحوم آقاميرزا محمدتقى شيرازى و مرحوم آقاميرزا حسين نائينى اعلى اللَّه مقامهم الشريف استفاده نموده و به درجه رفيعه اجتهاد نائل و از اساتيد اخلاق عرفان ميرزا جواد آقاى تبريزى رحمه اللَّه تعالى استفاده ها نموده و در نتيجه كوشش و پشت كار در سن جوانى مقام

شامخى از علم و عمل پيدا كرد.

وى از دو استاد خود مرحوم آميرزا محمدتقى شيرازى و مرحوم حاج سيد احمد كربلائى بسيار ياد مى كرد و از ياد آنان لذت مى برد و از سجاياى اخلاقى آن دو داستانهائى نقل مى فرمود كه حاكى از عظمت روح و پاكى نفس آنان بود.

و مى فرمود: بعد از آقاميرزا محمدتقى شيرازى ديگر كسى به آن مهذبى و پاكى نديدم و چه روزها و شبهاى بسيارى كه ملتزم وى در حضر و سفر بودم.

و راجع به مرحوم حاج سيد احمد كربلائى مى فرمود: كه اين مرد همواره حال انقطاع و توجه به خدا داشت و گاهى كه با شاگردان مشغول صحبت بود و مى خنديد در بين صحبت و خنده توجهى به خدا پيدا مى كرد و از گوشهاى چشم وى اشك جارى مى گشت و در آن حال به احدى توجه نداشت.

تقوى و زهدوى: الحق مى توان گفت موفقيت وى در زهد و تقوى كم نظير و مورد غبطه اقران خود بود.

نجابت و اصالت خانوادگى، تقيد مادر وى به عبادات و سنن و ادعيه، شوق كامل از عنفوان جوانى به تكميل نفس و تهذيب روح مراوده با متقين و مردان حق رياضتهاى مشروعه همگى دست به هم داده باعث شد كه در راه پرهيزكارى و تهذيب نفس سرآمد مردان خدا شود و جز رضاى الهى چيزى در نظرش جلوه ننمايد.

حب و بغضش روى محور خدا گردد و در مدت عمر ذره اى آلودگى پيدا نكرد و در راه تقوى و فضيلت گامهاى بلندى بدارد. افرادى كه با وى مراوده داشته و مانوس بوده اند به خوبى گواهند.

از بعضى رفقائى كه مى خواستند از رفاقت سوءاستفاده نمايند براى رضاى خدا قطع

كرد از مشتبهات گريزان بود تا چه رسد به محرمات در مالهاى شبهه ناك تصرف نمى كرد و از حلال و بى شبهه هم به مقدار ضرورت برداشت مى كرد پايه زندگى را روى قناعت گذارده بود خيلى ساده زندگى مى كرد و مازاد را در راه خدا انفاق مى كرد لذا هيچگاه محتاج به قرض نمى شد و در تمام مدت عمر دروغى از وى شنيده نشد و آزارش به كسى نرسيد.

مادرم هميشه مى گفت: پدر شما فرشته اشت پس انداز مالى نداشت اثاثيه ضرورى منزل را با اكراه مى خريد با تجملات و زياده روى سخت مخالف بود توكلى عجيب و فوق العاده داشت. تا به صحت حديث و يا قصه اى اطمينان پيدا نمى كرد جائى نقل نمى كرد بر اثر مراقبت زياد دل و نفس را اسير خود نموده بود.

اخلاق و عادات وى: افرادى كه با مرحوم والد حشر و مراوده داشته اند كاملا به ملكات اخلاقى وى واقف فريفته و دلباخته معظم له بودند سر سوزنى كبر و غرور نداشت. بسيار متواضع و فروتن بود. اخلاق و رفتارش در تمام مدت عمر به يك ميزان بود شخصيت و مقام ظاهرى در روحيه وى اثر نگذاشت چون دوران طلبگى تا آخر زندگى مى كرد.

كسانى كه علما و نسبا از وى پائين تر بودند بر خود مقدم مى داشت و ذره اى ناراحتى در وجودش احساس نمى شد. برخوردش با اشخاص بسيار خودمانى و يكرنگ بود. وفا و صفاى فوق العاده داراى قلبى مهربان و عطوف، به گفته ها و درددلهاى افراد توجهى كامل مى نمود و واقعا متأثر و اظهار همدردى مى كرد.

مردى بود منورالفكر و آزاد تعصبات خشك را كنار گذارده به ميزان عقل و شرع رفتار مى نمود در كارها و قضايا بى دليل و منطق قدم

برنمى داشت با خرافات كه قمستى از آن صورت مذهب به خود گرفته شديدا مخالف بود و در اين قسمت كم نظير بود از مردم غرق در قيود و رسوم سخت ناراحت مى شد از آداب و رسوم بى معنى و غيرعقلائى كه اكثر مردم را دامن گير است بيزار بود مى فرمود در كارها مقياس عقل را بايد در نظر داشت و نبايد تابع مردم بود.

با هياهو و جنجال و داد و فرياد مخالف بود از محيط آرام و ساكت لذت مى برد شبستان ايشان محيط آرامى بود كه هر بيننده اى را به شگفت وامى داشت حتى در فرستادن صلوات مصر بودند كه بيش از اندازه بلند گفته نشود و شواهدى از آيات و روايات داشتند نظير آيه 63 از سوره انعام و آيه 55 و آيه 205 از سوره اعراف و اين روايت كه مرحوم علامه طبرسى ره در مجمع البيان نقل كرده كه پيغمبر اكرم (ص) در يكى از غزوات به اصحاب خود كه بلند تكبير و تهليل مى گفتند فرمود: انكم لاتدعون اصما و لا غالبا انكم تدعون سميعا قريبا انه معكم.

شما شخصى كر و دور را نمى خوانيد بلكه شخصى را مى خوانيد كه شنوا و به شما نزديك است.

تأليفات وى: معتقد بودند كه علماى سلف در هر رشته تأليفات گرانبهائى نموده و براى خلف مجالى باقى نگذارند خبر جمع و تفريق در عين حال آثارى از وى باقى مانده.

1- رساله اى در رجعت كه آيات و روايات مربوطه به طور استقصاء در آن جمع آورى شده و تمام و مهيا براى طبع است.

2- ترجمه كتاب سيف الامه تراقى رحمه اللَّه عليه به عربى و مى فرمودند: كتابى به اين سبك و خوبى در امر نبوت به

زبان عربى نوشته نشده و بيشتر آن ترجمه شده و بقيه را حقير ترجمه كردم و آماده براى چاپ است و خوبست فارسى آن هم پس از تصحيح به صورت پاكيزه اى چاپ ضود و چاپهاى گذشته علاوه بر كميابى پرغلط و بد چاپ است.

3- جزواتى در علم اخلاق كه تمامى از رشحات فكرى وى الهام گرفته از آثار اهل بيت عليهم السلام است ولى متأسفانه پراكنده و محتاج به جمع آورى و تنظيم است.

4- شرح حال علماى بزرگ و داستانهائى با مدارك مربوط به افرادى كه مشرف به حضور حضرت حجت (ع) شده اند ولى ناقص است.

5- نوشته هائى از تقريرات مرحوم نائينى كه به خط خود مرحوم كه قسمتى از مباحث الفاظ را تشكيل مى دهد.

6- تقسير قرآن به فارسى ساده به نام (خلاصه البيان) كه دو جلد آن در تهران به طبع رسيده است.

معظم له در شب سه شنبه 23 جمادى الثانيه 1380 قمرى در سن 77 سالگى وفات نموده و در جوار مرقد مطهر ثامن الحجج على بن موسى الرضا (ع) در دارالسياده دفن گرديده عاش سعيد او مات سعيدا.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

ميردهقان، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1310، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى اهواز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه مدرس هندوستان در سال 1345، طى دوره طب بهداشت اطفال در دانشگاه بمبئى، طى دوره دستيارى اطفال در دانشگاه پونا هندوستان، تكميل دوره تخصصى اطفال در هندوستان در سال 1350، طى دوره طب بهداشت اطفال در دانشگاه لندن.

مرتبه علمى:

استاديار طب اطفال و درمان كودكان دانشگاه علوم پزشكى اهواز از سال 1351، دانشيار دانشگاه علوم پزشكى اهواز به مدت 12 سال.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

شير مادر و فوايد

آن، مطالعه و پژوهش در زمينيه بيماريهاى كودكان، بنيانگذارى مركز طب كودكان در اهواز، تأسيس بخشهاى ماتولوژى و آنكولوژى نوزادان، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 4 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كمبود آنزيم گلوكز فسفات دهيدروژناز، نگارش و تصحيح نهج البلاغه ترجمه عسگرى، راهنمائى، بيماران ديابتيك، آب و الكتروليتها.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

راشيتيسم، نوردرمانى، سرخچه.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ميرزا اصفهاني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل ثقه ى صالح زاهد، متوفى در 1312 در سامرا. كتابخانه ى او در نجف از معتبرترين كتابخانه ها بوده، و مشاراليه حرص و ولعى غريب در جمع كتب و انتشار و ترويج آنها داشته، و كتاب هاى نفيس و نسخه هاى اصلى آن بر چندين صد مجلد بالغ مى شده، مثلا نسخه ى اصل رياض العلماء و جامع الرواة و چندين كتاب ديگر را داشته، و از بسيارى از آنها نسخه نوشته است.

[تحت عنوان سيد كاظم اصفهانى گذشت.]

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ميرزا آقاسي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم فيض در تاريخش گويد: ميرزا حسن عالمى است عامل و فاضلى است كامل، شخصش به همه صنوف كمال آراسته است و خلقش از جميع رذايل پيراسته: از بدو عمرش تاكنون به هيچ مكروهى آلوده نشده است. والدش را وطن در صفحه خلجستان قم بود و عمل انشاى محمدحسين خان سرهنگ فوج خلج بعهده او موكول بود.

چون پادشاه ماضى محمد شاه فوج خلج را از او بگرفت و او بناچار در بست حضرت فاطمه عليهاالسلام پناهنده شد والد جناب ميرزا حسن هم در قم وطن گزيد و خانه بساخت و اسباب معاش فراهم آورد، جناب سامى در بدو سن مقدمات و علوم ادبيه را در قم تحصيل فرموده روى به نجف اشرف آورد و در خدمت حجةالاسلام شيخ محمدحسن صاحب جواهر الكلام و حاج شيخ مرتضى شوشترى انصارى قريب بيست سال تحصيل علم فرود و سپس روى به وطن آورده. اشتغال به فيصل امورات شرعيه داشت، طلاب علوم دينيه از مدرس تحقيق ايشان بهره ها مى بردند تا در سنه 1304 ه مرحوم و در شيخان مدفون شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

ميرزا حسابي، عبدالحميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1309، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1335، و دكتراى تخصصى جراحى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه تهران در سال 1338.

مرتبه علمى:

استاديار رشته جراحى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1340، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1347 و ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1363.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

جراحى عمومى و شكسته بندى، راهنمائى، مشاوره و نظارت

بر 200 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

شكستگى هاى استخوان هاى كوچك، سميولوژى جراحى، شكستگى اطفال در زمينه جراحى و ارتوپدى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 100، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

جراحى عمومى و اخلاق پزشكى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ميرزاپور، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن ميرزاپور

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1379 در حالي كه مشغول به تحصيل در دبيرستان بودم از محضر عالم بزرگوار «حضرت شيخ محمد كاظم انصاري (ره)» بهره مند شدم و دروس ادبيات را آغاز كردم. پس از اخذ ديپلم حدود هفت ماه در مدرسه «بقية الله» شهرستان خوانسار اشتغال به تحصيل كردم كه در واقع شروع رسمي دوران طلبگي من از همان زمان آغاز شد كه در سال 1371 بود. بعد به شهر خودمان دزفول مراجعت كردم و بعد از تمام كردن ادبيات و منطق، دروس فقه و اصول را در محضر حضرت شيخ محمد كاظم انصاري (ره)، حاج آقا سيد حسن آقا ميري و حاج آقا مقامي به اتمام رساندم

و در سال 1376 به قم آمدم. ابتدا درس حاج آقا عالي رفتم و مباحث قطع و ظن را تا حدودي گذراندم ولكن به سبب مشكلاتي بعد از 5 ماه دوباره به شهرستان دزفول مراجعت كردم و سال هفتم حوزه را به اتمام رسانده، در سال 1377 به قم مراجعت كردم و با جديت بيشتري كتاب رسائل را با استفاده از محضر دو استاد عزيز

و ارجمندم حاج آقاي كريمي و صادر به اتمام رساندم. پس از آن مكاسب را در محضر استاد نكونام (بخش شرائط العوضين) بوديم، و با تشكيل جلسات خصوصي كه هر هفته برگزار مي شد بهره هاي خوبي برديم.

كفايه را در محضر استاد ارجمند حاج آقا تهراني بوديم. و همچنين عمده كتاب كفايه را در محضر استاد عزيز حاج آقا صادر بهره هاي فراواني برديم. در طي اين سالها نيمي از سال 77 را كاملا توفيق شركت در درس تفسير آية الله جوادي آملي داشتم. سال 1380 به توصيه استاد خودم حاج آقا صادر به درس خارج اصول «آية الله وحيد خراساني» شركت كردم و درس فقه خود را با كتاب رياض المسائل سيد علي طباطبائي كه از كتب بسيار مهم فقهي به شمار مي رود؛ طي دو سال در محضر استاد عزيز و اخلاقي خودم حاج آقا هاشمي بهره بردم.

سال 1380 سال ورود ما به مؤسسه امام صادق (ع) متعلق به آية الله سبحاني بود و آغاز دوره تخصصي ما در همان سال بود. سه سال در خدمت استاد بسيار گرانقدري همچون: «حاج آقا رباني گلپايگاني»، «حاج آقا مومني»، «حاج آقا قدوسي»، «ملك حسيني» و «حاج آقا خسرو پناه» بوديم و استفاده هاي فراواني در اين چند سال برديم و اكنون هم مشغول تمام كردن پايان نامه سطح 3 خود هستم كه مربوط به بخشي از مباحث امامت است كه با راهنمائي هاي اساتيد حاج آقا اسدي و سليماني رو به اتمام مي باشد.

ميرزاجاني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزاجانى (ف. 1268 ه.ق) از نويسندگان بابى و از پيروان قديم باب. تاجرى از مردم كاشان بود و

پنهانى به نهضت بابيه گرويد. وقتى كه باب را از اصفهان به قلعه ى چهريق در آذربايجان مى بردند، مبلغ هزار تومان زر نقد به رئيس مستحفظين باب داد و باب را يك شب در منزل خويش مهمان كرد. كتاب نقطةالكاف در تاريخ بابيه از تأليفات اوست. بعد از سوء قصد بابيه به ناصرالدين شاه در نياوران، حاج ميرزاجانى با 27 تن ديگر از بابيها گرفتار شد و با شكنجه و عقوبت به قتل رسيد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

ميرسپاسي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: روان پزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ميرصالحي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: گوش و حلق و بينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ميرصانع، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد على ميرصانع

محل تولد : اليگودرز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد علي ميرصانع در سال 1357 وارد حوزه علميه شهرستان خوانسار شدم و تا سال 1363 در آنجا مشغول تحصيل و لمعتين را در آنجا به پايان رساندم. پس از آن وارد حوزه علميه قم شدم و به ادامه تحصيل در اين حوزه مقدسه پرداختم. فرائد الاصول مرحوم شيخ را در محضر استاد «آيت الله راستي كاشاني» و نيز قوانين الاصول ميرزاي قمى، و مكاسب مرحوم شيخ را در محضر اساتيد «آيت الله سيد علي محقق داماد» و «شيخ محسن دوزدوزاني» فرا گرفتم و دروس خارج فقه و اصول را از محضر اساتيد معظم حضرات آيات: «فاضل لنكرانى»، «وحيد خراساني» و «ميرزا جواد تبريزي» تلمذ نمودم و در ضمن اين مدت در مراكز فقهي علمي حوزه به تناسب مشغول كار و تدريس و غيره بوده ام.

ميرصدرايي، سعادت

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1342، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: آسيب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى آسيب شناسى از دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1355.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ايمونولوژى، هيستوپاتولوژى، آسيب شناسى، نظارت بر 6 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 9، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

دو قلوهاى چسبيده به هم، سرطان پستان، پارگى خود بخود سرطان كبد، تومورهاى تيروئيد، سرطانهاى معده.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ميرعلايي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1321، اصفهان.

درگذشت: 2 آبان 1374، اصفهان.

احمد ميرعلائى، فرزند على ميرعلايى، در سال 1342 از دانشكده ى ادبيات دانشگاه اصفهان در رشته ى زبان انگليسى ليسانس و در سال 1346 از دانشگاه ليذر انگلستان فوق ليسانس گرفت. سپس به تدريس ادبيات انگليسى و فارسى در دانشگاه هاى اصفهان، هنرهاى دراماتيك، صنعتى اصفهان، هنر، آزاد و كراچى به صورت متناوب از 1346 پرداخت. از جمله مشاغل وى مى توان به ويراستارى ادبيات انگليسى در مؤسسه ى انتشارات فرانكلين (1351 -1348)؛ سردبيرى «كتاب امروز»، «فرهنگ و زندگى»، «آيندگان ادبى» و «جنگ اصفهان» (1355 -1346) و سرپرستى خانه ى فرهنگ ايران در دهلى نو (1357 -1355) و كراچى (1359 -1357) اشاره نمود.

احمد ميرعلايى آثارى را به زبان فارسى ترجمه كرد. از آن جمله است: شياطين (نمايشنامه، اثر جان وايتينگ، 1348)؛ ويرانه هاى مدور (خورخه لوئيس بورخس، 1349)؛ سنگ آفتاب (شعر، اثر اكتاويوپاز، 1350)؛ چيتى چيتى بنگ بنگ (كودكان، يان فلمينگ، 1350)؛ فارستر (نقد آثار، اثر مور، 1350)؛ الف و داستان هاى ديگر (خورخه لوئيس بورخس، 1351)؛ عرفان

مولوى (اثر عبدالحكيم خليفه، ترجمه با همكارى دكتر احمد محمدى، 1352)؛ اسب عالى (اثر جين مريل، 1352)؛ درباره ى ادبيات (اكتاويوپاز و ديگران، 1353)؛ هزار توها (خورخه لوئيس بورخس، 1355)؛ خداى عقرب (ويليام گلندينگ، 1355)؛ ژان پل سارتر (اثر هانرى، ترجمه با همكارى ابوالحسن نجفى، 1355)؛ كنسول افتخارى (گراهام گرين، 1356)؛ طوق طلا (مجموعه داستان، اثر فارستر، 1356)؛ كودكان آب و گل (نقد ادبى، اثر اكتاويوپاز 1361)؛ تمدن مجروح (وى. اس. نايپول، 1362)؛ كلاه كلمنتيس (ميلان كوندرا، 1362)؛ از چشم غربى (جوزف كنراد، 1363)؛ عامل انسانى (گراهام گرين، 1365)؛ باغ گذرگاه هاى هزار پيچ (خورخه لويئس بورخس، 1368)؛ بيلى باد ملوان (هرمان ملويل، 1369). از وى همچنين ترجمه ى مقالات، داستان ها، اشعارى مجلات ديگرى چون «سخن»، «نگين»، «الفبا»، «رودكى»، «كتاب جمعه»، «آدينه»، «دنياى سخن»، «گردون»، «كلك» و «ليتررى ريويوو» چاپ شده است. آثار منتشر نشده ى وى به اين شرح هستند: ملكوت (بهرام صادقى، ترجمه به انگليسى) پشت شيشه، پشت مه (على خدايى، ترجمه به انگليسى)؛ باران هاى عيش ما (رضا فرخفال، ترجمه به انگليسى)؛ ژوستين، جى، (اثر دارل لارنس)؛ بالتازار (اثر دارل لارنس)؛ شور (جانت وينترسون)؛ دير راهبان (فررايرا دوكاسترو)؛ حضورهاى واقعى (جرج استانير).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ميرعمادي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: علامه طباطبائى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان انگليسى از دانشگاه اصفهان در سال 1342، كارشناسى ارشد روش تدريس زبان انگليسى از دانشگاه تربيت معلم در سال 1343، كارشناسى ارشد TEFL از دانشگاه UWIST انگلستان در سال 1351، كارشناسى ارشد روش تدريس زبان از دانشگاه تهران در سال 1354، دكتراى زبان شناسى از دانشگاه ميشيگان آمريكا در سال

1360.

مرتبه علمى:

مربى دانشگاه ابوريحان بيرونى از سال 1354 تا سال 1360، استاديار دانشگاه علامه طباطبايى از سال 1361 تا سال 1369، دانشيار دانشگاه علامه طباطبايى از سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى ترجمه كتاب جاذبه و دافعه على (ع)

Competemce in L and English . stress and Reading 1 and L 2

Coherence in Persia Comprehension wowel Changes

تدريس دروس زبان شناسى عمومى، تجزيه و تحليل كلام، واژه شناسى، تاريخ زبان شناسى، دروس مربوط به ترجمه تخصصى و اصول و روشهاى ترجمه (نظرى و عملى) در دانشگاههاى علامه طباطبايى و تربيت مدرس.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

تئوريهاى ترجمه، ترجمه نظرى و عملى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 4، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

علامات كلامى- ربطى در ارتباطات تلفنى، تفاوت ترجمه مكتوب و شفاهى، چهار ترجمه از يك غزل حافظ، Error Analysis، آشنايى با زبان شناسى لايه اى، مشكلات درك آگاهى زبانى، كتاب شناسى ترجمه.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميرفخرايي، حميده

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر حميده(مهشيد) ميرفخرايي داراي مدرك دكتري رشته زبانشناسي مي باشد.نامبرده عضو هيئت علمي و استاد پژوهشكده گروه زبانشناسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حميده (مهشيد )ميرفخرايي عضو هيئت علمي و استاد پژوهشكده گروه زبانشناسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي است.

چگونگي عرضه آثار : از دكتر حميده(مهشيد) ميرفخرايي تا كنون 8 كتاب و بيش از 42 مقاله نشر يافته است. طرح هاي پژوهشي دكتر ميرفخرايي به قرار زير است: - فرهنگ فارسي ميانه، فارسي نو، (كارگروهي) - اصل خلاء يا تهيگي بنابر

آموزه ي بودا (1384)

آثار :

1 آفرينش در اديان

ويژگي اثر : 1366

2 بررسي بغان يسن

ويژگي اثر : پديدآورنده: مهشيد ميرفخرايي ناشر: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي - 1382

3 بررسي دخت نسك

ويژگي اثر : 1371

4 بررسي هفت ها

ويژگي اثر : 1382(انتشارات فروهر)

5 درآمدي بر زبان ختني

ويژگي اثر : پديدآورنده: مهشيد ميرفخرايي ناشر: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي - 10 ارديبهشت، 1384

6 روايت پهلوي

ويژگي اثر : 1367

7 فرشته ي روشني، ماني و آموزه هاي او

ويژگي اثر : 1383(انتشارات ققنوس)

8 فرهنگ كوچك زبان پهلوي

ويژگي اثر : پديدآورنده: ديويدنيل مكنزي، مهشيد ميرفخرايي ناشر: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي - 1383.چاپ اول، 1373، چاپ دوم،1379، چاپ سوم 1383

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

ميرفخرايي، مجد الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجدالدين ميرفخرايي ، معروف به گلچين گيلاني ، در سال 1289 ، در رشت به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش رشت و متوسطه را در تهران به پايان رسانيد. پس از به پايان رساندن تحصيلات متوسطه در مدرسه دارالمعلمين ( دانشسراي عالي ) ، در رشته فلسفه و علوم تربيتي به تحصيل ادامه داد و به دريافت ليسانس توفيق يافت. سپس در امتحانات اعزام دانشجو به خارج شركت كرد و به انگلستان عزيمت نمود. او ابتدا در يكي از شهرهاي انگلستان ، در رشته پزشكي

به تحصيل پرداخت ، اما طولي نكشيد وارد دانشگاه لندن شد و به دريافت درجه دكترا در رشته پزشكي نائل گرديد. اقامت و تحصيل گلچين در انگلستان مقارن با جنگ جهاني دوم بود و او در اين زمان از راه نويسندگي و سخنگويي در راديو لندن امرار معاش مي كرد. او در نوجواني شعر گفتن را آغاز كرد اشعار گلچين گيلاني براي اولين بار در سال 1307 در مجله « ارمغان » و بعدها در مجله هاي « روزگار نو » ، « فروغ » و « سخن » انتشار يافت. شعر باران او يكي از معروفترين شعرهايي است كه قسمتي از آن در كتاب هاي ابتدايي كودكان به چاپ رسيد. در واقع او اولين شاعر نوپردازي است كه شعرش به كتاب هاي ابتدايي راه يافت. گلچين گيلاني ، در آذرماه سال 1351 چشم از جهان فروبست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : پدر مجدالدين ، سيدمهدي ميرفخرايي متولد تفرش بود.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سيدمهدي ميرفخرايي ، پدر مجدالدين به روزگار جواني در خدمت وزير و مستوفي حاكم تبريز بود و از سوي صدراعظم وقت ملقب به « دبير دفتر » گرديد. چندي بعد با سمت معاونت ماليه گيلان در رشت مشغول كار شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مجدالدين ميرفخرايي تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش رشت و متوسطه را در تهران به پايان رسانيد. پس از به پايان رساندن تحصيلات متوسطه در مدرسه دارالمعلمين ( دانشسراي عالي ) ، در رشته فلسفه و علوم تربيتي به تحصيل ادامه داد و به دريافت ليسانس توفيق يافت.

سپس در امتحانات اعزام دانشجو به خارج شركت كرد و به انگلستان عزيمت نمود. او ابتدا در يكي از شهرهاي انگلستان ، در رشته پزشكي به تحصيل پرداخت ، اما طولي نكشيد وارد دانشگاه لندن شد و به دريافت درجه دكترا در رشته پزشكي نائل گرديد.

خاطرات و وقايع تحصيل : دوران تحصيل پزشكي گلچين در انگلستان مقارن با جنگ جهاني دوم بود. اغلب دانشجويان ايراني ناچار به وطن مراجعت كردند اما مير فخرايي با تحمل تمام مشكلات و مصائب دوران جنگ ، را در اين كشور سپري كرد. او براي امرار معاش به كارهاي گوناگون تن و از هيچ كوششي در راه تحصيل علم را فرونگذاشت.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : مجدالدين ميرفخرايي در نوجواني شعر گفتن را آغاز كرد ؛ در آن زمان به شيوه كهن شعر مي سرود . هنوز دبيرستان را به پايان نبرده بود كه دو شعر از وي در مجله فروغ رشت به چاپ رسيد. هنگان تحصيل در تهران به سرودن شعر و فعاليت هاي ادبي ادامه داد و در انجمن ادبي ايران كه رياست آن به عهده شيخ الرييس افسر بود ، شركت مي كرد. او با آنكه دانشجوي پزشكي بود در لندن نيز اشعاري نغز و زيبا مي سرود. مجدالدين ميرفخرايي ( گلچين ) در طول تحصيل در انگلستان از راه نويسندگي و سخنگويي در راديو لندن امرار معاش مي كرد.

همسر و فرزندان : گلچين بيش از سيزده سال نداشت كه با دختري از بستگان خود ازدواج كرد. هنگام اقامت و تحصيل در انگلستان همسر و خانواده او در ايران زندگي مي كردند كه سرانجام اين فاصله منجر به جدايي

گرديد. وي بار ديگر با يك پرستار ايراني در لندن ازدواج كرد كه حاصل آن دختري به نام «ژيزل » بود ، ولي اين ازدواج نيز دوامي نيافت و به جدايي انجاميد. او سومين بار نيز يك همسر ايراني انتخاب كرد.

زمان و علت فوت : مجدالدين ميرفخرايي در آذرماه سال 1351 چشم از جهان فروبست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مجدالدين ميرفخرايي ( گلچين ) با وقوع جنگ جهاني دوم در انگلستان از راه نويسندگي و سخنگويي در راديو لندن امرار معاش مي كرد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : اشعار مجدالدين ميرفخرايي براي اولين بار در سال 1307 در مجله « ارمغان » و بعدها در مجله هاي « روزگار نو » ، « فروغ » و « سخن » انتشار يافت. شعر باران او يكي از معروفترين شعرهايي است كه قسمتي از آن در كتاب هاي ابتدايي كودكان به چاپ رسيد. در واقع او اولين شاعر نوپردازي است كه شعرش به كتاب هاي ابتدايي راه يافت.

آرا و گرايشهاي خاص : نادر نادر پور شاعر معاصر ايران در تجزيه و تحليل سبك و شيوه مجدالدين ميرفخرايي مي نويسد: « طبع گلچين گيلاني ، به رغم اقامت چهل ساله اش در مغرب زمين ، تاثير مستقيم شعر اروپايي ( خاصه انگليسي ) را نپذيرفت و همچنان ايراني ماند ، اما از ميراث سخن قديم پارسي بهره اي نيافت و حسن و عيب شعرش نيز در همين است. كلام ساده او از لحن اديبانه دور و به زبان محاوره امروزي نزديك است و گاهي هم از لغزش هاي لفظي خالي نيست ؛ واژه هايش بي آن

كه هميشه خوش تراش و سنجيده باشد ، سرشار از رنگ و تصوير است و مجموعه سخنش همچون سرور جاويد كودكي و جواني ، آهنگي شاد و سبكبار دارد... امام مگر من ، تاثير مستقيم شعر فرنگي را در طبع گلچين انكار مي كنم ، تاثير نا مستقيم همان شعر را در شيوه بيان و شكل سخنش مي پذيرم : گلچين گيلاني شاعري است كه در كار نو آوري ، نه از بدعت نيمايي ، بلكه از تحولات شهر اروپايي الهام گرفته است. »

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ديوان شعر

2 گلي براي تو

3 مهر و كين

ويژگي اثر : اين دفتر شعر ، منظومه اي ضد جنگ است. مضمون شعر گوياي آن است كه در فاصله سال هاي 1320-1325 سروده شده است.

4 نهفته ( نهضت )

منابع زندگينامه :1كتاب گيلان ، تاليف: گروه پژوهشگران ، به سرپرستي : ابراهيم اصلاح عرباني ، تهران: انتشارات گروه پژهشگران ايران ، ص 715 _ سخنوران نامي معاصر ايران ، تاليف سيدمحمد باقر برقعي ، ج 5 ، قم: انتشارات خرم ، ص 3049 _ اثرآفرينان ، زندگي نامه نام آوران فرهنگي ايران ،

ميرفخرائي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى پلاستيك، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ميرفندرسكي، ابوالقاسم

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم فندرسكي، معروف به ميرفندرسكي (ح 970 – 1050 ق/ 1563 – 1640م )، حكيم و دانشمند دوره صفوي و از استادان بنام مكتب اصفهان. پدران او از بزرگان سادات استراباد بودند و جدش ميرصدرالدين در ناحيه فندرسك از قراي استراباد صاحب املاكي بود و بعد از جلوس شاه عباس اول ( 966 ق ) به دربار او پيوست. پدرش ميرزا بيك نيز در دستگاه شاه عباس خدمت مي كرد و مورد تكريم بود ( افندي، 5/500، قمي، 3/35 – 36 ).

ابوالقاسم در قصبه فندرسك زاده شد (نك: ارحدي، 151، افندي، 5/501 - 502 ) و ظاهراً مقدمات علوم را در همان نواحي فراگرفت، ولي بعداً براي ادامه تحصيل به اصفهان رفت و نزد علامه چلبي بيك تبريزي ( د 1041 ) كه خود از شاگردان افضل الدين محمد تركه اصفهاني بود، به تحصيل حكمت و علوم پرداخت ( نك: اوحدي، 151، 168، 282 ). وي سپس در همانجا به تدريس مشغول شد، ولي ظاهراً محيط فكري و علمي آن روزگار با روحيه آزادي طلب و تقيد ناپذير او سازگار نبود و او نيز چون استادش چلبي بيك تبريزي و بسياري ديگر از اهل علم و ادب و عرفان و هنر عازم هندوستان شد (نك: حمر، 151، نصرآبادي، 153 ).

هندوستان در آن دوران به سبب روش و منش خاص اكبرشاه و سياست « صلح كل» او، هم از لحاظ رونق اقتصادي و امنيت اجتماعي مردمان نقاط ديگر را

به سوي خود مي كشيد و هم از لحاظ تنوع اديان و آيينها و دوري از تعصبات مذهبي و فرقه اي براي مردمان آزاد انديش جايگاهي امن و دلخواه بود.

ظاهراً سفر اول مير به هند در 1015 ق و به همراهي اوحدي بلياني (مولف تذكره عرفات العاشقين ) بوده است (اوحدي، 12، 151 )، به گفته اوحدي هنگامي كه مير به هند رسيد، به دستگاه ميرزا جعفر آصف خان ( ه م ) كه خود از شاعران و اديبان ايراني بود و به هند مهاجرت كرده و در آنجا به صدارت و وزارت رسيده بود، نزديك شد. آصف خان با رعايت احوال او، وسايل بازگشت او را به ايران فراهم نمود، ولي ديري نگذشت كه مير دوباره عازم سفر هند شد، نخست به گجرات و از آنجا به دكن رفت. اوحدي در هنگامي كه مشغول نوشتن عرفات العاشقين بوده – يعني در فاصله سالهاي 1021 تا 1024 ق – مي نويسد كه مير مكرر به جانب هند سفر كرده و در اين ازمنه نيز به هند آمده، باز به عراق مراجعت نموده و باز در هند است ( ص 150 ). ميرفندرسكي بعد از اين تاريخ نيز تا اواخر عمر همواره به هند سفر مي كرده و ظاهراً يك بار در 1037 ق و بار ديگر در 1046 ق به معرفي ابوالحسن اصفهاني، وزير شاه جهان ملاقات كرده است (ريو، 815/II ).

ميرفندرسكي در دربار ايران نيز مورد تكريم بود و به گفته نصرآبادي هنگامي كه از هند به اصفهان بازگشت، شاه صفي به ديدنش رفت (همانجا). وفات او در 1050 ق در اصفهان

روي داد (خاتون آبادي، 514 ) و در همانجا در مقبره بابا ركن الدين، در محلي كه امروز به تخت فولاد و تكيه مير معروف است، به خاك سپرده شد. مزار او در فضاي باز قرار دارد و بر روي خاك او سنگ يكپارچه بزرگي نهاده اند كه بر جانب غربي آن كتيبه اي به خط ثلث برجسته مورخ به سال 1050 ق نوشته شده است، ولي در پايان نسخه رساله صناعيه ( شم 887 ) موجود در كتابخانه آستان قدس، تاريخ وفات مير 1049 قيد شده و در مصراع آخر يك رباعي به صورت ماده تاريخ آمده است (نك: گلچين معاني، 35، حاشيه). مقبره مير هميشه در اصفهان حرمت خاص داشته و زيارتگاه مردم بوده است. گفته اند كه پس از مرگ وي طبق وصيتش كتابهاي او به كتابخانه سلطنتي شاه صفي منتقل شد (قمي، 3/35، مدرس، 4/359 ).

تكيه ميرفندرسكي در تخت فولاد اصفهان

از زندگاني شخصي او چيزي نمي دانيم و معلوم نيست كه اعقاب او چه كساني بوده اند. از نوادگان او تنها ميرابوطالب بن ميرزا بيك معروف است كه از شاگردان علامه مجلسي، و مردي فاضل و شاعر بوده است و آثار فراوان دارد (نك: افندي، 5/500 – 501، قمي، 3/36، مدرس، 4/360 ) و بازماندگان اين خاندان، تا همين اواخر از سادات محترم منطقه استراباد بوده اند (نك: هدايت، روضه، 9/112، 489 ).

ميرفندرسكي از معاصران ميرداماد و شيخ بهايي بوده و چندين تن از مدرسان علوم و حكماي معروف آن عصر، چون ملا صادق اردستاني، محمدباقر سبزواري، آقا حسين خوانساري، ميرزا رفيعاي نائيني و شيخ رجبعلي

تبريزي از شاگردان او بوده اند (نك: خوانساري، 2/354، خاتون آبادي، همانجا، هدايت، همان، 8/586، آشتياني، 85 ).

بعضي از مولفان صدرالدين شيرازي، حكيم بزرگ عصر صفوي را نيز در شمار شاگردان او آورده اند (مدرس، 3/418، براون، 435/IV)، ولي صدرالدين در هيچ يك از آثار خود از او نامي نمي برد، درصورتي كه در مقدمه شرح بر اصول كافي از دو استاد ديگر خود، ميرداماد و شيخ بهايي با تجليل و تكريم فراوان ياد مي كند (نك: آشتياني، 83 – 84، 87 – 88 ).

با اين همه، به هيچ روي دور از احتمال نيست كه افكار مير و تاثيراتي كه وي از محيط فكري و فرهنگي هند پذيرفته و دريافت هايي كه از تامل در مسائل فلسفي هندي حاصل كرده بود، به نوعي از طريق مباحثات و مذاكرات علمي به مجامع فرهنگي ايران راه يافته و انگيزه برخي تاملات و تفكرات شده باشد.

به گفته نويسنده كتاب دبستان مذاهب، مير با شاگردان آذركيوان ( ه م ) مصاحبت داشت و ترك آزار جاندار از صحبت شاگردان كيوان پيش گرفته بود و چون از او پرسيدند كه « با استطاعت چرا به حج نمي روي؟ جواب داد: براي آن نمي روم كه آنجا گوسپندي به دست خود بايد كشت » ( 1/47 ).در اين كتاب چند تن از آذر كيوانيان نيز از دوستان و نزديكان ميرفندرسكي شمرده شده اند ( 1/337 – 338 ). ارتباط ميرفندرسكي با شاگردان آذر كيوان در هند دور از احتمال نيست،ولي اين كه وي از افكار و آراي آذر كيواني تاثير پذيرفته باشد درست به نظر نمي رسد، زيرا

اولاً در آثاري كه از وي در دست است، هيچ گونه تاثيري از افكار آذر كيواني و از اصطلاحات و واژگان خاص آن گروه ديده نمي شود، ثانياً در هيچ يك از آثار و تاليفات ديگر اين گروه اشاره اي به نام ميرفندرسكي نيامده است.

هرچند كه از مير آثار فراواني در دست نيست، ليكن عبارات و القابي كه بر كتيبه سنگ مزار او ديده مي شود، حكايت از آن دارد كه وي در دوران حيات در نظر خواص و عوام حرمت و عزت خاص داشته است و نه تنها در حكمت و علوم رسمي بلكه در معارف الهي و سير و سلوك عرفاني نيز او را داراي مقامي بس بلند مي دانسته اند. دليل ديگر بر شهرت و منزلت او نزد مردم آن روزگار داستانهاي غريب و كرامتهاي گوناگوني است كه به او نسبت داده اند ( نك: زنوزي، 4(1)521، نراقي، 195 – 202، تنكابني، 236 – 237، معصوم عليشاه، 3/158، صبا، 25 ) و اين شهرت تا آنجا بوده است كه داستان آمدن شير به مجلس او و شيخ بهايي را نقاشان بر پرده و بر قلمدانها نقش مي كرده اند ( تنكابني، همانجا، نفيسي، 62 – 66 ) و داستان رفتن او به معبد كفار موضوع منظومه اي دلكش در طاقديس ملا احمد نراقي شده است ( همانجا ).

حكاياتي كه درباره تيزهوشي، عزت نفس، حاضر جوابي و بي پروايي او در پاسخ گفتن به خرده گيريهاي اميران و شاهان نقل كرده اند، نيز حاكي از دقت نظر، قوت ذهن، شجاعت اخلاقي، وارستگي و آزادمنشي اوست ( نك: افندي، 5/499، 501، واله،

گ 35 ب، زنوزي، 4(1)/520 - 521، دبستان مذاهب، 1/47، خوانساري، 1/246، تنكابني، همانجا، هدايت، رياض، 267 – 268، قمي، 3/35، مدرس، 4/357 – 358 ).

گفته اند كه روزي در مجلس او مساله اي از علم هندسه بنابر نظر خواجه نصيرالدين طوسي مطرح شد. مير برهاني در باب آن آورد و پرسيد كه آيا خواجه اين برهان را ذكر كرده است؟ گفتند: نه. سپس چندين برهان ديگر در همان باب اقامه و در پي هر برهاني همان پرسش را تكرار كرد و جواب همان بود كه اول بار شنيده بود ( نك: افندي، 5/501، قمي، مدرس، همان جاها ).

از اشارات كوتاهي كه در تذكره ها و كتب رجال به احوال او شده است، معلوم مي شود كه وي در عين آنكه از لحاظ كمالات علمي و عرفاني مورد تكريم بوده، در زندگاني شخصي بسيار ساده و بي تكلف مي زيسته، از شهرت و مقامات صوري گريزان بوده، به ظواهر امور اعتنايي نداشته و از آميزش با مردم كوچه و بازار، حتي اجامر و اوباش، پرهيز نمي كرده است (همان جاها). واله در بيان احوال او مي گويد كه وي « اكثر لباس نمد مي پوشيد و با اوباش و اجامره صحبت مي داشت، در حلقه معركه خروس بازان حاضر شده، خروسي در زير بغل خود مي گرفت » (همان جا). واله در پي اين سخن، داستان معروف گفت و گوي مير با شاه عباس و جواب بي باكانه و صريح او را به اعتراض پوشيده و مودبانه شاه – كه در كتابهاي ديگر نيز آمده است – نقل مي كند (همانجا، نك: هدايت،

مدرس، همانجاها).

مير در علوم زمان خود خصوصاً در هندسه و رياضيات و كيميا صاحب نظر بوده و در پاره اي از اين موضوعات آثاري به او منسوب است. از آثاري كه از او در دست است و نيز از روش و ديدگاههاي فكري و فلسفي شاگردان او و تاليف آنان معلوم مي شود كه مير در كار تعليم از استادان حكمت مشاء بوده و كتب ابن سينا را تدريس مي كرده است (نك: آشتياني،86 – 88 )، ولي ظاهراً گه گاه از اشارات طعن آميز و تعريضات تلخ درباره ابن سينا و خواجه نصيرالدين طوسي – كه هر دو از بزرگان اين مكتب بوده اند – خودداري نمي كرده است (نك: افندي، همانجا، خوانساري، 3/185 ). او در بيتي از قصيده معروف خود فارابي و ابن سينا را به « فهم ظاهري » منسوب مي كند ( نك: مدرس، 4/359 ) و با آنكه در برخي از آثار فلسفي خود به شيوه مشائيان قول به مثل افلاطوني را باطل مي داند (نك: « منتخباتي از رساله حركت »، 81، 86 - 87)، اما قصيده معروف خود را با تصورات مربوط به مثل افلاطوني و صعود به برزخ مثالي آغاز مي كند:

چرخ با اين اختران خوب و خوش و زيباستي صورتي در زير دارد آنچه در بالاستي

صورت زيرين اگر با نردبان معرفت بر رود بالا

همان با اصل خود همتاستي

آثار:

از ميرفندرسكي چند رساله مختصر در موضوعات علمي و فلسفي، مقداري حواشي و توضيحات بر ترجمه جوگ بسشت هندويي و بعضي اشعار و قطعه هاي منظوم بر جاي مانده است:

1. مهم ترين اثر مير رساله فارسي معروف به صناعيه است كه به عنوان حقايق الصنايع نيز شهرت دارد. وي در اين رساله صناعت را به مفهومي بسيار گسترده و به معني هر چيز كه از قواي عاقله و عامله آدمي به ظهور و حصول پيوندد، گرفته و در 24 باب و يك خاتمه به بيان حد صناعت، انواع آن، ارتباط صناعات مختلف با هم، فايده و غايت هريك، درجات سودمندي و شرف و خست آنها و سهم و محل هريك از اهل حرف و صنايع در جامعه پرداخته و ترتيب و ترتب صنايع را بر حسب شرف و غايت تا صناعتي كه خود غايت غائي است و براي آن غايتي نيست، تعيين نموده است. در اين رساله قواي نفساني و اندامهاي پيكر انساني ( عالم صغير ) و وظيفه و عمل هريك از آنها از يك سو با اجزاء و عناصر عالم هستي و عوالم عقول و نفوس ( انسان كبير ) برابر و موازي قرار داده شده، و از سوي ديگربا طبقات مختلف جامعه و افراد و اعضاي آن و سهم و وظيفه هريك از آنها در هيات اجتماع همانند و همسان گرفته شده است. مير در اين رساله مطالب علمي و فلسفي دقيق را با زباني روشن و فصيح آميخته با آيات و احاديث و اقوال بزرگان و حكما بيان داشته است ( براي

بحث و تحليلي درباره اين رساله، نك: كربن، 44 – 32، نيز نك: نصر، 459 – 460 ). رساله صناعيه يك بار در هند (1267) با اخلاق ناصري در يك مجلد به چاپ سنگي طبع و نشر شد و بار دوم به كوشش علي اكبر شهابي در تهران ( 1317 ش ) به طبع رسيده است. جلال الدين آشتياني نيز گزيده هايي از آن را با حواشي سودمند در مجموعه منتخباتي از آثار حكماي الهي ايران ( 63 – 81 ) درج كرده است. محمدتقي نصيري طوسي ترجمه عربي رساله صناعيه را جزء كتاب ناموس اصغر قرار داده است (نك: حقوق، 437 ).

2. رساله في الحركه، نوشته مختصري است به زبان عربي در 5 فصل در تعريف حركت و اقسام آن و بيان آنكه هر حركتي محتاج محركي است و حركات كلاً بايد محركي واحد آغاز شوند كه محرك اول است و خود محركي ندارد. مير اين رساله را از ديدگاه طريقه مشاء نوشته و در آن به رد و انكار نظريه مثل افلاطوني پرداخته است. منتخباتي از اين رساله با حواشي مفيد به كوشش جلال الدين آشتياني در منتخباتي از آثار حكماي الهي ايران ( 81 – 90 ) طبع و نشر شده است.

3. رساله در تشكيك، نامه اي است رساله مانند كه مير در پاسخ به سئوالي اقا مظفر كاشاني درباره مساله تشكيك در ذاتيات از او كرده بود، نوشته است. مير در اين نامه به شيوه مشائيان سخن مي گويد و برخلاف اشراقيان كه به تشكيك در ذاتيات قائلند، وي ذاتيات را مقول به تشكيك نمي داند. اين نامه نيز

با تعليقات جلال الدين آشتياني در همان منتخبات ( 90 – 97 ) انتشار يافته است.

4. رساله در كيميا، به فارسي. ظاهراً رساله هايي كه به نامهاي اركان اربعه، رساله در زيبق و كبريت و باب الاصغر در كتابخانه ها موجود است بايد نسخه ها يا تحريرهايي از همين رساله باشد. منظومه اي به زبان عربي نيز در كيميا به او نسبت داده شده است ( مركزي، 2/96 ).

5. حواشي بر جوگ بشست. متني كه مير بر آن حاشيه نوشته، كتابي است در عرفان و حكمت هندي كه در زمان اكبرشاه به فارسي ترجمه شد. اصل كتاب به نام لگهويوگه واسيشتهه1، خلاصه اي است از منظومه بزرگتري و واسيشتهه راماينه2 نيز معروف است. اين منظومه طولاني، در حقيقت گفت و گويي است ميان واسيشتهه، حكيم باستاني و افسانه اي هند با شاهزاده معروف « راما » يا « راماچندره » - كه حماسه ديني بزرگ هند، راماينه، شرح كارها و جنگهاي اوست – و در سراسر آن، استادحكيم در ضمن بيان داستانهايي پندآميز تعليمات اخلاقي و فلسفي خود را براي شاگرد خويش بيان مي كند. فلسفه اي كه در اين كتاب مطرح است كلاً همان تفكر توحيد وجودي مطلق3 است كه از مكاتب مهم فلسفي و عرفاني هند به شمار مي رود و نماينده برجسته آن شنكره4 است. ولي افكار و آراء پيچيده و دشوار اين مكتب در اين منظومه به صورتي ساده تر و روشن تر بيان شده و با استفاده از افسانه ها و تمثيلات شيرين و دل انگيز، به فهم و درك كساني كه اهل تخصص نيستند، نزديك گرديده است.

كتاب اصلي به فارسي ترجمه نشده است، اما خلاصه آن كه در سده 9 به زبان سنسكريت تدوين شده بود، چنانكه گفتيم، در دوران سلطنت اكبرشاه به قلم نظام الدين پاني پتي ترجمه شد و در دوره هاي بعد نيز ترجمه ها و تلخيصهاي ديگري از آن به فارسي نگارش يافت (نك: مجتبائي، « روابط فرهنگي 1» ، 81 - 84 ). هنگامي كه ميرفندرسكي به هند رسيد، با اين كتاب آشنا شد و سخت مجذوب آن گرديد.

مير هنگام مطالعه اين كتاب، نكات و توضيحات سودمندي در حاشيه آن نوشت كه هنوز در برخي از نسخه هاي اين كتاب ديده مي شود (همو، « ميرفندرسكي در هند »، 65 ). ترجمه فارسي نظام الدين پاني پتي در 1360 ش به كوشش محمدرضا جلالي نائيني در تهران به طبع رسيد، ولي اين چاپ حواشي ميرفندرسكي را ندارد.

از حواشي ميرفندرسكي بر اين كتاب چنين برمي آيد كه وي به شناخت معارف هندويي اشتياق وافر داشته و در اين راه كوشش بسيار كرده است. وي با مقدمات زبان سنسكريت آشنايي يافته و از اشاراتي كه به چگونگي اين زبان و الفاظ و اصطلاحات آن مي كند (نك: همو، 283 – 284، « ميرفندرسكي در هند »، 62 – 63 )، چنين برمي آيد كه به لزوم قرائت اينگونه كتابها به زبان اصلي پي برده بوده است. در اين حواشي غالباً اشارات و ملاحظات تطبيقي و مقايسه با موضوعات فلسفي يوناني و عقايد اسلامي ديده مي شود و از اشاراتي كه به كتاب پاتنجل بيروني در اين حواشي مي كند، معلوم مي شود كه با نوشته هاي

ابوريحان درباره هند نيزآشنا بوده است(همانجا).

ميرفندرسكي براي كتاب جوگ بسشت فرهنگ نامه اي نيز به نام كشف اللغات جوگ ترتيب داده بود كه نسخه هايي از آن، هم به ضميمه آن كتاب و هم به طور جداگانه موجود است (نك: منزوي، خطي، 3/2015 ). الفاظ و اصطلاحات هندي در اين فرهنگ نامه به ترتيب حروف تهجي تنظيم شده و تعريفات آنها غالباً از متن كتاب گرفته شده و در مواردي توضيح گونه اي از ميرفندرسكي نيز بر آنها افزوده گرديده است.

علاوه بر اين فرهنگ نامه، امروز نسخه هايي از كتابي به نام منتخب جوگ بشست در كتابخانه ها هست، از جمله نسخه كتابخانه مجلس شورا (شم 640 ) مورخ 1262 و نسخه متعلق به احمد افشار شيرازي، مورخ 1231 ق – كه به كتابخانه دانشگاه شيراز منتقل شده است – كه از آثار ميرفندرسكي دانسته شده و در هر دو نسخه نام ابوالقاسم ميرفندرسكي به عنوان مصنف آمده است ( نك: مجتبائي، همان، 6 8 ).

در اين كتاب قطعه هايي كوتاه با مضامين عرفاني از كتاب جوگ بسشت ترجمه پاني پتي عيناً نقل شده و در پي هر قطعه يك بيت شعر فارسي با همان مفاد و مضمون از شاعراني چون عطار، مولوي، شبستري، سيدحسيني، مغربي، حافظ و شاعران ديگر آمده است. روشن است كه مقصود گردآورنده اين گزيده ها ارائه يكساني و يگانگي عوالم فكري عرفاني هندويي و اسلامي بوده است. نكته اي كه درباره اين منتخب قابل ذكر است، وجود ابيات فراوان از فاني اصفهاني، شاعر سده 13 ق، در آن است. در نظر اول وجود ابياتي از شاعري متاخر

در اين كتاب طبعاً انتساب آن را به ميرفندرسكي ابطال مي كند، ولي از سوي ديگر فراواني اين ابيات در سرتاسر كتاب و شمار بسيار بالاي آنها نسبت به ابياتي كه از شاعران ديگر نقل شده است (بيش از نيمي از كل اشعار نقل شده در اين كتاب از فاني است)، خود دليل بر الحاقي بودن و افزوده شدن آنها به گزيده هاي اصلي در زمانهاي بعد تواند بود (نك: همان، 67 - 68 ). اين كتاب در 1348 ش به كوشش جلالي نائيني و تاراچند با عنوان ساختگي آداب طريقت و خدايابي و بدون نام مولف يا گردآورنده، از روي نسخه هايي كه از آن در هند به دست آورده بودند، در تهران طبع و نشر شده است.

6. اشعار. در اغلب تذكره ها اشعاري از ميرفندرسكي نقل كرده اند. آنچه از او برجاي مانده، دو قصيده است و چند رباعي و چند قطعه. يكي از قصايد شكوائيه اي است از روزگار نامساعد و قدرناشناسي ايام و ديگري منظومه اي است در فلسفه و حكمت الهي كه پيش از اين بدان اشاره شد. اين قصيده معروف را چند تن شرح كرده اند (نك: منزوي، خطي مشترك، 9/2211 – 2212 ). شرح محمد صالح خلخالي، از دانشمندان سده 12 ق، در 1312 ق، همراه با شرح دعاي حضرت امير (ع) و لوايح جامي در تهران به چاپ سنگي رسيده و شرح حكيم عباس شريف دارابي شيرازي به كوشش فضل الله لايق در تهران ( 1337 ق) طبع و نشر شده است. در بعضي از تذكره ها و كتب تراجم تاليفات ديگري چون تاريخ صفويه، تحقيق

المزله و برخي رسالات و نوشته هاي ديگر ( نك: مدرس، 4/358، امين، 2/403 ) به نام مير ذكر كرده اند كه تاكنون اثري از آنها به دست نيامده است.

ميرفندرسكي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1305، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1342، دكتراى ادبيات تطبيقى از دانشگاه استراسبورگ در سال 1347.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده زبانهاى خارجى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

شعراى رومانتيك و توصيف طبيعت در اشعار آنها، ديدگاه انسانيت در آثار مونتين و سعيد، انعكاس زيبايى ها و فرهنگ كشور ايتاليا در آثار استادان، تدريس درس مارسل پروست، نويسندگان قرن بيستم، نويسندگان بزرگ واقع نگر در قرن 19 فرانسه در دانشگاه تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

شش مقاله ادبى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 3، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

خوشبختى واهى، زندگينامه يك كارمند و داستان يك جدايى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميرك بخاري، شمس الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 740 ق)، حكيم، فيلسوف و منجم. از مردم بخارا يا هرات بود. از آثارش: شرح «حكمة العين» نجم الدين دبيران، در الهيات و طبيعيات؛ شرح «تبصرة فى الهيئة» محمد خرقى؛ شرح «هداية الحكمة» اثيرالدين ابهرى. او احتمالا شرحى نيز بر كتاب «الادوار فى حل الاوتار» صفى الدين ارموى نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (255/ 3)، تاريخ نجوم اسلامى (46)، دايرةالمعارف فارسى (2955 ،1494/ 2)، الذريعه (175/ 14 ،213/ 13)، كشف الظنون (2029 ،685).

ميركازروني، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1294/ 1292 ش)، طبيب، نويسنده و شاعر، متخلص به مير. در كازرون به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در زادگاهش به پايان برد و جهت ادامه ى تحصيل به تهران آمد و در رشته ى طب به تحصيل پرداخت. در 1317 ش موفق به اخذ درجه ى دكترا و در 1324 ش موفق به گرفتن تخصص در قسمت جراحى از دانشگاه تهران شد. سپس براى تكميل فنون جراحى به اروپا و آمريكا رفت. پس از بازگشت به ايران سمت استادى كرسى جراحى دانشگاه شيراز را گرفت. از آثار وى: «پزشكى عملى»؛ «جراحى عمومى»؛ «قديمترين يادداشت پزشكى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (590 -588/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1020 ،605/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (260 -259/ 2).

ميرلوحي فلاورجاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: زبان و ادبيات خارجى، دانشگاه: اصفهان

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات عرب از دانشگاه تهران در سال 1345، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات عرب از دانشگاه تهران در سال 1348، دكتراى تخصصى زبان و ادبيات عرب از دانشگاه تهران در سال 1353.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه مشهد از سال 1352 تا سال 1356، دانشيار دانشگاه اصفهان از سال 1356.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس صرف و نحو و متون عربى، تفسير قرآن كريم و معانى بيان، متون علمى اسلامى در دانشگاههاى مشهد، الهيات، اصفهان، مطالعه و تحقيق در زمينه ادبيات عرب و استاد راهنماى 10 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ترجمه كتب عربى نظير بديع القرآن، ذكرى استشهاد الامام الصدر،

الحجان فى تشبيهات القرآن و تصحيح الدريقه الى مكارم الشيعه راغب اصفهانى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 7، تعداد مقالات بزبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

نگاهى به تاريخ تشيع در رشته شيعه شناسى، احوال و آثار شيخ كاظم ازرى، احوال و آثار راغب اصفهانى، معرفى نسخه اى از احوال عودات، تكمله التحقيق بديع القرآن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميرلوحي، مسيح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى عفونى، دانشكده: بهداشت، دانشكده: علوم پزشكى اصفهان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى بهداشت (بيماريهاى عفونى) از دانشگاه تهران در سال 1346، اخذ درجه ماستر در اپيدميولوژى (MPH) از دانشكده بهداشت دانشگاه تهران درسال 1350، متخصص بهداشت از دانشگاه علوم پزشكى اصفهان در سال 1351، متخصص طب كار (MSC) از دانشگاه لندن در سال 1352، دپيلم طب صنعتى (CIH) از كالج سلطنتى 6 انگلستان در سال 1353، سم شناسى صنعتى از دانشگاه بلگراد در سال 1354، كنترل بيمارى سل (T.L.R) از دانشگاه كيدسه ژاپن در سال 1363.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده علوم پزشكى اصفهان.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

انجام طرح هاى مصوب شوارى پژوهش دانشگاه اصفهان، شامل: بررسى حوادث، بررسى گواترآندميك، بررسى مصونيت نسبت به سرخچه.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كليات پزشكى، كتاب درسى براى دانشجويان رشته هاى بهداشت، اصول خدماتى بهداشتى، كتاب درسى براى دانشجويان رشته هاى پزشكى، بهداشت كار و بيماريهاى شغلى، كتاب درسى براى دانشجويان رشته بهداشت حرفه اى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بررسى بيمارى سل در شاغلين بيمارستها، بهداشت و اپيدميولوژى بيماريهاى عفونى، بررسى گواتراندميك در اصفهان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران

كشور (جلد دوم)

ميرم چلبي، محمود

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 931 ق)، منجم، اديب و مورخ. مشهور به ميرم. از علماى عثمانى بود و در تاريخ و ادبيات عرب و هيئت و رياضى مهارت داشت. وى معلم سلطان بايزيد خان ثانى عثمانى بود. مدتى نيز از جانب سلطان سليم خان (926 -918 ق) قاضى عسكر آناطولى شد. او سپس به زيارت بيت اللَّه الحرام رفت و بعد از مراجعت درگذشت. از آثارش: «دستور العمل فى تصحيح الجدول»، شرح بر «زيج الغ بيگ»، به امر سلطان بايزيد و در 904 ق، كه آن را به دربار هديه كرد؛ شرح «رساله ى فتحيه» ملا على قوشچى؛ «رسالة فى معرفة سمت القبلة»، كه آن را به سلطان بايزيد هديه كرد؛ «كتاب الضمائر»، «منية الصيادين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (472/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (103/ 4)، تاريخ نظم و نثر (271)، ريحانه (78/ 6)، كشف الظنون (1886 ،1434 ،1236 ،966 ،872 ،866)، لغت نامه (ذيل/ ميرم)، معجم المؤلفين (196 -195/ 12).

ميرمحمد صادقي، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مجتبى، نجل مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر مير محمد صادقى از علماء و ائمه جماعت و مدرسين معاصر اصفهان است. وى از خاندان علم و فقاهت و از طرف مادر از احفاد و اسباط ميرزاى قمى و آخوند ملا على نورى. مادر مكرمه ايشان صبيه مرحوم آيت اللَّه حاج آقا منيرالدين فرزند آقا جمال الدين فرزند ملا على بروجردى است. معظم له در حدود 1330 قمرى در اصفهان متولد شده و در بيت علم و ورع پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و سطوح از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا نجفى و آيت اللَّه حاج مير سيد على مدرس نجف آبادى و آيت اللَّه آقا

سيد محمد مدرس نجف آبادى تا درجه اجتهاد استفاده نموده و به خدمات دينى از اقامه جماعت در مسجدالنبى اصفهان و تدريس رسائل و مكاسب در مدرسه صدر اصفهان و تبليغ و ترويج اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

ميرمحمدي، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالفضل مير محمدي

محل تولد : ساوه

شهرت : مير محمدي زرندي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1302/1/1

زندگينامه علمي

آية الله سيد ابوالفضل ميرمحمدي زرندي در سال 1302 هجري شمسي در بخش «زاويه زرند» از توابع شهرستان ساوه در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش به پايان رسانيد. در سال 1320 ايامي كه كيان حوزه هاي علميه در خطر بود و كمتر كسي رغبت به تحصيل علوم حوزوي داشت ، روحيه و علاقۀ وافرش به تحصيل علوم ديني او را به حوزه مقدس علميۀ قم رهنمون ساخت .

وي پس از فراگيري علوم اوليه صرف ، نحو، معاني بيان و منطق در سال 1325 جهت زيارت عتبات عاليات و ادامۀ تحصيل عازم عراق شده و توسط دايي مرحوم والدش «آية الله آقاي حاج ميرزا يحيي زرندي (ره )» كه از مجتهدين مقيم آن ديار بود؛ در شهر كربلا حجره اي اختيار كرد ولي با اصرار پدر بازگشت ، بواسطۀ وابستگي عاطفي كه به ايشان داشت ، به ناچار امر ادامۀ تحصيل را در قم پيگيري نمود.

از همان ابتداي تحصيل به حداقل امكانات معيشتي فراهم شده توسط پدرش كه به امر كشاورزي و كسب اشتغال داشت؛ بسنده كرده و از دريافت شهريه و وجوه شرعي امتناع نمود و تا به حال نيز بدين امر مقيد بوده است . ايشان داماد فقيه وارسته «آية الله العظمي مرحوم

آقاي حاج سيد احمد زنجاني (ره )» مي باشند كه همواره اين وصلت را از جمله توفيقات خود مي دانند.

پس از گذراندن دروس مقدماتي در سطوح عاليۀ حوزه ، رسائل را از محضر مرحوم «آية الله حاج شيخ موسي زنجاني (ره )»، مكاسب را از محضر مرحوم «آية الله سيد حسين قاضي (ره )»، كفايه را از محضر حضرات آيات: «سيد شهاب الدين مرعشي نجفي» و «علامه سيد محمد حسين طباطبايي (ره )» و شرح تجريد را از محضر مرحوم «آية الله حاج ميرزا اسحاق آستارايي (ره )» تلمذ نمود.

حدود سال 1328 از درس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام : «حجت كوه كمره اي » و «بروجردي (رضوان الله عليهما)» حدود دو سال بهره برد. سپس حضرت «آية الله العظمي آقاي حاج سيد محمد محقق داماد (ره )» را به عنوان استاد درس خارج به نحو مستمر اختيار نموده و طي 15 سال يك دورۀ كامل اصول و چندين كتاب فقهي را از محضرشان استفاده نمود.

ايشان در مقاطع مختلف تحصيل حوزوي، تدريس مقطع پايين تر را به عهده گرفته و بيش از 20 سال به تدريس دروس سطح عاليه حوزه از قبيل رسائل ، مكاسب و كفايتين پرداخته است . بيش از 10 سال نيز در دانشگاه اقدام به تدريس فقه و علوم قرآني در مقطع دكتري و كارشناسي ارشد نموده و پيوسته نيز استاد راهنماي رساله هاي مختلف دوره دكتري در دانشگاه و حوزه بوده است . شايان ذكر است رتبۀ دانشگاهي ايشان در بدو ورود به فعاليت هاي دانشگاهي دانشيار اعلام شده و سپس به جهت تأليف ، تدريس ، مديريت و ساير خدمات دانشگاهي رتبۀ استادي كه بالاترين رتبۀ علمي دانشگاهي است به وي اعطا شده است .

مباحثه تفسير قرآن را از

حدود سال 1326 در روزهاي پنجشنبه و جمعه هر هفته با دوستان صميمي و هم دوره اي خود همچون حضرات آيات : (مرحوم آقاي حاج سيد مهدي روحاني ، مرحوم آقاي حاج شيخ علي احمدي ميانجي ، مرحوم حاج شيخ احمد آذري قمي ، حاج سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي ، حاج سيد اسماعيل موسوي زنجاني ، مرحوم حاج شيخ محمد حقي ، حاج شيخ احمد پاياني ، مرحوم حاج ميرزا محمد امين رضوي و ...) آغاز نمود كه به مرور مورد توجه واقع شده و بر اعضاي آن افزوده گرديد. اين جلسۀ وزين كه بيش از پنجاه سال سابقه دارد با نوساناتي در تركيب اعضا كماكان به قوت خود باقي است .

ايشان از همان ايام حضور در درس خارج فقه و اصول در جلسه بحث فقهي كه حضرات آيات: «آقاي حاج سيد موسي شبيري زنجاني ، مرحوم آقاي حاج سيد مهدي روحاني ، مرحوم آقاي حاج شيخ علي احمدي ميانجي ، مرحوم حاج شيخ احمد آذري قمي ، آقاي حاج سيد جلال الدين طاهري اصفهاني ، آقاي حاج شيخ عبدالرحيم جودي » داشتند، حضور پيدا مي كرد. اين جلسه نيز اكنون با تغيير برخي اعضاي آن ادامه دارد.

آقاي مير محمدي به همراه ساير فضلا و روحانيون از مدافعين نهضت اسلامي بوده و در امضاء برخي از اعلاميه ها عليه رژيم ستم شاهي و حمايت از حضرت امام نقش داشته است كه از جمله آن مي توان به ارسال نامه اي سرگشاده با عنوان «نامه جمعي از فضلاء حوزه علميه قم به هويدا نخست وزير وقت در خصوص اعتراض به اقدامات خلاف قوانين اسلام و قانون اساسي ، جو خفقان و سانسور، دستگيري حضرت امام خميني و ...» اشاره نمود.

در سال 1364 با تصويب شوراي عالي

انقلاب فرهنگي به رياست دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران كه پس از شهادت آية الله دكتر مفتح توسط سرپرست اداره مي شد، منصوب گشت . وي در مدت يازده سال مسؤوليت ضمن تلاش مؤثر جهت راه اندازي مجدد دوره دكتري و كارشناسي ارشد و نيز افزايش ظرفيت پذيرش دانشجويان مقاطع مذكور، از آنجايي كه اهتمام جدي به وحدت حوزه و دانشگاه داشته و خود نيز با ورود به فعاليت هاي مستمر دانشگاهي از قبيل: (مديريت ، تدريس و تأليف) از مصاديق اين وحدت به شمار مي رفت از فضلاء شاخص حوزه با هدف ارتقاء كيفي سطح تحصيلات دانشجويان جهت تدريس دعوت مي نمود.

شايان ذكر است اين توسعه دانشكده كه به همت ايشان و با عنايت بنيانگذار جمهوري اسلامي امام خميني (ره )، رهبر معظم انقلاب حضرت آية الله خامنه اي و مساعدت رئيس جمهور وقت جناب حجة الاسلام والمسلمين آقاي هاشمي رفسنجاني و ... در مساحتي حدود 7000 متر صورت گرفت ، دانشكده را از تنگناي شديد فضاي آموزشي و رفاهي خارج ساخت .

ميرمحمدي، كمال الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد كمال الدين مير محمدي

محل تولد : جلفا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد كمال الدين مير محمّدي در سال 51 در شهرستان جلفا متولّد شدم. پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و متوسطه به خاطر علاقه وافر به علوم ديني وارد حوزه علميّه «هادي شهر» شدم. به مدّت دو سال تحصيل در آن حوزه و كسب نمرات ممتاز جهت ادامه تحصيل به حوزه علميّه «حضرت عبدالعظيم شهر ري» رفتم و با جديت تمام و نمرات عالي سطح يك را به پايان رساندم و براي ادامه تحصيل در

سال 75 وارد حوزه علميّه قم شدم و با گذراندن سطح عالي مشغول به درس خارج شدم كه از سال 79 به صورت مستمر در درس خارج فقه و اصول استاد «احمد عابدي» (دامت بركاته) شركت كرده ام. در كنار تحصيل به كارهاي پژوهشي رو آوردم كه از سال 79 در مركز فرهنگ و معارف و قرآن با عنوان محقق ارزياب مشغول به تحقيق و پژوهش هستم.

ميرمسيب، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي مير مسيب

محل تولد : شهرضا

شهرت : مير مسيب

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/25

زندگينامه علمي

بسم الله الرحمن الرحيم

حضرت ختمي مرتبت (صلي الله عليه و آله و سلم) در بزرگداشت قلم فرموده است «...و القلم من الله نعمة عظيمة و لولا القلم لم يستقم الملك و الدين و لم يكن عيش صالح» (محدث نوري، مستدرك الوسائل، ج13، ص258، ح2، باب12استحباب تعلم الكتابه).

سال 1343 در شهرضا به دنيا آمدم. پس از گذراندن دوره راهنمايي نزد معلماني نوعاً ارزشمند چون سردار رشيد سپاه اسلام شهيد همت، جهت تحصيل علوم حوزوي به مدرسه علميه صاحب الزمان (عليه السلام) شهرضا رفتم و پس از چهار سال تحصيل در اين مدرسه به حوزه علميه قم عزيمت نمودم و پس از يكسال استفاده آزاد از دروس حوزه علميه قم، خدمت حجج اسلام و المسلمين سيد هاشم حسيني بوشهري و سيد عبدالعظيم حسيني به مدرسه مرحوم آيةالله العظمي گلپايگاني رفتم و به تحصيل ادامه دادم و پس از دو سال تلمذ در محضر مبارك اساتيد آن مدرسه، محضر برخي از اساتيد دوره سطح و عالي از جمله حجج اسلام و المسلمين: «موسوي تهراني»، «طاهري خرم آبادي»

و آيات عظام: «صالحي مازندراني»، «مظاهري»، و ... را درك نمودم كه اكنون نيز ادامه دارد.

تقريبا از سال 1370 دست به قلم شده و تأليف و تحقيق را آغاز نمودم ولي بيشتر آنها به دليلهاي مختلفي به چاپ نرسيده است ازجمله آنهاست:

1. سعادةالطالبين (توضيحي برآداب المتعلمين خواجه نصيرالدين طوسي)

2. طريق العيش (نكاتي از زندگاني يكي از اصدقاء)

3. الحجرات (گذري برسوره مباركه حجرات)

4. تحقيق و تصحيح كتاب داستان فكاهي، علامه فقيد آيةالله ميرجهاني)

5. آيين عشق (جمع و توضيح اشعار حكيم اسدالله قمشه اي همراه مطالبي سودمند): در همان هنگام از كليه شعراي شهرضا نمونه شعرهايي گرفتم و آماده سازي كردم ولي در ترتيب قرار دادن نام آنها با مشكل روبرو شدم لذا به چاپ نرسيد البته چكيده اي از اين اشعار را در كتاب آئين عشق به كار برده ام.

6. تحقيق، تصحيح، آماده سازي و چاپ مطالبي دست نويس در موضوع عقيدتي، اخلاقي و سير و سلوك از دانشمند متأله شهرمان «حضرت آية الله نجفي قمشه اي» كه با عنوان: «با سالكان وادي نور» به چاپ رسيد. كتابهاي ديگري نيز از معظم له آماده سازي نموده ام كه از آن جمله است:

الف- اخلاق نظري (ويژه طلاب علوم ديني پايه هاي 1تا 3).

ب- مرد فرياد و سكوت (زندگينامه معظم له).

ج- رهيافتهاي ويژه (درسهايي ازمعظم له در سير و سلوك).

د- قطره اي ازدرياي معارف كه در حال آماده سازي است و اميدوارم به لطف الهي به زودي به زيور طبع آراسته گردد انشاء الله.

7. تحقيق و تصحيح كتاب: «جذبه حقيقت يا ايدئولوژي ولايت» از دانشمند معظم و خطيب تواناي شهرمان آقاي حاج شيخ قدرت الله صالحپوركه به

نام: «خورشيد امامت و ولايت» به چاپ رسيده است.

8. مرغ باغ ملكوت (1): يادنامه استاد فقيد حجت الاسلام و المسلمين سيد رضا محسني همزمان با ارتحال آن مرحوم (خرداد 1372).

9. مرغ باغ ملكوت (2): گذري به زندگاني و وصيتنامه استاد معظم، خدوم و فقيد، مرحوم حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ مرتضي عظيمي به مناسبت ارتحال آن بزرگوار (خرداد 1387) و ...

كتابهاي ديگري نيز تحقيق و تصحيح نموده ام كه برخي از آنها آماده چاپ و برخي در دست آماده سازي است. ضمنا برخي از دوستان اهل قلم در تدوين كتابهاي خويش از اينجانب كمك گرفته اند كه در ابتدا يا انتهاي كتابشان به اين مسئله اشاره كرده اند مثل كتاب: «سيماي شهرضا» و كتاب: «مجالس توحيد فطري». ويرايش و مقابله مطالب برخي از نشريات مثل نشريه اطلاع رساني معارف ويژه اساتيد دروس معارف اسلامي دانشگاههاي كشور و ره توشه تبليغ، ويژه ماه مبارك رمضان سال 1427 كه توسط دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم منتشر گرديده است را عهده دار بوده ام.

در برخي مساجد شهرضا امامت جماعت و وعظ و سخنراني داشته ام مثل مسجد اميرالمؤمنين (ع)، مسجد الرسول (ص)، مسجد نو و ... . در سعادت آباد جرقويه و عباس آباد پاكدشت نيز فعاليت تبليغي و در جبهه هاي جنگ به عنوان نيروي رزمي تبليغي حضورداشته ام. اميدوارم خداوند رحمان و رحيم از همگي قبول بفرمايد آمين رب العالمين. در پايان، موفقيت و سرافرازي همه عزيزان و بزرگواران علم و قلم را از خداوند قلم به دستان، همان خدائي كه به قلم ارزش داده و به آن سوگند ياد كرده است خواهان و خواستارم.

و السلام

ميرمعزي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين مير معزي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

سال 1358 موفق به اخذ ديپلم در رشته رياضى شدم و در كنكور دانشگاه شركت كردم و در رشته مهندسى مكانيك دانشگاه پلى تكنيك قبول شدم پس از دو ترم با انقلاب فرهنگى دانشگاه ها تعطيل شد. در سال 1362 پس از انصراف از دانشگاه وارد حوزه علميه مباركه قم شدم سال 68 دروس سطح را تمام كردم و از آن زمان تا كنون در درس خارج فقه و اصول اساتيدى چون آيت الله ميرزا جواد تبريزى، آيت الله وحيد خراسانى، آيت الله زنجانى، آيت الله موسوى اردبيلى شركت نمودم.در سال 68 همزمان با شروع درس خارج در رشته اقتصاد در دانشگاه مفيد مشغول به تحصيل شدم و سال 72 ليسانس و سال 76 فوق ليسانس گرفتم.

از سال 72 تا 75 در بخش فرهنگى جامعه مدرسين به عنوان محقق در اقتصاد اسلامى و به ويژه موضوع بانكدارى اسلامى و موضوعات مرتبط با آن به تحقيق پرداختم، سال 75 در گروه فقه و نظام اقتصادى پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى به تحقيق مشغول شدم و از سال 77 عضو رسمى هيئت علمى و مدير گروه اقتصاد واز اواخر سال 83 ريئس پژ وهشكده نظام هاي اسلامي در اين پژ وهشكده ميباشم ، از سال 78 تدريس لمعه، اصول فقه و سپس مكاسب را شروع كردم و اكنون نيز در كنار كارهاى ديگر به تدريس مكاسب مي پردازم.

ميرموسوي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين مير موسوي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/7/1

زندگينامه علمي

آقاي سيد حسين مير موسوي در سال 1343هجري شمسي در خانواده اي متدين وكاملا آگاه به مسائل مذهبي در شهر مشهد مقدس ديده به جهان گشود. نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد و در پي علاقه وافر خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1362 وارد دانشگاه امام صادق (ع) تهران گرديد تا در كنار دروس دانشگاهي به تحصيل در دروس حوزوي هم بپردازد. ازنخستين روزهاي ورود به دانشگاه امام صادق (عليه السلام) با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از محضر درس اساتيدي همچون: «استاد آشتياني»، «سيد حسن مصطفوي» و «عابدي» بهره ها برد.

استاد پس از فارغ التحصيلي در مقطع كارشناسي ارشد از دانشگاه امام صادق (عليه السلام) در سال 1375 در مقطع دكتراي فلسفه از دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد و از رساله دكتراي خويش با عنوان: «تصحيح رساله شرح تلويحات ابن كمغولي» دفاع كرد. ايشان ضمن تبليغ، سالهاي متمادي است كه به تدريس در دانشگاه فردوسي مشهد مشغول است. نامبرده در زندگي سراسر علمي خود جز به كلاس، درس، قلم، كتاب، تحقيق، نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه كتاب هاي «درآمدي بر عرفان عملي اسلام» و «ترجمه مقدمه شرح قيصري بر فصوص» و ... از جمله آثار ايشان است.

ميرموسوي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي مير موسوي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در شهر اصفهان انجام دادم و پس

از اتمام سال دوم دبيرستان در رشته علوم تجربي در سال 1362 وارد حوزه علميه اصفهان مدرسه «ذوالفقار» شدم. كتابهاي ادبيات حوزه را از مقدمات، سيوطي و مغني را در يكسال خواندم و همچنين منطق، معاني و بيان و در همان سال سطح را آغاز كردم و بخش هايي از لمعتين و معالم را نيز در اصفهان خواندم.

در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شدم و ابتدا در مدرسه بعثت كه از مدارس آية الله منتظري بود؛ ثبت نام و سپس به مدرسه فيضيه نقل مكان كردم. در آن هنگام، همزمان تحصيلات علوم اسلامي و دبيرستان را دادم و در جبهه نيز حضور مي يافتم. در سال 68 همزمان سطح را به پايان رسانيدم و وارد دانشگاه تهران در رشته «علوم سياسي» شدم. از سال 69 درس خارج را آغاز كردم و بيشتر در درس خارج فقه «حضرت آيةالله العظمي منتظري» و «آيةالله تبريزي» شركت كردم.

در سال 72 تحصيلاتم در مقطع كارشناسي به پايان و مقطع كارشناسي ارشد را در رشته «روابط بين الملل» در همان دانشگاه ادامه دادم و پايان نامه ام را با عنوان: «عوامل موثر چالشهاي حقوق بشر در ايران» نوشته و دفاع كردم. در سال 74 در مقطع دكتري «علوم سياسي» دانشگاه تهران پذيرفته شدم و در سال 81 از پايان نامه ام با عنوان: «اسلام، سنت و دولت مدرن» با راهنمايي آقاي دكتر بشريه و مشاوره دكتر فيرحي و آقاي حميد زنجاني دفاع كردم.

تاكنون آثارعلمي زيادي اعم از مقاله و كتاب نگاشته ام كه در بخش مربوطه ذكر شده. از سال 79 به عنوان هيئت علمي در دانشگاه مفيد

حضور داشته ام و از سال 75 تاكنون درسهاي رشته علوم سياسي را در اين دانشگاه و در دانشگاه باقرالعلوم (ع) تدريس كرده ام. از فاصله سال 80 تا 84 مديريت گروه علوم سياسي دانشگاه مفيد را نيز عهده دار بوده ام.

ميري آشتياني، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدجلال الدين ميري آشتياني ، در سال 1304 شمسي در قصبه ي آشتيان - از مضافات سلطان آباد عراق ( اراك ) - ديده به جهان گشود. دوره ي ابتدايي را در دبستان خاقاني آشتيان به پايان رساند و در مكتبخانه ي قديم ، گلستان سعدي ، نصاب الصبيان ، تاريخ معجم ، رياضيات ، جامع المقدمات در صرف و نحو و قسمتي از دره نادري و نيز قسمتي از كتاب شرح سيوطي را قرائت نمود. وي در سال 1323 به تشويق و راهنمايي و مساعدت يكي از علماي آشتيان ، آيت الله آقاميرزا ابوالقاسم دانش آشتياني به دارالعلم قم مسافرت كرد و تحصيلات خود را در اين شهر پي گرفت آنگاه به تهران عزيمت نمود. پس از آن به قزوين رفت و نزد حاج ميرزا ابوالحسن رفيعي قزويني ، سفر نفس اسفار خواند. استاد آشتياني ، در مهر سال 1338 تدريس خود را در دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه مشهد و مؤسسه ي وعظ و تبليغ آغاز نمود. پس از آن ، در بهمن سال 1338 با تأليف و عرضه ي « رساله اي در مبحث وجود » به استخدام دانشگاه مشهد درآمد. وي در خرداد سال 1340 به احراز رتبه ي دانشياري و در آذر سال 1345 به احراز رتبه ي استادي نائل آمد. استاد در مهر

سال 1346 طي مأموريت يك ساله ، به دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران منتقل شد. وي در آبان سال 1375 از خدمت در دانشگاه فردوسي مشهد بازنشسته شد و در شهريور سال 1377 به پيشنهاد دانشگاه مشهد و به استناد مجوز كميسيون امور اجتماعي هيئت دولت ، مجدداً به اشتغال مجدد در دانشكده الهيات مبادرت نمود.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدجلال الدين آشتياني ، دوره ي ابتدايي را در دبستان خاقاني آشتيان به پايان رساند و در مكتبخانه ي قديم ، گلستان سعدي ، نصاب الصبيان ، تاريخ معجم ، رياضيات ، جامع المقدمات در صرف و نحو و قسمتي از دره نادري و نيز قسمتي از كتاب شرح سيوطي را قرائت نمود. وي در سال 1323 به تشويق و راهنمايي و مساعدت يكي از علماي آشتيان ، آيت الله آقاميرزا ابوالقاسم دانش آشتياني به دارالعلم قم مسافرت كرد و آنجا كتاب مغني و مطول و قسمت زيادي از شرح لمعه را نزد آيت الله صدوقي يزدي و چندنفر ديگر خواند. سپس جلد اول كفايه و چندسال قبل از آن ، شرح شمسيه را نزد آيت الله حاج ميرز ا عبدالجواد جبل عاملي اصفهاني قرائت كرد. آنگاه به معرفي آقاميرزا مهدي آشتياني ، نزد حاج شيخ مهدي مازندراني اميركلاهي شروع به قرائت شرح منظومه ي حكيم سبزواري و مكاسب شيخ اعظم انصاري نمود و تا اواخر الهيات منظومه و قسمت زيادي از شوارق و بعد قسمتي از امور عامه ي اسفار را نزد آن استاد فراگرفت. پس از آن ، مدت هشت سال در درس فقه و

اصول آيت الله بروجردي ومدت يك سال در درس آقاسيدمحمدتقي خوانساري حاضر شد. آنگاه در مدت دو سال اقامت در نجف ، از دروس آقاي حكيم و آقاسيدعبدالهادي شيرازي استفاده كرده و مرتب و بدون وقفه در درس آقاميرزا حسن بجنوردي خراساني حاضر گرديد. در حكمت و فلسفه ، حدود پنج سال در درس حاج ميرزا محمدحسين طباطبايي تبريزي حاضر شد و از درس تفسير و اصول فقه آن استاد بهره گرفت. وي حدود يك سال در درس اسفار آقاميرزا احمد آشتياني حاضر شد و آنگاه بعد از قرائت الهيات و امور عامه ي اسفار و الهيات شفا ، به تهران عزيمت نمود. پس از آن به قزوين رفت و نزد حاج ميرزا ابوالحسن رفيعي قزويني ، سفر نفس اسفار خواند.. استاد در تهران نيز مدتي در حوزۀ درس مرحوم ميرزا احمد آشتياني و مدتي هم به طور متفرقه در محضر مرحوم آقاميرزا مهدي آشتياني حضور يافت. همچنين در قم از محضر درسي آقايان سيدمحمدتقي خوانساري و سيدمحمد حجت كوه كمره¬اي و ميرزا رضي تبريزي استفاده كرد. ايشان شرح منظومه حكمت و قسمتي از مكاسب و شوراق الالهام را خدمت مرحوم حاج شيخ مهدي اميركلاهي خوانده است.

خاطرات و وقايع تحصيل : سيدجلال الدين آشتياني با ذكر خاطراتي از استاد آقاميرزامهدي آشتياني ، مي گويد : « در اوايل طلبگي ، روزي خدمت مرحوم ميرزا مهدي آشتياني شرفياب شدم. فرمودند ، به بازديد دوستي عزيز كه زماني به درس من حاضر مي شد ، مي روم. عرض كردم ، اگر مانعي نباشد ، بنده هم در خدمت شما باشم. فرمودند ، مانعي نيست. در آن زمان

روي خوش به عرفانيات نشان داده نمي شد و تبليغات ناجوانمردانه ي برخي عليه فلسفه و عرفان بسيار اغواكننده بود. به هرحال بنده در خدمت مرحوم آقاميرزا مهدي ، رفتيم به منزلي كه در حياط منزل جمعي نشسته بودند و مرحوم سيدجلال دوري ، مثنوي درس مي داد. او به ملاحظه ي احترام ، از مرحوم ميرزا رشته ي سخن را قطع كرد و از ميرزا تقاضا كرد كه موضوع سخن ما اين شعر مثنوي است : پ___ر و ب__ال م___ا كمند عشق اوست موكشانش مي كشد تا كوي دوست و از ميرزا تمنا نمود كه بيت مذكور را تعبير نمايد. مرحوم آقاميرزا مهدي با شور و حال خاص در معناي اين بيت ، حدود يك ساعت و نيم صحبت كرد و جهت ارتباط بين اين بيت و ابيات قبل از اين بيت را چنان عالي تقرير كرد كه نفس ها در سينه حبس شد و حقير براي اولين بار از عارف محقق و استاد مسلم كتاب « شرح فصوص » و « مصباح الانس » معناي بيتي از ابيات « مثنوي » را شنيد و فهميد كه منكران عرفان ، كنه مطالب را درنمي يابند و مشكل كار آنها تعصب خام است ».

استادان و مربيان : از استادان و مربيان سيدجلال الدين آشتياني مي توان به اين شخصيت ها اشاره نمود: آيت الله صدوقي يزدي ، آيت الله حاج ميرزا عبدالجواد جبل عاملي اصفهاني ، حاج شيخ مهدي مازندراني اميركلاهي ، آيت الله بروجردي ، آقاسيدمحمدتقي خوانساري ، آقاي حكيم ، آقاسيدعبدالهادي شيرازي ، آقا ميرزاحسن بجنوردي خراساني ، حاج ميرزا محمدحسين طباطبايي تبريزي

، آقاميرزا مهدي آشتياني ، آقا ميرزا احمد آشتياني ، حاج ميرزا ابوالحسن رفيعي قزويني.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيدجلال الدين آشتياني ، در مهر سال 1349 ، آذر سال 1352 ، خرداد سال 1370 و خرداد سال 1375 به مديريت گروه فلسفه و حكمت اسلامي در دانشكده الهيات و معارف اسلامي منصوب شد.

فعاليتهاي آموزشي : سيدجلال الدين آشتياني ، در مهر سال 1338 تدريس خود را در دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه مشهد و مؤسسه ي وعظ و تبليغ آغاز نمود. پس از آن ، در بهمن سال 1338 با تأليف و عرضه ي « رساله اي در مبحث وجود » به استخدام دانشگاه مشهد درآمد. وي در خرداد سال 1340 به احراز رتبه ي دانشياري و در آذر سال 1345 به احراز رتبه ي استادي نائل آمد. استاد در مهر سال 1346 طي مأموريتي يك ساله ، به دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران منتقل شد. در آبان سال 1375 از خدمت در دانشگاه فردوسي مشهد بازنشسته شد و در شهريور سال 1377 به پيشنهاد دانشگاه مشهد و به استناد مجوز كميسيون امور اجتماعي هيئت دولت ، مجدداً به اشتغال مجدد در دانشكده الهيات مبادرت نمود.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيدجلال الدين آشتياني ، علاوه بر تأليف دهها مقاله و كتاب ، سخنراني هاي مختلفي نيز در محافل علمي و دانشگاهي ايراد نمودند كه از جمله مي توان به سخنراني در آيين بزرگداشت حاج ملاهادي سبزواري در دانشگاه تهران و به دعوت مؤسسه ي مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا ( شعبه تهران ) با عنوان « سبزواري

كيست ؟ » در بهمن سال 1348 و شركت در نخستين كنگره ي ملي ايران شناسي در دانشگاه تهران در شهريور سال 1349 اشاره كرد . وي در بهمن سال 1339 به عضويت در انجمن تأليف و ترجمه ي دانشگاه مشهد به نمايندگي از دانشكده علوم معقول و منقول ، در دي سال 1352 به عضويت در كميته ي تأليف و ترجمه ي دانشكده الهيات و معارف اسلامي ، در آبان سال 1355 به عضويت در شوراي پژوهشي دانشگاه فردوسي براي مدت دو سال ، در آبان سال 1355 به عضويت در كميته ي انتصابات و ترفيعات دانشكده الهيات و معارف اسلامي و در اسفند سال 1374 به عضويت در هيئت تحريريه ي نشريه ي علمي - پژوهشي دانشكده اليهات نائل آمد.

شاگردان : از آغاز تدريس سيد جلال آشتياني درمشهد رابطه اي محكم بين او و شاگردانش ايجاد شده است و بسياري از طالبان دانش از محضر ايشان استفاده كرده و برخي خود درزمره دانشمندان و فلاسفه درآمده اند ، اين حلقه ها نه فقط دردانشگاه بلكه درخانة ايشان نيز تشكيل مي شد . آشتياني رابطه اي انساني و پدرانه باشاگردان خود .

همفكران فرد : يكي از همفكران سيد جلال آشتياني دكتر سيد حسين نصر است كه آن دودرباره مسائل فلسفي به بحث و بررسي و پژوهش فلسفي مي پرداختند. يكي ديگراز همفكران آشتياني ، هانري كربن بود كه به اتفاق هم طرح چند جلد «منتخباتي ازآثار حكماي الهي ايران » را به نام رساندند . كربن به آشتياني لقب «ملاصداري دوباره زنده شده »داده بود .

جوائز و نشانها : سيدجلال الدين آشتياني ، در سال

1355 به دريافت جايزه ي بنياد فرهنگي البرز به خاطر آثار علمي و پژوهشي نائل آمد. وي در اسفند سال 1376 توسط فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران به عنوان « دانشمند برجسته » انتخاب گرديد. استاد در بهمن سال 1377 به مناسبت انتشار كتاب « شرح قيصري بر فصوص الحكم » به دريافت جايزه ي شانزدهمين دوره ي كتاب سال جمهوري اسلامي ايران نائل آمد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تصحيح اثولوجيا

ويژگي اثر : با تعليقات قاضي سيدقمي.

2 تصحيح المسائل القدسيه

ويژگي اثر : تأليف : صدرالدين شيرازي.

3 تصحيح تحفه المراد ( شرح قصيده ي ميرفندرسكي )

ويژگي اثر : تأليف : عباس شريف دارابي ، با شرح خلخالي و گيلاني.

4 تصحيح تحفه در مباحث علم

ويژگي اثر : تأليف : ملانظرعلي گيلاني.

5 تصحيح رسائل فلسفي

ويژگي اثر : اين كتاب شامل : رساله ي تحفه ( ملانظرعلي گيلاني ) ، رساله ي وحدت وجود ( ملاعلي نوري ) و رساله ي بسيط الحقيقه كل الاشياء ( ملاعلي نوري ) مي باشد.

6 تصحيح رسائل فلسفي ( متشابهات قرآن ، المسائل القدسيه ، اجوبه المسائل )

ويژگي اثر : تأليف : صدرالدين شيرازي.

7 تصحيح رساله النصوص

ويژگي اثر : تأليف : صدرالدين قونوي ، با تعليقات ميرزاهاشم اشكوري.

8 تصحيح شرح دعاي المعرفه

ويژگي اثر : تأليف

: ملامحمدعلي فاضل خراساني.

9 تصحيح شرح فصوص الحكم

ويژگي اثر : تأليف : مؤيدالدين جندي. ( با همكاري دكتر ابراهيمي ديناني )

10 تصحيح قره العيون

ويژگي اثر : تأليف : ملامهدي نراقي.

11 تصحيح مشارق الدراري

ويژگي اثر : تأليف : سعيدالدين سعيد فرغاني.

12 تصحيح مكاتبات عرفاني

ويژگي اثر : تأليف : سيداحمد حائري و شيخ محمدحسين غروي.

13 تصحيح هدايه الطالبين

ويژگي اثر : تأليف : حكيم سبزواري.

14 تصحيح و گردآوري منتخباتي از آثار حكماي الهي ايران

ويژگي اثر : اين كتاب چهارجلدي ، با همكاري فيلسوف فرانسوي هانري كربن در طي نزديك به ده سال شگل گرفت و دربردارنده ي منتخبي از آثار و تأليفات حكماي چهار قرن گذشته است. مطابق نوشته ي استاد آشتياني ، قرار بود كه اين منتخبات در هفت جلد به پايان برسد و حكمت الهي در ايران را تا دوران معاصر معرفي كند كه با مرگ نا به هنگام هانري كربن و دست تنهايي استاد ، اين امر مهم تاكنون به تأخير افتاده است.

15 تفسير سور? توحيد

ويژگي اثر : دانشگاه فردوسي مشهد، 1366 قمري.

16 شرح بر زادالمسافر

ويژگي اثر : تأليف : ملاصدرا.انجمن اسلامي حكمت و فلسفه ايران، 1369 قمري

17 شرح حال و آراء فلسفي ملاصدرا

ويژگي اثر : انتشارات زوار، مشهد، 1340 شمسي.

18

شرح فصوص الحكم

ويژگي اثر : تأليف : فارابي.اين كتاب در دوره شانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «شرح فصوص الحكم»: شرح فصوص الحكم/ محمد داود قيصري رومي؛ تصحيح سيدجلال الدين آشتياني – تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1376. يكي از مهمترين آثار شيخ اكبر محيي الدين بن عربي، فصوص الحكم است و معروفترين شرح آن، شرحي است كه محمد داودبن محمود قيصري بر آن نگاشته است و به دليل اهميت متن و شرح و تسلط قيصري در توضيح و تفسير مرادات محيي الدين در متن فصول، اين كتاب به صورت يكي از رايجترين كتب درسي در علوم عرفان و تصوف در حوزه هاي علميه در آمده است. استاد آشتياني كه خود سالهاي متمادي از محضر حكيمان و عارفان بزرگ و بنام بهره برده، سالهاست كه خود نيز به تدريس و تحشيه و تعليق آثار مهم عرفاني و فلسفي اشتغال دارد. استاد، شرح فصول الحكم را پس از مقابله با 2 نسخ? خطي و يك نسخ? چاپ سنگي به صورتي محققانه تصحيح كرده، حواشي عارف متأله آقا محمدرضا قمشه¬اي و حضرت امام خميني (ره) را نيز بر آن افزوده است، و خود هم جاي جاي بر كتاب، حواشي روشنگر و مفيدي نگاشته است

19 شرح مقدمه ي قيصري بر فصوص الحكم

ويژگي اثر : 1343 شمسي.

20 مقدمه ، تعليقات و تصحيح المبداء و المعاد

ويژگي اثر : تأليف : صدرالدين شيرازي.

21

مقدمه ، تعليقات و تصحيح مجموعه ي رسائل سبزواري

22 مقدمه شكوه شمس ( سيري در آثار و افكار مولانا )

ويژگي اثر : تأليف : آن ماري شيمل ، ترجمه ي حسن لاهوتي.

23 مقدمه نقد النصوص في شرح نقش الفصوص

ويژگي اثر : تأليف : عبدالرحمن بن احمد جامي ، تصحيح ويليام چيتيك.

24 مقدمه و تصحيح اصول المعارف

ويژگي اثر : تأليف : فيض كاشاني.

25 مقدمه و تصحيح الشواهد الربوبيه في المناهج السلوكيه

ويژگي اثر : تأليف : صدرالدين محمدابراهيم شيرازي.

26 مقدمه و تصحيح اللمعات الالهيه والكلمات الوجيزه

ويژگي اثر : تأليف : ملااحمد نراقي.

27 مقدمه و تصحيح المشاعر

ويژگي اثر : تأليف : صدرالدين شيرازي ، با مقدمه هاي انگليسي دكتر نصر ، فرانسوي هانري كربن و فارسي استاد همايي.

28 مقدمه و تصحيح المظاهر الالهيه في اسرار العلوم الكماليه

ويژگي اثر : تأليف : صدرالدين شيرازي.

29 مقدمه و تصحيح انوار جليه

ويژگي اثر : تأليف : ملاعبدالله زنوزي.

30 مقدمه و تصحيح تفسير فاتحه الكتاب

31 مقدمه و تصحيح تمهيدالقواعد

ويژگي اثر : تأليف : صائن الدين علي بن محمدالتركه.

32 مقدمه و تصحيح رسائل قيصري

ويژگي اثر : تأليف : داوودبن محمود قيصري

، با تعليقات حكيم محمدرضا قمشه اي.

33 مقدمه و تصحيح رسائل وحدت وجود و بداء

ويژگي اثر : تأليف : سيدمحمدكاظم عصار.

34 مقدمه و تصحيح رساله النصوص

ويژگي اثر : تأليف : صدرالدين قونوي.

35 مقدمه و تصحيح رساله ي نوريه در عالم مثال

ويژگي اثر : تأليف : حكيم بهايي لاهيجي.

36 مقدمه و تصحيح لمعات الهيه

ويژگي اثر : تأليف : ملاعبدالله زنوزي.

37 مقدمه و تصحيح مصباح الهدايه

ويژگي اثر : تأليف : امام خميني (ره).

38 هستي از نظر فلسفه و عرفان

ويژگي اثر : اين كتاب ، اولين اثر استاد آشتياني است كه در سال 1338 و در مدت بيست روز به رشته ي تحرير درآمده است.

منابع زندگينامه :

1www.ketabesal.irخاطراتي از فيلسوف شرق ، روزنامه اطلاعات ، 25 مهر 13793نشريه ي دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد ( ويژه نامه ي نكوداشت استاد سيدجلال الدين آشتياني ) ، شماره ي 41 و 42 ، پاييز و زمستان 1377 ، صص 19 - 264نصير سيد حسين ، مدخلي برنكو داشت مقام علمي و فرهنگي استاد سيد جلال آشتياني و استاد محمد حسن لطفي ، كتاب ماه و ادبيات ،سال اول ، شماره ششم و هفتم ، 30 ارديبهشت 1377، ص4

ميري آشتياني، جمال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: علوم عقليه، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: فردوسى مشهد

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ميري، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس ميري

محل تولد : خضري قائنات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

سيد عباس ميري (محقق و نويسنده حوزه علميه قم) در سال 1335 شمسي در خضري از توابع شهرستان قاين ديده به جهان گشود. دوران كودكي را در مكتب خانه قرآن مجيد فرا گرفت. دوره دبستان را تا ششم نظام قديم در موطن خود گذراند. در سال 1350 شمسي داوطلبانه وارد حوزه علميه گناباد (جنوب خراسان) شد. ادبيات عرب تا سيوطي را در حوزه گناباد از محضر اساتيد حوزه: «حاج شيخ حسين نصيري، سيد ناصر خطيبي و ديگران» آموخت.

در سال 1352 شمسي عازم حوزه علميه مشهد شد. در مدرسه نواب كه از بهترين مدارس حوزه مشهد به شمار مي آمد، ساكن شد. تحت برنامه هاي منظم و كلاسيك مدرسه «آيةالله سيد محمد موسوي نژاد»، از محضر اساتيد برجسته مدرسه مثل: (جناب آقاي نصرتي، ناطقي، سيد علي اصغر حسيني، سيد محمد موسوي نژاد، سيد مهدي موسوي نژاد، شهيد ابوالقاسم قاسمي، آقاي اسلامي و اميري)، دوره كامل مقدمات، اصول فقه، شرح لمعه و رسائل شيخ انصاري را فرا گرفت. خارج از برنامه هاي مدرسه فوق، از درس لمعه و رسائل آيةالله طبسي: (توليت فعلي آستان مقدس رضوي)، آيةالله رضازاده، عباسپور، حائري طبسي، موسوي شاهرودي و شيخ علي تهراني به طور آزاد بهره برد. بخش زيادي از مكاسب شيخ انصاري را از حوزه درس استاد بزرگ

حوزه مشهد «آيةالله حاج شيخ علي آقاي فلسفي» و كفايتين را از حوزه درس «آيةالله رضازاده» و مدتي از درس خارج «آيةالله اعلم» استفاده كرد.

به موازات درس معمول حوزوي، درسهاي تفسير، نهج البلاغه، معارف ديني، مباحث اخلاقي، سياسي و اجتماعي را از جلسات پر رونق و بيدارگر «مقام معظم رهبري» و مبحث شناخت را از شيخ علي تهراني و شهيد عبدالكريم هاشمي نژاد و مدتي از حوزه درس تفسير آيةالله ميرزا جواد آقاي تهراني و محامي بهره مند شد و مباحث حديث شناسي را از محضر استاد علي حكيمي استفاده كرد و در ضمن از سال 1354 شمسي تاكنون به امر تبليغ در بسياري از مناطق كشور اشتغال داشته است.

پس از انقلاب شكوهمند اسلامي در سال 1358 - 1359 براي ادامه و تكميل تحصيلات، عازم حوزه علميه قم شد. پس از چند ماهي كه در مدرسه آيةالله غيوري به سر برد با بازگشائي مدرسه مباركه فيضيه پس از انقلاب اسلامي در آنجا ساكن شد. با استفاده از دروس اساتيد بزرگ حوزه به تكميل آموخته هاي خود پرداخت. بخشهاي كفايتين، يك دوره خارج اصول، بخشهايي از مباحث خارج فقه (كتاب حج) از حوزه درس «آيةالله فاضل لنكراني» استفاده كرد.

مباحثي از كتاب حج را از حوزه درس «آيةالله جنتي» آموخت، در درس خارج فقه كتاب قضا «آيةالله نوري همداني» و «آيةالله سيد محمد هاشمي شاهرودي» شركت جست. از درسهاي خارج فقه آقاي منتظري تا زماني كه درس وي رسميت داشت كتابهاي حدود و ديات، ولايت فقيه، زكات و ... را آموخت. سپس مباحث خارج صلاة، بيع، خيارات و بخشهايي از مباحث خارج اصول را

از محضر استاد بزرگ حوزه «آيةالله وحيد خراساني» استفاده كرده و هم اكنون از محضر آن استاد بزرگ كسب فيض مي نمايد. مدتي از درسهاي خارج اصول «آيةالله مكارم شيرازي»، «آيةالله ميرزا جواد آقا تبريزي»، «آيةالله جعفر سبحاني»، «آيةالله فاطمي تويسركاني» كسب فيض كرد.

دانش درايه، حديث و رجال را از محضر رجالي بزرگ و برجسته «آيةالله سيد موسي شبيري زنجاني»، «آيةالله نوري همداني»، «منتظري» و ... فرا گرفت و از برخي درسهاي مقطعي «آيةالله صانعي» و «صالحي نجف آبادي» بهره برده است. بدايه و نهايه را از استاد فياضي، دكتر احمد احمدي و «آيةالله مصباح يزدي»، و منظومه ملاهادي سبزواري را از آيةالله شيخ يحيي انصاري و نكونام و بخشهايي از اسفار را از «آيةالله جوادي آملي»، محمدي گيلاني و بخشهايي از اشارات را از حوزه درس «آيةالله حسن زاده آملي» فرا گرفت.

از درس تفسير «آيةالله مشكيني» و مباحث خارج فقه (كتاب مضاربه) و مباحث اخلاقي وي استفاده كرد. در حوزه درس تفسير «آيةالله ملكوتي» و «آيةالله جوادي آملي» چند سالي شركت نمود، مباحث اخلاقي را از «آيةالله بهاءالديني»، «آيةالله مظاهري» و «شب زنده دار» آموخت. مباحث اقتصاد اسلامي را از محضر «آيةالله سيد محمود هاشمي شاهرودي»، «آيةالله سيد محمد شيرازي» و «آيةالله مشكيني» آموخت و چند وقتي از كلاس درس نهج البلاغه «آيةالله صالحي نجف آبادي» بهره گرفت.

در كنار حضور در درس اساتيد بزرگ حوزه از سال 1361 با تأسيس مجله وزين حوزه و مجله فقه كاوش نو در بخش تحقيق، پژوهش و نگارش مقاله از آغاز تاكنون همكاري داشته و دارد. در اين راستا براي آمادگي جهت حضور در عرصه قلم و

نگارش پيش نيازي مثل زبان و ادبيات فارسي، انگليسي، عربي، روان شناسي، جامعه شناسي و نقد فيلم را فرا گرفت. با معجم المفهرس بحارالانوار دفتر تبليغات حدود يك سال همكاري نموده است. حدود 3 سال با تفسير راهنما در فرهنگ و معارف قرآن همكاري علمي داشته است. با راديو معارف بخش همراه با فرزانگان مدتي همكاره نموده است. مقالاتي از وي به زبان عربي و انگليسي ترجمه است.

گذشته از مجله حوزه، فقه كاوشي نو، با مجله نگاه حوزه مشهد، مجله كتاب ماه وزارت ارشاد، برخي روزنامه ها، همايشها و كنگره ها و سمينارهاي علمي زيادي مثل: كنگره شيخ انصاري، مفيد، خوانساريها، نراقيها، آقا مصطفي نائيني، ميرزا حسن آشتياني، ميرزا سيد عبدالحسن شرف الدين و ... همكاري نموده است. حدود 2 سال است كه تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي تهران را آغاز نموده و در دانشكده علوم پايه هم اكنون نيز تدريس مي نمايد. ضمناً از سال 1371 به عنوان روحاني كاروانهاي حج و عمره به انجام وظيفه تعليم مناسك و معارف حج اشتغال داشته و دارد.

ميقاني، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا ميقاني

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/5/1

زندگينامه علمي

اينجانب رضا ميقاني از سال 1350 وارد حوزه مقدسه قم شدم و در مدرسه مرحوم آيت الله گلپايگاني كه در آن دوران اولين مدرسه به سبك روز و استاندارد بود مشغول تحصيل گرديدم و در سال 56 به مدت شش ماه در درس مرحوم استاد مطهري ره شركت كردم ايشان در حوزه امتحان از سطح براي طلاب گذاشتند و در آن موفق شدم و ممتاز گرديدم بنا داشتند

گروه هاي تحقيق در حوزه ايجاد نمايند كه انقلاب اسلامي شروع و ديگر به قم تشريف نياوردند و در همان سال ها از محضر دكتر مفتح در فلسفه و سيد كاظم حائري كه كتب شهيد صدر را تدريس مي كردند بهره ها بردم و از سال 58 دردرس خارج استاد وحيد خراساني و تبريزي و لنكراني شركت كردم و حدود 20 سال از خرمن پر فيض فقهاي بزرگ استفاده كردم و در ضمن تحصيل در سال 54 به حوزه تبليغ وارد شدم و تا كنون به اكثر استان هاي كشور براي ترويج مكتب اهل بيت سفر داشته ام و در سال 59 وارد موسسه در راه حق وارد شدم و پس از سه سال آموزش به كارهاي پژوهشي پرداختم و در خدمت استاد مصباح ساليان طولاني استفاده كردم از جمله كارهاي پژوهشي معجم موضوعي قرآن بود كه چند صد هزار فيش برداري گرديد . و از آن تحقيقات اكنون يكي دو جلد در زمينه اسماء و صفات و معاد و برزخ به زيور چاپ آراسته شده است و مقالات فراوان در زمينه قرآن پژوهي در اطراف كتاب فصل الخطاب حاجي نوري انجام داديم .

و در همان سال ها چند سال در كنفرانس هاي دار القرآن مرحوم آيت الله گلپايگاني در محضر استاد سبحاني بوده و نتيجه آن كتاب روش اهل بيت در تفسير قرآن است كه دار القرآن چاپ كرده و در مدارس علميه حجتيه و مومنيه و معصوميه تدريس داشته ام . حدود 15 سال هم به زائران خانه معبود به عنوان روحاني كاروان اداء وظيفه مي كنم . و در جهت خدمت

به طلاب وظيفه نمايندگي طلاب شهرستان شاهرود را به عهده داردم .

ميكالي، ابوالعباس اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(362 -270 ق)، محدث و اديب. شيخ خراسان و مورد احترام همگان بود. نسبش به يزدگرد به بهرام گور مى رسد. پدرش در روزگار مقتدر عباسى حكومت اهواز را داشت. او در نيشابور به دنيا آمد. وى كاتب بود و عهده دار مسئوليت كتابتهاى ديوانى. در نيشابور از ابن خزيمه و ابوالعباس سراج و ابوالعباس ماسرجسى و در اهواز از عبدان اهوازى و حسين بن بهار و على بن سعيد عسكرى حديث شنيد. از عبدان اهوازى كتابى را روايت كرده و او تنها كسى است كه اين كتاب را روايت كرد. ابوعلى نيشابورى حافظ و ابوحسين حجاجى و ابوعبداللَّه حاكم و عبدالغافر فارسى از او حديث شنيدند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (315 -314/ 1)، سير النبلاء (157 -156/ 16)، شذرات الذهب (41/ 3)، العبر (114 -113/ 2)، معجم الادباء (12 -5 / 7).

ميكالي، ابوالفضل عبيدالله

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 436 ق)، اديب، كاتب و شاعر. نسبش را به يزدگرد ساسانى مى رسانند. وى اهل خراسان و از مشاهير ادباى آن ديار بود. در خراسان از ابواحمد حافظ حاكم و ابى عمرو بن حمدان حديث شنيده است. او در نظم و نثر عربى ماهر بود. از آثارش: «مخزون البلاغة» يا «مخزن البلاغة»، «المنتحل»، «ملح الخواطر و منح الجواهر»، «ديوان الرسائل»، «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (344/ 4)، ريحانه (81 -80/ 6)، فوات الوفيات (433 -428/ 2)، كشف الظنون (1817 ،1639)، لغت نامه (ذيل/ عبدالرحمان)، معجم المؤلفين (120/ 5)، هدية العارفين (648/ 1).

ميكائيليان، ماسيس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دانشكده: 1311، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيهوشى از دانشگاه مونترال كانادا در سال 1347.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه علوم پزشكى مشهد از سال 1349 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

راهنمائى، مشاوره و نظارت بر حدود 15 پايان نامه پزشكى بيهوشى، تدريس درس بيهوشى رانيماسيون در دانشگاه علوم پزشكى مشهد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ميلاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على فرزند حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد نورالدين فرزند آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدهادى ميلانى سبط آيت اللَّه آقا سيد حسين فرزند آيت اللَّه العظمى آقا سيد على ميرى تبريزى معروف به داماد (مامقانى بزرگ) و سبط حجةالاسلام آقا شيخ محمدحسن فرزند آيت اللَّه العظمى فاضل شريبانى و نيز فرزند سبط مرحوم عالم رجالى آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبداللَّه مامقانى قدس اللَّه اسرارهم كه جمع كرده فضائل نسبى را با مكارم حسبى از چهره هاى درخشان بيت جليل ميلانى است.

وى در هشتم ماه مبارك رمضان 1367 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در معيت والدش به كربلاء معلى آمده و چندين سال اقامت و به تحصيل مقدمات و ادبيات پرداخته و پس از مهاجرت جد بزرگوارش آيت اللَّه العظمى ميلانى طاب اللَّه ثراه به ايران آمده و در خدمت والدش در شهر رى اقامت و بعد از چندى عزيمت به حوزه علميه قم نموده و اشتغال به تكميل سطوح عالى فرموده است.

پس از فراغ از آن به درس خارج آيات عظام حضرت آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه وحيد

خراسانى و آيت اللَّه ميرزا كاظم تبريزى و مرحوم آيت اللَّه حج شيخ مرتضى حايرى شركت و استفاده سرشار نموده و در ضمن به تأليف كتب زير مبادرت و از خود به يادگار گذاشته است.

آثار علمى ايشان

1- بلغه الطالب در تعليق به بيع مكاسب تقرير درس آيت اللَّه گلپايگانى كه به طبع رسيده است.

2- كتاب القضاء 2 جلد تقريرات درس آيت اللَّه گلپايگانى چاپ شده.

3- كتاب الشهاده 1 جلد تقريرات درس آيت اللَّه گلپايگانى چاپ شده.

4- خلاصه عبقات الانوار در امامه ائمه اطهار 25 جلد كه ده جلد آن تاكنون به طبع رسيده است.

5- تحقيق الاصول يكدوره كامل در حدود 10 جلد بحث آيت اللَّه وحيد خراسانى مخطوط.

6- بحوث فقهيه 5 جلد مباحث كتاب (احياء الموات) و مكاسب محرمه و طهاره و صلاه از دروس آقاى وحيد خراسانى مخطوط.

7- بحوث فقهيه 3 جلد مباحث فقهى در كتاب طهاره از درس آيت اللَّه ميرزا محمدكاظم تبريزى- مخطوط.

9- رساله اى در حديث اصحابى كالنجوم در قم چاپ شده.

10- رساله اى در حديث (اقتدوا بالذين من بعدى) در مجلت تراثنا چاپ شده.

11- رساله اى در حديث (خطبه ابنه ابى جهل) در مجله تراثنا چاپ شده.

12- اهل البيت فى نهج البلاغه در مجله تراثنا چاپ شده.

13- رساله اى در شرح عباره محقق حلى در شرايع در نقل اموات- مخطوط.

14- رساله درالمتقين در مجله تراثنا چاپ شده.

15- رساله در نماز ابى بكر در جاى رسول اللَّه (ص) در بيمارى آن حضرت در مجله تراثنا چاپ شده.

16- رساله اى در حديث عليكم بسنتى و سنه الخلفاء الراشدين در مجله تراثنا چاپ شده.

17- دراسات در عبقات چاپ شده.

18- النافع فى يوم القيامه در شرح منهاج الكرامه العلامه 2 جلد.

19- شرح الكبرى منطق چاپ شده.

20- حواشى و مقدمه كتاب

آفه اصحاب الحديث تأليف ابن الجوزى.

21- حواشى و مقدمه كتاب الامام الثانى عشر تأليف محمد سعيد عبقاتى چاپ شده.

22- مستدركات عبقات الانوار (حديث الغدير و حديث النور- حديث السقيفه) چاپ شده.

در آثار ديگران به مناسبتهائى در آثار ديگران ياد شده و مورد استفاده قرار گرفته از آن جمله در كتاب اهل البيت فى المكتبه العربيه تأليف علامه سيد عبدالعزيز طباطبائى و در مقاله ايشان به عنوان الموفون فى الغدير و در دائر المعارف تشيع به مناسبت آل ميلانى و در فيض القدير تأليف محدث قمى در موسسه راه حق چاپ شده.

محقق ميلانى داراى اجازات مبسوطى از آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و ديگران مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

ميلاني، محمدهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدمحمد هادى حسينى ميلانى بن العلامه الحجة آيت اللَّه آقا سيد جعفر بن العلامه الورع آيت اللَّه آقا سيد احمد حسينى ميلانى از مراجع تقليد بزرگ و آيات عظام معاصر است در مشهد مقدس؛ معظم له در شب هفتم ماه محرم هزار و سيصد و سيزده قمرى در خاندان بزرگ علمى در نجف اشرف متولد شد و در مهد تربيت والد ماجدش كه داماد گرامى علامه فقيه آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدحسن مامقانى بوده پرورش يافته است والد ماجدش مرحوم آيت اللَّه آقا سيد جعفر حسينى از علماء جليل القدر نجف اشرف و از شاگردان مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاشيخ حسن مامقانى به شمار مى رفت و مردى بود كه در زمان خود به علم و تقوا شهرتى داشت قبل از اينكه مردم از فضائل اخلاقى و مقامات علمى آن بزرگوار برخوردار گردند در سن جوانى از دنيا رحلت نمود و در رواق شمالى مرقد مطهر حضرت موسى بن جعفر و جواد الائمه عليه السلام

دفن شد.

وى فرزند مرحوم آيت اللَّه آقا سيداحمد حسينى ميلانى كه از شاگردان آيت اللَّه العظمى آقاشيخ محمدحسن صاحب كتاب جواهر و در آذربايجان مرجع تقليد و پناهگاه مسلمانان بود.

مرحوم آقا سيد احمد فرزند حجةالاسلام آقاسيد مرتضى حسينى بن ركن الاسلام آقاسيد على اكبر كه مورد علاقه مردم بودند بوده و او فرزند آقا سيد اسداللَّه حسينى بود و اين دو بزرگوار ساكن قصبه ميلان بودند و پدران بزرگوار آنان از شرفاء سادات مدينه طيبه محسوب مى شد. پدر بزرگوار آقا سيد اسداللَّه به حسب تقاضاى اهالى آذربايجان متوجه به آن سامان شده و در آنجا از دنيا رفت مرقد او هم اكنون زيارتگاه عموم مى باشند.

والده ماجده حضرت آيت اللَّه ميلانى صبه مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدحسن مامقانى بودند و آن بزرگوار در سال 1323 قمرى از دنيا رفت و كانون علم و تقوا و از مراجع بزرگ شيعه به شمار مى رفت و آثار علمى وى هم اكنون در حوزه هاى علمى مورد استفاده عموم مى باشند.

در زمان معظم له نام دوازده هزار نفر از طلاب علوم دينيه در دفتر او مرقوم بود و حقوق آنان از ناحيه وى پرداخت مى شد.

و در هر سال بيش از پنجاه هزار تومان از باب وجوهات به ايشان مى رسيد و آنها را ميان مستحقين و اهل علم تقسيم مى كرد و درهمى براى خود و عيالات خود باقى نمى گذارد و اگر شب مى رسيد تا صبح نمى گذارد همان ساعت به اهلش مى رسانيد.

دائى و پدر همسر كريمه ايشان مرحوم آيت اللَّه عالم بزرگوار و شيخ العلماء حاج شيخ عبداللَّه مامقانى قدس اللَّه سره صاحب تنقيح المقال در علم رجال و مرات الكمال و مرآت الرشاد و غيره از آيات عظام و مراجع

انام عصر خود بوده است.

معظم له در سن كودكى پدر بزرگوار خود را از دست داده ولى در همان اوان داراى شوقى وافر به تحصيل علوم و مقدمات را تا سن دوازده سالگى نزد مرحوم آقا ميرزا ابراهيم همدانى و آخوند ملامحسن تبريزى و ديگران خوانده و سطح را نزد مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ ابراهيم ساليانى و مرحوم حجةالاسلام آقا سيد جعفر اردبيلى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا على ايروانى (صاحب حاشيه بر مكاسب و كفايه و تاليفات ديگر) و مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ غلامعلى قمى سامرائى و مرحوم حجةالاسلام والمسلمين دائى بزرگوارشان آقا شيخ ابوالقاسم مامقانى كه در زهد و تقوا مانند پدر معظم خود آيت اللَّه مامقانى بودند تكميل نموده آنگاه دروس خارج فقه و اصول را از علماء بزرگ و نوابغ عصر خود مانند مرحوم آيت اللَّه شريعت اصفهانى و آيت اللَّه ميرزا محمدحسين نائينى و مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج شيخ محمدحسين اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه آقا ضياء عراقى استفاده نموده و فلسفه و كلام را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى و علم مناظره را از مرحوم حجةالاسلام علامه مجاهد حاج شيخ جواد بلاغى صاحب كتاب الهدى الى دين المصطفى و الرحله المدرسيه و آلاء الرحمن در تفسير و غيره فراگرفته اند.

مشايخ اجازه روايتى ايشان

1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد حسن صدر 2- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عبدالحسين شرف الدين 3- مرحوم ثقه المحدثين حاج شيخ عباس قمى 4- مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ آغابزرگ تهرانى.

آيت اللَّه ميلانى در ادبيات فارسى و عربى حظ وافرى دارند و با ادباء معاصر خود مانند مرحوم آقاى شيخ محمد سماوى و آقاى شيخ جعفر نقدى و حجةالاسلام آقا ميرزا محمدعلى اردوآبادى مطارحات

ادبيه داشتند و اشعارى كه در جوانى به زبان عربى سروده اند شاهد زنده ى بر اين مدعى است.

آيت اللَّه ميلانى بيش از پنجاه سال در نجف اشرف و كربلا و مشهد مقدس به تدريس فقه و اصول اشتغال داشته و تربيت شدگان علمى و اخلاقى ايشان در اكناف و اطراف ممالك و شهرهاى اسلامى بسيارند كه به وظائف دينى خود مشغول مى باشند. و معظم له در تشويق و تكريم فضلاء و محصلن كوشا مى باشند.

آثار علمى او عبارت است از نوشته هاى بسيار كه درباره علم و فقه و اصول و تفسير نگاشته اند و آنها را بعضى از فضلاء كه در حوزه درس كربلاى وى حضور داشته نوشته است.

معظم له درباره قسمتى از علوم اسلامى مطالعات دقيق و نظريه اى قوى دارد كه از آن جمله علم حديث است.

وى مدت هشت سال با مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على قمى درباره علم حديث مذاكراتى داشته است.

او نسخه كتاب وسائل خود را به نسخه اى كه به خط مرحوم شيخ المحدثين شيخ حر عاملى نوشته شده مقابله و به مدارك آن مراجعه نموده است.

بيشتر افرادى كه زندگانى علماء و رجال معاصر را نگاشته و به صورت كتاب منتشر نموده اند از قبيل: صاحب كتاب معارف الرجال و صاحب كتاب معجم رجال الفكر و الادب و صاحب كتاب ماضى النجف و حاضرها شخصيت و زندگانى آقاى ميلانى را نوشته اند.

در بسيارى از مجله هاى كشورهاى اسلامى به مناسبتهائى راجع به معظم له مقالاتى درج نموده اند كه از جمله در مجله: العلوم بيروت در سنه 11 عدد 18 به مناسب تاريخ مشهد مقدس و مرقد حضرت على بن موسى الرضا (ع) و خليفه عباسى هارون الرشيد مقاله اى نوشته تا آنجا كه رسيده

به مدرسه هاى قديمه ارض اقدس مى نگارد.

امروز چنانكه قبلا يادآور شديم تعداد طلايى كه در مشهد مقدس مشغول تحصيل و تحقيق هستند قريب دوهزار و پانصد نفر (2500) مى باشد كه در حوزه هاى متعدده علميه تقسيم شده اند و آنان درباره تحصيل هر موضوع و علمى از قبيل علم فقه و علم اصول و لغت و حكمت و امثال ذلك داراى اسنادهاى متعددى هستند.

ولى رياست و زعامت كليه آن حوزه هاى علميه به عالم ربانى و دانشمندان صمدانى علامه بزرگوار سيد محمدهادى ميلانى مى باشند كه بزرگ استادهاى علم فقه و علم اصول به شمار مى رود.

وى همان كسى است كه قريب چهارصد نفر از افرادى كه قريب الاجتهادند در مجلس درسش حاضر مى شوند.

آيت اللَّه ميلانى در سال 1370 قمرى به حج مشرف شده و يك سفر هم در سال 1359 ق به سوريه و لبنان نمودند و ايشان شش مرتبه هم به ايران مسافرت نمودند كه سفر ششمين ايشان در روز عرفه 1373 ق بود كه به قصد زيارت ارض اقدس و حضرت رضا عليه آلاف التحيه و الثناء بود.

وى در خانه مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على اكبر نوغانى وارد شده و از روز ورود ايشان حوزه علميه مشهد و علماء اعلام و طبقات مختلف مردم تقاضا و اصرار نمودند كه معظم له براى تدريس و تربيت محصلين علوم دينيه در مشهد مقدس اقامت نمايند وى قبول ننمود تا اينكه ملزم به استخاره شد.

پس از استخاره اين آيه شريفه آمد. واتبع ما يوحى اليك من ربك واصبر حتى يحكم اللَّه و هو خير الحاكمين.

پس از اين استخاره قبول نمود كه مدت سه ماه در خراسان توقف و شروع به تدريس نمايد وقتى كه فضلاء

برجسته حوزه علميه مشهد مقدس وضع تدريس و مطالب دقيق ايشان را ديدند و شنيدند علاقه بيشترى پيدا كردند لذا با عزمى راسخ و اصرارى بيش از پيش خواستار توقف حضرتش گرديدند.

آن بزرگوار به ناچار تقاضاى آنان را پذيرفت و عزم رحيلش بدل به اقامت گرديد و در مسجد جامع گوهرشاد به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت و صدها نفر از فضلاء و علماء مشهد به محضرش حاضر و بهره مند مى گردند.

آثار و باقيات الصالحات آيت اللَّه ميلانى مدظه.

آن جناب در اين مدتى كه در مشهد مقدس اقامت دارند در اغلب موسسات خيريه بناهاى دينى سهيم و شريك بوده و اشخاص شايسته اى از روحانيين را براى تبليغ و ارشاد مردم به اطراف اعزام نموده و هم اكنون مى نمايند.

ايشان هميشه در نظر داشته و دارند كه حوزه ها بايد داراى نظم و برنامه مخصوص باشد و لازم است كه كليه علوم اسلامى در آنها تدريس و خوانده شود و لازم است كه محصلين علوم دينيه درباره ساير علوم نيز داراى مطالعاتى باشند.

آيت اللَّه ميلانى در سال 1383 ق در شهرستان قم مدرسه اى به نام مدرسه منتظريه (حقانى) تأسيس و تعداد صد نفر دانشجو پذيرفته كه تحت تعليم و تربيت مى باشند.

جناب ايشان در مشهد مقدس نيز مدرسه اى دو طبقه تأسيس كرده كه داراى پانصد نفر محصل است (متأسفانه در اين ايام آن مدرسه خراب و جزو فلكه آستانه گرديد).

مدرسه مدرن و زيباى ديگرى به نام امام جعفر صادق (ع) در جنب مسجد شاه مشهد و نزديكى (مدرسه سليمان خان) بنا نموده اند كه از جهت معمارى و زيبائى از مدارس نمونه علمى معاصر محسوب مى گردد.

در اين ايام كه مشغول به تحرير اين

سطور مى باشم معظم له مبتلا به كسالت شديدى شده كه براى معالجه به تهران آمده ولى موثر واقع نشده به مشهد مراجعت و در يكى از دهات اطراف مشهد بسترى و دوران نقاهت و بيمارى را مى گذرانند. من اللَّه على المسلمين بشفاء وجوده انشاءاللَّه.

آثار علمى آن جناب از اين قرار است.

1- شرح استدلالى به كتاب صلوه شرايع 2- كتاب استدلالى در اجاره.

3- كتاب استدلالى در مزارعه و مسافات 4- كتاب در مبحث اوامر تا آخر استصحاب.

5- كتاب در مضاربه استدلالى 6- كتاب در تفسير جزو عمه آخرين جزو از قرآن.

7- رساله در بحث مشتق 8- رساله در تحقيق صلوه جمعه.

9- رساله در منجزات مريض 10- رساله در تأمين واليا نصيب (قرعه كشى)

11- رساله در احكام جلود و غيره 12- حواشى بر كتاب الهدى الى دين المصطفى.

13- حاشيه بر وسيله النجاه 14- حاشيه بر عروةالوثقى و غيره.

آيت اللَّه ميلانى داراى دو برادر به نام حاج سيد موسى و حاج سيد كاظم و سه پسر به نام 1- حجةالاسلام حاج سيد نورالدين مقيم شهر رى 2- حجةالاسلام حاج سيد عباس مقيم نجف 3- آقاى حاج سيد محمدعلى مقيم مشهد و يك دختر مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

ميلانيان، ايرج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فارماكولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ميلانيان، هرمز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : هرمز ميلانيان در سال 1316 در تهران متولد شد . وي تحصيلات عالي خود را در رشته زبان شناسي با گرايش هاي زبان شناسي ساختگر ا و نقشگرا در دانشكده ادبيا ت و علوم انساني دانشگاه پاريس ادامه داد و موفق به اخذ درجه دكتر ا شد . از فعاليت هاي تخصصي دكتر ميلانيان مي توان به تدريس در دانشگاه تهرا ن و دانشگاه هاي خارج از كشور اشاره كرد. همچنين سرپرستي پژوهشهاي زبان شناسي در داخل و خارج از كشور بر عهده داشته است . وي عضو انجمن زبان شناسي پاريس و انجمن جهاني زبان شناسي نقشگرا است و تاليفات متعددي منتشر كرد ه است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

گرايش : زبان شناسي عمومي

والدين و انساب : هرمز ميلانيان، در سال 1316 شمسي در تهران متولد شد. پدر هرمز ناخدا حسن ميلانيان فرمانده ناو «پلنگ» بود كه در جمله متخلفين به ايران (روسها از شمال و انگليسي ها از جنوب) هنگام دفاع از آبادان زخمي و پس از انتقال به تهران در 38 سالگي به درجه شهادت نائل آمد. مادرش درخشنده شيمي مسئوليت بزرگ كردن و تربيت هرمز و برادر كوچكتر هومان را بر عهده گرفت.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : هرمز ميلانيان تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تهران در دبيرستانهاي شرف و دارالفنون سپري نمود. علاقه اي كه به ادبيات به ويژه ادبيات فارسي داشت موجب گرديد كه پس از دريافت ديپلم متوسطه در

رشته ادبي و موفقيت در امتحان ورودي دانشكده ادبيات تهران به سال 1334، در رشته ادبيات فارسي ادامه تحصيل دهد. در سال 1337 پس از اخذ درجه ليسانس در رشته ادبيات فارسي، علاقه اي كه بهر زبان فارسي و آموختن زبانهاي بيگانه داشت وي را مصمم كرد كه به تحصيل در رشته « زبان شناسي» بپردازد با اين كه تصوير چندان روشني از اين دانش كما بيش نوين نداشت. در شهريور ماه 1339 (1960) شرايط ادامه تحصل در اين رضشته براي او پيش آمد و به پاريس رفت . در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه پاريس (سربن) نام نويسي كرد و با زبانشناسي ساختگرا و به ويژه نقش گرا آشنايي نزديك پيدا كرد. در مدت پنج سالي كه در پاريس اقامت داشت به اخذ دو «گواهينامه عالي» در « زبان شناسي عمومي» و «آوا شناسي» و درجه دكتري در « زبانشناسي عمومي» (با قيد «بسيار مفتخر») نائل شد.[ از زبان ميلانيان ،كتاب ماه ادبيات و فلسفه ،شهريور 1379]

استادان و مربيان : هرمز ميلانيان در دانشگاه تهران از استاداني چون استاد فروزانفر، استاد همايي، استاد مدرس رضوي، دكتر معين، دكتر خانلري، دكتر مقدم، دكتر صفا، دكتر كيا، دكتر خطيبي و بانو نفيسي بهره مند شود. در فرانسه به عئوان نخستين دانشجوي ايراني «آندره مارتينه» زبان شناس برجسته فرانسوي با زبانشناسي ساختگرا و نقشگرا آشنا شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : هرمز ميلانيان، پس از مراجعت از فرانسه به ايران در سال 1344 ،در «بنياد فرهنگ ايران «مسئوليت پژوهش در زمينه تاريخ زبان فارسي را زير نظر دكتر پرويز خانلري ،بر عهده گرفت .در نيمه دوم سال تحصيلي 45-1344 پس از

موفقيت در امتحان استاد ياري به عنوان استاد يار زبان شناسي در گروه «زبان شناسي همگاني و زبان هاي باستاني »دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران -كه بنيانگذار آن مرحوم دكتر مقدم بود -به استخدام رسمي در آمد. در شهريور ماه 1349 به عنوان استاديار مهمان، به مدت يكسال تحصيلي به دنشگاه ايلينوي در شهر اوربانا براي تدريس زبان فارسي اعزام شد. پس از مراجعت به ايران در سال 1350، بار ديگر به تدريس در دانشگاه تهران ادامه داد و چند سال بعد به رتبه دانشياري ارتقا يافت. در طول سالهاي 50 شمسي با «فرهنگستان زبان ايران» نيز همكاري داشت و در جلساتي از كميسيون واژه گزيني آن شركت داشت. دكتر ميلانيان قبل از پيروزي انقلاب به مدت يك سال و نيم به عنوان مدير گروه زبان شناسي و زبان هاي باستاني دانشگاه تهران انتخاب شد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : هرمز ميلانيان سرپرستي پژوهشهايي را در زمينه دستور ،تلفظ و املاي فارسي بر اساس آزمونهاي ميان پاسخگويا نفارسي زبان برخوردار از تحصيلات لااقل دبيرستاني را برعهده داشت .همچنين وي در چندين كنگره و همايش تحقيقات ايراني و نيز زبان شناسي عمومي در ايران و خارجه از كشور شركت كرده است. استاد ميلانيان شش ماه پس از انقلاب باري استفاده از فرصت مطالعاتي كه پرونده دانشگاهي آن از مدتها پيش آماده شد، عازم فرانسه گرديد و كمي بعد از سوي دانشگاه (سوربن )جديد (پاريس 3 ) «به عنوان استاد مهمان » براي تدريس زبان ،ادبيا ت و زبان شناسي فارسي در آن دانشگاه دعوت شد ،اين دوره فعاليت از سال 1979 تا سال 1985 بمدت

شش سال به طول انجاميد .و از سال دوم سرپرستي بخش فارسي آن دانشگاه به ايشان واگذار گرديد. دكتر ميلانيان در شهريور ماه 1378 (1996)پس از 17 سال به ايران باز گشت و از آن زمان اشتغال عهده ايشان تاليف ،ترجمه و تحقيق در زمينه زبان شناسي عمومي و فارسي مي باشدو در اين زمينه با« موسسه فرهنگي شهيد رواقي» انتشارات «هرمس» و نيز انتشارات «فرهنگ معاصر» افتخار همكاري دارد. دكتر ميلانيان عضو انجمن زبان شناسي پاريس و انجمن جهاني زبان شناسي نقشگرا است .

آرا و گرايشهاي خاص : هرمز ميلانيان در تاليفات خود ،اعمال معيارهايي از زبان شناسي نوين بر زبان فارسي را دنبال كرده است كه آن ر ادر كارايي و پيشبرد آگاهي در مورد نظام زبان شناسي و نيز خط فارسي موثري مي داند . همچنين وي كوشيده است براي اصطلاحات زبان شناسي نوين معادلهاي فارسي مناسبي را پيشنهاد دهد كه بسياري از آنها پذيرفته شده اند . دكتر ميلانيان هدف خود را در فعاليتهاي علمي ،توجه به كار برد فرهنگي و اجتماعي زبان فارسي و تقويت و گسترش آن و كم كردن فاصله ميا ن زبان گفتار و نوشتار و مخالفت با دستور العملهاي تصنعي در زمينه تلفظ و املا.

________________________________________

آثار :

1 les monemes et les procedes de passage en person :de la categorie verbale a la cate gorie nomiale et vice versa

ويژگي اثر : اين مقاله به زبان فرانسه به عنوان «تكواژه هاو روند هاي گذر در زبان فارسي ،از مقوله فصل به مقوله اسم و بالعكس».در سال 1968

در نشريه نيويورك شماره 25 ،منتشر شد.

2 Peut- on dire qu une langue est plus difficile qu une autre

ويژگي اثر : عنوان اين مقاله «آيا مي توان گفت زباني از زبان ديگر مشكلتر است ؟»كه در نشريه زير با مشخصات آمده منتشر شده است. Actes clu 8e Colloque de la societe internationale de la linguistique fonctionnelle , grece ,1978.

3 آزادي و بند درزبان

ويژگي اثر : اين مقاله درجشن نامه دكتر محمد مقدم ،نشريه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران ،شمار ه 24 و درسال 1355 منتشر شد.

4 چند نكته درباره كلمه هاي فارسي در گذشته و حال

ويژگي اثر : مجموعه خطابه هاي نخستين كنگره تحقيقات ايراني ،دانشگاه تهران كه در سال 1350 منتشر شد.

5 چند نكته درباره وابسته هاي ملكي و زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله سخن ،سال 20 ،شماره 3 ، سال 1349 منتشر شده است.

6 خنثي شدن تقابلهاي دستوري در گروه اسمي زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران ،سال 17 ،شماره 2 ، 1348 منتشر شده است.

7 درست و غلط در زبان از ديدگاه زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در نشريه فرهنگ و زندگي ،شماره 22-21 در سال 1355 منتشر شد.

8 دستگاه عدد و زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله

در مجموعه خطابه هاي سومين كنگره تحقيقات ايراني توسط بنياد فرهنگ ايران در سال 1351 منتشر شد .

9 زبان شناسي و تعريف زبان

ويژگي اثر : اين مقاله در نشريه فرهنگ و زندگي ،شماره 2 ،سال 1349 منتشر شده است.

10 كاربرد زبان فارسي درزمينه علوم و فنون

ويژگي اثر : اين مقاله در مجموعه سخنراني ها در نخستين سمينار آموزش زبان و ادبيا ت فارسي در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالي وزارت علوم و آموزش عالي در سال 1350 منتشر شده است .

11 كلمه و رمز هاي آن در زبان و خط فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران ،سال18 ،شماره 3 ،سال 1350 منتشر شده است .

12 كهنه و نو در زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در نشريه كتاب امروز ،شماره 5 و درسال 1352منتشر شد.

13 كوتاه ترين جمله و ساختمان آن در زبان فارسي

ويژگي اثر : اين مقاله در پژوهشنامه فرهنگستان زبان ايران ،شماره 1 در سال 1354 منتشر شد .

14 گسترش و تقويت فرهنگي زبان فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب توسط انتشارات كاويا ن در سال 1351 منتشر شد.

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

ميناگر، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا ميناگر

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

غلامرضا ميناگر در سال 1340 هجري شمسي در شهرستان بروجرد در ميان

خانواده اي مذهبي، فرهنگي به دنيا آمد و تحصيلات ابتدايي را در مدرسه گوياي شهرستان دورود با مديريت پدر خود به اتمام رساند. سپس دوره متوسطه را با بازگشت خانواده اش به بروجرد ادامه داد. و در اين ميان علاقه مفرط به علوم ديني و الهي پيدا نموده بود به طوري كه قصد داست تا قبل از انقلاب كه دوران نوجواني وي بود؛ به حوزه ي علميه قم مقدسه هجرت كند اما مواجه با ممانعتهايي مي شد.

پس از انقلاب شكوهمند اسلامي و در اولين بهار تحصيلي به اين درمان جامعه عمل پوشاند (سال ...) در مدرسه علميه وليعصر همان شهر به تحصيل دروس مقدماتي پرداخت كه در سال بعد به قم به منظور درك بيشتر و بهتر اساتيد مهاجرت نمود. او پس از اتمام مقدمات خود در مدرسه امام صادق (ع) سطح را از محضر اساتيد برجسته حوزه علميه قم از قبيل حضرات آيات: «وجداني فخر (ره)»، «اعتمادي»، «پاياني (ره)» و... فرا گرفت و پس از آن بيش از ده سال از خارج فقه و اصول آيات عظام: «مكارم شيرازي» و اساتيدي چون «هادوي تهراني» و ... بهره گرفت.

از سال 72 تا 76 جزء اولين دانشجوياني بود كه در رشته فلسفه دانشگاه مفيد وارد و مشغول به تحصيل شد. در سال 82 به دفاع از پايان نامه سطح سه فلسفي خود تحت عنوان: «وحدت و كثرت از ديدگاه فيلسوفان مسلمان و غرب» پرداخت و پس از آن سه سال به فراگيري دروس تخصصي سطح سه در موسسه ي آموزشي و پژوهشي «فرق و مذاهب» همت گماشت و اكنون مشغول گذراندن رساله ي سطح چهار در

حوزه علميه قم مي باشد.

ايشان از سال 79 تا به كنون (86)، ضممن تقبل مسئوليت دبيري گروه هاي فلسفه و كلام پژوهشگاه ونيز جلسات پاسخ به شبهات و ... از اين فرصت استفاده نموده و مبادرت به نوشتن مقالات و كتاب هايي به منظور ارتقاء فكر فرهنگي، اعتقادي جامعه نموده است كه برخي ازآنها به زودي در آن موسسه به چاپ خواهد رسيد. همچنين وي در خلال تحصيلات حوزه اي خود از توفيق تدريس دروس مقدمات و نيز فقه واصول، منطق و فسلفه بي نصيب نبوده است.

مينوي، مجتبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از محققين و انديشمندان و دانشمندان معاصر ايران در 1282 در سامره متولد شد. پدرش آقاشيخ عيسى شريعتمدارى، در سامره از شاگردان ملا محمد تقى شيرازى بود. مينوى تا نه سالگى در سامره بسر برد و مقدمات فارسى و عربى را در همانجا فرا گرفت و چون به ايران بازگشت وارد مدارس جديد شد و در مدارس امانت و اسلام و سپهر دوره ى ابتدائى را فرا گرفت و سپس به دارالفنون وارد شد و در 1300 در دارالمعلمين مركزى مشغول تحصيل گرديد و ضمنا در مجلس شوراى ملى تندنويس شد و بعد در وزارت معارف به استخدام درآمد و كتابخانه وزارت معارف را اداره مى كرد. پس از فراغت از تحصيل در دارالمعلمين مركزى در معيت اسمعيل مرات به فرانسه رفت و كار ادارى به او سپردند. وقتى سيد حسن تقى زاده وزير مختار ايران در لندن شد او را بعنوان سرپرست محصلين به انگلستان برد. اين مأموريت بيش از نه ماه طول نكشيد و به تهران احضار شد ولى ثمره ى اين دو مأموريت ياد گرفتن زبان فرانسه

و انگليسى بود. وى قريب پنج سال در ايران بسر برد و حاصل كارش كتاب ويس ورامين و جلد اول شاهنامه فردوسى و ترجمه ى كتاب شاهنشاهى ساسانيان اثر كريستن سن بود. البته تنظيم شاهنامه با هدايت و سرپرستى ذكاءالملك فروغى انجام گرفت. مينوى مجددا به انگلستان رفت و تحصيلات عالى خود را در دانشگاه گينگز كالج لندن و مدرسه مطالعات آسيائى و آفريقائى دانشگاه لندن به اتمام رسانيد و در همانجا مشغول كار شد و چندى با راديوى بى.بى.سى همكارى داشت. در سال 1325 بعد از پايان جنگ جهانى دوم سيدحسن تقى زاده سفير كبير ايران در انگلستان نامه اى به وزير فرهنگ وقت نوشته و ضمن معرفى مراتب فضل و دانش او، درخواست كرده بود كه از وى دعوت شد تا خدمات فرهنگى خود را در ايران عرضه بدارد. از اين رو وزارت فرهنگ اين پيشنهاد را پذيرفت و رسما از او دعوت نمود كه به خاك وطن برگردد.

مجتبى مينوى در 1328 به ايران بازگشت و طبق قانون خاصى به استادى دانشگاه برگزيده شد و در وزارت فرهنگ نيز به رياست تعليمات عاليه منصوب گرديد و بعد رايزن فرهنگى ايران در تركيه شد. اين مأموريت قريب چهار سال بطول انجاميد. پس از بازگشت از تركيه عضو پيوسته فرهنگستان ادب و هنر شد. آخرين سمت استاد مينوى مسؤوليت علمى بنياد شاهنامه ى فردوسى بود و سرانجام در سن 74 سالگى درگذشت.

مجتبى مينوى در زمان حيات كتابخانه ى غنى و پربار خود را به وزارت فرهنگ و هنر اهدا كرد. تأليفات و تصنيفات و تصحيحات مينوى بسيار زياد است، از جمله از تأليفات وى كتابهاى پانزده گفتار، داستانها و قصه ها،

فردوسى و شعرا و نقد حال، تاريخ و فرهنگ، مجموعه گفتارها و نوشته ها در سه مجلد. علاوه بر تأليفات فارسى، تأليفاتى اعم از كتاب و مقاله تحقيقى به زبان انگليس دارد.

پس از درگذشت استاد مجتبى مينوى، گرانمايه مرد فرهنگ ايران آقاى ايرج افشار در بزرگذاشت اين مرد بزرگ حق مطلب را ادا نموده و يك شماره از نشريه راهنماى كتاب را اختصاص به محامد و مناقب و شناخت واقعى ايشان اختصاص داد و خود نيز سرلوحه اين كار را در دست گرفته آنچه در دل داشت بر روى كاغذ آورد. بهتر آن ديدم كه از اظهارنظرهائى كه درباره ى اين مرد كم نظير شده است تكه هائى را نقل نمايم. استاد ايرج افشار مى نويسد:

مينوى در چندين زمينه از معارف و علوم مربوط به ايران و اسلام كار كرد و آثارى دست اول و ماندگار برجاى گذاشت. شايد در مقام سنجش بتوان خدماتى را كه در زمينه ى تصحيح متون مهم زبان فارسى انجام داده است در صف مقدم قرار داد. كليله و دمنه، ويس و رامين، نامه تفسير، دويان ناصرخسرو، سيرت جلال الدين، نوروزنامه، عيون الحكمه، السعاده والاسعاد، تحريمه القلم سنائى، نورالعلوم ابوالحسن خرقانى، نصايح الملوك سعدى، مصنفات بابا افضل مرقى كاشانى (با همكارى يحيى مهدوى)، اخلاق ناصرى، و بالاخره شاهنامه ى فردوسى كه داستان رستم و سهراب آن را بعنوان نمونه منتشر ساخت، از متونى است كه هريك به جهتى و مناسبتى در درجه ى اول اهميت و از امهات نوشته هاى ايرانى است. مينوى در تصحيح هريك از انها سعى كاملى بكار برده است، هم از اين حيث كه نسخ معتبر را در تصحيح اختيار كرده و روش علمى و انتقادى مرسوم ميان

غربيان و نقدشناسان را در آنها بكار گرفته است، و هم از اين حيث كه تنظيم عبارات، صفحه بندى و نوع حروف و دقت در غلط گيرى آنها پسنديده باشد ناگزير همه ى آثارش نمونه است و از جهات متعدد شاخص شده است. از حق نبايد گذشت كه هنوز متنى به نفاست و صحت و آراستگى كليله و دمنه مينوى در ايران نشر نشده است و ترديد نبايد داشت كه روش علمى متخذ و مختار مينوى در تحصيح متون مايه آموزش ديگران نيز قرار خواهد گرفت...

شادروان دكتر عباس زرياب خوئى كه خود در صف اول پاسداران زبان و ادبيات فارسى قرار داشت، درباره ى استاد مينوى مى نويسد:... مينوى عاشق زبان فارسى و ادب و فرهنگ ايران بود و اين عشق با آب و گل او آميخته بود. دوستى ها و دشمنى هاى با اشخاص بر سر همين معشوق بود و من به ياد ندارم كه مينوى با كسى بر سر اسباب دنيوى نزاعى داشته باشد. هدف حملات او كسانى بودند كه بزعم او با نداشتن صلاحيت لغت سازى و اشتقاق بازى مى كردند و يا متون قديم را با بى دقتى بچاپ مى رساندند و يا فلان كلمه را در جاى خود بكار نمى بردند.

اين امر شايد در نظر بسيارى از مردم جهان صنعتى عصر ما غريب و خنده آور جلوه كند اما او فارسى و ادب آن را تا حد عشق ستايش مى كرد و كدام عاشقى است كه ننگ حمله و بى احترامى به معشوق را تحمل كند؟ روانش شاد كه عاشقى صادق و پاكباز بود و نقد عمر عزيز و جان گرامى را در راه معشوق معنوى خود نهاد.

سيد محمدعلى جمال زاده محقق و نويسنده ى كهنسال

چنين نوشته است:

وفات استاد مجتبى مينوى بلا ترديد براى ما و كشور ما ضايعه ى بزرگى است. مردى بود از خاندان فضل و تقوى و به تمام معنى كلمه اهل علم و تقوى و در اين رشته كاملا به سبك و شيوه ى علمى و فنى شادروان علامه محمد قزوينى عمل مى كرد و از مؤسسين دست اول اين طريقه يا باصطلاح امروز (مكتب) بشمار مى آمد. مينوى گذشته از دانش و بينش پهناور و عميق داراى مكارم اخلاقى چنانى هم بود، الحق سزاوار است پيشوا و سرمشق و مربى و مرشد بسيارى از جوانان دانش پژوه كه عشق و شور و تتبع دارند واقع گردد. مينوى حرفى را مى زد كه حرف راست بود و حرف راست را بى پيرايه و دليرانه بر زبان و قلم جارى مى ساخت و تا جائى كه بر راقم اين سطور معلوم است هيچگاه ديده نشد كه در راه علم و حقيقت گوئى مداهنه و مجامله و خوش آمد گوئى و ملاحظه كارى را جايز شمارد، چنانكه گاهى بنظر مى رسيد كه در رنجانيدن جمع تعمدى دارد، اما مى دانيم كه بلااختيار همواره درصدد بود به ما بنمايد كه از گفتن حقيقت تلخ هم نبايد رو تابيد و آنچه به گفتن مى ارزد همانا حقاق تلخ است.

مجتبى مينوى وجود ذيجود و پرفيض و بركتى بود و بيم آن مى رود كه ما ديگر به اين آسانى ها نظير و عديل او را بدست نياوريم. اما در ديار ما باب فيض هيچگاه مسدود نبوده است و بايد اميدوار بود كه از بركت نفس گرم و دم مسيحا اثر استاد مينوى و در اثر زندگى و كار و كوشش و عمل مستدامى كه نيم قرن تمام

ادامه بلاانقطاع داشت و امروز مى توان آنرا به «رسالت» تعبير نمود در ميان جوانان، پيروان با ايمان و حواريون با اعتقاد راسخ و استوارى پيدا كند كه راضى نشوند مشعلى كه او روشن ساخته است به آسانى خاموشى پذيرد و با ايقان هرچه تمامتر مطمئن باشند كه ترقى و پيشرفت اگر با روح و معرفت توأم نباشد ارزش واقعى نخواهد داشت.

سيد حسن تقى زاده در مقام سفارت كبراى ايران در انگلستان، مرحوم مجتبى مينوى را به وزارت فرهنگ چنين معرفى مى كند:

وزارت فرهنگ، البته اطلاع داريد كه آقاى مجبتى مينوى از فضلاء معروف مدتى است در لندن است... مشاراليه كه مسلما يكى از اشخاص فاضل و اديب درجه اول ايران است و از حيث عمق معلومات اسلامى و احاطه بر تاريخ اسلام و ايران دوره اسلامى و زبان فارسى و عربى و ادبيات آنها، و مخصوصا آشنائى خيلى وسيع و كامل به تحقيقات علماى مغرب در اين رشته ها و طريقه انتقادى اروپائى و تبحر كامل در كتب اسلامى از عربى و فارسى و وقوف از كتب شرقى و غربى در اين رشته مخصوصا آشنائى به كتابخانه هاى بزرگ اروپا شايد بدون ادنى مبالغه پنج نفر نظير در بين فضلاى ايران ندارد و فعلا تقريبا بيكار است و عايدى صحيحى براى معيشت ندارد. قبل از جنگ فرنگستان مشاراليه بواسطه ى بعضى ناملايمات به فرنگستان آمد و با زحمت شخصى خود از كمك به كارهاى علمى به بعضى فرنگيها به عسرت زياد و ضيق معيشت زندگى كرده و به زحمت سد رمق مى توانست بكند. در موقع جنگ بكلى تنگدست شد و ناچار در اداره راديوى انگليس خدمتى براى نشر اخبار فارسى

قبول نمود.

جاى كمال تأسف است كه چنين شخصى كه منبع فيض و منشأ خدمت مفيد به معارف ايران تواند شد بى استفاده (يا باصطلاح عربى غيرمستفادبه) بماند و مجبور شود به كارهائى كه مطابق ذوق و طبع او نيست و فايده اى هم براى ملتش ندارد مشغول شود. اگر از فضل و علم او قدردانى شده بود حتى در زمان جنگ هم به كار تبليغات نمى پرداخت و راضى تر بود كه نصف عايدى آن شغل از ممر ديگر خدمت به علم به او برسد و از آن كار كناره گيرد.

تصور كردم كه حالات معارف ايران نهضتى دارد و ارباب ذوق و شوق براى معارف ملى و تاريخى و زبان و ادبيات خودمان در تزايد است مخصوصا وزير معارف فعلى خودشان از اهل اين رشته از معرفت و از فضلاى مملكت ما هستند، روا نيست كه توجهى به آقاى مينوى نشود و تذكر را مجاز شمردم و يقين دارم وقتى خاطر شريف جناب آقاى وزير متوجه اين مطلب بشود بذل عنايتى كه در خور آنست فرموده، دستور اقدامى براى استفاده از كمالات اين شخص مغتنم خواهند داد و در ضمن كمكى به معيشت آقاى مينوى خواهند فرمود كه بسيار حيف است كه چنين مرد فاضلى كه بايد تمام اوقات وى صرف تأليف و نشر و تصحيح و تليق بر كتب نفيسه تاريخى بشود، مجبور گردد به كارهاى غيرمتناسب، محض سد رمق، مشغول گردد و شب چو عقد نماز بندد در فكر خوراك بامداد فرزند باشد. بديهى است كه مقصود اينجانب فقط كمك مالى تبرعى مانند وظيفه مستمرى نيست كه نه براى خزانه دولت مناسب است و نه بالطبع خود

مينوى چنين چيزى را البته قبول نخواهد كرد. بلكه منظور آنست كه از اين همه كارهاى علمى و ادبى و معارفى كه در حيطه فعاليت وزارت فرهنگ است و شايد به صد نوع از آنها وجوهى صرف مى شود، چيزى هم به ايشان محول و خدمتى رجوع شود كه در اينجا انجام بدهند و به تناسب خدمات انجام شده حقوقى مقرر فرمائيد كه به او برسد. مثلا تصور مى كنم اگر عكس گرفتن از نسخه هاى قديم فارسى و عربى و مراقبت به تصحيح و طبع آنها، و جمع اسناد تاريخى و تدوين رساله هائى راجع به كتابخانه هاى فرنگستان و قسمت شرقى آنها و همچنين كتب و مقالات علماى مستشرق اروپا و شايد مخصوصا تهيه مجموعه ى خيلى كاملى از فهرست كتبى شرقى كه در اروپا موجود است و كتبى كه فرنگيها در باب ايران نوشته اند، همچنين خريد و تهيه كتب مفيده در اين رشته ها براى كتابخانه هاى دولتى و ملى ايران و كتابخانه مجلس و غيره شايد نوشته مقالات علمى در مجلات علمى ايران مانند مجله آموزش و پرورش و نيز راهنمائى به محصلين ايرانى كه براى تكميل موقت در رشته هاى زبان و تاريخ شرقى به فرنگستان مى آيند و سعى منظم در ارسال كليه اخبار علمى جديد و كتب و مقالات منتشره در اروپا و آمريكا در باب ايران و اسلام به وزارت فرهنگ و نظير اينها به او رجوع شود، مناسب است و اگر خواسته شود ممكن است تأليف يا ترجمه ى بعضى از كتب مخصوصا به ايشان رجوع شود و هكذا. و نيز مشاراليه مى تواند اگر صلاح بدانند راپورتهاى جامع و عميقى از معارف اين سامان و ترتيب مدارس

و مخصوصا دارالفنون ها مانند آكسفورد، كمبريج و پروگرام آنها و غيره به وزارت متبوعه منظما ارسال دارند. اينها كه ذكر شد و كارهاى بسيارى نظير آنها از عهده آقاى مينوى ساخته است و بنظر اينجانب بهترين خدمتى كه مى توان به ايشان رجوع كرد، بكار انداختن مايه خود اوست در رشته علوم اسلامى يعنى تاريخ و ادبيات و زبان فارسى و عربى و كتب قديمه شرقى كه رشته ى اختصاصى خود اوست و باصطلاح جديد وى متخصص در اين رشته است...

سفيركبير- سيدحسن تقى زاده

(1355 -1282 ش)، نويسنده، مترجم، محقق و استاد دانشگاه. در تهران به دنيا آمد و همراه پدر به سامرا رفت. تحصيلات ابتدايى را در سامرا و تهران و تحصيلات عالى را در دارالفنون و دارالمعلمين مركزى تهران و كالج سلطنتى و مدرسه ى مطالعات آسيايى و آفريقايى لندن گذراند. در حدود 1305 ش در مجلس شوراى ملى سمت تندنويسى داشت و پس از آن به رياست كتابخانه ى ملى رسيد. او ابتدا به پاريس و سپس همراه سيد حسن تقى زاده به لندن رفت و در 1309 ش سرپرست محصلين آنجا شد. پس از بازگشت به ايران در تهران با صادق هدايت، بزرگ علوى، عبدالحسين نوشين، مسعود فرزاد و مين باشيان آشنا شد و اسم ربعه را براى گروه خود برگزيدند. مينوى پس از مدتى به انگلستان رفت و به كار تأليف و تدريس و تعليم پرداخت. او مدت ده سال براى بنگاه سخن پراكنى انگلستان (بى بى سى) گفتار فرهنگى تهيه مى كرد. پس از بازگشت به ايران در دانشگاه ادبيات و الهيات تدريس مى كرد. او بر اثر پافشارى براى عكس بردارى از كتابهاى كتابخانه هاى تركيه به عنوان رايزن

فرهنگى ايران در تركيه منصوب شد. او بيشتر عمر خود را به تحقيق در متون قديم ادبى و تاريخى زبان فارسى گذراند و در اواخر عمر سرپرستى بنياد شاهنامه، كه وزرات فرهنگ و هنر براى نشر درست ترين متن «شاهنامه» تأسيس كرده بود، را به عهده داشت. از استاد مينوى نزديك به چهل كتاب از تأليف و ترجمه و تصحيح و حدود يكصد و شصت مقاله ى ادبى و انتقادى در مجلات ايرانى و خارجى به قلم او منتشر شده است. او همچنين در تهيه ى «فهرستى از نسخه هاى فارسى و مينياتورهاى ايرانى» كتابخانه ى چستربيتى ايرلند همكارى داشته است. از آثار وى: «پانزده گفتار»، درباره ى چند تن از رجال ادب اروپا از اوميروس تا برناردشاو؛ «شير و خورشيد»، «اطلال شهر پارسه تخت جمشيد»، ترجمه؛ «داستان هزار دستان»، ترجمه؛ «شاهنشاهى ساسانيان»، ترجمه؛ «كشف دو لوح تاريخى در همدان»، ترجمه؛ تصحيح و توضيح «ترجمه ى كليله و دمنه» نصراللَّه منشى؛ تصحيح «راحة الصدور و آية السرور»، در تاريخ سلجوقيه ايران و عثمانى، نجم الدين ابوبكر محمد بن على راوندى؛ تصحيح «داستان ويس و رامين» فخرالدين اسعد گرگانى؛ تصحيح دو سوم «سياست نامه»، تصحيح «عيون الحكمة» ابن سينا؛ تصحيح «السعادة و الاسعاد» ابوالحسن العامرى؛ تصحيح و تعليقات «سيرت جلال الدين منكبرنى» شهاب الدين محمد خرندزى؛ تصحيح و توضيح «ديوان» ناصر خسرو، با همكارى دكتر مهدى محقق؛ تصحيح «نوروزنامه» خيام؛ مقدمه هايى بر كتب مختلف از جمله كتاب «مازيار» صادق هدايت و «تفسير قرآن پاك».[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (132 ،88 ،77)، از نيما تا روزگار ما (220 -179)، شخصيتهاى نامى (466)، دايرةالمعارف فارسى (2974/ 2)،

فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3458 ،3377 ،3366 ،3233 ،3029 ،2854 ،2676 ،2638 ،2294 ،2189 ،2087 ،2058 ،1797 ،1694 ،1612/ 2 ،1340 ،932 ،895 ،875 ،575 ،586 ،302 ،277 ،244 ،34/ 1)، لغت نامه (ذيل/ مينوى)، مؤلفين كتب چاپى (182 -179/ 5).

ميهني، مجدالدين، محيي الدين، ابوالفتح اسعد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 527/ 523 ق)، فقيه شافعى و مدرس. شيخ شافعيه در عصر خود و در فقه و خلاف متقدم و متبحر بود. نسبتش به ميهنه، از قراى خاوران مابين سرخس و ابيورد مى رسد، اما ذهبى ميهنه را قريه اى نزديك طوس مى داند. در مرو فقه آموخت و از ابوالمظفر سمعانى و موفق هروى فقه و از ابوعبداللَّه فراوى اصول را فراگرفت. سپس به غزنه رفت و در آنجا شهرت يافت و بزرگان بسيارى در محضرش تلمذ كردند تا جايى كه ابواسحاق غزى شاعر او را مدح نمود. وى سپس از آنجا به بغداد رفت و چندين سال در مدرسه نظاميه ى بغداد تدريس كرد. اما به گفته ى ذهبى او پس از شش سال تدريس عزل و چهار سال بعد دو مرتبه عهده دار تدريس نظاميه ى بغداد شد و شاگردانى تربيت نمود. او در سفر آخر خويش كه به صورت پيكى از جانب سلطان محمود سلجوقى به سوى سلطان سنجر به مرو مى رفت، در همدان درگذشت. ابوسعد سمعانى او را ستوده است. سبكى در «طبقات الشافعيه» او را اسعد بن محمد بن ابى نصر خوانده است. از آثارش: «التعليقة»، در اختلاف آراى فقهى علما؛ «الطريقة فى الخلاف و الجدل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة الحفاظ (1288/ 4)، روضات الجنات (8/ 2)، ريحانه (84 -83/ 6)، سير النبلاء (634 -633/ 19)، شذرات الذهب (80/ 4)، طبقات الشافعيه ى

اسنوى (230 -229/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (43 -42/ 7)، العبر (430/ 2)، الكامل (330/ 8)، كشف الظنون (1113)، معجم المؤلفين (250/ 2)، المنتظم (235/ 10)، النجوم الزاهرة (245/ 5)، وفيات الاعيان (208 -207/ 1)، هدية العارفين (204/ 1).

مئناي پارسي

قرن:0

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم م)، فيلسوف، نويسنده و شاعر. در شيراز به دنيا آمد. در مدرسه رها در شمال غربى الجزيره به تحصيل پرداخت، كه اين مدرسه به علت اينكه بيشتر ايرانيان و به ويژه نسطوريان در آن تحصيل مى كردند به دبستان ايرانيان شهرت يافته بود. در اواخر قرن پنجم ميلادى كه اين مدرسه بسته شد شاگردان ايرانى آن، از جمله مئناى پارسى، به ايران بازگشتند. آنان پس از بازگشت به ميهن چندين مدرسه تأسيس نمودند و در اين مدارس همان روش دبستان ايرانيان (كه به آثار ارسطو اهميت بسيار مى داد)، را دنبال مى كردند. به همين علت كتاب هاى زيادى به سريانى تأليف شد و عده اى از كتب فلسفى و منطقى را هم به پهلوى ترجمه نمودند. مدرسه ريواردشير يا بيت اردشير در ناحيه ى ارجان يكى از اين مدارس بود كه مئنا رياست آن را بر عهده داشت. مئناى پارسى، طبق همان روش، ترجمه هايى از سريانى به پهلوى داشته و اشعارى نيز براى اجراى مراسم دينى سروده است. تأليفات او در كشورهاى دور دست، حتى هندوستان رواج داشت. به دليل توجه صاحب عنوان به فلسفه ارسطو، همچون ديگر نسطوريان، و تعليم علوم يونانى در حوزه ى دينى ريواردشير اين مكان داراى اهميتى خاص شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ علوم عقلى در تمدن اسلامى (21 -20 ،19)، تمدن ساسانى (108/ 1).

ناتل خانلري، پرويز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1292 ش)، شاعر، روزنامه نگار، نويسنده، زبانشناس و محقق. در تهران متولد شد. پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه، به دانشكده ى ادبيات راه يافت و موفق به دريافت ليسانس ادبيات فارسى شد و در ضمن تدريس، در مدارس تهران، به ادامه ى تحصيل پرداخت. وى با

نگارش رساله ى «تحقيق در عروض فارسى»، موفق به دريافت درجه ى دكترى شد و پس از آن سمتهاى مختلفى چون: كارمند اداره ى آموزش وزارت فرهنگ، رياست انتشارات و روابط عمومى داتنشگاه دانشيارى زبان فارسى را بر عهده گرفت. در سال 1327 ش براى تكميل تحصيلات خود به اروپا رفت و دوره ى انستيتو دوفونتيك زبان شناسى پاريس را گذراند و دو سال بعد به ايران بازگشت و با سمت استادى به تدريس تاريخ زبان فارسى مشغول شد. وى از دوران تحصيل در دبيرستان، همكارى خود را با نشريه ى «مهر» شروع كرد و از سال 1322 ش خود به انتشار مجله ى «سخن» پرداخت. از ديگر اقدامات او طرح سپاه دانش، تاسيس بنياد و فرهنگ، و تاسيس يازده موسسه ى مختلف فرهنگى از قبيل: فرهنگستان ادب و هنر، فرهنگستان زبان، بنياد شاهنامه، انجمن فلسفه و حكمت، استاد فرهنگى آسيا، كه پس از پيروزى انقلاب همه ى اين موسسات درهم ادغام، و به نام موسسه ى مطالعات و تحقيقات فرهنگى درآمد. دكتر خانلرى، شاعرى توانا بود و انواع شعر را با مهارت و زيبايى مى سرود. معروفترين شعر بلندى كه سبب شهرت او شد، منظومه ى «عقاب» است. دكتر خانلرى در بيمارستان آبان تهران درگذشت و در بهشت زهرا دفن شد. از آثار وى: 1- تاليفات: «تاريخ زبان فارسى»، در سه مجلد؛ «وزن شعر فارسى»؛ «زبان شناسى»؛ «دستور زبان فارسى»؛ «شهر سمك»؛ 2- تصحيح: «ديوان حافظ»؛ «سمك عيار»؛ «داستانهاى بيد پاى»؛ 3- ترجمه: «شاهكارهاى هنر ايرانى»؛ «تريستان و ايزوت»؛ 4- شعر: «ماه در مرداب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از بهار تا شهريار (469 -462)، چون سبوى تشنه (103 -102)، سخنوران نامى معاصر (1262 -1254

/2)، شخصيتهاى نامى (175 -174)، صدف (260 -247)، فرهنگ سخنوران (299)، مولفين كتب چاپى (170 -167 /2).

ناتلي

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهرت ابوعبداللَّه ابراهيم بن حسين الناتلى، از مشاهير رجال قرن چهارم هجرى قمرى. وى شاگرد ابوالفرج بن الطيب و استاد ابوعلى سينا بود و در منطق و ادبيات دست داشت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

نادرپور، نادر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نادر نادرپور، به روز شانزدهم خردادماه 1308 هجري خورشيدي در تهران زاده شد. وي پس از گرفتن ليسانس زبان فرانسه از دانشگاه سوربن، به تهران بازگشت و در طول ساليان متمادي، نخست در بخش خصوصي و سپس به عنوان كارشناس پيماني در وزارت فرهنگ و هنر، به انتشار ماهنامه هاي " هنر و مردم " و " نقش و نگار " ادامه داد و مدتي مسئوليت سردبيري آنها را بر عهده داشت. سپس در سال 1343، براي تكميل مطالعات خود در زبان و ادبيات ايتاليايي به آن سرزمين رفت و در شهرهاي پروجا و رم به تحصيل پرداخت. پس از بازگشت به ايران، از سال 1351 تا 1357، سمت سرپرستي گروه ادب امروز را در راديو تلويزيون ملي ايران عهده دار بود و برنامه هايي درباره زندگي و آثار نوآوران ادب معاصر ساخت. در مرداد ماه ماه 1359 از تهران به پاريس رفت و تا ارديبهشت ماه 1365 در آن شهر اقامت داشت. در همانجا، به عضويت افتخاري اتحاديه نويسندگان فرانسه برگزيده شد و در مجامع و گردهمايي هاي گوناگون شركت جست و سخن راند. در بهار سال 1365 به دعوت بنياد فرهنگ ايران در بوستون، عازم آمريكا شد و از آن پس، به سخنراني هاي متعدد در دانشگاه هاي هاروارد، جرج تاون، يو.سي.ال.اي، بركلي و اروين پرداخت و پاره اي از برنامه هاي ادبي و فرهنگي خود

را،چه از طريق تدريس در كلاسها و چه از راه سخن گفتن در راديو و تلويزيون، آغاز كرد. نادر پور در بهار سال 1379 در آمريكا از دنيا رفت.گروه : علوم انسانيرشته : زبان خارجيتحصيلات رسمي و حرفه اي : نادر پور دوره هاي دبستان و دبيرستان را در تهران گذراند سپس براي تحصيل در رشته ادبيات فرانسه به دانشگاه سوربن پاريس رفت. او همچنين در سال 1343، براي تكميل مطالعات خود در زبان و ادبيات ايتاليايي به آن سرزمين رفت و در شهرهاي پروجا و رم به تحصيل پرداخت.زمان و علت فوت : نادر نادر پور در بهار سال 1379 در آمريكا از دنيا رفت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : نادرپور پس از گرفتن ليسانس به تهران بازگشت و در طول ساليان متمادي، نخست در بخش خصوصي و سپس به عنوان كارشناس پيماني در وزارت فرهنگ و هنر، به انتشار ماهنامه هاي " هنر و مردم " و " نقش و نگار " ادامه داد و مدتي مسئوليت سردبيري آنها را بر عهده داشت. از سال 1351 تا 1357، سمت سرپرستي گروه ادب امروز را در راديو تلويزيون ملي ايران عهده دار شد و برنامه هايي درباره زندگي و آثار نوآوران ادب معاصر ساخت.فعاليتهاي آموزشي : نادر پور پاره اي از برنامه هاي ادبي و فرهنگي خود را،چه از طريق تدريس در كلاسها و چه از راه سخن گفتن در راديو و تلويزيون، ارائه مي كرد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : نادر پور در مرداد 1359 از تهران به پاريس رفت و تا ارديبهشت 1365 در آن شهر اقامت داشت. او در همانجا،

به عضويت افتخاري اتحاديه نويسندگان فرانسه برگزيده شد و در مجامع و گردهمايي هاي گوناگون شركت جست و سخن راند. در بهار سال 1365 به دعوت بنياد فرهنگ ايران در بوستون، عازم آمريكا شد و از آن پس، به سخنراني هاي متعدد در دانشگاه هاي هاروارد، جرج تاون، يو.سي.ال.اي، بركلي و اروين پرداخت.چگونگي عرضه آثار : 1367 هفت جلد از اين مجموعه ها با چاپ هاي متعدد در تهران و هشتمين آن، نخست در پاريس و سپس همراه جلد نهم توسط شركت كتاب در لوس آنجلس منتشر شده است. علاوه بر اين مجموعه ها، دو جلد برگزيده اشعار نادر نادرپور نيز در تهران، بارها به طبع رسيده است. از اين اشعار، ترجمه هاي گوناگون به زبانهاي فرانسه، انگليسي، روسي، آلماني، و ايتاليايي انتشار يافته است. نادر پور، اشعار بسياري از شاعران بزرگ فرانسوي و ايتاليايي را به فارسي ترجمه كرد و مجموعه اي از آثار گروه اخير را زير عنوان " هفت چهره از شاعران معاصر ايتاليايي " به همراهي " بيژن اوشيدري " انتشار داد.

نادري كازروني، محمد ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1260/ 1258 -1175 ق)، طبيب، عالم، صوفى و شاعر، متخلص به نادرى. معروف به حاجى ميرزا ابراهيم حكيمى. در كازرون به دنيا آمد. در جوانى براى ادامه تحصيل به شيراز رفت. حكمت طبيعى را نزد عمويش كه در دوران زنديه حكيم باشى مشهورى بود، فراگرفت. وى بارها به همراه پدر خود براى تحصيل علوم متداوله به عتبات عاليات مسافرت كرد. در 1218 ق همراه محمدنبى خان شيرازى، نماينده ى سياسى ايران در هندوستان، به آن كشور رفت و پس از چندى به ايران بازگشت. عاقبت در شيراز متوطن شد

و به خدمت ميرزا ابراهيم در علوم عقلى و نقلى، فنون طب، هيئت و حساب و هندسه مهارت و در زمينه شعر نيز طبعى خوش داشت و قصايد و غزليات و ترجيعات بسيارى سرود. به آورده ى بعضى از تذكره ها وى با رضاقلى خان هدايت معاصر و معاشر بوده است. نادرى در شيراز درگذشت. در سال مرگ وى اختلافاتى وجود دارد. از آثارش: مثنويات: «گلستان خليل»، «مشرق الاشراق»، «انفس و آفاق»، «منهج العشاق»، «شايق و مشتاق» و «چهل صباح». در «حديقةالشعراء» دو مثنوى اول تحت نامهاى «گلستان خيال» و «شرق الاشراق» ذكر شده است. از ديگر آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (329 -328)، حديقةالشعراء (1785 -1783/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (610 -607/ 5)، الذريعه (295/ 19 ،220/ 18 ،230/ 13 ،1149/ 9)، رياض العارفين (327 -320)، ريحانه (92/ 6)، شرح حال رجال (3/ 6)، فارسنامه ى ناصرى (1447/ 2)، فرهنگ سخنوران (907)، گلزار جاويدان (1582/ 3)، لغت نامه (ذيل/ نادرى كازرونى)، مجمع الفصحا (1034 -1033/ 6)، مرآت الفصاحه (632 -631)، مصطبه ى خراب (193)، مكارم الآثار (1622/ 5)، هديةالعارفين (44/ 1).

نادري نرميقي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتبه علمى:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بهداشت عمومى، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

داراى تحصيلات عالى و دكتراى پزشكى و درجه M.P.H در زمينه مديريت بهداشت عمومى از دانشكده بهداشت دانشگاه تهران و درجه ماستر در زمينه مشكلات بهداشتى از دانشگاه لئوپولد بلژيك.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بهداشت، تغذيه، اجتماع و فرهنگ در جوامع شهرى و روستائى، آمار بيماريهاى عفونى، بهداشت محيط، راهنمائى تعداد زيادى پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به

زبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

اپيدميولوژى عملى، بهداشت عمومى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

اپيدميولوژى، طب پيشگيرى، تغذيه كودكان و زنان باردار، واكسيناسيون، تنظيم خانواده و كنترل جمعيت بهداشت محيط، بهداشت مادران و كودكان، كنترل بيماريهاى شايع در ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نادري، شاهرخ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زنان و مامائى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نادري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد نادري

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1340 در روستاي «متيان شاهرود» متولد ابتدا در آنجا راهنمايي و دبيرستان را در علي آباد گرگان و ديپلم در آنجا اخذ نمودم. بعد از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي عازم قم شده، سال 1359 علوم قم و تا سال 1368 سطح را به پايان رساندم و همزمان 2 سال در جبهه بودم. سال 1372 وارد تخصصي حوزه شدم با دو تا گواهي درس خارج ، سال 76 فارغ التحصيل شدم. 78 - 77 پايان نامه را نوشتم. سال 1380 دفاع كردم. سال 81 - 80 سطح چهار حوزه را اخذ نموده در كنار آن از سال 1372 مشغول تدريس در دانشگاه علوم انتظامي بوده و تاليفاتي نيز داشتم.

سال 1383 عضو هيئت علمي دانشگاه علوم انتظامي درآمدم و يك مقاله علمي در نشريه علمي و ترويجي فصل نامه دانشگاه علوم انتظامي چاپ شد. دو تا گرايش درسي معارف، تاريخ اسلام و اخلاق را اخذ نمودم و دو مقاله ارائه نمودم. اكنون نيز حدود 30 - 25 اثر چاپ شده دارم. فعلاً مشغول تدوين مقاله و كتاب جديد نيز مي باشم. ضمناً به عنوان استاد راهنما در موضوعات معارفي نيز مي باشم. اكنون نيز مدير گروه معارف اسلامي دانشگاه علوم انتظامي مي باشم

نادعليان، محمدقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى دام كوچك، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نادم، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن نادم

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسن نادم پس از گذراندن دوران ابتدائي و 2 سال از مقطع راهنمائي، در سال 1356 در سن 14 سالگي جهت تحصيل علوم ديني به حوزه علميه شهرستان شهرضا قدم نهادم. همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي به قم عزيمت نمودم و با گذراندن دوران مقدمات، در مدرسه «آية الله گلپايگاني (ره)»، در سال 1359 در درسهاي عمومي حوزه شركت نمودم و از محضر اساتيد بزرگواري همچون حضرات آقايان: «وجداني فخر»، «باكوئى»، «اشتهاردى»، «محامى»، «اعتمادى»، «محقق داماد»، «پاياني» و «ستوده» دروس سطح را استفاده كردم و همزمان در دروس جنبي (رجال، دراية، اعتقادات، نهج البلاغه، فلسفه و تفسير) از اساتيد بزرگواري ديگر مانند: «آية الله نوري همدانى»، «مكارم شيرازى»، «فاضل لنكرانى»، «مصباح يزدى»، «جوادي آملى»، «ممدوحى»، «فياضي» و ديگر عزيزان بهره بردم.

در سال 1365 موفق به شركت در درس خارج حضرات آقايان: «مكارم»، «فاضل»، «مومن»، «هاشمي شاهرودى»، «تبريزى» و «جوادي آملى» به مدت 7 سال شدم و در ضمن اين مدت در درس تفسير «آيت الله جوادي» و فلسفه «آية الله انصاري شيرازي» و استاد فياضي شركت جستم. در سال 1372 وارد گروه تخصصي كلام حوزه شدم و اين دوره هم به پايان رساندم.

بر حسب وظيفه از طرف نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري، مسؤليت دفتر نهاد را در دانشكده پزشكي شهرستان فسا و دفتر فرهنگ دانشگاه آزاد اسلامي همان شهر

به عهده گرفتم و همزمان تدريس دروس معارف اسلامي: (منطق، تاريخ، اخلاق، فقه، مباني اصول و ...) را داشتم. در مدت حضور در دانشگاه به تدريس در حوزه علميه خواهران و برادران آن شهرستان در دروس: (فقه، اصول، اعتقادات، اخلاق) نيز مشغول بودم. پس از بازگشت به حوزه علميه و تكميل دوره تخصصي كلام توفيق همكاري با نهاد محترم مقام معظم رهبري در دانشگاههاي سراسري آزاد را در سمت «معاونت فرهنگي» به عهده داشتم و همزمان در دانشگاه الهيات و دانشگاه شهيد عباسپور نيز تدريس داشتم.

با گذشت اين دورانها در سال 1376 تصميم به ماندن به طور دائم در قم گرفتم و با ادامه درس حوزه به همكاري با مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب در سمت مديريت آموزش و پژوهش و عضويت در گروه مذاهب پرداختم. در اين قسمت هم همكاري علمي اجرائي با مؤسسه فرهنگي انتظار نور داشتم و نيز همكاري با بنياد نهج البلاغه تا اينكه سرانجام در سال 1381 به عضويت هيات علمي مركز اديان در آمدم و تمام وقت به تحقيق و پژوهش پرداختم كه آثار آن متعاقبا به اطلاع مي رسد.

ناسي زاده، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1310، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى شيراز در سال 1342، فوق تخصص جراحى عمومى از دانشگاه دترويت آمريكا در سال 1346، و فوق تخصص جراحى قلب از دانشگاه دترويت امريكا در سال 1348.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آبسه ريه، يرقان بعد از اعمال جراحى قلب باز، درمانهاى عمده و اصلى در مصدومين

شديد، معاينه عروق خونى و لنفاوى، علائم و درمان زخمهاى ناشى از گاز گرفتگى حيوانات و نيش حشرات، سوء تغذيه در مجروحين، سرطان و تكامل بيولوژيك انسان، تومورهاى قلب، تومورهاى مرى، ناهنجاريهاى مادرزادى مرى، واريسهاى اندام تحتانى و علل آن.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 1، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تاريخچه جراحى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ناشر الاسلام، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمدحسين ابن السيد محمد بن السيد نعمه الله بن السيد محمدحسين بن السيد حسن على بن السيد على اكبر بن السيد عبدالله بن السيد نورالدين بن السيد نعمت الله الجزايرى بن السيد عبدالله بن السيد محمد بن السيد حسين بن السيد احمد بن السيد محمود بن السيد غياث الدين بن السيد مجدالدين بن السيد نورالدين بن السيد سعيدالدين ابن السيد عيسى بن السيد موسى بن السيد عبدالله بن الامام الهمام موسى الكاظم عليه السلام.

مترجم محترم ما از علماء اعلام و آيات عظام و حجج اسلام معاصر ما مى باشند كه اكثر عمر خويش را در راه تبليغ دين و ترويج مذهب گذرانيده و تحمل مشاق و شدايدى نموده و خدماتى بنانا و بيانا انجام داده و براى انجام وظائف دينى و روحى مسافرتهاى خطرناكى نموده است.

در سال 1305 قمرى يعنى 88 سال قبل در شهر شوشتر متولد شده و در مهد علم و شرافت و مجد و سيادت نشو و نما يافته و مقدمات و سطوح اوليه را نزد علماء آن سامان خوانده در سال 1377 قمرى مهاجرت به عراق كرده و مدتى در سامرا اقامت و از آنجا

به نجف اشرف عزيمت كرده و از محضر آيات عظام ميرزا على ايروانى و شيخ محمدتقى قمشه اى و آيت الله العظمى السيد ابوالحسن اصفهانى استفاده كرده است و پس از آن سفرى به هند نموده براى معالجه چشم و بعد از معالجه به آفريقاى شرقى رفته و يكسال توقف آنگاه به نجف برگشته و بعد از مدتى باز مسافرت به آفريقا كرده و بعد از اطلاع آيت الله العظمى اصفهانى از سفر ايشان به وسيله ارسال نامه اى امر به توقف در آن سامان نموده براى ارشاد و به سرپرستى شيعيان آفريقا در جزيره (ماداگاسگار) توقف نموده تا موقع جنگ جهانى كه 7 سال اقامت كرده و از آنجا به زنگبار رفته و يكسال توقف و در مسجد (قوه الاسلام) آنجا امامت نموده و از آنجا به مكه مشرف و پس از اداء مناسك به نجف اشرف مراجعت كرده و در عصر آيت الله العظمى بروجردى هم به امر معظم له مسافرت سوم به آفريقا نموده و دو سال تمام توقف و انجام وظائف كرده و در آنجا به تاليف كتب دينيه در فقه و عقايد و اخلاق به زبان كجراتى كرده و چون آثار ضعف و انكسار در وى بارز گشته از افريقا مراجعت به نجف اشرف نموده تا سال 1391 قمرى كه مانند ده ها هزار نفر ايرانى ديگر اخراج به ايران و رحل اقامت در قم افكنده است.

آثار علمى و تاليفات ارزنده و مفيده ايشان از اين قرار است:

1- بستان اسلام در اخلاق بلغت كجراتى كه دو بار در سال 1364 و 1366 به طبع رسيده 2- نورالهدايه در فقه بلغت كجراتى در سال 1366 طبع شده است.

3-

وسيله الناشريه در عقايد بلغت كجراتى در سال 1366 منتشر شده 4- كشكول الناشريه در لغت فارسى.

5- اسلام و دانش در اجتماع فارسى 6- عشرات ناشريه در مواعظ 7- ساختمان بشر در شرح حديث نبوى (من عرف نفسه فقد عرف ربه) 9- طلب الثار فى احوال المختار مع ذكر تاريخ ميثم 10- حديقه عاطره در مطالب دينيه اخلاقيه و حكميه و غيرها.

و آثار مخطوط ديگرى دارند كه هنوز به طبع نرسيده است.

(1305- ز 1391 ق)، عالم دينى. نسبش به امام موسى كاظم (ع) مى رسد. در شوشتر به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و سطوح در 1337 ق به عراق رفت، مدتى در سامرا ماند، سپس به نجف رفت و از محضر آقا ميرزا على ايروانى و شيخ محمد تقى قمشه اى و آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود. آن گاه در پى معالجه چشم به هند رفت و از آنجا به آفريقاى شرقى مسافرت نمود و پس از يك سال به نجف بازگشت و مجدداً به آفريقا مسافرت نمود. وى به دستور آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى عهده دار زعامت شيعيان آفريقا گرديد و در جزيره ى ماداگاسكار سكونت گزيد. در جنگ جهانى دوم به زنگبار رفت و مدت يك سال در مسجد قوةالاسلام آنجا اقامه ى جماعت نمود. پس از سفرى به مكه به نجف بازگشت و در زمان آيت اللَّه بروجردى براى بار سوم به آفريقا رفت و مدت دو سال در آنجا به تبليغ و تأليف كتب دينى پرداخت. آنگاه به نجف مراجعت نمود و در 1391 ق به همراه ايرانيان اخراجى از عراق در قم سكونت گزيد. از آثارش: «بوستان اثنى عشرى»؛ «بوستان اسلام»، در اخلاق،

به زبان گجراتى؛ «نورالهداية»، در فقه، به زبان گجراتى، «وسيلة الناشرية»، در اصول، به زبان گجراتى، «كشكول الناشرية»، فارسى؛ «العشرات الناشرية»، در مواعظ؛ «ساختمان بشر»، در شرح حديث «من عرف نفسه...»؛ «حديقه عاطره»، در مطالب دينى، اخلاقى و حكمى، «طلب الثار»، در احوال مختار با ذكر تاريخ ميثم.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (485)، الذريعه (85/ 25 ،385/ 24 ،264/ 15)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 652/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (281 -280/ 2).

ناصح تهراني، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1277 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر. در تهران به دنيا آمد. پس از تحصيلات ابتدايى و متوسطه به تحصيل علوم قديمه پرداخت و صرف، نحو، معانى، بيان، بديع، منطق، فقه، اصول و دوره اى از حكمت را نزد اساتيدى چون وحيد دستگردى، ميرزا رضاخان نايينى، حبيب اللَّه مظفرى و ميرزا ابوالحسن شعرانى آموخت. وى با دو زبان عربى و فرانسه نيز آشنايى يافت. او در 1300 ش به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به عنوان دبير دبيرستان ها به خدمت اشتغال ورزيد و به علت خدمات فرهنگى به دريافت نشان درجه ى اول علمى نايل گرديد. وى از اعضاى انجمن ادبى ايران بود و تا پايان عمر رياست آن را برعهده داشت. لازم به ذكر است كه مصلح الدين مهدوى، صاحب تذكره ى «شعراى معاصر اصفهان»، مولد صاحب عنوان را اصفهان دانسته است. از آثار وى: «اندرز ابن سعيد»، ترجمه؛ «سيره ى جلال الدين يا تاريخ جلالى»، ترجمه؛ «زندگانى صلاح الدين ايوبى»، ترجمه؛ تصحيح و تحشيه و مقدمه «ديوان» ابوالفرج رونى، شرح «بوستان» سعدى؛ رساله اى در «شرح حال خاقانى»؛ رساله اى در «شرح حال صاحب بن عباد اصفهانى»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان

(496 -494)، الذريعه (1153 -1152/ 9)، سخنوران نامى (445 -437/ 2)، سخنوران نامى معاصر (3564 -3559/ 6)، فرهنگ سخنوران (910 -909)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1580 ،1499 ،1498 ،866 ،353/ 1)، كيهان فرهنگى (س 3، ش 6، ص 58 -57)، گلزار جاويدان (1283/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (428 -427/ 4).

ناصح، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر محمد مهدي ناصح در آذر ماه 1318 در زهان قاينات پا به عرصة وجود نهاد.ايشان داراي دكتري رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه فردوسي مشهد در سال1361 است. وي پس از طي مراتب و مدارج علمي استادياري ،دانشياري از سال 1374 تا 1382 به درجه استادي دانشگاه فردوسي مشهد نائل آمد .دكتر ناصح پس از 44 سال خدمت آموزشي به افتخار بازنشستگي نايل گشت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات فارسي

والدين و انساب : محمد مهدي ناصح فرزند شيخ محمد حسين چهكندوكي است كه پدرش به شغل معلمي اشتغال داشت.همه نسل هاي گذشته دكتر ناصح (10 الي 12 نسل) همگي اهل علم بودند.اجداد قديمي او از كرمانشاه بودند كه در عهد صفوي به ناطق خراسان آمدند.خاندان ناصح در منطقه بيرجند ،خاندان بزرگي بود كه به تحصيل و علم آموزي معروف بودند.

خاطرات كودكي : محمد مهدي ناصح از مدتها پيش براي نوشتن شرح حال خود به نظم ونثر اقدام كرده كه بخشي از آن با عنوان “فرشتة ياد” در كتاب پاژ 15 به چاپ رسانيده است.دكتر ناصح اين دوران را به بازي كودكانه و بازيگوشي گذراند و همين امر باعث مي شد كه از طرف پدر مورد تنبيه قرار گيرد.تحصيلات ابتدايي را در روستاهاي مختلف بيرجند به تحصيل پرداخت.با گويشهاي

محلي آن مناطق آشنا شد او از اول دبيرستان يادداشتهايي در اين زمينه دارد كه بعد آنها را بصورت آثاري درآورده و به چاپ رسانيد. در اين آثار مي توان دوبيتي هاي عاميانه مردم خراسان جنوبي و شعر غم شامل رباعيهاي بيرجندي و پاره اي از امثال و حكم بود (كه در حال تدوين است) اشاره كرد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : محمد مهدي ناصح در خانواده اي فرهنگي و مذهبي بدنيا آمد. از لحاظ اقتصادي در شرايط متوسطي بودند. ولي در سالهاي 1324 كه سالهاي قحطي بود و مادر دكتر ناصح مجبور بود كه غذاي خانواده را جيره بندي كند.دكتر ناصح از آن دوران چنين به خاطر مي آورد:" در عين كودكي به اين امر واقف بوديم كه راه زندگي قناعت است. به ما گفته بودند كه هركس بخواهد داراي عقل و هوش باشد بايد به اندازه گوشش نان بخورد و من سعي مي كردم در همين حد به نان ساده قناعت كنم."

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد مهدي ناصح دوران مدرسه را از سال 1324 دريكي از روستاي بيرجند آغاز كرد. پس از آن دوران تحصيل در دبستان را در روستاي بورنگ و بجد ادامه داد وسرانجام در دبستان شوكتية بيرجند به پايان برد. دوران دبيرستان را در بيرجند بين سالهاي 1331تا 1335 ادامه داد. در اين سال بود كه در آزمون دانشسراي مقدماتي بيرجند پذيرفته شد و دوسال بعد از مهرماه 1337 به خدمت درادارة فرهنگ( آموزش وپرورش) بيرجند درآمد و دوران معلمي را آغاز كرد. وي در سال 1344در دورةكارشناسي زبان وادبيات فارسي دانشگاه مشهد پذيرفته شد و اين دوره

را در سال 1349 به پايان برد و همان سال بلافاصله در دورة كارشناسي ارشد همان دانشگاه كه به تازگي آغاز شده بود، به تحصيل پرداخت و دوسال بعد به عنوان اولين فارغ التحصيل دورة كارشناسي ارشد زبان وادبيات فارسي دانشگاه فردوسي مشهد اين دوره را با رتبة ممتاز به پايان رسانيد. در سال 1353 به پيشنهاد زنده ياد دكتر يوسفي به دانشگاه فردوسي مشهد منتقل شد و به عنوان مربي كار آموزشي خود را در دانشگاه آغاز كرد. در سال 1355 كه دورة دكتري دراين دانشگاه تأسيس شد به عنوان نخستين داو طلب براي تحصيل دراين دوره پذيرفته شد. 6 سال بعد كه وي به سال 1361 از پايان نامة دكتري خود با رتبة ممتاز دراين دانشگاه دفاع كرد، در واقع او نخستين فارغ التحصيل اين دوره از دانشگاه فردوسي مشهد نيز به شمار مي آمد.

خاطرات و وقايع تحصيل : محمد مهدي ناصح در دوران تحصيل به دروس بحث و كلام بيش از همه چيز اهميت مي داد. دكتر ناصح در اين باره مي گويد: "قلم و كاغذ در زمان ما كمتر بود و بيشتر نوشته هايم روي لوح انجام مي گرفت،لوح چوبي كه بعد آن را مي شستيم و خشك مي كرديم و بار ديگر از آن استفاده مي كرديم."

فعاليتهاي ضمن تحصيل : محمد مهدي ناصح در حين تحصيل به جزء مطالعه كتاب و تهيه يادداشت و همچنين تهيه مقالات و رساله به كار ديگري اشتغال نداشتند.

استادان و مربيان : مرحوم احمد احمدي (از استادان در بيرجند) ، مرحوم يوسفي ،دكتر فاضل ،دكتر مقيني ،دكتر شهابي و غيره (از دوره دانشكده) از اساتيد

محمد مهدي ناصح بودند.

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر محمد رضا راشد ،دكتر محمد تقي راشد ، مرتضي ناصح (برادرش) ،دكتر سليمي ، دكتر رفيعي و آقاي باقرپور و جمعي ديگر از همدوره ايهاي دكتر محمد مهدي ماصح بودند.

همسر و فرزندان : محمد مهدي ناصح متاهل و داراي همسر بنام سركار خانم آيت اللهي ،دبير بازنشسته آموزش و پرورش در رشته جغرافيا است. ايشان داراي يك فرزند پسر بنام علي ناصح و دو فرزند دختر بنام هاي الهه ناصح و ديگري هايده ناصح.خانم الهه ناصح داراي مدرك پزشكي بود كه بر اثر يك بيماري ناشناخته اي درگذشت و دومي خانه دار است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - 1353 تا 1361 مربي دانشگاه فردوسي مشهد - 1361 تا 1367 استاد يار دانشگاه فردوسي مشهد - 1367 تا 1374 دانشيار دانشگاه فردوسي مشهد - 1374 تا مهر 1382 استاد دانشگاه فردوسي مشهد

فعاليتهاي آموزشي : محمد مهدي ناصح در دوره هاي كارداني ،كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتري در دانشگاه فردوسي مشهد به امر تدريس مي پرداختند.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : محمد مهدي ناصح باني يك مدرسه و همچنين دوره تحصيلات تكميلي چند دانشگاه بوده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد مهدي ناصح در كنار تدريس به كارهاي تحقيقاتي و پژوهشي و همچنين به راهنمايي رساله هاي دانشجويي مي پردازد

جوائز و نشانها : محمد مهدي ناصح يك جايزه مشترك با همكاري ديگر همكاران در باب تصحيح تفسير ابوالفتوح رازي دريافت كرده است.

چگونگي عرضه آثار : محمد مهدي ناصح بيشتر از 70 مقاله در نشريات علمي كشور بچاپ

رسانيده است. او همچنين در 33 كنگره، كنفرانس ونشست علمي در داخل وخارج از كشور با ارائة مقاله شركت داشته است.ايشان همچنين بيش از 100 رساله در دوره هاي كارداني ،كارشناسي ،كارشناسي ارشد و دكتري را راهنمايي كرده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 راهنماي نگارش و ويرايش

ويژگي اثر : انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ اول، سال 1363، با همكاري آقاي دكتر محمدجعفر ياحقي. چاپ شانزدهم، بهنشر مشهد، سال 1379.

2 روض الجنان و روح الجنان

ويژگي اثر : مشهور به تفسير ابوالفتحوح رازي، انتشارات بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، در 20 جلد، ؟ آقاي دكتر ياحقي جلداول و دوم سال 1371، جلد سوم سال 1370، جلد چهارم و پنجم سال 1372، جلد ششم سال 1374، جلد هفتم سال 1375، جلد هشتم و جلد نهم سال 1366، جلد دهم سال 1368، جلد يازدهم و دوازدهم سال 1367، جلد سيزدهم سال 1368، جلد چهاردهم و پانزدهم سال 1369، جلد شانزدهم سال 1365، جلد هفدهم سال 1366، جلد هيجدهم، نوزدهم و بيستم يال 1375.

3 شعر دلبر، دوبيتي هاي عاميانة بيرجندي دفتر اول

ويژگي اثر : انتشارات محقق، مشهد، سال 1373.

4 شعر دلدار

ويژگي اثر : در دست چاپ

5 شعر غم

ويژگي اثر : انتشارات مركز خراسان شناسي، مشهد سال 1379 شامل 292 صفحه

6 شعر نگار، دوبيتي هاي عاميانة بيرجندي

ويژگي اثر : دفتر دوم انتشارات محق، مشهد سال 1377.

7 گزيدة

«مرصادالعباد»

ويژگي اثر : انتشارات جامي، تهران سال 1373

8 گنج شايگاهان

ويژگي اثر : انتشارات شوراي گسترش زبان وادبيات فارسي، تهران سال 1374.

ناصح، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدمهدي ناصح

محل تولد : قايات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1318/9/1

زندگينامه علمي

محمد مهدي ناصح فرزند مرحوم شيخ محمد حسين ناصح چهكندوك است. وي در آذرماه سال 1318 خورشيدي در روستاي زهان (از محلات معتبر و آباد قاين و بيرجند) پا به عرصه ي هستي نهاد. خانواده، اجداد و در گذشتگاه ناصح همه اهل علم و ادب و ديانت بوده اند. محمد مهدي ناصح دوران كودكي و نوجواني را به دلايلي چند «از جمله: اشتغال پدرش به كار معلمي»، در بيرجند و توابع اين شهرستان سپري كرده است. اين دوره از زندگي ناصح مصادف است با دوران تحول فرهنگي در شهرستانها و افتتاح پياپي مدارس جديد در روستاها و شهرها و رواج نسبي تحصيلات و تعليمات عمومي به شيوه ي جديد.

نام برده به سال 1324 شمسي در كلاس اول دبستان «گز يك» پاي به مدرسه نهاد و تا سال دوم دبستان در همان محل سپري كرد. پس از آن جا به «بورنگ»: (محلات بيرجند) آمد و كلاس سوم و چهارم دبستان را در آن جا گذراند. پس از آن به «قصبه ي بجد» در نزديكي بيرجمند انتقال يافت و سال پنجم را در آن جا تحصيل كرد و پس از آن به بيرجند نقل مكان نمود و در كلاس ششم دبستان شوكي بيرجند، ادامه تحصيل داد.

ناصح در سال 1331 وارد دبيرستان شد و پس از گذراندن

سه ساله ي اول دبيرستان (سيكل اول) در دبيرستان شوكي آن زمان از سال 1335 در كنكور مربوط به پذيرش محصل در دوره «دانش سراي مقدماتي» شركت كرد و در اين دوره قبول شد و پس از گذراندن دوران دو ساله ي دانش سرا، در مهر ماه سال 1337 در شهرستان «قاين» به خدمت اداره فرهنگ (سازمان آموزش و پرورش فعلي) درآمد و تا سال 1344 در مدارس اين شهر به تدريس در دوره ي ابتدايي اشتغال داشت.

ناصح به سال 1344 در دانشكده ي «ادبيات و علوم انساني» دانشگاه فردوسي مشهد، دوره ي ليسانس پذيرفته شد و پس از گذشت مدت 4 سال، از اين دوره فارغ التحصيل شد. در تمام اين مدت نيز به خدمت فرهنگي در مدارس شهر مشهد اشتغال داشته است. نيز وي در سال 1350 شمسي در كنكور دوره ي فوق ليسانس «زبان و ادبيات فارسي» دانشكده ي ادبيات مشهد شركت كرد و در سال 1352 اين دوره را به عنوان اولين دانشجوي فارغ التحصيل دوره ي فوق ليسانس با درجه ي عالي به پايان رساند. همچنين وي به سال 1355 در دوره ي دكتري «زبان و ادبيات فارسي» در دانشگاه فردوسي مشهد شركت كرد و پذيرفته شد و سرانجام در سال 1361 شمسي، به عنوان نخستين فارغ التحصيل دوره ي دكتري زبان و ادبيات فارسي اين دوره را با درجه ي ممتاز گذرانيد.

ناصح الممالك بروجردي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1310 -1248 ش)، مؤسس و شاعر، متخلص به حيرت. ملقب به ناصح الممالك. در بروجرد به دنيا آمد. در شانزده سالگى همراه پدر به مكه و پس از آن به گنجه رفت و چند سال در آنجا ماند. سپس به ايران بازگشت و به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و

در 1282 ش كودكستانى تأسيس نمود. او سرانجام در تهران درگذشت و در امامزاده حمزه دفن گرديد. از آثارش: «نصايح الاطفال»؛ «ديوان» شعر.[1]

حاجى اسماعيل خان متخلص به ناصح (و. بروجرد 1248. ف. تهران 1310 ه.ش) وى در 16 سالگى با پدر به مكه رفت و مدتى در باكو، تفليس، گنجه سياحت كرد و در آن نقاط ادبيات فارسى را تدريس مى كرد، سپس در تهران در خدمت معارف داخل شد و عمر خود را در تربيت اطفال و اداره ى كودكستان مى گذراند. شعر نيز به حد متوسط مى سرود. در حياط امامزاده حمزه، جنب زاويه ى مرقد مطهر حضرت عبدالعظيم مدفون است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (1126)، الذريعه (168/ 24)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3277/ 2)، گلزار جاويدان (1586/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (616 -615/ 1).

ناصحي نيشابوري، ابوبكر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 485/ 484 ق)، فقيه حنفى، محدث، متكلم و قاضى. وى قاضى القضاة رى بود و به اعتزال گرايش داشت. از قاشى ابوبكر حيرى و ابوسعيد صيرفى و ابوابراهيم اسماعيل نصرآبادى و جماعتى ديگر حديث شنيد. در بغداد و خراسان حديث گفت. محمد بن عبدالواحد دقاق و عبدالوهاب انماطى و ابوالقاسم سمرقندى و ابوبكر بن زاغولى و ديگران از وى روايت كرده اند. عبدالغافر در «تاريخ» خود گويد كه وى فرزند امام الاسلام ابومحمد ناصحى بود. او برترين حنفى زمان خود و سرآمد در مناظره و همچنين در طب، ادب و شعر متبحر بود. وى در زمان پدرش در مدرسه ى سلطان تدريس مى كرد و در عهد آلب ارسلان سلجوقى عهده دار قضاوت نيشابور شد و مدت ده سال در آنجا باقى ماند. پيرامون مسائلى با امام الحرمين گفتگو كرد و مورد

ستايش وى قرار گرفت. ناصحى مدتى عهده دار منصب قضاوت وى شد. او در بازگشت از حج، در نزديكى اصفهان، درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (103/ 7)، رى باستان (371 -370/ 2)، سيرالنبلاء (20 -19/ 19)، شذرات الذهب (372/ 3)، العبر (348/ 2)، الكامل (160/ 8)، المنتظم (639/ 9)، الوافى بالوفيات (338/ 3).

ناصر حسين، حامد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1284 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، محدث، رجالى و شاعر. ملقب به شمس العلماء. تحصيلات خود را در نجف گذراند و از محضر پدرش و مفتى سيد محمد عباس استفاده نمود. او از سيد محمد عباس روايت كرده و جماعتى از وى روايت كرده اند. آنگاه به لكنهو هند رفت و در آنجا اقامت گزيد. وى از علماى امامى بزرگ هندوستان و مفتى و مرجع تقليد مردم آنجا بود. زعيم بزرگ هند، ابوالكلام آزاد، از شاگردان او بود و دو سال «نهج البلاغه» را نزد وى قرائت كرد و از اينجا بود كه آزاد با روح اصول تشيع آشنا گشت. در لكنهو درگذشت. از آثارش: «اثبات رد الشمس لاميرالمؤمنين (ع) و دفع ما اورد عليه من الشبهات»؛ تتميم «عبقات الانوار» پدرش؛ «المواعظ»؛ «نفحات الازهار»، در فضايل ائمه اطهار (ع)؛ «نفحات الانس فى وجوب السورة»؛ «مسند فاطمة بنت الحسين (ع)»؛ «اسباغ النائل بتحقيق المسائل»، در نه مجلد؛ «كتاب الانشاء»؛ «ديوان الخطب»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (201 -200/ 10)، الذريعه (246/ 24 ،1154/ 9)، ريحانه (98 -97/ 6)، فوائدالرضويه (92)، هديةالاحباب (177).

ناصر خسرو

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(485/ 481 -394 ق)، فيلسوف، متكلم، نويسنده، واعظ و شاعر، متخلص و ملقب به حجت. از آن رو كه اشعارش حاوى پند، اندرز و مطالب حكمت آميز بود موصوف به حكيم، حكيم ناصر يا سيدالحكماء گشت. همچنين نسبت مروزى كه شاعر در «سفرنامه ى» خويش به آن اشاره كرده است، به سبب اقامت وى در مرو بوده كه گويا مدتى در آنجا شغل ديوانى داشته است. به آورده ى دكتر صفا در «تاريخ ادبيات در ايران»، شهرت علوى براى ناصر خسرو مأخذ درستى ندارد و

گويا ناشى از سرگذشت مجعولى است كه براى او نوشته اند و به او نسبت داده اند كه به پنج واسطه به امام على بن موسى الرضا (ع) مى رسد، و يا شايد به سبب علاقه ى شديد او به آل على (ع) و اظهار اين علاقه در آثار خود، يك نسبت روحانى و معنوى براى او پيدا و مشهور شده باشد و يا اينكه او را با اشخاص ديگرى از قبيل سيد محمد ناصر علوى قرن ششم اشتباه كرده باشند. ناصر خسرو از خاندان اعيان و اشراف بلخ بود كه ثروت و املاك زيادى داشتند. در قباديان بلخ به دنيا آمد. از كودكى به كسب علوم و آداب اسلامى پرداخت. حافظ قرآن بود و در تمام علوم متداول زمان خود از معقول و منقول و به ويژه علوم اوايل و حكمت يونان تسلط داشت. علم كلام و حكمت الهى را به خوبى مى دانست. او در اديان مختلف تتبع مى كرد و گفته شده كه مشكلات تورات و انجيل را به فضلاى يهود و نصارى تفهيم مى نمود. در جوانى به دربار سلاطين و امرايى چون سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوى و سلاجقه راه يافت و به مرتبه ى دبيرى رسيد. او در اعمال و اموال سلطانى تصرف داشت و به كارهاى ديوانى مشغول بود و عنوان اديب و دبير فاضل گرفت و شاه وى را خواجه خطير خطاب مى كرد. به آورده ى «ريحانةالادب» و «تذكرةالشعراء»، ناصر خسرو با شيخ ابوالحسن خرقانى (من 425 ق) معاصر و معاشر بود و فنون طريقت را نزد وى فراگرفت و به تهذيب باطن و سير و سلوك پرداخت. ناصر خسرو بعد از تصرف بلخ به

دست سلاجقه در 432 ق به مرو كه تحت حكومت ابوسليمان جغرى بيگ داوود بود، رفت. وى پس از طى مقامات، در انديشه ى يافتن حقيقت و پس از خوابى كه در 437 ق ديده بود، به سفر پرداخت. در همين سال بار سفر حج بست و با برادر و غلام هندى خود روانه حجاز شد. اين مسافرت هفت سال طول كشيد. در اين سفر چهار بار حج كرد و شمال شرقى و غربى و جنوب غربى و مركز ايران و ممالك و بلاد ارمنستان، آسياى صغير، حلب، طرابلس، شام، سوريه، فلسطين، جزيرةالعرب، مصر، قيروان، نوبه و سودان را سياحت كرد. توقف وى در مصر به سال طول كشيد و در اين مدت با مبلغان مذهب فاطمى آشنا گشت و نفوذ سخن آنان بخصوص المؤيد داعى الدعاة شيرازى و آمادگى روحى خود ناصر خسرو موجب گرويدن او به مذهب اسماعيلى شد. بعد به خدمت مستنصر باللَّه ابوتميم معد بن على (487 -427 ق) رسيد و بعد از طى مراحل و مدارج، مرتبه ى حجت يافت و از طرف امام فاطميان به مقام حجت جزيره ى خراسان انتخاب و مأمور نشر مذهب اسماعيلى و رياست باطنيه ى آن سامان گرديد. در شرح حال ناصر خسرو، در كتاب «شرح سى قصيده» كه به اهتمام دكتر مهدى محقق انتشار يافته و همچنين در اولين پيوست «تحليل اشعار ناصر خسرو» آمده است: در معرةالنعمان با شاعر و فيلسوف نابيناى عرب، ابوالعلاء معرى، كه متهم به الحاد و زندقه بود ملاقات كرد و در سمنان در محضر درس على نسائى حاضر شد. وى همچنين در تبريز با قطران تبريزى و در قاين با ابومنصور

محمد بن دوست ملاقات كرد. عاقبت به تهمت بد دينى و الحاد و نيز قرمطى و رافضى بودن، مجبور به ترك وطن شد. بعد از سالها سرگردانى در مازندران و نيشابور و بلخ عاقبت در حدود شصت يا شصت و سه سالگى، بين 453 تا 456 ق و به گفته ى بعضى در 461 ق به يمگان از اعمال بدخشان رفت و به نشر دعوت و ابلاغ رسالت خود پرداخت. او سرانجام در همان شهر درگذشت و به خاك سپرده شد. در مورد سال مرگ وى اختلافاتى وجود دارد. به آورده ى صاحب «سخن و سخنوران»، مؤلف كتاب «بيان الاديان»، ناصر خسرو را معاصر خود مى داند كه قبل از تأليف آن كتاب (485 ق) وفات يافته است. ناصر خسرو از قصيده سرايان درجه اول زبان فارسى ايران بود و به زبان عربى نيز شعر مى سرود.از خصوصيات برجسته ى شعر ناصر خسرو اين است كه هرگز «ديوان» خويش را به مدح شاهان و اميران معاصر خويش نيالوده و آنچه را ستوده و در شعر خود آورده، همه چيزهايى است كه وى از نظر اجتماعى و مذهبى به آنها ايمان داشته است. آثار منسوب به وى: «سر اسرار»، در تسخير كواكب؛ « اكسير اعظم»، در منطق؛ «قانون اعظم»، در علوم غريبه؛ «سعادت نامه»، سيصد بيت، در پند و حكمت؛ «روشنايى نامه»، در وعظ و پند و حكمت؛ «كنزالحقايق»؛ «تفسير قرآن»؛ «دستور اعظم». از آثار وى: «زادالمسافرين» يا «زادالمسافر»، در كلام؛ «وجه دين»؛ «جامع الحكمتين»؛ «خوان الاخوان»؛ «گشايش و رهايش»؛ «سفرنامه»؛ «بستان العقول»؛ «دليل المتحيرين»؛ «لسان العالم»؛ «ديوان» شعر.[1]

حكيم ابومعين ناصر بن خسرو قباديانى بلخى (394 ه.ق- 481 ه.ق) ملقب به «حجت» از حكما و متكلمين

اسلام. در قباديان از حوالى بلخ تولد يافت. از اوان جوانى به تحصيل علوم و فضائل و تحقيق اديان و عقايد و مطالعه ى اشعار شعراى ايران و عرب پرداخت. در دوره ى جوانى به دربار محمود و مسعود غزنوى راه يافت. بعد از غلبه ى سلاجقه بر بلخ به مرو به دربار چغرى بيگ رفت و تقرب يافت و به خدمت ديوانى گماشته شد. در سال 437 ه. خوابى ديد و به قول خود ناگهان از خواب گران چهل ساله بيدار شد، كارهاى ديوانى و ادارى را رها كرده و به جهانگردى و سير آفاق و انفس پرداخت و در سفر هفت ساله ى خود حجاز، آسياى صغير، سوريه و مصر را ديد. وى در ابتدا مذهب حنفى داشت؛ در مصر با اسماعيليان فاطمى روابطى پيدا كرد و پيرو مذهب آنان گرديد و از دعاة سرسخت اسماعيليه شد و «حجت» زمين خراسان گرديد. ناصرخسرو در مراجعت از اين سفر به بلخ رفت و آشكارا شروع به تبليغ عقايد اسماعيلى كرد ليكن با مخالفت فقهاى متعصب سنى مواجه گرديد و امراى سلجوقى درصدد كشتن او برآمدند. وى بالاخره به يمكان بدخشان گريخت و در آنجا عزلت جست و پس از عمرى طولانى و آوارگى و آزار و رنجى كه در آخر عمر از متعصبين و ساير مردم روزگار خود ديد در يمكان وفات يافت. از آثار وى يكى «سفرنامه» اوست كه بعد از مراجعت از سفر هفت ساله ى خود در 444 ه.ق تأليف كرد، و ديگر زادالمسافرين كه يادگار دوره ى آوارگى او بعد از مراجعت از سفر در خراسان و مازندران و طبرستان است، آثار مهم ديگر او عبارتند از

«وجه دين»، «خوان اخوان»، «دليل المتحيرين»، «روشنائى نامه»، «ديوان اشعار». مقدار ابيات ديوان او را تا سى هزار بيت نوشته اند، ولى آنچه اكنون در دست است حدود يازده هزار بيت است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1032 -1009/ 3)، اعيان الشيعه (204 -202/ 10)، با كاروان حله (101 -85)، بهشت سخن (223 -193)، تاريخ ادبيات در ايران (1/ صفحات متعدد، 898 -893 ،469 -443/ 2)، تاريخ ادبى ايران (581 -580 ،578 ،441 ،406 ،133/ 1)، تاريخ گزيده (753)، تاريخ نظم و نثر (60 -58)، تاريخ و عقايد اسماعيليه (251 -248 ،169)، تحليل اشعار ناصر خسرو (پيشگفتار) تذكرةالشعراء (73 -69)، تقويم التواريخ (93)، چشمه ى روشن (90 -76)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (1054 -1048)، حبسيه در ادب فارسى (صفحات متعدد)، حبيب السير (457 -456/ 2)، دايرةالمعارف فارسى (2993 -2992/ 2)، دويست سخنور (420 -417) الذريعه (108/ 18 ،191 -190 ،181 ،11 -10 / 12 ،272/ 11 ،1154/ 9 ،361 -360 ،(151/ 8 ،274/ 7)، روضات الجنات (150 -149/ 8)، رياض العارفين (234 -232)، ريحانه (103 -100/ 6)، سبك شناسى (158 -155 ،153 -151 ،52/ 2 ،424 ،401/ 1)، سخن و سخنوران (198 -154)، شرح سى قصيده (17 -8)، شعر فارسى از آغاز تا امروز (87 -83)، صبح گلشن (119 -118)، طرائق الحقائق (557 -556/ 2)، فرهنگ ادبيات فارسى (499 -497)، فرهنگ سخنوران (912 -911)، كارنامه ى بزرگان (128 -127)، كتابشناسى حكيم ناصر خسرو قباديانى، كشف الظنون (991 ،990 ،143)، گنج و گنجينه (575 -567)، لغت نامه (ذيل/ ناصر خسرو)، مجالس النفائس (349 -348)، مجمع الفصحا (1405 -1359/ 3)، مرآةالخيال (28 -27)، مؤلفين كتب چاپى (508 -503/ 6)، هديةالعارفين (487/ 1)، هزار سال شعر فارسى

(70 -64)، هفت اقليم (358 -348/ 2)، هفت گنج كومش (133 -130)، يغما (س 11، ش 1، ص 23 ،19).

ناصر منشي، ناصرالدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 730 ق)، مورخ و نويسنده. معروف به ناصرالدين منشى كرمانى. وى بعد از فوت پدر تحت تربيت عموى خود، شهاب الدين ابوالحسن على يزدى، قرار گرفت و پس از اينكه به سن رشد رسيد، عموى ديگرش كه شغل ديوانى داشت، او را در خدمت ديوانى دستگاه قراختائيان وارد كرد تا به مدارج بالا رسيد. ناصرالدين در 693 ق صاحب ديوان رسائل شد و پس از بركنارى صفوةالدين پادشاه خاتون (694 -601 ق) از كار بركنار گرديد و در 703 ق در ايام پادشاهى ناصرالدين شاه محمد بن برهان، شغل ديوانى خود را از سر گرفت. در 715 ق به خدمت ايسن قتلغ نويان، از امراى بزرگ اولجايتو و ابوسعيد بهادر پيوست و از آن پس به خدمت وزراى ايلخانان درآمد. ناصرالدين را مى توان پيشرو نويسندگانى دانست كه به تصنع در سخن و به كار بردن انواع تزيينات در آن مشتاق بودند. از آثار وى: «سمط العلى للحضرة العليا»، در تاريخ سلاطين قراختايى كرمان تأليف 716 -715 ق، كه در 720 ق نيز تتمه اى بر آن افزوده شد، «نسائم الاسحار من لطائم الاخبار»، در تاريخ وزراء كه از وزراى خلفاى راشدين شروع شده و تا وزارت تاج الدين علياه (م 724 ق) ادامه يافته است كه به آورده ى صاحب «تاريخ ادبيات در ايران» مؤلف اين كتاب بروشنى معلوم نيست؛ «درة الاخبار و لمعةالانوار»، ترجمه «تتمه صوان الحكمة» ابوالحسن على بن زيد بيهقى كه ناصر منشى آن را به نام خواجه غياث الدين وزير، در 730 -729 ق از

عربى به فارسى درآورد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1240 -1236/ 3)، تاريخ مغول (520 -519)، تاريخ نظم و نثر (149)، ترجمه ى تتمه ى صوان الحكمة (مقدمه/ ى- يب)، حبيب السير (269/ 3)، كشف الظنون (1002)، نسائم الاسحار من لطائم الاخبار (مقدمه/ الف- يز).

ناصرالدين، عبيدالله

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

لقب خواجه عبيداللَّه بن محمود بن شهاب الدين چاچى (ف. 896 ه.ق) معروف به خواجه احرار از مشايخ سلسله ى نقشبنديه. از شيخ يعقوب چرخى و نظام الدين خامخوشى ارشاد يافت، و به زودى خود به مقام شيخى و ارشاد رسيد. سلاطين تركستان و خراسان، خاصه سلطان ابوسعيد، او را بزرگ مى داشتند. در سمرقند در 896 ه.ق درگذشت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

ناصرالسلطنه تبريزي، نصراللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1240- ح 1312 ق)، خطاط. ملقب به دبيرالسلطنه و ناصرالسلطنه. وى مدتها عهده دار امور خالصه ى تهران و آذربايجان بود و در اواخر عمر از خاصان دربار مظفرالدين شاه گرديد. ناصرالسلطنه از علوم ادبى بهره داشت و زبان فرانسه را نيك مى دانست و نستعليق و شكسته را خوش مى نوشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (940/ 3)، شرح حال رجال (349 -348/ 4).

ناصري دولت آبادي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حضرت آيت الله حاج شيخ محمّد ناصرى دولت آبادى، به سال هزار و سيصد و نُه هجرى شمسى، در شهر دولت آباد برخوار واقع در ده كيلومترى شهر اصفهان، در خانواده اى كه سهمى بسزا از زهد و تقوا و دانش دينى تحصيل كرده بود؛ به دنياآمد. پدر ايشان، زاهد متّقى حجّةالإسلام و المسلمين حاج شيخ محمّد باقر ناصرى نام داشت، كه خود در شمار عالمان فرهيخته آن دوران بود؛ و محضر دانشيان گرانسنگى همچون علامه آخوند كاشى و نيز جهانگيرخان قشقائى را به خوبى دريافته بود، و در شمار ياران و تلاميذ مورد عنايت خاصّ علامه مرحوم حاج آقارحيم ارباب نيز قرار داشت ايشان به هنگام بدنيا آمدن اين فرزند، او را «محمّد­على» خواند، و او بعدها به نام «محمّد» شهره شد. محمّد هنوز در دوران خردى به سر مى برد، كه پدر به اشاره مرحوم علامه ارباب راهى نجف اشرف شد؛ تا خدمت فقيهان و عارفان بزرگ آن ديار همچون آيت الله آقاميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت الله سيد محمود شاهرودى و آية الله آقا سيّد جمال الدين گلپايگانى را دريابد. بعد از مهاجرت پدر به نجف­اشرف، حضرت آية الله ناصرى تحصيل را در همان دوران خردى آغازيد. اين دوران با حضور در

مكتب خانه اى در دولت آباد آغاز، وبعد از يكى دوسال با ورود به حوزه علميّه اصفهان و تحصيل علوم ادبىِ رائج در آن حوزه، ادامه يافت. در اين دوران كه ايشان هنوز در دوران نوجوانى به سرمى بردند، لطف اميرمؤمنان شامل حالشان مى شود، و استاد به همراه پدر و خانواده به نجف اشرف كوچ مى كند. ايشان در اين زمان چهارده سالى بيشتر نداشته اند. اگر چه در نجف­اشرف مشكلات و فقر و كمبود امكانات اوّليه اين خانواده پنج نفره را در سختى بسيار قرار مى دهد، امّا خاطرات شيرين استاد از آن دوران، نشان دهنده روحيّه علم و معرفت­جوى ايشان در همان آغازين دوران ورود ايشان به نجف­اشرف مى باشد. اين دوران دوسالى بيشتر به طول نمى انجامد؛ چه در اين هنگام مادر رخت از اين دنياى گذران به دار ديگر مى كشد؛ و سعادت او را، كه عليرغم غربتى كه در آن شهرمقدّس داشت، در قبرى در صحن مطهّر علوى كه فاصله چندانى تا روضه منوّره نداشت، براى هميشه آرام مى گيرد. يك سالى پس از آن، خانواده پدر به ايران باز مى گردد، و ايشان را در سن هفده سالگى براى ادامه تحصيل در نجف اشرف تنها مى گذارد. اين دوران، با رخت كشيدن ايشان به مدرسه صدر نجف آغاز؛ و فصلى جديد در زندگىِ ايشان آغاز مى شود. پدر پيش از جدائى از فرزند، او را نخست به اميرمؤمنان و زان پس به مرحوم آيت الله شيخ محمّد حسين دهاقانى كه در شمار اعلام و اوتاد آن شهر مقدّس بود، مى­سپارد؛ والحق كه آن فقيه عارف فرزانه نيز در تربيت اين جوان از هيچ دقيقه اى فروگذار نمى كند. در اين دوران، ايشان گذشته از شركت در دروس علمىِ

نجف اشرف، با شمارى ازاهل معانى اين شهر مقدّس همچون مرحوم حضرت حاج شيخ محمّد كوفي نيزآشنا، و در طريق معرفت ائمّه هدى دست به دامن آنان مى زند. ايشان در اين دوران، بخشى از علوم ادبى، حاشيه ملاعبدالله، معالم الأصول و قسمتى از شرح لمعه را، نزد مرحوم علامه آيت الله مدرس افغانى فرا مى گيرد. ادامه شرح لمعه را از محضر آيت الله شيخ مجتبى لنكرانى، مكاسب را از محضر آيت الله حاج سيّد عبدالأعلى سبزوارى، رسائل را ازمحضر مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم كرونى اصفهانى كه بعدها به دامادى ايشان نيز سرافراز مى شود، كفايه را از محضر آيت الله حاج شيخ محمّد حسين دهاقانى، و براى دوّمين مرتبه باز در محضر آيت الله شيخ صدرا بادكوبه اى، خارج مكاسب محرّمه را از محضر آيت الله ميرزا هاشم آملى، بحث خارج صلاة آيات را از محضر آيت الله سيّد عبدالهادى شيرازى، و خارج بيع و خيارات را از محضر مرحوم آيت الله العظمى امام خمينى استفاده مى كند. گذشته از اين، در شمارى ديگر از دروس همچون بحث خارج كتاب الحج آيت الله حاج سيّد محمود شاهرودى نيز شركت، و يك دوره كامل اصول فقه را ازمحضر آيت الله العظمى حاج سيّد ابوالقاسم خوئى فرا مى گيرد. در اين دوران، با مرحوم آيت الله حاج سيّد جواد آل على كه در شمار علماى كشور كويت قرار داشتند، مجالس علمى مرتبى برقرار مى نمودند، و بخش عمده اين دروس را با هم مباحثه مى كردند. ايشان در سراسر اين دوران، محضر اخلاقى/عرفانىِ زاهد و عارف نامدار مرحوم آيت الله آقا سيّد محمّد كشميرى فرزند عارف بزرگ آيت الله سيّد مرتضى كشميرى را سخت غنيمت شمردند، و بسيار از محضر او آموختند و به عمل درآوردند. گذشته

از ايشان، با بزرگان ديگرى همچون مرحوم آيت الله حاج شيخ عبّاس قوچانى وصىِّ مرحوم علامه قاضى نيز آشنا و به درك محضر آنان مى­پرداختند. دراين شماراست مرحوم حضرت آقا سيّد هاشم حدّاد، كه حضرت آيت الله ناصرى گذشته از استفاده از تعاليم ايشان، با شمارى از ياران ايشان همچون مرحوم علامه طباطبائى و حاج عبدالزهراء گرعاوى نيز بواسطه همين مجالس آشنا مى­شوند. درهمين دوران با مرحوم عارف بزرگ جناب حاج آقا اسماعيل دولابى نيز آشنا مى شوند، و اين آشنائى تا پايان عمر آن فقيد سعيد ادامه داشت. ايشان، هر از چندى كه به اصفهان مى آمدند به ديدار اين دوست قديمى نيز مى شتافتند و در منزل از ايشان ديدار مى كردند. عارف گمنام مولوى قندهارى كه الحق سراسر عمر را به توجّه و مراقبه گذرانيد نيز در شمار ياران ايشان قرار داشت. ميان اين دو بزرگمرد، عقد اخوّتى بسته شده بود، و از همين رو تا پايان عمر جناب مولوى، اين دو هرگز يكديگر را فراموش نكردند. حضرت آيت الله حاج شيخ حسن صافي اصفهانى نيز در همين شمار قرار داشت، كه دوستىِ ديرينى ميان اين دو٬ از دوران اقامت در نجف اشرف برقرار بود. حضرت آيت الله ناصرى پس از آنكه به امر استادشان مرحوم آيت الله كشميرى به اصفهان بازگشت، گذشته از مجالس تدريس فقه و اصول و تفسيرى كه ساليانى دراز در حوزه علميّه اين شهر اقامه نمود و تا كنون نيز ادامه دارد­، به تربيت نفوس مستعدّ و طالب معارف الهى نيز همّت گماشت. گذشته از جلسات درس اخلاق ايشان كه در شمارى از مدارس علميّه اين شهر برگزار مى شود­، نماز جماعت و مجالس وعظ و تذكير

ايشان كه در مسجد كمرزرّين اصفهان برپاست، در ميان عاشقان اهل بيت و طالبان معرفت الله از شهرتى بسزا برخوردار است.

اميد مى بريم كه خداوند وجود مبارك و شريف آن استاد فرزانه را پايدار دارد، و از تمامىِ مكروهات مصون نمايد.

ناصري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي ناصري

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/7/1

زندگينامه علمي

ايشان در سال 1344 هجري شمسي در روستاي «مژده» از توابع شهر رشت در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود. تحصيلات دبستان، راهنمايي و دبيرستان را در محل تولد گذراند و تحصيلات حوزوي را از سال 1361 از مدرسه علميه امام صادق (ع) رشت آغاز و تا سال 1376 در حوزه علميه مشهد مقدس دنبال نمود. در سال 1377 وارد حوزه علميه قم شد و طي ده سال در حوزه علميه مشهد و قم در دروس خارج فقه و اصول از محضر اساتيد معزز و آيات عظام: «مرتضوي»، «فلسفي»، «رضازاده»، «ميزرا جواد تبريزي»، «معرفت» و «سبحاني» بهره جست.

وي تحصيلات دانشگاهي را تا مقطع كارشناسي در رشته «علوم قرآن و حديث و اديان و عرفان» در دانشگاه علوم اسلامي رضوي و دانشگاه فردوسي مشهد دنبال نمود. و در سال 1378 در دانشكده الهيات دانشگاه تهران از پايان نامه كارشناسي ارشد با عنوان «بررسي جايگاه هنر در كتاب و سنت» و در سال 1382 در همين دانشكده از رساله دكتراي خود با عنوان «بررسي مكتب تفسيري صدرالمتألهين» دفاع نمود. وي در طي اين سال ها در كنار تدريس، در زمينه هاي تحقيق، مديريت پژوهش، ارائه طرح هاي آموزشي و پژوهشي فعاليت داشته است. در ادامه نمايۀ فعاليت هاي ايشان در

زمينه هاي فوق منعكس شده است.

ناصري، كيومرث

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: اپيدميولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ناصري، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

پروفسور ناصري اولين پزشك ايراني است ، كه پيوند دست انسان را در اروپا انجام داده اند.

بيوگرافي پرفسور ناصري و اعمال جراحي ويژه در برلين

پرفسور دكتر مجتبي ناصري در تار يخ 1307 (1328) در زنجان، متولد شده است

1313_ 1319 آموزش در دبستان سعادت زنجان.

1320 استخدام در شركت پخش دخانيات ايران د رزنجان وتهران براي تامين زندگي .

1326_ 1330 آموزش در كلاسهاي متفرقه وگرفتن ديپلم نهايي درتهران .

1330 شركت دركنكور هنر سراي عالي دانشگاه تهرا ن وشروع تحصيلات شيمي عالي در دانشگاه تهران .

1951 پس از غلبه به مشگلات خروج از كشوردر دسامبر همان سال، ايران را ترك كرده ودر شهر ْگوتينگن آلما ن تحصيلات پزشكي را شروع كرد.

1957پس از 10 ترم (زيمستر)امتحانات نهايي را داده با ارايه تزي در باره تغيرات خون پس از بكاربردن دستگاه قلب و ريه درجه دكتراي خودرا به دست آورد.

1957 شروع كارهاي تحقيقاتي در انستيتوي ماگس پلانك گوتينگن با موضوعات اندازه گيري جريان گردش خون درعروق كرونر قلبي ومتابوليسم قلب.

1958 اولين كرونروگرافي بادرست كردن كاتتر مخصوص براي سرخرگهاي قلبي، اندازه گيري جريان خون كرونر باكمك كارديوگرين به متد هميلتون .

1959 درست كردن الكترودهاي مخصوص براي اندازه گيري پي اچ خون، همراه با پرفسور بارتل و شواب .

1960 ورود به تيم جراحي قلب در دانشگاه برلين تحت نظر پرفسور ليندر.

1960 شروع تجربيات آزمايشي بوسيله پيوند ريه درحيوانات، به همراه پرفسور بوشرل.

1961 شروع تجربيات آزمايشي با پيوند قلب كه نتايج آن در كنگره هاي ملي

و بين المللي به اطلاع عموم رسانده شد.

1961 جراحي قلب و آزمايشات با دستگاه قلب و ريه .

1964 پس از اقامت كوتاه در شهر كور / سويس در نزد پرفسور آلگوور متد استيو سينتز آموخته و در بيمارستان نوي كلن برلين بنيان گذاري شد.

1964 انتخاب به معاونت بيمارستان نوي كلن.

1967 نوشتن تز مخصوص راجع به هيپر اوكسيژناسيون در انواع حيوات و گرفتن درجه استادي دانشگاه آزاد برلين.

1967/68 به دست آوردن تخصصي جراحي عمومي(1)،تخصصي جراحي قلب _ ريه وعروق(2) و تخصصي جراحي عروق محيطي (3)

1968 پيوند اندام پايين براي اولين بار در آلمان فدرال دربيمارستان نوي كلن .

1968 اولين پيوند ريه روي جواني كه در اثر تصادف به هر دو ريه وي صدمه شديد خورده بود به همراه پرفسور بوشرل .

1969 برگشت به بيمارستان دانشگاهي وست اند و انتخاب به معاونت و كارمند رسمي دولت .

1969 اولين پيوند بازوي قطع شده در آلمان فدرال .

1970 مسافرت به دانشگاه هاي مختلف آمريكا براي كار آموزي جراحي كرونر (كلولند، نيويورك، سانفرانسيسكو، يوستن تكزاس) .

1971 شروع وبنيانگذاري جراحي كرونر در برلين .

1971 به دست آوردن رتبه پرفسوري دانشگاه آزاد برلين.

1972 براي اولين بار پيوند آزمايشي قلب ثانوي به عنوان بايپاس قلب چپ و گزارش آن دركنگره بين المللي بارسلون (اسپانيا) .

1975 انتساب به رياست بيمارستان آموزشي دانشگاهي شلوس پارك كلينيك برلين شروع جراحي عمومي، قفسه سينه و عروق دراين بيمارستان وتدريس در دانشگاه.

1990 اهداي مدال شايستگي آلمان فدرال براي كارهاي تحقيقاتي.

1993 بازنشستگي و ترك بيمارستان شلوس پارك كلينيك.

1995-99رياست كانون پزشكان، دندانپزشكان و داروسازان ايراني در برلين.

1999 دريافت مدال نور تدريس پس از بيست سال تدريس

جراحي در دانشگاههاي آلمان.

تاحال بيش از 300 سخنراني، انتشارات در مجلات علمي ملي و بين المللي و مقالات در كتابهاي مختلف و آخرين انتشار كتابي بنام دانشنامه جراحي به زبان فارسي كه در تهران در نشريه علمي بچاپ رسيده است.

از دو ازدواج داراي دو پسر ويك دختر است .

از 1990 كمك به بيمارستان ولي العصر زنجان وسخنراني براي پزشكان جوان .اهداي ميكروسكوپ اطاق عمل براي اعمال جراحي چشم در زنجان

ناصري، مسلم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسلم ناصري

محل تولد : كاشمر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/6/1

زندگينامه علمي

مسلم ناصري در تابستان سال 1351 در روستاي بنده قرا از توابع شهرستان كاشمر خراسان رضوي به دنيا آمد دوران ابتدايي را تمام كرد و بعد پا به شهرستان گذاشت و با گرفتن مدرك سيكل، شوق قم وي را فرا گرفت. براي ادامه تحصيل به قم هجرت كرد. ابتدا در مدرسه معصوميه مشغول به تحصيل شد و در كنار علوم حوزوي در رشته ادبيات داستاني شروع به مطالعه كرد و پس از مدتي هم علوم روز را ادامه داد و مدرك ديپلم گرفت و همگام با علوم حوزوي در دانشگاه هم ادامه تحصيل داد+ اما چون علاقه وافري به ادبيات داشت در بخش ادبيات كودكان و نوجوانان با جديت مطالعه مي كرد و مي نوشت كه حاصل آن نزديك به پنجاه كتاب است كه برخي از آنها جوايز معتبري را كسب كرده اند. مثل كتاب سال جمهوري اسلامي براي مسافر شهرهاي بي نشان. برگزيده نخست بيست سال داستان عاشورايي و برگزيده ويژه همايش براي كتابهاي سردار تنها و سروها ايستاده مي

ميرند و آن شب ، آن سردار، برگزيده نخست جشنواره دوسالانه كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان براي كتاب آخرين بازمانده برگزيده كتاب سال حوزه و...

اكنون وي با اتمام كارشناسي ارشد رشته تاريخ اسلام خود در دانشگاه شهيد بهشتي قصد دارد براي مقاطع بعدي ادامه دهد. در كنار تحصيل مدت سه سال كه سرديير مجله مليكا براي كودكان است كه سراسري پخش شود و مدت بيش از 10 سال است كه دبير داستان مجله پوپك است..ََ

ناطق تبريزي، ناصح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1284/ 1280 ش)، مترجم، نويسنده و شاعر. در تبريز به دنيا آمد. پدرش از وكلاى دادگسترى و از مشروطه خواهان بود. ناطق پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه در زادگاهش جهت ادامه ى تحصيل به اروپا رفت و موفق به اخذ درجه ى مهندسى در رشته ى راه و ساختمان شد. پس از بازگشت به ايران به استخدام وزارت راه و ترابرى درآمد و مدت هشت سال مدير كل سازمان راه آهن و نيز مدتى عضو شوراى عالى سازمان برنامه و بودجه بود و در ضمن عضويت هيأت مديره شركت ساختمانى اتكو را، كه از كارهاى مهم آن ساختمان سد كرج و سد سپيدرود بود، به عهده داشت. وى همچنين به زبان هاى آلمانى، انگليسى، فرانسه و عربى مسلط بود. از تأليفات وى: «زندگى مانى و پيام او». از ترجمه هاى وى: «آدمك حصيرى»، «جنايت سيلوستر بونارد»، «شاهزاده خانم»، «آنژليكا»، «ژانو و كولن»، «سپيد و سياه»، «ميكرو ميگاس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى آذربايجان (638 -635/ 3)، سخنوران نامى معاصر (3591 -3589/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3209 ،2077 ،1992 :1935 ،1886/ 2 ،1364 -1363 ،1053 ،26/

1)، مؤلفين كتب چاپى (498 -497/ 6).

ناطق، ناصح

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شاعر، محقق، مترجم.

تولد: 1284، تبريز.

درگذشت: 25 مهر 1364، تهران.

ناصح ناطق فرزند جواد (از آزاديخواهان تبريز در دوره ى مشروطيت) تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در تبريز به پايان رسانيد. سپس به عزم ادامه ى تحصيل در خارج از كشور، در امتحانات اعزام دانشجو به اروپا شركت كرد، پذيرفته شد و به فرانسه رفت و در آنجا به اخذ درجه ى مهندسى در رشته ى راه و ساختمان نايل آمد. پس از بازگشت به ايران مدتى در وزارت راه خدمت كرد و متجاوز از هشت سال مديريت كل ساختمان راه آهن و يك چند نيز عضو شوراى عالى سازمان برنامه و بودجه بود. وى از اعضاى مؤسس شركت مؤلفان و مترجمان ايران بود و از سال 1356 تا پايان عمر رياست هيئت شركت را بر عهده داشت .وى در زمينه ى زبان فارسى و معادل يابى براى واژه هاى فنى و علمى فعاليت بسيار داشت و در اين راه با غلامحسين مصاحب و ديگران همكارى داشت. وى يكى از مؤسسين جمعيت آذربايجان بود.

ناصح ناطق پس از شهريور 1320 به همراه گروهى از ايرانى ها، به عنوان دوستدار آلمان ها به زندان متفقين گرفتار شد و مدت ها در اراك زندانى بود.

فهرست آثار وى به شرح زير است: بحثى درباره ى زندگى مانى و پيام او (تهران، 1357)؛ ترجمه ى كتاب آدمك حصيرى (اثر آناتول فرانس، 1351)؛ ترجمه ى بخش اول جلد چهارم تاريخ پيشرفت علمى و فرهنگى بشر (1353)؛ «درباره ى زبان آذربايجان» (بخشى از كتاب مجموعه سخنرانى هاى كانون فرهنگى ايران جوان، 1351)؛ ترجمه نمايشنامه ى آنژليكا؛ ترجمه ى جنايت سيلوستربونارد (آناتول فرانس، 1330)؛ شاهزاده خانم بابل (ولتر، 1339)؛ ايران از نگاه گوبينو. مقالاتى از وى

در مجلات و روزنامه هاى مختلف و از جمله در «راهنماى كتاب» و «يغما» به چاپ رسيده است.

فرزند جواد ناطق يكى از آزاديخواهان تبريز در دوره ى مشروطيت بود كه خدمات وى در غالب كتبى كه درباره ى نهضت مشروطيت منتشر گرديده بود بوضوح و روشنى درج شده است. علاوه بر آن يكى از شيفتگان زبان و ادب فارسى بود.

ناصح در 1284 در شهر تبريز پا به عرصه وجود گذاشت و در شش سالگى تحصيلات خود را آغاز كرد و در مدرسه اى درس خواند كه اسمعيل اميرخيزى اديب مشهور رئيس آن مدرسه بود. پس از اتمام تحصيلات دبيرستانى به اروپا رفت و در رشته ى مهندسى راه و ساختمان درجه ى علمى عالى گرفت و به ايران بازگشت و در وزارت راه اشتغال ورزيد. پس از مدت كوتاهى رئيس اداره و مدير كل شد و زمانى نيز رئيس راه آهن بود. مدتى هم عضويت شوراى عالى سازمان برنامه را داشت. وى در راه سازى در ايران خدمات برجسته اى انجام داد و در احياء ساختمانهاى قديمى و نوسازى آنها زحمات زيادى متحمل شد.

مهندس ناطق گذشته از رشته ى تخصصى خود يك مترجم عاليمقام و اديب پرمايه و فرهنگى پرتوان بود. بنا به نوشته ى آقاى ايرج افشار «ناطق به زبان فارسى با نگاهى علمى، فرهنگى و ملى مى نگريست و بدان اهميت بسيار مى داد و كوششهاى باارزشى در اين راه كرد از آن جمله است همراهى و همكارى با مرحوم دكتر غلامحسين مصاحب و مهندس صفى اصفيا، احمد آرام، دكتر گل گلاب و مصطفى مقربى براى يافتن و گزينش معادلهاى فارسى براى واژه ها علمى و فنى مورد نياز دائره المعارف. حاصل كار آنها فرهنگ اصطلاحات جغرافيائى شامل حدود

هفتصد و پنجاه واژه است.»

از ناطق آثار ادبى زيادى باقى مانده است. از ترجمه هاى او مى توان جنايت سيلوستر بونارد، دختر كلمانتين و آدمك حصيرى آناتول فرانس را نام برد. پنج نمايشنامه ولتر را هم ترجمه كرد. كتاب ايران از نگاه گوينو از ديگر آثار اوست. وى در 1364 در تهران درگذشت.

ناصح مردى خير بود. همه سال مبلغى اعتبار درنظر گرفته بود و صرف خريد كتاب براى كتابخانه ى ملى تبريز اختصاص مى داد. همچنين مقدار زيادى كتاب براى محققين ايرانى فرانسه كه مورد لزوم بود به مؤسسه ى مطالعات ايرانى دانشگاه پاريس مى فرستاد. همچنين مبلغ قابل توجهى براى ساختن بيمارستانى در تبريز پرداخت. او يكى از پايه گذاران شركت مؤلفان و مترجمان بود.

مرحوم ناصح در سال 1322 به اتفاق عده اى از رجال و افسران ارتش و مديران و مهندسين راه آهن از طرف متفقين به جرم ژرمانوفيلى بازداشت و در اراك زندانى شد. اين دوره اسارت قريب يك سال بطول انجاميد.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

ناطقي، غلامحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلام حسين ناطقي

محل تولد : باميان

شهرت

تابعيت : افغانستان

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب غلام حسين ناطقي تبعه افغانستان در سال 1354 شمسي در خانواده مذهبي ديده به جهان گشودم و پس از دوران كودكي به دليل تعطيل بودن مدارس دولتي به خاطر انقلاب به مكتب خانه رفتم و در مدت 4 - 5 ماه حضور در آن، افزون بر آموزش روخواني قرآن كريم، بر خواندن متون فارسي نيز تسلط پيدا كردم به گونه اي كه به راحتي مي توانستم هر متن فارسي را بخوانم به همين دليل مورد تشويق معلم و

بستگان به ويژه خانواده ام قرار گرفتم و آنان تشويق نمودند كه طلبه بشوم ولي به خاطر تعطيل بودن مدرسه علميه اي كه در محل سكونت ما بود و نيز كم بودن سنم كه مانع رفتنم در جاي ديگر مي شد؛ چند سالي نتوانستم به مدرسه علميه بروم.

در سال 68 شمسي مدرسه علميه «محمديه» در نزديك محل منطقه سكونت ما احياء شد و من از فرصت استفاده نموده و به اين مدرسه رفتم و به آموزش صرف و برخي از كتابهاي جامع المقدمات مثل: (عوامل في النحو و ملامحسن) مشغول شدم ولي به دليل نبود امكانات به ويژه در دسترس نبودن استاد، اكثر ايام اين مدرسه تعطيل بود. لذا در سال 1369 تصميم گرفتم كه به مدرسه علميه «بلخاب» بروم و در آنجا ادامه تحصيل بدهم. پس از مسافرت به اين مدرسه و مدتي تحصيل دريافتم كه متاسفانه وضعيت اين مدرسه نيز بهتر از مدرسه محل سكونت من نيست لذا بر آن شدم كه به جمهوري اسلامي ايران بروم و در حوزه علميه قم به فراگيري علوم اسلامي بپردازم .

به همين منظور در اواخر پاييز 1370 شمسي عازم جمهوري اسلامي ايران شده و پس از ورود به جمهوري اسلامي ايران و حضور در مرقد مطهر ثامن الائمه حضرت امام رضا به قم آمده و در حوزه علميه مشغول تحصيل شدم. مدت دو سال به صورت آزاد درس خواندم و در سال 1373 در آزمون پذيرشي مركز جهاني علوم اسلامي شركت كرده و پذيرفته شدم. پس از قبولي دراين مركز، مدت دو سال به همان شيوه سنتي (يعني تمركز دوره فقه و اصول) تنها

و غافل از ساير علوم مورد نياز يك روحاني و مبلغ تعاليم عاليه اسلام، ادامه تحصيل دادم ولي به اين نتيجه رسيدم كه اين شيوه كارآيي كمتري دارد و نمي تواند پاسخگوي تمام نيازهاي جامعه امروزي مسلمانان بوده باشد.

لذا در سال 1375 با توجه به سامان يابي آموزشي مركز جهاني علوم اسلامي و هدايت بخشي از طلاب به مدارس علميه، به مدرسه علميه مومنيه رفته و سطح دوم حوزه را تا سال 1378 به پايان رساندم. در همين سال آزمون كارشناسي ارشد در رشته «علوم قرآن و حديث» از سوي مركز جهاني برگذار شد و در آن شركت كرده و پذيرفته شدم. پس از اين، به مدرسه عالي امام خميني انتقال يافتم و در آنجا ادامه تحصيل دادم و سطح سه را در اين مدرسه به پايان رسانده و در سال 1384 از پايان نامه خود تحت عنوان: «بررسي آراي شرق شناسان پيرامون گزارشات تاريخي قرآن» با درجه عالي دفاع نمودم و اكنون در سطح چهار حوزه مشغول به تحصيل مي باشم.

ضمن اشتغال در دروس حوزه، در امتحانات دروس كلاسيك شركت و به صورت جهشي امتحان داده و ديپلم خود را در رشته معارف اسلامي گرفتم. مدتي است كه دست به قلم نيز هستم و در برخي از همايش هاي علمي پژوهشي شركت كرده ام از جمله: اولين همايش ملي پژوهش هاي قرآني حوزه و دانشگاه كه مقاله «واقع نمايي زبان قرآن در گزاره ها تاريخي» را ارائه دادم و از مقالات برتر شناخته شد و حق ارائه يافتم و آن را در كميسيون تخصصي «قرآن و جامعه شناسي» ارائه و به سوالات اساتيد پيرامون

آن پاسخ دادم.

ناظري، ايرج

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: قلب و عروق، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1344، دكتراى تخصصى قلب و عروق از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1355، فوق تخصص قلب و عروق از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1367.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1358 تا سال 1366، و دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1366 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

داروهاى آنتى آريتميك جديد، تومورهاى قلب، تدريس دروس تخصصى قلب در دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى مادرزادى قلب و عروق.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 1، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

پزشكى، كيست هيداتيك قلب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ناظم الاطباء، موسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير سيد عقيل حسينى، از اطباى معروف اصفهان است كه علاوه بر اطلاعات وسيع علمى، داراى نفسى قدسى بوده، و در 1304 وفات يافته، جنب تكيه ى ملك مدفون گرديد.

ماده تاريخ وفاتش اين است:

بهر تاريخ وفاتش خرد اين مصرع گفت

بود عيسى نفس و معجزه موسى داشت

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

ناظم الشريعه، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج سيد محمد شاه معروف بناظم الشريعه بهبهانى رضوان الله عليه ابن شاه محمد طاهر بن شاه محمد زمان بن شاه محمد امين بن شاه عليرضا بن شاه ابوطالب بن شاه نسيم بن شاه شجاع بن شاه ابوطالب بن شاه شمس الدين ابن سيد الفاضل العالم العامل قطب الاقطاب و غوث الاغياث السيد عبدالوهاب الشهير بشاه باباى ولى بن عبداللطيف بن حسيد بن احمد ابن عبد الوهاب بن صدرالدين بن على القاضى بن مسعود بن سعيد بن احمد بن كثير بن رفاعى بن على ابن يحيى بن ثابت بن الخادم بن على بن حسين المهدى بن محمد بن الحسين الوصى بن احمد بن الموسى الثانى بن ابراهيم المرتضى بن الامام الهمام الكامل العالم ابوابراهيم موسى الكاظم عليه التحيه والسلام.

معظم له اعلم علماء بهبهان كهف العلماء ابوالأرامل والايتام عالمى ربانى و فاضلى صمدانى بود نزديك يكصد سال از عمر مباركش رفته بود كه نگارنده (در سال 1370 قمرى) بفيض زيارتش رسيدم و ده روز در منزلش منبر رفتم.

وى از شاگردان مبرز مرحوم حاج شيخ هادى تهرانى و آخوند خراسانى صاحب كفايه و علامه طباطبائى يزدى بود اجازه اى مرحوم آخوند براى ايشان نوشته بود كه از حيث مضامين و القاب بى نظير بود.

بسيار جليل القدر و بزرگوار نقيب النقباء و شريف الشرفاء و سيد السادات و

الاجله بود. در شب تاسوعا سيدى از خاندان آن مرحوم خوابى عجيب ديد و آمد براى من بگويد گفتم برويم خوابت را در حضور حضرت آيه الله ناظم الشريعه بگو خدمت ايشان رفته آن شخص گفت ديشب در خواب ديدم جنازه اى را ميان زمين و آسمان تشييع ميكنند و جن و انس و ملائكه در تشييع او شيون مينمايند. پرسيدم اين جنازه از كيست؟ گفتند از حضرت جبرئيل عليه السلام من در خواب بنا كردم بسر زدن و گفتم مگر قيامت برپا شده كه جبرئيل از دنيا رفته در اين انقلاب بودم كه از خواب بيدار شدم.

من گفتم تعبيرش ايسنت كه يكى از علماء بزرگوار از دنيا ميرود. مرحوم ناظم الشريعه فرمود منهم همين تعبير را كردم آنگاه گفت مرا باطاقم ببريد، زير بغل ايشان را گرفته و باطاق مخصوصش بردند و كسى را ديگر نپذيرفت تا شب دوازدهم محرم كه باجداد كرام محلق شد. پس عموم بهبهان و قنوات تعطيل و دولت و ملت در مرگش عزادار و مراسم تشييع او را با سبك عجيب و طرز بى نظيرى انجام و پس از نماز در مصلاى بهبهان كه مى بينيد در يكى از مزارات بهبهان امانت گذارده و تا چهل شبانه روز در تمام بهبهان عزا و مجالس فاتحه برقرار شبها زنان بهبهان بحالت جمعى در كوچه هاى شهر حركت و شيون كنان بسر قبر او رفته ماتمسرائى ميكردند و اغلب منابر و مجالس فاتحه او را نگارنده اداره كردم.

در مراسم نمازش كه فرزند بزرگش آيه الله حاج سيد محمد حسين (در زير دائره) خواندند نگارنده در كنار فرزند دومش آيه الله آقا سيد محمد هادى بعلامت ايكس ديده ميشوم، و

پس از چند سال جنازه او را بيرون آورده و حمل بنجف و در جوار حضرت على عليه السلام بخاك سپردند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ناظم الشريعه، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد محمد حسين و حاج سيد محمد هادى معروف به حاج سيد آقا از علماء مبرز بهبهان بودند كه پس از خواندن سطوح در نزد والد بنجف اشرف مهاجرت كرده و از محضر مرحوم آيه الله نائينى و آيه الله عراقى و آيه الله العظمى آقاى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى (كه اصلا بهبهانى بودند و باصفهانى شهرت يافتند چنانچه آيه الله العظمى وحيدهم اصلا اصفهانى و از احفاد و خاندان علامه مجلسى رحمه الله عليه بودند و به بهبهانى معروف گشتند) استفاده نموده آنگاه بوطن مراجعت و باقامه جماعت و خدمات دينى پرداخته تا هر دو نيز از دنيا رفتند.

يكى از شاگردان مبرز مرحوم آيه الله ناظم الشريعه آيه الله العظمى حاج سيد على بهبهانى اهوازى بود كه ترجمه اش در ذكر اهواز گذشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ناظم شيرازي، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، طبيب و شاعر، متخلص به ناظم. ملقب به نقيب الممالك و ناظم الشعراء. ميرزا مهدى معلومات اوليه را از پدرش آموخت و در حكمت و طبابت مهارت داشت. معتمدالدوله فرهاد ميرزا لقب ناظم الشعرايى به وى داد. داور (م 1325 ق)، صاحب «مرآت الفصاحه»، با وى ملاقات داشت. ناظم بعد از فوت پدرش به اصفهان رفت. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (263)، حديقةالشعراء (1828 -1826/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (632 -629/ 5)، الذريعه (1162/ 9)، طرائق الحقائق (463/ 3)، فارسنامه ى ناصرى (1180 ،957/ 2)، مرآت الفصاحه (640 -638).

ناظم، حبيب الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : دكتر حبيب اله ناظم در سال 1331 در شهر رضا به دنيا آمد بعد از گذراندن دوره متوسطه وارد دانشگاه شد وي داراي مدرك دكتراي تخصصي بيوشيمي بالين از دانشگاه تهران است و هم اكنون عضو هيئت علمي در دانشگاه علامه طباطبايي است.

گروه : علوم پايه

رشته : بيوشيمي

گرايش : بيوشيمي باليني

والدين و انساب : پدر وي حاج ميرزا حسن ناظم و مادر محترمشان سركار خانم فاطمه الي قي است و برادران وي دكتر سعيد ناظم و دكتر احمد ناظم و دكتر ناصر ناظم همگي داراي فوق تخصص جراحي قلب ، دكتر فضل اله ناظم و دكتر منصور ناظم است.

خاطرات كودكي : دكتر ناظم از آن دوران عدم وجود وسائل تفريحي و سرگرميهاي وقت گير در شهر رضا را عنوان ميكند كه همين امر باعث شده بود كه او و ديگر فرزندان توانستند دروس خود را بنحو احسن فرا بگيرند و جزء شاگردان ممتاز شوند . و در حين و ادامه تحصيل تشويق برادران بزرگتر كه در رشته پزشكي

تحصيل ميكردند بي تاثير نبود.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : دكتر ناظم در يك خانواده مذهبي كه از درآمد مالي برخوردار نبودند پرورش يافت، پدر متدين و مادر مقيد به اجراي مراسم ذهبي بودند و بطور مجموع محيط خوبي براي فراگيري علم فراهم مي آمد . او مي گويد:« مادرم سواد نداشت ولي علاقه زيادي به قرآن داشت و من هم مشغول خواندن آن در يكي دو روز از ايام هفته بودم وقتي گوش فراميداد و با اينكه مفهوم آن را درك نمي كرد بسيار مشوق ميشد »

تحصيلات رسمي و حرفه اي : مدرك دكتراي تخصصي بيوشيمي (بيوشيمي پاتولوژِي) از دانشگاه علوم پزشكي تهران

فعاليتهاي ضمن تحصيل : دكتر ناظم در دوران تحصيل به امور دارويي و داروشناسي مشغو بود و همواره مصر به آن كه شيمي حياتي را بنحو احسن ياد بگيرد.

استادان و مربيان : دكتر ناظم از محضر اساتيد بزرگي مانند دكتر ناصر ملك ، استاد ممتاز دانشگاه در تهران در رشته بيوشيمي استفاده كرده است

همسر و فرزندان : همسر دكتر ناظم سركار خانم نوشين حقيقي ديپلم علوم تجربي و خانه دار ميباشند و تنها فرزند وي مانيا ناظم است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - مشاور رياست دانشگاه پيام نور كشور و رئيس منطقه 3 دانشگاه پيام نور - رياست دانشگاه پيام نور زرين شهر 1377 - رياست دانشگاه پيام نور شاهين شهر - راه اندازي دانشگاه پيام نور دولت آباد - معاون آموزش دانشگاه آزاد اسلامي نجف آباد - مدير گروه زيست شناسي دانشگاه پيام نور - سردبير مجله علمي پژوهشي پيك ارز علوم - عضو كميته برنامه ريزي شوراي گسترش وزارت

علوم - عضو هيئت تحريريه مجله پژوهشي پزشك آزمايشگاه

فعاليتهاي آموزشي : دكتر ناظم عضو هيئت علمي دانشگاه علامه طباطبائي است وي تدريس در دانشكده پزشكي و پرستاري دانشگاه تهران، تدريس در دانشكده هاي پزشكي و داروسازي دانشگا آزاد اسلامي ، تدريس در دوره فوق ليسانس دانشكده علوم تغذيه دانشگاه شهيد بهشتي ، تدريس در دانشكده بهداشت دانشگاه اصفهان و دوره فوق ليسانس در دانشگاه تربيت مدرس در كارنامه دارد.

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : - ساخت مركز پيام نور شهر رضا كه قبلا بنام دانشگاه آزاد واحود شهر رضا ناميده ميشد به همت و كوشش دكتر ناظم و برادرانشان و مردم آن منطقه. - ساخت دانشگاه زرين در دوران جمهوري اسلامي كه به همت ايشان و و فرد نيكوكار ايجاد شد و هم اكنون فعال ميباشد. - همچنين دانشگاه پيام نور شاهين شهر و دولت آباد.

جوائز و نشانها : مرد سال 1998 مركز بين المللي كمريج انگلستان

________________________________________

آثار :

1 بهداشت و كمكهاي اوليه

2 بيماريهاي دهان و دندان

3 پيش گيري درمان فشار خون

4 تشخيص سرطان سينه

5 فارموكولوژي پزشكي

ويژگي اثر : 1988 و 1984

ناظم، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: استاد، رشته: ميكروب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

گذراندن دوره تكميلى ميكروبيولوژى، باكتريولوژى، سروايمونولوژى و ويرولوژى در انستيتو پاستور پاريس در سال 1350، گواهى تخصص ميكروب شناسى در سال 1360.

مرتبه علمى:

دستيار دانشگاه

علوم پزشكى مشهد در سال 1344، استاديار در سال 1348، دانشيار در سال 1356، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى مشهد در سال 1366.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ميكولوژى، آنتى بيوتيكها، باكترويولژى، سابقه تدريس در دانشگاه، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 11 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

باكترى شناسى، ايمنى شناسى، ويروس شناسى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 32، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

باكتريولوژى، سرولوژى، ويرولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ناظم الاسلام كرماني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337 -1280 ق)، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. ملقب به ناظم الاسلام. در كرمان به دنيا آمد. پس از تحصيل علوم ادبى و عربى، از محضر حاج شيخ ابوجعفر مجتهد، فقه و اصول و از محضر ميرزا آقا خان كرمانى، منطق و شرح «اشارات» را آموخت. وى در بيست و هشت سالگى به تهران آمد و در درس ميرزاى جلوه و سيد شهاب الدين شيرازى به تحصيل حكمت الهى پرداخت و در حوزه ى درس حاج ميرزا حسن آشتيانى و حاج شيخ هادى نجم آبادى نيز حاضر بود. وى از مشروطه خواهان و با جمعى از روشنفكران از جمله سيد محمد طباطبايى محشور بود. پس از تأسيس مدرسه ى اسلام، توسط سيد محمد طباطبايى، ميرزا محمد در آن مدرسه ناظم شد و به همين دليل به ناظم الاسلام ملقب گرديد. ناظم الاسلام در 1325 ق روزنامه ى «كوكب درى» يا «كوكب درى ناصرى» را در تهران تأسيس و منتشر نمود. او سپس به كرمان بازگشت و در دادگسترى به خدمت پرداخت و سرانجام در همان شهر درگذشت و در مقبره ى سيد علويه به خاك سپرده

شد. از ديگر آثار وى: «اصول عقايد»؛ «تاريخ بيدارى ايرانيان»، در سه جلد؛ «خلاصةالعوامل»؛ «شمس التصاريف»؛ «مقامات حريرى»، ترجمه؛ «علائم الظهور المهدى الموعود».[1]

محمد بن على (و. 1280 ه.ق- 1337 ه.ق)، از فضلا و مؤلفين معروف كرمان و صاحب تاريخ بيدارى ايرانيان. در كرمان متولد شد و پس از فراگرفتن مقدمات علوم ادبى پارسى و عربى و فقه و اصول در بيست و هشت سالگى به تهران آمد و به تحصيل حكمت پرداخت و با واقعه ى «رژى» و انحصار تنباكو و برخاستن زمزمه ى آزاديخواهى در رديف طلاب تجددخواه درآمد و تاريخ خود را تأليف كرد. بعد از استقرار مشروطيت در كرمان در عدليه مشغول خدمت شد و در سال 1337 ه.ق در كرمان درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (119 -118/ 2)، تاريخ ادبيات ايران، براون (295 ،266/ 4)، تاريخ بيدارى ايرانيان (مقدمه/ هفده- بيست و چهار، 10 -9)، تاريخ جرايد (151 -150/ 4)، الذريعه (308/ 15 ،220/ 14 ،242/ 3)، شرح حال رجال (196 -195/ 6 ،278/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2328 ،2163/ 2 ،1281 ،679 ،260/ 1) لغت نامه (ذيل/ ناظم الاسلام كرمانى)، مؤلفين كتب چاپى (604 -602/ 5).

ناظم العلوم، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1317 ق)، نويسنده و مترجم. ملقب به ناظم العلوم. وقتى در 1290 ق ناصرالدين شاه براى اولين بار به اروپا سفر كرد، وى همراه دايى خود، عليقلى خان مخبرالدوله، كه از ملازمان شاه در آن سفر بود به پاريس رفت و در مدرسه نظامى سن سير در رشته توپخانه به تحصيل مشغول شد. پس از بازگشت به ايران از معلمين نظام سلطان مسعود ميرزا ظل السلطان، كه براى خود

ارتشى تشكيل داده بود، شد. او مدتى نيز به علت اختلاف سر حدى با روسها به خوى رفت و بعد از مرگ ناصرالدين شاه به تهران بازگشت و مدتى رئيس مدرسه ى علميه و از معلمين دارالفنون شد. از آثار وى: «اصول جبر و مقابله»؛ «اصول علم حساب»؛ «انموذجى از جبر و مقابله»؛ «تاريخ عمومى»؛ «حكمت رياضى»، در اصول علم حساب تا لگاريتم؛ «تلماك»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شرح حال رجال (385 -384/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1202 ،1170 ،947 ،729 ،384 ،263 ،251/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (429/ 4).

نامدار جويباري، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس نامدار جويباري

محل تولد : جويبار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عباس نامدار جويباري در سال 1346 هجري شمسي وارد حوزه علميه قم شدم و پس از يك سال به حوزه علميه مشهد مقدس عزيمت نمودم و در مدت پنج سال، سطح مقدماتي و متوسطه را در جوار حضرت ثامن الائمه با استفاده از اساتيد به نام آن سامان به پايان رساندم و در سال 1350 هجري شمسي وارد حوزه علميه قم گرديدم.

پس از اتمام سطح عالي نزد اساتيد حوزه علميه قم، در درس هاي خارج فقه و اصول اساتيد و مراجع عاليقدر شركت نموده ام و همزمان از محضر اساتيد كلام و فلسفه نيز بهره برده ام. ضمن اينكه در تمام طول سنوات تحصيل قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب اسلامي از فعاليتهاي مثبت سياسي غافل نبوده ام .

از سال 1363 هجري شمسي عملا و به صورت آزاد وارد حوزه تدريس در حوزه علميه قم

شدم و ابتدا از اولين كتابهاي حوزوي: «جامع المقدمات» شروع به تدريس نموده و در طول سنوات در همه مراحل و پايه هاي درسي حوزه به تدريس پرداختم و هم اكنون چند سال است كه به تدريس درس خارج مشغولم.

نامي اصفهاني، محمدصادق

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مورخ و شاعر، متخلص به نامى. معروف به ميرزا محمدصادق منشى. از سادات موسوى و برادرزاده ى ميرزا رحيم حكيم باشى بود. اجداد وى از شيراز به اصفهان آمده و از طبيبان خاص سلاطين صفوى بودند. او به فنون نظم و نثر آگاه بود و به سرودن مثنوى تمايل بيشترى داشت، نامى با مؤلف «نگارستان دارا» (م 1243 ق) معاصر و معاشر بود. بر سر سال فوت وى بين مؤلفان اختلاف است، «صبح گلشن» مرگ وى را در عهد نادر شاه مى داند و صاحب «نگارستان دارا» در اوايل دوره ى محمد شاه قاجار (1264 -1250 ق) و «الذريعه» و «كتابشناسى نظامى گنجوى»، 1204 ق را ذكر كرده اند. در مورد نام برخى از آثارش نيز اختلاف وجود دارد. از آثار وى: «تاريخ گيتى گشا»، به فارسى در تاريخ زنديه كه بعدها ميرزا عبدالكريم شيرازى و ميرزا محمد رضاى شيرازى هر يك ذيلى بر آن نوشته اند، مثنوى «نامه ى نامى» يا «پنج گنج»، كه به تقليد از «خمسه» نظامى نوشته است، مركب از پنج مثنوى به نام «درج گهر» «خسرو و شيرين»، «ليلى و مجنون»، «وامق و عذرا»، «يوسف و زليخا».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (25/ 24 ،319/ 19 ،1166 -1165/ 9 ،263/ 7 ،284/ 3)، سفينةالمحمود (340 -339/ 1)، شرح حال رجال (250/ 5)، صبح گلشن (503 -502)، فرهنگ سخنوران (918 -917)، كتابشناسى

نظامى گنجوى (420 -419)، لغت نامه (ذيل/ نامى اصفهانى)، مجمع الفصحا (1083 -1082/ 6)، منظومه هاى فارسى (585 -579)، مؤلفين كتب چاپى (505 -504/ 3)، نگارستان دارا (272 -271).

ناهج قزويني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناهج قزويني در سال 1295 خورشيدي در قزوين متولد گرديد. پس از طي تحصيلات مقدماتي ، به فراگيري علوم معقول و منقول پرداخت. پس از آن به تهران رفت و سردفتر اسناد رسمي شد. ناهج قزويني شاعري توانا بوده و آثاري نيز از خود به جاي گذاشته است. او سرانجام در دي ماه سال 1370 چشم از جهان فروبست.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدر ناهج قزويني ، شيخ عيسي مجتهد مناهجي و مادرش از سادات شيرخورشيدي قزوين بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ناهج قزويني پس از طي تحصيلات مقدماتي ، به فراگيري علوم معقول و منقول پرداخت.

زمان و علت فوت : ناهج قزويني در دي ماه سال 1370 چشم از جهان فروبست و در ابن بابويه به خاك سپرده شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ناهج قزويني پس از تحصيل علوم معقول و منقول به تهران رفت و سردفتر اسناد رسمي شد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ناهج قزويني شاعري توانا بوده و آثاري نيز از خود به جاي گذاشته است.

آرا و گرايشهاي خاص : شعر ناهج قزويني سراسر مدح ائمه ، زهد و اندرز است و از چاشني تصوف و عرفان بهره دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ديوان ناهج

ويژگي اثر : مجموعه هيچ نامه ، عشق عريان ، پياله ، منظومه فلسفي در ديوان وي به چاپ رسيده است.

منابع

زندگينامه : 1ستايش امير المومنين ( در سروده هاي سخنوران قزوين ) ، پژوهش: محمدعلي حضرتي ، قزوين: بحرالعلوم ، ص 377

ناهيد شيرازي، مريم

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)، دندان پزشك، رونامه نگار، نويسنده و شاعر، متخلص به ناهيد. در شيراز به دنيا آمد. وى علوم ابتدايى و متوسطه را در تهران به انجام رساند و در 1310 ش براى تحصيل زبان و ادبيات فرانسه رهسپار پاريس گرديد و در دانشگاه سوربن به تحصيل پرداخت و از آنجا فارغ التحصيل شد. پس از بازگشت به ايران در 1313 ش وارد دانشكده ى طب شد و تحصيلات خود را در آن دانشكده به پايان رساند و در 1320 ش رساله ى دكتراى خود را درباره ى «سيفيليس دهان» نوشت و با درجه ى عالى قبول شد. دكتر ناهيد به زبانهاى انگليسى، فرانسه، عربى و تركى تسلط داشت. وى از 1315 ش وارد خدمات فرهنگى- اجتماعى گرديد و به نشر آثار نظمى و نثرى خود در جرايد و مجلات پرداخت و پس از چندى امتياز روزنامه اى به نام «نداى زنان» را گرفت و مدتى آن را منتشر كرد. او همچنين انجمن ادبى ناهيد را تأسيس نمود. در 1331 ش از طرف سنديكاى دندان پزشكان ايران در يازدهمين كنگره جهانى دندان پزشكان در لندن شركت كرد. در 1334 ش از طرف وزارت فرهنگ به دانشگاه پاريس اعزام شد و ضمناً در رشته ى بيمارى هاى دهان و دندان از اين دانشگاه و در رشته ى امراض كودكان از دانشگاه لندن تخصص گرفت. سپس به عضويت كنگره ى انجمن سلطنتى بهداشت لندن پذيرفته شد. از ديگر آثار وى: «تاريخ نويسندگان پاريس»؛ «خاطرات لندن» يا «مشاهدات ناهيد»؛ «زندگانى من»؛ «سرطان فك»؛ «آماس گوشت دندان» يا

«التهاب لثه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (648 -645/ 5)، الذريعه (1167/ 9)، زنان روزنامه نگار و انديشمند (189)، سخنوران نامى معاصر (3617 -3613/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2002 ،1850/ 2 ،1237 ،763 ،55/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (164/ 6).

نايب الصدر، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مير محمد صادق بن ميرزا محمد رضا فرزند ميرزا ابوالقاسم مدرس عالم بزرگوار، و فاضل ارجمند و اديب بوده، از آثارش كتابى است در دو مجلد در شجره نامه ى سادات خاتون آبادى فاميل خود.

از شاگردان شيخ انصارى و حاج ملا على كنى بوده، در ربيع الاخر سال 1326 وفات يافته، قبرش در زيرزمين تكيه ى خاتون آبادى در تخت فولاد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نايب الصدر، محمد مهدي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد كاظم بن على نقى بن على رضا بن سيد محمد باقر پيشنماز. عالم فاضل محقق جليل، از علماى كاملين، و فقها و مجتهدين بزرگ در اصفهان بوده، از مشايخ اجازه است. خط ايشان وضع مخصوصى دارد، بر اغلب يا تمام كتب موجود در كتابخانه ى خود در تمام علوم حاشيه مرقوم داشته.

در 1167 وفات يافته، در ايوانچه ى بقعه ى تكيه ى آقا رضى در تخت فولاد مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نايب الصداره

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يا نايب الصدر، آقا ابراهيم (ف. 1148 ه.ق)، از مشاهير علماى مشهد مقدس در اواسط قرن دوازدهم هجرى است. وى داراى مقام شيخ الاسلامى، و در فقه و كلام و حكمت استاد بود. از تأليفات اوست: 1- تحريم صلوة الجمعه فى زمان الغيبه. 2- الفوايد الكلاميه.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

نايبي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: پاتولوژى پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى، شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى داروسازى دانشگاه تبريز در سال 1339، طى مدارج علمى، SM در ميكروبيولوژى، S.M در اپيدميولوژى و MPH در مديريت بيمارستان، دكتراى ميكروبيولوژى از دانشگا ميشيگان آمريكا.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

اپيدميولوژى بيمارى ايدز در كشورهاى جهان سوم و تكنيكهاى جديد جهت تشخيص آميب هيستوليكا، در همين رابطه گزارشى در مورد نوع جدى آميب هيستولكيا (باسم نوع شيرازى) از منطقه اطراف شيراز ارائه نموده اند، نظارت بر 4 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 8

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

ميكروبيولوژى، ويرولوژى، ميكرولوژى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 17، تعداد مقالات به زبان خارجى: 5

زمينه علمى مقالات:

تشخيص عوامل عفونى، سالمونلاها، ويروسهاى انفلوآنزا، آميب هاى بيمارى زا.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نائيني، حيدرعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الأصل، اصفهانى المولد، طهرانى المسكن، از علماى معقول و منقول، و تارك دنيا بوده، و در بازارچه ى نايب السلطنه پاره دوزى مى كرده، و به مشهدى حيدر معروف بوده. حاشيه بر شرح چغمينى در هيئت نوشته كه به طبع رسيده است.

در 1344 به سن 78 سالگى وفات يافته، نزديك سر قبر آقا مدفون شده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نبوي بيرجندي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد حسن بن العالم الجليل السيد عبدالرحيم الموسوى نبوى بيرجندى كه به سى و سه واسطه به حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام منتهى مى شود از فضلاء و علماء حوزه درس و اصحاب خاص آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله العالى مى باشد.

در سال (1340) هزار و سيصد و چهل قمرى در بيرجند واقع شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات در نزد آقاى اديب نيشابورى و قسمتى از سطوح در نزد آيت الله مرحوم حاج سيد يونس اردبيلى در مشهد مقدس مهاجرت به قم نموده و تمام مباحثات و تحصيلاتش از سطح و خارج در خدمت آيت الله العظمى مرعشى بوده تا به مرتبه اجتهاد رسيده و بيش از سى سالست كه از دراسات معظم له استفاده مى كند و هم چند سالى هم از محضر مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و آيت الله محقق داماد بهره مند شده ولى بعد از رحلت آقاى بروجردى منحصرا متصل به آيت الله مرعشى گشته و تا هم اكنون به درس فقه و اصول آنجناب حاضر گشته و در مقابل منبر استاد نشسته و توجه كاملى به بيانات معظم له نموده و گاهى هم اشكال نموده و استاد جواب گفته و رفع شبهه و اشكال وى مى نمايند.

از نوشته هاى ايشانست دروس فقه و اصول آيت الله

العظمى مرعشى و تلخيص الاصول و در علم اصول و قواعد الفقهيه در علم فقه.

و ايشان از اصحاب استفتاء آيةاللهى كه در تنظيم حواشى عروه و مناسك حج وى شركت دارند و داراى اجازه اجتهاد از معظم له و آيت الله بيرجندى و ديگران مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

نبوي، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله آقاى حاج سيد ابوالفضل بن العالم الجليل السيد على نبوى حسينى قمى از علماء اعلام و مجتهدين كرام و مصنفين عظام و ناطقين و گويندكان عالى مقام حوزه علميه و شهرستان قم است كه در 24 رجب سال 1344 قمرى هجرى در قم متولد شده و در مهد علم و فضيلت پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديده در شهريور 1320 شمسى وارد تحصيل علوم دينى گرديده و پس از طى دوره مقدمات به آموختن سطوح پرداخته و به ترتيب در محاضر اساتيد معظم مرحوم آقا شيخ يوسف شاهرودى و آيت الله فاضل لنكرانى و مرحوم آيت الله شيخ عباسعلى شاهرودى و حاج شيخ محمدعلى كرمانى و آيت الله داماد به تحصيل فقه و اصول پرداخته هيئت و نجوم را در محضر مرحوم آقاى شيخ على حكمى و آيت الله معاصر علامه طباطبائى و علم درايه و رجال را در محضر علامه معاصر آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله آموخته آنگاه به تحصيل خارج پرداخته چندين سال به درس مرحوم آيت الله حجت و آيت الله صدر و آيت الله حاج سيد محمدتقى خونسارى حاضر گرديده و از ناحيه اخير موفق به تصديق اجتهاد شده كه همين تصديق اجتهاد را بعدا كه مدتى در نجف اشرف در محضر مرحوم آيت الله حاج سيد عبدالهادى شيرازى بودند معظم له با حاشيه خود تاييد و تصويب

فرمودند.

پس از ورود مرحوم آيت الله العظمى بروجردى مرتبا بدون وقفه تمام مباحث فقهى و اصولى آن مرحوم را استفاده كرده و مجموع آنها را در هفت مجلد از فقه و اصول تقرير فرموده و آن مرحوم اكثر آنها را شخصا مطالعه كرده و ايشان را با اعطاء جايزه مفتخر فرمودند.

ده سال مرتبا در محضر درس مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالنبى اراكى حاضر شده و چهار جلد اصول ايشان را تقرير نموده و همه آماده طبع مى باشد. در تمام اين اوقات مباحث فقه و اصول و تفسير قرآن مجيد را تدريس مى نمودند كه برخى از همان مباحث را به طبع رسانيده اند.

تاليفات ايشان: فهرست مجموع تاليفات معظم له 70 عدد مى باشد كه در آخر كتاب (غاليه الدرر فى مصب قاعده الضرر) مطبوع سنه 1385 قمرى درج گرديده است.

و تاليفات مطبوعه ايشان از اين قرار است:

1- كمونيزم از نظر عقل و اسلام مطبوع 1332 شمسى.

2- لالى منثور در تفسير سوره طور مطبوع 1335 شمسى 3- غاليه الدرر مطبوع سنه 1385 قمرى.

4- امراء هستى مطبوع 1345 شمسى 5- درس سخنورى در ماه رمضان 6- درس سخنورى در ماه محرم 7- درس سخنورى در ماه صفر مجموعا در سنه 1350 شمسى طبع شده 8- كشف الارتياب فى ادله الحجاب.

9- اشعه اى از سوره نجم 10- جلاء القران در رد كتاب اعجاز القرآن تاليف يدالله نيازمند شيرازى.

اين سه كتاب اخير مجموعه مقالاتى است كه در مجلات و جرائد: آئين اسلام، مجله مسلمين، روح آزادى، نداى حق، قبلا به چاپ رسيده است.

و آنچه آماده طبع است به قرار زير است:

1- حواشى بر عروه از كتاب طهارت تا آخر صوم.

2- حواشى بر مكاسب شيخ

3 -9 هفت مجلد در تقرير محاضرات علامه بروجردى 10 -13 چهار جلد در تقرير محاضرات آيت الله شيخ عبدالنبى اراكى 14- حواشى بر منظومه سبزوارى در حكمت 15- حواشى بر رساله عسر و حرج آشتيانى 16- حليه الوسمه در حقيقت عصمت 17- حقوق زن و مرد در اسلام 18- بدرالدجى در شرايط الدعاء 19- اضائه السراج در اثبات معراج. 20- ارغام المبارز در اثبات المعاجز 21- رساله در عدم توقف حجيه خبر الواحد بر حصول الظن 22- نورالافاق در مباحث اخلاق 23- شرع موبد در خاتميه محمد صلى الله عليه و آله و سلم 24- اسرار العوالم مصاحبه موسى عليه السلام مع العالم 25- رساله در اعتراف اعداء بعظمه الاسالم 26- رساله در اعتراف مخالفين بفضائل على عليه السلام 27- فيض الرحمن فى علوم المكتسبه من القرآن 28- جامع الانوار اثبات توحيد 29- مقصد الابرار در اثبات الامامه 30- مخزن الاسرار در اثبات النبوه 31- مرتع الافكار در تفسير انا انزلنا. 32- معدن الاثار در ضبط حكم والاخبار 33- حواشى بر بعضى كتب سنگلجى 34- حياة الفواد در اثبات المعاد 35- تفسير سوره فجر 36- تفسير سوره والضحى 37- تفسير سوره لا اقسم بهذا البلد 38- تفسير سوره والعصر 39- تفسير سوره والتين 40- تفسير سوره يوسف 41-47 در فلسفه احكام عبادات و معاملات 48- ديوان اشعار عربى و فارسى 49- صحو المعلوم در رد كتاب محو الموهوم سنگلجى 50- كمال الايمان در اثبات وجود صاحب الزمان (عج) 50 -57 در 7 جلد ضبط مجالس تبليغى كه در نقاط مختلف ايراد نموده اند.

58- لب اللباب در حكم معاشره اهل الكتاب 59- مقالات النبويه در رد بعضى شبهات الدينيه 60- معراج

پيغمبر اسلام از جنبه عقل و نقل كه آماده طبع مى باشد.

استاد نبوى اكنون در حوزه علميه تدريس خارج فقه و اصول دارند و در ايام تعطيل محرم و صفر و ماه رمضان در مسجد حسين آباد شميران تهران اقامه جماعت نموده و از بيانات خود در منبر افاضات تبليغى و مواعظ سودمند و نكات جذاب، منابرشان همواره براى طلاب و سخنران درس سخنورى بوده و مى باشد.

خداوند امثال ايشان را براى حوزه هاى علمى و مسلمين باقى داشته و مويد بدارد .

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

نبوي، اسداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسداللَّه نبوى دزفولى از علماء اعلام و مراجع عظام معاصر است. وى سبط حجةالاسلام آقا شيخ محمدحسن انصارى و فرزند ارشد آقا سيد عبدالحسين بن سيد محمدعلى بن آقا مير سيد على موسوى نبوى دزفولى بزرگ سادات گوشه دزفول و يكى از ستارگان علم و ادب فقيهى اصولى و حكيمى متكلم و جليل القدر و از حماة دين و مروجين آئين مى باشد.

معظم له در ششم ماه صفر سال 1313 قمرى در دزفول متولد گرديده و پس از تكميل مبادى علوم از محضر خالوى خود آقا شيخ محمد استفاده نموده و پس از فوت وى از محضر آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا دزفولى به پايان رسانيده و به درجه اجتهاد نائل گرديده است.

آيت اللَّه نبوى در سال 1363 قمرى مدرسه علميه اى در دزفول بنا نهاده و به تعليم و تربيت طلاب همت گماشت و در اين راه زحمات بسيارى متحمل گشته تا حوزه آبرومندى تشكيل داده است.

نگارنده در ماه صفر 1372 قمرى كه مسافرتى به خوزستان نموده و از مناطق نفتى ديدن كردم در مراجعت براى ملاقات و زيارت معظم له به دارالمؤمنين دزفول

مسقط الرأس شيخنا الانصارى رضوان اللَّه عليه آمده و بيش از يك عشره در ضيافت آنجناب بودم و از سجاياى كريمانه و محامد آداب و محاسن اخلاق آن بزرگوار استفاده نمودم.

آيت اللَّه نبوى اكنون يكى از مراجع تقليد خوزستان و از زعماء نامدار و داراى همتى عالى و در راه نشر حقايق و پرورش محصلين وارسته اهتمامى بسزا دارد و مساعدت به فقراء و مستمندان را يكى از وظائف حتميه خود مى داند و خدمات اجتماعى ايشان در خوزستان معروف همگانست.

آثار علمى آنجناب از اينقرار است.

1- تعليقات بر بعضى از مباحث رسائل 2- تعليقه بر شرح شمسيه 3- رساله در جواز بقاء بر تقليد 4- جزواتى در مباحث الفاظ 5- رساله عمليه بنام مناهج الحق مطبوع مى باشد.

فرزندان برومند و فاضى دارد بنامهاى زير:

1- حجةالاسلام آقا سيد محمد كه از اهل فضل و ائمه جماعت دزفول مى باشد

2- آقا سيد احمد

3- آقا سيد محمدعلى

4- آقا سيد عبدالحسين

5- آقا سيد عزيزاللَّه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

نبوي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا سيد محسن نبوى اشرفى از مشاهير علماء و دانشمندان بنام شمال و شهرستان صنعتى بهشهر بوده اند وى پس از خواندن مقدمات و سطوح در مازندران و ايران مهاجرت بعراق نموده و در نجف اشرف رحل اقامت افكنده و از محضر آيات عظام مرحوم علامه يزدى و شريعت اصفهانى و آيه الله ميرزا محمد حسين نائينى و آيه الله العظمى اصفهانى و ديگران استفاده نموده و بمدارج علم و اجتهاد رسيده و در آنجا بتدريس فقه و اصول پرداخته تا باجل محتوم خود باسلاف و اجداد پاك خويش ملحق و در جوار جد گرام خويش مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

نبئي، ابوالفضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1316، مرتبه علمى: استاد، رشته: تاريخ، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى تاريخ و جغرافيا و علوم تربيتى از دانشگاه تبريز كارشناسى ارشد تاريخ از دانشگاه تهران، دكتراى تاريخ (تاريخ ترك و مغول) از دانشگاه آنكارا تركيه.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تصحيح و تحشيه كتب خطى تاريخى، بررسى مسائل جغرافيا و نقش جغرافيا در رويدادهاى تاريخى، احياى ابزار آلات نجومى قديمى، نظارت بر 6 پايان نامه كارشناسى ارشد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تاريخهاى محلى مثل تاريخ آل چوپان، نجومى و تقويمى، تقويم و تقويم نگارى در تاريخ، هدايت طلاب به دانش اسطرلاب، تصحيح كتاب تحفه حاتمى و تحشيه آن، تصحيح و تحشيه مجمع الاسباب شبانكاره اى، و تاريخ ايران از انقراض ايلخانان تا روى كار آمدن تيمور.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 30، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه

علمى مقالات:

تاريخى، جغرافيايى و جغرافياى تاريخى، نجومى و تاريخهاى محلى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

نجابت، حسن علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جناب ملجأ السالكين و شيخ العرفاء الشامخين، قدوة الاولياء و زبدة العرفاء، معدن العلم، محيى آثار الأنبياء و الأوصياء، شيخ المجاهدين، فقيه أهل بيت العصمة و شمس فلك المحبّة و قمر سماء المعرفة، مخلص للَّه، فانى فى اللَّه، باقى باللَّه، مجاهد فى سبيل اللَّه و فى اللَّه، عالم عامل و فقيه كامل حضرت آيت اللَّه العظمى حاج شيخ حسنعلى نجابت شيرازى -قدّس سرّه الشريف- فرزند مرحوم حاج غلامحسين نجابت در سال 1296 هجرى شمسى در خانواده اى كريم الاصل و نجيب النسل در شيراز متولّد شدند.

پس از گذراندن دوره مقدّماتى در مدرسه علميه خان شيراز كه تحت نظر آيت اللَّه العظمى سيّد عبداللَّه شيرازى اداره مى شد به نجف اشرف مشرّف شدند.

مقام علمى و اساتيد ايشان:

بيش از يك دهه از ورود ايشان به نجف نگذشته بود كه بعنوان مجتهدى ورِع و فقيهى صاحب نام آن هم در حوزه علميه نجف اشرف مطرح مى شوند و در كلّيه علوم ظاهرى (فقه و اصول، تفسير، كلام...) در محضر مراجع بزرگ آن زمان زبانزد خاصّ و عام بوده تا جايى كه در هيئت استفتائيه مراجع، زمانى را سپرى مى كنند و شهرت علمى ايشان در نجف به حدّى بود كه معروف بود كه ايشان اگر نجف مى ماندند از نظر همان علوم متعارف فقه و اصول و... در حدّى بالاتر از مرحوم آقاضياء عراقى (استاد مراجع آن زمان) بودند.

استادان بنام ايشان در فقه و اصول و ... آيت اللَّه العظمى سيّد عبدالهادى شيرازى، آيت اللَّه العظمى سيّد ابوالحسن اصفهانى، آيت اللَّه العظمى سيّد ابوالقاسم خوئى

و آيت اللَّه العظمى شيخ على محمّد بروجردى بودند. ايشان در سنّ 28 سالگى به درجه اجتهاد نائل شدند و عمده اجازات ايشان از نامبردگان فوق مى باشد.

اساتيد عرفانى:

چنانچه ذكر كرديم حضرت آيت اللَّه نجابت(ره) با آن همه معلومات اگر مى خواستند در همان نجف اشرف ادامه درس و بحث حوزوى داشته باشند يكى از نوادر عصر خود و يكى از استوانه هاى مرجع و ملجأ مردم و طلّاب مى بودند، امّا چون طالب مطلوب واقعى بوده و علوم ظاهرى را مقدّمه براى ورود به علم واقعى مى دانستند، جوياى انسانى كامل از اولياء الهى بودند كه از زلال معرفت و هدايت خاصّ وى برخوردار شوند، كه در همين راستا خداوند تبارك و تعالى به اراده و مشيّت خاصّه خود شخص محترم و عزيز و كاملى را جهت ارائه طريق به مرحوم آيت اللَّه نجابت معرّفى مى فرمايد، يعنى ايشان به خدمت استاد كلّ و مرجع و ملجأ مراجع تقليد آن زمان از هر جهت -چه ظاهرى و چه واقعى و معنوى- يعنى مرحوم حضرت آيت اللَّه العظمى حاج سيّد على قاضى طباطبائى -قدّس سرّه الشريف- مى رسند كه سير واقعى و حركت متّصل به سوى حضرت احديّت شروع مى شود.

اگر بخواهيم به زندگانى فيلسوف، حكيم الهى، مجاهد فى سبيل اللَّه، عالم كامل و فقيه جامع مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج سيّد على قاضى بپردازيم، بايد گفت: مثنوى هفتاد من كاغذ شود. بنابراين به فرموده مرحوم حضرت آيت اللَّه نجابت كه از شاگردان برجسته محضر عرفانى ايشان بودند اكتفا مى كنيم:

وقتى صحبت از استقامت و پايمردى و صبر مى شد، نام اين بزرگوار را به عظمت و تكريم و وقار مى آوردند بطورى كه چهره شان تغيير مى كرد، آنچنان

با قدرت و از اعماق جانشان سخن مى گفتند كه سخن به جان انسان اثر مى كرد و تغيير مى داد وضع شخص را، يعنى به دنبال سخن يك اتّصال معنوى با ربّ الارباب حاصل مى شد. خود بيان نام و ذكر احوالات حضرت آيت اللَّه قاضى آنچنان انسان را تحت تأثير قرار مى داد كه حضور حضرت آيت اللَّه قاضى را انسان درك مى كرد، علّتش فقط حضور آيت اللَّه نجابت در مقام بيان حالات آيت اللَّه قاضى گويا در حضور آيت اللَّه قاضى است. آنچنان اتّصال بين آيت اللَّه نجابت و آيت اللَّه قاضى بود كه سخن آيت اللَّه نجابت همان سخن آيت اللَّه قاضى مى شد و اثر همان اثر.

شاگردان ايشان زياد ملاحظه مى كردند كه در حقيقت سخن از حالات خود آيت اللَّه نجابت بود، امّا هنر ايشان در اين بود كه اين حالات را و كرامات را به مرحوم آيت اللَّه قاضى نسبت مى دادند.

الحق هم بايد شخصى مثل آيت اللَّه نجابت معرّف آيت اللَّه قاضى باشد، كسى كه در همان چند سال محضر آن بزرگوار كمال استفاده را بردند. ايشان مى فرمودند:

»اگر بخواهيم راجع به صبر آيت اللَّه قاضى صحبت كنيم بايد به اين نكته توجّه كامل داشته باشيم كه ايشان از نظر علميّت بى نظير بودند يعنى يكى از مدرّسين فقه و اصول حوزه نجف اشرف بودند و شاگردان بسيارى تربيت كردند، در تمام علوم احاطه كامل داشتند، تقوا و زهد ايشان انسان را به ياد جدّش اميرالمؤمنين(ع) مى انداخت، از نظر مخارج منزل سخت تحمّل مى كردند ناملايمات را، فشار زندگى طاقت فرسا بود، با اين همه فضيلت و تقوا و علم، امّا هرگز اين مراتب را جهت استراحت خود قرار ندادند، راضى بودند به رضاى خدا، يعنى اگر مى خواستند جلب مال

كنند عدّه زيادى بودند كه آرزو داشتند مرحوم آيت اللَّه قاضى تقاضايى كنند، امّا هرگز سخن راجع به اين امور نفرمودند.

در مرتبه خواب و مكاشفات كه بعضى از بزرگان در طول زندگى از خواب خوب و مكاشفه تا اندازه اى برخوردار بودند، امّا اين بزرگوار اسوه صبر و استقامت خودشان مى فرمودند: چهل سال از عمرم گذشته بود، يك خواب، يك مكاشفه خوب نداشتم كه لااقل دل خوش كنم به آن.

امّا از آنجايى كه صبر ايشان صبر ايّوب و جدّشان رسول اكرم(ص) بود هرگز نسبت به راه تزلزلى و سستى راه ندادند و اراده خداوند و رضاى خداوند را بر تمام مطالب خود مقدّم داشتند، تا اينكه خداوند جليل عنايت خود را به اين محترم عطا نمود كه در آن زمان عدّه زيادى بهره مند شدند و اكنون هم از بركات آن محترم طالبين معرفت خداوند متنعّم هستند.

حضرت آيت اللَّه نجابت مى فرمودند: روز اوّل كه خدمت اين بزرگوار (حضرت آيت اللَّه قاضى) رسيدم فرموند: فرزند چه كسى هستى؟ بدون هيچ گونه معطّلى عرض كردم: فرزند شما. بسيار اين مرد بزرگ از جواب من خوشحال شد.(1)

همچنين مى فرمودند: همين كه نزديك مى شد ماه محرّم مرحوم آيت اللَّه قاضى ديگر قرار نداشتند، همه مى دانستند آن جذبه ربّ الارباب، آن عنايات حضرت ابا عبداللَّه الحسين(ع)، اين آتش عشق به خداوند و ائمّه اين بزرگوار را از خود بى خود مى كرد، لذا مقدارى نان و خوراكى تهيه مى كردند اهل منزل و اين بزرگوار از منزل خارج مى شدند و پيوسته محزون و گريان بودند.

نقل است كه چند ماهى پيش از شرفيابى آيت اللَّه نجابت به خدمت مرحوم قاضى نگذشته بود كه مرحوم قاضى مى فرمود: شيخ حسنعلى نجابت اهل

حرم است.

بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه قاضى از آنجايى كه خداوند هرگز انسان را رها نمى كند، طالب را رها نمى كند و عنايت عامّ و خاصّ خداوند به زمان و مكان بستگى ندارد، به خدمت سرسلسله عشّاق، آن متّصل به مبدأ اجلّ، آن سوخته بقا يافته، آن وارد در اسرار الهى يعنى مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمّدجواد انصارى همدانى -قدّس سرّه الشريف- رسيدند، كه الحق مى بايد گفت: نمى شود كسى در واقع خدمت اين بزرگوار برسد و معرفت خداوند نصيب او نشود.

و راجع به اين مرد بزرگ هم بايد گفت: معرّف ايشان بايد آن شاگرد صددرصد تسليم و مطيع آن بزرگوار يعنى حضرت آيت اللَّه نجابت باشد، چون اين وضع را ايشان از همه بيشتر متوجّه بودند. ايشان مى فرمودند: مرحوم آيت اللَّه انصارى از نوادر و افراد انگشت شمار اهل معرفت بودند، يعنى خداوند تبارك و تعالى متكفّل تمام مراتب ايشان بود.

استاد ايشان حسب نقل بزرگواران و آيت اللَّه نجابت خود خداوند تبارك و تعالى بود كه ايشان هم نقل قول مى كردند از مرحوم آيت اللَّه قاضى كه مى فرمودند: اين مرد بزرگ (آيت اللَّه انصارى) خدا را به يگانگى شناخته است.

آيت اللَّه نجابت مى فرمودند: بعد از رحلت حضرت آيت اللَّه قاضى همراه شهيد محراب آيت اللَّه دستغيب به خدمت حضرت آيت اللَّه انصارى رسيديم، مرحوم آيت اللَّه انصارى فرمودند: چرا، و براى چه اينجا آمده ايد؟ عرض كرديم: براى كسب معرفت خداوند آمده ايم. و اصرار ورزيديم.

بعد از مدّتى مرحوم آيت اللَّه انصارى فرمودند: بنده مدّتها است از خداوند تبارك و تعالى تقاضا داشتم كه هيچ كس مرا نشناسد، امّا چه كنم كه امر و اراده خداوند

غير از اين شد.

به هر جهت بهره بسيار زيادى از اين مرد كامل داشتند.

مرحوم آيت اللَّه نجابت مى فرمودند: مرحوم آيت اللَّه انصارى در عشق به خداوند بى نظير بودند، و ايشان را هم رديف حافظ شيرازى كه زبانزد خاصّ و عامّ است از عشق به خداوند مى دانستند. معروف است كه آيت اللَّه انصارى در باره آيت اللَّه نجابت فرمودند: اگر دريايى از معارف الهى را به حاج شيخ حسنعلى بدهند سير نمى شود.

نظرى به ابعاد وجودى ايشان:

وقتى به ابعاد و شخصيت اين مرد خدا (حضرت آيت اللَّه نجابت) مراجعه مى شود در مى يابيم كه ايشان مجتهد در تمام امور است. يعنى نياز يك جامعه را از هر جهت رفع مى كند و در حقيقت هدايت مى كند. حقيقتاً خداوند هادى است، امّا چون اين افراد به خداوند متّصل و در سرّ خداوند وارد و آگاه از اسرار الهى هستند، مردم را به حقيقت آگاه مى كنند. ديگر نمى توان گفت اين شخص فقط مجتهد است در فقه و اصول و احكام شرع، خير، ايشان به تمام امور زندگى آگاه است، يعنى امور همه به دست خداست و اينها هاديان طريق الى اللَّه هستند.

اينگونه افراد فقط رضاى خداوند را مدّ نظر دارند و هر لحظه از خداوند كمك مى خواهند و مردم را به حق يعنى سنّت رسول خدا(ص) دعوت مى كنند، به كتاب خدا و اهل بيت عترت و طهارت دعوت مى كنند نه به شخص خودشان، و از اين جهت هيچ وقت نسبت به اعمال خودشان پشيمان نيستند چنانكه امام خمينى(قدس سره) مى فرمودند: ما به وظيفه عمل مى كنيم پيروزى ظاهرى باشد يا نباشد.

خداوند تبارك و تعالى چنين قرار داده كه همچنان كه قرآنش

را تنزّل داده، تمام اوصافش را هم تنزّل داد تا همچون محترمينى مثل آيت اللَّه نجابت جلوه خدا باشند، پس جلوه در تمام اوصاف امكان دارد حاصل شود، چون اراده خداوند به چنين شخصى تعلّق گرفت، خداوند حسب حال اين محترم و گنجايش اين محترم او را ذوجهات قرار مى دهد كه به نحو ايجاب جزئى مى تواند احتياجات اشخاص طالب معرفت خداوند را برطرف كند، چرا كه در اثر بندگى خدا اگر خداوند اجازه دهد هر جنبنده اى دراختيار اين محترم به حركت در مى آيد، آسمان و زمين و مافيها در اختيار اين محترمين است و به اذن خداوند مى توانند در هر چيز و هر كس كه بخواهند تصرّف كنند.

چنانكه ديده مى شد امر و نهى ايشان بر شخص تسليم امر خداوند، شخصى كه صد در صد از تعلّقات دنيوى دست كشيده بود آنچنان مؤثّر واقع مى شد كه به اندك مدّتى به نتيجه و مطلوب مى رسيد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

نجاتي بافقي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، شاعر و طبيب. در اوايل عمر از بافق كه وطنش بود، به يزد آمد و مشغول تحصيل علم ابدان (علم پزشكى) و علم اديان شد. چندى به مسافرت پرداخت تا به درجه ى طبابت رسيد و دوباره به يزد بازگشت و در آنجا سكنى گزيد. وامق يزدى بعضى از اشعارش را در تذكره ى خود آورده است. او در حيات وامق (م 1262 ق) از دنيا رفت. ضمناً قابل ذكر است كه صاحب «تذكره ى نصرآبادى» سخنى از يك نجاتى بافقى به ميان آورده كه بسيار معمر بوده و با اين حال «شاهنامه» را به طرز خوش مى خوانده شايد اين نجاتى، پسر يا نوه ى آن نجاتى معمر باشد.

از آثار وى: «نجاةالابدان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى نصرآبادى (307)، حديقةالشعراء (1861 -1860/ 3).

نجاتي، صادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صادق نجاتي

محل تولد : نجف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/10/1

زندگينامه علمي

اينجانب صادق نجاتي در سال 1332 در شهر مقدس «نجف اشرف» متولد شدم و مرحوم پدرم نيز متولد نجف بوده است. پدر بزرگم از شهر كاشان جهت تحصيل به حوزه نجف رفته و آنجا زندگي تشكيل داده و مسكن وي آنجا بوده است و ما چون ايراني بوديم و شناسنامه ايراني داشتيم؛ در سال 1350 در برج 10، توسط صدام خبيث اخراج شديم كه اينجانب از دبيرستان علاقه وافري پيدا كردم به ورود به حوزه كه كلاس دهم بودم و كلاس يازدهم و دوازدهم را متفرقه خواندم و ديپلم را در سال 1350 از دبيرستان شرافت بغداد گرفتم و همان سال اخراج شديم و به حوزه علميه قم آمديم كه بيشتر لمعه را در قم خواندم. چون در نجف اشرف (معالم، شرح باب حادي عشر، منطق مظفر، شرح ابن عقيل، مقداري از سيوطي، بحث باب تراجيح رسائل و اصول مظفر) را خوانده بودم.

درس رسائل نزد چند نفر از اساتيد كه عمده بحثهاي آن، نزد حجةالاسلام و المسلمين مرحوم آقاي سيد ابوالفضل موسوي تبريزي خوانده ام و كفايه نزد آيات: حائري، مرحوم پاياني، آيت الله محمدي گيلاني و آيت الله سبحاني خواندم و مكاسب را نزد مرحوم آيت الله موحدي حجتي نجفي و آيت الله معرفت خواندم و يك مقدار اسفار نزد آيت الله گرامي و آيت الله جوادي آملي و تفسير نزد آيت الله خزعلي و درس خارج

اصول و فقه نزد آيت الله العظمي وحيد خراساني و مقداري نزد آيت الله سيد كاظم حائري، آيت الله سبحاني و آيت الله مظاهري خواندم. مدتي در مدرسه شهيد صدر به تدريس اصول فقه و حلقه اولي شهيد صدر و لمعه مشغول بودم.

از سال 1350 براي تبليغ به مناطق مختلف، اعم از روستا و شهر كشور رفتم و چند سالي به لبنان و كشور سوئد و فنلاند جهت تبليغ براي عراقيهاي مقيم آن دو كشور اعزام شدم و در سال 1361 به قضاوت در اهواز تا سال 1365 مشغول بودم و با اصرار خودم استعفا نمودم و دوباره در سال 1381 به قضاوت برگشتم و فعلاً در قم مشغول هستم و چند سالي در انتشارات جامعه مدرسين قم در بخش عربي مشغول به كار شدم و كار تحقيق شروع كردم. مسئول بخش عربي شدم و چند سالي در مجمع الفكر اسلامي نيز مشغول به تحقيق شدم و اين توفيق را داشتم كه مثل ساير برادران ديگر محقق در تحقيق كتابهاي شيخ مرتضي انصاري از مكاسب و رسائل و صلاة و ساير كتب ايشان مشغول شدم.

نجاتي، محمدسعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سعيد نجاتي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1357/8/13

زندگينامه علمي

با ديپلم تجربي با معدل 5/17 در سال 1374 فارغ التحصيل شدم و با رتبه 13 وارد حوزه علميّه و مدرسه علميّه شهيدين گشتم. از سال اول تا آخر دوره سطح، در مدرسه شهيدين مشغول بوده ام و علاوه بر دروس متداول حوزه، دوره مكالمه عربي را تكميل نموده و مكالمه انگليسي را شروع نمودم. همچنين در برنامه تحقيق

مدرسه شركت نموده و تحقيقاتي را با موضوعات: «سيره پيامبر (صلي الله عليه و آله)» و «مقارنه كتب صرفي»، «اصول»، «تاريخ امير المؤمنين»، «تاريخچه و كتابنامه صحيفه سجاديّه» نوشته ام كه برخي چاپ و منتشر شده است. همچنين دوره مقدّماتي فيلم نامه نويسي را در خانه هنر و انديشه صدا و سيماي قم گذرانده ام.

الان در ترم 6 رشته كلام اسلامي، دوره غير حضوري مؤسسه امام خميني (ره) و دوره عالي خارج فقه و اصول مدرسه شهيدين مشغول تحصيلم. در اين دوران به صورت پراكنده و انفرادي كتابهاي حلقه اولي شهيد صدر، هدايه، صمديه، مكالمه عربي، الموجز، لمعه و مغني را تدريس كرده ام. همچنين در اين مدت در كلاس هاي آموزش سخنراني، مداحي و تبليغ شركت كرده و در مناطقي چون شهر ياسوج، شهرستان سي سخت، شهر بم، شهر بندرعباس، روستاهاي منطقه هليلان ايلام، شهر قزوين و روستاهاي منطقه نوشان، تبليغ براي عموم مردم و دانش آموزان در ايام تبليغي مشغول بوده ام.

نجاتي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، شاعر.

تولد: 1281.

درگذشت: 6 آذر 1373.

محمدعلى نجاتى از اوان نوجوانى به عضويت انجمن هاى ادبى ايران و حكيم نظامى به سرپرستى وحيد دستگردى درآمد. وى مدتى مديريت مجله ى ادبى «ارمغان» را به عهده داشت. بعدها كه به خدمت ارتش درآمد، مدت ده سال سردبيرى مجله ى «ژاندارمرى» را بر عهده داشت. آثار ادبى نجاتى اعم از شعر و مقاله در اغلب مجلات ادبى از جمله «يغما»، «ارمغان» و «گوهر» منتشر شده است.

نجاتى در طنز نيز آثار منظومى دارد و غير از مقالات و تحقيقات ادبى، كتاب عجايب المقدور فى اخبار تيمور اثر شرفشاه توسط وى ترجمه شده است.

شايان ذكر است كه

اين كتاب به عنوان بهترين كتاب سال نيز شناخته شده است.

(1373 -1284 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر. در تهران به دنيا آمد و تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در آموزشگاه هاى اسلام و ثروت به پايان رساند. سپس به كسب علوم ادبى و عربى پرداخت و از محضر وحيد دستگردى مايه هاى ادبى اخذ كرد و قريب ده سال به عنوان مدير داخلى مجله ى «ارمغان» با وى همكارى نمود و در تصحيح متون ادبى همكار نزديك او بود و چند سال نيز به عنوان معاون كتابخانه ى ملى مشغول خدمت گرديد. از آثار وى: ترجمه ى «عجايب المقدور فى نوائب تيمور»، تأليف ابن عربشاه، به نام «زندگى شگفت آور تيمور»؛ «ديوان» شعر؛ اهتمام در انتشار «ديوان» شعر ملك الشعراء فتحعلى خان صبا.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (1172/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3623 -3618/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1502/ 1)، كشف الظنون (1128)، كلك (س 5، ش 55 و 56، ص 410)، گلزار جاويدان (1607/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (430/ 4).

نجار رازي، ابوعبداللَّه حسين

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 220 ق)، متكلم. اصلش از قم و ساكن رى بود. وى واضع مكتب كلامى خاصى است كه پيروان اين مكتب به مناسبت لقب او نجاريه خوانده مى شوند. وى در برخى از مسائل مانند: قضا و قدر، اكتساب افعال و وعد و وعيد جانب اهل حديث را گرفت و در بعضى ديگر مثل نفى صفات، خلق قرآن و رؤيت خداوند در روز قيامت به موافقت معتزله برخاست، لذا نجاريه را در زمره ى فوق معتزله محسوب مى نمايند. بيشتر معتزليان رى و اطراف آن از پيروان او بوده اند. فرقه هاى برغوثيه، زعفرانيه و مستدركه از شاخه هاى فرقه ى نجاريه

مى باشند. مناظرات وى با نظام كه از بزرگان معتزله است، مشهور مى باشد. از آثارش: «البدل»، در كلام؛ «المخلوق»؛ «اثبات الرسل»؛ «الارجاء»؛ «القضاء والقدر»؛ «الثواب والعقاب»؛ «اللطف والتأييد»؛ «الارادة الموجبة»؛ «الارادة صفة فى الذات»؛ «الصفات والاسماء»؛ «التأويلات»؛ «الموجز»؛ «المطالبات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (276/ 2)، انساب سمعانى (460/ 5)، تاريخ مذاهب اسلام (152 -510)، سيرالنبلاء (554/ 10)، فرقه هاى اسلامى (58)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (336 -335)، هديةالعارفين (304 -303/ 1).

نجار زادگان، فتح الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فتح الله نجار زادگان

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1337 در شهر اصفهان به دنيا آمد و در سال 1356 موفق به اخذ ديپلم در رشته رياضي شد. در سال 1358 به حوزه علميه اصفهان رفت و تا سال 1364 دروس مقدمات، اصول، شرح لمعه و متون ديگر عمومي را خواند. در اين سال با ورود به حوزه علميه قم و شروع رسائل و مكاسب از واحد آموزش عالي دفتر تبليغات، ليسانس گرفت و سپس به تربيت مدرس دانشگاه قم راه يافت و همزمان با دروس حوزه در سال 1372 موفق به دريافت مدرك كارشناسي ارشد در رشته «الهيات و معارف اسلامي» شد.

در سال 1373 در دانشگاه تهران در رشته «علوم قرآن و حديث»، مقطع دكتري و در دانشگاه امام صادق (عليه السلام) در رشته «فقه و اصول» در همان مقطع، پذيرفته شد اما به دليل علاقه به رشته علوم قرآن به دانشگاه تهران رفت و در سال 1378 رساله خود را دفاع كرد. در طي اين مدت به دروس حوزوي نيز كم و بيش مشغول بود. آنگاه در سال

1379 در گروه معارف اسلامي دانشگاه تهران كه هم اكنون يكي ازگروههاي دانشكده الهيات است، به عنوان عضو هيئت علمي مشغول به كار شد كه هم اكنون نيز ادامه دارد.

تدريس در موضوعات: اصول، فلسفه، علوم قرآن، حديث، تفسير (به ويژه تفسير تطبيقي) در حوزه و نيز تدريس علوم قرآني، حديث و تفسير در دانشكده اصول الدين و مدارس مركز جهاني علوم اسلامي و تدريس اخلاق، متون اسلامى، معارف در دانشگاهها بخشي از فعاليتهاي علمي ايشان محسوب مي شود كه هم اكنون نيز ادامه دارد. مدتي با پژوهشكده حوزه و دانشگاه و نيز شوراي برنامه ريزي مركز جهاني همكاري داشته و هم اكنون نيز در رتبه دانشياري با پايه 12 عضو گروه معارف اسلامي دانشگاه تهران مي باشد.

نجار شوشتري، محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1141/ 1140 ق)، عالم دينى، محدث، مفسر، واعظ و خطيب. بنا به آورده ى شيخ آقا بزرگ تهرانى از «تذكره ى عبداللَّه جزايرى» او از شاگردان جد صاحب تذكره، سيد نعمةاللَّه جزايرى است و از وى روايت نموده است. نجار در طلب علم به اصفهان و مشهد مسافرت كرد و نزد ملا عبدالرحيم جامى و ديگران تلمذ نمود. و آثارش: «مجمع التفاسير»، مشهور به «تفسير ابن النجار» كه از تفاسير بزرگ قرآن است، رساله اى در «سيرالملوك»، به فارسى؛ جمع بين متن «الاستبصار» و شرح محدث جزايرى بر آن به نام «كشف الاسرار»، و همچنين جمع بين متن «التهذيب» و شرح محدث جزايرى بر آن به نام «غايةالمرام»؛ تدوين «عقود المرجان فى حواشى القرآن» استادش، سيد نعمت اللَّه جزايرى، در سه مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (9/ 10)، الذريعه (24/ 20 ،17/ 18 ،19 -18/ 16 ،305/ 15

،249/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 707 -706/ 12)، معجم المؤلفين (67 -66/ 11).

نجار قمي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسين بن ملا حسن نجار قمى عالمى كبير و فقيهى صالح بوده و در سال 1359 قمرى در قم وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

نجار لواساني، حبيب

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 902 ق)، طراح و نقاش. وى در طراحى و ترسيم نقوش و آثار گوناگون بر روى چوب مهارت داشت و از نجاران بنام شهر لواسان به شمار مى رفت. از آثار به جا مانده ى وى كه با همكارى برادر خود احمد، به فرجام رسانده صندوق عتيقه و منبت امامزاده زيد واقع در بازار شهر تهران است كه آياتى از كلام اللَّه و حديث نبوى را به خط ثلث و نسخه استادانه اى به روى چوب كنده كارى نموده و حواشى بر جوانب آن را نيز به تزيينات اسليمى آرايش داده است، با رقم: «عمل زيدتى الصناعين استاد حبب و استاد احمد نجار الباسانين... سنه ى 902 ه ق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1447/3).

نجار، ابوالحسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س پنجم ق)، عارف. از عرفاى بنام زمان خود بود و با خواجه عبداللَّه انصارى معاصر. در قُهندوز كه محلى ميان هرات و بخارا بوده، درودگرى مى كرد. جامى از قول خواجه عبداللَّه سخنان بسيارى از او نقل كرده است.[1]

اسكافى، فقيه و دانشمند مشهور معاصر ابوالفضل بيقهى و سلطان ابراهيم غزنوى (جل. 451 ه.ق.) بوده و از او نيكويى و احسان ديده است. وى مسند تدريس نيز داشت و بى اجرى و مشاهره درس ادب و علم مى داد. اشعارى فارسى از او در كتب ادب آمده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] لغت نامه (ذيل/ ابوالحسن نجار)، نامه ى دانشوران (145 -137 /7)، نفحات الانس (355 -350).

نجار، احمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(اوايل س يازدهم ق)، نجار، طراح و نگارگر. از آثار رقم دار اين استاد، درب چوبى كم نظير و پر مهارت يكى از بقاع متبركه است كه به نقوش اسليمى و ترنجى مشبك پيراسته گشته است و در نوع خود زيبا و استادانه است. در بالا و داخل مربعات كوچكتر، نقوشى از تركيب چهار على، به خط تزيينى كوفى و در دو مربع بزرگتر چپ و راست، تعاريف: «ناد عليا... الى آخر» به خط ثلث عالى كنده كارى شده است، در قرينه ى پايين تر، ادعيه ديگرى كنده كارى شده و به خط رقاع چنين رقم دارد: «عمل احمد بن عبدالغنى نجار» و در مقابل آن، رقم كاتب چنين نوشته شده: «كتبه العبد مير على بن محمد 1002».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (58 /1).

نجار، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ محمدحسين مشهور به نجار (چون پدرش پيشه نجارى داشته) از علماء و مجتهدين قم بود كه در نجف اشرف سالها در خدمت فقيه اعظم آقا سيد محمدكاظم طباطبائى تحصيل و تلمذ نموده بود ولى چون طبعى تند داشت ترقى ننمود و در اوايل مشروطيت صدماتى كشيد و اعتضادالدوله حكمران قم او را به نجف تبعيد نمود پس از استقرار مشروطيت مجدداً به قم مراجعت كرد ولى به علت تندى مزاج باز كارش پيشرفت نكرد. گاهى به تهران مسافرت مى كرد و گاهى به قم مقيم مى شد تا چندين سال قبل در قم مرحوم شد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

نجاران لواساني، احمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 902 ق)، طراح و نقاش. از اهالى لواسان بود. وى و برادرش، حبيب نجاران، از استادان نجارى بودند كه در طراحى و ترميم نقوش و خطوط گوناگون به روى چوب مهارت داشتند. از آثار به جا مانده از اين دو برادر: صندوق عتيقه و منبت امامزاده زيد، واقع در بازار شهر تهران است، كه آياتى از كلام اللَّه و حديث نبوى را به خط ثلث و نسخ استادانه اى بر روى چوب كنده كارى نموده و حواشى و جوانب آن را نيز به تزيينات اسليمى آرايش داده اند و چنين رقم دارد: «عمل زيدتى الصناعين استاد حبيب و استاد احمد... سنه 902 ه ق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1447 /3).

نجارزادگان، فتح الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجة الاسلام دكتر فتح الله نجار زادگان در سال 1337 ش. در شهر اصفهان به دنيا آمد .وي تحصيلات خود را در رشته علوم قرآن و حديث مقطع تا مقطع دكتري ادامه داد و تؤام با تحصيل در رشته مذبور تحصيلات حوزوي را نيز كم بيش ادامه داد.فتح الله نجار زادگان در سال 1379 در گروه معارف اسلامي دانشگاه تهران كه هم اكنون يكي از گروه هاي دانشكدة الهيات است به عنوان عضو هيئت علمي مشغول به كار شد كه اين همكاري هم اكنون نيز ادامه دارد. كتاب " سلامه القرآن من التحريف " تاليف فتح الله نجار زادگان ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : علوم قرآنيتحصيلات رسمي و حرفه اي : فتح الله نجار زادگان در سال 1356 موفق

به اخذ ديپلم در رشتة رياضي شد. در سال 1358 به حوزة علميه اصفهان رفت و تا سال 1364 دروس مقدمات و اصول و شرح لمعه و متون ديگر عمومي را خواند. در اين سال با ورود به حوزة علميه قم و شروع رسائل و مكاسب از واحد آموزش عالي دفتر تبليغات، ليسانس گرفت و سپس به تربيت مدرس دانشگاه قم راه يافت و همزمان با دروس حوزه در سال 1372 موفق به دريافت مدرك كارشناسي ارشد در رشتة الهيات و معارف اسلامي شد. در سال 1373 در دانشگاه تهران در رشته علوم قرآن و حديث مقطع دكتري و در دانشگاه امام صادق (ع) در رشتة فقه و اصول در همان مقطع پذيرفته شد اما به دليل علاقه به رشتة علوم قرآني به دانشگاه تهران رفت و در سال 1378 رسالة خود را دفاع كرد و در طي اين مدت دروس حوزوي را نيز كم و بيش ادامه داد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فتح الله نجار زادگان در سال 1379 در گروه معارف اسلامي دانشگاه تهران كه هم اكنون يكي از گروه هاي دانشكدة الهيات است به عنوان عضو هيئت علمي مشغول به كار شد كه اين همكاري هم اكنون نيز ادامه دارد.فعاليتهاي آموزشي : فعاليت هاي آموزشي فتح الله نجار زادگان به قرار زير است: تدريس در موضوعات اصول، فقه، فلسفه، و حديث در حوزة علميه و نيز تدريس علوم قرآني، حديث و تفسير در دانشكدة اصول الدين و مدارس مركز جهاني علوم اسلامي بخشي از فعاليت هاي ايشان محسوب مي شود. 1. تدريس و پژوهش / مركز جهاني علوم اسلامي/ 1377 تا 1383 2. عضو

شوراي علمي گروه علوم قرآن / پژوهشكده حوزه ودانشگاه / 1379 – 1382 3. تدريس و پژوهش / دانشگاه تهران / 1378 ادامه دارد 4. عضو هيئت مديره مجمع احياء فرهنگ اسلامي / پژوهش و برنامه ريزي / 1380 ادامه دارد. جوائز و نشانها : كتاب " سلامه القرآن من التحريف " تاليف فتح الله نجار زادگان ، در دوره بيست و دوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.چگونگي عرضه آثار : فتح الله نجار زادگان بيش از 21 مقاله در زمينه رشته تخصصي خود دارد.

________________________________________

آثار : nbsp1 التوسل و التبرك و الصلح مع العدو الصهيوني في رسالتين بين واعظ زاده و بن باز ويژگي اثر : نشر مشعر/ 1383 2 پژوهش نامه در س اخلاق و تربيت اسلامي دانشگاهها ويژگي اثر : مركز برنامه ريزي و تدوين متون درسي/ 1383 3 تحريف ناپذيري قرآن ويژگي اثر : مركزتحقيقات حج با همكاري مركز مطالعات فرهنگي حوزه علميه قم/ 1384 4 تراث الشيعه القرآن ج 1 ويژگي اثر : يكي از مديران علمي طرح / 13845 تراث الشيعه القرآن ج 2 ويژگي اثر : يكي از مديران علمي طرح / 13856 تفسير تطبيقي (بررسي تطبيقي مباني و معارفي از آيات در ديدگاه فريقين) ويژگي اثر : مركز جهاني علوم اسلامي/ 1383 7 درسنامه

متون اسلامي ويژگي اثر : مجمع احياي فرهنگ اسلامي/ 1383 8 سلامه القرآن من التحريف ويژگي اثر : تهران ، چاپ اول 1378 ، چاپ دوم با اضافات فراوان/ 1382 / كتاب سال جمهوري اسلامي در سال 1383 و رتبه نخست دوازدهمين نمايشگاه بين المللي قرآن 1383 . آشنايي با كتاب : سلامة القرآن من التحريف و تفنيد الافترأات علي الشيعة الامامية سلامة القرآن من التحريف و تفنيد الافترأات علي الشيعة الامامية/ فتح الله المحمدي (نجارزادگان). - تهران: مشعر، 1382. 758 ص. كتابنامه 1. قرآن - تحريف 2. قرآن - دفاعيه ها و رديه ها 3. شيعه - دفاعيه ها و رديه ها اهميت قرآن كريم به عنوان يكي از دو ثقل اكبر بازمانده از آورندة عظيم الشأن آن و نقش بارز و محوري اين كتاب كريم الهي در ايجاد و ابقأ اتحاد امت مسلمان از مسائل بارز و قابل توجه در خصوص اين متن و حياني الهي است. به اعتقاد عموم مسلمانان قرآن از هرگونه تحريف و تغيير مصون بوده، دست تحولات و تغييران زمان را به دامن مطهر آن راهي نيست و اين تحقق وعدة الهي است، چنان كه به صراحت در متن قرآن كريم ذكر شده است. يكي از اتهاماتي كه به ناروا بر شيعه وارد شده و گاه بر آن اصرار شده است، اتهام اعتقاد به تعريف قرآن است كه اين امر بويژه در كتابي با عنوان اصول مذهب الشيعة الامامية الاثني عشرية تأليف ناصر علي قفاري بتفصيل مورد بحث قرار گرفته است. مؤ لف با عنايت به اين كتاب و برخي كتب ديگر كه قبل

از آن تأليف شده و در آنها اين اتهام به شيعه مطرح گرديده است، اقدام به تأليف كتاب سلامة القرآن من التحريف نموده است. كتاب در دو بخش اصلي تنظيم شده است: بخش اول به مسألة سلامت قرآن از تحريف در نظر فريقين، با قطع نظر از آرأ و افترأات برخي افراد، پرادخته است. در بخش دوم به مسألة اتهاماتي كه در خصوص تحريف قرآن بر شيعه وارد شده پرداخته شده است. بررسي ادلة مصونيت قرآن از تحريف از نظر شيعة اماميه، بررسي روايات تحريف قرآن در كتب شيعه، بررسي كتاب فصل الخطاب محدث نوري، شهادت علماي اماميه به مصونيت قرآن از تحريف، بررسي احاديث تحريف قرآن در كتب اهل سنت، و پاسخگويي به شبهات دكتر ناصر بن علي قفاري در كتاب اصول مذهب الشيعة، احسان الهي ظهير در كتاب الشيعة والقرآن و محمد مال الله در كتاب الشيعة و تحريف القرآن، از مهم ترين مباحث كتاب است. 9 مصاف بي پايان با شيطان ويژگي اثر : قم بوستان كتاب/ چاپ اول 79 – چاپ دوم 138210 معاني بيان الفاظ القرآن ويژگي اثر : تحقيق نسخه خطي/1384 11 ويژگي هاي امام علي ترجمه خصائص امام علي(ع) ويژگي اثر : ترجمه/ بوستان كتاب / 1382 /كتاب سال حوزه علميه در سال 1383 در بخش ترجمه

منابع زندگينامه :http://www.iranologyfo.com/

نجف آبادي، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1286 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مدرس و مرجع تقليد. اهل نجف آباد اصفهان و از شاگردان شريف العلماء حايرى بود. شيخ محمد نبى تويسركانى، صاحب كتاب «لآلى الاخبار»، از شاگردان

او بود كه در 1279 ق از وى اجازه ى اجتهاد دريافت نمود. از آثارش: «حقائق الاصول» كه در روزگار مؤلف، در 1286 ق به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (122/ 4)، اعيان الشيعه (469/ 7)، الذريعه (30/ 7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 727 -726/ 13)، معجم المؤلفين (208/ 5).

نجف آبادي، غلام حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد صادق نجفى روضه خوان. در كربلا متولد گرديد، و در نجف ساكن، و در كتابخانه ى مولى على محمد نجف آبادى بوده است.

كتب و رسائل عديده تأليف نموده، از آن جمله است: 1 - سفن النجاة، در 14 مجلد به عدد معصومين 2- سفينة النجاة، در شرح حال حضرت سيدالشهداء عليه السلام، در دو مجلد 3- الشمس الطالعه فى ظهور صاحب الانوار الساطعة، در احوالات حضرت ولى عصر عليه السلام 4- مختصر «روضات الجنات»؛ و غيره.

صاحب عنوان در 22 محرم سال 1345 به سن تقريبى 50 سال وفات يافته، در نجف مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نجفآبادي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسين فرزند سيد محمد نجف آبادي يكي از علما و اساتيد بزرگ قرن چهاردهم در استان اصفهان بود. نجف آبادي فقيهي اصولي و مجتهدي زاهد و مدرسي كامل بود. در جواني مقدمات علوم و سطوح دروس خود را در اصفهان به پايان برد، و سپس در نجف و سامرا در سلك افاضل شاگردان ميرزاي بزرگ درآمد و متجاوز از ده سال در عتبات از كرسي درس آخوند خراساني و ميرزاي شيرازي و ديگر آيات برخوردار بود و از اساتيد عراق و اصفهان به درجه اجتهاد و استادي ارتقاء يافت. نجف آبادي رسائلي در منطق و صلوة به رشته تحرير برد. او سالها در رأس مراجع و مدرسين حوزه اصفهان و نجف آباد بود. مرحوم آقا نجفي اصفهاني خيلي به او علاقه داشت و در كارهاي مختلف و رفع دعاوي مردم را به معظم له ارجاع مي داد. آيت الله نجف آبادي از اساتيد حجج اسلام آقايان فقيهي، سجادي و مرحوم شريف بود كه در سال

1331 در نجف آباد وفات نمود.

2_ مرحوم آيت الله سيد علي مدرس نجف آبادي نيز يكي از علما و مدرسين بزرگ استان اصفهان در قرن اخير بود. مدرس نجف آبادي از شاگردان: سيد استاد، آخوند خراساني، آيت الله نهاوندي، آقا شيخ هادي تهراني و علامه يزدي بود كه خود به درجه استادي رسيد. مدرس سالها در مدرسه صدر اصفهان در رديف اساتيد بزرگ اين حوزه بود و آيات و اعلامي از محضرش به درجه اجتهاد رسيدند.

3_ مرحوم سيد محمد مدرس فرزند امير حسين نجف آبادي يكي از علما و مدرسين بزرگ اصفهان بود در قرن اخير بود. سيد محمد مدرس ابتدا در حوزه اصفهان بود و سپس سالها در عتبات از محضر سيد استاد، آقا رضي همداني، آخوند خراساني، علامه يزدي، حاج سيد اسماعيل صدر و آقا شريعت اصفهاني بهره مند بود و خود مجتهدي اصولي و فقيهي مدرس و آيتي زاهد بود. سيد محمد از مدرسين علماي استان اصفهان بود كه پس از عمري خدمت به اسلام و مسلمين در ذيقعده 1358 در اصفهان وفات نمود.

4_ مرحوم آيت الله سيد هاشم ميردامادي (نجف آبادي) نيز يكي از علماي بزرگ و زهاد كم نظير عصر خويش بود. ميردامادي از شاگردان آخوند خراساني، ميرزاي مجاهد، مرحوم نائيني و سيد احمد كربلائي بود كه خود مجتهدي بارع و فقيهي جامع بود. معظم له سالها در مشهد مقدس در جمله مدرسين حوزه آنجا قرار داشت و در جامع گوهرشاد اقامه جماعت مي نمود. تفسيري به نام خلاصه بيان از خويش به يادگار گذاشت، و در سال 1380 درمشهد مقدس وفات نمود. پس از فوت آيات و مدرسين مذكور

اولاد و احفاد آنها جانشين علوم پدر گرديدند. روان همگان شاد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com/nikan.htm

نجفي اسداللهي، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1318، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: علامه طباطبائى

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى زبان و ادبيات فارسى.

مرتبه علمى:

مدرس در دارالعلوم العربيه، مدرسه عالى ترجمه، دانشگاه علامه طباطبائى و مركز بين المللى گسترش زبان فارسى، دانشيار دانشكده ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى دانشگاه علامه طباطبائى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

عضويت در هيأت مؤلفين لغت نامه فارسى، عضويت در هيأت علمى بخش زبان عربى دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، عضويت در كميته برنامه ريزى و تأليف كتب درسى (عربى) وزارت آموزش و پرورش.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 32

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

لغت عربى و فارسى، زبان و ادبيات فارسى و عربى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 8، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تدوين لغت و لغت نامه، رابطه زبان عربى و فارسى، نكات دستورى بين دو زبان فارسى و عربى، آموزش زبان عربى در ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

نجفي اصفهاني مجدالدين، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1286.

درگذشت: 1361.

از آثار اوست: اليواقيت الحسان فى تفسير سوره الرحمن، المختار من القصائد و الاشعار (تفسير سوره رحمان همراه با اشعار عربى؛ 1367).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

نجفي بروجردي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيه الله حاج شيخ على محمد نجفى بروجهدى مدظله از علماء و آيات عظام و مراجع الامقام معاصر است در بروجرد.

تولدش در حدود 1312 در بروجرد اتفاق افتاده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و سطوح بنجف اشرف مشرف و در حوزه درس مرحوم آيه الله نائينى و آيه الله آقاى ضياءالدين عراقى بالاخص آيه الله حاج شيخ محمد حسين اصفهانى و غيرهما حاضر شده تا به اعلى درجه علم و كمال رسيده و مورد وثوق مرحوم آيه الله العظمى اصفهانى قرار گرفته و پس از فوت آنمرحوم سفرى در سال 1368 قمرى بايران نموده و بقم آمده و چندى توقف آنگاه معاودت و سفرى هم در سال 1373 بقم آمده و بيش از يك ماه توقف و هر چند از طرف حضرت آيه الله العظمى بروجردى و عده اى از فضلاء پيش نهاد و درخواست توقف در قم و تشكيل حوزه درس بآنجناب شده نپذيرفتند و بجهت عدم موافقت استخاره و موانعى كه داشتند بنجف اشرف مراجعت، ولى بعد از چندى توقف در آنجا هم حسب الاراده مرحوم آيه الله بروجردى و اصرار مردم بروجرد بوطن برگشته و در مسجد شاه باقامه جماعت و تدريس و ترويج دين و تبليغ احكام اشتغال دارند.

نگارنده گويد در سال 1389 سفرى به بروجرد براى زيارت معظم له رفتم و چند شبى در منزلشان توقف و از صفا و بى هوائى و بى آلايشى و معنويت و روحانيت و اخلاق حسنه اش استفاده نمودم. حقا عالمى و فقيهى كامل و مجتهدى بارع

و دور از تظاهرات و ماديات است با اينكه اكنون مرجعيت تامه و رياست عامه بروجرد را دارد هنوز منزلش اجاره اى و حاضر نميشود براى او منزلى تهيه نمايند. اصلا توجهى باين دنياى دنى بى اعتبار ندارد راستى وى مصداق اين شعر است:

نظر آنانكه نكردند بدين مشتى خاك

الحق انصاف توان داد كه صاحب نظرند

اما آثار علمى معظم له:

1- تقريرات فقه مرحوم آيه الله حاج شيخ محمد حسين اصفهانى 2- رساله عمليه توضيح المسائل 3- مناسك حج 4 حاشيه بر عروه الوثقى.

و ناگفته نماند كه معظم له در رشته اخلاق از تلامذه ى برجسته مرحوم مبرور استاد اخلاق عالم ربانى صاحب نفس قدسيه آقاى حاج ميرزا على آقاى قاضى طباطبائى بوده اند.

و از باقيات الصالحات ايشان 4 فرزند دانشمند و فاضل بنامهاى زير ميباشند.

1- جناب آقاى حاج شيخ محمد ابراهيم بروجردى مقيم تهران.

2- جناب آقاى حاج شيخ مرتضى بروجردى مقيم نجف اشرف.

3- جناب آقاى حاج شيخ مجتبى بروجردى مقيم مشهد مقدس.

4- جناب آقاى شيخ عبدالصاحب بروجردى مقيم تهران.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

نجفي بندپي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ محمد بن العلامه العلام والفقيه القمقام آيه الله الشيخ حسين النجفى البند پى از دانشمندان بزرگوار معاصر است كه در آنسامان بخدمات دينى و روحى اشتغال دارد.

مرحوم والدش از علماء عاملين و فضلاء بارعين و زهاد عصر خود بوده مترجم معظم ما وى را چنين ستوده است: كان والدى تغمده الله تعالى فى بحار رحمته عالما عاملا و فاضلا بريعا و عابدا زاهدا تقيا نقيا محتاطا فى دينه غايه الاحتياط و قائما لياليه و مجتنبا عن المكاره كلها سمى الامام الثالث... بيست و هفت سال در نجف اشرف توقف نموده و از محضر مرحوم آيه الله خراسانى كفائى استفاده كرده

تا بدرجه ساميه اجتهاد ارتقاء يافته و از اعجوبه هاى زمان خود در حافظه گرديده بسيارى از احاديث را حافظ و كليه قواعد فقهيه و اصوليه در دستش آماده گرچه مدتى از حوزه ها دور و متاركه بحث كرده بود تا اين كه از دنيا رفت حشره الله مع الائمه المعصومين.

آنجناب در چنين بيتى متولد و تربيت يافته در نجف اشرف و پس از طى دوران مقدمات و ادبيات سطوح را نزد والدش و مدرسين ديگر خوانده و از دروس خارج آيات عظام مرحوم نائينى و آيه الله العظمى اصفهانى و آيه الله عراقى استفاده كرده آنگاه بوطن مراجعت و بخدمات دينى پرداخته و در محل خود آثار گذارده كه اشاره ميشود:

1- بنا مسجد جامع بانى كلاء بندپى 2- مسجد امام زمان ديوابند پى 3- بناء حمام ديوابند پى.

از باقيات الصالحات ايشانست دو فرزند ارجمندش ثقه الاسلام آقاى شيخ على و ثقه الاسلام آقاى شيخ حسن نجفى كه از فضلاء و شركاء درس آيه الله العظمى آقاى نجفى مرعشى ميباشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

نجفي راد، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن نجفي راد

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1352 شمسي پس از پايان تحصيلات ابتدايي براي تحصيل علوم ديني وارد حوزه مقدسه مشهد شدم و تا سال 56 تا پايان سطوح عالي از محضر اساتيد بزرگوار آن حوزه حضرات آيات و حجج اسلام آقايان: «موسوي نژاد»، «رضا زاده»، «فلسفى»، «مقام معظم رهبرى» و ... استفاده كردم. از ابتداي سال 57 براي ادامه تحصيل به حوزه مقدسه قم آمدم كه با توجه به فضاي انقلابي و درگيري هاي جاري، توفيق چنداني حاصل

نشد و عملاً پس از پيروزي انقلاب و شروع درسهاي حوزه، به درس خارج رفتم و از محضر اساتيد بزرگوار حضرات آيات: «فاضل»، «وحيد»، «منتظري»، «نوري» و ... بهره گرفتم.

از سال 61 همزمان با تشكيل گروه هاي تحقيقي (مجله حوزه) به جمع دوستان پيوستم و در گروه معارف آن نشريه به عنوان مسئول گروه به فعاليت هاي پژوهشي و مطبوعاتي پرداختم كه حاصل آن بيش از 30 مقاله گروهي است. مدتي بعد مسئول گروه هاي پژوهشي مجله حوزه شدم و به عضويت هيئت تحريريه درآمدم. از سال 76 به عنوان: «مسئول شوراي سردبيري مجله حوزه و جانشين مدير مسئول»، مسئوليت آن نشريه را عهده دار شدم.

از سال 72 در كنار فعاليت در نشريه حوزه به همراه ديگر دوستان، نخستين نشريه نقد را با عنوان «كاوشي نو در فقه» راه انداختيم و سردبيري آن نشريه نيز به اين جانب واگذار شد كه نتيجه آن بيش از بيست مقاله و سرمقاله تخصصي بوده است. از سال 78 به عنوان قائم مقام و معاونت پژوهشي مركز تحقيقات اسلامي (پژوهشگاه) دفتر تبليغاتي اسلامي مشغول به كار شدم و همچنان ادامه دارد.

نجفي عاملي، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد فرزند آيت اللَّه حاج شيخ على معروف به (عليكم السلام) از شاگردان بنام آخوند خراسانى و آقا سيد محمدكاظم يزدى و شريعت اصفهانى و داراى اجازات اجتهاد بوده اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

نجفي عاملي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: حدود 1321 ق.، نجف اشرف.

درگذشت: 23 فروردين 1368(3 رمضان 1409 ق.).

آيت الله علامه شيخ محمدحسين نجفى عاملى دوران كودكى را در نجف همراه با پدر سپرى كرد و سپس در معيت خانواده به ايران مراجعت و بعد از مدت كوتاهى در همان آغاز جوانى براى ادامه تحصيل به نجف عزيمت نمود. حدود سى سال در نجف اشرف در خدمت اساتيد فقه و اجتهد و علوم و معارف دين به تحصيل پرداخت.

آيت الله نجفى عاملى مدت بيست سال از محضر آيات عظام آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ميرزا حسين نايينى و آقا ضياءالدين عراقى و آقا شيخ محمد حسين غروى استفاده برده است و به درجه ى اجتهاد مفتخر گرديد.

ايشان در معقول از محضر آقا شيخ مرتضى طالقانى و آقا حسين بادكوبه اى و در علم رجال و حديث از محضر آقا شيخ على زاهد قمى بهره برد. ساير علوم دين و سطوح عاليه را از محضر اساتيدى چون آيات آقا شيخ عبدالحسين رشتى، آقا ميرزا على ايروانى صاحب حاشيه، آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى، آقا شيخ محمدحسين تهرانى، آقا شيخ شعبان رشتى و ساير آيات نجف اشرف استفاده نمود. پيش از تشرف به نجف اشرف مقدارى از سطوح عاليه را از محضر پدر خود و نيز آيت الله سيد حسن مدرس در تهران بهره مند شد.

آيت الله نجفى عاملى در طول اقامت خود در نجف به تدريس و تربيت طلاب علوم دينى مشغول بود. بعد از گذشت

دو سال از رحلت استاد خود يعنى آيت الله العظمى اصفهانى به ايران عزيمت نمود و در تهران اقامت گزيد.

از ايشان تأليفاتى در موضوعات مختلف به صورت مخطوط باقى مانده است.

ايشان در عصر روز سوم ماه رمضان سال 1409 مطابق با بيست و سوم فروردين سال 1386 با داشتن عمرى قريب به نود سال دار فانى را وداع گفت. طبق وصيت او پيكر ايشان به مشهد منتقل شد و در جوار حضرت امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

آقاى شيخ محمدحسين نجفى از مجتهدين و بزرگان علماء عصر حاضر و در بين سلسله روحانيت شخصيتى عاليقدر و واجد مقام و زهد و تقوا و از مجاهدين زمان و مبارزين با اباطيل بشمار مى آيند.

معظم له در حدود سال 1323 قمرى در نجف اشرف متولد شده و دوران تحصيلى خود را ابتداء در خدمت والد ماجد خود كه از اكابر عصر خود بوده شروع و بعد هجرت به تهران و مختصر زمانى از خدمت آيت اللَّه مجاهد مرحوم سيد حسن مدرس استفاده نموده و آنگاه عزيمت بحوزه علميه نجف اشرف و از محضر اعاظم مراجع آن زمان مرحوم آيت اللَّه محقق نائينى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسين كمپانى بهره هاى علمى فراوانى برده و به مرتبه رفيعه اجتهاد نائل و چهار استاد بزرگ مذكورش اجازه اجتهاد معظم له را كه در آن تجليل از مقام علمى و تقوائى ايشان شده بود مرقوم فرمودند كه اكنون نزد ايشان موجود ميباشد.

و ايشان گذشته از رشته معقول و منقول در راه تهذيب نفس و تخلص روح و مقامات

معنوى از محضر عالم ربانى و عارف سبحانى سيد السالكين آيت اللَّه آقا سيد على قاضى تبريزى و مرحوم حاج شيخ على زاهد قمى تلمذ نموده و مقامى را از تقوا و فضيلت و معنويت حائز شده اند.

آنجناب اكنون مقيم تهران و بتدريس فقه و اصول اشتغال دارند و عده اى از فضلاء از مجلس درس ايشان استفاده مينمايند.

از آثار ايشان است جزوات دراسات و تقريرات اساتيد بزرگ نجف كه آماده براى طبع مى باشد معظم له از خاندان علم و تقوا و از بيوتات اصيله و هر يك از پدران گرامش ستاره درخشانى از انجم الهى در عصر خود بوده و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محسن عاملى در كتاب اعيان الشيعه ج (48) از آنان ياد نموده است.

والد ماجدش آيت اللَّه حاج شيخ محمدجواد كه تبحر فوق العاده اى در فقه و اصول داشته و تأليفاتى كه از آنهاست شرح بر كفايه آخوند از خود گذاشته از بزرگان شاگردان حوزه درس آخوند خراسانى و علامه يزدى (صاحب عروه) بوده است.

جد بزرگوار ايشان مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ على از تلامذه مبرز آيت اللَّه العظمى مجدد شيرازى و جد ديگرش آيت اللَّه فقيه مرحوم آقا شيخ مرتضى كاظمى نزيل كاظمين وحيد عصر خود و از بزرگان شاگردان شيخ مرتضى انصارى بشمار مى رفته و جد اعلايش مرحوم حاج ملا هادى عاملى معروف به شيخ الاسلام از اعاظم صحابه صاحب جواهر و زادگاه وى جبل عامل بوده است.

از باقيات الصالحات ايشانست فرزند صالح و دانشمندش جناب ثقةالاسلام والمسلمين آقاى آقا شيخ ضياءالدين نجفى كه از محصلين بارع و بافضل حوزه علميه قم مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

نجفي قمشه اي، قدرت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قدرت الله نجفي قمشه اي

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

بنده در شهرستان شهرضا (قمشه) در محله «فضل آباد» چشم به جهان گشودم. فرزند هفتم والدينم بودم. دوران كودكي را در دامن پر مهر مادري مؤمنه و سايه لطف پدري باتقوا و محب اهل بيت سپري كردم. در سن شش سالگي به مدرسه «خيام شهرضا» رفتم. شش كلاس ابتدايي را خدمت آموزگاراني ديندار و ارزشمند گذراندم. اولين انگيزه مهم و سرنوشت ساز طلبه شدنم؛ علاقه وافر پدرم به علماء و روحانيت بود. آن مرحوم هر ساله دهه آخر ماه صفر در منزلمان، عزاداري خامس آل عبا (عليهم السلام) را بر پا مي كرد. آشنايي من با روحانيون اينگونه آغاز شد. همان وقت بعضي از آن عالمان راستين بنده را به آمدن در راه طلبگي تشويق مي كردند. پدرم نيز نوع مواعظي را كه از اهل منتبر مي شنيد براي ما بازگو مي كرد؛ بدين ترتيب بنده عاشق طلبگي شدم و به ويژه بسيار به عرفان و فهم قرآن علاقه مند شدم.

اين انگيزه ها در جانم بود تا بعد از طي كلاس ششم. روزي مغازه پدرم نشسته بودم كه امام جماعت محلمان مرحوم «حاج آقا ميرزا نصرالله زارعان» به انجا آمد و به پدرم گفت چند پسر داري؟ پدرم گفت: پنج پسر. ايشان گفت: دوست داري خمسش را به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بدهي؟ پدرم گفت: حرفي ندارم. اگر همين «قدرت الله» تمايل داشته باشد او را ببريد. ايشان به بنده گفت: مي آيي طلبه شوي؟ بنده كه جانم منتظر جرقه ا ي بود فوراً گفتم: بلي. ايشان فرمود: فردا صبح هنگام

بين الطلوعين براي درس عربي به منزل ما بيا. و اين آغاز طلبگي من بود.

تحصيل در حوزه علميه شهرضا: پس از درك حضور حاج آقا زارعان و تلمذ خدمت ايشان، محضر بزرگان ديگري چون: «حجت الاسلام حاج سيد فضل الله حجازي» و ديگر علماي محلي، دروس مقدمات: (سيوطي، مغني، معراج السعادة، منطق كبري و قانونچه طب ابن سينا) را به پايان بردم. تابستان ها كه مفسر، شاعر و عارف نامي مرحوم «محي الدين الهي قمشه اي» به شهرضا مي آمد؛ بنده كه از شعر و عرفان، تفسير و حالات ايشان بسيار متأثر بودم؛ «فصوص فارابي» را محضرشان تلمذ كردم. از همان زمان بود كه آتش عشق به عرفان، حكمت و اخلاق در جانم شعله ور شد.

حدود پنج سال در شهرضا و در حجره اي از مدرسه علميه «حسينيه سادات» به سر بردم و در اين ميان گاهي به پدرم كمك مي كردم تا آنكه اندك اندك عشق دارالعلم قم به دلم افتاد. اما كميِ سن و تنگدستي مادي قدري مردّدَم كرده بود تا آنكه روزي به پيشگاه حكيم علي الاطلاق از قرآن مجيد استخاره گرفتم كه خوب آمد و عزمم جزم شد تا راهي ديار قم شوم. در همان اوان به محضر مقدس عارف واصل مرحوم «آيت الله حاج آقا رحيم ارباب» در اصفهان شرفياب شدم و استشاره و استجازه كردم. ايشان دست الهي خود را بر سر بنده كشيده و دعا فرمود و مرا براي رفتن به قم و ادامه تحصيل علم و عمل به خدا سپرد.

اما تحصيل در قم: در حدود هفده سالگي به مدرسه رضويه قم كه به نورانيت و بركت

مشهور بود؛ رفتم و حدود هفت سال در آنجا به سر بردم. بعد از خواندن كتاب: «مختصر و مطول»، كتب: (فقه، اصول، منطق و حكمت) را شروع كردم.

نجفي كاشاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، عالم دينى.

تولد: 1300(11 شعبان 1339 ق.)، محله محتشم كاشان.

درگذشت: 23 مرداد 2356، كاشان.

آيت الله على نجفى كاشانى، فرزند آيت الله مهدى نجفى از علماى كاشان، در بيست و دو سالگى براى كسب علم به نجف اشرف رفت. تمام دوره ى سطح و خارج خود را در مدت ده سال گذراند و به درجه ى اجتهاد نايل آمد. اندكى از ورودش به نجف نگذشته بود كه در كنار كسب علم و تحصيل، به تدريس علوم حوزوى نيز مشغول شد. پس از آن كه مكاسب و كفايه را نزد آيت الله حسن يزدى به پايان رسانيد، و در درس خارج مراجع نجف به ويژه از محضر آيت الله حكيم و آيت الله سيد عبدالهادى شيرازى و آيت الله خويى بهره ها گرفت، پس از ده سال اقامت در نجف عازم ايران شد. پس از توقف كوتاهى در كاشان و مسافرتى به مشهد و اصفهان و بازگشت به كاشان، بار ديگر دو سالى راهى نجف شد و سپس به واسطه ى كسالت مزاج و حوادث ديگر به ايران بازگشت. بعد از ورود به ايران سه سالى در قم مشغول تدريس شد. وى در قم از مدرسين بلندپايه ى سطوح عالى حوزه بود و در «مدرسه ى بزرگ آخوند» حجره داشت و همان جا تدريس مى كرد. اما به دلايلى به شهر خود بازگشت و به اقامه جماعت و تدريس پرداخت. از همان آغاز ورودش به كاشان، علاوه بر تدريس خصوصى درس هاى حوزوى، تفسير قرآن را به عنوان وظيفه اصلى خود

قرار داد. در ابتدا، اين جلسه ها به تفسير موضوعى و بحث هاى پراكنده اخلاقى مى گذشت اما بعد از چند مسافرت به مشهد مقدس، تصميم گرفت كه قرآن را از آغاز تا انجام تفسير كند و در ضمن آن براى مردم به بحث هاى اخلاقى و اجتماعى و تفسير موضوعى نيز بپردازد. اين نوع تفسير تا يك سال قبل از درگذشتن (يعنى تا سال 1364) ادامه داشت. در حدود اين سى و چند سال دو مرتبه قرآن را از ابتدا تا انتها تفسير كرد. دوره ى دوم تفسيرى وى هيجده سال طول كشيد. ايشان نه تنها در فقه، اصول، رجال، درايه، كلام، ادبيات، معانى بيان و تجديد و تفسير متبحر بود، بلكه در علم هيئت و نجوم قديم هم يد طولانى داشت و آنها را تدريس مى كرد.

تأليفات و آثار آيت الله نجفى كاشانى به اين شرح هستند: برداشتى از نماز؛ پيرامون شراب؛ لنگرهاى زمين مولودى اندر خانه كعبه؛ بعثت محمد (ص) و قرآن در بحران جاهليت؛ زمان چيست و چگونه مى گذرد؛ صدق؛ بزرگترين فضيلت؛ سرانجام كافر؛ يك خرق عادت شگفت يا معجزه اى بزرگ؛ اشتباه عمدى؛ افسانه ها يا كرامت هاى خيالى (سه جلد). اما نوشته هايى كه از ايشان به طبع نرسيده است: فضايل ثلثه (سه رساله آماده چاپ در مورد سلمان، ابوذر، مقداد)؛ ملتقطات (يادداشت هاى پراكنده ايشان در نحو، عروض، نجوم، فقه، اخلاق و عرفان و نيز نقد چند كتاب از نويسندگان معاصر و جواب سئوال هايى كه از ايشان پيرامون مسائل مختلف مطرح مى شده است)؛ رساله اى در فضيلت نماز؛ رساله اى در فضيلت علم؛ رساله اى در فضل قرآن (قرآن چه كتابى است)؛ رساله اى در مورد امام زمان (ع)؛ رساله اى تحت عنوان حق

كاوى؛ رساله اى تحت عنوان اينجا و آنجا؛ رساله اى تحت عنوان دين راست؛ آسان؛ هموار؛ تفسير سوره كهف (به عربى)؛ تفسير سوره مريم (به عربى)؛ تفسير سوره طه (به عربى)؛ تفسير سوره انبياء (به عربى)؛ تفسير سوره حج (به عربى)؛ تفسير سوره عم (ناقص است)؛ دفترى مفصل مشتمل بر مجموعه اى از احاديث موضوع بندى شده كه به ترتيب الفبا تنظميم شده است؛ حواشى و تعليقات ايشان بر كتب روايى، كلامى، تفسير، فقه و اصول و...، از استاد همچنين نوارهاى بسيارى در تفسير سوره هاى قرآن به جا مانده است.

آيت الله نجفى كاشانى عصر روز پنجشنبه بيست و سوم مرداد 1356 مصادف با شب عرفه در كاشان فوت كرد.

(1407 -1339) ق)، عالم دينى، مدرس و مفسر. در كاشان به دنيا آمد و تحت نظر پدرش، كه از علماى كاشان بود، نشو و نما يافت. در 1361 ق به نجف رفت. «مكاسب» و «كفايه» را در محضر آيت اللَّه ميرزا حسن يزدى و خارج فقه و اصول را در محضر آيت اللَّه خوئى آموخت و نيز از درس فقه آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه سيد عبدالهادى شيرازى بهره گرفت و به درجه ى اجتهاد نايل شد. سپس به ايران بازگشت و مدت سه سال در قم ساكن گرديد و از محضر آيت اللَّه بروجردى استفاده نمود و خود به تدريس پرداخت. سرانجام به خواهش مردم كاشان و به علت بيمارى پدرش به كاشان رفت و در همان جا ساكن گرديد و به تدريس و امامت جماعت و انجام امور دينى پرداخت و در آن شهر درگذشت. از آثارش: «لنگرهاى زمين»؛ «برداشتى از نماز»؛ «مولودى اندرخانه ى كعبه»؛ «بعثت محمد (ص) و قرآن در بحران جاهليت»؛ «صدق بزرگترين

فضيلت»؛ «افسانه ها يا كرامتهاى خيالى»؛ «ملتقطات»؛ تفسير سوره هاى «كهف»، «مريم»، «طه»، «انبياء»، «حج» و «عم يتسألون»؛ رساله اى در «فضيلت قرآن».[1]

شيخ مهدى نجفى كاشانى از افاضل دانشمندان معاصر كاشانست. وى در تاريخ يازدهم شعبان 1339 ق در دارالمؤمنين كاشان محله محتشم متولد شده و در دامن مادر عفيفه و صالحه خود كه نمونه اى از عفت و تقوا بود و ظل توجهات والد ماجدشان كه عالم ربانى و آيت سبحانى بود پرورش يافته و در سال 1361 قمرى براى تحصيل علوم دينى به نجف اشرف عزيمت نموده و علوم مقدماتى را نزد عده اى از فضلاء نجف كه همه از اوتاد و ابرار و اخيار حوزه علميه نجف بودند خوانده و سطوح عالى مانند مكاسب مرحوم شيخ و كفايه مرحوم آخوند را پيش مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا حسن يزدى به پايان رسانيده و سپس به درس خارج آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله حاضر شده و مقدارى از اصول و فقه معظم له استفاده نموده و نيز از محضر درس فقه مرحوم آيت اللَّه حكيم و آيت اللَّه حاج سيد عبدالهادى شيرازى بهره مند شده و تا مدت ده سال با پشت كار فراوان و كوشش عجيب به درس و بحث و تدريس اشتغال داشته و به قول بعضى به اندازه سى سال در اين ده سال زحمت كشيده و در تمام ايام حتى پنجشنبه و جمعه و روزهاى تعطيلى ديگر مسامحه در كار درس و بحث ننموده تا پس از اين مدت بر اثر خستگى زياد و كسالت مزاج مجبور به مراجعت به ايران شده و به كاشان آمده و سفرى به مشهد مقدس و بعد به اصفهان و آنگاه در كاشان

تأمل و باز به نجف اشرف مسافرت و مدت دو سال توقف و از محضر بزرگان مراجع استفاده نموده تا اينكه به واسطه كسالت مزاج و حوادث ديگرى به ايران آمده و مدت سه سال در قم مانده و از محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده و در آن هنگام بر اثر ضعف فراوان و بيحالى و كسالت والدش با اصرار مردم كاشان به وطن برگشته و تا حال حاضر كه سال 1395 قمريست به وظائف شرعى از اقامه جماعت و تدريس و جلسه هاى مختلف اشتغال دارند.

و ضمناً جزوه هائى در موضوعات متنوع نگاشته و به طبع رسانيده كه ذيلا مى نگارم.

1- پيروان شراب 2- لنگرهاى زمين 3- على بن ابيطالب در خانه خدا بدنيا آمد.

5- بعثت محمد و قرآن در بحران جاهليت 5- زمان چيست و چگونه مى گذرد.

6- اشتباه عمدى 7- صدق بزرگترين فضيلت 8- سرانجام كافر 9 و 10 و 11- يك سلسله افسانه ها يا كرامتهاى خيالى 12- يك خرق عادت شگفت يا فضيلت و منقبتى بزرگ و تأليفات ديگر كه هنوز به طبع نرسيده است.

معظم له از همان اول ورود به كاشان شروع به بحث و تفسير قرآن نموده كه تاكنون ادامه دارد و هر شب گروهى از مؤمنين و بالاخص عده اى از جوانان استفاده مى كنند و نيز در جمعه ها جلسه تبليغى وعظ و ارشاد منظم دارند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 3، ش 6، ص 56، س 4، ش 6، ص 34 -33)، گنجينه ى دانشمندان (276 -275/ 6).

نجفي كاشاني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ مهدى نجفى كاشانى اعلى اللَّه مقامه يكى از علماء بزرگ معاصر كاشان بودند.

وى در ماه رمضان 1293 قمرى متولد شده و

مقدمات و سطوح را در كاشان و اصفهان و مدتى هم در قزوين خوانده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر درس بزرگان حوزه نجف مخصوصاً محضر درس مرحوم آيت اللَّه آخوند خراسانى صاحب كفايه استفاده و پس از چهار سال اقامت در نجف بر اثر عوارضى به كاشان آمده و مجدداً به نجف اشرف مراجعت نموده و مدت هفت سال ديگر اقامت داشته و در محضر درس بزرگان مخصوصاً آيت اللَّه شريعت اصفهانى حاضر و استفاده مى نمود سپس به خواهش و اصرار جمعى از مؤمنين به كاشان آمده و در محله محتشم اقامت نموده اند.

ايشان گذشته از اقامه نماز جماعت اشتغال به تدريس و ارشاد مردم داشته اند در زهد و تقوى و قناعت نفس و در عفت و ورع و مناعت ضرب المثل بوده و در ميان عام و خاص مشهور به نفسى مطمئن و دلى آرام با خضوع و خشوع و مهابتى عظيم داشت و فوق العاده مقيد به آداب و رسوم دينى بود و حتى الامكان مستحبات را ترك نمى كرد و از مكروهات اجتناب مى نمود و در امور دينى عجيب متعصب و متصلب بود.

در امر به معروف و نهى از منكر جدى و در مبارزه با خرافات و موهومات و روشن كردن مردم كوشا بود و ملامت لائمين او را از اين كار بازنمى داشت (لا تأخذه فى اللَّه لومة لائم) در وعظ و ارشاد مردم كمتر مسامحه نمى كرد شب و روز و در هر موقع مناسب و در هر مجلس و محفل مردم را ارشاد مى كرد و موعظه مى فرمود و در اين موضوع اصرار و پافشارى زيادى داشت به طورى كه امكان نداشت در مجلسى كه

ايشان بود سخنان بيهوده و حرفهاى متفرقه مجلس بزرگوار شود وقت را غنيمت شمرده و از فرصت حداكثر استفاده را مى نمود.

در احياء امر اهل بيت عليهم السلام جديت و كوشش خاصى داشت و در احاديث اهل بيت عليهم السلام و تاريخ اسلام يد طولا و اطلاع وسيعى داشت زندگيش از هر جهت بسيط و ساده و در زهد و قناعت و ورع و تقوا و مناعت در زمان خود كم نظير بود. مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمود شاهرودى مى فرمود هنگامى كه آن مرحوم در نجف در مدرسه بزرگ مرحوم آخوند حجره داشت و ما عده اى بوديم كه كاملا مراقب و مواظب احوال ايشان بوديم و بالاخره طورى ايشان را شناختيم كه با وجود نماز جماعتهاى مهم در نجف با اصرار زيادى ايشان را مى برديم بالاى بام مدرسه و وادار به نماز مى كرديم و به ايشان اقتدا مى نموديم و گاهى در مواقع مناسب ما را با بيانى شافى و جذاب و مهيج موعظه مى كرد.

و آن مرحوم در اثر تجربه و شناخت مزاج خويش از خصوصيات و عوارض مزاج خود كاملا اطلاع داشت كه در طول عمر خود به طبيب و دكتر مراجعه نكرد و ابداً دوا و دارو نخورد به هيچوجه و اين از عجايب احوال ايشان بود گاهى كه عوارضى بر ايشان طارى مى شد چون كاملا آشناى به مزاج و عوارض مزاج خود بود عوارض طاريه را به وسيله غذاى مناسب و پرهيز از غذاى نامناسب علاج مى كرد تا در سن هشتاد و يك سالگى در سال 1374 قمرى در ماه مبارك رمضان دعوت حق را لبيك گفت و به جوار رحمت واسعه خداى متعال رفت خدا او را رحمت

فرمايد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

نجفي هزار جريبي، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

برادرش مرحوم شيخ محمّد حسين از علماى كاملين بوده، و رساله اى در شرح حال پدر و جدّ خويش نوشته، و كتابى به نام «البوارق لكشف معضلات الحقايق» دارد.

در سال 1225 متولّد شده، و مقدّمات را نزد پدر خود آموخته، و چون پدرش مدّت پانزده سال به مرض سل مبتلا بوده و نتوانسته بود كتاب هاى خود را پاكنويس كند، فرزندش پس از سال ها از مرگ پدر اين مهم را انجام داده، و گرنه تمام تأليفات پدرش از بين مى رفت.

سال وفاتش معلوم نيست.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نجفي يزدي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد نجفي يزدي

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب در خانواده اي مؤمن و متوسط متولد شده و پدرم از روحانيون و علماء نجف اشرف بوده و خانوادۀ ما (عموها، دو برادر و ...) از اهل علم مي باشند. در همان سال هاي اوليه دوران دبيرستان براي مطالب ديني، عقايد و فقه بسيار حساس بودم و همواره به دنبال ادلۀ تحقيقي مطالب بوده و كتاب هاي متعددي را مطالعه مي كردم. همين نكته (به همراه عنايت و شوق الهي) مرا به حوزه علميه و دروس ديني كشاند و در تهران مدرسه «آيت الله مجتهدي» (حفظه الله) مشغول شدم. حدود سه سال به فراگيري ادبيات و منطق پرداختم و سپس راهي حوزه علميه قم شدم. دروس سطح را نزد اساتيد بزرگوار آنجا خواندم از جمله: «آيت الله استادي»، «اشتهاردي»، «محقق»، «خرازي»، «موسوي» و ...

سپس در سال 60 يا 61 به درس خارج «آيت الله وحيد» و «آيت الله تبريزي» رفتم؛ پس از

مدتي به عللي منحصرا درس «آيت الله تبريزي» را برگزيدم و فقه و اصول را نزد ايشان بيش از 12 سال گذراندم. از همان سالهاي شروع بحث و درس در حوزه، به تدريس پرداختم و تا كنون نيز روزي چهار ساعت بحث دارم، حتي ايام تعطيل نيز براي عده اي از دوستان بحث هاي مختلفي دارم. عمده مباحث اينجانب در فقه و اصول است كه عمده به بحث خارج فقه، مكاسب محرمه اختصاص دارد. البته چون اينجانب به عنوان هيئت علمي در مدرسه امام خميني (قدس سره) به تدريس مشغول هستم و مقداري از وقت اينجانب آنجا صرف مي شود.

نجفي، انورعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

انورعلي نجفي

محل تولد : نجف الاشرف

شهرت

تابعيت : پاكستان

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

حجةالاسلام و المسلمين انورعلي نجفي در سال 1370 ميلادي در خانواده اي روحاني در شهر مقدس نجف اشرف ديده به جهان گشود. پس از تحصيلات اكادمي و اخذ مدرك ديپلم در سال 1370 وارد حوزه علميه «ولي عصر خوانسار» شد و در مدت سه سال دروس مقدمات و سطوح را به اتمام رسانيد و درظرف دو سال سطوح عاليه را در حوزه علميه قم به پايان رسانيد.

از سال 1376 دروس خارج آيات عظام بالاخص: «مرحوم آيت الله العظمي شيخ وحيد خراساني (دام ظله)» و «مرحوم آيت الله العظمي شيخ ميرزا جواد تبريزي (قدس سره)» شركت نمود. در همين سالها در كنار درس و بحث و تدريس سطوح عاليه و تبليغ موفق است كه دست و بازو توانا براي والد معظم شان حضرت حجةالاسلام و المسلمين «حاج شيخ محسن علي نجفي (دامت بركاته)» باشد و مديريت

و تلاش بي وقفه ايشان در ارائه خدماتي ارزشمندي به جامعه شيعيان پاكستان سهم به سزائي داشته است.

نجفي، حافظ

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حافظ نجفي

محل تولد : خدابنده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/7/1

زندگينامه علمي

آقاي حافظ نجفي در 8 / 12/ 1343 در روستاي «كبوترك» از توابع شهرستان خدابنده استان زنجان ديده به جهان گشوده است. به دليل روحيه مذهبي خانواده به ويژه والد محترم، علاوه بر حضور در مدرسه دولتي در سال 1354 براي تحصيل علوم ديني به شهر «هيدج» فرستاده مي شود. حدود دو سال در آن شهر نزد اساتيد حوزه، دروس مقدماتي را گذرانيده و در پاييز سال 56 به حوزه مقدسه قم آمده و ضمن ادامه دروس حوزوي با آوازه انقلاب و نام امام خميني (قدس سره) آشنا مي شود. در پاييز سال 57 به اصفهان هجرت نموده و پس از يك سال و اندي براي ادامه تحصيل به قم مراجعت مي نمايد. با شروع جنگ تحميلي ضمن ادامه تحصيل، طي هشت نوبت به جبهه هاي جنگ اعزام شده و دَين خود را به اسلام و نظام اسلامي ادا مي كند.

وي در سال 67 كليه دروس سطح حوزه را گذرانيده و در محضر درس خارج مراجع بزرگوار تقليد حضرات آيات عظام: «وحيد خراساني»، «شيخ جواد تبريزي»، «مكارم شيرازي» و «محمد فاضل»، مدت شش سال در درس خارج حضور مي يابد. همزمان با درس خارج در موسسات پژوهشي همچون: (انتشارات جامعه مدرسين، مجمع فكر اسلامي، مركز معجم فقهي، بنياد نهج البلاغه) حضور يافته و در تحقيق آثاري همچون: (كتاب قضا، شهادات، بخشي از كتاب الصلاة،

كتاب الطهارة مرحوم شيخ انصاري، بخشي از مجمع الفائده مقدس اردبيلي، مختلف الشيعه علامه حلي، تفسير كنزالدقايق، كتاب نجاة العباد مرحوم صاحب جواهر، تعليقۀ مرحوم آقا ضياء بر كفايةالاصول و معارف نهج البلاغه در شعر شاعران)، نقش ايفا مي كند. و همزمان با فعاليت هاي فوق، دروس مقدماتي حوزه را تدريس نموده و در بهار سال 73 با پيشنهاد «شوراي سياست گذاري ائمه جمعه كشور» به عنوان امام جمعه شهرستان بوانات (استان فارس) به آن ديار اعزام شده و در پاييز سال 77 از آنجا منتقل و به امامت جمعه فرخ شهر (استان چهار محال و بختياري) منصوب ميشود.

وي در تابستان سال 80، به پيشنهاد رياست شوراي سياست گذاري ائمه جمعه به امامت جمعه شهر ساوه منصوب شده و در مدت بيش از چهار سال در آن شهر علاوه بر مديريت حوزه علميه ولي عصر (عليه السلام) ساختمان مدرسه علميه امام صادق (عليه السلام) را با بيش از چهار هزار متر مربع و با ظرفيت اسكان و تحصيل چهار صد نفر، ساخته و مدرسه سفيران هدايت (طرح آموزش تخصصي كوتاه مدت) را در آن شهر داير مي نمايد.

وي در طول مدتي كه در بيرون از قم به فعاليتهاي علمي و فرهنگي اشتغال داشته، حدود پنج سال در سه دانشگاه و بيش از پانزده سال در چندين حوزه علميه تدريس نموده است. وي تا كنون بيش از ده جلد كتاب و دهها مقاله پيرامون موضوعات مختلف تاليف نموده و هم اكنون كتاب: «اصول كلاسداري و راهنماي آن» را با سفارش معاونت تخصصي تبليغ حوزه علميه قم در دست تدوين داد.

نجفي، زين العابدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زين العابدين نجفي

محل تولد : سارى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب زين العابدين نجفي دوران ابتدايي را در زادگاهم «كرسام» گذراندم و پس از آن در حدود سال 1350 وارد حوزه علميه ساري شدم. دروس مقدمات را تا پايان «حاشيه ملاعبدالله» در ساري در مدرسه «حاج مصطفي خان» خواندم و در سال 1354 وارد حوزه علميه قم شدم كه تا سال 1362 سطح را تمام كردم و همزمان دروس كلاسيك را به صورت شبانه يا متفرقه خواندم و در سال 1362 در رشته «اقتصاد» ديپلم گرفتم. ضمناً تحصيلاتم را در قم مجدداً از كتاب «حاشيه ملاعبدالله» شروع كردم.

از سال 1362 تا حدود سال 1370 در درس خارج فقه و اصول حوزه شركت كردم و يك دوره خارج اصول به مدت شش سال را خدمت «آيةالله مكارم» طي كردم و نيز خارج فقه را در محضر «آيةالله فاضل» و «آيةالله وحيد خراساني» خواندم. بنده تدريس را به صورت رسمي در حوزه علميه قم از سال 1360 آغاز كردم. در همان سال بود كه در مدرسه «آيةالله گلپايگاني» در خيابان صفائيه به تدريس ادبيات پرداختم. سپس چندين سال در مدرسه هاي آيةالله حقانى و الهادى كتابهاي: (مختصر، معالم، شرح لعمه و اصول فقه) را تدريس كردم.

از سال 1374 تدريس سطح عالي را در مدرسه آيةالله گلپايگاني واقع در اول چهار مردان شروع كردم و اكنون چند سال است كه اشتغال به تدريس كفاية الاصول در همين مدرسه دارم. تدريس در دانشگاه را از سال 1362 شروع كردم و در موضوعات: (ادبيات عرب، فقه استدلالى، مباحث اصول، آيات الاحكام،

فقه الحديث و تاريخ حديث تدريس نمودم، و اكنون عضو هيأت علمي دانشگاه با رتبه استاد ياري هستم. لازم به ذكر است كه پس از اخذ مدرك سطح چهارم حوزه، با توجه به سابقه تدريس كه در دانشگاه داشتم و مقالاتي كه در مجله هاي علمي پژوهشي تدوين كردم و نيز با توجه به مدرك سطح چهارم حوزه، در وزارت علوم، امتحان و مصاحبه دادم و حكم استادياري برايم صادر شده است.

نجفي، مجدالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجدالدين نجفى فرزند ارشد مرحوم آيت اللَّه العظمى ابوالمجد آقا شيخ محمدرضا نجفى بن عالم ربانى شيخ محمدحسين بن علامه محقق حاج شيخ محمدباقر طاب ثراه معروف به (مجدالعلماء)

اين بزرگوار در بيست و سوم جمادى الاولى 1326 هجرى از والده ماجده اش سيده جليله زهرا بيگم صبيه مرحوم سيدالعلماء آقا سيد محمد امامى در نجف اشرف متولد شده.

و در كودكى موسوم به امجدالدين بوده و مرحوم والدش آيت اللَّه آقا شيخ محمدرضا مسجدشاهى اصفهانى رساله امجديه مطبوعه را بنام ايشان تصنيف كرده اند.

وى در بيت علم و كمال پرورش يافته و مقدمات و سطوح و علوم مختلفه معقول و منقول را از اساتيد بزرگ هر فن و علمى فراگرفته و علوم رياضى را از هيئت و هندسه از قبيل كتاب مجسطى و تحرير اقليدس و هيئت قديم و جديد را نزد والد ماجدش تحصيل و تكميل نموده و بسيارى از افاضل علوم مزبوره را از آن جناب آموخته و درس خارج فقه و اصول را از مرحوم والد خود استفاده نموده و از آنجناب به دريافت اجازه اجتهاد نائل شده و به تدريس علوم مختلفه پرداخته و تاكنون بالغ بر سى و دو سالست كه در مسجد

نو واقع در بازار نيم آورد اصفهان به اقامه جماعت و تدريس اشتغال دارند.

و در حال حاضر در مدرسه ثقةالاسلام جنب امامزاده احمد واقع در ناحيه چهار اصفهان تدريس خارج فقه مى نمايند و عده اى از فضلاء اصفهان از محضرشان كسب فيض مى كنند.

در زهد و تقوا و پرهيزكارى و دستگيرى از درماندگان و قضاء حوائج مؤمنين مشهور و زبانزد مردم اصفهانند داراى تأليفات و تصنيفات عديده اى هستند كه تاكنون بطبع نرسيده است.

نگارنده گويد: در ماه شوال 1394 ه كه براى امرى به اصفهان رفتم در مسجد نو موفق به زيارتشان شده و از سيماى ملكوتى آنجناب مستنير گرديدم.

آثار و علائم ربانيين را از چهره منيرش مشاهده كردم و بايد همينطور باشند زيرا فرزند ارجمند آيت اللَّه العظمى آقا رضا كه مجسمه علم و كمال و حفيد عالم ربانى و آيت سبحانى حاج شيخ محمدحسين نجفى هستند كه داراى كرامات و مقامات معنوى بوده و مرحوم آيت اللَّه حاج آقا نوراللَّه اصفهانى كتابى در شرح زندگانى آن بزرگوار و حالاتش نوشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

نجفي، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالمى بزرگ، و فقيهى نامور، و در غايت زهد و تقوى بوده، در ديانت و محكمى امر مرافعات، و امتناع از چيزى كه بوى رشوه در او باشد، و عدم ملاحظه از اكابر و ارحام در اين مقام، عندالخواص و العوام مسلّم بود، و مرحوم ميرزاى شيرازى اعتماد تامّى به او داشته، كه اهل اصفهان هر وقت از ايشان سئوال كرده اند كه به چه كسي رجوع كنند؟ مى فرمودند: به ميرزا محمّد حسن نجفى. و جمعى از خواّص از ايشان تقليد مى كردند، و ايشان امام جماعت مسجد ذوالفقار بودند، و عمر گرامى را

صرف تحصيل و تدريس و تأليف و تصنيف و جواب استفتاءات مى فرمودند.

در حدود سال 1237 متولّد، و در روز 5 شنبه 11 ربيع الاول سال 1317 در اصفهان وفات يافته، در لسان الارض مدفون گرديد، سپس به نجف منتقل گرديد.

كتب زير از ايشان است:

1- اجزايى دراصول 2- اجزايى در فقه 3- حاشيه بر فصول 4- حاشيه بر قوانين 5- رساله در زيارت عاشورا 6- كتابى در طهارت 7- كتابى در تقوى، ناتمام، و غيره.

مشاراليه در نجف از زمره شاگردان: آقا سيد ابراهيم قزوينى صاحب ضوابط، و شيخ مرتضى انصارى، و ميرزاى شيرازى بوده، و در اصفهان عدّه زيادى در عداد شاگردانش محسوب مى شوند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نجفي، محمد طه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1241 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، رجالى، مجتهد، مدرس، زاهد، عابد و شاعر. نياى بزرگش حاج نجف از تبريز به نجف مهاجرت كرد. محمد طه در نجف به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت. مقدمات را از شيخ عبدالرضا طفيلى و دايى اش، شيخ جواد، فراگرفت. وى در محضر علامه شيخ محسن خنفر و شيخ مرتضى انصارى و سيد حسين كوه كمرى و سيد حسين بحرالعلوم تلمذ نمود و از شيخ ابوالحسن على بن خليل رازى اجازه ى روايت گرفت. سيد محمد سعيد حبوبى و علامه سيد محسن امين و شيخ على جواهرى و شيخ حسن، فرزند شيخ محمد حسن صاحب «جواهر» و سيد مهدى حكيم و سيد محمد كاشى حايرى و سيد عدنان بحرانى از شاگردان وى هستند. او پس از درگذشت ميرزاى بزرگ شيرازى عهده دار مرجعيت گرديد. او به خوبى شعر مى سرود و قصايدى از وى در مدح پيامبر

(ص) و اميرالمؤمنين (ع) باقى است. در اواخر عمر بينايى اش را از دست داد. در نجف درگذشت و در حجره اى در نزديكى صحن مطهر به خاك سپرده شد. از آثارش: «الانصاف فى تحقيق مسائل الخلاف»، حاشيه بر «الجواهر»، در فقه؛ «اتقان المقال فى احوال الرجال»، در شرح حال رجال حديث كه در ابتدا نام آن «احياء الموات فى اسماء الروات» بود؛ «الفوائد السنية» يا «القواعد النجفية» كه حاشيه بر «فرائد الاصول» يا «رسائل» شيخ انصارى است؛ «غناء المخلصين» حاشيه بر «المعالم»؛ شرح «منظومه» بحرالعلوم؛ «كشف الحجاب فى استصحاب الكر و مطلق الاستصحاب»؛ «كشف الاستار عن حكم الخارج عن دار الاقامة فى الاسفار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (46/ 7)، اعيان الشيعه (375/ 9)، دانشمندان آذربايجان (245)، الذريعه (26 -25/ 18 ،343/ 16 ،216/ 11 ،207/ 6 ،397/ 2 ،83/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 967 -961/ 14)، علماء معاصرين (84 -83)، فوائدالرضويه (547)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1270 -1269/ 3)، معجم المؤلفين (107/ 10)، مكارم الآثار (1155 -1149/ 4).

نجفي، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين نجفى از علماء معروف نيشابور بوده است.

وى در نيشابور متولد شده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات به مشهد مشرف و پس از چند سال مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و اقران او استفاده و پس از وصول به مقام اجتهاد به وطن مراجعت و به خدمات دينى پرداخته تا از دنيا رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نجفي، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق نجفي

محل تولد : شبستر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1315/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد صادق نجمي به سال 1315 شمسي در روستاي هريس از توابع شبستر به دنيا آمدم. پدرم ثقة الاسلام حاج ميرزا احمد آقا هريسي و چند تن از اجدادم از علما و روحانيون مورد اعتماد مردم بوده اند.مادرم از سادات كوه كمري است. پدر وي حاج ميري آقا عموي آيت الله العظمي حجت (ره) مي باشد. اينجانب تا حدود 15 سالگي در همان روستا كه داراي مردمي متدين مي باشند رشد كرده ام. روستائي كه در اثر فراواني آب از طراوت و خرمي برخوردار است. مردم اين روستا علاقه مند به مذهب و اهل بيت (ع) و پايبند به اصول اخلاقي مي باشند و سابقة طولاني وجود خانواده هاي متعدد و بزرگي از سادات و روحانيون در اين محل موجب شد تا آنان به دين علاقه مند شوند و از ايمان راسخ برخوردار گردند. مراجع و عالمان بزرگ و معروفي مانند آيت الله العظمي سيد حسين كوه كمري (ره) و سيد علي آقا پدر آيت الله العظمي حجت در اين روستا متولد شدند و

دوران كودكي خود را در اين محل سپري كرده اند . دوران كودكي ام را در دامان چنين پدر و مادري و در چنين محيط مذهبي سپري كردم و شالوده فكري و اعتقادي من در چنين محيطي پي ريزي شد.

دوران تحصيل:

هشت نه ساله بودم كه به مكتب خانه رفتم. تحصيل را با روخواني قرآن شروع كردم و پس از آن با بخشي از ادبيات فارسي آشنا شدم. در آن روز در مكتب خانه هاي آذربايجان، گلستان سعدي، نصاب الصبيان، تاريخ وصاف، ابواب الجنان و تنبيه الغافلين و... آموزش داده مي شد.در تدريس برخي از اين كتابها علاوه بر فراگيري ادبيات فارسي، آموزش مسائل اخلاقي نيز مورد توجه بود. پس از اين دوره، در نزد پدرم جامع المقدمات، سيوطي و شرح جامي را فرا گرفتم. تقريبا در پانزده سالگي پدرم مرا به مدرسه طالبيه تبريز برد و از آن زمان به بعد من هم به صف طالبان علوم ديني پيوستم. شوق فراواني نسبت به تحصيل علوم ديني داشتم.پس از يك سال و چند ماه توقّف در تبريز و تكميل كردن درس هايي كه نزد پدرم آغاز كرده بودم، سرانجام در اواخر تابستان سال 1332 شمسي- با اين كه از لحاظ تأمين معاش وضع مناسبي نداشتم- ره سپار حوزه علميه قم شدم و با فضل خداوند در مدرسه فيضيّه سكونت گزيدم. ورود اينجانب به قم، مصادف بود با ماه محرم سال 1372 قمري، چهار ماه پس از ورودم به قم، در ماه جمادي الاولي، حضرت آيت الله العظمي حجّت رحلت كرد.

دوران تحصيل اين جانب از اين تاريخ تا سال 1359 شمسي، يعني تقريباً سي سال ادامه داشت.

در اين مدّت علاوه بر تحصيل و تدريس دروس متداول حوزه علميّه به تأليف و ترجمه كتاب هاي متعدّدي موفّق شدم و هذا من فضل ربّي. بيش ترين تحصيل اين جانب در حوزه علميّه قم و بخشي ديگر در حوزه علميه مشهد بود؛ زيرا تقريباً نه ماه پس از ورودم به قم كه هوا رو به گرمي مي رفت، والدينم به قصد زيارت مشهد، وارد قم شدند و من نيز به همراه آنان به مشهد مقدّس عزيمت نمودم. در اين سفر، پدرم مقدمات توقّفم را در تعطيلات تابستاني در حوزه علميه مشهد فراهم كرد و اجازه اقامتم را در يكي از حجره هاي مدرسه خيرات خان از متولي اين مدرسه آقاي دربندي دريافت نمود. اين برنامه كه مصادف با اولين ماه هاي ورود آيت الله العظمي ميلاني از عراق به مشهد مقدس براي تعطيلات تابستاني بود، در سال هاي بعد هم برايم الگو شد و اكثر تعطيلات تابستاني را در مشهد مقدس مشغول تحصيل و مطالعه مي شدم. تأليف كتاب سيري در صحيحين از ثمرات اين حوزه مقدس و از عنايات حضرت علي بن موسي الرضا(ع ) مي باشد.

در حوزه علميه قم مدتي در مدرسه فيضيه و مدتي در مدرسه آيت الله العظمي آقاي بروجردي (مدرسه خان) و مدتي نيز در مدرسه حجتيه اقامت داشتم. در مشهد مقدس نيز گاهي درمدرسه خيرات خان و گاهي در مدرسه ميرزا جعفر- داخل صحن مطهر- اقامت داشتم. پس از انتشار جلد اوّل كتاب سيري در صحيحين چند ماه با اجازه آيت الله العظمي ميلاني در مدرسه وي ودر حجره مخصوص او اقامت داشتم. اين در شرايطي بود كه

مطالعه و تأليف جلد دوم همين كتاب را پي گيري مي كردم و عنايات خاص آن مرد بزرگ نيز تشويقي بر ادامه اين تأليف بود و جلد اوّل همين كتاب را با تفسير الميزان و المراجعات به عنوان جايزه به طلاب هديه مي داد.

تحصيلات من تنها در علوم حوزوي بود؛ اما با تلاش آيت الله شهيد بهشتي يك كلاس آموزش زبان انگليسي شبانه در دبيرستان دين و دانش قم تشكيل مي شد و عده اي از طلاب كه بنده هم جزء آنان بودم- با وجود محدوديت و عدم استقبال از اين درس- در آن شركت مي نموديم.

اساتيد:

در دوران تحصيل از اساتيد متعددّي استفاده نمودم و از محضر بزرگاني بهره مند شدم كه معروف ترين آنان به همراه دروسي كه از آنان فرا گرفته ام، عبارتند از:

1- قسمتي از مغني را از شيخ علي اكبر اهري معروف به نحوي در تبريز فراگرفته ام. وي در عين كهولت سن، دقايق و ظرايف مغني را با تمام شوق و علاقه به شاگردان مي فهماند.

2- قسمتي از مطوّل را از درس شيخ ابوالفضل علمايي سرابي در قم و بخش ديگر آن را از شيخ عبد الله نوراني در مشهد مقدّس استفاده كرده ام.شرح شمسيه را به طور خصوصي و به همراه آقاي عميد زنجاني از مرحوم آقاي صائيني زنجاني و شرح منظومه سبزواري را از مرحوم استاد شهيد مفتح فرا گرفتم.از درس فلسفه مرحوم شهيد مطهري كه در ايام تعطيلي در قم تدريس داشتند، و همچنين از درس فلسفه مرحوم آقاي الهي برادر علامه طباطبائي نيز بهره گرفته ام.بخش مهم جلدين لمعه را از سيد جواد خطيبي كه

در تدريس لمعه معروف بود و سابقه اي طولاني داشت، و بخش ديگر را از آقاي جاج شيخ محمد حقي سرابي فرا گرفتم و قسمتي از ابواب اين كتاب را كه آن روز تدريس آن ها رايج نبود، با يكي از دوستانم مباحثه مي كردم.

3- بخش مهم مكاسب را از آيت الله مشكيني و بعضي از ابواب آن را از استاتيد ديگر مانند آية الله سبحاني فرا گرفتم. قوانين را از آية الله موسوي اردبيلي و بخشي از رسائل را از آية الله مشكيني و قمستي ديگر را از آقاي سبحاني و باب تعادل و تراجيح را از آية الله احمدي ميانجي آموختم. بخشي مهم كفاية الاصول را از آية الله سلطاني و بخش ديگرش را از آقاي مجاهدي فرا گرفتم.

در تفسير ابتدا از آية الله حاج ميرزا ابوالفضل زاهدي قمي و مدتي از تفسير علامه طباطبائي، آية الله مشكيني و آية الله خزعلي بهره بردم. از حسن اتفاق استاد علامه حسن زاده آملي در بدو ورودشان به قم، مدتي در مدرسه حجّتيّه اقامت گزيد. در اين فرصت به ايشان ارادت پيدا كردم و بخشي از هيئت قديم را از ايشان استفاده كردم و اين موجب شد كه پس از تعطيلي اين درس با مباحثه هيئت فلاماريون با هيئت جديد نيز تا حدّي آشنا شوم. در درس خارج فقه و اصول از اساتيد متعددي مانند ميلاني، شيخ مرتضي حائري، گلپايگاني، داماد و ساير بزرگان و اساتيد بهره بردم. مدت بهره بري از برخي آنان طولاني و از بعضي ديگر نسبتا كوتاه بوده است. مدت استفاده ام از درس امام(ره) خيلي كوتاه بوده؛ زيرا درست

در شرايطي كه آماده استفاده از درس آن زعيم عالي قدر مي شدم، رژيم طاغوتي حوزه را از وجود وي محروم نمود.

دوستان و معاشران:

در طي دوران طولاني تحصيل طبعا دوستان و هم دوستان و هم درسان فراواني داشتم كه تعدادي را كه با آنان معاشرت بيش تر و دوستي طولاني تري داشته ام، نام مي برم:

برادران مجتهد شبستري، شيخ حسين حقاني زنجاني، ابوالفضل موسوي تبريزي، عميد زنجاني، سيد هادي خسرو شاهي، آقاي سيد مجيد ايرواني(ره) و آقاي هاشم زاده هريسي نماينده فعلي تبريز در مجلس شوراي اسلامي و... گفتني است با آقاي هريسي علاوه برهم بحث بودن در زمينه تأليف يا ترجمه كتاب نيز همكاري داشتم و تاكنون هفت اثررا به اتفاق ايشان تأليف يا ترجمه كردم.

عوامل موثر بر شخصيت علمي و اخلاقي: من خود را از لحاظ علم و اخلاق در سطحي قابل طرح نمي دانم؛ ولي از باب و أمّا بنعمة ربّك فحدث اشاره مي كنم كه در روي آوري اينجانب به تحصيل علم و دانش، دو عامل مؤثر بوده است.

1- روحاني بودن پدرم؛ او عاشق كتاب و مشتاق مطالعه بود و هيچ گاه اطرافش از كتاب خالي نبود و اين در حالي بود كه در آن دوران دست رسي به نشريات مذهبي مشكل بود و به جز هفته نامه نداي حق و مجله مكتب اسلام نشريه مذهبي ديگري وجود نداشت.وي مدّتي طولاني جزء مشتركان اين هفته نامه ها بود. وقتي به بهانه هاي مختلف از سوي رژيم طاغوت اين مجلات توقيف مي شد، پدرم بسيار ناراحت مي شد و بي صبرانه منتظر رفع توقيف آن بود و چنين محيطي در جلب توجّه

و ايجاد علاقه من به مطالعه و درس بسيار مؤثر بود.همان گونه كه در بينش اجتماعي و سياسي اين جانب نيز بي تأثير نبود. جالب اين كه اوّلين مقاله حقير تحت عنوان صبر از نظر اسلام هم درهمان هفته نامه منتشر شد.

2- تشويق و ترغيب پدر؛ علاوه بر شرايط محيط خانواده، پدرم با بيانات مختلف مرا به درس و بحث تشويق و ترغيب مي نمود و از مزاياي علم و دانش و تكامل معنوي با من سخن مي گفت و گاهي با اين جمله مورد خطابم قرار مي داد كه اگر بخواهي به مراتب عالي از نظر علم و عمل نايل گردي، بايد اراده ات آن چنان قوي و همتت آن چنان عالي باشد كه خواهان رسيدن به مرتبه امام صادق(ع) باشي؛ زيرا اگر قصد كني كه به درجه علامه حلي برسي، به مرتبه يك عالم متوسط خواهي رسيد. به توفيق الهي از اوايل ورودم به حوزه علميه قم با جلسه درس اخلاق و دعاي ندبه آية الله حاج شيخ عباس تهراني آشنا شدم. اين درس در سالن كتاب خانه مدرسه حجّتيّه و به دستور آية الله العظمي حجت تشكيل مي شد. اين برنامه ساليان متمادي و تا هنگام وفات آقاي تهراني ادامه داشت. در بعضي از شب هاي جمعه در جلسه درس اخلاق و دعاي كميل آقاي حاج سيّد حسين (معروف به پيرمرد) شركت مي جستم.او مردي اخلاقي و ابوذر زمان بود و از نظر تربيتي و تأثير معنوي. فوق العاده بود. در ايامي كه هوا مساعد بود شب هاي جمعه را پياده به مسجد جمكران مشرف مي شديم و از معنويت اين مسجد

بهره مي گرفتيم.

عوامل موثر بر شخصيت سياسي و اجتماعي:تقريبا درهمان سال هاي اول ورودم به قم دو سيد بزرگوار(شهيد نواب صفوي و شهيد واحدي) با قيافه هاي نوراني در نماز جماعت مدرسه فيضيه توجه مرا به خود جلب كردند.آنان با سخنرانيهاي شور انگيز خود بر ضد طاغوت در گرايش من به مباحث سياسي، تأثيري عميق داشتند. حضور شهيد نواب صفوي درنماز جماعت فيضيه با آن قيافه معنوي و با عمامه سبز كه به صورت ساده و آخر صفوف عباي خويش را زير اندز مي كرد، براي همه كساني كه با مبارزه او با بي ديني و حركتش در اعدام انقلابي كسروي، هژبر و رزم آرا آشنا بودند، جاذبه خاصي داشت. آزادي خليل طهماسبي- عامل مستقيم اعدام رزم آرا- از زندان و ورود وي به شهر قم و اجتماع مردم در خيابان هاي اين شهر براي تقدير از اين سمبل شجاعت و از خود گذشتگي در راه ايمان و عقيده، خاطره اي جالب و فراموش نشدني و براي من شور انگيز وحركت آفرين بود.

اين علاقه موجب شد تا جريان فدائيان اسلام و محاكمه آنان را كه پس از تيراندازي ناموفق به حسين علاء نخست وزير وقت به وقوع پيوست،تعقيب كنم. جريان شهادت شهيد واحدي به دست تيمور بختيار، فرماندار نظامي تهران و شهامت و شجاعت شهيد نواب و يارانش در جلسات محاكمه و به هنگام شهادتشان كه تكبير گويان به سوي ميدان تير حركت كردند، نقل مجالس و درس عشق و فداكاري بود و بيش از پيش در روحيه اين جانب اثر گذاشت.عكس شهيد نواب صفوي را كه با لباس شخصي و بدون عمامه در دادگاه

نظامي حاضر شده بود، در همان تاريخ در پشت جلد كتاب عروة الوثقي چسبانده بودم. امروز هم براي من جالب و خاطره انگيز است. اين جريانات موجب شد كه به عالمان مبارزي چون آيت الله كاشاني اردات بيش تري پيدا كنم.

گرچه درزمان حيات آيت الله العظمي بروجردي، نسبت به امام امت به عنوان يكي از مراجع حوزه ارادت مي ورزيدم و گاهي به زيارتش مي شتافتم، ولي پس از ارتحال آيت الله بروجردي علاقه ام به او بيش تر شد، حركت متواظعانه و مخلصانه امام (ره) در رد تقاضاي انتشار رساله عمليه و دوري از حريم رياست و مرجعيت با وجود شرايط مناسب و حضور جدي آن بزرگوار در صحنه مبارزه- در جريان انجمن هاي ايالتي و ولايتي و سخن راني ها و اعلاميه هاي صريح وي- موجب ارادت و علاقه بيش تر اين جانب به وي گرديد و گويا گم شده خود را در وجود او پيدا كردم. اين ارادت با تشديد مبارزات در سالهاي بعد و با زنداني و تبعيد شدن امام (ره) افزون تر شد تا اين كه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد و ما خود را موظّف دانستيم تا آن جا كه در توان داريم، در خدمت انقلاب باشيم و در مسيري كه امام ترسيم مي كردند، حركت كنيم.

فعاليت هاي علمي:

اينجانب به فضل پرودگار علاوه بر تحصيل علوم حوزوي بر بعضي از كتاب هاي درسي مانند رسائل، شرح نوشته ام و تقريرات دروس خارج را تدوين كرده ام. هم چنين به مطالعه و تحقيق در حديث و تاريخ پرداختم كه نتيجه آن تأليف و ترجمه بيش از سي جلد كتاب

است كه برخي را با همكاري آقاي هريسي تأليف كرده ام، اينجانب بر اثر علاقه فراواني كه به مطالعه و ديدار از كتاب خانه دارم در سال 1354 شمسي به دمشق مسافرت كرده، ضمن ديدار از كتاب خانه ها به ويژه كتاب خانه ظاهريه- كه قديمي ترين و غني ترين كتاب خانه موجود آن روز پيش از تأسيس كتاب خانه الاسد بود- بهره وافر بردم. در بهار سال 1356 شمسي نيز به همين منظور سفري به تركيه نمودم و از شهرهاي مختلف اين كشور ديدن كردم و بيش ترين مدت اقامت من در استانبول بوده كه در اين مدت از كتاب خانه سليمانيه كه از جامع ترين و غني ترين كتاب خانه ها در خاورميانه است، استفاده نمودم. درزمستان سال 1360 شمسي به دعوت علماي شيعه هند به اين كشور سفر كردم و در مدت اقامت بيش از يك ماه از شهرهاي بمبئي، لكهنو، بناري، جانپور و.... ديدار و از كتاب خانه مرحوم صاحب عبقات و مدرسه الواعظين در لكهنو بهره مند شدم.

فعاليت هاي و مبارزات سياسي:

پس از پانزدهم خرداد و دستگيري امام (ره) تصور من از روحانيت آذربايجان اين بود كه اكثر آنان شناختي از امام و حركت او ندارند و اين تصور و برداشت موجب شد تا به شهرهاي مختلف مسافرت كنم و روحانيون آذربايجان را از اوضاع روز آگاه نمايم. از اين رو، به شهرهاي مختلف،مانند سلماس، خوي و ماكو- از شهرهاي آذربايجان غربي- مسافرت كرده، با بعضي از آنان تماس گرفتم كه متأسفانه با بي مهري و عدم پذيريش بعضي از آنان روبه رو شدم كه يكي از علل آن،

جواني و بي تجربگي بنده از نظر آنان بود.

در 25 محرم در مسجد جامع ماكو پس از يك سخنراني تند و بيان صريح مواضع امام،دستگير شدم و به زندان ساواك شهرستان خوي منتقل گرديدم. پس از چند روز- طبق سياست كلي طاغوت درباره آزادي روحانيون – به جاي اعزام به تهران به ظاهر آزاد شدم؛ اما تحت مراقبت و نظارت پاسگاه محل قرار گرفتم. اين مزاحمت ها و محدوديت ها به صورت مختلف در قم ادامه داشت.

فعاليت هاي اجتماعي:

از فعاليت هاي اجتماعي اينجانب تكميل و راه اندازي مدرسه نمازي خوي بود كه پس از انقلاب به دستور امام(ره) تجديد بنا شد و پس از ورود اين جانب به خوي،كار ساختماني آن با كمك اهالي وروحانيت محترم ادامه يافت ومورد بهره برداري قرار گرفت .تاسيس دانشگاه آزاد اسلامي خوي در خرداد ماه 1364 از ديگر فعاليت هاي اين جانب است. فعاليت اين دانشگاه با چهار هزار دانش جو در دو بخش جداگانه پسرانه و دخترانه الگويي براي دانشگاه ها مي باشد.

مسوليت ها:

مسئوليت علمي انتشارات جامعه مدرسين، اولين مسئوليت اينجانب بوده است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي و با تأسيس انتشارات جامعه مدرسين، مسئوليت علمي اين مؤسسه به عهده اين جانب گذاشته شد. از اواسط سال 1359 تا اواسط سال 1360 شمسي به طور موقت عهده دار امامت جمعه سلماس بودم و پس از آن براي تكميل تأليفات و ادامه تحقيق و بررسي هاي قبلي به قم مراجعت نمودم.در تاريخ 19/1/1361 شمسي از سوي امام امت(ره) به سمت امامت جمعه خوي منصوب گرديدم.در سال 1369 شمسي از سوي جامعه مدرسين و جامعه روحانيت مبارز تهران براي

نمايندگي دوره دوم مجلس خبرگان از آذربايجان غربي داوطلب شدم و از سوي مردم اين استان به نمايندگي برگزيده شدم.در مدت اقامتم در سلماس و خوي در دوران دفاع مقدس تا آنجا كه امكانات اجازه مي داد، در خدمت دفاع مقدس بودم. علاوه بر تشويق براي تأمين نيروي انساني و كمك هاي مردمي، در مقاطع مختلف به ويژه د رهنگام عمليات رزمندگان اسلام در جبهه غرب يا جنوب كشور توفيق حضور در كنار اين عزيزان شامل حال ما مي گرديد و در داخل سنگرها و در زير چادرها از معنويات اين عزيزان و از روحيه والاي آنان نيرو مي گرفتم و درس ها مي آموختم.

نجم الدوله، عبدالغفار

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ملا على محمدبن محمد حسين اصفهانى.

اديب فاضل رياضى دان معروف، از مفاخر علمى و ادبى ايران، و به خصوص در رياضيات، شهرت و عنوان داشته، و سال ها در مدرسه ى دارالفنون تدريس مى نموده.

در ذى قعده سال 1259 متولد، و در 14 جمادى الاولى سال 1326 وفات يافته، در طهران مدفون گرديد.

كتب و رسائل زيادى نوشته و عموما به طبع رسيده، از آن جمله است: 1 - آسمان، در هيئت [استدلالى جديد] 2 - اصول علم جغرافيا 3 - اصول هندسه 4 - بداية الجبر 5 - بداية الحساب 6 - بداية النجوم 7 - بداية الهندسه 8 - تطبيقيه، در تطبيق سال هاى قمرى و شمسى و ميلادى 9 - الرحلة الخوزية، در سفرنامه ى خوزستان 10 - كفاية الحساب 11 - كفاية الهندسه 12 - المثلثات البسيطة 13 - مثلثات مستقيمة الخطوط] 14 - قانون ناصرى در هيئت استدلالى]؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نجم الدين كبري، ابوالجناب احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 619 -617 ق)، عارف، صوفى، محدث و شاعر. ملقب به كبرى و شيخ ولى تراش. كنيه ى او را ابوالجناب و ابوالخباب نيز ذكر كرده اند. او مؤسس سلسله كبرويه بود. روايات مختلفى در زمينه لقب وى در بين مؤلفان وجود دارد. بعضى معتقدند به سبب زيركى اش، او را طامةالكبرى (بلاى بزرگ) ناميده اند و بنابر قولى ديگر چون در جوانى قدرت فوق العاده اى در بحث و احتجاج داشت، به اين لقب معروف گشت. بعضى از پيروانش از باب تكريم، وى را آيةالكبرى خوانده اند كه كم كم با حذف كلمه اول او را كبرى ناميدند. اما از آن جهت به او شيخ ولى تراش مى گفتند كه بسيارى از بزرگان مشايخ صوفيه از تربيت

يافتگان وى بودند. نجم الدين در خوارزم در شهر خيوه به دنيا آمد. از جوانى براى كسب علم حديث به مسافرت در بلاد پرداخت. از جمله در نيشابور از ابوالمعالى فراوى (م 587 ق)، در همدان از حافظ ابوالعلاء عطار (م 568 ق)، در تبريز از ابومنصور حفده (م 571 ق)، در مكه از ابومحمد طباخ و در اسكندريه از ابوطاهر سلفى (م 576) استماع حديث كرد. درباره ى گرايش وى به تصوف و انصرافش از اشتغال به حديث اختلاف بسيارى در روايات است و ملاقاتش با مشايخ صوفيه هرگز منجر به قطع علاقه ى وى از اشتغال به علم نشد. وى بعد از خروج از خوارزم مدتى در نيشابور، اصفهان و همدان به استماع حديث نزد مشايخ وقت اشتغال داشت. در نيشابور با شيخ عطار ملاقات كرد و ظاهراً تبحر او در طب به خاطر توجه عطار به او بوده است. اصول طريقت و تصوف را در تبريز نزد بابا فرج تبريزى و سپس در دزفول نزد شيخ اسماعيل قصرى و شيخ شطاح (روزبهان بقلى شيرازى) و ديگر مشايخ عصر فراگرفت و شيخ روزبهان دختر خود را به وى داد. دكتر زرين كوب در «دنباله ى جستجو در تصوف» آورده كه سيد محمدباقر خوانسارى، مؤلف «روضات الجنات»، خط وى را بر پشت نسخه اى از «رساله ى قشيريه» ديده است كه وى اين رساله را در 568 ق در همدان از ابوالفضل محمد ابن يوسف همدانى استماع نموده است. نجم الدين كبرى در راه عزيمت به عراق و مصر از محضر عمار ياسر بدليسى (م 582 ق) كسب فيض كرد و مشهور است كه نجم الدين از شيخ اسماعيل قصرى و عمار

ياسر خرقه پوشيد. او به پيشنهاد عمار ياسر براى نشر طريقت و ارشاد طالبان به خوارزم رفت. قبل از عزيمت به خوارزم سفرى به مكه كرد و مدتى در حلب به سر برد. به آورده ى «دنباله ى جستجو در تصوف» نجم الدين در «فوايح» به اقامتش در شونيزيه ى بغداد و مسافرتش به كربلا نيز اشاره كرده است. وى حدود 580 ق به خوارزم رفت و بنابر بعضى از روايات بين او و امام فخر رازى (م 606 ق) كه در اين زمان در خوارزم به سر مى برد، ملاقاتى صورت گرفته است. مريدان وى در خوارزم تنها محدود به صوفيه و زهاد نمى شدند و در رجال دولت نيز معتقدان و دوستانى داشت. اهل سنت نجم الدين را با وجود علاقه اى كه در آثار و اقوال خويش به آل على (ع) نشان مى دهد و با وجود مسافرت به كربلا، به تشيع منسوب نداشته اند و امثال يافعى، ذهبى و سبكى او را يك شيخ شافعى تلقى كرده اند. از شاگردان مشهور او شيخ مجدالدين بغدادى، شيخ سعدالدين حموى، شيخ رضى الدين لالا (م 642 ق)، شيخ سيف الدين باخرزى (م 659 ق) و ديگران بودند. برخى بهاءالدين ولد، پدر جلال الدين مولوى، و شيخ نجم الدين دايه رازى (م 654 ق) را نيز از شاگردان وى دانسته اند. ناصر بن منصور عرضى و سيف الدين باخرزى از وى حديث روايت كرده اند. درباره ى وفات وى روايات مختلفى وجود دارد، اما آنچه به حقيقت نزديكتر است، اين است كه شيخ نجم الدين در فتنه ى مغول همراه با ساير مردم به دفاع از خوارزم پرداخت و توسط مغولان به قتل رسيد. درباره ى مقبره ى شيخ، اختلاف وجود دارد. به آورده ى «دنباله ى جستجو در

تصوف» ابن بطوطه مدتى بعد از تأليف «تاريخ گزيده»، در سفرى كه به خوارزم داشته به وجود قبر او در خارج از خوارزم اشاره كرده است. برخى منابع نام پدر وى را محمد نوشته اند. از آثارش: «عين الحيات»، تفسير قرآن در دوازده مجلد؛ «فوايح الجمال و فواتح الجلال»، كه اين كتاب را به صورت «فواتح الجمال» نيز ذكر كرده اند، «رسالة فى الخلوة»؛ «رسالة الى الهايم الخايف من لومة اللائم»؛ «رسالة الساير الحاير الى الساتر الواحد الماجد»، به فارسى؛ «رسالة الاصول العشرة»؛ «آداب المريدين»، به فارسى؛ «سكينة الصالحين»، به فارسى. اشعارى نيز بدو منسوب است.[1]

احمد بن عمر بن محمد خوفى خوارزمى مكنى به ابوالجناب و ملقب به نجم الدين و طامةالكبرى و معروف به شيخ نجم الدين كبرى مؤسس سلسله ى كبرويه (مقت. 618 ه.ق) از مشاهير عرفا و اكابر صوفيان قرن ششم و هفتم است؛ نجم الدين رازى، مجدالدين بغدادى، سعدالدين حموى، سيف الدين باخزرى و غيره از شاگردان او بودند و او را ولى تراش گفته اند زيرا در مدت عمر دوازده كس را به مريدى قبول كرد كه تماماً از مشايخ و اوليا شدند و در حمله ى مغول در خوارزم به قتل رسيد. مزارش ناپيداست. از تأليفات اوست: رسالة الخائف الهائم عن لومة اللائم. فوائح الجمال و فواتح الجلال به فارسى. رباعياتى چند هم بدو منسوب است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (1019 ،1015 -1013 ،860 ،856/ 2) تاريخ تصوف در اسلام (496 -495)، تاريخ گزيده (669 -668)، تاريخ مغول (531 ،514 ،42 ،13)، تذكرةالشعراء (245 ،151 ،149)، حبيب السير (37 -35/ 3)، دايرةالمعارف فارسى (3012/ 2)، دنباله ى جستجو در تصوف (118 -81)، الذريعه (1175/ 9)، رياض العارفين (144 -143)،

ريحانه (144 -143/ 6)، سيرالنبلاء (114 -111/ 22)، شذرات الذهب (80 -79/ 5)، صبح گلشن (509 -507)، طبقات الشافعيه ى سبكى (26 -25/ 8)، طرائق الحقائق (336 -334/ 2)، العبر (177/ 3)، فرهنگ ادبيات فارسى (502 -501)، فرهنگ سخنوران (924)، كشف الظنون (1293 -1292 ،900 ،876)، لغت نامه (ذيل/ نجم الدين كبرى)، مبانى عرفان و احوال و آثار عارفان (459 -455)، مجالس العشاق (125 -120)، مجالس المؤمنين (75 -72/ 2)، مجالس النفائس (320 -319)، مجمع الفصحا (1406/ 3)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 617)، مرصادالعباد (مقدمه/ 46 -45 ،37 -35)، معجم البلدان (474/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (480 -479/ 1)، نفحات الانس (427 -422)، هديةالاحباب (254 -253)، هديةالعارفين (90/ 1)، هفت اقليم (320 -316/ 3)، يادگار (س 4، ش 1 و 2، ص 101 -96، ش 9 و 10، ص 94 -93).

نجم آبادي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1347 -1264 ق)، عالم دينى، فقيه، مجتهد و مدرس. اصلش از نجم آباد كرج است. در تهران به دنيا آمد و پس از گذراندن مقدمات به نجف رفت و چندين سال در نجف از محضر علما استفاده نمود. او در اخلاق از خواص شاگردان ملا حسينقلى همدانى بود. پس از رسيدن به درجات بالاى علمى به تهران آمد و جانشين پدر و برادرش، آقا شيخ هادى، در امر تدريس و امامت جماعت گرديد. سيد محسن عاملى صاحب «اعيان الشيعه» از شاگردان وى مى باشد. در تهران درگذشت و در مقبره ى برادرش، آقا شيخ هادى، دفن شد. از آثارش: «رسالة المشتق»؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ انصارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (187/ 9)، الذريعه (218 -217/ 6)، زندگينامه آيت اللَّه حاج شيخ هادى نجم آبادى (54 -51)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 227/ 14)، معجم المؤلفين (97/ 9)،

مكارم الآثار (1782 -1781/ 5).

نجم آبادي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1282 ش)، طبيب، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. نسبش از طرف مادر به شيخ هادى نجم آبادى و از طرف پدر به حاج محمد نجم آبادى، اولين متولى مدرسه ى عالى شهيد مطهرى مى رسد. در تهران به دنيا آمد. تحصيلاتش را در مدرسه ى شركت گلستان و مدرسه ى قديم ايران و آلمان و سپس در دارالفنون و دارالمعلمين به اتمام رساند و از آنجا به مدرسه ى طب رفت و تحصيلات خود را در آنجا تكميل نمود. در 1309 ش در قوچان و در 1312 ش در سبزوار طبابت كرد و پس از آن به تهران آمد و در انستيتو پاستور مشغول كار شد. وى رياست بيمارستان هاى نجات و لقمان الدوله (لقمان حكيم) را به عهده داشت. دكتر نجم آبادى در اكثر كنگره ها درباره ابن سينا و رازى سخنرانى داشت و سالها نايب رئيس انجمن بين المللى تاريخ طب در پاريس بود. وى به زبان هاى آلمانى، فرانسوى و عربى تسلط داشت و تحقيقاتى در زمينه ى تاريخ طب و طب سنتى انجام داد و آثارى در اين زمينه نوشت. او همچنين ماهنامه ى «جهان پزشكى» را تأسيس و منتشر نمود. او ديگر آثار وى: «محمد زكرياى رازى»؛ «اصول بهداشت»؛ «بلاى عظيم نسل بشر، سيفيليس و سوزاك»؛ «تاريخ طب ايران»؛ «تعاليم پزشكى صد ساله ى فرانسويان در ايران»؛ «راهنماى پزشكان»؛ «مختصرى از طب اسلامى بخصوص خدمات ايرانيان»؛ «فهرست كتابهاى چاپى فارسى طبى»؛ «آبله و سرخك»، ترجمه؛ «آيين پزشكى يا پندنامه ى اهوازى»، ترجمه؛ تصحيح «رساله ى جوديه»؛ مقدمه بر «طب اسلامى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى دكتر محمود نجم آبادى، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2959 ،2486 ،2116 ،1691 ،1639 ،910 ،811 ،720 ،625 ،513 ،408

،248 ،78 ،4 -3 / 1)، كيهان فرهنگى (س 2، ش 4، ص 14 -3)، مؤلفين كتب چاپى (102 -99/ 6).

نجم آبادي، هادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1321/ 1320 -1250 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، متكلم، مجتهد، مدرس و نيكوكار. اصل وى از ساوجبلاغ تهران است. در تهران به دنيا آمد. در 1262 ق براى تحصيل علوم به نجف رفت و پس از فراگيرى مقدمات در 1270 ق به تهران بازگشت و پس از مدتى براى ادامه ى تحصيل به نجف مراجعت نمود. وى از شاگردان پدرش، ملا مهدى، و پسر عمويش، شيخ حسن نجم آبادى، و شيخ راضى نجفى بود. در 1280 ق پس از درگذشت پدرش، به تهران آمد و عهده دار امور دينى گشت. او در فقه، اصول، حديث، تفسير و رجال متبحر بود و در زمان خود از مجتهدين بزرگ تهران و مرجع حل و فصل مشكلات مردم به شمار مى آمد. او بعد از ظهر هر روز جلو درگاه خانه خويش مى نشست و مردم را از هر گروه و آيين مى پذيرفت و با همه ى آنها در كمال آزادى پيرامون مسائل گوناگون بحث مى نمود. او عالمى آزادمنش و روشنفكر بود و خدمات بسيارى به جنبش آزادى ايران كرد و بسيارى از بزرگان مشروطه را از مريدان او به شمار آورده اند. فرزندانش، شيخ محمدتقى مجتهد نجم آبادى و حاج شيخ مهدى نجم آبادى، و علامه محمد قزوينى و علامه على اكبر دهخدا و ناظم الاسلام كرمانى و ميرزا جهانگير خان شيرازى (صور اسرافيل) و رفيع بامداد و ميرزا سيد محمد طباطبايى از شاگردان او بودند. در تهران درگذشت و در مدرسه ى خود به خاك سپرده شد. از آثارش: بناى مريضخانه ى وزيرى (ميرزا عيسى وزير) كه به

نام خود وى نيز مشهور است، به انضمام يك باب حمام در كنار مريضخانه، در محله ى حسن آباد تهران، هدايت و تشويق ميرزا عبدالكريم خان منتظم الدوله فيروزكوهى به بناى مدرسه ى خيريه دارالايتام حسن آباد، داير كردن قنات در اشتهارد كرج و آباد كردن اراضى موات و احداث صحت آباد، در جهت پشتيبانى مالى بناى مريضخانه. از آثار علمى وى: «تحرير العقلاء»؛ رساله ى «رد فرقه ى بهاييه»؛ «جداول، طبقات وارث».[1]

سال تولد: 1250 ق.

فوت: 1320 ق.

آثار: تحريرالعقلا

رساله رد فرقه بهائيت (تهران، 1312 ق. سربى، رقعى، باهتمام شيخ مرتضى نجم آبادى)

جداول، طبقات وارث (تهران، 1308 ق. سنگى، خط ميرزا حسن تهرانى)

هادى نجم آبادى تهرانى متولد سال 1250 ق. پسر حاج ملا مهدى و از علماى معروف تهران بود كه در روستاى نجم آباد در خانواده اى صنعتگر به دنيا آمد. در دوازده سالگى به همراه مادرش به نجف اشرف رفت و به تحصيل علوم فقهى و مذهبى پرداخت در سال 1280 ق. به تهران آمد و امامت و حكومت شرعيه موقوفات خانوادگى را به عهده گرفت.

وى مطلقا مردى فسادناپذير بود و هيچ گاه دينارى از كسى قبول نمى نمود وى مردى آزادانديش بود و يكى از زمينه سازان فكرى جنبش مشروطه محسوب مى گردد، اكثر روشنفكران دوره ناصرى تربيت يافتگان دبستان اين روحانى بودند. وى به تأسيس مدرسه، دارالايتام، بيمارستان، داروخانه و مسجد علاقه مفرطى داشت و از جمله ساخت مدرسه خيريه، مدرسه سادات، مدرسه رشديه و بيمارستان وزيرى با حمايت و تشويق وى صورت پذيرفت. سرانجام وى در سال 1320 ق. جان به جان آفرين تسليم نمود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (236 -235/ 10)، تحريرالعقلاء (مقدمه)، الذريعه (387/ 3)، زندگينامه ى آيت اللَّه حاج شيخ هادى نجم آبادى،

شرح حال رجال (410 -408/ 4)، علماء معاصرين (337)، المآثر والآثار (149)، مكارم الآثار (1377 -1376/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (732 -730/ 6).

نجمي، محمدصادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دانشمند معظم و نويسنده گرامى شيخ محمدصادق بن ثقه الاسلام شيخ احمد الواعظ از فضلاء و دانشمندان و نويسندگان تواناى حوزه علميه است كه در ماه رجب 1356 ق در آذربايجان متولد گرديده و در خاندانى كه تا چندين پشت همه از خدمتگذاران دين و علماء و گويندگان مذهبى بودند در دامان مادر علويه اى كه از تيره و سلسله سادات حسينى آذربايجان كه از آنها افرادى مانند علامه كبرى سيد حسين كوه كمرى و آيت الله العظمى آقا سيد محمدحجت رضوان الله تعالى عليهما مى باشد تربيت يافته و مقدمات در خدمت والد ارجمندش قرار گرفته و در سال 1370 قمرى مهاجرت به قم نموده و در مدت كوتاهى از سطوح عالى و متون فقهى فارغ شده و به دروس خارج مراجع عاليقدر شركت نموده است.

و در ضمن ادامه تحصيل به موفقيتهاى ديگرى از راه تبليغى نائل گرديده كه نمونه اى از آن ساختن چندين مسجد در اطراف كاشان و همدان و مباحثات طولانى با مبلغين فرقه ضاله كه منجر به شكست آنان و مسلمان شدن چند تن از جوانانشان گرديده است.

تاليفات و آثار ارزنده اى در خلال تحصيل خود به رشته تحرير درآورده در قسمتهاى مختلفى مانند تفسير و تاريخ و حديث مخصوصا مطالعاتى در كتب اهل سنت نموده و نتيجه مطالعات و تحقيقات خود را به صورت كتابهاى زير درآورده است:

1- سيرى در صحيحين اين كتاب در 3 مجلد مى باشد در اين كتاب صحيح بخارى و صحيح مسلم كه مهمترين كتاب و مدرك اهل سنت است مورد

بررسى قرار گرفته و جلد اول آن كه توحيد از نظر صحيحين است منتشر و مورد استقبال محافل علمى و دانشمندان قرار گرفته است.

2- جلد دوم و سوم اين كتاب كه به ترتيب نبوت و خلافت از نظر صحيحين و مباحثات متفرقه به زودى به طبع خواهد رسيد انشاءالله.

3- مباحثى از قرآن، اين كتاب نيز كه در دو جلد و قسمتهاى جالبى از آيات را مورد بررسى قرار داده است در موضوع خود ابتكارى است.

4- شخصيت سياسى عمروبن عاص. اين كتاب چهره واقعى عمرو بن عاص و فعاليتهاى مخرب و ضد دينى او را به خوبى ظاهر مى سازد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

نجمي، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق نجمي

محل تولد : براين- شبستر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1315/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد صادق نجمي به سال 1315 شمسي در روستاي «هريس» از توابع شبستر به دنيا آمدم. پدرم ثقة الاسلام حاج ميرزا احمد آقا هريسي و چند تن از اجدادم از علما و روحانيون مورد اعتماد مردم بوده اند. مادرم از سادات كوه كمري است. پدر وي «حاج ميري آقا» عموي آيت الله العظمي حجت (ره) مي باشد. اينجانب تا حدود 15 سالگي در همان روستا كه داراي مردمي متدين مي باشند؛ رشد كرده ام. روستائي كه در اثر فراواني آب از طراوت و خرمي برخوردار است. مردم اين روستا علاقه­مند به مذهب و اهل بيت (ع) و پايبند به اصول اخلاقي مي باشند و سابقۀ طولاني وجود خانواده هاي متعدد و بزرگي از سادات و روحانيون در اين محل موجب شد تا آنان به دين علاقه­مند شوند و از ايمان راسخ

برخوردار گردند. مراجع و عالمان بزرگ و معروفي مانند: «آيت الله العظمي سيد حسين كوه كمري (ره)» و «سيد علي آقا»؛ پدر آيت الله العظمي حجت در اين روستا متولد شدند و دوران كودكي خود را در اين محل سپري كرده اند.

دوران كودكي­ام را در دامان چنين پدر و مادري و در چنين محيط مذهبي سپري كردم و شالوده فكري و اعتقادي من در چنين محيطي پي ريزي شد. هشت يا نه ساله بودم كه به مكتب خانه رفتم. تحصيل را با روخواني قرآن شروع كردم و پس از آن با بخشي از ادبيات فارسي آشنا شدم. در آن روز در مكتب خانه هاي آذربايجان: «گلستان سعدى، نصاب الصبيان، تاريخ وصاف، ابواب­الجنان، تنبيه الغافلين و ...) آموزش داده مي شد. در تدريس برخي از اين كتابها، علاوه بر فراگيري ادبيات فارسى، آموزش مسائل اخلاقي نيز مورد توجه بود.

پس از اين دوره، در نزد پدرم «جامع المقدمات، سيوطي و شرح جامي» را فرا گرفتم. تقريبا در پانزده سالگي پدرم مرا به مدرسه «طالبيه تبريز» برد و از آن زمان به بعد من هم به صف طالبان علوم ديني پيوستم. شوق فراواني نسبت به تحصيل علوم ديني داشتم. پس از يك سال و چند ماه توقّف در تبريز و تكميل كردن درس هايي كه نزد پدرم آغاز كرده بودم، سرانجام در اواخر تابستان سال 1332 شمسى (با اين كه از لحاظ تأمين معاش وضع مناسبي نداشتم) ره سپار حوزه علميه قم شدم و با فضل خداوند در مدرسه فيضيّه سكونت گزيدم. ورود اين جانب به قم، مصادف بود با ماه محرم سال 1372 قمرى، چهار ماه

پس از ورودم به قم، در ماه جمادي الاولى، حضرت آيت الله العظمي حجّت رحلت كرد.

دوران تحصيل اينجانب از اين تاريخ تا سال 1359 شمسى، يعني تقريباً سي سال ادامه داشت. در اين مدّت علاوه بر تحصيل و تدريس دروس متداول حوزه علميّه، به تأليف و ترجمه كتاب هاي متعدّدي موفّق شدم و هذا من فضل ربّى. بيش ترين تحصيل اين جانب در حوزه علميّه قم و بخشي ديگر در حوزه علميه مشهد بود؛ زيرا تقريباً نه ماه پس از ورودم به قم كه هوا رو به گرمي مي رفت، والدينم به قصد زيارت مشهد، وارد قم شدند و من نيز به همراه آنان به مشهد مقدّس عزيمت نمودم. در اين سفر، پدرم مقدمات توقّفم را در تعطيلات تابستاني در حوزه علميه مشهد؛ فراهم كرد و اجازه اقامتم را در يكي از حجره هاي مدرسه «خيرات خان» از متولي اين مدرسه آقاي دربندي دريافت نمود. اين برنامه كه مصادف با اولين ماه هاي ورود «آيت الله العظمي ميلاني» از عراق به مشهد مقدس براي تعطيلات تابستاني بود، در سال هاي بعد هم برايم الگو شد و اكثر تعطيلات تابستاني را در مشهد مقدس مشغول تحصيل و مطالعه مي شدم. تأليف كتاب: «سيري در صحيحين» از ثمرات اين حوزه مقدس و از عنايات حضرت علي بن موسي الرضا (ع) مي باشد.

در حوزه علميه قم مدتي در مدرسه فيضيه و مدتي در مدرسه «آيت الله العظمي آقاي بروجردي»: (مدرسه خان) و مدتي نيز در مدرسه حجتيه اقامت داشتم. در مشهد مقدس نيز گاهي درمدرسه «خيرات خان» و گاهي در مدرسه ميرزا جعفر (داخل صحن مطهر) اقامت

داشتم. پس از انتشار جلد اوّل كتاب: «سيري در صحيحين» چند ماه با اجازه «آيت الله العظمي ميلاني» در مدرسه وي و در حجره مخصوص او اقامت داشتم. اين در شرايطي بود كه مطالعه و تأليف جلد دوم همين كتاب را پي گيري مي كردم و عنايات خاص آن مرد بزرگ نيز تشويقي بر ادامه اين تأليف بود و جلد اوّل همين كتاب را با تفسير الميزان و المراجعات به عنوان جايزه به طلاب هديه مي داد. تحصيلات من تنها در علوم حوزوي بود؛ اما با تلاش آيت الله شهيد بهشتي يك كلاس آموزش زبان انگليسي شبانه در دبيرستان «دين و دانش قم» تشكيل مي شد و عده اي از طلاب كه بنده هم جزء آنان بودم (با وجود محدوديت و عدم استقبال از اين درس) در آن شركت مي نموديم.

در دوران تحصيل از اساتيد متعددّي استفاده نمودم و از محضر بزرگاني بهره­مند شدم كه معروف ترين آنان به همراه دروسي كه از آنان فرا گرفته ام:

1- قسمتي از مغني را از «شيخ علي اكبر اهري معروف به نحوي» در تبريز فراگرفته ام. وي در عين كهولت سن، دقايق و ظرايف مغني را با تمام شوق و علاقه به شاگردان مي فهماند.

2- قسمتي از مطوّل را از درس «شيخ ابوالفضل علمايي سرابي» در قم و بخش ديگر آن را از «شيخ عبدالله نوراني» در مشهد مقدّس استفاده كرده ام. شرح شمسيه را به طور خصوصي و به همراه آقاي عميد زنجانى از مرحوم آقاي «صائيني زنجاني» و شرح منظومه سبزواري را از مرحوم استاد «شهيد مفتح» فرا گرفتم. از درس فلسفه مرحوم «شهيد

مطهري» كه در ايام تعطيلي در قم تدريس داشتند، و هم چنين از درس فلسفه مرحوم آقاي «الهي»: (برادر علامه طباطبائي)، نيز بهره گرفته ام. بخش مهم جلدين لمعه را از «سيد جواد خطيبي» كه در تدريس لمعه معروف بود و سابقه اي طولاني داشت، و بخش ديگر را از آقاي «جاج شيخ محمد حقي سرابي» فرا گرفتم و قسمتي از ابواب اين كتاب را كه آن روز تدريس آن ها رايج نبود، با يكي از دوستانم مباحثه مي كردم.

3- بخش مهم مكاسب را از «آيت الله مشكيني» و بعضي از ابواب آن را از اساتيد ديگر مانند: «آية الله سبحاني» فرا گرفتم. قوانين را از «آية الله موسوي اردبيلى» و بخشي از رسائل را از «آية الله مشكيني» و قسمتي ديگر را از آقاي «سبحاني» و باب تعادل و تراجيح را از «آية الله احمدي ميانجي» آموختم. بخشي مهم كفاية الاصول را از «آية الله سلطاني» و بخش ديگرش را از آقاي «مجاهدي» فرا گرفتم. در تفسير ابتدا از «آية الله حاج ميرزا ابوالفضل زاهدي قمي» و مدتي از تفسير علامه طباطبائى «آية الله مشكيني» و «آية الله خزعلي» بهره بردم. از حسن اتفاق، استاد «علامه حسن زاده آملي» در بدو ورودشان به قم، مدتي در مدرسه حجّتيّه اقامت گزيد. در اين فرصت به ايشان ارادت پيدا كردم و بخشي از هيئت قديم را از ايشان استفاده كردم و اين موجب شد كه پس از تعطيلي اين درس، با مباحثه هيئت فلاماريون با هيئت جديد نيز تا حدّي آشنا شوم.

در درس خارج فقه و اصول از اساتيد متعددي مانند: «ميلانى»، «شيخ مرتضي حائرى»،

«گلپايگانى»، «داماد» و ساير بزرگان و اساتيد بهره بردم. مدت بهره بري از برخي آنان طولاني و از بعضي ديگر نسبتا كوتاه بوده است. مدت استفاده ام از درس امام (ره)، خيلي كوتاه بوده؛ زيرا درست در شرايطي كه آماده استفاده از درس آن زعيم عالي قدر مي شدم، رژيم طاغوتي حوزه را از وجود وي محروم نمود. در طي دوران طولاني تحصيل طبعا دوستان و هم درسان فراواني داشتم كه تعدادي را كه با آنان معاشرت بيش تر و دوستي طولاني تري داشته ام، نام مي برم: «برادران مجتهد شبسترى، شيخ حسين حقاني زنجانى، ابوالفضل موسوي تبريزى، عميد زنجانى، سيد هادي خسرو شاهى، آقاي سيد مجيد ايرواني (ره) و آقاي هاشم زاده هريسي نماينده فعلي تبريز در مجلس شوراي اسلامي و ...». گفتني است با آقاي هريسي علاوه برهم بحث بودن در زمينه تأليف يا ترجمه كتاب نيز همكاري داشتم و تاكنون هفت اثر را به اتفاق ايشان تأليف يا ترجمه كردم.

من خود را از لحاظ علم و اخلاق در سطحي قابل طرح نمي دانم؛ ولي از باب «و أمّا بنعمة ربّك فحدث» اشاره مي كنم كه در روي آوري اين جانب به تحصيل علم و دانش، دو عامل مؤثر بوده است:

1- روحاني بودن پدرم؛ او عاشق كتاب و مشتاق مطالعه بود و هيچ گاه اطرافش از كتاب خالي نبود و اين در حالي بود كه در آن دوران دست رسي به نشريات مذهبي مشكل بود و به جز هفته نامه «نداي حق» و مجله «مكتب اسلام»، نشريه مذهبي ديگري وجود نداشت. وي مدّتي طولاني جزء مشتركان اين هفته نامه ها بود. وقتي

به بهانه هاي مختلف از سوي رژيم طاغوت اين مجلات توقيف مي شد، پدرم بسيار ناراحت مي شد و بي صبرانه منتظر رفع توقيف آن بود و چنين محيطي در جلب توجّه و ايجاد علاقه من به مطالعه و درس بسيار مؤثر بود. همان­گونه كه در بينش اجتماعي و سياسي اين جانب نيز بي تأثير نبود. جالب اين كه اوّلين مقاله حقير تحت عنوان: «صبر از نظر اسلام» هم در همان هفته نامه منتشر شد.

2- تشويق و ترغيب پدر؛ علاوه بر شرايط محيط خانواده، پدرم با بيانات مختلف مرا به درس و بحث تشويق و ترغيب مي نمود و از مزاياي علم و دانش و تكامل معنوي با من سخن مي گفت و گاهي با اين جمله مورد خطابم قرار مي داد كه: (اگر بخواهي به مراتب عالي از نظر علم و عمل نايل گردى، بايد اراده ات آن چنان قوي و همتت آن چنان عالي باشد كه خواهان رسيدن به مرتبه امام صادق (ع) باشى؛ زيرا اگر قصد كني كه به درجه علامه حلي برسى، به مرتبه يك عالم متوسط خواهي رسيد).

به توفيق الهي از اوايل ورودم به حوزه علميه قم با جلسه درس اخلاق و دعاي ندبه «آية الله حاج شيخ عباس تهراني» آشنا شدم. اين درس در سالن كتاب خانه مدرسه حجّتيّه و به دستور «آية الله العظمي حجت» تشكيل مي شد. اين برنامه ساليان متمادي و تا هنگام وفات آقاي تهراني ادامه داشت. در بعضي از شب هاي جمعه در جلسه درس اخلاق و دعاي كميل آقاي حاج سيّد حسين (معروف به پيرمرد) شركت مي جستم. او مردي اخلاقي و ابوذر

زمان بود و از نظر تربيتي و تأثير معنوى، فوق العاده بود. در ايامي كه هوا مساعد بود؛ شب هاي جمعه را پياده به مسجد جمكران مشرف مي شديم و از معنويت اين مسجد بهره مي گرفتيم. تقريبا در همان سال هاي اول ورودم به قم، دو سيد بزرگوار (شهيد نواب صفوي و شهيد واحدي) با قيافه هاي نوراني در نماز جماعت مدرسه فيضيه توجه مرا به خود جلب كردند. آنان با سخنرانيهاي شور انگيز خود بر ضد طاغوت در گرايش من به مباحث سياسى، تأثيري عميق داشتند.

حضور شهيد نواب صفوي در نماز جماعت فيضيه با آن قيافه معنوي و با عمامه سبز كه به صورت ساده و آخر صفوف عباي خويش را زير اندز مي كرد، براي همه كساني كه با مبارزه او با بي ديني و حركتش در اعدام انقلابي (كسروى، هژبر و رزم آرا) آشنا بودند، جاذبه خاصي داشت. آزادي خليل طهماسبى (عامل مستقيم اعدام رزم آرا) از زندان و ورود وي به شهر قم و اجتماع مردم در خيابان هاي اين شهر براي تقدير از اين سمبل شجاعت و از خود گذشتگي در راه ايمان و عقيده، خاطره اي جالب، فراموش نشدني، شور انگيز و حركت آفرين براي من بود. اين علاقه موجب شد تا جريان فدائيان اسلام و محاكمه آنان را كه پس از تيراندازي ناموفق به حسين علاء نخست وزير وقت به وقوع پيوست، تعقيب كنم. جريان شهادت شهيد واحدي به دست تيمور بختيار، فرماندار نظامي تهران و شهامت و شجاعت شهيد نواب و يارانش در جلسات محاكمه و به هنگام شهادتشان كه تكبير گويان به سوي ميدان

تير حركت كردند، نقل مجالس و درس عشق و فداكاري بود و بيش از پيش در روحيه اين جانب اثر گذاشت. عكس شهيد نواب صفوي را كه با لباس شخصي و بدون عمامه در دادگاه نظامي حاضر شده بود، در همان تاريخ در پشت جلد كتاب عروة الوثقي چسبانده بودم. امروز هم براي من جالب و خاطره انگيز است.

اين جريانات موجب شد كه به عالمان مبارزي چون آيت الله كاشاني ارادت بيش تري پيدا كنم. گرچه در زمان حيات آيت الله العظمي بروجردى، نسبت به امام امت به عنوان يكي از مراجع حوزه ارادت مي ورزيدم و گاهي به زيارتش مي شتافتم، ولي پس از ارتحال آيت الله بروجردي، علاقه ام به او بيش تر شد، حركت متواضعانه و مخلصانه امام (ره) در رد تقاضاي انتشار رساله عمليه و دوري از حريم رياست و مرجعيت با وجود شرايط مناسب و حضور جدي آن بزرگوار در صحنه مبارزه (در جريان انجمن هاي ايالتي و ولايتي و سخنراني ها و اعلاميه هاي صريح وى) موجب ارادت و علاقه بيش تر اين جانب به وي گرديد و گويا گم شده خود را در وجود او پيدا كردم. اين ارادت با تشديد مبارزات در سالهاي بعد و با زنداني و تبعيد شدن امام (ره) افزون تر شد تا اين كه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد و ما خود را موظّف دانستيم تا آن جا كه در توان داريم، در خدمت انقلاب باشيم و در مسيري كه امام ترسيم مي كردند، حركت كنيم.

نجوميان، اميرعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر اميرعلي نجوميان پس از اتمام دوره متوسطه و اخذ ديپلم ،تحصيلات دانشگاهي خود

را در دانشگاه شهيد بهشتي دررشته زبان و ادبيات انگليسي آغاز كرد.او جهت تكميل معلومات دانشگاهي عازم انگلستان شد و در رشته ادبيات انگليسي در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري در دانشگاه لستر انگلستان به تحصيل پرداخت.نامبرده هم امنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه زبان و ادبيات انگليسي, دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد بهشتي است.گروه : علوم انساني رشته : زبان و ادبيات انگليسي تحصيلات رسمي و حرفه اي : سوابق تحصيلي : ديپلم: رياضي و فيزيك / 1361 / مشهد كارشناسي: زبان و ادبيات انگليسي / 1369 / تهران / دانشگاه شهيد بهشتي كارشناسي ارشد: ادبيات انگليسي / 1373 / لستر / دانشگاه لستر دكتري: ادبيات انگليسي / 1378 / لستر / دانشگاه لستر مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق كاري و مديريتي اميرعلي نجوميان به ترتيب زير است: مدير گروه زبان و ادبيات انگليسي، دانشگاه شهيد بهشتي (آبان ماه 1381 – بهمن ماه 1385) معاون پژوهشي دانشكده ادبيات و علوم انساني، دانشگاه شهيد بهشتي (تير ماه 1385-تا حال حاضر). دبير علمي «هم انديشي ژاك دريدا: از فلسفه تا هنر»، موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران و فرهنگستان هنر (چهاردهم دي ماه 1383). مدير گروه پژوهشي ادبيات انگليسي، انتشارات سمت: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (1382 – تا حال حاضر) دبير علمي «هم انديشي ژاك دريدا: از فلسفه تا هنر»، موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران و فرهنگستان هنر (چهاردهم دي ماه 1383). عضو گروه تخصصي نشانه شناسي هنر، فرهنگستان هنر (1382 – تا حال حاضر). مدير گروه پژوهشي ادبيات انگليسي، انتشارات سمت: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم

انساني دانشگاهها (1382 – تا حال حاضر). معاون پژوهشي دانشكده ادبيات و علوم انساني، دانشگاه شهيد بهشتي (تير ماه 1385-تا حال حاضر). مدير گروه پژوهشي ادبيات انگليسي، انتشارات سمت: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها - 1382 تا حال حاضر داور بخش نقد و پژوهش ادبي، ششمين جشنواره دوسالانه ادبي دانشجويان كشور (19 تا 21 ارديبهشت ماه 1385). برگزاري كلاسهاي تخصصي شهر كتاب: «پساساختگرايي: نظريه و نقد» (تهران: ساختمان مركزي شهركتاب) (تير تا شهريور ماه 1385). آرا و گرايشهاي خاص : علايق پژوهشي ادبيات قرن بيستم / رابطه ادبيات و فلسفه / نقد ادبي معاصر / مطالعات بين رشته اي / روش هاي آموزش ادبيات تحقيقات و فعاليتها : نقد ادبي معاصر - ادبيات قرن بيستم رابطه ادبيات و فلسفه جوائز و نشانها : دانشنامه زيباشناسي (به همراه گروه مترجمان) (تهران: فرهنگستان هنر، 1384). (برگزيده كتاب سال 1385) چگونگي عرضه آثار : فعاليت هاي پژوهشي دكتر اميرعلي نجوميان به قرار زير است: مصاحبه :7 مورد سخنراني (به زبان فارسي):21 مورد مقالات ارائه شده :بيش از 30 موردآثار : ترجمه: زوال يا بقاي متن اصلي؟»، خيال پردازي زوال: مفهوم زوال در فرهنگ اروپا ويژگي اثر : آلدرشات: اشگيت، 13782 دانشنامه زيباشناسي ويژگي اثر : (به همراه گروه مترجمان) (تهران: فرهنگستان هنر، 1384). (برگزيده كتاب سال 1385) 3 درآمدي بر پست مدرنيسم در ادبيات ويژگي اثر : اهواز: انتشارات رسش، 13854 درآمدي بر مدرنيسم در ادبيات ويژگي اثر : اهواز: انتشارات رسش، 13835

كتاب و كتاب خواني در برنامه هاي تلويزيوني ويژگي اثر : به كوشش دكتر بهمن نامور مطلق (همكاري در ترجمه) (تهران: اداره كل پژوهشهاي سيما، 1381).

نحوي هروي، ابوالمظفر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 414 ق)، اديب، نحوى و عالم. از پيشوايان علوم ادبى و از شاگردان خوارزمى بود. از طبرى، قاضى ابى الهيثم و ابوالعلاء صاعد فقه آموخت و در تفسير و حديث نيز دستى داشت. در اصول عقايد پيرو عدليّه بود. شرح «اصلاح المنطق» ابن السكيت و شرح «امثال» ابوعبيد و شرح «حماسه» و شرح «ديوان» متنبى از تأليفات اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (180 /6)، اعيان الشيعه (58 /9)، الذريعه (277 ،93 /13)، ريحانه (267 /7)، كشف الظنون (811 ،691 ،167)، لغت نامه (ذيل/ محمد)، معجم الادباء (117 -116 /17)، معجم المؤلفين (35 /9)، الوافى بالوفيات (333 /1).

نحوي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والمسلمين مرحوم مبرور شيخ ابوالقاسم نحوى از مدرسين نامى و علماء سامى حوزه علميه و دانشمندان و ادباء معروف و عاليقدر قم كه حق عظيمى بر هزاران نفر از طلاب دارد مى باشد، تولدش در سال 1300 ق در قم واقع شده و پس از رشد و طى مقدمات از خدمت مرحوم آقا شيخ حسن فاضل و آيت الله آقا شيخ ابوالقاسم كبير و آقا ميرزا على اكبر حكيم يزدى رضوان الله عليهم درس خوانده و با كمال متانت و سادگى و بى بضاعتى زندگانى نموده و وارد هيچ دسته و سر و صدائى نشده و سالها از مرحوم آيت الله حايرى و آيت الله حجت و آيت الله خونسارى و آيت الله بروجردى استفاده نموده و صدها طلبه فاضل و عالم از ادبيات مطول و مغنى و كتب ديگر وى استفاده كرده و چند سالى هم به امر آيت الله العظمى بروجردى- ره- براى اداره حوزه علميه شهرستان ساوه با آن سامان توقف نموده آنگاه به قم وطن مالوف خود برگشته و به خدمات دينى

و روحى پرداخته تا در ماه رجب سال 1385 قمرى كه بدرود زندگى گفته و در صحن جديد اتابكى در محل نماز حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله مدفون گرديد.

مرحوم حجه الاسلام نحوى از رفقاى بسيار نزديك مرحوم آيت الله مجاهد بافقى بود و به حضرت آيت الله مرعشى نجفى بسيار ابراز علاقه و ارادت مى ورزيد فرزند برومندش ثقه المحدثين شيخ تقى نحوى از افاضل اهل منبر و وعاظ قم مى باشند كه در اين شهرستان و بلاد ديگر در راه منبر به ترويج و خدمت به دين و معارف اسلامى مى نمايند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

نحوي ، شهاب الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد تقى معروف به شهاب الدين فرزند علامه ى فقيه سيد محمد حسن. عالم فاضل زاهد. در شب غره ى ماه رجب سال 1263 متولد، و در نيمه شب چهارشنبه غره ى رجب سال 1340 وفات يافته، در تخت فولاد جنب پدر خويش مدفون گرديد.

مقدمات و سطوح را نزد برادر خود: حاج سيد مهدى نحوى، و برادر ديگرش: سيد محمد (كه در جوانى به سال 1275 وفات يافته است) فراگرفته؛ سپس جهت تكميل در محضر مرحومين حجتين: ملا حسين على تويسركانى، و آقا مير سيد محمد شهشهانى حاضر شده، سال ها از محضر آنان مستفيد گشته، ضمنا به درس آخوند ملا عبدالجواد خراسانى حكيم، و ميرزا محمد على قاينى حاضر شد؛ سپس به مجلس حاج سيد اسدالله بيدآبادى اختصاص يافته، و از خواص اصحاب ايشان گرديد؛ ضمنا مدتى نيز از درس مرحوم مير محمد صادق كتابفروش استفاده برده، و مدت دو سال به درس حاج شيخ محمد باقر مسجد شاهى حاضر شده، تا در اغلب علوم از رياضى و طبيعى و حكمت و فقه و

اصول و ادب تبحرى يافت.

سپس تا آخر عمر به خدمت خلق، و عبادت خالق پرداخته، مورد احترام خاص و عامه قرار گرفته، در نزد عموم طبقات، محترم و مقبول القول بود. از آثارش كتابى است جنگ مانند، در دو قسمت 1- در فوايد متفرقه، از نظم و نثر عربى و فارسى و فقه و حديث و تفسير

2- مجموعه اى از مراسلات استادش حاج سيد اسدالله بيد آبادى كه به علما و غيره نوشته، و اين قسمت شايسته ى كمال توجه مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نحوي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا عبدالجواد. اديب و فاضل بوده، و از بنيان گزاران فرهنگ جديد در اصفهان به شمار مى رود.

مدرسه ديانت به مديرى او، از اوّلين مدارس جديد اصفهان است. سالها مدير دبستان نظامى، و سپس دبير ادبيّات دبيرستان هاى اصفهان بوده، و جمعى كثير از دانش آموزان از محضر او استفاده نمودند.

كتابى در صرف و نحو، و كتابى در شرعيّات جهت محصّلين مدارس تأليف نموده كه به طبع رسيده و سال ها در اصفهان تدريس مى شده.

در سال 1300 متولّد، و در شب 2 جمادى الثانيه سال 1371 وفات يافته، در تكيه مجاور تكيه ملك مدفون گرديد.

ديگر از آثار او رساله مختصرى است در شرح حال نحويهاى هرندى خانواده خود.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نحوي، محمد باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل، و مجتهد زاهد، از شاگردان: حاج ميرزا ابوالحسن بروجردى، و آخوند ملاّ محمّد حسين فشارگى، و آقا شيخ محمّد رضا نجفى، و مجاز از هر 3 نفر، و همچنين از شاگردان آقا سيد محمّد باقر درچه اى و آخوند كاشانى بوده، عمرى به زهد و قناعت گذرانيده.

در 1303 متولّد، و در ظهر پنجشنبه 5 جمادى الاولى سال 1350 به عارضه سكته وفات يافت، و در جنب آباي گرام خود مدفون شد.

مادّه تاريخ وفاتش را مرحوم آقا كمال الدين خوانسارى (پدر زن ايشان) فرمايد:

آن سمّى حضرت باقر كه بود

نحوى عصرش فصيح و هم بليغ

سال فوتش را اگر پرسى ز من

گويمت اى حيف از او با اى دريغ

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نحوي، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فقيه، و مجتهد متكلّم اصولى، از شاگردان: آقا ميرزا محمّد باقر [خوانساري]، و پدر خود، و آقا نجفى، و حاج ميرزا بديع درب امامى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آخوند كاشى و جمعى ديگر از دانشمندان اصفهان بوده.

در 1278 متولّد، و در شب جمعه 14 ربيع الثانى 1361 وفات يافته.

تاريخ وفاتش را آقاى معلّم ضمن قطعه اى فرمايد:

كم كرد معلم دو و گفت از پى سالش

سيّد حسن نحوى عارف ز جهان رفت

قبرش در مجاورت قبر جدّش سيد حسن مجتهد قرار دارد.

وى داماد آقا ميرزا محمّد باقر چهار سوقى صاحب روضات است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نحوي، محمد حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

طبيب فاضل متطبّب، از شاگردان حاج ميرزا محمّد باقر حكيم باشى است. در 1282 متولّد، و در 1340 وفات يافته، جنب آباء خويش مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نحوي، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم حاج سيد مهدى، علاّمه فقيه، در شوّال 1248 متولّد، و در صبح روز دوشنبه 15 ذى حجّة الحرام سال 1307 وفات يافته، در جنب پدر مدفون شد.

مشاراليه از علما و فقها و اجلاّ بوده، و در مدرسه شاهزاده ها تدريس مى نموده، و در مسجد حمّال ها در بازار كفّاش هاى اصفهان امامت مى نموده، و در نزد پدر، و آقا مير سيد حسن مدرس، و ملاّ اسماعيل واحد العين و آقا سيد اسداللَّه بيدآبادى و جمعى ديگر تحصيل نموده، و جمعى از بزرگان در عداد شاگردان ايشان محسوب مى شدند.

فقه و اصول و خصوصاً ادبيّات تدريس مى نموده، و چون تخصّص ايشان در تدريس علم نحو بوده به نحوى شهرت يافته، و گاهى او را سيّد نحوى مى گفته اند، جهت امتياز ايشان از نحوي هاى هرندى كه غير سيّد بوده اند.

و از وى چهار پسر باقى ماند:

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نخبة الفقهاء لاري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدحسن بن العالم الجليل آيت اللَّه آقاى حاج شيخ محمد حسين لارى از علماء بزرگ معاصر است. ايشان در حدود سال 1328 قمرى هجرى در لار به دنيا آمده و در بيت علم و فضيلت پرورش و دروس مقدمات و سطوح را در آنجا خوانده سپس به شيراز آمده و از محضر آقايان آنجا استفاده نموده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محضر آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه ميرزا محمد حسين نائينى و آيت اللَّه حاج شيخ محمد كاظم شيرازى استفاده و با دريافت اجازات اجتهادى و غيره به زادگاه خود شهرستان لار مراجعت و به انجام وظائف دينى و اجتماعى پرداخته است داراى تاليفاتى چندى از جمله:

1- تذكره الفضلاء.

2- تذكره الصلحاء. و غيره مى باشد.

نويسنده

در حدود پنجسال قبل معظم له را در مشهد مقدس در مدرسه نواب ملاقات كردم او را دانشمندى جامع و متواضع ديدم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

نخبه، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا نخبه

محل تولد : تنكهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 60 تا 61 پس از اخذ ديپلم در حوزه علميه مدرسه «امام صادق» (عليه السلام) مشغول به تحصيل شدم و پس از پايان سطوح عالي سال 1368 به درس خارج مشغول شدم و در درس اساتيدي چون: «آية الله وحيد خراساني»، «آشيخ جواد تبريزي (ره)»، «آية الله زنجاني»، «آية الله منتظري» و «آية الله مدرس» شركت نمودم البته بخاطر برخي اشتغالات متاسفانه به صورت مداوم موفق به شركت نشدم. و در ضمن در طي سالهاي 63 تا 73 از دانشگاه مفيد به «كارشناسي حقوق» مشغول بودم. از سال 81 تا 73 نيز در موسسه «تنظيم و نشر آثار امام»، روي كتابهاي امام (ره) تحقيق كرده ام. از سال 81 تا كنون نيز در معاونت آموزشي موسسه، در قسمت آموزش انديشه هاي امام، اشتغال دارم.

نخجواني، نجم الدين احمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 651 ق)، طبيب. وى اهل نخجوان آذربايجان بود. از آثارش: شرح «اشارات» ابن سينا؛ «حل شكول القانون»، در شرح «قانون» ابن سينا، كه در 651 ق آن را نگاشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (137/ 6)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، معجم المؤلفين (178/ 1).

نخجواني، هندوشاه

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 724 ق)، نويسنده، اديب و شاعر. اصل وى از نخجوان بود و در همان جا نشو و نما يافت. تحصيلات خود را در مدرسه ى مستنصريه ى بغداد به پايان رساند و نيز نزد شمس الدين محمد كيشى درس خواند. هندوشاه مدتى به خدمت خاندان جوينى درآمد و در 674 ق به نيابت از برادر خود، سيف الدوله، چندى بر كاشان حكمرانى نمود و در آنجا مدرسه اى ساخت و كتابهاى بسيارى وقف نمود. وى مدتى نيز در دستگاه اتابك نصرةالدين احمد بن يوسف شاه، از اتابكان لر به سر برد و كتاب «تجارب السلف» را به نام او تأليف كرد. اين كتاب در 724 -723 ق تأليف شده است و موضوع آن تاريخ خلفا و وزراى اسلام تا انقراض خلافت عباسى مى باشد. هندوشاه در تأليف «تجارب السلف» از «منية الفضلاء فى تواريخ الخلفاء و الوزراء» صفى الدين ابن طقطقى استفاده مستقيم نموده با اين تفاوت كه قسمت هايى از آن را حذف كرده و مطالبى از كتب معروف ديگر عربى و فارسى بر آن افزوده است. از ديگر آثار وى: «صحاح العجم» يا«صحاح الفرس»، در لغت؛ «موارد الادب»؛ «ديوان» شعر. در «ايضاح المكنون» تاريخ فوت او 730 ق ذكر شده در صورتى كه در «هديةالعارفين» 730 ق تاريخ اتمام كتاب «موارد الادب» بيان گريده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (598/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران

(1244 -1243/ 3)، تاريخ مغول (526)، تاريخ نظم و نثر (184)، تجارب السلف (مقدمه)، دانشمندان آذربايجان (399)، دايرةالمعارف فارسى (3298/ 2)، الذريعه (216/ 23 ،12 -11 / 15 ،1302/ 9 ،348/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (784/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (794 -793/ 6)، هديةالعارفين (511/ 2).

نخعي، زين العابدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زين العابدين طاب ثراه در سال 1267 قمرى در گلپايگان متولد و تحصيلات مقدمات را نزد علماء آن زمان انجام داده و بعد از تكميل آن مسافرت به قم و اصفهان نموده و از محضر آيات عظام آنجا استفاده نموده تا به درجه اجتهاد و استغناء از علماء اصفهان مهاجرت به نجف اشرف نموده و مدتى از مجلس بحث مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و فاضل ايروانى استفاده كرده آنگاه مسافرت به سامرا و مدتى طولانى از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه مجدد حاج ميرزا محمدحسن شيرازى بهره مند شده به نحوى كه در اصحاب خاص ايشان مورد توجه آن مرحوم گرديده و به مبرزين و كملين اصحاب ميرزا چون مرحوم حاج ملا فتحعلى اراكى و مرحوم سيد محمد فشاركى و مرحوم آيت اللَّه حاج سيد اسماعيل صدر و مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا حسين نورى اعلى اللَّه مقامهم جليس و هم بحث بوده و مقامات و معارف عاليه را با چنين اصحابى درك نموده پس به اصرار جمعى از علماء مراجعت به گلپايگان نموده و در آنجا مرجعيت تامه داشته تا در سنه 1347 قمرى وفات و در همانجا مدفون گرديده است

از قضاياى قابل توجه اينكه در حال احتضار كه قواى ايشان به كلى از كار افتاده و قادر به حركت نبودند و علماء گلپايگان

در اطراف بستر ايشان نشسته بودند دفعة بغير اختيار از بستر برخاسته و چشم به اهل مجلش گشوده و فرمودند نشسته ايد در حالتى كه پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله وارد شد و مجددا چشم بسته و در بستر آرميده و به رحمت ايزدى پيوستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

نخودكي اصفهاني، حسنعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسنعلى اصفهانى قدس سره فرزند ارشد مرحوم مبرور جنت مكان آخوند ملاعلى اكبر اصفهانى رضوان اللَّه عليه مى باشند.

وى در نيمه ماه ذى القعده سال 1279 قمرى هجرى در شهر اصفهان متولد شده و تا سن يازده سالگى از نظر تعليمات ظاهريه خدمت مرحوم والدش و معلمين ديگرى تحصيل مبادى نموده و از نظر معنويات و تكميل مدارج سلوك زير نظر استاد بزرگوارش مرحوم حاج ميرزا محمدصادق كه از اعاظم مرتاضين متشرع آن زمان و مورد ارادت و اخلاص خاندان مرحوم آقاشيخ محمدتقى صاحب حاشيه بوده اند به تكميل معنويات و رياضيات مشروعه مشغول بوده اند و بعدا كه به سن شباب رسيده اند علوم ادبيه و قسمتى از علوم رياضيه مانند حساب و هيئت را نزد مرحوم آخوند كاشى و علوم عقليه و فلسفه را نزد ميرزا جهانگيرخان قشقائى تحصيل نموده سپس به عتبات عاليات مشرف شده و در نجف اشرف ادامه تكميل معنويات و رياضيات مشروعه را به اضافه تحصيلات علوم نقليه نموده و معاشرت و مجالست ايشان اغلب با مرحوم آيت اللَّه ربانى حاج سيد مرتضى كشميرى كه از اوتاد عصر خود و اعاظم فقهاء و از اكابر سالكين آن تاريخ مى باشند بوده و پس از آن مراجعت به اصفهان نموده و سفرى به مشهد مقدس مشرف شده اند و در اين سفر مكاشفه اى براى ايشان حاصل شده

كه مجاورت مادام العمر را در مشهد مقدس بر خود لازم و حتم دانسته لهذا به اصفهان مراجعت نموده و علايق و متعلقات آنجا را قطع و براى مجاورت دائمى به مشهد مقدس مشرف شده و توفيق مجاورت ارض اقدس را داشتند تا در صبح روز هجدهم شعبان 1361 هجرى قمرى پس از چهل روز كسالت در محله سعدآباد مشهد در سن هشتاد و دو سالگى (82) رحلت فرموده و با تشييع كم نظيرى در صحن عتيق در جنب ايوان شاه عباسى جلوى غرفه اى كه در غرب ايوانست و بر روى قبر او سنگ مرمر كوچكى كه بر روى آن اين عبارتست (اصفهانى شعبان 1361) منقوش مى باشد.

مرحوم حاج شيخ حسنعلى داراى مقامات و كرامات كثيره است كه شرح آن صحيفه مفصله خواهد بود كه از عهده اين مختصر خارج است.

آن بزرگوار از سن هفت سالگى تا آخر عمر تمامى ليالى شب جمعه را بدون تعطيل احياء به عبادات از فرايض و نوافل مى داشته و در تمام اين مدت يعنى هفتاد و پنج سال ايام البيض همه ماهها را صائم بوده اند و بعضى از سنوات در ايام البيض ذى الحجه هر سه روز را با آب افطار و سحور نموده و اقتداء به اميرالمومنين و صديقه طاهره و حضرت حسنين عليهم السلام و در بعض اوقات تا هيجده ساعت متوالى مشغول به نماز و ادعيه و اذكار و اوراد بودند بدون احساس كمترين خستگى در اين عصر سال مرتاض متشرعى مانند ايشان ديده نشده.

اوقات شريفه اين بزرگوار مقدار اندكى به تدريس فقه مانند شرح لمعه و درس تفسير و گاهى هم هيئت و حساب مصروف مى شد و باقى اوقاتشان به قضاء

حوائج مومنين مراجعين از دعا و دوا براى رفع بيماريهاى متنوعه و رفع گرفتاريهاى مختلفه مشغول بوده.

مى توان ادعاء قطعى نمود كه در مدت اقامت ايشان به مشهد بيش از صد هزار مريضهاى مختلفه كه بعضى از آنها به معالجات طبى قديم و جديد ممتنع العلاج بودند به دعاء معالجه قطعى فرموده اند و با اين حال كوچكترين داعيه اى نداشتند و سلوك ايشان مانند يك عالم فقيه زاهدى بود كه به علم و عمل هادى خلق به سوى خدا باشد و اگر اين بزرگوار ادعاء مقامى از مقامات سلوك مانند مرشديت و يا قطبيت را مى كرد به طور قطع و يقين نصف ايران را در سلسله ارادت خويش درمى آورد فرضوان اللَّه عليه و قدس اللَّه سره الشريف.

از بعضى از موثقين علماء و دانشمندان شنيدم كه آن مرحوم در حال حيات خود بسيار مى آمد و در اين محلى كه اكنون قبر اوست مى ايستاد و يا مى نشست دعاء و قرآن مى خواند وقتى به او گفتند اينجا چه خصوصيت دارد مى فرمود اينجا محل دفن منست و فرمود مرا در اينجا دفن نمائيد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نديم الملك، حيدر علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ميرزا مهدى بن ملا هاشم نديم باشى، مصاحب محمد حسين ميرزا ولى عهد بوده، و لقب نديم الملك به وى داده بودند.

مردى فاضل و اديب و سخندان، و بلند طبع و كريم النفس بوده، خط تحريرى را خوب مى نوشته، و زبان فرانسه را نيز خوب مى دانسته.

كتب چندى تألف و از فرانسه ترجمه كرده است كه نسخ آن در كتابخانه عمومى اصفهان موجود است.

1- تاريخ اصفهان [مطبوع] 2- ترجمه ى اقوم المسالك 3- ترجمه ى مروج الذهب.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نديم، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1307، مرتبه علمى: استاد، رشته: بهداشت عمومى، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1332، دكتراى حرفه اى بهداشت و بيماريهاى گرمسيرى از دانشگاه لندن در سال 1339، كارشناسى ارشد انگل شناسى پزشكى و حشره شناسى از دانشگاه لندن در سال 1340، دكتراى تخصصى بهداشت عمومى از دانشگاه كاروليناى شمالى آمريكا در سال 1349 و دكتراى اپيديولوژى از دانشگاه كاروليناى شمالى آمريكا در سال 1355.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1341 تا سال 1343، دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1343، تا سال 1348 و استاد دانشكده پزشكى علوم پزشكى تهران از سال 1348 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ليشمانيوز احشانى، ليشمانيوز، جلدى شهرى و طريقه كنترل آن به وسيله پشه بند و تور آغشته به حشره كش، اپيدميولوژى بيماريهاى قلب و عروق، اپيدميولوژى تصادفات در آذربايجان شرقى و راهنمائى، مشاوره و نظارت بر تعداد زيادى پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ليشمانيا و ليشمانيوزها و

بهسازى محيط در بلادهاى طبيعى و درسنامه پزكشى آكسفورد، واكسيناسيون و بيماريهاى اسهالى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 70، مقاله تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

فارسى و خارجى در زمينه هاى مختلف بهداشت به خصوص مسائل اپيدميولوژى و بيماريهاى گرمسيرى و قلب و عروق، بهداشت عمومى، ليشمانيوزها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نديم، حسن

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شيخ استاد) در تدريس علوم ادبيه مخصوصاً مطول يدطولائى داشته و چون نديم و استاد مرحوم حاج سيد حسين متولى باشى بزرگ بوده معروف به استاد نديم شده در علوم رياضيه نيز دست داشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

نديمي، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، رسام. وى مصور و ترسيم كننده نقش قاليها در ديار عثمانى بود. از آثار وى: قاليچه نفيس ابريشمى كه كناره هاى آن به تزيينات و اشعار تركى آراسته گرديده و در وسط قاليچه، نام نامى حضرت محمد (ص) و حضرت على (ع) به خط طغرا نوشته شده و در كناره ها و بالاى آن، نقش گلهاى متنوع و رنگين ترسيم يافته و در انتهاى قاليچه به خط زيباى نستعليق رقم نهاده است: «رسمه محمود نديمى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1136/ 3).

نراقي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1245/ 1244 -1186/ 1185 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، محدث، رجالى، منجم، رياضيدان، مدرس، اديب و شاعر، متخلص به صفايى. جامع معقول و منقول بود. در نراق، از توابع كاشان، به دنيا آمد. مقدمات را در نزد پدرش و شاگردان پدرش فراگرفت. سپس به همراه پدر به عراق رفت و در نجف از محضر سيد مهدى بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء و در كربلا از محضر ميرزا مهدى شهرستانى و آقا محمدباقر بهبهانى استفاده نمود تا به مرتبه ى اجتهاد رسيد و خود به بحث و تدريس پرداخت. سپس به نراق كاشان بازگشت و عهده دار رياست و مرجعيت دينى شد. وى از پدرش و سيد بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء و به واسطه ى پدرش از ملا محمدباقر مجلسى روايت نموده است. شيخ مرتضى انصارى و سيد محمد شفيع جاپلقى و بسيارى ديگر از بزرگان از شاگردان وى بودند. در نراق به بيمارى و با درگذشت، پيكرش به نجف منتقل و در صحن علوى به خاك سپرده شد. از آثارش: «مناهج الوصول الى علم الاصول» يا «مناهج الاحكام»، «مساند الشيعة

فى احكام الشريعة»، در فقه؛ «وسيلة النجاة»؛ «مفتاح الاصول و مصباح الوصول»؛ «معراج السعادة»، در اخلاق به فارسى، «مفتاح الاحكام»، در اصول فقه، «تنقيح الفصول»، در شرح «تجريد الاصول» پدرش، ملا مهدى نراقى؛ «اساس الاحكام»؛ «اسرار الحج»؛ «عوائد الايام»، در قواعد اصولى و فقهى، به فارسى؛ «الخزائن»، به سبك «كشكول»، در تتميم كتاب «مشكلات العلوم» پدرش، به فارسى، «سيف الامة و برهان الملة»، در رد پادرى نصرانى، به فارسى، رساله ى «منجزات المريض»؛ مثنوى «طاقديس»؛ «ديوان» شعر.[1]

حاجى ملا احمد ابن حاج ملا مهدى معروف به نراقى (ف. 1245 ه.ق) از فقهاى بزرگ قرن سيزدهم هجرى است. علاوه بر مقام فقاهت اشعار عرفانى فراوان سروده است و در شعر صفاتى تخلص مى كرد. او را تأليفات متعددى است از آن جمله: 1- اجتماع الامر والنهى. 2- اساس الاحكام در اصول فقه. 3- اسرارالحج. 4- حجية المظنة. 5- خزائن. 6- ديوان شعر فارسى. 7- سيف الامة 8- شرح تجريدالاصول. 9- طاقديس شامل مثنويات او. 10- عين الاصول. 11- معراج السعاده. 12- مفتاح الاحكام. 13- مناهج الوصول. وى در وباى عام در قريه ى نراق درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (245/ 1)، اعيان الشيعه (184 -183/ 3)، ايضاح المكنون (563 ،523 ،478 ،130 ،35/ 2 ،331/ 1) حديقةالشعراء (1031 -1027/ 2) الذريعه (178 -177 ،85/ 25 ،16/ 23 ،350 ،341 -340/ 22 ،317 ،315 ،230 -229 ،15 -14/ 21 ،140/ 17 ،367 ،354 ،134/ 15 ،195 ،138/ 13 ،286/ 12 ،12/ 11 ،1181 ،610/ 9 ،152/ 7 ،43 ،4/ 2 ،267/ 1)، روضات الجنات (107 -103/ 1)، ريحانه (163 -160/ 6)، سفينةالمحمود (423 -419/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 117 -116/ 13)، فرهنگ سخنوران

(560)، فوائد الرضويه (41)، قصص العلماء (132 -129)، مجمع الفصحا (705 -700/ 5)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1288 -1287/ 3)، معجم المؤلفين (163 -162/ 2)، مكارم الآثار (1242 -1235/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (484 -481/ 1)، نگارستان دارا (106 -104)، هديةالاحباب (180)، هديةالعارفين (186 -185/ 1).

نراقي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، حقوقدان و وكيل دادگسترى، از نواده هاى مرحوم حاج ملا احمد نراقى در 1273 در شهر كاشان تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى، فقه، اصول، حكمت و علم كلام را در نزد بزرگان كاشان فرا گرفت، مخصوصا در حقوق اسلامى از سرآمد اقران شد و به تحقيق و تتبع پرداخت. از تأليفات ايشان تنظيم شجره ى خاندان غفارى و تاريخ اجتماعى كاشان و چند اثر ديگر است. شغل نراقى وكالت دادگسترى بود. در 1368 در 95 سالگى درگذشت.

محقق.

تولد: 24 دى 1273، كاشان.

درگذشت: 24 دى 1368، تهران.

حسن نراقى پس از تحصيل در مدرسه ى علميه ى كاشان به تهران آمد و امور فرهنگى و آموزشى را پيشه كرد. تأليفات او عبارتند از: تاريخ اجتماعى كاشان (1345)؛ آثار تاريخى شهرستان كاشان و نطنز (1348)؛ خاندان غفارى كاشان (1353)؛ كاشان در جنبش مشروطه ايران (1355)؛ ادبيات مشروطيت (حاوى زندگى نامه ى خاورى كاشانى، 1356)؛ تصحيح نخبة البيان (تأليفات محمدمهدى نراقى، 1357)؛ تصحيح و طبع طاقديس (مثنوى سروده ى احمد نراقى، 1362)؛ تصحيح و طبع مشكلات العلوم (تأليف محمدمهدى نراقى، 1367)؛ از وى مقاله هايى نيز در مجله ى «هنر و مردم» به طبع رسيده است.

حسن نراقى از پايه گذاران انجمن آثار ملى كاشان و از بنيادگذاران موزه ى آن انجمن در باغ شاه فين بود.

حسن نراقى در تهران درگذشت و در مسجد آقا بزرگ كاشان كه مدرسه ملا احمد نراقى بود به

خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

نراقي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1297 -1215 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و متكلم. ملقب به عبدالصاحب و معروف به حجت الاسلام. در كاشان به دنيا آمد. مدارج علمى را نزد پدر خود، ملا احمد نراقى، طى نمود و از وى اجازه اجتهاد دريافت كرد. بنا به آورده ى صاحب «مكارم الآثار»، وى داماد ميرزاى قمى و از مشايخ شيخ جعفر شوشترى مى باشد. او عهده دار توليت مدرسه سلطانى در كاشان، از بناهاى فتحعلى شاه قاجار، بود. وى در كاشان درگذشت. پيكرش به نجف منتقل و در نزديكى پدرش و جدش به خاك سپرده شد. از آثار وى: «انوار التوحيد»، در كلام؛ «المراصد ذات الفوائد»، در مسائل مهم علم اصول؛ «مشارق الاحكام»، در فقه.[1]

حاج ملا محمد ابن حاج ملا احمد نراقى ملقب به عبدالصاحب و معروف به حجةالاسلام (ف. 1297 ه.ق) از علماى اماميه ى قرن سيزدهم هجرى، از تأليفات اوست: 1- انوار التوحيد در علم كلام. 2- المراصد در اصول. 3- مشارق الاحكام در فقه. وى در سن 80 سالگى در كاشان وفات يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (32/ 21 ،300/ 20 ،422/ 2)، ريحانه 164 -163/ 6)، المآثر والآثار (144)، مكارم الآثار (556 -555/ 2)، هديةالاحباب (181).

نراقي، محمدصادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدصادق نراقى بن ميرزا ابوالقاسم بن ملا مهدى بن ابى ذر نراقى كاشانى از علماء بزرگ عصر و مراجع امور در كاشان بوده و بعد از 1300 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

نراقي، مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1209 -1128 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، حكيم و رياضيدان. موصوف به خاتم المجتهدين. جامع علوم معقول و منقول و در حساب، هندسه، رياضى، هيئت و علوم ادبى متبحر بود. در نراق كاشان به دنيا آمد. سپس براى تحصيل به اصفهان رفت و از محضر ملا اسماعيل خواجويى و ملا محمدمهدى هرندى و شيخ محمد كاشانى و ميرزا نصير استفاده نمود و آنگاه براى ادامه تحصيل رهسپار عتبات گشت و در كربلا و نجف نزد بزرگان فقه و اصول و علوم نقلى از قبيل: وحيد بهبهانى و شيخ يوسف بحرانى و شيخ مهدى فتونى عاملى به تكميل معلومات خويش پرداخت و از وحيد بهبهانى و شيخ يوسف بحرانى و سيد مهدى بحرالعلوم و سيد محمدمهدى شهرستانى و شيخ جعفر كاشف الغطاء و ملا محمد اسماعيل مازندرانى روايت نمود. پس از فراغت از تحصيل به ايران مراجعت كرد و در كاشان سكنى گزيد. با حضور او در كاشان علم و دانش در اين شهر رونقى تازه پيدا كرد. فرزندش، ملا احمد نراقى، و حاج محمد ابراهيم كرباسى و محمد طاهرآبادى و سيد محمدباقر حجت الاسلام شفتى اصفهانى و مجذوب عليشاه و ميرزا بابا حبيب اللَّه حسينى نطنزى از شاگردان او بودند. در اواخر عمر به نجف رفت و در آنجا به تدريس و بحث و تأليف مشغول شد و در همان جا درگذشت و در حرم مطهر به خاك سپرده شد.

از آثارش: «كنزالرموز»، «انيس الموحدين»؛ «انيس المجتهدين»؛ «توضيح الاشكال»، در شرح «تحرير اقليدس»؛ «معتمد الشيعة فى احكام الشريعة»؛ «لوامع الاحكام فى فقه شريعة الاسلام»؛ «التحفة الرضوية فى المسائل الدينية»؛ «التجريد» يا «تجريد الاصول»، در اصول فقه؛ «انيس التجار» يا «انيس التاجرين»، در مسائل تجارت؛ «نخبة البيان»، در استعاره و تشبيه؛ «مشكلات العلوم» يا «تفصيل المشكلات من العلوم» به سبك «كشكول»؛ «جامع السعادات فى موجبات النجاة»، در اخلاق؛ رساله اى در «عبادات»؛ «مناسك الحج»؛ «كتاب الحساب»؛ «جامع الافكار و ناقد الانظار»، در اثبات واجب الوجود و صفات سلبيه و ثبوتيه؛ «محرق القلوب»، در مصائب اهل بيت (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (257/ 8)، اعيان الشيعه (167 ،143/ 10)، ايضاح المكنون (508 ،443 ،413/ 2 ،353 ،311 ،249 ،227 ،148/ 1)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (106/ 2)، الذريعه (94 -93/ 24 ،274/ 22 ،213 ،67 -66/ 21 ،149/ 20 ،359 -358 ،349 ،345 ،157 ،121/ 18 ،75 -74/ 17 ،302/ 15 ،335/ 13 ،103 ،32/ 11 ،7/ 7 ،436 ،351 ،350/ 3 ،59 -58 ،42 -41/ 5 ،467 -466 ،465 -464 ،453/ 2)، روضات الجنات (192 -189/ 7)، ريحانه (165 -164/ 6)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (413 -409)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 116/ 13)، طرائق الحقائق (258 ،254/ 3)، قصص العلماء (133/ 132)، المآثر والآثار (166)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1287 -1286/ 3)، معجم المؤلفين (57/ 12)، مكارم الآثار (364 -360/ 2)، مؤلفين كتاب چاپى (363 -360/ 6)، هديةالاحباب (181 -180)، هديةالعارفين (352/ 2).

نرشخي، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(348 -286 ق)، نويسنده و مورخ. در نشرخ، از روستاهاى بخارا، به دنيا آمد. در زمان ابومحمد نوح بن نصر سامانى (343 -331 ق) مى زيست. از

آثار وى «تاريخ بخارا» يا «مزارات بخارا»، به عربى است كه در 332 ق به نام نوح بن نصر سامانى نوشت. در 522 ق ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوى آن را به فارسى ترجمه كرد و مطالبى هم از كتب ديگر بر آن افزود. بعد از آن در 574 ق محمد بن زفر بن عمر آن را تلخيص نمود. گويا بعد از اين تاريخ نيز ديگران در اين كتاب دست بردند و بعضى حوادث را تا دوره ى مغول بر آن افزودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (480/ 5)، تاريخ ادبيات در ايران (978 -977/ 2)، تاريخ بخارا (مقدمه/ سيزده- سى و يك)، دايرةالمعارف فارسى (3017/ 2)، لغت نامه (ذيل/ نرشخى)، يادداشتهاى قزوينى (198/ 7).

نريزي مراغي، ابوتراب عبدالباقي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(492/ 491 -403/ 401 ق)، فقيه شافعى، محدث، مدرس و زاهد. اصل وى از نريز از قراى آذربايجان بود. ساكن نيشابور و عهده دار تدريس و امامت جماعت در مسجد عقيل آنجا بود. در بغداد نزد قاضى ابوطيب طبرى فقه آموخت و از ابوطيب طبرى و ابوعلى بن شاذان ابوالقاسم عبدالملك بن بشران عبدى و ابوطاهر بن عبدالرحيم اصفهانى و ابوعبداللَّه محاملى و ابومحمد جوهرى و ابوبكر بن بشران و جماعتى ديگر حديث شنيد. عمر بن على دامغانى و ابوالبركات ابن فراوى و ابوعثمان عصايدى و زاهر بن طاهر شحامى و فرزندش، عبدالخالق بن زاهر، و ديگران از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (481 -480/ 5)، سيرالنبلاء (171 -170/ 19)، شذرات الذهب (398/ 3)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (223/ 2)، الشافعيه ى سبكى (96/ 5) العبر (366/ 2)، الكامل (192/ 8)، المنتظم

(42 -41/ 10)، النجوم الزاهرة (162/ 5).

نسائي، ابوالعباس احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 396 ق)، محدث و صوفى. اصل وى از نساء خراسان و داراى مذهب شافعى بود. در راه سفر به مصر با شيخ عباس فقير هروى و در مسافرت به مكه با شيخ عمو، معروف به عمو سالار، ملاقات داشت. افرادى چون ابن عدى، احمد بن عطاء رودبارى و ابوبكر ربعى از او حديث شنيدند. وى در بين مصر و مكه درگذشت. از آثار وى «تاريخ الصوفيه» است كه در بعضى از كتابها به نام «تاريخ الصوفيه و سير الصالحين والزهاد» آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (9/ 5) طبقات الشافعيه ى سبكى (43 -42/ 3)، طبقات الصوفيه هروى (369)، نفحات الانس (151).

نسائي، ابوعبدالرحمان احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(303 -215/ 214 ق)، رجالى، حافظ، محدث، فقيه و قاضى. ملقب به شيخ الاسلام و معروف به حافظ نسائى. در نساى خراسان به دنيا آمد. در «وفيات الاعيان» نام پدر وى على و نام جدش شعيب ذكر شده است. در طلب علم به خراسان، حجاز، عراق، جزيره، شام و مصر سفر كرد و سرانجام در مصر ساكن گرديد. وى نزد يونس بن عبدالاعلى، دوست و مصاحب شافعى، تلمذ نمود. او قرائت را از احمد بن نصر نيشابورى مقرى و ابوشعيب صالح بن زياد سوسى فراگرفت. از قتيبة بن سعيد و اسحاق بن راهويه و هشام بن عمار و سويد بن نصر و احمد بن منيع و بشر بن معاذ عقدى و حسين بن منصور سلمى نيشابورى و بشر صواف و زياد بن ايوب و سوار بن عبداللَّه عنبرى و عباس بن عبدالعظيم عنبرى و عبدالجبار عطار و عتبه مروزى و عمران بن موسى قزاز و عمرو بن زراره كلابى و عيسى

بن محمد رملى و محمد بن ابان بلخى و محمد بن بشار و محمد بن نصر مروزى و محمد مخرمى و محمد بن عبيد محارمى و محمد بن هاشم بعلبكى و محمود بن غيلان و هيثم بن ايوب طالقانى و يوسف بن عيسى زهرى و يوسف بن واضح مودّب و جماعتى ديگر حديث شنيد. فرزندش، عبدالكريم نسائى، و حسن بن رشيق عسكرى و ابوبشر دولابى و ابوجعفر طحاوى و ابوعلى نيشابورى و حمزه ى كنانى و ابوجعفر احمد نحوى و ابوبكر شافعى و محمد بن قاسم اندلسى و ابوالقاسم طبرانى و محمد بن عبداللَّه نيشابورى و محمد بن موسى مأمونى و ابن السنى و ابيض بن محمد بن ابيض و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. در رمله ى فلسطين درگذشت و پيكرش به مكه منتقل و ما بين صفا و مروه به خاك سپرده شد و به روايتى در مكه درگذشت. از آثارش: «السنن الكبير»، در حديث، «المجتبى» يا «السنن الصغير»؛ «الضعفاء والمتروكين»، در رجال حديث؛ «الخصائص» يا «خصائص اميرالمؤمنين (ع)»، در فضيلت حضرت على (ع)؛ «مسند على (ع)»؛ «مسند مالك»؛ «اغراب شعبة على سفيان و سفيان على شعبة»؛ «مناسك النسائى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (164/ 1)، اعيان الشيعه (603 -601/ 2)، انساب سمعانى (484/ 5)، تاريخ نيشابور (110)، تذكرة الحفاظ (701 -698/ 2)، تهذيب التهذيب (170 ،163/ 1) روضات الجنات (220 -219/ 1)، ريحانه (168 -167/ 6)، سيرالنبلاء (135 -125/ 14)، شذرات الذهب (241 -239/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 35 -34/ 4)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (88/ 1)، طبقات الشافعيه اسنوى (269 -268/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (16 -14/ 3)، العبر (444/ 1)، الكامل

(152/ 6)، كشف الظنون (1833 ،1685 ،1684 ،1087 ،1006 ،706 ،130)، الكنى والالقاب (249 -247/ 3)، معجم المؤلفين (245 -244/ 1)، المنتظم (450/ 7)، النجوم الزاهرة (210 -209/ 3)، الوافى بالوفيات (417 -416/ 6)، وفيات الاعيان (78 -77/ 1)، هديةالعارفين (56/ 1).

نسفي بخاري، ابومحمد عبدالعزيز

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 533/ 532 ق)، فقيه حنفى و قاضى. معروف به نسفى و قاضى نسفى. اهل كوفه بود. در بخارا فقه آموخت و عهده دار قضاوت خراسان گرديد. وى پيشواى حنفيان بخارا و از معاصرين زمخشرى بود. از آثارش: «تعليق الخلاف» يا «التعليقة فى الخلاف»، در چهار مجلد؛ «فصول الفتاوى» يا «الفصول»، در فتاوا، «كفاية الفحول»، در علم اصول؛ «المنقذ من الزلل فى مسائل الجدل»؛ «روضة الناصحين»، در شرح «خطب الاربعين»؛ «السلم لدار السلام فى بيان احكام اركان الاسلام»؛ «مدارج الافهام والافواج»، در تفسير «آية ثمانية ازواج»، به فارسى؛ «مدارج البطون عن ازالة الشكوك والظنون»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (147 -146/ 4)، ايضاح المكنون (453 ،24/ 2)، ريحانه (171 -170/ 6)، كشف الظنون (1869 ،1497 ،933 ،424)، لغت نامه (ذيل/ عبدالعزيز) معجم المؤلفين (252/ 5)، هديةالعارفين (579 -578/ 1).

نسفي، ابومطيع مكحول

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 308 ق)، فقيه، حافظ و محدث. از داوود ظاهرى و ابوعيسى ترمذى و عبداللَّه بن احمد بن حنبل و محمد بن ايوب بن ضريس و مطين و جماعتى ديگر روايت كرد. ابوبكر احمد بن محمد بن اسماعيل كه استاد جعفر مستغفرى است، از وى روايت نموده است. به آورده ى ذهبى مستغفرى در «تاريخ نسف» نام وى را محمد بن فضل و لقبش را مكحول ذكر كرده است. ذهبى گويد كه او نيكو شعر مى سرود. از آثارش: «اللؤلئيّات»، در زهد و آداب؛ «كتاب الشعاع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سيرالنبلاء (33/ 15)، كشف الظنون (1571 ،1430)، معجم المؤلفين (319/ 12).

نسفي، ابومعين ميمون

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(508 -418 ق)، فقيه حنفى، اصولى و متكلم. وى از افاضل علماى حنفى قرن ششم قمرى بود. اصلش از سمرقند و ساكن بخارا بود. از آثارش: «بحرالكلام»، در توحيد؛ «تبصرة الادلة»، در كلام؛ «التمهيد لقواعد التوحيد»؛ «العمدة»، در اصول دين؛ «العالم والمتعلم»؛ «ايضاح المحجة لكون العقل حجة»؛ شرح «الجامع الكبير» ابوعبداللَّه شيبانى، در فروع؛ «مناهج الائمة»، در فروع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (301/ 8)، ايضاح المكنون (563/ 2 ،156/ 1)، ريحانه (174/ 6)، كشف الظنون (1845 ،570 ،484 ،337 ،225)، معجم المؤلفين (66/ 13)، هديةالعارفين (487/ 2).

نسفي، برهان الدين، ابوالفضايل

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 600- وف 688 -684/ 679 ق)، فقيه حنفى، مفسر، اصولى، محدث، متكلم، حكيم و شاعر. معروف به برهان. وى از علماى بزرگ حنفى بود. در علم تفسير و اصول فقه و علم كلام صاحب تأليف مى باشد. ساكن بغداد بود. در همان جا درگذشت و جنب مقبره ى ابوحنيفه دفن شد. «العقائد النسفية» كه ملا سعد تفتازانى آن را شرح كرده، به وى نسبت داده شده است. در «كشف الظنون» فقط يك عنوان كتاب تحت نام «عقائدالنسفى» مربوط به نجم الدين عمر بن حمد نسفى ذكر شده است. از ديگر آثارش: «المقدمة فى علم الخلاف» يا «المقدمة البرهانية» يا «فصول النسفى فى علم الجدل» يا «مقدمة فى الجدل والخلاف والنظر»؛ «منشأ النظر»، در علم خلاف و شرح آن؛ «الواضح»، كه مختصر «تفسير كبير» فخر رازى است؛ رساله اى در «دور و تسلسل»؛ شرح «الاسماء الحسنى»؛ شرح «الاشارات والتنبيهات» ابن سينا؛ شرح «الرسالة القدسية» غزالى؛ «مطلع السعادة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (194/ 2)، ريحانه (174 -173/ 6)، شذرات الذهب (385/ 5)، كشف الظنون (1861 ،1803 ،1799 -1798 ،1756 ،1720 1296

،1272 ،1032 ،882 ،865 ،95)، معجم المؤلفين (297/ 11)، هديةالعارفين (136 -135/ 2).

نسفي، حافظ الدين، ابوالبركات عبداللَّه

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 710/ 701 ق)، فقيه حنفى، محدث، اصولى، مفسر و متكلم. اصل وى از نسف و اهل ايذه ى اصفهان بود. او از مشاهير فقها و اصوليين و محدثين حنفى و در علم كلام متبحر و بر معاصرين خود مقدم بود. به آورده ى بعضى از مآخذ وى در ايذه درگذشت. اما در «ريحانةالادب» مكان وفات وى بغداد ذكر شده است. از آثارش: «الوافى»، در فقه و شرح آن به نام «الكافى»؛ «كنزالدقائق»، در تلخيص «الوافى»؛ «عمدة العقائد» يا «عمدة عقيدة اهل السنة والجماعة»، در كلام و شرح آن به نام «اعتماد الاعتقاد»؛ «منار الانوار» و شرح آن به نام «كشف الاسرار»؛ «مدارك التنزيل و حقائق التأويل»، در تفسير كه به «تفسير نسفى» معروف مى باشد؛ «المستصفى»، در شرح كتاب «نافع» شيخ ابوالقاسم محمد حسينى (م 656 ق).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (192/ 4)، ايضاح المكنون (98/ 1)، ريحانه (171/ 6)، كشف الظنون (2034 ،1997 ،1922 ،1867 ،1849 ،1823 ،1675 ،1641 -1640 ،1515 ،1274 ،1168 ،119)، معجم المؤلفين (32/ 6)، هديةالعارفين

نسفي، نجم الدين، ابوحفص عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 537 -461 ق)، فقيه حنفى، اصولى، حافظ، محدث، مفسر، متكلم، اديب و شاعر. معروف به مفتى الثقلين، به جهت اينكه گويند جن و انس از محضرش تعليم مى گرفته اند. اهل سمرقند بود و در نسف به دنيا آمد. او در زمينه ى فقه، حديث، تفسير، تاريخ و فنون شعرى متبحر بود. در بغداد از ابوالقاسم بن بيان حديث شنيد و از اسماعيل بن محمد نوحى و حسن بن عبدالملك قاضى و مهدى بن محمد علوى و عبداللَّه بن على نسفى و ابواليسر محمد نسفى و حسين كاشغرى و ابومحمد حسن بن احمد سمرقندى و على بن حسن ماتريدى روايت

كرد. فرزندش، ابوالليث احمد بن عمر، و محمد بن ابراهيم تورپشتى از وى روايت كرده اند. حدود صد اثر را به وى نسبت مى دهند. كتاب «العقائد» يا «عقايد النسفى» كه بر آن شروح بسيارى، از جمله شرح سعدالدين تفتازانى نگاشته شده، به وى منسوب است. البته در صحت انتساب اين كتاب به وى ترديد مى باشد، چنان كه بعضى آن را به برهان الدين محمد بن محمد نسفى منسوب كرده اند. در سمرقند درگذشت. از ديگر آثارش: «الاكمل الاطول»، در تفسير؛ «التيسير فى التفسير»؛ «قيد الاوابد»؛ «تاريخ بخارا»؛ «القند فى تاريخ علماء سمرقند»؛ «يواقيت المواقيت»؛ «طلبة الطلبة»؛ «تطويل الاسفار لتحصيل الاخبار»؛ «مشارع الشارع»؛ «منهاج الدراية»، در فروع؛ «النجاح فى شرح اخبار كتاب الصحاح»؛ «الخصائل فى الفروع»؛ «دعوات المستغفرين»؛ «الاشعار بالمختار من الاشعار» يا «المختار من الاشعار»، در بيست مجلد؛ «منظومة الخلافيات» يا «منظومة فى الخلاف»؛ نظم «الجامع الصغير» امام محمد شيبانى، در فروع.[1]

عمر بن محمد ابن احمد نسفى سمرقندى حنفى (461 ه.ق- ف. 537 ه.ق) ملقب به نجم الدين و مكنى به ابى حفص عالمى متكلم، اصولى، فقيه، مفسر و محدث بود. قريب يكصد رساله در مباحث فقهى و جز آن تصنيف كرده است. از اوست: «اكمل الاطول» (ه.م) «والتيسير فى التفسير» و «العقائد النسفيه» و «طلبة الطلبه» و «تاريخ سمرقند» و جز آن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (222/ 5)، ايضاح المكنون (117 ،25/ 1)، ريحانه (173 -172/ 6)، سيرالنبلاء (127 -126/ 20)، شذرات الذهب (115/ 4)، طبقات المفسرين داودى (7 -5 / 2)، العبر (453 -452/ 2)، كشف الظنون (2054 ،2048 ،1929 ،1871 ،1867 ،1731 ،1686 ،1602 ،1356 ،1230 ،1145 ،1125 ،1114 ،756 ،706 ،668 ،602 ،564 ،553

،519 ،418 ،415 ،296 ،247)، لسان الميزان (230 -229/ 5)، معجم الادباء (71 -70/ 16)، معجم المؤلفين (306 -305/ 7)، هديةالاحباب (255)، هديةالعارفين (783/ 1).

نسوي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بن احمد بن على بن محمد ملقب به نورالدين. منشى مخصوص جلال الدين منكبرنى و مصنف كتاب سيرة جلال الدين و نفثةالمصدور. تاريخ تولد و مرگ او به درستى معلوم نيست ولى در قرن ششم و هفتم از هجرت مى زيسته است. به سال 621 از جانب والى نسا (1- نسا) به دربار سلطان جلال الدين رفت و تا سال 628 كه سال مرگ جلال الدين است در خدمت او بود. در سال 629 در ميافارقين اقامت كرد، و نفثةالمصدور را در آنجا نوشت. در سال 639 كتاب سيرة جلال الدين را تأليف كرد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

نسوي مروزي، ابوسعيد احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 357 ق)، حافظ و محدث. اصلش از نساء خراسان بود و در شرمقان اسفراين به دنيا آمد. در مرو نشو و نما يافت. در خراسان و ديگر بلاد علم آموخت. در طلب علم و حديث مسافرت هاى طولانى نمود و در شهر صعده، از بلاد يمن، مدت زيادى اقامت گزيد، سپس در حدود 350 ق به بغداد وارد شد. از محمد بن اسحاق بن خزيمه و عبداللَّه بن محمد بن شيرويه نيشابورى و ابوخليفه جمحى و عمر بن ابى غيلان و ابن زيدان بجلى و عبداللَّه بن محمود مروزى و ابوالعباس سراج و محمد بن حسن بن قتيبه و محمد بن فضل سمرقندى و عمر بن محمد همدانى و ابراهيم بن يوسف هسنجانى و محمد بن عقيل بلخى و عبدان اهوازى و احمد بن جعفر عقيلى و ابونصر احمد بن محمد صعدى و از محمد بن يعقوب عسكرى و عبدالعزيز بن اسحاق و عبدالعزيز بن يحيى تيمى و احمد بن ابراهيم عجلى و همطبقه ى آنها حديث شنيد. ابوالحسن دارقطنى و

ابوحفص بن شاهين و ابوالحسن رزقويه و عبدالرحمان بن محمد سراج نيشابورى و ابوعبدالرحمان سلمى و حاكم نيشابورى و ابوعلى بن دوما و ابوحسين محمد بن ابراهيم فارسى عزائمى، از مشايخ صدوق، و ديگران از وى روايت كرده اند. سپس به نيشابور رفت و پس از سه سال توقف در آنجا مجدداً به بغداد بازگشت و مدت مديدى در اين شهر بود. وى پس از سفر به مكه و انجام فريضه حج، در جحفه درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد. او را صاحب تأليفاتى در علم حديث ذكر كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (201/ 1)، تاريخ بغداد (8 -6 / 5)، تاريخ نيشابور (153)، تذكرة الحفاظ (931 -930/ 3)، سيرالنبلاء (171 -169/ 16)، شذرات الذهب (22/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 46 -45/ 4)، طبقات الحفاظ (394)، العبر (100/ 2)، لسان الميزان (396 -395/ 1)، معجم المؤلفين (102/ 2)، ميزان الاعتدال (163/ 1) النجوم الزاهرة (21/ 4)، الوافى بالوفيات (400/ 7)، هديةالعارفين (65/ 1).

نشأت، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1347/ 1346 -1275 ش)، نويسنده، مترجم و مدرس. وى ابتدا منطق، فلسفه، اصول، حديث، تفسير و زبان و ادبيات فارسى و عربى را آموخت و پس از آن زبان هاى تركى عثمانى و انگليسى را فراگرفت. در بيست و چهار سالگى وارد وزارت فرهنگ شد و چندين سال از طرف اين وزارت سرپرستى مدارس ايران را در عراق به عهده داشت. وى پس از بازگشت به ايران در آموزشگاه هاى تهران، دانشكده ى معقول و منقول و مدرسه ى عالى سپهسالار به تدريس زبان عربى و تاريخ و جغرافياى ايران و كشورهاى اسلامى پرداخت. او همچنين مدت پانزده سال در دانشگاه قاهره به تدريس زبان

و ادبيات فارسى، تاريخ و جغرافياى ايران مشغول بود. نشأت در مدت سرپرستى و تدريس خود، چندين كتاب از فارسى به عربى و از عربى به فارسى ترجمه كرد. او همچنين مدتى استاد دانشگاه تهران بود و در دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى تدريس مى نمود. وى در تهران درگذشت. از آثارش: «آموزگار عربى»؛ «سلسله فلاسفه ى ايران در اسلام»، شرح حال غزالى؛ «تاريخ سياسى خليج فارس»؛ «توحيد اهل توحيد»، ترجمه؛ «دستور كاميابى»، ترجمه؛ «شرح وقايع زندگانى محمد على پاشا مؤسس سلسله ى خديويه ى مصر»، ترجمه؛ «فن معاشرت»، ترجمه؛ «المعلم الجديد»، به فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (216/ 12 ،165/ 8)، سواد و بياض (552 -551)، شرح حال رجال (121/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3056 ،2471 ،2016/ 2 ،1429 ،964 ،715 ،61/ 1).

نصر المظفر، نصر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 534 ق)، طبيب و شاعر. معروف به مظفر. مشهور به بلمظفر. از پزشكان معروف روزگار خود و از مشايخ حكماى اسلام بود كه در طب و نجوم و كيميا مهارت داشت. از آثار وى: «مختارات»، در طب؛ كتابى در «نجوم»؛ متفرقاتى در «كيميا». ابن ابى اصيبعه در «عيون الانباء فى طبقات الاطباء» آورده كه: خط بلمظفر طبيب را در آخر تفسير اسكندر افروديسى در باب كتاب «كون و فساد» ارسطو ديدم كه نوشته بود كه نزد على بن العين رزبى درس خوانده ام و تاريخ آن كتاب در 534 ق بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ طب (703/ 2)، ريحانه 281/ 1)، عيون الانباء فى طبقات الاطباء (527)، معجم المؤلفين (92/ 13)، هديةالعارفين (491/ 2).

نصر، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1340 -1270 ش)، نمايشنامه نويس، نويسنده، مترجم و مؤسس. از سادات كاشان بود و در تهران به دنيا آمد. تحصيلات خود را در مدارس شرف، علميه و آليانس فرانسه به پايان رساند و بعد به سمت معلمى زبان فرانسه و رياضيات همان مدرسه رسيد. او همچنين در مدارس نظامى، علوم سياسى، اسلام و اقدسيه نيز مشغول به كار شد و سپس به وزارت ماليه رفت. نصر سالها مشاغل مختلف ديگرى را نيز بر عهده داشت از جمله، معاونت وزارت پيشه و هنر، وزير پست و تلگراف، سفير كبير ايران در چين و هندوستان و نماينده ى ايران در سازمان ملل متحد. وى در آغاز مشروطيت به كار نمايش و تئاتر روى آورد و اقدام به تأسيس تئاتر ملى كرد. نصر براى آموختن فن تئاتر به اروپا رفت و پس از بازگشت، كمدى ايران را به سبك تئاتر اروپايى تأسيس كرد. او

رياست كميسيون نمايش را در سازمان پرورش افكار (تأسيس 1318 ش) برعهده داشت. همچنين وى هنرستان هنر پيشگى را بنا نهاد و خود به تدريس تاريخ هنر پرداخت. وى را پدر تئاتر ايران مى دانند. سيد على نصر در تهران درگذشت و در امامزاده عبداللَّه دفن شد. از آثار وى: الف- تأليفات: «تاريخ ايران و دنيا»؛ «فيزيك گاز»؛ «حفظ الصحه»؛ «علم الاشياء»، در شش مجلد؛ «هنرآموز دوشيزگان»، در شش مجلد؛ «تاريخ عمومى»، مصور؛ «تاريخ مختصر ايران». ب- نمايشنامه ها: «سيروس»؛ «اشتباه لپى»؛ «نتيجه تعدد زوجات»؛ «زن بى وفا»؛ «قمارخانه» و غيره. ج- ترجمه ها: «عوامفريب سالوس»؛ «سه عروسى در يك شب»؛ «تاريخ يونان»؛ «انقلاب فرانسه».[1]

فرزند نصرالاطباء كاشانى، در 1274 در تهران تولد يافت. پس از انجام تحصيلات مقدماتى وارد مدارس علميه و آليانس فرانسه شد و دوره مدارس مزبور را طى كرد، آنگاه به شغل معلمى پرداخت و چندى در مدارس علميه، اقدسيه، قاجار و مدرسه سياسى تدريس مى كرد. سپس وارد وزارت دارايى شد و قريب بيست سال در آن وزارتخانه بود. اهم مشاغل وى در وزارت ماليه عبارتند از: رياست كل خالصجات، رئيس انحصار ترياك، رياست اداره دخانيات، پيشكار ماليه اصفهان، رئيس دارايى خراسان و رياست اداره برق تهران.

نصر در 1315 به حكمرانى مازندران منصوب شد و قريب سه سال استاندار آنجا بود. در 1318 على منصور وزير پيشه و هنر او را به معاونت خود برگزيد و وقتى منصور به نخست وزيرى رسيد كفالت وزارت پيشه و هنر با على نصر شد. پس از شهريور 1320 مدتى هم معاونت وزارت كشور را عهده دار گرديد و در 1325 در يكى از كابينه هاى احمد قوام به وزارت پست و تلگراف

معرفى شد، ولى دوران وزارتش طولانى نشد و از آنجا با سمت سفير كبير عازم پاكستان گرديد و بعد سفير كبير ايران در چين ملى شد و سرانجام در 1340 درگذشت.

سيد على نصر مردى دانشمند و صاحب تأليفات متعدد بود و در حقيقت بنيانگذار هنر تأتر در ايران مى باشد. تعداد زيادى نمايشنامه به وسيله او تحرير و اجرا گرديد و كتبى نيز در تأتر دارد. از ديگر كارهاى او تأسيس هنرستان هنرپيشگى است. چند تأتر هم در ايران تأسيس نمود.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] از صبا تا نيما (291/ 2 ،342 ،327/ 1)، بنياد نمايش در ايران (256 -231 ،81)، سيماى هنرمندان (298 -296/ 1)، شخصيتهاى نامى (480 -479)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3422 ،2497 ،2333/ 2 ،1177 ،1167 ،769 ،747 ،730 ،642/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (431 -430/ 4).

نصر، ولي الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از دانشمندان و اساتيد مسلم قرن اخير است. وى فرزند نصرالاطباء كاشى و متولد 1257 ش در كاشان است در 12 سالگى پس از آموختن زبان فارسى و مقدمات عربى براى ادامه تحصيل به تهران آمد و وارد مدرسه دارالفنون شد رشته پزشكى را انتخاب نمود و پس از سالها تحصيل به درجه پزشكى رسيد، ضمنا براى تكميل معلومات خود علم حقوق و فلسفه و حكمت و ادبيات عربى و معارف اسلامى را نيز فرا گرفت، بطورى كه در دوران جوانى گذشته از اينكه طبيب حاذقى بود دانشمندى والامقام نيز بود. وى خدمات خود را از معلمى دارالفنون آغاز كرد و همچنين به خدمت دادگسترى وارد شد. پس از صدور فرمان مشروطيت و تشكيل

مجلس شوراى ملى از طرف اصناف تهران به وكالت مجلس اول برگزيده شد. بعد از اتمام مجلس خدمات خود را در دادگسترى ادامه داد. مدتى رياست كل محاكمات وزارت دارايى با او بود تا سرانجام به معاونت وزارت دادگسترى منصوب گرديد. علاقه وى به تدريس و كار علمى موجب شد مدتى رياست مدرسه عالى علوم سياسى را برعهده بگيرد و زمانى نيز رياست مدرسه طب با او بود. از 1300 به وزارت معارف رفت و يكى از اركان اساسى و درجه اول آن وزارتخانه گرديد و در بنيانگذارى فرهنگ جديد ايران زحمات زيادى متحمل شد. ظاهرا شغل وى مدير كل وزارت معارف و بعدا فرهنگ بود ولى عملا تمام كارهاى آن وزارتخانه با صلاحديد او انجام مى گرفت و در تعميم فرهنگ در سطح كشور و تأليف كتب مفيده تلاش زيادى كرد. چندى نيز كفالت آن وزارتخانه را برعهده داشت.

در 1313 كه دانشگاه تهران بنياد گرفت و وزير فرهنگ بر آن رياست داشت دكتر نصر معاونت دانشگاه را تصدى مى نمود و سالها در مسند معاونت دانشگاه منشاء خدماتى گرديد. پس از تشكيل فرهنگستان به عضويت آنجا انتخاب شد و در وضع لغات جديد، نظريات مفيد و سودمند او مورد استفاده قرار گرفت.

دكتر ولى الله خان نصر در تمام مدت زندگى خود دقيقه اى از تدريس غافل نبود. او سالها استادى مدرسه طب دارالفنون و مدرسه علوم سياسى و دانشكده هاى طب و حقوق و معقول و منقول را برعهده داشت. وفات او در 1324 ش اتفاق افتاد و با مرگ وى يكى از دانشمندان بزرگ ايران كه در رشته هاى مختلف سرآمد دوران بود از دست رفت. شادروان نصر به

تلفظ صحيح كلمات علاقه خاصى نشان مى داد و اگر ارباب رجوعى در مطلبى با وى سخن مى گفت وى ابتدا سخن او را از نظر دستورى اصلاح مى كرد و سپس به كار او رسيدگى مى نمود. دكتر سيد حسين نصر استاد دانشگاه كه تحصيلات خود را در دانشگاه هاروارد در رشته فلسفه پايان داده و مدتى رئيس دانشكده ادبيات و زمانى معاون دانشگاه تهران و چندى رئيس دانشگاه صنعتى بود فرزند شادروان دكتر ولى الله نصر مى باشد.

دكتر ولى الله خان نصر به زبانهاى عربى و فرانسه تسلط داشت و تأليفات زيادى دارد كه از جمله مى توان جغرافياى اقتصادى عالم، جغرافياى طبيعى و سياسى كامل ايران، حيوان شناسى، و مجموعه مقالات دانش و اخلاق را نام برد. او مدتى هم رياست دانشكده ادبيات و علوم دانشگاه تهران را تصدى مى كرد و در تنظيم قانون اساسى و متمم آن نيز دست داشت.

دكتر سيد ولى اللَّه، فرزند سيد احمد، نصرالاطباء (و. 29 رجب 1293 ه.ق- ف. 29 بهمن 1324 ه.ش) مولد وى شهر كاشان است. دوازده سالگى به تهران آمد و به تحصيل علم طبابت و علوم اسلامى پرداخت. از دارالفنون درجه ى دكترى در پزشكى يافت و به طبابت پرداخت. در دوره ى اول مجلس از تهران انتخاب شد. مدتى رياست مدرسه ى علوم سياسى و دانشكده ى پزشكى و دانشكده ى ادبيات و محاكمات ماليه و ثبت اسناد را عهده دار بود و به كفالت وزارت دادگسترى نايل گرديد. در دانشكده هاى حقوق، طب، معقول و منقول به تدريس پرداخت. به مديريت كل وزارت فرهنگ منصوب شد و تا پايان عمر اين سمت را عهده دار بود. وى علاوه بر طب در علوم اسلامى و مقدمات آن تبحر كامل داشت.

از آثار او كه به چاپ رسيده است: رساله ى دانش و اخلاق مى باشد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

نصراللهي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا نصراللهي

محل تولد : دهاقان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/3/14

زندگينامه علمي

بعد از اتمام دوره دبيرستان با ورود به حوزه علميه قم؛ «مدرسه حقاني» و افتخار شاگردي نزد شهيد قدوسي و شهيد بهشتي و اساتيد آن مدرسه، با آشنايي با علوم حوزوي، كار تحقيقاتي، علمي خود را با مطالعه كتب استاد مطهري و برخي بزرگان ديگر از قبيل: دكتر شريعتي، سروش، بازرگان و افرادي كه داعيه روشنفكري داشتند و ضمن انتقاداتي كه به اينها به ذهنم مي رسيد و حاشيه نويسي را در كتابهام نوشتم تا كم كم خورشيد انقلاب اسلامي توسط حضرت امام خميني (روحي فدا) و ياران باوفايش در عصر الكترونيكي و كفر ماديت و نظام هاي امپرياليستي، سوسياليستي و مكاتب ديگر طلوع كرد و با جهاني شدن انقلاب عصر آگاهي و بيداري در همه ابعاد، زمينه طوفان به وجود آورد كه هر جا را به حركت واداشت.

با اين جرقه ها كم كم احساس نياز هر انسان به آشنايي با زندگي اسلامي، زندگي اخلاقي و زندگي معنوي همراه با بينش علمي، سياسي، حقوقي و احساس مسئوليت به عنوان يك طلبه واقعي و سرباز اسلام و انقلاب، مسئوليت هاي ما را دو چندان كرد تا خود را مسلح به انواع سلاحات مدرن روز كرده و اسلام يك بعدي ديروز را در همه ابعاد به جهان عرضه كنيم. امروز كه مسيحيت 30 هزار كانال تبليغ مسيحيت مي كنند با همه وجود، آيا سهم

ما جايگاه ما كجاست؟ ما براي اسلام با آن همه تمدن تفكر پيشرفت چه كرده ايم؟ حوزه هاي ما حوزويان ما و اساتيد ما بزرگان ما چه كرده اند؟ اگر ما هزار نفر امثال امام خميني (سلام الله عليها)، امثال شهيد مطهري ها، شهيد بهشتي ها و امثال مقام معظم رهبري (حفظه الله تعالي) داشته باشيم؛ چه اشكالي دارد. دانشگاههاي ما در قبال مطالب فوق چه كرده اند؟ متاسفانه بايد سربه زير انداخت.

سال 57 به حوزه علميه قم آمدم تا سال 1359. بعد براي تكميل دوره علمي سطح به مشهد هجرت نموده و از محضر اساتيد معروف آنجا كسب علم نموده تا سال 1373 باز به قم مراجعت نموده و تا 1387 افتخار طلبگي در اين حوزه را دارم. از سال 59 با شروع جنگ تحميلي خود را به لشكر 77 خراسان و تيپ قمر بني هاشم معرفي و از همان آغاز، براي انجام رسالت تبليغي دوشادوش رزمندگان به جبهه شتافتم. بعد به لشكر 5 نصر و همچنين لشكرهاي 27 رسول الله و لشكر 8 نجف اشرف و ... خلاصه زندگي ما سراسر علم و تلاش است و زندگي ما بخشي از حوزه و دانشگاه و بايد دائماً يا كار استادي كنيم يا كار طلبگي و دانشجويي. از خداوند موفقيت همه را خواستاريم.

نصرآبادي نيشابوري، ابوالقاسم ابراهيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 376/ 372 ق)، محدث، واعظ، صوفى و زاهد. اهل نيشابور بود و نسبتش به نصرآباد، محله اى در نيشابور مى رسد. از بزرگان تصوف و عرفان و در انواع علوم متبحر بود. وى مريد شبلى و شاگرد ابوعلى رودبارى و ابراهيم شيبان بود و با مرتعش و بوبكر طاهر ابهرى و شبلى

مصاحبت داشته است. از ابوالعباس سراج و ابن خزيمه و احمد بن عبدالوارث عسال و يحيى بن صاعد و محمد بن عبداللَّه مكحول بيروتى و ابن جوضاء و جماعتى ديگر در خراسان و شام و عراق و حجاز و مصر حديث شنيد. حاكم نيشابورى و ابوعبدالرحمان سلمى و ابوحازم عبدوى و ابوالعلاء محمد بن على واسطى و ابوعلى دقاق و جماعتى از وى روايت نموده اند. در 366 ق به مكه رفت و مجاور شد و همان جا درگذشت و در جوار فضيل بن عياض به خاك سپرده شد. به آورده ى «ريحانةالادب» وى در قريه ى نصرآباد اصفهان، خانقاهى داشته كه به تكيه ى ميان ده نصرآباد معروف است و ظاهراً مدفنش نيز در همان جا مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (170 -169/ 6)، تذكرةالاولياء (319 -311/ 2)، تذكره ى نصرآبادى (مقدمه/ ه)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (صفحات متعدد)، ريحانه (177/ 6)، سيرالنبلاء (267 -263/ 16)، شذرات الذهب (59 -58/ 3)، طبقات الصوفيه سلمى (488 -484)، طبقات الصوفيه هروى (525 -524)، طرائق الحقائق (541/ 2)، العبر (125/ 2)، كشف المحجوب (200)، لغت نامه (ذيل/ نصرآبادى)، المنتظم (412/ 8)، النجوم الزاهرة (133/ 4)، نفحات الانس (235 -234)، الوافى الوفيات (118 -117/ 6).

نصرآبادي، ابوالقاسم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عارف. در تذكرة الاولياء (2:261) گويد: محمّد نصر آبادى... در عهد خود مشاراليه بود در انواع علوم، خاصّه در روايات عالى و علم احاديث... استاد جميع اهل خراسان بود بعد از شبلى، و او خود مريد شبلى بود، و رودبارى و مرتعش را يافته بود، و بسى مشايخ كبار را ديده بود. (شيخ عطار در تذكرة الاولياء تقريباً هفت صحفه درباره ي او مطالبى نقل مى كند طالبين مراجعه كنند).

در

طرايق الحقايق(2:210) گويد: شيخ ابوالقاسم ابراهيم بن محمّد بن محمويه نصرآبادى از نصرآباد خراسان است، در نيشابور بوده و در مكّه مجاور شده، و در 372 در همان جا (يا شهر مدينه) از دنيا رفته است.

با در نظر گرفتن مطالب فوق چنين به نظر مى رسد كه مدفون در نصر آباد اصفهان عارفى است غير از صاحب عنوان، و ظاهراً مؤلّف ريحانة الادب (6: 177)كه خانقاه او را در نصر آباد مى نويسد نظر به شهرت داشته است.

در قريه ي نصر آباد ماربين اصفهان، مدرسه و خانقاهى است منسوب به شيخ ابوالقاسم نصر آبادى عارف كه در سال 854 خواجه صدر الدين على طبيب (جدّ اعلاى ميرزا طاهر نصرآبادى) آن را بنا نموده، كه قسمتى از كتيبه سر در آن هنوز باقى است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نصرآبادي، بديع الزمان

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا طاهر نصرآبادى، شاعر و اديب، در تاريخ گويى و معمّا مهارت داشته است، منصب ملك الشعرايى شاه سلطان حسين صفوى را داشته، و در 1120 و اندى به سنّ بيشتر از هفتاد سال در اصفهان وفات يافته ست.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نصرآبادي، محمد طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1027- ز 1083 ق)، تذكره نويس، اديب و شاعر. وى در نصرآباد كه دهى است از دهستان ماربين، واقع در نيم فرسنگى اصفهان، به دنيا آمد. نسب او از طرف پدر به ميرزا صالح اصفهانى مى رسد. در هفده سالگى پدر خود را از دست داد و ديگر نتوانست به تحصيل ادامه دهد. بيشتر اوقات خود را در اصفهان در قهوه خانه اى كه مجمع شعرا و ادبا بود، مى گذراند و در پرتو معاشرت با آنان با فنون نظم و نثر آشنايى پيدا كرد. وى از محضر آقا حسين خوانسارى (م 1099/ 1098 ق) بهره مند شد. شهرت نصرآبادى به دليل مهارت در ساختن ماده تاريخ است. تاريخ ساختن عمارت هشت بهشت و تاريخ فوت كاشفاى شاعر از ماده تاريخ هايى است كه او سروده است. وى داراى ذوق سرشار و طبع روانى بود و به سبك عصر صفوى و پيروى از بزرگانى همچون صائب تبريزى و كليم كاشانى شعر مى سرود. گويند وى در پى منصب و مقام نبود و از راه كشاورزى امرار معاش مى كرد و به همين سبب مورد احترام صاحبان مقام و منصب و بخصوص شاه سليمان صفوى (1105 -1077 ق) بود. وى به مشهد و عتبات عاليات مسافرت كرد و پس از بازگشت به اصفهان، سالها محل تجمع او و دوستانش قهوه خانه و سپس مسجد لنبان بود. او در اصفهان

درگذشت و قبرش در مقبره ميرزاها مى باشد. مهم ترين اثر وى «تذكره ى نصرآبادى»، در احوال شعراى عهد صفوى است كه به نام شاه سليمان صفوى نوشته شده و در 1083 ق تأليف آن آغاز گرديده و به آورده ى تذكره ها در 1090 يا 1091 يا 1115 به پايان رسيده است. از ديگر آثارش: «گلشن خيالات»؛ مكتوبى كه نصرآبادى به ميرزا قاسم خلوت نشين، از رجال متعين عهد شاه سليمان، نوشته است. گفته مى شود «ديوان» شعرى نيز داشته، ولى در حال حاضر تنها از اشعار او آنچه در تذكره اش نوشته است، در دسترس مى باشد.[1]

محمدطاهر (و. 1027 ه.ق) از ادبا و شاعران قرن يازدهم هجرى است و در زمان شاه سليمان صفوى مى زيسته و پيرو سبك صائب تبريزى بود. از آثار منظوم او قطعه شعرى است كه به مناسبت ساختن توپ در سال 1082 هجرى سروده و تمام مصرعهاى آن به حروف ابجد با عدد 1082 تطبيق مى كند. سال وفاتش درست معلوم نيست و محتمل است كه اوايل قرن دوازدهم هجرى را نيز ديده است. قبر او در نصرآباد در مقبره ى كوچكى كه مقبره ى ميرزاهاست قرار دارد. وى صاحب تذكره اى است از شاعران كه به تذكره ى نصرآبادى مشهور است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (1787 -1784/ 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (406 -397/ 1)، تذكره ى نصرآبادى (مقدمه، 491 -487 ،468 -457)، الذريعه (226/ 18 ،1191 ،643/ 9 ،37 -36/ 4)، ريحانه (183 -176/ 6)، فرهنگ ادبيات فارسى (506)، لغت نامه (ذيل/ نصرآبادى)، معجم المؤلفين (102/ 10)، يادگار (س 2 ش 4، ص 50 -47).

نصرتي، علي اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اصغر نصرتي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1339 در روستاي «حسين آباد پشت بسطام» از توابع شاهرود و در خانواده اي مذهبي، كشاورز و دامدار. قبل از آغاز تحصيلات كلاسيك در 5 سالگي به مكتب خانه رفتم و قرآن را فرا گرفتم و با خواندن آشنا شدم. تحصيلات ابتدايي را تا پنجم در روستا با موفقيت و شاگرد اولي در كلاس ها گذراندم. از كودكي علاقه وافري به روحانيت و مباحث ديني داشتم. دوره تحصيلي راهنمايي را در «علي آباد كتول» گذراندم و هر ساله در رده دانش آموزان ممتاز مدرسه قرار داشتم.

در جلسات مذهبي شركت مي نمودم با انديشه هاي حضرت امام، جزوه ولايت فقيه و آثار دكتر شريعتي آشنا شدم. در اين زمان به مطالعه كتاب به ويژه كتاب هاي مذهبي پرداختم. جهت ادامه تحصيل به شهر شاهرود عزيمت نمودم و در رشته رياضي فيزيك در دبيرستان ادامه تحصيل دادم. در كنار دروس دبيرستان، فعاليت مذهبي با جمع هاي دانش آموزي را آغاز كردم و با انديشه هاي انقلابي و آشنا، همراه گرديدم. به كمك دوستان روزنامه هاي ديواري با رويكرد مذهبي انقلابي تنظيم مي كرديم و در سالهاي 56 و 57 در پخش اعلاميه و شب نامه شركت مي كردم و با جريان هاي هوادار انقلاب همراهي و همگامي داشتم.

در سال 57 در كنكور علوم انساني شركت نمودم و در رشته «علوم سياسي» دانشگاه تهران قبول شدم. ولي در عمل تا پيروزي انقلاب درس ها تعطيل گرديد، بلافاصله پس از پيروزي انقلاب با آغاز به كار دانشگاه ها به دانشگاه وارد شدم و در جمع هاي مذهبي، همگام با انقلاب اسلامي عليه جريان هاي نفاق، چپ و ليبرال قرار گرفتم. در ايام انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاه در آموزش و پرورش «بسطام»

به عنوان معلم دوره راهنمايي به تدريس در روستا پرداختم. (به مدت دو سال)

در سال 1361 به قم عزيمت كردم و دروس علوم اسلامي را به صورت آزاد آغاز كردم. پس از بازگشايي دانشگاه با مشورت حضرت «آيت الله راستي» همزمان دانشگاه و حوزه را ادامه دادم و در سال 1363 به حوزه درس مرحوم «سيد منير الدين حسيني شيرازي» پيوستم. دروس خارج فقه و اصول را نزد حضرات آيات: «راستي كاشانى»، «جوادي آملى»، «فاضل لنكراني» و «ميرزا جواد آقاي تبريزي» به مدت 12 سال گذراندم و در سال 1383 در جهت تحقق فرمايش مقام معظم رهبري؛ مبني بر لزوم ايجاد نهضت نرم افزاري، در مجموعه دفتر تبليغات اسلامي اقدام به تأسيس دفتر جنبش نرم افزاري نمودم و مديريت آن را برعهده گرفتم كه به نوبه خود در ايجاد فضاي باز فكري و گسترش آزادانديشي و روحيه نقد و نظريه پردازي تأثير قابل ذكري گذاشته است.

نصيب قزويني

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، شاعر و مورخ. وى از احفاد و بازماندگان دولتشاه سمرقندى، مؤلف «تذكرةالشعراء»، و از امراى دربار اكبر شاه (1014 -963 ق) بود. وى در تاريخ دست داشت. برخى نام او را نقيب خان نوشته اند. اشعارى از وى در تذكره ها آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (662)، الذريعه (1196/ 9)، صبح گلشن (520)، فرهنگ سخنوران (935)، لغت نامه (ذيل/ نصيب قزوينى).

نصير تنكابني، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، طبيب و شاعر. اهل تنكابن و داماد علامه شيخ حسين تنكابنى بود. در زمان تأليف «تذكره ى نصرآبادى» (1083 ق) به اصفهان رفت و در مسجد لنبان با ميرزا طاهر نصرآبادى ملاقات كرد. اشعارى از وى در تذكره ها آمده است. از اوست:

دل منبع حصول جميع مطالب است

اى راهرو چرا نفتادى به پاى دل

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى نصرآبادى 202 -201)، الذريعه (1198/ 9)، فرهنگ سخنوران (936)، گلزار جاويدان (1634/ 3).

نصيرالدوله بدر، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1309 -1248 ش)، نويسنده و مترجم. ملقب به نصيرالدوله. در رشت به دنيا آمد. وى براى ادامه ى تحصيل به تهران آمد و پس از فراگرفتن ادبيات فارسى به تحصيل فقه، اصول، حكمت الهى و همچنين زبان فرانسه و علوم رياضى پرداخت. در زمان ناصرالدين شاه به عنوان منشى دربار برگزيده شد و پس از قتل شاه به خدمت وزارت امور خارجه درآمد و چندى به سفيرى ايران در بلژيك انتخاب گرديد. وى در 1297 ش در كابينه ى دوم حسن وثوق الدوله وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه را به عهده گرفت. در زمان وزارت وى مدارس دولتى رايگان و همچنين دانشسراى مقدماتى پسران و دختران تأسيس گرديد. او همچنين مدرسه موزيك را كه تا آن زمان وجود نداشت تأسيس كرد. وى سرانجام در تهران وفات يافت و در صحن حضرت عبدالعظيم (ع) به خاك سپرده شد. از ديگر آثارش: رساله در «خواص اعداد»؛ رساله در «هندسه»؛ «شرح حال حسين بن منصور حلاج»؛ «تاريخ نادر شاه افشار»، ترجمه؛ «زمين يا معرفت الارض»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (671 -669/ 5)، وزراى معارف ايران (71

-70)، وزيران علوم و معارف و فرهنگ ايران (187 -176).

نصيرپور، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نصيرزاده، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى عفونى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نصيري سمناني، نصرت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1283 ش)، پزشك و نويسنده. در سمنان به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در زادگاهش و تحصيلات متوسطه را در تهران و در مدرسه ى علميه و دارالفنون به پايان رساند و وارد دانشكده پزشكى شد. وى علاوه بر شغل طبابت در طى دوران خدمت خود مشاغل ديگرى از جمله: رياست كارگزينى و رياست بازرسى و معاونت وزارت فرهنگ و همچنين رايزنى فرهنگى و سرپرستى محصلين در سوئيس را بر عهده داشت. وى بر اثر سكته قلبى در سوئيس درگذشت. از آثارش: «دوره ى الكتريسته»؛ «بهداشت دبيرستانها»، با مشاركت دكتر عباس مودب نفيسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ قومس (443)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1466 ،538/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (571/ 6).

نصيري، پروين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: داشنيار، رشته: فيزيك مواد، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نصيري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على نصيري

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

ايشان در سال 1344 هجري شمسي در روستاي «مژده» از توابع شهر رشت در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود. تحصيلات دبستان، راهنمايي و دبيرستان را در محل تولد گذراند و تحصيلات حوزوي را از سال 1361 از مدرسه علميه «امام صادق (ع) رشت» آغاز و تا سال 1376 در حوزه علميه مشهد مقدس دنبال نمود. در سال 1377 وارد حوزه علميه قم شد و طي ده سال در حوزه علميه مشهد و قم در دروس خارج فقه و اصول از محضر اساتيد معزز و آيات عظام: «مرتضوي»، «فلسفي»، «رضازاده»، «ميزراجواد تبريزي»، «معرفت» و «سبحاني» بهره جست.

وي تحصيلات دانشگاهي را تا مقطع كارشناسي در رشته «علوم قرآن و حديث» و «اديان و عرفان» در دانشگاه علوم اسلامي رضوي و دانشگاه فردوسي مشهد دنبال نمود. و در سال 1378 در دانشكده الهيات دانشگاه تهران از پايان نامه كارشناسي ارشد با عنوان: «بررسي جايگاه هنر در كتاب و سنت» و در سال 1382 در همين دانشكده از رساله دكتراي خود با عنوان: «بررسي مكتب تفسيري صدرالمتألهين» دفاع نمود. وي در طي اين سال ها در كنار تدريس، در زمينه هاي تحقيق، مديريت پژوهش و ارائه طرح هاي آموزشي و پژوهشي فعاليت داشته است.

نصيري، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا نصيري متولد 1324در شهر دامغان است. وي داراي مدرك دكتري تاريخ از دانشگاه استامبول تركيه مي باشد. نامبرده عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه پيام نور مي باشد.دكتر نصيري از بهمن 1370 تا آذرماه 1375 اولين دبير فرهنگستان زبان و ادب فارسي بوده است

گروه

: علوم انساني

رشته : تاريخ

تحصيلات رسمي و حرفه اي : تحصيلات رسمي دكتر محمد رضا نصيري به قرار زير است: كارشناسي رشته تاريخ از دانشگاه تبريز در سال 1348 دكتراي رشته تاريخ از دانشگاه اسانبول در سال 1357

همسر و فرزندان : دكتر محمد رضا نصيري متاهل است و دو فرزند دارد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد رضا نصيري از بهمن 1370 تا آذرماه 1375 اولين دبير فرهنگستان زبان و ادب فارسي بوده است ضمن آنكه از سال 1360 تا 1368 رئيس دانشكده ادبيات دانشگاه گيلان، از سال 1376 تا 1377 به عنوان معاون اداري مالي دانشگاه پيام نور،از سال 1376 تا كنون مدير گروه تاريخ دانشگاه پيام نور، از سال 1378 تا كنون قائم مقام انجمن آثار و مفاخر فرهنگي و نيز مشاور علمي بنياد ايران شناسي بوده است. وي همچنين مدير مسئول نشريه انجمن ،انجمن آثار و مفاخر فرهنگي و همچنين سردبير نشريه پيك نو ،دانشگاه گيلان مي باشد.

فعاليتهاي آموزشي : دكتر نصيري عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه پيام نور مي باشد.ايشان در دانشگاه هاي گيلان ،پيام نور و آزاد اسلامي رشت به تدريس تاريخ مبادرت داشته است.

جوائز و نشانها : محمد رضا نصيري در سال 1383 به عنوان پژوهشگر برجسته دانشگاه پيام نور(نفر اول) برگزيده شده است.

چگونگي عرضه آثار : - شركت در سمينارها و كنفرانسهاي داخل و خارج از كشور،ژاپن،هند ،تاجيكستان و غيره - چاپ بيش از 50 كتاب و مقاله در زمينه هاي تاريخ و فرهنگ و تمدن ايران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

نطنزي، معين الدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 817 ق)، مورخ و شاعر. وى را

پدر قاضى ميرحسين ميبدى، متخلص به منطقى (م 911 / 904 ق)، مى دانند. در ابتداى كار خود از مصاحبان ميرزا اسكندر بن عمر شيخ بن تيمور بود و در همين ايام تاريخ معروف خود را به نام «منتخب التواريخ» به اسم او نگاشت و در 816 ق آن را به پايان برد. اين كتاب شامل وقايع عمومى عالم، از زمان هبوط آدم تا وفات تيمور در 807 ق، است به اضافه بعضى از وقايعى كه تا 816 ق اتفاق افتاده بود. يك سال بعد، يعنى در 817 ق، وى در اين كتاب تجديد نظر كرد و آن را به نام شاهرخ درآورد و تا وقايع 817 ق را در آن ذكر نمود. به همين علت از «منتخب التواريخ» معينى دو گونه تحرير، يكى به نام ميرزا اسكندر و ديگرى به نام شاهرخ، وجود دارد. برخى تذكره ها، صاحب عنوان را با معين الدين يزدى (م 789 ق)، صاحب «مواهب الهى»، در آميخته و او را از وزيران و عالمان آل مظفر دانسته اند، در حالى كه معين الدين نطنزى در عهد تيموريان مى زيسته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (482 -481/ 4)، تذكره ى سخنوران يزد (286)، جامع مفيدى (331 -329/ 3)، الذريعه (1079 -1078/ 9)، صبح گلشن (433)، فرهنگ سخنوران (864 -863)، منتخب التواريخ معينى (مقدمه).

نظام الدوله، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مادرش دختر فتحعليشاه قاجار بوده، در نجف مى زيسته، و در نزد عموم طبقات، معزّز و محترم بوده.

تأليفاتى دارد: 1- كتابى در نحو 2- مجموعه اى كشكول مانند.

سرانجام در سال 1330 در نجف وفات يافته، در مقبره خانوادگى خود مدفون شد. در كتاب الذريعة (جلد 11 صفحه 90) وفاتش را حدود

1319 مى نويسد

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نظام الدوله، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در 1222 در ايران متولّد، و در اصفهان و طهران تحصيل علوم نموده، در سال 1247 به اتفّاق پدر به نجف اشرف مهاجرت نموده، و به تكميل علوم و تهذيب نفس و تأليف و تصنيف پرداخته، در فقه و اصول و حديث و رجال و علوم ادبى و رياضيّات مهارت داشته، قريب 18 مجلّد كتاب تأليف نموده كه از آن جمله است: 1- البرهان 2- تقريرات 3- ديوان شعر، به عربى و فارسى 4- رسال در اصول فقه 5- رسال در شبهه محصوره و آب مضاف، به طبع رسيده 6- رساله در امامت 7- سلافة الوزراء، در معنى ولايت به طريق اهل تصوّف و عرفان، به نظم و نثر، مطبوع ضمن فوائد البهائيّة 8- شهاب الثاقب، در ردّ صواعق ابن حجر 9- كشف الابهام، در فقه. 10 و 11 - دو كتاب در رجال 12- كتابى در نحو و صرف 13- كتابى در ترجمه 19 نفر از بزرگان اهل سنّت، و ردّ بر آنها از كتب اهل سنّت 14- معارج القدس، در حكمت و كلام و توحيد و عدل 15- نور الابصار؛ و غيره.

مشاراليه نزد صاحب جواهر، و ملاّ مقصود على غروى، و ميرزا حسن بن ملاّعلى نورى و جمعى ديگر از بزرگان تحصيل علوم و دانش نموده، و از حاج ملاّ احمد نراقى اجازه روايت و اجتهاد داشته است

(تاريخ اجازه مربوط به زمانى است كه حاكم كاشان بوده است)

سرانجام در 8 ذى حجّه سال 1276 در نجف وفات يافته، در مدرسه صدر مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نظام الدوله، مرتضي قلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل و اديب، در نزد علما و فضلا تحصيل نموده، تأليفاتى دارد،

از آن جمله است: 1- اشعة القدسيّة، فارسى 2- تتمّه طراز اللغة تأليف على خان مدنى كه به دستور ميرزا سليمان خان نايب الحكومه اصفهان تأليف نموده 3- جمرات 4- ديوان اشعار عربى و فارسى 5- مكاتبات او با اعيان زمان خود 6- نامه اى در جواب اعتراضات آخوندزاده و غيره.

وفاتش در 15 ذى قعده سال 1306 در طهران اتفّاق افتاده، و در حضرت عبدالعظيم مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نظام العلماء بحراني، محمد اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد اسماعيل بحرانى نجفى الاصل و فسائى شيرازى مولدا و منشا و موطنا.

عالمى بزرگوار و آيتى عاليمقدار از آيات عظام و حجج اسلام فارس- فساء و شيراز مدفون در لار از احفاد و نوادگان فقيه نامى شيخ حسين آل عصفور متوفاى 1216 قمرى برادرزاده فقيه محقق و محدث مدقق آشيخ يوسف بحرينى صاحب (حدائق الناظره فى احكام العتره الطاهره) است.

مرحوم نظام العلماء از علماء نامى فارس بودند كه گاهى در شيراز در مساجد 1- طهران بيك 2- مسجد آقا احمد 3- مسجد سپهسالار قديم (امام خمينى) اقامه جماعت نموده به نشر احكام و معارف اهل بيت رسالت اشتغال داشت. و زمانى در فساء كه از شهرهاى فارس است مى زيسته و به خدمات دينى و وظائف روحانى پرداخته و به حوائج مردم مى رسيدند.

معظم له از شاگردان مرحوم آيت اللَّه ميرزا ابراهيم محلاتى بوده و از آيات عظام آقا سيد محمدكاظم يزدى آقا ميرزا محمدتقى شيرازى و شريعت اصفهانى داراى اجازات جامع بوده اند.

آن مرحوم انس و علاقه زيادى با مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عبدالحسين نجفى لارى داشته و پس از فوت آن مرحوم با فرزند بزرگ ايشان مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عبدالمحمد آيةاللهى مراوده داشته است

و در سفرى كه براى ديدار آن مرحوم به شهر لار مسافرت مى كنند به عارضه سكته قلبى مبتلا گشته و در ماه رمضان 1345 قمرى به رحمت حق پيوسته و با تجليل عظيمى در قبرستان آنجا به خاك مى روند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

نظام العلماي تبريزي، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1272/ 1270 ق)، نويسنده و اديب. ملقب به نظام العلماء. وى معلم ناصرالدين ميرزا وليعهد (ناصرالدين شاه) و از علماى شيخيه آذربايجان بود. او در مجلسى كه در 1263 ق در حضور وليعهد براى مناظره و مباحثه و محاكمه ى سيد على محمد باب در تبريز انعقاد يافت شركت داشت و بعدها صورت محاكمات اين مجلس را به ضميمه ى مطالبى ديگر در رساله اى مرتب و منتشر كرد. از ديگر آثارش: «الشهاب الثاقب»، در رد نواصب؛ «اخلاق نظام العلماء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان آذربايجان (381)، الذريعه (253/ 14 ،381/ 1)، ريحانه (209 -208/ 6)، شرح حال رجال (60 -59/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (84/ 6).

نظام شامي، نظام الدين عبدالواسع

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم و نهم ق)، مورخ، نويسنده و شاعر. معروف به نظام شنب غازانى. از محله ى شنب غازان يا شام غازان تبريز بود. در جوانى به بغداد رفت. مدتى در ملازمت سلطان اويس جلاير (776 -757 ق) و سلطان احمد بن شيخ اويس (813 -784 ق) به سر برد و زمانى كه امير تيمور سلطان جلاير را شكست داد و بغداد را گشود، نظام الدين اولين شخصى بود كه به خدمت تيمور رسيد و مورد التفات او قرار گرفت. تيمور در 804 ق از او خواست كه كتابى در تاريخ سلطنت وى بنويسد و نظام كتاب «ظفرنامه» يا «ظفرنامه شامى» را كه شامل شرح حال تيمور تا وقايع 806 ق بود، نگاشت. او در 806 ق به اجازه تيمور به تبريز بازگشت. از ديگر آثار وى: تلخيصى از ترجمه ى فارسى كتاب «بلوهر و بوذاسف» يا «بلوهر و بوداسف» كه به نام سلطان احمد جلاير نوشته يا چنان كه در «دايرةالمعارف فارسى» آمده،

اين كتاب را ترجمه كرده است، «رياض الملوك فى رياضات السلوك»، ترجمه ى فارسى كتاب «سلوان المطاع فى عدوان الاتباع» يا «سلوان المطاع فى عدوان الاطباع» ابن الظفر الصقلى الملكى در 768 ق، مشتمل بر يك ديباچه و يك مقدمه و پنج باب و يك خاتمه، به نام سلطان اويس جلاير.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (498 -492)، تاريخ ادبيات در ايران (480 -476/ 4)، تاريخ نظم و نثر (757 ،50)، حبيب السير (548 -547/ 3)، دانشمندان آذربايجان (380 -379)، دايرةالمعارف فارسى (3036/ 2)، الذريعه (200/ 15 ،338/ 11 ،1202/ 9)، فرهنگ ادبيات فارسى (510 -509)، فرهنگ سخنوران (940)، لغت نامه (ذيل/ نظام الدين شامى).

نظام شيرازي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود نظام شيرازى قدس اللَّه سره در سال 1323 هجرى قمرى در شيراز در بيت علم و دانش ديده به جهان گشوده و در حجر والد ماجدش آيت اللَّه حاج ميرزا محمد اسمعيل نظام العلماء كه از علماء بنام و احفاد محقق بزرگ شيخ حسين آل عصفور (بحرانى برادرزاده مرحوم محدث بزرگ شيخ يوسف بحرانى صاحب كتاب الحدائق الناظره فى احكام العتره الطاهره).

معظم له تحصيلات مقدماتى و سطح را در شيراز نزد اساتيد فن فراگرفته و در سال 1314 هجرى شمسى عزيمت به نجف اشرف نموده و به درس خارج آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه حج شيخ محمدكاظم شيرازى حاضر و استفاده نموده و در سال 1319 شمسى به سامرا رفته و به درس مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمود شيرازى رفته و پس از مدتى مورد اعتماد و مشورت ايشان قرار گرفته و سپس به افتخار دامادى معظم له نائل شده و در سال 1328 شمسى جزو اصحاب استفتاء آيت اللَّه العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى

و ميرزا آقاى اصطبهاناتى درآمده و در سال 1330 شمسى به شيراز و فسا سفرى نموده و مورد استقبال كم نظير علماء و بزرگان و عموم طبقات قرار گرفته و در سال 1338 شمسى بنا به درخواست مردم فسا كه شهر آباء و اجدادى ايشان بوده از طرف مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى رحل اقامت در شهر فسا افكنده و به خدمات دينى و انجام وظائف روحى و اجتماعى از اقامت جماعت و تبليغ احكام و تدريس فقه و اصول پرداخته و منشاء آثار خيرى گرديده است.

آن مرحوم مورد توجه مراجع عظام بوده و از آنها داراى اجازات عديده اجتهاد و روائى و غيره بوده و در سال 1364 شمسى به سكته قلبى از دنيا رفته و در حرم امامزاده حسن فسا به خاك رفته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

نظام هروي، نظام الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 900 ق)، فقيه، مدرس، قاضى و شاعر. پدرش ملا شرف الدين، از اعاظم فقهاى زمان ميرزا ابوالقاسم بابر بود. وى معصار با امير عليشر نوايى بود و لذا در «مجالس النفايس» شرح حال وى آمده است. مدتى در مدرسه ى غياثيه و مدرسه ى اخلاصيه به تدريس پرداخت. سپس از جانب سلطان حسين بايقرا به قضاوت هرات منصوب شد. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حبيب السير (340 -339 / 4)، الذريعه (1206 / 9)، ريحانه (207 / 6 ،350 / 5)، صبح گلشن (530)، فرهنگ سخنوران (942)، لغت نامه (ذيل/ قاضى نظام الدين)، مجالس النفائس (141).

نظام الدوله اصفهاني، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، خطاط و اديب. از معاريف دربار فتحعلى شاه قاجار (1250 -1212 ق) بود. وى در نظم و نثر و ادبيات فارسى و عربى دست داشت و از علوم رياضى و دينى نيز بهره مند بود. او همچنين خط نستعليق و نسخ را خوش مى نوشت. در 1250 ق، پس از فوت فتحعلى شاه و سلطنت محمدشاه، چون نظام الدوله از مخالفين سلطنت محمدشاه بود، از ترس او به بين النهرين مهاجرت كرد و در عتبات مجاور شد. وى در نجف به حلقه ى درس شيخ مرتضى انصارى پيوست و تا پايان عمر در همان جا به سر برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (485 -484/ 2)، تاريخ عضدى (66 -60)، شرح حال رجال (484 -483/ 2).

نظام العلماي تبريزي، محمد رفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327/ 1326 -1250 ق)، عالم دينى، اديب و شاعر. نسبش به ابراهيم طباطبا مى رسد. در تبريز به دنيا آمد. در قريه ى باسمنج تبريز درگذشت و در صحن حضرت معصومه (س) در قم دفن شد. از آثارش: «انيس الادباء و سمير السعداء»، كشكول فارسى؛ «تحفة الامثال»، در سه قسمت: آيات، كلمات منثوره و امثال منظومه؛ «التحقيقات العلوية»؛ «آداب الملوك»، در شرح «عهدنامه ى اميرالمؤمنين (ع) به مالك اشتر»؛ «تشريح التقويم»؛ «حقيقة الامر»، در جبر و تفويض و امر بين الامرين؛ «جواهرالاخبار»؛ «مصابيح الانوار»؛ «مجمع الفضائل»، «دستور الحكمة»؛ «مقالات النظامية»؛ «مجالس النظامية»؛ «فتوحات نظاميه»، به فارسى؛ «وسيلة الزائرين»؛ «كافية العروض»؛ «ديوان» شعر، در مدايح و مراثى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (33/ 7)، تذكره ى شعراى آذربايجان (5 -1 / 3)، دانشمندان آذربايجان (390 -380)، الذريعه (78/ 25 ،393 ،80/ 21 ،39/ 20 ،372/ 19 ،1203 -1202/ 9 ،48 -47/

7 ،259/ 5 ،187/ 4 ،486 ،421/ 3 ،452 -451 ،46/ 2 ،30 -29/ 1)، ريحانه (208 -207/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 788 -787/ 14)، علماء معاصرين (93 -92)، الماثر والآثار (183)، معجم المؤلفين (169/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (227 -224/ 3).

نظام الملك طوسي، قوام الدين، ابوعلي حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(410/ 408- مقتول 485 ق)، نويسنده و شاعر. ملقب به نظام الملك و رضى اميرالمؤمنين. مشهور به خواجه نظام الملك طوسى. در نوغان، از دهات رادكان طوس، به دنيا آمد و دوران كودكى و تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش گذراند. در يازده سالگى قرآن آموخت و سپس در طوس، نيشابور و مرو فقه شافعى و حديث را فراگرفت. او با ابوسعيد ابوالخير (م 440 ق) معاصر بود. چندى نيز در شهر بلخ به خدمت ابوعلى بن شاذان درآمد و به دبيرى وى منصوب شد. ابوعلى بعد از اينكه در زمان سلجوقيان به وزارت رسيد، نظام الملك را به دبيرى الب ارسلان گماشت و نظام الملك در 451 ق به وزارت الب ارسلان رسيد. مجموع وزارت نظام الملك در دربار الب ارسلان و ملكشاه بيش از سى سال بود. وى در 485 ق بر اثر اختلاف با تركان خاتون بر سر جانشينى ملكشاه و ترجيح بر كيارق بر محمود و دشمنى مخالفان، به قولى از وزارت بر كنار شد. خواجه نظام الملك داراى مذهب شافعى بود و از باب ارادتى كه به فقها و متصوفه داشت، مدارس معتبرى به نام نظاميه و همچنين خانقاه هاى بسيارى بنا نهاد. او عاقبت در راه بغداد در نزديكى هاى نهاوند يا بروجرد به دست يكى از فداييان و پيروان حسن صباح به نام ابوطاهر اران به قتل رسيد. قبر وى در اصفهان مى باشد. در مورد همدرس بودن او با

حكيم عمر خيام و حسن صباح نيز نقل قول هايى وجود دارد كه به تصريح دكتر صفا، نمى تواند درست باشد. وى گاهى نيز شعر مى سرود. از آثار وى: «سياست نامه» يا «سير الملوك» يا «پنجاه فصل»، كه به درخواست سلطان ملكشاه نوشته شد؛ «وصاياى نظام الملك» يا «دستور الوزارة»؛ «قانون الملك» كه به آورده ى «تاريخ ادبيات در ايران» به وى نسبت داده اند و ظاهراً قسمتى از «سياست نامه» مى تواند باشد.[1]

قوام الدين، ابوعلى حسن بن ابى الحسن على بن اسحاق بن عباس طوسى، ملقب به رضى اميرالمؤمنين (و. 408 يا 410- مقت. 485 ه.ق)، وزير و دانشمند دوره ى سلجوقيان. در نوغان طوس ولادت يافت. در طوس و نيشابور و مرو فقه و حديث آموخت، آنگاه در بلخ به خدمت ابوعلى بن شاذان درآمد و به دبيرى وى اشتغال جست و چون ابوعلى بعد از استيلاى سلجوقيان بر بلخ به وزارت چغرى بيك رسيد، نظام الملك را به دبيرى الب ارسلان گماشت. چون الب ارسلان به جاى پدر حكومت خراسان يافت، نظام الملك را به وزارت برگزيد (451 ه.ق) چون چهار سال بعد، پس از مرگ عم خود طغرل (455) به سلطنت رسيد، عميدالملك كندرى را خلع كرد و نظام الملك را به جاى او وزارت ممالك سلجوقى داد و از اين پس وى در وزارت باقى بود تا در 485 به سبب اختلاف با تركان خاتون بر سر جانشينى ملكشاه و ترجيح بركيارق بر محمود و سعايت مخالفان، به قولى از وزارت بركنار شد و بنا به بعضى اقوال دست او را از كارها كوتاه كردند، و اندكى بعد در راه بغداد، در صحنه، به دست يكى از فدائيان حسن صباح به قتل رسيد (رمضان 485 ه.ق). مجموع

مدت وزارت نظام الملك سى سال بود، و در اين مدت وى در حل و عقد امور مملكت دخالت كامل داشت و بسيارى از فتوحات سلجوقيان و پيشرفتهاى آنان در امور داخلى مملكت مديون كاردانى و كفايت او بود. نظام الملك به سبب ارادتى كه به فقيهان داشت، مدارس بسيار بنا نهاد كه پس از وى به مدارس نظاميه معروف شد. خواجه از نويسندگان چيره دست نثر فارسى به شمار مى رود و كتاب سياستنامه ى (ه.م) او از جمله ى كتب فصيح زبان فارسى است. علاوه بر آن مكتوبى از وى به پسرش در دست است كه به نام وصاياى نظام الملك يا دستورالوزراء معروف است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (509 -504/ 2)، اسرار التوحيد، تعليقات (728 -727)، اعيان الشيعه (169 -165/ 5)، تاريخ ادبيات در ايران (909 -904 ،527 -526 ،241 -234 ،119/ 2)، تاريخ گزيده (443)، تاريخ نظم و نثر (66)، تجارب السلف (281 -266)، تذكرةالشعراء (صفحات متعدد)، حبيب السير (500 -494/ 2)، دايرةالمعارف فارسى (3036/ 2)، دستور الوزراء (صفحات متعدد)، الذريعه (274 -273/ 25 ،274 -273/ 12)، راحةالصدور (صفحات متعدد)، روضات الجنات (85 -82/ 3)، ريحانه (210 -209/ 6)، سبك شناسى (186 ،113 -95/ 2 ،168/ 1)، سه حكيم مسلمان، شاعران بى ديوان (583 -581)، شخصيت هاى نامى (485 -484)، شذرات الذهب (375 -374/ 3)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (256 -248)، صبح گلشن (526 -525)، طبقات الشافعيه سبكى (328 -309/ 4)، العبر (349/ 3)، فرهنگ ادبيات فارسى (511 -510)، فرهنگ سخنوران (941)، الكامل (161/ 8)، كشف الظنون (166)، الكنى والالقاب (259 -257/ 3)، لباب الالباب (67 -65/ 1)، لغت نامه (ذيل/ نظام الملك طوسى)، مدارس نظاميه (مقدمه، 91 -24)،

معجم المؤلفين (249/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (606 -604/ 2)، النجوم الزاهرة (134 -133/ 5)، وزارت در عهد سلاطين بزرگ سلجوقى (53 -46)، وفيات الاعيان (131 -128/ 2)، هديةالاحباب (257)، هفت اقليم (198 -196/ 2).

نظامي عروضي سمرقندي، نجم الدين، ابوالحسن احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 560 ق)، نويسنده و شاعر، متخلص به نظامى. وى به دليل اينكه در علم عروض تبحر داشت، به عروضى شهرت يافت. صاحب «مجمع الفصحا» او را اهل نسا مى داند. نظامى در سمرقند به دنيا آمد و مدتى از جوانى خود را در آن شهر به كسب علوم گذراند. در 506/ 504 ق به خراسان رفت و گويند در بلخ با عمر خيام ملاقات كرده و پس از آن به هرات رفته و در 510 ق از هرات به اردوى سلطان سنجر پيوسته و در آنجا به خدمت امير معزى رسيده و شعر خود را به او عرضه داشته است. او با نظامى گنجوى نيز ملاقات نموده است. همچنين به خدمت ملوك غورى آل شنسب رسيده و سالها به مدح آنها پرداخته است. نظامى در طب و نجوم و هيئت متبحر بود و در نثر، اعم از مصنوع و نثر مرسل، نيز استادى بزرگ بود، اما شعرش چندان به دل نمى نشست. به آورده ى برخى از تذكره نويسان چند مثنوى داشته كه از ميان رفته است. از مهم ترين آثار وى «چهار مقاله» يا «مجمع النوادر» مى باشد كه در حدود 552 -551 ق به نام حسام الدين على بن مسعود نوشته است. در «ريحانه الادب» منظومه ى «ويس و رامين» كه از داستان هاى اشكانيان است و فخرالدين اسعد گرگانى آن را به نظم آورده، به نظامى عروضى نيز نسبت داده شده است.[1]

ابوالحسن نظام الدين يا نجم الدين احمد بن عمر

بن على سمرقندى مشهور به نظامى عروضى. نويسنده و شاعر قرن ششم هجرى. در اواخر قرن پنجم در سمرقند ولادت يافت، و پس از تحصيلات مقدماتى به خراسان رفت. و به ديدار خيام و معزى نايل شد. نظامى عروضى به دربار ملوك آل شنسب وابسته بود، و سالها مداحى شاهان آن سلسله مى كرد و كتاب مجمع النوادر مشهور به چهار مقاله را به نام فخرالدوله مسعود برادرزاده ى ملك شمس الدين محمد غورى تأليف كرد. اين كتاب بين سالهاى 551 تا 552 هجرى تأليف شده و مطالب آن بيان شرايطى است كه در چهار طبقه از مردم- كه به زعم مصنف پادشاهان محتاج بديشان مى باشند، يعنى- دبير، شاعر، منجم، طبيب- بايد مجتمع باشد. در عين حال بسيارى از مطالب تاريخى و تراجم مشاهير اعلام را كه در كتب ادبى و تاريخى ديگر يافت نمى شود نيز شامل است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ ادبيات در ايران (963 -961/ 2)، تاريخ گزيده (753)، تاريخ نظم و نثر (120 -119 ،90)، تذكره ى روز روشن (538)، تذكرة الشعراء (69 -68)، چهار مقاله (مقدمه/ شش- بيست)، دايرةالمعارف فارسى (3036/ 2)، الذريعه (1207/ 9 ،314/ 5 ،37/ 3)، ريحانه (211 -210/ 6)، سبك شناسى (318 -297/ 2)، فرهنگ ادبيات فارسى (514 -513)، فرهنگ سخنوران (943)، كشف الظنون (1604)، لباب الالباب (208 -207/ 2)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، مجمع الفصحا (1410 -1409/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (488 -487/ 1)، هفت اقليم (354 -352/ 3).

نظامي گنجوي، جمال الدين، ابومحمد الياس

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(614/ 604/ 602 -535/ 530/ 520 ق)، حكيم و شاعر، متخلص به نظامى. وى از مادرى كرد نژاد در گنجه به دنيا آمد. بعضى از مؤلفين تذكره ها او را

از قهستان يا فراهان يا تفرش و قم دانسته اند. در زمينه ى اسم، لقب كنيه و نسبش نيز در بين تذكره ها اختلاف است. نظامى همه ى عمر را در گنجه بوده مگر سفر كوتاهى كه به دعوت اتابك قزل ارسلان به يكى از شهرهاى نزديك گنجه داشته است. نظامى با خاقانى و عوفى معاصر بود و گويند در مرگ خاقانى نيز مرثيه اى سروده است. بنابر بعضى از اقوال در طريقت و سير و سلوك از مريدان اخى فرج زنجانى شمرده مى شد. سلاطين معاصر وى همان كسانى هستند كه نظامى آثار خود را به نام آنها كرده و يا در مثنوياتش آنها را ستوده است. گويند جامع علوم عقلى و نقلى بود. داستانسرايى در زبان فارسى با نظامى شروع نشد، ليكن نظامى توانست منظومه هاى تمثيلى را در زبان فارسى به حد اعلاى تكامل برساند. از جمله شاعرانى كه از آثار نظامى تقليد كردند عبارتند از: امير خسرو دهلوى، جامى، هاتفى، قاسمى، وحشى، عرفى، مكتبى، فيضى فياضى، اشرف مراغى و آذر بيگدلى، ولى هيچ كدام نتوانستند خود را به پاى او برسانند. در زمينه ى تاريخ ولادت و مرگ وى نيز اختلاف وجود دارد، ولى برخى تذكره نويسان با اشاراتى كه در ابيات مثنوى هاى نظامى بوده، تا حدودى توانسته اند به آن سالها پى ببرند. نظامى در گنجه درگذشت و مدفن وى تا اواسط عهد قاجارى باقى بود، بعد از آن رو به ويرانى نهاد تا باز به وسيله ى دولت محلى آذربايجان شوروى مرمت شد. از آثار وى: پنج مثنوى مشهور به «پنج گنج» يا «خمسه» شامل: مثنوى «مخزن الاسرار»، مشتمل بر حدود دو هزار و دويست و شصت بيت، به نام فخرالدين

بهرامشاه بن داوود در 570 ق، مثنوى «خسرو و شيرين»، در شش هزار و پانصد بيت، به نام شمس الدين محمد جهان پهلوان بن ايلدگز در 576 ق، مثنوى «ليلى و مجنون»، در چهار هزار و هفتصد بيت، به نام شروانشاه ابوالمظفر اخستان بن منوچهر در 588 ق؛ مثنوى «بهرامنامه» يا «هفت پيكر» يا «هفت گنبد»، در پنج هزار و صد و سى و شش بيت، به نام علاءالدين كرپ ارسلان در 593 ق؛ مثنوى «اسكندرنامه»، در ده هزار و پانصد بيت مشتمل بر دو قسمت «شرفنامه»، به نام نصرةالدين ابوبكر بن محمد جهان پهلوان و «اقبالنامه»، به نام دو سه تن از امرا. بنا به گفته ى «تاريخ نظم و نثر»، «شرفنامه» يا «مقبل نامه» در هندوستان به نام «اسكندرنامه ى برى» معروف شده است. از ديگر آثارش: «ديوان» شعر، شامل قصايد و غزليات. بعضى از تذكره ها مثنويى به نام «ويسه و رامين» را با احتمالى به وى نسبت داده و گفته اند كه در جوانى آن را به نام سلطان محمود بن ملكشاه به نظم درآورده است.[1]

نظامى گنجه ئى: گنجه اى. حكيم ابومحمد الياس بن يوسف بن زكى ابن مؤيد نظامى (و. 614 -530 ه.ق) شاعر معروف ايرانى در قرن ششم ه.ق؛ متولد گنجه. از زندگى او به طور مشروح چيزى دانسته نيست. ظاهراً هنوز چندان از سنش نگذشته بود كه پدر و مادرش را از دست داد. نظامى چنانكه از اشعارش برمى آيد، در آغاز جوانى به تحصيل ادب و تاريخ و قصص همت گماشت و بيشتر عمر خود را در گنجه گذرانيد؛ و كمتر از موطن مألوف خويش دورى گزيد. وى با اصول عرفان آگاه بود و عملاً نيز

طريق زهد و تصوف مى سپرد و پادشاهان رعايت مقام او مى نمودند، و در حضور وى از مى و مطرب پرهيز مى كردند. مهمترين اثر نظامى پنج گنج يا خمسه ى نظامى (ه.م) است، و ديگر ديوان اوست شامل قصايد، غزليات، قطعات، رباعيات كه بطبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1343 -1327/ 3)، احوال و آثار و شرح مخزن الاسرار نظامى گنجوى (مقدمه/ 153 -1)، ارمغان (س 5، ش 2، ص 273 ،262 ،177 -155 ،77 -67)، از سعدى تا جامى (785 -780)، از سنايى تا سعدى (102 -91/ 2)، با كاروان حله (203 -195)، پير گنجه در جستجوى، ناكجاآباد، تاريخ ادبيات ايران، براون (153/ 4)، تاريخ ادبيات در ايران (824 -798/ 2)، تاريخ گزيده (753 -752)، تاريخ نظم و نثر (106 -104)، تذكرةالشعراء (146 -142)، تذكره ى ميخانه (26 -11)، حماسه سرايى در ايران (351 -341)، دانشمندان آذربايجان (385 -381)، دايرةالمعارف فارسى (3037 -3036/ 2)، الذريعه (233 -232/ 25 ،398/ 18 ،1208 -1207/ 9)، رياض العارفين (154 -149)، ريحانه (215 -211/ 6)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (302 -294)، طرائق الحقائق (625 -624/ 2)، فرهنگ ادبيات فارسى (513 -512)، فرهنگ سخنوران (944 -943)، كتابشناسى نظامى گنجوى، گنج سخن (19 -1 / 2)، لباب الالباب (397 -396/ 2)، لغت نامه (ذيل/ نظامى گنجوى)، مجمع الفصحا (1447 -1412/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (706 -699/ 6)، نتايج الافكار (705 -704)، نفحات الانس (607 -606)، هفت اقليم (501 -493/ 2)، يادگار (س 4، ش 9 و 10، ص 93 -92)، يغما (س 7، ش 10، ص 476 -474).

نظراني، امير

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1022 ق)، طراح كاشى. سازنده ى كاشيهاى معرق بسيار عالى و تزيينات گوناگون بود.

از آثار وى رواق گنبد اللَّه وردى خان از امراى شاه عباس اول است كه به وسيله ى آن امير ساخته شد و طراحى و نقش و ساير لزومات فنى آن، توسط اين استاد فرجام يافته و پس از جملات فراوان و درج ماوقع ترتيب رواق، چنين رقم نهاده است: «عمل امير بن حاج محمود نظرانى 1022 هق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (1443/3).

نظرپور، محمدنقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد نقي نظرپور

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 پس از اخذ ديپلم رياضي فيزيك از دبيرستان «طبري آمل»، وارد حوزه علميه قم شدم و پس ازحدود 5/1 سال به حوزه علميه «حضرت ولي عصر (عج) خوانسار» رفته و محضر اساتيدي نظير: «مرحوم آيت الله تقديري»، «آيت الله ابن الرضا»، «حجةالاسلام رفيعان»، «مرحوم حجةالاسلام روحاني» و «حجةالاسلام شريعتي» و سپس به قم مراجعت كردم. دروس سطح را در محضر اساتيد معروف حوزه نظير آيات: «وجداني فخر»، «اشتهاردى» و «صالحي مازندرانى» تلمذ كردم. در فلسفه از محضر «آيت الله جوادي» و «آيت الله حسن زاده آملي» بهره مند شدم. برخي از مباحث نجومي را از محضر «آيت الله حسن زاده» فرا گرفتم. ازسال 1367 در دروس خارج فقه «آيت الله تبريزي» و دروس اصول «آيت الله وحيد خراساني» و «فاضل لنكراني» حدود 10 سال شركت كردم و سپس در درس «آيت الله سبحاني» به مدت دو سال و «آيت الله كريمي» به مدت 4 سال شركت نمودم.

همزمان با تحصيل دروس حوزوي در سال 1368 پس از موفقيت در آزمون دانشگاه مفيد در رشته «اقتصاد نظري»، تحصيلات دانشگاهي

را آغاز كردم. در سال 1373 از دوره كارشناسي، فارغ التحصيل شدم و در همان سال با شركت در كنكور سراسري كارشناسي ارشد در رشته «توسعه اقتصادي و برنامه ريزي» دانشگاه علامه طباطبايي پذيرفته شدم و همزمان در سال 1376 با دفاع از پايان نامه خود تحت عنوان: «ارزشها و توسعه بررسي موردي قانون اساسي جمهوري اسلامي» از مقطع كارشناسي ارشد فارغ التحصيل شدم و از شهريور سال 1376 به عنوان عضو هيئت علمي گروه اقتصاد فعاليت پژوهشي و آموزشي خود را آغاز كردم.

نظري منفرد، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي نظري منفرد

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

سال 1326 در شهر قم در خانواده اي روحاني متولد شدم و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي در سال هزار و سيصد و چهل، وارد حوزه علميه قم شدم و پس از گذراندن (ادبيات، دروس مقدماتي، فقه و اصول) به نجف اشرف در سال 1346 و 1347 رفتم و سپس به ايران و شهر قم بازگشتم و سطح را به پايان بردم. سپس در آزمون دارالفنون تهران در رشته (معقول و منقول) شركت نمودم و قبول شدم و پس از اتمام دروس سطح، در درس خارج اساتيد مثل: «مرحوم آيت الله محقق داماد»، «مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي»، و «مرحوم آيت الله اراكي» شركت كردم و فلسفه و حكمت را از محضر «شهيد مفتح»، «شهيد مطهري» و ديگر اساتيد حوزه بهره بردم.

در همان وقت به كار تبليغ نيز مشغول بودم و در منزل، جلسات بحث و گفتگو پيرامون مسائل كلامي و اعتقادي هر هفته برقرار بود كه تحت

تعقيب ساواك قرار گرفته و منجر به تعطيل آن مجالس گرديد تا پيروزي انقلاب و در همان اوائل پيروزي و انتخابات دوره اول و دوم مجلس از طرف مردم (آباده فارس) به نمايندگي مجلس شوراي اسلامي انتخاب گرديدم و پس از اتمام دوره نمايندگي به قم و حوزه علميه بازگشتم و به تدريس و تاليف پرداختم و اكنون به تدريس درس خارج فقه و اصول مشغول هستم.

نظري، خليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خليل نظري

محل تولد : كهگيلويه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/6/16

زندگينامه علمي

از سال 57 وارد مدرسه ابتدايي در روستاي «آتشگاه» بخش لنده از استان كهگيلويه و بوير احمد شدم. دوره راهنمايي را در شهرستان «دهدشت» گذرانده و در سال 65 - 64 وارد حوزه علميه حضرت ولي عصر (عج) شهرستان دهدشت شدم و بعد از يك سال يعني سال تحصيلي 66 - 65 وارد حوزه علميه قم در مدرسه رسالت شدم و در مدارس: «صدوق، امام صادق (ع) و دارالشفاء» سطح عالي را گذراندم.

در سال 73 شروع به درس خارج فقه و اصول نموده ام و از محضر اساتيدي چون: «آيت الله العظمي مكارم شيرازي»، «وحيد خراساني»، «سبحاني»، «مرحوم وجداني» و «ميانجي» استفاده و كسب فيض نمودم. در سال 1379 به عنوان استاد و هيئت علمي دانشگاه آزاد «ماهشهر» همكاري داشته و از آن تاريخ تا به حال در حوزه علميه قم و دانشگاه پيام نور به عنوان استاد انجام وظيفه مي نمايم.

نظمي تهراني، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1384 -1340 ق)، شاعر، نويسنده، مترجم و روزنامه نگار. پدرش از مأمورين دولت بود و پيوسته از شهرى به شهر ديگرى مأموريت مى يافت، از اين رو نظمى تحصيلات مقدماتى را در شهرهاى مختلف به پايان رساند و تحصلات متوسطه را در رشته ى ادبى در دبيرستان دارالفنون و سن لوئى گذراند. وى با مطبوعات همكارى نزديك داشت و سردبيرى چند روزنامه را به عهده گرفت و مجله ى هنرى و سياسى «عقيده» را در 1365 ق منتشر كرد. او از سنين جوانى به نظم شعر پرداخت. از ديگر آثار وى: «اطاق

كبود»؛ «شب مهتابى»؛ «معشوقه ى بى گناه»؛ «يادبودهاى جوانى»؛ «تاتيانا»؛ «اسرار بغداد»؛ «گربه ى سياه»؛ «طلا در كوه»؛ «اين تو بودى»؛ «شبهاى هند»؛ «پدرى كه پسر خود را مى كشد»؛ «روح گمشده»، ترجمه؛ «طوفان زندگى»، ترجمه؛ «نگاه»، مجموعه ى شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (205/ 18 ،1212 ،1157/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3666 -3662/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3435 ،3308 ،3054 ،2917 ،2713 ،2445 ،2398 ،2270 ،2265 ،2094 ،1767 ،1749/ 2 ،1490 ،1132 ،1064 ،1050 ،652 ،589 ،426 ،196/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (523 -521/ 6).

نظيف

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

القس، نظيف بن يمين. از پزشكان معاصر عضدالدوله ى ديلمى و از جمله ى بيست و چهار طبيبى بود كه آن پادشاه آنان را در بيمارستان خود در بغداد به كار معالجه ى مريضان گماشته بود. كتابهاى اقليدسى را به عربى ترجمه كرد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

نعمت پور، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر نعمت پور

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/10/1

زندگينامه علمي

حقير خود را لايق نوشتن يك زندگي نامه علمي نمي دانم زيرا كه به فرموده آن استاد عزيز كه درباره خودشان فرمود ه اند: «اين كمترين درباره خود چه بنگارد كه نه تأليفي شايان تعريف دارد و نه تضميني سزاوار تعيين، نه عقده اي را به بنان خود گشوده است، نه مشكلي را به بيان خود حل كرده است. نه اهل حل و عقد است و نه مرد رتق و فتق، نه به مقامي واصل شده است و نه بهره اي از او حاصل _ گويي درباره وي گفته اند: «نه شكوفه و نه برگي، نه ثمر، نه سايه دارم همه حيرتم كه دهقان، به چه كاري كشت ما را»

البته صدور اين سخنان از آن عزيز، نشان دهنده معرفت و تواضع ايشان است. ولي اينجانب خود را به حقيقت فقير مي دانم ولي از آنجايي كه جواب تحيت لازم و نوع ادب است؛ چند جمله اي در اين موضوع مي نگارم:

در حدود سال 1353 ه . ش بود كه به طور دسته جمعي از منطقه «هشترود» از توابع آذربايجان شرقي به شهر مقدس قم هجرت كرديم و در اولين سال ورود به اين شهر مقدس، تا

سال 1359 شمسي مشغول گذراندن تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و متوسطه بوديم و در سال 1360 ه . ش با توفيق رباني و با مشورت با يكي از دوستان شهيدم، به طور رسمي وارد حوزه علميه قم شدم، البته لازم به ذكر است كه همه تحصيلات حوزوي حقير، در شهر مقدس قم و در حوزه علميه قم بوده است.

دروس ابتدايي حوزوي را در مدرسه علميه «ابوالصدق» قم گذرانديم و در دروس مقدماتي از محضر اساتيد گرانقدري همانند: (مرحوم حجةالاسلام دكتر ضيائي، حجةالاسلام نظري، مهدي زاده و ديگران) بهره برديم. و دروس سطح مقدماتي از قبيل: لمعه، معالم، صرف، نحو، معاني بيان را در محضر اساتيد بزرگوار از قبيل: استاد «آيت الله رضا استادي»، «سيد احمد خاتمي»، «مرحوم حجةالاسلام وجداني فخر»، «حجةالاسلام مدرس افغاني» و «استاد محمدي» بهره مند شديم. تا آنجايي كه يادم هست، كتاب ارث و بعضي كتب ديگر لمعه را پيش مرحوم «حجة الاسلام وجداني فخر» تلمذ كرديم؛ در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي و كتاب حج را پيش استاد محترم «آيت الله رضا استادي» در مسجد امام رضا (ع) تلمذ نموديم. و كتاب نكاح را پيش استاد «حجةالاسلام سيد احمد خاتمي» و معالم الاصول را پيش استاد محترم «حجةالاسلام علي محمدي» بهره مند شديم.

دروس سطح عالي حوزه را عمدتاً از محضر اساتيد گرانقدرم حضرات آيات: «محفوظي»، «محقق داماد»، «محسن دوزدوزاني»، «صلواتي»، «سيد محمد حجت» و ... تلمذ نموديم. و درس تفسير قرآن را از محضر اساتيد گرانقدر: مرحوم «طاهر شمس»، «مرحوم آيت الله معرفت» و «آيت الله شب زنده دار» فراگرفتيم. و درس اخلاق نظري را از محضر اساتيد گرانقدر: «آيت الله مظاهري»، «آيت

الله شب زنده دار» و «حجةالاسلام كربلائي» و درس اخلاق عملي را از محضر مقدس «آيت الله العظمي بهجت» بهره مند شديم.

به هر حال در سال 1370 ه . ش دروس سطح حوزه را تمام كرديم و بعد وارد دروس خارج فقه و اصول كه در آن زمان متداول بود؛ شديم و از آن زمان تاكنون به فضل الهي در دروس خارج فقه و اصول بزرگان شركت مي كنيم و بهره ما از اين خرمن با بركت چيده ايم. نزديك چهارده سال است كه در دروس خارج فقه و اصول حوزه شركت مي كنيم. به عنوان مثال: سه سال درس خارج فقه «آيت الله العظمي مكارم شيرازي» كتاب حدود و تعزيرات شركت كرديم. و از سال 1375 الي سال 1385 ه . ش در درس خارج فقه مرحوم مغفور «آيت الله العظمي حاج شيخ جواد تبريزي» شركت نموديم، از كتاب تيمم تا كتاب الصلاة احكام الظل الواقع في الصلات و نزديك يك دوره هم درس خارج اصول «آيت الله سبحاني» و بيش از 5 سال است كه در درس خارج اصول «آيت الله وحيد خراساني» شركت مي كنيم.

در طول اين مدت، نزديك دو سال، (تاريخ اسلام) را از محضر استاد «رسول جعفريان» و (آشنايي با كلام يهود، نصاري و اديان زنده جهان) را نزد استاد «حسين توفيقي» و درس (اسفار) را نزد «استاد دكتر بهشتي، آيت الله سبحاني، آيت الله گرامي» و (كلام جديد) را از محضر استاد «دكتر مصطفي ملكيان» و (كلام قديم) را از محضر «استاد سبحاني» و (منطق و برخي از معارف ديني) را از محضر «استاد رباني» و (بدايه و نهايه) را از محضر «استاد ممدوحي» و

«رحماني سبزواري» و (جغرافياي سياسي) را از محضر «استاد كريم پور» بهره مند شديم.

در اين مدت با موفقيت، دوره تخصصي كلام را در موسسه امام صادق (ع) با معدل 17 پايان برديم و در تاريخ 20/4/1383 ه . ش از پايان نامه دكتراي كلام خود دفاع كرديم و در بين سالهاي 1378 الي 1380 در حدود چهار سال، معارف ديني و تاريخ اسلام را در دانشكده علوم پزشكي دانشگاه تبريز تدريس كرديم و بيش از 7 سال در برنامه طرح تابستاني دفتر تبليغات شركت كرديم و بيش از 15 سال است كه سابقه تبليغ در شهرهاي مختلف داريم. و فعلاً در حوزه مشغول تحصيل هستم و به طور آزاد، برخي از كتب كلامي را تدريس مي كنم و روحاني عمره هستم و توفيق خدمتگزاري در يكي از مساجد قم را نيز داريم. در اين مدت، نوشته هايي را هم داريم از جمله:

1. تقريرات درس خارج فقه مرحوم آيت الله تبريزي.

2. تقريرات دروس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني.

3. برهان نظم.

4. توحيد در عبادت از ديدگاه قرآن.

5. پايان نامه سطح چهار حوزه _ نقد و بررسي منابع اجتهاد اهل سنت و...

نعيمي جرجاني، ابومنصور، احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 415 ق)، حافظ، محدث و مورخ. اهل جرجان بود. از ابوبكر اسماعيلى و ابواحمد غطريفى و ابواحمد بن عدى و ابواحمد نيشابورى حافظ و ابوعمرو حيرى و نصر بن عبدالملك اندلسى و ديگران روايت كرد. از آثارش «اخبار الجبل» است. اين كتاب در «الانساب» سمعانى تحت نام «اخبار الجيل» و در «الاعلام» زركلى به نام «اخبار الحيل» آمده است. از ديگر آثارش: «المجتبى»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (186/ 1)، انساب سمعانى (512/

5)، سيرالنبلاء (340/ 17)، معجم المؤلفين (46/ 2).

نفيس كرماني، برهان الدين نفيس

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 853 ق)، طبيب. معروف به طبيب نفيس. وى در كرمان مى زيست و از اطباى مشهور عهد خود بود كه به سبب همين شهرت، ميرزا الغ بيگ بن شاهرخ تيمورى او را به سمرقند احضار نمود. نفيس مدتى در اين ديار در خدمت الغ بيگ به سر برد و شرح عربى كتاب «الاسباب والعلامات» نجيب الدين محمد بن على سمرقندى را كه از مهم ترين كتابهاى طبى بود، به نام الغ بيگ در 827 ق به پايان رسانيد. پس از كشته شدن الغ بيگ (853 ق)، وى به كرمان بازگشت و تا پايان عمر در آنجا ماند. از ديگر آثارش: رساله اى در «سمومات»، شرح «موجز القانون» على بن ابى الحزم قرشى، كه از بهترين شروح اين كتاب است و برهان الدين آن را در 841 ق در سمرقند به پايان رسانده است. اين كتاب به «شرح نفيسى» نيز مشهور مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (16/ 9)، اعيان الشيعه (227/ 10)، تاريخ ادبيات در ايران (109/ 4)، حبيب السير (35/ 4) الذريعه (110 ،96 -95/ 14 ،82/ 13)، ريحانه (127 -122/ 6)، سرآمدان فرهنگ (222/ 1)، كشف الظنون (1900 ،77)، لغت نامه (ذيل/ نفيس)، معجم المؤلفين (114/ 13).

نفيسي، سعيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1274 ش)، نويسنده، مترجم، مورخ، مصحح، فرهنگ نويس، استاد دانشگاه، روزنامه نگار و شاعر. در تهران به دنيا آمد. خانواده ى پدرى وى تا يازده پشت پزشك بودند و خود نواده ى حكيم برهان الدين نفيس، فرزند عوض كرمانى، صاحب «شرح اسباب». او تأليفات عديده اى در طب داشت كه برخى از آنها تا روزى كه طب قديم در ايران تدريس مى شد، جزو كتب درسى بود. وى تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در مدارس شرف و علميه به

پايان رساند و سپس براى ادامه ى تحصيل به اروپا رفت و تحصيلات خود را در سوئيس و پاريس ادامه داد. در 1297 ش به ايران بازگشت و به تدريس زبان فرانسه در دبيرستان هاى اقدسيه و سن لويى پرداخت و نيز در مدارس علوم سياسى، دارالفنون، مدرسه ى عالى تجارت، مدرسه ى صنعتى (هنرستان دولتى)، دارالمعلمين عالى و پس از تأسيس دانشگاه تهران، در دانشكده ى حقوق و سپس ادبيات به تدريس اشتغال ورزيد. همچنين در وزارت فلاحت و تجارت و فوايد عامه مشغول خدمت شد و به مشاغل چندى دست يافت. او مدتى مديريت مجله ى «فلاحت و تجارت» و در 1301 ش سردبيرى مجله ى ادبى «پرتو» با مديريت ميرزا محمدعلى خان واله خراسانى و مدتى مديريت و نويسندگى مجله ى «شرق» و نيز رياست اداره ى امتيازات (اداره اى كه براى ايجاد مراكز صنعتى و فعاليت هاى معدنى و انتشار روزنامه ها و غيره مجوز صادر مى كرد) را به عهده داشت. نفيسى همچنين براى تدريس در دانشگاه هاى كابل، قاهره و سن ژوزف به كشورهاى افغانستان، مصر و لبنان سفر كرد. او در 1340 ش در راديو برنامه ى يادداشتهاى يك استاد را كه راجع به شرح حال چند تن از بزرگان علم و ادب بود، به مدت دو سال اجرا كرد. نفيسى سرانجام در بيمارستان شوروى (ميرزا كوچك خان جنگلى فعلى) درگذشت. از آثار وى: «آخرين يادگار نادرشاه»، نمايشنامه؛ «احوال و اشعار رودكى»؛ «ايران در صد و هفتاد سال اخير»؛ «بابك خرم دين، دلاور آذربايجان»؛ «بحرين و حقوق هزار و هفتصد ساله ايران»؛ «پورسينا و زندگى و كار و انديشه و روزگار او»؛ «تاريخ اجتماعى و سياسى ايران در دوره ى معاصر»؛ «تاريخ ادبيات روسى»؛ «تاريخ تمدن

ايران ساسانى»؛ «تاريخچه ى ادبيات ايران»؛ «ستارگان سياه»؛ «تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسى»؛ «فرهنگ فرانسه به فارسى»؛ «فرهنگ نامه ى پارسى»؛ «ماه نخشب»؛ «فرنگيس»؛ «نيمه راه بهشت»؛ «آرزوهاى بر باد رفته»؛ ترجمه؛ «ايلياد»، ترجمه؛ «تاريخ عمومى قرون معاصر»، ترجمه؛ «افسانه هاى گريلف»، ترجمه؛ «ديوان» شعر.[1]

سعيد فرزند على اكبر ناظم الاطباء (و. 1274 ه.ش- ف. 23 آبان 1345) از استادان و نويسندگان مشهور ايران. سالها در دانشكده ى ادبيات دانشگاه تهران تاريخ تصوف و ملل و نحل و دروس ديگر را تدريس مى كرد و در دانشگاه هاى خارج از كشور نيز مدتها به تدريس پرداخت. مقاله ها و كتابهاى متعدد از او باقى است و از آثار مفيد او بايد احوال و اشعار رودكى را نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آئينه ى ميراث (س 3، ش 2 و 3، ص 69 -64)، از نيما تا روزگار ما (271 -258)، تاريخ جرايد (71 -66/ 3 ،50 -49/ 2)، چهره هاى آشنا (624 -623)، الذريه (32/ 19 ،218 ،212 ،184/ 16 ،141/ 12 ،1218/ 9)، ستارگان كرمان (408 -396)، سخنوران نامى معاصر (3672 -3667/ 6)، سواد و بياض (533 -518)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3341 ،2864 ،2441 ،2434 ،2409 ،1936/ 2 ،762 ،729 ،695 ،688 ،664 ،659 ،629 ،461 ،431 ،424 ،414 ،295 ،126 ،31 ،91/ 1)، كلك (س 1، ش 9، ص 107 -102)، مؤلفين كتب چاپى (338 -332/ 3)، يغما (س 19، ش 9، ص 495 -493).

نفيسي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناظم الاطباء ميرزا على اكبرخان (و. كرمان 1263 ه.ق- ف. 1342 ه.ق) فرزند محمدحسن بن على اكبر بن محمد بن محمدكاظم بن ابى القاسم بن محمدكاظم بن سعيد شريف نفيسى. پزشك، اديب و لغوى،

تحصيلات مقدماتى را در كرمان فراگرفت، سپس به سال 1282 ه.ق به تهران آمد و به مدرسه ى دارالفنون رفت و در سال 1289 ه.ق فارغ التحصيل شد. سپس به رياست مريضخانه ى دولتى منصوب شد و تا سال 1298 در اين سمت باقى بود. در سال 1303 ه.ق به دعوت ظل السلطان به اصفهان رفت و دو سال بدانجا بود. در سال 1310 جزو اطباى حضور ناصرالدين شاه درآمد. او را تأليفات متعددى در طب و تشريح و لغت است. اثر معروف او فرنودسار (فرهنگ نفيسى) است.

لقب ميرزا على اكبرخان نفيسى (1263 ه.ق- 1342)، از اطباى معروف و دانشمند قرن چهاردهم و مؤلف فرهنگ نفيسى يا «فرنودسار». در كرمان تولد يافت. تحصيلات مقدماتى را در همان شهر به پايان رساند سپس به فراگرفتن حكمت الهى و فلسفه پرداخت و در دارالفنون تهران كه تازه تأسيس شده بود به تحصيل طب پرداخت. در سال 1289 از آن مدرسه فارغ التحصيل شد و به تأسيس بيمارستان دولتى به سبك بيمارستانهاى اروپا از طرف ناصرالدين شاه مأمور شد. تأليفات وى در طب شامل يك سلسله كتابهاى سودمند است كه يا خود مستقيماً نوشته و يا از كتب فرانسه ترجمه كرده است بدين قرار: 1- كتابى در پاتولوژى و كلينيك جراحى. 2- رساله اى در فيزيك. 3- رساله اى در جراحى، 4- رساله اى در تراپوتيك. 5- دو رساله در سوء هضم. 6- كتابى بنام مذاكرات. على اكبر نفيسى در نهضتهاى فرهنگى نيز پيشقدم بود. به «عضويت انجمن معارف» درآمد و مدرسه ى شرف را به روش مدارس اروپائى تأسيس كرد. مهمترين تأليف او كتاب فرهنگ نفيسى يا فرنودسار مى باشد كه بيست و پنج سال عمر خود را صرف

آن كرد. نسخه ى اصلى اين كتاب شامل چهار مجلد بزرگ است در 3317 صفحه و شامل 99552 لغت تازى و 58879 لغت فارسى است.

(1343/ 1342 -1263 ق)، پزشك، نويسنده و مؤسس. ملقب به ناظم الاطباء. در كرمان به دنيا آمد. پس از تحصيلات مقدماتى در زادگاهش با مساعدت وكيل الملك، حاكم كرمان، جهت ادامه ى تحصيل به تهران آمد و در دارالفنون به تحصيل طب پرداخت. در 1285 ق قبل از اتمام دوره ى طب، طبابت هنگ مهندسى در تهران به او سپرده شد. وى بعد از فراغت از تحصيل به پيشنهاد ميرزا حسين خان مشيرالدوله، نخستين بيمارستان جديد را به روش اروپايى در ايران كه همان مريضخانه ى دولتى (بيمارستان سينا) است، تأسيس كرد و خود رياست آن را به عهده گرفت. وى رد مجلس حفظ الصحه (متشكل از پزشكان نامى شهر) كه نخستين بار در تهران تشكيل شد، حضور داشت. او پس از كناره گيرى از رياست بيمارستان دولتى در 1298 ق با ميرزا حسين خان مشيرالدوله به مشهد رفت و در آنجا بيمارستان رضوى را، از موقوفات آستان قدس رضوى، بنيان نهاد و آن دومين بيمارستان به روش اروپايى در ايران بود. از 1310 ق جزو اطباى ناصراالدين شاه و مظفرالدين شاه شد و به طبابت در دربار اشتغال ورزيد. وى كتاب هايى در «پاتولوژى و كلينيك جراحى»، «فيزيك»، «جراحى»، «تراپوتيك»، «تشريح» و دو رساله در «سوء هضم» تأليف كرده است. از ديگر آثارش: «پزشكى نامه»، نامه داروهاى طب قديم در برابر نامهاى اروپايى؛ «تعليمات ابتدايى»؛ «فرهنگ نفيسى»، در لغت، «نامه ى زبان آموز».[1]

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ بيدارى ايرانيان (مقدمه/ 219 -215)، دايرةالمعارف

فارسى (2994/ 2)، روز شمار تاريخ (133/ 1)، ريحانه (123 -121/ 6)، شرح حال رجال (435/ 2)، فرهنگ نفيسى (1/ مقدمه)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2442/ 2)، لغت نامه (ذيل/ ناظم الاطباء)، مكارم الآثار (1702 -1701/ 5) مؤلفين كتب چاپى (549 -547/ 4)، يادگار (س 3، ش 4، ص 65 -52).

نفيسي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نقاش اصفهاني، ابوسعيد محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 414 ق)، حافظ، محدث و فقيه حنبلى. در طلب حديث به جاهاى مختلف سفر كرد و در اصفهان از جد مادرش اش، احمد بن حسن بن ايوب تميمى، و عبداللَّه بن عيسى خشاب و عبداللَّه بن جعفر بن فارس اصفهانى و احمد سمسار اصفهانى و ابواحمد عسال اصفهانى و همطبقه ى آنها و در بغداد از ابوبكر شافعى و ابن مقسم و ابوعلى بن صواف و در بصره از ابواسحاق هجيمى و فاروق خطايى و حبيب قزاز و در كوفه از قاضى نذير محاربى و صباح بن محمد نهدى و در مرو از حاضر بن محمد فقيه و در جرجان از ابوبكر اسماعيلى و در هرات از ابوحامد حسنويه و ابومنصور ازهرى و در دينور از ابن السنى و از جماعتى ديگر در حرمين و نيشابور و همدان و نهاوند حديث شنيد و شنيده هاى خود را جمع آورى كرد و تصنيفاتى به وجود آورد. او همچنين املاى حديث نمود. فضل بن على حنفى و ابوالعباس ابن اشته و ابومطيع صحاف و سليمان حافظ و ابوالفتح سوذرجانى اصفهانى از وى روايت كرده اند. از آثارش: كتاب «القضاء» يا «القضاة والشهود»؛ كتاب «طبقات الصوفية»؛ «مالى»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (161 -160/ 7)، تذكرة الحفاظ (1061 -1059/ 3)، سيرالنبلاء (308 -307/ 17)، شذرات الذهب (201/ 3)، طبقات الحفاظ (431)، العبر (228/ 2)، كشف الظنون (1104)، الوافى بالوفيات (119/ 4)، هديةالعارفين (62/ 2).

نقاش تبريزي، عبدالمومن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هفتم ق)، نقاش و طراح. نگارگرى بامهارت بود كه در گچ برى و طراحى نقوش هندسى و شيوه هاى اسليمى مهارت فوق العاده اى داشت. از آثار به جا مانده ى اين استاد، طراحى و گچ برى محراب مسجد جامع رضائيه

است كه در زمان ايلخانى آباقاخان مغول ساخته شده و به خطوط و ادعيه ى كوفى آرايش يافته و زمينه ى خطوط سوزن كارى شده و رقم نقاش به خط ثلث رقاعى چنين است: «عمل عبدالمؤمن بن شرفشاه النقاش التبريزى فى شهر ربيع الاخر سنه ست و سبعين ستمائه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار نقاشان (346 / 1)، تاريخ هنرهاى ملى (400 / 1)، فهرست بناهاى تاريخى و اماكن باستانى (10).

نقاشباشي مزين الدوله، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا على اكبرخان نقاشباشى (مزين الدوله) در بيستم ربيع الثانى 1263 ق. در نطنز كاشان به دنيا آمد. به سن دوزاده سالگى، در زمان ناصرالدين شاه، جزو نخستين دسته ى محصلين اعزامى، به پاريس رفت و از مدرسه ى هنرهاى زيبا موفق به اخذ ديپلم شد. پس از پايان تحصيلات، مدتى نزد «انگر» به تكميل هنر نقاشى پرداخت.

مزين الدوله پس از بازگشت به ايران، از طرف ناصرالدين شاه قاجار مأمور تدريس زبان فرانسه، موسيقى با نت و نقاشى در دارالفنون شد. كمال الملك غفارى و مصورالملك از جمله شاگردان وى در اين زمان بودند.

مزين الدوله بنا به دستور ناصرالدين شاه مأموريت يافت تا براى نخستين بار تئاترى به شيوه ى اروپايى در ايران داير كند. او براى اين منظور تالار دارالفنون را انتخاب كرد. در همين دوره «مزين الدوله» نمايشنامه ى «مردم گريز» از مولير را به روى صحنه آورد. ناصرالدين شاه در شب هاى نمايش براى تماشا به تالار نمايش مى آمد.

مزين الدوله به ادبيات فرانسه آشنايى كامل داشت و در آكادمى فرانسه عضو بود. وى به دستور ناصرالدين شاه مأمور به ترجمه ى كتاب لغت فرانسه موسوم به «ديامان» به فارسى شد. اين فرهنگ داراى پنجاه هزار لغت بود و پس از سى سال زحمت، در

زمان سلطنت احمدشاه قاجار به پايان رسيد، ولى به سبب فقر مالى ايران، موفق به چاپ آن نشدند. سفير فرانسه در ايران تقاضا كرد تا فرهنگ را براى چاپ و استفاده در مدرسه ى زبان هاى شرقى، به فرانسه فرستند. اين كتاب لغت به «مزين اللغة» موسوم است.

مزين الدوله به سال 1312 شمسى در سن 89 سالگى در تهران درگذشت. از آثار نقاشى مرحوم مزين الدوله در موزه ى كاخ گلستان نگهدارى مى شود. بعضى از نشان هاى وى كه از كشورهاى خارج دريافت كرده، در زير مى آيد: نشان درجه يك لژيون دونور، نشان بزرگ زيتون فرانسه از ناپلئون سوم، صليب آبى از ويلهلم پادشاه آلمان، «سنت استانيلاس» از تزار روسيه، نشان ويكتوريا از پادشاه انگلستان، نشان درجه يك علمى از فرانسوا ژوزف پادشاه اتريش.

مزين الدوله را بايد نخستين معلم زبان فرانسه، موسيقى با نت و نقاشى با اصول اروپايى و بنيانگذار تئاتر به شيوه ى غربى در ايران دانست.

ميرزا على اكبرخان مزين الدوله، تعداد دو جلد كتاب مربوط به هارمونى و تئورى موسيقى كه نوشته ى لومر فرانسوى است به فارسى ترجمه كرد كه در چاپخانه دارالفنون به چاپ رسيد، و اين نخستين كتاب تئورى موسيقى است كه به فارسى برگردانده شده است.

برگرفته از كتاب :مردان موسيقي سنتي و نوين ايران (جلد دوم)

نقدعلي فروشاني، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا نقدعلي فروشاني

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1349 در «خميني شهر» اصفهان متولد شدم. و دوران ابتدايي و راهنمايي را در اين شهر سپري كردم. به علت علاقه اي كه مادرم به علوم ديني داشت؛ همزمان با آغاز دوران دبيرستان مرا نزد مرحوم «آيت الله امامي» كه از

اساتيد برجسته بود؛ بردند و با ايشان علوم حوزوي را آغاز كردم. پس از اينكه در كنكور رشته رياضي امتياز عالي (رتبه زير 100) آوردم؛ برادر بزرگترم اصرار داشت كه در رشته «مهندسي برق» در دانشگاه، ادامه تحصيل دهم و مادرم اصرار داشت كه بنده يك مجتهد و عالم ديني شوم. با مشاوره اي كه با مرحوم «امامي» انجام شد، بنا شد با پايان دوره ليسانس «مهندسي برق در دانشگاه صنعتي اصفهان»، دروس سطح حوزه نيز به اتمام برسد. و بنده به علت علاقه اي كه به علوم ديني پبدا كردم؛ دروس فني را در مقطع فوق ليسانس ادامه ندادم و به قم آمدم.

از سال 71 تا 76 در دروس خارج فقه مرحوم «حضرت آيت الله جواد تبريزي»، و اصول «حضرت آيت الله وحيد» شركت كردم. همزمان به علت علاقه اي كه به فلسفه داشتم؛ به درس اسفار و نيز واحدالربوبيه (استادحشمت پور) مي رفتم. همچنين در سال 75 به علت علاقه اي كه در مطالعات اديان داشتم و قبلا از طريق دكتر «محمود بينا» در دانشگاه صنعتي با اديان هند و مسيحيت آشنائي پيدا كرده بودم؛ جذب مركز اديان و مذاهب شدم و فعلا به عنوان مدرس و عضو هيئت علمي اين مركز مشغولم. هم اكنون تدريس فلسفه براي دانشجويان مقطع فوق ليسانس رشته «دين پژوهي» را مشغولم. در ضمن، كتاب: «فلسفه يهودي در قرون وسطى» توسط بنده ترجمه شده و نيز كتاب: «گرايشهاي اصلي عرفان يهود» نيز آماده چاپ است. تعدادي مقالات در زمينه (عرفان اسلامي)، (فلسفه اسلامي)، (عرفان يهودي) و (اديان ابراهيم و هند) نوشته ام.

نقره كار نيشابوري، جمال الدين عبدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(776 -706 ق)، فقيه،

اصولى و نحوى. موصوف به شريف. وى در علوم عربى و اصول فقه تبحر داشت. مدتى در دمشق و قاهره ساكن و عهده دار مشيخت بعضى از خانقاه ها بود. او به تدريس در مدرسه ى اسديه ى حلب از بزرگترين مدارس شافعيان پرداخت. بعضى اين مدرسه را به اسديه خارج دمشق كه اختصاص به حنفيان داشت حمل كرده اند، لذا برخى مذهب او را شافعى و برخى حنفى دانسته اند. ليكن به آورده ى «ريحانةالادب»، قرائن حنفى بودنش ارجح مى باشد و اما چون گاهى اظهار تشيع مى كرد، محقق كركى او را از دانشمندان امامى دانسته است. از آثارش: شرح «منارالانوار» ابوالبركات نسفى، در اصول، شرح «التسهيل»، در نحو، شرح «الشافية» ابن حاجب، در صرف، «العباب»، در شرح «اللباب» تاج الدين محمد اسفراينى، در نحو، شرح «تلخيص المفتاح»، در بلاغت؛ شرح «تنقيح الاصول»، در اصول فقه، شرح «قصيده ى بانت سعاد»، شرح «الفوائد الغياثية» عضدالدين ايجى، در معانى و بيان؛ شرح «حرز الامانى» شاطبى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (272 -271/ 4)، ريحانه (230 -229/ 6)، شذرات الذهب (242/ 6)، كشف الظنون (1544 ،1330 ،1300 ،1021 ،649 ،499 ،477)، معجم المؤلفين (108/ 6)، هديةالعارفين (467/ 1).

نقشينه، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: آسيب شناسى دامپزشكى، دانشكده: دامپزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نقوي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدتقى فرزند حاج سيد باقر نقوى از افاضل دانشمندان و گويندگان معاصر تهران است. وى در سال 1348 قمرى در شهر قائن به دنيا آمده و در بيت سيادت پرورش يافته و مقدمات را در قائن خوانده، سپس در سن 16 سالگى در سال 1364 قمرى به مشهد عزيمت نموده و در مدرسه ابدال خان اقامت و ادبيات را نزد مرحوم اديب نيشابورى با تمام رسانيده و سطوح وسطى و نهائى را در خدمت مرحوم حاج سيد احمد مدرس يزدى و كفايه و مكاسب را از مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و حاج ميرزا حسين فقيه سبزوارى آموخته و رسائل را از مرحوم حاج شيخ كاظم دامغانى فراگرفته و پس از آن به قم آمده و مدت يكسال اقامت و از محضر آيات استفاده نموده و در سال 1368 قمرى مهاجرت به نجف اشرف نموده و مدت هشت سال اقامت و از محضر آيات عظام مرحوم حاج سيد محمود شاهرودى و حاج ميرزا باقر زنجانى استفاده نموده و عمده فقه را از مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم استفاده نموده و عمده اصول را از آيت اللَّه العظمى خوئى مدظله آموخته و در سال 1376 قمرى به ايران مراجعت و به زادگان خود قائنات رفته و مدت دوازده سال در آن سامان به خدمات دينى اشتغال داشته و در سال 1388 قمرى مهاجرت به تهران نموده و به خدمات دينى و تبليغ اسلام و ترويج مذهب و نشر معارف اسلامى از طريق

منبر و جلسات مذهبى پرداخته است داراى تأليفات و آثار ارزشمندى هستند كه از نظر عزيزان مى گذرانم.

1- شرح نهج البلاغه در 25 جلد كه هفت جلد آن مطبوع و بقيه مخطوط مى باشد.

2- شرح دعاء كميل فارسى مطبوع.

3- شرح خطبه فدك مخطوط.

4- شرح دعاء عرفه فارسى.

5- شرح خطبه غديريه فارسى مخطوط.

6- تفسير قرآن كه در دست تأليف دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

نقيب الممالك

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا محمدعلى نقيب الممالك، نقال ناصرالدين شاه، كه داستان اميرارسلان ساخته ى فكر او است و دو داستان ديگر به نام ملك جمشيد و زرين ملك دارد.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

نقيب زاده، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فلسفه، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: تربيت معلم تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى فلسفه از دانشگاه تربيت معلم تهران.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تربيت معلم.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

آموزش فلسفه، فلسفه تربيتى افلاطون، روسو وديوئى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 5

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فلسفه و آموزش و پرورش.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 2، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

فلسفه.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

نقيبي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن نقيبي

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1315/4/19

زندگينامه علمي

اينجانب سيد حسن نقيبي فرزند سيد يوسف در روستاي «كاج» از توابع شهرستان «رزن همدان» در تاريخ 19 تير سال 1315 به دنيا آمده ام. در نوجواني قرآن و كلاس اول را خدمت برادر بزرگ و بزرگوارم آقا سيد علي اصغر حوائجي (باب الحوائجي) خواندم. سال 1328 در «وتبان بوسعيد كاج» (همان زادگاهم) كلاس دوم، سوم و چهارم را خواندم. سپس براي ادامه تحصيل، كلاس پنجم و ششم را در «وتبان بدرقروه» پايان بردم. پس از وقفه اي چند ماهه، به همدان مدرسه «مرحوم شيخ محمد علي دامغاني» رفته، دروس حوزوي را شروع نمودم.

از اواخر سال 1333 ش تا 1337 در همدان «جامع المقدمات، سيوطي و حاشيه ملاعبدالله» را به پايان رساندم، در سال مزبور به نجف اشرف هجرت نمودم و دروس تكميلي سطح را در آن حوزه مقدس ادامه دادم. سپس به درس خارج آيات عظام: «خوئي»، «صدر»، «بروجردي» و «سيستاني» راه يافتم و از همه اين بزرگان

در خور استعداد خود بهره مند شدم. سال 1350 كه به ايرانيان 7 روز مهلت دادند كه خاك عراق را ترك گويند؛ به ناچار در همان زمستان از نجف اشرف به قم مهاجرت نمودم و از آن تاريخ در قم هستم.

به طور فشرده عرض كنم كه در تمام طول عمر در حد قرآن فعال بودم. چه در زمينه تدريس، چه در زمينه تبليغ، چه در صحنه تحقيق و چه در كارهاي اجرائي به مدت دو سال در حوزه «فارسان شهركرد» مشغول تدريس دروس حوزوي بودم و شش سال در حوزه شهر «نطنز» تنهاي تنها دروس آن حوزه را حداقل روزي 6 درس اداره مي كردم. از سال 72 در بخش فرهنگي آستان مقدس حضرت معصومه (س) به عنوان محقق، فهرست نويسي كتب خطي مشغول به كارم. به زبان نيز تا حدي تسلط دارم: «فارسي»، «تركي» و«عربي». اكنون كه در سنين بالا هفتاد هستم تا حد توان از تبليغ رفتن و تلاش علمي ... دست نكشيده ام.

نكبوني، ابوزكريا يحيي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 243 ق)، حافظ، محدث و مفسر. اصلش از بيند ماوراءالنهر و ساكن قريه نكبون، از قراى بخارا بود. در طلب حديث به عراق و حجاز سفر كرد. از فرزندش، حسين بن يحيى بيكندى، و اسحاق بن سليمان رازى و عبدالرزاق بن همام و محمد بن عبداللَّه انصارى و مروان بن معاويه فزارى و معاذ بن هشام دستوايى و يزيد بن هارون و سفيان بن عيينه و محمد بن فضيل بن غزوان و وكيع بن جراح و ابومعاويه محمد بن حازم ضرير و همطبقه ى آنها حديث شنيد. فرزندش، حسين بن يحيى بيكندى، و محمد بن اسماعيل بخارى و عبيداللَّه

بن واصل و خلف بن عامر و ابوجعفر احمد بن يونس بن جنيد و ابومعشر حمدويه مستملى بخارى و سريج بن موسى مؤذن و سهل بن بشر كندى و سهيل بن سهل مؤذن و عبداللَّه شيبانى و عبيداللَّه بن واصل بيكندى و على بن حسن نجاد و ابوجعفر بن ابى حاتم وراق بخارى و محمد بن عبداللَّه سعدى از وى روايت كرده اند. از آثارش: «تفسير القرآن». سمعانى در «الانساب» تصنيفاتى، در «صوم» و «صلاة»، و «مناسك» و «معاملات»، براى وى ذكر كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (522/ 5)، تذكرة الحفاظ (487/ 2)، تهذيب التهذيب (170/ 11)، تهذيب الكمال (49 -48/ 20)، الثقات (268/ 9)، سيرالنبلاء (101 -100/ 12)، طبقات الحفاظ (235)، هديةالعارفين (515/ 2).

نكوگويان خياط، رجبعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ رجبعلي نكوگويان خياط (شيخ رجبعلي خياط ) در1362 ه.ق درخانواده اي فقير تهران متولدشد . پدرش كه كارگري ساده بود ، در12 سالگي درگذشت و رجبعلي ازهمان زمان تا زمان وفات به خياطي پرداخت تا امرار معاش نمايد . شيخ رجبعلي خياط به جز سواد خواندن ونوشتنكه براي مطالعة دواوين شعراي عارفي چون حافظ شيرازي و ملا احمد نراقي ، تحصيلاتي رسمي نداشته است . يا حداقل از آن اطلاعي دردست نيست . بلكه عرفان را به طورعملي و تجربي آموخته است . چنانكه درسن 22 سالگي درماجرايي ، با مقاومت دربرابر گناه و هواي نفس ، به مقامات و كراماتي نائل گرديد كه بعدها شاگردان بسياري چون دكتر علي مدرسي ، دكتر حميد فرزام و علي رافعي رابه گردوي جمع كرد . وي در سال 1340 ه.ق درگذشت و در جوار مزار ابن بابويه درري مدفون گرديد .گروه

: علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميگرايش : عرفان عمليوالدين و انساب : پدر رجبعلي نكوگويان خياط ، كارگر ساده اي بود كه به هنگام دوازده سالگي دار فاني را وداع گفت .اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر شيخ رجبعلي نكوگويان خياط كارگر ساده اي بودكه دوازده سالگي رجبعلي را تنها گذاشت .تحصيلات رسمي و حرفه اي : رجبعلي نكوگويان خياط هيچ گونه ، تحصيلات رسمي برخوردار نبود بلكه تنها به كمك سواد خواندن ونوشتن خود به مطالعه آثار شعراي عارف بو يژه حافظ شيرازي و نيزكتاب طاقديس ملااحمد نراقي مي پرداخت .خاطرات و وقايع تحصيل : رجبعلي نكوگويان خياط درسن 12 سالگي پدرخودرا از دست داد وبراي گذراندن شغل خياطي را پيشه خود كرد و تا آخر عمر به اين كار اشتغال داشت .استادان و مربيان : رجبعلي نكوگويان خياط مربي خاصي درمسير عرفان نداشت بلكه به تعبير شاگردانش به اطاعت محض از رهنمود هاي اهل بيت لغايت مي نمود و نيز درمسائل شرعي ازآيت الله حجت تقليد مي كرد .هم دوره اي ها و همكاران : عبد الكريم روشن از شاگردان و همقدمان رجبعلي نكوگويان خياط بوده است .همسر و فرزندان : حاج محمود آقا ، فرزند رجبعلي نكوگويان خياط است كه نقل مي كند : شيخ گاهي به من مي گفت : مي روي مثلا 3ريال پلوي حزي و 2 ريال ديگرش را از جگركي آب جگر مي گيري و اين غذاي شيخ بود . شيخ بد لقمه حلال و بي شبهه بسيار اهميت مي داد .وقايع ميانسالي : رجبعلي نكوگويان خياط در حدود 23 سالگي درماجرايي يوسف گونه ، با

مقاومت دربرابر گناه و هواي نفس ، از سوي خداوند بصيرت وبينايي يافت و ديده برزخي اش روشن شد وبرخي اسرار براي او كشف شد .زمان و علت فوت : رجبعلي نكوگويان خياط پس از عمري 78ساله ، دربيست ودوم شهريور سال 1340 شمسي كالبد خالي را واگذاشت و به ديدار معشوق شتافت . مزار اودرابن بابويه است .فعاليتهاي آموزشي : رجبعلي نكوگويان خياط بيشتر دعاهاي صحيفه را مي خواند ند و تكرا ر مي كردند . درطول هفته به مناسبت هايي دعا را تغيير مي دادند . دعا ها را با يك حال مي خواندند كه همه از منقلب مي كرد. بيشتردعاي خمسه عشر را مي خواندند . گاهي روي بعضي از فرازهاتكيه مي كردند و آن جمهل ها را به تكرار مي گفتند . جمله هايي مثل : الهي و ربي ، يامن اسمه دواو ذكره شفا . و از اين قبيل بيشتر وقت ها اين دعا را مي خواندند : پروردگارا : مارابراي لقاي خودت آماده كن و تعليم بده . مي فرمودند : رفقا: اگرمن اين دعاها را تكرار مي كنم براي اين است كه قدر خودتان را بدانيد تا هواي نفس شمارا از راه نبرد .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : رجبعلي نكوگويان خياط در زماني كه جوانتر بود صداي عجيب وگيرايي داشت كه همه را منقلب مي كرد . دعا ها ولحن شيخ كشش خاصي داشت . او به سوز و حالي دعا مي كرد كه حتي دروديوار نيز به لرزه در آمد . شيخ كه حالات عرفاني خاصي داشت به اطرافيان سفارش مي كرد كه نماز را به

عشق بهشت و از ترس جهنم نخوانند وبه كه نماز را به عشق خود خدا بخوانيد . او مي گفت : گراز دوست ، چشمت بر احسان اوست ، تو دربند خويش نه دربند دوست ،شاگردان : يكي از معروفترين شاگرد رجبعلي نكوگويان خياط ، دكترمرحوم فرزام ، استاد زبان و ادبيات فارسي دردانشگاه اصفهان و دانشگاه تهران است . دكتر ابوالحسن شيخ ، مدير گروه شيمي دانشگاه تهران وپدر شيمي ايرن نيزاز جمهل شاگردان نكوگويان وبودند . صنوبري نيزاز شاگردان مهم شيخ هستند .شاگردان شيخ ، دكتر گويا . دكتر مدرسي، دكتر ميرمطهري ، مهندس فروغي زاده و دكتر خوانساري هستند .همفكران فرد : جناب رنجي يكي از همفكران و دوستان نكوگويان بود . رنجي شاعر خوش صدايي بود و غزليات عرفاني بسيار خوبي مي گفت . وقتي رنجي مرثيه مي خواند ، نكوگويان بغض كرد و گريه مي كرد . يكي ديگراز همفكران خياط . استاد عبد الكريم روشن بود . اين دو نسبت به هم ارادت داشته و در جلسه درس يكديگر حاضرمي شد ند . به طوري كه شيخ رجبعلي از استاد روشن خواسته است كه بعد از فوتشان ، جلساتي براي شاگردانشان داشته باشد كه مقبول روشن نيز قرار گرفت .آرا و گرايشهاي خاص : رجبعلي نكوگويان خياط به حافظ ارادت فراواني داشت و درميان همه گويندگان و همه عرفاني زمان ، حافظ را سرآمد مي دانست و به هر مناسبتي شعر زيبايي ازاو مي خواندند و به تعبيرات عرفاني خودشان متوسل مي شدند . شيخ احضار ارواح مي دانست وطي الارض داشتند و شيخ با اينكه خود اهل كشف و شهود

و كرامات متعدد مي بود ، سيرو سلوكش ، تعبد محض از رهنمودهاي اهل بيت بود و درمسائل شرعي از آيت الله حجت تقليد مي كرد . وي بسيار مهربان ، متين ، بي اعتنا به دنيا و داراي كمالات معنوي بود .

منابع زندگينامه :مقام شيخ و عرفان ،يادنامه شيخ رجبعلي خياط نكوگويان درگفت و گو با دكتر علي رافعي . ماهنامه كيهان فرهنگي . سال بيستم شهريور 1382 ، پياپي 203 ، ص 6

نكونام، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي نكونام

محل تولد : گلپايگان

شهرت : نكونام گلپايگاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين علي نكونام گلپايگاني در سال 1323 هجري شمسي در «سعيد آباد گلپايگان» چشم به جهان گشود. پدرش كشاورز بود و انس بسياري با قرآن و نماز شب داشت ؛ بطوري كه بر قرآن تسلّط بسياري داشت و هر آيه اي كه مي خواندند، سوره آن را مي دانست . مادرش خانمي مجتهده و از خانواده اي روحاني بود. استاد نكونام در چنين خانواده اي بزرگ شد و پدرِ مادرش در شكل گيري شخصيت او سهم بسزايي داشته اند. ايشان تحصيلات خود را از مكتب خانه آغاز كرد و پس از فراگيري روخواني قرآن مجيد به دبستان رفت . او دروس دورۀ دبستان را به پايان برد و سپس دروس ديني را آغاز كرد. ابتدا به حوزه علميه اراك رفت و پس از سه سال (يعني در سال 1340) به قم عزيمت كرد. هدف او از استقرار در قم بهره مندي بيشتر و بهتر از استادان و فرزانگان آن ديار عالم خيز بود.

او به سرعت دروس مقدمات و دروس دورۀ سطح را به پايان

برد و در درس خارج فقه و اصول استادان مشهور دورۀ خود حضور پيدا كرد. در طي اين سالها در درس اخلاق استاداني چون: «آقا سيد حسين فاطمي» و «آقاي حاج شيخ عباس تهراني» شركت جدي داشت تا علم خود را با عمل توأمان سازد. استاد نكونام در طول دوران تحصيل به محضر استادان بسياري شرفياب شد. او كه دروس ادبيات را در اراك در محضر استاد «رفيعي» و نيز منطق را در محضر استادان «رفيعي» و «احمدي» فرا گرفته بود. در قم در درس شرح لمعۀ استادان حضرات آيات و حجج اسلام : «صلواتي» ، «حرم پناهي »، «سيد ابوالفضل موسوي تبريزي» و «علم الهدي مشهدي» حاضر شد و قوانين را نزد «آية الله اعتمادي» و كفايه را نزد آيات عظام: «فاضل لنكراني» و «نوري همداني» و نيز مكاسب را نزد «آيت الله خزعلي» آموخت . در بخش دروس خارج نيز سالها در درس فقه «آيت الله العظمي گلپايگاني (ره )» و درس اصول «آيت الله العظمي وحيد خراساني » شركت كرد. در بخش علوم عقلي نيز در درس شرح منظومۀ استاد «انصاري شيرازي» و درس اسفار «آيت الله جوادي آملي» حضور داشت .

ايشان در طي ساليان تحصيل با فضلاي بسياري دوست بود و دروس خود را مباحثه كرد كه از جمله آنان مي توان به آقايان: محمدي گلپايگاني (مسؤول دفتر مقام معظم رهبري )، حسيني ، رهبر و محمدي اشاره كرد. استاد نكونام در عرصه علم و فرهنگ ، خدمات بسيار دارد. او سالها براي تبليغ به شهرها و روستاهاي مختلف كشور سفر كرده و مردمان بسياري را با احكام اسلام آشنا ساخته است . او بيش از سي و پنج سال است كه به

تدريس دورۀ سطح مي پردازد و از اين راه طلاب بسياري را تربيت كرده كه بسياري از آنها خود، از مدرسان حوزه علميه قم به شمار مي آيند.

وي از سال 1367 تاكنون در دانشگاه قم نيز به تدريس پرداخته است . همچنين وي سالها استاد راهنماي مدارج علمي شوراي مديريت براي پايان نامه نويسي بوده است و هم اكنون بيش از بيست سال است به تدريس مكاسب و كفايه اشتغال دارد. استاد نكونام در انقلاب همواره از سيل خروشان ملت ايران در برقراري نظام اسلامي و تحكيم پايه هاي آن جدا نبوده و در مواقع نياز انجام وظيفه نموده است . ايشان هم اكنون از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و به تدريس و تربيت طلاب اشتغال دارد.

نگارش، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد نگارش

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين دكتر حميد نگارش عضو هيئت علمي پژوهشكده تحقيقات اسلامي با رتبه استاد ياري و استاد دانشگاه صنعتي شريف مي باشند. فعاليت هاي نامبرده اجمالاً به شرح ذيل مي باشد: فعاليت هاي آموزشى: مدت 22 سال تدريس دورس؛ «معارف اسلامى»، «اخلاق اسلامى»، «انقلاب اسلامي و ريشه ها»، «تاريخ اسلام»، «كلام اسلامى»، «انسان شناسى»، «متون اسلامي» و ... را در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد در دانشگاه ها و مراكز آموزشي همچون: «دانشگاه شهيد بهشتى»، «دانشگاه هوايى»، «دانشگاه امام حسين عليه السلام»، «دانشگاه آزاد اسلامي واحد رودهن»، «مركز مديريت حوزه علميه قم (طرح هجرت)»، «دانشگاه پيام نور»، «مركز عالي رسته اي نيروي هوايي ارتش»، «دانشگاه صنعتي شريف» و ... داشته اند (از سال 62 تا به

حال). همچنين نامبرده دروس حوزوي سطح يك، دو و سه را در مدارس علميه تهران و قم تدريس داشته اند.

نمازي اصفهاني، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود نمازي اصفهاني

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمود نمازي اصفهاني فروردين ماه سال 1341 شمسي در خانواده اي مذهبي در شهر اصفهان متولد و دوره ابتدائي، متوسطه و دبيرستان را در همان شهر گذراندم. شهريورماه 1356 با معرفي حضرت «آية الله فاضل اصفهاني»؛ استاد حوزه علميه اصفهان و امام جماعت مسجد محله تلواژ گان اصفهان، به مرحوم «آية الله قدوسي» (رحمهما الله)، وارد حوزه علميه قم شده، مقدمات و سطح را تا سال 1364 نزد اساتيد بزرگ و حضرات حجج اسلام: «مدرس افغاني»، «مسعودى»، «اعتمادى»، «پايانى»، «ستوده»، «شب زنده دار»، «فياضي» و آيات عظام: «خرازى»، «اشتهاردي» و «فاضل لنكراني» به پايان بردم.

دروس سطح عالي حوزه، خارج فقه و اصول را نيز به مدت 7 سال تا سال 1371 از محضر اساتيد و آيات عظام: «بهجت»، «مكارم شيرازى»، «سيد محمود هاشمي شاهرودى»، «سيد كاظم حائرى»، «ميرزا جواد تبريزي» و «استادي» بهره بردم. در طول تمام اين سالها و سالهاي بعد، اين افتخار را داشتم كه پيوسته از محضر پر بركت دروس اخلاق «حضرت آية الله مصباح»، «آية الله بهجت» و «آية الله مظاهري اصفهاني» كسب فيض كنم.

همزمان با دروس حوزه از سال 1358 در برنامه ي آموزشي موسسه در راه حق كه با نظارت اساتيد و حضرات آيات عظام: «مصباح يزدى، خرازي و مظاهري» اداره مي شد؛ دروس مطالعات موضوعي قرآن كريم، فلسفه: (بداية الحكمه، نهاية الحكمه، شفا

و دروس فلسفه) را نزد «آية الله مصباح» و دروس عمومي: (جامعه شناسى، روانشناسى، حقوق، علوم تربيتي و اقتصاد اسلامي) را نزد اساتيد آن دوره تلمذ نمودم. در اين دوره موفق به اخذ دو معادل ليسانس از موسسه در راه حق در زمينه «مطالعات اسلامي» و در سالهاي بعد معادل ليسانس «فقه و حقوق اسلامي» از مركز مديريت حوزه شدم.

از سال 1362 تا سال 1368 دوره كارشناسي ارشد پيوسته اقتصاد را در بنياد عالي فرهنگي باقرالعلوم (ع) با موفقيت به پايان بردم و مدرك معادل فوق ليسانس پيوسته رشته اقتصاد را (كه معادل 146 واحد درسي دانشگاهي بود) از اين موسسه دريافت كردم. سالهاي 1368 تا 1371 را به پژوهش در دفتر همكاري حوزه و دانشگاه مشغول بودم كه حاصل اين دوره؛ كتاب چاپ نشده: «پول و بانك در اقتصاد اسلامي» و مقاله: «سياستهاي باز سازي در كلام امام» است كه موفق به دريافت جايزه وزير علوم و فن آوري وقت: آقاي معين شد كه با همكاري همكاران بود. مقاله در همان زمان در مجموعه مقالات سمينار باز سازي اقتصاد اسلامي به چاپ رسيد. بخشهايي از كتاب نيز در سالهاي بعد به چاپ رسيد.

سال 1371 همراه با تعدادي از دوستان با نظارت استاد بزرگوار «حضرت آية الله مصباح يزدي» تحت اشراف بنياد عالي فرهنگي باقرالعلوم (ع) كه در سال 1375 به موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) تغيير يافت؛ موفق به اخذ پذيرش از دانشگاه «مك گيل شهر مونترال» در كشور كانادا شدم، دوره كارشناسي ارشد و دكتري را در رشته «فلسفه و فلسفه عرفان» در اين دانشگاه تا سال 1379 با نمره ممتاز به

پايان بردم. سالهاي 73 تا 78 هر سال در كنفراس هاي سالانه فلسفه شهر «بينگهمتن آمريكا» شركت فعال همراه با ارائه مقاله داشته ام، در اين كنفرانس ها، ضمن آشنايي با اساتيد و پروفسورهاي فلسفه، عرفان، دين شناسي و كلام اروپا و آمريكا، بحثهاي علمي تطبيقي فلسفه و كلام اسلامي طرح و پي گيري مي شد كه ضمن استقبال آنها موجب نشر تفكر فلسفي كلامي شيعه نيز مي شد.

سالهاي اقامت در كشور كانادا به فعاليتهاي مذهبي هم به جد اشتغال داشته و سخنراني هاي متعددي را در ابعاد مختلف معارف اسلامي براي عموم مردم و دانشجويان دانشگاه هاي مهم شهرهاي: «كبك (دانشگاه لاوال)، اتاوا (دانشگاه اتاوا)، تورنتو (دانشگاه تورنتو)، كانادا» و شهرهاي: «واشنگتن، نيويورك و يوستن ( تكزاز) آمريكا» داشته ام. در اين راستا پيوسته مشمول عنايات مولي و سرور كائنات امام مهدي عليه السلام بوده و از توجهات آن عزيز گمگشته خوشه ها چيده ام.

در دوران تحصيل در كانادا «كارشناسي ارشد و دكتري»، موفق به نوشتن بيش از بيست مقاله درسي و كنفراسي انگليسي به غير از رساله كارشناسي ارشد و رساله دكتري (كه به اختصار مطالب آنها را به فارسي و انگليسي و فرانسه در ضميمه خواهم آورد) شده ام و از زمان برگشت به ايران در سال 1379 تا سال 1386 مدت 7 سال به عنوان عضو هيئت علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، مشغول تدريس و تحقيق مي باشم. كتاب «مدخلي بر فلسفه عرفان: عليت و وحدت وجود از ديدگاه ملا صدرا» و مقاله «مفهوم و خاستگاه تجربه ديني و ويژگيهاي تجربه ديني» و مقاله انگليسي «رابطه

عقل و وحي از ديدگاه سيد حيدر آملي» حاصل تحقيقات اين دوره و تدريس تاريخ فلسفه معاصر، كلام جديد و مباني نظري علم اخلاق اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد، كارشناسي و دكتري و استاد راهنما، مشاور و يا داور رساله هاي كارشناسي ارشد رشته هاي «دين شناسى، كلام، فلسفه» و راهنمائي و نظارت بر ده ها رساله كوچك و بزرگ كلاس هاي ارشد و كارشناسي و نيز نظارت بر تهيه و ارائه ده ها گزارش فني از كتب رشته هاي ياد شده؛ بخشي از كارهايم در بخش آموزش بوده است. در پنج سال اخير، طرحهاي متعددي را نيز نظارت، راهنمائي و اجرا كرده ام كه و طرح (شيما) شناخت و معرفي اسلام، يكي از آنها است كه در حال اجرا است. در زمينه آشنائي با زبانهاي رايج با زبان عربي و انگليسي آشنائي كامل و با زبان فرانسه در حد ترجمه متون فلسفي آشنا هستم.

نمازي اصفهاني، ملا فتح الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملافتح الله اصفهاني

در زمستان سال 1228 ش . (12 ربيع الاول 1266 ق )(1427)باز شدن غنچه اي در خانه محمد جواد نمازي اصفهاني ، بهار را نويد داد. آن غنچه خوشبو را فتح الله ناميدند.

فتح الله در دامان پر مهر مادري مومن كه هيچ گاه او را بدون وضو شير نمي داد و پدري دلسوز كه لحظه اي از تربيت فرزندش غافل نمي شد، رشد كرد و پس از سپري كردن دوران بازيهاي كودكانه راهي كلاس قرآن و ديگر كتابهاي مذهبي شد.

در حوزه هاي نور

او ابتدا در حوزه علميه اصفهان به تحصيل مشغول شد. استعداد و پشتكار فتح الله موجب شد كه بتواند با سرعت ، مقدمات علوم

اسلامي را فرا گرفته ، در درس فقه و اصول بزرگان مدارس علميه زانوي ادب به زمين بزند. با اين حال حضور در درس بهترين اساتيد حوزه علميه اصفهان نتوانست تشنگي دانش اندوزي او را فرو نشاند. از اين رو راهي حوزه علميه مشهد مقدس شد.

در آن شهر از محضر اساتيد برجسته اي چون آيه الله حاج ميرزا نصرالله مدرس ، آيه الله محمد ابراهيم بروجردي و سيد مرتضي حائري بهره فراوان جست تا در رديف اساتيد آن ديار شناخته شد. سپس به سوي اصفهان مراجعت كرد. تا آن زمان نظريات شيخ مرتضي انصاري در اصفهان شهرتي نداشت ولي شيخ شريعت به بيان مسلك شيخ مرتضي انصاري همت گماشت .(1428)

او در سال 1295 ق . راهي نجف اشرف شد و در محضر مراجع تقليد آن زمان (آيات بزرگوار شيخ محمد حسين كاظمي و ميرزا حبيب الله رشتي ) حاضر شد و خود نيز مجلس درس مهمي تشكيل داد كه بسياري از دانشمندان حوزه علميه نجف در آن شركت مي كردند.

شيخ الشريعه در سال 1313 ق . به شوق معشوق رو به خانه معبود نهاد. او در مكه به مباحثه و گفتگو با علماي اهل سنت پرداخت به گونه اي كه آنها از احاطه كامل وي به كتابهاي اهل سنت در شگفت شدند.(1429)

پس از بازگشت از حج پروانه هاي فضيلت پيرامون آن شمع شريعت گرد آمدند. در اين زمان درس او از مهم ترين درسهاي نجف به شمار مي رفت كه صدها نفر در آن شركت مي كردند. اين درسها عبارت بودند از:

1. دروس عالي فقه و اصول

2. رجال و درآيه

3. تفسير و علوم قرآن

4. فلسفه

و كلام

5. درس خلافيات كه در اين درس علت اختلاف نظريات و فتواهاي فقيه بررسي مي شد. او بعلاوه خطيبي توانا بود كه جمعه ها منبر مي رفت و به موعظه پرداخت . از ديگر امتيازات ايشان اينكه وي به تحصيل طب و رياضيات همت گماشته و علاوه بر فرمولها و معادلات رياضي مطالب زيادي درباره علم پزشكي آموخته بود.

گويند روزي ايشان بيمار شد و وقتي پزشك براي معالجه بر بالين او آمد شيخ الشريعه در مورد بيماري اش از كتاب قانون بوعلي سينا مطلبي گفت . پزشك تصور كرد چون شيخ نوع بيماري خود را مي دانسته تنها همان قسمت كتاب را به خاطر سپرده است ولي در گفتگوهاي بعدي مشخص شد او بيشتر مطالب قانون را آماده در ذهن دارد.

اساتيد

شيخ الشريعه در محضر شريعتمداران زيادي درس شريعت آموخت تا شيخ شريعت شد به پاس احترامشان نام آنان در ذيل مي آيد:

1. ملا حيدر علي اصفهاني

2. آيه الله نصر الله مدرس

3. شيخ محمد صادق تنكابني

4. ملا احمد سبزواري

5. شيخ عبدالجواد خراساني

6. آيه الله ملا محمد باقر اصفهاني

7. شيخ حسين علي تويسركاني ملايري

8. آيه الله شيخ محمد تقي هروي

9. آيه الله شيخ محمد رحيم بروجردي

10. آيه الله شيخ محمد حسين كاظميني

11. آيه الله ميرزا حبيب الله رشتي

شاگردان

صدها نفر از طلاب علوم ديني در جلسات درس ايشان شركت مي كردند كه بسياري از آنان بعدها در زمره مراجع تقليد در آمدند و نامي ترين آنان عبارتند از:

آيات عظام : 1. شيخ عبدالكريم حائري

2. سيد محمد حسين بروجردي

3. سيد ضياء الدين عراقي

4. سيد ضياء الدين عراقي

5. سيد شهاب الدين مرعشي نجفي

6. سيد عبدالهادي حسيني

شيرازي

7. سيد محسن طباطبايي حكيم

8. سيد محمد كوه كمره اي (حجت )

9. سيد محمد تقي خوانساري

10. محمد علي شاه آبادي .

قلم نور

از آنجا كه شريعت در علوم گوناگون اسلامي مهارت داشت در بسياري از رشته ها نوشته هايي پر بها از خود به يادگار گذاشت كه هر يك در علوم مختلف حاكي از فزوني دانش اوست . از آن همه ، پاره اي رساله در موضوعات فقهي و اصولي است . در علم تفسير، فلسفه ، كلام و ادبيات عرب نيز داراي آثاري نيكوست .

مرجعيت

پس از وفات آيه الله ميرزا حبيب الله رشتي و آيه الله شيخ محمد حسين كاظميني شماري از مردم از شيخ الشريعه تقليد مي كردند ولي پس از رحلت ميرزا محمد تقي شيرازي ، شيخ الشريعه يگانه مرجع جهان تشيع شد. با اين حال وي رهبري ديني را چون باري سنگين بر دوش خود احساس مي كرد. او در خلوت ديده شده بود كه اشك ريزان با خداي خود چنين مناجات مي كرد:

((خدايا، در آخرين روزها زندگيم در دنيا به رياست مبتلا(!) شده ام و بايد سنگيني اين بار امانت را به دوش كشم ! بار الها، من طاقت تحمل اين امر بزرگ را ندارم ... و حال آنكه تو فرداي قيامت از من سوال خواهي كرد...))

شبيخون

شيخ الشريعه در پي مبارزه با تهاجم فرهنگي دشمن كتابخانه مهمي ايجاد كرد كه دانش پژوهان از آن استفاده مي كردند و از ديگر اقدامات ايشان صدور اعلاميه هاي فراوان بود كه پرده از چره استعمار مي زدود در قسمتهائي از يكي از اين اعلاميه ها آمده است .

((خدمت علماي

بزرگ ... و عموم مردم روستاها و شهرها و كوچ نشينان ...

بر آقايان و هوشياران ... پوشيده نيست كه بيگانگان از سده هاي پيشين و مدتها قبل كوشيده اند دارايي مسلمانان را برزدند و شهر و كشورشان را تصاحب كنند... قرآن سراسر حكمت را از ميان آنان بردارند و آنچه از وسايل مادي و معنوي نزد آنان است نابود سازند، بيگانگان همواره براي دستيابي به اين هدفها نقشه هايي ترتيب داده اند، آنگاه آيه الله شريعت چندين نمونه از نقشه ها و هدفهاي دشمن را در 10 مورد بازگو كرده ، در پايان دردمندانه از مسلمانان و ايرانيان مي خواهد كه در صف واحد در برابر دشمن متجاوز بايستند.(1430)

دزدان فرهنگ

در زماني كه عراق تحت سلطه انگلستان بود حكومت استعمارگر به مزدوران خود دستور داده بود هر جا كتاب نفيس و قديمي يافتند آن را تصاحب كرده ، به كتابخانه لندن بفرستند!

در اين ميان روحانيون آگاهي كه نمي خواستند فرهنگ اسلامي به دست كفار غارت شود در مقابل آنان مي ايستادند و استعمارگران با به زندان افكندن ايشان سعي مي كردند به اهداف شوم خود جامه عمل بپوشانند. ولي شيخ شريعت به كمك طلاب آمده ، آنها را از بند نجات مي داد. براي نمونه مي توان به زندان افتادن آيه الله مرعشي نجفي براي خريدن يك كتاب و سپس آزادي او به همت شيخ الشريعه اشاره كرد.

تقسيم ايران

يك سال پس از انقلاب مشروطه (در سال 1907 م ) دو كشور استعمارگر روسيه و انگلستان در يك توافق سري ايران را به 3 منطقه تقسيم كردند؛ مناطق جنوبي سهميه انگلستان و شمال ايران

از آن روسيه شد و براي آنكه با هم اختلافي پيدا نكنند قسمتهاي مركزي را به عنوان منطقه بي طرف سهم ايران قرار دادند. در اين هنگام كه تماميت ارضي و استقلال ايران در معرض خطر جدي قرار داشت ، شيخ الشريعه و ديگر علما درسهاي حوزه علميه را تعطيل و خود را براي جهاد آماده كردند؛ چنانكه در تلگرافي كه بدين مناسبت انتشار دادند مي خوانيم :

((اخبار موحشه مداخله اجانب در بلاد اسلاميه خصوصا به اشتهار معاهده ميشومه جديده با دولتين موجب وحشت عموم علماي اعلام ... (شده است .) قاطبه علماي اين مشاهد مشرفه وظايف مقاميه را تعطيل و در حفظ اسلام به اداي آخرين تكليف (جهاد) حاضر...))

ايران در آتش

در سال 1330 ق با حمله روسيه به ايران شهرهاي تبريز، گيلان ، رشت ، مشهد مقدس و چندين شهر و روستاي ايران اشغال شد. در اين زمان كه ايران در سراشيبي سقوط قرار گرفته بود مراجع تقليد شيعه كه در آن ايام در عراق بودند تصميم گرفتند با مقاومتي قهرمانانه جلو متجاوزان را بگيرند.

در يازدهم محرم 1330 هيات علميه نجف به همراه صدها نفر از طلاب حوزه علميه و دويست هزار تن از عشاير مسلح به طرف ايران حركت كردند. آنان تصميم گرفتند در سر راه خود به ايران چند روزي در كاظمين توقف كرده ، پس از آماده كردن مقدمات لازم به طرف ايران حركت كنند. از جمله اقدامات آنان در كاظمين مي توان به ارسال هيات هايي به كشورهاي مختلف براي مذاكره با سران آن كشورها و ارسال اطلاعيه هاي فراوان به مسلمانان جهان اشاره كرد.

و ديگر آماده

كردن عشاير ايران براي جهاد بود كه با ارسال تلگرافهاي متعدد آنان را به جهاد دعوت كردند. در يكي از اين برگهاي زرين چنين مي خوانيم :

به عموم حجج اسلام ، سرداران عظام و روساي عشاير.... از قديم زمان الي كنون به واسطه مردانگي عشاير... هرگز به خيال اجانب نمي رسيد كه دست اندازي به خاك ايران نمايند چه رسد به سوق عساكر و جسارت ... در ممالك اسلاميه . مگر در اين عصر مردانگي ايرانيان محو و نابود و عقايد اسلام پشت گوشها افتاده .. ياللمسلمين يك مشهد مقدس ... در مملكت شماست ، آيا رواست كه با وجود امثال شماها به تصرف كفار درآيد و ننگ تاريخي براي شما، باقي بماند!...))(1431)

وقتي مردم مسلمان و عشاير غيور ايران خود را براي دفاعي جانانه آماده كردند وثوق الدوله كه در آن زمان رياست هيات وزرا را به عهده داشت با نيرنگ اولا از حركت علما به طرف ايران ممانعت كرد. وانگهي از عشاير و ديگر امت مسلمان ايران خواست از هر گونه اقدامي كه مخالف سياسيتهاي روسيه و انگلستان باشد خودداري كنند و به آنها هشدار داد كه اگر با نيروهاي در حال پيشروي انگلستان مقابله كنند دولت آنها را مواخذه خواهد كرد. و از طرف ديگر مصرانه از علما خواست كه از كاظمين متفرق شوند.

عقب نشيني نيروهاي روسيه و اقدامات وثوق الدوله كارگر افتاد و تندري كه مي رفت خصم را بسوزد توسط دولت ايران خاموش شد و علما كه نمي خواستند جنگ داخلي مشكلات ايران را دو چندان كنند از حركت به طرف ايران منصرف شدند.

نبرد اقتصادي

شيخ شريعت در كنار ديگر علما

در برابر هجوم اقتصادي دشمن دو اقدام مهم انجام داد.

1 - تشويق مردم به ايجاد شركت هاي تعاوني

2. تحريم خريد و فروش اجناس و وسايل روسيه و انگلستان .

البته در اين جبهه نيز زماني كه مي رفت اين مبارزه منفي شكوفه دهد سفارت انگليس با يك نامه فدايت شوم به وثوق الدوله نوشت كه از علما بخواهد فتواهاي خود را ملغي اعلام كنند و وثوق هم همين كار را كرد.

مجتهد مجاهد

عراق در جنگ جهاني اول به تصرف انگلستان درآمد و شيخ الشريعه ضمن صدور فتواي جهاد خود به جبهه شتافت و فرماندهي جبهه قرنه را به عهده گرفت .

يكبار كه مجتهد مجاهد با كشتي كوچكي به طرف يكي از جبهه ها در حركت بود. كشتي آنها شكست و نزديك بود ايشان غرق شود كه ديگر مجاهدان وي را نجات دادند.

نيروهاي مردمي به فرماندهي علما به مدت هيجده ماه در برابر نيروهاي عظيم انگلستان مقاومت كردند و اگر پيروزي نهايي متفقين و ضعف شكست عثماني و ديگر متحدانش نبود اشغالگران هيچ گاه موفق به اشغال عراق نمي شدند.(1432)

در بستر انقلاب

نيروهاي انگلستان و همدستانش در جنگ جهاني اول با طرح اين شعار كه هدف ما رهايي كامل ملتهاست توانستند عراق و ديگر كشورهاي عربي را تصرف كنند اما پس از اشغال عراق نه تنها به آنها استقلال ندادند كه سعي كردند با برگزاري رفراندم فرمايشي به اشغال خود حالت قانوني دهند و آنگاه كه عده اي از آزاديخواهان درخواست استقلال كردند آنها را تبعيد و زنداني كردند و متعاقب اين اوضاع شيخ الشريعه با ارسال تلگرافهايي به حاكمان انگليسي و فرماندهان ارشد نظامي آنان

از اين درخواست سرباز زدند و سعي كردند با سركوب جلو انقلاب را بگيرند.

در اين هنگام آيه الله ميرزا محمد تقي شيرازي با صدور فتوايي به عراقيان اجازه داد كه اگر انگليسيان از دادن حقوق آنها سرباز زدند آنان دست به اسلحه برند و حق خود را باز پس گيرند. و اين گونه بود كه آتش انقلاب در عراق زبانه كشيد.

در هنگامي كه تمامي شهرهاي عراق در آتش انقلاب مي سوخت ناگهان آيه الله ميرزا محمد تقي شيرازي كه در اين زمان رهبري انقلاب را به عهده داشت به طور مرموزانه اي درگذشت ولي در آن لحظات حساس آيه الله شريعت اصفهاني علم بر زمين افتاده ميرزاي شيرازي را برداشت و با صدور بيانيه اي از مردم عراق خواست به انقلاب ادامه دهند و سپس در اجتماعي كه در صحن حضرت علي عليه السلام برگزار شده بود حاضر شد و در حالي كه به علت كهولت و ناتواني نمي توانست به تنهايي راه برود با كمك چند نفر از اطرافيان بر فراز منبر قرار گرفت و پس از تسليت از دست دادن ميرزا، مجاهدان را به استقامت فراخواند و آنگاه آيه الله سيد ابوالحسن اصفهاني را به عنوان نماينده خود انتخاب كرد و پرچم جهاد را به دست او سپرد.

در همين ايام ويلسون ، نماينده انگلستان در عراق تصميم گرفت با فرستادن پيام تسليتي باب گفتگو با شيخ را باز كند، او را به پندار خود بفريبد اما نتوانست و انقلاب همچنان ادامه يافت .(1433)

متعاقب اين اوضاع نيروهاي انگليسي كه در ايران و هند مستقر بودند به طرف عراق روانه شدند تا اينكه تعداد آنها

به يكصد و پنجاه هزار نفر رسيد كه به انواع سلاحهاي پيشرفته و هواپيماهاي جنگي مجهز بودند. قدرت روز افزون نيروهاي انگلستان ، تمام شدن منابع مالي مجاهدان و قرار گرفتن آنان در محاصره اقتصادي و نظامي ، نيز تغيير سياست انگلستان و پيشنهاد تشكيل حكومت ملي در عراق از طرف ديگر موجب شد كه بين رهبران جهاد اختلاف افتد و انقلاب متوقف شود. دولت انگلستان به طور رسمي تغير سياست خود را اعلام كرد و بدين سان استقلال خود را هر چند ناقص به دست آورد. اگر انقلاب به پيروزي نظامي مي رسيد علما مي توانستند با تشكيل حكومت اسلامي عراقي آباد و آزاد بسازند عوامل فوق در كنار سستي كه به مناسبت شروع فصل كشاورزي در مردم عراق پديد آورده بود باعث شد كه نيروهاي انگلستان بتوانند به طرف شهرهاي مقدس پيشروي و كربلا، كوفه و آنگاه نجف را اشغال كنند.

پس از اشغال نجف 17 تن از علما و از جمله حسن فرزند شيخ الشريعه دستگير و براي تبعيد روانه بصره شدند.

خاندان

آيه الله شريعت با يكي از نوادگان آيه الله شيخ محمد حسين اصفهاني مولف كتاب فصول ازدواج كرده بود و حاصل اين ازدواج 3 فرزند پسر بود:

1. شيخ حسن : وي فرزند بزرگ شيخ الشريعه بود و در انقلاب نقش بسزايي داشت .

2. شيخ مهدي ، او تقريرات درس پدرش را به رشته تحرير كشيد و كتاب ((اعلام الاعلام بمولد خير الانام )) از اوست .

3. شيخ محمد شريعت (1283 - 1357 ق .): وي در نجف به تكميل علوم خود پرداخت . در سال 1331 ش . آيه الله

بروجردي او را به عنوان نماينده خود راهي اصفهان كرد. شيخ محمد پس از رحلت آيه الله بروجردي امام امت (ره ) را به عنوان مرجع اعلم معرفي كرد كه عده اي از علماي پاكستان هم به پيروي از ايشان امام را مرجع تقليد اعلم به مردم معرفي كردند.(1434)

صبح تيره

سرانجام روح پر فتوح آيه الله شريعت اصفهاني پس از عمري تلاش در راه اسلام و قرآن در شب يكشنبه هشتم ربيع الثاني سال 1339 ق . قفس تن را دريد و آن نفس مطمئنه به سوي پروردگارش پر كشيد و پيكر مطهرش در جوار قبر اميرمؤ منان عليه السلام به خاك سپرده شد.

در سال 1366 ق . كه آيه الله حاج آقا حسين قمي دار فاني را وداع كرد و مي خواستند او را كنار شيخ الشريعه دفن كنند در هنگام حفر قبر مقداري از قبر شيخ شريعت خراب شد و حاضران با تعجب ديدند جسد آن فقيه فرزانه هنوز كاملا تازه است چنانكه گويا روز پيش به خاك سپرده شده است .

نمازي زادگان، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد نمازي زادگان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سعيد نمازي زادگان به سال 1341 هجري شمسي در تهران و در ميان خانواده اي متوّسط و مذهبي متولد شدم. تنها چهار برادر دارم و پدرم نيز كار بنايي و معماري ساختمان انجام مي دادند. در سال 1350، خانواده ام به دليل گرايشات مذهبي به مشهد كه محيطي سالم بود، مهاجرت كردند. از آن جا كه پدر و به ويژه پدر بزرگ مادري ام، عنايت فوق العاده

اي در تربيت صحيح و اسلامي ما داشتند؛ مدارس ملي و مذهبي آن زمانها را براي تحصيل ما انتخاب كرده بودند. بعدها در كنار تحصيل، مدّتي را به كار در صنعت آلومينيوم سازي نيز اشتغال داشتم.

در ايّام جنگ و دفاع مقدس، چندين بار همراه با رزمندگان تيپ ويژه شهدا، تيپ 21 امام رضا، لشكر 5 نصر و قرارگاه كربلا در جبهه هاي نبرد حضور يافتم. به سال 1367 با خانواده شهيد بزرگوار «هاشمي نژاد» آشنا شده و با صبيه كوچك ايشان ازدواج كردم كه حاصل آن دو پسر به نامهاي محمد رضا و محمّد ايمان است. در سال 1380 در دانشگاه «علوم پزشكي مشهد» استخدام شدم و هم اكنون به عنوان عضو هيئت علمي گروه معارف اسلامي در خدمت عزيزان دانشجو هستم.

مختصري از زندگينامه علمي: دوره ابتدايي را در مدارس ملي و مذهبي سعيدي تهران و جعفري مشهد گذراندم. پس از آن جذب حوزه علميّه مشهد شده و در مدرسه حاج آقاي «موسوي نژاد» به تحصيل علوم اسلامي پرداختم. پس از مدّتي در كنار حوزه، دوره هاي شبانه راهنمايي و دبيرستان در رشته تجربي را گذراندم و همزمان در دو دانشگاه «علوم اسلامي رضوي» و «دانشگاه اصفهان» در سال 63 پذيرفته شدم. با ثبت نام در دانشگاه رضوي در كنار دروس الهيات، دروس حوزي را نيز ادامه دادم و دوره هاي سطح و نيز بخشي از دوره خارج فقه و اصول را شركت كردم. در خلال تحصيل در دانشگاه رضوي، موفق به گرفتن ديپلم دوم در رشته فرهنگ و ادب و نيز مدرك كارشناسي فقه از دانشگاه فردوسي مشهد شدم. در سال 73 به

دوره كارشناسي ارشد رشته اديان و عرفان دانشگاه تهران راه يافتم.

نمازي شادمان، فرنگيس

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

مترجم.

درگذشت: شهريور 1362.

فرنگيس نمازى همسر دكتر فخرالدين شادمان، خواندن و نوشتن را در شيراز و هندوستان از معلم خانگى آموخت. تحصيلات متوسطه را در دبيرستان مهرآيين شيراز و دبيرستان بهشت آيين اصفهان به پايان آورد و در امتحانات نهايى متوسطه به دريافت نشان درجه ى دوم علمى از وزارت فرهنگ نايل شد.

پس از آن به انگلستان رفت و يك سال در مدرسه ى متوسطه سنت مارتين اين ذفيلد و سه سال در وستفيلد كالج آكسفورد به تحصيل زبان و ادبيات انگليسى و فرانسه پرداخت و پس از ده سال به ايران بازگشت از آثار اوست: تحقيقات و مطالعات انگليس ها در باب فارسى (دكتر آرتور ج. آربرى، لندن، 1943، م.، رساله ى ايشان) تراژدى قيصر (ويليام شكسپير، 1334)؛ تراژدى مكبث (ويليام شكسپير 1340)؛ انحطاط و سقوط امپراتورى روم (نوشته ى ادوارد گيبون، 1354، سه جلد)؛ از وى داستان «مادر» اثر سامرست موآم نيز در مجله ى «سخن» به چاپ رسيد. وى همچنين مقاله ها و ترجمه هايى را در مجله ى «روزگار نو»- طبع انگلستان- انتشار مى داد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

نمازي شاهرودي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على نمازى شاهرودى فرزند عالم ربانى و زاهد سبحانى حاج شيخ محمد نمازى شاهرودى از علماء مبرز و متقى و دانشمندان متتبع و نويسندگان متبحر حوزه علميه مشهد مقدس بوده اند.

در سال 1332 قمرى در شهرستان شاهرود متولد شده و در بيت علم و تقوا پرورش يافته و مقدمات و سطوح را در زادگاه خود نزد والدشان و ساير اساتيد فراگرفته و آنگاه براى تكميل مبانى فقه و اصول مهاجرت به مشهد مقدس نموده و و از محضر آيات عظام و فقهاء كرام آن سامان به ويژه مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا مهدى غروى اصفهانى كه

در معارف اهل بيت عصمت و طهارت نادره زمان واغلوطه اوان بوده و شاگردان مكتبش چون حاج شيخ مجتبى و حاج شيخ هاشم قزوينى و حاج شيخ كاظم دامغانى و ميرزا جواد آقاى تهرانى و صدها نفر ديگر امثالهم از آيات بزرگ و دانشمندان بنام معاصر بودند استفاده فقه و معارف الهى نموده و به نجف اشرف مشرف و چندى هم در آنجا اقامت و از مبانى مدرسين و مجتهدين حوزه نجف مطلع و استفاده نموده و به مشهد مراجعت و به تأليف كتب مفيده و تدريس پرداخته و مهارتى عجيب در مناظره با پيروان اديان ديگر و مذاهب باطله داشت و نيز در احتجاج و مباحثه با اهل سنت و جماعتى و در سفرهاى عديده اش به حجاز و كشور سعودى مباحثاتى با حضرات داشته كه موجب استبصار عده اى از مردم پاكستان و هندوستان شده است.

آن مرحوم در علوم غريبه و علم طلب قديم و گياه شناسى و رياضى هم اطلاع عميق داشته و با زبان فرانسه هم آشنائى داشته حدود سه دوره بحارالانوار را از اول تا آخر مطالعه و در اثر اين مطالعات موفق به تأليف مستدرك البحار در ده مجلد شده كه پنج جلد آن در زمان حيات خودش به طبع رسيده و پنج مجلد آن پس از رحلتش فرزند ياد شده اش اقدام به طبع و نشر آن نموده و حافظ تمام قرآن و يا اكثر آن بوده زيرا از هر آيه كه مى پرسيدند فورا آدرس درس آن را مى داد و به گفته برخى از مرحوم آيت اللَّه مرعشى نجفى قدس اللَّه سره از ايشان پرسيده بودند فرموده بود كه آقاى نمازى مجلسى زمان ما بوده

است.

نگارنده اين كتاب چون مدتى در مدرسه نواب مشهد با ايشان همسايه و مرواده داشتم ايشان را از جهاتى كم نظير يافتم. تأليفات بسيارى دارد كه از ديدگان عزيزان مى گذرانم.

1- اثبات ولايت كه 6 مرتبه به چاپ رسيده.

2- ابواب رحمت 2 مرتبه چاپ شده.

3- تاريخ فلسفه و تصوف 2 مرتبه چاپ شده.

4- مقام قرآن و عترت 3 مرتبه چاپ شده.

5- اركان دين 2 مرتبه چاپ شده در خداشناسى و پيغمبر و امام شناسى و فروع دين و نماز و زكوه و روزه و حج و ولايت. و زيارت پيغمبر و ائمه هدى و شرح قيامت صغرى و رجعت و قيامت كبرى تدوين شده است.

6- الهدى الى صراط مستقيم.

7- دوره مستدرك سفينه البحار در ده جلد به طبع رسيده.

8- رساله تفويض

9- تاريخ مجالس روضه خوانى

10- زندگانى حبيب بن مظاهر

11- اصول دين

12- الاسلام الهاديه فى الاعتبار الكتب الاربعه

13- رساله نور الابصار

14- مناسك حج- مشتمل بر وجوب حج و مذمت تارك آن و خلقت كعبه و حجرالاسود و حرم و قضاياى آن.

تأليفات طبع نشده علامه نمازى

1- روضات النظرات، دوره فقه استدلالى ده جلد.

2- مستدركات علم رجال، ده جلد.

3- مستطرفات المعالى در احوال راويان احاديث.

4- دوره معارف القرآن مشتمل بر چهل و سه جزو.

5- رساله اى در طب.

6- معرفه الاشياء- گياه ها- درختها حيوانات و جمادات.

7- مباحث اصول.

متاسفانه اين دانشمند متتبع و محدث متبحر و مؤلف مكثر در شب دوشنبه دوم ماه ذيحجه سال 1405 هجرى قمرى برابر 28 مرداد ماه 1364 شمسى از دنيا رفته و در جوار سلطان سرير ارتضا حضرت على بن موسى الرضا عليه الصلوه والسلام مدفون گرديد عاش سعيدا و مات سعيدا حشره اللَّه مع الشهداء والسعداء آمين يااللَّه.

محقق، عالم دينى.

تولد: 1294

ق.، شاهرود.

درگذشت: 28 مرداد 1364، (دوم ذيحجه سال 1405 ق.).

آيت الله على نمازى شاهرودى، فرزند آيت الله محمد نمازى شاهرودى، مقدمات و سطوح عالى را در شاهرود نزد پدر و ديگر اساتيد فراگرفت. سپس رهپسار مشهد شد . در آنجا مدارج عاليه فقه و اصول را يكى پس از ديگرى پشت سر گذاشت به گونه اى كه در بيست و دو سالگى شروع به تقرير فقه استدلالى نمود.

مدتى نيز به حوزه ى نجف اشرف رفت و در آنجا به تحصيل فقه و مبانى اصول پرداخت. سپس به ايران بازگشت و در مشهد مقيم شد. ايشان همچنين به علم رياضى و تاريخ و نيز خطاطى آشنايى داشت و به ويژه كتاب هايش را به خط خودش مى نوشت. آيت الله نمازى به زبان عربى مسلط بود و با زبان فرانسوى هم آشنايى داشت. وى طب سنتى و گياه شناسى و علوم غريبه را خوب مى دانست، ضمنا به روش هاى مباحثه و مناظره نيز مسلط بود. فعاليت عمده و اساسى ايشان پيرامون احاديث و رجال حديث بحارالانوار اختصاص داشت.

آثار ايشان عبارتند از: مستدرك سفينه البحار (در ده جلد)؛ الاحتجاج بالتاج على اصحاب اللجاج (الهادى)؛ الاعلام الهاديه فى اعتبار الكتب الاربعه؛ ابواب رحمت (جلد اول، مشهد، 1337، ق.، قم، 1362)؛ تاريخ فلسلفه و تصوف (يا مناظره دكتر با سياح پياده، جلد اول، 1377 ق.)؛ مناسك حج؛ رساله تفويض؛ رساله علم غيب (ع)؛ اصول دين؛ رساله نورالانوار؛ اركان دين؛ زندگانى حبيب بن مظاهر اسدى؛ تاريخچه ى مجالس روضه خوانى و عزادارى سيد مظلومان (ع) قرآن و عترت در اسلام.

آثار علمى خطى چاپ نشده وى به اين شرح هستند: مستطرفات المعالى؛ مستدركات علم رجال (پانزده جلد)؛ روضات النظرات؛ مجموعه نفيسه در

طب؛ معرفة الاشياء (گياه شناسى)؛ مطرف الهيه؛ حواشى بر بعضى كتب مانند: حاشيه بر تفسير برهان، حاشيه بر رجال ممقانى، حاشيه بر رجال آيت الله خويى؛ حاشيه بر رجال شيخ طوسى و تصحيح آن، حاشيه بر كتاب جواهر در فقه تأليف محمدحسن نجفى، حاشيه بر كتاب وقايع المشهور، حاشيه بر كتاب بحارالانوار آيت الله غرورى، حاشيه بر رساله ى شريف رجبيه محدث بيرجندى و حواشى ديگر.

(تو ح 1332 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث و متكلم. در شاهرود به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و استفاده از محضر پدرش، به مشهد مهاجرت نمود و سطوح را نزد مدرسين بزرگ حوزه ى مشهد به پايان رسانيد. آنگاه از بحثهاى معارف و اخلاق آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى غروى اصفهانى بهره مند گشت. او علاوه بر امامت جماعت يكى از مساجد مشهد به كار تأليف و تصنيف كتب دينى و تحقيقات در اين زمينه اشتغال داشت و تأليفات بسيارى از خود باقى گذاشت. از آثارش: «مستدرك سفينةالبحار»؛ «ابواب رحمت»؛ «تاريخ فلسفه و تصوف»؛ «اركان دين»؛ «مقام قرآن و عترت در اسلام»؛ فهرست «منتقى الجمان»؛ كتاب «اثبات ولايت»؛ تذييلات كتاب «مجموعة الاخبار»؛ «شرح زندگانى حبيب بن مظاهر»؛ «تاريخچه ى مجالس روضه خوانى»؛ «مناسك حج و وجوب و فضيلت آن»؛ «نورالانوار»، به فارسى و عربى؛ رساله اى در «علم غيب امام (ع)».[1]

على ابن العالم الكامل و العابد الزاهد آيت اللَّه حاج شيخ محمد معروف به (نمازى) شاهرودى از علماء و ائمه جماعت معاصر مشهد مقدسند.

وى در حدود سال 1332 قمرى متولد شده و در بيت علم و ورع و تحت تربيت پدر دانشمند و زاهدش پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و قسمتى از سطوح را از مدرسين بزرگ

حوزه مشهدبه پايان رسانيده سپس از محضر مرحوم عالم ربانى و آيت اللَّه سبحانى مربى نفوس و مهذب اخلاق آيت اللَّه الملك العلام آقا ميرزا مهدى غروى اصفهانى سالهاى متمادى استفاده نموده و با هم از محضر آيات ديگر مشهد بهره مند گرديده و در مسجدى از مساجد بالا خيابان به اقامه جماعت و تبليغ احكام تا حال تحرير اشتغال دارند

نگارنده گويد از سال 1364 ق كه در مشهد اقامت داشتم و در مدرسه نواب از محضر مرحوم آيت اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى خارج مبحث حج را استفاده مينمودم با معظم له آشنا شده و بعد از درس مذاكره بحث را مى نموديم وى را دانشمندى متقى و پارسا و مشغول به مطالعه و تأليف شناخته ام خداوند امثال ايشان را همواره موفق بدارد.

تأليفات مطبوع ايشان از اينقرار است.

1- ابواب رحمت دو مرتبه به طبع رسيده 2- تاريخ فلسفه تصوف 3- متدرسك سفينه البحار ج 1 و 2 بطبع رسيده 4- كتاب اركان دين در آن شرح اصول دين (خداشناسى و فروع دين نماز و زكوه و روزه و حج و ولايت و زيارت پيغمبر و ائمه هدى و شرح قيامت صغرى (رجعت) و قيامت كبرى) 5- مقام قرآن و عترت در اسلام 6- فهرست منتقى الجمان 7- تذييلات كتاب مجموعه الاخيار 8- شرح زندگانى حبيب ابن مظاهر 9- تاريخچه مجالس روضه خوانى 10- مناسك حج و وجوب و فضيلت آن 11- كتاب اثبات ولايت 13 -12- نورالانوار فارسى و عربى 14- رساله اى در علم غيب امام (ع)

تأليفات مخلوط ايشان

1- تتمه مستدرك سفينه البحار ده جلد 11- مستدركات علم رجال شيخ 5 جلد 16- كتاب اصول دين 17- كتاب مستطرفات المعالى در احوال رجال

و راويان اخبار 18- روضات النضرات در فقه استدلالى ده مجلد 19- معارف الهيه 20- مجموعه نفيسه در طب 21- معرفه الاشياء و غيره

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (184 -183/ 7 ،374/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (437/ 4).

نمازي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن نمازي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

بعضي از دروس حوزوي را به طور غير رسمي در سال 1366 شمسي شروع كردم و سپس به طور رسمي در سال 1369 وارد حوزه علميّه قم و مدرسه علميّه شهيدين (ره) شدم. امّا از آنجائي كه در آن زمان شرايط براي رفتن به كلاس هاي بالاتر مهيا نبود و توصيه ها نيز اين بود كه همگام با مجموعه باشم؛ پنج سال در مدرسه شهيدين بودم و پس از آن كتب مكاسب، رسائل و كفايه را با سرعت بيشتري به اتمام رساندم و در سال 1376 در درس خارج فقه و اصول شركت كردم. همزمان در دروس: اسفار، فصوص و منازل السائرين بعضي از اساتيد معظم نيز شركت مي كردم. چند سال نيز از تفسير قرآن «حضرت آقاي جوادي آملي» بهره جستم.

سال 1377 به مؤسسه آموزشي تحقيقاتي بقيّه الله (عج) وارد شدم و در كلاسهاي «فقه، اصول و تفسير» شركت كردم و در سال تحصيلي 1383 - 1382، دوره فوق را به اتمام رساندم. از محضر حضرات آيات: «سيّد كاظم حائري»، «تبريزي»، «سيّد محمود هاشمي شاهرودي»، «فاضل لنكراني»، «سبحاني»، «سيّد احمد مددي»، «محمّد مهدي شب زنده دار»، «جوادي آملي»، «نكو نام» و «شاه آبادي» استفاده كرده ام. و

طرحي را با عنوان مجموعه «ولي فيها مأرب أخري» ارائه داده ام كه جلد اوّل آن نيز چاپ شده و چاپ مجدد آن نيز با ويرايش جديد آماده چاپ است، امّا اين طرح با مشكلات بسيار زيادي مواجه شده و عملاً متوقف گرديده است. هدف اين طرح جلوگيري از پيدايش و يا گستردگي افراط و تفريط هاي موجود در حوزه عمل به احكام شرعي است. تفصيل مطلب در مقدّمه كتاب مورد اشاره چاپ شده است.

ذكر نام اساتيد اصلي در حوزه، حضرت آيات عظام:

1. سيّد كاظم حائري / خارج اصول

2. سيّد محمود هاشمي شاهرودي / خارج اصول

3. تبريزي / فقه و اصول

4. فاضل لنكراني / خارج فقه

5. سيّد احمد موسوي مددي / خارج فقه

6. مرحوم حضرت آيت الله احمدي ميانجي / فقه / مكاسب

7. حضرت آيت موسوي تهراني / اصول / رسائل و كفايه

8. حضرت آقاي علي محمّدي / فقه و اصول / كفايه و بيع

نمازي، عبدالنبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالنبي نمازي

محل تولد : بوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

آية الله عبدالنبي نمازي در سال 1324 در شهر بوشهر به دنيا آمد. پدرش مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ احمد نمازي فرزند آية الله حاج شيخ حسين نمازي دشتي بود. مادرش نيز دختر مرحوم شيخ عباس از روحانيان استان بوشهر بود. پدر آية الله نمازي، براي تبليغ به آبادان هجرت كرد و خانواده را نيز به همراه برد. آية الله نمازي پس از طي دوره دبستان ، به حوزه رو آورد و پس از طي دروس ادبيات عرب در آبادان در سال 1341 به نجف اشرف عزيمت كرد و در مدرسه علميه «بادكوبه» سكونت گزيد. حال

و هواي نجف و انوار تابناك مرقد امير مؤمنان (ع ) آثار شگرفي در روحيه او بر جا نهاد و او را بيش از گذشته شيفته علم و دانش كرد.

آية الله نمازي پس از چند سال بهره مندي از آن شهر مبارك و از استادان وارستۀ آن ديار، به قم مراجعت نمود تا از محضر عالمان آن ديار نيز بهره مند شود. در قم نيز به درس خارج بسياري از بزرگان راه يافت و در اين ميان از شركت در دروس فلسفه و اخلاق نيز باز نماند. آية الله نمازي در سالهاي تحصيل خود به محضر علماي بسياري شرفياب شد. ايشان در نجف اشرف به درس علمايي چون : «آية الله حاج شيخ محمد حسين موحد نجف آبادي (ره )»، «آية الله حاج شيخ كاظم تبريزي (ره )»، «آية الله حاج شيخ صدرا بادكوبه اي (ره )»، «آية الله العظمي سيد عبدالاعلي سبزواري (ره )» و «آية الله حاج شيخ علي آزاد قزويني» رفت . در حوزه علميه قم نيز در درس خارج فقه و اصول: «آية الله العظمي حاج شيخ محمد علي اراكي (ره )»، «آية الله العظمي حاج ميرزا هاشم آملي (ره )»، «آية الله العظمي حاج سيد علي علامه فاني اصفهاني (ره )» و «آية الله العظمي حاج سيد محمد رضا گلپايگاني (ره )» رفت و در دروس فلسفه : «آية الله حاج آقا رضا صدر (ره )» و «آية الله حاج شيخ محمد محمدي گيلاني» حاضر شد.

آية الله نمازي درساليان متمادي ، خدمات علمي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است . او در مدت اقامت خود در نجف اشرف و پس از آن ، همواره بر امر تدريس اشتغال داشته، كتب دروس مقدماتي و ادبيات عرب ، لمعتين ، معالم ، را در نجف اشرف تدريس كرده و پس از مراجعت به

قم نيز بارها كتب دوره سطح شامل: رسائل ، مكاسب ، كفايتين را براي طلاب مستعد تدريس نموده و از اين رهگذر، شاگردان بسياري به مكتب امام صادق (ع ) تقديم كرده است . ايشان همچنين با تشكيل جلسات تفسير، به مباحثه و مداقه آيات قرآن پرداخت كه اين جلسات حدود پنج سال به طول انجاميد. او در طي آن سالها، تأليفات بسياري نگاشته و در زمينه هاي گوناگون به پژوهش پرداخته است.

در كارنامۀ زندگاني آية الله نمازي ، فعاليتهاي سياسي وي بيش از همه مي درخشد. او از نخستين سالهاي نهضت امام خميني (ره )، همواره پشتيبان آن بوده و از هيچ كوششي در آن راه دريغ نورزيده است . او در زمان دستگيري امام (ره )، از شمار اجتماع كنندگان در مقابل بيوت مراجع بود كه خواستار اقدام جدي علماء، براي آزادي امام (ره ) بوده اند. در دورۀ تبعيد امام (ره ) به عراق ، جزء استقبال كنندگان از ايشان در كربلا بود و همواره مقيّد بود در نجف نمازهاي ظهر و عصر و مغرب و عشاء را به امامت آن مرجع عظيم الشأن اقامه كند. در ايران نيز در طي سالهاي پيش از انقلاب، بارها به نقاط گوناگون كشور سفر كرد و به افشاگري دربارۀ مفاسد رژيم پهلوي پرداخت كه اين مسأله موجب چندين بار احضار و بازجويي وي شد و گاه به زندان شدن وي مي انجاميد. او از كساني بود كه در آن سالها به اين مسأله مي انديشيد كه اسناد تاريخي نهضت را نگهداري كند تا در بعدها، مورد استفاده نسل جوان قرار گيرد. از اين رو با مرحوم «رباني شيرازي» به گردآوري اسناد نهضت پرداخت .

آيةالله نمازي در جريان پيروزي انقلاب اسلامي، نيز براي

استقبال از امام خميني (ره )، از قم به تهران آمد و در بهشت زهرا استقرار يافت . سپس براي همكاري با اعضاي ستاد انقلاب به ساختمان مدرسه رفاه رفت و از طرف آن ستاد، به پادگان نيروي هوايي قلعه مرغي رفت . پس از آن نيز به يكي از سازمانهاي ارتش رفت و سپس به جمع آوري و تحويل سلاح ها از مردم مأمور شد و از آنها در دانشگاه تهران بازديد كرد. بخشي از فعاليتهاي سياسي آيت الله نمازي پس از انقلاب اسلامي به قوۀ قضائيه مربوط است . وي كار خود را در دستگاه قضايي با قبول سمت «حاكم شرع» در منطقه سرپل ذهاب و قصر شيرين آغاز كرد و در آن منطقه سرچشمه خدمات بسياري شد. آية الله نمازي بارها در جبهه هاي دفاع مقدس حاضر شد و در يكي از عمليات جبهه جنوب ، بر اثر بمباران سنگين شيميايي ، از ناحيه چشم و سينه مجروح شد. چندي بعد نيز درعمليات مرصاد بر اثر اصابت تركش به سختي مجروح مي گردد. او پس از آن نيز در جبهه هاي دفاع مقدس حاضر مي شد و همواره باعث شادماني رزمندگان اسلام بود.

نواب اصفهاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1240 ق)، عالم دينى، مفسر، حكيم و منجم. مشهور به نواب و ميرزا باقر نواب. اصلش از لاهيجان و ساكن اصفهان بود. وى از حكما و علماى عهد فتحعلى شاه قاجار است. در حكمت، فلسفه، منطق و نجوم متبحر و چندى نيز عهده دار سمت وزارت جعفرخان زند بود. با مرگ جعفر خان، ميرزا باقر به كار تأليف و تدريس در اصفهان مشغول شد و از عالم سياست كناره گرفت. وى در تهران درگذشت و در شهر رى به

خاك سپرده شد. از آثارش «تحفة الخاقان»، در تفسير قرآن به اسلوبى جديد، در چهار مجلد: اولى در «قصص»، دومى در «ذكرى»، سومى در «احكام» و چهارمى در «وقايع يوم القيام». در «الذريعة» و «طبقات اعلام الشيعة» اين كتاب در پنج بخش شامل: «آيات القصص»، «آيات الاحكام»، «آيات المعارف»، «آيات المواعظ» و «آيات الوعيد» معرفى شده كه آن را به خواهش فتحعلى شاه قاجار تأليف نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (407/ 9)، تذكرةالقبور (189 -188)، الذريعه (145 -144/ 4 ،432 -431/ 3)، روضات الجنات (147 -146/ 7)، ريحانه (123/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 189 -188/ 13)، فوائد الرضويه (621)، كتاب گيلان (676 -675/ 2)، مكارم الآثار (1234 -1229/ 4)، نامها و نامدارهاى گيلان (508).

نواب سيد محمد واجد علي خان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن حكم سيد جعفر على خان بن غلام حسين خان بن قاسم على خان اصفهانى. طبيب حاذق و حكيم، مؤلف مجموعه اى در پزشكى به زبان فارسى، از فضلاى قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم هجرى است. تاريخ نسخه 1316 هجرى مى باشد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

نواب شيخ الاسلامي، عيسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه پاريس در سال 1342، دكتراى تخصصى جراحى عمومى از دانشگاه پاريس در سال 1348، و فوق تخصص ارتوپدى از دانشگاه پاريس در سال 1350.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1352 تا سال 1360 و دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1360 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس جراحى و ارتوپدى در دانشگاههاى پاريس و علوم پزشكى تهران، نظارت بر چندين پايان نامه تخصصى جراحى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

ارتوپدى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نواب، ابراهيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن ميرزا محمّد باقر بن محمد بن محمّد باقر نوّاب. عالم فاضل، امام جماعت مسجد ذوالفقار، از شاگردان آقا ميرزا احمد مدّرس، و آخوند گزى، و آقا سيد محمّد باقر درچه اى، و آقا شيخ محمّد رضا نجفى و جمعى ديگر بوده، در اوّل صفر 1366 وفات يافته، در لسان الارض مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نواب، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالحسن نواب

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

حجةالاسلام و المسلمين سيد ابوالحسن نواب، در سال 1337 در شهرضا (استان اصفهان) متولد شد. ايشان از دانش آموختگان مدرسه حقاني (شهيدين فعلي) است كه علاوه بر گذراندن دوره تخصصي مؤسسه در راه حق، دروس خارج فقه و اصول را در محضر آيات عظام: «مرحوم شيخ مرتضي حائري يزدي»، «شبيري زنجاني»، «مظاهري اصفهاني» و «شيخ جواد تبريزي» فرا گرفته است. و در مواد درسي: (مذاهب اسلامي، فقه، اصول فقه، علوم قرآني و ادبيات عرب) در مدرسه حقاني، جامعة الزهراء، دانشگاه مذاهب اسلامي و برخي ديگر از دانشگاههاي تهران تدريس داشته و دارد.

ايشان در دوران دفاع مقدس مسئوليت و خدمات فراواني را عهده دار بوده و در دوران سازندگي و اصلاحات، عمدتاً در دو نوع مسئوليت خطير فعاليت هاي فرهنگي در خارج از كشور و فعاليت هاي خدماتي در داخل كشور مشغول به خدمت بوده است: «معاونت بين الملل سازمان تبليغات اسلامي»، «معاونت ارتباطات سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي»، «قائم مقامي مجمع جهاني اهل بيت (ع)»، «بنيانگذاري و مديريت مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب» و «مدير مسئولي فصلنامه هفت آسمان» از جمله خدمات فرهنگي ايشان است.

در بخش خدماتي، اقدام ماندگار ايشان «راه اندازي و مديريت مركز خدمات حوزه هاي علميه» مي باشد.

جناب آقاي نواب در مركز «مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب» كه دل مشغولي اصلي ايشان است، در پي رواج اديان پژوهي و مطالعات مذاهبي به شيوه علمي و بي طرفانه در كشور عموماً و در حوزه هاي علميه خصوصا و زمينه سازي براي مطالعات تطبيقي و تعامل مثبت و سازنده ي اديان و مذاهب گوناگون مي باشد. «تربيت ده ها طلبه فاضل آشنا با ديگر اديان و مذاهب با مدارك دانشگاهي كارشناسي ارشد و دكتري»، «راه اندازي تنها كتابخانه ي تخصصي در زمينه اديان و مذاهب در ايران با بيش از 21 هزار عنوان كتاب تخصصي به زبان هاي گوناگون»، «انتشار 27 شماره از فصلنامه هفت آسمان» و «راه اندازي دوره هاي رسمي كارشناسي ارشد در گرايش مختلف اديان و مذاهب با مجوز وزارت علوم، تحقيقات و فن آوري» از مهم ترين دستاوردهاي ايشان در يك دهه گذشته در مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب مي باشد. ايشان هم اكنون عضو هيئت علمي گروه مذاهب اسلامي در مركز اديان مي باشد.

نواب پور، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: مشهد.

درگذشت: دى 1374، دورهام انگلستان.

رضا نواب پور داراى دكتراى زبان شناسى از دانشگاه دورهام و استاد دانشگاه منچستر بود. در مزمزه ى خاطرات (مجموعه ى داستان، 1340) به انتقاد از خرافه پرستى پرداخت. از همكاران مجتبى مينوى در بنياد شاهنامه بود، بيشتر آثار مكتوب وى به زبان انگليسى است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

نوازي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى عمومى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نوايي جغتايي، نظام الدين امير

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(906 -844/ 841 ق)، حكيم، نويسنده و شاعر. معروف به اميركبير. او به دو زبان تركى و فارسى شعر مى گفت و به ذواللسانين مشهور بود. در شعر تركى، نوايى و در شعر فارسى، فنايى يا فانى تخلص مى نمود. اصل او از تركان جغتايى بود و در هرات به دنيا آمد. پدرش از امرا و رجال عهد تيموريان است كه در خدمت بعضى از سلاطين آن سلسله مانند ميرزا ابوالقاسم بابر، فرزند بايسنقر ميرزا، و سلطان ابوسعيد ميرزا به سر بدر. نوايى نيز همراه پدر مدتى ملازم با برگوركانى در مشهد بود. از كودكى با سلطان حسين بايقرا در مكتب مصاحب و همدرس بود. پس از مرگ بابر، همراه سلطان حسين ميرزا به مرو رفت و چندى در هرات در ملازمت سلطان ابوسعيد به سر برد و سپس به ماوراءالنهر رفت و به تكميل دانش پرداخت. پس از مدتى به خراسان سفر نمود و در اوايل قدرت سلطان حسين، به خدمت او درآمد و همراه سلطان به سمرقند و سپس به هرات رفت. او از امراى معروف عهد سلطان حسين و نديم و مقرب خاص وى بود كه از مشوقين بزرگ اديبان و شاعران به حساب مى آمد. نوايى از معاصران عبدالرحمان جامى است كه به او ارادتى خاص داشت. در 862 ق منصب امارت ديوان اعلى به او تفويض گشت. امير عليشير يك سال نيز حاكم مازندران بود و در استرآباد به سر مى برد. پس از آن به هرات بازگشت و

در خدمت سلطان زيست. وى در شكوفايى و رونق ادب و هنر در دوران سلطان حسين بايقرا تأثير فراوان داشت و هرات در اين عصر يكى از بزرگترين مراكز ادب و هنر به شمار مى آمد. وى در هرات درگذشت و در محله ى عيدگاه اين شهر، زير گنبدى در شمال مسجد جامع دفن گرديد. لازم به ذكر است كه صاحب «مجمع الفصحا» تاريخ فوت وى را 907 ق ذكر كرده است. از آثار خير او: ايوان جنوبى صحن عتيق آستان رضوى، نهر آب بالا خيابان، در مشهد؛ رباط سنگ بست؛ رباط ديزآباد؛ بند آجرى قريه ى تروق در نزديكى طوس؛ مقبره ى قاسم انوار، در قريه ى لنگر نزديك تربت جام؛ تعمير قسمتى از مزار عطار نيشابورى. از تأليفات او: «تذكره ى مجالس النفائس»، در شرح حال شاعران عهد خود، به تركى جغتايى؛ «لسان الطير»، به تقليد از «منطق الطير» عطار؛ «قصه ى شيخ صنعان»؛ «خمسة المتحيرين»، رساله اى در شرح حال جامى، در يك مقدمه و يك خاتمه و سه مقاله، به تركى؛ «منشآت تركى»؛ «منشآت فارسى»؛ خمسه اى به تقليد از «پنج گنج» نظامى، به تركى شامل: «فرهاد و شيرين» و «ليلى و مجنون» و «سد سكندرى» و «حيرت الابرار» يا «حيات الابرار»، در برابر «مخزن الاسرار» و «سبعه ى سياره»، در برابر «هفت گنبد»؛ «محاكمة اللغتين»؛ چهار «ديوان»، به تركى شامل: «غرايب الصغر»، «نوادر الشباب»، «بدايع الوسط» و «فوايد الكبر»؛ «ديوان» شعر، به فارسى، در حدود پنج هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (82 -80/ 1)، از سعدى تا جامى (744 -738 ،637 -634 ،546 ،529)، تاريخ ادبيات در ايران (386 -382/ 4)، تاريخ برگزيدگان (172)، تاريخ نظم و نثر (291

-289)، تحفه سامى (338 -334)، تذكره ى روز روشن (851 -850)، تذكرةالشعراء (574 -559)، تذكره ى نصرآبادى (500)، حبيب السير (257 ،184 -183 ،179 ،170 ،159 ،145 ،137 ،71/ 4)، دايرةالمعارف فارسى (1765/ 2)، الذريعه (347/ 24 ،364/ 21 ،137/ 20 ،372 ،285 -284 ،258 ،203 ،202 ،163/ 19 ،306/ 18 ،95/ 17 ،356 ،189 ،31 -30/ 16 ،142 -141/ 14 ،153 ،131/ 12 ،1226 ،849 ،848 ،804/ 9 ،265 -264 ،125/ 7 ،132/ 4 ،236 ،66/ 3 ،62 -61/ 2)، روضةالصفاء (7/ صفحات متعدد)، ريحانه (242 -238/ 6)، سرآمدان فرهنگ (200 -198/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 155 -154/ 10)، طرائق الحقائق (110 -109/ 3)، فرهنگ ادبيات فارسى (350 -349)، فرهنگ سخنوران (953 -952)، كارنامه ى بزرگان (328 -327)، كتابشناسى نظامى گنجوى (424 -423)، كشف الظنون (1979 ،1611 ،1591 ،1572 ،1301 ،1258 ،1195 ،977 ،982 ،645 ،230)، لغت نامه (ذيل/ عليشير نوايى و نظام الدين)، مجالس العشاق (338 -335)، مجالس النفائس (مقدمه/ د- لو، 358 -357 ،136 -133)، مجمع الفصحا (84 -82/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (678 -677/ 1)، هديةالعارفين (740 -739/ 1).

نوايي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين نوايي در سال 1302ه.ش تهران متولد گرديد . وي بعد از گذراندن دورة دانشسرا ، در رشتة حقوق ادامه تحصيل داده و از دانشگاه سوربن فرانسه فارغ التحصيل گرديد . نوايي پس از آن به كار تدريس در مدارس و دانشگاههاي كشور پرداخت . او كار تحقيق و پژوهش را با دومطلب آغاز نمود ، اول مسائل مربوط به مشروطيت و ديگري در رابطه با بابيگري . نوايي آثار بسيار با ارزشمندي از خود بجاي نهاده است كه مورد استفاده بسياري از محققان وپژوهشگران مي باشد . وي

هم اكنون به دليل كهولت سن از كار تدريس در دانشگاه دست كشيده اما منزل ايشان همواره پذيراي دانشجويان مي باشد.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : ايران دوره اسلامي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالحسين نوايي تحصيلات خود رادر مدارس ابتدايي (تمدن ) و (ابن سينا) آغاز نمود .وي در دورة متوسطه در به مدرسه شرف تحصيل كرد و پس از گذرندان اين دوره ، عليرغم ميل باطني خود به دانشسراي عالي رفت ،دكتر نوايي دراين مورد مي نويسد : برخلاف ميلم به دانشسرا رفتم چون علاقه به اين حرفه نداشتم و تمايل داشتم كه ديپلمات شوم. دكتر نوايي پس از دوره دانشسرا ي عالي ،تحصيلات خود را درد انشكده حقوق پي گر فت اما به دلايلي از ادامه تحصيل در رشته حقوق باز ماند .البته وي يك سا ل بعد دوربار ه در رشته حقوق شركت نمود وتوانست شاگرد دوم شود .نوايي به لحاظ اينكه ناگزير بود يكي از دورشته را نتخاب نمايد وبا توجه به اينكه يكسال از دوره دانشسرا را نيز گذرانده بود،لذا در همين رشته ادامه تحصيل داد،او سپس به فرانسه رفته و توانست دوره دكترا را از دانشگاه سوربن اخذ نمايد.

خاطرات و وقايع تحصيل : عبدالحسين نوايي بعد از دوره دانشسرا ي عالي به دانشكده حقوق رفت ، اما وي نتوانست از اين دانشكده فارغ التحصيل شود و به نحوي از ادامه تحصيل باز ماند،علت اين امر را نوايي چنين بيان مي كند : ماجرا از اين قرار بود كه در امتحانات ديپلم يك نفر از روي برگه امتحاني من رونويسي كرده بود ودر آن زمان تصحيح اوراق امتحانات

نهايي به عهده استادان دانشگاه بود و مرحوم دكتر شفق ديده بود كه دو برگه كاملا شبيه يكديگر است ،لذا هر دو نفر به جرم تقلب از ادامه تحصيل محروم كردند،مدتي طول كشيد تا توانستم ثابت كنم كه ورقه اصلي متعلق به من است و همين تاخير باعث شد تامن از ادامه تحصيل محروم شوم.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : عبدالحسين نوايي دركنار تحصيلا ت تكميلي خود در فرانسه به كار معلمي نيز پرداخت و ، چون اين مسؤليت را پذيرفته بود با جديت مطالعه مي نمود،اينكار دو دليل داشت اول آنكه تحصيلا ت خود را دانشگاه كا في نمي دانست و آنرا مقدمه اي مي دانست براي ادامه تحصيل دوم نمي خواست به مانند بعضي از معلمين از كم سوادي و بي توجهيش گله نمايد:او مي گويد :در هر صورت چشم را بر بسياري از لذات مادي زندگي بستم و تمام وقتم راصرف آموختن كردم مثلا موقعي كه در پاريس بودم ،با توجه به اينكه در آنجا هوادير روشن مي شود ساعت نه صبح غذاي مختصري مي خورد م كه هم صبحانه بود و هم ناهار و ازساعت ده در كتابخانه ملي پاريس مطالعه مي كردم تاساعت پنج بعداز ظهر كه آنجا تعطيل مي شد .هر چند در آن وقت خيلي ها به اين كار من مي خنديدند ، اما من به هيچ وجه احساس غبن نمي كردم چون آثاري كه الان شما ملاحظه مي فرماييد ، غالبا حاصل مطالعات و تلا شهاي همان دوران است .

استادان و مربيان : از استاداني كه عبدالحسين نوايي به عنوان يك الگو يا د مي كند،عباس اقبال بود باز

مي گردد نوايي وي را از جمله كساني مي داند كه در او انگيزه تاريخنگاري را بوجود آورد و اين مسئله به زماني كه نوايي در مجله يادگار با وي همكار شد . از استادان نوايي شخصيتهاي برجسته اي همچون :بديع الزمان فروزانفر ،بهار ،بهمنيار و ميرزا عبدالعظيم خان قريب مي توان نام برد .

وقايع ميانسالي : در سال 1346 عبدالحسين نوايي مطالبي در مورد دانشگاهها وعدم پذيرش افراد جوان به عنوان استاد منتشر كرد ، اين مسئله باعث شددانشجويان دست به شكايات متعددي بزنند با اعتراض دانشجويان مديريت دانشگاههاي تهران و شهرستانها تغييراتي نمود و از آن جمله دانشگاه تبريز كه هوشنگ منتصري به سمت رياست آنجا رسيدوي روساي دانشكده ها را كه عملا از ورودهرگونه استادجديدي سرباز زده بودند ، اخراج كردو دانشكده ادبيات را به دكتر نوايي سپرد.در سال1351درهنگام خدمت در سازمان كتابهاي درسي يعني به دليل رعايت نكردن دستورات شاه در مورد مبارزه با گراني ، متهم واز كا ر بركنار شد . اما پس از مدتي به بابلسر رفته وسمت معاونت مدسه عالي بابلسر راقبول كرد نوايي پس از مدتي خدمت در اين مدرسه به دليل روش ميان دو رييس مدرسه يعني دكتر فاروقي پيش آمد ، از سمت خوداستعفا داد ، اما ديري نگذشت به سبب بوجود آمدن حوادثي به سمت رياست اين مدرسه منصوب شد . او علت اين امر را چنين بيان مي كند : دانشجويان ، رييس مدرسه با بلسر را به علت رفتار ناشا يست كتك زدند وحتي خواستند از پنجره طبقه سوم به پايين پرت كنند ، كه مدتي در بيمارستان بستري شد .پس

از بركناري وي وزارت علوم را به رياست مدرسه گماشت . انتصاب دكتر نوايي به سمت رياست مدرسه عالي با بلسر مصارف بو د با تحركات مردم و دانشجويان برعليه رژيم شاه نوايي مي گويد : تا آنجا كه من متوجه شدم سخن از انقلاب و تحولي عظيم در ميان است و نه يك اعتراض و شكايت ،دانشكده ها به هم ريخته بود و كلاسهاي تعطيل شد ه بود و من كه هرگز نمي خواستم با دانشجويان مقابله بكنم بلكه آنان را محق مي دانستم از خدمت استعفا كردم و به تهران بازگشتم . در سال 1349 ش ، دكتر نوايي جايزه بهترين كتاب سال به جهت تصحيح و تعليق كتا ب احسن و التواريخ را دريافت داشت و در سال 1364 ش،موفق به دريافت جايزه بهترين كتاب سال جهت تصحيح و تعليق كتاب احسن التواريخ را دريافت داشت و در سال 1364 ش . موفق به دريافت جايزه بهترين كتاب سال به خاطر تاليف كتاب اسنادتاريخي ايران از 1038 تا 1105 ه.ق شد .

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در سال 1346 ه.ش با تغيير مديريت دانشگاهها ،دكتر هوشنگ رياست دانشگاه تبريز را به عهده گرفت و مسئوليت دانشكده ادبيات را به دكتر نوايي سپرد . نوايي يكي دوسال پس از بازگشت از تبريز مدير كل تشكيلات و روشهاي آموزش و پرورش شد : از فعاليتها ي او دراين سمت ، بررسي سازمان كل وزارت آموزش و پرورش و تقسيم تهران به 17 ناحيه بود . در سال 1351 ه.ش به سازمان كتابهاي درسي منتقل گزديدو تا مرداد سال 1354 ه.ش دراين سمت باقي

ماند،اما به دستور شا ه از كار بركنار شد و بعد از چند ماه بيكار ماندن به وزارت علوم رفته با دعوت دكتر فاروقي رئيس مدرسه عالي بابلسر ، در منصب معاونت اين مدرسه شروع به كار كرد ، اما طولي نكشيد به سبب اختلاف عقيد ه با دكتر فاروقي استعفا داد . نوايي پس از استعفا از مدرسه عالي بابلسر از وزارت آموزش و پرورش درخواست شغل و يا باز نشستگي او موافقت شد . هنوز مدتي از بازنشستگي دكتر نوايي نگذشته بود كه وي به سمت رياست مدرسه عالي منصوب گشت اما وي درطي تحولات كشور در سال 1357 ه.ش از شغل خود ا ستعفا كرده كه با بازنشستگي به تهران بازگشت .

فعاليتهاي آموزشي : عبدالحسين نوايي علاوه بر تاليف و خلق آثار متعدد ، در دانشگاهها و موسسات علمي مختلف به تدريس پرداخته است كه از آن جمله اند : دانشگاه تهران و مركز اسناد در سطح ليسانس ،دانشگا هها ي تربيت مدرس ، شهيد بهشتي ، الزهرا ،و پژوهشگاه فرهنگ و مركز اسنادرسمي ، دانشگاههاي آزاد واحدشهر ري و ابهر در سطح فوق ليسانس و دكتر ي در سال 64-1363 بخش دكتري تاريخ در دانشگاه آزاد اسلامي ايجاد گرديدو دكتر نوايي از همان سال تا سال 1376 عضو ثابت و هيات علمي آن بود ه و همانطور كه خود مي گويد ، اولين دانشجوي فارغ التحصيل رشته تاريخ شاگر د وي بود ه است .نوايي همچنين در محدوده همكاري حوزه و دانشگاه يك دوره درسي با هفت تن از طلاب در رشته كه در سطح فوق ليسانس بودند . از ديگر

فعاليتهاي آموزشي دكتر نوايي نظارت بررساله هاي تحصيلي فوق ليسانس و دكترا بود ،او در دانشكده هاي ادبيات شهيد بهشتي ،تربيت مدرس و الزهرا به عنوان استادراهنما ،مشاور و ممتحن شركت مي نمود.نوايي تا پايان سال 1378 ه.ش به كارتدريس پرداخت ، اما پس از بيماري ممتد از رفتن به كلاس خودداري نمود به همين خاطر دانشجويان به منزل وي مي روند و از دانش فراوان او بهره مي برند.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عبدالحسين نوايي در كنار كار تدريس و تاليف و پژوهشهاي علمي ،در مجامع علمي ،سمينارها و سخنراني هاي متعدد شركت نمود كه بعضي ازآنها در خارج از كشور بوده است ،از اين تعداد مي توان ، مهمترين آن را به شرح زير بيان داشت : 1- سال 1353 ش ، سفر به پاكستان براي ايراد چند سخنراني د ر سمت رياست كتابهاي درسي . 2- سال 1353 ش. سفربه تركيه ،سوئد ، انگلستان و فرانسه در سمت رياست كتابهاي درسي و بازديد از مراكز فرهنگي . 3- سال 1374 ش ،سفر به تركيه و سخنراني درباره جنگ اوزون حسن با سلطان محمد فا تح در سمينار مربوط به فتح قسطنطنيه 4- سال 1375 ش،شركت در سمينار تيمور در مشهد وارائه مجموعه مقالاتي تحت عناويني چون كثرت منابع تاريخ تيموري «ورد» كتابهايي چون منم تيمور «جهانگشا و توزوك » . 5- سال 1375 ش، سفر به ازبكستان وسخنراني در سمينار بزرگداشت تيمور .

آرا و گرايشهاي خاص : عبدالحسين نوايي در زمينه اتكا خود به تاريخنگاري ، بخش اعظم فعاليت خودرا در دوره قاجاريه متمركز نمود : او تحقيقا ت و

پژوهشهاي خودر ا در دو زمينه آغاز نمود ، اول مطالب مربوط به مسايل مشروطيت و ديگري در رابطه با بيگري است . چنانكه خود مي گويد : « من قاجاريه را به آن بدي نمي بينم كه ديگران مي بينند . افراد را در زمان خودشان و با معيارهاي زمان خودشان بايد مورد قضاوت قرار داد . والا با مسائل يك قرن يا دو قرن بعدنمي شود افرادي را كه دو قرن _ سه قرن پيش از ما بوده اند ، داوري كرد .من قاجاريه را بدون اينكه بخواهم ادعا كنم مردان بزرگ و يا نام آوري بوده اند ، افراد وخائن و نادرستي نمي دانم ، اما مي توانم ادعا كنم كه در اين دوره غير از دو يا سه نفر ، واقعا خائن يعني كسي كه آمده و به كشورش خيانت كرده ، بيشتر نداريم ، بقيه ، كساني هستند كه خواسته اند اين مملكت را حفظ كنند ، اما ممكن است به علت جهل و بي اطلاعي و عقب ماندگي از دانش اروپا ،مسائل سياسي اروپا و روابط بين دول ، اشتباهاتي كرده باشند . اما آنان هرگز قصد خيانت نداشتند . شايد در آن زمان به درستي به نقش استعمار و مطامع قدرتهاي اروپايي پي نبرده بودند،و شايد به اندازه لازم آگاهي نداشتند چون شناخت استعمار منوط است به دانستن مفاهيم و اصطلاحات علوم سياسي ، شناخت روابط بين الملل ،شناخت مسائل اقتصادي ، شناخت اينكه كارخانه اروپا ييان بايد با موادخام ارزان بگردد ، اين مسا ئل را نمي دانستند ،كجا در س خوانده بودند كه بدانند؟ اطلاعي نداشتند

. »

چگونگي عرضه آثار : عبدالحسين نوايي تاليفات خود را با همكاري مراكز فرهنگي و موسسات انتشارات گوناگوني به چاپ رسانده است . او دعوت موسسات و واحد هاي فرهنگي كه مولود انقلاب اسلامي بودند را سواره با شوق و رغبت پذيرفت . از موسساتي كه او با آنها همكاري نمود عبارتند از :كتابخانه ملي :همكاري در كميته علمي احيا ميراث مكتوب دكترنوايي : از سال 1373 بنا به دعوت رييس وقت آقاي جواهري همكاري خود را با موسسه تاريخ معاصرآغاز كرد . دكترنوايي : در مهرماه سال 1373 بنا به دعوت رييس وقت انجمن آثار و مفاخر فرهنگي شروع به كار كرد .اودر اين دو طرح را اجرا نمود،1- مجموعه شرح حال بزرگان علم و ادب 2- تدوين مجموعه اعلام تاريخي .سازمان سمت : ست در واقع حروف اول سازمان مطالعه و تدوين كتب است ، و ظيفه آن تهيه كتاب هاي درسي براي سطح ليسانس مي باشد .دكتر نوايي سه چهار سال به عنوان رييس گروه تاريخ دراين سازمان خدمت كرد . اداره اسناد نهاد رياست جمهوري دكتر نوايي : دراين واحد بركار محققان جوان نظارت دارند و آنان را در خواندن اسنادي كه نوعا با خط شكسته يا قلم سياق است ياري مي نما يند._ سازمان اسناد ملي :همكاري دكتر نوايي با اين نهاد تنها در سطح تاليف كتاب بوده است .

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 آيين

2 اسطوره اهل حق

3 اسناد عبدالوهاب خان آصف الدوله در خراسان

4 اسناد

مربوط به نايب حسين كاشي

5 اسناد و مكا تبات سياسي ايران از 1308 تا 1105 ه ق

6 اسناد و مكاتبات تاريخي از تيمور تا شاه اسماعيل

7 اطلاعات ماهيانه

8 ايران و جهان

9 با ستا نشناسي و تاريخ

10 بررسي هاي تاريخي

11 پست تهران

12 تاريخ آل مظفر

13 تاريخ روابط فرهنگي ايران

14 تاريخ عضدي

15 تاريخ گزيد ه

16 تاليف محمد تقي

17 تكمله ا لاخبار

18 جغرافياي تاريخي و تاريخ مفصل كرمانشاهان و باختران

19 حديقه ا لشعرا

20 حكيم و به اهتمام جمشيد كيانفر و محمد علي صوتي

21 خاطرات عباس ميرزا ملك آرا

22 خبرنامه سمينار بين المللي نهضت مشروطيت

23 دولتهاي ايران از مشروطيت تا او لتيماتو م

24 ديوان محتشم كاشاني

25 رو زنامه باختر

26 روابط سياسي و اقتصادي ايران در دوره صفويه

27 روزنامه آژنگ

28 روزنامه اصفهان

29 روزنامه اميد

30 روزنامه بهرام

31 زيو ر آل داود

32 سيرو سياحت

33 شا ه اسماعيل صفوي

34 شا ه تهماسب

35 شا ه عباس

36 شرح حال رجال حبيب السير

37 صدف

38 فتح تهران

39 فتنه باب

40 فصل نامه تاريخ معاصر ايران

41 فصل نامه تحقيقات تاريخي گنجينه اسناد

42 فهرس التواريخ

43 كريم خان زند

44 گزيد ه فرمانهاي موجود در كتابخانه ملي

45 گوهر

46 ما هنامه فرهنگ

47 ماهنامه ادبستان

48 متون تاريخي به زبان فارسي

49 مجله توشه

50 مجله فردوسي

51 مجله كيها ن فرهنگي

52 مجله يارگار

53 مجله يغما

54 مجموعه اسناد نابينايان كاشان

55 مراه البلدان

56 مراه الوقايع مظفري و يا د داشتهاي ملك المورخين سپهر

57 مطلع سعدين

58 مطلع سعدين و مجمع بحرين

59 مظفرالدين شاه

60 مقاله دوره مجله يادگار

61 مقدمه بر جغرافياي تاريخي شهرهاي ايران

62 مقدمه بركتا بهايي چون گنج دانش

63 مهد عليا

64 مهر

65 نادر و جانشينا نش همراه با نامه هاي سلطنتي و اسناد سياسي و اداري

66 نامه هاي خان احمد خان گيلاني

67 نشريه وزارت امور خارجه

68 وجه تسميه شهرهاي ايران

نوايي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

درگذشت: 1362.

محمود نوايى داراى درجه ى تحصيلى مهندسى و مترجم زبان فرانسوى و نخستين مترجم آثار زيگموند فرويد بود.

از آثار اوست: آينده ى يك توهم (زيگموند فرويد)؛ ارزش علمى و عملى نظريات فرويد، بيگانگان در خانه (اثر ژرژ سيمنون)؛ بيولوژى و فلسفه ى زندگى؛ پنج درس پسيك آناليز (زيگموند فرويد، 1324)؛ خندان و گشاده رو باشيد

(پروفسور پل بنينسن فرانسوى، 1328)؛ روانكاوى و زندگى من (زيگموند فرويد، 1324)؛ روش علمى تلقين بنفس (پل ب. ژاگو، 1325)؛ كاپيتال (تلخيص ازكتاب ارل ماركس، 1323)؛ گراديوا (اثر يوهانس ويلهلم ينسن كه هذيان و رؤيا اثر زيگموند فرويد به ضميمه ى آن آمده است، 1340، ظاهرا هذيان و رؤيا به صورت مجزا هم به چاپ رسيده است)؛ مزد ترس (ژرژ آرنو، 1334 نظريات فرويد. وى مشغول به تأليف كتابى به فرانسه درباره ى خيام بود كه نيمه كاره ماند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

نوبخت حقيقي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: داخلى نفرولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيماريهاى داخلى در سال 1361 و فوق تخصصى نفرولوژى در سال 1367.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پژوهش هاى متعدد در زمينه نفرولوژى و دستگاه ادرارى، استاد راهنماى 2 پايان نامه دكتراى پزشكى و داخلى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

نفرولوژى، دستگاه ادرارى و تناسلى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

نفرولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نوبخت شيرازي، حبيب اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1274/ 1273 ش)، نويسنده، مترجم، روزنامه نگار و شاعر. در شيراز به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش به پايان برد، سپس براى تحصيل علوم دينى به نجف و كربلا رفت و ادبيات عرب را آموخت. او علم كلام را از محضر سيد محمد مفتى هندى آموخت و ادبيات عرب را نزد شيخ عبدالرحمان كويتى تكميل كرد و در حوزه ى درس صدر اصفهانى، كه مرجع تقليد بود، درس خارج خواند. وى پس از مراجعت به شيراز مدتى در مدرسه شريعت، و پس از تأسيس دارالمعلمين شيراز مدت سه سال در آنجا تدريس كرد. او در 1298 ش در شيراز مجله هاى «دنياى ايران»، «فكر آزاد» و روزنامه ى «بهارستان» در 1299 ش مجله ى «گل آشتى» را در شيراز تأسيس و منتشر نمود. نوبخت از طرفداران رضا شاه بود به همين علت شاه او را به مديريت مجله ى نظامى «قشون» كه در 1340 ق تأسيس شده بود، برگزيد. او در دوره هاى ششم

و هفتم از طرف مردم بهبهان به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. وى مدتى نيز رياست كتابخانه ى سلطنتى را بر عهده داشت. از ديگر آثارش: «شاهنامه پهلوى»؛ «علم تربيت يا پداگوژى»؛ «علم روح علم طبايع»؛ «ماوراء مدرسه»؛ «فلسفه فازيسم»؛ «قانون فكر»، در علم منطق؛ «تاج جاحظ»، ترجمه؛ «كارنامه»، ترجمه؛ رساله ى «سفراى محمد»؛ «پندنامه»، شعر؛ «ديوان» شعر.[1]

فرزند ميرزا محمد حسن شيرازى، در 1272 ش در شيراز تولد يافت. تحصيلات مقدماتى و ابتدائى را در موطن خود فراگرفت و در 12 سالگى براى ادامه تحصيل به عتبات رفت و علاوه بر ادبيات عرب، حكمت الهى و فلسفه و فنون و صناعات ادبى را به خوبى فرا گرفته و به زبان عربى تسلط كامل يافت و از همان هنگام تحصيل، همكارى با مطبوعات را شروع كرد و غالبا در روزنامه هاى مصر مقالاتى به زبان عربى مى نوشت و يا قصائدى به صورت انتقاد از اوضاع جهان سروده به مطبوعات مى داد. مسافرت نوبخت براى ادامه تحصيل در نجف و كشورهاى عربى قريب دوازده سال طول كشيد و پس از پايان جنگ اول به ايران برگشت. چندى در دارالمعلمين فارس معلم طبيعيات بود، بعد به فكر روزنامه نگارى افتاد. ابتدا مجله اى به نام زندگانى تأسيس نموده، آنرا انتشار داد و پس از آن مجله ى فكر آزاد را تأسيس كرد ولى دوام زيادى نداشت تا اينكه در 1298 در شيراز روزنامه بهارستان را انتشار داد. بهارستان در جهت كودتا و ضرورت آن مقالات متعددى مى نوشت و هر قدمى كه كودتاگران برمى داشتند تحسين و تمجيد مى نمود. در حقيقت اين روزنامه ارگان كودتا بود. پس از عزل سيد ضياءالدين از رئيس الوزرائى نوبخت مورد حمله

شديد مخالفين واقع شد كه ناچار روزنامه را تعطيل و شيراز را ترك نمود.

در 1301 در تهران روزنامه بهارستان مجددا دائر شد و هفته اى سه شماره انتشار پيدا مى كرد و ضمن تجليل و تأييد سردار سپه بقيه رجال را مورد انتقاد قرار مى داد. پس از چندى روزنامه بهارستان در حقيقت مدافع رضاخان سردار سپه شد ولى به عللى در 1303 تعطيل گرديد و نوبخت سردبير و رئيس هيئت تحريريه مجله قشون شد و در همان موقع كتابى تحت عنوان سردار پهلوى نوشت. اين كتاب شامل وقايع از سوم حوت 1299 تا جلوس رضاشاه به سلطنت مى باشد كه داراى تصاوير و گراورهاى زيادى است. نوبخت به علت نزديكى به رضاخان سردار سپه، داوطلب وكالت مجلس شوراى ملى شد و در دوره ششم از بهبهان به وكالت رسيد و در دوره هفتم هم وكيل همانجا بود. از دوره هشتم حوزه انتخابيه او عوض شد و در هر دوره از فسا انتخاب مى گرديد كه مجموعا هفت دوره نماينده مجلس شوراى ملى بود. نوبخت در دوره رضاشاه از وكلاى مورد علاقه دستگاه بود و به همين علت نمايندگى مجلس را در تمام دوره رضاشاه حفظ كرد. در دوره سيزدهم كه انتخابات آن در تابستان 1320 انجام يافته بود پس از استعفا و خروج رضاشاه شروع به كار كرد و در اين مجلس نوبخت وكيلى حراف و جنجالى شد و با دولتها به جنگ پرداخت. به هنگام طرح لايحه اتحاد سه جانبه بين ايران و انگليس و شوروى در زمره مخالفان بود و چندين نطق طولانى ايراد نمود و سرانجام رأى كبود داد. نوبخت در آن ايام از طرفداران جدى

آلمان و هيتلر بود و حزبى نيز به نام حزب كبود تأسيس كرد. در اواسط 1322 نيروهاى بيگانه در ايران عده اى را به جرم ژرمانوفيلى بازداشت كردند كه از جمله حبيب الله نوبخت وكيل مجلس بازداشت گرديد. ساير بازداشتيها در اراك توقيف بودند ولى نوبخت به خارج از ايران انتقال يافت و تا پايان جنگ در اسارت بيگانگان بود. در 1324 از زندان رهايى يافت، كار سياست را رها كرد و به تأليفات و ترجمه پرداخت تا در 1352 درگذشت. در طول زندگانى خود آثار زيادى نوشته و انتشار داد از جمله شاهنامه نوبخت است. فرزند ارشد وى دانش نوبخت سالها روزنامه سياست ما را انتشار مى داد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] تاريخ جرايد 156 -155 ،82/ 4 ،111 -110/ 4 ،298 -297 ،36 -32/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (734 -727/ 5)، الذريعه (31/ 19 ،230 -229 ،24/ 17 ،321/ 15 ،21/ 13 ،1227/ 9)، فرهنگ سخنوران (954)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3198 ،2863 ،2862 ،2584 ،2518 ،2461 ،2337 ،2335 ،2087/ 2 ،1528 ،854 ،628/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (482 -480/ 2).

نوبختي، ابواسحاق ابراهيم بن اسحاق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، عالم دينى، حكيم و متكلم امامى. از جمله آثارش كتاب «الياقوت» يا «فص الياقوت» است كه از قديم ترين كتابهاى كلاميه ى شيعه مى باشد و بسيارى از علما به آن توجه داشته اند و علامه حلى «انوار الملكوت» خود را در شرح بر اين كتاب نگاشته است و از مؤلف آن، ابواسحاق ابراهيم بن نوبخت، تعبير به شيخ اقدم و امام اعظم شيعه مى كند. به تبع علامه حلى، محدث قمى و سيد محسن امين و ديگران اين كتاب را به ابواسحاق

ابراهيم بن اسحاق نسبت داده اند. اما در «رياض العلماء» و «الشيعة و فنون الاسلام» و «الذريعة»، ابن نوبخت اطلاق بر برادر ابراهيم، شيخ اسماعيل بن اسحاق بن ابى سهل بن نوبخت شده و كتاب «الياقوت» به وى منتسب شده است. از ديگر آثار وى: «الابتهاج فى اثبات اللذة العقلية للَّه تعالى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (111 -110/ 2)، بحارالانوار (17/ 1)، خاندان نوبختى (180 -166)، الذريعه (272 -271/ 25 ،62/ 1)، ريحانه (247 -246/ 6)، الكنى والالقاب (94/ 1).

نوبختي، ابوالعباس فضل

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 185 ق)، حكيم، فيلسوف، متكلم، منجم و مترجم. گروهى او را به جدش منسوب كرده و فضل بن نوبخت خوانده اند. وى از مشاهير و پيشوايان متكلمان اماميه به شمار مى آيد. ابونواس از شاعران معاصر او بود كه در مدح خاندان نوبختى شعر مى سرود. فضل از منجمان و فيلسوفان عهد هارون الرشيد و خزانه دار كتابهاى حكمى به حساب مى آمد كه بسيارى از كتب حكمت اشراقى قبل از اسلام را، از زبان پهلوى به عربى، ترجمه نمود. همچنين در حكمت كتابهايى تأليف كرد و در نجوم نيز آثارى دارد. سيد جمال الدين ابن طاووس، در كتاب خود «فرج المهموم» آورده كه تصانيف نجومى او را ديده و تبحر او را در اين فن تصديق مى نمايد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (412 -410/ 8)، خاندان نوبختى (20 ،14 ،3)، دايرةالمعارف فارسى (3060/ 2)، ريحانه (250/ 6)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (277 ،236 ،200 ،14)، لغت نامه (ذيل/ نوبختى).

نوبختي، ابوالقاسم حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 326 ق) عالم امامى و محدث. نايب سوم از نواب خاص حضرت امام زمان (عج) مى باشد. وى از بستگان نزديك ابوعبداللَّه حسين بن على نوبختى، وزير ابن رائق بود. اصل وى از نوبخت از توابع فارس است. در ابتدا وكيل ابى جعفر محمد بن عثمان عمرى، دومين نايب آن حضرت، بود. در كتاب «غيبت» شيخ طوسى آمده است كه محمد بن عثمان قبل از وفاتش شيوخ و بزرگان شيعه را نزد خود فراخواند و به ايشان گفت: چنانچه مرگ براى من مقدر شد، اين امر به حسين بن روح واگذار خواهد بود و من از جانب امام زمان (عج) مأمور هستم كه او را به جانشينى خود معرفى نمايم، پس

در امورتان به وى مراجعه و در كارهاى خود به او اعتماد نمائيد. حسين بن روح نوبختى حتى در ايام امامت امام يازدهم، حضرت عسكرى (ع)، از صحابه ى خاص به شمار مى رفت و نماينده آن حضرت بود. او را به امانتدارى و بزرگ منشى ستوده اند. وى از 305 ق به مدت بيست و يك سال منصب نيابت خاص حضرت امام زمان (عج) را عهده دار بود. همچنين مدت پنج سال (317 -312 ق) در زندان مقتدر عباسى محبوس بود و در اين مدت ابوجعفر محمد بن على شلمغانى ادعاى بابيت نمود كه از ناحيه ى امام زمان (عج)، به واسطه ى حسين بن روح توقيعى در لعن وى صادر گرديد. حسين بن روح در بغداد درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد. مدفن او زيارتگاه و مورد توجه مى باشد. از آثارش: «التأديب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (22 -21/ 6)، تاريخ الغيبة الصغرى (412 -406)، تحفه قدسى در علائم ظهور مهدى موعود (295 -289)، خاندان نوبختى (238 -212)، الذريعه (210/ 3)، سيرالنبلاء (224 -222/ 15)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 113/ 4)، كلمة الامام المهدى (143 -141/ 1)، لسان الميزان (523/ 2)، معجم رجال الحديث (236/ 5)، معجم المؤلفين (8/ 4)، نوائب الدهور (8/ 1)، الوافى بالوفيات (367 -366/ 12).

نوبختي، ابوسهل اسماعيل

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(311 -237 ق)، متكلم، دانشمند و پيشواى اماميه. از خانواده ى ايرانى الاصل بنونوبخت بود. جدش ابوسهل و ديگر افراد خاندان نوبخت از معروفان علم و ادب بودند و از زمان حكومت منصور خليفه عباسى به بعد در بغداد به عنوان مترجم كتب پهلوى و منجم و حامى دانش و رياست شيعه آنجا حائز اهميت بودند. علاقه ابوسهل نوبختى به فلسفه وى

را به سوى ثابت بن قره كشاند و مباحثات خود را با او تحت عنوان «مجالس ثابت بن قره» نوشت. ابوسهل طرفدار شاعر شيعى ابن رومى، از ستايشگران خاندان نوبختى بود. ولى اين پيوند گهگاه از هم مى گسيخت. ابوسهل با بحترى نيز دوستى داشت. بحترى درباره ى شعر ابوسهل چندان نظر خوشى نداشت. ظاهرا ابوسهل در بيشتر عمر خود مقامات عالى دبيرى داشته است. كدورت وى با ابن ثوابه كاتب فقط است. ابوسهل در زمان وزارت قاسم (388 -291 ق) مدتى به زندان افتاد و اين بدان دليل بود كه مى كوشيد تا شيعيان را وارد دستگاه حكومتى كند. از آن پس نفوذ او در زمان بنو فرات شيعى مذهب بالا گرفت و پيشواى اماميه ى بغداد شد. وى از سفيران امام دوازدهم (عج) حمايت مى كرد. با حلاج مخالف بود و از حمايت وى رويگردان. آشكارا از بى بنيادى كرامات حلاّج پرده برداشت. وى در اهواز با متكلم معتزلى ابوعلى جبائى مناظره داشت. او شاعرى بليغ به حساب مى آمد. خواهرزاده اش، حسن بن موسى نوبختى، و برادرش، ابوجعفر محمد، نيز از متكلمان و بزرگان مكتب بنو نوبختند. ابوبكر محمد بن يحيى صولى و ابوعلى كوكبى و فرزندش، ابوالحسن على بن اسماعيل، از شاگردان وى بودند. ابوسهل در بغداد درگذشت و در حرم كاظمين (ع) به خاك سپرده شد. وى يكى از شيعيان معتقد بود و با امام حسن عسكرى (ع) و امام زمان (عج) ملاقات كرد. ابن بابويه درباره ى غيبت و امامت امام مهدى (عج) از او روايت كرده است. ابوسهل رديه هايى بر چند كتاب ابن راوندى نوشت. از تأليفات وى: «الاستيفاء فى الامامة»؛ «التنبيه فى الامامة»؛ «نقض رسالة الشافعى»؛ «الخواطر»؛

«المجالس»؛ «الرد على اصحاب الصفّات»؛ «الرّد على من قال بالمخلوق»؛ «الكلام فى الانسان»؛ «ابطال القياس» ؛ «نقض»؛ «نقض التاج على الراوندى»، مشهور به «كتاب السبّك»؛ «نقض اجتهاد الراى على ابن الراوندى»؛ «الصفّات»؛ «تثبيت الرسالة»؛ «حدوث العالم»؛ «كتاب الرد على اليهود»؛ «كتاب الانوار فى تاريخ الائمه الاطهار (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (388 -383 /3)، ايضاح المكنون (675 ،344 ،308 ،298 ،292 ،291 ،284 ،275 ،274 ،267 ،263 /2)، تاريخ بغداد (125 -124 /8)، تاريخ نجوم اسلامى (183)، خاندان نوبختى (123 -96)، دانشنامه ى ايران و اسلام (901 -899 /7)، الذريعه (288 ،286 -285 /24 ،352 /19 ،43 / 15 ،228 ،212 ،210 /10 ،293 /6 ،438 /4 ،345 /3 ،36 /2 ،69 /1)، رجال النجاشى (122 -121 /1)، روضات الجنات (122 -120 /1)، ريحانه (147 -143 /7)، سير النبلاء (329 -328 /15)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 64 -63 /4)، الفهرست لابن النديم (251)، الفهرست للطوسى (58 -57)، الكنى و الالقاب (95 -93 /1)، لسان الميزان (655 -654 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوسهل)، معجم رجال الحديث (156 -154 /3)، معجم المؤلفين (280 -279 /2)، الملل و النحل (151)، الوافى بالوفيات (173 -171 /9)، هدية العارفين (208 /1).

نوبختي، ابومحمد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(402 -320 ق)، محدث امامى و كاتب. ساكن بغداد بود. وى از قاضى محاملى و على بن عبداللَّه واسطى روايت نموده است. ابوبكر احمد بن محمد برقانى و ابوالقاسم عبداللَّه بن احمد ازهرى و ابوالقاسم تنوخى و ابوالفرج طناجيرى و ابوالقاسم بن خلال از وى روايت كرده اند. محدثين و علماى عامه او را در حديث صدوق و راستگو دانسته اند. در «ميزان الاعتدال» ذهبى وفات وى 452 ق

ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (56/ 5)، انساب سمعانى (530 -529/ 5)، تاريخ بغداد (299/ 7)، ريحانه (248 -247/ 6)، لسان الميزان (377/ 2)، ميزان الاعتدال (481/ 1)، الوافى بالوفيات (427/ 11).

نوبري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جعفر نوبرى از علماء معاصر تبريز و فضلاء حوزه مرحوم آيه الله العظمى و العلامه الكبرى سيدنا الاستاد آقاى آقا سيد محمد حجت كوه كمرى رحمه الله مى باشد.

وى در محله نوبر تبريز در روز 17 ربيع المولود 1334 ق كه مصادف با روز ميلاد رسول صلى الله عليه و آله و سلم و حضرت امام جعفر صادق عليه السلام است تولد يافته و بدين مناسبت موسوم به (محمد جعفر) گرديده و پس از تكميل مقدمات در تبريز در آخر جمادى الاول 1353 ق به قم مهاجرت نموده و از محضر اعلام قم چون آيه الله العظمى گلپايگانى و مرحوم علامه اديب تهرانى سطوح را استفاده و به پايان رسانيده و در درس خارج آيت الله العظمى حجت قدس الله سره و آيت الله محقق خونسارى و مدت كوتاهى مرحوم آيت الله صدر و آيت الله آقا ميرزا رضى مجتهد تبريزى بهره مند شده و به مراتب عاليه رسيده است.

آقاى نوبرى تا سال 1375 ق در قم به تدريس و تكميل مبانى علمى اشتغال داشتند و پس آز آن مراجعت به تبريز نموده و تاكنون به اقامه جماعت و ايفاء وظايف و خدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

نوجابادي بخاري، ظهيرالدين، ابوالمظفر محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(668 -616 ق)، فقيه حنفى و اصولى. در نوجاباد، از قراى بخارا، به دنيا آمد. به دمشق رفت و سرانجام در بغداد مقيم گشت و به امامت مستنصريه رسيد. از آثار او: «كشف الابهام لرفع الاوهام» كه در «كشف الظنون» تحت عنوان «كشف الابهام لدفع الاوهام» ذكر شده است؛ «تلخيص القدورى» يا«الملخص فى مختصر القدورى»، در فروع فقه حنفى؛ «كشف الاسرار»، در اصول فقه.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (204/ 7)، ايضاح المكنون (355/ 2)، كشف الظنون، (1634 ،1485 -1484)، لغت نامه (ذيل/ نوجابادى)، معجم المؤلفين (91/ 11)، هديةالعارفين (129/ 2).

نوحي، فريدون

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى قلب، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نوذري، عزت الله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر عزت اله نوذري در سال 1323در رودسر بدنيا آمد.وي پس از اخذ ديپلم در ايران تحصيلات دانشگاهي خود را از مقطع كارشناسي تا دكتري در دانشگاههاي گرانس و وين بانجام رساند.در سال 1357 به ايران بازگشت و در سال 1358 به استخدام دانشگاه تربيت معلم در آمد،و از سال 1364 به دانشگاه شيراز منتقل شد و هم اكنون با درجه علمي دانشياري در آنجا مشغول به تدريس و تحقيق است.

گروه : علوم انساني

رشته : تاريخ

گرايش : تاريخ اجتماعي

خاطرات كودكي : بهترين و به ياد ماندني ترين خاطره عزت اله نوذري رفتن به كلاس اول ابتدايي بود كه همواره در شادي وصف ناپذيري بسر مي برد.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : عزت اله نوذري در خانواده مذهبي به دنيا آمد و بزرگ شد .پدرش كارمند عاليرتبه وزارت دارايي در تهران بود و اهل هنر و شعر و تاريخ است.پدر بزرگ دكتر نوذري نيز با شعر شاعران و تاريخ مانوس بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عزت اله نوذري پس از دريافت ديپلم از ايران تحصيلات دانشگاهي خود را از مقطع كارشناسي تا دكتري در رشته تاريخ گرايش تاريخ اجتماعي در دانشگاههاي گرانس و وين بانجام رساند.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : عزت اله نوذري در حين تحصيل در خارج از كشور بطور مستقل در فعاليت هاي عليه رژيم شركت مي كرد.

همسر و فرزندان : عزت اله نوذري متاهل و داراي دو فرزند پسر است. فرزند ارشد ،روزبه نوذري داراي مدرك كارشناسي عمران

و متاهل است. ديگر فرزندش ،آرش نوذري كه داراي كارشناسي حسابداري و متاهل مي باشد.

وقايع ميانسالي : عزت اله نوذري پس از دريافت دكتري رشته تاريخ اجتماعي ايران در سال 1357 به ايران بازگشت و در سال 1358 به استخدام دانشگاه تربيت معلم درآمد.ودر سال 1364به دانشگاه شيراز منتقل شد .وي هم اكنون با رتبه علمي دانشياري در همين دانشگاه به تدريس و تحقيق مشغول است.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عزت اله نوذري عضو هيئت علمي و دانشيار دانشگاه شيراز است.وي بغير از شركت در كميته هاي متعدد آموزشي ،پژوهشي و تكميلي پست اجرايي ديگري نداشته است.

فعاليتهاي آموزشي : عزت اله نوذري در طول 28 سال تدريس بطور متوسط در هر ترم ميانگين 12 ساعت مشغول به تدريس بوده است.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عزت اله نوذري در كنار تدريس در دانشگاه شيراز به تحقيق و پژوهش مي پردازد.

جوائز و نشانها : عزت اله نوذري تعداد 27 لوح تقدير از دست روساي دانشگاهها در سمينارها و غيره دريافت كرده است. به عنوان مثال محقق نمونه در دانشگاه شيراز در سال 1379 است.

چگونگي عرضه آثار : عزت اله نوذري داراي 12 كتاب تخصصي در رشته تاريخ و 38 مقاله منتشر شده در ژورنالهاي داخلي و خارجي است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 اروپا در قرون وسطي

ويژگي اثر : تاليف

2 انقلاب فرانسه

ويژگي اثر : تاليف-در دست تهيه است

3 ايران و تاريخ

ويژگي اثر : تاليف

4 پژوهش پيرامون ايلات و كوليهاي استان مركزي

ويژگي اثر : تاليف

5 تاريخ اجتماعي ايران در دوجلد

ويژگي اثر : تاليف-جلد اول : از آغاز تا مشروطيت-جلد دوم : از مشروطيت تا انقلاب اسلامي

6 تاريخ احزاب سياسي در ايران

ويژگي اثر : تاليف

7 تاريخ معاصر جهان

ويژگي اثر : تاليف

8 جنبش در تاريخ معاصر ايران

ويژگي اثر : تاليف

9 روش شناخت در تاريخ

ويژگي اثر : تاليف

10 سالشمار تاريخ ايران

ويژگي اثر : تاليف

11 شخصيت از آغاز تا عصر روشنگري

ويژگي اثر : تاليف

نوراللهي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد نوراللهي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد نوراللهي متولد 1340 تحصيلاتم را تا ديپلم در شهر مذهبي قم در سال 59 به اتمام رساندم و تقريبا سال 62 وارد حوزه علميه قم شدم و مقدمات را در مدرسه امام خميني (ره) گذراندم و از اساتيدي در ادبيات چون: «آقاي طالقاني»، «مرحوم مدرس افغاني» و «آقاي ضيائي» استفاده كردم و فقه را در نزد «آقاي استادي» و اصول فقه را در نزد «آقاي حسيني بوشهري» به اتمام رساندم و رسائل و مكاسب را نزد «آقاي محمدي خراساني» گذراندم. و همزمان با دروس حوزه علميه از سال 70 - 63 در دانشگاه آزاد اسلامي تهران به تحصيل پرداختم و مدت 13 سال است كه در

دانشگاه آزاد اسلامي واحد ساوه مشغول تدريس و پژوهش و مشاوره مي باشم ضمناً دروس اخلاق و تهذيب را نزد «آيةالله مظاهري» و «آية الله مشكيني» گذراندم.

نوراني وصال، عبدالوهاب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالوهاب نوراني وصال ، در سال 1302 شمسي در شيراز به دنيا آمد. دوره هاي دبستان و دبيرستان را در شيراز گذرانيد. آنگاه در سال 1321 به تهران آمد و در رشته ي ادبيات فارسي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به ادامه ي تحصيل پرداخت و در خردادماه 1324 به اخذ دانشنامه ي ليسانس نائل آمد. او پس از انجام خدمت وظيفه ي عمومي ، به ادامه ي تحصيل در دوره ي دكتراي زبان و ادبيات فارسي و تحقيق و تكميل پايان نامه ي دكتراي خود تحت عنوان « طرز شعر در نيمه ي اول قرن دهم » به راهنمايي استاد بديع الزمان فروزانفر پرداخت و در خردادماه 1324 به اخذ درجه ي دكترا توفيق يافت.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

والدين و انساب : پدرِ عبدالوهاب ، ميرزاعلي متخلص به روحاني و فرزند ميرزا عبدالوهاب متخلص به يزداني ، و او نيز فرزند ميرزا محمدشفيع معروف به ميرزاكوچك متخلص به وصال شيرازي شاعر بزرگ عصر قاجاري بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : عبدالوهاب نوراني وصال ، دوره هاي دبستان و دبيرستان را در شيراز سپري كرد. آنگاه در سال 1321 به تهران آمد و در رشته ي ادبيات فارسي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به ادامه ي تحصيل پرداخت و در خردادماه 1324 به اخذ دانشنامه ي ليسانس نائل آمد. او پس از انجام خدمت وظيفه ي عمومي ، به ادامه ي تحصيل

در دوره ي دكتراي زبان و ادبيات فارسي و تحقيق و تكميل پايان نامه ي دكتراي خود تحت عنوان « طرز شعر در نيمه ي اول قرن دهم » به راهنمايي استاد بديع الزمان فروزانفر پرداخت و در خردادماه 1324 به اخذ درجه ي دكترا توفيق يافت.

استادان و مربيان : عبدالوهاب نوراني وصال ، سالها مديريت گروه ادبيات فارسي دانشگاه شيرازي را برعهده داشت.

همسر و فرزندان : خانم دكتر طاهره صفارزاده ، نويسنده و شاعر توانمند معاصر ، همسر عبدالوهاب نوراني وصال مي باشد.

زمان و علت فوت : دكتر عبدالوهاب نوراني وصال ، در دي ماه 1373 چشم از جهان فروبست.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عبدالوهاب نوراني وصال ، چندين سال ، مديريت گروه ادبيات فارسي دانشگاه شيراز را بر عهده داشت.

فعاليتهاي آموزشي : عبدالوهاب نوراني وصال ، پس از اخذ درجه ي ليسانس به تدريس در دبيرستان هاي تهران پرداخت. آنگاه در سال 1324 پس از دريافت مدرك دكترا ، به دانشياري دانشكده ادبيات دانشگاه شيراز برگزيده شد و اندكي بعد به مقام استادي رسيد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عبدالوهاب نوراني وصال ، مدت ها سلسله برنامه هايي را با عنوان « سوگنامه سرايي در ادبيات فارسي » در مركز راديو تلويزيون شيراز اجرا كرد كه از يك طرف نمودار تسلط كم نظير او بر ادوار شعر فارسي بود و از طرف ديگر ، شور و ايمان پاك مذهبي او را كه موروثيِ خاندان او بود ، نشان مي داد. او در انجمن ها و مجامع ادبي و كنگره هاي علمي با ايراد سخنراني و خواندن شعر حضوري فعال داشت. ضمن

انجام اين فعاليته او به نشر كتاب و مقالات و تحقيقات علمي خود پرداخت.

آرا و گرايشهاي خاص : عبدالوهاب نوراني وصال ، از آخرين شاعران بزرگي بود كه شعرش استواريِ سخنِ استادان گذشته را داشت و در عين حال ، سرشار از مضامين و انديشه هاي لطيف نو بود.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تحقيق و تصحيح ديوان حافظ

ويژگي اثر : با همكاري دكتر محمدرضا جلال نائيني.

2 تصحيح و چاپ ديوان داوري شيرازي

ويژگي اثر : با كمك مؤسسه ي اطلاعات.

3 نقد و تصحيح فرائدالساوك

ويژگي اثر : متن منثور اخلاقي از شمس الدين سجاسي ، با همكاري دكتر غلامرضا افراسيابي.

4 نقد و تصحيح مصيبت نامه ي عطار

5 هزارمزار در ترجمه ي شدالازار ( در شرح مشاهد شيراز )

ويژگي اثر : تأليف: عيسي بن جنيد شيرازي.

منابع زندگينامه :مجله ي نامه ي فرهنگ ، شماره ي 16 ، زمستان 1373

نورائي، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فلسفه و كلام اسلامى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

نوربخش

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين نوربخش فرزند مير قوام الدين معروف به «بهاءالدوله» از پزشكان مهم قرن نهم هجرى است. بهاءالدوله طب را نخست در رى و سپس در هرات نزد استادان هندى بياموخت و مدتى در خدمت سلطان حسين ميرزا بود و عاقبت به رى بازگشت و در همانجا درگذشت. تنها كتابى كه از او باقى است «خلاصةالتجارب» است كه در حقيقت خلاصه ى تجربه هاى خود او است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

نوربخش، خسرو

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه مشهد در سال 1347، دكتراى تخصصى بيماريهاى داخلى در سال 1354، طى يك دوره يك ساله بيماريهاى گوارش در بيمارستان هاى جرج تاون و جرج واشنگتن آمريكا، طى يك دور دو ساله گاستروآنترولوژى در دانشگاه منچستر انگلستان و اخذ مدرك فوق تخصص بيماريهاى گوارشى.

مرتبه علمى:

عضويت در هيأت علمى دانشگاه مشهد، ارتقاء به درجه دانشيارى دانشگاه مشهد در سال 1366.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پژوهش در زمينه بيماريهاى گوارشى و روشهاى درمان آنها، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه تخصصى دستگاه گوارش.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 6

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فيزيوپاتولوژى كبد و مجارى صفراوى، داخلى و دندان پزشكى، بيماريهاى داخلى براى دانشجويان داروسازى، بخشى از بيماريهاى كبدى، فيزيوپاتولوژى بيماريهاى معده و اثنى عشر، داروهاى گوارشى، فيزيولوژى لوله گوارش.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 9 تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

درمان طبى سنگهاى صفراوى، درمان طبى سندرم سوء جذب، عوارض گوارشى بيماريهاى ديابت، عوارض درمانى داروهاى خواركى، استفاه از همودياليز در سندرم هپاتورنال،

تغييرات SEL در بيماريهاى مرى، شناسائى ناقلين و بيماران با سابقه هپاتيت ويرال در مطب.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نوربخش، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(869 -795 ق)، متكلم، صوفى، عارف و شاعر. معروف به سيد محمد نوربخش. از مشاهير عرفا و صوفيه است و نسبش به هفده واسطه به امام موسى كاظم (ع) مى رسد و سلسله ى نوربخشيه به او منسوب است. پدرش در قطيف به دنيا آمد و مولد جدش لحسا بود به همين دليل نوربخش گاهى در شعر لحسوى تخلص مى كرد. پدر او به خراسان رفت، در قاين سكنى گزيد و سيد محمد در آنجا به دنيا آمد. نوربخش از شاگردان احمد بن فهد حلى بود. در تصوف از خواجه اسحاق ختلانى تربيت يافت و از دست خواجه خرقه پوشيد و عهده دار مسند ارشاد و پير خانقاه و ملقب به نوربخش شد. سپس به ختلان رفت و به دعوى مهدويت و خلافت برخاست، اما به زودى دستگير شد و طرفدارانش به دستور شاهرخ ميرزاى تيمورى به قتل رسيدند. خود او نيز مدتى در زندان به سر برد و سپس به خراسان و فارس فرستاده شد. در شيراز ابراهيم سلطان، پسر شاهرخ، وى را آزاد كرد. چندى بعد او به كردستان رفت و دوباره شروع به دعوت مردم نمود و باز گرفتار گماشتگان شاهرخ گرديد و به حكم شاهرخ، در هرات، به منبر رفت و از دعوى خويش تبرى كرد. پس از مرگ شاهرخ مجدداً در پى نشر عقايد خود به آذربايجان و شروان و گيلان سفر كرد و نهايتاً در قريه ى سولقان، از توابع رى، سكنى گزيد و آنجا مزرعه و آبادى

احداث كرد و در همان ديار از دنيا رفت و مدفون گرديد. بعضى از تذكره ها فوت او را در قريه ى نفيس، از توابع قاين، مى دانند. بعد از مرگ وى پسرش، شاه قاسم فيض بخش، خليفه و جانشين او شد و نوربخشيه تا اوايل عصر صفويه فعاليت داشتند. از آثارش: «انسان نامه»؛ «رسالة الاعتقاديه»؛ رساله «الفقه الاحوط»؛ «شجره»، در ذكر مشايخ عرفان؛ منظومه ى تفسير «سورة الحشر»؛ «ديوان» شعر.[1]

سيد محمد ابن محمد بن عبداللَّه موسوى خراسانى (869 -795 ه.ق)، از اكابر عرفاى قرن نهم هجرى قمرى و مؤسس سلسله ى نوربخشيه. وى از شاگردان ابن فهدحلى (متوفى 841 ه.) بوده و در تمامى عمر خود لباس سياه كه سنت مشايخ او بوده مى پوشيد. مولد جدش «لحسا» بوده و گاهى در غزليات خود به «لحسوى» تخلص مى نمود ولى بيشتر به «نوربخش» تخلص مى كرد. در طريقت مريد علاءالدوله ى سمنانى و خواجه اسحاق ختلانى بوده و همان خواجه اسحاق او را لقب نوربخش داده و خرقه به او پوشانيده است. در خراسان بساط ارشاد گسترده بود اما مفسدان، شاهرخ ميرزاى تيمورى را به قتل وى برانگيختند ولى سيد فرار كرد و به ولايت وى رفت و در آنجا اقامت گزيد تا آنكه در چهاردهم ربيع الاول 869 ه. در قريه ى «سولقان» وفات يافت. دو كتاب «انسان نامه» و «شجره ى مشايخ» از تأليفات او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] بهارستان آيتى (190 -187)، تاريخ ادبيات در ايران (60 -58/ 4)، تاريخ نظم و نثر (319 -318)، دايرةالمعارف فارسى (3072/ 2)، دنباله ى جستجو در تصوف (187 -183)، الذريعه (97/ 23 ،306/ 15 ،1229 -1228/ 9 ،390/ 2)، رياض العارفين (155 -154)، ريحانه (252 -251/

6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 134/ 9)، طرائق الحقائق (71 ،61/ 3 ،322 -319/ 2)، فرهنگ سخنوران (659)، لغت نامه (ذيل/ نوربخش)، مجالس المؤمنين (148 -143/ 2)، معجم المؤلفين (241/ 11).

نورزي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن نوروزي

محل تولد : قم

شهرت : نوروزي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1357/6/30

زندگينامه علمي

اين­جانب حسن نوروزي در سال 1357 در شهر مقدس قم متولد شدم. مقاطع ابتدايي و راهنمايي را در قم گذراندم و به جهت علاقه فراوان به فراگيري علوم اسلامي تحصيلات دبيرستان را نيمه­تمام گذاشته و در سال 1374به حوزه مقدسه قم وارد شدم. شش سال نخست حوزه را در مدرسه علميه شهيدين و حقاني طي كردم و هم­زمان با اتمام دوره سطح در مدرسه فيضيه و مدرسه گلپايگاني، پا به درس خارج گذاشتم. بخشي از اساتيدي كه از محضر آنها بهره­هاي فراوان برده­ام عبارتند از: حجت­الاسلام والمسلمين عالي (ادبيات)، حجت الاسلام والمسلمين صفايي بوشهري (فقه)، حجت­الاسلام والمسلمين صادقي(فقه)، حجت­الاسلام والمسلمين رباني (كلام)، حجت­الاسلام والمسلمين حيدري (اصول)، حجت­الاسلام والمسلمين مختاري (اصول)، حجت­الاسلام والمسلمين عباسي (فلسفه)، حجت­الاسلام والمسلمين علم­الهدي (اصول)، حجت­الاسلام والمسلمين ميرباقري (كلام) و ... .

اكنون در كنار تحصيلات حوزوي به پژوهش زيربنايي و روبنايي در خصوص مباني فلسفي و تئوريك تمدن نوين اسلامي، مهندسي فرهنگي كشور، مديريت تحول در حوزه­هاي علميه، و روش تحقيق مشغوليت دارم

نورمحمدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا على نورمحمدى تهرانى از علماء مبرز معاصر تهرانست كه در مسجد انصار واقع در خيابان هدايت به اقامه جماعت و خدمات دينى اشتغال دارند.

ايشان در شب بيست و هشتم ماه مبارك رمضان سال 1328 ق در قريه حصار بوعلى نياوران شميران بدنيا آمده و پس از پرورش و گذراندن دوران كودكى مدتى در مدرسه نياوران بتحصيل پرداخته و بعد مدتى در مدارس تهران دروس جديد را خوانده آنگاه در سال 1344 ق به

قم مشرف و شروع بتحصيل علوم دينيه نموده در عصر مرحوم آيت اللَّه العظمى حايرى و بعد از يكسال سطوح مكاسب و كفايه را از محضر آيت اللَّه آخوند ملا على همدانى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى و نيز مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى و مرحوم آيت اللَّه فيض استفاده نموده و بعد از ورود مرحوم آيت اللَّه العظمى حجت دو دوره و نيم از خارج اصول را در خدمت آن مرحوم باضافه خارج مكاسب و خارج صلوه تلمذ نموده و هم نصفى از دررالاصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى بهره مند شده و در سال 1362 ق از قم به تهران برگشته و مدت سه سال در قريه حصار بوعلى شميران اشتغال بنشر احكام و امامت داشته و بعد از آن مدتى در سه راه سپهسالار مسجدى مسجد بى بى اشتغال داشته و بعد از مدتى مقدارى توسعه به آن مسجد داده و هم اقدام بساختمان مسجد ديگرى در خيابان هدايت چهارراه صفى عليشاه بنام مسجد انصار با همت و مساعدت بعضى از اهل محل نموده و آن مسجد بى بى را بجناب حجةالاسلام آقاى حاج سيد ابراهيم علوى خوئى نموده و خود در مسجد مزبور (انصار) به خدمات دينى و ترويجات مذهبى اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

نورمحمدي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا نورمحمدي نجف آبادي

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/18

زندگينامه علمي

در هيجدهم فروردين سال 1333 در شهرستان «نجف آباد» در يك خانواده مذهبي متولد شدم. پس از طي دوره دبستان وارد حوزه علميه «الحجه نجف آباد» شدم

و همراه با ادامه تحصيل دوره دبيرستان به صورت شبانه، چهار سال ادبيات عرب و مقدمات فقه و اصول را در آن شهر گذراندم و در سال 1348 جهت ادامه تحصيل به حوزه مقدسه علميه قم راه يافتم و دوره سطح و دروس: (تفسير، فلسفه، هيئت، رجال و حدود شش سال خارج فقه و اصول) را نزد اساتيد بزرگوار و فرزانه و آيات عظام: «مشكيني»، «خزعلي»، «انصاري شيرازي»، «ممدوحي»، «ستوده»، «دوزدوزاني»، «صانعي»، «عندليب»، «رباني املشي»، «شب زنده دار»، «حقي»، «جوادي آملي»، «حسن زاده آملي»، «نوري همداني»، «سبحاني»، «مكارم شيرازي» و «فاضل لنكراني» سپري نمودم و در سال 1372 موفق به دريافت مدرك سطح چهار معادل دكتري و دفاع از آن تحت نظر استاد راهنما «حضرت آيت الله سبحاني» با درجه خوب مفتخر گرديدم.

تاكنون بيش از پانزده جلد تاليف و تحقيق در قالب رساله علمي، كتاب، مقاله و طرح درس در موضوعات:

1- خلفاء اثني عشر در منابع اهل سنت.

2- علل مخالفت كفار قريش با پيامبر (ص) در مكه و عوامل نفوذ اسلام در يثرب.

3- آداب سلوك و شيوه علم ورزي.

4- نقاط برجسته اخلاق دانشجوي پزشكي.

5- منزلت اهل بيت در قرآن و سنت به بيان برجستگان اهل سنت.

6- عدالت در قرآن و روايات.

7- جايگاه عترت در قرآن و روايات.

8- توكل در قرآن و روايات.

9- تنها راه وحدت عملي مسلمين.

10- علل ممنوعيت مقاربت با زنان در زمان قاعدگي از نظر اسلام و علم پزشكي.

11- ولادت امام علي (ع) در كعبه بر اساس مدارك شيعه و اهل سنت.

12- بررسي نظام دفاعي اسلام در قرآن.

13- هدايت در قرآن.

14- موضوع بندي 18 جلد از تفسير نمونه تحت نظر استاد بزرگوار

حضرت آيت الله مكارم شيرازي.

15- هفت جلد طرح درس در موضوعات معارف اسلامي، اخلاق اسلامي، اخلاق پزشكي، تاريخ اسلام، متون اسلامي و ريشه هاي انقلاب اسلامي.

16- قائده امكانات در فقه. را به رشته تحرير در آوردم.

در زمينه علمي و پژوهشي به موفقيت هايي همچون:

1- دريافت مجوز تدريس در گرايشهاي شانزده گانه از معاونت محترم اساتيد و دروس معارف اسلامي دانشگاه هاي كشور دست يافتم.

2- تاسيس هسته پژوهشي با بيش از هشت هزار نسخه پژوهش كه تحت نظر اينجانب توسط دانشجويان انجام گرفته و اين هسته در نوع خود به عنوان طرح ابتكاري و نمونه در دانشگاههاي كشور قلمداد گرديده.

3- احراز مدرس نمونه در دو دوره در دانشگاه علوم پزشكي كردستان.

4- احراز محقق نمونه در دو دوره در بين دوازده دانشگاه از دانشگاه هاي دولتي منطقه 2 كشور مفتخر گرديدم.

اما سوابق مسئوليتي: قبل از انقلاب در فواصل تعطيلي حوزه علميه به تبليغ و نشر معارف اسلامي و بيان دستورالعملهاي حضرت امام خميني (ره) و اطلاع رساني به مردم كه در اين راستا چندين بار توسط ساواك دستگير و مورد ضرب و شتم مأموران شهرباني قرار گرفتم و توسط مامورين ساواك راهي زندان شهرباني شدم. اما سوابق مسئوليتي اينجانب در طول سالهاي پس از رخداد انقلاب شكوهمند اسلامي پرشمار بوده كه به برخي از آنها اشاره مي شود:

1- مسئوليت حوزه علميه شهرستان نجف آباد.

2- حاكم شرع امور صنفي شهرستان نجف آباد.

3- حاكم شرع مبارزه با مفاسد اجتماعي و بزهكاري در پلاژهاي سد زاينده رود و چادگان و مهاباد.

4- نماينده حضرت امام در منطقه عربستان.

5- حدود هيجده سال قائم مقام نماينده حضرت امام و مقام معظم رهبري

در منطقه كردستان.

6- مسئوليت گزينش دانشگاه علوم پزشكي كردستان.

7- مدير گروه معارف دانشگاه علوم پزشكي كردستان.

8- مدير شوراي گروه هاي معارف اسلامي دانشگاه هاي منطقه دو كشور.

9- عضو انجمن معارف اسلامي كشور.

10- عضو انجمن مدرسان دانشگاه هاي كشور.

11- مدرس حوزه هاي علميه سنندج و اكنون به عنوان استاد دانشگاه علوم پزشكي شهركرد و استاد حوزه علميه اماميه شهركرد و امام جمعه شهر «كيان» از توابع استان چهارمحال بختياري مشغول انجام وظيفه مي باشم. (ربنا تقبل منا انك انت السميع العليم و تب علينا انك انت التواب الرحيم و السلام)

نوروزبيگي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1315، مرتبه علمى: استاد، رشته: گوش و حلق و بينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى در سال 1345، دكتراى تخصصى گوش و حلق و بينى و طى دوره هاى تخصصى در لندن.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده پزشكى دانشگاه مشهد در سال 1349، دانشيار دانشده پزشكى دانشگاه مشهد در سال 1356 و ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه مشهد در سال 1363.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى ضايعات گوش و حلق و بينى و حنجره در 412 مجذوم آسايشگاه محراب خان مشهد در سال 1351، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 12 پايان نامه دكتراى پزشكى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 23، تعداد مقالات به زبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

گوش و حلق و بينى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نوروزي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا نوروزي

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از گذراندن مقاطع ابتدائي، راهنمائي و دبيرستان (رشته علوم تجربي)، در سال 1374 وارد حوزه علميه اصفهان شدم و تا سال 1377 در اين حوزه به تحصيل پرداختم. در سه سال حضور در حوزه اصفهان، 6 پايه اول دروس حوزوي را پشت سر گذاشتم. در كنار آن به تحصيل دروس ديگري مثل «فلسفه غرب» و «فلسفه اسلامي» (تاريخ فلسفه غرب كاپلستونو بدايةالحكمه) نزد اساتيد خصوصي پرداختم. در سال 1377 وارد حوزه علميه قم شدم و تا سال 1380 پايه هاي ديگر را پشت سر گذاشته و سطح را تمام

كردم. همچنين در دانشگاه تربيت مدرس قم «مركز تربيت مدرس دانشگاه قم» در رشته مدرسي معارف اسلامي گرايش فلسفه و كلام، كارشناسي ارشد خود را دريافت نمودم. از سال 1380 به دروس خارج فقه و اصول مشغول شدم كه همچنان نيز مشغول مي باشم.

از سال 1383 دوره سه ساله تربيت محقق عرفان اسلامي در مؤسسه امام خميني (ره) را شروع كردم كه هم اكنون مشغول پايان نامه آن مي باشم و محقق دائرةالمعارف علوم عقلي در مؤسسه امام خميني (ره) مي باشم. در سال 1385 در آزمون دكتراي رشته مدرسي معارف اسلامي گرايش اخلاق در دانشگاه تهران پذيرفته شدم كه اكنون پس از گذراندن دوره آموزشي مشغول به پايان نامه مي باشم. در كنار تحصيل، به عنوان مبلغ از طرف نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه به دانشگاههاي مختلف اعزام شده ام. همچنين در «دانشگاه تهران» و «دانشگاه تربيت معلم تهران» مشغول به تدريس دروس معارف مي باشم.

نوروزي، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1317، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زيست شناسى از دانشكده علوم پزشكى تهران، كارشناسى ارشد زيست شناسى از دانشكده علوم پزشكى تهران، دكتراى پزشكى از دانشگاه تهران در سال 1346، دكتراى تخصصى كودكان در بيمارستان بهرامى وابسته به دانشكده پزشكى تهران.

مرتبه علمى:

استاديار دانشكده پزشكى تهران از سال 1353، ارتقاء به درجه دانشيارى در سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح روشهاى نوين درمان خوراكى اسهال و استفراغ و مقايسه روشهاى تزريقى و خوراكى و نتيجه گيرى، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 30 پايان نامه تخصصى و دكتراى عمومى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه

كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 15، تعداد مقالات به زبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

بيماريهاى اسهال و استفراغ، انواع ذرهيدراتاسيون با اختلالات الكتروليتى، مقايسه سرم هاى تزريقى و خوراكى و ساير بيماريهاى اطفال.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نوروزي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد نوروزي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

جناب آقاي محمد نوروزي در سال 1349 در شهر مقدس مشهد و در ميان خانواده اي متدين و دوستدار خاندان پاك عصمت و طهارت «عليه السلام» به دنيا آمد، پدر او علي نام داشت. ايشان در سال 1364 وارد حوزه علميه مشهد گرديد، مقدمات را از محضر «آقاي ملكي» فرا گرفت. سپس دروس سطح را از محضر بزرگاني چون: «آيت الله رضازاده»، «آيت الله مهدي مرواريد» و «فياض صابري» به پايان رساند.

با پايان يافتن دوره سطح به درس خارج فقه حضرت «آيت الله مرتضوي» و خارج اصول «حضرت آيت الله فلسفي» راه يافت و از محضر علماء بهره اي فراوان برد، ايشان علاوه بر تدريس، به تدريس خود آموخته اي خويش پرداخت تا در اين زمينه نيز دَين خويش را نسبت به علوم فرا گرفته ادا نمايد. البته ايشان از امر پژوهش نيز غافل نبود و در اين راستا نيز زحمات فراواني كشيده است.

نوري طبرسي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1321 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، مدرس و زاهد. از علماى مقيم نجف بود. در محضر شيخ مرتضى انصارى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ميرزاى شيرازى تلمذ نمود. پس از رسيدن به مقامات علمى به بحث و تدريس فقه و اصول پرداخت. او در كاظمين درگذشت. پيكرش به نجف منتقل و در صحن شريف علوى به خاك سپرده شد. از آثار او: «كفاية الموحدين»، در سه مجلد به فارسى كه يك مجلد آن تحت نام «عصمة الولاية»، در مبحث امامت است، «وسيلة المعاد فى شرح نجاة

العباد»؛ كتاب «اصول الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (312/ 3)، الذريعه (84/ 25 ،100/ 18 ،275/ 15 ،203/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 151/ 14)، فوائد الرضويه (44)، المآثر والآثار (158)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1307/ 3)، معجم المؤلفين (260/ 2)، ميرزاى شيرازى (114).

نوري طبرسي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1263 -1201 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و شاعر. وى پدر ميرزا حسين نورى، صاحب «مستدرك الوسائل» است. در نور مازندران به دنيا آمد و برخلاف پدرش كه شغل ديوانى داشت، به تحصيل علم روى آورد و به اصفهان مهاجرت نمود. پس از فراگيرى مقدمات علوم، در محضر عده اى از علما از جمله حكيم ملا على نورى تلمذ نمود. سپس به عراق رفت و در محضر سيد محمد مجاهد و ديگران به تكميل معلومات خويش پرداخت. آنگاه به ايران بازگشت و به تحقيق و انجام امور دينى مبادرت نمود. او در سعادت آباد، از قراى نور درگذشت، پيكرش به نجف منتقل و در وادى السلام دفن گرديد. از آثارش: «دلائل العباد»، در شرح «الارشاد»؛ «المدارج»، در اصول فقه، در دو مجلد؛ «كشف الحقائق»؛ «هداية الانام»، در دو مجلد؛ «مخزن الصلاة»؛ «النارجيلة»؛ «كشف الاوهام»؛ رساله اى در «اشتقاق»، به فارسى؛ رساله اى در «امامت»؛ رساله ى «الصومية»؛ رساله ى «الرضاعية»؛ منظومه ى «تهذيب المنطق»؛ «ماتمكده»، در مقتل، به فارسى، منظوم و منثور؛ «تشويق العارفين»، در مواعظ، منظوم به فارسى؛ مجموعه ى قصائد در مدح ائمه (ع)؛ مجموعه ى قصائد در مراثى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (198/ 9)، الذريعه (174/ 25 ،236 ،226/ 20 ،16/ 19 ،29 ،22/ 18 ،205 ،190/ 11 ،251/ 8 ،192/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 224 -222/ 13)، فوائد الرضويه (436 -435)، معجم المؤلفين (132/

9).

نوري فرد، نورعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نورعلي نوري فرد

محل تولد : روستاي طرزم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1311/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب نور علي نوري فر فرزند لطف الله در سال 1311 در يكي از روستاهاي اهر متولد شدم. سال 1328 وارد حوزه تبريز شده ام و از شهريور 33 وارد حوزه علميه قم شده و شروع به ادامه تحصيل نموده ام و هم اكنون نيز در حال تاليفات كتاب هستم و در همه مواردي كه موسسه علوم آل محمد در زمينه هاي مختلف داشته است؛ فعاليت موثر داشته ام.

نوري مازندراني، فضل اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1345 ق)، عالم دينى و فقيه. معروف به علامه ى مازندرانى. اصل وى از نور مازندران است. در كربلا مجاور گشت و بدين سبب به حايرى مشهور شد. صاحب «ريحانةالادب» مراتب علم و فضل و اجتهاد او را ستوده و تصنيفاتش را حاكى از بلندى مقام علمى وى دانسته است. او در كربلا درگذشت. از آثارش كتاب «فضيلة العباد لذخيرة المعاد» است كه در «ريحانةالادب» به صورت «فضيلة العباد و ذخيرة المعاد» آمده است. از ديگر آثارش: «الطهارة»؛ «الوجيزة»، رساله اى در «مناسك الحج»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (360/ 5)، الذريعه (270/ 22 ،51/ 25)، ريحانه (264/ 6)، لغت نامه (ذيل/ نورى حايرى)، معجم المؤلفين (77 -76/ 8).

نوري مازندراني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1325 ق)، عالم دينى، فقيه، مجتهد و مدرس. وى بعد از تحصيل مقدمات راهى عتبات شد. در نجف از محضر حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ميرزا حسين خليلى استفاده نمود. آنگاه خود به تدريس و بحث و امامت جماعت پرداخت. وى سپس به سامرا رفت و از درس ميرازى شيرازى بهره مند گشت. آنگاه به ايران آمد و در نور مازندران سكنى گزيد و در همان جا در منطقه تليك سر مازندران مدرسه ى علميه بنا كرد. در اواخر عمر به تهران آمد و سرانجام نيز در تهران درگذشت و در شهر رى در صحن حضرت عبدالعظيم (ع)، در مقبره ى ملا عبدالرسول فيروزكوهى، به خاك سپرده شد. از آثار علمى او: رساله ى «التعادل والتراجيح»؛ رساله ى «لباس المصلى»؛ «اجتماع الامر والنهى»؛ «الاستصحاب»؛ «الاوامر والنواهى»؛ «شكوك الصلاة»؛ رساله ى «القسمة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (27/ 10)، الذريعه (286/ 25 ،295/ 18 ،81/ 17 ،217/ 14 ،183/

11 ،204/ 4 ،470 ،25/ 2 ،269 -268/ 1)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1304 -1303/ 3)، معجم المؤلفين (62/ 11)، ميرزاى شيرازى (192).

نوري همداني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه

حضرت آيت ا… العظمي نوري همداني دامت بركاته:

ولادت :

ايشان در سال 1304 شمسي در يك خانواده مذهبي در شهر همدان ديده به جهان گشودند . پدر ايشان مرحوم حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ ابراهيم نوري همداني از علماي وارسته همدان ، معاصر با حضرت آيت ا… العظمي آخوند ملاعلي همداني و هم حجره ايشان بود .

تحصيلات :

معظم له در سن هفت سالگي آموختن را آغاز نموده ، ادبيات فارسي ، گلستان سعدي ، انشاء ، ترسل نصاب و … تا معالم الاصول را پيش والد مكرم خويش فرا گرفتند . سپس در سال 1321 شمسي وارد مدرسه مرحوم آخوند همداني شده و حدود يك سال و نيم در آنجا به فراگيري علوم پرداختند . ولي اشتياق و عطش ايشان به آموختن و استعداد مثال زدني فراگيري در وجود معظم له ، وادارشان ساخت تا بعد از اقامت مدت كوتاهي در همدان ، به شهر مقدس قم عزيمت نموده و در آشيانه اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) اقامت افكنده ، با به جان خريدن همه مشقتهاي جان فرساي آن روز ، به بهره گيري از دروس اساتيد برجسته حوزه علميه قم بپردازند .

اساتيد :

همانگونه كه بيان شد ايشان دروس ابتدايي را در خدمت پدر بزرگوارشان آموخته ، سپس در محضر بزرگان حوزه علميه همدان به ويژه مرحوم آيت ا… العظمي آخوند ملاعلي همداني زانوي شاگردي زدند.

بعد از ورود به حوزه علميه قم ،

بيشترين استفاده علمي را از خدمت آيات عظام : داماد ، حجت كوهكمره اي ، علامه طباطبايي ، بروجردي و حضرت امام خميني ( عليهم الرحمه ) داشته اند كه اين قسمت را از زبان خود حضرت آيت ا… العظمي نوري همداني مي خوانيم :

يكي ديگر از اساتيد مهم ما مرحوم آيت الله العظمي سيد محمد داماد مي باشد كه حدود 12 سال در درس فقه و اصول معظم له شركت نمودم . چند نفر بوديم در حوزه كه به شاگردان داماد معروف بوديم . ايشان مرد بسيار دقيقي بود و دقت نظر ايشان انصافاً خيلي خوب بود . در تربيت شاگرد و عنايت به شاگرد هم ممتاز بود . نوشته هايي از درس آن مرحوم را بنده دارم . من درسهاي ايشان را مي نوشتم و بعداً خدمت ايشان ميدادم . مطالعه مي كردند و با دقت در حاشيه اش چيزهايي مي نوشتند كه اكنون وقتي نگاه ميكنم براي من يك يادگار آموزنده و مهمي است .

در تواضع ، اخلاص و ساده زيستي كم نظير بود . اين را فراموش نمي كنم يك روز درس ميگفتند ، در مسئله وضو به اينجا رسيدند كه در موقع گرفتن وضو بايد انسان خودش آب بريزد و خودش وضو بگيرد و كسي كمك نكند . البته كمك هم مراتب دارد . بعضي مراتبش باطل ميكند و بعضي مراتبش مكروه است . روايتي خواندند از « وسائل» كه حضرت امام رضا (ع) زماني كه به مجلس مأمون وارد شدند و مأمون در حال وضو گرفتن بود ، بدين نحو كه يك نفر آب ميريخت در مشت او و

او وضو ميگرفت. حضرت امام رضا (ع) به مأمون فرمودند : «لا تشرك بالله يا اميرالمؤمنين » . اين كلمه را كه ايشان خواندند، كه حضرت رضا به مأمون ، امير المؤمنين گفته باشد. در اثناي بحث اين كلمه (اميرالمؤمنين) ايشان را منقلب كرد به طوري كه به شدت گريه كرد و نتوانست آنروز درس بگويد . متأسف شد كه وضع طوري باشد كه امام رضا (ع) به مأمون بگويد امير المؤمنين !

اخلاصش را دارم ، ميگويم كه آنروز با گريه اش همه را منقلب كرد و نتوانست درس بگويد . عبايش را بر سرش گرفت و جلسه را ترك كرد .

از جمله كساني كه باز پيش آنها درس خواندم آيت الله آقاي علامه طباطبايي بود كه پنج سال بنده به درس اسفار ايشان رفتم . البته عظمت و بزرگواري آيت الله علامه طباطبايي از لحاظ اخلاق ، كمال و معلومات و تربيت شاگرد ، معلوم است و نياز به توضيح ندارد .

يكي ديگر از اساتيد بزرگ ما حضرت آيت الله العظمي آقاي سيد محمد حجت كوهكمري بود .

من در درس ايشان مدتي شركت مي كردم . درس معظم له ، در آن زمان در قم ممتاز بود .

استادي بسيار بزرگ و خيلي خوش بيان بودند . در درس گفتن سليقه خوبي داشتند . مطالب را دسته بندي مي كردند . دسته بندي مطالب بگونه اي بود كه نوشتنش خيلي را حت بود . روش آن مرحوم بايد براي ما درس باشد كه مطالب را تنظيم كنيم . مثلاً بيع فضولي كه مي گفت ، در بيع فضولي چند تا مبناست

: مبناي مرحوم شيخ انصاري ، مبناي مرحوم آخوند خراساني كه از حاشيه آخوند بر مكاسب استفاده مي شود _ مبناي مرحوم سيد محمد كاظم يزدي ، مبناي مرحوم شيخ محمد حسين كمپاني اصفهاني و مبناي خودش ، پنج شش تا مبنا بود.از اول بيع فضولي تا آخر ، هر روز مطلب هركس را روي مبناي خودش ، بطوري تنظيم مي كرد كه انسان از اين بيان و دسته بندي تعجب مي كرد . درس را به اين ترتيب مي گفت و مقتضاي مبناي هر كس را در مسأله ، بيان مي كرد ، يا در صحت و نفوذ بيع فضولي و در بحث اجازه مثلا در نقل و اقسام كشف و ... تقسيم بندي بسيار جالبي داشت .

نكته ديگري كه در رابطه با ايشان بنظرم رسيد ، آن است كه روزي كه در آستانه احتضار قرار گرفته بود رفتم منزل ايشان ، نزديك مدرسه حجتيه . من توي حياط بودم و اشخاص ديگري هم بودند . همه ناراحت و متأثر بوديم . يك نفر آمد و گفت : براي ايشان ، مقداري تربت سيد الشهدا (ع) آوردند ، تربت را با آب قاطي كردند . تا ايشان بخورند . ايشان هم برداشت و نزديك لبش آورد و گفت : (آخر زادي من الدنيا تربة الحسين ).و آنگاه نوشيد و اشهد ان لا اله الا الله را گفت و روبه قبله ، به جوار حق پيوست .

يكي ديگر از اساتيد بنده حضرت آيت الله العضمي بروجردي بودند ، بنده از روزي كه ايشان به قم تشريف آوردند تا روزي كه از دنيا رحلت كردند

، يعني : در حدود 15 سال در تمام درسهاي ايشان افتخار شركت كردن راد اشتم و مقدار زيادي از درسهاي فقه و اصول آن استاد بزرگ ( اعلي الله مقامه ) رانوشته ام و در ضمن شركت در درس گاهي مطالبي در رابطه با درس مي نوشتم و در درس به محضر مباركشان تقديم مي كردم ، معظم له آن را مي خواندند و گاهي هم با بزرگواري خاصي كه داشتند مودر تشويق قرار مي دادند .

آيت الله بروجردي ، از لحاظ سخاوت و كرم داراي امتياز خاصي بودند . براي نمونه ، يك وقت ايشان در بيروني نشسته بودند ، زني وارد شد و آقا آن زن راد يد . به پيش خدمت خود فرمودند : ببينيد اين زن چه ميخواهد . پيشخدمت گفت : اين زن علويه است ، پول يك چادري مي خواست ، پنجاه تومان به ايشان داده شد . آقا تا اسم علويه را شنيدند ، فرمودند : علويه و پنجاه تومان ؟ گويي ايشان ، پنجاه تومان را براي علويه توهين دانستند . در حالي كه در آن زمان ، پنجاه تومان كم پولي نبود . فرمودند : اقلاً چهارصد _ پانصد تومان به آن زن بدهيد . به طور كلي ، هميشه اشخاصي كه نزدايشان مي آمدند،ايشان بيش از آن مقداري كه اشخاص توقع داشتند به آنان عنايت مي كردند .

يكي از اساتيد بزرگ ما ، حضرت امام خميني (رحمه الله) بودند . راجع به حضرت امام ، بايد عرض كنم ، اولين وسيله آشنايي من با ايشان ، در ابتداي ورودم به

قم ، سال هزار و سيصد و شصت و دو قمري ، در درس اخلاق ايشان بود ، كه روزهاي جمعه عصرها تقريبا يك ساعت به مغرب مانده در مدرسه فيضيه ، زير كتابخانه درس اخلاق مي فرمودند . بعد توسط حضرت آيت الله العضمي خوانساري ، نماز جماعت اقامه مي شد . بنده هم در درس اخلاقي ، عرفاني و علمي ايشان ، شركت مي كردم . اين درس ، بسيار سازنده و كامل بود . آيات و احاديث آميخته با برداشت علمي ، اخلاقي با بيان بسيار رسا و كافي از دل برميخاست و بر دل مي نشست . تحولي عميق در شنونده ايجاد مي كرد .

مدرس مملو از جمعيت ميشد . صفا و معنويت اعضاي مجلس را فرا ميگرفت.در همان موقع هم ايشان يكي از علماي بزرگ و مشهور بودند و در تيز بيني و ژرف انديشي و واقع نگري و وسعت نظر ممتاز بودند . يكي از چيزهايي كه در معرفي فكر ايشان ، خيلي مؤثر بود كتاب (كشف الاسرار) ايشان بود . كه آن موقع اين كتاب چاپ شده بود و در دسترس بود . البته هنوز هم اين كتاب بسيار ارزشمند و عالي است .

شخصيت ايشان ، داراي ابعاد مختلفي است . يكي از جهت بعد فلسفي كه شايد الآن مثل ايشان ، كسي را سراغ نداريم. اگر چه در آن زمان در تهران مرحوم آشتياني را داشتيم ، علامه طباطبائي آن موقع در نجف بودند .

همچنين ، استاد معقول حضرت امام ، مرحوم آية اللَّه العظمي آقا سيد ابو الحسن قزويني ، معروف به علامه رفيعي بودند كه چند

ماهي قم تشريف آوردند و درس معقول مي فرمودند و بنده هم درس ايشان مي رفتم .

درباره شخصيت ايشان از جهات مختلفي مي شود صحبت كرد ، كه از نظر بنده ، آنچه مهم است ، مسأله شناخت زمان است . در متون ديني ما هست كه عالم ، بايد عارف به زمان باشد . ايشان ، از لحاظ شناخت جريانات و مقتضيات زمان ، داراي امتياز خاصي بودند و در ميان علماء بزرگ ، هر يك از آنان كه فكر و فعاليتشان ، با زمان هماهنگ بوده است ، توانسته است تحولي ايجاد كند .

تكريم از اساتيد :

معظم له با الهام از آيات قرآني و روايات اسلامي و با تأسي بر سلف صالح خويش در مورد تعظيم و تكريم اساتيد خود از هيچ كوششي فروگذار نكرده ، پيوسته يكي از توصيه هاي ايشان به شاگردان و مخاطبان خود تكريم و تجليل از اساتيد خود مي باشد تا جايي كه بارها فرموده اند : «من اسامي همه اساتيد خود را ياد داشت نموده ، در نماز شب خود براي آنان دعا مي كنم ، چرا كه اين عمل داراي بركات فراواني بوده ، باعث توفيق روز افزون انسان مي گردد » .

تدريس :

حضرت آيت الله نوري از بدو ورود به حوزه علميه قم همزمان با تحصيل ، تدريس را نيز آغاز نموده و در موضوعات مختلف فقهي ، اصولي ، كلامي ، اخلاقي و … حوزه درسي شلوغي داشته و شاگردان زيادي از محضر پرفيض ايشان بهره مي گرفتند . تا جايي كه درس نهج البلاغه معظم له در مسجد اعظم در

زمان طاغوت از درسهاي پر محتواي حوزه علميه آن روز به حساب آمده ، مباحث مطروحه در آن از حيث منطق و استدلال چنان عرصه را بر كارگزاران رژيم طاغوت تنگ كرد كه چاره اي جر تعطيلي آن نديده و با تعطيل كردن آن صدها تن از فضلاي حوزه علميه را _ كه اينك هريك از بزرگان حوزه و خدمت گزاران نظام مقدس جمهوري اسلامي محسوب مي شوند _ از آن نعمت محروم كردند .

و اينك نيز قريب به سي سال است كه به تدريس درس خارج مشغولند كه حدود يكهزار نفر از فضلاء و علماي برجسته از محضر ايشان كسب فيض مي نمايند .

تأليفات :

حضرت آيت ا… العظمي نوري همداني از حيث نوشتن مطالب علمي تقيد خاصي دارند و يكي از سفارشات جدي ايشان به طلاب اين است كه بايد اهل قلم باشند و در زمينه هاي گوناگون بتوانند قلم فرسايي كنند . روي اين اصل معظم له نوشته هاي فراواني در زمينه موضوعات مختلف دارند كه بالغ بر 50 جلد مي شود . برخي از آن نوشته ها چاپ شده و بعضي ديگر در آستانه چاپ قرار دارد و برخي از آنها در حال آماده سازي جهت چاپ مي باشد .

كتابهايي كه تاكنون به زيور چاپ آراسته شده اند ، عبارت است از :

1_ الخمس

2_ مسائل من اجتهاد و تقليد

3_ امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه اسلام- عربي

4_ امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه اسلام- فارسي

5_ اسلام مجسم – شرح حال علماي بزرگ اسلام

6_ جايگاه بانوان در اسلام

7_ جهاد - فارسي

8_ ربا

9_ دانش عصر

فضا

10_ شگفتي هاي آفرينش

11_ جهان آفرينش

12_ انسان و جهان

13_ خوارج از ديدگاه نهج البلاغه

14_ يك حركت انقلابي در مصر

15_ داستان باستان

16_ ما و مسائل روز

17_ بيت المال از ديدگاه نهج البلاغه

18_ اقتصاد اسلامي

19_ منطق خدا شناسي

20_ جمهوري اسلامي

21_ رساله توضيح المسائل

22_ آمادگي رزمي و مرزداري در اسلام

23_ هزار و يك مسئله فقهي – استفتائات ج 1 و 2

24_ مناسك حج - عربي

25_ مناسك حج - فارسي

26_ منتخب المسائل – عربي

كه هريك از نوشته هاي فوق مخاطبان خاصي داشته و مورد استفاده اقشار مختلف قرار مي گيرد .

فعاليتهاي سياسي و اجتماعي :

ايشان به لحاظ اينك شاگرد حضرت امام خميني (ره) بوده و در حد عشق به ايشان دلبسته بودند ، از هر حيث به ويژه از جهت سياسي به شدت تحت تأثير آموزه هاي بنيانگزار جمهوري اسلامي قرار داشتند ، لذا در كنار فعاليتهاي علمي عميق ، از ورود در عرصه سياسي و اجتماعي غفلت نورزيده ، پيوسته در صفوف مقدم مبارزه عليه رژيم ستم شاهي حركت مي كردند و در اين راه از زندان و تبعيد و … نهراسيده و همه خطرها را به جان خريده و با توكل بر خدا در مسير انجام رسالت انقلابي با تمام وجود تلاش فرمودند كه بخشي از اين فعاليتها را از زبان معظم له مي شنويم :

من از جمله كساني هستم كه توفيق داشتم چند سالي در مكتب پرفيض حضرت آيت آللَّه العظمي امام خميني، درس بخوانم و علاوه بر مطالب علمي ، از سجاياي اخلاقي ايشان نيز، بهره ببرم. در طول اين ساليان با توجه به متون و موازين اسلامي

در يافته بودم كه مسؤليت روحانيت ، خلاصه در درس خواندن و درس گفتن نمي شود . به اين جهت از آن روز كه حضرت ايشان انقلاب و تحول را آغاز كردند . من سعي كردم كه پشت سر ايشان بقدر توانم گام بردارم .

در آن زمان ، جلسات مرتبي با رفقاي همفكر خود داشتيم كه در آن نسبت به مسائل جاري گفتگو ميشد و براي پيشبرد امور تصميماتي اتخاذ مي گرديد . گاهي اعلاميه هائي عليه رژيم و شاه امضاء مي كرديم . البته متن بعضي از آن اعلاميه ها را نيز گاهي من تنظيم مي كردم. در نشر و توزيع آنها نيز ، همكاري نزديك داشتم . افرادي را به اين منظور به نقاط مختلف كشور مي فرستاديم .

زندان قزل قلعه:

بعد از اين كه حضرت امام را به تركيه تبعيد كردند ؛ اعلاميه هايي كه عليه رژيم از قم صادر مي شد امضاي من را نيز داشت . به همين جهت در آن زمان چند نفر مأمور از طرف ساواك به منزل ما ريختند بطور دقيق همه جا را گشتند . حتي يادم هست كه كتابها را نيز، ورق مي زدند . مقداي از كتابها را برداشتند بردند و مرا نيز ، دستگير كردند و به ساواك قم ، كه در خيابان راه آهن بود ، بردند . شبي را آنجا بسر برديم ؛ بعد منتقل شدم به تهران ، زندان قرل قلعه . قزل قلعه يكي از زندانهاي رژيم شاه بود كه افراد را در آن زمان به آنجا مي بردند ، در زندان ، متوجه شدم كه آقايان ديگري نيز آنجا هستند ؛ البته همگي ما در

سلولهاي انفرادي بوديم و فقط روزي سه مرتبه صبح ، ظهر و شام درب سلول را باز مي كردند و ما حق داشتيم براي تجديد وضو از آن خارج بشويم . هنگامي كه مرا براي دستشويي مي بردند از دور اين آقايان را ديدم و فهميدم كه اين آقايان هم آنجا هستند .

داخل سلول لامپ نبود ؛ تنها از روزنه كوچكي كه بالاي درها وجود داشت شعاع كم و سوئي از روشنائي داخل سالن به درون سلول مي تابيد . اين سلولها به اندازه اي كوچك بود كه اگر دست هايمان را باز مي كرديم به ديوارهاي دو طرف مي رسيد . كف سلولها را با آجرهاي ناهموار فرش كرده بودند به گونه اي كه موقع خوابيدن پشت و كمر انسان را به سختي مي آزرد .

حدود سه ماه بدون محاكمه و ممنوع الملاقات با اين وضع ، در اين سلولها بودم و بجز هنگام تجديد وضو از آن نمي توانستم خارج شوم . بعد از محاكمه ، روزي فقط ده دقيقه ما را به عنوان هواخوري داخل حياط زندان مي بردند كه قدم بزنيم . هنگامي كه مرا براي بازجويي بردند ، مهم ترين حرف آنان اين بود كه شما طرفدار حضرت امام هستيد و به پشتيباني از ايشان اعلاميه مي نويسيد و امضاء مي كنيد . نزديك دو ماه كه از تاريخ محاكمه گذشت من آزاد شدم .

چند ماه از آزادي من نگذشته بود كه مسافرتي به همدان داشتم . در همدان علماء و غيرعلماء به ديدن بنده آمدند . تابستان بود ، من در مدرسه همدان ، درسي شروع كردم كه مورد استقبال واقع شد . ساواك همدان از اين

موضع كه جوانهاي شهر و مردم با من رابطه داشتند و به درس و بحث مي آمدند نگران بود ؛ به اين جهت مرا به بهانه اي گرفتند وبه تهران فرستادند . دوباره روانه زندان قزل قلعه شدم و چندين ماه ديگر در آنجا زنداني گشتم .

بعد از آزادي از زندان ، مدت زيادي به اصطلاح ممنوع المنبر بودم و حق نداشتم به وعظ و خطابه بپردازم به رفسنجان رفتم . بعد از دو سه منبر ، ساواك كرمان مطلع شد و از ادامه جلسات سخراني ، جلوگيري كرد .

روز تاريخي 19 دي 56:

از آن تاريخ به قم برگشتم و مشغول درس بحث شدم و در فرصت هاي مناسب و موقعيت هاي گوناگون هدف خود را تعقيب مي كردم تا اين كه جريان 19 دي 56 بوجود آمد ، و آن به اين شرح است :

در روزنامه اطلاعات 17 دي 56 مقاله توهين آميز و تندي عليه حضرت امام ، كه آن زمان در نجف تشريف داشتند ، چاپ شد . انتشار اين مقاله ، خشم آقايان اساتيد و فضلاي حوزه قم را برانگيخت . به همين مناسبت جلسه اي در منزل اين جانب برگزار شد كه در آن آقايان : مشكيني ، وحيد خراساني نيز حضور يافتند . در آن جلسه تصميم گرفته شد كه به عنوان اعتراض به انتشار چنين مقاله اي در اولين گام حوزه و بازار قم تعطيل شود . حوزه قم و بازار تعطيل شد. فضلاي حوزه و آقايان بازاريها به منزل مراجع و اساتيد بزرگ مي رفتند كه در آنجا جلسات سخنراني در اعتراض به رژيم برگزار مي شد. روز

19 دي ، كه قبل از ظهر آقايان به منزل بعضي از اساتيد رفته بودند ، قرار گذاشته بودند كه بعد از ظهر در منزل ما اجتماع كنند . اين قرار در نماز جماعات هم اعلام گرديده بود . از حدود ساعت يك بعد از ظهر عده اي آمدند و چندين بلندگو داخل منزل و كوچه نصب كردند . رفته رفته جمعيت مي آمد داخل حياط و پشت بامها ؛ و كوچه از جمعيت متراكم شده بود به گونه اي كه جمعيت به خيابان رسيده بود . نخست داماد اينجانب آقاي سيد حسين موسوي تبريزي سخنراني كردند ، سپس بنده وظيفه خود دانستم كه صحبت كنم و جنايات رژيم ستمشاهي را به صراحت بيان كنم ، لذا سخنراني جامع و تندي عليه جنايتهاي رژيم شاه ، انجام دادم .

در آن سخنراني من لازم دانستم كه انگشت روي مركز و منبع اصلي جنايتها بگذارم ؛ از اين رو مركزيت را هدف قرار داده و در مقايسه حركت نجات بخش حضرت امام كه از اسلام و قرآن و روش اهل بيت عصمت نشأت مي گرفت با عكس العملي كه از استكبار جهاني و دست نشاندگان آن صادر شد اين اشعار را خواندم :

مه فشاند نور و سگ عو عو كند

هر كسي بر طينت خود مي تند

چون تو خفاشان بسي بينند خواب

كاين جهان ماند يتيم از آفتاب

كي شود دريا زپوز سگ نجس

كي شود خورشيد از پف منطمس

در شب مهتاب مه را بر سماك

از سگان و عوعو ايشان چه باك

كارك خود مي گذارد هر كسي

آب نگدارد صفا بهر خسي

اي بريده آن لب و حلق و دهان

كه كند تف سوي ماه آسمان

خس

، خسانه مي رود بر روي آب

آب صافي مي رود بي اضطراب

مصطفي مه مي شكافد نيمه شب

ژاژ ميخايد ز كينه بو لهب

آن مسيحا مرده زنده مي كند

آن جهود از خشم سبلت مي كند

مردم از اين صحبت جامع و منطقي و كوبنده شارژ شدند و با شعارهاي تند از منزل حركت كردند . من خود نيز ، لازم دانستم كه با مردم حرت كنم . آمديم بيرون ، از كوچه كه گذشتيم وارد خيابان شديم . ابتداي جمعيت به چهاراه مقابل كلانتري رسيده بود . در اينجامزدوران رژيم ، مردم را به گلوله بستند و با سلاح گرم به مردمي كه هيچگونه وسيله دفاعي نداشتند حمله كردند . عده اي از مردم شهيد شدند ؛ عده اي مجروح و زخمي و عده اي هم توانستند جان سالم بدر برند . همين جريان ، موجب حركت وقيان مردم در ديگر شهرهاي مختلف ايران شد . به مناسبت بزرگداشت شهداي اين روز ، قيام فراگير ملت ايران از تبريز آغاز و رفته رفته تمام ايران را فرار گرفت .

به همين مناسب كوچه ما كوچه قيام نام گذاري شد . و وقتي حضرت امام (رحمه الله) به قم مشرف شدند به منزل ما نيز تشريف آوردند ، و به محضر ايشان عرض شد كه انقلاب اسلامي از اين خانه آغاز شده است .

بعد از جريان اين سخنراني در روز 19 دي ، در انتظار اين بودم كه ساواك دنبالم بيايد و دستگيرم كند ؛ به اين جهت در تهران كاري داشتم رفتم كه آن را انجام دهم . وقتي به تهران رفته بودم . شبانه به منزل ما ريخته و همه جا

را گشته بودند . وقتي از تهران برگشتم و جريان را به من گفتند . خودم را بيشتر آماده كردم و بعد از خداحافظي و آماده شدن ، به ساواك تلفن زدم و گفتم : اگر با من كاري داريد از تهران برگشته ام . حدود نيم ساعت بعد آمدند و مرا به شهرباني قم بردند ، و از آنجا مرا به خلخال تبعيد كردند .

تبعيدي من در خلخال چندين ماه به طول انجاميد . در اين مدت نسبت به من سخت گيري فراوان ميشد . هر روز لازم بود به شهرباني رفته و دفتري را امضا كنم . منزل ما را شديدا كنترل مي كردند ؛ حتي رفت و آمدهاي عادي را زير نظر داشتند .

تهيه ارزاق عمومي را براي ما مشكل كرده بودند و به كسبه سفارش مي كردند كه از فروش اجناس مورد لزوم به ما خودداري كنند .

يك روز صبح كه براي امضا دفتر رفته بودم ؛ به من گفته شد كه ديگر به منزل برنگردم ؛ چون مي خواستند مرا به سقز ببرند . هر چه اصرار كردم كه بروم و حداقل خبر بدهم پذيرفته نشد . مرا به همراه چند مأمور به سقز منتقل كردند .

در سقز چند نفر ديگر از آقايان نيز تبعيد بودند .

دوران تبعيد را با مشكلات فراوان سپري مي كرديم . دولت شريف امامي كه روي كار آمد براي كسب و جاهت - به اصطلاح - زنداني هاي سياسي را آزاد مي كرد و تبعيديها را برمي گرداند . در اين زمان نيز من از تبعيد گاه آزاد شدم .

از آخرين تبعيدگاه خود

يعني سقز كردستان كه آزاد شدم امام خميني »رضوان اللَّه عليه« در پاريس »نوفل لوشاتو« بودند، پس از چند روز در قم به پاريس رفته ، در نوفل لوشاتو به محضر مقدس امام »رضوان اللَّه عليه« شرفياب و چند روز در جلساتي كه در محضر آن پرچمدار نهضت اسلامي و استاد بزرگ تشكيل مي شد شركت مي نمودم و چند دفعه با معظم له ملاقات خصوصي داشتم .

و در هنگامحرت براي ايران به بنده ورقه اي كه با خط مبارك خود نوشته و مطالبي كه درباره حكومت اسلامي بعد از سقوط رژيم ستم شاهي در آن مرقوم داشته بودند دادند كه بنده آنرا با آقايان دكتر بهشتي و استاد مطهري مورد مذاكره قرار بدهم و نتيجه را به نوفل لوشاتو گزارش بدهم كه انجام دادم .

تلاش براي اعلام مرجعيت حضرت امام خميني (رحمه الله):

از جمله جريانهايي كه در آن دوران پيش آمد ، جريان در گذشت آية اللَّه العظمي حكيم (ره) بود . ما به لحاظ خصوصيات علمي و ديگر خصائص روشن و بارزي كه در حضرت امام ، سراغ داشتيم ، تصميم گرفتيم كاري كنيم كه چهره ايشان ، خارج از حوزه هاي علميه نيز براي مردم بهتر و كاملتر شناخته شود . از اين جهت تصميم گرفتيم اعلاميه اي بدهيم كه : بعد از مرحوم آقاي حكيم ، مردم به حضرت امام مراجعه كنند .

دوازده نفر از مدرسين حوزه علميه قم ، كه اينجانب نيز جزء ايشان بودم اين اعلاميه را در تأييد مرجعيت حضرت امام بعد از مرحوم آقاي حكيم امضاء كرده و پخش كرديم . علماي شهرستانها از اين

اعلاميه استقبال خوبي كردند و در بعضي از مراكز ، آقايان اعلاميه را روي منبر براي مردم خوانده بودند كه تأثيري گذاشته بود .

بعد از صدور اين اعلاميه ، منتظر بودم كه دنبالم بيايند ؛ چرا كه مي دانستم صدور چنين اعلاميه اي بي عاقبت نيست . همين طور هم شد ، يك روز ظهر مأمورين ساواك به منزل ما ريختند ، و ما در اين جريانات نيز به وظيفه خود عمل كرديم .

مسافرتهاي علمي _ فرهنگي :

آيت ا… العظمي نوري همداني با الهام از توصيه قرآني مبني بر « سيروافي الارض » سفرهاي زيادي به اقصا نقاط جهان داشته و در اين سفرها ضمن انجام مباحثات علمي با برخورد با افكار و فرهنگهاي گوناگون بر تجارب خويش مي افزودند .

ايشان در مورد مسافرتهاي خارج از ايران خود چنين مي فرمايند :

من در سال 58 و 59 كه نماينده حضرت امام در اروپا بودم و به آن ديار رفت و آمد داشتم در ظرف اين دو سال در موقع تحصيل در قم اشتغال به تدريس داشتم ولي در موقع تعطيلي حوزه به كشورهاي اروپا از قبيل : انگلستان ، فرانسه ، آلمان ، اطريش ، ايتاليا ، سوئد ، بلژيك ، هلند ، دانمارك ، سوئيس ، نروژ ، فنلاند ، اسپانيا ، يونان ، و تركيه مسافرت مي كردم ، و در طي ملاقاتها و مصاحبه و تشكيل مجالس حقايق اسلام و عظمت انقلاب اسلامي را بيان مي كردم ، و به سؤالات علمي و مذهبي با توفيق خداوند پاسخ مي دادم ، و سفرهائي به پاكستان و يك سفر هم به

تايلند ، پاكستان ، بنگلادش و هندوستان رفته ام و در اين سفرها علاوه بر معاشرت با فرقه هاي گوناگون و بيان معارف و مباني اسلام ، توجه بيشتر به بيان مزاياي انقلاب اسلامي ايران و نشان دادن چهره استكبار جهاني بود .

نوري، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا ابوالقاسم نورى (و. 1236 ه.ق- ف. 1292 ه.ق)، صاحب كتاب «مطارح الانظار». مدفن او مقبره ى شيخ ابوالفتوح رازى در حضرت عبدالعظيم است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

نوري، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل نوري

محل تولد : كهريز زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

زندگينامه علمي

حضرت آيت الله حاج شيخ محمد اسماعيل نوري در سال 1329 هجري شمسي در خانواده مذهبي در يكي از روستاهاي زنجان به دنيا آمد. دروس مقدمات را در زادگاهش ياد گرفت و در سال 1344 وارد حوزه علميه زنجان شد. دروس ادبيات عرب و كتابهاي «شرح لمعه، اصول فقه و غيره» را در آن حوزه آموخت. در سال 1351 وارد حوزه علميه قم شد و شروع به آموختن كتابهاي «رسائل، مكاسب، كفاية الاصول و ...» مشغول گرديد.

در سال 1354 پس از قبولي در امتحانات پاياني سطح حوزه شروع به آموختن دروس خارج (آشنائي با كيفيت استنباط احكام فقهي) نمود. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي در مدرسه عالي تربيتي و قضايي طلاب قم (كه امروزبه عنوان دانشگاه قم معروف شده است) مشغول تحصيل گرديد و پس از گذراندن دوره آن در پاييز سال 60 به زنجان بازگشت و در مراكز تربيت معلم و دانشگاه آنجا به تدريس مشغول شد.

استاد نوري در سال 1371 جهت استفاده مجدد از دروس فقه و اصول حوزه به شهر مقدس قم بازگشت. ضمن تحصيل در حوزه علميه قم، در مركز تربيت معلم آيت الله طالقاني قم تدريس مي كرد و هم اكنون نيز در آن مركز و ديگر مراكز آموزش عالي قم به تدريس مشغول است. اين روحاني

فعال در سال 1377 موفق به اخذ مدرك سطح 4 (دكتري) از حوزه علميه قم شد و در سال 1377 پس از اعلام آمادگي براي نمايندگي مجلس خبرگان رهبري و موفقيت در امتحانات مربوطه و تاييد اجتهاد وي از طرف شوراي نگهبان قانون اساسي به عنوان نامزد نمايندگي مجلس خبرگان رهبري از استان زنجان معرفي شد و با توجه به اين كه ايشان به رقيب خود (حضرت آيت الله حاج سيد اسماعيل موسوي زنجاني ره) احترام فوق العاده قائل بود در دو سخنراني تبليغاتي انتخاباتي تلويزيوني از ايشان تعريف و تمجيد كرد.

استاد نوري در اثر لياقت هايى كه از خود نشان داده بارها از طرف مسئولين به عنوان مدرس نمونه استاني مورد تقدير قرار گرفته و در سال 79 نيز به عنوان مدرس نمونه كشوري شناخته شده و از طرف وزير آموزش و پرورش جمهوري اسلامي ايران لوح تقدير دريافت نموده و در حال حاضر به عنوان مدير گروه آموزشي و پژوهشي معارف اسلامي و عربي مراكز تربيت معلم استان قم انجام وظيفه مي كند.

نوري، بهاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1343 ق)، عالم دينى، اديب و شاعر، متخلص به فاضل. معروف به فاضل نورى. جامع معقول و منقول بود. در محضر علماى اصفهان تلمذ نمود و پس از فراغت از تحصيل در مسجد محله ى دروازه ى نو اصفهان به اقامه ى جماعت پرداخت. وى را اهل تصفيه ى باطن و سير و سلوك دانسته اند. در اصفهان درگذشت و در تكيه بابا ركن الدين تخت فولاد مدفون گرديد. از آثارش «ديوان» شعرى است كه آن را فرزندش نصيرالدين نورى، معروف به خواجوى، گردآورى و تدوين نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :تذكرةالقبور (206 -205)، الذريعه (802/ 9)، ريحانه (261 -259/ 6).

نوري، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم فاضل محقّق، و عارف و زاهد كامل، از شاگردان آقا مير محمّد شهشهانى، و خود داماد حاجى كلباسى بوده، در شب بيستم شوال سال 1323 به سنّ قريب به يكصد سال وفات يافته، در داخل بقعه تكيه بابا ركن الدين در ايوان قرينه قبر بابا مدفون گرديد.

كتب و رسائلى تأليف نموده كه از آن جمله است: 1- رساله در فقه استدلالى 2- رساله در نمازهاى مستحبّى 3- رساله عمليّه 4- رساله در نماز شب، مطبوع 5- رساله در صلات 6- رساله در نكاح 7- رساله در تجارت 9- كتابى در اصول؛ و غيره.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نوري، حميدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميدرضا نوري

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/7/1

زندگينامه علمي

آقاي حميدرضا نوري در سال 1343 هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت «عليهم السلام» در تهران ديده به جهان گشود. نامبرده پس از فراغت از تحصيل در دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان در زادگاه خويش، در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1359 وارد حوزه علميه تهران گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي اخلاقي فراوان برد.

وي پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1363 به حلقه دروس خارج راه يافت. و از درس ستارگان درخشان حوزه هاي علميه عالم شيعه همچون: «آيت الله وحيد»، «آيت الله تبريزي»، «آيت الله جوادي آملي»، «آيت الله مصباح» و ... بهره هاي فراوان

علمي و اخلاقي برد. وي علاوه بر مديريت نهاد رهبري در دانشگاه «خواجه نصير الدين طوسي» به تدريس در اين دانشگاه مشغول است كه حاصل زحمات ايشان؛ پرورش دانشجويان فراواني مي باشد. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به امر تبليغ، تحقيق، نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه آثار متعددي از جمله «حقوق اجتماعي و سياسي»، «پنجره اي به تنهايي خدا» و ... را به رشته تحرير و زيور طبع آراسته است.

نوري، عبدالنبي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ عبدالنبى نورى- ره- عالمى بزرگوار و مجتهدى عالى مقدار و نابغه ى در فقه و اصول و محققى در معقول و منقول و متبحرى در فنون مختلف و از مراجع بزرگ زمان خود گرديده است.

وى در نور كه از مضافات آمل است ديده بجهان گشوده و بعد از بلوغ به تهران مهاجرت و اوليات و سطوح را معقولا و منقولا تكميل نموده و مهاجرت بعتبات عاليات كرده و از محضر علماء و بزرگان آن سامان استفاده نموده آنگاه بسامرا مشرف و ملازم ابحاث آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى مدت پنج سال گرديده و پس از آن به تهران مراجعت و در محله ى (عودلاجان) رحل اقامت افكنده و به مراسم ارشاد و تدريس و اقامه جماعت در مسجد (پيره زن) اشتغال يافته و پس از آن منتقل بسرچشمه شده و مومنين مسجدى در اواسط خيابان سيروس نزديك سرچشمه براى او بنا نموده (كه اكنون بنام آن مرحوم معروف است) و در آنجا به اقامه جماعت و تدرس خارج فقه و اصول براى فضلاء و علماء تهران و موعظه مردم پرداخته تا در بيستم محرم الحرام 1344 قمرى كه برحمت

حق واصل و جنازه اش از نياوران شميران كه در دو فرسخى تهرانست بر دوش مردم بشهر رى و در مقبره ناصرالدين شاه در مجاورت حرم حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام محازات قبر مرحوم علامه كنى مدفون گرديد.

از مراجع بزرگوارى كه بدرس ايشان شركت نموده است سيد استاد ما حضرت آيت اللَّه العظمى نجفى مرعشى مد ظله العالى ميباشند كه حدود يكسال بدرس فقه و اصول ايشان شركت و از جامعيت و مقام علمى و تبحر در فقه و اصولشان فوق العاده تمجيد و تعريف مى نمايند.

پس از فوت آن مرحوم فرزند ارجمندش جناب حجةالاسلام والمسلمين آيت اللَّه آقاى حاج شيخ بهاءالدين نورى بجاى ايشان قرار گرفته و در مسجد آن مرحوم اقامه جماعت نموده و بخدمات دينى اشتغال دارند و ايشان داماد مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محد بهبهانى سابق الذكر و يكى از مشاهير و محترمين علماء معاصر تهران و محترمين دانشمندان مركزند، غالب تحصيلات ايشان در تهران در خدمت مرحوم والدشان و مدرسين بزرگ ديگر بوده و خود سالها بتدريس فقه و اصول و اصلاح امور مردم و قضاء حوائج آنان اشتغال داشته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

نوري، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1246 ق)، حكيم و از اعاظم فلاسفه ى پيرو مكتب ملاصدرا. پس از تحصيلات مقدماتى در مازندران و قزوين، در فقه و اصول، به اصفهان رفت و در محضر استادانى چون محمد بيدآبادى و ميرزا ابوالقاسم مدرس به تكميل تحصيل پرداخت. آنگاه به تدريس معقول آغاز و حوزه ى فلسفى عظيمى تأسيس كرد. وى تدريس 400 نفر از دو هزار شاغل به تحصيل معقول را شخصاً عهده دار بود. برخى از شاگردان او عبارت اند از: ميرزا ابوالقاسم راز شيرازى، ميرزا حسن نورى

(فرزندش)، آخوند ملا آقا حكمى قزوينى، آخوند ملا عبداللَّه زنوزى، آقا سيد رضى لاريجانى و حاجى ملاهادى سبزوارى. اكثر قريب به اتفاق استادان متأخر از آخوند نورى مع الواسطه شاگردان وى بوده اند، چه سلسله ى اساتيد آنان به حاجى سبزوارى، آقا محمدرضا قمشه اى، آقا على مدرس و ميرزاى جلوه كه به حكماى اربعه مشهوراند منتهى مى شود. آخوند نورى تمام عمر را به تدريس فلسفه ى ملاصدرا مشغول بود. او داراى طبع شعر و غزلسرا و رباعى گوى بود و در اشعار خويش نورى تخلص مى كرد. آخوند ملا على نورى در خط شكسته سرآمد زمان خويش بود. پس از مرگ، پيكرش را به نجف بردند و براساس وصيتنامه اش در كفش كن روضه ى اميرالمومنين (ع) مدفون ساختند. برخى از آثار آخوند نورى عبارت اند از: «حجت الاسلام»، در رد پادرى (كشيش مسيحى) كه مطالب نادرستى درباره ى اسلام نوشته بود؛ «حواشى اسفار»؛ «حواشى مشاعر»؛ «حواشى شوارق»؛ «حواشى اسرار الآيات»؛ «حواشى شرح اصول كافى»؛ «حواشى تفسير كبير»؛ «تفسير سوره ى توحيد»، متجاوز ازسه هزار سطر؛ «رساله در وحدت وجود»؛ «مجموعه ى سوال و جواب»، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خدمات متقابل اسلام و ايران (597 -596)، الذريعه (335 /4)، روضات الجنات (393 -391 /4)، رياض العارفين (239 -328)، ريحانه (262 -261 /6)، سفينة المحمود (633 -632 /2)، شرح حال رجال (155 -154 /6)، فرهنگ سخنوران (958)، فوائد الرضويه (340 -339)، قصص العلماء (153 -150 ،134 ،66)، مستدركات اعيان (118 /1)، مصطبه ى خراب (200 -199).

نوري، فضل الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از اكابر علماء مجتهدين و اجلاى فقهاء و محدثين اماميه در 1259 ق متولد شد. پدرش مرحوم آخوند ملاعباس معروف به پيشنماز از علماى متقى و معروف بود. شيخ فضل الله

پس از انجام تحصيلات مقدماتى و سطح عازم بين النهرين شد و قريب ده سال در عراق توطن نمود وى از شاگردان برجسته ميرزا محمد حسن شيرازى بود و غير از فقه و اصول و حديث و كلام و فلسفه و رياضيات، علوم غريبه مانند جفر و غيره را آموخت و شاعر هم بود و تخلص نورى داشت.

شيخ فضل الله پس از مراجعت از عتبات از معاريف علماء گرديد و كار و بارش خيلى رونق گرفت و مرجعيت تام پيدا كرد و مورد توجه شاه و امناء دولت قرار گرفت. در واقعه تحريم تنباكو و بلواى آن شيخ در كنار حاج ميرزا حسن آشتيانى قرار داشت و جزو چند مجتهد مجاهد بود. اعتمادالسلطنه براى رفع بحران تنباكو چندين بار به او مراجعه و از طرف شاه درخواست كرد به نحوى كه ممكن است به غائله خاتمه دهد ولى شيخ جز بطلان قرارداد و جمع كردن بساط انگليسها راهى را ارائه نداد. در مجلسى كه در دربار از علماء و بزرگان براى مسأله تنباكو تشكيل شد شيخ فضل الله جدا در لغو قرارداد پافشارى كرد و ناصرالدينشاه ناچار در اجراى فتواى ميرزاى شيرازى و خواسته علماى تهران قرارداد را لغو و مبلغ پانصد هزار تومان غرامت پرداخت. شيخ فضل الله پس از فسخ قرارداد چند تلگراف به آيت الله شيرازى مخابره و ضمن اعلام فسخ قرارداد درخواست نمود فتواى حليّت دخانيات را توسط او صادر نمايد. شهرت و آوازه شيخ از احراز سلطنت ناصرالدينشاه به اوج رسيد. اتابك براى حفظ خويش خود را به او نزديك كرده، بيشتر دعاوى دولتى را به محضر او احاطه مى كرد.

مرحوم ناظم الاسلام كرمانى در اين باره

چنين نوشته است: بارى عين الدوله صندوق ماليه را ترتيب داد و خرابى دربار را خواست اصلاح كند لكن جهالت و استبداد و تكبر اين شاهزاده كار را خرابتر كرد. با حاج شيخ فضل الله متحد گرديد امورات شرعى و عرفى بلكه مملكتى را راجع به محكمه شيخ نورى نمود تا آنكه كار شيخ بالا گرفت و كارهاى عمده را صورت و انجام مى داد.

شيخ فضل الله كه در دوران صدرات عين الدوله فعال مايشاء و همه كاره بود از اين موقعيت مغرور شد و از دوستان قديم مانند سيدعبدالله بهبهانى و سيدمحمد طباطبائى خود را كنار كشيد و طبعا عين الدوله هم با داشتن شيخ فضل الله توجه زيادى به آن دو نداشت. اين مسأله باعث شد كه طباطبائى و بهبهانى طريق ديگرى انتخاب كنند و آن مخالفت با عين الدوله و تأسيس عدالتخانه بود.

جبهه گيرى روحانيت در دو جناح از همان موقع آغاز شد. شيخ فضل الله با همكارى شيخ على اكبر بروجردى، شيخ محمد آملى از يك طرف و سيدعبدالله بهبهانى و سيدمحمد طباطبائى از طرف ديگر مبارزه شديد و علنى خود را آغاز كردند. شيخ فضل الله توانست سيد ابوالقاسم امام جمعه را نيز با خود همراه سازد.

اولين ضربتى كه به گروه شيخ فضل الله وارد شد تخريب ساختمان بانك استقراضى روس بود كه با فتواى سيد محمد طباطبائى انجام گرفت.

توضيح آنكه در 1308 ه.ق ناصرالدينشاه امتياز مؤسسه رهنى كه بعد به بانك استقراضى تبديل گرديد به دو نفر از اتباع روسيه واگذار نمود. روسها تصميم گرفتند كه اداره مركزى بانك را در بازار احداث نمايند از اين رو پس از تفحص، محلى را در نظر گرفتند كه در اراضى موقوفه سيد ولى كه در

آخر بازار كفاشها واقع و مدرسه مخروبه و قبرستان متروكه بود، براى ساختمان درنظر گرفتند. براى اجازه آن به چند نفر از روحانيون مراجعه كردند، ولى هيچكدام زيربار اجازه نرفتند، سرانجام به حاج شيخ فضل الله رجوع كردند و او حاضر شد اراضى مزبور را جهت ساختمان بانك به مبلغ هفتصد و پنجاه تومان به ملاحظه تبديل به احسن به روسها بفروشد و روسها عمارت بزرگ و مجللى در آن زمين موقوفه برپا كردند. در 1323 ه.ق كه مبارزه در جناح روحانى آغاز شد از طرف سيد محمد طباطبائى موضوع در چند مجلس مطرح و بعضى از وعاظ به آتش دامن زدند تا اينكه در يك روز جمعيتى حدود بيست هزار نفر به محل بانك رفته و ساختمان مزبور را در يك طرفه العين محو و نابود كردند.

بعد از مراجعت مظفرالدينشاه از سفر سوم اروپا، عين الدوله در مظان اتهامات زيادى قرار گرفت و جناحهاى مختلف عليه او شروع به فعاليت نموده شبنامه ها منتشر شد و روزنامه ها تهمتهاى فراوان به او زدند. بازار سياست از هر طرف آشفته تر شد و موضوع چوب زدن تجار قند و تبعيد سعدالدوله وزير تجارت به مناسبت حمايت از تجار، دسته ديگرى از اصناف و تجار را در صف مخالفين عين الدوله جا داد. موضوع تأسيس عدالتخانه كه نخستين خواسته روحانيت و تجار و اصناف بود ظاهرا مورد موافقت شاه قرار گرفت؛ ولى عين الدوله با وعده و وعيد در انجام آن تعلل مى كرد. شيخ فضل الله با هوش و فطانت خاصى كه داشت سقوط عين الدوله را نزديك ديد و براى اينكه در آينده جايى براى خود داشته باشد با سيد عبدالله و سيد محمد مجددا

نزديك شد ولى اين بار سيدين او را به بازى نمى گرفتند و رفت و آمد آنها ظاهرى بود. شيخ فضل الله از لحاظ مراتب علمى و فقاهت اعلم بر سايرين بود ولى در اين برهه از زمان حاضر بود در كنار پيشوايان ديگر قرار بگيرد. از اين رو در قيامى كه منجر به صدور فرمان مشروطيت گرديد خدمات زيادى انجام داد ولى سيد عبدالله بهبهانى كه رقابت شديدى با او داشت بين شيخ فضل الله و سايرين افتراق ايجاد كرد. شيخ فضل الله حاضر بود همه گونه با آنها همراهى و همكارى كند ولى مخالفين او را به حريم خود راه ندادند و او ناگزير از صف آنان اعراض نموده خود را به دامان محمد عليشاه انداخت و مشروطه مشروعه را براى خود عنوان نمود و در آن زمينه كه عاقبتى ناگوار برايش داشت گام برداشت. تا زمانيكه مظفرالدينشاه حيات داشت اختلاف بين مشروطه خواهان و مستبدين زياد به چشم نمى خورد و جبهه هاى مخالف و موافق در مقابل يكديگر قرار نگرفته بودند ولى پس از مرگ او و اعلام پادشاهى محمد عليشاه وضع تغيير كرد. سيد عبدالله بهبهانى و سيد محمد طباطبائى با قبول نمايندگى اقليتهاى مذهبى در گردش كار مجلس سرپرستى داشتند. دولت ها براى پيشبرد اهداف و مقاصد خود بد آنها توسل مى جستند و هر كارى با مداخله آنها انجام مى گرفت. منزل آندو، محل رفت و آمدهاى سياسى بود، همه چيز در اختيار آنها قرار گرفته بود و شيخ فضل الله در عوض تمام قدرت خود را از دست داده بود.

در يكسال اول سلطنت، محمد على شاه آنچنان كه منعكس شده است با مشروطه مخالف نبود ولى دستجات

تندرو، مانند بعضى از نمايندگان، انجمن هاى مختلف و مطبوعات موجبات جدايى شاه را از مشروطه و مجلس فراهم كردند. قتل اتابك، سوءقصد به محمد على شاه و فشار به شاه براى اخراج درباريان از موجباتى بود كه شاه را نسبت به مشروطيت منزجر نمود و خواه و ناخواه به دامن استبداد پناه برد. شيخ فضل الله هم كه از نشستن روى قاليچه محروم شده بود براى بدست آوردن قدرت در تشويق و كمك به برنامه هاى استبدادى شاه تأثير بسزايى داشت.

شيخ فضل الله در مقابل روحانيون مشروطه خواه جناح مستبدرا پى ريزى كرده خود در رأس آن قرار گرفته و عنوان مشروطه مشروعه به آن داد؛ زيرا وى معتقد بود مشروطه را چون شاه مرحوم به ملت اعطاء كرده چيز بدى نيست ولى منظور آن شاه مشروطه مشروعه است كه با موازين شرعى تطابق دارد.

اقدامات شيخ فضل الله عليه مشروطه و مشروطه خواهان از اوايل 1286 ش آغاز شد و در روز سوم تير ماه همانسال در رأس عده اى از روحانيون و طلاب و اصناف كه بالغ بر پانصد نفر مى شدند به حضرت عبدالعظيم رفته و در آنجا تحصن اختيار نمودند. وعاظ حاضر در آن تحصن همه روزه ضمن ايراد سخنانى حكومت مشروطه را خلاف شرع دانسته و تقاضاى جدى از شاه به عمل آورده كه بايد مشروطه مشروعه شود. در همان ايام همه روزه تلگراف هايى در اين زمينه با امضاى شيخ فضل الله و ساير روحانيون و مجتهدين به علماى نجف مخابره مى گرديد و همچنين تلگراف هايى به تمام شهرهاى ايران مخابره مى شدند. مهمترين واقعه اى كه عليه مشروطيت با سرپرستى و ارشاد شيخ فضل الله صورت گرفت واقعه توپخانه بود. ابتدا عده اى از

اجامر و اوباش و مخالفين مشروطه به سركردگى مقتدر نظام و صنيع حضرت به مجلس شوراى ملى حمله برده بين آنها و مخالفين مجلس كار به تيراندازى رسيد و سپس دامنه زد و خورد به توپخانه كشيده شد. در توپخانه شيخ فضل الله و شيخ على اكبر بروجردى و شيخ محمد آملى و حاج ميرزا ابوطالب زنجانى در مسند فرماندهى نشسته و وعاظى مانند سيد محمد يزدى و سيداكبر شاه و سيد على آقا يزدى حاضر بودند و هر كدام به نوبت بالاى منبر قرار گرفته، مطالبى در ذم مشروطيت و مجلس ايراد مى نمودند. سرانجام شيخ فضل الله به منبر رفته و مشروطه خواهان را تكفير نمود و آنان را به عنوان مرتد و بابى نام برد. در ميان مستبدين عده اى مشروطه خواه هم داخل شده بودند و گاهى با فرستادن صلوات سخنان ناطقين را قطع مى كردند و يا شعارهايى مى دادند. براى آرامش مجلس مستبدين شخصى را به نام ميرزا عنايت زنجانى كه بيش از همه شعار مى داد گرفته و او را كشتند و نعش او را به درختى آويزان كردند. واقعه توپخانه دو سه روزى به طول انجاميد.

سيد عبدالله بهبهانى و سيد محمد طباطبائى هم در مقابل اقدامات شيخ فضل الله و اعوان و انصارش ساكت ننشسته، علماى نجف را نسبت به او بدبين ساختند و در نتيجه عده اى از علماى نجف مانند محمد حسين ميرزا خليل، آخوند ملامحمد كاظم خراسانى و شيخ عبدالله مازندرانى طى تلگرافى شيخ فضل الله نورى را به علت مخالفت با مشروطه تكفير كردند و متذكر شدند مخالفين را به ارض اقدس تبعيد نمايند. متن تلگراف علماى نجف چنين بود:

حجج اسلام بهبهانى، طباطبائى؛ چون نورى

مخل آسايش و مفسد است تصرفش در كليه امور حرام است.

كشمكش بين مشروطه خواهان و مستبدين سرانجام به خون كشيده شد و لياخف به دستور محمد على شاه مجلس را به توپ بست و صداى مجاهدين و مشروطه خواهان موقتا خاموش شد. جمع كثيرى از مجاهدين و مشروطه خواهان به زندان باغشاه افتادند و عده اى نيز به وضع فجيع اعدام گرديدند، بهبهانى و طباطبائى هم به تبعيد رفتند. شاه در باغشاه به تخت نشست و شيخ فضل الله نيز مجددا به قدرت رسيد و مقام و موقعيتش از سال هاى قبل بيشتر شد و آنچه او مى گفت شاه به انجامش مى كوشيد.

در آبان ماه 1287 به دستور شيخ فضل الله نورى اجتماع بزرگى در باغشاه مقر محمد على شاه با شركت روحانيون، رجال، معاريف، بازرگانان، اصناف و مالكين تشكيل شد و مذاكراتى پيرامون نوع حكومت در ايران آغاز شد. شيخ فضل الله فرياد برآورد مشروطه با شريعت سازگار نيست و تلگراف هايى را كه از طرف بعضى از روحانيون شهرها و مردم در مخالفت با مشروطه رسيده بود قرائت نمود. سرانجام عريضه اى به شاه نوشته و استدعا كردند از مشروطه صرفنظر نمايند. عده زيادى از علماء اين عريضه را امضاء كردند، امضاء اول مربوط به شيخ فضل الله بود.

يك هفته بعد مجددا جلسه اى در باغشاه با حضور علماء و بزرگان و معاريف تشكيل گرديد و شاه نيز در آن جلسه مشاركت كرد و مصرا از وى خواستند كه مشروطه را فراموش كند.

محمد على شاه اعلاميه اى انتشار داد و متذكر شد چون پيرو احكام مقدس اسلام مى باشم و چون علماء اعلام نموده اند مشروطيت خلاف شريعت است لذا انصراف خود را از مشروطه اعلام مى داريم. اعلاميه

محمد على شاه در اذهان مشروطه خواهان تأثير بسيار بدى گذاشت. همه مى دانستند تصميم شاه ناشى از تلقين شيخ فضل الله است، از اين رو عده اى كمر به قتل او بستند و براى اجراى قتل كريم دواتگر را انتخاب نمودند. ساعت 8 بعدازظهر روز 9 دى ماه 1287 هنگامى كه شيخ با چند نفر از خادمين خود عازم منزل بود مورد سوءقصد قرار گرفت و شيخ و سه نفر از خادمين مجروح شدند. ضارب وقتى دستگير شد تيرى در دهان خود خالى كرد و مجروح شد. شيخ فضل الله پس از مدتى ضارب خود را بخشيد و قريب يك ماه بسترى بود تا سرانجام بهبود يافت (كريم دواتگر سرانجام به تير غيب گرفتار و كشته شد).

فتح تهران توسط قواى بختيارى و مجاهدين گيلان به جنگ مستبدين و مشروطه خواهان پايان داد. محمد على ميرزا از سلطنت خلع و احمد ميرزا وليعهد به جانشينى او به تخت نشست و عضدالملك نايب السلطنه شد. مستبدين و طرفداران محمد على شاه دو دسته شدند، عده اى همراه او به سفارت روس رفتند و عده اى هم در ديگر سفارت خانه ها بست نشستند. قبل از گرفتارى شيخ فضل الله از سفارت روس به او مراجعه شد و به او تأمين جانى و مالى پيشنهاد كردند، ولى شيخ نپذيرفت و شهادت را بر توسل بر اجنبى ترجيح داد.

جريان دستگيرى و محاكمه و اعدام شيخ فضل الله در چند كتاب منقوش است. مرحوم مهدى ملكزاده در كتاب تاريخ مشروطه خود مشروحا به اين موضوع اشاره كرده است كه ما عين نوشته ايشان را نقل مى نماييم:

توقيف و حبس حاجى شيخ فضل الله

به خلاف محمد على شاه و صدر اعظمش سعدالدوله و جمعى

از وزرا و درباريان و رجال مستبد كه نامردانه پس از آنهمه جنايت و آدم كشى راه فرار را پيش گرفتند و به سفارت اجنبى كه بزرگترين دشمن استقلال ايران بود پناه بردند. حاجى شيخ فضل الله استقامت و شخصيت خودش را حفظ كرد و در خانه ماند و منتظر پيش آمد و تقديرات شد. مى گويند همانروز كه محمد على شاه به سفارت رفت سعدالدوله براى حاجى شيخ فضل الله پيغام فرستاد كه جان شما در خطر است و خوب است به يكى از سفارتخانه پناه ببريد ولى حاج شيخ فضل الله از اين پيشنهاد سرباز زد و زير بار اين ننگ نرفت و جواب داد مقام روحانيت من اجازه ى اقدام به اين عمل را نمى دهد.

در همانروز كسانى كه از طرف حاجى شيخ فضل الله به وسيله پنجاه عدد تفنگ سه تير كه از دولت گرفته بود مسلح شده بودند و در اطراف خانه اش سنگربندى كرده و تا ساعت آخر با مشروطه خواهان جنگيدند متفرق شدند و از صدها نفر پيروان و مريدان كه همه روز گردش جمع مى شدند و در مجمعش حضور پيدا مى كردند كسى ديده نمى شد و جز چند نفر مستخدم شخصى و افراد خانواده اى كسى در خانه و اطراف او نبود روز 12 رجب جمعى از مجاهدين به خانه شيخ رفتند و او را دستگير نمودند و به وسيله درشكه به ميدان توپخانه اش آوردند و در يكى از اطاق هاى طبقه فوقانى محبوسش نمودند آرى شيخ در همان ميدان توپخانه كه در يك سال و نيم پيش در پوش سلطنتى كه براى او برپا كرده بودند و در صدر آن جاى داشت و هزارها نفر را بر ضد مشروطه

و حكومت ملى قيام داده بود محبوس گرديد.

ناگفته نگذاريم به خلاف رفتار عمال استبداد با محبوسين باغشاه مجاهدينى كه شيخ را دستگير و محبوس نمودند كوچكترين بى احترامى در حق او روا نداشتند و كارى كه موجب رنج و شكنجه ى بدنى و يا روحى او بشود ننمودند و مى توان گفت تا حدى با احترام به او عمل كردند.

شيخ از زمانيكه حبس شد تا موقعيكه اعدام گشت تمام ساعات را با بردبارى و خونسردى و متانت گذراند و ضعف نفس از خود نشان نداد و راه عجز و ناله و توسل به اين و آن را در پيش گرفت و شخصيت خود را حفظ كرد.

محاكمه و اعدام

محققين و كسانى كه به تاريخ نهضت هاى ملل و انقلابات امم آگاهند به خوبى مى دانند كه در انقلابات ملى همينكه كسى جلب به محكمه انقلابى شد مخصوصا اشخاص مهم كه گذشته ى آنها براى همه روشن است و به خوبى و بدى آنها همه آگاهى دارند و عهده دار و رهبرى دسته مخالف را داشته اند قبلا محكوم به اعدام بوده و تشكيل محكمه جز صورت سازى چيز ديگرى نيست.

حاجى شيخ فضل الله هم از اين قاعده عمومى مستثنى نبود و مى توان گفت كه پيش از محاكمه محكوم به اعدام شده بود و همينكه دستگير و جلب به محكمه انقلابى شد محكوميت او غيرقابل اجتناب بود.

محكمه انقلابى در عمارت توپخانه كه در قسمت جنوبى ميدان توپخانه بود با عضويت رؤساى مجاهدين تشكيل گرديد و به همان نحويكه صنيع حضرت و آجودان باشى را محاكمه نمودند شيخ را احضار به محاكمه او پرداختند.

ناگفته نگذاريم كه اعضاى محكمه انقلاب اكثرشان سران مجاهدين تندرو و بقول معروف دو آتشه

بودند و رؤساى معتدل و سرداران از عضويت محكمه سرباز زدند و خود را به آنچه مى گذشت نمى خواستند آشنا كنند و حتى به روبرو شدن با جلب شدگان خوددارى كردند.

ادعانامه

شيخ ابراهيم زنجانى ادعانامه ى مفصلى كه حاكى بر

مجرميت شيخ بود قرائت نمود و اعدام مجرم را از محكمه تقاضا كرد. چون ادعانامه ى مذكور داراى مقدمه طولانى است و درج آن در اين تاريخ چيزى بر معلومات خوانندگان نمى افزايد از نگارش آن صرفنظر نموده و اصل ادعانامه را از نظر خوانندگان مى گذرانيم.

وقتى كه شدت و ظلم جور مقتدرين و عالم نمايان به احكام ناسخ و منسوخ و ناحق ايشان و تعطيل احكام اسلام و هرج و مرج امور خواص و عام در ايران به نهايت شدت رسيد عموم خلق علاج را به مشروطيت دولت ديدند كه اساس آن اين است كه تصرفات امرا و عالم نمايان و پادشاه در نفوس و اعراض و اموال خلايق به طور دلخواه مطلق نبود، حدى در تصرف پادشاه و حكام و ديگران بود و احكام الهيه چنانچه در اسلام مقرر است در حق همه جارى شود نه اينكه وقتى مقتدرين مرتكب فساد بشوند منعى نباشد و ضعفا صد مقابل مجازات ببينند و جمعى هميشه در كمال راحت و معبوديت دسترنج ديگران را گرفته به صرف عيش رسانيده و ايشان را در ذلت و بدبختى نگاهدارند.

جمعى از عقلا از طرف مردم جمع شده و مشاوره در اصلاح امور مملكت و معيشت و حفظ آب و خاك و رفع تعدى متعديان نموده و نگران باشند كه آنچه مردم بعنوان ماليه براى حفظ امنيت مى دهند به مصرف عياشى غارتگران نرود.

مظفرالدين شاه قبل از محمد

على ميرزا مخلوع اين استدعاى ملت را قبول كرده قانون و عهدنامه اساسى را امضا كردند و جنابعالى هم با چند نفر از معروفين علما در استحكام اين اساس دخالت داشته زياده از هشت ماه اغلب خودت حاضر مجلس شورى بود و با حضور شما و جمعى ديگر مواد قانون اساسى نوشته شده و تصحيح شد، چه شد ناگهان شق عصاى امت كرده ايجاد خلاف ميان مردم نموده و علم مخالفت بلند كرده و جمعى از اشرار را بدور خود جمع نموده و ماده ى مفسده عظيم و علت اوليه ى خونريزى پنجاه هزار نفر نفوس ايرانى بى گناه و هتك اعراض و رعب قلوب و سلب بيشتر از صد كرور اموال و تخريب آباديها گرديديد، اگر اين عنوان حرام بود چرا خود هشت ماه در استحكام آن كوشيدى و اگر حلال و واجب بود چرا با آن شدت مخالفت نمودى و مردم را به ضديت با يكديگر دعوت فرمودى چرا بعد از اينكه اظهار مخالفت كردى مكرر به تو نصيحت كردند يك شب بنده خوده هم بودم در خانه آقاى ميرزا سيد محمد طباطبائى، آقا سيد عبدالله بهبهانى هم بود و بيست و پنج نفر از معتبرين وكلا هم حاضر بودند قسم غليظ و شديد در حضور كلام الله مجيد ياد كردى كه خيانت به ملت نكرده، هميشه موافقت با مشروطيت نمايى مجددا بعد از چند روز قسم را شكسته نداى فساد دادى و چادر مخالفت زدى بعد جماعتى را گرد آورده و گفتى خلاف من فقط در سر آن يك ماده قانون اساسى است، باز جمعى همان ماده را برداشته در خانه خودت آورده، بنده هم بودم

و به اتفاق بيست نفر از وكلا مدلل كرديم كه همان ماده همانطور كه هست بايد نوشته شود باز قرآن حاضر كرده قسم مؤكد ياد كردى كه ديگر ابدا مخالفت نكنى و فردا به مجلس بيايى به ناگاه قسم و عهد را شكسته به حضرت عبدالعظيم رفتى در حضرت عبدالعظيم كتبا و نطقا چه افترا كه به وكلا نزدى چه فساد بود كه نكردى به چه دليل وكلا را بابى و دهرى خواندى آيا تصور نكردى كه در قانون انتخابات بعموم اهل ايران دستورالعمل داده شده كه هركس را متدين و امين دانند انتخاب كنند.

آيا همه مردم بابى بودند كه بابى انتخاب كردند يا سايرين غيربابى بودند و در ميان خود امين را غيربابى نيافتند يا آنكه خاصيت ديوارهاى بهارستان بود كه كسانيكه آنجا آمده اند بعد از چند ماه بواسطه پولهائى كه شما گرفتيد آنها بابى شدند.

در حضرت عبدالعظيم هر مجمع فساد كه شما رئيس آن بوديد جمعى از اوباش مفتخوار را از چند هزار تومان تا چند دينار خرج مى داديد. آيا اين پولها را كه به شما داده بود كه فساد كنيد، آيا از خود مى داديد، جنابعالى هم مثل من از عتبات در حال فلاكت عودت كرديد اين پول را از كدام تجارت يا صناعت يا كسب گرد آورديد، اين يا رشوه احكام و يا مال فقرا و ايتام بود البته اين پول را در مدتى جمع كرده بوديد به چه دليل در پيش چشم خودت فقرا و ضعفا و ايتام با كمال عسرت معيشت مى كردند و تو اين اموال فقرا را ضبط كرده زياده از عيش با وسعت در چنين مقام افساد و

اشرار مى دادى، اگر شما مشروطيت را حرام دانستيد ديديد كه عموم علماء مرجع تقليد عتبات و ساير بلاد ايران جز چند نفر رياست طلب و دنياپرست همه آن را واجب دانستند و اقلا نه عشر مردم ايران در طلب آن جان مى دادند آيا ممكن است حرمت چنين چيزى مضر دين باشد تا منكر آن كافر و مرتد و مستحق قتل گردد، نهايت اينكه بى انصافى كرده مى گفتيد مسئله خلافى است رأى من اين است كه بايد تأييد مقتدرين و ظلام كرد در چنين مسئله خلافى مخالف آن عاصى نيست تا چه رسد با آنكه كافر باشد.

پس به چه دليل اشرار را اغوا مى كرديد كه مشروطه طلبان را از قتل و ضرب به هر اذيت معاف ندارند.

بعد از آنكه مقدار پولها كه گرفتيد در حضرت عبدالعظيم به مصرف افساد رسانيديد و نمى دانيم چه قدر ذخيره كرديد.

و بالاخره از آنجا مأيوس شديد اين حرام كه مى گفتيد كم كم حلال شد و سكوت جايز گرديد؛ زيرا رأى شما تابع اشارات بود و در واقعه ى ميدان توپخانه نمى دانم وجه مأخوذى به چه كثرت بود كه به آن شدت اقدامت وحشيانه و متجاهرانه را نموديد خود را رئيس الاسلام ناميده با مهتر و قاطرچى و ساربان و كلاه نمديهاى محلات و اشرار همدست شده چادر در ميدان زده در حضور مبارك شما آن اشرار مستانه فرياد ما چاى و پلو خواهيم مشروطه نمى خواهيم، بلند كرده و همه قسم رذالت و فحاشى كردند. چند نفر بى گناه را كشتند و به اشاره و سكوت شما از درخت آويخته چشم مقتولين را با خنجر در حضور عالى درآوردند بفرمايند آن مقدار مصارف كه با آن جمعيت و

شرارت صرف مى شد و جنابعالى شركت داشتيد از چه محل حلال بود تلگرافات افساد شما به شهرها در تلگرافخانه ها موجود است كدام فساد و شرارت را در آن چند روز محض ميل محمد على ميرزا فروگذار كرديد. آيا مى توان گفت اين است حمايت اسلام، شما را به هرچه اعتقاد داريد قسم مى دهم اگر حضرت پيغمبر يا امام عليه السلام حاضر بودند آن مجمع شما را به چه نام مى ناميدند.

بعد از اينكه از فساد ميدان توپخانه نتيجه مطلوبه حاصل نكرديد با دست هاى مخفى كه هشياران مى ديدند در همه قسم فساد و هرج و مرج در اجتماعات و انجمن ها و اغتشاش بلاد و مغشوش كردن ذهن محمد على ميرزا و تقويت او به مخالفت ملت اقدام كافيه كرديد در بيرون رفتن محمد على ميرزا از شهر به باغشاه و ترتيب مقدمات تخريب مجلس شورا و محل اميد ملت ايران سرسلسله شاپشال و امير بهادر و مفاخرالملك و صنيع حضرت و مجلل و مجدالدوله و حاجى محمد اسماعيل مغازه و امثال ايشان شما بوديد.

و اكثر دستورالعملها را مى داديد آيا شكستن عهد و قسم و توپ بستن به خانه خدا و قتل نفوس و هتك قرآن و زدن افترا و بهتان به وكلاى پارلمان اين اعمال را حلال مى دانستيد يا خير آيا در حبس و زجر سادات و محترمين و به حلق آويختن مظلومين و حبس و زنجير مردمان بى تقصير و كشتن آن جمع كثير محمد على ميرزا را مصاب مى دانستيد يا مخطى، اگر مخطى مى دانستيد چرا نهى نكرديد اگر قدرت نداشتيد چرا مثل ملت علم اعتراض و تحصن به حضرت عبدالعظيم و جمع نمودن مردم و جلوگيرى از منكر

و رفع فساد نكرديد بلكه با كمال خرمى و انبساط به تبريك رفته و اظهار شادمانى كرديد و تأييد شدت هايى كه كردند نموديد.

آيا آن قتل نفوس و گرفتارى و تبعيد محترمين و تصرفات در اموال ملت كه ذخيره ى چند ساله ى ايران بود و اخذ تقديمات بر حكومتها و اعطاء مناصب و تصرفات در خزانه و ماليه مملكت از ماليات و گمرك و تلگرافخانه و غيرها و اتلاف اشياء ذخيره و پامال كردن اسلحه قورخانه و تقويت در فرستادن لشكر به يك شهر معتبر ايران مثل تبريز كه چندين هزار ضعفا و عجزه و نسوان و اطفال دارد و در خانه خود نشسته هجوم بر كسى نمى كردند، بلكه در مقابل زورگويى آنها دفاع از خود مى كردند اين فرستادن توپها و افواج و امثال رحيم خان و بستن راه آذوقه بر مردم يك شهر و تخريب و غارت دهات آذربايجان و هتك نسوان و تصرف در تمام امور و اموال مردم و هواى نفس كه از محمد على ميرزا و مشيرالسلطنه و قوام الدوله و مجدالدوله و اميربهادر و ساير شركاء شما بودند كه سلطنت غيرمشروطه عبارت از اينگونه كارها است اينها را شرعى و صحيح مى دانستيد:

اگر شرعى نمى دانستيد به خط خود نوشته بدهيد اگر شرعى مى دانستيد به چه جهت تأييد مى كرديد و شب و روز با مشيرالسلطنه و اميربهادر ترتيبات مى داديد. لامحاله مشروطيت از اين حرام تر نبود، پس چرا براى منع اين كارها اقداماتى نكرديد به حضرت عبدالعظيم نرفتيد و به ميدان توپخانه جمع نشديد و فرياد نكرديد.

در اين استبداد صغير: چه پولها از مردم براى احكام و توسط و نصب حكام و اعطاى مناصب گرفتيد و چه

پول ها از مال ملت از دست محمد على ميرزا گرفتيد، اگر راست بگوئيد بايد بيش از صد هزار تومان از اين ميان برده باشيد، آخر اين چه بى رحمى است اين مال رعيت بيچاره است بگوئيد كجا ذخيره شده بدهيد به هزار قسم مورد حاجت خرج كنند.

اين وسط چه تحريكات شما و امام جمعه به ميرزا حسن تبريزى و ملاباقر زنجانى و ساير عالم نمايان و اشقيا كرديد.

تلگرافات و مكتوبات شما همه را در دست دارند كه القاء فساد كرده به شركت ايشان خونها ريخته و خانه ها بر باد داديد و آتش بدودمانها زديد كه هنوز دود آن فضا را تيره كرده مگر اين مردم به شما چه كرده اند مگر از بركت مال و خدمات ايشان محترم و مكرم و صدرنشين و معبود و مسجود و نافذالكلمه و صاحب مال و عيش و پارك و قصر و جلال نشديد، آيا جزاى خدمات اين مردم بيچاره اين بود.

آيا به قدر سعى در كشتن ملك المتكلمين و ميرزا جهانگيرخان و قاضى قزوينى اقدامى كرديد، بر فرض عدم اصلاح حكم خداوند اين است كه هر يك از اين دو دسته را ياغى بدانيد و با او جنگ كنيد، شما آيا تبريزيها را كه در خانه ى خود نشسته بودند و سرداران ملت را كه مى خواستند به اين شهر آمده مطالب خود را بگويند، جلو راه ايشان را گرفته مانع شدند اينها را ياغى مى دانيد پس چرا مخلوط با سرباز و قزاق و الواط صنيع حضرت شده با آنها جنگ كرديد.

و اگر لشكريان اميربهادر را ياغى مى دانستيد چرا با ملت موافقت نكرده با آنها جنگ نكرديد.

نگوئيد كه چون عمامه داريم و زحمت

و مشقت و سينه بگلوله دادن و در مقابل آفتاب در خاك خوابيدن را به سرباز داده ايم و خود بايد از لذايذ متنعم باشيم، مگر حضرت پيغمبر و على عليه السلام عالم نبودند يا عمامه نداشتند كه اسلحه برداشته جهاد كردند.

بعد از توپ بستن مجلس و مسجد و هتك قرآن و قتل نفوس چه محبوبيت در دربار محمد على ميرزا پيدا شد كه شما شب و روز و اكثر اوقات را با محمد على ميرزا و اميربهادر و غالب اوقات در كالسكه مشيرالسلطنه تشريف برده خلوتها كرده و نقشه ها براى تخريب بلاد و تعذيب عباد كشيديد با آن همه قدس و مسجد و عمامه علنا بر عدوات حجج الاسلام و آيات الله فى الانام كه مرجع خواص و عام در عتبات مقدسه هستند اظهار عناد كرديد بلكه تفسيق نموديد، آيا اميربهادر و ارشدالدوله و مجدالدوله را بهتر از مرحوم حاجى ميرزا حسين و آقاى خراسانى و آقاى مازندرانى تصور مى كرديد؛ چرا خود و امثال خودتان از ملاهاى رشوه گير اجتماع كرده كنكاشها براى سختگيرى به مردم و اذيت عدالت طلبان مى نموديد، آزاد حرف مى زديد و هر كجا مى رفتيد اما بندگان خدا را از اجتماع و مراوده با يكديگر و گفتن حرف حق منع مى كرديد در اين سيزده ماه چقدر سرباز و قزاق مسلح در هر معبر گماشته هر نوع اهانت و خوارى به مردم كرديد اگر آزادى در حركات خوب است، چرا مردم را منع كرديد، بد است چرا داشتيد.

وقتى كه محمد على ميرزا اعلان كرده بود كه در 19 شوال انتخاب و افتتاح مجلس شود، شما و امثال خودتان كه براى يك فلوس از دين و مذهب دست

مى كشند جمع كرده بر ضد عموم ملت ايران و تمام مسلمانان عالم و علماى عتبات و علماى بى غرض احكام نوشته و مهر زده و گفتيد بايد مشروطه داده نشود مشروطه حرام است و از طرف ملت هم گفتيد مردم نمى خواهند با اينكه از آفتاب روشن تر است كه اينها همه عمدا از روى كنكاش محض دريافته اند جزئى وجه رذالت بود مسلما شما حرام دانسته رد كرديد.

شما كه خود را رؤساى اسلام ناميده و مى گوييد نهى از منكر مى كرديد، آيا چرا ساير منكرات را ردع نكرديد، آيا اين حبس و زجرها و گوش بريدن و دهان توپ گذاردن و مهار كردن و جريمه ها و رشوه ها و غارت ها و تعرض به عرض مسلمانان و چوب بستن و شلاق زدن و بلكه آويختن و شكنجه كردن و داغ نمودن و تعطيل حدود و احكام و مساجد و احكام و رشوه و شهادت ناحق و ناسخ و منسوخ و خوردن اوقاف و وصيت هاى اجبارى و جمع مال فقرا و صرف تجملات و ساير فسق ها و معصيت هاى واضح، تعطيل مساجد، منكرات نيستند، چرا به نهى و ردع اقدام نكرديد و مضبطه ننوشتيد و فرياد نمى خواهم بلند نكرديد همه را بر سر عدالت و حقانيت نياورديد آيا مشروطه طلب بودن چه گناهى بود كه قاتل و قاطع الطريق و دزد و راهزن و زانى و شارب خمر و مرتكب هر معصيت بلكه هر كافر مرتد در امان بود و مشروطه خواه در امان نبود حتى اينكه مردم براى خلاصى از شرور شما به زير بيرق فرنگيان و كفار پناه بردند و به بلاد خارجه گريختند و در پناه خارجه درآمدند، مع ذالك امان نيافتند مثل دوستداران

اهل بيت در زمان بنى اميه شما گفتيد مشروطه طلب واجب القتل است و كافر است آيا تمام رعاياى عثمانى و نه عشر ايرانى و تمام مسلمانان هند، قفقاز، مصر و افريقا، تونس، الجزيره تركستان و ساير بلاد شب و روز براى آزادى از قيد عبوديت نشر عدالت را مى طلبند همه كفار و واجب القتل هستند جز شما اشرار حاميان ظلم و استبداد و معاونان شر و فساد نعوذ بالله من شر انفسنا آيا شما چرا در همه اقدامات محمد على ميرزا و اميربهادر و مشيرالسلطنه و مجدالدوله از همه پيش قدمتر و نقشه كش بوديد در اهلاك و تخريب آذربايجان و فشار به اهل طهران و جعل اكاذيب بى پايان مواضعه با بدخواهان ايران از اتباع خارجه و فروختن اين مشت خاك و تنگ گيرى به متحصنين سفارت عثمانيه و مانع شدن مردم از تحصن و منع آذوقه از ايشان مدتى بلكه كنكاش در قتل ايشان به ارسال مارها و عقاريب و همه قسم تهديد و تعرض آيا شما چرا امر كرديد به شكستن نمره هاى درهاى عمارات مردم كه مبغلى براى آنها صرف شده بود. آيا آن را غير از اينكه سبب هدايت جوينده مى شد ضررى داشت. شما كه اينقدر دقت داشته ايد چرا از اجتماعات بر استماع نقالى دروغ و بازى ها بلكه بيع مسكرات و سير معاصى را منع نكرديد و چرا از تخريب در و ديوار و سقف مجلس شورا مانع نشديد.

اگر مال محمد على ميرزا بود تضييع مال بود، اگر مال ديگرى بود ظلم و عدوان به چه جهت توپ بستن به خانه ظل السلطان و ظهيرالدوله و ساير خانها و غارت اموال آنها و ميرزا صالح خان حلال

شده و از جانب شما اقدامى در منع ديده نشد بلكه ترغيب و تحريك نموديد به چه دليل به گوش لشكر و سرباز كه روانه تخريب آذربايجان و قتل مسلمانان مى شدند دعا خوانده ايشان را ترغيب كرديد و مى گفتيد شما براى حفظ اسلام مى رويد خدا كمك تا اينكه ايشان موفق شده مسلمانان را بكشند چه تو را واداشته بود كه با آنكه خود را حجةالاسلام مى خواندى شب و روز با اميربهادر و مشيرالسلطنه و مفاخرالملك و صنيع حضرت و مجلل و امثال ايشان در دربار و خانه خودت خلوت و كنكاش كنى با اينكه خودتان معاشرت با جباران را ممنوع و خلاف شئون علماى دين بلكه از جمله اعانت به عدوان مى شمرديد چگونه اينان حامى اسلام و علماى عتبات مخرب اسلام شدند چگونه كلاه نمديها فرياد مى كردند ما دين مى خواهيم و مشروطه نمى خواهيم با ايشان بوديد اما جمعى از ولايات كه هريك را اقلا ده هزار نفر منتخب و متدين دانسته ايشان را بابى، دهرى و مخرب شرع مى ناميديد، چرا محمد على ميرزا را گول زده و مانع شديد كه وفاى به عهد نكرده و سبب اين قدر خونريزى بزرگ در ايران و ويرانى هزارها دودمان، بلكه دخول خارجه به خاك ايران و توحش مردمان شديد و حرث و نسل را ضايع كرديد اينها به يك طرف بدترين جنايات اينكه نقشه قتل و دستگيرى مقام محترم حضرت عبدالعظيم خصوصا آقاى سيد على آقاى يزدى كشيديد و مفاخرالملك و صنيع حضرت را با اشرار نابكار سيد كمال و سيد جمال واداشتيد شبانه ريخته، بيچاره مرحوم ميرزا مصطفى و ميرزا غلامحسين و رفيقان ايشان را با موحش ترين وضعى

به قتل رسانيدند چرا با همه ى اينكه ديديد تمام ولايات ايران بهم خورده و هيجان ملت از قتل جوانان امت به نهايت رسيده اعلام عمل به قانون اساسى را مى طلبند و محمد على ميرزا جز قبول علاجى نداشته و اعلان كرد باز تو از خون مردم ايران سير نشده اصرار داشتى كه حرام است و هم مسلكان خود را جمع و كنكاش داشتى كه بازيها درآورده فرياد پول و پلو خواهيم مشروطه نمى خواهيم بلند كنيد حتى اينكه تمام مردم دانسته به دستور شما صد توپ تنزيب از بازار گرفته از قاطرچى و مهتر بنا كرديد عمامه گذاردن و ملا ساخته مخلوط مفتخواران كرده و قشونى از جنس ملا تشكيل داده كه مردم فهميده باطل السحر اين نقشه را به كار بردند.

چرا بعد از اعلان قانون اساسى در ماه ربيع الثانى با آن همه زحمات ملت و تشكرات كه از اين اعلان كردند شروع شد كه شورش بلاد تمام شود باز شماها كه عمده خود شما بوديد نگذارديد محمد على ميرزا كه همه بلاد از دستش رفته و طهران مانده بود، آن وقت جلب قلوب ملت كرده و بلاد را امنيت داده به طور حقيقت اقدام به معيت كرده و فساد را خاتمه دهند، بلكه محض حفظ منافع خودتان سلطنت او را فدا ساخته واداشتيد به همان تنها كتابت قناعت كرد ابدا تغييرى به وضع استبداد و سختگيرى نداد و قدم به طرف قبول مستدعيات ملت برنداشت تا بالاخره ملت مجددا مايوس شدند و چاره را منحصر به علاج قطعى ديدند چرا بالاتر همه ى خيانتها طرح و نقشه ريختند كه بلاد اسلام را به دست خارجه بدهيد و

ديگران را بر ايرانيان حكم روا سازيد تمام سعى شما و تهديد ملت را منحصر بفروش مملكت و التجا به ديگران قرار داديد در باطن اجانب را دعوت به مملكت نموديد و با كمال بشاشت و خرمى اين را اظهار و اشتهار كرديد كه سالدات چنين و قزاق چنان مثل اينكه برادران عزيز خود را به مهمانى خوانده ايد البته به نقشه تو و شركاء تو بود كه محمد على ميرزا اقدام به جنگ اخير با ملت كرد و تو بزرگوار دويست تفنگ گرفته به دست اشرار سپرده و دور خانه ى خودت جمع و سنگر نمودى كه ملتيان را بكشى و از هر نوع اقدام مضر كوتاهى نكردى به چه دليل اسلحه ملت را به تصرف اشرار داده و آنها را تحريص به قتل ملت كردى، چرا تو با آن همه معيت با محمد على ميرزا اقلا در آخر وقت او را دعوت نكردى كه لامحاله شرف يك دودمان سلطنت را نبرده پناه به دولت ديگر نبرد لامحاله با ملت معيت كند و يا تسليم ملت شود آيا اين ملت نجيب گمان داشتى با او محترمانه معامله نكند يا آنكه يك مرده به نام به كه صد زنده به ننگ.

سؤالات

اتهام نامه در يك محيط بهت و سكوت قرائت شد. حاجى شيخ فضل الله به دقت به مندرجات آن گوش مى داديد. پس از خاتمه ى قرائت لايحه ى مذكور چند دقيقه صحبتى به ميان نيامد و همه منتظر بودند كه شيخ در مقابل اتهامات مندرجه در لايحه چه عكس العملى از خود نشان خواهد داد و چگونه از خود دفاع خواهد كرد. ولى شيخ صحبتى نكرد و زبان به گفتگو نگشود. مستعان

رئيس كميته جهانگير كه از طلوع مشروطيت خود شاهد و ناظر كليه وقايع و حوادث بود به شيخ گفت در مقابل اتهامات وارده كه قرائت شد چه جواب مى دهيد.

پيش از اينكه وارد سؤال و جوابهائى كه ميان شيخ و قضات محكمه ى انقلابى رد و بدل شد بپردازم، متذكر مى شوم كه در اين چند ساله كه نگارنده ى اين تاريخ براى جمع آورى مدارك صرف وقت بلكه مجاهدت كردم، نتوانستم صورت قطعى و گزارش كتبى يا صورت مجلس آن محكمه ى تاريخى را كه به طور قطع مى توان گفت در تاريخ چندين هزار ساله ى ايران نظير نداشته به دست بياورم، ظنّ قوى اين است كه صورت جلسه اى تهيه و تنظيم نشده است و يا اگر شده در همان روزها از ميان رفته است. بنابراين آنچه در اين موضوع مى نويسم مطالبى است كه از بعضى او اعضاء محكمه و يا رؤساى مجاهدين كه در آن جلسه حضور داشته اند شنيده ايم و از طرف آنها نقل قول مى كنم.

سؤالاتى كه از حاجى شيخ فضل الله شد و مطالبى كه در اتهام نامه قيد شده بود بر دو نوع بود. بعضى ها به درجه اى مسلم و غيرقابل انكار بود كه شيخ جوابى بر رد آنها نداشت، مثلا واقعه ى ميدان توپخانه و منبر رفتن شيخ و تكفير كردن مشروطه خواهان و بابى خواندن وكلاء و تشويق كردن الواط و اوباش را بر ضد مجلس و يا رساله در تحريم مشروطيت كه به خط خود نوشته و در همه جا منتشر شده بود و همچنين تلگرافاتى كه به روحانيون و سرجنبانان شهرستانها كرده بود و آنها را به مخالفت با مشروطيت تحريك نموده بود و در موقع تصرف تلگرافخانه به

دست مجاهدين افتاد و فتوايى كه به امضاء خود و جمعى از علماى مستبد طهران نوشته و در باغشاه تسليم محمد على شاه نموده بود و اعلاميه هايى كه به امضاء خود در حضرت عبدالعظيم و مدرسه مروى منتشر نموده بود و از اين قبيل.

بعضى ديگر سؤالات قابل دفاع بود و شيخ مى توانست رد و يا انكار كند.

قسمت اول را چون نمى توانست تكذيب كند، جواب داد من مجتهد هستم بر طبق الهامات قوه ى اجتهاد و شم فقاهت راهى را كه مطابق شرع تشخيص دادم پيروى نمودم.

عميدالسلطان در جواب مى گويد شما از بدو طلوع مشروطيت با اين اساس موافق بوديد و قانون اساسى هم كه اصول و مقررات مشروطه در روى آن استوار است با موافقت خود شما تهيه و به تصويب رسيد پس از آن هم در قانون اساسى تغييرى داده نشد كه موجب مخالفت شما بشود در اينجا شيخ قافيه را باخت و در ضمن آنكه از قانون اساسى و مشروطه مشروعه صحبت كرد گفت: چند نفر از دشمنان من مشروطه را منحصر خودشان كرده بودند و مى خواستند من در آن راهى نداشته باشم و كنار بروم آنها از مشروطه و مزاياى آن بهره مند بشوند.

سؤالات ديگرى از شيخ شد كه به هريك جواب داد- ابوالفتح زاده سؤال كرد كه بر طبق اقرار صحيح صنيع حضرت در محكمه قتل ميرزا مصطفى آشتيانى به دستور شما انجام يافته- شيخ اين اتهام را رد كرد و گفت: مفاخرالملك و مجلل السلطان عامل آن قتل بوده اند و من كوچكترين اطلاعى از آن نداشتم.

ميرزا على خان ديوسالار سؤال كرد شما با سفير روس سر و سرّ جلسات محرمانه داشته ايد و سعدالدوله

هم در جلسات سرّى شما شركت داشته است.

شيخ جواب داد، اغلب سفراى خارجه بديدن من مى آمدند شايد در يكى از ملاقات ها سعدالدوله هم حضور داشته ولى ملاقات من با سفرا مخفى نبوده و علنى بوده و جنبه سياسى و مشورتى و كنكاش نداشته است.

منتصرالدوله پيشكار سپهسالار سؤال مى كند در نامه يى كه شما به خط خودتان به شيخ الاسلام قزوينى نوشته بوديد و در ميان نوشتجات آن به دست مجاهدين افتاد شما به او دستور داده بوديد كه قوايى تهيه كند و با مليون جنگ كند- شيخ جواب مى دهد، شيخ الاسلام بدرجه يى با مشروطه مخالف و دشمن بود كه احتياج به تشويق و تحريك من نبود.

ميرزا على محمد خان سؤال مى كند- شما جمعى از اوباش را با تفنگ هايى كه از محمد على شاه به وسيله كامران ميرزا نايب السلطنه گرفتيد مسلح نموديد و تا آخر با ملت جنگ كرديد و محارب هستيد- شيخ جواب مى دهد هر مسلمانى بر طبق اصول دين مكلف است از خود دفاع كند و من براى دفاع از خود و بستگانم اقدام كردم.

نظام السلطان سؤال مى كند: بنا به تقاضاى شما محمد على شاه اسماعيل خان سرابى را بدار آويخت. شيخ جواب مى دهد من كشتن اسماعيل خان را پس از واقعه مسبوق شدم.

يكى از اعضاء محكمه مى پرسد شما عين الدوله و حاجى ميرزا حسن آقا مجتهد و سيد هاشم را به وسيله مكاتيب متعدد كه در دست است به قتل و غارت و قلع و قمع مردم تبريز تشويق نموديد و مردم بى گناه تبريز را كه جز حق مشروع و ملى خود كه اجراى قانون اساسى بود و شاه و خود شما به حفظ آن قسم خورده بوديد محارب

خوانده و آنها را واجب القتل دانسته ايد شيخ جواب صريحى به اين سؤال نمى دهد و فقط مى گويد مكاتبات من با عين الدوله دوستانه و براى احوال پرسى بود.

اعضاء محكمه هريك به نوبه خود سؤالاتى مى نمايند كه چون از مضمون و مفهوم آن مدركى در دست نيست به سكوت مى گذرانم.

در خاتمه جلسه آقا شيخ ابراهيم زنجانى به پا مى ايستد و به طور صريح چنين مى گويد، جناب حاجى شيخ فضل الله بر طبق فتوا و حكم حجج الاسلام نجف اشرف كه سواد آن در همه ى ايران منتشر شده مفسد فى الارض است و بايد بر طبق قوانين اسلام با او همان معامله يى را كه خداوند راجع به مفسد فى الارض دستور داده رفتار نمود.

شيخ را به اطاقى كه در آن محبوس بود مى برند و اعضاء محكمه انقلابى به كنكاش مى پردازند و پس از يك ساعت مشاوره به اتفاق رأى مى دهند كه چون حاجى شيخ فضل الله نورى قيام بر ضد حكومت ملى نموده و سبب قتل هزارها هزار نفوس و خرابى بلاد و غارت و فساد گرديده و حجج اسلام نجف اشرف هم او را مفسد فى الارض تشخيص داده اند محكوم به اعدام است.

اعدام

وسايل اعدام از چند روز پيش فراهم شده بود و دارى كه صنيع حضرت و آجودان باشى را به آن آويختند در ميان ميدان توپخانه سرپا بود مأمورين اجرا حكم محكمه انقلاب را به حاجى شيخ فضل الله ابلاغ كردند و بلادرنگ او را در ميان گرفته و از پله هاى طبقه فوقانى عمارت توپخانه سرازير شده وارد ميدان شدند سطح ميدان، پشت بام ها، ايوان ها از هزارها نفر مردم طهران پوشيده شده بود عده ى زيادى مجاهد مسلح دو طرف راهى كه محكوم را به طرف دار

هدايت مى كرد صف كشيده بودند هياهو و جنجالى برپا بود كه گوش را كر مى كرد و صداى زنده باد مشروطه و مرگ بر مستبدين فضاى ميدان و خيابان هاى اطراف را فرا گرفته و برق تفنگ و سرنيزه ها در زير آفتاب گرم تابستان چشم را خيره مى كرد، محكوم فاصله ميان محبس و محل اعدام را با خونسردى و متانت پيمود و با كبر سن و پيرى، ضعف و ناتوانى از خود نشان داد و در دقايق آخر عمر ثبات و استقامت خود را به ظهور رسانيد.

مى گويند يا از روى عمد يا اتفاق دار را در محلى برپا كرده بودند كه در واقعه ميدان توپخانه منبر را در آن محل گذارده بودند و حاجى شيخ فضل الله در همان محل از روى منبر مردم را به مخالفت با مشروطيت و آزادى دعوت مى كرد و قانون اساسى را مخالف شرع و دين اعلام مى داشت و مشروطه خواهان را بى دين و بابى مى ناميد.

به محض رسيدن به پاى چوبه دار دو نفر از مجاهدين طناب را به گردان محكوم انداختند و او را بالا كشيدند و آن مرد روحانى پس از يك دوره مبارزه تاريخى به دنياى ديگر شتافت و داستان شگفتى از دوره عمر پر سر و صدا و پر آشوب خود در صفحات تاريخ به يادگار گذارد.

ناظرين كه نزديك به محل اعدام بودند، نقل مى كنند كه جان كندن شيخ بيش از نيم دقيقه طول نكشيد و پس از آنكه او را به دار كشيدند تشنجى در اعضايش ظاهر شد و سپس چراغ عمرش خاموش شد.

در آن روز شهرت يافت كه شيخ مهدى پسر حاجى شيخ فضل الله كه از مشروطه خواهان بود در موقع

اعدام پدرش حضور داشته و كف مى زده و اظهار بشاشت مى كرده. گرچه شيخ مهدى با مسلك پدر همراه نبود با او مراوده نداشت ولى شهرت بالا بكلى خالى از حقيقت و راستى است ميرزا محمد نجات براى نگارنده نقل كرد كه همان موقعى كه شيخ را اعدام كردند من به عمارت تخت مرمر رفتم و شيخ مهدى را ديدم زير درخت چنارى نشسته و گريه مى كند.

مرحوم شيخ فضل الله نورى از اجله علماء معقول و منقول بود و اعلم بر علماى آن روز شمرده مى شد. وى صاحب تأليفات عديده اى است، از جمله تذكره الغافل و ارشادالجاهل به زبان فارسى است كه يكسال قبل از وفات خود آن را تأليف نموده و پيش از قتل خود نشر داده و در آنجا مرام خود را مبين داشته و بعضى از حوادث را كه بعد از او وقوع يافته خبر داده است.

به غير از صحيفه مهدويه كه ادعيه حضرت ولى عصر (ع) را در آن جمع كرده است چند اثر ديگر نيز دارد.

شيخ فضل الله دو همسر اختيار كرد، همسر اولش دختر دائى او بود كه سه فرزند پسر و پنج دختر از وى داشته است. از همسر ديگرش يك پسر و سه دختر باقى گذاشت.

در قتل ناجوانمردانه شيخ فضل الله مرثيه هايى زيادى سروده شد.

(1259/ 1258- شهادت 1327 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد، مرجع تقليد، مدرس و شاعر، متخلص به نورى. از علماى بزرگ شيعه در اوايل قرن چهاردهم هجرى و خواهرزاده و داماد حاج ميرزا حسين نورى، صاحب «مستدرك الوسائل» مى باشد. در قريه ى لاشك، از توابع شهرستان نور، به دنيا آمد و در بلده نشو و نما يافت. تحصيلات مقدماتى

را در همان جا شروع و در تهران به پايان رسانيد و سپس براى تكميل مراتب علمى راهى عتبات گرديد و از محضر شيخ مهدى آل كاشف الغطاء و شيخ راضى نجفى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ميرزاى شيرازى استفاده نمود و پس از تكميل تحصيلات به ايران مراجعت كرد. وى از دايى خود، محدث نورى، اجازه روايت گرفت. از صاحب عنوان سيد اسماعيل شريف الاسلام و از وى برادر زاده اش، آقا نجفى تبريزى، روايت كرده است. وى سالها در تهران مرجع امور دينى و مصدر خدمات بسيارى بود. در آغاز جريان مشروطيت با مشروطه خواهان حتى در مهاجرت به حضرت عبدالعظيم (ع)، همراهى كرد. ولى چون روش مشروطه خواهان را مخالف با ديانت تشخيص داد به مخالفت با ايشان پرداخت و خواستار حضور پنج تن از مجتهدان طراز اول در مجلس شد تا مصوبات مجلس را با احكام دينى تطبيق نمايند و همين امر موجب دشمنى مشروطه خواهان با وى گرديد. چنانكه پس از فتح تهران شيخ فضل اللَّه محكوم به اعدام و در ميدان توپخانه تهران به دار آويخته شد. پيكر او، پس از تحويل به خويشانش، به قم حمل و در صحن بزرگ حضرت معصومه (ع) دفن گرديد. از آثارش: «تقريرات» اساتيدش در فقه و اصول، مانند «رساله ى مشتق» كه تقرير بحث شيرازى است؛ «تذكرة الغافل و ارشاد الجاهل»؛ «الصحيفة المهدوية» يا «الصحيفة القائمية» كه ادعيه ى حضرت ولى عصر (عج) را در آن جمع نموده است؛ «سؤال و جواب» يا «شصت مقاله» از فتاواى ميرزاى شيرازى كه شيخ فضل اللَّه نورى آن را جمع آورى كرده است؛ «تحريم مشروطيت»، حاوى علت موافقت اوليه و مخالفت ثانويه وى با مشروطيت و

دلايل شرعى او؛ «ديوان» شعر.[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (407/ 8)، پايدارى تا پاى دار، الذريعه (41/ 21 ،189/ 14 ،248/ 12 ،23/ 15 ،42/ 4)، ريحانه (264 -262/ 6)، شرح حال رجال (106 -96/ 3)، شهيدان راه فضيلت (520 -515)، شيخ فضل اللَّه نورى و مشروطيت، فاجعه قرن، فوائد الرضويه (353 -352)، لغت نامه ذيل/ نورى)، المآثر والآثار (151)، مستدركات اعيان الشيعه (154 -138/ 4)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1309 -1308/ 3)، معجم المؤلفين (74/ 8)، مكارم الآثار (1610 -1605/ 5)، ميرزاى شيرازى (182 -181)، يادداشتهاى قزوينى (119 -113/ 6).

نوريمف محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا حسين نوري (طبرسي) فرزند حاج شيخ محمد تقي مشهور به علامه نوري، محدث نوري، حاجي نوري، و صاحب مستدرك يكي از آيات معروف و محدثين بزرگ شيعه در قرن چهاردهم هجري است. علامه دانشمندي جامع، فقيهي محقق و محدثي ثقه و مورد اطمينان بود. در زهد و ورع و پارسائي كم نظير بود. معظم له عشق و علاقه مفرطي به پيامبر بزرگ اسلام و ائمه معصومين و اولياي خدا داشت.

علامه در فقه و اصول و تفسير مخصوصا در علم رجال و احاديث مهارتي به سزا يافت. سالهاي متمادي در عتبات عاليات به سر مي برد. او از شاگردان پدر بزرگوارش، شيخ العراقين، سيد مهدي قزويني، ملا فتحعلي سلطان آبادي، ملا خليل تهراني و شيخ مرتضي انصاري رحمة الله عليهم اجمعين بود، و افاضلي از علماي بعدي، مانند مرحوم محدث قمي از كرسي درس او به مقام استادي رسيدند.

محدث مذكور به وصف استادش در القاب چنين مي نويسد: شيخ الاسلام والمسلمين، مروج علوم انبيا

و مرسلين، ثقه جليل، عالم كامل نبيل، متبحر خبير، محدث ناقد بصير، ناشر آثار و جامع شمل اخبار، مؤلف تأليفات بسيار. او مشهورتر از آن است كه ذكر شود و برتر از آن كه به گفته در آيد. استاد من بود، كه در آغاز حال از او فرا گرفتم و بر خوان فوائد او بار فرود آوردم،و از فضل خود كه ضايع نشده به من بخشيد، و چون دايه مهرباني بر شيرخوار به من مهر ورزيد، و بركات انفاسش بر من فرو باريد، و پرتو چراغش بر من تابيد، هر چه از خامه ام تراود از فيض درياي اوست. من دير زماني در خدمتش زيستم، و در سفر و حضر با او بودم، تا آنكه بانگ مرگ ما را از هم جدا كرد و روزگار دفتر او را بست، اين روزگار بر هيچ كس وفادار نيست.....

تأليفات سودمند او در جهان اسلام مخصوصا در بين شيعيان شهرت دارد. كتاب مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل او در چند جلد شامل احاديث معصومين است. همچنين نجم الثاقب در احوال امام غائب، دار السلام، فصل الخطاب، معالم العبر، جنة المأوي، ميزان السماء، مواقع النجوم، كشف الاستار، كلمه طيبه، فيض قدسي، بدر مشعشع، تحفه زائر، نفس الرحمن، لوء لوء و مرجان، ظلمات هاويه، شرح منتهي المقال در علم رجال و... كه اكثرا حاوي مطالب اخلاقي و مناقب و فضائل معصومين و شرحي از زندگي آنها و صحابه بزرگ آنها و در مورد شرح حالات حضرت حجت عليه السلام افرادي كه به ملاقات آن سرور انس و جان موفق شده اند مي باشد. محدث قمي گذشته از كتاب القاب در فوايد

الرضويه، شرح مفصلي از ترجمه استادش محدث نوري متذكر است.

در خاتمه علامه نوري در سال 1254 به جهان ديده گشود و سرانجام در روز جمعه اواخر ماه جمادي الثاني 1320 ديده از جهان فرو بست.

قبر او در نجف اشرف مشهود، و بعدها شاگردش به كنار او مدفون شد. روان اين دوست داران اهل بيت عليهم السلام در كنار معشوقان آنها براي ابد شادتر باد

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com/nikan.htm

نوظهور، يوسف

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر يوسف نوظهور در سال 1345 در شهرستان مراغه بدنيا آمد. ايشان داراي دكتراي فلسفه از دانشگاه تهران (در سال1374 ) مي باشد. نامبرده هم اكنون عضو هيئت علمي و دانشيار گروه آموزشي فلسفه دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي دانشگاه تبريز است.

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : يوسف نوظهور ،تحصيلات ابتدايي را دردبستان عدل به پايان رسانده و ديپلم خود را در سال 1363 از دبيرستان امام خميني اخذ كرده اند . ايشان مدرك كارشناسي در رشته فلسفه را از دانشگاه تبريز و كارشناسي ارشد فلسفه را در سال 1369 از دانشگاه تهران دريافت نموده اند و در سال 1374 مدرك دكتري در رشته فلسفه را از دانشگاه تهران با موفقيت اخذ كرده اند . عنوان پاياننامه: الف - كارشناسي ارشد : تقسيم بندي قضايا در فلسفه كانت و اهميت آن در فلسفه غرب ب- دكتري: عقل و وحي و دين و دولت در فلسفه اسپينوزا

وقايع ميانسالي : يوسف نوظهور در سال 1374 مدرك دكتري در رشته فلسفه را از دانشگاه تهران با موفقيت اخذ كرده اند و از سال 1375 بعنوان عضو هيات علمي در گروه فلسفه دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي

خارجي مشغول خدمت شده اند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سمتهاي اجرايي يوسف نوظهور به قرار زير است: قبلي: معاون دانشكده ادبيات - مدير امور فرهنگي دانشگاه - رياست دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي - دبيركميته فلسفه سازمان سمت -معاون دانشجوئي و فرهنگي دانشگاه فعلي : عضو هيئت علمي و دانشيار گروه آموزشي فلسفه دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي دانشگاه تبريز

فعاليتهاي آموزشي : فعاليتهاي آموزشي يوسف نوظهور : تدريس : 1- دوره كارشناسي : تاريخ فلسفه از بيكن تاهيوم - تاريخ فلسفه از كانت تا نيمه دوم قرن 19 - فلسفه معاصر- متون فلسفي به زبان خارجي ، زبان خارجي تخصصي 2- تحصيلات تكميلي: متون فلسفي به زبان خارجي - فلسفه معاصر - فلسفه كانت

چگونگي عرضه آثار : فعاليتهاي پژوهشي: تعداد مقاله هاي منتشر شده : 4 مورد تعداد مقاله هاي ارايه شده در كنفرانسها: 8 مورد تعداد كتابهاي تاليف شده : 1 مورد تعداد كتابهاي ترجمه شده: 1 مورد تعداد پاياننامه هاي كارشناسي ارشد: 3 مورد

نوغاني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1305، مشهد.

درگذشت: 15 آبان 1371، مشهد.

آيت الله مهدى نوغانى، فرزند ميرزا على اكبر نوغانى مؤلف «سه مقاله ى نوغانى» و «دو مقاله ى نوغانى»، پس از تحصيل دوره ى ابتدايى، به حوزه ى علميه ى خراسان پيوست و در مدرسه نواب به تحصيل اشتغال يافت. استادان آيت الله نوغانى به شرح زير بودند: آيت الله على اكبر نوغانى، آيت الله عبدالجواد اديب نيشابورى (اديب اول)، آيت الله محمدتقى اديب ثانى، آيت الله احمد مدرس، آيت الله هاشم قزوينى، آيت الله مهدى اصفهانى خراسانى، آيت الله سيد محمدهادى ميلانى.

در تابستان سال 1333 آيت الله ميلانى به مشهد رفت و ابتدا حدود يك سال در منزل آيت الله مهدى نوغانى

اقامت گزيد و از ايشان مدت چهارده سال از دروس آيت الله ميلانى بهره برد و مراتب علمى اش مورد تأييد آيت الله ميلانى قرار گرفت. همچنين به دستور وى امامت جماعت مسجد فاضل را پذيرفت. آيت الله نوغانى خود نيز به تدريس و تربيت طلاب اشغال ورزيد و كتاب هاى المعالم الاصول و مكاسب شيخ مرتضى انصارى را درس مى داد و در كار تدريس جديت داشت. وى مدت بيست و دو سال تفسير تدريس مى كرد و در اين مدت يك بار تفسير تمام قرآن تدريس شد و بار دوم تا آيه ى دهم از سوره «انبياء» تفسير شد، از جمله فعاليت هاى ديگر ايشان تدريس نهج البلاغه، اقامه ى مجالس عزادارى و ذكر مصيبت و قرائت دعاى كميل، تصدى مديريت چند مدرسه علميه و از جمله مدرسه ى باقريه، ايجاد صندوق قرض الحسنه «جاويد» و مشاركت در تأسيس مؤسسه ى خيريه ى حضرت ولى عصر (ع) (انصار الحجة) بود. آيت الله نوغانى در مبارزات عليه نظام پهلوى نيز مشاركت فعال داشت و اعلاميه هايى كه صادر مى شد، امضاء مى كرد. از نهضت پانزده خرداد 1342 وارد اين مبارزات شد و در حركت انقلاب خراسان سهم مؤثرى داشت. وى همچنين سفرهايى به كشورهاى خارجى (و از جمله كويت) براى تبليغ اسلام داشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

نوقاتي سجستاني، ابوعمر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 382 ق)، حافظ، محدث، اديب و شاعر. اصل وى از نوقات، از توابع سيستان است. در طلب حديث به خراسان مسافرت كرد و در هرات، مرو، بلخ و ماوراءالنهر حديث شنيد. وى از ابوعبداللَّه محمد بن اسحاق قرشى و حاكم ابوعبداللَّه نيشابورى و ابوحاتم ابن حبان بستى و ابويعلى عبدالمؤمن بن خلف نسفى و محمد بن خيو بن حامد ترمذى و ابى حامد احمد بن محمد

بن حسين بوشنجى و عبدالرحمان بن محمد بن علويه ابهرى و ابوسليمان خطابى و ديگران حديث شنيد. دو فرزندش، عمر و عثمان، و نيز على بن بشرى ليثى و على بن طاهر شروطى و حسين بن محمد كرابيسى و قاسم بن عباس صلحى و احمد بن سعيد تونى و جماعتى ديگر از وى روايت نموده اند. از آثارش: «آداب المسافرين»؛ «العتاب» يا «العتاب و الاعتاب»؛ كتاب «التعظة»؛ كتاب «الشيب»؛ كتاب «صون المشيب»؛ «الرياحين» يا «فضل الرياحين»؛ كتاب «العلم» يا «العلم والعلماء»؛ «محنة الظراف فى اخبار العشاق»؛ «معاشرةالاهلين»؛ المسلسلات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سيرالنبلاء (145 -144/ 17)، لغت نامه (ذيل/ نوقاتى)، معجم الادباء (208 -205/ 17)، معجم البلدان (360/ 5)، معجم المؤلفين (7/ 9 ،266 -265/ 8)، الوافى بالوفيات (91 -90/ 2)، هديةالعارفين (53/ 2).

نوقاني نيشابوري، ابوالقاسم اسماعيل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(479 -397 ق)، فقيه شافعى، مسند و محدث. اصلش از نوقان نيشابور است. وى فقه را در نزد ابوبكر طوسى آموخت. از ابوالحسن علوى و ابوطيب صعلوكى و عبداللَّه بن يوسف بن بامويه و ابوطاهر بن محمش و عده اى در نيشابور و از ابوحسين بن بشران و همطبقه اش در بغداد و از جناح بن نذير محاربى در كوفه و ابوعبداللَّه بن نظيف در مكه حديث شنيد. زاهر به طاهر و ابونصر غازى و اسماعيل بن عبدالرحمان قارى و عبدالكريم دامغانى و سعيد بن على شجاعى و عايشه بنت احمد صفار و ابوالفتوح خرگوشى و عبدالكريم علوى و عبدالملك بن عبدالواحد و محمد بن جامع خياط از وى روايت كرده اند. كتاب «تاريخ» يعقوب فسوى را، از ابن فضل قطان، از ابن درستويه، از فسوى، استماع كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :توضيح المشتبه (459/

1)، سيرالنبلاء (447 -446/ 18)، شذرات الذهب (363/ 3)، طبقات الشافعيه ى سبكى (271 -270/ 4)، العبر (341/ 2)، المنتظم (604/ 9).

نوقاني، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1370 -1300 ق)، عالم دينى، فقيه، متكلم، واعظ و شاعر، متخلص به فقير. در محله ى نوقان مشهد به دنيا آمد و پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى، ادبيات را در محضر ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى و فقه و اصول را در محضر شيخ حسنعلى تهرانى و آيت اللَّه سيد عباس شاهرودى فراگرفت. در 1327 ق عازم نجف شد و از محضر اساتيد بزرگى چو آخوند خراسانى و آيت اللَّه سيد محمدكاظم يزدى و آيت اللَّه شيخ الشريعه ى اصفهانى استفاده نمود. پس از درگذشت آخوند خراسانى، به دريافت اجازه ى اجتهاد از آيت اللَّه ميرزا عبداللَّه مازندرانى و آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى نايل گشت. در 1330 ق به مشهد بازگشت و به تدريس و انجام امور دينى پرداخت. وى از جانب آيت اللَّه حاج آقاحسين قمى عهده دار توليت مدرسه ى نواب گرديد. او خطوط نسخ و نستعليق را خوش مى نوشت. در خط نسخ از شاگردان ميرزا ابوالقاسم خراسانى و در نستعليق از شاگردان ميرزا ابراهيم خان، متخلص به گمنام بود. نوقانى در اثر عارضه ى سكته قلبى در مشهد درگذشت و در حرم امام رضا (ع) دفن شد. از آثارش تعمير مدرسه ى نواب مشهد و تنظيم موقوفات آن است كه از مدارس مهم آن شهر مى باشد. از آثار علمى او: «سه مقاله ى نوقانى»؛ «دو مقاله ى نوقانى»، در اصول عقايد و رد عقايد ماديون؛ تعليقاتى بر «شرح نهج البلاغه» ابن ابى الحديد معتزلى.[1]

على اكبر نوقانى رضوان اللَّه عليه اصلا از ايل جلابر و از احقاد مرحومه گوهرشاد صاحب مسجد معروف مشهد مى باشد اجداد ايشان سالها در كلات نادرى ساكن بوده اند. پدر

ايشان مرحوم حاج ميرزا موسى از بزرگان اخبار و صلحاء مشهد مقدس رضويت و مرحوم حاج ميرزا موسى فرزند حاج ميرزا حسن بن كلبعلى خان بن محمدزمان خان بن كليعلى خان جلابر طاب ثراهم بوده اند.

غالب افراد خاندان جليل نوغانى مخصوصا اجداد فقيه سعيد به زيور فضل و كمال آراسته و حاج محمد زمان خان بن كلعلى خان جلاير طبيبى حاذق و فاضلى كامل بوده است و طبع شعرى شيوا داشته و اشعار عرفانى ميسروده است.

مرحوم ميرزا نوقانى در سال 1300 قمرى در مشهد مقدس رضوى متولد شده و تا سن بيست سالگى در مشهد مقدس به تحصيل علوم پرداخته و ادبيات را از مرحوم ميرزا عبدالجواد اديب بزرگ نيشابورى فراگرفته و فقه و اصول را در محضر مرحوم ميرزا آيت اللَّه حاج شيخ حسنعلى تهرانى با معيت مرحوم حجه السلام ميرزا على آقا فرزند آن مرحوم خوانده و پس از فوت آن مرحوم قسمتى از دروس فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عباس شاهرودى كه از بزرگان علماء مشهد بودند آموخته آنگاه در سال 1327 قمرى با اجازه مرحوم والدش به نجف اشرف مهاجرت نموده و از محضر و درس خارج دو نابغه علمى آيت اللَّه العظمى سيد كاظم يزدى و مرحوم آيت اللَّه شريعت اصفهانى استفاده كامل نموده و پس از فوت مرحوم آخوند با دريافت اجازه از مرحوم آيه اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى و آيت اللَّه حاج شيخ عبداللَّه مازندرانى در سال 1330 قمرى به وطن مالوف خود مراجعت كرده و به ارشاد مردم و تعليم طلاب علوم دينيه مشغول شده و تا پايان عمر كه بالغ بر چهل سال بوده و در مشهد سكونت و

همواره به تدريس اشتغال ورزيده و بسيارى از فضلاء طلاب مشهد مقدس رضوى از محضر درس آن مرحوم تعليم گرفته و استفاده نموده اند.

مرحوم آيت اللَّه نوقانى يكى از علماء عاملين و روشندل و بسيار خوش قريحه و در مناظرات دستى توانا داشته و مكرر به انصارى و يهود و گمراه شدگان مسالك جديد مناظره فرموده و بر تمام آنها فائق آمده و عده زيادى كه به واسطه شبهات منحرفين در پرتگاه لغزش افتاده و راه حق را گم كرده بودند با ادله متقنه و بيان شيواى خود آنها را از انحراف نجات و سعادتمند نموده است.

مرحوم ميرزا نوغانى عالمى ناطق و خطيبى بليغ بود منابر وعظ و ارشاد آن مرحوم علاوه بر بيان اصول عقايد و ترويج دين مقدس اسلام و رسانيدن احكام شريعت مطهر به مردم مشحون به اطلاعات عميقه تاريخى و اخبار اسلاف و شامل نكات ادبى و امثال و حكم و مواعظ و پند و اندرز بود و بطور كلى قاطبه و مردم را با بيانى از هر جهت جامع بطريق حق ارشاد مى فرمود و در واقع منبر ايشان يك حوزه درس قابل فهم عموم بيشتر شبيه بود تا به يك سخنرانى عادى لذا هر كس از بيانات ايشان به قدر استعداد و فهم خود بهره مند مى شد.

آثار قلمى ارزنده و آموزنده عديده دارد كه به آن اشاره مى شود.

1- تعليمات برجلدين شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد 2- سه مقاله نوغانى 3- دو مقاله نوغانى رد مايون 4- اشعار بسيارى از قصايد و غزليات و مدايح و مراثى كه براى نمونه بعضى از آن را مى نگارم تخلص آن مرحوم فقير بود.

ديگر از آثار آن مرحوم تعمير و تنظيم

مدرسه نواب مشهد و موقوفات آن كه از مدارس مهمه آن سامانست و نگارنده هم حدود يك سال در آنجا اقامت و اشتغال بتحصيل داشته ام.

مرحوم ميرزاى نوقانى در شب دهم جمادى الاول 1370 قمرى به عارضه سكته از دنيا رفته و در پايين پاى مبارك حضرت سلطان سرير ارتضى على بن موسى الرضا ارواحنا فداه در دارالسعاده آستان قدس سر به خاك فرو برده و يك جهان علم و ادب را در زير زمين پنهان نموده و به آرزوى خود نائل آمد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (264/ 12)، سخنوران نامى معاصر (3553 -3543/ 6)، كيهان فرهنگى (س 9، ش 12، ص 38)، گنجينه ى دانشمندان (188 -184/ 7).

نهاوندي اصفهاني، جهانبخش

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نامش محمّد جواد، و معروف به ميرزا جهانبخش است.

عالم و اديب و منجّم بوده، و در اصفهان سكونت داشته، رساله در استخراج خطّ نصف النهار جهت شاگردش سيد عباس بن سيد على موسوى شاهرودى متوفّى در سال 1345 در مشهد تأليف نموده است.

صاحب عنوان در سال 1334 وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

نهاوندي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ميرزا ابوالقاسم نهاوندى از علماء فقهاء عصر ناصرى بوده و مراغى در (المآثر والاثار) در ضمن ترجمه فرزندش سيد ميرزا محمد وى را ياد و از مجتهدين بزرگ دانسته است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نهاوندي، اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر بن آقاجان نهاوندى عالمى فقيه از شاگردان شيخ محمدباقر اصفهانى و بعد ميرزا بزرگ شيرازى بود و در سال 1307 به نهاوند برگشت و به انجام وظائف دينى و روحى پرداخت تا سال 1310 ق كه وفات نمود.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نهاوندي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ جعفر نهاوندى از علماء معاصر گذشته تهران بوده كه مدت بيست و سه سال در نجف اشرف اقامت داشته و از محضر علامه خراسانى صاحب كفايه و علامه ى يزدى صاحب عروةالوثقى و ديگران استفاده نموده تا بدرجه ى علم و اجتهاد رسيده و پس از آن به تهران منتقل و اول در مسجد فاضل خلخالى و بعد در مسجد سپهسالار ناصرى امامت نموده و ضمنا تدريس فقه و اصول داشته تا در سال 1365 ق كه در تهران وفات و حمل به قم و در قبرستان حاج شيخ در مقبره دربندى مدفون شده اند.

از آثار ايشانست: 1- اضاعه الشبهه فى صلوه الجمعه. 2- شرح بر رساله نجات العباد در دو جلد. 3- اشعارى در مراثى آل عصمت عليهم السلام كه از آنست ابيات زير:

زبان حال حضرت زينب (ع)

آفتابا بر زمين جاى تو نيست

خار و خاشاك است مأواى تو نيست

از چه سر بر نيزه و تن بر زمين

اى عزيز من چه كرده اين چنين

دست تو بوسم روم سوى سفر

من بپا اين راه پويم تو بسر

خواست تا دستش بوسد آن پرى

ديد نه انگشت و نه انگشترى

گفت عزيز من بميرت خواهرت

اى سليمانم چه شد انگشترت

از ثمرات اوست فرزند فاضل و برومندش آقاى حاج شيخ باقر واعظ نهاوندى كه در تهران تولد و در مهد تربيت چنين پدرى پرورش يافته و دروس جديد را تا

سيكل اول خوانده و به دروس قديم اشتغال و در سال 1325 شمسى با درجه ى ليسانسيه در رشته ى منقول موفق و فعلا در رشته ى تدريس و تبليغ اشتغال دارند.

تأليفات عديده ى دارد كه از آنها است:

1- بزرگترين مدرك شيعه (مكالمات مامون با علماء سنت).

2- فرستاده خدا در نبوت پيغمبر آخر زمان.

3- قائم بحق بقيةاللَّه در حالات امام زمان عجل اللَّه فرجه.

برادران ارجمندى دارد كه از اعاظم علماء اكابر و مدرسين بوده اند به اسامى زير:

1- مرحوم مبرور حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدتقى مدرس نهاوندى

2- مرحوم مبرور حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ على مدرس نهاوندى معروف بچين رى.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

نهاوندي، عباس

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس نهاوندى تهرانى فقيهى كامل و عالمى جليل و پرهيزكارى ورع بوده است پدرش آقا شيخ عباس از افاضل علماء عصر خود و بزرگان شاگردان شيخ مرتضى انصارى و از مراجع امور دينى در تهران بوده و فرزند مذكورش در نجف متولد و پس از پايان تحصيل به تهران مراجعت و در مسجد پامنار به وظائف دينى اشتغال داشته و مرحوم والدش در حدود 131 وفات نموده.

شيخ عباس نهاوندى عالمى پرهيزكار و فقيهى جليل از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و غيره و از اهل فضل و فقاهت و زهد و تقوا و معرض از دنيا بود با اينكه همه گونه امكانات در اختيارش بود و در مسجد (دانكى) تهران اقامه جماعت داشت و در ماه رمضانها منبر رفته و مردم را موعظه مى كرد و در خلال وعظ و بياناتش مكرر اين بيت را مى سرود:

اى خر تو چه مظهرى كه در كل وجود

چون نيك نظر كنم تو را مى بينم

وى در سال 1311 ق وفات نموده و

جنازه اش حمل به نجف و در وادى السلام مدفون نمودند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نهاوندي، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1304 -1237 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مدرس، اديب و شاعر. در نهاوند به دنيا آمد. در ابتدا به فراگيرى خط پرداخت. سپس براى تحصيل مقدمات علوم به بروجرد رفت. آنگاه جهت تكميل معلومات عازم نجف گشت و در آنجا از محضر شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، استفاده نمود و پس از درگذشت صاحب «جواهر» در درس شيخ مرتضى انصارى شركت كرد و از خواص شاگردان وى گرديد. او در حيات استادش، شيخ انصارى، در نجف عهده دار تدريس گرديد. سيد محمد طباطبايى و ميرزا مهدى گلستانه از شاگردان وى بودند. در 1289 ق به قصد زيارت امام رضا (ع) به ايران آمد و در بازگشت در تهران ساكن شد و حدود دوازده سال در مدرسه مروى (فخريه سابق) مشغول تدريس گرديد. در تهران درگذشت. پيكرش به قم منتقل و در صحن جديد حضرت معصومه (س) دفن شد. به آورده ى شيخ آقا بزرگ تهرانى در «طبقات اعلام الشيعه» پيكر وى به نجف منتقل گرديد. از آثارش: «اصل البرائة»؛ حاشيه بر «قوانين»؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ «الوقف» و «العتق»، در فقه؛ «ديوان» شعر.[1]

ميرزا عبدالرحيم بن ميرزا نجف مستوفى بن ميرزا محمدعلى شيرازى نهاوندى عالمى متبحر و فقيهى جامع از بزرگان شاگردان شيخ مرتضى انصارى و ملازمين وى و فقهاء بزرگ و مدرسين نجف اشرف بوده چند سال بعد از فوت استادش شيخ به ايران آمده و چندى در مشهد رضوى توقف آنگاه به تهران آمده و در مدرسه مروى به تدريس پرداخته تا در ماه ربيع الثانى 1304 در سن 67 وفات نموده

و جنازه اش را حمل به نجف اشرف نمودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (470/ 7)، الذريعه (687/ 9 ،157/ 6)، ريحانه (268 -266/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1109 -1108/ 14)، فوائد الرضويه (229 -228)، المآثر والآثار (143)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1312/ 3).

نهاوندي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1322 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، رجالى، مدرس، اديب، نحوى و لغوى. پس از فراگرفتن مقدمات، جهت تكميل آموخته هاى خويش رهسپار نجف گشت و در درس شيخ مرتضى انصارى شركت نمود و از خواص شاگردان شيخ گرديد. او همچنين از محضر ميرزا ابوالقاسم كلانترى نيز استفاده نمود. وى پس از درگذشت شيخ انصارى عهده دار تدريس و بحث و تأليف شد. نهاوندى از علماى بزرگ اماميه در اوايل قرن چهاردهم قمرى است. او را به كثرت دانش دينى و فقهى ستوده اند و در اصول وى را مؤسس و در پاره اى از مواضع و مباحث اين فن يگانه دانسته اند. وى در نجف در اثر بيمارى وبا درگذشت و در وادى السلام دفن گرديد. از آثار او: «تشريح الاصول الصغير»؛ «تشريح الاصول الكبير»؛ «مقدمة الواجب»؛ كتاب «الطهارة»؛ «الدماء الثلاثة»؛ «مشارق الاصول».[1]

على بن ملا فتح اللَّه نهاوندى نجفى عالمى بزرگ و محققى جليل از شاگردان علامه شيخ مرتضى انصارى و اعلام مدرسين نجف و مجتهدين مسلم و اساتيد بزرگ آن سامان بوده و با اين كمالات معنوى حظى از اين دنياى دنى نداشته و در نهايت فقر و عسرت و در اواخر عمر مبتلا به كسالتهاى گوناگون شده تا در اول ماه ربيع الثانى 1322 در سن هشتادسالگى وفات نمود و در وادى السلام در مقبره مخصوص مدفون گرديد از آثار اوست (تشريح اصول

الصغير) و (تشريح اصول الكبير) و نيز كتابى (در طهارت) و كتابى در (دماء الثلاثه).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (301/ 8)، الذريعه (186/ 15 ،185/ 4)، ريحانه (269 -268/ 6)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1313 -1312/ 3)، معجم المؤلفين (165/ 7).

نهاوندي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي نهاوندي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/2

زندگينامه علمي

در يكي از روزهاي سال 1348 هجري شمسي در تهران، در خانواده اي مذهبي كودكي ديده به دنيا گشود كه نام او را علي نهادند. ايشان دوران نوجواني را در دامان پر نور خانواده گذراند. به سبب علاقه وافر به تحصيل دروس علوم ديني در سال 1365 وارد حوزه علميه شد. مقدمات را در محضر اساتيدي چون: «حجت هاشمي خراساني» گذراند. پس از آن سطوح فقه را از محضر بزرگاني چون: «فقيه سبزواري»، «آيت الله صالحي» و «مرواريد» كسب فيض كرد.

در سال 1370 چونان پرنده اي كه در پي آشيانه خود بوده است؛ به قم، عش آل محمد وارد شد و به تكميل دروس حوزوي پرداخت و درس خارج را در محضر آيات عظام: «شيخ جواد تبريزي»، «هادوي تهراني» و «سيد كاظم حائري» گذراند. در كنار تحصيل از امر تربيت طلاب علوم ديني غافل نماند و در مدارس حوزه علميه قم و مشهد، بر كرسيّ استادي نشست. از سوي ديگر نامبرده جهت تبليغ دين خويش، سفرهاي متعدد تبليغي به خارج از كشور داشته است كه از آن جمله مي توان: (هند، مالزي و اوكراين) را نام برد.

نهاوندي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1280/ 1278 ق)، عالم دينى، فقيه، متكلم، محدث، مدرس و مرجع تقليد. اصلش از نهاوند بود، مقدمات را در بروجرد فراگرفت و نزد شيخ جعفر بروجردى و آقا حسين شيخ الاسلام تلمذ كرد. سپس مدتى در تهران در درس ميرزا حسن آشتيانى و ميرزا عبدالرحيم نهاوندى و ميرزا ابوالحسن جلوه و ميرزا محمدرضا قمشه اى شركت نمود. آنگاه براى

تكميل تحصيلات به عراق رفت و در محضر ميرزاى شيرازى و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ الشريعه اصفهانى و سيد محمدكاظم يزدى و شيخ محمدكاظم خراسانى و شيخ محمد طه نجف تلمذ نمود. وى از حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ الشريعه اصفهانى و حاج ميرزا حسين نورى اجازه ى روايت داشت. ميرزا محمدعلى اردوبادى از وى روايت نموده است. در 1319 ق به ايران بازگشت و در 1328 ق عازم مشهد شد و در آنجا اقامت گزيد و عهده دار مرجعيت گرديد. در مشهد درگذشت. از آثارش: «لمعات الانوار»، در شرح مشكلات آيات و اخبار؛ «البنيان الرفيع فى احوال خواجه ربيع»؛ «جنتان مدهامتان»؛ «الجنة العالية والجعبة الغالية» يا «الجعبة الغالية والجنة العالية»؛ «جواهر الكلمات فى النوادر والمتفرقات»؛ «خزينة الجواهر فى زينة المنابر»، در اصول و فروع و اخلاق؛ «راحة الروح»، در شرح حديث «مثل اهل بيتى كمثل سفينة نوح»؛ «طور سينا»، در شرح «حديث كساء»؛ «عناوين الجمعات»، در شرح «دعاء سمات»؛ «النفحات العنبرية»؛ «العبقرى الحسان»؛ رساله اى در «صلاة المسافر»؛ «الياقوت الاحمر فى من راى الحجة المنتظر (عج)»؛ «الكوكب الدرى»؛ «لمعات الانوار»؛ «اليد البيضاء»، در مناقب حضرت امير و زهرا (ع)؛ حاشيه بر «فرائد الاصول».[1]

على اكبر بن شيخ حسين نهاوندى متولد 1278 و متوفى 1369 ق عالمى محدث و فقيهى پارسا صاحب تأليفات و تصنيفات از علماء معاصرين مشهد بوده و آثار و تأليفات ايشان از اين قرار است:

1- البنيان الرفيع فى احوال الخواجه ربيع 2- الياقوت الاحمر فى من راى الحجه المنتظر 3- وسيله النجاه فى شرح دعاء سمات 4- خزينه الجواهر فى زينه المنابر 5- رسائل العبيدالى مراحل التوحيد 6- الفوائد الكوفيه فى رد الصوفيه 7- لمعات الانوار

فى حل مشكلات الايات و الاخبار 8- انوار المواهب فى اسرار المناقب 9- انهار النوائب فى اسرار المصائب 10- طور سيناء فى شرح حديث الكساء 11- راحه الروح فى شرح حديث اهل بيتى كمثل سفينه نوح 12- حاشيه بر اصل برائت از رسائل شيخ 13- صلوه المسافر 14- المواريث از تقريرات سيد يزدى 15- الجنه العاليه (كشكول) 16- جنتان مدهامتان 17- الكوكب الدرى فى مناقب النبى (ص) 18- اليد البيضاء فى مناقب الامير و الزهراء 19- العبقرى الحسان 20- رساله فى الحقيقه و المجاز.

در همين سال بود كه مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ على اكبر نهاوندى مشهدى كه از مشايخ اجازه عصر ما و از علماء بزرگوار و عاليقدر اسلام و صاحب تصانيف كثيره بودند به قم مشرف شده و مورد تجليل واقع گرديدند.

وى از شاگردان مولى لطف اللَّه مازندرانى و ميرزاى رشتى و شريعت اصفهانى و مرحوم مامقانى و مرحوم حاجى نورى صاحب مستدرك بوده اند به كثرت قدس و تقوا معروف و به زهد و ورع موصوف و از نوادر عصر بودند و بسيارى از علماء و مبلغين كنونى از آن جناب اجازه روايتى دارند و براى اين نگارنده هم در سال 1364 قمرى مرقوم نموده و ارسال فرمودند.

در مسافرت مرحوم آيت اللَّه بروجردى به مشهد جاى نماز خودش را به معظم له واگذار و در شبستان بزرگ مسجد گوهرشاد خود با هزارها نفر مردم متدين و دانشمندان به آن مرحوم اقتدا مى كردند.

نمازش با اينكه از همه نمازها طولانى تر بود جمعيتش از جماعات ديگر بيشتر بود و جدا از حيث كم و كيف اول نماز جماعت خراسان بود حالات عبادى و خضوع و خشوع مخصوصى داشت در

سال 1368 رحلت نموده و در پائين پاى حضرت رضا عليه السلام درب حرم مدفون گرديد.

از آثار و باقيات الصالحات آن مرحوم فرزند زاده ى ايشان مرحوم دانشمند برومند آقاى حاج شيخ محمد فريد نهاوندى صاحب كتاب رموز نماز مطبوع بود و داراى فضل و صاحب ذوق و طبع سرشار و تأليفات ديگر و از شاگردان درس مرحوم آيت اللَّه بروجردى بودند كه در سال 1389 در تهران وفات نموده و جنازه اش را حمل به مشهد و در جوار حضرت رضا عليه السلام به خاك سپردند تأليفات مرحوم نهاوندى كه اغلب مطبوع مى باشد به قرار زير است: 1- خزينة الجواهر 2- گلزار اكبرى 3- وسائل العبيد 4- راحة الروح 5- جواهر الكلمات 6- انوارالمواهب 7- انهارالنوائب 8- الفوائد الكوفيه 9- رشحة الندى 10- الياقوت الاحمر 11- طور سيناء 12- عناوين اللمعات 13- لمعات الانوار 14- مفرح القلوب 15- البنيان الرفيع 16- الجنة العاليه 17- جنتان مدهامتان- و تأليفات ديگر.

على اكبر نهاوندى متولد 1280 و متوفى 19 ربيع الثانى 1369 ق از علماء ممتاز و معروف معاصر مشهد بودند.

وى در معقول از شاگردان ميرزا ابوالحسن جلوه و در فقه و اصول از شاگردان مرحوم آشتيانى بزرگ و ميرزاء حبيب اللَّه رشتى و ساير اعلام نجف بوده است آقاى مروج در تاريخ رحلتش سروده اند.

آمده اند و سرافكنده و پى تاريخ گفت

(شد نهاوندى مقيم اندر سلطان طوس)

در ربيع الاول 1366 ق كه مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج آقا حسين قمى از دنيا رفتند در قم و تهران و ساير شهرستانها براى ايشان اقامه شد و در قم در خدمت آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى مدظله براى شركت در مراسم شب هفت مرحوم آيت اللَّه العظمى قمى مى رفتم كه ديدم هيئتهاى مذهبى

آمده و مى خواندند.

هفته آقاى قمى شد عيان

شد نهاوندى سوى جنت روان

پس تلگرافات تسليت براى علماء بزرگ مشهد و خاندان آن مرحوم مخابره و حال آنكه ايشان در كمال صحت و سلامتى در مجالس فواتح مرحوم قمى شركت مى نمودند و بعد از سه سال ديگر به رحمت حق پيوستند.

فرزندزاده ايشان مرحوم حجه السلام حاج شيخ محمد (فريد) نهاوندى از فضلاء معاصر خراسان بودند كه تحصيلات خود را در مشهد و قم به پايان رسانيده و سالها از محضرمرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و ديگران استفاده نموده آنگاه به مشهد مراجعت و به خدمات دينى از اقامه جماعت و درس تفسير و تأليف پرداخته تا در حدود 1388 قمرى كه در تهران به سكته مغزى از دنيا رفته و جنازه اش حمل به مشهد مقدس و در آستانه مدفون شده است از آثار مطبوع ايشان كتابى بنام اسرار نماز مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (272/ 25 -277 ،248/ 24 ،360/ 21 ،344 ،216215 ،186/ 18 ،351 ،263 ،216 -215 ،181/ 15 ،130/ 12 ،56/ 10 ،158/ 7 ،159/ 6 ،279 ،164 ،159 ،109/ 5 ،152/ 3)، ريحانه (270 -269/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1600 -1599/ 14)، علماء معاصرين (221 -219)، گنجينه ى دانشمندان (190 -189/ 7)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1314 -1313/ 3)، مكارم الآثار (2209 -2207/ 6)، ميرزاى شيرازى (172).

نهاوندي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد نهاوندى متخلص به (تجلى) از علماء و مفسرين و مدرسين آستان قدس رضوى و مورد احترام و توجه عموم و بالخصوص دانشمندان و با مرحوم آيت اللَّه مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى رفاقت و صداقت تام داشتند و هر وقت تهران مسافرت مى كردند به

منزل معظم له وارد مى شدند.

نگارنده كرارا ايشان را در منزل آن مرحوم ديدم و از محضرشان استفاده نمودم ايشان در بيستم ربيع الثانى 1371 ق در مشهد مقدس رضوى از دنيا رفته و در آستان مقدس مدفون شدند و آقاى مروج در ماده تاريخش سرود.

رفت وى كم نما (وى) و برگو

(از جهان رفت صاحب نفحات)

از آثار اوست تفسير ملمعى بنام 1- (نفحات الرحمن) در 4 مجلد بطبع رسيده 2- ضياءالابصار در مباحث الخيار مطبوع ميباشد 3- ديوانى بنام (زبده المصائب) 4- سراج النهج در مسائل عمره و حج 5- حاشيه بر كتاب صلاه مرحوم حايرى 6- خلل صلاه

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نهاوندي، محمدجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334/ 1333 -1276 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، رياضيدان و منجم. ملقب به جهان بخش. در نهاوند به دنيا آمد و در اين شهر نشو و نما يافت. رياضيات را نزد ملا عبدالرحيم نهاوندى فراگرفت. در 1296 ق به تهران آمد و در فقه و اصول از محضر ميرزا محمدحسن آشتيانى و ديگر علما استفاده نمود. وى در استخراج تقويم و تعيين مواقع اذان و غروب ايام طبق محاسبات نجومى متبحر بود. از وى تصانيفى در علم اعداد، جفر، نجوم و زيج و ديگر علوم به جاى مانده است. از آثار او: «قبلة البلدان لاهداء الاخوان» در شناخت قبله؛ مقاله اى در «خط نصف النهار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (44/ 17)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 318/ 14)، معجم المؤلفين (166/ 9).

نهائي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1330، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ميكروب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى علوم آزمايشگاهى از دانشگاه تبريز در سال 1356 و دكتراى تخصصى ميكروب شناسى پزشكى از دانشكده پزشكى دانشگاه نيوكاسل انگلستان در سال 1362.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى تبريز از سال 1362 تا سال 1369 و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تبريز از سال 1369.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى نقش آنزيم بتالاكتاماز در باكتريهاى گروه انتر و باكترياسه مقاوم در مقابل آمپى سيلين، كنترل ميكروبى چند فرآورده داروئى، بررسى ميكروبى برخى از فرآورده هاى داورئى، مطالعه باكترى هاى بيمارى زاى روده اى در نوزادان و تهيه ديسك آنتى بيوتيك ها و بررسى ارزش كاربردى آن در ميكروب شناسى بالينى، مطالعه تولد بتاكتاماز در باكترى هاى شايع ايزوله شده از نمونه هاى بالينى و رابطه آن با MIC، بررسى اثرات باكتريسيدى و باكتريواستاتيكى ترى سايكلين B بر روى تعدادى از باكترى ها

و بررسى ظهور مقاومت احتمالى، مطالعه عفونت هاى شايع در بيماران مبتلا به لوسمى حاد، مطالعه عفونت هاى ادرارى ناشى از دستكارى و سوند گذارى در بيماران بسترى در بخش جراحى مركز پزشكى امام خمينى تبريز، مطالعه سودوموناهاى جدا شده از نمونه هاى بالينى و الگوى مقاومت آنها در برابر آنتى بيوتيك ها، مطالعه عفونت هاى روده اى، مطالعه الگوى حساسيت باكتريهاى ايزوله شده از عفونتهاى ادرارى، بررسى كمپلوباكترپيلورى در بيوپسى هاى معده، مقايسه كشت ادرار مثانه با كشت.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

روشهاى آزمايشگاهى ميكروب شناسى پزشكى و اصول بيولوژيك و بالينى بيمارى هاى عفونى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 15

زمينه علمى مقالات:

علوم آزمايشگاهى، ميكروب شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نياز شيرازي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1263 -1197 ق)، خطاط، طبيب و شاعر، متخلص به نياز. مشهور به خوشنويس. از سادات شيراز بود. طب و حكمت و ساير علوم را در محضر پدر آموخت و نزد دايى خود، حاج ميرزا ابراهيم مجتهد، فقه و اصول را فراگرفت. وى در خط شكسته نيز ماهر بود و اين فن را نزد خواجه ابوالحسن خوشنويس فسايى، شاگرد بلا واسطه ى درويش عبدالمجيد طالقانى آموخت. او به سه شيوه مى نوشت. يكى به شيوه ى خواجه ابوالحسن، ديگر به شيوه ى درويش عبدالمجيد و سوم به شيوه ى خاصى كه از تركيب اين دو به دست آمده بود. وى براى سياحت به هندوستان رفت و دو سال در آنجا ماند. سپس به شيراز بازگشت و به علت اختلال در امرار معاش، مدتى خانه نشين شد و بعد به فسا رفت. پس از مدتى به شيراز مراجعت

نمود و در آن شهر انزوا گزيد. نياز در زمان حيات خويش به شاعرى معروف نبود، ولى بعد از فوت، اشعارش به دست آمد. از آثارش: حاشيه بر شرح قطب الدين شيرازى بر «كليات قانون»؛ حاشيه بر شرح قرشى بر «تشريح قانون»؛ مثنوى «فيروز و نسرين»، مشتمل بر نكات حكمى، موعظه و نصيحت كه در «مكارم الآثار» نام اين مثنوى، «راز و نياز» بر وزن «گلشن راز» ذكر شده است؛ «ديوان» شعر، در حدود پنج هزار بيت به همراه «ساقى نامه». از آثار خطى وى كتابت چند نسخه «ديوان» حافظ و «خسرو و شيرين» وحشى و «خمسه» نظامى و «شاهنامه» فردوسى را مى توان نام برد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار عجم (545)، حديقةالشعراء (1947 -1943/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (756 -752/ 5)، الذريعه (1240 -1239/ 9)، ريحانه (273/ 6)، طرائق الحقائق (333 -322/ 3)، فارسنامه ى ناصرى (1108 -1104/ 2)، فرهنگ سخنوران (961)، مرآت الفصاحه (675 -673)، مصطبه ى خراب (194)، مكارم الآثار (1722/ 5 ،60 -57/ 1).

نيازي حجازي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، اديب، لغوى و شاعر. وى صاحب منظومه ى «جامع اللغات»، در لغت فارسى است. او پيش از قرن يازدهم قمرى مى زيسته، زيرا در «فرهنگ سرورى»، تأليف شده در 1008 ق، و «فرهنگ جهانگيرى» تأليف شده در 1005 تا 1017 ق، از «جامع اللغات» شواهدى نقل گرديده است. همچنين در اين كتاب از سال درگذشت مير على هروى (951 ق) نيز نشانى است كه در اين صورت تاريخ تأليف كتاب بين 951 ق و 1008 ق بوده است. در «الذريعه» براى نيازى «ديوان» شعرى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (100/ 23 ،1240/ 9 ،69/ 5)، ريحانه

(275/ 6)، فرهنگهاى فارسى (124 -117 ،110 -106)، لغت نامه (ذيل/ حجازى).

نيازي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1269 ش)، مترجم، روزنامه نگار، نويسنده و شاعر، متخلص به نيازى. در تبريز به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در زادگاهش به پايان برد و براى تحصيل در طب، به سوئيس رفت. او ادبيات فرانسه را به خوبى آموخت و اشعارى به زبان فرانسه سرود كه مورد توجه ادباى آنجا قرار گرفت. وى در حدود 1300 ش در اداره تجارتى سفارت ايران در سوئيس با سمت منشى گرى مشغول خدمت شد. بعد از بازگشت به ايران به معلمى مدرسه دارالفنون منصوب گرديد. او همچنين در دبيرستان هاى دولتى ادبيات فرانسه تدريس مى كرد.پس از فوت ميرزا حسين خان صبا، صاحب امتياز و مدير مسئول روزنامه ى «ستاره ى ايران»، امتياز آن روزنامه به وى واگذار شد و او در 1303 ش آن را تحت عنوان قبلى خود يعنى «ستاره ى ايران» منتشر كرد. سپس در 1307 ش اين روزنامه را تحت عنوان «ستاره ى جهان» به دو زبان فارسى و فرانسه انتشار داد. وى قطعه اى به زبان فرانسه به عنوان «زندگانى» سرود و از آكادمى ژفلور و فرانسه ديپلم افتخار دريافت كرد و در 1311 ش به مناسبت ترجمه «رباعيات» حكيم عمر خيام از طرف آكادمى فرانسه به وى جايزه اى اهدا شد. از ديگر آثارش: «هزار و يك خنده». از آثار ترجمه ى وى: «تاريخ بيزانس»؛ «تاريخ پليس»؛ «كشمير يا باغ نشاط»؛ «يك دروغ چه كرد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ جرايد (22 -20/ 3)، الذريعه (283 ،220/ 25 ،83/ 18)، سخنوران نامى (477 -472/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3450 ،3398 ،3397 ،2643 ،1676 ،1672/ 2

،682 ،679/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (228 -227/ 1).

نياكي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: ارتوپدى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نيتي، جمال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بهداشت، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى بهداشت از دانشگاه تهران، كارشناسى ارشد بهداشت از دانشگاه الكساندريا آمريكا و دكتراى تخصصى بهداشت از دانشگاه پيتسبورگ آمريكا.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

توسعه بهداشت و آموزش پزشكى، بهداشت عمومى، طب پيشگيرى، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 10 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 10

زمينه علمى تأليفات:

بهداشت عمومى، اپيدميولوژى، آموزش بهداشت، طب پيشگيرى، بهداشت محيط.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 30، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

بهداشت عمومى، توسعه آموزش پزشكى و بهداشت.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نير تبريزي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1312 -1248 -1247 ق)، عالم دينى، فقيه، خطاط و شاعر، متخلص به نير. مشهور به حجت الاسلام تبريزى. وى از مشاهير فرقه ى شيخيه در آذربايجان بود. او و پدرش از اولين كسانى هستند كه بر مسلك على محمد باب رديه نگاشتند. در تبريز به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت و مقدمات را فراگرفت. سپس به نجف رفت. پس از فراگيرى فقه و اصول و حكمت و كسب فيض از محضر علما به تبريز بازگشت. او به واسطه ى پدرش از شيخ احمد احسايى و نيز از شاگردان سيد كاظم رشتى روايت كرده است. در خوشنويسى متبحر بود و با شعراى زمان خود از جمله: اديب الممالك فراهانى، حاج فضلعلى مولوى متخلص به صفا، ميرزا محمد ملا باشى طسوجى،

حاج ميرزا كاظم طباطبايى معروف به حاج وكيل، ميرزا على منجم باشى و شريف العلماى اصفهانى مصاحبت داشت. در تبريز درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در وادى السلام دفن شد. از آثارش: «مفاتيح الغيب فى علم الائمة (ع)»؛ رساله ى «علم الساعة»، در كيفيت علم ائمه (ع)؛ تفسير آيه (و ما خلقت الجن والانس»؛ رساله ى «نصرة الحق»؛ رساله ى «لمح البصر»؛ «صحيفة الابرار فى مناقب العترة الاطهار (ع)»؛ «لالى منثورة»؛ «لالى منظومه» يا «اللالى المنظومة»؛ مثنوى «در خوشاب فى جواب قاردوشاب» كه رساله «توحيديه» آقا ميرزا محمود خويى، معروف به اصولى، را نقد كرده و تخلص خود را در اين منظومه عميدا قرار داده است؛ «آتشكده»، در مراثى؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى آذربايجان (26 -17/ 3)، دانشمندان آذربايجان (390 -389)، الذريعه (175/ 24 ،305/ 21 ،176 -175/ 19 ،341 ،265 ،264/ 18 ،321 ،16 -15/ 15 ،1242 -1241/ 9 ،332/ 4 ،5/ 1)، ريحانه (29 -28/ 2)، سخنوران نامى معاصر (3767 -3760/ 6)، شرح حال رجال (325/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 266/ 14)، فرهنگ سخنوران (962)، گلزار جاويدان (1674 -1673/ 3)، المآثر والآثار (175)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (397 -396/ 1)، مكارم الآثار (1338 -1337/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (247 -246/ 2).

نيري كمان، گيتي دخت

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1326، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فيزيولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى فيزيولوژى از دانشكده پزشكى دانشگاه بريستول انگلستان در سال 1353.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

lesions on the food behaviour of diabettes by aiioxan in young dogs EffectsRat of hypothalamic ventromfast and

slow twith muscle Blood chare

cterstic of the donkey Induction the plasma and cardiovascular state in hypo

and hyperthyroid rats

تدريس دروس فيزيولوژى پيشرفته و پزشكى و دامپزشكى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

فيزيولوژى دستگاه گوارش.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 6

زمينه علمى مقالات:

Communication between nerves and Structure Features of muscle fibers

froma a fast and a slow twitch in the kitten during posnatal development ارتباط بين رگها و ماهيچه ها.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نيري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي نيري

محل تولد : همدان

شهرت : نيّري همداني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1309/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله علي نيّري همداني در سال 1309 هجري شمسي در منطقه اي در 12 فرسخي همدان به دنيا آمد. پدرش كه مردي با فضيلت بود، به كشاورزي اشتغال داشت . او از بزرگان به شمار مي آمد و در زهد و ورع زبانزد خاص و عام بود و نقش بسزايي در تربيت فرزند خود و تشويق او به تحصيل علوم ديني ايفا كرد. ايشان تحصيلات خود را از مكتب خانه آغاز كرد و در آن مرحله ضمن فراگيري قرآن مجيد، از كتبي چون «كليله و دمنه و گلستان سعدي» بهره برد و «زبان و ادبيات» خويش را انسجام بخشيد. سپس براي فراگيري دروس حوزوي ، به همدان رفت و در مدتي كم ، دروس مقدمات و بخشي از دروس دورۀ سطح را به پايان برد. پس از آن براي بهره مندي از محضر استادان فرهيخته ، به شهر قم مهاجرت كرد و در مدرسه علميه دارالشفاء مستقر شد.

او در آن زمان بخشي از «معالم» را خوانده بود. از اين رو به تكميل باقي مانده آن و اتمام دروس دورۀ سطح در زمان اندك رو آورد.

با پايان يافتن دروس دورۀ سطح، به دروس خارج فقه و اصول استادان مشهور حوزه علميه قم ، از جمله آيات عظام: «بروجردي (ره )، امام خميني (ره ) و محقق داماد (ره )» راه يافت و سالها از محضر آنان بهره مند شد و در ضمن آن از فراگيري علوم عقلي نيز غافل نماند. او در طي اين سالها همواره درسهاي اخلاق استادان خود شركت مي جست تا علم خويش را به زيور عمل بيارايد و خود را براي نهضتي عظيم كه بر عهدۀ عالمان و انديشمندان اسلامي است؛ آماده سازد.

آيت الله نيّري در سالهاي تحصيل خود از محضر استادان بسياري بهره مند شد. او بسياري از دروس مقدمات را در همدان در محضر برادر خود «آقا ميرزا عبدالغني نيّري » و آقاي «رازيني» فرا گرفت و در درس لمعۀ آقايان: «حاج سيد مصطفي هاشمي » و «سيد جمال الدين افتخاري» شركت جست . با ورود به قم به درس مطوّل «آيت الله مشكيني» و درس شرح لمعه «آيت الله العظمي مرعشي نجفي (ره )» و «آيت الله شهيد صدوقي (ره )» رفت و پس از آن به درس رسائل «آيت الله مشكيني» و درس كفايه «آية الله آقا شيخ عبدالجواد سده اي اصفهاني (ره )» و «آيت الله شيخ مرتضي حائري (ره )» و مكاسب حضرات آيات: «حائري (ره ) و مشكيني» راه يافت .

با پايان يافتن دروس دورۀ سطح به درس خارج فقه و اصول آيات عظام: «بروجردي (ره )، امام خميني (ره )، اراكي (ره )، محقق داماد (ره )، گلپايگاني (ره ) و

شيخ عباسعلي شاهرودي» رفت و عمدۀ مباني اجتهادي خويش را در محضر آنان فرا گرفت ، هر چند در درس خارج ديگر استادان نيز شركت مي كرد. در بخش علوم عقلي نيز ابتدا به درس منظومه «آيت الله منتظري» و سپس به درس اسفار «آيت الله علامه سيد محمد حسين طباطبايي (ره )» راه يافت .

او در سالهاي تحصيل خود با علماء و فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت كه از جمله آنان مي توان به آقايان : «ثابتي ، عراقچي و موسوي همداني» اشاره كرد. او بسياري از دروس پيش آموخته را با آنان مباحثه مي كرد. آيت الله نيّري در عرصه فرهنگي حضور مؤثر و مستمري داشته است . او سالها در حوزه علميه قم به تدريس دروس دورۀ مقدمات و سطح پرداخته ، شاگردان بسياري را به مكتب اسلام تقديم نموده است .

از جمله فعاليتهاي او در اين عرصه ، تدوين دورۀ پنج جلدي «مجمع المسائل ؛ حاوي استفتائات از مرجع عالي قدر آيت الله العظمي گلپايگاني (ره )» است كه از آثار شگفت و در خور تحسين است ، اين كتاب با همت وي و برخي ديگر از استادان حوزه علميه قم تهيه شده است ، او پس از رحلت آن عالم ربّاني ، به دفتر «آيت الله العظمي صافي گلپايگاني» راه يافت و سالهاست كه به پرسش هاي شرعي مردم پاسخ مي گويد. آيت الله نيّري كه از شاگردان امام (ره ) محسوب مي شود، سالها در راه نهضت پير مراد خود «امام خميني (ره )» به مبارزه پرداخت كه از جمله آنها مي توان به سخنرانيهاي او در اطراف رفسنجان اشاره كرد. اين سخنرانيها خشم ساواك را برانگيخته بود. او به همراه استاد «ثابتي» و با دستور آيت الله العظمي گلپايگاني

(ره ) به ديدار تبعيدشدگان در رژيم طاغوت شتافت كه از جمله آن ديدارها: ديدار با مقام معظم رهبري كه در آن زمان در ايرانشهر در تبعيد بودند مي باشد. آيت الله نيّري هم اكنون از اعضاي جامعه مدرسين حوزۀ علميه قم است .

نيريزي، ارشدالدين، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 604 ق)، عالم دينى، فقيه، محدث، مفسر و اديب. در «مجمل فصيحى» و «فارسنامه ى ناصرى» نام وى محمد بن على ذكر شده است. او جامع علوم شرعيه و در علم تفسير و حديث متبحر بود. مدتها در مسجد جامع عتيق شيراز امامت نمود و نوشته اند كه به مدت هفتاد سال عهده دار منصب افتاء بود. او را عالمى خيرخواه و داراى اخلاق نيكو و اوصاف مرضيه دانسته اند. در طلب علم به حجاز و عراق مسافرت نمود و مشايخ و علماى بزرگى چون: شيخ توران كبير، زاهد ابومنصور، ابوالوفا احمد بن ابراهيم فيروزآبادى، ابومقاتل مناور بن فركوه ديلمى را درك نمود. شيخ روزبهان بقلى شيرازى و سراج الدين مكرم قاضى القضاة فارس و عارف معروف عزالدين مودود زركوب و فرزندش، عمادالدين ابوالفضل محمد بن مودود زركوب، و ملك معين الدين ابوذر كتكى مفتى از شاگردان او بودند. در شيراز درگذشت و در رباطى كه خود در نزديكى مصلاى شيراز بنا كرده بود، دفن شد. از آثارش: «مجمع البحرين»، در تفسير و تأويل، در ده مجلد؛ «تنوير المصابيح»، در شرح «المصابيح»، در حديث؛ «باكورة الطلب لاهل الادب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شد الازار (376 -372)، شيرازنامه (170 -169)، فارسنامه ناصرى (1567/ 2)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 604)، معجم المؤلفين (224/ 7).

نيساري، سليم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سليم نيساري در 21 آذر ماه 1299 درتبريز متولد شد. وي داري دكتراي فلسفه از دانشگاه ايندياناي آمريكا ست. دكتر نيساري پس از بازگشت به ايران به تدريس دردانشكده علوم تربيتي ادامه داد و درسال1359 پس از 38 سال خدمت به تقاضاي خود بازنشسته شد .گروه : علوم انسانيرشته : علوم تربيتيوالدين و انساب : سليم نيساري فرزند

عبد الله كه وي نيز فرزند ميرزا سليم، حاكم محال قره داغ آذربايجان بود، در 21 آذر ماه 1299 درتبريز متولد شد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سليم نيساري پس از گذراندن دوره تحصيلات ابتدايي و متوسطه و توفيق در امتحان نهايي دانشسراي تبريز با رتبه اول براي ادامه تحصيل به تهران آمد و موفق به اخذ درجه ليسانس در سال 1321 دررشته ادبيات فارسي و علوم تربيتي شد . ضمنا به تحصيل دردوره دكتري ادبيات فارسي ادامه داد . درسال 1329 براي ادامه تحصيل به اروپا و سپس به آمريكا رفت. وي موفق به دريافت درجه فوق ليسانس ازدانشگاه لندن و نيز درجه دكتري دررشته علوم تربيتي و زبان شناسي از دانشگاه اينديانا آمريكا شد.همسر و فرزندان : سليم نيساري با ايران ميرتقوي ازدواج كرد و ثمره اين ازدواج سه فرزند به نامهاي نيلوفر، سيروس و نادر مي باشد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل سليم نيساري در وزارت فرهنگ عبارتند از : منشي مخصوص وزير فرهنگ ، رئيس اداره دفتر وزارتي در دوره وزارت نفت وزير فرهنگ و بازرس وزارتي و مشاور وزارت فرهنگ . درسال 1334 به عنوان دانشيار عالي برگزيده شد . درسال 1336 به استخدام دبيرخانه مركزي يونسكو در پاريس درآمد و به سمت رئيس اداره كمكهاي فني يونسكو منصوب شد . دراين سمت از طرف مدير كل يونسكو براي سركشي به نحوه پيشرفت برنامه كمكهاي علمي و فرهنگي يونسكو به كشورهاي شمال آفريقا و خاورميانه و كشورهاي جنوب غربي آسيا سفركرد . پس از پايان ماموريت و مراجعت به ايرا ن به سمت مدير كل روابط فرهنگي دروزارت آموزش

و پرورش منصوب گرديد . ضمنا درهيات مديره موسسه فرهنگي منطقه اي نيز عضويت داشت و سردبيري يك مجله انگليسي درموسسه فرهنگي منطقه اي را نيز به عهده داشت . درسال1356 با ماموريت از طرف دانشگاه تهران ووزارت فرهنگ و هنر باسمت رايزن فرهنگي به كشورتركيه رفت . پس از پايان ماموريت درسال1358 به ايران مراجعت كرد .فعاليتهاي آموزشي : سليم نيساري در سال 1321 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد . درسال 1333 ضمن تدريس، معاونت دانشكده ادبيات دانشگاه شيراز را به عهده گرفت . تاريخ فرهنگ ايران ، كليات روش تدريس و روش آموزش زبان فارسي دردبستان از جمله عناويني بودكه تدريس آنها را به عهده داشت . دكتر نيساري به غيراز تدريس در رشته ها ومقاطع مختلف، درسال 1334 به عنوان دانشيار عالي برگزيده شد . درسال 1344 به مرتبه استادي ارتقا يافت و به دانشگاه تهران منتقل شد . دردانشكده علوم تربيتي تدريس چند درس ازجمله فلسفه، آموزش و پرورش ، مباني آموزش و پرورش ،كليات روش تدريس ، آموزش مقدمات خواندن و نوشتن ، آئين بررسي و گزارش نويسي و روش تحقيق را عهده دار بود . پس از بازگشت به ايران به تدريس دردانشكده علوم تربيتي ادامه داد و درسال1359 پس از 38 سال خدمت به تقاضاي خود بازنشسته شد .مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : سليم نيساري در اسفند 1333 مامورتاسيس دانشكده ادبيات شيراز گرديد .جوائز و نشانها : از دكتر سليم نيساري به خاطر كتاب «نسخه هاي خطي حافظ» (قرن نهم) در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي تقدير شده است.چگونگي عرضه آثار : سليم نيساري

چندين مقاله به فارسي و انگليسي و فرانسه و تركي درمجلات ايران و خارج از ايران منتشرساخته و از 1339 تا 1342 مديريت مجله بنياد فرهنگ را به عهده داشته است . عنوان يكي ازنوشته هاي او دراين مجله «دستورخط فارسي » مي باشد . از ميان مقالاتي كه درروزنامه ها انتشار يافته است تنها به يك سري شامل 17 مقاله از شماره 7371تا 7392 از 2اسفند ماه تا 28 همان ماه درروزنامه كيهان زير عنوان «خط فارسي بايد اصلاح شود » اشاره مي شود .آثار : nbsp1 Le but humain de 1 Education ويژگي اثر : سخنراني در ششمين كنگره بين المللي علوم تربيتي ، دانشگاه دوفين پاريس ، درسال19732 Mevlana nin Mesnevi sinde Pragmatic Egitimle I lgiili Bir ornek ويژگي اثر : اين سخنراني در كنگره بين المللي بزرگداشت مولانا درشهر قونيه در نوامبر 1978 به زبان تركي ايراد شده است و عنوان آن به فارسي «تمثيلي در مثنوي مولانا درارتباط با فلسفه پراگماتيسم درآموزش »است . متن سخنراني در كتاب : Mevli[ann ve yasama Sevinic نشريه اداره جهانگردي قونيه چاپ شده است .3 Persian An Element Of The Regional Common Culture ويژگي اثر : اين مقاله در سمينار منطقه اي ميراث فرهنگي (ايران ، پاكستان ، تركيه ) Seminar on common cultuaral H eritage march 1965 درمجموعة ]چاپ شده است4 The Campaign Against Illteracy in Iran and the Role of Radio and Television In this campaign

ويژگي اثر : اين سخنراني درسميناربين المللي نقش راديو و تلويزيون درپيكاربا بيسوادي درشهر آنكارا ايراد شده ومتن آن درنشريه زير به چاپ رسيده است . Conference of Executives From Radio and TV Organizations، Ankara19785 The Emergence of a New Nation with an old culture ويژگي اثر : در نشريه بين المللي بزرگداشت محمد علي جناح قائد اعظم پاكستان ، اسلام آباد _درنشريه Joutnal of the Regional cultural institute volume به چاپ رسيده است .6 آموزش زبان و ادبيات فارسي دردانشگاه ويژگي اثر : متن اين سخنراني در مجموعه سخنرانيها و مقالات اولين مجلس علمي استادان زبان و ادبيات فارسي وزار ت علوم .آذرماه 1350 ص 240تا235 منتشر شده است7 آموزش شعر فارسي ويژگي اثر : متن اين سخنراني از گزارش كنگره دبيران زبان و ادبيات فارسي و همچنين در نشريه دانشكده علوم تربيتي دوره اول ، شماره 238 استفاده از شاهنامه فردوسي در پژوهشهاي زبان شناسي ويژگي اثر : كنگره بزرگداشت جهاني فردوسي ، دانشگاه تهران آذرماه 13699 بررسي پندهاي فردوسي از ديد فرهنگ ايراني ويژگي اثر : متن اين خطابه در مجموعه سخنرانيهاي نخستين دوره جلسات سخنراني وبحث درباره شاهنامه فردوسي ، همچنين در مجله هنرومردم شماره 102و 103 فروردين و ارديبهشت 1351 به چاپ رسيده است10 پيوستگي هدف ، برنامه وروش آموزش زبان وادبيات فارسي ويژگي اثر : اين متن درنشريه دومين كنگره انجمن دبيران زبان وادبيات

فارسي درمرداد ماه 1347 ، ص 90-84 به چاپ رسيده است11 تدريس زبان فارسي دردبستان يا آموزش هنر هاي زبان( 1344) مي باشد. توضيحي درباب خط كتاب اول دبستان ويژگي اثر : در مجموعه مقالات همايش بررسي و تبين علل بدخطي دانش آموزان زير عنوان خط خوش ، نشريه سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي ، اسفند 137813 خاطراتي از كلاس درس استاد ملك الشعرا بهار ويژگي اثر : دررابطه با همايش ياد بود پنجاهمين سال در گذشت ملك الشعرا بهار درآوريل 2001 دردانشگاه سوربن پاريس ايراد شده است .14 دستور خط فارسي ويژگي اثر : پژوهشي درباره پيوستگي با زبان فارسي ، تهران : سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، 137415 دفتر ديگر سانيها درغزلهاي حافظ ويژگي اثر : جلد اول ، تهران ، سروش 137316 ديوان حافظ ويژگي اثر : مستند برنسخه هاي خطي سده نهم ، به خط استاد امير احمد فلسفي ، همراه بامينياتور هايي از استاد فرشچيان ، تهران ، انتشارات يساولي ،138217 ديوان حافظ ويژگي اثر : براساس 48 نسخه خطي سده نهم ، تهران . انتشارات سينا نگار. و اسرار دانش ،1377-دكتر نيساري در خصوص اين اثر مي گويد: | اول بار پيش علامه قزويني عنوان كرد، براي تصحيح ديوان حافظ بايد متوني را كه به زمان حافظ نزديك تر است، يافته و براساس چنين نسخه اي ديوان حافظ را تنظيم و

تصحيح كرد. قزويني يك نسخه خطي بيشتر به دست نياورد. من اين جست وجوها را در حد توان ادامه دادم و مرحوم خانلري و مرحوم مجتبي مينوي كه باهم كار مي كردند، توانستند نسخه خطي پيدا كنند. روي جلد نوشتم براساس نسخه خطي ديوان حافظ.18 غزلهاي حافظ ويژگي اثر : براساس نسخه خطي سده نهم ، به خط استاد محمد سلحشور ، چاپ اول ارديبهشت 1371 ، چاپ دوم الهدي آذرماه 137119 غزلهاي حافظ ويژگي اثر : نشريه موسسه فرهنگي منطقه اي 135320 كليات روش تدريس ويژگي اثر : چاپ اول اين اثر در سال 1344و چاپ دوم اين اثر 135521 گروه بندي افعال فارسي ويژگي اثر : متن اين سخنراني درجلد دوم سومين كنگره تحقيقات ايراني ، بنياد فرهنگ ايران ، شهريور 1351 درج شده است22 مقدمه اي بر تدوين غزلهاي حافظ( 1367) ، ملاحظاتي درباب نسخه خطي مشتمل بر 152 غزل حافظ و چاپ تك نسخه اي آن ويژگي اثر : در نخستين همايش ايران شناسي ، 138124 نسخه هاي خطي حافظ ويژگي اثر : شيراز سده نهم ، مركز حافظ شناسي، 138025 نقش معلم در برابرارزشهاي اخلاقي ويژگي اثر : متن اين سخنراني در نشريه دانشكده علوم تربيتي ، دوره پنجم شماره 1و2 درسال1354 به چاپ رسيده است26 نمونه هايي از آثار جاويدان شعر فارسي(

1350) ، نوآوري درتركيبات واژگان فارسي در خمسه نظامي گنجوي ويژگي اثر : مجموعه مقالات كنگره بين المللي نهمين سده تولد حكيم نظامي گنجوي ، دانشگاه تبريز ، جلد سوم .1372 ص440-42828 يكسان كردن املاي فارسي ويژگي اثر : درمجموعه خطابه هاي نخستين كنگره تحقيقات ايراني ، دانشگاه تهران : شهريورماه 1349 ، جلد اول ص 312-299

نيشابوري اسفرايني، ابوعوانه، يعقوب

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 316 /313 ق)، حافظ و محدث شافعى. در اصل نيشابورى است. پس از 230 ق در اسفراين متولد شد.

در طلب حديث به شام، مصر، بصره، كوفه، واسط، حجاز، جزيره، يمن، اصفهان، فارس، رى و خراسان سفر كرد و از يونس بن عبدالاعلى و محمد بن يحيى ذهلى و زكرياى مروزى و عيسى بلخى و محمد بن عقيل نيشابورى و احمد دارمى و بسيارى ديگر حديث شنيد. پسرش محمد و ابوعلى نيشابورى و احمد بن على رازى و سليمان طبرانى و ابواحمد بن عدى و گروه بسيارى از وى روايت كرده اند. در پايان عمر در زادگاهش مسكن گزيد و به ترويج مذهب شافعى پرداخت. گفته اند كه او اول كسى است كه مذهب شافعى را به اسفراين آورده است. در اسفراين درگذشت و در نزديكى قبر ابواسحاق اسفراينى دفن شد. از آثار وى: «المسند الصحيح المخرج على صحيح مسلم»، در حديث، كه به نام «مسند ابى عوانه» و يا «صحيح ابى عوانه» نيز معروف است و يكى از مسانيد معروفه اهل سنت مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (256 /9)، ريحانه (217 /7)، سير النبلاء (422 -417 /14)، كشف الظنون (1685 ،1679 ،1671 ،1075 ،556)، الكنى

و الالقاب (128 /1)، لغت نامه (ذيل/ ابوعوانه)، معجم المؤلفين (242 /13)، وفيات الاعيان (394 -393 /6).

نيشابوري، ابوابراهيم جعفر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(448 -386 ق)، محدث امامى. نسبش به امام على بن ابى طالب (ع) مى رسد. او را از اكابر فضلاى نيشابور دانسته اند. در 440 ق به بغداد رفت و در آنجا به نقل حديث از جدش، مظفر بن محمد علوى، و احمد بن محمد بن عمر خفاف و يحيى بن اسماعيل حربى و محمد بن احمد بن عبدوس مزكى و عبداللَّه بن احمد ابن رومى و حاكم ابوعبداللَّه بن بيع و ابوعبدالرحمان سلمى نيشابورى و ديگر مشايخ وقت پرداخت. خطيب بغدادى از وى روايت كرده است. محدثين شيعه او را در حديث ثقه مى دانند. وى در نيشابور درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (182 -181/ 4)، تاريخ بغداد (236/ 7)، ريحانه (278/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 44/ 5)، فهرست منتجب الدين (40 -39)، لسان الميزان (223/ 2).

نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 491 ق)، مفسر، عالم دينى و زاهد. اهل نيشابور بود. مراتب علم و فضل، همچنين زهد و اخلاق او را ستوده اند و وى را داناى به تفسير و عالم در اين فن دانسته اند. وى از شاگردان ابوالحسن واحدى مفسر بود. از ابوعثمان صابونى و ابوعثمان بحيرى و ابوالقاسم قشيرى و ابوصالح مؤذن و عبدالغفار فارسى و جمعى ديگر حديث شنيد. از آثارش: كتاب «التفسير»؛ «زاد الحاضر والبادى»؛ كتاب «مكارم الاخلاق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات الشافعيه ى اسنوى (223/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (259 -258/ 5)، معجم المؤلفين (106/ 7)، الوافى بالوفيات (150/ 21).

نيشابوري، ابوالحسن محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 355 ق)، حافظ و محدث. از محمد بن ايوب بجلى رازى و محمد بن ابراهيم بوشنجى و يوسف بن يعقوب قاضى و ابوعمر قتات و محمد بن عمرو قشمرد و همطبقه ى آنها در خراسان و جبال و عراق حديث شنيد. عبداللَّه بن سعد حافظ گويد بيش از هزار حديث از ابوالحسن نيشابورى نوشتم. پدرش و عمويش، عبدوس بن حسين، از وى روايت كرده اند. در اواخر عمر بينايى خود را از دست داد و در نيشابور درگذشت. از آثارش: كتاب «الحديث»، كه آن را به شيوه ى ابن خزيمه تأليف نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة الحفاظ (886 -885/ 3)، سيرالنبلاء (67 -66/ 16)، شذرات الذهب (17/ 3)، طبقات الحفاظ (379)، معجم المؤلفين (188/ 9)، هديةالعارفين (46/ 2).

نيشابوري، ابوالفتح ناصر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(552 -489 ق)، فقيه شافعى، محدث و متكلم. در نيشابور به دنيا آمد. از پدرش و ابوالحسن مدينى مؤذن و فضل بن عبدالواحد تاجر و ديگران حديث شنيد. ابوسعد بن سمعانى و فرزندش، عبدالرحيم بن ابى سعد، از وى روايت كرده اند. او را از بزرگان علم كلام دانسته و در اين علم او را برتر از اقرانش شمرده اند. وى صاحب كتابى در اين زمينه مى باشد. در مرو درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (311/ 8)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (43/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (317/ 7)، هديةالعارفين (488/ 2).

نيشابوري، ابوالفضل احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 280 ق)، حافظ و محدث. حاكم نيشابورى گويد كه وى يكى از اركان حديث بود. از هدبة بن خالد و شيبان بن فروخ و سهل بن عثمان عسكرى و ابامصعب زهرى و اسحاق بن راهويه و عبيداللَّه بن معاذ عنبرى و عمرو بن زراره نيشابورى و احمد بن يحيى بلخى و حسن بن عمر بلخى و سليمان بن داوود زهرانى و محمد بن رافع قشيرى و محمد بن مهران رازى و جماعتى ديگر حديث شنيد. بخارى در «صحيح» خود و ابوحامد بن شرقى و ابن اخرم ابوعبداللَّه شيبانى و احمد بن اسحاق صيدلانى و محمد بن صالح بن هانى و ابوالفضل محمد بن ابراهيم هاشمى و على بن عيسى حيرى و ابوزكريا يحيى بن محمد عنبرى از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نيشابور (112)، تذكرة الحفاظ (646 -645/ 2)، تهذيب التهذيب (80 -79/ 1)، تهذيب الكمال (288 -287/ 1)، سيرالنبلاء (565 -564/ 13)، شذرات الذهب (205/ 2)، طبقات الحفاظ (304)، معجم المؤلفين (196/ 2).

نيشابوري، ابوالقاسم زاهر

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(533 -446 ق)، مسند و محدث. مسند و مستملى خراسان بود. در نيشابور به دنيا آمد. پنج ساله بود كه از پدرش حديث شنيد و ابتدا از او اجازه ى روايت گرفت. سپس ابوحسين عبدالغافر فارسى و ابوحفص بن مسرور و ابومحمد جوهرى، مسند بغداد، به وى اجازه ى روايت دادند. او نزديك به هزار مجلس حديث در جامع نيشابور برپا كرد. از ابوعثمان سعيد بن محمد نجيرى و ابوسعد كنجرودى و ابويعلى بن صابونى و محمد بن على خشاب و سعيد بن منصور قشيرى و ابوبكر محمد بن حسن مقرى و ابووليد حسن دربندى و احمد بن منصور مغربى

و سعيد عيار و ابوالقاسم عبدالكريم قشيرى و ابوبكر بيهقى و جماعت ديگرى حديث شنيد. ابوموسى مدينى و سمعانى و ابن عساكر و صاعد بن رجاء و منصور بن ابوالحسن طبرى و على بن قاسم ثقفى و ابوالمجد زاهر ثقفى و عبداللطيف خوارزمى و مودود بن محمد هروى و عبدالمعز هروى و عبدالباقى بن عثمان همدانى و مؤيد بن محمد طوسى و ديگران از وى روايت كرده اند. در سنين كهولت به حجاز، بغداد، اصفهان، همدان، رى، هرات و نيشابور سفر كرد و احاديث بسيارى را روايت نمود و از ميان آنها «السباعيات» را براى خودش تنقيح كرد و «التاريخ» را تخريج نمود. وى در نيشابور درگذشت و در مقبره ى يحيى بن يحيى دفن شد. از ديگر آثارش: «السداسيات والخماسيات»؛ «تحفة عيدالفطر» كه در «سير اعلام النبلاء» تحت عنوان «تحفتى العيدين» ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (71 -70/ 3)، سيرالنبلاء (13 -9 / 20)، شذرات الذهب (102/ 4)، العبر (445/ 2)، الكامل (365/ 8)، كشف الظنون (370)، لسان الميزان (122 -121/ 3)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (120 -118/ 19)، معجم المؤلفين (179/ 4)، المنتظم (312/ 10)، ميزان الاعتدال (52/ 2)، هديةالعارفين (372/ 1).

نيشابوري، ابوالقاسم سلمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 512/ 511 ق)، فقيه شافعى، مفسر، متكلم، زاهد و صوفى. ملقب به امام المتكلمين. اصل وى از ارغيان، از قراى نيشابور بود. در نيشابور به دنيا آمد. علم حديث و تصوف را در نزد ابوالقاسم قشيرى تحصيل كرد. سپس به حجاز و بغداد و شام مسافرت كرد و مشايخ آن روزگار را درك نمود. آنگاه به نيشابور بازگشت و ملازم امام الحرمين جوينى گرديد. وى در فقه از شاگردان امام الحرمين و در

علم طريقت و فن تصوف صاحب قدم و اهل عمل بود. از فضل اللَّه ميهنى و ابوحسين عبدالغافر فارسى و ابوحسين بن مكى و كريمه مروزيه و ابوصالح مؤذن و ابوالقاسم قشيرى و جماعتى ديگر روايت كرد. ابن سمعانى از وى اجازه روايت داشت. در نيشابور درگذشت. از آثارش: شرح «الارشاد» امام الحرمين جوينى، در علم كلام؛ «الغنية»، در فقه شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (171 -170/ 3)، سيرالنبلاء (412/ 19)، شذرات الذهب (34/ 4)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (284 -283/ 1)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (43 -42/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (99 -96/ 7)، طبقات المفسرين داودى (194 -193/ 1)، كشف الظنون (1434 ،1212 ،68)، معجم المؤلفين (240/ 4)، الوافى بالوفيات (314/ 15).

نيشابوري، ابوالقاسم فضل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 473 ق)، مسند، محدث و واعظ. از ابوحسين خفاف و ابوحسين علوى و عبداللَّه بن يوسف اصفهانى و ابن محمش و جماعتى ديگر حديث شنيد. ابن طاهر و زاهر شحامى و محمد بن اسماعيل شاماتى و ابوطالب محمد بن عبدالرحمان كنجرودى و سعيد بن حسين جوهرى و حسين بن على شحامى و محمد بن اسماعيل بن احمد مقرى و ابواسعد بن قشيرى و مليكه بنت ابى الحسن فندورجى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. ذهبى گويد وى صاحب كتابى در وعظ مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سيرالنبلاء (380 -378/ 18)، شذرات الذهب (343/ 3)، العبر (233 -331/ 2)، معجم المؤلفين (70/ 8).

نيشابوري، ابوبكر محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(319/ 318 -242 ق)، فقيه شافعى، محدث، حافظ، مجتهد و مفسر. اصلش از نيشابور و ساكن مكه و شيخ الحرم و شيخ الاسلام شافعيه بود. از محمد بن عبداللَّه بن عبدالحكم مصرى و ربيع بن سليمان مرادى و محمد بن اسماعيل صائغ و محمد بن ميمون و على بن عبدالعزيز روايت كرد. ابوبكر بن مقرى و محمد بن يحيى بن عمار دمياطى و حسن بن على بن شعبان و برادرش، حسين بن على بن شعبان و ابوطاهر محمد بن ابراهيم اصفهانى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. وى در علم خلاف متبحر بود. در مكه درگذشت. در بعضى از مآخذ سال وفات وى 309 يا 310 ق ذكر شده است. اما ذهبى گويد كه اين تاريخ درست نيست چرا كه ابن عمار دمياطى در 316 ق او را ملاقات كرده است. از آثار او: «المبسوط»، در اختلاف آراى فقهى علماى مذاهب؛ «الاشراف فى معرفة الخلاف» يا «الاشراف فى اختلاف العلماء»؛ «الاوسط» كه در واقع اصل كتاب

«الاشراف» است؛ «التفسير» يا «تفسير القرآن»، در چندين مجلد؛ «جامع الاذكار»؛ كتاب «الاجماع»؛ «الاقناع»؛ كتاب «السنن والاجماع والاختلاف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (184/ 6)، ايضاح المكنون (350 -349/ 1)، تذكرة الحفاظ (783 -782/ 3)، سيرالنبلاء (492 -490/ 14)، شذرات الذهب (280/ 2)، طبقات الحفاظ (347)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (99 -98/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (108 -102/ 3)، طبقات المفسرين داودى (51 -50/ 2)، كشف الظنون (1385 ،460 ،440 ،202 -201 ،103)، لسان الميزان (628 -626/ 5)، معجم المؤلفين (220/ 8 ،115/ 1)، ميزان الاعتدال (436/ 3)، الوافى بالوفيات (336/ 1)، وفيات الاعيان (207/ 4)، هديةالعارفين (31/ 2).

نيشابوري، ابورشيد سعيد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو پيش از 345- وف پس از 415 ق)، متكلم و دانشمند معتزلى. نام وى نخستين بار به عنوان متكلم آمده كه در مشاجره ى ادبى ميان بديع الزمان همدانى و ابوبكر خوارزمى در ملفاباذ نزديك نيشابور حضور داشت. ابورشيد نخست به مكتب معتزلى بغداد پيوست، كه در خراسان و ماوراءالنهر رايج بود. ابورشيد حلقه ى درسى در نيشابور داشت. پس از اينكه به تأليف كتابهايى پرداخت به رى سفر كرد تا از مكتب معتزليان بصره كه رييس آنها قاضى القضاة عبدالجبار بود استفاده كند. ابورشيد مذهب اعتزال عبدالجبار را پذيرفت و به خواهش وى كتاب «ديوان الاصول» را به عنوان كتاب درسى علم كلام تأليف كرد، سپس به نيشابور بازگشت و در ميانه ى راه مدتى نيز در گرگان اقامت گزيد. دوباره به رى مراجعت كرد و به عنوان نايب ابوالجبار شناخته شد و بعد از مرگ وى به جانشينى او، رياست معتزليان پيرو مكتب بصره را به عهده گرفت. ابورشيد راوى حديث نيز بود. ابوسعد سمّان رازى محدث مشهور،

احاديثى از او نقل كرده است. از جمله ى تأليفات وى: «المسائل فى الخلاف بين البصريين والبغداديين»؛ «الجزء»؛ «النقص على اصحاب الطبائع»؛ «التذكرة»؛ «مسائل الخلاف بيننا و بين المشبهة والمجبرة والخوارج والمرُجئة»؛ «زيادات الشرح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشنامه ى ايران و اسلام (1039 -1040 /8)، لسان الميزان (292/3)، معجم الادباء (174/1)، معجم المؤلفين (230/4).

نيشابوري، ابوزكريا يحيي

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(226 -142 ق)، فقيه، حافظ و محدث. شيخ الاسلام و عالم خراسان بود. اصل وى از مرو است. محدثين اهل سنت مراتب فضل و كمال زهد و ورع او را ستوده اند و از قول احمد بن حنبل نقل شده كه از خراسان، پس از ابن مبارك، كسى همانند يحيى بن يحيى برنخاسته است. در خراسان، حجاز، عراق، شام و مصر به طلب حديث پرداخت. او از تابعين، كثير بن سليم را ملاقات كرد و از او حديث آموخت. همچنين از عبداللَّه بن جعفر مخرمى و يزيد بن مقدام و مالك و سليمان بن بلال و شريك قاضى و ليث بن سعد و ابراهيم بن سعد و داوود بن عبدالرحمان عطار و مسلم بن خالد و اسماعيل بن عليه و جعفر بن سليمان ضبعى و حماد بن سلمه و حميد بن عبدالرحمان رواسى و ابن الاحوص وابوقدامه حارث بن عبيد ايادى و جرير بن عبدالحميد و اسماعيل بن جعفر مدنى و اسماعيل بن عياش و حفص بن غياث نخعى و معاوية بن عمار دهنى و معاوية بن سلام حبشى و محمد بن مسلم طائفى و يوسف بن يعقوب ماجشون و عبدالرحمان بن ابى الزناد و ابن فضيل و سفيان بن عيينه و عبداللَّه بن مبارك و عبدالعزيز بن محمد دراوردى و محمد بن ثابت عبدى

و معتمر بن سليمان و مغيرة بن عبدالرحمان حزامى و هيثم بن بشير و وكيع بن جراح و يزيد بن هارون و ابوبكر بن عياش و جماعتى ديگر روايت كرد. مسلم و بخارى و ترمذى و نسايى و حميد بن زنجويه و محمد بن نصر مروزى و محمد بن يحيى ذهلى و فرزندش، يحيى بن محمد بن يحيى ذهلى، و ابوازهر احمد بن ازهر و اسحاق بن راهويه و عبداللَّه بن عبدالرحمان دارمى و احمد بن يوسف سلمى و احمد بن سلمه نيشابورى و فضل بن يعقوب رخامى و محمد بن اسلم طوسى و ابواحمد فراء و يعقوب بن سفيان فارسى و احمد بن سيار و عثمان بن سعيد دارمى و زكريا بن داوود خفاف و ابراهيم بن على ذهلى و داوود بن حسين بيهقى و على بن حسين صفار و محمد بن عبدالسلام بن بشار وراق و حسين بن منصور سلمى و عبيداللَّه بن فضاله نسائى و عصمة بن ابراهيم نيشابورى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. او در نيشابور درگذشت و در اين شهر به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (223/ 9)، التاريخ الكبير (301/ 8)، تذكرة الحفاظ (416 -416/ 2)، تهذيب التهذيب (260 -257/ 11)، تهذيب الكمال (257 -253/ 20)، الجرح والتعديل (ج 4، ق 197/ 2)، سيرالنبلاء (519 -512/ 10)، شذرات الذهب (59/ 2)، طبقات الحفاظ (201 -200)، العبر (312/ 1)، الكامل (264/ 5)، المنتظم (350 -348/ 6)، النجوم الزاهرة (302/ 2).

نيشابوري، ابوسعد، ابوسعيد عبدالملك

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 407/ 406 ق)، فقيه شافعى، محدث، مفسر، وعظ و زاهد. معروف به ابوسعد يا ابوسعيد خرگوشى. نزد ابوالحسن ماسرجسى فقه آموخت. در

طلب حديث به عراق سفر كرد. پس از آن به سوى حجاز رهسپار گشت. و در مكه مجاور شد. سپس به خراسان مراجعت نمود و طريق زهد و خدمت به خلق پيشه كرد. وى از حامد بن محمد رفاء و يحيى بن منصور قاضى و اسماعيل بن نجيد و محمد بن حسن سراج و ابواحمد شيبانى نيشابورى و محمد بن عبدالملك نسوى و بشر بن احمد اسفرايينى و على بن بندار صوفى و ابواسحاق مزكى و ابوعمرو بن مطر و ابوسهل صعلوكى روايت كرد. حاكم نيشابورى و حسن بن محمد خلال و ابوالقاسم تنوخى و على بن محمد حنايى و ابوعلى اهوازى و حافظ ابوبكر بيهقى و عبدالعزيز ازجى و ابوالقاسم قشيرى و ابوصالح مؤذن و ابوبكر ابن خلف شيرازى و ابوالقاسم ازهرى و جمعى ديگر از وى روايت نموده اند. مرتبه ى وى را در فقاهت و زهد ستوده اند. و او را از دانشمندانى دانسته اند كه علاوه بر مقام علمى و زهد به حوائج عامه مردم و فقرا رسيدگى مى كرده و ابنيه ى خيريه اى تأسيس مى نموده است. از جمله بناى بيمارستانى را به وى نسبت مى دهند. او در نيشابور درگذشت و در خركوش نيشابور دفن شد. از آثارش: «تهذيب الاسرار فى طبقات الاخيار»؛ «شرف المصطفى (ص)»، در هشت مجلد؛ اللوامع»؛ «سير العباد والزهاد»؛ «شعائر الصالحين» يا «شعار الصالحين»؛ «دلائل النبوة»؛ كتاب «التفسير»؛ كتاب «الزهد»؛ «البشارة والنذارة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (351 -350/ 2)، تاريخ بغداد (432/ 10)، تاريخ نيشابور (169)، تذكرة الحفاظ (1067 -1066/ 3)، سيرالنبلاء (257 -256/ 17)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (229 -228/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (223 -222/ 5)، العبر (214/

2)، كشف الظنون (1569 ،1047 ،1045 ،514 ،245)، لب اللباب (281/ 1)، معجم البلدان (413 -412/ 2)، معجم المؤلفين (189 -188 ،108/ 6)، المنتظم (146/ 9)، هديةالعارفين (625/ 1).

نيشابوري، ابوسعيد احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 353 -288 ق)، حافظ و محدث. وى از مرزداران بلاد اسلامى در سرحدات روم بود. در خراسان، عراق و جبال از ابوعمرو خفاف و عبداللَّه بن شيرويه و حسن بن سفيان و هيثم بن خلف دورى و حامد بن شعيب و قاسم بن فضل رازى و همطبقه ى آنها حديث شنيد. حاكم نيشابورى از او روايت كرده است. وى در طرسوس به شهادت رسيد. از آثارش: «التفسير الكبير» يا «تفسير النيشابورى القديم»؛ «الصحيح المخرج على كتاب مسلم»؛ «الابواب» يا «الابواب والشيوخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة الحفاظ (920/ 3)، سيرالنبلاء (258/ 15)، شذرات الذهب (12/ 3)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (271 -270/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (43/ 3)، كشف الظنون (460)، معجم المؤلفين (105/ 2)، هديةالعارفين (64/ 1).

نيشابوري، ابوسعيد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 348 ق)، محدث، فقيه حنفى، اصولى و قاضى. اصل وى از نيشابور بود، در طلب حديث به مصر و حلب و رى و كوفه مسافرت كرد و در مصر از نسائى و طحاوى حديث شنيد. او چهل سال منصب قضاوت معرةالنعمان را عهده دار بود. از آثارش: «الرد على الشافعى فيما يخالف فيه القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1420)، معجم المؤلفين (206 -205/ 3)، هديةالعارفين (269/ 1).

نيشابوري، ابوعبدالرحمان عبداللّه

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 236 ق)، محدث، نحوى و اديب. اهل نيشابور بود. علم نحو را از اخفش فراگرفت. خطيب بغدادى او را در اين فن صاحب بصيرت مى داند. وى همچنين در ادبيات متبحر بود. از محمد بن جعفر غندر و محمد بن ابى عدى و عبدالاعلى بن عبدالاعلى و يوسف بن عطيه صفار و معلى بن سليمان و يحيى بن سعيد قطان و عبدالعزيز عطار و عبدالوهاب ثقفى و عده اى ديگر حديث شنيد. ابوبكر بن ابى الدنيا و عبداللَّه بن محمد بن ناجيه از وى روايت كرده اند. از آثارش: «نوادر العرب و غريب الفاظها» يا «نوادر العرب و غرائب الفاظها والمعانى والامثال».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (681/ 2)، تاريخ بغداد (73 -72/ 10)، الثقات (364/ 8)، الجرح والتعديل (ج 2، ق 195/ 2)، لسان الميزان (183 -182/ 4)، معجم المؤلفين (143/ 6)، هديةالعارفين (440/ 1).

نيشابوري، ابوعبداللَّه احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 234 ق)، فقيه، محدث، عابد و زاهد. شيخ نيشابور بود. در طلب حديث سفر كرد و مدتى در كوفه، بغداد و بصره اقامت گزيد. وى از سفيان بن عيينه و ابن ابى فديك و عبدالوهاب بن عطاء و حفص بن عبدالرحمان و ابى اسامه و ابوداوود طيالسى و ابى عامر عقدى و محمد بن عبيد طنافسى و عبداللَّه بن وليد عدنى و عامر بن خداش و همطبقه ى آنها حديث شنيد. احمد بن ازهر و سهل بن عمار و عباس بن حمزه و محمد بن ازهر و سهل بن عمار و عباس بن حمزه و محمد بن شاذان نيشابورى و جعفر بن محمد نيشابورى و ابراهيم بن محمد بن سفيان فقيه و احمد بن نصر خفاف و اسماعيل بن قتيبه و زكريا بن دلّويه از

وى روايت كرده اند. صاحب عنوان را به زهد و پارسايى و كثرت عبادت ستوده اند. از آثارش: كتاب «الاربعين»؛ كتاب «عيال اللَّه»؛ كتاب «الزهد»؛ كتاب «الدعاء»؛ كتاب «الحكمة»؛ كتاب «المناسك»؛ كتاب «التكسب». در «كشف الظنون» و «هديةالعارفين» و «معجم المؤلفين» نام كتاب اخير وى «الكسب» ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (119 -118/ 4)، سيرالنبلاء (35 -32/ 11)، شذرات الذهب (80/ 2)، العبر (327/ 1)، كشف الظنون (1830 ،1452 ،1423 -1422 ،1417 ،1413 ،54)، لسان الميزان (225/ 1)، معجم المؤلفين 188/ 10)، ميزان الاعتدال (116/ 1)، هديةالعارفين (47/ 1).

نيشابوري، ابوعبداللَّه محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 245 ق)، حافظ، محدث و زاهد. اهل نيشابور بود. حاكم نيشابورى او را شيخ عصر خويش در خراسان مى داند وى از ابن عيينه و سليمان بن داوود طيالسى و حسين بن على جعفى و عبداللَّه بن ابراهيم صنعانى و ابراهيم بن عمر صنعانى و اسماعيل بن عبدالكريم صنعانى و سريج بن نعمان و هشام بن سعيد طالقانى و اسحاق بن سليمان رازى و حسين بن محمد مروزى و حفص بن عبدالرحمان بلخى و ابوقتيبه و شبابة بن سوار و عبداللَّه بن نمير و عبدالرزاق بن همام و على بن حسين مروزى و محمد بن بشر عبدى و معن بن عيسى قزاز و وكيع بن جراح و يونس بن بكير شيبانى و وليد بن عقبه شيبانى و يحيى بن يحيى نيشابورى و وهب بن جرير و يحيى بن اسحاق و عبداللَّه بن ادريس و ديگران حديث شنيد. بخارى و مسلم و ابوداوود و نسائى و ترمذى در «صحاح» خود و نيز ابوزرعه رازى و ابوحاتم رازى و ابراهيم بن ابى طالب و محمد بن يحيى ذهلى و ابن خزيمه و

ابوالعباس سراج و حاجب بن احمد طوسى و احمد بن سلمه و اسحاق بن ابراهيم نيشابورى و تميم بن محمد طوسى و جعفر بن محمد بن سوار و زنجوية بن محمد و ابن شاذان و محمد بن عقيل خزاعى و محمد بن نعيم نيشابورى و ابوالليث انصارى و يحيى بن زكريا نيشابورى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (359/ 6)، التاريخ الكبير (82 -81/ 1)، تاريخ نيشابور (97)، تذكرة الحفاظ (510 -509/ 2)، تهذيب التهذيب (138 -136/ 9)، تهذيب الكمال (270 -267/ 16)، الثقات (102/ 9)، الجرح والتعديل (ج 3، ق 254/ 2)، سيرالنبلاء (218 -214/ 12)، شذرات الذهب (109/ 2)، طبقات الحفاظ (246 -245)، العبر (350/ 1)، النجوم الزاهرة (385/ 2)، الوافى بالوفيات (68/ 3).

نيشابوري، ابوعلي حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(349 -277 ق)، حافظ، محدث و فقيه. در نيشابور به دنيا آمد. او از مشايخ حاكم نيشابورى است. در نيشابور از ابراهيم بن ابى طالب و على بن حسن صفار و عبداللَّه بن شيرويه و ابن خزيمه و احمد بن محمد ماسرجسى و جعفر بن احمد حافظ و در هرات از حسين بن ادريس و محمد بن عبدالرحمان سامى و در نسا از حسن بن سفيان و در جرجان از عمران بن موسى بن مجاشع و در مرو از عبداللَّه بن محمود و در رى از ابراهيم بن يوسف هسنجانى و در بغداد از عبداللَّه بن ناجيه و محمد بن حبان و قاسم مطرز و در كوفه از محمد بن جعفر قتات و در بصره از ابوخليفه جمحى و زكريا ساجى و در واسط از جعفر بن احمد بن سنان و در اهواز از

عبدان اهوازى و در اصفهان از محمد بن نصير و در موصل از ابويعلى بن مثنى و در مصر از ابوعبدالرحمان نسائى و در غزه از حسن بن فرج عزى و در مكه از مفضل جندى و در شام از اصحاب ابراهيم بن علا و معافى بن سليمان حديث شنيد. ابوبكر احمد بن اسحاق صبغى و ابووليد فقيه و ابن منده و حاكم و ابوعبدالرحمان سلمى و ابوطاهر بن محمش و ديگران از وى روايت كرده اند. صاحب عنوان را به قوت حافظه و كثرت احاديثى كه از حفظ داشته است ستوده اند. به ويژه شاگردش حاكم نيشابورى او را يگانه عصر خود در حفظ حديث، زهد و ورع مى داند. او در نيشابور درگذشت و در مقبره ى باب معمر دفن شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (266/ 2)، تاريخ بغداد (72 -71/ 8)، تاريخ نيشابور (224 ،160)، تذكرة الحفاظ (905 -902/ 3)، سيرالنبلاء (59 -51/ 16)، شذرات الذهب (380/ 2)، طبقات الحفاظ (385 -384)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (128/ 1)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (270/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (280 -276/ 3)، العبر (81/ 2)، معجم البلدان (384 -383/ 5)، المنتظم (300/ 8)، النجوم الزاهرة (370/ 3).

نيشابوري، ابوعمرو محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 396 ق)، حافظ و محدث. او را از حفاظ حديث و ثقه دانسته اند. در طلب علم به عراق و حجاز سفر كرد. از پدرش و يحيى بن منصور قاضى و عبداللَّه بن محمد كعبى و محمد بن مومل بن حسن و ابابكر قطيعى و همطبقه ى آنها حديث شنيد. فرزندش، ابوعثمان سعيد بن محمد بحيرى، و ابوعبداللَّه حاكم نيشابورى و ابوالعلاء واسطى و محمد بن شعيب رويانى از وى روايت كرده اند.

در نيشابور درگذشت و در مقبره ى ملقاباد دفن گرديد. از آثارش: «الاربعون المروية» يا «اربعون حديثاً».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (291/ 1)، ايضاح المكنون (53/ 1)، تاريخ نيشابور (175)، تذكرة الحفاظ (1083 -1082/ 3)، سيرالنبلاء (90/ 17)، شذرات الذهب (148/ 3)، طبقات الحفاظ (438)، معجم المؤلفين (3/ 9)، المنتظم (92/ 9)، هديةالعارفين (57/ 2).

نيشابوري، ابومنصور محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 367 ق)، فقيه شافعى. او را از فقهاى بزرگ زمان خود به شمار آورده اند. حاكم گويد كه وى از افقه اصحاب پدرش، ابووليد حسان بن محمد، بود. از ابوالعباس محمد بن اسحاق و ابوالعباس و ماسرجسى و مؤمل بن حسن و جماعتى ديگر حديث شنيد. وى در نيشابور درگذشت و در كنار پدرش به خاك سپرده شد. از آثارش: الرد على كتاب الرياضة والادب» ابونعيم اصفهانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات الشافعيه ى اسنوى (264/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (136 -135/ 3)، معجم المؤلفين (179/ 9).

نيشابوري، ابويوسف يعقوب

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(474 ق)، اديب، لغوى و شاعر. اهل نيشابور بود و در علم لغت تبحر داشت و بنابر آورده ى «كشف الظنون» صاحب تأليفاتى در اين فن مى باشد. او شعر نيز مى سرود. از آثار او: «البلغة فى اللغة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (253)، معجم المؤلفين (241/ 13)، هديةالعارفين (544/ 2).

نيشابوري، جمال الدين محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 784 ق)، محدث، فقيه شافعى و خطيب. اصل وى از نيشابور است. در 721 ق وارد مصر شد و از حجار حديث شنيد. او در نزد قطب سنباطى و ابن القماح و ابن عدلان و ديگران فقه آموخت. وى در مصر منصب تدريس و فتوا داشت. صاحب «شذرات الذهب» او را به سلامت نفس و رعايت جانب حق مى ستايد. در سنين كهولت شنوايى خود را از دست داد و به همين علت به او اطروش مى گفتند. از آثارش: شرح «التعجيز» يا «تصحيح التعجيز»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شذرات الذهب (285/ 6)، كشف الظنون (418)، معجم المؤلفين (253/ 11).

نيشابوري، جوهرناز

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن ششم هجرى، از زنان محدث. وى دختر زاهد بن طاهر شحامى و از اهالى نيشابور بود و از ابوالحسن على بن احمد المدينى مؤذن و ابوالعباس فضل بن عبدالواحد و ابوعلى نصراللَّه بن احمد خوشنامى حديث شنيد. سمعانى نيز از او استماع حديث كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 226 / 1.

نيشابوري، رضي الدين، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 598 ق)، فقيه و شاعر. معروف به استاد الائمه. آغاز عمر را در بلخ به كسب دانش گذرانيد ولى بيشتر در ماوراءالنهر مى زيست و رضى الدين از شاگردان حسين بن احمد خطيبى و شرف الدين محمد بن مسعود مروزى و از مريدان شيخ معين الدين حموى بود. ابوجعفر در علم فقه و خلاف صاحب نظر و اثر بود و در شاعرى توانا. وى بيشتر مدح قلج طمغاج خان ابراهيم بن حسين و قلج ارسلان مى گفته و چند نوبت به زيارت خانه خدا تشرف يافته است. در پايان عمر به گوشه نشينى و زهد مشغول شد بيشتر اشعار وى بن مايه ى موعظه و اندرز دارد در «رياض العارفين» وى را تحت دو نام آورده است. وى را مداح ارسلان بن طغرل بيك سلجوقى نيز دانسته اند كه ظاهرا ناصواب است. به زبان عربى نيز شعر مى سروده است. از آثار وى: «مكارم الاخلاق»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (691 -686 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (852 -849 /2)، تاريخ نظم و نثر (99)، دايرةالمعارف فارسى (1089/1)، الذريعه (146/22 ،373/9)، رياض العارفين (78)، ريحانه (321 -320 /2)، سرآمدان فرهنگ (395 -394 /1)، كشف الظنون (1811 -1810)، لباب الالباب (228 -219 /1)، مؤلفين كتب چاپى (875 -874 /5)،

مجمع الفصحا (675 -672 /2)، هفت اقليم (250 -243 /2).

نيشابوري، سعيده

قرن:16

جنسيت:زن

مليت:ايران

از زنان محدث، پارسا و نيكوكار. وى دختر زاهد بن طاهر بود و در نيشابور تولد يافت و از جدش ابوعبدالرحمن طاهر و ابوبكر شيرازى حديث فراگرفت و به نقل احاديث صحيح شناخته مى شد. سمعانى در نيشابور از او حديث هايى نوشت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 199 / 2.

نيشابوري، شريفه

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

536 -470 ق، از زنان نيكوكار و پارسا و محدث. وى از ابوسعيد عبدالرحمن بن منصور بن رامش و ابوبكر احمد شيرازى حديث فراگرفت و سمعانى از او حديث نوشته است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 296 / 2.

نيشابوري، شيخ ميرزا جواد، عبدالجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و متكلم. ساكن نجف بود. وى را از فقها و اصوليين بزرگ عصر خود و از طبقه ى شاگردان شيخ جعفر كاشف الغطاء مى دانند. در فقه، اصول و كلام متبحر بود. شيخ آقا بزرگ تهرانى در «طبقات اعلام الشيعه» او را با توجه به تأليفاتش از فحول علماى عصر خود به شمار آورده است. از آثارش: «شرح الشرايع»، در فقيه؛ رساله اى در «حدوث العالم»؛ كتاب «اصول الفقه».[1]

جواد (عبدالجواد) نيشابورى بن حاج سليمان نجفى از بزرگان علماء عصر خود و اجلاء مصنفين بوده و تصنيفى در فقه بنام (شرح الشرايع) به عنوان قوله قوله در وقوف و صدقات غصب و مكاسب و بيع و خيارات و اجاره دارد و نيز رساله در حدوث عالم دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (325/ 13 ،294/ 6 ،205/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 284/ 13)، معجم المؤلفين (166/ 3).

نيشابوري، قطب الدين، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، محدث، مقرى و نحوى. از علماى اماميه در قرن ششم قمرى است. او از شيخ ابوعلى بن شيخ طوسى روايت كرده است. كتاب «المجالس»، در حديث از اوست و ابن شهرآشوب در «مناقب» خود از آن بسيار نقل كرده است. وى از مشايخ روايى سيد ضياءالدين ابوالرضا فضل اللَّه بن على راوندى و امام قطب الدين راوندى (م 573 ق) بود. قطب الدين نيشابورى «الندبة» امام زين العابدين (ع) را از حاكم حسكانى از صدوق ابن بابويه روايت كرده و علامه حلى در «اجازه ى» كبيره خود به اين مطلب اشاره كرده است. از ديگر آثارش: «التعليق»؛ «الحدود»؛ «الموجز فى النحو».[1]

محمد بن على بن حسن مقرى نيشابورى ملقب به (قطب الدين) مكنى به ابوجعفر عالمى موثق و استاد سيد

ابى الرضا فضل اللَّه راوندى و شيخ ابى الحسن قطب راوندى و صاحب تعليق الحدود الموجز در نحو بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (251/ 23 ،356/ 19 ،221/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 272/ 6)، فهرست منتجب الدين (158 -157)، فوائد الرضويه (559)، معجم المؤلفين (318 -317/ 10).

نيشابوري، لطف اللَّه

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام آقا شيخ لطف اللَّه نيشابورى معاصر (امير تيمور گوركانى) و متوفى سنه 810 قمرى داراى تاليفى به نام غايه المطلوب در واجب و مندوب بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نيشابوري، محمدصادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجةالاسلام آقا شيخ محمدصادق نيشابورى فقيهى كامل و عالمى بزرگ بوده و بسطامى و برادر (فردوس التواريخ) از شاگردان ميرزا سيد حسن رضوى مشهدى متوفى (1378) ياد نموده و درباره اش گفته: العالمه الفهام و مقتدى الانام و كفيل الارامل و الايتام).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نيشابوري، محيي الدين، ابوسعد، ابوسعيد محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(548 -476 ق)، فقيه شافعى، عالم و محدث. شيخ الشافعيه نيشابور بود. در طريثيث نيشابور به دنيا آمد و نزد امام محمد غزالى و ابى المظفر خوافى فقه آموخت. او را در فقه و خلاف از سرآمدان شافعيه به شمار آورده اند. از ابى حامد احمد بن على بن عبدوس و اسماعيل بحيرى و ابوالفتيان رواسى و نصراللَّه خشنامى و عبدالغفار شيروى و جماعتى ديگر حديث شنيد. سمعانى و منصور بن ابوالحسن طبرى و يحيى بن ربيع واسطى فقيه و ديگران از وى روايت كرده اند. او در نظاميه ى نيشابور و نظاميه ى هرات تدريس مى كرد. ابومنصور هروى كه يكى از بزرگان فقهاى شافعيه است، از شاگردان وى مى باشد. عمده شهرت وى بواسطه تأليف كتاب «المحيط» در شرح كتاب «الوسيط» استادش، امام محمد غزالى، است. وى در جريان فتنه ى غزان و سقوط نيشابور به قتل رسيد. از ديگر آثارش: «الانتصاف فى مسائل الخلاف»، در «طبقات الشافعيه» سبكى اين كتاب با عنوان «الانصاف فى مسائل الخلاف» ذكر شده است؛ «تعليقة فى الخلافيات».[1]

ابوسعيد محمد بن يحيى ملقب به محى الدين، از فضلا و فقهاى معروف ايران (و. 476 ه.ق مفت. 550 ه.ق) «المحيط فى شرح الوسيط» و كتاب «الانتصاف فى مسائل الخلاف». هنگامى كه غزان نيشابور را گرفتند چون امام جنگ آنان را واجب دانسته بود دهان او را پر خاك كردند تا بمرد. خاقانى را در

رثاى او دو قصيده است يكى با رديف خاك است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] روضات الجنات (22/ 8)، ريحانه (260/ 5)، سيرالنبلاء (315 -312/ 20)، شذرات الذهب (151/ 4)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (316/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (28 -25/ 7)، العبر (8 -7 / 3)، كشف الظنون (2008 ،174)، النجوم الزاهره (293/ 5)، الوافى بالوفيات (197/ 5)، وفيات الاعيان (224 -223/ 4)، هديةالاحباب (238 -237)، هديةالعارفين (91/ 2).

نيشابوري، مليله

قرن:16

جنسيت:زن

مليت:ايران

از زنان محدث. وى دختر ابوالحسن بود كه از فضل بن محب روايت كرده و عبدالرحمان بن السمعانى از او روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 109 / 5.

نيشابوري، نجم الدين، ابوالقاسم محمود

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 550 ق)، فقيه، مفسر، اديب، لغوى و شاعر. ملقب به بيان الحق. مؤلف «معجم الادباء» وى را عالمى بارع و مفسرى دانشمند توصيف كرده است. او در علم لغت و فقه متبحر بود. همچنين وى را متفنن در علوم و تصانيف او را كم نظير دانسته اند. از آثارش: «ايجاز البيان فى معانى القرآن»؛ «خلق الانسان»؛ «جمل الغرائب»، در تفسير حديث؛ «التذكرة والتبصرة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (43/ 8)، كشف الظنون (1205 ،722 ،602 -601 ،393 ،205)، معجم الادباء (125 -124/ 19)، معجم المؤلفين (158 -157/ 12).

نيك بين، بهروز

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: ايمونولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نيك پور، بهمن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1322، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بهداشت، دانشكده: بهداشت، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشكده اصفهان در سال 9431، M.P.H در رشته بهداشت از دانشگاه تهران در سال 1353، تخصص مديريت خدمات بهداشتى و درمانى از دانشگاه تهران در سال 1355.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده بهداشت دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى طولى مسائل بهداشتى درمانى در استان چهارمحال و بختيارى، بررسى تست سل دريچه هاى كمتر از يك سال در استان چهارمحال و بختيارى، بررسى طول مسائل جمعيتى در روستاهاى مباركه اصفهان و بررسى نحوه تغيير نظام آموزش پزشكى براساس نيازمنديهاى جامعه، استفاده از فرصت مطالعاتى در كشور هندوستان، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

مديريت و برنامه ريزى خدمات بهداشتى درمانى، سيماى بهداشت و درمان در ايران، بهداشت و درمان در روستاهاى چهارمحال و بختيارى، بررسى نحوه تغييرات نظام آموزشى و ارائه خدمات بهداشتى درمان براساس نيازمنديهاى جامعه.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 4، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بررسى كم خونى در روستاهاى مباركه اصفهان، وضعيت بيماردهى در استان اصفهان، نقش بسترى در منزل در خدمات بهداشتى درمانى، پزشكى اجتماعى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نيكخواه، خيرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خيرالله نيك خواه

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب خيرالله نيك خواه متولد سال 52 شهرستان رودسر در سال 59 وارد دبستان شدم تا سيكل را ادامه دادم بعد وارد حوزه

علميه شهرستان لنگرود شدم. بعد از يك سال (68 - 67) به عنوان مبتدي در امتحان ورودي شركت و قبول شدم. در حين تحصيل حوزه، دروس كلاسيك را به صورت متفرقه خواندم و ديپلم را اخذ نمودم. بعد از گذراندن دوره سطح، در دانشگاه «تربيت مدرس قم» قبول شدم اما به خاطر مشكلات و مريضي نتوانستم در مصاحبه شركت كنم و لذا ادامه ندادم و موفق به ورود در دانشگاه نشدم. در حين تحصيل و شركت در درس خارج، در سال 83 - 82 در رشته تخصصي «مذاهب اسلامي» شركت كردم و دوره سطح 3 را به پايان رساندم.

در حين تحصيل در دروس تخصصي در امتحان و مصاحبه گزينش و مجوز تدريس دروس معارف (گرايش تاريخ اسلام و امامت) در امور اساتيد و معارف اسلامي در دانشگاه ها شركت كردم و موفق به اخذ مجوز شدم و اكنون 2 سال است كه به صورت پاره وقت و حق التدريس در بعضي مراكز دانشگاهي كه در برگه هاي قبل ذكر شده مشغول تدريس مي باشم. و هم اكنون نيز مشغول نوشتن پايان نامه سطح 3 حوزه مي باشم. در برنامه هاي گفتمان هاي ديني با موضوعات مختلف كه از طرف سازمان تبليغات اسلامي اجرا شده شركت مي نمايم. در مراكز دانشگاهي و پيش دانشگاهي، جلسات پرسش و پاسخ در مسائل ديني انجام وظيفه مي نمايم.

نيكزاد تهراني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر نيكزاد تهراني

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تحصيلات حوزوي را در سال 1352 در زادگاهم «رستم كلا» از توابع شهرستان بهشهر آغاز

نمودم. مقدمات را در آنجا به پايان رسانده و اوايل سال 56 توفيق حضور در حوزه علميه قم را به دست آوردم. دروس سطح را نزد اساتيدي من جمله حضرات حجج الاسلام و آيات عظام: «شجاعي»، «وجداني»، «دوزدوزانى»، «ستوده» و «صالحي مازندراني» تلمذ نمودم. سپس از محضر حضرات آيات: «فاضل لنكراني»، «صانعي» و «صالحي مازندراني»، سنواتي چند، دروس خارج فقه و اصول را بهره گرفتم.

در سال 57 مدتي را به علت فعاليتهاي سياسي، دستگير و در زندان رژيم ستم شاهي به سر بردم. و در دهه 70، چند سالي را به عنوان: «مدير سازمان تبليغات اسلامي استان كردستان»، توفيق خدمت گذاري در عرصه تبليغ و نشر معارف و فرهنگ ديني و اهل بيت (ع) پيدا نمودم.

از سال 76 در ستاد منطقه دو سازمان تبليغات اسلامي (گروه مناطق ويژه) به پشتيباني فرهنگي، تبليغي مناطق سني نشين كشور مشغول بودم. فعلا در پژوهشكده علمي كاربردي «باقرالعلوم» به تحقيق و مطالعه مي پردازم.

بعضي از آثار و دست نوشته هاي حقير به شرح زير مي باشد:

1. كنكاشي در مباني فكري مقني زاده، تحليلي است از گرايشات مذهبي اقشاري از اهل سنت موجود در كردستان همراه با بررسي چالشهائي كه نظام جمهوري اسلامي در اين ارتباط مي تواند در پيش رو داشته باشد و بايسته هائي كه بايد صورت پذيرد.

2. امام و بايسته هاي تبليغ، تنظيم بيانات رهبر فقيد و بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني (ره) در بايدها و نبايدهاي تبليغات ديني كه براي دستگاههاي تبليغي و مبلغين مي تواند كاربرد داشته باشد.

3. رهبري و بايسته هاي تبليغ، بيانات مقام معظم رهبري حول محور اولويتهاي تبليغ.

4.

خاطرات و خطرات: تنظيم خاطرات و تجربيات تلخ و شيرين خطيب توانا و شهير كشور، مرحوم حجة الاسلام و المسلمين آقاي فلسفي (ره).

5. تفاوتهاي قومي و مذهبي در ايران: تحليلي است از بافت قومي و مذهبي كشور همراه با بررسي تهديدات و فرصتهاي موجود و ضرورتها و بايسته هاي همبستگي و وحدت ملي در كشور.

6. مقاله: مناسبات فرهنگي بين ايران و اسلام: تحليلي است از بحث هويت ملي و فرهنگي ما ايرانيان و تعاملي كه بين فرهنگ ايران و دين مبين اسلام در عرصه هاي مختلف به ويژه شكل گيري انديشه سياسي ايراني، اسلامي كه توسط دبير خانه دين پژوهان در مجموعه مقالات به چاپ رسيده است.

7. مقاله (نسل جديد و بايسته هاي تبليغ ديني) كه در سه شماره نشريه بشير ويژه مبلغين مناطق سني نشين كشور به چاپ رسيده است.

8. دانشنامه پيامبر اعظم (ص) كه طرح آن به تصويب پژوهشكده باقر العلوم رسيده و شيوه نامه و تهيه مدخل هاي آن انجام گرفته است و مراحل بعدي انجام كار در دست اقدام است كه انشاء الله مفيد واقع گردد.

نيكنام، مهرداد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهرداد نيكنام در سال 1326 ش در شهر تهران به دنيا آمد.ايشان پس از اخذ مدرك كارشناسي مترجمي زبان انگليسي ،در سال 1355 ش رشته كتابداري را از دانشكده علوم تربيتي دانشگاه تهران اخذ كرد.وي در حال حاضر عضو هيأت علمي و كتابخانة ملي ايران است. كتاب "كتابشناسي حافظ " تاليف مهرداد نيكنام ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انساني رشته

: كتابداري تحصيلات رسمي و حرفه اي : مهرداد نيكنام دورة دبيرستان را در سال 1345 ش به پايان رسانيد. سپس در دانشكدة علوم ارتباطات اجتماعي به تحصيل پرداخت و ليسانس مترجمي زبان انگليسي را در سال 1350 ش از آن دانشكده دريافت كرد و در سال 1355 ش از دانشكده علوم تربيتي دانشگاه تهران در رشتة كتابداري موفق به اخذ درجة فوق ليسانس شدمشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مهرداد نيكنام در حال حاضر عضو هيأت علمي و كتابخانة ملي ايران است.جوائز و نشانها : كتاب "كتابشناسي حافظ " تاليف مهرداد نيك نام ، در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : آفتها و آسيبهاي كتاب ، احياي نسخة خطي كتاب «تاريخ اجتماعي ايران در عهد قاجاريه» ويژگي اثر : با همكاري آقاي عين الله كيانفر3 كتابشناسي حافظ ويژگي اثر : اين كتاب در دوره هفتم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است- آشنايي با كتاب: «كتابشناسي حافظ» اين كتاب الگوي مناسبي براي تدوين «كتابشناسي مشاهير» يا «كتابشناسي پديدآورنده» است و نيز منبع سودمندي براي آگاهي حافظ شناسان و حافظ دوستان. كتاب در دو بخش اصلي سامان يافته است. بخش اوّل، آثار فارسي، عربي، تركي قديم، اردو، پنجابي و سندي را در بر دارد و بخش دوم شامل آثار به بيست و پنج زبان ديگر است. چاپهاي مختلف ديوان حافظ و نيز برگزيده هاي آن، شرحها، كتابهاي مستقل و نيز بخشي

از يك كتاب دربارة حافظ، مقاله ها، پايان نامه هاي دكترا، نسخ خطي (تا پايان قرن دهم)، تنظيم شعرهاي حافظ براي آواز و حافظ در ادبيات كودكان دامنة گستردة تتبّع گردآورنده را مي نماياند. گردآورنده در تنظيم مشخصات آثار، اصول كتابشناسي را رعايت كرده و فهرستهاي پايان كتاب دستيابي به مدخلها را بخوبي فراهم مي كند. 4 ويرايش فني و مقابله كامل كتاب «حفاظت و نگهداري اسناد و كتب». ويژگي اثر : ويرايش

نيك نفس، پدرام

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1325، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى كرمان.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيماريهاى كودكان از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1356.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى كرمان از سال 1358 تا سال 1368 و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى كرمان از سال 1369 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى علل زردى در نوزادان، بررسى نوزادان مادران ديابتى، مايع درمانى خوراكى با پودر پيشنهادى سازمان بهداشت جهانى، بررسى تأثير پيشگيرى گاماگلوبين عضلانى در اطرافيان بيمار مبتلا به هپاتيت عفونى، تدريس دروس بيماريهاى كودكان و نوزادان در دانشگاه علوم پزشكى كرمان.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

دارو در دوران باردارى و شيردهى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

بررسى نوزادان مادران ديابتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

نيلچي، رحمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحمت الله نيلچي

محل تولد : روستاي حصار خنداب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1324/1/1

زندگينامه علمي

پر كاهم در مصاف تند باد خود ندانم در كجا خواهم فتاد

پيش چوگان هاي حكم كن فكان

ميدويم اندر مكان و لا مكان

آن طور كه به ياد دارم در روستائي كه متولّد شدم يك سال به مكتب رفتم جزء آخر قرآن را كه معروف به «عمّ جزء» بود فرا گرفتم و بعد از آن، وارد مدرسه دولتي كه دوره ابتدائي آن شش كلاس بود شدم. در كلاس دوم نام نويسي نمودم. در فراگيري دروس، استعداد نسبتاً خوبي داشتم و در زمره شاگردان ممتاز مدرسه محسوب مي شدم. پدرم كشاورز بود و چند رأس گوسفند نيز داشت، طبق معمول وقت و بي وقت در حدّ توانائي خود پدر را كمك مي كردم.

از وقتي كه خود را شناختم به نماز و روزه اهميّت مي دادم و با مسجد و عالم روحاني مسجد در ارتباط بودم. تمايل به ادامه تحصيل در اين جانب زياد بود. دبيرستان رفتن مستلزم رفتن به شهر و پرداخت اجاره خانه و تأمين اين هزينه براي پدرم مقدور نبود. عاقبت با تشويق عالم محلّ و مرحوم والده و علاقه به مطلق تحصيل در خودم در سال 1340 همراه پدر به شهر اراك آمده و در مدرسه مرحوم «حاج محمّد ابراهيم» كه يكي از 3 مدرسه علمي ديني شهرستان بود؛ پذيرفته شده و در ظرف دو سه سال دوره مقدّماتي صرف و نحو و منطق را گذراندم.

خيلي دوست داشتم در قم ادامه تحصيل دهم. نظر به اين كه به مجرّد ورود به قم، به من شهريه نمي دادند مشكل معيشتي داشتم تا اينكه به تشويق و راهنمائي يكي از دوستان روحاني عازم حضرت عبد العظيم (عليه السلام) شده و در مدرسه

مرحوم «سيد مهدي لاله زاري» در حدود يك سال و اندي حجره گرفته و با شهريه ماهانه هفتاد تومان و چندين كتاب از شرح لعمه را نزد اساتيد آن جا تلمّذ نموده، با مقداري تحول و بحران فكري دوباره به اراك مراجعت نمودم و در كل با اينكه انگيزه من به مراجعت چه بود؟ (درست نمي دانم) به صلاح من بود.

در سال 45 به قم آمدم. در مدرسه فيضيه حجره گرفتم، اتفاقاً مصادف با امتحانات حوزه بود با اينكه بعضي از دوستان طلبه مي گفتند آقايان مراجع فرموده اند شرط شركت در سطح 3 سابقه اقامت مثلاً چند ماه در قم است. براي اوّلين بار به خود جرأت دادم اين فرمان را اگر چه صادر شده باشد ناديده بگيرم و احساس گناه نكنم، دليلم اين بود كه نبودن من در قم به جهت فقر مالي بوده، اگر پول و امكانات داشتم از اول تحصيل به قم مي آمدم، در امتحان شركت كرده و اتفاقاً قبول شدم.

بعد از تأمين شهريه، مكاسب و رسائل و مقداري از شرح منظومه و كفاية الاصول را نزد اساتيد معروف سطح آن روزگار در حال و هواي غير جدي و سهل انگاري گذراندم. وارد جرگه خارج خوانان شدم. درس فقه مرحوم «آية الله گلپايگاني»، و اصول مرحوم «حاج ميرزا هاشم آملي»، چندين سال حضور داشته و گاه و بيگاه طبق معمول فرياد اشكال مي زدم. همين امر انگيزه مطالعه را در من بيشتر مي نمود. كم كم تصميم گرفتم قلم به دست گرفته و پاي درس، مطالب استاد را بنويسم. قلمم سريع نبود و نوشته ام به دلم نمي

نشست. بعد به اين فكر افتادم براي چه بنويسم؟ درس اساتيد كه نو آوري خاصي ندارد، اگر هم داشته باشد؛ خيلي كم است، اگر بخواهم اين مطالب را دوباره بخوانم خود كتابهايي از قبيل: «مكاسب، رسائل، جواهرات، تقرير مرحوم نائيني و مرحوم آقا ضياء از نوشته خودم بهتر است، و از خوف اين كه مبادا فرزند عالمي خلف من شود و نوشته هايم اضحوكه و مايه بي اعتباري من گردد، همه را همراه آب رودخانه روانه باتلاق قم نمودم. بعد از ورود آيت الله وحيد خراساني به قم، ادامه تحصيل فقه و اصول را مختص حوزه درس ايشان نمودم، البته در اين مرحله نيز جدي در مطالعه نبودم، اگر اشكالي مي كردم؛ بيشتر خلق الساعه و مولود استعداد ذهنيم بود و استاد بزرگوار به جريان واقف بود؛ گاهي عنايت مي فرمود، گاهي هم با بي توجهي خاصي مي گذشت.

در حدود سال 1360 يكي از دوستان پيشنهاد كرد در انتشارات اسلامي مربوط به جامعه مدرسان حوزه علميّه قم كه خود در آنجا اشتغال داشت روزانه چند ساعت همكاري نمايم، براي اولين بار جلد اول و دوم فوايد اصول تقريرات درس مرحوم نائيني به قلم مرحوم كاظميني، جهت تحقيق و بررسي و نشانه گذاري واگذار شد، اين كار را انجام داده و فهرست مفصلي براي آن تنظيم نمودم كه بيانگر نظريه هاي مؤلف (يا استاد ايشان) بود، و بعد از آن جلد 3 و 4 به انضمام حواشي مرحوم آقا ضياء، با مهارت و تجربه اي بيشتر، و بعد از آن دوره قاموس الرجال مرحوم شيخ شوشتري، و عناوين مرحوم مراغي، و فوايدالمدينه محدث استرآبادي به انضمام

شواهدالمكيه از سيد عاملي (برادر مرحوم صاحب مدارك) در نقد فوائدالمدينه تحقيق و تنظيم نمودم. اين دو كتاب براي من خيلي مفيد بود و تحول بزرگي در بينش و نگرش من در رابطه با فهم شريعت به وجود آورد.

كم كم درس و بحث حوزوي را رها كرده؛ متمحض در كار تحقيق متون و تقوم نصوص شدم، حتي تدريس مختصري كه داشتم رها كردم، چون اين كار علاوه بر اين كه از جهت مادي كمك هزينه بود، تشخيص دادم از هر محضر درس و تدريس مفيد تر است، زيرا مجبور بودم چند بار يك كتاب را با دقت تمام مطالعه كنم و جايگاه علائم را از قبيل ويرگول، نقطه، علائم، سئوال، ابتدا و انتهاي مطالب و غيره را تعيين نمايم. مخصوصاً در مرحله سر صفحه نويسي و تنظيم فهرست، و استخراج منابع. در اين مرحله متوجه شدم بسياري از كتب و متون ديني كه تجديد چاپ مي شوند فني نيستند، به شوخي مي گفتم: بعضي گمان مي كنند «ويرگول» مانند كنجد است كه شاطرها به روي سنگك مي پاشند؛ آن هم نوعاً ناشيانه يكجا زياد، يكجا كم، و تقطيع هايي صورت مي گيرد كه باعث انحراف فهم خواننده مي شود، هنوز خبر مبتداء نيامده، فقره اي را تمام شده پنداشته نقطه گذاشته و از سر سطر شروع نموده و همچنين هنوز جواب و جزاء شرط نيامده، پراگراف بسته شده است و اين نظريه را با تاكيد ابراز مي داشتم: كه اگر فردي مسلط بر محتواي كتابي نباشد مثلا نتواند آن كتاب را به خوبي تدريس نمايد؛ حق ندارد كتابي را تصحيح يا تحقيق نمايد، صرف

اينكه مي داند نقطه بايد در كجا باشد، ويرگول در كجا و علائم ديگر … كافي نيست. تا مطلب را خوب نفهمد هرگز نمي تواند موضع از علائم را دقيق مشخص نمايد.

در مؤسسه مزبور، مسئوليت كتابهاي ذكر شده و تعدادي ديگر را شخصاً عهده دار بوده، و بسياري ديگر را اشراف و نظارت داشته ام، آن هم در سطح مقدور، نه در سطح مطلوب و فعلاً وسائل الشيعه و مستدرك آن را جهت تسهيل در مراجعه به احاديث مربوط به هر باب و عنوان تنظيم مي نمايم، كه شرح روش تحقيق و تنظيم و تصحيح و پاروقي نويسي آن به طول مي انجامد.

«همكاري با مدارج علمي مديريت حوزه»

چندين سال است كه به عنوان داور، مشاور و راهنما در سطح 3 و 4 با اين واحد علمي نيز همكاري دارم. يكي دو سال هم عضو هيئت علمي بوده ام، و در اين محور نيز تجربه هاي دارم.

در خاتمه: از كار به اصطلاح تحقيقاتي خود راضي هستم، از اين حيث كه براي شخص خودم در مسير كسب معارف ديني و فهم متون و تجزيه و تحليل مسائل فقهي، اصولي، رجالي، كلامي و تفسيري بسيار راه گشا بوده است، اما متاسفم براي جامعه اي كه نيازهاي مادي من و عائله را اداره مي كنند هيچ نفعي نداشته است، و در موازنه گرفته ها داده هايم صفر است.

در دلم آيد كه گنه كرده ام

چون ورقي چند سيه كرده ام

دولت اگر همه مئي ساختي كار به اين نيز نپرداختي

باقي اين گفته آيد بي بيان درد آن كس كه دار فهم جان

(والسلام)

نيلي نيشابوري، ابوسهل سعيد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(420 -353 ق)، فقيه، طبيب، اديب، نحوى و شاعر. اهل نيشابور بود. او در علم طب استاد بود و از مشاهير اطبا به شمار مى آمد و تصانيفى در اين زمينه دارد. وى همچنين در فقه و فنون شعر و ادب نيز متبحر بود. از آثار او: اختصار كتاب «المسائل» حنين بن اسحاق؛ تلخيص «شرح فصول بقراط» جالينوس همراه با نكاتى از «شرح ابوبكر رازى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (150/ 3)، تاريخ طب (679 -678/ 2)، عيون الانباء فى طبقات الاطباء (314)، كشف الظنون (1668)، معجم الادباء (218/ 11)، معجم المؤلفين (225/ 4)، الوافى بالوفيات (240/ 15).

نيلي پور، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1320، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: علوم انسانى، دانشگاه: پيام نور

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه اصفهان در سال 1344، كارشناسى ارشد زبان شناسى از دانشگاه تهران در سال 1346، كارشناسى ارشد آموزش زبان انگليسى از دانشگاه ايلينويز در سال 1351، دكتراى تخصصى زبان شناسى همگانى از دانشگاه تهران در سال 1355، فوق تخصص عصب شناسى زبان و اختلالهاى زبان از دانشگاه بركلى و ايلينويز آمريكا در سال 1357.

مرتبه علمى:

استاديار و دانشيار دانشگاه شهيد چمران اهواز از سال 1351 تا سال 1362، دانشيار دانشكده علوم توانبخشى از سال 1359 تا سال 1367، دانشيار و استاد دانشگاه پيام نور از سال 1367.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسيهاى زبانى كودكان عقب مانده ذهنى، زبان پرسشى و ارزيابى دوزبانگى، نقش زايمانى فرآينده هاى فولوژيكى، آفازى بزرگسالان، ارزيابى و درمان، تأثير دو زبانگى همپايه در يادگيرى زبان ديگر، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 6 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب)

بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

توانائيهاى دوزبانه شدن در كودكان و بزرگسالان، فيلم آموزش صداها و الفباى فارسى به خارجيان، فيلم آموزش زبان انگليسى از تلويزيون، زبان شناسى نوين، اثرات انقلاب چامكى، در زمينه هاى زبان شناسى و آموزش زبان انگليسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 12، تعداد مقالات بزبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

توصيف ساختمان فعل لهجه داران، سنجش معنى در روان شناسى زبان، دو زبانگى و زبان پرسشى، سازمان بندى دو زبان در قشر مخ، دستور پرسشى و نمود آن در زبان شناسى، خودآموزى و آماده سازى دو اصل آموزشى در رشته هاى زبان شناسى، روان شناسى زبان، عصب شناسى زبان و آموزش از راه دور.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

واثقي نيا، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين واثقي نيا

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1336 شمسي در قم متولد شدم. پيش از هفت سالگى، قرائت قرآن و نوشتن و خواندن را در مكتب خانه آموختم و در تابستان سالهاي بعد تكميل كردم. هنگامي كه به هفت سالگي رسيدم به دبستان دولتي رفتم و پس از گذراندن دوره شش ساله دبستان، به دبيرستان رفتم. در نيمه سال چهارم دبيرستان بود كه آن را رها كردم و به حوزه پيوستم. (سال 1352 ش)

مقدمات را نزد اساتيد متعدد از جمله: «مرحوم حاج شيخ محمد علي»، معروف به مدرس افغاني فرا گرفتم. بيشتر شرح لمعه را نزد مرحوم «آيت الله حاج شيخ قدرت الله وجداني فخر»، و بقيه را نزد چند نفر ديگر فرا گرفتم. بخش عمده رسائل را نزد «آيت الله حاج شيخ مصطفي اعتمادي تبريزي» و بقيه را نزد «آيت الله حاج شيخ حسين كريمي قمي»

آموختم. مكاسب و قسمت عمده كفايه را نزد مرحوم «آيت الله حاج شيخ محمد تقي ستوده اراكي» گذراندم و بخشي از كفايه را نزد «آيت الله حاج سيد محمد حسيني كاشاني» خواندم كه در حقيقت خارج آن را براي ما مي گفت و شيوه نقد آرائ بزرگان را به ما مي آموخت.

خارج فقه و اصول فقه از دروس اساتيد گرامي همچون آيات عظام: «فاضل لنكراني، وحيد خراساني و ميرزا جواد تبريزي»، به مدت بيست سال بهره بردم و بسياري از تقريرات دروس آن بزرگان را نوشتم و اگر چيزي بر خلاف نظر استاد به ذهنم آمد؛ در پاورقي به عنوان «يقول التلميذ» يادداشت كردم كه همه به صورت مسوده باقي است و چون خود آن اساتيد عزيز يا برخي از شاگردانشان در صدد چاپ آن دروس برآمدند من به پاكنويس و چاپ آنها دست نزدم. فلسفه و عرفان را نزد اساتيد مختلف به ويژه «آيت الله معظم حسن زاده آملي» حاضر شدم .

در سالهاي 54 تا 57 همگام با مردم مسلمان ايران و علماي اسلام در مبارزات با رژيم پهلوي شركت جستم و با ايراد سخنرانيهاي انقلابي و پخش و تكثير اعلاميه ها و نوارهاي كاست انقلابي، به راه حضرت امام خميني (رحمه الله) پيوستم. دو بار دستگير شدم؛ «يك بار در قم و يك بار در بوشهر» كه براي تبليغ دهه محرم رفته بودم و مدتي را در زندان همراه با شكنجه بسيار گذراندم.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي شغل دولتي نگرفتم. در سالهاي 58 تا 60 دو سال در دفتر تبليغات حوزه علميه قم همراه با دوستان به تبليغات مكتوب دست زديم.

در دوره جنگ تحميلي به تفاريق، بيش از دو سال را در ميان رزمندگان گرامي براي تبليغات اسلامي سپري كردم. هفت سال تمام از آغاز تاسيس (1376) تا اول تابستان 1383 «مديريت مركز فقهي ائمه اطهار عليهم السلام» را كه حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني تاسيس كردند به عهده داشتم و موفق به خدماتي شدم مانند: (تاسيس كتابخانه تخصصي فقهي، سايت اينترنتي فعال، بخش آموزش، بخش تحقيقات، و چاپ بيش از بيست جلد كتاب) كه اميدوارم دوستان، آن فعاليتها را بنگارند.

واحد تبريزي، رجبعلي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1080 ق)، حكيم، عارف و شاعر، متخلص به واحد. اهل تبريز بود. تمام مدت عمر، دست از مطالعه برنداشت تا در حكمت، منطق، طبيعيات و الهيات مهارت يافت. وى مدتى در مدرسه ى شيخ لطف اللَّه تدريس مى كرد. صاحب «رياض العلماء»، محمد تنكابنى (م 1124 ق) و حكيم محمد سعيد، معروف به حكيم كوچك و ملا عباس مولوى، صاحب «اصول الفوائد» و محمد شفيع اصفهانى را از شاگردان او مى داند. واحد به عباس آباد اصفهان رفت و ساكن شد. شاه عباس دوم (1077 -1052 ق) بنا به ارادتى كه به وى داشت خانه اى در شمس آباد، خارج از اصفهان، برايش خريدارى كرد. گويند واحد در اواخر عمر به دليل ضعف و پيرى، درس و بحث را كنار گذاشت. او در اصفهان درگذشت. بعضى از تذكره ها تاريخ وفات وى را 1008 و بعضى 1065 ق نوشته اند. اشعارى از او در تذكره ها آمده است. از آثارش: «وجودية» يا «اثبات واجب»، به فارسى. عده اى از مؤلفان كتاب «كليد بهشت» را نيز از او مى دانند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (342 -340/ 5)، تذكره ى روز

روشن (863 -862)، تذكره ى نصرآبادى (154)، دانشمندان آذربايجان (390)، الذريعه (1247/ 9 ،105 -104/ 1)، رياض العارفين (237)، رياض العلماء (284 -283/ 2)، ريحانه (285/ 6)، طرائق الحقائق (162/ 3)، فرهنگ سخنوران (966)، لغت نامه (ذيل/ واحد تبريزى).

واحدالعين، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1277 -1271 ق)، عالم و فيلسوف. معروف به واحدالعين. از شاگردان آخوند ملا على نورى بود و در زمان حيات او، تدريس حكمت و فلسفه در اصفهان به او اختصاص داشت. آثار وى: حاشيه ى «اسفار» ملاصدرا؛ حاشيه ى «شوارق» ملا عبدالرزاق لاهيجى؛ حاشيه ى «مشاعر» ملاصدرا؛ شرح «عرشيه ى» ملاصدرا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرةالقبور (138)، الذريعه (20/6)، ريحانه (285/6)، مكارم الآثار (2153 -2152 /6).

واحدي اعظ، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد واحدي اعظ

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 62 - 61 پس از گذراندن دوره راهنمايي در مدرسه علميه «جامع رشت» شروع به تحصيل حوزوي نمودم. سال بعد به حوزه مشهد مقدس مشرف شدم. از محضر استاد: «حجت هاشمي خراساني» هدايه، صمديه، سيوطي، مغني، مطول و معالم را فرا گرفته و از درس مختصر و حاشيه استاد «واعظي» استفاده نمودم. درس اصول فقه را از استاد «عاملي» و لمعتين از استاد «صالحي» و مقداري از مرحوم استاد «سعيدي» فرا گرفتم. مكاسب را از محضر «آيت الله اشرفي» و «آيت الله مرتضوي» در مشهد و «آيت الله شب زنده دار» و «آيت الله پاياني» در قم استفاده نمودم. رسائل را ازمحضر «آيت الله اشرفي» در مشهد و «آيت الله اعتمادي» در قم بهره بردم. كفايه را از محضر «آيت الله ستوده» و «آيت الله طاهري خرم آبادي» استفاده كردم.

درس خارج اصول: حدود ده سال «آيت الله وحيد خراساني» و به صورت مختصر حضرات آيات: «تبريزي، طاهري خرم آبادي، مكارم، سبحاني، شبيري زنجاني». درس خارج فقه: چهار سال «آيت الله وحيد خراساني» و به صورت مختصر: «آيت الله

بهجت (صلوه)، آيت الله فاضل (حج)، آيت الله شبيري (قاعده فراغ)، آيت الله تبريزي (طهاره).

واحدي نيشابوري، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 468 ق)، فقيه شافعى، مفسر، محدث، نحوى، لغوى و مدرس. اصل وى از ساوه بود. در نيشابور به دنيا آمد و برخلاف پيشه ى اجدادش كه تجارت بود، او و برادرش عبدالرحمان، به كسب علم پرداختند و در سلك محدثين و علما درآمدند. وى را از نويسندگان بزرگ و امام و استاد بى نظير عصر خود در ادبيات، تفسير، حديث، فقه و نحو دانسته اند. او نزد خواجه نظام الملك، وزير مقتدر سلجوقيان، تقربى تمام داشت. ادبيات و لغت را نزد ابوالفضل عروضى اديب و نحو را نزد ابوالحسن ضرير قهندزى و ابوعمران مغربى مالكى فراگرفت و براى تكميل معلومات خويش به مسافرت پرداخت. وى در علم تفسير از محضر ابواسحاق احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى استفاده نمود. از ابوطاهر بن محمش و قاضى ابوبكر حيرى و ابوابراهيم اسماعيل بن ابراهيم واعظ و محمد بن ابراهيم مزكى و عبدالرحمان بن حمدان نصروى و احمد بن ابراهيم نجار و ديگران حديث شنيد. احمد بن عمر ارغيانى و عبدالجبار بن محمد خوارى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. در نيشابور درگذشت. در «النجوم الزاهرة» سال وفات وى 469 ق ذكر شده است. از آثارش: تفاسير سه گانه: «البسيط»، «الوسيط» و «الوجيز» كه به «الحاوى لجميع المعانى» موسوم و به «تفسير واحدى» معروف است؛ «اسباب النزول» يا «اسباب التنزيل»؛ «الدعوات والمحصول»؛ «المغازى»؛ شرح «ديوان» متنبى؛ «الاغراب فى الاعراب» يا «الاعراب فى علم الاعراب»، در نحو؛ «تفسير النبى (ص)»؛ «نفى التحريف عن القرآن الشريف»؛ «التحبير فى شرح الاسماء الحسنى» يا «التنجيز فى شرح اسماء اللَّه

الحسنى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (60 -59/ 5)، ايضاح المكنون (674 -673/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران (260/ 2)، دمية القصر (1020 -1017/ 2)، الذريعه (42/ 25 ،188/ 20 ،319/ 4)، روضات الجنات (236 -234/ 5)، ريحانه (286 -285/ 6)، سيرالنبلاء (342 -339/ 18)، شذرات الذهب (330/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 118/ 5)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (258 -256/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (243 -240/ 5)، طبقات المفسرين داودى (390 -387/ 1)، العبر (324/ 2)، الكامل (123/ 8)، كشف الظنون (2002 ،1747 ،1460 ،1417 ،1277 ،809 ،355 ،245 ،125 ،76)، الكنى والالقاب (277/ 3)، معجم الادباء (270 -257/ 12)، معجم المؤلفين (27 -26/ 7)، النجوم الزاهرة (105/ 5)، وفيات الاعيان (304 -303/ 3)، هديةالاحباب (260)، هديةالعارفين (692/ 1).

واردي، تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد تقي واردي

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/12/4

زندگينامه علمي

سيد تقي واردي كولايي در چهارم اسفند 1338 شمسي، در روستاي پايين كولا، واقع در پنچ كيلومتري ساري (مركز استان مازندران) ديده به جهان گشود. نام پدر: سيد علي فرزند آيت الله حاج سيد جمال واردي كولايى (مرحوم حاج سيد جمال واردي كولايي، از عالمان و روحانيون معروف شهرستان ساري و به زهد، تقوي، مردم دوستي و انجام كارهاي عام المنفعه معروف بود و در نهم ارديبهشت سال 1331 شمسي، مطابق با چهارم شعبان المعظم سال 1371 هجري قمري، در تهران بدرود حيات گفت و پس از تشييع جنازه با شكوه در شهر مقدس قم و اقامه نماز به امامت حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره)، در «قبرستان نو» دفن گرديد).

سابقه تحصيلي :

1- در شش سالگي وارد مكتب خانه روستاي

پايين كولا شده وعلاوه بر قرآن كريم برخي از كتاب هاي فارسي و ادبي را نزد مرحوم شيخ عباس قاسمي كولايي آموخت.

2- در ده سالگي وارد حوزه علميه مصطفي خان ساري شد وعلاوه بر تكميل كتاب هاي فارسي، دروس مقدمات حوزه را نيز آغاز كرد و كتاب هاي جامع المقدمات (بخش هاي امثله، شرح امثله، صرف مير، تصريف، النموذج، صمد يه)، سيوطي (شرح الفيه ابن مالك)، مطول، حاشيه، معالم و مختصر را نزد حجت الاسلام والمسلين حاج سيد رضي شفيعي (رئيس جامعه رو حانيت ساري) وعالمان ديگري چون شيخ عبدالله دارابي و شهيد اكبري (از شهداي هفتم تير) تلمذ نمود ودر يازدهم ذي قعده سال 1395 قمرى، مطابق با بيست و چهارم آبان 1354 شمسي مزين به لباس روحانيت شد و به همراه ده تن از طلاب هم دوره اي خود، رسما معمم گرد يد.

3- در پنجم مهر 1355 شمسي وارد حوزه علميه قم شد و پس از سه ماه اجاره نشينى، به مدرسه علميه مومنيه (زير نظر آيت الله العظمي نجفي مرعشي) واقع در خيابان چهارمردان قم، نقل مكان كرد و تا سال 1360 در همانجا اقامت داشت. در اين مدت دروس مقدماتي را تكميل و وارد دروس سطح حوزه شد و از محضر اساتيد بزرگواري چون: «مدرس افغاني»، «شماعي»، «وحيد خراساني» (فرزند آيت الله العظمي وحيد خراساني)، «صالحي افغاني» و ... بهره مند گرديد و در كنار دروس حوزه به كلاس شبانه و متفرقه جديد نيز اقدام و دوره راهنمايي را طي كرد.

دوره جواني وي مصاد ف بود با وقوع انقلاب بزرگ اسلامي ايران به رهبري ابر مرد عصر حاضر، يعني امام

خميني (ره) بر ضد نظام ستم شاهي و او نيز بسان ملت رشيد و متدين ايران، در آن واقعه سترگ بسيار كوشا و جدي بود و در بيشتر تظاهرات و راهپيمايي هاي شهر مقدس قم و در برخي از راهپيمايي هاي شهر ساري حضور فعال داشت و تا چند سال درگير اين ماجرا بود و رنج ها و سختي هاي فراواني متحمل گرديد. به ويژه در روستاي بزرگ «پايين كولا» كه زادگاه و وطن او بود، نام مبارك امام خميني (ره) وانقلاب اسلامي را نهادينه كرد.

درچند سال اوايل انقلاب، كارهاي گوناگوني در راستاي انقلاب اسلامي انجام داد، كه برخي از آن ها عبارتند از:

1- فعاليت هاي تبليغي در ساري و بسياري از روستاهاي اطراف آن (مانند: پايين كولا، آبندانكش، معلم كلا، دراز محله، دينك، تاكام، سمندك، كوه خيل و ...) و هم چنين سفرهاي تبليغي به شهر هاي (شيروان، بهبهان، دامغان، كردستان، آبدانان، قصر شيرين، بابل، رودبار، اسد آباد همدان، اليگودرز، اصفهان، لردگان و ...) جهت سخنراني هاي مذهبي و انقلابي، مراسم هاي عبادي، كلاس هاي آموزشي قرآن و احكام وعقايد اسلامى.

2- طي كردن آموزش رزمي و دفاعي در قم و تهران و اعزام به جبهه هاي جنگ تحميلي در مناطق اهواز، هفت تپه، شلمچه، دهلران، قصر شيرين، مريوان و ... (در هشت نوبت) و تشويق جوانان براي پيوستن به رزمندگان اسلام .

3- تشكيل چند انجمن اسلامي و همكاري در ايجاد اتحاديه انجمن هاي اسلامي هشت روستا، مسئوليت پايگاه بسيج، مسئوليت آموزشي و عقيدتي بسيج شهرستان، نشر جزوه هاي آموزشي و انقلابي، تشكيل صندق هاي قرض الحسنه، همكاري در ساختن كتابخانه و

ساختمان مخابرات در روستا

4. از ابتداي پيروزي انقلاب، كلاس هايي در شهر مقدس قم داير و بزرگاني چون: آيت الله خامنه اي (مقام معظم رهبري فعلي)، شهيد بهشتي، شهيد دكتر باهنر، آيت الله هاشمي رفسنجاني، آيت الله خزعلي، آيت الله جوادي آملى، آيت الله فاضل لنكرانى، آيت الله يزدي، عسكراولادي و تعدادي ديگر از اساتيد در آن ها به تدريس در رشته هاي مختلف پرداختند و او نيز توفيق حضور در آن ها را به دست آورد.

پس از تشكيل دفتر تبليغات اسلامي در قم، واحدي به نام «آموزش عالي» در آن راه اندازي و ايشان در دومين دوره آن كه از سال 1364 شروع شده بود؛ شركت كرد و به مدت چهار سال، دوره هاي مختلف علوم اسلامي، فلسفه، منطق، زبان عربي، علوم سياسي و مديريتي را پشت سر گذاشت و در سال 1368 از آن فارغ التحصيل گرديد.

علاوه بر دروس آموزش عالي، در دروس اصلي و جنبي حوزه نيز به طور مستمر شركت داشت و دوره هاي سطح مقدماتي، سطح متوسطه و سطح عالي را در نزد بزرگاني چون: «محقق كلاته اي»، «اعتمادي»، «بني فضل»، «محقق داماد»، «صالحي مازندراني»، «معرف» و «محامي خراساني» طي كرد. سپس وارد دروس خارج شد و يك دوره كامل اصول فقه را در نزد استاد محبوب و به يادماندني اش مرحوم «آيت الله العظمي صالحي مازندراني (ره)» و دو سال در درس خارج فقه «آيت الله العظمي نوري همداني» و ده سال در درس خارج فقه «آيت الله جوادي آملى» (حفظه الله تعالي) شركت نمود.

واسطي، عبدالحميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحميد واسطي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/7/1

زندگينامه علمي

آقاي عبدالحميد واسطي در سال 1347 هجري شمسي، در خانواده اي مؤمن و متعهد چشم به جهان گشود. پس از اتمام تحصيلات متوسطه در سال 1365 در رشته «مهندسي عمران دانشگاه فردوسي مشهد» پذيرفته شد كه در همان سال، انصراف داد و وارد حوزه علميه مشهد گرديد و به تكميل دروس ادبيات و فراگيري دروس سطح پرداخت و در اين دوره تحصيلي از اساتيدي چون: «آيت الله حجت هاشمي»، «حاج شيخ جواد مرواريد»، «حاج شيخ مهدي مرواريد» و «سيد مهدي نقيبي» بهره هاي علمي فراوان برد.

پس از آن در درس خارج آيات عظام: «حاج ميرزا علي فلسفي»، «شربياني» و «علامه حسيني طهراني» شركت جست. علاوه بر «خارج فقه و اصول»، دروسي مانند: (بدايه، منظومه و اسفار) را از محضر بزرگاني چون: «علامه محمد تقي جعفري»، «شيخ عبدالمجيد سالم» و «شيخ علي رضايي تهراني» تلمذ كرد. در كنار تحصيل از تدريس آموخته اي خويش، از هيچ كوششي دريغ نفرمود و به تدريس دروس مقدماتي سطح، فلسفه اخلاق، حقوق، فلسفه سياست، معرفت شناسي، هستي شناسي و ... پرداخت.

واسعي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عليرضا واسعي

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

دوران كودكي را در شهر «ساري» پشت سر نهاده و براي تحصيل علوم ديني، به مشهد مقدس رفتم و از سال 60 تا 77، دروس حوزوي را از محضر اساتيد بزرگوار آموختم و چند سالي پاي درس علماي بزرگ، حضرات آيات: «فلسفي، زنجاني و سعيدي» خارج فقه و اصول را فرا گرفتم و سپس به شهر قم آمده و كم و

بيش درس­هايي را شركت كردم و هم چنان به عنوان يك طلبه به آموزش مشغولم. با تحصيل در حوزه علميه، دروس جديد را پي گرفتم و با اخذ مدرك كارشناسي در دانشگاه فردوسي مشهد، براي دوره كارشناسي ارشد به دانشگاه تهران، «دانشكده الهيات» رفتم و با گرفتن مدرك فوق ليسانس، به تحصيل در دوره دكتري در واحد علوم و تحقيقات تهران در رشته «تاريخ و تمدن ملل اسلامي» مشغول شدم و در سال 84 موفق به اخذ مدرك (PH.D) گرديدم. تقارن تحصيلات حوزوي و دانشگاهي، مانع از فعاليت هاي آموزشي و پژوهشي نشد.

از سال 63 به همراه آموختن، به تعليم برخي دروس حوزه­اي پرداختم. «ادبيات، منطق، اصول فقه و فقه» از جمله درس هايي بود كه با آن درگير بوده ام. از سال 68 تحصيلي، با دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه مشهد ارتباط برقرار كرده و برخي از دروس اختصاصي را واگويه كردم. تدريس در ديگر مراكز آموزشي و موسسات پژوهشي آموزشي، از ديگر كارهاي اين جانب بوده كه هم چنان ادامه دارد.

پژوهشگري، دغدغه ديگر اين جانب بوده است. از سال 70 رسما وارد فعاليت پژوهشي شدم و با همكاري با مجله «انديشه حوزه مشهد»، كار خود را آغاز كردم و علاوه بر تصدي مديريت گروه تاريخ آن موسسه پژوهشي، مقالاتي را منتشر ساختم و پس از آن در ارتباط با سازمان پژوهش هاي اسلامي تبليغات اسلامي تهران، و سپس دفتر تبليغات اسلامي مشهد، و ديگر مراكز، به پژوهشگري پرداختم و با آمدن به قم، در مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي به صورت تمام وقت با پژوهش پيوند يافتم.

محصول زمان هاي از دست

رفته، مقالاتي در حوزه: «تاريخ، فلسفه تاريخ، جامعه شناسي و سياست» بوده است كه مهم ترين آنها عبارت است از: «جستجويي در قيام توابين»، «روابط خارجي پيامر (صلي الله عليه و آله و سلم) جريان شناسي دشمني با امام علي عليه السلام»، «بررسي جامعه شناختي عصر امام حسين (عليه السلام) سنت عزاداري»، «سياست و حكومت امام خميني (ره) تاريخ نگاري و تاريخ پردازي» و ... بوده است.

واصف، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

درگذشت: 2 آبان 1375.

محمد بن ابى القاسم الجيلانى، معروف به شيخ محمد واصف لاهيجى- در فقه، اصول، فلسفه، منطق كلام، درايه، رياضى و فيزيك استاد بود لذا اكثر علوم را به نظم كشيد. وى بيش از هفتصد اثر از خود به جاى گذاشت كه بالغ بر دويست اثر از آنها به طبع رسيده از جمله: ديوان اشعار؛ حضرت رقيه (س) (در حالات حضرت)؛ بيت الاحزان عاشقان (در موضوع حسن و عشق و غصه...)؛ راهنماى ميراث؛ رسالة الانسان (بهداشت صورت)، ارجوزة القيامة (بحث معاد)، دروس العقائد؛ دليل البقاء (خواص بقاء از نظر اسلام؛ طب النب (ص)؛ اسرار الشهادة؛ باب الولاية؛ مناجات نامه؛ چهارده معصوم (ص)، ترايخ الائمه (ع)؛ زكاة در اسلام و... كتاب احراق لانه هاى فساد (1331). باقى آنها به صورت خطى مضبوط است. واصف لاهيجى مسايل رياضى ارث را در كتاب ميراث خود حل نمود و مبتكر ميراث شجرى است. وى كتابى در رضاع دارد و رضاع و حج شجرى است را مطابق با مذاهب پنجگانه تدوين نمايد. او علم و هنر را درهم آميخت. علامه واصف لاهيجى در سرودن اشعار علمى به زبان عربى تسلط داشت و برخى از علما او را عرب زبان مى پنداشتند

زيرا در نظم كشيدن مسائل علمى به زبان عربى مهارت فوق العاده اى داشت؛ كتابهاى شواهد العقايد؛ دليل البكاء الحب؛ شواهد الاولايه و... نمودارى از گفتار فوق است. كتاب الفية على هامش علم الامام (ع) را در اثبات علم حضورى امام به زبان عربى به رشته تحرير درآورد.

آيت الله واصف لاهيجى تدر زمان آيت الله بروجردى به اذن آن بزرگوار با همكارى روحانيت محترم منطقه، بيمارستان ولى عصر (ع) را بنا نمود.

حجه الاسلام و محقق عاليمقام آقاى حاج شيخ محمد بن ميرزا ابى القاسم آستانى مشهور به واصف در سال 1325 شمسى متولد شده و بعد از تحصيلات دوره متوسطه در سال 1333 شمسى به عزم فراگرفتن علوم عاليه اسلامى وارد حوزه مقدسه علميه قم گرديده و پس از ديدن مقدمات و سطوح در مدت چهار سال به درس خارج مرحوم آيت الله العظمى بروجردى حاضر شده و مدت 8 سال از آن نابغه فقاهت استفاده كرده و ضمنا به تدريس بعضى از كتب سطحيه از قبيل رسائل و مكاسب پرداخته و بعد از فوت مرحوم بروجردى از آيات ديگر نيز استفاده نموده و بيشتر اوقات خود را به تاليف كتب علميه و به مقالات دينيه مى گذراند.

مولف گويد. علامه واصف گيلانى از دانشمندان وارسته و فضلاء برجسته عالمى فاضل و نويسنده اى كامل و داراى مقام علم و تقوا و ملكات فاضله و اخلاق حسنه است.

و آثارى كه تاكنون از ايشان منتشر شده از اين قرار است:

1- پيرامون زندگانى اميرالمومنين عليه السلام 2- راهنماى ميراث لمعه 3- زكوه در اسلام 4- هامش الحاشيه 5- حسن و حسين عليهماالسلام 6- انقلاب مقدس حسين عليه السلام 7- از چه شخصى بايد تقليد كنيم 8- احراق لانه هاى

فساد 9- شراب ننگين منظوم 10- فاطمه زهرا از نظر آيات قرآن 11- فاطمه زهراء از نظر روايات اهل سنت 12- توضيح المراح 13- راهنماى شرح نظام 14- چهارده معصوم منظوم 15- افيونيه در مذمت ترياك كشيدن 16- بشر و آزادى 17- حقايق گفتنى 18- يگانه دختر رسول خدا عليهاسلام 19- رساله در توضيح معناى جعل 20- فضيلت علم و عالم در اسلام 21- الانسان واللحيه با ترجمه هاى متعدد 22- راهنماى علم اعلال 23- راهنماى تصريف 24- در اعلال بى نقطه 25- طب النبى 26- يادى از گذشته منظوم 27- تجدد و عوام فريبى 28- المناجات المنظوم 29- تاثير دعا از نظر ابن سينا 30- حاشيه بر رسائل مبحث قطع 31- كفايه الميزان در منطق 32- به مناسبت زمين خوارى 33- اسرار دختركشى عرب در جاهليت 34- عود كثيرى از جزوات و مقالات و مقدمات و الشجريات.

مولف محترم كتب و رسائل بسيار ديگرى نوشته و آماده براى طبع دارد كه از آنها الفلك المستبد بسيار نفيس و ارزنده است كه به نظر اين بنده قاصر رسيده است و تاكنون مثل آن را نديده ام.

2- ترجمه لمعه شهيد اول 3- بضعة النبى صلى الله عليه و آله در سه مجلد 4- احراق لانه هاى فساد جلد دوم 5- راز فداكارى سالار شهيدان عليه السلام 6- فى حوله الدم المتوسط 7- ترجمه علل الشرايع در دو جلد 8- الفيه در اخلاق و آداب النفس 9- الفيه در اصول الفقه 10- شرح مبحث البرائه فارسى 11- شرح مبحث استصحاب 12- رساله در تحقيق ماوضع له الكل 13- فى هامش علم الامام 14- ديوان اشعار بيش از ده هزار بيت 51 رساله فى العقود

16- شمع الجمع فى نعت الائمه الاطهار 17- دروس الاعتقاد 18- تعبير الرويا منسوب به امام صادق عليه السلام 19- رساله فى المقادير 20- پيام قرآن 21- راهنماى علم الكتابه 22- چگونه به جهان ديگر راه توان يافت 23- ثقات الرجال مشجرات 24- منظومه فى الكلام 25- منظومه فى الصرف 26- محرمات النكاح 27- انديشه هاى نوابغ 28- رساله اى در لبس خز 29- تاريخ كشفيات و اختراعات 2 جلد 30- منظومه در منطق فارسى 31- اصطلاحات العلوم الشرعيه 32- تقريرات اساتيدش در فقه و اصول.

مترجم گرامى ما در امور اجتماعى نيز فعاليتهائى نموده و مساجد و درمانگاه و انجمنهاى دينى و كتابخانه و چاپخانه و غيره تاسيس نموده اند ادام الله توفيقه.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

واعظ اصفهاني حائري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمد، متوفى حدود سال 1320، مولف كتاب «طريق الجنة» مقتل فارسى.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

واعظ اصفهاني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 579 ق)، اديب، واعظ و محدث. او واعظ و اديبى فاضل، از دانشمندان و بزرگان حنابله در عصر خود بود. از ابوسعد احمد بن محمد بغدادى و ابوالقاسم اسماعيل بن على حمامى و ابورشيد احمد بن محمد بن احمد خرقى و ابوالقاسم ابراهيم بن محمد دواتى و جمع كثيرى حديث شنيد. به بغداد رفت و در آنجا نقل حديث كرد. محمد بن حامد بن عبدالواحد بقال از او روايت كرده است. از آثارش گردآورى كتابى به نام «معجم» از مشايخ خود بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سيرالنبلاء (169/ 22)، معجم المؤلفين (315/ 11)، الوافى بالوفيات (393 -392/ 4).

واعظ جوادي آملي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: فلسفه و معارف اسلامى، دانشكده:-، دانشگاه: آزاد اسلامى بابل

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

داراى تحصيلات عالى فلسفه نزد حكيم آيت اللَّه مطهرى و دكتراى فلسفه (معقول) از دانشگاه تهران در سال 1343 و فوق دكتراى فلسفه.

مرتبه علمى:

پس از طى مرحله استاديارى، ارتقاء به درجه دانشيارى گروه علوم انسانى دانشگاه آزاد اسلامى بابل.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

فلسفى، تربيتى اسلامى، راهنمايى، مشاوره و نظارت بر 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 34

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى:-

زمينه علمى تأليفات:

فلسفه، روانشناسى تربيتى اسلامى، جغرافياى تاريخى، تاريخ عرفا، كتاب شناسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

فلسفه، عرفان، روانشناسى، تاريخ فلسفه، كتاب شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

واعظ شيرازي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبداللَّه واعظ شيرازى خطيبى معروف و اديبى بارع و اهل فضل و كمال بوده و در حدود 1308 ق وفات نموده فاضل مراغه اى در (الماثر والاثار) او را ياد نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

واعظ شيرازي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حاج على اكبر بن حاج قاسم. عالم فاضل زاهد عابد، اديب كامل، و طبيب ماهر، از نوادر زمان، و مفاخر علمى و عملى اصفهان به شمار مى رفت. در زد و تقوا وحيد و يگانه بود.

در شعبان 1294 متولد، و در نزد جمعى كثير از فضلاء تحصيل نمود كه از آن جمله است: شيخ عبدالحسين محلاتى، و حاج آقا حسين بروجردى (در موقع تحصيل در اصفهان) و آقا سيد محمد باقر درچه اى، و آخوند كاشى، و حاج ميرزا محمدباقر حكيم باشى؛ و در نجف از محضر: شيخ الشريعه ى اصفهانى، و آقا سيد محمدكاظم يزدى، و آخوند خراسانى و غيره استفاده برده، پس از مراجعت به اصفهان سال ها به شغل تجارت مشغول بوده، سپس مدتى طبابت مى فرموده، پس از آن ترك تجارت و طب گفته، جهت ارشاد و هدايت مردم منبر رفته، به مداواى روحى مردم پرداخته.

واعظى بود شيرين بيان، و متكلمى فصيح اللسان، منابرش شام مواعظ شافيه، و نصايح كافيه، از حديث و اخبار و تفسير و تاريخ بود.

در مدرسه ى صدر ادبيات و نهج البلاغه و تفسير مى فرمود، و عده اى از طلاب از محضرش مستفيد مى شدند.

در شب 24 جمادى الاولى سال 1357 وفات يافته، جنازه با احترامات لازم به قم منتقل گرديده، و در مقبره ى شيخان مدفون گرديد.

از آثارش تصحيح و مقابله ى قسمتى از تفسير «تبيان» شيخ طوسى است كه به طبع رسيده است.

پدرش از تجار و فضلا بوده، و در

نجف نزد مولى محمد حسين كاظمينى تحصيل نموده، و كتابى در شرح چهل حديث در فضيلت صلوات بر پيغمبر و آل او عليهم السلام نوشته، و در سال 135 در آنجا وفات يافته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

واعظ قايني، علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س نهم و دهم ق)، عالم دينى، واعظ، اديب و شاعر. از فضلا و فصحاى بزرگ اماميه در خراسان در سده ى نهم قمرى مى باشد. در وعظ و خطابه او را از اقران و امثال ممتاز دانسته اند. او معاصر با سلطان حسين ميرزاى بايقرا است و مشهور است كه چون سلطان، در 873 ق، در ابتداى دولت خود خواست در خطبه اسامى ائمه معصومين (ع) را ذكر كند، به امير سيد على كه شيعه ى امامى مذهب بود فرمان داد كه خطبه بخواند، اما هجوم اهل تسنن و عوام هرات به مرتبه اى رسيد كه او را از منبر به پايين كشيدند. وى را صاحب حافظه اى قوى دانسته اند تا آنجا كه مى گويند با يك مرتبه شنيدن قصيده اى همه آن را به خاطر مى سپرد. او همچنين شاعرى خوش قريحه بود و در مدح ائمه معصومين (ع) قصايدى دارد. وى در نيشابور درگذشت و در همانجا به خاك سپرده شد و به روايتى در روستاى آفريز بيرجند مدفون است. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (246 -244)، بهارستان (211 -208)، تاريخ نظم و نثر (329)، الذريعه (1251/ 9)، مجالس المؤمنين (526 -523/ 1).

واعظ قزويني، رفيع الدين محمد

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1089 ق)، عالم امامى، واعظ، اديب و شاعر، متخلص به واعظ. معروف به ميرزا رفيعا. موصوف به ملا رفيع الدين يا ملا رفيع. از علماى اماميه و از ادبا و شعرا و فضلاى قرن يازدهم قمرى است. در وعظ و خطابه سرآمد بود و مدتها در مسجد جامع قزوين وعظ مى گفت. او از شاگردان ملا خليل قزوينى بود. از علم معقول حظى وافر داشت و در اين علم كتابى به نام

«ابواب الجنان»، در هشت باب شروع كرد كه بيش از يك يا دو باب آن را نتوانست بنويسد، پس از مرگ او فرزندش، ملا محمد شفيع، آن را به اتمام رسانيد. در بعضى از مآخذ وى نواده ى ملا فتح اللَّه ذكر شده است. از ديگر آثارش: «الموعظة»، در دو مجلد؛ «الحملة الحيدرية»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1210 -1204/ 3)، ايضاح المكنون (422 ،12/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1306 -1301/ 5)، تذكره ى نصرآبادى (172 -171)، الذريعه (1252/ 9) ،77 -76/ 1)، رياض العارفين (237)، ريحانه (294 -293/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 228/ 11)، فرهنگ سخنوران (970 -969)، الكنى والالقاب (279/ 2)، لغت نامه (ذيل/ واعظ قزوينى)، معجم المؤلفين (117/ 11)، هديةالاحباب (260)، هديةالعارفين (296/ 2).

واعظ يزدي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا بن حاج ابراهيم يزدى خراسانى عالمى كامل و فاضلى بارع از مفاخر دانشمندان و گويندگان و معاصر شهرستان يزد بوده اند.

تولد آن جناب در سال 1295 قمرى در خراسان واقع شده و بعد از آموختن اوليات در سال 1314 مهاجرت به اصفهان نموده و مقدمات علوم را از بعض از افاضل آنجا آموخته و در سال 1319 به نجف اشرف عزيمت نموده و از محضر مرحوم حاج ميرزا حسين خليلى و مرحوم آخوند خراسانى و علامه يزدى صاحب عروه و حاج شيخ هادى تهرانى و بعد به علامه ميرزا محمدباقر اصطهباناتى پيوسته و در معيت آن مرحوم به شيراز مسافرت و در سال 1325 قمرى به يزد برگشته و به وظائف شرعى از اقامه جماعت و ارشاد مردم از طريق منبر و غيره پرداخته و مسافرتهاى عديده اى به طبس و مشهد مقدس نموده و در همه جا مردم

را از مواعظ حسنه خود بهره مند ساخته تا در روز 26 ذى الحجة سال 1378 قمرى در قريه طزرجان يزد بدرود حيات گفته و مردم علاقمند يزد و حومه آن جنازه وى را از طزرجان كه در پنجاه كيلومترى يزد است با دوش خود به شهر يزد آورده و در امامزاده جعفر در مقبره شخصى دفن نمودند.

داراى آثار خالده اى مانند كتاب (مفتاح علوم القرآن) كه در سال 1361 شروع و در سال 1365 ق تكميل نموده و در آن تاريخ ولادت و بعضى حالات و اسفار خود را ذكر كرده است مى باشد.

نگارنده گويد: به خاطر دارم كه آن مرحوم در اوائل سال 1363 قمرى با فرزند فاضل و برومندش از مكه مراجعت و در قم مورد استقبال گرم و توجه مخصوص مراجع بزرگ و فضلا عاليقدر فراگرفته.

و بنابر اصرار آيات عظام و دانشمندان حوزه چند ماهى اقامت و در مدرسه فيضيه اقامه جماعت و درس تفسير گذارده و اكابر وقت مانند مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و غيره شركت مى نمودند.

و در همان سال فرزند مذكورش مريض و بدرود حيات گفتند و آقايان دروس را با احترام آن پدر تعطيل و براى تشييع حاضر ولى آن مرحوم درس خود را تعطيل نكرد و فرمود ما براى مرگ فرزندمان درس را تعطيل نمى كنيم و بعد از اتمام درس تشييع باشكوهى نمودند و خود آن مرحوم با دلى قرص و بدون اضطراب بر جنازه فرزندش نماز خوانده و پيوسته شكر و ذكر خدا بر زبانش جارى بود و تمام بزرگان از صبر و طاقت او تعجب مى كردند رحمه اللَّه عليه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

واعظه بكرآبادي، ام كلثوم

قرن:4

جنسيت:زن

مليت:ايران

پيش از 427 ق، از

زنان محدث. وى دختر ابراهيم بن محمد بن بكرآبادى بود و از ابونعيم استرآبادى، جعفر بن حيان و غيره روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ جرجان، 506 -505.

واعظي نيا، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين واعظي نيا

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/2/12

زندگينامه علمي

اينجانب حسين واعظي نيا فرزند اكبر در شهرستان تربت حيدريّه به دنيا آمدم. پدرم براي تحصيلات فرزندان خود به مشهد مهاجرت كرد. بنده بعد از پايان دوره ابتدايي سال 56 در مدرسه علميّه جناب آقاي موسوي نژاد كه از مدارس موفّق حوزه علميّه مشهد بوده و هست؛ آغاز به تحصيلات حوزوي كردم و مقدمات و سطح تا لمعه در آنجا طي كردم. شروع طلبگي همزمان بود با شروع انقلاب اسلامي و به دليل تعلق خاطر و فعّاليّت هايي كه در خانواده ما نسبت به امام و شاگردان ايشان علي الخصوص «آيت الله خامنه اي» در مشهد بود؛ حضور پر رنگي در انقلاب و جريانات انقلاب داشتم.

دروس رسائل، مكاسب و كفايه را در محضر اساتيد بزرگوار حوزه حضرات: مرتضوي، رضا زاده و گنجي استفاده كردم. و از سال 63 به مدت 15 سال دروس خارج فقه و اصول را از محضر اساتيد بزرگوار: مرحوم آيت الله فلسفي، مرحوم آيت الله علم الهدي و آيت الله مرتضوي استفاده كردم. تحصيلات غير حوزوي را در حاشيه دروس حوزه مشغول بودم و پس از اخذ ديپلم در سال 70 در دانشگاه فردوسي تا سال 74 رشته «پژوهشگري علوم اجتماعي» خواندم.

واعظي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد واعظي

محل تولد : شهر ري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

ديپلم رياضي را در سال 1359 اخذ كردم، شروع تحصيلات حوزويم تابستان سال 1359 بود. البته از دو سال قبل در تابستانها

نزد يكي از طلابي كه دانشجوي رشته فيزيك بود؛ ادبيات عرب مي خواندم. سال ورود به حوزه علميه قم 1361 و اتمام سطح در سال 1365 مي باشد. درس خارج فقه و اصول را در محضر اساتيدي نظير حضرات آيات عظام: وحيد خراساني (69 - 65)، شيخ جواد تبريزي (72 - 65)، سيد كاظم حائري به مدت 6 سال استفاده كردم. به مدت 6 سال بحث اصول فقه را در خدمت جناب حجة الاسلام و المسلمين «صادق لاريجاني» بودم كه محفلي خصوصي بود و تقرير مباحث شهيد سيد محمد باقر صدر (بحوث في علم الاصول) محور بررسي بود.

فلسفه (بدايه و نهاية الحكمه) را از محضر «حجت الاسلام و المسلمين فياضي» و «حضرت آيت الله مصباح يزدي» بهره بردم (هر دو به صورت نوار) و يكسال در محضر «حسن زاده آملي» بخش هايي از اشارات بوعلي و جلد 1 اسفار را استفاده كردم. عمده تحصيل فلسفه ام در محضر «آيت الله جوادي آملي» (حفظه الله تعالي) بود كه به مدت قريب هفت سال چند مجلد از اسفار (1 و 2 و 9) را آموختم كه عمده مباحث در محفل خصوصي با حضور چند تن از فضلاء حوزه بود. از سال 1367 به طور جدي مباحث كلام جديد و فلسفه غرب و زبان تخصصي را آغاز كردم.

از سال 1366 تدريس در دانشگاه را شروع كردم كه عمده آن تدريس دروس تخصصي نظير كلام، فلسفه، فقه، فلسفه اخلاق و كلام جديد بود. تدريس در حوزه را از سالهاي اول تحصيل داشته ام. از سال 1380 كه جهت تدريس به مدت 3 سال به انگليس دعوت شدم؛ دو سال

در دانشگاه «كمبريج دپارتمان شرق شناسي» به تدريس اشتغال داشتم. در ضمن آن در «كالج اسلامي لندن» در مقطع فوق ليسانس و نيز در حوزه علميه لندن به تدريس اشتغال داشتم. تمام اين تدريس ها به زبان انگليسي القاء مي شد. علاقه پژوهشي من ابتدا معطوف به «فلسفه عمومي غرب و مباحث كلام جديد» بود. از سال 1375 به طور همزمان در دو محور (هرمنوتيك و انديشه سياسي) به پژوهش پرداختم. ثمره اين تحقيقات تأليفاتي در هر دو حوزه است. و هم اكنون نيز پژوهش جانبي من در كنار تدريس و تحقيق معمول حوزوي معطوف به هر دو حوزه است.

وافي، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم وافي

محل تولد : يزد

شهرت : وافي يزدي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1314/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين ابوالقاسم وافي يزدي در مهرماه 1314 در روستاي حسين آباد، (حد فاصل يزد و رفسنجان) به دنيا آمد. پدرش مرحوم حاج محمود وافي از كشاورزان با تقوا و مؤمن يزد بود كه به روستاي حسين آباد آمده بود و در آنجا به زراعت، روزگار مي گذراند. او كه خود بخشي از دروس مقدمات حوزه هاي علميه را فراگرفته بود، به مقام مرجعيت شيعه احترام بسيار مي نهاد و همواره آرزو داشت فرزندانش به سلك روحانيت تشيع در آيند. مادر حجة الاسلام و المسلمين وافي نيز دختر مرحوم ملا محمد ابراهيم لاري معروف به «طرزجاني» از علماي بزرگ حوزه يزد بود.

حجة الاسلام و المسلمين وافي در پنج سالگي آموختن قرآن را آغاز كرد و سپس به دبستان و پس از آن به دبيرستان رفت . با اتمام آن به حوزه علميه يزد رفت

و دروس مقدمات و بخشي از دروس دورۀ سطح را در آن حوزه عظيم علمي فرا گرفت . او در سال 1336 براي تكميل تحصيلات خود به قم آمد و در دروس دورۀ سطح استادان برجستۀ دورۀ خود شركت كرد. پس از آن به درس خارج استادان بزرگ حوزه علميه قم رفت و از محضر بسياري ، كسب فيض نمود. حجة الاسلام و المسلمين وافي ، در سالهاي تحصيل خود به محضر استادان و بزرگان بسياري شرفياب شد. او كه تا «قوانين» را در حوزه علميه يزد فراگرفته بود، با ورود به قم به درس شرح لمعه حضرات آيات: «شيخ علي پناه اشتهاردي» ، «ستوده » و «صلواتي» رفت و سپس در درس رسائل «آية الله مكارم شيرازي» و «آية الله نوري همداني» شركت كرد. مكاسب را نيز در محضر «آية الله مشكيني» و «آية الله شهيد بهشتي» آموخت و براي فراگيري كفايه به درس آقايان: سلطاني طباطبايي (ره )، حاج آقا رضا صدر (ره ) و منتظري رفت .

با به اتمام رساندن دروس دورۀ سطح ، چند ماه در درس خارج فقه (كتاب القضاء) حضرت آيت الله العظمي بروجردي شركت كرد كه متأسفانه عمر با بركت ايشان به پايان رسيد و از درك فيض بيشتر محروم گرديد، وي سپس به درس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام: شيخ مرتضي حائري ، گلپايگاني ، امام خميني و محقق داماد «رحمة الله عليهم » رفت كه بيشتر آن (حدود پانزده سال ) در محضر آية الله العظمي شيخ مرتضي حائري (ره ) بود. او همچنين بخش هايي از مكاسب را از محضر حضرات آيات : اراكي و بهجت فرا گرفت . در بخش فلسفه و تفسير نيز از محضر علامه سيد محمد

حسين طباطبايي (ره ) بهره برد. او بخشي از اسفار را در خدمت حضرت آية الله جوادي آملي ، شرح منظومه سبزواري را از محضر شهيد مفتح و بخش منطق منظومه را از محضر حضرت آية الله حاج شيخ يحيي انصاري شيرازي فرا گرفت .

حجة الاسلام و المسلمين وافي در سالهاي تحصيل و پس از آن با طلاب فرهيخته و فاضل بسياري رابطه دوستي داشت كه از جمله آنها مي توان از شيخ محمد حسين امراللهي نام برد. حجة الاسلام و المسلمين وافي در دوره اول و دوم مجلس شوراي اسلامي با پيشنهاد و مشورت علماي بزرگ يزد و قم نمايندگي مردم يزد را عهده دار شد. وي هم اكنون نماينده مردم يزد در مجلس خبرگان و نيز توليت مسجد مقدس جمكران را با حكم مقام معظم رهبري برعهده دارد.

واله اصفهاني، يوسف

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، مورخ و شاعر، متخلص به واله. برادر ميرزا محمد طاهر وحيد و با نصرآبادى (ز 1083 ق) معاصر بود. در اواخر عهد شاه صفى (1052 -1038 ق) به امور دفترى و ديوانى روزگار مى گذراند و در زمان شاه عباس دوم (1077 -1052 ق) به نوشتن ارقام و منشور اشتغال داشت. گويند در 1066 ق به وزارت توپخانه منصوب شد كه تا زمان شاه سليمان (1105 -1077 ق) در اين منصب بود. واله در نظم و نثر تبحر داشت و خط را نيكو مى نوشت. اشعارى از وى در تذكره ها آمده است. از آثار او: «خلد برين»، كه در 1078 ق تأليف شده و تاريخى است كه از زمان خلقت آدم تا پادشاهى شاه سليمان صفوى را شامل مى شود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آتشكده ى آذر (1221/ 3)، تاريخ

ادبيات در ايران (1776 -1774/ 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (620 -616/ 2)، تذكره ى روز روشن (888)، تذكره ى نصرآبادى (82)، الذريعه (1320 ،1255/ 9)، فرهنگ سخنوران (1019 ،972)، لغت نامه (ذيل/ واله).

واله، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1346، مشهد.

درگذشت: 1370.

حسن واله پس از طى تحصيلات ابتدايى و متوسطه، راهى حوزه هاى علميه مشهد و قم شد تا به آموختن علوم قديمه بپردازد. پس از آن به تهران آمد و با گشايش فضاى موسيقى در سال هاى 1366 و 1367 به آموختن اين هنر پرداخت. به همراه فراگيرى موسيقى، به خواندن فلسفه و تحقيق در متون كهن و بررسى موسيقى مقامى مناطق مختلف ايران مشغول شد و به كار نسخه شناسى و مقابله ى آنها مى پرداخت.

حسن واله در بخش موسيقى حوزه ى هنرى سازمان تبليغات اسلامى به كار مشغول شد. از او كار مستقلى به طبع نرسيده است، اما مقاله هايى براى «كيهان فرهنگى» نوشته است. وى قرار بود از مشهد به تهران بيايد و ناگهان مفقود گرديد تا اين كه پيكر درهم شكسته اش را در ارتفاعات شمال تهران يافتند.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

والي پور، سيامك

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: شهريور 1324.

درگذشت: بهمن 1375.

سيامك والى پور هنرمند و طراح گرافيك بود. پيكر وى در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (هنرمندان و نويسندگان) مدفون است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

واليزاده، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1296، خرم آباد.

درگذشت: 11 مهر 1360، خرم آباد.

محمدرضا واليزاده معروف به معجزى مدت سى و پنج سال به جمع آورى اسناد و خاطرات معمرين و عكس ها و مدارك معتبر درباره تاريخ پرداخت. خطى خوش داشت و آنچه جمع آورى كرده بود، در دو مجلد نزديك به 1800 صفحه مدون كرده بود. مايل بود كه اين اثر را چاپ نمايد، اما نتوانست. بخش كوچكى از اين اسناد تحت عنوان سفرهاى... به لرستان چاپ و نشر شد كه در آن وقايع اين دوره و جنگ هاى لرستان و ستم هايى كه بر لرها رفته بود، آمده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وثوقي، افضل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1314، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه تبريز در سال 1334 و دكتراى زبانشناسى از دانشگاه پاريس 7 در سال 1357.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

زبان شناسى و ادبيات كشورهاى مختلف، تدريس درس ادبيات و زبان فرانسه و زبان شناسى در دانشگاه فردوسى مشهد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 9

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تأثر و اضطراب بشر، ادبيات نو آفريقائى، ادبيات ژاپن، ادبيات چين، گسترش انقلاب اسلامى در ايالات متحده آمريكا.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 2، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

نظام آوايى در زبان كردى لهجه سقز، ساختمان فعل در زبان كردى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

وثوقي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان شناسى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تربيت معلم تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشكده ادبيات دانشگاه اصفهان در سال 1431، Diploma Postgraduate زبان شناسى تطبيقى فارسى واژه از دانشگاه كراچى در سال 1348، كارشناسى ارشد پيوسته TESL از دانشگاه ايلينويز آمريكا در سال 1351، كارشناسى ارشد زبان شناسى همگانى از دانشگاه تهران در سال 1345، دكتراى زبان شناسى همگانى از دانشگاه تهران در سال 1354، تحقيق بعد از دوره دكترا در روان شناسى زبان دانشگاه كاليفرنيا در سال 1357.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تربيت معلم از سال 1354 تا سال 1366 و دانشيار دانشگاه تربيت معلم از سال 1366

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس دروس ساخت زبان فارسى 1 و 2، ساخت زبان انگليسى، زبان تخصصى، زبان شناسى در

دانشگاههاى تربيت مدرس، تربيت معلم و ايلينويز آمريكا، تحقيق در زمينه زبان شناسى و راهنمايى، مشاوره و نظارت بر چند پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 8

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

دستور و سنجش، عوامل مؤثر در يادگيرى زبان ديگر، ساخت زبان فارسى به شيوه گفتارى Vocabulary Enrich You، نظريه ترجمه از ديدگاه زبان شناسى، زبان شناسى همگانى، طرح پرسشهاى چند گزينه اى و فرهنگ اصطلاحات و كاربرد آنها.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 4، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

نقش قوم موازنه زبان، جمله هاى مركب و حذف معادلها، چگونگى تحقيق دانشگاهى، زبان آذرى

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

وجداني فخر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1310.

درگذشت: 28 مرداد 1375، تهران.

آيت الله وجدانى فخر از شاگردان علامه طباطبايى و حضرت امام (ره) بود و حدود چهل و هشت سال به تدريس سطوح مختلف علوم حوزوى در قم اشتغال داشت. از جمله خدمات وى تدريس بيست و دو دوره شرح لمعه بود كه مورد استقبال طلاب قرار مى گرفت.

از آثار فقهى ايشان مى توان به كتاب جواهر الفخريه (در شرح لمعه) اشاره نمود كه در پانزده جلد به چاپ رسيده است. اثر ديگر ايشان الايضاح فى الطلاق و النكاح: مباحث تحقيقى درباره صيغه هاى نكاح و طلاق (قم، 1370) نام دارد.

آيت الله وجدانى فخر در شصت سالگى در تهران در بيمارستان خاتم الانبياء دار فانى را وداع گفت و پيكر ايشان در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

قدرت اللَّه وجدانى فخر سرابى يكى از فضلاء برجسته و مدرسين شايسته و به نام حوزه علميه قم مى باشند. ايشان در حدود 1347 قمرى

در سراب متولد شده و پس از پرورش و خواندن اوليات و مقدمات در زادگاه خود و شهر تبريز و استفاده از دانشمندان آن دو شهر در سال 1365 قمرى مهاجرت به قم نموده و سطوح متوسط و عالى را از محاضر مدرسين بزرگ آن روز كه از آيات عظام و مراجع تقليد امروز شيعيانند استفاده نموده و در اواخر عمر مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آقا سيد محمدحجت صاحب مدرسه و مسجد (حجتيه) شركت در جلسات درس آن مرحوم نموده و بعد از فوت آن مرحوم در سال 1370 قمرى از محضر و درس اصول و فقه مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى بروجردى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقا شيخ عبدالنبى عراقى كه افتخار دامادى معظم له را نيز داشته) و حضرات آيات عظام شريعتمدارى و نايب الامام آقاى خمينى و آقاى آقا نجفى مرعشى مدظلهم استفاده و بهره هاى كافى و وافى برده و ضمنا خود به تدريس متون فقه و اصول و منطق پرداخته و تاكنون چندين دوره شرح لمعه و رسائل و مكاسب و مطول و مغنى سبزوارى را تدريس نموده و حد حدود دويست تا سيصد نفر طلاب و محصلين حوزه علميه قم از دروسش استفاده مى نمايند.

در مباحثه و تدريس بيانى شيرين و جامع و قاطع دارند و شاگردانش به خوبى درك مطالب را مى نمايند.

آثار و تأليفات چندى دارد كه دو جلد آن به نامهاى زير به طبع رسيده است.

1- آداب معاشرت كه 16 سال قبل چاپ شده.

2- اجتهاد كه هشت سال پيش به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وجيه اللهي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم.

تولد: 1298، تهران.

درگذشت: 28 دى 1366.

ابوالقاسم وجيه اللهى پس از اتمام تحصيلات خود در وزارت

راه مشغول به كار شد. وجيه اللهى يكى از بنيانگذاران جامعه ى تعليمات اسلامى است، جامعه اى كه تعليم و تربيت نسل جوان را سرلوحه ى كار خود قرار داده بود. تأسيس و توسعه ى مدارس اسلامى،- به ويژه مدارس اسلامى دخترانه- در تهران و شهرستان ها، تشكيل سمينارهاى مختلف در مدارس اسلامى سراسر كشور، دعوت از كسانى چون استاد شهيد مرتضى مطهرى، دكتر سيد محمدحسين بهشتى، آيت الله محمد مفتح و آيت الله محمدجواد باهنر براى تدريس و سخنرانى، تأسيس دوره ى فوق ديپلم، و تربيت معلم براى مدارس اسلامى، چاپ و نشر كتب اسلامى و ترجمه و نشر كتاب الغدير و غيره... از جمله خدمات وجيه اللهى است.

وجيه اللهى در غروب روز دوشنبه 28 دى 1366 بر اثر سكته ى قلبى درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وحدت رشتي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1260 -1250 ق)، طبيب و شاعر. اصلش از رشت است. وى غير از تحصيلات متداول زمان، در علم طب مهارت داشت و در اطراف رشت و گيلان به طبابت مشغول بود. ظاهراً وى در هنگام مرگ بيش از سى و پنج سال نداشته است. از اوست:

خونين جگر نمود خطت مشك تاب را

خالت ستاره سوخته كرد آفتاب را

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقةالشعراء (1983 -1982/ 3)، فرهنگ سخنوران (977)، مصطبه ى خراب (213 -212).

وحدت، اختر

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

تولد: 1301، بجنورد.

درگذشت: 1360.

اختر وحدت فرزند محمد، در خانواده ى اهل ادب تربيت يافت و همچون پدرش طبع روانى داشت. وى در زمره ى اولين زنانى بود كه به استخدام اداره ى فرهنگ بجنورد درآمد. در سال 1339 به مشهد منتقل گرديد. اهل شعر و شاعرى بود.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وحدتي شبيري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن وحدتي شبيري

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

سيد حسن وحدتي شبيري، پژوهشگر و مدرس حوزه و دانشگاه، در سال 1344 ه.ش در خانواده اي مذهبي در مشهد به دنيا آمد. در كنار تحصيلات ابتدايي و متوسطه، ادبيات و صرف و نحو را نزد پدرش حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد محمد شبيري از خطباء و وعاظ بنام در مشهد مقدس فرا گرفت. پس از اتمام دورۀ راهنمايي تحصيلي در سال 58 وارد حوزۀ علميۀ مشهد شد و در كنار تحصيلات حوزوي دورۀ دبيرستان را در رشتۀ علوم تجربي در سال 1363 به پايان برد. بعد از گذراندن دورۀ سطح به حوزۀ علميۀ قم مهاجرت و همزمان با تحصيل در دورۀ خارج حوزۀ علميه، دورۀ كارشناسي حقوق را در مجتمع آموزش عالي، وابسته به دانشگاه تهران (سالهاي 67 تا 71)، دورۀ كارشناسي ارشد حقوق خصوصي را در دانشگاه شهيد بهشتي (سالهاي 71 تا 74) و دورۀ دكتري PH.D حقوق خصوصي را در دانشگاه تربيت مدرس تهران (سالهاي 76 تا 81) به پايان رسانيد.

علاوه بر گذراندن 15 سال تحصيل در دورۀ خارج حوزۀ علميه دورۀ عالي زبان انگليسي را نيز در دانشگاه باقرالعلوم (ع) به اتمام رسانيده است. از جمله اساتيد حوزوي او

در مشهد مقدس «آيت الله حاج مهدي مرواريد»، «آيت الله مرتضوي» و «آيت الله فلسفي» و از جمله اساتيد حوزوي در قم: «آيت الله ستوده اراكي»، «آيت الله ميرزا جواد تبريزي» و حجت الاسلام و المسلمين «حاج شيخ محمد تقي شيهدي» مي باشند. از جمله اساتيد وي در دانشگاه نيز مي توان از «دكتر مهدي شهيدي»، «دكتر ناصر كاتوزيان»، «دكتر سيد حسين صفائي» و «دكتر مصطفي محقق داماد» نام برد.

وحيد خراساني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ حسين خراسانى معروف به وحيد عالمى محقق و فقيهى مدقق و مدرسى علامه و استادى فرزانه مجتهدى كامل و مصنفى فاضل جامع معقول و منقول و حاوى فروع و اصول مى باشد. تولدش در سال 1300 شمسى در مشهد واقع شده و پس از گذرانيدن دوران صباوت و خواندن ادبيات و سطوح اولى و نهائى را از مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد نهاوندى صاحب تفسير فراگرفته و به درس خارج مرحوم آيت الله ميرزا مهدى اصفهانى و آيت الله آشتيانى حاضر شده و استفاده ها نموده و به واسطه داشتن استعداد و نبوغ فكرى به مدارج عاليه

علم و اجتهاد ارتقا يافته و علوم عقليه فلسفه و حكمت را از مرحوم به ميرزا ابوالقاسم الهى و ميرزا مهدى آشتيانى فراگرفته و در سال 1327 خورشيدى در شهر رى به ديدن مرحوم سيدنا الاستاد آيت الله العظمى حجت كوهكمرى رضوان الله عليه شرفياب شده و پس از مذاكرات علمى مفتخر به دريافت اجاره اجتهاد مطلق گرديده و به قصد تكميل مبانى و ديدن نظريات آيات و مراجع عظام عراق مجتهدا در سن 27 سالگى مهاجرت به نجف اشرف نموده و در درس مرحوم آيت الله العظمى ميرزا عبدالهادى شيرازى و آيت الله حكيم و بالاخص آيت الله العظمى

خوئى شركت كرده و از سال 1378 قمرى شروع به گفتن درس خارج فقه و اصول نموده است.

معظم له حدود دوازده سال در نجف تدريس خارج داشت تا در سال 1390 كه به ايران برگشته و بنا بر اسرار فضلاء محصلين مشهد و علماء خراسان و امر بعضى از مراجع يكسالى در مشهد توقف و به تدريس پرداخته و بعد از آن مهاجرت به قم نموده و اكنون در حوزه علميه اشتغال به تدريس خارج فقه و اصول دارد و حوزه درسش بسيار جالب و بيش از صد نفر از فضلا و محصلين خوش فهم شركت دارند كه اغلب آنها دراسات و تقريرات معظم له را به رشته تحرير آورده و بعضى براى طبع آماده نموده اند.

علامه وحيد بيانى جامع و زيبا دارد و از فكر شاگرد و تلميذ خود رفع هر گونه ابهام و اشتباه مى كند. جزوات در فقه و اصول از دراسات و تقريرات آيت الله خوئى و ديگران دارد و آثار علمى ديگر او كه ديدم از اين قرار است 1- شرح بر شرايع الاسلام 2- حاشيه اى بر كفايه 3- حاشيه اى بر مكاسب.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

وحيد دستگردي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1321 -1258 ش)، اديب، مصحح، نويسنده و شاعر، متخلص به وحيد. در قريه ى دستگرد، از توابع اصفهان، به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش فراگرفت و در پانزده سالگى به اصفهان رفت و در مدرسه ميرزا حسن علوم ادبى را نزد ميرزا يحيى مدرس بيدآبادى، معروف به كاشى پز، و علوم دينى را نزد عبدالكريم گزى و سيد محمدباقر درچه اى آموخت و از محضر جهانگيرخان قشقايى و آخوند ملا محمد كاشى استفاده نمود. وى از

طرفداران مشروطيت بود و اشعار و مقالاتى در اين زمينه در روزنامه هاى اصفهان منتشر مى كرد. دستگردى در آغاز جنگ بين الملل اول، روزنامه ى «درفش كاويان» را در اصفهان منتشر نمود. او همچنين با روزنامه هاى «پروانه»، «زاينده رود» و «مفتش ايران» نيز همكارى مى كرد. وى در 1338 ق به تهران آمد و انجمن ادبى ايران و انجمن ادبى حكيم نظامى را تأسيس كرد و همچنين در 1338 ق مجله ى ادبى «ارمغان» را طى دوره اى بيست و دو ساله در تهران تأسيس و منتشر نمود. وحيد در اوايل ورود خود به تهران در حلقه ى مريدان صفى عليشاه درآمد. وى مدتى در اداره ى انطباعات وزارت معارف مشغول كار گشت. او در شعر ابتدا لمعه تخلص مى كرد، ولى بعدها به دستور ميرزا يحيى بيدآبادى تغيير تخلص داد. وى در تهران درگذشت و در امامزاده عبداللَّه شهر رى دفن شد. از ديگر آثارش: «انقلاب ادبى»؛ «ره آورد وحيد»، سفرنامه چهار محال و تاريخچه ى وقايع اصفهان و جنوب ايران؛ «سرگذشت اردشير»، به شعر؛ تصحيح و تحشيه ى «سبعه» حكيم نظامى گنجوى شامل: 1- «مخزن الاسرار» 2- «خسرو و شيرين» 3- «ليلى و مجنون» 4- «هفت پيكر» 5- و 6- «شرف نامه» و «اقبال نامه» كه اين دو همان «اسكندرنامه» است 7- «گنجينه ى گنجوى» يا «ديوان» شعر نظامى؛ تصحيح كتابهاى: «تذكره ى نصرآبادى» ميرزا محمد طاهر نصرآبادى و «جلايرنامه» قائم مقام فراهانى؛ اهتمام در انتشار كتابهاى: «تحفه ى سامى» سام ميرزاى صفوى، «جام جم» يا «جام جهان نما» اوحدى مراغى، «ديوان» امير فراهانى و «ديوان» بابا طاهر عريان.[1]

حسن فرزند محمدقاسم متخلص به وحيد و مشهور به وحيد دستگردى از مردم اصفهان (و- 1298 ه.ق- ف. دى ماه 1321). وى تا سال 1312 ه.ق

در دستگرد و سپس در شهر اصفهان به تحصيل ادبيات فارسى، عربى، حكمت، فقه و اصول پرداخت. ادبيات را از ميرزا يحيى مدرس و فلسفه را از جهانگيرخان حكيم قشقايى و آخوند ملا محمد كاشى فراگرفت. در آغاز مشروطه و انقلابات اصفهان به خاك بختيارى مهاجرت كرد و در اين شهر مجله ى ارمغان را منتشر كرد. دو كتاب منظوم هم دارد يكى بنام «سرگذشت اردشير» و ديگر «ره آورد وحيد» كه بطبع رسيده است. وحيد در انواع شعر صاحب قدرت بود و به نظامى گنجوى علاقه ى مخصوصى داشت و بيشتر سبك نظامى را پيروى مى كرد. بر اثر اين علاقه انجمن ادبى را كه خود تأسيس كرده بود «انجمن حكيم نظامى» نام داد و به تصحيح و مقابله ى خمسه ى نظامى پرداخت و پس از قريب پانزده سال تحقيق و مطالعه آن را با اصلاحات و تعليقات مفيد به چاپ رساند. ديوان جمال الدين عبدالرزاق اصفهانى و ديوان اديب الممالك فراهانى را نيز تصحيح كرده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (347 ،340 ،76 ،51 ،45 ،43)، از صبا تا نيما (325 -322/ 2)، تاريخ جرايد (284 ،52 ،51/ 2 ،136 -121/ 1)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (529 -526)، تذكرةالقبور (273)، چهار صد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (1143)، دايرةالمعارف فارسى (3149/ 2)، الذريعه (309/ 11 ،1266 -1265/ 9)، سخنوران نامى (514 -498/ 2)، سخنوران نامى معاصر (3847 -3842/ 6)، شخصيت هاى نامى (506)، شرح حال رجال (66/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3405 ،3396 ،3170 ،2961 ،2833 ،2781 ،2668 ،2143 ،1965 ،1796 ،1669 ،1668 ،1667/ 2 ،1595 ،1589 ،1565 ،1562 ،1512 ،1505 ،1504 ،1289 -1288 ،1266

،1046 ،986 ،838 ،801 ،377 ،303 ،213/ 1)، گلزار معانى (737 -729)، مؤلفين كتب چاپى (624 -623/ 2).

وحيد قزويني، عمادالدوله طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم و دوازدهم ق)، مورخ، اديب، خطاط و شاعر، متخلص به وحيد. در قزوين به دنيا آمد. در عهد صفويه مى زيست و از شاعران و منشيان عصر خود بود. وى پس از كسب دانش و مهارت در ادب و خوشنويسى و ترسل و سياق، وارد خدمات ديوانى و از دفترنويسان ديوان شد. در زمان شاه عباس دوم (1077 -1052 ق) به منصب واقعه نويسى انتخاب شد و در زمان شاه سليمان منصب وزارت يافت. در حاشيه ى «آتشكده ى آذر» آمده كه وحيد با صائب تبريزى مصاحبت و دوستى داشت. در اوايل عهد شاه سلطان حسين (1135 -1105 ق) از كار كناره گرفت و چندى بعد درگذشت. در مورد تاريخ وفاتش در بين مؤلفان اختلاف است و به تفاوت 1120 ،1112 ،1110 ،1107 ،1105 ق نوشته اند. از آثار وى: «خلوت راز»، در دو هزار و دويست بيت؛ «راز و نياز» يا «ناز و نياز»، در دو هزار و دويست بيت؛ «عاشق و معشوق»، به وزن «ليلى و مجنون»، در يك هزار و سيصد بيت؛ «فتح نامه قندهار»، در چهار صد و شصت بيت؛ «آلات جنگ»، در هشتصد بيت؛ «گلزار عباسى»، در ششصد و شصت بيت؛ «ساقى نامه»؛ «عباسنامه» يا «تاريخ شاه عباس ثانى» يا «تاريخ طاهر وحيد»، در تاريخ دوران شاه عباس دوم؛ «منشآت»؛ مثنوى «شهر آشوب»؛ «ديوان» شعر.[1]

عمادالدين ميرزا طاهر بن ميرزا حسين خان قزوينى، متخلص به وحيد و برادر محمد يوسف مؤلف «تاريخ خلد برين». حزين در تذكره او را وحيدالزمان خوانده است و گويد از غايت اشتهار بى نياز

از تعريف است و هدايت گويد: ديوانى مشتمل بر نود هزار بيت ارد. وحيد ابتدا منشى ميرزا تقى وزير شاه صفى و شاه عباس ثانى بود. تاريخى كه نوشته عباس نامه يا تاريخ طاهر وحيد يا تاريخ شاه عباس ثانى نام دارد. ميرزا محمد وحيد در عهد سلطنت شاه سليمان از (1105 -1078 ه.ق) با لقب عمادالدوله وزير اعظم شد زندگانى گفت. از وى مجموعه ى منشاتى هم باقى مانده كه اگر چه از لحاظ تاريخى حاوى مطالب مهمى است ليكن انشاء آن بسيار متكلفانه است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (1220 -1211/ 3)، احوال و آثار خوشنويسان 784/ 3)، ايضاح المكنون (537/ 1)، تاريخ ادبيات ايران، براون (175/ 4)، تاريخ ادبيات در ايران (1351 -1346/ 5)، تاريخ تذكره هاى فارسى (655 -654/ 1)، تذكره ى روز روشن (905 -901)، تذكرة المعاصرين (274 -262)، تذكره ى نصرآبادى (20 -17)، دانشمندان آذربايجان (80)، دايرةالمعارف فارسى (3149/ 2)، الذريعه (185/ 19 ،1267 -1266/ 9 ،20/ 1)، ريحانه (311 -310/ 6)، سبك شناسى (276 ،259/ 3)، سرو آزاد (135 -132)، فرهنگ سخنوران (980 -979)، كتابشناسى نظامى گنجوى (416)، كلمات الشعراء (190 -178)، لغت نامه (ذيل/ وحيد قزوينى)، مجمع الفصحا (105/ 4)، منظومه هاى فارسى (616 -608)، مؤلفين كتب چاپى (591/ 3)، مينودر (874 -872/ 2)، نتايج الافكار (743 -740)، يادگار (س 5، ش 1 و 2، ص 120 -118).

وحيد گلپايگاني، هدايت اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1395/ 1394 -1318/ 1308 ق)، عالم دينى، فقيه و مدرس. وى در قريه گوگد گلپايگان به دنيا آمد. مقدمات و سطوح را در زادگاه خويش نزد پدر فراگرفت. آنگاه در 1326 ق به اراك رفت و از محضر درس آيت اللَّه آقا نور اراكى و حجت الاسلام

حاج ميرزا محمد على خان استفاده نمود. سپس ملازمت آيت اللَّه حايرى را اختيار كرد و در 1340 ق همراه با آيت اللَّه حايرى به قم مهاجرت نمود و تا 1350 ق از مباحث فقه و اصول ايشان استفاده برد و نيز در موقع تبعيد آيات عظام نجف از عراق به ايران، از بحث قاعده ى (على اليد) آيت اللَّه اصفهانى بهره مند گرديد. پس از درگذشت پدرش به گلپايگان بازگشت و به امر و تشويق آيت اللَّه حايرى حوزه ى علميه اى در آنجا تأسيس نمود و خود به تدريس پرداخت. در 1364 ق مجددا به قم بازگشت و از محضر آيت اللَّه بروجردى استفاده نمود. آنگاه در 1367 ق به تهران آمد و تا پايان عمر در اين شهر به انجام وظايف دينى و تدريس در مدرسه عالى سپهسالار پرداخت. او در تهران درگذشت. پيكرش به قم منتقل و در مقبره شيخان در كنار قبر زكريا بن آدم دفن گرديد.[1]

حاج ميرزا هدايت اللَّه بن حجةالاسلام والمسلمين مرحوم آخوند ملا محمدجواد نخعى گلپايگانى از علماء معاصر تهران بودند وى بنا بر تتبع و گفته جناب حجةالاسلام آقاى آقا ريحان اللَّه نخعى كه با ايشان قرابت و خويشاوندى دارند منتسب بجناب مالك اشتر نخعى تابعى صاحب و وزير و مشير و دبير حضرت اميرالمومنين عليه السلام ميباشد.

آن مرحوم در 13 رجب المرجب 1308 ق در قريه گوگه (محل تولد حضرت آيت اللَّه گلپايگانى) از قراء گلپايگان متولد شده و مقدمات و سطوح اوليه را در محل خدمت والد خود خوانده و در سال 1326 ق به اراك آمده و ابتداء از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه آقا نور اراكى و حجةالاسلام حاج ميرزا محمدعلى خان استفاده نموده و بعد

ملازمت مرحوم آيت اللَّه حايرى را اختيار و در سال 1340 ق پس از انتقال و مهاجرت مرحوم آقاى حايرى به قم ايشان هم هجرت به آنجا نموده و تا سال 1350 ق از مباحث فقه و اصول آيت اللَّه حايرى استفاده كامل نموده و هم در موقع تبعيد آيات عظام نجف از بحث قاعده (على اليد) مرحوم آيت اللَّه اصفهانى بهره مند گرديده و در سال مذكور بواسطه فوت والدش مراجعت بمحل خود و در آنجا بامر و تشويق و موافقت آيت اللَّه حايرى تاسيس مدرسه علميه نموده و افاضلى را تربيت و علمائى را تحويل اجتماع داده تا در سال 1364 ق كه به قم آمده و از محضر آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده تا با اصرار اهالى محل مراجعت بزادگاه خود و در سال 1367 ق مهاجرت به تهران نموده و تا سال 1394 ق در آنجا اقامت و بوظائف دينى و تدريس در مدرسه عالى سپهسالار اشتغال جز يك دو سال اخير بواسطه ى كسالت از خدمات مزبور محروم تا در شب 17 ماه صفر المظفر سال مذكور در سن 86 سالگى رحلت و با تشييع مجللى حمل به قم و در مقبره شيخان در جنب قبر جناب زكريا بن آدم اشعرى مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (425)، گنجينه ى دانشمندان (592 -591/ 4 ،438/ 6).

وحيد مازندراني، غلامعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مترجم، مورخ.

تولد: 1291، سارى.

درگذشت: 15 فروردين 1369.

غلامعلى وحيد، فرزند مصطفى، در اوايل كودكى پدرش را از دست داد و پس از پايان دوره ى شش ساله ى ابتدايى در سارى به تهران رفت و متوسطه را در دارالنون خواند و پس از فراغت از تحصيل دانشگاهى در

وزارت امور خارجه وارد خدمت شد. شش سال در لندن در سفارت ايران كار مى كرد. پس از آن در تهران نخست به معاونت و پس از آن به كفالت اداره ى عهود و امور حقوقى وزارت امور خارجه دست اندر كار شد. آنگاه در كشورهاى آمريكا و هندوستان و انگلستان رياست اداره ى پنجم سياسى و سركنسولى ايران در بمبئى و وزير مختار ايران در لندن را عهده داشت و سپس در هندوستان و بعد از آن، اندونزى به سفارت ايران مشغول شد.

تأليفات عهده وى به اين شرح است: اقتصاد ملى (1316)؛ ايران و قضيه ايران (لرد كرزن)؛ بحثى چند درباره ى انقلابيون اين عصر (اثر هرولد ج. لسكى، 1331)؛ تاريخ اروپا از انقلاب كبير فرانسه تا هيتلر (هربرت فيشر، 1324 -1319)؛ تاريخ ايران از ابتداى قرن 19 تا سال 1858 م. (رابرت كرنت والس، 1341)؛ تاريخ هردوت (1324)؛ تمدن غرب در شرق نزديك (هانس كن، 1316)؛ خواستن توانستن است (اميل پش، 1313)؛ ديپلمات (ژول كامبون، 1324)؛ راهنماى عهود و عهدنامه هاى تاريخى ايران (1341)؛ رستاخيز (لئون تولستوى، 1312)؛ قرارداد 1907 م. بين روس و انگليس (1328)؛ مازندران و استرآباد (ه. ل. رابينو، 1327)؛ ممالك متحده آمريكا (1324)؛ موسولينى (1317)؛ هند يا سرزمين اشراق (1335)؛ هيتلر (1316).

از فضلا و دانشمندان و محققين تاريخ، در 1290 ش متولد شد. تحصيلات ابتدائى متوسطه و عالى را در تهران باتمام رسانيد و درجه ى ليسانس در علم حقوق و علوم سياسى گرفت و در 1315 در وزارت امور خارجه استخدام شد.

پس از طى مقدمات ادارى دبير سوم سفارت ايران در لندن گرديد و سپس به معاونت اداره عهود و حقوقى منصوب شد. چندى

هم كفالت و رياست اداره ششم وزارت امور خارجه را عهده دار بود تا به رايزنى سفارت ايران در امريكا برگزيده شد. ساير مشاغل وى به ترتيب عبارتند از: رئيس اداره پنجم سياسى، رئيس اداره تابعيت، سركنسول در بمبئى، رئيس اداره چهارم سياسى، وزير مختار در لندن، عضو شوراى عالى سياسى، رياست اداره عهود و حقوقى. آنگاه به سفير كبيرى ايران در اندونزى منصوب شد و مدتى هم سفارت ايران را در هندوستان عهده دار بود. پس از بازگشت از هندوستان بازنشسته شد و به كار نويسندگى و ترجمه پرداخت. قسمتى از آثار چاپ شده ى ايشان بشرح زير است: اقتصاد ملى و سياست اقتصادى ايران، قرارداد 1907 روس و انگليس راجع به ايران، هند يا سرزمين اشراق، نامه هاى تاريخى ايران.

از ترجمه هاى ايشان مى توان كتب زير را نام برد: تاريخ ايران در قرن نوزدهم تأليف ه.ل. فيشر، تاريخ هرودوت، كتاب مازندران و استرآباد رابينو، تاريخ ايران در قرن نوزدهم تأليف واتسن.

دكتر غلامعلى وحيد مازندرانى در 1366 درگذشت.

(1369 -1291 ش)، نويسنده و مترجم. در سارى به دنيا آمد. پس از پايان دوره ابتدايى به تهران آمد و تحصيلات متوسطه را در دارالفنون به پايان رساند و در 1314 ش از دانشكده حقوق تهران فارغ التحصيل شد و سپس به خدمت وزارت امور خارجه درآمد. وى به زبان هاى فرانسه و انگليسى آشنايى داشت. او در تهران ابتدا به معاونت و بعد به كفالت اداره ى عهود و امور حقوقى وزارت امور خارجه مشغول شد و پس از آن در واشنگتن، بمبئى، لندن، هندوستان و اندونزى عهده دار مشاغلى گرديد. از آثار وى: «اقتصاد ملى»؛ «راهنماى عهود و عهدنامه هاى تاريخى ايران»؛ «ممالك متحده ى آمريكا»؛

«موسولينى»؛ «هند يا سرزمين اشراق». از آثار ترجمه ى وى: «بحثى چند درباره ى انقلابيون اين عصر»؛ «تاريخ هردوت»؛ «تاريخ اروپا از انقلاب كبير فرانسه تا ظهور هيتلر»؛ «تاريخ ايران در قرن نوزدهم»؛ «تمدن غرب در شرق نزديك»؛ «خواستن توانستن است».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] چهره هاى آشنا (647 -646)، الذريعه (250/ 25)، شرح حال رجال معاصر مازندران (158 -156)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2854 ،2513 ،1997 ،1653/ 2 ،1293 ،950 ،520 ،308/ 1)، كتاب گيلان (545 ،360 ،143/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (730 -728/ 4).

وحيدي امين، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن وحيدي امين

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/8/10

زندگينامه علمي

پس از اتمام مقدمات و سطح حوزه كه همزمان با جريان جنگ تحميلي ميان ايران و عراق بود اولين كار نوشتني خود را در زمينه جنگ شروع كردم و مدتي بعد در حدود سه جلد كتاب در اين زمينه نوشتم ولي به دليل رعايت مصالحي از چاپ آن صرف نظر كرده و به كار تخصصي مربوط به خودم كه حوزوي بود روي آوردم چونكه اقبال سيد بن طاووس از كتابهاي منبع معتبر شيعي بود آن را اولين هدفم قرار دادم و خوشبختانه در سال 1377 به چاپ رسيد ترجمه اي كه اولين كار و نيز اولين ترجمه از اقبال سيد بن طاووس ره بود كه به زبان فارسي برگردانده شد، كار بعدي ام تاليف كتاب فضايل و آداب ماه هاي رجب و شعبان بود كه كمبود آن در ميان مولفات شيعه محسوس بودويك سال بعد آن را نيز منتشر كردم. همزمان با سفرهاي متعددي كه به حج و عمره داشتم

متوجه شدم كه حاجيان و نيز كارگزاران و روحانيون از نبود كتاب جامعي در زمينه اسرار، اماكن و زيارات آن سرزمين رنج مي برند. تصميم گرفتم كه با استفاده از تجربيات تحقيقي حوزوي و نيز ميداني، كتاب بسيار ارزشمند اسرار الحرمين را تاليف كنم كه در حقيقت يك دائره المعارف سفري حج و عمره است و كساني كه از آن استفاده كردند بارها و بارها با تماس هاي خود اين حقير را مورد لطف خود قرار دادند. شبيه همين كار را با ابعاد محدودتري در زمينه عتبات و عاليات انجام دادم، تفسير امام حسن عسكري (ع) هم كه تنها تفسير باقيمانده از معصومين (ع) بود و سابقه هيچ ترجمه فارسي نداشت مورد توجه ام قرار گرفت و آن را به فارسي برگرداندم. به دنبال ترجمه اين تفسير اكنون به فكر ترجمه تمام احاديثي افتادم كه در زمينه تفسير آيات قرآن در كتاب هاي قدما چون نور الثقلين، برهان و مجمع آمده است كه كار سنگين و بزرگي است و به لطف خدا گام به گام اين احاديث را ترجمه مي كنم تا به زودي در اختيار علاقه مندان قرار گيرد. در زمينه ولي نعمت و سرورمان حضرت بقيه الله الاعظم عج الله تعالي فرجه الشريف هم كاري را حدود دو سال است كه شروع كردم به نام «شهر گمشده» كه اميداورم بتوانم به مانند نوع كارهايي كه به عهده مي گيرم جامع و كامل باشد و تكراري نباشد به طوري كه از نوشته هاي ديگران در آن به هيچ وجه استفاده نشده باشد. با هيچ موسسه اي كار نمي كنم. و نظر شخصي ام اين

است كه در زمينه علوم اسلامي نبوغ شخصي مي تواند مخاطبان زيادي را زير چتر خود بگيرد و كارهايي با هدايت بالا و جهت داده شده مثمر ثمر نباشد و الله اعلم.

وحيدي تبريزي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 942 ق)، اديب و شاعر. اهل تبريز بود، ولى چون مدتى در قم سكونت داشت، برخى از مؤلفان او را قمى نوشته اند و همچنين صاحب «ريحانةالادب» او را اهل تبريز يا هرات مى داند. در شناخت اشعار و علم عروض و قافيه مهارت داشت. وى با مولانا حيرتى معاصر و معاشر بود كه به سببى يكديگر را هجو كردند. وحيدى اواخر عمر به گيلان مسافرت كرد و در آنجا درگذشت. مؤلف «الذريعه» وحيد تبريزى و وحيدى قمى را دو نفر دانسته است. از آثار وى: «مفتاح البدايع»، در لغت فارسى؛ «الجمع المختصر» يا «مختصر وحيدى»، در عروض و قافيه؛ «شهرانگيز»، براى مردم تبريز؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (629 ،402/ 5)، تاريخ نظم و نثر (707)، تحفه سامى (228 -227)، دانشمندان آذربايجان (394 -393)، الذريعه (320/ 21 ،1265/ 9 ،139/ 5)، ريحانه (310/ 6)، صبح گلشن (589)، فرهنگ سخنوران (980)، مجالس النفائس (161)، هفت اقليم (505 -504/ 2).

وحيدي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد العلماء العالمين آيت الله آقاى حاج سيد محمد بن العالم الجليل السيد رضى الدين بن العلم العلام حاج سيد محمد بن العلامه الكبرى آيت الله حاج سيد اسماعيل (شبسترى معاصر شيخنا الانصارى) عالمى جليل و دانشمندى بزرگوار حاوى فروع و اصول جامع معقول و منقول از علماء مبرز و مراجع عاليقدر و مدرسين گرامى حوزه علميه است.

در سال 1336 قمرى متولد شده و در خاندان فضل و سيادت تربيت يافته و مقدمات و سطوح را در شبستر و تبريز فراگرفته و در سال 1355 قمرى به قم مهاجرت نموده و به درس سيدنا الاستاد آيت الله العظمى حجت حاضر شده و مدت 8 سال

از دراسات فقه و اصول معظم له استفاده كرده تا به مدارج عاليه علم ارتقا يافته و در سال 1363 قمرى بنابر دعوت مردم آذربايجان غربى و امر آن مرحوم براى هدايت و رهبرى آن مرحوم به آن سامان عزيمت نموده و نزديك ده سال در آنجا خدمات شايانى انجام داده و در دلهاى مردم آذربايجان محبوبيت بخصوصى پيدا كرده است تا در سال 1372 قمرى كه مراجعت به قم نموده و به تدريس خارج فقه و اصول در مسجد اعظم قم پرداخته و تاكنون با داشتن كسالتهاى روحى و جسمى اشتغال دارند و عده اى از فضلاء از محضرش استفاده مى نمايند.

مولف گويد... آيت الله وحيدى عالمى خدمتگذار و دانشمندى فداكار است كه به سهم خود خدماتى در قم و آذربايجان و نقاط ديگر نموده و مى نمايد.

داراى آثار علمى و اجتماعى مى باشد.

اما آثار اجتماعى مساجدى كه در بعضى از نقاط به امر و اجازه ايشان بنا شده و مدرسه آيت الله وحيدى كه در جلد اول ضمن مدارس قم شرح آن داده شده است.

و اما آثار علمى از اين قرار است:

1- مستمسكات الاحكام عربى 2- شرح زيارت جامعه فارسى 3- اجوبه المسائل 4- حاشيه بر عروه الوثقى 5- توضيح المسائل 6- رساله منتخب التوضيح

7- تقريرات فقه آيت الله حجت 8- تقريرات اصول معظم له.

وى داراى اجازات اجتهاد و روايتى از آيات عظام مرحوم آيت الله اصفهانى و آيت الله حجت رضوان الله عليهم اجمعين و ديگران مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

وحيديان كاميار، تقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1313، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شهيد چمران اهواز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه مشهد در سال 1339، كارشناسى

ارشد زبان شناسى همگانى از دانشگاه تهران، دكتراى زبان شناسى همگانى از دانشگاه تهران در سال 1351.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شهيد چمران اهواز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى منشاء وزن شعر فارسى، گردآورى واژگان قافيه شعر فارسى، گردآورى و تدوين وزنهاى شعر فارسى و استاد راهنماى 3 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

وزن و قافيه شعر فارسى، وزن شعر فارسى (عروضى فارسى) نواى گفتار در فارسى، دستور زبان عاميانه فارسى، بررسى وزن شعر عاميانه فارسى، دستور فارسى، فرهنگ نام آوايى، موسيقى حرف، كلمه و كلام (مربوط به نام آواها).

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 43، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

نقشهاى تكيه در زبان فارسى، تكيه و وزن شعر فارسى، قافيه در شعر فارسى، افسانه چيست؟- فارسى مؤدبانه، اسمهاى خاص و نظريه اطلاع، فعل مركب در فارسى نيست، نقدى بر تاريخ زبان دكتر خانلرى، وزن فهلويات عروضى است نه هجايى، اوزان ايقاعى، انديشيدن در قافيه، نقد عروض، عروض فارسى، مدارس قديم مشهد، و مقالاتى ديگر در زمينه هاى دستور زبان، عروض، شعر و شاعرى و زبان شناسى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

وخشي بلخي، ابوعلي حسن

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(471 -385 ق)، حافظ، محدث، زاهد و اديب. اصل وى از وخش، قريه اى در حوالى بلخ است. در طلب حديث به عراق، جبال، شام و مصر سفرهاى طولانى نمود و در بلخ، نشابور، بغداد، اصفهان، دمشق، بصره، مصر، عسقلان، تنيس، رمله، قدس، عكا، حلب و همدان از ابوالقاسم خزاعى و ابوسعيد صيرفى و يحيى بن

ابراهيم مزكى و ابوعمر بن مهدى فارسى و ابونعيم حافظ و ابوحسين بن بشران و ابومحمد نحاس و تمام بن محمد رازى و محمد بن احمد بن محمد بن مزدين و ابوسعيد بن حسنويه و ابوالحسن على بن قاسم نجاد و عقيل بن عبدان و قاضى ابوبكر حيرى و عبدالواحد بن محمد بن مهدى و محمد بن حسين بن فضل قطان و محمد بن احمد بن ابوالفوارس و از جماعتى ديگر حديث شنيد. خطيب بغدادى و عمر بن محمد سرخسى و عمر بن على محمودى و جماعتى ديگر از او روايت كرده اند. خواجه نظام الملك در بلخ از وى حديث شنيد. در بغداد خليفه عباسى به اتهام قدرى بودن دستور به غرق كردن او داد. پس به مصر گريخت و بعد از چندى دوباره مخفيانه به بغداد آمد و از آنجا به بلخ بازگشت، در بلخ به امر خواجه نظام الملك براى وى مدرسه اى بنا نمودند تا در آن حديث گويد. او در بلخ درگذشت. وى برگزيده اى از احاديثى را كه از ابونعيم حافظ شنيده بود، در پنج جزء تحت نام «وخشيات» نگاشت. در «كشف الظنون» و به تبع آن در «هديةالعارفين»، «الامالى»، در حديث و كتاب «التوقير» از آثار وى شمرده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (312/ 1)، انساب سمعانى (579/ 5)، ايضاح المكنون (340/ 1)، تذكرةالحفاظ (1174 -1171/ 3)، توضيح المشتبه (176/ 9)، سيرالنبلاء (367 -365/ 18)، شذرات الذهب (339/ 3)، طبقات الحفاظ (459)، العبر (329/ 2)، كشف الظنون (508 ،163)، لسان الميزان (446 -445/ 2)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (103 -102/ 19)، معجم البلدان (419/ 5)، معجم المؤلفين (260/ 3)، الوافى بالوفيات (163/ 12)،

هديةالعارفين (277/ 1).

وراق كرماني، ابوعبداللَّه محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 329 ق)، اديب، نحوى، لغوى و منجم. از علماى نحو و لغت و از شاگردان ثعلب نحوى بود. به حسن خط شهرت داشت و از طريق وراقى و كاغذسازى امرار معاش مى نمود. او صاحب تأليفاتى در زمينه ى علم لغت و علم نحو مى باشد. از آثارش: «الموجز»، در نحو؛ «الجامع فى اللغة»، لغاتى كه خليل فراهيدى در كتاب «العين» آن را فراموش كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (96/ 7)، روضات الجنات (281/ 3)، ريحانه (313/ 6)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (134)، كشف الظنون (1899 ،576)، لغت نامه (ذيل/ ابوعبداللَّه)، معجم الادباء (213/ 18)، معجم المؤلفين (247 -246/ 10)، الوافى بالوفيات (329/ 3)، هديةالعارفين (35 ،24/ 2).

ورثيني نسفي، ابوالحارث اسد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 315 ق)، عالم و محدث. اصل وى از ورثين از قراى نسف و دانشمندى متفنن در علوم مختلف بود. از طفيل بن زيد تميمى و مثنى بن ابراهيم غوبدينى و ابوعيسى ترمذى و ابويعقوب اسحاق بن ابراهيم دبرى و ابوالعباس محمد بن يونس كديمى و حسن بن عبدالاعلى بوسى و عبيداللَّه بن محمد كشورى و ابويحيى مكى و جماعتى ديگر حديث شنيد. از آثارش: «البستان»، در اخبار نسف؛ «العجائب»؛ «اخبار الحسن والحسين (ع)»؛ «المقتل»؛ كتاب «مفاخرة اهل كش و نسف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (588/ 5)، معجم البلدان (427 -426/ 5)، معجم المؤلفين (240/ 2)، هديةالعارفين (203/ 1).

ورزگر، مينو

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات انگليسى، دانشكده: زبانهاى خارجى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

ديپلم از دبيرستان هاليوود شمالى لوس آنجلس آمريكا، كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه تهران (در طى دو سال)، كارشناسى ارشد در آموزش زبان انگليسى دانشگاه تربيت معلم (در طى يك سال)، كارشناسى ارشد روانشناسى از دانشگاه تهران (در طى دو سال)، M.A در آموزش زبان انگليسى TESL از دانشگاه ايلينويز آمريكا (در طى دو يك سال)، دكترا در آموزش زبان انگليسى TESL از دانشگاه ايلينويز آمريكا (در طى دو سال).

مرتبه علمى:

مدير گروه و دانشيار گروه زبان و ادبيات انگليسى دانشكده زبانهاى خارجى دانشگاه تهران از سال 1365 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

واژه نامه آموزش زبان، زبانشناسى و آزمون سازى، اثر عوامل روانى بر روى خواندن، عضويت در انجمن هاى بين المللى و چندين كميته و مركز آموزشى و تحقيقى داخلى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 23 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد

تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 17

زمينه علمى تأليفات:

آموزش خواندن از طريق خواندن، آموزش و سنجش زبان انگليسى، انگليسى براى دانشجويان پزشكى، انگليسى براى دانشجويان مامائى، انگليسى براى دانشجويان بهداشت، مسائل آموزش زبان انگليسى در ايران، گرامر كامل زبان انگليسى، انگليسى براى كودكان، واژه نامه انگليسى به فارسى و فارسى به انگليسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 6، تعداد مقالات بزبان خارجى: 12

زمينه علمى مقالات:

فراگيرى زبان در كودكان، آموزش خواندن، جنبه هاى روانى زبان خواندن، خواندن و تفكر، مراحل ادراكى خواندن، فرآيندهاى شناختى خواندن، ابعاد مهارتهاى شنيدارى، گفتارى، جنبه هاى عصبى روانى مرحله بحرانى در زبان آموزى، مراحل ادراكى خواندن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ورزي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1368 -1293 ش)، شاعر، مترجم و نوازنده. در تهران به دنيا آمد. پس از گذراندن تحصيلات ابتدايى و متوسطه، در 1315 ش به اخذ ليسانس از دانشكده ى حقوق نايل شد و در همين سال بود كه به انجمن هاى ادبى تهران راه يافت و با شعراى همعصر خود آشنا گرديد. وى هنگام تحصيل در دانشكده ى حقوق، در دانشكده ى معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامى) هم به تحصيل پرداخت و زمانى كه از طرف وزارت دادگسترى در شيراز به سر مى برد، «جامع المقدمات» و «مغنى» و «مطول» تفتازانى و «شرح منظومه» ملا هادى سبزوارى و مقدارى از «اسفار اربعه» را نزد ميرزا على حكيم آموخت. ورزى در 1320 ش در كابينه ى اول قوام السلطنه به سمت بازرس مخصوص نخست وزير انتخاب شد و از آن پس عهده دار مشاغل مختلفى چون رئيس هيئت مديره و مديرعامل شركت فلاحتى خراسان، مديركل مالى شهردارى تهران، رئيس هيئت مديره شركت چاى گيلان، عضو هيئت اعزامى

براى خلع يد تأسيسات نفت در زمان دكتر محمد مصدق و غيره بود. او از همان دوران كودكى با شعر و ادب و موسيقى آشنا شد و در محضر اساتيدى مانند موسى نى داوود، نواختن تار و ويولن و سه تار را آموخت و با ابوالحسن صبا، حسين تهرانى، روح اللَّه خالقى، علينقى وزيرى، غلامحسين بنان، قمرالملوك وزيرى، تاج اصفهانى و بسيارى از هنرمندان ديگر مصاحب و معاشر بود. ورزى شاعرى غزلسراست، اما در انواع شعر فارسى نيز طبع آزمايى كرده است. وى زبان فرانسه را خوب مى دانست و اشعارى نيز به اين زبان سروده و آثارى را ترجمه كرده است. از آثار منظوم او: «سخن عشق»؛ «رهاورد عمر»؛ «ديوان» شعر. از ترجمه هاى وى: «بررسيهاى ادبى» و «هفت صورت عشق» از آندره موروا؛ «نغمه پرداز نامرد» كه نام داستانى از داستايوفسكى است به نام «نيه توچكانبتروانف».[1]

شاعر.

تولد: دى 1293، تهران.

درگذشت: مهر 1368، تهران.

ابوالحسن ورزى، فرزند حسين فلاح زاده تا پنجم ابتدايى در دبستان هاى شرف مظفرى و ادب درس خواند ولى سال ششم ابتدايى را در گرگان و دوره ى اول دبيرستان را در شهرستان سارى و دوره ى دوم دبيرستان را در مدرسه ى اميركبير (دارالفنون) به پايان رساند. وى فارغ التحصيل رشته ى حقوق قضايى از دانشكده ى حقوق دانشگاه حقوق دانشگاه تهران در سال 1315 بود. پس از گذراندن دوره ى افسرى وظيفه كه محل مأموريتش در شيراز بود، مجددا از طرف وزارت دادگسترى با سمت داديارى دادسراى شهرستان شيراز به آن شهر بازگشت. از زمانى كه مشغول تحصيل در دارالفنون بود، گذشته از برنامه ى روزانه، مقدمات زبان عربى و صرف و نحو و منطق و فلسفه را در خارج نزد يكى از اساتيد زمان

يعنى شيخ ضياءالدين درى اصفهانى و مدرسان ديگر فراگرفت. هنگام تحصيل در دانشكده ى حقوق به منظور فراگرفتن ادبيات عرب و حكمت شرق در دانشكده ى معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامى) هم نام نويسى كرد و در خارج از محيط دانشكده هم به تحصيل پرداخت. در شيراز هم جامع المقدمات و مغنى و مطول تفتازانى و شرح منظومه ى سبزوارى و مقدارى از اسفار اربعه را نزد ميرزا على حكيم ادامه داد. اشتغال در دادگسترى با روحيه اش سازگار نبود و به همين دليل از اين شغل استعفا نمود و به تهران بازگشت در تهران وى را دعوت به همكارى در نخست وزيرى كردند كه در آنجا مشغول به كار شد (در سمت بازرس نخست وزير) و پس از چندى مشاغل زير را عهده دار گرديد. رييس هيئت مديره و مدير عامل شركت فلاحتى خراسان، مدير كل مالى شهردارى تهران، رييس هيئت مديره شركت چاى گيلان، عضو هيئت اعزامى براى خلع يد تأسيسات نفت در زمان دكتر محمد مصدق، عضو هيئت مديره شركت فرش ايران، بازرس سازمان بازرسى كل كشور در وزارت دادگسترى، از آن پس بنا به تقاضاى خودش بازنشسته شد.

از كودكى با تار و ويولن و سه تار آشنا شد و اساتيدى چون موسى و مرتضى نى داود به وى تعليم دادند. گفتن شعر را از سن يازده سالگى شروع كرد و هدايت و تشويق پدرش موجب پيشرفت وى در شعر شد. از سال 1315 در انجن هاى ادبى رفت و آمد مى كرد. در يكى از جلسات ادبى با فصيح الزمان رضوانى، شاعر شيرازى، آشنا شد و او را تخلص «طالع» را برايش انتخاب نمود ولى او هيچ وقت خود را

مقيد به قيد تخلص نكرد. نخستين مجموعه ى غزليات او در سال 1358 به نام سخن عشق منتشر گرديد. گذشته از غزل در انواع شعر فارسى از قبيل قصيده، تركيب بند، ترجيع بند، مخمس، مسدس، مثنوى، رباعى و دو بيتى طبع آزمايى نمود. از وى منظومه هاى عشقى و عرفانى و اجتماعى و حماسى و وطنى و مذهبى (در مدح و رثاى) ائمه اطهار (ع) به جا مانده است. صداى آشنا و ترانه هاى درد دو نمونه از منظومه هاى ياد شده است (اين دو منظومه در يك كتاب در سال 1368 منتشر شد). كتاب ديگر او پرتو راز نام دارد كه در مورد زندگانى پيامبر اسلام است كه به اتفاق غلامحسين جواهرى وجدى سروده شده است.

آثارى كه از وى ترجمه شده است از اين قرار است: دو كتاب از آندره موروآ به نام هاى: بررسى هاى ادبى و هفت صورت عشق و كتاب ديگرى به نام نغمه پرداز نامرد (اثر فئودر داستايوسكى) كه در روزنامه «ايران ما» به چاپ رسيد.

ابوالحسن ورزى، شاعر بلند آوازه معاصر، فرزند مرحوم حسين ورزى است كه سالها مصدر مشاغل بزرگ علمى، هنرى و دولتى بوده كه با اكثر رجال علم و هنر و سياست حشر و نشر داشت است. ابوالحسن ورزى، از اوايل تأسيس راديو، كم و بيش اشعارش وسيله هنرمندان در راديو اجرا مى شد، ولى در سال 1338 رسماً به راديو رفت و اولين شعرى كه وى در اين سال ساخت توسط مرحوم غلامحسين بنان در «بيات اصفهان» كه آهنگ آن را مهندس همايون خرم ساخته بود، خوانده شد چنين بود: «آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود» كه بعدها چند خواننده ديگر، اين شعر را در

راديو اجرا كردند.

ابوالحسن ورزى، از دوستان صميمى و نزديك شادروان داود پيرنيا بود و سال ها در بازرسى نخست وزيرى، همكار يكديگر بوده اند. اين صميميت به حدى بود كه روزى به عيادت داود پيرنيا كه به واسطه بيمارى قلبى چند روزى در منزل بسترى بود به بالين پيرنيا حاضر مى شود بلافاصله اين دو بيت را براى وى مى سازد:

گويند برنج تن فزوده است دلت

آرام و قرار ز نور بوده است دلت

ابوالحسن ورزى را بايد به حق يكى از شعراى باارزش دوران اخير به حساب آورد و اين ادعا نيست بكله اشعار وى نمايانگر اين مدعا است، به طورى كه روزى در راديو با مرحوم على دشتى درباره شادروان رهى معيرى مصاحبه بود، وقتى مصاحبه گر راديو از ايشان پرسيد «آقاى دشتى شما بهترين غزلسراى امروز را چه كسى مى دانيد؟»

پاسخ داد: «ابوالحسن ورزى را كنار بگذاريد، راجع به بقيه بفرماييد.»

وقتى از وى سؤال شد كه: چرا ورزى را كنار بگذاريم؟»

پاسخ داد: «اگر تكفيرم ننكند، ابوالحسن ورزى سعدى و حافظ و مولاناى زمان است.»

نگارنده وقتى در نشستى كه با اين شاعر گرانمايه داشتم و درباره زندگى نامه ايشان جويا گرديدم؟

از روى نوشته اى كه قبلا آماده كرده بودند چنين بيان داشتند:

«من در سال 1293 خورشيدى در تهران به دنيا آمدم. پدرم مرحوم حسين ورزى كه صداى خوشى داشت، در روز اول دى ماه 1325 در تهران درگذشت و چند سال بعد از مرگ پدرم، مادرم شادروان بتول ورزى نيز برحمت ايزدى پيوست. دوران تحصيلى من، تا كلاس پنجم ابتدايى در دبستان هاى شرف مظفرى و ادب بود، ولى سال ششم ابتدايى را در گرگان و دوره اول دبيرستان را در شهر سارى و دور

دوم دبيرستان را در مدرسه اميركبير (دارالفنون) به پايان رساندم. در آن زمان در دارالفنون دانشمندان برجسته اى مانند شادروانان فاضل تونى، بهمنيار، همايى، نصراللَّه فلسفى، دكتر سياسى، حبيب يغمايى به تدريس اشتغال داشتند. در سال 1315 خورشيدى از دانشكده حقوق دانشگاه تهران با رتبه شاگرد اولى موفق به اخذ درجه ليسانس در رشته قضايى شدم و تا آنجا كه حافظه ام يارى مى كند اساتيدى نظير شادروانان: بروجردى (محمد عبده) رئيس محكمه انتظامى وزارت دادگسترى، دكتر سيدعلى شايگان، دكتر زنگنه، آقا محمد شريعت سنگلجى، دكتر امامى، دكتر كريم سنجابى تدريس مى كردند. اساتيد خارجى من عبارت بودند از: موسيو فونتانا معلم حقوق رم و حقوق مدنى فرانسه و موسيو لافن معلم ادبيات.

پس از گذراندن دوره افسرى وظيفه كه خوشبختانه محل مأموريتم در شهر شيراز بود، مجدداً از طرف وزارت دادگسترى با سمت داديارى دادسراى شهرستان شيراز به آن شهر بازگشتم. از زمانى كه مشغول تحصيل در دارالفنون بودم، گذشته از برنامه روزانه مقدمات زبان عربى و صرف و نحو و منطق و فلسفه را در خارج نزد يكى از اساتيد زمان يعنى مرحوم شيخ ضياءالدين درى و مدرس ديگر فراگرفتم. هنگام تحصيل در دانشكده حقوق به منظور فراگرفتن ادبيات عرب و حكمت شرق در دانشكده معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامى) هم نام نويسى كردم و در خارج از محيط دانشكده هم نزد استادان اين فنون به تحصيل پرداختم. در شيراز هم جامع المقدمات و مغنى و مطول تفتازانى و شرح منظومه سبزوارى و مقدارى از اسفار اربعه را نزد حكيم محقق و دانشمندى چون ميرزا على حكيم ادامه دادم. از استاد حكيم تا آن زمان خبر داشتم كه

در دانشكده معقول و منقول مشغول تدريس بودند و بعد گويا به شيراز سفر مى نمايند، كه بازگشتى نداشته است و هنوز خبرى از ايشان ندارم كه آيا در قيد حيات هستند يا نه، به هر صورت اگر زنده هستند خداوند به ايشان سعادت و سلامت عطا فرمايد و اگر رحلت كرده اند براى ايشان آمرزش مى طلبم.

اشتغال در دادگسترى و شاهد گرفتاريهاى مردم بودن و احكام شديد صادر كردن مغاير با روحيه من بود به همين دليل از اين شغل استعفا نموده و به تهران بازگشتم. در تهران مرا دعوت به همكارى در نخست وزيرى كردند، كه در آنجا مشغول به كار شدم و پس از چندى مشاغل زير را عهده دار گرديدم:

رئيس هيئت مديره و مدير عامل شركت فلاحتى خراسان، مدير كل مالى شهردارى تهران، رئيس هيئت مديره شركت چاى گيلان، عضو هيئت اعزامى براى خلع يد تأسيسات نفت در زمان شادروان دكتر محمد مصدق، عضو هيئت مديره شركت فرش ايران، بازرس بازرسى كل كشور و از آن پس بنا به تقاضاى خود بازنشسته شدم.

آشنايى من با شعر و ادب و موسيقى:

همان طورى كه در مقدمه كتاب، (سخن عشق) نوشته ام، اين آشنايى براى من از دوران كودكى آغاز شد. پدربزرگم مرحوم كاظم كمپانى مردى بسيار هوشمند و روشنفكر و آزاده بود و از مجتهد آزادانديشى به نام مرحوم شيخ هادى نجم آبادى تقليد مى كرد و در زمان قحطى از ثروت شخصى و محصولات املاكش كمك مؤثرى به بينوايان مى نمود، و اى كاش تمام افراد متمكن و ثروتمند از اين شيوه پيروى مى كردند و بنا به فرموده شيخ اجل سعدى بزرگوار:

تو كز محنت ديگران بى غمى

نشايد كه نامت نهند آدمى

با وجود آنكه

پدربزرگم مردى متدين بود هرگز مانع معاشرت پدر من با استادان موسيقى نظير شادروان درويش خان و جناب دماوندى، حاج قربان خان و قراب نگرديد. من از زمان كودكى با تار و ويولن و سه تار آشنايى داشتم، اساتيدى چون موسى نى داود و مرتضى نى داود به من تعليم مى دادند. از دوران جوانى با چهره هاى شاخص موسيقى ايرانى نظير شادروانان: ابوالحسن صبا، حسين تهرانى، ارسلان درگاهى، هرمزى، روح اللَّه خالقى، كلنل علينقى وزيرى، زاهدى، حاج على اكبرخان شهنازى، حسين ياحقى، مشير همايون شهردار، مرتضى محجوبى، غلامحسين بنان، لطف اللَّه مجد، پروانه، قمرالملوك وزيرى، روح انگيز، رضاقلى ميرزا ظلى، رضا ورزنده، محمود كريمى، تاج اصفهانى، اديب خوانسارى و محمودى خوانسارى آشنايى و دوستى نزديك داشتم، كه بدبختانه همه آنها چهره در نقاب خاك كشيده اند، روحشان شاد باد!

شعر و شاعرى:

همان طورى كه قبلاً متذكر شدم مرحوم پدرم صداى بسيار دلنشينى داشت و در انتخاب و شناخت شعر بسيار با ذوق بود، پيوسته كوشش مى كرد كه بهترين غزليات شعراى برجسته ميهن مان نظير: سعدى، حافظ، مولانا، جامى، عطار، سنائى و صائب را يادداشت نمايد و به همين دليل من از آغاز طفوليت كه قلم به دست گرفتم و خواندن و نوشتن را آموختم با اين غزليات زيبا آشنا شدم و هر زمان كه تنها بودم با خود زمزمه مى كرد، تا هنگامى كه تعطيلات تابستانى مدارس فرا رسيد و من كه سال پنجم دبستان ادب را تمام كرده بودم، با پدرم كه مأموريت گرگان را داشت به مسافرت رفتم. اين نخستين بار بود كه دور از محيط گرم خانواده به جايى ناشناس و بيگانه مى رفتم. با اينكه ديدن دريا و طبيعت و كوهستانهاى سرسبز و جنگلهاى با عظمت

برايم بسيار جالب بود ولى غم غربت و تنهايى و دورى از خانواده و دوستان به خصوص اوقاتى كه پدرم به مأموريت مى رفت مرا بسيار ملول و افسرده مى ساخت تا آنجا كه به كنجى مى نشستم و به ياد دوستان به خصوص مادرم كه به حد پرستش او را دوست داشتم اشك مى ريختم. اين افسردگى و غم و درد مرا بر آن كه احساسات خود را بوسيله شعر بيان كنم، در كتاب (سخن عشق) داستان برخورد پدرم را مفصلا بيان كرده ام، من گفتن شعر را از سن پانزده سالگى شروع كرده ام و هدايت و تشويق پدرم موجب پيشرفت من در شعر شد. خوب به ياد دارم شبى يكى از دوستان پدرم شعرى از فرخى سيستانى را خواند كه چنين بود:

خواستم از دلبرى دو بوسه و گفتم

تربيتى كن ز آب لطف خسى را

گفت يكى بس بود اگر دو ستانى

خيره شوى كازموده ايم بسى را

عمر دوباره است بوسه من و هرگز

عمر دوباره نداده اند كسى را

و من در جواب چنين گفتم:

اى كه ندادى به من دو بوسه و گفتى

«عمر دوباره نداده اند كسى را»

غافل از آنى كه عيسى مريم

داد پس از مرگ جان تازه بسى را

بوسه تو كرده كار معجز عيسى

مرده عشقيم تازه كن نفسى را

يكى از محفل نشينان كه از مالكان ثروتمند شمال بود وعده كرده بود كه در مقابل اين حاضر جوابى به من يك ساعت با زنجير طلا بدهد كه خوشبختاه به عهد خود وفا نكرد و مرا از زير بار منت خود خلاص نمود، روانش شاد باد. در حقيقت چه كار نيكويى كرد وگرنه ممكن بود مرا به گرفتن هديه از ديگران عادت دهد و به وارستگى و

بى نيازى كه مايه سرافرازى من است خللى وارد كند.

ميدمد نور صفا از خانه ام

عشق چون شمعى است در كاشانه ام

فخر من اين بس كه با صدها نياز

خم نشد از بار منت شانه ام...

بنابراين بهترين مشوق و نخستين آموزگار شعر من پدرم بود و از اينكه فرزندى شاعر به جامعه ادب ايران تحويل داده است به خود مى باليد و شايد اگر من به عاليترين مقامات ادارى و اجتماعى رسيده بودم آنقدرها مسرت و سرافرازى احساس نمى كرد.

تصور مى كنم كه در سال 1315 خورشيدى پاى من به انجمن هاى ادبى باز شد در آن زمان تهران داراى سه يا چهار انجمن ادبى بيشتر نبود كه يكى را شاهزاده محمدهاشم ميرزا افسر و دومى را مرحوم ترجمان الممالك فرهنگ و سومى را وحيد دستگردى اداره مى كردند و بر اثر شركت در مجالس فوق با اركستر شعراى هم عصر خود آشنا و دوست شدم كه مرگ آنها برايم بسيار دردناك و جانگداز بوده و هست، در يكى از جلسات ادبى با مرحوم فصيح الزمان رضوانى شاعر و واعظ و اديب شيرازى گوينده غزل:

همه هست آرزويم كه ببينم از تو رويى

چه زيان ترا كه من هم برسم به آرزويى

آشنا شدم و او تخلص (طالع) را برايم انتخاب نمود ولى من كه هيچوقت خود را مقيد به قيد تخلص نكرده ام كه مجبور شدم براى آوردن تخلص يك بيت اضافى و با تكلف بسازم، غزلهاى خود را مانند گذشته بدون ذكر تخلص ساخته و مى سازم.

من از دوران جوانى شروع به خواندن و تتبع در آثار شعرا و ادباى برجسته وطنم نمودم و به دقت آثار اساتيد بزرگ را با بررسى، مطالعه و كسب فيض و معرفت كرده نهال ضعيف

شعر خود را بارور ساختم.

در مورد شعراى معاصر خود:

با همه آنها دوستى نزديك داشته ام و در حقيقت بايد متذكر شوم كه زمان ما يكى از ادوار بسيار درخشان و پربار ادب فارسى است و پس از مشروطه شعرا و ادبا و سخن شناسان بزرگى ظهور كرده اند كه بدون ترديد از مفاخر اين سرزمين مقدس مى باشند. چون تعداد شعراى معاصر كه همه از دوستان نزديك من هستند بسيار زياد مى باشند و به خاطر آنكه مبادا نام يكى از آنان از قلم شكسته اين ضعيف بيافتند با عرض معذرت و پوزش نامى ذكر نمى كنم تنها از خداى يگانه طول عمر و عزت و كامرانى همه آنها را آرزو مى نمايم و اظهارنظر در مورد شعراى معاصر را به آيندگان مى سپارم و خود را در صلاحيت اين امر نمى دانم.

نخستين مجموعه غزليات من در سال 1358 به نام (سخن عشق) توسط انتشارات اميركبير منتشر گرديد و پس از مدتى به كلى ناياب شد. مابقى غزلهاى من امروز از نظر كميت به 5 برابر مجموعه فوق مى رسد. گذشته از غزل در انواع شعر فارسى از قبيل قصيده، تركيت بند، ترجيع بند، مخمس، مسدس، مثنوى، رباعى، دو بيتى، پيوسته طبع آزمايى كرده ام.

منظومه هاى عشقى و عرفانى و اجتماعى و حماسى و وطنى و مذهبى (در مدح و رثاى) ائمه اطهار عليهم السلام دارم. صداى آشنا و ترانه هاى درد دو نمونه از منظومه هاى ياد شده است.

در مورد شعر و شاعرى و قواعد و اصول و اساس و مبانى و مبادى آن من هم به همان تعريفى كه از زمان ارسطاطاليس و بعد به وسيله حكماى بزرگ ايران چون: حكيم ابونصر فارابى، شيخ الرئيس ابوعلى سينا، خواجه نصيرالدين طوسى، علامه

قطب الدين شيرازى و حكيم صدرالمتالهين شيرازى شده است اعتقاد دارم. در هنگام نوشتن اين مقدمه خوشبختانه اثرى منظوم بنام «پرتو راز» كه در مورد زندگانى پيامبر بزرگ اسلام حضرت محمد بن عبداله صلى اللَّه عليه و آله كه به اتفاق دوست نازنين و شاعر شيرين سخن آقاى غلامحسين جواهرى وجدى سروده بوديم منتشر گرديد كه لطف اين كتاب در دو تقريظ زيبا و پرمغزى است كه وسيله دو تن از شعراى توانا و فحل زمان جناب آقاى ابوتراب جلى استاد سخن شناس بزرگ و جناب آقاى سعيد نياز كرمانى شاعر خوش قريحه زمان سروده شده است.

آشنايى با زبانهاى بيگانه:

از زبانهاى خارجى انگليسى را باندازه رفع احتياجات مى دانم ولى زبان فرانسه را در زمان كودكى نزد معلمين فرانسوى آموختم. زيرا در سال 1359 كه پدرم مأمور در استان مازندران بود و من در كلاس دوم دبيرستان به تحصيل اشتغال داشتم. يك روز به مادرم اطلاع دادند كه يك خانم فرانسوى به نام مادام ژاكولت كه وسيله فرمانفرما براى آموختن زبان فرانسه به فرزندانش به ايران آمده بود و ديگر نيازى به او نداشتند با فقر و پريشانى در سارى زندگى مى كند. مادرم كه بانويى مهربان و پر از رحم و شفقت بود آن خانم را به خانه ما آورد و براى اينكه احساس غربت و تنهايى نكند همانند يك عضو خانواده غذاى روزانه را با ما صرف مى كرد و در عوض زبان فرانسه را به من آموخت و در نتيجه پيشرفت زيادى در اين زبان كردم و پس از اينكه به تهران آمدم زبان فرانسه را در خارج از مدرسه نزد يك بانوى فرانسوى ديگر به

نام مادام توماسن و بعد نزد معلم ديگرى كه يك مرد فرانسوى بود ادامه دادم و بعدها بر اثر خواندن متون داستاهاى ادبى و تاريخى از نويسندگان برجسته فرانسه به اين زبان تسلط كامل پيدا كردم و به ترجمه آثارى از اين زبان پرداختم:

دو كتاب از نويسنده نامدار فرانسه آندره موروا بنامهاى: «بررسى هاى ادبى» و «هفت صورت عشق» ترجمه كردم كه عشقهاى مختلف را در ادبيات فرانسه نشان مى داد. نظير: «عشق افلاطونى»، «عشقهاى شواليه ها» و عشقهاى هوس انگيز مانند: «ژولى ژان ژاك روسو» و انواع ديگر عشقها كه از مادام لافايت نويسنده معروف بود و عشقى را كه شرح مى داد اول بيوگرافى كوتاهى از نويسنده داستان مى نوشت و سپس خلاصه داستانى را كه منظور نظر او بود با قلم سحار خود شرح مى داد.

كتاب ديگرى نيز از نويسنده برجسته و نامدار روس يعنى فئودور داستايوسكى كه به زبان فرانسه برگردانده شده بود به نام «نيه تو چكانبتروانف» كه نام قهرمان داستان است. به نام «نغمه پرداز نامرد» ترجمه كردم كه در روزنامه ايران ما به چاپ رسيده است.

تعدادى شعر هم به زبان فرانسه سروده ام و بيشتر شاهكارهاى ادبى شعراى بزرگ فرانسه را نيز خوانده ام. از نويسندگان و شعراى فرانسه به آثار ويكتورهوگو، بالزاك، آلفرد دووينى، آلفرد دوموسه، لامارتين، پل ورلن، رمبو، بودلر، مارسل پروست، راسين، مولير ژرژسان، كرنى، آندره موروآ، آندره ژيد، آندره مالرو و آناتول فرانس و برخى ديگر بسيار علاقمندم و از مطالعه آنها لذتى عميق در خود احساس مى كنم:

سير و سياحت:

از دوارن جوانى علاقه فراوان به سير و سياحت داشتم كه به منظور ديدن آثار تاريخى و باستانى جهان سفرى به دور دنيا كردم كه بسيار جالب

توجه بود. ضمنا چندين بار به آمريكا و يك بار به روسيه و سوئد و سوئيس و بارها به لندن سفر كرده ام ولى هر بار عاشق بازگشت به وطنم بودم. يكى از آرزوهاى بزرگم سفر به كربلا و نجف اشرف است كه اميدوارم خداى بزرگ نصيبم نمايد.

در خاتمه از دوست هنرمند و موسيقى دان و هنرشناسم آقاى رضاقلى ميرزاى سالور قاجار متخلص به شهرام و دوست شاعرم آقاى رضا تفقدراد كه در جمع آورى اشعار با من ياريهاى فراوان كرده اند نهايت تشكر و سپاسگذارى را دارم.

از جهان هركس رود از خود گذارد يادگارى

از من اين اوراق رنگين است تنها يادگارم

ابوالحسن ورزى، داراى همسر و دو پسر به نام هاى مهدى و حميد ورزى و يك دختر به نام فريناز ورزى مى باشد كه هر سه نفر ازدواج كرده اند و آقاى ابوالحسن ورزى و خانم فرح ورزى همسر ايشان صاحب هفت نوه مى باشند كه خداوند اين خانواده باتقوا و فرهنگ را حفظ فرمايد. ابوالحسن ورزى به شعر «با پيرهن سبز» خود كه از نظر خوانندگان گرامى مى گذرد بسيار علاقمند مى باشد.

«با پيرهن سبز»

زيبا چمنى بود پر از لاله و نسرين

با پيرهن سبز كه آن روز به تن داشت

صد خرمن گل ريخت بدامان خيالم

آن غنچه خاموش كه آهنگ سخن داشت

آغوش گشودم كه چو جان در برم آيد

بگريخت چو مرغى كه گريزنده ز دام است

چون ديد تب آلوده نگاه هوسم را

دانست ز پا تا سر من تشنه كام است

ميراند مرا از خود و مى گفت كه حيف است

آلوده شود عشق من و تو بگناهى

گفتم ز تو اى چشمه جوشان هوس ها!

قانع نتوان بود به اشكى و نگاهى

هرچند كه مى راند مرا با سخن سرد

خود سوخته از آتش سودا

چو شرر بود

مى گفت اگر طالب عشقى مطلب كام

اما بزبان نگهش حرف دگر بود

پرخاش بلب داشت ولى عشق و تمنا

مى تافت چو برق از نگه گاه بگاهش

مى خواست بپوشد ز من اين راز وليكن

لبريز هوس بود گريزنده نگاهش

يك بوسه به من داد و ليكن بدو صد ناز

يك بوسه كه مى سوخت دهانرا و نفس را

در وسوسه افتاد و شنيدم ز نگاهش

فرياد پشيمانى و غوغاى هوس را

زان شربت نوشين كه از آن بوسه چشيدم

افروخته تر گشت شرار هوس ما

پرهيز ز من داشت ولى گرمى آغوش

چو شعله سوزنده عيان از نفسش بود

هنگامه بپا كرد در آن چشم هوسنامك

جنگى كه ميان دل او با هوسش بود

پيروزى از آن دل من شد كه در اين جنگ

مغلوب هوس گشت و بآغوش من افتاد

زد حلقه به پشتم چو يكى مار غضبناك

آن بازوى بى تاب كه بر دوش من افتاد

چهارشنبه 25 آذرماه 1336

«مستى رؤيا»

آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود

چشم خواب آلوده اش را مستى رويا نبود

نقش عشق و آرزو از چهره دل شسته بود

عكس شيدايى در آن آئينه سيما نبود

لب همان لب بود اما بوسه اش گرمى نداشت

دل همان دل بود اما مست و بى پروا نبود

در دل بيزار من جز بيم رسوايى نداشت

گرچه روزى هم نشين جز با من رسوا نبود

ديدم آن چشم درخشان را ولى در آن صدف

گوهر اشكى كه من مى خواستم پيدا نبود

در نگاه سرد او غوغاى دل خاموش بود

برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود

هر لب لرزان من فرياد دل خاموش شد

آخر تنها اميد جان من تنها نبود

جز من و او ديگرى هم بود اما اى دريغ

آگه از حال دلم زان درد جانفرسا نبود

اى نداده خوشه اى زان خرمن زيباييم

تا نبودى در كنارم زندگى زيبا نبود

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] از بهار تا شهريار (495 -492/ 2)، تاريخ موسيقى (586/ 2)، چشمه ى روشن (701 -690)، سخنوران نامى معاصر (3858 -3852/ 6)، سيماى هنرمندان (235 ،234 ،159 ،130/ 1)، فرهنگ سخنوران (980)، مردان موسيقى (557 -547/ 3).

ورعي، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد ورعي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1342 در تهران متولد شدم. به تشويق مرحوم پدرم با علوم و معارف اسلامي آشنا شده و پس از دروس متوسطه در سال 1361 رسماً وارد حوزه علميه شرق تهران شدم. همزمان در دانشكده الهيات دانشگاه تهران دوره كارشناسي الهيات و معارف اسلامي را گذراندم. در سال 1365 براي ادامه تحصيل راهي حوزه علميّه قم شدم و سطوح عالي را در حضور حضرات آيات استادى، اعتمادى، ستوده، طاهري خرم آبادى، قديري و محقق داماد گذراندم و در سال 1369 وارد مقطع درس خارج شدم. خارج فقه و اصول را از محضر حضرات آيات فاضل لنكرانى، وحيد خراسانى، موسوي اردبيلى، سيد كاظم حائرى، و صانعي و بيش از همه به طور پيوسته شبيري زنجاني كسب فيض نمودم. در دروس تفسير، فلسفه و عرفان نظري اساتيد معظم حضرات آيات جوادي آملى، حسن زاده آملي و انصاري شيرازي نيز شركت جستم. در ده سال اخير براي فعّاليّت علمي و پژوهشي خود رشته فقه را با گرايش اجتماعي سياسى، انتخاب نموده و در كنار تدريس سطوح عالي رشته فقه و اصول، به تحقيق و تاليف پرداختم. اينك بيشترين فعّاليّتم در تدريس، تحقيق و تاليف متمركز شده است. تبيين و تدريس انديشه هاي فقهي و سياسي رهبر

فقيد انقلاب حضرت امام خميني در دوره هاي آموزشي موسسه تنظيم نشر و آثار امام خميني از ديگر فعّاليّت هاي اينجانب است.

ورنو سفادراني سدهي، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند محمّد كاظم ورنوسفادرانى. عالم فاضل متبحّر، مؤلّف تفسير مختصرى است بر قرآن كريم، و در اوّل آن گويد: تفسير بعضى از كلمات قرآن است و قرائت و صيغه و عدد آيات و حروف آن، تاريخ فراغت: سلخ ذى قعده 1241.

فرزندش محمّد مهدى نام داشته، و او اين تفسير را وقف نموده است در سال 1263.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

ورهرام، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1311، مرتبه علمى: استاد، رشته: تاريخ، دانشكده: الهيات و ادبيات، دانشگاه: الزهرا (س)

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى و كارشناسى ارشد و دكتراى تاريخ از ايران.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه الزهراء.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح تصحيح و احياء نسخه هاى خطى تاريخى، نظارت بر 5 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 12

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كتاب شناسى آسياى مركزى در دوران اسلامى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى:-

زمينه علمى مقالات:

تاريخ سياسى و اجتماعى ايران در دوران اسلامى، تاريخ فرهنگ و تمدن آسياى مركزى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

وزان، ابوعبدالله محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوعبداللَّه محمد بن ابى سعد عبدالكريم بن ابى العباس احمد بن ابى سعد طاهر بن ابى العباس احمد الوزان (ف. ربيع الاخر 598 ه.ق) از رؤساى معروف شافعيه در رى.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

وزان، فاطمه

قرن:5

جنسيت:زن

مليت:ايران

پيش از 427 ق، از زنان محدث. وى دختر احمد بن محمد بن عبدالكريم وزان بود و از پدرش احمد روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ جرجان، 505.

وزدولي عصار جرجاني، ابويعقوب اسحاق

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 259 ق)، حافظ و محدث. وى از عبيداللَّه بن موسى و آدم بن ابى اياس و مسلم بن ابراهيم و همطبقه ى آنها حديث شنيد. عبدالرحمان بن عبدالمؤمن جرجانى و ابراهيم بن موسى جرجانى و محمد بن جعفر بصرى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. او در زندان نيشابور درگذشت. در «تذكرةالحفاظ» و «هديةالعارفين» وفات وى 295 ق ذكر شده است. او آثارى در «سير» و «سنن» تصنيف نمود. در كتب رجالى از «مسند» وى در حديث به وضوح ياد شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (598/ 5)، تذكرةالحفاظ (562/ 2)، سيرالنبلاء (508 -507/ 12)، شذرات الذهب (140/ 2)، طبقات الحفاظ (266)، معجم المؤلفين (229/ 2)، هديةالعارفين (198/ 1).

وزيرنيا، سيما

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خلاصه : سيما وزير نيا در حيطه زبان آموزي و زبان شناسي فعاليت مي كند . او آثار متعددي در آن موارد دارد كه حائز اهميت مي باشند . وي در آثارخود از ديدگاه روان شناسي به ادبيات مي نگرد ، بدان علت آثار او درميان اصحاب قلم و دانشمندان مورد توجه قرار گرفته است .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان شناسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيما وزيرنيا در رشته روانشناسي و ادبيات فارسي تحصيل كرده است.

فعاليتهاي آموزشي : فعاليت آموزشي سيما وزير نيا را مي توان در حيطه زبان شناسي خلاصه كرد . و صراحت دراصطلاح يابي نيست . وي در حوزه نگاه به ذهن انسان بوده است . وزيرنيا درحيطه اي فعاليت دارد كه معتقد است اگر رابطه نماينده ونموده نوعي مشابهت باشد ،نماد است . اگر تنها قرار داد باشد ،نشانه است . پس ازنظر وي نماد درواقع نوعي نشانه است

. وزيرنيا درباره آموزش زبان كتاب هاي فارسي دوره راهنمايي را تاليف كرده است كه درآنها ازاطلاعا ت نظري مربوط به زبان آموزي كه مبتني بر اصول زبان شناسي و روان شناسي آموزش مي باشد استفاده كرده است .اودرزمينه آموزش مهارت هاي زبان نيز فعاليت هايي انجام داده است . وي درمورد آموزش زبان دستگاهي ارائه داده كه داراي نظم و اصول علمي است . اين شيوه آموزش مبتني است بر رويكرد كل نگر،كه در آن بايد آموزش زبان دربافت آموزش مواد ديگري همانند هنر ،مطالعات اجتماعي ديده مي شود و از سوي ديگر آغاز آموزش با كلمه و جمله باشد و سپس به صداهاي زبان برسد . در اين شيوه پيش از آموزش صداها بر تامين مواد خواندني و پرورش مهارت خواندني تاكيد مي شود . ويژگي ديگراين روش ادغام روش كاركرد ي يا روش مهارتي است .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيما وزيرنيا ابتدا زبان شناسي را به عنوان پديده اي جذاب و نيز وسيله اي براي نوشتن مي دانست و بدين گونه فعاليت روزمره اش شكل مي گرفت ،اما بعد از مدتي كه به عنوان پژوهشگر وارد عرصه زبان شناسي گرديد به مباحث مختلف مربوط به رشد زبان پرداخت وبه نقش كودكان درآن موارد اشاره مفيدي داشته است .

آرا و گرايشهاي خاص : سيما وزير نيا درباره زبان شناسي معتقد است كه در زبان شناخت ،زبان دربافت آن يعني مباحث مرتبط با آن مطالعه شده و از اين رو بخشي از پيچيدگي موضوع نمايانده شده است اما خيلي به كنه مسئله خود زبان توجه نشده است . او بر اين

نظر است كه ادبيات همچون زبان كار كرد ارتباطي دارد ،چون براي مخاطب يا مخاطباني نوشته مي شود ،اين درحالي است كه بعضي اشكال زبان ماتتد زبان خود محور زبان دروني كاركرد ارتباطي ندارند . ازسوي ديگر ، يكسره فاقد عناصر زيبايي نيست . عناصري از نوع كنايات و استعاره هاي زباني مانند :درد دل ، دردهن ، سر كوه و پاشنه در در زبان فراوان اند . ادبيات تنها اين عناصر را پر رنگ ترو هنري تر مي كند . اصولا جدا كردن اين دو مقوله ،يعني ادبيات و زبان از هم بااستفاده از نشانه هاي ويژه ، محصول ساده گري و نوعي كاهش گرايي است . چون ساده گري هميشه عناصري عمده از موضوع را نا ديده مي گيرد و با حذف مي كند .

چگونگي عرضه آثار : بيش از هجده عنوان كتاب در سه حوزه ادبيات و آموزش، روانشناسي، زبانشناسي و نقد ادبي از سيما وزير نيا چاپ و منتشر شده است. وي در خصوص كتاب زيبا شناخت مي گويد: در كتاب «زبانشناخت» زبان از ابعاد گوناگون مورد بررسي واقع شده و اساساً سبك كار اين نيست كه از نظريه خاصي در زبانشناسي پيروي بكند. اين كتاب زبانشناسي تخصصي صرف نيست، بلكه ارتباط زبان را با مسائل گوناگوني (مثل روانشناسي، ارتباط و رويكردهاي متفاوت در آموزش زبان و رشد زبان از جنبه هاي مختلف) مورد بررسي قرار داده است. \ در زمينه كتاب روانشناسي تحليلي يونگ نيز اينگونه ميگيود: * عنوان دقيق كتاب «كيمياگر برج بولينگن» است. اين نام از برجي كه يونگ در محله سكونت اش ساخت، گرفته شده است. اين

برج، يك برج سنگي بود كه هر بخش آن نمادي از ناخود آگاه جمعي بود و سال هاي آخر عمرش را يونگ در آن برج با شيوه اي ابتدايي و خاص خودش گذراند. يونگ روانكاو بزرگي است و ديدگاههايش علاوه بر اين كه در زمينه روانشناسي و روانكاوي مورد توجه بود، در حوزه نقد ادبي و هنري و نماد شناسي هم تأثير گذار بود. بطوري كه در سالهاي خاص، شاخه اي از نقد ادبي كه متأثر از ديدگاه او بود، پديد آمد. زبان يونگ بسيار دشوار و تفكرش بسيار سخت است چون در حوزه هاي متعددي مثل اسطوره شناسي، ادبيات ديني، كيمياگري و... تأثير گذار بوده، ترجمه آثارش نيز بسيار دشوار است، هرچند ترجمه هاي خوبي هم از برخي آثارش عرضه شده است. اما هدف من از تأليف اين كتاب اين بود كه يونگ را براي خواننده اي كه شايد نخواهد همه آثار او را چندبار مطالعه كند تا پي به افكار وديدگاههايش ببرد، معرفي كنم. \ وي مورد «تاريخ بيهقي» نيز كتابي نوشته اند كه درباره آن اينچنين توضيح ميدهند: * عنوان اصلي اين كتاب در واقع اين است، «اوضاع اجتماعي عصر غزنوي در آيينه تاريخ بيهقي». اما با توجه به بحث هايي كه در اين كتاب شده، اوضاع اجتماعي دوران بيهقي بررسي مي شود و مسائل حاشيه اي اثر، مثل ويژگي هاي زباني، لحن طنز آميز بيهقي و جنبه هاي ديگر آن مورد كالبد شكافي قرار مي گيرد. كتاب «داستان يك سفر عجيب» كتاب داستان بلندي براي نوجوانان است كه به شيوه علمي _ تخيلي است و در پس زمينه كتاب به شيوه

اي خاص اطلاعات نجومي در اختيار خواننده قرار مي گيرد. اين كتاب، داستان نوجواني است كه در عالم خيال دست به سفر به سيارات گوناگون مي زند.

آثار :

1 خود آموز هدفدار فارسي

ويژگي اثر : اين كتاب درسه جلد و توسط وزير نيا و همكارانش تهيه و تدوين يافت است .

2 خود باوري بر اساس مكتب عقلي _ عاطفي

ويژگي اثر : وزير نيا اين كتاب را با همكاري همكاران و توسط انتشارات سهند به چاپ رسانده است .

3 داستان يك سفر عجيب

ويژگي اثر : اين كتاب داستاني براي نوجوانان مي باشد و به همت نشر معيار به چاپ رسيده است

4 داستان يك سفر عجيب

ويژگي اثر : در دست چاپ

5 در آينه تاريخ بيهقي

ويژگي اثر : اين كتاب وزير نيا توسط نشر سهند به چاپ رسيده است

6 ديداري ديگر با شازده كوچولو

ويژگي اثر : اين كتاب داستاني براي نوجوانان مي باشد وتوسط نشر شورا به چاپ رسيده است .

7 روان شناسي اعماق ( تحليلي )

ويژگي اثر : اين كتاب به بررسي روان شناسي يونگ بسيار پيچيده و دشوار است . بيان تميثيلي و اديبانه همراه با مباحث اسطوره شناسي ، كيميا گري و صبغه فلسفي دشواري آن را دو چندان كرده است . به علاوه تكرار و اطناب كه محصول اضافه شدن

شيوه هاي مشهودي برنظام تجربي يونگ است بر اين دشواريها مي افزايد . انگيزه وزير نيا درتاليف اين كتاب آن بوده كه براي علاقمندان به نظام انديشه يونگ كه امروزه دنياي روا ن شناسي متوجه آن است دستيابي به آن افكار را ممكن مي سازد .

8 روانشناسي تحليلي يونگ

ويژگي اثر : در دست چاپ

9 روانشناسي خود باوري (در مكتب عقلي و عاطفي)

10 زبان شناخت

ويژگي اثر : اين كتاب شناختي است چندوجهي اززبان ، كه به مباحث مربوط به روان شناسي تربيتي و تجربي،روان شناسي آموزش ،روان شناسي باليني ،زيست شناسي ،ارتباط شناسي ومواردي از اين دست مي پردازد .

11 زير سپهر آب سهراب

ويژگي اثر : در اين كتاب فصلي مربوط به تحليل روانكاوانه شعر سهراب از ديد و روان شناختي تحليلي بوده است . وزير نيا در اين كتاب نشانه هاي فرآيند كمال شخصيت را باتوجه به الگوي «فردانيت » يونگ را در شعر سهراب سپهري پي گرفته است .

12 فارسي اول تا سوم راهنمايي

ويژگي اثر : وزير نيا اين كتاب را با همكاري همكارانش و توسط سازمان كتابهاي درسي منتشر ساخته است .

13 نقاشي كودك

ويژگي اثر : مخاطبان اين كتاب اوليا ءو مربيان هستند. نقاشي كودك بيشتراز اين جهت كه يك نوع شيوه بيان است ودرضمن از جهاتي با زبان سنخيت دارد و درمراحل رشد شناخت و همراه با رشد كاركردهاي نمادين

ظاهرمي شود ، قابل توجه است . وزيرنيا بيان مي دارد كه نقاشي زبان كودك است . گاه موازي با آن است و گاه امتداد آن رشد زبان كودك از شيرين ترين و شگفت ترين پديده ها مي باشد .

14 نوشتن و سخن گفتن

ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه وتاليف وزير نيا بوده وتوسط انتشارات مدرسه به چاپ رسيده است .

منابع زندگينامه :http://iranologyfo.com/

وزيري، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا وزيري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا وزيري پس از گذراندن دوره تحصيلات در مقطع ابتدايى، در سال 1352 ه.ش وارد حوزه علميه قم شده و در مدرسه تحت برنامه و اشراف مرجع فقيه عالم تشيع حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني و زير نظر اساتيد محترم و بزرگوار حضرات آقايان: فياض يزدى، اسماعيل يزدى، حججي اصفهاني، معصومي شاهرودى، صالحي نجف آبادى، مرحوم سليمى، علي فاضل همدانى، گنجي و ... تحصيلات علوم ديني خود را در دوره مقدمات به پايان رساندم، و نيز عمده دروس سطح متوسط را در همان مدرسه فرا گرفته و از محضر اساتيد بزرگواري از قبيل حضرات آقايان: امينيان، مرحوم مدرس افغانى، كريمي جهرمى، استادى، احمدي يزدى، عالمى، صلواتى، شوشترى، طالقانى، اعلمى، نكونام، طيبى، بيگدلي قمي و ... استفاده ها بردم. حضور اينجانب در مدارس آن بزرگوار تا اوائل پيروزي انقلاب اسلامي ملت شهيد پرور مسلمان ايران به رهبري امام امت ادامه داشت و تا پايان جلدين لمعتين و بخشي از كتاب مكاسب مرحوم شيخ را در آنجا خواندم، و ضمن تحصيل در اين مدارس با بعضي از

دوستان طلبه كه در مدرسه حقاني سابق مشغول به تحصيل بودند ارتباط برقرار كرده و كم و بيش با برنامه هاي درسي آنجا نيز آشنايي پيدا كرده و استفاده مي بردم.

و در خلال اين سالها، همزمان با اشتغال به دروس حوزوي، به فراگيري دروس جديد دولتي تا گرفتن ديپلم به صورت شبانه و متفرقه ادامه دادم و تتمه درسهاي حوزوي: (اعم از سطح عالي و خارج) را پس از پيروزي انقلاب و به صورت آزاد در محضر اساتيد بزرگواري همچون حضرات آيات آقايان: مرحوم شيخ محمد تقي ستوده (مكاسب و كفايه)، شيخ محسن دوزدوزاني (بخشهايي از مكاسب)، حاج شيخ مصطفي اعتمادي (رسائل)، شيخ يحيي انصاري شيرازي (منطق، فلسفه منظومه حاجي سبزواري)، قدرت الله وجداني فخر و شيخ علي پناه اشتهاردي (لمعه و بخشي از مكاسب)، موسوي تهراني (بخشي از رسائل)، سيد مصطفي محقق (اصول فقه) و محمد فاضل لنكراني، يوسف صانعي، شيخ جواد تبريزي و وحيد خراساني (خارج فقه و اصول)، جوادي آملي (تفسير و خارج فقه و بخش از افسار)، حسن حسن زاده آملي (اشارات و هيأت و نجوم)، فياض قمي و محمد تقي مصباح يزدي (بدايه و نهايه و سلسله مباحث پاسداري از سنگرهاي ايدئولوژيك در سال 59) و بعضي بزرگان ديگر حوزه تلمذ كرده و بهره ها بردم.

در بخش دروس جنبي (تفسير، حكومت اسلامى، اخلاق، جامعه شناسى، اقتصاد و ...) از محضر بزرگاني از قبيل حضرات آيات آقايان: مرحوم شهيد بهشتى، محمد يزدى، شهيد باهنر، رفسنجانى، مظاهرى، سبحاني و ناصر مكارم شيرازي و ... كسب فيض نمودم. بحمدلله اين توفيق كم و بيش شامل حالم شده است كه در خلال تحصيلاتم، به تدريس بعضي از رشته هاي علوم

حوزوي از قبيل (فقه و اصول، تاريخ، عقايد و ...) در مدارس حوزه علميه قم و مركز جهاني و يا به صورت آزاد بپردازم و اميدوارم همچنان به اين امر مهم نيز ادامه دهم. و از حدود سال 73 نيز از طريق دفتر نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه ها به عنوان استاد، به دانشگاههاي اصفهان و تهران (دولتي و آزاد) اعزام شده و در رشته هاي: «تاريخ اسلام، معارف اسلامى، اخلاق اسلامي، ادبيات عرب و ...» به تدريس پرداختم. گفتني است كه اينجانب از همان سالهاي اوليه ورود به حوزه مباركه علميه قم در استانها و شهرستانهاي: «قم، خميني شهر، ملاير، خمين، تربت حيدريه، بندرعباس، كازرون، بوشهر، نيكشهر بلوچستان، تهران و شميرانات، خراسان، بندر انزلى، سقز و كردستان، قزوين، و استانهاي غرب و جنوب كشور» به تدريس و تبليغ و ترويج احكام نوراني اسلام و نشر و اشاعه معارف ديني و قرآني اشتغال داشتم.

اينجانب گرچه خوش ندارم در خصوص زندگي سياسي و گرايشهاي فكري چيزي به قلم بياورم، و با وجود آنكه كار چنداني در مقايسه با كارهاي چشمگير و بزرگي كه گروهي از عزيزان و دوستان همرزم و همسنگر شهيد و غير شهيد، براي اسلام عزيز و انقلاب شكوهمند اسلامي انجام دادند و لحظه اي آرام ننشستند صورت نداده ام. لكن از باب «و اما بنعمة ربك فحدث» شمه اي از آن بضاعت مزجاة را بيان مي كنم. الحمدلله و له الشكر كه از همان دوران نوجواني و حتي در زمان شاه ملعون با روحيه ظلم ستيزي و تنفر و مبارزه با ظالم و طاغوت، بزرگ شده ام و در همين راستا به بحثهاي كوبنده و روشنگرانه با طرفداران رژيم پرداخته

و فعاليتهاي در زمينه توزيع رساله و كتب ديگر و اعلاميه هاي رهبر كبير انقلاب و ديگر مراجع معظم تقليد داشتم و در تظاهراتهاي قم و ديگر شهرستانها بر عليه رژيم سابق شركت داشته و در منبرهايم مظالم و فجايع دستگاه وقت را براي مردم برملا مي كردم و بارها تا مرز دستگيري و قتل و جرح با توكل به خدا پيش رفتم، از جمله در محاصره مدرسه فيضيه در زمان شاه و در سال 54 حضور داشته با عنايت الهي از چنگ آنها خود را نجات دادم، و در تظاهرات مردم در شهرستان خمين به همراه ديگر علما و مردم شركت نموده و در همين تظاهرات تير خوردم و روانه آغوش محبت آميز و گرم آن خطه شده و پس از بهبودي و درمان به قم بازگشتم، و در تظاهرات 19 دي سال 56 قم نيز به همراه طلاب و فضلاي حوزه و اقشار مختلف مردم شركت كرده و به بيوتات مراجع بزرگوار فقه و در درگيري بعد از مراجعه از بيت آقاي نوري همداني حضور داشتم و در رمضان المبارك سال 56 به ملاير رفته و پس از سخنرانيهاي كوبنده بر عليه رژيم تحت تعقيب مأموريت قرار گرفتم.

پس از پيروزي انقلاب و با تشكيل حزب جمهوري اسلامي به دست شخصيتهاي صدر انقلاب فقط در اين حزب ثبت نام كردم و با شروع جنگ تحميلي اين افتخار را پيدا كردم كه از همان بدو شروع جنگ (كه در آن زمان در حال گذراندن چندمين دوره آموزش نظامي بودم) به جبهه هاي جنگ به صورت رزمي تبليغي و تبليغي اعزم شدم و خوشبختانه اين اعزام ها ولو به صورت

متناوب همچنان تا زمان پذيرش قطعنامه و حتي پس از آن ادامه داشت و در همين رابطه چندين بار مجروح شدم، و در همان شرايط نيز از ادامه تحصيل در حوزه بر حسب وظيفه غافل نبودم، و در موضوع حوادث انقلاب و فراز و نشيبهاى آن از قبيل برگزاري انتخابات، غائله كردستان و فتح لانه جاسوسي و بركناري ليبرالها و بني صدر و شكست مفتضحانه منافقين و غير ذلك به فضل خداوند متعال در خط رهبري به راه خود ادامه دادم، و در تشكيلات جلسات مجمع طلاب و فضلاي قمي حوزه علميه قم نيز همراه با جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ رحيميان قمي و بعضي حضرات ديگر فعاليتهايي داشته ام.

از توفيقات و بركات عظيم الهي كه در زندگي علمي اينجانب نصيبم شد اينكه توانستم از همان سالهاي اوليه ورود به حوزه و مدرسه مرحوم آيت الله گلپايگاني و به همت و راهنمايي دارالقرآن آن بزرگوار، حفظ قرآن كريم را شروع نمايم و بحمدلله بعد از چندين سال توانستم كلّ قرآن را حفظ نموده و در زمره حافظين كل قرآن قرار گيريم و بنا دارم انشاء الله و به زودي كل نهج البلاغه و صحيفه سجاديه را نيز حفظ كنم و در سايه حفظ قرآن موفقيتهاي بيشتري در زمينه تدريس در حوزه و دانشگاه و ارائه مباحث در منابر داشته ام و هم اكنون با گروهي از دوستان همفكر به تحقيقات ميداني و عميق در زمينه بحثهاي حوزوي فقه و اصول و مخصوصاً فقه مشغول هستيم، و در علم الحديث و شرح و توضيح و تعليقات بر كتاب ارزشمند و پرفايده سفينة البحار مرحوم

محدث قمي با بعضي دوستان ديگر گامهايي برداشته ايم. و اميدوارم در باقيمانده عمر نيز در ظل توجهات و عنايات خاصه مولانا و صاحبنا حضرت وليعصر (عج) توفيق شناخت وظيفه و انجام آن را پيدا كرده و در صراط مستقيم حق به راه خود ادامه دهم.

وزين پور، نادر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب.

تولد: 11 فروردين 1305.

درگذشت: 26 خرداد 1375.

نادر وزين پور در جوانى با چاپ مقاله هاى ادبى ادر نشريان آن زمان به عرصه فرهنگ وارد شد. نخستين كتاب وى سايه اميد مجموعه اى از داستان است كه در سال 1332 منتشر شد. پس از اخذ ليسانس براى شركت در دوره ى آموزش زبان انگليسى به آمريكا سفر كرد و گواهى تدريس زبان انگليسى را ازمراجع علمى آمريكا دريافت كرد. وى موفق شد كه در سال 1345 دكتراى خود را از دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران اخذ نمايد. پايان نامه دكتراى وى «بررسى صرف افعال در زبان تركى» و مقايسه با افعال فارسى نام داشت.

ترجمه ى كتاب انفجار جمعيت از جمله آثارى است كه ايشان به فارسى برگردانده اند. دكتر وزين پور مدتى در مديريت گروه ادبى دانشگاه تربيت مدرس به خدمت مشغول بود. دو كتاب برگزيده ى قصايد حكيم ناصر خسرو قباديانى و شرح يوسف و زليخاى هفت اورنگ جامى را در مجموعه شاهكارهاى ادبى فارسى منتشر كرد. در سال 1356 كتاب دستور زبان فارسى را براى دانشجويان تأليف نمود. از آثار ديگر ايشان مى توان به كتاب هاى زير اشاره كرد: آفتاب معنوى (گزيده چهل داستان از مثنوى)؛ بر سمند سخن؛ مدح؛ داغ ننگ بر سيماى ادب فارسى؛ برگزيده و شرح ناصر خسرو؛ سفرنامه ى ناصر خسرو (1350)؛ عشق هاى نافرجام (توضيح و تفسير منظومه هاى عاشقانه كهن ادب

فارسى مانند ليلى و مجنون، شيرين و فرهاد،... كه ناتمام مانده است)، ساختمان فعل در زبان تركى از ديدگاه زبان شناسى (1348)؛ مقاله هايى نيز از وى در مجله هاى ادبى در سال هاى 1352 تا 1360 منتشر شده است.

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده:-، دانشگاه: آزاد اسلامى تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى زبان و ادبيات فارسى.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه آزاد اسلامى واحد شمال تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

دستور زبان فارسى، سفرنامه ناصرخسرو، ادبى، تحقيقى، تدريس در دانشگاههاى ايران.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 13

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبى، تحقيقى، آفتاب معنوى، برسمند سخن، سفرنامه ناصرخسرو، دستور زبان فارسى، يوسف و زليخا، 16 قصيده از ناصرخسرو، دستور زبان تركى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 26، تعداد مقالات بزبان خارجى: 3

زمينه علمى مقالات:

دستور زبان فارسى، ادبى، تحقيقى.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وشمگير ديلمي، شمس المعالي، ابوالحسن قابوس

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(403 -366 ق)، اديب، دانشمند، خطاط و شاعر. از سلسله ى آل زيار و از پادشاهان ادب پرور زمان خود بود كه بسيارى از شاعران فارسى و عربى زبان، حكما و دانشمدان تحت حمايت او به سر مى بردند. پايتخت او از مراكز علم و ادب آن روزگار به حساب مى آمد و شعرايى چون: خسروى سرخسى و قمرى گرگانى و دانشمندانى چون: ابوريحان بيرونى و ابوعلى سينا به درباش رفت و آمد داشتند. ابوريحان بيرونى كتاب معروف خود «آثار الباقيه» را در 390 ق به نام قابوس تأليف كرد. قابوس به عربى و فارسى شعر مى سرود و در فن انشاء نثر عربى مهارت داشت. در زمينه ى خط نيز ماهر بود و خط ثلث و نسخ او در نهايت خوبى بود.گويند صاحب بن

عباد هرگاه خط او را مى ديد به بال و پر طاوس تشبيه مى كرد و مى گفت: «هذا خط قابوس ام جناح طاوس». قابوس به نثر عربى رسائلى دارد كه ابوالحسن على بن محمد يزدادى آن را جمع آورى كرده و نام آن را «كمال البلاغه»گذاشته است. ابن اسفنديار در «تاريخ طبرستان» خود قطعاتى از آن را آورده است.وى عاقبت بر اثر شورش لشكريان خود به زندان افتاد و چندى بعد به قتل رسيد. از شعر فارسى او تنها ابياتى شامل: قطعه و رباعى در تذكره ها باقى است. در «ريحانه» كتاب «قابوس نامه»، كه از آثار عنصرالمعالى كيكاوس بن اسكندر بن قابوس براى فرزندش گيلان شاه مى باشد، به نام قابوس ذكر شده است.[1]

(مقتول 403 ق)، نويسنده، شاعر و خطاط. چهارمين امير گرگان و طبرستان و گيلان و ديلمان و مردى اديب و اديب پرور بود. بزرگانى چون ابوعلى سينا، ابوريحان بيرونى و ابن هندو به دربار او راه يافتند، و ابوريحان كتاب «آثار الباقيه» را به نام او نوشت. گروه بسيارى از شعرا و سخنوران نيز او را ستوده اند. وى پس از پناه دادن به فخرالدوله ى ديلمى كه از خويشان نزديكش بود، مورد تهاجم برادران فخرالدوله، عضدالدوله و مؤيدالدوله قرار گرفت و شكست خورد و از سال 371 تا سال 388 ق به خراسان پناه برد، و با وجود مساعدت نوح بن منصور سامانى موفقيتى به دست نياورد. در سال 388 ق مجدداً بر گرگان و طبرستان و گيلان مسلط گشت و در سال 403 ق به توطئه ى بعضى از سردارانش اسير و مقتول شد و در اطراف گرگان به خاك سپرده شد. بعد از او پسرش، فلك المعالى منوچهر، جاى او را گرفت.

امير قابوس از نويسندگان بزرگ عهد خود بود و رسائلى از او به عربى و اشعارى به عربى و فارسى باقى مانده است. مجموعه ى رسائل او را ابوالحسن على بن محمد يزدادى گردآورى كرده است كه به «كمال البلاغه» موسوم است و به چاپ رسيده است. خط نسخ را نيكو مى نوشت و مى گويند هرگاه صاحب بن عباد خط او را مى ديد مى گفت: «هذا خط قابوس أم جناح طاووس».[2]

(معمر. كاوس (ه.م)) ابن وشمگير بن زيار مكنى به ابوالحسن و ملقب به شمس المعالى، از پادشاهان آل زيار (جل. 366 ه.ق- عزل 371 ه.ق جل. مجدد 388 ه.ق- مقت. 433 ه.ق). وى پس از برادر خود بيستون ابن وشمگير بر تخت جلوس كرد. در همين سال ركن الدوله درگذشت و قلمرو او ميان سه پسرش: عضدالدوله، مؤيدالدوله و فخرالدوله تقسيم شد. عضدالدوله و مؤيدالدوله در ملك فخرالدوله طمع كردند و جنگى درگرفت و سرانجام فخرالدوله به طبرستان گريخت و به قابوس- كه شوهرخاله ى او بود- پناه برد. عضدالدوله و مؤيدالدوله به قابوس پيغام دادند كه فخرالدوله را به ايشان تحويل دهد، ولى او نپذيرفت، در نتيجه بهانه اى براى لشكركشى عضدالدوله به طبرستان و گرگان فراهم آمد، و چون قابوس تاب مقاومت نداشت، پس از مختصر جنگى در نزديكى استراباد منهزم شد و با فخرالدوله به خراسان گريخت (سال 371 ه.ق). حكومت خراسان از طرف سامانيان در اين تاريخ به حسام الدوله تاش بود. وى از جانب نوح بن منصور سامانى مأموريت يافت كه قابوس و فخرالدوله را مدد كند. حسام الدوله و امير فائق گرگان را محاصره كردند، ولى مؤيدالدوله با دادن رشوه ى بسيار به فائق او را بفريفت تا در اثناى

جنگ فرار كرد، و ديگران نيز تاب پايدارى نياورده شكست خوردند و لشكريان سامانى كارى از پيش نبردند. قابوس پس از چهار سال سلطنت، در حدود 18 سال (388 -371 ه.ق) از امارت محروم بود و در اين مدت در خراسان در پناه سامانيان مى زيست. اما فخرالدوله چون برادرش عضدالدوله به سال 371 ه.ق و برادر ديگرش مؤيدالدوله به سال 373 مردند، به دعوت صاحب بن عباد وزير مؤيدالدوله از خراسان به رى آمد و به جاى برادر نشست، ولى گرگان را به جاى آنكه به قابوس واگذار كند، به ابوالعباس حسام الدوله تاش واگذاشت، و آن ولايت همچنان تا سال 388 در دست عمال آل بويه بماند. پس از مرگ صاحب بن عباد (385) و وفات فخرالدوله (387) در احوال ديلميان عراق ضعف و ناتوانى ظهور كرد و جانشينى فخرالدوله به پسر خردسالش رسيد. قابوس از فرصت استفاده كرد، و چون ديگر از يارى سامانيان- كه خود گرفتار هرج و مرج بودند- مأيوس شد، درصدد برآمد كه به ياران ديلمى و طبرى خود متوسل شود و مستقيماً گرگان را از عمال آل بويه بازگيرد. نخستين كسى كه به يارى او برخاست، اسپهبد شهريار بن شروين از اسپهبدان طبرستان بود، و او به سهولت بر برادران فخرالدوله پيروز شد و در قسمتى از طبرستان كه تحت فرمان او بود بنام شمس المعالى خطبه خواند. آمل را هم دو تن ديگر از طرفداران قابوس تسخير كردند و بر استرآباد دست يافتند و سرانجام گرگان را هم تسخير نمودند. قابوس در شعبان 388 به پايتخت خود برگشت و در دوره ى دوم سلطنت از طرف مغرب دامنه ى متصرفات خود را وسعت داد.

وى مردى درشت خو، بيرحم، پرخشم و غضب بود و به آسانى حكم به كشتن مى داد و به اندك سوءظنى دست به قتل بيگناهان مى زد. به همين سبب جمعى بسيار به دست او كشته شدند و كينه ى او در سينه ى غالب سران لشكرى جا گرفت، تا وقتى كه حاجب مخصوص خويش را كه مردى بى آزار و محبوب لشكر بود كشت، لشكريان شورش كردند و او را به زندان انداختند و پسرش فلك المعالى منوچهر به جاى او جلوس كرد، و سپس قابوس را كشتند. قابوس مشهورترين فرد از خاندان آل زيار است. مردى فاضل و اديب و فضل دوست و خوش خط بود. گويند صاحب بن عباد هرگاه خط او را مى ديد مى گفت: «اهذا خط قابوس او جناح طاوس». وى در نثر عربى با بهترين بليغان زمان دم برابرى مى زد و در شعر پارسى و تازى دست داشت. بيرونى كتاب آثارالباقيه را به نام او تأليف كرده. ترسلات وى را ابوالحسن على ابن محمد يزدادى جمع كرده و «كمال البلاغه» ناميده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (83 -82 / 1)، الاعلام (4 -3 / 6)، از سعدى تا جامى (301 -300)، اعيان الشيعه (434 -432 / 8)، تاريخ ادبيات در ايران (641 -640 / 1)، تاريخ برگزيدگان (71 -70)، تاريخ گزيده (420 ،415 -414)، تذكره ى روز روشن (643)، تذكره الشعراء (57 -55)، حبيب السير (442 -440 / 2)، الذريعه (859 / 9)، ريحانه (252 -251 / 3)، شاعران بى ديوان (380 -378)، شخصيت هاى نامى (387 -386)، فرهنگ سخنوران (728)، الكامل (267 -266 / 7)، كشف الظنون (1509)، لباب الالباب (30 -29 / 1)، لغت نامه (ذيل/ قابوس)،

مجمع الفصحا (108 -107 / 1)، معجم الادباء (333 -219 / 16)، معجم المؤلفين (91 / 8)، النجوم الزاهره (233 / 4)، وفيات الاعيان (82 -79 / 4)، هديه العارفين (825 / 1)، هفت اقليم (97 -96 / 3).

[2] آتشكده ى آذر (83 -82/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (641 -640 ،302 ،212/ 1)، تاريخ گزيده (420 ،415 -414 ،388)، تذكرة الشعراء (57 -55)، حبيب السير (443 -440/ 2)، الكنى والالقاب (369 -368/ 2)، لباب الالباب (31 -30/ 1)، لغت نامه (ذيل/ قابوس).

وشنوه اي قمي، قوام الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1329 ق)، عالم امامى، فقيه، خطيب و مدرس. در روستاى وشنوه قم به دنيا آمد، و دوران كودكى را در آنجا گذراند. در 1345 ق به قم سفر كرد و پس از طى مقدمات و ادبيات، از اول سطوح تا دروس نهايى، خارج فقه و اصول، را از محضر آيت الله مرعشى نجفى به مدت چهل سال استفاده نمود. وى با همكارى ديگر از عملا، در منزل آيت الله مرعشى، تعليقات و محلقات «احقاق الحق» قاضى نورالله شوشترى شهيد را تنظيم نمود. از آثارش: «حديث الثقلين»؛ «رساله الحجاب»؛ «رساله»، در لباس خز و سنجاب و سمور؛ كتاب «هزار كلمه از كلمات قصار اميرالمؤمنين على (ع)»، با ترجمه فارسى «اربعين»، در احاديث صادره از اهل بيت (ع)؛ «مكارم الاخلاق»؛ «مباهله»؛ كتاب «تاريخ اسلام»، در سه جلد؛ كتابى در «مقتل»؛ كتاب «احاديث نبويه (ص)».[1]

حجه المسلمين والاسلام و زبده المحدثين الكرام آقاى حاج شيخ محمد مشهور بقوام الدين و شنوه اى قمى از علماء ابرار و فضلاء اخيار و اتقياء كبار و مولفين عالى مقدار و گويندگان پرهيزكار حوزه علميه و شهرستان مذهبى قم است.

در سال 1329 ق در قريه

وشنوه كه در هفت فرسخى شهر قم واقع و از ييلاقات شهر قم و محل اقامت تابستانى مرحوم آيه العظمى بروجردى و ساير مراجع عظام قم است تولد يافته و دوران صباوت را در آنجا گذرانيده و در سال 1345 ق مهاجرت به قم نموده و پس از طى مقدمات و ادبيات از اول سطوح تا دروس نهائى خارج فقه و اصول را از علامه متتبع و فقيه متبحر و رجالى بصير و متكلم خبير آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله در مدت چهل سال استفاده نموده و هم اكنون نيز از شركاء درس فقه و اصول آنجنابست اعتقاد و ايمان و اخلاص فوق العاده اى به معظم له دارد و ايشان هم كمال وثوق و اطمينان را به وى دارند و حقا هم شايسته اند زيرا در ميان حوزه كم نظير و در روحانيت از معدودين مى باشد، در مواقع كسالت و يا مسافرت آيت الله مرعشى از طرف آن جناب به جاى ايشان اقامه جماعت مى نمايند، بيشتر خطب نهج البلاغه را حافظ است اطلاعات زيادى به اخبار و احاديث دارد منبرش تمام يا كلمات و خطب على عليه السلام و يا اخبار اهل بيت عليهم السلام است بسيار متواضع و خليق است و داراى ملكات فاضله اخلاقى است مرحوم آيت الله العظمى بروجردى و زعماء ديگر هم به ايشان نهايت وثوق و اعتماد را دارند با اينكه در منازل آنها يا اصلا نمى رود و يا بسيار كم مى رود ولى همه روز صبح و عصر در منزل آيت الله العظمى مرعشى آمده و با شركاء ديگر تعليقات و ملحقات احقاق الحق را تنظيم مى نمايد.

آثار و تاليفات ارزنده اى دارد كه از نظر دانشمندان مى گذرانم:

1- حديث الثقلين كه دو بار در جامع الازهر و دارالتقريب

مصر به طبع رسيده است.

2- رساله الحجاب در پيرامون حجاب اسلام كه در ايران چاپ شده است.

3- رساله در لباس خز و سنجاب و سمور.

4- رساله در حجاب فارسى با اشاره به اقوال عامه و خاصه.

5- كتاب هزار كلمه از كلمات قصار اميرالمومنين عليه السلام با ترجمه فارسى.

8- اربعين در احاديث صادره از اهل بيت عليهم السلام.

7- كتابى به عنوان مكارم الاخلاق.

8- كتاب مباهله.

9- كتاب تاريخ اسلام در 3 جلد.

10- كتابى در مقتل.

11- كتاب احاديث نبويه

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (234 -233 / 2).

وشنوي، قوام الدين محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1325 ق.، روستاى «وشنوه»، نزديك قم.

درگذشت: 17 خرداد 1376، قم.

آيت الله حاج شيخ قوام الدين محمد وشنوى قمى پس از پشت سر نهادن دوران كودكى و نوجوانى و فراگيرى مقدمات و ادبيات فارسى، رهسپار حوزه ى علميه ى قم شد و به تحصيل علوم دينى پرداخت. سپس در سال 1347 ق. به نجف اشرف رفت و به تكميل ادبيات و فراگيرى مطول نزد آيت الله شيخ مرتضى طالقانى و شرح لمعه نزد آيت الله سيد ابوالقاسم روحانى قمى اشتغال جست و در سال 1348 ق. به قم بازگشت و سطوح فقه و اصول (رسائل، مكاسب و كفايه) را نزد آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى يزدى و همزمان با آن در درس خارج اصول آيت الله محمدعلى حايرى قمى حاضر شد و پس از وفات آيت الله حايرى در درسهاى حضرات آيات سيد محمد حجت كوه كمره اى و سيد محمدتقى خوانسارى شركت كرد.

با ورود آيت الله العظمى بروجردى به قم در سال 1324 يك سره به درس فقه و اصول آن فقيه بزرگ حاضر شد. پس از درگذشت آيت الله بروجردى، به حلقه درس آيت الله العظمى مرعشى نجفى پيوست و

بيش از سى سال در كنار ايشان بود.

آيت الله وشنوى قمى در كنار ساليان فراوان تحصيل، به تأليف كتابهاى بسيارى روى آورد و در علوم مختلف چون حديث، تاريخ تراجم و رجال اهل سنت و فقه مهارت كسب نمود. بيش از سى سال به اقامه ى جماعت در يكى از مساجد قم پرداخت.

برخى از تأليفات وى كه به چاپ رسيده اند، عبارتند از:

حياة النبى و سيرته (سه جلد)؛ حديث الثقلين؛ اهل البيت و آية المباهلة؛ النور الساطع فى احوال مولانا الامام الصادق (ع) (اين كتاب به نام نور درخشان به فارسى ترجمه شده است)؛ الحديث المتواتر فى غزوة خبير؛ اصحاب رسول الثلقين فى حرب الصفين؛ فضايل اميرالمؤمنين على (ع) من كتاب المسند (احمد بن حنبل)؛ الحجاب فى الاسلام (به فارسى ترجمه شده است). كتباهاى ديگرى نيز با راهنمايى و نظارت ايشان به رشته تحرير درآمده است، نظير تحليلى از زندگى امام جواد (ع)؛ تحليلى از زندگى امام على النقى (ع)؛ تحليلى از زندگى امام حسن عسگرى (ع)؛ وظيفه مردم در عصر غيبت امام زمان (ع)؛ شناخت هلاك كننده ها و نجات دهنده ها از قرآن؛ رسالة فى لباس المصلى؛ رساله پيرامون حجاب؛ كلمات اميرالمؤمنين (ع) (هزار كلمه همراه با ترجمه فارسى)، مصباح المسند لمسند احمد بن حنبل؛ مصابح الغية الكتاب اسد الغابة (عزالدين ابوالحسن على بن محمد جزرى)؛ مصباح الاستيعاب والاصابة؛ نخبة المقال فى تهذيب كتاب الاموال (ابى عبيد)؛ تلخيص رياض النضرة (محب الدين طبرى)؛ تلخيص كنوز الحقايق؛ تهذيب كتاب الخراج (ابويوسف قاضى)، الفضايل المستخرجة من المعجم الصغير (حافظ طبرانى)؛ مكارم الاخلاق (به املا ايشان و نگارش آقاى عباس اخلاقى)؛ الاربعين حديثا من الائمة الاطهار (ع)؛ مقتل الحسين (ع) (ناتمام)؛ تفسير القرآن الكريم

(ناتمام)؛ رسالة فى ذكريا بن آدم الاشعراى، رسالة فى حديث طلب العلم فريضة على كل مسلم،، رسالة فى اثبات استحبات القنوت فى الصلاة عند العامة؛ حاشيه بر احقاق الحق؛ الاحاديث النبويه (ص)؛ كتب النبى (ص) الى الملوك؛ يازده فهرست براى كتابهاى مخلوط.

آيت الله وشنوى قمى روز هفدهم خرداد 1376 چشم از جهان فروبست. پيكرش در صحن حرم حضرت فاطمه معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وصاف، شرف الدين عبدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شرف الدين عبداللَّه بن فضل اللَّه بن عبداللَّه شيرازى ملقب به «وصاف الحضرة» از ادباء بزرگ قرن هشتم هجرى و مورد عنايت سلطان غياث الدين هشتمين حكمران مغول بود. اثر معروف وى كتاب تجزيةالامصار و تزجيةالاعصار است كه به تاريخ وصاف موصوف است و ذيلى است بر جهانگشاى جوينى. قبر وصاف در قبرستان كم وسعتى كه ميان حافظيه و هفت تنان در شيراز مى باشد واقع شده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

وصّاف الحضره، شرف الدين عبداللَّه

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 730/ 719 -663 ق)، اديب، مورخ و شاعر، متخلص به شرف. ملقب به وصّاف الحضره. در شيراز به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. او مانند پدرش در شمار عمال ديوانى دولت ايلخانيان در فارس درآمد و از خواص خواجه صدرالدين احمد خالدى زنجانى، نايب امير طغاجار حاكم فارس گرديد. مدتى نيز مورد لطف خواجه رشيدالدين فضل اللَّه و غازان خان و سلطان الجايتو قرار گرفت. وى علاوه بر مقام بلند خود در نثر متكلف مصنوع، در شعر عربى و فارسى نيز دست داشته كه بسيارى از ابيات و قطعات و قصايد خود را در كتاب خويش ذكر شده است. قبر وى ما بين تكيه چهل تنان و حافظيه است. از جمله آثارش: «تجزية الامصار و تزجية الاعصار»، معروف به «تاريخ وصاف»، در ذكر وقايع تاريخى ايلخانيان، در پنج مجلد؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از سعدى تا جامى (94 -92)، الاعلام (252/ 4)، اعيان الشيعه (65/ 8)، تاريخ ادبيات در ايران (1262 -1259/ 3)، تاريخ نظم و نثر (144 -143) حبيب السير (197/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (803 -799/ 5)، دايرةالمعارف فارسى (3170 -3169/ 2)، الذريعه (1268/ 9 ،358/ 3)، ريحانه (320 -318/

6)، سبك شناسى (103 -99/ 3)، صبح گلشن (591)، فارسنامه ى ناصرى (1145/ 2)، فرهنگ سخنوران (499)، لغت نامه (ذيل/ وصاف الحضرة)، مجمع الفصحا (1448/ 3)، مرآت الفصاحه (687 -685)، معجم المؤلفين (102/ 6)، مؤلفين كتب چاپى (982 -981/ 3)، هديةالعارفين (464/ 1).

وصال شيرازي، محمد شفيع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1262 -1197 ق)، عالم، اديب، شاعر، عارف و خطاط. مكنى به ابواحمد. مشهور به ميرزا كوچك. وى از هنرمندان ذوفنون بود كه در شيراز به دنيا آمد. خاندانش در دوره ى صفويان و افشاريان و زنديان داراى مناصب ديوانى بودند و خود نيز از بزرگان دانش و ادب و هنر در دوره ى فتحعلى شاه و محمد شاه قاجار بود. او در آغاز جوانى به تحصيل دانش پرداخت و از علوم و فنون عصر خويش بهره ى كافى يافت و چون داراى ذوق و مشرب عرفانى بود، دل در صحبت مشايخ صوفيه بست و به ميرزا ابوالقاسم سكوت سر سپرد. ميرزا محمد شفيع در نوشتن خطوط سبعه استاد بوده و به ويژه، در نسخ و نستعليق مهارت به سزايى داشته اشت. از شاگردان وى در خط نستعليق، ميرزا فتحعلى حجاب شيرازى است. در شعر، عمده ى شهرت او به واسطه ى غزليات عارفانه و مراثى شورانگيزى است كه به پيروى از محتشم كاشانى سروده است. همچنين قصايدى نيز در مدح شاهان قاجار و بزرگان شيراز دارد. وى در نخستين اشعار خود مهجور تخلص مى كرد، اما پس از آشنايى با ميرزا ابوالقاسم سكوت تخلص وصال را برگزيد. وصال علاوه بر اين فضايل، صدايى خوش داشت و مشهور است كه سه تار نيز مى نواخته است. وى گويا در نقاشى و تذهيب و صحافى متبحر بوده و آورده اند هنگامى كه فتحعلى شاه براى بازديد خطه ى فارس

به شيراز رفته بود، وصال قرآنى را كه با هفت نوع خط نوشته و در تذهيب و تجليد آن هنرمندى بسيار به كار برده بود، به شاه تقديم كرد و فتحعلى شاه نيز كمالات وى را ستود. از مصاحبان و معاشران او قآانى شيرازى است. وصال در طول حياتش، يك بار به عزم سفر هندوستان، از زادگاه خود به بوشهر رفت، ليكن در آنجا از سفر خود منصرف شد و دوباره به شيراز بازگشت. وى در اواخر عمر نابينا شد و سپس در شيراز درگذشت و در بقعه ى شاهچراغ به خاك سپرده شد. از آثار او: مثنوى «بزم وصال»، در هفت هزار بيت؛ تكميل «فرهاد و شيرين» وحشى بافقى؛ ترجمه ى «اطواق الذهب» زمخشرى، به فارسى؛ «سفينه»، در تفسير احاديث قدسيه؛ «صبح وصال»، به سبك «گلستان» سعدى؛ «ديوان» شعر. از خطوط او: يك نسخه «اوصاف الاشراف» خواجه نصير، به قلم كتابت متوسط، با رقم: «حرره العبد الاقل محمد شفيع المشهور بميرزا كوچك، المتخلص بوصال سنه 1239»؛ ادعيه ى نيم ربعى، نسخ كتابت و نستعليق كتابت خفى خوش، با رقم: «اقل... ميرزا كوچك مسمى بمحمد شفيع متخلص بالوصال... 1243)؛ يك نسخه «كليات» سعدى، به قلم نستعليق كتابت خفى خوش، با رقم: «حرره العبد... ميرزا كوچك ابن المرحوم ميرزا محمد اسماعيل الشيرازى... سنه ى 1245»؛ يك نسخه دفتر اول «مثنوى» مولانا، به قلم كتابت خفى عالى، با رقم: «... محمد شفيع المشتهر به ميرزا كوچك المتخلص بوصال فى دارالعلم شيراز 1246»؛ يك نسخه «حديقةالحقيقه» سنايى، به قلم كتابت جلى خوش، با رقم: «كتبه العبد العاصى محمد شفيع متخلص بوصال الشيرازى... سنه ى هزار و دويست و پنجاه و پنج»؛ چند نسخه

از كلام اللَّه مجيد، به خط نسخ و رقاع عالى و خوش، با تاريخ هاى 1255 ،1254 ،1236 و 1259 ق و قطعات مختلف ديگر.[1]

ميرزا محمدشفيع بن محمد اسماعيل شيرازى معروف به ميرزا كوچك شاعر اوايل دوره ى قاجاريه (و. 1197 ه.ق- 1782 م- ف. 1262 ه.ق- 1845 م) خاندانش در دوره ى صفويان، افشاريان، زنديان به اعمال ديوانى مشغول بودند. وصال در دوره ى جوانى مدتى سرگرم تحصيل ادب، خط و هنرهاى زيبا، موسيقى و سير در مقامات عرفانى بود. ديوان اشعارش شامل قصايد، غزليات و مثنويهاى «بزم وصال» و تكمله ى فرهاد و شيرين وحشى بافقى است و نيز كتابى در ترجمه و شرح و نظم «اطواق الذهب» زمخشرى دارد. پسران وصال يعنى وقار، حكيم، داورى، فرهنگ، توحيد، يزدانى، همه از شاعران و هنرمندان عهد خود بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (358)، احوال و آثار خوشنويسان (1177 -1175/ 4 ،762 -755/ 3)، از صبا تا نيما (44 -40/ 1)، اطلس خط (359 -358)، تاريخ ادبيات ايران، براون (205 -203/ 4)، تاريخ موسيقى (421 ،420 ،383 -382/ 1)، تاريخ هنرهاى ملى (959 -958/ 2)، حديقةالشعراء (2000 -1987/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (813 -803/ 5)، دايرةالمعارف فارسى (3170/ 2)، الذريعه (190/ 16 ،1268/ 9)، روضةالصفا (132/ 10)، رياض العارفين (350 -337)، ريحانه (330 -321/ 6)، سفينةالمحمود (521 -514/ 2)، شرح حال رجال (239 -238/ 6)، صبح گلشن (592 -591)، طرائق الحقائق (370 -365/ 3)، فارسنامه ى ناصرى (997 -990/ 2)، فرهنگ سخنوران (981)، كارنامه ى بزرگان (353 -352)، گنج سخن (200 -197/ 3)، مجمع الفصحا (1131 -1091/ 6)، مرآت الفصاحه (691 -687)، مصطبه ى خراب (206 -202)، مكارم الآثار (1669/ 5 ،66 -61/ 1)،

مؤلفين كتب چاپى (434 -433/ 3)، نگارستان دارا (275 -273)، يادگار (س 1، ش 3، ص 71 -67).

وصال، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: راديولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيل پزشكى در دانشگاه مونيخ، برلين غربى و لندن، گذراندن دوران رزيدنسى، جراحى رزيدنسى راديولوژى در بيمارستانهاى راندولف ويرشو ونيوكلن در برلين غربى و دكتراى تخصصى راديولوژى از برلين غربى.

مرتبه علمى:

طى مراحل استاديارى، دانشيارى و ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

راديولوژى، نظارت و راهنمائى 10 پايان نامه تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

اصول پزشكى هسته اى.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 1، تعداد مقالات به زبان خارجى: 34

زمينه علمى مقالات:

پزشكى راديولوژى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

وصال، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيوشيمى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى كشاورزى از دانشگاه آمريكائى بيروت در سال 1343، كارشناسى ارشد بيوشيمى و تغذيه و صنايع غذائى از دانشگاه آمريكائى بيروت در سال 1345، دكتراى تخصصى بيوشيمى و تغذيه از دانشگاه ايالتى و انستيتو پلى تكنيك ويرجينا آمريكا در سال 1348، فوق تخصص بيوشيمى از دانشگاههاى بركلى آمريكا، سانفرانسيسكو، ويرجينيا و استراليا.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه شيراز از سال 1346 تا سال 1349، استاد مدعو و محقق دانشگاه سانفرانسيسكو از سال 1356 تا سال 1357، استاد مدعو و محقق دانشگاه ايالتى و انستيتو پلى تكنيك ويرجيناى آمريكا از سال 1369 تا سال 1370، استاد مدعو و محقق در دانشگاه گونيرلند استراليا در سال 1367، استاد بيوشيمى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بيوشيمى كيست هيداتيك، ليشمانيا، و داروهاى گياهى حاوى مواد ضد استروژنى و ضد

باردارى، استفاده از 4 فرصت مطالعاتى در دانشگاه هاى بركلى، سانفرانسيسكو، ويرجينيا، و استراليا، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 11 پايان نامه كارشناسى ارشد و بيوشيمى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

تغذيه و سوء تغذيه.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 15

زمينه علمى مقالات:

بيوشيمى اكينوكوكوس، ليشمانيا و اثرات ضد استروژنى گياه physalis alkebeugi تأثير كمبود روى بر رسپتورهاى هورمونهاى استروئيدى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

وصلي تهراني، محمد طاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دهم ق)، اديب و شاعر، متخلص به وصلى. برادر ميرزا غياث بيگ و عموى نورجهان بيگم، همسر جهانگير شاه بود. وى به همراه پسر خود، ميرزا محمد صادق كه در زمان جهانگير شاه (1037 -1014 ق) و شاه جهان (1069 -1037 ق) منصب ديوان داشت، به لاهور رفت و به كار ديوانى مشغول شد. مؤلف «عرفات العاشقين» در 1024 ق در آگره او را ديده است. اشعارى از وى در تذكره ها آمده است. مؤلف «الذريعه» وصلى طهرانى را با وصلى سارانى يكى مى داند، در صورتى كه مؤلف «فرهنگ سخنوران» آنها را جدا كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1688 ،1098 ،479/ 5)، الذريعه (1270/ 9)، صبح گلشن (593)، فرهنگ سخنوران (983 -982)، كاروان هند (1524 -1522/ 2)، هفت اقليم (71 -70/ 3).

وصلي شيرازي، نعمت اللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1028 ق)، اديب و شاعر، متخلص به وصلى. از سادات طباطبايى شيراز بود. پدرش در شيراز به مير پنبه زن شهرت داشت. وى شاگرد و پسر خوانده ى مرشد بروجردى بود و هنگامى كه مرشد در هند مى زيست به ديدار او رفت و در سند به او پيوست و در جرگه ى ملازمان و مداحان ميرزا غازى ترخان درآمد و مدتى نيز با فخرالزمانى قزوينى، معاشر بود. بعد از فوت ميرزا غازى (م 1021 ق) به اجمير، پنجاب و لاهور مسافرت كرد. وى به همراه محمود بيگ تركمان به بنگش، نزد اللَّه دادخان افغان رفت و پس از چندى به حضور جهانگير شاه رسيد، ولى دوباره بازگشت و در بنگش ساكن شد. فخرالزمانى در تذكره ى «ميخانه» آورده كه از 1028 ق ديگر از او خبرى ندارم و قريب

چهار هزار بيت از قصيده و غزل و رباعى و مثنوى داشت و هنوز ديوانى ترتيب نداده بود. از آثار وى: «ساقى نامه»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى ميخانه (673 -669)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (815 -814/ 5)، الذريعه (1270/ 9)، كاروان هند (1525 -1524/ 2).

وطن پرست، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مورخ، شاعر.

تولد: 1301، روستاى آشناخور در اليگودرز.

درگذشت: بمهمن 1364.

اسماعيل وطن پرست، فرزند على محمدخان، پس از فراگيرى دروس مقدماتى به همراه خانواده ى خويش در شهر تهران اقامت گزيد. وطن پرست در علوم تاريخ، تاريخ ادبيات، نقد و تصحيح متون تاريخى، تاريخ هنر و تاريخ فلسفه، داراى آثار و مقالاتى است. وى با اسناد و مدارك قاجار آشنايى داشت و در اين زمينه كتاب هاى سيماى تاريك و روشن امير كبير، پشتوانه هاى معنوى مردم در طول تاريخ، ترجمه ى احوال و بيان آثار وزيران قاجاريه، اسناد و مدارك اجتماعى سياسى دوران قاجار، تاريخ چهارده ساله ى محمدشاه قاجار و خلاصه اى از علم عروض را به يادگار گذاشته است. وى در انواع شعر طبع خويش آزمود و در غالب غزل و رباعى آثار بسيارى از خويش به جاى گذاشته است.

از سال 1329 به كارهاى مطبوعاتى پرداخت و مقاله هاى خود را به نام هاى مستعار «پرستو» و «هالو» در روزنامه هاى تهران منتشر كرد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وطن خواه، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1311، مرتبه علمى: استاد، رشته: روانپزشكى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى روانشناسى از دانشگاه آلبرت لوردويگ آلمان در سال 1334، كارشناسى ارشد پيوسته انترنى پزشكى از دانشگاه آلبرت لوردويگ آلمان در سال 1337، كارشناسى ارشد روانشناسى از دانشگاه آلبرت لوردوگ آلمان در سال 1338، دكتراى روان پزشكى از دانشگاه ويلهلم وستفالن آلمان در سال 1345، دكتراى بيماريهاى اعصاب از دانشگاه ويلهلم وستفالن آلمان در سال 1345 و فوق تخصص روشهاى جديد روان درمانى يومانيستيك پيسكولوژى از دانشگاه نورتس ايستون ايلينويز (فورست هوسپيتال) آمريكا در سالهاى 1352و 1353.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشگاه علوم پزشكى

تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى اختلالات روانى در مصدومين جنگى، عوامل آشكاركننده حالات عصبى در طبقه خاصى از مردم ايران، برداشت هاى تازه درباره پاراپسيكوپاتولوژى، عامل آشكاركننده بيماريها و اختلالات روانى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر بيش از 5 پايان نامه دكترا و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 7

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

كاربرد روان درمانى با نگرش اسلامى در كودكان و نوجوانان، كارآيى روان درمانى با نگرش اسلامى در اختلالات عصبى پوست، تشخيص و درمان افسردگى در سنين بالا، روانشناسى- روان پزشكى، روان پزشكى عملى و روان پزشكى براى سال ششم پزشكى و رزيدنت ها، نگرش روان درمانى، روان پزشكى و روانشناسى در زمينه جراحى ترميمى پستان و روان درمانى چند بعدى گسترده.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 22، تعداد مقالات به زبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

استفاده از روشهاى متفاوت روان درمانى در اختلالات مختلف روانى، روان درمانى و خودكشى، روان درمانى معتادان، علل ايجاد اختلافات زناشوئى، پيشگيرى و درمان اختلافات زناشوئى.

struktur psychische stoemingen bei frauen in bezug Nervoese stoerungen und soziale

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

وطن دوست، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: تاريخ، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

وطواط، رشيدالدين

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 578/573 ق)، اديب و شاعر، متخلص به وطواط. در بلخ ولادت يافت و عمرى او را از آن جهت گفتند كه وى از اعقاب عمر بن خطاب است. در مدرسه نظاميه زادگاه خود قسمتى از تحصيلات خود را نزد امام ابوسعد هروى به انجام رسايند و بعد از اتمام تحصيلات خود و كسب مهارت در فاسى و عربى به خوارزم رفت و در اوائل عهد ابوالمظفر علاءالدوله اتسز خوارزمشاه به خدمت او پيوست و تا آخر عمر در دستگاه خوارزمشاهيان روزگار گذرانيد و سمت صاحب ديوانى رسائل داشت. بر اثر رشك حاسدان و تهمت مبنى بر اينكه وى با كمال الدين محمود بن ارسلان، خواهرزاده سنجر، ارتباط دارد، به سال 547 ق از خدمت شاه رانده شد ولى به خاطر قصايدسرايى كه در رد تهمت خود سرود، دوباره مورد لطف شاه قرار گرفت. ميان رشيد و جاراللَّه زمخشرى اديب و متكلم بزرگ قرن ششم نيز دوستى و مباحث و مكاتبه بود. بعد از وفات اتسز چندى در خدمت پسر اتسر، ايل ارسلان، بود و به خاطر كهولت از خدمت كناره گرفت. از ديگر سلاطين و امراى معاصر رشيد مى توان به تكش بن ارسلان، سنجر بن ملكشاه، سپهبد غازى نصرةالدوله اشاره كرد و از شاعران معاصر وى انورى، معزى، سنائى، اديب صابر، سوزنى سمرقندى، خاقانى، مختارى و سيد حسن غزنوى را بايد نام برد. آثار وطواط: «ديوان اشعار پارسى»؛ «رسائل عربى»؛ «حدائق السحر فى دقايق الشعر»؛ «منشات فارسى»؛ «فصل الخطاب من

كلام عمر بن الخطاب»؛ «تحفه الصديق من كلام ابى بكر الصديق»؛ «انس اللهفان من كلام عثمان بن عفان»؛ «نثر اللالى من كلام اميرالمومنين على (ع)»؛ «منظومه»اى در عروض؛ «غرائب الكلم فى رغايب الحكم»؛ «منيه المتكلمين و غنيه المتعلمين»؛ «غرر الاقوال و درر الامثال»؛ «مفاتيح الكلم و مصابيح الظلم»؛ «جواهر القلايد و زواهر الفرايد»؛ «الفوائد العمائيه»؛ «ابكار الافكار فى الرسائل و الاشعار»؛ «مطلوب كل طالب».[1]

(بخش 1) وطواط، امير امام رشيدالدين سعدالملك محمد بن محمد بن عبدالجليل عمرى كاتب و شاعر ايرانى از اعقاب عبداللَّه بن عمر بن خطاب (ف. 573 ه.ق.). وى در بلخ متولد شد و در مدرسه نظاميه آن شهر قسمتى از تحصيلات خود را نزد امام ابوسعد هروى انجام داد و سپس براى ادامه تحصيل به خوارزم رفت و در اوايل عهد اتسز بن محمد خوارزمشاه به خدمت او پيوست و تا آخر عمر در دستگاه خوارزمشاهيان روزگار گذرانيده و سمت صاحب ديوانى رسايل داشته. تخلص وى به وطواط از بابت كوچكى جثه او بود (بخش 1: وطواط). در سال 542 سنجر براى سركوب كردن اتسز قصد خوارزم كرد و قصبه هزارسف را دو ماه در حصار گرفت. در اين سفر انورى ملازم خدمت سنجر بود، دو بيتى كه مبتنى بر فتح هزارسف و خوارزم به دست سنجر بود، سرود و آن را بر تيرى نوشته به هزارسف انداختند. رشيد در جواب اين رباعى بر تير نوشت و بينداخت:

گر خصم تو اى شاه بود رستم گرد

يك خر ز هزارسف تو نتواند برد

سنجر كه به سبب اين بيت و اشعار ديگر وى، از او آزرده بود، سوگند خورد كه او را هفت پاره كند. پس

از فتح هزارسف به دست سنجر وطواط متوارى مى زيست تا عاقبت به شفاعت منتخب الدين كه گفت وطواط مرغكى ضعيف است و طاقت آن ندارد كه به هفت پاره كنند، اگر فرمان شود او را بدو پاره كنند، سلطان او را ببخشيد.از آن پس رشيد همچنان در دربار اتسز به سر مى برد تا در 547 حاسدان وى را به داشتن روابط با كمال الدين حاكم جند متهم كردند. اتسز بر وى خشم گرفت و او را براند. رشيد قصايد بسيار در برائت ساحت خود ساخت تا استز بر سر لطف آمد و شغل او را به وى باز گردانيد. پس از وفات اتسز گويا رشيد چندى در خدمت ايل ارسلان بسر مى برد، ولى از اين پس به سبب كثرت سن از خدمت تقاعد ورزيد. رشيد علاوه بر ديوان شعر كه به طبع رسيده آثارى منثور داشته: منشآت فارسى شامل رسائل سلطانى و اخوانى كه قسمتى از آنها به طبع رسيده، حدائق السحر (ه. م.)، فصل الخطاب من كلام عمر بن الخطاب، تحفة الصديق الى الصديق من كلام ابى بكر الصديق، انس اللهفان من كلام عثمان بن عفان، نثر اللآلى (ه.م.) مجموعه رسائل عربى كه در مصر به طبع رسيده، منظومه اى در عروض فارسى شامل 16 بحر عروضى كه معمول شاعران پارسى گوى است. وى در نظم و ثنر فارسى سرآمد زمان بود. شعر پارسى او استادانه و در كمال انسجام است. وى در انتخاب كلمات و قوت تركيب و ايراد صنايع مختلف لفظى مهارت داشته.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (252 -251 /7)، ايضاح المكنون (120 ،97 /2 ،378/1)، بهارستان (106)، تاريخ ادبيات در ايران (636

-628 /2)، تاريخ برگزيدگان (295 -294)، تاريخ گزيده (757 -756)، تاريخ نظم و نثر (93 -92)، تذكره ى روز روشن (297 -295)، تذكره الشعراء (103 -98)، دايرةالمعارف فارسى (1586/1)، الذريعه (160 -159 /21 ،1271 -1270 /9 ،287 -286 /6)، ريحانه (312 -310 /2)، سخن و سخنوران (332 -322) سرآمدان فرهنگ (379 -378 /1)، سيرى در شعر فارسى (69)، طرائق الحقائق (597 -596 /2)، فرهنگ سخنوران (378 -377)، كارنامه ى بزرگان (184 -183)، كشف الظنون (1243 ،1200 ،368 ،178 ،177 ،4)، الكنى و الالقاب (272 -271 /2)، فرهنگ ادبيات فارسى (232 -231)، لباب الالباب (86 -80 /1)، لغت نامه (ذيل/ وطواط)، مؤلفين كتب چاپى (757 -756 /5)، مجمع الفصحا (671 -655 /2)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 535 و 574)، معجم الادباء (36 -29 /19)، معجم المؤلفين (229/11)، هفت اقليم (76 -68 /2).

وفا، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر وفا

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/4/9

زندگينامه علمي

جعفر وفا در سال 1334 در زنجان در يك خانواده مذهبي تولد يافت و پس از تحصيلات ابتدايي و متوسطه با اشتياق تمام و با تشويق والدين خود ، به سال 1348 در حوزه علميه اين شهر به فرا گرفتن علوم ديني پرداخت و در سال 1352 راهي حوزه علميه قم گرديد و در ادبيات عرب ، فلسفه ، تفسير و علم كلام ، طرفي برگرفت و در سطوح عالي فقه و اصول به مراتب لازم ، نائل آمد . در طي اين مراحل در دو حوزه زنجان و قم به ترتيب از محضر اساتيد برجسته اي همانند حجج اسلام استاد علوي ، قائمي ، خاتمي و آيات

عظامي همانند آيت الله جوادي آملي ، پاياني ، اعتمادي ، حيدري زنجاني ، ناصر مكارم شيرازي ، ميرزا جواد تبريزي ، وحيد خراساني ، نوري همداني و ... استفاده نمود .

او از سال 1362 با درك ضرورت زمان ، كارهاي قلمي ، سخنوري و آموزشي خود را آغاز كرد و وارد عرصه پژوهش گرديد و در علوم قرآن ، تاريخ اسلام ، و تعليم و تربيت به تتبع و تحقيق پرداخت كه ارائه ده ها مقاله علمي و قرآني ، در نشريه هاي آموزشي و تربيتي و انتشار بيش از بيست جلد كتاب از محصولات اين پژوهش است كه برخي از آنها ، از كتاب هاي درسي دانشگاه امام حسين (ع) مي باشد ؛ همانند : ثروت از ديدگاه قرآن (چاپ سوم) ، تاريخ از ديدگاه قرآن و نهج البلاغه (چاپ سوم) ، تفسير موضوعي تولي و تبري (چاپ سوم

ايشان درسال 1383 از سوي نخستين همايش پاسداران اهل قلم ، نويسنده برتر شناخته شد و از سوي شخصيت هاي بلند پايه سپاه پاسداران و وزارت ارشاد ، تشويق و موفق به دريافت جوايز و لوح تقدير گرديد .وي هم اكنون صاحب كرسي تدريس در دانشكده هاي دانشگاه امام حسين (ع) است و همگام با تدوين و انجام پژوهش هاي قلمي ، در رشته هاي علوم قرآني و تاريخ اسلام تدريس مي كند . وي در سال 1360 با همفكري برخي از جوانان در تهران كانون هجرت را بينان نهاد و در پرتو آن به تشكيل كلاس هاي نهج البلاغه، عقايد و انتشار نشريه «هجرت» پرداخت . كتاب «وظايف اخلاقي معلم و شاگرد» از اين

نويسنده از سوي آموزش و پرورش كتاب برگزيده اعلام و برنده جايزه شد . او از سال 69 تا سال 82 عضو كادر علمي پژوهشكده تحقيقات اسلامي و هيئت تحريريه فصلنامه مربيان بوده است .

وفاي شيرازي، حسنعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1276 -1224 ق)، طبيب، خطاط و شاعر، متخلص به وفا. مشهور به ميرزا بزرگ طبيب. در شيراز به دنيا آمد. در خدمت پدر كسب كمال كرد و در علم طب مهارت يافت. وى خط نستعليق را خوب مى نوشت و در زمينه ى شاعرى نيز تبحر داشت. در 1254 ق به هندوستان مسافرت كرد و از آنجا به سفر حج رفت. وفا در مدح محمد على پاشا، خديو مصر، كه در مكه او را ملاقات كرد، قصيده اى سرود. از طريق مصر و اسكندريه براى تكميل علم طب به اروپا رفت و مدتى در شهرهاى پاريس و لندن مشغول تحصيل بود، سپس به هندوستان برگشت و چند سال در كلكته به تدريس طب اشتغال داشت. وى در راه بازگشت به ايران به منظور زيارت مشهد رضوى، از كلكته به بمبئى رفت و در آنجا درگذشت. از آثار وى: «ديوان» شعر، شامل كليات، قصايد، غزليات، قطعات و رباعيات، قريب پانزده هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (100 -99/ 1)، حديقةالشعراء (2009 -2007/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (820 -815/ 5)، الذريعه (1272/ 9)، صبح گلشن (595)، فارسنامه ى ناصرى (1112 -1108/ 2)، فرهنگ سخنوران (984)، مرآت الفصاحه (694 -693)، مصطبه ى خراب (208 -207).

وفاي فراهاني، محمدحسين

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س دوازدهم و سيزدهم ق)، اديب و شاعر، متخلص به وفا. وى عموى قائم مقام اول و از سادات فراهان بود. او بعد از كسب علوم متداوله به شيراز رفت. در عهد لطفعلى خان زند مى زيست و عهده دار منصب وزارت بود. وى با عبدالرزاق دنبلى، مؤلف «نگارستان دارا»، معاصر و معاشر بود. در نظم و نثر و فن سياق تبحر داشت و در

زمينه ى نظم بيشتر به غزلسرايى متمايل بود. وفا در نظم از شيوه ى ميرزا صادق نامى و مشتاق اصفهانى پيروى مى كرد. بعضى از مؤلفان معتقدند در زمان لطفعلى خان زند (1209 -1203 ق) به زيارت خانه ى خدا مشرف شد و در قزوين درگذشت. در «شرح حال رجال ايران» آمده كه وى در زمان آقامحمد خان قاجار با برادر خود به عتبات عاليات رفت و تا آخر عمر در آنجا ساكن شد و تا 1212 ق زنده بوده است. از آثار وى: «مثنوى» بر وزن «هفت پيكر» نظامى؛ «ديوان» شعر، قريب به چهار يا پنج هزار بيت. مؤلف «طرائق الحقائق» كتاب «تاريخ زنديه» را به او نسبت مى دهد و وى را برادر ميرزا عيسى قائم مقام ذكر مى كند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقةالشعراء (2015 -2013/ 2)، الذريعه (1272/ 9)، ريحانه (333 -332/ 6)، سفينةالمحمود (229 -228/ 1)، شرح حال رجال (228 -227/ 6)، صبح گلشن (596 -595)، طرائق الحقائق (251 -250/ 3)، فرهنگ سخنوران (984)، گلزار جاويدان (1712/ 3)، مجمع الفصحا (1090 -1089/ 6)، نگارستان دارا (147 -145).

وفايي خوافي اكبرآبادي، زين الدين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 944/ 940 ق)، مورخ و شاعر، متخلص به وفايى. وى نبيره ى شيخ زين الدين خوافى و از شعرا و دانشمندان خراسان بود. در عهد ظهيرالدين محمد بابر شاه (937 -932 ق) در هندوستان منصب صدارت داشت و در زمان همايون شاه (963 -937 ق)، نيز به امارت رسيد. وفايى در نظم و نثر، تاريخ و معما تبحر داشت. در هند، مسجد و مدرسه اى ساخت. وى در هند درگذشت و در مدرسه ى خود به خاك سپرده شد. از آثار وى: كتابى تاريخى در فتوحات هند؛ «ديوان» شعر. به آورده ى مؤلف «كاروان هند»

او كتاب «بابرنامه يا واقعات بابرى» بابر شاه را كه به زبان جغتايى بوده، ترجمه كرده و مشهودات خود را نيز به آن افزوده و نام آن را «طبقات بابرى» ناميده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (625/ 5)، تاريخ نظم و نثر (634 ،411)، الذريعه (1273/ 9)، ريحانه (334/ 6)، صبح گلشن (597 -596)، فرهنگ سخنوران (985)، كاروان هند (1528 -1527/ 2).

وفايي شوشتري، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي وفايي شوشتري مولف عالم و بزرگواري بود . او پيشواي با فضيلت و داراي مكارم اخلاقي بود . نام وي محمد مهدي ، مشهور به شرف الدين فرزند شيخ محمد شرف الدين است . او مقدمات و علوم ادبي را از صرف و نحو ، منطق ، معاني بيان ، حساب و هندسه ، فقه و اصول ، علم كلام و تفسير را آموخته بود.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : محمد مهدي وفايي شوشتري ازخانداني علمي و روحاني به نا م خاندان شرف الدين مي باشد . خانداني كه همواره يا درميان آن افرادي ممتاز و برجسته به پا خاسته و رهبري مذهبي مردم را بعهده داشته اند .همين امر احترام و توجه قاطبه اهالي خوزستان به ويژه شوشتر را در پي آورده است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد مهدي وفايي شوشتري مقدمات و علوم ادبي رااز صرف و نحو ، منطق ، معاني و بيان و سپس حساب هندسه ، هئيت ، فقه و اصول ، علم كلام وتفسير را نزد فضلا و بزرگان مردم زادگاه خود شوشتر فرا گرفت پس از آن درسال 1304

شمسي براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مهاجرت نموده و از حوزه درس اساتيد بزرگ آن سامان بهره مند شد.استادان و مربيان : مهمترين اساتيد محمد مهدي وفايي شوشتري در دوران تحصيل درنجف و اماكن ديگر عبارتند از : آيت الله حاج ميرزا حسين ناييني ، آيت الله آقا ضياءالدين عراقي ، آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهاني ، آيت الله سيد ميرزا ابراهيم خراساني ، آقا سيد هبه الدين شهرستاني ، آيت الله حاج شيخ آقا بزرگ تهراني، آيت الله آقا ميرزا محمد سامرايي ، آيت الله ميرزا محمود شيرازي ، آقا سيد امام شوشتري ، شيخ شعبان گيلاني ، آيت الله آقا سيد هادي ميلاني ، آقا شيخ محمد علي غروي اردوبادي ، مرحوم حاج شيخ عباس قمي ، سيد مهدي كاظمي اصفهاني ، سيد ابراهيم راوي شافعي ، سيد خليل راوي شافعي و سيد محمد راوي شافعي .فعاليتهاي آموزشي : محمد مهدي وفايي شوشتري درميان مردم محبوبيتي به سزا داشت و با خوشرويي و محبتي خاص مراجعين رامي پذيرفت. آورده اند كه مواعظ وي كه مهمترين فعاليتش بود ، مانند مواعظ جد والا و تبارش علامه حاج ملا جعفر شرف الدين تاثيري بس شگرف و درقلوب مردم مي نهاده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد مهدي وفايي شوشتري بطور كلي اوقات خود راصرف امور مذهبي وهدايت مردم از تدريس اقامه نماز جماعت ، تاليف و نگارش و موعظه و سخنراني مذهبي مي كرد.آرا و گرايشهاي خاص : محمد وفايي وفايي شوشتري علاقه وافري به تحقيقات تاريخي و آثار باستاني داشت و در مطالب تاريخي صاحبنظر و بيان كننده نكات جالبي است و بر همين

اصل و مدتي را صرف مطالعه آثار مشكوفه سومرو بابل درموزه بغداد نموده و از كتابخانه مشهور بغداد مطالعات ارزشمندي داشته است.آثار : تاريخ شوشتري ويژگي اثر : اين كتاب چاپ نشده است ولي درباره احوال دانشمندان شوشتري مي باشد .2 ترجمه جلد اول تفسير فخر رازي، ترجمه كتاب «فضائل»شاذان nbsp4 رساله شرفيات ويژگي اثر : اين كتاب سوالاتي است كه شوشتري از علامه آقا سيد هبت الدين شهرستاني نموده و ايشان جواب داده اند.5 عقايد اسلاميه ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه كتاب نكت الاعتقاد تاليف شيخ مفيد است .6 مطالعات و مشاهدات

منابع زندگينامه :شرف الدين شوشتري ، شرح حال علامه اديب فقيد وفايي شوشتري ، تهران : انتشارات كتابخانه صدر ، بي تا ، ص 1

وفايي، عباسعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباسعلي وفائي به سال 1344 در شهر ساوه به دنيا آمد. تحصيلات خود را تا پايان دبيرستان در آن منطقه به اتمام رساند سپس وارد دانشگاه تربيت معلم گرديد و در رشته زبان و ادبيات فارسي تا مقطع كارشناسي ارشد در آن دانشگاه گذراند. وي در سال 1376 موق به اخذ دكتري با موضوع تصحيح انتقادي ديوان مسلمان ساوجي از دانشگاه تهران گرديد و هم اكنون عضو هيئت علمي دانشگاه تهران ميباشد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

خاطرات كودكي : دكتر وفائي از آن دوران ميگويد: «كلاس اول ابتدايي در روستاي مجاور به مدرسه ميرفتيم و مسافتي يك كيلومتري را پياده طي ميكرديم روزهاي برفي زمستان محبت كلاس

بالاتر ها را به همراه داشتيم به طوريكه در يك روز برفي كه آمد و رفت به جهت كثرت برف سخت بود بر دوش آنها مسير را طي ميكرديم.»

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : دكتر وفايي در يك خانواده كشاورز و متعهد و متقي بطوريكه پدر و مادر آنها را به تحصيل و طي درجات بالا در كنار كمك در امور كشاورزي رهنمود ميكرد و مشوق آنان بود.تا جايي كه همه فرزندان خانواده تحصيلات عالي داشتند و دبير و استاد دانشگاه شدند.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : كارشناسي و كارشناسي ارشد رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تربيت معلم تهران در سال 1371، و اخذ دكتراي زبان و ادبيات فارسي با موضوع پاياننامه صحيح انتقادي ديوان مسلمان ساوجي در سال 1376 از دانشگاه تهران

خاطرات و وقايع تحصيل : وقع انقلاب اسلامي در دوره راهنمايي و شركت در راهپيمايي ها، شروع جنگ تحميلي و شركت هفت دوره اي در جنگ از خاطرات دوران تحصيل دكتر وقايي استا.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : كار كشاورزي ، مطالعه دروس غير درسي و كار در كوره هاي آجر پزي از فعاليتهاي دوره تحصيل وي است.

استادان و مربيان : دكتر جليل تجليل، دكتر اسماعيل حاكمي، دكتر شفيعي كدكني، دكتر عباس ماهياد، دكتر محمود عابدي، دكتر حين ابخوري، مرحوم دكتر سادات ناصري، دكتر عباس زرياب خويي، مرحود دكتر ضيائ الدين سجادي، دكتر علي شيخ الاسلامي و ... از استادان دكتر وفايي هستند.

هم دوره اي ها و همكاران : دكتر حسن ذوالفقاري، دكتر محمود فتوحي، خانم دكتر شيخ مونسي، دكتر تاجبخش، دكتر اسپرهم، دمتر حبيب ارعباسي و .. از همدوره ايهاي دكتر عباسعلي وفايي

است و از همكاران ايشان در گروه ادبيات ميتوان به دكتر شيما ، دكتر كزازي، دكتر ترابي، دكتر مسگر نژاد، دكتر حائري ، دكتر حسن زاده و بيات اشاره كرد.

همسر و فرزندان : دكتر وفايي داراي همسر و دو فرزند دختر ميباشند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : معاون اداري و مالي و دانشجويي دانشكده ادبيات و زبانهاي خارجي دانشگاه علامه طباطبائي 79-1375، معاون اداري و مالي و قائم مقام دانشگاه الزهرا (س) تهارن 82-1379، رايزن فرهنگي ايران در ازبكستان 85-1382، رئيس شوراي گسترش زبان و ادبيات فارسي 1385 تا كنون.

فعاليتهاي آموزشي : دبير آموزش و پرورش به مدت هفت سال و تدريس درد دانشگاه هاي پيام نور - آزاد و دانشگاه هاي دولتي تهران از فعاليت هاي آموزسي دكتر وفايي هستند.

شاگردان : دكتر مهدي صفري، دكتر بهمن نزهت، دكتر شعبانلو، دكتر برجساز، دكتر طاهر، مهندس آزاد، مهندس خدادادي و ... از شاگردان استاد وفائي هستند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تاثير زبان فارسي بر زبان ازبكي

ويژگي اثر : انتشارات الهدي

2 تصحيح ديوان مسلمان ساوجي

ويژگي اثر : انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگي

3 تصحيح شرح سه دفتر نخست مثنوي مولوي

ويژگي اثر : تاليف شيخ محمد آدينه خوارزمي، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگي

4 تصحيح كتاب مرادالعارفين

ويژگي اثر : شيخ صوفي

5 دانشنامه زبان و ادبيات فارسي قرن 20 ازبكستان

ويژگي اثر : انتشارات الهدي

6 سيماي فرهنگي ازبكستان

ويژگي اثر :

انتشارات الهدي

7 فرهنگ لغت نامه واژگان مخفف در زبان فارسي

ويژگي اثر : در دست چاپ

8 قصايد مضوع در زبان و ادبيات فارسي

ويژگي اثر : انتشارات روزنه

9 واژه هاي فارسي در زبان ازبكي

ويژگي اثر : انتشارات ماورائ النهر تاشكند

منابع زندگينامه : تكميل پرسشنامه فرهيختگان توسط دكتر وفائي بنا به درخواست بنياد ايرانشناسي - اسفند 1385

وفايي، عبدالوحيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبد الوحيد وفائي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عبدالوحيد وفايي دوران كودكي را در خانواده پدري از تعاليم قرآن كريم بهره مند گشتم (در قم) و مقطع تحصيلي ابتدائي را در مدرسه آزادي گذرانده و مقطع راهنمائي را در مدرسه راهنمائي شهيد بهشتي قم طي نمودم. و حدود يك سال در هنرستان فني و مهندسي قم تحصيل كردم. سپس به علت علاقه به حوزه علميه قم جهت ادامه تحصيلات روي آورده و حدود دو سال در مدرسه علميه رسالت قم به تحصيل مشغول شدم و سال سوم را در مدرسه علميه رضويه قم تحصيل كردم. سپس دوران فقه و اصول را از اساتيد مطرح زمان استفاده كردم و حدود سه سال از درس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام: «مرحوم ميرزا جواد تبريزي»، حضرت آيت الله «وحيد خراساني» و «فاضل لنكراني» بهره بردم.

جهت تدريس در دانشگاهها از طريق گزينش علمي خبرگان وزارت علوم به استخدام هيئت علمي گروه معارف اسلامي دانشگاه آزاد اسلامي تهران جنوب در آمدم و هم

اكنون در مقطع دكترا معارف اسلامي جهت شركت در آزمون مهندسي ثبت نام نموده ام. حدود 10 سال است به استخدام عضويت هيئت علمي گروه معارف اسلامي در آمده ام. همزمان با تدريس در دانشگاه و دروس خارج فقه و اصول، با موسسه باقرالعلوم (ع) وابسته به سازمان تبليغات اسلامي قم جهت تاليف مجموعه كتب «ديدار با ابرار و ديار ابرار» همكاري نمودم. يك مقاله با نام «برهان صديقين» براي مجله علمي پژوهشي (خردنامه صدرا) ارسال كرده ام كه براي شماره اخير آماده چاپ است. با همين عنوان مقاله براي جشنواره حكمت مطهر ارسال نمودم كه به عنوان مقاله برگزيده در مجموعه مقالات برگزيده خلاصه آن به چاپ رسيد.

وقار شيرازي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1298 -1232 ق)، شاعر،اديب و خطاط. وى فرزند بزرگ وصال شيرازى بود كه در شيراز به دنيا آمد. بعد از فراگيرى مقدمات به تحصيل فقه و اصول و حكمت الهى پرداخت و پس از اتمام تحصيل به تأليف و تصنيف همت گماشت. وى در اصناف شعر متبحر و در فن انشاء مهارت داشت. وقار در 1266 ق با برادر خود ميرزا محمود حكيم به هندوستان رفت و در مدت توقفش در بمبئى، كتاب «مثنوى» مولوى را در مدت چهار ماه با خط خوش نوشت و به چاپ رسانيد و سپس به زادگاه خود بازگشت. در 1290 ق به زيارت عتبات رفت و در راه بازگشت، به تهران آمد و مورد عنايت ناصرالدين شاه واقع شد. وقار علاوه بر نستعليق، خطوط نسخ و رقاع و شكسته نستعليق را استادانه مى نوشت و به ويژه در خط نسخ كمتر نظير داشت. وى در شيراز درگذشت و در جوار

پدر خود به خاك سپرده شد. از آثار او: «انجمن دانش»، به سبك «گلستان» سعدى؛ «رموز الامارة»، ترجمه و شرح نامه ى حضرت على (ع) به مالك اشتر؛ مثنوى «بهرام و بهروز»؛ «روزنامه ى خسروان پارسى»، كه فرهنگ شيرازى آن را «تاريخ ملوك عجم» خوانده است؛ مثنوى «خضر و موسى»؛ «قانون الصدارة»؛ «مزغزار»، كه نثرى مسجع به روش «كليله و دمنه» دارد؛ كتاب «مجالس السنة و محافل الازمنة»، به سبك «كشكول» شيخ بهائى؛ «عشره كامله»، در ذكر مصايب امام حسين (ع) و اصحاب و اولادش؛ رساله اى در تفسر آيه ى «ليغفر لك اللَّه ما تقدم من ذنبك و ما تأخر»؛ «شرح شش رباعى محتشم»، در دوازده فصل؛ «تاريخ چهارده معصوم»، كه توسط فرزندش، همت شيرازى، تكميل شده است؛ «ديوان» شعر و چند رساله ى كوچك و ناتمام ديگر. از خطوط او: قرآن نيم ورقى، جلد روغنى كار على اشرف، متن نسخ كتابت خوش و ترجمه نستعليق كتابت خفى متوسط و پايان رقاع كتابت خوش، با رقم: «حرره... خادم الفقراء احمد المتخلص بوقار... 1281»؛ قرآن وزيرى، نسخ كتابت خفى خوش و حواشى نستعليق و شكسته خفى خوش، سر سوره ها و آخر رقاع كتابت خوش، با رقم: «كتبه و حرره... احمد الشيرازى المتخلص بالوقار... 1278»؛ يك نسخه «صحيفه ى سجاديه»، نسخ كتابت خفى خوش، با رقم: «... احمد الوقار فى سنة 1285»؛ يك نسخه «شرح اسماء قدسيه»، نسخ كتابت جلى و خفى و رقاع خوش، با رقم: «كتبه العبد... احمد الوقار ابن المرحوم الوصال الشيرازى فى سنة 1274»؛ يك نسخه «دعاى كميل»، نسخ كتابت و رقاع خوش، با رقم: «... و انا العبد احمد الشيرازى المتخلص بالوقار... سنة 1281».[1]

نامش ميرزا احمد، تخلصش وقار

و نخستين پسر وصال شيرازى است (و. 1232 ه.ق- ف. شيرتز 1298 ه.ق) پدرش از هشت سالگى تربيت و تعليم و ارشاد او را به عهده گرفت تا در فن خوشنويسى، شعر، معانى، بيان و فلسفه استاد گشت. پس از مرگ پدر در سال 1265 ه.ق به هندوستان سفر كرد و در آنجا به نوشتن و تصحيح كتاب مثنوى مولانا جلال الدين بلخى همت گماشت و آن كتاب را به خط نسخ در 116 صفحه نوشت و تحشيه كرد و به چاپ رساند و هم در اين سفر مثنوى «بهرام و بهروز» را سراييد و آن را در ربيع الثانى 1266 به پايان رساند. پس از بازگشت از هند مدت 8 سال در شيراز ماند و پس از آن به تهران آمد. در سال 1274 گويا به وسيله ى صدراعظم به ناصرالدين شاه معرفى شد و پس از چند مسافرت به شيراز و تهران و كرمانشاه در سال 1298 پس از 66 سال زندگى جهان را بدرود گفت. وقار از خاندان وصال دانشمندى بنام است و تأليفات فراوان دارد و از آن جمله است: اطواق الذهب كه از نثر و نظم مركب است- انجمن دانش در آداب و اخلاق. كتاب «شرح و ترجمه نامه ى على (ع) به مالك اشتر» و «مثنوى بهرام و بهروز» و «مثنوى خضر و موسى» و «قانون الصداره» و «مرغزار» و «كتاب مجالس السنة و محافل الازمنه» و «عشره كامله» و «ترجمه ى منظومه ى عربى حاجى ملا هادى سبزوارى» و «سياحت نامه از شيراز تا بندر ابوشهر» و «اهبةالاديب» و «ريحانةالادب» و «تاريخ چهارده معصوم» و «رساله در علم بديع» و غيره.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :[1] آثار عجم (358 -356)، احوال و آثار خوشنويسان (1043 -1041/ 4 ،56 -55/ 1)، اطلس خط (564)، تاريخ ادبيات ايران، براون (205/ 4)، تاريخ هنرهاى ملى (986 -985/ 2)، حديقةالشعراء (2040 -2028/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (833 -821/ 5)، الذريعه (311 -310/ 20 ،1277 -1276/ 9 ،165/ 3 -365/ 2)، ريحانه (338 -336/ 6)، شرح حال رجال (26 -25/ 6)، صبح گلشن (599)، طرائق الحقائق (374 -372/ 3)، فارسنامه ى ناصرى (1005 -997/ 2)، فرهنگ سخنوران (986)، الماثر والآثار (215)، مجمع الفصحا (1153 -1132/ 6)، مرآت الفصاحه (701 -697)، مكارم الآثار (950 -949/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (494 -493/ 1)، هديةالعارفين (189/ 1).

وكيلي طالقاني، ارسلان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: پزشكى هسته اى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1343، دكتراى تخصصى داخلى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1349، دكتراى تخصصى پزشكى هسته اى در آفريقاى جنوبى در سالهاى 1349 تا سال 1351، دكتراى تخصصى پزشكى هسته اى در آمريكا از سال 1357 تا سال 1359.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

پزشكى هسته اى، غدد داخلى، انكولوژى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 7 پايان نامه دكترا و دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

پزشكى هسته اى و غدد داخلى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ولايتي، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1324، مرتبه علمى: استاد، رشته: عفونى اطفال، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1350، دوره تخصصى طب اطفال از مركز طبى كودكان دانشكده پزشكى تهران در سال 1353، فوق تخصص بيماريهاى عفونى اطفال از دانشگاه جان هاپكينز آمريكا در سال 1355، دكتراى افتخارى از دانشگاه دولتى الفارابى قزاقستان در سال 1371، دكتراى افتخارى از دانشگاه علوم پزشكى تفليس گرجستان در سال 1372.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى مايكوباكتريومهاى ماهيان پرورشى شمال ايران، شيوع آنمى در نوزادان ايرانى و ارتباط آن با هموگلوبين مادران، اثر واكسيناسيون BCG در پيشگيرى از بيماريهاى سل در

كودكان، بررسى حوادث در كودكان، ليشمانيوز و تلاش براى يافتن واكسن مؤثر، آموزش بيماريهاى عفونى و گرمسيرى، آموزش استئوميليت، آموزش سپتى سمى و مننژيت نوزادان، آموزش سل، آموزش بالينى عفونى اطفال بيماريهاى ريوى وسل، آموزش مننژيتهاى باكتريال، مقايسه هيدراتهاى كربن سرم خون افراد مسلول، مشكوك و سالم با استفاده از گاز ليوكئد كروماتوگرافى گامى در جهت تشخيص سريع سل، بررسى علائم تكنيكى و پاراكلينيكى در 50 بيمار مبتلا به هپاتيت B، عفونت هاى ادرارى در بالغين، مطالعه كلينيكى و ايمونولوژيكى كودكان شير مادرخوار و شير گاوخوار در ايران، شوك سپتيك، عضويت در مجامع بين المللى و ارائه مقالات بسيار در كنفرانس هاى پزشكى، راهنمايى و مشاوره و نظارت بر 25 پايان نامه دكتراى عمومى و تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 15

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى سل (بهترين كتاب سال 13767)، بيماريهاى تنفسى كودكان، طب كودكان، نظرى اجمالى به بيمارى جذام، مجموعه مقالات صاحب نظران اخلاق پزشكى، تاريخچه پزشكى در ايران و اسلام، بيماريهاى عفونى كودكان، مقدمه فكرى نهضت هاى مشروطيت، آشنائى با مجلس شوراى اسلامى، تاريخ روابط خارجى ايران.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 78، تعداد مقالات به زبان خارجى: 24

زمينه علمى مقالات:

مقدمه اى بر تاريخ پزشكى اسلام و ايران، سل كودكان، واكسيناسيون، عفونت ادرارى در كودكان، عفونت مايكوباكتريومهاى غير سلى، مننژيت باكتريائى در كودكان، پيشگيرى از مننژيت هموفيلوس انفلونزا نوع B در كودكان، تغذيه و سرطان، ايمنى در سل، جذام، نظرى به طب رازى، اپيدميولوژى بروسلوز، اثر ختنه در كودكان و اثر آن در پيشگيرى عفونت و بدخيمى، درمان آنتى بيوتيكى عفونتهاى مهلك گرم منفى، پيشگيرى به وسيله عوامل ضد ميكروبى،

نقش طحال در سيستم ايمنى، ايمونولوژى و واكنش مالاريا، ايدز در كودكان مننژيت سلى، تهيه واكسن سل و جذام در ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ولوالجي، ظهيرالدين، ابوالفتح عبدالرشيد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(467- پس از 540 ق) فقيه حنفى. در ولوالج، از توابع بدخشان به دنيا آمد. در بلخ فقه آموخت. مدتى در كش ساكن بود و سپس به سمرقند رفت و در آنجا سكنى گزيد. او در بلخ از ابوالقاسم احمد بن محمد خليلى و ابوجعفر محمد بن حسين سنجانى و در بخارا از ابوبكر محمد بن منصور نسفى و احمد بن سهل عتابى حديث شنيد. سمعانى از وى روايت كرده است. در ولوالج درگذشت. او «الامالى» را در زمينه ى فقه تصنيف كرد. «الفتاوى الولوالجيه» اثر مشهور اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (126/ 4)، معجم البلدان (441/ 5)، معجم المؤلفين (220/ 5)، هديةالعارفين (568/ 1).

ولي، شاه نعمت الله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد نورالدين نعمت الله كهستاني (يا كوه بناني يا كرماني) مشهور به شاه نعمت ا... ولي، در سال 731 و قصبه كهسان يا كوهستان در نزديكي هرات متولد شد. و با توجه به احترام و رفاهي كه پدرش ، كه از مردم با نفوذ روزگار بود، داشت، بهعلم روي آورده و در محضر شيخ ركن (شيرازي، شمسي الدين حكي، سيد جلال الدين خوارزمي و قاضي عضد الدين ايجي) ادبيات و كلام و حكمت و فقه آموخت سپس: به صوفيان قائدي پيوست. و سپس از آن سفرهاي بسياري به مصر، مغرب، مدينه، مكه، بلخ ماورالنهر كرد و به كوه بستان در كرمان رفت و در آنجا مسكن گزيد و در ماهان خانقاهي ساخت. سپس در سفري به شيراز با اسكندرين عمر شيخ نواده امير تيمور گوركاني ديدار كرد. و سرانجام در 834 يا 827 درگذشت. وي بعنوان موسس سلسله نعمت اللهيه يكي از مشهورترين عارفان جهان اسلام به شمار مي رفت

كه مريداني در ايران و هند از جمله شاهزادگان هندي و تيموري داشت. كتابها و رسالات بسيار زيادي را تاليف كرد كه مشهورترين آنها ديوان اشعار وي مي باشد.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميگرايش : عرفان اسلاميوالدين و انساب : سلسله نسبت سيد نورالدين نعمت الله كهستاني به ترتيب زير به امام محمد باقر مي رسيد: نورالدين نعمت الله بن عبدالله بن محمد بن عبدالله بن موسي بن يحيي بن هاشم بن موسي بن جعفر بن صالح بن محمد الباقر بن علي بن حسين بن علي (ع). اجداد وي از شهر حلب به گيج و مكران آمده بودند. پدر شاه نعمت الله با ملوك شبانكاره فارسي نيز از طريق سببي خويشاوند گرديده بود.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر سيد نورالدين نعمت الله كهستاني ولي از سادات حلب بود كه در كوه بنان كرمان متوطن شده و نيز با ملوك شبانكاره روابط خويشاوندي سببي برقرار نموده بود. از اين رو او و خانواده اش از رفاه و احترام خاصي در آن منطقه برخوردار بوده اند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد نورالدين نعمت الله كهستاني در سال 731 آموختن علوم ظاهري را از ركن الدين شيرازي، شمس الدين مكي، سيد جلال الدين خوارزمي و قاضي عضدالدين فرا گرفت و بدر بيست وچهارسالگي در مكه به خدمت شيخ عبدا... يافعي (صاحب كتاب روضه الرياحين و قطب الدين رازي) درآمد. و خرقه خود را از شيخ عبدا.. يافعي گرفت. گفته اند كه وي مقدمات علوم، علم بلاغت، كلام، حكمت اللهي، اصول، فقه و اصول عرفان را در جواني فرا گرفت و در همان هنگام

فصوص الحكم ابن عربي را از برداشت. نعمت ا... چنان در عرفان به مقامات عالي دست يافت كه در بسياري منابع با عنوان «شاه» (كه از القاب عالي رتبه تصوف است، ياد شده است. شاه نعمت ا... ولي پيش از اين مدتي را در طريقت قادري به آموختن مشغول بود.خاطرات و وقايع تحصيل : سيد نورالدين نعمت الله كهستاني هدايا و اموالي كه مردم نزدش مي آوردند را همگي مي پذيرفت و در ظاهر چندان به حلال و حرام بودن آن توجهي نداشت. روزي سلطان شاهخ تيموري براي امتحان وي گوسفندي را كه از كسي غصب گرفته شده بود را بريان نموده و نعمت ا.. را دعوت نمود. هنگامي كه نعمت ا... به تناول گوشت گوسفند مشغول بود، سلطان شاهرخ به وي خبر داد كه گوسفند غصبي بوده است. اما نعمت ا... گفت كه وي هرگز نان حرام نمي خورد. شاهرخ براي اثبات سخن خود صاحب گوسفند را آورد تا به غصبي بودن آن شهادت دهد. اما صاحب گوسفند گفت كه وي اين گوسفند را براي شيخ نعمت ا... به عنوان نذري آورده است كه مامورين سلطان شاهرخ آن را به زور از وي گرفتند. [سمرقندي، تذكره الشعرا، صص 3-252]فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد نورالدين نعمت الله كهستاني بيشتر اوقات زندگاني خود را در سفر مي گذراند.سفرهاي وي بيشتر جنبه عارفانه و تحصيلي داشته است.استادان و مربيان : سيد نورالدين نعمت الله كهستاني، ركن الدين شيرازي، شمس الدين مكي، سيد جلال الدين خوارزمي و قاضي عضدالدين و مهمترين آنها شيخ عبدا... يافعي بودند.سلسله استادان شاه نعمت ا... ولي به احمد غزالي، جنيد بغدادي و شيخ

حسن بصري مي رسد.همسر و فرزندان : سيد برهان الدين اولين فرزند سيد نورالدين نعمت الله كهستاني بود كه در طي سفر وي به كوهستان كرمان به دنيا آمد. امير خليل ا.. از ديگر فرزندان او بوده است. فرزندان ونوادگان وي در زمان امير دولتشاه سمرقندي (عصر شاهرخ) در كرمان و هند و فارس از بزرگان به شمار مي رفتند شاه نعيم الدين نعمه ا... ثاني نواده شاه نعمت ا... ولي و داماد شاه طهماسب بوده است. سيد قطب الدين ميرحاج گنابدي متخلص به انسي (معاصر سلطان حسين بايقرا) نيز از نوادگان شاه نعمت ا... بود.وقايع ميانسالي : اكثر عمر سيد نورالدين نعمت الله كهستاني به عبادت و سفر گذشت وي در مكه سالها به تحصيل نزد بزرگان صوفيه، بويژه شيخ عبدا... يافعي پرداخت. و با سلطان حسين افلاطي بصري، ديدار كرد. و مدتي در هرات و خراسان و سپس در كوهستان كرمان، تفت يزد، به دعوت اسكندربن عمر شيخ شيراز، سمرقند، كوه صاف (در نواحي بلخ) مقيم بوده است. شرح احوال و مقامات شاه نعمت ا... را عبدالرزاق بن عبدالكريم كرماني در كتابي در سال 911 ه_.ق تاليف نموده است. و نيز كتابهايي توسط عبدالعزيز بن شيرملك بن محمد واعظي كه براي علاءالدين احمد شاه دوم بهمني (838-862 ه_.ق) در هند نوشته شده است. و نيز كتاب سويدالدين نصرا... بن برهان الدين خليل ا... طاوسي ابرقوهي تاليف 906 به دستور نعمت الله ثاني نواده شاه نعمت ا... ولي و كتاب سوانح الايام في مشاهدات العوام (سلسله العارفين) اثر صنع ا... نعمت اللهي ( تاليف 1066) و نيز شرح مفصلي دركتاب جامع مفيدي در تاريخ يزد

اثر محمد مفيدي مستوفي يزدي.زمان و علت فوت : سيد نورالدين نعمت الله كهستاني در سال 827 ه_.ق در هفتاد و پنج سالگي يا در سال 834 در سن 103 سالگي در زمان حكومت سلطان شاهرخ تيموري وفات يافت و در قريه ماهان در نزديكي كرمان مدفون گشت و لنگرو خانقاه وي تا كنون زيارتگاه اهل دل است.مدتي پساز وفات وي به امر سلطان احمد بهمني پادشاه ركن بقعه اي بر مزار وي بنا گرديد (840 ه_.ق) و در زمان شاه عباس دوم ابنيه اي بر آن افزوده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد نورالدين نعمت ا... بن عبدا... كهستاني ولي با درجه صوفيانه ي «شاه» رياست سلسله صوفيانه نعمت اللهيه را كه خود بنيان گذاشته بود، بعهده داشته است.فعاليتهاي آموزشي : سيد قاسم انوار در سراب تبريز، مولانا شرف الدين علي يزدي و خواجه صائن الدين علي تركه در اصفهاني در قفت يزد به خدمت شيخ نعمت ا.. درآمدند. و از سوي وي به مصر و شام اعزام شدند. در شيراز سيدابوالوفا سيد محمود (شاه داعي الي الله)، حافظ شيرازي، پدر علامه جلال الدين دواني، شيخ ابواسحاق بهرامي، علامير شريف جرجاني شرف خدمت وي را يافتند اما بيش از هر كس شاه قاسم انوار شاه داعي الله شيرازي، شيخ آذري طوسي (كه در خرقه وي را از دست نعمت ا... گرفت) و مولانا فضل ا... سيد نظام الدين احمد شيرازي شاگردان بلافصل و رسمي شيخ نعمت ا... به شمار مي روند.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : سيد نورالدين نعمت ا... بن عبدا... كهستاني ولي، بنيانگذار سلسله صوفيانه نعمت اللهيه است.

طرايق الحقايق حاج معصومعلي شاه- حبيب السير، مراه الخيال، امير علينسير خان لودي، نتايج الافكار محمد قدات الله گوپا مدي، بهارستان سخن، ريحانه الاوب درباره نعمت ا... ولي مطلب دارند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيد نورالدين نعمت ا... بن عبدا... كهستاني ولي اشعاري مي سرود كه در آنها به «سيد» يا نعمت ا... تخلص مي نمود.شاگردان : شاه قاسم انوار، شاه داعي الي الله شيرازي، شيخ آذري طوسي كه خرقه خود را از دست سيد نورالدين نعمت الله كهستاني گرفت و مولانا فضل الله سيد نظام الدين احمد شيرازي از شاگردان مهم شيخ نعمت الله كوهستاني بشمار مي روند. شاگردان وي بنام استاد خود شاه نعمت ا... به نام فرقه نعمت اللهيه مشهورند. پس از وفات شاه نعمت الله ولي، پسرش سيد خليل الله ارشاد مريدان را بعهده گرفت آوازه كرامات و مقامات شاه نعمت الله در ايران و هند چنان منتشر بود كه در اين دو سرزمين ارادتمندان و شاگردان بسياري يافت كه برخي از آنان امر او شاهزادگان و شاهان بودند. هر چه به دوران صفوي نزديك تر شويم، نفوذ و قدرت اين سسله افزايش مي يابد.همفكران فرد : سيد نورالدين نعمت الله كهستاني ولي همانند سيد محمود نوربخش و نيز مانند صوفيان بزرگ صفوي شيعه مذهب و بنيان گذار فرقه صوفيانه ي شيعي مي باشد.آرا و گرايشهاي خاص : سيد نورالدين نعمت الله كهستاني شيعه مذهب بوده است و در شرح و توضيح اصول و مباني تصوف و عرفان بويژه با گرايش شيعي از مردان پركار زمانه خود به شمار مي رفت.چگونگي عرضه آثار : سيد نورالدين نعمت الله كهستاني ولي

برخي رسالات خود را به اسكندربن عمر شيخ نواده تيمور و حاكم فارس، احمد شاه بهمني و ديگر شاهان بهمني در اكن عرضه نموده است. شايان ذكر است كه اينان از مريدان وي به شمار مي رفتند.

________________________________________

آثار : ويژگي اثر : اين رساله هاي نظم و نثر و درباره طريقه تصوف، سيرو سلوك، اخلاق، معارف و حكيم مي باشد.[نفيسي، تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسي، ج1، ص 188]2 آ ا... خلوت ، آفاق و انفس ، اسما كوني ، اصطلاحات صوفيه ، الرساله الشريفه النوريه ، الله هو الاول و الاخر بعربي ، الهامات ، برزخ حروب مقطعات قرآني ، بيان خوش ، تحقيق الايمان ، تحقيق المرابت الهيه ، تحقيقات موسوم با لطايف النصوف ، تصيحت نامه ديگر ، تفسير سوره ي اخلاص ، خلوت ، خليفه ، ذوقيات، رساله موزات ، رساله احديه ، رساله اشرف الاسماء ، رساله اصطلاحات ، رساله البيان ، رساله الحقايق ، رساله انظام ، رساله برازخ ، رساله بشارت نامه ، رساله بلوغات ، رساله بيان اقطاب ، رساله بيان حروف ، رساله بيان كلمه طيبه ، رساله بيان مذاهب در خلق افعال ، رساله تجليات ، رساله تحقيقات ، رساله تفسير الله و السموات ، رساله تفصيل اوايل سور ، رساله توكل ، رساله جامع اللطايف ، رساله جنانيه ، رساله جواب سوال از اسم اعظم و غيره

، رساله حببيه ، رساله حروف اصليه ، رساله حروف و روح ، رساله حورائيه ابو سعيد ابوالخير ، رساله در آن عدد حروف ، رساله در بودن حقيقت انسان مظهر اللهي ، رساله در بيان اسرار كلمه و صلوه و حج غيره ، رساله در بيان تجلي به عربي ، رساله در بيان حقيقت ، رساله در بيان حقيقت مثال و خيال مقيده و كيفيت در اعتبار و يا درجات خلق در ادراك علوم و معاني ، رساله در بيان قلوب انسان[نفيسي، تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسي، ج1، صص 9-188، تا 341 و نيز ج2، ص 742] ، رساله در بيان نفس ، رساله در توكل و بعضي تحقيقات ، رساله در كلمه سبحان ا... در نكات عشر ، رساله در معني هستي و نيستي ، رساله ديگر از ذوق ، رساله ذوق ، رساله سند خرقه و سوال و جواب سلطان اسكندر، رساله سوال جوال ، رساله سوال و جواب اما علي حكيم ترمزي ، رساله عيون ، رساله في كدام الحق للخلق و الفرق بين الوحي و الالهام و الحديث القدسي ، رساله قل هو الله احد ، رساله كشف الاسرار، رساله كميليه ، رساله مراتب ، رساله مراتب رنديه ، رساله مراتب فقر ، رساله معرفت ، رساله معرفت روح ، رساله معني الفقر فخري و كاد الفقر ان يكون كفرا ، رساله مكاشفه ، رساله منابت به عربي ، رساله منشآت ، رساله نسبت خرقه خود

معني اعيان ، رساله نصيحت خليفه و پادشاه عصر، رساله نصيحت سيد نور ا... (پسر سيد خليل ا...) ، رساله نفخ روح آدم ، رساله نكات ، رساله نكات ، رساله نور و مراتب آن ، رساله ها ، رساله واردات ، رساله ي اسلاميه ، رساله ي اشارات عجيب الحروف ، رساله ي بيان علم توحيد ، رساله ي حورائيه ، رساله ي حورائيه ديگر ، رساله ي روح ، رساله ي مراتب ديگر ، رساله ي نصيحت سيد برهان الدين خليل ا... (پسرخود) ، رساله ي نفس و نكات ، رساله ي نفيسه ، سراسماء غير متناهي و حروف متناهي ، سلب اوصاف ، سلوك ، شرح اسما الله الحسني به عربي ، شرح اصطلاحات محيط كمال المله و الدين بطريق ابجاد ، شرح سوال كميل از حقيقت ، شرح قصوص ، شرح گلشن راز ويژگي اثر : رساله اي خطاب به حكيمي ترمندي (از اصحاب شاه نعمت ا...)(تاليف 836) غير از ديوان اشعار وي كه حاوي يازده هزار بيت است.102 شرح لمعات ، عينيه رساله وجود فيوضات ، مجمع الاسرار ، مجمع اللطايف ، مجموع اللطايف ، محبت نامه ، مراتب ، مراتب وجود ، مفتاح الابواب ، مكاشفات تعريفات ، نسبت خرقه ي احمد شاه بهمني، نصيحت نامه

منابع زندگينامه :نفيسي تاريخ نظم و نثر درايران و در زبان فارسي، ج1، ص 1882اميردولتشاه سمرقندي، تذكره الشعرا، به همت محمد رمضاني، تهران: پديده خاور، 1366، ص 2523ذبيح الله صفا، تاريخ

ادبيات در ايران، ج4، چاپ دوم، تهران: فردوسي، 1366، ص 2294لطفعلي بيك آذر بيگدلي، آتشكده ي آذر، به اهتمام سيد جعفر شهيدي، تهران: موسسه نشر كتاب، 1337، ص 1235هدايت، تذكره رياض العارفين، صص 3-232

ولياني، فاطمه

قرن:15

جنسيت:زن

مليت:ايران

فاطمه ولياني نويسنده و مترجم معاصر ،در سال 1338 در تهران متولد شد.ايشان تاكنون با مراكز مختلفي از جمله بنياد دايرة المعارف اسلامي، نشريه تحقيقات اسلامي و دفتر پژوهش هاي فرهنگي همكاري داشته است. كتاب " تاريخ جنون"ترجمه فاطمه ولياني، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ترجمه

تحصيلات رسمي و حرفه اي : فاطمه ولياني تحصيلات متوسطه را در تهران گذراند. در سال 1358 در رشتة علوم سياسي از دانشگاه تهران و در سال 1370 در همان رشته از دانشگاه سوربن فارغ التحصيل شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : فاطمه والياني تاكنون با مراكز مختلفي از جمله بنياد دايرة المعارف اسلامي، نشريه تحقيقات اسلامي و دفتر پژوهش هاي فرهنگي همكاري داشته است.

جوائز و نشانها : كتاب " تاريخ جنون"ترجمه فاطمه ولياني، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : مقالات زير از آثار ترجمه شده فاطمه ولياني مي باشد: _ مردم شناسي و انتشار (ديديه گز نيدو) _ درهم شكستن زمان، فضا و جامعه (دانيل بل) _ مفهوم فرهنگ در نظريه هاي روابط بين الملل (آر.بي.جي واكر) _ معناي نور در حكمت معنوي سهروردي (هانري كربن) _ خرد، حكمت و جنون در تصوف شبلي (پي يرلوري)

--------------------------------------------------------------------------------

آثار

:

1 افسون زدگي جديد

ويژگي اثر : ترجمه

2 تاريخ جنون

ويژگي اثر : ترجمه،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب:تاريخ جنون ميشل فوكو، ترجمة فاطمه ولياني._ تهران: انتشارات هرمس، 1381. اين كتاب، كوتاه شدة نسخة جامع تاريخ جنون (انتشارات پلون، 1961) است كه مؤلف آن را در سال 1964 براي انتشارات پلون تنظيم كرد. اين نسخه، در عين حفظ ساختمان كلّي كتاب، عمدتاً شامل بخش هايي از آن است كه به جنبه هاي جامعه شناختي و تاريخي موضوع مي پردازد. دربارة فوكو و آراي او تاكنون بسيار گفته اند و نوشته اند، امّا، به استثناي دو متن كوتاه، كتابي از خودِ او هنوز به فارسي درنيامده است و اين كتاب اولين اثر از آثار اصلي فوكو است كه به فارسي ترجمه شده است. تاريخ جنون پايان نامة دكتري فوكو بوده است و استادش پس از مطالعة آن گفته بود كه اين پايان نامه فقط يك اثر فلسفي يا تاريخي نيست، شعر است. مترجم ترجمه اي استوار و بسيار دقيق و خواندني از اين كتاب عرضه كرده است. با به كارگيري اصطلاحات و لغات جا افتاده و تعبيرات متداول فارسي، منويّات نويسنده را به خوبي و روشني منتقل كرده است. يكدستي شيوة نگارش در سراسر ترجمه رعايت شده است. مؤلف كتاب نويسنده اي آسان نويس نيست؛ سبكي خاص خود دارد و اساساً فهم آثار او دشوار است. كوشش مترجم در ترجمة روشن

افكار مؤلف به فارسي حكايت از اِشراف او به شيوة نگارش ويژة نويسنده است. از نكات درخور توجه در اين ترجمه توضيح اَعلام و اشارات تاريخي است. اين توضيح، به هيچ وجه، ترجمة مطالبي نيست كه در دايرة المعارف ها مي آيد، بلكه مترجم كوشيده طوري توضيح دهد كه مطلب مورد اشارة متن روشن تر شود. پيداست كه اين كار با جستجوي وسيع در منابع صورت گرفته است.

3 هويت چهل تكه و تفكر سيّار

ويژگي اثر : ترجمه

وليخاني، مهين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد: 1321، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى پوست و آميزشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى بيماريهاى پوست و آميزشى از دانشگاه تهران در سال 1351.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ولي زاده باكوچي، غلامرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى كودكان، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ولي زاده، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

وهاب زاده، عظيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، مؤلف.

تولد: 1309، اردبيل.

درگذشت: 23 مرداد 1365.

عظيم وهاب زاده دوره ى تحصيلات ابتدايى و دبيرستان را در زادگاه خويش به پايان رساند. وى در سال 1330 به دانشكده ى پزشكى دانشگاه تهران راه يافت و در سال 1342 موفق به دريافت دانشنامه ى دكترى از دانشگاه مذكور گرديد. وهاب زاده ابتدا در بيمارستان ازگل و سپس در بيمارستان روزبه به آموختن علم روان پزشكى پرداخت و با اندوخته هاى علمى خود، طى سال ها كار مداوم در بيمارستان ونك در بخش هاى روان پزشكى و اعتياد به مداواى بيماران روانى شتافت. همزمان در دانشگاه آزاد اسلامى ويراستارى كتاب هاى پزشكى را به عهده گرفت. وى در سال هاى قبل از انقلاب اسلامى به كار علمى اشتغال داشت و نام او با چند پژوهش بين المللى در زمينه ى اعتياد همراه است. وى پس از انقلاب به كار تدريس و تحقيق در انستيتو روان پزشكى تهران پرداخت و همزمان در مركز نشر دانشگاهى به ويراستارى كتاب هاى پزشكى اهتمام ورزيد كه ويراستارى ترجمه ى كتاب مختصر روان پزشكى (برگزيده ى چهارمين دوره ى كتاب سال جمهورى اسلامى ايران) كه با تلاش گروهى از مترجمان فراهم گرديد، يكى از يادگارهاى اوست. از فعاليت هاى علمى و پژوهشى ديگر نامبرده عبارت است از: درج مقالاتى در زمينه هاى علوم رفتارى در مجله «بازتاب»، برنامه ريزى در طرح و تنظيم و انتشار ويژه نامه ى «اعتياد» بنيانگذار نخستين كنگره ى نوروپسيكولوژى در ايران در ارديبهشت 1365.

دكتر وهاب زاده در تاريخ 23 مرداد سال 1365 بر اثر ابتلاء به بيمارى سرطان درگذشت.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

وهابي املش، اميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اميد وهابي املش يكي از نويسندگان معاصري است كه در زمينه نجوم و فلسفه مقالاتي را چاپ كرده است.او همچنين براي مخاطبان جوان كتابهايي نگاشته است كه از ميان

آنها ماجراهاي حسابي نخستين انتشار وي بوده است. كتاب" ماجراهاي حسابي " تاليف اميد وهابي املش ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات كودكان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : اميد وهابي املش در تابستان سال 1352 ش در رشت ، همزمان با آغاز تحصيلات ابتدايي مقدمات علوم حوزوي را در مدرسه حاج ابوالفتح شروع كرد. از دبيرستان باهنر منطقة 12 تهران ديپلم رياضي گرفت. در مدارس علمية تهران مشغول گذراندن دورة سطح شد و همزمان تحصيل در رشته كارشناسي حقوق مدرسه عالي شهيد مطهري را آغاز كرد. از اساتيد هبة الله ذوالفنون در نجوم و آيت الله محمود امجد در عرفان و علوم اسلامي را نبايد از نظر دور داشت.

استادان و مربيان : هبة الله ذوالفنون در نجوم و آيت الله محمود امجد در عرفان و علوم اسلامي از اساتيد اميد وهابي املش بوده اند.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : در سوابق علمي پژوهشي و آموزشي اميد وهابي املش موارد زير به چشم مي آيد: 1. تدريس در دبيرستانهاي تهران 2. انتشار مقالات متعدد نجومي در مجلات تخصصي و عمومي حاصل دو دهه فعاليت 3. انتشار مقالات فلسفي و مذهبي براي نوجوانان 4. نقد كتابهاي علمي كودك و نوجوان او براي مخاطبان جوان كتابهايي نگاشته است كه از ميان آنها ماجراهاي حسابي نخستين انتشار بوده است.

جوائز و نشانها : كتاب" ماجراهاي حسابي " تاليف اميد وهابي املش ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 ماجراهاي حسابي

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره بيست و سوم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب ماجراهاي حسابي ماجراهاي حسابي (سرگذشت پيدايش اعداد) / تأليف اميد وهابي املش؛ تصويرگر فرهاد پورمحمدخان. - تهران: نشر كتاب مرجع، كتاب طاووس، 1383، 104 ص، مصور، نمودار. يكي از مهم ترين راه هاي رسيدن به تجربه هاي جديد در علوم مختلف، واكاوي تاريخ آنهاست. تاريخ علوم از يك سو فراز و نشيب هاي مسير طي شده را يادآوري مي كند و از سوي ديگر ذهن مخاطب را براي رسيدن به تجربه هاي نو و جديد آماده مي كند. ماجراهاي حسابي داستان پيدايش و پيشرفت رياضيات است. نويسنده در اين اثر سعي و همت خود را بر آن گذاشته كه با بررسي تاريخ رياضيات مخاطب نوجوان را از رموز شيرين اعداد و ارتباط آنها با يكديگر آگاه كند. نويسنده مخاطب خود را از مخاطب منفعل به سطح مخاطب فعال كشانده و به جاي تشويق و ترغيب او به حفظ داده هاي اوليه، داستان شكل گيري اين داده ها را بازگو كرده است. او مخاطب را به سويي كشانده است كه به جاي استفاده از ماحصل تربيت ديگران به عنوان يك محصول در فرآيند توليد و بازتوليد نقش و جايگاه داشته و در تحصيل آن شركت كند. نويسنده در اين اثر به تجربه اي نو دست زده و به جاي استفاده از زوايه اي فراتر از

زاوية ديد مخاطب، در كنار او نشسته و يادآوري كرده است كه اگر چه اين بحث ها لذت بخش نيستند و مخاطب حق دارد كه به آنها بي علاقه باشد اما لازم است كه يك بار آنها را دوره كند تا از مشقت ندانستن آنها رهايي يابد.

وهب

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(34- مقول 116/ 114/ 113/ 110 ق)، حافظ، محدث، مورخ، اخبارى، زاهد و عابد. اصل او از هرات بود. پدرش، منبه، در دوره ى پادشاهى كسرى انوشيروان از هرات خارج شد و به جزيرةالعرب رفت، سپس در زمان پيامبر (ص) اسلام آورد و در يمن سكنى گزيد. وهب در زمان خلافت عثمان در يمن به دنيا آمد. اصحاب تراجم مراتب علم، زهد و جهد او را در عبادت ستوده اند. در زمان عمر بن عبدالعزيز وى عهده دار منصب قضاوت صنعا در يمن بود. روايات سنددار (مسند) كمى را نقل كرده، عمده ى دانش وى درباره ى اسرائيليات و صحائف اهل كتاب بوده است. به آورده ى صاحب «كشف الظنون» وى اولين كسى است كه در موضوع قصص انبياء كتاب نوشته است. احمد بن حنبل گويد كه او قدرى بود، سپس از اين عقيده بازگشت. از برادرش، همام بن منبه، و ابن عباس و ابوهريره و ابوسعيد و نعمان بن بشير و جابر بن عبداللَّه و عبداللَّه بن عمرو بن عاص و عبداللَّه بن عمر خطاب و طاووس بن كيسان و انس بن مالك و عمرو بن شعيب و فنج يمانى حديث شنيد. فرزندانش، عبداللَّه و عبدالرحمان، و برادرزاده هايش عقيل بن معقل و عبدالصمد بن معقل، و نواده اش، ادريس بن سنان، و عمرو بن دينار و سماك بن فضل و عوف اعرابى و عاصم بن رجاء و

يزيد بن مسلم و يزيد بن يزيد بن جابر و عبداللَّه بن عثمان بن خثيم و اسرائيل ابوموسى و همام بن نافع و عيسى بن سنان و مغيرة بن حكيم و منذر بن نعمان و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. او در پايان عمر توسط يوسف بن عمر ثقفى حاكم يمن محبوس و توسط عمال وى به قتل رسيد. از آثار او: «تفسير القرآن»؛ كتابى در «ذكر الملوك المتوجه من حمير و اخبارهم و قصصهم و قبورهم و اشعارهم»؛ «قصص الانبياء»؛ «قصص الاخيار»؛ «فتوح البلاد»؛ «الاسرائيليات»؛ كتاب «القدر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (150/ 9)، تاريخ الاسلام (حوادث 500 -497/ 120 -101)، تذكرة الحفاظ (101 -100/ 1)، تهذيب التهذيب (148 -147/ 11)، تهذيب الكمال (502 -487/ 19)، الثقات (488 -487/ 5)، الجرح والتعديل (ج 4، ق 24/ 2)، حليةالاولياء (81 -23/ 4)، سيرالنبلاء (557 -544/ 4)، شذرات الذهب (150/ 1)، طبقات ابن سعد (71 -70/ 6)، طبقات الحفاظ (52)، العبر (109/ 1)، كشف الظنون (1328)، معجم الادباء (260 -259/ 19)، معجم المؤلفين (174/ 13)، ميزان الاعتدال (324 -323/ 4)، وفيات الاعيان (36 -35/ 6)، هديةالعارفين (501/ 2).

هاتف اصفهاني

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1198 ق)، طبيب و شاعر. اصل وى از اردوباد آذربايجان بود و اجدادش در زمان سلاطين صفويه به اصفهان مهاجرت كردند و در آن شهر سكنى گزيدند. هاتف در اصفهان به دنيا آمد و در همان جا به كسب دانش پرداخت و رياضى، حكمت، طب و علوم عربى را آموخت. او در طب و حكمت از محضر ميرزا محمد نصير طبيب اصفهانى، صاحب «مرآت الحقيقه»، بهره برد و به كمك و ارشاد و اشراف او، در اين علوم تبحر يافت

و از اطباى نامدار عهد كريم خان زند شد. در شاعرى نيز مشتاق را به عنوان استاد خود اختيار نمود. وى با انجمن مشتاق، كه محل تجمع طالبان تجدد در شعر بود، ارتباط پيدا كرد و در حلقه ى درس و بحث ميرزا نصير و مشتاق، با لطفعلى بيگ آذر و سليمان صباحى بيدگلى كاشى، دوستى و رفاقت يافت. او مدتى ملازم و مورد توجه مير عبدالوهاب موسوى، حاكم اصفهان بود كه پس از عزل حاكم، در آنجا نماند و به همراه لطفعلى بيگ آذر به قم و پس از مدتى به كاشان رفتند و از مصاحبان صباحى شدند. بعضى از تذكره ها مى گويند كه اين سه شاعر چندين بار به شهرهاى كاشان، اصفهان و قم سفر كرده اند. هاتف سرانجام در قم درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. بعضى از تذكره ها فوتش را در كاشان و مدفنش را در قم مى دانند. هاتف در نظم عربى و فارسى ماهر بود و اشعار بسيارى در مدح ائمه اطهار (ع) و خصوصا حضرت على (ع) سروده است. وى در غزل شيوه ى سعدى و خواجوى كرمانى را، كه در آن عصر متروك بود، احيا كرد و در قصيده شيوه ى انورى و كمال الدين اصفهانى را دنبال مى كرد. ترجيع بند او كه ظاهراً بلندترين شعر دوره ى بازگشت است، به ترجيعات شيخ فخرالدين عراقى شبيه مى باشد. اين ترجيع بند داراى پنج بند و در موضوع وحدت وجود است كه هاتف به واسطه ى آن مشهور و معتبر گرديد. از آثارش: «ديوان» شعر، مشتمل بر قصايد، غزليات، مقطعات، ترجيعات و رباعيات.[1]

سيد احمد هاتف اصفهانى شاعر معروف قرن دوازدهم هجرى (ف. 1198- ه.ق 1783-

م.) كه به خاطر منظومه ى عرفانيش با مطلع زير:

«اى فداى تو هم دل و هم جان

وى نثار رهت هم اين و هم آن»

و با ترجيع بند:

«كه يكى هست و هيچ نيست جز او

وحده لااله الا هو»

شهرتى فراوان دارد. وى شاعر دوره ى افشاريان و زنديان است. خاندان او از قصبه ى اردوباد آذربايجان بودند ولى هاتف در اصفهان متولد شد و در آنجا و در قم و كاشان زندگى كرد. هاتف در عربيت توانا بود و به عربى شعر مى سرود. ديوان او مركب از قصايد و غزليات و مقطعات و رباعيات است. در غزل از سعدى و حافظ پيروى نمود. وفاتش در قم مقارن تشكيل دولت قاجاريه است و پسرش سيد محمد سخاب (ه.م) است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] با كاروان حله (327 -315)، تاريخ ادبيات ايران، براون (191 -187/ 4)، تاريخ ادبيات ايران، در دوره ى بازگشت (313 -310/ 2)، تذكره ى روز روشن (917 -915)، دانشمندان آذربايجان (396)، دايرةالمعارف فارسى (3226/ 2)، ديوان هاتف اصفهانى (14 -7)، الذريعه (232/ 19 ،1283/ 9)، ريحانه (345 -344/ 6)، سفينةالمحمود (209 -200/ 1)، صبح گلشن (603 -602)، طرائق الحقائق (220/ 3)، فرهنگ سخنوران (991)، كارنامه ى بزرگان (301)، الكنى والالقاب (289/ 3)، گنج سخن (160 -150/ 3)، لغت نامه (ذيل/ هاتف)، مجمع الفصحا (1184 -1175/ 6)، مكارم الآثار (75 -74/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (496 -494/ 1)، نتايج الافكار (786)، نگارستان دارا (278 -277).

هادوي بيرجندي، محمدهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1366 -1277 ق)، عالم دينى، فقيه، مجتهد و شاعر، متخلص به هادى. اصلش از اصفهان بود. خاندانش به هنگام فتنه ى افاغنه به بيرجند مهاجرت كردند و او در آنجا به دنيا آمد. مقدمات و سطوح اوليه را نزد پسر

عمويش در مدرسه ى معصوميه ى بيرجند فراگرفت. آنگاه به قصد اقامت به مشهد رفت. او در محضر پدرش و آقا سيد محمدباقر گلپايگانى و ملا محمدرضا بروغنى سبزوارى، استاد حكمت، تلمذ نمود و از محضر حاج ميرزا حبيب خراسانى و شيخ محمدحسن كرمانى نيز استفاده نمود. در 1299 ق به عراق رفت و در سامرا از محضر ميرزاى بزرگ شيرازى و در نجف از محضر آخوند خراسانى و آيت اللَّه رشتى كسب مراتب عاليه علمى نمود. وى از ميرزا حسين محدث نورى به دريافت اجازه ى روايت و از آخوند خراسانى به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل گشت. سپس به ايران بازگشت. بنا به خواهش بزرگانى چون حاج ميرزا حبيب خراسانى و حاج شيخ حسنعلى اصفهانى مدتى در مشهد ماند، سپس به بيرجند رفت و تا آخر عمر به تربيت و ارشاد معنوى مردم مشغول بود. وى در دوره ى اول مجلس شوراى ملى از طرف آخوند خراسانى به عنوان مجتهد طراز اول معرفى گرديد، ولى نپذيرفت و عهده دار رياست انجمن ولايتى گرديد، او در بيرجند درگذشت. از آثارش: «بستان الناظر» يا «بستان الناظرين» به سبك «كشكول» شيخ بهايى؛ «آئين سخنورى»؛ ترجمه ى «ادب الكبير» يا «درة اليتيمة» ابن مقفع؛ ترجمه ى «نامه ى حضرت امير (ع)، به مالك اشتر» يا «عهدنامه ى مالك اشتر»؛ «ديوان» شعر؛ «مائده ى محمديه»، شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بهارستان آيتى (123)، الذريعه (10/ 19 ،1285/ 9 ،120 -119 ،76/ 4 ،108/ 3)، صد سال شعر خراسان (605 -598)، مؤلفين كتب چاپى (740 -739/ 6)، ميرزاى شيرازى (206 -205)، يغما (س 7، ش 11، ص 508 -504).

هادوي تهراني، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى هادوي تهراني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

استاد مهدى هادوى در سال 1340 در تهران زاده شد. وى پس از طىّ دوره دبستان و راهنمايى، به عنوان شاگرد ممتاز از دبيرستان خوارزمى كه از دبيرستانهاى بسيار معتبر روزگار خود بود، در رشته رياضى و فيزيك ديپلم گرفت و به عنوان يكى از پذيرفته شدگان ممتاز كنكور، در رشته مهندسى برق و الكترونيك دانشگاه صنعتى شريف مشغول به تحصيل شد.

وى پس از مدتى تحصيل غير رسمى، تحصيلات رسمى حوزوى خود را از سال 1359 در قم آغاز كرد و در ادامه تحصيل، ادبيات و منطق را نزد آيت الله خوش وقت در تهران، فراگرفت. سپس بار ديگر به قم بازگشت و دوره سطح را در مدت پنج سال به پايان رساند و در امتحانات حوزه بارها به عنوان فرد ممتاز معرفى شد. پس از آن به تحصيل خارج فقه و اصول پرداخت و از اساتيد بزرگى همچون آيات عظام شيخ جواد تبريزى، وحيد خراسانى، بهجت فومنى، مكارم شيرازى، ميرزا هاشم آملى و شيخ جعفر سبحانى استفاده كرد و بيش از همه در محضر درس آيت الله سيد كاظم حائرى به تحصيل پرداخت.

استاد هادوى در فلسفه از محضر بزرگانى همچون آيت الله انصارى شيرازى، حسن زاده آملى، و مصباح يزدى بهره جسته و سالها به خوشه چينى از خرمن حكمت حكيم متأله آيت الله جوادى آملى مشغول بوده است. افزون بر اين، وى از ابتداى حضور خود در قم، با سالك واصل حضرت آيت الله بهاءالدينى، مراوده و ارتباط مستمر و وثيق داشت و اين ارتباط تا هنگام رحلت آن عارف فقيه برقرار بود. وى در نزد آن بزرگوار

علاوه بر اخلاق و عرفان به تحصيل فقه و تفسير قرآن و حديث پرداخت.

استاد هادوى اين توفيق را داشته است كه تقريباً تمام دروس مقدمات و سطح حوزه علميه را تدريس نمايد و از سال 1369 به تدريس خارج فقه و اصول )عاليترين دوره آموزشى حوزه علميه( اشتغال پيدا كند. در درس فقه روش ابتكارى وى كه بر مقايسه بحث هاى فقهى اسلامى با حقوق جديد بر اساس متون اصلى، استوار است، نظر محققين را به خود جلب كرده است. افزون بر اين، استاد به تدريس مباحث منطقى، فلسفى و كلامى اشتغال داشته و دارند و برخى آثار قلمى وى حاصل همين تحقيقات است.

استاد هادوى علاوه بر تدريس در حوزه علميه، با دانشگاهها و مراكز آموزش عالى كشور همكارى علمى دارد. وى عضو شوراى بررسى متون علوم انسانى وزارت علوم، تحقيقات و فناورى و رئيس گروه فقه و حقوق اين شورا و عضو شوراى علمى كارشناسى ارشد فلسفه علم دانشگاه صنعتى شريف است. استاد هادوى همچنين در برخى از علوم جديد مانند اقتصاد، كلام جديد، فلسفه علم و فلسفه هنر، مطالعات و تحقيقات گسترده اى دارد كه بعضى از آنها در قالب كتب و مقالات عرضه شده است.

وى به دو زبان انگليسى و عربى تسلّط كامل دارد و تا حدّ زيادى با زبان فرانسه و آلمانى نيز آشناست. مهارت در زبان انگليسى و كاربرد كامپيوتر، اين امكان را براى وى فراهم كرد كه اولين پاسخگوى مسائل اسلامى در ايران روى شبكه جهانى كامپيوترى)اينترنت( باشد.

استاد هادوى ضمن ارتباط و حضور در مراكز دينى و علمى كشورهاى مختلف اروپايى، آسيايى و آفريقايى در تأسيس مراكز فرهنگى اسلامى

از جمله انجمن اهل بيت عليهم السلام در سوئيس، انجمن محمديه در تايلند، مركز اسلامى هلند و شوراى جهانى رهبران دينى (World Council of Religious Leaders WCRL) مشاركت داشته است.

هادوي نيا، علي اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اصغر هادوي نيا

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي اصغر هادوي نيا متولد سال 1341 هجري شمسي در تهران مي باشم. پس از اخذ ديپلم از دبيرستان خوارزمي در رشته رياضي فيزيك در سال 1359 وارد حوزه ملا محمد جعفر (آقاي مجتهدي) شدم. در سال 1362 پس از موفقيت در امتحانات ورودي حوزه علميه قم به اين شهر مقدس هجرت نمودم. در سال 1367 پس از اتمام دروس سطح و آغاز درس خارج با شركت در كنكور سراسري موفق به قبولي در كارشناسي «اقتصاد نظري» دانشگاه تهران شده و تحصيل در اين رشته را همراه با درس هاي حوزوي تا سال 1372 ادامه دادم. در سال 1372 موفق به قبولي در كارشناسي ارشد رشته «اقتصاد نظري» در دانشگاه مفيد قم شده و همزمان در امتحان ورودي رشته تخصصي «فلسفه و كلام» حوزه علميه قم شركت نموده و با قبولي در آن، اين رشته را نيز آغاز نمودم.

در سال 1376 موفق به دفاع از پايان نامه خود در كارشناسي اقتصاد با عنوان «درآمدى بر جايگاه قرض الحسنه در اسلام و اثرات اقتصادى آن» به راهنمايي آقاي دكتر اكبر كميجاني و مشاورۀ آقاي دكتر فرزين وش و دكتر ابراهيم گرجي شدم. در سال 1382 نيز پايان نامه خود را در رشته فلسفه و كلام، با عنوان «مباني فلسفي اقتصاد اسلامي در گستره خداشناسي و انسان شناسي با نگرش

تطبيقي با اقتصاد سرمايه داري» با راهنمايي حجت الاسلام و المسلمين آقاي هادوي تهراني و داوري حجت الاسلام و المسلمين آقاي غلامر ضا مصباحي دفاع نمودم. در سوابق آموزشي اينجانب شركت در برخي كلاس هاي زبان انگليسي در تهران و اتمام دوره آموزش زبان انگليسي دفتر تبليغات اسلامي قم و نيز شركت در برخي كارگاه هاي آموزشي مي باشد كه فهرست آن خواهد آمد.

هادوي، اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اصغر هادوي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

جناب آقاي اصغر هادوي در سال 1339 در شهر كاشان در خانواده اي متدين و مذهبي متولد شد. ايشان پس از پايان موفقيت آميز تحصيلات دوران متوسطه و به دنبال شور و علاقه فراوان به معارف ناب اسلامي، وارد حوزه علميه كاشان گرديد كه پس از طي دوره مقدماتي و براي ادامه تحصيلات عالي، وارد حوزه علميه قم گرديد و در حلقه درس خارج «آيت الله العظمي وحيد» و «مرحوم شيخ جواد تبريزي» حاضر و به تحصيل خارج فقه و اصول پرداخت.

در كنار دروس حوزوي، به تحصيل در دانشگاه هم روي آورد و در مقطع ارشد رشته «اقتصاد» از دانشگاه صنعتي اصفهان فارغ التحصيل گرديد. ايشان كه پژوهشگري تواناست علاوه بر تدريس در دانشگاههاي مختلف، مقالات فراواني به كنگره هاي علمي كشور ارائه داده است كه از جمله مي توان به «مراتب انس با قرآن»، «عبادت در قرآن» و «جامعيت قرآن از نگاه حديث» اشاره كرد.

هادوي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن هادوي

محل تولد : كاشمر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمّد حسن هادوي در سال 1339 هجري شمسي در شهر «كاشمر» از توابع استان خراسان در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشودم. پدرم كشاورز و مادرم معلّم قرآن بود. تحصيلات ابتدائي را در كاشمر گذرانده و در بهار سال 1353 وارد حوزه علميّه شدم. دروس مقدماتي حوزه مانند: «نصاب الصبيان گلستان سعدي»، «جامع المقدمات»، «شمسيه»، «سيوطي» و «مغني» را در مدرسه

حاج سلطان كاشمر نزد اساتيدي مانند: (حجج اسلام برهاني، فرقاني، و پيش نمازي) با مديريت آية الله سعيدي گذراندم. سپس در تابستان 1355 به شهر يزد رفته و ادامه دروس حوزوي را به مدّت دو سال، در مدرسه خان با مديريّت «آية الله علومي» گذراندم. در حوزه علميه يزد، (حاشيه، معالم و مختصر) را نزد اساتيدي مانند: (حجج اسلام علومي، مظفري، انوري، براتي، عجمين، و ميرزايي) خواندم.

در تابستان 1357 وارد حوزه علميّه قم شدم. ابتدا در منزلي كه «آية الله مشكيني» در كوچه آبشار نزديك حرم مطهر اجاره نموده بودند، ساكن شده و پس از مدتي به مدرسه مؤمنيّه و سپس به مدرسه خان و نهايتاً به مدرسه ولي عصر (عج) رفتم. در حوزه علميه قم، كتبي مانند: (شرح لمعه، رسائل، مكاسب و كفايه) را نزد اساتيدي مانند آيات عظام: (اعتمادي، ستوده، پاياني و محقق) در طول حدود 6 سال گذراندم.

سپس دروس خارج فقه و اصول را نزد آيات عظام حوزه: «فاضل لنكراني»، «هاشمي شاهرودي»، «وحيد خراساني»، «مكارم شيرازي»، «شيخ جواد تبريزي»، «بهجت» و «مددي» گذراندم. همزمان با تحصيل علوم حوزوي در قم، در سال 1362 جهت تحصيل علوم جنبي حوزه، به مؤسسه در راه حق با مديريت استاد مصباح يزدي وارد شده و مدت 6 سال به تحصيل علوم انساني طبق برنامه هاي رسمي آن پرداختم. برخي از اساتيد دوره عبارت بودند از: (مصباح، مظاهري، مصباحي، برهان، مير سپاه، دكتر محمدي، دكتر ماهر، دكتر صديقي و دكتر قديري).

در سال 1368 پس از فارغ التحصيلي از موسسه در راه حق، جهت گذراندن دوره تحصيلات تخصصي در رشته فلسفه، وارد بنياد باقرالعلوم، با

مديريت استاد مصباح شده و دروس تخصصي اين دوره را به مدت 7 سا ل گذراندم. در اين دوره از اساتيدي مانند استاد: (مصباح، جوادي، فياضي، دكتر حداد عادل، دكتر نادري، دكتر سجادي، دكتر سميعي و دكتر لگنهاوزن) استفاده نمودم. پس از اتمام دروس تخصصي بنياد باقرالعلوم، برنامه چكيده نويسي و نمايه نويسي مجموعه آثار صدر المتألهين را كه استاد مصباح به توصيه مقام معظم رهبري در نظر گرفته بودند؛ همراه با ساير اعضاء گروه فلسفه 1 و 2 بنياد باقرالعلوم انجام داده و سپس به نگارش پايان نامه كارشناسي ارشد با عنوان: «معرفت شناسي نفس از ديدگاه حكمت متعاليه» پرداختم. استاد راهنماي اين پايان نامه: دكتر احمدي و استاد مشاور استاد فياضي بودند. نمره اين رساله 19 است.

از ابتداي سال 1377 به عنوان عضو هيأت علمي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) به تحقيق در مركز پژوهشي دائرة المعارف علوم عقلي اسلامي و همزمان تدريس در دوره هاي طرح ولايت و دوره هاي خود مؤسسه، مشغول شدم و اينك بخشي از وقت خود را به تدريس آموزش فلسفه و بخشي ديگر را به تحقيقات كتاب شناسي، مقاله نويسي، برنامه ريزي علمي و ساير فعّاليّت هاي سياسي و فعّاليّت هاي اين مركز اختصاص داده ام. نسبت به فعّاليّت هاي سياسي و اجتماعي در دوران انقلاب در تظاهرات و برخي فعّاليّت هاي فرهنگي و انقلابي شركت داشتم.

در دوران دفاع مقدّس نيز پس از چند دوره آموزش نظامي چند مأموريت از طرف دفتر تبليغات و بسيج به جبهه داشته و مدّتي در جمع رزمندگان اسلام گذراندم. از جهت تبليغي نيز بيش از 1000 منبر در

شهرهاي مختلف ايران داشته ام. دو سفر تبليغي نيز از طرف سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي به هندوستان داشتم. اكنون نيز جزء روحانيون سازمان حج و زيارت بوده و چند سفر حج و عمره در خدمت زائران بيت الله الحرام بوده ام. و الله هو الموفق و المعين.

هادي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين هادي

محل تولد : اشتهارد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/4/2

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسين هادي فرزند علي اكبر در سال 1343 تيرماه در شهر «اشتهارد» از توابع شهرستان كرج در خانواده اي مذهبي به دنيا آمدم با مبادي اعتقادي، اخلاقي و ديني كه ريشه در اصالت خانوادگي محيط، اجتماع و شهر مذهبي اشتهارد دارد. دوران تحصيل ابتدايي و راهنمايي را در محل و زادگاه خود گذراندم. به لحاظ علاقه شديدي كه به تحصيل علوم ديني داشتم؛ تحصيل را در كلاس سوم راهنمايي رها و در سال 1357 و بحبوحه پيروزي انقلاب اسلامي، در حوزه علميه «اميرالمومنين» اشتهارد به تحصيل مشغول و دروس مقدمات و ادبيات عرب را به پايان رساندم.

در سال 61 براي ادامه تحصيل و جهت اينكه از نظر پيشرفت درسي در اشتهارد ادامه تحصيل موجود نبود؛ به قم عزيمت و دروس لمعه و اصول فقه را در محضر اساتيدي چون: مرحوم مغفور حجة الاسلام «وجداني فخر» و «نكونام» گذراندم. با امتحان ورودي به مدرسه علميه «امام حسن مجتبي» زير نظر حضرت آية الله مكارم شيرازي وارد و به مدت يكسال به تحصيل ادامه دادم و با ازدواج در سال 62 به دروس آزاد اساتيد همچون: «آية الله وجداني فخر»، «استاد اعتمادي» و «استاد پاياني»

شركت جستم.

در سال 1365 جهت تدريس به مدت يك سال به شهر آشتيان عزيمت و دروس ادبيات عرب را تدريس كردم. جهت ادامه تحصيل در سال 66 به قم مراجعه و تا ابتداي سال 68 به تحصيل مشغول و سال 68 تا 71 به مدت سه سال در شهر «فارسان» از توابع شهركرد، مديريت حوزه علميه فارسان، تدريس و امور مربوط به مراجعات مردمي را در حد مقدور عهده دار بود و از سال 1374 تا كنون؛ 1385، مشغول تحقيق در مركز پژوهشگاه دفتر تبليغات اسلامي هستيم و اين همكاري همچنان ادامه دارد.

هاشم پور سبحاني، توفيق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر توفيق سبحاني از فرهيختگان معاصر درزمينه زبان وادبيات فارسي درسال 1317 شمسي در تبريز به دنيا آمد.ايشان پس از اخذ فوق ليسانس دبيري از دانشگاه تهران به تركيه سفر كرد و با شركت در امتحان ورودي دور? دكتري دانشگاه استانبول در رشت? عربي – فارسي آن دانشگاه پذيرفته شد و در سال 1974 به دريافت درجه دكترا نايل آمد.او نايب رييس انجمن آثار و مفاخر فرهنگي بوده و دردانشگاه ها نيز تدريس زبان و ادبيات فارسي مشغول مي باشد. كتاب "مولانا جلال الدين، زندگاني، فلسفه، آثار گزيده اي از آنها"ترجمه توفيق سبحاني ، در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

تحصيلات رسمي و حرفه اي : توفيق سبحاني دور? ابتدايي را دردبستان رودكي، متوسطه را در دبيرستانهاي رشديه و لقمان تبريز و رشت? زبان و ادبيات فارسي را متوسطه را در دانشكد? ادبيات تبريز و دور? فوق ليسانس

دبيري را در تهران به پايان رسانيد. عنوان رساله دوره ليسانس وي "تأثير حافظ از سعدي وعراقي بود.ايشان در سال 1348 – 1969 – به استانبول رفت و از كتب خطي كابخانه هاي بسيار غني استانبول استفاده كرد. با شركت در امتحان ورودي دور? دكتري دانشگاه استانبول در رشت? عربي – فارسي آن دانشگاه پذيرفته شد و در سال 1974 به دريافت درجه دكترا نايل آمد

استادان و مربيان : توفيق سبحاني در دور? دبستان و دبيرستان از تعليمات و راهنمائيهاي مرحوم ميرزا محمد ترقي، آقاي عبدالله واعظ، مرحوم علي اكبر صبا و آقاي عبدالامير سليم بهره مند شد و در دوران دانشگاه از محضر استاداني چون مرحوم احمد ترجاني زاده، مرحوم سيد حسن قاضي طباطبايي، دكتر منوچهر و دكتر محمد جعفر محجوب و مرحوم دكتر محمود صناعي بهره گرفت. وي در تركيه در دانشگاه استانبول از وجود استاداني چون دكتر تحسين يازيجي و مرحوم عبدالباقي گولپينارلي بهره برد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : توفيق سبحاني دردانشگاه ها ، تدريس مي نمايد. او در دانشگاههاي خارج از كشورنيز به تدريس مشغول بوده است . به عنوان نمونه وي ازسال 1374 تا 1376 شمسي دردانشگاه دهلي به تدريس زبان وادبيات فارسي اشتغال داشته است . دكتر سبحاني دردانشگاه پيام نور نيز به تدريس مشغول مي باشند.

همفكران فرد : دكترمهدي خواجه پيري ، استاد دانشگاه اسلامي عليگره ، يكي ازهمفكران توفيق سبحاني است . اين دو در تهيه فهرست نسخ دانشگاه عليگره با هم همكاري داشتند .

جوائز و نشانها : كتاب "مولانا جلال الدين، زندگاني، فلسفه، آثار گزيده اي از آنها"ترجمه توفيق سبحاني ، در دوره سوم كتاب سال جمهوري

اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 الهائم الخائف من لومة اللائم، شيخ نجم الدين كبري، تصحيح متن عربي و فارسي

ويژگي اثر : تهران، انتشارات كيهان، 1364.

2 تدوين فهرستهاي تجارب السلف هندو شاه نخجواني

ويژگي اثر : كتابفروشي طهوري، تهران، 1350

3 ترجمه شرح مثنوي شريف

ويژگي اثر : اين تاليف عبدالباقي گولينارلي است و درشش جلد به همت دكتر سبحاني به فارسي ترجمه شده است .

4 ترجمه عبد القادر دربيدل دهلوي

ويژگي اثر : اين كتاب نوشته پروفسور بني هادي است و توسط دكتر سبحاني و ديگران ترجمه شده است

5 ترجمه ملامتيه و ملامتيان

ويژگي اثر : اين كتاب تاليف عبد الباقي گولينارلي است كه توسط سبحاني ترجمه شده است

6 حاجي بكتاش ولي وطريقت بكتاشيه

ويژگي اثر : نشري? دانشكد? ادبيات تبريز، 1356.

7 دربار? قلندرنامه خطيب فارسي

ويژگي اثر : مقال? كوچك، در يكي از شماره هاي نشر دانش

8 ره آورد هاي سفر

ويژگي اثر : اين كتاب سفر دوساله سبحاني به دهلي راشامل مي شود كه درآن به توضيح مسائل مختلفي پرداخته است .

9 فهرست آرشيو ملي هند

10 فهرست كتابخانه بمبئي

11 فهرست كتابهاي فارسي انستيتوغالب

12 فهرست كتب خطي فارسي دانشگاه دهلي

13 فهرست ميكرو فيلم هاي نسخ خطي دانشگاه اسلامي عليگره

14 فهرست ميكرو فيلم هاي نسخ خطي درگاه پيرمحمد شاه احمد آباد گجراتي

15 فهرست نسخ خطي مركز ميكرو فيلم خانه فرهنگ دهلي نو

16 مختصري دربار? زندگاني و آثار استاد عبدالباقي

ويژگي اثر : نشريه دانشكد? ادبيات تبريز، سال 31، شماره 129 – 128.

17 مولانا جلال الدين

ويژگي اثر : ترجمه،تأليف عبدالباقي گولپينارلي، موسس? مطالعات، تهران، 1363.اين كتاب در دوره سوم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «مولانا جلال الدين، زندگاني، فلسفه، آثار گزيده اي از آنها»: اين كتاب ضمن بررسي اوضاع سياسي، اجتماعي و علمي آناطولي در قرن هفتم هجري (سيزدهم ميلادي) و ذكر اطلاعاتي مختصر و مفيد دربار? مآخذ عمده اي كه براي تحقيق در زندگاني مادي و معنوي شاعر و عارف بزرگ خاور زمين مورد استفاده قرار گرفته، به زندگاني مولانا و دوره هاي مختلف حيات وي توجه داشته، در نهايت به فلسفه، ديدگاهها، آثار مولانا نيز گزيده اي از آنها مي پردازد .

18 نگاهي به تاريخ ادب فارسي درهند

--------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1www.ketabesal.ir2زين قند پارسي /گفتگو با دكتر توفيق سبحاني ،كتاب ماه و ادبيات ، سال اول ، شماره چهارم و

پنجم ،20 اسفند 1376، ص18

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

هاشمي راد، منصور

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

هاشمي رفسنجاني، اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد

به سال 313 هجرى شمسى، در جلگه ى نوق - از جلگه هاى رفسنجان - در خانواده اى متدين، پسرى چشم بر جهان گشود؛ با نام اكبر هاشمى، فرزند حاج ميرزا على و ماه بى بى.

روزگار كودكى

كسى نمى دانست كه نوزاد امروز شخصيت سياسى - فرهنگى پر آوازه ى فرداى كشور خواهد بود، تا همه ى جزئيات زندگى اش را ثبت كند. از بايگانى خاطره ها نيز چندان نكته اى نمى توان بركشيد؛ جز اين كه او در كودكى نيز - در مقايسه با هم سالانش - ويژگى هاى برجسته داشت، چنان كه مدرسه را از پنج سالگى همراه برادرى كه از او دو سال بزرگ تر بود آغاز كرد.

دو راهى مكتب و مدرسه

در دو راهى مكتب و مدرسه، دست سرنوشت او را به مكتب خانه سپرد. پدر مكتب خانه را انتخاب كرد؛ چرا كه مدرسه از روستا چندان دور بود كه دشوارى هاى آن را كمتر خانواده اى پذيرا مى شد. گذشته از اين براى خانواده هاى مذهبى - به دلايلى كه شرح آن در اين فرصت نمى گنجد - مدرسه چندان جاذبه اى نداشت.

شكل گيرى شخصيت

شرايط دشوار زندگى، از هفت تا چهارده سالگى تأثير تعيين كننده اى بر شكل گيرى شخصيت مقاوم، صبور و چند بعدى او داشت. مشاركت و كمك به خانواده در امور باغ و دام و طيور و كوشش در حفظ دستمايه ى معيشت روستايى، معاشرت و تفريح و ورزش هاى سالم و تحمل مشقات زندگى در روستاى دورافتاده ى نيم قرن پيش براى او زمينه ى آشنايى با واقعيت هاى زندگى بود و از اين

همه تلاش و تقلا تجربه هاى گران اندوخت. از پدرى متدين و آگاه، اخلاق و معرفت آموخت، و در چند مكتب خانه از چند معلم مقدمات علم را فراگرفت.

وسوسه ى هجرت و دل كندن از زادگاه

روستاى بهرمان روح پرتكاپوى نوجوانى مانند او را گنجا نبود. ناگزير بايد فضايى ديگر و ميدانى پنهاور او را آغوش مى گشود. آن روزها، آوازه ى حوزه ى علميه ى قم را در خانواده هاى مذهبى طنينى پرجاذبه بود كه رفته رفته چنان او و پسرعمويش را اثرپذير ساخت كه هجرت به شهر مقدس قم آن هر دو را وسوسه اى روزافزون شد. از سويى، دل كندن از خاك زادگاه هم چندان آسان نبود، چنان كه يك بار گفت و گو با پدر براى گرفتن رضايت و رخصت هجرت، با انفجار غم در گلو و فرو غلتيدن دانه هاى اشك بر گونه ها، همراه بود. با اين همه، سرانجام پدر رضايت داد و زمينه ى سفر فراهم شد.

با كاروان عشق

هر چند اكنون نيز، چون هميشه، عشق زيارت كربلا عشقى است زنده و چنگ انداخته بر دل هاى بى شمار، اما زيارت قديم را حكايت ديگرى است. از همان روز كه مشتاقان براى ماه ها بعد تدارك سفر مى ديدند، خدا مى داند كه چند و چندين بار با زمزمه و ياد سفر، چشمان شان در اشك شوق غوطه مى خورد. تا فرا رسيدن روز موعود و حركت كاروان، كه طنين صداى چاووشى خوان آه از نهاد همه برمى آورد؛ گريه ى شوق بدرقه شوندگان و اشك حسرت بدرقه كنندگان، خاطره اى بر جاى مى نهاد كه با ياد آن بارها و بارها دل ها مى شكست و ديده ها تر مى شد.

اين بار سخن از كاروانيانى است كه بر آن شده اند تا دو

فرزند دلبندشان را در ميان راه به شهر قم بسپارند؛ شهرى كه خود زيارتگاه است و هم در آن روزگار، گذرگاهى بر سر راه زايرانى بسيار كه مشهد رضوى، يا كربلاى حسينى را آهنگ زيارت داشتند، با ويژگى و امتيازى كه تأسيس حوزه ى علميه در آن روزها به اين شهر داده بود.

تجربه هاى تلخ و شيرين

از همان روز كه سفر آغاز شد، تجربه هايى تلخ و شيرين به بار آورد كه هر يك را به نوبه ى خود در سازندگى و زمينه سازى بالندگى اش، بيش يا كم، نقش و اثرى بود كه در اين فرصت بايد از آن يادى كرد:

تجربه ى سفر

بى ترديد، سفر براى نوجوانى كه براى نخستين بار پا از روستا بيرون مى گذارد تجربه اى است يگانه، شيرين و به ياد ماندنى. در اين تجربه ى تاريخى، به فراوانى فرصت تجربه ى پديده هايى نو فراهم مى شود كه همه از مقوله ى اولين هاست: ديدن و سوار شدن اتوبوس، براى اولين بار؛ حضور در شهر و رويارويى با همه ى آنچه ويژگى شهر است، براى اولين بار...؛

بى شك دشوارى و رنج در سفرهاى دور آن روزگار نيز بسيار بوده است؛ هر چند لذتى كه از آن همه مشاهدات نو به نو، نوجوانى رسته از قفس روستا را پيش مى آيد، تلخى ها و سختى ها را نيز شيرين مى كند.

تجربه ى غربت

با اين همه، رنج غربت چنان تلخ و جانكاه است كه به هر حال فرصتى براى خودنمايى مى يابد؛ هر چند كه از نخستين روز شرايط بهترى - در مقايسه با همگنانى كه در حجره ى مدرسه ها زندگى مى كردند - براى او فراهم است و حضرات اخوان مرعشى، كه آن روز از فضلاى حوزه به شمار بوده اند، بر

حسب پيوند خويشاوندى و با قراردادى مسؤوليتى را در اين زمينه مى پذيرند؛ مسؤوليتى كه بى اجر هم نبوده است. بدين سان زندگى در قم از خانه ى اخوان

مرعشى آغاز مى شود؛ در سوز سرماى زمستان. هر چند سرماى كوير كرمان نيز بى سوز نبوده است، اما سوز سرماى قم را در آن ايام حكايتى ديگر است!

تجربه ى آشنايى

از دست آوردهاى ارزشمند روزگار طلبگى، آشنايى هاست. بهانه ى اين آشنايى ها، پيش از هر چيز، نياز طلبه به كسى است كه درس را با او مباحثه كند. رفته رفته، دامنه ى اين آشنايى گسترده و گسترده تر مى شود: بحث مشترك، گرايش مشترك، انديشه و آرمان مشترك.... آشنايى هايى از اين دست احساس غربت را چندان مجال نمى دهد كه طلبه اى مصمم را از پا در آورد. چنين است كه پدر و مادرش در بازگشت از زيارت - حدود سه ماه بعد از مهاجرت فرزند - جاى نگرانى نمى بينند؛ پس از چند روز، آسوده خاطر، آهنگ ديار مى كنند و او آموختن را پى مى گيرد، با اندوخته اى ناشناخته و عزيز: نيايش مادرى دل سوخته در حاير حسينى!

تجربه ى ارادت

در حوزه هاى علوم اسلامى، تحصيل، تهذيب، تعلم و تزكيه را پيوندى تنگانگ بوده است. نقش تعيين كننده در سير و سلوك معنوى، دل بستن است و دل سپردن به مرادى كه چونان اسوه اى، در تسخير قله ى كمال معنوى، در باور و دل ارادتمند، جايگاهى بيابد؛ در اين نگاه، بسا ميان امروز و ديروز تفاوتى باشد. به هر حال، در آن روز، حضور آيت الله العظمى بروجردى در قم نه تنها براى او، كه براى خيل طلاب، چنين نقشى داشت؛ چنان، كه ديدنش براى شان راستى را كه آرزو بود. هر روز مى كوشيدند

يك يا چند بار زيارتش كنند. او نيز چونان پدرى مهربان طلبه ها را دوست مى داشت و براى تشويق افرادى كه بتوانند استوارى و درخشندگى را به نمايش بگذارند بخشى از وقت خويش را آزاد مى گذاشت: طلبه اى كه شعرهاى الفيه ى ابن مالك را - كه يك دوره ى كامل نحو است - و متن منطق تفتازانى يا بخشى از قرآن را حفظ مى كرد با دريافت جايزه اى از دست مرجع تقليد شيعيان نواخته مى شد و برايش دلگرمى و امتيازى بود. براى او چنين فرصتى دست داد و خاطره اى شيرين به يادگار گذاشت؛ هر چند شيرينى هاى اين زندگى فروردين هميشه با تلخى هايى آميخته است و در اين مورد نيز چنين بود.

تجربه ى تبليغ

آميختگى تحصيل و تبليغ، ويژگى مهمى است و تفاوتى عمده و اساسى ميان حوزه ى قم و نجف. ريشه يابى اين تفاوت در فرصت كنونى نمى گنجد؛ تنها به اشاره اى بسنده مى شود: در حالى كه حوزه ى نجف وعظ و خطابه را براى كسى كه جايگاهى معتبر و مقامى عالى در فقاهت را آهنگ كند كاستى مى شمرده است، در حوزه ى قم، آشايى با فن خطابه را چونان هنرى ارزشمند - براى هر كس و در هر مقام - ارج مى نهاده اند. فرزندان اين حوزه بر آن بوده اند كه از همه ى فرصت ها و مناسبت هاى دينى براى تبليغ سود برند. افزون بر اين، سفر تبليغى براى طلاب قم راه گذران معاش هم بوده است. چنين بود كه او نيز در فاصله اى كوتاه سفر تبليغى را بال گشود، نخست به زادگاه و سپس به ديگر جاها، در سرتاسر ايران.

تجربه ى شكست

اگر نيازهاى زندگى نبود، بسا زندگى از فراز و فرود خالى بود. نياز را با انگيزه ى

جدى پيوندى است تنگاتنگ، چنان كه بى آن مشكل بتوان از انگيزه تصور روشنى داشت. بى ترديد انگيزه هايى كه ما مى شناسيم بى پيوند با نيازى نيستند. در اين ميان، نيازهاى مادى را نقشى است بسيار مهم و سودمند.

چنين است كه تن دادن به سفرهاى تبليغى سخت از آن زمان آغاز مى شود كه زندگى مستقل، دشوارى هايى را - كه بهاى آزادى و استقلال است - در نگاه مى نشاند، يا از آن نيز فراتر مى رود! به ويژه كه رفته رفته ديگر برادرها را نيز وسوسه ى هجرت برانگيخته است و در منزل برادر اطراق كرده اند. درآمدى در كار نيست، جز آنچه پدر حواله مى كند كه نسبت به هزينه ى زندگى ناچيز است. ناگزير بايد چون ديگران سفرهاى تبليغى را - در تعطيلى هاى حوزه -باربرست، هم فال است و هم تماشا، هم انجام وظيفه است و هم اداى مسؤوليت تبليغ، و هم امداد غير غيبى زندگى. اما نخستين تجربه در اين راه شكستى است تلخ كه غرور اين فرزند كوير را جريحه دار مى كند. از اين پس، هر چند مسؤوليت تبليغ فراموش نمى شود، ولى اين انديشه قوت مى گيرد كه بايد حساب تبليغ و امرار معاش را از يكديگر جدا كرد. در اين راه نيز تجربه هاى نخست موفقيت آميز نيست، هر چند سرانجام تلاش و همت به بار مى نشيند. در راه همين تلاش، از حجره اى در مدرسه ى حاج ملاصادق، پايگاهى پديد مى آيد كه چون يك مركز تجمع، جمعى هم انديش، هم دل و هم باور را در عرصه ى تلاش فرهنگى فراهم مى آورد و رفته رفته مكتب تشيع با هم كارى شهيد دكتر باهنر پايه گذارى مى شود، با پى آمدهايى ارزشمند و زمينه ساز آشنايى گسترده و گسترده تر با افراد و جمعيت هاى

تلاشگر و خواستار گسترش انديشه ى اسلامى و هواداران آرمان هاى مترقى، در سراسر كشور. به تعبيرى ديگر مى توان گفت: انتشار مكتب تشيع سرمايه ى ارتباطى گسترده در اختيار او گذاشت تا ببينيم كه در حفظ و بهره بردارى از اين ارتباط ارزشمند چه خواهد كرد. در اين ميان، زمينه ى ازدواج و پايه گذارى زندگى مشترك فراهم مى شود كه در آن روزها خالى از دشوارى هايى نبوده است، به ويژه فراهم كردن هزينه ها؛ به هر حال، گردنه اى است در روند زندگى كه بايد آن را پشت سر گذاشت. در اين ميان، آنچه ماندگار است خاطراتى است روشنگر چگونگى برخورد با سختى ها كه در آن تجربه هايى آموزنده و سازنده موج مى زند.

آشنايى با حضرت امام قدس سره

در بازى سرنوشت، او را از نخستين روزهاى هجرت به قم فرصت طلايى فراهم شد كه زمينه ساز آشنايى با شخصيتى بود كه در شكوفايى استعداهايش بهترين و بيشترين نقش را داشت. منزل اخوان مرعشى در نزديكى بيت حضرت امام بود، چنان كه او را هر روز فرصت چشم دوختن به چهره ى جذاب و پرابهت او دست مى داد؛ چهره اى كه با نخستين نگاه دل او را با عشقى روزافزون تسخير كرد. گاه مى كوشيد كه بهانه ى پرسشى، مسافتى را با امام هم گام شود، بى خبر كه در سرنوشتش هم گامى ديگرى رقم خورده است تاريخى و تاريخ ساز....

تجربه هاى سياسى

از منظرى ديگر، حوزه ى قم در آن روزها دستخوش التهاب هاى سياسى تكان دهنده اى بود. هر چند موضع مرجع تقليد وقت، كناره گيرى از سياسيت - از موضع تقيه - بود؛ با اين همه پى آمدهاى آزادى هاى پس از شهويور 20 افراد و گروه هايى را فرصت تحرك فراهم كرد و پيدايش حركت هايى

را زمينه ساز شد. جبهه ى ملى، حزب توده و از همه نزديك تر به حوزه، جمعيت فداييان اسلام و هواداران آيت الله كاشانى، كه در قم نيز بى پايگاه نبودند و از پشتيبانى يكى از علماى برجسته ى قم كه زهد و تقواى او نيز زبانزد همگان بود، آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى، برخوردار بودند. چنين بود كه پيش از اختلاف دكتر مصدق با آيت الله كاشانى، نهضت ملى نيز - به خصوص در جريان مبارزه با استعمار انگليس - از حمايت جدى آيت الله خوانسارى برخوردار بود. اگر موضع گيرى الحادى حزب توده، تنش ميان دكتر مصدق و آيت الله كاشانى و پاره اى حركت هاى تند و ناپخته نبود، به عوامل دربار كمتر فرصت جوسازى و بهره بردارى داده مى شد و در نتيجه، حركت هاى ملى -مذهبى از حمايت آيت الله العظمى بروجردى نيز نصيب مى بردند.

به هر حال، در آن روزگار، در آماده سازى و رشد سياسى نسل جوان حوزه موج اين حركت ها بى ترديد اثرگذار بود؛ به ويژه كه در مواردى مانند آوردن جنازه ى رضاشاه به قم و تظاهرات در مخالفت با آن، ماجراى سيد على اكبر برقعى، سفر آيت الله كاشانى به قم و جلوس در بيت آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى، اين نسل به صحنه مى آمد و به رغم تعبدى كه در برابر مرجع تقليد خود داشت، در عمل نسبت به حركت سياسى احساسى مثبت نشان مى داد.

برآيند اين همه، محبوبيت ممتاز حضرت امام بود در دل نسل جوان و بالنده ى حوزه، كه رفته رفته او، در شمار يكى از نمايندگان برجسته اش، جايگاه معتبرى يافت او با شمارى از هم فكران، بيت ايشان را - پيش از آغاز نهضت - پايگاه خود ساختند؛ گويى در جهان آرمان ها، جانشين آيت الله العظمى

بروجردى را در مقام مرجعيت شيعه انتخاب كرده بودند. هر چند در ارزيابى هاى ظاهرى - با توجه به مشى حضرت امام و پرهيز جدى از شائبه هرگونه حضور در ميدان رقابت ها - چنين آرزويى را زمينه ى تحقق نبود.

رحلت آيت الله العظمى بروجردى

ناگهان انتشار خبر درگذشت مرجع تقليد شيعيان جهان مانند زلزله سهمگين، ايران را به لرزه در افكند و انبوه مردم را فرصت حضورى پرهيجان فراهم كرد. حضور گسترده ى مردم در جريان تشييع جنازه و مراسم بى شمار يادبود در سراسر كشور، نمايشى بود از قدرت مردمى روحانيت و مرجعيت. هر چند كه دربار نيز خود را مصيبت زده وانمود كرد و فراتر از آن، در گرفتن ژست صاحب عزا بازى ها در آورد. هر چند ساده انديشانى در هر كسوت بودند كه به رياكارى هاى دربار فريفته مى شدند. اما واقعيت اين بود كه چنين نمايشى با شكوه، دربار و درباريان را سخت نگران مى كرد؛ بگذريم كه براى شخص شاه اين نمايش مفهومى ديگر داشت، اگر فراموش نكرده باشيم كه چندى پيش با جنازه ى پدرش در همين شهر قم چگونه برخورد شد!

چنين بود كه در بطون سياست دربار پيش گيرى از تمركز مرجعيت اصلى بود خدشه ناپذير؛ با اندكى ژرف بينى مى توان نتيجه گيرى كرد كه تلگراف تسليت به نجف ترفندى بود براى تجزيه ى مرجعيت و انتقال آن به نجف. نگاهى گذرا به مطبوعات آن روزها روشنگر دوگانگى كامل سياست دربار است كه به ظاهر در جهت انتقال مرجعيت به نجف تلاش كرد، در حالى كه مطبوعات مى كوشند تا هر شخصيتى كه بيش يا كم هوادارنى دارد، مطرح شود. در چنين فضايى بود كه او و ديگر شاگردان ارادتمند حضرت امام

فرصت يافتند كه از يك سو نامزد مورد قبول خود براى مقام مرجعيت را در مطبوعات مطرح كنند و از سوى ديگر، از فرصت مراسم يادبود آيت الله بروجردى در روشنگرى و در ميان گذاشتن آرمان ها و ايده هاى خود با توده ى مردم و روحانيت بهره بردارى كنند. سخنرانى او در مسجد اعظم مانند سخنرانى شمارى از هم فكرانش نمودارى است از چنان تكاپويى؛ با اين همه، همه ى شواهد بيانگر ناكامى آنان در اين تلاش بود، چنان كه پس از فرونشستن موج سوگوارى در نگاه سطحى، همه با افسوس باور كردند كه حضرت امام همچنان منزوى خواهند ماند.

طنين فريادى در سكوت

ناگهان با طنين فريادى در سكوت، خطاى دوست و دشمن در جمع بندى و نتيجه گيرى افشا شد: در ميان تلگراف هايى كه به نخست وزير وقت - در اعتراض به تصويبنامه ى دولت -در نگاه ها نشست، تلگراف حضرت امام را آهنگى ديگر بود؛ آهنگى كه دل دوستان را با خيزآبى از شادى نواخت، و دربار و درباريان را با موجى از وحشت هراسان ساخت. شايد بيش و پيش از همه، شخص شاه پريشان شد. هر چند حجاب قدرت مانع ژرف بينى بود و ساده انديشانه چنين پنداشتند كه با بى پاسخ گذاشتن تلگراف حضرت امام، او حذف خواهد شد؛ بى خبر كه پيام اين سكوت براى نسل جوان و هوشيار حوزه از هر روشنگرى روشنى بخش تر بود. نسل بالنده، و هوشيار حوزه پيش از همه دريافت كه در انتخاب خود به خطا نرفته است، و او نماينده ى همين نسل بود.

چنين بود كه او و همه ى هم باورانش در اين باور بيش از پيش هم داستان شدند كه اگر مرجعيت دچار تجزيه شد، رهبرى را دريابند،

با آن كه بايد در مورد مرجعيت حضرت امام نيز تلاش كنند. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.

با آن كه در نهضت ده ماهه ى روحانيت و درگيرى با دولت علم به بهانه ى تصويبنامه اى در مورد انجمن هاى ايالتى و ولايتى، همه ى مراجع قم -با بهره مندى از حمايت مراجع نجف - هم گام بودند، ولى رهبرى حركت با حضرت امام بود و با همين رهبرى مبارزه در گام نخست به پيروزى رسيد؛ پيروزى اميدآفرينى كه مى توان آن را از جهاتى با پيروزى مسلمانان در بدر مقايسه كرد: روحانيت، مراجع و مردم به رهبرى حضرت امام بى هيچ تلفاتى به پيروزى بزرگى دست يافتند؛ دولت علم رسما عقب نشينى كرد و با فشار و اصرار حضرت امام مطبوعات لغو تصويبنامه را اعلام كردند. شرح اين بخش از داستان مبارزه و انقلاب را فرصتى ديگر بايد؛ پس به اشاره اى بايد بسنده كرد كه حضور او و هم كوشان و هم باورانش در اين عرصه ى تاريخى چنان بود كه گويى ماهيانى تشنه اند كه اينك خود را به بركه اى لبريز از آب زلال رسانده اند.

شكستى پس از پيروزى

با آن كه حماسه ى 15 خرداد را، با پى آمدهاى سياسى و فرهنگى آن، نبايد شكست ارزيابى كرد، چرا كه رمز و راز پيروزى انقلاب در همين حماسه ى تاريخى نهفته است؛ با اين همه، بر حسب مفهوم متعارف پيروزى و شكست - در فراز و فرود راه مبارزه - مى توان چونان شكستى از آن ياد كرد، شكستى بس همانند با شكست مسلمانان در احد! دشمن در پى شكستى كه ناگزير بدان تن داده بود نيروهاى خود را بسيج كرد و اين بار شخص

شاه به ميدان آمد، با شعار انقلاب سفيد و با حربه ى رفراندم؛ شعارى دنياپسند و حربه اى كارآمد كه مخالفان را - كه در مبارزه ى گذشته با استناد به اصولى از متمم قانون اساسى پايگاهى قانونى داشتند - در نخستين برخورد خلع سلاح كند. در برابر، دلگرمى پيروزى گذشته - كه هيچ كامى شيرينى آن را از ياد نبرده بود - مراجع، علما، روحانيت و انبوهى از مردم را به صحنه آورد و بدين سان صف آرايى جدى ترى از گذشته شكل گرفت. اگر پاره اى خواص چونان نسل جوان و بالنده ى حوزه و انبوه مردم رهبرى حضرت امام را گردن مى نهادند، بسا درگيرى اين دو صف به گونه اى ديگر رخ مى داد. به هر حال، درگيرى خيلى زود پيش آمد، در آستانه ى رفراندم 6 بهمن 41، يك روز پيش از آمدن شاه به قم؛ در قم با بهانه اى و در تهران با بهانه اى ديگر. بدين سان نهضت زمستان سرد و سوزانى را پشت سر گذاشت؛ زمستانى كه در آن، اختناق رژيم بر همه ى پايگاه هاى روحانيت و مردم سايه اى سنگين گسترده بود، چنان كه در رمضان نيز فريادها در گلو - مگر در پاره اى موارد استثنايى - حبس مى نمود.

در طليعه ى بهار طبيعت، با پيام تحريم مراجع، جنبش جان گرفت. به ويژه پيام امام در تحريم عيد و نيز پاسخ به درخواست حضرت آيت الله سيد محسن حكيم مبنى بر مهاجرت مراجع به نجف، جهت اتخاذ تصميمى مشترك، و از همه اثر گذارتر، سخنرانى امام در عصر چهارشنبه ى پايان سال 41، كه روح قيام را در قم دميد. زايرانى كه از جاى جاى ايران - براى حضور در حرم حضرت معصومه (ع) در

لحظات تحويل سال نو - همه ساله به قم مشرف مى شدند، در نوروز 42، قم را دگرگون يافتند و از نهضت روحانيت در برابر رژيم آگاه شدند و از نزديك يورش نيروهاى سركوبگر شاه به فيضيه را يا تماشاگر بودند يا آثار آن را همان روز و روزهاى بعد به چشم ديدند. موج اين خبر سراسر ايران را فراگرفت و زمينه را براى آنچه حضرت امام و ياران آگاهش سال ها آرزو داشتند فراهم كرد.

هر چند حضرت امام، يورش عمال رژيم به فيضيه را بى پاسخ نگذاشت و از همان روز رويداد هرازگاه به بهانه اى سوگ فيضيه را فرياد زد؛ اما در واقع فرياد را در گلو بيش از هفتاد روز حبس كرد، تا به هنگام، در واپسين ساعت عاشورا، در حضور ده ها هزار عزادار آماده ى شهادت آن را بر سر شخص شاه فرود آورد و شكوه دروغينش را در هم بشكند. گويى فرياد عصر عاشوراى حضرت امام فرياد مظلومان تاريخ اسلام و ايران است كه قرن ها در گلوى زمان زندانى زورگويى و اختناق بوده است و اينك به هنگام، با زمينه سازى بسيار خردپذير و سنجيده، آزاد مى شود و موج مى افكند و مردمى قرن ها چشم به راه، هم اكنون عزيز زندانى خويش را پذيرا مى شوند و به گرمى آغوش مى گشايند.

محرم و عاشوراى 42، محرم و عاشورايى بود پرشور، كه در زمينه سازى آن كمتر شهرى يافت مى شد كه پيك و پيام حضرت امام را دريافت نكرده باشد. پيامى كه دستور زنده كردن عاشورا و تجديد عهد با پيام عاشورا بود. پى آمد آن فرياد تاريخى و پرطنين، دستگيرى فريادگر بود، با فاصله اى اندك، و در پى آن،

حماسه ى 15 خرداد، با قربانيان بسيار.

خورشيد روز دوازدهم محرم سال 1342، بر انبوه پيكرهاى به خون خفته تابيد و غروب آن، نه تنها سياهى شب را در پى داشت كه گويى حاكميت ظلم و ظلمت را در برهه اى ديگر از زمان، همراه خشونت و خفقان، مهر تأييد مى نهاد.

هر چند با دستگيرى حضرت امام و تنى چند از عالمان و سخنوران، ديگر مراجع، علما و به ويژه نسل بالنده و جوان حوزه ها از پاى ننشتند، ولى به هر حال چندى آهنگ نهضت شتاب گذشته را از دست داد.

حضور نهضت در پادگان هاى نظامى!

گويى سرنوشت در حماسه ى 15 خرداد سهم او را انجام مأموريتى در فضايى ديگر رقم زده بود: فضاى پادگان هاى نظامى كه در حصار دژى آهنين با مردم بيگانه بود. داستان سربازگيرى از حوزه ى قم -در پى يورش به فيضيه - را در تاريخ انقلاب جايگاهى است با اهميت كه در اين فرصت، ناگزير بايد به اشاره اى بسنده كرد و از آن گذشت، با يادآورى اين نكته كه حضور او را در جمع طلبه هايى كه در فروردين سال 42 - از حوزه ى قم - به سربازخانه اعزام شدند، در مجموع مى توان بسيار مثبت ارزيابى كرد، با آثارى از اين دست: تقويت روحيه ى جمع، رسيدن پيام نهضت به اختناق زده ترين قشر جامعه؛ چنان كه در عاشوراى سال 42 شعار مبارزه در جاى جاى پادگان نظامى عشرت آباد نيز در نگاه مى نشست از اين همه ارزشمندتر، اندوخته شدن يكى از نيروهاى فعال نهضت براى روزگار غربت انقلاب كه در نخستين غيبت رهبرى بتواند اثرگذار باشد. نمى دانيم، شايد اگر او در نيمه ى فروردين تا نيمه ى خرداد

سال 42 در در سربازخانه نبود، از دستگيرشدگان آن روزها بود و در اين صورت، بسا مسائل كه دستخوش تغييراتى مى شد كه پس گويى آن بسيار دشوار است. به هر حال، تا نيمه ى خرداد در پادگان حضور داشت و بيم آن مى رفت كه برايش پرونده سازى سنگينى شود كه به هنگام، از سربازخانه گريخت و به جمع علماى مهاجر در تهران پيوست و با شمارى از هم انديشان به بهره بردارى هر چه بيشتر از آن هجرت تاريخى پرداخت. در همين احوال حساس و در حالى كه همراه و هم گام به شهيد دكتر محمدجواد باهنر مى كوشيد تا از حضور و نفوذ مهاجرين بيشترين بهره بردارى - در جهت اهداف نهضت شود، ناگهان گام در دامى نهاد كه در راهش گسترده شده بود و مى رفت كه با عنوان سرباز فرارى، متهم به فعاليت هايى در بيرون و درون پادگان، به مراجع قضايى نيروهاى مسلح سپرده شود و در آن فضاى آكنده از خشونت، احيانا محكوميت سنگينى پيدا كند، كه با چابكى و هوشيارى از اين دام نيز گريخت و از اين پس، چندى به صورت سربازى فرارى روزگار را كرانه كرد.

بدين سان فرصتى پيش آمد كه كار ترجمه ى كتاب سرگذشت فلسطين يا كارنامه ى سياه استعمار را به انجام رساند، كارى كارستان و كارساز و اثرگذار بر بينش سياسى حوزه از يك سو، و بر برداشت ديگران از فرزندان فيضيه از سويى ديگر. پرونده ى او با انتشار اين كتاب - پس از چندى كه از روزگار تأليف مى گذشت - شكل گرفت و نخستين احضار و بازجويى به آن راجع است. (سندهاى شماره 0001 تا 15/2)

به هر حال، در اختناق سال 42،

او به عنوان سربازى گريخته از پادگان كه داراى پرونده ى سياسى نيز بود، فرصت خوبى براى انديشه ى بيشتر يافت و اوقات فراغت را با تلاش فرهنگى و سياسى ثمربخشى پر كرد.

حضورى دوباره در قم

رفته رفته، جو اختناق شكسته شد و رژيم - كه اعدام حضرت امام را در مقام مرجعى مقتدر، محبوب و بهره مند از پشتيبانى بى دريغ اقشار ميليونى مردم، با مصالح سياسى خود ناسازگار ارزيابى كرده بود - پى آمدهاى زندانى نگه داشتن، محاكمه و محكوميت وى را نيز ناصواب شناخت و بر آن شد كه در جست و جوى راهى براى تحمل و كنار آمدن بكوشد. از آنجا كه آزادى ناگهانى نيز چنان موجى از احساسات مردم را مى توانست برانگيزد كه مهار آن بيرون از توان نيروهاى رژيم ارزيابى مى شد، ناگزير برنامه ريزى به گونه اى انجام شد كه نخست حضرت امام از حبس به حصر منتقل شدند و پس از چندى، شهر قم ديگر بار حضورش را آغوش گشود. در اين ميان، كابينه ى علم نيز سقوط كرد و حسنعلى منصور تشكيل كابينه را مأموريت يافت. در نرمشى كه در سياست رژيم ضمن اجراى اين برنامه پيش آمد، فضاى سياسى ديگرى پديد آمد كه او با احساس امنيت، در قم حضور يافت و در چنين فضايى مقدمات انتشار سرگذشت فلسطين يا كارنامه ى سياه استعمار فراهم شد. در همين فضاى جديد، هم انديشان را فرصتى پيش آمد تا به بحث هاى جدى ترى بپردازند. چنين بود كه زمينه اى براى شكل گيرى تشكلى با نام «جمعيت اصلاح حوزه» فراهم شد كه هدف اصلى آن بررسى اصلاح جامعه از طريق ايجاد حكومت اسلامى بود.

جشن هاى آزادى امام

ناگهان موج خبر آزادى حضرت

امام همه را غافلگير و هيجان زده كرد. رهبرى فرزندان فيضيه را در ابراز عواطف و برگزارى جشن هاى آزادى در راستاى هدف هاى نهضت، جمعى از بهترين ياران و شاگردان حضرت امام عهده دار بودند كه او، چونان شمع جمع، روشنى مى بخشيد، هر چند كه در آن جمع كوچك، شخصيت هاى برجسته ى بزرگ ترى نيز حضور داشتند.

مى توان گفت كه در پى آزادى حضرت امام، در شيفتگان و هواداران برگزيده اش، دو گرايش و دو خط سياسى و فكرى پديد آمد:

1- گروهى به شخص حضرت امام مى انديشيدند و استقرارش را در مقام مرجعيت شيعه هدف اصلى مى پنداشتند، تا آنجا كه ناخودآگاه گرايشى به سازش داشتند.

2. گروهى ديگر، كه نهضت اسلامى را اصالت مى دادند و مسائلى چونان مرجعيت را در جنب آن ارجى - قياس پذير با نهضت - نمى شناختند. در جشن فيضيه، نمودى از اين دوگانگى نمودار شد، هر چند كه جز شمارى اندك از خواص كمتر توجهى به آن داشتند. ابتكار عمل در برگزارى جشن ها، به ويژه جشن فيضيه - كه از آن به مثابه تمرين تلاش جمعى طلاب و فعاليت تشكيلاتى آنان مى توان ياد كرد - با گروه دوم بود.

در اين ميان، ساواك او و شمارى از عناصر فعال را شناسايى كرده بود و مى كوشيد اطلاعات خود را درباره ى آنان كامل و كامل تر كند. (سند شماره 0007)

شور و هيجان و نشاط تاريخى حوزه ى قم

سال 43، در تاريخ حوزه ى قم، سالى استثنايى است. در فروردين اين سال، حوزه با شورى وصف ناپذير حضرت امام را آغوش گشود و جشن هايى پرشكوه را در سرتاسر شاهد بود. با فاصله اى بسيار كوتاه، درس آغاز شد، با سخنرانى تاريخى و طولانى پر

نكته اى كه در آن، ضمن جمع بندى مسائل مبارزه، خط مشى آينده نيز ترسيم گرديد. هر چند آن درس پرشكوه را در نگاه دل باختگان حضرت امام ارجى فراوان بود، اما هر نضهت، انقلابى در ارزش هاست و با نهضت اسلامى نيز ارزش هايى نمايش يافت كه در برابر آن ارزش هاى گذشته رنگ مى باخت؛ چنين بود كه براى عناصرى چونان او ارزش هاى نوين را جاذبه اى ديگر بود: نشست هاى خصوصى و ضمن آن، آشنايى ها، پيوندها و شناخت هايى كارساز براى آينده ى نهضت، در هشت ماه اول سال 43 و در نشست هاى خصوصى بيت حضرت امام، چنين پيوندها و آشنايى ها را ارزشى كارساز بود، به ويژه پيوند قم با تهران و شناخت هاى بيشتر و بيشتر ياران از همديگر.

با فرا رسيدن تابستان، درس تعطيل شد، امام حضرت امام كه گويى احساس مى كرد اقامتش در قم چندان نمى يابد، از فرصت تابستان نيز بهره اى ديگر گرفت و درسى را در منزل عهده دار شد، با عنوان «مسائل مستحدثه» كه هرچند محتواى آن را با درس هاى متعارف حوزه فاصله ى چندان زيادى نبود. اما عنوان آن را پيامى ديگر بود. در اين ميان تاريخ انقلاب اسلامى، رمضانى خاطره انگيز در گذرگاه خود داشت؛ بگذريم كه در سراسر ايامى كه حضرت امام در قم اقامت داشتند، مسجد امام به صورت پايگاه تبليغى نهضت، همه شب آكنده از انبوه شنوندگانى بود كه گويى نمادى بودند از نيازهاى نو جامعه و تحول در تبليغ. سالگرد 15 خرداد نيز فرصتى پيش آورد براى تلاش و تكاپويى ديگر.

مبارزه با آهنگى ديگر

ناگهان موج خبرى تازه همه چيز را دگرگون كرد؛ خبر سخنرانى حضرت امام بر ضد لايحه اى كه موضوع آن را اعطاى

امتيازى بود به مستشاران آمريكا در ايران. پيش از هرگونه موضع گيرى، تحقيقات در اين زمينه به او واگذار شده بود كه در انجام اين مهم بعضى از شخصيت هاى سياسى روز هم كارى هايى كردند.

پى آمد اين سخنرانى كه هم زمان با آن مفصل ترين اعلاميه ى حضرت امام در گسترده ترين سطح در همه جاى كشور پخش شد، دستگيرى بود و تبعيد به تركيه و استقرار حكومت نظامى و فرورفتن كشور در اختناقى بسيار سنگين.

عملكرد رژيم اين بار چنان بود كه هيچ واكنش فراگيرى را فرصت نداد. خشم مردم امكان بروز نيافت و هر فرياد اعتراضى در سينه ها حبس شد. از سويى ديگر، در مدت اقامت حضرت امام در قم، براى پاره اى بيوت، رنجش هايى پيش آمد كه پى آمد آن عدم حضور متحد آنان در صحنه ى مبارزه بود. در نتيجه، مسؤوليت رهبرى حركت بر دوش جمعى از عالمان جوان تر و فضلاى حوزه سنگينى مى كرد كه او را در ميان جمع آنان درخششى چشمگير بود. چنين بود كه كانون هاى مقاومت در قم، تهران و شمارى شهرهاى ديگر - به گونه اى متفاوت با گذشته - شكل گرفت. در قم، شمارى از فضلاى برجسته و مدرسان سطح عالى گرد مى آمدند و نيروهاى جوان و بالنده ى هوادار و شيفته ى حضرت امام را رهبرى مى كردند. نمودى از اين جنبش هدايت شده به صورت سخنرانى هاى پى درپى، درس ها، تشكيل جلسه ى دعاى توسل در مسجد بالاسر - در حرم حضرت معصومه (ع) - و سر دادن شعار صلوات در مجالس پرجمعيتى كه به هر بهانه تشكيل مى شد، در خاطره ها ثبت است. در نيمه ى شعبان سال 43 هجرى شمسى نيز مجلسى با شكوه در مسجد اعظم قم برگزار شد

كه نمايشى از حضور نسل جوان و انقلابى حوزه ى قم در صحنه ى مبارزه بود. از اين همه با اهميت تر، بهره بردارى گسترده ى تبليغاتى از نخستين ماه رمضان پس از تبعيد حضرت امام را بايد به شمار آورد، به ويژه در تهران و مسجد جامع بازار كه به وضوح از فعاليت متشكل گروهى حكايت داشت كه با برخوردارى از پايگاه مردمى رهبرى نهضت را در غيبت رهبر تبعيدى خود توانا بودند. او به رغم نقشى كه در پشت پرده عهده دار آن بود، در جلساتى نيز حضور آشكار داشت و در سخنرانى هاى نه چندان عمومى به روشنگرى مى پرداخت. (سندهاى شماره ى 0017 تا 0026/2)

صفير گلوله ى بخارايى

در اين ميان، موج خبر قتل نخست وزير رژيم، حسنعلى منصور، فضاى سياسى كشور را دگرگون ساخت و جوى تازه پديد آورد كه گويى آميزه اى بود از شادى، غرور، بهت، نگرانى، ابهام و نيز خشم و خشونتى جنون آسا؛ در همين فضاى نوين، بر حسب تصادفى، نيروهاى وفادار نهضت را فرصت نمايشى باشكوه فراهم شد، با بهانه ى تجليل از عالمى كهن سال و شيفته ى نهضت و حضرت امام. خيل عظيم هواداران نهضت در تهران، در حالى كه به مراسم تشييع جنازه ى آيت الله فومنى شتافتند كه زخم نخست وزير تيرخورده ى رژيم، دل هاى جريحه دارشان را مرهمى شده بود و در جرقه اى آشنا روزنه اى را چشم دوخته بودند كه آينده اى روشن را در نگاه مى نشاند.

پى آمد قتل منصور، تهاجمى گسترده بود به نيروهاى نهضت و موجى فزاينده از دستيگرى؛ در همين شرايط او كه خطرهايى تهديدش مى كرد - با همكارى شمارى از هم رزمان - در تدارك فراهم كردن نامه اى سرگشاده به هويدا (نخست وزير جديد كه از سوى رژيم هدايت كشور

در بحران به او سپرده شده بود) بودند و برگزارى سالگرد يورش به مدرسه ى فيضيه، با چنان شور و هيجانى كه حساسيت مأموران اطلاعاتى رژيم را بيش از پيش جلب مى كرد (سندهاى شماره ى 0027/1 تا 0037) و هر روز برگى به پرونده اش مى افزود.

دستگيرى نگران كننده!

خبر دستگيرى او - به تاريخ 43/12/11 - موجى از نگرانى هواداران نهضت را در شعاعى گسترده در پى داشت. هيچ كس باور نداشت كه به فرض رهيدن او از خطر اعدام، به اين زودى ها، حضورش در صحنه ى مبارزه و بيرون از زندان تجديد شود. همه بر اين باور بودند كه - در خوشبينانه ترين فرض - ساليانى دراز، جاى هاشمى رفسنجانى را در محافل خود خالى ببينند. پى آمد دستگيرى او، آميزه اى بود از نگرانى، اندوه و نيايش، همراه با هرگونه تلاش كه از آن اميد نتيجه اى مى رفت. در همين حال، بازجويى با سخت ترين شكنجه هاى رايج آن روزگار آغاز شده بود و جلسات آن پى درپى ادامه داشت.

هر چند تلاشى گسترده براى فشار بر رژيم - با بهره گيرى از اهرم هايى كه هواداران نهضت در اختيار داشتند - براى رهايى او انجام مى شد، اما اگر دو عامل اساسى نبود، اثرگذارى اين تلاش ها بسيار اندك بود:

1. هوشيارى او در همه ى مراحل بازجويى.

2. فشار شخصيت هاى ذى نفوذ بر رژيم.

اين دو عامل بيش از هر چيز در رهايى او نقش داشتند. (سندهاى شماره ى 0038 تا 0077) به ويژه شادروان آيت الله حكيم را نبايد در تسريع آزادى او بدون محكوميت ناديده گرفت. با اين همه، دو عامل پيش گفته نقش اصلى و درجه ى اول داشتند. (سندهاى شماره ى 0069/1 و 0069/2)

آزادى از زندان

خبر آزادى او از زندان -به تاريخ 44/4/14 موجى از شادى براى هواداران نهضت، به ويژه در قم و تهران، به ارمغان آورد و حضور مجددش در صحنه ى مبارزه - در مقطعى بسيار حساس چنان نشاطآور و دلگرم كننده بود كه قلم از تصوير آن ناتوان است.

پس از آزادى

گزارش هاى گزارشگران ساواك، به وضوح بيانگر واقعيت است كه دستگيرى، شكنجه و زندان، او را جز تجربه، هوشيارى و پايمردى نيفزود. از همان دم كه گام از زندان بيرون نهاد، چونان پولادى آبديده، با عزمى استوارتر از گذشته، راه مبارزه را پى گرفت. (سندهاى شماره ى 0077 تا 0086) نه تنها در محافل خصوصى، كه در مجامع عمومى نيز -در سخت ترين شرايط اختناق - با گفتار و رفتار، ضربه هايى بس كوبنده بر هيولاى بيم فرود مى آورد و به هواداران نهضت روحيه و نشاط مى داد. (سند شماره ى 0084)

نگاهى به فضاى جامعه در سال 45

اينك فرصتى است مناسب براى بررسى فضاى سياسى ايران، در سال 45. رژيم در سياست خارجى، بيش و كم از مشكلاتى رنج مى برد، هر چند كه چندان انعكاسى نداشت:

از يك سو، به نظر مى رسيد كه هويدا در برقرارى موازنه و جلب رضايت شوروى - با خريدهايى تسليحاتى - اندكى زياده روى كرده است. از سوى ديگر، در جريان جنگ اعراب و اسرائيل، موضع آمريكا پسند رژيم عواطف مذهبى مردم را سخت جريحه دار كرده بود. در همين حال، تشنج در روابط سياسى ايران و عراق به اوج رسيده بود، كه نمودى روشن از امداهاى غيبى براى نهضت ارزيابى مى شد. چه، با نبودن چنين تشنجى فشارهاى بيشترى بر حضرت امام و حواريونش در نجف سنگينى

مى كرد. كودتاها و ضد كودتاهاى عراق را نيز اگر با چنين ديدگاهى بررسى كنيم، خالى از لطف نيست.

در همين حال، سركوبى نهضت آهنگ بسيار تندى داشت و در همان روزهاى اول سال، قم شاهد يورشى سخت و دستگيرى هايى گسترده بود كه پى آمد پاره اى واكنش ها تشكيل كميسيون حفظ امنيت اجتماعى بود، در ساعت 9 صبح روز 45/2/3 و امضاى حكم تبعيد

شمارى از عناصر پى گير و فعال، و دستور مراقبت بيشتر، بر اعمال شمارى ديگر. (سند 0089/1 و 0089/2)

كشف جمعيت سرى اصلاح حوزه

در چنين فضايى اساسنامه ى جمعيتى در قم به دست رژيم افتاد كه حساسيت دستگاه اطلاعاتى و امنيتى را بيش از پيش برانگيخت و متوارى شدن او را در پى داشت.

(براى آشنايى با جزييات بيشترى در اين زمينه، ر.ك به نشريه ى ياد، شماره ى 20، صفحات 10 تا 19) شگفتا كه در همان شرايط نيز از هر فرصتى براى روشنگرى به سود نهضت بهره بردارى مى كرده است. (سند شماره 0098)

به هر حال، بخش عمده اى از سال 45 را به دليل كشف اساسنامه ى جمعيت سرى - كه از پايگاه هاى مهم نهضت به شمار مى رفت - متوارى بود، كه سرانجام بر آن شد رحل اقامت از قم به تهران افكند. (سندهاى شماره ى 0087 تا 0103). تأليف كتاب اميركبير يا قهرمان مبارزه با استعمار ثمره ى درخشانى است از نخستين ماه هاى اقامت در تهران با يك زندگى نيمه مخفى.

ارزشمندترين دست آورد اين زمان تحكيم بيش از پيش دوستى و صميميت اوست با مقام معظم رهبرى، حضرت آيت الله خامنه اى؛ هرچند كه اين دوستى بر سابقه اى دور استوار بود، با اين همه زندگى مشترك چند ماهه، به صورت نيمه مخفى،

در تحكيم پايه هايش نقشى ماندگار داشت.

نيمه ى اول سال 46

رفته رفته، تداوم زندگى نيمه مخفى در تهران كم رنگ و كم رنگ تر و تبديل به زندگى عادى مى شد. چنان كه از 46/4/10، سخنرانى هاى هفتگى او در مسجد موسى بن جعفر - كه از پايگاه هاى پرآوازه و مهم نهضت در جنوب تهران بود - موجى گسترده پديد آورد و آن پايگاه را بيش از پيش رونق بخشيد. مكبت حسين نيز از نخستين محافلى است كه سخنرانى هايش را - در اين احوال - آغوش گشود. (سند شماره ى 106/1 تا 117). گويى ساواك نيز در دستگيرى مجدد او در آن روزها از شتاب زدگى پرهيز داشت؛ نمى دانيم، چه بسا ساواك اميد داشت كه با تعقيب و مراقب به سر نخ هايى دست يابد. اين در شرايطى بود كه نهضت به حضور او در تهران سخت نيازمند بود، هم از نظر فرهنگى و هم فراتر از آن، از نظر سياسى. چنان كه مى توان پيدايش كانون ها و پايگاه هايى مانند مدرسه ى رفاه و جلسات متشكل روحانيت مبارز را از ثمرات آن برشمرد. ساواك نيز با حساسيت در تعقيب و مراقبت از او فعال بود و هرازگاه برگى به پرونده اش افزوده مى شد. (سند شماره ى 0118 تا 0128) بگذريم كه در شرايط پنهان كارى گامجاى تلاش ها بيشتر گم مى شود و كمتر سرنخى از آن به دست رژيم مى افتاد.

جشن هاى تاجگذارى

در نيمه ى دوم سال 46، برگزارى جشن ها تاجگذارى بهانه ى ديگرى شد براى سركوبى و خشونت بيشتر، هم در واكنش نسبت به تحركات تازه ى نهضت و موضع گيريهاى حضرت امام در نجف، و هم به عنوان پيش يرى از فعاليت هاى قابل پيش بينى. چنين بود كه نمايندگان حضرت امام در

قم تبعيد شدند و كتابخانه ى معظم له نيز غارت شد.

در چنين فضايى، اعلاميه اى با عنوان عزايى به نام جشن منتشر شد كه در پى گيرى آن گامجايى از او كشف شد و به دستگيرى مجددش به تاريخ 46/8/20 انجاميد و بار ديگر بازجويى ها آغاز شد، هر چند نه به خشونت بازجويى هاى گذشته. اين بار نيز پايدارى و هوشيارى او كارسازى بسيار داشت، گرچه محكوميتى نه چندان زياد پى آمد اين دستگيرى بود. (سند شماره ى 0129 تا 0163).

اينك فرصتى است مناسب تا از نقش شخصيتى چون شادروان آيت الله سيد احمد خوانسارى در چنين رويدادهايى ياد شود. (سند شماره 0139) تا فراموش نكنيم كه هر چند خط مشى سياسى چهره هايى چون او با مشى سياسى روحانيت مبارز متفاوت بوده است، اما پيوندى مشترك و مستحكم را در اين ميان، بايد مانع گسستگى اين مجموعه ارزيابى كرد.

سال 1347، در يك نگاه

فشار روزافزون رژيم، هر چند نيروهاى مبارز را در تنگنايى سخت قرار مى داد، با اين همه، در همين تنگنا نيروها پالايش مى شدند. در اين پالايش طبيعى، همچنان تنها عناصرى به نهضت وفادار مى ماندند كه شخصيتى استوار داشتند. چه جاى ترديد كه بايد يك مبارز را با چنين ويژگى، از هزاران تماشاچى متزلزل ارزشمندتر داشت. چنين بود كه در سخت ترين شرايط اختناق كه نمايندگان حضرت امام در قم، چونان ديگر استوانه هاى نهضت، تبعيد و زندانى بودند و مدارس علوم دينى - از جمله مدرسه ى حاج ابوالفتح تهران - با دسيسه ى سازمان اوقاف آلت دست ساواك به حال تعطيل در آمده بود، آرى در فضايى چنين، عناصر وفادار به نهضت، هيچ فرصتى را در تعقيب هدف هاى مبارزه ناديده نمى گرفتند.

از درج آگهى تسليت و برگزارى مراسم يادبود، تا مجالس سوگ و سرور اهل بيت (سندهاى شماره ى 180، 0175، 0165، و نيز سند 0164) از ورزشگاه امجديه (دو سال بعد مسابقه ى فوتبال بين ايران و اسرائيل بهانه اى براى ابراز احساسات شديد بر ضد اسرائيل شد.)، تا مراسم مذهبى باشكوه و جهان شمول حج (همه سال پيام حضرت امام در حج پخش مى شد. سال 47 با توجه به سفر شاه و حضورش در مراسم حج، اين اقدام مفهوم ديگرى داشت.)، از كمك به زلزله زدگان خراسان، تا امداد مبارزان فلسطين - كه بدين منظور حسابى با امضاى حضرات آيات علامه ى طباطبايى، شهيد مطهرى و سيد ابوالفضل موسوى زنجانى افتتاح و رسما اعلام شده بود. در همين زمان، كودتاى حزب بعث را در عراق كه طى آن حسن البكر رييس جمهور شد، در مجموع بايد - در آن شرايط - به سود نهضت ارزيابى كرد.

تبديل جلسات مذهبى به پايگاه مبارزه

هر چند كه سياسى شدن مساجد و حسينيه ها را از پى آمدهاى حماسه ى 15 خرداد - در همه جاى كشور - بايد به حساب آورد، اما حضور او در تهران فصل ديگرى است از اين داستان:

از مسجد قائميه در پل سيمان و جلسه ى قرائت قرآن در حسين آباد بى بى زبيده - جنوبى ترين نقطه ى تهران - تا جلسات پى درپى و پرشور هيئت انصار الحسين (سندهاى شماره 0167 تا 0260/1، 0255/2 تا 0353.) و مسجد هدايت (سند 0305/1 تا 0317) - در مركز شهر - تا حسينه ى ارشاد در شمال تهران، (سندهاى شماره ى 0257/1 تا 0258 و 0295/1 تا 0295/2،

0331/1 تا 0331/2)، همه جا مردم با عشق و

عطش از سخنرانى هايش استقبال مى كردند و اميد مى گرفتند. اين جلسات لبريز از شور و نشاط تا چندى، به رغم ممنوع المنبر بودن او پى گيرى هاى ساواك (سند شماره 0333-0338)، ادامه داشت.

گفتنى است اين سخنرانى ها از دو نظر - در آن سال - مهم و ارزشمند بود:

1. از نظر سياسى، كه نقش آن در فروزان داشتن آتش مبارزه، بى نياز از هر توضيح است.

2. از نظر فرهنگى، با توجه به حضور جدى تر سازمان هاى مخفى و متشكل وابسته به ماركسيست ها و جريان كمونيستى در صحنه، و ترويج ايدئولوژى الحادى در ميان نسل جوان.

پيوند با دانشجويان مبارز خارج كشور

تلاش در تحكيم و تعميق پيوند با نهادها و نيروهاى مبارز در فراسوى مرزها - كه فراهم شدن زمينه ى آن از ارزشمندترين دست آوردهاى حماسه ى 15 خرداد است - فصلى ديگر از كارنامه ى اوست، هر چند انعكاس آن در گزارش هاى ساواك بسيار كم رنگ است (سندهاى شماره ى 0320 تا 0321/5 و نيز 0343 تا 0344)، و از آن كم رنگ تر - كه بسا رديابى آن جز در بايگانى خاطره ها امكان پذير نباشد - پيوند اوست با نهادها و سازمان هايى كه در آن روزگار پرچمدار مبارزه با اسرائيل بودند.

جمع بندى مسائل عمده ى نهضت در سال 48

با هوشيارى و متانت حضرت امام از يك سو، و روند تحولات ايران و عراق از ديگر سو، پيش بينى هاى كارشناسان ساواك تحقق نيافت و سرنوشت، رهبر نهضت اسلامى را بر بلنداى مرجعيت جاى داد. آنچه در اين سال بر ابهت و شكوه حضرت امام مى افزود، موضع گيرى هاى بهت آورش در دفاع از آيت الله حكيم و ايرانيان مقيم عراق بود كه از سوى حزب بعث مورد اهانت و آزار

بودند. آتش سوزى مسجدالاقصى در اين سال احساسات هواداران نهضت اسلامى را شعله ور ساخت. در همين حال، جدايى روحانيت سنتى از نهضت و راه امام، كه هر روز نمايان و نمايان تر مى شد، به جرياناتى ديگر فرصت حضور بيشتر و بيشتر در صحنه ى مبارزه مى داد؛ جرياناتى كه در براندازى رژيم با نهضت اسلامى هم سويى داشتند، در حالى كه براى آينده ى كشور خواب و خيال هايى ديگر مى پروراندند. در اين ميان، عالم نمايانى كه ترس خود را از رژيم با توجيهاتى چونان دفاع از ولايت سرپوش مى نهادند، روحانيت مبارز را تخطئه و تضعيف مى كردند؛ اين همه در حالى بود كه نشانه هاى ظاهرى بيانگر استوارى رژيم بود، با موقعيت بسيار مطلوبى از نظر سياست خارجى و روابط بين الملل.

طرح شعار حكومت اسلامى

در جمع بندى آنچه اشارتى رفت، تصويرى از مسائل سال 48 در نگاه مى نشيند كه مواضع و عملكرد حضرت امام را جلوه و درخششى ويژه مى دهد:

حضرت امام از يك سو با فرود آوردن نهيب فرياد بر سر عالم نمايان مخالف مبارزه - با عنوان روحانيون دربارى - به تقويت روحانيت مبارز مى پردازند، از سوى ديگر، با طرح شعار حكومت اسلامى - با عنوان ولايت فقيه - بر سينه ى خيل نامحرمانى كه بيم آن مى رفت كه در صفوف مبارزان رخنه كنند دست رد مى زنند و همچنان با طرح بحث هاى اخلاقى، معنويت مبارزه را مورد تأكيد قرار مى دهند و در تضعيف گرايش به ماديگرى - كه در آن روزها آفت نهضت بود - مى كوشند. و او سخت مى كوشيد كه با آنچه در آن روزها بر ايران مى گذشت، كاستى ها را جبران كند، جاى خالى رفيق هاى نيمه راه را پر كند،

نسل جوان را يارى دهد و آتش مبارزه را با كمك در پخش پيام هاى رهبر، فروزان نگه دارد. اين همه، در شرايطى بود كه عوامل اطلاعاتى رژيم با همه ى امكانات، او را در منظر خود داشتند و مى كوشيدند هر گامجايش را با صد نگاه پى گيرند. (سند شماره ى 0353 تا 0377).

او نيز از يك سو در هدايت نيروها و پيش گيرى از سوءاستفاده ها، به هر بهانه و با هر شعار، مى كوشيد (سند شماره 0378/1 تا 0381/2)، و از سوى ديگر با حضور در جلسه هاى تشكل يافته ى روحانيت مبارز در جهت گسترش و تقويت جبهه ى هوادار نهضت و امام تلاش مى كرد. (سند شماره ى 0382 تا 0426/2) هم زمان با سخنرانى هاى پى درپى در مسجد هدايت، هيئت انصارالحسين، جلسه هاى خصوصى و مسجد همت تجريش - كه رفته رفته، به صورت پايگاه ديگرى براى نهضت در آمده بود - حضور نسلى نو و بالنده را در فرازى حساس از تاريخ پاسدارى مى كرد. (سندهاى شماره ى 0428/1 تا 0490) به اين همه، بايد تلاش هاى ظريف ترى را افزود كه نيازهاى نو به نو مبارزه زمينه سازشان بود و مى بايست چنان انجام شود كه نه تنها از چشم و گوش دشمن و عناصر مشكوك، كه حتى از چشم و گوش بسيارى از دوستان، پنهان باشند؛ در اين مورد به نمونه اى بسنده مى شود كه از آن انعكاسى كم رنگ در اسناد به جاى مانده است، و بيش از اين را تنها بايد از بايگانى خاطره ها فرا كشيد:

در پى طرح بحث ولايت فقيه در نجف، نخستين گامى كه براى تكثير جزوه هاى آن برداشته شد، با اطلاع و حمايت بى دريع او بود. با اين همه، واكنش او در جلسه ى

دوستان صميمى چنان بود كه گويى كمترين اطلاعى در اين زمينه ندارد. (سندهاى 0472/1 و 0472/2).

نگاهى به فضاى سياسى كشور در سال 49

سال 1349 هجرى شمسى، شاهد رويدادهايى است كه هر يك بيش يا كم، بر روند و سرنوشت نهضت اسلامى در كشورمان اثر گذاشته اند. اهم اين رويدادها را مى توان چنين برشمرد:

1. درگذشت جمال عبدالناصر و انتخاب انور سادات به رياست جمهورى مصر.

2. برقرارى مجدد روابط سياسى مصر با ايران، اندكى پيش از درگذشت ناصر.

3. زمامدارى حافظ اسد در سوريه، در پى كودتاى بى خونريزى.

4. حضور گسترده ى سرمايه گذاران آمريكايى در ايران كه شهادت آيت الله سعيدى را به دنبال داشت.

5. رحلت آيت الله العظمى حكيم در عراق كه هواداران حضرت امام را بر آن داشت تا بى پرواتر از گذشته، در جهت ترويج مرجعيت حضرت امام تلاش كنند و واكنش رژيم و تبعيد تنى چند از مدرسين قم را در پى داشت و حساسيت بيشتر نسبت به پايگاه هاى نهضت در تهران و تبعيد و دستگيرى شمارى از چهره هاى برجسته ى روحانيت مبارز.

نقش مهم جلسه ى روحانيت مبارز

از اولين سال هاى حضور او در تهران تشكلى در ميان شمارى از روحانيون هوادار نهضت شكل گرفت كه كانون مقاومتى بود در بدترين روزهاى اختناق، با جلسه هاى هفتگى. مى توان گفت كه نقش اين جلسه ها در بهره بردارى از مجالس يادبود آيت العظمى حكيم و رودروريى با جبهه اى از روحانيت سنتى كه خواهان انزواى حضرت امام بودند، بر روند و سرنوشت نهضت بسيار مهم و اثرگذار بوده است. (سندهاى شماره ى 0498/1 تا 0504/2) از اين پس رژيم با حساسيت بيشترى، حضور او را در پايگاه هاى چونان هيئت انصارالحسين پى گيرى مى كرد.

(سندهاى شماره 0507 و 0509) با اين همه، نه تنها او فعاليت گذشته را ادامه مى داد، حتى در سنگرها و پايگاه هايى جديد حضور مى يافت كه در اين ميان، نقش وى را در محال دانشگاهى و نيز حسينيه ى ارشاد، با دقت بيشترى بايد بررسى و تحليل كرد. (سندهاى شماره ى 0524/1 تا 0572/2).

موج مبارزه ى مسلحانه

سال 1350، نقطه ى عطفى است در تاريخ انقلاب اسلامى ايران. با نگاه به گذشته و بر پايه ى جمع بندى پى آمدهاى حماسه ى 15 خرداد، اينك مى توان گفت:

گروه هاى مسلح و متشكل، با محوريت دو سازمان نيرومند به نام سازمان مجاهدين خلق و سازمان چريك هاى فدايى خلق ايران، و - در غياب حضرت امام - با داعيه هايى، ناگهان در صحنه حضور يافتند، با گزينش سنجيده ى زمانى مناسب؛ زمانى كه رژيم، برگزارى جشن هاى 2500 ساله را در سطحى گسترده تدارك مى ديد. هر چند كه اين حركت در روند انقلاب به سرنوشتى اسف بار دچار شد؛ اما در تلحيل آن بايد پژوهشى گسترده صورت گيرد كه در حوصله ى اين دفتر نيست؛ با اين همه، جنبش مسلحانه در آن جو خشونت و اختناق، چنان جاذبه ى نيرومندى داشت كه از نسل جوان دل مى ربود و چشم و گوشش را بر هر نغمه ى مخالف فرومى بست. به ويژه كه در غياب حضرت امام و با فشارهاى رژيم، ميدان براى مقابله ى با آن خالى مانده بود. شمار شخصيت هاى روحانى كه به مبارزه وفادار مانده بودند اندك مى نمود، هر چند كه خيل فرزندان فيضيه را دل در گرو عشق امام بود. بگذريم كه كسانى هم از پشت ياران را خنجر مى زدند. اگر بخواهيم تصوير روشن ترى از فضاى آن روزها ارائه كنيم، مى توان اشاره اى كرد

به داستان بازگشت آيت الله شهيد دكتر بهشتى و جوسازى وحشتناكى كه به بهانه ى برخى اظهارنظرهاى وى - هم سو با كتاب مسأله ى حجاب آيت الله شهيد مطهرى - در حسينه ى ارشاد، ترتيب يافت. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل. مثال ديگرى كه فضاى آن روزها را تا حدودى در نگاه مى نشاند، دشوارهايى است كه در برگزارى مراسم يادبود مهندس پسنديده - فرزند آيت الله پسنديده - براى هواداران نهضت پيش آمد.

اما و اگرهاى تاريخ

واقعيت اين است كه در تاريخ، پس بينى آسان تر از پيش بينى نيست. به راستى اگر در آن روزها پايگاه هايى چونان هيئت انصارالحسين، مسجد هدايت، مسجدالجواد، حسينيه ى ارشاد...نسل جوان و شيفته ى انقلاب را پذيرا نمى بودند، يا شمارى انگشت شمار چونان او به نهضت وفادار نمى ماندند، چه پيش مى آمد؟ پاسخ به پرسش هايى از اين دست، بسيار دشوار است.

به هر حال او مى بايست بار سنگينى را - كه بسيارى از برداشتن آن شانه خالى كرده بودند - به دوش مى كشيد. چنين بود كه هم زمان، دو گونه تلاش ناسازگار را تن مى داد.

1. تلاش هاى پشت پرده كه رديابى آن جز در لابلاى اسناد و - بيش از آن - در پرده ى خاطرات، امكان پذير نيست. (سندهاى شماره ى 0575/1 تا 0603/1، 0597، 0581، 0576 و 0607/1، 0306/2 و 0610/1، 0607/2 و 0627/1، 0620، 0613، 0610/2 و 0635/1، 0627/2 و 0637/1، 0635/2 و 0647/1: 0637/2 و 0652، 0647/2).

2. تلاش هاى آشكار كه در اين سال بيش از پيش در اوج بود، چنان كه بهار اين سال با سخنرانى در رفسنجان - با بهره گيرى از فرصت تعطيلات عيد - آغاز مى شود. (سندهاى شماره ى 0574/1 و 0574/2) و به

رغم حساسيت رژيم - به خاطر برگزارى جشن هاى 2500 ساله و پيش بينى كارشكنى هايى از سوى انگشت شمار عناصرى چونان او، (سندهاى شماره ى 0630/1، 0622، 0616 و 0630/2). و به رغم، ممنوع المنبر شدن وى (سندهاى شماره ى 0594 و 0595 و 0602) همچنان در مجالسى چون هيئت انصارالحسين، مسجد هدايت، مسجد الجواد و غيره حضور مى يابد و علاوه بر آن به شهرهاى همدان (سندهاى شماره ى 0600/1 و 0600/2)، قزوين (سندهاى شماره ى 0631/1 تا

0634/2) و اصفهان (سندهاى شماره ى 0614 تا 0615 و 0619) نيز سفر مى كند و خشم رژيم را بيش از پيش برمى انگيزد. هر يك از اين سخنرانى ها را مزاحت هايى چون احضار و بازداشت پى آمد بود. هر چند به زندان نينجاميد. در اين ميان، تنها در اصفهان با خشونت بيشترى برخورد شد، كه چند روزى زندان آن شهر را هم تجربه كرده است.

دستگيرى مجدد

سرانجام، بار ديگر به تاريخ 50/7/14 دستگير و به زندان قزل قلعه سپرده مى شود كه ديگر بار، موجى از نگرانى دوستان را در پى دارد و هر هفته، خيل هواداران نهضت در پايگاهى چند - به ويژه هيئت انصارالحسين - جاى او را با حسرت و تأسف خالى مى ديدند.

براى، بازجويى، شكنجه و تهديد، به هيچ وجه تازگى ندارد، و با هوشيارى اين مرحله را نيز مى گذراند. (سندهايشماره 0653 تا 0685/2).

روند مبارزه در سال 51

در سال 51 كه رژيم شاه به ظاهر موقعيت مطلوبى از نظر سياست خارجى داشت، چنان كه مى توان گفت - صرف نظر از تشنج در روابط ايران و عراق و برخى كشورهاى عربى هم جوار - مشكل عمده اى ديده نمى شد، در همين حال، مشكلات حادى در كشور نمودار

بود. در اين سال، 130 مورد انفجار مهم، 12 زد و خورد خيابانى، 8 مورد اعدام فردى و گروهى و صدها مورد دستگيرى سياسى، فضاى سياسى كشور را دگرگون كرده بود. دانشگاه ها ناآرام بود، به ويژه شورش در دانشگاه تبريز، رژيم را با موجى از نگرانى در تنگنا گذاشته بود. فيضيه نيز صحنه ى تظاهرات مكرر و چشمگيرتر از گذشته بود كه در پى آمد آن - گذشته از دستگيرى شمارى از فضلا و طلاب - مى توان به سربازگيرى طلاب اشاره كرد. ترور سرتيپ طاهرى و مرگ سرهنگ مولوى در ساحنه ى هوايى، موجى از شادى - به ويژه در تهران - به دنبال داشت انفجارهاى پى درپى در جريان سفر نيكسون به تهران خشم رژيم را برانگيخته بود.

براى كسانى مانند او كه مبارزه با رژيم را جدى گرفته بودند، چنين تحولى، بسيار مهم ارزيابى مى شد و طبيعى بود كه از پاره اى كاستى ها - در سازمانى كه در اين تحول نقش عمده را داشت، هر چند كه زمينه ى اصلى آن را حماسه ى 15 خرداد فراهم كرده بود - با اغماض بگذرند و به حل و جبران آن بكوشند و اميدوار باشند. از سوى ديگر، انحراف هاى فكرى سازمان، در آغاز چندان آشكار نبود و شمارى از سران، در ظاهرسازى و رياكارى، بسيار چيره دست بودند. چنين بود كه با پيش زمينه هايى از گذشته، زندان قزل قلعه در واپسين ماه هاى سال 50 و نخستين ماه هاى سال 51، زمينه اى براى ارزيابى او از موج نوين و مبارزه ى مسلحانه شد، با نگاهى در مجموع مثبت كه حمايت مشروط وى از اين جريان را در پى داشت؛ هر چند كه از اين حمايت سوءاستفاده هاى

ناجوانمردانه اى شد، ولى نمى توان اين واقعيت آشكار را منكر شد كه در تقويت نهضت اسلامى نيز، اين جريان بى تأثير نبوده است كه ارزيابى آن، موضوع پژوهش و تحليلى است پيچيده و ظريف، به دور از تنگ نظرى و تعصب.

او بار ديگر به زندان افتاد، مدت اين زندان، چيزى كمتر از يك سال بود: دو ماه در اوين قديم، دو ماه در قزل قلعه و چند ماه در زندان عشرت آباد. هر يك از اين مراحل دست آوردى داشت، در اولين و در سلول انفرادى كه فرصت هيچ كارى نبود، حدود نيمى از قرآن را حفظ كرد.

ماه هاى نخستين از سال 51 را در زندان قزل قلعه پشت سر گذاشت و پس از آزادى، از همان لحظه ى نخست (سندهاى شماره 0686 تا 0687) با احساس مسئوليت سنگين در شرايط حساس جديد - بى پروا به تلاشى جدى تر از گذشته پرداخت، چنان كه حساسيت رژيم را بيش از پيش برانگيخت. و بار ديگر دستگيرى او را آهنگ كردند. (سندهاى شماره ى 0688 تا 0738/2) و چند هفته پس از آزادى در رفسنجان بازداشت و پس از چند روز تحمل زندان در كرمان به قزل قلعه در تهران منتقل شد و چهل و پنج روز ديگر در زندان انفرادى ماند. در همين دوره ى كوتاه زندان، يادداشت هاى ارزشمندى در موضوع «اشرافيت در قرآن» با استفاده از قرآن كه تنها مونس او در زندان بود تهيه مى كرد. پس از رهايى، در حالى كه نامش در رديف اول ليس ممنوع المنبرها بود، (سند شماره 0740)، تلاش مى كرد تا از فرصت رمضان به سود مبارزه بهره بردارى شود (سند شماره ى 0748)، و خود نيز از مجامعى براى

سخنرانى استفاده مى كرد (سندهاى شماره ى 0757 و 0764/1 تا 0797/2)، علاوه بر حضور مستمر در جلسه هاى هم انديشان، پس از تعطيل جلسه ى گذشته، به دليل اطلاع از رخنه كردن عوامل ساواك در آن. (سندهاى شماره ى 0765/1 و 0765/2).سرانجام، ناگزير سخنرانى در مجامع عمومى - به ويژه هيئت انصار الحسين -را به ديگران وانهاد (سند شماره ى 0798/1 و 0798/2)، و خود تلاش هاى اساسى ترى را عهده دار شد.

موج گسترده ى تبعيد مدرسين قم، در پى تعطيل پايگاه هاى نهضت در تهران

هرچند موقعيت رژيم در سياست بين المللى بيش از پيش تثبيت شده ارزيابى مى شد و تلاش وزارت خارجه در ايجاد موازنه در سياست خارجى موفقيت آميز به نظر مى رسيد، با اين همه، موج فزاينده ى نارضايتى در نسل جوان دانشگاهى و پيوند معنوى نسل نو حوزه با دانشگاه و اتحادشان در گرايش به براندازى رژيم، به صورت مشكلى سياسى و اساسى نمايان شد. در اين ميان، جنگ اعراب و اسرائيل و پى آمدهاى آن، اين مشكل را بغرنج تر و پيچيده تر كرد؛ چرا كه، با همه ى تلاش تبليغاتى رژيم در جهت القاى اين باور كه شاه را نقشى است ميانجى گرانه و اصلاح گرايانه، تبليغات نهضت، شاه و اسرائيل را در يك جبهه قلمداد مى كرد و موج عواطف اسلامى را بر ضد آن برمى انگيخت. در همين شرايط، موضع گيرى مردم در حمايت از مبارزان فلسطين، موجى شكننده را به سوى رژيم گسيل مى كرد. افزون بر اين همه، آنچه در اين سال افغانستان پيش آمد و پى آمدهاى قابل پيش بينى آن نيز براى رژيم خالى از نگرانى نبود. افزايش نرخ نفت هم در اين سال واكنش ها و پى آمدهاى داشت كه در تحليل سياست خارجى و داخلى ايران در آن

زمان نبايد ناديده گرفت.

شايد بتوان با جمع بندى نكته هاى بالا و ترسيم فضاى سياسى كشور در سال 52، تا حدودى ريشه يابى و زمينه شناسى خشونت رژيم را در سركوبى نهضت، توفيق يافت. به هر حال ساواك با خشونت به قلع و قمع هواداران نهضت پرداخت و علاوه بر دستگيرى گسترده ى دانشجويان و طلاب، و در پى تهاجم به مسجد هدايت، مسجد الجواد و حسينه ى ارشاد و پايگاه هاى نهضت در تهران در سال 51، حوزه ى قم را در اين سال مورد يورش قرار داد و شمارى در خور ملاحظه از فضلا و مدرسين را به سرتاسر كشور تبعيد كرد. اينگونه تلاش هاى رژيم، هر چند كه موجى از ترس و وحشت را در كوتاه مدت در پى داشت، در بلند مدت به سود نهضت انجاميد. حضور هر تبعيدى در هر منطقه، شعاع مبارزه را گسترده و گسترده تر مى كرد، چنان كه تعطيل شمارى از پايگاه هاى نهضت، پيدايش پايگاهى جديد را به دنبال داشت. در مثل، اگر مسجد هدايت، مسجد الجواد و حسينيه ى ارشاد بسته مى شد، نام پايگاهى ديگر چون مسجد جاويد بر سر زبان ها مى افتاد...

در فضايى با اين ويژگى ها، و در حالى كه ساواك از همه سو در مراقبت او نيروهايش را بسيج كرده بود (سندهاى شماره ى 0806 تا 0814) او از يك سو در جهت هدايت موج عواطف ضد صهيونيستى تلاش مى كرد، (سندهاى شماره ى 0827 تا 0851)، و از ديگر سو با پيوندهاى ناشى از امدادرسانى به فلسطينى ها از رهگذر سفارتخانه هاى كشورهاى عربى، در جهت دامن زدن به موج مبارزه بر ضد رژيم و گسترش دامنه ى آن به فراسوى مرزها مى كوشيد. نمونه اى از اين تلاش، سبب سازى

ظريفى است در وادار كردن سفارت مصر، تا عراق را تحت فشار قرار دهد و از همكارى با رژيم، در انتقال حضرت امام از نجف، كه آن روزها شايعه هاى نگران كننده اى در اين زمينه پخش شده بود. (سندهاى شماره ى 0818/1 و 0818/2)، باز دارد.

سال 51-53

خشونت روز افزون رژيم او را در اين مقطع به پنهان كارى هر چه بيشتر كشاند؛ چنان كه هر چه عوامل اطلاعاتى رژيم بيشتر مى كوشيدند، كمتر سرنخى نصيب مى بردند. (سندهاى شماره ى 0828/1 تا 0847) پاره اى اسناد بيانگر اين واقعيت است كه اگر در رويدادى - چونان دستگيرى بعضى دوستان - نياز به خبرگيرى از سرنوشت آنان بود، از روابط خانم ها - كه به هر حال انعكاسى طبيعى تر داشت -استفاده مى شد. (سند شماره ى 0844).

يكبار هم حضور همسر او در جمع بانوان متحصن در قم براپيش پى آمدى داشت، چنانچه ديگر بار، در سفرى به نوق، در رفسنجان دستگير و پس از حدود پنجاه روز آزاد شد. هوشيارى اش در اين دستگيرى، ساواك را به موضع انفعال كشانيد كه زمينه اى شد براى فراهم كردن ملاقاتى با مقدم. او كوشيد كه از اين ملاقات در جهت حل مشكلى اساسى و برداشتن سدى از راه مبارزه سود جويد و مقدم را قانع كند كه شكنجه ها و اهانت هاى بى حساب نه تنها مجاهدان را از ميدان به در نمى كند كه مصمم تر نيز مى كند.

در ترسيم فضاى سال 53 يادآورى نكته هايى سودمند است:

با درگذشت آيت الله شاهرودى كه - به ويژه در استان خراسان - مقلدان فراوانى داشت، زمينه ى ديگرى در ترويج مرجعيت حضرت امام فراهم شد. شايد به همين دليل، مشهد شاهد خشونت سخت ترى بود كه دستگيرى

مقام معظم رهبرى را كه - در آن استان محور اصلى نهضت بود - در پى داشت. درگذشت حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ حسين غفارى در زندان قصر نيز در قم بازتابى بسيار گسترده داشت، با شايعاتى فراگير به عنوان شكنجه و شهادت وى. موضع گيرى حزب مردم در مجلس نيز در اين سال پرسش برانگيز و زمينه ى پژوهشى جدى است.

از مسائل داخلى كه بگذريم، در سياست خارجى نيز رويدادهايى مهم اثرگذار بود كه عمده ى آن، حل اختلاف ايران و عراق است و انعقاد قراردادى ميان دو كشور در الجزاير به عنوان كشور ميزبان، كه پيروزى قابل توجهى براى ايران ثبت كرد. شركت در عرفات به عنوان نماينده ى فلسطين در سازمان ملل نيز آغاز حركتى بود در جهت حل يكى از مشكلاتى كه همواره براى رژيم شاه نيز مسئله آفرين بود. بدين سان مى توان گفت كه رژيم به چشم انداز روشن ترى در موقعيت جهانى خود چشم دوخته بود. در همين حال در پيوند با افزايش نرخ نفت، امكانات مالى بيشترى در اختيار رژيم قرار گرفت.

سال 53-54

با تنگ شدن عرصه بر مبارزان، هر جريانى مى كوشيد ضلعى از ميدان مبارزه را به فراسوى مرزها بكشاند و بيرون از كشور، هسته ها و پايگاه هايى ايجاد كند. با حضور امام در عراق، زمينه سازى مطلوبى در اين ميدان براى نهضت اسلامى شده بود كه نياز به تقويت، بهره بردارى و رسيدگى داشت.

چنين بود كه سفرهايى بيرون از مرزها و در دو نوبت، بخشى عمده از كارنامه ى مبارزاتى او را در اين مقطع به خود اختصاص داد، با دست آوردهايى فراوان و ارزشمند، به ويژه ديدار و گفت و گو با

امام پس از سال هاى سنگين فراق و نيز بازديد اردوگاه هاى فلسطين، همراه امام موسى صدر، و ايجاد هماهنگى بين نيروهاى مبارز اسلامى ايرانى با امكانات مطلوب شيعيان لبنانى و مجاهدان فلسطين.

سوريه و لبنان، عراق، فرانسه، انگليس، آلمان، هلند و ايالت هايى از آمريكا را با اين انگيزه در نورديد. ژاپن، تركيه، پاكستان، ايتاليا، يوگسلاوى و كشورهاى اسكانديناوى - هر يك به دليلى - به اين مجموعه اضافه شدند. كمك به نيروهاى همراه در خارج و تلاش براى رفع اختلافات و ابهامات شان بخشى از ثمرات آشكار اين سفرهاست.

از سوى ديگر، آشنايى با دو رويه ى تمدن غرب از ضرورت هايى بود كه هر كس انگيزه و فكرى اصلاحى داشت نياز به آن را احساس مى كرد. در اين سفرها براى او هم فرصتى پيش آمد كه چنين نيازى را پاسخگو باشد. از ديوار برلن تا موزه ى بمباران هيروشيما، از آسمان خراش هاى شيكاگو تا موزه ها و مراكز فرهنگى لندن و از جنگل هاى ردوود تا محله هاى هاليوود... همه در اين قلمرو قرار گرفتند.

سال 54-55

گويى تقدير الهى چنين است كه رژيم هاى خودكامه، در اوج موفقيت، با بازى هنرمندانه ى سرنوشت به روند واژگونى كشانده شوند. در داستان انقلاب اسلامى ايران نيز يك بار ديگر ايران و جهان تماشاى چنين هنرى را در بازى سرنوشت فرصت يافتند:

سال 54 - در پى قرارداد الجزاير - هويدا به عراق سفر كرد. گويى رژيم در ايجاد موازنه در سياست خارجى به جايگاه دلخواه رسيده است؛ چنان كه اين جايگاه، ستايش مقامات رسمى چين كمونيست را - كه در آن روزها قبله ى جريانات چپ در اين مرز و بوم بود - نيز برانگيخت. اظهارات شاه

هم بيانگر اين نكته بود كه در ميان رهبران كمونيست مشكلى جز با فيدل كاسترو اظهارات شاه هم بيانگر اين نكته بود كه در ميان رهبران كمونسيت مشكلى جز با فيدل كاسترو برجاى نمانده است. پيوند تنگاتنگ ايران و غرب به ويژه آمريكا نيز بيش از پيش مستحكم مى نمود، چنان كه خشم و حسادت شيوخ جنوب خليج فارس به ويژه عربستان را برانگيخته بود.

در سياست داخلى نيز، اعلام مواضع ماركسيستى سازمان مجاهدين خلق - به رغم اندرزهاى عالمان مبارز - موجى از شادى رژيم و نوميدى قشرهاى مبارز را در پى داشت، و در پى آن دستگيرى حضرات آيات طالقانى، هاشمى رفسنجانى، مهدوى كنى و.... هرچند كه با فاصله اى كوتاه موج تندى از ترور و انفجار در تهران و سرتاسر كشور گزارش مى شد، ولى براى ساواك بيش از ديگران روشن بود كه اين، نه از قدرت سازمان، كه از متلاشى شدن آن حكايت مى كند، چيزى همانند انتحار.

اعلام تأسيس حزب فراگير رستاخيز، تبديل تاريخ هجرى به تاريخ شاهنشاهى و پاره اى الدرم بلدرهم هاى شاه در برابر غرب - در پيوند با افزايش نرخ نفت - همه ناشى از غرور و شاه و رژيم بود....

ناگهان گويى ورق برگشته است و نشانه هايى از دوگانگى مهمى در سياست آمريكا نسبت به شاه و رژيمش نمايان شد كه ملاقات شاه و راكفلر در جزيره ى خارك را مى توان از واكنش هاى مربوط به اين دوگانگى دانست. در همين حال، در پاره اى مصاحبه هاى شاه، اشاره به وصيتنامه اى شد كه شايعه ى بيمارى وى را دامن مى زد. نمى دانيم، شايد همين بيمارى، در دوگانگى سياست آمريكا بى اثر نبود. به هر حال، پيروزى كارتر در انتخاب

آمريكا، شاه و رژيم را نگران كرد. كارتر نيز كه ارزيابى درستى از قدرت مذهبيون و حضرت امام در ايران نداشت، با فشار بر شاه براى باز كردن فضاى سياسى كشور، دست به اقداماتى زد كه به زودى پشيمانى او و حزبش را در پى داشت، هر چند كه ديگر دير شده بود.

سال 56-57

شگفتا: او كه در اوج اختناق رژيم و غربت انقلاب، هميشه در صحنه حضور داشت و عشق به مبارزه در راه آزادى و عدالت، لحظه اى آرامش نمى گذاشت و با همه ى هوشيارى و فطانت و به رغم نيازى كه همگان در حراست از وى احساس مى كردند، هرازگاه دل به دريا مى زد و در استقبال خطر آغوش مى گشود، آرى، با اين همه، بازى سرنوشت چنين پيش آورد كه در پرهيجان ترين شرايط از مبارزه و مردم دور باشد! در محرم و عاشوراى 42 و در آستانه ى حماسه ى 15 خرداد، دست سرنوشت او را به بندان پادگان هاى نظامى كشانيد. اينك نيز كه به هر حال، فضاى باز سياسى پيش آمده است و هر روز خبرى هيجان انگيز موج مى افكند، خبرهايى چونان لغو محكامه ى سرى نظامى، عفو پى در پى زندانيان سياسى، برداشته شدن شكنجه، بهبود وضع زندان ها، برداشته شدن گارد دانشگاه، بيانيه هاى پى درپى احزاب، نامه هاى سر گشاده از چپ و راست، درج خبرهاى تظاهرات در روزنامه ها، بازديد نمايندگان صليب سرخ از زندان ها، استعفاى مهره هاى پرآوازه ى رژيم، تغيير كابينه، تظاهرات فراگير دانشگاه ها، اعلام موجوديت جمعيت هاى سياسى، برپايى مجالس پرشكوه سياسى، موج فزاينده ى تظاهرات در خارج از كشور، در گذشت دكتر شريعتى و پى آمدهاى آن، و از همه مهم تر، رحلت آيت الله سيد مصطفى خمينى - كه در آن

فضا مشكوك تلقى مى شد - ناگهان چونان زلزله اى سياسى كشور را تكان داد و همه ى محاسبات و معادلات را در هم ريخت....

اينك كه آتش انقلاب شعله ور شده است، سرنوشت، به او مجال جوشيدن در اين آتش شعله ور را نمى دهد! با شمارى هم انديشان در گوشه ى زندان اوين از دور دستى بر آتش دارند. هرچند كه او و هم بندانش، زندان اوين را نيز به كانونى فعال بدل كرده بودند و در پاسخ به يكى از نيازهاى حساس و مبرم انقلاب نقشى بسيار مؤثر داشتند. (سند شماره ى 0879) او، با آن كه پرونده اى بسيار سنگين داشت، به ويژه با تك نويسى كينه توزانه ى وحيد افراخته كه كوشيده بود بدترين ذهنيت را در مورد وى شكل دهد، (سندهاى شماره ى 0890/1 و

0890/2 و نيز سند شماره 0906/1 و 0906/2)، با اين همه، قبل از آنكه به سرنوشت خويش بينديشد، به سرنوشت انقلاب مى انديشد. هر چند هوشيارى و زيركى وى در پنبه كردن رشته هاى عناصرى ناجوانمرد و چند چهره، در نگاه انقلاب آشنايان برگ هايى است زرين در كارنامه ى سياسى او، اما از آن زرين تر و افتخار آفرين تر، برگ هايى است نانبشته كه از نگاه دشمن پنهان مانده و در اسناد از آن انعكاسى نمى توان يافت و رديابى اين همه جز با جست و جو در بايگانى خاطره ها امكان پذير نيست.

افزون بر اين همه، تلاش فرهنگى اوست، بيرون و درون زندان كه اين فرصت مى توان به دو كار اساسى اشاره كرد:

1. تلاش در نگارش زندگى نامه ى امامان معصوم كه در سال هاى 53-54 آغاز شد و ناتمام ماند و اينك شمارى از فضلاى حوزه ى قم در تلاش تكميل و پرداش آن هستند.

2. فراهم كردن بانك اطلاعات قرآنى كه كارهاى زيربنايى آن در زندان اوين به انجام رسيد و اينك در جهت تكميل و پردازش آن نهادى در قم پديد آمده است و مجلداتى از آن آثار منتشر شده است.

آزادى از زندان

سرانجام در پاييز سال 57، در طليعه ى بهار آزادى، با انقلاب مردم به پاخاسته درهاى زندان گشوده شد و مردم انقلابى ايران، حضرات آيات طالقانى، منتظرى، هاشمى رفسنجانى و ديگران را در آغوش گرفتند و در پيوند با رهبرى اسلامى در نوفل لوشاتو، كانونى نيرومند در ايران هدايت انقلاب را عهده دار شد. از اين پس، هر روز رويداد و رويدادهايى عظيم را شاهد بود كه در روز شمارهاى انقلاب اسلامى به بسيارى از آن رويدادها اشاره شده است. در ميان اين رويدادهاى بى شمار، دو مورد ويژگى خاصى دارد:

1. پيدايش شوراى انقلاب در ايران كه او از محورهاى تعيين كننده در آن بود.

2. نخستين اقدام رسمى حضرت امام و اعزام هيئتى به خوزستان با مأموريت رسيدگى به مسايل نفت با عضويت و نقش تعيين كننده ى او در آن هيئت (كيهان، شماره ى 16، 10605 دى ماه 1357).

بدين سان موج توفنده ى انقلاب اسلامى به سوى پيروزى تاريخى ايران و اسلام راه مى پيمود و در واپسين روزهاى نابودى رژيم خودكامه ى پهلوى، در محضر حضرت امام، او بود كه فرمان نخست وزيرى انقلاب را قرائت كرد. (كيهان، شماره ى 17، 10631 بهمن ماه 1357.) ما را در سر فصلى مهم و در روزهايى سراسر هيجان گويى اين آيه در گوش ها طنين مى افكند كه: عسى ربكم أن يهلك عدوكم و يستخلفكم فى الأرض فينظر كيف تعملون. (قرآن كريم، سوره ى

اعراف آيه ى 126).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

هاشمي سنجاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه.

تولد: 1290، سنجان.

شهادت: 7 تير 1360، تهران.

حجت الاسلام على هاشمى سنجانى، فرزند محمود، تا خارج فقه و اصول به تحصيل حوزوى پرداخت. در اولين دروه ى مجلس شوراى اسلامى، نماينده ى مردم اراك بود.

از جمله آثار ايشان است: تقريرات فقهى، جزواتى در زمينه هاى اخلاق و وعظ، سروده ها و اشعار وى به مناسبت هاى مختلف.

حجت الاسلام هاشمى سنجانى در جريان بمب گذارى دفتر حزب جمهورى اسلامى به شهادت رسيد و پيكرش در قم به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

هاشمي طرقي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1319، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشكده پزشكى دانشگاه تهران در سال 1345، دكتراى تخصصى دستگاه گوارش، كبد، آندوسكوپى و بيماريهاى داخلى از كشور فرانسه در سال 1356.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1357 تا سال 1367 و دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1367 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

لاپاروسكوپى در بيماريهاى دستگاه گوارش، درمان داروئى هيپرتانيسون پورت، بررسى هاى تازه در مورد كانسرپانكرانس، بررسى درمان هاى نوين زخم پيتيك، بررسى هپپرتانيسون پرتال ايديوپاتيك، راهنمائى مشاوره و نظارت بر 20 پايان نامه فوق تخصصى گوارش و 5 پايان نامه تخصصى داخلى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

سرطانهاى دستگاه گوارش در ايران، اسهال هاى حاد عفونى و خلاصه بيماريهاى دستگاه گوارش و كبد.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 3، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

معرفى 3 مورد بيمارى كرون در ايران، معرفى اولسر منفرد ركتوم، عوارض گوارشى بيماران كليوى و تحقيق و بررسى بيماريها در ايران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور

(جلد دوم)

هاشمي كروبي، سيف الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سيف الله هاشمي كروبي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در چاشتگاه سه شنبه اي تابستاني اولين فرزند خانواده چشم به جهان گشود. بعد از سال ها به خاطر نداشتن معلم چند وقتي از مدرسه رفتن او گذشته بود كه پدر با اين بشارت كه براي مدرسه ي روستاي ما معلمي آمد به خانه برگشت و مرا به مدرسه برد و بدين ترتيب از سال 1347 زندگي را در خانه ي دوم (مدرسه) آغاز كردم و بدون كمترين راهنمايي در رديف شاگردان خوب كلاس قرار گرفتم. و به گفته مادر مهربانم چون به مسجد علاقه ي فراوان داشتم؛ از 8 سالگي به نماز خواندن كامل و روزه گرفتن مبادرت كردم كه اين عمل سازنده و جهت دهنده ي من به سوي دروس ديني بود.

بعد از گرفتن مدرك سوم راهنمايي (سيكل) در مدرسه راهنمايي «صبح اميد» واقع در روستايي كه با دِهِ ما دو كيلومتر فاصله داشت، علاقه به مسافرت علمي ديني به سوي قم را گرفتم و چون با مخالفت پدر واقع شدم بنا را بر درس نخواندن گذاشتم تا ايشان را وادار به قبول كنم و اين اولين سالي بود كه بعد از شروع ايام تعطيلات، مدرسه را با مردودي پشت سر مي گذاشتم ولي محاسبه ي من غلط از آب درآمد و ابوي گرامي باز مرا به تحصيل مجدد در اول نظري كشاند و من همچنان به درس بي توجهي مي كردم كه ايشان به پدربزرگم «رحمه الله» شكايت كرد.

چون جد پدري تاثير خوبي در من داشت، فكر مي كرد كه مرا وادار به عقب نشيني خواهد كرد. در جواب آن

مرحوم عرض كردم كه اگر ديپلم را بگيرم به درد دروس ديني نخواهم خورد و برعكس من با سكوت ايشان فهميدم كه نه تنها تاثير نگرفتم بلكه اثر گذاشتم و بر تصميم خود پافشاري كردم چون پدر راضي نمي شدند؛ در اين هنگام بدون خبر خانواده به سوي تقدير الهي خود حركت كردم و شب 25 آبان 1355 كه ساعت 21/10 را نشان مي داد؛ براي اولين بار به حرم بي بي فاطمه معصومه (س) مشرف شدم و جان خود را با آب معرفت زيارت، شست و شو داده و براي كسب علم (زنده كننده ي جان) آماده مي كردم و آن شب را در حرم و آشيانه ي اهل بيت (ع) بيتوته كرده و صبح جمعه اي كه باز منتظر و عدالت گستر حقيقي، جان تشنه منتظران فرج را با جام ظهور سيراب نفرموده به ديدار دوستي كه سرنوشتي مثل من داشت به نام «سيد مهدي حسيني» شتافتم و خود را در جمع صميمي دوستان طلبه سرخوش يافتم.

بعد از خواندن اكثر جامع المقدمات و شروع صمديه، انقلاب اسلامي با شهادت «آيت الله آقا مصطفي خميني» جان گرفت و مرا بر سفره ي پربركت خود نشاند و با انقلاب، در رشد و نمو هماهنگ شده و با پشت سر گذاشتن كلاسهاي گوناگون و افت و خيزهاي انقلاب و جنگ تحميلي استكبار جهاني، عليه جامعه ي ولايي ما، بعد از اتمام كفايتين در محضر مرحوم «آيت الله ستوده» (همزمان با رحمت جانگداز امام امت رحمة الله عليه)، در سال 68 به درس خارج «آيت الله مكارم شيرازي» راه يافته و يك دوره اصول فقه را در محضر ايشان شاگردي كرده و نيز نزديك به

ده سال فقه خواندم و يك سوم اين درس ها را به عربي تقرير كردم و از ايشان تأييديه هم دريافت كردم و در عين حال دروس سطوح پايين تر را ترجمه و تدريس مي كردم. ولي با كمال تاسف به دليل نداشتن يك راهنما و مراد، اين دو كار زيبا و ارزشمند را به طور متوالي ادامه ندادم كه مايه ي حسرت هميشگي من مي باشد. اگر چه مجوز تدريس در حوزه و دانشگاه را دارم و اندوخته هاي خود را به كمك ايزد منان در مراكز علمي عرضه مي كنم ولي رضايت خاطرم را فراهم نمي كند.

هاشمي گلپايگاني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد جمال هاشمى بن آيت اللَّه العظمى و العلامه الورع حاج سيد جمال الدين موسوى گلپايگانى از علماء و مدرسين بزرگ مهاصر نجف اشرف است وى در سال 1332 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در بيت علم و تقوا و معنويت و فضيلت پرورش يافته و پس از خواندن اوليات و ادبيات و سطوح از محضر والد ماجدش و مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى و بعضى ديگر استفاده نموده تا به مراتب عاليه علم و اجتهاد رسيده است معجم رجال الفكر و الادب درباره وى گويد عالم فاضل مجتهد جليل. من اساتذه الادب العربى وسيع الخيال سهل البيان وى سفرى در معيت والد مبرورش به ايران و به زيارت ارض اقدس مشرف و پس از آن مراجعت و به تدريس و تأليف و بعد از فوت والدش به جاى او به اقامه جماعت پرداخته است داراى تاليفات عديده از جمله: 1- فاطمه الزهراء عليها سلام 2- الادب الجديد 3- اصول الدين الاسلامى

4- الامام المنتظر كه تمام به طبع رسيده است 5- ديوان شعر كبير نگارنده گويد معظم له دانشمندى اديب و فقيهى كامل و از خواص اصحاب آيت اللَّه العظمى حكيم بودند در بديهه گوئى يد طولائى دارند نيز در گفتن ماده تاريخ قدرت و توانائى زيادى دارد جناب آقاى حاج سيد على محمد وزيرى يزدى صاحب كتابخانه نفيس وزيرى يزد براى نگارنده حكايت نمود كه در نجف اشرف خدمت ايشان رسيده و جريان تأسيس كتابخانه را گفتم بداهه اين بيت را در ماده تاريخ كتابخانه انشاد فرمود

ان اردت بقاء كتابك ارخ

و قدمه الى مكتبه الوزيرى

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

هاشمي گلپايگاني، هاشم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هاشم هاشمي گلپايگاني

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1328/1/1

زندگينامه علمي

سيد هاشم هاشمي گلپايگاني در سال 1328 هجري شمسي در نجف اشرف به دنيا آمد. او در سال 1340 هجري شمسي در سن 12 سالگي وارد حوزه علميه شد و همزمان دروس دولتي را هم ادامه داد. در سال 1350 هجري شمسي از دانشگاه فقه فارغ التحصيل شد. در حوزه نجف مقدمات و سطوح را به پايان رسانده و در دروس خارج فقه و اصول مرحوم «آية الله خويي» و «آية الله سيستاني» حاضر شده كه بعضي از تقريرات درس ايشان به چاپ رسيده: (تعارض ادله شرعيه).

ايشان چند ماه در زندانهاي صدام اسير بود و پس از آن در سال 1359 هجري شمسي به قم آمد و در حوزه علميه قم در درسهاي خارج فقه و اصول مرحوم آيات عظام: «گلپايگاني»، «وحيد خراساني» و «ميرزا جواد تبريزي» حاضر شد و نيز از همان زمان تا حال

درسهاي سطح و خارج فقه و اصول را تدريس مي نمايد.

هاشمي معتمدي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

هاشمي نژاد، عبدالكريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهيد حجه اسلام و المسلمين سيد عبدالكريم هاشمي نژاد در سال 1311 شمسي (13٥1 ق) در خانواده اي متدّين در « بهشهر» مازندران ديده به جهان گشود و از 14 سالگي در محضر آيت الله كوهستاني و سپس در قم به مدت چهارده سال نزد آيات عظام: سيد حسين بروجردي و امام خميني (ره) به تحصيل علوم ديني پرداخت.

وي در دوران مبارزات اسلامي ملت ايران به رهبري امام خميني (ره) با خطبه ها و سخنراني هاي حماسي و آتشين خويش، در نشر افكار انقلابي اسلام و افشاي ماهيّت رژيم پهلوي، تمامي توان خود را به كار برد و در اين راه متحمّل سختي ها و شكنجه هاي ايادي رژيم گرديد.

وي از ابتداي مبارزه تا پيروزي انقلاب اسلامي، چندين بار دستگير و به زندان هاي طولاني مدت محكوم گرديد. اين مجاهد انقلابي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به عنوان نماينده استان مازندران در مجلس خبرگان قانون اساسي انتخاب شد، در تدوين قانون اساسي و به خصوص در جهت تثبيت اصل ولايت فقيه، زحمات بسياري كشيد.

حجت الاسلام هاشمي نژاد پس از پايان دوره مجلس خبرگان و تدوين قانون اساسي مقام دبيري حزب جمهوري اسلامي مشهد را به عهده گرفت و از اين پايگاه، حملات مداوم خود را متوجه نفاق حاكم بر بعضي مكان هاي دولتي و ارتجاع كرد و با ضد انقلاب به مبارزه سختي پرداخت. وي با شروع جنگ تحميلي، در جبهه هاي غرب و جنوب حضور يافت

و با سخنراني هاي پرشور خود، در بالا بردن روحيه رزمندگان نقش بسزايي ايفا كرد. آن شهيد بزرگوار، پشتوانه محكمي براي انقلاب بود، از اين رو نقشه ترور وي طرح شد و در سالروز شهادت امام جواد (ع) در هفتم مهر 13٦0 در چهل و نه سالگي به دست يكي از منافقان كوردل، بر اثر انفجار نارنجك به شهادت رسيد. بدن پاره پاره اين شهيد عالي مقام پس از تشييع باشكوه مردم، در جوار مرقد منور امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

هاشمي، اسمعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج سيد اسمعيل هاشمى بن العالم الجليل السيد محمد حسن موسوى طالحونچه از علماء معاصر اصفهانست كه در حدود سال يكهزار و سيصد و سى قمرى هجرى در طالحونچه متولد و پس از پرورش در بيت سيادت و فضيلت در زادگاه بدروس فارسى و مقدمات پرداخته و بعد از فرا گرفتن قسمتى از ادبيات باتفاق مرحوم خلد اشيان اخويش حجه الاسلام آقا سيد على اكبر هاشمى باصفهان آمده و در مدرسه ناصريه مسجد شاه بتحصيل و تكميل مقدمات عربى و فارسى پرداخته و مقدارى از سطح را هم در اصفهان خوانده سپس بقم آمده و مدتى با معيت مرحوم برادر مذكورش توقف و بعد از مراجعت آن مرحوم اقامت در قم را ادامه داده تا بعد از رحلت مرحوم آيه الله حايرى طاب ثراه دو سه سالى از مرحوم آيه الله صدر و مرحوم آيه الله حاج سيد محمد تقى خونسارى استفاده نموده تا در محرم يكهزار و سيصد و شصت كه بعنوان تبليغ و ترويج بوطن مألوف آمده و چون در آن هنگام مرحوم حجه الاسلام حاج ميرزا حسن زنجانى همشيره زاده مرحوم حاج ميرزا

ابوالقاسم زنجانى كه از علماء آن سامان بود برحمت ايزدى پيوسته بود در اثر تقاضا و نياز اهالى قريه قميوان در مركز سيمرم سفلى تابعه شهرضا كه تا محل زادگاه ايشان بيش از دو فرسخ است اقامت نموده و در آنجا بترويج و تبليغ پرداخته مساجدى كه در شرف خرابى بود تعمير و جلساتى تشكيل و كتابخانه عمومى تأسيس نموده و در طول آن مدت بمطالعات پرداخته و در نتيجه يكنفر از خاندان اهل علم را كه علاقه تام داشته با رغبت و اخلاص تمام باشتغال مقدمات گماشته و بعدا اعزام باصفهان و قم و اكنون در تهران از فضلاء اهل علم و منبر و محراب ميباشند و ايشان جناب فاضل جليل آقاى حاج شيخ منيرالدين جديدى اند كه در هفت چنار تهران اقامت دارند.

جتاب آقاى هاشمى در مدت اقامتشان در آن محل مزبور تأليفات عديده نموده اند كه بنظر طالبين مى آورم:

1- ذريعه الزائر.

2- لؤلؤ درخشان در صفات بهترين زنان يا دره البيضاء فى مناقب سيده النساء (ع) كه به چاپ رسيده است.

3- اربعين موسوم به ملتقطات.

4- ضياء البشر در رد كتاب شيخيه كريمخانيه.

5- مجموعه اى در رد صوفيه.

معظم له اكنون در اصفهان در مسجد حضرت سجاد عليه السلام خيابان آتش اقامت جماعت نموده و در مدرسه نيز اشتغال بتدريس و مباحثات دارند و گاه گاهى هم اشعارى ميگويند.

واما اساتيد معظم له از اينقرار است: 1- مرحوم آيه الله آقا شيخ ابوالقاسم كبير 2- مرحوم آيه الله حاج شيخ محمد على حايرى (صاحب مختارات در اصول) 3- مرحوم آيه الله حاج سيد محمد تقى خونسارى 4- مرحوم آيه الله صدرالدين صدر 5- مرحوم آيه الله حاج شيخ مهدى مازندرانى 6- مرحوم آيه الله حاج سيد محمد باقر قزوينى 7-

مرحوم آيه الله آقا سيد ميرزا آقا ترابى دامغانى 8- مرحوم آيه الله حاج شيخ محمد رضا جرقويه اصفهانى 9- مرحوم آيه الله حاج شيخ حسن نويسى و غير ايشان از مراجع گذشته و معاصر چون حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى و آيه الله العظمى گلپايگانى اجازه روايتى و غيره دارند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

هاشمي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رضا هاشمي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/2

زندگينامه علمي

اينجانب سيد رضا هاشمي در سال 1361 ديپلم متوسطه در رشته رياضي فيزيك را با معدل 14/19 در تهران دريافت كردم و به دليل علاقه فراوان به تحصيلات حوزوي بدون شركت كردن در كنكور دانشگاه ها، در همان سال به مدرسه علميّه مجتهدي در تهران وارد شدم و به مدّت چهار الي پنج ماه در آنجا به تحصيل مقدمّات علوم حوزوي (عربي و منطق) پرداختم. سپس در سال 1362 همراه با يكي از دوستان فاضل و هم فكر خود براي ادامه تحصيلات، عازم حوزه علميّه قم شدم و ابتداء در مدرسه رضويه و پس از آن در مجالس درس مختلف در حوزه علميّه به تكميل دروس متداول شامل (مباحث فقه و اصول فقه) و دروس ديگر كه اصطلاحاً دروس جنبي ناميده مي شد مانند: (كلام، فلسفه، تفسير، رجال، حديث، اقتصاد و ...) مبادرت كردم. از سالهاي ابتدايي دهه هفتاد پس از فراغت از فراگيري دروس سطح، در دروس خارج اصول و فقه شركت نمودم و اين اشتغال همچنان ادامه دارد.

در سال 1367 در پي فراهم آمدن امكان حضور طلاب در دانشگاه ها به دليل احساس نيازي كه به فراگيري علوم دانشگاهي در حوزه علوم

انساني در من پديد آمد، در كنكور دانشگاه شركت كردم و از مهرماه سال 1368 در دانشكده «حقوق و علوم سياسي» دانشگاه تهران هم زمان با تحصيلات حوزوي به تحصيل در رشته حقوق پرداختم و در سال 1373 فارغ التحصيل شدم. در همين سال در پي دعوت يكي از مسئولان «بنياد دائرة المعارف اسلامي» در تهران كه دائرة المعارفي با نام (دانشنامه جهان اسلام) را در دست تأليف و انتشار دارد، همكاري خود را با اين مؤسسه آغاز كردم كه ابتداء بيشتر به شكل تأليف مقاله يا ارزيابي نقادانه مقالاتي بود؛ كه به اين بنده ارجاع مي شد و بعدها اين همكاري وسيع تر شد و به عضويت در گروه معارف و كلام در آن بنياد انجاميد.

سپس با تأسيس گروه فقه و حقوق در سال 1381 مسئوليت اين گروه به اينجانب سپرده شد؛ كه هم اكنون نيز اين مسئوليت را بر عهده دارم. كار علمي من در بيناد دائرة المعارف اسلامي عمدتاً نظارت و مديريت بر فرايند توليد مقالات علمي در حوزه فقه، اصول و حقوق از مرحله تدوين مدخلنامه و سفارش مقاله تا مراحل نهايي آن بوده كه حاصل آن علاوه بر تأليف مقالات متعدد در دانشنامه، ارزيابي، اصلاح و تكميل ساختاري و محتوايي بيش از يكصد مقاله در طول اين سال هاست.

لازم به ذكر است كه به دليل سكونت اينجانب در شهر مقدّس قم به دليل تحصيلات ديني، فعّاليّت هاي ياد شده عمدتاً در قم صورت مي گيرد مگر در مواردي كه حضور من در بنياد دائرة المعارف اسلامي، اجتناب ناپذير و ضروري باشد. همچنين در طول اين سال ها، گاه به

تدريس پاره اي از دروس مقدمات و سطوح به صورت خصوصي و غير، گسترده اشتغال داشته ام. به علاوه از سال 1367 تا 1380 در مقطع كارشناسي ارشد حقوق خصوصي در دانشگاه مفيد قم به تحصيل پرداختم. و خلاصه عنوان پايان نامه اينجانب كه در سال 1379 دفاع شده «تعديل قراردادهاي خصوصي» است.

هاشمي، طاهر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1332 ق)، عالم دينى، فقيه شافعى، صوفى، مدرس، خطاط و شاعر. وى از فقها و علماى بزرگ شافعيه كردستان و مشايخ فرقه ى قادريه است. در دولت آباد روانسر به دنيا آمد و مقدمات علوم را در همان جا فراگرفت. سپس نزد ملا محمد رحيم سنندجى و بديع الزمان سنندجى به تكميل معلومات خويش پرداخت و از محضر اساتيد ديگرى مانند شيخ محمد نجيب كردانى و شيخ مصطفى نجيب و سيد بابا رسول و شيخ حبيب اللَّه كاشورى نيز بهره مند شد. وى درباره ى تاريخ ادبيات كردى و همچنين تاريخ تصوف و فرق آن مخصوصا سلسله ى قادريه تحقيقات و تأليفاتى دارد. از آثارش: «مقامات الغوثيه»، در مناقب شيخ عبدالقادر گيلانى؛ «قرةالعين فى مناقب سيدنا شيخ حسين»؛ «مرآت الحق»؛ حاشيه و تعليقات بر «سفرنامه ى» حاجى ملك الكلام مجدى؛ «ديوان» شعر. از آثار خطى وى: يك نسخه قرآن مجيد؛ يك نسخه «صحيفه ى سجاديه»؛ يك نسخه «دلايل الخيرات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كيهان فرهنگى (س 3، ش 2، ص 10 -3).

هاشمي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين هاشمي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسين هاشمي سال 1349 طلبه شدم و با مدرك شش ابتدائي اشتغال به دروس حوزوي را شروع كردم و در مدرسه آيت الله گلپايگاني تا شرح لمعه در مدرسه آن مرحوم ادامه دادم. سپس وارد دروس آزاد حوزه شدم و مكاسب را از محضر درس «آيت الله صانعي» و كفايه جلد اول را خدمت «آيت الله صلواتي» و جلد دوم را در محضر درس «آيت الله فاضل لنكراني» تلمذ كردم.

سپس وارد درس خارج شده و يك سال

فقه و اصول در محضر درس «آيت الله وحيد خراساني» _ شش ماه درس اصول «آيت الله مؤمن» _ حدود دو سه ماهي درس خارج اصول «آيت الله مكارم» و حدود هفت سال درس فقه و پنج سال درس اصول «آيت الله ميرزا جواد تبريزي» و روزهاي چهارشنبه درس قضاء ايشان شركت مي كردم و چهار سال درس خارج زكات و ولايت فقيه يكي از علماء قم شركت داشتم و حدود چهار سال درس فقه (خارج حج) درس «آيت الله زنجاني» شركت كردم (توضيحاً بايد عرض كنم از فطرت آيات تبريزي _ زنجاني شركت در درس خارج دارم).

همزمان با اين دروس در سال 59 وارد موسسه در راه حق شدم كه در آن زمان تحت مديريت آقايان خرازي و مصباح مظاهري اداره مي شد. چهار سال درس فلسفه شامل فلسفه عمومي؛ (كه بعداً تحت عنوان آموزش فلسفه چاپ شد)، نهايه الحكمه، برهان شفاء، اسفار جلد 9، در درس «آيت الله مصباح يزدي» شركت كردم و در زمان تدريس فقه آيت الله شاهرودي شب هاي جمعه در دروس فقه ايشان كه راجع به مسائل مستحدثه بود استفاده مي كرديم.

تدريس در دانشگاه را از سال 61 شروع و در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران و دانشكده ادبيات علامه طباطبايي به تدريس دروس معارف اسلامي مشغول شدم و از همان ابتداء و از طرف دفتر اعزام به دانشگاه كه زير نظر جامعه مدرسين اداره مي شد؛ مجوز تدريس تمام دروس دانشگاهي را گرفتم. يك سال در موسسه در راه حق درس استاد دكتر احمدي (فلسفه غرب) را استفاده كردم و زبان انگليسي (ريدينگ را تا ناين هاندرد) طي دو دوره تابستانه و روزي

سه چهار ساعت خواندم و مكالمه زبان عربي را تا حدود زيادي كار كردم و قادر به تكلم هستم 70% درصد. سه سال در دانشگاه تهران دانشكده هاي مختلف، هفت سال دانشگاه علامه، چهار سال دانشگاه آزاد واحد بروجرد، سه سال دانشگاه واحد شهر ري و اخيراً پنج سال است كه در دانشگاه آشتيان (به جهت نزديكي) تدريس مي كنم و عضو هيئت علمي مي باشم. چند سالي است كه از نهاد خبرگان بدون مدرك وزارت علوم، مدرك مربي (كارشناسي ارشد) گرفته ام و حدود ده سالي است كه از طرف دفتر ستاد مقام معظم رهبري با عنوان استاديار در دانشگاه تدريس دارم.

در حوزه هم چند سال قبل دروس: «ادبيات عرب»، «فلسفه»، «رسائل» و «معالم» را تدريس كرده ام. حدود دو سال در موسسه در راه حق (بعداً به موسسه پژوهشي امام خميني (ره) تغير نام يافت) با گروه تفسير با مديريت جناب آقاي رجبي همكاري مي كردم و نيز چند صباحي در موسسه در راه حق درس (اقتصاد اسلامي) نزد يكي از اساتيد دانشگاه تهران به نام دكتر درخشان و درس مقدمه عمومي علم حقوق نزد دكتر جعفري لنگرودي (الان در انگليس هستند) و علوم سياسي نزد استاد دكتر منوچهر محمدي استاد دانشگاه تهران مي خواندم و در حال حاضر هم به مطالعه كتابهاي تفسيري و فقهي و شرح نهج البلاغه اشتغال دارم.

ايام تبليغي اكثر اوقات به شهرها و اماكن مختلف جهت تبليغ و منبر رفته ام و حاصل كلام اينكه پروردگار و حضرت حجت ابن الحسن العسكري (عج) قرار بگيرد و همواره خدمتگزار كوچكي در سنگر فرهنگ اسلامي و شيعي و خادم كوچكي در نظام مقدس جمهوري اسلامي در تبليغ

و دانشگاه و حوزه بوده و هستم. ضمناً در خاتمه بايد به عرض برسانم براي دانشجويان در طول دوره تدريس، مقالات و جزواتي در زمينه انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن و درس متون عربي و همينطور درس انسان شناسي در اسلام نوشته و ارائه كرده ام كه جزوات و مقالات موجود است.

هاشمي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضي هاشمي

محل تولد : طالخونچه اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/10/21

زندگينامه علمي

در تاريخ 12/10/1323 در يكي از روستاهاي اطراف اصفهان كه اينك شهر شده؛ به نام «طالخونچه» كه گويند مخفف «طالقان جي زادگاه صاحب بن عباد» بوده؛ در يك خانواده روحاني ديده به جهان گشودم. مرحوم آيت الله آقا سيد علي اكبر هاشمي به خاطر تعصب شديد ديني براي تعليم بنده معلم سر خانه انتخاب نمودند و اجازه رفتن به دبستان را ندادند. پس از فرا گرفتن خواندن و نوشتن مرا با قرآن آشنا كردند و چون تنها فرزند پسر خانواده بودم؛ بسيار مايل بودند كه در مسلك روحانيت درآيم و لذا مقدمات علوم حوزوي از صرف و نحو و لغت را خود ايشان به من آموختند و سپس به اصفهان مهاجرت نمودند و حجره اي در مدرسه «صدر بازار» گرفتند و رسما در سن 14 سالگي وارد حوزه علميه شدم و مرحوم والد نظارت در امر تعليم و تربيت حقير داشتند و استاد و هم بحث را ايشان انتخاب مي كردند و جز با كساني كه ايشان اجازه مي دادند با كسي ديگر مراوده نداشتم. در انتخاب استاد سعي مي كردند بهترين از نظر علم و تقوا را براي بنده

انتخاب كنند مثل يكي از دوستان علميشان به نام «آيت الله حاج شيخ محمد حسن كياني» معروف به حاج شيخ امير آقا فلاورجاني كه از مجتهدين بود؛ خواهش كردند به من بياموزد در حالي كه ايشان تدريس خارج بود.

اساتيد حقير در ادبيات و منطق: اديب معروف معلم حبيب آبادي، سپس آيات عظام: «حاج شيخ محمد علي حبيب آبادى»، «حاج شيخ عباسعلي اديب»، «حاج حسن امامى» و «حاج شيخ تقي مقتدايي». اساتيد در معالم، در اصول، قوانين، لمعتين و رسائل: «آيت الله حاج سيد مجتبي صادقي» و «حاج شيخ محمد علي خلاق شيرازى». اساتيد مكاسب «آيت الله حاج سيد مهدي هاشمي» سپس مهاجرت به قم نموده. اساتيد مكاسب، رسائل و كفايه: «آيت الله سلطاني»، «آيت الله فاضل لنكراني»، «آيت الله سبحاني»، «آيت الله صالحي نجف آبادي»، «آيت الله منتظري»، «آيت الله مكارم شيرازي» و «آيت الله ستوده».

در ايام اقامت در قم به دانشگاه الهيات راه يافتم و در رشته منقول هم زمان به ادامه تحصيل در قم به تحصيل پرداختم كه با قيام امام خميني (عليه الرحمه) و شروع فعاليتهاي سياسي مبارزاتي از زمان تحصيل در دانشگاه و حجره تحت تعقيب ساواك بودم. لذا از مرز ايران قاچاقي وارد عراق شدم و تازه حضرت امام به نجف آمده بودند؛ مدتي در نجف از محضر امام، آيت الله حكيم و آيت الله خوئي شاهرودي استفاده كردم ولي از اوايل توقف در نجف اشرف معذور گشتم و به ايران برگشتم و در اصفهان از محضر «حاج شيخ حسن صافي اصفهاني» گمشده خود را يافتم و مدت 20 سال از محضر ايشان استفاده علمي و اخلاقي نمودم و

تمام درسهاي فقه، اصول، فلسفه، تفسير و رجال كه فرمودند ضبط كردم و به رشته تحرير در آوردم.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي به تأسيس مدرسه «الزهراء» براي تربيت طلاب خواهر اقدام نمودم و مدتي بر اساس كمبود نيروي قضائي از طرف شوراي عالي قضاء به دادگاه شيراز اعزام شدم و پس از مدتي با اعزام قضات جديد و كسب تكليف از امام خميني (رحمه الله عليه) به كارهاي علمي روي آوردم و به تدريس در حوزه و دانشگاه و تأليف كتاب مشغول گرديدم. از نوشته ها جز چند اثر به نام «حزب الله و حزب شيطان» و «نشانه هاي ولايت» كه چاپ شده؛ بقيه مخطوط باقي مانده است. هم اكنون به عنوان عضو موسس دانشگاه شيخ بهائي در شهر بهارستان اصفهان نظارت بر امور فرهنگي داشته و از حوزه علميه اصفهان و مدرسه صدر بازار به تدريس سطح فقه و اصول مشغول مي باشم.

هاشمي، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1316.

درگذشت: 1364.

از آثار اوست: بهداشت گاوهاى شيرى (ترجمه با همكارى عليرضا محمودزاده، تهران، 1368)؛ بيوسنتز شير، شيردوشى صحيح، ورم پستان، ادم پستان (ترجمه و تأليف با همكارى عليرضا محمودزاده، تهران، 1366)؛ پرورش علمى اسب به انضمام تغذيه، خوراك دادن و بيماريهاى تغذيه اى اسب (تهران، 1374)؛ پرورش عملى بز (ريچارد باتاگليا، تهران، 1374)؛ پرورش عملى گوسفند به انضمام تغذيه، خوراك دادن گوسفند (تأليف و ترجمه، تهران، 1374)؛ تغذيه دام، طيور و آبزيان (تهران، 1374)؛ تغذيه دام: كاربرد فضولات حيوانى در تغذيه دام، طيور و آبزيان (تأليف و ترجمه، تهران، 1375 ،1368)؛ تلقيح مصنوعى در گاو (تهران، 1375)؛ تلقيح مصنوعى: كاربرد روشهاى آزمايشگاهى و علمى در توليد مثل دام (آنتون مارينوس سورنس،

تهران، 1356)؛ راهنماى ارزيابى و انتخاب گاوهاى شيرى (ترجمه و تأليف، تهران، 1374)؛ روشهاى عملى در پروش طيور (ريچارد باتاگليا؛ تهران، 1373)؛ فرهنگ تغذيه دام: شامل اصطلاحات تغذيه دام، طيور و آبزيان، انگليسى- فارسى (تهران، 1375 ،1369)؛ فرهنگ جامع كشاورزى و منابع طبيعى: انگليسى- فارسى (تهران، 1372)؛ فيزيولوژى توليد مثل (توليد مثل كابردرى در حيوانات اهلى) (نوشته ى اچ. جو بيرون، جان دبيلو. فوكويى، ترجمه با همكارى سعيد حسنى؛ تهران، 1374)؛ كتيبى راپه رين به انضمام دو قصيده محمديه و غوثيه بر وزن قصيده برديه (اثر مسعود هاشمى، خط محمدطاهر هاشمى، شعر كردى، 1368، مواد معدنى و ويتامينها در تغذيه حيوانات اهلى و انسان (تأليف و ترجمه، تهران، 1370).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

هاشمي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد يوسف هاشمى از علماء مبرز و محترم معاصر تبريز است وى در سال 1326 قمرى هجرى در تبريز متولد شده و در حجر والد و عموهاى گرامى كه از سادات جليل القدر و علماء پرهيزكار آن سامان بودند پرورش يافت و در محضر علمائى چون مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد مولانا (مؤلف مصباح السالكين) و حضرت آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى در تبريز سطوح وسطى را خوانده آنگاه به قم عزيمت نموده و در آنجا مكاسب شيخ را از خدمت آيت اللَّه العظمى آقاى نجفى مرعشى مد ظله استفاده نموده و پس از آن از محضر مرحوم آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه فيض قمى و نيز آيت اللَّه العظمى بروجردى (در اوائل ورودشان به قم) بهره مند شده و بدريافت اجازات امور حسبيه و روايتى و غيره از آيات مذكوره موفق و نائل آمده سپس بنابر درخواست عده ئى از تجار با ايمان تبريز مراجعت به (حكم آباد) زادگاه

ملحد معروف احمد كسروى (متنبى) و معاندين حنيف اسلام نمود با عده اى از پيروان او كه در مشاغل مهم و حساس بودند بمبارزه شديد پرداخت و آنها را از بين برده و باز مبارزه سختى با فرقه ضاله كه در (حكم آباد) پايگاه مهمى داشتند آغاز نموده طورى كه حتى يك نفر از آنها در آنجا باقى نماند.

معظم له اكنون شبها در مسجد (حكم آباد) و روزها در قلب بازار مسجد مرحوم (آيت اللَّه حاج ميرزا فتاح شهيدى) اقامه جماعت مى نمايند و جلسه تفسيرى روزهاى جمعه دارند كه عده زيادى استفاده مى نمايند و نيز به تدريس وسائل و مكاسب و خارج عروه اشتغال دارند.

از آثار علمى ايشانست حاشيه بر وسائل و جزواتى از تقرير درس مرحوم آيت اللَّه فيض كه محفوظ مانده است و از خدمات اجتماعى ايشان مدرسه اسلامى بنام (فرقانى) كه در سال 1325 شمسى تاسيس نموده كه در حال حاضر يك موسسه ى بزرگ علمى و دينى با دوره راهنمائى تحصيلى در مساحت دو هزار متر مربع با ساختمان عالى مدرن و مجهز بوسائل روز كه از هر جهت بوسيله ايشان اداره مى گردد و عده از مستخرجين و فارغ التحصيلان آن مدرسه اكنون در قم و نجف مشغول تحصيل مى باشند.

از باقيات الصالحات آن جنابست دو فرزند برومند و فاضل بنام: 1- حاج سيد ابوالحسن هاشمى 2- حاج سيد فتاح هاشمى كه اكنون از محصلين جدى حوزه علميه و ستارگان فروزان آذربايجان مقيم قم مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

هاشميان، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: گوش و حلق و بينى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

هاشمي نژاد، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى.

تولد: 1311، بهشهر.

شهادت: 7 تير 1360، مشهد.

حجت الاسلام سيد عبدالكريم هاشمى نژاد در سال 1311 در بهشهر مازندان در فراش محله (از پدرش سيد حسن و مادرش ساره) ديده به جهان گشود. از سن نه سالگى به درس عربى اشتغال داشت. در سال 1325، در چهارده سالگى به تحصيل در حوزه ى آيت الله كوهستانى، در شهرك كوهستان در شش كيلومترى بهشهر پرداخت مقدمات را در آنجا فراگرفت. در سال 1329 وارد حوزه ى علميه ى قم شد و دروس سطح را پشت سر گذاشت و در درس خارج اصول فقه امام خمينى (ره) و درس خارج فقه آيت الله بروجردى حاضر مى شد. در بيست و دو سالگى به نجف اشرف رفت ولى با فراهم نبودن شرايط تحصيل از جمله ضعف جسمى بار ديگر پس از يك سال اقامت در عراق به سوى ايران براى اقامت در قم حركت كرد. در سال 1337 اولين اثر قلمى خود را به نام مناظره ى دكتر و پير به سبك داستانى عرضه داشت. اين كتاب ماجراى سفر چند نفر است كه در يك قطار به بحث مى پردازند و نويسنده در لابه لاى آن به بيان ارزش هاى اسلامى اسلامى مى پردازد. وى در حوزه ى علميه ى قم به سطح اجتهد نايل آمد. اساتيد ديگر ايشان در قم عبارت بودند از: آيت الله كاشانى (فريد الاسلام)، حضرات آيات عظام صدوقى، محقق داماد و سيد رضا صدر و مجاهدى. در سال هاى 1340 -1339 به مشهد رفت. پس از مدتى در آنجا به تدريس (كفايه

و رسائل و مكاسب) در حوزه ى علميه ى مشهد پرداخت. در مشهد در درس آيت الله سيد محمدهادى ميلانى و آيت الله مجتبى قزوينى نيز حاضر مى شد. وى همچنين در مجالس سخنرانى در مشهد حضور مى يافت و براى حاضران سخنرانى مى كرد. از جمله فعاليت هاى فرهنگى ايشان همكارى با مجله «مكتب اسلام» بوده است.

در نهضت پانزده خرداد 1342 دستگير و چهل و يك روز در زندان شهربانى محبوس شد، در حادثه مسجد فيل مشهد به سبب سخنرانى در اين مسجد و اعتراض به طرح لوايج ششگانه شاهنشاهى و حمله به انتخابات در نوزده مهر 1342، به مدت سه ماه حبس انفرادى در زندانى در داخل لشكر 77 خراسان محكوم شد، سپس از سخنرانى در شهر مشهد ممنوع شد. لذا با خانواده مشهد را به سوى اصفهان ترك كرد. سپس همراه خانواده به شيراز رفت. اما مأموران ساواك وى را براى سومين بار دستگير كردند و با اتومبيل به اصفهان برده و تحويل ساواك اصفهان دادند. چندى روزى در ساختمان ساواك در يك اتاق انفرادى نگه داشتند و بعد او را به زندان عمومى منتقل كردند. وى دو ماهى در اسارت بود. با رهايى از زندان راهى مشهد شد، وى همچنين اقدام به ايجاد كانون بحث و انتقاد دينى در مشهد از سال 1343 لغايت 1350 نمود. در سال 1350 هم در جلسه اى كه جمعه شب هر هفته در شهرستان قوچان تشكيل مى شد حضور مى يافت. اين جلسات تا مدت ها ادامه داشت، در ايام شهادت فاطمه زهرا در سال 1353 على رغم ممنوعيت منبر رفتن، وى در مجلسى در منزل خود، زمينه سازى نمود و با رضايت اساتيد ديگر حوزه ى علميه ى مشهد،

فرداى آن روز يعنى روز شنبه بيست و چهارم خرداد 1353 با حضور طلاب و مردم، راهپيمايى در خيابان هاى شهر مشهد به راه انداخت. به همين سبب ساواك براى چهارمين بار وى را دستگير و روانه زندان ساخت. وى تا اوايل سال 1356 در زندان به سر برد. در همين زمان به سبب امضاى اطلاعيه اى، وى به همراه آيت الله سيدعلى خامنه اى و حجت الاسلام واعظ طبسى براى پنجمين بار دستگير و روانه زندان شد اما تظاهرات مردم به سوى منزل حضرت آيت الله شيرازى باعث شد ايشان پس از بيست و چهار ساعت آزاد شوند.

حجت الاسلام هاشمى نژاد در بهمن 1357 به تهران آمد. سپس به قائمشهر رفت و روز بيست و دوم بهمن در حال سخنرانى بود كه خبر تصرف راديو و تلويزون و تصرف پادگان ها به وى رسيد او به مشهد رفت و در حفظ نظم شهر تلاش بسيار كرد. با گذشت چند ماهى از پيروزى انقلاب اسلامى، در خرداد 1358 با قبول رياست هيئت ايرانى، در اولين سفر خارجى به سه كشور ليبى و سوريه و اردن حركت كرد. در ليبى، با معمرالقذافى، رييس جمهورى ليبى ديدار نمود و مسائل مربوط به افغانستان و عراق را مورد بحث قرار داد، در بهمن 1359 همزمان با سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى به دو كشور ژاپن و بنگلادش سفر كرد، وى با رأى مردم استان مازندران به مجلس خبرگان راه يافت. در دوران جنگ يكى دو نوبت به همراه حضرت آيت الله سيد على خامنه اى به مناطق جنگى رفت.

تأليفات ايشان علاوه بر مقالات و سخنرانى هايشان، عبارتند از: اصول پنجگانه اعتقادى و اصول دين؛ پاسخ ما به مشكلات جوانان؛ تقريرات و

اصول دين؛ پاسخ ما به مشكلات جوانان؛ تقريرات اصول آيت الله شيخ على كاشانى به عربى (چاپ نشده است)؛ درسى كه حسين (ع) به انسان ها آموخت؛ راه سوم بين كمونيزم و سرمايه دارى؛ رسالت انقلابى امام حسين (ع)؛ رهبران راستين؛ زهرا (س)؛ ضرورت تشكيلات؛ غروب آفتاب در اندلس؛ قرآن و كتاب هاى ديگر آسمانى؛ كمونيسم از ديدگاه نظام اقتصادى و اجتماعى اسلام؛ مبارزه با جهل و ماديت؛ مسائل عصر ما؛ مشكلات جنسى و چاره آن در اسلام؛ مشكلات مذهبى روز؛ مكتب مقاومت؛ مناظره دكتر و پير؛ ولايت فقيه؛ هستى بخش.

حجت الاسلام سيد عبدالكريم هاشمى نژاد در هفتم مهرماه 1360، رأس ساعت هشت صبح، بعد از اتمام كلاس درس معارف الهى، در حال خروج از محل حزب جمهورى اسلامى در مشهد توسط منافقين به شهادت رسيد. پيكر ايشان، در مشهد در دارالزهد حرم مطهر امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

آقاى حاج سيد عبدالكريم بن السيد الزكى السيد حسن بهشهرى از فضلاء بنام و خطباء گرام و نويسندگان والامقام و مشاهير وعاظ و گويندگان معاصر است از جهت نطق و بيان و قم و بنان گوى سبقت از همگنان ربوده و شهرت تام يافته و در هر كجا كه براى تبليغ دين و ترويج آئين و تنوير افكار نسل جوان مدعوا رفته مانند مشهد و تهران و قم و اصفهان و يزد و همدان و بابل و رفسنجان و رى و كاشان و خرم آباد و آبادان با استقبال گرم مردم مواجه شده و ده ها هزار نفر براى استماع از بيانات مستدل و منطقيش گرد آمده و ابراز احساسات نموده اند در بيست روز كه در محرم و صفر 1393 قمرى خود اين

نويسنده شاهد اجتماع عموم طبقات مخصوص افاضل حوزه علميه و نسل جوان قم بودم كه براى استفاده از منبر وى در شهر علمى و مذهبى قم گرد آمده و گفته مى شد كه بيش از بيست هزار نفر شركت كرده اند و ايشان با بيانى گرم و پرحرارت ايراد سخن نموده و افكار مردم را به مطالبى متوجه مى نمود.

معظم له در شهرستان بهشهر در سال 1348 قمرى تولد يافته و پس از رشد و خواندن دروس فارسى به كوهستان رفته و در تحت تربيت و تعليمات عالم ربانى آيت الله كوهستانى مرحوم مقدمات و ادبيات را خوانده آنگاه مهاجرت به قم نموده و در نزد فاضل ربانى طاب نژاد آقا شيخ على فريده الاسلامى كاشانى كه از اوتاد فضلاء و مدرسين حوزه بود سطوح وسطى را خوانده و سطوح عالى را از مدرسين بزرگ استفاده نموده و به درس خارج فقه و اصول آيت الله العظمى بروجردى طاب ثراه و آيت الله العظمى امام خمينى و آيت الله العظمى شريعتمدارى و آيات ديگر شركت نموده تا به مدارج عاليه علم ارتقا يافته و دراسات و تقريرات استاد مجاهد خود را به رشته تحرير آورده و به نظر معظم له به وسيله اين نگارنده رسانيده و مورد تائيد و قبول استاد مزبور قرار گرفته است.

استاد هاشمى نژاد به واسطه جهات داخلى در سال 1382 قمرى با معيت داماد و شريك گرامش حجه الاسلام حاج آقا حسن ابطحى خراسانى به مشهد مراجعت نموده و رحل اقامت افكنده و در حوزه مشهد به تدريس سطوح عالى كفايه و مكاسب و وظائف دينى و روحى ديگر پرداخته و خدمات ارزنده اى نموده است. آثار علمى و خدمات روحى معظم له از اين

قرار است:

1- همكارى تاسيس كانون بحث و انتقاد دينى مشهد مقدس (كه با معيت صديق و رحم گرانى خود آقاى ابطحى) نموده اند:

2- كتاب مناظره دكتر وپير كه تاكنون بيش از ده ها بار به طبع رسيده و مورد استقبال عموم طبقات قرار گرفته است.

3- درسى كه حسين عليه السلام به انسانها آموخت مكرر چاپ شده است.

4- قرآن و كتابهاى آسمانى ديگر.

5- مشكلات بزرگ نسل ما. 6- راه سوم بين كمونيسم و سرمايه دارى.

7- اصول پنج گانه اسلام 8- مشكلات مذهبى روز 9- جلد اول پاسخ ما به مشكلات جوانان 10- بسيارى از جوابها و مقالات پاسخ ما.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

هبةالعزيز، ام الفضل

قرن:4

جنسيت:زن

مليت:ايران

ز 317 ق، از زنان محدث. وى دختر احمد بن عبدالرحمن بن عبدالمؤمن مهبلى بود كه از على بن محمد بن حاتم قومسى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ جرجان، 505.

هبةالله اصفهاني، ابوالقاسم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين بن على. اديب ماهر، و حكيم حاذق، و طبيب متبحر، از محاسن روزگار، و افاضل زمان خود بوده، و در جميع فضايل بى نظير مى نموده است.

در 534 به عارضه ى سكته وفات يافته، در سرداب منزل خود دفن گرديده، و پس از چند ماه از فوت و دفنش درب سرداب را كه باز كردند مرده ى او را نشسته در پاى پله ها يافتند.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

هجري تفرشي، محمدصادق

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1180 ق)، حكيم، اديب و شاعر، متخلص به هجرى. وى تحصيلات مقدماتى را نزد دايى خود، اقا محمد مؤمناى داعى گذراند و پس از آن براى تكميل تحصيلات به قم و اصفهان سفر كرد. او در اصفهان به فراگيرى معقول و منقول، ادب، عرفان و اخلاق نزد بزرگان علم و دانش از جمله مولانا محمد صادق اردستانى مشغول شد و به مدارج بالايى رسيد. هجرى چندى نيز به تعليم و تربيت رضاقلى ميرزا، فرزند نادرشاه پرداخت كه به دلايلى از دربار به خراسان رفت و پس از مدتى بازگشت و تا پايان عمر در حوالى تفرش عزلت گزيد. مؤلف «نگارستان دارا» آورده كه وى در مشهد درگذشت. هجرى در سرودن ماده تاريخ، غزل، رباعى و بخصوص مثنوى مهارت داشت. از آثارش مى توان به دو مثنوى اشاره كرد كه در اولى تعبيراتى از اكثر علوم همچنين: صرف، نحو، منطق و تصوف به كار برده شده است و مثنوى ديگر او مشتمل بر صد و نود و يك بيت، در ذكر داستان شكار مأمون و امام جواد (ع) و غيره است.[1]

ميرزا ابوالقاسم پسر ميرزا صادق تفرشى (ف. 1180 ه.ق) از رجال ادب است و اشعارى نيكو

سروده است. آنچه مسلم است او در اواخر دولت صفوى تا زمان كريم خان زند مى زيست. در علوم معقول و منقول و عرفان به مدارج عالى رسيد و چند سالى در قم و اصفهان بسر برد و مدتى معلم رضاقلى ميرزا فرزند نادر بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] سفينةالمحمود (443 -441/ 2)، فرهنگ سخنوران (997)، لغت نامه (ذيل/ صادق)، نگارستان دارا (220 -219)، يادگار (س 5، ش 6 و 7، ص 100 -92).

هجيم آملي طبرستاني

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س ششم ق)، شاعر و اديب. در عصر سلجوقيان مى زيست. مؤلف «فرهنگ سخنوران» وى را از شعراى عهد سامانيان مى داند. او در ادبيات عربى و فارسى مهارت داشت و شاعرى چيره دست و خوش بيان بود. وى در آمل از دنيا رفت و در همانجا به خاك سپرده شد. او به پيروى از دقيقى در يكى از قصايدش، قصيده اى با لغات فارسى و عربى و طبرى سروده كه حدود هشتاد بيت است. از آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (89)، الذريعه (873/ 9)، شعراى مازندران و گرگان (348 -347)، فرهنگ سخنوران (997)، مجمع الفصحا (1103/ 3).

هدايت نيا، فرج الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرج الله هدايت نيا

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/3/1

زندگينامه علمي

اينجانب فرج الله هدايت نيا گنجي در سال 1347 هجري شمسي در روستاي «گنج افروز» از توابع شهرستان بابل متولد شده ام. پس از طي دوران كودكي وارد مدرسه شدم و تا سال سوم راهنمايي را در مدارس زادگاه خويش گذراندم. دانش آموز سال پنجم ابتدايي بودم كه انقلاب اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني (ره) به پيروزي رسيد و دوران نوجواني من با حال هواي انقلاب آغاز شد.

تحت تأثير شرايط پس از انقلاب در خودم علاقه به فراگيري علوم ديني احساس كردم و در سال 1361 وارد حوزه علميه «خاتم الانبياء (ص)» بابل شدم. به مدت سه سال در حوزه علميه «امام القائم» تهران تحصيل كردم و از سال 1366 وارد حوزه علميه قم شدم. در حوزه علميه قم، لمعتين و دو جلد اصول فقه را از محضر اساتيد حوزه به

ويژه استاد «علي محمدي (زيد عزه)» فرا گرفتم. و از آن پس دروس خارج فقه و اصول را آغاز كردم. در اين مرحله از اساتيد بزرگواري نظير آيات عظام: «فاضل لنكراني»، «جوادي آملي»، «مكارم شيرازي» و «محفوظي» بهره بردم.

در سال 1368 به فكر تكميل تحصيلات خودم در علوم جديد و دانشگاهي افتادم. ابتداء به صورت غير حضوري به مدت چهار سال ديپلم گرفتم و در كنكور سراسري سال 1373 شركت كردم و در رشته حقوق دانشگاه تهران پذيرفته شدم. پس از اتمام دوره كارشناسي براي ادامه تحصيل وارد دانشگاه مفيد قم شدم و در گرايش «حقوق خصوصي» در مقطع كارشناسي ارشد اين دانشگاه فارغ التحصيل شدم و البته در طول اين سالها، تحصيلات حوزوي را نيز ادامه دادم.

با توجه به شرايط جنگ، مثل ساير جوانان اين مملكت در جبهه ها حاضر شدم و مدت دو سال به طور متناوب به صورت رزمي يا تبليغي در جبهه ها بودم و از جانبازان جنگ تحميلي مي باشم. علاقه وافر اينجانب به فعاليتهاي پژوهشي موجب شد كه جذب مؤسسات پژوهشي شوم. مطالعات من تا كنون در گرايش «فقه»، «حقوق خصوصي» و «حقوق عمومي» بوده است. محصول مطالعات من كتابها و مقالاتي بوده است كه بسياري از آنها چاپ شده است. در حال حاضر اينجانب عضو «هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي» هستم و در گروه فقه و حقوق اين مركز فعاليت مي كنم.

در كنار تحقيق، تدريس را از نظر دور نداشتم. از سال 1381 به تدريس حقوق در مراكز آموزش عالي روي آوردم و هم اكنون نيز در يكي از دانشگاههاي تهران؛ «دانشگاه آزاد اسلامي» و

مدرسه تخصصي فقه و اصول قم؛ «ويژه طلاب خارجي» به تدريس مشغول هستم. در حال حاضر در شهر مقدس قم ساكن هستم و به تحصيل تحقيق و تدريس مشغول مي باشم. اميدوارم بتوانم از اندوخته هاي خود در جهت نشر علوم ديني و فرهنگ اسلامي بهره ببرم و دَين خود را به مردم مسلمان ادا نمايم.

هدايت، انوشيروان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1310، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1335، دكتراى تخصصى جراحى از دانشگاه تهران در سال 1339.

مرتبه علمى:

استاديار دانشگاه تهران از سال 1343 تا سال 1348، دانشيار دانشگاه علوم پزشكى تهران از سال 1348 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى پاتولوژى 2072 مورد بيماران تيروئيد در بخش جراحى بيمارستان دكتر شريعتى، كيفيت انعكاس ترشح كورتيزول در بيمارستان قبل و بعد از عمل جراحى، پركارى قسمت مركزى فوق كليه و درمان جراحى آن، صدمات مجارى صفراوى، تدريس دروس جراحى عمومى در دانشگاه تهران، نظارت بر 5 پايان نامه دكتراى تخصصى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 1

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

بيماريهاى طحال در زمينه آناتومى جراحى طحال و مواظبتهاى قبل و بعد از عمل جراحى طحال.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

پانكراتيت حاد در اطفال، زخمهاى قلب، آناتومى جراحى طحال، مواظبت هاى قبل و بعد از عمل جراحى طحال.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

هدايت، جعفرقلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفرقلى معروف به نيرالملك، فرزند رضا قليخان هدايت متولد 1247 ق در تهران است. او تحصيلات خود را نزد پدرش در ادبيات فارسى و مقدمات زبان عربى آموخت. پس از تأسيس دارالفنون بدانجا رفت و به آموختن زبان فرانسه، حساب، هندسه، علوم طبيعى و نظام پرداخت. پس از 6 سال تحصيل در دارالفنون با درجه ممتاز فارغ التحصيل شد و به معلمى دارالفنون درآمد. چند سال بعد ناظم آنجا شد و تدريجا رتبه سرهنگى گرفت. در 1278 رياست

دارالفنون را به او دادند و قريب چهل سال رياست داشت و در همين سمت لقب نيرالملك و منصب سردارى گرفت. در 1316 ق به وزارت علوم منصوب شد و هفت سال در آن سمت باقى بود. بعد از مشروطيت در كابينه مشيرالسلطنه مجددا وزارت علوم را عهده دار شد ولى چون مدتش كوتاه بود كارى از پيش نبرد. وفات او در 1333 ق در 86 سالگى اتفاق افتاد.

نيرالملك يكى از فضلاء و دانشمندان قرن اخير ايران است كه به توسعه فرهنگ كمك هاى زيادى كرده است. آثارى نيز دارد و اصولا خانواده هدايت در كار نشر معارف و فرهنگ خدماتى انجام داده اند. از وى چهار پسر و چهار دختر باقى ماند. پسران وى عبارت بودند از: رضاقلى، هدايت قلى، كريم و سليمان. رضاقلى پس از فوت پدر نيرالملك گرفت. هدايت قلى لقب اعتضادالملك داشت و فرزندانش عبارتند از محمود هدايت، صادق هدايت و سرلشكر عيسى هدايت. كريم طبيب شد و درجه سرلشكرى در ارتش يافت. سليمان دانشكده سن سير فرانسه را طى كرد و در جوانى از اسب به زير افتاد و درگذشت.

(1284 -1209/ 1206 ش)، نويسنده و مترجم. ملقب به نيرالملك. در تهران به دنيا آمد. مقدمات علوم زمان را نزد پدر آموخت و در دارالفنون به تحصيل زبان فرانسه و حساب و هندسه و علوم طبيعى و نظامى پرداخت. پس از طى اين دوره چند كتاب و جزوه براى استفاده ى شاگردان دارالفنون ترجمه و تأليف كرد و در 1276 ش به منصب آجودانى مدرسه رسيد و سال بعد ناظم مدرسه شد. وى در حدود 1240 ش به جاى پدر رياست مدرسه ى دارالفنون را به عهده

گرفت و پس از فعاليتهاى زياد آموزشى و ادارى، از ناصرالدين شاه لقب نيرالملك دريافت نمود و حدود چهل سال رياست دارالفنون را عهده دار بود. او در حدود 1275 ش به وزارت علوم منصوب شد و در زمان صدارت اتابك اعظم و امين الدوله، وزارت معارف را به عهده داشت. وى در دوره ى وزارتش توانست دوره هايى را براى مراتب تحصيل تعيين كند. او همچنين به پاس خدمات فرهنگى نشان فرهنگستان علوم كشور فرانسه را دريافت كرد. وى در تهران درگذشت. از آثارش: رساله ى «مفتاح العلوم»، در مورد فيزيك و شيمى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] روز شمار تاريخ (58/ 2)، فرهنگ رجال قاجار (207). وزراى معارف ايران (32 -31)، وزيران علوم و معارف و فرهنگ ايران (39 -29).

هدايت، رضاقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف به نيرالملك فرزند اكبر و ارشد محمد جعفرخان نيرالملك رئيس دارالفنون، متولد 1250 ش است. تحصيلات خود را در دارالفنون به اتمام رسانيد و پس از چندى به استادى در دارالفنون ارتقاء مقام يافت. بعد از مرگ پدرش در 1333 ه.ق به رياست دارالفنون رسيد و لقب نيرالملك گرفت و سالها در آن سمت بود و مدتى نيز با حفظ سمت معاونت وزارت معارف را داشت. در 1299 در كابينه مشيرالدوله به وزارت پست و تلگراف معرفى گرديد. بعد از كودتاى 1299 كه سيد ضياءالدين به رياست وزراء انتخاب گرديد نيرالملك را به وزارت معارف و اوقاف معرفى كرد و مادام كه سيد ضياء بر سر كار بود و او هم وزارت داشت در اسفند 1300 ش در كابينه مشيرالدوله مجددا به وزارت معارف معرفى شد. در 1306 كه داور عدليه جديد را بنياد نهاد

حاج مخبرالسلطنه هدايت وزير فوائد عامه را به رياست ديوان عالى كشور معرفى كرد. حاج مخبرالسلطنه رياست شعبه اول ديوانعالى كشور را به عمو زاده خود نيرالملك هدايت داد. مخبرالسلطنه بعد از چند ماه به نخست وزيرى منصوب شد و نيرالملك به كفالت ديوانعالى كشور برگزيده شد و تا سال 1315 در آن سمت باقى بود كه جاى خود را به حاج سيد نصرالله تقوى داد.

نيرالملك در علوم رياضى، فلسفه، ادبيات فارسى و عربى استاد بود و زبانهاى انگليسى و فرانسه را به حد كافى مى دانست. يكى از فرزندان او در ارتش به نام شكرالله هدايت درجه سرتيپى يافت. بعد از شهريور 1320 مجددا فعاليت سياسى را آغاز كرد و در تشكيل حزب اراده ملى با سيد ضياءالدين همكارى نزديك داشت و رياست شورايعالى حزب با او بود. وفات او در 1324 ش اتفاق افتاد.

(1324 -1250/ 1249 ش)، مترجم و استاد دانشگاه. ملقب به نيرالملك. در تهران به دنيا آمد و پس از طى علوم مقدماتى وارد دارالفنون شد و به فراگيرى علوم عالى پرداخت. او به زبان هاى انگليسى و فرانسه تسلط داشت و پس از فراغت از تحصيل در دارالفنون به تدريس زبان پرداخت و پس از مدتى به نيابت رياست و نظامت دارالفنون منصوب گشت. هدايت در زمان مظفرالدين شاه به علت خدمات فرهنگى به دريافت نشان لياقت نايل شد. در 1289 ش در دوران پادشاهى احمد شاه به معاونت و در كابينه سيد ضياءالدين طباطبايى به وزارت علوم و معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه منصوب گرديد. او در 1288 ش به طور افتخارى به عضويت آكادمى علوم فرانسه پذيرفته شد و به

دريافت نشان لژيون دونور نايل گرديد. نيرالملك در تهران درگذشت. از آثارش: «پرورش روح و جسم و اخلاق»، ترجمه؛ «سياحت نامه ى استانله به افريقا»، ترجمه.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] روز شمار تاريخ (272 ،213 ،102 ،97/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2047/ 2)، وزراى معارف ايران (80 -79)، وزيران علوم و معارف فرهنگ (206 -203).

هدايت، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1330 -1281 ش)، نويسنده، مترجم و محقق. وى از خاندان رضاقلى خان هدايت است. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات متوسطه را در دارالفنون و دبيرستان سن لوئى تهران به پايان رساند و در حدود 1307 ش با كاروان دانش آموزان اعزامى به اروپا به بلژيك رفت و در رشته مهندسى راه و ساختمان نام نويسى كرد، اما در آنجا نماند و يك سال بعد با نخستين گروه دانشجويان اعزامى به اروپا براى تحصيل در رشته ى معمارى به فرانسه رفت. وى در اقامت چهار ساله خود در فرانسه بيشتر به سير و گشت گذراند و داستان هاى معروفى در آنجا نوشت، سپس به وطن بازگشت و در 1315 ش به دعوت دكتر شيرازپور پرتو، عضو وزارت امور خارجه كه در آن هنگام نايب كنسول ايران در بمبئى بود، به عنوان متخصص تنظيم ديالوگ فيلم فارسى به هندوستان رفت و زبان پهلوى را آموخت و دو داستان كه در آنجا فراگرفته بود به فرانسه نوشت و به وطن بازگشت. هدايت در اين سفر بيشتر اوقات خود را در موزه ها و كتابخانه ها مى گذراند. وى با بزرگ علوى، مجتبى مينوى و مسعود فرزاد گروهى موسوم به ربعه را كه هدفش ايجاد روحى تازه در ادبيات ايران بود در مقابل اديبان محافظه كار كه آنان را سبعه

ناميده بودند، تشكيل داد. هدايت مدتى نيز با مجله «موسيقى» به مديريت سرگرد مين باشى، تا تعطيل شدن آن در 1320 ش همكارى داشت. وى در همان سال مدتى نيز در دانشكده ى هنرهاى زيباى دانشگاه تهران به عنوان مترجم مشغول بود. هدايت با مجله هاى «سخن» و «پيام نو» همكارى داشت و مقالات و داستان هايى را در آنها منتشر مى كرد. وى در 1324 ش همراه يك هيئت فرهنگى به دعوت دانشگاه تاشكند عازم ازبكستان شد و حدود دو ماه در آنجا ماند و در اين مدت درباره ى اوضاع و احوال مردم آنجا تحقيق و مطالعه كرد. سپس در نخستين كنگره ى نويسندگان ايران در 1325 ش كه، تحت شعار ادبيات نوين و مترقى ايران، با رياست ملك الشعراء بهار تشكيل شده بود، شركت كرد. وى در 1329 ش به پاريس رفت و پس از مدتى اقامت، در فروردين سال بعد، در گرمابه ى پانسيون خويش با گشودن شير گاز به زندگى خود پايان داد. هدايت را در قبرستان پرلاشز پاريس به خاك سپردند. از ديگر آثار وى: «زنده به گور»، شامل نه داستان؛ «سه قطره خون»، شامل يازده داستان؛ «سگ و ولگرد»، شامل هشت داستان؛ «بوف كور»؛ «حاجى آقا»؛ «پروين دختر ساسان»، نمايشنامه؛ «فوايد گياه خوارى»؛ تصحيح «ترانه هاى خيام»؛ سفرنامه ى «اصفهان نصف جهان»؛ «گجستك اباليش»، ترجمه از پهلوى؛ «ديوار»، ترجمه؛ «مسخ»، ترجمه.[1]

صادق فرزند اعتضادالملك (و. تهران 28 بهمن 1281- ف. پاريس 1330) در تهران متولد شد و براى تحصيل به فرانسه رفت. ابتدا در پاريس اقامت نمود و سپس به بزانسون رفت. داستانهاى معروف: زنده به گور، سه قطره خون، نمايشنامه ى پروين، افسانه ى آفرينش، فوائد گياه خوارى را در پاريس نوشت. سپس

به ايران بازگشت و در 1315 به بمبئى رفت و زبان پهلوى را آنجا فراگرفت و سفرهاى چندى به تاشكند و ساير شهرهاى ازبكستان كرد و بالاخره در سال 1329 به پاريس رفت و پس از چهار ماه توقف در آن شهر خودكشى كرد. صادق به زبانهاى انگليسى و فرانسه آشنائى داشت. گذشته از مقالات و داستانها و سفرنامه ها، چند كتاب را از متون پهلوى به فارسى برگردانده است مانند: گجسته ابالش. كارنامه ى اردشير بابكان. يادگار جاماسب. شهرستانهاى ايران، و داستان هايى نيز از فرانسه به فارسى ترجمه كرده است چون ديوار، مسخ و غيره. هدايت از نويسندگان بنامى است كه در ادبيات فارسى عصر حاضر اثرى عميق گذاشته است. و كتابهاى او بارها به چاپ رسيده و بعضى به زبانهاى بيگانه ترجمه شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبيات نوين (367 ،361 ،360 ،212 ،158 ،157 ،148 ،141 ،140 ،139 ،138 ،134 ،131 ،113 ،112 ،93 ،89 ،88 ،87 ،85 ،76 ،73 ،67 ،51 ،50)، از نيما تا روزگار ما (429 -333)، تاريخ برگزيدگان (357 -355)، چون سبوى تشنه (200 -198)، دايرةالمعارف فارسى (1549/ 2)، روز شمار تاريخ (321 ،279/ 1)، شخصيتهاى نامى (516 -514)، شناخت نامه ى صادق هدايت، صد سال داستان نويسى (119 -91/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3426 ،3375 ،3367 ،3328 ،3016 ،3012 ،2999 ،2985 ،2855 -2854 ،2709 ،2707 ،2697 ،2648 ،2584 ،2475 ،2344 ،2183 ،2094 ،2042 ،2010 ،1929 ،1926 ،1866 ،1614/ 2 ،1478 ،1462 ،1383 ،1372 ،1200 ،1137 ،845 ،635 ،602 ،527 ،403 ،394 ،362 ،242 ،3/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (392)، لغت نامه (ذيل/ صادق)، مؤلفين كتب

چاپى (513 -508/ 3).

هدايت، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1314 ق)، نويسنده، مترجم و شاعر. وى برادر صادق هدايت، داستان نويس معروف است. او در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى و متوسطه و عاليه خود را در مدارس علميه و دارالفنون و دانشكده حقوق تهران به پايان رساند. هدايت در جوانى به علوم ادبى، فنون نقاشى، موسيقى و مجسمه سازى علاقه زيادى داشت و سالها در خدمت استاد كمال الملك به آموختن صنعت نقاشى مشغول بود. او همچنين زبان فرانسه را مى دانست. هدايت پس از اتمام تحصيلات به خدمت وزارت دادگسترى درآمد و عهده دار مشاغلى از جمله: مترجمى موسيوپرنى مستشارى وزارت دادگسترى، بازپرسى و مستشارى شعبه ى اول استيناف تهران و چند سالى نيز رياست شعبه ى دوم ديوان دادرسى دارايى و فرماندارى تبريز بود. از آثارش: «ازدواج عجيب»؛ «سرگذشت عشرت»؛ «زيارت و سياحت»، در ذكر جزئيات سفر به پاريس؛ «شهنشاه نامه ى پهلوى»، تاريخ ايران از بدايت تا نهايت؛ «گلزار جاويدان»، در سه مجلد؛ تذكره ى «بذر سخن»؛ «آينه ى زندگى»؛ «در ركاب نادر شاه» يا «سفرنامه ى عبدالكريم»؛ «مسافرت به ارمنستان و ايران»، ترجمه؛ «كليات راجع به تاريخ سياسى اروپا»، ترجمه؛ «مردم گريز»، ترجمه؛ «آب حيات»، شعر؛ «حقايق عريان»، شعر.[1]

قاضى عاليرتبه، مترجم، نقاش، شاعر و موسيقى دان فرزند هدايت قلى هدايت (اعتضادالملك) در 1276 در تهران تولد يافت. تحصيلات خود را پس از فرا گرفتن مقدمات در ادبيات زبان پارسى، عربى و فرانسه آغاز كرد و مدتى مديد نزد كمال الملك هنر نقاشى آموخت. فن موسيقى را نيز به طريق علمى نزد تنى چند از هنرمندان معروف ياد گرفت. در 1302 وارد خدمات قضايى شد و تمام مراحل قضايى را در وزارت دادگسترى طى كرد. مدتى رئيس ديوان

دادرسى دارايى و زمانى مدير كل ثبت اسناد و املاك شد. در ديوانعالى كشور مستشارى و رياست شعبه داشت. آخرين سمت قضايى او رياست دادگاه تجديدنظر انتظامى قضات بود. در وزارت كشور نيز سمت هايى از قبيل رياست كارگزينى و فرماندارى تبريز با او بود. وى در 1329 زمانى كه رزم آرا به نخست وزيرى رسيد به معاونت نخست وزير منصوب شد. در كابينه بعدى كه رياست آن با علاء بود همان سمت را حفظ كرد. در حكومت دكتر مصدق به دادگسترى بازگشت و به مستشارى ديوانعالى كشور مشغول شد. در 1334 مجددا به معاونت نخست وزيرى برگزيده شد و چند سالى آن سمت را داشت.

محمود هدايت اشعار زيادى سرود كه بخشى از آن به چاپ رسيد. اشعارش از استحكام شعرى برخوردار مى باشد و تابلوهاى نقاشى او كه بين خواص معروفيت دارد معرف ذوق و هنر او در اين فن مى باشد. تعداد كتبى كه تاكنون ترجمه و به چاپ رسانده است زياد است و بيشتر ترجمه هاى او كتب تاريخى است. خواهر وى همسر سپهبد رزم آرا بود. صادق هدايت نويسنده معروف و بزرگ معاصر برادر كهتر اوست. برادر ديگر به نام عيسى هدايت داشت كه در ارتش درجه سرلشكرى گرفت. وى در جوانى با دختر فتح الله خان سردار مؤيد مراغه اى پيوند زناشوئى بست. صاحب دو پسر شد و همسر وى در ميانسالى درگذشت. سرانجام در سال 1368 درگذشت.

شاعر، نقاش.

تولد: 18 ارديبهشت 1276(4 ذى الحجة 1314 ق.)، تهران.

درگذشت: 1368.

محمود هدايت، فرزند هدايت قلى خان هدايت اعتضادالملك، تحصيلات ابتدايى و متوسطه و عاليه را در مدارس علميه و دارالفنون و دانشكده ى حقوق دانشگاه تهران به پايان رساند و چون از جوانى به تحصيل علوم ادبيه

و فنون شاعرى و موسيقى رغبت داشت، نزد كمال الملك آموختن رموز نقاشى را آغاز كرد. پس از پايان دوره ى تحصيل، در سال 1302، وارد وزارت دادگسترى شد. در طول پنجاه سال خدمت جز چند سالى كه در خارج از دادگسترى به رياست شعبه ى دوم ديوان دادرسى دارايى و فرماندارى تبريز و دو بار معاونت نخست وزير سپرى گرديد، بقيه به مترجمى و داديارى دادسراى تهران و بازپرسى و مستشارى شعبه ى اول استيناف تهران و مديريت كل ثبت و رياست ادارات بازرسى و دفتر وزارتى و داديارى و مستشارى ديوان عالى كشور و رياست شعبه ى پنجم ديوان مزبور و رياست دادگاه عالى تجديد نظر انتظامى قضات مصروف شد. در آبان 1334 نيز يك قطعه درجه ى اول حقوق بشر و در ختم دوران خدمت كه 1351 است يك قطعه نشان درجه ى اول عدالت دريافت كرد. ضمنا در سال 1331 نيز به دعوت سازمان ملل متحدد چند ماهى در نخست وزيرى و شوراى دولتى كشور فرانسه به كارآموزى پرداخت.

آثار ترجمه وى به اين شرح هستند: مهاجرت هاى خارجى و علل و آثار آن در ايران. (1365)؛ مسافرت به ايران به معيت سفير كبير روسيه (موريس فون دوكتزبوئه، 1348)؛ مسافرت به ارمنستان و ايران (پى ير آمده اميلين پروب ژوبر، منشى السنه شرقى ناپلئون بناپارت)؛ سفرنامه ى عبدالكريم در ركاب نادرشاه؛ كليات راجع به تاريخ سياسى اروپا (ارنست لاويس)، مردم گريز (مولير)؛ شاهنامه ى ثعالبى نيشابورى (ترجمه از عربى)، گلزار جاويدان (سه جلد، مشتمل بر اشعار و شرح حال شش هزار شاعر پارسى گوى از ايرانى و غير ايرانى، 1353)؛ دو رساله مختصر درباره ى «حقوق اساسى» و «اصول محاكمات حقوقى» و چند منظومه

به نام آب حيات و درفش ايران و حقايق عريان از اشعار اوست.

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (1184 -1180)، روز شمار تاريخ (313/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3006 ،2717 ،2660 ،1969 ،1736/ 2 ،1387 -1386 ،867 ،171/ 1)، گلزار جاويدان (1789 -1780/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (109 -107/ 6).

هدايتي، جمال

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

هدايتي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1296 ش)، پزشك، نويسنده و استاد دانشگاه. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در دبستان اسلام و دوره ى متوسطه را در دارالفنون گذراند و سپس دانشكده ى پزشكى دانشگاه تهران و نيويورك را به اتمام رساند. پس از مدتى دوره رزيدنتى و تخصصى را در رشته بيمارى هاى گوش و حلق و بينى بيمارستان حلق و بينى نيويورك، وابسته به دانشگاه نيويورك و دوره رزيدنتى برونكوازو فاگولوژى و جراحى حنجره را در بيمارستان دانشگاه تمپل فيلادلفيا گذراند. هدايتى در 1333 ش پس از مدتى طبابت در نيويورك به تهران بازگشت. از مشاغل مهم وى استادى بيمارى هاى گوش و حلق و بينى و رياست دانشكده پزشكى دانشگاه ملى ايران بود. دكتر هدايتى عضو ممتاز و صاحب درجه بورد تخصصى از جامعه متخصصين آمريكا، عضو آكادمى و صاحب نشان از آكادمى چشم و گوش و حلق و بينى آمريكا و عضو ممتاز كالج بين المللى جراحان از ژنو و شيكاگو و عضو انجمن بين المللى برونكوازو فاگولوژى و عضو جراحان سر و گردن آمريكا بود. از آثار وى: «آثار چشم پزشكى تومورهاى هيپوفيز»؛ «تغييرات آناتوميك حلزون در گوش داخلى»؛ «نقش عضله كريكو تيروئيد در فلج هاى حنجره».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (660).

هدي نيا، حميد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 11 آبان 1329.

درگذشت: 12 آبان 1375، تهران.

حميد هدى نيا فرزند عباس، مدرس، نويسنده، مترجم، منتقد سينمايى بود. از آثار اوست: فرانسوا تروفو: زندگى و آثار (ترجمه و تأليف، با همكارى رحيم قاسميان، پروين دوامى، 13365). پيكر وى در بهشت زهرا در قطعه ى 88 (هنرمندان و نويسندگان) مدفون است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

هراسي كاثي خوارزمي، ابوعبداللَّه محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 425 ق)، اديب، لغوى، صرفى و نحوى. وى از بزرگان ادبا و لغويون خوارزم بود. اصلش از كاث، از قراى خوارزم است. در «الاعلام» تحت عنوان هراشى و در «روضات الجنات»، «هديةالعارفين» و «كشف الظنون» تحت عنوان هراس آمده است. از آثارش: شرح «ديوان» متنبى؛ كتابى در «تصريف»؛ «رسائل البلاغة والبراعة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (161/ 7)، روضات الجنات (231/ 1)، كشف الظنون (812 -811)، معجم المؤلفين (301/ 10)، الوافى بالوفيات (122 -121/ 4)، هديةالعارفين (65/ 6).

هرسينى كرمانشاهى، محمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن هرسينى كرمانشاهى از علماء اعلام و فقهاء كرام معاصر كرمانشاه مى باشند.

در سال 1315 ق در يك فرسخى هرسين متولد شده و از روز نخست طالب دين و ديانت و علم و شرافت بوده و در خانواده متدين و متعصب و ميهمان دوستى تربيت گرديده و خود از كوچكى مقدس و متقى و از هر صغيره و حتى مكروهات فرار و اجتناب نموده به طورى كه اهالى محل ايشان عقايد عجيبى در استجابت دعا و تقواى ايشان داشته اند وى در سن 17 سالگى در زمان رياست مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدتقى شيرازى به سامرا مشرف و اشتغال به تحصيل ورزيده و پس از انتقال (معظم له) به كربلا ايشان هم عزيمت به كربلا و مورد نظر و مهر مرحوم ميرزا قرار گرفته و بواسطه احتياط از وجوهات كمتر مصرف و غالباً با صوم و صلوة استيجارى اعاشه مى نمود تا پس از فوت و رحلت ميرزاء به نجف اشرف و از محضر مرحومين آيتين اصفهانى و نائينى و نيز مرحوم آقا ضياءالدين عراقى استفاده نموده و در سال 1342 ق به ايران مراجعت و در هرسين و كرمانشاه به تبليغات

و خدمات دينى پرداخته و جمعى از علات و علويون آنجا را هدايت و ارشاد و هم مدتى با بهائى هاى نراق مبارزه و بعضى از آنها را از انحراف و ارتداد به راه مستقيم در آورده و در سال 1347 قمرى به قم مشرف و از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حجت و آقاى خونسارى و آقاى صدر و بعد آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده و پس از آن به كرمانشاه مراجعت و در مسجد جامعه كرمانشاه تا حال تحرير اشتغال به اقامه جماعت و ترويج دين و ارشاد و هدايت مردم دارد.

خاطره عجيب معظم له از مرحوم آيت اللَّه اصفهانى

آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدعلى اراكى فرمودند آقاى هرسينى گفتند پس از فوت مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا محمدتقى شيرازى وضع معيشت بر من استوار شد و چند روزى گرسنه و در مضيقه سخت قرار گرفتم پس به نجف مشرف و در حرم صورت به ضريح مطهر علوى گذارده و اظهار حاجت نمودم.

پس از حرم بيرون و در صحن شريف شخصى آمد و مبلغى داد و مدتى گذران كردم و چون تمام شد باز به حضرت امير (ع) عرض كردم و در صحن شخصى وجهى داد كه چند روز مرا كفايت كرد و در بار سوم همين طور تا در مرتبه چهارم كه ديگر پولى براى مخارج خود نداشتم مشرف شده و عرض مطلب كردم و چون آمدم از حرم بيرون روم ديدم مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى كه در پشت سر مطهر نشسته تا مرا ديد صدا زد خدمتشان رفتم فرمود شيخ محمدحسن هر وقت بى پول شدى و مخارجت تمام شد لازم نيست به حضرت امير

عليه السلام عرض كنى بيا به من بگو و تأكيد كرد و من تعجب كردم كه ايشان از كجا متوجه شده كه حاجت من چيست. پس از حرم بيرون رفتم و روز بعد حسب التأكيد ايشان درب منزل آن مرحوم رفتم كه اوائل رياست ايشان بود تا در زدم خود ايشان آمد و درب را باز كرد و فرمود هان بى پول شده اى بيا داخل و در اندرون منزل رفت و مدت يك ساعت طول كشيد كه من از آمدن پشيمان و خواستم بروم كه ديدم آمد در حالى كه غبارآلود است و اول عذرخواهى بسيار نمود و دامن خود را گشود و مبلغ زيادى از دراهم و پولهاى عراقى جلوى من ريخت (كه مدتها مرا اداره و تأمين نمود).

و فرمود از اينكه دير كردم مرا ببخش زيرا رفتم دخل و قلك بچه هايم را خالى كردم و براى شما آوردم كه ضرورت داشت.

(نگارنده گويد: بقول آيت اللَّه اراكى معلوم مى شود كه مرحوم سيد غير از پول يوميه بچه ها و نوه هاى خود پول ديگرى نداشته چون اوائل رياست و مرجعيت ايشان بوده)

هرندي، ابو تراب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از سلسله نحوى هاى هرند، ساكن اصفهان است كه عموماً به فضل و دانش مشهورند. در شعبان سال 1321 وفات يافته، در صحن سرقبر آقا (مقبره امام جمعه) مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

هرندي، عبدالجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا عبدالحسين، در ذى قعده سال 1280 متولّد، و در محرم 1305 در عنفوان جوانى وفات يافته، در سر قبر آقا مدفون گرديد.

با وجودى كه در جوانى از دنيا رفته، مقدّمات علوم را از صرف و نحو و معانى و بيان و فقه در نزد فضلاى اصفهان تحصيل نموده، و خطّ نستعليق را در كمال استادى مى نوشه است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

هرنديان، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1309، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: جراحى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى از دانشگاه تهران، متخصصى جراحى عمومى از آمريكا، فوق تخصص در جراحى پلاستيك از آمريكا.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده پزشكى علوم پزشكى تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

جراحى عمومى، سوختگى، ترميم لب شكرى و جراحى پلاستيك، بررسى 50 مورد سرطان پوست، شكستگى فك و درمان آن، نظات بر 2 پايان نامه دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى:-

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 5، تعداد مقالات به زبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

جراحى عمومى و پلاستيك.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

هروي بغدادي، ابوعبيد قاسم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(224/ 223/ 222 -157 ق)، حافظ، محدث، فقيه، مجتهد، اديب و لغوى. در هرات به دنيا آمد. پدرش از غلامان رومى و در خدمت مردى از اهل هرات بود. ادبيات و فقه را از اساتيد بزرگ آن زمان فراگرفت. قرآن و لغت را نزد ابوالحسن كسايى و اسماعيل بن جعفر و شجاع بن ابونصر بلخى و ابوعمرو شيبانى و فراء و ابوزياد كلابى و ابوعبيده و اصمعى و يزيدى و ابوزيد انصارى و عده اى ديگر آموخت. وى در قراآت، فقه، لغت و شعر متبحر بود. از اسحاق بن سليمان رازى و اسماعيل بن جعفر و شريك بن عبداللَّه و اسماعيل بن عياش و هشيم بن بشير و سفيان بن عيينه و اسماعيل بن عليه و يزيد بن هارون و يحيى بن سعيد قطان و حجاج بن محمد و ابومعاويه ضرير و صفوان بن عيسى و عبدالرحمان بن مهدى و حماد بن مسعده و مروان بن معاويه

و ابوبكر بن عياش و محمد بن جعفر غندر و سعيد بن عبدالرحمان جمحى و عبيداللَّه اشجعى و وكيع بن جراح و عبداللَّه بن ادريس و جرير بن عبدالحميد و عباد بن عباد مهلبى و معاذ بن معاذ عنبرى و عمر بن يونس و عبداللَّه بن مبارك و اسحاق ازرق و ديگران حديث شنيد. استادش، سعيد بن ابومريم مصرى، و نصر بن داوود بن طوق صاغانى و محمد بن اسحاق صاغانى و حسن بن مكرم و احمد بن يوسف تغلبى و ابوبكر بن ابى الدنيا و حارث بن ابى اسامه و محمد بن يحيى مروزى و على بن عبدالعزيز بغوى و عبداللَّه بن عبدالرحمان دارمى و عباس دورى و محمد بن حفص دورى و احمد بن يحيى بلاذرى و عبدالمجيد بوشنجى و ابوالحسن على بن عبداللَّه طوسى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. وى مدتى در بغداد اقامت گزيد. سپس در زمان امير ثابت بن نصر بن مالك خزاعى به منصب قضاوت شهر طرسوس گمارده شد. در اواخر عمر به مكه رفت و همان جا درگذشت. از آثارش: «الغريب» يا «غريب الحديث»؛ «غريب القرآن»؛ «الغريب المصنف فى علم اللسان»؛ «فضائل القرآن»؛ «ادب القاضى»؛ «الاموال»؛ «الشعراء»؛ «الناسخ والمنسوخ»؛ «المواعظ»؛ «القراآت»؛ «النسب»؛ «معانى القرآن»؛ «المجاز فى القرآن»؛ «عدد آى القرآن»؛ «الامثال السائرة»؛ «المقصور والممدود»؛ «الطهارة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (10/ 6)، تاريخ بغداد (416 -403/ 12)، التاريخ الكبير (172/ 7)، تذكرةالحفاظ (418 -417/ 1)، تهذيب التهذيب (276 -274/ 8)، تهذيب الكمال (154 -145/ 15)، الجرح والتعديل (ج 3، ق 111/ 2)، سيرالنبلاء (509 -490/ 10)، شذرات الذهب (55 -54/ 2)، صفة الصفوة (328 -327/ 2)، طبقات

ابن سعد (254 -253/ 7)، طبقات الشافعيه ى سبكى (160 -153/ 2)، طبقات الفقهاء الحنابله (364 -360/ 1)، طبقات المفسرين داودى (37 -32/ 2)، العبر (308/ 1)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (121 -120)، الكامل (259/ 5)، معجم الادباء (261 -254/ 16)، المنتظم (336 -334/ 6)، ميزان الاعتدال (359/ 3)، النجوم الزاهرة (294/ 2)، وفيات الاعيان (63 -60/ 4).

هروي، ابواسحاق احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 334 ق)، حافظ، محدث و مورخ. معروف به ابن ياسين حداد. وى از عثمان بن سعيد دارمى و موسى بن احمد فريابى و عبيد بن محمد وراق حافظ و معاذ بن مثنى و فضل بن عبداللَّه يشكرى و همطبقه آنها حديث شنيد. ابوعبداللَّه بن ابى ذهل و منصور بن عبداللَّه خالدى و خليل بن احمد قاضى و محمد بن على بن محمد باشانى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. او در فن تاريخ نويسى دست داشت و كتابى با عنوان «تاريخ هرات» تصنيف نمود. در «ميزان الاعتدال» سال درگذشت وى 234 ق ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرةالحفاظ (878 -877/ 3)، سيرالنبلاء (340 -339/ 15)، شذرات الذهب (335/ 2)، طبقات الحفاظ (375)، لسان الميزان (437/ 1)، معجم المؤلفين (168/ 2)، ميزان الاعتدال (175/ 1)، هديةالعارفين (47/ 1).

هروي، ابوالفتح نصر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(511/ 510 -419 ق)، محدث، مسند، زاهد و عابد. وى در هرات به دنيا آمد. از پدرش و جدش ابراهيم و جد مادرى اش، ابى المظفر منصور بن اسماعيل هروى، و ابويعقوب قراب حافظ و ابوالحسن دباس و اباعثمان سعيد بن عباس قرشى و عبدالوهاب بن محمد بن عيسى و محمد بن فضيل و جماعتى ديگر حديث شنيد. شمارى از مشايخ سمعانى از وى روايت كرده اند از آثارش: «المسند»، در حديث كه شيخ الاسلام ابواسماعيل خواجه عبداللَّه انصارى آن را در سه مجلد تخريج كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرةالحفاظ (1262/ 4)، سيرالنبلاء (391/ 19)، معجم المؤلفين (88 -87/ 13)، هديةالعارفين (491/ 2).

هروي، ابوالوليد ابي الرجاء، احمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 232 ق)، عارف و محدث. از قريه آزادان هرات و عالم به علوم ظاهر و باطن بود. وى از شاگردان امام احمد حنبل بود. بخارى در كتاب «صحيح» خود از وى حديث روايت كرده است. در اوايل مال بسيار داشت و همه را در طلب حديث و حج صرف كرد. از هرات سفر مى كرد، و هرگاه مال به آخر مى رسيد به هرات مراجعت مى كرد. و بعضى از املاك خود را مى فروخت و باز به سفر مى رفت و به اين طريق همه ى مال خود را نفقه كرد. قبر وى در قريه ى آزادان است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :مجمل فصيحى (ذيل/ سال 202)، مزارات هرات، تعليقات (130)، نامه ى دانشوران (50 -48 /5)، نفحات الانس (335)، هفت اقليم (138 /2).

هروي، ابوذر عبد، عبداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(434 -356/ 355 ق)، فقيه مالكى، حافظ، محدث و صوفى. معروف به ابن سماك. اصل او از هرات و از علماى بزرگ مالكى و شيخ الحرم زمانش بود. در طلب علم و حديث به مسافرت هاى طولانى پرداخت. علم كلام را از ابن باقلانى فرارگرفت. وى در هرات از ابوالفضل بن خميرويه و بشر بن محمد مزنى و عده اى ديگر و در سرخس از ابومحمد بن حمويه و زاهر بن احمد فقيه و در بلخ از ابواسحاق مستملى و در مرو از ابوهيثم كشميهنى و در بصره از ابوبكر هلال بن محمد بن محمد و شيبان بن محمد ضبعى و در بغداد از ابوالفضل زهرى و ابوالحسن دارقطنى و ابوعمر بن حيويه و در دمشق از عبدالوهاب بن حسن كلابى و در مصر از ابومسلم كاتب و در مكه از ابواسحاق ابراهيم بن محمد دينورى و عده اى ديگر

حديث شنيد. وى راوى «صحيح» بخارى از مستملى و حموى و كشميهنى بود. فرزندش عيسى و على بن محمد بن ابوالهول و موسى بن عيسى صقلى و عبداللَّه بن حسن تنيسى و ابوصالح نيشابورى موذن و على بن بكار صورى و احمد بن محمد قزوينى و ابوطاهر اسماعيل بن سعيد نحوى و ابوحسين بن مهتدى باللَّه و ابووليد باجى و عبداللَّه بن سعيد شنتجالى و عبدالحق بن هارون سهمى و ابوبكر احمد بن على طريثيثى و ابوشاكر احمد بن على عثمانى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. ابوبكر خطيب بغدادى و ابوعمر بن عبدالبر و احمد بن عبدالقادر يوسفى و ابوعبداللَّه احمد بن محمد بن غلبون خولانى از او اجازه ى روايت داشته اند. او را حافظى كثيرالشيوخ دانسته اند. وى مدتى در مكه مجاور گشت و در آنجا به تصنيف كتب و گردآورى «معجم» مشايخ خود پرداخت. بعدها در ناحيه سروات، در حوالى مكه، سكنى گزيد. او هر سال در موسم حج به مكه مى رفت و سرانجام نيز در مكه درگذشت. از ديگر آثارش: تفسير قرآن؛ « السنة والصفات»؛ «الجامع»؛ «الدعاء»؛ «فضائل القرآن»؛ «دلائل النبوة»؛ «المستدرك على الصحيحين»؛ «الصحيح المسند المخرج على الصحيحين» يا «المسند الصحيح المجرد على البخارى و مسلم»؛ «شهادة الزور»؛ «فضائل ملك بن انس»؛ «العيدين» يا «فضائل العيدين»؛ «مسانيد الموطات»؛ «فضل يوم عاشوراء»؛ «المناسك»؛ «الربا» و «اليمين الفاجرة»؛ «كرامات الاولياء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (141/ 11)، تذكرةالحفاظ (1108 -1103/ 3)، سيرالنبلاء (563 -554/ 17)، شذرات الذهب (254/ 3)، طبقات الحفاظ (443)، طبقات المفسرين داودى (368 -366/ 1)، العبر (269/ 2)، الكامل (36/ 8)، كشف الظنون (1830 ،1673 -1672 ،441)، معجم المؤلفين (66

-65/ 5)، المنتظم (311/ 9)، النجوم الزاهرة (38/ 5)، هديةالعارفين (438 -437/ 1).

هروي، ابوسعد آدم

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 536 ق)، اديب، لغوى و محدث. اصلاً از هرات بود و ساكن بلخ.

در 520 ق پس از سفر حج به بغداد وارد شد و در همان جا درگذشت. استاد رشيد وطواط بود و ميان او و شيخ ابومنصور جواليقى مناظراتى واقع شد. در حديث و فنون ادب يكى از مراجع عصر خويش بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (240 /2)، روضات الجنات (59 /2)، ريحانه (125 /7)، لغت نامه (ذيل/ ابوسعد)، معجم الادباء (107 -101 /1).

هروي، ابوسعد محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 518 ق)، فقيه شافعى و قاضى. وى از فقهاى شافعى در سده هاى پنجم و اوايل ششم قمرى بود. در نزد ابوعاصم عبادى تلمذ كرد و كتاب «ادب القضاء» او را شرح نمود و «الاشراف على غوامض الحكومات» ناميد. در «هديةالعارفين» به نقل از ابن عساكر و به تبع آن در «معجم المؤلفين» اين كتاب به ابوسعيد عبدالمجيد بن اسماعيل هروى (م 537 ق) نيز نسبت داده شده است. وى عهده دار منصب قضاوت همدان بود. در مسجد جامع همدان به همراه پدرش به قتل رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات الشافعيه ى اسنوى (292/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (371 -365/ 5 ،104/ 4)، كشف الظنون (103)، معجم المؤلفين (30/ 9 ،168 -167/ 6 ،210/ 4)، هديةالعارفين (84/ 2 ،619/ 1).

هروي، ابوسعيد ابراهيم

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 168/ 163 ق)، حافظ، فقيه و محدث. در اواخر روزگار صحابه ى صغار (آنان كه در زمان رحلت پيامبر (ص) كم سن و سال بودند) در هرات به دنيا آمد. اصلش از قريه ى باشان هرات بود. در نيشابور نشو و نما يافت. در طلب علم به مسافرت پرداخت و عده اى از تابعين را ملاقات نمود و از آنها حديث شنيد.از جمله از عبداللَّه بن دينار و ثابت بنانى و ابوحازم اعرج و ابواسحاق سبيعى و ساك بن حرب و موسى بن عقبه و ابوزبير محمد بن مسلم قرشى و محمد بن زياد جمحى قرشى و يحيى بن سعيد انصارى. همچنين از منصور بن معتمر و ابى جمره ضبعى و عاصم بن بهدله و عاصم بن سليمان و حسين معلم و آدم بن على و عبدالعزيز بن رفيع و ابوحصين عثمان اسدى و حميد طويل و حجاج بن حجاج باهل

و عطاء بن ابى مسلم خراسانى و عبدالعزيز بن صهيب و مطر وراق و ديگران حديث شنيد. به بغداد رفت و در آنجا حديث گفت. سپس به مكه رفت و در آنجا مجاور شد. فرزندش، عبدالخالق بن ابراهيم، و استادش، صفوان بن سليم، و ابوحنيفه نعمان بن ثابت و محمد بن جعفر بن ابى كثير و عبداللَّه بن مبارك و حفص بن عبداللَّه سلمى نيشابورى و ابوعامر عقدى و سفيان بن عيينه و خالد بن نزار و وكيع بن جراح و حسين بن وليد نيشابورى و عبدالرحمان بن عبداللَّه دشتكى رازى و غسان بن سليمان هروى و برادرش، مالك بن سليمان هروى، و عمر بن عبداللَّه بن رزين و عبدالرحمان بن مهدى و محمد بن سابق و معن قزاز و يحيى بن ابوبكر كرمانى و يحيى بن ضريس بجلى رازى و ابوحذيفه نهدى و عبدالرحمان بن سلام جمحى و محمد بن سنان عوقى و جماعتى ديگر از او روايت كرده اند. در مكه درگذشت. از آثارش: «السنن»، در فقه؛ «المناقب»؛ كتاب «العيدين»؛ كتاب «التفسير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (168/ 2)، تاريخ بغداد (111 -105/ 6)، التاريخ الكبير (294/ 1)، تذكرةالحفاظ (213/ 1)، تهذيب التهذيب (118 -117/ 1)، تهذيب الكمال (368 -364/ 1)، الثقات (27/ 6)، سيرالنبلاء (385 -378/ 7)، شذرات الذهب (257/ 1)، طبقات الحفاظ (106 -105)، طبقات المفسرين داودى (11 -10 / 1)، العبر (185/ 1)، الفهرست ابن النديم، ترجمه (416)، الكامل (64/ 5)، لسان الميزان (191/ 8)، معجم البلدان (383/ 1)، معجم المؤلفين (41/ 1)، ميزان الاعتدال (63/ 1)، الوافى بالوفيات (24 -23/ 6).

هروي، ابوصلت، عبدالسلام

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(236 -160 ق)، محدث شيعى. اهل خراسان و محب خاندان حضرت رسالت (ص) بود. ابوالصلت به

روايتى در مدينه زاده شد. در نيشابور اقامت گزيد. در طلب علم به نقاط مختلفى، چون عراق، حجاز، يمن سفر كرد، و از كسانى چون حماد بن زيد، شريك، ابن عيينه، مالك، فضيل بن عياض، و عبداللَّه بن مبارك استماع حديث كرد. وى چندى در بغداد به روايت حديث پرداخت و مدتى نيز محضر امام رضا (ع) را درك كرد و خادم آن حضرت بود و از آن حضرت روايت كرد، چنانكه در نيشابور در خدمت آن امام حاضر بود و در سرخس نيز به ديدار وى رسيد. او زاهدى متعبد بود آن گونه كه مأمون را به شگفتى واداشت. ابوصلت متكلمى چيره دست بود و در مناظرات با جهميه و مرجئه و قدريه در حضور مأمون توانمندى خود را به ثبوت رساند و همواره در مناظره پيروز بود. فرزندش محمد و ابن ابى داوود و عباس دورى و محمد بن رافع نيشابورى و احمد بن سيار مروزى و حسين اسحاق تسترى و احمد بن ابى خيثمه و عبداللَّه بن احمد بن حنبل از شاگردان وى بودند. ابن ماجه قزوينى در «صحيح» خود از وى روايت كرده است. هم اكنون آرامگاهى منسوب به وى با نام خواجه اباصلت در سمت شرقى شهر مشهد وجود دارد. در قم و سمنان نيز مزارهاى منسوب به وى هست. عدّه اى او را جزء علماى عامه دانسته و در مقابل، گروهى ديگر او را رافضى و شيعه ى غالى شمرده اند. وى كتابى در باب وفات امام رضا (ع) به نام «وفات الرضا» تأليف كرد، كه نجاشى از آن نام مى برد و ابن بابويه از آن در «عيون اخبار الرضا» استفاده كرده است.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (363 /2)، تاريخ الاسلام (حوادث 251 -249 / 240 -231)، تاريخ بغداد (51 -46 /11)، تاريخ نيشابور (90)، تهذيب التهذيب (283 -281 /6)، الجرح و التعديل (ج 3، ق 48 /1)، الذريعه (119 /25)، رجال الطوسى (380)، رجال النجاشى (61 -60 /2)، ريحانه (163 -162 /7)، سير النبلاء (448 -446 /11)، الكنى و الالقاب (103 -100 /1)، لسان الميزان (396 /9)، لغت نامه (ذيل/ ابوالصلت)، هدية الاحباب (23).

هروي، ابوعبدالرحمان، ابوجعفر محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 303/ 302 ق)، حافظ، محدث و مورخ. معروف به شكر. وى از محمد بن رافع قشيرى و على بن خشرم و على بن حرب و احمد بن عيسى مصرى و عمر بن شبه و احمد بن منصور و رمادى و همطبقه ى آنها حديث شنيد. حاكم نيشابورى گويد كه وى در مرو، طوس، سرخس، مرورود، بخارا و نيشابور نقل حديث كرد. ابووليد حسان بن محمد و محمد بن جعفر بن مطر و ابوبكر احمد بن على رازى و ابوحامد بن شرقى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. او در هرات درگذشت. از آثارش: كتاب «تاريخ هرات»؛ كتاب «الجواهر»؛ «العجائب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نيشابور (127)، تذكرةالحفاظ (749 -748/ 2)، سيرالنبلاء (222 -221/ 14)، شذرات الذهب (242/ 2)، طبقات الحفاظ (336 -335)، العبر (446/ 1)، كشف الظنون (1437)، معجم المؤلفين (51 -50/ 12)، الوافى بالوفيات (67/ 5).

هروي، ابوعبداللَّه، محمد

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 302/ 301 ق)، حافظ و محدث. اصل وى از هرات بود. از احمد بن يونس يربوعى و همطبقه ى او در كوفه و اسماعيل بن ابى اويس و عده اى ديگر در مدينه و احمد بن حنبل و همطبقه ى او در بغداد و ابراهيم بن محمد شافعى در مكه و محمد بن معاويه نيشابورى و محمد بن مقاتل مروزى حديث شنيد. سامى از مشايخ ابوحاتم بن حبان بستى است و ابن حبان در «صحيح» خود و نيز عباس بن فضل نضرورى و بشر بن محمد مزنى و ديگر علماى هرات از وى روايت كرده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرةالحفاظ (698 -697/ 2)، سيرالنبلاء (115 -114/ 14)، شذرات الذهب (235/ 2)، طبقات الحفاظ (324)، العبر (442/ 1)، معجم المؤلفين (157/ 10)، الوافى

بالوفيات (226/ 3).

هروي، ابوعبيد احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 401 ق)، محدث، اديب و لغوى. معروف به صاحب «الغريبين». اصلش از فاشان، از قراى هرات است. از بزرگان علما و ادبا و لغويون و از شاگردان نفطويه و ابن سراج و ابومنصور ازهرى بود. وى از احمد بن محمد بن ياسين و ابواسحاق احمد بن محمد بن يونس بزاز حافظ روايت كرده است. شيخ الاسلام ابوعثمان اسماعيل بن عبدالرحمان صابونى و ابوعمر عبدالواحد بن احمد مليحى و ابوبكر اردستانى از وى روايت كرده اند. او را پيشواى اهل ادب در زمان خود مى دانستند. وى به سرزمينهاى مختلف سفر كرد و مدتى نيز اسير قرامطه شد. در «ريحانةالادب» و «روضات الجنات» كنيه ى وى ابوعبداللَّه يا ابوالقاسم ذكر شده است. از آثارش: «الغريبين»، كه جمعى است بين تفسير «غريب القرآن» و «غريب الحديث»؛ «ولاة هرات» يا «تفصيل ولاة هرات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (203/ 1)، روضات الجنات (252 -251/ 1)، ريحانه (361/ 6)، سيرالنبلاء (147 -146/ 17)، شذرات الذهب (161/ 3)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (292 -291/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (85 -84/ 4)، العبر (199/ 2)، الكامل (256/ 7)، كشف الظنون (1209 ،1206)، معجم الادباء (261 -260/ 4)، معجم المؤلفين (150/ 2)، النجوم الزاهره (229/ 4)، الوافى بالوفيات (115 -114/ 8)، وفيات الاعيان (96 -95/ 1)، هديةالاحباب (262)، هديةالعارفين (70/ 1).

هروي، ابوعلي حسين

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(301 -207 ق)، حافظ، محدث و مورخ. معروف به ابن خرم. وى از سعيد بن منصور و خالد بن هياج و داوود بن رشيد و هشام بن عمار و سويد بن سعيد و محمد بن عبداللَّه به عمار و عثمان بن ابى شيبه و همطبقه ى آنها حديث شنيد. بشر بن محمد مزنى و منصور بن عباس و ابوحاتم بن حبان و ابوبكر

نقاش مفسر و محمد بن عبداللَّه بن خميرويه و اهل هرات از وى روايت كرده اند. دارقطنى او را در حديث ثقه مى داند. از آثار وى كتابى در تاريخ است كه بر اساس سنوات مرتب نشده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (251/ 2)، انساب سمعانى (637/ 5)، تذكرةالحفاظ (695 -696/ 2)، توضيح المشتبه (219 -218/ 3)، الثقات (193/ 8)، الجرح والتعديل (ج 1، ق 47/ 2)، سيرالنبلاء (114 -113/ 14)، شذرات الذهب (235/ 2)، طبقات الحفاظ (322)، العبر (441/ 1)، لسان الميزان (503 -502/ 2)، معجم المؤلفين (205/ 3)، ميزان الاعتدال (524/ 1)، النجوم الزاهرة (204/ 3)، الوافى بالوفيات (340/ 12).

هروي، ابومحمد عبداللَّه

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 311 ق)، حافظ و محدث. اصل وى از هرات بود. از ابوسعيد اشج و زعفرانى و محمد بن وليد بسرى و حسن بن عرفه و همطبقه ى آنها حديث شنيد. محمد بن احمد بن ازهرى لغوى و محمد بن عبداللَّه سيارى و ابومنصور محمد بن عبداللَّه بزاز هروى و اهل هرات از وى روايت كرده اند. از آثارش: كتاب «الاقضية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (270/ 2)، تذكرةالحفاظ (787 -786/ 3)، سيرالنبلاء (294/ 14)، شذرات الذهب (262/ 2)، طبقات الحفاظ (349)، العبر (462/ 1)، معجم المؤلفين (83 -82/ 6)، هديةالعارفين (443/ 1).

هروي، ابومعمر سالم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 433 ق)، فقيه شافعى و متكلم. معروف به غولچه (مصغر غول). اصل او از هرات و از علماى شافعى در سده ى پنجم قمرى بود. وى در انواع علوم مهارت داشت. حاكم نيشابورى از وى روايت كرده است. سبكى در «طبقات الشافعيه» آورده كه او همطبقه شيخ ابومحمد و ناصر مروزى است. از آثارش: «اللمع فى الرد على اهل الزيغ والبدع»، در مسائل كلامى و اصول اعتقادى اهل سنت. اين كتاب در «كشف الظنون» تحت نام «اللمعة فى الرد على اهل الزيغ والبدعة» آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شذرات الذهب (251/ 3)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (298/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (380/ 4)، كشف الظنون (1565)،معجم المؤلفين (203/ 4).

هروي، ابومنصور موفق

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم و پنجم ق)، طبيب. از شرح حال و زندگى وى اطلاع دقيقى در دست نيست، فقط معلوم است كه مسافرتهايى در داخل ايران داشته و سفرى به هند كرده است. اما در مورد اثر وى، «الابنية عن حقايق الادوية» يا «روضة الانس و منفعة النفس»، بايد گفت كه قديم ترين كتاب طبى پارسى است كه در دست است. او در اين كتاب پانصد و هشتاد و پنج دارو را بر حسب تأثيرشان طبقه بندى كرده است. عده اى از مستشرقين از مقدمه وى چنين فهميده اند كه او در زمان منصور بن نوح سامانى (366 -350 ق) مى زيسته، اما اين ادعا مورد قبول بسيارى از محققين ايرانى نمى باشد. اسدى طوسى اين كتاب را در 447 ق كتابت نموده و در پايان براى سلامت مؤلف دعا كرده است. گرچه اين احتمال هم داده شده كه ممكن است اسدى تمام عبارت دعا را عينا از روى نسخه اصلى، كه در حيات مؤلف

نوشته شده، استنساخ كرده باشد. نام صاحب عنوان در برخى از منابع به صورت موفق الدين ابومنصور على هروى ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الابنيه عن حقايق الادويه (مقدمه/ 13 -3)، تاريخ ادبيات در ايران (625 ،348/ 1)، تاريخ طب (640 -634/ 2)، دايرةالمعارف فارسى (35/ 1)، فرهنگ ادبيات فارسى (18)، گنج و گنجينه (46 -44)، لغت نامه (ذيل/ ابومنصور، موفق)، مؤلفين كتب چاپى (351 -349/ 6).

هروي، حسينعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1297 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده و مترجم. وى دوره ى ليسانس زبان هاى خارجى را در دانشسراى عالى گذراند و از دانشكده ى الهيات دكترا گرفت و سرانجام بعد از سالها كه عهده دار خدمات فرهنگى بود، در همان دانشكده به تدريس زبان فرانسه پرداخت. هروى مقالات ادبى و نقدهايى در مورد كار ديگر اساتيد در «ديوان» حافظ نوشته كه به همت دكتر عنايت اللَّه مجيدى به چاپ رسيده است. وى در تهران درگذشت و در گرگان، در كنار افراد خاندان خود به خاك سپرده شد. از ديگر آثار وى: «شرح غزلهاى حافظ»؛ «فرهنگ البسه مسلمانان»، ترجمه؛ «زندگينامه ى داستايوفسكى» هانرى تروا، ترجمه؛ ترجمه ى جلد اول «تاريخ بزرگ جهان»؛ «درسهايى براى خوش زيستن در زندگى زناشويى»، ترجمه.[1]

محقق، مترجم، مدرس.

تولد: 1297.

درگذشت: 6 ارديبهشت 1372، تهران.

حسينعلى هروى فارغ التحصيل دوره ير ليسانس زبان هاى خارجى از دانشسراى عالى بود. وى همچنين از دانشگاه الهيات موفق به اخذ درجه ى دكترى شد. وى در دانشكده ى ادبيات به تدريس زبان فرانسوى مى پرداخت. آثار وى به شرح زير هستند: ترجمه ى فرهنگ البسه (به قلم «دزى»)؛ زندگينامه ى داستايوسكى (اثر هانرى تروا)؛ ترجمه ى تاريخ بزرگ جهان (يكى از مجلدهاى آن)، زندگى پوشيكن، حافظ پژوهى (چهار جلد)، مقاله هاى ادبى و

نقدهايى درباره ى آثار ديگران درباره ى حافظ كه به همت دكتر عنايت الله مجيدى به چاپ رسيد.

دكتر هروى به سبب بيمارى ريوى در تهران درگذشت و بنا به وصيت خود در شهر گرگان در جوار بستگان خود به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2417/ 2 ،1391/ 1)، كلك (س 4، ش 38، ص 153 -151).

هروي، ركن الدين مسعود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(مقتول 671 ق)، حكيم و شاعر. از بزرگان فضل و حكمت در عصر خود و از مشاهير علما ماوراءالنهر بود. چنان چه در تعليقات «لباب الالباب» آمده، عوفى در « جوامع الحكايات» او را از مشايخ خود شمرده است. سرانجام در واقعه ى حمله ى مغول به خراسان و ماوراءالنهر، وى با ديدن مظالم و مفاسد آنان، همراه با پسرش به جنگ با مغولان مى پردازد و در نهايت هر دو به شهادت مى رسند. ظاهرا او داستان حضرت يوسف را مى نوشته ولى فرصت نكرده است كه آن را به پايان برساند. ركن الدين شعر نيز مى سروده و اشعارى از وى نقل شده است كه بيشتر رباعى مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مغول (29)، تذكره ى روز روشن (311)، صبح گلشن (406)، فرهنگ سخنوران (840)، لباب الالباب (339 ،182 -181/ 1).

هروي، شمس الدين ابوعبداللَّه، محمد

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(829 -767 ق)، فقيه شافعى و قاضى. اصل وى از رى و گفته اند از فرزندزادگان فخر رازى بود. در هرات به دنيا آمد. در ابتدا حنفى مذهب بود و بعدها به فقه شافعى روى آورد و در آن سرآمد شد. وى از شاگردان علامه سعدالدين تفتازانى بود. وى مدتى در ملازمت تيمور گوركانى به سر برد. سپس به فلسطين سفر كرد و در 815 ق عهده دار منصب تدريس در مدرسه صلاحيه شهر بيت المقدس گشت. آنگاه چندى در مصر به قضاوت پرداخت و مشاغل ديوانى متعددى را پذيرا گشت. نهايتاً در قدس سكنى گزيد و در آنجا بناى مدرسه اى را آغاز كرد كه نتوانست آن را به آخر برساند. او سرانجام در بيت المقدس درگذشت. از آثارش: «تقريب الاحكام»، در فروع شافعى؛ «التنوير»، در تلخيص «الجامع الكبير» شيبانى؛ «التمحيص»،

در شرح «تلخيص جامع الكبير»، در فقه حنفى؛ شرح «مصابيح السنة» بغوى؛ «المنعم» يا «فضل المنعم»، در شرح «الصحيح» مسلم؛ شرح «مشارق الانوار» صغانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (151 -150/ 7)، ايضاح المكنون (490 ،199/ 2)، شذرات الذهب (190 -189/ 7)، الضوء اللامع (155 -151/ 8)، طبقات الشافعيه ى ابن قاضى شهبه (105 -104/ 4)، كشف الظنون (473)، معجم المؤلفين (294 -293/ 10)، هديةالعارفين (186 -185/ 2).

هروي، عبدالملك

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 489 ق)، اديب و لغوى. معروف به مؤدب. در هرات به دنيا آمد.از بزرگان اهل سنت در سده ى پنجم قمرى در اين شهر مى باشد. وى در هرات معلم و مرجع استفاده اكثر فضلا بود. صاحب «كشف الظنون» و «ريحانةالادب» وى را تحت عنوان عبدالملك بن على مؤذن هروى آورده اند. از آثارش: «الصفات والذوات» يا «الصفات والادوات التى يبتدى بها الاحداث»؛ «المحيط»، در لغت؛ «المنتخب من تفسير الرمانى» يا «مختصر» تفسير قرآن رمانى (على بن عيسى وراق).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :روضات الجنات (161/ 5)، ريحانه (362/ 6)، كشف الظنون (1621 ،1433 ،448 -447)، معجم المؤلفين (186/ 6)، هديةالعارفين (626/ 1).

هروي، علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 951 ق)، خطاط، اديب و شاعر، متخلص به كاتب. از معروفترين استادان خوشنويس خط نستعليق است. وى از سادات حسينى هرات بود و به واسطه ى كثرت اقامت در مشهد، بعضى او را مشهدى نيز خوانده اند. اينكه بعضى وى را اهل جام دانسته اند، اشتباه و خلطى است كه با پير على جامى، شاگرد سلطانعلى مشهدى كرده اند. ميرعلى در هرات به تحصيل دانش و كسب هنر پرداخت و سپس در دارالانشاء حكام هرات، به امر كتابت مشغول شد. پس از آن، به دربار سلطان حسين ميرزا بايقرا راه يافت و از مقربان دربار وى گرديد و به عنوان سلطانى و كاتب السلطانى مفتخر شد. وى تا 911 ق، زمان مرگ سلطان حسين بايقرا، در هرات مى زيست و پس از آن، گاهى در مشهد و گاهى در هرات به سر مى برد. در 919 ق نزد كريم الدين حبيب اللَّه ساوجى رفت و پس از قتل او، مدت سه سال در هرات بود. در 935 ق، وقتى عبيداللَّه خان ازبك به

خراسان هجوم آورد و به شهر مسلط شد، جمعى از امرا و بزرگان و هنرمندان آن ديار، از جمله ميرعلى را به بخارا كوچ داد و او را به معلمى عبدالعزيز خان، فرزند خود، و امر كتابت سركارى گماشت. درباره ى استاد مير على در خط نستعليق، بين تذكره نويسان اختلاف است و آنچه مسلم است اينكه، وى به هنگام جوانى در هرات، شاگرد زين الدين محمود، شاگرد بى واسطه ى سلطانعلى مشهدى، بوده است. ميرعلى در اقلام مختلف نستعليق دست داشته و كتيبه نويسى نيز مى كرده است. او را به حسن محاوره و شيرين سخنى نيز ستوده اند و گويند عبدالرحمان جامى به وى عشق مى ورزيده است. ميرعلى در نظم و نثر هم تبحر داشت و شعر فارسى و تركى را نيكو مى سرود و به آورده ى «احوال و آثار خوشنويسان»، از قول صاحب «رياض الشعراء»، كاتب تخلص مى كرد و «ديوان» شعرى از او به جاى مانده است. وى نثر را شيوا مى نوشت و رساله ى «مداد الخطوط» او در آداب خوشنويسى، از معروفترين آثار خوشنويسى است كه به چاپ نيز رسيده است. مير على حدود شانزده سال در بخارا روزگار گذرانيد و همان جا درگذشت و در صفه ى مولانا صالح، در جوار مزار شيخ سيف الدين باخرزى، به خاك سپرده شد. از شاگردان معروف وى: مير محمدباقر، خواجه محمد شهابى سياوشانى، سيد احمد مشهدى، مالك ديلمى، سلطان محمود بخارى و مير دورى هستند. بعضى از آثار خطى او: يك نسخه «بوستان» سعدى، به قلم كتابت عالى، با رقم: «تمت على يد العبد... على الحسينى الكاتب... سنة 919»؛ يك نسخه «هفت اورنگ» جامى، به قلم كتابت عالى، با رقم: «خدم بكتابتها العبد المذنب

على الحسينى الهروى... سنة ثمان عشرين و تسعمائة...»؛ يك نسخه «جام جم» اوحدى، به قلم كتابت ممتاز، با رقم: «كتبه العبد... على الحسينى الكاتب... سنة ثلثين و تسعمائة، بدار السلطنة هراة»؛ «مناجات» خواجه عبداللَّه انصارى، به قلم دو دانگ عالى، با رقم: «كتبه العبد... على الكاتب، فى سنه 935، بلدة بخارا»؛ «گلستان» سعدى، به قلم كتابت جلى خوش، با رقم: «كتبه العبد المذنب ميرعلى الكاتب»؛ يك ورق از يك بياض كوچك، به قلم غبار ممتاز، با رقم: «تمت على يد احقر الكاتبين على الحسينى الكاتب، فى شهور سنة خمس و ثلثين و تسعمائة...»؛ قريب سيصد قطعه، به قلم هاى گوناگون، با تاريخ هاى 925 تا 951 ق، در كتابخانه ها و موزه هاى مختلف.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :احوال و آثار خوشنويسان (516 -493/ 2)، اطلس خط (478 -473)، پيدايش خط و خطاطان (125 -123)، پيدايش و سير تحول هنر خط (139)، تاريخ ادبيات در ايران (172/ 4)، تاريخ هنرهاى ملى (882 ،878/ 2)، تحفه سامى (74)، تذكره ى روز روشن (669 -668)، تذكره ى نصرآبادى (525)، حبيب السير (618 -617/ 4)، خوشنويسان و هنرمندان (40 -38)، دايرةالمعارف فارسى (1766/ 2)، الذريعه (235/ 20 ،765 -764/ 9)، ريحانه (365 -364/ 6)، صبح گلشن (481)، طرائق الحقائق (683 -682 ،120/ 3)، عالم آراى عباسى (170/ 1)، فرهنگ سخنوران (650)، كارنامه ى بزرگان (86 -84)، گلستان هنر (84 -78)، لغت نامه (ذيل/ على هروى)، مجالس المؤمنين (491 -490/ 2)، مجالس النفائس (262 ،88)، مجمع الخواص (90 -89)، مطلع الشمس (447 -446/ 2)، مناقب هنروران (114 ،79 -72)، هنر عهد تيموريان (742 -738 ،713 ،701 ،646 ،617 ،537 -535 ،486 -485 ،392

،352 ،331 ،300 -299 ،298)، يادگار (س 1، ش 3، ص 31 -17).

هروي، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند حسين على بن رضا ابن اسماعيل حائرى اصفهانى.

عالم فاضل محقّق كثير التأليف و التصنيف، در رمضان المبارك سال 1217 در شهر هرات متولّد شده، و مقدّمات علوم را در آنجا آموخته، در 1235 به اصفهان مهاجرت نموده و نزد شيخ محمّد تقى رازى، و حاج محمّد ابراهيم كلباسى، و سيد محمّد باقر حجّة الاسلام بيد آبادى تحصيلات خود را تكميل نموده، و در نجف به درس شيخ محمد حسين صاحب فصول، و شيخ محمّد حسن صاحب جواهر، و در كربلا به درس حاج سيد كاظم رشتى، و ميرزا على نقى طباطبائى حاضر شده، سپس به اصفهان مراجعت نموده، و رياست كلّى و مرجعيّت تام يافته، و در اواخر عمر به مناسباتى از اصفهان به كربلا مهاجرت فرموده، و در آن ارض اقدس مجاورگرديده، و در 17 ربيع الاول سال 1299 وفات يافته، در مقبره صاحب ضوابط در صحن كوچك حسينى مدفون گرديد.

كتب زير از اوست:

1- الاربعين، در اخبار اصول دين 2- توضيح الحساب 3- تلخيص تحفة الابرار استادش سيّد شفتى 4- تنبيه الغافلين، ردّ بر باب 5- التعاد و التراجيح 6- تعلقه بر حواشى شيروانى بر معالم 7- الحديقة النجفيّة حاشيه بر شرح لمعه 8- حجّيّت مظنّه مطلق 9- حاشيه بر خلاصة الحساب شيخ بهائى 10- حاشيه بر قوانين 11- خلاصة البيان، در تفسير مشكلات قرآن 12- الدرر المنثوره 13- رساله در بطلان طلاق به عوض 14- رساله در عدالت 15- رساله در عرق جنب از حرام 16- رسالة فى العصير بأنواعها 17- رساله در زوال، و آن شرح بر مبحث

زوال روضة البهيّه است 18- السبع المثانى، در احوال معصومين چهارده گانه 19- سوال و جواب، در مسائل روزه و زكات، به عربى و فارسى 20- شرح خطبه همّام 21- شرح دعاى ابوحمزه - شرح روضة البهيّة 22- طريق النجاة 23- عيون الاحكام 24- كاشف الاستار [در شرح تلخيص تحفة الابرار] 25- لوامع الفصول = [شرح مبادى الوصول] 26- لطائف الفوائد 27- مقاصد العلّيّة 28- مبادى الاصول 29- مشارع 30- مناسك حج 31- المطلق و المقيّد 32- ملخّص تفسير آية الكرسى [سيد كاظم رشتى] 33- الموت و البرزخ 34- المناقب الحسينّية 35- مجالس المواعظ 36- نتايج الافكار، در اصول فقه 37- نهاية الامال، معروفترين تأليف او 38- دو كتاب در ردّ باب و بابيّه.

نقل شده است كه در اصفهان متهّم به بابيّت و ميل به طريقه ايشان داشته، و به همين دليل سه جلد كتاب در ردّ آنها نوشته، و بالاخره مجبور به مهاجرت از اين شهر گرديده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

هروي، مقصود علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1011 ق)، مترجم. اصل وى از تبريز است. از ايران به هندوستان مهاجرت كرد و در آنجا سكنى گزيد به همين علت به مقصود على هندى نيز مشهور است. از آثارش «تاريخ الحكما»، درباره ى سرگذشت حكيمان و عالمان است كه ترجمه ى «نزهة الارواح و روضة الافراح فى تواريخ الحكما المتقدمين والمتأخرين»، تأليف محمد بن محمود شهرزورى مى باشد. مقصود على اين كتاب را در 1011 ق، در عهد اكبر شاه و به دستور شاهزاده سليم (جهانگير شاه)، از عربى به فارسى ترجمه نمود و بعدها مير سيد صدرالدين بن مير محمد صادق، گزيده اى از اين كتاب را به

نام «قول الحكما» يا «انتخاب تاريخ الحكما» تحرير نمود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (214/ 1)، تاريخ ادبيات در ايران (1587 -1586/ 5)، تاريخ نظم و نثر (808 ،401).

هروي، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1273/ 1270 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و متكلم. به نجف رفت و در محضر شيخ محمد حسن صاحب «جواهر» تلمذ نمود. آنگاه خود به بحث و تدريس و تأليف پرداخت. وى بعدها به تهران آمد. حاج شيخ محمدباقر بيرجندى، صاحب «كبريت الاحمر»، در اجازه اى كه براى آيت اللَّه سيد شهاب الدين نجفى مرعشى صادر نموده، صاحب عنوان را ستوده است. وى در تهران درگذشت. پيكرش را به مشهد منتقل كردند و در بقعه ى شيخ بهائى به خاك سپردند. از آثارش: شرح «نجاةالعباد»؛ «درايةالحديث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (143/ 10)، الذريعه (102/ 14 ،56/ 8)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (481 -480/ 2)، معجم المؤلفين (26/ 13).

هرويه

قرن:5

جنسيت:زن

مليت:ايران

477 ق، از زنان محدث. وى دختر عبدالصمد بن على است. رساله اى در حديث دارد كه آن را از عبدالرحمان بن ابى شريح روايت كرده و عبدالاول هروى صوفى رساله ى او را نقل كرده است. او 90 سال عمر كرد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 160 / 1.

هزار جريبي مازندراني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1245 -1188 ق)، عالم دينى و فقيه. مشهور به فقيه مطلق. جامع علوم معقول و منقول بود. در نجف به دنيا آمد. پدر و جدش از علماى بزرگ بودند. وى در نجف از حوزه درس سيد مهدى بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء بهره مند گشت و در شمار افاضل علما و فقهاى نجف درآمد. بعد از وفات پدرش راهى ايران شد و در قم ملازمت ميرزا ابوالقاسم قمى، صاحب «قوانين»، اختيار نمود و از مجلس درس وى استفاده ى كامل برد و از خواص اصحاب او گرديد. او همچنين از محضر ملا احمد نراقى و سيد محمدجواد حسينى عاملى، صاحب «مفتاح الكرامة»، استفاده نمود و از اساتيد خود همچون ميرزاى قمى و ملا احمد نراقى و سيد محمدجواد حسينى عاملى اجازه اجتهاد دريافت نمود. صاحب عنوان طرف توجه و اعتماد ميرزاى قمى بود و ميرزا به همين مناسبت نسخه اصلى كتاب «قوانين» را به وى اعطا كرد. مدتى در اروميه و تبريز به تدريس و تبليغ پرداخت و از آنجا به اصفهان رفت و دختر ميرزا باقر نواب، مفسر قرآن و شارح «نهج البلاغه»، را به همسرى گرفت و پس از چندى در قمشه از توابع اصفهان سكنى گزيد. او به بيمارى وبا در قمشه درگذشت و در بقعه امامزاده سيد على اكبر دفن شد. فرزندش،

شيخ محمدحسن، نيز از علماى بزرگ بود. از آثارش: كتاب «القضاء»؛ «مخزن الاسرار»، در حاشيه بر «شرح لمعه»؛ «تكملة القواعد الدينية»، در شرح «قواعد» علامه حلى؛ «الكواكب الباهرة»، حاشيه بر «قواعد» شهيد اول؛ «البحر الزاخر»؛ «كنزالكنوز»، در حاشيه بر مبحث «طهارة» از كتاب «مدارك»؛ «رمزالرموز»؛ «اللآلى المتلألأة»، در اصول فقه؛ «مجمع العرائس»، در حاشيه بر «معالم الاصول»؛ «حلال الغوامض»، در حاشيه بر «قوانين»؛ «مفتاح الكنوز»، در تعليقه بر «شوارق» و «تجريد» و حواشى و شروح «تجريد»؛ «البدر الباهر»، در تفسير بعضى از آيات؛ «السراج المنير»، در فوائد رجاليه؛ «انيس المشتغلين»، در حكايات و مفاكهات؛ «تبصرة المستبصرين»، در امامت؛ «محيى الرفاة»، در قصايد عربى و شرح آن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (26/ 10)، تذكرةالقبور (266 -256)، الذريعه (222 ،33/ 20 ،262 ،178 ،163/ 18 ،137 -136/ 17 ،202/ 15 ،66 -65/ 13 ،249 ،30/ 11 ،280/ 7 ،177 ،95/ 6 ،415/ 4 ،324 -323 ،67 ،39/ 3 ،466 ،330/ 2 ،302 -301/ 1)، روضات الجنات (150 -146/ 7)، فوائد الرضويه (577 -576)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1333 -1332/ 3)، معجم المؤلفين (44/ 11)، مكارم الآثار 1228 -1223/ 40).

هزار جريبي، محمد علي

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم جليل القدر، از تلامذه محقّق قمى، و آقا سيد جواد عاملى، و حاج سيد مهدى بحر العلوم، و حاج ملا احمد نراقى، و آقا شيخ جعفر نجفى مى باشد.

مدّتها در اروميه و تبريز بوده و در آنجا تدريس مى فرموده، اخيراً به اصفهان آمده و داماد ميرزا محمّد باقر نوّاب شده، و به فقيه مطلق شهرت يافته، و در مسجد ذوالفقار امامت مى نموده.

و تأليفات و تصنيفات زياد دارد، از آن جمله است:

1- انيس المشتغلين 2- البحر الزاخر 3-

جوابات المسائل 4- حاشيه بر قواعد شهيد 5- حاشيه بر قواعد علاّمه 6- حاشيه بر طهارت مدرك 7- حاشيه بر شرح لمعه [=مخرن الاسرار الفقهية] 8- حاشيه بر نكاح شرايع 9- حاشيه بر شوارق و تجريد 10- حاشيه بر قوانين - حاشيه بر معالم (= مجمع العراش الوجيهة) 12- رساله در نماز 13- رساله در امامت 14- رساله در رجال 15- رساله در نكاح عدّه ذّميّه 16- سراج المنير، در فوائد رجاليّه، (شايد شماره 14 باشد) 17- شرح احاديث مشكله - شرح روضة البهيّه (= حاشيه بر شرح لمعه) 18- كتابى در اصول 19- كتابى در قصايد و شرح آنها 20- كتابى در فقه: در نماز مسافر و نكاح و طلاق و ديات [=البحر الزخر]، پر فايده و كثير الفروع 21- مجمع العرائس [=حاشيه بر معالم]؛ و غيره.

در اواخر عمر به شهرضا منتقل گرديده و اين مهاجرت سبب گمنامى او شده است. در هر صورت، از مجتهدين بزرگ است، و از او كرامات و استجابت دعا و ترويجات و زهد و تقوى معروف است.

در 12 رجب 1188 متولّد، و در شب شنبه 18 ربيع الثانى 1245 در شاه سيد على اكبر در نزديكى شاهرضا به مرض وبا وفات يافته و در همانجا مدفون گرديد. قبرش داخل بقعه امام زاده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

هزار شيرازي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ق)، نويسنده و مترجم. پس از اتمام تحصيلات مقدماتى در شيراز براى تكميل تحصلاتش به هندوستان رفت و در كراچى علوم جديد و زبان انگليسى را آموخت و دوره كالج اسلامى آن شهر را به پايان رساند و سپس به شيراز بازگشت. وى

در جنگ بين الملل اول (1337 -1333 ق) وارد خدمت قشون انگليسى جنوب ايران شد. پس از انحلال قشون، وى انتشارات هزار را تأسيس كرد و به تأليف و نشر كتاب روى آورد. ركن زاده ى آدميت صاحب «دانشمندان و سخن سرايان فارس» با وى دوستى داشته و صاحب عنوان را زنده ى 1352 ق آورده است. از آثار وى: «حيات مالك اشتر»؛ «دوران پهلوى نماينده ى عمليات رضا شاه از 1304 تا 1314 ش»؛ «عارف نامه»؛ «بقاء روح»، در چگونگى عالم پس از مرگ جسمانى، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (849 -848/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2279/ 2 ،1463 ،1227/ 1)، مؤلفين كتب چاپى فارسى (208 -207/ 3).

هزار، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا هزار

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات حوزوي را از سال 1371 در شهر مشهد مقدس آغاز و از همان تاريخ هم تحصيلات دانشگاهي را در دانشگاه «الهيات فردوسي مشهد» شروع كردم. در سال 77 _ 76 به قم آمدم و تحصيلات حوزوي و دانشگاهي ام را ادامه دادم و در سال 79 _ 78 موفق به اخذ كارشناسي ارشد در رشته «الهيات علوم قرآن و حديث» شدم. سپس به لبنان رفتم و مدتي در آنجا به ادامه تحصيلات پرداختم و كارشناسي «روان شناسي» را از آنجا دريافت كردم. در سال 84 _ 1383 نيز موفق به اخذ دكتري در رشته الهيات از دانشگاه ICIS كشور انگلستان شدم.

در طول 7 سال گذشته در شهر قم، در پژوهشكده دارالحديث قم و در واحدهاي احياء تراث، فهرستگان نسخ خطى؛ و غيره فعاليت كرده ام. مدتي

نيز در واحد احقاق الحق، كتابخانه آية الله مرعشي نجفي به پژوهش مشغول بوده ام. از سال 1377 تا 1381 نيز در مؤسسه فرهنگي توحيد مشغول به كار بوده ام. از سال 1380 تاكنون هم در دانشگاههاي مختلفي مانند دانشگاه قم؛ دانشگاه آزاد قم، دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد نراق، دانشگاه جامع علمي _ كاربردي و دانشكده علوم حديث شهر ري به تدريس اشتغال داشته ام.

كارگاههاي تخصصي مختلفي نيز مانند كارگاه بهداشت رواني از ديدگاه اسلام، فنون و هنر تدريس، دانسته ها و بايسته هاي ازدواج، آرامش جوان و غيره نيز در دانشگاه هاي مختلف كشور به ويژه در دانشگاه بو علي سينا همدان توسط بنده اجرا و انجام شده است. تاكنون 15 عنوان كتاب و بيش از 30 مقاله، منتشر كرده ام. آخرين كار علمي انجام شده ام: «نظارت علمي بر طرح كلان تدوين مآخذ شناسي امام علي عليه السلام» بوده است كه توسط پايگاه اطلاع رساني پارسا انجام شده است.

هزارجريبي، عبدالرزاق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ عبدالرزاق هزار جريبى كه از علماء ربانى و صاحب تاليفات و تصنيفات زير مى باشد:

1- ذريعه النجاه فى يوم المعاد در اصول دين و مذهب.

2- كتابى مفصل در فقه.

3- كتابى مبسوط در اصول - كه هيچ كدام به طبع نرسيده است.

آن مرحوم سطوح را در مازندران خود آنگاه مهاجرت به نجف اشرف نموده و مدت دوازده سال از اساتيد آن زمان بهره مند شده تا به درجه علياى از علم و اجتهاد رسيده و از جهت مقام علميت و تقوا و زهد و ورع و مخالفت با هواى نفس به درجه كامل نائل و كرامات زيادى از ايشان نقل شده كه محل

ذكر نيست.

معظم له پس از مراجعت به وطن خود سالها كوشش در ترويج دين در استان مازندران نموده تا در همان سال دعوت حق را اجابت و در آنجا موقتا مدفون و بعد بنابر وصيتش حمل به نجف اشرف و در جوار اميرالمومنين عليه الصلوات والسلام مدفون گرديد. و آن مرحوم معاصر جناب حجت الاسلام حاج ملامحمد اشرفى (مدفون در بابل) بوده و با هم مكاتبه و مرابطه داشته اند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هشتم)

هژار، عبدالرحمان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1300 ش)، محقق، مترجم، فرهنگ نويس، نويسنده و شاعر، متخلص به هژار. در مهاباد به دنيا آمد. در پنج سالگى نزد پدرش قرآن آموخت و سپس مدتى به مكتب خانه رفت و از آنجا رهسپار خانقاه شيخ برهان شد و پس از فراگرفتن مقدمات، به روستاهاى اطراف عزيمت كرد و در كلاس درس تنى چند از مدرسين علوم اسلامى آن زمان حاضر شد. علاقه ى شديد عبدالرحمان به زبان و ادبيات كردى چنان بود كه بسيارى از دواوين شعراى كردى را خوانده بود و بيشتر آنها را از حفظ داشت. وى جزو نخستين كسانى بود كه در جمعيت تجديد حيات كردستان عضو شد. آنگاه بود كه شعر و شاعرى را از سر گرفت و اشعارى را سرود و از طرف قاضى محمد (مقتول 1326 ش) شاعر ملى لقب گرفت و نخستين «ديوان» شعرش را كه «آلكوك» نام داشت منتشر كرد كه اين كتاب به زبان تركى نيز ترجمه شده است. وى در پى مبارزاتش به كشورهاى عراق و سوريه و لبنان سفر كرد و هنگامى كه از لبنان به عراق بازگشت به عضويت مجمع علمى آن كشور درآمد. وى علاوه بر آن، عضو

آكادمى علوم آذربايجان شوروى و آكادمى علوم كُرد در بغداد و از اعضاى اصلى آكادمى علوم كُرد در پاريس بود. او با دوست ديرينه اش هيمن در ايجاد و تأسيس مركز نشر فرهنگ و ادب كرد، انتشارات صلاح الدين ايوبى و نشر مجله ى كردى «سروه» تلاش فراوانى از خود نشان داد. وى در 1353 ش به ايران آمد و در دانشگاه تهران، ترجمه ى كتاب «قانون در طب» ابوعلى سينا را آغاز كرد و با ترجمه ى اين كتاب به عضويت فرهنگستان زبان فارسى درآمد. با پيروزى انقلاب اسلامى ايران او مجال يافت در زمينه ى ادبيات و زبان كردى به فعاليت بيشترى بپردازد. مقبره ى هژار در قبرستان بداغ السلطان در مهاباد مى باشد. از ديگر آثار وى ترجمه ى از فارسى به كردى كتابهاى: «رباعيات خيام»، «شرف نامه» شرف خان بدليسى، «يك جلوش بى نهايت صفرها» دكتر على شريعتى، «آرى اين چنين بود برادر» دكتر على شريعتى و «عرفان، برابرى، آزادى» دكتر على شريعتى؛ ترجمه از عربى به فارسى كتابهاى: «تاريخ سليمانيه» و «روابط فرهنگى ايران و مصر»؛ ترجمه ى قرآن كريم، به كردى؛ «فرهنگ جامع كردى به كردى و فارسى»؛ «ديوان» شعر با نام «بو كوردستان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ادبستان (س 2، ش 10، ص 33 -31)، تاريخ مشاهير كرد (691 -678/ 3)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى استاد مرحوم عبدالرحمان شرفكندى (هژار)، كلك (س 2، ش 13، ص 255 -252)، كيهان فرهنگى (س 5، ش 5، ص 6 -1، س 8، ش 4، ص 54).

هژير، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(و. 1281 ه.ش مقت. 13 آبان 1328 ه.ش) فارغ التحصيل مدرسه ى علوم سياسى قديم بود و در 1268 وارد خدمات دولتى شد و سمت هاى مختلف

پيدا كرد. از طرف دولت 9 ماه به آلمان و 3 ماه به انگلستان مأموريت يافت و پس از بازگشت عهده دار بانك كشاورزى و مدير كل وزارت دارائى شد و در 1320 وزى بازرگانى و پيشه و هنر و در كابينه ى «سهيلى» وزير راه گرديد و در 23 خرداد 1327 در سن 46 سالگى مأمور تشكيل دولت شد و در آبان ماه 1327 از نخست وزيرى استعفا داد و در سال 1328 به سمت وزير دربار شاهنشاهى منصوب گرديد. در 13 آبان ماه 1328 كه در مجلس روضه ى دربار شاهنشاهى در مجسد سهپسالار شركت نمود به ضرب گلوله از پا درآمد و در بيمارستان در سن 47 سالگى درگذشت.

(ح 1280- مقتول 1328 ش)، نويسنده و مترجم. از تحصيل كرده هاى مدرسه علوم سياسى بود كه ابتدا كارمند وزارت خارجه شد و سپس در سمت منشى گرى و مترجمى سفارت روس به كار مشغول گرديد. وى زبان هاى روسى، فرانسوى و انگليسى را مى دانست. هژير وزارت هاى پيشه و هنر، بازرگانى، راه، كشور و دارايى را به ترتيب در كابينه هاى على سهيلى، احمد قوام، ساعد و حكيمى بر عهده داشت. او همچنين در 1327 ش سمت نخست وزيرى را برعهده گرفت. هژير در مدرسه عالى سپهسالار به دست سيد حسين امامى با ضرب گلوله به قتل رسيد. وى را در صحن حضرت عبدالعظيم به خاك سپردند. از آثارش: «پطراز بورگ تا قسطنطنيه»، تاريخ روابط دربار ايران با دو دربار مزبور از ظهور صفويه تا مرگ نادرشاه، ترجمه؛ «تاريخ قرون وسطى» تا جنگ صد ساله»، ترجمه؛ «تاريخ ملل شرق و يونان»، ترجمه؛ «حافظ تشريح».[1]

فرزند محمد هژير (وثوق همايون)، در سال 1281 در تهران

متولد شد. تحصيلات ابتدائى را در مدرسه ى مظفرى و تحصيلات متوسطه را در دارالفنون پايان داد و زبان فرانسه را بخوبى فراگرفت و براى ادامه ى تحصيل وارد مدرسه ى علوم سياسى شد و چون داراى مدرك ديپلم بود، دوره ى دو ساله ى مؤخراتى را طى كرد و در 1298 فارغ التحصيل گرديد و به استخدام در وزارت امور خارجه درآمد و مترجم زبان هاى روسى و فرانسه بود. در 1301 بعنوان مترجم روسى در سفارت شوروى در تهران استخدام شد و قريب 6 سال در آن سفارتخانه اشتغال به كار داشت. در 1307 به خدمت كليه ايرانيان كه در سفارت شوروى كار مى كردند خاتمه داده شد و هژير مدتى بيكار بود تا اينكه در 1308 در وزارت راه استخدام شد و سمت وى بازرسى بود. در كابينه ى مخبرالسلطنه هدايت، تقى زاده به وزارت دارائى تعيين شد و هژير را به آن وزارتخانه انتقال داد و در اداره ى امور اقتصادى كه رياست آن با دكتر محمود افشار بود، به كار مشغول گرديد. وى در اين سمت از طرف تقى زاده مأموريت يافت كه كليه پرونده هاى مربوط به شركت نفت ايران و انگليس را مطالعه و گزارش جامعى تهيه نمايد. هژير در وزارت ماليه ظاهرا كارمند عادى بود ولى بيش از همه وزير دارائى را ملاقات مى نمود. در حقيقت عملا مشاور وزير بود. در جريان تجديدنظر در قرارداد دارسى (1933) هژير از دست اندركاران درجه دوم بود و قسمت اعظم مداركى را كه داور همراه خود در دادگاه لاهه ارائه داد همه اسناد و مداركى بود كه هژير با مطالعه ى دقيق پرونده هايى به ارزش آنها برده بود. در سال 1313 هژير رئيس اداره حقوقى

وزارت دارائى شد و يك سال بعد مفتش دولت در بانك ملى ايران كه در آن تاريخ بانك ناشر اسكناس بود گرديد. در آن تاريخ اسكناس هاى منتشره داراى دو امضاء بود، يكى امضاى مدير كل بانك و ديگرى امضاى مفتش دولت. از سرى دوم اسكناس هاى منتشره بانك ملى امضاى هژير در روى اسكناس ها قرار گرفت و چون امضاى وى واضح و خوانا بود تمام مردم با نام او آشنا شدند.

در سال 1314 داور وزير وقت ماليه دو قرارداد پاياپاى با دولت آلمان و دولت اتحاد جماهير شوروى منعقد نمود، براى پيشبرد امور اقتصادى شركتهاى دولتى تشكيل داد و هژير در سمت هاى مختلف قرار گرفت، مانند مدير عامل شركت قماش، عضو هيئت مديره شركت بيمه، عضو هيئت مديره شركت ساختمان بازرسى بانك فلاحت و رئيس كميسيون اسعار.

عبدالحسين هژير در 1318 مدير كل وزارت دارائى شد و پس از مدت كوتاهى به معاونت بانك ملى ايران برگزيده شد.

پس از شهريور 1320 هژير وارد ميدان سياست و براى ورود به كابينه ها شديدا فعاليت مى كرد تا اينكه در اسفندماه 1320 در آخرين ترميم كابينه محمد على فروغى به وزارت پيشه و هنر منصوب گرديد. اين كابينه در مجلس سيزدهم با رأى ضعيفى تأييد گرديد ولى فروغى آن رأى را براى ادامه ى كار خود كافى ندانست و استعفا داد. اصرار نمايندگان و صدور قطعنامه نمايندگان طرفدار فروغى براى ادامه ى كار او ثمربخش نشد ولى نمايندگان به توصيه ى او به على سهيلى رأى دادند. سهيلى در كابينه ى خود عبدالحسين هژير را در سمت وزارت پيشه و هنر تثبيت كرد. سهيلى بيش از چهار ماه در نخست وزيرى دوام نكرد و جاى خود

را به احمد قوام داد. هژير در كابينه ى جديد همچنان در وزارت پيشه و هنر باقى ماند. در كابينه ى دوم سهيلى، هژير وزير راه شد. در كابينه ى محمد ساعد مقام وزارت كشور گرفت و در ترميم كابينه همچنان وزير كشور بود. در كابينه ى اول و دوم حكيمى به وزارت دارائى منصوب شد.

در 1325 در ترميم دوم كابينه ى احمد قوام او به وزارت دارائى انتخاب گرديد و متواليا در چهار ترميم كابينه، وزارت دارائى را حفظ كرد. در 1326 در كابينه ى حكيمى سمت وزارت مشاور يافت. در حقيقت گرداننده ى دولت حكيمى بود.

بعد از سقوط كابينه ى حكيمى، على سهيلى و عبدالسحين هژير وزراى مشاور كانديداى نخست وزيرى بودند ولى علاقه ى شديد اشرف پهلوى به هژير، محمدرضا پهلوى را مجبور كرد به نمايندگان توصيه ى نخست وزيرى هژير را بكند و در نتيجه هژير با اكثريت 66 رأى به نخست وزيرى انتخاب شد.

پس از انتشار خبر نخست وزيرى هژير، جمع كثيرى از طبقات مختلف مردم و مخصوصا دانشجويان دانشكده هاى حقوق و فنى با صفوف منظم در ميدان بهارستان حضور يافتند و خواستار ملاقات با نمايندگان شدند. ضمن اين ملاقات اعتراض خود را نسبت به ابراز تمايل مجلس به نخست وزيرى هژير بيان نمودند و وى را براى اين خدمت صالح ندانستند. در همان موقع خبر نخست وزيرى هژير به بازار تهران رسيد. كسبه و اصناف با صلاحديد و راهنمائى آيت الله كاشانى، مغازه هاى خود را تعطيل و در ميدان بهارستان اجتماع كردند و ضمن ايراد سخن، نمايندگان مجلس را به باد ناسزا گرفتند و براى تصميمى كه اتخاذ نموده بودند آنها را مورد سرزنش و اهانت قرار دادند. دامنه اجتماع و تظاهرات عليه مجلس بالا گرفت

و به دستور دولت و رئيس مجلس، پليس براى متفرق ساختن مردم وارد معركه شد، تيراندازى آغاز گرديد و مردم تظاهركننده نيز با چوپ و چاقو به پليس حمله كردند. در اين زدوخورد عده ى زيادى مجروح و زخمى شدند. پس از ختم زدوخورد سردار فاخر رئيس مجلس، آيت الله كاشانى را مسبب اين تظاهرات دانست و اضافه كرد اگر ايشان با نخست وزيرى هژير مخالفت دارند بهتر اين بود با نمايندگان مجلس صحبت مى كردند نه اينكه متوسل به جار و جنجال مى شدند. به دنبال تظاهرات دانشجويان و اصناف عليه هژير، روز بعد در شهرهاى قم، مشهد، اصفهان و قزوين تظاهرات پرشورى صورت گرفت.

هژير ناگزير در يك مصاحبه ى مطبوعاتى به مخالفين خود پاسخ داد و افزوده مبارزه ى سياسى بين جمعى نبايد از حدود نزاكت خارج شود و نظم عمومى را بر هم زند و هشدار داد كسانى كه موجبات اختلال در نظم عمومى و امنيت شهرها را فراهم نمايند به موجب قانون سركوب خواهند شد.

روز چهارم نخست وزيرى هژير، تهران شاهد تظاهرات گسترده اى از طرف روحانيون بود. چندين هزار روحانى و بازارى در حالى كه قرآن بر سر داشتند، به رهبرى سيد مجتبى نواب صفوى رهبر فدائيان اسلام در ميدان بهارستان عليه هژير به تظاهرات پرداختند و ضمن ايراد سخنرانى، نمايندگان مجلس را كه به انتخاب هژير رأى داده بودند مذمّت كردند و خواستار عزل او شدند. در اين موقع كه بيم حمله ى تظاهركنندگان به صحن بهارستان مى رفت، گارد مجلس و مأمورين انتظامى بسوى فدائيان اسلام آتش گشودند. عده ى زيادى در اين حمله و تيراندازى زخمى شدند و در همان موقع اعلاميه شديداللحن آيت الله كاشانى عليه نمايندگان مجلس بين

مردم پخش شد و هژير نيز متقابلا اعلاميه اى داد و تظاهركنندگان را به جلب به دادگاه و محاكمه تهديد نمود.

عبدالحسين هژير روز سوم تير ماه 1327 وزيران كابينه را به مجلس معرفى نمود و برنامه ى كار خود را نيز اعلام نمود. به هنگام نطق نخست وزير در لژ تماشاچيان مجلس تظاهرات شديدى عليه او برپا بود. صداى مرگ بر هژير مزدور و بى دين در فضاى تالار علنى مجلس طنين انداز گرديد. در همين جلسه حسين مكّى، ابوالحسن حائرى زاده، عبدالقدير آزاد و رحيميان درباره زدوخوردهاى چند روزه گذشته عليه او اعلام جرم نمودند ولى با تمام تظاهرات و مخالفت هائى كه به رهبرى آيت الله كاشانى در خارج و داخل مجلس به عمل آمد، برنامه و وزيران هژير با 88 رأى موافق از 96 رأى دهنده ى حاضر در مجلس به تصويب رسيد.

هژير براى جلب توجّه عامه و رد اتهاماتى كه از نظر مذهبى به وى وارد مى كردند در اولين جلسه هيئت وزيران تصويبنامه اى صادر كرد كه بموجب آن تهيه و فروش انواع مشروبات الكلى در شهرهاى مشهد، قم و شهر رى ممنوع گرديد. اين تصويبنامه نه تنها دردى دوا نكرد، بلكه مستمسكى به دست مخالفين داد كه منظور دولت را اغفال جامعه ى روحانيت قلمداد كنند و در مجلس نيز چند مخالف، هژير را متهم به ظاهرسازى و خلاف كارى نمودند.

شاه در اواخر تير ماه 1327 براى يك بازديد رسمى به انگلستان رفت و قبل از حركت نمايندگان را در كاخ خود پذيرفت و ضمن ايراد سخنرانى از نمايندگان خواست دولت را تقويت كنند و لوايحى را كه به مجلس تقديم مى شود تصويب نمايند.

در مدتى كه شاه در اروپا اقامت داشت،

حوادث مهمى در ايران رخ داد. عباس اسكندرى نماينده ى مجلس، دولت هژير را به علت سوء سياست داخلى و خارجى و مسئله ى بحرين استيضاح كرد و افزود كه نبايد مجال داد تا حكومت پليسى مجددا در ايران برقرار شود. متعاقب استيضاح اسكندرى، ناصرقلى اردلان نيز دولت را استيضاح كرد ولى هژير به استيضاح كنندگان پاسخى دندان شكن داد و گفت اين دولت بيش از دو ماه نيست كه عهده دار امور شده است، چگونه تمام مشكلات گذشته را به او نسبت مى دهيد. سرانجام تقاضاى رأى اعتماد كرد و مجلس با 93 رأى او و دولتش را تأييد نمود.

هژير در مجلس شوراى ملى از اكثريتى قريب به اتفاق برخوردار بود ولى در عوض مطبوعات تهران و شهرستانها از حمله و هتاكى به او كوتاهى نمى كردند و همه روزه اتهامات زيادى به وى وارد مى ساختند. او ناچار تصويبنامه ى زير را در هيئت وزيران به تصويب رسانيد:

«هئيت وزيران در جلسه ى مورخ هشتم شهريور ماه تصويب نمودند كه چون در وزارتخانه ها و ادارات دولتى و بنگاههائى كه با سرمايه دولت اداره مى شود يا شهردارى ها، كسانى كه به نحوى از انحاء از آنجا حقوق مى گيرند، نمى توانند با داشتن شغل ديگرى از قبيل رياست يا عضو هيئت مديره شركتهاى خصوصى و يا داشتن هرگونه شغل آزاد ديگرى از قبيل شركت كردن در اداره ى روزنامه خواه به عنوان صاحب امتياز يا مدير يا سردبير يا عضو هيئت تحريريه و امثال آنها، به انجام وظايف خود بطورى كه لازم است اقدام نمايند، لذا كليه اين قبيل اشخاص به عنوان اين اقتضاى ادارى از خدمت بركنار شوند.»

وقتى كه اين تصويبنامه صادر و منتشر شد، در مطبوعات

غوغائى برخاست و عده ى زيادى از مديران و سردبيران و نويسندگان جرايد در مجلس شوراى ملى حضور يافته نسبت به تصويبنامه اعتراض نمودند و نخست وزير نيز مصرا در پاسخ آنها ايستادگى كرد و افزود استعفا مى دهم ولى تصويبنامه را لغو نخواهم كرد. عبدالقدير آزاد، دولت را نسبت به توقيف جرايد و اختناق آزادى و نقض قانون اساسى و مشروطيت استيضاح كرد.

روز 26 شهريور در جلسه ى علنى مجلس شوراى ملى به هنگام طرح لايحه عفو مرتكبين قضاياى آذربايجان و زنجان، بين هژير و چند تن از نمايندگان مشاجره ى شديد لفظى درگرفت، به طورى كه نمايندگان ميزهاى جلو خود را شكستند. هژير نيز در اوج عصبانيت فرياد برآورد شما تيشه برداشته ايد و به ريشه اين مملكت مى زنيد. در اين گفتگو نمايندگان اقليت از نثار هيچ گونه ناسزا و كلمات زشت خوددارى نكردند. بالاخره هژير در مقابل جوّى كه مخالفين براى او درست كرده بودند تاب مقاومت نياورد و با وجودى كه در مجلس از حمايت اكثريت برخوردار بود، چاره را در كناره گيرى ديد و سرانجام روز پنجم آبان ماه 1327 پس از پنج ماه زدوخورد و مبارزه از كار كناره گرفت.

يكى از اقدامات هژير در دوران زمامدارى، برقرارى روابط سياسى بين ايران و عربستان سعودى بود كه زيارت بيت الله الحرام آزاد شد.

عبدالحسين هژير پس از كناره گيرى، چند ماهى بيكار بود. در انتخابات مؤسسان دوم كه در ارديبهشت ماه 1328 تشكيل يافت از تهران به نمايندگى انتخاب شد و سرانجام در 28 تير ماه 1328 به سمت وزير دربار تعيين گرديد و بالاخره در روز 13 آبان ماه 1328 در مجلس عزادارى و روضه خوانى دربار در مسجد سپهسالار هدف

گلوله ى سيد حسين امامى عضو جمعيت فدائيان اسلام قرار گرفت و روز بعد درگذشت و در ايوان كفش كن ناصرالدين شاه مدفون شد.

به دنبال قتل هژير در تهران حكومت نظامى برقرار شد و سرلشكر هوائى احمد خسراوانى معاون ستاد ارتش به حكومت نظامى منصوب شد و از همان روز بگير و ببند شروع شد و آقايان دكتر مظفر بقائى، سيد ابوالحسن حائرى زاده، سيد مصطفى كاشانى، سيد على بشارت، على جواهر كلام، دانش نوبخت، عبدالقدير آزاد و خليل طهماسبى طبق ماده ى پنج حكومت نظامى بازداشت شدند. سه روز بعد هم حسن مكى بازداشت شد و دكتر محم مصدق هم به احمدآباد تبعيد گرديد.

بازپرسى از حسين امامى در روز چهاردهم آبان ماه آغاز شد. امامى در اولين بازپرسى به قتل هژير اعتراف كرد و اظهار نمود بر من مسلم شد وجود هژير براى مملكت ضرر و زيان دارد لذا درصدد كشتن او برآمدم و قريب دو ماه بود كه اسلحه شبانه روز با من بود و بالاخره روز سوم عاشورا توانستم برنامه ى خود را اجرا كنم.

روز پانزدهم آبان دادگاه نظامى به رياست سرهنگ جهانشاهى قاجار و دادستانى سرهنگ جهانگيرى، محاكمه ى حسين امامى را آغاز و سرانجام حكم اعدام را صادر كردند. امامى از تقاضاى تجديدنظر خوددارى نمود و اظهار كرد تجديدنظر باعث اتلاف وقت است و حكم اعدام در سحرگاه هجدهم آبان به مرحله ى اجرا درآمد.

عبدالحسين هژير از طبقه سوم برخاست. تحصيلات او منحصرا در ايران و مدرسه ى علوم سياسى انجام گرفت ولى به علت هوش و استعداد زياد، مطالعات خود را در زمينه هاى ادبيات فارسى و تاريخ و آموزش زبانهاى خارجه ادامه داد و به زبان هاى فرانسه،

روسى و انگليسى تسلط داشت.

در سن 20 سالى روزنامه ى پيكان را به صاحب امتيازى پدرش به مدت دو سال، هفته اى دو شماره انتشار مى داد. مرحوم محمد صدر هاشمى در كتاب تاريخ جرايد و مجلات ايران مى نويسد: پيكان يكى از روزنامه هاى خوب و مفيد بوده و از لحاظ مرام و مسلك طرفدار اكثريت مجلس و مخالف اقليت و از دشمنان سرسخت سيد ضياءالدين است.

مندرجات روزنامه ى پيكان بخوبى روشن مى سازد كه نويسنده ى آن داراى انديشه ى سياسى بوده و به ادب و فلسفه وقوف داشته است. در سنين جوانى كتابى تحت عنوان حافظ تشريح انتشار داد كه گلچينى از غزليات حافظ است اما با نظم و ترتيب موضوعى. مقدمه اى در حدود هشتاد صفحه بر اين كتاب نوشته است كه نشانه ى بصيرت و اطلاعات وسيع او در ادبيات مخصوصا حافظشناسى است. چند ترجمه ى خوب هم از او باقى مانده است از جمله قسمتى از تاريخ آلبر ماله را به فارسى برگردانده است. هژير نثر فارسى را محكم و استوار مى نوشت و فوق العاده مورد علاقه دربار پهلوى بود.

اشرف پهلوى در كتاب خاطرات خود چنين مى نويسد: «هژير در سال 1327 به نخست وزيرى منصوب شد. هژير يكى از دوستان خوب من بود (و بايد بگويم كه من تا حدى در انتصاب او مؤثر بوده ام) او در سمت هاى وزير دارائى و وزير دربار نيز خدمت كرده بود. عبدالحسين هژير يك بوروكرات باهوش، قابل و وفادار بود و بخوبى مى توانست مسائل داخلى و بين المللى را درك كند و با آنها روبرو شود. با وصف اين، انتصاب او بلافاصله مورد حمله و انتقاد آيت الله كاشانى قرار گرفت كه يكى از مقامات مهم مذهبى زمان خود

بود...»

رويهمرفته مردى بلند پرواز، زدوبندچى، قدرت طلب، باسواد، اديب، شعرشناس و سخندان، ناطق و به مال دنيا بى اعتنا بود. پس از مرگ كليه ما ترك او شبيه يك كارمند دولت بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] دولتهاى ايران در عصر مشروطيت (317 -316/ 1)، روز شمار تاريخ (305 ،304 ،297 ،296 ،288 ،280 ،272 ،268 ،259 ،256 ،252 ،248 ،246 ،244 ،222 ،185 ،123/ 1)، شرح حال رجال (260 -258/ 2)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (755 -738 ،657 -656 ،612/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه انقلاب (393)، مؤلفين كتب چاپى (766 -764/ 3)، نخست وزيران (219 -195/ 1)، يادگار (س 1، ش 9، ص 79)، يغما (س 2، ش 8، ص 392 ،391).

هسنجاني رازي، ابواسحاق ابراهيم

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 301 ق)، حافظ و محدث. اصل وى از هسنجان، از قراى رى بود. در طلب حديث به عراق، شام و مصر سفر كرد و از طالوت بن عباد و عبدالاعلى بن حماد نرسى و هشام بن عمار و عبدالواحد بن غياث و محمد بن عبيد بن حساب و احمد بن ابى الحوارى و همطبقه ى آنان حديث شنيد. ابوجعفر محمد بن عمرو عقيلى و ابوعمرو بن مطر مقرى و ابوبكر اسماعيلى و ابوحسين محمد بن عبداللَّه رازى و عبداللَّه بن عدى و ابوعلى حسين بن على و ابوجعفر بن مردويه اصفهانى و احمد بن على ديلمى و عباس بن حسين صفار و ديگران از وى روايت كرده اند. هسنجانى داراى «مسند» ى در حديث بوده است، با بيش از صد جزء، كه ميسرة بن على قزوينى آن را از وى روايت كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (76/ 1)،

انساب سمعانى (642/ 5)، تذكرةالحفاظ (692/ 2)، رى باستان (639 ،272/ 2)، سيرالنبلاء (117 -115/ 14)، شذرات الذهب (235/ 2)، طبقات الحفاظ (321)، العبر (441/ 1)، كشف الظنون (1685)، معجم البلدان (467/ 5)، معجم المؤلفين (131/ 1)، الوافى بالوفيات (172/ 6).

هشترودي تبريزي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1304 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و مجتهد. وى از شاگردان حوزه ى درس شيخ مرتضى انصارى بود. او مدتى نيز در نجف به تدريس و تأليف مشغول بود. پس از تكميل تحصيلات به زادگاه خويش آذربايجان بازگشت و مصدر خدمات دينى شد. وى در بازگشت از يكى از مسافرت هايش به عتبات در شهر كرند درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد. از آثار او: «تقريرات» درس استادش، شيخ انصارى، در مباحث اجتهاد و تقليد؛ «محن الابرار»، در ترجمه ى مجلد دهم از «بحارالانوار» كه در «مؤلفين كتب چاپى» اين كتاب تحت عنوان «محسن الابرار فى ترجمة مقتل بحارالانوار» آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (150/ 5)، الذريعه (160/ 20)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 411/ 14)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (284/ 1)، معجم المؤلفين (241/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (590 -589/ 2).

هكاري، اسماء

قرن:8

جنسيت:زن

مليت:ايران

770 -715 ق، از زنان فاضل و محدث. وى دختر احمد بن احمد بن حسين هكارى و خواهر جويريه خاتون هكارى بود.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ مشاهير كرد، 108 / 1.

هكاري، جويريه

قرن:8

جنسيت:زن

مليت:ايران

783 -693 ق، از زنان فاضل و محدث. وى دختر احمد بن احمد بن حسين هكارى و خواهر اسماء خاتون هكارى بود. اين بانو با محدثان جلسات بحث و گفتگو داشت.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ مشاهير كرد، 108 / 1.

هكاري، فاطمه

قرن:8

جنسيت:زن

مليت:ايران

757 -683 ق، از زنان فقيه و محدث. وى دختر ابراهيم بن داود بن نصر بود و افراد بسيارى از دانش او بهره بردند.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: تاريخ مشاهير كرد، 106 / 1.

هلالي خراساني، ابومحمد، ابوالقاسم ضحاك

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 106/ 105/ 102 ق)، محدث، مفسر و مدرس. اصلش از بلخ و مدتى در بلخ و سمرقند و نيشابور ساكن بود. او در تفسير و قصص تبحر داشت. علم تفسير را از سعيد بن جبير در رى آموخت. از ابن عباس و ابوسعيد خدرى و عبداللَّه بن عمر و انس بن مالك و اسود بن زيد نخعى و سعيد بن جبير و عطاء بن ابى رباح و طاووس بن كيسان و طائفه اى ديگر حديث شنيد. ابن حبان ملاقات وى را با صحابه و حديث شنيدنش از آنها صحيح نمى داند و احاديث وى را منسوب به تابعين مى كند. عمارة بن ابى حفصه و ابوسعد سعيد بن مرزبان بقال و جويبر بن سعيد و مقاتل بن حيان نبطى و على بن حكم و ابوروق عطية بن حارث كوفى و ابوجناب يحيى بن ابى حيه كلبى و ابوسنان سعيد بن سنان شيبانى اصغر و ابوسنان ضرار بن مره شيبانى اكبر و ابوعيسى سليمان بن كيسان خراسانى و عبدالرحمان بن عوسجه و ابوالحارث عبيد بن سليمان باهلى خراسانى و مالك بن سعيد بلخى و محمد بن سليم خراسانى و ابوعبداللَّه ميمون وراق خراسانى و نهشل بن سعيد و عمر ابن رماح و عبدالعزيز بن ابى رواد و قرة بن خالد سدوسى و جماعتى ديگر از وى روايت كرده اند. وى معلم كودكان بود و نوشته اند كه هزاران دانش آموز در مكتب وى به كسب علم مى پرداختند

و او براى تعليم و تدريس اجرت و مزدى دريافت نمى كرد. وى در خراسان درگذشت. از آثارش: «التفسير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (310/ 3)، تاريخ الاسلام (حوادث 114 -112 ،8/ 120 -101)، تهذيب التهذيب (418 -417/ 4)، تهذيب الكمال (177 -173/ 9)، الثقات (482 -480/ 6)، سيرالنبلاء (600 -598/ 4)، شذرات الذهب (125 -124/ 1)، طبقات ابن سعد (261/ 7)، طبقات المفسرين داودى (216/ 1)، العبر (94/ 1)، معجم المؤلفين (27/ 5)، ميزان الاعتدال (250/ 2)، النجوم الزاهرة (317/ 1).

همام

قرن:2

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 132/ 131 ق)، محدث. اصل وى از هرات و برادر وهب بن منبه بود كه هر دو از محدثين بودند. پدرشان در زمان خسرو انوشيروان به جزيرةالعرب كوچ كرده و در يمن سكنى گزيده بود. از ابوهريره و معاوية بن ابى سفيان و ابن عباس و عبداللَّه بن عمر بن خطاب و عبداللَّه بن زبير روايت كرد. برادرش، وهب بن منبه، و برادرزاده اش، عقيل بن معقل بن منبه، و على بن حسن بن اتش و معمر بن راشد از وى روايت كرده اند. او را صاحب قديم ترين كتابى كه در حديث نوشته شده است مى دانند. اين كتاب مشتمل بر صد و چهل حديث بوده كه آنها را از ابوهريره نقل نموده است. در صنعاء درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (98/ 9)، تاريخ الاسلام (حوادث 556 -555 ،330/ 140 -121)، تهذيب التهذيب (59/ 11)، تهذيب الكمال (230 -299/ 19)، الثقات (510/ 5)، الجرح والتعديل (ج 4، ق 107/ 2)، سيرالنبلاء (313 -311/ 5)، شذرات الذهب (182/ 1).

هماي شيرازي، محمدرضا قلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1290 -1212 ق)، اديب، عارف و شاعر، متخلص به هما. در مورد نام وى بين تذكره ها اختلاف وجود دارد. اصل وى از ايل بيات فارس بود. پدرش از رؤساى طايفه ى فيلى زند ساكن شيراز، منتسب به خاندان زنديه بود و مادرش از منسوبان فتحعلى خان، فرزند كريم خان زند، به حساب مى آمد. هما در شيراز به دنيا آمد. در آغاز جوانى از افسران نظام بود ولى از آن شغل كناره گرفت و به تحصيل پرداخت و از محضر ميرزاى وصال استفاده نمود. وى از همان ابتدا طبع شعر خوبى داشت و با رضاقلى خان هدايت، صاحب «مجمع الفصحا»، و قاآنى و سروش

اصفهانى و شهاب اصفهانى و فروغى بسطامى معاصر بود. پس از تحصيل در شيراز، در طلب علم به سياحت پرداخت و به عتبات عاليات رفت و بين 1250 -1230 ق، در محضر شيخ محمدحسن ابن شيخ محمدباقر اصفهانى (م 1266 ق)، صاحب «جواهرالكلام»، و اساتيد ديگر به تحصيل علوم نقلى و عقلى اشتغال ورزيد تا به درجه ى اجتهاد و مقام قضاء و فتوا رسيد. سپس از نجف به هند، شيراز، اصفهان، تهران، خراسان، تركستان و كرمان سفر كرد و در آخر، به امر معتمدالدوله منوچهرخان گرجى (م 1263 ق)، حاكم اصفهان، و اصرار حاج سيد محمدباقر شفتى بيدآبادى، در 1259 ق به اصفهان رفت و در آنجا سكنى گزيد. وى عالمى بلند همت بود كه در خواستهاى محمد شاه و بعد از آن ناصرالدين شاه قاجار را براى نديمى و ملازمت دربار نپذيرفت. بعد از وفات سروش اصفهانى، در 1285 ق، ناصرالدين شاه منصب ملك الشعرايى و ملازمت را به وى تكليف كرد لذا او به تهران آمد و چندى در اين سمت ماند، اما پس از مدتى بدون رعايت آداب دربار از آنجا رفت. وى سرانجام در اصفهان درگذشت و در آستانه ى امامزاده احمد، در محله ميدان شاه، به خاك سپرده شد. در «حديقةالشعراء» سال مرگ وى 1288 و 1289 ق ذكر شده است. همچنين در اين تذكره تحت عنوان هماى شيرازى دو فرد به نامهاى رضاقلى و ميرزا على اكبر ذكر شده اند كه به آورده ى آقاى دكتر نوايى، در حاشيه ى كتاب، هر دو يكى هستند. از آثارش: «ديوان» شعر، در هجده هزار بيت، كه يك سال پس از فوت او، به امر ظل السلطان و به

دست ميرزا عنقا، فرزند هما، جمع آورى و تدوين گرديد و نام آن را «شكرستان» نهادند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقةالشعراء (2090 -2082/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (859 -852/ 5)، دايرةالمعارف فارسى (3283/ 2)، ديوان طرب (مقدمه/ 34 -4)، الذريعه (1297 -1296/ 9)، ريحانه (370/ 6)، شرح حال رجال (108 -107/ 6)، طرائق الحقائق (469 -468/ 3)، فارسنامه ى ناصرى (1090/ 2)، گلزار جاويدان (1749 -1748/ 3)، لغت نامه (ذيل/ هماى شيرازى)، مجمع الفصحا (1175 -1172/ 6)، مرآت الفصاحه (713 -710)، مصطبه ى خراب (217 -216)، مكارم الآثار (436 -433/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (217 -216/ 3).

هماي مروزي، صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1250 ق)، مورخ و شاعر، متخلص به هما. ملقب به وقايع نگار. اهل مرو شاه جهان و از نجيب زادگان آنجا بود. ابتداى جوانى خود را در مشهد به تحصيل مقدمات علوم عربى و ادبى گذراند و از شاگردان حاج محمدحسين خان، فرزند بيرامعلى خان قاجار به شمار مى آمد. در 1200 ق پس از حمله تركمنان و ازبكان، به كربلا و نجف اشرف رفت و بعد از مراجعت، در كاشان اقامت گزيد و نزد حاجى سليمان خان صباحى كاشانى (م 1206 ق) به تمرين شعر و شاعرى پرداخت. وى قصايدى به شيوه ى متقدمان در مدح شاهان و بزرگان دارد. سپس به تهران آمد و به دربار فتحعلى شاه راه يافت و ابتدا به سمت منشى گرى و بعد به منصب وقايع نگارى رسيد و از جانب فتحعلى شاه مأمور نوشتن تاريخ قاجاريه، بويژه دوره ى سلطنت فتحعلى شاه مأمور نوشتن تاريخ قاجاريه، به ويژه دوره ى سلطنت فتحعلى شاه شد و بعدها به مناصب دولتى ديگرى نيز دست يافت. از آثار وى: «تاريخ جهان آراء» كه جلد

اول آن در 1225 ق نوشته شد و شامل وقايع ده ساله از 1212 تا 1221 ق بود و جلد دوم شامل وقايع ده ساله از 1222 تا 1232 ق؛ «قواعد الملوك»؛ «شيم عباسى» يا «تحفه ى عباسى»؛ «زينة المدايح» يا «مدايح الخاقان»، مجموعه اى از مدايحى كه شاعران در مدح فتحعلى شاه گفته اند، از بدو جلوس شاه تا سال هفتم سلطنتش.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :از صبا تا نيما (77 -75/ 1)، الذريعه (243/ 20 ،191/ 17 ،1297/ 9 ،247/ 3)، سفينةالمحمود (587 -584/ 2)، شرح حال رجال (173/ 2)، فرهنگ سخنوران (1002 -1001)، مجمع الفصحا (1203 -1186/ 6)، مصطبه ى خراب (215)، نگارستان دارا (151 -148).

همايون فرخ، ركن الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1379 -1297 ش)، نويسنده، مترجم، روزنامه نگار و شاعر، متخلص به رخ. در تهران به دنيا آمد. پدرش از اساتيد زبان و ادب فارسى و صاحب «دستور جامع زبان فارسى» است. وى تحصيلات خود را در دبستان شرف مظفرى و دبيرستان پهلوى رضائيه و نزد پدرش به پايان رساند. همايون فرخ در چهارده سالگى به نظم شعر پرداخت و نخستين اثر نظمى خود را در شانزده سالگى به نام «سوز دل» منتشر كرد. او از 1320 ش به كار نويسندگى پرداخت. وى همچنين چندى روزنامه ى «رخ» را منتشر مى كرد و مدتى نيز سردبيرى روزنامه هاى «آرزو»، «آزادى شرق»، «نيروى ملى» و «نهضت كشاورزان» را به عهده داشت. از ديگر آثار وى: «امپرياليسم چگونه به ايران آمد»؛ «خوئين خونين»؛ «عاشق بى نوا»؛ «عروس گورستان»؛ «شهريار»؛ تصحيح و مقدمه «تحفه سامى» سام ميرزا؛ نمايشنامه ى «ابومسلم خراسانى»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (665)، سخنوران نامى معاصر (1517 -1513/ 3)، فهرست كتابهاى

چاپى فارسى (2619 ،2279 ،2184 ،2033 ،1981/ 2 ،1579 ،1504 ،1498 ،1296 ،698 ،447 ،330 ،215 -103/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (228 -227/ 3).

همايون فرخ، عبدالرحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1262 ش)، استاد دانشگاه، نويسنده و مترجم. در كاشان به دنيا آمد. وى در كودكى به تهران آمد و تحت سرپرستى دايى خود، مجيرالدوله شيبانى، به تحصيل پرداخت. او مدتى در دارالفنون و سپس در كالج آمريكايى به تحصيل زبان و ادبيات انگليسى مشغول شد و دوره ى آن را به اتمام رساند و بعدها در دانشكده ى حقوق سياسى به تدريس علوم دفتردارى پرداخت. او همچنين سالها در وزارت دارايى رياست كل حسابدارى را عهده دار بود. وى به دليل تدوين «دستور جامع زبان فارسى» يا «دستور فرخ» در هفت مجلد، كه تأليف آن حدود چهل و دو سال طول كشيده و مرجع و سند علمى مهمى براى صرف و نحو زبان فارسى مى باشد، نشان درجه ى يك از وزارت فرهنگ را دريافت كرد. از ديگر ثارش: «آيين نگارش»؛ « اتم»، كشفيات بزرگ دانشمندان ايرانى؛ «داستان تاريخى بابك و افشين»؛ «هيئت جديد»؛ «فاجعه ى كربلا»، ترجمه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :چهره هاى آشنا (665)، الذريعه (92/ 16 ،164 ،158/ 8)، شرح حال رجال (139/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3428 ،2381 ،2348/ 2 ،1429 ،1417 ،1325 ،107 ،88/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (834 -833/ 3).

همايون پور، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى مشهد.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

همايونفرخ

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحيم ابن حاج محمدحسين متولد در كاشان حدود (1250 تا 1253 ف. تهران، تيرماه 1338 ه.ش) در كودكى پدرش درگذشت و تحت سرپرستى دائى دانشمندش قرار گرفت و پس از تكميل ادبيات و فراگرفتن انگليسى چندى نيز در نزد مرحوم محمد قزوينى به تكميل ادبيات پرداخت و سپس به مترجمى زبان انگليسى برگزيده شد و در زمان مستشارى ميليسپو مترجم انگليسى گرديد و مشاغل مختلفى را عهده دار بود تا اينكه در سال 1317 ه.ش به عضويت فرهنگستان برگزيده شد. آثار او عبارتست از: «دستور جامع»، «سفر بختيارى» در تاريخ بختيارى كه به چاپ رسيده است، نمايشنامه ى عمروليث و هشت فرشته، داستان تاريخى «افشين»، هيئت جديد، آيين نگارش كه جزو انتشارات مجله ى اخگر به چاپ رسيده است. فرهنگ لغات انگليسى به فارسى و فارسى به انگليسى و غيره.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

همايوني، مسعود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1299.

درگذشت: 1372.

از آثار اوست: پاسخ هفت پرسش درباره ى تصوف (لندن، بنياد عرفان مولانا، 1371 ،1369)؛ تاريخ سلسله هاى طريقه نعمةاللهيه در ايران از سال 1190 هجرى قمرى تا سال 1412 هجرى قمرى (لندن، بنياد عرفان مولانا، 1371)؛ سرچشمه ى عرفان ايران (لندن، بنياد عرفان مولانا، 1368 ،1367). مريدان و شاگردان دكتر مسعود همايونى يادنامه اى تحت عنوان زير براى وى در سال 1373 منتشر نمودند كه از سوى بنياد عرفان مولانا در لندن به چاپ رسيد: يادنامه استاد معنوى: جناب دكتر سيد مسعود همايونى (بابا شاهچراغ).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

همايي، جلال الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محقق، اديب، شاعر.

تولد: 13 دى 1278(1 رمضان 1317 ق.)؛ اصفهان.

درگذشت: 28 تير 1359، تهران.

جلال الدين همايى متخلص به «سنا» و «هما» فرزند ابوالقاسم محمدنصير متخلص به «طرب» فرزند هماى شيرازى اصفهانى (از دانشمندان و سخنوران و سخن شناسان و استادان معاصر)؛ تحصيلات را ابتدا نزد پدر و سپس ابوالقاسم عراقى آغاز كرد و به فراگيرى علوم ابتدايى و مقدمات صرف و نحو عربى و منطق و معانى بيان پرداخت. سپس در مدرسه ى حقايق و سپس در مدرسه ى قدسيه و مدت بيست سال در مدرسه ى نيماورد اصفهان حجره نشينى نمود.

سيوطى و مغنى و الفيه و شرح لمعه و مطول را نزد استادانى چون آقا سيد محمدباقر درچه اى، آيت الله شيخ على يزدى، آقا شيخ محمد كاشانى و ادبيات عرب را نزد سيد محمدكاظم كروندى و اساتيدى ديگرى چون عبدالكريم گزى و فقه و اصول را نزد سيد محمدصادق خاتون آبادى و آقا سيد مهدى درچه اى آموخت، وى سرانجام اجازه ى اجتهاد دريافت كرد. در علوم عقلى، استاد وى محمد خراسانى معروف به حكيم بود كه شرح شمسيه و اسفار ملا صدراى شيرازى

و شفاى ابن سينا و دو دوره فلسفه و اشراق را نزد وى و اسدالله حكيم خواند. استادان ديگر او در معقول و نجوم و هيئت و رياضى جديد و اسطرلاب و استخراج تقويم سيد على جناب و در طب محمد حكيم و ميرزا على آقا و ابوالقاسم ناصر و حكمت احمدآبادى بودند. هيئت مسطحه استدلالى و نجوم را نزد آيت الله رحيم ارباب تلمذ نمود.

وى سپس به تدريس در مدارس اصفهان مشغول شد. از سال 1302 به خدمت وزارت فرهنگ درآمد. چندى در دبيرستان هاى تبريز به تدريس اشتغال داشت، آنگاه به تهران آمد. ابتدا در دبيرستان دارالفنون به تدريس مشغول شد، هفته اى چند ساعت هم در دبيرستان شرف تدريس مى كرد و همچنين در دبيرستان نظام و دانشكده ى افسرى نيز تدريس داشت. سپس در دانشگاه ادبيات و دانشكده ى حقوق تهران به عنوان استاد در دوره ى فوق ليسانس و دكترى به تدريس پرداخت. تا سال 1345 بنا به درخواست خود بازنشسته شد و تا آخر عمر در تهران زيست و با وجود بيمارى همواره به كار مطالعه و تحقيق و تأليف مشغول بود.

استاد همايى عضو فرهنگستان ايران و نيز انجمن تحقيق در ادبيات و زبان هاى خارجى بود و با مؤسسه لغت نامه دهخدا همكارى داشت. از جمله همايش ها و مراسم هايى كه استاد در آنها شركت نموده، مى توان به اين موارد اشاره نمود: شركت در انجمن هاى ادبى؛ شركت در كنگره ى فردوسى (1313)؛ شركت در نخستين كنگره ى نويسندگان (تير 1325)؛ شركت در كنگره ى ابن سينا (ارديبهشت 1333)؛ سفر به بيروت (1334)؛ جهت افتتاح كرسى زبان فارسى در دانشگاه بيروت؛ شركت در مجلس يادبود احمد بهمنيار (12 آبان 1334)؛ شركت در

كنگره ى هفتصدمين سال درگذشت مولوى (آبان 1336)؛ سخنرانى در برنامه ى مرزهاى ارتش در راديو ايران؛ شركت در مجلس بزرگداشت استاد ابوالحسن فروغى (بهمن 1338)؛ شركت در مجلس بزرگداشت استاد بديع الزمان فروزانفر (29 ارديبهشت 1349)؛ شركت در مجلس بزرگداشت دكتر محمد معين (13 تير 1350)؛ شركت در كنگره ى ابوريحان بيرونى (1352).

استاد همايى به دو زبان فارسى و عربى شعر مى گفت. قصايد عربى او در برخى از مجلات و جرايد ادبى ديده شده است. وى شعر فارسى را به سبك قديم مى سرود و در ساختن ماده تاريخ مهارت داشت.

علاوه بر مقاله هاى وى در مجلات و رونامه هاى «ارمغان»، «اطلاعات»، «ايران شناسى»، «تعليم و تربيت»، «تماشا»، «جاويدان خرد»، «جوانان رستاخيز»، «راديو ايران»، «سالنامه ى آريان»، «سالنامه ى شرق»، «سخن»، «مرزهاى دانش»، «معارف اسلامى»، «مهر»، «وحيد» و «يغما»، از آثار تأليف وى مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: خيامى نامه (در تجزيه و تحليل آثار علمى و ادبى حكيم عمر خيام، جلد اول، 1346)؛ تاريخ ادبيات ايران (تبريز، 1309 -1308، در سال 1308، براى تأليف اين كتاب جلال الدين همايى به نشان علمى درجه ى دوم نايل آمد)؛ غزالى نامه (شرح حال و آثار و عقايد و افكار ادبى و مذهبى و فلسفى و عرفانى امام ابوحامد غزالى، 1317)؛ اسرار و آثار واقعه كربلا (چاپ دوم، 1357)؛ فنون بلاغت و صناعات ادبى (1354)؛ رساله درباره ى شرح احوال شعراى اصفهان قرن سيزده و چهارده و پانزده، صناعات ادبى (يك كتاب براى سطح دانشگاه ها و يك كتاب براى سطح دبيرستان ها)، تاريخ اصفهان تحقيق در احوال آخوند مير مؤلف حبيب السير و ميرخواند صاحب روضة الصفا، مولانا چه مى گويد (دو جلد، جلد اول 1354، جلد دوم 1355)؛ طلبه ى عطار و نسيم

گلستان؛ سير مثنوى مولوى (داستان قلعه ى ذات الصور)؛ مقام حافظ؛ طب خانه (1342)؛ شرح حال احوال سروش اصفهانى (اين رساله در مقدمه ى ديوان شاعر كه به وسيله محمدجعفر محجوب تصحيح شده، منتشر كرده است، از صفحه 1 الى صفحه 90)؛ صرف و نحو و قرائت عربى (سه جلد)؛ رساله ى تحقيقى در احوالات مولانا، منتخب اشعار؛ دوره ى كتاب درسى فارسى- دستور و تاريخ ادبيات؛ دستور كلاس هاى پنجم و ششم ابتدايى؛ دستور زبان (با مشاركت چهار استاد ديگر، دو جزء، 1329 -1328)؛ رساله ى تحقيقى درباره ى دستور زبان فارسى؛ سه جلد كتاب فارسى دبيرستانى؛ دستور زبان فارسى دوره ى ابتدايى؛ تاريخ علوم اسلامى (تقريرات همايى در دوره ى دكتراى ادبيات فارسى دانشگاه تهران، 1348)؛ تصوف در اسلام (نگاهى به عرفان شيخ ابوسعيد ابوالخير، 1362)؛ ديوان سنا (ديوان اشعار همايى به اهتمام دكتر ماهدخت بانو همايى، جلد اول، خرداد 1364). از جمله آثارى كه به تصحيح و تحشيه ى آنها اقدام نمود مى توان به اين عنوان ها اشاره نمود: دانشنامه (1. ديوان غبار. 2. غزليات سنا، 3. ديوان زرگر اصفهانى، 4. غزليات ديوانه ى قمثه، 5. ديوان نياز جوشقانى، اصفهان، 1342، به اهتمام همايى)؛ نصيحة الملوك (امام محمد غزالى، 1316)؛ التفهيم لاوائل صناعة التنجيم (ابوريحان بيرونى، 1316)؛ مصباح الهداية و مفتاح الكفاية (عزيزالدين محمود كاشانى، 1325)؛ ديوان طرب (1342)؛ مختارى نامه (عثمان مختارى، 1361)؛ ديوان حكيم مختارى غزنوى؛ مثنوى ولدنامه (بهاءالدين ولد، 1316)؛ منتخب اخلاق ناصرى (تأليف خواجه نصير طوسى، 1320)؛ مقدمه ى اخلاق ناصرى (1335)؛ نصيحةالملوك (امام محمد غرالى)؛ كنوز المغربين در علوم غريبه (منسوب به حكيم ابوعلى سينا)؛ معيارالعقول (1331)؛ رساله شعوبيه؛ برگزيده ديوان سه شاعر اصفهانى (طرب، سها، عنقا) (1343)؛ رساله اصفهانى پاسدار؛

مجموعه شعر سرود عشق (1373).

استاد همايى در پايان شب ششم ماه رمضان 1400، ق. مطابق با بيست و هشتم تير 1359 درگذشت و در تكيه لسان الارض در اصفهان به خاك سپرده شد.

(ح 1358 -1278 ش)، عالم، اديب، استاد دانشگاه، مورخ، مصحح، مترجم و شاعر، متخلص به سنا. پدرش، ابوالقاسم متخلص به طرب، از ادبا و شعرا و خوشنويسان بود. وى در كوى پاقلعه اصفهان به دنيا آمد. ابتدا نزد والدين خود و سپس در مدرسه ى حقايق و مدرسه ى قدسيه به فراگيرى مقدمات پرداخت. وى همچنين خط نسخ و ثلث را نزد پدر و ميرزا حسن قدسى و ملا محمدتقى كاتب فراگرفت. او ادبيات عرب، سطوح فقه و كلام و رجال را نزد شيخ على يزدى و سيد محمدكاظم كروندى اصفهانى و ملا عبدالكريم گزى و ميرزا احمد اصفهانى و ميرزا محمدصادق خاتون آبادى فراگرفت. او مدت هجده سال از محضر شيخ محمد خراسانى بهره برد و از «شرح شمسيه» تا «شرح هدايه» ملا صدرا و «شرح منظومه» و «اشارات» را نزد وى خواند. همايى قسمتى از فنون هيئت و رياضى جديد و فن اسطرلاب و فن استخراج تقويم را از زيجهاى قديم، خدمت ميرزا سيد على جناب گذراند. از ديگر استادان جلال الدين همايى: در فلسفه شيخ اسداللَّه حكيم قمشه اى متخلص به ديوانه، در معقول و رياضيات ملا عبدالجواد آدينه اى، در طب شيخ محمد حكيم و ميرزا ابوالقاسم ناصر حكمت احمدآبادى و در حكمت و نجوم آيت اللَّه حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى را مى توان نام برد. وى از آيت اللَّه شيخ مرتضى آشتيانى اجازه ى روايت و از شيخ محمدحسين فشاركى اجازه ى اجتهاد و روايت و از سيد محمد

نجف آبادى مدرس و آيت اللَّه حاج ميرزا عبدالحسن سيد العراقين خاتون آبادى پاقلعه اى اجازه ى اجتهاد دريافت كرد. او در مدارس قديم تدريس مى كرد و از حدود 1300 ش براى تدريس به مدرسه ى صارميه اصفهان رفت. شيخ عباس اديب حبيب آبادى و سيد حسن مدرس بيدآبادى و شيخ محمود شريعت ريزى از شاگردانش بودند. همايى در حدود 1307 ش وارد خدمت معارف شد و در مدارس متوسطه ى تبريز، دارالفنون، شرف مظفرى، دبيرستان نظام، دانشكده ى حقوق و دانشكده ى ادبيات به تدريس پرداخت. از آثار وى: «تاريخ ادبيات ايران» از قديمى ترين عصر تاريخى تا عصر حاضر؛ «غزالى نامه»؛ شرح حال امام محمد غزالى؛ «اسرار و آثار واقعه ى كربلا»؛ «تاريخ علوم اسلامى»؛ «خيامى نامه»؛ «فنون بلاغت و صناعات ادبى»؛ «مولوى نامه»؛ «تصوف در اسلام»؛ «شعوبيه»؛ «تاريخ اصفهان»؛ شرح «مثنوى معنوى» مولوى؛ «ديوان» شعر كه با نام «ديوان سنا» به چاپ رسيده است؛ تصحيح كتابهاى «التفهيم لأوائل صناعة التنجيم» ابوريحان بيرونى، «مصباح الهدايه و مفتاح الكفاية» عزالدين محمود كاشانى، «منتخب اخلاق ناصرى» خواجه نصيرالدين طوسى؛ مقدمه ى كتابهاى مثنوى «ولدنامه»، «تاريخ حبيب السير فى اخبار افراد بشر»، خواند مير، «ديوان» شكيب اصفهانى؛ اهتمام در انتشار «ديوان» عثمان مختارى.[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 7 و 8، ص 624 -616)، از نيما تا روزگار ما (166 -160)، تاريخ اصفهان (سيزده- چهل و سه)، تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (250 -247)، چهره هاى آشنا (667 -665)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (208 -195/ 3)، الذريعه (51/ 16 ،472/ 9 ،230/ 3)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى مرحوم جلال الدين همايى، سخنوران نامى معاصر (1812 -1807/ 3)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3375 ،3280 ،3250 ،3139 ،3093 ،3084 ،3059

،3027 ،2691 ،2385 -2384 ،2369 ،2368 ،2367 ،2366 ،2256/ 2 ،1593 ،1555 ،1553 ،1549 ،1496 ،1423 ،1422 ،1350 ،936 ،662 ،489 ،240 ،140/ 1)، كيهان فرهنگى (س 1، ش 4، ص 39 -38)، مؤلفين كتب چاپى (372 -370/ 2)، همايى نامه.

همت اصفهاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1337/ 1333 ق)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به همت. در اصفهان به دنيا آمد. مدتى در مدارس جديد تحصيل كرد و بعد علوم قديمه را نزد علماى اصفهان آموخت. بيشتر اوقات خود را صرف مطالعه كتب رجال و تراجم احوال مى كرد. از آثار وى: «انقلاب يا نهضت سيد جمال الدين»؛ مقدمه و حواشى بر كتاب «بررسى در پيرامون سياست و ديانت» على جمالى؛ «به سوى كمونيست»؛ مقدمه بر كتاب «بهداشت در دين اسلام»؛ «تأثير موسيقى بر اعصاب»؛ «عقايد و افكار»؛ «موسيقى و اسلام»، ترجمه؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (537 -536)، الذريعه (1300/ 9)، فرهنگ سخنوران (1004)، مؤلفين كتب چاپى (802 -800/ 2).

همتي بريوانلو، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: استاد، رشته: باكتريولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى تخصصى ميكروب شناسى از دانشكده پزشكى دانشگاه پاريس و انستيتوى پاستور پاريس، فوق تخصص بيماريهاى عفونى از دانشكده پزشكى دانشگاه پاريس و دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

پس از طى مراحل استاديارى و دانشيارى ارتقاء به درجه استادى دانشكده پزشكى دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

نقش كلاميديا در نزد زنان، بررسى لژيونلاها در ايران، تدريس دروس ميكروب شناسى، ايمنى شناسى، بيماريهاى عفونى در دانشگاه علوم پزشكى شهيد بهشتى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

باكتريولوژى، باكتريهاى بيمارى زا براى انسان.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى: 2، تعداد مقالات به زبان خارجى: 1

زمينه علمى مقالات:

درمان كزاز و اپيدميولوژى آن، بررسى روى هزار مورد كزاز، باكتريولوژى و عفونتها، بيمارى وبا.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد

دوم)

همتي، همايون

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

همايون همتي يكي از فرهيختگان و دانشمندان معاصرايران است . او استاد دردانشگاه مي باشد . ازوي آثار متعددي به چاپ رسيده است كه هر كدام به نوبه خود ارزش گران سنگي دارد . همتي درمورد مسائلي همچون دين و آزادي صاحب نظر مي باشد .

گروه : علوم انساني

رشته : فلسفه

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : همايون همتي استاد دانشگاه است .

فعاليتهاي آموزشي : دين پژوهي مهمترين فعاليت همايون همتي است . او اين امر را دررا بطه با انسان پي مي گيرد . وي بر اين نظر است كه مساله انسان به اين شكلي كه الان درروزگار ما مطرح است هم جنبه انتولوژيك يا هستي شناسي دارد و هم جنبه اپيستولوژيك يا معرفت شناسي ، از طرف ديگر نيز به لحاظي از نظر دين شناسي و جامعه شناسي و روان شناسي مورد بحث است كه خود انسان اساسا موجودي است داراي ساحت هاي مختلف ويك موجود تك بعدي نيست .

آرا و گرايشهاي خاص : همايون همتي در مورد دين معتقد است كه دين منادي و مويد آزادي است . زيرا اديان فرهنگي براي رشد و تعالي بشر آمده اند و تعالي و كمال بشر جز با آزادي ميسر نيست و بين اين دو نه تنها تضاد و تعارضي نيست بلكه هم پيوندي و تلازم وجود دارد ، منتها بايد تلقي روشني از دين و مقوله آزادي داشته باشيم و با تصوري واضح ازاين مفاهيم به بحث بپردازيم .

منابع زندگينامه :

1دين و آزادي /گفت و گو با دكتر همايون همتي ، كيهان فرهنگي ، سال هيجدهم ، شهريور ماه 1380 ، پياپي 179 ، ص4

همداني

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا

شيخ بن شير محمد همدانى عالمى فقيه از شاگردان ملا احمد خوانسارى دولت آبادى مقيم ملاير بوده و در نجف از محضر شيخ انصارى استفاده نموده و در 1306 ق وفات كرده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

همداني، ابواسحاق ابراهيم

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 321 ق)، فقيه و محدث. او از مشايخ ابوالحسن على بن بابويه پدر شيخ صدوق و محدث همدان بود. مطابق اسانيد بعضى از روايات كتاب «امالى» صدوق، على بن بابويه در همدان آن روايات را از صاحب عنوان شنيده است. ابراهيم بن عمروس نيز به نوبه ى خود از ابى على حسن بن اسماعيل قحطبى روايت كرده است. او همچنين از ابوعمار مروزى و عبدالرحمان بن بشير و عباس بن يزيد بحرانى و عبدالحميد بن عصام و حميد بن زنجويه و بخارى و بسيارى ديگر حديث روايت كرده است. وفات وى در «طبقات اعلام الشيعه»، 329 ذكر شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سيرالنبلاء (550/ 14)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 4/ 4).

همداني، ابوالحسن محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(521 -463 ق)، عالم و مورخ. ملقب به فرضى. اصل وى از همدان بود، پدرش در بغداد سكنى گزيد و او در آن ديار نشو و نما يافت. وى مردى فاضل و نويسنده اى بليغ بود و به تاريخ و اخبار دولتها و پادشاهان و حوادث زمان آشنايى كامل داشت. ابن نجار گويد كه فن تاريخ نويسى به او ختم گرديده است. از ابوحسين احمد بن محمد بن نقور و ابوالفوارس طراد زينبى و ديگران حديث شنيد. ابوالقاسم ابن عساكر از او روايت كرده است. وى سرانجام در بغداد از دنيا رفت و كنار پدرش، در مقبره ى ابوالعباس ابن سريج، دفن گرديد. از آثارش: ذيلى بر «تاريخ طبرى»؛ ذيلى بر «تاريخ ابوشجاع روذ راورى وزير»؛ «عنوان السير فى محاسن البدو والحضر»؛ «اخبار الوزراء»؛ «طبقات الفقهاء»؛ «اخبار دولت سلطان محمد و محمود»؛ «امراء الحج»، از زمان حضرت رسول اكرم (ص) تا روزگار مؤلف؛ «فرائد التاجى»، در شرح

«فرايض السراجى»؛ «المعارف المتاخرة»، در تاريخ.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (128 -127/ 7)، بزرگان و سخن سرايان همدان (174 ،172/ 1)، طبقات الشافعيه ى سبكى (136 -135/ 6)، الكامل (325/ 8)، كشف الظنون (1175 ،1105 ،298 ،30)، لغت نامه (ذيل/ همدانى)، المنتظم (227/ 10)، الوافى بالوفيات (38 -37/ 4)، هديةالعارفين (85/ 2).

همداني، ابوالعلاء حسن

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(569 -488/ 483 ق)، مقرى، حافظ، محدث، مفسر، اديب، نحوى، لغوى و زاهد. شيخ همدان و امام العراقين در قراآت بود. در همدان به دنيا آمد. در طلب علم مسافرت هاى بسيارى نمود. علم قرائت را نزد ابوعلى حداد اصفهانى و ابوالعز قلانسى و ابوعبداللَّه بارع حسين دباس و ابوبكر مزرفى فراگرفت و در همدان از عبدالرحمان بن حمد دونى و در اصفهان از محمود اشقر و ابوعلى حداد اصفهانى و در بغداد از ابوالقاسم بن بيان و ابن حصين و ابوعلى ابن مهدى و ابوعلى بن نبهان و در خراسان از ابوعبداللَّه فراوى حديث شنيد. آنگاه به همدان بازگشت و تا پايان عمر در اين شهر زندگى نمود. او در علم تفسير، حديث، انساب و تاريخ متبحر بود. ابواحمد بن سكينه و ابوالحسن ابن دباس و محمد بن محمد بن كيال علم قرائت را در نزد وى فراگرفتند. شيخ منتجب الدين، صاحب «الفهرست»، نيز از شاگردان وى بود و كتاب «الهادى» را نزد او خواند. منتجب الدين استادش ابوالعلاء را صدرالحفاظ و در علم حديث و قرائت علامه معرفى كرده است. فرزندانش، احمد و عبدالبر و فاطمه، و نوادگانش، قاضى على و محمد و عبدالحميد پسران عبدالرشيد بن على بن بنيمان، و ابوالمواهب ابن صصرى و عبدالقادر حافظ و يوسف بن احمد شيرازى حافظ و محمد

بن محمود حمامى و عتيق بن بدل مكى و جماعتى ديگر از وى حديث شنيدند. ابوالحسن ابن المقير از وى اجازه ى روايت داشت و شيخ هاشم بن محمد در «مصباح الانوار» خويش از وى روايت كرده است. در «معجم الادباء» وفات وى 599 ق آمده است. از آثارش: «زاد المسافر»، در پنجاه مجلد؛ «غايةالاختصار»، در قراآت دهگانه؛ «الهادى الى معرفة المقاطع والمبادى»، در وقوف قرآن؛ «الانتصار فى معرفة قراء المدن والامصار» كه «طبقات القراء» است؛ «مفردات القراء»؛ «مولد اميرالمؤمنين (ع)»؛ كتاب «الادب فى حسان الحديث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (195/ 2)، اعيان الشيعه (634/ 4)، ايضاح المكنون (715/ 2 ،606/ 1)، بزرگان و سخن سرايان همدان (128 -126/ 1)، تذكرةالحفاظ (1328 -1324/ 4)، الذريعه (151 -150/ 25 ،8/ 12)، روضات الجنات (87 -86/ 3)، ريحانه (206/ 7)، سيرالنبلاء (47 -40/ 21 ،304/ 19)، شذرات الذهب (232 -231/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 54 -53/ 6)، طبقات الحفاظ (498 -497)، طبقات المفسرين داودى (131 -128/ 1)، العبر (56/ 3)، فهرست منتجب الدين (66 -65)، الكامل (129/ 9)، كشف الظنون (2026 ،1773 ،1387 ،1189 ،1106 ،946 ،114)، معجم الادباء (52 -5 / 8)، معجم رجال الحديث (284 -283/ 4)، معجم المؤلفين (198 -197/ 3)، المنتظم (518/ 10)، هديةالعارفين (280/ 1).

همداني، ابوالفضل احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل احمد بن حسين ملقب به بديع الزمان در حافظه و احاطه بر لغت، شعر و ادب اعجوبه ى زمان خود بود. گويند حافظه ى او به قدرى قوى بود كه قصائد 60 بيتى را به يك بار شنيدن حفظ مى كرد. وى در نظم و نثر عربى هر دو استاد بود و ديوان اشعار و مجموعه ى رسائل و مقامات او باقى است و مهمترين تأليف او همان «مقامات» است

كه در فن مقامه نويس قديمترين كتاب مى باشد. تولد بديع الزمان در سال 358 در همدان و وفات او در سال 398 ه.ق در هرات واقع شده است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

همداني، ابوتراب

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولد: 1274.

درگذشت: 1373.

از آثار اوست: اسلام و نظام (1368)؛ چرا گناه مى كنيم: درباره ى سرگذشت اثر گناه در اين دنيا (مشهد، 1364)؛ راه سعادت (برگزيده ى اشعار) (شعر مذهبى، مشهد، 1374)؛ شرح دعاى كميل (تهران، 1363 ،1344)؛ كتاب و عترت: شرحى درباره ى حديث ثقلين (مشهد، 1365)؛ نجوم لامعه: شرح زيارت جامعه (1366).

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

همداني، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(بعد از 531 -440 ق)، حافظ، محدث و زاهد. در طلب حديث به مسافرت پرداخت. در بغداد از ابن نقور و ابوالقاسم بن بسرى و ابونصر زينبى و در نيشابور از فضل بن محب و ابوصالح مؤذن و در مكه از ابوعلى شافعى و سعد زنجانى و در جرجان از اسماعيل بن مسعده و در مرو از ابوالخير محمد بن ابوعمران و در هرات از ابواسماعيل انصارى و جماعتى ديگر حديث شنيد. وى «الجامع» ابوعيسى ترمذى را از ابوعامر ازدى و محمد بن محمد بن علاء و ثابت بن سهلك قاضى به نقل از جراحى روايت كرد. اين طاهر مقدسى و ابوالعلاء عطار و عبدالرحمان بن عبدالوهاب بن معزم و عده اى ديگر از وى روايت كرده اند. از آثارش: «البداية والنهاية فى الموعظة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سيرالنبلاء (102 -101/ 20)، شذرات الذهب (97/ 4)، طبقات الحفاظ (470)، العبر (440/ 2)، كشف الظنون (228)، معجم المؤلفين (69/ 11)، النجوم الزاهرة (253/ 5).

همداني، احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، محدث امامى. از على بن ابراهيم و عمر بن سهل بن اسماعيل دينورى و جعفر بن احمد علوى روايت كرد. ابوعبداللَّه احمد بن محمد بن عياش جوهرى در «مقتضب الاثر» خود و شيخ صدوق از وى روايت كرده اند. به آورده ى شيخ آقا بزرگ تهرانى نام صاحب عنوان در بعضى از اسايد «امالى» شيخ صدوق به صورت احمد بن محمد بن زياد و در بعضى ديگر احمد بن جعفر همدانى آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (589/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 28 -27/ 4).

همداني، حسينقلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1239 ق)، عارف، حكيم و فقيه. ملا حسينقلى در شوند درگزين از روستاهاى همدان متولد شد. كودكى را به شبانى گذاراند، و سپس در تهران در حوزه شيخ عبدالحسين تهرانى (شيخ العراقين) در رشته معقول درس خواند. چندى بعد عازم سبزوار شد و نزد حاج ملا هادى سبزوارى حكمت و فلسفه خواند. پس از مدتى در محضر درس شيخ مرتضى انصارى در نجف حاضر گشت و بسيارى از تقريرات او را در فقه و اصول به رشته ى تحرير درآورد. اخلاق و عرفان را از محضر آقا سيد على شوشترى فراگرفت. از جمله شاگردان و اصحاب وى: شيخ محمد بهارى، سيد احمد تهرانى، ميرزا جواد ملكى تبريزى، سيد حسن صدر و سيد جمال الدين اسدآبادى است. وى در كربلا مدفون است. آثار او عبارت اند از: «نامه ها و منشآت»، در آداب سلوك كه پاره اى از نامه هاى او در مجموعه «تذكرة المتقين» در 1329 ق به چاپ رسيده؛ «مناجاتها»؛ «تقريرات در اخلاق»؛ «كتاب الرهن»؛ «تقريرات شيخ انصارى»، در فقه و اصول.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (46

/4)، ريحانه (376 /6)، فوائد الرضويه (148)، گنجينه ى دانشمندان (372 /7).

همداني، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا بن شيخ محمدهادى همدانى نجفى متوفى 1322 ق از اكابر فقهاء محققين و مشاهير مراجع عصر خود بوده است.

مرحوم والدش حاج شيخ محمدهادى از علماء صلحاء و وى از اجله فقهاء و افضل اعلام زمان خويش بوده و مهاجرت به سامرا و سالهاى متمادى ملازمت درس مجدد شيرازى را نموده و تقريرات درس وى را نوشته تا در ميان اقران خويش مشاراليه بالبنان گرديده و در حيات استادش ميرزا بزرگ به نجف برگشته و به تدريس اشتغال يافته و جمع زيادى از اهل فضل اطرافش را گرفته و از بياناتش استفاده نموده اند.

و ضمنا به اقامه جماعت و تأليف كتاب نفيسش (مصباح الفقيه) پرداخته و آن بزرگوار چنانچه معاصرين و متاخيرين او گواهى مى دهند ازهد و اورع و اتقا و افضل اقران خود بوده و اكثر اوقات خود را مصروف به مطالعه و تدريس و مباحثه و تأليف مى نموده و در نهايت اعراض از دنيا و زخارف آن بوده و بعد از فوت استادش ميرزا شيرازى مردم به وى رجوع نمودند و اين مرجعيت برايش گران و سنگين بود رياست و زعامت را مكروه مى داشت براى مسئوليت خطيرى كه دارد.

و واقعا هم چنين بود زيرا بعد از رياست هم تغيير وضع نداده و ماكل و ملبسش مانند گذشته بود و اين رياست هم طولى نكشيد چون نسيان برايش عارض شد و خود از فتوا دادن امساك نمود فقط مواظبت به تدريس داشت تا در سال 1322 ق وفات نمود و آثار بسيار ارزنده اى از خود به يادگار گذاشت كه ذيلا مى نگارم.

1- كتاب الطهاره 2-

كتاب الصلوه 3- كتاب الزكوه 4- حاشيه بر رسائل 5- حاشيه بر نجاه العباد 6- تقريرات دروس ميرزا بزرگ شيرازى 7- كتاب البيع :

معظم شاگردان و تلامذه آن جناب نامبردگان زيرند.

1- آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم كبير قمى 2- آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى تهرانى مقدس 3- آيت اللَّه حاج شيخ جعفر آل شيخ راضى 4- آيت اللَّه حاج شيخ على زاهد قمى 5- آيت اللَّه حاج شيخ عبدالحسين آل اسداللَّه شوشترى 6- آيت اللَّه حاج سيد محسن امين جبل عامل 7- آيت اللَّه حاج شيخ على همدانى 8- آيت اللَّه شيخ على جواهرى 9- آيت اللَّه حاج شيخ على حلى 10- آيت اللَّه حاج شيخ احمد آل كاشف الغطا 11- آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين آل كاشف الغطاء 12- آيت اللَّه حاج شيخ جواد بلاغى 13- آيت اللَّه شيخ مشكور طالقانى 14- آيت اللَّه حاج سيد حسن صدر و عده زيادى ديگر كه ذكرشان موجب اطناب است.

آن بزرگوار در اواخر مبتلا به كسالت سل گرديده و مسافرتى براى زيارت و تغيير آب و هوا به سامرا نموده ولى در آنجا در روز يكشنبه 28 ماه صفر 1322 قمرى در سن هفتاد و پنجسالگى وفات و در رواق شريف عسكريين طرف پائين پاى امامين همامين مدفون شده است.

آن مرحوم داراى يك پسر بنام حجةالاسلام آقا شيخ محمد همدانى و چهار دختر بوه و دامادهاى وى همه از آيات و اعلام علماء معروف بدين شرح مى باشند.

1- آيت اللَّه حاج ميرزا نجم الدين شريف عسكرى بن آيت اللَّه آقا ميرزا محمد تهرانى عسكرى متوفى ماه رجب 1395 ق.

(1322 -1252/ 1250 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، متكلم، مدرس، عابد و زاهد. وى در همدان به دنيا آمد. پس از فراگرفتن مقدمات به عراق رفت و

در محضر علماى بزرگ از جمله ميرزا محمدهاشم خوانسارى و ميرزاى بزرگ شيرازى و ميرزا محمدتقى شيرازى و ميرزا حسن فرزند ميرزا خليل تهرانى نجفى تلمذ نمود. وى از شاگردان برجسته ى ميرزاى بزرگ شيرازى بود. در حيات ميرزا از سامرا به نجف رفت و به تدريس و تأليف و اقامه ى جماعت پرداخت. از جمله شاگردان مشهور وى مى توان به شيخ آقا بزرگ تهرانى، صاحب «الذريعه»، و شيخ على زاهد قمى و آيت اللَّه شيخ جواد بلاغى و آيت اللَّه شيخ على حلى و آيت اللَّه شيخ احمد آل كاشف الغطاء و شيخ محمدحسين آل كاشف الغطاء و شيخ جعفر آل شيخ راضى و آيت اللَّه شيخ على جواهرى و آيت اللَّه شيخ محمدتقى تهرانى مقدس و آيت اللَّه شيخ ابوالقاسم كبير قمى و آيت اللَّه علامه سيد محسن امين جبل عاملى اشاره كرد. وى به مناسبت اهميت و شهرت كتابش «مصباح الفقيه»، كه شرحى است بر «شرايع الاسلام» علامه حلى، به صاحب «مصباح الفقيه»، مشهور مى باشد. صاحب «اعيان الشيعه»، وى را به كثرت زهد و ورع، تواضع شديد و كراهت داشتن از شهرت ستوده است. در اواخر عمر به علت بيمارى سل، براى تغيير آب و هوا، به سامرا رفت و در آنجا درگذشت و در رواق شريف به خاك سپرده شد. از ديگر آثارش: «الفوائد الرضوية على الفرائد المرتضوية» يا «العوائد الرضوية على الفرائد المرتضوية»، در حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «المكاسب» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «نجاة العباد»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ «تقريرات» استادش ميرزاى بزرگ شيرازى، در فقه و اصول؛ كتاب «البيع» از «تقريرات» ميرزاى بزرگ شيرازى؛ «الهداية»؛ «الوجيزة».[1]

رضا همدانى قدس اللَّه سره متولد در سال 1250 قمرى و متوفى 1322 ق و علامه

سماوى در ماده تاريخ فوت و رثاء آن مرحوم گفته است.

و كالرضا المحقق ابن الهادى

الهمدانى الفقيه البادى

رافع مصباح الفقيه المائل

و ذى التعاليق على الرسائل

فانه جاورها بدر النجف

و قال ارخوه (ابهج الغرف)

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (52/ 3)، اعيان الشيعه (23 -19/ 7)، الذريعه (166 ،49/ 25 ،116 -115/ 21 ،341/ 16 ،219 ،157/ 6 ،377 -376/ 4)، ريحانه (377/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 778 -776/ 14)، علماء معاصرين (76 -75)، گنجينه ى دانشمندان (377 -376/ 7)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1340 -1339/ 3)، معجم المؤلفين (164/ 4)، ميرزاى شيرازى (144 -143).

همداني، زينب

قرن:6

جنسيت:زن

مليت:ايران

حدود 530 ق. از زنان محدث. وى دختر شيرون بود و از پدرش و از ابوالفتح عبدوس بن عبداللَّه حديث شنيده و براى سمعانى اجازه نوشته است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 71 / 2.

همداني، ضوءالنهار

قرن:16

جنسيت:زن

مليت:ايران

از زنان محدث. وى دختر محمد بن طاهر مقدسى بود كه در همدان از عبدوس بن عبداللّه و ابوبكر اسماعيل بن على حديث فراگرفت و سمعانى در همدان احاديثى چند از او استماع كرد.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 361 / 2.

همداني، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالحسين همدانى عالمى جليل و فاضلى بارع و پرهيزكارى پارسا از سادات (كمالان) مشهور همدان و از بزرگان علماء و مشاهير فقهاء زمان خود و معروف به ورع و صلاح بوده و در سال 1318 در تهران وفات نموده.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

همداني، عبدالرحمان

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 320 ق)، اديب، كاتب، لغوى و شاعر. وى كاتب بكر بن عبدالعزيز بن ابودلف عجلى بود. در «هديةالعارفين» وفات وى 327 ق ذكر شده است. از آثارش: كتاب «الالفاظ» كه در بيروت تحت عنوان «الالفاظ الكتابية» يا كتاب «الكلام» چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الفهرست ابن النديم، ترجمه (286)، معجم المؤلفين (164 -163/ 5)، الوافى بالوفيات (216 -215/ 18)، هديةالعارفين (513/ 1).

همداني، عبدالرزاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1383 -1291 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، محدث، مجتهد، متكلم و واعظ. اصل او از قزوين بود. پدرش مقيم اصفهان گرديد و وى در آنجا به دنيا آمد. در حدود 1300 ق به همراه پدرش به كربلا مهاجرت نمود. او در كربلا مقدمات علوم را فراگرفت و در 1313 ق به همراه مادرش به همدان رفت و در آنجا به تكميل دروس و وعظ و خطابه و تأليف اشتغال يافت. چند بار براى زيارت به نجف رفت. او در همدان درگذشت. از آثارش: «ذريعةالمعاد»، در شرح «نجاةالعباد»؛ «السيف القاطع فى ابطال الركن الرابع»؛ «هداية الطالبين»، در اصول دين؛ «الخلافية»، در رد شيخيه؛ «السؤال والجواب الدينى»، در رد شيخيه؛ «الهداية»، در رد صوفيه؛ «المقالة الاسلامية»، در رد نصارا؛ «الكشكول»؛ «المواعظ المنبرية»؛ «الاسلام و الخلافة»؛ «مواكب حسينيه».[1]

شيخ عبدالرزاق بن على رضا بن عبدالحسين ابن ابى طالب بن عبدالكريم مؤلف (نظم الغرر) ابن محمد مؤلف (ترجمان اللغه) ابن محمد شفيع متمم كتاب والده (ابواب الجنان) ابن رفيع الدين محمد بن فتح اللَّه (قزوينى) اصفهانى همدانى عالمى فاضل و واعظى كبير بوده است.

جد ايشان از اهل قزوين بوده و پدرش مقيم اصفهان گرديده و وى در آنجا در سال 1291 ق متولد شده و والدش در حدود

1300 ق مهاجرت به كربلا نموده و او در خدمت آن مرحوم در كربلا به مقدمات علوم پرداخته و در سال 1313 ق مادر علويه اش وى را به همدان آورده و در آنجا به تكميل دروس و وعظ و خطابه و تأليف اشتغال يافته تا بعد از 1381 قمرى كه به رحمت حق پيوسته است.

تأليفات وى از اين قرار است.

ذريعه المعاد فى شرح نجاه العباد در طهاره 2- السيف القاطع فى ايطال الركن الرابع در رد شيخيه 3- هدايه الطالبين در اصول الدين 4- الخلافيه 5- السوال و الجواب الدينى رد شيخيه 6- الهدايه. در رد صوفيه 7- المقاله الاسلاميه در رد نصارى 8- الجواب عن سوال زيد و زينب 9- مختصر المقاله الجوابيه 10- بدايه المنطقيه 11- الوجيزه الرجاليه 12- الكشكول 13- مناظرات و مقالات 14- المواعظ المنبريه 15- رساله جواز نقل الموتى 16- رساله فروع الدين 17- الفيصل 18- الغديريه 19- رساله اصول الدين 20- الاسلام والخلافه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (182 -181 ،166/ 25 ،232/ 23 ،395/ 21 ،59/ 17 ،384/ 16 ،288 ،245 ،210/ 12 ،32 -31/ 10)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 114 -113/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (379 -378/ 7)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1341/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (844 -843/ 3).

همداني، عبدالصمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(شهادت 1216ق)، فقيه، متكلم، عارف و شاعر. نزد آقا محمدباقر بهبهانى و سيد بحرالعلوم درس خواند و به اجتهاد رسيد و سپس به طريق عرفان قدم گذاشت و در سلك پيروان معصوم عليشاه، نورعليشاه و حسين عليشاه اصفهانى درآمد. وى با اغلب فقهاى متشرع اختلاف نظر داشت. در روز عيد غديرخم در كربلا به دست وهابيان شهيد

شد. وى شعر نيز مى گفت و در شعر صمد تخلص مى كرد و «ديوان» شعر دارد. مهم ترين آثار او عبارت اند از: «بحرالمعارف»؛ «شرح المختصر النافع»؛ «المواسعة والمضايقة»، كتاب بزرگى به ترتيب ابواب فقه؛ و كتاب بزرگ ديگرى در لغت كه ناتمام است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (17 /8)، بزرگان و سخن سرايان همدان (76 -75 /2)، الذريعه (14 /15 ،59 /14 ،618 /9 ،47 /3)، روضات الجنات (195 -194 /4)، رياض العارفين (267)، ريحانه (378 -377 /6)، شرح حال رجال (141 /6)، شهيدان راه فضيلت (455 -432)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 738 -737 /13)، طرائق الحقائق (281 /3)، فوائد الرضويه (232)، لغت نامه (ذيل/ عبدالصمد)، معجم المؤلفين (238 /5)، مكارم الآثار (610 -600 /2)، هدية العارفين (575 /1).

همداني، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبداللَّه بن ملا محمد بروجردى همدانى فقيهى متقى و مرحوم والدش از علماء و افاضل مفسرين و داراى تفسيرى بوده و آن مرحوم نيز از جلاء علماء متقين و زهاد و در امر به معروف و نهى از منكر بسيار شديد و جدى و از اعاظم علماء همدان علما و عملا بود و بسيارى از علماء همدان مانند حاج شيخ محمدهادى همدانى و آقا شيخ ربيع همدانى و ملا محمدتقى همدانى و شيخ على همدانى و ميرزا سيد فتاح همدانى و غير آنها از بزرگانى كه از مراجع دينى شدند از شاگردان وى بوده اند.

و آن مرحوم در همدان شديدا بر عليه فرقه شيخيه معارضه نموده و هيچ مسامحه و كوتاهى نمى كرد حتى چند بار حكم به تكفير آنها نموده و براى همين موضوع چند بار تبعيد به تهران گرديد و اين موجب شهرت او و توجه

و علاقه مردم به وى شده و در جماعت وى بسيارى از خواص و عوام شركت مى نمودند تا در سال 1313 ق در همدان وفات نموده و فرزند برومندش حجةالاسلام آقا شيخ اسماعيل به جاى وى به اقامه جماعت پرداخت.

و آن مرحوم در موقع وفات فرزندى در جنين همسرش داشت كه بعد متولد شد و موسوم به محمد گرديد كه از علماء بزرگ و مراجع امور دينى در همدان گرديد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

همداني، عبدالمجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالمجيد بن عبدالوهاب همدانى متولد 1276 و متوفى 1346 ق عالمى متقى و فقيهى كامل بوده.

وى در سال مذكور متولد شده و مقدمات را در همدان آموخته و در سال 1298 ق مهخاجرت به طرف عراق و چند سالى در كربلا اقامت و از محضر فاضل اردكانى و شيخ زين العابدين مازندرانى استفاده نموده و بعد از فوت آنها به نجف اشرف مشرف و از محضر آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا حسين خليلى و علامه آخوند خراسانى بهره مند شده و در سال 1316 ق به همدان مراجعت و به انجام وظائف دينى و روحى پرداخته تا در سال 1346 ق در مشهد مقدس از دنيا رفته است.

علامه تهرانى صاحب الذريعه گويد: آن مرحوم از اوتاد دانشمندان و در تقوا و سلوك و صلاح و سداد بسيار عجيب بود و از استادش مرحوم آيت اللَّه خليلى گذشته از استفاده هاى علمى كسب مقامات و معنويت نموده و داراى كرامات و قضاياى نادره و لقاء حضرت حجت عجل اللَّه فرجه الشريف بوده از جمله در سال 1299 ق پياده از كاظمين به سامره مشرف مى شده و در راه به واسطه تشنگى و خستگى از قافله عقب

مانده و راه را گم مى كند و در آن حال خوف و ترس زيادى به او دست داده توسل به ائمه عليهم السلام براى نجات خود مى نمايد كه ناگاه مى بيند دو نفر با ظرف آبى حاضرند و به او آب مى دهند پس چند قدم با آنها برداشته داخل قريه و آبادى مى شود و بعد متوجه آن دو نفر شده و آنها را نمى بيند پس سوال مى كند كه اين جا كجاست مى گويند: اينجا دجيل و (بلد) كه در جنب حضرت سيد محمد بن امام على النقى (ع) است مى باشد و متوجه مى شود كه هنوز قافله نرسيده پس منتظر مى ماند تا بعد از پنج ساعت قافله مى رسد.

و نيز حكايت نموده كه چون در سال 1326 ق مشرف به نجف اشرف شدم چهل روز با اجازه استادم آيت اللَّه خليلى مشغول به خواندن دعاء سيفى شدم و در روز چهلم مشرف به مسجد سهله شدم بعد از غروب و ديدم گويا (آيت اللَّه العظمى) آسيد محمد كاظم يزدى جماعت مى خواند پس به او اقتدا كردم و بعد از نماز در مصاحبت او به مسجد كوفه آمده و در راه از بعضى از امور و مطالب مهمه سوال نمودم تا مسجد كه از هم جدا شديم و من شب را در مسجد بيتوته نموده و صبح به نجف آمدم و سوال كردم آيا سيد يزدى شب برگشته از كوفه يا نه گفتند كه سيد چند روزيست بسترى و مريض و نمى تواند از جا حركت كند.

پس دانستم كه آن سيد كه شب با وى نماز خواندم سيد يزدى نبوده بلكه خود حضرت بوده است.

وى طاب ثراه داراى آثارى كه از آن است كه 1-

مختصر الاحكام فى تكليف الانام 2- مجالس المواعظ بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

همداني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آخوند ملا علي همداني يكي از آيات بزرگ و اساتيد علما در قرن اخير است. معظم له در سال 1313 قمري در يكي از قصبات همدان متولد شد و در آغاز جواني قريب ده سال از حضور اعلام همدان و آيات و مدرسين بزرگ تهران استفاده نمود و پس از خاتمه سطوح فقه و اصول رهسپار حوزه قم گرديد. مرحوم همداني متجاوز از يازده سال در سلك افاضل تلامذه مرحوم آيت الله حائري و اساتيد قم قرار داشت و خود به درجه اجتهاد و مقام استادي رسيد.

مرحوم آخوند همداني مجتهدي محقق، فقيهي اصولي، دانشمندي پارسا و بسيار زاهد و خدادوست بود. زهد و تقواي او زبان زد خاص و عام گرديد. خدايش درجات او عالي است متعالي فرمايد. مرحوم همداني در جمله اساتيد قم بود كه بنا به اصرار اهالي همدان و پيشنهاد علامه حائري براي خدمت و ترويج در زادگاه خود مستقر شد و چندين سال در اين شهر منشأ خدمات و آثاري متعدد و گوناگون بود كه مجموع خدمات چند ساله او هم اكنون معلوم و به صورت جزوۀ مفصل مطبوع است.

از اهم تأليفات اوست: اجتهاد و تقليد، حبط و تكفير، شرح يا حاشيه عروة الوثقي، رساله اي در حالات ابو بصير، رساله اي در كلام، قاعدۀ لاضرر، اسرار نماز و رسائلي در لباس مشكوك و غيره... مرحوم همداني سرانجام پس از عمري خدمت به اسلام و مسلمين در سن هشتاد و هشت سالگي در همدان وفات نمود و با مرگ خويش ثلمه اي بر پيكر

اسلام و مسلمين وارد نمود.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

همداني، فاخته

قرن:7

جنسيت:زن

مليت:ايران

قرن هفتم هجرى، از زنان محدث. وى دختر ابوالعلاء بود و از محمد بن احمد معروف به باغبان روايت دارد و على بن احمد مقدسى از او نقل حديث كرده است.

برگرفته از كتاب :مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي

منابع زندگينامه :منبع: اعلام النساء، 17 / 4.

همداني، منتجب الدين، ابويوسف

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 643 ق)، مقرى و نحوى. شيخ القراء زنجيليه ى دمشق بود. از ابن طبرزد و كندى روايت نمود و قرآن را بر ابى الجود غياث بن فارس نحوى قرائت كرد و در فراگيرى «شاطبيه» از سخاوى بهره گرفت. صائن واسطى و نظام تبريزى قرآن را بر او قرائت نمودند. از آثارش: شرح «المفصل» از زمخشرى، در نحو؛ شرح قصيده ى «حرز الامانى و وجه التهانى»، مشهور به «الشاطبية»، در قراآت كه آن را «الدرة الفريدة» ناميد؛ «الفريد» يا «المفيد»، در اعراب قرآن كريم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (222/ 8)، سير النبلاء (220 -219/ 23 ،473/ 21)، شذرات الذهب (227/ 5)، كشف الظنون (1776 ،1259 ،1258 ،648)، معجم المؤلفين (7/ 13)، هدية العارفين (472/ 2).

همداني، نصرالله

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س يازدهم ق)، دانشمند و فقيه. وى معروف به آخوند نصرا، آخوند نصيرا و آخوند نصير بود. او نزد علماى اصفهان بويژه مير محمدباقر داماد به فراگيرى معارف اسلامى پرداخت و سپس در همدان به تدريس علوم دينى مشغول شد و شاگردان بسيار تربيت كرد. افزون بر تأليفاتش حواشى و تعليقات سودمندى بر كتابهاى مهم فقهى نوشته است كه از آنها اثرى در دست نيست، از جمله حاشيه بر «منتهى المطلب» علامه حلى.

كتاب «اصول الدين» از او است. وى در شعر و انشاء مهارت داشت. در «رياض العلماء» آخوند نصير همدانى و آخوند نصراللَّه همدانى را دو تن دانسته است. ضمناً خواجه نصيرالدين همدانى صاحب «ديوان» كه پسر خواجه محمود و نوه ى خواجه حسن بيك يزدگردى است با صاحب ترجمه متفاوت است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (222 /6 ،195 /2)، رياض العلماء (246 -245 /5)، ريحانه (44

-43)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 615 /11).

همدم سمناني، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مورخ، شاعر. وى در خدمت شاهزاده محمد ولى ميرزا (وف 1244 ش)، والى سمنان و خراسان بود و منصب صندوق دارى و وقايع نگارى داشت. وى كتاب تاريخى به نام «بدايع الوقايع» در خصوص دولت قاجار و وقايع خاصه ى شاهزاده محمد ولى ميرزا نوشت. از ديگر آثارش: «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقةالشعراء (2104 -2103/ 3)، الذريعه (1301/ 9)، سفينةالمحمود (588 -587/ 2)، گلزار جاويدان (1756/ 3)، لغت نامه (ذيل/ همدم سمنانى)، مجمع الفصحا (1184/ 6).

هنجي، علي محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1304، دانشكده: مرتبه علمى: استاد، رشته: قلب و عروق، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شيراز.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى پزشكى عمومى از دانشگاه تهران در سال 1330، دكتراى تخصصى داخلى از دانشگاه نيبراسكاى آمريكا در سال 1339، و فوق تخصص قلب از دانشگاه پاريس فرانسه در سال 1335.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشگاه شيراز از سال 1339 تا سال 1351، استاد دانشگاه شيراز از سال 1351 تاكنون.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

مسوميت ديژيتال، آندوكارديت عفونى، روشهاى جديد درمان انفاركتوس قلبى حاد، اثر داروهاى ترمبوليتيك در سكته قلبى، كارديوميوپاتى حاملگى، آنوريسم بطنى، تأثير آدرنالين و نورآدرنالين در قلب، آنفاركتوس قلبى در نى ريز، تدريس قلب، نشانه شناسى عملى، قلب و داخلى در دانشگاههاى نيبراسكاى آمريكا و شيراز، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 9 پايان نامه دكترا و تخصصى در هر سال.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان فارسى: 4

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) به زبان خارجى: 2

زمينه علمى تأليفات:

تفسير الكتروكارديو گرافى، نشانه شناسى قلبى، فوريت هاى قلب، شناخت محيط طبيعت قلب انسان، نقش اغذيه در سلامتى و قسمتى از كتاب آكسفورد.

مقالات

تعداد مقالات به زبان فارسى:-، تعداد مقالات به زبان خارجى: 15

زمينه علمى

مقالات:

كيست هيداتيك قلب، حاملگى مكرر و روماتيسم قلبى، اهميت T برجسته در تشخيص كم خونى قلبى، Zinc خون در سكته حاد قلب، آهن خون در سكته حاد قلب و مقايسه آهن خون SGOT و CPK در سكته حاد قلب و چند مقاله ديگر.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

هندي اصفهاني ، محمد داود

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

معروف و ملقب به تقرب خان. از اطباى معروف اصفهان است كه به هند رفته و در آنجا شهرت يافته، ثروتى بى كران اندوخته، در اصفهان سال 1055 مسجد جامع جور جير يا جؤجؤ را تجديد ساختمان كرده كه به نام مسجد حكيم شهرت دارد.

يكى از فرزندانش: ميرزا محمد تقى طبيب است كه ساكن بوده، و ظاهرا به ميرزا كوچك شهرت داشته است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد دوم)

هنر جهرمي فارسي، ابوالحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1267 ق)، طيب و شاعر، متخلص به هنر. وى سالها در جهرم و شيراز به تدريس علوم و طبابت مشغول بود و در طب شهرتى پيدا كرد. او قصيده اى در مدح و منقبت حضرت رسول (ص) به نام «جام جم» دارد. برخى از اشعار وى در تذكره ها آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقةالشعراء (2109 -2105/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (872 -871/ 5)، الذريعه (1303/ 9)، فارسنامه ى ناصرى (1285 -1282/ 2)، فرهنگ سخنوران (1006)، مرآت الفصاحه (718 -717)، مصطبه ى خراب (214 -213).

هوشمند راد شيرازي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1309 ق)، مدرس، نويسنده و مترجم. پس از اتمام مقدمات و تحصيل زبان هاى عربى و انگليسى و روسى، در محضر اساتيد عصر در ادبيات فارسى و تاريخ و سياست جهان تحقيقاتى به عمل آورد. او مدتى نيز مترجم كنسول گرى دولت اتحاد جماهير شوروى سابق در شيراز بود و همچنين مقالاتى در مجله ى «قشون» و ديگر مجلات شيراز و تهران به چاپ مى رساند. او انجمن ادبى حافظيون را به اتفاق عنايت اللَّه دستغيب روحى تأسيس كرد. هوشمند سرانجام به بيمارى نامعلومى كه برخى احتمال مسموميت دادند، فوت كرد و در جوار مزار شاه داعى الى اللَّه به خاك سپرده شد. از آثار وى: «حالات واسموس آلمانى»؛ «سرگذشت مرحوم سيد حسن مدرس اصفهانى مجتهد و سياستمدار مشهور».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (876 -873/ 5).

هوشمند، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي هوشمند

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 42 در خانواده اي متوسط در يكي از محله هاي جنوب تهران متولد شدم. پس از گذراندن دوران ابتدايي در مدرسه «ايران نوين» و دوران راهنمايي در مدرسه «مترجم الدوله»، وارد دبيرستان شده و دو سال در دبيرستان «ابوريحان» در رشته تجربي مشغول تحصيل بودم كه اين دوره مساوي و همزمان بود با اوج انقلاب اسلامي و نيمه تعطيل بودن دبيرستانها، پس از قبولي در دوم دبيرستان به دليل علاقه ام به رشته حوزه و طلبگي و به دليل علاقه اي كه به شهرستان مادري و پدريم؛ خوانسار داشتم، وارد حوزه علميه حضرت ولي عصر (عج) خوانسار شدم. مدت چهارده سال در آنجا نزد اساتيدي چون: «حجت الاسلام

نيازي، رفيعان، انصاري و آيت الله تقديري (ره)» دروس مقدمات و سطح را به پايان رساندم. سال 74 وارد حوزه علميه مقدسه قم شدم و پس از حضور در امتحانات شفاهي پايه 9 موفق به اخذ رتبه سوم حوزه شدم، سپس در درس خارج اصول «آيت الله وحيد خراساني» و فقه «آيت الله ميرزا جواد تبريزي» وارد شدم و هم اكنون مدت يازده سال است كه به درس اين بزرگان مي روم.

همزمان با شركت در دروس حوزوي، با راهنمايي بعضي دوستان با موسسه تحقيقاتي «علامه وحيد بهبهاني» آشنا شدم و وارد كارهاي تحقيقاتي شدم و با اين موسسه همكاري نمودم. تقريبا روزي سه ساعت در اين موسسه مشغول مصدريابي و نمونه خواني بودم، تا به پيشنهاد يكي از آشنايان با موسسه علمي فرهنگي «دارالحديث» در سال 74 آشنا شدم كه تقريبا همزمان با همكاري من با موسسه وحيد بهبهاني بود. در آنجا به من پيشنهاد كار و همكاري در كتابخانه داده شد كه الان هم به اين كار مشغولم. درضمن كار در اين كتابخانه به كارهاي تحقيقي شخصي براي خودم شدم كه به فضل الهي توانستم در اين امر انجام وظيفه كنم.

هوشيار شيرازي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1283 ش)، نويسنده، مترجم و استاد دانشگاه. در شيراز به دنيا آمد. وى تحصيلات ابتدايى را در مدرسه ى شعاعيه شيراز به پايان رساند. براى تحصيلات عالى ابتدا به بمبئى و كلكته و بعد به آلمان رفت و مدتى در مدرسه ى عالى فلاحت برلن به تحصيل نظرى فلاحت و عمليات زراعى پرداخت. محمدباقر پس از اتمام تحصيلات در 1308 ش به ايران بازگشت و دوباره همراه محصلين اعزامى به اروپا، به برلن

رفت و ابتدا در دانشكده ى ادبيات برلن و سپس در دانشگاه تويين گن و دانشگاه مونيخ در رشته ى تعليم و تربيت و فلسفه و تاريخ و ادبيات زبان آلمانى به تعليم پرداخت و از دانشگاه مونيخ موفق به اخذ دكترا در فلسفه شد. او پس از اتمام تحصيلات به تهران آمد و در دانشسراى عالى و دانشكده هاى علوم و ادبيات و هنرستان موسيقى و آموزشگاه پست و تلگراف و دبيرستان نظام به تدريس و تعليم مشغول شد. وى بر اثر عارضه ى قلبى درگذشت. از آثارش: «اصول آموزش و پرورش»؛ «انقلاب مشروطيت ايران». از آثار ترجمه ى وى: «اگمنت»؛ «اراده معطوف به قدرت»؛ «خرده بورژاواها»؛ «روانشناسى علمى سنجش هوش».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :دانشمندان و سخن سرايان فارس (880 -878/ 5)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3395 ،1925 ،1761/ 2 ،816 ،313 ،294 ،245 ،149/ 1)، كلك (س 1، ش 5، ص 131)، مؤلفين كتب چاپى (71 -69/ 2).

هومن، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس.

تولد: 1287، تهران.

درگذشت: مهر 1359.

محمود هومن تحصيلات ابتدايى و متوسطه را تهران انجام داد. تحصيلات عاليه و مهندسى را نيز در دانشكده ى صنعتى ايران و آلمان به پايان رسانيد. در سال 1312 تدريس شيمى معدنى و اصول تجزيه هاى شيميايى شعبه ى مهندسى شيمى دانشكده ى صنعتى دانشگاه تهران را عهده دار گرديد. از سال 1315 تا 1322 مديريت شعبه ى مهندسى شيمى و استادى اصول تجزيه هاى شيميايى و شيمى معدنى به عهده وى واگذار شد. در سال 1327 براى تدريس فلسفه و تاريخ قرون اوليه اسلامى به دانشكده ى ادبيات دانشگاه تبريز انتقال يافت. بعدها در دانشگاه تربيت مدرس نيز به تدريس فلسفه پرداخت.

از آثار اوست: از زندگانى چه مى دانيم؛ تاريخ فلسفه (1337)؛

حافظ چه مى گويد (1317)؛ زيست يا زندگى (درباره فلسفه، 1324).

(1359 -1287 ش)، نويسنده و استاد دانشگاه. در تهران به دنيا آمد. وى پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و متوسطه در زادگاهش، تحصيلات عاليه خود را در دانشكده ى صنعتى ايران و آلمان ادامه داد. در 1312 ش به تدريس شيمى معدنى و اصول تجزيه هاى شيميايى شعبه ى مهندسى شيمى دانشكده ى صنعتى تهران پرداخت. او همچنين مدتى مديريت شعبه ى مهندسى شيمى و استادى اصول تجزيه هاى شيميايى و شيمى عدنى را به عهده داشت. در 1327 ش براى تدريس فلسفه و تاريخ قرون اوليه ى اسلامى به دانشكده ى ادبيات تبريز رفت و مدتى نيز در دانشگاه تربيت معلم به تدريس فلسفه پرداخت. از آثار وى: «از زندگانى چه مى دانيم»؛ «تاريخ فلسفه»؛ «حافظ چه مى گويد»؛ «زيست يا زندگى».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينده (س 6، ش 12 -9، ص 933)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1879/ 2 ،1145/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (110 -109/ 6).

هيربد، خدايار

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1318 ش)، نويسنده، مترجم و زبانشناس. وى برادر كوچكتر موبدان موبد يزد بود. او در كودكى به بمبئى رفت و در زبانهاى اوستا و پهلوى و انگليسى و گجراتى، موفق به اخذ ليسانس شد و به استادى داشنگاه بمبئى رسيد. پس از بازگشت به ايران، مدتى رييس انجمن ناصرى زرتشتيان بود و مدتى نيز در دبستان دين يارى و آموزشگاه موبدان به تدريس اوستا و انگليسى پرداخت. سپس به خاطر مخالفتهاى شديد و ناسازگارى با دستگاه روحانيت زرتشتى دلتنگ شد و دوباره به هندوستان برگشت و تا پايان عمر به سمت استادى در دانشگاه كراچى به خدمت فرهنگ پرداخت. از آثار وى: ترجمه ى

كتابهاى «كارنامه ى اردشير بابكان»؛ «اندرز آذرباد ماراسپند»؛ «اندرز و هزاد ترخو فيروز»؛ «اندرز خسرو قباديان»؛ «ماديگان چترنگ» از پهلوى به انگليسى كه در سال 1287 ش منتشر كرد؛ نيز كتاب «خوبى نماى دين رزتشتى» را براى اطلاع زرتشتيان از اصول و آيين آن تدوين كرد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (142/3).

هيمن شيخ الاسلامي، محمد امين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1365 -1300 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به هيمن. وى در روستاى لاچين، از توابع مهاباد، به دنيا آمد. خاندانش از علماى مشهور زمان خود بودند و تبارش به سه واسطه به ملا جامى، عارف عالم كرد مى رسد. وى در كودكى نزد ملا سعيد ناكام قرآن، صرف، نحو و متون ادبى كردى و فارسى را آموخت. سپس به مهاباد رفت و پس از گذراندن دوره ى ابتدايى در مدرسه ى سعادت به سفارش پدرش مدت چهار سال در خانقاه و مدرسه جد مادريش، شيخ يوسف برهانى به تحصيل علوم دينى پرداخت و در همان ايام با عبدالرحمان شرفكندى متخلص به هژار آشنا شد. سپس به امر پدرش به روستاى كوليجه رفت و مدت چند سالى نزد ملا احمد فوزى درس خواند. هيمن در ايام جوانى به سبب استعداد ذاتى به شعر كردى روى آورد و از آنجا كه پدرش نيز اهل شعر بود در اين فن تلاش بسيارى نمود. او همچنين به عضويت شوراى نويسندگان نشريه ى «نيشتمان» درآمد. وى پس از انقلاب اسلامى خدمات ادبى و فرهنگى را از سر گرفت و مجله ى «سروه» را به زبان كردى در اروميه منتشر كرد. هيمن بر اثر سكته قلبى درگذشت. از ديگر آثار وى: «هه وارى خالى»؛ بازنويسى «تحفه ى مظفريه» از رسم الخط

لاتينى به كردى، ترجمه؛ «ناله ى جدايى»، شعر؛ «پاشه روك»، مجموعه ى مقالات و اشعار؛ «قلعه ى دمدم»، ترجمه؛ «شاهزاده و گدا»، ترجمه؛ «ديوان» شعر، با نام «تاريك وروون».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ مشاهير كرد (489 -482/ 2)، كيهان فرهنگى (س 3، ش 2، ص 39).

هيئتي برزكي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود هيئتي برزكي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمود هيئتي در سال 1341 در شهر كاشان و در خانواده اي مذهبي متولد شدم و در آنجا رشد و نمو كردم. پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و راهنمايي جهت كسب علوم اسلامي وارد حوزه علميه «آية الله يثربي» شدم و دروس مقدمات و قسمتي از سطح را در آنجا نزد اساتيدي از جمله: «آية الله خراساني»، «آية الله يثربي» و «حجة الاسلام روحاني» فرا گرفتم و در ضمن به تدريس صرف و نحو و ادبيات مشغول بودم. سپس جهت ادامه تحصيل در سال 68 وارد حوزه علميه قم شدم و قسمتي از دروس سطح و خارج فقه و اصول را نزد اساتيدي همچون حضرات آيات: «اعتمادي»، «صالحي مازندراني»، «سبحاني»، «تبريزي» و «جوادي آملي» تلمذ نموده ام.

از سال 1374 با مركز تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي شروع به همكاري نمودم و در نوشتن «معجم بحار الانوار» با ساير محققان همكاري كردم و پس از پايان كار معجم در قسمت تاريخ و سيره اهل بيت (ع)، به تأليف مقالات پيرامون مولفان اسلامي پرداختم و نيز در ادامه با مركز احياء آثار همكاري نمودم و با همكاري ديگر محققان به تخريج مصادر (مستند سازي مطالب) برخي از آثار

شهيد ثاني (ره) پرداختم.

يابري محمد، صادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صادق يابري محمد

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/12/12

زندگينامه علمي

اينجانب صادق يابري محمد فرزند محمد بعد از اخذ ديپلم و در سال 60 وارد حوزه علميه قم شدم. دروس مقدماتي را در مدرسه «امام صادق (ع) شاه ابراهيم، نيروگاه (مدرسه مرحوم آقاي خلخالي)» گذراندم؛ آن هم در ايام اوج جنگ و دفاع. آنگاه دروس سطح عاليه را در فيضيه و مدرسه مرحوم آيةالله گلپايگاني و ... با اساتيد چون: «آيه الله بني فضل»، «صالحي مازندراني» و ... و دروس جانبي همچون: رجال، درايه و نهج البلاغه به ترتيب آيات عظام: «سبحاني»، «مرحوم فاضل لنكراني» و علوم قرآن و حديث: مرحوم «آيةالله محمد هادي معرفت» و ... و همچنين دروس خارج حدود 10 سال با آقايان: «آيةالله مكارم شيرازي»، «وحيد خراساني»، «موسوي اردبيلي» و ... گذراندم.

و در همين ايام، ليسانس: (زبان و ادبيات عرب) و فوق ليسانس: (الهيات و معارف اسلامي گرايش علوم قرآن و حديث) را از دانشگاه اخذ كردم. و در همين ايام فعاليت پژوهشي، حديث، علوم قرآن و مقالات و نوشتن كتاب را شروع كردم كه متاسفانه به علت عدم تمكن مالي نتوانستم آنها را چاپ كنم. همچنين به فعاليت تدريس در مراكز علمي حوزوي و دانشگاهي با اخذ مجوز تدريس در دانشگاه پرداختم و در همين مدت در سال 76 - 75 به آفريقا جهت كارشناسي، تدريس، مديريت و تبليغ ايام مخصوص پرداختم. همچنين به فعاليت به عنوان استاد راهنما و داور در جامعة الصطفي مدرسه عالي فقه و معارف پرداختم.

ياحقي، محمدجعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1326، مرتبه علمى: استاد،

رشته: زبان و ادبيات فارسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه فردوسى مشهد در سال 1350، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه فردوسى مشهد در سال 1354، دكتراى زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران در سال 1359.

مرتبه علمى:

مربى دانشگاه فردوسى مشهد از سال 1354 تا سال 1362، استاديار دانشگاه فردوسى مشهد از سال 1362 تا سال 1365، دانشيار دانشگاه فردوسى مشهد از سال 1367 تا سال 1372، تدريس زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه توكيو ژاپن از سال 1369 تا سال 1370.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

ادبيات فارسى، ايرانشناسى، (شاخه ادبيات فارسى)، مطالعه و تحقيق در دانشگاه كمبريج انگلستان به مدت يكسال، همكارى با بنياد پژوهشهاى اسلامى و مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى در زمينه طرح هاى پژوهشى، شركت و ارائه مقاله در دو كنگره بين المللى و چند كنگره و سمينار داخلى، تأليف 17 عنوان كتاب در 37 جلد. راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 7 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا در زمينه ادبيات فارسى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 17

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

ادبيات فارسى، تفسير قرآن، فرهنگنامه قرآنى و مطالعات ايرانى و اسلامى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 81، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

زبان و ادبيات فارسى، پژوهشهاى اسلامى و تفسير قرآن.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

يادگاري، عبدالمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1308، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات عربى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: تهران

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات عرب از دانشگاه تهران در

سال 1342، كارشناسى ارشد زبان و ادبيات عرب از دانشگاه آمريكايى بيروت در سال 1346، دكتراى زبان و ادبيات عرب از دانشگاه تهران در سال 1352.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس زبان عربى، ترجمه و تاريخ ادبيات و دروس مختلف عربى در دانشگاههاى تهران و مشهد.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 8

زمينه علمى تأليفات:

بحوث و مقالات، النظم والنثر، مكالمه، اندرز به جوانان، دين، فرهنگ اصطلاحات روانشناسى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 2، تعداد مقالات بزبان خارجى: 4

زمينه علمى مقالات:

درباره ياقوت، درباره سيبويه، تحقيق در نسب طاهريان خراسان، انتقال علوم اسلامى از بغداد به خراسان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

يارشاطر، احسان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احسان يارشاطر در فروردين ماه 1299 خورشيدي در همدان متولد شد. پدرش هاشم يارشاطر نيز اهل علم و دانش بود. زبان عربي و اسپرانتو را فرا گرفت و به تدريس آن پرداخت.

احسان يارشاطر تحصيلات ابتدائي را در دبستان هاي همدان و كرمانشاه و تحصيلات متوسطه را در دبيرستان هاي شرف و تربيت و دانشسراي مقدماتي به پايان رسانيد، و به تحصيل در دانشكده ادبيات در رشته زبان و ادبيات فارسي پرداخت و پس از دريافت ليسانس به شغل دبيري اشتغال ورزيد و به تحصيل در رشته دكتراي ادبيات ادامه داد و رساله دكتراي خود را با عنوان ( شعر فارسي در نيمه قرن نهم ) تهيه كرد. با دريافت بورس تحصيلي به انگلستان رفت و درجه دكترا نيز از دانشگاه هاي انگلستان دريافت داشت.

دكتر احسان يارشاطر پس از مراجعت به ايران به تدريس در دانشگاه پرداخت،

با مجله سخن همكاري كرد، به كارهاي تحقيقي و فرهنگي بيشماري پرداخت كه از جمله (دانشنامه ايران و اسلام) بود. با تاًسيس (انجمن كتاب) به دبيري انجمن فلسفه و علوم انساني وابسته به يونسكو برگزيده شد. از سال 1337 براي تدريس در دانشگاه كلمبيا دعوت شد و در آنجا به تاًسيس كرسي مستقل ايران شناسي پرداخت.

كار بسيار مهم دكتر احسان يارشاطر تهيه و تنظيم (ايرانيكا) در خارج از كشور مي باشد كه با همكاري دانشگاه كلمبيا و كمك ايرانيان تا كنون چند جلد كتاب آن منتشر شده است.

دكتر يارشاطر در سال 1340 با لطيفه الويه ازدواج كرد كه صاحب فرزندي نيست ولي آنقدر كتاب و مجله و نشريه و مقاله تهيه و تنظيم كرده كه همه اينها فرزندان او هستند. اكنون در آمريكا اقامت دارد و براي جلب كمك ايرانيان به نشريه ( ايرانيكا ) به نقاط مختلف دنيا سفر مي كند. مجله گردون مي نويسد : سرانجام همت انساني فرهنگدوست از نقطه اي كه در ذهنش پديد آمده بود به مثابه هسته اي در دل خاك، درختي تناور و پربرگ، بال گسترد و دانشنامه ايران شكل گرفت تا فرهنگ ما را براي جهانيان تعريف كند.

يارقلي محلاتي بروجردي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1297/ 1295- ح 1336 ق)، عالم دينى، فقيه و مدرس. وى در نجف به دنيا آمد. پدرش، شيخ اسماعيل، مدتى در بروجرد و مدتى در نجف و سامرا ساكن و از شاگردان ميرزا حبيب اللَّه رشتى بود. شيخ محمد يارقلى علوم ادبى و عربى را از پدرش آموخت. فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه خراسانى و آيت اللَّه شيخ الشريعه اصفهانى فراگرفت و سپس خود به تدريس پرداخت. آيت اللَّه مرعشى

نجفى و آيت اللَّه حاج شيخ على محمد نجفى بروجردى و ميرزا احمد منجم شيرازى و آقا ميرزا محمد خليلى از شاگردان او بودند. صاحب عنوان مسافرت هايى به هندوستان، بنادر جنوب ايران، بمبئى، نجف، بغداد، موصل و كركوك نمود و در طى اين مسافرت ها از مصاحبت ارباب دانش و فضل بهره مند گشت. وى اولين مجله ى فارسى را تحت عنوان «درةالنجف» در عراق منتشر كرد كه بيش از پنج شماره از آن به چاپ نرسيد. در محلات درگذشت و در همان جا دفن شد. از آثار او: حاشيه بر «كفايةالاصول»؛ رساله در «نفى تحريف قرآن»؛ تعليقات بر «شوارق»؛ «مجموعه ى خطب پيغمبر (ص)»؛ «سر قضيه عاشورا»؛ «اصول دين»، در سه مجلد؛ «مذاكرات ميزبان و ميهمان»، در رد شيخيه؛ «گفتار خوش يارقلى»، در رد بهائيها كه تاكنون چند بار چاپ شده است؛ اشعارى در اخلاق و مواعظ.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (524 -522/ 2)، الذريعه (208/ 18 ،112/ 8)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1163/ 3).

يارمحمدي، لطف اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: زبان شناسى، دانشكده: ادبيات و علوم انسانى، دانشگاه: شيراز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشسراى عالى در سال 1337، كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه اينديانا در سال 1343.

مرتبه علمى:

استاد دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه شيراز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

تدريس و تحقيق در دانشگاههاى داخل و خارج از كشور، زبان شناسى مقابله اى (در جهات مختلف صوت، واژگان، نحو، منظورشناسى و گفتمان)، اصول و كليات ترجمه، سوادآموزى، فرهنگ نگارى، ساخت زبان فارسى، طرح در زمينه هاى فرهنگ نگارى، تجزيه و تحليل اغلاط، ترفندهاى ارتباطى و گفتمان. ابداع سيستم سوادآموزى به

بزرگسالان بى سواد در كتابى به نام >آموزش سواد به بزرگسالان در چهل درس< راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 70 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 3

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 9

زمينه علمى تأليفات:

آموزش زبان انگليسى، زبان شناسى، زبان شناسى مقابله اى و سوادآموزى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 20، تعداد مقالات بزبان خارجى: 22

زمينه علمى مقالات:

زبان شناسى، زبان شناسى كاربردى، ترجمه، سوادآموزى، آموزش زبان، فرهنگ نگارى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

ياسري، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمود بن حجةالاسلام حاج ملا عباس ياسرى از علماء با تقوى و فضيلت و وثوق تهران و مورد توجه مردم مركز و در مسجد اراك كه از مساجد بنام و بزرگ تهرانست اقامه جماعت مى نمايند.

وى در حدود سال 1306 قمرى در تهران متولد گرديده و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و سطوح عالى در خدمت مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ باقر معزالدوله از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالنبى نورى استفاده معقول و منقول نموده وى از صحبت و تقليد مرحوم عالم ربانى و آيت اللَّه سبحانى حاج سيد عبدالكريم لاهيجانى (صاحب كرامات باهره) برخوردار شده است. آقاى ياسرى منتسب به دو صحابى جليل القدر و شهيد راه ولايت جناب عمار بن ياسر شهيد صفين است كه حضرت امير على در شهادت او طلب مرگ نموده و فرمود:

الا يا ايها الموت الذى لست تار كى

ارحنى فقد افنيت كل خليل

اراك بصيرا بالذين احبهم

كانك تنحو نحوهم بدليل

اى آنچنان مرگى كه مرا رها نميكنى مرا راحت نماى زيرا كه تو تمام دوستان مرا از بين برده اى مى بينم تو را بينا به افرادى كه ايشان را دوست دارم كه گويا

قصد ايشان مينمائى بوسيله راهنمائى و فرمود انا لله و انا اليه راجعون سپس گفت كه هر كه از شهادت عمارد لتنك نشود او را از مسلمانى نصيب و بهره اى نباشد خداوند متعال بر او رحمت كند در آن ساعت كه از نيك و بد او سوال مى كند هرگاه كه در خدمت حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله سه كس را ديدم چهارم ايشان عمار بود و اگر چهار نفر را ديدم پنجم آنان عمار بود نه يك بار بهشت بر او واجب شد بلكه بارها استحقاق آن را پيدا كرده جنات عدن او را گوارا باشد كه او را بكشتند و او يار حق بود چنانكه حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله و سلم در شأن او فرمود الحق مع عمار يدور مع عمار حيث دار و بعد فرمود كه كشنده عمار و دشنام دهنده و رباينده سلاح او به آتش دوزخ معذب خواهد شد.

آيت اللَّه ياسرى عالمى متقى و دانشمندى با ورع و سالهاى متماديست كه رهبرى هيئت محترم پير عطا كه از هيات قديمه تهرانست مى نمايد.

از بعضى از ثقات كه از ايشانست حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد نورالدين آيت اللَّه زاده ميلانى از ايشان شنيدم كه آقاى ياسرى فرمود روزى در ورقه اى ديدم يك نوع ختم و آداب او را درج و از قول شيخ بهائى قدس سره نوشته است.

هر كس اين عمل را در ظرف ده روز انجام دهد بدين ترتيب كه از چهارشنبه شروع و در روز جمعه دوم خاتمه يابد مطلب و حاجتش برآورده نشود مرا لعن كند.

لذا بجهت مطلب مهم خودم آن ختم را انجام دادم و بعداً ثمر

نبخشيده و اثرى نديدم آنگاه شيخ بهائى قدس سره را مخاطب قرار دادم و بدون آنكه سخنى بگويم فقط در دل گفتم آقاى شيخ شما شخصى بزرگ هستيد زبان من لال گردد نسبت بذات مقدس شما جسارت نميكنم ولى چرا چيزى مرقوم شود كه اگر بدست اشخاص غير مؤدب افتد به آنجناب توهين كنند.

اين معنى در دلم بود و هرگز به احدى اظهار نداشتم.

پسرم با مرحوم جنانى (آقاى جنانى همدانى مقيم تهران داراى علوم غريبه تسخير ارواح و غيره بود) معاشرت داشت روزى بمنزل آمده و گفت شيخ بهائى بشما پيامى دارند و شما را طلبيده اند حاضر شويد با شما سخن بگويند.

چون اين سخن را از پسرم شنيدم لرزه بر بدنم رخ داده و مبهوت شدم.

سپس پسرم اضافه نموده جنانى ميگويد من تاكنون نتوانسته ام موفق شوم شيخ را حاضر كنم تا چه رسد كه با من سخنى بفرمايند. و اينك خوشحالست كه چون شما بخانه او برويد از حضور شما براى او فرصتى دست بدهد بدين وسيله بتواند با شيخ بهائى تماس گرفته و استفاده كند.

آنگاه مطلب ديگرى پسرم از قول جنانى راجع به آيت اللَّه آقاى حجت (كوهكمرى) گفت امروز ارواح را احضار كردم گفتند امروز براى مصاحبه آمادگى نداريم. ما امروز مأمور شده ايم از روح مطهر آقاى حجت استقبال كنيم.

جنانى: كدام حجت.

گفتند آن آقا كه هفته ى يكبار بملاقات حضرت ولى عصر بقيه اللَّه ارواحنا له الفداء مشرف ميشد آقاى ياسرى گفتند چون مدتى بود آقاى حجت بسترى بودند از شنيدن اين سخن غمين شدم و ناراحت گشتم: مختصرى گذشت از قم خبر رسيد حضرت آيت اللَّه العظمى حجت رحلت فرموده اند و بعلاوه راديو تهران سخن را قطع

و اين خبر را بعنوان خارج از برنامه پخش نمود.

جنانى اسرار داشت زودتر بخانه اش بروم تا اين كه او هم بهره بردارى كند.

و لذا پسرم را مأمور كرده بود روزانه مرا تعقيب مى كرد و من هم امروز و فردا مى نمودم بالاخره در يكى از روزها بمنزلش رفتم بخور و غيره را فراهم نمود شروع كرد بخواندن اوراد و اذكار لازمه طبق برنامه خودش و آنچه را كه من مشاهده كردم ترتيب استفاده او بتوسط آئينه بود و هر كس هر نوع مطلبى داشت بايستى بنويسد و نوشته را در دست بگيرد جواب بر روى آئينه نوشته ميشد.

چون در صدد احضار شيخ بهائى قدس سره برآمد با من گفت هر چه سؤالاتى داريد بنويسد و در كف خود پنهان بنمائيد قلمهاى متعدد و كاغذ و مركب در جلوى من نهاد و گفت من هرچه را از روى آينه بخوانم شما فوراً ثبت كنيد من نمى توانم همه را ضبط كنم و بذهن خود بسپارم.

يكى از ارواح حاضر شد جنانى پرسيد شما كيستيد گفت سيد محمد طباطبائى جنانى گفت من شما را نخواستم فرمود من از طرف شيخ بهائى آمده ام شما را خبر كنم. يك دقيقه بعد شيخ حاضر مى شود.

جنانى آئينه را برگردانيده و تنفس داد سيگارى مصرف نموديم سپس آماده شديم.

شيخ تشريف آوردند و آنچه بر روى آئينه نوشته ميشد جنانى ميخواند. گفت آقاى شيخ بشما سلام مى دهند عرض كردم عليك السلام و رحمه اللَّه و بركاته بعدا گفت احوال شما را مى پرسند گفتم اگر عنايت شما شامل من باشد خوشوقت ميشوم. فرمودند اگر عنايتى شامل شما نبود هر آينه در صدد تصحيح آن ختم نميشدم در نقل آن

تحريف وقوع يافته است (ختامه يوم الاحد) است نه يوم الجمعه شما ميدانيد در هفته ايام طاق را آثاريست يكشنبه سه شنبه پنجشنبه و روز جمعه براى دعاء ندبه است.

آقاى ياسرى گفتند از شنيدن خبر تشرف مرحوم آقاى حجت تعجب داشتم. مرحوم شيخ بهائى از دل من آگاه بوده و فرمودند آقاى شيخ شما در عهد ما نبوديد. بسيارى از مردم آن عهد بملاقات حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) نائل مى شدند. مردم اين زمان مشغول بمعاصى هستند به مردم بگوئيد دست از معصيت بردارند و الا بلا نازل ميشود.

بعدا يكايك سؤالاتى را كه داشتم و نوشته بودم جواب دادند تا اين كه خداحافظى بعمل آورده و جنانى استفاده ننمود.

واما دعاء و ختم مذكور از جناب شيخ بهائى عليه الرحمه اينست.

ختم شيخ بهائى قدس سره

از روز جمعه شروع و تا ده روز كه پايان آن روز يكشنبه ميشود روزى صد بار بگويد: بسم اللَّه الرحمن الرحيم. يا مفتح الابواب يا مقلب القلوب و الابصار و يا دليل المتحيرين و يا غياث المستغيثين توكلت عليك يا رب فاقض حاجتى و اكف مهمى و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم و صلى اللَّه على محمد و آله اجمعين.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

ياسمي، نادر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيهوشى، دانشكده: پزشكى.، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

ياقوت حموي

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهاب الدين ابوعبداللَّه ياقوت بن عبداللَّه حموى بغدادى از ادبا و لغويان اوايل قرن هفتم هجرى و مؤلف كتاب معجم البلدان است. صفى الدين ابن عبدالحق (و 539 ه.ق- ف. 626 ه.ق) معجم البلدان را مختصر كرد و آن را مراصدالاطلاع ناميد. تأليف ديگر او معجم الادباء است. ياقوت در جوانى اسير شد و در بغداد تاجرى به نام عسكر حموى او را خريد و پس از مدتى او را آزاد كرد (595 ه.) وى پس از آزاد شدن مسافرتها كرد. ابتدا بر اثر خواندن كتب خوارج متمايل به مذهب آنان شد، و در دمشق نزديك بود كشته شود و از آنجا گريخت و به خراسان و خوارزم رفت. در حمله ى چنگيز ياقوت به موصل و از آنجا به حلب فرار كرد و در همان جا درگذشت.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

ياوري سرتختي، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد ياوري سرتختي

محل تولد : كامياران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/9/20

زندگينامه علمي

اينجانب در آذرماه سال 1354 در خانواده اي مذهبي از استان كرمانشاه به دنيا آمده و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و راهنمايي، در آشنايي با حوزه علميه و راهنمايي و مشورت هاي پدر و مادر، معلمان و روحانيون اعزامي از قم علاقمند به تحصيل در حوزه علميه شدم. در سال 1370 در حوزه علميه همدان «مدرسه آخوند ملاعلي» و كرمانشاه «مدرسه امام صادق (ع)» و «مدرسه حاج شهبازخان» از محضر بزرگاني چون «آية الله حاج مجتبي حاج آخوند» و «آية الله نجومي كرمانشاهي» بهره برده و در سال 1379 جهت تكميل سطوح عاليه به حوزه علميه قم مهاجرت و در درس اساتيدي چون: حجت الاسلام

«احدي»، «حسيني خراساني» و «ميانجي» حضور يافته و اكنون از وجود آيات عظام: «سبحاني»، «مقتدايي» و «مكارم شيرازي» در دروس خارج فقه و اصول بهره مي برم.

با آغاز ورود به شهر مقدس قم، در جهت بالابردن سطح كمي و كيفي علوم اسلامي و انساني در كنار دروس حوزوي به رشته تاريخ اسلام علاقمند و در مؤسسه آموزشي، پژوهشي امام خميني (ره) به تحصيل در مقطع كارشناسي پرداختم. با فراغت از تحصيل در سال 1382 - 1383 با توجه به نياز فرهنگي و علمي دانشگاهها به مدت 2 سال با سمت «معاونت نهاد نمايندگي رهبري» و «مدرس دروس معارف اسلامي در دانشگاه شهركرد» به فعاليت مشغول بودم. اما پس از شركت در آزمون كارشناسي ارشد در رشته (تاريخ تشيع) در همان مركز، به قم مراجعت و در اين مدت علاوه بر تلاش علمي و تأليف چندين مقاله علمي، تخصصي و ترويجي در نشريات مختلف، به امر مقدس تبليغ در دانشگاههاي سراس كشور نيز مي پردازم.

ياوري، پروين

قرن:14

جنسيت:زن

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: اپيدميولوژى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى شهيد بهشتى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

يثربي كاشاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدعلي يثربي كاشاني در سال 1311ه_.ق ، در سامراء به دنيا آمد. مقدمات و سطوح را در محضر پدر و اساتيد ديگر آموخت.در سال 1321 ه_.ق به عراق هجرت نمود و وارد حوزه نجف گرديد. پس از آن مذتي به كاشان بازگشت و در سال 1341 ه_.ق به پيشنهاد مرحوم شيخ عبدالكريم حائرى به قم مهاجرت نمود و از محضر وي كسب فيض نمود. او همچنين خود در آنجا حوزه هاى درسى تشكيل داد و شاگردان زيادى را تربيت كرد. يثربي كاشاني سرانجام در سال 1379 ه_.ق روز پنجم رجب دارفاني را وداع گفت.گروه : علوم انسانيرشته : علوم اسلامياوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سيدعلي يثربي كاشاني در سال 1311 ه_.ق در خانواده علمى و متدين مرحوم سيد محمد رضا يثربى كاشانى در شهر سامرا فرزندى به نام على متولد شد و بنا بر سنت اسلامى مرحوم ميرزاى بزرگ شيرازى در گوش ايشان اذان اقامه گفتند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدعلي يثربي كاشاني در زير سايه تربيت صحيح پدر رشد و نمو نمود و در سال 1316 ه_.ق كه بيش از پنج بهار از عمرش نمى گذشت به همراه پدر وارد كاشان شد و مقدمات و سطوح را در محضر پدر و اساتيد ديگر آموخت. در سال 1321 ه_.ق به عراق هجرت نمود و وارد حوزه نجف گرديد. پس از آن مذتي به كاشان بازگشت و در سال 1341 ه_.ق به پيشنهاد مرحوم شيخ عبدالكريم حائرى به قم

مهاجرت نمود و ادامه تحصيلات را از محضر ايشان كسب فيض نمود. استادان و مربيان : سيدعلي يثربي كاشاني از محضر بزرگانى چون: 1 _ سيد ابوالحسن اصفهانى. 2 _ سيد محمد كاظم يزدى. 3 _ شيخ شريعت اصفهانى. 4 _ آقاضياء الدين عراقى. 5 _ حاج ميرزا حسين عراقى. 6 _ شيخ عبدالكريم حائرى يزدى. استفاده كرد. همسر و فرزندان : سيدعلي يثربي كاشاني پس از سالها اقامت در نجف، در سال 1339 ه_.ق به ايران باز گشت و به شهر آباء و اجداى خويش رفت و در اين دوران با خانواده نراقى وصلت نمود.زمان و علت فوت : سيدعلي يثربي كاشاني در سال 1379 ه_.ق روز پنجم رجب چشم از جهان فروبست.فعاليتهاي آموزشي : سيدعلي يثربي كاشاني پس اتمام تحصيلات و اخذ درجه اجتهاد به تعليم و تربيت شاگردان بسيار همت گماشت. او تا سال 1347 ه_.ق كه مصادف با پدرش بود در حوزه علميه قم به اين امر مشغول بود، تا آنكه پس از فوت پدر ناچار به ترك حوزه و باز گشت به كاشان شد و در آن جا اقامت گزيد.شاگردان : شاگردان زيادى از محضر سيدعلي يثربي كاشاني كسب فيض نموده اند كه مي توان به افراد زير اشاره كرد: 1 _ سيد روح الله موسوى خمينى. 2 _ سيد محمد تبريزى. 3 _ سيد شهاب الدين مرعشى نجفى. 4 _ مرحوم صالحى كرمانى. 5 _ ميرزا حسن يزدى. 6 _ شيخ هاشم آملى. 7 _ سيد كاظم اراكى گلپايگانى. 8 _ شيخ جواد جفرودى. 9 _ مرحوم مّجتهدى تبريزى. 10_ ميرزا آقا طاهرى اردبيلى.

يثربي كاشاني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم مبرور آيت اللَّه حاج

سيد محمدرضاى يثربى كاشانى معروف به پشت مشهدى والد معظم آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على يثربى استاد مراجع بزرگوار قم كه از رفقاء و شركاء درس مرحوم آيةاللَّه حايرى مؤسس در درس مرحوم آيةاللَّه فشاركى اصفهان بودند چند سفر قم آمده و مورد تجليل آيت اللَّه حايرى و عموم علماء حوزه گرديدند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

يثربي، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

52- در اوائل ماه ذى القعده 1365 ق بود كه ستاره رخشنده اى از دارالمؤمنين كاشان در آسمان قم طلوع نموده و حوزه علميه قم و نجف و قاطبه فضلاء را به خود متوجه ساخت اين ستاره رخشان و ماه فروزان مجسمه علم و تقوا و عنصر زهد و ورع علامه قمقام و فهامه علام آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على يثربى كاشانى فرزند آيت اللَّه آقا سيد محمدرضا پشت مشهدى بود كه آسياء تحقيق را قطب و دائره بيان و تدريس را نقطه پرگار كه زبان و قلم نويسنده عاجز و قاصر از تعريف و توصيف آنجنابست شخصيت و آثارش معرف مقام فضل اوست.

و اگر از اين نگارنده از آن حضرت سؤال شود كه درباره وى چه خواهى گفت در پاسخ شعرى را كه ابوالعلاء معرى درباره سيد شريف علم الهدى گفته مناسب مى دانم

يا سائلا عنه لما جئت تسئله

الا هو الرجل العارى عن العارى

لو جئته لرأيت الناس فى رجل

والدهر فى ساعة والارض فى دار

اين مرد عظيم القدر كه مراجع امروز قم و زعماء حوزه علميه از تلامذه اويند و ارباب فضل و دانش او را آقا ضياء ثانى مى گويند به قصد زيارت وارد قم شده و مورد تجليل و تبجيل مراجع و زعماء و فضلاء واقع شد و بنابر اصرار و ابراز حضرات

آيات عظام حوزه تدريس تشكيل و تشنگان علم و بيان خويش را سيراب و از هر گوشه طالبان تحقيق را به دور خود جمع نمود و اين بنده هم به درس ايشان حاضر شده و از تحقيقات رشيقه و بيانات دقيقه آنجناب در اطراف علم برائت استفاده مى نمودم ولكن افسوس فراوان كه بيش از يك ماه طول نكشيده و تصادف با رحلت مرحوم آيت اللَّه اصفهانى نموده و حوزه علميه عزادار و تا چهل روز دروس تعطيل گرديد و آنجناب به قصد زيارت عتبات عاليات مسافرت به عراق نموده و دارالعلم نجف اشرف توجه مخصوصى به ورودش نموده زيرا مباحثاتى ميان ايشان و مدرسين و زعماء حوزه نجف شده كه مشهور فضلاء مى باشد

ولادتش در كربلاء معلى در سال 1311 واقع شده و در مهد تربيت پدر بزرگوارش نشو و نما نموده و مقدمات و سطوح را از پدر خود و اساتيد ديگر نجف فراگرفته و در سال 1331 به حوزه درس مرحوم علامه يزدى صاحب عروه و مرحوم شريعت اصفهانى و مرحوم آقا ضياءالدين عراقى و مرحوم آيت اللَّه نائينى حاضر شده و در اندك زمانى در ميان شاگردان آقا ضياء شاخص و مشار بالبنان گرديد تا در سال 1339 كه والد ماجدش او را به كاشان طلبيد.

و مرحوم آقا ضياء و فضلاء نجف او را با اشك ديده بدرقه و مشايعت نموده و حتى آقاى آقا ضياء مى فرمايند در ميان تلامذه و شاگردان استاد ما آخوند خراسانى يك ميرزا سيد على يزدى لب خندقى بود كه در موقع حركتش استاد او را با اشك ديده مشايعت نمود و از جدائى او آه كشيد و در ميان

رفقا و شاگردان من شما كه مى روى مرا به فراق و حسرت خود مى گذارى خلاصه پس از ورود به كاشان و مسبوق شدن آيت اللَّه حايرى كه تازه حوزه علميه را تأسيس نموده بودند از والد ماجد ايشان حاج سيد محمدرضا يثربى تقاضا مى كند كه ايشان را به قم فرستد و در سال 1341 قمرى اجابت نموده و به قم مشرف و حوزه درس رسمى از تقرير مباحث مرحوم حايرى و نيز درس مستقله اى تشكيل و صدها نفر فاضل برجسته چون آيت اللَّه آقاى نجفى مرعشى و آيت اللَّه موسوى و آيت اللَّه شريعتمدارى و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و ديگران را دو رخود جمع و تا هفت سال تمام حوزه گردان علمى فقه و اصول قم بودند تا سال 1347 كه والدشان داعى حق را اجابت گفته حركت به كاشان نموده و از روى ضرورت براى سرپرستى عائله پدر خود و مردم پشت مشهد كاشان توقف در آن شهر را اختيار و هر چند از فضلاء و علماء قم دعوت كردند اجابت ننمود تا در سال 1365 قمرى كه مذكور شد به قصد زيارت آمده.

و بنابر اصرار آيت اللَّه بروجردى و علماء و فضلاء ديگر دو ماهى را توقف و حوزه تشكيل داد تا فوت مرحوم اصفهانى كه مشرف به عتبات شده و بعد از چند ماه مراجعت به كاشان نموده تا در سال 1379 قمرى يك سال قبل از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى كه دار فانى را وداع گفته و شهر كاشان و حوزه علميه قم و نجف را غريق بحر ماتم نمود و با تشييعى كه كاشان هرگز به خود نديده بود در جوار قبر پدرش در

صحن امامزاده حبيب موسى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

يثربي، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدى يثربى فرزند آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا يثربى ابن سيد اسماعيل بن سيد عبدالرزواق (برادر سيد محمدتقى پشت مشهدى) ابن سيد عبدالحى الحسينى برادر بزرگوار استاد الاساتيد مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا سيد على يثربى كاشانى (پشت مهدى) از علماء نامى و دانشمندان گرامى و امام جمعه انقلاب و جمهورى اسلامى معاصر در دارالمؤمنين كاشان مى باشند.

وى در حدود سال 1347 قمرى در شهرستان كاشان به دنيا آمده و در سنين كودكى پدر را از دست داده و در تحت كفالت و سرپرستى و تربيتى برادر بزرگوار پرورش يافته و پس از خواندن مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح و استفاده از محضر برادر نامبرده اش به قم هجرت نموده و چندين سال از فقه و اصول آيات عظام حوزه علميه قم چون مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه اراكى و آيت اللَّه گلپايگانى و بالاخص رهبر كبير انقلاب آيت اللَّه خمينى و آيت اللَّه العظمى بروجردى استفاده نموده است.

در سال 1379 قمرى پس از رحلت برادر عزيزش و اصرار مردم عالم دوست كاشان و امريه مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى به كاشان برگشته و به جاى برادر گراميش به اقامه جماعت و ترويج دين و تبليغ اسلام و نشر معارف اهل البيت و گفتن تفسير و ساير خدمات از تأسيس حوزه علميه يثربى و تربيت محصلين و طلاب و ساير خدمات پرداخته و در به ثمر رساندن انقلاب ايران و تبديل حكومت ستمشاهى به جمهورى اسلامى نقش بسزائى در كاشان و حومه آن داشته و لذا ايشان را براى امام جمعه اى و نمايندگى ولايت فقيه كاشان انتخاب

شده و خدمات بسيار ارزنده اى از تأسيس مساجد و مدارس علمى در كاشان و حومه آن نموده است.

در قمصر كاشان حوزه علميه اى تأسيس كه در آن حدود يكصد طلبه به تحصيل علوم دينى اشتغال دارند و نگارنده از نزديك آن را ديده و شاهد گفتن درس اخلاق معظم له براى آنان بوده ام و نيز در نياسر كاشان آثار چشمگيرى از خود گذارده اند.

جناب آقاى يثربى با بيت جليل و رفيع وحيد بهبهانى كه معروف به آل آقا هستند وصلت نموده و صبيه محترمه مرحوم آيت اللَّه حاج آقا عبداللَّه آل آقاى بهبهانى را در اختيار دارند كه از آن مخدره فرزندان فاضل و برومندى دارند كه در قم و كاشان به تحصيل علم و كمال اشتغال دارند.

سيد مهدى يثربى (سومين فرزند) مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا پشت مشهدى كاشانى از ستارگان پرفروغ و دانشمندان پراثر و خدوم معاصر كاشانست.

وى در حدود 1347 قمرى در كاشان متولد شده و در كودكى پدر را از دست داده و در تحت كفالت و تربيت برادر علامه اش آيت اللَّه العظمى يثربى پرورش يافته و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح و استفاده از محضر معظم له به قم عزيمت نموده و سطوح را از مدرسين حوزه تكميل و در درس خارج مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى امام خمينى و آيت اللَّه العظمى شريعتمدارى و آيت اللَّه العظمى گلپايگانى و آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدعلى اراكى و ديگران شركت و از خرمن علوم آنان خوشه ها چيده و بهره ها برده تا در سال 1379 قمرى كه برادر علامه اش وفات نمود بنابر درخواست و اصرار

مردم كاشان و امر مرحوم آيت اللَّه بروجردى به كاشان برگشته و به جاى مرحوم آيت اللَّه يثربى به اقامه جماعت و خدمات دينى و تربيت عده زيادى از محصلين كاشانى پرداخته است.

نگارنده گويد: مترجم عزيز ما كه از بيوتات اصيله و ريشه دار روحانيت شهرستان كاشانست و آباء و نياكانش همگى از مفاخر عالم تشيع و مراجع عاليقدر شيعه بودند.

دانشمندى فاضل و عالمى بارع و در خدمت به دين و روحانيت بسيار ساعى و جدى و در مبارزه با منكرات و اماكن فساد و فحشاء از نوادر معاصرين است.

بيانى صريح و منبرى مليح و ارزنده و آموزنده دارد. در مسجد خويش بعد از اداء فريضه تفسير قرآن و بيان احكام و معارف دينى نموده و مردم را كاملا مستفيض مى فرمايند. در ايام عاشوراء كه در صحن مطهر جناب (حبيب موسى) اقامه عزادارى و سوگوارى براى سالار شهيدان حضرت ابى عبداللَّه الحسين (ع) مى شود در تاسوعا و عاشوراء خود منبر رفته و علت نهضت و قيام حسينى (ع) و فلسفه شهادت آن بزرگوار و آثار آن را ذكر نموده و شور عجيبى برپا مى كند.

از سال 1380 قمرى كه رسماً به جاى مرحوم برادر فقيد سعيدش قرار گرفته تاكنون خدمات بسيارى در كاشان و حومه آن از بناء مساجد و مدارس علمى و تربيت محصلين نموده اند.

داراى محاسن اخلاق و محامد آداب و سجاياى كريمانه مى باشد.

از آثار و باقيات الصالحات ايشانست مدرسه علميه كه در خيابان شاه عباس كبير بنا نموده و از هرگونه مجهز و بالغ بر يكصد و هشتاد طلبه و محصل جدى دارد كه در آن چندين نفر از فضلاء اخيار حوزه علميه قم مانند جناب ثقةالاسلام و

زبدةالفضلاء الاعلام آقايان آقا شيخ احمد اسلامى و حجةالاسلام آقاى حاج سيد اسداللَّه خراسانى و حجةالاسلام آقاى آقا سيد رضا علم الهدى و بعضى ديگر به تدريس ادبيات و فقه و اصول اشتغال دارند.

و ديگر بانك قرض الحسنه بنام (بانك آقا) و ديگر تعمير و بناء مساجد و حمامات و بيمارستان در شهرستان كاشان و حومه آن مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

يثربي، ميرمحمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الف:ولادت ونسب:

حضرت آيت الله حاج مير سيد محمد يثربي-ادام الله ظله العالي- از علماي رباني وفقيهي بزرگوار از تبار فقهاي نگاهبان حريم اعتقادات شيعي هستند.ايشان در سال 1333 هجري شمسي در شهر مقدس قم(مهد علم وفقاهت واجتهاد ،شهر خون قيام،شهر كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه-سلام الله عليها-) در بيت فقه وفقاهت چشم به جهان گشود.

پدر بزرگوارشان حضرت آيت الله آقاي حاج سيد مهدي يثربي-قدس سره- ووالده گرامشان خانم حاجيه زهرا آل آقا(فرزند مرحوم آيت الله حاج آقا عبداااه آل آقا ونواده مرحوم آيت الله آقاي حاج آقا بزرگ ساوجي از اعلام مدرسين حوزه تهران در قرن گذشته و اوايل قرن معاصر،حفيده بيت علامه مجدد وحيد بهبهاني-رضوان الله تعالي عليه-)مي باشد.

ايشان قبل از پايان 5سالگي مشغول خواندن قرآن و حفظ سوره هاي كوچك بود. در پنج سالگي عموي بزرگوار خود كه از فقهاي بنام شيعه و از اساتيد علماي بزرگ،از جمله مرحوم حضرت امام خميني- قدس سره- بود را از دست داد وبه همراه پدر خود به كاشان هجرت نمود.

ب)تحصيلات :

ايشان در سال 1339مشغول به تحصيلات ابتدائي در دبستان ملي مدرس گرديد وبعد وارد دبيرستان شد و همزمان،با شوق واشتياق زايدالوصفي وارد حوزه علميه جديد التأسيس كاشان كه والد مكرمشان بنيان نهاده بودند،شد.ايشان

تمامي دروس ادبيات وسطح متوسط و همچنين رسائل ومكاسب را در آن حوزه ،نزد اساتيد محترمي همچون والد بزرگوارشان ومرحوم آيت الله شيخ محمود روحاني –رحمه الله عليه – كه معظم له علاقه فوق العاده اي نسبت به ايشان داشته اند فرا گرفتند.

در سال 1351در شهر دارالمومنين كاشان با خانواده محترم،مذهبي،صالح ومؤمن ازدواج نموند وبراي ادامه تحصيلات در سطوح عاليه به قم مهاجرت ودرآن شهر رحل اقامت گزيدند.

درس سطح كفايه را نزد آيت الله حاج سيد محمد ابطحي - دام ظله- مرحوم آيت الله سلطاني طباطبائي(ره)به اتمام رسانده وهمزمان ،با هوش وذكاوتي كه معظم له داشته دردرس خارج فقه حضرت آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري - ره – خلف مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري مؤسس وبنيانگذار حوزه علميه قم حاضر شدند ودر جلسه استفتائات وتمامي مباحث فقهي ايشان حضور فعال داشتند.

معظم له در اين باره مي فرمايند:آنچه محضر ايشان رامنهاي عمق فكر وانديشه جذابيت مي بخشيد،معنويت و صفاي ايشان ويكرنگي وانس آن بزرگوار با طلاب بود وبراي حقير كه در عين كم سني مورد عنايت ولطف آن استاد فرزانه ومربي بزرگوار بودم،فوق العاده اثر بخش بود وآثار تربيتي آن را پس از سالها هنوز احساس مي كنم. درهمان سنوات وپس از پايان سطح كفايه،در درس عالم رباني حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني - مدظله العالي – (يك دوره اصول به مدت 17سال و همچنين چندين سال درس خارج فقه ايشان)شركت نمود ونيز به مدت هفت سال در درس خارج اصول و فقه مرحوم آيت الله العظمي روحاني – قدس سره – حاضر شدند.

همچنين معظم له بيش ازدو سال دردرس

خارج فقيه اهل بيت عصمت وطهارت حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني – قدس سره – شركت نمودند واز درس اسفار اساتيد بزرگوار مرحوم آيت الله صدر وشهيد بزرگوار آيت الله مطهري و آيت الله جوادي آملي بهره گرفتند.

ج)ندريس وخدمات علمي:

ايشان از سال 1348 تا1353در حوزه پربركت علميه كاشان مشغول به تدريس ادبيات ،منطق واصول بودند كه حدود چهل نفر از طلاب در درس ايشان شركت مي نمودند.همچنين از سال 1354 تا 1359تدريس اصول وشرح لمعه داشتند،كه تا پنجاه نفر در درس ايشان در صحن مطهر بي بي دو عالم حضرت معصومه – سلام الله عليها – شركت مي كردند.

از سال 1360 تا 1367 به تدريس سه دوره اصول (رسائل شيخ انصاري رحمه الله) را از سال 1365 تا 1374 به انجام رساندند وشاگردان زيادي را تربيت نمودند. تا اين كه بنا به درخواست شاگردان معظم له و به دليل محدوديت مكان وكثرت شاگردان ،درس كفايه الاصول را در مدرسه مرحوم حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (ره) شروع كردند كه بيش از 70نفر دردرس ايشان شركت مي كردند.معظم لهاز سال 1378 مشغول به درس خارج فقه واصول در همان مدرسه شدند كه نزديك به دويست نفر در اين دروس شركت مي نمايند.علاوه براينها در سالهاي 60تا 63يك دوره منظومه حكمت را در صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله عليها)تدريس نمودند.

ايشان در سال 1369يك مؤسسه علمي تحقيقاتي را به نام اصولي بزرگ«علامه مجدد وحيد بهبهاني – رضوان الله عليه - »تأسيس نمودند كه با هدايت ايشان ،در اين مركز محققين توانا وبررسي ،احياء ونشر كتب علوم اهل بيت عصمت وطهارت – عليهم السلام – مشغول به كار

مي باشند. اين مؤسسه با بيش از پنج هزار جلد كتاب ورسائل پايگاه تحقيقاتي فعالي در حوزه علميه محسوب مي شود.

د)تأليفات وآثار:

1- رساله في تطور الاصول (عربي)

2- رساله في تطور علم الفقه(عربي)

3- رساله في الكلام (عربي)

4- رساله در ولايت؛مقدمه كتاب راهبرد اهل سنت به مسأله ولايت (فارسي)

5- شرح رساله حقوق امام سجاد – عليه السلام – (فارسي) در 3جلد؛مجموعه سخنراني معظم له در راديو معارف

6- تقريرات درس مكاسب محرمه (فقه)در 2جلد

7- مباحث رجالي در 1جلد

8- تقريرات خمس (فقه) در 1جلد

9- تقريرات صوم در 2جلد

10- تقريرات اصول در 8جلد

چهار مورد اخير،هنوز به چاپ نرسيده است كه آن انشاءالله دراينده نزديك در دسترس علاقمندان قرار خواهد گرفت.

از جمله ويژگيهاي معظم له كه بارها درباره آن به شاگردان در يك جلسه درس غيبت داشته باشد،ايشان پيگير علت غيبت وي مي باشد.همچنين مكررا شاگردان را به مطالعه وپيگيري ومباحثه درس و درست فهميدن درس توصيه وترغيب ميكند.

معظم له بعد از درس خارج فقه واصول شاگردان را به حضور مي پذيرند واشكالات آنان مربوط به درس را پاسخ فرموده به ديگر پرسش ها واستفتائات شرعي و اعتقادي جواب مي دهند. با اين شيوه،شاگردان زيادي تربيت نموده وآنان از شمع وجود ايشان بهرمند مي گردند وبعضي از شاگردان ،از اساتيد برجسته حوزه مي باشند.از خداوند متعال مي خواهيم كه وجود اين مشعل داران هدايت بشريت و اين علماءرباني و مراجع عظام را براي همه مسلمين بويژه شيعيان مولا علي ابن ابي طالب عليه السام نگهدار باشد وسايه آنها را بر سر مامستدام بدارد.

يثربي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاي سيد يحيي يثربي در سال 1321 در روستاي «چراغ تپه سفلي» از توابع شهرستان تكاب

ديده به جهان گشود. در سال 1326 وارد مكتب خانه روستا گرديد و با آموختن قرآن و سپس خواندن و نوشتن ادبيات فارسي آشنا گرديد. سال 1335 وارد حوزه علميه زنجان گرديد و علوم مقدماتي را در آنجا فرا گرفت. در سال 1337 جهت ادامه تحصيل در علوم حوزوي، وارد حوزه علميه قم و حريم عش آل محمد گرديد. اساتيد ايشان در شهر مقدس قم بزرگاني چون: «آيت الله مرحوم ستوده»، «دوزدوزاني»، «علامه طباطبائي»، «مفتح سلطاني»، «منتظري»، «مكارم» و .... بودند. در كنار دروس حوزوي در مقطع دكترا در رشته (فلسفه و حكمت اسلامي) از دانشگاه تهران فارغ التحصيل گرديد.

تحصيلات:

ابتدايي: در مكتب خانه روستاي (چراغ تپه)، در شمال «تكاب آذربايجان غربي» ابتدا قرآن آموخته، سپس با خواندن و نوشتن و ادبيات زبان فارسي آشنا شدم. از سال 1326 شمسي تا 1334.

حوزه اي: از سال 1335 در حوزه علميه زنجان به تحصيل علوم مقدماتي (صرف، نحو و منطق) پرداخته، سپس در سال 1337 وارد حوزه علميه قم شدم.

از آن تاريخ تا سال 1344 در دو زمينه به تحصيل مشغول شدم:

* در اصول فقه و فقه كه سطح را تمام كرده، و مدتي هم (اگر چه در مقياس حوزه بسيار كم) از درس خارج مراجع تقليد بهره بردم.

* در علوم عقلي، كه شرح منظومه ، شرح اشارات و قسمتي از اسفار اربعه را خواندم.

دانشگاهي: دوره كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتراي فلسفه و حكمت اسلامي را در دانشكده الهيات دانشگاه تهران، از سال 1346 تا 1358 با امتياز گذراندم.

استادان:

حوزه: حضرات آيات : دوزدوزاني، ستوده، سبحاني، مكارم، مفتح، منتظري، سلطاني و در اواخر مرحوم علامه طباطبايي.

دانشگاه: استادان بزرگوار: شهابي،

زرين كوب، ملك شاهي، مطهري، جليلي، صاحب الزماني، آريان پور، يزدگردي، فلاطوري، حائري، تفضلي، الهي قمشه اي و ...

يحياي سيفي قزويني، علاءالدين امير يحيي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(962/ 960 -885 ق)، مورخ، نويسنده و شاعر. مشهور به يحياى معصوم. از سادات محتشم قزوين و از پيشوايان اهل تسنن و از رجال دربار صفويه بود. وى از علوم عقلى و نقلى بهره مند و در تاريخ نگارى ماهر بود. او و خاندانش به علت تعصب در تسنن، نزد شاه طهماسب محبوبيتى نداشتند و به همين دليل نيز مير يحيى اموالش را از دست داد و در زندان اصفهان درگذشت. صاحبان «الذريعه» و «صبح گلشن» سال مرگ وى را 901 ق ذكر كرده اند. از آثار وى: «لب التواريخ»، در تاريخ عمومى، به نام بهرام ميرزا، فرزند شاه اسماعيل و مشتمل بر چهار قسمت: 1- در بيان هدايت معصومين (ع) 2- در ذكر پادشاهان قبل از اسلام 3- در ذكر جمعى از حاكمان بعد از اسلام 4- در ذكر پادشاهان خاندان صفويه؛ «مختصرالتواريخ»، تكميل كننده «لب التواريخ» و به نام شاه طهماسب. در «لغت نامه» دو كتاب به نام «شرح كبير» و «شرح صغير» به او نسبت داده شده و آمده كه دومى را در 775 ق به پايان رسانيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1639 -1634/ 5)، تاريخ نظم و نثر (823 ،433 ،354)، الذريعه (285/ 18 ،1310/ 9)، صبح گلشن (613)، عالم آراى عباسى (54 ،27/ 1)، فرهنگ سخنوران (1012)، كاروان هند (1160 -1159/ 2)، كشف الظنون (1547)، لغت نامه (ذيل/ يحيى)، مينودر (878 -877/ 2)، هفت اقليم (177 -176/ 3).

يزداني بارفروش، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد يزداني بارفروش

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

آقاي حميد يزداني بارفروش در سال 1349 هجري شمسي در خانواده اي

متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان ساري ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1363 وارد حوزه علميه بابل گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. پس از مدتي تحصيل در حوزه علميه بابل به شوق ادامه تحصيل، زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت؛ (حضرت معصومه سلام الله عليها) رهسپار حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1369 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون: «آيت الله وحيد»، مرحوم «آيت الله شيخ جواد تبريزي»، «آيت الله هاشمي شاهرودي» و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته «حقوق» در مقطع كارشناسي در سال 1378 از دانشگاه مفيد قم فارغ التحصيل گرديد. وي پس از طي تحصيلات جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون در دانشگاه مازندران و سپاه پاسداران مازندران به امر تدريس اشتغال دارد. وي در طول حيات علمي خود به امر نگارش و پژوهش پرداخته است و آثاري از قبيل: «معجم احاديث بحارالانوار» و «فرهنگ فقه فارسي» را به رشته تحرير در آورده است.

يزداني شيرازي، عبدالوهاب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1328 -1252 ق)، خطاط، موسيقيدان، اديب و شاعر، متخلص به يزدانى. ششمين فرزند وصال

است. وى در شيراز به دنيا آمد. او در ادبيات، رياضيات، نجوم و نظم و نثر عربى توانا بود، شعر مى گفت و از موسيقى نيز بهره ى تمام داشت و رباب را خوب مى نواخت. يزدانى خط نستعليق و شكسته را خوش مى نوشت و از شيوه ى ميرعماد پيروى مى كرد و كتبيه هاى اطراف حرم شاهچراغ و برادرش سيد مير محمد در شيراز و همچنين كتيبه هاى قسمتى از رواق مطهر امام رضا (ع) به قلم اوست. عبدالوهاب در كهنه كردن كاغذ و مركب دست داشت و فن نقاشى را خوب مى دانست. يزدانى به همراه برادر خود، وقار، سفرى به عتبات كرده و از آنجا به تهران آمده و سپس به زادگاه خود بازگشته است. او در شيراز درگذشت و در بقعه ى سيد مير محمد، نزد برادرش، فرهنگ دفن شد. از آثار وى: كتابت و نقاشى «خسرو و شيرين» نظامى، كه به امر ناصرالدين شاه انجام پذيرفته است؛ يك نسخه «ديوان» انورى، به قلم كتابت خوش، با رقم: «... حرره العبد الاقل، عبدالوهاب بن وصال، طاب ثراه فى سنة 1275»؛ يك نسخه «مناجات» حضرت على (ع)، به قل دو دانگ خوش، با رقم: «نمقه... عبدالوهاب المتخلص به يزدانى ابن مرحوم المغفور الوصال... فى شهر شعبان المعظم 1282»؛ يك قطعه به قلم كتابت خفى خوش، با رقم: «يزدانى»؛ قطعه اى ديگر، به قلم كتابت خوش، با رقم: «يزدانى».[1]

ميرزا عبدالوهاب متخلص به يزدانى ششمين پسر وصال شيرازى (و. 1252 ه.ق- ف. 1328 ه.ق) وى يكى از خوش نويسان و نقاشان و ادباى عصر خود به شمار مى آمد، و آنچه از اشعار او در دست است 7 قصيده و 14 غزل مى باشد و ضمناً كتيبه هاى

دور حرم شاه چراغ و سيد محمد به خط اوست و چند نسخه از كليات سعدى و ديوان حافظ نوشته و از موسيقى نيز بهره ى كافى داشته و رباب خوب مى نواخته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (362 -361)، احوال و آثار خوشنويسان (420 -419/ 2)، احوال و آثار نقاشان (353 -352/ 1)، اطلس خط (567)، حديقةالشعراء (2116 -2113/ 3)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (892 -888/ 5)، الذريعه (1311/ 9)، ريحانه (389 -387/ 6)، طرائق الحقائق (384/ 3)، فارسنامه ى ناصرى (1019 -1016/ 2)، فرهنگ سخنوران (1013)، مرآت الفصاحه (724 -720)، مكارم الآثار (1413 -1412/ 4).

يزداني مقدم، احمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد رضا يزداني مقدم

محل تولد : بندر انزلي

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1359 تاكنون توفيق حضور مستمر براي درس و بحث در حوزه علميه قم را دارم. از سال 1367 به درس خارج حاضر مي شوم. اساتيد دوره سطح اين كمترين از جمله اين آقايان بودند: حضرات آيات: «آل غفور جزائري»، «اعتمادي»، «فيض سرابي»، «موسوي تبريزي»، «موسوي تهراني»، «فقيهي مازندراني»، «صالحي افغاني»، «وجداني» و «محقق داماد». و از جمله اساتيد اين كمترين در دوره خارج اين آقايان مي باشند: حضرات آيات: «منتظري»، «مكارم شيرازي»، «فاضل لنكراني»، «جوادي آملي»، «صانعي»، «خرازي»، «علوي گرگاني» و «موسوي اردبيلي»؛ و از جمله موضوعات فقهي در دوره خارج كه توفيق استفاده داشتم و دارم عبارتند از: ولايت فقيه، بيع، مكاسب محرمه، زكات، صوم، خمس، نكاح، طلاق، تحديد نسل، پيوند اعضاء، تغيير جنسيت، تجسس و اطلاعات در اسلام، سرقفلي، ربا و بانكداري، رشوه، غنا و مالكيت معنوي.

داراي كارشناسي حقوق مي باشم و

در زمينه (فقه و حقوق) مقالات متعددي نوشته ام از جمله: رشد و بلوغ، شفعه، ولايت پدر و جد، ارث و قسامه، قاعده لاضرر در حقوق تجارت؛ و نيز مقاله اي درباره «جامعه شناسي تعليم و تربيت در حوزه علميه».

گرايش كارشناسي ارشد اين ناچيز (انديشه سياسي) بوده و موضوع پايان نامه كارشناسي ارشد: «ادراكات اعتباري و انديشه اجتماعي سياسي علامه طباطبايي» است كه در دانشگاه باقرالعلوم (عليه السلام)، پايان نامه برتر شناخته شد. در دوران تحصيل كارشناسي ارشد، مقالات متعددي در زمينه (مباحث علوم سياسي) نوشته ام از جمله: «بررسي موضوعاتي در انديشه سياسي افلاطون»، «ارسطو»، «هابز»، «لاك»، «روسو»، «همپتن»، «فارابي»، «خواجه نصير»، «نائيني»، «علامه طباطبائي» و «امام راحل». و نيز مقالاتي در (روش شناسي علوم سياسي و مطالعه مقايسه اي موضوعات مبحث قدرت در انديشه متفكراني چون «فارابي»، «خواجه نصير»، «ابن خلدون» ، «وبر»، «گالبرايت»، «آرون»، «آرنت»، «لوكس»، «هابرماس» و «فوكو».)

در دوران تحصيل دكتري نيز مقالاتي نوشته ام از جمله: «طراحي الگو براي تبيين سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران»، «به كارگيري روش انتخاب عقلائي براي تحليل جنبش دانشجويي در ايران» و «تحليل سياستگذاري عمومي در ايران با نگاه به اقتصاد سياسي جمهوري اسلامي» بوده است.

از سال 1369 تاكنون توفيق حضور تبليغي در دانشگاه هاي كشور، از جمله: (علوم پزشكي گيلان، علوم پزشكي يزد، دانشگاه گيلان، كرمان، تربيت معلم، فردوسي، شهيد بهشتي، خواجه نصير، علم و صنعت ، علوم پزشكي شهيد بهشتي، اصفهان، دانشگاه صنعتي اصفهان، صنعتي شاهرود) را از طرف نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها داشته ام و در همايش هاي مختلفي نيز سخنراني و برنامه داشتم.

پايان نامه ارشد اين كمترين با عنون:

«ادراكات اعتباري و انديشه اجتماعي سياسي علامه طباطبايي» تا كنون:

[1] از سوي دانشگاه باقرالعلوم ﴿عليه السلام﴾ پايان نامه برتر شناخته شد.

[2] از سوي دبيرخانه دين پژوهان، عنوان پژوهش برتر در حوزه دين پژوهي را گرفت.

[3] از سوي جشنواره مهر، يادواره علامه طباطبايي، نيز برگزيده شد.

[4] از سوي وزارت ارشاد اسلامي به عنوان پژوهش تشويقي معرفي گرديد.

[5] در همايش دو سالانه پژوهش برتر حكومت اسلامي دوره اول سال 1384 - 1385، از جمله چند پژوهش برتر شناخته شد و تنديس ياد بود و لوح و ديگر جوايز دريافت كرد.

علاوه بر تدريس متعارف دروس حوزوي مانند: (ادبيات، اصول فقه، شرح لعمه، مكاسب، اصول استنباط، بدايه و جوامع الجامع)، در مركز جهاني علوم اسلامي و دانشگاه آزاد اسلامي نيز تدريس داشته ام. اين كمترين بارها توفيق حضور تبليغي در جبهه نبرد حق عليه باطل را داشتم كه مجموعاً پنج ماه و نيم مي شود. همچنين افتخار دارم كه از خانواده شهدا و برادر شهيد لطف الله يزداني مقدم مي باشم.

در سال 1376 دبير گروه فقه و حقوق پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، در سال 1377 دبير نشريه تازه هاي انديشه در مؤسسه طه، در سال هاي 1376 و 1377 دبير گروه علمي فقه و حقوق در دفتر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري (دفتر فرهنگي)، و در سال هاي 1383 و 1384 عضو گروه سياست و اجتماع در دفتر تنظيم و نشر آثار امام راحل بوده، و در حال حاضر (سال 1384 و 1385) مدير گروه پژوهشي حكومت اسلامي در مركز تحقيقات حكومت اسلامي و عضو شوراي عالي پژوهش و شوراي همايش كتاب حكومت اسلامي

در اين مركز مي باشم. همچنين عضو انجمن مطالعات سياسي بوده و از سال 1377 تا كنون جلسات مستمر با گروهي از دوستان انجمن مطالعات اسلامي، در زمينه هاي جامعه شناسي سياسي، هرمنوتيك، سكولاريزاسيون و فلسفه سياسي داشته ايم.

يزدجردي، هادي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 950 ق)، طبيب و شاعر، متخلص به هادى. گفته اند كه اصل وى از يزدجرد است و در كاشان نشو و نما يافت، به همين دليل به او كاشى هم مى گويند. به آورده ى «تاريخ نظم و نثر» او بروجردى است و به خطا به وى هادى يزدجردى گفته اند. وى در عهد شاه طهماسب صفوى مى زيست و در علم طب ماهر بود. شاه طهماسب او را به احتساب ممالك ايران گماشت. هادى در اواخر عمر توبه كرد و به توليت آستان قدس رضوى مفتخر گرديد و به طاعت و عبادت پرداخت. او طبع شعر خوبى داشت و اشعارى از وى در تذكره ها نقل شده است. در «تحفه سامى» صاحب عنوان تحت نام هادى موسوى آورده شده است. شيخ آقا بزرگ تهرانى در «الذريعه» از هادى اصفهانى (م 950 ق)، فرزند شاه تقى شيخ الاسلام، نام مى برد و او را با هادى يزدجردى و هادى موسوى يكى مى داند. همچنين محمدطاهر نصرآبادى در «تذكره ى» خويش، (تأليف شده در 1083 ق) از معاصر خود مير محمد هادى، عموزاده ى مير عبدالرزاق كاشى، كه شغل طبابت داشته و شعر هم مى گفته ذكرى به ميان آورده است. بر اين اساس در «فرهنگ سخنوران» هادى كاشى تنظيم يافته و اين شخصيت با صاحى عنوان خلط شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (665)، تحفه سامى (38 -37)، تذكره ى روز

روشن (920)، تذكره ى نصرآبادى (115)، الذريعه (1286 ،1285/ 9)، صبح گلشن (604)، فرهنگ سخنوران (994 ،993).

يزدچي مرندي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: آسيب شناسى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تبريز.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

يزدگردي، امير حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

دكتر امير حسين يزدگردي درسال 1306 در تهران زاده شد.ايشان داراي مدرك دكتري زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران در سال 1336 مي باشد.وي از سال 1329 تا 1334 در آموزش و پرورش شهرستان قم و پس از آن، تا سال 1359، در دانشكد? الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران به تدريس اشتغال داشت.دكتر امير حسين يزدگردي در شامگاه روز دوشنبه چهارم فروردين سال 1365 درگذشت. كتاب "حواصل و بوتيمار" تاليف امير حسين يزدگردي ، در دوره يازدهم انتحاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.همچنين كتاب "ديوان ظهير فاريابي " تصحيح وي ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران معرفي شده است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : زنده ياد استاد دكتر اميرحسن يزدگردي در خانواده اي فرهيخته و اهل ادب در تهران متولد شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : امير حسين يزدگردي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در دبستان اديب و دبيرستان مروي به سر آورد. در سال 1329 از دانشسراي عالي ليسانس زبان و ادبيات فارسي گرفت و در سال 1336 به اخذ درجة دكترا در همان رشته از دانشگاه تهران نائل آمد

استادان و مربيان : اساتيد دكتر يزدگردي در دوران دانشگاهي، بزرگ مرداني مانند استاد بديع الزمان فروزانفر، جلال الدين همايي، ملك الشعراي بهار، بهمنيار، عبدالعظيم قريب، سيدهادي سينا و سيد محمّد فرزان بودند.

زمان و علت فوت :

دكتر امير حسين يزدگردي در شامگاه روز دوشنبه چهارم فروردين سال 1365 درگذشت.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : امير حسين يزدگردي در خلال گذراندن دورة دكترا به مدت پنج سال (1334 _ 1329) در آموزش و پرورش شهرستان قم در دبيرستان حكيم نظامي به تدريس پرداخت و پس از آن به دانشكدة الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران انتقال يافت و تا سال 1359 بيش از سي سال، بدون وقفه به تدريس اشتغال داشت .

شاگردان : استاد يزدگردي خود معلمي بود مسلّط، دلسوز، عاشق، متين و باوقار كه نه تنها درس و بحثش بلكه گفتار و كردار و رفتارش نيز، سخت بر شاگردان تأثير مي گذاشت و محققي بود سخت كوش، پرحوصله و بردبار، دقيق و نكته ياب. شاگردان وي امروز در شمار موفق ترين معلمان به حساب مي آيند؛ افرادي چون استاد دكتر فتح الله مجتبايي.

جوائز و نشانها : كتاب "حواصل و بوتيمار" تاليف امير حسين يزدگردي ، در دوره يازدهم انتحاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.همچنين كتاب "ديوان ظهير فاريابي " تصحيح وي ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران معرفي شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 تصحيح ديوان كبير (غزليات شمس)

ويژگي اثر : با همكاري مرحوم دكتر كريمان

2 تصحيح كليله و دمنه

ويژگي اثر : با همكاري استاد فقيد مجتبي مينوي

3 تصحيح و تعليق «نفثة المصدور» شهاب الدين محمد خرندزي

ويژگي اثر : 1343، ادار? كل نگارش وزارت آموزش

و پرورش

4 حواشي بر ديوان حافظ، مرزبان نامه، جهانگشاي جويني و راحة الصدور

5 حواصل و بوتيمار

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنائي با كتاب: «حواصل و بوتيمار»: حواصل و بوتيمار؛ امير حسين يزدگردي؛ به كوشش اصغر دادبه، تهران: مؤسس? انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1371. تأليف كتاب «حواص و بوتيمار»، از شهريور 1349 آغاز شده و تا زمستان سال 1364 (15 سال) ادامه يافته است. دكتر يزدگردي در باب اختيار نام «حواصل» بيشتر به منابع كهن و در خور اهميت اقوال گروهي از حيوانشناسان، اوصاف جوارح و اطوار خاص اين پرنده در كتب شعر و ادب، آراء جمعي از فرهنگ نويسان و دانشمندان قديم و بالاخره تصاوير روشن و واضح استناد كرده است. در باب اختيار نام «بوتيمار» براي برخي از «گونه»ها و «زيرگونه»هاي «خانواد? بوتيمار»، نيز به تقريب به مآخذي از همان دست، اعتماد كرده است. موضوع كتاب بسيار بديع است و پژوهش به طور مبسوط انجام يافته. امتياز خاص اين كتاب ما وسعت تتبع و پهناي گسترد? كار پيرامون اين دو واژه است. زبان پژوهش، استوار و عالمانه است. كتاب داراي مقدمه اي جامع و فصول و بخشهاي آن پيوسته و هماهنگ است. شايد فراهم آوردن 13 گونه از فهرست تقريباً در تاريخ و تحقيق پارسي، براي يك كتاب _ با اين تفصيل _ بي سابقه بوده باشد. اما فقدان فهرستي از مندرجات در آغاز محسوس بوده و پرداخت فني كتاب نيز ضعيف

و نامطلوب است.

6 ديوان ظهير فاريابي

ويژگي اثر : تصحيح ،اين كتاب ، در دوره بيست و يكم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب: ديوان ظهيرالدّين فاريابي تصحيح و تحقيق و توضيح ]مرحوم[ اميرحسن يزدگردي؛ به اهتمام اصغر دادبه._تهران: نشر قطره، 1381. «تتبع در ديوان ظهير» موضوع رسالة دكتراي مرحوم استاد يزدگردي، به راهنمايي مرحوم استاد فروزانفر بوده كه در تاريخ 1/8/1336 از آن دفاع شده است. حاصل اين تتبّع و تحقيق، تصحيح انتقادي ديوان ظهير است. براي نخستين بار و بر مبناي كهن ترين نسخه هاي موجود و نوشتن كتابي با مجلّدي مستقل در شش بخش در معرفي ظهير و حل مشكلات اشعار او؛ حاصلي، بي گمان، بي مانند و چونان نفثة المصدور و حواصل و بوتيمار ارجمند و سودمند و تحسين برانگيز.اما كمال طلبي استاد يزدگردي در كارهاي علمي و دقّت وسواس آميز او موجب شد تا نزديك به سي سال، از زمان دفاع رساله (1336) تا گاه مرگ (1365)، همواره چنان احساس كند كه كاري بدين تمامي ناتمام است و به از آنچه هست بايد! و چنين بود كه در كنار كارهاي تحقيقي خود تا پايان عمر در تكميل آن كوشيد. حاصل كار استاد يزدگردي، بي گمان، بي مانند است، چرا كه اولاً توضيحات و تعليقات و تحقيقات او دربارة ظهير و شعر او كامل ترين و دقيق ترين و محققانه ترين تحقيقاتي است كه تاكنون در زمينة ظهيرشناسي صورت گرفته است، ثانياً، متن مصحح استاد، يگانه متن مصححي است كه تاكنون از ديوان استاد فارياب به چاپ رسيده

است

منابع زندگينامه :منابع :

1www.ketabesal.ir

يزدي غياث الدين،علي

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س هشتم و نهم ق)، نويسنده و مورخ. وى مؤلف «روزنامه غزوات هندوستان» است. در سفرى كه در 801 ق به همراه تيمور به هندوستان رفته، اين كتاب را در تاريخ آن سفر نوشته كه در پطروگراد به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ نظم و نثر (250)، الذريعه (270 / 11)، مؤلفين كتب چاپى (164 / 4).

يزدي فيروزآبادي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد بن سيد محمدباقر حسينى يزدى فيروزآبادى كه از مراجع بزرگ و آيات عظام گذشته بوده است.

معظم له در سال 1265 ق در فيروزآباد يزد متولد شده و پس از رشد و پرورش به يزد آمده و مقدمات را در آنجا فراگرفته و از محضر مرحوم آيت اللَّه آسيد يحيى يزدى استفاده نموده.

پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و از آنجا در عهد رياست و مرجعيت آيت اللَّه على الاطلاق ميرزا محمدحسن مجدد شيرازى به سامرا رفته و از آنجناب در حالى كه سى سال از عمرش مى گذشت بهره مند شده.

و قبل از فوت آن بزرگوار به كربلا آمده و از محضر علامه فاضل اردكانى كسب فيض نموده و بعد از فوت مرحوم علامه يزدى صاحب (عروةالوثقى) بسيارى از مردم عراق و ايران در تقليد به وى رجوع نموده و نماز جماعتش در صحن مطهر علوى مورد توجه قرار گرفته و محبوبيت خاصى در بين عامه مردم پيدا نمود.

علامه خونسارى در احسن الوديعه ج 2 ص 97 گويد: آقا سيد محمد فيروزآبادى يزدى نجفى از اجلاء علماء عاملين و افاخم فقهاء مجتهدين و يكى از مراجع اماميه بود. مرا به خدمتش مشرف و كرارا با ايشان ملاقات كردم و نديدم از جنابشان الاسكون و وقار.

آن بزرگوار حسن الاخلاق كريم الاعراق جامع بارع و زاهد عابد بود.

عمده تلمذش خدمت علامتين متعاصرتين آقا سيد محمدكاظم يزدى و محقق خراسانى بود و اخيراً ملازم حضور سيد مرحوم گرديد.

آن بزرگوار صبح جمعه آخر ماه ربيع الاول سال 1345 ق در سامره به رحمت حق پيوسته و فوراً حمل به نجف اشرف و با تشييع عظيمى در هه مشاهد مشرفه از عراق به نجف و اردو در يكى از حجرات صحن شريف مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

يزدي كربلايي، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1242 ق)، فقيه. از شاگردان آقا سيد محمد مجاهد، آقا سيد على طباطبائى صاحب «رياض»، نيز حضور داشته است. ابتدا در يزد سكونت داشت و آنگاه كه حاكم ظالمى را به پشتيبانى مظلومين از يزد بيرون كرد به امر فتحعلى شاه به تهران آمد و در تهران سكونت نمود. و سرانجام مقيم كربلا گشت و در همان جا درگذشت. برخى از آثار او عبارت اند از: «مهيج الاحزان»؛ «اكمال الاصلاح»، در ترجمه «اصلاح العمل» استادش سيد محمد مجاهد؛ رساله اى در «تجويد قرآن»، به فارسى؛ رساله اى در «شكوك»، به طور استدلال.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (299 /23 ،282 -281 /2)، قصص العلماء (103 -101)، مكارم الآثار (1177 /4).

يزدي مطلق، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1312، مرتبه علمى: استاد، رشته: فلسفه و حكمت اسلامى، دانشكده: الهيات و معارف اسلامى، دانشگاه: فردوسى مشهد

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

تحصيلات قديمه مانند: صرف و نحو، معانى و بيان و بديع، منطق، فسفه، فقه و اصول فقه تا سطح خارج، كارشناسى فلسفه از دانشگاه مشهد، دكتراى فلسفه از دانشگاه تهران.

مرتبه علمى:

مربى آموزشى دانشكده الهيات مشهد، استاديار دانشگاه مشهد، دانشيار و استاد دانشكده الهيات دانشگاه مشهد.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

بررسى و مطالعه وقفنامه هاى موجود در اداره اوقاف خراسان، بررسى نقش وقف در آموزش و پرورش، تحقيق در پژوهش در خصوص علم كلام بويژه اشاعره و معتزله به مدت 30 سال، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 4 پايان نامه كارشناسى ارشد و دكترا.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 14

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى:-

زمينه علمى تأليفات:

علم كلام، فلسفه، معرفى نسخه هاى خطى، عرفان، روش تحقيق نسخه هاى خطى، زندگانى معصومين (ع)، علوم قرآنى.

مقالات

تعداد مقالات بزبان

فارسى: 72، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2

زمينه علمى مقالات:

كلام، تفسير، شرح حال معصومين (ع)، بررسى نسخه هاى خطى موجود در ايران، پاكستان و تركمنستان.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

يزدي، ابوالحسن علي

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(551 -474/ 473 ق)، فقيه شافعى، مقرى و محدث. معروف به ابن محمويه. در يزد به دنيا آمد و ساكن بغداد بود. قرآن را در اصفهان بر ابوالفتح حداد و ابوسعد مطرز تلاوت نمود و حمزة بن قبيطى و عبدالعزيز بن ناقد و على بن دباس بر وى تلاوت نمودند. او در بغداد، شهر دون، همدان، اصفهان، بصره، كوفه و مكه از حسين بن حسن بن جوانشير و ابوالمكارم محمد بن على بن حسن فسوى مقرى و محمد بن حسين بن بلوك صوفى و غياث بن ابومضر اصفهانى و محمد بن محمود ثقفى و ابن طيورى و ابن خشيش و ابوالحسن بن علاف و ابوالقاسم ربعى و ناصر بن مهدى و احمد بن محمد بن مردويه و جماعتى ديگر حديث شنيد. وى «سنن» نسائى را از عبدالرحمان بن حمد استماع نمود. ابواحمد بن سكينه و ابن اخضر از وى روايت كرده اند. فقه را در واسط از ابوعلى فارقى و در بغداد از ابوبكر شاشى فراگرفت. وى صاحب تصانيفى در زمينه فقه و حديث مى باشد و در زهد نيز صاحب اثر است. در «طبقات الشافعيه» اسنوى تحت نام على بن حسين بن احمد يزدى و در «شذرات الذهب» تحت عنوان بزدى آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (690/ 5)، سيرالنبلاء (336 -334/ 20)، شذرات الذهب (159/ 4)، طبقات الشافعيه ى اسنوى (319/ 2)، طبقات الشافعيه ى سبكى (211/ 7)، العبر (15 -14/ 3)، معجم المؤلفين (14/ 7)،

النجوم الزاهرة (310/ 5)، هديةالعارفين (698/ 1).

يزدي، ابوالقاسم، علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(474 -386 ق)، محدث و فقيه حنفى. مشهور به بندار. اصل وى از يزد بود، در بغداد ساكن گشت. از ابوطاهر مخلص و ابواحمد فرضى و ابوالحسن بن صلت حديث شنيد. همچنين از ابن بطه اجازه روايت حديث دريافت كرد. ابوالفرج جوزى در «المنتظم» گويد عده اى از وى روايت كرده اند. او در بغداد درگذشت و در مقبره ى جامع المدينة دفن شد. در «المنتظم» تولد وى 380 ق ذكر شده است. از آثار او: شرح «الجامع الصغير» شيبانى، در فروع فقه حنفى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الكامل (130/ 8)، كشف الظنون (562)، معجم المؤلفين (20/ 7)، المنتظم (570/ 9)، هديةالعارفين (692/ 1).

يزدي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1310، مرتبه علمى: استاد، رشته: آسيب شناسى دهان و دندان، دانشكده: پزشكى دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

دكتراى دندانپزشكى از دانشگاه علوم پزشكى تهران در سال 1332، دكتراى تخصصى آسيب شناسى.

زمينه علمى مقالات:

بيوشيمى، بيوشيمى ملكولى.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

يزدي، رشيدالدين

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رشيدالدين يزدى از علماء آن سامان است كه يك نسخه از تفسير فارسى او مشتمل بر سوره هود و يوسف و رعد در 208 صفحه به شماره 432 در كتابخانه ملك موجود است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

يزدي، عبداللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا عبداللَّه يزدى از بزرگان و مشاهير علماست و (استاد شيخ بهائى) صاحب تأليفاتى از جمله حاشيه ملا عبداللَّه در منطق است كه نسخه اى از آن به خط خودش مورخ 962 به شماره 662 در كتابخانه ملك موجود است.

ملاعبداللَّه بر حسب نوشته منتظم ناصرى سال 988 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

يزدي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1287 ق)، عالم دينى، مفسر، اديب و لغوى. اصل وى از يزد و از دانشمندان سده ى سيزدهم هجرى مى باشد. صاحب عنوان در زمينه ادبيات، لغت و تفسير قرآن داراى تصانيفى بوده است. از آثار او: «نخبة الميزان» يا «نخبة اللغات»، در لغت كه در 1287 ق آن را تأليف نمود و در 1288 ق در تهران به چاپ رسيد؛ تفسير قرآن تا آخر «سوره ى نساء»؛ شرح «تهذيب المنطق»؛ شرح «خطبة الزهراء (ع)»؛ شرح «خطبة الشقشقية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (171/ 8)، الذريعه (100 -99 ،98/ 24)، معجم المؤلفين (40/ 7).

يزدي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد يزدي

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1310/1/1

زندگينامه علمي

آية الله محمد يزدي در سال 1310 هجري شمسي در خانواده اي متدين و ارادتمند به خاندان پيامبر، چشم به جهان گشود. جدش ، مرحوم شيخ محمد علي ، حدود صد سال پيش از يزد به اصفهان هجرت كرد و در مدت زمان كوتاهي ، در حوزه علميه اصفهان ، به درجات علمي بالايي نائل آمد. مرحوم «آقا نجفي » كه در آن دوره ، رياست حوزه علميه اصفهان را بر عهده داشت ، شيخ محمد علي را مأمور بحث و مناظره با كشيش هاي ارامنۀ جلفاي اصفهان كرد كه شيخ محمد علي توانست بر تمامي آنها فائق آيد و از آن پس ، «شيخ يزدي » شهرت يافت .

پدر آية الله يزدي ، مرحوم «شيخ علي يزدي » نام داشت كه از شاگردان «شيخ عبدالكريم حائري » و از روحانيون معروف اصفهان بود كه امامت جماعت يكي از مساجد اصفهان را بر عهده داشت و به حل مشكلات مردم عالم پرور اصفهان مي پرداخت . از ويژگيهاي

او آشنايي با علوم غريبه بود.

مادر آية الله يزدي نيز زني مؤمن از خانواده متدين و دوستدار اهل بيت (ع ) بود كه پدرش از مريدان «شيخ يزدي » به شمار مي آمد و ارادت او به «شيخ يزدي » در ازدواج پدر و مادر وي بي تأثير نبوده است .

آية الله محمد يزدي تحصيلات خود را ابتداء در محضر پدر و با فراگيري زبان فارسي آغاز كرد و پس از آن ، عازم مكتب خانه شد. مكتب خانه هاي آن روزگار اغلب در مسجد بود و فاقد ميز و صندلي !. پس از گذراندن دورۀ مكتب ، براي گذراندن كلاس چهارم آن نظام آموزشي ، به نخستين مدرسه اي كه در اصفهان به سبك جديد تأسيس شده بود و يكي از روحانيون كه با پدر او نيز سابقه دوستي داشت ، آن را اداره مي كرد، رفت . شش كلاس آن نظام را در آن مدرسه گذرانيد.

تحصيلات حوزه را كه در آغاز، نزد پدر آموخته بود، در مدرسۀ «كاسه گران » اصفهان ادامه داد و سپس به مدرسه «ملا عبدالله » رفت و به تحصيل شرح لمعه مشغول شد. پس از آن به مدرسه «صدر» آمد و به خواندن «قوانين » پرداخت و در اين ميان ، از محضر عالمان بزرگ اصفهان نيز در زمينه هاي علمي و معنوي بهره مي برد.

با تشريف فرمايي حضرت آيت الله بروجردي به قم ، شور و بي قراري زائد الوصفي وجود اين طلبه جوان را فرا گرفت و با اصرار فراوان به پدر، خواستار حضور و تحصيل در حوزۀ علميۀ قم شد. پدر، در ابتداء با اين سفر مخالف بود، ولي با واسطه قرار گرفتن يكي از علماي يزد، به سفر فرزند خود رضايت داد. در

بدو ورود به قم ، در مدرسه فيضيه مستقر شد. در آن زمان ، آية الله بروجردي ، از برخي طلاب به سبب آشنايي با ميزان توانايي علمي آنان ، امتحان به عمل مي آورد. وي با شركت در دروس سطح ، كتاب هاي رسائل ، مكاسب و كفاية الاصول را به خوبي فرا گرفت و در درس خارج علماي بزرگ حوزه ، از جمله آية الله بروجردي (ره ) و امام خميني (ره ) شركت كرد. تلاش علمي ايشان در آن سال ها باعث شد تا بتواند از حضرت امام خميني (ره ) اجازه نامۀ اجتهاد دريافت كند.

وي در طول آن سال ها و حتي تا هم اكنون ، از طريق شهريه ، معاش گذرانده است و وضعيت خانوادگي ، به ويژه علاقه مندي پدر به تحصيلات حوزوي ، استادان بزرگوار حوزه و صبر و بردباري همسر و فرزندان خود را از عوامل مهم رشد علمي و فرهنگي خود مي داند.

دوران تحصيل آية الله يزدي ، سرشار از تحصيل در محضر عالمان بزرگ بوده است . از استادان وي ، هنگام تحصيل در اصفهان ، مي توان از آقايان: «شيخ حسن نجف آبادي» ، «فقيه» ، «سيد محمد علي ابطحي» نام برد كه بخشي از كتب دورۀ سطح را در خدمتشان فرا گرفت . با ورود به قم به دروس مرحوم «آية الله لاكاني» ، مرحوم «حاج آقا حسين بُدلا» و مرحوم «زاهدي» رفت و رسائل ، مكاسب و كفاية الاصول را در محضر «آية الله حاج شيخ مرتضي حائري» ، «آية الله مرعشي» و «آية الله سلطاني» فرا گرفت و در درس تفسير «علامه طباطبايي» نيز حاضر شد. وي در درس خارج علماي بزرگي همچون: «آية الله بروجردي (ره )»، «آية الله اراكي» ، «آية الله شيخ محمد تقي آملي» ،

«آية الله شاهرودي » و نيز يك دوره كامل در درس خارج «امام خميني (ره )» شركت كرد.

آية الله يزدي ، ويژگي درس امام (ره ) را چنين بر مي شمرد:

«حضرت امام (ره ) قبل و بعد از شروع سال تحصيلي به نصيحت طلاب مي پرداختند و در اكثر مواقع هم به ياد دارم كه شاگردان تحت تأثير نفوذ كلام حضرت امام (ره ) به گريه مي افتادند. عجيب اينجا بود كه مسائل مطروحه از سوي امام، گاه از اهميت چنداني برخوردار نبود، ولي بحث و بيان امام به گونه اي بود كه همه را به گريه مي انداخت ».

همچنين در باره همراه بودن درس امام (ره ) با بينش سياسي مي گويد:

«ايشان در مسائل سياسي و آموزش آن ، در كنار دروس رسمي حوزه شيوه هاي عجيبي داشتند. براي مثال عرض مي كنم كه يك بار در كلاس درس اصول ، از اين شيوه استفاده كردند. در اصول فقه ، بحثي وجود دارد تحت اين عنوان كه «امر و نهي در صورتي معنا دارد كه مخاطب آن قابليت تأثير پذيري و انبعاث داشته باشد». اكثر اساتيد وقتي به اين مبحث مي رسند، در مقام مثال زدن مي گويند: به ديوار و سنگ نمي توان گفت چنين كن ! اما حضرت امام مي فرمودند: به «خروشچف» نمي شود امر كرد كه نماز بخوان ! خود به خود براي ما كه شاگرد ايشان بوديم ، اين سؤال پيش مي آمد كه «خروشچف» ديگر چيست يا كيست ؟ بعد مي رفتيم دنبال پاسخ به اين سؤال و همين امر بينش سياسي ما را افزايش مي داد و به گسترش افق ديد ما كمك مي كرد».

از دوستان و معاشران آية الله يزدي در ايام تحصيل در اصفهان مي توان از آقايان : فقيه ايماني ، مدني ، اخوان «ابطحي »،

سيد محمد علي مجلسي و سيد محمد باقر مجلسي را نام برد. همچنين وي در نخستين سال هاي طلبگي با آية الله «سيد محمد حسين بهشتي» آشنا شد و نظم آن شهيد سعيد را شايان ستايش مي داند. از دوستان ايشان در زمان تحصيل در قم نيز مي توان از آقايان: «محمدي گيلاني» ، «شيخ حسين مظاهري »، «شيخ محمد تقي مصباح يزدي» ، «سيد علي اكبر موسوي يزدي » و «حاج شيخ مرتضي تهراني (انصاري )» نام برد.

زندگي آية الله يزدي ، همواره با تلاش ها و دغدغه هاي علمي و فرهنگي همراه بوده است . بخشي از اين تلاشها در قالب سخنرانيها و تدريسها تبلور يافته است كه اغلب ، اساسي ترين مباحث اسلام و تشيع در آن مورد مداقه قرار گرفته است و تا هم اكنون نيز ادامه دارد. بخش ديگر آن نيز در قالب مقالات و كتب مفيدي است كه جوانان و طالبان علم را از معارف والاي مكتب تشيع بهره مند مي سازد. ايشان نخستين مقاله هاي خود را در نشريه «حكمت » به چاپ رساند. از جمله كتب ايشان كه در زمان طاغوت به چاپ رسيد، كتاب «گمشدۀ شما» بود كه چاپ آن باعث شد فردي به نام «مردوخ » به بهانه آن ، تهمت هاي ناروايي را به ساحت تشيع ابراز دارد. اين مسأله باعث شد كه آية الله يزدي تهمت هاي او را در كتابي با عنوان «پاسخ به تهمت هاي مردوخ » پاسخ دهد كه هر دو كتاب «گمشدۀ شما» و «پاسخ به تهمت هاي مردوخ» مورد عنايت زعيم عاليقدر شيعه ، حضرت امام خميني (ره ) قرار گرفت . آية الله يزدي در طول دوران مبارزه بر ضد رژيم شاهنشاهي ، حتي در زمان تبعيد، دست از

نگاشتن در جهت تبيين معارف اسلامي برنداشت و تا كنون ، كتابها و مقالات بسياري را به چاپ رسانده اند.

زندگي سياسي حضرت آية الله يزدي ، با توجه به مبارزۀ بي امان ايشان با رژيم شاه و نيز افشاگري هاي فراوان كه به تبعيد و شكنجه معظم له منجر مي شد و با نگاه به سابقه مديريت ايشان در دوران پيروزي انقلاب اسلامي ، بخشي از تاريخ انقلاب را تشكيل مي دهد و مطالعۀ آن ، فضاي مبارزه و مقاومت را در اذهان دوستداران انقلاب زنده مي سازد. آية الله يزدي با ورود به حوزه علميه قم ، مبارزه و درس را توأمان آغاز مي كند و با شركت در درس امام خميني (ره ) و جلسات عمومي و خصوصي ايشان ، توانايي و عزم خود را براي پي گيري جريان هاي سياسي و پيروي از خط مشي امام (ره ) اعلام مي دارد. ارتباط وي با امام با حاضر شدن در درس خارج اصول ايشان در مسجد سلماسي و پرسش هاي علمي و سياسي در پايان درس آغاز شد.

در آن ايام ، در عصرهاي جمعه ، بيشتر جوانان به سينما مي رفتند و جو سينماها آكنده از فيلم هاي زشت و مبتذل بود. حضرت امام (ره ) با توجه به اين معضل ، از علماء و طلاب خواسته بودند كه جلساتي را در عصرهاي جمعه برقرار كنند. رساندن اين پيام امام (ره ) در برخي از شهرها، به عهده آية الله يزدي بود. يكي از آن جلسات ، جلسه معروف مسجد امام حسن عسگري (ع ) واقع در قم بود كه هر يك از علماء، ده شب در آنجا به سخنراني مي پرداخت . هنگامي كه نوبت به آية الله يزدي رسيد، به جاي ده شب ، بيست شب

آن جلسه را اداره كرد. عنوان بحث هاي وي در آن بيست شب ، «انقلاب هاي تاريك و روشن » بود كه امام (ره ) نيز يك شب به آن محفل آمد و تا پايان جلسه هم حضور داشت .

سخنراني هاي ايشان در آن ايام ، چنان مؤثر و شور آفرين بود كه باعث شد امام خميني (ره ) ايشان را احضار فرمايد و شيشۀ عطري هديه و براي ايشان دعا نمايد. ويژگي سخنراني هاي آية الله يزدي اين بود كه در سخنراني خود ضمن بيان مكتب و روش اهل بيت و نيز خط مشي دشمنان آنها، واقعيات مبارزه و مصداق هاي كنوني دشمني با اهل بيت را بيان مي كرد؛ مثلاً در باره نهضت امام حسين (ع ) سخن مي گفت و بدي و پليدي يزيد و پيروانش را به مردم گوشزد مي كرد. سپس حسينيان زمان و يزيديان اين دوره را با ويژگي هاي آنها و با انطباق با صدر اسلام بيان مي فرمود. كتاب «حسين بن علي را بهتر بشناسيم » حاصل اين سخنرانيها بود كه چند بار، ساواك آن را از بازار جمع آوري كرد. ساواك كه اين گونه افشاگريها را برنمي تافت ، آية الله يزدي را بارها دستگير و ممنوع المنبر كرد؛ از جمله دستگيري بعد از 21 رمضان در مسجد جامع قم و پس از سخنراني در منزل آية الله گلپايگاني را مي توان نام برد. ساواك بارها ايشان را تبعيد كرد كه طولاني ترين آنها پس از بندر لنگه و بوشهر، رودبار بود؛ اما آية الله يزدي در دوره تبعيد نيز دست از مبارزه بر نمي داشت و بارها به طور مخفيانه به تهران و قم مي آمد و در جريان امور قرار مي گرفت

و اعلاميه هاي امام را براي مردم و علماي شهرها مي برد. ايشان در قم و تهران جلساتي را به صورت مخفي تشكيل مي داد و با افراد و جريانهاي گوناگون به تبادل نظر مي پرداخت كه به (جلسات زيرزميني) شهرت يافته بود.

از ديگر فعاليتهايي كه در كارنامۀ سياسي آية الله يزدي مي درخشد؛ پناه دادن به آن دسته از سربازان فراري بود كه پس از دستور امام (ره ) و پيش از پيروزي انقلاب ، از ارتش گريخته و به مردم پيوسته بودند. منزل او در آستانه پيروزي انقلاب، مركز تلاش ها و نيز حل و فصل بسياري از امور جريان هاي انقلاب بود. همان منزلي كه امام (ره ) پس از پيروزي انقلاب و مراجعت به قم ، در آن ساكن شدند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، در اولين سخنراني امام (ره ) در فيضيه كه شور و شوق فراوان و كثرت جمعيت مانع از انجام اين سخنراني بود؛ حضرت امام به ايشان دستور مي فرمايند براي آرام كردن مردم ايراد سخن كنند و ايشان نيز امر امام را اطاعت نمودند كه خاطرۀ آن در اذهان حاضران در آن روز بزرگ، باقي مانده است .

جامعه مدرسين حوزه علميه قم از مراكز بسيار مهمي بود كه در زمان رژيم طاغوت ، خدمات شاياني را به مبارزات ملت ايران براي دست يابي به انقلاب اسلامي انجام داده است . آية الله محمد يزدي ، از آغازين روزهاي تأسيس اين مركز، با آن همكاري داشته است و اين همكاري تا كنون نيز ادامه دارد. ايشان خود در باره جامعه مدرسين مي گويد:

«جامعه مدرسين حوزه علميه قم در شمار مراكزي بود كه بي آنكه تبليغات هنگفتي براي اثبات ارزش و اعتبار خود

بنمايد، توانست احترام تودۀ مردم را نسبت به خود جلب كند. مردم اعضاي جامعه را افرادي متدين و فاضل يافته بودند و عميقاً به اين باور رسيده بودند كه اينان كساني نيستند كه براي قصد و غرض دنيوي كاري انجام داده و سخني بگويند و جز براي خير و انجام وظيفه ديني و الهي خود كاري نمي كنند.

آية الله محمد يزدي ، پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز همواره در خدمت نظام و بازوي تواناي امام و رهبري بود. ايشان در مسؤوليتهاي بسيار مهمي ايفاي نقش نموده اند

يزدي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم دينى، فقيه و اصولى. اصل وى از يزد بود. در فقه و اصول تبحر داشت و از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و از ملازمان او در نجف بود. از آثارش: «مجموعة الهداية»، در سهبخش شامل: اصول الدين، فروع منطبق بر فتاواى شيخ انصارى و معاصى صغيره و كبيره كه در 1277 ق در يزد به چاپ رسيد. به گفته ى شيخ آقا بزرگ تهرانى احتمالاً صاحب عنوان بعد از اين تاريخ درگذشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (109/ 20)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 210/ 13)، معجم المؤلفين (134/ 9).

يزدي، محمدكاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آن وجود سعادتمند در سال 1248 قمري . در روستاي ((كسنويه )) يزد پا به عرصه گيتي نهاد. از همان زمان بزرگي در چهره كوچكش نمايان بود و با تولدش ، رشته هاي اميد را در قلب پدر و مادر خويش محكم ساخت . پدرش به تبرك نام رسول خدا صلي الله عليه و آله و با ياد امام هشتم شيعيان ، او را محمد كاظم نام نهاد.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميتحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد محمد كاظم دوران كودكي و نوجواني را پشت سر گذاشت و با تشويقهاي پدر و مهم تر از همه عنايت خاص خداوند ب علوم ديني رو آورد.و حوزه علميه ((دومنار)) يزد يعني بزرگترين حوزه آن شهر، پذيراي آن نوجوان مخلص از دودمان پاك پيامبر صلي الله عليه و آله شد. سيد محمد كاظم مدتها در درس ادبيات استاد ملا محمد ابراهيم اردكاني و زين العابدين عقدايي شركت كرد و از آن دو بهره هاي فراوان برد.جديت فراوانش در كسب علوم اهل

بيت عليهم السلام او را مورد توجه اساتيد مدرسه قرار داد. پس از اتمام ادبيات عرب ، در درس فقه و اصول آخوند ملا هادي يزدي كه از علماي بزرگ آن زمان محسوب مي شد دوره سطح را به پايان رسانيد.ديري نپاييد كه مقام علمي اش او را در زمره نزديكان خاص استاد جاي داد. وي در مدت زمان كوتاهي ، علم هيئت و رياضي را آموخت و طولي نكشيد كه در زمره اساتيد اين علوم در آمد.حوزه علميه اصفهان نيز دوراني به وجود استادي گرانقدر چون يزدي مفتخر گرديد. وي با ورودش به اصفهان در مدرسه صدر سكونت گزيد.سيد محمد كاظم ، ابتدا درس علامه شيخ محمد باقر نجفي فرزند شيخ محمد تقي نجفي ، نويسنده كتاب ((هدايه المسترشدين )) را بر درس ساير علما ترجيح داد.و از محضر اساتيدي چون آيه الله سيد محمد باقر موسوي خوانساري و برادرش آيه الله حاج ميرزا هاشم خوانساري و آيه الله محمد جعفر آباده اي استفاده هاي فراواني برد.سيد محمد كاظم در سال 1281 ق . با اجازه و معرفي استادش آيه الله شيخ محمد باقر نجفي ، به همراه چند تن از علما به نجف اشرف هجرت كرد و در آنجا از محضر بزرگاني همچون آيه الله شيد محمد حسن شيرازي (ميرزاي بزرگ ) فتوا دار تحرمي تنباكو، آيه الله شيخ راضي و آيه الله شيخ مهدي جعفري و آيه الله شيخ مهدي آل كاشف الغطاء استفاده هاي علمي و توشه معنوي فراواني كسب نمود.فعاليتهاي ضمن تحصيل : با توصيه استادخود ملا هادي يزدي، در ضمن فراگيري فقه و اصول ، به تدريس ادبيات پرداخت

. كيفيت تدريس و شيوه بيان او، سرانجام كار را بدانجا رساند كه بعد از اندك زماني سيد محمد كاظم يزدي به مثابه يكي از اساتيد حوزه علميه يزد شناخته شد.جوان يزدي پس از مشورت با دو استادش ، اردكاني و عقدايي ، به اميد بهره مندي از وجود مقدس امام هشتم عليه السلام راهي مشهد مقدس شد تا با استعانت از آن امام همام ، به مقامات علمي و معنوي نايل آيد. استاد يزدي تبار، هيچ گاه از تدريس غافل نبود. وي بعد از هجرت ميرزاي شيرازي به سامرا به طور رسمي حوزه درس خود را در نجف تشكيل داد و به تدريس دروس عالي فقه و اصول كه مرحله نهايي تحصيلات حوزوي است ، پرداخت . ديري نپاييد كه شاگردان زيادي در درس ايشان حاضر شدند، به طوري كه عدد آنان را تا دويست نفر ذكر كرده اند.استادان و مربيان : از استاداني كه محمدكاظم يزدي در محضرشان كسب فيض نموده است به شرح زير مي باشد: علامه شيخ محمدباقر نجفي، آيه الله حاج ميرزا هاشم خوانساري، آيه الله محمدجعفر آباده اي ، ملا محمدابراهيم اردكاني، زين العابدين عقدايي، ملا هادي يزديهمسر و فرزندان : آيه الله سيد محمد كاظم يزدي ، داراي شش فرزند پسر بود كه همگي از علما و فضلا به شمار مي آمدند. اسامي آنان بدين شرح است :1. عالم مجاهد سيد محمد يزدي كه در ميدان نبرد با استعمار، شربت شهادت نوشيد.2. سيد احمد3. سيد محسن4. سيد محمود5. آقا سيد علي6. سيد اسدالله (1384)از دختران سيد در تاريخ نامي به ميان نيامده است .وقايع ميانسالي : بعد از

ابلاغ فتواي جهاد، جمع زيادي از علما به سوي جبهه هاي جنگ شتافتند. از جمله سيد محمد يزدي فرزند ارشد آيه الله يزدي ، با حضور در جبهه رشادت خاصي از خود نشان داد و سرانجام نيز به درجه رفيع شهادت نايل گشت . آيه الله العظمي سيد محمد كاظم يزدي با حضور روسا، بزرگان نجف و اولاد و بستگان خود چهار وصي معين كرد كه عبارتند از:1. آيه الله شيخ لاحمد كاشف الغطاء2. علامه شيخ محمد حسين كاشف الغطاء3. آيه الله آقا ميرزا محمود تبريزي4. آيه الله آقا شيخ علي مازندرانيبر اساس وصيت سيد اين چهار تن موظف شدند كه تمام موجودي وجوهات شرعي اعم از سهم امام عليه السلام ، سادات ، كفارات و مظالم را به مرجع تقليد بعدي تحويل دهند. گفتني است در جلسه تعيين وصي يكي از نوادگان به سيد محمد كاظم عرض كرد: برخي نوادگان شما يتيم هستند و تحت سرپرستي شما بوده اند، خوب است چيزي براي آنها هم تعيين كنيد. سيد با آن كسالت جسمي و با صداي ضعيف و رنجور كه حكايت از عروجي نزديك داشت ، فرمود: ((نوادگان من اگر متدين هستند، خدا روزي آنها را مي رساند و اگر نه ، چگونه از مالي كه از آن من نيست ، به آنان كمك كنم .))زمان و علت فوت : هر چه از ماه رجب مي گذشت حال سيد رو به وخامت مي گذاشت و رنگ رخسارش زردتر مي شد. اين وضع تا شب سه شنبه 28 ماه رجب سال 1337 ق . ادامه داشت . سرانجام نزديك طلوع فجر، خورشيد فقاهت ، ايثار، زهد

و مردانگي غروب كرد و به ملكوت اعلي پيوست . فرزندش حضرت آيه الله سيد علي يزدي ، بر جنازه پدر نماز خواند و بدن مبارك را در صحن مطهر حضرت علي عليه السلام ، در ايوان كبير (پشت جامع عمران ، جنب در طوسي ، پشت سر مبارك حضرت علي عليه السلام و در جوار پسر شهيدش ) به خاك سپردند. او رفت اما انديشه پاكش هرگز از ياد نمي رود.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدكاظم يزدي بعد از رحلت آخوند خراساني و آيه الله محمد طه نجف ، زعيم بزرگ جهان تشيع گرديد و به مثابه بزرگترين قدرت مذهبي و يگانه پاسدار حريم تشيع ، حفظ كيان مسلمين را بر عهده گرفت . آن روز كه دشمنان اسلام ، كمر به نابودي اسلام بسته بودند اين مرد بزرگ چونان مجاهدي نستوه و سياستمداري فرزانه به صحنه آمد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : آيه الله يزدي در طول عمر مبارك خود، آثار زيادي را به يادگار گذاشت و كمكهاي بسياري به سرپرستان و يتيمان مبذول داشت . وي در عمران شهرها و روستاها بويژه در ساخت مسجد، حمام و كاروانسرا، همتي والا و نسبت به رسيدگي به امور حوزه هاي علميه و طلاب علوم ديني ، عنايت خاصي داشت و بناهاي زيادي را بنياد نهاد كه مهمترين آنها، مدرسه علميه و كتابخانه ايشان در نجف اشرف است . اولين مدرسه ، معروف به مدرسه سيد در خياباني بين خيابان رسول و بازار حويش قرار دارد و دومين مدرسه نيز در محله العماره واقع شده است.ساير فعاليتها و برنامه

هاي روزمره : آيه الله يزدي ، بر مباحث فقهي تسلط كامل داشت . از اين رو مسائل مشكل و پيچيده فقهي را با بياني روان و ساده و با استدلالي قوي ، به طلاب عرضه مي كرد، به گونه اي كه شاگردان فراواني جذب شيوه درس وي شدند. بعد از اعلان قانون اساسي در دولت عثماني ، آيه الله سيد محمد كاظم يزدي به مخالفت با آن برخاست و به سختگيري و آزار و اذيت مسلمانان از سوي آن دولت اعتراض نمود به طوري كه حكومت عثماني او را به تبعيد خارج از عراق تهديد كرد.بعضي از مشروطه خواهان ايراني ، فرصت را غنيمت شمرده ، از طريق ارسال تلگراف به استانبول ، تهمتهاي ناروايي به او نسبت داده ، به اين اميد كه از ناحيه حكومت عثماني در حق وي سختگيري شود و مورد آزار و اذيت قرار گيرد.اهميت موضع گيري سيد در برابر خوديهاي دگر انديش وقتي آشكار مي شود كه بدانيم يكي از رهبران ترك تلاش نمود تا شايد بتواند با اقداماتش او را از نظرش منصرف سازد تا وي دست از مخالفت با قانون اساسي دولت عثماني بر دارد. از همين رو در نجف اشرف به زيارت سيد شتافت و از او خواست كه با فتوايش قانون اساسي آنان را مورد تاييد قرار دهد. سيد پس از اندكي درنگ جواب داد: شعار شما شعار غربي و قانون شما، گرفته شده از بيگانه است . اينها كه از آزادي و دموكراسي دم مي زنند در پوشش مظاهر غربي ، جز نابودي اسلام چيزي در سر ندارند! در سال 1914 م (1332

ق .) همزمان با جنگ جهاني اول ، انگلستان عليه امپراتور عثماني اعلان جنگ داد و دامنه جنگ به كشور اسلامي عراق كشيده شد. انگليس براي تصرف بصره در شط العرب نيرو پياده كرد. آيه الله سيد محمد كاظم يزدي با فتوي خود مبني بر وجوب جهاد، مسلمانان را به جهاد عليه كفار انگليس ترغيب مي كرد.آثار :السوال و الجواب ، الصحيفه الكاظميه ، العروه الوثقي ويژگي اثر : العروه الوثقي مهمترين تاليف و ارزنده ترين كتاب فقهي آيه الله سيد محمد كاظم يزدي به حساب مي آيد. اين اثر فقهي به حدي معروف است كه مولف آن نزد همگان ، بخصوص علما و فضلاي حوزه هاي علميه به ((صاحب عروه )) شناخته مي شود. كتاب مزبور در بر گيرنده ابواب مختلف فقه است . و احكام و مسائل شرعي را بيان مي كند. اين اثر، در مجموع ، محتوي 3260 مساله در سه جلد تاليف شده است . مسائل كتاب به نحوي ترتيب يافته كه دستيابي به آنها بسيار آسان و همواره مورد توجه مراجع تقليد بوده است و بسياري از مراجع بزرگ بر آن حاشيه يا شرح نوشته اند.در مقدمه كتاب ((مستمسك العروه الوثقي )) تاليف آيه الله سيد محسن طباطبايي حكيم كه اولين شرح بر ((العروه الوثقي )) مي باشد آمده است :((كتاب پرارزش عروه الوثقي از حيث دقت و تحقيق ، به گونه اي است كه در حوزه هاي محور درسي بسياري از فقها قرار مي گيرد. با اينكه قبل از آن محور درسهاي فقهي علما، كتاب ((شرايع الاسلام )) و ((تبصره المتعلمي )) بود اما

با ظهور كتاب عروه الوثقي ، اين كتاب ارزشمند محور درسي حوزه هاي علميه گرديده و شروح و تعليقات زيادي بر آن نگاشته شده است ...))4 حاشيه بر مكاسب ، رساله اجتماع امر و نهي ، رساله في التعادل و التراجيح

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1kz

يزدي، معين الدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ف. 789 ه.ق) مؤلف كتاب «مواهب الهى» كه تاريخى است درباره خاندان مظفرى از آغاز تا هنگام جنگ شاه شجاع و برادرش شاه محمود كه به سال 757 ه.ق اتفاق افتاده است. معين الدين در شيراز مجلس درس داشته و گاه ممدوح وى شاه شجاع در مجلس درس وى حاضر مى شده. وى مدتى در كرمان به مدرسى يكى از مدارس مشغول بود.

حاج معين الدين يزدى از دانشمندان روزگار محمدمظفر بوده و در سال 757 تاريخ آل مظفر را نوشته و به مواهب الهى موسوم ساخته و نيز كتابى به نام حدائق الحقايق در تفسير سوره يوسف دارد.

وى بنابر نقل جامع مفيدى اعلم علماء وافقه فقهاى زمان خود بوده و به تدريس علوم عقلى و نقلى اشتغال داشته است و در سال 780 ق وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

يزدي، نجم الدين عبداللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 981 ق)، عالم دينى، فقيه و منطقى. جامع معقول و منقول بود. وى همدرس ملا احمد مقدس اردبيلى و ملا ميرزا جان باغنوى شيرازى بود و در فراگيرى علوم عقلى نزد ملا جمال الدين محمود، شاگرد علامه دوانى، تلمذ نمود. شيخ حسن بن شهيد ثانى، صاحب «معالم»، و سيد محمد بن ابوالحسن عاملى، صاحب «مدارك»، بر او قرائت كرده اند. او نيز به نوبه ى خود نزد ايشان علوم شرعيه را فراگرفته است. در «هفت اقليم» از خود وى نقل شده كه گفته است. در «هفت اقليم» از خود وى نقل شده كه گفته است اگر برهان و دلايل عقلى بر مسائل فقهى بياورم علم فقه را چنان مدلل سازم كه مجال چون و چرا نماند. وى صاحب حاشيه ى معروف بر «تهذيب المنطق» تفتازانى مشهور به «حاشيه ملا عبداللَّه»

و از اساتيد شيخ بهائى مى باشد. اصحاب تراجم مراتب علم، تقوى، زهد و ورع او را ستوده اند. در اواخر دولت شاه طهماسب صفوى در عراق عرب درگذشت. در «الاعلام» و «معجم المؤلفين» وفات وى 1015 ق در اصفهان ذكر شده است. از ديگر آثار او: «التجارة الرابحة فى تفسير السورة والفاتحة»؛ «الدرة السنية فى شرح الرسالة الالفية» كه شرح «الفيه» شهيد اول است؛ حاشيه بر «حاشيه خطائى»؛ حاشيه بر «شرح شمسيه» قطبى؛ حاشيه بر «استبصار»؛ شرح «القواعد» در فقه؛ حاشيه بر «مطول»؛ شرح «العجالة» محقق دوانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (209/ 4)، الذريعه (368 -367/ 13 ،203 ،73 -72 ،71 ،60/ 6 ،348/ 3)، روضات الجنات (224 -222/ 4)، ريحانه (391 -390/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 135/ 10)، فوائد الرضويه (249)، كشف الظنون (476)، معجم المؤلفين (49/ 6)، هديةالعارفين (474 -473/ 1)، هفت اقليم (155/ 1).

يزديان، ضياءالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ضياءالدين يزديان درسال 1328 دريزد زاده شد. پس ازاخذ ديپلم در1346دريزد، وارد دانشگاه شد ودكتري پرشكي عمومي ازدانشگاه تهران در1353و سپس تخصصي چشم پزشكي ازهمان دانشگاه در1357 اخذ كرد و بعد از گذارندن دوره فلوشيپ دررشته چشم پزشكي اطفال (واسترابيسم) در سال1365 ، به امريكا رفت دربيمارستان كودكان تگزاس دوره هاي تكميلي استرابيسم رادردانشگاه هوستون گذراندوي اكنون استاددانشگاه تهران وعضوهئيت علمي گروه چشم پزشكي بخش استرابيسم بيمارستان فارابي است.گروه : علوم پزشكيرشته : چشم پزشكيگرايش : استرابيسم و چشم پزشكي اطفالوالدين و انساب : ضياءالدين يزديان پدر خود را در سن 11 ماهگي از دست داده است و مادر او پس از دست دادن همسر ازدواج نكرده و تك فرزند خود را بزرگ نموده است.خاطرات كودكي : نداشتن پدر در دوران

كودكي او موثر بود و لي باعث شد كه او اعتماد به نفس خود را پيدا نموده و بتنواند در دوران تحصسل شاگرد ممتاز و در بعضي از سال ها شاگرد اول باشد از دوران كودكي علاقه زيادي به موسيقي سنتي ايران داشت و بخصوص در بين سازها ويلن را، ولي هيچگاه موفق به يادگيري آن نشد. . ولي علاقه زياد باعث شد كه با كثرت گوش دادن، بعضي از دستگاههاي موسيقي ايران را ياد بگيرد و تا كنون اين اشتياق همراه وي بوده است.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : اپس از فوت پدر در منزل پدر بزرگ مادري بزرگ شد و پس از اخذ ذيپلم و ورود به دانشگاه از سال سوم دانشكده مجبور به كاركردن همراه به تحصيل شد و از سال ششم پزشكي مادر خد را بهمراه مادر بزرگ به تهران آورد و مخارج آنها را ضمن تحصيل تامين نمود پس از اخذ تخصص چشم پزشكي در سال 1357 سال بعد از ازدواج نموده و مخارج ازدواج خود را خود تامين نمود بطور كلي از كودكي سعي ميكرد روي پاي خود بايستد و مخارج خود را هميشه خود تامين نمايد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : - ديپلم متوسطه با رتبه ممتاز از استان يزد در سال 1346 - ديپلم پزشكي عمومي از دانشگاه علوم پزشكي تهران سال 1353 - ديپلم تخصصي چشم پزشكي ازدانشگاه علوم پزشكي دانشگاه تهران سال 1357 - اخذ مدرك فلوشيب چشم پزشكي اطفال و استرابيسم سال 1381 خاطرات و وقايع تحصيل : ضياءالدين يزديان از خاطرات آن دوران اين چنين ميگويد: در دوران متوسطه موضوع انشائي توسط معلم

مربوط مطرح شد تحت اين عنوان " دانشمندان فرمانرواياني هستند كه هيچگاه طعم شكست را نمي چشند" اين موضوع انشاء تاثير زيادي در پيشرفت تحصيلي اينجانب داشت و هميشه سعي كردم از آن حداكثر استفاده را بكنمفعاليتهاي ضمن تحصيل : در ضمن تحصيل با توجه به همزماني آن با سلطنت پهلوي دانشجويان علاقه زيادي به مذهب نداشتند ولي يزديان هميشه سعي ميكرد كه حافظ دين و ديانت خود بوده و احكام عملي مذهب را بخوبي به جا بياورد و با دانشجويان گروه انجمن اسلامي ارتباط داشته است.استادان و مربيان : با توجه به فوت بعضي از اساتيد دوران پزشكي عمومي ولي ضياءالدين يزديان از آنان دكتر يوسف بهرامي مؤيد، دكتر حسن شهيدي، دكتر محمد شكري، دكتر محمدصادق پيروز، و از اساتيد خارجي پروفسور گانتر وان نوردن را به نيكي ياد ميكند.هم دوره اي ها و همكاران : دكتر احود جواديان، دكتر هرمز شمرف دكتر عادل رزاقي، دكتر زهرا اعلمي هرندي، دكتر مرتضي مواسات، دكتر ناصر مشهودي، در رشته چشم پزشكي و دكتر محمد اباذري و دكتر حسين آذر نيك متخصص قلب و خانم دكتر ايزديار متخصص اطفال و آقار دكتر اصفهاني فوق تخصص نفرولوژي از همدوره ايها و همكاران ضياءالدين يزديان هستند.همسر و فرزندان : همسر وي كارشناس پرستاري است و در سال 1358 با وي ازدواج كرد و حاصل اين ازدواج سه فرزند است كه همگي دانشجو هستندوقايع ميانسالي : ضياءالدين يزديان از وقايع اين دوران بعد از فوت پدر در 11 ماهگي درگذشت پدر بزرگش در سال چهارم پزشكي كه مسئوليت وي را داشت ذكر ميكند. و مجبور ميشود ضمن تحصيل به كار

كردن نيز بپردازد و مسئوليت خود و مادر را بعهده داشته باشد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : 1- رئيس بخش استرابيسم بين سالهاي 1378-1365 2- رئيس كميته تدوين آئين نامه دستياري چشم پزشكي ازسال 1379 3- عضو هيئت بورد تخصصي چشم پزشكي بين سالهاي 79-1367 4- عضو انجنم علمي چشم پزشكي ايران از سال 1378 5- دبير علمي كنگره سراسري چشم پزشكي در سال 1385 6- دبير علمي سميار لچي هاي چشم در سال 1367فعاليتهاي آموزشي : ضياءالدين يزديان در سال 1381 به درجه استادي نائل آمد و هم اكنون استاد دانشگاه تهران و عضو هيئت علمي گروه چشم پزشكي بخش استرابيسم بيمارستان فارابي است وي همچنين تدريس به دانشجويان پزشكي و دستياران چشم پزشكي و همچنين كساني كه در دوره هاي فلوشيب چشم پزشكي اطفال و استرابيسم از بدو استخدام تا كنون را بر عهده دارد و استاد راهنماي بسياري از پايان نامه هاي چشم پزشكي بود ه است.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ضيا الدين يزديان امجري و موسس بخش استرابيسم بيمارستان فارابي در سال 1365 است كه براي اولين بار بود كه اين كار انجام ميشد و منحصر به فرد است و در هيچ جا چنين بخشي به گفته خودشان داير نشده است. و نيز تزريق سم بوتولينم A در بيماران استرابيسمي و آموزش آن به همكاران براي اولين بار در ايران در سال 1372 از ديگر فعاليت هاي وي است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : عضو انجمن استرابيسمو لوژيست هاي بين المللي از سال 1987 عضو چشم پزشكان اطفال و استرابيسم آمريكا از سال 1995

عضو آكادمي چشم پزشكي آمريكا از سال 1983 عضو گروه تحريريه مجله چشم پزشكي بينا از سال 1374 از ديگر فعاليت هاي دكتر يزديان است كه علاوه بر تدريس و آموزش و طبابت به آنها ميپردازد.شاگردان : دكتر ايرج احدزادگان، دكتر عليرضا كشتكار جعفري، دكتر فرامرز انوريف دكتر احمد عمري، در رشته استرابيسم و از مراكز ديگر دكتر عباس باقري ، دكتر سلطان سنجري، دكتر رضا اسدي از شاگردان وي هستند.همفكران فرد : از همكاران وي دكتر حسن هاشمي، دكتر علي صادقي تاوي، دكتر محمد رضا منصوري، دكتر احمد جواديان، از مراكز ديگر دكتر عباس باقري ، دكتر سلطان سنجري، دكتر رضا اسدي ميتوان اشاره كرد.آرا و گرايشهاي خاص : موسيقي اصيل ايراني، ورزش تنيس، درمان بيماران استرابيسمي، تدريس، تحقيق و نوشتن مقالات در زمينه استرابيسم از گرايشات خاص دكتر يزدانيان است.جوائز و نشانها : شاگرد اول ديپلم از استاد يزد لوح تقدير به مناسبت دبيري علمي كنگره سراسري چشم پزشكي در سال 1385

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 Re-recession of lateral rectus muscles in patients with recurrent exotropia ويژگي اثر : اين مقاله در مجله خارجي ژورنال AAPOS جلد 10 شماره 2 ماه آوريل شال 2006 ميلادي به چاپ رسيده است.2 اصلاح تورتيكولي چشمي يا جابجايي افقي عضلات ركتوس عمودي ويژگي اثر : اينن مقاله در مجله بينا سال اول شماره 2 سا 1374 چاپ شده است3 ايجاد فيوژن و استرئوپسين بعد از عمل جراحي استرابيسم در افراد بالاي 10 سال ويژگي اثر : اين مقاله

در مجله بينا سال اول، شماره چهارم سال 1375به چاپ رسيده است.4 بررسي اثر لودوپا-كاربي دوپا در درمان آميليو پسي بزرگسالان ويژگي اثر : اين مقاله اثر دكتر يزديان در مجله بينا سال دوم ، شماره 2در زمستان 1375ه.ش به چاپ رسيده است.5 مباني چشم پزشكي (مبحث استرابيسم و آمبليويي) ويژگي اثر : استاد دكترضياءالدين يزديان مبحث استرابيسم و آمپليوپي را در كتاب مباني چشم پزشكي اثر دكتر محمد علي جوادي تهيه كرده است.6 مقايسه نتايج جراحي جابجايي افقي عضلات ركتوس عمودي به محل اتصال ركتوس خارجي توام با موتور تقويت كننده ويژگي اثر : اين مقاله در مجله چشم پزشكي ايران شكاره 3 جلد 12 سال 1379 به چاپ رسيده است.

يزدي زاده، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1294 ش)، نويسنده و استاد دانشگاه. تحصيلات خود را در 1307 ش در دارالفنون به پايان رساند و در همان سال از طرف دولت جهت گذراندن دوره ى دانشكده ى دامپزشكى به پاريس رفت و سپس با درجه ى دكترا به ايران آمد و مأمور تشكيلات دامپزشكى خراسان شد. وى همچنين در دانشكده ى دامپزشكى، بهداشت اندام شناسى و دامپرورى تدريس مى كرد. از آثار وى: «اندام شناسى اسب»؛ «اصلاح گاو به وسيله ى انتخاب و تلقيح مصنوعى»؛ «پرورش گوسفند يا دامپرورى»؛ «پرورش گاوهاى شيرى».[1]

مدرس.

تولد: 1294، تهران.

درگذشت: بهمن 1372، تهران.

محمود يزدى زاده تحصيلات خود را در دارالفنون در سال 1307 به پايان رسانيد و در همان سال از طرف دولت به فرانسه روانه شد و دوره ى دانشكده ى دامپزشكى پاريس را در دانشگاه آلفر به پايان رسانيد و پس از گذرانيدن درجه ى دكترى در

سال 1314 به ايران بازگشت و در بدو ورود مأمور تشكيلات دامپزشكى خراسان شد. در سال 1319 به رياست بنگاه دامپرورى حيدرآباد مشغول شد و سپس استاد بهداشت و اندام شناسى و دامپرورى دانشكده ى دامپرشكى شد. وى تا سال 1328 مؤسسه ى دامپرورى حيدرآباد را اداره مى كرد. دكتر يزدى زاده در سال 1344 بازنشسته شد. وى همچنين در تأسيس كارخانه ى شير پاستوريزه تهران نيز مشاركت داشت.

از آثار اوست: اندام شناسى اسب (1337، نشريه ى 493 دانشگاه)؛ اصلاح گاو به وسيله ى انتخاب؛ پرورش گاوهاى شيرى؛ پرورش گوسفند.

محمود يزدى زاده در بهمن 1372 در تهران درگذشت و پيكر وى در ابن بابويه به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] فهرست كتابهاى چاپى فارسى (600 ،353 ،244/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (112 -111/ 6).

يزگردي، اميرحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اديب، محقق، مدرس.

تولد: 1306، تهران.

درگذشت: 4 فروردين 1356، تهران.

امير حسين يزدگردى در سال 1329 از دانشسراى عالى درجه ى ليسانس و سال 1336 از دانشگاه تهران دكتراى ادبيات فارسى دريافت داشت. از سال 1329 تا 1334 در وزارت آموزش و پرورش شهرستان قم و پس از آن، تا سال 1359، در دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران به تدريس مشغول بود. او در عين حال آثار چندى را براى چاپ آماده كرد كه از آن جمله است: مقاله و تصحيح ديوان ظهير فاريابى و حواشى بر ديوان حافظ و مرزبان نامه و جهانگشاى جوينى و راحة الصدور راوندى (كه به چاپ نرسيده است)؛ تصحيح و تعليق نقثة المصدور (شهاب الدين محمد زيدرى، 1343)؛ حواصيل و بوتيمار (اين كتاب در يازدهمين دوره كتاب سال جمهورى اسلامى ايران برنده ى رشته ى تاريخ و نقد در بخش ادبيات شده است)؛ مساعدت

در زمينه ى تحشيه به مجتبى مينوى براى تصحيح كليله و دمنه، همچنين بديع الزمان فروزانفر از همكارى او در تصحيح بعضى از مجلدات ديوان كبير مولانا ياد كرده است.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

يشكري، ابوالعباس احمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 370 ق)، محدث. اصل وى از دينور، از توابع كرمانشاه بود. در بغداد ساكن گشت و در آنجا از ابوبكر بن ابوداوود سجستانى و سليمان بن عيسى جوهرى و ابوبكر بن دريد و ابراهيم بن محمد بن عرفه نفطويه و ابوبكر بن انبارى و محمد بن يحيى صولى حديث شنيد. امير ابومحمد حسن بن عيسى بن مقتدر باللَّه بود. از آثارش جزوه هايى است كه به «يشكريات» معروف است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بغداد (155 -154/ 5)، شذرات الذهب (71/ 3)، معجم المؤلفين (183/ 2).

يشيل كايا، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي رضا يشيل كايا

محل تولد : تركيه- استانبول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

عليرضا يشل كايا 172 در تركيه به دنيا آمدم در منطقه توزلجا دوران دورسي ابتدائي را تمام كردم در تاريخ 1984 به استانبول رفتم در استانبول تحصيل را در رشته تخصوصي ماكينا و تكنولوژي ادامه تحصيل دادم مايثق وقالب گيري يعني علوم مادر تكنولوژي را ياد گرفتم هم درس خواننده ام به مدرسه رفتم در كنار اين درس به ورزش علاقه مند شدم به عنوان كاراته به قول مشهور دان 2 رسيده ام در تركيه 64 كيلوگرم مسابقه داده و نفر دوم شدم ولي با توجه به اين كه خانواده ام استانبول نبودند بنده الحمدلله در كنار مسجد زينبيه زندگي مي كردم به مسجد زينبيه رفت و آمدم مي كردم كه اهل نماز بودم و يك جوان مومن و خدا شناسي بودم حركتهاي انقلاب اسلامي را از نزديك دنبال ميكردم بعد از يك مدتي به سربازي رفتم سربازي در تركيه 18 ماه بوده

ولي الحمدلله سربازي سه ماه كمتر شده بنده يك ماه را هم مرخصي استفاده نكرده بودم كه روي هم رفته 4 ماه كمتر شده و زودتر انجام وظيفه را تمام كردم بعد از 4 ماه در سال 1373 به تاريخ ايران به ايران آمدم الان كه تاريخ 25/1/1386 است در ايران هستم الان در مدرسه مباركه شهابيه زبان فارسي را گذراندم بعد در مدرسه مباركه مومنيه رفتم بعد از آن به مدرسه مباركه امام خميني ره بعد از آن به مدرسه نجفي مرعشي و بعد از آن به مدرسه مباركه حجتيه رفتم در مدرسه مباركه مومنيه از اساتيد چون آقاي قمي كه الان در دفتر رهبري هستند و آقايان صدريان ، اميني ، تهراني ، مظفري ، ذاري ، ذاكري ، ايرام فر ، احمدي ، محامي كه مدير مدرسه مباركه حجتيه هستند و آقاي محسن قرائتي دو ماه از محضرشان استفاده كردم از محضر آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله بروجردي و اساتيد ديگر سه سال درس خارج استفاده نمودم و پايان نامه نوشتم به عنوان ترجمه وتحقيق بلاغت قبول شدم واز بيست ، 18 گرفتم آن را به صورت كتاب چاپ كرده ام الان بعضي از نواقص برنامه مركز را دارم به اتمام ميرسانم و 4 امتحان ديگر مانده كه مشغول تمام كردن آنها هستم كه بعد از آنها به دكترا راه مي يابم و مشغول دكترا ميشوم فلسفه و منطق و تفسير و اصول و ادبيات را خوانده ام الان در اينترنت مشغول سخنراني هاي به زبان تركي استانبولي و زبان فارسي و عربي به حد توان صحبت كرديم و مشغول تبليغ

هستيم و عاشق فلسفه منطق و تفسير اخلاق و تاريخ دوست دارم درباره بچه كتاب ترجمه كردم آماده چاپ هست . پايان نامه ام به عنوان كتاب شده مقاله هايم در مجله در آلمان به چاپ رسيده انشاء الله بيست روز ديگر آن مجله را به خدمتتان مياورم و در مورد اذان و اقامه مقاله هست ترجمه آماده چاپ هست.

يعقوبي، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد: 1301، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: زبان و ادبيات فرانسه، دانشكده: ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى، دانشگاه: تبريز

خلاصه شرح حال تخصصى

سوابق تحصيلى:

كارشناسى زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه تهران در سال 1326، كارشناسى زبان و ادبيات انگليسى از دانشگاه تبريز در سال 1336، دكتراى زبان و ادبيات فرانسه از دانشگاه سوربن پاريس در سال 1347، كارشناسى ارشد علوم كتابدارى از دانشگاه ايلينويز آمريكا در سال 1356.

مرتبه علمى:

دانشيار دانشكده ادبيات فارسى و زبانهاى خارجى دانشگاه تبريز.

زمينه هاى علمى و تحقيقاتى:

طرح فهرست گواه آورى در معارف اسلامى.

تأليفات

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 2

تعداد تأليفات (نگارش يا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 1

زمينه علمى تأليفات:

گرامر larive of fleury، گرامر Maurice Grevisse و راهنماى املاء فرانسه.

مقالات

تعداد مقالات بزبان فارسى: 2، تعداد مقالات بزبان خارجى: 8

زمينه علمى مقالات:

زبان و ادبيات فرانسه، طيف و طبيعت پايان نامه دانشگاهى، ديدگاه عرفانى ويكتور هوگو.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد سوم)

يغماي جندقي، ابوالحسن

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن(رحيم) يغماي جندقي به علت حادثه اي مورد توجه امير اسماعيل خان عامري حاكم ولايت قرار مي گبرد . وي در دستگاه خان به سرودن شعر مي پردازد و به سمت منشي گري خان مي رسد. پس از مدتي مورد توجه ميرزا آقاسي قرار گرفته و به حكومت كاشان مي رسد. يغما شاعر و اديب بلند پايه دوران فتحعلي شاه و محمدشاه قاجار است.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : شعر

والدين و انساب : نام اوليه اي يغماي جندقي رحيم و نام پدرش حاج ابراهيم قلي است. رحيم در دستگاه امير اسماعيل خان عامري نام خود را به ابوالحسن تغيير مي دهد و به مجنون تخلص مي كرد و به نام ابوالحسن مجنون

معروف شد. پس از پناهنده شدن او به شاه عبدالعظيم و انزجاري كه از سردار ذوالفقار خان حاكم سمنان پيدا مي كند تخلص خود را از مجنون به يغما تغيير مي دهد: به من از مال دنيا يك تخلص مانده «مجنون » است به كار آيد گر اي ليلي وش آن را نيز «يغما» كن

تحصيلات رسمي و حرفه اي : ابوالحسن(رحيم) يغماي جندقي در دستگاه امير اسماعيل خان عامري حاكم ولايت پرورش مي يابد و به سرودن شعر مي پردازد.

خاطرات و وقايع تحصيل : در دستگاه اسماعيل خان نام خود را از رحيم به ابوالحسن تغيير مي دهد و تخلص مجنون را براي خود انتخاب مي كند.

همسر و فرزندان : از فرزندان وي احمد صفايي است كه نسخه اي از برهان قاطع را كتابت نموده به وي تقديم كرده است.

وقايع ميانسالي : ابوالحسن(رحيم) يغماي جندقي پس از آن كه به حكومت كاشان مي رسد، در آنجا با ملا احمد نراقي دوستي اي بسيار مي يابد.

زمان و علت فوت : فوت ابوالحسن(رحيم) يغماي جندقي در سال 1276 هجري قمري در سن هشتاد سالگي در زادگاهش خور اتفاق افتاده است و در بقعه امامزاده داوود خور به خاك سپرده مي شود.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : ابوالحسن مجنون در دستگاه اسماعيل خان سمت منشي گري خان را پيدا مي كند. و در سال 1233 هجري قمري در جنگ سردار ذوالفقار خان حاكم سمنان و افاغنه به زور شركت داده مي شود. اما از آنجا كه مردي هنرمند بود در دستگاه سردار به منشي گري مي پردازد. بعدها تحت حوادثي مورد حسد اطافيان قرار مي گيرد و دسيسه اي عليه او مي پردازند كه به

دنبال آن سردار دستور مي دهد چوب مفصلي به او بزنند. ابوالحسن(رحيم) يغماي جندقي به شاه عبدالعظيم پناه مي برد و تخلص خود را از مجنون به يغما تغيير مي دهد. يغما بعداً مورد توجه ميرزا آقاسي قرار مي گيرد و به حكومت كاشان مي رسد. يغما مردي شوخ طبع و هزال بود . علاوه بر آن شاعر و اديب بلند پايه دوران فتحعلي شاه و محمد شاه به شمار مي رود. يغما خطوط نسخ و نستعليق و شكسته را بسيار خوش مي نوشته و كتابهاي مختلفي را كتابت كرده است.

چگونگي عرضه آثار : بسياري از آثار يغماي جندقي جاي مشخصي ندارند و در مقدمه ديوانش از آنها ياد كرده اند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 المعجم في معايير اشعار العجم

2 ديوان جمال الدين عبدالرزاق اصفهاني

3 ديوان ظهير فاريابي به خط نستعليق

ويژگي اثر : اين اثر نزد خانواده يغماست.[سرمدي، عباس. دانشنامه هنرمندان ايران و جهان اسلام. تهران،هيرمند.1380 ]

4 ديوان كمال الدين اسماعيل

5 كتابت برهان قاطع

ويژگي اثر : برهان قاطع را در سال 1240 هجري قمري نوشته و در سال 1265 به فرزندش احمد صفايي بخشيده است. اين نسخه كه يغما خود تصحيح كرده و بر آن مقدمه نوشته در كتابخانه حبيب يغمايي بوده است.[سرمدي، عباس. دانشنامه هنرمندان ايران و جهان اسلام. تهران،هيرمند.1380 ]

6 كليات شيخ سعدي

ويژگي اثر : اين اثر براي شاهزاده بهاالدوله كتابت شده است.[سرمدي، عباس. دانشنامه هنرمندان ايران

و جهان اسلام. تهران،هيرمند.1380 ]

7 مقامات حميدي

منابع زندگينامه :1سرمدي، عباس. دانشنامه هنرمندان ايران و جهان اسلام. تهران،هيرمند.1380

يكتا اصفهاني، مجيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1290 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر، متخلص به يكتا. در اصفهان به دنيا آمد و تحصيلات خود را در آموزشگاه هاى زادگاهش به اتمام رساند و در خدمت محمدكاظم غمگين قواعد شعر و فنون ادب را آموخت. او شعر را نيك مى سرود و ابتدا فردى تخلص مى كرد. وى به زبان فرانسه و انگليسى آشنا بود و در علم حساب و دفتردارى و موسيقى نيز اطلاعاتى داشت. او در انجمن هاى شيدا، فرهمند و كمال شركت داشت. از آثارش: «رساله در موسيقى»؛ «تاريخ سلجوقى»، ترجمه؛ «تذكره ى شعراى ايران»، از اوايل قرن چهاردهم تا زمان حاضر؛ تدوين و تحشيه «ديوان» غمگين؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (549 -546)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (1198)، الذريعه (1315 -1314/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3986 -3982/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1597/ 1)، مؤلفين كتب چاپى (197/ 5).

يكه باغي، سلمان

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا سلمان يكه باغى، در مآثر و آثار گويد: ملا سلمان يكه باغى از مشاهير اتقياء علماء اين دولت معدود مى گردد.

مؤلف گويد: آخوند ملا سلمان از بزرگان علماء و داراى مقامات بوده در سنه 1291 در (يكه باغ) كه هشت فرسخى قم است مرحوم و در شيخان بزرگ مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

يگاني، جمشيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سال تولد:-، مرتبه علمى: دانشيار، رشته: بيماريهاى داخلى، دانشكده: پزشكى، دانشگاه: علوم پزشكى تهران.

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

يلدا، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا يلدا درسال 1309 ه.ش، تهران به دنيا آمد. وي پس از گذراندن تحصيلات مقدماتي، وارد دانشگاه تهران شد و پس از اخذ مدرك پزشكي عمومي و دوره تحصيلي بيماريهاي عفوني را طي نمود. او مدتي در بيمارستان امام خميني، به كار طبابت اشتغال داشته و ضمن آن عضو هئيت علمي دانشگاه تهران شد و مدتها بعد به درجه استادي نايل آمد. وي در نخستين همايش چهره هاي ماندگار به عنوان چهره ماندگار در رشته پزشكي ( بيماريهاي عفوني) معرفي شد. ( 1381)گروه : علوم پزشكيرشته : بيماريهاي عفونيتحصيلات رسمي و حرفه اي : عليرضا يلدا پس از گذراندن تحصيلات مقدماتي در زادگاه خود تهران، وارد دانشكده پزشكي دانشگاه تهران شد. وي پس از فارغ التحصيلي در سال1336 و گذراندن يك دوره تخصصي بيماريهاي عفوني، عضو هئيت علمي دانشگاه تهران شد و پس از سالها تدريس به مرتبه استادي نائل گشت.خاطرات و وقايع تحصيل : عليرضا يلدا در سال 1336 ه.ش به احراز مدرك دكتري عموي نايل آمد و پس از آن به تحصيل در دوره تخصصي بيماريهاي عفوني پرداخت.فعاليتهاي ضمن تحصيل : عليرضا يلدا در هنگام تحصيل در دوره تخصصي بيماريهاي عفوني ( پس از دريافت مدرك دكتري خود)، به طور همزمان به كار طبابت در بيمارستان امام خميني تهران مشغول بوده است.وقايع ميانسالي : عليرضا يلدا در سال 1336 به دريافت دكتري پزشكي از دانشگاه تهران نايل آمد سپس به گذراندن دوره تخصصي بيماريهاي عفوني مشغول شد مدتي

بعد به عضويت هئيت علمي دانشگاه تهران در آمد و از آن پس به امر تدريس مشغول شد و تا مرتبه استادي پيش رفت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : عليرضا يلدا عضو هئيت علمي دانشكده علوم پزشكي دانشگاه تهران از سال 1336 تا كنون، عضو هئيت تحريريه نشريه هاي معتبر علمي و عضو پيوسته فرهنگستان علوم پزشكي جمهوري اسلامي ايران مي باشد.فعاليتهاي آموزشي : عليرضا يلدا از سال 1336 به عنوان عضو هئيت علمي دانشكده علوم پزشكي دانشگاه تهران به تدريس درسهايي چون درمان بيماريهاي عفوني مشغول بوده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : تدريس، مطالعه، تحقيق و تاليف آثاري در زمينه بيماريهاي عفوني از اموري است كه زمان و انرژي عليرضا يلدا را به خود مصروف داشته است.آرا و گرايشهاي خاص : عليرضا يلدا درزمينه پزشكي به بيماريهاي عفوني و روشهاي درمان آنها توجه ويژه اي دارد و تاليفاتي نيز درزمينه اخلاق پزشكي نيز دارد.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : درمان بيماريهاي عفوني ويژگي اثر : استاد دكتر عليرضا يلدا شش جلد كتاب در زمينه پزشكي و درمان بيماريهاي عفوني تاليف كرده است.2 مقالات متعدد پزشكي nbsp3 نكته ها در زمينه اخلاق پزشكي ويژگي اثر : دكتر عليرضا يلدا كتاب نكته ها در زمينه اخلاق پزشكي را به شكل اندرزهايي اخلاقي و حرفه اي به پزشكان و همكاران خود نگاشته است

برگرفته از كتاب :شرح حال تخصصي استادان و دانشياران كشور (جلد دوم)

يميني شريف، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1368 -1298 ش)، نويسنده، مترجم و شاعر. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى

را در دبستان انتصاريه و شاهپور تجريش و دوره ى متوسطه را در دارالفنون و دانشسراى مقدماتى به پايان رساند. وى در 1319 ش وارد دانشسراى عالى و سپس وارد دانشكده ى ادبيات شد و موفق به اخذ ليسانس گرديد و آنگاه به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. رشته ى مورد علاقه ى يمينى شريف آموزش و پرورش كودكان و نوجوانان بود. در تيچرز (تربيت معلم) كالج كلمبيا علاوه بر رشته آموزش و پرورش به تحصيل در رشته ى ادبيات كودكان نيز پرداخت. شعرهايش در 1323 ش در اولين شماره ى مجله ى «بازى كودكان» كه بعدها سردبيرى آن مجله را به عهده گرفت، به چاپ رسيد و در 1324 ش اشعارى از وى ابتدا در كتابهاى ابتدايى اراك و سپس در كتابهاى كلاسهاى اول و دوم و سوم كليه ى دبستان ها چاپ شد. او در 1328 ش مديريت مجله ى «دانش آموز» و از 1335 ش تا 1358 ش مديريت مجله ى «كيهان بچه ها» را به عهده داشت. در 1334 ش امتياز مدرسه ى روش نو را به كمك همسرش از وزارت فرهنگ دريافت كرد و بيش از بيست و پنج سال اداره ى آن را عهده دار بود. در 1341 ش با همكارى عده اى از دوستان مؤسسه فرهنگى و غيرانتفاعى شوراى كتاب كودك را تأسيس كرد، كه هدف از آن راهنمايى و مشاورت با نويسندگان و شاعران و تصويرگران و مترجمان علاقه مند به آثار كودكان و نوجوانان بود. از ديگر آثار وى: «دنياگردى جمشيد و مهشيد»؛ «فرى به آسمان مى رود»؛ «قصه هاى شيرين»؛ «دو كدخدا»؛ «داستان عروسك»؛ «بازى با الفبا»؛ «روى زمين و زير زمين» گياه شناسى براى كودكان، ترجمه؛ «بيژن و شير»، ترجمه؛ «جزيره ى مرجان»، ترجمه؛ «آواز فرشتگان»، شعر؛

«قصه هاى شيرين»، شعر؛ «گربه هاى شيپور زن»، شعر؛ «ديوان» شعر.[1]

شاعر، داستان پرداز.

تولد: 1298 تهران.

درگذشت: 28 آذر 1368، تهران.

عباس يمينى شريف متخلص به «يمينى» در سال هاى 1317 و 1318 در دانشسراى مقدماتى تهران تحصيل كرد. در سال 1319 كه به دانشسراى عالى راه يافت علاقه به شعر گفتن و داستان نويسى براى كودكان در او بيشتر شد. در سال 1322 دو شعر تحت عنوان «ستاره» و «ماده غاز» از وى در شماره هاى چهارم و نهم مجله «سخن» به طبع رسيد. در سال 1323 در اولين شماره مجله ى «بازى كودكان» شعرهايش به چاپ رسيد و پس از مدتى نيز يمينى شريف به سردبيرى آن انتخاب شد. در سال 1324 برخى اشعارش وارد كتاب هاى ابتدايى اراك و پس از آن وارد كتاب هاى اول و دوم و سوم كليه ى دبستان ها شد. عباس يمينى شريف در سال 1328 به مديريت مجلات «دانش آموز» و «شير وخورشيد» كه دو نشريه ى وزارت فرهنگ براى كودكان و نوجوانان بود، منصوب شد. در ششم دى 1335 اولين شماره ى مجله ى «كيهان بچه ها» منشر شد. وى به عنوان مدير اين نشريه تا سال 1358 به انتشار آن ادامه داد. در «تهران مصور كوچولوها» تأسيس 1336 و ضمنا اشعار ايشان در چند مجله ى ديگر كه براى كودكان منتشر مى شد به چاپ مى رسيد.

عباس يمينى شريف چه در دانشسراى مقدماتى تهران و چه در دانشسراى عالى دانشكده ى ادبيات و چه تيچرز كلمبيا رشته ى تحصيلاتش هميشه آموزش و پرورش كودكان و نوجوانان بود. در تيچرز كالج كلمبيا علاوه بر رشته ى آموزش و پرورش، به تحصيل در رشته ى ادبيات كودكان نيز پرداخت.

بعدها نيز به سردبيرى و مديريت چهار مجله براى كودكان و نوجوانان رسيد. در

سال 1334 امتياز مدرسه ى «روش نو» را به كمك همسرش از وزارت اداره ى مدرسه را به عهده داشت. در سال 1336 باشگاه بچه ها را تأسيس كرد. در سال 1341 با همكارى عده اى از فرهنگيان باسابقه به تأسيس مؤسسه ى فرهنگى و غير انتفاعى شوراى كتاب كودك پرداخت و از سال تأسيس عضويت در هيئت مديره و خزانه دارى شورا را تقبل كرد، در سال 1350 به همت وى جايزه ى نقدى يمينى شريف تأسيس شد و از آن تاريخ به بعد هر ساله با بهترين اثر چاپ شده در حوزه ى ادبيات كودكان تعلق گرفت. در سال 1357 با عده اى ديگر به تأسيس انجمن پژوهش هاى آموزشى همت گماشت.

يمينى شريف در زمينه ى ادبيات كودكان صاحب آثار گوناگون است كه از ميان اين مى توان به كتاب هاى زير اشاره نمود: آواز فرشتگان يا شعر كودكان (1325)؛ قصه هاى شيرين (مجموعه شعر، 1326)؛ گربه هاى شيپورزن (مجموعه شعر، 1344)؛ دو كدخدا (1329)؛ برق و حريق (ترجمه)، روى زمين و زير زمين (گياه شناسى براى كودكان، اثر ارياوبر. ا.، 1336)؛ دنياگردى جمشيد و مهشيد (1322)؛ بازى با الفبا، جزيره ى مرجان (اثر پلنتين، 1337)؛ داستان عروسك (با همكارى اسماعيل والى زاده، 1337)؛ بيژن و شيرين (ترجمه با همكارى ديگران)، كتاب اول دبستان؛ فرى به آسمان مى رود؛ آواى نوگلان؛ پرويز و آيينه؛ در ميان ابرها گل هاى گويا (1350)؛ پورى و لباس هاى او؛ همسايه ى عجيب، باغ نغمه ها (1352)؛ آه ايران عزيز؛ دستمال گلدار و گنج بى صاحب؛ داستان خر و خركچى؛ كتاب توكا؛ خانه بابا على؛ شعر با الفبا (1363)؛ سياهك و سفيدك؛ نيم قرن در باغ شعر كودكان؛ فارسى زبان ايرانى؛ پلنگ يكه تاز (1373).

عباس يمينى شريف در سال هاى

1333 و 1345 موفق به دريافت جايزه ى سلطنتى بهترين كتاب كودكان و در سال 1346 نيز نايل به دريافت جايزه ى بين المللى يونسكو به مناسبت تأليف بهترين كتاب سال در ايران شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] ادبستان (س 1، ش 1، ص 57)، الذريعه (1316/ 9)، سخنوران نامى معاصر (3992 -3987/ 6)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3414 ،2714 -2713 ،2547 ،2445 ،1796 -1795/ 2 ،1480 ،1458 ،1330 ،1026 ،556 ،439 ،69 ،68/ 1)، كتابنامه ى نخستين دهه ى انقلاب (404 -403)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 9، ص 44)، مؤلفين كتب چاپى (689 -688/ 3).

يوسف پور، محمد كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاظم يوسف پور ، رييس دانشكده علوم انساني دانشگاه گيلان است . او مسئول پژوهشكده گيلان شناس نيز مي باشد . وي در اين پژوهشكده به امور تحقيقي ،پژوهشي و اجرايي مي پردازد و با دعوت از گيلان شناسان كشور درراستاي بارور كردن فرهنگ گيلان تلاشي مي نمايد .

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد كاظم يوسف پور رييس دانشكده علوم انساني دانشگاه گيلان و همچنين مسئول پژوهشكده گيلان شناسي را برعهده دارد .

فعاليتهاي آموزشي : بخشي از فعاليت هاي آموزشي يوسف پور ، به گيلان شناسي مربوط مي شود . وي براين نظر است كه خرده فرهنگها ، چكيده قرنها زندگي ما هستند . يعني هر ملتي در زندگي تاريخي خود ذخيره هاي فراواني اندوخته و آنها را در صندوقچه هاي خرده فرهنگها به يادگار گذاشته است . بنابراين تاكار از كارنگذشته ودامنه گسترش صنعت ارتباطات ، حافظه تاريخي ما را به فراموشي دچار نساخته است بايد درثبت و ضبط

باقي مانده فرهنگ اين منطقه بكوشيم .

مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : پژوهشكده گيلان شناسي از جمله مركزي است كه دكتر يوسف پور درتشكيل آن نقش داشت . اين نخستين پژوهشكده استان شناسي بود كه براساس ضوابط دانشگاهي و منطبق با موازين وزارتخانه متبوع مورد تاييد قرار گرفت .

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : فعاليت روزمره يوسف پور ، تحقيق ومطالعه درمورد گيلان و گيلان شناسي است . او درمورد تحققيق براين باور است كه جزء اولين آموزه هاي هر پژوهش علمي اين است كه محقق بايد خودرا از دايره موضوع پژوهش بيرون بكشد و از منظر اشراف وبي طرفانه به موضوع بنگرد . او معتقد است كه گرايشهاي تعصب آميز نه تنها خود شان راهي به دهي نمي برد . بلكه حتي مي توانند فضاي تحقيق را آلوده كنند .

همفكران فرد : مهندس حميدي ، مهندس دهقان ، دكتر ابوالفضل درويزه ، دكتر رضا فتوحي و فريدون نوزاد از جمله همفكران يوسف پور مي باشند كه در امور تحقيقي و پژوهشي با هم همكاري و همفكري دارند .

آرا و گرايشهاي خاص : محمد كاظم يوسف پور معتقد است كه درقبال سرعت شتابان علم امروزي ما بايد تسليم شويم و يا بايد مقاومت كنيم . او در اين موردبا مثال آوردن كساني همچون فرانتس فانون ، امد سزر، اقبال، شريعتي و ديگران معتقد است كه ما بايد به خويشتن خود باز گرديم و در پي ايستادگي دربرابر استماله فرهنگي قرار گيريم .

منابع زندگينامه :مصاحبه با رييس دانشكده ادبيات و علوم انساني ، فصلنامه فرهنگ گيلان ، شماره 5و6، بهار

وتابستان 1379، ص8

يوسف زاده، حسينعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسينعلى يوسف زاده

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/5/8

زندگينامه علمي

بنده در يك خانواده متوسط روستائي در 8/5/1349 چشم به جهان گشودم. تا يازده سالگي در كنار خانواده و تا كلاس چهارم ابتدائي را گذراندم. پس از آن و بعد از اتمام پايه چهارم به خواسته پدرم و تمايل خودم براي ادامه تحصيل در حوزه علميه «تربت حيدريه» وارد شدم. در سال 1362 در همان ابتداء به اين نتيجه رسيدم كه گذراندن دروس جديد و خواندن آن همراه با دروس حوزوي خالي از فايده نيست لذا علي رغم ممانعت رياست محترم وقت حوزه به صورت متفرقه سعي كردم به آن نيز بپردازم.

ذكر اين خاطره هميشه برايم شيرين بوده است كه «ما دو نفر بوديم و امتحان كلاس پنجم كه بايد به صورت متفرقه امتحان مي داديم در ماه رمضان بود و يك دوره كتاب پنجم بيش نداشتيم. با دوستم قرار گذاشتيم كتابي كه بايد فرداي آن روز امتحان مي داديم روز تا شب در دست ايشان باشد و مطالعه كند و شب تا سحر من آن را مطالعه مي كردم در حالي كه براي مطالعه هر يك از كتاب ها چند ساعتي بيش وقت نداشتم. به حول و قوه الهي بدون هيچ مشكلي نمره خوبي را گرفتم».

در همان ابتداء سئوالاتي ذهن مرا به خود مشغول كرده بود از جمله اينكه: (شنيده بودم كسي وارد حوزه مي شود درس او پاياني ندارد و يا لااقل 30 سال بايد بخواند. با خودم مي گفتم من سي سال درس بخوانم كه تنها قادر باشم

بروم روي منبر و يك منبر و يك روضه براي مردم بخوانم و تمام؟). لذا دلسرد شده بودم تا اينكه يك روز در حال رفتن به مسجد براي نماز، اين نكته به ذهنم رسيد كه امام خميني نيز از همين رشته رفته اند جلو و درس حوزوي ايشان را قادر ساخته تا بتوانند ايران و به تبع آن جهان را متحول سازند. اين نكته نقطه اميدي شد براي دلگرمي بيشتر، به همين جهت سعي كردم اين افكار را دور ريخته و مشغول تحصيل جدي شدم. در اين بين گرچه وسوسه هاي برخي از دوستان و اظهار دلسردي آنان زياد بود اما بنده تسليم نشدم و سعي كردم به كار خودم ادامه دهم به همين جهت در سن 14 سالگي به تنهائي به مشهد مقدس سفر كردم و به دنبال پذيرش به يكي از مدارس علميه مشهد وارد شدم اما توفيقي حاصل نشد. از طرفي حوزه «تربت» براي مدتي با مشكلاتي مواجه بود كه براي ادامه تحصيل با مشكل مواجه شدم.

در يكي از سفرهاي سياحتي و زيارتي به همراه دوستان به كاشمر رفتم و به مدرسۀ علميه، سري زديم. از حوزه آنجا خوشم آمد. در همان سفر درخواست پذيرش به مدير مدرسه داديم و پذيرفته شديم. به همراه عده اي از دوستان رفتيم و به عنوان طلبه حوزه علميه كاشمر در مدرسه «دانش» مستقر شديم. پس از يكسال و اندي با توجه به اينكه دروس آنجا كافي نبود و هر چه درخواست مي كرديم لااقل دو يا سه درس براي ما در روز گذاشته شود مسئول مدرسه كه وقت نداشت موافقت نمي فرمود؛ تصميم به هجرت

گرفتيم. با مشورت يكي از دوستان مقصد را «قم» انتخاب كرديم. در سال 1365 به قم جهت تشكيل پرونده رفتيم و در آنجا با مشكلات عديده مواجه شديم. خدمت حضرت آية الله فاضل لنكراني (دام عزه) رفتيم و ايشان با درخواست از يكي از آقايان، به صورت موقت در خوابگاهي در آذر مستقر شديم. پس از يك سال به دليل نداشتن پرونده (لمعه امتحان بايد مي داديم) عذر ما را خواستند و به مشهد رفتيم. در سال 1366 در حوزه مشهد پذيرفته شديم در آنجا ضمن خواندن درس هاي معمولي حوزه، سعي كرديم از محضر استاد «حجت هاشمي» استفاده بيشتر ببريم و لذا (ادبيات) را بعضاً تكرار و (مطول) را نيز خواندم.

درسال 1372 وارد دانشگاه رضوي و سال 1377 فارق التحصيل در دوره كارشناسي و در همان سال، همزمان براي كارشناسي ارشد (فلسفه و كلام) در دانشگاه رضوي و دانشگاه قم پذيرفته شدم كه قم را اختيار نمودم. در سال 1380 از پايان نامه ام دفاع كردم. همزمان دروس حوزه را ادامه دادم. از سال 1376 تا كنون در دروس اساتيد بزرگوار (فقه و اصول) شركت مي كنيم. از اساتيدي چون: آية الله «رضازاده»، «فلسفى»، «مرتضوي در مشهد»، «وحيد» و «فاضل لنكراني» در قم بهره برده ام.

يوسفي خوافي، يوسف

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 950 ق)، طبيب و شاعر، متخلص به يوسفى. اصل او از خواف بود و در ماوراءالنهر دانش آموخت. او سالهاى زيادى از عمر خود را در هرات گذراند. در اواخر عمر به هندوستان رفت و به دربار بابر شاه و همايون شاه راه يافت و ملازم آنان گرديد و به نام آن دو، چند

كتاب تأليف نمود. وى عاقبت در همان ديار از دنيا رفت. در «هديةالعارفين» سال مرگ وى 966 ق ذكر شده است. اهميت يوسفى بويژه در آن است كه براى آسان كردن دانش پزشكى چند منظومه در اين فن سرود. از آثار وى: منظومه «علاج الامراض»، درباره ى نشانه هاى بيمارى ها و مداواى آنها، مشتمل بر دويست و هشتاد و نه رباعى، و شرح آن به نام «جامع الفوائد» يا «طب يوسفى»؛ قصيده اى در «حفظ الصحه»، به نام بابر شاه، كه در آن شرايط حفظ صحت را در خوردن، آشاميدن و خواب و بيدارى، در فصلها و هواهاى مختلف بيان كرده است؛ «رياض الادويه»، به نام همايون شاه در 946 ق؛ مثنوى «مأكول و مشروب»، در 946 ق، در مورد تدبيرهاى پزشكى براى خوردنى ها و آشاميدنى ها؛ منظومه ى «فوائد يوسفيه» يا «فوائد الاخيار»، در طب و رويا، در 912 ق، كه در هر دو يا سه بيت آن يكى از مسئله هاى پزشكى توضيح داده شده است؛ «بدايع الانشاء» يا «انشاى يوسفى»، در 940 ق براى پسرش رفيع الدين حسين؛ «جواهر اللغه» يا «بحرالجواهر»، در بيان واژه ها و اصطلاحات پزشكى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ ادبيات در ايران (1595 ،1486 ،358 -356/ 5)، تاريخ نظم و نثر (808 ،399 -398 ،282)، تحفه سامى (290)، الذريعه (364 ،322/ 16 ،1321/ 9)، ريحانه (403/ 6)، صبح گلشن (619)، فرهنگ سخنوران (1020)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (2476 ،2329 ،2254/ 2 ،1448 ،1447 ،999 ،373/ 1)، كاروان هند (1560 -1558/ 2)، كشف الظنون (567)، لغت نامه (ذيل/ يوسفى)، مجالس النفائس (156)، معجم المؤلفين (334/ 13)، منظومه هاى فارسى (631 -630)، مؤلفين كتب چاپى (904 -903/ 6)، هديةالعارفين

(564/ 2).

يوسفي راد، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي يوسفي راد

محل تولد : ورامين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 63 - 64 به حوزه علميه قم آمده و دروس حوزوي را از ابتداي مقدمات شروع نموده و تا كنون، سطوح مختلف آن را طي كرده و اكنون 8 سال است كه درس خارج را از اساتيدي همچون: «آيت الله وحيد خراساني»، «حاج شيخ جواد تبريزي» و «آيت الله بهجت» فرا گرفته ام. در كنار دروس حوزوي به جهت ضرورت فراگيري دروس دانشگاهي و ارتباط با دانشگاه و اساتيد آن، از سال 67 - 68 به تحصيل دروس علوم سياسي در موسسه آموزش عالي باقرالعلوم در مقطع كارشناسي بر آمدم و در سال 1373 فارغ التحصيل شدم و در ادامه در همان موسسه در مقطع كارشناسي ارشد وارد شدم و در سال 1379 فارغ التحصيل اين رشته در اين مقطع شدم.

در طي دوران آموزش و تحصيل خود، از سال 1374 وارد حوزه تحقيقات در علوم اسلامي در زمينه بررسي نظريات، آراء و انديشه هاي سياسي فيلسوفان مسلمان و موضوعات سياسي شدم. در كنار تحصيل علوم حوزوي، دانشگاهي و تحقيقات در زمينه علوم اسلامي، حدود پنج سال نيز در فاصله سالهاي 77 تا 81 به تدريس در دانشگاههاي «آزاد اسلامي اراك»، «شهيد چمران اهواز» و «علوم پزشكي اهواز» در درس (ريشه هاي انقلاب اسلامي) مشغول بودم.

در حال حاضر در زمينه تحقيق و پژوهش در پژوهشكده (علوم و انديشه سياسي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي) وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم و زير نظر آموزش عالي متمركز هستم و مدت سه

سال است كه مدير گروه فلسفه سياسي و هيئت علمي اين پژوهشگاه مي باشم.

يوسفي، احمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمدعلى يوسفي

محل تولد : لاهيجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1358 در رشته (فيزيك و رياضي) با معدل 14/19 قبول و براي ادامه تحصيل راهي دانشگاه شدم. در سال 1359 مقارن با انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاه ها، راهي حوزه علميه قم شدم. در حوزه علميه قم در كنار دروس حوزوي به تبليغ و حضور در جبهه هاي جنگ حق عليه باطل مشغول بودم. در سال 1367 دروس حوزوي را به پايان رساندم و دروس خارج فقه و اصول را با شركت در دروس حضرات آيات عظام: «فاضل لنكراني»، «سبحاني» و «تبريزي» ادامه دادم.

بعد از جنگ در كنار دروس حوزوي، به جهت ضرورت نظام جمهوري اسلامي ايران در رشته «اقتصاد اسلامي» تحصيل را آغاز نمودم و در سال 1375 در كنار دروس حوزوي، موفق به اخذ مدرك در مقطع كارشناسي ارشد در رشته اقتصاد از دانشگاه علامه طباطبايي شدم. هم اكنون ضمن بهره مندي از دروس خارج فقه و اصول، مشغول تدريس دروس حوزه و اشتغال به نگارش پايان نامه سطح چهار در موضوع (خريد و فروش پول هاي اعتباري) هستم. مسئول پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي (واحد قم).

يوسفي، سجاد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سجاد يوسفي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

در سال 1376 وارد حوزه علميه شدم. در سال 1381 سطح را تمام كردم و حدود چهار سال است كه از دروس آيت الله «جوادي آملى»، «تبريزى»، «خراسانى»، «مكارم»، «شبيري» و «سبحاني» استفاده نموده ام. مدتي در حوزه تبريز و مقداري در قم مشغول تدريس (اصول فقه)

و (فلسفه) بودم و كتابهاي جواهر النضيد، كشف المراد، بداية الحكمه، نهاية الحكمه، معالم الاصول و اصول فقه را تدريس نموده ام. در ضمن در موارد مختلف به حول خدا توانسته ام قلم فرسايي كنم و در سنگر هاي مختلف شركت كنم و در رشته «فلسفه» كارشناسي ارشد فارغ التحصيل شدم و مشغول تدوين پايان نامه سطح 3 حوزه مي باشم.

يوسفي، غلامحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مدرس، محقق، اديب.

تولد: 1306، مشهد.

درگذشت: 14 آذر 1369، تهران.

غلامحسن يوسفى دوره ى تحصيلات دبستان و دبيرستان را در مشهد به پايان برد و در سال 1325 وارد دانشگاه شد و از سال 1328 در رشته ى زبان و ادبيات فارسى فارغ التحصيل گرديد. وى در سال 1330 همزمان با دريافت درجه ى دكترى در رشته ى زبان و ادبيات فارسى، به دريافت درجه ى ليسانس در رشته ى حقوق قضايى و علوم سياسى نايل آمد.

دكتر يوسفى ابتدا به عنوان دبير دبيرستان هاى مشهد و سپس به عنوان دانشيار و بعدها در سمت استاد زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه مشهد به تدريس اشتغال داشته است. وى يك سال سرپرست تربيت معلم خراسان و مدت چندين سال نيز سرپرست گروه آموزشى زبان و ادبيات فارسى بوده است. مطالعه و تحقيق در كشورهاى فرانسه و انگلستان و تحقيق و تدريس در آمريكا و كوشش در ايجاد چاپخانه ى دانشگاه از ديگر فعاليت هاى فرهنگى نامبرده است. از جمله آثار تأليف، تصحيح و ترجمه وى مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: تأليف: تمرين فارسى براى كلاس اول دبستان (با همكارى عبدالحسين پازوكى، اكبر قندهاريان، غلامرضا، قهرمان، 1333)؛ فرخى سيستانى، بحثى در شرح احوال، روزگار و شعر او (1341، كتاب برگزيده ى سال 1341، انجمن كتاب)، ابومسلم، سردار

خراسان (1345)؛ نامه اهل خراسان (مجموعه مقالات، 1347)؛ ديدارى با اهل قلم (دو جلد، 1357 ،1355)؛ برگ هايى در آغوش باد (مجموعه مقالات، دو جلد، 1356)؛ كاغذ زر (يادداشت هايى ادبى و تاريخى، 1363)؛ روان هاى روشن (1363)؛ چشمه ى روشن (1369)؛ تصحيح و ترجمه: قابوس نامه (1345)؛ قابوس نامه ى درسى (1345)؛ التصفيه فى احوال المتصوفه (1347)؛ ترجمه ى تقويم الصحه ابن بطلان (1350)؛ لطائف الحكمه ارموى (1351)؛ گزيده ى قابوس نامه (1353، اين كتاب با نام درس زندگى: گزيده قابوس نامه نيز منتشر شده است)؛ بوستان سعدى (1359)؛ ملخص اللغات خطيب كرمانى (با همكاى دكتر محمد دبيرسياقى، 1362)؛ گلستان سعدى (1368)؛ داستان من و شعر (نزار قبانى، با همكاى دكتر يوسف آبكار، 1356)؛ هدف ادبيات، اسلوب عالى و فضايل ادبى (ديويد ديچز، با همكارى محمدتقى صدقيانى)، اما من شما را دوست مى داشتم (ژيلبر سبرون، با همكارى دكتر محمدحسن مهدوى اردبيلى، 1362)؛ انسان دوستى در اسلام (مارسل بوازار، با همكارى دكتر محمدحسن مهدوى اردبيلى، 1362)؛ شيوه هاى نقد ادبى (ديويد ديچز، با همكارى محمدتقى صدقيانى، 1366، برگزيده ى ششمين دوره ى كتاب سال جمهورى اسلامى ايران)؛ برگزيده اى از شعر عربى معاصر (اثر دكتر مصطفى بدوى، ترجمه از عربى با همكارى دكتر يوسف آبكار، تهران، 1369)؛ چشم اندازى از ادبيات و هنر (ره ولك و ديگران، ترجمه از زبان انگليسى، با همكارى محمدتقى امير صدقيانى، 1369).

دكتر يوسفى در چهاردهم آذر 1369 درگذشت، پيكر ايشان به مشهد منتقل شد و در جوار حرم حضرت امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

يوسفي، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا يوسفي در سال 1332 در همدان متولد شد.وي نوشتن را با شعر و نمايشنامه آغاز كرد و پس از آن با داستان و فيلمنامه

ادامه داد و اولين كار خود را در سال 1357 با نام « سال تحويل» منتشر كرد. كتاب " افسان? بليناس جادوگر" تاليف محمد رضا يوسفي ، در دوره هفدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

گروه : علوم انساني

رشته : زبان و ادبيات فارسي

گرايش : ادبيات كودكان

تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد رضا يوسفي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاهش سپري كرد و در سال 1352 به دانشكده ادبيات تهران راه يافت و در سال 1356 موق به اخذ ليسانس ادبيات شد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد رضا يوسفي نوشتن را با شعر و نمايشنامه آغاز كرد و پس از آن با داستان و فيلمنامه ادامه داد و اولين كار خود را در سال 1357 با نام « سال تحويل» منتشر كرد. در سال 1996 م. با كتاب «حسني به مكتب نمي رفت» ديپلم افتخار كنگر? جهاني كتاب كودك و نوجوان به نام IBBY را از هلند دريافت داشت.

جوائز و نشانها : محمد رضا يوسفي در سال 1996 م. با كتاب «حسني به مكتب نمي رفت» ديپلم افتخار كنگر? جهاني كتاب كودك و نوجوان به نام IBBY را از هلند دريافت داشت. در سال 1998م. نيز همان جايزه را براي رمان « ستاره اي بنام غول» اخذ نمود. ديگر تاليف ايشان كتاب"افسان? بليناس جادوگر" است كه اين كتاب،، در دوره هفدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال برگزيده شد.

چگونگي عرضه آثار : از محمد رضا يوسفي بيش از

85 كتاب براي كودكان و نوجوانان منتشر شده است.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 افسان? بليناس جادوگر

ويژگي اثر : تاليف،اين كتاب ، در دوره هفدهم انتخاب كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ،به عنوان كتاب سال معرفي و برگزيده شد. آشنايي با كتاب :«افسان? بليناس جادوگر» افسان? بليناس جادوگر/ محمدرضا يوسفي . – تهران: نشر پيدايش، 1377. اين كتاب روايتي است نو از افسانه كهن كه به زباني شيوا و امروزي به تحرير در آمده است. افسان? بليناس جادوگر ، هم به لحاظ مضمون و هم به اعتبار شيو? پردازش و نگارش، اثري ارزشمند است. نوآوري نويسنده در انتخاب موضوع و عطف توجه به تاريخ كهن و پردازش گيرا وانتخاب زبان مناسب از مهمترين ويزگيهاي اين اثر به شمار مي روند.

2 حسني به مكتب نمي رفت

ويژگي اثر : تاليف،در سال 1996 م. كتاب مذكور،ديپلم افتخار كنگر? جهاني كتاب كودك و نوجوان به نام IBBY را از هلند دريافت داشت

3 سال تحويل

ويژگي اثر : تاليف،1357

4 ستاره اي بنام غول

ويژگي اثر : تاليف،. در سال 1998 م. كتاب فوق ،ديپلم افتخار كنگر? جهاني كتاب كودك و نوجوان به نام IBBY را از هلند دريافت داشت

منابع زندگينامه : 1www.ketabesal.ir

يوسفي، محمدهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدهادي يوسفي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1327 هجرى شمسى در (نجف اشرف) متولد و در سال 1341 هجرى

شمسى شروع به تحصيل مقدمات ادبيات عرب نزد پدرم آية الله «حاج ميرزا محمود يوسفى غروى» نمودم. پس از اتمام دروس سطوح مقدماتى، متوسط و عالى در سال 1350 به بحث خارج فقه (عبادات - صلاة الجماعه) مرحوم آية الله خوئى، اصول (استصحاب) از ايشان، فقه (معاملات) و مكاسب (بيع و خيارات) از مرحوم امام خمينى حاضر شدم. در سال 1352 به قم منتقل شدم و مدتى بحث فقه و اصول (سيد محمد صادق حسينى روحانى) و سپس بحث فقه و اصول (آية الله سيد كاظم حسينى حائرى) حاضر شدم تا بعد از سال 66.

پس از 70 هجرى شمسى در نجف اشرف كتاب هاى ادبى «نحوى و صرفى»، منطق، اصول، فقه، تبصره، المختصر النافع و شرح لمعه، و در حوزه قم در (بخش عربى مدرسه آية الله گلپايگانى و معهد الدراسات الاسلاميه) دروس نحو، عقائد، مفاهيم اسلامى و تاريخ اسلام و پس از انقلاب در مدرسه (حجتيه) و سپس مدرسه (امام خمينى) درس تاريخ اسلام، حديث، نهج البلاغه، علوم قرآن، اصول فقه، حلقات شهيد صدر و مكاسب تدريس داشته ام. در دانشكده تربيت مربى، عقيدتى سياسى، دانشكده اصول الدين، قرآن، حديث در قم و در دزفول نيز در تفسير و علوم قرآن، اصول فقه و تاريخ اسلام تدريس داشته ام.

در نجف اشرف مقالاتى علمى، عقيدتى در مجله «أجوبة المسائل الدينيه» و در قم تحقيق و تصحيح كتاب هايى كه در آثار ياد خواهد شد، داشته ام. و همچنان اشتغال تحقيقى و تاليفى در (تاريخ اسلام سيره نبوى)، (تاريخ امامان شيعه و خلفاء) و تدريس فقه مكاسب و أصول حلقات 3 در مدرسه امام خمينى

قدس سره دارم.

يوسفيان, علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي يوسفيان

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

از كودكي با پدر بزرگوارم مي رفتم نزد علماي اعلام (عراق و ايران) در (كربلا و نجف) و از محضر ايشان بهره مند مي شدم. چون كه پدر بزرگ و پدرشان از علماي اعلام كربلا و نجف بودند كه با «شيخ اسماعيل» و «ملا يوسف» كه نام فاميلمان «ملا يوسفيان» و براي مختصر لفظ فاميلي كلمه (ملا) را حذف كرديم. بر همين اساس با حضرات آيات عظام «نجف»، «كربلا»، «قم»، «مشهد» و «اصفهان» زيارت اين بزرگواران مي كرديم و بهره مند مي شديم مخصوصاً «آية الله خوئي»، «سبزواري»، «حكيم»، «شيرازي»، «سيستاني»، «شاهرودي» و ... حفظهم الله تعالي. به خاطر همين علاقه، شكر خدا وارد حوزه در كربلا و نجف شديم و به قم منتقل شديم تا الان.

يوسفيان، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن يوسفيان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسن يوسفيان در سال 1361 شمسي در مهدي شهر (سمنان) تحصيل علوم ديني را آغاز كردم و پس از دو سال به قم آمدم. در دوران جنگ تحميلى، چند سالي تقريبا ترك تحصيل كرده بودم، امّا پس از پايان يافتن جنگ، پيشرفت تحصيلي رضايت بخشي داشتم و در امتحانات سراسري حوزه در سال 1375 شمسي در «پايه دهم» نفر اول شدم.

در سال 1373 شمسي در «مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني» پذيرفته شدم و دوره كارشناسي را در سال 1376 و دوره كارشناسي ارشد دين شناسي (كلام) را در سال 1381 به پايان رساندم.

كار تأليف و پژوهش را در سال 1375 با نگارش كتاب

«پژوهشي در عصمت معصومان» آغاز كردم. و اين اثر اول، پس از چاپ در سال 1378 به عنوان كتاب سال حوزه و نيز كتاب سال دانشجويي كشور برگزيده شد. تأليفات ديگر حقير نيز به لطف خداوند با توفيقاتي همراه بوده؛ چنان كه كتاب «عقل و وحي» به عنوان پژوهش برگزيده كنگره دين پژوهان كشور در سال 81 و نيز كتاب سال حوزه در سال 84 انتخاب شده است. پژوهش «باورهاي ديني و چالش هاي نو» نيز در سال 83، اثر برگزيدۀ كنگرۀ دين پژوهان شده است.

هم اكنون اين جانب علاوه بر تحصيل در مقطع دكتري در رشته كلام (دانشكده تربيت مدرس دانشگاه قم)، به كار تأليف و تدريس در مؤسسه امام خميني اشتغال دارم.

يوسفيان، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي يوسفيان

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

از كودكي با پدر بزرگوارم مي رفتم نزد علماي اعلام (عراق و ايران) در (كربلا و نجف) و از محضر ايشان بهره مند مي شدم. چون كه پدر بزرگ و پدرشان از علماي اعلام كربلا و نجف بودند كه با «شيخ اسماعيل» و «ملا يوسف» كه نام فاميلمان «ملا يوسفيان» و براي مختصر لفظ فاميلي كلمه (ملا) را حذف كرديم. بر همين اساس با حضرات آيات عظام «نجف»، «كربلا»، «قم»، «مشهد» و «اصفهان» زيارت اين بزرگواران مي كرديم و بهره مند مي شديم مخصوصاً «آية الله خوئي»، «سبزواري»، «حكيم»، «شيرازي»، «سيستاني»، «شاهرودي» و ... حفظهم الله تعالي. به خاطر همين علاقه، شكر خدا وارد حوزه در كربلا و نجف شديم و به قم منتقل شديم تا الان.

يوسفيان، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي يوسفيان

محل تولد : ----

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

اين حقير در سال 1363 وارد حوزه علميّه قم شدم و دوران تحصيلي ادبيّات عرب را كه سه سال به طول انجاميد؛ در مدرسه علميّه «ابوالصدق» و سپس «رضويه» گذراندم. از اساتيد قابل ذكر در اين دوره مي توانم به استاد مرحوم «مهدي زاده»، استاد «طالقاني» و «عرفان» اشاره كنم. سپس براي ادامه تحصيل كه به دوره سطح معروف است از محيط مدرسه خارج شدم. اين دوره كه از (شرح لمعه و اصول فقه) شروع مي شود و پس از «رسائل و مكاسب» به «كفايه» تمام مي شود از اساتيدي كه مي توان نام برد: آيت الله (استادي، عراقچي، پاياني) و حجج اسلام (سعيدي، محمودي

و بيگدلي) بودند. در همين اوان مشغول به تحصيل در دوره سطح، تبليغ و تبيين معارف را شروع كردم. محدوده تبليغ گسترده بود يعني هم در روستا، هم در شهر، هم در محيط هاي علمي و هم نظامي، فعاليت تبليغي را ادامه مي دادم.

تقريبا سال 1370 بود كه وارد مؤسسه (در راه حق) شدم و در كنار درس فقه و اصول، تحصيل در فلسفه و معارف قرآن را شروع كردم. اين دوره حدودا پنج سال به طول انجاميد و موفّق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد شدم. پايان نامه اي كه نوشتم در رابطه با (مناظرات كلامي انبياي اولوالعزم در قرآن) بود كه در نوع خود بحث تازه اي بود و در رابطه با آن، كار خاصي صورت نگرفته بود. البته در كنار تحصيل و تحقيق در اين مؤسسه، كه به (مركز آموزشي پژوهشي امام خميني) تحت سرپرستي استاد بزرگوار آيت الله (مصباح) تغيير نام داد، بحث فقه و اصول را نيز ادامه مي دادم و در دروس آيات عظام: (وحيد خراساني، تبريزي، زنجاني و محقق) شركت مي كردم كه تا كنون ادامه دارد.

در كنار تحصيل به تدريس پرداختم. يك ترم در دانشگاه آزاد به تدريس «اخلاق» اقدام كردم ولي به علّت مشكلاتي آن را رها كردم و به همان يك ترم بسنده نمودم. نزديك 9 سال است كه در (مركز جهاني علوم اسلامي) كه مربوط به طلاب و دانش پژوهان خارجي است؛ مشغول تدريس (فقه، عقايد و فلسفه) هستم و سه سال به عنوان استاد نمونه برگزيده شدم. نزديك سه سال در مدرسه علميّه (امام جواد عليه السلام) كه مخصوص حافظين قرآن است به

تدريس (عقايد و منطق) پرداختم. نزديك دو سال است كه در «مركز مهدويت قم و اصفهان» به تدريس مباحث مربوط به حضرت مهدي عليه السلام اشتغال دارم. البته اين غير از تدريس هاي متفرقه است كه در طول اين سال ها داشته و دارم. مثل: تدريس (ادبيات و اخلاق) در حوزه علميّه خواهران يا تدريس (عقايد در جهاد قم و...).

در كنار تحصيل و تدريس به تحقيق و تاليف نيز روي آوردم و اوّلين اثر مكتوب و قابل عرضه را در مركز جهاني علوم اسلامي نوشتم. علت تاليف آن نيز نيازي بود كه طلاب تازه وارد به مركز نسبت به كلياتي از عقايد داشتند. اين اثر كه الهام گرفته از عقايد آيت الله مكارم بود در ميان طلبه ها مورد استقبال واقع شد و تعداد زيادي از آنان درخواست اجازه ترجمه آن را به زبان خود خواستند. در ادامه اين اثر، پنج جزوه ديگر نوشتم در رابطه با (خدا شناسي، انديشه اسلامي)، (نبوت 2)، (امامت 3)، (معاد 4) و (فلسفه مقدّماتي يا آشنايي با فلسفه).

از سال 1380 نيز وارد مركز تخصصي (مهدويت) شدم و پس از طي مراحل تحصيلي و آشنايي با مباحث مربوط به امام زمان عليه السلام و تحقيق در اين زمينه، چند مقاله نوشتم كه در مركز اصفهان، ارتش و قم مورد استفاده قرار مي گيرد. جزوهايي كه عرضه كردم از اين قرارند: «امام مهدي عليه السلام در قرآن»، «طلوع خورشيد»: (دوران كودكي حضرت)، «فوايد امام غايب»، «امكان ديدار حضرت در زمان غيبت»، «شرايط و علايم ظهور»، «مسير حركت و قيام حضرت». اكنون نيز در اين مركز در قسمت (پرسش و پاسخ) مشغول

هستم.

در كنار اين جزوات، كه به صورت فردي نگاشته شده است، كتابي پيرامون حضرت به همراه برادران بزرگوار حجت الاسلام (مهدي حامدي پور و محمد امين بالادستيان) عرضه كرديم به نام «نگين آفرينش» كه كلياتي از زندگي حضرت را از ولادت تا رحلت در بر مي گيرد و در نوع خود، داراي مطالب جديدي مي باشد. همراه با اين فعّاليّتها، در صدا و سيماي مراكز مختلف مانند: (آبادان، اراك، قم و جام جم) مباحثي پيرامون حضرت عرضه كرده ام. حدود دو سالي نيز به فراگيري زبان خارجي «انگليسي» پرداختم.

يوسفيان، نعمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نعمت الله يوسفيان

محل تولد : خلخال

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/4/15

]زندگينامه علمي

اينجانب نعمت الله يوسفيان در روستاي گيلوان از توابع شهرستان خلخال در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشودم. پدر بزرگوارم كاسب بود و از درآمد آن زندگي ما را تامين مي كرد و مادرم زني پاكدامن و متدين و خانه دار بود. برخي از بستگان مادري ام از خاندان جليل القدر سادات و تعدادي روحاني متشخص هستند. در كودكي وارد مكتب خانه مرحوم «امير توكلي» كه مردي با تقوا، متدين، باصفا و پرتلاش بود، شدم و قرآن كريم را نزد او آموختم. كلاس اول ابتدايي را در روستا خواندم و پس از آن به شهر «ماسال» از توابع استان گيلان مهاجرت كرديم و دروس دبستانى، راهنمايي و دبيرستان را در همان جا ادامه دادم و ديپلم خود را در رشته علوم تجربي گرفتم.

در ايام تحصيل، همواره از شوق هجرت به قم بي تاب بودم و لحظه شماري مي كردم و سر انجام توفيق

يار شد و پس از اخذ ديپلم در سال 1359، مقدمات كار فراهم شد و به قم آمدم. دروس مقدماتي حوزه را در مدرسه «امام صادق (ع)» و «رسول اكرم (ص)» فرا گرفتم. پس از آن دروس سطح را شروع كردم. بخشي از دروس سطح را در مدرسه «رسول اكرم (ص)» و «مدرسه امام باقر (ع)» خواندم. در سال 1365 اولين سال برگزاري امتحانات حوزه به صورت كتبي در امتحانات عمومي حوزه در پايه پنجم شركت كردم و با اخذ رتبه اول قبول شدم و مشمول عنايات و تشويقات حضرات آيات عظام مانند: امام خميني (ره)، آية الله گلپايگاني و ... قرار گرفتم. از آن پس نيز همچنان با علاقه اي وافر به تحصيل علوم اسلامي ادامه مي دادم.

در اواخر سالهايي كه به دروس عالي سطح اشتغال داشتم، دروس خارج را نيز شروع كردم. در سال 1373 در امتحانات ويژه سطح چهار حوزه در قسمت مدارج علمي شركت كردم و پس از قبولي در امتحانات، درباره (قاعده لاضرر) موضوع گرفته، به تدوين رساله علمي پرداختم. تدوين اين رساله پايان يافت و در تاريخ 29/1/1375 به بخش مدارج علمي ارائه گرديد. پس از بررسي هيأت داوران مورد تقدير قرار گرفت و با لطف و عنايت خداوند متعال با كيفيت خوب پذيرفته شد.

دروس مقدمات را نزد اساتيدي همچون: حجج اسلام آقايان مقداديان، رازينى، ظهيرى، طالقانى، فتوحي و ديگران فرا گرفتم. در دروس سطح از محضر استاد: سيد احمد خاتمى، صالحي افغانى، آيت الله اشتهاردى، مرحوم آيت الله وجداني، استاد بني فضل، استاد مصطفي اعتمادى، استاد پايانى، طاهر، شمس، صالحي مازندراني و ديگران بهره مند شدم.

در دروس خارج نيز از محضر آيات عظام: «مكارم شيرازى»، «فاضل لنكرانى»، «تبريزي» و ... خوشه چيني كردم. مدتي از درس تفسير آيت الله «جوادي آملي» استفاده كرده ام. بخش نهايه را نزد استاد آيت الله «ممدوحي» و كشف المراد را نزد آيت الله «سبحاني» خوانده ام. در بعضي از دروس كلامي از محضر استاد «رباني گلپايگاني» استفاده كرده ام. در طول تحصيل در درس اخلاق آيت الله «مشكيني (ره)» و آيت الله «مظاهري» فراوان شركت كرده و بهره مند شده ام.

هم بحثي هاي من عبارت بودند از: شهيد علي اصغر حسينى، شهيد يوسف محمدي، شهيد قاسم رحيمى، آقاي محمد عبيرى، اصغر صديقي، طبسى، حجتي، فروتن، شيخ جمال ياري و ....

يونسي، يونس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا يونس يونسى اردبيلى عالمى فاضل و دانشمندى كامل و از مبرزين شاگردان مرحوم آيه الله العظمى آقا سيد محمد حجت كوهكمرى است.

وى در 17 ذى الحجه 1320 ق در اردبيل تولد يافته و از سن 7 سالگى وارد تحصيل شده و تا سال 1349 ق در اردبيل خدمت والد مبرور خود و ساير اساتيد اشتغال بتحصيل داشته و در سال مزبور بقصد ادامه ى تحصيل وارد ارض اقدس قم شده و در محضر آقايان اساتيد مانند مرحوم آيه الله شاه آبادى و حاج شيخ مهدى مازندرانى و مرحوم ميرزا همدانى علوم عقلى و نقلى را خوانده و مدتى هم از درس مرحوم آيه الله حايرى استفاده كرده و پس از فوت آنمرحوم بدرس فقه و اصول مرحوم آيه الله حجت رحمه الله حاضر شده و تقريرات آن مرحوم را برشته تحرير آورده و ضمنا تدريس سطوح نموده و در سال 1370 ق با اجازات كتبى از آيات عظام نجف

و قم بقصد اقامت و تأسيس حوزه علميه بمسقط الرأس خود اردبيل رفته و تا اكنون باقامه جماعت و تدريس و تشويق طلاب آن سامان و ساير خدمات دينى اشتغال دارند.

از آثار و خدمات ايشانست تعمير اساسى مدرسه مرحوم ملا ابراهيم اردبيل و پس گرفتن مدرسه مرحوم ميرزا على اكبر مجتهد از دولتى ها و تخليه كردن از فرهنگيان كه ساليان دراز آنجا را غصب و اشغال كرده و افكار نونهالان را مسموم و آلوده برنامه هاى خود مى نمودند و نيز تأسيس كتابخانه و قرائت خانه براى اهل علم و طلاب آنجا.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109